ازدواج از ديدگاه قرآن و سنّت جلد 1

مشخصات کتاب

بیستونی، محمد، 1337

ازدواج (پیوند آسمانی)از دیدگاه قرآن و سنّت =Marriage in Quran

and tradition/ با نظارت محمد بیستونی؛ گروه تحقیق لیلا حمد اللهی،

زهره نوری، علیرضا مقسمی؛ با همکاری و کارشناسی اسداللّه اسدی گرمارودی.- تهران: بیان جوان، 1384.

417 ص.؛ 11x17 س م.-- (سری کتابهای روش انس با قرآن)

ISBN: 964-8399-38-7

فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا. کتابنامه به صورت زیرنویس.

1.زناشویی (اسلام). الف. حمداللهی، لیلا، 1357 -. ب. نوری، زهره.

ج. مقسمی، علیرضا. د. اسدی گرما رودی، اسد اللّه ، 1340 -. ه. عنوان.

4الف 9ب/17/ 230 BP 4831/297

کتابخانه ملی ایران 15486 84م

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم

ص: 2

ص: 3

اَلاِهْداءِ

اِلى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُولِ اللّهِ وَ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ سِيَّما بَقِيَّةِ اللّهِ فِى الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ، الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَْوْلِياءَوَيامُذِلَ الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّرَّ فى غَيْبَتِكَ وَ فِراقِكَ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

ص: 4

متن تأييديه حضرت آيت اللّه خزعلى مفسّر و حافظ كل قرآن كريم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

هر زمانى را زبانى است يعنى در بستر زمان خواسته هايى نو نو پديد مى آيد كه مردم آن دوران خواهان آنند. با وسائل صنعتى و رسانه هاى بى سابقه خواسته ها مضاعف مى شود و امروز با اختلاف تمدن ها و اثرگذارى هريك در ديگرى آرمان هاى گوناگون و خواسته هاى متنوع ظهور مى يابد بر متفكران دوران و افراد دلسوز خودساخته در برابر اين هنجارها فرض است تا كمر خدمت را محكم ببندند و اين خلأ را پر كنند همان گونه كه علامه امينى با الغديرش و علامه طباطبايى با الميزانش. در اين ميان نسل جوان را بايد دست گرفت و بر سر سفره اين پژوهشگران نشاند و رشد داد. جناب آقاى دكتر محمد بيستونى رئيس هيئت مديره مؤسسه قرآنى تفسير جوان به فضل الهى اين كار را بعهده گرفته و آثار ارزشمند مفسران را با زبانى ساده و بيانى

ص: 5

شيرين، پيراسته از تعقيدات در اختيار نسل جوان قرار داده علاوه بر اين آنان را به نوشتن كتابى در موضوعى كه منابع را در اختيارشان قرار داده دعوت مى كند. از مؤسسه مذكور ديدار كوتاهى داشتيم، از كار و پشتكار و هدفمند بودن آثارشان اعجاب و تحسينم شعله ور شد، از خداوند منان افاضه بيشتر و توفيق افزونى برايشان خواستارم. به اميد آنكه در مراحل غيرتفسيرى هم از معارف اسلامى درهاى وسيعى برويشان گشاده شود.

آمين رب العالمين .

21 ربيع الثانى 1425

21 خرداد 1383

ابوالقاسم خزعلى

ص: 6

تعريف ازدواج :

- تعريف لغوى : اين واژه در لغت به معنى آميزش جنسى و عقد است كه برخى از پيشوايان لغت ، وضع آن را در معنى اول و برخى ديگر در معنى دوم و بالتبع در ديگرى به استعاره دانسته اند . اين واژه در اصطلاح شرعى نيز عقدى است كه به نحوه خاص ، مشتمل بر ايجاب و قبول بين زن و مرد منعقد مى گردد . در قرآن كريم بيش از پنجاه آيه به مسأله نكاح و لواحق آن اختصاص يافته است .

ازدواج در قرآن كريم با عبارات مختلفى از جمله ، ازدواج ، انكاح و ... بيان شده است ، زوج(1) به هر دو قرين از مذكر و مؤنث در حيوانات و گياهان و انسان ها اطلاق مى شود كه با هم ازدواج يافته اند . «ازدواج»(2) يعنى با هم جفت شدن و

ص: 7


1- قاموس قرآن قرشى .
2- فرهنگ فارسى عميد .

جفت گرفتن يا زن گرفتن مرد و شوهر كردن زن ، و «انكاح»(1) از باب افعال يعنى تزويج كردن زنى با مردى و بالعكس و همچنين به معناى بسته شدن و گره زدن زن و شوهر به يكديگر مى باشد .

زوج و ازدواج در انسان ها و جانداران در آياتى چند بيان شده از جمله :

وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... : و از نشانه هاى او اينكه خلق كرد براى شما از خود شما جفت هايى تا با آنها انس بگيريد و آرامش يابيد و قرار داد بين شما دوستى و رحمت ... » .(2)

« فاطِرُ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا وَ مِنَ الاَْنْعامِ اَزْواجا يَذْرَؤُكُمْ فيهِ... : او آفريننده آسمان ها و زمين است و از جنس شما همسرانى براى

ص: 8


1- قاموس قرآن قرشى .
2- 21 / روم .

شما قرارداد و جفت هايى از چهارپايان آفريد و شما را به اين وسيله (به وسيله همسران) تكثير كند ، ... » .(1)

«وَالاَْرْضِ مَدَدْناها وَ اَلْقَيْنا فيها رَواسِىَ وَ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ

بَهيجٍ : و چگونه زمين را گسترانيديم و در آن كوه ها افكنديم و در زمين رويانديم از هر گياهى جفت كه خوش منظره و بهجت آور است» .(2)

سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لا يَعْلَمُونَ : منزّه است آن كسى كه تمام «زوج ها» را خلق كرد تماما از آنچه از زمين روييده مى شود و از خود آنها». (3)

ص: 9


1- 11 / شورى .
2- 7 / ق .
3- 36 / يس .

«ثَمانِيَةَ اَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ : هشت جفت از نر و ماده از چهارپايان آفريد ، از ميش دو جفت و از بز دو جفت ...» (1)

وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ : و از هر چيزى جفت خلق كرديم شايد شما متذكر شويد» .(2)

در اسلام و قرآن ، ازدواج از مبانى زندگى سالم و معنوى معرفى شده تا آنجا كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله نكاح را سنت خود معرفى كرده و فرموده است «هركس از سنّت من روى گرداند ، از من نيست» (3) . ازدواج حادثه اى مهّم و باارزش ، بلكه تولّدى دوباره براى انسان است ازدواج يعنى تشكيل زندگى مشترك و يكى شدن

ص: 10


1- 143 / انعام .
2- 49 / ذاريات .
3- بحارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 1220 .

براى رسيدن به آرامش و حفظ نسل و تربيت انسان هاى برتر از خود ، از آنجا كه غريزه جنسى غريزه اى است سركش و نيرومند و ريشه دار كه در نهاد هر بشرى قرار داده شده است و روشن است كه وجود اين غريزه تنها براى لذت بردن و تمتع نيست بلكه اثر وجودى اين غريزه روى نظام حكيمانه الهى و براى توليد نسل و بقاء نوع بشر است .

اصولاً خويشتندارى در برابر آن نياز به تقوى و پرهيزكارى فراوان و ايمان قوى و نيرومند دارد بنابراين تنها راهى كه بتواند جوابگوى تمام خواسته هاى جنسى باشد ازدواج مشروع و قانونى و گرفتن همسر است .

خداوند در اين باره مى فرمايد :

« اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ مامَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَيْرُمَلُومينَ . فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ

فَاوُلئِكَ هُمُ الْعادوُنَ : و آنها كه تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند

ص: 11

كه در بهره گيرى از آنها ملامت نمى شوند . و هركس غير اين طريق را طلب كند ، تجاوزگر است» .(1)

ازدواج يك سنت الهى است

گرچه امروز مسأله ازدواج آن قدر در ميان آداب و رسوم غلط و حتى خرافات پيچيده شده كه به صورت يك جاده صعب العبور براى جوانان درآمده است ولى قطع نظر از اين پيرايه ها ازدواج يك حكم فطرى و هماهنگ قانون آفرينش است كه انسان براى بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشكلات زندگى احتياج به ازدواج سالم دارد.

اسلام كه هماهنگ با آفرينش گام برمى دارد نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و

ص: 12


1- 6 و 7 / مؤمنون .

مؤثرى دارد .

از جمله حديث معروف پيامبر است : «ازدواج كنيد تا نسل شما فزونى گيرد كه من با فزونى جمعيت شما در قيامت به ديگر امّت ها مباهات مى كنم» .(1)

و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم : «كسى كه همسر اختيار مى كند نيمى از دين خود را محفوظ داشته و بايد مراقب نيم ديگر باشد» (2) .

باز در حديث ديگرى مى فرمايند : «بدترين شما مجردانند» (3).

و همچنين فرموده اند : «هركه براى پاك نگه داشتن خود از آنچه خداوند حرام كرده است ازدواج كند بر خداست كه به او كمك كند» (4).

ص: 13


1- سفينه البحار ، جلد 1 ، صفحه 561 .
2- سفينه البحار ، جلد 1 ، صفحه 562 .
3- مجمع البيان ، ذيل آيه مورد بحث .
4- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2252 .

اين احاديث نشان مى دهد كه ازدواج يك سنت الهى است و از محبوب ترين عبادت ها به حساب مى آيد و بااقدام به اين امرمقدس، لذت زندگى رامى توان احساس كرد و دين و شخصيت اجتماعى را ازسقوط و انحراف و هوس هاى شيطانى حفظ كرد.

اهميت و فضيلت ازدواج

« وَ اَنْكِحُوا الاَْيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ : مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد ، خداوند واسع و آگاه است» .(1)

ص: 14


1- 33 / نور.

خداوند متعال در قرآن مجيد و پيشوايان و امامان معصوم در احاديث خود بدان ترغيب مى نمايند و اين امرمهم رايك فريضه مقدس و پرثمر معرفى مى كنند كه در زير به چند مورد از آنها اشاره مى شود :

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند : «هيچ بنايى در اسلام ، به اندازه ازدواج ، ارزشمندتر و محبوب تر در پيشگاه خداوند متعال نمى باشد» (1).

امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «هيچ لذّت و عيشى در دنيا و آخرت، بالاتر از مجامعت با زنان و ازدواج نمى باشد» .(2)

«ارزش هيچ چيز نزد خداوند متعال ، به اندازه خانه اى نيست كه براى

ص: 15


1- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 3.
2- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 88.

ازدواج ساخته مى شود» .(1)

امام محمّدباقر عليه السلام مى فرمايند : «دو ركعت نماز شخص متأهل بهتر از شب زنده دارى شخص مجرد است كه تمام شب را به نماز ايستاده و روزش را به روزه دارى بپردازد» .(2)

ترغيب به ازدواج آسان و فراهم كردن مقدمات ازدواج براى افراد

« وَ اَنْكِحُوا الاَْيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ ... : مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند .

وَ اَنْكِحوا : ازدواج كنيد، به همسرى دهيد.

اَنْكِحْ : ازدواج كن .

ص: 16


1- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 328 .
2- سفينة البحار ، جلد 2 ، صفحه 183 .

اَياما : مردان بى همسر ، زنان بى شوهر ، دختران و پسران مجرّد ، جمع ايم .

صالِحينَ : شايستگان ، نيكان ، جمع صالح . عِباد : بندگان ، بردگان، جمع عبد .

اِماء : كنيزكان ، برده هاى زن ، جمع اَمَة .

آيه فوق علاوه بر اينكه به طور ضمنى هر فرد انسان را به نكاح و همسرگزينى ترغيب و توصيه مى كند افراد جامعه را نيز به يك امر بالاتر از اين موظف مى دارد و به آنان فرمان مى دهد كه تسهيلات لازم را در امر ازدواج جوانانتان فراهم سازيد . مسأله ازدواج و همسرگزينى را در جامعه گسترش دهيد و از اين طريق از شيوع فحشاء و فساد در جامعه جلوگيرى نمائيد .

«اَنْكِحوا» (آنها را همسر دهيد) با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است ، مفهومش اين است كه مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازيد ، از طريق كمك هاى مالى در صورت نياز ، پيدا كردن همسر مناسب ، تشويق به

ص: 17

مسأله ازدواج و بالاخره پادرميانى براى حل مشكلاتى كه معمولاً در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست .

بدون شكّ اصل تعاون اسلامى ايجاب مى كندكه مسلمانان درهرزمينه به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است .

چنانچه در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم :

«بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجيگرى كنى تا اين امر به سامان برسد» .(1)

در حديثى از امام كاظم عليه السلاممى خوانيم :

«سه طايفه اند كه در روز قيامت در سايه عرش خداوند قرار دارند ، روزى كه

ص: 18


1- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 27 .

سايه اى جز سايه او نيست : كسى كه وسايل تجويز برادر مسلمانش را فراهم سازد و كسى كه به هنگام نياز به خدمت، خدمت كننده اى براى او فراهم كند و كسى كه اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد» .(1)

و همچنين از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم :

«هر گامى ، انسان در اين راه بردارد و هر كلمه اى بگويد ، ثواب يك سال عبادت در نامه عمل او مى نويسد» .(2)

رسول خدا فرمودند :

«مردان بدون همسر را زن بدهيد زيرا با اين كار خداوند اخلاق آنان را

ص: 19


1- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 27 .
2- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 27 .

نيكو و روزى هاى آنها را زياد مى كند و بر جوانمردى آنان مى افزايد» .(1)

همچنين فرمودند :

«هركس براى رضاى خدا ازدواج كند و براى رضاى خدا كسى را به ازدواج ديگرى درآورد سزاوار ولايت و دوستى خداست» .(2)

و نيز فرمودند :

«هركه مؤمن عزبى را زن دهد تا آن زن همدم و مايه پشت گرمى و آسايش او باشد خداوند حورالعين بهشتى به همسرى او دهد و در آنجا با هريك از اهل خانواده و دوستان ايمانى اش كه بخواهد همدم گرداند» .(3)

ص: 20


1- بحارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 222 .
2- المحجة البيضاء ، جلد 3 ، صفحه 53 .
3- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2254 .

امام على عليه السلام مى فرمايند :

«بهترين وساطت ها اين است كه در ميان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود تا سر و سامان بگيرند» . (1)

بنابراين بااستفاده از آيه موردبحث و احاديث مربوطه نتيجه مى گيريم كه پيروان اسلام بايد سعى كنند به سادگى و بدون تكلفّات و هزينه هاى كمرشكن ، آن را در جامعه عملى و برگزار كنند و رسم هاى غيراسلامى را كه مانع اجراى اين امر مقدس در جامعه گرديده كنار بگذارند و تشويق در امر ازدواج مجردان و هرگونه كمك ممكن به اين امر باشند ، مخصوصا اسلام در مورد فرزندان مسئوليت سنگينى بر دوش پدران افكنده و پدران و مادرانى را كه بى تفاوت

ص: 21


1- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2254 .

هستند شريك جرم انحراف فرزندان شمرده چنانكه در حديثى از پيامبر مى خوانيم :

«كسى كه فرزندش به حد رشد مى رسد و امكانات تزويج او را داشته است و اقدام نمى كند و در نتيجه فرزند مرتكب گناهى شود اين گناه بر هر دو نوشته مى شود و وى شريك گناه فرزند خواهد بود» .(1)

ترك ازدواج به خاطر ترس از فقر و كيفر آن

« ...اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ : اگر چنانچه فقير و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد، خداوند واسع و

ص: 22


1- تفسير مجمع البيان ، جلد 7 ، صفحه 140 .

آگاه است» .(1)

اِنْ : اگر فقرا : نيازمندان فَضْل : كرم ، فزونى ، برترى

يَكُونُوا : باشند ، خواهند بود واسع ، وسعت دهنده ، گشايشگر

عَليم : دانا يُغنى : غنى مى كند ، بى نيازمى سازد .

«ازدواج در اصل يك عمل مستحب مؤكد است و اما اگر كسى در اثر نداشتن همسر مرتكب گناه گردد در اين صورت واجب است زن بگيرد و خود را از ارتكاب به حرام و از تحمل ناراحتى هاى جنسى نجات دهد» .(2)

از آنجا كه بسيارى از مردان و زنان براى فرار از زير بار مسئوليت الهى و انسانى ، عذرهايى از جمله نداشتن امكانات مالى را بيان مى كنند در آيه فوق

ص: 23


1- 33 / نور .
2- توضيح المسائل ، مسأله 2452 .

صريحا گفته شده است كه «فقر» نمى تواند مانع راه ازدواج گردد بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا و بى نيازى مى شود دليل آن هم با دقت روشن مى شود ، زيرا انسان تا مجرد است احساس مسئوليت نمى كند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافى براى كسب درآمد مشروع بسيج مى كند نه به هنگامى كه درآمدى پيدا كرد در حفظ و بارورى آن مى كوشد .

اما بعد از ازدواج شخصيت انسان اجتماعى مى شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمين وسايل زندگى فرزندان آينده مى بيند ، به همين دليل در حفظ درآمدهاى خود و صرفه جويى آن ، تلاش مى كند .

بى جهت نيست كه در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :

ص: 24

«روزى همراه همسر و فرزند است» .(1)

و پيامبر اكرم مى فرمايند : «هركس از بيم تنگدستى ازدواج نكنداز مانيست» .(2)

و در حديث ديگرى از پيامبر مى خوانيم :

«مردى خدمت حضرتش رسيد و از تهى دستى و نيازمندى شكايت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «ازدواج كن، او هم ازدواج كردوگشايش دركار او پيدا شد» .(3)

و در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله داريم :

«كسى كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند گمان بد به خدا برده است زيرا

ص: 25


1- تفسير نورالثقلين ، جلد 3 ، صفحه 595 .
2- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2252 .
3- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 25 .

خداوند متعال مى فرمايد: «اگر آنها فقير باشند خداوند آنهاراازفضل خودبى نيازمى سازد» (1).

پيامبر اكرم در مورد تقبيح ترك ازدواج مى فرمايد :

«شرورترين افراد شما مجردها هستند و چنين اشخاصى برادران شيطان هستند» (2).

از اين احاديث استفاده مى شود كه ترك كننده ازدواج شخص بدبين ، عقده اى و همكار شيطان و گرفتار گناهان است .

البته بايد به اين نكته نيز توجه شودكه اين قسمت ازآيه وظيفه افرادى را بيان مى كند كه زمينه و امكانات اوليه ازدواج رادرحداقل آن،دارامى باشند و به علت فقر و

ص: 26


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 24 .
2- جامع الاخبار ، صفحه 119 .

بى چيزى از تأمين زندگى آينده نگرانند و امّا اگر زمينه و امكانات اوليه ازدواج را فاقد باشند حكم آن در آيه زير بيان مى شود .

« وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدوُنَ نِكاحا حَتّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ... : و آنها كه وسيله ازدواج ندارند ، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را با فضل و كرم خويش بى نياز سازد» .(1)

اصل عفاف و صبرجنسى براى مرد و زن در تمام موارد و مواقع لازم و ضرورى است ، آنجا كه انسان هيچگونه وسيله و زمينه ازدواج در اختيار ندارد و فاقد امكانات اوليه ازدواج - ازقبيل مهر و كابين، نفقه و هزينه هاى لازم و امثال آن - مى باشد و يا موانع بازدارنده ديگرى در ميان وجود دارد و يا تاكنون كسى آماده

ص: 27


1- 33 / نور .

ازدواج با او نگرديده است و به هر صورت از ازدواج كردن عاجز و ناتوان و محروم مى باشد . اهميت بيشترى دارد و در اين گونه موارد اسلام يك وظيفه به دولت و مسلمانان متمكّن ديگر متوجه مى سازد كه تسهيلات ازدواج اين افراد را فراهم سازند و يك تذكر نيز به خود اين افراد مى دهد كه عدم تمكّن از همسرگزينى هيچگونه مجوّز فحشاء و بى بند و بارى و اشباع غريزه جنسى از طريق غيرمشروع نيست و اين گونه افراد بايد عفاف و صبرجنسى را پيشه خود سازند و از هرگونه گناه و آلودگى جنسى ، خود را پاك ، پاكدامن و مصون نگه بدارند ، گرچه آزمايش بسيار سخت و دشوار است ولى خداوند به تدريج در نجات به روى آنها مى گشايد و وسايل و امكانات لازم ازدواج را براى آنها فراهم مى سازد .

وَ لْيَسْتَعْفِفْ : بايد عفاف بجويد . بايد شرم و حيا كند .

ص: 28

اَلَّذينَ : كسانى كه ، جمع اَلَّذى .

يَجِدُونَ : پيدا مى كنند ، مى يابند . لا يَجِدُونَ : نمى يابند .

نِكاح : همسرگزينى ، ازدواج حَتّى : تا .

يُغْنى : غنى مى كند ، بى نياز مى سازد

پيامبر اكرم راه حفظ و پاكدامنى و عفت را اين گونه بيان فرموده اند :

«اى جوانان ، هركس توانايى دارد ازدواج كند ، زيرا ازدواج سبب مى شود از نواميس مردم چشم فرو بندد و دامان خويش را از آلودگى به بى عفتى حفظ كند و هركس كه توانايى ازدواج ندارد روزه بگيرد ، زيرا روزه يكى از راه هاى مهار طغيان شهوت جنسى است» .(1)

ص: 29


1- اصول كافى ، جلد 2 ، صفحه 79 .

امام على مى فرمايند : «هرگاه خداوند براى بنده اش خير و خوبى بخواهد به او توفيق مى دهد تا در برابر خواسته هاى شكم و شهوت خود عفيف باشد» .(1)

ترك ازدواج در اديان ديگر

« فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلّى فِى الْمِحْرابِ اَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَيِّدا وَ حَصُورا وَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحينَ : و هنگامى كه اودرمحراب ايستاده، مشغول نيايش بود ، فرشتگان او را صدا زدند كه : خدا تو را به "يحيى" بشارت مى دهد ، ( كسى ) كه كلمه خدا ( مسيح ) را تصديق مى كند و رهبر خواهد بود و از هوس هاى سركش بركنار و پيامبرى از صالحان است .(2)

واژه «حَصُور» از «حَصْر» به معنى حبس گرفته شده ، در اينجا به معنى كسى است كه خود را از هوى و هوس ، منع كرده است ، اين واژگان به معنى كسى

ص: 30


1- غرر الحكم ، جلد 3 ، صفحه 167 .
2- 39 / آل عمران .

كه خوددارى از ازدواج مى كند ، نيز آمده است .

نخستين سؤالى كه در اينجا پيش مى آيد كه اگر «حَصُورا» به معنى ترك كننده ازدواج باشد ، آيا اين عمل براى انسان امتيازى محسوب مى شود كه درباره «يَحْيى» آمده است .

در پاسخ بايد گفت : اولاً هيچگونه دليل قاطعى بر اينكه منظور از «حَصُور» در آيه ترك كننده ازدواج است در دست نيست و هيچ بعيد نيست كه حصور در آيه به معنى ترك كننده شهوات وهوس هاودنياپرستى وصفتى همانند زهد بوده باشد .

ثانيا : يحيى نيز همانند عيسى بر اثر شرايط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدّد براى تبليغ آئين خدا ناچار به مجرّد زيستن بوده است .

و اين يك قانون كلّى براى همه نمى تواند باشد و اگر خداوند او را به اين صفت

ص: 31

مى ستايد به خاطر اين است كه او بر اثر شرايطى خاص ازدواج نكرد ولى در عين حال توانست خود را از گناه حفظ كند و به هيچ وجه آلوده نشود ، به طور كلى قانون ازدواج يك قانون فطرى است و در هيچ آئينى ممكن نيست حكمى برخلاف اين قانون فطرى ، تشريع گردد . بنابراين نه در قانون اسلام و نه در هيچ آئين ديگرى ترك ازدواج كار خوبى نبوده است .

هدف از ازدواج سكونت و آرامش است

« وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ : و از نشانه هاى او اينكه همسرانى ازجنس خودشما براى شماآفريد تا دركنارآنهاآرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد ، در اين نشانه هايى است براى گروهى كه

ص: 32

تفكّرمى كنند» .(1)

آيات : نشانه ها خلَقَ : خلق كرد، آفريد اَزْواجا : همسر

تَسْكُنُوا : آرامش باطن وانس بگيرند جَعَلَ : قرار داد مَوَدَّة : دوستى

رَحْمَة : مهربانى يَتَفَكَّرُون : مى انديشند ، تفكر مى كنند

خداوند در اين آيه مى فرمايد : «ديگر از نشانه هاى خدا اين است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد» و از آنجا كه ادامه اين پيوند در ميان همسران خصوصا و در ميان همه انسان ها عموما ، نياز به يك جاذبه و كشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مى كند : «و در ميان شما مودت و رحمت قرار داد» .

ص: 33


1- 21 / روم .

جالب اينكه قرآن در اين آيه هدف ازدواج را سكونت و آرامش قرار داده است و با تعبير پرمعنى «لِتَسْكُنُوا» مسائل بسيارى را بيان كرده است و نظير اين تعبير در آيه 189 سوره اعراف نيز آمده است .

به راستى وجود همسران با اين ويژگى ها براى انسان ها كه مايه آرامش زندگى آن ها است يكى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود ، اين آرامش از اينجا ناشى مى شود كه اين دو جنس مكمّل يكديگر و مايه شكوفايى و نشاط و پرورش يكديگر مى باشند به طورى كه هريك بدون ديگرى ناقص است و طبيعى است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او چنين جاذبه نيرومندى وجود داشته است و همچنين اين آرامش و سكوت هم از نظر جسمى است و هم از نظر روحى ، هم از جنبه فردى و هم اجتماعى .

هنگامى كه انسان از مرحله تجرّد گام به مرحله زندگى مى گذارد شخصيت

ص: 34

تازه اى در خود مى يابد و احساس مسئوليت بيشتر مى كند و اين است معنى احساس آرامش در سايه ازدواج .

و اما مسأله «مودّت» و «رحمت» ، در حقيقت ملاط و چسب مصالح ساختمانى جامعه انسانى است چراكه جامعه از فرد فرد انسان ها تشكيل شده ، اگر اين افراد پراكنده و آن اجزاء مختلف با هم ارتباط و پيوند پيدا كنند جامعه اى به وجود نخواهدآمد.

فرق ميان «مودّت» و «رحمت» ممكن است از جهات مختلف باشد .

1 - «مودّت» انگيزه ارتباط در آغاز كار است ، اما در پايان يكى از دو همسر ممكن است ضعيف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد «رحمت» جاى آن را مى گيرد .

2 - «مودّت» در مورد بزرگترها است كه مى توانند نسبت به هم خدمت

ص: 35

كنند اما كودكان و فرزندان در سايه «رحمت» پرورش مى يابند .

3 - «مودّت» غالبا جنبه متقابل دارد ، امّا رحمت يك جانبه و ايثارگرانه است ، زيرا براى بقاء يك خانواده خدمات متقابل لازم است كه سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض كه نياز به ايثار و «رحمت» دارد .

البته خداوند آيه «مودّت» و «رحمت» را ميان دو همسر بيان مى كند و اشاره دارد كه خانواده بدون اين دو اصل امكان پذير نيست و از ميان رفتن اين دو پيوند و حتى ضعف و كمبود آن ، مايه هزاران بدبختى ، ناراحتى ، اضطراب در خانواده و جامعه است .

ازدواج وسيله اى براى حفظ نوع بشر و وسيله اى براى تربيت فرزندان صالح

« نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ : زنان شما موضع كشت شمايند پس

ص: 36

هرگاه كه خواستيد مى توانيد با آنها آميزش نمائيد و براى خودتان پيش فرستيد و تقوا بورزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنين بشارت رحمت ده» (با تربيت فرزند خوب اثر نيكى براى خود از پيش بفرستيد) .(1)

در اين آيه زنان تشبيه به مزرعه شده اند و در حقيقت موقعيت زنان مانند زراعتى است كه احتياج به زمين مساعد و تخم سالم و آبيارى به موقع دارد تا بهره بدهد و در حقيقت قرآن مى خواهد با اين بيان ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى مجسّم كند كه زن يك وسيله اطفاء شهوت نيست ، بلكه وسيله اى است براى حفظ حيات نوع بشر .

همانطور كه انسان براى ادامه زندگى به تغذيه نياز دارد و

ص: 37


1- 223 / بقره .

بدون كشت و زرع مواد غذايى حيات او تأمين نمى شود ، براى ادامه نوع خود نيز نيازمند به وجود زن است .

«حَرْثَ» مصدر است و به معنى بذرافشانى است و گاهى به محل زراعت كه «مزرعه» مى باشد اطلاق مى شود .

«اَنّى» از اسماء شرط است و غالبا به معنى «مَتى» كه به معنى زمان است استعمال مى شود و گاهى به معنى كلان هم استعمال مى شود . از كلمه «اَنّى» اگر زمانيه باشد توسعه در زمان آميزش جنسى با زنان استفاده مى شود كه شامل تمام ساعات شب و روز مى گردد يعنى آميزش جنسى در هر ساعتى مجاز است و اگر مكانيه باشد ، منظور توسعه در مكان و محل و چگونگى آميزش است .

جامعه اسلامى براى بقاى نوع و نسل محتاج به زنان است زيراكه خداوند تكوّن انسان و مصوّر شدن او را در رحم زنان مقرر نموده و مردان را جزئى از

ص: 38

آن قرار داده و هدف از ازدواج و آميزش جنسى تنها لذت و كامجويى نيست بلكه بايد براى ايجاد و پرورش فرزندان شايسته استفاده نمود تا وسيله اى براى ياد خدا و ذكر او باشد و فرزندان صالح كارهاى نيك انجام دهند و خير و ثوابش عايد خود و پدر و مادر خود باشد . پس منظور از «قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ» پيش فرستادن عمل

صالح براى قيامت است . در آخر آيه توصيه به تقوى مى نمايد : در آميزش هم بايد رعايت تقوى بشود و از حدود و مقررات آن تجاوز ننمايند و بدانند كه سرانجام كار در قيامت با خداوند است و مؤمنين را بشارت دهند به پاداش اعمال نيكشان .

در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود :

«هنگامى كه انسان بميرد برنامه عمل وى نيز تمام مى شود و ديگر نمى تواند پس اندازى براى خويش تهيه كند مگر به وسيله سه چيز كه اگر آنها را داشته

ص: 39

باشد پس از مرگ براى او نتيجه بخش خواهد بود. «صدقه جارية» آثار خيرى كه در مجراى منافع اجتماعى همواره به كار گرفته شود . همچون مسجد ، مدرسه ، بيمارستان و مانند آن ، «آثار علمى» چون تأليفات كتاب و يا پرورش شاگرد . «پرورش فرزندان صالح» كه براى پدر و مادر خود با عمل و سخن طلب آمرزش كنند» .

بنابراين مى توان نتيجه گرفت كه ثمره اصلى ازدواج ، داشتن فرزندان صالح است و تمام لذايذ طبيعى و پاداش اخروى و انس و محبت ها در ميان زن و شوهر ، براى تحمّل تربيت و توليد فرزندان استوار است و لذا روايات اسلامى پيروان خود را براى تزويج با افراد زياد تشويق نموده اند . مولا على عليه السلام از پيامبر خدا نقل مى كند كه فرمودند :

«هركس دوست دارد پيرو آئين من باشد بداند كه ازدواج جزئى از آئين من

ص: 40

است سعى كنيد كه به وسيله ازدواج بچّه دار شويد زيرا در ميان ساير امّت ها ، به زيادى پيروانم مباهات مى كنم» .(1)

آثار دنيوى ازدواج

ازدواج علاوه بر اينكه تكليف دينى و سنت الهى و نبوى است ثمرات و ميوه هاى شيرين نيز دارد ، يك انسان متأهل علاوه بر تعبد و پيروى از دستورات الهى با ازدواج خويش سعادتمند شده و از مرز انزوا و تجرّد به كانون اجتماع و مسئوليت قدم مى گذارد و متقابلاً از سوى ديگران و اجتماع مردم اعتبار و ارزش بيشترى كسب مى كند و مورد احترام و استقبال ساير انسان ها قرار مى گيرد . عاطفه انسان دوستى و به ويژه عواطف پدر و مادرى در چنين فردى شكوفا

ص: 41


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 3 .

مى شود و هرگاه يك موضوع ناراحت كننده و يا احيانا انحرافى پيش آيد به كانون مقدّس خانواده پناه مى برد و بااعصابى آرام وآرامش خاطر به كار خودمى پردازد .

بنابراين ضرورت ازدواج بر تمام انسان ها كه غريزه خود را از بين نبرده و اهل فحشاء نمى باشد معلوم است .

امام صادق عليه السلام نقل مى كنند : «كه جوانى به محضر مبارك رسول خدا آمده و از فقر شكايت كرد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عنوان چاره جويى فرمود : برو ازدواج كن . يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله ، آن جوان را ديده و گفت : من دختر زيبايى دارم و مى خواهم او را بر تو تزويج كنم و آن جوان نيز سفارش رسول خدا را جامه عمل پوشانيد و خداوند نيز در روزى او گشايش عجيبى فراهم كرد» .(1)

ص: 42


1- شرح من لا يحضر ، جلد 8 ، صفحه 84 .

همچنين رسول خدا دستور مى دهند كه با ازدواج كردن و تشكيل خانواده ، گشايش روزى و توسعه زندگى خود را فراهم سازيد .(1)

امام صادق عليه السلام مى فرمايند : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است:

«ديدار و برخورد به نامحرم از كارهاى شيطان است ، هركس نگاهش به نامحرم افتاد و تأثير پذيرفت به سراغ همسرش برود» .(2)

اين نشان مى دهد كه مرد در مواقع تحريك بايد همسرى داشته باشد تا آرامش خاطر خود را حفظ كند .

از اين چند حديث نتيجه مى گيريم كه آرامش خاطر و تلاش در اجتماع و

ص: 43


1- سفينة البحار ، صفحه 561 .
2- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 494 .

اعتماد مردمى و گشايش روزى و فرزندان صالح از آثار دنيوى ازدواج است .

آثار اخروى ازدواج

علاوه بر آثار دنيوى ازدواج كه فرزندان صالح شاخص ترين آنها است از نظر معنوى نيز اين عمل خداپسندانه مورد توجه مى باشد ، ازدواج انسان را از گناهان بازداشته و عامل تقرّب در پيشگاه خداوند است اين سنت نبوى پاداش عبادت را دو چندان نموده و خود نيز از بهترين طاعات الهى محسوب مى گردد .

رسول خدا مى فرمايد : هركس دوست دارد عاقبت به خير باشد و باايمان كامل و با دلى پاك از دنيا برود حتما بايد متأهل باشد» .(1)

همچنين مى فرمايد : «بيشترين افراد اهل آتش ، مجردها هستند» .(2)

ص: 44


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 4 .
2- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 86 .

همچنين مى فرمايد : «پاداش دو ركعت نمازى كه شخص متأهل انجام مى دهد، از هفتاد ركعت نماز شخص مجرّد بالاتر است» .(1)

از اين احاديث به دست مى آيد كه ازدواج موجب مصونيت از ارتكاب به گناه و تحصيل رضا و قرب درگاه الهى است .

ازدواج بر پايه ايمان و اخلاق

همسر موجودى است عاطفى كه انسان تصميم مى گيرد يك عمر زندگى مشترك با وى را آغاز كند و اسرار بيرونى و درونى زندگى خويش را در اختيار او بگذارد و آن چنان روابط نزديكى با وى پيدا كند كه تشبيه آن در كسى متصوّر نيست و لذا در هنگام ازدواج بايد متوسّل به خدا شده و از وى استمداد نمود و

ص: 45


1- جواهر الكلام ، جلد 29 ، صفحه 12 .

علاوه بر آن سزاوار است كه از هيجان زدگى و ذوق زدگى و از هوى و هوس در انتخاب همسر كاملاً اجتناب نموده و با پدر و مادر و افراد ديندار در اين زمينه مشورت كند و صفات همسر ، به ويژه ديانت و فرهنگ و اخلاق او را در نظر بگيرد و آن گاه به اين امر مقدّس اقدام نمايد .

امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «هرگاه كسى از شما قصد ازدواج كرد سزاوار است دو ركعت نمازبخواند و خدا را بخواهد كه همسرى عفيف و امين ، با ديانت و متواضع و حافظ ناموس ، نصيب وى كند» . (1)

رسول خدا مى فرمايند :

«هر گاه خواستگارى به سراغ شما آمد كه داراى "ديانت و اخلاق" نباشد ،

ص: 46


1- جواهر الكلام ، جلد 21 ، صفحه 39 .

او را ردّ كنيد والاّ فتنه و فساد روى زمين را فرا مى گيرد» .

ازدواج برپايه ماديات و شهوت

ازدواج براساس هوس ، جاه طلبى ، مال اندوزى و غيره معمولاً نتيجه اش ندامت و پشيمانى است زيرا اين قبيل ازدواج ها بر مبناى غرض هاى غيرمنطقى و بدون ريشه صورت مى گيرد و موقع برخورد با كوچك ترين مانعى از هم مى پاشد .

رسول خدا مى فرمايند: «هنگامى كه مردى با زنى به جهت ثروت و زيبايى اش ازدواج كند، ازآن بهره مندنمى شود اما اگرازدواج براساس دين و تقوا بوده باشد، خداوند مال و زيبايى نيز به وى عطا مى فرمايد زيرا در سايه دين و كمالات معنوى رضايت و خشنودى شوهرش رافراهم مى سازد» .(1)

ص: 47


1- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 114 .

و همچنين مى فرمايد : «كسى كه با زنى به جهت مال و منالش ازدواج كند ، خداوند او را به آن ثروت واگذار مى كند و هركس به جهت زيبايى زن با وى زناشويى كند، سرانجام پشيمان گردد اما اگر ديانت و تقواى كسى را در نظر بگيرد ، خداوند همه اين ها را به وى مرحمت مى فرمايد» .(1)

از اين احاديث نتيجه مى گيريم كه ازدواج برپايه ماديات و شهوات، در صورتى كه ديانت و تقوا و اخلاق اسلامى بر آنان حاكم نباشد ، بدون ترديد نتيجه اش ندامت و پشيمانى خواهد بود .

پيش از انتخاب همسرچه بايدكرد؟

چون مسأله «ازدواج» يك موضوع حساس و سرنوشت ساز است و در زندگى

ص: 48


1- جواهرالكلام ، جلد 29 ، صفحه 32 .

هركس جنبه بنيادى دارد لذا اشخاص اقدام كننده به اين امر مقدّس ، وظيفه دارند از پيشگاه خداوند استمداد جسته و با دعا و نيايش و توكل بر الطافت الهى در انتخاب همسر دقت كافى به خرج دهند .

اميرمؤمنان على صلى الله عليه و آله مى فرمايند : «پيوسته انواع بلاها و مشكلات خويش را پيش از وقوعش از طريق دعا و نيايش پيشگيرى نمائيد و شكّى نيست كه همسر نامطلوب از دردناك ترين مصيبت ها و بلاها به شمار مى آيد و بالعكس ، همسر صالح و شايسته از بزرگ ترين نعمت هاى الهى است و هيچ موهبتى از نعمت هاى دنيوى به پاى آن نمى رسد» .(1)

از حضرت امام صادق عليه السلام آمده است كه : «هنگامى كه اراده ازدواج نموديد ،

ص: 49


1- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 327 .

ابتدا دو ركعت نماز خوانده و سپس حمد و سپاس الهى بگوييد و آن گاه دست به دعا برداشته و بخوانيد : خدايا ! من اراده ازدواج دارم ، همسرى را برايم روزى كن كه از نظر عفّت عمومى خويشتن دار باشد و ناموس و مالم را حفظ كند ، روزى او فراوان و بركتش عظيم باشد ، اى خدا ! از وى فرزندى پاكيزه برايم روزى فرما كه در طول حيات و پس از مرگم جانشين صالحى براى من گردد» .(1)

هم كُفْو بودن در ازدواج

هم كفو بودن دو همسر ، يعنى : تناسب ، همتايى ، هماهنگى ، همشأنى ، سنخيّت ، كفائت و هم طرازى بين دختر و پسر و به اصطلاح با هم جور درآمدن زن و شوهر .

ص: 50


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 79 .

ازدواج نوعى «تركيب بين دو انسان و دو خانواده» است . زندگى مشترك يك پديده مركب است كه اجزاى اصلى و اساسى آن «زن و مرد» مى باشد هر قدر بين اين دو عنصر ، هماهنگى ، همفكرى ، تناسب و سنخيّت روحى و اخلاقى و جسمى باشد اين «تركيب» استوارتر ، مستحكم تر ، پرثمرتر ، شيرين تر ، لذت بخش تر و جاودانه تر خواهدبود و هرچه اين تناسب و هماهنگى كمترباشد زندگى سست تر ، تلخ تر ، ناپايدارتر خواهد بود .

دو انسانى كه در كنار هم قرار مى گيرند و مى خواهند يك عمر با هم زندگى كنند و در همه امور شريك باشند و تصميم هاى مشترك بگيرند و فرزندانى را به وجود آورند و تربيت كنند و به سعادت برسانند، حتما بايد هماهنگ و هم سنخ و كفو هم باشند.

متأسفانه در مسأله «انتخاب همسر» معمولاً به «خوب بودن عرفى» اكتفا

ص: 51

مى شود و به «هم كفو بودن» دختر و پسر ، توجه كمترى مى كنند و حال آنكه محور معيارهاى انتخاب همسر ، همين «همتايى» است .

توجه !

همتايى و هماهنگى و تناسب صددرصد ، امكان ندارد ؛ زيرا هر «انسانى» داراى مغز ، روح ، اخلاق ، تربيت ، محيط و خانواده مخصوص به خود است و با ديگرى فرق و فاصله دارد اما بايد كوشش كرد هرچه قدر ممكن است اين فاصله كمتر باشد .

همان طور كه خداوند در قرآن مجيد فرموده :

« اِنَّ الاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا : همانا انسان حريص و بى صبر خلق شده» .(1)

ص: 52


1- 19 / معارج .

و از سويى اگر به انسان شرّ و زيانى رسد سخت بى قرارى مى كند كما اينكه خداوند فرمود :

« اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوُعا : (1)

ازآنجائى كه انسان هاى معمولى مثل ما، نمى توانند همچون بزرگان دين و اولياى الهى دربرابرسختى ها وناملايمات تحمّل داشته باشند، ازاين رو عجولانه تصميم گرفته و اقدام مى كنند و در اطراف اهداف خودشان به درستى فكر نمى كنند و در نتيجه ، ممكن است عواقب غيرقابل جبرانى اتفاق بيافتد و آنها را از هيّز زندگى ساقط سازد .

در مورد خانواده نيز اين قاعده ، صادق است و اين طور نيست كه همه بتوانند

ص: 53


1- 20 / معارج .

در مقابل ناملايمات زندگى دوام بياورند و اگر آمار طلاق را در سال هاى اخير مطالعه كنيم اين گفتار تصديق خواهد شد .

براى همين منظور به داستانى در رابطه با حضرت نوح استناد كنيم .

در روايت آمده است كه حضرت نوح عليه السلام مستجاب الدعوه بوده است يعنى خداوند متعال هر دعايى را كه حضرت نوح مى كرد فورا اجابت مى نمود ، او همسرى بدخلق و بدزبان داشت و با زخم زبان هايى كه مى زد ، دائم آن حضرت را ناراحت مى كرد . اصحاب و هواداران آن حضرت به او گفتند : «يا نوح تو كه مستجاب الدعوه هستى چرا همسرت را نفرين نمى كنى تا خداوند او را نابود ساخته تا از دست او آسوده خاطر باشى ؟» حضرت در پاسخ فرمود : «اگر من مستجاب الدعوه شدم به خاطر صبرى است كه در بدى هاى همسرم داشتم» .

با نقل اين داستان كاملاً مشخص مى شود سختى هاى زندگى ، كه برخى واقعا

ص: 54

كمرشكن و غيرقابل تحمل است مثل همين داستان ، ايمان راسخ مى خواهد تا انسان بتواند باگذشت فراوان درحقيقت با ايثار زندگى كفه ترازو را متعادل سازد.

و مراداز مطرح كردن اين مسائل پيشگيرى از اين حوادث مى باشد پس بايد قبل از ازدواج به موارد زير دقت شود تا اينكه دست بسته، تسليم نامرادى هاى زندگى نشويم.

ذكر مصاديقى از هم كفو بودن در عصر كنونى

اشاره

از جمله عوامل ، هم كفو بودن ، چه از لحاظ شرعى و چه از لحاظ اخلاقى ، عُرفى و منطقى عبارتند از :

1 - همتايى در ايمان

ايمان يكى از اركان مهم قوام و دوام زندگى محسوب مى شود و با وجود ايمان واقعى ، بسيارى از مشكلات از ميان مى رود ، چراكه مؤمن باور دارد با

ص: 55

صبر ، پيش خداوند مأجور بوده و اين ايثار و گذشت بى پاداش نخواهد ماند .

اينجا است كه بايد تا مى توانيم اعتقاداتمان را نزديك ساخته و با تقرب آن درك بيشتر نسبت به همديگر ايجاد خواهد شد .

فرض كنيم دو زوج به خاطر مشكلات اقتصادى با هم اختلاف داشته باشند ، زن به خاطر چشم و هم چشمى ، از شوهرش بيش از توان مالى او درخواستى را داشته باشد و او را در فشار قرار دهد و از او بخواهد به هر نحو ممكن خواسته او را اجابت كند و شوهر با منطق به او يادآورى كند و بگويد : «اگر من خواسته تو را برآورده كنم لازمه اش تجاوز به حقوق ديگران و غصب مال ديگرى است و سرانجام اين كار دخول در آتش جهنم خواهد بود ، با اين منطق اگر زن معتقد به خدا و روز جزا باشد ، نصيحت دلسوزانه شوهر در او تأثير گذاشته و او نفس سركش را در جاى خود خواهد نشاند .

ص: 56

پس با يكى شدن اعتقاد ، اين مشكل برطرف شد اما اگر خداى ناكرده اين اعتقاد درهمسر نبود يكى از دو كار، بايد صورت بگيرد ، يا بايد دعوا به راه افتد و با مرافعه ، زندگى را تلخ نمود و اين اختلاف ممكن است سرانجام به طلاق منجر شود و يا اين كه به خواسته همسر تسليم شود و معلوم است عاقبت اين اطاعت او را به دزدى و غصب مال ديگرى و نهايتا ، به ظلم خواهد كشاند كه نتيجه اين كار در دنيا زندان و حبس و آبروريزى و در صورتى كه توبه نكرده باشد در آخرت ، عذاب الهى است .

از اين سخن ، نتيجه مى گيرم كه تفاهم اعتقادى زوجين و ايمان آنها ، نقش ارزنده اى در رفع موانع و مشكلات زندگى زناشويى ايفا مى كند .

2 - همتايى در سن

اصولاً هرچه سن به هم نزديك تر باشد تفاهم بيشتر خواهد بود به طور مثال

ص: 57

دو بچه هنگامى كه بازى مى كنند هرچه سن آن ها به هم نزديك تر باشد از بازى بيشتر لذت مى بردند و در صورتى كه اين بچه نتواند با هم سنّ خود بازى كند در طول زمان از بازى كردن خسته شده و با بهانه هاى مختلف اسباب ناراحتى اطرافيان را فراهم مى كند .

و اين چنين است در ساير موارد مثل دوست هم سن ، از آنجايى كه عواطف و سليقه ها و درك انسان ها متفاوت است در صورتى كه تفاوت سنى زياد باشد اين اختلاف سليقه ها بيشتر نمود خواهد كرد و احتمال مصالحه كمتر خواهد بود از اين رو در صورت مراعات نكردن اين قاعده تفاهم و همگونى شدن نيز مشكل خواهد بود ولو اينكه ممكن است در چند مورد محدود ، اين تفاهم خيلى بيشتر بوده باشد .

علاوه بر اينكه تفاوت سنى در زندگى زوجين ، در صورتى كه ازدواج

ص: 58

تحميلى باشد تأثير دارد در نگاه عرف و جامعه نيز تأثير داشته و آنها را به طور غيرمستقيم در دخالت دادن به امور خانواده ها وادار مى سازد .

تناسب سنى كه مورد قبول تمام روان شناسان و عرف مى باشد و عقل نيز به آن مهر تأييد زده و همچنين با مقايسه سن تكليف شدن دختر در اسلام كه نه سالگى است و پسر كه پانزده سالگى است «6 سال» مى باشد يعنى از آنجايى كه دختر شش سال زودتر بالغ مى شود بهتر است پسر چندسالى از دختر بزرگ تر باشد .

البته اختلاف سن مرد با زن يكى از شرايط ايجاد ازدواج مطلوب است نه همه آن. لذا در مواردى ممكن است باشد كه سن زن و مرد هنگام ازدواج يكسان و يا زن از مرد بزرگ تر بود و اين طبق توافق زن و مرد صورت گرفته و مشكلى نيز به همراه نداشته باشد . طبعا رعايت ديگر شرايط و محاسن ازدواج

ص: 59

مطلوب مى تواند اين نقص را بپوشاند .

3 - همتايى در دانش

يكى ديگر از ويژگى هايى كه در بهتر شدن زندگى مشترك مؤثر است همتايى در دانش است به اين معنى كه در انتخاب همسر آينده دانش و علم او را نيز لحاظ كنيم و اينجا دو سؤال پيش مى آيد :

1 - نقش سواد و دانش در سرنوشت انسان چقدر است ؟

2 - آيا بهتر است همسرى كه انتخاب مى كنيم با سواد باشد يا فرق نمى كند ؟

مردم عوام ، بى سوادى را مانند كورى مى پندارند يعنى همان گونه كه انسان هاى كور از ديدن يك سلسله واقعيات خارجى محروم اند اشخاص بى سواد نيز از درك بعضى از واقعيات عاجزند يعنى اگرچه دوست دارند آن واقعيات را درك كنند اما چون درك آن به علم و دانش بستگى دارد لذا محروم اند و براى

ص: 60

اينكه بتوانند درك كنند بايد باسواد شده و از طريق علم آن واقعيات را لمس كنند .

قرآن كريم نيز با اين استناد كه خود مردم نيز بين عالم و جاهل فرق مى گذارند مى فرمايد :

« ... هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اوُلُوا الاَْلْبابِ : ... يعنى آيا آنهايى كه مى دانند با آنهايى كه نمى دانند يكسان هستند تنها خردمندان متذكر مى شوند و همچنين پرواضح است كه فرق علم با جهل ، مثل فرق نور با ظلمت و تاريكى است».(1)

خداوند متعال مى فرمايند :

« ... قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الاَْعْمى وَ الْبَصيرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُمتُ وَ النُّورُ : ... اى

ص: 61


1- 9 / زمر .

پيامبر - به مردم - بگو آيا كور و نابينا ، با بينا يكى است و آيا تاريكى ها با نور يكى است» .(1)

همانطور كه مشاهده مى شود قرآن مجيد مثل علم و جهل را ، مثل نور و ظلمت مى داند و پند و درك را در سايه علم مى داند .

البته مراد از علم آن علومى است كه در راه تكامل و رشد انسانى به كار گرفته شده باشد ، مثل علم اتم شناسى كه در نيروگاه برق مورداستفاده قرار گرفته كه در راستاى سعادت بشر مى باشد اما همين علم در صورتى كه جهت ساخته شدن بمب اتمى به كار گرفته شود از بدترين علوم خواهد بود و همچنين است ساير علوم.

ص: 62


1- 16 / رعد .

ما از دو راه مى توانيم به چيزهايى كه نمى دانيم آگاهى پيدا كنيم :

اول اينكه : آنچه كه در محيط خارج وجود دارد ببينيم و اسم آنها و رابطه ما بين آنها را پرسيده و به خاطر بسپاريم و اين علمى است كه به مرور زمان بشر از اطرافيان خود آموخته است . نحوه خوردن خوابيدن ، پوشيدن ، راه رفتن و صدها كار ديگر را مى توان از اين قبيل علوم دانست .

دوم اينكه : انسان علاوه بر علم به ضروريات ، علاقه مند دانستن و فهميدن چيزهايى مى باشد كه در قبل از او بوده و يا نخواهد بداند ماوراى اين جهان چه خبر است. دانستن اين قبيل موضوعات احتياج به داشتن سواد است. چرا كه بدون سواد امكان فهميدن مسائل گذشته وجود ندارد و در مورد ماوراى ماده، نيز نياز به سواد داريم و هر چه سواد و دانش بيشتر باشد بيشتر مى توان مجهولات را درك كرد و بر آنها فائق شد .

ص: 63

از جمله موضوعات نيازمند به سواد و دانش زندگى است و معلوم است كه همه چيز را نمى شود به تجربه واگذار نمود يعنى نمى شود گفت : «حالا اين كار را هم انجام دهيم اگر نتيجه مطلوبى داد چه بهتر و اگر نه ، ديگر آن را انجام نمى دهيم» چون تجربه كردن چيزى ، شايد سال ها وقت ببرد و چه بسا هيچ وقت نتوان از تلخى حتى يك تجربه بيرون آمد . اينجاست كه بايد از تجارب و اندوخته هاى ديگران استفاده نمود و آن هم تنها ، كافى نمى باشد .

پس ما مى توانيم به وسيله دانش و با مطالعه در اطراف انواع زندگى و حالات اشخاص ، زندگى خوب را انتخاب كنيم و با اجراى آن سرنوشت خود را رقم بزنيم .

همانطور كه قبلاً گفته شده يكى از اهداف ازدواج ، تداوم نسل مى باشد و خوبى يا بدى نسل آينده به طور مستقيم به خوبى و بدى نسل حاضر ، بستگى

ص: 64

دارد و در صورتى كه نسل حاضر با بينش و توان علمى مناسب به تربيت فرزندان خود بپردازد ، فرزندانى پربار و داراى فرهنگ غنى تحويل جامعه خواهد داد و راه تعقّل و تفكّر انسان را براى دستيابى به زندگى بهتر و جامعه متعالى باز نموده و در نتيجه انسان ها يكى پس از ديگرى بهتر خواهند شد .

با اين بيان نتيجه مى گيرم كه سواد و دانش همسر آينده - زن يا مرد - در بارورى خوب فرزندان ، تأثير مثبت دارد به همين جهت بهتر است كه در انتخاب همسر ، ميزان سواد او را نيز به عنوان يكى از ويژگى هاى مهم لحاظ نمود و اين ويژگى در زن و مرد ، هرچه بيشتر باشد نتيجه بهترى خواهد بخشيد . اما ممكن است كسانى بگويند : «مرد اگر باسواد باشد بهتر است اما زن اگر بى سواد باشد اطاعتش از شوهر بيشتر خواهد بود» .

در پاسخ به اين گونه افكار ، ابتدا چند روايت را در مورد دانش بررسى

ص: 65

مى كنيم .

اول : روايتى است كه از پيامبر اكرم نقل شده كه فرمودند :

« طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ لِكُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ : يعنى فراگيرى دانش براى هر زن و مرد مسلمانى واجب است» .(1)

دوم ، روايتى است كه از حضرت محمّد صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند :

«اَلْعِلْمُ رَأْسُ الْخَيْرِ كُلِّهُ وَ الْجَهْلُ رَأْسُ الشَّرِّكُلِّه: دانش رأس تمام كارهاى خير است و نادانى رأس تمام بدى ها است» .(2)

سوم : روايتى از مولاى متقيان حضرت على عليه السلام كه فرمود :

« لا تَرى الْجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطا اَوْ مُفَرِّطا : جاهل و نادان را در كارها نمى بينى يا

ص: 66


1- بحارالانوار ، جلد 1 ، صفحه 177 .
2- الحيوه ، جلد 1 ، صفحه 52 .

افراط كارند يا تفريط كار» .

حال اگر غرض ما از زندگى فريفتن مردم باشد پرواضح است كه بى سوادى اشخاص در رسيدن به اهداف پليد ، آنها را يارى خواهد كرد . چون مردم نادان زود فريب خورده و زود منحرف مى شوند .

اما اگر هدف ، زندگى خوب و همراه با آسايش و تفاهم باشد بايد همسرى باسواد و بادانشى را انتخاب كرد زيراكه كسب دانش وظيفه هر مسلمان اعم از زن و مرد است و تمام خير و بركت و سعادت ، دانش است و برعكس تمام شر و بدى از جهل سرچشمه مى گيرد پس اين طرز فكر كه همسر بى سواد بهتر است باطل و مردود است .

4 - همتايى فكرى و فرهنگى

تفاهم و توافق فكرى و فرهنگى ميان دو همسر در زندگى مشترك نقش

ص: 67

اساسى دارد ، براى ايجاد يك زندگى پويا و پربار بايد معماران اين كانون بتوانند يكديگر را درك نموده و مكنونات و محتويات درونى خود را به هم تفهيم كنند و در بسيارى از مسائل ، تصميم مشترك و يكسان گرفته و بر مبناى آن عمل كنند و در نشيب و فرازهاى زندگى ياور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس يك طرح هماهنگ تربيت كنند .

امام صادق عليه السلام مى فرمايند :

« اَلْعارِفَةُ لا تُوضَعُ اِلاّ عِنْدَ الْعارِفِ : زن عارفه (فهميده فرزانه) بايد در كنار مرد عارف (فهميده اهل معرفت) قرار گيرد نه غير آن .

5 - همتايى اخلاقى

هماهنگى و تناسب اخلاقى، از مهم ترين موارد كفائت و همتايى بين زن و شوهر است .

ص: 68

با توجه به اين نمونه كه :

«زيدبن حارثه» پسر خوانده رسول اكرم صلى الله عليه و آله با «زينب» دختر عمّه پيامبر ازدواج كرد . اين زن و شوهر از نظر «تديّن و ايمان» در مقام بالايى قرار داشتند ؛ اما از جهت «اخلاقى» با هم تفاهم نداشتند و اختلاف و نزاع شديدى بر زندگى آنها حاكم بود . رسول خدا بارها آنها را نصيحت و سفارش به تفاهم و سازش نمود . امّا اين «زوج جوان» توان تحمّل يكديگر را نداشتند . سرانجام خداوند وساطت فرمود و آنان را به وسيله طلاق از هم جدا كرد !

در اينكه هر دوى اين زن و شوهر ، انسان هاى شايسته اى بودند ، ترديدى نيست ، در شايستگى «زيد» همين بس كه رسول اكرم او را به عنوان فرزند خود برگزيده بودند و گاهى او را با لفظ «زيدالحبيب» صدا مى زدند و در شايستگى «زينب» نيز همين بس كه خود خداوند عقد او را براى پيامبر

ص: 69

خواند و او را به همسرى پيامبرش درآورد.

گوشه اى از اين داستان در قرآن چنين آمده است :

« وَ اِذْتَقُولُ لِلَّذى اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِ اَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللّهَ

وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَااللّهُ مُبْديهِ وَتَخْشىَ النّاسَ وَاللّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشهُ فَلَمّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَرا زَوَّجْناكَها لِكَيْلا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ فى اَزْواجِ اَدْعِيائِهِمْ اِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرا وَ كانَ اَمْرُاللّهِ مَفْعُولاً : به خاطر بياور زمانى را كه به كسى كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را نگاه دار و از خدابپرهيز( و پيوسته اين امر را تكرارمى نمودى ) و تو در دل چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى، هنگامى كه زيد از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران

ص: 70

پسرخوانده هاى آن ها هنگامى كه از آنان طلاق گيرند نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است» .(1)

نتيجه مى گيريم كه تنها «متدين بودن زن و شوهر» براى ايجاد يك زندگى موفق و در تمام موارد ، كفايت نمى كند بلكه بررسى جنبه هاى ديگر نيز لازم است .

6 - همتايى جسمى و جنسى

«توازن و تناسب جسمى و جنسى» در زندگى همسران ، نقش بسيار مهمى دارد . مسائل جنسى ، يكى از اركان اصلى و بنيادين «زندگى زناشويى» است .

«اشباع و ارضاء و رضايت جنسى» زن و شوهر از هم ، تأثير عميقى در موفقيت زندگى دارد . اگر يكديگر را از اين جهت اشباع و راضى كنند ، سپاسگزار

ص: 71


1- 37 / احزاب .

هم خواهند بود و با «دلگرمى» به وظايف و مسئوليت هاى خود عمل خواهند كرد و مشكلات زندگى را تحمل خواهند كرد ، اما اگر در اين مورد ناراضى باشند ، از هم متنفّر مى شوند و از انجام مسئوليت هاى زندگى «دلسرد» مى گردند.

اين نكته بزرگى است كه متأسفانه در بسيارى از موارد ، آن را كوچك مى شمارند يا ناديده مى گيرند و يا با «خجالت» و «رودربايستى» از آن مى گذرند و بعد ، ضربه هاى سهمگينش را مى خورند .

اگر يكى از دو همسر ، از نظر جسمى و جنسى ، قوى و «گرم مزاج» و ديگرى ضعيف و «سرد مزاج» باشد در بسيارى از امور زندگى شان خلل وارد مى شود و احتمال فساد و انحراف ، بسيار قوى است و اين عدم تناسب و توازن به اعصاب و روان آنان نيز لطمه مى زند .

اگر مردان يا زنان همسردارى را مى بينيم كه مرتكب فساد جنسى و رابطه

ص: 72

نامشروع با بيگانه شده اند ، قضيه را ريشه يابى كنيم درمى يابيم كه ريشه بسيارى از اين موارد (نه همه آنها) در «نارضايتى و عدم اشباع جنسى توسط همسر» مى باشد .

با توجه به نمونه كه در قرآن بيان شده :

« فَلَمّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ اَرْسَلَتْ اِلَيْهِنَّ وَ اَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَئا وَ ءَاتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكّينا وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمّا رَأَيْنَهُ اَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حشَ لِلّهِ ما هذا بَشَرا اِنْ هذا اِلاّ مَلَكٌ كَريمٌ : هنگامى كه ( همسر عزيز ) از فكر آن ها باخبر شد به سراغ آن ها فرستاد ( و از آن ها دعوت كرد ) و براى آن ها پشتى هاى گرانقيمتى فراهم ساخت و به دست هر كدام چاقويى ( براى بريدن ميوه ) داد و در اين موقع ( به يوسف ) گفت وارد مجلس آنان شو ، هنگامى كه چشمشان به او افتاد در تعجب فرو رفتند و ( بى اختيار ) دست هاى خود را بريدند

ص: 73

و گفتند منزه است خدا اين بشر نيست ، اين يك فرشته بزرگوار است» .

« قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذى لُمْتُنِّنى فيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِه فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُونا مِنَ الصّغِرينَ : ( همسرعزيز ) گفت: اين همان كسى است كه به خاطر (عشق) او مراسرزنش كرديد(آرى)من اورابه خويشتن دعوت كردم و او خوددارى كرد و اگر آن چه را دستور مى دهم انجام ندهد به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذليل خواهد شد» .(1)

همسر عزيز گويا مى خواست به آن هابگويد شماكه با يك بار مشاهده يوسف ، اين چنين عقل و هوش خود را از دست داديد و بى خبر دست ها را بريديد و محو جمال او شديد و به ثنا خوانيش پرداختيد ، چگونه مرا ملامت مى كنيد كه

ص: 74


1- 31 و 32 / يوسف .

صبح و شام با او مى نشينم و برمى خيزم ؟

يكى از علت هاى عمده انحراف «زليخا» و تمايل او به حضرت يوسف «ناتوانى جنسى» شوهرش بود !

به هر حال ، در «انتخاب همسر» حتما بايد توجه داشت كه دختر و پسر از نظر جسمى و جنسى «كفو» باشند ، يكى از آنان قوى البنيه و آتشين مزاج و نيرومند نباشد و ديگرى ضعيف الجثه و سردمزاج .

بلكه با هم «سنخيّت جسمى و جنسى» داشته باشند تا بتوانند يكديگر را اشباع و راضى كنند .

و همچنين ، بر همسران لازم است دراين امور ، معلومات ضرورى داشته باشند و از افراد آگاه به اين مسائل كسب معلومات كنند . و اگر با مشكلى مواجه شدند ، با آنان مشورت كنند .

ص: 75

با توجه اينكه : يكى از علت هاى «ناتوانى هاى جنسى» بيمارى هاى عصبى و روانى مى باشد كه در هر ناتوانى جنسى و ناتوانى در اشباع همسر بايد درصدد درمان آن بيمارى برآمد و با روان پزشك و روان شناس ماهر در ميان گذاشت .

7 - هم تايى سياسى

تناسب سياسى يعنى اينكه معتقدين و طرفداران يك نظام با افراد و خانواده هاى موافق آن نظام چنانچه ازدواج نمايند بهتر است .

8 - هم تايى روحى و روانى

يكى از موارد شرط همتايى «هماهنگى روحى و روانى» است و يا به عبارت دقيق تر «همگونى شخصيتى» از نظر علمى و روانشناسى شخصيّت ، طبقه بندى هاى متعددى نسبت به شخصيت افراد صورت گرفته كه يكى از معروف ترين آنها ، تقسيم بندى «درون گرا» و «برون گرا» است و چون «درون

ص: 76

گرايى» و «برون گرايى» يك امر نسبى است و در حقيقت يك طيفى است كه مى توان از شماره 1 (درون گراى محض) تا 100 (برون گراى محض) شماره بندى كرد و از طرف ديگر مطابق معيارهاى ارزشى اسلام ، برون گرايى صِرف (از خود بيخود شدن) يا درون گرايى صرف (رهبانيت و گوشه گيرى) نامطلوب است پس بايد گفته شود :

براى زندگى مطلوب اسلامى، نمى توان گفت افراد درون گرا باتيپ خود و بالعكس برون گرا با هم گروه خود ازدواج كنند بلكه بايد «تعادل» ايجادشود. لكن درعين حال براى جلوگيرى ازدرگيرى ها و عدم تفاهم بايد فاصله زيادى نباشد يعنى مثلاً تا بيش از 20 يا 30شماره فاصله نباشد .

9 - هم تايى در زيبايى

توجه به توازن و تناسب ميان دو همسر در «زيبايى صورت و اندام و قيافه

ص: 77

ظاهرى» نيز لازم است. اگر يكى از آن دو «زيبا و خوش اندام و خوش تيپ» باشد و ديگرى زشت صورت و بداندام ، احتمال به وجود آمدن ناراحتى و مشكل براى هر دو و عقده هاى روانى و انحراف و بى عفّتى و حسرت و... براى فردزيبا وجود دارد .

دو انسان كه مى خواهند به عنوان همسر و ياور هم باشند لازم است يكديگر را از هرجهت دوست داشته باشند و ازاندام وچهره وشكل ظاهرى هم خوششان بيايد.

«زيبايى» يك معيار و اندازه معين و قانون استاندارد ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد بلكه تا حدودى به سليقه افراد بستگى دارد حتى ممكن است فردى در نظر كسى زيبا باشد و درنظر ديگرى زشت .

پس صفت زيبايى يك خصوصيت نسبى است و لازم نيست در حد عالى باشد بلكه مهم آن است كه دو همسر ، يكديگر را از نظر قيافه ظاهرى و اندام بپسندند و از هم خوششان بيايد و دلخواه هم باشند .

ص: 78

زيبايى همسر درحفظ و تقويت عفت و ايمان همسرش تأثيردارد. اگر همسر، از زيبايى همسرش راضى باشد ، چشم و فكر و عملش ، متوجّه ديگران نخواهد شد .

اما بايد به اين مسأله توجه داشت كه «زيبايى» بايد در كنار ديگر صفات و معيارها ، مورد توجه و بررسى قرار گيرد نه بطور مستقل ، يعنى زيبايى بدون تديّن و عفت و اخلاق و ... نه تنها امتيازى محسوس نمى شود بلكه آفتى است خطرناك ! اگر كسى دين ، اخلاق ، عفت ، عقل ، شرافت خانوادگى ... داشته باشد آنگاه «زيبايى» برايش «كمال و ارزش و امتياز» محسوب مى شود وگرنه «بلايى» است رسواگر .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند :

«مَنْ تَزَوَّجَ امْرَءَةً ... لِجَمالِها، رَأى فيها ما يَكْرَهُ : كسى كه صرفا براى زيبايى زن و همچنين مردى با او ازدواج كند ، در او امور ناخوشايند خواهد ديد» .

ص: 79

كسى كه ايمان و تدين و عفت و ارزش هاى اصيل و حقيقى را زيربناى زندگى قرار داد و زيبايى را به عنوان يك امتياز تكميلى در كنار آنها به حساب آورد ، گذشت زمان نمى تواند آن زندگى را فرسوده كند زيرا:

« اَلَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً : خداوند ، محبّت مؤمنان نيكوكار را در قلب هاى ديگران قرار مى دهد» .(1)

خداى مهربان، به پاداش تدين همسران باايمان، چنان محبت و اشتياق شديدى در قلب هاى پاك آنان قرارمى دهدكه هيچ عاملى، حتّى سپرى شدن دوران جوانى و شادابى، نمى تواند آن را سرد كرده و از بين ببرد .

10 - هم تايى خانوادگى

ازدواج با يك فرد، مساوى است باپيوند با يك خانواده و فاميل و نسل. از اين رو

ص: 80


1- 96 / مريم .

خانواده دختر و پسر بايد با هم «سنخيّت و تناسب» داشته باشند سنخيت و تناسب دينى ، اجتماعى ، اخلاقى و غيره در مسأله «انتخاب همسر» معقول نيست كه انسان بگويد : «من مى خواهم با خود اين فرد ازدواج كنم و كارى به خانواده و خويشان ندارم» زيرا :

1 - اين فرد جزيى از همان خانواده و فاميل و شاخه اى از همان درخت است و اين شاخه ، از ريشه هاى همان درخت ، تغذيه كرده است ، مسلم است كه بسيارى از صفات اخلاقى ، روحى ، عقلى ، جسمى آن خانواده از راه وراثت و تربيت و محيط و عادات به اين فرد منتقل شده است .

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايند :

« تَزَوَّجُوا فِى الْحِجْرِ الصّالِحِ ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ : در دامن و خانواده

ص: 81

شايسته ، ازدواج كنيد ، زيرا عِرقْ (نطفه و ژن ها) تأثير مى گذارد» .(1)

« اُنْظُرْ فى اَىِّ شَىْ ءٍ تَضَعُ وَلَدَكَ ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ : نيك بنگر كه فرزندت را در كجا قرار دهى زيرا عِرْق و خصوصيات ارثى ، به صورت پنهانى و بدون اختيار منتقل مى شود و تأثير مى گذارد» .(2)

2 - اگر فرد با آنان كارى نداشته باشد، آنان با او كار دارند . هرگز نمى توان همسر را از آنان و آنان را از همسر جدا كرد .

3 - بدنامى يا خوشنامى آنان ، تا آخر عمر همراه انسان است و در زندگى تأثير مى گذارد و تحمّل بدنامى ، براى آنان بسيار مشكل خواهد بود .

4 - صفات و خصوصيات ، در فرزندان آينده ، تأثير دارد .

ص: 82


1- كتاب مكارم الاخلاق .
2- كتاب مكارم الاخلاق .

پيامبر اكرم در اين باره مى فرمايند :

« تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ ، فَاِنَّ الاَْبْناءَ تَشْبَهُ الاَْخْوالَ : بنگريد چه كسى را به همسرى برمى گزينيد ، زيرا فرزندان ، شبيه و مانند دايى هايشان مى شوند» .(1)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند :

« اِيّاكُمْ وَ خَضْراءَ الدَّمَنِ ... : بپرهيزيد از سبزه زارى كه بر فراز مزبله و منجلابى روييده باشد .(زن زيبايى كه در خانواده پليدى رشد كرده باشد)» (2).

اما سؤالى كه پيش مى آيد اين است كه از خانواده هاى بد ، گاهى فرزندان شايسته و خوب بيرون مى آيند و از خانواده هاى شريف و پاك ، فرزندانى ناشايسته و پليد ؟

ص: 83


1- جواهر ، جلد 29 ، صفحه 37 .
2- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 29 .

اوّلاً : بله ، درست است اما اين موضوع گاهى اتفاق مى افتد و استثناء هميشه بوده و هست ، گاهى در منجلاب ، گلى مى رويد و در گلستان ، خارى . نمى شود بر مبناى استثناها ، قانون كلّى بنا نهاد .

ثانيا : همين استثناها نيز با اصل خودشان ريشه مشترك دارند و بدون ترديد آثارى از آن ريشه مشترك ، در وجودشان هست كه ممكن است در مواقع و حالات عادى ظاهر نشود اما در تلاطم ها و حالات غيرعادى ظاهر مى شود .

ثالثا : اگر بر كسى يقين شد كه اين «فرع» غير از آن «اصل» است و همچنين بتواند اين «فرع» را از آن «اصل» جدا كند و نگذارد خانواده اش در زندگى آينده دختر و پسر نقش داشته باشند و دخالت كنند و آنگاه مى تواند با او ازدواج كند ، اما اين كار ، كار هركس نيست .

« اَلْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ

ص: 84

الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ ... : زنان خبيث و ناپاك از آن مردان خبيث و ناپاكند و مردان ناپاك نيز تعلّق به زنان ناپاك دارند و زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك هستند ...» .(1)

الخَبيثاتُ : زنان پليد و ناپاك

خَبيث : پليد و ناپاك ، منظور ناپاكى و پليدى در قلمرو انديشه ، عقيده ، گفتار

خَبيثينَ : مردان پليد و ناپاك

خَبيثُونَ : مردان ناپاك

طَيِّب : پاك و پاكيزه، منظور، پاكى در رفتاروگفتار ياپاكى معنوى واخلاقى است

طَيِّباتُ : زنان پاك و پاكيزه

طَيِّبينَ : مردان پاك و پاكيزه

طَيِّبُونَ : مردان پاك و پاكيزه

ص: 85


1- 26 / نور .

فلسفه و هدف ازدواج رسيدن به آرامش است و عشق و آرامش و الفت و مصاحبت جز با رعايت همتايى و كفويت در انتخاب همسر به دست نمى آيد .

يكى ديگر از شرايط ازدواج «هم شأن بودن» پسر و دختر است و مراد از هم شأن بودن برابرى از نظر مقام و ثروت و شؤون مادى نيست بلكه منظور از آن چنانچه در روايات آمده اين است كه پسر و دختر ، مسلمان و پاكدامن باشند و نيز شوهر بتواند مخارج زندگى را تأمين كند .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد : «مرد باايمان ، هم شأن زن باايمان است» .

امام صادق عليه السلام مى فرمايند :

«مقصود از "كفو" آن است كه مرد پاكدامن باشد و نيز بتواند مخارج

ص: 86

زندگى را تأمين كند» .(1)

و همچنين در شرايط همسرى و هم شأنى مى فرمايند :

«همسر همشأن، كسى است كه در اثر ايمان باحيا باشد و بتواند زندگى اش را بچرخاند».(2)

حضرت رسول فرمود : «دختر به كفو و مثل خود بدهيد و از كفو و مانند خود دختر بخواهيد و از براى نطفه خود زنى را انتخاب كنيد كه شايسته آن باشدكه فرزند از او به هم رسانيد» .(3)

حضرت على عليه السلام مى فرمايند :

ص: 87


1- وسائل الشيعه، جلد14، صفحه52 .
2- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 53 .
3- بحارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 221 .

«آميزش كنيد باآنهاكه مى شناسيد و احتياط كنيدازكسانى كه نمى شناسيد».(1)

چه دختر و چه پسر براى تشكيل زندگى مشترك و يكى شدن براى رسيدن به آرامش و حفظ نوع بشر و تربيت انسان هاى برتر از خود ، بايد در انتخاب همسر دقت كنند ، دين دارى ، خوش خلقى ، پاكدامنى ، عفت ، برخوردارى از ادب از مهم ترين معيارهاى انتخاب است .

رعايت كفويّت را هم در ازدواج پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با خديجه و هم در ازدواج آسمانى حضرت زهرا عليهاالسلام با حضرت على عليه السلام مشاهده مى كنيم .

و در حديث است كه «اگر على نبود در عالم كفوى براى زهرا نبود» .(2)

بنابراين در بحث انتخاب همسر بايد همتايى ، شباهت در امور دينى و اخلاقى

ص: 88


1- كلمات قصار .
2- فضائل الخمسه ، جلد 2 ، صفحه 149 .

و خانوادگى در نظر گرفته شود .

همچنين در مباحث فقها آمده است كه كفو بودن شوهر به اسلام او است و شخصيت هاى اجتماعى در كفو بودن دخالتى ندارد .(1)

اوصاف شايسته در انتخاب همسر

« وَ بَشِّرِ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقا قالُوا هذَا الَّذى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَاُتُوا بِهِ مُتَشابِها وَ لَهُمْ فيها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ : به كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح دارند بشارت ده كه بهشت هايى براى آنهاست كه نهرها از زير درختان آن درجريانند، هر زمان كه ميوه اى ازآن به آنهاداده مى شودمى گويند

ص: 89


1- آيت اللّه صانعى .

اين همان است كه قبلاً به ما روزى شده بود و براى آن هاهمسرانى پاك و پاكيزه است و هميشه در آن بهشت خواهند بود» .(1)

اَزْواجٌ : جمع زوج است كه در مورد زن و مرد ، هر دو ، بكار مى رود .

مُطَهَّرَةٌ : پاك و پاكيزه

فيها : فى : در ، ها : آن ، او : منظور بهشت است .

در اين آيه همسران پاك و پاكيزه جزو نعمتهاى بهشتى بيان شده اند كه پاك از همه آلودگى ها كه در اين جهان ممكن است داشته باشند پاك از نظر روح و قلب و پاك از نظر جسم و تن .

جالب اينكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در اين آيه بيان شده وصف

ص: 90


1- 25 / بقره .

«مطهره» (پاك و پاكيزه) است و اين اشاره اى است به اينكه : اولين و مهم ترين شرط همسر ، پاك و پاكيزگى است و غير از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد .

حديث معروفى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده نيز اين حقيقت را نشان مى دهد .

«ازگياهان سرسبزى كه بر سر مزبله ها مى رويد بپرهيزيد! عرض كردند: اى پيامبر ! منظور شما از اين گياهان چيست؟ فرمود: زنى كه از نظر ظاهرى بسيار زيبا است اما در خانواده ناصالح و آلوده اى پرورش يافته» .(1)

« عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً : اميد است اگر او شما را طلاق دهد ، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد ، همسرانى مسلمان ، مؤمن، متواضع ، توبه كار ، عابد ، روزه دار ، زنانى غيرباكره و باكره .(2)

ص: 91


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 19 .
2- 5 / تحريم .

عَسى : اميدوارى - طَلَّقَكُنَّ : طلاق دهد

يُبْدِلُ : تبديل مى كند ، جايگزين سازد خَيْرا : بهتر

مُسْلِماتٍ : زنان مسلمان، همسران حقگرا تائِباتٍ : زنان توبه كار

مُؤْمِناتٍ : زنان باايمان عابِداتٍ : زنان شايسته كردار

قانِتاتٍ : زنان فرمانبردار سائِحاتٍ: زنان رهرو، روزه دار

تَيِّباتٍ : زنان غيرباكره ، بيوه اَبْكارا : زنان باكره ، دوشيزه

آنچه در مورد اين آيات در كتاب تفسير آمده به شرح زير است :

پيامبر صلى الله عليه و آله گاه كه نزد «زينب بنت جحش» (يكى از همسرانش) مى رفت زينب از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله مى داد . اين سخن به گوش عايشه رسيد و بر او گران آمد مى گويد : من با «حفصه» يكى ديگراز همسران پيامبر ، قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر صلى الله عليه و آله نزد يكى از ما آمد فورا

ص: 92

بگوئيم : آيا صمغ «مغافير» (1) خورده اى ؟ چون پيامبر مقيّد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهانش يا لباسش نيايد بلكه به عكس اصرار داشت كه هميشه خوشبو و معطّر باشد .

به اين ترتيب روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد «حفصه» آمد او اين سخن را به پيامبر گفت ، حضرت فرمود : من «مغافير» نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زينب خورده ام و من سوگند ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم ولى اين سخن را به كسى ديگر مگو (مبادا به گوش مردم برسد و بگويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند و يا به

ص: 93


1- صمغى بود كه يكى از درختان حجاز تراوش مى كرد و بسيار بدبو بود و بوى نامناسب داشت .

گوش زينب برسد و او دل شكسته شود) .

ولى سرانجام «حفصه» اين راز را افشاء كرد و بعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه اى بوده است پيامبر صلى الله عليه و آله سخت ناراحت شد و اين آيات بر او نازل شد .

از مجموع اين آيات برمى آيد كه بعضى از همسران پيامبر نه تنها او را اذيت و ناراحت مى كردند بلكه مسأله رازدارى كه از مهم ترين شرايط يك همسر باوفا است ، نيز در آنها نبود .

خدا در اين آيه روى سخن رابه تمام زنان پيامبركرده بالحنى كه خالى ازتهديد نيست مى فرمايد : «هرگاه او شما را طلاق دهد اميد مى رود كه به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد» .

در اينجا قرآن ، شش وصف براى همسران خوب ، شمرده كه مى تواند الگويى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد .

ص: 94

نخست «اسلام» و سپس «ايمان» يعنى اعتقادى كه در اعماق قلب انسان نفوذ كند و سپس حالت «قنوت» يعنى تواضع و اطاعت از همسر و بعد از آن «توبه» يعنى اگر كار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار نورزد و از درِ عذرخواهى درآيد و بعد از آن «عبادت» ، خداوند ، عبادتى كه روح و جان او را بسازد و پاك و پاكيزه كند و سپس «اطاعت فرمان خدا» و پرهيز از هرگونه گناه .

قابل توجه اينكه «سائِحات» را جمع «سائِح» به معنى روزه دار تفسير كرده اند ، به طورى كه راغب در «مفردات» مى گويد : روزه بر دو نوع است : «روزه حقيقى» كه به معنى «ترك غذاو آميزش است» و «روزه حكمى» كه به معنى «نگهدارى اعضاى بدن از گناهان» است و منظور از روزه در اينجا معنى دوم است و منظور از «سائِحات» در اينجا همان كسانى است كه تمام اعضاى بدن را از گناهان نگه مى دارند و در طريق اطاعت خدا سير مى كنند .

ص: 95

اين نيز قابل توجه است كه قرآن روى باكره و غيرباكره بودن زن تكيه نكرده و براى آن اهميتى قائل نشده زيرا در مقابل اوصاف معنوى كه ذكر شد اين مسأله اهميت ندارد.

يكى ازصفات زن، «صالح»بودن زن است يعنى كسى كه شايستگى ولياقت روحى و پاكى درونى و روانى داشته و از ناپاكى ها، آلودگى ها و خبث باطن پاك و منزه باشد .

آنگاه قرآن مجيد زنان صالحه را معرفى مى كند:

«... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِضاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ: پس زنان صالحه ، كسانى هستند كه با كمال تواضع و خضوع ، همواره مطيع و در غياب همسر نيز

ص: 96

حافظ اسرار و شؤون خانواده هستند» .(1)

صالحِات : زنان صالح غَيْب : نهان قانِتاتٌ : زنان مطيع

حَفِظَ : نگهدارى ، مراقبت حافِظاتٌ : زنان نگهدارنده و حافظ

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند :

«بهترين زنان شما براى همسرى زنى است كه زايا ، مهربان ، پاكدامن باشد ، نزد فاميلش عزيز و محترم و در مقابل شوهر متواضع و مهربان و فروتن باشد ، از خودآرايى براى شوهر خويش كوتاهى نكند اما در برابر ديگران به حدّى خوددار باشد كه بى اعتنا جلوه كند ، نظرات همسر خويش را به ويژه در امر زناشويى مراعات كند و در برابر خواسته هاى مشروع او تسليم باشد و اما

ص: 97


1- 34 / نساء .

در عين حال سنگينى و وقار خود را از دست ندهد» .(1)

امام صادق عليه السلام مى فرمايند :

«بهترين زنان شما ، زنانى هستند كه خوشبو و معطّر باشند و در خانه دارى ، كدبانوى خوب و خوش پخت و مهارت در آشپزى داشته باشند و در پذيرايى از مهمان و احسان بر فقراء ، احساس خوشحالى نمايند و در اسراف و مصرف هاى بى مورد قدم برندارند اگر چنين باشد بدانند كه آنان از كارگزاران الهى بوده و هرگز پشيمان نخواهند بود» .(2)

بنا به نتيجه اى كه از آيات و احاديث به دست مى آيد اوصاف يك زن خوب و شايسته به شرح زير مى باشد :

ص: 98


1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 14 .
2- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 325 .

1 - تقوى و ايمان

2 - تمكين و تأمين نيازجنسى

3 - عفت و پاكدامنى و شرم و حيا

4 - پيروى زن از شوهر

5 - تدبير اقتصادى و هماهنگى با امكانات شوهر

6 - زايا و بچه دار شدن

7 - زينت و آرايش براى شوهر

8 - رازدارى زن نسبت به شوهر

9 - عشق و محبت بى نظير به شوهر

همانطورى كه داشتن همسر صالح براى مردان مايه خوشبختى و سعادت است براى تمام زنان نيز داشتن شوهر شايسته بالاترين آرزوها

ص: 99

است .

« اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اتَقْيكُمْ : ما شما را چه زن و چه مرد شعبه و قبيله قرار داديم تا مورد شناسايى قرار گيريد در حقيقت بزرگوارترين و گرامى ترين شما در پيشگاه خدا ، باتقوى ترين شما است» .(1)

در اين آيه ملاك شايستگى ، فقط تقوا معرفى شده و براى زن يا مرد ، هيچ چيز ديگر قابل مقايسه با صفت «تقوى» نيست .

« وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِاَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدوُهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً اَبَدا وَ اوُلئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ : و كسانى كه زنان

ص: 100


1- 13 / حجرات .

پاكدامن را متهم مى كنند، سپس چهارشاهد نمى آورند، آنهارا هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد و آنهافاسقان هستند» .(1)

« قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُروُجَهُمْ ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ اِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ : به مردان مؤمن و باايمان بگو كه چشمان خود را فرو بندند و عورت هاى خود را حفظ كنند اين براى آنها پاكيزه تر است ، همانا خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است» .(2)

همچنين امام باقر عليه السلام مى فرمايند :

«شايستگى داماد در تقوا و ديانت و امانتدارى او نهفته است هركس واجد اين

ص: 101


1- 4 / نور .
2- 30 / نور .

شرايط باشد ، درخواست او را بپذيرد» .(1)

پيامبر اكرم عليه السلام مى فرمايند :

«هان، اى مردم كامل ترين مردم ازجهت ايمان آن شخصى است كه اخلاقش نيكو و نسبت به همسرش مهربان تر باشد» .(2)

امام رضا عليه السلام مى فرمايند :

«هر شوهرى كه داراى امكانات باشد براى او واجب است زندگى خانوادگى را توسعه بخشد» .(3)

امام صادق عليه السلام مى فرمايند :

ص: 102


1- مكارم الاخلاق ، صفحه 204 .
2- وسائل الشيعه ، جلد 8 ، صفحه 509 .
3- روضة المتقين ، جلد 5 ، صفحه 380 .

«بهترين مردان شما ، سخاوتمند و مهمان نواز شما است و بدترين مردان شما افراد بخيل مى باشد». (1)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند :

«از جمله نشانه هاى شوهران ممتاز اين است كه نسبت به پدر و مادر خويش مهربان و نيكوكار باشند» .(2)

از اين آيات و احاديث نتيجه مى گيريم كه بهترين شوهران و مردان ، داراى صفات ذيل مى باشند :

1 - ديانت و تقوى و ايمان دارند .

2 - اخلاق و تلاشگرى و كوشايى دارند.

ص: 103


1- مكارم الاخلاق ، صفحه 166 .
2- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 108 .

3 - عفت كلام دارند و فحش نمى دهند .

4 - مهمان نوازند .

5 - پاكيزه و آراسته اند .

6 - بخشش و سخاوت دارند .

7 - امين بودن .

8 - نسبت به والدين خود نيكوكارند .

9 - اصالت و نجابت خانوادگى دارند .

نگاه كردن پيش از ازدواج

« لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بِعْدُ وَ لا اَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ اَزْواجٍ وَ لَوْ اَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ اِلاّ ما مَلَكَتْ : بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى تبديل كنى ، هرچند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود

ص: 104

مگر آنچه كه به صورت كنيز در ملك تو در آيد ...» .(1)

جمعى از مفسران جمله «وَ لَوْ اَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ»(2) را دليل بر حكم معروفى گرفته اند كه در روايات اسلامى نيز به آن اشاره شده و آن اينكه كسى كه مى خواهد با زنى ازدواج كند مى تواند قبلاً به او نگاه كند ، نگاهى كه وضع و قيافه و اندام او را براى وى مشخص كند .

فلسفه اين حكم اين است كه انسان بابصيرت كامل همسر خود را انتخاب كند و از ندامت و پشيمانى آينده كه پيمان زناشويى را به خطر مى افكند جلوگيرى كند چنانچه در حديثى از پيامبر اسلام آمده است كه به يكى از ياران خود كه مى خواست با زنى ازدواج كند فرمود : «قبلاً به او نگاه كن كه اين سبب مى شود

ص: 105


1- 52 / احزاب .
2- هرچند زيبايى آنها اعجاب تو را برانگيزد .

مودت و الفت ميان شما پايدار شود» .(1)

در حديثى ديگر از امام صادق مى خوانيم : كه در پاسخ اين سؤال كه : «آيا مرد مى تواند به هنگام تصميم بر ازدواج با زنى او را به دقت بنگرد و به صورت و پشت سر او نگاه كند؟» .

فرمود : «آرى ، مانعى ندارد ، هنگامى كه مردى بخواهد با زنى ازدواج كند به او نگاه كند و به صورت و پشت سر او بنگرد» .(2)

همانطورى كه ملاحظه مى كنيد ، همگى روايات حاكى است كه اين نگاه كردن ها، با دو شرط ، نه تنها جايز است بلكه ضرورى به نظر مى رسد و آن دو شرط عبارتند از :

ص: 106


1- تفسير قرطبى ، جلد 8 ، صفحه 5303 .
2- وسائل الشيعه ، جلد 14 .

1 - مرد اين عمل را به قصد شهوترانى انجام ندهد ، اگرچه ممكن است هنگام تماشاكردن اين موضوع حاصل شود .

2 - اين نگاه ها به قصد ازدواج صورت بگيرد نه براى اغراض ديگر و يا خداى نكرده براى هوسرانى .

نگاه كردن از ديدگاه فقهى

مرحوم صاحب جواهر كه از علماء بسيار بزرگ شيعه مى باشند مى فرمايند :

«كسى كه اراده تزويج نموده ، مى تواند به صورت و دست ها و موى سر و محل زينت زن نگاه كند ، بلكه به جز عورتين ، نگاه كردن وى به ساير

ص: 107

اعضاء او نيز مجاز و مشروع است» .(1)

قابل توجه اينكه با اين فتوا ، تمام مراجع تقليد فعلى موافقت كرده اند .

و حضرت امام خمينى (ره) فرموده اند :

«در صورتيكه كسى اراده تزويج با فردى را داشته باشد و احتمال هم بدهد كه ازدواج محقّق خواهد شد بدون نظر شهوت مى تواند به تمام اعضاء بدن وى به جز عورتينش نگاه كند ، اگر چه تلذّذ پس از نگاه كردن حاصل مى شود امّا احتياط مستحب اين است كه فقط به صورت ، دست ها و محل زينت و موى سرش نگاه كند و از ديدن بقيه قسمت ها اجتناب نمايد» .(2)

ص: 108


1- عروة الوثقى ، فصل مستحبات نكاح .
2- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 245 .

پيشنهاد پدر و كسان دختر در ازدواج با پسر عيب نيست

« قالَ اِنّى اُريدُ اَنْ اُنْكِحَكَ اِحْدَى ابْنَتَىَّ هاتَيْنِ عَلى اَنْ تَأْجُرَنى ثَمانِىَ حِجَجٍ فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما اُريدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحينَ : شعيب گفت : من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم ، به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى ، محبّتى از ناحيه تو است ، من نمى خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللّه مرا از صالحين خواهى يافت» .(1)

استفاده مى شود آنچه امروز در ميان ما رايج شده كه پيشنهاد پدر و كسان دختر را در مورد ازدواج با پسر عيب مى دانند درست نيست ، هيچ مانعى ندارد

ص: 109


1- 27 / قصص .

كسان دختر شخصى را كه لايق همسرى فرزندشان مى دانند ، پيدا كنند و به او پيشنهاد دهند همان گونه كه شعيب چنين كرد .

در اينجا چند سؤال پيش مى آيد و آن اينكه :

الف : آيا از نظر فقهى صحيح است دخترى كه مى خواهد به ازدواج كسى درآيد دقيقا معلوم نباشد ؟

پاسخ : معلوم نيست كه عبارت فوق به هنگام اجراى صيغه گفته شده باشد بلكه ظاهر اين است كه گفتگوى مقدماتى و به اصطلاح «مقاوله» است تا بعد از موافقت حضرت موسى ، طرفين يكديگر را انتخاب كنند .

ب : آيا مى توان «مهر» را به صورت مجهول و مردد ميان كم و زياد قرار داد ؟

پاسخ : از لحن آيه برمى آيد كه مهريه واقعى هشت سال خدمت كردن بوده است و دو سال ديگر مطلبى بوده است موكول به اراده و ميل حضرت موسى .

ص: 110

ج : اصولاً آيا مى توان «كار و خدمات» را مهريه قرار داد ؟ و چگونه مى توان با چنين همسرى هم بستر گرديد در حالى كه هنوز زمان پرداخت تمام مهريه او فرا نرسيده است ؟

پاسخ : هيچ دليلى بر عدم جواز چنين مهرى وجود ندارد ، بلكه اطلاقات ادّله مهر در شريعت ما نيز هر چيزى را كه ارزش داشته باشد شامل مى شود ، اين هم لزومى ندارد كه تمام مهر را يك جا بپردازند ، همين اندازه كه تمام آن در ذمه شوهر قرار گيرد و زن مالك آن شود كافى است ، اصل سلامت و استصحاب نيز حكم مى كند كه اين شوهر زنده مى ماند و توانايى بر اداء اين خدمت را دارد .

د : اصولاً چگونه ممكن است خدمت كردن به پدر ، مهر دختر قرار گيرد ؟ مگر دختر كالايى است كه او را به آن خدمت مى فروشند ؟

پاسخ : بدون شك شعيب از سوى دخترش در اين مسأله احراز رضايت

ص: 111

نموده و وكالت داشت كه چنين عقدى را اجرا كند و به تعبير ديگر مالك اصلى در ذمه موسى ، همان دختر شعيب بود ، اما از آنجا كه زندگى همه آنها به صورت مشترك و در نهايت صفا و پاكى مى گذشت و جدايى در ميان آنها وجود نداشت اين مسأله مطرح نبود كه اداى اين دين چگونه بايد باشد .

ه : مهريه دختر شعيب مهريه سنگينى بوده زيرا اگر به حساب امروز كار يك كارگر معمولى را در يك سال محاسبه كنيم و سپس در 8 ضرب كنيم مبلغ قابل ملاحظه اى مى شود ؟

پاسخ : اولاً اين ازدواج يك ازدواج ساده نبود بلكه مقدماتى بود براى ماندن موسى در مكتب شعيب ، مقدمه اى بود براى اينكه موسى يك دانشگاه بزرگ را در اين مدت طولانى طى كند و خدا مى داند كه در اين مدّت موسى چه چيزها از «پيرمدين» (شعيب) فرا گرفت .

ص: 112

از اين گذشته اگر موسى اين مدّت را براى شعيب كار مى كرد ، در عوض شعيب نيز تمام زندگى او و همسرش را از اين طريق تأمين مى نمود بنابراين اگر هزينه موسى و همسرش را از مزد اين كار كم كنيم مبلغ زيادى باقى نخواهدماند و تصديق خواهيم كرد مهر ساده و سبكى بوده است .

آيا مى توان با همسرى بدون مهر ازدواج كرد؟

« ... وَامْرَاَةً مُؤْمِنَةً اِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِىِّ اِنْ اَرادَ النَّبِىُّ اَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ فى اَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكانَ اللّهُ غَفُورا رَحيما : و هرگاه زن باايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود قايل نشود) چنانچه پيامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج كند ، امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ساير مؤمنان ، ما مى دانيم براى آنها در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشته ايم ،

ص: 113

اين به خاطر آن است كه مشكلى در اداى رسالت بر تو نبوده باشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» .(1)

در اين آيه بدون شك اجازه «گرفتن همسر بدون مهر» ازمختصات پيامبر صلى الله عليه و آله بود و آيه نيز صراحت در اين مسأله دارد و به همين جهت از مسلمات فقه اسلام است ، بنابراين هيچ كس حق ندارد همسرى را بدون مهر (كم باشد يا زياد) ازدواج كند حتى اگر نام مهريه هنگام اجراى صيغه عقد برده نشود و قرينه تعيين كننده اى نيز در كار نباشد بايد «مَهْرُالْمِثْل» پرداخت . منظور از «مَهْرُالْمِثْل» مهريه اى است كه زنانى باشرايط و خصوصيات او معمولاً براى خودقرارمى دهند .

و در اينكه اين حكم كلى در مورد پيامبر مصداقى پيدا كرده يا نه ؟

ص: 114


1- 50 / احزاب .

بعضى از مفسّرين چون ابن عباس معتقدند كه پيامبر با هيچ زنى به اين كيفيت ازدواج نكرد بنابراين اين حكم بالا فقط يك اجازه كلى براى پيامبر بود كه هرگز مورد استفاده قرار نگرفت در حالى كه بعضى ديگر از مفسّرين نام چهار زن از همسران پيامبر را برده اند كه بدون مهريه ازدواج آن حضرت درآمدند : «ميمونه» دختر حارث ، «زينب» دختر خزيمه ، «ام شريك» دختر جابر ، «خوله» دختر حكيم بوده است و بدون شك اين گونه زنان تنها خواهان كسب افتخار معنوى بودند كه از طريق پيامبر براى آنها حاصل مى شد لذا بدون هيچ مهرى آماده همسرى با او شدند .

و همچنين از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه اجراى صيغه ازدواج با لفظ «هبه» تنها مخصوص پيامبر بوده و هيچ فرد ديگرى نمى تواند با چنين لفظى عقد ازدواج را اجرا كند ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نكاح انجام گيرد جايز است

ص: 115

هرچند نامى از مهر برده نشود ، زيرا همان گونه كه گفته شد در صورت عدم ذكرمهر بايد «مهرالمثل» پرداخت .

تعبير به «ازدواج» همسران دائمى و موقت هر دو را شامل مى شود

« اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ مامَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَيْرُمَلُومينَ : تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند كه در بهره گيرى از اين ها مورد سرزنش قرار نمى گيرند» .(1)

تعبير به «همسران» شامل همسران دائم و موقت هر دو مى شود . از آيات فوق استفاده مى شود كه تنها دو گروه از زنان بر مردان حلال هستند ، نخست همسران و ديگر كنيزان (با شرايط مخصوص) و به همين جهت اين آيه در

ص: 116


1- 6 / مؤمنون و 30 / معارج .

كتب فقهيه در بحث هاى نكاح در موارد بسيارى مورد استفاده قرار گرفته است .

با توجه به اين حقيقت كه (متعه) به طور مسلّم در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله حلال

بوده است و احدى از مسلمانان آن را انكار نمى كنند و با توجه به اينكه متعه يك نوع ازدواج است ، ازدواجى است موقّت و داراى شرايط ازدواج دائم ، بنابراين قطعا در جمله «اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ» داخل است و به همين دليل به هنگام خواندن صيغه ازدواج موقّت ، از همان صيغه هاى ازدواج دائم با قيد مدّت استفاده مى شود و اين بهترين دليل بر ازدواج بودن آن است .

شرايط عقد ازدواج دائم و موقّت

اول : آنكه به عربى صحيح خوانده شود به احتياط واجب .

دوّم : مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند زن به

ص: 117

گفتن «زَوَّجْتُكُ نَفْسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْويجْ» زن بودن او را براى خود قبول كند .

سوّم : كسى كه صيغه را مى خواند بالغ و عاقل باشد .

چهارم : زن و مرد به ازدواج راضى باشند .

پنجم : اگر وكيل زن و شوهر و يا ولىّ آنها صيغه را مى خوانند ، در عقد ، زن و شوهر را معين كنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره كنند .

دستور خواندن عقد ازدواج دائم و موقت

به واسطه عقدازدواج، زن به مردحلال مى شودوآن بردوقسم است: دائم،غيردائم.

عقد دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود و زنى را كه به اين قسم عقد كنند دائمه مى گويند و عقد غيردائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود مثلاً زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه ... عقد نمايند و

ص: 118

زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند . در ازدواج زناشويى دائم و موقت بايد صيغه عقد خوانده شود .

دستور خواندن عقد دائم

اگرصيغه عقددائم را خود زن و مردبخوانند و اول زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُومِ» (يعنى خودرا زن تونمودم به مهرى كه معين شده) . پس از

مرد بدون فاصله بگويد : « قَبِلْتُ التَّزْويجَ » (يعنى قبول كردم

ازدواج را(1)) ، عقد صحيح است .

و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد بخواند وكيل زن مى گويد : « زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتى ... مُوَكِّلَكَ ... عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُوم » پس بدون

ص: 119


1- توضيح المسائل ، امام خمينى ره .

فاصله وكيل مرد بگويد : «قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى ... عَلَى الصِّداقِ» صحيح باشد .

دستور خواندن عقدموقت (غيردائم)

اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غيردائم را بخوانند بعد از آنكه مدت و مهر را معين كردند (تعيين مدت و مهر در عقد موقّت لازم و واجب است) . چنانچه زن بگويد : « زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومَ » بدون فاصله مرد بگويد : «قَبِلْتُ» صحيح است .

و اگر ديگرى را وكيل كنند و اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد : «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد : «قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى هكَذا» صحيح مى باشد .(1)

ص: 120


1- توضيح المسائل ، امام خمينى ره .

فسخ عقد ازدواج

« يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ / اَللّهُ اَعْلَمُ بِايمانِهِنَّ / فَاِنْ عَلِمْتُمُوهُنَ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ اِلَى الْكُفّارِ / لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ / وَ اتُوهُمْ ما اَنْفَقُوا / وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اَنْ تَنْكِحُوهُنَّ اِذا اتَيْتُمُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ / وَ لاتُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ / وَ اسْئَلُوا ما اَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْئَلُوا ما اَنْفَقُوا / ذلِكُمْ حُكْمُ اللّهِ / يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ /وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ : اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كه زنان باايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند ، آن هارا آزمايش كنيد - خداونداز ايمان آن ها آگاه تر است - هرگاه آنان را مؤمن يافتيد، آن ها را به سوى كفار بازنگردانيد، نه آن ها براى كفار حلالندو نه كفار براى آن ها حلال و آن چه را همسران آن ها ( براى ازدواج با اين زنان ) پرداخته اند ،

به آن ها بپردازيد و گناهى بر شما نيست كه با آن ها ازدواج كنيد ، هرگاه مهرشان

ص: 121

رابه آن ها بدهيد و هرگز همسران كافر را در همسرى خود نگه نداريد ( و اگر كسى از زنان شما كافر شد و به بلاد كفر فرار كرد ) حق داريد مهرى را كه پرداخته ايد ، مطالبه كنيد ، همان گونه كه آن ها حق دارند مهر زنانشان را كه از آنان جدا شده اند ، ازشما مطالبه كنند ، اين حكم خداوند است كه در ميان شما حكم مى كند و خداوند دانا و حكيم است .»

« وَ اِنْ فاتَكُمْ شَىْ ءٌ مِنْ اَزْواجِكُمْ اِلَى الْكُفّارِ فَعاقَبْتُمْ فَاتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ اَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما اَنْفَقُوا وَ اتَّقُوااللّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ : و اگر بعضى از همسران شما از دستتان بروند ( و به سوى كفار بازگردند ) و شما در جنگى بر آنان پيروز شديد و غنايمى گرفتيد ، به كسانى كه همسرانشان رفته اند ، همانند مهرى را كه پرداخته اند، بدهيد و ازمخالفت خداوندى كه همه به او

ص: 122

ايمان داريد، بپرهيزيد .(1)

در اين آيه خداوند به عنوان تأكيد مى فرمايد : « لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ » چراكه ايمان و كفر در يك جا جمع نمى شود و پيمان مقدس ازدواج نمى تواند ميان مؤمن و كافر رابطه اى برقرار سازد ، چراكه اين ها در دو خط متضاد قرار دارند ، درحالى كه پيمان ازدواج بايد نوعى وحدت در ميان دو زوج برقرار سازد و اين دو با هم سازگار نيست .

از آنجا كه معمول عرب بود كه مهريه زنان خود را قبلاً مى پرداختند خداوند مى فرمايد : « وَ اتُوهُمْ ما اَنْفَقُوا » .

درست است كه شوهرشان كافر است اما چون اقدام بر جدايى به وسيله ايمان

ص: 123


1- 10 و 11 / ممتحنه .

از طرف زن شروع شده ، عدالت اسلامى ايجاب مى كند كه خسارات همسرش خصوصا مهريه وى پرداخته شود . البته اين پرداخت مهر در مورد مشركانى بود كه با مسلمانان پيمان ترك مخاصمه امضاء كرده بودند .

اما چه كسى بايد اين مهر را بپردازد ؟ ظاهر اين است كه اين كار برعهده حكومت اسلامى و بيت المال است ، چراكه تمام امورى كه مسئول خاص در جامعه اسلامى ندارد ، برعهده حكومت است و خطاب جمع در آيه موردبحث گواه اين معنى است .

و همچنين در حكم ديگرى مى فرمايد : « وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ ... » .

مبادا تصور كنيد كه چون قبلاً مهرى از شوهر سابق گرفته اند و معادل آن از بيت المال به شوهرشان پرداخته شده ، اكنون كه با آنها ازدواج مى كنيد ، ديگر مهرى در كار نيست و براى شما مجّانى تمام مى شود ، نه ، حرمت زن ايجاب

ص: 124

مى كند كه در ازدواج جديد نيز مهر مناسبى براى او در نظر گرفته شود ، بايد توجه داشت كه در اينجا زن بدون طلاق از شوهر كافر جدا مى شود ، ولى بايد عدّه نگه دارد .

امّا هرگاه قضيه برعكس باشد، يعنى شوهر اسلام را بپذيرد و زن بر كفر باقى بماند، در اينجا نيز رابطه زوجيّت به هم مى خورد و نكاح فسخ مى شود ، چنانچه در ادامه همين آيه مى فرمايد : « وَ لاتُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ » . «عِصَمْ» جمع «عصمت» دراصل به معنى «منع» و در اينجا به معنى «نكاح و زوجيّت» است . «كَوافِر» جمع «كافِرَة» به معنى «زنان كافر» است و ظاهر آيه مطلق مى باشد و همه زنان كافر (زنان مشرك ، زنان اهل كتاب) را شامل مى شود .

و در آخرين حكم كه در آيه آمده ، سخن از مهر زنانى است كه از اسلام جدا مى شوند و به اهل كفر مى پيوندند ، مى فرمايد : « وَ اسْئَلُوا ما اَنْفَقْتُمْ

ص: 125

وَلْيَسْئَلُوا ما اَنْفَقُوا : و اين مقتضاى عدالت و احترام به حقوق متقابل است» .

و در عين اينكه مسلمانان به حكم عادلانه ذكر شده در آيه قبل عمل كردند ، مشركان سرباز زدند ، لذا دستور داده شده براى عدم تضييع حق اين افراد ، هرگاه غنايمى بدست آمد ، اول حق آنها را بپردازند سپس غنايم را تقسيم كنند و اين احتمال هم وجود دارد كه حكم فوق مربوط به اقوامى باشد كه مسلمانان با آنها پيمان نداشتند و طبعا حاضر نبودند مهر اين گونه زنان را به مسلمانان باز پس دهند ، جمع ميان هر دو معنى نيز ممكن است .

در تواريخ و روايات آمده است كه اين حكم اسلامى تنها شامل شش زن شد كه از همسران مسلمان خود بريدند و به كفار پيوستند و پيامبر صلى الله عليه و آله مهر همه آنها را از غنايم جنگى به شوهرانشان بازگرداند .

قال الله تعالى : «وَاتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ

ص: 126

نَفْسا فَكُلُوهُ هَنيئا مَّريئا» (1) .

و مهر زنان را (بطور كامل) به عنوان يك بدهى (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد و اگر آنها با رضايت خاطر چيزى از آن را به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف كنيد .

تعريف واژه مَهْر (صداق)

مهر كلمه اى است عربى و در فارسى آن را كابين گويند و لغات ديگر مترادف آن در عربى ، صداق ، نحله ، فريضه ، اجر مى باشد . در قرآن مجيد واژه مهر به كارنرفته بلكه از لغات معادل آن استفاده شده كه يكى از آن صداق است و «وَاتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» (2) (3) و در قاموس قرآن آورده :

ص: 127


1- 4 / نساء .
2- 4 / نساء .
3- ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جلد 3 ، صفحه 262 ، تاريخ انتشار ارديبهشت 1354 .

صَدُقَه : به فتح صاد و ضم دال مهريه زن است كه جمع آن درقرآن صَدُقات آمده.(1)

اخفش از قول بنى تميم نقل مى كند كه :

صُدْقةٌ ، به ضم صاد و سكون دال جمع صَدُقات است (2) در فرهنگ جامع هم صُدْقة و صَداق و صِداق و اَصدِقه و صُدْق ، به معنى مهريه آمده است . (3)

راغب اصفهانى هم در مورد صِداق مى فرمايد :

صداق با كسر و فتح و ضم آن چيزى است كه به زن از باب مهر پرداخت

ص: 128


1- قاموس قرآن ، جلد 3 - 4 ، صفحه 117 ، ماده صدق .
2- اعراب القرآن ، جلد 1 ، صفحه 434 .
3- فرهنگ جامع عربى فارسى جلد اول ، ماده صدق .

مى شود علت اينكه به مهر در قرآن به صِداق تعبير شده است حاكى از بنيان و تشكيل يك خانواده براساس صداقت و درستى است .

فلسفه مهريه

اشاره

حكمت متعاليه الهى هيچ فعلى را بدون حكمت و هدف تشريع ننموده است .

بنابراين بر صاحبان انديشه و پژوهشگران متعهد است كه در حد توان عملى خود پرده از روى حكمت هاى احكام تشريعى برداشته و آن چهره زيبا و متكامل قوانين الهى را براى انسان كمال طلب و حقيقت جو ، با قلم هنرمندانه خود به تصوير بكشند و ابر تيره و تار ضلالت را از پيش چشم كج انديشان بى سليقه و روشنفكر مأب هاى خودباخته كنار زنند ، تا ايرادهاى ناآگاهانه بر مهريه گرفته نشود و مهريه را نوعى معامله و نهايتا توهين به زن نشمارند .

در فلسفه مهريه بايد روشن شود كه تمام ايرادهايى كه بر مهريه گرفته شده

ص: 129

است با ديد تنگ نظرانه مادى و اقتصادى بوده است و ساير ابعاد معنوى و تربيتى لطيف مهريه كه حاكى از پيوند محبت و عشق و بقاء و تكامل بوده است منظور نشده است .

در پيگيرى هدفى كه در جهت روشن شدن فلسفه مهريه داشتيم با استمداد از توفيقات الهى و با استفاده از تفاسير بزرگان كه در ذيل آيه شريفه 4 / نساء بيان كرده اند ، به نكت قابل توجهى رسيديم كه براى ما حائز اهميت بوده و اعتقاد مرا به حكمت الهى راسخ تر نموده است .

با اعتراف به اينكه نتيجه به دست آمده تمام فلسفه مهريه نبوده و هنوز حق مطلب ادا نشده است نتايج تحقيق با توضيح ارائه مى شود .

1 - مهريه تجلى فطرت و طبيعت است

هديه دادن به محبوب به عنوان اظهار محبّت و نشان دادن علاقه ، امرى فطرى

ص: 130

و طبيعى است كه معمولاً از سوى كسى كه پيشقدم مى شود و طالب و يا خواستگار است ارائه مى شود .

طبيعتا و غالبا در نظام آفرينش ، جنس مذكر خواستگار جنس مؤنث است همانطور كه دانشمندان علوم تجربى هم اين موضوع را در نظام آفرينش و زندگى حيوانات كشف كرده اند ، كه جنس مذكر قبل از جفت گيرى هديه اى را به همسر آينده اش تقديم مى كند .

در كتاب «اسرار جهان دانش» تحت عنوان نامزدى و زناشوئى در ميان پرندگان آمده است :

عجيب تر از همه ، استفاده از هديه عروسى بين پرندگان است كه به تازگى كشف كرده اند . زاغچه نر بعد از بازديد آشيانه هاى موردنظر به اتفاق همسر آينده اش ، به او يك حشره هديه مى كند .

ص: 131

سهره چند هفته بعد از نامزدى با هديه نمودن دانه هايى چند به معشوق خود عشقش را محكم تر مى سازد . يك نوع پرنده دريايى به نام مرغ اسكله رقص ازدواج را متوقف كرده و داخل رودخانه مى شود و از آنجا يك ماهى صيد كرده و به همسر آينده اش ، هديه مى كند .

مرغان گوشتخوار هديه مهم ترى تقديم مى دارند . مار چيزى هديه نمى كند اما چند شكاف درخت را با برگ يا علف و گاهى با گل تزئين مى كند و به آواز مخصوصى آنها را به نامزدش نشان مى دهد . به طور كلى پيشكش ها مختلف است اغلب وسايل موردنياز براى آشيانه سازى يا خوراكى هديه مى كنند و يا تحفه هايى بى فايده ولى سمبوليك تقديم مى دارند . چرا اين هدايا را مى دهند ؟ گويى پرنده نر بدان وسيله اظهار مى دارد : من هنگام خوابيدن روى تخم ها از تو خوب مواظبت خواهم كرد و برايت غذا فراهم خواهم كرد يا مى گويد بايد به فكر

ص: 132

ساختن آشيانه مان باشيم . واضح است كه اين تعبير و تفسيرها ساخته و پرداخته ذهن بشرى است و بايد در صحت آنها ترديد كرد . ممكن است كه تقديم اين هدايا جزو يك سلسله از بازتاب هاى مشروط باشد كه منجر به ازدواج مى گردد ولى مطلب جالب توجه اين است كه همواره ماده مورد احترام نر است و غالبا هديه از طرف نر به ماده داده مى شود . اما غالب اوقات پرنده ماده او را به دادن هديه ترغيب مى كند . در اين موقع او حالت و رفتار پرنده كوچكى را به خود مى گيرد كه درخواست خوراكى از منقار مادرش دارد و در حالى كه با بال هاى لرزان ملتمسانه چمباتمه زده است مانند پرنده تازه از تخم درآمده اى با منقار گشوده تقاضاى كمك مى كند . و بالاخره دكتر ز.وسلوسكى مى گويد: هدايا در بسيارى از تشريفاتِ اظهار عشق ، نقش مهمى بازى مى كنند . پرستوى دريايى نر براى جفتش يك ماهى كوچك به رسم هديه مى آورد و كبوترهاى الماسى

ص: 133

استراليا يك دسته علف آبى براى يكديگر پيشكشى مى آورند . (1)

علامه طباطبائى در تفسير الميزان در ذيل آيه 4 سوره نساء مى فرمايد :

اگر مى بينيد كه كلمه صَدُقات به ضمير (هُنَّ) زنان اضافه شده به جهت بيان اين مطلب است كه وجوب دادن مهريه زنان مسأله اى نيست كه فقط آن را دين تأسيس (2) كرده باشد بلكه مسأله اى است كه اساسا در بين مردم و در سنن ازدواجشان متداول بوده است ، سنت خود بشر بر اين جارى بوده و هست كه

ص: 134


1- ازدواج در نظام آفرينش ، تأليف : سيدجمال الدين حجازى ، ناشر شركت انتشارات ميقات ،تاريخ نشر پائيز 70 ، صفحه 1362 .
2- احكام شرعى يا تأسيسى هستند يا ارشادى، احكام تأسيسى آن است كه عقل در مورد حكمى سكوت دارد و شرع آن را بنا و ايجاد مى نمايد برخلاف ارشادى كه عقل به تنهايى حكم دارد و شرع هم اظهار نظر كرده است .

پولى و يا مالى را كه قيمتى داشته باشد به عنوان مهريه به زنان اختصاص دهند و كأنّه اين پول را در مقابل عصمت او قرار مى دهند و آنچه بين مردم متداول است اين است كه طالب و داعى براى ازدواج مرد مى باشد . (1)

استاد بزرگوار شهيد مطهرى مى فرمايد :

قرآن رموز فطرت بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و براى اينكه هريك از زن و مرد نقش مخصوصى كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده ، فراموش نكنند لزوم مهر را تأكيد كرده است . نقش زن اين است كه پاسخگوى محبت مرد باشد . محبت زن خوب است به صورت عكس العمل محبت

ص: 135


1- الميزان فى تفسير القرآن ، علامه سيد محمدحسين الطباطبائى ، م 1402 ق ، جلد 4 ، صفحه 169 .

مرد باشد نه به صورت ابتدائى . عشق ابتدائى زن ، يعنى عشقى كه از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلاً او را خواسته باشد عاشق مردى بشود ، همواره با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن همراه است ، برخلاف عشقى كه به صورت پاسخ به عشق ديگرى در زن پيدا مى شود ، اين چنين عشقى نه خودش شكست مى خورد و نه به شخصيت زن لطمه وارد مى آورد . (1)

پس مى توان نتيجه گرفت وجود مهريه يك قانون جارى و سارى در طبيعت و خلقت مى باشد و اسلام به عنوان يك دين كامل و فطرى روى اين سنت انگشت گذاشته و چهارچوب شرعى و قانونى آن جهت اصلاح امور خانواده بيان كرده

ص: 136


1- نظام حقوق زن در اسلام مؤلف : استاد شهيد مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا - قم - چاپ هشتم تيرماه 1357 ، چاپ امير قم صفحه 211 .

است.

مخالفت با امر مهريه در واقع مخالفت با يك واقعيت و فطرت مى باشد كه باعث تزلزل در اركان زندگى مى شود .

2 - مهر قانون عشق و جذب است

نوع علاقه زن به مرد متفاوت است و با اينكه تجاذب طرفينى است ، اما به عكس اجسام بى جان، جسم كوچك تر ، جسم بزرگ تر را به سوى خود مى كشاند . آفرينش ، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت ، قرار داده است . احساسات مرد ، نيازآميز و احساسات زن نازخيز است . احساسات مرد طالبانه و احساسات زن ، مطلوبانه است .

استاد بزرگوار شهيد مطهرى در اين ارتباط مى فرمايد :

عرفا قانون عشق را بر سراسر هستى سرايت مى دهند و مى گويند :

ص: 137

عشق و جذب و انجذاب بر سراسر موجودات و مخلوقات حكومت مى كند ، با اين خصوصيت كه موجودات و مخلوقات از لحاظ اينكه هر موجودى وظيفه خاصى را بايد ايفا كند متفاوتند ، سوز در يك جا و ساز در جاى ديگر قرار دارد .

مهر از آنجا پيدا شد كه در متن خلقت نقش هريك از زن و مرد نسبت به يكديگر يك جور نيست . قانون خلقت ، جمال و غرور و بى نيازى را در جانب زن و نيازمندى و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است . (1)

زندگى بدون وجود عشق و محبت يك زندگى تشريفاتى و سرد و بى روح خواهد بود و نتيجه اى جز از هم پاشيدگى شيرازه نظام خانواده و جامعه و

ص: 138


1- نظام حقوق زن در اسلام مؤلف : استاد شهيد مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا - قم - چاپ هشتم تيرماه 1357 ، چاپ امير قم صفحه 211 .

بى هويتى و ايجاد بحران به دنبال نخواهد داشت .

آنچه به زندگى روح و معنى مى دهد قانون عشق و محبت است .

اين عشق است كه موجب بقاء خانواده و موجب جنبش و حركت و گرم كردن زندگى خانوادگى مى شود . عشق و محبت در هريك از موجودات جهان به عنوان يك روح و يك نيرو وجود دارد كه آنها را در راه وصال ، به كوشش وحدت وامى دارد .

مهريه هم پيام و نمادى است از اظهار عشق و شروع آغاز زندگى جديد با شيرينى عشق و محبت . حال چه مقدارِ مهريه كم باشد و چه زياد .

در قرآن شريف هم كلمه نحله را به عنوان حال از براى صَدُقاتِهِنَّ آورده است «وَاتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» (4 / نساء) .

در تفسير مجمع البيان ذيل آيه شريفه فوق در مورد نِحْلَة مى فرمايد :

ص: 139

وَ سُمِّىَ النَّحْلُ نَحْلاً لاَِنَّ اللّهَ نَحَلَ مِنْهَا النّاسَ الْعَسَلَ الَّذى فى بُطُونِها (1)

زنبور عسل را نحل گويند زيرا خداوند به واسطه او از آنچه در درون او است به مردم عسل مى بخشد . راغب اصفهانى هم در مفرداتش مى گويد :

نِحْلَه بخششى است بر سبيل تَبَرُّع كه اخصّ از هبه مى باشد چون هر هبه اى نحله هست اما هر نحله اى هبه نيست و اشتقاق نحله از نحل (زنبور عسل) به خاطر فعل (زوج) است مهريه را در هنگام دادن به صورت شيرين و گوارا به همسر خودمى دهد.

پس آنچه مى توان از كلمه نحله كه به عنوان حال براى مهر آمده است نتيجه

ص: 140


1- مجمع البيان فى تفسير القرآن مؤلف : امين الدين ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى الطوسى م 548 ، ه ق نشر : بيروت : داراحياء التراث العربى 1379 .

گرفت اين است كه مهريه يك اظهار عشق و محبت فوق العاده اى مى باشد كه حتى فوق هبه و بخشش است و شوهر با تعيين مهر نهايت عشق به همسر و زندگى خود را اعلام مى كند آنگاه است كه اين پيوند مقدس شامل اين آيه شريفه مى شود:

«وَ مِنْ آياتِه اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَ ياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (21 / روم) .(1)

«و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد ، در اين امر نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند» .

شهيد مطهرى (ره) مى فرمايد :

ص: 141


1- ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جلد 16 ، صفحه 388 ، چاپ 12 ، تابستان 1374 .

رابطه زن و شوهر بالاتر از يك معادله ساده است و در آن عاطفه و مهر ، نقش مهمى دارد زيرا زن با مهريه ملك شوهر نمى شود ولى قلب او بايد به تسخير مرد درآيد . (1)

پس زندگى بايد با عشق و شيرينى خاصى كه با علامت مهر نشان داده مى شود شروع شود و كليه تلخى هاى زندگى شيرين شود و همه مشكلات و دردهاى زندگى شفا پيدا كند زيرا يكى از نكات مهمى كه در مورد مهر در آيه «صداق» بيان شده عبارتِ «هنيا مريئا» مى باشد زيرا همان طورى كه خداوند در مورد عسل فرموده شفاء است از براى مردم «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ

اَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ» (72/نحل) . «از درون شكم آنها نوشيدنى خاصى خارج

ص: 142


1- نظام حقوق زن در اسلام : شهيد مطهرى ، صفحه 200 .

مى شود ، به رنگ هاى مختلف ، كه در آن شفاى مردم است» . (1)

در مورد مهريه علاوه بر اينكه كلمه نِحْلَة آورده عبارت هَنيئا مَّريئا هم بيان نموده است .

در تفسير مجمع البيان مى فرمايد :

فَالْهَنىءُ شِفاءٌ مِنَ الْمَرَضِ (2) هَنىءُ به معناى شِفاءِ از مرض است .

و در تفسير رَوْضُ الْجِنانِ وَ رَوحُ الْجَنانِ در مورد مَريئا از قول ابوحمزه مى فرمايد : مَريئا لاداءَ فيهِ (3) مريئا يعنى چيزى كه در آن دردى نيست .

ص: 143


1- ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جلد 11 ، صفحه 295 .
2- مجمع البيان فى تفسير القرآن : جلد 2 ، از ده جلدى در 5 جلدى ، صفحه 4 .
3- روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن : جلد 5 ، صفحه 144 .

در مورد اينكه مهر موجب شفاى امراض مى شود اخبار زيادى از معصومين رسيده كه به دو روايت از مستدرك الوسائل اشاره مى شود .

دعائم الاسلام : عن على عليه السلام : اَنَّهُ قالَ : «اَيَعْجِزُ اَحَدُكُمْ اِذا مَرِضَ اَنْ يَسْأَلَ امْرَأَتَهُ فَتَهِبَتْ لَهُ مِنْ مَهْرِها دِرْهِما . فَيَشْتَرى بِه عَسَلاً فَيَشْرِبُهُ بِماءِ السَّماءِ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ فِى الْمَهْرِ : فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عِنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْسا فَكُلُوهُ هَنيئا مَّريئا وَ يَقُولُ فِى الْعَسَلِ: فيه شِفاءٌلِلنّاسِ . وَ يَقُولُ فىماءِالسَّماءِ: اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكا» . (1)

يعنى : در دعائم اسلام از على عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود :

آيا يكى از شما عاجز شده است از مرضى تا اينكه از همسرش بخواهد كه به او درهمى از مهرش را ببخشد (پس از گرفتن درهم) با آن عسل بخرد و آن را با

ص: 144


1- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل : جلد 15 ، صفحه 82 .

باران بنوشد چون خداوند در مورد مهر فرموده : اگر مقدارى از مهر به شما بخشيدند بخوريد آن را هنيئا و مريئا . و در مورد عسل فرمود : در آن شفاء است و در مورد باران فرمود : نازل نموديم از آسمان آبى مبارك .

قطب راوندى نيز روايتى در لب اللباب از قول حضرت على عليه السلام نقل كرده است : مَنْ اَصابَتْهُ عِلَّهٌ فَلْيَسْأَلِ امْرَأَتَهُ ثَلاثَ دَراهِمَ مِنْ صِداقِهاوَ يَشْتَرى بِهاعَسَلاً ثُمَ يَكْتُبُ سُورَةَ ياسينَ بِماءِ الْمَطَرِ وَ يَشْرَبُهُ، شِفاهُ اللّهُ، لاَِنَّهُ اجْتَمَعَ لَهُ الْهَنئىَ وَ الْمَرئىَ وَ الشِّفاءَ وَ الْمُبارَكَ».(1)

چون يكى از شما را رنجى باشد سه درهم از مهريه زن خود بخواهد و با آن عسل بخرد و با آب باران بياميزد و سوره ياسين را با آن بنويسد و بياشامد ،

ص: 145


1- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل : جلد 15 ، صفحه 82 .

ميان هنئى و مرئى و شِفاء و بركت جمع كرده است .

روايت فوق با مقدار كمى اختلاف در بسيارى از تفاسير ، ذيل آيه 4 سوره نساء ذكر شده است .

3 - مهريه پاداش و نشانه حيا و عزت زن است

مهر،با حيا و عفاف زن يك ريشه دارد ، زن باالهام فطرى دريافته است كه عزت و احترام او به اين است كه خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد .

همين ها سبب شده كه زن توانسته با ناتوانى جسمى ، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بكشاند و مردها را به رقابت با يكديگر وادار كند زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است . مرد در مقابل غريزه از زن ناتوان تر است اين خصوصيت همواره به زن فرصت داده است كه دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود و برعكس مرد را وادار كند كه به زن اظهار نياز كند و براى جلب رضاى او اقدام نمايد يكى از آن اقدامات اين بوده كه براى جلب

ص: 146

رضاى او و به احترام موافقت او هديه اى نثار او كند .(1)

قبلا هم از علامه طباطبايى (ره) در تفسير الميزان بيان شد كه مهر را عوض عصمت قرار مى دادند .

پس مى توان نتيجه گرفت كه مهريه عامل حفظ و كنترل دختر از انحراف و نگهدارى خود مى باشد . چون حفظ بكارت تا هنگام عقد شرعى و شوهر قانونى از جمله نشانه پاكدامنى و عصمت زن مى باشد كه اگر چنانچه شوهر شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده مى تواند عقد را بهم بزند (2) و در اين صورت مهرى به زن تعلق نخواهند گرفت چون در

ص: 147


1- حقوق زن در اسلام : شهيد مطهرى ، صفحه 201 .
2- طبق فتواى امام خمينى ره ، مسأله (2444) توضيح المسائل .

حكم تدليس خواهد بود .

صاحب تفسير الفرقان در مورد توصيف مهر به نحله مى فرمايد :

وَ ايتاءٌ لِكَرامِةِ الزَّوْجِيَّةِ نِحْلَةً . نِحْلَهَ (مهريه) در ازاء آن كرامت و شخصيت و عزت زن است . و سپس توضيح داده است كه : وَ فى اِضافَةِ الصَّدَقاتِ اِلَيْهِنَّ لَمْحَةٌ

اُخْرى بِذلِكَ الاِْخْتِصاصُ ، فَلَمْ يَقُلْ : صَدَقاتُكُمْ ... وَ اِنَّما (صَدَقاتُهُنَّ الْخاصَّةُ بِهِنِّ كَحِقِّ اَصيلٍ فى حِقْلِ الزِّواجِ) .(1)

در اينكه صدقات (مهر) به ضمير هن اضافه شده نه بكم ، لطف خاصى دارد ، كه مهريه در زندگى زناشويى ، حق اصلى آنها است نه اينكه منتّى باشد .

در اسلام مهريه معرف شخصيت و استقلال زن و به معنى

ص: 148


1- الفرقان فى تفسير القرآن و السنته ، جلد 6 ، صفحه 209 .

عزت و حرمت زن مى باشد زيراكه مهريه هديه است و هديه و پيشكش را نزد بزرگان يا كسى مى برند كه دل به او سپرده باشند و براى او قدر و مقام و حرمت و عزتى قائل باشند .

4 - مهر باعث كنترل و بقاء خانواده مى شود

شايد در ميان مردها كسانى پيدا شود كه هوس باز باشند و پس از آنكه چشم آنها از همسرشان سير شد و زن نشاط و جوانى و زيبايى خود را از دست داده او را رها كنند و مجددا دنبال زنى ديگر باشند (با توجه به اينكه قدرت در دست مرد است) . در نتيجه كانون گرم خانواده از هم پاشيده شده و چه بسا بچه هايى بى خانمان و محروم از تربيت خانوادگى شوند و ضررهاى جبران ناپذيرى بر پيكر جامعه خصوصا زن وارد شود .

دين كه در جهت بقاء و اصلاح جامعه و خانواده تلاش مى كند بايد ابزارهاى

ص: 149

كنترل كننده اى وضع كند تا جامعه و خانواده از هم پاشيده و متزلزل نشوند . يكى از آن ابزارها مهريه مى باشد تا افرادى كه بدون دلايل شرعى و قانونى نظام خانواده خود را بر هم نزنند و جلوى هوس هاى آنها گرفته شود . مهر ترمزى در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايى و طلاق محسوب مى شود در تفسير نمونه در ذيل آيه 4 سوره نساء آمده است :

درست است كه مهر از نظر قوانين اسلام با برقرار شدن پيمان ازدواج به ذمه مرد تعلق مى گيرد و زن فورا حق مطالبه آن را دارد ، ولى چون معمولاً به صورت بدهى بر ذمه مرد مى ماند ، هم اندوخته اى براى آينده زن محسوب مى شود و هم

ص: 150

پشتوانه اى براى حفظ حقوق او و از هم نپاشيدن پيمان زناشويى است . (1)

چنانچه مردى زنى را عقد نمود بعد تصميم گرفت او را طلاق دهد در صورتى كه با او هم بستر نشده باشد بايد نصف مهر و اگر هم بستر شده باشد تمام مهر را بپردازد .

امام خمينى (ره) مى فرمايد :

لَوْ طَلَّقَ قَبْلَ الدُّخُولِ سَقَطَ نِصْفُ الْمَهْرِ الْمُسَمّى وَ بَقِىَ نِصْفُهُ . (2)

اگر مرد همسرش را قبل از هم بستر شدن طلاق دهد نصف مهر معين ساقط

ص: 151


1- تفسير نمونه : جلد 3 ، صفحه 262 .
2- ترجمه تحريرالوسيله ، جلد 3 ، صفحه 534، مسئله 13 .

مى شود و نصف ديگر برعهده شوهر است و بر همين مبنا در قانون مدنى آمده است : (ماده 1092) هرگاه شوهر قبل از نزديكى زن خود را طلاق دهد مستحق نصف مهر خواهد بود .(1)

5 - مهر موجب تعادل اقتصادى است

داشتن امنيت اقتصادى يكى از اهداف مهم تلاش ها و فعاليت هاى فردى و اجتماعى مى باشد و در ازدواج هم همين هدف دنبال مى شود .

زن و شوهر با همفكرى و ايجاد فضائى آرام و با تقسيم كارها موجب امنيت و آرامش براى فعاليت هاى اقتصادى مى شوند ، اما با اينكه زن داراى استقلال مالى

ص: 152


1- نظام خانواده نكاح و انحلال آن ، صفحه 259 .

مى باشد ولى در جوامع بشرى ابتكار عمل در مسائل اقتصادى و درآمدى بيشتر در دست مردان مى باشد و در صورت طلاق و جدائى زن بدون پشتوانه اقتصادى مى ماند ، وجود مهريه يك نوع احساس امنيت اقتصادى و پشتوانه اى براى زن مى باشد .

به علاوه مردان براى انتخاب همسر مجدد امكانات بيشترى دارند ولى زنان بيوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها و از دست رفتن سرمايه جوانى و زيبائى ، امكان كمترى براى انتخاب همسر جديد دارند با توجه به اين جهات روشن مى شود كه امكانات و سرمايه اى را كه زن با طلاق از دست مى دهد بيش از امكاناتى است كه مرد از دست داده است و در حقيقت مهر چيزى است به عنوان

ص: 153

جبران خسارت براى زن و وسيله اى براى تأمين زندگى آينده اوست (1) در تفسير انوارالعرفان مى فرمايد :

مهر يك عطيه الهى است و خداوند به خاطر اينكه زن حقوق بيشترى در اجتماع داشته باشد و ضعف نسبى جسم وى ازاين طريق جبران گردد، به طوركامل ادانماييد (2) لهذا در منابع فقهى و حقوقى مشاهده مى كنيم كه مهريه ملك شخص زوجه است و ديگران حتى والدين او هم حقى در آن ندارند اين موضوع را در فصل هاى آينده از نظرفقهى و روايى و قانونى مفصل بحث خواهيم نمود.

ص: 154


1- تفسير نمونه : جلد 3 ، صفحه 242 .
2- انوارالعرفان فى تفسير القرآن : جلد 8 ، صفحه 44 .

مهرعلاوه براينكه باعث تعديل مقدارى از مسائل اقتصادى است موجب تعديل نيروى جسمانى زن و مرد نيز مى باشد مرد كه از نظر جسمانى قوى است و زن ضعيف ولى مهر موجب مى شود كه مرد باوجود احساس قدرت بدنى در مقابل زن تواضع كند بنا به فرمايش شهيد مطهرى :

ضعف زن در مقابل نيرومندى بدنى به همين وسيله تعديل شده است و همين جهت موجب شده كه همواره مرد از زن خواستگارى مى كرده . (1)

6 - مهر عطيّه الهى به زن است

با استفاده از كلمه نحله مى توان استفاده نمود كه مهر يك هديه الهى است به

ص: 155


1- نظام حقوق زن در اسلام : شهيد مطهرى ، صفحه 200 .

زن مى باشد زيرا بسيارى از مفسران بهره بردارى نموده اند ، كه مهر بخششى است از خداوند به زن كه توسط شوهر به زن عطا مى شود ، زيرا نحله را معنى كرده اند به بخشش و هديه اختصاصى . (1)

امام خمينى (ره) در تحريرالوسيله مى فرمايد :

تَمْلِكُ الْمَرْاَةُ الصَّداقَ بِنَفْسِ الْعَقْدِ ... فَلَهَا التَّصَرُّفُ فيهِ بَعْدَالْعَقْدِ بِاَنْواعِهِ . (2)

زن به محض انعقاد عقد مالك مهريه مى شود ... و زن مى تواند پس از عقد در مهر تصرف كند .

ص: 156


1- پرتوى از قرآن : سيدمحمود طالقانى ، جلد 6 ، صفحه 14 .
2- ترجمه تحريرالوسيله : امام خمينى ره ، جلد 3 ، صفحه 534 ، مسأله 15 .

7 - مهريه پيمان صداقت است

بقاء و دوام هر پيوندى به خصوص زناشويى در گرو صداقت و يك رنگى مى باشد ازدواج هايى كه در آن زن با شوهر صداقت ندارند دير يا زود از هم پاشيده شده و يا به كانونى سرد و بى روح كه در آن صلح و صفا حاكم نيست تبديل خواهد شد .

پيمان زناشويى اولين اجتماع كوچكى است كه علاوه بر اينكه داراى ابعاد متعدد اقتصادى ، حقوقى ... است ، يك كانون مهم رشد و شكوفايى عاطفه ها و تربيت انسان هاى باصداقت و مهذب است كه اداره جامعه فردا به عهده آنها گذاشته خواهد شد ، پس خود اين جامعه كوچك يعنى خانواده بايد سرشار از صداقت باشد به همين جهت از مهر در قرآن شريف به صداق تعبير شده است ،

ص: 157

همانطورى كه در تعريف مهر گذشت مرد با دادن مهر يك زندگى خالصانه و صادقانه بدون غل و غش را اعلام مى نمايد .

در مورد صدق گفته شده است :

وَالصِّدْقُ مُطابَقَةُ الْقَوْلِ الضَّميرَ وَ الْمُخْبَرَ عَنْهُ مَعا (1)

صدق مطابقت و هماهنگى بين قول و چيزى است كه از آن خبر داده مى شود .

و باز گفته شده : وَالصَّداقَةُ صِدْقُ الاِْعْتِقادِ فِى الْمَوَدَّةِ (2)

صداقت عبارت است از صدق اعتقاد در دوستى .

ازدواجى كه باصداقت شروع شود مى تواند يكى از مصاديق اين آيه شريفه

ص: 158


1- المفردات فق غريب القرآن ماده صدق .
2- المفردات فق غريب القرآن ماده صدق .

باشد: يآ اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ (1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد .

8 - مهريه تضمين مادى امنيت تربيت است

سؤالى كه به ذهن انسان كنجكاو مى رسد اين است كه چرا زن به شوهر خود مهريه نمى دهد و چرا مهر بر مرد لازم است نه بر زن ؟ با اينكه هر دو در زندگى و لذات زناشويى شريك مى باشند ؟

جواب روشن است : زيرا در فلسفه مهر اهداف بسيارعالى انسانى و تربيتى وجود دارد كه نمى توان آن را همانند ساير مسائل طرفينى زناشويى و حقوقى

ص: 159


1- 119/توبه،ترجمه ازكتاب تفسيرنمونه، جلد 8 ، صفحه 178 ، تاريخ چاپ 30 شعبان 1399 .

شمرد و مقايسه نمود كه اگر مرد به زن خود مهرى مى دهد پس زن هم به شوهر خود مهر بپردازد .

علاوه بر دلايلى كه در فلسفه مهر تاكنون ذكر شد يكى ديگر از مصاديق فلسفه مهر تضمين و تأمين امنيت مادى تربيت فرزند و مساعد نمودن محيط خانه براى پرورش فرزند است .

هريك از احكام تشريعى الهى براساس حكمتى وضع شده است كه بايد رابطه بين حكم و موضوع را سنجيد .

لزوم پرداخت نفقه و مهر از طرف مرد به زن در واقع بستگى به اهداف عاليه تشكيل خانواده دارد كه در رأس اهداف مقدس خانواده ايجاد محيط امن و تربيت فرزند مى باشد كه اين رسالت در خانواده بزرگ جامعه برعهده پيامبران عليه السلام و

ص: 160

در خانواده كوچك زناشوئى به صورت طبيعى برعهده زن گذاشته شده است و انجام اين رسالت بزرگ تنها با مهر و محبت مادرى بدون پشتوانه مادى ممكن نيست زيرا مربى اين مكتب بايد از لحاظ مادى (لباس ، مسكن ، امرارمعاش و ...) تأمين باشد كه به صورت نفقه تضمين شده است ؛ حتى از يك پس انداز مالى (مهريه) بهره مند باشد كه اين امر نيز تضمين گرديده و برعهده شوهر گذاشته

شده است .

مقام تربيتى زن (مادر) آن قدر باارزش است كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

بهشت زير پاى مادران است . (البته نه هر مادرى بلكه مادرى كه به وظيفه مادرى خود عمل كند) چون تربيت عالى ترين هدف خلقت است . در اين راستا روايتى در علل الشرايع از محمدبن سنان نقل شده كه امام رضا عليه السلام در مورد

ص: 161

علت وجوب مهر بر مردها و عدم وجوب آن از طرف زن ها فرمودند : چون مؤنه زن بر مرد واجب است زيرا زن با مرد يك قرارداد و معامله نموده و مرد مشترى مى باشد پس بايد مهريه را بپردازد . (1)

تعيين مهر با رضايت زوجين

تعيين مهر در عقد دائم برخلاف عقد موقت از اركان نمى باشد ولى اگر زوجين بخواهند مهر تعيين نمايند نوع و مقدار آن بايد روشن شود كه در اين فصل به دنبال روشن شدن اين موضوع هستيم .

از قول امام باقر عليه السلام نقل شده است كه آن بزرگوار فرموده :

ص: 162


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 23 .

اَلصَّداقُ كُلُّ شَىْ ءٍ تَراضى عَلَيْهِ النّاسُ (1)

هر شى ء كه مردم به آن رضايت داشته باشند مى تواند مهر باشد .

امام باقر عليه السلام فرمودند : هر آنچه موردرضايت طرفين قرار گيرد مى تواند مهر قرار گيرد چه كم باشد و چه زياد . (2)

از اين روايت فهميده مى شودكه ملاك تعيين مقدار مهر رضايت زوجين است.

مقدار مهريه

اشاره

يكى از نكاتى كه بايد در مسائل حقوقى خانواده و ازدواج مطرح و روشن

ص: 163


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 2 .
2- تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، صفحه 409 .

گردد مقدار مهريه از نظر شرع مقدس اسلام مى باشد تا هم اهداف و فلسفه وجودى مهريه تأمين گردد و هم باعث تحكيم خانواده و رفع نزاع و اختلاف شود .

سؤالى كه مطرح است اين است كه آيا براى مهر محدوديتى مشخص وجود دارد يا خير ؟ و آيا بيشتر از مهرالسنة جايز است يا خير ؟ در اين مورد نظراتى وجود دارد ولى قبل از طرح نظرات فقها ، طبق مباحث گذشته مى توان اظهار نظر نمود كه محدوديتى نبايد در مقدار مهر وجود داشته باشد ؛ چون با رضايت زوجين وقتى مهر مشخص شده باشد ديگر از لحاظ كميت چه اشكالى خواهد داشت ؟

به طور كلى در ميان فقها ، دو نظر وجود دارد كه به بررسى آنها مى پردازيم :

1 - قائلين به محدوديت مهر

اشاره

عده اى از فقها به پيروى از سنت رسول اكرم صلى الله عليه و آله قرار دادن مهر بيش از

ص: 164

مهرالسنة را جايز نمى دانند و در اين مورد ادعاى اجماع هم نموده اند كه از مشهورترين آنها مرحوم اسكافى و صدوق و سيدمرتضى مى باشند و فرموده اند مازاد بر مهرالسنة بايد برگردانده شود . (1)

و سيدمرتضى علاوه بر منع از زيادى مهرالسنة و حكم به ردّ مازاد بر آن استدلال به اجماع نموده است .(2)

همين حكم بدون ادعاى اجماع از الفقيه نقل شده است . (3)

ص: 165


1- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 15 .
2- شرع لمعه ، جلد 2 ، صفحه 98 ، كتاب النكاح .
3- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 15 .

مهرالسنه پانصد درهم معادل پنجاه دينار مى باشد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مهر

تمامى همسران خود را به همين مقدار قرار داد و اين به عنوان سنت آن حضرت مطرح مى باشد و سيدمرتضى و ديگران كه معتقد هستند مهر نبايد از مهرالسنه بيشتر باشد به تبعيت از سنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله فتواى داده اند و در روايات متعددى مهرالسنّه مطرح شده است ؛ از جمله روايت عبداللّه بن سنان كه از قول امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه : «مهريه زن ها در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله برابر با پانصد درهم بوده است» (1) و روايت مفضل كه از امام صادق عليه السلام سؤال مى كند «خبر بده به من از مقدار مهر زن كه (لا يَجُوزُ لِلْمُؤْمِنِ اَنْ يَجُوزُهُ) جايز

ص: 166


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، كتاب النكاح ، صفحه 8 .

نيست مؤمن از آن تجاوز كند ؟ امام عليه السلام فرمودند : (اَلسُّنَّةُ الْمُحَمَّدِيَّةُ) سنت حضرت محمد صلى الله عليه و آله كه پانصد درهم مى باشد و مازاد بر آن بايد برگردانده شود» . (1)

حديث فوق مطابق با نظر سيد مرتضى و همفكران او در عدم تجاوز مهر از مهرالسنة است .

شيخ صدوق (عليه الرحمه) علت اينكه چرا مهرالسنه پانصد درهم است از قول حسين بن خالد نقل كرده :

ص: 167


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، كتاب النكاح ، صفحه 17 .

«حسين بن خالد (1) مى گويد از امام كاظم عليه السلام سؤال كردم چگونه مهرالسنه پانصد درهم شده ؟ امام عليه السلام فرمود : خداوند بر خود لازم نمود كه اگر مؤمنى صد مرتبه تكبير و صد مرتبه حمد و صد مرتبه تسبيح خدا و صد مرتبه لا اله الا الله (تهليل) بگويد و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله بفرستد و پس از آن بگويد خداوندا از حوريه بهشتى به ازدواج من در بياور خداوند (دعايش را مستجاب نموده و) حوريه بهشتى را به ازدواج او درمى آورد و خداوند مهر آن حوريه را همين اذكار قرار داده است به همين جهت خداوند به پيامبرش وحى

ص: 168


1- در تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، پاورقى صفحه 412 آمده است ، حسن بن خالد صحيح است نه حسين بن خالد ، حسن بن خالد ، كان ثقة له كتاب النّوادر ، يروى عن الكاظم عليه السلام .

نمود كه سنت قرار بدهد مهر زنان مؤمن را پانصد درهم و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را انجام داد» .(1)

نقد نظريه قائلين به محدوديت مهريه

مستند قائلين به محدوديت مهر از چند حال خارج نيست يا بايد آيات باشد كه از كلمه «قنطار» در آيات خلاف آن فهميده مى شود (همان طورى كه توضيح آن خواهد آمد) ، يا بايد روايات باشد كه اولاً از روايات الزام و وجوب در محدوديت مهريه به پانصد درهم استفاده نمى شود ، ثانيا رواياتى داريم كه خلاف آن را ثابت مى كنند و حتى قيد عدم محدوديت شده مثل روايتى كه از امام صادق عليه السلام

ص: 169


1- علل الشرايع ، صفحه 499 .

نقل شده:

عَنِ الصَّداقِ هَلْ لَهُ وَقْتٌ (اَىْ هَلْ لَهُ حَدٌّ لا يُتَجاوَزُ عَنْهُ) ؟ قال : لا (1) سؤال شد از امام صادق عليه السلام از مهريه كه آيا براى آن حدى وجود دارد ؟ فرمود خير ثالثا همان طورى كه در بحث بعدى خواهد آمد روايات حمل بر استحباب مهرالسنه شده است، اگر مستندقائلين به محدوديت مهريه اجماع هست همچنانكه از سيد مرتضى (ره) نقل شده ملاك اين اجماع مشخص نيست زيرا بسيارى از علماء خلاف اين عقيده را دارند و شهيد ثانى در مورد ادعاى اجماع سيدمرتضى فرموده :

ص: 170


1- تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، صفحه 412 .

وَالاِجْماعُ مَمْنُوعٌ وَ جَميعُ التَّفْسيراتُ السّابِقَةُ لِلْقِنْطارِ تَرِدُ عَلَيْهِ وَ الْخَبَرُ الصَّحيحُ حُجَّةٌ بَيِّنَهُ ، نَعَمْ يُسْتَحَبُّ الاِْقْتِصارُ عَلَيْهِ لِذلِكَ .(1)

ادعاى اجماع ممنوع است و جميع تفسيرهاى كه (ذيل) عبارت قنطار شده ردّ اين نظريه را مى نمايد و خبر صحيح هم دليل روشنى است بر ردّ اين اجماع بلكه اكتفاء بر مهرالسنه مستحب است .

از طرفى ديگر قائلين به اين نظريه يعنى محدوديت مهر ، تعداد محدودى هستند بنابراين روشن نيست استناد اين بزرگواران آن هم كسانى مثل سيد مرتضى (ره) در اعتقاد به محدوديت مهر به مهرالسنة چه

ص: 171


1- شرح لمعه ، جلد 2 ، كتاب النكاح ، صفحه 98 .

بوده است . غير از رواياتى كه قبلاً نقل شد و آنها هم دلالت بر وجوب ندارند و حداكثر مى توان آنها را حمل بر كراهت نمود ، به خصوص اينكه اگر حمل بر وجوب شود با رواياتى كه دلالت بر عدم وجوب دارند معارض خواهند بود و محدوديت در مهر را ردّ كرده اند .

2 - عدم محدوديت در مهر

اشاره

آنچه از آيات و روايات و نظرات اكثر فقها عظام استفاده مى شود عدم محدوديت در مهريه در حداقل و در حداكثر است به شرط اينكه از مالكيت (مثل خمر) و ماليت (مثل يك حبه گندم) خارج نشود و مورد رضايت و قبول زوجين باشد اينك ادلّه سه گانه در اين مورد به اختصار بررسى مى شود .

الف : عدم محدوديت مهر در آيات

«وَ اِنْ اَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ اتَيْتُمْ اِحْديهُنَّ قِنْطارا

ص: 172

فَلا تَأخُذُوا مِنْهُ شَيْئا» . (1)

اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته ايد ، چيزى از آن را نگيريد .

معانى مختلفى از قنطار شده ولى همه آنها از مهرالسنه بيشتر است .

راغب در مفرداتش فرموده :

«وَالْقَناطيرُ جَمْعُ الْقَنْطَرَةِ وَالْقَنْطَرَةُ مِنَ الْمالِ مافيهِ عُبُورُ الْحَياةِ تَشبيها

بِالْقَنَطَرَةِ وَ ذلِكَ غَيْرُ مَحْدُودِ الْقَدْرِ فى نَفْسِه ، ... و قال الحسن اَلْفٌ و مِائَتا دينارٍ ، وَ قيلَ مِلْ ءُ مُسْكِ ثَوْرٍ ذَهَبا» (2)

ص: 173


1- 20/نساء، ترجمه ازكتاب تفسيرنمونه،جلد3، صفحه 321، تاريخ انتشار، ارديبهشت 1354 .
2- المفردات فى غريب القرآن ، ماده : قنطره .

قناطير جمع قنطره (به معنى پل) است مال قنطره يعنى مالى كه زندگى را راه مى اندازد همان طور كه از پل عبور مى كنند (يعنى مالى كافى) و اندازه آن فى حد نفسه محدود نيست ... .

و بيشتر مفسرين قنطار را مال زياد گرفته اند . (1)

قنطار ، به كسر قاف ، به معناى مال عظيم است و در قاموس ، قنطار را معادل ده ها هزار دينار طلا دانسته است و در المنجد آن را عبارت از وزنى دانسته كه مقدار ثابتى ندارد و به تحول ايام متغير مى شود و به 100 رطل كه هر رطل خود

ص: 174


1- مجمع البيان فى تفسير القرآن ، جلد 2 ، صفحه 4 .

2564 گرم است نيز اطلاق مى گردد .(1)

از منابع مختلف اهل سنت نقل شده كه ، روزى عمربن الخطاب بالاى منبر گفت: چرا مهر زنان خود را زيادمى كنيد و حال آنكه مهر در ميان رسول خدا صلى الله عليه و آله و اصحابش چهارصد درهم بوده ، زنى اعتراض كرد به عمر گفت : آيا مردم را نهى مى كنى كه بيشتر از چهارصد درهم مهر زنان را قرار ندهند ؟ عمر گفت : بله ، آن زن گفت : آيا نشنيدى كه چه چيزى در قرآن آمده ؟ عمر گفت : چيست آن ؟ زن گفت : و آتيتم احدهن قنطارا عمر گفت : خدايا ببخش مرا كه همه مردم داناتر از عمرند ، سپس به منبر رفت اعلام كرد هر مقدارى كه مايل هستيد

ص: 175


1- بررسى حقوق خانواده نكاح و انحلال آن ، صفحه 226 .

مهريه قرار دهيد» . (1)

پس روشن مى شود كه از ديدگاه قرآن ، محدوديتى براى تعيين مهريه وجود ندارد حتى عرف زمان صدر اسلام هم همين موضوع را از آيات استنباط مى نمودند .

ب : عدم محدوديت مهر در روايات :

از مجموع رواياتى كه محدثين بزرگوار در كتب روايى از معصومين عليهم السلام نقل كرده اند محدوديت فهميده نمى شود به خصوص اگر بخواهيم وجوب مهرالسنه را اثبات كنيم بلكه در اكثر روايات عدم محدوديت استفاده مى شود . و

ص: 176


1- الغدير ، جلد 6 ، صفحه 95 .

عبارت (اَلصَّداقُ ما تَراضَيا عَلَيْهِ ، قَلَّ اَوْ كَثُرَ) مهر چيزى است كه با رضايت بر آن توافق شود كم باشد يا زياد . دلالت گويا و روشنى دارد كه هر مقدار طرفين بر آن رضايت دادند چه كم باشد يا زياد . دلالت گويا و روشنى دارد كه هر مقدار طرفين بر آن رضايت دادند چه كم باشد يا زياد بدون هيچ محدوديتى مى توان مهر قرار داد . روايات به اين مضمون فراوانند ، از جمله روايتى كه از امام رضا عليه السلام نقل

شده كه فرمود : «اگر مردى با زنى ازدواج نمود و مهرش را بيست هزار و براى پدرش ده هزار قرار داد مهر درست است و آن مقدار كه براى پدرش قرار داده فاسد است» .(1) در اين روايت ملاحظه مى شود كه مهريه 20 هزار چندين برابر مهرالسنه است اگر 20 هزار درهم باشد و مهرالسنه پانصد درهم رد اين صورت

ص: 177


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 19 .

چهل برابر مهرالسنه است و اگر منظور اين روايت 20 هزار دينار باشد و مهرالسنه 50 دينار در اين صورت چهارصد برابر مهرالسنه خواهد بود .

اگر قرار دادن مهر بيش از مهرالسنه جايز نيست پس نبايد امام معصوم عليه السلام برخلاف آن عمل كند ، در حالى كه در روايتى نقل شده امام حسن عليه السلام زنى را تزويج نمود و مهر او صد كنيز و همراه هريك ده درهم قرار داد (1) ملاحظه

مى شود غير از قيمت كنيزها مهر دو برابر مهرالسنه مى باشد و حتى در صحيح مسلم آمده است : «ام حبيبه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله مهرش چهارهزار درهم و چهارصدديناربودكه نجاشى آن را از مال خودش جهت احترام به پيامبراكرم صلى الله عليه و آله

ص: 178


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 19 .

پرداخت نمود» .(1)

روشن است كه اگر تجاوز از مهرالسنه مجاز نيست نبايد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اجازه دهد كه مهر ام حبيبه همسرش بيش از مهر السّنّه باشد ، اين خود دليل ديگرى است كه اولاً تمام همسران آن حضرت مهريه پانصد درهم نداشته اند و ثانيا مهريه بيش از مهرالسنه از نگاه روايات جايز است و هيچ منفعى ندارد ؛ مضافا اينكه وقتى از امام صادق عليه السلام سؤال مى شود آيا براى مهريّه حدى وجود دارد ؟ امام عليه السلام مى فرمايد خير . (2)

ص: 179


1- صحيح مسلم ، جلد 9 ، صفحه 215 .
2- تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، صفحه 412 .

ج : نظر فقهاء در عدم محدود بودن مهر :

گرچه عده اى از فقهاء مثل سيد مرتضى و اسكافى و صدوق ، قائل به محدود بودن مهر به مهرالسنه مى باشند كه نظر آنها قبلاً مورد بررسى قرار گرفت اما اكثر فقها قائل به عدم محدوديت مهر هستند فقها بزرگوار در تعيين مهر دو چيز را قيد نموده اند يكى رضايت طرفين ديگر اينكه در قلت به قدرى ناچيز نباشد كه از ماليت خارج شود با توجه به اين دو قيد محدوديتى در جهت كمى يا زيادى مهر وجود ندارد من جمله مرحوم محقق حلى (ره) مى فرمايد :

«براى مهر اندازه معينى نيست بلكه آنچه زوجين به آن راضى شوند صحيح است اگرچه كم باشد به شرط اينكه از قيمت مثل يك دانه گندم خارج نشود و

ص: 180

همچنين محدوديتى در جهت زيادى وجود ندارد» .(1)

اين نظر موردتأييد بسيارى از فقهاازجمله امام خمينى(ره)(2)وشهيدين (ره)(3) و صاحب جواهر (ره)(4) و شيخ طوسى (ره)(5) و ... مى باشد .

مرحوم صاحب جواهر (ره) در شرح عبارة شرايع (وَ كَذا لاَحَدَّ لَهُ فِى الْكَثْرَةِ) ادعاى شهرت در حد اجماع نموده و فرموده :

«محدوديتى در مهر نمى باشد بنابر مشهور بين اصحاب ، آن هم يك شهرت

ص: 181


1- شرايع الاسلام ، جلد 2 ، صفحه 545 .
2- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 297 .
3- شرح لمعه ، جلد 2 ، كتاب النكاح ، صفحه 97 .
4- جواهر الكلام ، جلد 31 ، صفحه 13 .
5- كتاب الخلاف ، جلد 2 ، مسأله 34 .

عظيمى در حدى كه مى توان ادعاى اجماع نمود» .(1)

مرحوم بَرّاج در المهذّب علاوه بر ردّ محدوديت مهر فرموده : هرگاه انسان در عقد نكاح مهر را بيش از مهرالسنه قرار دهد لازم است به آن وفا كند .

و همين بزرگوار فرموده: (هُوَ عِنْدَناغَيْرُ مُقَدَّرٍ) مهر در نزد ما مقدار معينى ندارد . (2)

فقها براى رضايت زوجين در تعيين مقدار مهر تا جائى اهميت داده اند كه اگر چنانچه زوجين بر مهرى توافق كردند اولياى آنها نمى توانند اعتراض كنند . (3)

ص: 182


1- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 13 .
2- سلسلة الينابيع الفقهيه ، جلد اول ، جزء اول از نكاح ، صفحه 166 .
3- كتاب الخلاف كتاب النكاح ، جلد 2 ، مسأله 24 .

كم بودن مهر مستحب است و زيادى آن مكروه

با وجود اينكه شرعا و قانونا محدوديتى در تعيين مهر وجود ندارد اما با توجه به فلسفه ازدواج ، سنگينى مهر كراهت دارد - به خصوص زمانى كه مهر موجب به تعويق افتادن ازدواج گردد و جنبه تشريفات و چشم و هم چشمى به خود بگيرد و بهانه اى براى نسل جوان گردد . مادامى كه از مشكلات اقتصادى رنج مى برد و با عنايت به اينكه مهر دينى است به عهده شوهر و عندالمطالبه بايد بپردازد ، كمى آن مورد سفارش و استحباب است .

برخلاف آنچه كه تصور مى شود ، مهر سنگين ضمانتى براى تداوم و بقاء زندگى زناشويى نيست و گاهى زيادى مهر باعث بسيارى از مشكلات و از هم

ص: 183

پاشيدگى خانواده و موجبات عذاب زن مى گردد . و شوهر كه توان پرداخت آن را ندارد جهت رهايى از اين دين سنگين و نپرداختن آن دنبال بهانه جويى و رفتارهاى ناهنجار مى رود ؛ در نتيجه زن يا بايد از مهر خود چشم پوشى كند يا وضع رقت بار و نامطلوب موجود را تحمل كند ؛ ولى اگر مهر كم باشد عموما زن دچار اين مشكلات نمى گردد .

در نظام خانواده اگر مهر و محبت و علاقه حاكم نباشد مَهر زياد نمى تواند تضمين كننده بقا و خوشبختى خانواده باشد در پاره اى اوقات زيادى مهر جز رنج و فشار روحى چيز ديگرى براى زن ندارد . چه بسا سخت گيرى و سنگينى مهر اثرات نامطلوب روانى دارد و براى استمرار در روابط خانوادگى عكس العمل هاى سوئى دربرداشته باشد و گاهى هم موجب انتقام گردد . به همين خاطر در منابع دينى هيچ گونه توصيه اى بر زيادى مهر نشده بلكه برعكس بر

ص: 184

كمى آن تأكيد و سفارش شده است . و چه بسا زيادى مهر نهى شده است .

عن على عليه السلام قال : لاتَغالُوا بِمُهُورِ النِّساءِ فَيَكُونَ عِداوَةً (1)

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : «مهر زنان را بالا نبريد كه موجب عداوت مى شود» . ملاحظه مى شود كه از ديد حضرت على عليه السلام زيادى مهر موجب دشمنى مى گردد . و حال آنكه به فرموده قرآن مهر بايد نحله باشد يعنى موجب شيرينى زندگى گردد .

رُوِىَ : اَنَّ مِنْ بَرَكَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةُ مَهْرِها ، وَ مِنْ شُؤْمِها كَثْرَةُ مَهْرِها (2)

روايت شده است كه: «كمى مهر زن بركت و زيادى مهر شوم است» امام

ص: 185


1- بحارالانوار ، جلد 100 ، صفحه 351 .
2- من لا يحضره الفقيه ، جلد 3 ، صفحه 253 .

صادق عليه السلام مى فرمايد : «نزد پدرم از شوم بودن بحث بود كه پدرم فرمود شوم بودن در سه چيز است ... اما شوم بودن زن در زيادى مهر او است» . (1)

روشن است كه خود انسان ها شوم نمى باشند بلكه اعمال و رفتار آنها موجب نحسى و گرفتارى خواهد شد ؛ اگر مهر متعادل باشد بهتر مى شود مشكلات را حل نمود برخلاف زمانى كه مهريه زياد و بيشتر از توان مالى شوهر باشد كه در اين صورت در منازعات زناشويى مشكلات زيادى وجود خواهد داشت ؛ از طرفى زن در رسيدن به حق خود يعنى مهريه اصرار دارد و از طرفى شوهر كه توان پرداخت را ندارد سرباز مى زند و دامنه نزاع بالا خواهد گرفت و نه تنها زوجين بلكه خانواده هاى مرتبط نيز دچار مشكل و ناراحتى خواهند شد كه اين گرفتارى

ص: 186


1- وسايل الشيعه ، جلد 15 كتاب النكاح ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 9 .

شوم و بدبختى از پيامدهاى زيادى مهر است ، كه موارد و مصاديق آن را در جامعه شاهد هستيم .

معنى ديگر شوم بودن مهريه زياد اين خواهد بود كه وقتى جوانى توان پرداخت مهريه زياد را ندارد از ازدواج منصرف خواهد شد ، در نتيجه تجردگرايى - كه متأسفانه از بلاهاى عصر ماست - رواج پيدا خواهد كرد و خداى نكرده دامنه فساد در جامعه رو به افزايش خواهد گذاشت و آن عصمت لازم از بين خواهد رفت و به همين جهت نبى اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

«بهترين زنان امت من زيباترين و كم مهرترين آنها هستند» .(1)

با اينكه براى مهريه حد معينى تعيين نشده اما براى استحكام و بقاى خانواده

ص: 187


1- وسايل الشيعه ، جلد 15 كتاب النكاح ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 9 .

ملاك تعيين مقدار مهر رضايت است و آن هم تأكيد بر كم بودن مهر شده است تا جائى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى هشدار داده كه مهريه سنگين نباشد :

«قسم به حق آن كسى كه مرا مبعوث به نبوت و رسالت نمود هر زنى كه مهريه را بر شوهرسنگين بگيرد خداوندزنجيرهاى آتش جهنم را بر او سنگين خواهد گرفت.(1)

و بر همين اساس مى توان بين اين دسته از روايات و رواياتى كه قبلاً در عدم محدوديت مَهر بيان شد . جمع به استحباب كم بودن مهر و مكروه بودن زيادى آن نمود همان طورى كه فقهاى عظام هم بر همين مبنا فتواى به استحباب محدوديت مهر به مهرالسنه و فتواى بر كراهت زيادى آن را داده اند . در اين رابطه مرحوم

ص: 188


1- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 68 .

حلى فرموده :

مستحب است كمى مهر و مكروه است اينكه مهر از مهرالسنه كه پانصد درهم است تجاوز كند . (1)

فقهاى بزرگوار ديگر مثل حضرت امام خمينى(2) و شهيدين (3) و صاحب مقنع (ره) (4) بر همين مطلب (استحباب كم بودن و مكروه بودن زيادى آن از مهرالسنه) فتواى داده اند و مرحوم صاحب جواهر هم ادعاى عدم خلاف در استحباب كم بودن مهر نموده است . (5)

ص: 189


1- شرايع الاسلام ، كتاب النكاح ، جلد 2 ، صفحه 547 .
2- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 297 .
3- شرح لمعه ، جلد 2 ، صفحه 98 .
4- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 16 .
5- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 16 .

شايد بتوان از مجموع نظرات فقها و روايات ، اين استحباب را استحباب تأكيدى شمرد .

در ماوراء الفقه پس از اشاره به احاديثى كه در مورد كم بودن مهر بيان كرده است و اينكه اين روايات معتبرالسند هستند فرموده :

«سياق اين روايات گرچه خبرى است ، اما ظاهر آنها واضح است نسبت به اينكه مراد از تشريع و انشاء (اين روايات) به معنى نهى از زيادى مهر و امر به كمى آن مى باشد ، ولى اگر توجه به علت و حكمت آن بنمائيم اين است كه اگر اطاعت نموديم آن حكمت كه بركت است حاصل مى شود و اگر مخالفت كرديم (يعنى مهر زياد گردد) موجب نحست مى شود . اين حكم استحبابى است كه فقيه

ص: 190

آن را حمل بر وجوب نمى كند» .(1)

مهر متاع باشد يا نقدينگى (پول)

باعنايت به ملاك بودن رضايت زوجين در تعيين نوع و جنس مهريه (همان طورى كه گذشت) تفاوتى در اينكه مهر متاع يا نقدينگى (پول) باشد

نخواهد بود .

اما با نظر به مطالبى كه ذيلاً بيان خواهد شد ، تعيين متاع و جنس اولويت خواهد داشت زيرا :

الف : يكى از اهداف و فلسفه مهر تعادل اقتصادى بين زن و شوهر است .

ص: 191


1- ماوراء الفقه ، السيد محمدالصدر ، جلد 6 ، صفحه 132 .

بنابراين بايد شيئى موضوع مهر قرار گيرد كه به مرور زمان از ارزش آن كاسته نشود ، از طرفى پول خاصيتى جز واسطه مبادله واقع شدن را ندارد و خود ، داراى ارزش واقعى نمى باشد ، بلكه وسيله اى است قراردادى جهت سرعت انتقال كالا و مبادلات داراى ارزش و بنا به فرموده شهيد مطهرى :

«خاصيت اصلى و واقعى پول اين است كه در جريان باشد ، پول كارى جز واسطه مبادلات بودن نمى تواند انجام دهد ، برخلاف كالا كه مى تواند به اصطلاح فقهى منافع يا نمائاتى داشته باشد و يا بر روى آن كار جديدى صورت گيرد» .(1)

بسيار روشن است اگر در چندين سال قبل مهريه هزار تومان از ارزش و قدرت بالايى براى خريد و تهيه كالا برخوردار بوده است ولى همان هزار تومان

ص: 192


1- ربا - بانك - بيمه : شهيد مطهرى ، صفحه 13 ، مقدمه .

امروز بسيارناچيز است و ارزش آن روز خود را از دست داده است ، گرچه با رضايت طرفين بوده است اما نسبت به زن يك نوع اجحاف است .

با عنايت با اينكه قبلاً در فلسفه مهر بحث نموديم - كه يكى از اهداف تشريع مهر پشتوانه مالى زن بوده است . - اگر زن به هر عللى متقاضى مهر خود باشد و مهر هم نقدينگى (پول) باشد ، اگر زمان پرداخت مهر با زمان عقد تفاوت داشته باشد - با توجه به اينكه ارزش نقدينگى پول هميشه ثابت نمى باشد - آيا بايد همان مبلغ زمان عقد را پرداخت يا بايد ارزش مادى را به روز مقايسه و پرداخت نمود ؟ مسلم است كه هدف از پول ، خود آن نيست بلكه تعيين مبلغ به تناسب قدرت خريد و ارزش آن بوده است و پول اعتبار است نه حقيقى ، اعتبار آن هم بستگى دارد به مقدار متاع موردنياز كه مى توان تهيه نمود . اگر ارزش پول در هنگام عقد به ارزش هنگام پرداخت نباشد زن هرگز قبول نمى كرد .

هنگام طرح اصلاح قانون طلاق در مجلس شوراى اسلامى يكى از نمايندگان

ص: 193

در نُطق خود گفت :

«اسلام بالاتر از اين حرفهاست حتى مهريه اى كه سابقا براى يك زن مثلاً هزارتومان ، هزار و پانصدتومان مى داديم در اين مسأله فقها تصريح كرده اند كه بايد ارزش مالى آن زمان را در نظر گرفت - مثلاً با هزارتومان مى شد يك خانه خريد اما حالا هزارتومان مزد يك عمله در روز است - حتى در پرداخت مهريه بايد به ارزش روز رجوع كنيم ... بعضى از فقهاى فعلى در رساله هايشان اين را تصريح كرده اند» .(1)

ب : از مجموع روايات و نظرات فقها استنباط مى شود كه متاع بودن مهريه

ص: 194


1- مذاكرات مجلس جلسه 403 سال 1370 3/7/70 (فيش 60932) كتابخانه مجلس .

بيشتر موردنظر است چون در روايات جنس بيشتر آمده تا درهم و دينار (1) مثلاً در روايات ، منزل (2) زمين (3) باغ (4) آموزش (5) خادم (6) به عنوان مهر اشاره شده است و در بعضى از روايات از درهم و دينار به عنوان قيمت متاع و جنس

ص: 195


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ابواب المهور ، باب 4 ، حديث 3 ، باب 5 ، حديث 2 و 4 .
2- وسائل الشيعه ، جلد 15 ابواب المهور ، باب 4 ، حديث 3 ، باب 5 ، حديث 2 و 4 .
3- فقه اسلامى و ادلته الاحوال الشخصيه، جلد 7، تأليف الدكتور و هبة الرّخيلى، صفحه258 .
4- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، ابواب المهور ، باب 30 ، حديث 1 .
5- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ابواب المهور ، باب 15 ، حديث 1 .
6- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ابواب المهور ، باب 15 ، حديث 1 .

موردنظر ، اشاره گرديده است (1) در نظرى اِشراف گونه بر فتواى فقها هم اين مطلب مشاهده مى شود . مثلاً در المراسم العلويّه مى فرمايد :

مهر بر دو قسم مى باشد : طلا و نقره و هر آنچه برايش قيمتى باشد و هيچ شبه اى نيست در اينكه طلا و نقره مهر قرار گيرد . (2) همچنين مى توان اولويت داشتن متاع و جنس به عنوان مهر بر پول از نظر شيخ مفيد در المقنعه را فهميد كه فرموده : مهر هر آن چيزى است كه برايش قيمتى باشد از طلا و نقره و متاع و زمين (3) و همچنين از نظرات امام خمينى (ره) (4) و صاحب شرايع الاسلام

ص: 196


1- تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، صفحه 412 ، حديث 11 از باب 10 ابواب المهور .
2- سلسلة الينابيع الفقهيه ، جلد اول ، جزء اول از نكاح ، صفحه 134 .
3- سلسلة الينابيع الفقهيه ، جلد اول ، جزء اول از نكاح ، صفحه 134 .
4- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 297 .

(مرحوم محقق حلّى) (1) و صاحب جواهرالكلام (2) قرار گرفتن متاع به عنوان مهر بيشتر استفاده مى شود تا پول .

در تأييد اين نظريه كه قراردادن متاع و جنس به عنوان مهر اولويت دارد برقرار دادن پول به عنوان مهر ، نظر مفسرين در ذيل آيه شريفه 236 بقره مى باشد كه در توضيح جمله (و مَتِّعُوهُنَّ) فرموده اند :

«نكته جالب ديگرى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : قرآن از هديه اى (مهرى) كه مرد بايد به زن بپردازد ، تعبير به متاع كرده است و متاع در لغت به معنى چيزهايى است كه انسان از آنها بهره مند و متمتع مى شود و غالبا به غير

ص: 197


1- شرايع اسلام فى مسائل الحلال و الحرام جلد 1 - 2 صفحه 545 .
2- جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام ، جلد 31 ، صفحه 3 .

پول و وجه نقد اطلاق مى گردد ، زيرا به طور مستقيم از پول نمى توان استفاده كرد بلكه بايد به متاع تبديل شود . (1)

با يك ديد كلى در منابع روايى و فقهى و تفسيرى مربوط به مهر مى توان به اين نتيجه رسيد كه قراردادن متاع و جنس به عنوان مهر بيشتر مورد توجه است تا پول و نقدينگى ؛ پول بيشتر نماينده و وسيله انتقال مى تواند باشد (مثل چك بانكى يا سفته) مضافا بر اينكه اگر متاع به عنوان مهر قرار داده شود نه تنها

ص: 198


1- لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ اَوْ تَفْرِضُوالَهُنَّ فَريضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ اگر زنان راقبل از آميزش جنسى و تعيين مهر به عللى طلاق دهيد گناهى برشما نيست (و در اين موقع) آنها را (با هديه اى مناسب) بهره مند سازيد . ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جلد 2 ، صفحه 140 ، چاپ دوم بهمن 1353 .

موجب ضرر زن نخواهد بود بلكه زمينه نزاع هم كمتر خواهد شد .

علاوه بر مستندات گذشته مبنى بر اولويت قرار دادن متاع به عنوان مهر به جاى پول ، تبصره ذيل ماده 1082 قانون مدنى مى باشد .

تبصره : چنانچه مهريه وجه رايج باشد ، متناسب با تغيير شاخص قيمت سالانه زمان تأديه نسبت به سال اجراى عقد كه توسط بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران تعيين مى گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه زوجين در حين اجراى عقد به نحو ديگرى تراضى كرده باشند .

معلوم بودن مهر

يكى ازنكاتى كه بايدازسوى زوجين هنگام عقدموردتوجه قرارگيرد مشخص بودن مهريه است كه نبايد ابهام و جهالتى دركارباشد - اگرچه لازم نيست به صورت دقيق تعيين گردد ولى بايدبه نحوى باشد كه موجب اختلاف و ضرر

ص: 199

براى زن نگردد - اگر عقد بر مهرى تعلق گيرد كه روشن نباشد و در آن ابهام و جهل در كار باشد ، مثل اينكه مهر يك زمين نامشخص يا شيئى مجهول قرار گيرد در اين صورت عقد صحيح است ولى مهر باطل مى گردد و بايد مهرالمثل معين نمود . زيرا مهر از اركان عقد نمى باشد تا عقد هم فاسد گردد ، اما مهر يك حق است كه بايد مهرالمثل طبق ادله ، جايگزين مهرالمسمىِ مجهول گردد .

از جمله ادله اى كه مى توان در مورد معلوم بودن مهر به آن استناد نمود رواياتى است كه طبق آنها بايد مهر به صورتى مشخص شود كه رفع ابهام گردد ، مثل صحيحه محمدبن مسلم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى مردى مشخص مى نمايد كه عوض از مهر به زن قرآن بياموزد .(1)

ص: 200


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، باب دوم از ابواب المهور ، حديث 1 .

همچنين اگر عقد منعقد گردد بر مهر مجهول مهرالمثل تثبيت مى شود مثل روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود :

«اگر كسى ازدواج نمايد با يك مهر مجهول ، عقد فاسد نيست ، اما براى زن مهرالمثل است تا مادامى كه از مهرالسنه تجاوز نكند» .(1)

مهريه و ملكيت آن

مهر ملك زن است

در اديان گذشته خدمت و كار زوج براى پدر زوجه به عنوان مهريه قرار مى گرفت - مثل خدمت حضرت موسى عليه السلام براى حضرت شعيب كه در قرآن آمده است - .

ص: 201


1- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ، كتاب النكاح ، صفحه 97 .

قالَ اِنّى اُريدُاَنْ اُنكِحَكَ اِحْدَى ابْنَتَىْ هاتَيْنِ عَلى اَنْ تَأْجُرَنى ثَمانِىَ حِجَحٍ فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِنْدِكَ .(1)

(شعيب) گفت : من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى ؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى محبتى از ناحيه توست .

همان طورى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود ، حضرت شعيب عليه السلام از حضرت موسى عليه السلام مى خواهدكه به عنوان مهريه هشت سال براى او خدمت كند ، اما اين قانون در اسلام منسوخ شده است و قابل اجرا نيست و تمام مهر ، ملك شخصى زوجه مى باشد و نمى توان مهر و يا مقدارى از آن را براى فرد ديگرى

ص: 202


1- 27 / قصص - ترجمه از كتاب تفسير نمونه جلد 16 ، صفحه 63 ، چاپ 12 تابستان 1374 .

حتى پدر و مادر زوجه قرار داد و آن مقدار كه براى غير زوجه به عنوان مهر معين شده باطل است و زوج الزامى به پرداخت آن ندارد و هيچ كس هم بدون اذن و رضايت زوجه مجاز به تصرف در مهر تصرف نيست .

احتمالاً تا قبل از اسلام هم مهريه از آن پدر زن بوده نه از آن زن ، در تأييد اين مطلب در ذيل آيه شريفه 4 از سوره نساء در تفسير منهج الصادقين آورده است : «چون زن را به خودى مى دادند مهر را براى خود مى گرفتند و چيزى به زن نمى دادند و چون زن را به غريبه يم دادند آن را بر شترى مى نشاندند ، همان شتر را به آن زن مى دادند و چيزى ديگر (از مهر) به او نمى دادند خداوند اين آيه را نازل كرد : «وَاتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْسا فَكُلُوهُ هَنيئا مَّريئا» :

بدهيد زنان را مهر ايشان به خوشدلى و اگر زنان درگذرند به خوشدلى براى

ص: 203

شما از بعض مهر پس بخوريد آن را سازگار و خوشگوارا . (1)

با نزول اين آيه احكام سابق فسخ شد و ديگر كسى حق نداشت مهر زن را بدون رضايت قلبى او تصاحب كند .

در تفسير شريف لاهيجى فرمود : «مخاطب ، اولياء يتيمان است و مراد از نساء ايتام است» (2) زيرا طبق فرموده صاحب تفسير كشف الحقائق در زمان جاهليت دختران يتيم را نگهدارى مى كردند ، اگر صاحب مال و جمال بود به او رغبت كرده نكاح مى كردند و اموال او را تصاحب مى نمودند . (3)

ص: 204


1- منهج الصادقين تفسير فارسى ، جلد 2 ، صفحه 432 .
2- شريف لاهيجى تفسير فارسى ، جلد 1 ، صفحه 433 .
3- كشف الحقائق ، جلد 1 ، صفحه 328 .

بين مفسرين در اينكه مورد خطاب در آيه شريفه كيست اختلاف است عده اى فرموده اند مخاطب والدين هستند و گروهى فرموده اند اولياء يتيمان و گروهى ديگر فرموده اند شوهران هستند ، در هر صورت مخاطب هركس باشد حكم يكى است ، يعنى مهر زن را به او بدهيد و بدون طيب نفس او در مهر تصرف نكنيد ، اما اگر چنانچه زن از روى ميل و بدون اكراه مهر را بخشيد ، به صورت گوارا تصرف كنيد و هيچ اكراهى بر شما نيست .

قراردادن مهر يا قسمتى از آن براى پدر زن يا غيره (به جز زوجه) از ديد فقهاى عظام جايز نمى باشد - بدون اينكه خلافى وجود داشته باشد - در اين راستا مى توان به نظر مرحوم شيخ طوسى (ره) اشاره نمود :

«اگر براى زن مهر قرار داده شود و براى پدر زن هم مقدارى (از مهر) معين گردد ازدواج صحيح است بدون هيچ خلافى اما آن مقدار كه براى زن قرار داده

ص: 205

شده است واجب است بر مرد كه اداء كند ولى مقدارى كه براى پدر زن معين شده واجب نيست و مرد اختيار دارد بپردازد يا نپردازد .

مرحوم شيخ طوسى مى فرمايد : «دليل ما هم اجماع و روايات است» . (1) از نظر مرحوم شيخ استفاده مى شود كه در صورتى كه مقدارى از مهر براى پدر زن يا ولى او قرار داده شود به عنوان مهر نخواهد بود بلكه در حكم هبه يا بخشش ديگرى است كه زوج در صورت تمايل مى تواند بپردازد يا نپردازد ، چون اگر از مهريه محسوب شود بايد به زن بدهد و زن حق هرگونه تصرف بر مهر خود دارد.

حكم شيربها

در بعضى از بلاد متعارف است مبلغى را از داماد به عناوين مختلف مثل

ص: 206


1- كتاب الخلاف ، جلد 3 ، كتاب الصداق مسأله 31 .

شيربها و پيشكش و هديه و پدر وكيلى ، مهر حاضر و ... گرفته مى شود ، كه در اين مورد لازم است توضيحى داده شود :

اگر اين مبلغ تحت هر عنوانى جزء مهر قرار گيرد به اين معنى كه پدر و مادر را در مهر شريك كرده باشند ، فقط مقدارى كه براى زوجه معين شده به عنوان مهر محسوب و مابقى باطل و زوج الزامى به پرداخت ندارد (1) اگر اين مبلغ به عنوان رضايت بستگان زوجه آن هم با طيب خاطر زوج هديه شود در مقابل زحمات انجام شده در امر ازدواج براى گيرنده حلال است اما اگر زوج رضايت خاطر نداشته و عليرغم حصول رضايت خاطر دختر ، تنها به خاطر رفع مزاحمت بستگان از انجام ازدواج ناچار به پرداخت وجهى يا مالى گردد وجه دريافتى يا

ص: 207


1- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 29 .

مال شرعا حرام خواهد بود . (1)

حبس مَهريه

اشاره

يكى از مسائلى كه در اين فصل مورد بررسى قرار خواهيم داد عدم جواز حبس مهر و لزوم پرداختن مهر ، به زوجه در زمان مطالبه است . زيرا مهر براى زوجه حقى ثابت و دينى است برعهده زوج ، در صورتى كه مهر مدت نداشته باشد يا مدت آن تمام شده باشد زن حق مطالبه آن را دارد و زوج هم شرعا و عقلاً و قانونا موظف به پرداخت آن مى باشد و حق تخلف و حبس آن را ندارد والا غاصب و گنهكار محسوب مى شود .

سرباز زدن از پرداخت مهريه زن و آن را با اجبار و اكراه و توأم با رنجش

ص: 208


1- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 299 .

زوجه پرداخت نمودن ، علاوه بر اينكه با فلسفه مهر (كه قبلاً بحث شد) منافات دارد ، مخالف با مفهوم آيه شريفه (فَاِنْ طِبْنَ) (1) مى باشد كه بايد مهريه را با طيب خاطر و ميل قلبى پرداخت نمود ، در آيات شريفه اى كه مربوط به مهر است تعابير بسيار بالا و زيبائى در مورد مهر داريم كه مفسرين بزرگ روى آنها عنايت خاصى نموده اند . همانطورى كه قبلاً در ذيل آيه سوره نساء (2) از قول مفسرين نقل شد ، اولياء زن يا اولياء ايتام (يا همان طورى كه قبل از نزول اين آيه در گذشته

ص: 209


1- 4 / نساء .
2- لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ اَوْ تَفْرِضُوالَهُنَّ فَريضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ ترجمه : بدهيد زنان را مهر ايشان با خوشدلى و اگر زنان درگذرند با خوشدلى براى شما از بعض مهر پس بخوريد آن را سازگار و خوشگوار . تفسير منهج الصادقين صفحه 423.

مرسوم بوده) مهر را به زن نمى داده اند در اين آيه اولياء و شوهران مخاطب قرار گرفته اند ، كه مهريه زن را به آنها بدهيد چون حق آنها مى باشد ، مگر اينكه با ميل و رغبت خود چيزى از آن را به شما ببخشند .

در اين آيه شريفه نه تنها دستور پرداخت مهر به زن داده شده ، بلكه با كلمه (نحله) كيفيت آن را هم بيان كرده است . يعنى به صورت هديه اى شيرين و باطيب نفس و بدون هيچ مضايقه و تعلل مهريه را به زن پرداخت نماييد و همچنين هيچ گونه منّتى و چشم داشتى نداشته باشيد .

ظاهر آيه آن است كه آنچه مهر زنان است بدون مطالبه آنها و محاكمه و مخاصمه بپردازيد ، چه اينكه در غير اين صورت ، (نحله) شيرين نخواهد بود و اين خلاف دستور خداوند است .

انسان مؤمن و پايبند به حقوق الناس ، بايد قبل از اينكه زن مهر خود را مطالبه

ص: 210

بنمايد - هرچند زن بى نياز از مهريه باشد - مهريه او را بپردازد - حتى اگر نمى تواند يكجا بدهد قسط بندى نموده و خود را برى الزمه بنمايد - اتفاقا در قانون مدنى ماده 1083 فرموده است : براى تأديه تمام يا قسمتى از مهر مى توان مدت يا اقساطى قرار داد .

از ماده فوق استفاده مى شود كه لازم نيست مهريه يك جا پرداخت گردد بلكه مى توان ضمن عقد براى پرداخت تمامى مهر اجل قرار داد و يا قسمتى از آن را مدت دار و قسمتى ديگر حال قرار داد و قسمتى يا تمام آن را در ضمن عقد يا بعد از عقد قرار داد نمود كه به صورت قسطى پرداخت شود كه تأديّه آن براى زوج سنگين نباشد ، بايد اين فرهنگ دينى در ميان جامعه ايمانى تثبيت شود كه اين خود موجب كند شدن سير صعودى و تعديل مهريه خواهد شد و مشكل بالا بردن به عنوان يك مانع ازدواج از سر راه جوانان برداشته خواهد شد و ديگر شاهد آن

ص: 211

نخواهيم بود كه زن براى گرفتن مهر خود به دادگاه مراجعه كند و مهر در كام او تلخ شود و يا به خاطر رهائى از آزار شوهر خود مجبور باشد مهريه اش را ببخشد ، بدون اينكه پشتوانه مادى داشته باشد .

درروايات وارده ازمعصومين عليهم السلام هرشيوه و روشى كه موجب تضييع مهريه زن شود به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و در رديف اعمال ناپسند و مذموم قرار داده شده است كه جهت تنبه به چند دسته از روايات ذيلاً اشاره مى شود :

الف : غاصب مهر بخشيده نمى شود :

رعايت حقوق در اسلام نشانه كرامت انسان مؤمن است و مهم ترين حقى كه بايد رعايت نمود و قابل بخشش نيست حق الناس است و نيز از مصاديق حق الناس مهريه مى باشد لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى فرمودند :

«خداوند در روز قيامت هر گناهى را مى بخشد مگر مهر زن ها را (اگر شوهرى

ص: 212

آن را نپرداخته باشد يا زن آن را نبخشيده باشد» .(1)

و در حديث ديگر كه حضرت على عليه السلام از قول پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند ، استفاده مى شود : كسى كه مهريه همسرش را ندهد غاصب است همانند كسى كه غصب احق اجيرش بنمايد كه نمى شود بخشيد . (2)

كسى كه غاصب اموال ديگران باشد علاوه بر اينكه گناهكار است اعمال شرعى او هم مورد اشكال است .

امام خمينى (ره) در تعريف غصب فرموده اند : «غصب استيلاء بر چيزى است كه مربوط به غير است از مال يا حق آن هم به صورت عدوانى» . (3)

ص: 213


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 22 .
2- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ، صفحه 72 .
3- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 172 .

در كنزالعرفان در ذيل آيه 4 سوره نساء قول خداوند (فَاِنْ طِبْنَ) فرموده : جمله فان طبن در آيه دلالت دارد بر عدم جواز غصب مهر و مكر و حيله (جهت فرار از پرداخت) و اكراه و مجبور نمودن بر اينكه زن مهر خود را نگيرد . (1)

بنابراين نپرداختن مهريه با عدم رضايت زوجه يك نوع غصب است و احكام غصب بر آن جارى خواهد بود مگر نپرداختن مهر از روى فقر باشد يا اينكه زن راضى باشد .

ب : غاصب مهر در پيش خدا ، زانى است

در بعضى از روايات زوجى كه از پرداخت مهريه زوجه اش خوددارى كند در نزد خدا در حكم زانى شمرده شده است ، چون او يك متجاوز به حدود

ص: 214


1- كنزالعرفان فى فقه القرآن ، جلد 2 ، صفحه 202 .

خداوند است . از جمله اين روايات ، روايتى است از امام صادق عليه السلام:

«كسى كه ازدواج نمايد با زنى و قصد دادن مهر را نداشته باشد در نزد خداوند زانى مى باشد» . (1)

شايد بتوان ادعاى حديث فوق را با روايتى كه از حضرت على عليه السلام در ذيل آيه

شريفه (وَاتُوا النِّسآءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً) (2) نقل شده است تبيين نمود ، زيرا آن حضرت فرمود : «خداوند مى فرمايد بدهيد مهرى كه به وسيله آن زن ها (همبستر شدن) بر شما حلال شدند ، پس كسى كه ظلم كند به زن ها در مهر آنها زانى محسوب مى شود» . (3)

ص: 215


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 22 .
2- 4 / نساء .
3- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 72 .

ج : غصب مهر از پليدترين گناهان است

ستم وجود نسبت به كسى كه قدرت دفاع ندارد و زيردست محسوب مى شود از پست ترين گناهان است ، به خصوص اينكه يك نوع جنايت به شريك زندگى باشد آن هم با اعتمادى كه او نموده است لذا از امام صادق عليه السلام نقل شده كه

فرمود :

«پليدترين گناهان سه چيز است ، كشتن حيوانات و حبس و ندادن مهريه زن و منع ندادن مزد و اجرت اجير» .(1)

د : حبس مهر يك نوع دزدى است

از آنجائى كه مهر از هنگام انعقاد عقد نكاح بر ذمّه شوهر است كه عندالمطالبه بايد به زوجه بپردازد ، چنانچه نپردازد در حكم سارقى است كه آن را مى ربايد و

ص: 216


1- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 72 .

به مالك آن (يعنى زوجه) نمى دهد لذا امام صادق عليه السلام فرمودند :

«كسى كه مهرى را تعيين كند و قصد دادن آن را نداشته باشد به منزله دزد مى باشد» .(1)

و در همين باره در روايتى ، امام صادق عليه السلام فرمودند :

«دزدى سه قسم است ؛ ندادن زكات و حلال شمردن مهر زن (يعنى ندادن آن به زوجه) و ندادن دين و قرض به صاحبش» .(2)

در واقع روايت دوم توجيه مى كندكه چرابه غاصب مهريه دزد اطلاق مى شود ، زيرا مهريه در حكم دين و قرض در دست شوهر است كه بايد هنگام مطالبه به زوجه برگرداند و اگر امتناع نمود در حكم دزد مى باشد .

ص: 217


1- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 21 .
2- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 21 .

ه : غاصب مهر پيمان شكن است

در زندگى مقدس ترين پيمان ها پيوند زناشوئى است كه گاهى در ضمن اين پيمان مهر هم شرط مى شود ، پايبند بودن به شرط همان قدر ارزش دارد كه پيوند زناشوئى ارزش دارد ، گرچه به توصيه آيات شريفه ، مؤمن بايد پايبند به عهد و قرارداد خود باشد . به دليل قول خداوند : والمؤمنون عند شروطهم . (1)

مؤمنين پايبندشروط خودهستند.

نبى بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند : اولى ترين شرطى كه بايد به آن وفا كنند آن است كه آنچه به آن فرج حلال شده است تمام و كمال بدهند.(2)

ص: 218


1- 5 / مائده .
2- روض الجنان و روح الجنان تفسير فارسى قرآن ، جلد 5 ، صفحه 232 .

در حديث مناهى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت فرمودند :

«كسى كه نسبت به مهر زن ظلم كند در نزد خداوند زانى است ، خداوند متعال در روز قيامت مى فرمايد : بنده من ، بنده ام را بر عهد و پيمانم به ازدواج تو درآوردم (اجازه دادم با او ازدواج كنى) و تو به عهدت وفا نكردى (مهرش را ندادى) و ظلم كردى ، پس از حسنات او (مرد غاصب مهر) مى گيرد و به زن مى دهد به اندازه حق آن زن ، اگر حسنات مرد كفايت نكرد او را وارد بر آتش مى گرداند به جهت پيمان شكنى چون از هر پيمانى پرسش خواهد شد (آيا وفا شد يا خير)» . (1)

از اين حديث روشن مى شود كه اگر در مورد مهر پيمان شكنى شود حساب مرد پيمان شكن با خداوند است ؛ چون شايد زن نتواند حق خود را بگيرد .

ص: 219


1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 22 .

فهرست منابع و مآخذ

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد2.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد17.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد3.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد4.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد5.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد13.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد14.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد16.

* تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد24.

* تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد3.

* تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد8.

ص: 220

* تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد7.

* تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد2.

* تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد 27.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 2.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 3 .

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 4.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 7.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 8.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 9.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 14.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 18.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 22.

ص: 221

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 28.

* تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 29.

* زن و عدالت اجتماعى، رفسنجانى، انتشارات صفير صبح، 1380، چاپ اول.

* مسائل ازدواج و حقوق خانواده در اسلام، بابازاده، اكبر .

* ازدواج موقت در اسلام

* مباحثى از حقوق زن

* بهشت خانواده

* زن از ديدگاه اسلام، استاد مطهرى

ص: 222

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

متن تأييديه حضرت آيت اللّه خزعلى مفسّر و حافظ كل قرآن كريم... 5

تعريف ازدواج... 7

ازدواج يك سنت الهى است... 12

اهميت و فضيلت ازدواج... 14

ترغيب به ازدواج آسان و فراهم كردن مقدمات ازدواج براى افراد... 16

ترك ازدواج به خاطر ترس از فقر و كيفر آن... 22

ترك ازدواج در اديان ديگر ... 30

هدف از ازدواج سكونت و آرامش است... 32

ازدواج وسيله اى براى حفظ نوع بشر و وسيله اى براى تربيت فرزندان صالح... 36

ص: 223

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

آثار دنيوى ازدواج... 41

آثار اخروى

ازدواج... 44

ازدواج برپايه ايمان و اخلاق... 45

ازدواج برپايه ماديات و شهوت... 47

پيش از انتخاب همسر چه بايد كرد؟ ... 48

هم كفوّ بودن در ازدواج... 50

ذكرمصاديقى ازهم كفوّبودن درعصركنونى... 55

1 - همتايى در ايمان ... 55

2 - همتايى در سن ... 57

ص: 224

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

3 - همتايى در دانش ... 60

4 - همتايى فكرى و فرهنگى ... 67

5 - همتايى اخلاقى ... 68

6 - همتايى جسمى و جنسى ... 71

7 - همتايى سياسى ... 76

8 - همتايى روحى و روانى ... 76

9 - همتايى در زيبايى ... 77

10 - همتايى خانوادگى ... 80

ص: 225

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

اوصاف شايسته در انتخاب همسر... 89

نگاه كردن پيش از ازدواج... 104

نگاه كردن از ديدگاه فقهى... 107

پيشنهاد پدر و كسان دختر در ازدواج با پسر عيب نيست... 109

آيا مى توان با همسرى بدون مهر ازدواج كرد؟... 113

تعبير به «ازدواج» همسران دائمى و موقت هر دو را شامل مى شود... 116

شرايط عقد ازدواج دائم و موقّت... 117

دستور خواندن عقد ازدواج دائم و موقت... 118

ص: 226

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

دستور خواندن عقد دائم... 119

دستور خواندن عقد موقت

(غيردائم)... 120

فسخ عقد

ازدواج ... 121

تعريف واژه مَهْر (صداق)... 127

فلسفه مهريه... 129

1 - مهريه تجلى فطرت و طبيعت است... 130

2 - مهر قانون عشق و جذب است... 137

3 - مهريه پاداش و نشانه حيا و عزت زن است... 146

ص: 227

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

4 - مهر باعث كنترل و بقاء خانواده مى شود... 149

5 - مهر موجب تعادل اقتصادى است... 152

6 - مهر عطيّه الهى به زن است... 155

7 - مهريه پيمان صداقت است... 157

8 - مهريه تضمين مادى امنيت تربيت است... 159

تعيين مهر با رضايت زوجين... 162

مقدار مهريه... 163

1 - قائلين به محدوديت مهر ... 164

ص: 228

فهرست مطالب

موضوع

صفحه

نقد نظريه قائلين به محدوديت مهريه... 169

2 - عدم محدوديت در مهر ... 172

كم بودن مهر مستحب است و زيادى آن مكروه... 183

مهر متاع باشد يا نقدينگى (پول)... 191

معلوم بودن مهر... 199

مهريه و ملكيت آن... 201

مهريه ملك زن است ... 201

حكم شيربها... 206

حبس مَهريه... 208

ص: 229

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109