تفسير قرآن مهر جلد بيستم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : ريال ج 20

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج20 شامل سوره هاي طور، نجم، قمر، الرحمن ،واقعه، حديد، مجادله، حشر، ممتحنه

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي

دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آية اللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي

اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 20

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو

داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 21

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 22

قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به

ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 3/ 12/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 23

بخش اول: سوره ي طور

اشاره

يادآوري توحيد و دلايل آن

يادآوري رستاخيز و ويژگي هاي آن

طرح رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و تهمت هاي مخالفان

هماوردطلبي قرآن

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 25

اول: سيماي سوره ي طور

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «طور» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 49 آيه، 312 كلمه و 1500 حرف است.

اين سوره هفتاد و پنجمين سوره ي قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي فصّلت و قبل از سوره ي مُلك) و پنجاه و دومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «طُور» است كه نام كوهي در صحراي سيناست. سبب نام گذاري آن آيه ي اول اين سوره است كه خدا در آن به كوه طور قسم خورده است. اين كوه محل مناجات موسي عليه السلام با خداي متعال بود.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي طور را تلاوت كند، خدا خير دنيا و آخرت را براي او جمع مي كند. «1»

تذكر: روشن است كه خواندن سوره ي طور و تدبّر در آيات آن و پذيرش محتوا و عمل بدان سبب مي شود كه خيرات دنيا و آخرت براي انسان جمع شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 26

اهداف

مهم ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد؛

2. يادآوري رستاخيز؛

3. طرح رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله.

مطالب

مهم ترين مطالب مطرح شده در اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد؛

1. بيان دلايل روشن توحيد (در آيات 43- 35)؛

2. بيان نشانه هاي قيامت و كيفر كافران (در آيات 1- 16)؛

3. طرح اتهامات دشمنان در مورد نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 29- 34).

ب) اخلاق:

دستوراتي در زمينه ي صبر واستقامت و تسبيح و حمد (در آيات 48- 49)؛

ج) مطالب فرعي:

1. بيان نعمت هاي بهشتي در رستاخيز براي پارسايان (در آيات 17- 28)؛

2. برخي از ويژگي هاي روز قيامت (در آيات 44- 47)؛

3. حمايت الهي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 48- 49)؛

4. نقد تفكّرات الحادي مشركان (در آيات 29- 34)؛

5. فرزندان مؤمنان در قيامت به آنان ملحق مي شوند (در آيه ي 21)؛

6. مبارزه طلبي قرآن به آوردن مثل آن (در آيه ي 34).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي طور

حوادث آستانه ي رستاخيز

قرآن كريم در آيات اول تا دهم سوره ي طور با شش سوگند به حقّانيت عذاب رستاخيز و وضع آسمان و كوه ها در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 10. وَالطُّورِ* وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ* فِي رَقٍّ مَنشُورٍ* وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ* وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ* وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ* إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ* مَا لَهُ مِن دَافِعٍ* يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً* وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْراً

سوگند به (كوهِ) طور،* و به كتاب نوشته شده،* در صفحه اي گشوده،* و به خانه آباد،* و به سقف برافراشته،* و به درياي (پُر و) بر افروخته،* قطعاً عذاب پروردگارت واقع شدني است!* هيچ دفع كننده براي آن نيست!* در روزي كه آسمان به طور كامل

بچرخد،* و كوه ها به طور كامل روان مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال راست گوست ونياز به سوگند ندارد، اما در موارد متعددي بر مخلوقات خويش سوگند مي خورد تا:

اولًا، بر مطلب تأكيد كند، كه در اين جا بر وقوع عذاب در رستاخيز تأكيد مي كند.

ثانياً، اهميت آن مخلوقات را به ما نشان دهد.

البته برخي نيز احتمال داده اند كه درهنگام سوگند به مخلوقات، واژه ي «ربّ» در تقدير باشد، يعني مي فرمايد: «سوگند به پروردگار طور و كتاب.»

2. واژه ي «طُور» (كوه) ده مورد در قرآن كريم به كار رفته است كه نُه مورد آن به معناي كوه طوري است كه در آن جا بر موسي عليه السلام وحي فرود آمد؛ بنابراين مي توان گفت كه در اين مورد نيز مقصود همان است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 28

3. مقصود از كتابي كه در صفحه اي گسترده نوشته شده چيست؟

مفسران پاسخ داده اند كه مقصود همه ي كتاب هاي آسماني يا تورات و يا قرآن و يا نامه ي اعمال انسان است.

البته در اين جا تورات مناسب تر است، چون با واژه ي طور سازگاتر است.

4. مقصود از «بيتُ المَعمُور» كه بدان سوگند ياد شده چيست؟

در اين مورد مفسران چند احتمال داده اند:

الف) همان خانه ي كعبه است كه به سبب زيارت مستمر حاجيان آباد است و آن نخستين خانه اي است كه در زمين براي عبادت ساخته و آباد شده است.

ب) اشاره به خانه اي است در برابر خانه ي كعبه در آسمان معنويت كه با عبادت فرشتگان آباد است. «1»

ج) مراد خانه ي آباد قلب مؤمن است كه با

ايمان و ذكر آباد است. «2»

5. مقصود از سقف برافراشته كه بدان سوگند ياده شد است، يا همان آسماني است كه ستارگان آن همانند سقفي بالاي سرما را پوشانده اند و يا جو اطراف زمين است كه قشر فشرده اي از هواست و هم چون سقف محكمي اطراف آن را فراگرفته و از نفوذ شهاب سنگ ها و اشعه هاي زيانبار جلوگيري مي كند. «3»

6. مقصود از درياي برافروخته يا درياي پُر»

كه بدان سوگند ياد شده، چيست؟

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 29

مفسران در اين مورد دو پاسخ داده اند:

الف) منظور همين درياهاي كره ي زمين است كه در آستانه ي قيامت برافروخته و سپس منفجر مي شوند، كه در آيات قرآن بدان اشاره شده است. «1»

منظور درياي مواد مذاب درون زمين است كه در برخي احاديث بدان اشاره شده است. «2»

البته مانعي ندارد كه «درياي برافروخته» اشاره به هر دومعنا باشد.

7. در اين آيات به قدرت خدا در جهان تكوين و تشريع اشاره شده است؛ يعني از طرفي به مكان وحي الهي و كتاب وحي و قانون گذاري و از طرف ديگر به قدرت خدا در برافراشتن آسمان و برافروختن درياها اشاره شده است.

و همه ي اين ها نشانه ي قدرت خدا براي برپايي رستاخيز و عذاب خلافكاران است؛ قدرت خدا براي عذاب چنان قوي و شكست ناپذير است كه هيچ چيز نمي تواند مانع آن شود.

8. در اين آيات به دو حادثه ي بزرگ رستاخيز اشاره شده است:

الف) حركت سريع و دوراني و دگرگوني آسمان ها؛

ب) از جاكنده شدن كوه ها و حركت آنها.

آري؛ در آستانه ي رستاخيز نظام

حاكم بر كرات آسماني درهم مي ريزد و ستارگان و سيارات از مدار خود خارج مي شوند و آسمان هم چون طوماري درهم پيچيده مي شود و كوه ها همانند پشم زده شده متلاشي مي شوند و زمين زمين ديگري مي شود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 30

آموزه ها و پيام ها:

1. در كتاب وحي، محل نزول وحي و خانه ي آباد (كعبه) و آسمان و دريا دقت كنيد كه اين ها مهم وقابل سوگندند.

2. در وقوع عذاب الهي (در رستاخيز) ترديدي نيست (پس براي آن روز آماده شويد).

3. هيچ قدرت و مانعي در برابر اراده ي خدا در تحقّق رستاخيز وجود ندارد (پس به غير خدا دل خوش نكنيد).

4. روز رستاخيز روز جنبش آسمان و كوه ها (و در هم ريختن نظام موجود) است (پس براي حوادث آن روز آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا شانزدهم سوره ي طور به فرجام عذاب آلود تكذيب گران و مجازات آنان با تجسّم اعمالشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 16. فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ* يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَي نَارِ جَهَنَّمَ دَعّاً* هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ* أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ* اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

در آن روز واي بر تكذيب كنندگان!* (همان) كساني كه آنان در (باطل) فرو رفته، بازي مي كنند.* روزي كه به سوي آتش جهنّم به سختي

كاملًا رانده مي شوند.* (به آنان گفته مي شود:) اين آتشي است كه همواره آن را دروغ مي انگاشتيد!* و آيا اين سحر است يا شما نمي بينيد؟!* بدان (دوزخ) وارد شويد (و بسوزيد)! و شكيبا باشيد يا شكيبا نباشيد، براي شما يكسان است؛ كه فقط به آنچه همواره انجام مي داديد مجازات خواهيد شد!

نكته ها و اشاره ها:

1. عوامل عذاب دوزخيان عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 31

الف) آنان معاد و پيامبران و آيات الهي را دروغ مي انگاشتند.

ب) در سخنان باطل فرو مي رفتند و حقايق را به بازي مي گرفتند و در اين راه دست به تهمت و دروغ مي زدند و پيامبران را ساحر مي خواندند.

2. دوزخيان دو گونه عذاب مي شوند:

الف) عذاب به وسيله ي آتش جهنّم؛

ب) عذاب روحي و رواني و تحقير و سرزنش؛ يعني دوزخيان را با زور به طرف آتش مي برند و به طور سرزنش آميزي به آنان مي گويند: آيا اين آتش سحر است؟

اما با بهشتيان محترمانه برخورد مي كنند.

3. صبر يا بي صبري دوزخيان در عذاب آنان تأثيري ندارد؛ چون به ناله هاي آنها گوش داده نمي شود و در هر صورت بايد در جهنّم بسوزند و بمانند.

4. در اين آيات به «تجسّم اعمال» اشاره شده است؛ يعني روز رستاخيز روزي است كه اعمال بد انسان به صورت عذاب ظاهر مي شود و او را گرفتار مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. گروهي (به خاطر منافع خود) در برابر حق مي ايستند و آن را تكذيب مي كنند (م).

2. تكذيب معاد و باطل گرايي و بازي كردن با حقايق، زمينه ساز عذاب الهي است.

3. در رستاخيز دوزخيان علاوه

بر عذاب دوزخ، گرفتار عذاب هاي رواني نيز مي شوند.

4. دوزخيان مورد تحقير و سرزنش قرار مي گيرند و تهمت هايي كه به رهبران الهي مي زدند به رخ آنان كشيده مي شود.

5. در دوزخ صبر و يا فرياد سودي به حال دوزخيان ندارد.

6. عذاب دوزخ نتيجه و تجسّم اعمال خود انسان است (پس مراقب اعمال خويش باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 32

پارسيان و نعمت هاي بهشتي

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيستم سوره ي طور به فرجام نيك پارسايان بهشتي اشاره مي كند و با بيان نعمت هاي آنان در بهشت مي فرمايد:

17- 20. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ* فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ* كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ* مُتَّكِئِينَ عَلَي سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ

در حقيقت پارسايانِ (خود نگه دار) در بوستان ها (ي بهشتي) و نعمت هاي فراوان هستند؛* در حالي كه به آنچه پروردگارشان به آنان داده، شادمانند؛ و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است.* (به آنها گفته مي شود:) بخوريد و بياشاميد گوارا؛ به خاطر آنچه همواره انجام مي داديد.* در حالي كه بر تخت هاي صف كشيده تكيه كرده اند، و حورياني فراخ چشم (و همسراني سپيد چشم) را به ازدواج آنان در آورده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت انسان هاي بدكار و نيكوكار را در برابر هم

به تصوير مي كشد تا انسان ها بهتر بتوانند راه خويش را برگزينند.

در آيات قبل سرنوشت دوزخيان و عذاب هاي آنان بيان شد و در اين آيات سرنوشت بهشتيان و نعمت هاي آنان بيان مي شود.

2. پارسايي و تقواي بهشتيان زمينه ساز ورود آنان به بهشت واستفاده از نعمت هاي آن است.

3. در اين آيات به چند نعمت بهشتي اشاره شده كه عبارت اند از:

الف) ورود به بوستان هاي بهشتي باعظمت؛ «1»

ب) ورود به نعمت هاي فراوان و باعظمت؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 33

ج) شادماني از عطاياي پروردگار و سخنان شيرين گفتن در مورد آنها؛ «1»

د) امنيت از عذاب، كه يكي از بزرگ ترين نعمت هاي بهشتيان است؛

ه) خوردني ها و نوشيدني هاي گواراي بهشت، كه هيچ گونه عوارض ناگواري ندارند؛

و) استراحت با تكيه زدن برتخت هاي صف كشيده، يعني نعمت انس و الفت با دوستان با آرامش كامل؛

ز) ازدواج با همسراني زيبا، درشت چشم و سفيدچشم از حور العين. «2»

4. در اين آيات از خدا با عنوان «ربُّهم» ياد شده كه اشاره به لطف خدا و پرورش گري او نسبت به بهشتيان است.

5. نعمت هاي بهشت به خاطر اعمالي است كه بهشتيان انجام مي دادند؛ يعني نتيجه ي اعمال آنهاست كه البته با فضل وبخشش پروردگار افزون گشته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پارسايي زمينه ساز ورود به بهشت است.

2. سرور و امنيت از نعمت هاي الهي بهشتيان است.

3. بهشت نتيجه ي اعمال شماست و آن را به بها مي دهند (نه بهانه).

4. خدا به بهشتيان همسراني زيبا و خوردني ها و نوشيدني هاي گوارا عطا مي كند.

5. نعمت هاي بهشتي فراوان و متنوع است، اگر آنها را مي خواهيد

پارسا شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 34

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي طور به همراهي فرزندان بهشتيان با آنان و كاسته نشدن اعمالشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَيْ ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ

و كساني كه ايمان آوردند و نسل آنان در ايمان از آنان پيروي كردند، نسلشان را به آنان ملحق سازيم؛ و از (پاداش) كارشان هيچ چيز نمي كاهيم؛ و هر انساني در گرو دستاورد (خويش) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از فرزنداني كه به پدرانشان در بهشت ملحق مي شوند چه كساني هستند؟

مفسران در اين مورد دو پاسخ داده اند:

الف) مقصود فرزندان بالغي هستند كه ايمان آورده ولي تقصيراتي داشته اند، كه به خاطر پدران پارسا از آنان درمي گذرند و وارد بهشت مي شوند. «1»

ب) مقصود فرزندان نابالغ و خردسال اند كه به پدرانشان در بهشت ملحق مي شوند؛ البته ظاهر آيه با تفسير اول سازگارتر است ولي طبق تفسير دوم نيز رواياتي وجود دارد. «2»

2. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه

خدا در رستاخيز زمينه اي براي آزمايش فرزندان نابالغ فراهم مي سازد و پس از موفقيت در آزمايش آنها را نيز ملحق به پدرانشان مي كند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 35

3. اين يكي از الطاف الهي و نعمت هاي بهشتي است كه مؤمنان از نعمت انس با فرزندان بي بهره نمي شوند و عيش آنان كامل مي شود.

4. در اين آيه بيان شده كه هركس در گرو اعمال بد خويش و يا در گرو همه ي اعمال نيك و بد خويش و يا همراه و ملازم اعمال خويش است؛ «1» از اين رو پارسايان در بهشت پاداش همه ي اعمال خويش را درمي يابند و ملازم اعمال خود هستند و چيزي از آنان كاسته نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان پدران بلندمرتبه درسرنوشت فرزندان آنان اثر دارد (و موجب سعادتمندي آنان مي شود).

2. به نسل با ايمان مؤمنان احترام بگذاريد.

3. اگر خدا چيزي به مؤمنان بهشتي مي دهد، چيز ديگري از آنان كم نمي كند و اين نهايت لطف اوست.

4. هركس همراه اعمال خويش است (پس در مورد كردار خود دقت كنيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم تا بيست و هشتم سوره ي طور به نعمت هاي بهشتي و سخنان بهشتيان در مورد مشكلات دنيا و دعاهاي ايشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 28. وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ* يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْساً لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ* وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ* وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ* قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ* فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ* إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 36

و با ميوه و گوشت از آنچه ميل دارند آنان را مدد مي رسانيم.* در آن (بهشت) در مورد جام [پر از شراب كه نه در آن بيهودگي است و نه گناه، كشمكش مي كنند.* و جوان پسراني كه براي آنان است، بر (گرد) ايشان مي چرخند، چنان كه گويي آنان مرواريد پنهان (در صدف) ند.* و برخي آنان به برخي [ديگر] روكرده درحالي كه از يكديگر مي پرسند؛* گويند: «در واقع ما پيش (از اين) در خانواده ي مان بيمناك بوديم!* و خدا بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ كرد.* در حقيقت ما پيش از (اين)، او را مي خوانديم (و مي پرستيديم، چرا) كه فقط او نيكوكار [و] مهرورز است»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چند نعمت بهشتي اشاره شده است كه عبارت انداز:

الف) ميوه ها و گوشت هاي بهشتي، از هر نوعي كه بهشتيان ميل داشته باشند.

البته بهشت مثل دنيا نيست كه برخي از ميوه ها در بعضي از فصل ها يافت نمي شوند بلكه همه ي ميوه ها به طور جاوداني در اختيار بهشتيان اند.

ب) شراب طهور بهشتي كه با نوشيدن آن مستي و گناه پيدا نمي شود، بلكه سراسر هوشياري و لذت روحاني مي آورد.

ج) خدمتكاراني از نوجوانان زيبا كه هم چون مرواريد در صدف اند، به خدمت بهشتيان همت مي گمارند و مرتب گردآنان مي چرخند تا خواسته هايشان را برآورده كنند.

د) گفتمان بهشتيان در مورد مشكلات دنيا و نجات از آنها، يكي از لذت بخش ترين نعمت هاي بهشتي است.

ه) امنيت بهشتيان از عذاب كشنده و ياد آن نيزيكي از نعمت هاي بهشتيان است.

2. در اين

آيات به تفاوت شراب هاي بهشتي با شراب هاي دنيوي اشاره شده و آن اين كه شراب دنيوي مست كننده است و عقل انسان را زايل مي كند و نوشيدن آن گناهي بزرگ است، اما شراب بهشتي نه مستي و نتايج سوء در پي دارد و نه گناه، و اعمال نامناسب.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 37

3. در بهشت هر مؤمني خدمت گزاراني زيبا مخصوص خود دارد. «1» و در حديثي آمده است كه از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد خدمتكاران هم چون مرواريد بهشت پرسيدند كه با اين حال مؤمنان بهشتي چگونه اند:

حضرت پاسخ دادند:

برتري مؤمنان بهشتي كه مورد خدمت قرار مي گيرند بر خدمت گزاران (بهشت) هم چون برتري ماه شب چهارده بر ساير ستارگان است. «2»

4. مقصود از ترس مؤمنان بهشتي در ميان خانواده ي خود در دنيا چيست؟

مفسران اين پرسش را سه گونه پاسخ داده اند:

الف) مؤمنان نگران انحراف خانواده ي خويش بودند و از اين رو به تربيت آنها توجه مي كردند.

ب) مؤمنان از دشمنان سنگدل ترس داشتند و به حفظ خويش در برابر آنان توجه مي كردند.

ج) مؤمنان از عذاب خدا مي ترسيدند و از اين رو به نجات خويش توجه داشتند. «3»

البته با توجه به آيات قبل و بعد معناي سوم مناسب تر است. «4»

5. مقصود از خانواده در اين آيات، يا همه ي دوستان و خويشان اند كه مؤمنان در آن جا نيز احساس امنيت نمي كردند و از آينده ي آنان و عذاب الهي بيمناك بودند.

و يا منظور خانواده ي غيرمؤمن است كه شخص مؤمني در ميان آنان زندگي مي كند

و احساس امنيت نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 38

6. «سَمُوم» به معناي حرارتي است كه در سوراخ هاي ريز بدن داخل مي شود و كشنده است و در اين جا اشاره به عذاب كشنده ي الهي است.

7. در اين آيات ميوه هاي بهشتي برگوشت ها مقدم شده اند و اين شايد بيانگر برتري ميوه ها بر گوشت هاست «1» و يا اشاره به اين كه خوردن غذا را با ميوه آغاز كنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. غذاي خوب آن است كه به دل خواه انتخاب شود.

2. نوشيدني خوب آن است كه مست آور و گناه آلود نباشد.

3. خدمت گزار خوب آن است كه جوان، زيبا و پرتحرّك باشد.

4. در هنگام خوشي به ياد دوران ناراحتي باشيد (تا قدر لذت ها را بدانيد).

5. به دنبال نگراني مؤمنان در دنيا، آرامش و لذت بهشت است.

6. نجات از عذاب، نعمت بزرگ الهي است (پس به ياد آن باشيد و شكر كنيد).

7. نتيجه ي ارتباط با خدا در دنيا، نيكي و مهر الهي در آخرت است (پس با خدا رابطه برقرار كنيد).

***

هر كس مي تواند مثل قرآن بياورد

قرآن كريم در آيات بيست و نهم تا سي و چهارم سوره ي طور به تهمت هاي مخالفان به پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن اشاره مي كند و با مبارزه طلبي براي آوردن مثل قرآن مي فرمايد:

29- 34. فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ* أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ

الْمَنُونِ* قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ* أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ* أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ* فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 39

پس تذكر ده، كه تو به نعمت (و لطف) پروردگارت، پيشگو و ديوانه نيستي،* بلكه مي گويند: «شاعري است كه (حادثه) مرگ مشكوكي را براي او انتظار مي كشيم!»* بگو: «انتظار بكشيد كه من (نيز) با شما از منتظرانم!»* يا عقل هايشان آنان را به اين فرمان مي دهد، يا آنان گروهي طغيانگرند؟!* يا مي گويند: «آن (قرآن) را فرا بافته است؟!» بلكه ايمان نمي آورند.* پس اگر راست گويند، سخني همانند آن (قرآن) بياورند!

شأن نزول:

حكايت شده كه قريش در محل مشاوره ي خود دركنار كعبه جمع شدند تا در برابر دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله چاره انديشي كنند. يكي از آنان گفت: ما بايد منتظر مرگ او باشيم، زيرا او شاعر است و به زودي از دنيا مي رود، همان طور كه شاعران ديگر مردند (و بساطشان برچيده شد). آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به تهمت آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «كاهِن» به كسي گفته مي شود كه به وسيله ي ارتباط با جنيان از اسرار غيبي خبر مي دهد، ولي اين كار در اسلام حرام و ممنوع است و معمولًا كساني كه چنين ادعاهايي دارند افراد هوشيار و فريبكاري هستند كه از هوش خود سوء استفاده مي كنند.

2. به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه كاهن و ديوانه است در

حالي كه كاهنان افرادي هوشيار و ديوانگان برخلاف آن اند و اين دو صفت متضاد در يك نفر جمع نمي شود.

3. «رَيْب مَنُون» به معناي مرگ مشكوك و نامعلوم است و برخي مفسران آن را به معناي حوادث روزگار و بعضي نيز به معناي حالت اضطراب قبل از مرگ مي دانند.

ولي اين معاني لازم و ملزوم يك ديگرند، چون حوادث پيش بيني نشده

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 40

موجب اضطراب و ترديد و گاهي منتهي به نقصان و مرگ مي شوند. «1»

4. اين آيات مشركان و مخالفان اسلام را تهديد مي كنند كه اگر شما منتظر مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله و شكست اسلام هستيد، ما هم منتظر شكست شما و نزول عذاب برشما هستيم؛ و سرانجام انتظار پيامبر صلي الله عليه و آله برآورده و اسلام پيروز شد و مشركان شكست خوردند.

5. «احلام» در اصل به معناي عقل يا خواب است و مشركان به سران خود «صاحبان عقل» مي گفتند. اين آيه از مشركان مي پرسد كه آيا سران صاحب عقل شما گفتند كه تهمت بزنيد و توهين كنيد!

يا عقل آنان دستور داده و يا سخنان آنها نتيجه ي خواب هاي پريشان آنهاست!

آري؛ اين تهمت ها و توهين ها دستور عقل و عقلا نيست، پس مطالبي غيرعقلاني است.

6. مشركان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را شاعر مي خواندند چرا كه مي ديدند سخنان آن حضرت مردم را به سوي خود جذب مي كند، درحالي كه محتواي عالي و قوانين بلند قرآن كريم خيالي و شعري نيست، هر چند آهنگي دلنشين دارد.

7. مشركان

قرآن را نيز كلامي دروغين مي پنداشتند كه پيامبر آن را به خدا بر بسته و از طرف خدا نيست!

ولي خداي متعال با لحني قاطع به آنان پاسخ مي دهد كه اگر راست مي گوييد، سخني مثل آن بياوريد، تا معلوم شود كه بشر نيز مي تواند اين گونه كتابي بياورد.

8. مبارزه طلبي قرآن در اصطلاح «تَحدّي» ناميده مي شود. قرآن كريم در آيات متعدد مخالفان خود را به مبارزه مي طلبد.

گاهي مي فرمايد: اگر مي توانيد سخني مانند آن بياوريد.

و در جاي ديگر مي فرمايد: اگر مي توانيد ده سوره مانند آن بياوريد. «2»

و در آيه اي ديگر مي فرمايد: اگر مي توانيد يك سوره مانند قرآن بياوريد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 41

ولي مخالفان و مشركان در برابر قرآن عاجز شدند و هيچ گاه نتوانستند مانند آن را بياورند، و بدين ترتيب اثبات مي شود كه اين كتاب بشري نيست، بلكه معجزه اي الهي و وحياني است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي رهبران و مبلغان ديني، يادآوري است.

2. رهبران الهي منتظر تهمت هاي مخالفان باشند (و مقاومت كنند).

3. در برابر دشمن نادان، شكيبا و با او با ملايمت رفتار كنيد (م).

4. گذشت زمان و انتظار به نفع مخالفان اسلام نخواهد بود.

5. سركشي ريشه ي مخالفت با رهبران الهي است.

6. مخالفان لجوج بناي بي ايماني دارند و از اين روست كه به پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن تهمت مي زنند.

7. هركس قرآن راغير الهي مي داند، مِثل آن را بياورد.

***

قرآن كريم در آيات سي و پنجم تا چهل و سوم سوره ي طور به بازپرسي از مشركان پرداخته و در ضمن آن به بطلان عقايد و توطئه هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

35- 43. أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ* أَمْ خَلَقُوا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَا يُوقِنُونَ* أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ* أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ* أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ* أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ* أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ* أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ* أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 42

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ

يا از هيچ چيز آفريده شده اند، يا آنان آفريننده اند؟!* يا آسمان ها و زمين را آفريده اند؟! بلكه يقين ندارند.* يا منابع پروردگارت نزد آنهاست، يا آنان سيطره دارند؟!* يا براي آنان نردباني است كه با آن (اسرار را) مي شنوند؟! پس بايد شنونده ي آنان دليلي آشكار آورد!* يا فقط براي او دختران است. و پسران فقط براي شماست؟!* يا از آنان پاداشي مي طلبي پس آنان از زيان (آن) گرانبارند؟!* يا (اسرار) نهان فقط نزد آنان است، پس آنان (از آن جا) مي نويسند؟!* يا نيرنگي (درباره تو) مي خواهند؟! و [لي فقط كساني كه كفر ورزيدند نيرنگ زده شده اند!* يا براي آنان معبودي غير از خداست؟! منزّه است خدا از آنچه شريك (او) قرار مي دهند!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي بحث و استدلال آن است كه

با طرح پرسش هاي مناسب، طرف مقابل را بيدار سازند و متوجه بطلان عقايدش بكنند.

قرآن كريم درآيات فوق از همين روش در برابر مشركان استفاده كرده و در ضمن يازده پرسش، فكر آنان را به كار انداخته است تا متوجه اشتباهات عقيدتي خود و بطلان شرك بشوند.

2. دو پرسش اول درحقيقت اشاره به برهان عليت است كه خلاصه ي آن چنين است:

وجود شما يا بدون علت به وجود آمده است (كه اين فرض باطل است، چون همه چيز علت دارد) و يا وجود شما علتي دارد، كه در اين صورت يا علت آن خود شما يا مخلوقات شما يا ديگر مخلوقات هستند (كه در اين صورت دور يا تسلسل پيش مي آيد و اين مطلب باطل است) و يا اين كه علت وجود شما شخص ديگري است كه همان خداي بزرگ است كه علت و خالق همه چيز است.

3. اين آيات از مشركان مي پرسد كه خالق جهان كيست، آيا شما آسمان ها و زمين را آفريده ايد؟

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 43

اگر جواب منفي است، پس مسلماً جهان آفريدگاري توانا دارد؛ پس چرا ايمان نمي آوريد و لجاجت مي كنيد و با اهل يقين همراه نمي شويد.

4. در اين آيات به ناتواني مشركان در دست رسي به خزاين و معادن پروردگار و تسلّط بر جهان اشاره شده است. به راستي اگر انسان آن قدر ناتوان است كه در همه ي زندگي خود نيازمند خداست، پس چرا شرك مي ورزد و در برابر حق لجاجت مي كند.

5. در اين آيات بيان شده كه مشركان

نه از اسرار غيب خبر ندارند و نه وسيله اي براي اطلاع از آن دارند؛ آنان گيرنده اي مجهّز ندارند تا امواج و اخبار غيبي جهان را بشنوند، پس نه بايد با ادعاهاي بي دليل در برابر وحي و نبوت لجاجت كنند و خبرهاي نادرست در مورد مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله و شاعر و ساحر بودن او بدهند.

6. در اين آيات به يك عقيده ي خرافي مشركان اشاره شده است. آنان مي پنداشتند كه دختران پست تر از پسران اند و از اين رو اگر همسرانشان دختر مي آوردند ناراحت مي شدند؛ ولي در همان حال فرشتگان را دختران خدا مي خواندند!

در اين آيات با استفاده از عقايد باطلِ طرفِ مقابل، بر ضد خود او استدلال شده است؛ بدين صورت كه اگر دختران در نظر شما پست ترند، پس چرا آنان را به خدا نسبت مي دهيد و پسران را براي خود مي خواهيد!

البته روشن است كه اين ارزش گذاري مشركان خرافي و باطل است و حقيقت روحي زن ومرد همسان است و هر دو براي رسيدن به كمال آزادند؛ افزون بر آن كه خدا فرزندي ندارد تا پسر باشد يا دختر و اين سخنان مشركان جز تهمت و دروغ نيست.

7. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از مردم مزد رسالت نخواست تا بار گراني بر دوش آنان باشد، بلكه مزد تبليغات و هدايتگري و راه نمايي پيامبر صلي الله عليه و آله نزد خداست.

ولي با اين حال مشركان سخنان هدايتگرانه ي ايشان را نمي پذيرفتند.

8. مشركان براي قتل پيامبر صلي الله عليه و آله توطئه كردند و به او تهمت ها زدند ولي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 44

خدا توطئه هاي مشركان را خنثي كرد و نيرنگ آنان دامانشان را گرفت و مقدمه ي شكست نهايي خودشان شد. «1»

9. اين آيات مشركان را در مورد عقيده شان به وجود معبود غير خدا مورد بازپرسي قرار مي دهد ولي پاسخ آنان را نمي دهد و فقط خدا را پاك و منزّه از شريك معرفي مي كند؛ چرا كه بطلان معبودهاي چوبي و سنگي روشن است و نياز به استدلال ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با طرح پرسش هاي حساب شده از مشركان بازپرسي كنيد (تابيدار شوند و به بطلان عقايد خود پي ببرند).

2. اگر شما توانايي خلق خود و جهان را نداريد، پس خالق آنها را بشناسيد و بپرستيد.

3. اگر شما بر خزاين الهي و جهان و اخبار غيبي تسلط نداريد، پس چرا بدون دليل سخن مي گوييد (و در برابر وحي و پيامبر صلي الله عليه و آله موضع مي گيريد)؟

4. چندي را كه خود نمي پسنديد به خدا نسبت ندهيد.

5. قدر رهبران دل سوز و بدون چشم داشت را بدانيد.

6. نيرنگ بازي مشركان به خودشان ضرر مي زند.

7. به دنبال شرك نرويد كه خدا از اين امور منزّه است.

***

قرآن كريم در آيات چهل و چهارم تا چهل و هفتم سوره ي طور به انكار حقايق حسّي توسط مشركان اشاره كرده، با تهديد آنان مي فرمايد:

44- 47. وَإِن يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ سَاقِطاً يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ* فَذَرْهُمْ حَتَّي يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ* يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَلَا

هُمْ يُنصَرُونَ* وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذلِكَ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 45

و اگر ببينند پاره از آسمان را فرود افتاده، گويند اين ابري است بر هم نشسته!* پس بگذار ايشان را، تا روزشان را كه در آن (روز) مدهوش مي شوند (و مي ميرند) دريابند!* روزي كه نيرنگشان هيچ چيز را از آنان دفع نمي كند، و آنان ياري نمي شوند.* و درحقيقت براي كساني كه ستم كردند، عذابي غير از آن (عذاب، در دنيا) است، و ليكن بيش ترشان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان آن قدر لجوج ومتعصب اند كه حتي حقايق حسّي، مثل ساقط شدن قطعه ي سنگي از آسمان را انكار وتوجيه مي كنند و مي گويند ابري متراكم است.

آري؛ گاهي هواپرستي و گناه و تعصب هم چون پرده اي برچشم انسان مي افتد و مانع ديدن حقايق مي شود.

2. مقصود از ملاقات روزي كه مشركان در آن مدهوش مي شوند، همان روز مرگ آنها ست كه پس از آن عذاب هاي برزخ و قيامت قرار دارد و برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه مقصود روز رستاخيز باشد. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو مقصود باشد.

3. مقصود از رهاكردن مشركان تا روز مرگ و عذاب، آن است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد تبليغ و هدايت آنان پافشاري نكند؛ چون آنان افرادي لجوج و متعصب هستند كه حتي حقايق حسّي را منكر مي شوند، پس ايمان نخواهند آورد و بايد آنان را تا روز عذاب رها كرد.

چندين چراغ دارد و بي راهه مي رود

بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش (سعدي)

4. مقصود از عذابي كه قبل از روزمرگ و رستاخيز به مشركان مي رسد چيست؟

مفسران در اين مورد دو احتمال داده اند:

الف) مقصود انواع عذاب هاي الهي، هم چون زلزله و صاعقه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 46

ب) منظور حوادثي هم چون جنگ بدر است كه نوعي عذاب براي مشركان بود، ولي آنان از اين عذاب هايي كه در انتظارشان بود خبر نداشتند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام افرادي متعصب و جاهل اند كه حقايق حسّي را نيز انكار مي كنند. آري؛ انسان گرفتار جهل و ظلمت، به تحريف واقعيات روي مي آورد.

2. مخالفان حتي پس از ديدن عذاب، آن را باور نمي كنند و توجيه مي كنند.

3. رهبران و مبلغان الهي به دنبال هدايت افراد لجوج نباشند (كه هدايت الهي، حد و مرزي دارد و هاديان رسالتي معين دارند).

4. در انتظا روز بي ياوري باشيد كه هيچ كاري نمي توانيد انجام دهيد.

5. مشركان علاوه برعذاب اخروي، گرفتار عذاب دنيوي نيز مي شوند.

6. عذاب نتيجه ي ظلم (بر خود و ديگران) است (م).

7. اكثر مخالفان اسلام نا آگاه اند (و اكثريت همواره با حق دمساز نيستند).

***

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم و چهل و نهم سوره ي طور پيامبر صلي الله عليه و آله را

به شكيبايي و تسبيح گويي فرا مي خواند و مي فرمايد:

48 و 49. وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ* وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ

و براي (ابلاغ) حكم پروردگارت شكيبا باش، چرا كه تو زيرنظر مايي، و هنگامي كه برمي خيزي، با ستايش پروردگارت تسبيح گوي.* و بخشي از شب (را بپاخيز)، و او را تسبيح گوي، و از پي ستارگان (نيز تسبيح گوي).

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان اسلام به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت سحر و جنون مي زدند و گاه او را شاعر و كاهن مي خواندند، ولي خدا به پيامبرش دستور مي دهد كه شكيبا باش و استقامت كن كه تو تحت نظر ما هستي و ما از تو حمايت مي كنيم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 47

2. مقصود از حكم پروردگار، در اين آيات، همان تبليغ احكام الهي و يا دستور خدا در مورد شكيبايي و يا انتظار در مورد عذاب خداست، كه بايد اجرا شود، البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

3. خدا جسم نيست و چشم ندارد و تعبير «تو در برابر چشمان ما هستي» كنايه از احاطه ي علمي خدا و حمايت و لطف او نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله است كه آگاهي از آن به ايشان نيرو و استقامت مي بخشد.

4. مقصود از تسبيح گويي در هنگام برخاستن، همان تسبيح گفتن زمان سحرگاه است كه افراد براي نماز شب برمي خيزند و يا هنگامي است كه براي انجام هر نماز واجب بر مي خيزند و يا

هنگام برخاستن از هر مجلس است كه انسان مي تواند با تسبيح پروردگار جان خود را صفا ببخشد و از او مدد بگيرد.

5. در حديثي آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام برخاستن از مجلس، تسبيح و حمد پروردگار را به جا مي آورد و مي فرمود: «اين كفاره ي مجلس است.» «1»

6. در مورد آيه ي آخر سوره ي طور بسياري از مفسران برآن اند كه مقصود از تسبيح در شب، همان نماز شب است كه مجموعاً در يازده ركعت انجام مي شود؛ يعني هشت ركعت نافله ي شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وَتر. «2»

7. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است كه

دو ركعت نماز نافله ي صبح بهتر است از دنيا و آنچه در آن است. «3»

8. مقصود از تسبيح بعد از پشت كردن ستارگان، همان دو ركعت نماز نافله ي صبح است كه قبل از نماز صبح به جا آورده مي شود.

همان طور كه در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده است. «4»

9. در اين آيات به صبر دركنار تسبيح و ستايش پروردگار دستور داده

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 48

شده است؛ يعني عبادت و صبر در كنارهم مطلوب اند، چون عبادت به انسان نيرو مي دهد و صبر و استقامت او را زياد مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي در راه انجام دستورات الهي شكيبا باشند (تا مورد تأييد پروردگار قرار گيريد).

2. رهبران و مبلغان الهي تحت نظر خدا هستند (پس از مخالفت دشمنان نهراسند

ودر انجام وظيفه كوتاهي نكنند).

3. با تسبيح و ستايش حق به پاخيزيد (كه تسبيح و حمد الهي در همه ي اوقات نيكوست).

4. بخشي از شب و بامداد را به عبادت اختصاص دهيد (كه عبارت خدا نياز به برنامه ريزي دارد) «1».

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 49

بخش دوم: سوره ي نجم

اشاره

مبارزه با شرك و خرافات

يادآوري نبوت و برخي كتب و اقوام پيامبرن پيشين

يادآوري معاد و دلايل آن

اشاره اي به معراج پيامبر صلي الله عليه و آله

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 51

اول: سيماي سوره ي نجم

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «نجم» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده است، و داراي 62 آيه، 308 كلمه و 1405 حرف است.

سوره ي نجم بيست و دومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «اخلاص» (توحيد) وقبل از سوره ي «عبس») پنجاه و سومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «نجم» است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است و براي آن معاني مختلفي از جمله «ستاره» را ذكر كرده اند، كه خدا بدان قسم ياد كرده است.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي نجم را پيوسته در روزها يا شب ها تلاوت كند، در ميان مردم فردي شايسته شناخته مي شود و محبوب مردم مي گردد و خدا او را مي آمرزد. «1»

تذكر: اين آثار براي سوره ي نجم هنگامي پديد مي آيد كه انسان سوره ي نجم را بخواند و به محتواي آن عمل نمايد، كه در اين صورت، عامل به قرآن و شخصي شايسته شناخته مي شود و اعمال نيك او سبب بخشش او از طرف خدا خواهد شد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 52

ويژگي

اين سوره داراي يك سجده ي واجب است؛ يعني هنگامي كه آيه ي آخر آن خوانده مي شود، سجده واجب مي گردد.

اهداف

مهم ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. مبارزه با شرك و خرافات؛

2. مسأله ي وحي و نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله؛

3. يادآوري معاد.

مطالب

در اين سوره مطالب مهم زير به چشم مي خورد:

الف) عقايد:

1. مباره با شرك و بت پرستي (در آيات 1- 26)؛

2. بيان نشانه هاي خدا و نعمت هاي او (در آيات 41- 55)؛

3. ذكر معاد و برخي نشانه ها و دلايل آن (در آيات 47 و 57)؛

4. اشاره به معراج پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 12- 18).

ب) اخلاق:

باز بودن راه بخشش خدا براي گناهكاراني كه از گناهان كبيره احتراز مي كنند (در آيه ي 32).

ج) احكام:

دستور سجده ي واجب (در آيه ي 62).

د) داستان ها:

1. گزارشي از قوم عاد (در آيه ي 50)؛

2. گزارشي از قوم ثمود (در آيه ي 51)؛

3. گزارشي از قوم نوح (در آيه ي 52)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 53

4. گزارشي از قوم مؤتكفه (در آيه ي 53)؛

5. اشاره اي به صحف موسي و ابراهيم عليهما السلام (در آيات 35- 36).

ه) مطالب فرعي:

1. سوگند به نجم (ستاره) (در آيه ي 1)؛

2. نكوهش خرافات مشركان در زمينه ي بت ها و عبادت فرشتگان (در آيات 27- 28).

3. هر كس مسئول اعمال خويش است و كسي بار گناه ديگران را به دوش نمي كشد؛

4. انتقاد از روي گرداني از قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 33- 35)؛

5. اشاره اي به خلقت زن و مرد (در آيات 45- 46).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 55

دوم: محتواي سوره ي نجم

حالات جالب پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي «نجم» با سوگند به ستارگان، به هدايت يافتگي و عصمت گفتاري پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَي مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَي وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي

سوگند به ستاره، هنگامي كه فرود آيد!* كه همراه شما (:

پيامبر) گمراه نشده و بيراهه نرفته (و زيانكار و محروم نگشته) است؛* و از روي هوي و [هوس سخن نمي گويد.* آن (سخن) نيست جز وحي اي كه (به او) وحي مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال براي تأكيد بر مطلب و نشان دادن اهميت ستارگان و جلب توجه انسان به آنها، به ستاره سوگند ياد مي كند.

2. مقصود از ستاره اي كه در اين آيات بدان سوگند ياد شده، هر ستاره ي درخشنده و غروب كننده ي آسمان است كه نشانه ي عظمت پروردگار است.

البته برخي مفسران نيز اين ستاره را اشاره به ثريا يا شَعري يا شهاب سنگ ها دانسته اند و نيز برخي آن را اشاره به قرآن مي دانند كه به صورت نجومي و تدريجي نازل شده است. «1»

3. «نجم» به معناي ستاره ي طلوع كننده است و در آيه بر غروب آن تأكيد شده كه پديده بودن و اسير قوانين طبيعت بودن آن را نشان مي دهد، تا به نوعي، نفي عقيده ي ستاره پرستي باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 56

4. در اين آيات به هدايت يافتگي پيامبر صلي الله عليه و آله و به نفي گمراهي، جهل و بي خبري «1» و نيز نفي انحراف عقيدتي ايشان «2» اشاره كرده، وتهمت هاي مشركان را در اين زمينه نفي مي كنند.

5. اين آيات به عصمت گفتاري پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره و بيان كرده كه پيامبر چيزي از خودش نمي گويد و پيرو هواي نفس خويش نيست، پس گرفتار گمراهي نمي شود. در اين آيه عصمت پيامبر صلي الله عليه و آله در زمينه ي قرآن و ابلاغ وحي تضمين شده است.

6. برخي مفسران از اين آيه عصمت پيامبر صلي الله عليه و آله در زمينه ي سخنان

ديگر، يعني عصمت سنت ايشان را استفاده كرده اند»

و برخي احاديث نيز به اين مطلب اشاره دارد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد ستارگان و غروب آنها مطالعه كنيد.

2. پيامبر بايد از عصمت گفتاري برخوردار باشد.

3. رهبران و مبلغان الهي سخنان الهي را براي مردم بگويند نه سخنان دل خواه خود را.

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا دوازدهم سوره ي نجم به اولين شهود رباني پيامبر صلي الله عليه و آله و ملاقات نزديك و راستين او اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 12. عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَي وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَي ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّي فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي فَأَوْحَي إِلَي عَبْدِهِ مَا أَوْحَي مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَي أَفَتُمارُونَهُ عَلَي مَا يَرَي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 57

او را (شخصي) بسيار نيرومند آموزش داده است؛* (او) توانمند است و (بر همه چيز) تسلّط دارد،* در حالي كه او در افق والاتر قرار داشت.* سپس نزديك شد و فرود آمد،* و به اندازه دو كمان يا نزديك تر شد،* پس وحي كرد به سوي بنده اش، آنچه را كه وحي كرد.* دل سوزان (پيامبر) آنچه را ديد دروغ نگفت.* و آيا با او درباره آنچه ديده مجادله مي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد آيات فوق نوشته اند:

معلم پيامبر صلي الله عليه و آله همان جبرئيل بود كه قدرت فوق العاده اي داشت. او كه پيك وحي بود معمولًا به صورت بشري خوش چهره بر پيامبر صلي الله عليه و آله ظاهر مي شد ولي درتمام عمر پيامبر صلي الله عليه و آله دوبار به صورت اصلي خويش بر ايشان ظاهر گشت؛ مرتبه ي نخست همان است كه در آيات فوق

بدان اشاره شده است كه در كنار غار حرا در جبل النور در افق بالا ظاهر و نزديك پيامبر گشت تا آن كه فاصله ميان آنان به اندازه ي دو كمان يا نزديك تر شد و خدا به واسطه ي جبرئيل به بنده اش (پيامبر صلي الله عليه و آله) وحي فرستاد.

و مرتبه ي دوم در جريان معراج بود كه در آيات بعد مي خوانيم. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 58

2. براي پيامبر صلي الله عليه و آله نوعي شهود قلبي و نزديكي خاص معنوي حاصل شد؛ هر چند ديدن مجرد با چشم عادي ممكن نيست، ولي ملاقات شهودي و با چشم دل ممكن است، همان طور كه در مورد امام علي عليه السلام روايت شده كه از ايشان پرسيدند: آيا پروردگارت را مي بيني؟

حضرت فرمود: «من او را با چشم دل مي بينم.» «1» يا فرمود «آيا كسي را كه نمي بينم پرستش كنم؟» «2»

3. مقصود از فاصله در امور معنوي، فاصله ي مكاني نيست، بلكه مراتب نزديكي معنوي و وجودي است و اگر تعبير به «دو كمان» و مانند آن مي شود، به خاطر كمبود الفاظ براي شرح مسائل ماوراي طبيعي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله معلّمي نيرومند و مسلّط (هم چون جبرئيل) داشت كه وحي را از او مي گرفت.

2. پيامبر صلي الله عليه و آله شهود ربّاني راستين داشت.

3. با پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد اخبار ملاقات شهودي اش مجادله نكنيد (كه خدا نيز آن را تاييد مي كند).

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم تا هيجدهم سوره ي نجم به دومين شهود ربّاني پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

13- 18. وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً

أُخْرَي عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَي عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَي إِذْ يَغْشَي السِّدْرَةَ مَا يَغْشَي مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَي لَقَدْ رَأَي مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 59

و بيقين در فرود ديگري او را ديد،* نزد درخت پر بركت پاياني (سدرة المنتهي ،* كه بوستان (بهشتي) منزلگاه نزد آن است.* هنگامي كه مي پوشاند درخت پر بركت را، آنچه مي پوشاند،* چشم (او) مايل نشد و طغيان نكرد.* بيقين (نشانه اي) بزرگ تر از نشانه هاي پروردگارش را ديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات مربوط به ملاقات دوم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با صورت واقعي جبرئيل است؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله در معراج در كنار سدرة المنتهي جبرئيل را به صورت اصلي ديد و در اين صحنه گرفتار اشتباه نشد، بلكه برخي از نشانه هاي بزرگ خدا (هم چون صورت واقعي جبرئيل يا عظمت آسمان ها را) مشاهده كرد. «1»

2. مقصود از سدرة المنتهي درخت پربركتي است كه در اوج است؛ يعني در انتهاي عروج فرشتگان و ارواح شهدا و علوم پيامبران و اعمال انسان ها قرار دارد.

در جايي كه فرشتگان از آن فراتر نمي روند و جبرئيل نيز در سفر معراج به آن جا كه رسيد متوقف شد و در احاديث آمده است كه بر هر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 60

برگ اين درخت فرشته اي تسبيح گوي جاي دارد و يا هر برگ آن بر امتي سايه افكنده است. «1»

البته تعبير درخت پربركت نوعي تشبيه است كه به خاطر كمبود الفاظ و كوتاهي لغات از بيان يك واقعيت بزرگ، به كار رفته است.

پس مقصود درخت معمولي نيست بلكه سايبان عظيمي از رحمت الهي است كه

امت هاي نيك زير سايه ي آن قرار دارند.

3. «جنة المأوي به معناي بهشت مسكوني يا همان بهشت جاويدان الهي و يا جايگاه ويژه اي از بهشت در كنار سدرة المنتهي است كه محل افراد خالص و خاص است و يا بهشتي برزخي است كه محل موقت ارواح شهدا و مؤمنان است.

برخي مفسران معناي اخير را برگزيده اند، چون اين بهشت برزخي با روايات معراج در مورد ديدن بهشتيان توسط پيامبر صلي الله عليه و آله سازگارتر است. «2»

4. مفسران اين آيات را اشاره به ماجراي معراج پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند، كه در آيات نخست سوره ي اسراء بيان شده است.

اين سفر الهي از مسجد الحرام شروع شد تا به مسجد الاقصي رسيد و سپس در آسمان ها ادامه يافت تا به سدرة المنتهي رسيد. در اين آيات به هدف معراج اشاره شده است، يعني شهود باطني پيامبر صلي الله عليه و آله و ديدن نشانه هاي بزرگ خدا كه الهام بخش او در تعليم و تربيت مردم بود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 61

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر با شهود الهي از بعد انساني به بعد الهي رسيد (م).

2. از دو شهود ربّاني پيامبر صلي الله عليه و آله به عظمت او پي ببريد.

3. پيامبر در شهود رباني خود خطا نكرده و نشانه هاي بزرگ الهي را ديده است.

4. (نوعي از) بهشت مسكوني خلق شده است (و در عصر پيامبر نيز وجود داشته است).

***

خرافه زدايي

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و سوم سوره ي نجم به بت هاي سه گانه ي مشركان و پوچي آنها و عقايد خرافي در مورد دختران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 23. أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّي *

وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَي * أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَي * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزَي * إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَي الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِن رَبِّهِمُ الْهُدَي

و آيا اطلاع يافتيد از (بت هاي) لات و عزّي ،* و منات (بت) ديگري كه سومين است.* آيا فقط پسر براي شماست و فقط دختر براي اوست؟!* در اين صورت آن تقسيمي ناعادلانه است.* آنها جز نام هايي كه شما و پدرانتان آنها را نامگذاري كرده ايد، نيستند، خدا هيچ دليلي براي آنها فرو نفرستاده است؛ جز از گمان و آنچه كه خوشايند (هواي) نفس (شان) بود، پيروي نمي نمايند. و بيقين از جانب پروردگارشان رهنمودي به سراغشان آمده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. عرب جاهلي بت هاي زيادي داشت كه در اين جا نام سه بت مشهور آنان برده شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 62

الف) بت «لات» كه از نام خدا (اللاه) گرفته شده است كه بتي سنگي در سرزمين طائف بود.

ب) بت «عزّي » كه از نام خدا (اعز) گرفته شده و در مسير مكه به طرف عراق قرار داشت.

ج) بت «منات» كه به معناي تقدير الهي، يا ستاره ي باران و يا ريخته شدن خون به منظور قرباني است و آن بت در كنار درياي احمر در مسير مدينه به مكه بود و نزد آن قرباني ها مي كردند.

مشركان براي اين سه بت اهميت زيادي قائل بودند و حتي در طواف كعبه نام آنها را مي بردند و از آنها اميد شفاعت داشتند.

البته پيامبر صلي الله عليه و آله پس از پيروزي و گسترش اسلام دستور دادند اين بت ها را شكستند و در همين آيات نيز

از آنها با عنوان نام هاي بي محتوا ياد شده است.

2. در برخي نوشته ها افسانه ي غرانيق آمده است كه مي گويد:

پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام خواندن آيات فوق، افزود كه «اميد شفاعت از اين بت هاي سه گانه مي رود»، از اين رو مشركان خوشحال شدند و در پايان اين سوره با مسلمانان سجده كردند و شايعه ي مسلمان شدن آنها پخش شد. «1»

ولي اين افسانه ي غرانيق حكايتي ضعيف و بي اعتبار است كه با عصمت پيامبر صلي الله عليه و آله و مبارزات او با شرك و حتي با متن سوره ي فوق كه بت ها را نام هاي بي محتوا مي خواند، ناسازگار است. «2»

3. در اين آيات بر اساس عقايد خرافي مشركان با آنان مجادله شده و عقايد آنان در مورد دختران ريشخند شده و مورد سرزنش قرار گرفته است.

مشركان پسران را برتر از دختران مي دانستند و از خبر دختردار شدن ناراحت مي شدند ولي در همان حال بت ها را مجسمه هاي فرشتگان مي دانستند، فرشتگاني كه آنان را دختران خدا مي پنداشتند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 63

قرآن كريم مشركان را سرزنش مي كند كه

الف) اين عقايد با هم ناسازگار است، چون اگر چيزي پست است، چرا به خدا نسبت مي دهند.

ب) خدا فرزند ندارد، چون فرزند داشتن مستلزم نقص و نياز است.

ج) دختر و پسر در ارزش انساني خود تفاوتي ندارند و عقيده ي برتري پسران يك عقيده ي خرافي مشركان است كه قرآن آن را برنمي تابد.

4. در اين آيات به بي دليل بودن شرك اشاره و بيان شده كه بت ها نام هايي توخالي اند كه دليلي نقلي از طرف وحي الهي براي پرستيدن آنها نيامده است، همان طور كه دليل عقلي نيز وجود ندارد و همين دليل نداشتن،

دليل بطلان شرك و بت پرستي است.

5. در اين آيات به سرچشمه ي بت پرستي اشاره شده كه همان پيروي از گمان هاي بي اساس و هواي نفس است؛ يعني پندارها و خيال هاي پدران نادان در مورد ربّ النوع موجودات و بت ها، كه نسل هاي بعدي از آنها تقليد كرده اند، چون با هواي نفس آنان سازگار بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان گرفتار تضاد در عقايد هستند.

2. اگر با مشركان بر اساس عقايد خرافي خودشان سخن بگوييد محكوم مي شوند.

3. معبودان دروغين جز نام هاي پوچ، چيز ديگري نيستند.

4. دليل بطلان شرك، دليل نداشتن آن است.

5. سرچشمه ي شرك، گمانه زني و هواپرستي است.

6. اگر كسي هدايت را نپذيرد و به دنبال هواي نفس و گمانه زني برود به دام مطالب بي دليل و شرك گرفتار مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 64

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا بيست و ششم سوره ي نجم به آرزوهاي برآورده نشده ي انسان ها و شفاعتگري مشروط فرشتگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24- 26. أَم لِلْانسَانِ مَا تَمَنَّي * فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَي * وَكَم مِن مَلَكٍ فِي السَّماوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاءُ وَيَرْضَي

يا براي انسان آنچه را آرزو دارد (فراهم) است؟!* پس (سراي) بازپسين و نخستين فقط براي خداست.* و چه بسيار فرشته اي در آسمان ها كه شفاعت آنان چيزي (از عذاب) را دفع نمي كند، جز بعد از اين كه خدا براي كسي كه (شايسته بداند و) بخواهد و خشنود باشد، رخصتِ (شفاعت) مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان آرزو داشتند كه بت ها و فرشتگان در قيامت شفاعتگر آنان باشند «1»، ولي اين آيات مشركان را از اين آرزو نااميد مي كند و اعلام مي دارد كه همه ي اسباب

به دست خداست و فرشتگان بدون اجازه ي او شفاعت نمي كنند؛ بنابراين دشمنان خدا اميدي به شفاعت نداشته باشند.

البته شفاعت نكردن بت هاي چوبي و سنگي آن قدر واضح بود كه نياز به تذكر نداشت.

2. برخي مفسران احتمال داده اند كه مقصود آيات فوق آن است كه به انسان گوش زد كند تونمي تواني به همه ي آرزوهايت دست يابي، پس متوجه باش كه تدبير جهان به دست كسي است كه دنيا و آخرت از آن اوست و بايد از او امداد جويي و به او پناه ببري. «2»

و اين تفسير مشابه سخن امام علي عليه السلام است كه مي فرمايد: «خدا را از ناكامي تصميم ها و به هم خوردن پيمان ها و درهم شكسته شدن اراده ها شناختم.» «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 65

3. آرزوهاي انسان از محدوديت قدرت و امكانات و علاقه ي او سرچشمه مي گيرد و اين آرزوها دو گونه است:

الف) آرزوهايي كه از روح بلند و همت والا سرچشمه مي گيرند و عامل حركت اند، مثل آرزوي دانش و كار نيك.

ب) آرزوهاي كاذب و خيال انگيز كه سرچشمه ي غفلت اند، هم چون آرزوي حكومت و جاودانگي در زمين و مانند آن.

4. در احاديث اسلامي تشويق شده كه مردم آرزوهاي نيك داشته باشند و اگر كسي آرزوي نيك كند كه موجب رضاي خدا باشد، از دنيا نمي رود مگر آن كه بدان مي رسد و اگر از دنيا برود، به ثواب آن مي رسد. «1»

5. فرشتگان نمي توانند بدون رخصت الهي شفاعت كنند، و فقط در صورتي حقّ شفاعت دارند كه خدا از آن راضي باشد و رخصت دهد.

اين آيه:

اولًا، اصل وجود شفاعت را تأييد مي كند؛

ثانياً، شفاعت فرشتگان را با شرايطي تأييد مي كند؛

ثالثاً، شرايط شفاعت را بيان مي كند كه مشروط به

رضايت الهي و رخصت اوست.

6. «اذن» به معناي رخصت قبل از انجام كار است و اين در موردي است كه شخص خشنودي خود را از كاري آشكار سازد، به خلاف «رضايت» كه مي تواند دروني و بدون ابراز باشد. البته از آن جا كه رضايت خدا با اعمال انسان ارتباط دارد، كساني كه مي خواهند مشمول شفاعت قرار گيرند بايد كاري كنند كه رضايت الهي را كسب نمايند و از اين جاست كه شفاعت مكتبي تربيتي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از اين كه به همه ي آرزوها نمي رسيد، بفهميد كه كارهاي آخرت و دنيا فقط به دست خداست.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 66

2. اصل شفاعت مورد قبول قرآن است.

3. شفاعت افراد در نهايت به دست خداست.

4. اگر شفاعت فرشتگان را مي خواهيد، رضايت الهي را به دست آوريد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي نجم به گمانه زني كافران در مورد فرشتگان و قانون عدم كفايت گمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27 و 28. إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَي * وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً

قطعاً، كساني كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را به نام دختر نام گذاري مي كنند؛* و براي آنان بدان (مطلب) هيچ دانشي نيست؛ جز از گمان پيروي نمي كنند؛ و به راستي كه گمان چيزي را از حق بي نياز نمي سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران در مورد فرشتگان عقايد خرافي دارند و آنان را از جنس زن مي دانند.

در حالي كه اولًا فرشتگان مجردند و زن و مرد ندارند.

2. در اين آيه به نام گذاري زنانه براي فرشتگان اشاره شده است. اين

تعبير اشاره به آن دارد كه اين مطالب از حد نام گذاري تجاوز نمي كند و واقعيتي ندارد.

3. در اين آيات به دو عامل انحراف عقيدتي اشاره شده است:

الف) نا آگاهي و بدون دانش سخن گفتن؛

ب) بي ايماني به آخرت؛ اگر كسي به آخرت ايمان داشته باشد اين گونه جسورانه و بدون علم سخن نمي گويد.

4. معيار در مسائل عقيدتي علم است و گمان كفايت نمي كند؛ يعني اگر كسي بخواهد در مورد اصول دين و مسائل عقيدتي هم چون فرشتگان، سخن بگويد، نمي تواند گمانه زني كند بلكه در صورت علم و اطلاع مي تواند سخن بگويد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 67

5. واژه ي «ظن» به معناي گمان است اما دو كاربرد دارد:

الف) گمان هاي بي پايه كه شامل مراتب گمان و وهم مي شود و هم رديف اوهام و خرافات است؛

ب) گمان هاي معقول، هم چون خبر واحد، گواهي شاهدان و ظاهر عبارات افراد كه در حقيقت نوعي علم عرفي و اطمينان آور است و زندگي معمولي انسان ها با همين گمان ها مي چرخد.

مقصود از گمان در آيه ي فوق همان معناي اول است كه معتبر نيست و گمان مشركان از همين نوع بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انكار معاد و ناآگاهي، سرچشمه ي انحرافات عقيدتي و سخنان بي اساس است.

2. فرشتگان را به صورت زن معرفي نكنيد كه آنان مجردند.

3. بدون علم در مورد ماوراي طبيعت سخن نگوييد.

4. گمان در مسائل عقيدتي كارساز نيست.

5. با گمانه زني به حق نمي رسيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي نجم با سرزنش دنياپرستان دور از ياد حق، به لزوم روي گرداني از آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

29 و 30. فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّي عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا* ذلِكَ مَبْلَغُهُم

مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَي

پس، از كسي كه از ياد ما روي برتافته و جز زندگي دنيا را نخواسته است، روي بگردان.* اين نهايت رسيدن آنان به دانش است. به راستي كه پروردگارت، خود، به كسي كه از راهش گمراه گشته، داناتر است و (هم چنين) او به (حال) كسي كه ره يافته، داناتر است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 68

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از ياد خدا در اين آيه، هر گونه توجه به خدا از طريق قرآن كريم يا دلايل منطقي و عقلي وسنت و ياد قيامت است كه انسان را به خدا مي رساند و از غفلت دور مي سازد.

يعني اگر كسي از ياد خدا دور شد و غافل گشت و به دنيا پرستي روي آورد، تبليغ و هشدار به او بي فايده است، پس بايد به او اتمام حجت كرد و از او روي گرداند و نيروها را در موردش به هدر نداد.

2. انسان مي تواند در مورد دنيا دو نوع برخورد داشته باشد:

الف) دنيا را مزرعه ي آخرت و وسيله اي براي انجام كارهاي نيك و رسيدن به خدا قرار دهد كه اين گونه به امور دنيوي پرداختن مطلوب است و در حقيقت دنياخواهي نيست، بلكه دنياخواهي در راستاي خداخواهي است.

ب) دنياپرست شود، يعني تنها دنيا را بخواهد و خدا و كارهاي نيك و رستاخيز را فراموش كند، كه البته اين گونه به امور دنيوي پرداختن غفلت زاست و مورد سرزنش قرآن قرار گرفته است.

3. در اين آيه به نهايت دانش كافران اشاره شده كه همان دنياپرستي و سخنان و عقايد خرافي و دوري از ياد خداست؛ اوج پرواز آنان همين است

كه تمام فكر و شرف خود را با سرمايه هاي دنيوي معاوضه كنند.

4. در دعايي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در اعمال ماه شعبان آمده است كه:

« (خدايا) دنيا را بزرگ ترين همّت ما و نهايت آگاهي ما قرار نده». «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان الهي نيروي خود را صرف دنياپرستان دور از ياد خدا نكنند (كه سودي نخواهد داشت).

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 69

2. توجه به خدا و پرهيز از دنياپرستي، زمينه ساز برخورداري ازهدايت رهبران الهي است.

3. نهايت علم دنياپرستان دنيا خواهي نيست.

4. كژروان و ره يافتگان همه تحت نظر الهي هستند (و به حساب و پاداش آنها رسيدگي مي شود).

5. علم را جهت دار كنيد (و به آن جهتي بالاتر از ماديات بدهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي نجم به مالكيت مطلق الهي و هدف پاداش دادن به نيكوكاران و كيفر دادن به بدكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. وَلِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَي

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آنِ خداست؛ تا كساني را كه (كارهاي) بد انجام دادند، به خاطر اعمالشان، كيفر دهد و كساني را كه نيكي كردند، به خاطر نيكي (اعمالشان)، پاداش دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مالكيت خدا بر جهان، مالكيتي اعتباري نيست، بلكه مالكيت حقيقي است؛ يعني وجود همه ي آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست و از اين رو تدبير هستي نيز به دست اوست، پس جز او كسي شايسته ي پرستش و ستايش نيست.

2. در اين آيه به يكي از اهداف آفرينش جهان اشاره

شده است، خدا اين جهان را براي انسان آفريد تا او در پرتو تعاليم پيامبران به كمال مطلوب برسد. در اين مسير گروهي راه نيك را انتخاب مي كنند كه به پاداش اعمال خود مي رسند و گروهي بدكار مي شوند كه كيفر كارهاي خويش را مي بينند و عدالت اجرا مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 70

آموزه ها و پيام ها:

1. مالك حقيقي همه ي جهان خداست.

2. جهان صحنه ي آزمايش شماست (پس آماده باشيد).

3. يكي از اهداف آفرينش آن است كه بدكاران و نيكوكاران نتيجه ي اعمال خويش را مي ببينند.

4. اگر مي خواهيد بد نبينيد بد نكنيد و اگر مي خواهيد، خوب ببينيد، كار خوب انجام دهيد (م).

***

گناهان كبيره و صغيره

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي نجم به ويژگي نيكوكاران در پرهيز از گناهان كبيره و علم بي كران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَي

(همان) كساني كه از گناهان بزرگ و [كارهاي زشت پرهيز مي كنند، مگر گناه كوچك، كه پروردگارت گسترده آمرزش است. او به شما داناتر است، آن گاه كه شما را از زمين پديد آورد و آن گاه كه شما در شكم هاي مادرانتان، جنين [: پنهان بوديد؛ پس خودتان را [پاك و] رشد يافته نشمريد (و خودستايي نكنيد)؛ كه او به كسي كه خودنگه داري كند داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ويژگي نيكوكاران را دوري از گناهان كبيره معرفي مي كند و در همان حال لغزش هاي آنان و آگاهي خدا از آنها و آمرزش الهي را يادآور مي شود تا كسي مغرور و

خودستا نشود.

2. «اثم» به كارهايي گفته مي شود كه انسان را از نيكي و ثواب دور مي سازد، از اين رو به گناهان نيز «اثم» گفته مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 71

3. مقصود از گناهان كبيره چيست؟

هر گناهي در برابر خدا، بزرگ و كبيره است و تقسيم گناهان به دو قسم كبيره و صغيره نسبي است؛ يعني برخي گناهان هم چون قتل نسبت به گناهان ديگر بزرگ تر و كبيره اند.

گناهان بزرگ را از چند طريق مي توان شناخت:

الف) گناهاني كه خدا براي انجام آنها وعده ي عذاب داده باشد، مثل شرك.

ب) گناهاني كه در نظر مؤمنان، بزرگ شمرده شده باشند، مثل هتك حرمت كعبه.

ج) گناهاني كه در منابع شرعي از گناهان كبيره ي مسلّم شمرده شده باشند، مثل فتنه.

د) گناهاني كه در روايات معتبر به عنوان گناه كبيره به آن تصريح شده باشد، «1» مثل عاق والدين.

4. «لمم» در اصل به معناي نزديك شدن به گناهان است و به گناهان صغيره گفته مي شود «2» و يا گناهي كه به صورت عادت در نيامده باشد و انسان بعد از آن متوجه گردد و توبه كند. «3»

5. در اين آيه به آفرينش انسان از خاك اشاره شده است كه يا مقصود آفرينش انسان به واسطه ي آدم عليه السلام از خاك و يا آفرينش بدن انسان از عناصر خاكي است كه خدا از همه ي مراحل آن آگاهي دارد، همان طور كه از مراحل رشد جنين در رحم مادر اطلاع دارد؛ پس چگونه از اعمال و لغزش هاي شما آگاهي نداشته باشد؟!

6. اين آيات به مردم دستور مي دهد كه خودستايي نكنند، چون خدا از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 72

افراد پارسا اطلاع دارد و

نيازي به توضيح اعمال نيك آنان نيست.

برخي مفسران گفته اند كه اين آيه در مورد گروهي نازل شده كه بعد از انجام نماز و روزه به ستايش خويش مي پرداختند «1».

7. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده:

هيچ كس از شما نبايد به فزوني نماز و روزه و زكات و مراسم (حج) خود افتخار كند؛ زيرا خدا پارسايان شما را بهتر مي شناسد. «2»

اولياي خدا هميشه به تقصيرات و كمبودهاي خود اعتراف و از خودستايي دوري مي كنند؛ چون خودستايي ريشه در عدم شناخت خود و غرور و غفلت و خود برتربيني دارد و انسان را از شناخت عيوب و برطرف كردن آنها و پيشرفت و تكامل باز مي دارد و اگر انسان عمل نيك يا عبادتي هم انجام داده باشد، نمي داند كه كامل بوده و مورد قبول واقع شده يا نه، تا مورد ستايش واقع شود.

همه عيب خلق ديدن نه مروت است و مردي

نگهي به خويشتن كن كه تو هم گناه داري (سعدي)

8. البته خودستايي غير از معرفي توانايي هاي خود در موارد ضروري براي پذيرش مسئوليت يا كمك به ديگران است، كه بدون آن معرفي، اهداف مقدسي پاي مال مي شود.

همان طور كه حضرت يوسف عليه السلام خود را فردي نگهبان و دانا معرفي مي كند كه براي خزانه داري مصر مناسب است و يا حضرت هود عليه السلام در برابر مردم خود را خيرخواه و امين معرفي مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 73

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد نيكوكار باشيد از گناهان كبيره دوري كنيد.

2. خدا لغزش هاي كوچك و زودگذر نيكوكاران را مي آمرزد.

3. خدا به مراحل خلقت و توانمندي و كارهاي شما آگاه است (پس خود

را به گونه اي ديگر معرفي نكنيد).

4. خود را مبراي از عيوب و گناهان ندانيد و خودستايي نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 74

«بزرگترين گناهان»

تعداد گناهان مهم (كبيره) 70 عدد شمرده شده كه عبارت اند از:

6. شرك 7. نا اميدي از رحمت خدا 8. بد گماني به خدا 9. نترسيدن از خشم خدا 10. آدم كشي 11. عاق پدر و مادر 12. قطع پيوند خويشاوندي 13.

خوردن مال يتيم 14. رباخواري 15. زنا 16. تهمت عمل زشت زدن 17. لواط 18. شراب خواري 19. قمار 20. لهو 21. غنا 22. دروغ 23. سوگند دروغ 24.

گواهي دروغ 25. گواهي ندادن 26. پيمان شكني 27. خيانت به امانت 28.

دزدي 29. كم فروشي 30. حرام خواري 31. جلوگيري از حقوق مردم 32. فرار از جهاد 33. بازگشت به دارالكفر پس از هجرت 34. كمك به ستمكاران 35.

ياري نكردن ستم ديدگان 36. سحر 37. اسراف 38. تكبّرورزيدن 39. جنگ با مسلمانان 40. خوردن مردار و گوشت خوك 41. ترك عمدي نماز 42. زكات ندادن 43. سبك شمردن حج 44. ترك يكي از واجبات (مانندروزه) 45. اصرار برگناه صغيره 46. غيبت كردن 47. سخن چيني 48. ريشخند كردن مؤمن 49.

فحش دادن و طعن زدن 50. خوار كردن مؤمن 51. سرزنش و رسوا كردن مؤمن 52. ريختن آبروي مؤمن با شعر يا نثر 53. آزار رساندن به مؤمنان 54.

همسايه آزاري 55. مكر و نيرنگ 56. هم جنس گرايي زنان 57. دورويي 58.

احتكار 59. حسد 60. دشمني با مؤمن 61. واسطه شدن در فاحشه گري 62. خود ارضايي 63. بدعت 64. حكم ناحق 65. جنگ در ماه حرام 66. منع از راه خدا 67.

ناسپاسي نعمت

68. فتنه انگيزي 69. فروختن اسلحه به كافران 70. بهتان و سؤظن 71. هتك قرآن 72. هتك كعبه 73. هتك مساجد 74. هتك مرقدهاي مقدس و تربت حسيني عليه السلام 75. ستم كردن در وصيت به برخي وارثان. «1»

يادآوري: قبلًا بيان كرديم كه همه ي گناهان در برابر خدا بزرگ اند و گناهان كبيره نسبي هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 75

قوانين موجود در كتاب هاي موسي و ابراهيم (ع)

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا چهل و يكم سوره ي نجم با اشاره به انسان اعراض كننده و بخيل، به آموزه هاي كتاب هاي ابراهيم و موسي عليه السلام و سه قانون در مورد اعمال انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 41. أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّي وَأَعْطَي قَلِيلًا وَأَكْدَي أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَي أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَي وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّي أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي وَأَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَي وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَي ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَي

و آيا ديدي كسي را كه روي برتافت؟!* و اندكي عطا كرد و (بخشش را) قطع كرد؟* آيا دانش نهان فقط نزد اوست و او مي بيند؟!* يا از آنچه در كتاب هاي موسي است با خبر نشده است؟!* و (نيز از كتاب هاي) ابراهيمي كه (به پيمانش) وفا كرد،* كه هيچ باربرداري بار سنگين (گناه) ديگري را برنمي دارد؛* و اين كه براي انسان جز كوشش او نيست؛* و اين كه كوشش او در آينده ديده مي شود؛* سپس با جزاي كامل تر به او پاداش داده مي شود

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق را در مورد عثمان يا وليد بن مغيره گفته اند كه شخصي به او گفت مقداري از اموالت را

به من ببخش تا گناهان تو را به عهده بگيرم، ولي پس از پيمان، مقدار كمي از اموال را داد و ادامه نداد و آيه ي فوق فرود آمد و با اشاره به كار آنها، قانون مسئوليت هر كس در برابر اعمال خويش را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات افرادي كه داراي ويژگي هاي زير هستند سرزنش شده اند:

از اسلام يا انفاق روي برگردانده اند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 76

مقدار اندكي بخشش دارند و بخل مي ورزند؛

به طور مستقيم اطلاعي از ماوراي طبيعت ندارند؛

به طور غير مستقيم نيز از ماوراي طبيعت اطلاع ندارند، چون از محتواي كتاب هاي آسماني آگاه نيستند.

اين گونه افراد به خاطر جهل و بخل، اهل نيكوكاري و ايمان نيستند.

2. در اين آيات از كتاب هاي ابراهيم عليه السلام و موسي عليه السلام ياد شده است كه كتاب موسي همان تورات است و صحف ابراهيم نيز مجموعه اي از كتاب و نوشته هايي بود كه به ابراهيم عليه السلام وحي شده بود. «1»

3. ابراهيم عليه السلام به پيمان الهي وفادار بود؛ او حق رسالت را ادا كرد و از امتحان هاي مختلف سربلند بيرون آمد تا آن جا كه فرزندش را به فرمان خدا به قربانگاه برد و از آتش نمروديان نهراسيد. آري؛ فداكاري و وفاداري ابراهيم عليه السلام الگويي براي همه ي مؤمنان است.

4. اين يك قانون الهي است كه هيچ كسي بار مسئوليت كارهاي ديگران را به دوش نمي كشد. قرآن بارها بر اين حقيقت تأكيد كرده كه هر كس مسئول اعمال خود است و

بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد؛ «2» پس بهشت و جهنّم قابل خريد و فروش نيست.

5. آنچه براي انسان مي ماند همان تلاش اوست؛ «3» چه اين تلاش به نتيجه برسد يا نرسد و اين يك قانون الهي است. چنانچه انسان با نيت خير تلاش كند، به نتيجه برسد يا نرسد، خدا پاداش او را مي دهد.

البته اين آيه ناظر به تلاش انسان براي آخرت است ولي ملاك آيه دنيا را

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 77

نيز در برمي گيرد؛ يعني انسان منتظر تلاش ديگران نباشد بلكه به همت و تلاش خود اميدوار باشد.

دهقان سال خورده چه خوش گفت با پسر

كاي نور چشم من، به جز از كشته نَدروي (حافظ)

6. تجسّم اعمال انسان در قيامت، يك قانون الهي است؛ يعني انسان نتيجه و باطن اعمال نيك و بد خود را در رستاخيز مي بيند، و پاداش آنها را كامل دريافت مي دارد؛ به عبارت ديگر، تجسّم اعمال، اثرِ طبيعي هر گناه است كه در رستاخيز ظاهر مي شود.

7. از اين آيات يك اصل حقوقي به دست مي آيد كه هميشه كيفر دامن گناهكار واقعي را مي گيرد و كسي نمي تواند كيفر ديگري را به عهده بگيرد.

8. در آيات فوق به سه اصل و قانون در مورد اعمال انسان اشاره شده است، ولي اين قوانين موارد استثنا نيز دارند كه در برخي آيات و روايات تذكر

داده شده است:

الف) قانون آن است كه كسي مسئول گناهان ديگران نيست، ولي اگر كسي سنت بدي راپايه گذاري كند، در گناه عمل كنندگان شريك است.

ب) قانون آن است كه به هيچ كس غير از تلاش او نمي رسد، ولي مواردي هم چون ارث، اجاره و مضاربه در اسلام وجود دارد.

ج) و نيز قانون آن است كه خدا پاداش كامل عمل هر كس را مي دهد، ولي گاهي از راه لطف يا شفاعت پاداش اضافي به افراد مي دهد.

9. در آيات فوق اشاره شده كه سه قانون مذكور، در كتاب موسي عليه السلام و ابراهيم عليه السلام بوده، همان طور كه در قرآن نيز آمده است.

در كتاب مقدس يهوديان در تورات و كتاب حزقيل نيز عباراتي وجود دارد كه به اصل مسئوليت ناپذيري در برابر گناهان ديگران اشاره دارد؛ براي مثال مي گويد:

پسر بار گناه پدر را نخواهد كشيد و پدر بار گناه پسر را نخواهد كشيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 78

و نيز مي گويد:

پدران به عوض اولاد كشته نشوند و هم اولاد به عوض پدران كشته نشوند، هر كس به سبب گناه خود كشته شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد روي گردان و بخيل از ماوراي طبيعت ناآگاه اند.

2. اگر از كتاب هاي آسماني گذشتگان باخبر شويد، برخي قوانين عالي الهي و قرآني را در آن جا مي يابيد.

3. هر كس مسئول اعمال خويش است، نه ديگران.

4. تلاش هر كس براي خودش مي ماند.

5. پاداش اعمالتان را به طور كامل در قيامت مي بينيد.

6. اگر پاداش كامل در رستاخيز مي خواهيد در دنيا بيش تر

تلاش كنيد.

***

نشانه هاي خدا در آفرينش و تدبير امور انسان و جهان

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و نهم سوره ي نجم به بخش ديگري از آموزه هاي كتاب هاي ابراهيم و موسي عليه السلام در مورد آفرينش و تدبير امور انسان و طبيعت و معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

42- 49. وَأَنَّ إِلَي رَبِّكَ الْمُنتَهَي * وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَي * وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا* وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَي * مِن نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَي * وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَي * وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَي وَأَقْنَي * وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَي

و اين كه پايان (كار) فقط به سوي پروردگار توست؛* و اين كه او خود خندانْد و گريانْد؛* و اين كه فقط او ميرانْد و زنده كرد.* و اين كه او دو جفت نر و ماده آفريد؛* از آب اندك سيّال هنگامي كه ريخته مي شود؛* و اين كه پديده ي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 79

آخرت فقط بر اوست؛* و اين كه او خود توانگر كرد و سرمايه ي پايدار داد؛* و اين كه فقط او پروردگار (ستاره ي) شِعري است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات چند صفت و ويژگي و افعال خدا را از كتاب هاي آسماني ابراهيم و موسي عليه السلام حكايت كرده است تا به مشركان نشان دهد كه آفريدگار و پروردگار و مدبّر هستي خداست، تا غير او را نپرستند.

2. در اين آيات از روش عقلي و نقلي براي بيان عقايد استفاده شده است؛ يعني مطالبي بر اساس عقل و دليل در مورد مبدأ و معاد بيان مي كند كه انسان با تفكر مي تواند آنها را دريابد، ولي اين مطالب را از كتاب هاي

آسماني ابراهيم و موسي عليهما السلام نقل مي كند تا اگر افرادي خود را تابع آنها مي دانند ملزم به پذيرش اين مطالب باشند.

3. مقصود از «منتها بودن پروردگار» يا آن است كه خدا تكيه گاه هستي است و همه ي علل و اسباب به ذات پاك او بازمي گردد.

و يا آن كه پايان سخن و انديشه، ذات نامحدود خداست؛ يعني هنگامي كه قلم بدين جا رسيد سر بشكست؛ چون انسان محدود مي تواند جلوه اي از نام ها و صفات الهي را درك كند ولي قادر نيست به ذات نامحدود او احاطه يابد؛ زيرا او در انديشه نمي گنجد.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا و تفسير مورد نظر آيه باشد.

در حديثي نيز از امام صادق صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هنگامي كه سخن به ذات خدا رسيد، سكوت كنيد. «1»

4. مقصود از خنده و گريه در آيات فوق چيست؟

خنده و گريه، يا كنايه از خوشي و ناخوشي و يا به معناي همين خنده و گريه ي معمولي است؛ يعني انسان با آن همه دگرگوني هاي روحي، يكي از نشانه هاي تدبير خداست.

و يا مقصود گريه ي آسمان به وسيله ي باران و خنده ي زمين به وسيله ي رويش گياهان است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 80

البته معناي سوم در برخي احاديث نيز آمده «1» و نوعي توسعه در مفهوم خنده و گريه است.

5. در اين آيات به ربوبيت خدا و تدبير او در مورد انسان اشاره شده است.

از هنگامي كه انسان نطفه اي ناتوان است تا هنگامي كه كودكي خندان و گريان مي شود و تا هنگامي كه مي ميرد، تمام حوادث زندگي انسان با تدبير الهي است و همه ي امور به خدا بازمي گردد. اما اين ها مانع

آزادي و اختيار انسان نمي شود؛ چون اختيار انسان نيز با اراده ي خدا به وجود آمده است.

6. در اين آيات بيان شده كه پديد آوردن مرحله ي ديگري از آفرينش، يعني معاد، بر خدا لازم است؛ زيرا:

اولًا، انسان ها را آزاد آفريده و برخي ظالم و برخي مظلوم اند و پاداش و كيفر همه ي آنها در دنيا تحقق نمي يابد؛ بنابراين عدالت او اقتضا مي كند كه روز رستاخيز براي رسيدگي به اعمال آنها برپا شود.

ثانياً، خدا حكيم و فرزانه است و جهاني را بدون هدف و فرجام و بيهوده نمي آفريند.

و ثالثاً، خدا وعده ي برپايي رستاخيز را داده است، پس حتماً آن وعده تحقق مي يابد.

7. مقصود از توانگري و سرمايه ي پايدار كه خدا مي بخشد آن است كه خدا انسان را در جنبه هاي مادي زودگذر بي نياز مي كند و سرمايه هاي مستمر مادي هم چون باغ و املاك و سرمايه هاي مستمر معنوي هم چون خشنودي خدا را در اختيار او مي گذارد.

8. ستاره «شعري » يكي از درخشان ترين ستارگان آسمان است كه معمولًا به هنگام سحر در كنار صورت فلكي «جوزا» ظاهر مي شود. اين ستاره به شعراي يماني و پادشاه ستارگان مشهور است و بر اساس تحقيقات كيهان شناسان داراي حرارتي زياد و جرمي سنگين است و در عصر ما در زمستان ديده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 81

برخي از قبايل عرب هم چون «خزاعه» ستاره ي شعري را تقديس و پرستش مي كردند و آن را مبدأ موجوداتي در زمين مي دانستند؛ از اين رو قرآن كريم به مردم تذكر مي دهد كه خدا پروردگار ستاره ي شعري است، پس به جاي خدا او را نپرستيد كه مخلوق شايسته ي پرستش نيست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مبدأ آفرينش انسان و منتهاي امور او خداست

(پس او را بشناسيد و بپرستيد).

2. تدبيرگر آفرينش و زندگي انسان خداست (پس به دنبال مدبّر ديگري نباشيد).

3. برپايي مرحله ي ديگر زندگي (در رستاخيز) بر خدا لازم است (تا هدف آفرينش و عدالت تحقق يابد).

4. فرجام كار به دست خداست (پس به سراغ غير او نرويد).

5. پرورش دهنده ي ستارگان خداست (پس به دنبال ستاره پرستي نرويد و خالق آنها را بپرستيد).

6. منشأ خيرات و بركات خداست (پس از او كمك بخواهيد) (م).

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم تا پنجاه و پنجم سوره ي نجم بخش ديگري از آموزه هاي كتاب هاي ابراهيم و موسي عليه السلام را در مورد هلاكت عبرت آموز اقوام پيشين بيان مي كند و مي فرمايد:

50- 55. وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَاداً الْأُولَي * وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَي * وَقَوْمَ نُوحٍ مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَي * وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَي * فَغَشَّاهَا مَا غَشَّي * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارَي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 82

و اين كه او (قوم) عاد نخستين را هلاك كرد؛* و (نيز قوم) ثمود را (هلاك كرد) و باقي نگذاشت؛* و (نيز) قوم نوح را از پيش (هلاك كرد؛ چرا) كه فقط آنان ستمكارتر و طغيان گرتر بودند؛* و (نيز) شهر زير و رو شده (ي قوم لوط) را ساقط كرد؛* و بر آن (شهر) پوشانيد آنچه را پوشانيد؛* پس در كدام يك از نعمت هاي پروردگارت مجادله مي كني؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز چهار ملت از اقوام پيشين اشاره شده است؛ يعني قوم عاد، قوم ثمود، قوم نوح و قوم لوط كه در اثر شرك و گناه و لجاجت و مخالفت با پيامبران الهي نابود شدند. در قرآن كريم مكرر از اين اقوام ياد شده است؛

زيرا سرگذشت آنان درس عبرتي براي مخالفان پيامبر اسلام است.

2. مقصود از «قوم عاد نخستين» چيست؟

مفسران در اين مورد دو گونه پاسخ داده اند:

الف) در تاريخ بشر دو قوم به نام «عاد» وجود داشتند و آن ملتي كه پيامبرشان هود عليه السلام بود، همان عاد نخستين بودند كه هلاك گرديدند.

ب) در ميان عرب معمول است كه هر چيز قديمي را «عادي» مي نامند و قوم عاد نخستين نيز كنايه از باستاني بودن آنهاست. «1»

3. قوم نوح ستمكارتر و طغيان گرتر از ملت هاي ديگر بودند؛ چرا كه پيامبر آنان مدتي طولاني تر به هدايت آنان پرداخت، ولي آنان بر شرك و تكذيب خود اصرار ورزيدند.

4. مقصود از شهرهاي زير و رو شده و ساقط شده، همه ي شهرهايي است كه در طول تاريخ بشر در اثر گناهكاري مردم آن جا، گرفتار چنين

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 83

عذابي شدند، و يا شهرهاي قوم لوط است، كه زلزله اي شديد آنها را زير و رو كرد و به آسمان پرتاب كرد و بر زمين كوبيد و سپس باراني از سنگ هاي آسماني بر آنان فرو ريخت و همگي مدفون شدند. «1»

البته مانعي ندارد كه آيات فوق به همه ي شهرهاي زير و رو شده اشاره داشته باشد كه يكي از مصاديق مهم آن شهرهاي قوم لوط است.

5. با اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در نعمت هاي الهي مجادله نمي كند، ولي خطاب به ايشان گفته شده كه: آيا در نعمت هاي الهي ترديد داري و بحث مي كني؟! «2»

مخاطب اين گونه خطاب ها در حقيقت همه ي مردم هستند؛ يعني به مردم مي گويد:

آيا در تدبير خدا و نعمت ها ترديد داريد؟

آيا در نعمت نزول قرآن و ايمان

و هدايت ترديد داريد؟

آيا در اين نعمت كه از عذاب الهي مصون مانده ايد شك داريد و مجادله مي كنيد؟

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرگذشت هلاكت بار اقوام عاد، ثمود، نوح و لوط عبرت بگيريد.

2. در ميان ملت هاي سركش، قوم نوح ستمكارتر و سركش تر بودند (ولي نابود شدند، پس عبرت بگيريد و راه آنان را نپيماييد).

3. عذاب هاي الهي براي هلاكت ملت ها متنوع اند، به طوري كه گاهي شهرها زير و رو مي شوند و دفن مي گردند (پس مراقب باشيد كه راه آنان را نپوييد).

4. در نعمت هاي الهي ترديد و مجادله روا مداريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 84

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم تا شصت و دوم سوره ي نجم به نزديكي رستاخيز و لزوم پرستش خدا و خنده هاي غفلت آميز مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

56- 62. هذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَي * أَزِفَتِ الْآزِفَةُ* لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ* أَفَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ* وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ* وَأَنتُمْ سَامِدُونَ* فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا

اين (اخبار عذاب)، هشداردهنده اي از هشدار دهندگان نخستين است.* (رستاخيزِ) نزديك شونده، نزديك شد* براي (مشكلات) آن، جز خدا برطرف كننده اي نيست* و آيا از اين سخن تعجب مي كنيد* و مي خنديد و نمي گرييد* در حالي كه شما غافل و سرگرميد؟!* پس براي خدا سجده كنيد و (او را) بپرستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «هشدارگر» در آيه ي پنجاه و ششم، يا همان اخباري است كه در مورد عذاب ملت هاي سركش داده شد، كه نوعي هشدار به مخالفان اسلام است، يا منظور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و يا قرآن است كه هشدارهاي آنها بي سابقه نيست و مشابه آن در گذشته بسيار بوده است. «1»

البته تفسير

اول با سياق آيات سازگارتر است.

2. يكي از نام هاي رستاخيز «آزفه» به معناي نزديك شونده است كه وقت آن تنگ است. اين نام تعبيري گويا و بيدارگر است. «2»

3. مقصود از كاشف رستاخيز خداست كه برطرف كننده ي سختي ها و عذاب هاي آن روز، يا كشف كننده ي تاريخ وقوع آن و يا عامل تأخير آن است.

4. مشركان از قرآن يا آيات آن در مورد هلاكت اقوام پيشين و رستاخيز تعجب مي كردند و حتي مي خنديدند، ولي قرآن به آنان يادآور مي شود كه بهتر است از خواب غفلت بيدار شوند و به حال خود گريه كنند؛ گريه براي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 85

فرصت هاي از دست رفته و گريه براي عذاب هايي كه در انتظار آنان است.

5. در اين آيات از منكران معاد و قرآن به سبب كبر و غرورشان، با عنوان «سامدون» ياد شده است كه به حالت شتر در هنگامي كه راه مي رود و از روي بي اعتنايي سر به هوا بلند مي كند، گفته مي شود.

اين تعبير به نوعي تشبيه مخالفان لجوج به حيوانات سركش و مغرور است كه در مورد هشدارهاي پيامبر و قرآن فكر نمي كنند، بلكه از روي غفلت به آنها مي خندند.

6. آخرين آيه ي سوره ي نجم، دستور سجده و پرستش مي دهد و از آن جا كه اين مطلب به صورت امر است، واجب است كه هر كس اين آيه را شنيد يا خواند سجده كند.

سوره هاي نجم، علق، سجده و فصلت سوره هاي سجده دار قرآن هستند.

7. سجده و پرستش خدا، انسان را از كرنش در برابر غير خدا بازمي دارد و او را به راه راست ره نمون مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن و سرگذشت هلاكت بار اقوام پيشين (نخستين) هشداري

براي شماست.

2. رستاخيز حتمي و نزديك و وقت شما تنگ است.

3. تنها راه نجات از مشكلات فراگير رستاخيز، لطف الهي است (م).

4. مانعي در برابر رستاخيز جز خدا وجود ندارد (و كاري از دست شما ساخته نيست).

4. مخالفان اسلام به حال خود بگريند و خنده ي غفلت آميز نكنند (كه سرنوشت دردناكي در انتظار آنان است).

6. به سجده و پرستش خدا روي آوريد (تا سعادتمند شويد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 87

بخش سوم: سوره ي قمر

اشاره

يادآوري نزديك بودن رستاخيز

عبرت آموزي از سرگذشت اقوام سركش پيشين

تأكيد بر آسان بودن قرآن

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 89

اول: سيماي سوره ي قمر

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي قمر در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده، و داراي 55 آيه، 342 كلمه و 1420 حرف است.

اين سوره سي و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «طارق» و قبل از سوره ي «ص») و پنجاه و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «قَمَر» و «اقتَرَبت الساعَة».

سبب نام گذاري اين سوره به «قمر» (ماه) و «اقتَرَبتِ الساعة» (نزديك شدن قيامت) آيه ي اول اين سوره است كه اين كلمات در آن به كار رفته است.

فضيلت

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده است كه

هر كس سوره ي قمر را يك روز در ميان بخواند، روز قيامت در حالي برانگيخته مي شود كه صورتش هم چون ماه شب بدر مي درخشد. «1»

تذكر: همان طوركه گذشت، آثار سوره هاي قرآن بستگي به قرائت، تدبّر و عمل بدانها دارد، البته در اين مورد ممكن است نور معنوي مؤمنان يا نورانيت ظاهري چهره مراد باشد كه از آثار انس با قرآن و عمل به مضامين آن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 90

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي قمر عبارت اند از:

1. يادآوري قيامت؛

2. يادآوري سرگذشت اقوام سركش پيشين و عبرت آموزي از عذاب آنان؛

3. تثبيت نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله با بيان معجزات.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي قمر مطرح شده است عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. نزديك شدن قيامت (در آيات 4- 8)؛

2. اشاره اي به معجزه ي ناقه ي صالح (در آيات 1، 2 و 27).

ب) داستان ها:

1. گزارشي از داستان قوم نوح وسركشي آنها و داستان طوفان (در آيات 9- 15)؛

2. گزارشي از داستان قوم عاد و عذاب دردناك آنان (در آيات 18- 21)؛

3. گزارشي از داستان قوم ثمود و مخالفت آنان با صالح پيامبر و معجزه ي ناقه و عذاب آنان (در آيات 23- 31)؛

4. گزارشي از قوم لوط و انحرافات اخلاقي و سپس عذاب دردناك آنان (در آيات 33- 39)؛

5. گزارشي از قوم فرعون و مجازات آنان (در آيات 41- 42).

ج) مطالب فرعي:

1. هشدار به تكذيب كنندگان مشرك و بهانه جو؛

2. مقايسه ي مشركان مكه با اقوام سركش پيشين (در آيه ي 43)؛

3. بيان برخي مجازات هاي مجرمان در قيامت و پاداش هاي عظيم پارسايان (در آيات 44- 55)؛

4. تأكيد برآسان بودن قرآن كريم (در آيات 17، 22 و 32- 40).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 91

دوم: محتواي سوره ي قمر

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي قمر به معجزه ي شق القمر و واكنش منفي مشركان و عوامل آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ* وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ* وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ

ساعت (: رستاخيز) نزديك شد و ماه بشكافت!* و اگر نشانه ي (معجزه آسايي) ببينند روي مي گردانند و مي گويند: « (اين) سحري مستمر است.»* و دروغ انگاشتند و از هوس هايشان پيروي كردند؛ و

هركاري قرارگاه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نزديكي ساعت رستاخيز اشاره شده است، كه يكي از نشانه هاي آن ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است. «1» همان طوركه يكي از نشانه هاي آن، شق القمر، يعني پاره شدن ماه است كه نمونه ي كوچكي از حوادث عظيم در آستانه ي رستاخيز است، كه در آن زمان نظام ستارگان و سيارات درهم مي ريزد و جهاني نو پديد مي آيد.

2. ريشه ي تكذيب گري و مخالفت مشركان با پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي آنان از هواي نفس بود؛ لجاجت ها، خود خواهي ها، تعصب ها، كام جويي ها، منافع زودگذر و آلودگي ها به آنان اجازه نمي داد كه تسليم حق شوند.

3. مقصود از «محل استقرار هرچيز» آن است كه هر نيكوكار و بدكاري در

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 92

جايگاه واقعي خود قرار مي گيرد و به سزاي اعمالش مي رسد.

يا آن كه سخنان تكذيب گران آرام مي گيرد و پايان مي پذيرد و چهره ي حق آشكار مي شود.

و يا آن كه كارهاي نيك و بد ثابت مي ماند تا انسان به سزاي اعمال خويش برسد، چون نظم و قانون بر جهان حاكم است.

البته مانعي ندارد كه اين آيه به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز حتمي در حال نزديك شدن است (براي آن روز آماده شويد).

2. مخالفان لجوج در برابر معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله، برخوردي منفي و تهمت آميز دارند.

3. تكذيب معجزات الهي ريشه در هواپرستي مخالفان دارد.

4. در نهايت هر چيزي در جايگاه خود قرار مي گيرد (و مخالفان به

سزاي اعمال و گفتار خود مي رسند).

***

قرآن كريم در آيات چهارم تا هشتم سوره ي قمر به بي ثمر بودن هشدارها و لزوم روي برتافتن از مخالفان لجوج و حالات آنان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 8. وَلَقَدْ جَاءَهُم مِنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ* حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ* فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَي شَيْ ءٍ نُكُرٍ* خُشَّعاً أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ* مُهْطِعِينَ إِلَي الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هذَا يَوْمٌ عَسِرٌ

و به يقين، از خبرهاي بزرگ، آنچه در آن (مايه ي) بازداشتن (از بدي ها) است، به سراغ آنان آمده است.* كه (آن) حكمتِ رساست؛ و [لي هشدارها فايده اي ندارد.* پس در روزي كه فراخواننده به سوي چيزي ناپسند فرا مي خواند، از آنان روي برتاب.* (آنان) در حالي كه ديدگانشان (از ترس) فروتن گشته، از قبرها بيرون مي آيند، چنان كه گويي آنان ملخ هاي پراكنده اند.* در حالي كه به سوي آن فراخواننده شتابان اند، كافران مي گويند: «اين روزي دشوار است.»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 93

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شده كه خبرهاي هشدارآميز به اندازه ي كافي به كافران رسيده است؛ خبرهايي در مورد سرنوشت عذاب آلود ملت هاي پيشين و نيز اخبار قيامت و مجازات هايي كه در انتظار آنهاست، ولي آنان گوش شنوا و روح حق طلب ندارند تا پند بگيرند و در راه راست قدم بگذارند؛ از اين رو

بايد پيامبر از آنان روي برتابد و به سراغ دل هاي آماده برود و آنها را هدايت كند.

2. «حكمت بالغه» به معناي سخن حقّي است كه سود مي دهد و اثر مي كند و در نهايت كامل است. «1»

3. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از روي گرداني پيامبر صلي الله عليه و آله از كافران، «2» روي گرداني پيامبر صلي الله عليه و آله در روز رستاخيز است «3» كه دعوتگر الهي مردم را به سوي حساب وعذاب فرا مي خواند و كافران دست به دامن پيامبر صلي الله عليه و آله مي شوند تا از آنان شفاعت كند ولي آن حضرت از آنان روي برمي تابد (همان طور كه آنان در دنيا از او روي برتافتند).

4. مقصود از دعوتگري كه به سوي چيز وحشتناك فرا مي خواند چيست؟

دعوتگر يا خداست و يا فرشتگان الهي اند كه با نفخ صور مردم را به سوي رستاخيز و حساب رسي و عذاب هاي ناشناخته ي آن فرا مي خوانند.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

5. كافران در صحنه ي رستاخيز هم چون ملخ هاي پراكنده و موجودات ضعيفي هستند كه بي هدف و بي نظم حركت مي كنند و به هم ديگر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 94

برمي خورند و آن قدر هراسناك اند كه به اطراف نگاه نمي كنند، ولي به سوي دعوتگر الهي گردن مي كشند و به او خيره مي شوند، و به طوري وحشت زده مي شوند كه مي گويند: اين روز سخت و دردناكي است.

6. سختي رستاخيز به خاطر آن است كه نامه ي اعمال افراد را به دستشان مي دهند كه همه

چيز در آن ثبت است و با دقت به حساب مردم رسيدگي مي شود و راه جبران وجود ندارد و عذر كسي نيز پذيرفته نمي شود و آن روز وحشتناكي است كه مردم عذاب را با چشم خود مي بينند و سختي آن روز را لمس مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي به اندازه ي كافي به افراد هشدار بدهند، و اگر سودي نبخشيد از آنان روي برتابند.

2. در تبليغ، حكمت و خبرهاي هشدارآميز را همراه كنيد.

3. رستاخيز روزي و حشتناك و سخت است كه مردم پراكنده و خيره مي شوند (پس براي آن روز آماده شويد).

***

داستانهاي عبرت آموز

قرآن كريم درآيات نهم تا شانزدهم سوره ي قمر به جريان عبرت آموز عذاب قوم نوح و نجات او اشاره مي كند و مي فرمايد:

9- 16. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ* فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ* فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّماءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ* وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَي الْمَاءُ عَلَي أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ* وَحَمَلْنَاهُ عَلَي ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ* تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَن كَانَ كُفِرَ* وَلَقَد تَرَكْنَاهَا آيَةًفَهَلْ مِن مُدَّكِرٍ* فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 95

پيش از آنان، قوم نوح (نيز نشانه هاي ما را) دروغ انگاشتند و بنده ي ما (: نوح) را تكذيب كردند و گفتند: « (او) ديوانه است.» و (او از انجام رسالتش) بازداشته شد.* و پروردگارش را خواند: «كه من شكست خورده ام؛ پس [مرا] ياري كن (و پيروز گردان).»* و درهاي آسمان را با آبي ريزان گشوديم؛* و زمين را با چشمه ساران شكافتيم؛ و آب (ها) روبه رو شدند (و به هم پيوستند) بركاري كه معين شده بود!* و او را بر (كشتي) داراي صفحه هاي (چوبي) و ميخ ها سوار كرديم؛* كه زير نظر ما روان مي شد، تا پاداشي باشد براي كسي كه مورد (انكار و) ناسپاسي قرارگرفته بود.* و به يقين، آن را برجاي نهاديم، در حالي كه نشانه اي (عبرت آموز) بود؛ پس آيا يادآورنده (وپندگيرنده) اي هست؟* پس (بنگر كه) عذاب من و هشدارها [يم چگونه بود!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در سوره هاي متعددي ماجراي قوم نوح عليه السلام را بيان كرده است «1» و اين به خاطر اهميت اين ماجرا و عبرت آموز بودن آن براي ملت هاي بعدي است.

2. نوح عليه السلام ساليان زيادي در ميان مردم به تبليغ توحيد و مبارزه با شرك پرداخت ولي كافران در برابر او لجاجت كردند، تكذيبش نمودند و ديوانه اش خواندند و حتي با آزارها و تهديدها مانع كار او شدند.

سپس نوح عليه السلام از ايمان آوردن آنها نا اميد شد و از خدا ياري خواست.

3. خدا براساس امدادخواهي نوح، سيلابي عظيم از زمين و آسمان فرستاد و كافران را غرق ساخت، و سرگذشت آنان را نشانه ي عبرت آموزي براي

همه ي سركشان تاريخ گرداند ولي نوح و مؤمنان قومش را به وسيله ي كشتي نجات داد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 96

4. در اين آيات از «نوح» با عنوان «بنده ي ما» ياد شده است. اين تعبير اشاره به آن دارد كه مخالفان با شخص نوح كاري نداشتند، بلكه با خدا مخالفت كردند و بنده ي او را آزار دادند و تكذيب نمودند.

5. در اين آيات بيان شده كه نوح مغلوب كافران شد؛ يعني فشارها و شكنجه ها و تكذيب هاي كافران لجوج مانع ادامه ي دعوت نوح مي شد؛ البته از نظر منطق و استدلال آنان بر نوح پيروز نشدند.

6. تعبير گشوده شدن درهاي آسمان، كنايه از آن است كه باران شديدي بر قوم نوح باريد؛ البته باراني مرگ آفرين كه با چشمه ساران زمين همراه شد و سيلابي عظيم فراهم ساخت و كافران را دركام مرگ فرو برد.

7. مقصود از مقدّر بودن آبي كه از آسمان و زمين جمع شد، يا آن است كه آن آب ها اندازه اي خاص و مقدّر داشت و يا آن كه هر دو به يك اندازه بود. «1»

8. در اين آيات به چوب ها و ميخ هاي كشتي نوح اشاره شده است. روشن است كه كشتي سازي در آن زمان صنعتي پيش رفته نبود، و اين تعبيرات به سادگي كشتي نوح اشاره دارد كه از مشتي ميخ و تخته ساخته شده بود، «2» ولي با اين حال در برابر سيلابي عظيم مقاومت كرد و مؤمنان را نجات داد.

9. مقصود از «اعيُن» آن است كه حركت كشتي نوح تحت

نظر الهي بود، و يا آن كه انسان هاي با شخصيت و مخلصي در آن كشتي سوار بودند و يا اشاره به فرشتگاني است كه در هدايت كشتي دخالت داشتند؛ البته تفسير اول مناسب تر است؟

10. مقصود از باقي ماندن نشانه ها در ماجراي قوم نوح آن است كه خود اين ماجرا نشانه ي عبرت آموزي براي ملت هاي بعدي بود و يا آن كه كشتي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 97

نوح تا مدت ها در برابر ديدگان مردم بود و با ديدن آن پند مي گرفتند و حتي برخي ادعا مي كنند باقي مانده ي آن كشتي در كوه هاي آرارات قفقاز مشاهده شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان الهي آماده ي تكذيب ها و تهمت ها و آزارهاي مخالفان باشند (و مقاومت كنند).

2. وقتي پيامبران، از رشد و تعالي مردم مأيوس شوند، هنگام نزول عذاب الهي فرا مي رسد (م).

3. اگر رهبران الهي نفرين كنند، خدا عذاب را بر كافران فرو مي فرستد.

4. زمين و چشمه ها طبق نظم الهي حركت مي كنند (م).

5. آب كه مايه ي حيات است، مي تواند به فرمان الهي مايه ي عذاب شود.

6. اگر خدا بخواهد، با وسايلي ساده شما را نجات مي دهد و حفظ مي كند.

7. حتي اگر كسي قدر مؤمنان را نشناسد، خدا آنان را تحت نظر دارد (و از آنها حمايت مي كند).

8. با مطالعه ي ماجراي قوم نوح بيدار شويد و عبرت بگيريد.

9. در ماجراي نوح بنگريد و واقعيت عذاب و هشدار الهي را ببينيد.

***

قرآن آسان و بيدادگر است

بخش چهارم: سوره ي الرحمن

اشاره

فناي همه ي موجودات، مگر خدا

يادآوري رستاخيز و نعمت هاي بهشتي و عذاب هاي دوزخ

يادآوري نعمت هاي بزرگ، هم چون علم

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 119

اول: سيماي سوره ي الرحمن

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي الرحمن داراي 78 آيه، 351 كلمه و 1636 حرف است.

گفته شده كه اين سوره نود و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «رعد» و قبل از سوره ي «انسان») و پنجاه و پنجمين سوره به شمار مي آيد. در چينش كنوني قرآن است.

برخي مفسران اين سوره را مكي و برخي مدني مي دانند. «1»

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «الرحمن»، «آلاء» (نعمت ها) و «عَروس القرآن».

سبب نام گذاري آن به «الرحمن»، آيه ي نخست اين سوره است كه واژه ي «الرحمن» در آن به كار رفته است.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هركس سوره ي الرحمن را بخواند، خدا به ناتواني او (در اداي شكر نعمت ها) رحم مي كند و حقّ شكرنعمت هايي را كه به او ارزاني داشته است، خودش ادامه مي دهد.» «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 120

تذكر: از آن جا كه در ذيل سوره بارها از نعمت هاي الهي ياد شده است، هركس اين سوره را بخواند در حقيقت به ناتواني خود در شكرگزاري اعتراف مي كند و از اين روخدا به اولطف مي كند. پس بايد اين سوره را با تدبّر در مفاهيم آن قرائت كرد و طبق مفاهيم آن سپاس گزار نعمت خدا بود.

ويژگي

آيه ي «فبايّ آلاء ربّكما تكذّبان» سي و يك بار در اين سوره تكرار شده است. اين آيه مي پرسد: «كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را تكذيب مي كنيد؟» و در احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در هنگام قرائت سوره ي الرحمن، در نزد آن 31 بند بگوييد: «لا بِشَي ءٍ من آلائِك ربِّ اكَذِّبُ» يعني: «پروردگارا هيچ كدام از نعمت هايت را تكذيب نمي كنم».

اهداف

اساسي ترين اهداف اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و مبدأ هستي؛

2. يادآوري رستاخيز و نعمت هاي بهشتي و عذاب هاي جهنم.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان نشانه ها و آيات خدا در زمين و آسمان (در آيات 3- 7)؛

2. فناي همه ي موجودات مگر خداي ذو الجلال (در آيات 26- 27)؛

3. بيان نعمت هاي بهشت، مثل: باغ ها، چشمه ها، ميوه ها، همسران زيبا و باوفا و انواع لباس ها (در آيات 46- 76)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 121

4. بيان سرنوشت مجرمان و عذاب هاي دردناك آنان (در آيات 37- 44).

ب) مطالب فرعي:

1. اشاره به آفرينش انسان و جن (در آيات 14- 59)؛

2. يادآوري نعمت هاي بزرگ، مثل: آفرينش، تعليم و تربيت، حساب و ميزان، وسايل رفاه انسان و غذاهاي جسمي و روحي (در آيات 2- 12)؛

3. دعوت انسان ها به خروج از اطراف آسمان ها و زمين با قدرت (در آيه ي 33).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 123

دوم: محتواي سوره ي الرحمن

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي الرحمن به افعال خدا و نشانه هاي او در صحنه ي آسمان و زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 6. الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ* خَلَقَ الْإِنسَانَ* عَلَّمَهُ الْبَيَانَ* الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ* وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ

(خداي) گسترده مهر،* قرآن را آموزش داد؛* انسان را آفريد؛* «بيان» را به او آموزش داد.* خورشيد و ماه، حساب شده (در حركت) اند؛* و گياه و درخت (براي او) سجده مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به چند نعمت بزرگ خداي رحمان اشاره كرده است كه عبارت اند از:

آفرينش انسان، آموزش سخن گفتن به او، آموزش قرآن به وي، نعمت حركت حساب شده ي خورشيد و ماه و نعمت

گياهان و درختان.

همه ي اين نعمت ها جلوه ي رحمت و مهر خدا و نشانه هاي او هستند.

2. «الرحمن» اشاره به رحمت عام الهي است كه شامل همه ي موجودات مي شود. اين واژه نام خاص خداست كه غير او به آن نام گذاري نمي شود مگر آن كه كلمه ي «عبد» و مانند آن اضافه شود؛ مثل «عبد الرحمن» «1».

3. نعمت آفرينش انسان، به صورت طبيعي قبل از نعمت آموزش قرآن است، اما در اين آيات به سبب عظمت قرآن، آموزش قرآن قبل از آفرينش بيان شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 124

4. خداي متعال قرآن را به جبرئيل، پيامبر صلي الله عليه و آله بلكه به انسان ها و جنيان آموزش داده است. «1» و اين نعمت بزرگ الهي از دو جهت قابل توجه است: يكي از جهت اصل آموزش و تعليم و تربيت و دوم از جهت محتواي آموزش كه قرآن است.

5. خدا حضرت آدم و همه ي انسان ها را آفريد. اين يكي از نعمت هاي شگرف الهي است كه چنين موجودي را با تمام شگفتي هاي جسمي و روحي او آفريده است.

6. «بيان» مفهوم گسترده اي دارد كه شامل سخن گفتن، نوشتن و انواع استدلال هاي عقلي و منطقي مي شود ولي مصداق شاخص آن سخن گفتن است.

7. بيان و سخن يكي از پيچيده ترين و مهم ترين نعمت هاي الهي است كه از نظر دستگاه هاي صوتي وقدرت گسترش لغات بسيار عجيب است و بدون بيان، زندگي انسان فلج مي شود و از پيش رفت و تفاهم و تكامل باز مي ماند.

زبان هاي موجود در دنيا را بيش از

سه هزار گفته اند «2» كه هر كدام علوم و تجربيات و تمدن و فرهنگ بخشي از بشر را به ديگران منتقل مي كند.

8. اصل وجود خورشيد و ماه از نعمت هاي الهي است كه انسان از نور، گرما و نيروي جاذبه ي آنها استفاده مي كند، ولي نظم و حساب دقيق حاكم بر آنها نيز نعمت ديگري است كه اساس زمان بندي و ساعت است و موجب نظم زندگي انسان مي شود.

9. «نَجم» در اصل به معناي طلوع است و چون ستاره طلوع مي كند به آن نجم مي گويند و به گياه كه سر از خاك برمي آورد نيز نجم مي گويند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 125

البته «نجم» به گياهان بدون ساقه، هم چون كدو و خيار و «شجر» به گياهان ساقه دار مثل درختان ميوه گفته مي شود، كه همه ي اين گياهان تسليم قوانين آفرينش هستند و در برابر خدا كرنش دارند. «1»

10. در برخي احاديث تعليم قرآن را براي پيامبر صلي الله عليه و آله و تعليم بيان را براي امام علي عليه السلام برشمرده اند. «2»

البته اين گونه احاديث مفاهيم آيات را محدود نمي كند، بلكه مصاديق روشن آن را بيان مي كند.

11. برخي مفسران حكايت كرده اند كه بخش نخستين سوره ي الرحمن، اولين آياتي است كه به صورت آشكار و توسط عبداللَّه بن مسعود براي مردم مكه خوانده شد، كه پس از اين تلاوت عبداللَّه بن مسعود مورد ضرب و شتم مشركان قرار گرفت، ولي گفت: حاضرم روزهاي ديگر نيز اين كار را تكرار كنم. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. آفرينش انسان و تعليم

قرآن و بيان، از مظاهر رحمت الهي است.

2. با مطالعه در آفرينش خود، آموزش قرآن و سخن گويي تان خداشناس شويد.

3. با مطالعه در حساب دقيق خورشيد و ماه و كرنش و تسليم گياهان، خداشناس شويد.

4. اولين معلم قرآن خداست.

5. اولين معلم آموزش زبان خداست.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 126

لزوم معيار پذيري

قرآن كريم در آيات هفتم تا سيزدهم سوره ي الرحمن به نشانه ها و نعمت هاي الهي در صحنه ي آسمان و زمين و لزوم معيارپذيري اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 13. وَالسَّماءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ* أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ* وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ* وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ* فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ* وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

و آسمان را برافراشت و ترازو (و معيار) را نهاد،* تا اين كه در مورد ترازو (و معيار) طغيان نكنيد؛* و وزن را بر (اساس) دادگري برپا داريد و ترازو را (نكاهيد و به مردم) خسارت نزنيد.* و زمين را براي آفريدگان نهاد،* در حالي كه در آن ميوه و درخت خرماي داراي

شكوفه است؛* و دانه (هاي) داراي برگ و گياه خوش بوست؛* پس (اي انسان ها و جنيان)، كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. «سَماء» به معناي جهت بالا و آسمان است كه گاهي به معناي محل ستارگان، جوّ زمين و نيز آسمان معنوي مي آيد، «1» كه هر كدام از اين ها مخلوق خدا و نعمتي از نعمت هاي الهي و نشانه اي از قدرت اويند.

2. «ميزان» به معناي وسيله ي سنجش است كه گاهي به صورت ترازوي معمولي و گاهي به صورت معيار سنجش حقوق انسان ها، معيار سنجش حق از باطل و معيار ارزش هاست.

از اين رو ميزان مصاديق زيادي دارد كه شامل هر قانون الهي مي شود؛ همان طور كه پيشوايان معصوم عليهم السلام و قرآن نيز ميزان هستند كه اعمال و عقايد انسان ها را با آنها مي سنجند. از اين روست كه در برخي احاديث، ميزان را امام علي عليه السلام و امامان معصوم ديگر معرفي مي كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 127

3. واژه ي ميزان سه بار در اين آيات آمده است و اين كه به جاي ضمير از لفظ ميزان استفاده كرده است نشان دهنده اهميت اين واژه است، و اين كه هر بار مقصود از ميزان مطلب تازه اي است:

ميزان اول به معناي معيارها و قوانين هستي است.

ميزان دوم به معناي عدم طغيان در موازين زندگي فردي و اجتماعي است.

و ميزان سوم به معناي وزن كردن خاص است كه در سنجش معاملات به كار مي رود.

و هر بار معناي ميزان محدودتر از معناي قبل

است.

4. مقصود از «انام» انسان ها يا انسان و جن و يا همه ي موجودات هستند كه خدا زمين را براي آنان آفريده است؛ البته سياق آيات نشان مي دهد كه مقصود انسان و جن هستند، كه زمين با سرعت سرسام آورش، محل سكونت و زندگي آرام آنهاست.

5. در اين آيات ميوه ها را يكي از نعمت هاي الهي بر شمرده و از بين ميوه ها به خرما اشاره كرده است كه از نظر مواد غذايي ويژگي هاي برجسته اي دارد؛ سپس به حالتي از خرما اشاره شده كه در آغاز در غلافي پنهان است و سپس غلاف را مي شكافد و از آن بيرون مي آيد و زيبايي خيره كننده اي را به نمايش مي گذارد. اين غلاف خرما علاوه بر خواص غذايي و دارويي، هم چون محافظي است كه خرما را در خود پرورش داده، از آفات حفظ مي كند.

6. در اين آيات به نعمت دانه ها و غلات اشاره شده است كه خود آنها غذاي انسان اند و از برگ و پوست آنها حيوانات تغذيه مي كنند و انسان به صورت غير مستقيم از آنها استفاده مي كند.

7. در اين آيات پس از برشمردن هشت نعمت الهي، به صورت استفهام تقريري از انسان ها و جنيان «1» مي پرسد كه كدام يك از نعمت هاي الهي را

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 128

دروغ مي شمريد و انكار مي كنيد؟

در احاديث آمده است كه هنگام تلاوت اين آيه بگوييد: «پروردگارا هيچ كدام از نعمت هاي تو را انكار نمي كنيم». «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش زمين و آسمان مطالعه كنيد تا خداشناس شويد.

2. «ميزان و

معيار سنجش» يكي از نعمت هاي الهي است (پس بدان توجه خاص كنيد و) از آن تعدّي ننماييد.

3. يكي از لغزشگاه هاي انسان، طغيان و سركشي در معاملات و حق الناس است (م).

4. معاملات خود را بر معيار عدالت پايه گذاري كنيد و كم فروشي نكنيد.

5. زمين خدا براي شماست (پس از آن استفاده كنيد و نعمت هاي او را انكار و ناسپاسي نكنيد).

6. ميوه ها، حبوبات و گل ها نعمت هاي الهي هستند (از آنها استفاده كنيد و) نعمت آفرين را ياد كنيد.

7. نعمت هاي الهي زمين و آسمان را فرا گرفته اند پس آنها را انكار نكنيد (و راه كفر و ناسپاسي در پيش نگيريد).

***

مشرق ها و مغرب ها

قرآن كريم در آيات چهاردهم تا هيجدهم سوره ي الرحمن به نعمت هاي الهي در آفرينش انسان و جن و نيز به تعدد مغرب و مشرق اشاره مي كند و مي فرمايد:

14- 18. خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ* وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَارِجٍ مِن نَارٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

انسان را از گِل خشكيده اي، هم چون سفال آفريد؛* و جن را از زبانه (ي رنگارنگِ بي دودِ) آتش آفريد.* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* (او) پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 129

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان از گل خشكيده اي

«1» هم چون سفال پر سر و صدا «2» آفريده شده است.

البته در آيات قرآن تعبيرات مختلفي در مورد مبدأ آفرينش انسان به كار برده شده است كه هر يك بيانگر مرحله اي از خلقت اوست: خاك، گل، گل بد بو و گل چسبنده و در نهايت گل خشكيده ي سفال مانند. «3»

البته در قرآن فاصله ي زماني اين مراحل و عوامل مؤثر در آنها بيان نشده است.

2. اين تعبيرات در مورد منشأ آفرينش انسان نشان مي دهد كه ماده ي اوليه ي انسان بي ارزش و بي مقدار بوده است و خداي متعال در اين ماده ي بي ارزش از روح خود دميد و موجودي پرارزش آفريد. «4»

3. جنيان از شعله هاي مخلوط و متحرك آتش آفريده شده اند، البته حقيقت اين آفرينش براي ما روشن نيست و اطلاعات ما در مورد جنيان ناچيز و از طريق وحي است، ولي به هر حال نتيجه مي گيريم كه ماده ي اوليه ي انسان و جن متفاوت بوده و اين تفاوت سرچشمه ي اختلافات زيادي بين اين دو موجود با شعور شده است. «5»

4. در آيات فوق از دو مشرق و دو مغرب سخن به ميان آمده است. به نظر مي رسد اين تعبير اشاره به 23 درجه ي ميل شمالي و جنوبي خورشيد در تابستان و زمستان است.

البته خورشيد در طول سال هر روز طلوع و غروب تازه اي دارد، چون

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 130

ميل شمالي و جنوبي آن همواره در حال تغيير است و از اين رو در برخي آيات تعبير مشارق و مغارب آمده است. «1»

ولي

دو طلوع و غروب در آغاز تابستان در 23 درجه ي ميل شمالي و در آغاز زمستان در 23 درجه ي ميل جنوبي وجود دارد كه همه ي طلوع ها و غروب هاي ديگر بين آن دو هستند و منشأ پيدايش فصول سال است.

برخي از مفسران نيز دو طلوع و دو غروب را اشاره به طلوع و غروب خورشيد و ماه دانسته اند كه در آيات قبل از آنها ياد شده است.

در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام به تفسير اول اشاره شده است. «2»

5. وجود مشرق ها و مغرب هاي متعدد و منظم، يكي از نعمت هاي الهي است كه نشان دهنده ي حركت دقيق خورشيد و ماه و زمين و عامل ايجاد فصول سال و بركات زيادي است و ممكن است اين تعبيرات اشاره به كرويت و حركت زمين باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان باارزش جسمش از خاك بي ارزشي آفريده شده است (پس سپاس اين نعمت را به جا آوريد و گرفتار غرور نشويد (م).

2. آفرينش جن از آتش نيز يكي از نعمت هاي انكارناپذير الهي است (كه بايد قدرشناسي شود).

3. طلوع و غروب هاي متعدد از نعمت هاي انكارناپذير الهي است (كه بايد قدر آن دانسته شود).

4. با مطالعه در آفرينش انسان و جن و تغييرات طلوع و غروب، خداشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 131

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و پنجم سوره ي الرحمن

به نعمت هاي الهي در صحنه ي درياها و حركت كشتي هاي غول پيكر اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 25. مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ* بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

دو دريا را درآميخت، در حالي كه روبه روي همديگرند،* (و) بين آن دو مانعي است تا به يك ديگر تجاوز نكنند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* از آن دو (دريا) مرواريد و مرجان بيرون مي آيد؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* و (كشتي هاي) روان گشته در دريا كه پديد آمده هم چون كوه هاست، فقط از آنِ اوست؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. درياهاي در كنارهم و پيدايش مرواريد و مرجان و حركت كشتي هاي غول پيكر از نعمت هاي انكارپذير الهي و هر كدام نشانه اي از قدرت و علم و حكمت الهي هستند.

2. مقصود از دو درياي كنار هم كه مانعي بين آنهاست، چيست؟

مفسران در اين مورد احتمالات متعددي داده اند:

از جمله اين كه مقصود دو درياي شور و شيرين است كه در اثر ريزش رودخانه هاي آب شيرين به درياها پديد مي آيد و دريايي از آب شيرين در كنار ساحل تشكيل مي دهد و تفاوت درجه ي غلظت آب آنها مانع آميخته شدن آن دو دريا مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 132

و يا اين كه مقصود از دو دريا جريان «گلف استريم» است؛ يعني در اقيانوس هاي بزرگ دنيا در اثر اختلاف درجه ي

حرارت مناطق مختلف، رودخانه هاي عظيمي از طرف مناطق استوايي به طرف مناطق سرد در حركت اند كه يكي از آنها از سواحل آمريكاي مركزي شروع مي شود و پس از پيمودن اقيانوس اطلس به اروپاي شمالي مي رسد. اين رودهاي عظيم گاهي با عرض 150 كيلومتر و سرعت 160 كيلومتر در ساعت حركت مي كنند و اختلاف درجه ي حرارت آنها با آب هاي مجاور مانع مخلوط شدن آنها با آب دريا مي شود. «1»

البته مانعي ندارد كه اين موارد از مصاديق آيه ي فوق باشند.

2. «لُؤلُؤ» (مرواريد) دانه ي شفاف و با ارزشي است و در درون صدف در اعماق درياها پرورش مي يابد و برخي خواص درماني براي آن برشمرده اند و به عنوان زينت نيز از آن استفاده مي شود.

3. «مرجان» موجود زنده ي دريايي كوچكي شبيه شاخه ي درخت است كه در اعماق دريا مي رويد و گاهي جزاير مرجاني به وجود مي آورد و رنگ قرمز آن با ارزش تر است. مرجان خواص درماني دارد و به عنوان زينت نيز استفاده مي شود.

4. در اين آيات از كشتي هاي غول پيكري ياد شده كه هم چون كوهي در وسط دريا حركت مي كنند. «2»

اين كشتي ها از طرفي پديده و ساخته ي دست بشر و از طرف ديگر از آن خدايند، چون سازندگان كشتي از مصالحي كه خدا خلق كرده و قوانين حاكم

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 133

بر اختلاف وزن حجمي اجسام استفاده مي كنند و آنها را پديد مي آورند از اين رو كشتي ها نيز نعمتي الهي و نشانه اي از قدرت خدا هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در

مورد درياهاي متفاوت و مواد زينتي آنها و حركت كشتي هاي غول پيكر، خداشناس تر شويد.

2. نعمت هاي الهي در دريا انكارناپذيرند.

3. كشتي هاي غول پيكر و حركت آنها پديده و نعمتي الهي اند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا سي ام سوره ي الرحمن به نياز و فناي موجودات زنده و بقاي ذات خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 30. كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ* وَيَبْقَي وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

همه ي كساني كه روي آن (زمين) هستند فناپذيرند،* و ذات پروردگارت، كه شكوهمند و ارجمند است، باقي مي ماند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* هر كس در آسمان و زمين است از او درخواست مي كند و او هر روز در كاري (و حالي) است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از فناي موجودات زنده سخن گفته شده است، البته فنا در اين جا به معناي فناي مطلق و نابودي موجودات زنده نيست؛ زيرا بارها قرآن يادآور شده است كه انسان ها با مرگ نابود نمي شوند بلكه به سراي ديگر منتقل مي شوند و مسير تكاملي خود را تا منزلگاه جاويدان ادامه مي دهند.

2. تذكر مسأله ي فناي انسان و بقاي خدا، يكي از نعمت هاي الهي است؛ از طرفي اين دنيا زندان مؤمن است كه خروج از آن نوعي آزادي و راحتي است و از طرف ديگر تذكرمرگ و فنا موجب بيداري انسان و زدودن

غفلت ها و توجه به خدا مي شود.

عرضه كردم دو جهان بر دل كار افتاده

به جز از عشق تو باقي، همه فاني دانست (حافظ)

3. مقصود از كساني كه بر زمين زندگي مي كنند، انسان ها و جنيان هستند. البته برخي مفسران احتمال داده اند كه اين تعبير شامل حيوانات و موجودات زنده ي ديگر نيز مي شود كه همگي مي ميرند و فنا مي شوند. «1»

4. «وَجْه» به معناي صورت است كه به هنگام مقابله با كسي با آن مواجه مي شويم و در مورد خدا به معناي ذات پاك اوست. «2»

5. «ذُو الجَلال» به معناي صفات سلبيه است، يعني صفاتي كه از خدا نفي مي شود؛ هم چون جسم بودن كه خدا منزّه از آن است.

6. «اكرام» به معناي الطاف و نعمت هايي است كه خدا به وسيله ي آنها دوستان خود را گرامي مي دارد و يا به معناي صفاتي است كه ارزش چيزي را ظاهر مي سازند، يعني صفات ثبوتيه ي خدا، مثل علم و قدرت. البته ممكن است هر دو معنا مقصود آيه باشد.

7. در اين آيات به نيازمندي دايمي موجودات به خدا اشاره شده است؛ «3» نياز در وجود و نياز در بقا كه هر لحظه انسان ها و موجودات ديگر نيازمند آن اند.

البته اين نياز نتيجه ي فناپذيري موجودات و بقاي ذات الهي است.

8. در اين آيات بيان شده كه خدا در هر روزي در كاري است؛ يعني آفرينش گري او مستمر است و هر روز طرحي نو مي افكند «4» و هر روز بر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 135

اساس مصلحت و حكمت به نياز موجودات پاسخ مي دهد و هر روز گناهكاران را مي بخشد و گروهي را بالا مي برد و گروهي را پايين مي آورد «1» و غرور و غفلت آنان را در هم مي شكند.

9. برخي مفسران برآن اند كه اين آيه پاسخي به يهوديان است كه معتقد بودند خدا شنبه ها كار را تعطيل مي كند و هيچ فرماني نمي دهد.

ولي در اين آيه بيان شد كه كار و برنامه و تدبير الهي تعطيل بردار نيست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. جز خدا چيزي استقلال ندارد و باقي نمي ماند (پس به غير او دل نبنديد).

2. نيازهاي خود را از او بخواهيد (كه همه محتاج اويند).

3. كار خدا و تدبيرهاي مختلف او براي امور، تعطيل بردار نيست.

4. بقاي ذات و صفات خدا و نياز شما به او و تدبيرش از نعمت هاي انكارناپذير است كه بايد قدر آنها را بدانيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و ششم سوره ي الرحمن به راه عبور از مرزهاي آسمان و موانع آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31- 36. سَنَفْرُغُ لَكُمْ آيُّهَ الثَّقَلَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوْا مِن أَقْطَارِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوْا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 136

اي دو گرانمايگان (: انسان ها و جنيان)! به زودي به (حساب) شما مي پردازيم؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* اي گروه جن و انسان! اگر مي توانيد از اطراف آسمان ها و زمين نفوذ كنيد، پس نفوذ كنيد، (ولي) جز با تسلّط نفوذ نمي كنيد؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* شعله هايي از آتش و دود بر شما فرستاده مي شود و ياري نمي شويد (و پيروز نمي شويد)؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. «ثَقلان» به معناي دو بار سنگين و در اين جا مقصود انسان ها و جنيان هستند كه خدا به آنها عقل و شعور و ارزش معنوي خاصي داده كه گران سنگ شده اند.

2. خدا نامحدود است و پرداختن به چيزي او را از چيز ديگر غافل نمي كند، پس چرا آيه ي فوق مي فرمايد: خدا براي حساب رسي جن و انسان فارغ از همه چيز مي شود؟

پاسخ آن است كه اين تعبير در مورد خدا نوعي تأكيد بر رسيدگي به حساب است.

3. در اين آيات بيان شده كه انسان ها و جنيان نمي توانند به اطراف آسمان و زمين نفوذ كنند، مگر با سلطه و نيرويي فوق العاده. مفسران اين تعبير را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) منظور مسافرت هاي فضايي بشر است كه جز با نيرويي فوق العاده ممكن نيست.

ب) مقصود نفوذ فكري و علمي بشر به اطراف جهان است كه با قدرت استدلال امكان پذير است.

ج) منظور روز رستاخيز است كه انسان ها و جنيان نمي توانند از حساب و عذاب الهي به اطراف آسمان و زمين فرار كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 137

البته تفسير سوم با سياق آيات قبل و بعد كه در مورد رستاخيز است موافق است و به وسيله ي برخي روايات تأييد مي شود. «1»

اما مانعي ندارد كه آيه ي فوق به هر سه تفسير اشاره داشته باشد. «2»

4. «شُواظ» به معناي شعله هاي بي دود آتش يا زبانه هاي آتش، و «نُحاس» به معناي دود يا شعله هاي قرمز رنگ و دودآلود آتش يا به معناي مِس مذاب است.

به هر حال اين تعبيرات اشاره به مشكلات نفوذ به آسمان ها و اطراف زمين است كه گاهي انسان با شهاب سنگ هاي آتشين و يا حرارت سوزان روبه رو مي شود، همان طور كه در رستاخيز نيز با فرشتگان و آتش روبه رو مي شود.

5. حساب رسي رستاخيز يكي از نعمت هاي الهي است؛ چون عدالت اجرا مي شود و هر كس به كيفر يا پاداش خود مي رسد، همان طور كه امكان سفرهاي فضايي و مشكلات آنها از نعمت هاي الهي است كه موجب رشد علمي بشر مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به زودي به حساب شما رسيدگي خواهد كرد (پس آماده شويد).

2. سفرهاي فضايي نياز به آمادگي و نيرويي فوق العاده و سلطه ي علمي و فني دارد، چون با موانع جدّي روبه رو هستيد (پس با آمادگي اقدام كنيد).

3. شما نمي توانيد از تحت حكومت الهي فرار كنيد و با موانع زيادي روبه رو مي شويد.

4. حساب رسي رستاخيز و امكان سفرهاي فضايي و موانع آن، از نعمت هاي انكارناپذير الهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 138

قرآن كريم در آيات سي و هفتم تا چهلم سوره ي الرحمن به وضعيت آسمان ها در رستاخيز و عدم پرسش از افراد در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

37- 40. فَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَان* فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

پس هنگامي كه آسمان شكافته شود و هم چون روغن مذاب گلگون گردد؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* پس در آن روز هيچ انسان و جن از پيامد (گناه) او پرسش نمي شود؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه و آياتي ديگر استفاده مي شود كه در رستاخيز نظام كنوني جهان و ستارگان درهم مي ريزد و حوادث هول انگيزي در جهان رخ مي دهد و كرات آسماني از هم مي شكافد و به رنگ سرخ و مذاب درمي آيد.

2. «ورده» به معناي گل يا اسب سرخ است و «دِهان» به معناي روغن مذاب يا دُردي است كه در روغن ته نشين مي شود و رنگ هاي مختلف دارد كه صحنه ي آسمان ها در آن روز به آنها تشبيه شده است.

3. در اين آيات بيان شده كه در رستاخيز هيچ پرسشي از گناه انسان و جن نمي شود در حالي كه در برخي ديگر از آيات قرآن آمده است كه از اعمال همه ي مردم پرسش مي شود. «1» جمع اين دو دسته آيات چگونه است؟

پاسخ آن است كه رستاخيز يك روز بسيار طولاني است كه ايستگاه ها

و مواقف زيادي دارد كه در بعضي از گذرگاه ها از انسان پرسش مي شود و بعضي ديگر نمي شود؛ چون در رستاخيز افراد گناهكار از چهره ي تاريك و گرفته شان شناخته مي شوند. آري؛ رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 139

آموزه ها و پيام ها:

1. در روز هولناك رستاخيز نظام آسمان فرو مي پاشد (پس خود را براي آن روز آماده كنيد).

2. در رستاخيز (همه چيز آشكار مي شود و نياز به) پرسش از شما نيست.

3. يادآوري رستاخيز و مسائل آن را از الطاف و نعمت هاي انكارناپذير الهي بدانيد (كه شما را بيدار مي سازد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و پنجم سوره ي الرحمن حالات خلافكاران و دوزخ را در رستاخيز بيان مي كند و مي فرمايد:

41- 45. يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيَماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ* يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

خلافكاران به چهره هايشان شناخته مي شوند و زمام ها و گام هاي (آنان) گرفته مي شود؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* اين جهنّمي است كه خلافكاران آن را دروغ مي انگاشتند؛* در حالي كه بين آن و بين آب سوزان جوشان مي چرخند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه در رستاخيز از انسان ها در مورد گناهشان پرسش نمي شود

و اينك در اين آيه به دليل آن اشاره كرده است كه در آن روز نيكوكاران از چهره هاي نوراني و خندان و بدكاران از چهره هاي تاريك و گرفته شان شناخته مي شوند، پس نيازي به پرسش نيست.

2. در اين آيات بيان شده كه خلافكاران را با موي جلوي سر و پاها مي گيرند و به سوي دوزخ مي برند. اين تعبيرات يا به معناي حقيقي است، يا كنايه از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 140

تسلّط كامل بر آنان و يا كنايه از خواري و ناتواني خلافكاران در رستاخيز است.

3. در روز رستاخيز به حاضران در آن صحنه، يا در دنيا به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و يا به همه ي انسان ها و جنيان خطاب مي شود كه اين دوزخي است كه خلافكاران آن را دروغ مي انگاشتند، ولي اكنون عذاب آن را كاملًا احساس مي كنند.

4. در اين آيات عذاب هاي دوزخيان به صورتي وحشتناك به تصوير كشيده است؛ در يك طرف آنان شعله هاي فروزان دوزخ و در طرف ديگر آنان آبي سوزان «1» در نهايت حرارت است و دوزخيان بين اين دو در رفت و آمدند و اين مجازاتي دردناك است.

5. در اين آيات ياد دوزخ و عذاب هاي آن و بيان حالات خلافكاران از نعمت هاي الهي شمرده شده است، چون اين مطالب انسان را بيدار و از خلافكاري منع مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز نيازي به معرفي خلافكاران نيست چون از چهره شان شناخته مي شوند.

2. خلافكاران را با خواري به سوي دوزخ مي برند (پس دست از خلافكاري

برداريد).

3. خلافكاران سرانجام دوزخي را كه انكار مي كردند مي بينند.

4. خلافكاران به عذاب هاي متنوعي گرفتار مي شوند (پس بايد مراقب باشند).

5. ياد دوزخ و بيان حالات دوزخيان از نعمت هاي (بيدار گر و) انكارناپذير الهي است.

6. از سرنوشت عذاب آلود خلافكاران عبرت بياموزيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 141

قرآن كريم در آيات چهل و ششم تا پنجاه و سوم سوره ي الرحمن به اوصاف دو بهشت ترسايانِ از مقام خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

46- 53. وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* ذَوَاتَا أَفْنَانٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

و براي كسي كه از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتي) است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* كه (آن دو بوستان) داراي (انواع درختان ميوه و) شاخساران است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در آن دو (بوستان) دو چشمه سار روان اند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در آن دو (بوستان،) از هر ميوه اي دو جفت است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال محبوب ترين و دوست داشتني ترين موجود است، پس ترس از او به چه معناست؟

ترس از مقام خدا، به معناي ترس از مقام داوري و عدالت اوست كه در حقيقت به

ترس انسان از اعمال خويش بازمي گردد؛ همان طور كه خلافكاران از قاضي دادگاه به خاطر مقام او هراس دارند. البته برخي مفسران ترس از مقام خدا را به معناي ترس از مواقف قيامت و حضور در پيشگاه او براي حساب و يا ترس از مقام علمي خدا و مراقبت دايمي او نسبت به همه ي انسان ها و نيز ترس از دوزخ دانسته اند، كه همه ي اين موارد مي تواند به همان تفسير اول بازگردد.

2. در اين آيات بيان شده كه هر كس از مقام پروردگار هراس دارد، داراي دو بوستان بهشتي است، كه برخي مفسران اين دو بوستان را به معناي بهشت جسماني و معنوي و نيز بهشتي كه پاداش اعمال انسان است و بهشتي كه

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 142

به او مي بخشند و نيز بهشت اطاعت و بهشت ترك گناه معرفي كرده اند.

البته ممكن است همه ي اين معاني و حتي معاني ديگري مقصود آيه باشد؛ يعني خدا بهشت هاي متعددي در اختيار خدا ترسان قرار مي دهد. «1»

3. شايد پاداش خداترسان از آن جهت زيادتر است كه ترس از مقام داوري و گواهي خدا مانع ارتكاب گناه مي شود و انسان را به كمالات زيادتري مي رساند و مستحق پاداش هاي بيش تري مي كند.

4. در اين آيات به چند ويژگي بهشت هاي خدا ترسان اشاره شده است:

الف) بهشت هاي آنان داراي انواع نعمت ها و ميوه ها و درختاني با شاخه هاي پربرگ و با طراوت است و يا بر هر شاخه اي انواع ميوه هاست. «2»

ب) بهشت هاي خدا ترسان داراي دو چشمه سار است. چشمه هايي

هم چون تسنيم و سلسبيل يا چشمه هاي شراب طهور و عسل مصفي و يا چشمه هاي مادي و معنوي است.

ج) در آن جا از هر ميوه اي دو جفت وجود دارد، هم چون دو نوع تابستاني و زمستاني يا كوچك و بزرگ و به طور كلي متنوع است به طوري كه شبيه آنها را نديده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش ترسايان از مقام خدا، دو چندان است.

2. ترس از مقام (داوري و گواهي) خدا زمينه ساز ورود به بهشت است.

3. ترس از پيامدهاي هولناك اعمال خود، امري پسنديده و عاقلانه و داراي نتايج سودمندي است (م).

4. بهشت داراي انواع ميوه ها و چشمه ساران است كه اين ها نعمت هاي انكارناپذير الهي است.

5. از مقام (داوري خدا) بهراسيد تا سزاوار بهشت شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 143

قرآن كريم در آيات پنجاه و چهارم تا پنجاه و نهم سوره ي الرحمن به اوصاف خدا ترسان و همسران آنها در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

54- 59. مُتَّكِئِينَ عَلَي فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَي الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

در حالي كه بر بسترهايي تكيه زده اند كه (آستر) داخل هاي آنها از حرير ضخيم است و ميوه ي آن دو بوستان بهشتي نزديك (و در دست رس) است؛* پس كدام يك از نعمت هاي

پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در آن (بهشت) ها همسراني چشم فروهشته هستند كه پيش از آنان هيچ انسان و جنّي با آنان تماس نگرفته است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* چنان كه گويي آنان ياقوت و مرجان اند.* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به فرش هاي گسترده اي اشاره شده كه خدا ترسان در بهشت بر آنها تكيه مي زنند و براي نشان دادن ارزش آنها مي فرمايد: آستر اين فرش ها از گران قيمت ترين پارچه ي دنيا، يعني ابريشم تهيه شده است كه بسيار لطيف و زيباست، ولي سخني از جنس خود فرش و قسمت رويين آن نمي گويد، چرا كه ارزش و لطافت و زيبايي آن فوق تصور ماست.

2. در اين آيات به دو ويژگي ميوه هاي بهشت هاي خدا ترسان اشاره شده است:

الف) ميوه هاي آنها رسيده است؛

ب) ميوه هاي آنها در دست رس افراد است و چيدن آنها زحمتي ندارد.

3. در اين آيات به چند ويژگي همسران بهشتي اشاره شده است:

الف) آنان فقط به شوهران خود چشم دوخته اند و فقط به آنان عشق مي ورزند، يعني بسيار عفيف اند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 144

ب) آنان دوشيزه اند و قبلًا به ديگري شوهر نكرده اند؛

ج) آنان به سرخي و صفاي ياقوت و زيبايي مرجان هستند.

4. ياقوت، سنگي معدني است كه معمولًا سرخ است و مرجان حيواني دريايي است كه شبيه شاخه ي درخت و به رنگ سفيد يا سرخ يا رنگ ديگر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هراس از مقام (داوري و گواهي) خدا زمينه ساز نعمت هاي متنوعي در

بهشت است.

2. بهشتيان بر بهترين فرش ها تكيه مي كنند و از ميوه هاي بهشتي به راحتي استفاده مي كنند (تلاش كنيد شما نيز از آنان باشيد).

3. اگر همسران بهشتي (دوشيزگان بسيار زيبا و عفيف) مي خواهيد، از مقام داوري خدا بهراسيد (و با تقوا باشيد).

4. همسر شايسته آن است كه دوشيزه اي عفيف چشم و زيبا باشد.

***

قرآن كريم در آيات شصتم و شصت و يكم سوره ي الرحمن به قانون نيكي در برابر نيكي اشاره مي كند و مي فرمايد:

60 و 61. هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

آيا پاداش نيكي جز نيكي است؟!* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به يك قانون كلي در مورد پاداش دادن نيكي با نيكي اشاره شده است؛ قانوني كه در مورد مؤمنان و كافران و نيكوكاران و حتي فاسقان اجرا مي شود؛ يعني هر كس به شما نيكي كرد به او نيكي كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 145

2. در حديثي از امام جعفر صادق عليه السلام آمده است كه

حضرت فرمودند: «در قرآن آيه اي هست كه شمول كامل دارد».

شخصي از ايشان پرسيد: كدام آيه است؟ حضرت فرمود: «هل جزاء الاحسان الّا الاحسان» (آيا پاداش نيكي جز نيكي است) كه در مورد كافر و مؤمن و نيكوكار و بدكار جاري مي شود و هركس به او نيكي شود بايد

جبران كند و راه جبران اين نيست كه به اندازه ي او نيكي كند، بلكه بايد بيش از آن باشد؛ چون اگر همانند او نيكي كند، نيكي او برتر است، چرا كه او آغازگر بوده است. «1»

3. «احسان» چيزي برتر از عدالت است، عدالت آن است كه انسان هر چه بر عهده ي اوست بدهد يا آنچه متعلق به اوست بگيرد، ولي احسان آن است كه انسان بيش از وظيفه ي خود انجام دهد و كم تر از آنچه حق اوست بگيرد. «2»

4. مقصود از «احسان» در آيه ي فوق چيست؟

در احاديث اسلامي و سخنان مفسران آمده است كه احسان در اين آيه به معناي توحيد، معرفت يا اسلام است.

البته اين موارد از مصاديق روشن احسان و نيكي است، ولي آيه ي فوق معناي گسترده اي دارد كه هر گونه نيكي در كردار، گفتار و عقيده و نيز نيكي هاي مردم و نيكي هاي خدا را شامل مي شود. نيكي هاي خدا بايد به طور شايسته و تا حد توان و به صورت سپاس گزاري و خدمت به خلق، جبران شود.

آن كس كه اوفتاد و خدايش گرفت دست

گو بر تو باد تا غم اوفتادگان خوري (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 146

5. قانون «نيكي به جاي نيكي» در نهاد انسان قرار داده شده است، از اين رو بدان دستور نمي دهد، بلكه به صورت استفهام تقريري از انسان مي پرسد كه آيا

اين گونه نيست؟

آري؛ اين قانون يكي از نعمت هاي الهي است كه در نهاد انسان قرار داده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نيكي ديگران را با نيكي جبران كنيد.

2. به جاي نيكي، بدي نكنيد.

3. قانون «نيكي به جاي نيكي» يكي از نعمت هاي انكارناپذير الهي است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و دوم تا شصت و نهم سوره ي الرحمن به ويژگي هاي دو بوستان ديگر بهشتيان مي پردازد و مي فرمايد:

62- 69. وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* مُدْهَامَّتَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

و پايين تر از آن دو (بوستان) دو بوستان (بهشتي ديگر) است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* دو (بوستان) سبز سياه فام اند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در آن دو (بوستان) دو چشمه سار فواره زن است؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در آن دو (بوستان) ميوه و درخت خرما و انار است.* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين از دو بهشت خدا ترسان و اينك در اين آيات از دو بهشت ديگر ياد شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 147

از لحن آيات و احاديث اهل بيت عليهم السلام «1» استفاده مي شود كه دو بهشت اخير، در مرتبه اي پايين تر از دو

بهشت خداترسان است كه براي مؤمنان عادي و درجه ي پايين در نظر گرفته شده است؛ يعني دو بهشت نخست براي مقرّبان درگاه الهي و دو بهشت ديگر براي اصحاب يمين است. «2»

2. اين دو بوستان بهشتي چند ويژگي اساسي دارند كه عبارت اند از:

الف) سرسبز و خرّم هستند؛

ب) داراي دو چشمه سار در حال فوران هستند؛

ج) در آن دو بهشت ميوه هاي متنوعي هم چون خرما و انار است.

البته اين دو بهشت ويژگي هاي ديگري نيز دارند كه در آيات بعد بدانها اشاره مي شود.

3. در اين آيات به دو ميوه ي خرما و انار اشاره شده كه از نظر غذايي اهميت زيادي دارد، ولي در مورد خرما از درخت خرما و در مورد انار از ميوه ي انار نام برده شده است؛ چون درخت خرما علاوه بر ميوه خواص ديگري نيز براي بشر دارد.

4. در احاديث اسلامي سفارش شده كه «به كودكان انار بدهيد». «3» و نيز روايت شده كه «نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ميوه اي در زمين محبوب تر از انار نبوده است». «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشت داراي بوستان هاي متعدد و متنوعي است (همان طور كه براي افراد مختلف درجات متفاوتي دارد).

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 148

2. خدا براي بشر آينده اي روشن، درخشان و پرنعمت در نظر گرفته است (م).

3. خرما و انار دو ميوه ي بهشتي اند.

4. سرسبزي و چشمه سار داشتن از ويژگي هاي بوستان هاي بهشتي است.

5. بهشت و نعمت هاي آن را بشناسيد (و تلاش كنيد صفات بهشتيان را كسب كنيد كه از آنان شويد).

***

قرآن كريم در آيات هفتادم تا هفتاد و هفتم سوره ي الرحمن به ويژگي هاي حوريان بهشتي اشاره مي كند و مي فرمايد:

70- 77. فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ* مُتُّكِئِينَ عَلَي رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ* فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ

در آن (بهشت) ها زناني نيكو (و) زيبايند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* حورياني كه در خيمه هاي (بهشتي) پوشيده اند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* پيش از آنان هيچ انسان و جنّي با آن (حوري) ها تماس نگرفته است.* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!* در حالي كه (بهشتيان) بر بالش هاي سبز و (فرش هاي) كم يابِ زيبا تكيه زده اند؛* پس كدام يك از نعمت هاي پروردگارتان را دروغ مي انگاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به ويژگي هاي حوريان بهشتي اشاره شده است:

الف) آنان زناني عفيف و زيبا هستند؛ هم جمال معنوي دارند و هم جمال ظاهري.

ب) آنها در منزلگاه ها و خيمه هاي خود جاي دارند و از چشم ديگران پوشيده اند، يعني فقط مخصوص همسرانشان هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 149

ج) حوريان بهشتي دوشيزگاني هستند كه قبلًا به ازدواج هيچ انسان يا جنّي درنيامده اند.

هر چند ويژگي هاي فوق مخصوص حوريان بهشتي اند، اما مي توانند اشاره به صفات عالي همسران دنيوي نيز باشند و

الگويي براي آنان به شمار آيند.

2. «حُور» در اصل به معناي سياهي چشم در كنار سفيدي شفاف آن است و گاه به زنان سفيد چهره نيز گفته مي شود.

3. «خِيام» و خيمه در اصل به معناي خانه اي است كه از سنگ و مانند آن ساخته نشده است؛ بنابر اين به خانه هاي چوبي و خيمه هاي اصطلاحي نيز گفته مي شود كه زنان بهشتي در آنها دور از چشم ديگران هستند و اختصاص به شوهرانشان دارند.

4. از آيات قرآن و احاديث استفاده مي شود كه زنان و مردان مؤمني كه در دنيا همسر يك ديگر بودند، اگر هر دو بهشتي باشند، در آن جا به يك ديگر ملحق مي شوند و در بهترين حالات زندگي مي كنند و حتي مقام اين زنان از حوريان بهشتي بالاتر است. «1»

5. «رَفرَف» به معناي برگ هاي گسترده ي درختان است، سپس به پارچه هاي زيبا و رنگارنگي كه شبيه منظره ي باغ است گفته شده است كه پارچه هاي بهشتي و تخت هاي آن اين گونه اند.

6. «عَبقَري» به معناي هر موجود بي نظير يا كم نظير است و برخي معتقدند كه در نزد عرب ها، عَبقَر نام شهر پريان بوده است، يا شهري كه بهترين پارچه هاي ابريشمي را در آن جا مي بافتند. «2»

اين تعبيرات اشاره به آن است كه نعمت هاي بهشتي ممتاز و كم نظيرند، ولي اين تعبيرات تنها شبحي از آن نعمت هاي عالي را به تصوير مي كشند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 150

7. رنگ پارچه ها و تخت هاي بهشت سبز رنگ اند. آري رنگ سبز آرامش بخش و طرب انگيز است. استفاده از رنگ

سبز در پارچه ها و لوازم درون منزل انسان را به ياد طبيعت مي اندازد و محيط خانه را شاد مي گرداند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دوشيزگان عفيف و زيبا كه مخصوص شوهران خود هستند، همسران شايسته ي مؤمنان اند.

2. رنگ سبز براي محيط خانه مناسب است.

3. نعمت هاي بهشت ممتاز و كم نظير است (اگر آنها را مي خواهيد صفات بهشتيان را كسب كنيد).

4. نعمت هاي الهي در بهشت، انكارناپذير است.

***

قرآن كريم در آيه ي پاياني سوره ي الرحمن به خجستگي نام پروردگار و صفات او اشاره مي كند و مي فرمايد:

78. تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ

خجسته و پايدار است نام پروردگارت كه شكوهمند و ارجمند است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «تبارك» در اصل به معناي سينه ي شتر است و از آن جا كه در هنگام استراحت شتر، سينه اش به زمين مي چسبد و ثابت مي ماند، به هر نعمت بادوام و پايدار مبارك گفته مي شود و از آن جا كه سرمايه هاي با دوام پرفايده اند به آن نيز مبارك و خجسته مي گويند.

از اين رو به نام خدا كه سرچشمه ي خيرات است پربركت گفته شده است.

2. مقصود از «اسم پروردگار» همان صفات اوست، كه هر يك منشأ خيري است. رحمانيت او منشأ بركات جهان، حكمت او منشأ قوانين هستي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 151

و علم و عدل او منشأ برپايي رستاخيز و پاداش و كيفر است.

3. «جلال» اشاره به صفات سلبيه،

هم چون جسم نداشتن خدا و «اكرام» اشاره به صفات ثبوتيه، هم چون علم و حكمت خداست.

4. در حديثي آمده است كه

شخصي در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله دعا كرد و «يا ذي الجلال و الاكرام» گفت. حضرت فرمود: «اكنون دعايت مستجاب شد پس هر چه مي خواهي دعا كن و بخواه». «1»

5. در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:

ما جلال و كرامت خدا هستيم، كه بندگان را به اطاعت ما گرامي داشته است.

البته روشن است كه مقصود اين گونه احاديث آن است كه اهل بيت عليهم السلام مظهر صفات و نام هاي خدا هستند؛ چون فقط به سوي او دعوت مي كنند و صفات خدا را به مردم مي شناسانند و مي نمايانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نام خدا خجسته و پربركت است.

2. خدا صاحب جلال و كرامت است.

3. نام خدا را با عظمت ياد كنيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 153

بخش پنجم:سوره ي واقعه

اشاره

دلايل رستاخيز و تصوير صحنه هاي آن

تقسيم مردم به مقربان و اصحاب دست راست و چپ

نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت و كيهان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 155

اول: سيماي سوره ي واقعه

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي واقعه در مكه برپيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 96 آيه، 378 كلمه و 1703 حرف است.

اين سوره چهل و پنجمين سوره ي قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «طه» و قبل از سوره ي «شعراء») و پنجاه و ششمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «واقِعه» (حادثه و پيشامد) است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است. واقعه يكي از نام هاي قيامت نيز هست.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

هركس سوره ي واقعه را در هرشب جمعه بخواند، خدا او را دوست مي دارد و نزد مردم محبوب مي كند. و از دوستان علي عليه السلام خواهد بود. «1»

تذكر: روشن است كه خواندن سوره ي واقعه وقتي انسان را محبوب خدا مي كند كه همراه با تدبّر و عمل به مضامين آن باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 156

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

ذكر رستاخيز و حوادث آن و شرح حال نيكوكاران و بدكاران.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره به چشم مي خورند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان دلايل معاد با اشاره به قدرت خدا (در آيات 49، 50 و 56- 73)؛

2. تصوير صحنه ي قيامت و حوادث سخت آن (در آيات 1- 6)؛

3. بيان مقامات مقربان و اصحاب يمين و پاداش هاي بهشتي آنان (در آيات 15- 40 و 88- 91)؛

4. بيان عذاب هاي سخت رستاخيز براي گناهكاران و منكران معاد (در آيات 51- 55 و 92- 94).

ب) مطالب فرعي:

1. بيان اهميت قرآن (در آيات 77- 81)؛

2. اشاره اي به قدرت خدا در خلقت انسان از نطفه، تجلّي حيات در گياهان، نزول باران و روشني آتش (در آيات 57- 73)؛

3. ترسيمي از حالت احتضار و جان دادن انسان (در آيات 83- 84)؛

4. تقسيم مردم به سه دسته: اصحاب يمين، اصحاب شمال و مقرّبان (در آيات 43- 47)؛

5. قسم به جايگاه ستارگان (در آيه ي 75)؛

6. دستور به تسبيح پروردگار (در آيات 74 و 96).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 157

دوم: محتواي سوره ي واقعه

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي واقعه به رستاخيز و حوادث هولناك آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 6. إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ* لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ* خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ* إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً* وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً* فَكَانَتْ هَبَاءً مُّنبَثّاً

هنگامي كه حادثه (: رستاخيز) واقع شود؛* در وقوعش دروغي نيست؛* فرو آورنده و برافرازنده است؛* هنگامي كه زمين كاملًا مي لرزد!* و كوه ها كاملًا خرد مي شوند!* و غباري پراكنده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «واقِعه» به معناي حادثه، اشاره به رستاخيز

است و از آن جا كه حادثه ي رستاخيز حتماً واقع مي شود از آن به «واقعه» تعبير شده است و برخي از مفسران «واقعه» را يكي از نام هاي رستاخيز مي دانند. «1»

2. «كاذِبه» يا به معناي مصدري است كه در اين صورت آيه مي فرمايد رستاخيز آن قدر آشكار است كه جاي تكذيب كردن ندارد و يا به معناي اسم فاعل است كه در اين صورت يعني در آن روز تكذيب گري براي رستاخيز وجود نخواهد داشت.

3. در روز رستاخيز جايگاه افراد دگرگون مي شود و عدّه اي از ستمكاران و كافران گردن كش كه در مقامات بالاي دنيوي قرار دارند، به پايين سقوط

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 158

مي كنند و گروهي از مؤمنان مستضعف كه در دنيا محروم بودند به اوج قله ي افتخار و مقامات بلند معنوي مي رسند.

از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه

رستاخيز دشمنان خدا را در آتش مي افكند و دوستان خدا را به سوي بهشت بالا مي برد. «1»

4. در هنگام برپايي رستاخيز كوه ها به شدّت مي لرزند و درهم كوبيده مي شوند و هم چون غباري پراكنده مي گردند.

آري؛ انفجارهاي رستاخيز آن قدر سنگين و عظيم است كه كوه ها را متلاشي مي سازد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. وقوع رستاخيز حتمي است (خود را براي آن روز آماده كنيد).

2. در رستاخيز منزلت افراد تغيير مي كند (و هر كس جايگاه واقعي خود را مي يابد).

3. حوادث رستاخيز آن قدر هولناك و عظيم است كه كوه ها را فرو مي پاشد.

***

سه گروه در رستاخيز

قرآن كريم در آيات هفتم تا چهاردهم سوره ي واقعه به تقسيم مردم به سه گروه سعادتمندان، بدبختان و پيشاهنگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 14. وَكُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً* فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ* وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ* وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ* فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ* ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ* وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 159

و (شما) گروه هاي سه گانه مي شويد.* پس ياران خجسته (دست راست)، كدام اند ياران خجسته (دست راست)!* و ياران شوم (دست چپ)، كدام اند ياران شوم (دست چپ)!* و پيشگامان پيشگامان!* آنان نزديكان (درگاه الهي) اند؛* در بوستان هاي پرنعمت (بهشت) اند؛* جمعي از (ملت هاي) پيشين،* و اندكي از (ملت هاي) پسين؛

نكته ها و اشاره ها:

1. «اصحاب يَمين» يا به معناي كساني است كه نامه ي اعمالشان در رستاخيز به دست راست آنان داده مي شود، يعني آنان نجات مي يابند و يا كساني كه خوش بخت و سعادتمندند. «1»

2. «اصحابُ المَشئَمه» گروهي هستند كه شوم و بدبخت شده اند و نامه ي اعمالشان به دست چپ آنان داده مي شود كه اين مطلب به سرنوشت عذاب آلود آنان اشاره دارد. «2»

3. «سابقون» و «مُقرَبُون» كساني هستند كه در ايمان و كارهاي نيك و صفات و اخلاق انساني

پيشاهنگ و پيش گام و الگوي ديگران بوده اند و به همين دليل به درگاه الهي نزديك شده اند.

4. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه ابن عباس از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد سابقون و پيشگامان پرسش كرد و حضرت فرمود:

آنها علي عليه السلام و پيروان او هستند كه پيشگام به سوي بهشت اند و به خاطر گرامي داشت خدا نسبت به آنان، مقرّبان خدا هستند.» و در برخي روايات آمده است كه

سابقون چهار نفرند: هابيل، مؤمن آل فرعون، حبيب نجار و علي عليه السلام كه هر كدام در امت خود پيش گام بوده اند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 160

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه به گروهي از پيروان خود فرمودند:

شما سابقون و پيشاهنگان هستيد كه در دنيا پيش گام به سوي ولايت و در آخرت پيش آهنگ به سوي بهشت هستند. «1»

و يا در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

ما پيش گامان پيش گام هستيم و ما آخرون هستيم. «2»

البته اين گونه احاديث مصداق هاي روشن و كامل پيشاهنگان در ايمان را برمي شمارند ولي مفهوم آيه را منحصر در اين موارد نمي كنند.

5. در اين آيات به سه ويژگي پيشاهنگان در دين اشاره شده است:

الف) آنان از نظر معنوي به خدا نزديك اند؛

ب) در بهشت هاي پرنعمت جاي دارند؛

ج) در امت هاي پيشين بيش تر از امت هاي بعد بودند.

6. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه با وجود كثرت مسلمانان، چرا تعداد اندكي از پيش گامان و سابقون از ملت اسلام هستند و اكثريت از ملت هاي پيشين اند؟

پاسخ آن است كه پيش گامان و سابقون مسلمان، يعني اصحاب نخستين پيامبر

اسلام صلي الله عليه و آله هم چون علي عليه السلام و خديجه، با توجه به كثرت پيامبران پيشين، كم تر از اين گونه افراد در ملت هاي قبل بوده اند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 161

1. مردم در رستاخيز بر اساس كردار و سرنوشت تقسيم مي شوند (شما بنگريد كه از كدام گروه هستيد).

2. پيشاهنگي در دين از ارزش هاست (شما تلاش كنيد از آنها باشيد).

3. اگر مي خواهيد به خدا نزديك شويد و وارد بهشت گرديد در دين پيش گام باشيد.

4. پيشاهنگان در ايمان، در امت هاي پيشين، بيش تر بوده اند.

5. پيشگامي در ايمان علي رغم سير صعودي جمعيت، سيري نزولي داشته است.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا بيست و ششم سوره ي واقعه به حالات و نعمت هاي پيشاهنگان (و سابقون) در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 26. عَلَي سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ* مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ* يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ* بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِن مَعِينٍ* لَايُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ* وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ* وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ* وَحُورٌ عِينٌ* كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ* جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* لَايَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا تَأْثِيماً* إِلَّا قِيلًا سَلَاماً سَلَاماً

بر تخت هاي پيوسته (و گوهرنشان) هستند؛* در حالي كه بر آنها تكيه زده، روياروي هم ديگرند.* نوجواناني ماندگار بر (گرد) آنان مي چرخند؛* با قدح ها و كوزه ها و جامي از (شراب) لبريز؛* در حالي كه از (نوشيدن) آنها سردرد نمي گيرند و مست نمي شوند.* و ميوه اي از آنچه برمي گزينند؛* و گوشت پرنده از آنچه ميل دارند؛* و حوريان فراخ چشم (و سپيدچشم)؛* هم چون داستان مرواريد پنهان؛* به پاداش آنچه انجام مي دادند.* در آن (بهشت) هيچ بيهوده و نسبت دادن گناه نمي شنوند.* مگر گفتار: سلام! سلام!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نعمت هاي

عالي بهشتي اشاره شده است. البته براي معرفي اين نعمت ها به ناچار از تعبيرات معمولي و دنيوي استفاده شده

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 162

است كه به طور كامل آن حقايق عالي را نمي تواند نشان دهد بلكه شبحي از آنها را به تصوير مي كشد؛ زيرا الفاظ معمولي براي بيان مطالب مادي محدود وضع شده اند و به طور كامل گوياي حقايق معنوي وبرتر نيستند.

2. در بهشت تخت هايي در مجالس انس به طور منظم و پيوسته قرار مي دهند و يا اين كه اين تخت ها داراي بافت مخصوصي هستند؛ «1» بهشتيان بر اين تخت ها روبه روي هم تكيه مي زنند و مجالس سرور و شادي برقرار مي كنند.

3. نوجواناني با طراوتي جاودانه گرداگرد بهشتيان مي چرخند و شراب طهور را با ظرف ها و جام هاي مختلف به آنان عرضه مي كنند. «2»

4. نوجوانان خدمت گزار بهشتيان چه كساني هستند؟

در احاديث اسلامي از امام علي عليه السلام روايت شده كه اين نوجوانان فرزندان مردم دنيا هستند كه پيش از بلوغ از دنيا رفته اند و كار نيك و بدي نداشته اند و از اين رو وارد بهشت مي شوند و در خدمت پيش گامان و سابقون قرار مي گيرند كه البته خود از اين كار لذت مي برند.

برخي مفسران نيز گفته اند كه اينان اطفال مشركان هستند، يا خدمتكاراني كه خدا براي اين كار خلق كرده است. «3»

البته مانعي ندارد كه آيه به هر سه مطلب اشاره داشته باشد و همه ي اين ها از مصاديق نوجوانان خدمت گزار بهشتيان باشند.

5. شراب بهشتي هم چون شراب دنيوي زيان آور و مست كننده نيست، شرابي پاك و لذت بخش و وصف ناپذير است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 163

6. در اين آيات، ميوه ها قبل از گوشت پرندگان ذكر

شده اند، شايد اين به خاطر آن باشد كه خوردن ميوه قبل از غذا بهتر است و از انواع گوشت، گوشت پرندگان ذكر شده است و شايد كه اشاره باشد به اين كه گوشت پرندگان نيز كه از نوع گوشت سفيد است از انواع ديگر بهتر است.

7. «حُور العين» به معناي زنان درشت چشمي است كه سفيدي و سياهي چشم آنان كاملًا شفاف است؛ زناني كه هم چون مرواريد در صدف اند؛ يعني كاملًا شفاف و زيبا كه دستي به آنان نرسيده است و از چشم ديگران پنهان بودند.

البته برخي از مفسران «حور» را از حيرت دانسته اند؛ يعني زناني كه چشم انسان از ديدن آنان به حيرت مي افتد. «1»

آري؛ همسران بهشتيِ پيشگامان و سابقون اين گونه اند.

8. يكي ديگر از نعمت هاي بهشتي آن است كه در آن جا سخنان بيهوده و گناه آلود وجود ندارد و محيط لطف و صفا و ادب است.

بيش تر ناراحتي هاي انسان در دنيا از همين سخنان بيهوده و گناه آلود است كه در بهشت وجود ندارد.

9. مقصود از سلام در بهشت، همان سلام خدا و فرشتگان به بهشتيان يا سلام خود بهشتيان به هم ديگر است. «2»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق اشاره به همه ي اين ها باشد؛ محيط بهشت محيط سلام، سلامتي و صفاست و همه چيز به صلح و صفا ختم مي شود.

ما نيز مي توانيم با دوري از سخنان بيهوده و گناه آلود و با سلام و صفا، محيطي بهشتي براي زندگي خود فراهم سازيم.

10. همه ي نعمت هايي كه به پيشاهنگان و سابقون مي دهند، به خاطر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 164

اعمال نيكي است كه همواره انجام مي دادند؛ اين اعمال انسان است كه بهشت يا جهنّم را مي سازد.

11. برخي

نعمت هاي بهشتي، نوشيدني و خوردني، برخي از نوع انس با دوستان بهشتي، بعضي از سنخ همسران و حوريان بهشتي و برخي ديگر ناشي از محيط آرام و پاك بهشت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشتي پرنعمت و لذت بخش در انتظار پيشاهنگان (در ايمان) است.

2. بهشت را به بها مي دهند (نه به بهانه).

3. كردار نيك شما زمينه ساز بهره مندي از نعمت هاي بهشتي است (پس كردار شما بهشت ساز باشد).

4. در بهشت، آلودگي صوتي وجود ندارد (و محيطي آرام و با صفا حاكم است).

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم تا چهلم سوره ي واقعه به نعمت هاي سعادتمندان (و اصحاب يمين) در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

27- 40. وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ* فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ* وَطَلْحٍ مَنضُودٍ* وَظِلٍّ مَمْدُودٍ* وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ* وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ* لَا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ* وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ* إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً* فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً* عُرُباً أَتْرَاباً* لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ* ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ* وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ

و ياران دست راست، كدام اند ياران دست راست!* (آنان) در [جوار درخت سِدْر بي خار،* و درخت بزرگ (سبز موز با برگ ها و ميوه هاي) لايه لايه،* و سايه گسترده،* و آبي ريزان،* و ميوه ي فراوان،* كه نه گسسته شده و نه منع مي شود؛* و همسراني بلندمرتبه اند.* در حقيقت، ما آنان را با پيدايشي (نو) پديد آورديم،* و آنان را دوشيزگاني قرار داديم،* كه شوهردوستاني هم سال اند.* (اين ها) براي ياران دست راست است.* جمعي از (ملت هاي) پيشين اند،* و جمعي از (ملت هاي) پسين.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 165

نكته ها و اشاره ها:

1. «اصحاب المَيمنة» يا «اصحاب اليمين» به معناي كساني است كه نامه ي اعمالشان به دست راست آنان داده مي شود و يا افراد سعادتمند و خوش بخت.

2. يكي از نعمت هاي

بهشت سايه هاي بهشتي، به ويژه سايه ي درخت سِدر است. درخت سِدر، درختي داراي خار، تناور و بلند قامت و با عمري دراز است ولي در اين آيات اشاره شده كه درخت سِدر بهشت بي خار است.

آري؛ بهشتيان سعادتمند زير سايه هستند و حرارت و نور زياد آنان را آزار نمي دهد.

3. «طَلْح مَنضُود» به معناي درختي سبز و خوش رنگ و خوش بو با برگ ها يا ميوه هاي متراكم ولايه لايه است. برخي از مفسران گفته اند كه در اين جا مقصود درخت موز است.

4. در بهشتِ اصحاب يمين آبشارهايي چشم نواز و ميوه هاي فراوان و دايمي وجود دارد. ميوه هايي كه مخصوص يك فصل نيستند تا پس از مدتي قطع شوند و كسي جلوي آنها را نمي گيرد تا منع شوند.

5. در اين آيات به زنان و همسران اصحاب يمين در بهشت اشاره شده است «1» كه خدا آنان را بازآفريني كرده و دوشيزه قرار داده است. آن همسران افرادي خوش سخن، شوهردوست و همگون با همسرانشان هستند؛ «2» يعني هم چون شوهرانشان زيبا و نيك و يا هم سن آنها هستند، كه اين مشابهت موجب درك متقابل و لذت بيش تر است.

اين صفات براي زنان بهشتي گفته شده اما مي تواند الگويي براي زنان دنيوي نيز باشد؛ يعني زن خوب آن است كه خوش سخن، شوهردوست و مشابه شوهر خود باشد.

6. اين همسران بهشتي يا همان همسران مؤمنان در دنيا هستند كه بازآفريني شده و در نهايت طراوات و جواني و جمال و كمال در بهشت به

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 166

شوهرانشان ملحق مي شوند و يا حوريان بهشتي اند كه آفرينش نو دارند، به طوري كه هرگز پير نمي شوند و يا هر دو دسته هستند.

7. در

آيات پيشين بيان شده بود كه بيش تر سابقون و پيشاهنگان در ايمان، از امت هاي پيشين هستند ولي در اين جا بيان شده كه گروه زيادي از اصحاب يمين و سعادتمندان، از امت هاي پيشين و بسياري از آنان نيز از امت هاي ديگر (هم چون مسلمانان) هستند. «1»

8. از مجموع آياتي كه نعمت هاي سابقون و نعمت هاي اصحاب يمين را معرفي مي كنند، استفاده مي شود كه بهشتِ پيشاهنگان در ايمان (سابقون) درجه اي بالاتر و داراي نعمت هاي بهتري است.

از جمله اين كه در بهشت سابقون خدمت گزار و تخت و مجلس انس و حور عين است و يا اين كه در آن جا از هر نوع ميوه و گوشت پرنده اي بخواهند حاضر مي شود اما در بهشت اصحاب يمين سايه و ميوه ي فراوان و همسران بازآفريده شده هستند.

اين تفاوت پاداش ها نشان دهنده ي تفاوت مراتب ايماني و كرداري اين دو گروه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نعمت هاي زيادي دربهشت در انتظار اصحاب يمين و سعادتمندان است.

2. سايه، آب، ميوه و همسران نيكو از نعمت هاي بهشتي است (بكوشيد صفات اصحاب يمين را كسب كنيد تا بدانها برسيد).

3. همسرانِ مطلوب، همسراني خوش سخن، شوهردوست و همگون با شوهر هستند.

4. سعادتمندان زيادي در امت هاي پيشين وامت اسلام هستند (بكوشيد از آنان باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 167

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و ششم سوره ي واقعه به مجازات هاي ياران شوم (دست چپ) و عوامل عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 46. وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ* فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ* وَظِلٍّ مِن يَحْمُومٍ* لَابَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ* إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ* وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنْثِ الْعَظِيمِ

و ياران دست چپ، كدام اند ياران دست چپ!*

(آنان) در باد سوزان و آب سوزان،* و سايه اي از دود گرم و سياه،* كه نه سرد است و نه ارجمند؛* [چرا] كه آنان پيش از آن (در دنيا) سردمداران ثروتمند بودند.* و بر گناه بزرگ (سوگندشكني) پافشاري مي كردند

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن روش مقابله و مقايسه است؛ يعني سرنوشت بدكاران و نيكوكاران را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مخاطب قرآن به خوبي بتواند آگاهانه راه خود را برگزيند؛ براي مثال، در آيات فوق، ابتدا سرنوشت سابقون واصحاب يمين و نعمت هاي بهشتي آنان و سپس سرنوشت عذاب آلود اصحاب شمال بيان شده است تا دو وضعيت متفاوت در برابر مخاطب قرار دهد.

2. «اصحاب شِمال» به معناي «همراهان دست چپ» است؛ يعني كساني كه در رستاخيز نامه ي اعمالشان به دست چپ آنان داده مي شود كه نشانه ي سرنوشت عذاب آلود آنان است. در آيه ي نهم سوره ي واقعه نيز با عنوان «اصحاب المشئمة» يعني ياران شوم و همراهان بدبختي از آنان ياد شده است.

3. در اين آيات سه نوع از عذاب هاي دوزخيان بيان شده است:

الف) آنان گرفتار بادهاي كشنده اي هستند كه در سوراخ هاي ريز بدن داخل مي شود و انسان را هلاك مي كند، اين بادها را سَمُوم مي نامند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 168

ب) دوزخيان گرفتار آب سوزان مي شوند كه گاه بر سر آنها ريخته مي شود «1» و گاه از آن مي خورند. «2»

ج) دوزخيان در سايه اي از دود سوزان هستند. «3»

4. در اين آيات به دو عامل عذاب اصحاب شمال اشاره شده است:

الف) آنان زندگي اشرافي داشتند و خوش گذران بودند؛ يعني ناز و نعمت آنان را غافل و مغرور ساخته و به سركشي كشانده بود.

امروزه

نيز سردم داران فساد و خون ريزي، ثروتمندان غافل و سركش اند.

ب) اصحاب شمال بر گناهان بزرگ اصرار داشتند؛ آنان به شرك و دروغ و پيمان شكني و سوگندشكني مي پرداختند «4» و از اين رو گرفتار عذاب مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب هاي دردناكي در انتظار افراد كج رو است.

2. اشرافي گري غفلت زا و طغيان آفرين و از عوامل عذاب در رستاخيز است.

3. اصرار بر گناهان بزرگ از عوامل عذاب در رستاخيز است.

4. اگر مي خواهيد از عذاب نجات يابيد اشرافي گري و اصرار بر گناه نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 169

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم تا پنجاهم سوره ي واقعه به بهانه جويي و اشكال تراشي اصحاب شمال در دنيا در مورد معاد، پاسخي اجمالي مي دهد و مي فرمايد:

47- 50. وَكَانُوا يَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ* أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ* قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ* لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ

و همواره مي گفتند: «آيا هنگامي كه مرديم و خاك و استخوان هايي (پوسيده) شديم، آيا حتماً ما برانگيخته خواهيم شد؟!* و آيا نياكان نخستين ما (نيز برانگيخته مي شوند)؟!»* بگو: «قطعاً، پيشينيان و پسينيان،* در ميعادگاه روز معين جمع آوري مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از عوامل عذاب اصحاب شمال، بهانه جويي و اشكال تراشي و شبهه پراكني آنان در مورد رستاخيز است. آري؛ آنان در اين مورد اصرار مي كردند، هر چند دليلي براي انكار معاد نداشتند. «1»

2. اصحاب شمال مي گفتند: هنگامي كه ما و پدرانمان مرديم و تبديل به خاك و استخوان پوسيده شديم و فاصله ي ما از حيات زياد شد، چگونه دو باره ذرات وجود ما جمع مي شود و زنده مي شويم؟! اين چيز بسيار بعيدي است.

آنان توجه نداشتند كه نمونه هاي حيات مجدد خاك در اطراف آنان هر

ساله تكرار مي شود و با توجه به علم و قدرت بي كران الهي اين حيات مجدد چيز بعيدي نخواهد بود.

3. قرآن كريم در اين آيات به طور سربسته و اجمالي به اشكال اصحاب شمال در مورد معاد پاسخ داده است، كه قطعاً روز رستاخيز براي همه ي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 170

انسان هاي نخستين و ملت هاي بعدي وجود خواهد داشت و آن روز معيّن شده است (ولي جز خدا كسي از زمان آن اطلاعي ندارد).

البته در آيات بعديِ همين سوره دلايل متعدّدي براي اثبات معاد بيان خواهد شد.

4. «ميقات» به معناي زماني است كه براي كار يا وعده اي مشخص شده است و مقصود از ميقات در اين جا همان وقت مقرر قيامت است و از تعبيرات اين آيه استفاده مي شود كه رستاخيز همه ي انسان ها در يك روز واقع مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه جويي و شبهه پراكني در مورد معاد از عوامل عذاب است.

2. منكران معاد دليل منطقي ندارند و فقط استبعاد مي كنند.

3. در مورد معاد استبعاد نكنيد كه روز آن هم مشخص است.

4. رستاخيز همه ي مردم در يك زمان است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم تا پنجاه و ششم سوره ي واقعه به عذاب هاي ديگر ياران شوم (دست چپ) اشاره مي كند و مي فرمايد:

51- 56. ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُون* لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِن زَقُّومٍ* فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ* فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ* هذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ

سپس شما اي گمراهان تكذيب گر!* قطعاً، از درخت نفرت انگيز زقّوم مي خوريد،* و شكم ها را از آن پر مي كنيد،* و بر (روي) آن از آب سوزان مي نوشيد،* و هم چون نوشيدن شتران عطش زده مي نوشيد.* اين (نخستين)

پذيرايي آنان در روز جزاست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «كژروي» و «تكذيب گري» اصحاب شمال موجب شد كه گرفتار عذاب شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 171

2. «زقّوم» به معناي گياهي تلخ و بدبو و بدطعم است كه چنانچه شيره اش به بدن انسان برسد ورم ايجاد مي كند و گاهي به هر نوع غذاي تنفرآميز دوزخيان گفته مي شود. «1»

3. دوزخيان وقتي گرسنه مي شوند از زقّوم مي خورند و در اين هنگام احساس تشنگي مي كنند و هم چون شتران عطش زده «2» از آب سوزان دوزخ مي نوشند.

4. «نُزُل» به معناي نخستين وسيله ي پذيرايي از مهمان است، مثل شربت؛ البته دردوزخ پذيرايي و شربت نيست و اين تعبير كنايه و طعنه اي به اصحاب شمال است كه اين عذاب ها نخستين پذيرايي شماست، پس عذاب هاي بزرگ تري نيز در انتظار شماست.

آموزه ها و پيام ها:

1. كژروي و تكذيب گري از عوامل عذاب دوزخ است.

2. دوزخيان خوردني ها و نوشيدني هاي عذاب آور دارند.

3. عذاب هاي دوزخيان مرحله به مرحله اجرا مي شود و همه ي اين ها در مرحله ي اول است.

4. اگر مي خواهيد از عذاب الهي نجات يابيد، كژروي و تكذيب گري نكنيد.

***

معاد

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم تا شصت و دوم سوره ي واقعه به چهار دليل و شاهد معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

57- 62. نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ* أَفَرَأَيْتُم ما تُمْنُونَ* ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ* نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ* عَلَي أَن نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِأَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ* وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَي فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم،

ص: 172

ما شما را آفريديم؛ پس چرا (بازآفريني رستاخيز را) تصديق نمي كنيد؟!* و آيا آنچه را از مني مي ريزيد، ملاحظه كرده ايد؟!* آيا شما آن را آفريديد يا ما آفريننده ايم؟!* ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم؛ و ما پيشي گرفته شده (و مغلوب) نيستيم،* بر اين كه همانند شما را جاي گزين (شما) گردانيم و شما را در آنچه نمي دانيد پديد آوريم.* و به يقين، پديده ي نخستين (: دنيا) را دانستيد، پس چرا متذكّرِ (رستاخيز) نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات چند دليل يا شاهد براي اثبات معاد بيان شده است كه مشابه آنها در آيات ديگر قرآن نيز وجود دارد.

اين دلايل و شواهد پاسخي به منكران معاد و اصحاب شمال است كه سخن آنان در آيات قبل حكايت شد كه مي گفتند: ما كه مرديم و خاك و استخوان شديم چگونه زنده مي شويم؟!

دليل اول: اگر انسان به ياد آورد كه خود مخلوق خداست، تأييد خواهد كرد كه خدا آفريدگار است و او مي تواند انسان را بازآفريني كند. «1»

دليل دوم: اگر انسان به مراحل خلقت شگفت انگيز خود در رحم مادر بينديشد متوجه مي شود كه خالق اين انسان زيبا و كامل كه او را از نطفه اي بي ارزش در طي مراحلي عجيب آفريده است مي تواند او را دوباره بيافريند. «2»

دليل سوم: خدا مرگ را قرار داد تا نسل هاي انسان ها جانشين يك ديگر شوند تا روز رستاخيز كه همگي دو باره زنده شوند؛ قانون مرگ به خوبي نشان مي دهد كه دنيا محل گذر و پل است و اگر مقصد نهايي بود دوام داشت.

2. آگاهي انسان از جهان آخرت ناچيز است و در آن جا انسان با اشكال نويني بازآفريني مي شود؛ حقايق

رستاخيز در قالب الفاظ ما نمي گنجد و تنها شبحي را از آن مرحله مي توانيم تصور كنيم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 173

3. در مورد آيه ي شصت و يكم سوره ي واقعه چند تفسير شده است:

الف) اين آيه هدف آيه ي قبل را بيان مي كند كه هدف از آفرينشِ مرگ آن است كه نسل هاي انسان تا رستاخيز جانشين هم ديگر شوند.

ب) اين آيه دنباله ي آيه ي قبل و مربوط به دنياست كه مي فرمايد:

«كسي بر ما پيشي نمي گيرد و ما مغلوب و عاجز نيستيم از اين كه شما را از بين ببريم و همانند شما را جانشين شما سازيم.»

ج) اين آيه دنباله ي آيه ي قبل، اما مربوط به آخرت است؛ يعني «ما مغلوب و عاجز نيستيم از اين كه در رستاخيز همانند شما را بياوريم». «1»

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد، ولي معناي اول مناسب تر است.

4. آيه ي شصت و دوم واقعه نيز دو تفسير دارد:

الف) انسان از سراي دنيا با اين عظمت اطلاع يافته است و مي داند كه شخص حكيم اين جهان با عظمت را براي چند روزي موقت نمي آفريند، بلكه هدفي بزرگ در پيش دارد كه همان معاد جاويدان است.

ب) انسان از دنيا و تحوّلات آن اطلاع يافته و مظاهر معاد را در زمين و گياهان هر روز مشاهده مي كند؛ پس چگونه متوجه امكان معاد نمي شود! «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش و چگونگي رشد نطفه ي انسان مطالعه كنيد تا معادشناس شويد.

2. در مورد مرگ مطالعه كنيد (كه عوامل آنها تنها به دست

خداست) و درس معاد بگيريد.

3. توجه به مراحل حيات (و جهان شناسي) موجب بيداري (و معادشناسي) مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 174

قرآن كريم در آيات شصت و سوم تا هفتادم سوره ي واقعه به نشانه هاي قدرت خدا در تدبير آب و زراعت و لزوم سپاس گزاري انسان براي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

63- 70. أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ* ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ* لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ* إِنَّا لَمُغْرَمُونَ* بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ* أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ* ءَأَنتُمْ أَنْزَلْتُمُوُهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ* لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ

و آيا آنچه را كِشت مي كنيد ملاحظه كرده ايد؟!* آيا شما آن را زراعت مي كنيد يا ما زراعت كننده ايم؟!* اگر (بر فرض) مي خواستيم، حتماً آن (گياهان) را درهم شكسته مي گردانيديم و پيوسته تعجّب مي كرديد،* (در حالي كه مي گفتيد:) قطعاً، ما زيانكاريم!* بلكه ما محروم شده ايم!* و آيا به آبي كه مي نوشيد نظر كرده ايد؟!* آيا شما آن را از ابرها فروفرستاده ايد يا ما فروفرستنده ايم؟!* اگر (بر فرض) مي خواستيم، آن (آب) را تلخ قرار مي داديم، پس چرا سپاس گزاري نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو نعمت اساسي زندگي انسان، يعني گياه و آب اشاره شده كه تدبير آنها به دست خداست؛ از طرفي تدبير اين امور نشانه اي از قدرت خدا بر كارها، از جمله براي زنده كردن انسان ها در رستاخيز

است و از طرف ديگر اين آب و گياه از نعمت هاي الهي است كه سپاس گزاري در مورد آنها لازم است.

2. در اين آيات در مورد كشاورزي انسان تعبير «كشت كردن» (بذرافشاني براي رشد آن)، ولي در مورد خدا تعبير زراعت (روياندن) به كار رفته است.

آري؛ كار انسان بذرافشاني و زمينه سازي رشد دانه و گياه است، اما اصل رشد گياه با آن همه پيچيدگي دروني اش به دست خداست.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 175

3. خدا همان طور كه توانايي روياندن گياه را دارد، توانايي نابودي آن را هم دارد، پس مغرور نشويد و نعمت هاي او را انكار و آيات و معاد او را تكذيب نكنيد و بدانيد كه همه ي نعمت ها و قدرت ها به دست اوست، پس او مي تواند در رستاخيز دوباره شما را زنده كند.

4. اگر كشتزار انسان به وسيله ي بلايي نابود شود، اول تعجب و يا خنده ي تلخي مي كند «1» و سپس مي گويد: من زيان كردم و محروم شدم و سرمايه زكفم رفت و چيزي به دستم نيامد.

5. چرخه ي آب در طبيعت يكي از نشانه هاي قدرت خداست؛ او آفريدگار آفتاب است كه بر اثر تابش آن به دريا ابري پديد مي آيد و اوست كه باد و ابر را آفريد تا باران ببارد و به طبيعت مرده حيات تازه ببخشد و همو قدرت دارد كه انسان مرده را دو باره زنده كند.

6. در اين آيات بيان شده كه همان خدايي كه آب باران را نازل كرد، اگر مي خواست مي توانست آن را شور

و تلخ سازد «2» پس همه ي قدرت ها و نعمت ها از اوست و بايد سپاس او را به جا آوريد و راه كفر و ناسپاسي و انكار معاد را در پيش نگيريد.

7. در حديثي روايت شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله همواره در هنگام نوشيدن آب مي گفت: «ستايش و حمد مخصوص خدايي است كه به رحمتش ما را از آب شيرين و گوارا سيراب كرد و آن را به خاطر گناهانمان شور و تلخ قرار نداد». «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 176

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در كشاورزي خداشناس شويد.

2. از تدبير زراعت و نابودي آن به قدرت خدا (در مورد رستاخيز) پي ببريد.

3. در برابر قهر الهي جز تعجب و اعتراف كاري از انسان ساخته نيست.

4. با مطالعه در آب شناسي و بارش ابرها، خداشناس شويد.

5. در برابر نعمت باران و آب گوارا سپاس گزار باشيد.

6. از تدبير خدا در مورد آب (حيات بخش) به قدرت او (در مورد رستاخيز) پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و يكم تا هفتاد و چهارم سوره ي واقعه به نشانه هاي قدرت خدا در آتش زايي درختان و فوايد آنها و لزوم تسبيح گويي در برابر او اشاره مي كند و مي فرمايد:

71- 74. أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ* أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِئُونَ* نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعاً لِلْمُقْوِينَ* فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

و آيا به آتشي كه مي افروزيد نظر كرده ايد؟!* آيا شما درختش را پديد آورده ايد، يا ما پديد آورنده ايم؟!* ما آن را (مايه ي) يادآوري و بهره ي زندگي براي مسافران بيابان گرد قرار داده ايم.* پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح بگوي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قدرت خدا در آفرينش درختان اشاره شده است؛ درختاني كه مايه ي آتش زايي و گرماآفريني براي بشر است. «1»

آري؛ درختان هم آتش زنه و هم آتش گيره (هيزم) قرار مي گيرند و آتشي را كه در دل دارند آشكار مي كنند و رستاخيز انرژي برپا مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 177

آري؛ كسي كه چنين قدرتي دارد، همو مي تواند رستاخيز انسان ها را هم برپا كند.

2. در مورد ايجاد آتش از درخت دو تفسير شده است:

الف) منظور به هم زدن چوب برخي درختان (هم چون مَرْخ وعَفار) است كه جرقه مي زنند و مانند كبريت آتش مي افروزند.

ب) منظور آزادسازي انرژي درختان درهنگام سوختن است؛ يعني در هنگام كربن گيري مقداري از انرژي نور خورشيد در درختان سبز ذخيره مي شود و هنگام سوختن آنها رستاخيز انرژي برپا مي شود و آن انرژي ها آزاد مي شوند. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

3. درختان آتش زا يادآورنده اي از سوي خدايند؛ از يك طرف يادآور رستاخيز موجودات اند و از طرف ديگر يادآور قدرت خدا و از ديگرسو يادآور آتش دوزخ كه مي تواند انسان را بيدار كند و به ياد خدا ومعاد بيندازد.

4. آتش وسيله اي براي مسافران در بيابان هاست و آنها را از سرما و خطرها حفظ مي كند و نيز وسيله اي

براي نيرومندان جهان است كه به وسيله ي نيرو و حرارت آن، جهان صنعت به حركت در مي آيد. «2»

5. اين آيات نام پروردگار را عظيم خوانده است كه سزاوار تسبيح گويي است؛ خدايي كه اين همه نعمت را آفريده است، پروردگاري بزرگ است كه از هرگونه عيب و نقص منزّه است.

6. هر چند دستور تسبيح گويي به پيامبر صلي الله عليه و آله داده شده است، اما مقصود همه ي مسلمانان هستند؛ از اين رو روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از نزول آيه ي فوق فرمودند آن را در ركوع نماز خود قرار دهيد «3» (و در ركوع بگوييد: سبحان ربّي العظيم و بحمده).

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 178

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد درختان آتش زا خداشناس شويد.

2. درختان آتش زا، مايه ي بيداري (و توجه انسان به قدرت خدا و معاد) اند.

3. آتش فوايد معنوي و مادي دارد.

4. در برابر نعمت هاي خداي بزرگ تسبيح گو باشيد.

***

ويژگي هاي قرآن

خداي متعال درآيات هفتاد و پنجم تا هشتاد و دوم سوره ي واقعه با سوگندي بزرگ به عظمت قرآن و ويژگي هاي آن و موضع گيري منفي مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

75- 82. فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ* وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ* إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ* لَايَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ* تَنزِيلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ* أَفَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُدْهِنُونَ*

وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ

و به جايگاه ستارگان، سوگند ياد مي كنم!* و مسلماً، آن سوگند بزرگي است، اگر (بر فرض) بدانيد!* قطعاً، آن (قرآن) خواندني ارجمندي است،* در كتاب پنهان (علم الهي)،* كه جز پاكان با آن تماس نمي گيرند* (و) فروفرستاده اي از جانب پروردگار جهانيان است.* و آيا شما اين سخن (: قرآن) را سست مي شمريد،* و شما (سپاسِ) روزي تان را تكذيبِ (قرآن) قرار مي دهيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «مَواقِع نُجوم» جايگاه ستارگان و مسير آنها يا محل طلوع و غروب آنها و يا سقوط ستارگان در آستانه ي رستاخيز و يا غروب آنهاست، كه خدا سوگند به آن را بزرگ شمرده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 179

البته در برخي احاديث نيز به نزول قسمت هاي مختلف قرآن در فواصل زماني متفاوت تفسير شده است. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي معاني فوق مقصود آيه باشد هر چند معناي اول مناسب تراست و خدا به اين امور مهم سوگند ياد مي كند تا توجه انسان را به آنها جلب كند و برمطلب تأكيد نمايد.

2. جايگاه و مسير ستارگان مطلب مهمي است كه اكثر مردم صدر اسلام از اهميت آن آگاهي نداشتند ولي امروز براي ما روشن است كه ستارگان آسمان جايگاه مشخصي دارند كه براساس نيروهايي هم چون جاذبه و دافعه، بسياردقيق مشخص شده است.

و در اين مسيرها ميليون ها ستاره و سياره طوري حركت مي كنند كه به هم ديگر برخورد نمي كنند.

3. در اين آيات به چند ويژگي و صفت قرآن اشاره شده است:

الف) قرآن كتابي

ارجمند و باكرامت است، يعني از نظر ظاهري و جمله بندي زيبا و رسا و از نظر محتوا جالب وعالي است.

ب) نسخه ي اصلي قرآن در كتاب علم الهي پنهان است.

ج) قرآن كتاب مقدسي است كه آن را جز پاكان لمس نمي كنند.

د) قرآن از طرف پروردگار جهانيان است؛ يعني مظهر ربوبيت خدا براي كل جهانيان.

4. مقصود از اين كه مي فرمايد: قرآن را جز پاكان لمس نمي كنند چيست؟

براي اين جمله چند تفسير شده است:

الف) قرآن كتاب مقدسي است كه بدون طهارت و وضو نمي توان نوشته هاي آيات آن را لمس كرد.

ب) قرآن كتابي است كه جز فرشتگان پاك الهي باآن تماس ندارند و از دست رس شياطين به دور است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 180

ج) مفاهيم و حقايق عالي قرآن را جز پاكان درك نمي كنند. فهم مراتب پايين و سطحي قرآن براي همه ي انسان هاست، اما هرچه انسان برپاكي روح خود بيفزايد، مفاهيم و حقايق بالاتري از قرآن را درك مي كند، چراكه آلودگي به گناه، تعصب و جهل مانع فهم حقايق مي شود.

روي جانان طلبي، آيينه را قابل ساز

ورنه هرگز گل و نسرين ندمد زآهن و روي (حافظ)

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به هرسه معنا اشاره داشته باشد و هم لمس ظاهري و هم لمس معنوي و باطني را بفرمايد. هر چند كه ظاهر آيه با توجه به آيه ي قبل آن، با معناي

دوم و سوم سازگارتر است.

5. در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

قرآن را بدون وضو و در حال جنابت لمس مكن و بر خط آن دست مگذار و آن را به خود آويزان منما؛ چراكه خدا فرمود: جز پاكان آن را لمس نمي كنند. «1»

6. در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

قرآن در نزد خدا در صفحات پاكي است كه جز پاكان يعني مقرّبان (درگاه الهي) آن را لمس نمي كنند.

آري؛ خداي متعال در آيه ي تطهير، پاكان را معرفي كرده است «2» كه همان پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام هستند و آنان اند كه حقايق عالي قرآن را درك مي كنند و هر كس در پاكي راه آنان را بپويد، مي تواند به اين حقايق و بطون دست يابد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 181

7. مخالفان اسلام به جاي سپاس گزاري در برابر نعمت قرآن آن را تكذيب مي كنند، يا اين كه بهره ي خود از قرآن را تكذيب آن قرار مي دهند و يا اين كه تكذيب قرآن را وسيله ي معاش خود قرار مي دهند، يعني بدين وسيله مردم را مي فريبند و از راه حق قرآن دور مي سازند و به پيروي خود مي كشانند و از آنان بهره كشي مي كنند. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني در آيه جمع باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به جايگاه و مسير ستارگان توجه كنيد كه مطلب سودمندي است.

2. خدا بر حقانيت قرآن گواهي مي دهد.

3. قرآن كتابي ارجمند و

نزد پروردگار پهنان بوده كه براي ما آشكار شده است.

4. تماس با مراتب عالي باطن قرآن با پاكي روح مرتبط است.

5. در مورد سخن الهي (قرآن) سستي روا مداريد و آن را دروغ نشمريد.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و سوم تا هشتاد و هفتم سوره ي واقعه به درماندگي انسان در هنگام مرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

83- 87. فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ* وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ* وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لَا تُبْصِرُونَ* فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ* تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

پس چرا هنگامي كه (جان) به گلوگاه رسد، (آن را باز نمي گردانيد؟!)* در حالي كه شما در آن هنگام مي نگريد؛* و ما به او از شما نزديك تريم و ليكن نمي بينيد.* و اگر (در رستاخيز) جزا داده نمي شويد،* چرا آن (جان) را باز نمي گردانيد اگر راست مي گوييد!

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 182

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به موقع مرگ انسان اشاره شده است كه حسّاس ترين لحظه ي زندگي انسان است؛ چون ناتواني انسان آشكار مي شود و اطرافيانش فقط نگاه مي كنند و نمي توانند مرگ را از او بازگردانند و كاري از دستشان ساخته نيست. همين ناتواني انسان دليل آن است كه مرگ و زندگي در دست ديگري است، اوست كه زنده مي كند و سپس مي ميراند و سپس در رستاخيز دوباره زنده مي كند.

2. در اين آيات به نزديكي

خدا و فرشتگان به فرد در حال جان دادن اشاره شده است. البته منظور از نزديكي در اين جا، نزديكي مكاني نيست، بلكه نزديكي معنوي است؛ خدا و فرشتگان از همه كس به او نزديك ترند و حتي حالات دروني او را مي دانند و در لحظه ي مشخص جان او را مي گيرند.

3. مقصود از رسيدن جان به گلوگاه، لحظه ي مرگ است؛ چون غالباً در هنگام مرگ نخست دست و پا، سپس گلوگاه و سر از كار مي افتد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در لحظه ي مرگ ناتواني همگان در برابر حق آشكار مي شود (پس تا مي توانيد كاري نيك بكنيد).

2. از ناتواني ديگران به هنگام مرگ، درس عبرت بگيريد و بدانيد كه شما نيز چنين هستيد.

3. به ناتواني خود در برابر مرگ بنگريد و (بدانيد كه مرگ و حيات در دست اوست و) معاد را انكار نكنيد.

4. خدا به افراد ازهمه كس نزديك تر است (پس ادب حضور او را نگاه داريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 183

قرآن كريم در آيات هشتاد و هشتم تا نود و ششم سوره ي واقعه به سرنوشت نيكوي پيشاهنگان مقرّب الهي و سعادتمندان دست راست و سرنوشت عذاب آلود گمراهان تكذيب گر اشاره مي كند و مي فرمايد:

88- 96. فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ* فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ* وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ* فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ* وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ

الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ* فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ* وَتَصْلِيَهُ جَحِيمٍ* إِنَّ هذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ* فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

و امّا اگر از نزديك شدگان (به خدا) باشد،* پس (براي او) آرامش و [گياهي خوش بو و بوستان پرنعمت (بهشت) است.* و امّا اگر از ياران راست باشد،* پس (به او گفته مي شود:) سلام بر تو از طرف ياران راست!* و امّا اگر از تكذيب كنندگان گمراه باشد،* پس نخستين پذيرايي (او) از آب سوزان،* و به دوزخ در آمدن (و سوختن) است؛* قطعاً، فقط اين (مطالب) حقّ يقيني است؛* پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح بگوي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات هم چون آيات نخست سوره ي واقعه، مردم به سه گروه تقسيم شده اند:

الف) پيشگامان و مقربّان درگاه الهي كه در درجه ي عالي بهشت قرار دارند.

ب) سعادتمنداني كه نامه ي اعمال آنان به دست راستشان داده مي شود كه رمز نجات و سعادت آنان است و آنها نيز به بهشت مي روند.

ج) تكذيب گران گمراه يا اصحاب شِمال كه نامه ي اعمالشان به دست چپ آنان داده مي شود كه رمز آن است كه آنان راهي دوزخ مي شوند.

2. «رَوح» به معناي راحتي و آرامش و «رِيحان» به معناي گياه خوش بو است و در اين جا مقصود هرچيزي است كه مايه ي راحتي، حيات و نعمت هاي خوب و خوش است كه پس از مرگ براي پيشاهنگان و مقربان درگاه الهي آماده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 184

آري؛ آنان در رحمت و شرافت و بهشت و آمرزش الهي اند.

3. در برخي احاديث اهل بيت عليهم

السلام روايت شده كه روح و ريحان در قبر (و برزخ)، و بهشت پرنعمت در سراي آخرت است. «1»

از اين گونه احاديث استفاده كرده اند كه آيات فوق به برزخ نيز اشاره دارد.

4. مقصود از سلامي كه به سعادتمندان دست راست گفته مي شود، همان سلام فرشتگان است كه در هنگام گرفتن جان، سلام دوستان و اصحاب دست راست را به آنان مي رسانند، يا سلامي از ناحيه ي فرشتگان به آنان است؛ يعني سلام برتو كه از ياران دست راست هستي. «2» آري؛ سلام نشانه اي از سلامت و آرامش و درود است.

5. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

اصحاب يمين، يعني سعادتمندان دست راست، شيعيان و دوستان ما هستند.

6. در اين آيات از تكذيب گراني ياد شده كه خدا يا معاد يا نبوت يا قرآن را تكذيب مي كردند و خود منحرف و گمراه بودند؛ اين گونه افراد، پس از مرگ، نخست با آب جوشان پذيرايي مي شوند سپس وارد دوزخ مي شوند.

7. در اين آيات اشاره شده كه مطالب سوره ي واقعه يا اين مطالبي كه در مورد اين سه گروه گفته شد «3» حق يقيني است؛ حق اليقين كه عالي ترين مرتبه ي يقين است و از هرگونه شك و شبهه خالي است. «4»

آري؛ قرآن حق است چون مطابق واقع است و يقيني است چون بدون شك بدان باور داريم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 185

8. در اين آيات به عظمت نام پروردگار اشاره شده كه شايسته ي تسبيح گويي است؛ يعني خدا از هرگونه عيب و نقص منزّه

است و اگر با گروه هاي سه گانه ي فوق به سه صورت برخورد كرد ستم نكرده است.

9. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله ذيل آيه ي فوق روايت شده كه بعد از نزول اين آيه فرمودند: آن را در سجده ي خود قراردهيد (يعني در ركوع «سبحان ربّي العظيم» بگوييد) و هنگامي كه «سبح اسم ربّك الاعلي» نازل شد فرمودند: آن را در سجده قرار دهيد (يعني «سبحان رّبي الاعلي بگوييد). «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم پس از مرگ به گروه هاي سه گانه تقسيم مي شوند و با همه يكسان رفتار نمي شود (پس بنگريد شما از كدام گروه هستيد).

2. راحتي و خوشي و بهشت پرنعمت در انتظار پيشاهنگان مقرب درگاه الهي است (بكوشيد از آنها باشيد).

3. سلام وسلامت در انتظار سعادتمندان است (پس تلاش كنيد از آنان باشيد).

4. گمراهي و تكذيب گري زمينه ساز عذاب است.

5. مطالب قرآن حقّ يقيني است (پس مطالب آن را جدّي بگيريد).

6. تسبيح گوي نام خدا باشيد (و از الطاف الهي به صورت صحيح استفاده كنيد). «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 187

بخش ششم: سوره ي حديد

اشاره

معرفي خدا و صفات او

تشويق به نيكوكاري

تشويق به جهاد

عدالت اجتماعي هدف پيامبران

ظلمت زدايي هدف نزول قرآن

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 189

اول: سيماي سوره ي حديد

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي حديد در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 29 آيه، 544 واژه و 2476 حرف است.

اين سوره نود و سومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «زلزال» و قبل از سوره ي «محمد صلي الله عليه و آله» و پنجاه و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «حديد» (آهن) است و از آيه ي 25 اين سوره گرفته شده كه در قرآن از آهن و منافع آن ياد مي شود.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي حديد را بخواند، در رديف كساني كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند، نوشته خواهد شد. «1»

تذكر: از آن جا كه در اين سوره مباحثي درباره ي توحيد و صفات خدا آمده است هر كس اين سوره را بخواند و به محتواي آن ايمان آورد و عمل نمايد در رديف مؤمنان خواهد بود.

اهداف

اساسي ترين اهداف اين سوره عبارت اند از:

1. ياد آوري خدا و صفات او؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 190

2. تشويق به نيكوكاري با وعده هاي اخروي؛

3. فراخوان عمومي به ايمان.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان بيست صفت از صفات خدا (در آيات 1- 6)؛

2. دعوت به ايمان و خروج از شرك (در آيات 7، 8 و 28)؛

3. بيان سخنان و حالات منافقان و مؤمنان در قيامت (در آيات 12- 15).

ب) اخلاق:

1. تشويق به انفاق در راه خدا (در آيات 7، 10، 11 و 18)؛

2. تشويق به جهاد در راه خدا (در آيات 10 و 25)؛

3. بيان بي ارزش بودن و بازيچه بودن دنيا (در آيه ي 20)؛

4. تشويق مؤمنان به خشوع قلب (در آيه ي 16)؛

5. سفارش در مورد اين كه بر آنچه از دست داده ايد ناراحت نشويد و به آنچه به دست آورده ايد زياد خوشحال نشويد (در آيه ي 23)؛

6. سرزنش بخل (در آيه ي 24).

ج) داستان:

1. گرازشي از سرنوشت نوح و ابراهيم عليهما السلام (در آيه ي 26)؛

2. گرازشي از سرنوشت عيسي عليه السلام و پيروان او (در آيه ي 27).

د) مطالب فرعي:

1. بيان عدالت اجتماعي به عنوان يكي از اهداف مهمّ پيامبران (در آيه ي 25)؛

2. سرزنش گوشه گيري و انزواي اجتماعي (در آيه ي 27)؛

3. بيان عظمت قرآن و هدف نزول آن (در آيه ي 9).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 191

دوم: محتواي سوره ي حديد

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي حديد با يادآوري تسبيح موجودات به يازده صفت خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

1- 3. سَبَّحَ للَّهِ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ* لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ* هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ

عَلِيمٌ

آنچه در آسمان ها و زمين است براي خدا تسبيح مي گويند؛ و او شكست ناپذير فرزانه است.* فرمان روايي آسمان ها و زمين فقط از آن اوست؛ زنده مي كند و مي ميراند؛ و او بر هر چيز تواناست.* او نخستين و بازپسين و آشكار و پنهان است؛ و او به هر چيز داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در حديثي از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه

خدا مي دانست كه در آخرالزمان، مردمي مي آيند كه ژرف انديشي مي كنند، از اين رو سوره ي توحيد و آيات آغاز سوره ي حديد را (تا آخر آيه ي 6) فروفرستاد ... «1»

2. آيات اول سوره ي حديد نشانه ي اعجازآميزي بر حقانيّت نبوّت است:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

در آيات شريفه ي اول سوره ي مباركه ي حديد دقايقي است از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 192

توحيد، و معارف جليله ايست از اسرار الهيّت و تجريد، كه در هيچ يك از مسفورات الهيه و صحف اهل معرفت و اصحاب قلوب نظير ندارد و اگر براي صدق نبوت و كمال شريعت حضرت نبي ختمي جز آن آيات نبود، براي اهل نظر و معرفت هم آنها كفايت مي كرد. «1»

3. «تسبيح» در اصل به معناي حركت سريع در آب و هواست و به حركت سريع در مسير عبادت پروردگار نيز تسبيح گويند «2» و در اين جا مقصود نفي هرگونه عيب و نقص از خدا و گواهي به پاكي اوست.

4. مقصود از تسبيح همه ي موجودات آسمان ها و زمين چيست؟

در مورد تسبيح گويي آسمان ها وزمين و همه ي موجودات جهان، دانشمندان و

مفسران چند ديدگاه دارند:

الف) مقصود از تسبيح موجودات، همان تسبيح با قصد باشد، يعني همه ي موجودات جهان داراي شعور هستند و حمد و تسبيح الهي را زمزمه مي كنند هرچند كه اين زمزمه متناسب با عالم آنهاست و ما آنها را نمي شنويم. «3»

گر تو را از غيب چشمي بازشد

باتو ذرات جهان هم راز شد

نطق آب و نطق خاك و نطق گل

هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرات عالم در نهان

با تو مي گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصيريم و هشيم

با شما نامحرمان ما خامشيم (مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 193

ب) مقصود از تسبيح موجودات، زبان حال آنهاست؛ يعني آنها به صورت حقيقي (نه مجازي) حمد و تسبيح خدا مي گويند، اما با زبان حال نه با الفاظ.

يعني تسبيح جز به معناي پاك شمردن خدا از عيوب نيست و ساختمان منظم

اين جهان به ما مي گويد كه آفريننده ي آن از هرگونه نقصي مبراست؛ «1» و حمد جز ستايش و بيان صفات كمال خدا نيست و نظام جهان با زبان حال از صفات كمال و علم و قدرت او سخن مي گويد.

ج) اين كه مقصود از تسبيح موجودات، تركيبي از زبان حال «و قال» و تكوين و تشريع است؛ يعني برخي موجودات هم چون انسان ها با زبان و الفاظ، و همه ي ذرات هستي با زبان حال از عظمت و قدرت خدا سخن مي گويند؛ يعني هر موجودي با زبان مخصوص خود گواهي به پاكي و ستايش خدا مي دهد. «2»

توحيدگوي او نه بني آدم اند و بس

هر بلبلي كه زمزمه بر شاخسار كرد (سعدي)

البته به نظر مي رسد كه ديدگاه سوم، جامع ديدگاه اول و دوم است و مانعي ندارد كه مقصود آيه همين معنا باشد.

5. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

لباس انسان نيز تسبيح خدا مي گويد (و خدا را بر پاكي مي ستايد) و هنگامي كه كثيف و آلوده شود، تسبيح آن قطع مي شود. «3»

كمال ذره ذره ذكر و تسبيح

كه عارف بشنود يك يك به تصريح (عطار)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 194

از امام صادق عليه

السلام روايت شده كه در مورد آيه ي فوق فرمودند:

حتي ديواري كه شكافته مي شود و صدايي از آن به گوش مي رسد، همان تسبيح اوست. «1»

البته ظاهراً مقصود از اين احاديث بيان تسبيح تكويني و به زبان حال است كه پاكي لباس نشانه ي پاكي خدا، و صداي ديوار نيز جلوه اي از قدرت و حكمت خدا در نظام آفرينش است.

دوش مرغي به صبح مي ناليد

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

گفتم اين شرط آدميت نيست

مرغ تسبيح گوي و من خاموش (سعدي)

6. «ملك» شامل قدرت و سرپرستي يعني حكومت و مالكيت مي شود «2» و مالكيت خدا و حكومت او بر جهان، مالكيت و حكومت اعتباري و قراردادي نيست بلكه حقيقي و تكويني است؛ يعني خدا بر همه چيز احاطه دارد و همه چيز را خلق كرده است پس حقيقتاً مالك و حاكم بر همه چيز است و همه تحت فرمان او هستند؛ همان طور كه ما بر تصورات ذهني خود حاكم هستيم.

7. «حكيم» در اصل به معناي منع چيزي براي اصلاح آن، و حكمت به معناي رسيدن به حق با علم و عقل است و مقصود از حكيم بودن خدا آن است كه موجودات را مي شناسد و آنها را استوار مي آفريند؛ «3» به عبارت ديگر، كار او هدفمند است.

8. واژه هاي «عزيز» و «قدير» هر دو به معناي قدرت

است، اما «عزّت» بيش تر به شكست ناپذيري و درهم شكستن مخالفان، و «قدير» به ايجاد اسباب و وسايل اعمال قدرت نظر دارد. البته برخي نيز واژه ي «عزّ» را به معناي «نادر» و بر اين اساس «عزّت» را به معناي نادر الوجود و بي نظير دانسته اند. (م)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 195

9. مسأله ي مرگ و حيات انسان يكي از اسرارآميزترين مسائل هستي است و با اين كه اين دو مسأله به انسان بسيار نزديك اند، حقيقت و اسرار آن بر ما پوشيده است و زنده كردن وميراندن موجودات به دست خداست، كه شامل انواع حيات موجودات و انسان در دنيا و برزخ و رستاخيز مي شود.

10. واژه هاي «اول» و «آخر» اشاره به ازلي و ابدي بودن خداست؛ زيرا او وجودي نامحدود و واجب الوجود است كه هستي اش از درون ذات اوست و پايان و آغاز زماني ندارد؛ او قبل از همه بوده و بعد از فناي جهان نيز خواهد بود.

11. «ظاهر» به معناي آشكار و «باطن» به معناي پوشيده و پنهان است.

خدا به وسيله ي نشانه ها و آثارش در همه جا آشكار است و رخ مي نمايد و در همان حال ذاتش از همه مخفي است. «1»

حجاب روي تو هم روي تُست درهمه حال

نهان زچشم جهاني زبس كه پيدايي 12. خدا ظاهر و باطن دارد و جهان جلوه ي خداست، پس آن هم ظاهر و باطن

دارد؛ همان طور كه انسان ظاهر و باطن (: روح و نفس) دارد نعمت هاي الهي «2» و دنيا ظاهر و باطن دارند «3» و قرآن ظاهر و باطن دارد؛ پس از منظر جهان بيني قرآني، كل هستي ظاهر و باطن دارد. آري؛ صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي.

13. صفات انسان ها معمولًا هماهنگ و هم خوان است؛ يعني اگر انسان اول يك گروه باشد آخر آن نيست و اگر ظاهر باشد پنهان نيست؛ چرا كه

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 196

انسان محدود و مادي است و نمي تواند اين صفات متضاد را با هم جمع كند.

اما صفات خدا شامل صفات متضاد است، چرا كه او ذاتي نامحدود دارد كه داراي تجليّات متعدد است. او زمان ندارد پس مي تواند اول و آخر باشد و مكان ندارد پس مي تواند ظاهر و باطن باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در جهان زمزمه اي برپاست و همه ي موجودات (به زبان حال و قال) مشغول تسبيح خدايند (پس شما نيز از تسبيح و ياد او غافل نشويد).

2. كارهاي خدا حكيمانه و شكست ناپذير (و بي مانند) است.

3. زندگي، مرگ، حاكميت و مالكيت شما به دست خدايي است كه بر هر چيزي تواناست.

4. مالكيت و حكومت حقيقي جهان به دست اوست (پس به مالكيت و حكومت هاي اعتباري خود مغرور نشويد).

5. آغاز و انتها و آشكار و پنهان جهان (و همه چيز آن) خداست.

6. علم خدا بر همه چيز احاطه دارد (پس اعمال و گفتار و افكار شما را مي داند).

7. تسبيح گوي كسي باشيد كه اين

صفات عالي را دارد.

***

قرآن كريم در آيات چهارم تا ششم سوره ي حديد به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و زمين و صفات او اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 6. هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي العَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ* لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَإلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الا مُورُ* يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 197

او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز (و دوره) آفريد؛ سپس بر تخت (جهان داري و تدبير هستي) تسلّط يافت؛ آنچه در زمين داخل مي شود و آنچه از آن خارج مي شود و آنچه از آسمان فرو مي آيد و آنچه در آسمان بالا مي رود را مي داند؛ و هر جا باشيد، او با شماست؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.* فرمان رواييِ آسمان ها و زمين فقط از آنِ اوست؛ و [همه ي كارها فقط به سوي خدا بازگردانده مي شوند.* شب را در روز وارد مي كند و روز را در شب وارد مي كند؛ و او به (اسرار) درون سينه ها داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در هفت آيه ي قرآن آمده است «1» كه «جهان را در شش روز و

دوره آفريد.»

«يَوم» در لغت به معناي روز معمولي يعني از طلوع آفتاب تا غروب آن و گاهي نيز به معناي «مدتي از زمان» مي آيد «2» و در قرآن بارها به معناي دوره يا مدتي طولاني از زمان آمده است؛ همان طور كه در تعبير «يوم القيامة» روز قيامت مي گوييم. در برخي احاديث نيز اشاره شده كه مقصود از «يوم» در آيه ي فوق مدتي از زمان است. «3»

پس مقصود از «يَوم» در اين گونه آيات، همان دوره هاي خلق آسمان ها و زمين است، بلكه از تعبير برخي آيات كه كلمه ي «بَينهما» را اضافه دارد استفاده مي شود كه مقصود آفرينش كل جهان در شش دوره است.

2. در علم زمين شناسي و كيهان شناسي نيز در مورد دوره هاي خلقت زمين و جهان حدس هايي بيان مي كنند اما آنچه مسلم است مجموعه ي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 198

آسمان و زمين، بلكه كل هستي، در چند دوره آفريده شده كه در آيات 8- 11 سوره ي فصلت به محتواي اين دوره ها اشاره اي اجمالي شده است. «1»

3. واژه ي «عَرْش» در اصل به معناي چيزي است كه داراي سقف باشد و گاهي به خود سقف «2»، تخت هاي بلند «3» هم چون تخت پادشاهان و داربست هاي درختان «4» نيز عرش گفته مي شود.

هنگامي كه اين واژه در مورد خدا به كار مي رود، به معناي مجموعه ي جهان هستي است كه در حقيقت هم چون تخت حكومت پروردگار است و تعبير: «ثُم استَوي عَلي العرَش» كنايه از تسلط زمام دار بر امور كشور خويش است. در فارسي نيز تعبير «بر

تخت نشستن» كنايه از در دست گرفتن قدرت و حاكميت است.

پس آيه ي فوق هيچ ربطي به «تجسّم خدا» ندارد، بلكه كنايه از احاطه ي كامل و تسلط و تدبير او بر جهان هستي است. در برخي احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «5»

4. مقصود از «چيزهايي كه در زمين فرو مي روند»، آب باران، دانه هاي گياهان، ريشه ي درختان، گنج ها، مردگان، حيوانات و حشراتي است كه زير زمين فرو مي روند. و منظور از «چيزهايي كه از زمين بيرون مي آيند»، همان معادن، آتش فشان ها، گازها و چشمه ساراني است كه از زمين خارج مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 199

و مقصود از «آنچه از آسمان فرود مي آيد»، دانه هاي باران، اشعه ي حيات بخش خورشيد، اشعه هاي كيهاني و فرشتگان تا امواج وحي الهي است.

و منظور از «آنچه به سوي آسمان بالا مي رود»، اقسام پرندگان، بخار آب، فرشتگان و اعمال انسان هاست كه به سوي آسمان مادي و معنوي بالا مي روند.

5. در اين آيات بيان شده كه خدا همه جا با انسان است؛ البته خدا مكان ندارد، ولي همه جا محضر خداست و ما در حضور او هستيم، چون او به ما احاطه علمي، وجودي و نيرويي دارد. و در شكم مادر، دوران كودكي و بزرگسالي و در همه ي حالات زندگي و در همه ي مكان ها و زمان ها با ما و ناظر برماست، همان طور كه ما به تصورات ذهني خود علم حضوري داريم.

دوست نزديك تر از من به من است

وين عجب تر كه من از وي دورم 7. احساس اين كه خدا با ماست، يكي از باشكوه ترين و شورانگيزترين و مسئوليت آورترين احساس هاست.

كسي كه اين احساس را دارد، شكوه و عظمت و اعتماد به نفس و شهامت پيدا مي كند و احساس مسئوليت مي كند؛ چرا كه خداي متعال در همه حال ناظر كارها و افكار انسان است.

چه كنم با كه توان گفت كه دوست

در كنار من و من مهجورم (سعدي)

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

از برترين درجات ايمان انسان، آن است كه بداند هر كجا باشد خداي متعال با اوست. «1»

و در حديث ديگري آمده است كه

موسي به خدا عرض كرد: «اي پروردگار! كجا تو را بيابم؟» خدا فرمود: «هر گاه قصد من كني به وصال من رسيده اي.» «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 200

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست

توخود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز آري؛ همراه بودن خدا با انسان، امر ظريف و دقيقي است كه هر كسي به مقدار انديشه و ايمانش آن را درك مي كند.

9. در اين آيات بار ديگر از حاكميت و مالكيت

حقيقي خدا بر جهان سخن گفته شده است. تكرار اين مطلب به خاطر اهميت آن و نيز زمينه ي بيان بازگشت همه ي امور به خداست، در حالي كه در آيه ي دوم همين سوره از صفات ديگر خدا سخن گفته شد.

10. بازگشت همه ي امور به سوي خداست؛ يعني همه ي موجودات رهروان كوي عشق او هستند و با كوله باري از اميد، از سرمنزل عدم به راه افتاده و به اقليم وجود آمده اند و به سوي مطلوب حقيقي مي روند و معاد يكي از مصاديق اين بازگشت است و گرنه انسان ها و موجودات پيوسته در حال حركت به سوي خدا هستند. «1»

11. يكي از نشانه هاي خدا آن است كه شب و روز را در هم مي آميزد. در اين مورد دو تفسير ارائه شده است:

الف) در طول فصول چهارگانه مدت شب و روز كم و زياد مي شود و در هم ديگر وارد مي شوند.

ب) طلوع و غروب به صورت تدريجي است و به طور ناگهاني اتفاق نمي افتد تا موجب مشكلات و آزار چشم انسان شود.

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير مقصود آيه باشد.

12. مقصود از «ذات الصدور» چيست؟

«ذات» به معناي «صاحب» و «صدور» به معناي سينه هاست و در اين جا مقصود درون جان و ذهن و روح انسان است؛ يعني خدا از همه ي افكار و نيّت ها و عقايد درون آن آگاه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 201

13. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه به برخي از ياران خويش سفارش كردند:

هرگاه

خواستي دعا كني، شش آيه ي اول سوره ي حديد و چهار آيه ي آخر سوره ي حشر را قرائت كن و خدا را به نام هايي كه در اين آيات است سوگند بده تا حاجت تو برآورده شود. «1»

روشن است كه سوگند دادن خدا به نام هايش يكي از مقدمات دعاست و استجابت دعا شرايط و موانع ديگري نيز دارد كه با رعايت آنها و قرائت اين آيات دعا مستجاب مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد مراحل آفرينش جهان و خروج و ورود موجودات در آسمان و زمين مطالعه كنيد تا خداشناس شويد.

2. شما در محضر خدا هستيد (پس رعايت ادب حضور او را بنماييد).

3. بازگشت شما به سوي خدايي است كه مالك و حاكم مطلق جهان است.

4. با مطالعه در مورد تغييرات شبانه روز، خداشناس شويد.

5. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي حديد مردم را به ايمان و بخشش فرا مي خواند و افراد بي ايمان را سرزنش كرده، مي فرمايد:

7 و 8. آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأ نْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأ نْفَقُوا لَهُمْ أجْرٌ كَبِيرٌ* وَمَا لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أخَذَ مِيثَاقَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 202

به خدا و فرستاده اش ايمان آوريد و از آنچه شما را جانشين در

آن قرار داده (در راه خدا) هزينه كنيد؛ پس كساني كه از شما ايمان آورند و (در راه خدا) هزينه كنند، برايشان پاداش بزرگي است.* و شما را چه شده كه به خدا ايمان نمي آوريد در حالي كه فرستاده ي (او) شما را مي خواند تا به پروردگارتان ايمان آوريد و به يقين، (به وسيله ي فطرت و خرد) از شما پيمان محكم گرفته است؛ اگر (آمادگي) ايمان داريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات مردم را به سوي ايمان به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت كرده است؛ ايماني كه هم بر سخنان و دلايل و معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله استوار است و هم بر فطرت توحيدي و دلايل عقلي.

2. اين آيات كساني را كه ايمان نمي آورند سرزنش مي كند؛ زيرا آنان در حقيقت به معجزات الهي، فطرت و عقل خويش پشت كرده اند و در خور سرزنش هستند.

3. مقصود از جمله ي «اگر شما مؤمن هستيد» آن است كه اگر شما آمادگي ايمان آوردن و پذيرش دلايل ايمان را داريد، پس چرا با اين همه دلايل ايمان نمي آوريد.

4. «ميثاق» به معناي پيمان محكم است و در اين جا يا اشاره به فطرت توحيدي انسان هاست كه نوعي پيمان با خداست، يا به دلايل عقلي كه با مشاهده ي نظام آفرينش ظاهر مي شود و نوعي ميثاق عقلي با خداست و يا اشاره به عالم ذر است. «1»

البته هر سه معنا قابل جمع است و مانعي ندارد كه مقصود آيه همه ي اين ها باشد.

تفسير قرآن مهر

جلد بيستم، ص: 203

5. مقصود از جانشين بودن انسان ها، همان جانشيني خدا در زمين و اموال و ثروت ها و يا جانشيني اقوام گذشته است. به هر حال اموال و نعمت هاي الهي به صورت امانت در دست انسان است و او جانشين است، نه مالك حقيقي چرا كه مالك حقيقي خداست.

6. اگر انسان بداند كه مالك حقيقي اموال و نعمت ها و علوم و ... نيست «1» و اين نعمت ها امانتي است كه چند روزي به دست او سپرده شده و او وكيل، نماينده و جانشين ديگري است و مالك اصلي دستور بخشش داده است، به راحتي آن اموال را در راه خدا مي بخشد و مصرف مي كند و بُخل نمي ورزد.

ره نيك مردان آزاده گير

چو ايستاده اي دست افتاده گير آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و انفاق زمينه ساز پاداش بزرگ خدا (در دنيا و آخرت) است.

2. شما مالك نعمت ها نيستند بلكه سرپرست موقت آنها هستيد پس (بخل نكنيد و) آنها را در راه خدا ببخشيد.

3. صاحب اصلي نعمت ها- كه شما نماينده ي او هستيد- خواستار بخشش آنها به ديگران است (پس وظيفه ي نمايندگي را انجام دهيد و بخل نورزيد).

4. شما مالك دنيا نيستيد بلكه نوبت شماست (كه امانت داري كنيد).

5. هر چند شما مالك نعمت هاي الهي نيستند اما اگر بخشش كنيد، پاداش بزرگي به شما مي دهند.

6. حجّت از درون و برون بر شما تمام شده و هيچ عذري براي ايمان نياوردن نداريد.

7. اگر اهل پذيرش ايمان هستيد زمينه ها و دلايل آماده است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 204

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي حديد به نزول قرآن و هدف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَي عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إلَي النُّورِ وَإنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُوفٌ رَحِيمٌ

او كسي است كه آيات روشنگري بر بنده اش فرو مي فرستد تا شما را از تاريكي ها به سوي نور بيرون آورد؛ و قطعاً، خدا [نسبت به شما مهرباني مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «آيات بيّنات» به معناي نشانه هاي روشن است كه يا اشاره به آيات قرآن است و يا به معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله كه هدف آنها خارج كردن انسان از تاريكي و رساندن او به نور است.

البته مانعي ندارد كه اين تعبير شامل هر دو معنا باشد؛ چون قرآن نيز يكي از مصاديق معجزات روشن پيامبر صلي الله عليه و آله است كه آياتش روشنگر راه مردم است.

2. تعبير «رؤف رحيم» اشاره ي لطيفي به اين حقيقت است كه نزول قرآن و هدايت انسان از تاريكي ها به سوي نور و دعوت او به سوي ايمان و انفاق، همه از مظاهر لطف و رحمت الهي است.

3. واژه ي «رؤف» اشاره به محبت خاص خدا نسبت به بندگان مطيع، و «رحيم» اشاره به رحمت خدا بر بندگان گناهكار است. «1»

4. نور مظهر خدا و كمال انسان، و تاريكي مظهر سقوط انسان و دوري او از خداست. در

اين جا واژه ي «ظلمات» جمع و واژه ي «نور» مفرد است؛ چرا كه نور الهي و راه خدا يكي است اما راه هاي انحرافي و مظاهر ظلمت متعددند

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 205

يعني شرك با همه ي تنوّعش و جهل و ظلم و ... از مظاهر تاريكي اند كه انسان را از كمال باز مي دارند. «1»

5. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با آن همه عظمت كه قرآن بر او نازل شده و معجزاتي كه دارد، باز هم بنده ي خداست؛ و همين بندگي او رمز موفقيت اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف نزول قرآن (و معجزات الهي) نوارني كردن ماست.

2. نزول قرآن جلوه اي از رأفت و رحمت الهي است.

3. از تاريكي هاي (شرك و جهل) به سوي نور (ايمان و علم) حركت كنيد.

4. به لطف خدا نسبت به خودتان مطمئن باشيد.

5. بندگي خدا زمينه ساز ارتباط با اوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 206

اهداف نزول قرآن

الف) اهداف مقدماتي:

1. قرآن نازل شد تا هشدارگر جهانيان باشد (فرقان، 1)؛

2. قرآن نازل شد تا بيان كننده ي همه چيز باشد (نحل، 89)؛

3. قرآن نازل شد تا شما خردورزي كنيد (يوسف، 2)؛

4. قرآن براي تفكر كردن شما نازل شد (نحل، 44)؛

5. قرآن بشارت گر

و هشداردهنده است (فصلت، 4)؛

6. قرآن يادآور است (ص، 1)؛

7. قرآن هدايت و رحمت است (نحل، 89).

ب) اهداف واسطه اي:

1. قرآن براي برپايي عدالت است (حديد، 25)؛

2. قرآن براي داوري بين مردم است (بقره، 213)؛

3. قرآن شفاست (يونس، 57، فصلت، 44 و اسراء، 82).

ج) هدف نهايي:

قرآن نازل شد تا مردم را از تاريكي ها به سوي نور ببرد (ابراهيم، 1 و حديد، 9)

نقش قرآن چون كه بر عالم نشست

نقش هاي پاپ و كاهن را شكست فاش گويم آنچه در دل مضمر است

اين كتابي نيست چيز ديگر است

چون كه در جان رفت جان ديگر شود

جان چو ديگر شد جهان ديگر شود (اقبال)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 207

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي حديد به مقايسه ي پيش گامان جهاد و انفاق با پيروان آنان بعد از پيروزي مي پردازد و انفاق را نوعي وام به خدا خوانده، مي فرمايد:

10 و 11. وَمَا لَكُمْ أ لَّاتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَللَّهِ مِيرَاثُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أ نْفَقَ مِنْ قَبْلِ الفَتْحِ وَقَاتَلَ اوْلَئِكَ

أعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أ نْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلًاّ وَعَدَ اللَّهُ الحُسْنَي وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ* مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أجْرٌكَرِيمٌ

و شما را چه شده كه در راه خدا هزينه نمي كنيد، و حال آن كه ميراث آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداست؟! كساني از شما كه قبل از پيروزي (در راه خدا) هزينه كردند و پيكار نمودند (با ديگران) مساوي نيستند؛ آنان رتبه اي والاتر دارند از كساني كه بعد از (پيروزي در راه خدا) هزينه كردند و پيكار نمودند. و خدا همگان را وعده ي [پاداش نيك داده است؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.* كيست كسي كه به خدا «قرض الحسنه اي» وام دهد، تا آن را برايش بيفزايد، و پاداش ارجمندي براي او باشد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. «ميراث» به معناي مالي است كه معمولًا بدون قرارداد و زحمت به انسان مي رسد و آنچه از مردگان به بازماندگان مي رسد، يكي از مصاديق ميراث است.

آري؛ آسمان ها و زمين همه از آن خداست و در نهايت همه ي مردم مي ميرند و اموال خود را باقي مي گذارند كه همه به سوي خدا بازمي گردد، پس خدا وارث همه ي جهان مي شود.

2. اشاره به ميراث بودن جهان، براي تشويق انفاق گران و سرزنش كساني است كه بخل مي ورزند و انفاق نمي كنند؛ يعني به مردم گوشزد مي كند كه اگر اموال و نعمت هاي خود را ببخشيد، خدا پاداش آنها را مي دهد و اگر بخل بورزيد و انفاق نكنيد باز هم همه را براي خدا به ارث مي گذاريد،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 208

ولي پاداش دريافت نمي كنيد.

3. مقصود از «فتح» در اين آيه، يا فتح مكه در سال هشتم هجري، يا صلح حديبيه در سال ششم هجري است كه در قرآن فتح روشن خوانده شد «1» و يا منظور هرگونه پيروزي مسلمانان است و مقصود مقايسه ي مبارزان و انفاقگران قبل و بعد از هر پيروزي است. «2»

4. در اين آيه انفاق و مبارزه ي قبل و بعد از پيروزي با هم مقايسه شده و كساني كه قبل از پيروزي مسلمانان اقدام به مبارزه و انفاق كردند برتر از گروه مقابل معرفي شده اند؛ زيرا آنان در شرايط سخت اسلام و مسلمانان را ياري و با جان و مال مبارزه كردند. آري؛ انقلابيِ قبل از انقلاب با انقلابي بعد از انقلاب با هم برابر نيستند.

5. وعده ي نيكي كه براي عموم انفاقگران و مبارزان راه خدا داده شده است، شامل پاداش نيك دنيا و آخرت و ثواب الهي مي شود.

6. در اين آيه انفاق و بخشش در راه خدا نوعي وام دادن به خدا معرفي شده است.

راستي عجيب است كه خدا تمام نعمت ها را به انسان مي بخشد، سپس به انسان سفارش مي كند كه همان نعمت ها را به مردم ببخشد و اين را به عنوان وام به خدا محاسبه كند و خدا نيز چند برابر آن، پاداش ارجمندي به او باز پس مي دهد.

آري؛ اين همه نشانه ي لطف خدا و براي آزمايش بشر است.

به حسن خلق و وفا كس به يار ما نرسد

تو

را در اين سخن انكار كار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند

كسي به حسن و ملاحت به يار ما نرسد تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 209

7. از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه اين آيه (وام دادن به خدا) در مورد هديه و كمك به امام فرود آمده است. «1» البته اين گونه احاديث مصداق كامل آيه را بيان مي كنند و به معناي انحصار معناي آيه در اين مورد نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر چه انفاق نكنيد (از ثواب آن محروم مي شويد و) به خدا بازمي گردد.

2. انقلابيون بعد از انقلاب و قبل از انقلاب با هم مساوي نيستند.

3. بخشش و مبارزه ي قبل از پيروزي ارزش بيش تري دارد.

4. بخشش به مردم، وام دادن به خداست كه بسيار پرسود و ارجمند است.

5. يك كار ممكن است در دو زمان دو ارزش متفاوت داشته باشد.

6. انفاق وقتي ارزش دارد كه رنگ الهي داشته باشد.

7. تفاوتِ ارزشِ كار افراد را ناديده نگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 210

بخشش

و انفاق در قرآن

1. از چيزهاي پاك و پاكيزه انفاق كنيد (بقره، 267).

2. از چيزهايي كه دوست داريد و بدانها نياز داريد انفاق كنيد (آل عمران، 92 و حشر، 9).

3. به كساني كه سخت نيازمندند انفاق كنيد (بقره، 273).

4. بخشش هاي خود را با منّت و اذيت باطل نكنيد (بقره، 264).

5. در راه خشنودي خدا بخشش كنيد (بقره، 265).

6. اگر انفاق به صورت مخفي باشد بهتر است (بقره، 271).

7. به ياد داشته باشيد كه شما مالك حقيقي اين اموال نيستيد بلكه جانشين و نماينده ي خدا در سرپرستي اموال هستيد (حديد، 7).

8. به ياد داشته باشيد كه خدا فقط كارها و انفاق هاي افراد باتقوا را مي پذيرد (مائده، 27).

رعايت اين شرايط باعث مي شود كه انفاق و وام به خدا نيكو شود؛ البته برخي از اين شرايط، واجب، ولي برخي شرايطِ كمال انفاق است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 211

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي حديد به نور مؤمنان در رستاخيز و فرجام نيكوي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. يَوْمَ تَرَي المُؤْمِنِينَ وَالمُؤْمِنَاتِ يَسْعَي نُورُهُمْ بَيْنَ أيْدِيهِمْ وَبِأيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ اليَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأ نْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الفَوْزُ العَظِيمُ

روزي كه مردان باايمان و زنان باايمان را مي بيني، در حالي كه نورشان پيش رويشان و در سمت راستشان شتابان مي رود (و فرشتگان به آنان مي گويند:) امروز مژده باد بر شما به بوستان هاي (بهشتي) كه نهرها زير [درختان] ش روان است! در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ تنها آن كام يابي بزرگ است.

نكته ها

و اشاره ها:

1. مقصود از نور مؤمنان در رستاخيز چيست؟

اين نور همان نور ايمان و هدايت است؛ يعني در رستاخيز كه محلّ تجسّم اعمال و عقايد است، ايمان به صورت روشنايي و نور، و كفر و نفاق به صورت تاريكي و ظلمت ظاهر مي شود.

2. در اين آيه از نور طرف راست و نور جلو ياد شده است. نور طرف راست يا اشاره به «اصحاب اليمين» است يا اشاره به نامه ي اعمال مؤمنان كه در دست راست آنان است و نوراني است. «1»

3. نور مؤمنان درجات متفاوت و شدّت و ضعف دارد؛ زيرا ايمان و اعمال آنان در دنيا متفاوت بوده و نور هر كس به قدر ايمان اوست.

4. از واژه ي «يسعي كه به معناي حركت و تلاش سريع است استفاده مي شود كه نور مؤمنان و به دنبال آن خودشان به سرعت به سوي بهشت روان مي شوند تا به كانون سعادت جاويدان برسند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 212

آموزه ها و پيام ها:

1. در صحنه ي رستاخيز، نور ايمان روشنگر راه شماست (پس از هم اكنون به فكر تقويت نور ايمان باشيد).

2. فرجام مؤمنان نور، بهشت و رستگاري است.

3. در قيامت انسان نيازمند نور است (كه حاصل ايمان و اعمال صالح اوست).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 213

نظام نور در قرآن

نور منشأ حركت، رشد و حيات است اما ظلمت با سكون و مرگ و فنا همراه مي گردد:

1. خدا نور است (نور، 35).

2. قرآن نور است (مائده، 15؛ اعراف، 157 و نساء، 174).

3. پيشوايان دين نور هستند (احزاب، 45- 46). «1»

4. كلام اهل بيت عليهم السلام نور است. «2»

5. مؤمنان در رستاخيز با نور در حركتند (حديد، 12).

6. صديقان و شهدا نور دارند (حديد، 19).

7. عبادات (مثل نماز و وضوء ..) نور است. «3»

8. هدف قرآن خارج ساختن انسان از تاريكي ها و نوراني كردن زندگي اوست (ابراهيم، 1 و حديد، 9).

پرسش: چه كنيم كه نوراني شويم؟

پاسخ: به منابع نور يعني خدا، ايمان، قرآن، اهل بيت عليهم السلام و عبادات نزديك شويم و از تاريكي ها (جهل، ظلم، شرك، نفاق و ...) دور گرديم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 214

قرآن كريم در آيات سيزدهم تا پانزدهم سوره ي حديد به درماندگي و التماس منافقان در رستاخيز و عوامل انحراف آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

13- 15. يَوْمَ يَقُولُ المُنَافِقُونَ وَالمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا ا نْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ العَذَابُ* يُنَادُونَهُمْ أ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَي وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أ نْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الأمَانِيُّ حَتَّي جَاءَ أمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الغَرُورُ* فَاليَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَبِئْسَ المَصِيرُ

(همان) روزي كه مردان

منافق و زنان منافق به كساني كه ايمان آورده اند مي گويند: «به ما بنگريد (و مهلت دهيد) تا از نور شما پرتوي برگيريم.» (به آنان) گفته مي شود: «به پشت سرتان بازگرديد و نوري درخواست كنيد.» پس ديواري بين آنان زده مي شود كه براي آن دري است كه درونش، رحمت در آن است و برونش از جانب آن عذاب است!* (منافقان) آن (مؤمن) ها را ندا مي دهند: «آيا با شما نبوده ايم؟!» گويند: «آري، وليكن شما خودتان را در فتنه افكنديد و انتظار (شكست اسلام را) كشيديد و شك كرديد و (خيال ها و) آرزوها شما را فريب داد تا اين كه فرمان خدا فرا رسيد و (شيطان) حيله گر شما را نسبت به (آمرزش) خدا فريب داد.* و امروز از شما و از كساني كه كفر ورزيدند هيچ تاواني گرفته نمي شود، مقصدتان آتش است، كه آن (سزاوار) سرپرستي شماست و بد فرجامي است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به بي نوري و تاريكي راه منافقان و درماندگي و التماس آنان اشاره شده است كه چگونه از مؤمنان درخواست نور مي كنند، ولي جواب منفي مي شنوند و نا اميدانه راهي دوزخ مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 215

2. مقصود از نگاه كردن مؤمنان به منافقان، يا همان معناي ظاهري آن است، يعني از مؤمنان مي خواهند كه به منافقان نگاه كنند تا از نور چهره ي آنان بهره گيرند، يا منظور توجه و لطف كردن بر آنهاست كه نوري به آنان بدهند و يا انتظار و مهلت دادن است تا

منافقان به مؤمنان برسند و از پرتو نور آنان استفاده كنند.

3. بهشت هم چون شهري است كه ديواري بلند اطراف آن كشيده شده و دري دارد. داخل اين شهر بوستان ها و نعمت هاي بهشتي و رحمت خداست براي مؤمنان، و بيرون آن بياباني سوزان و آتشين براي منافقان؛ همان طور كه در دنيا ديوار عقايد و اعتقادات مؤمنان را از منافقان جدا كرده بود.

4. دري كه بين مؤمنان و منافقان است، براي آن است كه منافقان، حالات خوش بهشتيان را ببينند و حسرت بخورند يا اين كه برخي افراد كه گناهان كم تري دارند پس از اصلاح و مجازات از آن بگذرند و به بهشت بروند.

5. در اين آيات به عوامل انحراف و بي نور شدن منافقان و جدايي آنان از راه مؤمنان اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) اين كه آنان خود را گرفتار فتنه و گمراهي و شرك كردند.

تو به تقصير خود افتادي از اين در محروم

از كه مي نالي و فرياد چرا مي داري؟ (حافظ)

ب) آنان پيوسته منتظر شكست اسلام و مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله بودند و در انجام كارهاي مثبت كوتاهي مي كردند.

ج) آنان در عقايد صحيح و نبوت و معاد ترديد داشتند.

د) منافقان تا هنگام مرگ به آرزوهاي طولاني گرفتار بودند و از اين رو فريب خيالات خود را خوردند.

چون غرض آمد هنر پوشيده شد

صد حجاب از

دل به سوي ديده شد (مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 216

ه) منافقان فريب شيطان را خوردند، كه به آنان وعده ي توبه و بخشش خدا را مي داد تا به سركشي و گناه ادامه دهند.

6. در رستاخيز سرنوشت منافقان و كافران همگون است و هر دو گروه گرفتار آتش مي شوند و از آنان فديه و تاوان پذيرفته نمي شود و از مجازات نجات نمي يابند؛ زيرا در رستاخيز تمام اسباب از كار مي افتد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان بي نورند (نفاق در دنيا، نوري به دنبال نخواهد داشت).

2. هر كس نور مي خواهد، بايد در دنيا به دنبال آن باشد كه رستاخيز دير است.

3. منافقان و مؤمنان در رستاخيز همسايه ي يك ديگرند، اما جايگاه مؤمنان رحمت و جايگاه منافقان آتش است.

4. منافقان و مؤمنان در رستاخيز از حالات هم ديگر باخبرند و با هم ديگر سخن مي گويند.

5. خود گمراهي، شك گرايي، آرزوهاي طولاني و انتظار شكست اسلام و فريب شيطان را خوردن، از عوامل بي نوري و انحراف و عذاب است.

6. رستاخيز روز پارتي بازي و تاوان دادن و نجات از آتش نيست.

7. فرجام منافقان و كافران همگون است و جايگاه هر دو گروه دوزخ است (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي حديد مؤمنان را به خشوع قلب فرا مي خواند و نسبت به سخت دلي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

16. أ لَمْ يَأنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ

لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الحَقِّ وَلا يَكُونُوا كَالَّذِينَ اوتُوا الكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 217

آيا براي كساني كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده است كه دل هايشان براي ياد خدا و آنچه از حق فرو فرستاده، فروتن شود و مانند كساني نباشند كه از پيش به آنان كتاب داده شد و فاصله [ي زماني بر آنان طولاني گشت، پس دل هايشان سخت گرديد و بسياري از آنان نافرمان اند؟!

شأن نزول:

حكايت شده كه منافقان مدينه بارها نزد سلمان فارسي آمدند و از او خواستند كه از تورات براي آنان سخن بگويد ولي سلمان براي آنان قرآن مي خواند و آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و منافقان را سرزنش كرد و از سخت دلي برحذر داشت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «قلب» به معناي بعد دوم وجود انسان، يعني همان روح اوست و از آن جهت بدان قلب مي گويند كه زود منقلب مي شود و تحت تأثير قرار مي گيرد. «2»

2. «خُشوع» به معناي فروتني و ادب جسمي و روحي است كه در برابر حقيقت مهم يا شخص بزرگي به انسان دست مي دهد.

آري؛ ياد خدا و آيات قرآن اگر به درستي درك شود، مايه ي فروتني و خشوع مي شود.

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند

نياز نيم شبي دفع صد بلا كند

عتاب يار پري چهره عاشقانه بكش

كه يك كرشمه تلافي صد بلا بكند (حافظ)

3. در اين آيه مؤمناني كه در برابر ياد خدا و با شنيدن آيات الهي خاشع نمي شوند مورد سرزنش قرار گرفته اند كه چرا هم چون امت هاي پيشين سخت دل و غافل شده اند.

كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش

كي روي ره ز كه پرسي چه كني چون باشي (حافظ)

4. مقصود از طولاني شدن مدت، آن است كه بين يهوديان و مسيحيان با پيامبرانشان فاصله ي زيادي شده است، يا منظور عمر طولاني اين مردم است كه همراه با آرزوهاي دراز غفلت زاست و يا زمان طولاني است كه عذاب در آن نازل نشده است؛ البته جمع بين اين معاني مانعي ندارد. «1»

5. در اين آيه بيان شده كه فاصله افتادن بين مردم و رهبران الهي يا هر چيزي كه مايه ي بيداري و تذكر است موجب غفلت و سختي دل مي شود، غفلتي كه نتيجه ي آن نافرماني و گناه است.

6. در برخي احاديث از عيسي عليه السلام روايت شده كه

بدون ذكر خدا، زياد سخن نگوييد كه موجب قساوت قلب مي شود و دل سخت از خدا دور است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر ذكر خدا و آيات قرآن فروتن باشيد (تا نرم دل شويد و قساوت قلب پيدا نكنيد).

2. فاصله گرفتن از رهبران الهي موجب سخت دلي و قساوت قلب مي شود.

3. دوري از

رهبران الهي در بسياري از موارد موجب سخت دلي و نافرماني و فسق مي شود.

4. كتاب آسماني به تنهايي كافي نيست، داشتن فايده ندارد. بلكه توجه و خشوع در برابر آن است كه دل انسان را بيدار مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 219

عوامل نرمي و سختي دل

الف) عوامل نرمي دل و خشوع قلب:

1. تفكر؛

2. قرآن؛

3. ياد مرگ؛

4. ياد خدا در خلوت؛

5. غذادادن به بينوايان؛

6. دست كشيدن بر سر يتيم؛

7. شركت در مجالس دانشمندان؛

8. استغفار.

ب) عوامل قساوت قلب و سختي دل:

1. دوري از رهبران الهي (حديد، 16)؛

2. نقض پيمان (مائده، 13)؛

3. گناهان فراوان؛

4. آرزوهاي طولاني؛

5. پرحرفي؛

6. ترك عبادات؛

7. ترك ذكر خدا؛

8. بدرفتاري با خويشاوندان؛

9. نگاه كردن به افراد بخيل؛

و ....

يادآوري: مطالب فوق مضامين آيات و احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 220

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره ي حديد با يادآوري نشانه ي خدا مردم را به خردورزي و بخشش تشويق مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. اعْلَمُوا أنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ* إنَّ المُصَّدِّقِينَ وَالمُصَّدِّقَاتِ وَأقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أجْرٌ

كَرِيمٌ

بدانيد كه خدا زمين را بعد از مردنش زنده مي كند؛ به يقين، نشانه هاي (خود) را براي شما بيان كرديم، باشد كه شما خردورزي كنيد.* به راستي كه مردانِ صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده، در حالي كه «قرض الحسنه اي» به خدا وام دهند، برايشان افزوده مي شود و براي آنان پاداش ارجمندي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از زنده شدن زمين، همان سرسبز شدن زمين پس از بارش باران است. زمين مرده در بهار حيات مجدد مي يابد و خرّم مي گردد و اگر انسان در اين پديده تفكر كند نشانه هاي علم، حكمت و قدرت خدا را مي بيند.

2. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام آمده است كه مقصود از اين آيه، (زنده شدن زمين به وسيله ي) عدل بعد از ستمكاري است. «1»

و در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

مقصود آن است كه زمين به وسيله ي كفر مردم مي ميرد و قائم (آل محمد «عج») آن زمين را بعد از مرگش زنده مي سازد. «2»

و در حديث ديگري از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه

خدا دل هاي مرده را به وسيله ي نور حكمت زنده مي كند، همان طور

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 221

كه زمين مرده را به وسيله ي باران هاي پربركت زنده مي سازد. «1»

البته اين احاديث به باطن آيه اشاره دارند؛ يعني حيات و مرگ را به معناي اعم از حيات و مرگ طبيعي و حيات و مرگ معنوي و علمي و عقيدتي گسترش داده، مصاديق كامل آن را بيان كرده اند كه

حيات ايماني در عصر امام «عج» و حيات معنوي به وسيله ي عدالت و حيات علمي به وسيله ي حكمت را شامل مي شود.

اي برادر تو همين انديشه اي

ما بقي خود استخوان و ريشه اي 3. مقصود از دادن قرض الحسنه به خدا، همان انفاق و بخشش به مردم است كه خدا آن را چندين برابر مي كند و پاداش ارزشمندي بدان مي دهد كه ذيل آيه ي يازدهم همين سوره در مورد آن توضيح داديم.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات زمين شناسي، خداشناس شويد.

2. نشانه هاي خدا واضح است شما خردورزي كنيد.

3. بخشش هاي صادقانه (به مردم) نوعي وام به خداست.

4. خدا بخشش هاي صادقانه ي شما را چند برابر مي كند و ارج مي نهد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي حديد سرنوشت و فرجام مؤمنان و كافران را در برابر هم به تصوير كشيده، مي فرمايد:

19. وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ اوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا اوْلَئِكَ أصْحَابُ الجَحِيمِ

و كساني كه به خدا و فرستادگانش ايمان آوردند، فقط آنان راست گويان و گواهان نزد پروردگارشان هستند، پاداش آنان و نورشان فقط براي آنان است؛ و كساني كه كفر ورزيدند و نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، آنان اهل دوزخ اند.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن

مهر جلد بيستم، ص: 222

1. «صديق» به معناي كسي است كه سر تا پا راستي و درستي است و كردار او گفتارش را تأييد مي كند و نمونه ي كامل صداقت است.

2. در قرآن كريم از برخي از پيامبران بزرگ هم چون ادريس عليه السلام و برخي زنان بزرگ هم چون مريم عليه السلام با عنوان «صديق» ياد شده است كه زندگي آنان همراه با راستي و درستي است.

نه هر آن كو لقبش بوذر و سلمان باشد

راست كردار چو سلمان و چو بوذر باشد (پروين)

3. «شهيد» در اصل به معناي حضور همراه با مشاهده است، چه با چشم ظاهري و چه با چشم دل؛ از اين رو اين واژه به گواهان و شهيدان راه خدا گفته مي شود.

البته مانعي ندارد كه در آيه ي فوق هر دو معنا در نظر باشد؛ يعني گواهان بر اعمال مردم و شهيدان ميدان مبارزه با دشمن، كه هر دو مقام والايي است، ولي با توجه به تعبير «نزد پروردگارشان» همان معناي گواهي مناسب تر است.

4. «شهيد» گاهي به شهيدان ميدان جنگ گفته مي شود كه در راه خدا كشته مي شوند و گاهي به مؤمناني گفته مي شود كه پاداش شهيد دارند؛ هم چون كساني كه امامت امام عصر «عج» را مي شناسند و منتظر آن هستند كه در احاديث آمده است كه هم چون شهيدانِ با پيامبر صلي الله عليه و آله هستند. «1»

5. مؤمناني كه در اين آيه از آنان ياد شده است، افرادي هستند كه از مرتبه ي بالاي ايماني برخوردارند، به طوري كه صديق و شهيد

به شمار مي آيند و نور دارند.

6. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله است. در اين آيه سرنوشت و فرجام دو گروه مؤمنان صديق و كافران دوزخي در برابر هم به تصوير كشيده شده است تا مردم بتوانند با مطالعه ي آن راه صحيح را انتخاب كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 223

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، شما را به درجه ي صديقين و شهدا مي رساند.

2. مؤمنان صديق و شهيد داراي نور و پاداش هستند (شما نيز اين گونه باشيد).

3. كفر و تكذيب آيات الهي، فرجامي عذاب آلود دارد (پس مراقب باشيد شما اين گونه نباشيد).

4. صداقت ايمان افراد را با ايمان به پيامبران و اطاعت از آنها آزمايش كنيد.

5. اگر نور و پاداش مي خواهيد ايمان آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي حديد با مثالي جالب، دنيا را بازيچه اي فريبنده معرفي مي كند و مي فرمايد:

20. اعْلَمُوا أ نَّمَا الحَيَاةُ الدُّ نْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَالأوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أعْجَبَ الكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الحَيَاةُ الدُّ نْيَا إلَّامَتَاعُ الغُرُورِ

بدانيد كه زندگي دنيا بازي و سرگرمي و زيور و فخرفروشي در ميان شما و افزون طلبي در اموال و فرزندان است؛ همانند مثال باراني كه گياهانش كشاورزان

را به شگفت آورد، سپس خشك مي گردد، پس آن را زرد مي بيني، سپس درهم شكسته مي شود؛ و در آخرت عذابي شديد و آمرزشي از جانب خدا و خشنودي (او) است و زندگي دنيا جز كالاي فريبنده نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه پنج ويژگي براي زندگي دنيا بيان شده است و ممكن است اشاره به مراحل زندگي انسان در دنيا و نوعي تحليل روان شناختي، جامعه شناختي و تربيتي از انسان باشد؛ يعني:

اول، مرحله ي كودكي است كه دوران بازي و غفلت است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 224

دوم، مرحله ي نوجواني است كه دوران سرگرمي و دوري از مسائل جدّي زندگي است.

سوم، مرحله ي جواني است كه دوران شور و عشق و تجمل گرايي است.

چهارم، مرحله ي ميان سالي است كه دوران كسب مقام و فخرفروشي است.

پنجم، مرحله ي بعدي است كه دوران افزايش اموال و فرزندان است كه انسان به فكر زراندوزي و جمع نفرات است.

البته ممكن است هركدام از اين مراحل حدود هشت سال از عمر انسان را در برگيرد ولي گاهي برخي افراد تا آخر عمر در مرحله ي بازي يا سرگرمي مي مانند و در حقيقت كودكاني هستند كه در سن كهولت به سر مي برند.

2. اين آيه زندگي دنيا را كالاي فريبنده معرفي كرده است؛ يعني دنيا وسيله و ابزاري براي فريب انسان است كه خود را به بازي وسرگرمي هاي آن مشغول و از اهداف اصلي و كمال باز مي دارد.

و نيز دنيا گاهي وسيله ي فريب ديگران مي شود و آنها را گرفتار غفلت مي كند.

بر مهر چرخ و شيوه ي او اعتماد نيست

اي واي بر كسي كه شد ايمن ز مكر وي 3. انسان در برخورد با دنيا مي تواند دو گونه عمل كند:

الف) آن را وسيله ي سرگرمي و فخر فروشي و هدف اصلي خود را جمع ثروت قرار دهد كه اين گونه دنيا مذموم است؛ چراكه موجب غفلت و انحراف انسان مي شود و اين دنيا سرچشمه ي همه ي خطاها و گناهان است.

ب) دنيا را وسيله ي رسيدن به كمالات و نردباني براي اهداف عالي خويش قرار دهد، كه اين دنيا ممدوح است، چون مزرعه ي آخرت و تجارتگاه مردان خداست و خدا جان و مال اين افراد را به بهاي بهشت مي خرد. «1»

آري؛ دنيا مي تواند سرمايه اي براي آمرزش و خشنودي خدا يا مايه ي عذاب شديد در آخرت باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 225

4. مطالب اين آيه بهره بردن از بازي و سرگرمي هاي سالم و اموال حلال و فرزند را نفي نمي كند بلكه مقصود آن است كه اين امور را اهداف اصلي ونهايي قرار ندهيد.

5. در اين آيه با مثالي جالب حقيقت دنيا بيان شده است، دنيا هم چون باراني است كه زمين را سرسبز مي كند و گياهان گوناگون با رنگ هاي زيبا از آن مي رويد و كشاورزان را به شگفت مي آورد «1» اما عمر گل و عمر دنيا كوتاه است و بعد از مدتي زرد و پژمرده مي شوند و درهم مي شكنند.

آموزه ها

و پيام ها:

1. دنيا (براي دنيا) پست و فريبكار است (فريب آن را نخوريد واز اهداف اصلي خويش باز نماييد).

2. دنيا جاي بازي، سرگرمي، تجمّل گرايي، فخرفروشي و افزون طلبي است (پس مراقب باشيد شما را از حقايق هستي باز ندارد).

3. عمر دنيا هم چون گل هاي بهاري كوتاه است (پس بدان دل نبنديد).

4. نتيجه ي دنيا عذاب شديد يا آمرزش و خشنودي خداست، (پس ببينيد كه در اين مزرعه چه چيزي كشت مي كنيد).

5. در دنيا به فكر آخرت نيز باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي حديد مردم را به مسابقه به سوي بهشت و آمرزش الهي فرا مي خواند و مي فرمايد:

21. سَابِقُوا إلَي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالأرْضِ اعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِيمِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 226

پيشي گيريد به سوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنه ي آن هم چون پهنه ي آسمان و زمين است كه براي كساني كه به خدا و فرستاده اش ايمان آورده اند، آماده شده است؛ اين بخشش خداست؛ آن را به هركه بخواهد (و شايسته بداند)، مي دهد؛ و خدا داراي بخشش بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مردم را به سوي يك مسابقه ي معنوي فرا مي خواند؛ مسابقه اي كه آغاز آن دنيا و پايان آن آمرزش و بهشت است و هركس در دنيا

تلاش بيش تري بنمايد، زودتر به هدف مي رسد و به مراتب عالي تري از بهشت نايل مي شود. «1»

2. مسابقه و پيشي گرفتن به سوي آمرزش و بهشت با توبه، جبران گذشته واطاعت پروردگار و دوري از گناه است كه از مصاديق آن پيشي گرفتن در صف اول نماز جماعت و نماز اول وقت يا صف اول جهاد و مانند آن است كه در روايات بدانها اشاره شده است. «2»

3. در اين آيه آمرزش پروردگار را قبل از بهشت آورده است، شايد بدان خاطر كه آمرزش مقدمه ي ورود به بهشت است؛ يعني اول بايد انسان از گناهان پاك شود تا لايق بهشت گردد.

4. مقصود از «عَرض» آسمان و زمين و عرض بهشت، همان پهنه و وسعت است، نه عرض در برابر طول.

و شايد اين تعبير اشاره به آن باشد كه بهشت تنگ نيست كه شما به سوي آن مسابقه مي دهيد بلكه مسابقه دهيد تا به كمال و مغفرت بيش تري برسيد.

5. بهشت و آمرزش الهي از بخشش هاي خداست؛ چراكه اعمال انسان در برابر اين همه نعمت بسيار كوچك است. پس اگر لطف و بخشش خدا نبود، انسان با اين اعمال ناچيز ره به جايي نمي برد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 227

دولت آن است كه بي خون دل آيد به كنار

ور نه با سعي وعمل باغ جنان اين همه نيست (حافظ)

آموزه ها و پيام ها:

1. در

مسائل معنوي مسابقه دهيد و از هم ديگر سبقت بگيريد.

2. سبقت به سوي بهشت و خوبي ها ارزشمند است.

2. بهشتي كه براي شما آماده شده بسيارگسترده است، ولي شرطآن ايمان به خدا و رسولان او و تلاش شتابان شماست.

3. اول از خدا آمرزش بخواهيد (تا پاك شويد) سپس بهشت بخواهيد.

4. خدا براساس لطف وبخشش خود به شما پاداش مي دهد (نه براساس اعمال ناچيز شما).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم تا بيست و چهارم سوره ي حديد به فلسفه ي بلاها و عدم دل بستگي به دنيا و صفات خيال پردازان و افراد بخيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 24. مَا أصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الأرْضِ وَلا فِي أ نْفُسِكُمْ إلَّافِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أنْ نَبْرَأهَا إنَّ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ* لِكَيْلا تَأسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آ تَاكُمْ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ* الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأمُرُونَ النَّاسَ بِالبُخْلِ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإنَّ اللَّهَ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ

هيچ مصيبتي در زمين و در (وجود) خودتان (به شما) نمي رسد، جز اين كه قبل از آن كه آن را بيافرينيم، دركتابي (ثبت) است؛ در حقيقت، آن (كار) بر خدا آسان است.

* به خاطر آن كه برآنچه از دستتان رفته تأسف مخوريد و به آنچه به شما داده است شادمان نَباشيد؛ و خدا هيچ متكبّر خيال پرداز فخرفروشي را دوست ندارد؛* (همان) كساني كه بخل مي ورزند و مردم را به بخل فرمان مي دهند؛ و هر كس روي برتابد، پس (به خدا زيان نمي رساند؛ چرا) كه تنها خدا توانگر [و] ستوده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 228

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در صدد آن است كه دل بستگي انسان را از دنيا بركند و انساني تربيت كند كه درپي انجام وظيفه باشد، نه نتيجه ي منفي كارها او را نااميد سازد و نه نتيجه ي مثبت كارها او را سرمست و غافل. انسان بايد هم چون صندوق دار بانك باشد كه از رفتن و آمدن پول ها، ناراحت و سرمست شود، بلكه درپي انجام وظيفه است وخود را امانت دار و واسطه مي داند.

2. اگر انسان با اين ديد به جهان بنگرد كه همه ي وقايع، مشكلات و مصايب انسان در كتابي ثبت شده و مشخص است، نه از رفتن اموال و فرزندان بسيار ناراحت مي شود و نه از آمدن آنان بسيار شادامان، بلكه همه را مقدّرات الهي مي داند كه اگر نعمتي بود بايد سپاس آن را به جاي آورد و اگر مصيبتي بود بايد صبر كند و به ياد خدا باشد.

در طريق عشق بازي امن و آسايش بلاست

ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي 3. مشكلات و مصيبت هايي كه به انسان مي رسد، چند گونه است:

الف) مشكلاتي كه در اثر اعمال و گناهان انسان ها و يا ستم آنها به هم ديگر واقع مي شود كه قابل پيش بيني و پيش گيري و مجازات است. «1»

ب) مشكلاتي كه از مقدّرات الهي و براي آزمايش انسان هاست و حتماً واقع خواهد شد و قابل جلوگيري نيست.

«2»

آيه ي فوق به مشكلات و مصيبت هاي نوع دوم اشاره مي كند.

4. آيا وقوع حتمي حوادث و تعيين مقدّرات انسان در علم الهي ولوح محفوظ تلاش انسان را نفي نمي كند؟ و آيا انسان نبايد تسليم محض حوادث باشد؟

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 229

پاسخ آن است كه قرآن اين حوادث را به عنوان آزمايش حتمي انسان ها معرفي مي كند كه وظيفه ي انسان مقاومت و صبر در برابر آنها و ياد خداست.

يعني انسان مؤمن تمام تلاش خود را براي شناخت طبيعت و مشكلات زندگي و حلّ آنها به كار مي برد ولي خود را مأمور به انجام وظيفه مي داند و اگر موفق به حلّ مشكلي نشد نااميد و سرخورده نمي شود و صبر و استقامت پيشه مي كند و اگر موفق به حلّ مشكل شد سرمست شادي و غافل نمي شود بلكه آن را نعمتي الهي مي داند و شكر آن را به جاي مي آورد.

5. در اين آيات به يكي از فلسفه هاي حوادث و مصيبت هاي دنيا اشاره شده است؛ «1» يعني خداي مهربان اين حوادث را پيش روي شما نهاده است تا متوجه شويد كه دنيا پايدار و جاودانه نيست و نبايد بدان دل بست و از ياد خدا غافل شد، بلكه پل و محل عبور است.

اين حوادث زنگ بيدارباش انسان ها و اشاره به عمر كوتاه دنياست و انسان را از خواب غفلت بيدار مي كند تا دنيا را هدف اصلي و نهايي خود نپندارد و اسير آن نشود.

6. در اين آيات از آنچه از دست انسان مي رود با عنوان «از

شما فوت شده» و از آنچه به دست مي آورد با عنوان «آنچه خدا به شما داده» ياد شده است، اين تعبيرات اشاره به آن است كه وجود اين چيزها از خداست ولي فنا در ذات چيزهاي دنيا قرار گرفته است.

7. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

تمام زهد در ميان دو جمله ي قرآن است كه خدا مي فرمايد: «اين براي آن است كه به خاطر آنچه از دست داديد تأسف نخوريد و به آنچه خدا به شما داده است شادمان (و سرمست و دل بسته) نشويد.» و هركس برگذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد شادمان (و سرمست) نشود، هر دو طرف زهد رابه دست آورده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 230

8. «مُختال» در اصل از ماده ي خيال و به معناي كسي است كه براساس تخيّلات و پندارها خود را بزرگ مي بيند؛ يعني انسان هاي متكبّر و مغرور در اثر خيالات گرفتار خود بزرگ بيني شده اند، چون از شخصيت واقعي خود تصوير درستي ندارند و گرفتار نوعي از خود بيگانگي هستند.

9. «فخور» به معناي كسي است كه نسبت به ديگران فخرفروشي مي كند و اين فخرفروشي در اعمال و كردار او ظاهر مي شود.

10. كساني گرفتار تكبّر، خيال پردازي و فخرفروشي مي شوند كه سرمست ناز و نعمت و دل بسته ي به دنيا و غافل شوند؛ از اين رو بسيار بخيل مي شوند، چون فكر مي كنند كه بخشش و انفاق از اموال آنان مي كاهد.

11. افراد متكبّر بخيل ديگران را نيز به بُخل

دعوت مي كنند؛ زيرا اولًا اگر ديگران بخشش كنند اينان رسوا مي شوند و ثانياً، آنان بخل را دوست دارند.

12. در اين آيات اشاره شده كه سود انفاق و بخشش به خود انسان مي رسد، زيرا خدا توانگر است و نيازي به بخشش مردم ندارد. زيان بُخل نيز به خود انسان مي رسد؛ چون انسان بخيل از ثواب ها و بخشش هاي چند برابر خدا محروم مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به آساني سرنوشت همه چيز را قبل از خلقت آنها مشخص ساخته است (پس به فكر انجام وظيفه باشيد و غصه ي نتيجه را نخوريد).

2. از اقبال دنيا سرمست نشويد و از رفتنش مأيوس نشويد (كه همه ي مقدّرات شما از قبل تعيين شده است).

3. فخرفروشي و تكبّر مورد پسند خدا نيست.

4. تكبّر و فخرفروشي زمينه ساز بخل ورزي است.

5. بُخل ورزان به خود ضرر مي زنند، نه به خداي بي نياز.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 231

6. نه بخل بورزيد و نه ديگران را به بخل تشويق كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي حديد به برخي از اهداف اساسي پيامبران، يعني عدالت و آزمايش مردم و پشتوانه ي اجراي عدالت در جامعه اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. لَقَدْ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَأ نْزَلْنَا مَعَهُمُ الكِتَابَ وَالمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْطِ وَأ نْزَلْنَا الحَدِيدَ فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيْبِ إنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ

به يقين

فرستادگانمان را با دليل هاي روشن (معجزه آسا) فرستاديم، و همراه آنان كتاب (الهي) و ترازو را فرو فرستاديم تا مردم به دادگري برخيزند؛ و آهن را فرو فرستاديم كه در آن نيرويي شديد و سودهايي براي مردم است؛ و تا خدا معلوم دارد كه چه كسي او و فرستاده اش را در نهان ياري مي كند؛ به راستي خدا نيرومندي شكست ناپذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دو هدف اساسي براي فرستادن پيامبران بيان شده است كه عبارت اند از:

الف) برپايي عدالت و قسط در جامعه؛

ب) آزمايش مردم كه معلوم شود چه كسي راست مي گويد و خدا و رسولش را ياري مي كند.

2. در آيات ديگر قرآن و احاديث اسلامي اهداف ديگري نيز براي فرستادن پيامبران بيان شده است؛ از جمله:

الف) تلاوت آيات الهي (يعني خواندن وپيروي كردن آيات)؛

ب) تزكيه و پاك كردن و رشد دادن مردم؛

ج) آموزش كتاب و حكمت به مردم؛ «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 232

د) آزاد كردن مردم از غل و زنجيرهاي اسارت آميز اجتماعي؛ «1»

ه) كامل كردن مكارم اخلاق؛ «2»

و) مژده و هشدار دادن به مردم در مورد بهشت و دوزخ و خطرهاي راه انسان. «3»

البته روشن است كه برخي از اين اهداف مقدمه ي برخي ديگرند و هدف اصلي پيامبران، هدايت انسان به سوي خدا و كمال و تربيت انسان است و عدالت اجتماعي نيز زمينه ساز شكوفايي كمالات انسان هاست.

3. معناي عدالت در اين جا اعم است از عدالت فردي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، ولي عدالتي مطلوب است كه از درون

مردم بجوشد؛ يعني وظيفه ي پيامبران آن است كه مردم را طوري هدايت و راه نمايي كنند كه خودشان به عدالت قيام كنند.

4. «بيّنات» به معناي دلايل روشن است و شامل دلايل عقلي و معجزاتي مي شود كه پيامبران الهي براي مردم مي آورند. «4»

5. واژه ي «كتاب» اشاره به همه ي كتاب هاي آسماني است و از آن رو مفرد آمده است كه حقيقت و روح همه ي آنها يكي است هر چند در طي زمان كامل تر مي شود.

6. «ميزان» به معناي وسيله ي وزن كردن و سنجش است، كه مصداق حسّي آن ترازو است و مصداق معنوي آن چيزي است كه معيار سنجش اعمال و افكار انسان هاست، هم چون قوانين الهي يا آيين او و يا انسان هاي كامل (امامان) كه ميزان سنجش ارزش ها و ضد ارزش ها و اعمال و افكار انسان ها هستند.

7. «حديد» به معناي آهن است كه در ساختن سلاح هاي جنگي و صنايع و ساختمان ها به كار مي رود و فلزي است كه داراي قوّت وشدّت است و

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 233

آن قدر در زندگي بشر اهميت دارد كه با كشف آهن يكي از دوره هاي مهم تاريخ بشر شروع شد و چهره ي زندگي او را دگرگون كرد. «1»

8. مقصود از نزول آهن، همان آمدن آهن از مقام بالا به مقام هاي پايين تر است؛ زيرا خزاين هر چيز نزد خداست و او آهن را براي استفاده ي بشر آفريد. «2»

9. پيامبران براي پياده كردن عدالت در جامعه از دو چيز بهره مي برند:

اوّل) دلايل روشن و كتاب آسماني و ميزان؛

دوم) آهن (يعني

قدرت اسلحه).

آري؛ پيامبران با يك دست كتاب و با دست ديگر اسلحه برمي دارند.

آنان نخست مردم را با منطق و دليل و برنامه ي كتاب آسماني و روشن كردن معيار حق و باطل هدايت مي كنند و در برابر سركشان كه در راه خدا مانع تراشي مي كنند متوسّل به زور مي شوند. «3»

10. مقصود از علم خدا در اين آيه، آزمايش مردم و تحقّق عيني علم اوست؛ يعني خدا پيامبران را با دلايل و كتاب و ميزان فرستاد تا معلوم دارد كه چه كساني راست مي گويند وخدا و پيامبرش را ياري مي دهند و از اين آزمايش سربلند بيرون مي آيند.

11. خدا نه نيازي به ياري مردم دارد و نه حاضر و غايب دارد؛ پس مقصود آيه آن است كه چنانچه انسان، در حالي كه خدا را نمي بيند،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 234

برنامه هاي او و پيامبرش را ياري كند، به نفع خود كار كرده است و زندگي عادلانه اي براي خويش مهيّا مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف پيامبران اجراي عدالت و آزمايش شماست (پس ببينيد كه چه پاسخي به آنها مي دهيد).

2. رهبران الهي عدالت را با منطق در ميان مردم گسترش دهند و در صورت نياز از اسلحه نيز استفاده كنند.

3. مردم خود قيام به عدالت كنند.

4. رهبران الهي، دلايل و برنامه ي زندگي و معيار به دست مردم دهند تا عدالت اجتماعي برقرار شود.

5. آهن يكي از نعمت هاي الهي است كه در اسلحه سازي و موارد ديگر مفيد است (پس آن را به خوبي بشناسيد و از منافع آن بهره

ببريد).

6. حمايت از خدا و پيامبر، در نهان (هم چون آشكار) مهم است.

7. خدا نيرومندي شكست ناپذير است (و نيازي به حمايت شما ندارد؛ پس حمايت از برنامه هاي الهي و پيامبر صلي الله عليه و آله به سود خود شماست).

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي حديد به پيامبران بزرگ الهي و واكنش هاي متفاوت مردم در برابر آنها و ويژگي هاي مسيحيان و مسأله ي رهبانيت اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. وَلَقَدْ أرْسَلْنَا نُوحاً وَإ بْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالكِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ* ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آ ثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ا بْنِ مَرْيَمَ وَآ تَيْنَاهُ الإنجِيلَ وَ جَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ ا تَّبَعُوهُ رَأفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ا بْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَاعَلَيْهِمْ إلَّا ا بْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآ تَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 235

و به يقين، نوح و ابراهيم را فرستاديم و در نسل آن دو نبوّت و كتاب [الهي قرار داديم؛ پس برخي از آنان ره يافته اند و بسياري از آنان نافرمان اند.* سپس فرستادگانمان را به دنبال آنان فرستاديم و عيسي، پسر مريم، را (در پي آنان) فرستاديم و به او انجيل داديم و در دل هاي كساني كه از او پيروي كردند دل سوزي و رحمت قرار داديم؛

و ترسايي (و گوشه نشيني) را پديدش آوردند كه آن را بر آنان مقرر نكرده بوديم، جز براي طلب خشنودي خدا؛ و [لي آن را رعايت نكردند آن گونه كه حقِّ رعايتش بود؛ پس كساني از آنان كه ايمان آوردند پاداششان را داديم؛ و بسياري از آنان نافرمان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به برخي از پيامبران بزرگ الهي، هم چون نوح، ابراهيم و عيسي عليهم السلام اشاره شده است كه داراي شريعت و اولوالعزم بودند و در طول اعصار معمولًا از نسل آنان نيز پيامبران پي درپي و با آهنگي يك نواخت آمدند «1» و تعاليم هم ديگر را تكميل و مردم را هدايت كردند.

2. «انجيل» به معناي مژده يا آموزش جديد، نام كتاب حضرت عيسي عليه السلام است كه دوازده مرتبه در قرآن آمده و همه جا به صورت مفرد است.

انجيل حضرت عيسي عليه السلام از 38 سال بعد از عروج ايشان تا حدود يك قرن بعد گردآوري شد. چند نفر از پيروان عيسي عليه السلام اقدام به نگارش سخنان و تاريخ مسيح كردند كه با افكار آنان آميخته شد و تنها بخشي از مطالب وحي را شامل مي شود. چهار انجيل به نام هاي لُوقا، مِرقس، مَتي و يُوحنا مشهورند و عباراتي متفاوت دارند. اما تعداد انجيل ها بيش تر از اين است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 236

3. اين آيات پيروان واقعي حضرت مسيح عليه السلام را داراي رأفت و رحمت معرفي مي كند؛ زيرا كه آيين مسيحيت و رفتار عيسي عليه السلام به زهد

نسبت به دنيا و محبت به ديگران اهميت زيادي مي دادند و از اين رو مسيحيان واقعي هم چون نجاشي نيز چنين هستند. «1» ولي با اين حال اين آيه يادآور مي شود كه بسياري از پيروان عيسي عليه السلام افرادي فاسق و نافرمان اند كه دين عيسي عليه السلام را تحريف كردند و به دستورات او توجه نمي كنند و به ديگران ستم مي كنند.

در عصر حاضر سردم داران استكبار جهاني، هم چون آمريكا نمونه اي از گروه دوم هستند كه جهان را به آتش ستم مي سوزانند.

4. «رأفت» به معناي محبت براي دفع ضرر «2» و «رحمت» به معناي محبت براي جلب منفعت است؛ البته برخي نيز برآن اند كه اين دو واژه به يك معنا هستند.

5. «رهبانيت» در اصل به معناي ترس و در اين جا مقصود ترس از خداست؛ يعني ترسي كه آميخته با پرهيز وشدّت عبادت است. «3»

رهبانيت موجود در مسيحيت از حدود قرن سوم ميلادي آغاز شد، آن گاه كه امپراطور روم (ديسيوس) مبارزه ي شديدي با پيروان مسيح كرد و آنان بعد از شكست از امپراطور به كوه ها و بيابان ها پناه بردند و در غارها به عبادت مشغول شدند، كم كم كار رهبانيت و ترك دنيا در مسيحيت رايج شد و در قرن دهم ميلادي به اوج خود رسيد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 237

6. از اين آيه استفاده مي شود كه در آغاز مسيحيت نوعي رهبانيت مطلوب در ميان مسيحيان وجود داشت هر چند از طرف خدا و عيسي عليه السلام دستور الزامي در اين

مورد صادر نشده بود. كم كم پيروان مسيحيت از حد و مرز رهبانيت مطلوب بيرون رفتند و به انحراف و تحريف گرايش يافتند «1» به طوري كه در قرن هاي بعد برخي صومعه ها و ديرها كه محل اجتماع مردان و زنان راهب و تارك دنيا بودند، تبديل به محل فساد و يا محل اجتماع شكم پرستان و خوش گذرانان و شراب خواران شدند. و حتي برخي پاپ ها با اين پديده ي انحرافي و تحريف شده برخورد كردند. «2»

7. اگر در دين روش و سنّت نيكويي رايج شود كه اصول كلّي آن در دين باشد، مانعي ندارد؛ البته نبايد آن سنت خاص را به خدا نسبت داد بلكه مصداقي از دستورات كلي به شمار مي آيد؛ مثل مراسم عزاداري هفتم و چهلم و سالگرد و مراسم شهيدان كربلا و برخي اعياد ملي، كه نوعي تعظيم شعاير است.

8. اسلام رهبانيت را نمي پذيرد. حكايت شده كه

پيامبر صلي الله عليه و آله عثمان بن مظعون را از گوشه نشيني براي عبادت منع كرد و فرمود: «خدا برما رهبانيت مقررنكرده است و رهبانيت امت من جهاد در راه خداست.» «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 238

9. رهبانيت با روح اجتماع گرايي انسان مخالف است و به انحرافات اخلاقي و سستي و عُجب و ترك ازدواج كشيده مي شود.

10. عرفان ناب چيست؟

امام خميني رحمه الله در اين باره مي فرمايند:

خيال كردند يك دسته ي زيادي كه معناي عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلي پيدا بشود و يك ذكري بگويد و يك سري حركت بدهد

و يك رقصي بكند و اين ها، اين معناي عرفان است.

مرتبه ي اعلاي عرفان را علي عليه السلام داشته است و هيچ يك از اين چيزها نبوده است در كار ... خيال مي شود كسي كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، اين سلوك در انبيا زيادتر از ديگران بوده است، در اوليا زيادتر از ديگران بوده است، لكن نرفتند در خانه شان بنشينند و بگويند ما اهل سلوكيم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پيامبران را پي درپي براي مردم فرستاده است ولي عدّه اي خود كوتاهي مي كنند و از آنها استفاده نمي كنند.

2. برخي مسيحيان افرادي فاسق و نافرمانند (كه به خود و ديگران ستم مي كنند).

3. رهبانيت اختراع گروهي از مسيحيان است (پس شما از آنان پيروي نكنيد).

4. رهبانيت در آغاز روش معتدل و خوبي بود ولي آن را تحريف كردند و به انحراف كشاندند (پس شما به اين كج راهه نرويد).

5. از سرنوشت پيروان پيامبران الهي، به ويژه مسيحيان، عبرت بگيريد

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 239

و به كژراهه نرويد و نافرماني نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي حديد به پاداش هاي ارجمند مؤمنان پارسا و سرنوشت اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

28 و 29. يَا أ يُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ا تَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ

لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ* لِئَلَّا يَعْلَمَ أهْلُ الكِتَابِ أ لَّايَقْدِرُونَ عَلَي شَيْ ءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأنَّ الفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِيمِ)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خودتان را از [عذاب خدا نگه داريد و به فرستاده اش ايمان آوريد تا دو بهره از رحمتش به شما بدهد؛ و براي شما نوري قرار دهد كه با آن راه رويد و شما را بيامرزد؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهرورز است.* تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر (به دست آوردن) هيچ چيز از بخشش خدا نيستند، واين كه بخشش به دست خداست، به هركس بخواهد (وشايسته بداند) آن را مي دهد؛ وخدا داراي بخشش بزرگ است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پس از جريان بازگشت جعفر بن ابي طالب از حبشه و ايمان آوردن گروهي از مسيحيان حبشه، برخي افراد اهل كتاب گفتند: هركس به قرآن و كتاب آسماني ما ايمان آورد دو پاداش دارد، اما اگر كسي فقط به كتاب آسماني ما ايمان آورد مثل مسلمانان كه به قرآن ايمان دارند يك پاداش دارد. از اين رو آيات فوق فرود آمد وبيان كرد كه مؤمنان پارسا دو پاداش دارند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد آيه ي بيست و هشتم دو احتمال داده اند:

الف) مقصود آيه مؤمنان به اسلام هستند كه به آنها گفته مي شود: اي كساني كه

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 240

به خدا ايمان آورده ايد! ايمان خود را عميق تر كنيد و به پيامبر صلي الله

عليه و آله نيز ايمان آوريد و تقوا و پارسايي پيشه سازيد تا پاداش هاي ويژه دريافت كنيد.

ب) مقصود آيه مؤمنان اهل كتاب اند، كه به آنها گفته مي شود: اي كساني كه به خدا و پيامبران و كتاب هاي آسماني پيشين ايمان آورده ايد! به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ايمان آوريد و تقوا پيشه سازيد تا پاداش هاي ويژه دريافت كنيد.

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هر دو گروه، يعني مؤمنان مسلمان و مؤمنان اهل كتاب باشند، ولي تفسير اول با شأن نزول آيه سازگارتر است و تفسير دوم با ظاهر اين آيه و آيه ي بعد.

2. در اين آيه سه پاداش ويژه براي ايمان به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و پارسايي بيان شده است:

الف) دو بهره از رحمت الهي، بهره اي در دنيا و بهره اي در آخرت؛ «1»

ب) آمرزش گناهان؛

ج) نوري كه مؤمنان به وسيله ي آن حركت مي كنند؛ نور ايمان كه راه انسان را در رستاخيز، «2» و يا نور قرآن كه راه مؤمنان را در دنيا روشن مي سازد. «3»

آري؛ ايمان و تقوا حجاب ها را از قلب و ذهن مؤمن برمي دارد تا حقايق را بي پرده ببيند و درك كند.

3. در برخي احاديث روايت شده كه مقصود از «نور» در آيه ي فوق امام معصوم يا امير المؤمنين عليه السلام است كه مردم از ايشان پيروي مي كنند. «4»

البتّه اين گونه احاديث يكي از مصاديق نور را بيان مي كند، ولي معناي آيه را منحصر در آن نمي سازد؛ يعني امام هم چون نوري راه را روشن مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 241

4. در قرآن و احاديث به طور مكرر به رابطه ي تقوا و روشن بيني اشاره شده است؛ از جمله مي فرمايد:

اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر تقوا پيشه سازيد، خدا براي شما فرقان (وسيله ي شناخت حق از باطل) قرار مي دهد. «1»

و در جاي ديگر به رابطه ي تقوا با دانش اشاره مي كند. «2»

و در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

اگر شيطان ها گرداگرد دل انسان ها را احاطه نمي كردند، حتماً آنها ملكوت (و باطن جهان و) آسمان ها را مي ديدند. «3»

5. در مورد تفسير آيه ي بيست و نهم دو احتمال وجود دارد:

الف) منظور آن است كه كافران اهل كتاب بدانند كه قادر بر به دست آوردن بخشش و فضل خدا نيستند، و اين كه مي گويند مؤمنان به قرآن يك پاداش دارند صحيح نيست، «4» بلكه همه ي مؤمنان پارسا دو پاداش دارند.

ب) مقصود آن است كه كافران اهل كتاب بدانند كه اگر به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ايمان آورند و با تقوا شوند، فضل و بخشش الهي شامل آنها نيز مي شود. «5»

البته تفسير اول با شأن نزول آيه سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به پيامبر و تقوا، رحمت زا، روشني بخش و آمرزشگر است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 242

2. مؤمنان پارسا در نور حركت مي كنند و راه خود را به روشني مي بينند (شما هم راه آنان را بپوييد).

3. پيامبرباوري و پارسايي، رحمت الهي را دو چندان مي كند.

4. بخشش و فضل الهي به دست خداست (و

به دل خواه كافران تقسيم نمي شود).

5. مؤمناني پارسا باشيد تا نوراني و مشمول رحمت و آمرزش الهي شويد.» تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 243

بخش هفتم: سوره ي مجادله يادآوري ايمان و شرايط آن

اصلاح فرهنگ زمانه و مبارزه با خرافات

آداب مجالست و منع نجوا كردن

حزب اللَّه و حزب شيطان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 245

بخش هفتم: سوره ي مجادله

اشاره

يادآوري ايمان و شرايط آن

اصلاح فرهنگ زمانه و مبارزه با خرافات

آداب مجالست و منع نجوا كردن

حزب اللَّه و حزب شيطان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 245

اول: سيماي سوره ي مجادله

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «مجادله» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 22 آيه، 473 واژه و 1792 حرف است.

اين سوره صد و پنجمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «منافقون» و قبل از «حجرات») و پنجاه و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مُجادله»، «ظِهار» و «قد سَمِع».

نام هاي «مجادله» (گفت وگو) و «قد سمع» (حتماً شنيد) از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است كه با «قد سمع» آغاز شده و به گفت وگوي زني با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و نام «ظِهار» (نوعي طلاق جاهلي) نيز از آيه ي دوم اين سوره گرفته شده است.

ويژگي

آيه ي 12 اين سوره درباره ي صدقه دادن به هنگام سخن گفتن خصوصي با پيامبر صلي الله عليه و آله است و تنها كسي كه به اين آيه عمل كرد، علي عليه السلام بود.

اهداف

اهداف اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوردي ايمان و شرايط آن؛

2. تأديب مسلمانان به آداب اسلامي؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 246

3. مبارزه با خرافات و اصلاح فرهنگ زمانه (فرهنگ جاهلي عرب)؛

4. تعيين مرز مؤمنان و منافقان؛

5. يادآوري قيامت.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. طرح مسأله ي ايمان به خدا و روز قيامت كه با دوستي دشمنان خدا سازگار نيست (در آيه ي 22)؛

2. يادآوري عذاب هاي جهنم و نعمت هاي بهشت (در آيات 17، 18 و 22).

ب) اخلاق:

1. منع نجوا (سخن در گوشي) (در آيات 7- 10)؛

2. دستوراتي درباره ي آداب مجالست (در آيه ي 11).

ج) احكام:

ظهار يك عمل زشت جاهلي و نوعي طلاق بود كه اسلام حكم آن را تعديل كرد و در مسير صحيح قرار داد (در آيات 2- 4).

د) مطالب فرعي:

1. مطالب كوبنده اي در مورد منافقان (در آيات 8 و 14- 19)؛

2. هشدار به مسلمانان در مورد داخل شدن به حزب شيطان و منافقان (در آيه ي 19)؛

3. مطالبي درباره ي حزب اللَّه و دوستي و دشمني براي خدا (در آيه ي 22)؛

4. لزوم صدقه دادن هنگام نجوا با پيامبر صلي الله عليه و آله كه فقط علي عليه السلام به اين حكم عمل كرد وسپس با آيه ي بعد نسخ شد (در آيات 11- 12)؛

5. وعده ي پيروزي نهايي خدا و پيامبرانش كه يك سنت الهي است (در آيه ي 21).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 247

دوم: محتواي سوره ي مجادله

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي مجادله به گفت وگوي شكوه آميز زني با پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد ظِهار و به حكم آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ* الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم

مِن نِسَائِهِم مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَزُوراً وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

خدا سخن آن (زني) را كه درباره ي همسرش با تو مجادله مي كرد و به خدا شكوه مي كرد، شنيد؛ و خدا گفتمان شما را مي شنود؛ [چرا] كه خدا شنواي بيناست.* كساني از شما كه زنانشان را ظهار مي كنند (و مادر خود مي خوانند)، آنان مادرانشان نيستند؛ مادرانشان جز كساني كه آنان را زاييده اند نيستند و قطعاً، آنان سخن ناپسند و باطل مي گويند؛ و مسلماً، خدا بخشاينده [و] بسيار آمرزنده است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه زني به نام خُوله مورد خشم شوهرش اوس بن صامت قرارگرفت و اوس با او ظِهار كرد؛ يعني به او گفت: «تو نسبت به من هم چون مادر من هستي».

براساس فرهنگ جاهليت عرب، گفتن اين كلمات نوعي طلاق بازگشت ناپذير بود. خُوله نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و ماجرا را گزارش داد، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود كه حكم جديدي در اسلام براي ظهار نيامده است. او مقداري با پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد شوهرش بحت و مجادله كرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 248

سپس به درگاه الهي شكوه كرد كه كودكاني خردسال دارم، به حال من رحم فرما و وحي را بر زبان پيامبر جاري كن (و گره از كار ما بگشا).

پس از اين ماجرا آيات فوق بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد و به سنت غلط و جاهلي ظهار

پايان داد و براي آن كفاره مشخص ساخت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مجادله در اصل به معناي تابيدن طناب است و از آن جا كه در هنگام گفت وگو هر كدام از طرفين مي خواهد ديگري را درهم بپيچد و او را قانع سازد، به آن مجادله مي گويند.

از اين آيات استفاده مي شود كه آن زن در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله اصرار داشت كه مسأله ي ظهار را حل كند و به زندگي عادي خويش بازگردد.

2. «ظِهار» نوعي طلاق در عصر جاهليت عرب بود؛ بدين صورت كه هرگاه كسي از همسرش ناراحت بود، او را به طور عادي طلاق نمي داد، بلكه به او مي گفت: تو نسبت به من هم چون مادرم هستي. «2»

به اين ترتيب زن برهمسرش حرام مي شد ولي آزاد نمي گشت تا دوباره ازدواج كند و چنين زناني در بلا تكليفي و فشار و مشكلات قرار مي گرفتند.

ولي اسلام با اين سنت غلط جاهلي مبارزه كرد و آن را گناهي بزرگ شمرد «3» كه نه تنها طلاق به شمار نمي آيد، بلكه انجام ظهار موجب كفّاره و جريمه مي شود.

3. اسلام و قرآن در برابر فرهنگ زمانه ي خويش سه برخورد داشته اند:

الف) عناصر مثبت فرهنگي را كه ريشه ي الهي دارد، هم چون حج ابراهيمي، پذيرفت و تقويت كرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 249

ب) عناصر منفي و خرافي فرهنگ جاهليت عرب، هم چون شرك را ردّ و با آنها مبارزه كرد.

ج) عناصر مثبت فرهنگي را كه منحرف شده بودند اصلاح كرد؛ همان طور كه قانون ارث و طلاق را

اصلاح كرد و انواع خرافي آن را كنار گذاشت.

4. «ظِهار» عملي ناپسند، مُنكر و زشت و باطل و بي اساس و از نظر اسلام عملي حرام و منكر است كه انجام دهنده ي آن بايد توبه كند و جريمه و كفاره بپردازد «1» كه كفاره ي آن در آيات بعد خواهد آمد.

5. «عَفو» به معناي بخشايش و درگذشتن از گناه است، اما «غفور» در اصل به معناي بخشيدن همراه با پنهان كردن گناه ديگران و يا پوشاندن شخص از عذاب است. آري؛ اگر كسي گناهي مانند ظهار انجام دهد و توبه كند خدا عفو كننده و غفور است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا سخنان و شكوه هاي مردم را مي شنود و به آنها پاسخ مي هد.

2. در هنگام بروز مشكل خانوادگي زنان نيز درپي چاره انديشي باشند.

3. در هنگام بروز مشكل شرعي در خانواده به رهبران الهي مراجعه كنيد و حلّ مشكل را از آنان بخواهيد.

4. ظهار كاري ناپسند، باطل و گناهي بزرگ است كه لازم است از آن توبه شود.

5. ظِهار تأثيري در زندگي زناشويي شما ندارد و همسر شما را مادر شما نمي گرداند، بلكه كاري خرافي است.

6. اسلام و قرآن سنت هاي خرافي و غلط فرهنگ زمانه را نمي پذيرد و با آنها برخورد مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 250

قرآن كريم در آيات سوم و چهارم سوره ي مجادله به جريمه و كفاره ي ظهار

و بدل هاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

3 و 4. وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ* فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَماسَّا فَمَن لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و كساني كه زنانشان را ظِهار مي كنند (و مادر خود مي خوانند)، سپس از آنچه گفته اند بازمي گردند، پس پيش از آن كه با هم ديگر تماس گيرند، آزاد كردن بنده اي (بر آنان واجب است). آن (چيزي است كه شما) بدان پند داده مي شويد؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.* و هر كس (بنده اي) نيافت، پس پيش از آن كه با يك ديگر تماس گيرند، روزه ي دو ماه پياپي (بر او واجب است)؛ و هركس نتواند، پس غذا دادن شصت بينوا (بر او واجب است). اين به خاطر آن است كه به خدا و فرستاده اش ايمان بياوريد؛ و اين ها مرزهاي خداست؛ و براي كافران عذاب دردناكي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به منظور مبارزه با روش خرافي ظِهار، جريمه و كفاره اي براي آن مشخص شده است، ولي به افراد ناتوان و فقير كفاره ي كم تري تعلّق مي گيرد.

2. در اين آيات سه كفاره براي ظهار آمده است:

الف) آزاد كردن يك برده؛

ب) دوماه روزه، براي كسي كه نمي تواند برده آزاد كند؛

ج) غذا دادن به شصت بينوا، براي كسي كه نمي تواند روزه بگيرد.

بنابراين، اين سه كفاره در طول هم اند و اگر كسي نتوانست يكي را به جا آورد نوبت به دوم و بعد سوم مي رسد و اگر قادر برانجام هيچ كدام نباشد، توبه و استغفار كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 251

و اگر قبل از پرداخت كفاره و جريمه با همسرش تماس جنسي بگيرد، دو كفاره بر عهده ي اوست. «1»

3. در احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از دوماه پي درپي، آن است كه خود دو ماه دنبال هم باشد، نه اين كه تمام روزهاي ماه دوم به دنبال هم بيايد «2». بنابراين، اگر كسي تمام ماه اول و يك روز از ماه دوم را روزه گرفت سپس فاصله بين روزه ها افتاد اشكال ندارد.

4. مقصود از كسي كه برده نيابد تا آزاد كند، يا كسي است كه ثروت فراوان براي خريد برده و آزاد سازي آن ندارد و يا زماني هم چون عصرماست كه برده اي وجود ندارد تا كسي آن را بخرد و آزاد كند.

5. يكي از راه هايي كه اسلام براي مبارزه با برده داري انتخاب كرد آن بود كه كفاره و جريمه ي برخي گناهان، مثل ظِهار و روزه خواري را آزاد كردن بردگان قرارداد، تا به تدريج ريشه ي اين سنت ناروا از جامعه ي بشري كنده شود كه همين گونه نيز شد.

6. اسلام در موارد متعددي از زنان حمايت كرده و جلوي ستمكاري برآنان را گرفته است. از جمله ي آن موارد، همين مبارزه با ظهار و تعيين جريمه براي آن است تا هر مردي جرئت نكند با كوچك ترين ناراحتي و رنجشي همسر خويش را ظهار كند و در بلاتكليفي و مشكلات قرار دهد.

7. مقصود از غذا دادن به شصت بينوا، همان يك وعده غذاي سير است و در

احاديث اسلامي مقدار آن را يك «مُد» غذا، يعني حدود 750 گرم تعيين كرده اند. «3»

8. در اين آيات سه تعبير جالب براي كفاره و جريمه ي ظهار شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 252

الف) اين جريمه ها نوعي پند و عبرت در برابر گناه ظهار است تا بيدار شويد و بتوانيد خود را در برابر گناه كنترل كنيد.

ب) اين كفاره و جريمه براي آن است كه با جبران گناهان پايه هاي ايمان شما محكم شود و با عمل به اين ها به دستورات الهي پاي بند شويد.

ج) اين كفاره ها و جريمه ها حدود و مرزهاي الهي است، كه نبايد حريمشان شكسته شود.

9. «حدّ» به معناي چيزي است كه مانع بين دو چيز ديگر شود؛ از اين رو به مرزهاي كشورها و قوانين نيز حدّ گفته مي شود چون مانعي است كه عبور از آنها جايز نيست.

10. «كفر» گاهي به معناي كفر عقيدتي است، يعني كسي كه مثلًا اصول دين را منكر شود و گاهي به معناي كفر عملي است، يعني كسي كه قوانين الهي را نپذيرد و گناه نمايد كه در اين آيات به همين معناي اخير است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هركس گناه (ظهار را) مرتكب شد بايد (متناسب با آن) جريمه دهد.

2. جريمه ي گناه ظهار، آزادي برده و يا روزه ي دو ماه پي درپي و يا غذا دادن به شصت بينواست.

3. جريمه هاي گناهان طوري تنظيم شود كه نفع اجتماعي و اقتصادي براي افراد مستضعف و يا سودي براي خود فرد داشته باشد.

4. جريمه ي گناه (ظهار) قبل از

شروع زندگي عادي باشد.

5. جريمه هاي الهي جنبه ي پندآموزي و ايمان افزايي دارد.

6. قوانين الهي، مرزهاي الهي است (پس مواظب باشيم و بدانها احترام بگذاريم).

7. قانون شكني در اسلام عذابي دردناك دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 253

قرآن كريم درآيات پنجم و ششم سوره ي مجادله به كيفر مخالفت با خدا و پيامبرش در دنيا و آخرت و احاطه ي علمي او بر همه چيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. أَنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ* يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ شَهِيدٌ

در حقيقت، كساني كه با خدا و فرستاده اش به شدّت مخالفت مي كنند، خوار شده اند؛ همان گونه كه كساني كه پيش از آنان بودند خوار شدند؛ و به يقين، ما نشانه هاي روشن فروفرستاديم و براي كافران عذابي خوار كننده است؛* در روزي كه خدا همه ي آنان را برمي انگيزد و به آنان از آنچه انجام داده اند خبر مي دهد؛ كه خدا آن (اعمال) را به شمار آورده و [لي آنان آن را فراموش كرده اند؛ و خدا بر هر چيزي گواه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مبارزه با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله دو كيفر دارد:

الف) خواري در دنيا (هم چون شكست دشمنان در جنگ بدر، خيبر و ...)؛

ب) عذاب خواركننده در آخرت.

آري؛

كساني كه مانع حدود الهي مي شدند و دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله را رعايت نمي كردند و آنها را سبك و خوار مي شمردند و در برابر رهبران الهي مبارزه ي مسلحانه و غيرمسلحانه مي كردند، «1» به تناسب گناهشان گرفتار عذاب خوار كننده در دنيا و آخرت مي گردند و از لطف الهي منع مي شوند. «2»

هر كه به گفتار نصيحت كنان

گوش ندارد بخورد گوش مال (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 254

2. عذاب مخالفان پس از فرود آمدن آيات روشن الهي و تمام شدن حجّت برآنان بود ولي خودشان در مخالفت لجاجت كردند.

3. در اين آيات به علم بي كران الهي و احاطه و گواهي او بر اعمال انسان ها اشاره شده است.

آري؛ خدا در همه جا حاضر و ناظر و گواه است و علم او به صورت حضوري است و از اين رو گواه همه ي اعمال است و حتي اعمالي را كه انسان ها فراموش مي كنند، او ثبت كرده و در قيامت به حساب مي آورد و آشكار مي سازد؛ چراكه در ذات او فراموشي راه ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبارزه با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، موجب خواري در دنيا و آخرت است.

2. عذاب الهي پس از اتمام حجت صورت مي گيرد.

3. به عذاب خوار كننده ي اقوام پيشين بنگريد (و عبرت بياموزيد).

4. رستاخيز روز آگاه شدن از كارهاي خود است.

5. اگر شما كارهايتان را

فراموش كنيد، خدا فراموش نمي كند.

6. خدا بر همه چيز احاطه ي علمي دارد و گواه است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي مجادله به علم بي كران الهي و حضور او در همه ي جلسات بشري اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَجْوَي ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَي مِن ذلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَي ءٍ عَلِيمٌ

آيا اطلاع نيافته اي كه خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است مي داند؟ هيچ رازگويي سه (نفري) نيست، مگر آن كه او چهارمين آنان است، و هيچ رازگويي پنج (نفري) نيست، مگر آن كه او ششمين آنان است؛ و نه كم تر از آن و نه بيش تر (از آن است)، مگر آن كه او همراه آنان است، هركجا كه باشند؛ سپس در روز رستاخيز به آنان از آنچه انجام داده اند، خبر مي دهد؛ [چرا] كه خدا به هر چيزي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 255

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه سه نفر با هم ديگر سخن مي گفتند. يكي از آنان گفت: آيا خدا آنچه را ما مي گوييم مي داند؟

دومي گفت: مقداري مي داند و مقداري نمي داند!

سومي گفت: اگر مقداري را مي داند پس همه را مي داند.

سپس آيه ي فوق فرود

آمد و اعلام كرد كه خدا در همه ي جلسات حضور دارد و از همه چيز آگاه است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه روي سخن با پيامبر صلي الله عليه و آله است ولي در حقيقت همه ي مردم مخاطب اين آيه هستند، هر چند آگاهي پيامبر صلي الله عليه و آله از علم بي كران الهي و حضور او در همه جا، عميق تر است؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله مي تواند اين حقيقت را شهود كند و ببيند.

2. «نَجوي به معناي مكان بلندي است كه به خاطر ارتفاعش از اطراف جدا شده است و از آن جا كه هرگاه انسان بخواهد كسي از سخنانش آگاه نشود، به نقطه ي جدايي مي رود، و در گوشي و پنهاني سخن مي گويد، به اين نوع سخن نجوا گفته مي شود. در مورد اقسام نيك و بد نجوا ذيل آيات بعد مطالبي بيان خواهيم كرد.

3. در اين آيات به حضور خدا در همه ي جلسات نجوا اشاره شده است؛ البته مقصود آيه از اين كه مي گويد هر سه نفري كه باشند، خدا چهارمين آنهاست، آن نيست كه خدا جسم ومكان دارد، بلكه منظور بيان حضور خدا و احاطه ي علمي اوست.

4. همان طور كه خدا در همه جا حضور دارد، فرشتگان و مأموران الهي نيز

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 256

حضور دارند؛ از اين رو از امام علي عليه السلام در تفسير آيه ي فوق روايت شده كه

مقصود آن تسلّطي است كه خدا با قدرت به افراد امين خود

بخشيده و برتمام مخلوقاتش تسلّط دارند و كار آنان كار خداست، از اين رو به خدا نسبت داده شده است. «1»

5. در اين آيه به سخنان مخفي سه نفر و پنج نفر اشاره شده اما به خاطر رعايت فصاحت و بلاغت كلام، يعني براي جلوگيري از تكرار كلمه ي «چهار» كه در آيه آمده بود، به تعداد چهار نفر نجوا كننده اشاره نشده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در همه جا حضور دارد و از همه ي اسرار شما باخبر است.

2. در هر مجلسي خدا را حاضر ببينيد.

3. خدا در رستاخيز گزارشگر اعمال شماست.

4. خدا بر همه ي هستي احاطه ي علمي دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي مجادله به ممنوعيت رازگويي آزار دهنده و زخم زبان هاي مخالفان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله و فرجام عذاب آلودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَي ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 257

آيا نظر نكرده اي به كساني كه از رازگويي منع شده بودند، سپس به آنچه از آن منع شده بودند باز مي گردند و براي گناه و تعدّي و نافرمانيِ فرستاده (ي خدا) با يك ديگر رازگويي مي كنند،

و هنگامي كه نزد تو مي آيند، به چيزي كه خدا تو را به آن، «زنده باد» نگفته است به تو «زنده باد» مي گويند؛ و در (دل هاي) خودشان مي گويند: «چرا خدا ما را به خاطر آنچه مي گوييم عذاب نمي كند؟!» جهنّم براي آنان كافي است، درحالي كه وارد آن مي شوند (و مي سوزند)؛ و چه بد فرجامي است!

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از يهوديان و منافقان در ميان خودشان سخنان درگوشي مي گفتند و به مؤمنان اشاره مي كردند و مؤمنان نگران مي شدند كه مبادا خبر بدي از بستگانشان كه به جهاد رفته بودند رسيده باشد و ناراحت مي شدند.

از اين رو به پيامبر صلي الله عليه و آله شكايت كردند و پيامبر سخن درگوشي گفتن در برابر مؤمنان را ممنوع ساخت، اما يهوديان و منافقان بازهم تكرار مي كردند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و آنها را تهديد كرد. «1»

و در شأن نزول ديگري حكايت شده كه گروهي از يهوديان خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و به جاي سلام عليك، مي گفتند «السام عليك»، يعني مرگ و ملامت و خستگي بر تو، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله فقط در جواب مي فرمود:

«عليك» (يعني بر شما باد.) و آيه ي فوق فرود آمد و به زخم زبان ها اشاره كرد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به نوعي از نجوا و رازگويي اشاره شده كه گناه آلود است و موجب آزار ديگران مي شود. اين نوع سخن گفتن درگوشي ممنوع و حرام است؛ زيرا موجب بدگماني و نگراني و آزار ديگران و گناه مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 258

2. «اثم» به معناي گناهاني است كه جنبه ي فردي دارند ولي «عُدوان» اشاره به گناهاني است كه موجب تجاوز به حقوق ديگران مي شوند و مقصود از معصيت در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله، نافرماني در برابر دستورات حكومتي ايشان است.

3. اين آيه نوعي اخبار غيبي از كارهاي مخالفان اسلام، هم چون يهوديان و منافقان است كه در جلسات خصوصي سخناني در رابطه با اعمال خلاف خود و ديگران و رهبر حكومت اسلامي مي زنند.

4. «تحيّت» به معناي زنده باد گفتن است كه يكي از مصاديق آن سلام كردن به ديگران است و خدا در قرآن به پيامبرانش سلام مي كند «1»، ولي مخالفان اسلام «السام عليك» مي گفتند، يعني مرگ و ملامت و خستگي بر تو باد.

و يا از تعبيرات زمان جاهليت استفاده مي كردند كه ممنوع شده بود. «2»

و با اين زخم زبان ها پيامبر صلي الله عليه و آله را آزار مي دادند، و مستحق عذاب مي شدند.

5. مخالفان اسلام خود آگاه بودند كه اين زخم زبان ها موجب عذاب الهي است و در دل مي پرسيدند: پس چرا خدا ما را عذاب نمي كند؟! اما توجه نداشتند كه عذاب الهي وقت معين دارد و در نهايت فرجام آنان دوزخ خواهد بود كه راه گريزي از آن ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رازگويي در راستاي گناه و تجاوز و نافرماني رهبر مسلمانان جايز نيست.

2. زنده باد (و تحيّتي) به پيامبر صلي الله عليه و آله بگوييد كه خدا گفته باشد.

3. مخالفان رهبر اسلام منتظر عذاب الهي باشند.

*** تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 259

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي مجادله به موارد مثبت و منفي رازگويي و تأثيرات رواني آن بر افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

9 و 10. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَي وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيهِ تُحْشَرُونَ* إِنَّمَا النَّجْوَي مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه رازگويي مي كنيد، پس براي گناه و تعدّي و نافرمانيِ فرستاده ي (خدا) با يك ديگر رازگويي نكنيد، و براي نيكي و خودنگه داري رازگويي كنيد؛ و خودتان را از [عذاب خدايي حفظ كنيد كه فقط به سوي او گردآوري مي شويد.* رازگويي فقط از شيطان است؛ تا كساني را كه ايمان آورده اند اندوهگين سازد، در حالي كه جز به رخصت خدا، هيچ چيز زيان رسان به آنان نيست؛ و مؤمنان، پس بايد تنها برخدا توكّل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. رازگويي و سخنان درگوشي چند حكم دارد:

الف) اگر رازگويي موجب آزار ديگران و آبروريزي افراد يا در مسير گناه و تجاوز به حقوق ديگران و نافرماني رهبر مسلمانان باشد، حرام است.

ب) اگر رازگويي در مسائل سرّي مسلمانان باشد كه افشاي آنها براي جامعه ي اسلامي خطرناك است و نگفتن آن به مسئولان نيز موجب خطر مي شود، رازگويي در اين مسائل واجب است.

ج) اگر رازگويي در كارهاي نيك و در مسير تقوا باشد مستحب

است.

د) اگر رازگويي بدون مصالح ومفاسد فوق باشد، ناپسند و مكروه است؛ زيرا برخلاف آداب مجلس و موجب بي اعتنايي و بي اعتمادي به ديگران مي شود و آنان را اندوهگين مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 260

2. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هرگاه سه نفر (در مجلسي) هستيد، دو نفر از شما جداي از شخص سوم رازگويي نكنند، چراكه اين كار نفر سوم را اندوهگين مي سازد. «1»

3. رازگويي و سخنان درگوشي در مجالس تأثير منفي رواني بر ديگر مؤمنان دارد، چون نوعي بي اعتنايي و ابراز بي اعتمادي به آنهاست، هر چند هدف رازگويان اين نباشد. انسان بايد به تأثيرات و كاركردها و عوارض روان شناختي اعمال خود توجه داشته باشد.

4. شيطان يا انسان هاي شيطان صفت مردم را به رازگويي تحريك و دعوت مي كنند، «2» تا موجب ناراحتي مؤمنان شوند؛ همان طور كه يهوديان و منافقان صدر اسلام اين گونه عمل مي كردند.

5. از برخي احاديث استفاده مي شود كه يكي از مصاديق آيه ي فوق خواب هاي بد است كه موجب آزار مؤمنان مي شود و آن خواب ها به تحريك شيطان است و بايد از آنها به خدا پناه برد. «3»

6. خدا علة العلل است، از اين رو هيچ عاملي بدون رخصت الهي اثر نمي كند؛ وجود همه ي علت ها و تأثيرات آنها مخلوق خدا و به دست اوست؛ پس شيطان صفتان تأثير مستقل در كارها ندارند و بدون رخصت او نمي توانند به كسي آسيب برسانند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 261

آموزه ها و پيام ها:

1. محتواي رازگويي هاي شما بد نباشد.

2. رازگويي در رستاي نيكي وتقوا مانعي ندارد.

3. رازگويي اقسام حرام وجايز دارد.

4. سخن درگوشي گفتن ريشه اي شيطاني دارد.

5. رازگويي تأثير منفي رواني بر ديگر مؤمنان دارد و آنان را اندوهگين مي سازد.

6. بدون رخصت الهي هيچ زياني به كسي نمي رسد.

7. بر خدا توكل كنيد (تا از زيان و ناراحتي رازگويي هاي شيطاني در امان باشيد).

8. يكي از آداب مجالس، پرهيز از سخنان درگوشي است.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي مجادله به آداب مجلس و به دو معيار برتري انسان ها، يعني ايمان و علم اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه به شما گفته مي شود: «در مجلس ها جابگشاييد.»، پس جابگشاييد؛ كه خدا براي شما جا مي گشايد؛ و هنگامي كه گفته مي شود: «برخيزيد.»، پس برخيزيد؛ كه خدا كساني از شما را كه ايمان آورده اند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه هايي بالا مي برد؛ و خدا به آنچه مي كنيد آگاه است.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مجلسي به همراه گروهي نشسته بودند كه جمعي از مجاهدان بدر وارد شدند، ولي كسي به آنان جا نداد، در حالي

كه پيامبر صلي الله عليه و آله به مجاهدان بدر احترام زيادي مي گذاشت، چون از پيش گامان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 262

در ايمان و جهاد بودند؛ از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه برخي افراد از مجلس برخيزند تا مجاهدان بدر بنشينند. برخي از اين افراد ناراحت شدند و منافقان از اين مطلب سوء استفاده ي تبليغاتي كردند، و آيه ي فوق فرود آمد و آداب مجلس را توضيح داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به آداب معاشرت با ديگران در مجالس اشاره شده است، بيان اين مطالب جزئي در قرآن نشان مي دهد كه قرآن كريم با آن كه قانون اساسي مسلمانان است، به برخي جزئيات مسائل زندگي و اجتماع پرداخته است، تا مسلمانان گمان نكنند كه پاي بندي به اصول كلي كافي است و از مسائل جزئي اخلاقي غافل شوند.

2. در اين آيه به دو ادب شركت در مجالس اشاره شده است:

الف) هرگاه در مجلسي نشسته ايد براي تازه واردان جا باز كنيد تا بنشينند و سرگردان و شرمنده نشوند، كه البته اين عمل موجب تحكيم پيوند دوستي افراد مي شود.

ب) هرگاه در مجلس جاي كافي نبود و به كسي گفته شد كه مجلس را ترك كند تا ديگران بنشينند، برخيزد و ناراحت نشود؛ «2» چون نشستن طولاني در مجالس، به ويژه در حضور رهبر جامعه، مانع استفاده ي ديگران مي شود؛ جايي بنشين كه بر نخيزانَندت

3. پاداش كساني كه در مجلس به ديگران جا مي دهند و دستورهاي الهي

را در مورد آداب مجلس رعايت مي كنند گشايشي است كه خدا در فكر، روح، زندگي و رزق آنان در دنيا و در جاي آنان دربهشت ايجاد مي كند.

4. معيارهاي برتري افراد، علم و ايمان است؛ خدا دانشمندان و مؤمنان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 263

را با درجاتي بالا برده و بر ديگران برتري بخشيده و لازم است احترام آنان در مجالس حفظ شود و براي آنان جا باز كنند.

البته عمل به دستورهاي الهي و رعايت آداب معاشرت مجالس نيز نشانه اي از ايمان و آگاهي افراد است كه موجب افزايش درجات آنان مي شود.

5. در قرآن كريم، پنج چيز معيار برتري انسان ها شمرده شده است:

ايمان، علم، تقوا، بصيرت و جهاد. «1»

بنابراين، لازم است كه اين افراد در جامعه ي اسلامي جايگاه ويژه اي داشته باشند؛ همان طور كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي مجاهدان بدر كه پيش گام در ايمان و جهاد بودند، احترام ويژه اي قايل بود.

6. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

دانشمندان از شهيدان يك درجه بالاترند. «2»

و از امام علي عليه السلام روايت شده كه

اگر كسي در حال طلب علم از دنيا برود، بين او و پيامبران يك درجه فاصله است. «3»

و در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است كه

سه گروه در روز رستاخيز شفاعت مي كنند: پيامبران، دانشمندان و شهيدان. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و علم از معيارهاي برتري افراد در جامعه ي اسلامي است.

2. آداب معاشرت اسلامي را در

مجالس رعايت كنيد.

2. در مجالس به ديگران احترام بگذاريد و براي آنان جا بازكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 264

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي مجادله به فوايد صدقه دادن هنگام رازگويي با پيامبر صلي الله عليه و آله و مردود شدن ثروتمندان در اين آزمايش اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌبِمَا تَعْمَلُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه با فرستاده (خدا) رازگويي مي كنيد پس پيش (از آن) بخشش صادقانه اي تقديم داريد؛ اين براي شما بهتر و پاك كننده تر است؛ و اگر نيافتيد پس مسلماً خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.* آيا بيمناك شديد كه پيش از رازگوييتان بخشش هاي صادقانه تقديم داريد؟! پس در اين هنگام كه انجام نداده ايد، و خدا توبه شما را پذيرفت، پس نماز را برپا داريد و [ماليات زكات را بپردازيد و از خدا و فرستاده اش اطاعت كنيد؛ وخدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از ثروتمندان درگوشي با پيامبر صلي الله عليه و آله صحبت مي كردند و بدين

وسيله فخر فروشي مي كردند و اين كار موجب تضييع وقت پيامبر صلي الله عليه و آله و ناراحتي مستضعفان اصحاب مي شد. آيه ي فوق فرود آمد و دستور داد هركس مي خواهد با پيامبر صلي الله عليه و آله درگوشي صحبت كند، بايد به فقيران صدقه بدهد، ولي آنان صدقه ندادند و از رازگويي دست برداشتند و تنها كسي كه با صدقه دادن مكرر خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و به آيه ي فوق عمل كرد علي عليه السلام بود. سپس آيه ي دوم فرود آمد و با ملامت ثروتمندان، اجازه ي رازگويي بدون صدقه را صادر كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 265

نكته ها و اشاره ها:

1. صدقه دادن براي رازگويي با پيامبر صلي الله عليه و آله يك حكم موقت براي آزمايش مردم بود و پس از مدتي نسخ گرديد، يعني حكم بعدي آمد و اعلام كرد كه زمان وجوب صدقه دادن تمام شده است.

2. از آن جا كه ثروتمندان براي فخر فروشي با پيامبر صلي الله عليه و آله رازگويي مي كردند و اين كار موجب تضييع وقت پيامبر صلي الله عليه و آله و آزار مؤمنان مستضعف مي شد، دستور صدقه دادن پيش از ملاقات با پيامبر صلي الله عليه و آله صادر شد؛ يعني هركس مي خواهد با رهبر اسلام ملاقات خصوصي كند بايد حقّ ويزيت بپردازد؛ البته اين پول صدقه اي براي بينوايان بود.

اين حكم موجب مي شد كه مراجعات به پيامبر صلي الله عليه و آله كاهش يابد، ثروتمندان به ثواب برسند

و دل هاي آنان پاك شود و نيز مالي به بينوايان برسد.

آري؛ صدقه دادن موجب به ثواب رسيدن افراد صدقه دهنده بود. همان طوري كه موجب بهره مندي بينوايان مي شد و قلوب ثروتمندان را از آلودگي به محبت دنيا پاك مي كرد و محيط فكري و اجتماعي مسلمانان را پاكيزه مي گرداند.

3. در احاديث متعددي از شيعه و اهل سنت روايت شده كه تنها كسي كه به آيه ي فوق عمل كرد امام علي عليه السلام بود كه يك دينارداشت و آن را با ده درهم عوض كرد و هرگاه مي خواست به ملاقات پيامبر صلي الله عليه و آله برود يك درهم صدقه مي داد: اين مطلب را يكي از امتيازات بزرگ امام علي عليه السلام در كنار ازدواج با فاطمه عليها السلام وجريان خيبر برشمرده اند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 266

4. حكم صدقه دادن قبل از ملاقات خصوصي با پيامبر صلي الله عليه و آله حدود ده روز ادامه داشت «1» اما كسي غير از علي عليه السلام به اين حكم عمل نكرد و روشن شد كه رازگويي هاي ثروتمندان با پيامبر صلي الله عليه و آله ضروري نبوده است؛ و خداي متعال ثروتمندان را ملامت كرد كه چرا ترسيدند اموالشان را در راه ملاقات با پيامبر صلي الله عليه و آله صرف كنند و با اعلام بازگشت خدا و توبه پذيري او، وجوب اين حكم برداشته شد. «2»

5. تعبير توبه و بازگشت خدا به سوي مردم، ممكن است به چند نكته اشاره داشته باشد:

الف) برخي از

مردم به خاطر رياكاري در رازگويي با پيامبر صلي الله عليه و آله ويا آزار پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان مرتكب گناه شده بودند و خدا توبه ي آنان را پذيرفت.

ب) خدا با لطف خود به سوي مردم بازگشت و حكم وجوب صدقه را برداشت تا مردم راحت تر بتوانند با پيامبر صلي الله عليه و آله رحمت گفت وگو كنند.

6. در پايان اين آيات به جا آوردن نماز و دادن زكات، و اطاعت از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله به مردم گوش زد شده است؛ يعني اين كه هر چند حكم وجوب صدقه از شما برداشته شد، بدانيد كه احكام واجب اسلام هم چنان پابرجاست و وظايف خود را فراموش نكنيد.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 267

1. براي ديدن يار از مال خود بگذريد.

2. مصرف اموال در راه ديدار با رهبر مسلمانان، موجب خير و پاكي است.

3. جز در موارد ضروري، ملاقات خصوصي از رهبر اسلام نخواهيد (و مزاحم او نشويد).

4. شرايط سختي بر بينوايان براي ديدار رهبر اسلام قرار ندهيد.

5. محك تجربه كه به ميان آيد، بسياري از فخر فروشان روسياه مي شوند.

6. فخر فروشان از بذل مال در راه رهبر اسلام مي ترسند.

7. خدا حكم وجوب صدقه قبل از ملاقات با پيامبر صلي الله عليه و آله را برداشت.

8. برنامه هاي عبادي و اقتصادي و اطاعت واجب را به دست فراموشي نسپاريد كه خدا شما را تحت نظر دارد.

9. بسياري از مردم ملاقات با رهبر اسلام را بدون

هزينه ي مالي دوست دارند.

10. اگر ملاقات خصوصي با رهبر اسلام را دوست داريد، (هم چون علي عليه السلام) دل از مال دنيا بركنيد. «1»

قرآن كريم در آيات چهاردهم تا شانزدهم سوره ي مجادله به ويژگي هاي منافقان و سوگندهاي دروغ آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

14- 16. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَا هُم مِنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَي الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ* أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ

آيا نظر نكرده اي به كساني كه با گروهي كه خدا بر آنان خشم كرده دوستي كردند؟! آنان از شما نيستند و (شما) از آنان نيستيد؛ و به دروغ سوگند ياد مي كنند، در حالي كه آنان مي دانند (كه دروغ مي گويند).* خدا عذابي شديد براي آنان آماده ساخته است، [چرا] كه بد است آنچه آنان انجام مي دادند!* سوگندهايشان را سپري قرار دادند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند؛ پس براي آنان عذابي خواركننده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 268

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از اوصاف و ويژگي هاي منافقان عبارت اند از:

الف) ارتباطات مخفي با دشمنان اسلام دارند؛

ب) سوگندهاي دروغ ياد مي كنند و از اين سوگندها به عنوان سپراستفاده مي كنند؛

ج) مردم را از راه خدا باز مي دارند؛

د) افرادي بدكردارند.

2. مقصود از قومي كه مورد خشم خدا قرارگرفتند، همان يهوديان هستند كه منافقان مدينه به طور پنهاني با آنان ارتباط داشتند «1» و در حقيقت از آنان خط مي گرفتند كه چگونه عمل كنند و

به مسلمانان ضربه بزنند.

3. در اين آيات قرآن ماهيت منافقان را افشاكرد كه نه مسلمان اند و نه يهودي، بلكه افرادي دوچهره هستند كه هر روز به شكلي در مي آيند.

البته منافقان به خاطر آن كه با يهود ارتباط دارند از دشمنان اسلام به شمار مي آيند «2» ولي در واقع يهودي هم نيستند.

4. منافقان براي مسلمانان سوگند دروغ مي خورند كه هدفي جز اصلاح ندارند ولي در همان حال به فساد و توطئه مي پردازند و سوگند آنها فقط سپر حفاظتي آنان است.

آري؛ سوگندهاي دروغ يكي از نشانه هاي منافقان است.

5. در اين آيات از عذاب منافقان با دوصفت شديد و خواركننده ياد شده است، كه ظاهراً هر دو صفتِ عذاب آخرت است. «3» از آن جا كه منافقان مي خواستند با رفتار و سوگند خود آبرويي به دست آورند، و بدين وسيله

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 269

قلب مؤمنان راستين را شديداً به درد مي آوردند، گرفتار عذاب شديد و خواركننده شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از سوگندهاي دروغشان بشناسيد.

2. منافقان از مقدسات به عنوان سپرمحافظتي استفاده مي كنند.

3. منافقان با دشمنان اسلام ارتباط دارند.

4. منافقان به اسلام و دشمنان اسلام وفادار نمي مانند (بنابراين كسي به آنان دل نبندد).

5. فرجام بدكرداري و نفاق، عذاب است.

***

قرآن كريم درآيات هفدهم و هيجدهم سوره ي مجادله به فرجام عذاب آلود منافقان در رستاخيز و سوگندهاي دروغ آنان

در آن جا اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ* يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَي شَي ءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ

هرگز اموالشان و فرزندانشان هيچ چيزي از [مجازات خدا را از آنان دفع نخواهد كرد؛ آنان اهل آتش اند، درحالي كه آنان در آن جا ماندگارند.* (يادكن) روزي را كه خدا همه ي آنان را برمي انگيزد و براي او سوگند ياد مي كنند، همان گونه كه براي شما سوگند ياد مي كنند؛ و مي پندارند كه آنان بر چيزي (سودمند دست يافته) اند؛ آگاه باشيد كه آنان فقط دروغ گويند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از ويژگي هاي منافقان عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 270

الف) سرمايه هاي مادي منافقان (اموال و فرزندانشان) براي آنان سودي ندارد و عذاب الهي را از آنها دفع نمي كند.

ب) منافقان جاودانه درآتش مي مانند.

ج) منافقان حتي در رستاخيز نيز دست از دروغ گويي خود برنمي دارند.

2. رستاخيز روزي است كه همه ي وسايل قطع مي شود و خويشاوندان و فرزندان و اموال انسان به حال او سودي ندارند، پس منافقان بر اموال و فرزندان خود تكيه نكنند.

3. رستاخيز ايستگاه ها و مواقف متعددي دارد كه در برخي از آنها به كسي اجازه ي سخن گفتن نمي دهند، چون در آن روز همه چيز آشكار است؛ و در برخي مواقف اعضا و جوارح انسان سخن مي گويند و در برخي ديگر انسان ها سخن مي گويند و از خود دفاع مي كنند. «1» هنگامي كه به

منافقان اجازه ي سخن گفتن داده مي شود، آنها سوگندهاي دروغ ياد مي كنند و مي پندارند كه اين ها برايشان سودي دارد.

4. منافقان كه در دنيا عادت داشتند سوگند دروغ ياد كنند، در رستاخيز نيز همين روش را ادامه مي دهند و مي پندارند كه اين سوگندها مي تواند عذاب را از آنان دفع كند، در حالي كه اين خيالي بيش نيست و خدا از همه ي اسرار درون و برون آنان آگاه است.

5. روحيات غلط انسان تا رستاخيز همراه او مي ماند و در آن جا نيز ظاهر مي گردد و گاهي انسان آن قدر بي شرم مي شود كه در رستاخيز نيز سوگند دروغ ياد مي كند و مي كوشد كه خدا را نيز فريب دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز سرمايه هاي مادي دنيوي كه در جهت عقيده ي توحيدي قرارنگرفته سودي نخواهد داشت.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 271

2. فرجام منافقان عذاب آلود است.

3. منافقان حتي در رستاخيز نيز روش خود را تغيير نمي دهند.

4. سوگند دروغ و خيال بافي از ويژگي هاي منافقان است.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي مجادله منافقان را حزب شيطان مي خواند و به عوامل انحراف و فرجام زيانبار آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ

شيطان بر آنان مسلّط شد و ياد خدا را از ياد آنان برد؛ آنان حزب شيطان اند.

آگاه باشيد كه حزب شيطان فقط

زيانكارند!

نكته ها و اشاره ها:

1. «شيطان» به معناي هر موجود شرير (از جن و انسان) است و گاهي به ابليس مشهور گفته مي شود كه ظاهراً در اين جا به معناي دوم است.

2. شيطان نخست بر منافقان تسلّط مي يابد «1» و ياد خدا را از ذهن و دل آنان مي برد و از اين رو منافقان كاملًا در اختيار قرار مي گيرند و از او پيروي مي كنند.

3. يكي از عوامل انحراف انسان و پيدايش نفاق در او، فراموشي ياد خداست؛ كسي كه از خدا غافل است و از عذاب او نمي هراسد، تقوا ندارد و مرز و قانون نمي شناسد و درنتيجه براي رسيدن به مقام و ثروت و خواسته هاي نفساني دست به هر كاري مي زند و كاملًا پيرو شيطان مي گردد.

4. پيروي از شيطان زيان آور است؛ چراكه سرمايه هاي مادي و معنوي انسان را نابود مي كند و عذاب الهي را به ارمغان مي آورد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 272

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان از حزب شيطان و زيانكار هستند.

2. شيطان در ذهن انسان نيز مي تواند تأثير گذارد و موجب فراموشي ياد خدا مي شود (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي مجادله به بيان سرنوشت پيروزمند پيامبران الهي و سرنوشت ذلت بار مخالفان آنان مي پردازد و مي فرمايد:

20 و 21. إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ* كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي

إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ

در حقيقت، كساني كه با خدا و فرستاده اش به شدّت مخالفت مي كنند، آنان در (زُمره ي) خوارترين (افراد) هستند.* خدا مقرّر داشته كه قطعاً، من و فرستادگانم پيروز مي شويم؛ [چرا] كه خدا نيرومندي شكست ناپذير است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از مسلمانان بعد از فتح روستاهاي حجاز گفتند: به زودي خدا روم و ايران را نيز براي ما فتح مي كند، و لي منافقان گفتند: تصور مي كنيد روم و ايران همانند روستاهاي حجازند؟ آيه ي فوق فرود آمد و وعده ي پيروزي پيامبر صلي الله عليه و آله را داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقابله و مقايسه است كه در اين آيات نيز از همين روش استفاده شده است؛ يعني سرنوشت دو گروه موافقان و مخالفان راه خدا را در برابر هم بيان كرده است تا مخاطبان بتوانند

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 273

با مطالعه ي آنها راه صحيح را انتخاب كنند.

2. قدرت خدا شكست ناپذير است و مخالفان او خوارترين و ذليل ترين موجودات هستند؛ چراكه همان اندازه كه خدا تواناست، مخالفان او ناتوان و ذليل اند.

3. تأكيدهاي متعددي كه در آيه ي 21 در مورد پيروزي خدا و پيامبرانش به كار رفته است «1» نشان مي دهد كه اين قانون نوشته شده و ثابت الهي است.

4. خدا و پيامبرانش در دنيا و آخرت پيروزند، برخلاف مخالفان كه همواره خوار و ذليل اند؛ ذلت مخالفان پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ بدر و حنين و فتح مكه ظاهر شد و در اقوام پيشين

نيز قوم عاد و ثمود و مانند آنها با عذاب هاي الهي نابود شدند و در آخرت نيز همگي با ذلّت وارد دوزخ مي شوند.

از همه مهم تر پيروزي منطقي و عقيدتي پيامبران الهي است كه مكتب آنان همواره بر مخالفان و اهل باطل پيروز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت ذلت باري در انتظار مخالفان راه خدا و پيامبران عليهم السلام است.

2. پيروزي خدا و پيامبران حتمي است (در آن ترديد نكنيد).

3. اگر پيروزي مي خواهيد در راه او و پيامبرانش گام نهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي مجادله به صفات حزب اللَّه و فرجام رستگار آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22. لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 274

هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز بازپسين بياورند، نمي يابي كه با كساني كه با خدا و فرستاده اش به شدت مخالفت ورزند، دوستي كنند، و گرچه پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خاندانشان باشند. اينان اند كه خدا ايمان را در دل هايشان نوشته و با روحي از (جانب) خود آنان

را تأييد كرد و آنان را در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه نهرها از زير [درختان] ش روان است، درحالي كه در آن جا ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان (نيز) از او خشنودند؛ آنان حزب خدا هستند؛ آگاه باشيد در واقع فقط حزب خدا رستگارند!

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه را چند گونه حكايت كرده اند: اول آن كه شخصي به نام «حاطب» نامه اي به اهل مكه نوشت و به آنان هشدار داد كه ممكن است پيامبر صلي الله عليه و آله براي فتح مكه حركت كند و وقتي نامه اش افشا شد، عذر آورد كه اقوام من درچنگ اهل مكه هستند و هدفم در امان ماندن آنان بود. «1»

و دوم آن كه فرزند «عبداللَّه بن ابيّ» منافق مشهور، هنگامي كه ديد پدرش به پيامبر صلي الله عليه و آله توهين كرد ناراحت شد و از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه ي قتل پدرش را خواست، ولي ايشان اجازه ندادند و فرمودند: با او مدارا كن. «2» البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق مقارن يا به مناسبت حوادث متعددي نازل شده باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در يك دل دو محبت متضاد نمي گنجد؛ يعني اگر كسي ايمان به خدا و معاد دارد و دوست دار راه خداست، نمي تواند دوستار دشمنان خدا و رسول او نيز باشد و اگر كسي چنين ادعايي كند، يا منافق و يا ضعيف الايمان است.

2. محبت پدر و فرزند و خويشاوند از عواطف انساني است كه اگر در راستاي محبت الهي باشد، نيكو است و موجب نزديكي انسان به خدا مي شود ولي اگر در

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 275

برابر محبت الهي قرار گيرد، ارزش خود را از دست مي دهد.

3. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هيچ كس ايمانش به خدا خالص نمي شود مگر آن كه خدا در نظرش محبوب تر از جانش و پدر و مادرش و فرزندش و خانواده اش و مالش و همه ي مردم باشد. «1»

4. در اين آيه براي حزب اللَّه كه محبت الهي را بر محبت دشمنان خدا ترجيح مي دهند، چند پاداش بيان شده است:

الف) ايمان در صفحه ي دل آنان نقش مي بندد و ثابت مي گردد؛

ب) امدادهاي الهي از طريق روح الهي در آنان دميده مي شود؛

ج) در بهشت جاويدان و پرنعمت وارد مي شوند؛

د) خدا از آنان راضي است و آنان نيز از خدا راضي اند؛

ه) مدال و لقب حزب اللَّه به آنان داده مي شود؛

و) فرجامي پيروزمند و رستگار خواهند داشت.

5. مقصود از روح الهي كه مؤمنان به وسيله ي آن تأييد مي شوند چيست؟

مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند: از جمله آن كه مقصود تقويت پايه هاي ايمان يا دلايل عقلي يا قرآن يا فرشته ي بزرگ الهي به نام روح است كه با ايجاد نوعي حيات معنوي جديد به مؤمنان امداد مي رساند. «2»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد مقصود و مصداق آيه ي فوق باشند.

6. از امام صادق عليه السلام در مورد آيه ي فوق روايت شده كه فرمودند:

هيچ مومني نيست مگر آن كه براي قلب و دل او دو گوش (باطني) است؛ گوشي كه وسوسه گر خنّاس در آن مي دمد و گوشي كه فرشته اي در آن مي دمد و مؤمن به وسيله ي اين فرشته تأييد

مي شود و اين سخن خداست كه فرمود: آنان را با روح او تأييد مي كند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 276

7. يكي از بزرگ ترين پاداش هاي الهي رضايت خدا از انسان و احساس خشنودي انسان از خداست. اين خشنودي دو طرفه به خاطر آن است كه خدا با لطف خود هرچه بنده اش مي خواهد به او مي دهد بلكه از فضل خود زيادتر مي دهد، چون از كردار و عقايد و اخلاق او راضي است.

8. قرآن كريم بارها از حزب خدا نام برده و آنان را افرادي پيروز و رستگار معرفي كرده است.

از مجموع آيات قرآن بر مي آيد كه حزب اللَّه كساني هستند كه دوست دار خدا و رسول و مؤمنان و اهل ولايت اند، و از دشمنان خدا و رسول صلي الله عليه و آله بيزارند. «1»

9. «فلاح» به معناي رستگاري و پيروزي بردشمن است كه انسان را به هدف مي رساند.

در حديثي از سلمان فارسي روايت شده كه به امام علي عليه السلام گفت:

هرگاه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسيدم، بر شانه ام مي زد و اشاره به تو مي كرد و مي فرمود: اي سلمان! اين (مرد) و حزبش رستگارند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به مبدأ ومعاد با محبت دشمنان خدا و پيامبر جمع نمي شود.

2. يا خدا را انتخاب كنيد، يا دشمنان خدا را.

3. پدران و فرزندان و خويشانتان را تا وقتي دوست بداريد كه دشمن خدا و پيامبر نباشند.

4. ترك دوستي با دشمنان دين، پاداش هاي معنوي و اخروي زيادي دارد.

5. حزب اللَّه را از ترك دوستي

با دشمنان خدا و رسول اللَّه بشناسيد.

6. ايمان ثابت، تأييدات الهي و فرجامي بهشتي و رستگاري از الطاف الهي نسبت به حزب اللَّه است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 277

بخش هشتم: سوره ي حشر

اشاره

معرفي خدا از طريق نام ها و صفات نيكو

بيان احكام و مقررات جنگ در اسلام

خطر يهود و منافقان و پيوند آنها بر ضد اسلام

فراموشي خدا و پيامدهاي آن

تسبيح عمومي موجودات

تأثير قرآن در پاكسازي روح و جان آدمي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 279

اول: سيماي سوره ي حشر

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «حشر» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 24 آيه، 445 كلمه و 1912 حرف است.

اين سوره صدمين سوره ي قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «بيّنه» و قبل از سوره ي «نصر») و پنجاه و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «حَشْر» و «بني نَضير».

اين نام ها از آيه ي دوم اين سوره برگرفته شده كه در آن از «حشْر» يعني گردآمدن مسلمانان براي تبعيد يهوديان «بني نضير» سخن گفته شده است.

اهداف

هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. تذكر صفات و اسماي نيكوي خدا؛

2. يادآوري معاد؛

3. بيان احكام و مقررات جنگ؛

4. بيان پيوندهاي پنهان منافقان و يهوديان.

مطالب

مطالبي كه در سوره ي حشر به چشم مي خورند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان تسبيح و تنزيه عمومي موجودات براي خدا (در آيات 1 و 24)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 280

2. بيان برخي اوصاف جمال و جلال و اسماي حُسناي خدا (در آيات 22- 24)؛

3. يادآوري معاد (در آيات 17- 18).

ب) اخلاق:

1. اندرزها و نصيحت هاي كلي نسبت به عموم مسلمانان (در آيات 7- 9)؛

2. تشويق به محبت مهاجرين و كمك به آنان (در آيه ي 9).

ج) احكام:

بيان احكام غنايم جنگي (در آيات 6- 7).

د) داستان:

ماجراي درگيري مسلمانان با يهوديان پيمان شكن بني نضير در مدينه كه نقش ستون پنجم دشمن را بازي مي كردند (در آيات 2- 10).

ه) مطالب فرعي:

1. مطالبي درباره ي منافقان مدينه كه با يهوديان همكاري داشتند (در آيات 11- 17)؛

2. توصيف قرآن و تأثيرآن در پاك سازي روح و جان (در آيه ي 21)؛

3. تذكر حيله هاي شيطان براي فريب انسان (در آيه ي 16)؛

4. فراموشي خدا سبب خودفراموشي مي شود (در آيه ي 19).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 281

دوم: محتواي سوره ي حشر

اشاره

قرآن كريم در اولين آيه ي سوره ي حشر به تسبيح گويي موجودات جهان و برخي صفات خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، براي خدا تسبيح مي گويد؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تسبيح همه ي موجودات آسمان ها و زمين چيست؟

در مورد تسبيح گويي آسمان ها و زمين و همه ي موجودات جهان مطالبي

ذيل آيه ي اول سوره ي حديد بيان كرديم.

هر گياهي كه از زمين رويد

وحده لاشريك له گويد آموزه ها و پيام ها:

1. در جهان زمزمه اي برپاست و همه ي موجودات (به زبان حال و قال) مشغول تسبيح خدايند (پس شما نيز از تسبيح و ياد او غافل نشويد).

2. كارهاي خدا حكيمانه و شكست ناپذير است (پس ساختار جهان را اين گونه ببينيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي حشر به شكست عبرت آموز يهوديان بني نضير و عوامل رواني و الهي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 282

او كسي است كه كساني از اهل كتاب را كه كفر ورزيدند، در نخستين گرد آمدن (و حركت دسته جمعي به سوي جنگ) از خانه هايشان بيرون راند؛ يقين نداشتيد كه بيرون مي روند و آنان (نيز) يقين داشتند كه دژهايشان مانع آنان از (عذاب) خدا مي شود، و [لي خدا از جايي كه نمي پنداشتند به سراغشان آمد و در دل هايشان وحشت افكند؛

خانه هايشان را به دستانشان و دستان مومنان ويران مي كردند؛ پس اي صاحبان بينش، عبرت بياموزيد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه حدود شش ماه پس از جنگ احد «1» يهود بني نضير كه در مدينه عهد شكني كردند، با مشركان مكه عليه مسلمانان هم داستان شدند و حتي نقشه ي ترور پيامبر صلي الله عليه و آله را كشيدند؛ از اين رو پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور جنگ با آنان را صادر كرد و به طرف قلعه هاي آنان حركت و آنها را محاصره نمودند. پس از چند روز محاصره، با هم مذاكره كردند و مقرر شد كه يهوديان بني نضير مدينه را ترك كنند و گروهي به سوي شام و گروهي به سوي خيبر رفتند.

البته آنان در هنگام ترك مدينه خانه هاي خود را به دست خويش خراب كردند، تا سالم به دست مسلمانان نيفتد. «2»

و آيه ي فوق به اين ماجرا اشاره دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حشر» در اصل به معناي حركت دادن جمعيت و خارج ساختن آنها از قرارگاه به سوي ميدان جنگ و مانند آن است. در اين جا مقصود حركت مسلمانان از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 283

مدينه به سوي قلعه هاي يهود بني نضير و يا اجتماع يهوديان است و از آن جا كه اين اولين اجتماع درنوع خود بود، به نام اولين گرد آمدن خوانده شد.

2. يهوديان دژهاي محكمي داشتند كه داراي امكانات مادي فراوان بود و كسي گمان نمي كرد آنان شكست بخورند و از آن جا اخراج شوند، ولي

اراده و قدرت الهي همه ي آنها را درهم شكست.

3. يكي از امدادهاي الهي به مؤمنان در جنگ ها آن است كه وحشت را به دل دشمنان آنان مي اندازد؛ ترس و وحشت ازلشكرهاي نامرئي و دروني است كه خدا به جان دشمنانش مي اندازد.

4. يهوديان بني نضير در اثر ترس كه بر آنان غلبه كرد، پيشنهاد مذاكره و ترك مدينه را پذيرفتند و هرچه مي توانستند از اموال خود برداشتند و به سوي شام و خيبر فراركردند و قلعه ها و باغ هاي خود را براي مسلمانان به جاي گذاشتند.

5. يهوديان از ترس آن كه مبادا خانه ها يا اشياي گران قيمت آنها به دست مسلمانان بيفتد آنها را خراب مي كردند؛ همان طوركه مسلمانان از بيرون اقدام به تخريب دژها مي كردند تا به آنها دست يابند.

و ممكن است تعبير خواب كردن خانه ها كنايه از ويراني زندگي آنان به دست خود و مسلمانان باشد. «1»

6. «عبرت» در اصل به معناي عبور است و كساني كه داراي بصيرت و چشم باريك بين هستند از ظاهر حوادث عبور مي كنند و به مطالب پشت پرده دست مي يابند، يعني به طور منطقي و قطعي از موضوعي به موضوع ديگر يا از ظاهر چيزي به هدف پنهان آن پي مي برند و عبرت مي گيرند.

آري؛ صاحبان بصيرت از شكست قوم قدرتمند يهود در مدينه عبرت مي آموزند كه هركس در برابر خدا و پيامبرش مخالفت كند سرنوشت مشابهي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 284

7. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

بيش ترين عبادت ابوذر، تفكر

و عبرت گرفتن بود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از شكست يهوديان در برابر مسلمانان عبرت بياموزيد و پند بگيريد (و ديگر با اسلام مخالفت نكنيد).

2. دژهاي محكم نيز مانع اجراي اراده ي الهي نمي شود.

3. وحشت آفريني يكي از راه هاي پيروزي بر دشمن است.

4. اگر خدا بخواهد، كاري مي كند كه دشمنان اسلام به دست خود خانه هاي خود را خراب كنند.

***

قرآن كريم در آيات سوم تا پنجم سوره ي حشر به عوامل مجازات يهوديان بني نضير اشاره مي كند و مي فرمايد:

3- 5. وَلَوْلَا أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ* مَا قَطَعْتُم مِن لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَي أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ

و اگر نبود كه خدا ترك خانه ها را بر آنان مقرر كرده بود، حتماً، آنان را در دنيا عذاب مي كرد؛ و براي آنان در آخرت عذاب آتش است!* اين به خاطر آن است كه آنان با خدا و فرستاده اش مخالفت ورزيدند؛ و هر كس با خدا مخالفت كند، پس حتماً خدا سخت كيفر است!* آنچه از درخت خرماي ممتاز كه قطع كرديد يا آنها را ايستاده بر ريشه هايش واگذاشتيد، پس به رخصت خدا بود؛ و براي اين بود كه نافرمانان را رسوا كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 285

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات

به چند عامل عذاب و مجازات يهوديان بني نضير اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) مخالفت و دشمني با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله؛ يهوديان بني نضير نسبت به مسلمانان پيمان شكني كردند و با مشركان برضد اسلام همگام شدند و نيز نقشه ي ترور پيامبر صلي الله عليه و آله را كشيدند.

ب) يهوديان بني نضير افرادي فاسق و نا فرمان بودند.

2. در اين آيه به ترك وطن و تبعيد و اخراج و آوارگي يهوديان بني نضير از مدينه اشاره شده است كه يكي از مجازات هاي آنان بود؛ البته اين دشمنان خدا استحقاق زيادتري براي مجازات داشتند ولي خدا اراده نكرده بود كه بيش از اين آنان را مجازات كند و مجازات اصلي آنان را به رستاخيز واگذاشت.

3. يكي از سنت ها وقانون هاي الهي اين است كه هركس از خدا جدا شود و به دشمني با او برخيزد «1» گرفتار عذاب خدا مي شود و روشن است كه دشمني با پيامبر خدا، دشمني با خداست.

4. خداي متعال داراي صفات متفاوت است؛ او در مورد كساني كه با خدا دشمني ورزند، مجازات شديدي دارد و در مورد كساني كه به طرف او آيند بخشنده و مهربان است.

5. مفسران حكايت كرده اند كه در هنگام محاصره ي دژهاي يهوديان بني نضير، برخي از مسلمانان اقدام به قطع درختان خرما در اطراف آن قلعه ها كردند. شايد اين كار براي ايجاد فضاي گسترده براي افزودن قدرت مانور رزمندگان در جنگ و يا براي تحريك يهوديان بود تا از قلعه ها بيرون

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 286

بيايند، چون يهوديان وارد دژهاي محكم خود شده بودند كه تسلّط بر آنها مشكل بود، ولي با اين حال، چون اموال و درختان خرماي خود را بسيار دوست داشتند، ممكن بود به خاطر حفاظت آنها از قلعه ها بيرون بيايند.

6. يكي از قوانين جنگ در اسلام اين است كه به هنگام حمله به دشمن نبايد درختان را قطع كرد و زراعت ها را آتش زد و حيوانات را كشت، ولي اين كار در جنگ با بني نضير اتفاق افتاد؛ چرا كه قطع درختان خرماي يهوديان براي آماده سازي فضاي نبرد و يا بيرون كشيدن دشمن از قلعه و تسريع در پيروزي مؤثر و ضروري بود.

7. يهوديان بني نضير از بالاي قلعه ها به قطع درختان اعتراض كردند و گفتند: اي محمد! تو كه اين كارها را منع مي كردي، پس اين چه برنامه اي است كه مسلمانان اجرا مي كنند؟!

در اين آيات پاسخ آنان بيان شده كه قطع درختان و منع از آن هر دو به خواست الهي بوده نه براساس هواي نفس كسي. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان به خاطر اعمالشان، مستحق مجازات سختي در دنيا و آخرت اند.

2. دشمني با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله وفسق و نافرماني از عوامل مجازات است.

3. مجازات اقتصادي دشمن كنترل شده و طبق دستورهاي الهي باشد.

4. تبعيد و خواري يهوديان (به خاطر اعمال آنان و) خواست خدا بوده است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 287

قرآن كريم در آيات ششم و هفتم سوره ي حشر به قانون غنايم بدون جنگ و موارد مصرف آنها و راه جلوگيري از انباشت ثروت در جامعه و لزوم پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

6 و 7. وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَي رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَي مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ* مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَي رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَي فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِمِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و آنچه از (غنايم) آن (يهودي) ها كه خدا به فرستاده اش باز گردانده است، پس براي (به دست آوردن) آن هيچ اسب و شتري نتاختيد؛ و ليكن خدا فرستادگانش را برهر كس بخواهد مسلّط مي سازد؛ و خدا بر هر چيز تواناست.* آنچه از (غنايم) اهل آبادي ها كه خدا به فرستاده اش بازگردانده است، پس فقط براي خدا و براي فرستاده [اش و براي نزديكان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه مانده است، تا (ثروت ها) در ميان توانگران شما [دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [ي خدا] براي شما آورده، پس، آن را بگيريد (و اجرا كنيد)، و آنچه شما را از آن منع كرد، پس خودداري كنيد؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد كه خدا سخت كيفر است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پس از شكست يهوديان بني نضير و اخراج

آنان از مدينه، اموال و باغ هاي آنان باقي ماند؛ از اين رو جمعي از سران قبايل مسلمانان خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و از او خواستند كه طبق روش جاهليت عرب، برگزيده ها و يك چهارم غنايم براي پيامبر باشد و بقيه را در اختيار آنان قرار دهد تا ميان خود تقسيم كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 288

ولي آيه ي فوق فرود آمد و بيان كرد كه اين غنايم چون بدون جنگ به دست آمده است در اختيار رهبر مسلمانان است تا در موارد خاص مصرف كند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از غنايم يهوديان بني نضير ياد شده كه بدون جنگ به دست مسلمانان افتاد چرا كه قلعه هاي بني نضير در كنار مدينه و با يك لشكر كشي بدون نبرد فتح شد و اين نشانه اي از امداد الهي به پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان بود. البته قرآن در اين واقعه حكم كلي اين غنايم را بيان كرده است.

2. در اين آيات از غنايمي كه به دست پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان افتاد با عنوان «افاءَ» (رجوع كرد و بازگشت) ياد شده است. شايد اين تعبير اشاره به آن باشد كه خدا اين غنايم را در اصل آفرينش جهان براي پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان قرار داد و ديگران در پرتو اينان از اين اموال استفاده مي كنند.

3. غنايمي كه به دست مسلمانان مي افتد دو صورت دارد:

الف) غنايمي كه با

جنگ به دست مي آيد كه يك پنجم آن در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله قرار مي گيرد تا در مواردي خاص مصرف كند و بقيه بين رزمندگان اسلام تقسيم مي شود. «2»

ب) غنايمي كه بدون جنگ به دست مي آيد كه همه ي آن اموال در اختيار پيامبر قرار مي گيرد تا در مواردي مشخص مصرف كند؛ زيرا اين اموال بدون زحمت و جنگ و با تدبير رهبر مسلمانان به دست آمده است.

4. در اين آيات بيان شده كه غنايم بدون جنگ به چند قسمت تقسيم مي شود:

الف) بخش اول براي خداست.

ب) بخش دوم براي پيامبر صلي الله عليه و آله است كه در مصارف شخصي يا مقامي خويش مصرف مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 289

ج) بخش سوم براي خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه و آله است، يعني سادات كه از گرفتن زكات منع شده اند. «1»

د) بخش چهارم براي كودكان يتيم و بي سرپرست است.

ه) بخش پنجم براي بينوايان است.

و) و بخش ششم براي مسافراني است كه در راه مانده اند و پول آنان به اتمام رسيده است.

البته در مورد اين كه يتيمان و بينوايان ودر راه ماندگان بايد از سادات باشند يا عموم مردم را شامل مي شود، بين علماي اسلام اختلاف است. هر چند قرائني عموميت را تأييد مي كند. «2»

5. با آن كه خدا نيازي به اموال و غنايم مردم ندارد، سهمي براي خود در نظر گرفته است. اين كار نوعي تشريف است تا گروه هاي ديگر سهم خود را در كنار سهم خدا ببينند و

احساس حقارت نكنند؛ علاوه بر آن كه سهم خدا در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله قرار مي گيرد تا با صلاح ديد او مصرف شود.

6. آيه ي ششم سوره ي حشر، غنايم بدون جنگ را در اختيار پيامبر قرارداده و آيه ي هفتم موارد مصرف آن را مشخص ساخته است؛ بنابراين موارد شش گانه، موارد اولويت دار مصرف را مشخص مي كند.

7. در اين آيات يك اصل كلي اقتصاد اسلامي بيان شده است و آن اين كه برنامه ريزي اقتصادي بايد طوري باشد كه ثروت جامعه بين ثروتمندان دست به دست نگردد و موجب انباشت ثروت در دست اقليت و محروميت اكثريت جامعه نشود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 290

اين كار مي تواند با احترام مالكيت خصوصي، از طريق مقررات تحصيل ثروت و ماليات ها اجرا گردد، همان طور كه مي تواند از طريق توزيع عادلانه ي ثروت هاي عمومي و انفال «1» صورت گيرد.

8. در اين آيه به يك اصل اساسي در نظام اسلامي نيز اشاره شده است كه همان اصل پيروي از رهبر و مدير جامعه ي اسلامي است؛ يعني هنگامي كه پيامبر امر يا نهي كرد، همه بايد اطاعت كنند و سخن او را در زمينه ي اقتصادي، عبادي و اجتماعي بپذيرند؛ چراكه او معصوم و نماينده و سخن گوي خداست و اين دليلي بر حجّيت سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله نيز هست.

9. وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از وفات ايشان به عهده ي امامان معصوم عليهم السلام و بعد از آنان به عهده ي مجتهد داراي شرايط و

رهبر جامعه ي اسلامي است؛ بنابراين، غنايم در اختيار او قرار مي گيرد تا با صلاح ديد او مصرف شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي رهبران الهي با اراده ي الهي است (و او طبق مصلحت عمل مي كند).

2. غنايم بدون جنگ، در اختيار رهبر مسلمانان است.

3. غنايم بدون جنگ را بين رهبر مسلمانان و سادات و يتيميان و بينوايان و در راه ماندگان تقسيم كنيد.

4. برنامه ريزي اقتصادي جامعه طوري باشد كه ثروت در يك قطب جامعه انباشته نشود.

5. سخن پيامبر (و رهبر اسلام) براي شما لازم الاجراست.

6. بي تقوايي و نافرماني از رهبر اسلام عذاب شديدي دارد.

*** تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 291

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي حشر به مهاجران و صفات آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمَوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

(اين غنايم) براي نيازمندان مهاجري است كه از خانه هايشان و اموالشان بيرون رانده شده اند، در حالي كه بخششي و خشنودي اي از خدا مي جويند و خدا و فرستاده اش را ياري مي كنند؛ تنها آنان راست گويان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به مهاجران فقيري اشاره شده كه مصداق بينوايان و در راه ماندگان هستند و از اين رو مستحق دريافت غنايم بدون جنگ اند كه موارد مصرف آن در آيه ي قبل بيان شد. اين مهاجران در مكه افراد فقيري

نبودند، اما به هنگام مهاجرت به مدينه اموال خود را در مكه برجاي گذاشتند و در مدينه فقير به شمار مي آمدند.

2. در اين آيه سه ويژگي براي مهاجران بيان شده است:

الف) آنان اخلاص داشتند و به دنبال ثواب و بخشش الهي در بهشت و خشنودي او بودند، «1» نه به دنبال جمع آوري ثروت و مقام.

ب) مهاجران اهل جهاد در راه خدا و ياري گر پيامبر صلي الله عليه و آله بودند و اين روش مستمر آنان بود. «2»

ج) مهاجران اهل صدق و راستي بودند؛ يعني ادعاهاي خود در مورد ايمان، محبت به پيامبر و طرف داري از حق را اثبات كردند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 292

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشي از غنايم بدون جنگ را به مهاجران بدهيد كه در مبارزات اسلامي صدمه ديده و آزرده شده اند.

2. مهاجران واقعي، مجاهدان راستين اند و هدف مادي ندارند.

3. چشم شما به دست مردم نباشد، بلكه به فضل و خشنودي خدا بينديشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي حشر به ويژگي هاي انصار و رابطه ي رستگاري با بُخل زدايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و (نيز) كساني (از انصار) كه پيش از آن (مهاجر) ان

در سراي (اسلام) و ايمان (: مدينه) جاي گرفته بودند، هركس به سوي آنان هجرت كرد، دوست مي دارند و در سينه هايشان نسبت به آنچه به آن (مهاجر) ان داده شده، نيازي نمي يابند و (مهاجران) را بر خودشان برمي گزينند (و ترجيح مي دهند) و گرچه آنان نيازمند باشند؛ و هركس از (بي گذشتي و) آزمندي خودش نگاه داشته شود، پس تنها آنان رستگارند.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از پيروزي بر يهوديان بني نضير به انصار فرمود: اگر مايل هستيد، اموال وخانه هايتان را با مهاجران تقسيم كنيد و در غنايم بني نضير شريك شويد و اگر مي خواهيد اموال و خانه هايتان از آن شما باشد و از اين غنايم بهره اي نبريد؟!

انصار گفتند: ما اموال و خانه هايمان را با مهاجران تقسيم مي كنيم و چشم داشتي به غنايم هم نداريم و مهاجران را برخود مقدم مي شماريم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 293

آيه ي فوق فرود آمد و اين روحيه ي ايثارگرانه ي انصار را ستود. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين موارد مصرف غنايم غير جنگي بيان شد و اين آيه افراد فقير و ايثارگران انصار را از مستحقان دريافت آن غنايم برمي شمارد.

و در روايات تاريخي نيز آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بخشي از غنايم بني نضير را به چند نفر از انصار دادند. «2»

2. در اين آيه از مدينه با عنوان سراي (اسلام و) ايمان ياد شده است؛ پايگاه اصلي اسلام در آن زمان مدينه بود، كه انصار در آن

ساكن بودند.

همين انصار قبل از هجرت دو بار به مكه آمدند و با پيامبر صلي الله عليه و آله پيمان بستند و يكي از مسلمانان به نام «مَصعب بن عُمير» را براي تبليغ به مدينه بردند و افكار عمومي شهر را براي ورود پيامبر صلي الله عليه و آله و مهاجران آماده كردند.

3. در اين آيات چند صفت و ويژگي براي انصار برشمرده شده است:

الف) آنان دوست دار مهاجران هستند؛

ب) انصار نسبت به غنايمي كه به مهاجران فقير داده مي شود احساس نياز نمي كنند و حسد نمي ورزند و با بلندنظري به اين مسأله مي نگرند؛

ج) افرادي ايثارگرند و در تنگ دستي هم مهاجران را برخود مقدم مي دارند و از اموال خود به آنان مي بخشند؛ ترك كام خود بگيرند تا برآيد كام دوست.

4. روشن است كه صفاتي كه در اين آيات براي مهاجران و انصار بر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 294

شمرده شده است براي ياران راستين و استوار پيامبر صلي الله عليه و آله است، و كساني كه بعداً از راه پيامبر صلي الله عليه و آله جدا شدند و راه نفاق يا جنگ با جانشين پيامبر صلي الله عليه و آله، امام علي عليه السلام را در پيش گرفتند، از مصاديق اين آيات به شمار نمي آيند.

5. هركس اهل بخشش باشد و بُخل نورزد، رستگار مي شود ولي انسان بخيل از ثواب و بهشت و رستگاري دور مي شود.

آز بگذار و پادشاهي كن

گردن بي طمع بلند بود (سعدي)

6. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمودند:

شَحيح از بخيل شديدتر است؛ چون بخيل كسي است كه در مورد آنچه دارد بخل مي ورزد، اما شحيح نسبت به آنچه در دست مردم است و آنچه خود دارد بخل مي ورزد، تا آن جا كه هرچه در دست مردم مي بيند آرزو مي كند كه از راه حلال يا حرام از آنِ او باشد و به آنچه خدا روزي اش كرده قانع نمي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. انصار هم ممكن است سهمي از غنايم غير جنگي داشته باشند.

2. مهاجران و آوارگانِ مبارزات اسلامي را دوست داشته باشيد.

3. نسبت به مهاجران ايثارگرانه برخورد كنيد و آنها را برخود مقدم بشمريد.

4. بُخل زدايي از خويش از عوامل رستگاري است.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي حشر به تابعين و ويژگي ها و دعاهاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤوفٌ رَحِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 295

و (نيز) كساني (از تابعين) كه بعد از آنان آمدند، مي گويند: « [اي پروردگار ما! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند بيامرز و در دل هاي ما، براي

كساني كه ايمان آوردند كينه اي قرار مده؛ [اي پروردگار ما! مسلماً، تو مهربانِ مهرورزي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به «تابعين» يا پيروان اشاره دارد، يعني كساني كه بعد از انصار و مهاجران صدر اسلام آمدند. اين تعبير همه ي مسلمانان را تا روز رستاخيز شامل مي شود.

2. در آيات پيشين به برخي موارد مصرف غنايم غير جنگي و استحقاق مهاجران و انصار نسبت به آنها و در اين آيه به استحقاق تابعين نسبت به اين غنايم اشاره شده است. «1»

3. در اين آيه به سه ويژگي تابعين اشاره شده است:

الف) به فكر اصلاح خويش و طلب آمرزش از خدا هستند؛

ب) به پيش گامان ايمان احترام مي گذارند و از آنان به عنوان برادران بزرگ تر ياد كرده، در مورد آنان دعا مي كنند.

ج) مي كوشند كه درون خود را پاك سازند و كينه و حسد و دشمني را از دل بزدايند «2» و در اين راه از خدا ياري مي طلبند.

4. بايد روح محبت و صفا و برادري بر جامعه ي اسلامي حاكم باشد و به پيش گامان جهاد و مهاجرت احترام گذاشته شود و هرگونه كينه و حسد از دل ها شسته شود.

نام نيك رفتگان ضايع مكن

تا بماند نام نيكت پايدار (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. به پيش گامان اسلام و پيش كسوتان هر كار نيك، احترام بگذاريد.

2. نسبت به پيش گامان اسلام كينه و حسد نداشته باشيد.

3. برادران ايماني خود را در دعاهايتان شريك سازيد.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم و دوازدهم سوره ي حشر به منافقان و دورغ گويي آنان و رابطه ي آنها با دشمنان اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

11 و 12. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نَافَقوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَروا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ* لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لَا يَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ

آيا به سوي كساني كه دورويي نمودند نظر نكرده اي، كه به برادرانشان، (همان) كساني از اهل كتاب كه كفر ورزيدند، مي گفتند: «اگر بيرون رانده شديد، قطعاً، با شما خارج مي شويم و هرگز درباره ي شما از هيچ كس اطاعت نمي كنيم؛ و اگر با شما پيكار شود، قطعاً، شما را ياري مي كنيم.» و خدا گواهي مي دهد كه آنان حتماً دروغ گويان اند.* اگر (كافران) بيرون رانده شوند، با آنان بيرون نمي روند و اگر با آنان پيكار شود، آنان را ياري نمي كنند و اگر ياري شان كنند، حتماً، با عقب گرد (از آنان) روي برمي تابند؛ سپس ياري نخواهند شد.

شأن نزول:

حكايت شده كه درهنگام درگيري مسلمانان با يهوديان بني نضير، يكي از سران منافقان به نام «عبداللَّه بن ابي» مخفيانه براي يهوديان پيام داد كه

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 297

محكم بايستيد كه ما با شما هستيم؛ و آنان را به مخالفت با پيامبر صلي الله عليه و آله تشويق كرد. در آيات فوق به اين ماجرا اشاره كرده است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. گروهي

از مردم در ظاهر مسلمان هستند ولي در باطن ايمان ندارند و بادشمنان اسلام رابطه برقرار مي كنند و قول همكاري به آنان مي دهند و به مسلمانان خيانت مي كنند.

جريان نفاق از صدر اسلام در اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشت و بعد از وفات ايشان نيز ادامه يافت و در عصر حاضر نيز منافقاني در بين مسلمانان وجود دارند كه لازم است شناخته شوند و از خيانت آنان جلوگيري شود.

2. در اين آيات به سه وعده ي منافقان به دشمنان اسلام اشاره شده است:

الف) خود را همراه دشمنان اسلام در خروج از شهر معرفي مي كنند.

ب) اعلام مي كنند كه ما از دستورات رهبر اسلام اطاعت نمي كنيم.

ج) در هنگام جنگ از دشمنان اسلام حمايت مي كنند و به نفع آنان وارد جنگ مي شوند.

3. خداي متعال در اين آيات نوعي افشاگري عليه منافقان كرده و بيان نموده كه منافقان به وعده هاي خود عمل نخواهند كرد و دروغ گو هستند؛ پس نبايد كسي به وعده هاي آنان دل خوش دارد.

4. منافقان از ميدان جنگ مي گريزند و دوستان خود را تنها مي گذارند.

5. كافران اهل كتاب، يعني يهوديان بني نضير برادران منافقان بودند.

منافقان همواره برادران كافران هستند و در پنهان با آنان همكاري مي كنند، البته برادراني بي وفا و دروغ گو.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 298

6. آيات فوق در مورد منافقان صدر اسلام و يهوديان بني نضير است، اما مخصوص آنان نيست بلكه اصول كلي را در مورد حركت نفاق بيان مي كند و هشدارهاي كوبنده اي مي دهد كه لرزه براندام هر منافقي مي اندازد.

آموزه ها

و پيام ها:

1. در هر زماني، منافقاني وجود دارند كه ره به روي باطل مي برند (پس مواظب باشيد) (م).

2. در حالات منافقان مطالعه كنيد و ارتباط آنان با دشمنان و دروغ گويي آنان را كشف كنيد.

3. منافقان برادران كفّار و داراي روابط پنهان با آنان هستند.

4. منافقان وعده هاي دروغ به دوستان خود مي دهند.

5. منافقان به وعده هاي خود عمل نمي كنند و از ميدان مبارزه فرار مي كنند و دوستان خود را تنها مي گذارند.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي حشر به عوامل شكست يهود، هم چون ترس و تفرقه و ريشه هاي جاهلانه ي آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

13 و 14. لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ* لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُريً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّي ذلِكَ بَأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ

مسلماً، شما در دل هاي آنان ترس انگيزتر از خدا هستيد؛ اين به خاطر آن است كه آنان گروهي هستند كه به طور عميق نمي فهمند.* (يهوديان) همگي با شما پيكار نمي كنند، مگر در آبادي هاي دژدار يا از پشت ديوارها. سختي (جنگ) آنان ميان (خود) شان شديد است، آنان را جمع (متحد) مي پنداري، در حالي كه دل هايشان جداست؛ اين به خاطر آن است كه آنان گروهي هستند كه خردورزي نمي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 299

نكته ها و اشاره ها:

1. اين

آيه عوامل شكست يهوديان بني نضير در برابر مسلمانان را بيان كرده است، اما به يك قانون كلي درمورد شكست گروه ها اشاره دارد، كه شامل همه ي يهوديان و دشمنان اسلام در طول تاريخ مي شود.

2. چند عامل موجب شكست انسان و جوامع مي شود:

الف) ترس از مردم در دل انسان بيش از هراس از خدا باشد كه در اين صورت توكّل برخدا را از دست مي دهد و در ميدان مبارزه از انسان هاي همانند خود مي ترسد و مي گريزد.

ب) تفرقه بين يك جمعيت از عوامل شكست آنهاست بر خلاف هم دلي و اتحاد كه عامل پيروزي است.

3. عدم تفكر و درك عميق زمينه ساز ترس از غير خدا و تفرقه است؛ اگر كسي حقايق هستي را به طور عميق درك كند متوجه مي شود كه همه ي قدرت ها از آنِ خداست، پس با توكل بر او ترس از غير خدا معنا ندارد، و نيز اگر انسان درست بينديشد فوايد وحدت را درك مي كند و به طرف تفرقه و اختلاف با برادران خود نمي رود و شكست نمي خورد.

4. يهود از رويارويي با مسلمانان و جنگ مستقيم با آنان هراس دارند و به دژها پناه مي برند. اين روش جنگي يهود در عصر ما هم ادامه دارد؛ صهيونيست ها در دژ اسرائيل پناه گرفته، عليه مسلمانان سنگ اندازي مي كنند و هرگاه مستقيم با مسلمانان روبه رو شدند طعم شكست را چشيدند.

5. در اين آيه به اختلافات دروني يهود اشاره شده است؛ يعني يهوديان با تبليغات شديد، خود را ملتي واحد و متحد جلوه مي دهند، در حالي كه احزاب و افكار مختلف و متفرقي هستند يهوديان عصر ما نيز چنين اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كسي دركي عميق داشته باشد، بيش از آن

كه از مردم بترسد از خدا مي هراسد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 300

2. عدم درك عميق حقايق زمينه ساز ترس از غير خدا (و شكست در مبارزه) است.

3. خردورزي زمينه ساز وحدت است.

4. تفرقه هاي دروني ملت ها عامل محصور شدن (و شكست) آنهاست.

5. دشمنان اسلام از شما مي ترسند و با شما جنگ مستقيم نمي كنند.

6. دشمنان اسلام گرفتار كم خردي و تفرقه ي دروني اند (از اين رو شكست خواهند خورد).

7. اگر مي خواهيد بر دشمن پيروز شويد با تفكر، ترس را از خود دور كنيد (كه ترس و پيروزي با هم جمع نمي شوند).

8. خردورزي افراد را تقويت كنيد تا هم دل شويد و وحدت پيدا كنيد.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هفدهم سوره ي حشر با بيان دو مثال، فريبكاري و فرجام عذاب آلود دشمنان اسلام را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

15- 17. كَمَثَلِ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِيباً ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبِّ الْعَالَمِينَ* فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذلِكَ جَزَاؤُا الظَّالِمِينَ

(مثال آنان) همانند مثال كساني است كه اندك زماني پيش از آنان بودند؛ سنگيني (كيفرِ) كارشان را چشيدند و براي آنان عذاب دردناكي است!* و (نيز) همانند مثال شيطان است آن گاه كه به انسان گفت: «كافر شو.» و هنگامي كه كفر ورزيد، (شيطان) گفت:

«در واقع، من نسبت به تو تعهدي ندارم؛ كه من از خدا، پروردگار جهانيان مي ترسم.»* پس فرجام آن دو اين شد كه هردو در آتش اند، در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ و اين كيفر ستمكاران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه از مثال هاي جالب و تشبيه هاي گويا استفاده مي كند تا مطلب را براي مخاطب روشن سازد. اين

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 301

آيات نيز با استفاده از اين روش سرنوشت يهوديان بني نضير را روشن و به عوامل انحراف و كيفر آنان اشاره كرده تا عبرتي براي ديگران باشد.

2. مقصود از مثال اول در آيه ي پانزدهم سوره ي حشر چه كساني هستند؟

مفسران در اين مورد دو ديدگاه دارند:

الف) گروهي برآن اند كه مقصود يهوديان بني قينقاع هستند كه ثروتمندان مغرور مدينه بودند و مسلمانان را تهديد مي كردند و سرانجام بعد از جنگ بدر از مدينه تبعيد شدند.

ب) گروهي از مفسران نيز برآن اند كه منظور مشركان مكه هستند كه در جنگ بدر شكست خوردند و نتيجه ي اعمالشان را ديدند.

البته با توجه به اين كه هردو جريان قبل از ما جراي بني نضير اتفاق افتاده است، ممكن است قرآن با اشاره به هر دو گروه، حال يهوديان بني نضير را به آنان تشبيه كرده باشد.

3. شيطان عامل انحراف و كفر انسان است؛ شيطاني كه انسان ها را با وعده هاي دروغ مي فريبد و سپس در هنگام نياز آنان را تنها مي گذارد و فرجامي عذاب آلود براي خود و آنان رقم مي زند.

البته عذاب

و كيفر كافران نتيجه ي كار خودشان است و شيطان كسي را مجبور به كاري نمي كند، بلكه فقط او را وسوسه مي كند ولي تصميم گيري وپيروي كار انسان هاست كه عذاب الهي در پي دارد.

4. در اين آيات وضعيت يهوديان بني نضير و منافقان مدينه به شيطان و پيروان او تشبيه شده است.

همان طور كه شيطان با وعده هاي دروغين مردم را به راه كفر مي كشاند سپس آنان را تنها مي گذارد. «1»

منافقان مدينه نيز به يهوديان بني نضير وعده ي ياري دادند ولي آنان را

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 302

ياري نكردند؛ منافقان شيطان صفت همانند شيطان عمل مي كنند و سرانجامِ هر دو گروه آتش است.

5. مقصود از انساني كه فريب شيطان را مي خورد، همه ي انسان هايي هستند كه براساس وعده هاي دروغين شيطان كفر مي ورزند و تنها مي شوند كه بعضي از مصاديق آنها ابوجهل در جنگ بدر «1» يا عابد بني اسرائيل و يهوديان بني نضير هستند.

6. نتيجه ي همكاري كفر و نفاق و شيطان و پيروان او شكست در دنيا و عذاب در آخرت است؛ اينان كه به خود و ديگران ستم كردند فرجامي جز آتش ندارند.

7. در اين آيات بيان شده كه حتي شيطان هم مي گويد: «من از خدا مي ترسم.» اين سخن شيطان يا فريبكاري جديد اوست كه براي فريب ازياري دوستان خود مي گويد و يا اين كه واقعاً از خدا مي ترسد.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت مشترك دشمنان اسلام شكست و عذاب است.

2. شكست و آوارگي نتيجه ي اعمال خود افراد است.

3. شيطان با وعده هاي دروغين شما را مي فريبد و در

هنگام نياز شما را تنها مي گذارد (پس مواظب وسوسه هاي شيطان باشيد).

4. حتي شيطان هم از خدا مي ترسد، ولي براي شما پنهان كاري مي كند.

5. پيروي از شيطان انسان را به كفر مي كشاند.

6. فرجام ستمكاري ماندگاري در آتش است.

7. با مثال هاي جالب سرنوشت و آينده ي افراد را در برابر آنها به تصوير بكشيد (تا عبرت بگيرند).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 303

قرآن كريم در آيات هجدهم تا بيستم سوره ي حشر خود فراموشي را نتيجه ي خدا فراموشي معرفي مي كند و با فراخواندن به تقوا به مقايسه ي اهل بهشت و دوزخ مي پردازد و مي فرمايد:

18- 20. يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ* وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ* لَا يَسْتَوِي اصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد و هرشخصي بايد بنگرد كه براي فرداي (رستاخيز) چه چيزي پيش فرستاده است؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد، كه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.* و هم چون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس (خدا) خودشان را از يادشان برد؛ فقط آنان نافرمانبردارند.* اهل آتش و اهل بهشت مساوي نيستند، فقط اهل بهشت كامياب اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات انسان را

به ياد خدا و معاد فرا مي خواند. ياد خدا و معاد موجب مي شود كه انسان در مورد كارهاي خود بينديشد و هدف هستي را در نظر بگيرد و اعمالش را پاك و خالص سازد و با تقوا شود.

2. آيه ي هجدهم دو بار انسان را به تقوا فراخوانده است كه ممكن است براي تأكيد باشد؛ زيرا انگيزه ي پرهيز از گناهان آينده و توبه از گناهان گذشته و توجه به كيفيت و خلوص در عمل و انجام كارهاي نيك، تقواست. «1»

3. در اين آيات از رستاخيز با عنوان «فردا» ياد شده است؛ زيرا مرحله ي بعد از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 304

دنياست كه به سرعت فرا مي رسد و انسان بايد در انديشه ي آخرت باشد و به عبادت و كار نيك و انفاق بپردازد تا در آن روز به حال او سودمند شود.

بدين پنج روزه اقامت مناز

به انديشه تدبير رفتن بساز

از آن كس كه خيري بماند روان

دمادم رسد رحمتش بر روان (سعدي)

4. مفسران جمله ي «فراموش كردن خدا موجب خودفراموشي مي شود.» را چند گونه تفسير كرده اند:

الف) اگر انسان خدا را فراموش كند، غرق در ماديات و شهوات مي شود و استعدادهاي روحي و هدف آفرينش خود

را فراموش مي كند و از وجود خود براي رسيدن به سعادت و كمال استفاده نمي كند «1» و از اين رو در حدّ حيوانات سقوط مي كند.

زنده ي دل مرده نداني كه كيست؟

آن كه ندارد به خداي اشتغال (سعدي)

ب) فراموشي خدا همراه با فراموشي صفات اوست؛ يعني علم بي كران و هستي مستقل و بي انتها و نيازمندي موجودات به او فراموش مي شود و در نتيجه انسان خود را مستقل و بي نياز مي شمرد و واقعيت و هويت انساني خود را فراموش مي كند. «2»

ج) فراموشي خدا موجب بيگانگي انسان از خدا و كمال مطلق و مستلزم نوعي ازخودبيگانگي است؛ چراكه انسان من واقعي واستعدادهاي ذاتي خود براي كمال را فراموش مي كند و به دنبال من كاذب مي رود و خود را در حيوانات مي بيند و در خور و خواب و شهوت غرق مي شود؛ يعني تصوير غلطي از خود پيدا مي كند و از خود بيگانه مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 305

5. خدافراموشي موجب فراموش كردن دستورات او نيز مي شود؛ از اين رو اين افراد به دستورات الهي توجه نمي كنند و نافرمان و فاسق مي شوند.

6. قرآن در هنگام سخن گفتن ادب گفتاري را كاملًا رعايت مي كند از اين رو نمي فرمايد كه: شما خدا را فراموش نكنيد، بلكه مي فرمايد: «هم چون افرادي نباشيد كه خدا را فراموش كردند.»

يعني تا حد امكان باكنايه و مثال سخن مي گويد.

7. قرآن در

اين آيات سرنوشت اهل دوزخ و اهل بهشت را مقايسه كرده است؛ دوزخيان در آتش اند ولي بهشتيان در بهشت برين رستگارند.

البته اين دو سرنوشت و فرجام يكسان نيست و هركس دوست دارد كه بهشتي باشد؛ پس بايد تلاش كنند كه خدا را فراموش نكنند و فريب شيطان را نخورند.

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه مقصود از اهل بهشت، پيروان ولايت امام علي عليه السلام و مقصود از اهل دوزخ مخالفان او هستند كه پيمان ولايت را شكستند و با او پيكار كردند. «1»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق روشن اهل بهشت و دوزخ را بيان مي كند و موجب انحصار معناي آيه نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد مبدأ و معاد باشيد.

2. شما تحت نظر خدا هستيد پس خودنگه دار باشيد.

3. پرونده ي معاد خود را ورق بزنيد و ببينيد چه كار نيكي در آن ثبت كرده ايد.

4. خدافراموشي، موجب ازخودبيگانگي مي شود.

5. خودفراموشي موجب نافرماني و فسق مي شود.

6. بهشتيان رستگار را هم رديف دوزخيان نشماريد (چون از آنان برترند).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 306

قرآن كريم در آيه ي بيستم و يكم سوره ي حشر به عظمت قرآن و تأثير آن و انديشه آفريني مثال هاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَي جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

اگر

(بر فرض) اين قرآن را بر كوهي فرو مي فرستاديم، حتماً، آن را فروتن [و] از هراس خدا متلاشي مي ديدي؛ و اين مثال هايي است كه آنها را براي مردم مي زنيم، باشد كه آنان تفكّر كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد آيه ي فوق دو تفسير شده است:

الف) مقصود آيه تشبيه و تمثيل است؛ يعني اگر كوه هاي استوار عقل و احساس داشتند و آيات قرآن برآنها فرود مي آمد، به لرزه درمي آمدند و متلاشي مي شدند، اما گروهي از انسان ها آن قدر سنگ دل هستند كه آيات قرآن را مي شنوند و هيچ تغييري در آنها رخ نمي دهد.

ب) ظاهر آيه مقصود است؛ يعني تمام موجودات جهان، از جمله كوه ها نوعي درك و شعور دارند و اگر اين آيات بر آنان فرود مي آمد تحت تأثير قرار گرفته، از هراس خدا از هم متلاشي مي شدند. «1»

2. قرآن كريم كلام الهي است كه از منبع وجودي قدرتمند به سوي مخلوقات ضعيف فرود مي آيد و هم چون نيروي برق فشار قوي است كه دستگاه هاي ضعيف را فرومي پاشد و مي سوزاند؛ از اين رو نياز به واسطه اي براي گرفتن وحي است كه اين كار را پيامبر صلي الله عليه و آله انجام مي دهد.

3. در اين آيه به دو تأثير قرآن اشاره شده است:

الف) طرف مقابل را فروتن مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 307

ب) نفوذ مي كند و هراس خدا را منتقل مي كند و طرف مقابل را شيدا و بي قرار مي سازد.

4. در طول تاريخ اسلام، موارد زيادي از تأثير فوق العاده ي آيات قرآن بر افراد نمايان شده است.

گاهي

شنيدن يك آيه ي قرآن سرنوشت يك نفر را تغيير داده است و بسياري از افراد را به سوي اسلام جذب كرده و يا مسير انسان هاي گناهكار را تغيير داده است.

فقط افراد لجوج و معاند از نور قرآن بهره نمي برند و تأثيري در آنها ايجاد نمي شود.

5. مثال هاي قرآن زمينه ساز تفكر بشر است؛ خدا اين آيات و مثال ها را آورده تا ما بخوانيم و بينديشيم و حقايق و اهداف آنها را درك كنيم.

آري؛ يكي از روش هاي رشد فكر بشر و تربيت و پرورش او همين مثال هاست كه جايگاه ويژه اي نيز در تعليم و تربيت نوين دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قدرت تأثيرگذاري قرآن بسيار زياد است.

2. افرادي كه تحت تأثير آيات قرآن قرار نمي گيرند دل و فكرشان از سنگ سخت تر است.

3. آيات قرآن (در افرادي كه در آن تأمل مي كنند) موجب فروتني و هراس از خدا مي شود.

4. در مثال هاي قرآن بينديشيد (و حقايق و اهداف آنها را درك كنيد).

***

قرآن كريم درآيات بيست و دوم تا بيست و چهارم سوره ي حشر به بيست نام خدا اشاره مي كند و با معرفي صفات خدا مي فرمايد:

22- 24. هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ* هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ* هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَي يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 308

او خدايي است كه هيچ معبودي جز او نيست، داناي نهان و آشكار است، او گسترده مهرِ [و] مهرورز است.* او خدايي است كه هيچ معبودي جز او نيست، فرمان روا، كاملًا پاك (از هر عيب و نقص،) سلامت بخش، ايمني بخش، نگهبان، شكست ناپذير، جبران كننده، بزرگ منش. منزّه است خدا از آنچه شريك (او) قرار مي دهند.* او خدايي است آفريننده، آفريدگار، چهره پرداز، نام هاي نيكو فقط از آنِ اوست؛ آنچه در آسمان ها و زمين است براي او تسبيح مي گويند؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به بيست نام و صفت خدا اشاره شده كه دو صفت «توحيد» و «عزيز» تكرار شده اند؛ بنابراين هجده نام وصفت بدون تكرار آمده است كه عبارت انداز:

توحيد، علم به نهان و آشكار، رحمان، رحيم، مَلك، قدوس، سلام، مُومن، مُهيمن، عزيز، جبّار، متكبّر، خالق، بارئ، مُصوِّر، حكيم و كسي كه داراي نام هاي نيكوست «1» و همه ي موجودات تسبيح گوي او هستند.

2. «سلام» به معناي سلامت از هرگونه عيب و نقص است و گاهي به معناي سلامت بخشيدن به ديگران آمده است. در اين جا به هر دو معنا مي تواند باشد؛ يعني خدا از هر عيب و نقصي سلامت است و به ديگران ستم روا نمي دارد و همه از دست او سلامت هستند. «2»

3. «جبّار» در اصل به معناي اصلاح كردن چيزي با غلبه و قدرت است. اين واژه اگر در مورد خدا به كار رود مدح او و به معناي جبران و اصلاح هر فساد است اما اگر در مورد بندگان به

كار رود مذمت و به معناي كسي است كه مي خواهد

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 309

كمبود خود را با ادعاي مقامي كه شايسته ي آن نيست جبران كند. «1»

4. «متكبّر» به دو معنا به كار مي رود: يكي در مورد خدا كه به معناي كسي است كه داراي بزرگي و كارهاي نيك و صفات پسنديده است.

و دوم در مورد غير خدا كه به معناي فردي كوچك و كم مقدار است كه ادعاي بزرگي كند و صفاتي را كه ندارد به خود نسبت دهد؛ از اين رو اين صفت در مورد انسان ها مذموم است.

5. «بارئ» گاهي به معناي ايجاد كننده ي چيزي كامل و موزون و گاهي به معناي ايجاد كننده ي چيزي بدون سابقه و نمونه ي قبلي است؛ يعني خدا آفريدگاري است كه مخلوقاتش را كامل و بدون سابقه و مدل قبلي آفريده است. «2»

6. در اين آيات با نظام خاصي، به سه دسته از نام ها و صفات خدا اشاره شده است:

در آيه ي اول به عمومي ترين اوصاف ذات، هم چون علم و اوصاف فعل هم چون رحمت اشاره شده است.

و در آيه ي دوم به شئون حاكميت الهي و در آيه ي سوم به مسأله ي آفرينش و مسائل مربوط به آن هم چون صورتگري اشاره شده است.

7. در احاديث اسلامي به آيات آخر سوره ي حشر اهميت زيادي داده شده است و در برخي روايات آمده است كه اسم اعظم خدا در آيات آخر سوره ي حشر است و آنها را شفاي همه ي دردها غير از مرگ معرفي كرده اند و نيز قرائت اين

آيات را موجب آمرزش گناهان «3» برشمرده اند.

البته روشن است كه اين آثار وقتي براين آيات مترتب مي شود كه انسان آنها را بخواند و با تدبّر در آنها صفات نيكوي الهي را در خود پياده كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 310

8. اذكاري كه در ابتداي سير و سلوك لازم است:

امام خميني رحمه الله در مورد آيات آخر سوره ي حشر مي نويسند:

پس از آن كه دل را براي ذكر خدا و قرآن شريف مهيّا نمود، آيات توحيد و اذكار شريفه ي توحيد و تنزيه را با حضور قلب و حال طهارت، تلقين قلب كند ... اگر آيات شريفه ي سوره ي حشر را از قول خداي تعالي (يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللَّه ...) كه آيه ي 18 است تا آخر سوره كه مشتمل بر تذكر و محاسبه ي نفس و محتوي بر مراتب توحيد و اسماء و صفات است، در يك وقت فراغت نفس از واردات دنيايي، مثل آخر شب يا بين الطلوعين، با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند، اميد است- ان شاء اللَّه- نتايج حسنه ببرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نام ها و صفات نيكوي الهي را بشناسيد (و سعي كنيد خود را هم رنگ او سازيد).

2. خدا را به يگانگي، علم بي كران و رحمت بشناسيد و به پاكي بستاييد.

3. خدا را به يكتايي، پاكي، سلامت بخشي، امنيت بخشي، محافظت، قدرتمندي، جبرانگري و بزرگ منشي بشناسيد كه هيچ همتايي ندارد.

4. خدا آفريدگاري بي مُدل و صورت گري قدرتمند و فرزانه است.

5. هرنام نيكويي تصور كنيد از آنِ خداست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 311

بخش نهم: سوره ي ممتحنه

اشاره

يادآوري رستاخيز

مقررات سياست خارجي

مقررات جنگ و صلح

مقررات هجرت و بيعت

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 313

اول: سيماي سوره ي ممتحنه

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «مُمتَحنه» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 13 آيه، 348 كلمه و 1510 حرف است. مُمتَحنه نودمين سوره ي قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «احزاب» و قبل از سوره ي «نساء») و شصتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مُمتَحنه»، «امتحان» و «مَودَّت».

نام گذاري اين سوره به «ممتحنه» و «امتحان» به سبب آيه ي دهم آن است كه درباره ي زناني است كه از مكه به مدينه پناهنده مي شدند و پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد تا آن زنان را امتحان كنند.

اهداف

مهم ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. تعيين محورها و مقررات سياست خارجي مسلمانان در رابطه با دشمنان اسلام؛

2. يادآوري رستاخيز.

مطالب

مطالب مهم در اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. دوستي و دشمني در راه خدا (در آيه ي 1)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 314

2. يادآوري معاد (در آيات 3 و 13).

ب) اخلاق:

تذكر برخي مسايل تربيتي در كل سوره.

ج) احكام:

1. مقررات هجرت، بيعت و ايمان زنان و ازدواج آنان (در آيات 10- 12)؛

2. برخي مقررات مبارزه و صلح (در آيات 7- 9).

د) داستان:

اشاره اي به داستان ابراهيم و اين كه او نمونه و الگوي نيكويي براي مردم است (در آيات 4- 5).

ه) مطالب فرعي:

1. ممنوعيت دوستي با مشركان (در آيه ي 12)؛

2. مسأله ي زنان مهاجر از مكه به مدينه و آزمايش ايمان آنان (در آيه ي 7).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 315

دوم: محتواي سوره ي ممتحنه

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي مُمتَحنه در مورد دوستي با دشمنان خدا هشدار مي دهد و با يادآوري بي فايده بودن اين دوستي مي فرمايد:

1. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُم خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِي سَبِيلي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن (خود) تان را دوست نگيريد؛ (شما طرح) دوستي با آنان مي افكنيد، در حالي كه به آنچه از حق براي شما آمده كفر ورزيدند؛ فرستاده (ي خدا) و شما را، به خاطر ايمانتان به خدا كه پروردگارتان است،

بيرون مي رانند؛ اگر شما براي جهاد در راه من و در طلب خشنودي من بيرون آمده ايد (با آنان طرح دوستي نيفكنيد.) به پنهاني با آنان دوستي مي كنيد در حالي كه من به آنچه پنهان مي داريد و آنچه آشكار مي كنيد داناترم؛ و هركس از شما آن (كار) را انجام دهد، پس به تحقيق، از راه درست گمراه شده است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه زني از اهل مكة به نام ساره به مدينه آمد و از پيامبر لباس و مركب خواست و ياران پيامبر صلي الله عليه و آله به او عطا كردند، سپس مردي به نام «حاطِب» نامه اي براي مشركان مكه نوشت و به آنان هشدار داد كه پيامبر قصد حمله به مكه را دارد و نامه را مخفيانه به آن زن داد تا به مشركان برساند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 316

اما پيك وحي خبر اين جاسوسي را به پيامبر صلي الله عليه و آله رساند و ايشان علي صلي الله عليه و آله را با چند نفر به تعقيب آن زن فرستاد و در راه او را يافتند سپس از آن شخص در مورد علت كارش پرسيدند. او گفت: خانواده ي من در مكه بدون حامي اند و خواستم با اين خوش خدمتي، خانواده ام محفوظ بمانند.

اما از آن جا كه حاطب از مجاهدان بدر بود، پيامبر صلي الله عليه و آله او را بخشيد و آيه ي فوق در اين مورد فرود آمد و به مسلمانان در مورد دوستي با دشمنان هشدار داد. «1»

نكته ها و

اشاره ها:

1. به چند علت نبايد با دشمنان دوستي كنيد:

الف) آنان دشمن خدا هستند؛

ب) آنان دشمن شما هستند (و دشمن از دوستي ها سوء استفاده مي كند و به شما ضربه مي زند)؛

ج) آنان با حق مخالف اند و به عقايد حق شما كفر مي ورزند؛

د) در عمل با شما مبارزه كرده و پيامبر صلي الله عليه و آله و شما را از مكه اخراج كرده اند؛

ه) شما با هدف جهاد و جلب خشنودي خدا از مكه به مدينه آمديد و ارتباط مخفي با دشمنان با اين هدف سازگار نيست.

2. مخفي كاري در برابر خدا سودي ندارد و خدا از آشكار و پنهان با خبر است و از كارهاي جاسوسان اطلاع دارد؛ پس از او بهراسيد و راه راست و صداقت را در پيش بگيريد.

3. دوستي با دشمنان خدا موجب انحراف و گمراهي مي شود؛ چون انسان را از راه ايمان و اخلاص و تقوا بازمي دارد و به جامعه ي اسلامي و خود انسان ضربه مي زند و اين بدترين انحراف و گمراهي براي مؤمن است.

4. اين آيه در مورد «حاطب» و ارتباطش با مشركان مكه نازل شده است

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 317

ولي اين قانون كلي را در مورد روابط خارجي مسلمانان بيان مي كند كه هيچ مسلماني نبايد با دشمنان خدا و استكبار جهاني ارتباط و دوستي برقرار سازد؛ زيرا موجب گمراهي و ضربه زدن به جامعه مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. سوابق دشمنان را به خاطر آوريد و از دوستي با آنان بپرهيزيد.

2. ايمان به خدا و جلب رضايت

او و جهاد در راه خدا با دوستي دشمنانش منافات دارد.

3. با معيارهاي الهي دوست انتخاب كنيد (و در دوست گزيني دقت نماييد) (م).

4. جاسوسي براي دشمن ممنوع است.

5. علم بي كران الهي را به خاطر آوريد و از جاسوسي و دوستي با دشمنان بپرهيزيد.

6. جاسوسي و دوستي با دشمن موجب گمراهي مي شود.

***

قرآن كريم در آيات دوم و سوم سوره ي ممتحنه در مورد شدّت دشمني دشمنان اسلام هشدار داده، با يادآوري رستاخيز مي فرمايد:

2 و 3. إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ* لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اگر شما را بيابند، دشمنان شما خواهند بود و دست هايشان و زبان هايشان را به بدي، به سوي شما مي گشايند و كفر ورزيدن شما را آرزو دارند.* خويشاوندان شما و فرزندانتان در روز رستاخيز سودي براي شما نخواهند داشت؛ بين شما جدايي مي اندازد و خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. دشمني دشمنان اسلام ريشه دار و عميق است، به طوري كه اگر بر مسلمانان پيروز شوند به هيچ كسي رحم نمي كنند و با دست و زبان بدي مي كنند؛ پس

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 318

دل سوزي و ارتباط مخفي با اين دشمنان لجوج سزاوار نيست و سودي ندارد.

2. خويشاوندان برخي از مسلمانان مدينه در مكه بودند

و همين بهانه اي براي ارتباط مخفي برخي مسلمانان با مشركان مكه مي شد. در اين آيه به اين افراد هشدار داده شد كه اين خويشاوندان كافركيش در آخرت از شما جدا مي شوند و براي شما سودي نخواهند داشت.

پس براي نجات آنان خود را به مشكل نيندازيد و با كافران رابطه برقرار نكنيد كه خويشان كافر در دنيا و آخرت زحمت آفرين و بي سود هستند.

3. در رستاخيز كافران به سوي دوزخ و مؤمنان به سوي بهشت مي روند و از هم جدا مي گردند و حتي خويشاوندان از هم جدا مي شوند، بلكه از هم ديگر فرار مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان اسلام با مذاكره و ارتباط شما دست از دشمني با شما برنخواهند داشت.

2. دشمنان اسلام تا پاي كفر شما ايستاده اند و اگر بر شما مسلط شوند بدتر مي كنند.

3. به خاطر خويشاوندان كافر تلاش نكنيد كه در رستاخيز سودي به حال شما ندارند.

4. رستاخيز روز جدايي هاست.

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي ممتحنه ابراهيم عليه السلام و همراهان او را الگوي مسلمانان در بيزاري از دشمنان خدا معرفي مي كند و با بيان برخي مناجات هاي ابراهيم عليه السلام مي فرمايد:

4 و 5. قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أَبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَي ءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ* رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً

لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 319

به يقين، براي شما در (روش) ابراهيم و كساني كه همراه اويند (الگويي براي) پيروي نيكوست؛ هنگامي كه به قومشان گفتند: «در واقع، ما نسبت به شما و آنچه غير از خدا مي پرستيد تعهدي نداريم (آيين) شما را انكار مي كنيم؛ و بين ما وبين شما دشمني و كينه ي هميشگي آشكار شده است؛ تا اين كه به خداي يگانه ايمان آوريد؛ جز سخن ابراهيم به پدر (مادرش يا عموي) ش (كه گفت:) قطعاً، براي تو طلب آمرزش مي كنم در حالي كه مالك هيچ چيزي از طرف خدا براي تو نيستم. [اي پروردگار ما! فقط برتو توكّل كرديم و تنها به سوي تو بازگشتيم، و فرجام (همه) فقط به سوي توست.* [اي پروردگار ما! ما را (وسيله) آزمايش براي كساني كه كفر ورزيدند قرار مده و ما را بيامرز! [اي پروردگار ما! به راستي كه تنها تو شكست ناپذير [و] فرزانه اي.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه براي مسلمانان الگو و نمونه معرفي مي كند؛ از جمله در سوره ي احزاب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عنوان الگو معرفي شده و اينك در اين آيات ابراهيم عليه السلام و ياران او الگوي مسلمانان در بيزاري از دشمنان خدا معرفي شده اند. هر چند كه همه ي پيامبران الگوي بشريت اند.

2. ابراهيم عليه السلام از پيامبران بزرگ خداست كه سراسر زندگي اش درس بندگي و تلاش در راه

خدا و توحيد است. او در برابر بت پرستان و مشركان زمان خود ايستاد و از آنان بيزاري جست و فرمود: دشمني ما با هم ديگر تمام نمي شود مگر آن كه شما به خداي يگانه ايمان آوريد.

اين ايستادگي و توحيدگرايي و بيزاري و تبري از دشمنان، الگوي همه ي مسلمانان در برخورد با دشمنان خداست.

3. مقصود از كساني كه همراه ابراهيم عليه السلام بودند، يا ياران مؤمن اندكي بودند كه در بابل و غير آن به او ايمان آوردند و همراهان وفادار ايشان در هجرت

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 320

به شام شدند و يا پيامبران هم عصر آن حضرت كه با او هم صدا شدند.

آري؛ آنان الگوي ياران پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هستند.

4. آزر پدرِ مادر يا عموي ابراهيم عليه السلام بود كه فردي مشرك بود و احتمالًا ابراهيم عليه السلام در وجود او آمادگي براي ايمان آوردن ديد، ولي او نگران بود كه اگر ايمان آورد دوران بت پرستي اش چه خواهد شد.

از اين رو ابراهيم عليه السلام به او وعده داد كه در پيشگاه خدا براي آزر استغفار كند، ولي چون آزر ايمان نياورد ابراهيم عليه السلام هم برايش استغفار نكرد و از او دوري جست. «1»

5. در اين آيه يك مورد از ارتباط محبت آميز با دشمنان خدا استثنا شده است. چنانچه كسي مانند آزر تمايل به ايمان داشته باشد مصلحت آن است كه با ارتباط وي را به ايمان تشويق كنيم. «2»

6. در مناجات ابراهيم عليه السلام با پروردگارش

به چند مطلب اشاره شده است:

الف) لزوم توكل بر خدا در مبارزه با دشمنان؛

ب) توبه و بازگشت به سوي خدا؛

ج) ياد معاد و فرجام نهايي همگان به سوي خدا؛

د) طلب آمرزش از خداي عزيز و حكيم، براي تمايلات احتمالي به سوي دشمنان خدا؛

ه) درخواست اين كه خدايا ما را گرفتار كافران نكن و مايه ي آزمايش و گمراهي آنان قرار نده.

7. مقصود از «فتنه» شدن مؤمنان براي كافران، انجام كاري مانند ارتباط مخفيانه با دشمنان خداست كه موجب تقويت كافران شود و يا

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 321

اين كه مؤمنان شكست بخورند و در چنگ كافران گرفتار شوند و مايه ي آزمايش كافران گردند.

8. اصل در روابط اجتماعي پيوند مكتبي است. اگر كسي دشمن مكتب ما بود بايد با او قطع رابطه كنيم و اگر كسي ايمان آورد و پيوند مكتبي با ما داشت با او دوست باشيم. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه

كسي كه براي خدا دوست دارد و براي خدا دشمن دارد و براي خدا ببخشد، از كساني است كه ايمانش كامل شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در زندگي خويش الگوهاي نيكو داشته باشيد.

2. ابراهيم و ياران او الگوي نيكويي براي مسلمانان در بيزاري از دشمنان خدا هستند.

3. به دشمنان خدا پيام دهيد كه تا شما ايمان نياوريد ما با شما قطع رابطه مي كنيم.

4. آمرزش فقط به دست خداست.

5. اگر در كسي تمايل به ايمان ديديد، مي توانيد با او رابطه برقراركنيد و او را

تشويق كنيد.

6. با خدا مناجات كنيد و بر او تكيه نماييد.

7. آمرزش و دور شدن فتنه را از خدا بخواهيد.

8. ممكن است مؤمنان مايه ي آزمايش كافران شوند و براساس حكمت الهي به فتنه دچار شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 322

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي ممتحنه بار ديگر بر الگو بودن ابراهيم و همراهان او تأكيد مي كند و با بيان شرايط الگوپذيري از آنان مي فرمايد:

6. لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

به يقين، براي شما در (روش) آنان (الگويي براي) پيروي نيكوست، براي كساني كه به خدا و روز بازپسين اميد دارند؛ و هر كس روي برتابد، پس (به خدا زيان نمي رساند؛ چرا) كه تنها خدا توانگر [و] ستوده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام و ياران پراستقامت او الگوي توحيدگرايي و شرك ستيزي براي مسلمانان هستند و حتي دعاهاي ابراهيم الگويي براي ماست.

2. در اين آيه به دو شرط الگوپذيران اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) اميد به خدا و فضل او؛

ب) اميد به آخرت و نجات در آن.

آري؛ اگر كسي اميد به مبدأ ومعاد داشته ودل به حق بسته باشد پيرو رهروان حق پرست هم چون ابراهيم مي شود تا به فضل الهي و سعادت اخروي برسد، اما اگر كسي نقطه ي اميد خود را از

دست داده باشد و در اثر گناه و كج روي از خدا و رستاخيز نا اميد و مأيوس شده باشد، گام به راه پيامبران الهي نمي گذارد و الگوپذير نخواهد بود؛ زيرا اميد به حق سرچشمه ي هرگونه حركت است.

3. در اين آيه به بي نيازي و توانگري خداي ستوده اشاره شده است. او منبع وجود و سرچشمه ي هستي همه ي موجودات است پس نيازي به كسي و چيزي ندارد و اگر دستور مي دهد كه شما با دشمنان خدا رابطه نداشته باشيد به خاطر خودتان است وگرنه ارتباط شما با دشمنان به او زياني نمي رساند، بلكه موجب زيان خودتان مي شود، چون اگر دشمنان بر شما مسلّط شوند به شما رحم نخواهند كرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 323

آموزه ها و پيام ها:

1. به دنبال الگوهاي نيكو (از پيامبران الهي) باشيد.

2. اميد به مبدأ و معاد، شرط الگوپذيري از پيامبران است.

3. هر كس از دستورهاي الهي سرپيچي و با دشمنان او ارتباط برقرار كند، فقط به زيان خودش عمل كرده است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي ممتحنه با دل داري به مسلمانان در مورد آينده و روابط دوستانه با دشمنان مي فرمايد:

7. عَسَي اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اميد است خدا بين شما و بين كساني از آن (مشرك) ها كه دشمني داريد، دوستي قرار دهد؛ و

خدا تواناست و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه گروهي از خويشاوندان و خانواده هاي مسلمانان در مكه بودند، دستور قطع ارتباط با مكّيان براي آنان گران آمد. اين آيه در صدد آن است كه به مسلمانان اميد دهد كه در آينده اي نزديك مشكل ارتباط شما حل مي شود و دوباره رابطه ي دوستي بين مكه و مدينه برقرار مي شود.

2. در سال هشتم هجري اين وعده ي قرآن تحقق يافت و مكه فتح شد و گروه زيادي از كافران مسلمان شدند و بقيه نيز تسليم گشتند و ابرهاي تيره ي دشمني كنار رفت و رابطه ي دوستي و وصال برقرار شد.

3. واژه ي «عَسي در موردي به كار مي رود كه اميد به تحقّق چيزي باشد ولي شرايط تحقق آن هنوز حاصل نشده باشد.

اين واژه دلالت برجهل يا عجز گوينده ندارد، بلكه نوعي اعلام خبر مشروط و اميدبخش است، هم چون اعلام پيروزي مسلمانان و تبديل شدن

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 324

رابطه ي دشمني آنان با مكيان به رابطه ي دوستانه و محبت آميز كه در شرايطي خاص تحقق يافت.

آموزه ها و پيام ها:

1. به قدرت و لطف خدا اطمينان داشته و به آينده اميدوار باشيد.

2. خدا مي تواند دشمني ها را به دوستي تبديل كند (پس نااميد نباشيد).

3. احتمال بدهيد روزي رابطه ي شما با دشمنان محبت آميز شود (پس به فكر آن روز باشيد).

***

قرآن كريم در آيات هشتم و نهم سوره ي ممتحنه به جواز ارتباط دوستانه با كافران غير حربي و عدم جواز دوستي با كافران حربي اشاره مي كند و مي فرمايد:

8 و 9. لَايَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ* إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَي إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

خدا شما را نسبت به كساني كه درمورد دين با شما پيكار نكردند و شما را از خانه هايتان بيرون نراندند، منع نمي كند كه به آنان نيكي كنيد و نسبت به آنان دادگري نماييد؛ [چرا] خدا دادگران را دوست مي دارد.* خدا شما را فقط از كساني كه در مورد دين با شما پيكار كردند و شما را ازخانه هايتان بيرون راندند و براي بيرون راندن شما هم ديگر را پشتيباني كردند، منع مي كند كه با آنان دوستي كنيد؛ و هركس آنان را دوست داشته باشد، پس تنها آنان ستمكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات دشمنان اسلام و كافران به دو گروه تقسيم شده اند:

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 325

الف) كافران حربي كه با مسلمانان پيكار و آنان را از خانه هايشان اخراج كردند و يا افرادي كه به اين دشمنان كمك كردند و دشمني خود را با اسلام و مسلمانان آشكار نموده اند.

در اين صورت مسلمانان وظيفه دارند كه هرگونه رابطه ي دوستانه را با اين كافران حربي قطع كنند. مصداق اين گروه در عصر پيامبر

صلي الله عليه و آله مشركان مكه بودند و در عصر ما اسرائيل و ياوران آمريكا هستند كه با مسلمانان فلسطيني مي جنگند و آنان را از سرزمين شان اخراج مي كنند و دولت آمريكا از آنان حمايت مي كند.

ب) كافران غير حربي كه با مسلمانان كاري نداشتند و اقدام به جنگ و تبعيد و آزار مسلمانان نمي كردند و حتي گروهي از آنان پيمان صلح با مسلمانان بستند.

مسلمانان مي توانند رابطه ي دوستانه با كافران غير حربي برقرار سازند و عادلانه با آنان رفتار كنند و حتي به آنان نيكي كنند (چراكه زمينه هاي جذب آنان به اسلام فراهم است).

مصداق اين گروه قبيله ي خُزاعه در صدر اسلام بود كه پيمان ترك مخاصمه با مسلمانان داشتند. در عصر حاضر بسياري از كشورهاي كافر بي طرف هستند و با مسلمانان رابطه ي مسالمت آميز دارند.

2. اين قانون كلي است كه خدا عدالت پيشگان را دوست دارد حتي اگر عدالت نسبت به كافران باشد.

3. دوستي با دشمنان و كافران حربي ظلم است؛ زيرا ارتباط دوستانه با دشمن ستم به خود و جامعه است و موجب سوء استفاده ي دشمنان و زيان يا شكست مسلمانان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ارتباط دوستانه ي مسلمانان با كافراني كه رفتار مسالمت آميز با آنان

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 326

دارند مانعي ندارد.

2. نسبت به كافران غير حربي رفتاري عادلانه داشته باشيد و (اگر خواستيد) به آنان نيكي كنيد.

3. خدا دادگران را دوست دارد اگرچه دادگري نسبت به كافران باشد.

4. با كافران حربي رابطه ي دوستانه برقرار نكنيد.

5. با حاميان كافران حربي

رابطه ي دوستانه نداشته باشيد.

6. ارتباط دوستانه با دشمنان اسلام، ستمكاري (به خود و جامعه) است.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي ممتحنه قوانين مربوط به همسران كافر و راه جبران خسارت آنان را بيان مي كند و مي فرمايد:

10. يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَي الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه زنان با ايمان هجرت كنان نزد شما آيند، پس آنان را آزمايش كنيد؛ خدا به ايمانشان داناتر است؛ و اگر آنان را مؤمن دانستيد، پس آنان را به سوي كفّار برنگردانيد؛ آن (زن) ها براي آن (كافران) حلال نيستند و آن (كافران) براي آن (زن) ها حلال نيستند و آنچه را (براي ازدواج با اين زنان) مصرف كرده اند به آنان بدهيد، و هيچ گناهي بر شما نيست كه آنان را به ازدواج (خود) درآوريد هنگامي كه مهرشان را به آنان بدهيد. و (عقد) حفظ كننده ي زنان كافر را نگاه نداريد و آنچه را (براي ازدواج با آنان) مصرف كرده ايد در خواست كنيد و (مردان كافر نيز) بايد آنچه را (براي ازدواج با زنان مسلمان) مصرف كرده اند درخواست كنند. اين حكم خداست كه بين شما داوري مي كند؛ و خدا داناي فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 327

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه طبق صلح نامه ي «حُديَبيه» اگر كسي از اهل مكه به مسلمانان پناهنده مي شد، بايد او را بازمي گرداندند، ولي اگر كسي از مسلمانان به مكيان پناهنده مي شد، لازم نبود او را بازگردانند.

پس از انعقاد اين صلح نامه زني مسلمان از اهل مكه به نام «سبيعه» در همان سرزمين حُديبيه به مسلمانان پيوست و همسر مشرك او نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و طبق صلح نامه درخواست بازگشت همسر خود راكرد.

اما آيه ي فوق فرود آمد ودستور داد زنان مهاجر را امتحان كنند و سوگند دهند و اگر ايمان آنان ثابت شد، آنان را به مكه نزد مشركان بازنگردانند.

سپس آن زن را امتحان كردند و سوگند ياد كرد و نزد مسلمانان ماند و مهريه ي او و خسارت شوهرش را دادند و پيامبر صلي الله عليه و آله توضيح داد كه اين بند از صلح نامه مخصوص مردان پناهنده است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه هفت قانون بيان شده است. قانون نخست در مورد زنان مسلمان مهاجر است، اما از آن جا كه ممكن است زنان پناهنده به مسلمانان با انگيزه هاي غير الهي، مثل كينه از شوهر يا علاقه به شهر مدينه يا اهداف دنيوي ديگر مهاجرت كرده باشند، دستور مي دهد كه آنان را امتحان كنيد و اگر واقعاً با انگيزه ي اسلامي به سوي مسلمانان آمده اند، آن زنان مهاجر را به سرزمين كفر بازنگردانيد و به عنوان عضوي از جامعه ي اسلامي بپذيريد.

2. در اين آيه در

مورد روش امتحان زنان پناهنده سخني گفته نشده است، ولي مفسران احتمال داده اند كه امتحان آنان يا به وسيله ي سوگند دادن آنها بوده كه سوگند ياد كنند به خاطر ايمان خود مهاجرت كرده اند، نه اهداف ديگر و يا به وسيله ي پيماني بود كه در آيه ي دوازدهم همين سوره ي

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 328

بيان شده كه طبق آن بايد با پيامبر صلي الله عليه و آله پيمان ببندند كه راه شرك و گناه نپويند و تسليم فرمان خدا باشند. «1»

روشن است كه اين امور نمي توانند ايمان واقعي كسي را كاملًا روشن سازند و احتمال دروغ گفتن وجود دارد، ولي از آن جا كه عرب ها براي سوگند به خدا احترام خاصي قايل بودند، معمولًا سوگند دروغ ياد نمي كردند. البته در هر عصري روش هاي خاصي براي امتحان وجود دارد و معيار اصلي اطمينان يافتن به وسيله ي قراين و شواهد از روش هاي مختلف امتحان است.

3. پس از آن كه زنان مسلمان از شوهران كافرشان جدا شدند، اگر در حالت عقد و قبل از عروسي باشد، بلا فاصله عقد فسخ مي شود و اگر بعد از عروسي باشد، پس از گذشتن عدّه ي زن عقد فسخ است و اين زنان نيازي به طلاق ندارند. «2»

4. ايمان و كفر در زندگي مشترك جمع نمي شود و زنان مؤمن براي مردان كافر حلال نيستند و مردان كافر نيز براي زنان مؤمن حلال نيستند و ازدواج آنان وحدت آفرين نيست، پس بايد از هم جدا شوند.

البته در صدر اسلام كه هنوز

اسلام ريشه دار نشده بود، چنين حكمي اجرا نمي شد، اما پس از صلح حديبيه و نزول آيه ي فوق، همسران كافر ملزم شدند كه در جامعه ي اسلامي از هم ديگر جدا شوند.

5. از آن جا كه اصل عدالت و رعايت حقوق افراد در جامعه ي اسلامي ارزش والايي دارد، به زنان مسلمان كه از همسران كافر خود جدا مي شوند دستور مي دهد كه مهريه ي آنان را برگردانند؛ چراكه جدا شدن از طرف زن بوده و بايد خسارت مرد جبران شود. همان طور كه اگر مردي مسلمان از زن كافر خود جدا شد، حق دارد كه مهريه ي خود را پس بگيرد و اين عدالت دوطرفه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 329

6. هزينه اي كه به مردان كافر پرداخت مي شود، مسلماً شامل مهريه ي آنان مي شود و برخي از مفسران احتمال داده اند كه هزينه هاي ديگر را هم شامل شود. «1»

پرداخت كننده ي اين مهريه نيز بيت المال مسلمانان است. «2» البته اين حكم در مورد همسران كافراني است كه مثل اهل مكه با مسلمانان پيمان صلح بسته اند.

7. چنانچه زن كافر از مرد مسلمان جدا شود، بايد عدّه نگه دارد و اگر فرزندي متولد شد مسلمان است.

البته فقهاي اسلام در مورد اين كه اين حكم فقط شامل زنان مشرك مي شود يا شامل كافران ديگر، هم چون مسيحيان و يهوديان نيز مي شود اختلاف نظر دارند.

8. در اين آيه به دو صفت «علم» و «حكمت» الهي اشاره شده است. ذكر اين دو صفت در پايان آيه اشاره به آن دارد كه اين احكام بر

علم و حكمت پايه گذاري شده است، پس خطا ندارد و به مصلحت جامعه ي اسلامي است كه به آنها عمل كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان مؤمن پناهنده را به دشمنان اسلام بازنگردانيد و در قوانين مهاجرت، بين زنان و مردان تفاوت قايل شويد.

2. هر ادعاي ايماني را نپذيريد، بلكه ايمان افراد را امتحان كنيد (تا مطمئن شويد).

3. همسر كافر، براي مرد و زن مسلمان، شايسته و حلال نيست و بايد از او جدا شود.

4. عدالت را در مورد دشمنان اسلام هم رعايت كنيد و حقوق آنا را بپردازيد، همان طور كه حقّ خود را از آنان مي گيريد.

5. حقوق زنان در كشمكش با دشمنان پاي مال نشود، اگر چه آن زنان كافر باشند.

6. قوانين الهي براساس حكمت و علم است (پس آنها را اجرا كنيد كه به سود شماست).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 330

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي ممتحنه به قانون ديگري در مورد زنان كافر ولزوم جبران خسارت همسران مسلمانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. وَإِن فَاتَكُمْ شَي ءٌ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَي الْكُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم مِّثْلَ مَا أَنفَقُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ

و اگر چيزي از (مهريه ي) همسران شما به سوي كفّار از دست شما رفت و (بر آنان پيروز شديد و غنيمت گرفتيد و آنان را) مجازات كرديد، پس كساني را كه همسرانشان

(از دست) رفته اند، همانند آنچه (براي ازدواج با آنان) مصرف كرده اند (از غنايم) بدهيد؛ و خودتان را از [عذاب خدايي كه شما به او ايمان داريد حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل بيان شد كه اگر مسلماني همسر كافر داشت، آن زن كافر مي تواند مهريه اش را باز پس دهد و از او جدا شود، همان طور كه هر زن مسلماني اگر خواست از مرد كافر جدا شود بايد مهريه اش را باز پس دهد.

مسلمانان به وظيفه ي خود عمل مي كردند، ولي زنان كافر كه از مردان مسلمان جدا مي شدند معمولًا مهريه ي خود را باز پس نمي دادند.

اين آيه دستور داده كه خسارت اين مردان مسلمان را از غنايم جنگي جبران كنند.

2. از روايات و تاريخ استفاده مي شود كه شش زن كافر از مردان مسلمان جدا شدند و به كفّار پيوستند و پيامبر صلي الله عليه و آله مهريه ي آنان را از غنايم جنگي جبران كرد و به شوهرانشان پرداخت تا توانايي ازدواج مجدد را پيدا كنند.

3. مقصود از «مُعاقبه» در اين آيه، پيروزي مسلمانان بر كفار يا مجازات آنان (و گرفتن غنايم از آنها) و يا نوبت مسلمان شدن و يا رسيدن به عاقبت و پايان كار است كه در هر صورت به پيروزي مسلمانان و به دست آوردن غنايم اشاره دارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 331

4. از آن جا كه در تقسيم غنايم و مسائل مالي، احتمال انحراف و بُخل هست و ممكن است افرادي كه زنان كافر خود

را از دست داده اند مهريه را زيادتر بگويند، يا برخي از مسلمانان در مورد اختصاص سهمي به آنان بخل ورزند، اين آيه مردم را به ايمان و تقوا دعوت مي كند و در مورد مخالفت فرمان الهي هشدار مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در كشمكش جامعه ي اسلامي با دشمنان، خسارت افراد مسلمان را جبران كنيد.

2. در هنگام رسيدن به غنايم، به ياد افراد خسارت ديده ي جامعه باشيد و جبران زيان آنان را در اولويت قرار دهيد.

3. براي افرادي كه همسرانشان را در جنگ از دست مي دهند وسيله ي ازدواج مجدد را فراهم كنيد.

4. به ايمان به خدا توجه كنيد و تقوا پيشه سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي ممتحنه به بيعت زنان با رهبر اسلام و شرايط آن اشاره كرده، مي فرمايد:

12. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَي أَن لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

اي پيامبر! هنگامي كه زنان مؤمن نزد تو مي آيند درحالي كه با تو بيعت كنند كه هيچ چيز را شريك خدا قرار ندهند و دزدي نكنند و زنا نكنند و فرزندانشان را نكشند و هيچ تهمتي را نياورند كه آن را بين دست هايشان و پاهايشان بربافته اند و در هيچ [دستور] پسنديده اي نافرماني تو را نكنند، پس با آنان بيعت كن و براي آنان از خدا طلب آمرزش كن؛ كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 332

شأن نزول:

در روز فتح مكه پيامبر صلي الله عليه و آله بركوه صفا قرار گرفت و از مردان مكه بيعت گرفت. در اين هنگام گروهي از زنان مكه كه ايمان آورده بودند براي بيعت خدمت ايشان رسيدند. آيه ي فوق فرود آمد و شرايط بيعت آنان را بيان كرد و به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه از آنان بيعت بگيرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دو بار از زنان بيعت گرفت: اول در سال ششم هجري پس از صلح حديبيه و دوم هنگام فتح مكه كه آيه ي فوق به جريان بيعت دوم در فتح مكه اشاره دارد.

بيعت گرفتن از زنان نوعي شخصيت دادن به آنها در جامعه و گام بلندي براي احياي شخصيت زن در آن عصر و محيط به شمار مي آمد؛ يعني اسلام زنان را به عنوان نيمي از پيكر جامعه مسئول و طرف قرارداد رهبر جامعه مي داند.

2. روش بيعت گرفتن پيامبر صلي الله عليه و آله از زنان دوگونه حكايت شده است:

اول آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله ظرف آبي قرارداد و دست خود را در يك طرف ظرف گذاشت و هر زني كه مي خواست بيعت كند از طرف ديگر ظرف دست خود را داخل آب مي كرد.

دوم آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله از روي لباس با زنان بيعت كرد (تا دست ايشان با بدن نامحرم تماس مستقيم نداشته باشد) «2».

3. چرا

در اين آيه شش شرط براي بيعت با زنان بيان شده است، در حالي كه بيعت مردان با دو شرط ايمان و جهاد انجام مي گرفت؟

آنچه در مورد مردان (در آن محيط و شرايط) مهم بود همان ايمان و جهاد بود، ولي در مورد زنان كه جهاد برعهده ي آنان نبود شرايط ديگري

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 333

ذكر شده كه مهم ترين آنها مسأله ي توحيد است و سپس عوامل انحراف زنان آن عصر، هم چون زنا و فرزند كشي مطرح شد تا جامعه پاك گردد.

4. مقصود از سرقت، تهمت و نافرماني، مطلق اين گناهان است و شامل انواع سرقت ها هم چون سرقت از همسر و ديگران و انواع تهمت ها هم چون انتساب بچه هاي سر راهي به شوهر و انواع نا فرماني هم چون نوحه گري زنان براي مردگان با صداي بلند و گريبان چاك زدن و صورت خراشيدن مي شود.

پس اگر مصاديقي هم چون موارد فوق در كلمات مفسران آمده از باب نمونه هاي رايج در آن زمان است و معناي آيه منحصر در اين موارد نمي شود.

5. منظور از كشتن فرزندان، سقط جنين يا زنده به گور كردن آنها بود كه در زمان جاهليت رواج داشت، و در اسلام ممنوع شد.

مبارزه با اين عادت جاهلي و دفاع از حقوق كودكان يكي از خدمات اسلام به جامعه ي بشري بود، ولي متأسفانه در جاهليتِ قرن بيست و يكم ميلادي بارديگر اين سنت جاهلي در غرب احيا شده و از سقط جنين دفاع مي شود و حقوق كودكان بي گناه پاي مال مي گردد.

6. در اين آيه اطاعت

از پيامبر صلي الله عليه و آله را مقيّد به «معروف»، يعني پسنديده و شايسته بودن دستور پيامبر صلي الله عليه و آله كرده است.

البته پيامبر صلي الله عليه و آله معصوم بود و دستور غير شايسته اي از او صادر نمي شد پس نيازي به اين قيد نداشت، اما بيان اين قيد براي اطاعت از رهبران غير معصوم لازم بود؛ يعني زمام داران اسلامي بايد از الگوي پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي كنند و دستورات آنها مطابق حق و قوانين اسلامي باشد وگرنه لازم نيست كه مردم از آن دستورات پيروي كنند، همان طور كه امام علي عليه السلام به مردم مصر نوشت كه از فرمان هاي مالك اشتر كه مطابق حق است پيروي كنيد. «1»

7. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه براي زنان مؤمن بيعت كننده دعا و استغفار كند و آمرزشگري و رحمت الهي را گوش زد مي كند كه

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 334

نوعي وعده ي آمرزش و لطف است.

آري؛ دعاي پيامبر در مورد امتش مستجاب و مؤثر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي به زنان جامعه شخصيت بدهند و باآنان پيمان ببندند.

2. مسئوليت هاي زنان را در قالب عهدنامه هاي اجتماعي به آنان گوش زد كنيد.

3. توحيد سرلوحه ي برنامه ي اجتماعي زنان باشد.

4. سرقت، زنا، تهمت، فرزندكشي و نافرماني رهبر، از ساحت زنان مؤمن به دور است.

5. از دستورات شايسته ي رهبران الهي سرپيچي نكنيد.

6. رهبران الهي براي زنان مؤمنِ مسئوليت شناس دعا كنند.

7. دعاي رهبر اسلام در مورد

مردم پذيرفته مي شود و استغفار او موجب آمرزش الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي ممتحنه با اشاره به صفات دشمنان خدا، به ممنوعيت دوستي با آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! با گروهي كه خدا برآنان خشم گرفته، دوستي نَكنيد؛ به يقين، آنان از آخرت نااميدند، همان گونه كه كفّار اهل قبرها نااميد شدند.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از فقيران مسلمان مدينه اخبار مسلمانان را به يهوديان مي رساندند و در عوض از ميوه هاي آنان مي گرفتند. آيه ي فوق فرود آمد و اين كار را ممنوع اعلام كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 335

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از قومي كه مورد خشم خدا قرارگرفته اند چه كساني هستند؟

برخي مفسران پاسخ داده اند كه مقصود يهوديان اند؛ چون در برخي آيات قرآن خشم خدا برآنان يادآوري شده است. «1»

ولي از آن جا كه در قرآن به خشم خدا در مورد منافقان هم اشاره شده است، «2» مي توان گفت كه معناي آيه وسيع است و شامل يهود، منافقان و همه ي دشمنان خدا مي شود.

2. مسلمانان حق ندارند با اين دشمنان خدا كه مورد خشم او قرارگرفته اند، ارتباط دوستانه بر قرار سازند؛ چراكه آنان از اين دوستي سوء استفاده

كرده، اسرار مسلمانان را كشف مي كنند و به آنان ضربه مي زنند.

3. اين آيه ويژگي دشمنان خدا را كه مورد خشم او قرار گرفته اند، نااميدي از آخرت برمي شمارد. آري؛ آنان هم چون كافران در گور كه از همه چيز مأيوس اند «3» از نجات و رستگاري و ورود در بهشت نااميدند و همين نااميدي موجب مي شود كه به هر جنايتي دست بزنند و از اين رو خطرناك و غير قابل اعتمادند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با كساني كه مورد خشم الهي اند دوستي نكنيد (كه مورد خشم قرار مي گيريد).

2. با افرادي كه از آخرت نا اميدند دوستي نكنيد (كه به شما ضربه مي زنند).

3. ايمان با دوست داشتن دشمنان خدا ناسازگار است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 337

بخش دهم: سوره ي صفّ يادآوري ايمان و معاد

دوستي جهاد و مجاهدان

پيروزي نهايي اسلام بر اديان ديگر

بشارت مسيح عليه السلام در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 339

بخش دهم: سوره ي صفّ

اشاره

يادآوري ايمان و معاد

دوستي جهاد و مجاهدان

پيروزي نهايي اسلام بر

اديان ديگر

بشارت مسيح عليه السلام در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 339

اول: سيماي سوره ي صف

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «صف» در مدينه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 14 آيه، 221 كلمه و 900 حرف است.

اين سوره صد و دهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «تغابن» و قبل از سوره ي «فتح») و شصت و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «صَفّ»، «حوارّيين» و «عيسي».

سبب نام گذاري اين سوره به «صف»، آيه ي چهارم اين سوره است كه مي گويد خدا رزمندگاني را كه هم چون صفي محكم مي جنگند، دوست دارد و از آن جا كه در آيات ششم و چهاردهم اين سوره از عيسي و ياران او سخن گفته شده، اين سوره را «عيسي» و «حواريين» ناميده اند.

فضليت

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه: «هر كس سوره ي صف را به صورت مستمر در نمازهاي واجب و مستحب قرائت كند، خدا او را در صف فرشتگان و پيامبران قرار مي دهد. ان شاء الله». «1» البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در آن تدبّر و تفكر كنند و به محتواي آن عمل نمايند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 340

ويژگي

در آيه ي ششم اين سوره از قول عيسي عليه السلام بشارت آمدن پيامبري داده شده كه نام او احمد است.

اهداف

اساسي ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. تشويق به ايمان و جهاد در راه خدا؛

2. نويد پيروزي مجاهدان و پيروزي نهايي اسلام بر اديان ديگر.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان تسبيح همه ي موجودات براي خداي عزيز و حكيم (در آيه ي 1)؛

2. يادآوري معاد و پاداش هاي مجاهدان در رستاخيز (در آيات 10- 12).

ب) اخلاق:

1. دعوت به هماهنگي بين گفتار و كردار و پرهيز از سخنان بدون عمل (در آيات 2 و 3)؛

2. دعوت به بخشش اموال در راه خدا (در آيه ي 11).

ج) داستان:

1. گزارشي از بشارت مسيح عليه السلام به ظهور پيامبر اسلام (در آيه ي 6)؛

2. اشاره اي به سرگذشت ياران و حواريون مسيح عليه السلام (در آيه ي 14)؛

3. شرح پيمان شكني بني اسرائيل و سخنان موسي عليه السلام به آنان (در آيه ي 5).

د) مطالب فرعي:

1. تضمين پيروزي اسلام بر همه ي اديان ديگر (در آيات 7- 9)؛

2. بيان محبت خدا نسبت به مجاهدان در راهش (در آيه ي 4)؛

3. بيان پاداش هاي دنيوي و اخروي مبارزان (در آيات 10- 12).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 341

دوم: محتواي سوره ي صف

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي صف به تسبيح گويي همه ي موجودات و دو صفت خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است براي خدا تسبيح مي گويند؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تسبيح همه ي موجودات، آسمان ها و زمين چيست؟

در مورد تسبيح گويي آسمان ها و زمين و همه ي موجودات جهان، ذيل آيه ي اول سوره ي حديد توضيح داديم.

آموزه ها و پيام ها:

1. در جهان زمزمه اي برپاست و همه ي موجودات (به زبان حال

و قال) مشغول تسبيح خدايند (پس شما نيز از تسبيح و ياد او غافل نشويد).

2. كارهاي خدا حكيمانه و شكست ناپذير است.

***

قرآن كريم در آيات دوم تا چهارم سوره ي صف به گويندگان بدون عمل هشدار داده، رزمندگان با عمل و استقامت را محبوب خدا معرفي مي كند و مي فرمايد:

2- 4. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ* كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ* إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 342

اي كساني كه ايمان آورده ايد! چرا مي گوييد آنچه را كه انجام نمي دهيد؟!* نزد خدا (موجب) خشم بزرگ است اين كه بگوييد آنچه را كه انجام نمي دهيد.* در حقيقت، خدا كساني را دوست مي دارد كه در راهش صف كشيده، جهاد مي كنند؛ چنان كه گويي آنان ساختمان محكم (سُربي) هستند.

شأن نزول:

داستان هاي متعددي در مورد نزول آيات فوق حكايت كرده اند، كه مضمون بيش تر آنها اين است كه گروهي از مؤمنان مي گفتند: ما در جنگ هاي آينده ي اسلام پاي مردي مي كنيم و به دشمن پشت نمي كنيم، ولي به گفته ي خود وفا نكردند و در جنگ احد فرار كردند و آيات فوق فرود آمد و آنان را سرزنش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مخاطب اين آيات مؤمناني هستند كه ايمانشان به سرحدّ كمال نرسيده و گفتار و كردارشان يكسان نيست. اين آيات در

مورد افرادي خاص و فراريان جنگ احد نازل شده است، اما شأن نزول موجب انحصار معناي آيه نمي شود، بلكه سرزنش اين آيات شامل همه ي افرادي مي شود كه سخني مي گويند ولي طبق آن عمل نمي كنند كه شامل عهدها، نذرها و وعده هاي افراد مي شود.

2. در اين آيات عمل نكردن به گفتار را موجب خشم شديد و بزرگ خدا معرفي كرده است «2» كه در مجازات و عذاب او ظاهر مي شود.

3. عمل نكردن به گفتار عوامل روان شناختي دارد؛ گاهي به خاطر آن

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 343

است كه انسان از ابتدا تصميم برانجام كاري ندارد ولي مي گويد كه انجام مي دهد؛ اين نوعي نفاق است.

و گاهي عمل نكردن به گفتار به خاطر ضعف اراده است؛ يعني از ابتدا تصميم بر عمل دارد ولي بدان عمل نمي كند.

البته هر دو قسم فوق ناپسند و مستحق سرزنش است و لازم است كه چنين انساني خود را معالجه كند.

4. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

دانشمند كسي است كه عملش گفتارش را تأييد كند و هركس عملش مطابق گفتارش نباشد، دانشمند نيست. «1»

و نيز در حديث ديگري از همان امام روايت شده كه

وعده ي مؤمن به برادرش نوعي نذر است، هر چند كفاره ندارد؛ و هركس خلف وعده كند با خدا مخالفت كرده و خويش را در معرض خشم او قرار داده است، همان طور كه قرآن در آيه ي دوم و سوم سوره ي صف فرموده است. «2»

5. در آيه ي چهارم خدا مي فرمايد كه رزمندگان را

دوست دارد اما رزمندگاني كه:

اولًا، اهل عمل باشند و جهاد آنان فقط در گفتار خلاصه نشود؛

ثانياً، در راه خدا پيكار كنند، يعني هر نوع جنگي با هرهدفي محبوب خدا نيست؛

ثالثاً، بدون تفرقه در صف واحدي مبارزه كنند و هم چون ساختمان سربي محكم باشند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 344

6. محبوبيت رزمندگان نزد خدا به چه معناست؟

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

« «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ ...» محبوبيت نزد بارگاه احدي را كدام فيلسوف توانا يا عارف علمي بزرگ دانا مي تواند درك كند تا از آن سخن بگويد و يا به سخن قلم درآورد؟

آيا اين «حُب نافله» است كه در نتيجه ي تقرب به آن، بنده ي خاكي، پا بر سر ملك و ملكوت اعلا نهد و حق جلّ و علا با جاذبه ي غيبي خويش سمع و بصر و قلب او شود ...

يا «قرب فريضه» است كه د رآن شخص و شخصيت محو شود و صعق رخ دهد و خود و خودي از ميان برود و كثرت به تمام معنا رخت بربندد و نه چشمي باشد و نه گوشي و نه باطني و نه ظاهر ... «1»

7. اين آيات دشمنان اسلام را به سيلابي ويرانگر تشبيه كرده كه لازم است مجاهدان هم چون ساختماني سربي و سدّي پولادين و محكم در برابرآنها بايستند، البته سدّي كه هيچ شكافي در آن نباشد.

8. آنچه موجب وحدت صف مجاهدان اسلام مي شود وحدت هدف و عقيده است.

و اين در سايه ي تربيت صحيح اسلامي و احياي

فرهنگ قرآن تحقق مي يابد.

آري؛ وحدت صفوف مجاهدان اسلام در جهان امروز بيش از هر زمان ديگر لازم است و بايد مسلمانان با رعايت اين آموزه ي وحدت بخش قرآني در برابر استكبار جهاني و دشمنان اسلام بايستند و دست استعمار و استثمار را از سرزمين هاي اسلامي كوتاه كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر اهل عمل نيستيد سخن آن را هم نگوييد.

2. مؤمن بايد سخن و كردارش مطابق هم باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 345

3. سخن خالي از عمل (گناه بزرگي است كه) موجب خشم خداست.

4. رزمندگان هدفي الهي داشته باشند تا محبوب خدا شوند.

5. رزمندگان اسلام در برابر دشمن صفي متحد و پولادين داشته باشند تا محبوب خدا شوند.

6. گويندگان بدون عمل خدا را به خشم مي آورند و رزمندگان اهل عمل دوستي او را جلب مي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي صف به سرگذشت موسي عليه السلام و قوم دگرآزار و منحرف او و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5. وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ يَاقَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

و (يادكن) هنگامي را كه موسي به قومش گفت: «اي قوم [من ! چرا آزارم مي دهيد، در حالي كه به يقين مي دانيد كه من فرستاده ي خدا به سوي شما هستم؟!» و هنگامي كه (از حق) منحرف

شدند، خدا دل هايشان را منحرف ساخت؛ و خدا گروه نافرمان را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم بني اسرائيل نمونه اي از جدايي گفتار و عمل به شمار مي آيند.

آنان كه به دنبال پيامبري الهي بودند پس از آمدن موسي عليه السلام به زبان به او ايمان آوردند ولي در عمل بهانه جويي ها كردند و در هنگام جنگ به موسي عليه السلام مي گفتند: تو با خدايت برو و بجنگ «1» و گاهي با نسبت هاي ناروا موسي عليه السلام را آزار دادند ولي خدا موسي عليه السلام را مبرا ساخت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 346

2. هدايت و گمراهي به دست خداست اما مقدمات و زمينه هاي آن به وسيله ي كردار و عقيده ي خود انسان آماده مي شود؛ كسي كه از حق منحرف مي شود و راه فسق و نافرماني در پيش مي گيرد، زمينه ي گمراهي خويش را فراهم مي كند و خدا توفيق هدايت را از او سلب و او را محروم مي سازد.

3. اگر كسي بعد از علم و ايمان به نبوّت يك پيامبر او را آزار دهد، گناه بزرگي مرتكب شده كه موجب سلب توفيق هدايت و باعث گمراهي او مي شود و شايسته ي سرزنش است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آزار رهبران الهي، انحراف از حق و فسق موجب گمراهي مي شود.

2. هدايت با توفيق الهي حاصل مي شود، ولي زمينه سازي آن به دست خود شماست.

3. بني اسرائيل قومي دگرآزارند كه حتي آگاهانه پيامبران الهي را اذيت مي كردند.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي صف به سرگذشت عيسي عليه السلام و مژده ي آمدن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و برخورد بني اسرائيل با او اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. وَإِذْ قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

و (يادكن) هنگامي را كه عيسي، پسر مريم، گفت: «اي بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب)! در واقع من فرستاده ي خدا به سوي شمايم؛ در حالي كه مؤيد آنچه از تورات كه پيش از من بوده و مژده آور فرستاده اي هستم كه بعد از من مي آيد [و] نام او احمد است.» و [لي هنگامي كه با دليل هاي روشن (معجزه آسا) به سراغشان آمد، گفتند: «اين سحري آشكار است.»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 347

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم معمولًا عيسي عليه السلام را به نام مادرش يعني «عيسي بن مريم» مي خواند تا روشن شود كه او انسان است و مادر دارد و هرگونه شبهه اي در مورد خدا بودن او از بين برود.

2. در اين آيه به پيامبر بودن عيسي عليه السلام اشاره شده و او را ادامه دهنده ي خط رسالت موسي عليه السلام و تأييد كننده ي تورات و بشارتگر پيامبر بعدي معرفي مي كند.

اين مطالب روشن مي سازد كه عيسي عليه السلام حلقه اي از سلسله ي پيامبران است و پيامبران قبل و بعد خود

را معرفي و تأييد كرده است.

بنابراين كساني كه او را خدا يا پسر خدا مي دانند به او تهمت زده اند.

3. حضرت عيسي عليه السلام به آمدن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بشارت داد و حتي نام او را براي بني اسرائيل بيان كرد؛ از اين رو گروهي از مسيحيان و يهوديان قبل از اسلام به سرزمين مدينه آمدند و منتظر ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شدند اما پس از آن كه پيامبر اسلام با همان نام و نشانه ها و معجزات ظهور كرد، گروهي از آنان به خاطر تعصّب هاي بي جا و منافع شخصي در برابر او ايستادند و وي را ساحر خواندند. «1»

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از كودكي دو نام «محمد» و «احمد» داشت؛ جدّش عبدالمطلب او را محمد خواند و مادرش آمنه او را احمد ناميد و به هر دو نام مشهور بود و خوانده مي شد و حتي در اشعار ابوطالب و حسّان بن ثابت نام احمد آمده است «2» و هنگامي كه نام احمد در آيه ي فوق اعلام شد، اهل كتاب مدينه آن را انكار نكردند.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 348

5. در انجيل يوحنّا در سه مورد بر كلمه ي «فارقليط» تكيه شده «1» كه در متن يوناني «پيركلتوس» و در متن سرياني «پارقليطا» است، به معناي شخص مورد ستايش (معادل احمد)، ولي در ترجمه هاي جديد به «تسلّي دهنده» ترجمه شده است. «2»

يكي از اين بشارت ها اين است:

من از پدر خواهم خواست

و او «تسلّي دهنده» ديگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند.» «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. عيسي عليه السلام فرزند مريم و پيامبر خدا بود (نه خدا يا پسر خدا).

2. عيسي عليه السلام وعده ي آمدن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را داده و او را با نام و نشان معرفي كرده بود.

3. بني اسرائيل آگاهانه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را انكار كردند (پس اميدي به آنان نيست).

4. هم چون بني اسرائيل آگاهانه حق را انكار نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي صف به ستمكاران دروغ پرداز و ناسپاسي آنان در برابر نعمت اسلام و فرجامشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَي إِلَي الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 349

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه برخدا دروغ بسته، در حالي كه او به سوي اسلام فراخوانده مي شود؟! و خدا گروه ستمكار را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بني اسرائيل با اين كه بشارت آمدن پيامبر اسلام به آنان رسيده بود و حتي نام او را مي دانستند و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با معجزات و دلايل به سراغ آنان آمد و آنها را به اسلام دعوت كرد، لجوجانه او را انكار نمودند و با اين كار

به خود و ديگران ستم كردند.

2. بني اسرائيل به دروغ برخدا تهمت بستند. آنان مي دانستند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از طرف خداست و آنچه مي گويد وحي است و معجزات او واقعي است، ولي آنها را سحر خواندند، اين نه تنها تهمت به پيامبر اسلام بلكه تكذيب مصدر وحي و معجزات بود؛ از اين رو آيه آن را دروغ بستن و تهمت به خدا خواند.

3. ستم بني اسرائيل به خودشان آن بود كه از رشد وكمال و سعادت و هدايت بازماندند و ستم آنان به جامعه آن بود كه با تهمت زدن و انكار نبوّت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله برخي مردم را به ترديد انداختند و از نور هدايت دور كردند.

از اين رو اين بني اسرائيل ستمكارترين مردم شدند.

4. هدايت به دست خداست، اما اگر كسي ستمكاري كند، زمينه ي استفاده از نور هدايت الهي را از بين مي برد و هدايت نمي شود و در گمراهي باقي مي ماند.

5. استفاده نكردن از نعمت اسلام و تهمت زدن به خدا و پيامبر بزرگ ترين ستم است و موجب محروميت انسان از نور هدايت مي شود.

6. در قرآن كريم پانزده بار تعبير «ستمكارترين» به كار رفته است كه شايد محور جامع همه ي آنها تكذيب آيات الهي و مانع شدن مردم از راه حق باشد، كه ستمي بالاتر از اين ها نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 350

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ پردازي و ناسپاسي، ستمكاري است.

2. ستمكاري مانع هدايت است.

3. به خدا دروغ نبنديد و

در برابر نعمت اسلام ناسپاسي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات هشتم و نهم سوره ي صف به تلاش بيهوده ي كافران براي خاموش ساختن نور خدا و پيروزي نهايي دين حق اشاره مي كند و مي فرمايد:

8 و 9. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ* هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

[كافران مي خواهند تا نور خدا را با دهان هايشان خاموش سازند؛ درحالي كه خدا كامل كننده ي نور خويش است، و گرچه كافران ناخشنود باشند.* او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه ي دين [ها] پيروز گرداند، و گرچه مشركان ناخشنود باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون آيه ي هشتم سوره ي صف، در آيه ي 32 سوره ي توبه و مضمون آيه ي نهم سوره ي صف، در آيه ي 33 سوره ي توبه و آيه ي 28 سوره ي فتح تكرار شده است. برخي نكات ريز اين آيات با هم تفاوت دارد، ولي پيام اصلي آيات همگون است و آن پيروزي نهايي اسلام بر جهان و شكست نهايي كافران و مشركان است. تكرار اين مطلب نشان دهنده ي اهميت آن است.

آري همه ي توطئه هاي كافران، هم چون تهمت هاي آنان بر پيامبر صلي الله عليه و آله، محاصره ي اقتصادي، تحميل جنگ ها، نفاق، ايجاد اختلاف بين مسلمانان و تقسيم كشور اسلام به بيش از پنجاه كشور، نقشه هاي ايجاد انحراف در

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 351

جوانان، تهاجم فرهنگي و تبليغاتي، استعمار سياسي و نظامي و استثمار و تحميل استبداد بر مسلمانان با شكست روبه رو خواهد شد و سرانجام دين حقّ اسلام بر جهان سايه خواهد افكند.

2. تعبير «دين حق» براي اسلام و تذكر اين كه سرانجام اين دين بر همه ي اديان پيروز مي شود اشاره به آن است كه دين حق يكي است و پس از ظهور اسلام اديان ديگر باطل اند و پيروان آنها سرانجام شكست خواهند خورد؛ بنابراين يك راه مستقيم بيش تر وجود ندارد و همه ي اديان در يك زمان حق نيستند. «1»

البته اديان الهي هركدام در مقطع زماني خاص خود حق اند و واجب است كه از آن اديان پيروي كنند اما وقتي پيامبر بعدي با دين كامل تر مي آيد، دين قبلي نسخ مي شود و پيروي از دين جديد واجب و تنها راه نجات خواهد بود و اسلام كه كامل ترين دين حق نهايي است و بر همه ي اديان پيروز خواهد شد.

3. در اين آيه راه خدا و آيين اسلام و قرآن كريم به نور و روشنايي تشبيه شده كه منشأ حيات، زيبايي، رشد، حركت و آباداني در زمين است؛ يعني اسلام آييني حركت آفرين است كه جامعه ي انساني را در مسير تكاملي به پيش مي برد و سرچشمه ي هر خير و بركت است.

4. در اين آيه تلاش دشمنان اسلام به «فوت كردن با دهان» تشبيه شده است؛ يعني آنان مي خواهند نور آفتاب را با دهان خود خاموش كنند و اين نهايت حقارت تلاش يك مخلوق ناتوان را در برابر اراده و قدرت بي پايان الهي نشان مي دهد.

چراغي را كه ايزد برفروزد

هر آن كس پُف كند ريشش بسوزد 5. تعبير «يُطفِئُوا» در آيه ي 32 سوره ي توبه هم آمده است، اما در آيه ي فوق همراه با «لام» است. برخي لغويين برآن اند كه اين تعبير در آن جا اشاره به خاموش كردن بدون مقدمه و در اين جا اشاره به خاموش كردن همراه با مقدمات و اسباب است «1» كه در هر دو صورت اين تلاش دشمنان اسلام با شكست روبه رو خواهد شد.

6. تعبير «يُريدُون» در اين آيه، به صورت مضارع است و نشان مي دهد كه خواست و توطئه هاي دشمنان بر ضد اسلام ادامه خواهد داشت. «2»

7. مقصود از هدايت، همان دلايل روشني است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از دين حق، اسلام است كه اصول و فروعش حق و تاريخ و مداركش نيز حق و روشن است.

8. همراهي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با هدايت و دين حق، دليل پيروزي اسلام بر اديان ديگر است؛ زيرا چنانچه محتواي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهي دهد و اصول و فروعش موافق حق و طرف دار آن باشد، طبعاً بر همه ي اديان جهان پيروز مي گردد.

9. هر چه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان تر شود، واقعيت ها بيش تر چهره مي نمايد و موانع حق برطرف مي شود و حق همه جا را فرا مي گيرد و پيروز مي شود، هر چند دشمنان مايل نباشند.

آري؛ حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت هاي آفرينش بوده و در نهايت محكوم به

شكست است.

10. برخي مفسران بر آن اند كه مقصود از پيروزي اسلام در اين آيه، پيروزي منطقي و استدلالي است كه اكنون در جهان هويدا شده است و برخي ديگر از مفسران با استفاده از موارد استعمال ماده ي «اظهار» در قرآن، برآن اند كه مقصود پيروزي عملي و عيني و ظاهري است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 353

اما به نظر مي رسد كه مقصود آيه پيروزي همه جانبه ي اسلام بر اديان ديگر در تمام جهان است و اين واقعيت به تدريج در حال تحقّق است.

11. در احاديث متعددي آمده است كه وقتي محتواي اين آيه تحقق مي يابد كه امام عصر عجل الله مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله ظهور كند.

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

به خدا سوگند! هنوز تأويل محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه قائم خروج كند و هنگامي كه او قيام كند، كسي كافر و منكر خدا در جهان باقي نخواهد ماند. «1»

البته روشن است كه پيروزي منطقي و عملي اسلام از صدر اسلام آغاز شده و به تدريج در حال پيشرفت و تحقّق است، اما مقصود اين احاديث آن است كه تحقّق كامل آيه ي فوق و پيروزي نهايي اسلام در زمان امام مهدي عجل الله خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاش هاي دشمنان اسلام نافرجام است.

2. فروغ اسلام هر روز پرنورتر مي شود.

3. مسير تاريخ بشريت، به نفع اسلام و برخلاف اراده ي كافران، در حركت است.

4. دين حق يكي است و هر ديني

غير از اسلام باطل است.

5. پيروزي نهايي و غلبه برجهان در انتظار مسلمانان است.

6. كفر و شرك نورزيد كه نهايت آنها شكست است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 354

قرآن كريم درآيات دهم تا سيزدهم سوره ي صف مؤمنان را به تجارتي پرسود با خدا از طريق ايمان و جهاد فرا مي خواند و با بيان پاداش هاي دنيوي و اخروي آن مي فرمايد:

10- 13. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ* يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ* وَأُخْرَي تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِالْمُؤْمِنِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به داد وستدي راه نمايي كنم كه شما را از عذاب دردناك نجات دهد؟!* به خدا و فرستاده اش ايمان آوريد و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين براي شما بهتر است، اگر بدانيد.* تا پيامدهاي (گناهان) تان را براي شما بيامرزد و شما را در بوستان هاي (بهشتي) كه نهرها از زير [درختان] ش روان است و در خانه هاي پاكيزه در بوستان هاي (ويژه ي) ماندگار وارد كند؛ اين كام يابي بزرگ است.* و (نعمت) ديگري كه آن را دوست داريد (به شما بدهد، كه آن) ياري

از جانب خدا و پيروزي نزديك است؛ و مؤمنان را مژده بده!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه با مثال هاي زيبا و شوق آفرين افراد را به سوي سعادت جذب مي كند:

در اين آيه تجارتي را مثال مي زند كه داراي چهار ركن است:

الف) خريدار خداست؛

ب) فروشنده انسان هاي مؤمن هستند؛

ج) كالاي اين معامله، ايمان، اموال و جان هاي مؤمنان است؛

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 355

د) بهاي اين معامله ي پرسود، بخشش گناهان و نجات از عذاب و ورود به بهشت در آخرت و امداد الهي و پيروزي در دنياست.

2. ايمان وجهاد براي مؤمنان واجب است اما خدا آنها را در يك معامله ي پرسود به انسان پيشنهاد مي كند و اين نهايت لطف خداست كه در برابر عمل واجب كه انجام آن وظيفه ي بنده است به او پاداش هاي زياد مي دهد.

3. از آن جا كه خدا نياز به معامله و ايمان و اموال و جان هاي مردم ندارد، يادآور مي شود كه سود اين تجارت به خود مؤمنان بازمي گردد و ايمان و جهاد براي آنان بهتر است، البته اگر آگاه باشند و سود و زيان واقعي را تشخيص دهند؛ و سود واقعي در پيروزي نهايي و نجات از آتش و ورود به بهشت است، نه در زندگي زودگذر دنيا.

4. اگر مخاطب اين آيات مؤمنان هستند، پس چرا دو باره از آنان مي خواهد كه به خدا و فرستاده اش ايمان آورند؟

اولًا، ايمان داراي درجات و مراتبي است و شايد اين تعبير آيه اشاره به آن است كه

ايمان سطحي براي معامله با خدا كافي نيست؛ تلاش كنيد به درجات بالاي ايمان دست يابيد و ايمان خود را عميق و خالص سازيد.

ثانياً، در صدر آيه ايمان به طور مجمل اشاره شد و در اين جا شرح آن آمد كه ايمان به خدا و رسول است تا نشان دهد كه ايمان به خدا از ايمان به پيامبر صلي الله عليه و آله جدا نيست.

5. آيه ي يازده به نوع جهاد اشاره كرده است:

الف) جهاد با اموال؛

ب) جهاد با جان.

آري؛ جهاد هم به نيروهاي رزمنده نياز دارد هم به كمك هاي مردمي تا هزينه ها و وسايل جنگ تأمين شود و از آن جا كه جهاد مالي مقدمه ي جهاد جاني است، قبل از آن بيان شد و هرچند كه اهميت جهاد با جان زيادتر است.

برخي از مردم موفق مي شوند كه با جان و مال جهاد كنند و برخي فقط جهاد جاني مي كنند و برخي كه توانايي حضور در جبهه را ندارند

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 356

جهاد مالي مي كنند.

6. در آغاز پاداش هاي اخروي مؤمنان مجاهد، بخشش گناهان و نجات از عذاب دردناك قرار داده شده است چرا كه از طرفي بيش ترين ناراحتي فكري انسان به خاطر لغزش ها و گناهان است و از طرف ديگر تا انسان پاك نشود نمي تواند وارد بهشت شود.

بنابراين نخستين هديه به شهيدان راه خدا بخشايش گناهانشان است بلكه مي توان استفاده كرد كه مؤمنان مجاهد زنده نيز مورد عفو الهي قرار گرفته اند.

7. بخشودن مؤمنان مجاهد در زمينه ي حقّ اللَّه (يعني گناهاني

كه جنبه ي شخصي دارند) قطعي است، اما در مورد حقّ الناس (يعني گناهاني كه موجب پايمال شدن حق ديگران مي شوند) رضايت مقابل لازم است. «1»

8. يكي از پاداش هاي اخروي مؤمنان مجاهد، بهشت و منازل پاك آن است؛ زيرا مسكن پاك يكي از شرايط اساسي آرامش و آسايش است؛ مسكني كه هيچ گونه آلودگي ندارد و انسان از آن لذت مي برد.

9. جهاد و جنگ وقتي ارزش دارد كه در راه خدا و هدفمند باشد، وگرنه جنگ بدون انگيزه و هدف الهي، نوعي خون خواري است.

10. پاداش هاي دنيوي مؤمنان مجاهد، امدادرساني الهي و پيروزي نزديك آنان بر دشمنان است. مقصود از اين پيروزي، همان پيروزي مسلمانان در فتح مكه يا فتح ايران و روم يا پيروزي هاي نزديك مسلمانان است.

ولي بهتراست كه گفته شود مخاطب اين آيه همه ي مؤمنان در طول تاريخ هستند؛ بنابراين آيه معناي وسيعي دارد كه شامل همه ي پيروزي هاي عصر پيامبر صلي الله عليه و آله وبعد از او و پيروزي هاي آينده ي مؤمنان مجاهد مي شود، كه فتح مكه يكي از مصاديق روشن آن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 357

آموزه ها و پيام ها:

1. به دنبال تجارت پرسود با خدا باشيد تا به كام يابي بزرگ برسيد.

2. با سرمايه ي ايمان و جهاد، با خدا معامله كنيد.

3. تجارت با خدا سعادت دنيوي و اخروي به دنبال دارد.

4. ايمان و جهاد باب ورود به بهشت است.

5. ايمان و جهاد رمز استفاده از ياري الهي و پيروزي بر دشمنان است.

6. ايمان به خدا از ايمان به پيامبر اسلام

صلي الله عليه و آله جدا نيست.

7. جهاد با جان از جهاد با مال جدا نيست.

8. ايمان خود را ژرف كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي صف با الگو قرار دادن حواريون عيسي عليه السلام، مؤمنان را به ياري خدا مي طلبد كه پاداش آن پيروزي بر دشمن است و مي فرمايد:

14. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَي اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَي عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! ياوران خدا باشيد، همان گونه كه عيسي، پسر مريم، به حواريون گفت: «چه كساني ياوران من با خدايند؟!» حواريون گفتند:

«ما ياوران خداييم.» و گروهي از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) ايمان آوردند و گروهي كفر ورزيدند؛ و كساني را كه ايمان آورده بودند بر (ضد) دشمنانشان (تقويت و) تأييد كرديم، پس پيروز شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه مثالي از برخورد حواريون با عيسي عليه السلام بيان مي كند كه مي تواند الگويي براي مسلمانان باشد؛ يعني هنگامي كه عيسي عليه السلام از

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 358

اطرافيان و حواريون خود مي خواهد كه ياور خدا باشند و دين خدا و پيامبرش را ياري كنند، آنان با كمال اخلاص قبول مي كنند و دين خدا را ياري

مي كنند و خدا نيز آنان را تقويت مي كند و بردشمنانشان پيروز مي گرداند؛ پس اگر شما مسلمانان نيز به ياري خدا (و دين او و پيامبرش) بشتابيد، خدا شما را تقويت و بر دشمنانتان پيروز مي گرداند.

2. آيا خداي قدرتمند نياز به ياري دارد كه مؤمنان را به ياري خود مي طلبد؟

مقصود از ياري خدا، ياري دين و پيامبر اوست و خدا ناتوان نيست و خود مي تواند دين و پيامبرش را ياري كند، اما لطف و رحمت او شامل بندگان شده و اين سعادت و افتخار را نصيب آنان ساخته است كه با ياري خدا و دين او و پيامبرش، گامي در راه كمال بردارند و پاداش ها و امدادهاي الهي را دريافت كنند و بردشمنانشان پيروز شوند.

3. «حَواريُون» جمع «حَواري» و از ماده ي «حُور» به معناي شستن و سفيد كردن است و گاهي به هر چيز سفيد نيز گفته مي شود.

از آن جهت شاگردان و ياران مسيح عليه السلام را «حواريون» ناميده اند كه قلبي پاك و روحي باصفا داشتند و در پاكيزه ساختن و روشن نمودن افكار ديگران و شست وشوي مردم از آلودگي و گناه كوشش فراوان داشتند. «1»

4. نكته ي جالب آن است كه حواريون در پاسخ دعوت عيسي عليه السلام نگفتند: «ما ياور توايم.»، بلكه گفتند: «ما ياوران خداييم.» و اين نهايت توحيد و اخلاص را مي رساند و آنها را از هر گونه شركي در مورد خدا بودن عيسي عليه السلام مبرا مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 359

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياري خدا

(و دين حق و پيامبر صلي الله عليه و آله) بشتابيد.

2. فداكاري ياوران عيسي الگويي براي مؤمنان است.

3. پيامبران الهي به خدا دعوت مي كردند، نه به خود.

4. دو دسته شدن مردم در برابر رهبران الهي پديده ي جديدي نيست.

5. هركس خدا را ياري كند خدا او را تقويت و تأييد و پيروز مي كند.

6. فرجام مؤمنان ياور خدا، پيروزي است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 361

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري

علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 362

(صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير

لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 363

دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و

اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 364

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ

نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 365

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه

شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 366

دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9

جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت،

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 367

دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد

ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 368

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح

الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 369

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ

بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 370

آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم

القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 371

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و

القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 372

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ

رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 373

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف

قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيستم، ص: 374

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه

السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109