استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعى جلد 1 از:حضرت آيت الله العظمى سيد محمد صادق روحانى (مدظله العالى)

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور : استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعی/محمد صادق روحانی

مشخصات نشر : قم: مهر امیرالمومنین علیه السلام، 1388

مشخصات ظاهری : ج 1

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد ششم

شماره کتابشناسی ملی : 1916480

احكام تقليد

س1 _ مراد از تقليد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مراد پيروى كردن از مجتهد در احكام است.

س2_ با توجه به اين كه در رساله هاى عمليه مراجع معظم تقليد اصل تعيين سرنوشت و انتخاب مرجعيت به رسميت شناخته شده است پس چرا در حكومت اسلامى و در عمل افراد اين اختيار را ندارند؟

ج _ باسمه تعالى; اطاعت از حاكم اسلامى بعد از تعيين از روى موازين شرعيه بر همه لازم است و الا هرج و مرج پيش مى آيد.

س3 _ با توجه به اين كه در ابتداى رساله هاى عمليه آمده است كه اعلم بودن شرط تقليد است. چه كسانى بايد مردم را از اين سردرگمى نجات دهند؟

ج _ باسمه تعالى; اهل خبره عادل.

س4_ آيا براى حل مشكلات در باب معرفى مرجع اعلم راهى مى تواند مورد استفاده قرار بگيرد، اگر مى تواند چرا در حوزه هاى علميه نسبت به معرفى مرجع تقليد اعلم اقدام نمى كنند؟

ج _ باسمه تعالى; اتفاقاً تعيين مرجع هميشه رسم بوده و فعلا نيز هست.

س5 _ مراد از مجتهد جامع الشرايط و كسى كه مى توان از او تقليد كرد چه كسى است؟

ج _ باسمه تعالى; در خصوص تقليد، بايد از مجتهد اعلم عادل زنده تقليد نمود ولى در غير تقليد، مجتهد مطلق بودن كافى است; لازم نيست اعلم باشد، ولى عدالت و حيات شرط است.

س6

_ آيا تقليد از مجتهد اعلم واجب است يا نه؟ اگر دسترسى به اعلم پيدا نكرد تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; تقليد از اعلم واجب است و اگر دسترسى ندارد در صورت امكان احتياط نمايد و در صورت عدم امكان، بايد از مجتهد غير اعلم، با رعايت اعلم بودن او از ديگران تقليد نمود.

س7_ آيا لازم است كه مُقلّد، مذهب مجتهد خود را بشناسد و اگر نشناسد و عمل كند آيا اعمالش باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مراد از مذهب، رأى است، لازم نيست رأى او را بشناسد.

س8 _ تقليد كردن از مجتهد بَلَد در حالى كه رساله ندارد جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; رساله شرط جواز تقليد نيست. چنانچه مجتهد اعلم باشد; تقليد صحيح است.

س9 _ بقاى بر تقليد ميت اعلم، جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س10 _ شخص عامى كه قادر به فهميدن احكام شرعيه از ادله آنها نيست تكليفش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بر عامى لازم نيست از ادله، حكم شرعى را بفهمد. بلكه بايد به رساله اعلم رجوع كند; يا از شخصى موثق فتواى مجتهد را ياد بگيرد.

س11 _ هرگاه شخص عامى به احتياط عمل نكند و تقليد هم نكند عمل چنين كسى صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه مطابق با فتواى مجتهد اعلم وقت باشد; صحيح است.

س12_ عدول از مجتهد حَىّ به مجتهد حَىّ ديگر جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت اعلم بودن واجب است و در غير آن صورت، جايز نيست.

س13_ اجتهاد واجب عينى است يا كفايى؟

ج _ باسمه تعالى; واجب كفايى است.

س14_ شناخت

مجتهد توسط يك نفر عادل كافى است يا بايد به وسيله دو نفر عادل او را شناخت؟

ج _ باسمه تعالى; با يك نفر كفايت مى كند.

س15_ در مسايل ضرورى تقليد لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست.

س16 _ آيا تقليد از كسى كه در يكى از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسيده جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; خير جايز نيست.

س17_ آيا وجوب تقليد، يك امر تقليدى است يا اجتهادى؟

ج _ باسمه تعالى; تقليدى نيست; بلكه مرتكز عقلايى است.

س18_ به نظر مبارك حضرتعالى عمل به احتياط بهتر است يا به تقليد؟

ج _ باسمه تعالى; الاحتياط حسن فى كل حال.

س19_ فرق بين حكم و فتوى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حكم در مورد قضيه شخصيه است و اما فتوى در احكام كليه است.

س20_ حكم حاكم تا چه حدّ نافذ است؟

ج _ باسمه تعالى; حكم حاكم به قول مطلق، نافذ است.

س21_ اگر مقُلّد به خطاء مجتهد يا دليل او عالم شود، آيا تقليد كردن از او جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س22_ هر گاه وكيل يا موكّل، وصى با موصى مختلف باشند; در اجتهاد يا تقليد، عمل به كدام يك لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر وكالت و وصيت مقيد نباشد وصى و وكيل بايد به تكليف خود عمل كنند و اگر به آنچه موكل و موصى وظيفه مى داند مقيد است بايد آنگونه باشد.

س23_ اگر مجتهد اجتهاد كرده و مُقلّد هم از او تقليد بكند و بعد معلوم شود كه مجتهد در اجتهاد خطا نموده نه در رأى دادن، عمل مقلد در اين حال چه صورت دارد؟

ج

_ باسمه تعالى; در خصوص نماز اعاده لازم نيست.

(گنگ) س24_ عدالت حسن ظاهرى است يا ملكه؟

ج _ باسمه تعالى; عدالت ملكه نيست، بلكه استقامت عملى در جاده شرع است.

(ت) س25_ اگر مجتهدى در مورد احكام فتوى دهد يا يك نفر عادل از رأى مجتهد خبر دهد و يا خود مكلف به حسب فهم خود از كتاب و غيره يقين كند كه رأى مجتهد اين است و بعد از عمل، خطا ظاهر شود اعاده لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; در خصوص نماز لازم نيست.

س26_ با توجه به اين كه در رساله هاى عمليه قيد شده كه اصول دين تحقيقى است نه تقليدى، كسى كه اصول دين را هنوز تحقيقى نياموخته است آيا مى تواند در فروع دين تقليد كند؟ چرا؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از تحقيق، غور در مسائل كلامى نيست; بلكه مراد اطمينان است حال از هر راهى پيدا شود و بعد از آن بايد در فروع تقليد نمايد.

(ت) س27_ با توجه به اين كه سن دختر براى بلوغ 9 سال و سن پسر را 15 سال مشخص كردند آيا در اين فرصت فردى كه به تكليف مى رسد توانايى تحقيق در اصول دين را دارد يا نه؟ چگونه؟

ج _ باسمه تعالى; توانايى تحقيق به آن معنى كه در مسأله فوق ذكر شد دارد.

س28_ با توجه به اين كه نظرات فقها در ارائه احكام شرعى بعضاً متفاوت مى باشد استنباط مى شود كه برداشتهاى مختلف از متون دينى وجود دارد. لذا يك مقلد از كجا بداند كدام يك از نظرات فقها با نص صريح دين اسلام مطابقت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; وظيفه مقلد، علم به

فتواى كسى است كه تقليد از او جايز است بنابراين علم به موافقت با صريح دين براى او لازم نيست; چون اين امر ممكن نيست.

س29_ با توجه به برداشتهاى متفاوت از دين توسط فقهاى محترم كدام يك از نظرات را مى توان مبناى حكومت اسلامى قرار داد؟

ج _ باسمه تعالى; در اساس مسائلى كه مبناى حكومت اسلامى است; اختلافى نيست.

س30_ با توجه به اين كه اجماع در مسائل فقهى كم رنگ است در سنين پائين يا براى طبقه كم سواد كه امكان تحقيق وجود ندارد شما چه راهكارهايى را براى رسيدن به حقيقت شريعت اسلام پيشنهاد مى كنيد؟

ج _ باسمه تعالى; هيچ راهى را جز متابعت نظر مرجع تقليد وجود ندارد.

(ت) س31_ با توجه به اين كه مبناى اسلام داراى موضوعات متعددى مى باشد، براى حصول علم مقلدين به حقيقت موضوعات فوق، شما چه راهكارى را پيشنهاد مى كنيد؟

ج _ باسمه تعالى; تقليد از عارف.

س32_ آيا از زن مى توان تقليد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير تقليد از زن جايز نيست.

س33_ اگر كسى چند سال پيش براى شناختن مجتهد اعلم، از اهل خبره تحقيق كند ولى اعلم بودن يا محتمل اعلم بودن كسى برايش ثابت نشد يا نتوانست بشناسد و از يكى از مجتهدين جامع الشرائط كه مساوى با ديگران در علم بود; تقليد كند ولى اكنون احتمال مى دهد يا اطمينان دارد كه اهل خبره اعلم را شناخته اند; آيا بر چنين كسى تحقيق دوباره از اهل خبره براى شناختن اعلم لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى لازم است چنين كند و يا به وسيله جمع بين فتاواى كسانى كه احتمال اعلم بودن آنان

را مى دهد، احتياط كند.

(ت) س34_ عدول از مجتهدى كه اعلم بودنش ثابت شده نيست به مجتهد ديگر كه او هم اعلم بودنش ثابت نشده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س35_ از نظر شما بقاى بر تقليد ميت جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س36_ با توجه به اين كه جايز ندانسته ايد در فتاوى جواز بقاء بر تقليد مجتهدى كه وفات كرده، دليل آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; پاسخ به اين سؤال احتياج به بحث مفصل دارد. تا اين اواخر در بين فقهاء اسلام كسى قائل به جواز بقاء نبوده است. حتى شيخ انصارى نقل مى كنند كه عموماً مى گفته اند: قول الميت كالميت و عدم بقاء رأى و همان گونه كه اگر مجتهدى مرض نسيان بگيرد بقاء بر تقليد او اجماعاً جايز نيست; اگر هم بميرد و رأيش از بين برود بقاء بر تقليد از او جايز نيست.

س37_ عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر كه هر دو مساويند علماً چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س38_ عده اى به بعضى از مراجع حتى مرحوم شده به دلايلى بيهوده اهانت مى نمايند حال سؤال اين است كه شرعاً اين كار جايز است؟ و ضمناً اگر كسى مقلد ايشان بوده و هنوز هم برايشان باقى مانده آيا اين تقليد صحيح است يا بايد از مجتهد زنده تقليد نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; جسارت و اهانت به مراجع مرحوم مانند جسارت و اهانت به بقيه مراجع عظام از محرمات شديده است. در روايت شريفه آمده است: «الراد عليهم كالراد علينا و هو على حد الشرك بالله»، ولى من بقاء بر تقليد ميت

را جايز نمى دانم، فوراً عدول كنيد.

س39_ اگر كسى مقلد مجتهدى هست كه فتوايش اين است كه احتياطاً تسبيحات اربعه را سه بار بايد گفت و شخص مذكور از روى ندانستن مسئله تسبيحات اربعه را تا رحلت مرجع مذكور يك بار گفته و بعد از مرجعى تقليد كرده كه يك مرتبه را واجب مى داند حال نمازهايى كه شخص مزبور خوانده چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است.

س40_ اگر كسى بنا به عللى كه خود حضرت عالى بهتر مى دانيد نتواند در اوّل تكليف، مرجع تقليد براى خودش تعيين كند يا وجوب تقليد را ندانسته و مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد; آيا شما صحت اعمال شخص مذكور را تأييد مى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه اعمال او با فتواى مجتهدى مطابق باشد كه وظيفه اش تقليد از او بوده صحيح است.

س41_ جمعى از مجتهدين حى بقاء بر تقليد ميت را تجويز مى فرمايند باز هم در اين مسأله تقليد شخص معينى واجب است يا بايد از همه آنان تقليد كند؟

ج _ باسمه تعالى; فتوى اعلم ميزان است و بقيه تأثير ندارد.

س42_ شخصى كه تكليف شده و ابتداء مى خواهد بدون در نظر گرفتن اعلم بودن و اورعيت و... از مرجعى تقليد كند، آيا مبنا به گفته ديگران مى تواند تعصباً از مرجعى تقليد نمايد. آيا اين تقليد صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در مرجع اعلم بودن و عدالت شرط است. چنانچه از گفته ديگران، به اين دو امر اطمينان پيدا كند جايز است و الا جايز نيست.

س43_ بعد از بلوغ مقلد آية الله گلپايگانى شدم; ولى رساله

ايشان را بدست نياوردم. در شهر بم تحصيل مى كردم و با قصد ده روز روزه را كامل انجام مى دادم. در سال 77 رساله ايشان را پيدا كردم و عمل كردم در سال 78 مقلد شما شدم تكليف من در اين سال ها كه از شما تقليد نمى كردم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه اعمالتان مخالف فتواى حقير نباشد صحيح است و اشكالى ندارد.

س44_ مراد از احكام شرعى كه در مورد مجهول المالك و رد مظالم و غيره به او مراجعه شود; چه كسى است؟ آيا اعلم بودن در او شرط است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اعلم بودن شرط نيست اگر مجتهد باشد كافى است.

س45_ شخصى به اسلام يا مراجع تقليد اهانت مى كند وظيفه در مقابل اينها چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حتى المقدور دفاع كنيد. در صورت عدم تمكن، با او ترك مراوده بنمائيد.

س46_ آيا در مرجعيت اعلم بودن شرط است؟ دليل آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بلى شرط است و براى دليل آن بايد به كتب استدلالى رجوع شود.

س47_ وظيفه مقلد در مورد مرجع تقليدش در صورتى كه احراز اعلم بودن مرجع ديگرى نمايد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بايد به اعلم رجوع كند.

س48_ آيا تقليد از علماى كشورهاى ديگر كه امكان دسترسى به آنها وجود ندارد جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى; اگر بتواند فتواى او را بدست آورد، جايز است.

س49_ اگر مرجع تقليد در حالت بى هوشى باشد آيا مقلدين او مى توانند باقى بر تقليد باشند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مدت بى هوشى كوتاه باشد، بقا بر تقليد او جايز است.

س50_ حاكم شرع چه كسى است؟ آيا هر مجتهدى

مى تواند حاكم شرع باشد؟

ج _ باسمه تعالى; حاكم شرع، مجتهد مطلق جامع الشرايط _ يعنى عادل _ را گويند.

س51_ لطفاً بفرمائيد كه در احتياط واجب حضرت عالى به كداميك از مراجع بايد رجوع كرد؟

ج _ باسمه تعالى; اعلم را از اهل خبره سؤال كنيد. چنانچه آن ها اعلم بودن و عادل بودن شخصى را معين كردند; به او مراجعه كنيد.

س52_ آيا اعلم بودن و اورعيت مرجع نبست به ساير مراجع عظام به گفته خود ايشان ثابت مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اعلم بودن ساير مراجع، به گفته ايشان ثابت مى شود. اما اعلم بودن خودش، اگر از گفته او اطمينان پيدا شود; بلى و گرنه ثابت نمى شود.

س53_ آيا تقليد از ميت را ابتدا جايز مى دانيد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير تقليد از ميت مطلقاً جايز نيست.

س54_ آيا تقليد از مرجعى كه فتوايش با فتواى اعلم باشد صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، ولى آن تقليد اعلم هم هست.

س55_ آيا مى شود از مرجعى به مرجع تقليد ديگر عدول كرد و شرايط آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ثابت شود مرجع ديگر اعلم است و يا خداى نكرده مرجع فعلى، عادل نباشد عدول واجب است.

س56_ نظر مباركتان در مورد شرط بودن اعلميت مرجع چيست و دليل آن كدام است؟

ج _ باسمه تعالى; شرط جواز تقليد اعلم بودن است و دليل آن را هم در كتاب اجتهاد و تقليد نوشته ام.

س57_ فرد نوجوانى در آغاز تكليف است در تكليف آيا رجوع به حى اعلم در بقاء بر ميت لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; بايد به حّى اعلم رجوع نمايد.

اگر آن اعلم اجازه بقاء را داد و آن جوان هم قبل از تكليف در حال تميز، تقليد از آن ميت نموده; مى تواند باقى باشد و اگر تقليد نكرده بقاء معنى ندارد.

س58_ آيا مى شود در بعضى از مسايل از مجتهدى تقليد كرد و در بعضى ديگر از مجتهد ديگرى تقليد نمود؟

ج _ باسمه تعالى; همه ى مسايل را بايد از يك مجتهد تقليد نمود; مگر در جاهائى كه مجتهد احتياط مى نمايد.

وضو

س59_ آيا مسح كردن سر با يك انگشت اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خير اشكال ندارد.

س60_ اگر آب مسح سر با آب صورت وصل باشد آيا وضو باطل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; باطل نمى شود.

س61_ اگر در وضو موهاى سر انسان مثل موهاى فرد مذكور در مسأله 260 رساله عمليه شما نباشد و مثل او سر را مسح كند آيا چنين مسحى و وضو صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; تفصيل را در همان مسأله نوشته ام; دقت شود.

س62_ اگر در وضو در موقع مسح، رطوبت دست ها به علت گرما و غير آن خشك شود، براى مسح سر و پاها چه تكليفى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ممكن است، از ساير اعضاء وضوء رطوبت را بگيرد و مسح كند. اگر آن هم ممكن نيست وظيفه به تيمم منتقل مى شود و احتياط مستحبى آن است كه اول با دست خشك و بعد با آب خارج مسح كند، سپس تيمم نمايد.

س63_ موقع وضو بعضى ها احساس مى كنند كه ناخنهايشان چرب است و آب به ناخن نمى رسد تكليف چنين شخصى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بايد يقين كند كه آب به

بدن، اعم از ناخن و غيره مى رسد.

س64_ در هنگام كشيدن مسح سر، آيا برخورد دست با موهاى خيس جلوى سر كه معمولا در اثر شستن صورت خيس مى شود اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س65_ اگر موقع شستن صورت در وضو اندكى از جلو سر خيس شود و موقع مسح سر اشتباهاً مسح به جاى خيس شده برسد آيا وضو باطل هست يا نه; عمداً چطور؟

ج _ باسمه تعالى; در هردو صورت مضر نيست; ولى با انگشتى كه رطوبت صورت به آن خورده; مسح پا نكند.

س66_ آيا وضوء با حنا و سرمه اى كه براى زن زينت حساب مى شود صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه جسميت داشته باشد و مانع رسيدن آب به بشره باشد; اشكال دارد وگرنه اشكال ندارد و صحيح است.

س67_ مراد از شستن صورت و دست ها در وضو كدام يك از موارد است (الف) رساندن آب به صورت و دست ها همراه با دست كشيدن (ب) رساندن آب به صورت و دست ها بدون كشيدن دست؟

ج _ باسمه تعالى; هردو مجزى است.

س68_ اگر طبيب به مريض بگويد تا چند روز ديگر آب به دستت نرسد تا نتيجه آزمايش معلوم شود آيا وضو گرفتن جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه آزمايش براى طبابت لازم باشد وضو واجب نيست.

س69_ اگر كسى بيش از يك استكان آب ندارد و مى خواهد وضو بگيرد، وقتى با آن، صورت خود را بشويد و از قطرات جمع شده از صورت، بقيه اعضاء را بشويد وضو صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صحيح است.

س70_ آيا در وسعت وقت وضو گرفتن به صورت ترتيبى

يا ارتماسى جايز است و كدام صورت از ديگرى افضل است؟

ج _ باسمه تعالى; هردو جايز است شايد ترتيبى افضل باشد چون بهتر مى توان قيود را رعايت كرد.

س71_ وضو با دمپايى مغصوب صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س72_ يك شخصى براى نيت نماز ظهر و عصر وضو مى گيرد و با آن نماز را مى خواند و بعداً آن وضو باطل نمى شود تا اذان مغرب و عشاء آيا مى تواند با آن وضو كه به نيت ظهر و عصر گرفته است و باطل نشده است نماز مغرب و عشاء را بخواند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند با آن وضو مادامى كه باطل نشده، نماز مغرب و عشاء و بقيه نمازها را بخواند.

س73_ تكرار مسح چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر به حد وسواس نرسد اشكال ندارد.

س74_ نهى شريف (لا تبطلوا أعمالكم) شامل ابطال وضو در اثناء مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; خير در روايات مراد از ابطال بيان شده است حاصل روايات اين است كه انسان بعد از عمل كارى بكند كه اثر آن عمل از بين برود، مانند معاصى كه موجب نابودى اعمال حسنه مى شود.

س75_ در محلى كه ما ساكن هستيم حدود 17 سال پيش مسجدى با كمك مردم محل بنا كردند در مورد آب لوله كشى مسجد آن موقع در تحت نظر شهردارى بود. شهردارى به عنوان كمك هزينه براى كنتر آب با پول اشتراك را رايگان كرده است حالا اين امور آب زير نظر سازمان آب قرار گرفته است و آن را به بخش خصوصى دادند الان براى موضوع وضو و مصرف

اين چه شرايط است؟

ج _ باسمه تعالى; به هر مؤسسه كه داده باشند; چنانچه متصدى آن موسسه خصوصى يا غيرخصوصى اجازه دهد اشكال ندارد.

غسل

س76_ اگر كافر مسلمان شد و غسل جنابت نمى كرد بعد از اسلام آوردن بايد غسل كند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بايد غسل كند (حديث جبّ) شامل اينجا نمى شود.

س77_ اگر طالب علمى كه طلب علم برايش واجب عينى شده از خواب بيدار شد; ديد جنب شده و درس او هم در مسجد مى باشد اگر غسل كند به درس نمى رسد و در حال حدث از رفتن به مسجد ممنوع است. دوران امر بين محذورين است چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه همان يك درس واجب عينى باشد و قابل تدارك نباشد (كه فرض بعيد است) مى تواند تيمم كند و به مسجد رود.

س78_ اگر در اثر مريضى يا عنوان ديگر مثل قطع نخاع، بدون اراده منى خارج شود آيا موجب غسل است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خروج منى ولو بدون شهوت در صورتى كه يقين داشته باشد به اين كه منى است موجب جنابت است.

س79_ تكرار وضو و غسل و تطهير اشياء به عنوان احتياط چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر تا به حد وسواس نرسد; مانعى ندارد. تجديد وضو; بلكه تجديد غسل نيز، مستحب است.

س80_ با توجه به آيه شريفه (فاغسلوا وجوهكم و أيديكم الى المرافق) الى، هم معناى غايت مى دهد و هم به معناى مع مى آيد. گويا ترجيح با معناى معيت است آيه در مقام بيان مقدار لازم غسل است نه بيان كيفيت چگونه استفاده مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; اجمالا الى

المرافق قيد مغسول است نه غسل در مازاد، به فقه الصادق مراجعه كنيد.

س81_ اگر كسى مخرج بول و غائط را در خزينه حمام عمومى بشويد آيا غسل او باطل است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; لابد صاحل حمام راضى نيست و با عدم رضايت او، غسل باطل است.

س82_ آيا با غسل هاى مستحبى مى شود اعمال واجب را انجام داد مثل نماز و طواف يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند.

س83_ اگر در وسط غسل بول كنند آيا غسل صحيح است اگر صحيح است با همان غسل مى شود نماز خواند يا بايد وضو گرفت؟

ج _ باسمه تعالى; غسل صحيح است ولى بايد بعد از غسل براى نماز وضو بگيرد.

س84_ خانمى بعد از عروسى كه با شوهر نزديك شده در اثر خجالت بدون غسل نماز و روزه انجام داده حالا اين زن هفتاد سال دارد فعلا نه توان قضاى نماز و روزه را دارد و نه قدرت دادن كفاره، در اين صورت چه كارى بايد انجام دهد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر غسل كردن براى او مشكل بوده و مستلزم عسر و حرج بوده است و با تيمم نماز خوانده و روزه گرفته; نماز و روزه اش صحيح است و قضاى آن ها واجب نيست.

س85_ به دلائلى آب منزل مسكونى شبهه ناك مى باشد به همين علت ايشان علاوه بر منزل در حمام عمومى نيز غسل مى كند. الف: آيا غسل دوم رافع شبه غسل اولى مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

س86_ آيا با غسل دوم بدون وضو مى توان نماز خواند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بعد از غسل در منزل، محدث به حدث اصغر

نشود; بلا اشكال مى توان نماز خواند و همچنين اگر محدث شده، ولى شبهه ناك بودن آب منزل به معناى غصبى بودن آن باشد; مى تواند نماز بخواند _ ولى اگر احتياطى است نمى تواند نماز بخواند.

س87_ اگر كسى بر بدنش (پوست بدنش) چربى هست آيا اين مانع براى وضو يا غسل مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مانع نيست.

س88_ اگر قبل از غسل، بدن را وارسى كند و يقين كند كه مانعى در بدن وجود ندارد ولى پس از غسل بفهمد كه مانع بوده است مانع را بردارد و جاى آنرا بشويد غسل صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صحيح است.

س89_ در اعضاى وضو، تيمم و غسل رنگى وجود دارد ولى شك دارد كه جرم دارد يا نه، آيا لازم است رنگ را پاك كند؟

ج _ باسمه تعالى; بله لازم است.

س90_ اگر در اعضاى وضو، تيمم و غسل رنگى كه جرم دارد باشد و انسان پس از سعى زياد نتوانست آن را از بين ببرد براى وضو، تيمم، غسل و نماز چه وظيفه اى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد به وسيله داروى طبى برطرف كند.

س91_ اگر كسى قبل از بلوغ نشانه هاى بلوغ را در رساله بخواند و به گمان اين كه همه نشانه ها در بلوغ شرط است موقع محتلم شدن غسل نكند بعداً مسئله را بفهمد عبادات وى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; باطل است و بايد اعاده كند.

س92_ اگر در محلى كه انسان غسل مى كند كسى ديگرى عمل حرامى از قبيل ريش تراشى انجام دهد آيا مضرّ غسل غاسل هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مضر نيست.

س93_ شخصى

جنب در تنگى وقت كه وظيفه اش تيمم است غسل كند با آن غسل مى شود نماز خواند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند و غسلش صحيح است هرچند با ترك نماز معصيت نموده است.

س94_ شرائط منى در خانم ها و غسل آنان در چه شرائطى است؟

ج _ باسمه تعالى; علامت منى بودن رطوبتى كه از زن خارج مى شود فقط شهوت است و آن دو امر ديگر معتبر نيست.

س95_ هرگاه از زمينى غصبى آب مباح را بردارد و در جاى مباح وضو يا غسل انجام دهد چه صورت است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر خود آب مباح باشد وضو و غسل صحيح است.

س96_ اگر كسى نمى دانسته جنب است و ميت را غسل داده يا آب به روى ميت موقع غسل دادن ريخته است و بعد از چند روز متوجّه شده است; آيا اشكال بر غسل وارد مى كند و حالا مدتى هم گذشته و اگر كسى عمداً با جنابت ميت را غسل دهد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; هيچ كدام از دو مورد فوق اشكال ندارد.

س97_ اگر كسى جاهل به اين كه در غسل جنابت وضو واجب نيست و وضو گرفت آيا مرتكب گناه شده يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير گناه نكرده است.

س98_ اگر كسى بعد از جنابت بول نداشت كه استبراء كند و بعد از غسل كردن رطوبت ديد آيا حكم جنابت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه رطوبت مشتبه باشد; حكم جنابت دارد.

تيمم

س99_ كسى براى غسل (جنابت، حيض، نفاس) آب پيدا نكند يا محذور ديگرى دارد آيا با تيمم مى تواند به مسجد برود و از قرآن استفاده نمايد يا

خير؟

ج _ باسمه تعالى; در خصوص تيمم به واسطه ضيق وقت، نمى تواند كارهاى مشروط به طهارت را انجام دهد; ولى با تيمم به واسطه نبودن آب يا مضر بودن استعمال آن، انجام همه آن كارها بلامانع و جايز مى باشد.

س100_ در مسئله 823 آمده است تيمم در فضاى غصبى صحيح است پس اگر دستها را در جاى غير غصبى به زمين بزنيم و در زمين غصبى به صورت بكشد تيمم او باطل است؟ آيا اين مسئله صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; عبارت غلط است و تيمم باطل نيست بلكه صحيح است. همان گونه كه در مسأله بعد بيان مى شود.

س101_ آيا تيمم در فضاى غصبى صحيح است چنانچه دست ها را در فضاى مباح بزمين بزند در فضاى غصبى بصورت بكشد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تيمم صحيح است.

س102_ تيمم كردن روى شن و سيمان و سراميك و آجر جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تيمم بر هر چيزى كه اسم ارض بر آن صدق كند جايز است ولو مانند آجر، كلوخ باشد.

احكام نجاسات

س103_ دهان اگر به خون آلوده شود نجس است، و بايد تطهير نمود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; دهان باطن محسوب مى شود نجس نمى شود و احتياج به تطهير ندارد.

س104_ پزشكى كه مسلمان نباشد مراجعه به او چه حكمى دارد، آيا اگر با رطوبت با مريض ملاقات كند مريض نجس مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; پزشك مسلمان و غير مسلمان (يهودى، مسيحى، مجوسى) فرق ندارد. چن اهل كتاب به نظر ما مانند مسلمانان پاكند.

س105_ خونى كه در زير پوست جمع شده آيا نجس است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر

انسان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت به واسطه كوبيده شدن به آن حالت درآمده، پاك است و چنانچه بداند خون بوده، ولى طورى شود كه ديگر در عرف به آن خون نمى گويند پاك است و اگر به آن خون بگويند نجس است.

س106_ نوك آمپول كه در تزريق، با خون تماس پيدا مى كند آيا نجس است؟

ج _ باسمه تعالى; سر سوزن با تماس با خون در درون رگ نجس نمى شود ولى چنانچه بعد از بيرون آوردن، آغشته بخون باشد; نجس است. به هر حال دوباره استفاده كردن از آن مانعى ندارد.

س107_ اگر بعد از بول و استبراء رطوبتى بى اختيار خارج شود شباهت به بول دارد آيا اين رطوبت نجس است يا پاك، حكم نماز خواندن چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; محكوم به طهارت است و نمازها هم صحيح است.

س108_ رطوبت غليظى كه شبيه منى است بعد از بول مشاهده مى شود آيا بدون شهوت حكم منى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حكم منى ندارد.

س109_ اكثر ماشينهاى لباس شويى هنگام تكميل شدن آب آن كه به وسيله شلنگى به شير آب وصل مى باشند، بطور اتوماتيك آب را قطع مى كنند آيا بدين ترتيب لباس نجسى كه در آن شسته مى شود پاك مى گردد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بعد از زوال عين نجاست، آب متصل به مبدأ، تمام لباس و خود ماشين را فرا گيرد; بعد از فشارى كه خود ماشين مى دهد، پاك مى شود. ولى چنانچه قطراتى از آب نجس به لباس بريزد يا با آن محلى كه نجس شده و آب كشيده نشده است

تماس پيدا كند نجس مى شود.

س110_ معمولا روى زخم، زرد آبه اى مى بندد كه سفت شده و بعضاً اگر كنده شود خون مى آيد؟ لطفاً حكم آن را در مورد نجاست و وضو و غسل بيان فرمائيد؟

ج _ باسمه تعالى; رنگ اگر به نحوى است كه يقين داريد خون مخلوط با چرك شده است; نجس است وگرنه ولو احتمال بدهيد كه خون دارد; محكوم به طهارت است و وضو و غسل هم اشكال ندارد.

س111_ اگر در غذا يا خوراكى الكل استفاده شود آيا آن غذا نجس است؟ در آمد حاصله از فروش آن خوراكى يا غذا چه حكمى دارد؟ در صورت نجس بودن و حرام بودن كسب چه راهى براى جلوگيرى از اسراف وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; الكل اگر در غذاى مايع ريخته شود و مسكر شود; نجس و حرام است و دور ريختن آن غذا اسراف نيست.

س112_ دليل اين كه الكل صنعتى پاك است چيست و چرا الكل صنعتى مست كننده نيست؟

ج _ باسمه تعالى; الكل، بدون مزج با آب، مست كننده نيست; بلكه كشنده است; بنابراين پاك است.

س113_ در انقلاب خمر به خل زمانى كه خمر بوده اگر ميوه اى مانند خيار يا سير در آن بريزند; آيا بالتبع بعد از انقلاب به خل پاك مى شود؟ يا نجاست باقى است و آن خل هم به خاطر ملاقات نجس مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بالتبع پاك مى شود و خل هم پاك است.

س114_ نظر برخى از فقهاء اين است كه اهل كتاب نجسند و حكم نجاسات بر آن ها جارى است و نظر برخى ديگر همچون مرحوم آية الله العظمى سبزوارى(ره)

بر طهارت آنهاست نظر حضرت عالى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; تا اين اواخر نظرم نجاست اهل كتاب بود ولى فعلا بنا بر طهارت آن ها گذاشتم.

س115_ اگر كسى در درياى شور بدنش زخم شود با آب مذكور پاك مى شود يا در ملاقات با آب دريا، آب نجس مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; با آب دريا پاك مى شود ولى با زخم شدن و خون آمدن بدن نجس مى شود و آب دريا نجس نمى شود.

س116_ اگر پشم لحاف يا تشك نجس شود و هرچه هم در آب جارى بشويند آبش صاف نشود آيا پاك مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست صاف شود. همين قدر كه مضاف نباشد; كافى است.

س117_ اگر به برنج خيس شده فضله موش بيفتد در حالى كه برنج دو يا سه روز است خيس شده يا فضله دو يا سه روز داخل برنج خيس شده بماند به چه صورت برنج مذكور پاك مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بايد برنج را در آب كر يا جارى خيس كنند; تا حدى كه يقين كنند به هرجا كه آب نجس رسيده آب كر هم رسيده است.

س118_ ترشحى كه از توالت به لباس سرايت مى كند چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه با شلنگ باشد و عين نجاست در لباس پيدا نشود پاك است.

س119_ در پاك كردن نجاسات آيا حكم آب جارى و كر يكى است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى يكى است.

س120_ اگر كسى يادش برود كه دستش نجس است و دست نجس را در گوجه فرنگى خرده شده براى تهيه رب فرو كند; آيا امكان پاك شدن گوجه فرنگى مذكور

وجود دارد؟ اگر دارد به چه صورت مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; راهش منحصر است به اين كه گوجه فرنگى خرد شده را در ظرف پاك متصل به كر، مانند اتصال به لوله بريزند و بيرون بياورند در اين صورت پاك است.

س121_ آيا بول بچه شيرخوار پسر نجس است يا نه و فرقى با بول دختر دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; نجس است ولى چند مرتبه آب كشيدن لازم نيست و يك مرتبه كفايت مى كند و اين حكم مختص به پسر است; مشروط به اين كه چيزى غير از شير مادر نخورد و بول دختر حكم بول بزرگسالان را دارد.

س122_ چيزهايى كه قابل فشار نيست مثل چوب، برنج، گندم و... اگر نجس شد تطهيرش چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهر آن ها چه با آب كثير و چه با آب قليل پاك مى شود ولى براى تطهير باطن بايد آن قدر در آب كر يا جارى نگاه داشته شود كه به نفوذ آب به آنچه نجاست در آن نفوذ كرده است; يقين پيدا كند.

س123_ تخم مرغ در آب نجس جوشانده شود حكم به طهارت مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; داخل تخم مرغ نجس نمى شود، و اگر ظاهر را آب بكشند; كافى است.

س124_ ورود اهل كتاب به مساجد براى شركت در مجالس ترحيم چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه دخول آن ها موجب هتك حرمت نباشد و سبب نجاست مسجد هم نشود; حرام نيست و جلوگيرى واجب نمى باشد ولى احوط غير لزومى، جلوگيرى است.

س125_ آيا فضله پرندگان حرام گوشت پاك است يا نجس؟

ج _ باسمه تعالى; نجس نيست.

س126_ در مورد

پاكى و نجسى افراد بفرمائيد. زرتشت، مسيحى، اهل كتاب، سنى؟

ج _ باسمه تعالى; همه ذاتاً پاكند ولى غالباً نجاست عرضى دارند; چون از نجاسات اجتناب نمى كنند.

س127_ اگر ما شك داريم اين خون از خون متخلف در ذبيحه است يا خون ديگرى، در اينجا مى شود تمسك به عام در شبهه مصداقيه به (حرمت عليكم الميته و الدم الخ) كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خوردن خون مطلقاً حرام است و خون متخلف نجس نيست ولى حرام است. بنابراين آيه مربوط به مسأله نيست و در نجاست در مورد سؤال به قاعده طهارت رجوع مى شود.

س128_ اگر مگسى بر نجاست بنشيند و بعد از آن بر بدن يا لباس مرطوب يا خشك نشست آيا نجس مى شود يا نه و آيا حكم به طهارت لباس يا بدن جارى است، چون استصحاب نجاست اصل مثبت است؟

ج _ باسمه تعالى; موضوع نجاست، سرايت است و با استصحاب اثبات نمى شود بنابراين اگر نداند كه مگس حامل عين نجاست مسرى است; حكم به نجاست نمى شود.

س129_ شخصى كه اهل كتاب نيست و ده كيلو شير هديه كرده; چون دستش با شير تماس داشته قطعاً نجس است آيا مى شود پنير درست كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پنير را در آب كر بگذارد و آب به تمام اعماق آن نفود كند; پاك مى شود.

س130_ كسى يقين به حدث كرد بعد شك كرد و غفلت نمود و نماز خواند آيا عمل او باطل است؟ اگر يقين به حدث كرد بعد غفلت نمود و نماز خواند بعد از آن ملتفت شد و شك كرد آيا نماز او صحيح است؟

ج

_ باسمه تعالى; در هردو صورت نماز باطل است.

نماز ميت

س131_ تكلم در اثنا نماز ميت حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بنابر احتياط واجب در وسط نماز تكلم نكند.

س132_ كسانى كه خودكشى مى كنند و يا به طريقى خودشان را از بين مى برند آيا نماز ميت دارند و از اموالشان ثلث مى برند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بايد نماز خوانده شود و چنانچه وصيت نكرده است; حقى به ثلث مال ندارد و اگر وصيت كرده; بايد طبق وصيت عمل شود.

س133_ عوام الناس كه شرايط صلوة ميت و ادعيه آنرا حفظ نيستند و مى دانند كه بايد هركس خودش اعمال صلوة را متحمل بشود ولى چون نمى دانند از امام تبعيت كنند. سؤال اين است در فرض سئوال الزاماً كدام يك از دو نيت ذيل را بكنند؟ (1) به ميت حاضر نماز مى خوانيم (2) به ميت حاضر نماز مى خوانيم اقتداء به پيش نماز حاضر. كدام يك از اين دو صحيح نيست؟

ج _ باسمه تعالى; هردو صحيح است.

س134_ آيا ترتيب در نماز قضاء براى ميت واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; واجب نيست.

س135_ اگر پدر فوت كند و چند پسر داشته باشد براى اقامه نماز ميت بر او آيا از همه پسرانش بايد اجازه گرفت يا از پسر بزرگ كافى است؟

ج _ باسمه تعالى; گرفتن اجازه از يكى از آن ها به شرط بلوغ و عقل كافى است.

غسل ميت

س136_ غسالى را شهردارى در غسالخانه اسكان داده و در مقابل غسل وجهى مى گيرد و اگر پولى داده نشود; غسل نمى دهد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; غسل صحيح است.

س137_ در صورت

نبودن آب تكليف نسبت به غسل ميت چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت عدم امكان غسل، با تيمم دفن شود.

س138_ در صورت عدم امكان غسل با سدر و كافور چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; يك غسل با آب قراح، كافى است.

س139_ اگر محرم و مماثل براى غسل دادن نباشد تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; غسل ساقط است.

س140_ اجزاء ميت طورى است كه معلوم نيست واجب الغسل است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت مشكوك بودن، با عدم علم به حال سابق، غسل واجب نيست.

س141_ اگر عضوى معلوم نباشد مربوط به زن و يا مرد است چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عضوى باشد كه غسل آن واجب است بايد دو غسل داده شود يك متصدى مرد و ديگرى زن باشد.

س142_ آيا شخصى با امر نائب عام به جبهه دفاع از ارزش هاى اسلامى و حفظ مملكت خويش عازم مى شود و در آنجا كشته مى شود، شهيد به آن فرد اطلاق مى شود و غسل آن واجب نيست يا غسل واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه مجتهد جامع الشرائط به جبهه رفتن امر كند حكم شهيد دارد.

س143_ ميتى معلوم نيست مرد و يا زن است چه كسى بايد غسل دهد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر از محارمش كسى هست; او از روى لباس غسل دهد وگرنه يك مرتبه مرد و يك مرتبه زن، ميت را از روى لباس غسل دهند كه دو غسل مى شود.

س144_ ميتى را غسل داده و نماز خواندند، بعداً معلوم شد در جنازه خون است بعد از تطهير جنازه تكرار نماز لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; واجب نيست.

س145_

آيا كسى كه غسل ميت مى دهد شرط است شيعه و دوازده امامى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; آرى بايد مسلمان دوازده امامى باشد.

س146_ شخصى كه براى ميت غسل مى دهد دستكش پوشيده بعد از اغسال دستكش بالتبع پاك مى شود، يا تطهير لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه آب كشيده نشود; پاك نمى شود ولى آبى كه روى ميت ريخته شود قهراً به آن دستكش هم ريخته مى شود و در طهارت همان قدر كافى است.

س147_ اگر كسى در اثر تصادف از دنيا برود و موقع غسل دادن خون قطع نشود چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ممكن است در آب كر غسل بدهند غسل دادن لازم است و اگر ممكن نيست، و مى شود مقدارى صبر كنند تا خون قطع شود ولو به واسطه لازم است اين كار را انجام دهند. اگر آن هم ممكن نيست; غسل جبيره و الا تيمم بدهند.

س148_ اگر كسى عضو مقطوع انسان با گوشت و استخوان را مس كند آيا غسل مس ميت دارد و اگر فقط استخوان خالى باشد چطور و آيا غسل مس ميت، وضو براى نماز لازم است؟ اگر وضو داشت و مس ميت كرد وضوى او باطل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; مس عضو مشتمل بر استخوان، غسل دارد; ولى مس استخوان خالى، غسل ندارد و در مورد غسل مس ميت، وضو واجب نيست.

س149_ آيا اگر اسير كافر در دست مسلمانان بميرد غسل ميت دارد (بنابر آن كه تابع مسلمان مى باشد)؟

ج _ باسمه تعالى; براى كافر بالغ اسير، غسل دادن واجب نيست ولى طفل اسير، اگر پدر و مادر و جده و جد

با او نباشند; تابع اوست و حكم مسلمان را دارد.

دفن و كفن

س150_ در قبور كهنه كه سال ها بر آنها مى گذرد حق تقدم با بازماندگان اهل قبور است و يا ديگران مى توانند ميت دفن كنند؟

ج _ باسمه تعالى; تا آثارى از ميت در آنجا هست; حق با كسان ميت است. ولى اگر اثرى نيست حق ندارند.

(ت) س151_ بچه در شكم مادر فوت كرده آيا بيرون آوردن و جدا دفن كردن او، لازم است و يا با مادرش دفن شود؟

ج _ باسمه تعالى; بيرون آوردن و جدا دفن كردن لازم نيست.

س152_ كفن واجب را از اصل مال بر مى دارند يا از ثلث مال؟

ج _ باسمه تعالى; از اصل مال.

س153_ دفن ميت در منزل شخصى جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; دفن شخص در منزل شخصى اشكال ندارد و جايز است.

س154_ يك نفر وصيت كرده است بعد از فوت خودم مرا در قبرستان كفر دفن و كفن كنيد و چون مسلمان است شرعاً وصيت ايشان نافذ مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; وصيت غيرمشروع است و نافذ نيست.

س155_ اگر قبرى سنگ نداشته باشد يا سنگش از بين رفته باشد آيا مى توانند براى اين كه نشانى قبر از بين نرود سنگ تازه براى قبر حك كنند؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س156_ زنى در حال زايمان، خود و بچه در شكمش هردو مى ميرند آيا زن را با بچه دفن كنند يا بچه را از شكم زن بيرون بياورند. اگر با هم دفن شوند; بچه پشت به قبله مى شود مسئله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بچه را نبايد از شكم مادر بيرون

بياورند. بلكه مادر را غسل مى دعند و دفن مى كنند. چنانچه مادر كافر باشد پشت به قبله دفن مى كنند تا روى بچه به قبله باشد در صورتى كه پدر مسلمان باشد و مادر هم مسلمان باشد; مادر را به همان حال معمولى دفن مى كنند و قهراً بچه پشت به قبله مى شود; اشكالى ندارد.

نبش قبر

س157_ اگر ميتى كه در قبر هنوز كاملا خاك نشده بلكه مقدارى از استخوانهايش مانده آيا نبش آن جايز است و مى شود ميت ديگر را دفن كرد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س158_ اگر قبرستانهايى را نبش كنند يا بدون نبش روى آن ها شن ريزى كنند در حالى كه همه اجساد موجود در آن ها از بين نرفته و مؤسسات عالم المنفعه از قبيل: مدرسه، مخابرات، هلال احمر و غيره ساكنند يا شهردارى بفروشد و كسانى بخرند و خانه حتى حسينيه درست كنند نظر مبارك حضرت عالى درباره آن مؤسسات چه بوده و رفت آمد در آن ها چه صورت داشته ولو براى عزادارى امام حسين(عليه السلام) و نماز خواندن در آنها چگونه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قبرستان وقف باشد و از حيّز انتفاع خارج نشده باشد آن كارهائى كه اشاره نموده ايد جايز نيست و در صورتى كه وقف نباشد و از حيّز انتفاع خارج شده است همه آن كارها با اجازه مجتهد صحيح است.

س159_ اگر ميتى در طبقه پائين باشد كه او را حنوط يا كفن و يا غسل يا نماز نخوانده اند آيا مى توانند او را بيرون آورده و وظيفه فراموش شده را انجام بدهند نبش قبر اولى قهرى است

در اين صورت چه حكمى مترتب است؟

ج _ باسمه تعالى; براى غير نماز در صورتى كه بوى بد نگرفته و اهانت نباشد جايز است. اما براى نماز جايز نيست. به همان قبر مى شود نماز گذارد.

س160_ نبش قبر تا چه مدت بعد از دفن حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; تا موقعى كه اسكلت ميت از بين نرفته است.

احكام نماز

س161_ اگر در حال نماز در خانه را بزنند يا تلفن زنگ بزند و در خانه كسى نباشد كه جواب بدهد آيا مى شود; براى جواب دادن نماز را قطع كرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى شود مگر آنكه باز نكردن موجب فوت منفعتى يا توجه ضررى شود در اين دو صورت مى تواند نماز را قطع كند.

س162_ اگر كسى بى نماز باشد ولى روزه بگيرد آيا اگر بعد از مرگ وى نمازهايش را استيجار كنند سودى به حالش دارد؟ و چون روزه را گرفته استيجار روزه لازم هست يا نه؟ و تكليف كسى كه نه نماز خوانده و نه روزه گرفته چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بايد اجير گرفته شود و در هردو مورد هم بحالش سود دارد.

س163_ اگر شهادت ثالثه (اشهد انَّ عليّاً ولى الله) را در تشهد به عنوان استحباب بگويند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خير جايز نيست.

س164_ آيا بيدار كردن كسى براى نماز جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز بلكه واجب است.

(جواب گنگ) س165_ بيدار كردن اشخاص براى نماز و غيرنماز چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; براى نماز، در صورتى كه اگر بيدار نكند فوت مى شود; به نظر من لازم است و من رساله كوچكى درباه اين

مسأله نوشته ام كه در آخر اين كتاب قرار گرفته است.

س166_ آيا ميهمان را بدون رضايت او جايز است براى نماز صبح بيدار كرد در صورتى كه ممكن است ناراحت شود اگر با صاحب منزل شرط كرده باشد آيا مى تواند بيدار كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه تالى فاسد مهمى از بيدار كردن پيدا نشود بيدار نمودن او مطلقاً واجب است اگرچه شرط نكرده باشد.

س167_ آيا ولايت معصومين(عليه السلام) شرط صحت نماز و ساير اعمال است يا شرط قبولى و يا هردو؟

ج _ باسمه تعالى; شرط صحت است.

س168_ ركوع به قصد تعظيم براى ائمه(عليه السلام) جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; تعظيم جايز است، ولى ركوع به قصد ركوع جايز نيست.

س169_ بستن چشم ها در نماز جهت كسب حضور قلب كراهت دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

س170_ بودن اشيايى مانند تسبيح، دستمال، با توجه به كم ارزش بودن در نماز بدون اجازه صاحبش غصب محسوب مى شود يا اصلا ارزش آن مطرح نيست؟

ج _ باسمه تعالى; كم ارزش بودن موجب جواز نمى شود. بلكه ممكن است; سبب شود كه انسان به رضايت صاحبش اطمينان پيدا كند كه در اين صورت غصب نيست.

س171_ پوشاندن دست و صورت براى زن چه حكمى دارد در نماز و غيره؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه زينت نكند و موجب تحريك جوانان نباشد پوشاندن آن ها لازم نيست و فرقى بين نماز و غير نماز نيست.

س172_ اگر كسى جاهل به مسئله بوده و نمازش را بدون سلام دادن تمام مى كرد آيا نمازش صحيح و قاعده لاتعاد او را مى گيرد اگرچه جاهل مقصر بوده است؟

ج _ باسمه

تعالى; قاعده لاتعاد جاهل مقصر را نمى گيرد.

س173_ اين جانب اكنون 50 سال دارم و نمى دانم چه مقدارى نماز آيات از من قضاء شده است تكليف من چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; مقدارى كه يقين داريد; قضاء كنيد و زايد بر آن لازم نيست. ولى بهتر است قضاء زائد بر متيقن هم بنماييد.

س174_ آيا ترك نماز موجب كفر مى شود و بايد با تارك آن معامله نكرد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز عمود دين است، اگر قبول شود ساير عبادات نيز قبول مى شود و اگر رد شود و يا ترك شود هيچ عمل الهى قبول نمى شود، امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد بعد از شناختن خدا هيچ عملى افضل از نماز نيست در روايت ديگر است كه بين مسلمان و كافر شدن او چيزى غير از ترك نماز نيست و آن آخر وصاياى پيغمبران است. در روز قيامت چنانچه شخصى را براى سؤال حاضر كنند براى سؤال همين كه معلوم شود نماز نخوانده بدون معطلى در جهنم مى اندازند خلاصه در قيامت با تارك نماز معامله كافر مى شود و در دنيا بايد نهى از منكر نمود و تارك نماز اگر به نهى گوش نداد بايد با او ترك مراوده كرد; ولى نجس نيست و ترك نماز هم موجب كفر نمى شود.

س175_ در ظهر عاشورا عزادارى امام حسين(عليه السلام) مقدم است يا نماز ظهر؟

ج _ باسمه تعالى; وجود حضرت سيدالشهدا _ سلام الله عليه _ با آنكه ارزشش از تمام دنيا زيادتر است; خود را فداى دين كرد و براى اقامه نماز و احياء دين از جان خود و ياران با وفايش گذشت.

بنابراين نبايد در نماز كوتاهى كرد و لذا خود حضرت در حال جنگ _ كه اگر من و تمام نويسندگان بخواهيم آن حال را با ارزشش بنويسيم; قادر نيستيم _ جنگ را رها نمود و اقامه نماز نمود لذا نماز مقدم است.

س176_ اگر مكلف در ركعت نماز احتياط محدث شده باشد آيا اعاده يك ركعت واجب است يا بايد نماز را اعاده كند؟

ج _ باسمه تعالى; اعاده همان يك ركعت كافى است.

س177_ تكبير گفتن قبل و بعد از ركوع و سجده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; احتياط واجب آن است كه قبل از سجده ترك نشود ولى بعد از سجده مستحب است.

س178_ به دليل ناراحتى اعصاب، بعضى اوقات حوصله ندارم نمازم را بخوانم در چنين صورتى تكليف بنده چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در هيچ حالى حق نداريد نماز را نخوانيد. حوصله داشتن يا نداشتن فرقى ندارد.

س179_ كسى عمداً نماز عشا را نخواند فرداى آن آيا روزه گرفتن بر او واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; خير، در صورتى كه نخواندن نماز منتسب به خواب بودن باشد، مستحب است فردايش را روزه بگيرد.

س180_ وظيفه كسى كه نه آب براى غسل و وضو و نه خاك براى تيمم دارد در داخل وقت نسبت به نماز چيست؟

ج _ باسمه تعالى; نماز ساقط است. ولى بهتر است كه در وقت بدون طهارت نماز را بخواند و بعد از وقت نيز نماز را با طهارت قضاء كند.

س181_ در تكبيرة الاحرام اعاده لفظ اكبر وجوباً يا احتياطاً لازم باشد با فاصله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بدون فاصله اشكال ندارد.

س182_ آيا تكرار نماز در صورت عدم حضور قلب از باب

امتثال امر الهى جايز مى باشد يا خير و توجه چگونه حاصل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; تكرار نماز، در صورت عدم حضور قلب، با فرض اطمينان به صحت آنچه انجام داده است; دليلى بر مشروعيت آن نيست. توجه با مقدارى تفكر در عظمت الهى و ضعف حقارت خود و فقر بنده و امثال ذلك، حاصل مى شود.

س183_ مصافحه كردن بعد از نماز آيا شرعى و مستحسن است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مصافحه مطلقاً شرعى است. خصوصاً كه بعد از نماز مطلوب هم هست.

س184_ آيا در حال نماز واجب مى شود عدول به نماز مستحبى نمود تا اين كه دوباره با توجه كامل نماز را خواند؟

ج _ باسمه تعالى; عدول به نماز مستحب در موارد خاصى جايز است مانند درك جماعت ولى مطلقاً جايز نيست.

س185_ در نماز زن در كنار مرد يا جلوتر بايستد نمازشان چگونه است و اگر شخصى مدتى اين طور نماز خواند آيا باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; نماز هر دو صحيح است و اگر فاصله بين آن ها نباشد مكروه است و نماز باطل نيست.

س186_ شخصى عاجز از ايستادن در حال نماز باشد بايد چه كند؟

ج _ باسمه تعالى; نشسته نماز بخواند.

س187_ اگر كسى ركوع را فراموش كرد و به سجده رفت قبل از رسيدن به مهر يا بعد از آن چكار كند؟

ج _ باسمه تعالى; در هر دو صورت بايد برگردد و ركوع را بجا آورد و دو مرتبه به سجده برود.

س188_ تكليف زن در دعاى بعد از نماز در ماه رجب كه وارد شده جمله (حرم شيبتى على النار) زن كه ريش ندارد بايد چه بگويد؟

ج _ باسمه

تعالى; باب استعاره در كلمات عرب، واسع است و اين هم يكى از موارد آن باب است و مراد از شيبة، شخص است والاّ هم درخواست حرمت خصوص شيبة را نمى كنند و در آن معناى كنائى، فرقى بين زن و مرد نيست.

قبله

س189_ اختلاف از قبله تا چه حدى جايز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; تا حدى كه از قبله منحرف نشود.

س190_ منزل يكى از اقوام در كرج مى باشد حدوداً شايد يك سال هر هفته يا هر ماه يك بار به آنجا به عنوان ميهمان مى رفتم و بعدها متوجه شدم جهت قبله اشتباه بوده حالا حكم نمازهاى من چيست در حالى كه صاحب خانه مطمئن از صحت قبله بوده است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در وقت خواندن نماز به قبله اطمينان پيدا كرده بوديد و نمازها را پشت به قبله نخوانده ايد; بلكه بين مشرق و مغرب خوانده ايد يعنى بين دست راست و چپ بوده، نمازها صحيح است و اعاده لازم نيست.

س191_ بچه اى متولد شده پس از 8 ماه فوت نموده اين بچه تمام اعضايش سالم بوده جز اين كه صورتش به طرف پشت بوده كه اگر رو به قبله مى ايستاد يا اگر سرپا نگه مى داشتند مقاديم بدن اين ميت رو به قبله و سرش به طرف پشت مى شد اگر اين بچه زنده مى ماند و بالغ مى شد نماز را چگونه بايستى مى خواند؟ ديگر آنكه اگر صورت كاملا به طرف مشرق و يا مغرب بود چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در موقع قيام بايد مقاديم بدن رو به قبله باشد و اما در موقع

سجده، چون توانايى انجام از سجده ندارد; تكليف مبدل به ايماء مى شود; اگر صورت به طرف مشرق يا مغرب باشد واجب است چه در دفن و چه در صلوات چنان كه ممكن است با حركت رو به قبله شود و الا حكم صورت اول را دارد.

س192_ اگر كسى سر او به طرف عقب آفريده شده باشد يا بر اثر سكته يا غيره سر او به عقب برگشته اين شخص نماز را به طرف قبله چطور بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; بايد مقاديم بدن رو به قبله باشد و رو به قبله بودن صورت لازم نيست.

اذان و اقامه

س193_ اضافه نمودن شهادت بر ولايت اميرالمؤمنين عليه آلاف التحية و الثناء و فرزندان گراميش در تشهد نماز چيست آيا جايز است يا نه؟ در اذان و اقامه چطور؟

ج _ باسمه تعالى; شهادت به ولايت اميرالمؤمنين _ عليه صلوات الله _ بعد از شهادت به رسالت در اذان و اقامه از مستحبات اكيده و از شعائر مذهبى است و شيعيان نبايد آن را ترك نمايند.

س194_ اگر اذان و اقامه در نماز جماعت و يا فراداى هر يك به وسيله دو نفر گفته شود چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س195_ اذان گفتن و قرآن خواندن از بلندگوى مسجد چنانچه موجب مرض يا شدت مرض كسى شود حرام است يا نه؟ دليل را بفرمائيد.

ج _ باسمه تعالى; واقعاً اگر در موردى سبب مرض يا شدت آن بشود جايز نيست چون عمل مستحب نمى تواند با عنوان محرّم منطبق بر آن، مزاحمت نمايد.

س196_ اگر صبى مميز براى نماز جماعت ديگران اذان و اقامه بگويد بنابر صحت عبادت صبى كافى است يا

خير؟

ج _ باسمه تعالى; به نظر حقير اشكال دارد.

س197_ اذان و اقامه در نماز جماعت قسمتى از يك نفر و بقيه از شخصى ديگر چه صورت دارد و كسى كه در آن نماز شركت مى كند آيا اين اذان و اقامه براى او كافيست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اذان از يك نفر و اقامه از شخصى ديگر مانعى ندارد ولى بعضى از آن را كسى و بعضى را ديگرى بگويد; محل اشكال است و كسى كه در آن نماز با اذان از يك شخص و اقامه از ديگرى شركت كند اگر وارد مسجد شود و صفوف به هم نخورده است اذان و اقامه از او ساقط است.

س198_ آيا مى توان به جاى اشهد أنَّ محمداً رسول الله در اذان و اقامه به قصد ورود يا رجاء عبارت اشهد ان خاتم الانبياء محمداً رسول الله يا عبارت أن سيدالانبياء محمداً رسول الله گفت؟

ج _ باسمه تعالى; شهادت به رسالت در هرجا وارد شده است بايد به همان الفاظ متعارف باشد. بعضى از اذكار ديگر در قبل يا بعد از آن مستحب است چنانچه در رساله نقل شده است.

س199_ شهادت ثالثه يعنى به ولايت اميرالمؤمنين در اذان و اقامه و تشهد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در اذان و اقامه شهادت به ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام)مستحب است و از شعائر مذهبى است و در اين عصر نبايد ترك شود.

لباس نمازگزار

س200_ نماز خواندن در لباسى كه هديه داده اند و اهل وجوه نيستند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س201_ پوشيدن لباس سياه در ماه محرم و صفر چه صورت دارد و نماز صحيح است؟

ج _

باسمه تعالى; در مصيبت ائمه(عليه السلام) پوشيدن لباس سياه از مستحبات است و بسيار كار خوبى است. خود من در تمام محرم و صفر سرتا پا سياه مى پوشم و در غير آن مورد هم، اشكال ندارد و نماز هم صحيح است.

س202_ اگر كسى فراموش كرد يا نمى دانست و با لباس غصبى نماز خواند آيا در هر دو صورت نمازش صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صحيح است.

س203_ در مسوله 704 از رساله عمليه آمده است; اگر در بين نماز بفهمد كه لباس او غصبى است بايد در صورتى كه چيز ديگرى عورت او را پوشانده است آن لباس غصبى را خارج كند. در حالى كه در ابتداى شرط عدم غصب فرموده ايد منظور لباس هايى است كه عورت را پوشانده و غير آن اشكالى ندارد. چگونه اين دو مسئله با هم جمع مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; حرمت تكليفى پوشيدن لباس غصبى نيز ساتر عورت، قابل انكار نيست.

س204_ خون بواسيرى كه به بدن و لباس مى رسد براى نماز چه حكم دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با خون بواسيرى كه دانه هايش بيرون است مى شود نماز خواند; ولى احتياط واجب آن است كه در صورتى كه دانه هايش بيرون نباشد و خون زايد بر درهم است نماز خوانده نشود.

مكان نمازگزار

س205_ در مكان هاى عمومى كه انسان مى داند غصبى است مى شود آنجا نماز خواند؟

ج _ باسمه تعالى; خير، در صورتى كه احتمال برگشتن به مالك باشد; نمى شود والا مانعى ندارد.

س206_ زمين مرد مخالف و سنى را عده اى از شيعه هاى دوازده امامى خالص تصرف كرده منزل و مسجد

ساخته اند صاحب زمين رضايت ندارد نماز و سكونت در چنين منزل و مسجد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز خواندن در آن جايز نيست.

س207_ اگر شخصى نمازگزار غصب بودن محل نماز را نمى داند و يا جاهل به مسئله است و به اين صورت نماز بخواند نمازش باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; در جاهل بودن به غصب، نماز صحيح است. ولى در صورت جهل به حكم، چنانچه مقصر باشد; نماز باطل است.

س208_ نماز خواندن در منازل اشخاصى كه خمس و زكات نمى دهند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س209_ در مسافرت هاى بين شهرى كه ماشين ها براى صرف ناهار يا شام نگه مى دارند، نماز خواندن در چنين غذاخورى ها براى كسانى كه آنجا غذا نمى خورند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س210_ بودن عروسك هاى پلاستيكى اعمّ از حيوان و انسان و مجسمه در مكان نمازگزار چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مقابل نمازگزار مكروه است و در اطراف ديگر مانعى ندارد.

س211_ خواندن نماز در خانه كسى كه تارك الصلاة است يا خمس نمى دهد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد. ولى در صورت ممكن بايد ارشاد نمود و نهى از منكر كرد ولو به نماز نخواندن.

س212_ نماز خواندن در اطاقى كه تلويزيون هست چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خود نماز صحيح است.

س213_ اگر كسى از طرف حاكم شرع اموال يتيم را به سرپرست آن ها اجاره بدهد در اين صورت رفت و آمد در خانه و ملك يتيم يا خانه ملكى كه يتيم در آن سهم دارد و غذا خوردن و نماز خواندن

در آنجا چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; همه جايز است.

س214_ اگر زمين كسى را كه مالكيّت دارد و ملك خودش مى باشد غصب كرده و آنجا مدرسه درست كنند و مدرسه دو شيفته باشد و در فصل زمستان كسانى كه شيفتشان بعد از ظهر مى باشد قبل از ظهر به مدرسه رفته و غروب يا بعد از غروب از مدرسه خارج مى شوند و مجبورند نماز ظهر و عصر را همان مدرسه بخوانند نماز آن ها چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز در ملك غصبى باطل است; مگر آنكه علم به رضايت تقديرى مالك داشته باشد كه در اين صورت صحيح است.

وقت نماز

س215_ اگر انسان خيال مى كرده يا احتمال مى داده كه فقط براى نماز عصر وقت دارد ولى بعد از خواندن نماز عصر بفهمد كه براى نماز ظهر نيز وقت داشته نماز عصرش صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; بله صحيح است.

س216_ كسى كه در كشورهاى عربى زندگى مى كند، آيا وقت اذان شيعه و سنى فرق دارد؟

ج _ باسمه تعالى; سنى ها اول نماز صبح را طلوع فجر كاذب مى دانند كه يك سفيدى عمودى در افق پيدا مى شود و آن تقريباً يك ربع ساعت به اول وقت در نزد شيعه است كه يك سفيدى در عرض افق پيدا مى شود و وقت نماز مغرب را غروب شمس مى دانند كه جماعتى از علماء شيعه هم همان را فتوى مى دهند ولى بيش تر علماء اول وقت مغرب را زوال حمره مى دانند.

س217_ اگر كسى در نماز صبح يك ركعت وقت براى او باقى بود ولى يك سوره طولانى در

نماز بخواند و به يك ركعت نرسيد آيا نماز او باطل است يا معصيت كرده يا درست است؟

ج _ باسمه تعالى; معصيت كرده; ولى نماز او صحيح است.

قرائت

س218_ كشش در كلمه ولا الضالين چقدر است؟

ج _ باسمه تعالى; مختصر كشيدن كافى است.

س219_ اگر كسى در خواندن سوره حمد و نماز خود در موقع گفتن اياك نعبد و اياك نستعين قصد كسى كند و خطاب را با او اعم از ائمه و غير ائمه نمايد و صورت قطب را در نظر گرفته يا شكل او را در نظر حاضر كند و بگويد خطاب بايد به خدا شود و چون خدا را نمى بينم تا مخاطب قرار دهيم بايد طلعت احمد و حيدر را در نظر بگيريم و چون نمى توانيم صورت آن ها را تصور كنيم بايد صورت مرشد را كه ولى مى باشد تصور نمائيم آيا نماز چنان شخصى درست است يا نه و اصلا اين روش با اسلام و تشيع سازش دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; نماز چنين شخصى باطل است و خود عمل شرك است و با اسلام و تشيع منافات دارد.

س220_ شخصى از روى جهالت حدوداً پنج سال هميشه در نماز تسبيحات اربعه را با بسم الله الرحمن الرحيم خوانده به نظر اين كه بسم الله جزء تسبيحات است و چون بى سواد است قصد ورود و ساير مسائل را هم نمى داند تكليف او چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س221_ يكى از مقلدين حضرت عالى مدتى است بعد از قرائت سوره حمد سوره عصر را در نماز خوانده ولى كلمه الا الذين را، ان الذين خوانده بعداً فهميده، آيا

نمازهاى خوانده شده اش صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است.

س222_ آيا در قرائت حمد و يا ساير كلمات نماز و قرآن در بين حرف هاى مشابه (ض. ظ. ز. ذ. أ. ع. ص. ث. ه.) از نظر مخارج فرق گذاشتن لازم است يا نه؟ و اگر كسى عالماً و عامداً فرق نگذارد و يا اين كه ياد گرفتن محل و بيان مخارج ممكن نباشد و ياد نگيرد آيا نمازش و قرآنش اشكال دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; واجب است در نماز حروف را رعايت بنمايد چنانچه (ض) به (ز و يا به ذ) تبديل كند، نماز باطل است و در صورتى كه نمى داند; بايد ياد بگيرد و در صورت توانايى بر ياد گرفتن اگر ياد نگرفت نماز او باطل است.

س223_ آيا جايز است در سوره حمد در نماز (مالك يوم الدين) و (ملك يوم الدين) هر دو را قرائت نمود؟

ج _ باسمه تعالى; هر كدام را كه بخواند جايز است، ولى اولى، اوفق به احتياط است و جمع هم مانعى ندارد.

س224_ اگر در جايى كه وقت براى نماز زن كم است شروع به نماز كرد و جلو بود آيا مرد مى تواند پشت سر او شروع به نماز كند؟

ج _ باسمه تعالى; بله مى تواند. در غير اين صورت مكروه است ولى در فرض سؤال، واجب است.

س225_ آيا ادغام در قرائت نماز واجب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اگر حرف مُماثل ساكن دو كلمه واحده جمع شود و يا دو حرف مُماثل متحرك مانند مدّ در آخر كلمه باشد واجب است والا ادغام واجب نيست.

س226_ بلند خواندن قرائت حمد

و سوره در نماز ظهر روز جمعه براى زن و مرد چه حكمى دارد آيا اين حكم در سفر و حضر فرق مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; مقتضاى احتياط اين است كه بلند خوانده شود ولو اگر آهسته خوانده شود در همه موارد صحيح است.

س227_ شخصى در نماز تسبيحات اربعه را چهار بار تكرار كند نمازش اشكال دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; دفعه چهارم را به قصد ذكر مطلق نه جزئيت نماز بگويد اشكال ندارد.

س228_ آيا اگر نماز صبح و مغرب و عشاء را بلند نخوانيم نماز باطل است؟ آيا اگر حمد و سوره را بلند بخوانيم كافى است؟

ج _ باسمه تعالى; نماز باطل نيست و فقط بايد حمد و سوره بلند خوانده شود.

س229_ اگر حمد و سوره را در نماز فراموش كنيم نماز باطل است يا خير اگر در داخل ركوع بفهميم چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز باطل نمى شود و بايد بعد از دخول در ركوع نماز را ادامه داد.

قنوت

س230_ ديده شده عده اى در نماز (قنوت) نگين انگشتر را به طرف صورت مى كنند آيا اين عمل در اسلام است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير مكروه است.

س231_ آيا جايز است قنوت نماز را به فارسى يا به زبان عربى خواند؟

ج _ باسمه تعالى; احتياط واجب آن است كه به غير عربى خوانده نشود.

س232_ اگر كسى در قنوت نماز شك كند كه حمد يا سوره را نخوانده يا اين كه هردو را نخوانده آيا دوباره بخواند و اگر علم اجمالى پيدا كرد كه يكى را خوانده ولى نمى داند حمد يا سوره بوده است چه بايد انجام دهد؟

ج

_ باسمه تعالى; در صورت شك نبايد بخواند و در صورت علم اجمالى بايد هر دو را بنابر وجوب سوره در نماز بخواند.

س233_ دعا كردن به زبان فارسى در قنوت نمازهاى يوميه و مستحبى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; احوط ترك آن است.

سجده

س234_ سجده كردن بر قسمتى از مهر كه نقش يا نوشته دارد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س235_ كسى كه از سجده كردن در نماز معذور است و روى صندلى نماز و سجده را بجا مى آورد اگر كفش در پايش باشد و نماز بخواند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز خواندن با كفش اشكال ندارد اگر شرايط رعايت شود.

س236_ آيا اگر نمازگزار در سجده بعد از ذكر واجب در حالى كه مى خواهد ذكر مستحبّى را بگويد پا يا دست را بلند كند و دوباره بر زمين بگذارد اشكال دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س237_ گذاشتن مهر زير بينى در سجده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; احتياط اين است كه ترك نشود.

س238_ سجده برطرف نوشته شده مهر چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س239_ سجده بر سيمان، موزائيك و سنگ مرمر چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س240_ كسى بعد از ذكر واجل سجده و ركوع ذكر ديگرى احتياطاً يا استحباباً شروع كرده و قبل از اتمام آن ذكر عمداً و يا سهواً بلند شده حكمش را بيان فرمائيد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س241_ استفاده از مهر امين چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س242_ سجده سهوى كه در نماز اتفاق مى افتد بعد از انجام سجدتين سهو تشهد و سلام هم

دارد اگر دارد هر سه سلام بايد باشد؟

ج _ باسمه تعالى; واجب است تشهد متعارف را بخواند و سلام دهد و در سلام فقط بگويد (السلام عليكم).

س243_ سجده بر شيشه جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س244_ اگر سجدتين ركعت آخر را فراموش كنيم و بعد از دادن سلام به خاطر بياوريم چه كنيم؟

ج _ باسمه تعالى; اگر منافى عمدى و سهوى به جا نياورده; بايد دو سجده را به جا آورد و بعد تشهد و سلام دهد. اگر منافى بجا آورده نماز باطل است.

س245_ سجده به مهرى كه شكل گنبد و بارگاه و غيره داشته باشد جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد. مرحوم آية الله بروجردى، در بعضى موارد كه عنوان پرستش غير خدا پيدا مى كرد از آن نهى مى فرمودند.

نماز قضا

س246_ كسى كه نماز و قضاى روزه خود را نگرفته و بعد از فوت پدرش بخواهد قضاى نمازهاى پدرش را بجا بياورد در اين صورت آيا ترتيب لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ترتيب لازم نيست و هر كدام را مايل باشد; مى تواند مقدم بدارد.

س247_ اگر پسر بزرگ قبل از پدر فوت نمايد و چند پسر ديگر غير از او دارد آيا بعد از فوت پدر، بر پسر بزرگ فعلى قضاى نماز و روزه هاى پدر واجب است يا نه؟ و اگر پسر بزرگ نماز قضاى پدر را نخواند و به كسى هم اجازه ندهد آيا بعد از فوت پسر بزرگ واجب است كه اجازه دهند از مال او براى قضاى نماز اجير بگيرند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بر پسر بزرگ فعلى واجب و اگر نخواند، بايد

از تركه خود ميت اجير بگيرند نه از تركه پسر.

س248_ اگر كسى مقدارى از نمازهايش در حال عذر و مقدارى بدون عذر از او فوت شده آيا مى تواند همه آن ها را در حال عذر قضا نمايد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عذر دائمى باشد; مى تواند در حال عذر قضاء نمايد.

س249_ پسر بزرگ اگر لال باشد و پول هم نداشته باشد تا براى قضاى نمازهاى پدر اجير بگيرد آيا وظيفه او ساقط مى شود يا با اشاره نماز قضاى پدرش را بخواند و آيا قضاى نمازهاى پدر هرچند سنّى هم باشد بر پسر شيعه او واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً وظيفه از پسر لال ساقط است و فرقى نيز بين شيعه و سنّى بودن پدر نيست.

س250_ شخصى از سن 15 سالگى شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه مى كند حال قبل از 15 سالگى بالغ بوده است ولى دو شرط ديگر بلوغ را نمى دانسته است و فكر مى كرده است شرط بلوغ 15 سال قمرى است و دو شرط ديگر را در سن 19 سالگى ملتفت و متوجه شده است آيا روزه هايش را كه نگرفته است بايد كفاره بدهد؟ (قبل از 15 سالگى منظور است) قضاى روزه و نماز لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه معتقد بوده است كه بالغ نيست; يعنى احتمال نمى داده است كه ممكن است بالغ باشد; كفاره لازم نيست; ولى به هر حال قضاى نماز و روزه لازم است.

س251_ اگر كسى ندانسته گياهى مست و بيهوش كنند را خورده و بعد از تمام شدن وقت بهوش آمده آيا نماز را قضا

كند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه تمام وقت مست و بيهوش بوده; قضا واجب نيست.

س252_ پدر و مادر نماز نمى خوانند و روزه نمى گيرند، آقايان مى فرمايند اگر عمداً هم انجام ندهند بر پسر بزرگ لازم است قضا كند آيا اين حكم موجب سوء استفاده آن ها نمى شود و اگر پسر بزرگ انجام داد آيا آن ها برى الذمه مى شوند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; نماز و روزه قضاء، موجب برائت ذمه مى شود ولى عقاب و تبعات ترك نماز از بين نمى رود.

احكام مسافر

س253_ كسى در تمام سال در هر هفته اى 1 يا 2 بار به بيش از مسافت شرعى سفر مى كند آيا دائم السفر است؟ حكم نماز و روزه او چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در آن محل بايد نماز را شكسته بخواند و روزه نيز نگيرد.

س254_ منزل ما از سر كمربندى تهران هيچده كيلومتر فاصه است، نمازم در تهران چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى بايد نمازتان را شكسته بخوانيد كه از محل زندگى، تا اوّل شهر تهران، يعنى جايى كه محل زندگى افراد و خانواده ها است 22 كيلومتر باشد كه چهار فرسخ شرعى است چنانچه كمتر باشد نماز را بايد تمام بخوانيد.

س255_ شخصى كثير السفر در پانزده روز تعطيلات نوروزى براى اين كه كثرت سفر او قطع نشود يك سفر به صورت تفريح به محل كار خود مى رود آيا كثرت سفر او باقى است يا قطع مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; از نظر ما كثير السفر موضوعيّت ندارد.

س256_ اگر پدر و مادر از وطن خود به جايى مسافرت كنند و مدتى

در آنجا اقامت كنند و بچه هاى آنان بعد از بزرگ شدن به وطن پدر و مادر بروند آيا حكم وطن براى آن ها دارد يا نه؟ (در صورتى كه بچه ها در وطن پدر و مادر متولد نشده اند)؟

ج _ باسمه تعالى; خير وطن آنان نيست.

س257_ اگر كسى در سفر به حكم جاهل باشد يا حكم را فراموش كند و نماز را تمام بخواند، نمازش صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; جاهل به حكم اگر اصل حكم را نمى داند; نمازش صحيح است و اگر حكم را مى داند ولى خصوصيات را نمى داند; مثلا نمى داند كه سفر چهار فرسخ همراه با قصد رجوع موجب قصر مى شود، نمازش صحيح نيست اما اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است; چنانچه در وقت متذكر شود اعاده نماز واجب است و اگر بعد از وقت متذكر شود قضا واجب نيست.

س258_ شخصى است كه منزل او در قم مى باشد و براى تحصيل به تهران مى رود تقريباً يك سال يا بيشتر در همين قم خواهد ماند و همه روزه رفت و آمد دارد نماز و روزه اش در اينجا و تهران چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در قم و تهران چنانچه قصد اقامت ده روز نشود نماز شكسته است و روزه هم نبايد گرفت.

س259_ سربازى در تهران خدمت مى كند و هر هفته پنج شنبه به قم مى آيد و جمعه بر مى گردد حكم نماز و روزه او تا پايان خدمت سربازى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر در تهران ده روز قصد اقامت نكند; مسافر است و نمى تواند روزه بگيرد، همچنين نماز

را بايد شكسته بخواند.

س260_ اينجانب پيمانكار ساختمانى هستم كه كارم در قم و شهرستان ها است و محل زندگيم در قم است. در حال حاضر دو ماه قبل از ماه رمضان در شهرستان ورامين و كاشان و شهريار كار مى كنم كه در هفته دو يا چند روز به كارها سر مى زنم ولى مدت كارم در شهرستان چند ماه يا چند سال طول مى كشد از محضر مبارك جنابعالى در مورد نماز و روزه ام سئوالى داشتم آيا مى توانم نماز و روزه را تمام بگيرم؟

ج _ باسمه تعالى; در قم، نماز تمام است و روزه را بايد بگيريد و در محل كار نماز شكسته است اما روزه، چنانچه بعد از ظهر از قم حركت كرديد روزه آن روز را بگيريد و از آن محل هم اگر صبح حركت كرديد مى توانيد بدون قصد روزه امساك كنيد و به قم كه رسيديد، قبل از ظهر قصد روزه كنيد و اگر بعد از ظهر به قم رسيديد يا قبل از ظهر از قم حركت كرديد نمى توانيد روزه بگيريد.

س261_ زن در مسافرت همراه شوهرش، درباره قصر و اتمام نمازهايش آيا تابع شوهر است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير تابع نيست. مگر آنكه بداند كه شوهرش قصد اقامه كرده و او هم چون از او جدا نمى شود در اين صورت قهراً قصد اقامه مى كند و نمازش را تمام مى خواند.

س262_ در صورت متابعت اگر در مسافرت به خانه پدر زن برسند آنجا هم متابعت لازم است يا زن نمازش را تمام بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه اعراض نكرده و آنجا متولد شده; بايد

نماز را تمام بخواند.

س263_ در صورت متابعت كه زن جاهل به مسئله، نمازهايش را تمام خوانده; آيا اعاده لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عالم به اصل حكم باشد; بايد نمازها را اعاده كند.

س264_ آيا مسافر مى تواند نماز قضاى فوت شده خود را در سفر بخواند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مى تواند، ولى بايد قضاى نماز فوت شده در حضر را، اگر در سفر هم مى خواند; تمام بخواند.

س265_ آيا براى طلاب مهاجرى كه از ممالك ديگر براى تحصيل به قم آمده اند، اين شهر حكم وطن را دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مدت اشتغال به تحصيل طولانى باشد مثلا ده سال، حكم وطن را پيدا مى كند و اگر مدت كوتاه است مثلا دو سال در اين صورت حكم وطن را ندارد.

س266_ حائر حسينى در كربلا از كجاست؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از حائر حسينى كه مسافر مختار است نمازش را شكسته يا تمام بخواند عبارت است از تمام حرم كه ابتداى آن رواق هاى اطراف حرم مى باشد.

س267_ نماز دانش آموز يا دانشجويى كه براى تحصيل از شهر خود به شهر ديگرى سفر كرده است و در رفت و آمد مى باشد (هر ده روز يك بار) كامل است يا شكسته؟

ج _ باسمه تعالى; شكسته است. مگر آنكه در محل تحصيل ده روز قصد اقامت نمايد.

س268_ من در تهران زندگى مى كنم و كارم در قزوين است و كرج در بين راه اين دو شهر است اگر موقتاً يك روز به كرج بروم احكام مسافر برقرار است اگر در بين راه به قزوين، يك كارى در كرج

انجام دهم يعنى توقف كنم و بعد به قزوين بروم حكم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در كرج مانند شهرهاى ديگر شما مسافر هستيد و نمازتان شكسته است. روزه هم نمى توانيد بگيريد; مگر اين كه قصد ده روز را داشته باشيد.

س269_ اگر كسى در عالم مكاشفه خود را در سفر ديد مثلا در حرم امام رضا(عليه السلام) يا صورت حرم را در نزد خود مى بيند يا اين كه خودش آنجا مى رود روزه و نماز او شكسته مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; آنچه مسلم است نماز شكسته نمى شود و روزه را هم بايد بگيرد بلى چنانچه با طى الارض برود مسافر است.

س270_ اگر كسى بيشتر سال يا همه سال هفته اى يك يا دو بار مسافرت نمايد آيا شخص مذكور كثير السفر هست يا نه نماز و روزه اش چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; كثير السفر، ميزان نماز تمام نيست; بلكه ميزان آن است كه شغل سفر باشد، مانند راننده ماشين، هواپيما و امثال اين ها. پس در مورد سؤال نماز قصر است و روزه نمى تواند بگيرد.

س271_ آيا سفر براى شكار لهوى سفر معصيت مى باشد و غير از غنا و استعمال آلات لهو آيا مطلق كارهاى لهوى حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; سفر براى شكار به قصد لهو حرام نيست ولو نماز بايد به واسطه دليل مخصوص تمام خوانده شود هم چنين، كارهاى ديگر لهوى هم حرام نيست; مگر غنا، كه دليل مخصوص بر حرمت دارد.

س272_ روحانى مسجد آماده نماز جماعت است اگر كسى به گفته ديگران در عدالت و سواد و غيره امام شك داشته باشد آيا

مى تواند در همان وقت نمازش را فرادى بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; فرادى خواندن به طورى كه اهانت نباشد اشكال ندارد.

س273_ زمانى كه در مسجد روحانى نيست آيا مى شود به فردى كه ظاهر الصلاح و باتقوى است اقتداء كرد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، بسيار كار خوب و پسنديده اى است.

نماز جماعت

س274_ اگر در نماز جماعت مأموم جهلا به حكم و يا اشتباهاً از صف جماعت فاصله داشته و يا بعداً ارتباط قطع شده چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س275_ آيا امام جماعت مى تواند نماز خود را براى مأمومين به شكل بهتر و جذاب تر بخواند تا مردم نسبت به اسلام خوشبين باشند و آيا ريا كردن به نفع پيشبرد اسلام جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر نيت خوب شرعى دارد; ريا نيست و اشكال ندارد.

س276_ اگر امام جماعت در حال خم شدن به طرف ركوع است آيا مى توان در آن حال اقتداء كرد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند اقتداء كند.

س277_ در نماز جماعت بعد از نيت و تكبيرة الاحرام مى شود قصد فرادى كرد؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س278_ اقامه نماز جماعت ترسو و غير روحانى كه داراى شرائط ديگر باشد چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; در نماز جماعت شرط نيست كه امام روحانى باشد و يا ترسو نباشد.

س279_ اگر امام جماعت فاسق و از بدعت گران تجليل مى كند نماز خواندن به صورت فرادى يا رفتن به اين مسجد چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با او نمى توان نماز خواند و فرادى خواندن بى اشكال است.

س280_ آيا در نماز جماعت شناختن امام جماعت لازم است يا خير؟

ج

_ باسمه تعالى; در صورت اطمينان به عدالت لازم نيست.

س281_ اقتداء كردن شيعه به سنى در حالت خارج از تقيه چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; اقتداء صحيح نيست، ولى صورت اقتداء خوب است.

س282_ امام جماعتى كه مقلد مرجعى است كه غسل جمعه را مكفى از جنابت مى داند آيا ديگران كه مجزى نمى دانند اجتهاداً يا تقليداً مى توانند به او اقتداء كنند؟

ج _ باسمه تعالى; در خصوص نمازى كه با غسل جمعه مى خواند خير.

س283_ در مساجدى كه امام جماعت از طرف دولت تعيين مى شود نماز خواندن چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عدالت او را احراز كنيد; اشكال ندارد. ميزان عدالت امام است.

س284_ در نماز جماعتى كه در مسجد اقامه مى شود بعد از نماز شعار مى دهند آيا نماز خواندن در اينگونه مساجد جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شعار خلاف دستورات اسلام باشد شركت نكنيد.

س285_ اقامه نماز فرادى در هنگام تشكيل نماز جماعت چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر تفسيق امام نباشد; اشكال ندارد.

س286_ امامت غير روحانى در نماز جماعت چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س287_ اگر امام جماعتى گناه كبيره انجام داد آيا از امامت ساقط است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى ساقط است.

س288_ آيا عدم رضايت شخص واجد شرائط امامت جماعت در اقتداء كردن به او مى تواند باعث عدم جواز در اقتداء به او شود؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

س289_ اگر كسى نماز خودش را با سختى مى خواند و براى قيام و ركوع و سجود با مشكل روبه رو است با اقامه نماز به صورت جماعت آيا مى تواند انجام وظيفه كند

و نمازهاى خودش را با اشاره انجام دهد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قيام، ركوع و سجود را انجام بدهد هرچند با سختى باشد اشكال ندارد. اگر مشكلات به نحوى است كه مثلا براى ركوع يا سجود، ايماء مى كند و يا عوض قيام، قاعداً نماز مى خواند; جماعت اشكال دارد و جايز نيست.

س290_ شخصى در منزل خود نمازهاى يوميه را با جماعت انجام مى دهد يعنى پدر كه نماز مى خواند همسر و فرزندانش به او اقتدا مى كنند آيا اين شخص و فرزندان او اگر اجير شوند و نمازهاى فوت شده را با اجرت انجام دهند مى توانند با جماعت انجام دهند يا خير با توجه به اين كه شرط نشده كه حتماً فرادى نمازها را به جا آورند؟ و همچنين اگر هر كدام براى شخصى معين اجير باشند مثلا پدر اجير زيد و فرزندش اجير عمرو گرديده آيا مى توانند با جماعت انجام وظيفه نمايند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه نمازى كه پدر مى خواند نماز يوميه خودش باشد يا از طرف كسى كه نماز قضاء مى خواند; مسلماً به عهده او بوده است و نماز احتياطى نباشد; اشكالى ندارد و الا جماعت صحيح نيست.

س291_ اگر در بين يكى از صف هاى نماز جماعت، بچه مميزى كه معلوم نيست نماز او صحيح است وجود داشته باشد نماز جماعت افراد صف مزبور چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س292_ در صلاة جماعت امام در ركعت آخر صلاة ظهر يك سجده به جا نمى آورد در حالى كه يقين دارد كه به جا آورده است و مأمومين هم بنا بر جهل به حكم

چيزى نگفته اند و به عمل امام عمل كرده اند در حالى كه مى دانستند يك سجده انجام نشده و بعداً به اطلاع امام رسانده اند، لطفاً حكم مورد نظر را عنايت فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز امام صحيح است اگر بعد بفهمد بايد قضاى سجده را بعد از نماز به جا آورد. مأمومين نيز اگر به وظيفه خود عمل كنند و سجده به جا آورند; نماز آن ها نيز صحيح است.

س293_ اگر در بين يكى از صف هاى نماز جماعت، فرد نجسى يا فردى كه نيّت فرادى كرده است نماز مى خواند، نماز ساير افراد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بى اشكال است.

س294_ اگر در بين صف هاى نماز جماعت، يك متر يا بيش تر از يك متر فاصله افتاده باشد نماز جماعت چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نبايد بيش تر از يك متر فاصله باشد.

س295_ آيا در امام جماعت نماز ميت شرايط مسأله 1454 رساله عمليه شما معتبر است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; غير از عدالت، بقيه شرايط معتبر است.

س296_ شخصى دو ركعت اول نماز خويش را به جماعت مى خواند و بعد از اتمام نماز امام جماعت، دو ركعت باقى مانده را فرادى مى خواند آيا ديگران مى توانند به اين شخص اقتدا كنند در حالى كه خودش مباشر به خواندن حمد و سوره نبود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى توانند.

س297_ اگر امام و مأموم در قصر و اتمام اختلاف داشته باشند هر كدام به حسب فتواى مجتهد خود، آيا مى توانند به يكديگر اقتدا كنند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى توانند.

س298_ اگر كسى يك يا چند انگشت دست

او قطع شده جايز است امام جماعت شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است ولى خلاف احتياط است.

س299_ اگر امام جماعت مقدارى از سوره را فراموش كرد و به ركوع رفت اگر مأموم بقيه سوره را بخواند فرادى مى شود يا اگر مأموم هم فراموش كرده ولى سوره ديگرى به عوض آن بخواند فرادى مى شود يا نماز جماعت درست است؟

ج _ باسمه تعالى; جماعت درست است و خواندن بقيه سوره لازم نيست.

س300_ آيا آيه (فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله) از سنن صلاة است و يا از قرائت قرآن مجيد است و اگر مأموم در نماز جماعت به امام اقتداء كند اين مسئله از او ساقط مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً از سنن هردو است به هر تقدير از مأموم ساقط است.

س301_ زمانى كه روحانى مسجد نماز جماعت را اقامه مى كند آيا اگر انسان به گفته ديگران در عدالت يا كم سوادى يا ساير مسائل امام جماعت شك كند مى تواند در آن هنگام نمازش را فرادى بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; شرط صحت جماعت، عدالت امام است و سواد در آن دخيل نيست; ولى بايد عدالت در اقتداء احراز بشود و در فرادى خواندن اگر اهانت نباشد اشكال ندارد.

س302_ آيا اقتدا كردن به امام حاضر بدون شناخت اسم و رؤيت چهره او جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مى داند عادل است اشكال ندارد.

س303_ در موقع برگزارى نماز جماعت در مسجد شخص يا اشخاصى نمازشان را براى تضعيف يا تفسيق امام جماعت فرادى مى خوانند اين عمل چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر امام متجاهر به فسق

نيست حتى اگر بدانند كه فاسق است، جايز نيست.

س304_ آيا گرفتن اجرت براى امام جماعت به عنوان اياب و ذهاب يا حق الزحمة يا به عنوان نفس حضور در موقع معين در مكان نماز، جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز و حلال است ولى نبايد براى امامت پول بگيرد.

س305_ در نماز جماعت كسى اقتدايش باطل بوده و ندانسته و قرائت حمد و سوره را ترك كرده حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; نماز صحيح است.

س306_ در جائى كه چندين مسجد وجود دارد خواندن نماز جماعت در حسينيه چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س307_ مأموم جلوتر از امام به ركوع و يا سجود برود نماز جماعت او باطل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; باطل نمى شود.

س308_ اگر زودتر از امام از سجده بلند شود و نتواند دوباره برگردد و با امام بلند شود مى تواند تشهد بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند.

س309_ اگر امام جماعت يك وجب در حال نماز جاى نمازش بلندتر از مأموم باشد نماز مأموم باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر بلندى انحدارى نباشد; باطل است. بلندى بايد كمتر از يك وجب باشد.

س310_ در جماعت افرادى با اتصال صفوف آن ها در صورتى كه اذكار آن ها صحيح نيست و غلط دارند وجود دارند، آيا اقتدا با اين صورت جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; مادامى كه به بطلان نماز آن ها يقين نداريد; اشكال ندارد و اقتداء جايز است.

س311_ مسجدى متولى شرعى دارد كه تمام اختيارات مسجد حتى تعيين امام جماعت، به عهده اوست حال كسى بدون اجازه متولى نماز جماعت بخواند حكم نماز امام و مأموم چگونه

است؟

ج _ باسمه تعالى; به نهى متولى، احوط عدم تصدى است ولى با عدم نهى، اشكال ندارد.

نماز جمعه

س312_ خواندن خطبه هاى نماز جمعه قبل از زوال چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س313_ آيا مى توان به امام جمعه اى كه نماز جمعه را مكفى از نماز ظهر مى داند اقتدا كرد؟

ج _ باسمه تعالى; در غير نماز عصر آن روز بلى.

س314_ در مسجدى نماز جمعه اقامه مى شود و در فاصله كمتر از فرسخ مسجدى ديگر احداث كنند كدام نماز جمعه درست است. مسجد دوم راهى 5/4 فاصله و راهى 15 كيلومتر فاصله با مسجد اولى دارد كدام راه ملاك است؟

ج _ باسمه تعالى; احداث مسجدى بعد از احداث مسجد ديگر، در اين حكم فرقى ندارد.

س315_ آيا اگر خطبه هاى نماز جمعه را قبل از اذان شروع كنند اشكال دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خطبه هاى نماز جمعه را مى توان قبل از زوال شمس و دخول وقت نماز به جا آورد; ولى چنانچه مقلد من هستيد; در كفايت كردن نماز جمعه از نماز ظهر به مجتهد ديگرى عدول نماييد; چون من احتياط وجوبى را در اكتفا نكردن مى دانم.

س316_ كسى كه در نماز جمعه شركت نمى كند آيا مى تواند به محض دخول وقت نماز ظهر آن را اداء كند يا بايد بعد از نماز جمعه نمازش را اقامه نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چون واجب عينى نيست مى تواند به مجرد دخول وقت، نماز ظهر را بخواند.

س317_ خواندن نماز جمعه در زمان غيبت امام(عليه السلام) در چه صورتى جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه كسى بخواند; احتياطاً; نماز ظهر را

هم بخواند.

س318_ آيا امام جمعه علاوه بر شرط هاى امام جماعت شرط ديگرى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; به نظر حقير شروطى دارد.

س319_ آيا مى شود بر امام جمعه اى كه نماز جمعه را مكفى از ظهر مى داند اقتداء كنيم؟

ج _ باسمه تعالى; در غير نماز عصر آن روز مى شود.

س320_ آيا نماز جمعه مكفى از نماز ظهر است يا خير و آيا قبل از ظهر مى توان خطبه ها را شروع كرد؟

ج _ باسمه تعالى; نماز جمعه; بنابر احتياط لزومى مكفى نيست.

س321_ ملاك عدالت در امام جمعه چيست؟ اگر يك گناه از او صادر شود مى توان به او اقتداء كرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اگر يك گناه عمدى باشد; موجب سقوط عدالت مى شود و نمى توان اقتداء كرد.

نماز مستحبى

س322_ در نماز مستحبى كه به وسيله نذر واجب شده زيان شدن ركن موجب بطلان است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير موجب بطلان نيست.

س323_ در نمازهاى مستحبى مثل نماز غفيله كه بعد از حمد به جاى سوره آيه خوانده مى شود آيا در اوّل آيه بسم الله گفتن جايز است يا نه؟ و اگر جايز نيست كسى كه تا به حال از روى ندانستن مسئله بسم الله گفته نمازهايى كه خوانده چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بسم الله ندارد ولى چون خود بسم الله آيه قرآن است و به قصد قرآن بودن عيبى ندارد.

س324_ نافله صبح را چقدر قبل از طلوع فجر مى توان خواند؟

ج _ باسمه تعالى; اگر نماز شب مى خواند; بعد از تمام شدن نماز شب مى تواند بخواند و اگر نمى خواند از اول سدس آخر شب

مى تواند بخواند.

شك در نماز

س325_ اگر در شك در وضوء در وسط نماز عارض شود ادامه دهد بعد يقين حاصل شود كه وضوء گرفته مسئله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شك در اثناء نماز باشد مبنى بر اين كه وضو گرفته يا نه، نماز باطل است ولى اگر در وضوئى كه گرفته شك كند كه صحيح بوده يا نه، يا شك كند مبطل پيدا شده است يا نه، نماز صحيح است و نبايد آن را باطل كند.

س326_ كسى كه در نماز زياد شك بكند آيا عمل را براى خدا به جا مى آورد يا نه، چگونه وسوسه را علاج نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد به آن چه در روايت وارد شده كه _ اعتناء نكردن به شك است _ عمل نمايد.

س327_ در نماز بين دو و چهار در حال قيام شك كند بنابر چهار بگذارد يا نماز باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; باطل است.

س328_ اگر در نماز چهار ركعتى در سجده دوم شك در سه ركعت و چهار ركعت باشد حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بايد بنا را بر چهار بگذارد و پس از سلام نماز احتياطاً به دستورى كه در توضيح المسائل آمده است عمل كند.

س329_ اگر كسى محدث بوده و غافل شد و بعد از نماز شك كرد كه قبل از نماز وضو گرفته بود يا نه آيا قاعده فراغ جارى است. و اگر در حال نماز شك كرد آيا باز هم قاعده فراغ جارى است و حاكم بر استصحاب حدث مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; در اثناء نماز، قاعده فراغ براى اجزاء باقى مانده و از اجزاء نماز به درد نمى

خورد. بنابراين جارى نيست و نماز باطل است. ولى در صورت شك بعد از فراغ جارى است و نماز صحيح است.

س330_ كسى در ميان نماز شك در داشتن وضو كند وظيفه اش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر در اصل وضو گرفتن شك كند; نمازش باطل است و اگر در صحت آن شك كند; هم وضوى او صحيح است و هم نمازش صحيح است.

س331_ اگر انسان در نماز شك كند ستر عورت كرده يا نه يا ستر عورت با چيزهايى كه جايز است انجام داده يا نه چه وظيفه اى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بعد از نماز يا در حال نماز ولو نسبت به اجزاء گذشته شك كند نماز صحيح است. ولى چنانچه در وسط نماز شك كند و حال فعلى او هم معلوم نباشد; نماز باطل است.

مبطلات نماز

س332_ گريه كردن براى ائمه عليهم السلام يا به عشق آن بزرگواران، در نماز واجب و مستحب چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; گريه براى غير امور دنيوى مبطل نماز نيست.

س333_ اگر در بيرون از محل نماز گزار غنا استعمال شود و بشنود آيا مبطل نماز هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; نماز باطل نمى شود ولى اگر راهى براى عدم استماع ندارد; جايز است نماز را باطل كند و از آن محل دور شود.

اعتكاف

س334_ در مسجد متروك كه اقامه ى نماز جماعت نمى شود آيا اعتكاف برقرار مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س335_ از شرايط اعتكاف روزه داشتن است آيا با روزه واجب اعتكاف صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; از شرايط اعتكاف روزه است; ولى مى توان با روزه واجب

يا غير واجب اعتكاف نمود.

س336_ اعتكاف براى زنان چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

احكام مسجد

س337_ آيا جايز است حسينيه كوچك را به عنوان عدم استفاده و تبديل به احسن بفروشند و در زمين و ساختمان حسينيه بزرگ خرج نمايند؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه از حالت انتفاع افتاده و به آن هدفى كه تأسيس شده قابل استفاده نباشد مى توانند بفروشند و پولش را خرج حسينيه بزرگ بنمايند.

س338_ مدتى قبل مقدارى پول به نيت جشن و سرور و چراغانى در تولد آقا امام زمان عج الله فرجه جمع آورى شده است و وسائلى به همين جهت خريدارى شده و استفاده شده با توجه به اين كه مسجد احتياج مبرم به بازسازى دارد آيا مى شود اين وسائل را بفروش رساند و براى مسجد خرج كرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مردم پول را براى چراغانى داده اند نمى توان در كار ديگر صرف نمود و اگر براى مطلق كار خير داده باشند; مانعى ندارد در مورد سؤال شده صرف شود.

س339_ آيا از سهم مبارك امام(عليه السلام) مى توان به تعمير مسجد كمك نمود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه مورد احتياج باشد و متبرعى و زكات دهنده نباشد مى توانند با اجازه مجتهد يا فرد مأذون از طرف او، كمك كنند.

س340_ مسجدى است كه سالانه مردم به عنوان نذرى وسايل و پول به اين مسجد مى دهند كه گاهى وسايل اضافه از مصرف مى ماند مثلا صدها دست استكان و نعلبكى هر ساله بلامصرف مى مانند و يا فرشهايش كه از پول ها خريدارى مى شود كهنه شده و مورد استفاده قرار

نمى گيرد آيا هيئت امناى مسجد مى تواند وسايل و فرش هاى بلا استفاده و اضافى را فروخته، تبديل به احسن كنند و يا وسايل ديگرى كه لازم هست براى مسجد بخرند؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س341_ آيا زينت مساجد و حسينيه ها جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست.

س342_ مسجدى متروكه و قديمى هست مى خواهيم تعمير و بزرگش كنيم اجازه مى فرماييد از سهم امام(عليه السلام) خرج شود؟

ج _ باسمه تعالى; اهالى محترم منطقه و ساير آقايان حفظهم الله كه ارتباط با آن منطقه دارند چنانچه از بابت سهم مبارك امام ارواحنافداه، براى مسجد فوق الذكر بپردازند مجازند و مأجور خواهند بود.

س343_ در منطقه ما يك مسجد قديمى هست براى تعمير اين مسجد نياز به كمك مردم است لذا تقاضا مى كنيم مال امام(عليه السلام) را اجازه بفرماييد غير اهالى آن منطقه هم بپردازند؟

ج _ باسمه تعالى; اجازه مى دهم هر مقدار مال لازم باشد از مال امام ارواحنافداه مصرف شود.

س344_ شخصى از يك نفر دو شاخه تيرآهنى خريده براى ساختمان مصرف كرده بعد از يك سال كشف شد از يك غسالخانه خرابه دزديده و دزد هم متوارى است و خانه را هم نمى تواند خراب كند و زندگى كردن در آن خانه مشكل است و ضمناً يك مسجدى در آن روستا احتياج به تعمير دارد آيا مى تواند قيمت آن را براى تعمير مسجد بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه نمى شود از تيرها در آن غسالخانه استفاده نمود مجازيد قيمت آن ها را در مسجد خرج كنيد و زندگى كردن در آن خانه جايز است. در صورتى كه آن غسالخانه لازم است

تجديد بناشود; خود پول را در تعمير غسالخانه و نه مسجد صرف كنيد باز هم تصرف در خانه جايز است.

س345_ اموالى كه در حسينيه و مسجدها وجود دارد و اين اموال به دست يك آدم عادى و غير روحانى مى باشد آيا اين شخص حق تصرف و حق فروش اين اموال را براى خود اين حسينيه و مسجد دارد آيا اين شخص متولى اين اموال هست؟

ج _ باسمه تعالى; حق ندارد مگر با اجازه مجتهد جامع الشرايط.

س346_ اهل كتاب يهودى و يا مسيحى مسجدى ساخته نماز خواندن مسلمان در آن چطور است و آيا احكام مسجد در آن جارى مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است و احكام مسجد هم، مترتب مى شود.

س347_ كتابى را به مسجد و يا شخصى جهت استفاده عموم و شخص اهدا مى نمايد (از هر كتابى چند عدد) آيا مى توان اين كتب را در صورت نياز نبودن به نفع مخارج مسجد فروخت يا با كتب ديگرى كه نياز مى باشد عوض نمود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى. در صورتى مى توان فروخت كه از حيّز انتفاع خارج شده باشد. والا خير.

س348_ بعضى از مساجد پس از اقامه نماز جماعت درش بسته مى شود آيا اشØǙĠشرعى ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; موقوفه تابع كيفيت وقف است. چنانچه وقف به اين نحو است كه در آن مسجد هم نماز جماعت و هم نماز فرادى در تمام وقت خوانده شود جايز نيست.

س349_ زمينى را كه وقف مسجد كردند زمين مورد وقف واقع شده مسجد احتياج به آشپزخانه دارد آيا از آن زمين آشپزخانه وتوالت مى شود درست كرد؟

ج _ باسمه تعالى;

چنانچه زمين به عنوان مسجد بودن وقف نشده باشد و براى مصالح مسجد وقف شده باشد مى شود آن توالت درست نمود والله العالم.

س350_ شخصى رباخوار مسجدى ساخته است نماز و عبادت در آن چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س351_ آيا شرعاً فاضلاب و دستشويى هاى مسجد كه از جاهاى ديگر امكان تخليه و انتقال ندارد براى آن كه اصلا خاك مسجد به عنوان هتك حرمت متنجس نشود و به وسيله لوله هاى پوليكا و آهن از ته زير خاك مسجد به جاى ديگر انتقال داده شود جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است و اشكال ندارد.

س352_ در يك محله مسجدى مى باشد و براى اين مسجد مردم محله پول جمع مى كنند و بعد براى مسجد بلندگو يا ظرف هاى لازم را مى خرند و وقف آن مسجد مى كنند و بعد مردم اختلاف مى كنند آيا حق رجوع به آن اموال خريدارى شده دارند يا نه؟ آيا مى توانند اين اموال را به فروش برسانند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حق رجوع ندارند; مگر آن كه اختلاف شديد باشد و موجب ضرر جامعه شود; در اين صورت با اجازه حاكم شرع فروخته مى شود.

س353_ در جنب مسجد قطعه زمينى بود صاحب آن زمين را به مسجد وقف نموده و بعد از آن فوت كرده و از طرفى مسجد به آشپزخانه و وضوخانه احتياج دارد آيا مى شود از آن زمين كه فعلا بلا مصرف مانده در اين مورد استفاده نمود يا خير لطفاً در اين مورد ما را راهنمايى فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; مى توانيد براى آشپزخانه و وضوخانه همان

مسجد از آن زمين استفاده نماييد و الله العالم.

س354_ شخصى زمينى را براى حسينيه وقف نموده است و زير زمين آن را تا كف كوچه ساخته و سقف نزده است و چون ساختن حسينيه چند دستگى بين مردم ايجاد كرده و موجب آشوب و بلوا مى شود و مردم گفته اند با وجود چهار مسجد ما احتياجى به حسينيه نداريم كه در مساجد بسته شود لذا واقف اجازه ساخت كتابخانه داد ولى باز مردم اقدام نكردند چون نظرشان اين بوده كه آنجا را بفروشند و خرج مسجد جامع كنند.

س355_ 1: الان اين زمين بدون تكليف مانده است و در معرض فساد و خرابى مى باشد آيا واقعاً مى تواند آن را از وقف در بياورد و مال شخصى مجدداً قرار دهد؟

س356_ 2: آيا واقف مى تواند آن را بفروشد يا اجازه فروش دهد تا در تعمير مسجد جامع خرج شود؟

ج _ باسمه تعالى; با اجازه حاكم شرع مى توانند آنجا را بفروشند و خرج تعمير بنمايند. ولى نمى توانند آن را بفروشند و جزء اموال شخصى واقف قرار دهند.

س357_ در سال هاى 1362 و 1363 مسجد جامع روستاى وادقان از نظر استحكام و وسعت دچار مشكل شده بود كه پس از جلسات و بحث هاى زياد بر آن شديم كه چند منزل اطرف مسجد قديم را خريدارى و پس از تخريب مسجد به آن اضافه نماييم در اين ميان بهايى بودن يكى از صاحب خانه ها و اضافه شدن يك كوچه به عرض يك و نيم متر كه مابين مسجد قديم و ساختمان هاى خريدارى شده قرار داشت محل بحث گرديده است و ما با

اطلاع اهالى و رضايت آن ها، آن كوچه، را نيز به مسجد ملحق كرديم. حال پس از گذشت 15 سال كه مسجدى بزرگ و مناسب در شأن مسجد جامع ساخته ايم، عدّه اى كه تعدادشان به تعداد انگشتان دست نمى رسد ايجاد شبهه كرده اند كه اين مسجد خانه بهايى دارد و كوچه عمومى و چون در زمان ساخت مسجد شخصى از بام آن افتاده و مرحوم شده مى گويند نماز در اين مسجد درست نيست، اضافه مى كنيم كه به دليل استفاده از كوچه ميانى مسجد كه كروكى آن را به پيوست محضرتان ارائه مى دهيم كوچه هاى اطراف مسجد را گسترش داده ايم و هيچ مشكلى براى رفت و آمد مردم ايجاد نشده است. در ضمن همان افراد يك مكان به نام مهديه بنا كرده اند كه شديداً در روستا ايجاد اختلاف نموده، به طورى كه برادر با برادر، خواهر با خواهر، زن با شوهر، پسر با پدر با هم اختلاف دارند. خواهشمنديم لطف فرموده حكم اسلامى را نسبت به اين مسجد و نماز و مجالس در آن بذل عنايت نماييد.

ج _ باسمه تعالى; با اين خصوصيات كه نوشته شده است و مسجد، با اين گونه كه ساخته شده است; هيچ اشكالى ندارد. نماز در آن صحيح و تشكيل مجالس مذهبى بى اشكال است و متصديان ساختن مسجد مأجور خواهند بود.

س358_ اگر دو مسجد چسبيده به هم بنا كنند يكى تابستانى و ديگرى زمستانى و مسجد زمستانى به علت كوچك بودن در مواقع ضرورى از جمله ماه محرم جوابگوى مردم نباشد آيا مى توانند از مسجد تابستانى داخل مسجد زمستانى كنند و ديوار

را عقب بكشند؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س359_ اگر مسجدى در مسير خيابان واقع شود چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; قرار دادن مسجد در مسير خيابان جايز نيست. ولى اگر كسى اين كار را كرد; رفتن از آنجا اشكال ندارد و تنجيس آن نيز حرام نيست.

س360_ اگر مسجد درى داشته باشد كه مردم از آن رفت و آمد مى كنند و در مواقعى مثل ماه محرم كه خانم ها نيز مسجد مى روند نياز به درب ديگرى هم باشد آيا مى توانند درب ديگرى از يك طرف مسجد باز كنند تا در مواقع ضرورى از آن استفاده كنند و بعد از رفع نياز از همان درب اول رفت و آمد كنند؟ تغيير جاى درب اول مسجد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س361_ اگر مسجد نياز به آبدارخانه داشته باشد و آشپزخانه مسجد كوچك باشد آيا مى توانند از خود مسجد آبدارخانه را جدا كرده و آشپزخانه را بزرگ كنند به شرطى كه هيچ راهى از بيرون براى درست كردن آبدارخانه و آشپزخانه وجود نداشته باشد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه شرايط مسجد مانند ازاله نجاست، عدم دخول حائض و جنب و... را رعايت بنمايند و مزاحم نمازگزاران نباشد اشكال ندارد.

س362_ اگر مسجدى چند متر بالاتر از زمين واقع شده باشد و زيرزمين هم نداشته باشد آيا مى توانند زير مسجد را مغازه درست كنند و بفروشند يا اجاره دهند و خرج مسجد كنند؟

ج _ باسمه تعالى; با مراعات شرايط مسجد اشكال ندارد.

س363_ اگر مسجد فرش يا لوازم ديگرى زياد داشته باشد آيا در صورت نياز داشتن مساجد ديگر مى توانند به

مستحق بدهند؟

ج _ باسمه تعالى; آن اجناس را بفروشند و در درجه اول خرج خود آن مسجد كنند حتى به امام مسجد و خادم و غيره از آن پول بدهند و بعد از آن در مسجد ديگر مصرف كنند.

س364_ ايجاد شبستان در مسجدى كه شبستان ندارد چه صورت دارد (مخصوصاً طرف قبله)؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

احكام روزه

س365_ روزه احتياطى را بعد از ظهر خوردن جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه احتياط واجبى است نه نيابتى و قضاى روزه خودش مى باشد، احتياط واجب است كه نخورد.

س366_ اگر كسى روزه گرفته باشد ولى بدون تصور وجوب آيا مجزى است؟

ج _ باسمه تعالى; مجزى است.

س367_ زن مى تواند در ماه مبارك رمضان جهت جلوگيرى از عادت ماهانه از قرص استفاده كند تا روزه بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى تواند و مانعى ندارد.

س368_ تعيين شب ليلة القدر جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه حجت شرعيه باشد جايز است. ولى من نتوانسته ام چنين حجتى بيابم.

س369_ طلوع فجر صادق را در ماه مبارك رمضان كه لازم الامساك است و براى روزه و خواندن نماز صبح به چه طريق بشناسيم؟

ج _ باسمه تعالى; بايد اطمينان پيدا شود و كافى است با اخبار اهل خبره باشد.

س370_ با توجه به اين كه بعضى از مراجع مى گويند لازم است دختران قبل از 13 سالگى روزه بگيرند نظر جنابعالى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; دختر با تمام شدن 9 سال مانند ساير مكلفين مكلف مى شود و چنانچه بقيه شرايط موجود باشد بايد روزه بگيرد.

س371_ اگر كسى نيت قضاى روزه رمضان كرد و بعد از طلوع فجر بيدار شد و

خود را جنب يافت و معلوم شد كه قبل از فجر محتلم شده آيا مى تواند روزه بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; روزه آن روز باطل است.

س372_ آيا فاقد الطهورين (جنب و حائض و نفاس) در ماه رمضان روزه اش صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است.

س373_ اگر مكلف به جاى نيّت اداء واجب، نيّت قضا نمايد اين مطلب در ماه رمضان چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; قضا واقع نمى شود; بلكه اداء حساب مى شود.

س374_ اگر كسى پانزده شعبان سفر كند و 18 روز سفر او طول بكشد به قصد اقامت آيا سه روز اوّل ماه رمضان را كه جزو هيجده روز است بايد روزه بگيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بايد روزه بگيرد.

س375_ افطار روزه استيجارى قبل يا بعد از ظهر چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; افطار قبل از ظهر در صورت عدم تضييق وقت جايز است ولى بعد از ظهر جايز نيست.

س376_ اگر رويت ماه شوال مشكوك باشد روزه گرفتن چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; واجب است روزه بگيرد زيرا امام(عليه السلام) مى فرمايد صم للرؤية و افطر للرؤية.

س377_ آيا اجيرى كه روزه مى گيرد يك ماه را پى در پى بگيرد يا پى در پى نباشد اشكال ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; پى در پى بودن شرط نيست.

س378_ شخصى در شهرى سربازى مى كرد بعد از ترخيص، موعدى را كه براى تحويل كارت پايان خدمت به مشاراليه داده بودند ماه رمضان بود و ايشان براى دريافت كارت به همان شهرى كه خدمت سربازى انجام مى داد در ماه رمضان مجبوراً سفر كرد روزه وى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه

تعالى; بايد افطار كند.

س379_ من ساكن تهرانم شرايط كارى طورى است كه مجبورم اول هر هفته به قزوين بروم و هفته اى يك يا دو بار وسط يا آخر هفته به تهران مى آيم حكم روزه من چيست آيا شرائط روزه مسافر بر من واجب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بنا داريد سال هاى متمادى، در طول هفته چند روز قزوين را محل زندگى قرار دهيد; قزوين وطن دوم شماست. هم در آنجا و هم در تهران، مادامى كه از تهران اعراض ننموده ايد نماز را تمام بخوانيد و روزه هم بگيريد.

مبطلات روزه

س380_ آيا اسپرى براى تنگى نفس روزه را باطل مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; اسپرى ظاهراً از راه تنفس داخل مى شود و نه از راه معده، بنابراين مبطل روزه نيست.

س381_ اگر روزه دارى در ماه رمضان به وسيله ظالمى به قهر و زور افطار كند، آيا روزه اش باطل مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; باطل نيست.

س382_ آيا تنقيه در قُبل زن در ماه رمضان براى مداوا مبطل روزه است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; موجب بطلان نيست و باطل نمى شود.

س383_ حكم ساعت شرعى براى افطار و سحرى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; آنچه تقويم ها نوشته اند و در روزنامه ها هر شب نوشته مى شود و راديو هم اعلام مى كند به واقع نزديك است. من خودم چند دقيقه قبل از اذان امساك مى كنم و نماز صبح را يك ربع بعد از اذان مى خوانم.

س384_ تزريق آمپول و غرغره كردن در ماه رمضان چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تزريق آمپول غير قوى و يا هر

آمپولى كه به جاى غذا به كار نمى رود; اشكال ندارد.

س385_ كسى كه به سبب ضعف و يا مريضى منى يا بول از او خارج شود در ماه رمضان چه حكمى دارد و آيا روزه اش باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; چون اختيارى نيست; روزه باطل نمى شود.

س386_ كسى كه جاهل به مسئله در رمضان غسل انجام نداده آيا روزه اش باطل و كفاره هم دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر جاهل مقصر نباشد; كفاره بر او نيست.

س387_ اگر جاهل مقصر يا قاصر غسل را ارتماسى انجام داد آيا در ماه رمضان روزه اش باطل است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; باطل نيست.

س388_ كسانى كه مرض سينه تنگى دارند و دارويى به نام گاز سالبوتامول مصرف مى كنند آيا گاز مذكور مبطل روزه هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر از راه معده وارد شود روزه را باطل مى كند.

س389_ بعضى مريض ها هستند كه بايد سر ساعت معيّن قرص مصرف نمايند آيا چنين مريض هايى مى توانند بدون غذا و آب خوردن روزه ماه رمضان تنها قرص را سر ساعت ميل نمايند يا براى روزه اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; روزه با خوردن قرص باطل مى شود.

س390_ خانم هايى كه در ماه رمضان براى بعضى كارهاى زنانه به دكتر مراجعه مى كنند و دكتر وسيله اى براى معاينه داخل فرج خانم ها مى كند آيا اين عمل مبطل وضو و روزه هست يا نه؟ اگر دكتر مرد باشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; مبطل روزه نيست.

كفارات

س391_ بنده به مدت پنج ماه روزه قضا دارم و مدت 6 ماه است به علت بيمارى دارو

مصرف مى كنم لذا نمى توانم قضاى روزه هايم را بگيرم تكليف بنده چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مرضى كه روزه را خورده ايد تا سال بعد دوام داشته باشد; قضاء لازم نيست. فقط براى كفاره هر روز، يك چارك گندم يا نان به فقير بدهيد والا آن هم لازم نيست.

س392_ كسى كه موى زهار او درآمده متوجه بلوغ خود نشود و روزه نگيرد آيا كفاره هم لازم است در صورتى كه چند سال تأخير انداخته؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه مقصر نباشد كفاره واجب نيست.

س393_ زنى كه در ماه مبارك رمضان حيض شد بعد از آن قضاى روزه را مى گيرد كفاره هم دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; كفاره ندارد.

س394_ در كفاره روزه اطعام مسكين يكجا اگر مشكل باشد به سيد يا به فقير دو مرتبه اطعام جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، جايز است.

س395_ دخترى كه بالغ شده و جاهل به مسئله هست روزه بر او واجب شده بعد از علم به مسئله آيا كفاره هم دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مقصر نباشد; كفاره بر او نيست.

س396_ نانى كه براى كفاره به فقير مى دهند بايد خشك باشد يا نان خشك را اگر آب بپاشند و نرم كنند و تا كرده به فقير بدهند اشكال ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست خشك باشد. نهايت اين كه اگر نان تازه و تر است يك مقدار زيادتر از يك مد بدهند.

س397_ كفاره روزه اى كه عمداً خورده شده اگر در بين آن 31 روز اول سفر ضرورى پيش آيد مثلا براى ملاقات پدر يا مادر مريضش به بيمارستان برود

و مسافر شده و روزه اش را بخورد آيا بايد از اول بگيرد يا لازم نيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مريض يا حيض باشد; مانع نيست و لازم نيست از اول گرفته شود ولى سفر مانع است و بايد از اول بگيرد.

س398_ اگر زنى به خاطر مريض بودن نتواند روزه بگيرد و تا رمضان سال آينده مرضش خوب نشود آيا كفاره بر خود زن واجب است يا بايد شوهرش كفاره را بپردازد؟

ج _ باسمه تعالى; كفاره غير عمدى با شوهر است.

س399_ اگر كسى به خاطر مريض بودن نتواند ماه مبارك رمضان را روزه بگيرد و چند ماه بعد از ماه رمضان با همان مرض از دنيا برود آيا دادن كفاره بر ورّاث ميت واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست.

س400_ اگر كسى با اين كه جوان يا نوجوان است به خاطر مرضى كه دارد مثلا مرض صرع نمى تواند روزه بگيرد چند سال است كه مرض مذكور ادامه دارد و معلوم نيست خوب بشود يا نه؟ آيا باز چنين شخصى بايد كفاره بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد روزى يك مدّ طعام كفاره بدهد نه كفاره شصت مسكين.

س401_ بنا به اختلافى كه در ديدن ماه (آخر رمضان) شد; مسئله يوم الشك را نمى دانستم. وظيفه من چيست؟ اگر وظيفه كفاره دادن براى روزه هاى نگرفته باشد با توجه به اين كه 30 روز متوالى نمى توانم روزه بگيرم و درآمدى هم ندارم به 60 فقير طعام بدهم چه كنم؟

ج _ باسمه تعالى; كفاره لازم نيست.

خمس و زكات

س402_ شخصى مبلغى سهم امام(عليه السلام) و سهم سادات بدهكار مى باشد و مى خواهد براى پسرش حياط بخرد _ اگر

حياط بخرد توان پرداخت خمس را ندارد _ در صورت تزاحم كدام مقدم است؟

ج _ باسمه تعالى; پرداخت خمس واجب است قهراً مقدم است ولى مى تواند خمس را دستگردان كند و تدريجاً پرداخت نمايد و خانه را بخرد.

س403_ اگر كسى مدتى از عمر خود را براى مردم سيد معرّفى كرده و بعد از گذشتن سال ها كه معروف به سيد شده پشيمان مى شود و از طرفى اگر سهم سادات گرفته باشد آيا ضامن است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; سهم سادات را گرفته است; در ذمه او مى باشد و ضامن است.

س404_ چند نفر شركتى تأسيس نموده واردات و صادرات دارند جهت تراكم اجناس يك ملكى به منظور انبارى خريده اند آيا مبلغى كه براى اين ملك داده اند خمس واجب است يا مؤنه تحصيل ربح است در نتيجه خمس ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; به هر تقدير خمس آن واجب است چون تحصيل ربح هم خمس دارد.

س405_ كسى كه به خانه احتياج دارد در بين سال از منافع، وسايل ساختمانى خريده ولى اقدام به ساخت خانه ننموده و يا اقدام نموده و در اثناى ساخت حول (سال خمسى) او رسيده آيا به بقيه اجناس خمس لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى لازم است.

س406_ در صورت وجوب خمس استهلاك ابراز و وسايل شركت را مى توان از همين مبلغ كسر و حساب نمود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى توان كسر نمود.

س407_ شركتى هر شش ماه يكبار يا هر سال يكبار سود مى دهد آيا خمس اين سود را بعد از كسر مؤونه سال بدهند كفايت مى كند يا واجب است

هر سال تمامى اساس و اجناس و موجودى شركت را حساب و تخميس نمود؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خمس اساس و اجناس موجودى شركت را در سال اول داده باشند; خمس ندارد. مگر اين كه اجناس، زياد شده و نسبت به آن ها خمس سود، كافى نيست.

س408_ در مسئله 1797 توضيح المسائل فرموده ايد كسى كه از اول تكليف خمس نداده اگر از منافع، مالى بخرد و قيمت آن بالا رود خمس قيمت فعلى آن را بدهد آيا در اين مسئله مابين آن هايى كه عين آن ها باقى است با ديگر اشياء مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; فرقى نيست.

س409_ شخصى در سالل 54 ملكى خريده تا سال 69 مقدار نامعينى خرج گذاشته و مقدارى هم قيمتش افزايش يافته و به بهاى روز آن را فروخته و از بهاى آن، خانه لازم خريده كه محتاج آن بود. حكمش را بيان فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; اگر در اثناء سال خانه را خريده، بر آن مقدار از پول _ يعنى ماليت _ كه سال، گذشته; خمس تعلق مى گيرد و به زايد خمس تعلق نمى گيرد و الا بايد خمس همه مالى را كه خمس نداده، بدهد.

س410_ زنان سيده و غير سيده كه از نظر مخارج زندگى تحت تكفل ازواجشان هستند، آيا مى شود در مخارج شخصى شان به دسته اول سهم سادات و به دومى زكات داد؟

ج _ باسمه تعالى; نمى شود; چون فقير بر آنان صدق نمى كند.

س411_ آيا مراد از سيد در مسائل خمس سيدى است كه منسوب به رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)باشد يا منسوب به هاشم بن عبدمناف باشد؟

ج _

باسمه تعالى; ميزان، نسبت به هاشم است. ولى در اين زمان، اولاد هاشم فقط از طريق عبدالمطلب است.

س412_ افرادى كه از نسل عباس بن عبدالمطلب مى باشند جايز است خمس بگيرند؟

ج _ باسمه تعالى; اگر نسبت ثابت شود بلى جايز است.

س413_ اگر سادات اهل محل نيازمند باشند آيا مى شود سهم سادات را به مراجع و يا جاى ديگر داد؟ و ثانياً با فرض مزبور مى شود مقدارى به سادات موصوف و مقدارى جاى ديگر داد؟

ج _ باسمه تعالى; بله، هيچ كدام اشكالى ندارد.

س414_ سيدى كه سيادتش اشتهار دارد ولو ما از نحوه شجره اش اطلاع دقيق نداريم اگر احياناً از شخصى در حق او جرمى شنيده شود تأديه سهم سادات به ايشان جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است همان اشتهار كافى است.

س415_ اگر كسى از پول خمس نداده خانه مسكونى براى خود بخرد خمس دارد يا نه؟ در وسط سال بخرد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; اگر در وسط سال باشد; خمس ندارد و اگر بعد از سال باشد; خمس آن پول را بايد بدهد نه خانه را.

س416_ كسى كه براى رفتن به محل كارش نياز به ماشين شخصى دارد و با نبودن ماشين شخصى به زحمت مى افتد آيا ماشين مذكور خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چون براى آن كار است خمس دارد.

س417_ اگر كسى بدهكار باشد و طلبكارها به او مهلت بدهند آيا مى تواند تدريجاً پول آنها را پرداخت نموده تا پول آنها را تمام نكرده خمس ندهد؟

ج _ باسمه تعالى; با اجازه حاكم بلى.

س418_ اگر كسى خمس يك جنس را از خود آن جنس پرداخت كند و باقيمانده

جنس قيمتش در وسط سال بالا برود آيا دوباره خمس به آن چيز (مثلا سكه طلا) تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى تعلق مى گيرد.

س419_ اگر كسى سال خمس دادنش باشد آيا مى توان مقدارى به او تخفيف داد؟

ج _ باسمه تعالى; تشخيص دادن مورد تخفيف با مجتهد است.

س420_ خمس را كه دستگردانى مى كنند اگر تا سر سال همه خمس را بدهكار نتواند بپردازد آيا به عنوان بدهى باقيمانده خمس را بايد از كل سرمايه كم كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بايد كم نمود.

س421_ اگر پدرى به فرزندش حياط مسكونى بذل كند و آن حياط مسكونى زياده از شأن نباشد آيا خمس به حياط تعلق مى گيرد يا نه؟ و اگر تعلق مى گيرد كدام يك از پسر و يا پدر خمس را بايد بپردازد؟ ضمناً اثاث منزل اگر زياده از شأن نباشد اگر با پولى كه خمس آن را نداده خريده باشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; حياط و اثاث البيت خمس به آن تعلق نمى گيرد.

س422_ اگر كسى بدون اجازه مجتهد جامع الشرايط مبلغى از خمس را به بيمارستان يا جاى ديگرى كمك كند آيا ذمه وى در آن باره برى مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه به مجتهد بگويد و او امضاء كند; برى مى شود.

س423_ اگر كسى در تنگى معيشت باشد آيا اجازه مى فرماييد كه سهم مبارك امام به ايشان كمك شود اگر اجازه مى فرماييد چه مقدار مى شود كمك كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شخصى است خدمتگذار به دين و يا آن كه قادر بركسب نيست; اجازه مى دهم به

مقدار زندگى عادى، متناسب شأن او به او داده شود.

س424_ اگر كسى ملكى را با قرض بخرد و به علت داشتن قرض مذكور و قرضهاى ديگر موقع سال خمس قيمت زمين مذكور را مطالبه نكند تا اداى قرض حكم وى چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; ملك قرضى خمس ندارد. اگر قرض ها ادا شود و ملك زايد بر مؤونه باشد به آن خمس تعلق مى گيرد.

س425_ خريد زينت آلات زنانه در وسط سال يا با پول خمس نداده اگر وقت زينت كردن زن به آن ها نگذشته باشد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد، چون جزء مؤونه است خمس آن لازم نيست.

س426_ موقع دادن خمس آيا قيمت ابزار كار يا ملك (اعم از زمين، مغازه، ابزار كار) و آذوقه با قيمت آن روز كه مى خواهد خمس بدهد حساب مى شود يا با قيمتى كه خريده است؟

ج _ باسمه تعالى; با قيمت همان روز.

س427_ بچه اى موقع بلوغ از موقع صغير بودنش سرمايه اى جمع كرده مثلا عيدى يا جايزه گرفته اگر با سرمايه مذكور موقع صغيرى كاسبى نكند سرمايه اضافه نشود آيا خمس تعلق مى گيرد و اگر موقع صغيرى كسب كند و سرمايه هم اضافه شود چطور؟

ج _ باسمه تعالى; در هر دو صورت خمس تعلق مى گيرد.

س428_ لوازم خانه از قبيل تلوزيون يخچال و سكه را با سند ازدواج مى دهند اگر لايق به شأن باشد خمس تعلق مى گيرد؟ لايق شأن نباشد چطور؟ (علت خريد اجناس مذكور به علت ارزان بودن قيمت آن است)؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه لايق به شأن يا كمتر باشد خمس ندارد.

س429_ كسى

كه موقع دادن خمس (سر سال خمس) طلبكار است و نمى داند بدهكارها طلبش را مى پردازند يانه در اين صورت خمس طلبش نسبت به آن كسى كه اطمينان دادن طلب را ندارد چيست و نسبت به كسى كه اطمينان دارد طلبش را مى دهد چطور؟ آيا مى تواند طلب را در هر سالى كه دريافت مى كند از درآمد همان سال حساب كند؟

ج _ باسمه تعالى; در هر دو صورت حساب و دستگردان مى كند. و دستگردانى را چنانچه دريافت شد; مى دهد و الا چيزى بر عهده او نيست.

س430_ اگر كسى يك سال ضرر بكند و سرمايه كم شود آيا مى تواند از سود سال بعد جبران سال قبل را كند؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى تواند.

س431_ اگر كسى از اول كارش خمس ندهد و حالا بخواهد خمس بدهد چطور مى شود مال او را مخمس كرد و اگر كسى مدتى خمس بدهد و بعد از مدتى قطع كند دوباره بخواهد خمس بدهد تكليفش در موقعى كه خمس نداده چيست و چطور بايد پول او را مخمس كرد؟

ج _ باسمه تعالى; آن چه موجود دارد; خمس آن گرفته مى شود و زيادى را به هر مقدار احتمال مى دهد دستگردان بنمايد و به حداقل محتمل مصالحه بنمايد.

س432_ نذرى را كه به امام(عليه السلام) يا امامزاده شده يا بعضى ها مبلغى را در نظر گرفته و خود را بيمه امام زمان(عليه السلام) مى كنند آيا چنين پول هايى را مى توان به سيد مستحق داد؟ رد مظالم را چطور؟

ج _ باسمه تعالى; مال نذرى را كه در سؤال ذكر شده است نمى توان به

سيد مستحق داد، ولى رد مظالم را مى توان به سيد داد.

س433_ اگر در وسط سال قناتى كه متعلق به عده اى از كشاورزان مى باشد نياز به تعمير داشته باشد و يكى از شركاء مخارج تعمير را داده و لذا سر سال از نظر سرمايه پيشرفت نكرده وضعيت خمسى او چطور مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مخارج تعمير را مجاناً داده; خمس واجب نيست و اگر به عنوان قرض به بقيه شركا باشد آنچه از سال قبل زيادى است بايد خمسش را بدهد.

س434_ اگر كسى بدهكار باشد و در طول سال مبلغى را براى پرداخت بدهى كنار بگذارد تا جمع كرده به طلبكار بدهد آيا به مبلغ مذكور خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير، تعلق نمى گيرد.

س435_ اگر كسى زمين را براى ساختن خانه مسكونى ضرورى بخرد و چون قادر به درست كردن خانه نمى باشد يك سال از خريد آن زمين بگذرد آيا خمس به زمين مذكور تعلق مى گيرد هم چنين مبلغى از پول زمين را گرو نگه مى دارند تا موقع تنظيم سند به فروشنده بپردازند آيا به مبلغ مذكور خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى تعلق مى گيرد.

س436_ بعضى از اجناس مانند نخود كه قيمتشان به طور سرسام آور بالا و پايين مى شود و اشخاصى كه در چنين كارى هستند مثلا يك سال با پولى كه دارند مى توانند 5 تن نخود بخرند و سال ديگر با همان پول 2 تن نخود مى توانند بخرند آيا موقع حساب ساليانه براى دادن خمس مى توانند به نسبت جنس حساب كنند كه سرمايه پايين آمده يا

نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى توانند چون ميزان، ماليت است.

س437_ اگر كسى سر سال خمسى آذوقه زيادى در خانه داشته باشد و خمس آن را پرداخت كند باقيمانده آذوقه كه خمس آن را داده تا سر سال آينده خمسى تمام نشده باشد آيا به آذوقه مذكور دوباره خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير، تعلق نمى گيرد.

(ت) س438_ اگر كسى مغازه اى بخرد به اين قصد كه در آن جا كسب كند و قصدش بالا رفتن قيمت مغازه نباشد آيا موقع دادن خمس قيمتى را كه داده براى مغازه حساب مى كنند يا قيمت روز را؟

ج _ باسمه تعالى; ميزان قيمت روز است.

س439_ اگر كسى نمى داند ملكى را كه از پدرش به ارث رسيده خمس آن داده شده يا نه و حالا كه مى خواهد خمس بدهد ملك مذكور در دستش بوده و نفروخته است. آيا خمس به ملك مذكور تعلق مى گيرد و اگر تعلق مى گيرد آيا به قيمت روز مى باشد؟ اگر خمس ملك مزبور داده نشده باشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت ندانستن، خمس واجب نيست.

س440_ آيا براى كليه مجالس وعظ و بيان احكام و تفسير قرآن مى شود سهم امام داد؟

ج _ باسمه تعالى; با نظر مجتهد اشكال ندارد.

س441_ اگر كسى از دنيا برود و بچه هايش صغير باشند ارثى كه به بچه ها رسيده آيا مادر بچه ها كه سرپرست بچه ها مى باشد بايد خمس ارث را بدهد يا واجب نيست و درآمدى كه از ارث به دستشان مى آيد خرج زندگيشان مى شود در مسئله اگر ميت اصلا خمس نمى داده و يا

معلوم نيست خمس مى داده يا نه تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; ميت اگر نمى دانند خمس مى داده يا نه باصالة الصحه بنا را بر آن بگذارند كه خمس داده و اگر مى دانند خمس نداده، بايد خمس بدهند، وارث خمس ندارد.

(ت) س442_ اگر كسى موتور آب را چند سال قبل به قيمت روز خريده است و از آن براى آبيارى زراعتش استفاده مى كند حالا كه مى خواهد خمس بدهد قيمت روزى كه خريده بايد حساب كند يا به قيمت روز؟

ج _ باسمه تعالى; به قيمت روز.

س443_ التزام به دروس و تحصيل مراتب عاليه براى كسى كه استعداد دارد و تأمين هم مى شود وجوب عينى دارد يا نه و گرفتن سهم و شهريه به اذن حاكم شرع چه صورت دارد به عنوان اين كه محصل است؟

ج _ باسمه تعالى; واجب كفايى است و گرفتن شهريه و سهم اشكالى ندارد، چون سهم امام _ ارواحنافداه _ اختصاص به فقير ندارد.

س444_ به شخص فقير براى مخارج خود يا براى خريد جهاز دخترش يا براى اداى قرض يا مداواى مريضى جايز است سهم امام داده شود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى توان پرداخت.

س445_ براى كارهاى عمومى: اصلاح جاده ها، آسفالت خيابان، مخارج روشنايى معابر عمومى و خريد آبسردكن و امثال ذلك كه نفع عمومى دارد آيا سهم امام داده مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; براى مصارف فوق، از وجوه بريه ديگر استفاده شود.

س446_ براى چيزهايى كه در معاش زندگى: مغازه، اثاث، ماشين آلات كه در طول چند سال تهيه مى شود خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خمس بر مؤونه كسب، لازم است. و

بر مؤونه زندگى لازم نيست.

س447_ اگر كسى ماشينى داشته باشد كه براى رفتن به كار از آن استفاده نمى كند آيا به ماشين مذكور خمس تعلق مى گيرد واگر براى استفاده كند چطور؟

ج _ باسمه تعالى; اگر براى كار نباشد خمس ندارد و اگر براى كار باشد خمس تعلق مى گيرد.

س448_ براى اهل علمى كه مشغول تدريس و يا تحصيل علوم دينى هستند گفته مى شود فقر شرط نيست براى گرفتن سهم امام(عليه السلام) همين كه براى اسلام نفعى داشته جايز است سهم مبارك امام(عليه السلام) داد آيا اين مطلب درست است؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است.

س449_ مى توان مقدارى از سهم امام يا سهم سادات را به فقيرى جهت سرمايه كسب داد يا بايد به مصرف خود برساند؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد به جهت كسب داده شود.

س450_ آيا سهم امام(عليه السلام) را مى شود به تعمير مساجد و خريد اثاث مسجد: كولر، فرش، سماور، و غيره خرج كرد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه لازم باشد و متبرعى نباشد و از زكات هم نتوان صرف نمود; مانعى ندارد، از سهم امام(عليه السلام) خرج كنند.

س451_ آيا براى تعمير حسينيه و مقابر امامزادگان و علما كه در شهر و روستا مى باشند يا براى خريد زمينى يا بناى حسينيه سهم امام جايز است داده شود؟

ج _ باسمه تعالى; خير، جايز نيست.

س452_ آيا به شاخه هاى درخت به عنوان مصرف روزمره براى گرم كردن بخارى و حمام و غيره و تيرهاى چوبى كه در ساختمان مصرف مى شود خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه سال بگذرد و مصرف نكند.

س453_ براى

طعام دادن كه در هيئت هاى مذهبى مرسوم است سهم امام مى شود داد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير، مگر با اجازه مجتهد.

س454_ آيا جايز است براى تشويق كسانى كه در مجالس مذهبى و احكام شركت مى كنند به عنوان جايزه نوار مذهبى يا كتب مذهبى و يا قرآن و تفسير از سهم امام(عليه السلام) خريدارى شود و به آنها داده شود؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت تشخيص مجتهد جامع الشرايط در خصوص هر مورد، اشكال ندارد.

س455_ آيا اجازه مى فرماييد از سهمين كه در ذمه قرار مى گيرد در رأس سال از طرف حضرت عالى قبض دريافت نموده در موارد ذيل مصرف شود سادات فقير سيد يتيم باشد يا سيدى كه در سفر مانده باشد يا اهل علمى كه مشغول تحصيل و تدريس علوم دينى است؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است و هر سه مورد از موارد سهم سادات است.

س456_ آيا به سيدى فقير كه مخارج زن و بچه اش را نمى تواند برساند خمس داده مى شود و يا نه و اجازه مى خواهد؟

ج _ باسمه تعالى; سهم سادات اجازه نمى خواهد. و به مورد مذكور مى شود داد.

س457_ كشاورزى كه براى زندگى خود چند رأس گاو و گوسفند و الاغ براى لوازم زندگى نگهدارى مى كند بر اين ها خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تعلق نمى گيرد.

س458_ درختى كه در زمين مرطوب خود به خود مى رويد و بعد از چند سال قطع مى شود آيا خمس دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، خمس با شرايط آن تعلق مى گيرد.

س459_ اگر زنى جهيزيه را خودش از

راه كار كردن فراهم كند و ازدواج نكند تا سال بگذرد خمس دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر راه ديگرى در تهيه جهيزيه نباشد; خمس ندارد.

س460_ كسى برابر شأن خود چيزى بخرد و تا يك سال استفاده نكند ولى عاريه به ديگرى داد استفاده نموده خمس دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خمس ندارد.

س461_ دادن سهم سادات به سيد صغيرى كه ولى ندارد جايز است؟ احتياج به اذن حاكم شرع دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با اجازه حاكم جايز است.

س462_ اشخاصى كه سر سال (سال خمسى) دارند و چند روز قبل از سر سال منفعتى به دست آورند لازم است همه اموال را حساب نمايند يا مى توانند براى منفعت فعلى سال قرار دهند؟

ج _ باسمه تعالى; بايد همه را حساب نمايند.

س463_ فردى چند قطعه زمين را براى تجارت خريده بعد از مدتى قيمت آن چند برابر شده صاحب زمين نفروخته و بعداً قيمت زمين پايين آمده وقت تخميس قيمت ترقى را هم حساب كند يا قيمت فعلى را حساب نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در وسط سال تنزل قيمت شده است; لازم نيست ترقى قيمت حساب شود و اگر بعد از سال است; بايد حساب نمايد.

س464_ آيا سهم سادات براى سادات فقير يا سادات يتيمى كه فقير باشد يا سيدى كه در سفر درمانده باشد تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; هر سه مورد، مورد سهم ساداتند.

س465_ آيا به وسايل مستعمل خانه: لباس، كتب، ماشين، وسايل آشپزخانه و خوردنى، صندلى، ميز كه مطابق شأن او باشد براى ساختن خانه در طول چند سال مقدمات بنايى از قبيل: آجر، آهن، و غيره خمس تعلق مى

گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; مؤونه فعلى خمس ندارد ولى به پول و مواردى كه در ضمن چند سال فراهم شده، خمس تعلق مى گيرد.

س466_ اگر كسى سر سال او رسيد و قرض گرفت آيا اين قرض خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; پول قرضى خمس ندارد.

س467_ اگر سييدى صغير يا يتيم يا ابن السبيل از زنا به عمل آمده باشد آيا مى توان از سهم سادات به او داد و ملحق به پدر و مادر است؟

ج _ باسمه تعالى; برحسب احتياط لزومى نمى شود به او خمس داد.

س468_ اگر كسى بعد از سر سال خمس خود و حساب سال فهميد كه مقدارى پول به حساب او در بانك هبه يا واريز شده بود و خبر نداشته، آيا خمس آنها را بايد حساب كرد يا اين كه در حساب سال آينده مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى بايد حساب كرد.

س469_ در مورد وجوهات شرعى سؤال مى كنند كه اگر امكان دادن به خود مجتهد نباشد به چه كسى داده مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; به وكيل مجتهد بدهند. خود جناب عالى مى تونيد آن را بگيريد و برسانيد و سپس قبض گرفته و به صاحبان اموال بدهيد.

س470_ آيا ديه اى كه انسان مى گيرد خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بله خمس دارد.

س471_ در مورد مالياتى كه دولت به زور از مردم مى گيرد خمس و زكات را ساقط مى كند؟

ج _ بسمه تعالى; خير، ماليات مسقط وجوه شرعيه نيست.

س472_ آيا به شهريه طلاب خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; بله، در صورتى كه شرايط ديگر موجود باشد تعلق مى گيرد.

س473_ آيا هديه خمس دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بله خمس دارد.

س474_ جهيزيه ى دخترى كه پدرش به او بخشيده خمس دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه زيادى بر مؤونه نباشد ندارد.

س475_ وسايل زندگى و تحصيل دختر كه به واسطه پدر تأمين مى شود خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خير ندارد.

س476_ از سهم مبارك امام(عليه السلام) براى فقراء آبرومند محل، بعضى شان براى خريد جهازيه دخترانشان احتياج مبرم دارند با اجازه حضرات آيا مى شود به مصرف رسانيد؟

ج _ باسمه تعالى; به مقدار حاجت متعارف و مناسب مى توان مصرف نمود.

س477_ آيا جايز است براى فرار از خمس دادن قبل از سال خمسى اموال خود را ببخشيد و يا قرض بدهد يا جايز نيست؟

ج _ باسمه تعالى; قرض دادن، موجب خمس ندادن نيست ولى اگر ببخشيد، خمس ندارد.

س478_ آيا مؤمن مى تواند مال ناصبى را پس از دادن خمس آن براى خود بردارد؟

ج _ باسمه تعالى; ناصبى نجس است; اما نمى توان مال او را برداشت.

س479_ خمس به چند چيز تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; همه را با مسايل متعلق به آن در كتاب خمس توضيح المسايل نوشته ام.

س480_ جوانى هستم در سال چهارصد هزار تومان پس انداز دارم و پدرى فقير و خواهرى دم بخت دارم آيا ممكن است وجوه متعلقه را براى خريد جهيزيه خواهر مصرف نمايم و خودم هم مجردم هنوز توان تأهل ندارم و ضمناً سودى را كه بانك مى دهد حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; هر سال خمس آن را حساب كنيد و از طرف من وكيليد با دست راست قبول كنيد و براى جهيزيه خواهرتان و پدر

و مادر خرج كنيد. سود بانك نيز حلال است.

س481_ دختر مجردى كه پدرش مخارج او را مى دهد يا از دوستان هديه به او مى رسد خمس دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه در وسط سال مصرف نكنند و هديه پول باشد نه لباس و اسباب زينت، خمس دارد.

س482_ آيا وجوهات شرعيه را به مرجع تقليد بايد پرداخت كرد يا به حاكم اسلامى بعضى ها بر اين عقيده هستند كه براى تشكيل حكومت اسلامى بهتر است وجوهات را به حاكم اسلامى داد؟

ج _ باسمه تعالى; مى توان به مجتهد جامع الشرايط پرداخت كرد و مرجع خصوصيتى ندارد.

س483_ اگر كسى زنش سيده است و زن كفارات روزه بدهكار است يا مى خواهد چيزى مخصوص به خودش را بخرد شوهر مى تواند از بابت سهم سادات كمك كند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى تواند كمك كند.

س484_ براى پيش نماز مسجدى، از سهم مبارك مى شود داد؟ در صورت توقع و احتياج اجازه مى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; مجازيد به او بپردازيد.

س485_ آيا عشريه اى كه نزد صوفيه مرسوم است دليل روايى و ريشه اسلامى دارد و مكفى از خمس است؟

ج _ باسمه تعالى; دليل روايى و ريشه اسلامى ندارد و مكفى از خمس هم نيست.

س486_ آيا به سيد مخالف و زيدى مذهب و سنى مى شود خمس داد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; احوط اين است كه به غير اثنى عشرى داده نشود.

س487_ اگر كسى مقدارى از اموال خود را تخميس نمايد و به حج مشرف شود و بعد از مراجعت همه اموالش را تخميس نمايد چون تعلق خمس على الاشاعه است آيا تصرف او

در همان مقدار خمس صحيح است يا نه ؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است و اشكال ندارد.

س488_ كسى كه آبرومند و عيالوار و عاجز از كسب و كار است اموالى كه به فقراء اختصاص دارد اگر به وى كفايت ندهد آيا مخارج يا ديون آن را از سهم امام(عليه السلام)پرداخت كردن جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س489_ جوانى هستم 18 ساله در يك مغازه مشغول به كار هستم اين مغازه مال ورثه است كه پدرم يكى از وراث است و سهم هيچ يك از وراث معلوم نيست و كليه كارهاى مغازه از قبيل نظافت و فروشندگى به عهده من است ولى به اسم برادرم و در اختيار اوست و خريد از بازار، دادن چك، و كارهاى ادارى از قبيل دارائى و شهردارى... به عهده برادرم است و با اين حال كه كار معامله و فروش مغازه با من است آيا حقوقى به من تعلق مى گيرد و سهمى دارم، اگر حقى تعلق گرفت هنوز كه در منزل پدرم هستم خمس آن را بايد بدهم، آيا زمانى كه سهم هر كدام از وراث معلوم شد براى بنده هم حقى و سهمى شامل مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مجانى، كار كرده اى حق نداريد; اگر مجانى نبوده، اجرة المثل، مال شماست. به هر حال هر چه از آن جا بگيريد در صورت زيادى از مؤونه سال به آن خمس تعلق مى گيرد و در صورتى كه شما هم جزء ورثه هستيد حق شما محفوظ است و بايد سهم ببريد و به آن سهم الارث خمس تعلق نمى گيرد.

س490_ شخصى كه

به روش احتياط عمل مى كند آيا مى تواند سهم امام(عليه السلام) را صرف شهريه طلاب كند بدون اين كه زير نظر مرجع تقليد خاصى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند; مگر آن كه از يك مجتهد جامع الشرايط اجازه بگيرد.

س491_ در كتب فقهى مثل وسايل الشيعه و يا عروة الوثقى آمده است كه سهم مبارك امام(عليه السلام) در زمان غيبت وليعصر(عج) بر شيعيان مباح و حلال گرديده است و بعضى نيز احتياط نموده اند و فرموده اند كه سهم امام(عليه السلام) گرفته شده و معمولا به سادات نيز داده مى شود؟ حكم مسئله چيست؟

ج _ باسمه تعالى; سهم امام _ ارواحنافداه _ در زمان غيبت حلال نشده و بايد صرف ترويج دين اسلام گردد و چون اگر به نظر همه منوط باشد باعث هرج و مرج مى شود بايد مانند بقيه امور حسبيه با نظر مجتهد جامع الشرايط باشد و در عروة الوثقى خلاف اين فتوى نيست.

س492_ شخصى سيزده سال پيش براى حج تمتع، ثبت نام كرده و پول داده است و همه آن ها، از درآمد همان سال مى باشد آيا به اين پول ها خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; آرى تعلق مى گيرد.

س493_ كسى از در آمد يك سالش زمين و از عايدات سال دومش مصالح و از درآمد سال سومش مخارج ساختمانش را تأمين مى كند، آيا درآمدهاى او، مشمول خمس مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در دو سال اول بايد خمس بدهد و همچنين در سال سوم اگر وسط سال، سكونت اختيار نكند.

س494_ اگر پارچه اى مثلا امسال خريدارى شد مقدارى از آن

استفاده نشد مثلا از پارچه 2 مترى، 1 مترش امسال بريده شد و باقى تا يك سال يا چند سال بعد مورد استفاده قرار نگرفت آيا به باقى اين پارچه خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; تعلق مى گيرد.

س495_ در صورتى كه خود شخص روحانى باشد و خمس را بگيرد و در مواردى به نفع مكتب اهل البيت عليهم السلام مصرف نمايد و به مرجع ندهد آيا جايز است؟ ضمناً آيا سهمين مباركين بايستى حتماً به مرجع داده شود يا خود شخص مى تواند در مواردى خرج كند كه بابت تبليغ مذهب تشيع است؟

ج _ باسمه تعالى; مى تواند با نظر مجتهد جامع الشرايط و اذن او مصرف نمايد و اذن مرجع لازم نيست.

س496_ سيدى اظهار مى كند من بيكار _ مريض تهيدست _ فقير و نيازمندم براى حصول يقين و اطمينان كردن به گفته و استحقاق او شرعاً چه معيار و ملاكى لازم و كافى است؟

ج _ باسمه تعالى; معيار، حصول و اطمينان و يا شهادت شخص موثق است.

س497_ آيا مصرف كردن سهم امام(عليه السلام) براى ساخت مدارس و يا جاهايى كه مورد نياز مى باشد جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت نبودن تبرع و زكات و... جايز است.

س498_ سيدى كه 3 بار عمل جراحى شده از لحاظ جسمانى ناتوان و مريض است كسب و سرمايه اى هم ندارد تا از درآمد آن مخارج روزانه خود و عائله اش را تأمين كند اكنون اين سيد جهت بقاء و امرار معاش و ادامه زندگى خود و افراد تحت تكلفش دست نياز خود را به سوى چه كسانى دراز كند؟

ج _ باسمه تعالى; اشخاصى

كه قدرت مالى دارند، مى توانند احتياجات او را برطرف كنند و رجوع به غير متمكن جايز نيست.

س499_ سيدى كه براى سكونت خود و عائله اش فقط يك باب خانه ناقص و ناتمام دارد آيا داشتن اين خانه شرعاً مى تواند بر غنى و بى نياز بودن اين سيد محسوب شود؟

ج _ باسمه تعالى; شخصى كه خانه او بزرگ باشد و به مقدار زايد بر ضروريات باشد و يا تزئينات زيادى بنمايد; فقير نيست. ولى شخصى مورد سؤال فقير است.

س500_ خداوند متعال خمس و سهم مبارك سادات را به چه كسانى اختصاص داده است؟

ج _ باسمه تعالى; سهم سادات براى رفع حاجت سيد فقيرى مى باشد كه هيچ راهى براى كسب و كار ندارد اما سيدى كه مى تواند كاسبى كند; ولى نمى كند; فقير نيست و نمى شود به او خمس داد; مگر آن كه درس بخواند و يا درس بگويد و يا تبليغ بنمايد كه در اين موارد مى توان به او خمس داد.

س501_ كسى كه پولى در بانك دارد و سال براى اين پول تعيين كرده بعد از گذشت سال خمس اين پول را مى دهد و اين پول به همان مقدار باز تا سال بعد مى ماند آيا باز هم به اين پول خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خمس بيش از يك مرتبه واجب نيست.

س502_ حقوق بازنشستگى و پول بيمه اى كه پس از چند سال پرداخت مى شود (بابت تصادف و يا كارافتادگى، موت و...) مشمول خمس مى گردد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مشمول خمس است.

س503_ 1 _ آيا اجازه مى فرماييد از سهمين و رد

مظالم و زكات فطره و اموال مجهول المالك و هر آن چه تصرف در آن منوط به اجازه حاكم شرع مى باشد براى رفع احتياجات زندانيان سياسى و خانواده هاى آنان و كسانى كه به نحوى از انحاء در راه دشوار اصلاحات، گرفتار مصائب گوناگون مى شوند استفاده شود؟

2 _ آيا اجازه مى فرماييد از وجوهات فوق الذكر براى كارهاى فرهنگى در جهت افزايش دانش دينى، سياسى و فرهنگى و حقوقى فردى و اجتماعى مردم به ويژه جوانان با تشخيص صاحب وجه و يا وكيل او استفاده شود؟

ج _ باسمه تعالى; مجازيد نصف سهم امام _ ارواحنا فداه _ و تمام رد مظالم و زكاة فطره و اموال مجهول المالك را به هر دو مورد ذكر شده بپردازيد.

س504_ اگر بخواهيم به روش احتياط عمل كنيم و سهم امام(عليه السلام) را بين چند مرجع تقليد كه شبهه اعلم بودن براى آن ها است تقسيم كنيم آيا جايز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد، ولى اين احتياط نيست.

س505_ آيا مصرف كردن سهم امام(عليه السلام) براى ساخت منازل مسكونى وقفى براى طلابى كه مسكن ندارند جايز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; موارد و ازمنه مختلف است و به طور كلى نمى شود فتوى به جواز داد. بنابراين در هر مورد از اين موارد از مجتهد مسلم كسب تكليف شود.

س506_ آيا مى توان سهمين سال خود را در يك امر اقتصادى كه بسيار سودآور و همچنين اشتغال زا مى باشد سرمايه گذارى كرد تا به صورت دائم بر امام(عليه السلام) و سادات درآمد زا باشد؟

ج _ باسمه تعالى; نمى شود مگر با اذن مجتهد در هر مورد.

س507_

شخصى كارمزد دولت بوده و در شهرى غير از وطن خود مشغول به كار مى باشد و در وطن خود منزلش را اجاره داده و در شهر كار منزل اجاره گرفته آيا منزل او كه در وطن است خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، اگر خانه ارث نباشد خمس دارد.

س508_ اگر كسى خمس گوسفندان سرمايه اى را به عدد محاسبه و پرداخت نمود در سال بعد كه گوسفندان به لحاظ وزن و قيمت سوقيه، افزايش پيدا كرده اند، در اين صورت خمس آن ها چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; محاسبه قيمت سوقيه (بازار) معلوم است و زيادى وزن را از اهلش سؤال نموده و حساب مى كنند.

س509_ لباسى كه از خياط گرفته ولى نپوشيده، هكذا ساير لوازم زندگى كه در حال حاضر فرصت يا موقع استفاده اش نرسيده چگونگى خمسش را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه به مقدار متعارف باشد كه عرفاً بگويند به آن احتياج دارد; خمس ندارد.

س510_ كسى كه از ابتدا سال مالى ندارد هر سال به حسابش نرسيده بعد از پانزده سال فوت كرده ششصدهزار تومان ثلث تعيين كرده آيا به آن ثلث خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه يقين دارند كه خمس به اموالش تعلق گرفته است بايد آن را قبل از تقسيم اموال از اصل مال بدهند و اگر يقين ندارند و يا آن كه احتمال مى دهند خود پرداخته است; چيزى واجب نيست.

س511_ شخصى تعدادى كاموا خريده به خاطر تهيه لباس ولى قبل از آن كه لباس را كاملا ببافد يك سال بر آن ها گذشته آيا به اين كامواها خمس تعلق

مى گيرد يا بر لباس بعد از تمام شده آن ها خمس لازم مى شود و آيا در صورت تعلق خمس الآن بايد بپردازد يا بعداً هم مى تواند پرداخت كند حال آن كه كاموا يك قيمت دارد و لباس قيمت ديگرى؟

ج _ باسمه تعالى; اگر سال داريد تنها كاموا را نبايد حساب كنيد. بلكه چنانچه زيادى بر مؤونه هست و از ناحيه ى ديگرى ضرر كرده ايد و در صورتى كه زيادتر نباشد; خمس واجب نيست. اگر سال نداريد در صورتى كه روى هم رفته زيادى، داريد خمس بدهيد و الاّ خمس، واجب نيست. به هر حال در صورتى كه خمس تعلق بگيرد بايد خمسش را الآن بدهيد و آن هم خمس كاموا است و به لباس تعلق نمى گيرد خلاصه آن چه زيادى است، خمس قيمت آن، واجب است.

س512_ اگر كسى بعد از حساب سر سال خود فهميد كه مقدارى پول در بانك به حساب او وارد شده بود و خبر نداشت كه خمس آنها را بايد بدهد يا بايد به خمس حساب سال آينده بگذارد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد حساب كند.

س513_ آيا به سيدى يتيم يا صغير يا ابن سبيل كه از زنا به عمل آمده باشد مى توان سهم سادات و خمس داد؟

ج _ باسمه تعالى; برحسب احتياط لزومى نمى شود به او خمس داد.

س514_ اگر كسى سر سال او رسيده و در همان روز قرض گرفت آيا اين قرض خمس دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; پول قرض خمس ندارد.

س515_ اگر كشاورزى زكات گندم را كه واجب شده بود نداده و آن را تحويل سيلو بدهد و مبلغى كه از

اين راه مى رسد آيا خمس تعلق مى گيرد؟ بر فرض تعلق گرفتن خمس آيا هزينه هايى كه مثل، بذر و تراكتور، و كود و... نمود چگونه حساب كند؟

ج _ باسمه تعالى; خمس تعلق مى گيرد و اين هزينه ها را از مجموع مال كم مى شود.

س516_ كسى كه تا به حال سال خمسى براى خود نداشته، ولى در هر سال يك رأس گوسفد يا بزغاله به سادات مى داده آيا او مى تواند آن ها را به عنوان خمس حساب كند و يا بايد از مرجع تقليد اجازه بگيرد و بعد از اين وظيفه اش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; با اجازه مرجع تقليد مى تواند حساب كند و من اجازه مى دهم.

س517_ كسى زمينى داشته دولت 32 آن را از او گرفته و 21 آن را از صاحب ملك خريدارى نموده آيا زمين مذكور مشمول خمس مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; اگر زمين از ارث نرسيده و قبلا خمس آن داده نشده; بايد الان خمس آن را پرداخت كند.

س518_ وامى را كه شخصى دريافت كرده و قبل از صرف آن در مؤونه سال خمس اش فرا مى رسد آيا مشمول خمس مى گردد يا خير؟ و اگر آن را صرف تهيه كالا (غير مونه) كرده باشد حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مشمول خمس نيست. چون به ازاء آن مديون است و به آن فايده نمى گويند.

س519_ اگر شخصى براى ساختن خانه مسكونى تدريجاً اقدام نمايد سال اول زمين تهيه كند و در سال هاى بعد با خريد مصالح هر ساله بخشى از ساختمان را تكميل نمايد و در سال پنجم مثلا در آن مستقر

گردد آيا پرداخت آنها لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; لازم است. چون تا سال پنجم، جزء مؤونه نبوده است.

س520_ به كداميك از وسايل زير خمس تعلق مى گيرد؟

مقدارى اسكناس و سكه از زمان حكومت قبلى (شاه) و چند سكه خارجى به من سال هاى پيش داده شده؟

ج _ باسمه تعالى; خمس همه آنها را بايد بدهيد.

س521_ صندوقچه اى كه مورد استفاده او قرار مى گيرد و چند نوار خالى كه استفاده نشده است؟

ج _ باسمه تعالى; خمس ندارد.

س522_ يك سرى كتاب ها اعم از درسى و غير درسى؟

ج _ باسمه تعالى; خمس ندارد.

س523_ لوازم التحرير؟

ج _ باسمه تعالى; خمس واجب نيست.

س524_ اگر پارچه اى را به شخصى هديه دهند و بداند كه خمس اين پارچه داده نشده آيا شخصى كه هديه را گرفته بايد خمسش را بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; موظف نيست و به عهده خود هديه دهنده است.

س525_ با توجه به اين كه در رساله هاى عمليه خمس و زكات، ماليات اسلامى به حساب آمده است و از طرفى در حكومت اسلامى وضع قوانين با شرع مطابقت داده مى شود و در قوانين جارى ماليات به عنوان حكومت وضع گرديده است اگر قوانين ما با شرع مطابقت داده شده چرا يك فرد هم بايد ماليات بپردازد و هم خمس و زكات بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; تشريع خمس و زكات توام با بيان مصرف است كه آن مصرف غير از مصرف ماليات است.

س526_ سر سال خمس مكلف رسيده است و مقدارى كوپن مواد اغذيه دارد ولى خريدارى نكرده اما كوپن اعتبار سوقى دارد يعنى ما به ازاى كوپن هاى موجود حدود 50

كيلو برنج و 30 كيلو قند و شكر و 20 كيلو روغن اعتبارش است آيا كوپن هاى موجود و اعتبار آن ها متعلق به خمس مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در فروش كوپن ها از طرف دولت مجاز باشد دادن خمس به مقدار قيمت آن موقع لازم است.

س527_ زيد خانه مسكونى خود را مى فروشد و با همان پول خانه ديگرى مى خرد آيا خمس در اين ميان تعلق مى گيرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه خريد خانه در وسط سال باشد; خير تعلق نمى گيرد و اگر سال بگذرد و خانه نخريده باشد بايد خمس آن مال را بدهد.

س528_ شخصى مقدارى كتاب براى مطالعه خريده يك سال مى گذرد مى بيند كه بعضى از كتاب هايش را اصلا دست نزده است و استفاده ننموده است آيا در چنين موارد هم خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه كتاب ها زياده از شئون نباشد تعلق نمى گيرد.

س529_ اموال مجهول المالك خمس بر آن ها تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير تعلق نمى گيرد.

س530_ اگر كسى در وسط سال بميرد آيا اموالى كه موجود است خمس يا زكات را بايد حساب كنند قبل از سر رسيد سال خمسى يا زكات؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه زيادى آن سال زايد بر مؤونه حال حياة باشد خمس دارد.

س531_ كسى كه ساختمان و مغازه ندارد و ازدواج هم نكرده به درآمد آن خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه زائد بر مؤونه داشته باشد.

س532_ اگر شخصى بدون تخميس اموال حج انجام داده، بعد از مراجعت از

حج تخميس اموال انجام شده حج اين شخص چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه تصميم به ندادن خمس نداشته باشد اشكال ندارد.

س533_ آيا مازاد بر مؤونه از شهريه با گذشت سال خمس دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، خمس تعلق مى گيرد.

س534_ مقدار طلا و جهيزيه همسرم تقريباً دوازه ميليون تومان مى شود و اگر بفروشيم به نصف قيمت مى خرند و در زندگى ما دخيل است آيا خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با خصوصياتى كه نوشته ايد بعيد است خمس تعلق بگيرد. ولى شما را از طرف خود وكيل مى كنم كه دستگردان نموده و به خودتان ببخشيد.

س535_ آيا به جهيزيه زن در خانه شوهر يك سال استفاده نشده خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مطلقاً خمس ندارد. مگر اين كه زيادى بر شأن او باشد.

س536_ آيا پدرى كه اهل خمس نبوده زمينى از او به ورثه رسيده خمس دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه زمين را خريده خمس دارد ولى اگر به ارث به او منتقل شده خمس ندارد.

س537_ گاهى بعضى از دوستان و آشنايان هدايايى به ما مى دهند و تخميس اموال نكرده اند تصرف در اين هدايا براى ما چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; براى شما و آنهايى كه نفقه شان به عهده شما است حلال است و چون احتياط مى كنيد به شما اجازه مى دهم.

س538_ زمينى بايرى كه مرتع احشام و حيوانات بود داير و احياء كرده اند آيا خمس تعلق مى گيرد يا خير در صورت تعلق خمس قيمت باير و يا قيمت فعلى كه داير و احياء شده

بپردازند؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت احياء و تملك، خمس به آن تعلق مى گيرد و ميزان، قيمت فعلى است.

س539_ اگر زيدى در وسط سال به رحمت خدا رفت و فصل دروكردن غلات است آيا اين فصل هم از مؤونه محسوب است و آيا خمس تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير، جزء مؤونه نيست و خمس تعلق مى گيرد.

س540_ بعد از وفات آيت الله خويى(رحمهم الله) سهم مبارك را از مقلدين آن مرحوم گرفته به آقايان محترم حاضر در قم فرستاده ام اگر اجازه لازم بود گذشته ها را قبول و براى بعد از اين هم اجازه بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; گذشته ها قبول است و بعداً نيز مجازيد.

س541_ توضيح اين كه حضرت عالى اجازه صرف نصف سهم مبارك را به اين جانب داده ايد دعاگو يك ثلث كسر نموده و تفاوت آن را به بيمارستان آقاى خوئى _ ره _ تحويل مى دهم و باز منتظر دستور هستم چون وضع مالى در اين شهر خوب نيست اگر صلاح ديده باشيد مبلغى حواله فرمايد مخصوصاً در ماه رجب الخير يا شعبان المعظم كه موجب فضيليت است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه لازم مى دانيد به بيمارستان بدهيد; مانعى ندارد و الا با وجوه شرعيه ديگر، حتى سهم سادات و مقدارى از سهم مبارك امام _ ارواحنا له الفداه _ براى حقير مى فرستيد همه را صورت بدهيد; قبض رسيد مى دهم كه پول را نگه داريد و به طلاّب بدهيد.

س542_ كسى پنجاه سال قبل وصيت كرده مبلغى معينى از بابت زكوة و خمس بدهند ورثه عمل نكرده است چه مبلغى بايد بدهند؟

ج _ باسمه تعالى;

همان مبلغى كه وصيت كرده است.

س543_ مبلغى است ناچيز و مورد مصرف او معلوم نشده حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مجازيد اين مبلغ را به سيد فقير بدهيد يا از طرف حقير قبول كنيد و به هر مصرف كه مى توانيد; برسانيد.

س544_ قبلا مقدارى از سهم مبارك امام(عليه السلام) اجازه فرموده بوديد و در مصرفش مجاز بودم اجازه مى فرماييد براى فقراى غير اهل علم و يا دختران بى بضاعت كه ازدواج كرده اند و يا در حال ازدواج براى خريد جهاز مصرف شود؟

ج _ باسمه تعالى; شما در همه اين تصرفات، مطلقاً مجاز هستيد.

س545_ كسانى كه كشاورز هستند براى فرار از زكات، خرما يا كشمش را كه هنوز خشك نشده زود مى فروشند و اگر در آن حال، تخمين بزنند خشك باشند با حد نصاب مى رسد آيا كار آنان جايز است يا نه و زكات ساقط مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; فروش اجناس، قبل از تعلق زكات; موجب عدم تعلق زكات مى شود.

س546_ آيا صدقه را اعم از واجب و مستحب به قصد خود و يا عوض ميتى مى دهد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س547_ آيا مخارج كشاورزى جزء مؤونه است و يا بعد از خارج كردن مصارف بايد زكات را بدهيم؟

ج _ باسمه تعالى; مخارج كشاورزى به نسبت زكات آن كم مى شود. مثلا اگر يكى از غلات اربعه به حد نصاب برسد و مخارج آن به مقدارى باشد كه اگر از آن خارج شود; بقيه از نصاب كمتر مى شود لازم است از مابقى داده شود. نهايتاً نسبت زكات كمتر از بيست يك و يا ده يك

داده مى شود.

س548_ پرداخت مظالم به خود مستحق چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س549_ شخصى مى تواند زكات و يا زكات فطره خود را به اولاد خود كه در مدارس دولتى درس مى خواند بدهند؟

ج _ باسمه تعالى; در زايد نفقه واجبه بلى.

س550_ كاه گندم موقع دادن زكات چطور حساب مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; قيمت كاه را از مخارج كم مى كنند.

س551_ رفتن به منازل اشخاصى كه خمس و زكات نمى دهند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

احكام حج

س552_ شخصى كه به حج عمره مفرده رفته و در مسجد شجره محرم شد و در مكه طواف عمره فرموده را با چرخ طواف داده اند سپس نماز طواف خوانده و ديگرى او را سعى داده بعد تقصير كرده از لباس احرام بيرون آمده طواف نسا را هم ديگرى بدون لباس احرام با لباس دوخته مجدداً با زحمت طواف و سعى را بدون چرخ انجام داده آيا اين عمل از او صحيح مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; عمره و طواف و سعى اوّلى صحيح مى باشد. اگر هم شبهه اى داشته; طواف و سعى دوم صحيح بوده و چون عمداً لباس احرام را ترك ننموده; چيزى از كفارات بر او نيست. به هرحال عمره اش صحيح است.

س553_ تراشيدن سر لازم است يا تقصير كافى است اگر كسى نخواهد سرش را بتراشد آيا اشكالى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نتراشيدن اشكال ندارد و تقصير مجزى است.

س554_ آيا زائر مى تواند در كنار عمره و حج طواف مستحبى براى پدر و مادر خود بجا آورد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند.

س555_

آيا زائر در مكه و مدينه نماز را كامل بخواند يا شكسته؟

ج _ باسمه تعالى; مختار است به هر نحو بخواند مجزى و صحيح است.

س556_ اگر زائر در مكه و مدينه با آن ها نماز جماعت بخواند آيا اعاده لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى اعاده لازم است.

س557_ آيا زائر مى تواند از ناحيه خودش در كنار عمره و حج عمره مستحبى هم به جا آورد؟

ج _ باسمه تعالى; به جا نياوردن بهتر است.

س558_ افراد براى تشرف به مكه معظمه قبلا بايد پول به حساب سازمان حج و زيارت واريز نمايند و برحسب قرعه كشى در سال هاى بعد مشرف مى شوند، پرداخت خمس وجوه واريز شده به حساب مذكور در كدام يك از حالات زير واجب است؟

الف: حج واجب و در همان سال اول مشرف مى شود.

ب: حج واجب و در سال هاى بعد مشرف مى شود.

ج: حج و يا عمره مستحبى است و در همان سال اول مشرف مى شود.

د: حج يا عمره مستحبى است و در سال هاى بعد مشرف مى گردد.

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه در وسط سال خمس به حج واجب يا مستحب و يا عمره مشرف شود; خمس وجوه واريز شده واجب نيست و اگر بعد از سال اول باشد در جميع فروض، خمس واجب است و چنانچه نوبت حج يا عمره خود را در سال هاى بعد بفروشد خمس قيمت دريافتى واجب است و اين در صورتى است كه شرايط ديگر خمس _ كه يكى از آن ها زيادى بر مونه سال است _ موجود باشد. خلاصه حكم ارباح مكاسب را دارد.

س559_ راجع به

قربانى كردن چون چندين سال است كه زائر خودش نمى تواند در ذبح قربانى شركت بنمايد و مديران گروه اعلام مى دارند از طرف زائران بايد به قصابان نيابت بدهند تا قربانى بكند آيا اشكال دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه نائب شيعه و مورد اطيمنان است اشكال ندارد.

س560_ فيشى كه مردم براى رفتن حج مى گيرند سازمان حج در حين صدرو فيش شرط مى كند كه هركس فيش را بفروشد بايد به خود سازمان حج بفروشد فروش به ديگرى مجاز نيست. آيا چنين شرط سائق در صورتى كه علقه و ربطى در بين صاحب فيش و سازمان نمانده؟

ج _ باسمه تعالى; چنين شرطى واجب الوفاء نيست. چون شرط ضمن عقد، لازم الوفاء است.

س561_ حجاج در دهم ذى حجه در مكه قربانى مى كنند آيا مى توانند اين قربانى را در وطن خود انجام دهند؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى توانند.

س562_ كسى كه به حج رفته و نماز طواف را از ياد برده و به وطن خود برگشت چه تكليفى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مخير است بين آنكه نائب بگيرد تا در مكه به جاى آورده شود و يا اين كه در همان محلى كه يادش آمده به جا آورد و يا خودش برگردد و در مقام به جا آورد.

س563_ آيا نماز طواف بر زن هم واجب است و اگر واجب است و به جا نياورد شوهرش بر او حرام مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، واجب است و در خصوص طواف نساء، شوهر حلال نمى شود مگر بعد از نماز.

س564_ آيا حجاج بايد حتماً در احرام لباس سفيد بپوشند؟

ج _ باسمه

تعالى; خير، لازم نيست; ولى بهتر است در لباس سياه نباشد.

س565_ شخصى غسل جنابت را فراموش كرده پس از انجام حج تمتع و مراجعت به وطن به يادش مى آيد. نظر مبارك نسبت به اعمال اين شخص چيست مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه براى احرام يا دخول حرم غسل نموده، صحيح است و اگر هيچ غسلى انجام نداده، طواف و نماز آن باطل است و بايد در صورت امكان برگردد و خودش انجام دهد و الا نائب بگيرد و انجام دهد.

س566_ زنى نود ساله ام، هفتاد و پنج سال قبل ازدواج نموده و صداق من در آن زمان مبلغ سيصد و پنجاه تومان نقره كه پول رايج آن وقت بوده بر ذمه شوهرم مى باشد، 15 سال بعد از ازدواج پدرم فوت نموده و مقدار 10 هكتار زمين به من ارث رسيده و قريب 10 سال است شوهرم فوت نموده و بعد از وفات ايشان پسرم از دنيا رفته و حدود چهار ميليون تومان پول نقد و ارزش زمين از پسرم به ارث برده ام و مدتى است به علت كهولت سن ناتوان گشته و راه رفتن برايم مشكل است آيا با اين كيفيت، من مستطيع هستيم يا خير؟ در صورت استطاعت مالى آيا استطاعت بدنى هم شرط است و من مى توانم جهت اعمال حج نائب بگيرم يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با خصوصياتى كه نوشته ايد در صورتى كه قدرت انجام حج نداشته باشيد نائب گرفتن بر شما واجب است و اگر تمكن داريد جايز نيست.

س567_ شخصى با همسر و فرزند شيرخوارش براى اعمال حج و عمره عازم مكه مكرمه شده لذا

در طواف خانه كعبه اجباراً شوهر و همسر فرزند را با خود به طواف مى برند بعد از اتمام طواف متوجه مى گردند كودك جايش را خيس كرده البته رطوبت نجاست با بدن و لباس طواف كننده تماس پيدا نكرده اين طواف چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; طواف صحيح است و اشكال ندارد.

س568_ كسى جهت رفتن به حج به بانك پول واريز مى نمايد و قبل از درآمدن نام او، فوت مى نمايد آيا حج نيابى بر آن ميت لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حج نيابى بر آن ميت لازم نيست.

س569_ اگر كسى در حال احرام به علت شدت تابش آفتاب يا باد و باران شديد مضطر شده و سوار ماشين سقف دار بشود آيا كفاره تظليل دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى كفاره تظليل دارد.

س570_ آيا نماز طواف را مى شود به جماعت خواند؟

ج _ باسمه تعالى; نمى شود.

س571_ اگر كسى مديون است و طلبكار، دين را طلب مى كند و متمكن از اداء دين هست ولى دين را اداء نمى كند براى حج به مكه تمتع مى رود آيا حجش صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; ادا نكردن دين خلاف شرع است و واجب است آن را اداء كند; ولى حج او صحيح است.

س572_ اگر كسى عمداً در حج قربانى نكشد حج وى چه صورت دارد؟ اشتباهاً نكشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; تا آخر ذى الحجه وقت باقى است و اگر عمداً از روز سيزدهم تأخير بيندازد; معصيت كرده و اگر تا آن وقت هم ذبح نكرد; سال ديگر بايد ذبح كند.

س573_ اگر كسى مستطيع باشد لكن فقرائى هم در

محل سكونتش زندگى مى كنند آيا شخص مستطيع مى تواند پول حج واجب را به فقراء بدهد و به حج نرود و اگر كسى براى تهيه جهيزيه فقير پول حج را بدهد مسئله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند; بايد حج برود.

س574_ ثلث قربانى كه در منى بايد به فقرا برسد و در منى ممكن نيست و قبل از رفتن به مكه نسبت به سهم فقير از فقير اجازه گرفته مى شود آيا بعد از برگشتن از مكه بايد پول ثلث را به فقير داد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست از فقرا اجازه بگيرد ولى اگر اين كار را كرد و در آنجا وكالتاً از فقير قبض كرد و به ثلث قيمت معامله كرد بايد پس از برگشتن يا قبل از آن پول را به همان فقير بدهد.

(ت) س575_ اگر كسى را براى حج اجير گرفته اند براى سال معين بعد از آن خود او استطاعت مالى پيدا كرده آيا حج آن سال را بايد از ناحيه اجير كننده برود يا از خود نايب و بايد از طرف خود حج را انجام دهد؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض سئوال بايد از طرف خودش به مكه رود.

س576_ اگر زن استطاعت مالى پيدا كرده لكن محرم همراه ندارد كه با او برود آيا حج از او ساقط مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ساقط نمى شود.

س577_ اگر كسى نائب از حج براى ميتى بود و خودش در همان سال مستطيع شد اما اجاره مطلق بود و اين نائب مى تواند فقط يك سال برود آيا حج خود يا حج نيابتى را انجام

بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض سئوال، اجاره باطل مى شود و بايد از طرف خودش حج را انجام دهد.

س578_ آيا شخص مستطيع مى تواند مال خود را به اولاد خود هبه كند به حدى كه از استطاعت بيفتد در صورت جهل حكم مسئله چه مى شود و اگر بعداً متوجه شد آيا مى تواند مال هبه را پس بگيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در قبل از تمكن رفتن به حج و خروج به سوى آن و قبل از ماه حج هبه جايز است و در بقيه صور جايز نيست در مورد عدم جواز مى تواند مال هبه شده را پس بگيرد.

س579_ آيا كسى كه استطاعت مالى پيدا كرده لكن قبل از موسم حج در موارد مستحبى مال را مصرف نموده است چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر قبل از مال شوال مصرف كند و بعد از آن تمكن مالى براى سفر حج نداشته باشد; حج برايش واجب نيست والا واجب است.

س580_ شخصى به وسيله فيش بانكى پدرش براى نيابت از ايشان به حج مى رود و در ميقات خودش مستطيع مى شود در صورتى كه بدون اين فيش نمى دانست برود حج نيابتى مقدم است يا خودش؟

ج _ باسمه تعالى; بايد حج نيابتى را انجام دهد.

س581_ كسى براى حج واجب نام نويسى كرده و بعد مرده است، وراث براى رفتن به مكه اختلاف دارند آيا پسر بزرگ اولويت دارد يا نه اگر پسر بزرگ ادعا كند پدرم به من واگذار كرده و مدرك نداشته باشد چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; خير اولويت ندارد.

س582_ شخصى براى رفتن زيارت عتبات قرض مى كند بعد

از اداء قرض حج واجب مى شود يا نه و حال آنكه مخارج زيارت برابر مخارج حج يا زياده شده باشد؟

ج _ باسمه تعالى; مخارج زيارت كم باشد يا زياد، فرق نمى كند. چنانچه بعد از اداء دين استطاعت دارد; حج واجب مى شود و نمى تواند به زيارت برود و اگر قبل از استطاعت رفته است; مجزى از حج نيست.

س583_ آيا مى شود طواف را چه واجب چه مستحب براى اداى حاجت مؤمن قطع كرد؟

ج _ باسمه تعالى; در طواف مستحب مطلقاً جايز است و باقيمانده را بعد از قضاى حاجت مؤمن تمام مى كند و قطع طواف واجب، قبل از شوط چهار جايز نيست و اگر قطع كند بايد از اول اعاده كند; ولى بعد از چهار شوط جايز است.

س584_ شخصى چند سال قبل براى حج ثبت نام كرده و امسال نوبتش شده فعلا پول رفت و آمد و واريزى به سازمان حج و ساير مخارج را ندارد و قبلا مستطيع بوده آيا واجب است به حج برود؟ يا مى تواند فيش را بفروشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قبلا از هر جهت استطاعت داشته، به هر نحو كه ممكن است بايد به حج برود و اگر استطاعت نداشته، واجب نيست و مى تواند فيش را بفروشد و اگر قبلا فقط استطاعت مالى داشته است، چون فعلا استطاعت ندارد; حج واجب نيست و مى تواند فيش را بفروشد.

س585_ كسى مستطيع است ولى به حج نرود و وصيت هم براى حج نكند اين شخص كافر مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; كسى در دنيا با ترك واجب كافر نمى شود و بايد براى حج،

ولو وصيت نكرده باشد; نائب بگيرند و با عدم وصيت حج ميقاتى كافى است و حج بلدى لازم نيست.

س586_ آيا نماز طواف را مى شود به جماعت خواند؟

ج _ باسمه تعالى; نمى شود.

(ت) س587_ اگر كسى مستطيع باشد ولى پول حجش را به يك نفر مستحق بدهد كه نياز مبرم دارد آيا ذمه برى هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; برى نيست بلكه بايد به حج برود.

س588_ حاجى براى اعمال حج عمره در خصوص سعى صفا و مروه را كه بايد هفت بار بپيمايد اشتباهاً چهارده مرتبه پيموده به تصور اين كه رفت و برگشت را يك مرتبه حساب مى كرده حكم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حج و عمره صحيح است.

س589_ آيا خنثى مشكل براى مناسك حج و همچنين بالنسبة به حجاب اعمال مرد و يا زن را انجام بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر علامات ظاهره مثل ريش، جماع، حيض، پستان و حمل و... مشاكل باشد; تكليف روشن است والا سه علامت براى تشخيص مرد بودن يا زن بودن در اخبار ذكر شده كه بايد به آن ها رجوع كرد.

س590_ يك زن مشرف به حجة الاسلام شده است ده روز اول را حيض و ده روز دوم را محتلم و ده روز سوم را استحاضه ديده است از نظر احكام شرعى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چون ده روز اول حيض بوده است حج مبدل به افراد مى شود و بعد از پاك شدن عمره مفرده به جا مى آورد و محتلم، اگر آب ندارد; غسل واجب نيست بلكه تيمم مى كند.

س591_ اگر كسى كه به حج مى رود در منا قربانى كند قربانى

معونة الظالمين بالظلم نمى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بايد قربانى كند; معونة الظالم نيست.

وكالت

س592_ اگر وكيلى، طبق متن وكالتنامه كه از جانب موكل مشخص شده است پيش نرفته و ترتيب و مراحل و سلسله مراتب انجام وكالت را رعايت ننمايد و صرفاً به دلخواه خود قسمتى از انجام آن را مدعى باشد در صورتى كه آن قسمت مؤخر بر ديگر مقدمات باشد و موكل نيز به هيچ وجه راضى به اين گونه عمل وكيل نبوده و نباشد انجام اين گونه وكالت _ كه متن آن مبنى بر طى سلسله مراتب فوق الذكر كاملا صريح و بدون ابهام باشد _ از جانب وكيل مورد شرعى را به دنبال داشته باشد نهايتاً آيا نتايج اين امر شرعى كه ادعا شده است وكيل انجام داده صحيح و شرعى مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه وكالت مشروط به رعايت مراتب باشد; عمل، بدون مراعات شرط، ممضى نيست.

س593_ در وكالتنامه مذكور اينجانب به همسرم وكالت در مورد طلاق (كه البته به صورت مستقل انشاء شده و عقد خارج لازمى نبوده است _ داده بودم، بر اساس مندرجات آن كه كاملا واضح است (رونوشت به ضميمه تقديم مى گردد) از ابتدا بايستى ترتيبات و مراحل آن را رعايت مى نمود، يعنى با مراجعه به دادگاه خانواده و تقديم دادخواست طلاق از طرف موكل، دريافت حكم طلاق اعم از رجعى يا خلعى، حضور در دفترخانه رسمى طلاق اقدام به ثبت آن و بذل مهريه يا اقرار به وصولش، با حضور شهود و معرفى نيابت و وكالت در اجراى صيغه طلاق را انجام بدهند. ايشان متأسفانه بدون رعايت ترتيب منطقى

تمامى موارد فوق (كه عرف حاكم بر جامعه نيز مويد آن است) على رغم نص صريح وكالت و ميل موكل، مدعى است آخرين قسمت آن را انجام داده است بدين ترتيب كه فقط صيغه شرعى طلاق را (بدون انجام مراحل قبلى) انجام داده است و اقدام به جارى نمودن آن كرده است يعنى عدول از چارچوب تعيين شده در وكالت با عنايت به توضيحات فوق آيا شرعاً وى همسر اين جناب مى باشد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با خصوصياتى كه نوشته ايد طلاق جارى شده بدون رعايت مراتب ذكر شده مى باشد و صحيح نيست; چون مورد وكالت نبوده است و او همسر شما است.

س594_ اگر در عقد وكالت شرط كند بلاعزل باشد با اين كه ماهيت وكالت از عقود جايزه است، اين شرط نافذ مى شود يا نه و آيا موكل حق تخلف شرط را دارد و آيا عزل نافذ خواهد بود يا نه و آيا عبارت «وكالت بلاعزل دارم» و عبارت «وكالت دادم شرط عدم عزل» فرق مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; عقد وكالت به مقتضاى اخبار خاصه از طرف موكل خاصه جايز است والا مقتضاى عمومات لزوم عقود، عدم جواز است، چون اگر عدم عزل را شرط كند اخبار خاصه آنجا را نمى گيرد; بنابراين وكالت لازم مى شود. ولى چنانچه شرط نتيجه نمايد و بگويد به شرط عدم الانعزال، شرطى است خلاف كتاب و سنت و باطل است و هم چنين است اگر بگويد وكالت بلاعزل دادم در صورتى كه بلاعزل به عنوان شرط نباشد.

س595_ اگر عقد وكالت مطلق بود; به چه مقدار از زمان انصراف دارد آيا مدام العمر

خواهد بود به خصوص اگر قيد بلاعزل را ذكر كرده باشد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مادام عمر الموكل او الوكيل.

س596_ آيا زن مى تواند در عقد نكاح شرط كند هر وقت شوهر بداخلاقى كرد و قابل تحمل نبود وكالت داشته باشد براى طلاق خود آيا اين شرط و وكالت صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است.

احكام قضا

س597_ آيا زن مى تواند در قضاوت و حكم بين متخاصمين، قاضى شود؟

ج _ باسمه تعالى; قضاوت، به معنى حكم لاحد المتخاصمين على أنه حكم الله تعالى و به عنوان الولاية الثابتة من قبل حجة الله(عليه السلام) مختص به رجال است و زن نمى تواند قاضى شود ولى در حكم به غير اين عنوان، مانند حكم قضاة منصوب از قبل سلاطين، جور مانعى ندارد زن قاضى شود. ولى بايد رعايت كند كه اگر حكم مى كند بر او به علم يا بشهادة عدلين ثابت بشود.

س598_ چنانچه نزاعى بين دو نفر يكى شيعه و ديگرى سنى باشد چگونه بايد حكم نمود؟

ج _ باسمه تعالى; بايد بر طبق حكم شرعى كه همان حكم شيعه است حكم نمود.

س599_ آيا قضاوت غير مجتهد مأذون از مجتهد در زمان غيبت جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; حكم كردن جايز نيست; ولى بازجويى مانعى ندارد.

س600_ در صورتى كه قبل از اثبات زنا توسط ادلة شرعيه قاضى اظهار علم به وقوع زنا بنمايد و در جرايد آن را رسماً اعلام نمايد آيا مورد از موارد جرح قاضى به دليل زوال صفات لازمه در قاضى از جمله عدالت مى شود يا نه؟ در صورتى كه چنين قاضى حكم صادر كند شرعاً حكم وى لازم

الاتباع است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عدالت قاضى ثابت باشد و قاضى بتواند با علم خود اجراء حد نمايد; چنين اظهارى موجب سقوط از عدالت نيست. بلى، چنانچه علم نداشته باشد يا علم او مجوز اجراى حد نباشد; اظهار در جرايد موجب سقوط عدالت مى شود و حكم او لازم الاتباع نيست.

س601_ در صورت خيانت و عدم صلاحيت ولى قهرى به خاطر عدم پرداخت نفقه و خيانت در اموال صغار و... آيا ولى قهرى قابل عزل مى باشد يا نه؟ و در صورت قابل بودن آيا مى توان مادر صغار را جانشين او كرد؟ يا به عنوان قيم انتخاب گردد و اين در صورتى است كه قانون مدنى در اين گونه موارد ضم امين را در نظر گرفته و اين در حالى است كه در بحث حضانت در صورت انحطاط اخلاقى و عدم صلاحيت ولى قهرى قانون اجازه گرفتن حضانت را از وى داد؟

ج _ باسمه تعالى; ولايت ولى قهرى قابل عزل نيست ولى چون جواز تصرفاتش، مقيد است به عدم المفسده، لذا تصرفات خائنانه او ممضى نيست. بنابراين بر حاكم شرع است كه ضم امين نموده و تصرفات با نظر او باشد. اگر آن هم نشد حاكم او را از تصرفات منع مى نمايد و اجازه مى دهد كس ديگر متصدى شود. در اين دو مورد، مادر با تعيين حاكم متصدى مى شود و نقض به حق حضانت نمى شود چون آن حق است و قابل سقوط و لذا با عدم صلاحيت مى توان حق حضانت را از او گرفت.

س602_ فردى كه داراى سه فرزند صغير و كبير و 51 سال سن

مى باشد و سه بار نزد قاضى صادر كننده حكم اقرار به زناى محصنه كرده باشد:

1_ آيا قاضى صادر كننده حكم مى تواند به اعتبار اقرار چهارم متهم نزد حاكم ديگر كه دخالتى در صدور حكم ندارد وى را به حد شرعى زناى محصنه محكوم نمايد يا خير؟

2_ چنانچه اقرار متهم ناشى از رعب و وحشت انجام شده باشد آيا معتبر و نافذ خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; اولا: سه بار اقرار كافى نيست بايد چهار بار باشد. ثانياً: بايد اقرار متهم ناشى از رعب و وحشت نباشد. ثالثاً: اقرار متهم بايد نزد حاكم باشد و چون نزد حاكم سه اقرار بيشتر نكرده است حاكم نمى تواند حد زناى محصنه اجرا كند.

س603_ چاه عميق كشاورزى مربوط به روستاى 200 خانوارى كه در سال 71 وسائل و تجهيزات برقى آن به سرقت رفته در نتيجه صدها هكتار باغات و زراعات چندين ساله اهالى اين روستا به آتش بى آبى سوخته و خسارات جبران ناپذيرى به مسلمين وارد گرديده و موجب كوچ جمعى به شهرها شده، نماينده اهالى عليه سارقين و حاميان او شكايت و پيگيرى كرده ولى تاكنون رسيدگى نشده و سارقين و قاضى آزاد كننده، مجازات نشده حال طبق مدارك پيوست كه ملاحظه مى فرماييد مجموعاً حدود 2 ميليون تومان ماليات براى چاه به سرقت رفته راكد غير فعال آمده، اهالى و صاحبان چاه و باغات و زراعات سوخته مى گويند ما قدرت به پرداخت اين ماليات ناحق را نداريم در اصل 171 قانون اساسى نيز آمده، در اين صورت مقصر طبق موازين اسلامى ضامن است در غير اين صورت خسارت به وسيله دولت جبران

مى شود و در قانون مجازات اسلامى ماده 597 آمده به تأديه خسارات وارده محكوم خواهد شد، به هرحال آيا دادن اين مبلغ مذكور براى اهالى خسارات ديده لازم است يا خير؟ و گرفتن اين مبلغ براى مطالبه كنندگان نيز جايز و مشروع است يا خير؟ خلاصه آيا قاضى متخلف هم ضامن خسارات است يا خير؟ حكم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; به طورى كه راجع به آن قريه نوشته شده و با توجه به اصل 171 اهالى ضامن نيستند و دولت بايد جبران كند قاضى نيز كار خلافى انجام داده است و مقصر است. ولى وجهى بر ضمان او نمى دانم و ظاهراً مطالبه از اهالى بلا وجه است.

س604_ در مواردى كه متداعيين غير شيعه يا غير مسلمان بوده و در باب يكى از احوال شخصيه (ارث، وصيت، نكاح و طلاق) با يكديگر اختلاف داشته و به دادگاه اسلامى مراجعه كنند، آيا دادگاه مزبور صلاحيت و يا الزام به رسيدگى دارد يا خير؟ و در صورت رسيدگى، مبناى حكم قاضى، احكام اسلامى خواهد بود يا مذهب يكى از اصحاب دعوى؟ در صورت اخير اگر اصحاب دعوى داراى اديان يا مذاهب مختلف باشند ملاك حكم قاضى، مذهب كدام يك از آنان خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهر آيه كريمه (فان جائوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم و ان تعرض عنهم فلن يضروك شيئا و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط) و صريح خبر ابى بصير عن الامام الباقر(عليه السلام)ان الحاكم اذا اتاه اهل التوارة و اهل الانجيل يتحاكمون اليه كان ذلك اليه ان شاء حكم فيهم و ان شاء تركهم (وسائل باب 27 من ابواب كيفية الحكم)

و روايات ديگر قاضى مخير است بين آنكه بر طبق احكام اسلامى حكم نمايد يا به قضات خودشان ارجاع دهد كه بر طبق مذاهب خودشان حكم كنند.

س605_ آيا حديث (و اختلاف امتى رحمة) صحيح است يا خير، تفسير اين حديث چيست؟

ج _ باسمه تعالى; روايتى معتبر در (وسائل كتاب قضاء باب 11 من ابواب صفات القاضى ج _ 10) هست كه امام صادق(عليه السلام)_ آن را به اين نحو معنى مى فرمايد: (انما اراد اختلافهم من البلدان لا الاختلاف فى دين الله) يعنى مراد پيغمبر از اين عبارت اين است كه از شهرها كوچ كنند و به مركز علم رفته، احكام الهى را ياد بگيرند.

س606_ شرايط قضاوت در اسلام چيست؟ آيا دانشجويانى كه پس از اتمام دوران تحصيل دانشگاهى با مدرك كارشناسى حقوق در آزمون قضات شركت نموده و بر مسند قضاوت مى نشينند و بعضاً مى توان گفت عده كثيرى از آن ها شرايط قضاوت را دارا نيستند حال معظم له آيا قضاوت اين گونه افراد را جايز مى دانيد؟ در صورت اشكال راه حل شرعى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; قاضى بايد مجتهد و عادل باشد. كسى كه واجد شرايط نيست نمى تواند قضاوت كند و راه حل شرعى آن اين است كه وقتى مقدمات انجام گرفت هنگام حكم به يك مجتهد رجوع كند و او حكم كند.

س607_ آيا قضات محاكم با توجه به پيشرفت هاى علمى پزشكى قانونى مى توانند به استناد نظرات آنان از باب يكى از طرق اثبات صدور حكم نمايد يا خير.

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه علم پيدا كنند، مى توانند.

س608_ آيا در منصب قضا غير مجتهد مى تواند

قرار بگيرد.

ج _ باسمه تعالى; خير، نمى تواند.

حقوق

س609_ پدرم چند سال پيش فوت نموده، مادر و دو خواهرم در شهرستان زندگى مى كنند. شوهرم ماهانه مبالغى را جهت خرجى به بنده مى دهد و ديگر نمى پرسد كه با آن پول چه چيزى خريده ام. آيا بدون اين كه به همسرم اطلاع دهم مى توانم از آن پول هديه اى براى مادر يا خواهرانم بخرم يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه بدانيد شوهرتان راضى است; اشكال ندارد و گفتن هم لازم نيست.

س610_ بر روى نوارهاى كاست و CDها نوشته شده است هرگونه كپى و تكثير شرعاً حرام است حال اگر فرض كنيم كپى و تكثير حرام باشد. در اين مسئله 2 صورت قابل تصور مى باشد: 1_ كسى كه به صورت غير شرعى كپى و تكثير مى كند 2_ مشترى CDها را به صورت غير شرعى تكثير مى كند آيا مشترى هم چيزى را ضامن مى باشد (گناهكار به حساب مى آيد يا نه)؟

ج _ باسمه تعالى; آنچه جمع شده است مال فروشنده مى باشد و مى تواند از تكثير آن نهى نمايد و چنانچه نهى كرد; جايز نيست و مشترى مالك نمى شود. ولى وجهى بر عدم جواز گوش دادن ديگران به آن نمى دانم.

س611_ در شهرستان بابل فشار آب لوله كشى شده كم مى باشد و به همين جهت بيش از نيمى از مردم از پمپ آب استفاده مى كنند به طورى كه اگر در منازل از پمپ آب استفاده نشود در طول روز ساعت هاى مديدى(9 _ 10) ساعت آب يافت نمى شود حال در پشت قبض هاى آبى

كه براى صورت حساب آب به منازل توسط اداره آب فرستاده مى شود نوشته (استفاده از پمپ ممنوع است). با توجه به اين كه در صورت استفاده از پمپ آب پول را تمام و كمال پرداخت مى نماييم; لطفاً بفرماييد آيا غسل و وضوى ما درست و صحيح است و به تبع آن نماز و روزه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قانون به مضمون ذكر شده در سئوال از طرف كسانى كه آب در اختيار آن ها است جعل شده است تخلف جايز نيست.

س612_ آيا همسايه حق دارد در مرز مشترك زمين زراعى يا مسكونى در روستا بدون فاصله درخت كارى كند; در صورتى كه درخت با شاخه هايش مزاحم كشت و زرع يا رشد درخت همسايه شود؟

ج _ باسمه تعالى; حق ندارد.

س613_ آيا خوردن ميوه هاى درختان سر راه عمومى جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر درخت ميوه در معرض عمومى باشد و كسانى كه از آنجا عبور مى كنند براى خوردن همان جا از درخت بچينند; اشكال ندارد و جايز است.

س614_ در صورت عدم تمكين همسر عقدى نسبت به رفتن به منزل شوهر، اگر شوهر او را به اجبار به همراه خود ببرد آيا اين عمل آدم ربايى محسوب مى شود؟ در صورت صدق عنوان، آيا آدم ربايى مشمول احكام سرقت است يا حكم ديگرى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حق شوهر است و آدم ربايى نيست و آدم ربايى حكم سرقت ندارد.

س615_ شخصى در كنار ساختمان شخصى ديگر، باغ درست كرده درخت هاى آن باغ شاخه انداخته به عمارت مزبور و خسارت وارد كرده است آيا جلو درخت ها را مى شود گرفت و

خساراتى كه وارد كرده مى شود گرفت يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جلوى شاخه ها را مى توان گرفت و خسارات وارده را هم مى شود گرفت.

س616_ لطفاً فتواى خود را در مورد درخت ميوه اى كه شاخه هاى آن از ديوار باغ بيرون آمده و رضايت صاحب درخت محرز نيست كه آيا مى توان از ميوه ها چيد يا از ميوه هاى ريخته شده روى زمين برداشت مرقوم بفرماييد. ضمناً حكم درخت هاى ميوه اى كه شاخه هاى آن ها بر سر شارع عموم و يا خصوص قرار دارد و عام و خاص عبور مى كنند; نسبت به چيدن ميوه ها از درخت و يا برداشتن ميوه ها از روى زمين كه توسط باد و امثال آن ريخته شده، چيست؟ آيا شخص عابر مى تواند ميوه ريخته شده را بردارد يا از درخت بچيند با اين كه رضايت صاحب درخت معلوم نيست؟

ج _ باسمه تعالى; كسى چه از شارع عام چه از شارع خاص عبود كند جايز است از ميوه هاى شاخه هاى باغى كه از ديوار آن بيرون آمده بچيند و بخورد ولو با كراهت مالك. البته با لحاظ شرايطى:

1_ عبور به آن محل براى چيدن ميوه و خوردن آن نباشد بلكه براى مقصد ديگرى باشد و راه منحصر باشد يا راه ديگر هم باشد مهم نيست ولى آن راه را اختيار كند براى خوردن ميوه و الا اگر فقط براى خوردن ميوه برود خوردن جايز نيست مگر با احراز رضايت صاحب ملك.

2_ چيزى از ميوه ها را برندارد. مثلا ببرد در خانه بخورد.

3_ از ميوه شاخه داخل باغ نباشد والله العالم.

س617_ حق

التأليف چه حكمى دارد و آيا مى توان بدون اجازه مؤلّف كتاب را چاپ كرد؟

ج _ باسمه تعالى; حق التأليف ثابت است و چاپ كردن كتاب بدون نظر مؤلف آن جايز نيست.

س618_ اگر كسى بميرد و دختر صغيره اى داشته باشد; با اين كه نمى توان قبل از تمام شدن هفت سال دختر، او را از مادرش جدا كرد; اگر زن بعد از عده وفات بخواهد شوهر بكند آيا مى تواند دختر صغيره را تحويل جد پدرى دختر بدهد و اگر جد پدرى نداشته باشد تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى تواند از حق نگهدارى بچه صرف نظر كند به ديگرى واگذار كند.

س619_ رد مظالم با مجهول المالك چه فرقى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مظالم آن است كه مالى از باب تعدى به ديگران بر ذمه شخص مى آيد و اما مجهول المالك آن چيزى است كه مالكش معلوم نيست.

س620_ صحبت كردن در جايى كه كسى خواب است مزاحمت مى شود در صورت حرمت، از باب ايذاء مى باشد يا تصرف در حق و غصب حق خواب و تصرف در حق در اين مورد موضوع پيدا مى كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تصرف محرّم و يا غصب نيست و مزاحمت با خواب كسى، فى نفسه حرام نيست. مگر آن كه عنوان ايذاء و اضرار بر آن منطبق شود كه در آن صورت جايز نيست.

س621_ آيا حبس كردن شخص آزاد و حرّ حرمتش از باب ايذاء است يا تصرف در حدود؟ آيا ضامن مدت حبس مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ضامن نيست. ولى سلب كردن آزادى كسى حتى بدون ايذاء او، حرام

است.

س622_ چشمه آبى است در روستايى كه مردم آن روستا براى زندگى خود و باغات و مسجد و حمام و مدرسه استفاده مى كنند بعضى ها از روستا كوچ كرده و سهم آب خود را فروخته اند و چون چند سالى است كه خشك سالى است آب كم است براى حمام بعضى ها آب نمى دهند آيا رضايت آن ها شرط است يا خير و بدون رضايت آن ها از آب مى شود براى حمام استفاده كرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; نظر به اين كه سال هاى متمادى، آب اين آبادى منحصر به اين آب بوده و همه از حمام استفاده مى كرده اند _ اگر چه صاحب بعضى از باغات صغير يا مجنون بوده يا راضى نبوده، _ معلوم مى شود; معاملات واقع بر آب به اين شرط ضمنى بوده است كه به حمام داده شود. بنابراين اشكال ندارد و آن ها هم بايد آب بدهند و چه خوب است كسانى كه مالك هستند توجه نمايند كه اين گونه آب دادن به حمام در پيش خدا ارزش بسيارى دارد و خير دنيا و آخرت در آن است. فكر مى كنم اگر برادران مسلمان به ارزش اين عمل توجه كنند بدون ترديد در آب دادن از ديگران پيشى مى گيرند خداوند به همه آنان توفيق خدمت به مردم و رفع مشكلات آنان را بدهد.

س623_ اگر چنانچه شهيدى ضمانت كسى را كرده باشد بايد رفع ضمان از او شود تا در قيامت گرفتار نشود يا آنكه براى شهيد ديگر رفع ضمان شده است؟

ج _ باسمه تعالى; شهادت، رافع ضمان نيست. چنانچه پول دارد; بايد رفع

ضمان بشود والا در آن دنيا خداوند تبارك و تعالى به نحوى تلافى مى نمايد. روايتى است كه امام(عليه السلام)مى فرمايد: شهيدى براى سه درهم كه به يك يهودى بدهكار بوده است را مى شود در كنار درب بهشت نگاه داشت به هرحال براى سعادت ابدى شهادت، به تنهايى با فرض تمام گناهان انجام داده، كافى نيست.

س624_ اگر پول بليط قطار و امثال آن را ندهد آيا فعل حرام انجام داده و ضامن است؟ در صورت ضمان رفع ضمان چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; مسلماً ضامن است. چون متعلق به دولت است و رفع ضمان آن، دادن پول به متصديان امر است.

س625_ همسايه اى در مرز مشترك مزروعى همسايه اش درختكارى مى كند كه ساقه و شاخه هاى درخت او در فضاى زمين همسايه سايه افكنده و مانع از رشد زراعت مى شود آيا همسايه ديگر مى تواند مانع و جلوگيرى نمايد؟ مثلا شاخه هاى درخت را بِبُرد يا خير. فاصله درخت با مرز چه مقدار لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شاخه هاى درخت در فضاى ملك اين شخص باشد مى تواند ممانعت كند و چنانچه او شاخه را برنگرداند خودش مى تواند آن را برگرداند و چنانچه نتوانست برگرداند; مى تواند شاخه را قطع كند البته احتياطاً از حاكم شرع اجازه بگيرد و فاصله بين درخت و مرز، لازم نيست فقط بايد ريشه و شاخه درخت در ملك غير نرود.

س626_ اگر كسى پدر و مادرش بميرند و جده پدرى و جده مادرى داشته باشند و عمو و دايى نيز داشته باشند كفالت طفل با چه كسى است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پدر و

مادر بميرند; حضانت با خاله است. اگر نبود يا قبول نكرد; با جد است. اگر نبود با وصى والا با حاكم شرع و اگر آن هم نبود به حسب مراتب ارث با ارحام است.

س627_ اگر كسى خودش را بيمه كند بعد تصادف كند و بميرد و با مردن شخص مذكور آيا پولى كه بيمه به وارث شخص مذكور مى پردازد حلال است يا نه؟ (ميت در حال حيات هر سال مبلغى بلاعوض به عنوان حق بيمه به اداره بيمه پرداخت كرده است).

ج _ باسمه تعالى; حلال است.

س628_ كارخانه اى كه سهميه از دولت جهت مصرف در موارد توليدى دارد و اين سهميه جهت مصرف در مواد تركيبى توليدات كارخانه است. آيا مى تواند اين سهميه و يا مقدارى از اين سهميه، يا اضافى سهميه را به صورت آزاد به فروش برساند؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س629_ لطفاً يك پندى در مورد دوستى و دوستدارى بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; امام سجاد(عليه السلام)در رساله حقوق چنين مى فرمايد _ و اما حق الصاحب فان تصحبه بالتفضيل و الانصاف و تكرمه كما يكرمك و لا تدعه سبق الى مكرمة فان سبق كافأته و توده كما يودك و تزجره عما يهم به من معصية الله و كن عليه رحمة. ترجمه: حقوق رفيق اين است كه اگر با او رفاقت مى كنى; با احترام و انصاف با او رفتار كن; او را محترم بشمار همان طوى كه دوست دارى او تو را محترم بشمارد; از صميم قلب به هم علاقه مند باشيد و او را از كارهاى معصيت باز دار و براى وى رحمت باش.

امام(عليه السلام)مى فرمايد: و اطلب مواخاة

الاتقياء ولو فى ظلمات الارض و ان افنيت عمرك فى طلبهم... با پرهيزكاران دوست باش اگرچه در تاريكى زمين براى پيدا كردنشان تلاش كنى و يا همه عمر خود را در اين راه از دست بدهى. دوستى با آنان بزرگ ترين نعمت خداوند بر توست.

حدود و تعزيرات

س630_ آيا در معنى تعزيرات قائل به موارد خاصى هستيد يا هر چيز و هر مؤسسه اى كه حالت اصلاحى و بازدارندگى داشته باشد و در منع افراد از بزه اثر بخش باشد آن ها را مجرى حكم تعزير مى دانيد؟

ج _ باسمه تعالى; تعيين تعزير با مجتهد جامع الشرايط است; ولى مؤسسات مى توانند با اجازه او مجرى تعزير باشند.

س631_ به غير از حدود و تعزيرات كه از طرف شارع بيان شده تعيين حكم ديگر مسائل توسط قاضى چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; براى هر محرّمى از محرّمات الهيه اگر حد تعيين نشده باشد تعزير تعيين مى شود و مقدار آن موكول به نظر حاكم شرع است.

س632_ با توجه به اين كه در سنين كمتر از 18 سال كودكان و نوجوانان به آنچنان رشد عقلى و فكرى نرسيده باشند و به يك معنى مستحق توجه و كمك ويژه اى هستند تا بتوانند نقش خود را در جامعه ايفا كنند و با توجه به وضعيت زندان هاى فعلى كه افراد در اين سنين مسلماً در معرض آسيب و تأثيرات منفى زندانيان قرار مى گيرند. و امروزه دنيا به اين فكر افتاده با تهيه كنوانسيون حقوق كودك كه مورد پذيرش بيش از 186 كشور جهان نيز قرار گرفته و ايران نيز در سنوات اخير با حق شرط به اين قانون پيوسته

كه نظام دادرسى ويژه اى را براى افراد كمتر از 18 سال اعمال نمايد و در آن سيستم عمدتاً از نظام جايگزينى استفاده مى شود به نظر شما با توجه به وسعت اختيارات قضات در تعزيرات آيا مى توان نظام دادرسى ويژه اى براى آنان ترتيب داد تا در مواردى تعزيرى از يك نظام جايگزينى كه در ترميم شخصيت آسيب ديده آن ها مؤثر است استفاده نمود مثلا: به توبيخ شفاهى اكتفا نمود يا متهم را به يك مؤسسه تخصصى با مربيان اجتماعى كه براى اين منظور هستند فرستاد يا به يك مؤسسه پزشكى تربيتى بر اساس توصيه يك پزشك واجد شرائط براى انجام تربيت صحيح فرستاد يا صرفاً به جريمه نقدى اكتفا كرد يا به كار اجبارى بدون حقوق به نفع مؤسسات و انجمن هاى حقوقى عمومى زير نظر قاضى محكوم كرد و يا به هر شيوه جديدى كه در ساختار شخصيتى آنان نقش مؤثرى داشته باشد و حالت بازدارندگى خود را نيز حفظ كند حكم كرد؟

ج _ باسمه تعالى; در جرائمى كه شارع مقدس جريمه خاصى تعيين نموده; نمى شود تصرف كرد; در موارد ديگر _ كه فقهاء فتوا به تعزيرات داده اند و در روايات گاهى به تعزيرات و گاهى به تأديب تعبير شده است _ منوط به نظر مجتهد است.

س633_ اگر شخصى به عينه ببيند كه كسى شراب مى خورد آيا مى تواند حد شرعى جارى كند اگر اين كار را انجام ندهد آيا معصيت نموده است؟

ج _ باسمه تعالى; اجراى حد بايد با نظر مجتهد جامع الشرايط باشد و كسى نمى تواند اجراى حد نمايد زيرا حاكم بايد شرايط را

رعايت بكند.

رشوه

س634_ رشوه در اصطلاح يعنى چه و اگر كسى براى رسيدن به حق رشوه و هدايا بدهد اين كار جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; رشوه عبارت است از پولى كه به قاضى شرع داده شود تا برخلاف واقع، حكم كند.

س635_ نظر اسلام را در زمينه رشوه خوارى بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; رشوه مختص به باب قضاوت است.

س636_ در بعضى از اداره ها كارمندانى هستند كه تا رشوه نگيرند كارى انجام نمى دهند حالا اگر كسى مجبور باشد براى راه افتادن كارش پولى بپردازد شخص مزبور كه رشوه را اكراهاً داده است تكليفش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

بيع

س637_ اگر جنسى را دو ماهه نسيه بفروشند و چك از آن بگيرند آيا جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; درست است.

س638_ اگر كسى بگويد اين جنس را نقداً به 100 تومان و نسيه به 120 تومان مى دهم چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; دو معامله باشد اشكال ندارد ولى اگر يك معامله مردد باشد باطل است.

س639_ در صورتى كه مال يا زمينى در حدود 40 سال يا كمتر به فروش رسانده شده و بعد از گذشت مدت زمانى ابطال و فساد معامله به خاطر مستحق للغير در آمدن مبيع محرز شود آيا خريدار مى تواند ثمن مورد معامله را به روز از فروشنده بگيرد؟ و اين در حالى است كه قانون مدنى اجازه داده كه خريدار ثمن و خسارات وارده را از فروشنده بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه زمين به واسطه كارهايى كه خريدار انجام داده است ترقى قيمت پيدا كرده است و يا خساراتى را متحمل شده و خريدار نمى دانسته زمين مال فروشنده

نيست; فروشنده ضامن است و بايد تمام آن ها را بپردازد و چنانچه قيمت زمين بدون عملى، ترقى نموده و يا اين كه خريدار عالم بوده كه زمين مال فروشنده نيست نمى تواند قيمت روز را بگيرد. فقط همان مبلغى كه چهل سال قبل داده; بايد بگيرد.

س640_ خريد و فروش برخى از روزنامه ها و مجلاتى كه با استفاده از آزادى موجود در جمهورى اسلامى برخى از احكام اسلام را زير سؤال برده و يا به مقدسات انقلاب اسلامى جسارت كرده و يا بى بند و بارى و فساد را ترويج مى نمايند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; روزنامه اى كه برخى از احكام اسلام را زير سؤال ببرد و يا فساد و بى بند بارى را ترويج نمايد و يا به حضرات معصومين(عليهم السلام)جسارت نمايد; نشريه مضله است و ترويج و خريد آن جايز نيست.

س641_ اگر فروشنده جنس را به صورت نقد به خريدار بفروشد و خريدار هم در اثر سهل انگارى پول فروشنده را ندهد و تا مدت ده پانزده سال پول فروشنده را نگه دارد و در اين مدت قيمت جنس چند برابر شود آيا فروشنده مى تواند خود جنس را از خريدار مطالبه كند؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض سؤال، خيار فسخ دارد. مى تواند فسخ كند و خود جنس را تحويل بگيرد.

س642_ زيد زمينى به عمرو با متر معينى فروخته است و پول آن را گرفته بعد از متراژ كردن معلوم شد كه زمين كمتر از مقدار فروخته شده است و زيد به عده اى بدهكار است خودش از نظر دين خيلى متدين نيست ولى خانواده اش اهل نماز

روزه مى باشند آيا زيادى را كه زيد گرفته مى تواند از سهم امام حساب كند؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند.

س643_ خريد و فروش با افرادى كه كسبشان حلال مخلوط به حرام است; چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س644_ اگر شركتى وسايل نقليه يا جنس ديگرى را به اين شرط بفروشد كه مقدارى از پول آن را اول بگيرد و باقى را موقع تحويل دادن جنس، آيا معامله به اين صورت صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صحيح است.

س645_ تعويض زينت آلات زنانه طلا كه در قبال آن فروشنده بابت مرغوبيت پول مى گيرد و هكذا در انگشترهايى كه ركابشان نقره اى است موقع تعويض زيادى كه مى گيرند چه صورت دارد؟ و نيز استفاده از طلاجات و انگشترهاى نقره اى آيا در اين صورت جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س646_ فروش گوسفند و گاو و مرغ به صورت زنده چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س647_ قولنامه بدون التزام در ضمن عقد لازم، آيا لازم الوفاء است؟

ج _ باسمه تعالى; لازم الوفاء نيست.

س648_ اگر مسلمان پيش كافرى جهت خريد خوك سرمايه گذارى كند كه به كفار بفروشد يا مو بكارد و انگور آن را جهت تهيه شراب بفروشد آيا اين معامله حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; معامله جايز است.

س649_ فروشندگان طلا، بدهى خود را مدتى بعد از خريد طلا (مثلا يك ماه) پس مى دهند و با توجه به نوسانات زياد در قيمت طلا، امكان معاملات مدت دار نيز وجود ندارد. بنابراين ناچارند طلب يا بدهى خود را برحسب طلا محاسبه كنند. علاوه بر اين عيارهاى

مختلف طلا قيمت هاى مختلف دارند; مثلا يك كيلو طلاى خالص، تقريباً برابر قيمت يك و نيم كيلو طلاى 16 عيار است و با توجه به مطلبى كه به عرض رسيد مبنى بر اين كه به ناچار، طلب و بدهى را برحسب طلا محاسبه مى كنند; آيا مى توان مقدارى طلا با عيار بالاتر را با مقدارى بيش تر از طلا با عيار كمتر معاوضه كرد؟ چاره كار چيست؟

ج _ باسمه تعالى; براى فرار از ابتلاء به ربا بهترين راه اين است كه دو معامله كنند يكى اين كه، طلا را با پول بخرند و طلاى خود را با پول مقايسه بكنند كه زياد و كم آن، هيچ اشكالى پيدا نمى كند.

س650_ كسى كه ساكن شهر قم مى باشد و در آذربايجان درختان زيادى دارد و فردى در آنجا ساكن است; چند اصله درخت از او خريده و پول آن ها را داده درخت ها را بريده و برده، ولى فروشنده از قيمت معمولى آگاهى نداشته; اما خريدار سابقه خريد و فروش را داشته و حالا همين شغل را داراست. پس از تحقيق متوجه شده كه قيمت درختان بالاتر از دو برابر آن مى باشد. آيا فروشنده مى تواند از خريدار مطالبه قيمت عادلانه كند؟

ج _ باسمه تعالى; آن گونه كه نوشته ايد فروشنده، خيار غبن دارد و در صورتى كه در حين معامله، خيار غبن را ساقط نكرده باشد مى تواند معامله را بهم بزند و از خريدار بخواهد چنانچه مايل است معامله جديدى با قيمت عادلانه بنمايد.

س651_ خريدن برگه هاى ارمغان بهزيستى و هماى رحمت كه اكثر افراد به قصد خالص و قربت

خريدارى نمى نمايند آيا جايز است و آيا فرقى با بليط هاى سابق بخت آزمايى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست و فرقى با بليط بخت آزمايى ندارد.

س652_ شخصى سكته شديد مغزى مى نمايد و در مشاعر و حواس اختلال پيش مى آيد به طورى كه عملا سفيه شرعى و محجور مى گردد و اين شخص 500 هزار تومان پول داشته. همسر و يكى از فرزندان او تصميم مى گيرند خانه اى با همان پول خريدارى كنند و سند رسمى آن را به نام يكى از فرزندان ديگر ثبت كنند تا اين فرزندى كه در سن ازدواج بوده در آن سكونت نمايد. با توجه به اين كه اين شخص محجور، ولىّ خاص ندارد و همسر و فرزندان او نيز از طرف حاكم شرع يا به حكم قانون قيم او نيستند. و از طرف ديگر، از همسر و فرزندى كه تصميم بر خريد خانه گرفتند، و فرزندى كه سند رسمى به نام او شده، هيچ كدام قصد تملك و خريد خانه براى خود نداشته و قصد قرض گرفتن پول را نيز داشته اند و مبهم گذاشته اند; و چه بسا اين انديشه بر اين معامله حاكم بوده كه اين منزل مثل منزلى كه قبلا شخص محجور _ قبل از حجر و سكته مغزى _ خانه اى را براى خود خريده و سند آن را به نام يكى از فرزندان به طور صورى، كرده بود. يعنى شرعاً و واقعاً پدر مالك بود و چه بسا اين تصور و انصراف، بر اين معامله حاكم بود و عقد مبنى بر آن بود كه اين خانه هم مثل خانه قبلى

است يعنى عملا و واقعاً مال پدر است و صورتاً به نام فرزند; با اين تفاوت كه خانه قبلى را پدر در زمان رشد، خودش خريده و به نام يكى از فرزندانش كرده بود و خانه فعلى را همسر و يكى از فرزندان با پول پدر اقدام به اين كار نموده اند. اكنون كه پدر محجور فوت كرده و حجرش متصل به فوت بوده و فرزندان صغير و كبير دارد خانه مال كيست؟ مال پدر و نتيجتاً مال همه ورثه يا مال همسر و فرزندى كه تصميم به خريد منزل گرفته اند؟ يا مال فرزندى كه سند به نام اوست يا مال...؟

ج _ باسمه تعالى; معامله باطل است و بعد از فوت آن شخص ورثه كه مالك پول مى شوند; مى توانند آن معامله را تنفيذ نمايند اجازه نمايند و مى توانند آن را رد كنند. به هرحال مال، يعنى آن وجه، متعلق به همه ورثه است و چنانچه معامله رد شود، بايد اجاره آن خانه در مدت استفاده از آن را به مالك بدهند.

س653_ فرزندى كه در آن منزل سكونت كرده و سند به نام اوست مخارجى در آن منزل نموده است، اكنون اگر قرار باشد مخارج به او داده شود، بايد همان مبلغى كه آن زمان خرج نموده به او داده شود؟ يا با قدرت خريد و نرخ امروز محاسبه شود؟ يا نسبت سنجى شود و به نسبت مقدار خرج و ارزش خانه، محاسبه و به همان نسبت پرداخت شود؟ يا آنكه راه ديگرى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ما بازاء مبلغ چيزى به همان نسبت نيست مبلغى كه خرج نموده، بايد به

او داده شود و الا به مقدار نرخ روز محاسبه شود.

س654_ شخصى به موجب دو فقره مبايعه نامه عادى، دو قطعه زمين با حدود و مشخصات معينى از شخصى ديگرى به بيع شرعى ابتياع نموده و ثمن المعامله را نيز به بايع تسليم داشته است; در فرض كه مبيع مشخص و عقد البيع واجد جامع شرائط عامه تكليف و حائز جميع اركان و عناصر اساسى صحت بوده و مبايعه نامه همچنان در يد خريدار موجود باشد و متبايعين قيمت آن را، قبل از انعقاد عقد بيع در خارج بر مبناى وجه نقد و چند تخته فرش و غيره تعيين نموده باشند و ديدگاه شرع انور لازم الاتباع اولا عقد و معامله منعقد، محكوم به صحت است يا باطل است ثانياً ثمن المعامله با وصفى كه فوقاً معروض افتاد معلوم است يا مبهم و مجهول و نامعلوم ثالثاً بايع در مفروض مسئله به امضاء بيع و اقباض و تسليم مبيع است يا مجاز در فتح و انفتاح معامله مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه چند تخته فرش از جهت عدد و از حيث جنس و زرع معلوم باشد و غيره هم، چنين باشد; معامله صحيح و لازم است و هيچ كدام خيار فسخ هم ندارند و اگر معلوم نباشد معامله غررى و باطل است و احتياج به فسخ هم نيست.

س655_ پدرى عمارت خود را فروخته به پسرانش و در عقدنامه آن شرط كرده كه مادام العمر خيار فسخ معامله با خودم باشد بعد از دو سال فسخ نكرده فوت نموده، آيا معامله صحيح است يا باطل است؟ در صورتى كه عده اى از مراجع اسلامى كلمه

مادام العمر را مدت معين مى دانند نه مدت مجهوله تا باطل گردد مثل آيت الله خوئى و... ولى فعلا نظر و فتواى شما لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; همان گونه كه مرحوم آيت الله العظمى خوئى مرقوم داشته اند و حقير هم در منهاج و غيره نوشته ام شرط مادام العمر صحيح است و آن شرط مجهول و باطل نيست.

س656_ حدود دو سال به خريد و فروش فرش ماشينى از يك كارخانه در كاشان مشغول بوده و بعد از مدتى متوجه شدم; از طرف خريدارانم كه تقلب در كسب و تجارت از طرف فروشنده فرش هاى خريدارى شد مى باشد و خيلى مغبون شده ام، رضايت خريدارانم را جلب نمودم و در مقام شكايت از كارخانه برآمدم و با دستور مقام رياست بازرسى و نظارت كاشان از نمونه فرش ها توسط آزمايشگاه كه مؤسسه اى است دولتى، آزمايش به عمل آمد و در نظريه كتبى چنين آمده: 1_ فرش ها به جاى درجه 1، درجه 2 مى باشد كه در فاكتور درجه 1 فروخته شده است.

2_ به جاى صددرصد خالص، مخلوط از چند نوع ديگر است.

3_ به جاى 500 شانه مشخص شده 470 شانه است.

و شكايت ديگر عدم صدور فاكتور و گران فروشى بوده و دادگاه بر اساس شكايت اين جانب كه خواستار تفاوت قيمت و ضرر كه وارد شده، بر اين اساس طرف مقابل به 6 ماه زندان (قابل خريد) و حدود 3 ميليون تومان در حق جريمه دولتى محكوم شده اند ولى درباره زيان و تفاوت قيمت (خيار عيب) را اعلام نموده اند در حالى كه شكايت اصل و جريمه دولتى فرع

مى باشد حكم را بيان كنيد؟

ج _ باسمه تعالى; شما حق درخواست مابه التفاوت، مابين آنچه مورد معامله است و آنچه به شما تحويل داده شده است را داريد و عدم تمكن از رد معيب، موجب سقوط ارش نمى شود. همچنين مرور زمان هم تأثير ندارد.

س657_ اگر كسى جنسى را بخرد به شرط آن كه در زمان معينى پول جنس را داده و آن را تحويل بگيرد اگر آن شخص، (خريدار) هنگام معامله به اندازه خريد جنس پول نداشته باشد اما بداند كه قبل از موعد تحويل گرفتن جنس، مى تواند جنسى را كه هنوز تحويل نگرفته و پولش را نداده، بفروشد; آيا اين معامله صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; بله در صورتى صحيح است، كه جنسى را كه خريده، در خارج معين باشد يعنى كلى در ذمه نباشد.

س658_ اگر كسى جنسى را كه هنوز نخريده، است اما تهيه كردن آن ساده است; بفروشد جايز است به عبارت ديگر آيا مى توان جنسى را به شرط آنكه در موعدى معين تحويل دهد، بفروشد و بعد از فروش جنس تا قبل از فرا رسيدن موعد آن را خريده و به خريدار بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; چنين جنسى را با پول در ذمه خريدن جايز نيست از اين معامله به بيع كالى بكالى تعبير مى كنند. بلى اگر با پول نقد بخرد اشكال ندارد.

س659_ در يك معامله، شخص فروشنده اى، 3 فروند كشتى را طبق شروط معين كه همانا تحويل ثمن به واسطه خريدار در ضمن مراحلى در عرض چند ماه عقد قراردادى را مى بندد; ولى مشترى پس از تحويل گرفتن كشتى ها به هيچ يك

از شروط فيمابين ملتزم نمى گردد و همه چك هاى او به علت نبودن وجه در حساب برگشت مى شود ولى پس از گذشت اين مدت مشترى بار ديگر از بايع خواستار تمديد مدت طبق شروط گذشته مى گردد كه باز در اين مدت ثانيه كليه چك هاى مشترى برگشت مى خورد و هيچ وجهى را بايع از مشترى قبض نمى نمايد. از آن مرجع عالى قدر استدعا داريم فتواى خود را نسبت به اين عقد مرقوم فرماييد و ثانياً در صورت بطلان اين عقد، اگر مالك توانست به اثبات برساند كه مشترى در ضمن اين مدت كشتى ها را مورد بهره بردارى و انتفاع قرار داده باشد آيا بايد مشترى به بايع اجرة الامثال اين كشتى ها را بدهد؟ يا اين كه بايد اجرتى را كه در ضمن اين ايام از اين كشتى ها به دست آورده كه اجرة المسمى است به مالك مسترد نمايد؟ و ثالثاً در صورت فروختن مشترى يكى از اين كشتى ها را به شخص ثالثى آيا اين عقد از جمله عقود فضوليه خواهد بود كه احتياج به اجازه مالك خواهد داشت; تا ثمن در صورت اجازه مالك از طرف مشترى به مالك باز پس داده شود و يا اين كه عقدى را كه مشترى با شخص ثالث بسته است رأساً باطل خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; بايع كشتى ها در مورد سؤال خيار فسخ دارد و مى تواند معامله را فسخ كند و در صورت فسخ، مى تواند اجرة المثل كشتى ها را بگيرد نه اجرة المسمى را، و چون مشترى در صورت خيار بايع مى توانسته كشتى ها

را به ثالثى بفروشد بنابراين عقد صحيح است ولى ثمن را بايد به مالك اول بدهد.

س660_ شخصى به نام مسلم گوسفند مشرف به موت را به نصف قيمت از آقاى جلال خريد و پولش را پرداخت و يك چاقو گرفته به راننده مورد اطمينان خود داد و گفت وقتى از روستاى بالا برگشتى گوسفند را با ماشين خود بياور و اگر مرد سرش را بريده; بياور. گوسفند پيش فروشنده ماند تا راننده بعد از مدت 2 الى 3 ساعت برگشت. ديد حيوان مرده است سرش را بريد; ولى حركت نكرد و ميت شد. حالا مشترى مى گويد تلف، به جهت خيار حيوان از مال بايع است و بايع مى گويد اگر تو نخريده بودى، من خودم حيوان را سر مى بريدم تلف از جيب مشترى است تلف از كدام است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مى دانسته، حيوان در حال مردن است و خريده است اقدام به خريد، با شرط ضمنى سقوط خيار حيوان است; بنابراين قهراً از مال مشترى است.

س661_ در شرع مقدس اسلام استعمال طلا براى مرد حرام است پس حكم ساخت و فروش آن مثل انگشتر و غيره كه مورد استفاده مردان است چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مختص به مرد باشد و منفعت ديگرى نداشته باشد جايز نيست.

س662_ قيمت بسيارى از اجناس مانند طلا، نقره، پلاستيك و غيره در بازار ايران تابع قيمت بورس هاى بين المللى (ممالك كفر) مى باشد، يعنى با كاهش يا افزايش قيمت بورس، پس از مدت كوتاهى قيمت اين گونه اجناس نيز در ايران تغيير مى نمايد. حال اگر شخصى زودتر از بقيه متوجه تغيير قيمت بورس

جهانى گردد و يقين نسبى پيدا كند كه تا مدتى كوتاه قيمت ايران نيز تغيير پيدا مى كند و مبادرت به خريد يا فروش اين گونه اجناس كند آيا اقسام اين معاملات مغبون كردن محسوب مى گردد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اين گونه معاملات صحيح است و غبن هم صدق نمى كند.

س663_ اگر صاحب مالى اعلان كند هركس اين مال را ببرد و تجارت كند نصف ربح و سود آن براى او مى شود آيا اين نحوه گفتن، جعاله مى شود و بعد از عمل، مضاربه مى باشد؟ اگر عامل، خسارت يا ضرر ببيند بر ذمّه او چيزى مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; جعاله است و بعد از عمل، مضاربه نمى شود اگر ضرر يا خسارت ببيند بر او چيزى نيست.

س664_ فردى مبلغى را به شخصى مى دهد و او را وكيل مطلق مى كند كه با آن پول، تجارت كند و از منفعت آن مقدارى به عنوان حق الزّحمه بردارد و مقدارى هم به صاحب پول بدهد آيا اين كار صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عمل فوق توكيل است. در تجارت و جعاله و هردو صحيح است در صورتى كه حدود آنچه معين مى كند معلوم باشد و اشكال ندارد والاّ جعاله باطل است; ولى عامل، استحقاق اجرة المثل دارد و آن را مى تواند با آنچه او تعيين مى كنند مصالحه كند.

س665_ معامله مربوط به ساختمانى به علت خيار براى احدى از متبايعان فسخ و يا بر اساس تراضى آنان اقاله مى شود. بايع طى چك وعده دار ثمن مأخوذه را به مشترى رد مى نمايد و مشترى

در وعده مقرره جهت وصول وجه چك به بانك محال عليه مراجعه نموده كه طبق گواهى نامه بانكى، چك به علت انسداد حساب و يا فقدان موجودى غير قابل وصول اعلام مى شود حال در فرض مسئله، مورد استفتاء از محضر حضرت عالى آن است كه:

اولا با وصف فوق بايع مى تواند ادعا نمايد كه ثمن را به مشترى رد نموده است يا خير به عبارت اخرى قبض ثمن آن گونه كه در شرع انور مقرر است تحقق يافته است يا نه؟

ثانياً چنانچه جواب مسئله منفى باشد مشترى شرعاً حق دارد مبيع (ساختمان مورد فسخ يا اقاله) را مجدداً تملك و تصرف و تصاحب نمايد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; قبض تحقق نيافته است چون مانند حواله است و تا وصول نشود چيزى نيست و چنين حقى هم ندارد.

س666_ خانه اى بوده شش دانگ، به مساحت 2930 متر مربع، در سال 1368 مورد معامله واقع شده به قيمت هر متر مربع شش هزار ريال و حال بوده مشترى مقدارى از ثمن را، كه مبلغ يك ميليون تومان بوده; پرداخت كرده و مقدارى را كه حدود هفتصد هزار تومان بوده به عنوان گروى نگاه داشته تا سند تنظيم شود فروشنده هم موضوع را قبول نموده ملك مورد معامله را بايع به تصرف مشترى درآورده است. خريدار هم در آن ملك تصرفات مالكانه كرده و خانه را خراب كرده است و مجدداً ساختمان نموده است. چون اين خانه از نظر قانونى مشكل داشته تنظيم انتقال سند به تأخير افتاده و خريدار پس از رفت و آمد و دوندگى زياد پس از ده سال توانسته مشكل قانونى آن

را برطرف نمايد الحال فروشندگان ادعاى فسخ معامله را مى كنند مدعى هستند به قيمت فعلى بايد بخرى آيا حق دارند يا خير؟ تكليف شرعى در اين مورد چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه تأخير ثمن در ضمن معامله شرط شده باشد يا بعد از معامله، اجازه تأخير در اداء را داده باشند; حق فسخ ندارند و معامله اوّلى باقى است و كافى است همان قيمت آن موقع را بدهد و اگر نه در ضمن معامله و نه بعد از آن صحبت نشده باشد; قهراً خيار فسخ دارند آن هم به مقدارى كه در مقابل هفتصد هزار تومان است و در مقابل يك ميليون تومان باز هم حق فسخ ندارند.

س667_ فروشنده و خريدار، شغلى ضايعاتى دارند خريدار از همان شخص، قدرى جنسى به مبلغ هر كيلويى هزار تومان مى خرد. و فروشنده به خيال اين كه اين جنسى كه مى فروشد داخل اين پنج درصد (5%) جنس مرغوب دارد. ولى مشترى بعد از معامله جنسى كه خريده، آزمايش مى كند; مى بيند داخل اين جنس چهل درصد (40%) جنس مرغوب وجود دارد فلذا در بازار مى برد هر كيلويى به قيمت چهار هزار تومان مى فروشد. آيا اين معامله صحيح است و منفعتى كه خريدار برده است بر او حلال است يا خير لطفاً جواب مسئله را روشن فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; معلوم نيست اين معامله صحيح باشد و اگر هم صحيح باشد; خيار غبن بر بايع ثابت است مى تواند آن را فسخ كند.

س668_ در خصوص زمين هايى كه در اختيار محلى ها مى باشد و مورد ابتلاء است و از طرف مالكين

اظهار عدم رضايت دارند و در عين حال، خانه مسكونى شده وظيفه افراد در خصوص عبادات چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; آن گونه كه معلوم است; زمين، مال شخص معينى است و در اجاره محلى ها نيست و عدواناً تصرف نموده اند بنابراين عبادات ديگران با عدم رضايت مالكين، جايز نيست.

س669_ در سال 68 ساختمانى به موجب مبايعه نامه عادى به شخصى فروخته شده و ثمن معامله نيز وصول گرديده است. فروشنده متعهد مى شود پس از رفع موانع قانونى ساختمان مورد معامله را رسماً به خريدار انتقال دهد. در سال 1372 كه موانع مرتفع شده است فروشنده به جاى انجام تعهد خود داير بر انتقال رسمى مجدداً همان ساختمان را به وسيله بيع نامه شخص ديگرى مى فروشد. چون فروشنده با اعتراض خريدار اول، مواجه مى شود پس از چندى بدون اطلاع و موافقت و رضايت خريدار اول دو قطعه چك به شخص ثالثى تسليم مى نمايد كه با وصول وجوه چك ها يكى از دو خريداران را به فسخ معامله راضى نمايد. پس از مراجعه شخص ثالث به بانك به علت مسدود بودن حساب، به دريافت وجوه چك ها موفق نمى شود و چك ها را عيناً به خود فروشنده مسترد مى نمايد. حال مورد سئوال آن است كه:

1_ از نظر شرع مقدس اسلام معامله اى كه فروشنده با شخص دوم انجام داده است صحيح است؟

2_ ساختمان مورد معامله كه به تصرف خريدار اول نيز داده شده شرعاً ملك كدام يك از خريداران است خريدار اول يا خريدار دوم؟

3_ با توجه به مراتب معروضه معامله خريدار اول شرعاً فسخ است يا كماكان بقوت

و اعتبار شرعى خود باقيست؟

ج _ باسمه تعالى; معامله فسخ نيست; ولى خريدار اول به واسطه خيار شرط مى تواند معامله را فسخ كند و مى تواند معامله را باقى بگذارد و مورد معامله را در اختيار بگيرد و بايع را مجبور كند كه به تعهد خود عمل نمايد و مورد معامله را رسماً به خريدار انتقال دهد.

س670_ الف) شركت از يكسو با خريداران كالا مواجه است و از سوى ديگر با فروشندگان، به خريداران كالا كارتى ارائه مى كند كه به آنان امكان خريد توأم با تخفيف از فروشگاه هاى خاصى را مى دهد و در قبال اين كارت كه براى مدت شش ماه اعتبار دارد مبلغ نود هزار تومان دريافت مى كند; در قبال فروشندگان نيز متعهد مى شود كه تخفيف داده شده به خريداران صاحب كارت را پرداخت نمايد.

ب) شركت با ارسال سه برگه بازاريابى براى خريداران كارت تخفيف اين امكان را فراهم مى كند كه خود اقدام به بازاريابى و فروش اين كارت ها بكنند. از اين رو هر متقاضى مى تواند مبلغ لازم براى خريد يك كارت را پرداخت كند.31 از مبلغ مزبور به حساب شركت واريز شده و 31 ديگر به خود فروشنده تعلق گرفته و 31 آخر به فردى تعلق مى گيرد كه فروشنده اوليه كارت به فروشنده فعلى بوده است كه اصطلاحاً سرگروه نام دارد. اگر فروشنده فعلى در فروش سه برگه بازاريابى كه به او تحويل شده تا دو ماه موفق نشود اين برگه ها از اعتبار ساقط مى شوند. نكته: كارت هاى تخفيف ارائه شده محدوديت در ميزان خريد ندارند.

ج _ باسمه تعالى; هيچ كدام

از دو قرارداد مخالف با موازين شرعيه نيست و معامله اى است عقلائى و به مقتضاى آيه كريمه صحيح و لازم الوفاء است.

س671_ زنبور عسل فرارى صاحبش مجهول باشد حكمش را بفرماييد.

ج _ باسمه تعالى; در صورت يأس از پيدا شدن صاحبش، قيمت آن را با اجازه حاكم شرع صدقه بدهند.

س672_ تفاوت فوق العاده قيمت ها راجع به بدهى هاى سابق نقدى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت ترقى قيمت اجناس، همان نقد سابق ميزان است، ولى اگر پول تنزل كرده، احتياط به مصالحه بهترين راه است و ترقى و تنزل پول در مقايسه با طلا ظاهر مى شود.

س673_ 1. آيا جايز است كالايى كه مالك آن كافر يا مشرك است و اكنون در يد مسلمان است تملك كرد؟ (كالا براى حمل از جايى به جايى ديگر در اختيار شخص مسلمان قرار گرفته است)

2. آيا جايز است كالاى فوق را فروخت و در صورت مراجعه آن شخص كافر يا مشرك، نسبت به اداى دين به صورت وجه نقد معادل همان مبلغ فروخته شده اقدام كرد؟

3. چنانچه در صورت تحقق بند فوق، و يا پس از فروش كالا و تا قبل از مراجعه شخص كافر يا مشرك، با آن تجارتى صورت گيرد، كه منتج به سود باشد، آيا تملك سود حاصله مباح است؟

4. اساساً تكليف كالايى به شرح فوق، در صورت عدم مراجعه و اقدام توسط مالك موصوف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; تملك، بدون اجازه مسلمانى كه مال تحت يد اوست در صورتى كه آن مسلمان از طرف مالك وكالت دارد جايز نيست. چون مال كافر كه ذمى است مانند مال مسلمان محترم است.

البته در صورتى كه آن كافر شناخته شده باشد و الا حكم مال مجهول المالك دارد. و چنانچه به وجه شرعى تملك نمود; مى تواند بفروشد و پول مالك را برحسب قرارداد، بايد بپردازد و چنانچه تملك صحيح باشد; قهراً سود، هم مال او است و مالك اصلى، اگر مجهول است; مادامى كه مراجعه نكرده است; مال با اجازه حاكم شرع بايد به مصرف شرعى برسد و اگر مراجعه كرد بايد به خود او برگردد.

س674_ چنانچه عقد بيع منعقد فيما بين متبايعين، بر اثر جعل خيار فسخ و يا بر اساس تراضى اقاله شود و بايع، ثمن مأخوذ را كه نقداً قبض نموده، طى چك به مشترى مسترد نمايد و با مراجعه مشترى به بانك محال عليه به علت مسدود بودن حساب بايع، موفق به دريافت ثمن نشود آيا در چنين فرضى، مشترى شرعاً مى تواند به علت عدم توفيق در وصول ثمن، ملك مورد فسخ و يا اقاله را همچنان در تصرف خود باقى نگه بدارد يا آنكه على رغم عدم دريافت ثمن موظف به رفع يد از ملك و تحويل آن به بايع خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بايع جاحد و به عبارت ديگر منكر دين است يا اهمال مى كند يا قصد اذيت دارد; قانون تقاص در مقام، جارى است. يعنى ملك را مى تواند نگاه دارد و اگر نتوانست وجه را بگيرد به هر نحو كه مى تواند همان ملك را به قيمت روز بردارد البته تمام اين امور مشروط است به مراجعه وى به طرقى كه بتواند از آن طرق استيفاء حق كند و ممكن نشود.

س675_ بنده از طرف

اعضاى خانواده، خواهران و برادران و برادر زادگان كه در يك مغازه، به صورت كتابفروشى در خيابان ارم قم مالك هستيم; اخيراً طرح حرم مطهر ملك را از ما خريدارى كرده و حق كسب، كه در حدود پنجاه سال قبل بدون فسخ وجهى و پيش پرداختى اجاره كرده و اجاره اوليه حدود سى تومان و در سال هاى قبل چهل بود و در اين اواخر چهار هزار تومان شده بود و در عرض اين پنجاه سال يك ميليون تومان اجاره پرداخته، حال طرح توسعه حرم مطهر مبلغ پنجاه و سه ميليون تومان پرداخت كرده، كه در عرف هنگام نقل و انتقال مغازه براى جلب رضايت مالك حدود ده تا سى درصد از اين مبلغ به مالك تعلق مى گيرد. حال مستأجر از اين امر تخطى كرده و حاضر نيست مبلغ فوق را به مالك پرداخت كند آيا به نظر حضرت عالى اين مقدار از اين پول به مالك تعلق مى گيرد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مستأجر سرقفلى نداشته باشد و حق اجاره دادن به او نداده باشيد، و معاملات به اين نحو مرسوم است كه مشترى قطع نظر از ثمن، مبلغى را براى تخليه ملك مى دهد و در قرارداد كلى چنين است كه مبلغ 15 درصد يا بيشتر به مالك بايد داده شود; مستأجر حق تخطى ندارد و شما بايد آن مبلغ را از او بگيريد. البته در مقدار آن مبلغ، بايد مصالحه و تراضى طرفين باشد.

س676_ خريدارى ارز و پول خارجى و... به قيمت بالاتر از قيمت مصوب دولت جايز است؟ و آيا مشمول قانون ربا مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى;

ربا نيست و اشكال ندارد.

س677_ شخصى مبلغى پول به مغازه دارى مى دهد تا با آن پول معامله كند و به سودش مشترك باشد ولى صاحب مغازه مى گويد چون محاسبه دخل و خرج اين پول برايم مشكل است لذا من با رضايت خودم، ماهيانه فلان مقدار به تو مى دهم آيا اين عمل شرعى است؟ و الا چه راه شرعى پيشنهاد مى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مضاربه شرعى باشد و مصالحه كنند كه هر ماه به مقدار معينى به صاحب پول بدهد اشكال ندارد.

س678_ چنانچه كسى وجهى به ربا بدهد به عنوان معامله، و زيادى را در قلب ببخشد اما اظهار نكند معامله صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه معامله ربوى باشد; باطل است. ولى اگر قلباً مى بخشد به اعتبار رضاى به تصرف جايز است.

س679_ خريد و فروش چك به مبلغ كمتر از مبلغ مندرج در چك چه صورت دارد؟ (چك براى دو ماه ديگر باشد)

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

قرض

س680_ طلبكار طلب خود را با زحمات و مخارجى وصول مى كند در صورتى كه بدهكار متمكن از پرداخت قرض خود مى باشد آيا اين مخارج ضرورى را به عهده آن بدهكار مى توان گذاشت يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در مؤسسات رسمى چون شرط ضمنى، در ضمن قرض است _ كه چنانچه بدهكار بدهى خود را ندهد و يا اگر مخارجى انجام شود; بدهكار بايد آن مخارج را بپردازد _ وى مى تواند مخارج را به عهده او بگذارد.

س681_ اگر كسى بدهكار است و بعد از مدتى طولانى بدهى خود را پرداخت مى كند با توجه به تنزل ارزش پول

آيا همان مبلغ را ادا نمايد يا بيش تر؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پول بى ارزش شده ظاهراً بايد قيمت و ماليت آن زمان را بدهد. مع ذلك ميزان، مقدار طلا است; بنابراين احتياط لزومى مصالحه شود.

س682_ طلبه اى جهت خريد منزل مسكونى مبلغى را قرض مى گيرد قرض دهنده پس از مدتى به طلبه مى گويد ذمّه تو برى است چون قرض شما را نزد مرجع تقليدم به عنوان سهم امام حساب كردم الآن بعد از وفات آن مرجع تقليد در نجف اشرف، وى براى مطالبه قرض خويش به طلبه مراجعه و اظهار مى دارد كه آن پول به عنوان قرض بوده و در آن زمان ادعاى دروغ كرده ام كه آن را از سهم امام حساب كردم چون مرجع تقليد بنده قبول نكرده است اين در حالى است كه مقروض، فقير است حكم آن را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه به آنچه نوشته ايد اقرار كرده است شما بدهكار نيستيد.

س683_ شخصى بدهكار است و فردى ضامن بدهكار شده و يك فقره چك يا سفته به طلبكار داده است. حالا زمان آن چك يا سفته رسيده و شخص بدهكار حضور ندارد. آيا طلبكار مى تواند طلب خود را از ضامن يعنى صاحب چك مطالبه كند يا بايد تا آمدن بدهكار صبر كند؟

ج _ باسمه تعالى; بله مى تواند مطالبه نمايد.

س684_ شخصى اجناسى خريده به ثمن در ذمه به عبارت ديگر قيمت اجناس قرض است و فروشنده مدرك اجرايى مى خواهد مثل چك. خريدار چك ندارد و از كس ديگر گرفته و صاحب چك ضامن نشده است بلكه خريدار گفته خودم به

موقع مى پردازم. وقتى زمان چك رسيده بدهكار مالى ندارد بدهد و يا غايب است طلبكار از چه كسى مطالبه كند؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض سؤال نمى شود دين را از كسى كه چك داده مطالبه نمود. چنانچه بدهكار مى تواند; بايد بپردازد و اگر نمى تواند در صورتى كه طلبكار، مدعى ضمان صاحب چك نباشد بايد مهلت داده شود والاّ بايد رعايت موازين باب قضاء بشود.

س685_ در تاريخ 27/12/1375 فردى بابت تضمين دريافت مطالبات خود از شريكش در مؤسسه اى خصوصى اقدام به اخذ يك وثيقه عينى (سند منزل مسكونى شريك مديون) همراه با وكالت نامه ثبتى از مالكين منزل (شريك و زوجه اش) مى نمايد. مقرر بوده كه اين تضمين جهت اداى ديون توسط شريك عند المطالبه باشد. قريب چند ماه بعد دائن اقدام به تنظيم مبايعه صورى بر ملك مشاراليه فى الصدر مى نمايد كه مالكين (شريك و زوجه اش) بايعين ملك و خود دائن مشترى در اين مبايعه بوده اند. توجيه دائن از اين عمل خوف از فوت مديون و عدم نفوذ و بى اعتبارى وكالتنامه مذكور بوده است كه مديون و زوجه او ابداً رضايت و قصد فروش و اعطاى وكالت واقعى نداشته اند. بلكه صرفاً جهت تضمين ديون دائن و با خواست او به امضاى ظاهرى اين عقد اقدام كرده است. اكنون دائن بدون اطلاع قبلى اقدام به ثبت ملك مذكور به نام دختر خويش نموده و منزل (وثيقه) را تملك واقعى نموده است. بعلاوه از حذف و قلم گرفتن ديونى كه اين ملك وثيقه آن بوده خوددارى مى نمايد.

اولا: با نظر به خالى بودن عقود مذكوره (بيع

و وكالت) از عناصر قصد و رضا و يا علم به صورى بودن آن ها آيا عقود مذكوره صحيح و نافذ هستند يا خير؟

ثانياً: با نظر به عدم مطالبه قبلى دائن از مديون حق تملك وثيقه توسط دائن وجود دارد يا خير؟ با علم به اين كه دين مذكور نقدى نبوده و بين طرفين پرداخت عند المطالبه مقرر بوده است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه دائن معترف است به اين كه وكالتنامه صورى بوده وكالت صحيح نيست و بيع نيز نافذ نيست و اگر معترف نيست و مدعى است وكالت صحيح بوده و شرط شده است مورد وكالت قبل از مطالبه دين معامله نشود معامله باطل است و نافذ نيست. ولى اگر ادعاى وكالت واقعى مطلق داشته باشد; بايد محاكمه شود و قاضى شرع با رعايت موازين قضاء حكم كند. به هر حال در فرض سؤال معامله مذكور باطل است.

س686_ كسى مبلغى را از چهل، پنجاه سال قبل بدهكار بوده و طلبكار و ورثه او را نمى شناسد چه مقدار وجه بايد پرداخت نمايد آيا مى شود به فقراى مسلمين بدهد. (مبلغ مختصر بوده است)؟

ج _ باسمه تعالى; قدر متيقن را بايد به فقير بدهد و نسبت به مازاد با اجازه مجتهد مصالحه نموده و به فقير بدهد.

س687_ اگر واحد پول دولت از ارزش بيفتد بدهكار عين پول را كه قبلا به اعتبار او معامله انجام گرفته بدهكار آن است يا قيمت و معادل روز آن را بپردازد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد قيمت آن را بدهد.

س688_ اگر واحد پول دولت ارزشش كم شود بدهكار همان مبلغ را بدهد يا نسبت به ارزش پول امروزى بايد بدهد؟

ج

_ باسمه تعالى; روايتى دلالت دارد بر اين كه همان عين داده شود كافى است و قيمت به ذمه نمى آيد و جمعى از فقهاء هم به آن فتوى داده اند و فتوى همان است.

س689_ بنده قدرى پول به فرزند خودم مى دهم و سود مى گيرم اين حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حلال است.

س690_ صد هزار تومان به يك نفر داديم بعد از دو ماه صد و بيست هزار تومان مى گيرم چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شرط بكنيد حرام است و اگر خودش بدهد حلال است.

س691_ در قرض شرط مى كند در صورت تأخير در اداى قرض در أجل معين فلان مبلغ ديركرد ماهيانه بدهد آيا گرفتن اين مبلغ به عنوان ديركرد و غرامت صحيح است و يا ربا محسوب مى شود و آيا از باب (قاعده نفى ضرر) تأمين ضرر صدق مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; اخذ زياده به ازاء تاجيل دين مسأله اى طويل الذيل است و روايتى نيز دارد و به نظر حقير تمام اقسام آن حرام است و قاعده نفى الضرر نافى حكم است نه مثبت آن فضلا از اثبات صحت عقد به آن.

بانك

س692_ الان سازمان هاى دولتى براى كارگران و كارمندان خود مسكن تهيه مى كنند; به صورت اقساط و پول را به صورت اقساط از كارگران مى گيرند و مقدارى هم سود مى گيرند آيا اين سود كه از طريق بانك مسكن گرفته مى شود جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س693_ گرفتن وام از بانك هاى خارجى كه مستلزم پرداخت ربا است چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مقتضاى اطلاق

خبر لا ربا بين مسلم و الذمى جواز پرداخت ربا به كفار است ولكن چون اصحاب _ رضوان الله تعالى عليهم _ ادعاى اجماع بر عدم جواز ربا دادن به كفار نموده اند; لذا من احتياط مى نمايم.

س694_ جوائز بانكى به حساب قرض الحسنه آيا جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه شرط نشود جايز است و اشكالى ندارد.

س695_ سپردن پول به بانك تحت عنوان مضاربه و گرفتن سود براى آن چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; با رعايت موازين باب مضاربه اشكال ندارد.

س696_ آيا وام گرفتن از بانك هاى دولتى با توجه به اين كه مبلغى اضافه از اصل وام تحت عنوان كارمزد دريافت مى نمايند جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س697_ بعضى بانك ها اگر اشخاص پولى در آن بانك بگذارند بعد از مدتى به اندازه پول شخص وام مى دهد يعنى هم پول خود شخص پرداخت كننده را داده و هم به اندازه پولش وام مى دهد و به صورت قسطى مى گيرد لكن بانك زيادتر از پولى كه داده مى گيرد اگر كسى نياز به مسكن يا سرمايه داشته باشد آيا مى تواند چنين وامى بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; گرفتن وام با بهره از بانك چنانچه تحت عنوان مضاربه با رعايت شرايط باشد اشكال ندارد و اگر قرض باشد چنانچه به بانك بگويد زيادتر را به عنوان ربح نمى دهم بلكه مزد كارگر مى بخشم اشكال ندارد و به هر تقدير تصرف در وامى كه گرفته است جايز است.

س698_ اگر كسى پولى به عنوان وام از بانك بردارد و بانك هم زيادى از او مى گيرد

آيا با پول مذكور معامله صحيح است اگر جنس بخرد يا ملك بخرد و بفروشد اشكال ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س699_ در رابطه با رهن مرسوم است مبلغى را از پيش مى گيرند و اجاره كمتر دريافت مى كنند صحيح است يا خير در صورت اشكال راه شرعى اش چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پول را قرض بدهد و در مقابل خانه را رهن بگيرد و شرط كند اجاره كمترى گرفته شود ربا است و جايز نيست. ولى چنانچه كمتر اجاره بگيرد و در ضمن اجاره رهن را در مقابل پول شرط كند اشكالى ندارد.

س700_ خريد سهام بانك ها و مؤسسات اعتبارى پولى كه در بعضى موارد مرتكب ربا مى شوند چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; رباى محرم در بيع مشروط به مكيل و موزون بودن است و چون سهام بانك ها و مؤسسات اعتبارى پولى مكيل و موزون نيست از اين جهت اشكال ندارد و چون دولت و ساير عناوين اعتباريه ديگر را مالك مى دانم از جهت عدم مالكيت بايع، در مورد سؤال محذورى متوجه نمى شود و وجه ديگرى هم براى فساد معامله ذكر شده در ذهن خطور نمى كند. بنابر اين تمام آن معاملات شرعى است.

س701_ بانك براى تهيه ماشين آلات و مواد اوليه وامى به صورت زير در اختيار صاحب كارگاه قرار مى دهد. جنس مورد نياز را بايد صاحب كارگاه انتخاب نمايد و فروشنده را به بانك معرفى كند، بانك با خريد نقدى جنس مذكور از فروشنده، آن را به صورت اقساط به صاحب كارگاه به زياده مى فروشد. سؤال اين است كه اگر شخص نياز به

جنس مذكور ندارد و فقط براى گرفتن پول از بانك فاكتورى صورى از فروشنده به بانك ارائه مى دهد و پولى را كه بانك به فروشنده بابت فاكتور مى پردازد از او مى گيرد. 1_ در صورتى كه مسؤولين بانك علم به صورى بودن فاكتور داشته باشند پرداخت وجه چه صورتى دارد؟ 2_ در صورتى كه مسؤولين بانك علم به صورى بودن فاكتور نداشته باشند چه صورتى دارد؟ 3_ دادن فاكتور صورى توسط فروشنده و دريافت وجهى در مقابل آن جهت دريافت وام چگونه است؟ 4_ دريافت اين گونه وام صورى و پرداخت زياده در مقابل آن ربا محسوب مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; سؤال غير منظم است. چون در مورد سؤال، اگر معامله حقيقى باشد; وامى در كار نيست. يا هر دو بيع است و يا يكى بيع است و ديگرى جعاله يا بيع است و مصالحه، بنابر اين وام به معناى قرض در كار نيست. به هر حال با صورى بودن فاكتور رئيس بانك اختيار واگذارى پول را ندارد و همه معاملات باطل است ولى ربا نيست.

س702_ در وام هاى جعاله كه قانوناً بانك موظف است مورد قرارداد را انجام دهد، بانك فقط پول در اختيار جاعل قرار مى دهد و از او مى خواهد كه به وكالت از طرف بانك كار خود را انجام دهد و بعداً علاوه بر پول دريافتى مبلغى به عنوان حق الجعاله به بانك بپردازد كه در حقيقت جاعل شخصاً مورد جعاله را با پول بانك به انجام رسانده و حق الجعاله را بانك دريافت مى دارد. بفرماييد اين گونه قرارداد صورت شرعى دارد يا خير؟

ج

_ باسمه تعالى; اشكال ندارد. چون كار جاعل به عنوان وكالت از طرف بانك است و تعدد اعتبارى در معاملات، كه امور اعتبارى است; بى اشكال است.

س703_ امناء مسجد و هيئت ها پولى را جمع مى كنند براى مصارف هيئت و مسجد و اضافه اش را در بانك به حسابى كه به همين منظور باز شده مى سپارند بانك طبق روال بانكى سود يا بهره مى دهد آيا اين سودى كه بانك داده است جزء پول هيئت و مسجد محسوب است و يا مجهول المالك است و بايد به فقراء داده شود؟

ج _ باسمه تعالى; بهره اى كه بانك داده است مجهول المالك نيست بلكه ملك همان كسى است كه اصل مال، ملك او است و بايد به همان مصرف برسد.

س704_ استخدام در بانك هايى كه بعضاً كار ربوى دارند، براى كار ربوى و غير ربوى، چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه استخدام به نحو اطلاق باشد اشكال ندارد، ولى چنانچه مقيد كند به استخدام براى كار حرام، اجاره باطل است و اگر استخدام براى كار حرام و كار جايز باشد به مقدار مقابل حرام، باطل است.

س705_ خريدارى ارز و پول خارجى و... از بانك به قيمت بالاتر از قيمت مصوب دولت آيا جايز است؟ و آيا مشمول قانون ربا مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ربا نيست و اشكال ندارد.

س706_ سودى كه از بانك هاى جمهورى اسلامى به دست مى آيد حلال است يا حرام؟

ج _ باسمه تعالى; حلال است.

س707_ اگر شخصى به عنوان مضاربه به بانك دولتى پول واريز مى كند يا به عنوان اوراق مشاركت حساب باز مى كند و

سود مى گيرد آيا جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه موازين مضاربه رعايت بشود اشكال ندارد. دو راه ديگر هم به نظر حقير جايز است:

1: صاحب پول، پولش را به بانك اباحه كند ولو اين كه بانك آن را تملك كند و به ديگرى بدهد و در عوض مبلغى اضافى به صاحب پول بپردازد. اين نوع معامله را اباحه بعوض مى نامند.

2: صاحب پول، پول را به شكل امانت و وديعه در بانك بگذارد و اجازه دهد در آن تصرف كند; نهايت اين كه اذن در تصرف ناقل، مجانى نيست بلكه در مقابل عوض است در اين صورت مبلغ اضافى از باب شرط ضمنى يا صريح، حلال مى باشد.

س708_ اخيراً متعارف شده مبلغى را به عنوان سپرده كوتاه مدت يا دراز مدت به بانك مى سپارند در عوض، بانك سودى براى هر كدام معين مى نمايد و براى صاحب حساب پرداخت مى نمايد آيا گرفتن اين سود جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س709_ بانك ها براى فرار از ربا مسائلى از قبيل حق الزحمه حقوق و غيره را مطرح مى كنند آيا وام مزبور حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى حلال است.

س710_ سپرده هاى بانكى براى كسانى كه نمى توانند كسب كنند و يا كاسب مورد اطمينانى پيدا نمى كنند پول به وى بدهند كسب كند و درآمد پول را به صاحبش بدهند آيا جايز است پول را به بانك بگذارند و هر ماه سود آن را بگيرند و خرج كنند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى توانند و اشكال ندارد.

س711_ گرفتن جوائز بانك ها در دو صورت (افتتاح

حساب مشروط به شركت در قرعه كشى، و بدون شرط) چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت عدم شرط گرفتن جايزه بلا اشكال و حلال است اما در صورت شرط، چنانچه افتتاح حساب به عنوان قرض باشد گرفتن آن جايز نيست ولى چنانچه به عنوان اباحه به عوض يا به عنوان وديعه اى باشد كه در مسئله قبل به آن اشاره شد; حلال است و اشكال ندارد.

س712_ گذاشتن پول در بانك هاى خارجى و دريافت سود آن ها چه صورتى دارد؟ با فرض جواز دريافت سود از بانك هاى خارجى، از آنجا كه پس انداز در بانك هاى خارجى موجب تقويت كفار و سلطه اقتصادى آنان و تضعيف اقتصاد كشورهاى اسلامى مى گردد حكم مسأله چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; از نظر ما گذاشتن پول در بانك هاى داخلى و دريافت سود، اشكال ندارد; چه رسد به بانك هاى خارجى كه اخذ ربا از كفار جايز است، اما تقويت كفار و سلطه اقتصادى آن ها. اولا: با وضع فعلى آن ها در اين زمان عرفاً تقويت نيست و يا در حكم عدم است ثانياً: نفس پول گذاشتن در بانك و دريافت سود باعث تقويت نيست بلكه اگر چيزى باشد، كمك و اعانت به تقويت است و اين گونه اعانه به اثم، حرام نيست.

س713_ تشكيل حساب هاى سپرده كوتاه مدت و بلند مدت، در بانك هاى ايران چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه صاحب پول به بانك قرض بدهد و سودى بگيرد حرام و ربا است و نيز اگر پول خود را در عوض به مبلغ زيادتر به بانك بفروشد. اشكال دارد ولى از

دو راه مى توان اين كار را تصحيح نمود.

1_ صاحب پول، پولش را به بانك اباحه كند ولو اين كه بانك آن را تملك كند و به ديگرى بدهد و در عوض، مبلغ اضافى به صاحب پول بپردازد كه اين نوع معامله را اباحه به عوض مى گويند و ظاهراً هم اشكالى ندارد.

2_ صاحب پول، پول را به شكل امانت و وديعه در بانك بگذارد و اجازه دهد در آن تصرف نمايد; نهايت اذن در تصرف ناقل، مجانى نيست بلكه در مقابل عوض است در اين صورت مبلغ اضافى از باب شرط ضمنى يا صريح، حلال مى شود.

س714_ افتتاح حساب قرض الحسنه در بانك ها مشروط به شركت در قرعه كشى، و بدون شرط چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بدون شرط اشكال ندارد و با شرط جايز نيست.

س715_ در وام مسكن، بانك نيمى از خانه مشترى را به مبلغى مى خرد و بعد از پايان كار سهم خود را به صورت اقساط و به مبلغى زيادتر به او مى فروشد. و بعضاً انتقال به صورت رسمى در دفاتر هم انجام مى گيرد. لكن در مواردى ديده شده كه مشترى متوجه اين خريد و فروش نشده يا قصد جدى در معامله نداشته، بفرماييد در اين صورت پرداخت زيادى به بانك جايز است يا خير؟ و تصرف مشترى در پول دريافتى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شرايط صحت خريد و فروش رعايت شود هيچ اشكالى ندارد و قصد جدى بودن به معناى داعى بر انشاء خريد و فروش جدى _ كه انتقال خانه باشد _ از شرايط صحت معامله نيست.

س716_ با توجه به اين

كه بانك هاى جمهورى اسلامى قانوناً موظف هستند كه تحت يكى از عناوين عقود اسلامى پول در اختيار متقاضيان قرار دهند، چنانچه قرارداد به جهتى باطل باشد تكليف گيرنده و كارمند بانك را تعيين فرماييد كه آيا كارمند و رؤساى بانك مجاز به پرداخت وام غير مشروع هستند يا خير؟ و گيرنده حق تصرف در پول دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قرارداد باطل باشد كارمند و رئيس بانك مجاز به پرداخت وام نيستند مگر آن كه رضاى مافوق را به پول دادن احراز بنمايند و اما گيرنده چنانچه مى داند پول دهنده، هر مقامى كه باشد; راضى به تصرف او هست; جايز است و به نظر من، هميشه احراز رضايت مى شود والاّ جايز نيست همچنين زيادى كه مى دهيد اشكال ندارد.

س717_ بانك ها وامى تحت عنوان مضاربه در اختيار مشتريان مى گذارند بدين ترتيب كه مثلا يك ميليون تومان براى خريد يكصد تخته فرش در اختيار مشترى قرار مى دهند و در همان مجلس محاسبه مى كنند كه سود مشترى از فروش اين فرش ها چه قدر است. سپس براى دريافت اصل و سود مورد نظر بانك قسط بندى مى كنند و بانك هيچ گونه مسؤوليتى را نسبت به ضررهاى احتمالى اين معامله به عهده نمى گيرد و فقط خود را موظف به دريافت اصل سود تضمين شده مى داند. بفرماييد: اولا اين نوع مضاربه صورت شرعى دارد يا خير؟ ثانياً اگر مشترى پول را در مورد ديگرى مصرف نمايد و فقط متعهد به پرداخت وام و زياده گردد چگونه است؟ ثالثاً تكليف مسؤولين بانك در صورت علم به صورى بودن قرارداد

و عدم علم را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اين گونه معامله در بين تجار بازار هم شايع است و راه مشروعيت آن به اين نحو ممكن است كه رئيس بانك، معامله مضاربه را با رعايت تمام شرايط از جمله مشاع بودن حصه پول دهنده و توجه ضرر به او انجام دهد و بعد آن ربح مشاع را به مقدارى كه تعيين مى كنند، مصالحه كند و در ضمن آن شرط كنند كه اگر ضررى متوجه شود; گيرنده پول آن را به نحو شرط فعل جبران كند، نه به نحو شرط حكم كه شرط، فاسد مى شود و پول دهنده اجازه دهد كه استفاده ديگرى هم بتواند از آن پول بكند.

س718_ دريافت ديركرد توسط صندوق قرض الحسنه چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س719_ آيا انواع وام گرفتن از بانك ها حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; قرض با ربح و ربا حرام است.

س720_ باز كردن حساب پس انداز به عنوان گرفتن جايزه چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است و ربحى كه مى دهد حلال است.

س721_ من از بانك مبلغ يك ميليون تومان مى خواهم وام مضاربه اى بگيرم بانك اين پول را به مدت شش ماه در اختيار من مى گذارد يعنى در طى اين شش ماه كه پول را من تحويل گرفته ام چيزى از من در هر ماه نمى گيرد بعد از شش ماه پول را با صدوچهل هزار تومان سود از من مى خواهد اين بهره پول و گرفتن اين پول از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; قرضى كه از بانك مى گيريد و پس مى

دهيد حرام است; معامله مضاربه اى در صورتى كه شرايط رعايت شود حلال و جايز است.

س722_ با توجه به اين كه دولت تركيه لائيك مى باشد مى توانيم سرمايه خود را در بانك هاى آن كشور گذاشته و سود دريافت نماييم؟

ج _ باسمه تعالى; سود بانك حلال است چه دولت مسلمان باشد يا لائيك ولى چنانچه دولت لائيك باشد; هيچ شبهه اى در حليت سود نيست.

چك

س723_ كسى در مقابل چك بانكى به 15 روز قرض گرفته و نصفش را داده بقيه در 10 ماه است با تمكن از پرداخت نمى دهد. اين چك را بى قيد طلب به شخص ديگر فروختن چه صورت دارد و خريدار چك براى وجه چك اقدام رسمى خواهد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; فروختن تمام چك، با فرض آن كه بيش از نصف آن را مالك نيست; جايز نيست. امّا فروختن نصف آن مانعى ندارد و اقدام خريدار موجب جواز يا عدم جواز نمى شود.

س724_ فروختن چك هاى معمول و مرسوم در ميان مردم، به كمتر از قيمت چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه چك محل دارد يعنى صاحب چك مقابل آن در بانك پول دارد; اشكال ندارد.

س725_ در يك معامله اى از شخصى چك گرفته و بعد از مدتى همان چك را به خود او، به قيمت كمتر مى فروشد آيا اين معامله صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست.

س726_ خريد و فروش چك به مبلغ كمتر از مبلغ مندرج در چك چه صورت دارد؟ (مثلا چك براى دو ماه ديگر باشد)

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

ربا

س727_ گرفتن وام از بانك هاى خارجى كه مستلزم پرداخت ربا است چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مقتضاى اطلاق خبر لا ربا بين مسلم و الذمى جواز پرداخت ربا به كفار است ولكن چون اصحاب _ رضوان الله تعالى عليهم _ ادعاى اجماع بر عدم جواز ربا دادن به كفار نموده اند; لذا من احتياط مى نمايم.

س728_ اگر شخصى مقدارى پول به شخص ديگرى بدهد تا با آن پول كار كند به شرط اين كه ماهيانه

مبلغى به عنوان سود كاركرد به او بدهد چه صورت دارد آيا ربا محسوب مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با رعايت شرايط مضاربه حلال است ولى بدون آن ربا و حرام است.

س729_ شخصى (رباخوار) با پول ربوى كه از ديگران مى گيرد خانه اى تهيه مى كند (خريدن يا ساختن). نماز خواندن در آن خانه چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بى اشكال است.

س730_ رباخوارى يك حركت شومى است كه توسط برخى از ثروتمندان بدان دامن زده مى شود مستدعى است ما را در اين خصوص راهنمايى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; رباخوارى از محرمات الهيه است. تكليف، در برابر آن مانند تكليف شما در برابر ساير محرمات الهيه است.

س731_ اگر كسى از بانك دول غير اسلامى مثل ژاپن ربا بگيرد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س732_ ربا بين فرزند و مادر چه حكمى دارد؟ (بين جد و جده و نوه چطور؟)

ج _ باسمه تعالى; ربا بين فرزند و مادر و همينطور جده حرام است ولى بين نوه و جد، مثل پدر و پسر حلال است.

س733_ شخصى با پول ربا فروشگاه لبنياتى باز كرده است، آيا خريد از اين فروشگاه حرام است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س734_ زنى هستم كه هيچ كس را ندارم همسرم وفات نموده است از كميته امداد امام خمينى(ره) خرجى خود را مى گيرم آن خرجى كفايت زندگانى من را نمى كند. چون زندگانيم را به دشوارى مى گذرانم 1000000 تومان به كسى داده ام بابت آن پول سودى مى گيرم آيا آن سود حرام است يا نه، و اگر كسى را به

مهمانى دعوت كنم خوردن آن غذا براى او حرام است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پول را به عنوان قرض داده ايد و در موقع قرض دادن شرط كرده ايد كه به شما سود بدهد اين ربا است و حرام است و اگر شرط نكنيد و خودش سود بدهد يا به عنوان قرض نباشد; اشكال ندارد. به هر حال بر مهمان حرام نيست در منزل شما چيزى بخورد.

س735_ كسى به قصد بهره و سود پولى به بانك بگذارد ولى شرط نمى كند آيا حرام و ربا است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست ولو شرط كند.

س736_ كسى از بانك ربا مى گيرد با پول هاى حلال ديگر مخلوط شده و خانه خريدارى مى كند نماز در آن خانه چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خانه را با آن پول مشخص شده نخرد; يعنى ثمن كلى باشد و از پول شخص آن را اداء بنمايد تصرفات جايز است.

س737_ شركت بيمه ايران با نظارت دولت اداره مى شود اظهار مى كند اگر مبلغ صدهزار تومان سرمايه گذارى شركت نمايند ماهى مبلغ سه هزار تومان سود مى دهد آيا گرفتن آن جايز است اگر غير از مضاربه راه ديگرى هست بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; مسائل بيمه در آخر كتاب مفصلا نوشته ام به آن رجوع شود.

س738_ كسى مبلغى پول به حساب شركتى ريخته بعداز دو سال ماشين تحويل بگيرد و در طول سال دوباره پول مى ريزد شركت موقع تحويل ماشين از قيمت روز كمتر حساب مى كند آيا اين ربا حساب مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد، زيرا رباى محرم نيست.

رهن و اجاره

س739_ ساختمانى را به

يكصدهزار تومان به مدت يكسال بدون اجاره رهن مى كنند جايز است يا خير چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه پولى كه براى آن رهن مى كند به عنوان قرض است و در ضمن قرض شرط استفاده مجانى از آن خانه نكند; اشكالى ندارد بلكه اگر شرط هم بكند اشكال ندارد ولى خلاف احتياط است.

س740_ براى فرار از ارتكاب به ربا و طرز صحيح از رهن خانه و منازل كه امروزه متداول شده است در بنگاه هاى معاملاتى طريق استفاده صحيح چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اول پول را به عنوان قرض داده و خانه را رهن بگيرند. بعداً همان خانه را اجاره كنند و يا اين كه اول خانه را به مبلغى اجاره كنند و شرط كنند كه فلان مبلغ قرض داده شود و در مقابل خانه رهن باشد.

س741_ اجاره اى كه با اموال يتيم تعلق مى گيرد (مال يتيم را تا بلوغ اجاره مى دهند) چطور مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه صلاح يتيم باشد حاكم شرع يا ولى او اشكال ندارد اجاره بدهد.

س742_ آيا پول پيشى كه بابت منزل از مستأجر گرفته مى شود اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مال الاجارة باشد كه جلو گرفته مى شود با رضاى طرفين بى اشكال است همچنين اگر منزل را اجاره دهد به مبلغى در ضمن آن شرط شود كه مبلغى را به عنوان قرض بدهد; بى اشكال است. بلكه اگر قرض بدهد و در ضمن آن شرط كند خانه را ارزانتر از اجرة المثل بدهد نيز اشكال ندارد.

س743_ چندين سال پيش مغازه اى را به شخصى اجاره داده ام كه آن زمان سرقفلى

معمول نبوده و نداده است. هم اكنون با انقضاء مدت اجاره نياز مبرمى به مغازه ام دارم موضوع را با مستأجر در ميان گذاشته ايشان از تحويل دادن مغازه خوددارى مى نمايد و اظهار مى دارد مبلغ هنگفتى بايد بدهيد تا مغازه را تخليه كنم. لذا خواهشمندم نظر مبارك را در مورد سؤال ذيل مرقوم فرماييد.

1_ آيا مستأجر پس از انتقضاء مدت اجاره بايد مغازه را تخليه كند يا خير؟

2_ در صورتى كه مستأجر باقرار خودش «در اجاره نامه» هيچ گونه سرقفلى نداده، شرعاً حقى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه مستأجر به مالك سرقفلى نداده; حق ندارد براى تحويل دادن مغازه وجهى مطالبه نمايد و بايد پس از انقضاء مدت اجاره، با درخواست مالك، آن را بدون گرفتن وجهى تخليه نمايد.

س744_ اين جانب مستأجر ملكى بوده ام كه در طول مدت اجاره به علت وقوع آفات ارضى و سماوى و اين كه به علت اين آفات امكان انتفاع بنده از عين مستأجر متصور نبوده به دادگاه مراجعه و پس از اخذ نظريه كارشناسى دادگاه حكم بر فسخ اجاره صادر و اين حكم قطعى شده است از آن جايى كه اين جانب در طول اين مدت متحمل مخارج زيادى از جمله غرس درختان، آبيارى باغات و سمپاشى و جابه جايى چاه و تلمبه و غيره بر روى ملك انجام داده ام خواهشمند است فتوى مبارك را صادر فرمايند. كه مطابه اين مخارج از طرف بنده از موجر شرعى مى باشد يا خير؟ و دادگاه شرعاً مى تواند اين تقاضاى من را مورد پذيرش و صدور حكم پس از تعيين كارشناس نمايد يا

خير؟

ج _ باسمه تعالى; در مورد سؤال آن چه بر له شما ثابت است انفساخ اجاره است. ولى وجهى بر مطالبه شما از مؤجر _ كه مخارج را بدهد _ نمى دانم.

س745_ واگذارى ملك تجارى به واقف (وقف كننده) موقوفه حق سرقفلى را براى خود محفوظ نگه داشته و واقف با لحاظ همين شرط آن را وقف نموده و مستأجر با اطلاع و پذيرش اين كه حق سرقفلى نخواهد داشت و در ازاى آن وجهى هم نپرداخته است آيا شرعاً حق ادعاى سرقفلى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه حق سرقفلى به مستأجر مطلقاً نداده باشد مستأجر حق ندارد.

س746_ متمنى است نظر مبارك خود را در خصوص حق سرقفلى مشاغلى مثل پزشكى و... كه كسب و كار صرفاً متوقف و قائم بر شخص مى باشد مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; مشاغل سرقفلى ندارند.

س747_ حق سرقفلى (كسب و پيشه) كاسبى كه نوعاً متوقف بر محل كسب است و مستلزم تبليغات اگر چنانچه موجر ملكى پس از اجاره و واداشتن مستأجر بر صرف هزينه هاى معمول پشيمان شده و در صدد فسخ برآيد آيا ضمان شرعى بر تأديه هزينه هاى انجام شده دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه صرف هزينه به امر موجر باشد در امر به عوض ظهور داشته باشد بلى ضامن است والا ضامن نيست; مگر آن كه شرط كرده باشد كه مصارفى كه مى كند به ازاء ماندن در آن محل تا مدت مديدى باشد در اين صورت تا هزينه را نپردازد نمى تواند آن را فسخ كند همچنين فسخ هم بايد با رعايت رضايت طرف باشد.

س748_ ملاك

بر تعين اجرت المثل محل هايى كه نوعاً محل شبهه از لحاظ حدود اختيارات تفويضى متوليان امر وقف در صورت علقه صغار سادات و امثالهم بوده باشد چيست و آيا مى تواند مبرى ذمه بوده باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در ضمن رعايت عرف و مصالحه، با نظر حاكم شرع عمل شود.

س749_ يك قطعه زمين زراعى به مدت 99 سال اجاره داده شده است در صورتى كه ملك فوق الذكر وقف اولاد ذكور مى باشد و موجر و مستأجر هر دو در قيد حيات نيستند و زمين مورد نظر در اختيار برادر مستأجر مى باشد آيا اجاره مذكور باطل مى باشد يا خير در صورت باطل نبودن اجاره درآمد حاصله چگونه تقسيم مى شود در ضمن مؤجر داراى پنج فرزند پسر نيز مى باشد كه در قيد حيات هستند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه طبقه اولى اجاره بدهند; به موت موجر اجاره باطل مى شود، ولى اگر متولى با رعايت مصلحت طبقات بعد اجاره بدهد، يا حاكم شرع اذن دهد، در اين دو مورد اجاره باطل نيست و درآمد حاصله به همان گونه كه تقسيم شده است بايد تقسيم شود.

س750_ ملك خودم را از اول بهار به يك نفر اجاره داده ام، موقع اجاره فقط جاى خالى بود. چمن و يونجه آن موقع رشد نكرده بود. فعلا آن مستأجر از داده اجاره عدول كرده و مى گويد به خاطر نباريدن باران چيزى نيست آيا شرعاً مى تواند بعد از سه ماه اجاره نامه را فسخ كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه اجاره زمين براى استفاده از چمن و يونجه آن باشد و مستأجر

هم در انجام وظيفه كوتاهى ننموده است در فرض سؤال مى تواند فسخ كند، و اگر خود زمين را اجاره نموده و نظر به چمن و يونجه نداشته است; حق فسخ ندارد.

س751_ اگر در وسط سال اجاره منزل، منزل خراب شد و قابل استفاده نبود بعد از فسخ اجاره اگر نصف سال اجاره هر ماه معين بود همان را مى دهد، و اگر سالى مقدارى مى داد بالنسبه حساب كند يا به نحو ديگر؟

ج _ باسمه تعالى; بايد بالنسبه حساب شود.

س752_ اگر كسى بگويد خانه اى براى من بساز اين مقدار به تو مى دهم آيا اين جعاله است يا اجاره مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; جعاله يا امر به عمل است كه عقد مستقلى است.

س753_ در عصر فعلى معمول است اشخاص ساختمان خود را به كمتر از قيمت حقيقى اجاره مى دهند و ضمن عقد اجاره با مستأجر شرط مى كنند كه مثلا يك ميليون تومان به موجر به عنوان قرض بدهند آيا وجه الاجاره كه به جهت شرط قرض كمتر از قيمت حقيقى پرداخت مى شود، نفع و ربا محسوب مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ربا نيست و اشكال ندارد.

س754_ در رابطه با رهن منزل مرسوم است وجه پولى را پيش مى گيرد و بابت اجاره مبلغ كمترى را مى گيرد آيا صحيح است در صورت اشكال راه حل شرعى را بيان كنيد؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است و اشكال ندارد.

س755_ اگر مستأجر مال الاجاره را نداد و يا كمتر از مقرر بدهد موجر حق فسخ دارد و همين طور در شرايطى تخلف كند چطور؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مى تواند

اجاره را فسخ كند.

س756_ آيا اخذ به شفعة در مورد سرقفلى صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح نيست.

ضمان

س757_ اگر آموزگارى در تصحيح اوراق امتحانى سهل انگارى نمايد و يا مسؤلين مدرسه در انتقال نمرات سهل انگارى نمايند و بر اثر اين سهل انگارى دانش آموزان مردود گردند آيا آموزگار يا مسئول مربوطه نسبت به خسارات مادى و معنوى دانش آموز در طول يك سال عقب ماندگى، ضمان دارد يا نه؟ در اين موارد ديه ثابت مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اضرار به غير، و اهانت به او (و ايذاء) بر طبق آيات قرآن و احاديث زياد و اجماع فقها حرام است و اين عناوين بر موارد مورد سؤال صدق مى كند، ولكن فعلا وجهى بر ضمان در نظرم نيست. چون دليل ضمان، قاعده يد و قاعده اتلاف و قاعدة استيفاء است و هيچ كدام از قواعد باب ضمان، شامل موارد فوق نيست و دليل خاصى هم نداريم. بنابراين حكم به ضمان نمى كنيم و دليلى بر ثبوت ديه نيست.

س758_ شخصى ضمان دين شخصى شناخته شده گشته و تاكسى او كه خودرو عمومى و وسيله امرار معاش خانواده ضامن مى باشد در ازاى جريمه ضمانت در توقيف است و از قاضى درخواست ماشين در ازاى توقيف نقل و انتقال سند خودرو را كرده است تا اجراى رأى صادره تمام شود و تصفيه گردد و سند مسترد شود قاضى مربوط دستور داده كه چنانچه خودروى ذكر شده از مستثنيات دين است قبول كنيد ولى واضح نگفته به همين جهت اجراى احكام سرگردان در اين امر است و جهت ترخيص خودرو و دستورى

صادر نكرده است. شخص ضامن مالى به جز اين خودرو ندارد و مستأجر هم مى باشد و تاكسى هم وسيله عمومى و تأمين معاش ضامن خانواده وى است. بذل محبت شود نظر مبارك را اعلام فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه امرار معاش خود و خانواده اش منحصر به آن خودرو است و يا اين كه بدون آن نمى تواند امرار معاش كند; خودرو مذكور از مستثنيات دين است و بايد آزاد شود.

س759_ طلبه اى بنا به مشكلاتى نمى تواند درس دينى را ادامه دهد آيا شهريه اى كه تاكنون گرفته است لازم است پس بدهد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; پس دادن شهريه لازم نيست.

س760_ اگر از چاه عميقى اضافه بر ميزان مقرر بهره بردارى آب نمايم كه به ديگران ضرر داشته باشد مسئله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه مردم روستا از ادامه بهره بردارى متضرر بشوند و در مضيقه قرار گيرند و شما هم از ادامه ندادن ضرر نمى كنيد جايز نيست و الا چنانچه شما احتياج داريد و يا آن ها هم احتياج مبرم ندارند جايز است.

س761_ اگر كسى ربوده شده و جانش در خطر مرگ باشد و براى گريز از آن راهى جز مقاتله نداشته باشد (مثل اين كه با ممانعت مسلحانه رباينده مواجه شده باشد) تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مقاتله بلاكلام جايز است و چنانچه جنايتى واقع شود ضامن نيست.

س762_ اگر كسى جهت زمينه سازى بر ارتكاب جرمى، با خوراندن مسكرات و يا آنچه موجب زوال عقل مى شود سبب بروز جنايتى بر غير شود آيا ضامن است يا خير؟ اگر در اين

خصوص خودش قربانى شود آيا خونش هدر است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه با خوراندن مسكرات اختيار از شارب سلب شود و بدون اختيار يا التفات جنايت از او صادر شود ضامن است و خونش هدر.

س763_ آيا مكر بر امر حرامى مثل لواط و زنا خونش هدر است يا نه؟ خصوصاً اگر راهى جز كشتن نداشته باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شخصى كه مكرَه به لواط يا زنا مى شود براى دفاع از خود مكرِه را بكشد و بدون كشتن راهى نداشته باشد، خونش هدر است.

س764_ اينجانب در اثر مشاجره لفظى كسى را هل دادم و او به زمين خورد، دستش شكست بدون اين كه كوچكترين عمدى براى شكستن دست وى داشته باشم. آيا از مصاديق شبه عمد است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه اين عمل به حسب عادت موجب شكستن دست مى شود مانند آن كه از ارتفاعى او را هل دهيد شبه عمد است والا اگر قصد شكستن دست را نداشته ايد و عمل فى نفسه موجب آن نمى شود و تصادفاً چنين شده است; خطاء است. به هر تقدير ضامن ديه هستيد.

س765_ با توجه به اين كه فروش اموال مسروقه در قانون جرم تلقى شده است و از طرفى صدور فاكتور فروشى، به ويژه در مورد اجناس معمولى متعارف نيست آيا در اين گونه موارد خريدار اموال مسروقه را مى توان محكوم نمود؟

ج _ باسمه تعالى; اگر دزدى بودن اموال را مى دانسته و مى توان او را محكوم نمود.

س766_ آيا شروع به سرقت جرم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; تجرّى و جرم است.

س767_ خواهر زاده بنده در خصوص

يكى از مشتريان ما اطلاعاتى خواسته و بنده چون كه قبلا و در حال مراجعه خواهرزاده ام با مشترى مورد نظر معامله داشتم و هيچ گونه موردى از وى نديده بودم به ايشان گفتم ما به مشترى مورد نظر جنس داده ايم شما هم بدهيد چيزى نمى شود پس از مدت چهار يا پنج ماه مشترى مورد نظر وضع مالى خوبى نداشته و چك هايش مسترد مى گردد و خواهر زاده بنده با مستند قرار دادن گفته هاى من چك هاى مشترى مورد نظر را به من داده و در واقع طلب خود را از من مطالبه مى نمايد لذا خواهشمند است در اين خصوص رأى شرعى را اعلام فرماييد كه آيا با گفته بنده من بدهكار مى شوم؟

ج _ باسمه تعالى; توثيق مزبور، موجب ضمان نمى شود و خواهرزاده شما نمى تواند وجهى از شما مطالبه بنمايد.

س768_ شخصى مبلغى را كه حدوداً يك هزار تومان مى باشد از فردى به صورت قرض الحسنه گرفته است كه در مدت يك ماه به وى پرداخت نمايد ولى متأسفانه بدقولى كرده و بعد از مدت ده سال همان مبلغ را به شخص طلبكار مى دهد ولى اين شخص از دريافت پول ممانعت مىورزد و مى گويد مبلغ هزار تومانى را كه به تو داده ام در زمان خود مبلغى هنگفت بوده و ارزش آن بيش از اين ها بوده و بايد به ارزش نسبى آن روز مبلغ را پرداخت نمايى. لطفاً بفرماييد آيا شخص بدهكار همان مبلغ را بدهد يا بايد به مقدار ارزش پول كه در آن زمان بوده پرداخت نمايد در اين خصوص چه حكمى

دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بعيد نيست كه مقدار ماليت را ضامن باشد. مثلا يك هزار تومان در آن زمان هر چند مثقال طلا مى دادند حالا قيمت آن مقدار طلا را بايد بدهد. چون فتوى جزمى نيست; مصالحه بشود.

س769_ شخصى كه ديون بسيار به اشخاص متفرقه داشته به محكمه تحويل مى شود رئيس محكمه شخص مديون را در اختيار سرباز مأمور مراقب قرار مى دهد كه مديون با مراجعه به طلبكاران خود رضايت آنان را جلب نمايد و مقرر داشته باشد براى انجام اين امر مديون به مدت 8 ساعت تحت الحفظ سرباز مأمور مراقب قرار گيرد مديون از ارفاق قانون سوء استفاده مى نمايد و متوارى مى شود حال سؤال آن است چنانچه رئيس محكمه به حكم وظيفه مقرر در قانون مصوب موظف بوده كه مديون را در مرجع انتظامى تحت الحفظ نگه بدارد نه آن كه تحويل سرباز وظيفه نمايد كه در خيابان تحت الحفظ قرار گيرد و مديون نيز متوارى شود رئيس محكمه در قبال غفلت و تسامح و تساهل خود ضامن دين دائنين خواهد بود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ضمان رئيس محكمه بر طبق قانون باشد; قهراً در موقع استخدام چنين تعهدى نموده است و به مقتضاى قاعده ضامن است.

س770_ من به يك نفر خيرات و نيكى مى كنيم بعداً ديدم اين بنده خدا هر چه كردم دروغ مى گويد آيا براى اعمال خير من پاداشى هست؟ و آيا او ضامن است؟

ج _ باسمه تعالى; شما اجر مى بريد; ولى او ضامن نيست.

مضاربه

س771_ اگر عاملى در مضاربه، به سفر تجارتى رود و مقدارى از سرمايه بدون تفريط

تلف شود آيا مى تواند از ربح حاصله، سرمايه تلف شده را جبران كند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند.

س772_ هر گاه مالك و عامل در مقدار رأس المال و يا مقدار ربح حاصله اختلاف داشته باشند قول كدام يك مقدم است؟

ج _ باسمه تعالى; در نزاع درباره ى مقدار رأس المال، قول عامل مقدم است چون قهراً منكر زيادى است. مالك بايد آن را اثبات كند و همچنين در مقدار ربح، قول عامل مقدم است; چون امين است.

س773_ آيا جايز است عامل مخارج خود را در سفرر و حضر از مال المضاربه صرف نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; نفقه سفر از رأس المال است و نفقه حضر به عهده خودش است.

س774_ آيا مضاربه از عقود لازمه است يا از عقود جايزه كه بتوان بعداً فسح كرد؟

ج _ باسمه تعالى; از عقود جايزه است.

س775_ كسى كه به قصد مضاربه به يك نفر يا به بنگاه پول مى دهد و طرف مقابل هم با همان عنوان قبول مى كند اما كيفيت عملش مشكوك يا غير معلوم است حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; به حكم اصالة الصحة، محكوم به صحت است.

س776_ شخصى مبلغى پول به مغازه دارى مى دهد تا با آن پول معامله كند و به سودش مشترك باشد ولى صاحب مغازه مى گويد چون محاسبه دخل و خرج اين پول برايم مشكل است لذا من با رضايت خودم ماهيانه فلان مقدار به تو مى دهم آيا اين عمل شرعى است؟ و الا چه پيشنهاد مى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مضاربه شرعى باشد و مصالحه كنند كه سهم صاحب پول را به مقدار معينى هر

ماه بدهد اشكال ندارد.

احكام خيار و شرط

س777_ آيا خياراتى كه در بيع ثابت است و اجاره هم جريان دارد و در اين جهت فرقى بين اجاره عقديه و اجاره معاملاتى هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بعضى خيارات، مانند خيار مجلس مختص به بيع است و بعضى مانند خيار تخلف، شرط عام است به هر حال فرقى بين عقدى و معاملاتى نيست.

س778_ آيا خيار مجلسى براى متبايعين متلاصقين هست يا نه اگر بعد از بيع قصد تفرق كنند كفايت بر سقوط خيار مى كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خيار مجلس بر آن ثابت است و قصد تفرق موجب سقوط خيار نمى شود.

س779_ اگر فروشنده و خريدار در ضمن عقد بيع، شرط كنند كه جنس را فروشنده در روز معين تحويل مشترى بدهد اگر تحويل نداد مبلغ معينى را مثلا (10000) تومان به مشترى غرامت بپردازد در صورت بروز خلف وعده آيا اين شرط صحيح است و يا نه و گرفتن اين وجه اكل مال به باطل نيست؟

ج _ باسمه تعالى; شرط صحيح است و به مقتضاى المسلون عند شروطهم لازم الوفاء مى باشد و به واسطه همان دليل، اكل مال به باطل نيست.

س780_ بيعانه اى كه فروشنده مى گيرد و در ضمن بيع شرط كرده چنانچه مشترى منصرف از خريد شد حق استرداد بيعانه را ندارد. براى فروشنده تصرف و اكل اين پول چه حكمى دارد تجارت عن تراض براى آن صادق است يا خير و يا از باب المؤمنون عند شروطهم لازم الوفاء است؟

ج _ باسمه تعالى; شرط مذكور به مقتضاى دليل لزوم وفاى به شرط صحيح است و به

همان دليل، تجارت عن تراض نيز مى باشد.

س781_ طرفين در ضمن عقد بيع شرط مى كند هر گاه مبيع و يا ثمن مال كس ديگرى باشد; آن مبلغ قيد شده را به طرف ديگر به عنوان غرامت بدهند، آيا اين شرط واجب الوفاء است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; معلوم نيست شرط مذكور لازم الوفاء باشد، زيرا در صورت تبيين اين كه، احدالعوضين مال غير متبايعين است; قهراً معامله باطل مى شود. بنابر اين شرط در ضمن معامله نيست و شرط ابتدائى لازم الوفاء نمى باشد.

س782_ اگر در مواردى كه شرط لازم الوفاء باشد و مشروط عليه، استنكاف از پرداخت دارد آيا مشروط له حق فسخ معامله را دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت عدم امكان اجبار مشروط عليه به عمل به شرط، خيار فسخ معامله بلا كلام ثابت است، و با امكان اجبار، محل كلام است. نظر حقير اين است كه خيار ثابت است و مشروط له بين اجبار به عمل به شرط و فسخ معامله مخير است.

س783_ در تأخير خريدار، ثمن را از وقت مقرر، آيا فروشنده حق فسخ دارد يا خير در صورت تصرف خريدار در مثمن، مصرف آب و برق و شوفاژ به عهده كدام است؟

ج _ باسمه تعالى; در مورد سؤال، بايع، خيار تأخير ثمن دارد، مى تواند معامله را فسخ كند و آبونمان آب و برق و گازوئيل مشترك شوفاژ را، در صورت استفاده ضامن است.

س784_ اگر كسى يك كيلو قند را به صد هزار تومان بخرد و يا مصالحه نمايند به شرط اين كه فروشنده پانصدهزار تومان قرض شش ماهه بدهد آيا اين فروش به

شرط صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س785_ اگر شخصى جنسى را نقداً بخرد بعد از مدتى به خود صاحب جنس به مبلغ زيادتر بفروشد و اگر همين موضوع در ضمن عقد بيع، شرط شود آيا لازم الوفاء است و در صورت عدم فروش خريدار آيا صاحب اول جنس، خيار فسخ دارد و در اين گونه معاملات ثمن و مثمن بايد موجود باشد و قبض و اقباض لازم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; فروش چيزى كه نقداً خريده است به مبلغى زيادتر، اگر در بيع اول شرط نكنند صحيح است و با شرط باطل است و در فرض صحت، چنانچه قبض نشده باشد معامله صحيح است ولى مكروه است.

س786_ اگر سرمايه دارى جنسى را در بازار به قصد ورشكستگى ديگرى، ارزان بفروشد و در نتيجه جمع مال نموده و احتكار نمايد اين طور معامله چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; كار خوبى نيست ولى احتكار نيست.

س787_ در قانون مدنى شركت ها و تجارتخانه ها آمده است: اگر كارگرى را اخراج كنند بايد مبلغى نقداً به او بدهند اگر در اول استخدام به كار، با گارگر اين شرط نشده باشد گرفتن اين وجه چه صورت دارد اگر كارفرما طيب نفس ندارد تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چون قرارداد كلى مملكت است; پس در حين استخدام، اين شرط ضمنى مبنى عليه العقد است و اين حكم ذكر است. بنابراين اگر با طيب نفس هم ندهد گرفتن جايز است.

س788_ مقاطعه كارى، متعهد شده است كه ساختمانى را طى شش ماه در برابر اجرت معينى بسازد بعد از گذشت چند روز از انعقاد قرارداد، قيمت مصالح ساختمانى

و اجرت كارگر به ميزان فاحشى ترقى مى كند آيا در اين صورت مقاطعه كار مزبور موظف به وفاى به قرارداد با قيمت تعيين شده مى باشد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چون به حسب ظاهر حال متعاملين، قرارداد به شرط ضمنى عدم ترقى مصالح ساختمانى در مدت معينى مشروط است بنابر اين مقاطعه كار حق فسخ را دارد.

س789_ بعضى از تجار به دليل سود زياد كشمش را به واسطه به كارخانه شرابسازى مى فروشند. فروش ما باغداران به اين تجار كشمش چه حكمى دارد؟ و حرام است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد و گناه درست كردن شراب به گردن آنهاست.

س790_ ريسمان فروشى تمامى امكانات لازم را در اختيار بافنده مى گذارد. به صورت نسيه هم مدت و زمان پرداخت را نيز معين مى كند و شرط كنند اگر قالى به فروش نرفت و در زمان تأخير شد; با هم مصالحه نمايند، پولى كه بافنده فرش مى گيرد به عنوان مضاربه قرار دهند ولى ريسمان فروش سهم خود را با او مصالحه به مبلغ معينى نمايد كه هر ماه آن مبلغ را بگيرد و در ضمن بين خودشان چند شرط كنند 1 _ بافنده قالى مورد نظر را به ديگرى نفروشد 2 _ كمتر از قيمت بازار به ريسمان فروش بفروشد. 3 _ تحت عنوان حق كميسيون درصد معينى را در كل مبلغ فروخته شده ريسمان فروش ببرد آيا اين معامله صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مطالب ذكر شده در فوق، مطابق فتواى اين جانب نوشته شده است و عمل بر طبق آنها مجزى است.

س791_ ما بين زيد و بكر بيعى

به اين صورت واقع شده كه زيد، عبارت بيع را به بكر نوشته; داد ولى زباناً چيزى نگفت و تمام آن چه كه در بيع لازم است به بكر نوشته ولى زيد حالا منكر بيع است مى گويد نفروخته ام به خاطر مصلحتى اين بيع را نوشته ام آيا اين بيع درست است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه با آن نوشته، قصد بيع كرده باشد و طرف هم با گرفتن، قبول نموده; بيع صحيح است و الاّ مجرد نوشته، كافى نيست.

س792_ متعاملين در ضمن قرارداد بيع شرط نموده اند اگر يكى از طرفين معامله پشيمان شود مبلغى به طرف ديگر بلاعوض بپردازند آيا اين شرط مفسد قرار داد بين متعاملين است و اثر دارد يا نه و اگر خريدار مبيع را به ديگرى بفروشد صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; قرارداد مذكور چون شرط در ضمن عقد است و خلاف كتاب و سنت نيست صحيح و لازم است و عقد صحيح است.

س793_ زيد فرشى را به صورت امانت نزد عمرو گذاشته كه بفروشد. قيمت فرش را گران گفته، عمرو قبول نمى كرده; ولى قول داده فرش را ببرد حالا در بردن فرش تسامح مى كند. در اين بين اثاث داخل مغازه عمرو با همان فرش زيد به سرقت مى رود و در صورت عدم تفريط آيا عمرو و ضامن فرش زيد است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت عدم تفريط در حفظ امانت، عمرو كه صاحب مغازه است ضامن نيست.

حيض و نفاس

س794_ اگر زن خواب بوده و بعد از آفتاب بيدار شده و خود را حايض ديد اما نمى داند كه اين

حيض قبل از آفتاب بوده تا نماز نخواند و اگر بعد از آفتاب بوده نماز را قضاء كند؟

ج _ باسمه تعالى; بايد قضاء كند.

س795_ آيا زن حائض براى تمرين و تعليم ديگران مى تواند نماز بخواند؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س796_ اگر زن به مقدار خواندن چهار ركعت نماز ظهر عادت شود يا از عادت به مقدار خواندن نماز چهارركعتى در آخر وقت پاك شود و مى توانست نماز بخواند آيا واجب است نماز ظهر را در صورت اول و نماز عصر را در صورت دوم قضا نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، در صورت اول فقط نماز ظهر و در صورت دوم نماز عصر را بايد قضا نمايد.

س797_ مطلقه اى كه تخمدان او را بيرون آورده اند اگر در ايام عادت خون ببيند حيض است؟ آيا عدّه لازم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اگر با علائم حيض خون ببيند حيض است و عده هم دارد; چون در حكم به حيض شرعاً قيد نشده است كه دم از رحم خارج شود.

س798_ زنى كه حملش را از بغل با عمل جراحى بيرون مى آورند اگر از محل متعارف خون ببيند خون نفاس است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً صدق نفاس نمى كند چون شرط است كه خون بعد از ولادت باشد. چنانچه خون قبل از ولادت خارج شود حكم به نفاس نمى شود.

س799_ اگر زنى صاحب عدديه و وقتيه بود ولى بعد از عادت خود، خونى را ببيند به صفات حيض و بيش از سه روز باشد آيا حكم حيض را دارد يا استحاضه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بعد از ده روز باشد;

استحاضه است و اگر قبل از ده روز قطع شود; حيض است.

س800_ شخصى به مدت يك ماه يا دو ماه در مسافرت مى باشد و موقعى كه از مسافرت مراجعه مى كند همسرش حايض مى باشد آيا استمتاع جايز است يا خير؟ اين شخص از چه راه غريزه جنسى خود را ارضاء كند؟

ج _ باسمه تعالى; استمتاعات به غير جماع جايز است و از آن طريق غريزه را ارضاء كند.

س801_ زنانى كه موقع عادت ماهيانه ايشان مى باشد شرط ورودشان به حرم هاى مطهر امامان عليهم السلام و امام زاده ها چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; رفتن به حرم امام زاده ها اشكال ندارد و اما حرم امامان مقتضاى احتياط لزومى آن است كه در حرم توقف نكنند ولى مرور مانعى ندارد.

س802_ خانمى كه در ايام حيض آمپول هايى جهت تأخير افتادن حيض تزريق مى كنند تا روزه ماه رمضان را بگيرند لكن بعد از تزريق آمپول باز لكّه هاى مزبور اين لكه ها را مى بيند. حكم چه خونى را دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه علامت حيض دارد حيض است و الا استحاضه.

س803_ كسانى كه براى گرفتن روزه يا اعمال حج قرص مى خورند تا عادت ماهيانه ايشان به تأخير بيفتد ولى باز هم بعد از خوردن قرص خون مرتّب خارج مى شود خون مذكور چه بوده و وظيفه زن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در ايام عادت خون ببيند يا شرايط خون حيض داشته باشد; آن زن به حائض بودن محكوم است و قرص خوردن تأثير ندارد.

س804_ اگر زن دارو بخورد و در غير ايام عادت خون ببيند حكم استحاضه دارد

يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

نكاح

س805_ ايجاد مانع براى حاملكى و بچه دار شدن، در زن يا مرد، چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جلوگيرى از بچه دار شدن به هر نحوى جايز است مگر آن كه رحم زن را در صورت سالم بودن بيرون بياورند يا مرد را به كلى اخته نمايند بدون آن كه باردار شدن زن و بچه به دنيا آوردن ضرر يا مشقت داشته باشد كه در اين صورت جايز نيست و تعزيز دارد.

س806_ مردى 4 زن دائمى داشته و شوهر زنان فوت كرده و يك زن بعد از فوت شوهر آمده با اثبات ادله و بينه و مى گويد با مدارك قانونى من زن دائمى اين مرحوم هستم در اين حال ايشان 5 زن دارد و حرام است كه همه آنها دائمى باشند. مال به چه نحوى تقسيم شود و شارع مقدس چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر ثابت شود كه اين زن اوست و معلوم نباشد پنجمى كدام است. با قرعه يكى را حكم به بطلان نموده; بقيه مهر و ارث مى برند.

س807_ اگر پدر باعث مهريّه زياد براى پسر شود آيا پسر كه نمى تواند روى حرف پدر حرف بزند مقصّر است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مقصر نيست.

س808_ با عنايت به اين كه موى زنان كه از عوامل زيبايى آنان محسوب مى شود بفرماييد (تدليس در امر ازدواج) اين كه پنهان نمودن نقص مثل (كچلى كلى) (يا موضعى) (كم پشتى) (و خالى بودن قسمتى از موى سر) آيا موجب ايجاد حق فسخ بر مرد مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; تدليس به طور مطلق

موجب خيار فسخ نمى شود; هفت عيب است كه موجب فسخ مى شود جنون، جرس، قرن، افضاء و عمى و در غير اين ها تدليس موجب خيار نمى شود.

س809_ اگر كسى زنى را عقد كند بعد از آن معلوم شود، عيب و نقصى داشته مانند كچل بودن، فلج بودن دست، مصنوعى بودن يكى از چشم هايش و... در اين صورت آيا مهر او مهر المثل است، يا مهر المسمى تعيين مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; با مهر المسمى حساب مى شود.

س810_ زنى با مردى ازدواج كرد و سپس طلاق گرفت و بعد از تمام شدن عده، با مرد ديگرى ازدواج نمود و از شوهر دوم دخترى به دنيا آورد آيا شوهر اول اين زن مى تواند با دختر شوهر دومش ازدواج كند، يا اين كه دختر نسبت به او حكم ربيبه را دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حكم ربيبه را دارد و نمى تواند ازدواج كند.

س811_ شخصى قبل از فوت يك دانگ منزل را، براى همسر خود، اقرار به خريد و فروش كرده و همچنين يك ميليون و نيم به خانواده اين شخص حق ديد دادند و حق مهر همسر او نيز به همان مقدار است آيا پرداخت مهر متوفى لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حق مهر لازم است، مهر مانند ديون ديگر است كه بر ارث مقدم است اول بايد مهر را بدهند اگر چيزى باقى ماند به ورثه بدهند.

س812_ زن و شوهر اختلاف دارند كه غيرقابل حل است و زوجه در اذيت كامل است و مدت 14 سال است كه هر روز در جنگ و جدال هستند زوجه تقاضاى طلاق خلع مى

كند و مى گويد به هيچ وجه قدرت تحمل اخلاق بد اين مرد را ندارد و به هيچ صراطى مستقيم نيست ولى زوج حاضر به طلاق نيست و هيچ شرطى را قبول نمى كند و زير بار وظيفه شرعى و عرفى نمى رود و مى گويد بايد با همين وضع موجود و اخلاق كثيف با من زندگى كنى زوجه مى گويد ديگر قادر نيستم و در خود توان زندگى با اخلاق او را ندارم و براى من عسر و حرج كامل وجود دارد و براى درخواست طلاق به دادگاه مراجعه كرده است و زوج از روى لجاجت و اذيت مى گويد من طلاق نمى دهم لطفاً نظر مبارك و حكم شرعى را به طور واضح مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه نفقه نمى دهد و اگر حاكم شرع نتواند او را مجبور به نفقه دادن بنمايد حاكم شرع مى تواند بدون رضايت زوج او را طلاق دهد. در غير اين مورد، با فرض ايذاء و ظلم و تعدى مى تواند او را تعزير كند و بر زوجه هم زندگى با او چون توأم با عسر و حرج است واجب نيست و حاكم شرع در اين فرض هم مى تواند او را طلاق دهد.

س813_ خانمى بالغه، عاقله، رشيده كه 19 سال سن دارد مى خواهد با آقايى ازدواج نمايد با توجه با اين كه زوجين از مقلدين آن بزرگوار مى باشند آيا اذن پدر زوجه را شرط مى دانيد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه دختر بالغه و رشيده باشد يعنى صلاح و فساد را تشخيص بدهد و زوج هم مناسب او

باشد اذن پدر زوجه را، شرط نمى دانم خصوصاً اگر پدر غايب باشد.

س814_ چنانچه دخترى باشد رشيده، بالغه و باكره و نياز به شوهر و ازدواج داشته باشد ولى به علل اقتصادى و فرهنگى نتواند ازدواج كند و در معرض گناه هاى كبيره باشد و از طرفى پسر هم با همين شرايط نتواند ازدواج كند و در معرض گناه نيز قرار دارد و پدر دختر زنده و حاضر باشد ولى حرج وجود داشته باشد تا بتوانند از پدر دختر اجازه بگيرند با اين تفاسير آيا چنين پسر و دخترى مى توانند با هم ازدواج موقت انجام دهند مشروط بر اين كه باكرده بودن دختر چه از جهت جسمى و چه از جهت عرفى حفظ شود و آبروى طرفين محفوظ بماند؟

ج _ باسمه تعالى; با رعايت شرط مذكور مجازند. بلكه بدون آن هم مجازند.

س815_ دخترى در حدود شش سال است در خانه شوهر زندگى مى كند و شوهر قبلا از هر جهت مريض بوده ولى پدر و مادر دختر نمى دانسته اند حالا دختر آمده خانه پدر و مادر، و مى گويد شوهرش مريض است اگر دختر بخواهد براى اين كه شوهر قبل از عقد مريض بوده است و او نمى دانسته است طلاق بگيرد مهريه به دختر تعلق مى گيرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مرد مريض به معنى عنين باشد و نتوانسته است از اول عقد با دختر نزديكى كند و دختر هم نمى دانسته كه مريض است; دختر حق فسخ دارد و مى تواند عقد را به هم بزند و احتياج به طلاق نيست و مرد هم بايد نصف مهر را بدهد.

س816_

دخترها به سن 25 سال و 30 سال رسيده اند و تن به اوامر پدر هم نمى دهند و پنج سال است كه از هم جدا هستند و با عيال ناشزه من زندگى مى كنند و يكى از دخترها هم مشغول كار است آيا واجب النفقه من هستند يا نه آيا از حيث مسكن مسئوليّت آن ها به عهده من است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; آنكه مشغول كار است; نفقه او واجب نيست و آن ديگرى در صورتى كه مى تواند كار كند و يا به شوهر مناسب برود تا خرج او را بدهد و كار نمى كند و شوهر نمى رود; نفقه او هم واجب نيست و نيز اگر پدر فقير است; نفقه فرزند بر او واجب نيست و در اين موارد، مسكن هم به عهده ى پدر نيست، البته چنانچه پدر غنى باشد و پسر يا دختر فقير باشند و توانايى كار كردن ندارند و براى دختر شوهر مناسبى پيدا نشود; نفقه آن ها واجب است.

س817_ چه نوع زن هايى ذاتاً بر مرد حرام مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; آن ها را در توضيح المسايل ص 411 به بعد مفصلا نوشته ام; مراجعه شود.

س818_ با فرض اين كه اگر دوشيزه اى به سن قانونى رشد نرسيده باشد آيا شكايت و ادعاى اظهار اين دوشيزه مى تواند مستند رأى قاضى قرار گيرد و آيا والدين اين دوشيزه مى توانند به وكالت از او و حسب اظهار آن ها طرح دعوى نمايند؟

ج _ باسمه تعالى; ادعاى او در خصوص دعاوى كه منتهى به تصرف مال شود; مسموع نيست و در غير آن ها مسموع

است كه بايد براى اثبات آن بينه اقامه كند. به هر تقدير، مجرد دعوى نمى تواند مستند قاضى قرار گيرد.

س819_ اگر چنانچه منافى عفت به صورت مشهود انجام نشود تحقيق پيرامون آن چگونه است؟ آيا مى شود در اين گونه موارد تحقيق نمود؟

ج _ باسمه تعالى; خير، نمى شود. حتى خود او هم نمى تواند اظهار بنمايد.

س820_ دخترى كه ازدواج مى كند آيا بعد از عقد، اختيارش دست پدر است يا با شوهرش؟ در دوران نامزدى كه دختر در خانه پدرش مى باشد مسئله چگونه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; دختر، بعد از اجراى عقد چه در خانه پدر باشد يا خانه شوهر، بايد از شوهر اطاعت كند. البته شوهر هم نبايد زايد بر موازين شرعى به زن تحميل كند.

س821_ دختر جوانى كه تازه ازدواج كرده آيا لازم است كه بدنش را بپوشاند يا نه؟ اين مسئله در رابطه با بيرون از خانه و در كوچه چگونه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; دختر بعد از بلوغ چه شوهر كرده باشد يا نكرده باشد; بايد بدن را از نامحرم در خانه يا كوچه و بازار بپوشاند.

س822_ آيا دختر جوانى كه ازدواج كرده مى تواند آرايش ساده اى كرده و به اصطلاح عاميانه دخترانه آرايش كند و بيرون از خانه و به كوچه برود؟

ج _ باسمه تعالى; زن بايد تزيينى كه موجب تهييج جوانان مى شود; انجام ندهد. ولى برعكس، بايد براى شوهر خود تزيين بنمايد و نسبت به زنان ديگر مختار است تزيين بنمايد يا نه.

س823_ زنى دختر شيرخواره دارد هم زمان، پسر بيگانه شير داده آيا برادر اين پسر مى تواند با اين دختر يا

با خواهر اين دختر ازدواج نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند.

س824_ اخيراً مرسوم شده مهريه چند سال قبل (مثلا پنجاه سال قبل) را كه يك مبلغ كمتر مى باشد به نرخ روز حساب كرده و يك تومان را چند هزار تومان محاسبه مى نمايند آيا شرعاً صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; به اين گونه كه مرسوم شده است من قبول ندارم. ولى بايد به يك مقدارى مصالحه كنند مثلا طلا را ميزان بگيرند و اگر بر فرض پنجاه تومان بوده است; حساب كنند چند مثقال طلا مى شود، به همان حساب طلا يا معادل آن را بدهند.

س825_ دختر باكره اى به دليل علاقه پسرى بالغ و وعده ازدواج آن پسر، از راه نامشروع ازاله بكارت و سپس حامله گرديده و در زمانى كه داراى حمل سه ماهه بوده با حضور والد آن دو صيغه عقد ازدواج دائم جارى گرديده و مهريه زن به دليل اضطرابش ف˜נمهر السنه تعيين گرديده و مرد بلافاصله با تولد نوزاد براى او شناسنامه اخذ نموده و اكنون كه نوزاد پسر به سن چهار سالگى رسيده پدرش به واسطه اعتياد به مواد مخدر ترك انفاق كرده و، زوجه اش در عسر و حرج است و متقاضى طلاق مى باشد.

1_ آيا عقد ازدواج بين آن دو، در زمانى كه داراى حمل سه ماهه بوده است صحيح بوده يا خير؟

2_ با توجه به اين كه زن داراى تحصيلات دانشگاهى است، اضطراراً با مهر السنه به عقد ازدواج دائم رضايت داده است و اكنون كه عسر و حرج وى ثابت گرديده آيا مستحق مهر المثل مى باشد يا خير؟

3_ نفقه طفل

نوزاد بر عهده چه كسى بوده و مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; عقد ازدواج با مهر السنة صحيح است و اعتياد و عسر و حرج بعدى در آن تأثير ندارد، نفقه بچه با پدر است و اگر زن متقاضى طلاق است; چنانچه مرد طلاق دهد; بايد همان مهر السنة را بدهد و اگر طلاق ندهد چنانچه نفقه زن را بدهد يا مالى داشته باشد كه حاكم شرع از آن مال نفقه زن را بدهد; مشكل حل مى شود و الا حاكم شرع ولاية او را طلاق مى دهد ولى مهر، همان مهر السنة است و چنانچه مرد نتواند نفقه بچه را بدهد و پدر او هم نتواند، نفقه به عهده مادر است.

س826_ متعلقه اينجانب كه مدتى متعه بوده است بعد از شكايت ايشان به عقد دائم بنده درآمده اما هم اكنون كه مدت چهار روز است كه از عقد دائم مى گذرد هر وقت به خانه او مى روم او را پيدا مى كنم و او هم مرا تمكين نمى كند. خواهشمند است حكم مسئله را از بابت نفقه و ساير احكام بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه با تقاضاى شما تمكين نكند و با نهى شما از منزل بيرون برود; ناشزه است و نفقه ناشزه مادامى كه در حال نشوز است و به تمكين برنگردد واجب نيست.

س827_ اگر مردى در عقد نكاح به زن وكالت بدهد در طلاق دادن خود و مدت وكالت را تعيين نكند و يا تصريح كند مادام الحياة آيا اين وكالت صحيح است؟ و عدم ذكر مدت وكالت ضرر به صحت وكالت مى زند يا نه؟

ج _ باسمه

تعالى; توكيل زن در طلاق خودش، بين فقهاء محل خلاف است ولى به نظر حقير جايز است و توكيل در مدت معين يا مادام الحياة فرق ندارد و در جميع موارد صحيح است.

س828_ معظم له چه سنى را براى ازدواج جوانان پيشنهاد مى نماييد، براى طلاب علوم دينى چطور؟

ج _ باسمه تعالى; سن مخصوص ندارد. غيربالغ را بايد ولى عقد كند يا اجازه دهد; اما بالغ رشيد، مى تواند خود را عقد كند و اجازه شخص خاصى لازم نيست، بين طلاب و غيره هم فرقى نيست.

س829_ اگر زن قبول زوجيت كند به شرط آنكه وكيل باشد در تطليق خود و شرط كند مرد حق عزل او را از وكالت نداشته باشد و چنين شرطى هم نافذ باشد آيا مرد پس از چند سال مى تواند بگويد من وكالت به زن داده ام و لذا به شرط عمل كردم و اگر عزل كند تخلف شرط نشده است؟ يعنى ادعا كند همين چند سال مشمول وكالت بلاعزل بوده آيا حق چنين ادعايى را دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه ظاهر عقد شرط، وكالت بلاعزل مادام العمر باشد مرد هيچ ادعايى نمى تواند بكند و وكالت به شرط عدم عزل لازم است و قابل تخلف نيست.

س830_ ازدواج با فرقه ضاله بهائيت چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س831_ اخيراً شايع شده كه دختر و پسر مى توانند صيغه خواهر و برادرى با هم بخوانند و در نتيجه مثل خواهر و برادر به يكديگر محرم گردند آيا چنين صيغه اى در شرع داريم؟

ج _ باسمه تعالى; صيغه خواهر و برادرى بى اساس است و در شرع مقدس

اسلام چنين صيغه اى مشروع نشده است. خداوند اسلام را از شر بدعت گذاران در دين حفظ بنمايد.

س832_ ازدواج دائم يا موقت با اهل كتاب، حكمش چيست آيا در اين دو مورد نيز اذن ولى شرط است؟

ج _ باسمه تعالى; ازدواج با اهل كتاب به گرفتن دختر از آن ها جايز است و اذن ولى هم شرط نيست.

س833_ ما را در زندگى زناشوئى مان نصيحت بفرماييد تا اين كه تا آخر عمر آويزه گوش قرار دهيم؟

ج _ باسمه تعالى; هر دو موازين شرعى را رعايت بنماييد زن را شوهر اطاعت كند و مرد هم زايد بر موازين شرعى بر زن تحميل نكند; زن براى شوهر تزيين كند و با نامحرمان شوخى بى جا نكند، خصوصاً اگر شوهر ناراحت شود; در اين صورت لذت زناشويى را خواهيد چشيد.

س834_ زن و شوهرى بعد از 20 سال زندگى مشترك و مرد بعد از جلب اعتماد همسرش كليه وسايل زندگى و خانه مسكونى را كه 2 سال پيش به نام زن كرده و هيچ گونه وجهى از همسرش دريافت ننموده و زن با تحريك خانواده اش 2 فرزند را مدت يك و نيم سال پيش رها كرده و به خانه پدرش رفته است و شوهرش هم عدم رضايتش را از اين عمل زشت زنش، اعلام نموده است نظرتان را در مورد وسايل زندگى و منزل مسكونى و همچنين نماز و روزه زن كه مرد هيچ گونه رضايتى ندارد بيان نموده و آيا زن مى تواند به زور طلاق بگيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در مورد سؤال، زن عمل خلاف شرع انجام داده و در تمام ساعات اين مدت

مرتكب خلاف شرع شده است و چنانچه سفر كند; بايد نماز را تمام بخواند و روزه بگيرد و نفقه او هم ساقط است و خانواده اش نيز عمل خلاف شرع انجام مى دهند. ولى اين ها تأثيرى در خانه و وسايل زندگى كه مرد به او بخشيده است ندارد; چون بخشش (هبه) به زوجه لازم است و زن نمى تواند به زور طلاق بگيرد.

س835_ آيا اذن پدر يا جد پدرى در ازدواج و عقد دختر واجب و الزام است يا نه، و حتى اگر دختر رشيده باشد و مصلحت خود را بهتر از پدر بداند و در صورت عدم رضايت پدر و جد پدرى عقد باطل است يا نه نظر حضرت عالى مورد نياز است؟

ج _ باسمه تعالى; اذن پدر، شرط صحت نكاح نيست. در مورد سؤال، دختر مى تواند بدون اجازه پدر ازدواج نمايد.

س836_ ازدواج شيعه با اهل حق چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; زن گرفتن از آن ها جايز است.

س837_ آيا براى حلال شدن زن و شوهرهاى آن منطقه در صورتى كه شرعى نباشد راهى وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; راه شرعى بدون خواسته آنان نيست و با خواسته خودشان صيغه خوانده شود.

س838_ بنده بچه اى شيرخواره دارم كه توسط مادرزن بنده به او شير داده شده است لطفاً حكم همسر من با حقير را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; همسرتان، به شما حرام مى شود.

س839_ حكم اولاد آن ها از جهت طهارت مولد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حلال زاده اند.

س840_ جوانى با دخترى ازدواج نموده ولى قبل از دخول همين دختر فوت كرده نهايت آن جوان به هر وسيله ممكن پس

از فوت دختر با آن مقاربت نموده لذا در بين وراث راجع به مهريه اختلاف به وجود آمده خواهشمند است نظر مبارك را بيان كنيد به مهريه آن كه آيا نصف است يا تمامى آن؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست بيش تر از نصف مهريه بدهد.

س841_ اگر مردى براى هم صحبتى خودش با دخترى نامحرم كه هر دوى آن ها مجرد هم هستند رابطه دوستانه برقرار سازد و هدفش فقط صحبت كردن و درد دل باشد و قصد لذت هم با آن دختر نداشته باشد حكم آن چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; با اطمينان به اين كه مبتلا به معصيت نشود; اشكال ندارد.

س842_ دخترى به مدت سه سال عقد شده است و در اين مدت نامزد اين دختر ارتباطش را قطع كرده و هيچ كمك خرجى و كمك مالى نداشته است آيا در موقع طلاق كه از طرف مرد صورت بگيرد نفقه تعلق مى گيرد براى اين مدت سه سال، در ضمن قطع رابطه صددرصد نبوده است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چنانچه دختر، حاضر به زندگى بوده و شوهر او امتناع كرده و دختر تمكين هم مى نموده است نفقه او را مرد بايد بدهد. يعنى نفقه تمام مدت را بايد بپردازد.

س843_ آيا نفقه زوجه حاملى كه زوجش فوت كرده و يا در عده وفات است از مال زوج پرداخت مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; از مال زوج نيست; بلكه از مال ولد است.

س844_ در صورتى كه زوج از پرداخت نفقه امتناع كند و يا براى مدت طولانى غائب شود و يا اين كه به درجه اى از سفاهت برسد كه تصرف او

در اموال و دارايى خود غير عقلايى باشد، يا اين كه مجنون شود، تكليف نفقه زوجه چه مى شود و مسئول پرداخت آن كيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مرد از پرداخت نفقه امتناع كند; چنانچه مالى دارد حاكم شرع بايد از مال او پرداخت نمايد و اگر ندارد و راهى هم نيست بر مجبور كردن او بانفاق، حاكم شرع مى تواند زن را طلاق دهد.

س845_ آيا نفقه به محض ايجاد علقه زوجيت واجب مى شود يا شرايط ديگرى را قائليد و آيا وسائل تنظيف و آرايش و مخارج مداوا ولو در بيمارى صعب العلاج، هزينه زايمان، هزينه تجهيز و غيره را نيز جزة نفقه مى دانيد يا خير؟ به طور كلى نفقه چيست؟

ج _ باسمه تعالى; نفقه به مجرد عقد، واجب مشروط به تمكين است و تمام ما يحتاج اليه المرئة در معاش و زندگى مناسب با مقام او، حتى مهمانى دادن و سفرهاى تابستانى رفتن و امثال اين ها و هزينه زايمان جزء نفقه واجب است.

س846_ به نظر جناب عالى ضابطه اصلى در اجزاء نفقه چيست؟ آيا نفقه ملاك خاصى دارد يا يك مسئله عرفى است؟

ج _ باسمه تعالى; با آنچه در مسأله قبل اشاره شد; معلوم شد كه ملاك نفقه يك مسأله عرفى است و ملاك خاصى ندارد.

س847_ ميزان نفقه باتوجه به وضعيت زن تعيين مى شود يا رعايت حال شوهر معيار و ملاك است و آيا زن مالك نفقه مى شود يا فقط حق انتفاع دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با وضعيت زن تعيين مى شود و زن مالك نفقه مى شود. در غير مسكن و خادم، حتى در لباس هم زن مالك

مى شود و لذا لباس زن، جزء ما ترك محسوب نمى شود.

س848_ شما در رساله فرموده ايد كه دختر اگر به حد بلوغ رسيده باشد و رشيده باشد و مصلحت خود را تشخيص دهد باكره باشد يا نباشد عقد موقت باشد يا دائم احتياج به اجازه پدر و جد پدرى ندارد لذا تقاضا دارم مرقوم نماييد منظور از بلوغ و رشيده سن تكليف است يا چيز ديگر؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از بلوغ سن تكليف است _ كه 9 سال تمام است _ و مراد از رشيده، اين است كه صلاح و فساد را تشخيص دهد كه بعيد است دختر در اوائل سن بلوغ بتواند آن را تشخيص دهد; ولى در سنين بالا امكان دارد.

س849_ بيان فرماييد آيا جايز است زوجه بدون اجازه زوج در موارد زير از خانه خارج شود (خواه عقد دائم باشد يا موقت)

ج _ باسمه تعالى; در عقد موقت، خروج از منزل در صورتى كه مزاحم با آنچه حق زوج است نباشد هيچ اشكال ندارد و اما در عقد دائم كه چند سئوال نموديد به اين شرح:

س850_ 1_ خروج از منزل براى كسب معارف اعتقادى به مقدار لازم و ضرورى و همچنين براى فراگيرى وظايف شرعى.

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س851_ 2_ خروج از منزل براى معالجه بيمارى چنانچه امكان درمان در منزل نباشد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س852_ 3_ خروج از منزل براى فرار از ضررهاى جانى و مالى؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س853_ خروج براى انجام واجبات عينى كه موقوف بر خروج از منزل است مانند سفر به حج و نجات نفس محترمه؟

ج _ باسمه تعالى; اين

گونه خروج ها، متوقف بر اجازه شوهر نيست.

س854_ 5 _ چنانچه ماندن در منزل توأم با عسر و حرج غيرقابل تحمل باشد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س855_ 6_ چنانچه در ضمن عقد نكاح انتخاب مسكن و اشتغال به مشاغل ادارى به زوجه محول شده باشد و به عنوان شرط در ضمن عقد براى خود سلب محدوديت كرده باشد؟

ج _ باسمه تعالى; زوج حق جلوگيرى ندارد.

س856_ 7_ خروج براى تأمين معاش چنانچه شوهر او قادر به آن نباشد يا از انفاق سرپيچى كند؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س857_ 8 _ خروج از منزل براى تظلم و دادخواهى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بى اشكال است.

س858_ آيا پسر شيرخوار با مادر همسر محرم است يا خير؟( يه جوريه سوال انگار ناقصه)

ج _ باسمه تعالى; محرم نمى شود.

س859_ آيا پسر با دختر زوجه اش كه در واقع دختر خوانده او مى شود محرم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، محرم است.

س860_ آيا در صورت فوت زوجه براى پسر شيرخوار محرميت ها باقى است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، باقى است.

س861_ ازدواجى واقعى شده، بعد از مدتى مشخص شده كه خانم ناراحتى هورمونى دارد و از ناحيه بدن به پايين پوست بدنش به مانند مردان است و موهاى او بيش از حد مردان مى باشد عروسى هم انجام نشده است و مرد از خانه زده شده و معترض است كه چرا به من نگفته اى آيا عقد منعقد است يا نه؟ آيا مهريه به اين زن تعلق مى گيرد يا نه؟ آيا نفقه به اين خانم تعلق مى گيرد يا نه؟ بذل محبت شود تكليف شرعى

را روشن نماييد.

ج _ باسمه تعالى; چون عيبى كه نوشته ايد از عيوبى نيست كه موجب فسخ مى شود بنابراين نمى توانيد فسخ كنيد و عقد صحيح است ولى مى توانيد طلاق دهيد و چون قبل از دخول طلاق مى دهيد نصف مهريه را بايد پرداخت كنيد. اما اگر زن در اختيار شما بوده است نفقه او واجب است.

س862_ آيا زنى كه در عده وفات است مى تواند از خانه خارج شود؟

ج _ باسمه تعالى; بله، مى تواند; ولى مكروه است و زينت كردن جايز نيست.

س863_ رقص زوج براى زوجه و بالعكس چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است بلكه در بعضى موارد مستحسن است.

س864_ اگر كسى زنى را گرفت و بعد از عقد معلوم شد كه زن كچل است يا يك چشم مصنوعى دارد يا عقيم است آيا مهر المثل دارد يا مهر المسمى؟

ج _ باسمه تعالى; مهر المسمى.

س865_ اگر مرد يا زن هر دو را جادو كنند تا راضى بشوند و رضايت براى ازدواج حاصل مى شود؟ آيا عقدى كه واقع مى شود عقد مكروه حساب مى شود چون اگر جادو نبود رضايت هم نبود؟

ج _ باسمه تعالى; خير عقد مكروه نيست و عقد صحيح است.

س866_ با توجه به اين كه هر زن بعد از طلاق مى بايد عده نگاه دارد ولى سؤال به اين صورت شده است كه زنى بعد از طلاق از همسرش، بعد از 47 روز با شوهر دوم ازدواج مى كند در حالى كه مسئله را نمى دانسته است و الآن چهار فرزند دارد و مطلب را، الآن به شوهرش گفته و شوهرش هم مسئله را نمى دانسته

است، تكليف آن ها چه خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در 47 روز بعد از پاكى كه در آن طلاق داده شده; دو مرتبه حيض ببيند و پاك شود; حيض سوم كه ديد; عده تمام مى شود و عقد دوم صحيح است و هيچ اشكالى ندارد; اگر در آن مدت 3 بار حيض نشده; قهراً در عده بوده و ازدواج دوم باطل است و آن زن بر شوهر دوم حرام ابدى است و چون جاهل بوده اند بچه ها حلال زاده اند و ملحق به پدر و مادرشان مى باشند.

س867_ شرائطى كه در سند ازدواج نوشته شده منجمله اگر شوهر بدون جهت زن را طلاق داد بايد نصف دارايى خود را كه بعد از ازدواج به دست آورده به زن بدهد و امثال اين شرايط وجود دارد و زوجين از روى حياء و يا اكراه امضاء نمايند كه قصد جدى نداشته باشند آيا صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شرط را در ضمن عقد بنمايد و اكراهى، هم نباشد; بايد عمل كنند و الا صحيح نيست.

س868_ اگر كسى با دخترى ازدواج كند به شرط باكره بودن به مهر المسمى و اگر باكره نبود به مهر كمترى كه خود شوهر معين مى كند به دليل (المؤمنون عند شروطهم) اين شرط صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مهر بايد معين باشد و مهر با ترديد باطل است و عقد صحيح است ولى مهر المثل به عهده مرد است.

س869_ آيا به نظر جناب عالى فرد شيعه مى تواند با سنى و يا كافر ازدواج كند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ازدواج با سنى اشكال

ندارد. زن كافر گرفتن هم جايز است; ولى دادن زن مسلمان به مرد كافر جايز نيست.

س870_ حق هم خوابگى زن دائمى در چه شبى ثابت و در چه شبى ساقط است؟

ج _ باسمه تعالى; هم خوابى هيچ وقت لازم نيست و به معناى بيتوته در نزد او، واجب است و آن حد ندارد و قابل اسقاط است.

س871_ اگر زوج به شرط باكره بودن زوجه به مهر المسمى عقد را خواند و اگر باكره نباشد به مهر كمتر از مهر المسمى باشد اين شرط چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح نيست; ولى شرط بكارت اشكال ندارد و اگر خلاف آن ثابت شود; عقد صحيح است ولى مهر ثيّب ثابت مى شود.

س872_ كسى در سال 1368 فوت نموده آيا مى شود بعد از چند سال به او وكالت بدهند پيش روحانى ديگرى صيغه عقد دختر باكره را بدون اجازه پدر و جد پدرى به وكالت انجام دهند و پايين ورقه را امضاء نمايد و اين دختر را به 2 مرتبه صيغه بخوانند صيغه عقدى در تهران بدون شرط و شروط و صيغة عقدى در قم با شرائط مندرج در عقد نامه هاى جديد عاقد دومى هم فوت كرده؟

ج _ باسمه تعالى; نمى توان به مرده وكالت داد يك دختر هم براى دو نفر عقد نمى شود.

س873_ آيا ربيبه مرد براى ازدواج او اذن مرد لازم است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در ربيبه اذن لازم نيست.

س874_ اگر بچه اى قبل از بلوغ با زنى جماع كند و مهر المثل بدهد آيا غسل كند صحيح است يا بايد بعد از بلوغ غسل كند؟

ج _ باسمه تعالى; بايد

بعد از بلوغ غسل نمايد.

س875_ دختر باكره بودن بدون اجازه پدر از راه متعه با كسى محرم شده به شرط حفظ بكارت و احتياج به اين محرميت داشته آن جوان در غياب پدر دختر، مخفيانه به منزل دختر آمده و از خوردنى و آشاميدنى استفاده كرده آمدن جوان جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; عقد صحيح است و چنانچه خانه مال پدر است در ورود به خانه و خوردن چيزى بايد رضايت پدر احراز شود.

س876_ اجراء عقد دائم يا منقطع مثلا از فردا الخ چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; صحيح است و اتصال مدت، به عقد لازم نيست.

س877_ اگر زن و شوهر در ضمن عقد شرط كنند كه مرد همسر ديگرى اختيار نكند و يا اين زن را طلاق ندهد اگر تخلف شرط نمود فلان مبلغ به طرف مقابل بپردازد اين چه حكمى دارد؟ خلاف سنت و كتاب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مسأله را در فقه الصادق مفصلا نوشته ام و روايتى كه توهم شده دال بر بطلان شرط مى باشد مربوط به اين مسئله نيست و ماحصل تحقيق حقير اين است كه اگر شرط فعل يا ترك، كند; شرط صحيح و لازم است و اگر شرط كند كه حق طلاق يا ازدواج ديگر نداشته باشد شرطى است باطل و خلاف كتاب و سنت مى باشد.

س878_ مراسم ازدواج و عقد و عروسى در اسلام چگونه بايد برقرار باشد كه ممدوح و مطابق با شرع مقدس باشد؟

ج _ باسمه تعالى; بدون ساز و آواز و اختلاط زن و مرد باشد و مجلس را ساده برقرار كنند.

س879_ با توجه به اين كه سنگين

بودن مهريه باعث ناموفق بودن ازدواج و به فساد كشيدن دختران و پسران شده آيا شرع مقدس اسلام در اين باره دستور تعيين مهريه را صادر نكرده است تا جلوگيرى از فساد بشود؟

ج _ باسمه تعالى; شارع مقدس، مهر السنة را تعيين فرموده و هرچه كمتر باشد، بهتر است.

س880_ آيا خواندن عقد دختر باكره بدون اذن پدر و جد پدرى براى دو نفر در يك روز صحيح است و كدام يكى اثر دارد و يا هر دو باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه دختر اذن داده باشد عقد اول صحيح است.

س881_ اگر دخترى با جوانى ازدواج نمايد كه معتاد به ترياك و سيگار و مشروبات الكلى باشد چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ازدواج نمودن با چنين شخصى كه مى دانسته چنين است كاشف از عدم رشد است.

س882_ خانم بنده حرف مرا قبول نمى كند و بدون اجازه من به بيرون مى رود آيا نماز واجب و مستحب ايشان مقبول مى شود در حالى كه حرف شوهر خود را قبول نمى كند؟

ج _ باسمه تعالى; قبول نكردن حرف شوهر و بيرون رفتن بدون اجازه او حرام و معصيت است، ولى نمازش صحيح است.

س883_ دختر باكره را مى شود با اذن خودش بدون اطلاع پدر متعه كرد يا نه؟ و به عبارت ديگر آيا در متعه هم مثل عقد دائم اذن پدر شرط نيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه رشيده باشد; اذن پدر در ازدواج دائم و متعه شرط نيست و رضايت خودش كافى است.

س884_ اگر كسى به هيچ نحو قادر به ازدواج نباشد يعنى هميشه در امور زندگيش با شكست مواجه بوده و حتى قادر به

سبك ترين نوع ازدواج نباشد و ازدواج نكردن اختلالاتى در بدنش به وجود آورد كه چه بسا منجر به افتادن در حرام باشد آيا مى تواند به وسيله خوردن دارو با عمل جراحى رجوليت خود را از بين ببرد؟

ج _ باسمه تعالى; به كلى از بين بردن آن اشكال دارد ولى به صورت موقت مى تواند از قندهائى كه كافور در آنهاست بخورد تا مدتى راحت شود كه در آن صورت اشكال ندارد.

س885_ جهيزيه اى كه پدر به فرزند مى دهد آيا مالك او مى شود يا فقط جواز تصرف در آن ها را دارد؟

ج _ باسمه تعالى; شايد بلاد، مختلف باشد در اين اقطار، ظاهراً كه تمليك است.

س886_ در پرونده اختلاف زن و شوهر قاضى تحقيق از زوج پرسيده اقدام به ازدواج كرده ايد؟ زوج گفته بلى اقدام كرده ام زوج منكر ازدواج مجدد هست و مى گويد كلمه اقدام به ازدواج را هم جهت ترغيب و تشويق همسرم گفته ام كه به خانه برگردد. آيا از نظر شرعى جمله اقدام به ازدواج، اقرار به ازدواج مى باشد يا نه؟ و حكم ازدواج مجدد به كلمه اقدام به ازدواج جارى مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه جمله اقدام به ازدواج كرده ام; مجرد از قرائن باشد; اقرار به ازدواج نيست و نمى شود آثار شرعى و قانونى ازدواج را به آن مترتب نمود.

س887_ در چه مواردى نفقه ساقط مى شود منظور از تمكين، تمكين خاص است يا انجام وظائف زوجيت از قبيل حسن معاشرت، معاضدت با يكديگر در تشييد مبانى خانواده، احترام نظر شوهر و... را نيز شامل مى شود و آيا

مواردى كه با وجود رابطه زوجيت نزديكى با زوجه حرام است نيز نفقه واجب مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در موردى كه زن از استمتاع با عدم مانع عقلى و يا شرعى تمكين ننمايد نفقه ساقط مى شود و اين به شرطى است كه تمكين واجب باشد. پس اگر زن از وطى دبر ولو جايز باشد تمكين نكند; نفقه ساقط نمى شود و نيز انجام ندادن وظايف غير زناشويى موجب سقوط نفقه نمى شود و به طريق اولى، اگر در موردى كه نزديكى با زوجه حرام است; زن تمكين ننمود; نفقه ساقط نمى شود.

س888_ شخصى دو يا سه سال پيش قبل از فوت خانه مسكونى خود را طى نامه اى به نسبت يكدانگ براى همسر، دو دانگ براى يك دختر و سه دانگ براى پسر خود، اقرار به فروش و دريافت وجه كرده است. نامبرده پس از مرگ نزديك يك ميليون تومان وجه نقد داشته كه از اين مبلغ حدود ششصد هزار تومان آن را بدهكار بوده است. همچنين مبلغ يك و نيم ميليون تومان ديه فوت به اين خانواده داده شده است و مهر همسر متوفى نيز يك ميليون و نيم تومان بوده است آيا پرداخت مهر همسر متوفى لازم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، لازم است. مهر مانند ديون ديگر بر ارث مقدم است اول بايد مهر را بدهند اگر چيزى باقى ماند به ورثه بدهند.

س889_ شخصى 4 زن دارد اولى يائسه است و اولاد ندارد، دومى دو اولاد دارد، سومى حامله است و چهارمى نامعلوم است اموال اين شخص چطور بايد تقسيم گردد؟ مهريه عيال هاى او چگونه

است؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه هر چهار زن عقد دائم باشند يك هشتم اموال مخصوص آن ها است و بقيه اموال براى حمل سهم دو پسر را كنار بگذارند تا اگر زنده متولد شد به او بدهند و اگر نه، آن مقدار هم بين وراث تقسيم مى شود. بقيه اموال مال اولاد است للذكر مثل حظ الاثنين.

س890_ آيا دختر رضاعى كه با شرائط مربوطه از سينه زنى شير مى خورد به شوهر زن محرم مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، به همان شوهرى محرم است; كه از همسر او شير به رضيع داده شده است.

س891_ اخيراً مرسوم است كه با اعمال جراحى كوچك لوله هاى جنسى مرد يا زن را مى بندند و به صورت موقت عقيم مى شوند و بعداً در صورت خواستن، لوله ها را باز مى كنند آيا جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با رضايت زن و شوهر مانعى ندارد.

س892_ زن و شوهرى كه داراى قرابت فاميلى بوده اند پس از مدت چندين سال زندگانى داراى فرزند نشده اند لذا پسر شيرخوارى را به فرزندى قبول كرده اند و مادرشوهر را بر او عقد كردند چند سؤال پيش مى آيد؟

س 1_ آيا اگر اين پسر را كه به عقد و نكاح مادرشوهر درآورند اين فرزند به همسر اين شوهر كه در واقع عروس خوانده اين پسر خواهد شد محرم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً محرم نمى شود.

س 2_ آيا اين پسر شيرخوار با مادر همسر محرم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; محرم نمى شود.

س 3_ آيا اين پسر با دختر زوجه اش كه

در واقع دختر خوانده او مى شود محرم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، محرم است.

س 4_ آيا در صورت فوت زوجه پسر شيرخوار محرميت ها باقى است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، باقى است.

س893_ آيا جايز است داستان عقد و ازدواج حضرت قاسم بن حسن در واقعه كربلا را نقل كنيم و آيا اين جريان صحت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بسيار بعيد است و بنده سند معتبرى براى آن نديدم.

س894_ اگر كسى زنش بميرد و با زن ديگرى ازدواج كند آيا داماد و نوه هاى زن اول به زن دوم محرم هستند يا نه؟ همچنين زن انسان به ناپدرى هم محرم است يا نه؟ اولادش چطور؟

ج _ باسمه تعالى; داماد به او محرم نيست; ولى نوه ها محرم اند و زن به ناپدرى محرم نيست; ولى اولاد محرم اند.

س895_ اولاد خواهر و برادر هرچه پايين روند آيا به انسان محرم هستند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى محرم اند.

س896_ اگر كسى زنش بميرد و مادر زنش هم با مرد ديگرى ازدواج كند و شخص مذكور نيز زن ديگرى اختيار كند آيا باز هم مادرزن محرم است يا نه در صورت طلاق دادن زن چطور و همچنين اگر پسر كسى بميرد و عروس آن شخص با شخص ديگرى ازدواج كند يا پسرش زنش را كه عروس شخص مزبور مى باشد طلاق بدهد و عروس با شخص ديگرى ازدواج بكند يا نكند آيا باز هم عروس به پدرشوهر قبلى محرم هست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در هر دو مورد در جميع صور محرم اند.

س897_ وطى دبر چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بدون

رضايت زن جايز نيست و با رضايت او، مكروه است همچنين در حال حيض، كراهت شديد دارد. امام معصوم(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: كار خوبى نيست و ما چنين عملى را انجام نخواهيم داد.

س898_ اگر بين جملات عقد ازدواج عاقد حرف بزند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; به مقدارى كه به اتصال ضرر نرساند اشكال ندارد.

س899_ اگر پدر و پسر با دو خواهر ازدواج كنند يا پدر قبلا و پسر بعداً ازدواج بكنند آيا چنين ازدواجى بلامانع است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; به هر نحو كه ازدواج انجام شود، بلامانع است.

س900_ بنابر عقيده بعضى دختر قبل از 13 سالگى بالغ نمى شود آيا دليلى بر اين مطلب وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرفى است غيرصحيح، يك روايت بر آن دلالت دارد; ولى چند روايت معتبر برخلاف آن وجود دارد.

س901_ آيا زن در عده وفات حق نفقه دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه حامله نباشد، نفقه ندارد و اگر حامله باشد از مال بچه اش به او نفقه مى دهند.

س902_ چنانچه مهريه زنى را سفر حج قرار بدهند و قبل از رفتن به حج زن فوت نمايد آيا ورثه حق مطالبه را دارند يا نه؟ بر فرض ثبوت حق چند سؤال مى شود.

ج _ باسمه تعالى; لابد قيمت سفر حج كه مهر قرار داده شده است معلوم است و اگر خانم فوت شده باشد در استيفاء حق كوتاهى نكرده است و قهراً ضامن قيمت مهريه كه مالكيت دارد مرد مى باشد و آن دين مثل ساير اموال به ورثه مى رسد و اگر قيمت آن معلوم نباشد; مشهور بين

فقهاء آن است كه مهريه به مهرالمثل مبدل مى شود و باز همين حكم جارى است.

س1_ در صورت مطالبه ورثه، نحوه تقسيم سفر حج بين ورثه چطور خواهد شد اگر شوهر راضى به پرداخت به قيمت نشد؟

ج _ باسمه تعالى; شوهر بايد قيمت آن را بدهد و رضايت او شرط نيست.

س2_ در صورت اختلاف نظر فقهاء در مسئله فوق چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد نظر مرجع تقليد شوهر رعايت بشود و احتياطاً مصالحه هم بشود و چنانچه مصالحه نشد و تزاحم حقوق پيش آمد به قاعده عدل و انصاف مراجعه شود.

س3_ در صورت لزوم پرداخت، قيمت روز و يا قيمت زمان قرار مهريه محاسبه مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت اختلاف قيمت، فقهاء فرموده اند مهرالمثل ميزان است. بنابر اين مهرالمثل همان زمان عقد ميزان است.

س4_ در فرض مذكور اگر شوهر مهريه خانم را در بودن خودش به سفر حج قرار بدهد اكنون موضوع منتفى شده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شوهر كوتاهى نموده، ضامن قيمت آن در هنگام موت است.

س5_ در مسئله فوق اگر مرد فوت كند چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حكم ساير ديون را دارد.

س903_ آقايى بچه دار نمى شده است و حالا يك دختر بچه 40 روزه گرفته اند اين دختر از طريق شيردادن به فاميل شوهر اين خانم محرم شده ولى به فاميل دختر (يعنى مادرخوانده) محرم نيست اگر اين دختر بچه را صيغه پدر اين مادر خوانده شود آيا به دايى هايش محرم مى شود (يعنى به برادرهاى اين مادر خوانده) يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، محرم مى شود.

س904_ آيا پسرى كه

قصد ازدواج دارد اما شرايط ازدواج از نظر مالى يا خانوادگى، هنوز مهيا برايش نيست; مى تواند به دخترى كه مورد نظرش است نظرش را جهت ازدواج با او اعلام بدارد و نيز در اين مدت كه شرايط ازدواج برايش مقدور نيست جهت آشنايى بيشتر با او رابطه پنهانى برقرار نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; اعلام نظر ازدواج به او، هيچ اشكالى ندارد ولى روابط پنهانى به معنى استمتاع و... جايز نيست; مگر آن كه دختر بالغه و رشيده باشد كه در آن صورت با عقد موقت، بى اشكال است.

س905_ پسرى كه به قصد ازدواج به خواستگارى دخترى رفته است آيا مى تواند از نظر شرع مقدس اسلام به بدن دختر بدون واسطه نگاه بكند تا اگر عيب و ايرادى نداشت يا پسنديد با او ازدواج نمايد؟ در صورت جايز بودن با ذكر حدود نگاه را بيان نماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در فرضى كه بناى ازدواج دارد مى تواند به تمام بدن او عاريا (بدون هيچ پوششى) نگاه كند و مدرك آن روايات است.

س906_ اگر با زنى عقد كند كه در داخل بدن، مريضى داشته و ايشان نمى دانست و بعد از ازدواج فهميد آيا مداواى زن به عهده مرد است؟

ج _ باسمه تعالى; خير، به عهده مرد نيست.

س907_ جهازيه اى كه دختر به خانه شوهر مى برد از شوهر قبض رسيد گرفتن لزومى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لزومى ندارد.

س908_ بدهى زن مانند كفاره روزه و كفاره حج و عمره بر شوهر واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; واجب نيست.

س909_ در غير موارد نشوز موارد لزوم اطاعت از شوهر را بيان

فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; زن نبايد بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود يا مسافرت كند براى زناشويى بايد فرمان شوهر را اطاعت كند همچنين بدون اذن او نذر ننمايد و هكذا...

س910_ اگر مهريه 1000 عدد سكه بهار آزادى باشد طرف قدرت پرداخت نخواهد داشت مى گويند كه مهريه چه كسى گرفته و چه كسى داده آيا عقد صحيح است؟ و آيا دختر مستطيع مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عقد صحيح است و دختر خانم در صورتى كه بتواند مهر را به مقدار سفر حج از شوهر بگيرد مستطيع مى شود و اگر شوهر قدرت ندارد; زن در تأخير حج معذور است.

س911_ زنى در حال حيض به عقد مردى در مى آيد و با آن حال با شوهر همبستر مى شود و زن به شوهر نگفته آيا در عقد اشكالى پيش مى آيد و كفاره براى زن هست يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عقد صحيح است و حكم كفاره در رساله توضيح المسائل توضيح داده شده است. به هر حال بر زن كفاره نيست.

عقد موقت

س912_ زنى به عقد موقت پسر شخصى در مى آيد بعد از اتمام مدت به پدر پسر صيغه مى شود و بعد از اتمام مدت مى خواهد به عقد دائم پسر در بيايد مى تواند يا خير؟ و عقد آن با پدر پسر صحيح بوده است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عقد آن دختر بر پدر باطل است ولى عقد اولى و دومى براى پسر صحيح است.

س913_ اگر كسى با زنى به عقد موقت ازدواج كند و قبل از اتمام مدت عقد بخواهد دائمى كند آيا بذل مدت

باقى مانده لازم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست. ولى چنانچه مدت را ببخشد; بهتر است.

س914_ با توجه به اين كه روز به روز فاصله بين بلوغ جنسى و سن ازدواج رو به افزايش است و به دلايل و مشكلات متعدد، جوانان از ازدواج خوددارى مى نمايند اين مسئله باعث شده روابط نامشروع دختران و پسران از مشكلات اصلى جامعه و جوانان به حساب آيد و اين عمل علاوه بر حرمت شرعى گاهاً آثار و تبعات اجتماعى و روانى نيز به دنبال دارد آيا دعوت دختران و پسرانى كه داراى روابط نامشروع هستند و بر ادامه آن اصرار مى ورزند با حفظ ميزان رابطه، به ازدواج غير دائم با اذن و يا بدون اذن ولى صحيح است؟ آيا اين عمل خروج از حرام به حلال است كه در برخى روايات به آن اشاره شده است؟

ج _ باسمه تعالى; در مورد سؤال عقد موقت حتى بدون اذن ولى، صحيح است. ولى بايد شرايط رعايت شود مثلا اگر دو نفر ازدواج نمودند و دخول انجام شده، پس از جدايى بايد دختر عده نگه دارد و پس از انقضاى عده با جوان ديگرى ازدواج كند و نيز بر دختر لازم است آبروى خود و فاميلش را ملاحظه كند. با تمام اين ملاحظات عملى بسيار خوب و مستحسن است.

س915_ متعه فى نفسها مباح است يا مستحب؟

ج _ باسمه تعالى; مستحب است.

س916_ آيا اجازه ولى را در عقد موقت دختران بالغ شرط مى دانيد؟

ج _ باسمه تعالى; اجازه ولى در عقد موقت و دائم دختران بالغ و رشيد شرط نيست و عقد بدون اذن ولى صحيح است.

س917_ در

مورد صيغه لطفاً بفرماييد با چه كسانى مى توان صيغه موقت را جارى كرد؟

ج _ باسمه تعالى; صيغه نمودن دخترى كه مى توان با او عقد دائم اجراء نمود جايز است و شرط مخصوصى ندارد. ولى بعد از يك مرتبه صيغه شدن با مقاربت، بايد براى مرتبه بعد عده نگه دارد. بنابراين در يك شب يك دختر در صورتى كه دخول شود نمى تواند با دو پسر صيغه شود و چنانچه دخول در كار نباشد و فقط استمتاعات ديگر باشد; عده ندارد والله العالم.

س918_ در خصوص ازدواج مجدد با زنى كه عقد موقت بوده و هنوز عده او تمام نشده آيا با شوهر قبلى مى تواند ازدواج كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند ازدواج نمايد.

س919_ خواهشمندم بيان فرماييد در چه موارد شرط جزايى، صحيح و موجب صحت فعل مشروط مى شود و در چه مواردى باطل است؟

ج _ باسمه تعالى; هر شرطى كه خلاف كتاب و سنت نباشد و در ضمن عقد باشد; صحيح است و در شرط جزايى و غيره فرقى ندارد.

س920_ آيا مى توان دختر بالغ يا نابالغ را به عقد موقت پسر نابالغ در آورد؟

ج _ باسمه تعالى; پدر در صورتى كه مصلحتى در صيغه باشد مى تواند ولى غير او نمى تواند; مگر در صورتى كه ضرورت شديدى باشد همچنين در صورت آشنا نبودن پدر حاكم شرع مى تواند.

س921_ بعضى از مراجع ازدواج موقت با اهل كتاب را جايز مى دانند به نظر شما آيا جايز است يا نه؟ اگر زن مشرك باشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; ازدواج موقت و دائمِ مرد با زنِ اهل كتاب مانعى ندارد

ولى با مشرك جايز نيست.

زنا

س922_ اگر دوشيزه (باكره) به خانه مردى كه فاقد شرايط احصان باشد برود و چندين ساعت در آن جا بماند و به قرار طرفين وطى به دبر صورت گرفته باشد آيا صرف ادعاى دختر كه همچنان دوشيزه است به اين كه وطى به عنف بوده (احتمالا به دليل وجود مسايل خانوادگى و اجتماعى) بدون اين كه وطى به عنف توسط پزشك تأييد شده باشد يا شاهدى بر اين مدعا وجود داشته باشد و يا مرد اقرار شرعى وطى به عنف نموده باشد آيا ادعاى چنين دوشيزه زناى به عنف را اثبات مى نمايد يا خير، و آيا علم قاضى در اين مورد بدون ادله شرعيه مى تواند زناى به عنف را كه موجب قتل زانى است اثبات كند؟

ج _ باسمه تعالى; ادعاى عنف و اكراه، با احتمال درست گفتن موجب سقوط حد از آن دوشيزه مى شود ولى اثبات آن درحق مرد احتياج به دليل دارد، اگر مرد اقرار نكند حد زناى با عنف بر او اجرا نمى شود; ولى با علم قاضى زناى به عنف ثابت مى شود.

س923_ اگر در مسئله فوق تعداد دوشيزگان كه به آن ها وطى صورت گرفته بيش از يك نفر يا بيست نفر باشد و وطى به طور جداگانه و در زمان هاى متفاوت صورت گرفته باشد آيا تعدد دوشيزگان در حكم زناى به عنف به شرح مسئله اول تأثيرى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تأثير ندارد مگر آن كه بعد از وطى اجراى حد شود و در مرتبه چهارم او را مى كشند. البته اين حكم مربوط به عنف نيست. در عنف

بين يك دوشيزه و بيست نفر فرقى نيست.

س924_ چنانچه مرد از دوشيزگان فوق، قبل از يا بعد از زنا در فرض تحقق، عكس بدون حجاب ولى با لباس نسبتاً پوشيده و يا مواردى ندرتاً نيمه عريان تهيه كند كه (حسب الاظهار) استفاده از عكس ها رضايت دوشيزگان را مى رساند آيا صرف احتمال استفاده از اين عكس ها، به ضرر حيثيت اجتماعى آن ها مى تواند دليلى بر اكراهى بودن وطى هاى احتمالى قبل و يا بعد از گرفتن عكس ها باشد؟

ج _ باسمه تعالى; اكراهى بودن با اين امور اثبات نمى شود; ولى براى سقوط حد نسبت به دوشيزگان ادعاى آنها با احتمال اكراه كافى است. بنابر اين حد قتل بر زانى نيست و بر دوشيزه ها نيز مطلقاً حد اجراء نمى شود.

س925_ اگر اعمال فوق را دو نقر با اين تعداد از دوشيزگان منفرداً يا مجتمعاً در حضور هم يا عدم حضور و در زمان هاى متفاوت انجام داده باشند. آيا مورد فساد روى زمين تلقى مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; در شرع مراد از فساد فى الأرض غير از اين امور است، در اين مورد فساد در روى زمين تلقى نمى شود.

س926_ تحقق زناى به عنف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; عنف به معناى اكراه است، و در تحقق آن امور زير معتبر است:

1_ شخصى او را مجبور به زنا بنمايد، يعنى چنانچه براى رضايت خاطر او كه عاشق او است تن به زنا دهد، اكراه صدق نمى كند.

2 _ آن كه بايد شخصى كه اكراه مى كند; او را از نظر مالى يا جانى يا حيثيتى بترساند و در صورت

عدم تسليم به او خسارت بزند و اگر وعده پولى يا مقامى بدهد بر اين عمل، اكراه صدق نمى كند.

3 _ ضرورى كه با آن او را مى ترساند مورد حق او نباشد مثلا از آن دوشيزه پول طلب دارد و بگويد اگر حاضر به زنا نشوى آن پول را مطالبه مى نمايم.

4 _ آن كه عنف، به خود عمل باشد.

س927_ آيا در زناى به محارم فقط حد كشتن است؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه زناى به محارم نسبى مانند مادر، خواهر، عمه و خاله و مانند آن ها باشد حد آن كشتن است و اگر محرمات رضاعى باشند حد آن كشتن نيست و اگر محرمات سببى باشد در خصوص مادرزن حد آن كشتن است و در غير اين مورد مانند دختر زن حد او كشتن نيست.

س928_ انكار بعد از اقرار چگونه است و در چه مواردى در مورد زنا مسموع است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر اقرار به زناى موجب كشتن بنمايد و بعد انكار كند; حد ساقط مى شود ولى اگر اقرار به چيزى كند كه حد آن تازيانه زدن است; حد ساقط نمى شود.

س929_ در زناى به عنف بيش تر جنبه حق الله بودن مطرح است يا حق الناس بودن آن، چنانچه در فرض زناى به عنف شاكيان گذشت نمايند آيا باز اشد مجازات را بايد اعمال نمود و يا اين گذشت مى تواند موجب تخفيف مجازات در جرايم باشد؟

ج _ باسمه تعالى; حق الله است و با گذشت آنان تخفيف محقق نمى شود.

س930_ كسى با زنى زنا كرده است بعداً با دختر مزنى بها ازدواج كرده و داراى اولاد

مى باشد احكام اولاد در صورت جهل به حكم و موضوع و در صورت علم به موضوع و حكم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; عقد در جميع صور صحيح است و اولاد حلال زاده اند.

س931_ بنده شوهرى داشتم كه به علت اعتياد در زندان به سر مى برد خودم را به عقد و صيغه مرد ديگرى درآوردم و با او نزديكى كردم با اين حال كه مى دانستم اين كار حرام است، بعد از اين كه از شوهرم طلاق گرفتم با آن شخص كه نزديكى كردم رسماً عقد نمودم آيا اين عقد صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مردى در وقت شوهر داشت زنى او را صيغه كند و مى دانسته كه اين زن شوهر دارد اين زن بر او حرام ابدى است و راهى براى ادامه زندگى زناشويى نيست. بلى، چنانچه نمى دانسته; عقد دومى كه رسمى است و بعد از عده بوده است; صحيح است.

س932_ فقهاء مى فرمايند زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى است آيا اگر فرزند به دنيا بيايد حلال زاده است و ارث و محرميت مى آورد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; حرام ابدى مى شود و چنانچه بداند كه زنا با زن شوهردار موجب حرمت مى شود در اين صورت بچه حرام زاده است و ارث نمى برد و اگر بداند و به خيال خودشان عقد بعد از جدا شدن از شوهر اول، موجب حليت مى شود بچه حلال زاده است و ارث مى برد. در غير اين دو صورت ارث نمى برد و حرام زاده است.

س933_ آيا زنا حق الله است و يا حق الناس محسوب مى باشد

لطفاً بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از حق الله تكاليف شرعى محض است اما حق الناس تكليفى است كه براى رعايت حال ديگران، چه مالى يا عرضى جعل مى شود. بنابر اين زنا حق الله است و اگر اكراه باشد كه زنى را مجبور كند و بدون رضايت او باشد; حق الناس نيز مى باشد.

س934_ اگر كسى دسترسى به زنش نداشت (دورى محل و...) و زنا كرد آيا محصن است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير محصن نيست.

س935_ اشخاص به علت قطع نخاع و يا علل ديگر قادر به نزديكى با همسر نيستند زوجه مرتكب زنا شود محصنه است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; محصنه نيست.

طلاق

س936_ اگر زوج صغير باشد و زوجه در عسر و حرج ناشى از ازدواج، حاكم حق اجبار ولى به طلاق را دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

س937_ طلاق ناشى از اكراه يا فضولى غير، نافذ است يا باطل؟

ج _ باسمه تعالى; غير نافذ.

س938_ زنى هستم كه شوهرم در افغانستان به لشكر طالبان پيوسته و براى من مكرر نامه نوشته است كه تو به افغانستان بيا تا تو را پيش طالبان برده و طلاقت را بدهم و چون رفتن من به آنجا خطرات جانى دارد و ثانياً بودن من در اينجا بدون سرپرست مشكل مى باشد آيا مى توانم اينجا طلاق بگيرم؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه نفقه نمى دهد و كسى نيست كه از طرف او نفقه بدهد; حاكم شرع مى تواند طلاق بدهد.

س939_ در صورت مثبت بودن جواب سؤال بالا نوع طلاق را بنويسيد؟

ج _ باسمه تعالى; مانند ساير موارد است و نوع خاصى ندارد.

س940_ چون اين جدايى مدت

چند سال است كه اتفاق افتاده آيا بايد عده بگيرم يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه يائسه نشده ايد; بايد عده نگه داريد.

لواط

س941_ آيا در اجراء حد لاطى كه قتل است احصان شرط است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; احصان شرط نيست; محصن و غير محصن فرق ندارند.

س942_ آيا مى توان شخصى كه به اتهام لواط محكوم به قتل شده با چوبه دار يا اسلحه گرم اعدام نمود؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت ايجاب مصلحت، مانعى ندارد.

س943_ مادر و خواهر پسرى كه لواط داده آيا در صورتى كه بالغ باشد حرام مى شوند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نمى شود زيرا در حكم به حرمت مادر و خواهر لواط دهنده; شرط است كه لواط كننده بالغ باشد و لواط دهنده غير بالغ باشد.

حجاب

س944_ پوشيدن كلاه لبه دار اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال دارد.

س945_ پوشيدن جوراب نازك و بدن نما براى خانم ها، در بيرون از منزل و انظار نامحرمان چه صورت دارد و بيرون گذاشتن موى سر از چادر و مقنعه توسط خانم ها در ديد نامحرمان چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است و بايد جلوگيرى نمود.

س946_ آرايش زنان در خيابان ها و بيرون گذاشتن مقدارى از موها و پوشيدن جوراب بدن نما و لباس هاى محرك چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است و بايد نهى كرد. خداوند متعال جوانان ما را از شر اين زن ها نگاه دارد.

س947_ حد حجاب خانم ها در نماز و غير آن را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در نماز بر خانم ها لازم است كه موها و تمام بدن، مگر دست ها تا مچ و پاها تا ساق را بپوشانند و همچنين پوشاندن ظاهر تمام صورت و باطن آن مانند دندان ها لازم نيست

و فرقى نيست بين آن كه نامحرم باشد يا نباشد. اما در غير نماز بايد خانم ها از نامحرم بالغ بدن و موى خود را بپوشانند ولى پوشاندن صورت و دست ها تا مچ لازم نيست.

س948_ حد گفت و گوى مجاز نامحرمان را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; حد گفت و گوى نامحرمان عبارت است از آنچه منجر به فساد و خلاف شرع نشود و قبل از آن مطلقاً جايز است.

س949_ آيا ديده شدن كف پا در حالت سجده اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ديده شدن كف پا در حالت سجده اشكال ندارد.

س950_ گفت و گوى دانشجويان دختر و پسر در مورد مسائل درسى و رفع اشكال آن چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است و اشكال ندارد.

س951_ گفت و گوى تلفنى با نامحرم در چه مواردى جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; در همه موارد.

س952_ يكى از مشكلات تحصيل براى دختران در كشورهاى غير اسلامى حضور با حجاب اسلامى در كلاس درس مى باشد به خصوص در بعضى از دروس عملى همچون تربيت بدنى كه گذراندن دوره آن براى تمامى محصلين لازم مى باشد بايد با لباس ورزشى و بدون رعايت حجاب و در جمع هم كلاسى هاى مرد صورت گيرد باتوجه به ضرورى بودن تحصيل براى دختر مذكور به خصوص در جهت امرار معاش و با علم به اين كه هيچ گونه فساد از اين بى حجابى حاصل نمى شود ممكن است كه بدون حجاب اسلامى در كلاس هاى درس حاضر شود؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض سؤال، عدم رعايت حجاب اسلامى، جايز نيست.

س953_ نظر حضرت عالى درباره نگاه كردن طلبه ها به

تلويزيون چيست؟

ج _ باسمه تعالى; نگاه كردن به زنان مسلمان بى حجاب يا بد حجاب در تلويزيون حرام است، هم چنين گوش دادن به موسيقى و آلات لهوى كه نواخته مى شود حرام است، اما بقيه اش اشكال ندارد و فرقى بين طلبه و غير طلبه نيست.

س954_ نظر حضرت عالى درباره سينه زدن به صورت لخت (برهنه) چيست و براى طلبه ها چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; سينه زدن به هر نحو خوب است و اشكال ندارد. ولى خانم ها نمى توانند به بدن لخت طلبه و غير طلبه نگاه كنند.

س955_ پوشيدن لباس آستين كوتاه براى مردان چگونه است؟ و آيا نسبت به افراد جوان و مسن تفاوتى هست؟

ج _ باسمه تعالى; پوشيدن لباس آستين كوتاه براى مردان جوان و مسن جايز است و نگاه كردن زن ها به دستان لخت مردان تا ذراع، اگر به قصد ريبه نباشد; اشكال ندارد.

س956_ پوشيدن لباس زنانه توسط مردان و بالعكس، در مجامع عمومى و نيز در موارد خاصى مثل تعزيه و نمايش چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; پوشيدن لباس زنانه توسط مرد و بالعكس، در مجامع عمومى و غير آن ها مطلقاً جايز است خصوصاً، در مورد تعزيه و شبيه.

س957_ نظر شما درباره پوشيدن لباس هايى كه عكس هاى مبتذل و يا علامات غربى دارند چيست آيا پوشيدن اين گونه لباس ها اشكالى ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; پوشيدن لباس فى نفسه، حرام نيست ولى در صورتى جايز نيست كه عنوانى ثانوى بر آن مترتب شود كه حرام باشد مانند اشاعه فحشاء، تقويت كفر و بى دينى.

س958_ امروز يك حركت خزنده اى عليه چادر كه يك

حجاب ملى و سنتى است آغاز گرديده است، خواهشمند است نظر مبارك را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; كسانى كه اين حركت را ايجاد كرده اند يا تأييد مى كنند يقيناً نظر اصلاحى ندارند و اين گونه حركات مقدمه مخالفت با حجاب شرعى است كه نظيرش را در زمان رضاخان ديده ايم. خداوند شر اين افراد را از سر مسلمانان رفع نمايد.

س959_ اخيراً در ميان برخى از جوانان مدل مو و لباس هايى از آن ها مد شده است كه از كشورهاى اروپايى و بلاد بيگانه ارائه مى گردد نظر به اين كه پوشيدن اين لباس ها و خود اين گونه آرايش كردن، عرفاً از مصاديق تشبه به كفار است، آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج _ باسمه تعالى; با وضع زمان ما كه كفار و مسلمانان، در لباس مانند يكديگرند اين گونه تشبه اشكال ندارد; ولى فى نفسه كار خوبى نيست.

س960_ آيا پوشيدن مانتو كه امروز مد شده حجاب اسلامى حساب مى شود يا چادر لازم است كه تمام بدن پوشيده شود؟

ج _ باسمه تعالى; مانتو چنانچه گشاد باشد و تمام بدن را بپوشاند تا پستى و بلندى بدن پيدا نشود; كافى است.

س961_ زنى موى سرش بيرون و معلوم باشد آيا مى توان به اين مقدار موى زن نگاه كرد؟ مخصوصاً هنگامى كه فاميل باشد؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى شود، فاميل و غير فاميل فرق ندارد.

س962_ آيا پوشيدن صورت و دست هاى زنان واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; نپوشاندن صورت و دست تا مچ در صورتى كه مهيج نباشد جايز است.

س963_ سوار شدن زن بر موتور يا دوچرخه كه مهيج شهوت

ديگران بشود چه صورت دارد آيا اين افعال از علائم ظهور است؟

ج _ باسمه تعالى; زن مسلمان چنين كارى با فرض اين كه مهيج شهوت باشد; نمى كند و نبايد بكند و انشاءالله تعالى ظهور آن بزرگوار نزديك باشد.

(ت) س964_ آيا پوشيدن مانتو اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

س965_ در مورد حجاب خانم ها وجه و كفين را توضيح دهيد؟

ج _ باسمه تعالى; خانمى كه خيلى زيبا نباشد و زينت هم نكند و لباس مناسب بپوشد اگر گردى صورت را نپوشاند و از مچ دست تا انگشتان را نپوشاند; اشكال ندارد.

س966_ اگر خانمى به خاطر شوهرش مجبور شد در خارج از ايران زندگى كند حجاب او به غير از چادر چگونه بايد باشد؟

ج _ باسمه تعالى; كافى است لباسى باشد كه تمام بدن را بپوشاند و گشاد باشد تا پستى و بلندى بدن معلوم نباشد و رنگ آن هم جلب توجه نكند ولى زن مسلمان چنانچه هويت اسلامى خود را حفظ كند و با چادر به مجامع برود; خيلى بهتر است و هيچ محذورى ندارد.

س967_ در عوض چادر مشكى كه مى گويند براى خانم ها مكروه است لباس هاى متنوع جايگزين چادر مشكى باشد، آيا چنين حرفى صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چادر مشكى براى خانم ها مكروه نيست; بلكه مستحسن است. ولى پوشش جديد در صورتى كه مهيج جوان ها نباشد اشكال ندارد. هدف اصلى مستور بودن زن است به هر كيفيت كه باشد.

س968_ مردان و زنان نامحرم در يك ماشين از روستا به شهر رفت و آمد دارند در اثر كثرت جمعيت بدن آن ها به همديگر مى خورد غير از

آن هم راه ديگرى براى رفت و آمد ندارند و بعضى ها كار ضرورى در شهر دارند آيا رفت و آمد با اين حال جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه قصد لذت نباشد و بدن ها هم عريان نباشد; اشكالى ندارد.

س969_ اگر زوج با زوجه در ضمن نكاح شرط كند كه پوشيه داشته باشد; لكن زوجه مقلد كسى است كه ستر وجه را واجب نمى داند آيا شرط مقدم و لازم الوفاء است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى در صورتى كه ذكر شده باشد بايد پوشيه بزند.

س970_ آيا مخالطت زن ها با مردان و حرف زدن با آن ها حرام است؟ پس چرا امام حسين(عليه السلام) زن ها را همراه خود بردند؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست بلكه مقدس ترين و عالى مقام ترين زن عالم، حضرت زهرا(س) آن خطبه دشمن شكن را در مسجد خواند و خطبه حضرت زينب(س) در كوفه و شام بنى اميه را نابود كرد.

س971_ حجاب چه تعريفى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حجاب عبارت است از پوشاندن سر و بدن با لباس و چادر از نامحرم به گونه اى كه پستى و بلندى بدن نمايان نباشد و البته بدون زينت و كارهاى مهيج باشد.

س972_ برخى از مادران دختران خود را كه به حد بلوغ نرسيده اند با سر و پاى برهنه در خيابان ها و مجالس در حضور نامحرمان مى آورند وظيفه والدين چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه موجب هيجان و تحريك جوانان و يا ترويج بى بند و بارى و فساد شود حرام است.

س973_ حدود حجاب اسلامى براى بانوان چه مقدار است و چه مقدار بايد خود

را مستور و بدن را بپوشاند؟

ج _ باسمه تعالى; حد حجاب اسلامى، مستور بودن بدن و موى زن است و بقيه خصوصيات در رساله عمليه آمده است.

س974_ آيا حجاب از ضروريات دين است و حكم كسانى كه به آن بى اعتنائى كنند چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، از ضروريات دين است و بى اعتنائى يعنى حجاب شرعى را رعايت ننمودن، موجب فسق است.

سخنرانى زن

س975_ سخنرانى برخى خانم ها براى تبليغات در زمان انتخابات يا غيره چه صورت دارد اگر مردان صداى آن زن را بفهمند و بعضاً باعث تحريك جوانان شود چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; سخنرانى فى نفسه جايز است و شنيدن مرد نامحرم اشكال ندارد. ولى چنانچه خود سخنرانى و يا چيزى كه تؤام با آن است; موجب تحريك قوه شهوانى شود جايز نيست.

تشبه به كفار

س976_ تشبه به كفار يعنى چه آيا در اين زمان كه مسلمانان قدرت پيدا كرده اند مى شود از اين قاعده استفاده كرد؟

ج _ باسمه تعالى; تشبه به كفار مصداقش پوشيدن لباسى است كه مختص به كافر بما هو كافر است و تصور مى كنيم در اين زمان مصداق ندارد يا كارى كه از مختصات كافر است انجام دهد كه شايد تراشيدن ريش، در زمان سابق از اين امور بوده است و فعلا نيست. به هر حال قوه مسلمين و ضعف آنان در اين حكم، مدخليت ندارد. نظير اين مسئله _ كه البته مربوط به آن نيست _ اين است كه در روايات از پوشيدن لباس سياه مگر در مواردى نهى شده و سرّ آن اين است كه بنى العباس كه دولت هاى فاسد و باطل بوده اند لباس سياه شعار خود قرار داده بودند را و هر كسى مى پوشيد معلوم بود كه از محبين آنان است و چون حالا موضوع از بين رفته است، پوشيدن لباس سياه به نظر من كراهت ندارد.

س977_ اخيراً در ميان برخى از جوانان مدل مو و لباس هايى از آن ها مد شده است كه از كشورهاى اروپايى و بلاد بيگانه ارائه مى گردد

نظر به اين كه پوشيدن اين لباس ها خود اين گونه آرايش كردن، عرفاً از مصاديق تشبه به كفار است، آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج _ باسمه تعالى; با وضع زمان كه كفار و مسلمانان در لباس مانند يكديگرند; اين گونه تشبه اشكال ندارد ولى فى نفسه كار خوبى نيست.

س978_ استفاده از كراوات در محافل و مجالس داخل كشور و خارج از كشور چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; استفاده از كراوات فى نفسه جايز است ولى چنانچه مجتهد عادلى به مصالح و عناوين ثانويه نهى كند بايد متابعت نمايند.

س979_ پوشيدن لباس و آرايش به نحوى كه شبيه يكى از گروه هاى منحرف غير مسلمان باشد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تشبه در لباس به گروه منحرف بى اشكال است مگر در صورتى كه پوشيدن لباس سبب تقويت آنان و تضعيف مسلمانان گردد كه فرضى است بسيار بعيد به هر حال حكم الله جواز است.

س980_ تشبث به كفار يعنى چه؟ آيا بارى معروف فوتبال از موارد آن مى باشد كه در سنن مؤمنين سابق نبوده است؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از تشبث را نفهميدم; شايد اشتباه لفظى باشد و مراد تشبه باشد به هر حال شامل لعب به فوتبال نمى شود.

ريش تراشى

س981_ ريش تراشيدن چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ريش تراشيدن حرام است.

س982_ نظرتان را در مورد تراشيدن صورت به استثناء چانه كه در عرف جامعه به ريش پرفسورى معروف است بيان نماييد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است.

س983_ اگر شغل كسى آرايشگرى باشد، تيغ انداختن به صورت مشتريان توسط آرايشگر چه حكمى دارد؟ درآمد حاصل از آن حلال است يا حرام؟

ج _

باسمه تعالى; ريش تراشيدن حرام است و اجرت آن نيز حرام است.

س984_ نظر مبارك را در مورد كوتاه كردن ريش با ماشين يا وسيله ديگرى به نحوى كه مثل تراشيدن باشد مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; ماشين كردن صورت و كوتاه كردن مثل تراشيدن حرام است; ولى كوتاه كردن تا حدى كه صدق ريش بكند جايز است.

س985_ اگر در بعضى موارد كه انسان به خاطر اذيت و آزار دشمنان دين و مذهب، از باب تقيه ريش را بتراشد جايز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه واقعاً در مضيقه قرار گرفته باشد و خطراتى متوجه او شود; مانعى ندارد. ولى مجرد استهزاء و امثال آن، مجوز تراشيدن ريش نمى شود.

س986_ كسانى هستند كه ريش را تمام نمى گذارند و قسمتى از آن را با ماشين يا تيغ مى تراشند آيا مقدار تراشيده شده فعل حرام است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، حرام است.

س987_ تراشيدن موى سر و صورت ديگرى با تيغ ديه دارد يا خير؟ و فرقى بين زن و مرد مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در تراشيدن لحيه مرد با زور و به عنوان جنايت، در صورتى كه ريش بعد از آن نرويد; ديه ثابت است و اگر برويد ثلث ديه است و مقدار ديه تراشيدن سر مرد منوط به نظر حاكم شرع است و اما تراشيدن سر زن، چنانچه نرويد ديه كامل ثابت است و اگر برويد مهر المثل ديه آن است و تراشيدن لحيه زن چيز منصوصى ندارد.

س988_ اگر عده اى از پزشكان حاذق و متخصصين با توجه به تحقيقات همه جانبه اعلام كنند كه زدن ريش با تيغ يا

ماشين از نظر بهداشتى مضر نيست بلكه مفيد است آيا در اين صورت وجهى براى جواز پيدا مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير، به مقتضاى اطلاق و عموم ادله جايز نيست.

س989_ مى گويند سبيل به اندازه اى بلند باشد كه داخل دهن شود حرام است اين مطلب صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه شعار انتماء به فرقه باطله نباشد; اشكال ندارد و حرام نيست، ولى بلا اشكال، مطلقاً مرجوح است.

س990_ اگر براى تراشيدن ريش ناچار باشد و در ضرر و عسر و حرج واقع شود جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اين ها بهانه است; ريش تراشيدن حرام است. ولى چنانچه واقعاً دكتر تشخيص دهد كه ريش براى فردى ضرر معتنابه دارد; به مقدار ضرورت مى توان تراشيد.

غصب

س991_ شخصى خانه اى داشته، با شناختى كه از او دارم غصبى بوده; آن را فروخته و هم زمان با دو نفر به صورت مشاع خانه اى قديمى خريدارى كرده و خراب نموده و يك آپارتمان چهار طبقه اى ساخته اند. سپس سه واحد آن را به مشترى فروخته اند و يك واحد باقيمانده آن، هم اكنون در تصرف شخصى فرد مذكور مى باشد. حالا يك واحد از آن آپارتمان را از آن سه نفر كه قبلا خريده اند قولنامه نموده ام كه بخرم. آيا اين آپارتمان از نظر مالكيت براى من اشكال شرعى دارد يا نه و نماز خواندن در آن چطور؟

ج _ باسمه تعالى; چون نمى دانيد كه چهار طبقه آن خانه را با عين آن پول خريده است; اشكال ندارد و نمازتان در آن محل صحيح است.

س992_ اگر زراعت و

باغات با آب غصبى مشروب شود محصول او چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; كار حرام است و غاصب ضامن قيمت است ولى محصولات و ميوه اشكال ندارد.

س993_ در كتاب غصب مسأله 2545 توضيح المسائل آمده كسى كه خانه را غصب كرده اگر چه استفاده هم نكند بايد اجاره بپردازد; در اين صورت اگر لباس و غيره غصب شود برگرداندن آن كافى است يا بايد اجاره بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه آن لباس براى اجاره مثل لباس عروس معين شده باشد، ظاهراً بايد اجاره بدهد.

س994_ چنانچه رد عين غصب مستلزم تخريب و ضرر باشد مثلا لابلاى سقف عين موجود است رد آن هم واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; الغاصب يؤخذ باشدّ الأحوال، بلى، واجب است.

احكام حيوانات

س995_ خوردن گوشت خرگوش چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است.

س996_ آيا اذيت حيوانات جايز است و يا برعكس مراعات حال آن ها را بايد نمود و نفقه آن ها واجب است مستدعى است احكام آن ها را مفصلا بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; چند حكم در روايات و كتب فقهى راجع به حيوانات هست كه ذيلا به آن ها اشاره مى شود:

1_ نفقه آن ها، حتى زنبورعسل و كرم در صورتى كه آن ها را رها ننموده ايد; واجب است و مراد از نفقه، آن چيزهايى است كه براى ادامه زندگى به آن ها احتياج دارد يا اين كه مقدارى از عسل در كندو بماند و برگ بعضى درخت هايى كه لازم دارند تهيه كنيد.

2_ شير دوشيدن اگر به واسطه كمى علف، به حال حيوان مضر باشد; جايز نيست و نسبت به حيوان شيرده، چنانچه دوشيدن، زيادتر

از مقدار متعارف و به حال آن حيوان مضر باشد; جايز نيست.

3_ چنانچه مالك از نفقه دادن امتناع بنمايد حاكم شرع او را به بيع يا نفقه يا ذبح مجبور مى نمايد، البته اگر قابل تذكيه باشد و اگر قبول نكرد خود حاكم متصدى آن خواهد شد.

4_ اذيت حيوان و كتك زدن زياد و حمل بارى كه قادر به حمل آن نيست و به صورت سوارى كتك زدن جايز نيست.

5 _ كشتن حيوانى كه ماكول اللحم نيست و قابل تذكيه نيست; چنانچه اذيت مى كند و نمى شود اذيت آن حيوان را رفع نمود جايز است و الا جايز نيست.

س997_ خوردن ماهى اوزون برون چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; خوردن ماهى فلس دار جايز است و خوردن ماهى بدون فلس جايز نيست.

س998_ كبوتر بازى چه حكمى دارد و اگر بر اثر كبوتر بازى خانه كسى را ديد بزنند آيا مى توان با كبوترباز برخورد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; كبوتر بازى حرام نيست. ولى ديد زدن به منزل ديگران جايز نيست و بايد برخورد شود.

س999_ آيا حشر براى حيوانات مى باشد اگر كسى به حيوانى ظلم كرد و يا حيوانى ظالم بود كيفر داده مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حشر حيوانات از واضحات و بديهيات است و آيات متعدد مانند «اذا الوحوش حشرت» يا «مامن دابة فى الأرض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ثم الى ربهم يحشرون» و روايات مستفيضه دلالت بر آن دارد كيفر هم مى بينند ولى عاقبت چه مى شوند آيا معدوم مى شوند يا آنكه مانند انسان متنعم يا معذب دائمى هستند; روشن نيست.

س1000_ آيا خوردن

خرچنگ شرعاً حلال است يا حرام؟

ج _ باسمه تعالى; نخورند. چون هر حيوانى كه چنگال دارد خوردن آن حرام است.

س1001_ گوشت كلاغ از نوع زاغ كه اكثراً داخل شهرها مى باشند حرام است؟ گوشت پرنده كلاغ سياه كه در مزارع مى باشد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در نظر من گوشت تمام كلاغ ها حلال است و مكروه.

قسم و عهد و نذر

س1002_ شخصى نذر مى كند اگر يك ماه محتلم نشد مبلغ صد تومان صدقه بدهد نذرش صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خروج منى به حال او مضر است، نذر صحيح است. اما اگر خروج و عدم خروج از جهت دينى و دنيوى فرقى به حال او ندارد نذر منعقد نيست.

(جواب گنگ) س1003_ آيا در قسم و عهد و نذر چند مرتبه مخالفت كند كفاره تعدد پيدا مى كند و يا با اداى كفاره مرتبه اول عهد و نذر و قسم منحل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; با كيفيت نذر و عهد و قسم فرق مى كند.

س1004_ مريضه اى بدون نام خدا جلت عظمته طلا آلات خود را براى فرستادن به كربلاى معلى نذر كرده; آيا فرستادن به آنجا واجب است يا مى توان در راه آن بزرگواران به فقراى محل بدهد و اگر فرستادن لازم باشد عين آن ها را يا قيمت آن ها را بفرستد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر در نيت او بوده است كه براى خدا نذر كرده; كافى است در تحقق نذر و بايد به همان نحو كه نذر كرده است; عمل كند و بفرستد كربلا و حتى الامكان عين آن را بفرستد.

س1005_ نذر كرده بودم كه اگر خداوند متعال خانه بزرگى

به من عنايت فرمايد، در ماه محرم الحرام به هيئت عزادارى به عنوان احسان، شام بدهم يك سال بعد طبقه دوم خانه ام را ساختم ولى آن طورى كه بايد بزرگ نيست آيا بايد به هيئت عزادارى شام بدهم يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست. چون بر آنچه نذر كرده ايد; تحقق نيافته است.

(ت) س1006_ نذر كردن براى توپ بازى شرعى است يا خلاف شرع و در توپ بازى رجحان شرعى يا عرفى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; توپ بازى چنانچه هيچ عنوان ثانوى راجح شرعى بر آن منطبق نباشد خلاف شرع نيست و خود توپ بازى راجح شرعى نيست پس نذر آن نيز لازم الوفاء نيست.

س1007_ شخصى در حال حيات، نذر شرعى نموده است كه اگر حاجت او برآورده شود در حق يكى از چهارده معصوم(عليه السلام) عمل خيرى انجام دهد نذرش مستجاب شده ولى قبل از اداى نذر از دنيا رفته. وارث از نذر او و اجابت آن مطلع بوده اند آيا از مال عمومى او اداى نذر لازم مى باشد يا بايستى مال معينى را تعيين مى كرد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد از مال او قبل از تقسيم بين ورثه، نذر را عمل نمايند.

س1008_ روى عقيده عاميانه در عاشوراى حسينى براى قضاى حاجتى نذر مى كنند اگر فلان حاجتم برآورده شد شمع روشن مى كنم آيا به حساب شعار حسينى محسوب مى شود و رجحان دارد يا خير، لازم العمل است يا نه، در مسجد و حسينيه شمع روشن نماييم يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; شمع روشن كردن فى نفسه راجح است; ولى برق ارجح است. بنابر اين نذر منعقد

است و بايد به نذر عمل شود ولو در گوشه مسجد روشن نمايند.

س1009_ كسى درختى را نذر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) كرده و در صورت امكان مقيد كرده به كربلا بفرستد، حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; به كربلا بفرستيد تا در خيرات براى آن حضرت، مصرف شود.

س1010_ كسى نذر مى كند كه هفت ماشين بار بزنم پنجاه تومان مى دهم و چهارده ماشين بار مى زند، مى گويد اگر پول به دستم رسيد، مى دهم، پول مى رسد ولى سهل انگارى مى كند، يكسال است كه عمل نمى كند آيا كفاره دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه به آن گونه كه نذر كرده، عمل نكند; كفاره لازم مى شود و كفاره آن مانند كفاره افطار شهر رمضان _ عتق رقبه يا روزه دو ماه پياپى يا اطعام شصت مسكين _ است.

س1011_ شخصى با شريك خود مشغول كسب مى شوند در بين معامله مبلغ زيادى از سرمايه را كه غير قابل وصول (در توقيف) بوده است يكى از شركا مى گويد به احتمال 90% اين وجه وصول نمى شود و بنابر اين نصف كل مبلغ نذر آقا امام حسين(عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس(عليه السلام) نمودم كه اگر وصول شود عده اى را به زيارت كربلا ببرم و شريك هم اين پيشنهاد و نذر را مى پذيرد كه در صورت وصول نذر كننده به نذرش عمل كند. پس از مدت كمى نذر مستجاب مى شود آيا شريك مى تواند از انجام اين نذر توسط شريك جلوگيرى كند؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند جلوگيرى كند; چون پذيرش پيشنهاد، اجازه نذرى است كه شريك كرده است.

س1012_ اگر انسان

عهد كند كه كار واجبى را يا مستحبى را به جا آورد يا كار حرام يا مكروهى را ترك كند عهد يا قسم او صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صحيح است.

س1013_ اگر كسى پدر يا مادرش نذر او را حل كنند آيا ذمه نذر كننده برى مى شود، بعد از مرگ فرزند چطور؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مطلقاً برى مى شود.

س1014_ اگر كسى نذر كرده هر سال ماه محرم قربانى بكشد و به مسجد معينى بدهد لكن حالا احساس مى كند متوليان مسجد گوشت هاى خوب را به مردم نمى دهند حالا نذر كننده مى تواند گوشت قربانى را به فقرا تقسيم كند؟

ج _ باسمه تعالى; تا حد امكان بايد به مسجد بدهد; اگر ممكن نشد به فقرا بدهند.

س1015_ كسى گوسفند و يا گوسفندان را بدون ذكر نام خدا نذر كرده در كربلاى معلى بكشد فعلا كه رفتن ممكن نيست و نگهدارى حيوانات به سبب كهولت سن آن ها در خطر است فلذا فروخته است محل مصرف آن ها را بيان كنيد كه به غير سادات نيز مى توان داد يا نه و در شهر خود مصرف كردنش چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مصرف آن مطلق وجوه بِرّ مى باشد و در مصرف سيادت شرط نيست.

وقف

س1016_ اگر كسى ملكى را بر خانواده وقف نمايد كه همه نسل هاى بعدى را هم شامل شود و بعد از مدتى آن را، از اختيار آن ها خارج كنند و مدت زمانى، اين ملك موقوفه در ميان ديگران مورد استفاده واقع شود با وصف اين كه واقف به طور كامل به استفاده موقوف عليهم و نسل

هاى بعدى، تصريح نموده و به ديگران تحريم كرده باشد در اين صورت كسانى كه در اين ملك تصرف كرده و به نام خود اسناد درست كرده و مورد معامله قرار مى دهند آيا جواز شرعى بر آن مى توانند پيدا كنند و آيا با تقسيم اراضى كه در رژيم گذشته، صورت گرفته، اين موقوفه در حال وقف باقيست يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; با اين خصوصيات وقف مذكور صحيح است و قابل ابطال و تبديل نمى باشد و اگر ظالمى در برهه اى از زمان، مانع از عمل به وقف شده است; اين دليل باطل شدن وقف نمى شود و بعد از رفع ظلم باز بايد به آن عمل نمود.

س1017_ مجتمع تجارى است كه به صورت مشاع در ميان دو نفر مى باشد ولى يكى دو دانگ، و ديگرى چهار دانگ آن را مالك هستند صاحب چهار دانگ تصميم به وقف دارد ولى نمى دانند با وجود شريك، وقف صورت مى گيرد، آيا بدون رضايت شريك، چنين وقفى صورت شرعى پيدا مى كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; وقف مشاع صحيح است و متوقف بر اجازه شريك نيست.

س1018_ امام جماعت يكى از مساجد محل كه فرد باتقوا و باسواد و مورد احترام مردم بود و مدت بيست سال در آن جا اقامه نماز جماعت مى كرد، ايشان وصيت نموده كه در حياط همان مسجد دفنش كنند و بر طبق وصيت عمل شده است آيا مسئله صورت شرعى دارد و چنين عمل برخلاف حكم وقف نمى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه صحن مسجد به عنوان مسجد بودن وقف نباشد و براى مصالح اهل مسجد وقف

گرديده باشد; اين وصيت هيچ اشكالى ندارد و بايد به آن عمل شود ولى اگر حياط داخل عنوان مسجد، وقف شود; دفن در آنجا جايز نمى باشد و وصيت ايشان غير نافذ است ولى چون او، مردى با تقوى و اهل علم بوده است بدون ترديد از موضوع آگاهى داشته و لذا چنين وصيت كرده است. در اين صورت وصيتش لازم الوفاء است و بودن قبر ايشان در صحن مسجد بلا اشكال است.

س1019_ شخصى با امكانات خود مسجدى ساخته و در وقف آن گفته، كه بايد امام جماعت فقط از سادات باشد و در غير اين صورت من راضى نيستم آيا امام جماعت غير سادات مى تواند در اين مسجد اقامه نماز كند؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند، چون عمل به وقف بايد بر طبق شرايط وقف انجام شود.

س1020_ كسى تمام مايملك خود را به فردى مصالحه صحيحه صريحه شرعيه نمود خيار و قرارداد براى عده اى از معتمدين مدت دو عام كامل، مع تعين الاستقلال كه از هريك از معظم اليهم استدعاى فسخ نموده اعيان به ملكيت مصالح مسترد شود شارطا على زمة المصطلح آن كه هرگاه براى مصالح فوت در رسد باذن فرد معينى كه احد من ذوى الخياراست اقدام به امور مفصله الذيل نمايد... منطقه يا دهى با دو رشته قنات جاريه سيل باكل متعلقات آن و يك قطعه باغ بزرگ كه چهار جريب است، به حدوهامش، و كل يكدرب دكان واقع در قرب دروازه عراق معروف به دروازه خرابه، محدود به حدوهامش، وقف نمايد بر محال مفصله بتوليت امام راتب مسجد كه متولى اعيان مرقومه همه ساله منافع آن را بعد

از وضع مخارج لازمه، جهت تعزيه صديقه طاهره و... و صرف نمايند حال چند مسأله بايد بيان شود.

س1021_ مسئله اول: نمى دانيم و شك داريم اصحاب خيار مصالحه را فسخ كرده اند يا نه حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بايد بنا گذارده شود بر اين كه فسخ نكرده اند.

س1022_ مسئله دوم: شك داريم مصطلح اموال مزبور طبق الشرط وقف نموده است يا نه؟ حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر شرط به نحو شرط، نتيجه باشد; به خودى خود وقف مى شود والا مقتضى اصل تحقق وقف است به علاوه حاكم او را مجبور به وقف مى كند و اگر اجبار ممكن نباشد; خود حاكم شرع وقف مى كند.

س1023_ مسئله سوم: نمى دانيم مصطلح قبل از مصالح فوت كرده يا بعد از او؟ حكم مسئله مع هذا الشك چيست؟

ج _ باسمه تعالى; فوت مصطلح مانع از وقف نيست.

س1024_ مسئله چهارم: لو سلم كه مصطلح قبل از مصالح فوت كرده باشد عمل به اين شرط بر عهده ورثه خواهد بود يا حكم ديگر دارد؟

ج _ باسمه تعالى; شرط از حقوق است و چنانچه كسانى كه خيار داشته اند مصالحه را فسخ ننموده باشند به ورثه منتقل مى شود.

س1025_ مسئله پنجم: مع فرض وقف، نمى دانم مصطلح، توليت موقوفه را با همان متولى منصوص در شرط قرار داده است يا براى ديگرى قرار داده؟

ج _ باسمه تعالى; توليت با همان متولى منصوص مى باشد.

س1026_ مسئله ششم: آيا مصطلح حق دارد توليت را با ديگرى قرار دهد و يا خود به خود همان فرد منصوص متولى خواهد شد ولو مصطلح آن را قرار ندهد و تعين نكند؟

ج _ باسمه

تعالى; حق ندارد.

س1027_ مسئله هفتم: حكم تخلف از شرط در مسئله مزبور چيست آيا منجر به بطلان مصالحه مى شود و اموال ارث وارث مالك اول مى شود يا مصطلح مرتكب عمل حرام شده و صلح به صحت و قوّت خود باقى خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; عمل به شرط، واجب است و چنانچه عمل نشود اولا حاكم اجبار مى كند و در صورت عدم عمل، خود حاكم به شرط عمل مى كند.

س1028_ مسئله هشتم: در فرض سؤال و مورد ابتلاء، وارثين منكر وقف هستند و سند مالكيت براى رقبات مزبور دارند حكم مسئله با فرض انكار وارثين و باتوجه به وجود متن مصحح و تأييد شده صلحنامه ياد شده چيست؟

ج _ باسمه تعالى; با وجود سند قطعى، انكار ورثه بى اثر است. بلى، اگر سند قطعى نباشد; داخل در مورد دعواى بر ميت مى شود.

س1029_ مسئله نهم: در فرض مزبور و مشكوك موجود آيا امام راتب (متولى منصوص) شرعاً وظيفه دارد تصدى و مباشرت اداره موقوفه مفروضه، و تحقيق درباره كشف حقيقت را بكند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت علم بلى والا خير.

س1030_ مسئله دهم: در فرض مزبور اداره اوقاف و دادگاه جمهورى اسلامى حكم به وقفيت ملك مزبور داده است، آيا همين اندازه موجب تكليف شرعى براى تصدى موقوفه مفروضه مى شود يا بايد علم و يقين به وقفيت حاصل شود تا تصدى بر متولى واجب شود؟

ج _ باسمه تعالى; ميزان، علم وجدانى يا حكم حاكم شرع است.

س1031_ ما سه برادر هستيم كه اموالى در هندوستان از جمله كتابخانه به عنوان وقف بر ذريه به ما به ارث رسيده است و

چون اين اموال در معرض تلف شدن قرار گرفته و موجب نزاع گرديده است تصميم گرفته ايم آن اموال را تقسيم نماييم. آيا فردى از ورثه به جهت اين كه از نظر سنى بزرگ تر است و يا داراى قدرتى مى باشد كه بقيه عاجز از مقابله با او هستند، مى تواند بدون اجازه ديگر وارثان در اموال تصرف نمايد، و يا بيش از سهميه خود تصاحب كند؟ سؤال ديگر اين كه اين اموال چگونه بايستى تقسيم شود؟

ج _ باسمه تعالى; ذريه بايد منفعت موقوفه را به آن گونه كه وقف شده است تقسيم نمايند كه آن هم متوقف بر تقسيم عين موقوفه است كه در مورد سؤال كتابخانه است و به هر كدام هرچه برسد بايد عين را حفظ كنند و از آن انتفاع ببرند و فرقى بين كوچك و بزرگ نيست، مگر آن كه واقف در وقف، سهم بيش ترى براى بزرگ تر قرار دهد يا اختيار بيش ترى به او بدهد والا بايد تقسيم به طور مساوى باشد والله العالم.

س1032_ در سال 914 هجرى قمرى قريه سوهان طالقان وقف شده بر سيد علاءالدين اين قاضى امير نجم الدين محمود الطالقانى و نسل از اولاد ذكور سادات نسلا بعد نسل الى أن يتناسلو و أن يتعاقفوا اصل وقفنامه وجود دارد _ اجاره نامه ها وجود دارد در خصوص عمل به وقف اكنون بعضى ها تشكيك مى كنند در صحت وقف كه ممكن است در آن زمان واقف مشروعيت مالى نداشته باشد و از راه زور و سرنيزه غصب كرده باشد سپس وقف كرده و امثال اين گونه ايرادات نظر معظم له در مورد

صحت شرعى اين گونه موقوفات چيست؟

ج _ باسمه تعالى; وقف موقوفه مذكور با خصوصياتى كه نوشته ايد صحيح است و هيچ اشكال ندارد و احتمالات ذكر شده، قابل اعتنا نيست.

س1033_ مدرسه اى كه مقدارى از زمين آن از قبرستان ساخته شده آيا نماز خواندن و زندگى كردن در همچو مدرسه چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد، من اجازه مى دهم; تصرف نماييد.

س1034_ بخش صوفيان از توابع شبستر با وسعت تقريبى هشتصد كيلومتر مربع با پنجاه هزار نفر جمعيت مورد ادعاى وقفيت بوده و از زمان طرح وقفيت مورد اعتراض اهل محل قرار گرفته و تنها مستمسك مدعيان وقف كپى وقف نامه است كه اصل آن هم ارائه نشده و سند مالكيت قبل از وقف هم ندارد (بر اساس قاعده لاوقف الافى ملك) و از طرف ديگر علاوه بر اين كه اهالى ذو اليد هستند و سند مالكيت بر بيوتات و باغات مزارع خود، بيش از پنجاه سال قبل از تاريخ وقف ادعائى هم در دست دارند و حتى با همان منوال خريد و فروش مى نمايند بدون مراجعه به كسى و بدون ذكر عرصه و اعيان آيا با وجود مدارك مردم و اماره يد و نبودن سند مالكيت قبل از وقف واقف يا واقفين آيا با ادعاى آن ها وقفيت ثابت مى گردد يا خير.

ج _ باسمه تعالى; با خصوصياتى كه مرقوم شده است; ادعاى وقف بودن مسموع نيست و برحسب قواعد شرعى، معامله ملكيت، بايد در موردى كه يدى بر آن هست انجام شود.

س1035_ شخص خيّرى زمينى را براى ساختن حسينيه داده و ساختمان را به نام حسينيه ساختند بعد دو دستگى

و اختلاف بين آن ها به وجود آمده دسته اى حسينيه ديگر احداث كردند و حسينيه اولى را مى خواهند تعمير نمايند. افراد حسينيه جديد مانع اين كار هستند و آنان زمين حسينيه كه وقف بر حسينيه كرده است اصرار دارند كه حسينيه تعمير شود و مورد استفاده قرار بگيرد آيا ورثه مى توانند تبديل به مدرسه بنمايند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; الوقوف على حسب ما يوقفها اهلها. ورثه هيچ گونه حقى ندارند و تصرف آن ها برخلاف وقف است و جايز نيست.

س1036_ زمينى كه براى مسجد وقف شده در زير مسجد و يا پشت بام مسجد انبارى و دستشويى و تفريحگاهى براى نوجوانان درست مى كنند اين نوع تصرفات چه صورت دارد و شرعاً صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اين گونه تصرفات در صورتى كه منافى انتفاع به منافع آن چيزهايى كه در وقف است نباشد مانعى ندارد; ولى مكروه است. چون چنين كارهايى در روايات كثيره محمولة على الكراهة نهى شده است، امّا خصوص انبارى، براى مصالح مسجد كراهت ندارد.

س1037_ اگر انسانى مالى را قرض كند و با آن مال بنائى كند بعد معلوم شود آن مال وقف بوده آيا به همان مقدار كه او داده، ضمان و اثر وضعى تصرف در مال وقف از بين مى رود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چون جاهل غير مقصر بوده و ضمان آن بر قرض دهنده است.

س1038_ براى تعمير مسجد كمك مالى از طرف مردم جمع آورى شده تا مسجد محل را تعمير نمايند و يك نفر مانع اين كار شده، بعضى مى گويند بدون اجازه او تعمير ممكن نيست حكم مسئله را

بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; بعد از آن كه پول را فى سبيل الله داده اند; اذن او لازم نيست.

س1039_ چنانچه در وقف آمده باشد: موقوفه مذكور بين محصلين و مدرسين تقسيم شود چگونه توزيع شود؟

ج _ باسمه تعالى; به نحوى كه معمول است كه لابد به مدرسين سهم بيش ترى داده مى شود و در تعيين مقدار آن نظر متولى و اگر متولى نيست; نظر حاكم شرع، متبع است.

س1040_ در مدرسه وقفى براى زياد نبودن مصرف برق متولى از آن جلوگيرى مى كند برنامه اى مقرر مى كند كه باعث محدوديت روشن كردن برق مى شود آيا اطاعت از عمل او واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، اگر چنين نباشد در نظم مدرسه اختلال پيش مى آيد.

س1041_ شخصى قطعه زمينى براى حسينيه داده و كمك مالى هم به همين منظور جمع آورى شده است حالا مى خواهند اين حسينيه را تبديل به مسجد كنند آيا صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه وقف محقق شده است، نمى شود چون الوقوف على حسب ما يوقفها اهلها والا مانعى ندارد.

س1042_ عده اى از مؤمنين پولى به نام حسينيه جمع نموده اند و زمينى را خريده اند و بعداً به نام مسجد ساختمان كرده اند آيا حكم مسجد به آن باراست و دخول جنب و حائض جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; به هر حال اقامه نماز و مجالس در آنجا جايز است و چنانچه زمين را براى حسينيه خريده اند به همان معامله وقف محقق مى شود و اگر بعد بدون تعقل و ملاحظه آن را به نام مسجد نموده اند اين مكان حكم

مسجد كه جنب و حائض داخل نشوند ندارد.

س1043_ شخصى زمينى را براى قبرستان اهل همان روستا وقف كرده و اهالى ده به شهر كوچ كرده اند آيا زمين موقوفه به واقف بر مى گردد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بايد در مطلق وجوه خير مصرف شود و به صاحبش بر نمى گردد.

س1044_ در موقوفات اختصاصى مثل مسجد و مدارس و حسينيه تصرفات آب و غيره چه صورت دارد و اگر مأذون از متولى باشد صحيح است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; هر تصرفى با اذن متولى جايز مى شود; چون اذن او محمول بر صحت است.

س1045_ به طورى كه مستحضر هستيد ملك خانقاه ها مانند ساير اماكن مذهبى از مردمان خير و مولى دوست وقف شده و به وسيله افراد خيّر ساخته شده و توليت آن را به شيخ وقت سپرده اند و مشايخ ديگر مى تواند او را عزل نمايد و در صورت عزل توليت او وجه شرعى دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه موقوفه به عنوانى وقف شده باشد كه آن وقف واجد شرايط صحت باشد و آن عنوان زمانى منطبق بر شخصى بوده است و موقوفه دست او بوده و آن شخص فوت كند يا عنوان به صورت غير اختيارى از او سلب شود; مانند اين كه نسيان عارض او شود و لياقت آن مقام را نداشته باشد يا كسانى كه چنين لياقتى داشته باشند آن عنوان را از او سلب كنند كه بقاء يا ارتفاع آن عنوان به دست آن ها باشد; بايد از آن شخص گرفته شود و به كسى كه بعد از او، آن عنوان را پيدا مى

كند بدهند. چنانچه آن عنوان بر كسى منطبق نشود; اختيار آن وقف با مجتهد جامع الشرايط است.

س1046_ اين جانب با يكى از دوستان حدوداً سى سال قبل بيست دقيقه آب براى آب انبار روستايى وقف كرده ايم اخيراً لوله كشى بهداشتى شده و قهراً آب انبار خراب شده و اين آب بلا استفاده مانده است چون آب انبار و مسجد مورد استفاده عموم بوده است آيا مى شود اين آب را بارى درختان گردو و غيره كه مال همه است استفاده كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چون آب وقف مسجد شده است و قيد شده است كه زيادى آن به حمام و آب انبار ديگر داده شود بنابر اين اول براى مسجد لوله كشى بشود و در صورت زياد آمدن براى حمام و آب انبارهاى ديگر صرف شود.

س1047_ اگر در وقف يادآور شود بر مسلمين و متصوفه وقف صحيح باشد ساختن مسجد در اين زمين چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; متصوفه فرق مختلف دارند. بعضى از اين ها بيّن الفسادند و وقف بر آن ها صحيح نيست بنابر اين آن مال بر ملك واقف باقى است و با اجازه او يا ورثه او همه نوع تصرف مى توان كرد. در صورت معلوم نبودن، حكم مجهول المالك دارد.

س1048_ در ضرر زدن به اشياء موقوفه اگر با متولى مصالحه شود چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1049_ ضرر بر اجزاء وقف هم ضمان دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

س1050_ ميهمان گرفتن بر طلبه در موقوفه چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مقدار متعارف مانعى ندارد.

س1051_ دادن وجه موقوفه به خادم به عنوان اين كه از لوازم وقف است

چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه مصرف معينى نشده باشد كه بر او تطبيق ننمايد، اشكال ندارد.

س1052_ باغ انگورى است كه وقف سيدالشهداء(عليه السلام) است و درآمدى ندارد و مخارج آبيارى و آباد كردن آن بيش تر از عايدات آن است آيا مى شود فروخت و تبديل به احسن كرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض مسئله، تبديل نمودن به ملكى كه آن هم به همين مصرف برسد مانعى ندارد و اگر امكان نداشته باشد در مطلق وجود خير صرف شود.

س1053_ اگر احياناً واقف شرايطى را براى موضوع موقوفه عنوان نمايد مراعات شرايط در جهت اعمال انتفاعات مشروعه الزامى است يا نه؟ و آيا مطابقت شرايط مطروحه با ملاكات عرفى متداول لازم است يا نه؟ يعنى آيا ملاكات معمول عرفى مى تواند موجباتى را براى ضيق و سعه در جهت انتفاع مشروطه من باب ورود و حكومت داشته باشد؟ يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; آنچه واقف شرط مى كند در صورتى كه مخالف شرع نباشد لازم است و ملاكات عرفى موجب ضيق آن نخواهد شد.

س1054_ احتراماً با ابلاغ سلام و تحيات فراوان خاطر عالى را مستحضر مى دارند اين جانبان حسين ربانى به شماره شناسنامه 416 متولد 1321 معروف به محمدحسين ربانى و محمدصادق ربانى به شماره شناسنامه 43200 متولد 1331 دو برادر متوليان نيم دانگ موقوفه از شش دانگ على آباد آقا مجيب انار رفسنجان به موجب رأى بدوى شعبه چهار دادگاه رفسنجان و ابرام ديوان عالى كشور طبق رأى دادنامه 16/22/1599 مبنى بر اين كه هر ساله درآمد موقوفه نيم دانگ مذكور را از قديم الايام صرف آشپزى و

اطعام حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در ايام عاشورا و ديگر ايام دو ماهه محرم و صفر مى شده است سينه به سينه از پدران نيز نقل شده و جريان داشته و با آمدن طاغوت اول رضاخان قلدر و سوزاندن وقف نامه ها در اداره اوقاف رفسنجان و خارج شدن موقوفه از مسير اصلى خود با تصرف دولت غاصب وقت بودجه آن به مصرف غير از آش و برنج مى رسيده به همان علت كه وقف نامه مدون در دست نبوده است هم اكنون كه مجدداً به سيره طبخ آش و پلو درآمده و در محلات يزد به مصرف مى رسد به موجب رأى دادگاه و استشهاديه محلى متولى براى آن معيين گرديده است متمنى است اگر اجازه فرماييد:

اولا: وقف نامه اى بر اساس استشهاديه محلى و قول پدران و پيشينيانمان صادر شود تا تكليف شرعى و عرفى هر يك از متوليان غير از مقررات ادارى و ناظر يا ناظرين روشن گردد.

ثانياً: نظر به اين كه اطعام يك وعده يا يك روز كفاف و كارايى زيادى در كمك به محرومين ندارد با توجه به اين كه بودجه آن استفاده بيش تر و شايسته تر از قبيل قرض الحسنه و دستگيرى آبرومندان يا ازدواج جوانان كم درآمد و امور عام المنفعه ديگر را مى توان نمود.

خواهشمند است حضرت عالى نظر مبارك شرعى و اجتماعى خود را حاكم بر مقدرات قانونى مرقوم فرماييد تا از سرگردانى خارج و امور موقوفه حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) به نحو احسن انجام پذيرد كه مزيد تشكر است.

ج _ باسمه تعالى; چنانچه استشهاديه محلى و قول ريش سفيدان معارضى نداشته باشد مجازيد وقف نامه

اى تهيه نماييد كه بر طبق آن عمل شود و تغيير دادن مصرف، با فرض اين كه همه مى گويند: در وقف سابق مصرف تعيين شده بوده است مورد ندارد. ولى چنانچه در سابق در وقفنامه اصلى، وجوه بر امور عام المنفعة بوده است و آن مصارف به لحاظ انطباق آن عنوان، عام بوده است مى توانيد در مواردى كه ذكر شده است; مصرف نماييد.

وصيت

س1055_ در جواز رفت و آمد وصى در خانه يتيم آيا نفس عدم مفسده كافى است يا مصلحت لازم است و آيا اذن قيم لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; رفت و آمد; بايد با اذن ولى يتيم باشد. رعايت مصلحت و يا عدم مفسده به متصرف مربوط نيست بلكه ولى بايد مراعات كند.

س1056_ آيا در قبرستان عمومى تصرفات شخصى جايز است مثلا گوشه از قبرستان را براى خود و فاميل و بستگان خود حفاظت نمايد و وصيت كند مانع از دفن كردن اموات ديگران بشوند؟

ج _ باسمه تعالى; تصرفات به اين وسعت كه نوشته ايد جايز نيست اما اگر شخصى قبرى درست كند و به ازاء آن، از كسانى كه ميت را در آنجا دفن مى كنند پولى بگيرد; مانعى ندارد. به هر حال در صورتى كه جاى ديگر نباشد نمى تواند مانع از دفن در آنجا شود و وصيت نافذ نيست.

س1057_ شخصى وصيت كرده در صورت امكان ولو در آينده جنازه مرابه قم انتقال دهيد حال بعد از چهل سال جهت انتقال به قم نبش قبر جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س1058_ حدود هفت سال است كه حقوقم را در زندگى پدر و مادر صرف كرده

با اين كه مجرد بودم و خانه مسكونى پدر را در روستا به كمك مالى و همكارى بنده ساختيم و پس از هفت سال چون معلم بودم به شهر منتقل شدم پدرم در وصيت نامه خود خانه و زمين محدود به آن را به من وصيت كرده است ورثه همه مايملك پدر را اعم از منقول و غير منقول غصب كرده اند و پدرم هيچ وقت از وصيت خود اعراض نكرده و به من چيزى نگفته آيا اين وصيت پدر نافذ است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; آن خانه و زمين به ضميمه ساير مواردى كه وصيت كرده است; اگر غير از واجبات زايد بر ثلث نباشد و ندانيد پدر از وصيت برگشته است مال شما است و مانند ساير اموالتان مى باشد و در صورت قدرت، به هر طريق ممكن مى توانيد بگيرد.

س1059_ شخصى وصيت كرده كه بعد از فوت مرا در قبر پدر و مادر دفن كنيد در صورتى كه پدر و مادر چهل سال قبل فوت شده اند آيا اين وصيت لازم الاجراء است و نبش قبر و دفن مرد در قبر زن و برعكس جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1060_ بنده وصى پدرم هستم براى انجام وصيتنامه از وراث پدرم امضاء گرفته و رضايت داده اند به جز يك دختر اكنون دو نفر از فرزندان كه برادر همان دختر هستند اعتراض بر توافق نامه و امضاى خودشان نموده و مانع از عمل به وصيت شده اند وظيفه بنده در اين باره چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حق اعتراض ندارند در صورت قدرت ولو با زور به وصيت عمل كنيد.

س1061_

شخصى وصيت كرده يك سال نماز و روزه و مبلغ سى هزار تومان كفاره و پنجاه هزار تومان خمس و براى مخارج بعد از فوت چيزى تعيين نكرده است اين وصيت نافذ است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; وصيت مزبور صحيح و نافذ است و وصيت به مخارج و مصارف لازم نيست، چه رسد به آنكه مانع از نفوذ وصيت شود و وصيت ذكر شده نافذ است ولو زيادتر از ثلث باشد.

س1062_ شخصى وصيت كرده يك ثلث از اموال او را به مصرف معينى برسانند ولى سفارش او عملى نشده و فقط يكى از وراث نسبت به سهم خود ثلث را افراز و خرج كرده آيا مى تواند در كل مال تصرفاتى انجام دهد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند تصرف كند.

س1063_ اگر شخصى وصيت كند و يكى از فرزندان خود را از ارث محروم نمايد بعد از فوت او اين وصيت قابل عمل است و آيا آن فرزند هم مثل ديگر ورثه ها ارث مى برد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; وصيت مذكور نافذ نيست و پسر ارث مى برد.

س1064_ شخصى فرزند ارشد خود را با در نظر گرفتن فرزندان صغارش قيم و هم وصى قرار داده حالا زنش مخالفت مى كند مى گويد بايد خودم قيم باشم و تمام امورات فرزندان صغار در دست من باشد آيا مخالفت زن مى تواند مانع قيم بودن فرزند ارشد موصى شود؟ ضمناً وقت صيانت هم گذشته يعنى فرزند كوچكش كه دختر است نه ساله است.

ج _ باسمه تعالى; با تعيين وصى و قيم از طرف پدر، مادر نمى تواند مانع قيم بودن او شود.

س1065_

كسى وصيت كند تمام اموالش را به فلانى، فلانى مثلا بدهند آيا اين وصيت كلا باطل است يا به مقدار ثلث نافذ است؟

ج _ باسمه تعالى; به مقدار ثلث نافذ است و در مازاد متوقف بر اجازه ورثه است. اگر اجازه دهند نافذ است والاّ نافذ نيست.

س1066_ كسى مقدار معينى از مال خود را وصيت كرده به موصى له بدهند ولى بعد از فوتش ارتقاء قيمت پيدا كرده و زيادتر شده آيا اضافه را بايد به موصى له بدهند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مال معينى مثل خانه را وصيت كرده است و آن مال ترقى كرده است و زايد بر ثلث نيست همان را بايد بدهند و اگر زايد بر ثلث است; زيادى متوقف بر اجازه ورثه است.

س1067_ كسى براى ثلث ماترك وصيت كرده و قبل از مردن ثلث را معين كرد بعد از مردن فقط همين ثلث را داشته باشد آيا وصيت در ثلث اين ثلث نافذ و يا همه اين ثلث مال موصى است؟

ج _ باسمه تعالى; ميزان، ثلث ماترك است. بنابر اين وصيت فوق الذكر در ثلث ثلث نافذ است.

س1068_ طبق وصيت پدرم كه در وصيت نامه آمده است مرا در قم دفن كنيد قبرى خريدارى كردم وليكن دوستان و فاميل به دليل حوادث و دورى راه و هزينه بيش تر مانع از انتقال جنازه پدرم شدند در بهشت زهراى تهران مدفون شد و حالا بعد از 14 روز متوجه اشتباهات خود شده ام تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه جنازه متعفن و متلاشى نشده باشد به وصيت عمل كنيد و جنازه را بيرون آورده; به قم منتقل

نماييد.

س1069_ كسى كه ملك يا مال خود را به شرط عمر به كسى مى دهد آيا زياده از ثلث هم باشد مى تواند چنين اقدام بكند؟

ج _ باسمه تعالى; زياده از ثلث بر كارى كه در زمان حيات خود مى كند اشكال ندارد ولى (به شرط عمر) نفهميدم يعنى چه.

س1070_ اگر كسى وصيت بكند كه بعد از عمل به وصاياى موصى بقيه ثلث را در مخارج مسجد معين خرج بكنند و موقع وصيت موصى متولى مسجد مذكور افراد لايق بودند و حالا كه مى خواهند به وصيت عمل كنند متوليان مسجد افرادى نالايق مى باشند كه تقويت آن ها به هيچ نحو جايز نيست و زوجه متوفى راهى براى امرار معاش ندارد آيا مى توانند به جاى مسجد مذكور پول را به زوجه متوفى بدهند يا بايد به مساجد ديگر پرداخت كنند؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت امكان، خرج همان مسجد بكنند ولو به تشكيل مجلس و روضه خوانى باشد با عدم امكان (البته منظور از عدم امكان صرف نالايق بودن متولى نيست تا نشود خرج مسجد كرد) مى توانند در مطلق وجود بَرّ كه از جمله آن ها خرج زوجه متوفى است مصرف كنند.

س1071_ اگر كسى وصيت كرده باشد بعد از مصارفى كه از ثلث مالش معين كرده بقيه ثلث را نماز استيجار كنند و وراث پول نقد نداشته باشند و اگر سرمايه را هم صرف نماز استيجار بكنند درمانده مى شوند (سرمايه مال خود وراث مى باشد) آيا مى توانند به تدريج نماز استيجار كنند؟

ج _ باسمه تعالى; بله مى توانند.

س1072_ اگر كسى مخارج عروسى بعضى از اولادش را در حال حيات خودش

بپردازد مى تواند وصيت كند مخارج عروسى اولادى را كه ازدواج نكردند بعد از فوتش از اصل بدهند يا بايد از ثلث مال وصيت كند؟

ج _ باسمه تعالى; بايد از ثلث وصيت كند.

س1073_ اگر كسى وصيت كند كه بعد از فوتش اعمالى از طرف او انجام دهند مثلا نماز و رزه استيجار كنند چنانچه وصى به وصيت عمل نكند آيا ضررى به حال موصى در برزخ و قيامت دارد؟ يا وصى مسؤول است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، ضرر دارد ولى خدا بزرگ است و اميد رحمت مى رود ولى وصى هم مسؤول است.

س1074_ اگر شخصى وصيت كند كه هركس در خانه من سكونت كرد اعم از اولاد يا همسر و يا ديگران همه، ساليانه 5 شب براى من روضه خوانى سيدالشهداء(عليه السلام)كند آيا اين وصيت نافذ است و انصراف دارد به وقف يا حبس كردن خانه، چون اگر هيچ كدام نباشد قهراً خانه ملك ورثه مى شود و مى توانند خانه را بفروشند و مالك چنين استحقاقى بر ساكن ندارد و يا اين كه از ثلث تركه بايد عمل به وصيت شود؟ ولى بعد از فروش خانه و سكونت غير وارث تكليف چيست؟ زيرا وصيت بر غير ورثه نفوذ ندارد. و اگر خانه فروخته شده ولكن ساكن ندارد، حكم وصيت چيست؟

ج _ باسمه تعالى; وصيت مذكور وقف يا حبس نيست و مانع از فروش خانه هم نمى شود و بعد از مردن چنانچه آن وصيت به مقدار ثلث يا كمتر از تمام اموال او باشد; حقى به آن پيدا مى كند و چنانچه ورثه بخواهند آن را بفروشند بايد به قيد اين حق باشد و

در اين صورت تا ابد بايد به اين وصيت عمل شود مگر آن كه وصيت مدت داشته باشد كه در مدت مخصوص يا مادامى كه در دست ورثه است بايد انجام شود كه در اين صورت اگر بفروشد و يا آن مدت بگذرد; حقى نيست كه در آن جا مد نظر واقع شود.

س1075_ شخصى وصيت كرده كه پنج سال اجاره منزلى را براى او كار خير انجام دهند، الان ورثه قصد فروش خانه را دارند; آيا جايز است منزل را بفروشند و منافع (اجاره) پنج سال را حساب كرده كار خير انجام دهند يا اين كه بايد بعد از گذشت پنج سال خانه را به فروش برسانند؟

ج _ باسمه تعالى; مى توانند الان خانه را به كسى كه مى خواهند بفروشند; پنج سال اجاره دهند و بعد به همان شخص به اين شرط بفروشند كه تا پنج سال مسلوب المنفعة باشد و سپس مقدار مال الاجاره را از قيمت خانه كم كنند. در نتيجه خريدار همان قيمت منزل را داده و مالك عين مال و منافع مى شود و به وصيت هم عمل شده است. البته چنانچه وصيت كرده تا پنج سال خانه را نفروشند; خانه را به خريدار اجاره مى دهند و شرط مى كنند بعد از پنج سال خانه را به قيمت امروز به او بفروشند.

س1076_ شخصى در وصيت نامه اش چنين آورده: «آقاى حاجى سيد ابوالقاسم... فرزندش سيد محمد را وصى شرعى و قائم مقام قانونى بعد الفوت خود قرار داد كه با نظارت دو فرزند ديگرش آقايان سيد اسماعيل و سيد على به خواسته هاى مشاراليه به شرح زير جامعه عمل

پوشيده و به وظايف وصايت قيام و اقدام نمايند...»

1_ آيا عبارت مذكور در خصوص ناظر، ظهور در نظارت استطلاعى دارد يا استصوابى؟

2_ آيا قبول ناظر، در زمان حيات موصى يا بعد از مرگ او، شرط صحت نظارت است يا خير؟

3_ با فرض عدم اشتراط قبول و يا در صورت قبول ناظر، آيا نظارت فقط حق است تا قابل بازگشت باشد يا آنكه تكليف نيز هست تا قابل بازگشت نباشد؟

4_ يكى از دو ناظر از اعمال نظارت خوف فتنه خانوادگى دارد و در صورت مداخله احتمال اختلاف و نزاع مى رود. در اين صورت آيا تكليف به نظارت همچنان باقى است؟

ج _ باسمه تعالى; نظر به اين كه، به حسب غالب، تعيين ناظر براى حصول اطمينان به وقوع ما اوصى به است; نظارت استطلاعى است و از جهت عدم اطمينان به كيفيت عمل وصى و تعيين ناظر، براى آنكه عمل بر طبق نظر او باشد; نيست تا در نتيجه نظارت استصوابى باشد. پس ظاهر آن است كه نظارت استطلاعى است و قبول ناظر شرط صحت نظارت نيست بلى اگر موصى در زمان حيات او را رد كند نظارت ندارد و على تقدير صحت، نظارت بعد از موت موصى قابل بازگشت نيست.

چنانچه در صورت فوت، فتنه به پا شود تكليف به نظارت ساقط مى شود.

ارث

س1077_ مالى است به جا مانده از فردى كه مرده و همسرش در قيد حيات است و عمده مال مربوط به او است، چون در هنگام تقسيم تركه مرحوم، كليه دارايى زن نيز بين اولاد ايشان مصالحه شده است و سهم هريك از دارايى مشخص گرديده است اخيراً يكى از وراث ادعا

نموده است كه از اين بابت ضرر نموده است آيا با توجه به اين كه نزديك به يك سال است از اين مصالحه مى گذرد و هر كدام از ورثه سهم خود را دريافت نموده اند آيا مى شود مصالحه مربوط را فسخ نموده يا شرعاً اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چون مصالحه عقد لازم است و آنچه مصالحه شده است ابهامى ندارد; لذا هيچ گونه حقى بر مادر و ورثه فوق الذكر، براى فسخ مصالحه نيست.

س1078_ آيا ناظر و ورثه مى توانند بدون نظر و اطلاع وصى ثلث مال ميت را به مصرف برسانند و در صورت مصرف بدون اجازه وصى ضامن خواهند بود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; به مصرف رساندن ثلث مال موصى بدون نظر و اطلاع وصى جايز نيست. وصى حكم مالك را دارد و او مى تواند اعمال ناظر و ورثه را اجازه نمايد و در صورت عدم اجازه او، آن ها ضامن خواهند بود.

س1079_ اين جناب 22 سال پيش تشكيل خانواده داده ام و حدود چند ماهى مى باشد كه همسرم مرحوم گرديده ضمناً از آن مرحومه فرزند ندارم بعد از فوت ايشان ازدواج كرده ام و خانواده مرحومه تمامى وسايل باقى مانده ايشان را از من پس گرفتند و مى گويند الباقى وسايلى كه 22 سال پيش صورت شده را بايد به نرخ امروز بپردازى ضمناً با اجازه پدر آن مرحومه جهت كفن كردن مبلغ پانصد هزار تومان از اموال آن مرحومه فروخته و خرج كرديم حالا نصف اين مبلغ كه سهم خانواده ايشان مى باشد را از من طلب مى كنند. از آن بزرگوار خواهشمندم كه تكليف

من را مشخص بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; نصف ماترك آن مرحومه مال شما است و نصف ديگر مال ورثه ديگر است، خرج كفن و دفن البته به مقدار لازم با شما است لكن هركس زيادتر از آن مقدار خرج كند با خود او است.

س1080_ اگر پدرم در وصيت كتبى خانه مسكونى را با زمين مورد نظر به اين جانب سفارش كرده باشد غصب كردن ورثه اين خانه مسكونى را يا اموال منقول و غير منقول آن چه حكمى دارد در صورتى كه پدرم در پشيمان شدن از وصيت به من چيزى نگفته است حكم اين مسئله را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; آن خانه و زمين به ضميمه ساير مواردى كه وصيت كرده است اگر غير از واجبات زايد بر ثلث نباشد و ندانيد پدر از وصيت برگشته است مال شماست و مانند ساير اموالتان مى باشد در صورت قدرت، به هر طريق ممكن مى توانيد بگيريد.

س1081_ شخصى از دنيا رفته و از او فقط يك خواهر مادرى باقى مانده و يك جده ابى و يك جده و جد امى، لطفاً مرحمت فرموده نحوه تقسيم ارث اين ميت را ميان وارثين بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; ثلث مال به خواهر مادرى و جد و جده مادرى داده مى شود و در ميانشان به طور مساوى تقسيم مى شود و دو سوم ديگر به جد پدرى داده مى شود.

س1082_ من وصى پدرم با سفارش شفاهى هستم هيچ يك از ورثه ها حاضر به عمل به وصيت نيستند اين جانب اضافه بر وصى بودن مقدارى از ملك پدرم به من وصيت شده است. حال با توجه به

اين كه مدرك قانونى ندارم و قدرت دفاعى براى دريافت حق و حقوق خود و بدهى هاى پدرم ندارم در صورتى كه يك نفر معلم بازنشسته و عائله مند هستم و ورثه تعدادشان زياد و پشتيبان يكديگر، جهت ضايع كردن حق پدر و من هستند تقاضا دارم راهنمايى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; بايد تا به حد عسر و حرج نرسيده به وصيت عمل نماييد پس از آن شما معذوريد; ولى وصيت را توزيع نموده و به مقدارى كه به شما مى رسد به وصيت عمل بنماييد.

س1083_ خانمى از دنيا رفته و وارث ايشان عبارتند از: 1_ همسر 2_ مادر 3_ سه پسر 4_ دختر مستدعى است نحوه تقسيم تركه را مشروحاً بيان فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; همسر يك چهارم و مادر يك ششم مجموع اموال را مى برند از بقيه اموال پسرها دو برابر دخترها مى برند. يعنى بقيه ده قسمت مى شود; هر پسر دو قسمت و هر دختر يكى مى برد.

س1084_ آيا وصى ميت مى تواند مطالبه ديه نمايد در صورتى كه اوليا ميت صغير باشند يا اين كه حق مطالبه ندارد و اگر حق مطالبه دارد آيا تمام ديه را حق مطالبه دارد يا اين كه سهم ميت را حق مطالبه دارد مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; وصى حق مطالبه ديه ندارد مگر در صورتى كه ميت در زمان حيات خود به ولايت وصى بر اطفال وصيت نموده باشد كه آن هم در بعضى موارد وصيت، صحيح است و وصى در صورتى مى تواند ديه مطالبه نمايد كه صلاح صغير باشد.

س1085_ شخصى داراى دو فرزند پسر است كه يكى از آن ها

ازدواج كرده است و از دنيا رفته است. حالا وى از اين زن شوهر مرده ارثيه مى خواهد ارثيه او چقدر است آيا مى توان مهريه و جهيزيه را از ارث شوهر حساب كرد و ضمناً اين شوهر مرده يك پسر غير بالغ دارد آيا ارثيه او را مى تواند الان بگيرد و به پدربزرگش بدهد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; زن شوهر مرده، مهريه خود را از ماترك شوهر مى گيرد و غير از مهريه ارث او يك هشتم تمام اموال شوهر مى باشد البته غير از زمين كه نمى تواند آن را بگيرد و اما پسر، چون جد بر او ولايت دارد مادامى كه مكلف نشده است بدون اذن جد نمى تواند اموال او را بگيرد.

س1086_ در ارث سوارى و انگشتر پدر به پسر بزرگ تر مى رسد در عصر جديد آيا خودروى سوارى پدر مانند مركب به پسر بزرگ تر مى رسد؟

ج _ باسمه تعالى; آن اشيايى كه به پسر بزرگ تر مى رسد چهار چيز است و مركب جزء آن ها نيست. آن چهار چيز عبارت است از: 1_ قرآن 2_ شمشير 3_ لباس پوشيده 4_ انگشتر.

س1087_ شخصى در زمان حيات خود 4 دانگ مشاع از 6 دانگ، يكى از منازل مسكونى خود را به 2 عروس خود، و به هر كدام 2دانگ صداق تعيين نموده و تحويل آنها داده است از آن جا كه آن شخص مرحوم شده است و اين صدق به صورت مطلق در سند ازدواج مكتوب و مهمور شده است و به جز نشانى آن منزل و مقدار دانگ هيچ كدام از مشخصات و امتياز انشعاب آب

و برق و گاز و تلفن در سند ازدواج قيد نشده است در بين وراث اختلاف پيش آمده است كه آيا اين دو عروس به مقدار دانگ خود از همه امتيازات سهم مى برند يا خير؟ با توجه به اين كه 4 دانگ به صورت مشاع، صداق تعيين گشته است و 2 دانگ باقى مانده از مال ميت مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; آن چه به حسب ظاهر از اين صداق مستفاد مى شود آن است كه فقط از منزل مهريه مى برند و در خصوص آب و برق خوب است احتياط نموده و مصالحه انجام شود و اما از گاز و تلفن، ظاهراً عروس ها چيزى نمى برند.

س1088_ شخص كه داراى ده اولاد و يك زوجه مى باشد جهت رفع تنش و اختلاف با پسر ارشد خود مقدارى از اموال خود را به او بذل نموده و يادداشتى با اين مضمون بين آن دو با اقرار و امضا منعقد مى گردد كه پسر ارشد علاوه بر ختم تنش و اختلاف موجود متعهد مى شود با دريافت اين اموال، ديگر پس از وفات پدر سهم ارثى مطالبه نخواهد نمود و متعاقب اين قضايا والد مكرم با نظارت همين پسر ارشد خود، و ديگر ناظران و شهود وصيت نامه اى تنظيم مى كند كه در آن بقيه مايملك خود را در سه ثلث به زوجه دائمى خود، و دو پسر كوچكترش بذل مى كند و به تأييد و امضا تمام افراد مذكور مى رسد اما پس از وفات پدر، پسر ارشد مذكور، متعرض به وصيت نامه پدر مى شود. از محضر حضرت عالى استدعا داريم چند

حكم شرعى را در اين مورد بيان نماييد؟

س1 _ آيا وصيت نامه والد مكرم با مفاد مذكور شرعاً نافذ است؟

ج _ باسمه تعالى; نافذ است.

س2 _ با توجه به تعهد قبلى پسر ارشد و اقرار و امضاء او از يك طرف و تمايل كامل بقيه وارث در احترام و اجراى وصيت پدر از سوى ديگر، آيا پسر ارشد عليرغم تعهد خويش مى تواند در مقام مطالبه سهم ارثى برآيد؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى تواند.

س3_ اگر قوانين مدنى راه مفرّى براى او واگذارد و مجدداً برخلاف قول اخلاقى كه به پدر داده بود; سهم ارثى دريافت كند; حكم شرعى آن اموال چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; نمى تواند چون تعهد قبلى، امضاء وصيت است و چون بقيه ورثه هم امضا كرده اند هيچ حقى در مال ندارد.

س1089_ پدر حدود 40 سال پيش فوت نموده و زمين با پولى از خود به جا گذاشته كه اين جانب آن را به باغ تبديل كرده و آباد نموده ام و هزينه زيادى هم متحمل گشته ام حال پس از گذشت سال ها خواهرم مدعى ملك و حتى درختان را نيز هست. نظر خويش را در اين مورد بيان نماييد؟

ج _ باسمه تعالى; خواهرتان حق مطالبه _ زمين به مقدارى كه به او مى رسد و اجرت آن _ و پولى كه از ما ترك پدر خرج آن جا شده دارد ولى از درخت ها چيزى به خواهرتان نمى رسد.

س1090_ از اموال مردى كه فوت نموده چه چيزهايى به عنوان حق الارث به زن تعلق مى گيرد آيا از قنات و زمين سهمى به عنوان ارث مى برد يا

نه؟

ج _ باسمه تعالى; زن او از زمين ارث نمى برد و از قيمت بناء و درخت ارث مى برد همچنين از خود قنات ارث نمى برد ولى از آلات و آبى كه قبل از موت جارى بوده، ارث مى برد.

س1091_ پدرى در حال حيات خود مقدارى از دارائيش را به پسرش منتقل نموده و وصيت نموده كه سهم الارث پسرش را داده است. آيا بعد از فوت پدر آن پسر مى تواند مدعى ارث پدرى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در حال حيات به طور قطعى به پسر خود بخشيده و به عنوان امانت نبوده است; پسر بعد از فوت پدر ارث مى برد.

س1092_ ميراث مرگ هاى دست جمعى (تصادف، زلزه و غيره) به چه نحوى بايستى تقسيم شود؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه تقدم و تأخر مرگ هيچ كدام معلوم نباشد; مانند مهدوم عليه هر كدام از ديگرى ارث مى برند در رساله ها تفصيل آن بيان شده است.

س1093_ اگر كسى بميرد و ورثه هايش پدر و مادر و دختر صغيره و زنش باشد و ميت بدهكار باشد آيا مى توان خانه مسكونى وى را فروخته و بابت بدهى پرداخت نمود و وجهى هم براى پرداخت همه بدهكارى هايش ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، چون خانه مسكونى را مى توان در حال حيات براى دين نفروخت البته فروش آن جايز است اما بعد از مردن حرفى نيست كه بايد فروخت و اداء دين نمود.

س1094_ زمينى است با مساحت 4500 متر مربع پدرم سهم عمه ها را هم متصرف بود بنده در حيات پدرم از عمه ها رضايت گرفتم و بعد

از فوت پدر عمه هايم خواهان سهم خود هستند حكم مسئله را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر عمه ها فقط اجازه ى تصرف داده اند; مى توانند پس از فوت پدر شما، ارث مطالبه نمايند ولى اگر واگذار و هبه نموده اند; نمى توانند مطالبه نمايند.

س1095_ آيا زن از آب قنات و چشمه شوهر كه در زمان حيات و بعد از ممات شوهرش جارى است ارث مى برد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; زن از آبى كه بعد از موت شوهر جارى شده است ارث نمى برد.

س1096_ اگر كسى در اثر تصادف از دنيا برود و ماترك ميت كافى بر مهريه زوجه اش نباشد آيا از ديه اى كه وراث ميت مى گيرند مى شود مهريه زوجه اش را پرداخت نمود و همچنين وراث ميت يك بچه شيرخوار و مادر و زوجه بوده و ميت دو تا برادر نيز دارد كفالت بچه با چه كسى است و اگر مادرش بخواهد بچه را نگهدارد مخارچ بچه به عهده چه كسى مى باشد و آيا از ديه يك هشتم به زوجه ميت مى رسد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; مهريه را بايد از ديه بپردازند و زن هم زايد بر ارث از ديه سهم مى برد و كفالت بچه نيز با مادر است و مخارج بچه با پولى است كه از پدر به او مى رسد.

س1097_ بعد از فوت مادر يكى از فرزندانش فوت كرد و از او فرزندانى وجود دارد كه نوه هاى مادر مى شوند آيا از اموال جده خودشان با عموها و عمه ها ارث مى برند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; فرزندان

متوفى با وجود برادران متوفى از پدر و مادر او ارث نمى برند; ولى از اموال خود او، كه ارث مادر هم جز آن است ارث مى برند. يعنى سهم فرزند فوت شده كه از مادرش ارث رسيده، مال فرزندان او است.

س1098_ اموال متوفى بر اساس وصيت ميت بين ورّاث تقسيم شده و پس از مدتى شخصى مى گويد من به اين ميت بدهكارم بدهى خود را به يكى از ورثه مى دهد آيا اين وارث مى تواند بدهكار را برئى ذمه كند؟

ج _ باسمه تعالى; مبلغ فوق الذكر متعلق به همه وراث است البته هر كدام به مقدار سهم شان، و هر كدام از سهم خود مى توانند بدهكار را برى نمايند.

س1099_ كسى در سانحه ماشين كشته مى شود آيا همسر و پدر و مادر از ديه ارث مى برند و آيا براى ديه خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ديه خمس ندارد چون در حكم بقيه اموال ميت است، پدر و پسر ارث مى برند مادر نمى برد.

ديات

س1100_ مجنّى عليه از زنده ماندن خود مأيوس مى باشد آيا مى تواند در مورد تبديل قصاص نفس به ديه يا مصالحه و عفو، وصيت نمايد؟

ج _ باسمه تعالى; تبديل قصاص به ديه يا عفو، از حقوق اولياء ميت است.

س1101_ اگر زن حامله براى سقط جنين به پزشك يا قابله مراجعه كند و طبيب هم عاملا عامداً مباشرت به اسقاط جنين بنمايد ديه به عهده كيست؟

ج _ باسمه تعالى; چون سقط جنين، مستند به هر دو است و يكى با عمل و ديگر با تسليم آن را انجام داده اند لذا

ديه دو نصف مى شود و هر كدام بايد نصف ديه را بدهند.

س1102_ در مسأله فوق الذكر اگر طبيب به وسايل اسقاط جنين راهنمايى كند باز هم طبيب ضامن ديه است؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً هيچ وجهى بر ضمان طبيب نيست.

س1103_ در باره ماهيت ديات بفرماييد:

الف) آيا جعل ديه از طرف شارع مقدس به عنوان مجازات بوده يا نوعى جبران خسارت تلقى شده است؟

ب) آيا عمد، شبه عمد يا خطاى محض بودن جنايت در پاسخ به سؤال فوق تأثيرى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اثر مترتب بر اين سؤال را نفهميدم. به هر حال فرقى در احكام آن نيست; ولى ظاهراً مجازات نيست چون در قتل خطا، كه موجب عقوبت و مجازات باشد; سر نزده است. به علاوه در بعضى موارد ديه بر امام(عليه السلام) يا بيت المال است; بلكه ديه، از قبيل ضمان است و همان گونه كه اتلاف مال غير اگر چه از روى خطا باشد، ضمان ثابت است، در اتلاف نفس، يا عضوى از اعضاء اگر خطائى باشد باز هم ديه ثابت است و اما مسئله خسارات، به حسب ظاهر ادله به مقدارى كه لازم اتلاف آن عضو است; چيزى بر جانى نيست و در زايد بر آن به مقتضاى قاعده; ضمان بر جانى ثابت مى شود چون او سبب اين خسارت شده است.

س1104_ براى شمول حكم قصاص آيا احراز قصد ارتكاب به عمل قتل (مبتنى بر قتل) شرط است؟ اگر احراز نشود ديه واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; يكى از دو امر شرط است، احراز قصد كشتن يا احراز قصد عملى كه به حسب طبيعى و غالب مى كشد

ولو آن شخص قصد كشتن نداشته باشد.

س1105_ عده اى از جوان ها كه دوره نظامى ديده اند عازم منطقه اى مى شوند در بين راه گلوله اى از اسلحه يكى خارج مى شود و به يكى از همراهان اصابت مى كند و به قتل مى رسد و ضارت اقرار دارد كه سهواً انجام شده اين چه نوع قتلى است و اولياء دم چه حقى دارند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مدعى است قصد شليك نداشته، قتل خطايى است و ديه بايد داده شود ولى اگر مدعى است قصد شليك به چيز ديگرى داشته; قتل، غير عمد است كه باز ديه واجب است.

س1106_ در يك حادثه رانندگى در اثر تصادف يك دستگاه اتوبوس با موتور سيكلت دو نفر فوت شده و اكنون علم اجمالى بر ارتكاب قتل غير عمد يك نفر از دو نفر توسط راننده اتوبوس داريم (زيرا مسلم شده كه يكى از آن دو قبل از برخورد با اتوبوس، به زمين مى افتد و مى ميرد) لكن معلوم نيست ديه اى كه راننده اتوبوس بايد در قبال يك نفر پرداخت نمايد به كدام طائفه و كدام ورثه بايد بدهد؟

ج _ باسمه تعالى; ديه بين دو طائفه مردد است و در چنين مواردى به قائده عدل و انصاف رجوع مى شود كه يك مسئله اجتماعى و مستفاد از روايات خاصه مى باشد و حكم به تنصيف ديه شده و به هر طائفه نصف داده مى شود.

س1107_ آيا سرقت از جرايم قابل گذشت است؟ آيا از اين جهت بين سرقت حدّى و تعزيرى تفاوتى وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت عدم مطالبه صاحب حق و

عدم مراجعه به حاكم شرع، ولو سرقت با علم و بيّنه ثابت شود قطع يد نمى شود و همچنين است اگر مال دزديده شده را به دزد ببخشد يا سارق را قبل از مرافعه عفو كند. ولى چنانچه بعد از مرافعه نزد حاكم باشد; قابل بخشش و گذشت نيست.

س1108_ راننده ماشين اولى شخصى را زده و دومى هم زده و او را كشته است آيا اولى مقصر و جانى است يا دومى قاتل است؟

ج _ باسمه تعالى; بعد از زدن ماشين اول چنانچه حيات مستقره ندارد اولى قاتل است و دومى حكم جرح به ميت را دارد امام چنانچه حيات مستقره دارد; دومى قاتل است و اولى حكم جرح كسى را دارد.

س1109_ ديه اقساط جنين در حالت نطفه، علقه، مضغه و استخوان به ترتيب در روايتى 20 دينار40 دينار60 دينار در استخوان 80 دنيار و هنگامى كه استخوان از گوشت پوشيده شود ديه آن 100 دنيار است تا اين كه جنين متولد شود در اين صورت ديه كامل خواهد بود به نظر جانب عالى امروزه چگونه بايد محاسبه شود؟

ج _ باسمه تعالى; دينار يك مثقال شرعى طلا است و هر مثقال 18 نخود است.

س1110_ اگر مسلمانى، كافر ذمى را به قتل برساند چه مقدار ديه بر عهده مسلمان است؟

ج _ باسمه تعالى; هشتصد درهم، كه هر درهمى 6/12 نخود نقره سكه دار است.

س1111_ درمورد تغليظ ديه در ماه هاى حرام; آيا تغليظ براى كفار ذمى نيز در نظر گرفته مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; تغليظ ديه، يعنى اضافه ثلث، اختصاص به مسلم ندارد و در ديه كفار ذمى نيز جارى است.

س1112_ بفرماييد

ديه به عنوان خسارت است يا مجازات مالى؟

ج _ باسمه تعالى; در احكام شرعى فرقى نمى كند.

س1113_ پسر بچه پانزده ساله كه شب هنگام پس از بيدار شدن از خواب فرد اجنبى را به صورت برهنه با مادرش در اتاق خواب مى بيند به اعتقاد اين كه او فرد خائن و متجاوز به ناموس است و بايد كشته شود فرد مزبور را كه در حال فرار بوده به قتل مى رسانند قتل ارتكابى توسط نامبرده مشمول كداميك از عناوين قتل محسوب است قتل عمد يا شبه عمد است؟

ج _ باسمه تعالى; شبه عمد است; چون قتل از حدود است و حدود تدرأ بالشبهات.

س1114_ با توجه به ادعاى زن مبنى بر اين كه از روى تهديد، مجبور به برقرارى رابطه با اجنبى شده است آيا عمل ارتكابى از سوى فرزند تازه بالغ وى، مى تواند مشمول عنوان دفاع از ناموس و در نتيجه عدم مشمول ادله قتل عمد در مورد وى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; خير مشمول آن عنوان نيست و مع ذلك، قتل عمد نيست.

س1115_ با توجه به اين اطلاعات فقهى نوجوان، در احكام شرعى كم بوده آيا جهل وى به مسأله مى تواند رافع مسئوليت باشد؟

ج _ باسمه تعالى; رافع مسئوليت نسبت به قصاص است; ولى نسبت به ديه خير.

س1116_ آيا در واجب شدن ديه بر عاقله، در صورت صدور جنايت از غير بالغ، براى مميز و غير مميز بودن كودكان سن خاصى قائل هستيد يا تشخيص آن معيار ديگرى دارد و آيا براى بچه هاى مميز احكام جزايى مثل بالغ اجرا مى شود يا فرق مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; مميز

بودن كودكان سن خاصى ندارد و تا به حد بلوغ نرسند احكام جزايى افراد بالغ بر آن ها مترتب نمى شود. در خصوص قصاص روايات مختلفى وارد شده و در بعضى روايات ده سال و در بعضى ديگر 8 سال و در روايات ديگر ضوابط ديگرى ذكر شده است ولى به نظر من تا به سن بلوغ نرسند; قصاص ثابت نيست; بلكه ديه ثابت است آن هم بر عاقله. در مورد حدود تا بالغ نشوند; حد آن عمل جارى نمى شود و غير بالغ در هر موردى حكم خاصى دارد.

س1117_ كسى كه طبق تشخيص دكتر مرگش حتمى است آيا قبل از مردن جايز است بعضى از اعضاء را قطع كرده و به افراد سالم نيازمند بدهند؟ اين عمل ديه دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; با اجازه خودش جايز است و ديه ندارد.

س1118_ آيا تغليظ ديه شامل حرم مكه مى شود يا فقط شامل ماه هاى حرام (رجب، ذيعقده، ذيحجه و محرم) مى گردد؟

ج _ باسمه تعالى; فقط مختص به ماه هاى حرام است.

س1119_ هنگام مشاجره، درگيرى و نزاع ممكن است يكى از طرفين با علت استرس ناشى از مشاجره سكته قلبى نموده و فوت نمايد. اين موارد، نسبتاً شايع و همواره تعدادى پرونده در محاكم قضايى مطرح بوده و اولياء دم تقاضاى پيگرد قانونى دارند. چنانچه جسد، مورد معاينه دقيق قرار گرفته و كالبد شكافى شود; ممكن است علائمى به نفع بيمارى قلبى عروقى و سكته هاى جديد يا قديم قلبى مشاهده شود، قاضى معمولا پرونده را به كميسيون كارشناسى پزشكى ارجاع و نظر آنان را در مورد ميزان تأثير استرس و هيجان ناشى

از منازعه و تشديد بيمارى زمينه اى و تسريع مرگ جويا مى شود. مثلا ممكن است تأثير هيجانات ناشى از منازعه طبق نظر پزشكى قانونى به عنوان نظر خبره، ده درصد ذكر شود و ممكن است متوفى خود شروع كننده مشاجره بوده و موجب عصبانيت خود بوده و يا اين كه عامل مشاجره موجب عصبانيت و سكته ذكر شود. پاسخ فرماييد:

اولا: آيا كسى را كه به سبب استرس ناشى از مشاجره فوت نموده; در صورت تشيخص خبره (پزشكى قانونى) مى توان طرف مقابلش را به ديه محكوم نمود يا خير؟

ثانياً: آيا عامل مشاجره كه موجب عصبانيت و سكته گرديده مباشر در قتل است يا اين كه ميزان تأثير عمل (به استناد نظر پزشكى قانونى) شرط است؟

ج _ باسمه تعالى; در ثبوت ديه، استناد مرگ به جانى معتبر است بلكه آن چه از روايات وارده در حفر چاه و غيره مستفاد مى گردد آن است كه دوران ضمان ديه، مدار اضرار و تفريط مى باشد. بنابر اين اگر متوفى، خود شروع كننده مشاجره بوده است بر طرف مقابل هيچ وجهى بر ثبوت ديه، نيست و اگر طرف شروع كننده بوده است; چنانچه ذى حق بوده است; باز وجهى بر ضمان نيست و اگر ذى حق نبوده است; چون حادثه با عمل هر دو پيش آمده است اگر چيزى ثابت شود; نصف آن برعهده طرف است و چون فرض اين است كه مشاجره تنها سبب فوت نبوده است و در چنين مواردى چون روايت خاصى وجود ندارد; تعبير به حكومت و ارش مى كنند و مقدار آن مربوط به حاكم شرع است.

س1120_ با اين كه نظرات فقهى

فقهاء عظيم الشأن (رض) ديه مجموع چهار پلك دو چشم، ديه كامل ذكر شده و بين پلك هاى بالا و پلك هاى پايين فرق قائل اند; به اين صورت كه ثلث ديه كامل را براى پلك هاى بالا و براى پلك هاى پايين نصف ديه كامل را قرار دادند; پاسخ فرماييد:

اولا: با توجه به امكانات جراحى امروزى در چشم پزشكى و جراحى ترميمى، مى توان گفت كه تقريباً هميشه امكان ترميم پلك ها وجود دارد آيا با اين وجود نيز ديه كامل دارد يا درصد تعيينى خبره در ترميم و عدم ترميم در تعيين ديه مؤثر است تكليف چيست؟

ثانياً: از نظر ارزش عضوى و نحوه درمان، بين پلكهاى بالا و پايين اختلاف محسوسى با توجه به پيشرفت علم پزشكى مشاهده نمى شود; آيا اختلاف ديه منصوص است، بايد اطاعت كنيم يا امكان تغيير بر مبناى نظريه پزشكى و خبرگان وجود دارد؟

ثالثاً: در صورتى كه پلك هاى بالا ثلث ديه داشته باشند و پلك هاى پايين نصف ديه كامل، تكليف ثلث باقى مانده چه مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; اول: درباره حراجى ترميمى در فقه در بخش ديات اعضاء مفصلا بحث شده است كه عضو اگر به كلى از بين برود چه مقدار ديه دارد و اگر ترميم شود چه مقدار و چنانچه در مورد عضو مخصوصى اين تفصيل حكم نشده باشد; حكمش از موارد ديگر با تعيين متخصصين معلوم مى شود.

ج _ دوم: چنانچه قائل به اختلاف ديه بشويم _ كه هستيم ولو نظر فقها يكى نيست بلكه سه قول به واسطه روايات وجود دارد _ باز هم نص ميزان است كه بدون تعلل

مورد قبول است.

ج _ سوم: تكليف ثلث ديه ى باقيمانده نيز تعيين شده است و آن سقوط است. يعنى جانى نبايد تمام ديه را بدهد; بلكه دو ثلث بدهد.

س1121_ شخصى با مراجعه به دادگاه مدعى است كه بر اثر تصادف استخوان هاى صورتم شكسته و دادگاه ديه لازم را صادر نموده و ليكن زيبايى صورتم به كلى آسيب ديده، به طورى ك در مجامع عمومى با خجالت حضور پيدا مى كنم و به خاطر نقص زيبايى حاصله تقاضاى خسارات نموده است. آيا زيبايى مستقلا يك عنوان خاص است و داراى ارزش و يا ديه ى خاصى است. آيا نظريه ى كارشناسان فن از جمله پزشكى قانونى در زمينه خسارت وارده وجاهت شرعى دارد يا خير لطفاً راهنمايى فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در معيوب شدن دماغ و لب، در روايات دليل خاص وارد شده كه اگر دماغ شكسته شود يا لب شكافته شود و بعد از معالجه باز هم دماغ يا لب معيوب باشد ديه زيادتر از موردى است كه معالجه شود. از اين روايات و روايات ديگر، معلوم مى شود كه معيوب شدن، عنوان مستقلى است. بنابر اين اگر استخوان صورت، شكسته شود و ديه ى آن داده شود; ولى بعد از معالجه معيوب شده باشد; براى صورت، يك ضمانى هست و چون ديه ى آن معين نشده است به عنوان ارش و حكومت چيزى بايد داده شود.

س1122_ در نظر فقهاء بزرگوار شيعه در بخش ديات كه به استناد آن ماده 382 قانون مجازات تدوين گرديده آمده است كه اگر با شكستن يا سوزاندن يا امثال آن بينى كسى فاسد شود موجب ديه كامل است.

س

اولا: منظور از فساد چست؟

ج _ باسمه تعالى; منظور از فساد، از كار افتادن بينى است كه تمام منافع آن براى انسان از بين برود.

س ثانياً: با توجه به پيشرفت علم پزشكى امروز شكستگى بينى به سادگى و با هزينه كم قابل درمان است و معمولا با شكستن، بينى فاسد نمى شود آيا باز هم ديه كامل بايد پرداخت و اگر بدون عيب ترميم شد يكصد دنيار را بايد داد يا اين كه با نظر خبرگان پزشكى دست قاضى در كم و يا زياد ديه باز است؟

ج _ باسمه تعالى; اجماع علما بر يك صد دينار است و از روايتى كه در شكستن پشت وارد شده است يك كبراى كلى استفاده كرده اند و آن اين است كه در شكستن آن چه، ديه كامل باشد; اگر بدون عيب ترميم شود، يك صد دينار ثابت است و حقير هم در فقه الصادق همين گونه فتوا داده ام.

س1123_ در كتب ديات براى از بين بردن هر يك از سوراخ هاى بينى ثلث ديه كامل و سوراخ كردن بينى به طورى كه هردو سوراخ و پرده ى فاصل ميان آن دو پاره شود يا اين كه آن را سوراخ نمايد در صورتى كه باعث از بين رفتن آن نشود موجب ثلث ديه كامل است و اگر جبران و اصلاح شود موجب خمس ديه مى باشد.

پاسخ فرماييد

س اولا: منظور از سوراخ كردن بينى چيست آيا منظور بسته شدن بينى است يا قطع شدن و يا تغيير شكل آن است؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از بين رفتن منخرين است كه مورد استفاده واقع مى شود.

س ثانياً: سوراخ كردن ديواره بين

مجارى بينى از عوارض عمل هاى جراحى داخل بينى نيز منظور هست يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

س ثالثاً: با توجه به معالجات ترميمى امروز تكليف چيست همان ديه منظور است يا مى توان كم يا زياد نمود؟

ج _ باسمه تعالى; قطعاً مراد سوراخى نيست كه لازمه عملى باشد كه بينى به حالت اوليه برگردد و در صورت ترميم قطعاً ديه، كمتر مى شود.

س1124_ در مورد طفل متولد از زنا بفرماييد:

الف) طفل ناشى از زنا كه والدين طبيعى او مسلمان مى باشند، به تعبيّت از پدر يا مادر تكوينى، حكم مسلمان را دارد؟

ب) مجازات قتل چنين كودكى چيست؟ (قصاص، ديه، تعزير يا هيچ كدام).

ج) چنانچه حسب مورد، قصاص يا ديه به او تعلق مى گيرد، ولى دم وى چه كسى است؟

د) ميزان ديه و مورد مصرف آن چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; الف) مقتضاى اطلاق دليل مانند خبر حفص تبعيت ولد لوالده در اسلام است و محكوميت به مسلمانى است و دليل نفى ولديت ولدالزنا، فقط به ارث مختص است و شامل بقيه احكام نيست.

ب) اگر بالغ طفل را بكشد; قصاص نمى شود. بلكه بايد ديه بدهد و ديه ى ولدالزنا (800) درهم است كه كمتر از يك دهم ديه ى مسلمان مى باشد و تعزير هم اضافه بر ديه مجازات او است.

ج) ولى دم او مانند ولى دم حلال زاده است زيرا نفى فرزندى مختص به ارث است.

د) ميزان ديه 800 درهم است و مصرف آن اگر دينى دارد; اداى دين شود والا متعلق به امام است.

عيدالزهرا

س1125_ نظر مباركتان را راجع به جلسات عيدالزهرا(س) بيان فرماييد و بگوييد آيا اين جلسات، جلسات

لهو و لعب حساب مى شود يا نه؟ و دست زدن در آن چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; تشكيل جلسات عيدالزهرا(س)، در صورت خالى بودن از محرمات، از بهترين قربات است و اما دست زدن در صورتى كه توام با كارهاى خلاف شئون اسلامى و خلاف تقوى نباشد; اشكال ندارد.

كف زدن

س1126_ كف زدن در جشن مولودى هاى ائمه(عليه السلام) توسط هيئت هاى مذهبى چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر فقط كف زدن باشد و كارهاى خلاف در آن نباشد; اشكالى ندارد.

(ت) س1127_ كف زدن در عروسى ها و عيدالزهرا چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س1128_ بعضى مى گويند مجرد كف زدن همراه با مديحه سرايى مداحان اهل بيت(عليه السلام) در اعياد مذهبى ولو بدون استعمال آلات لهو و لعب حرام است اين حكم چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; حكم به حرمت چيزى، بدون دليل از محرمات اكيده است. كف زدن به عنوان اولى حرام نيست. در منزلتان براى بچه ى كوچك كف بزنيد هيچ اشكالى ندارد ولى در حال نماز خواندن، زياد كف بزنيد; چون نماز باطل مى شود حرام است و در اعياد مذهبى چنانچه برحسب موازين عرفى و عادى به مقامات معنوى ائمه اطهار اهانت بشود حرام است والا جايز است.

عزادارى

عزادارى

احتراماً، با عرض اعتذار به جهت تصديع اوقات شريف، به استحضار مى رساند تعداد استفتاء در مورد برپايى تعظيم شعائر مراسم عزادارى خامس آل عبار حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) مى باشد كه مستلزم نظر مبارك حضرت عالى است لذا خواهشمنداست نظر مبارك را بفرماييد.

1 _ سينه زنى و زنجير زنى

س1129_ دليل سينه زنى براى ائمه(عليهم السلام) چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; تعظيم شعائر مذهبى.

س1130_ آيا سينه زنى و زنجير زدن در عزادارى كه منجر به كبود و حتى جارى شدن خون مى شود جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س1131_ برهنه شدن مردان در حال سينه زدن و زنجير زدن در منظر زنان چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; بر مرد جايز است ولى زن ها نگاه نكنند.

س1132_ آيا سينه زدن و زنجير زدن ريايى جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; همانند نماز ريايى است.

2 _ تعزيه و شبيه خوانى

س1133_ در عزادارى حضرت سيد الشهداء هر گونه عزادارى از قبيل زدن قمه و طبل و سنج چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1134_ آيا بهتر است به جاى شبيه خوانى، روضه خوانى برپاكنند; روضه خوانى مگر همان تغزيه و شبيه خوانى روى منبر نمى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; تمامش خوب است.

س1135_ آيا تعزيه خوانى در مراسم عزادارى جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س1136_ آيا تشبيه به اهل بيت(عليهم السلام) درنمايش و تعزيه و غير آن جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است.

س1137_ آيا تعزيه خوانى كه مشتمل بر تشكل مرد و زن و كوچك كردن حضرت زينب(س) و معرفى امام سجاد(عليه السلام) به يك فرد بيمار و پاشيدن نقل و نبات و زدن ساز و نقاره و امثال آن هاست جايز است؟ و شركت در آن چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تشكل مرد به زن اشكالى ندارد; ولى بايد مراعات مقام رفيع صديقه ى صغرى زينب كبرى(س) و امام سجاد(عليه السلام) بشود كه هيچ گونه اهانت به آن ها نشود.

3 _ استفاده از لباس سياه

س1138_ آيا پوشيدن لباس سياه در عزادارى امام حسين(عليه السلام) و ديگر ائمه(عليه السلام) چنانكه مرحوم صاحب حدايق فرموده رجحان شرعى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است و مستحب، من مقيد به اين كار هستم.

4 _ استفاده از علم و علامت

س1139_ حكم علم هايى كه در مراسم عزادارى امام حسين(عليه السلام) از آن ها استفاده مى شود و بعضى داراى نقش و نگارهايى نيز هستند چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

5 _ استفاده از طبل و دهل و آلات موسيقى

س1140_ آيا در عزادارى سيدالشهدا استفاده از طبل و دهل جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1141_ چند سالى است كه استفاده از ابزار موسيقى به شيوه رقابت در برخى از هيأتهاى عزادارى مرسوم شده حكمش چيست؟

ج _ باسمه تعالى; موسيقى مطلقاً حرام است.

6 _ مسائل متفرقه ى عزادارى

س1142_ در ايام سوگوارى اباعبدالله الحسين(عليه السلام) نماز مقدم است يا عزادارى ؟

ج _ باسمه تعالى; نماز مقدم است.

س1143_ آيا پول دادن به مرثيه سرايانى كه در لابه لاى اشعار خود بعضى از مطالب بى مدرك يا ضعيف السند را مطرح مى كنند يا با غنا مى خوانند صحيح است؟ و آيا اصل عزادارى در اثر اين كار خلاف، حرام مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; غنا خواندن حرام است; ولى اصل كارها خوب است.

س1144_ آيا جايز است پارچه و دستمالهايى را كه ايام محرم بر سر علم مى بندند بفروش برسانند و در عزادارى و تعمير حسينيه و يا مسجد مصرف نمايند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه وقف آن كار به خصوص نشده باشد; اشكالى ندارد.

س1145_ آيا برپا كردن جشن ميلاد ائمه(عليه السلام) يامجلس عزادارى و يا ميهمانى كردن بدون اذن شوهر و بى رضايت او جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; نبايد عدم رضايت و يا نهى او عمل شود.

س1146_ در مجالس زنانه ى عزادارى; زنان مداحى و سخنرانى مى كنند و صداى آن ها با بلندگو به گوش مردان رهگذر مى رسد آيا اين عمل جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه صداى آن ها موجب تهبيج شهوت نشود اشكالى ندارد.

س1147_ اگر قمه زدن باعث وهن مذهب شيعه شود آيا در اين صورت قمه زدن جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; اصلا

موجب وهن نمى شود; بلكه عكس آن مشهود است.

س1148_ نظر مبارك در مورد سينه زنى هاى ضربتى و زنجير زنى هاى ضربتى و قمه زنى ضربتى و قمه زنى حتى در غير محرم و صفر چيست؟

ج _ باسمه تعالى; همه آنها از شعائر مذهبى است و كار بسيار خوبى است ولى بايد رعايت نمود كه ضرر جانى منجر به تلف نفس نشود.

س1149_ پوشيدن لباس سياه در غير ايام محرم و صفر چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; پوشيدن لباس سياه در ايام مصيبت هاى وارده بر اهل بيت(عليه السلام) خوب است و در غير آن موارد هم اشكال ندارد.

س1150_ خواندن قرآن و نوحه و عزادارى به صورت موسيقى و به سبك و آهنگ موسيقى باشد چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1151_ اين كه در اخبار وارد است اقامه ى مجلسى براى سيدالشهداء(عليه السلام) و گريه براى آن حضرت ثواب دارد؟ هدف از آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; هدف احياى نام و روش آن حضرت است تا براى مسلمانان سرمشق باشد و در راه ترويج دين و سعادت بشر، همه گونه فداكارى بنمايند.

س1152_ استعمال طبل و شيپور مخصوصاً در عزادارى سيدالشهداء(عليه السلام) چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; طبل ساده كه از آلات لهو نباشد; مانعى ندارد.

س1153_ روز عاشورا براى اظهار همدردى با معصومين(عليه السلام) صورت خيمه گاه درست كردن و آتش زدن جايز است و اسراف محسوب نمى شود؟

ج _ باسمه تعالى; نه تنها اسراف نيست; بلكه عملى مستحسن است. البته رعايت شود تا موجب اهانت به خاندان رسالت نباشد.

س1154_ با توجه به اين كه امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيد و

غلبه ى ظاهرى نداشت و يزيد هم مدتى ظلم و حكومت خود را ادامه داد در اين صورت حكمت قيام و هتك حرمت اسراء چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حكمت آن، توقف داشتن بقاى دين بر شهادت و آن اعمال است و معصوم فرموده است: الاسلام حسينى البقاء.

س1155_ آيا حديثى كه دلالت بر جواز استفاده از طبل و سنج و شيپور در عزاى حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)داريد؟ راهنمايى بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; روايات زيادى درباره ى عزادارى آن حضرت وارد شده است و از اين امور نهى نشده است و مقتضاى اطلاق روايات، جواز آن ها است.

س1156_ آيا حديث معتبرى درباره چرخاندن صدا در گلو كه بى اشكال باشد سراغ داريد يا نه بغير از حديث امام رضا(عليه السلام) در اصول كافى؟ خبر واحد كه مطابق با كلام خدا نباشد دليل صحت نيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر مراد غنا است روايات متعددى در حرمت آن است. خبر واحد اگر مخالف صريح يا ظاهر قرآن نباشد; حجت است و لازم نيست موافق باشد. به علاوه آياتى وارد شده كه دلالت بر حرمت غنا مى كند و من در كتاب فقه الصادق نوشته ام.

س1157_ در هيئت هاى حسينى(عليه السلام) در اثر شور عزادارى گاهى به سر و صورت خود مى زنند و بدن را مجروح مى كنند آيا اين مورد اشكالى دارد يا نه؟ ج _ باسمه تعالى; بى اشكال است.

س1158_ در دستجات عزادارى حسينى(عليه السلام) كه به خيابان و بازار مى روند و باعث بسته شدن راه عبور مى شوند آيا سدّ معبر حساب مى شود؟ البته كسانى كه از آن مسير عبور مى كنند اكثراً

براى تماشاى عزادارى مى آيند.

ج _ باسمه تعالى; اين گونه سدّ معبر جايز و بى اشكال است.

س1159_ مرثيه خواندن خانم ها با بلندگو و سينه زنى در مجلس زنانه چه صورت دارد؟ پختن جو پوست كنده به صورت سوپ اشكال دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مرثيه خوانى از عبادات بسيار با اهميت است و بايد حتى المقدور از امور غير شرعيه دور باشد البته، خواندن خانم ها بدون شنيدن اجانب هيچ اشكالى ندارد. سينه زدن خانم ها نيز در مجلس خانم ها هيچ اشكالى ندارد، پختن جو نيز اشكالى ندارد.

س1160_ عده اى براى اظهار محبت به حضرت رضا(عليه السلام) نزديك حرم مطهر سينه خيز و با كشيدن صورت به زمين به حرم مى روند; حتى صورت زخم و خونى مى شود جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه باعث نقص عضو نشود جايز است.

س1161_ ذاكران و مداحان كه بعضى روضه ها را با آهنگ هاى موسيقى يا قريب به آن مى خوانند، وجه شرعى آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; موسيقى مطلقاً حرام است ولو در روضه خوانى باشد.

س1162_ مزد گرفتن بابت مداحى اهلبيت و سخنرانى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1163_ بعضى از مداحان اهل بيت از عبارت هاى (من مستم، از همه خوشگلترى) استفاده مى كنند آيا اين الفاظ اهانت به ساحت مقدس ائمه حساب مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; مداحى شغل بسيار شريفى است و اجر جزيل دارد و حيف است كه اين عمل با اهانت به مقام اهل بيت(عليه السلام) مبدل به خلاف شرع شود.

س1164_ در عزادارى امام حسين(عليه السلام) به صورت لطمه زدن و خود را مجروج

كردن و قمه زدن، احياناً هلاك مى شوند و استفاده از طبل چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تمام آن چه ذكر كرده ايد جايز و متسحسن است; مگر كارى كه موجب هلاكت شود.

آرزوى ديدن امام زمان(عليه السلام)

س1165_ اگر روزى قرار باشد خداوند آرزوى شما را برآورده كند; مهمترين خواسته و آرزوى شما از خداوند چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در مرتبه ى اول، ظهور حضرت بقيه الله _ ارواحنافداه _ و بودن من در خدمت آن حضرت و در مرتبه ثانيه تشرف به خدمت آن حضرت در حال غيبت.

انبياء و ائمه

س1166_ آيا عصمت مراتب دارد و در انبياء سلف مراتب نازله بوده است؟

ج _ باسمه تعالى; يقيناً مراتب دارد; چون خود علم مراتب دارد.

س1167_ بردن نام امام زمان چه صورت دارد با وجود اين كه در زيارت جامعه اسم آن حضرت برده شده است؟

ج _ باسمه تعالى; در اين زمان جايز است. ولى نبردن اسم مبارك بهتر است.

س1168_ چرا حضرت يونس(عليه السلام) فرمود (سبحانك انى كنت من الظالمين) اين چه ظلمى بود؟

ج _ باسمه تعالى; معنى ظالم بودن او ظاهراً اين است كه عمل او شبيه به ظلم بوده است و آن خروج يونس از محل سكونتش بود كه يونس از اين عمل هم تبرى مى كند تفصيل در محل ديگر ملاحظه كنيد.

س1169_ راجع به شعيب صالح بفرماييد آيا شباهت هايى به حضرت امام زمان(عليه السلام)دارد؟ و از كجا مى شود تشخيص داد كه منظور از شعيب صالحى كه قبل از امام زمان(عليه السلام) ظهور خواهد كرد كيست؟

ج _ باسمه تعالى; شعيب بن صالح رسول يا شعيب نبى، سومين رسول عرب است كه در قرآن اسم او برده شده است و به سوى قومش براى ارشاد فرستاده شد ولى قوم او، او را كشتند و جنازه اش را به جوى انداختند و شعيب بن صالح كه قبل از ظهور امام

زمان(عليه السلام) قيام مى كند اهل سمرقند است و از آن جا قيام مى كند و بعد فرماندهى يك مقدار از قشون امام زمان(عليه السلام) به او واگذار مى شود تفصيل آن را در محل ديگر ملاحظه كنيد.

س1170_ آيا قتل قبطى به دست حضرت موسى(عليه السلام) منافات با عصمت ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; آن چه از روايات استفاده مى شود آن كه حضرت موسى مأمور به قتل او بود. آن چه هست شايد مختصر عجله ى در آن كرده است. به هر حال شيخ طوسى مى فرمايد:

چنانكه كسى بگويد كه حرام بوده خلاف ضرورى گفته است.

س1171_ آيا ترك اولى براى ائمه معصومين امكان داشته است؟ آيا عدم معصيت با توجه به عصمت كمال مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; امكان داشته ولى نكرده اند، مسلماً كمال است زيرا عصمت موجب سلب اختيار نمى شود تا آن كه اختيارى، نباشد و قائل به جبر شويم.

س1172_ معاشرت با افرادى كه شش امامى يا چهار امامى هستند شرعاً چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1173_ آيا صحيح است كه ام كلثوم را اميرالمؤمنين(عليه السلام) به عقد عمربن خطاب در آوردند ولى از او بچه دار نشد و مى گويند اگر حضرت به او نمى داد عمر تهمت دزدى به حضرت مى زد؟

ج _ باسمه تعالى; دروغ است.

س1174_ چرا اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حيات حضرت زهرا(س) تزويج ديگرى نكرد و عدم تزويج آن حضرت براى چه بود آيا حق تزويج نداشت؟

ج _ باسمه تعالى; حق نداشتن اكراماً و تعظيماً للزهراء(س) بود.

س1175_ خداوند در قرآن مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً معنى آيه چيست؟

ج _ باسمه

تعالى; معنى «صلوا عليه» گفتن «اللهم صلى على محمد و آل محمد» است.

س1176_ چرا در چهار سوره ى قرآن قل، كه خطاب به پيغمبر است تكرار شده است؟

ج _ باسمه تعالى; تكرار نيست. چند مورد است كه در هر مورد كفّار سؤال هايى مى كردند و خداوند به پيغمبر خطاب مى كند به آن ها بگو.

س1177_ آيا عدم تقبل توبه از قتله ى ائمه(عليه السلام) از عمومات و اطلاقات تقبل توبه خارج مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; قاتلين ائمه طاهرين(عليهم السلام) هيچ كدام موفق به توبه نشدند بنابراين اين بحث اثرى ندارد و به عقيده من توبه ى آن ها قبول نيست.

س1178_ قيام سيدالشهداء با توجه به علم به شهادت، چگونه موضوع براى القاء نفس بر تهلكه ى منهيه نمى باشد و عزم رفتن حضرت على(عليه السلام) به مسجد با علم به شهادت چگونه بايد عنوان شود؟

ج _ باسمه تعالى; قيام حضرت سيدالشهداء (صلوات الله عليه) با علم به شهادت چون سبب بقاى دين شد در حالى كه دين در شرف اضمحلال بود امرى لازم بود. به عبارت ديگر حسين بن على(عليه السلام) خود را فداى دين كرد. كارى كه نظيرش را البته با مرتبه ى نازله، انبياء و ائمه موظف به انجام آن بودند; اگر اين شرايط براى خود حضرت امير(عليه السلام) هم بود; چنين مى كرد، و امّا مسجد رفتن حضرت امير(صلوات الله عليه) به واسطه ى آن بود كه آن ها موظف بودند در عمل، به طريق متعارف عمل كنند نه از راه علم غيب. مسئله محتاج تفصيل است.

س1179_ تاريخ شهادت سبط اكبر حضرت امام حسن مجتبى(عليه السلام) هفتم صفرالمظفر

سنه 49ق و 28 صفرالمظفر 49 ق نوشته اند كدام صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; آن چه من در ذهنم است 4 روايت است سومى 25 ربيع الاول و چهارمى 5 ربيع الاول. ولى عمده همان دو روايت است كه ذكر كرده اند و چه خوب است شيعيان هر دو روز را ارج نهند اگر روز هفتم را بيشتر اهميت نهند بهتر است چون روايتش اقوى است.

س1180_ آيا اين روايت صحيح است (كذب الوقاتون) تعيين وقت ظهور براى حضرت جايز نيست؟

ج _ باسمه تعالى; چون وقت ظهور، بيان نشده است هركس تعيين كند دروغ گفته است و حديث قطع نظر از سند، مطابق قواعد هم مى باشد.

س1181_ آيا امام زمان(عليه السلام) فقط معاندين را به قتل مى رساند؟ در صورتى كه ياران امام(عليه السلام) منحصر به 313 نفر باشد چگونه بر مستكبرين جهان با اين قدرتشان غلبه خواهد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; در اين كه حضرت(عليه السلام) با ظهور خود دنيا را پر از عدل مى كند ترديدى نيست. همچنين تعداد اصحاب (313) بيش از اين است و مدتى هم جنگ مى كند كه در آن ترديدى نيست. ظاهراً رجال دولت و اولين گروه همراه آن حضرت به اين تعداد است.

س1182_ منظور از انتظار فرج چيست؟

ج _ باسمه تعالى; كسى كه منتظر مهمان بزرگى باشد لابد تمام وسايل پذيرايى را فراهم نموده و كارى كه موجب ناراحتى مهمان شود انجام نمى دهد. بنابر اين كسى كه انتظار فرج و ظهور امام(عليه السلام) را دارد قهراً بايد به وظايف شرعيه، خوب عمل كند; چون انتظار فرج افضل اعمال است.

س1183_ آيا اعتقاد به غيبت

حضرت(عليه السلام) از ضروريات دين است؟ يا از ضروريات مذهب يا هيچ كدام؟

ج _ باسمه تعالى; از ضروريات مذهب نيست و ظاهراً از ضروريات دين، بلكه اديان آسمانى مى باشد.

س1184_ آيا رجعت از ضروريات مذهب است و حكمت آن چيست و آيا همه ى ائمه تشريف مى آورند بعد قيامت مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; اصل رجعت به نظر من ضرورى است شايد بيش از 200 روايت بر آن دلالت دارد و رجعت حضرت امير(عليه السلام) و حسين بن على(عليه السلام)از مسلمات است. رجعت بقيه به اين واضحى نيست و اما حكمت رجعت چه هست مقام گنجايش بيان آن را ندارد.

س1185_ آيا شفاعت از ضروريات دين است و حكمت آن چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; شفاعت از ضروريات است و آيات و روايات دال بر آن است.

س1186_ مراد از عصمت وارده درباره ى حضرت زينب(عليه السلام) و حضرت ابوالفضل چه مرتبه اى است؟

ج _ باسمه تعالى; عصمت به معناى علم است. معصومين(عليه السلام) به كنه معاصى علم پيدا مى كنند و آن مانع صدور معصيت است. كما اين كه خود ما اگر علم به خباثت چيزى داشته باشيم; مانند خوردن كثافات، ممكن نيست آن عمل را انجام بدهيم. ائمه اطهار(عليه السلام) به همه ى معاصى چنين علمى دارند. مرحوم مامقانى راجع به حضرت زينب(س) معقتد است معصوم بوده است و من معصومين را چهارده تن مى دانم ولى نمى توانم راجع به آن مخدّره قضاوت كنم و فقط آن را مى گويم كه آيت الله خوئى فرموده است: هى لا تخشى غير الله سبحانه، تقول حقاً و صدقا، لا تحركها العواصف و لا تزيلها

القواصف، فحقاً هى اخت الحسين(عليه السلام) و شريكه.

س1187_ ايام شهادت ائمه(عليه السلام) مثل عاشورا و شهادت هاى ديگر عروسى كنند جايز است يا خير؟ اگر قصد بى اعتنايى كنند چطور؟

ج _ باسمه تعالى; شخص شيعه ى محب اهل بيت، ممكن نيست چنين كارى بكند. اگر كسى مرتكب شود لابد شيعه ى خالص نيست.

س1188_ آيا عصمت درجاتى دارد كه چهارده معصوم(عليه السلام) در درجات عاليه واقع شده باشند؟

ج _ باسمه تعالى; مسلماً درجاتى دارد و ائمه(عليه السلام) درجات عاليه را دارا بودند.

س1189_ آيا جايز است اسم مبارك پيامبر(صلى الله عليه وآله) با كنيه ى حضرت با هم به بچه نامگذارى شود؟

ج _ باسمه تعالى; حرمت ندارد ولى مستحسن نيست.

س1190_ چه اعمالى موجب رضايت و يا ديدن امام زمان(عج) فراهم مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; انجام واجبات، ترك محرمات، كمك به بيچارگان و دستگيرى از مستمندان و اعمال مستحبه و...

س1191_ پولى كه توسط هيئت عزادارى ائمه اطهار(عليه السلام) جمع آورى شده آيا مى شود بدون اجازه ى بزرگان هيئت در جاى ديگر خرج كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اختيار آن پول هاى جمع شده، با كسى است ك هيئت او را متصدى قرار داده است و بدون اجازه ى او نمى توان خرج كرد.

س1192_ آيا در احاديث و روايات از معصومين درباره صلوات، بيان شده است كه آل محمد، شامل فقط حضرت زهرا، امامان معصوم است و يا شامل سادات نيز مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; آل محمد(صلى الله عليه وآله) حضرت زهرا(س) و ائمه معصومين(عليه السلام)مى باشند و شامل سادات نيست.

س1193_ آيا لعنت و فحش نسبت به بنى اميه و آل سفيان جايز

است يا به خاطر اين كه بنى اميه و بنى هاشم از يك پدرند لعنت نسبت به آن ها بازگشت به پيامبر مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است بلكه از بهترين عبادات است.

س1194_ چرا به حضرت مهدى(عج) كنيه اباصالح داده اند؟

ج _ باسمه تعالى; ابو بصير مى گويد: حضرت به او فرمودند چنانچه در بيابان گرفتار شدى; بگو «يا صالح» و يا بگو «يا اباصالح» غير از اين ظاهراً مدرك ديگرى نيست.

س1195_ وقتى مى گوييم امام حسين(عليه السلام) براى حفظ اسلام كشته شده به دين خدا اهانت كرده ايم و يا در حقيقت پذيرفته ايم نابودى و بقاء اسلام منوط به بود و نبود يك انسان است؟

ج _ باسمه تعالى; دنيا دار تكليف و اختيار است; يعنى امام براى حفظ اسلام كشته شد. چون بر حسب موازين دنيوى وضع اسلام به جايى رسيده بود كه به جز اسم، چيزى از آن نبود و وسيله اى جز قيام و كشته شدن امام براى رساندن حقايق به مردم نبود، امام دست به اين كار زد كه پس از كشته شدن امام قيام ها شروع و مردم به اسلام هدايت شدند.

س1196_ به چه علت اميرالمؤمنين با ابوبكر بيعت كردند؟ با توجه به اين كه بيعت با وى تأييد خلافت و دليل به حق بودن او شمرده مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; به خطبه هاى نهج البلاغه و به خصوص خطبه شقشقيه رجوع كنيد.

س1197_ در صورت امكان، اسامى علمايى را كه اجازه مى فرماييد از كتب ايشان نقل روايت شود مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; در اين زمان اجازه ى نقل روايت از كتب لازم نيست

و همه مى توانند از هر كتاب چاپى نقل كنند.

س1198_ اگر سيدى به معصومين(عليه السلام) فحش دهد، آيا از اهل جهنم است و ضمناً كشتن او واجب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در هر دو سؤال بلى.

س1199_ اگر كسى اهانت به انبياء سلف كند آيا واجب القتل است؟ و عصمت در حق آن ها ضرورى است؟

ج _ باسمه تعالى; سبّ موضوع حكم است نه اهانت و در آن دو قول است; اقوى و جوب قتل است; للنبوى الخاصى: من سبّ نبياً قتل و من سبّ صاحب نبىّ جلد (وسائل باب 25 من ابواب حد القذف) و عصمت انبياء ضرورى است.

س1200_ در روايتى هست كه در مسجد كوفه هزار وصى پيغمبر نماز خوانده است و در روايت ديگر گويد كه كوفه را عمر بنا كرده است لطفاً توضيح را به طور اجمالى بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; مسجد كوفه از اوائل خلقت بشر موجود بوده، جاى قبول توبه ى آدم و استقرار كشتى نوح در آن جا است. بعضى از حضرات معصومين _ عليهم السلام _ از مدينه مسافرت نموده در آن جا نماز خوانده اند. بنابر اين هيچ مانعى تصور نيست از صحة روايت ذكر شده اولا و روايت دوم مجعول است قطعاً.

س1201_ سؤال مى كنند كه چرا خداوند حضرت آدم(عليه السلام) را از درخت منهيه نهى فرمود و چرا حضرت آدم(عليه السلام) از درخت مذكور خورد؟

ج _ باسمه تعالى; «عصى آدم ربه ففوى» به معنى نسى امرر به لغواية الشيطان وارد شده است. حضرت رضا(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد: ان الله عزّوجلّ _ آدم حجة فى ارضه و خليفة فى

بلاده لم يخلقه للجنة و كانت المعصية من آدم فى الجنة لا فى الارض.

س1202_ با اين كه هجرت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اول ماه ربيع الاول اتفاق افتاده چرا اول سال قمرى، اول ماه محرم است؟

ج _ باسمه تعالى; چون اول محرم در نزد عامه مردم اول سال بوده است; نخواستند اين عادت را به هم بزنند. ولى مبدأ تاريخ چون مختلف فيه بوده است هجرت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)گرفته اند كه عموم مسلمين با اين امر موافق مى باشند.

س1203_ با اين كه خارج كردن تير از پاى مبارك اميرالمؤمنين(عليه السلام) در حال نماز و متوجه نشدن حضرت به آن، در عروة الوثقى و رساله هاى آيات عظام و جامع السادات علامه نراقى(ره) ج 3 ص 328 چ قم، مذكور است يكى از علماى متأخر نوشته خبر مذكور را به علت اشتهارش نقل كرده اند و تا به حال كسى سندى معتبر ارائه نكرده است؟ نظر حضرت عالى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بزرگانى كه اسم برده ايد اجل از آن هستند كه خبر ناديده نقل كنند.

س1204_ چنانچه كسى به حضرت عباس(عليه السلام) و حضرت زينب(عليه السلام) سبّ و اهانت كند آيا واجب القتل است و آن بزرگواران در چه درجه قرار داشته اند؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه سبّ آن ها، بالالتزام سبّ امام باشد; بلى و بعض فقهاء در سبّ مادر و دختر پيغمبر(صلى الله عليه وآله)البته غير از حضرت زهرا(عليه السلام)، ملتزم شده اند و در خصوص حضرت زينب(عليه السلام) من فتواى صريح نمى دهم.

س1205_ روايتى كه مى گويد زينب(عليه السلام) بالاى سر نعش برادرش امام حسين(عليه السلام)رسيد; عرض كرد

آيا تو برادر منى آيا تو فرزند مادر من هستى; مى شود نسبت به حضرت زينب(س) داد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، اشكال ندارد. وعاظ آن را به حضرت زينب _ سلام الله عليها _ نسبت بدهند.

س1206_ روايتى كه مى گويد حضرت زينب(عليه السلام) در قتلگاه اين جمله را به خدا عرض كرد (الهى تقبل منا هذا القربان)؟

ج _ باسمه تعالى; از جواب مسأله قبل جواب اين مسأله و سه مسأله بعد معلوم مى شود.

س1207_ روايتى كه مى گويد وقتى حضرت زينب(عليه السلام) بر سر نعش مطهر امام حسين(عليه السلام) رسيد عرض كرد: السلام عليك يا ذبيحاً من القفا اختك لك الفدا يابن محمد المصطفى و يا قرة عين فاطمة الزهراء)؟ در كجا نقل شده است؟

ج _ باسمه تعالى; اللهوف فى قتلى الطفوف ص 130، المناقب ج 4 ص 113، بحارالانوار ج 45 ص 59.

س1208_ روايتى كه مى گويد حضرت زينب(عليه السلام) در قتلگاه خطاب به بدن امام حسين(عليه السلام) كرده و عرض كرده: اگر تمام مصيبت هاى تو را فراموش كنم اين مصيبت تو از ياد نمى رود، تو را ميان دو نهر آب با لب تشنه شهيد كرده و هرچه آب خواستى ندادند. و روضه اى كه نقل شده امام زمان _ ارواحنا فداه _ موقع ظهور مى خواند: «الا يا اهل العالم جدى الحسين(عليه السلام) قتلوه عطشاناً» در كجاست؟

ج _ باسمه تعالى; شجره طوبى ج 2 الحائرى ص 397.

س1209_ روايتى كه مى گويد «و مثل من خرج منا اهل البيت قبل قيام القائم(عليه السلام) مثل فرخ طار و وقع من و كره فتلاعبت به الصبيان» در كجاست؟

ج _ باسمه تعالى; اين روايت از

امام باقر(عليه السلام) است در غيبة نعمانى ص 199، مستدرك الوسائل ج 11 ص 37 و قريب به اين مضمون روايتى از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده است در كافى ج 8 ص 264 و وسائل ج 15 ص 51.

س1210_ با اين كه محدث نورى در لؤلؤ مرجان از شيخ مفيد و شيخ طوسى و شيخ كفعمى و علامه حلى _ رضوان الله عليهم اجمعين _ روايت فرموده كه اهل بيت پيامبر روز اربعين از شام به طرف مدينه حركت كردند و ورود اهل بيت(عليه السلام) به كربلا را در روز اربعين علمائى مانند علامه مجلسى(ره) در زاد المعاد; فاضل بيرجندى(ره) در وقايع الشهور; محدث قمى(ره) در منتهى الامال; دكتر آيتى(ره) در بررسى تاريخ عاشورا آن را رد فرموده اند نظر حضرت عالى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اين امر مورد اختلاف است. ولى به نظر من ورود به كربلا همان اربعين اول بوده است.

س1211_ اين كه مشهور است شريح قاضى فتوا به قتل امام حسين(عليه السلام) داد; آيا سند مشهور دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهر اين است كه چنين نيست و لذا مختار تعرض شديد به او نكرد. فرد ديگرى به نام شريح بوده است كه او فتوا داده است.

س1212_ حديثى از امام كاظم(عليه السلام) مروى است كه مى فرمايد: «من اخذ دينه من افواه الرجال رده الرجال» در كجاست؟

ج _ باسمه تعالى; در الفصول المهمه شيخ حر عاملى ص 125 و شيخ صدوق روايت را از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل نموده است.

س1213_ آيا عكس در حال جوانى پيامبر كه در دست مردم است صحت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; نمى دانم. ولى خود من به احتمال

درست بودن نگه داشته و به آن تبرك مى جويم.

س1214_ آيا ملاقات با حضرت ولى عصر(عج) را در زمان غيبت كبرى قبول داريد؟

ج _ باسمه تعالى; كسانى كه مشرّف به لقاء آن حضرت شده اند خيلى زياد هستند. مرحوم مجلسى در بحارالانوار جلد 52 صفحه 1 تا 77 جماعت زيادى را نقل مى فرمايد كه مشرف شده اند، حاجى نورى در النجم الثاقب صد قصه را نقل مى كند و كتب زيادى در اين موضوع يعنى كسانى كه به لقاء آن حضرت مشرف شده اند تأليف شده است. مانند «تبصرة الولى فى من راى القائم المهدى» لسيد هاشم البحرانى و «البهجة فى من فاز بلقاء الحجة» لسلماسى الاصفهانى و «العبقرى الحسان فى تاريخ صاحب الزمان» للنهاوندى و «تذكرة الطالب فى من رأى الامام الغائب» و «دارالسلام فى من فاز بلقاء الامام» و تشرف سيد بحرالعلوم و شيخ انصارى و غيرهما من الاساطين از مسلمات است. بنابر اين مراد از روايتى كه اشاره فرموديد ظاهراً اين است كه كسى به عنوان نائب خاص ادعا كند مانند سيدعلى محمد باب بايد او را تكذيب كرد.

س1215_ حكمت عدم جواز تصريح اسم مبارك امام زمان چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در روايات متعدد منع ذكر نام آن حضرت است و فقهاى بزرگ آن ها را حمل بر تقيه در زمان هاى سابق نموده اند كه آن حضرت متولد شده بود و چون شيعه و سنى روايت كرده اند كه آن حضرت خواهد آمد و اسم او موافق اسم پيامبر است و چون آن حضرت را مخفى كردند; جبابره آن عصر در تفحص حال حضرت بر مى آمدند لهذا منع شده

كه اسم آن حضرت برده شود.

س1216_ مى گويند كه روز عاشورا امام حسين(عليه السلام) به حضرت عباس(عليه السلام) پناه برد; آيا صحيح است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عيالات بلى، ولى خود امام حسين(عليه السلام) خير.

س1217_ با توجه به اين كه پايبند بودن به دين در فطرت بشر است; پيامبر قبل از نبوتش به چه دينى عمل مى كردند؟

ج _ باسمه تعالى; اقوال مختلفى است. به نظر من، به دين خودشان عمل مى كردند كه بعد از سال ها مأمور به ابلاغ، مردم شدند.

س1218_ نظر جناب عالى درباره كسى كه غصب فدك را منكر شده چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اين شخص يا بى سواد و بى اطلاع است يا معاند و مخالف.

س1219_ حكمت در رجعت ائمه(عليه السلام) چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مسئله محتاج به تفصيل است. آنچه بر ما لازم است اعتقاد به رجعت است چون از طريق حضرات معصومين عليهم السلام بيان شده است.

س1220_ اگر شب ليلة القدر تمام مقدرات خداوند متعال بر امام زمان(عليه السلام) نازل مى شود ولى در روايت مى فرمايد در هر شب جمعه به علم ما افزوده مى شود آن چه علمى است؟

ج _ باسمه تعالى; علم ائمه(عليه السلام) مخصوص به مقدرات نيست تا زياد نشود.

س1221_ نوشتن اسماء جلاله و يا اسامى معصومين و القابشان جهت تبرك روى لباس ورزشى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه اشكال ندارد.

دعا و زيارت

س1222_ آيا خواندن دعاها و زيارات كتاب مفاتيح الجنان به قصد ورود يا رجاء، مستحب است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مستحب است.

س1223_ آيا خواندن زيارت عاشورا در ايام غير از روز عاشورا، مثلا در ماه مبارك رمضان يا روز

جمعه به قصد ورود يا رجاء مستحب است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، مستحب است.

س1224_ درجه وثوق دعاى معروف به علوى مصرى و صنمى قريش در چه حد است؟

ج _ باسمه تعالى; به هر تقدير مستحب است.

س1225_ آيا در زيارت عاشورا گفتن يك بار سلام به جاى صد بار سلام و گفتن يك بار لعن به جاى صد بار لعنت به قصد ورود يا رجاء جايز و مستحب است؟

ج _ باسمه تعالى; خير، جايز نيست زيارت عاشورا كه بسيار فضيلت دارد به اين نحو خوانده شود بلى فى نفسه اگر به قصد ورود نباشد خوب است.

س1226_ بعضى مى گويند در زيارت عاشورا تمام لعن و سلام صد مرتبه گفتن لازم نيست بلكه همان جمله اخير در لعن (اللهم العنهم جميعا و در سلام (السلام على الحسين تا آخر) صد مرتبه گفته شود كافى است؟

ج _ باسمه تعالى; اين كيفيت هم كافى نيست; بلكه بايد تمام لعن و سلام را صد مرتبه گفت.

س1227_ آيا زيارت عاشورا را به نحوى كه اخيراً متداول شده است كه لعن و سلام را هر كدام يك مرتبه مى گويند و بعد از هر كدام مى گويند مأة مرة، قبول داريد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; زيارت عاشورا كه آن ثواب هاى محير العقول براى آن ذكر شده است به اين نحو نيست. بلكه بايد هر كدام از لعن و سلام صد مرتبه تكرا شود.

قرآن

س1228_ چرا بعضى آيات قرآن نسخ شده و به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) امر نمى شده است كه حكم واقعى گفته شود؟

ج _ باسمه تعالى; آية الله خوئى منكر نسخ مى باشند. ولى اگر قائل شويم; مى

توان گفت چون در اول امر، يا در بيان آن حكم مصلحت نبوده است يا مفسده بر آن مترتب مى شده است.

س1229_ اولين نويسنده وحى كه بوده است؟

ج _ باسمه تعالى; حضرت امير(عليه السلام).

س1230_ آيا قرآن به خصوص در دست حضرت امير(عليه السلام) بوده غير از قرآن هايى كه خليفه غاصب وقت جمع آورى كرده است و اين قرآن موجود از آن ها است؟

ج _ باسمه تعالى; امتياز قرآن حضرت، به اشتمال آن در تفسير و تأويل و شأن نزول مى باشد كه همه را خود پيغمبر بيان كرده بوده اند والا خود آن قرآن، همين قرآن ما است بدون زياده و كم.

س1231_ تفسير قرآن براى غير مجتهد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تفسير قرآن براى مجتهد و غير مجتهد حرام است. ولى بيان معنى ظاهرى قرآن، تفسير نيست و اشكال ندارد.

س1232_ پا دراز كردن در مقابل قرآن حرام است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; دراز كردن پا مقابل قرآن چون اهانت تلقى مى شود; نبايد انجام گيرد. چنانچه اهانت نباشد; اشكال ندارد.

س1233_ در قرآن كدام يك (سلام على ال ياسين يا آل ياسين) درست است؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً اولى درست است.

استخاره

س1234_ آيا در قرآن استخاره ثابت است؟

ج _ باسمه تعالى; چند كتاب در اين موضوع نوشته شده است يكى از آن ها كه اخيراً چاپ شده است; به نام فتح الابواب تأليف سيد بن طاووس كتاب خوبى است به آن مراجعه كنيد. من معتقد به استخاره هستم و زياد هم استخاره مى كنم و اثرات محير العقولى هم ديده ام.

س1235_ آيا در استخاره، تعيين مصلحت واقعى مى شود؟

ج _ باسمه تعالى;

حتماً.

س1236_ كسى نسبت به استخاره آگاهى نداشته باشد و در اثر استخاره ايشان به كسى ضرر وارد شود آيا ضامن است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; خير، ضامن نيست ولى كار شرعى انجام نداده است.

لعن

س1237_ در اثر ناراحتى و عصبانيت لعن مؤمن جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لعن مؤمن جايز نيست ولى اگر عصبانيت سلب قدرت نمايد حرام نيست. آنچه حرام است لعن مؤمن به ماهو مؤمن است والا لعن او به واسطه كار خلافى كه انجام مى دهد نمى دانم جايز نباشد در قرآن به كاذب لعن شده و در روايات به تعداد زيادى از مرتكبين معاصى لعن شده است.

س1238_ لعن و ناسزا گفتن بر فرزندان ائمه مانند جعفر كذاب و امثال او چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1239_ در بعضى از اخبار وارد شده كه آتش بر فرزندان حضرت زهرا _ سلام الله عليها _ حرام شده است، حتى اگر آن ها از مخالفين باشند. البته بعضى كه ادعاى امامت كاذب كنند از اين حكم مستثنى شده اند; آيا مسئله همين طور است؟ چرا؟ لعن آنان چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; خير روايت صحيح نيست و روايات كثيره و ادعية وارده از ائمه(عليهم السلام) دلالت دارد بر اين كه سادات عاصى و يا كافر مانند غير ساداتند و فرقى بين آن ها نيست. لعن آنان نيز جائز است.

س1240_ آيا لعن و نفرين و اظهار عداوت با غاصبين حق حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و فاطمه زهرا _ سلام الله عليها _ علناً جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; در مجتمع شيعه، بلى جايز و راجح است و در جايى كه خوف

فتنه و تشتت و اذيت شيعه بشود; بايد مراعات نمود.

توبه

س1241_ مراد از فوريت توبه چيست و اگر كسى هنگام انجام معصيت قصد توبه داشته باشد آيا به توبه ضرر مى رساند يا خير، آيا وجوب توبه تعبدى است يا ارشادى؟

ج _ باسمه تعالى; فوريت معنايش آن است كه در اول وقت ممكن، بايد توبه را انجام دهد و چون واجب است; بايد فرمان بردار باشد و عاصى نباشد و فوراً توبه كند و قصد توبه حقيقى، با انجام معصيت سازگار نيست.

س1242_ آيا انجام فعل متجرى به، مثل سفر براى كشتن فردى كه ظاهر شود كشته، شده حرام است؟ براى رفع اثر آن احتياج به توبه است؟

ج _ باسمه تعالى; تجرى حرام است ولى به حكم عقل قبيح است و از مواردى است كه قاعده ملازمه، در آن جارى نيست.

س1243_ در توبه انشاء صيغه و عزم بر ترك شرط است؟

ج _ باسمه تعالى; انشاء لازم نيست. عزم بر ترك و پشيمانى از گذشته شرط است.

س1244_ كسى كه به ظلم، عده زيادى را به قتل رسانده باشد و تمكن از اداى ديه ندارد; چگونه توبه در حق او محقق مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; از رحمت الهى نبايد مأيوس شد.

س1245_ اگر يك شيعه مذهب كه معتقد به ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) است و از اصول دين خود مى داند از اين عقيده برگردد كافر مى شود يا محكوم به اسلام است؟

ج _ باسمه تعالى; خير، كافر نمى شود. منكر توحيد و رسالت و يا ضرورى دين كافر است.

س1246_ در مثل قضيه حميد بن قحطبه كه 60 سيد را كشت بعداً هم نماز و روزه انجام نمى داد

و هر ظالمى عده اى را با ظلم بكشد و سپس اگر نادم شد راه تحقق توبه چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; توبه ظالم به رد حقوق مردم و تصميم قطعى بر ترك گناه و پشيمانى از آن گناه و گذشته خويش مى باشد و هيچ كسى نبايد از رحمت حق مأيوس باشد.

س1247_ كافر بودن شخص به چه وسيله است؟ آيا با خبث باطنى يا بى عقيده بودن اوست؟

ج _ باسمه تعالى; كافر بودن يك مرحله ظاهرى و يك مرحله واقعى دارد. مرحله ظاهر با هر دو سازش دارد. چون با گفتن شهادتين حكم به اسلام او مى شود هرچند او خبث باطنى داشته باشد يا بى عقيده باشد.

محرمات

س1248_ در مورد استفاده از گوشت و مرغ و خريد آن ها از مغازه در ايران و كشورهاى غربى چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; آنچه در ممالك اسلامى است و در بازار مسلمانان است و يا در دست مسلمان است و فروشنده مى گويد ذبح شرعى شده است و شما هم احتمال بدهيد درست مى گويد حلال است و اگر از كافر در بلاد كفر گرفته حرام است.

س1249_ نفس جدل كردن آيا حرمت شرعيه دارد.

ج _ باسمه تعالى; خير ندارد.

س1250_ نفس ملامت و سرزنش حرمت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ندارد.

س1251_ غضب كردن و كينه توزى حرمت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; غضب حرام نيست عمل بر طبق آن گاهى حرام است.

س1252_ قهر كردن از برادران دينى حرمت دارد و مراد از روايتى كه در ارشاد القلوب و كتب ديگر است كه مى فهماند كسى كه سه روز با برادر دينى هجرت كند از دايره اسلام خارج است

چيست؟

ج _ باسمه تعالى; روايت سند معتبرى ندارد و فقهاء هم فتوا نداده اند.

س1253_ آيا لعن مؤمن به اطلاق كريمه (يوم ينادى المنادى الا لعنة الله على القوم الظالمين و يا المحتكر ملعون و شارب الخمر ملعون) و غيره جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

فيلم، عكس، راديو و تلويزيون

س1254_ بدن زن كافر با تصاوير مونتاژ شود چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1255_ به تصوير كشيدن تخيلات و داستان هايى كه دستمايه آن ها تخيل و اوهام مى باشد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1256_ نمايش محرمات بدون اين كه در واقع حرامى انجام شود (مثل نمايش شرب خمر به وسيله آب يا نمايش قمار بدون شرط بندى و قصد بازى) چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه موجب موهون شدن محرم شود و يا مانند اشاعه فحشاء شود; جايز نيست.

س1257_ نمايش رقص بر فرض اين كه اصل را حرام بدانيم در فيلم چه حكمى دارد و آيا بين رقص هاى آيينى و غير آيينى تفاوتى هست؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد و فرقى بين آن دو نيست. هر دو جايز است.

س1258_ ساخت فيلم هاى ترسناك براى سرگرمى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه اشكال ندارد.

س1259_ نمايش صحنه هاى ترسناك يا صحنه هاى فجيع كشتار و شكنجه، در فيلم، به عنوان بخشى از داستان و ماجراى يك فيلم چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه بى مانع است.

س1260_ نمايش مجامعت حيوانات در فيلم هاى مستند چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر موجب فوران شهوت نشود جايز است.

س1261_ گوش دادن به صداى زن خواننده

براى مردان چه حكمى دارد؟ (در صورتى كه آواز از باب غناى حرام نباشد) مونتاژ اين گونه تصنيفات بر روى فيلم يا تصوير خود خواننده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1262_ آيا ديدن برخى فيلم ها كه در آن شئونات اسلامى رعايت نشده و مدتى است با اجازه از وزارت ارشاد در سينماها پخش مى شود جايز است در صورت اشكال راه حل شرعى را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اجازه وزارت ارشاد، حرام را حلال نمى كند. بايد موازين شرعى در ديدن و شنيدن رعايت شود.

س1263_ نگاه كردن به فيلم هاى خارجى و ايرانى بدون قصد لذت چگونه است، لطفاً بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; نگاه كردن به فيلم هاى ايرانى كه زن بى حجاب را نشان مى دهد و فيلم هاى خارجى كه بدن عريان زن را نشان دهد; حرام است و نيز گوش دادن به آواز موسيقى در ضمن آن جايز نيست.

س1264_ در صورتى كه سوژه يا قالب اقتضاء نمايد كه كارگردان يا بازيگران مؤنث (مسلمان يا غير مسلمان) حجاب كامل يا اصلا حجاب را رعايت نكنند ساخت و نمايش و تماشاى چنين فيلم ها چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; از بازيگر غير مسلمان اشكال ندارد.

س1265_ براى آن كه مقام معنوى و شئون ائمه و پيامبران محفوظ بماند، در ساختن فيلم زندگى آنان چه نكات و ضوابطى لازم است رعايت شود؟

ج _ باسمه تعالى; مقامات معنوى آنان قابل درك نيست و با ساختن فيلم نمى توان آن را ارائه كرد ولى اگر بنا باشد فيلمى ساخته شود; بايد فيلمى باشد كه مظهر مقام عبوديت و تسليم آن ها در

برابر حق و صبر در برابر مشكلات و استقامت و مبارزه با ظالمين و جنايت كاران و حكام جور و دستگيرى از مستمندان و طرفدارى از حق و مستضعفين و يا مشابه آن باشد، همچنين در مورد زندگى خصوصى آن ها نباشد (و در اين صورت چند سؤال پيش مى آيد).

س1266_ اول: در صورتى كه نمايش زندگى و چهره معصومين(عليه السلام) در فيلم مستلزم هيچ گونه اهانتى به ساحت مقدس آن حضرات نباشد و مردم را به تأسى و الگو پذيرى از روش ها، منش ها و اخلاقيات آن بزرگواران ترغيب نمايد؟ اولا: بازى هنرپيشگان در نقش معصومين(عليه السلام) چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چون معصومين(عليه السلام) مجسمه روحانيت و معنويت مى باشند; بازى هنرپيشگان نمى تواند كاشف از مقام آنان باشد.

س1267_ ثانى: نشان دادن چهره هنرپيشه به جاى چهره معصوم(عليه السلام) و نمايش حركات و سكنات معصوم(عليه السلام) مثل راه رفتن، نشستن و برخاستن و غذا خوردن و خوابيدن چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست. چون نشان داده نمى شود.

س1268_ ثالث: آيا مى توان به منظور آب و تاب دادن و جذابيت بخشيدن به داستان سخنانى را كه از معصومين(عليه السلام) صادر شده از زبان معصوم(عليه السلام) ديگرى بيان كرد؟

ج _ باسمه تعالى; چون دروغ است جايز نيست.

س1269_ رابع: آيا مى توان براى به تصوير كشيدن مواضع فكرى معصوم(عليه السلام)، واقعه اى را به تصوير كشيد كه اتفاق نيفتاده; مثلا مى دانيم كه همه معصومين(عليه السلام) در مقابل ستمگران محكم و استوار بوده اند، حال اگر فرض كنيم در زندگى يكى از معصومين(عليه السلام) اتفاقى نيفتاده كه حضرت معصوم(عليه السلام) در

مقابل ستمگرى ايستادگى كند يا تاريخ آن را براى ما نقل نكرده باشد آيا مى توان داستانى را ساخت و تصوير كرد تا روحيه ظلم ستيزى معصوم(عليه السلام) نمايش داده شود؟

ج _ باسمه تعالى; نمى شود و شرعاً حرام است.

س1270_ به منظور تنبيه و توجه تماشاچى به نتيجه اعمال، آيا مى توان صحنه هاى روز قيامت را به تصوير كشيد و از آنجا كه نمايش اين صحنه مستلزم نمايش چهره فرشتگان عذاب و رحمت است; بازى هنرپيشگان در نقش فرشتگان چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه به آن نحوى باشد كه با سند صحيح باشد جايز است.

س1271_ نگاه كردن به فيلم زنان بى حجاب چه حكمى دارد، و آيا در اين مسأله بين مسلمان و كافر و بين فيلم مستقيم و غير مستقيم تفاوتى هست؟

ج _ باسمه تعالى; نگاه كردن به فيلم زن بى حجاب مسلمان جايز نيست و به فيلم زن غير مسلمان جايز است البته به مقدارى كه به خود زن كافر مى شود نگاه كرد.

س1272_ در صورتى كه زنان غير مسلمان بدون مراعات حجاب اسلامى به ايفاى نقش بپردازند؟

اولا: نگاه كردن عوامل توليد به اين زنان چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; به مقدارى كه در رساله ها نوشته شده است; جايز است.

س1273_ ثانياً: نگاه كردن تماشاچيان به فيلم آن ها چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فرقى بين تماشاچيان و عوامل توليد نيست.

س1274_ ثالثاً: در صورت جواز تا چه حدى از بدن ايشان را مى توان نمايش داد، آيا جواز منحصر به موى سر است يا شامل ساير اعضاى بدن مثل پا و دست و بازو نيز مى شود و

در صورت دوم آيا عورتين را نيز شامل مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; كشف آن به مقدارى كه متعارف است جايز مى باشد ولى كشف عورتين آن ها جايز نيست.

س1275_ آيا زن و مرد محرم _ مثل زن و شوهر _ مى توانند در فيلم همديگر را لمس كنند، ببوسند يا در آغوش بگيرند؟ آيا حكم اين مسأله در صورتى كه زن و مرد محرم، نقش دو محرم يا دو نامحرم را بازى كنند متفاوت است؟ ديدن اين گونه روابط براى بيننده فيلم چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى جايز است كه موجب تهييج شهوت نشود.

س1276_ رعايت حجاب بر دختران نابالغ در فيلم و غير فيلم تا چه حدى لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; حد ندارد نمى توان به عورت آن ها نگاه كرد. س1277_ لمس كردن دختران نابالغى كه در نقش زنان بالغ بازى مى كنند براى مردان نامحرم و لمس پسران نابالغى كه در نقش مردان بالغ بازى مى كنند براى زنان نامحرم چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; لمس دختر غيربالغ توسط مرد نامحرم در صورتى جايز نيست كه مرد در معرض طغيان شهوت باشد و در غير اين صورت جايز است.

س1278_ ساختن فيلم در ارتباط با آموزش مسائل جنسى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1279_ بازى كردن مرد در نقش زن و زن در نقش مرد چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س1280_ نمايش زنان بى حجاب با هنرپيشه هاى مصنوعى (نقاشى متحرك و تصاوير كامپيوترى) چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه اشكال ندارد; مگر آنكه موجب طغيان شهوت باشد.

س1281_ مونتاژ بدن

برهنه زنان كافر با چهره هنرپيشه هاى مسلمان به وسيله كامپيوتر به طورى كه خيال شود همان زن است كه برهنه شده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1282_ ديدن زن هاى بى حجاب آرايش كرده در فيلم ها، در صورتى كه بازيگر مسلمان يا غير مسلمان باشد چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; به قصد ريبه و تلذذ مطلقاً حرام است و اما بدون ريبه ديدن زن غير مسلمان جايز است و ديدن زن مسلمان چنانچه بدن و موى او پوشيده باشد ولو صورتش باز باشد; جايز است و در غير اين صورت جايز نيست.

س1283_ ديدن عكس نامحرم بدون ريبه و با وجود آن چه صورت دارد و فرقى بين آشنا و ناشناس وجود دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; نگاه كردن به عكس زن نامحرم با قصد لذت حرام است و بدون قصد لذت جايز است در اين صورت نيز بهتر است به عكس زن نامحرمى كه مى شناسد; نگاه نكند.

س1284_ دختران مى پرسند آيا مى توانند در حرفه بازيگرى يا كارگردانى فعاليت داشته باشند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مستلزم تماس غير مشروع با مرد نامحرم باشد يا او را بدون حجاب شرعى در سينما يا تلويزيون نشان دهند; جايز نيست.

س1285_ گرفتن عكس براى زن چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عكس گيرنده زن باشد; اشكال ندارد و همچنين است اگر عكس گيرنده مرد باشد و زن حجاب شرعى را رعايت بنمايد.

س1286_ آيا ديدن فيلم هاى سكس و مبتذل حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى.

س1287_ آيا استماع تمام برنامه هاى صدا و سيما جايز است يا خير؟

ج _

باسمه تعالى; خير، ساز و آواز موسيقى، نظر به زن هاى مسلمان بدحجاب و... جايز نيست.

س1288_ آيات يا اسماء حسنى كه در صفحه تلويزيون به نمايش در مى آيد آيا مس آن ها بدون طهارت جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر هتك نباشد; جايز است زيرا خط مس نمى شود و شيشه مانع است.

س1289_ نظر مباركتان درباره فرموده آيت الله بروجردى كه گوش دادن به قرآن از راديو و تلويزيون حرام است; چيست؟

ج _ باسمه تعالى; خير، حرام نيست و خيال نمى كنم كه ايشان فرموده باشند.

س1290_ اگر در مجلسى كه حضور داريم راديو يا تلويزيون را روشن كنند وظيفه ما چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه موسيقى پخش كند; بايد نهى نمود و اگر نتواند نهى كند بايد از مجلس خارج شود.

س1291_ نظر مباركتان در مورد ويدئو و ماهواره چيست؟

ج _ باسمه تعالى; بلاشك منشأ فساد است. ولى اگر مى توانيد فقط از برنامه هاى غير فاسد آن استفاده نماييد و خانواده هايتان از اين برنامه ها استفاده نكنند; اشكال ندارد.

س1292_ نگاه كردن به فيلم هاى كاراته يا مذهبى و فيلم هاى آموزنده جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه اشكال ندارد البته در صورتى كه زن بى حجاب و ساز و آواز در آن نباشد.

س1293_ آهنگ هاى پخش شده در صدا و سيما چه حكمى دارد؟ ديدن زن مسلمان بى حجاب در تلويزيون حكمش چيست؟ نگهدارى تلويزيون در منزل چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; آهنگ هايى كه در تلويزيون و راديو پخش مى شود چون موسيقى و غنا با آلات لهو و لعب است مطلقاً حرام است و ديدن نامحرم

در تلويزيون، مانند ديدن در كوچه و بازار است و حرام است و نگهدارى تلويزيون در منزل، چنانچه سبب شود كه خودتان يا خانواده تان مرتكب حرام بشويد; نبايد نگه داريد ولى استفاده براى قرآن و سخنرانى و مدح اهل بيت و نوحه خوانى جايز است و نگهدارى براى اين امور جايز است و مانعى ندارد.

اشاعه فحشاء

س1294_ آيا نقل عمل زشت و جنايات، بدون تعيين شخصى، از موارد اشاعه فحشا مى باشد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اظهار معصيت خود انسان يا ديگران، فى نفسه قبيح است; ولى اشاعه فحشاء كه در آيه كريمه از آن نهى شده است مربوط به نسبت زنا به كسى دادن است كه حد هم دارد.

س1295_ مجلات سكسى كه به طور قاچاق وارد شده و پخش مى گردد و بسيار موجب فساد و فحشاء است; اگر راه جلوگيرى از آن منحصر باشد كه آن ها را بخرند و از بين ببرند آيا از سهم امام(عليه السلام) جايز است بخرند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1296_ حكم پخش و نشر و خريد و فروش و نگاه و نگهدارى عكس هاى رنگى زن هاى هنرپيشه كه با چهره اى جذاب و چشمگير و در بعضى موارد موهاى نمايان چاپ و تكثير شده چيست؟ با توجه به اين كه افراد نامبرده معروف و سرشناس هستند و راضى هستند كه مردم به عكس آن ها نگاه كنند آيا باز هم نگاه كردن به آن ها حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; نظر به اين كه نشر و تكثير چنين عكس هايى موجب تحريك جوانان مى شود; قبيح است و جايز نيست. راضى بودن و

نبودن آنان دخيل در حكم نيست.

موسيقى

س1297_ رفتن به مجالس عروسى كه ساز و آواز و موسيقى استفاده مى شود چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1298_ نوارهاى موسيقى كه ارشاد اسلامى اجازه داده است; چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; اجازه ارشاد موجب جواز محرم نمى شود.

س1299_ مراد از آلات مختصه به لهو چه مى باشد و طبل چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از آلات مختصه به لهو آن است كه منفعت مهمه آن آلت، لهو باشد و اگر چيزى مانند راديو دو قسم منفعت دارد آلت لهو نيست. بنابر اين طبل از آلات لهو نيست.

س1300_ معروض مى دارد با گسترش فساد و فحشاء در جامعه و ترويج غنا و موسيقى، عده اى از افراد مغرض و منحرف دامنه اين كار را به محافل و مجالس مذهبى كشانده اند و در صدد به ابتذال در آوردن اين گونه مجالس هستند، خصوصاً در اعياد و مواليد ائمه اطهار _ سلام الله عليهم اجمعين _ كه به طرز خيلى عجيب، سرود و مولودى خوانده مى شود كه گاهى از خود مردم شنيده شده كه مى گويند: خواندن اين ها به سبك ترانه هاى عاشقانه خواننده هاى غير مذهبى مى باشد كه هيچ تناسبى با شئون مجالس مربوط به اهل بيت عصمت و طهارت _ سلام الله عليهم اجمعين _ ندارد; بلكه خود نوعى اهانت به ساحت مقدس آن ها محسوب مى شود، مخصوصاً كه همراه با چنين نغمه هايى، به شكل خيلى زننده دست زده مى شود; به طورى كه مجلس از هر جهت شبيه به مجالس لهو و لعب مى شود و گاهى هم

از مداح ها شنيده شده كه مى گويند دست زدن با سينه زدن هيچ فرقى ندارد و كسانى كه دست نمى زنند مخالف اهل بيت(عليهم السلام) هستند حال با توجه به روايات وارده در حرمت غنا و آيه شريفه «و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصديه» (سوره انفال آيه 35) كه در تفسير برهان و تفسير نور الثقلين و ساير تفاسير معتبر شيعه در ذيل اين آيه شريفه، روايت وارد شده كه عبادت كفار در زمان جاهليت دست زدن در كنار خانه خدا بوده است آيا حضرت عالى غنا را در موقع خواندن اشعار و سرود و مولودى و همچنين دست زدن به همراه آن را جايز مى دانيد يا خير؟ مستدعى است كه نظر مباركتان را در اين زمينه به طور صريح مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; غنا حتى در روضه خوانى و قرآن خواندن مطلقاً حرام است و كسى كه بگويد سينه زدن در مصائب اهل بيت(عليهم السلام) كه از شعائر مذهبى و از جمله امورى است كه بقاء مذهب و دين به واسطه اين اعمال است با دست زدن در اعياد مذهبى فرقى نمى كند بسيار حرف غير مربوطى زده است خداوند همه را از شرور و آفات حفظ نمايد ولى كف زدن فى نفسه حرام نيست و روايتى كه به آن اشاره كرده ايد معنايش همان است كه از ظاهر آيه صدراً و ذيلا استفاده مى شود و آن وعده عذاب به مشركين مى دهد زيرا آنان با بازى كردن و كف زدن و سوت كشيدن به جاى نماز خواندن و عبادت كردن مانع از ورود مؤمنين به

مسجدالحرام مى شدند. روايات ديگرى هم در تفسير آيه شريفه وارد است كه مقام، گنجايش تعرض به آن ها را ندارد.

س1301_ اگر شغل كسى مطربى باشد; درآمد حاصله از خوانندگى يا مطربى وى كه شامل (زدن كليه آلات موسيقى از قبيل نى، تار، ضرب) مى شود چه حكمى دارد؟ آيا درآمد حاصل حلال است يا حرام؟

ج _ باسمه تعالى; درآمد موسيقى و خوانندگى غنائى حرام است.

س1302_ اگر كسى به قصد تفريح و سرگرمى، از آلت موسيقى استفاده كند مثلا (نى يا تار) بزند حكم عمل وى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حرام الهى، با قصد تفريح و سرگرمى حلال نمى شود.

س1303_ آيا تمام نوارهايى را كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى (خصوصاً مداحى و موسيقى) مجوز تكثير و پخش مى دهد از نظر شرعى مجاز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; موسيقى مطلقاً حرام است و با مجوز وزارت ارشاد حلال نمى شود.

س1304_ گوش نمودن به سرودها و موسيقى هاى شرعى، در روزهاى عزا و اندوه ائمه(عليه السلام) در محرم و رحلت نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) و حضرت معصومه(س) و غيره جايز مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه آوازى، غنا و موسيقى باشد; گوش دادن جايز نيست والا جايز است.

س1305_ اخيراً در شهرها رسم شده است كنسرت موسيقى برگزار مى كنند; توسط گروهى خواننده و با وسايل نوازندگى مانند پيانو، ويولون، ارگ، گيتار، تار، سه تار، اجرا مى شود. اخيراً در شهر شاهرود نيز در چند مكان برگزار شده است و در بعضى مراسم زن و مرد به طور مشترك خوانندگى مى كنند و مى گويند ما مجوز داريم و از نظر قانون مجاز شده است

و اين موسيقى عرفانى است. جمع كثيرى نيز به خيال اين كه شرعاً بلا اشكال است; بليط تهيه كرده و در مجلس ياد شده شركت كرده و استماع مى نمايند. ضمناً مستمعين زن و مرد مشتركاً مى باشند. لطفاً حكم اجراى موسيقى مزبور و حكم شركت در آن مجلس و خريد و فروش بليط آن و حكم پول تهيه شده از اين را و پولى كه خواننده ها مى گيرند به عنوان اجرت چيست؟ آيا چيزى در اسلام به نام موسيقى عرفانى وجود دارد كه شرعاً مجاز باشد؟

ج _ باسمه تعالى; موسيقى عرفانى كه در اسلام جايز باشد; نداريم. اين اصطلاح از صوفيه است و مسلماً مانند بقيه موسيقى ها حرام است; خصوصاً كه با وسايل نوازندگى باشد. عجيب است كه مصادر امر هم شنيده ام كه تصريح مى كنند به جواز، و مجريان امر چنين مى كنند. خداوند تعالى هدايت شان كند.

س1306_ شنيدن هر گونه آلات موسيقى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است.

س1307_ نظر حضرت عالى در مورد به كارگيرى آلات و ادوات موسيقى و معامله بر آن ها چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چون موسيقى را حرام مى دانم; چنانچه آن آلات، منفعت ديگرى نداشته باشد معامله بر آن باطل است و اگر منفعت ديگر دارد; معامله صحيح است و استفاده در آن منفعت نيز، جايز است.

س1308_ با توجه به كثرت علاقه مندان زن براى فراگيرى انواع سازها در سطح كشور، چگونه مى توان با حفظ موازين فقهى امكان ارائه اين هنر، را توسط ايشان فراهم كرد؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از اين هنر، اگر موسيقى است با هيچ ميزان فقهى، و

اگر هنر جايز است; خانم شوهردار بايد رضايت شوهر را جلب كند و يا در حين عقد، شرط شود كه شوهر بايد اجازه دهد و اگر بى شوهر است محدوديتى غير از رعايت موازين عام شرعى ندارد.

س1309_ خلاقيت و تحول در موسيقى در گروه تربيت متخصص (نوازنده، آهنگساز، خواننده و...) است و نظر به اين كه امروزه موسيقى از مقوله علم و هنر و فرهنگ به شمار مى آيد; چگونه مى توان با حفظ معيار فقهى به اين مهم پرداخت؟

ج _ باسمه تعالى; راهى به ذهن من خطور نمى كند.

س1310_ با توجه به اين كه ايران يكى از پنج تمدن بزرگ موسيقى بشرى به شمار مى آيد و به دليل مشكلات فقهى در بخش آموزش و اجرا، هم اكنون اغلب سازها و دستگاه هاى موسيقى و اجراى آن با معضل مواجه است آيا فقه اسلام در اين زمينه رهنمودى دارد كه در عين استفاده از اين پديده، ممنوعيت هاى فقهى را به دنبال نداشته باشد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه از موسيقى، همان غناء ارائه شده باشد كه فعلا ظاهراً مراد همان است; فقه اسلامى رهنمودى ندارد و چنانچه مراد اعم از آن باشد كه براى آن مقاماتى، مانند حسينى و منصورى و بقيه مقامات ذكر نموده اند و آن مقامات تباين با غناء دارد در فقه اسلامى منعى از آن نيست.

س1311_ نظر مبارك راجع به موسيقى سنتى و غير سنتى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; موسيقى مطرب حرام است; سنتى و غير سنتى ندارد.

س1312_ معنى غنا و حكم آن را بيان كنيد؟

ج _ باسمه تعالى; غناء صوت لهوى است.

س1313_ نگاه كردن به فيلم هاى تلويزيون كه

گاهى زن هاى بى حجاب نيز دارد و گوش دادن به صداى تارى كه نواخته مى شود چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است.

س1314_ صاحب عروسى خواننده هايى مى آورد و با آنان شرط مى كند در جلو مردم ساز و سرنا و دايره بزنند و هر قدر پول از مردم گرفتند; مثلا يك صد هزار تومانش مال خواننده ها و بقيه مال صاحب عروسى باشد. آيا اين پول به خواننده ها و صاحب جشن حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; خير حلال نيست.

س1315_ با توجه به ترويج موسيقى از طرف برخى مراكز فرهنگى، بعضى ها مى گويند غنا حرام است و موسيقى اشكال ندارد اولا فرق بين غنا و موسيقى را بيان فرماييد و ثانياً برخى مى گويند موسيقى سنتى و اصيل اشكالى ندارد لطفاً نظرتان را بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; صوت مطرب و نواختن آلات مناسب با آن حرام است، اسم آن هرچه باشد فرق نمى كند. دعوى آن كه موسيقى سنتى حرام نيست; ادعاى عاميانه است و همه نوع موسيقى حرام است.

س1316_ موسيقى چيست و به چه چيزى اطلاق مى شود آيا مى توان تعريف جامعى از آن داشت يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; موضوع علم موسيقس، صوت به ما هو صوت است و در عرف اين زمان همان غنا است كه عبارت از صوت لهوى مطرب است كه موجب خفت در بدن مى شود البته اگر مانعى نباشد.

س1317_ ملاك در حرمت و حليت هر كدام از غنا و موسيقى چيست؟ و اگر ملاك لهوى بودن آن است ملاك تشخيص لهو چيست؟ به عبارت ديگر تشخيص لهو به عهده خود

مكلف است يا اين كه بايد به عرف مردم رجوع كند؟ و اگر ملاك عرف مردم است در زمان كه عرف مردم اكثر موسيقى ها را لهو محسوب نمى كنند آيا وظيفه مكلف تغيير مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; معناى لهوى و مطرب بودن معناى واضحى است و چيزى نيست كه با قرار دادن مردم عوض شود.

س1318_ نظر شما در مورد موسيقى غنا مواردى كه جايز است حكم توليد و تعليم و تعلم و اجراء براى زن يا مرد، صرف نظر از محرمات قطعيه اختلاط زن مرد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; غنا، بر زن در عروسى جايز است و لذا اجرت آن حلال است، و مستثنايات ديگرى نيز دارد كه تعليم و تعلم آن، از نظر ما اشكال ندارد. نهاʘʠبايد تعليم و تعلم به تغنى و استماع نباشد.

س1319_ آيا براى اعتلاى هنر موسيقى ايرانى در سطح جهان مى توان كنسرت هاى مستمر و مرتب برگزار كرد؟

ج _ باسمه تعالى; كنسرت ها با تغنى خير، بدون آن اشكال ندارد.

س1320_ با توجه به كثرت علاقمندان موسيقى، اعم از خواننده و نوازنده و آهنگساز با حفظ حدود فقهى چگونه مى توان توليدات موسيقى را توسعه داد و در عين حال اصول موسيقى را در توليدات رعايت كرد؟

ج _ باسمه تعالى; با تغنى محرّم، فعلا چيزى به ذهن نمى رسد و به غير آن مانعى ندارد.

س1321_ آيا آواز خوانى زن حرام است؟ حتى اگر رقص آور هم نباشد؟

ج _ باسمه تعالى; در حرمت غنا، بين زن و مرد فرقى نيست. بلى، در شب زفاف غنا جايز است كه آن هم شرايطى دارد و آواز خوانى زن، به غير نحو

غنا جايز است.

س1322_ جديداً خانه هاى موسيقى در قلب هنرستان، در بعضى از شهرستان ها تأسيس شده است كه متأسفانه مسئولين امر چندان توجهى به اين امر نداشته اند آيا به نظر حضرت عالى تأسيس اين خانه هاى موسيقى جايز است؟ يادگيرى و تعليم موسيقى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1323_ شركت كردن در برنامه هاى جشن و عروسى كه با موسيقى همراه است چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است، مگر در موقعى كه موسيقى نواخته نمى شود.

س1324_ اخيراً برخى مراسم جشن تكليف با موسيقى و رقص همراه مى شود; آيا اشكال ندارد؟

ج _ باسمه تعالى; شنيدن موسيقى مطلقاً حرام است و رقص مرد براى زن نامحرم و زن براى مرد نامحرم جايز نيست ولى رقص مرد براى مرد و زن براى زن، حرام نيست.

س1325_ آيا آلات لهو از قبيل طبل و دف و تار و... ماليت دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه منفعت حلال نداشته باشد; ماليت ندارد.

س1326_ در زمان فعلى كه مبتلا به اكثر مى باشد در وسائل صوتى و تصويرى، برنامه هاى علمى و اخبار با موسيقى پخش مى شود و موسيقى جزء لاينفك راديو و تلويزيون شده، وظيفه ما مكلفين چيست؟ مى توانيم بگوييم برنامه هاى راديو و تلويزيون تحت اشراف دولت اسلامى است مشكلى ايجاد نمى كند سماع و استماع حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تحت اشراف حكومت اسلامى بودن، موجب حليت محرمات الهى نمى شود.

س1327_ در مورد جشن عروسى در منطقه ما مرسوم است در اين عروسى براى شادى، از نوازندگان سنتى محلى دعوت مى كنند و براى تشويق آن ها، ميهمان

ها مقدارى پول براى درخواست سرود يا ترانه خود و يا براى سلامتى يكى از اقوام خود مى دهند و بعد از آن شيرينى خورانى هركس دعوت شده است مقدارى پول به عنوان كمك براى عروس و داماد مى دهند در اين مورد لطفاً جواب حلال و حرام و شرايط آن را مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; غنا و موسيقى مطلقاً حرام است و پول دادن به آن ها، به هر شكل كه تشويق بشوند يا نشوند جايز نيست. ولى كسانى كه عروسى مى روند به هر نحو كه به عروس و داماد كمك بكنند خوب است.

قمار و شطرنج

س1328_ بازى با شطرنج چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام است.

س1329_ اگر شطرنج آلات قمار بودن خود را به كلى از دست داده باشد و تنها به عنوان يك ورزش فكرى از آن استفاده شود; بازى با آن چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بازى با شطرنج مطلقاً حرام است و آلات قمار بودن آن هم از بين نرفته است; دنيا را ملاحظه كنيد.

س1330_ احتراماً با عرض اعتذار به جهت تصديع اوقات شريف. لطفاً نظر فقهى شريف در زمينه بازى بيليارد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; آن گونه كه در تمام دنيا مرسوم است از آلات و بازى قمار است و بلا اشكال حرام است ولى چنانچه برخلاف متعارف بازى باشد يعنى در آن برد و باخت و پول و يا امثال آن نباشد و فقط براى سرگرمى اشكال ندارد. خلاصه، اين بازى، مانند بازى شطرنج نيست كه حتى بدون برد و باخت حرام باشد.

س1331_ بازى كردن با آلات قمار به هر شكل از آن، مخصوصاً نرد و

شطرنج از نظر مبارك شما چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با برد و باخت حرام است و بدون برد و باخت، بازى كردن با شطرنج از محرمات مسلم فقه است و با نرد نيز حرام است و بقيه آلات قمار، محل خلاف است مقتضاى احتياط لزومى، عدم بازى با آن ها است.

س1332_ به نظر شما شطرنج با چه معيارى حلال و با چه معيارى حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; برحسب روايت معتبر با هيچ معيارى حلال نخواهد بود.

س1333_ نگاه كردن به افرادى كه بازى با شطرنج مى كنند چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در دو روايات وارد شده است به كسى كه به بازى شطرنج نگاه مى كند; سلام نكنيد.

س1334_ شطرنج بازى بدون پول حرام است يا نه و اگر حرام است چرا؟

ج _ باسمه تعالى; از محرمات اكيده است. دليل آن هم روايات معتبر است، متجاوز از 30 روايت متضمن نهى از بازى با شطرنج است.

س1335_ بازى هاى انفرادى مثل ورق بازى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ورق بازى بدون برد و باخت نيز، بى اشكال نيست.

س1336_ در ميان مردم شايع است كه نگاه كردن و دست زدن به شطرنج موجب بطلان وضو است؟

ج _ باسمه تعالى; نشستن در محلى كه با شطرنج بازى مى كنند جايز نيست. ولى دست زدن به آن موجب بطلان وضو نيست.

مسائل پزشكى

س1337_ اگر طبيب زن نباشد و دكتر مرد براى اختبار حال زن مريض كه چرا حامله نمى شود و چرا خون ريزى زياد در حال حيض دارد مجبور است به عورت زن نگاه كند آيا اين نگاه كردن براى طبيب جايز است؟

ج _ باسمه

تعالى; نگاه نامحرم در صورت ضرورت و عدم وجود جانشين، جايز است.

س1338_ پيوند عضو بدن انسان به ديگرى چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; عضوى را كه از مرده و يا زنده; جدا نموده اند پيوند آن به ديگرى جايز است; ولى چنانچه زنده است بايد با اجازه او باشد و در مرده يا بايد وصيت كرده باشد و يا ولى او اجازه دهد.

س1339_ آيا تشريح بدن ميت جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; تشريح بدن ميت و قطعه قطعه كردن آن حرام است و ديه هم دارد ولى در چند مورد جايز است و ديه ندارد يكى از آن موارد در صورتى كه پيشرفت علم پزشكى و معالجه بيماران بر آن توقف داشته باشد كه در اين صورت جايز خواهد بود. زيرا هر امرى كه مقدمه يك امر مهم تر باشد; مانند تشريحى كه مقدمه پيشرفت علم طب و نجات دادن مردم و حفظ حيات آن هاست; چنين امرى جايز خواهد بود.

س1340_ به استحضار مى رساند در علم پزشكى جديد امروزى عمل تلقيح مرد و زن صورت مى پذيرد ولى اسپرم مردى را نگهدارى نموده تا عمل تلقيح صورت گيرد كه مرد يعنى صاحب اسپرم فوت مى كند كه بعد از تمام شدن عده زن اسپرم مرد متوفى را به اين زن تلقيح مى نمايند در اين خصوص چه حكمى دارد؟ و در هر صورت در مورد ارث اين فرزند چه حكمى دارد؟ لطفاً نظر مبارك را هم بفرماييد.

ج _ باسمه تعالى; تلقيح اشكال نداشته و بچه هم منتسب به صاحب نطفه و آن زن مى باشد و از پدر ارث نمى برد ولى از

مادر ارث مى برد و تمام احكام اولاد به غير از ارث از پدر مترتب مى شود. والله العالم.

س1341_ آيا اصول تلقيح مصنوعى شرعاً عملى مباح و مجاز است يا اقدامى حرام خواهد بود؟

ج _ باسمه تعالى; تلقيح مصنوعى جايز است تفصيل در ذيل مسائل بعد مى آيد.

س1342_ تلقيح نطفه يا اسپرم زوج در رحم زوجه از طريق شوهر يا پزشك معالج جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; تلقيح نطفه از طريق شوهر اشكالى ندارد و از طريق پزشك نيز، اگر مستلزم نظر و يا لمس عورت و بدن زن نباشد جايز است و اگر مستلزم موارد فوق الذكر باشد حرام است.

س1343_ تلقيح نطفه با اسپرم بيگانه (غير از زوج) در رحم زن شوهردار شرعاً مجاز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; زن شوهردار و غير شوهردار، اگر اجنبى باشد; فرقى ندارد و هر مورد به حسب ادله جايز است و آنچه بعضى خيال كرده اند كه روايات دلالت بر حرمت ادخال منى در رحم اجنبى مى كند، اشتباه است. قرائنى در روايات هست كه دلالت دارد بر اين كه حرام آن است كه اين عمل به واسطه جماع باشد; ولى به مقتضاى اصالة الاحتياط، در فروج انجام داده نشود و اگر اين احتياط لازم نباشد قطعاً حرام نيست.

س1344_ كودكانى كه در دستگاه مصنوعى يا دستگاه آزمايشگاهى به وجود آيند از نظر شرع چه رابطه اى با صاحبان نطفه و تخمك دارند (صاحب نطفه و تخمك زن و شوهر باشند يا نباشند)؟

ج _ باسمه تعالى; كودكان، فرزند صاحب نطفه يعنى مرد مى باشند ولى به زن ملحق نمى شوند يعنى بچه اى است كه

مادر ندارد.

س1345_ اگر نطفه مردى (زوج) با تخمك زوجه اش بعد از تركيب در رحم اجاره يا عاريه اى (زن ديگرى غير از صاحب تخمك) پيوند شود و جنين در رحم اجاره اى يا عاريه اى رشد پيدا كند و متولد شود شرعاً جايز است يا خير و چه رابطه اى از نظر نسب و آثار حقوقى و شرعى با صاحب اسپرم و تخمك و صاحب رحم اجاره اى يا عاريه اى و فرزندان وى و يا شوهرش پيدا مى كنند؟

ج _ باسمه تعالى; شرعاً با رعايت جهات ديگر جايز است و بچه به صاحب نطفه ملحق مى شود يعنى پدر او صاحب نطفه است و اما مادر ظاهراً آن زن ديگرى است كه اجير شده است چون (ان امهاتهم الا اللائى ولدنهم).

س1346_ آيا كاشتن نطفه مرد توسط طبيب به رحم زن تا حامله شود و راه ديگرى براى آن نيست، جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست مگر آن كه نه نگاه كند و نه لمس نمايد.

كالبد شكافى

س1347_ از آن جايى كه امروزه نظريه پزشكى قانونى به عنوان يكى از طرق مطمئن در امورات و مسائل قضايى به شمار مى رود و عمدتاً تشخيص و تعيين علت تامه مرگ يكى از وظايف آن هاست و در اكثر موارد تشخيص و تعيين دقت علت فوت با كالبد شكافى مقدور است و با انجام اين عمل حقيقت كشف و حق اولياء دم احقاق مى گردد لطفاً نظر مبارك را پيرامون كالبد شكافى و تشريح جسد حتى عند اللزوم جدا كردن بعضى از اعضاء بدن از همديگر را بيان فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; كالبد شكافى

و تشريح و جدا كردن بعضى از اعضاى بدن ميت فى نفسها حرام است ولى چنانچه حيات يك انسان متوقف بر آن باشد يا تعلم طب موجب حفظ حيات مسلمين و نجات آنان از امراض باشد و يا كشف جريمه موجب نجات متهمين به قتل يا معرفت قاتل شود تا آن كه حكم الله اجرا شود يا غير اين امور از اغراض ضرورى بر اين امر توقف داشته باشد همه اين امور جايز مى باشد و ديه هم ثابت نمى شود.

س1348_ در صورتى كه قاضى پرونده تشخيص دهد تشريح جهت كشف حقيقت لازم و ضرورى است ولى اولياى دم راضى به تشريح نباشند يا بعضى راضى باشند و بعضى ديگر راضى نباشند و يا ميت بر عدم تشريح وصيت كرده باشد تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در موارد جواز تشريح و لزوم آن كه در مسأله قبل گفته شد; عدم رضايت اولياى دم، مانع نيست و وصيت هم وصيت غير مشروع است.

س1349_ تشريح كالبد شكافى امروزه، يكى از رشته هاى پزشكى است كه در دنيا داراى اهميت فراوانى است و مراكز مهم علمى و پژوهشى در اين زمينه مشغول فعاليت هستند كه عمدتاً به اثبات نسب، به قصد كشف جرم و هر هدف عقلايى ديگر يا صرفاً به قصد آموزش هاى پزشكى اجسادى را كالبد شكافى مى نمايند لطفاً نظر مبارك را در جواز و عدم جواز توضيحاً مرحمت فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; در تمام مواردى كه اشاره نموده ايد; تشريح جايز است و در رساله مسائل مستحدثه آن را مفصلا نوشته ام.

س1350_ از آن جايى كه احترام ميت مسلمان لازم است در صحنه قتل

و يا در سالن تشريح عمدتاً اين مسئله مورد توجه قرار نمى گيرد و از طرفى در جهت ارتقاء دانش پزشكى و كشف علمى جرم و بررسى صحنه قتل و احقاق حق ضرورت تشريح مشخص مى شود كه به نظر مى رسد تشريح و احترام در تزاحم با هم هستند در اين صورت تكليف چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت امكان، جمع بين حقين متيعن است و در صورت تزاحم تشريح مقدم واهم است.

حجامت

حكم حجامت در حال احرام را در موارد زير بيان فرماييد.

س1351_ صرفاً جهت اجراى سنت و بهداشت باشد؟

ج _ باسمه تعالى; حجامت بر محرم مطلقاً حرام نيست ولى مكروه است.

س1352_ اگر طبيب معالج براى درمان و يا جلوگيرى از مرض لازم مى داند؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد و مكروه هم نيست.

س1353_ حكم تراشيدن محل حجامت در صورت ضرورت چيست؟

ج _ باسمه تعالى; در حال احرام، تراشيدن مو جايز نيست و كفاره هم دارد كه در مناسك بيان شده و اگر بودن مو باعث زحمت و يا بيمارى ديگرى شود در صورت ضرورى بودن مطلقاً جايز است.

س1354_ آيا جايز است حجامت كننده و يا حجامت شونده شرط اجرت كنند؟

ج _ باسمه تعالى; بعضى از فقهاء حكم به كراهت كرده اند. بعيد نيست كه فقط بر حجّام مكروه باشد.

س1355_ فرد حجامت شونده اجرت متعارف بدون شرط بدهد چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; هيچ گونه اشكال ندارد.

س1356_ اگر حجام طبيب نباشد ضررى بر حجامت شونده وارد آمد در صورتى كه مقصر نباشد بلكه قاصر باشد حكم طبيب دارد در ضمانت يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خطاء و ضرر از حجام باشد ضامن

است ولى اگر منشأ ضرر در خود حجامت شونده باشد; ضامن نيست.

س1357_ در محل حجامت اثر خون باقى است براى نماز عنوان جرح بر محل صدق مى كند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى صدق مى كند.

س1358_ آيا تطهير موضع جرح با احتمال ضرر جايز و لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; اگر احتمال ضرر معتد به نباشد لازم نيست; ولى جايز است.

س1359_ اگر نداند كه آيا تطهير مضر است يا خير و جرح باقى است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; تطهير لازم نيست.

س1360_ اگر حجامت موجب ضعف به حد بطلان روزه نباشد آيا تأخير حجامت به شب يا بعد از ماه رمضان لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، اگر حجامت در ايام روزه موجب ضعف شديد بشود; مكروه است.

س1361_ اگر طبيب معالج، حجامت را در روزه رمضان لازم بداند به طورى كه تأخير آن موجب مرض يا شدت آن و يا تأخير آن شود؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست; مگر اين كه مرض شديد را نويد دهد.

سيگار و مواد مخدر

س1362_ امروزه سيگار كشيدن علاوه بر ضرر به جان موجب اذيت ديگران نيز مى شود. اولا: آيا ضرر داشتن سيگار دليل حرمت آن نيست؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

س1363_ آيا سيگار كشيدن (ابتداءاً) از باب اضرار به نفس حرام است يا از باب اسراف مال و اگر ضرر جزيى باشد استفاده از سيگار جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست. اسراف هم نيست و مضر به نفس نيست تا حرام باشد.

س1364_ حكم دود يا توجه به آيات قرآن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از دود اگر سيگار و قليان باشد جايز است.

س1365_ نظر كلى جناب عالى در مورد مصرف دخانيات سيگار

و خريد و فروش آن را بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; سيگار كشيدن دو جنبه دارد; اصل كشيدن نسبت به كسانى كه ضرر معتنى به نداشته باشد; جايز است و چنانچه به آن مرحله از ضرر برسد جايز نيست; ولى چنانچه سيگار موجب مفاسدى در مجتمع بشود در چنين موردى، يكى از حكام شرع بايد حكم به ترك آن و عدم جواز بكند و پس از حكم او كشيدن حرام است بالتبع خريد و فروش آن هم جايز نيست.

س1366_ فتواى حضرت عالى در مورد استعمال و يا خريد و فروش حشيش و يا بنگ و يا گراس چيست؟

ج _ باسمه تعالى; هر چيزى كه موجب هلاكت يا فلج شدن عضوى از اعضا شود و يا مجتمع را به فساد بكشاند جايز نيست.

س1367_ فتواى حضرت عالى در مورد استفاده جوانان و يا افراد مسن از ترياك، براى درمان يا خوشى چيست؟

ج _ باسمه تعالى; ترياك كشيدن براى درمان جايز است.

س1368_ براى نجات از وضعيتى كه امروز مانند مفاسد و اعتياد دامنگير كشور اسلامى گرديده چه توصيه اى داريد؟

ج _ باسمه تعالى; با وضعى كه در مملكت از فساد و تباهى و مفاسد عظيمى كه از رواج مواد مخدر (ترياك، هروئين) رسيده است و با اهميتى كه اسلام به اجتماع امت اسلامى و سلامت افراد مى دهد من به عنوان حاكم شرع استعمال مواد مخدر را مطلقاً حرام مى كنم و لازم مى دانم بر افرادى كه مبتلاى به اين بلاى اجتماعى هستند; حتى المقدور آن را ترك نمايند و اگر امكان ترك نيست; كم كنند و بر دولت لازم است به هر نحو ممكن براى جلوگيرى و

ترك اعتياد اقدامات لازم را انجام دهد. و چنانچه بودجه مملكت وافى نباشد من اجازه مى دهم از سهم مبارك امام _ ارواحنا فداه _ و ساير وجوه شرعى از مؤمنين گرفته و مصرف نمايند همچنين از ارشاد و راهنمايى دريغ ننماييد خداوند تبارك و تعالى به همه توفيق عنايت فرمايد.

اسراف

س1369_ روشن كردن شمع در جايى كه چراغ باشد، مثل حرم ائمه(عليه السلام) جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; روايتى در مورد عدم اسراف در چراغ و روشنايى وجود دارد ولى اگر هيچ اثرى ندارد; روشن نكردن آن بهتر است.

س1370_ مراد از تبذير كه حرام است چيست آيا آب را به صورت فواره اى در آوردن، يا روشن گذاشتن چراغ درب منزل، كه غرض عقلائى ممكن است داشته باشد; اسراف است و اساس اغراض عقلائى كه از موضوع اسراف خارج مى كند بيان فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; اغراض عقلايى عبارت است از هر اثر و ثمره اى كه انسان بالطبع ميل به آن دارد و عنوان حرام بر آن منطبق نيست. چنانچه فواره موجب لذت بردن باشد و طراوت به زندگى بدهد و ضرر به ديگران هم نزند جايز است و اشكالى ندارد و چراغ درب منزل هم اشكال ندارد.

س1371_ آيا پوشيدن لباسى كه در زىّ انسان است و براى حفظ آبرو مى باشد و متعدد بودن لباس اسراف محسوب مى شود يا نه؟ روشن گذاشتن چراغ و باز كردن فواره آب بيش از حد اسراف است يا عنوان عقلائى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در مورد چراغ، به خصوص روايت ضعيفى دال بر عدم اسراف است و درباره لباس نيز رواياتى هست كه اجازه داده شده

و تعداد و حسن لباس اشكال ندارد.

س1372_ استفاده از مواد مخدر اعم از ترياك، هروئين، حشيش، بنگ، مارى جوانا، ال اس دى، كوكائين، مرفين به صورت خوردن و آشاميدن، دود كردن تزريق و استنشاق چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; استعمال هر چيزى كه موجب هلاكت يا قطع و فلج شدن عضوى از اعضاء شود يا موجب ضرر مالى شود و عنوان تبذير و اسراف بر آن صدق كند و يا موجب بيمارى صعب العلاج و مسرى باشد كه جمله اين امور ذكر شده از اين قبيل است حرام است.

اراضى موات

س1373_ بنده چند سال قبل مقدارى زمين را از آن زمين هاى موات كه مردم قريه مى خواستند بين خود تقسيم نمايند با همكارى مردم آنجا براى مدرسه علميه آنجا احيا كردم و حتى از يك سال كشت زراعت صرف نظر كرديم بعد از مدتى مسافرت كرده و سپس آمدم ديدم آن زمين را بعضى ها تصاحب كرده اند آيا جايز است يا خلاف شرع است؟

ج _ باسمه تعالى; زمين مذكور متعلق به شماست و براى آن مصرف ذكر شده است و تصاحب آن خلاف شرع است; بايد تحويل دهند.

س1374_ چاه عميق و زمين را آباد كرديم باغ و چاه و درختان و همه چيز را درست كرديم اين ها را در معرض تجارت و خريد و فروش قرار مى دهيم اين ها زكات سهم امام(عليه السلام) و سهم سادات دارند يا ندارند؟

ج _ باسمه تعالى; مانند اموال مى باشد شرايط زكات در محصول آن و شرايط خمس، اگر محقق شود; واجب است.

س1375_ اين زمين ها باير بود ما آباد كرديم شرعاً براى نماز اشكال دارد

يا ندارد و براى تجارت حلال است يا حلال نيست؟

ج _ باسمه تعالى; زمين بايرى كه مالك ندارد هركس از شيعيان آن را احياء كند; مالك مى شود و براى نماز و تجارت و زندگى حلال است.

ادعاى مالكيت

س1376_ زيد ادعا مى كند اين ملك مال من است و عمرو هم مدعى است اگر هر دو اقامه بيّنه نمايند قول كدام مقدم است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مال، تحت يد يكى از آن دو نفر باشد; بيّنه آن كسى كه مال دست او نيست مقدم است و اگر دست هر دو است مال بين آن دو نفر تقسيم مى شود و اگر مال تحت يد هيچ كدام نيست به مرجّحات رجوع مى شود.

س1377_ آب رودخانه اى، از قديم الايام بين اهالى دو قريه بنا به اظهار اهالى و طبق دلالت اسناد دولتى و رسمى، مشترك بوده و طرفين سال هاى متمادى از اين آب استفاده نموده اند. اهالى يكى از روستاها چندين سال به دليل مكفى نبودن آب كه در اثر لوله كشى و وسايل انتقال به قريه نمى رسيد از آب استفاده نكرده اند آيا مالكيت و حق آب روستاى فوق، محفوظ است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با خصوصياتى كه مرقوم شده است و با فرض آن كه، اهالى آن قريه حق خود را منتقل نكرده اند; مالكيت آن ها محفوظ است و نمى شود از استفاده آن ها جلوگيرى نمود.

س1378_ املاك و زمين هاى زراعى كه با دستور حكومت طاغوتى براى كشاورزان تقسيم شده و تحت تصرف آنهاست شرعاً چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه زمينى را صاحب آن دو سال معطل

گذاشته و با وجود توانايى زراعت، در آن زراعت ننموده و چنين زمينى به دست كشاورزان رسيده باشد و زراعت كرده باشند; مالك مى شوند و اشكالى ندارد و اگر زمينى مزروعى بوده و دو سال معطل نشده است; دستور حاكم جور، موجب ملكيت كشاورزان نمى شود. چنانچه صاحبان آن زمين ها و يا ورثه آنان مى شناسند بايد رضايت آن ها جلب شود والا حكم مجهول المالك دارد.

بيت المال

س1379_ آيا پول جزء بيت المال است، سوزاندنش چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بيت المال محل اجتماع اموال مربوط به جميع مردم است و پول جزء آن نيست; ولى آتش زدن پول اسراف است و لذا جايز نيست.

مالكيت دولت

س1380_ با توجه به اين كه حضرت عالى دولت را مالك مى دانيد، آيا اگر حق كارمند دولتى به نحوى ضايع شود و مطالبه اش پرداخت نشود آيا مى تواند به همان اندازه در دارائى دولت به نحوى كه در اختيار اوست تصرف كند؟

ج _ باسمه تعالى; به عنوان تقاص جايز است ولى بايد شرائط آن رعايت شود.

س1381_ شما دولت را مالك مى دانيد يا آن كه مالك نيست پس بيمه اموال دولتى مجهول المالك است؟

ج _ باسمه تعالى; به همان نحو كه افراد مالكند دولت نيز مالك است.

س1382_ آيا استفاده كردن از وسايل بيت المال به صورت شخصى مثل اتومبيل اداره و... جايز است؟ و آيا استفاده كننده مسؤول است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست و استفاده كننده هم مسؤل است.

س1383_ منطقه ما در كشور هندوستان است كارمندان، معلم مهندسى، پيمانكار جهت تعمير مدارس و غيره از دولت كه دولت كفر است پول مى گيرند. آيا

اجازه حاكم شرع در تصرف حقوق لازم است؟ اگر لازم است اجازه عمومى مرحمت فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; اجازه لازم نيست. ولى احتياط خوب است; لذا اجازه مى دهم.

س1384_ در كشور هندوستان از طرف دولت دفترچه خواربار و كوپن داده مى شود. از روى آن به مردم اشياء خوردنى، برنج، نمك، شكر، نفت و... مى دهند آيا تحويل گرفتن اين اشياء اجازه حاكم شرع لازم است؟ اگر لازم باشد اجازه عمومى مرحمت كنيد.

ج _ باسمه تعالى; اجازه لازم نيست. مع ذلك اجازه عمومى داده مى شود.

س1385_ آيا دولت سنى يا كافر هم مثل دولت شيعه است؟ يا معامله با آن ها به صورت مجهول المالك و با اذن حاكم شرع بايد باشد؟

ج _ باسمه تعالى; دولت اگرچه كافر باشد مالك است و نمى توان با اموال او معامله مجهول المالك نمود.

س1386_ با توجه با اين كه دولت شخصى نيست و عنوان است آن را مالك دانسته ايد دليل آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مالكيت امرى اعتبارى است و اعتبار، حفيف المؤن است; در صورت مصلحت، اعتبار بر عنوان، مانعى ندارد. كما اين كه عقلاى عالم عمل مى كنند شارع مقدس هم در زكات و ما شاكل، ملتزم شده است.

اطاعت پدر و مادر

س1387_ اطاعت از امر والدين، كدام يك از آن ها حائز اهميت و مقدم است و در صورتى كه هر دو امرى داشته باشند كه نمى توان هر دو را عمل كرد، چه بايد كرد؟

ج _ باسمه تعالى; مخير است، هيچ كدام تقدم ندارد.

س1388_ اين جانب فرزندى دارم متولد 1342 است; ولى ايشان نماز نمى خواند و روزه نمى گيرد و معتاد هم هست هرچه نصيحت

كردم فائده اى نداشت آيا مى توانم با پسرم رفت و آمد كنم؟

ج _ باسمه تعالى; نمى توانيد.

س1389_ آيا اولاد مى توانند پدر و مادر خود را عاق كنند آيا موارد خاصى هست؟

ج _ باسمه تعالى; نخير، نمى توانند عاق كند.

س1390_ آيا احسان به والدين واجب است؟ مراد از آن چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; احسان خوب است. ولى تمام مراتب آن را نمى توان گفت واجب است.

س1391_ با توجه به آيه شريفه (ولا تقل لهما افّ) و (قل لهما قولا كريماً) آيا اين امور مختص به ايذاء است يا دليل تعبدى مطلق است؟

ج _ باسمه تعالى; ايذاء، ولو به اين حد كه افّ گفته شود حرام است. قهراً با چنين شخصى بايد با قول كريم صحبت نمود. البته آيه مربوط به معاشرت با آن ها در حال كبر سنّ است و ذيل آيه و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة.

س1392_ مراد از معاشرت معروف و قول كريم چه مى باشد؟ وقتى فرزند غضبناك شود در غير اين مورد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهراً مراد آن است كه آن ها را با اقوال لغو و قبيح خطاب نكنيد و خطاب با آن ها به نحوى باشد كه شما آن ها را بزرگ و كريم مى پنداريد. رواياتى هم دال بر اين معنى هست.

س1393_ اگر پدر و مادر اولاد را از نكاح منع كنند و يا امر به طلاق همسرش كنند اطاعت واجب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه نكاح واجب و طلاق غير جايز باشد به مقتضاى آيه كريمه «و ان جاهداك» الى آخر حق ندارند منع كنند و اطاعتشان واجب

نيست. همچنين اگر با ترك نكاح تالى فاسد مهمى مترتّب شود و فعل طلاق موجب ضرر و حرج شود; اطاعت از آن ها واجب نيست. در غير اين موارد اگر از عمل نكردن به قولشان اذيت بشوند واجب است عمل شود; والا واجب نيست.

تأديب فرزند

س1394_ حد و مرز تأديب فرزند كدام است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه فعل حرام انجام دهد حكم خاصى دارد كه در كتب فتاوى ذكر شده است والا به مقدارى كه عرفا استحقاق آن تأديب را دارد.

س1395_ آيا زدن طفل به خاطر تأديب، براى معلم و والدين جايز است؟ البته معاصى كبيره مرتكب نباشد موضوع تأديب چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; پدر موظف به تربيت فرزند است و هر مقدار كه متوقف بر زدن است جايز است.

صله رحم

س1396_ صله رحم واجب و مراد از آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; صله حرم واجب است و مراد از آن يك مفهوم عرفى است كه همه مى دانند و نسبت به افراد مختلف است.

س1397_ اگر شخصى متدين و مذهبى صله رحم نمايد و مورد مسخره و يا اذيت و آزار و ظلم قرار بگيرد با اين حال صله رحم كند يا نه گرچه پدر و مادرش باشند؟

ج _ باسمه تعالى; ترك صله رحم از غير پدر و مادر، در موارد فوق اشكال ندارد.

علوم غريبه

س1398_ خواندن رمل و جفر و فلسفه چه صورت دارد؟ حكمت عدم حجيت علوم غريبه چيست؟

ج _ باسمه تعالى; خواندن فلسفه، و همچنين رمل و جفر فى نفسه حرام نيست ولى عمل كردن به آنچه از رمل و جفر استخراج مى شود; صحيح نيست. چون در آن ها مخالفت با واقع زياد است. البته اگر كسى به آنچه استخراج كرده يقين پيدا كند مى تواند عمل نمايد.

جادوگرى

س1399_ آيا كشتن ساحر (جادوگر) كه ميان مردم تفرقه و جنگ مى اندازد و همچنين كشتن بهائى كه منكر معاد هستند اگر محذورى در بين نباشد جايز است يا خير؟

ج

_ باسمه تعالى; قتل ساحر جايز نيست و منكر معاد كافر است ولى قتل او براى آحاد ملت جايز نيست.

س1400_ تسخير روح و اخراج روح از بدن زنده و فرستادن آن به كربلا و عتبات عاليات چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكالى ندارد.

س1401_ آيا كشتن جادوگر (ساحر) كه ميان خانواده ها افتراق ايجاد مى كند جايز است يا خير؟ و هم چنين كشتن بهائى كه منكر معاد شده است چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بدون اجازه مجتهد جامع الشرايط جايز نيست. چنانچه به او مراجعه شود شرايط جواز قتل را بيان مى كند.

س1402_ سحر و جادو را به چه وسيله مى توان باطل كرد؟

ج _ باسمه تعالى; با ادعيه و توسل به اهل بيت(عليهم السلام).

شعبده بازى

س1403_ احضار ملائكه جايز است و امكان دارد؟

ج _ باسمه تعالى; شهيدين و شيخ انصارى و جماعتى از فقهاء تسخيرات را از اقسام سحر محرّم مى دانند و من مسئله را در جلد 14 فقه الصادق كه اخيراً چاپ شده است نوشته ام و آن ها را از اقسام سحر نمى دانم و عنوان تسخير هم از محرمات نيست. ادعاى نفى خلاف و حرمت شده است ولى من حرام نمى دانم. به همان كتاب رجوع شود.

س1404_ نظر حضرت عالى در مورد شعبده بازى و دعوت از اين افراد و صرف هزينه اين امور چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست.

احضار و تسخير ارواح

س1405_ تسخير ارواح چه با اذن صاحب روح يا بدون اذن او براى امور خيريه از قبيل (زيارت عتبات و غير آن باشد) چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه تسخير روح موجب اذيت و اهانت يا اضرار به مؤمن بشود حرام است. والاّ جايز است.

س1406_ تسخير ارواح چه صورت دارد در صورت بطلان علت و دليل آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; فى نفسه اشكال ندارد. علت را حقير در كتب فقهيه مفصلا نوشته ام.

س1407_ هپنوتيزم و احضار جن چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1408_ احضار ارواح چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر موجب ضرر به كسى نباشد كه اضرار به او حرام است جايز مى باشد.

مجسمه سازى

س1409_ ساختن مجسمه ذى روح و آموزش و نصب آن در ميادين و مراكز عمومى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; ساختن مجسمه ذى روح جايز نيست.

س1410_ اگر مجسمه سازى، حرام است خريد و فروش مجسمه و نقاشى چه حكمى دارند؟

ج _ باسمه تعالى; نقاشى مانعى ندارد و چون نگاه دارى آن مانعى ندارد خريد و فروش هم جايز است.

س1411_ اگر حرام است ساختن مجسمه ذى روح آموزش و نصب آن در ميادين و مراكز عمومى چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مانعى ندارد.

س1412_ در حال حاضر نقاشى و مجسمه سازى چه حكمى دارد؟ خصوصاً ساختن مجسمه و كشيدن شمايل معصومين، نگه دارى آن ها در موزه ها (به عنوان آثار هنرى) و منازل (به اين عنوان) چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; نقاشى جايز و مجسمه سازى حرام است و اما كشيدن شمايل معصومين(عليه السلام) _ البته به غير مجسمه _ چنانچه از روى روايات معتبر

وارد شده از ائمه اطهار باشد و اعلام شود كه من حدس مى زنم شمائل چنين بوده است; جايز مى باشد والا كذب عملى است و غير جايز است.

س1413_ آيا كشيدن عكس ذى روح جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; جائز است.

سياستى و حكومتى

س1414_ با توجه به حوادث جارى در كشور افغانستان و حملات وحشيانه آمريكا و حاميان آن بر مردم بى دفاع و بى پناه آن سرزمين، حكم شرعى اين اقدام آمريكا را از نظر حضرت عالى در ضمن سؤالات ذيل خواستاريم اميداريم ما را در اين امر مهم ارشاد فرماييد.

1_ حكم شرعى اين حملات وحشيانه چيست؟

2_ حمايت از آمريكا براى حمله به كشورهاى مسلمان چگونه است؟

3_ حمايت از مردم بى دفاع افغانستان چگونه است؟

4_ وظيفه شرعى يك مسلمان در حال حاضر چيست؟

5 _ وظيفه مردم مسلمان و شيعيان پاكستان چيست؟

ج _ باسمه تعالى; (اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا ان الله على نصرهم لقدير) عفريت خون خوار استبداد و استكبار و بى دينى، پنجه كثيف و زهرآلود خود را تا مرفق به قلب مبارك رسول الله _ عليه الاف التحية و الثناء _ فرو مى برد و به بهانه هاى واهى به افغانستان حملات وحشيانه مى نمايد و دولت بى بند و بار آمريكا، على رغم تمام اصول قانونى و انسانى، با حملات خود آن مملكت را نابود نموده و مسلمانان بى دفاع را مى كشند و بهانه اين است كه با تروريسم مبارزه مى كند و جنگ خود و افغانستان را جنگ ميان مخالفين تروريسم با طرفداران تروريسم مى داند در حالى كه واقعيت، كاملا مغاير اين ادعاها است به هر حال بر هر مسلمانى

لازم است كه از ملت افغان حمايت كند و با هر كشورى كه از آمريكا حمايت مى كند بايد مبارزه نمايد و به خصوص مردم پاكستان كه شيعه و سنى در اين موقعيت بايد به يكديگر بگويد (تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم) و به دستور اسلام، دولت خود را با تظاهرات آرام مجبور نمايند تا اين كه از حمايت آمريكا منصرف شود همان گونه كه مردم اندونزى دولت خود را مجبور نمودند از حمايت آن دولت كثيف خونخوار، دست بكشد و اگر مسلمانان متحد شوند; مطمئن باشند كه پيروزى از آنان است _ ان تنصروا الله ينصركم و السلام على من اتبع المهدى.

س1415_ رابطه حكم حكومتى با احكام اوليه و ثانويه چيست؟ و آيا احكامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) در خصوص نظم بخشيدن به امور اجتماعى زمان خود و همچنين نصب افراد به مناصب مختلف حكومتى صادر مى كردند از مصاديق احكام حكومتى مى باشد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; احكام حكومتى، منهاى احكام ثابته به عنوان ثانوى، معنى ندارد و احكامى كه از سوى حضرات معصومين(عليه السلام) در خصوص نظم بخشيدن به امور اجتماعى صادر مى شده است همه از اين باب است; چون حفظ نظام از واجبات مهم است و آن احكام همه در اين باب صادر مى شده است به هر حال اگر حاكم اسلامى قطع نظر از حفظ نظام، به ميل شخصى خود حكمى صادر كند لازم الاتباع نيست.

خلع لباس

س1416_ خلع لباس روحانيت به خاطر جرمى كه مرتكب شده و محكوميت جرم را كشيده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه حاكم

اسلامى مصلحت روحانيت را در اين امر بداند جايز است در غير آن صورت جايز نيست و بايد توجه شود كه حاكم شرع جامع الشرايط اين كار را مى تواند انجام دهد.

س1417_ خلع لباس روحانيت اگر به علت بى سواد بودن آن روحانى باشد آيا اثبات اين با يك سؤال از متن دروس حوزوى با آن جوّ مناسب دادگاه ممكن است يا بايد از طريق ديگرى ثابت شود؟

ج _ باسمه تعالى; ميزان، اطمينان اهل فن است.

س1418_ بازجويى با ايجاد رعب و وحشت و يا كتك زدن در غير مورد مسائل اتهامى، چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

تفتيش منزل

س1419_ بدون داشتن يقين به جرم و فساد در منزل كسى، آيا مى توان منزل او را بدون اجازه به خاطر به دست آوردن مدارك احتمالى تفتيش كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خطرى متوجه حكومت اسلامى يا شخص معينى از مسلمانان نباشد; تفتيش جايز نيست و اگر خطرى متوجه باشد جايز است.

س1420_ آيا تحقيق در مورد كسى كه در بين مردم محترم است و جرمى و اتهامى ندارد به منظور كشف فساد به طورى كه مردم به وى بدبين باشند جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

سرقت اطلاعات

س1421_ سرقت اطلاعات سرى كد شده و رمزدار، از شبكه هاى كامپيوترى و يا رايانه هاى شخصى، و كشف رمز آن ها چه حكمى دارد؟ همين طور است سرقت و فروش غيرمجاز شماره هاى موبايل توسط آشنايان به وسيله رمز الكترونى مركز آن؟ آيا با وجود ساير شرايط، امكان اجراء حد سرقت وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بلى سرقت است و حد هم دارد. مراد سرقت از حكومت است و شايد حكم آن از سرقت از فرد شديدتر باشد.

س1422_ اگر دليل اثبات در جرم سرقت، نظريه كارشناس انگشت نگارى; باشد بفرماييد كه آيا با استناد به چنين دليل مى توان دست سارق را قطع نمود؟

ج _ باسمه تعالى; اجراء حد با نظريه كارشناس نمى شود.

غيبت

س1423_ اگر شخصى يا اشخاصى پشت سر شخصى صحبت كنند در صورتى كه او آن عمل را انجام داده است و كسى راضى نباشد كه پشت سرش بگوييد آيا غيبت محسوب مى شود (با ذكر معنى غيبت)؟

ج _ باسمه تعالى; غيبت عبارت است از آن كه: عمل بدى را كه شخصى مخفيانه انجام داده و راضى به افشاء آن نيست; شما افشاء كنيد و در غياب او به ديگران بگوييد.

س1424_ اگر در مورد استادى نظرخواهى شود، مثلا گفته شود: كيفيت تدريس ايشان چگونه است؟ حكم جوابى كه درباره استاد داده مى شود با فرض منفى بودن، چيست؟ آيا غيبت محسوب مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; غيبت نيست و در صورتى كه عرفاً اهانت نباشد; اشكال ندارد.

س1425_ در تعريف غيبت آمده عند العقلاء و متشرعه غيبت شمرده شود و مذموم باشد ولو مغتاب متأثر نباشد، آيا اين تعريف درست است؟

ج _

باسمه تعالى; غيبت عبارت است از اين كه عيب شرعى يا عرفى كسى را بازگو كنند به شرط آن كه عيب مخفى باشد و آن شخص هم از اظهار آن ناراحت بشود. پس اگر او ناراحت نشود غيبت نيست.

س1426_ غيبت رشوه خوار و رباخوار جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه متجاهر باشند جايز است.

س1427_ شخصى مى گويد راضى هستم كه غيبت مرا كنيد در فرض مذكور غيبت او چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1428_ آيا غيبت ظالم، براى مظلوم درست است و در ذى رحم و غير ذى رحم فرق دارد؟ در چه مواردى مى توان غيبت كرد؟

ج _ باسمه تعالى; كسى كه به او ظلم شده است مى تواند غيبت ظالم كند. ولو موردى كه نمى تواند حق خود را بگيرد و رحم و غير رحم فرقى ندارد.

س1429_ اگر كسى بگويد: هركس از من غيبت كند راضى هستم; اين جا غيبت جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى جايز است. چون غيبت عبارت است از: ذكرك اخاك بما يسوؤه، برادر دينى را به بدى ياد كردن كه به گونه اى او را ناراحت كند.

س1430_ نسبت عيب به اكثر اهل بلد كه عيب ظاهر هم نباشد عنوان غيبت را دارد؟

ج _ باسمه تعالى; عيبى كه اكثر اهل بلد دارند; قاعدتاً هركس با آن ها محشور شود، متوجه مى شود بنابر اين جايز است.

س1431_ نقل عيب عرفى و شرعى بدون تعيين مورد خاص در عدد محصور حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

س1432_ موارد جواز غيبت را مرقوم فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است: غيبت متجاهر به فسق، كسى كه عيب ظاهر دارد، كسى

كه از ذكر عيب ناراحت نشود، كسى كه مظلوم واقع شود، كسى كه بدعت در دين بگذارد، براى دفع ضرر از مغتاب، مورد جرح شهود به قصد ردّ مغتاب از منكرى كه مرتكب شود، غيبتى كه در مورد تقيه بر متكلم است و غيرذلك من الموارد.

س1433_ غيبت پشت سر مرده چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست.

س1434_ مراد از عيب شرعى و عرفى در عنوان غيبت يعنى چه؟

ج _ باسمه تعالى; عيب شرعى، انجام محرمات و ترك واجبات و بر بعضى افراد ادامه ترك مستحبات و اصرار بر فعل مكروه است و عيب عرفى هر چيزى كه زياده بر خلقت اصلى يا نقص از آن باشد. البته در هر دو شرط است كه آن عيب ظاهر نباشد و انسان هم از اظهار آن ناراحت شود.

كذب

س1435_ آيا قصد، مقوم كذب مى باشد يا قدرت بر كذب و همان اعتقاد، مقوم مى باشد يا خلاف كذب واقع است؟

ج _ باسمه تعالى; كذب حرام عبارت است از گفتن خبرى كه به آن اطمينان ندارد و طريق شرعى بر آن نيست. حتى به طريق جزم گفتن خبرى كه نمى داند موافق با واقع است يا نه جايز نيست.

س1436_ محامل حمل قول مسلم براى صدق و نتيجه آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر شنونده بتواند قولى را كه از كسى صادر مى شود در مقابل احتمال فاسد يا نه فاسد و نه صحيح بودن حمل بر صحت كند در اين صورت بايد حمل بر آن نمايد.

س1437_ با كلام صدق تعريف كردن، بدون رضايت از مؤمن با نيت غيبت اكثر اهل بلاد، چه صورت دارد؟ با كذب چطور؟

ج _

باسمه تعالى; تعريف كردن بدون رضايت، اگر منجر به ايذاء مؤمن شود و يا باعث گرفتارى او شود جايز نيست به خصوص اگر به دروغ باشد، نيت غيبت اكثر اهل بلاد، در صورتى كه عيبى است ظاهر و هركس به آن بلاد برود با مختصرى معاشرت متوجه مى شود; مانعى ندارد.

س1438_ آيا دروغ گفتن بر پيغمبران سلف و بر فاطمه زهرا(عليه السلام) مبطل روزه است؟

ج _ باسمه تعالى; مبطل نيست ولى خلاف شرع است.

س1439_ در آيه شريفه (ان جاءكم فاسق...) مراد از تبيّن چه مى باشد آيا واجب است و صحت فعل مسلم در صورت نسبت به فسق چگونه ممكن است؟

ج _ باسمه تعالى; تفحص از صدق و كذب، مأمور به است و أمر آن هم ارشادى است. مراد از آيه، آنچه از ظاهر فهميده مى شود آن است كه: اگر خبرى راجع به احكام به شما رسيد; چنانچه آورنده خبر عادل است آن خبر حجت است و اگر فاسق است حجت نيست مگر بعد از آن كه تفحص شود و اطمينان به صدق آن حاصل شود.

س1440_ مواردى كه مى توان قول و عمل مؤمن را حمل بر صحت كرد بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; هر موردى كه بشود عمل مؤمن را حمل بر صحت كرد، بايد بر آن حمل نمود و اگر راهى ندارد و بيّن الفساد است; جاى حمل بر صحت نيست.

س1441_ كسى قصد جدى دروغ گفتن ندارد ولى مثل كاسب كه نمى خواهد جنس را به مشترى بدهد اگر بگويد كه ندارم كه دروغ است، آيا دروغ جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; كذب حرام است. جدى يا غير جدى، شوخى

يا غير آن، در حرمت مساوى است.

س1442_ موارد جذب كذب را بفرماييد و توريه يعنى چه؟

ج _ باسمه تعالى; دروغ گفتن در موارد اكراه، اضطرار، اصلاح ذات البين، تقيه و هر موردى كه مصلحت مترتب بر آن اهم از مفسده كذب باشد; جايز است. و نيز وعده دادن به زن و بچه، با اين كه بنا دارد انجام ندهد از موارد جواز كذب است.

توريه عبارت است از آن كه لفظ را در معنايى استعمال كنند كه آن معنا و مراد مطابق با واقع باشد ولى مخاطب معناى ديگرى از آن مى فهمد و آن معنى خلاف ظاهر است.

امر به معروف و نهى از منكر

س1443_ آيا امر به معروف و نهى از منكر وظيفه حكومت است يا آحاد مردم؟ توصيه حضرت عالى در اين زمينه چيست؟

ج _ باسمه تعالى; امر به معروف و نهى از منكر بر هر مسلمان واجب است ولى در بعضى موارد، نهى از منكر مختص حكومت است; مانند منكر اجتماعى كه فرد نمى تواند نهى كند ولى حكومت مى تواند، در بعضى موارد نهى مختص به علماء است مانند ظهور بدعت در دين.

س1444_ شرايط امر به معروف و نهى از منكر را بيان نماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اولين شرط، احتمال تأثير است و اين شرط لازم نيست. چنانچه در دين بدعت گذاشته شود و سكوت عالم موجب هتك دين و ضعف عقايد مسلمين شود در اين صورت نهى از منكر واجب است ولو يقين به عدم تأثير داشته باشد. ولى اگر منكر چنين نباشد و فردى باشد; اولين شرط، احتمال تأثير است. شرط دوم معرفت به منكر است و شرط ديگر اين كه ضررى مترتب بر نهى

از منكر نشود و شرايط ديگرى هم دارد كه در ذيل بيان مى شود.

س1445_ طريقه صحيح امر به معروف و نهى از منكر چيست؟

ج _ باسمه تعالى; رعايت مراتب نمودن با خصوصيات آن ها.

س1446_ مراتب امر به معروف و نهى از منكر را بيان نماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اول: انكار به قلب، دوم: انكار به لسان، سوم: انكار به يد به ضرب و مانند آن و هر مرتبه، مراتبى از حيث شدت و خفت دارد.

س1447_ در مدارسى كه به اسلام و مقدسات و يا مراجع عظام اهانت گشته وظيفه ما نسبت به اهانت كنندگان چيست؟

ج _ باسمه تعالى; وظيفه شما نهى از منكر است و اگر توانايى نداريد قطع معاشرت است.

س1448_ آيا در جايى كه نهى از منكر، تأثير در عاصى نداشت و منكر هم اهم نيست خاموش كردن اصل ماده منكر، مثل راديو و گرامافون بدون رضايت آنان، واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، واجب است. ولى نهى از منكر مورد سؤال به غير اين طريق لازم نيست.

س1449_ خاموش كردن برق، بدون رضايت صاحب آن در صورت عدم تأثير نهى، در مورد اسراف و غيره لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه مفسده آن منكر، اقوى نباشد لازم نيست.

س1450_ چنانچه واعظى حديث نقل مى كند كه حكم وجوب فهميده شود، در صورتى كه حكم شرعى آن حديث، وجوب نيست آيا لازم است به آن واعظ تذكر داده شود و نهى از منكر نمود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، بايد تذكر دهيد والاّ امضاء بيان حكم، برخلاف واقع مى شود; كه جايز نيست.

س1451_ اگر كسى نخواهد صداى مشتبه بشنود يعنى احتمال غيبت بدهد، مى تواند بگويد اين

صدا را خاموش كنيد يا جايز نيست؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست. در صورتى كه مفسده مترتب نشود، مى تواند بگويد.

س1452_ اگر كسى صحبت مشتبهى كند و شخص محترمى است اگر نهى او بى احترامى و هتك حرمت باشد چگونه از آن صحبت پرهيز كند؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه يقين به غيبت بودن ندارد; نهى كردن جايز نيست خصوصاً اگر موجب هتك حرمت شود.

س1453_ اگر به كسى نسبت حسد و بخل و خسيس بودن و امثال اين ها را بدهند جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; نسبت دادن صفات رذليه به شخصى _ در صورتى كه امر مخفى باشد و آن شخص راضى نباشد _ غيبت و حرام است.

س1454_ آيا امر به معروف و نهى از منكر در جائى كه اثرى مترتب نباشد واجب است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; با علم به عدم تأثير، حتى به مقدار اظهار حق، واجب نيست مگر در مورد بدعت گذاشتن در دين، كه بر علما واجب است حتّى با علم به عدم تأثير، از آن نهى كنند.

س1455_ آيا وظيفه داريم افرادى كه از علماى نالايق تقليد مى كنند راهنمايى و ارشاد بنماييم يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، ارشاد جاهل و جلوگيرى از عَلَمْ شدن افراد نالايق واجب است.

مرتد

س1456_ آيا مرتد توبه اش قبول مى شود يا نه؟ آيا حد از او ساقط مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بين او و بين الله قبول است و در آخرت رستگار است; ولى حد ساقط نمى شود.

س1457_ آيا به مجرد فهميدن زن كه شوهرش منكر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شده، بايد كناره بگيرد و عده

نگه دارد يا اين كه به حكم شرع بايد موضوع اثبات گردد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه انكار قبل از دخول باشد و يا بعد از دخول و مرتد فطرى باشد; بلافاصله از يكديگر جدا مى شوند و اگر مرتد ملى باشد; جدا شدن، متوقف است بر اين كه در وسط عده برنگردد.

س1458_ آيا كسى كه منكر ولايت فقيه است مى شود آن را مرتد خواند يا نه؟ وظيفه ما در مقابل اين افراد چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; خير، ولايت فقيه از ضروريات دين نيست.

س1459_ مجرى حكم مرتد فطرى چه كسى است؟

ج _ باسمه تعالى; هر كسى مى تواند مجرى باشد نيازى به اذن حاكم شرط نيست.

س1460_ آيا توبه مرتد فطرى مانع از اجراى حكم او مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; خير.

هبه

س1461_ شخصى در محضر، خانه خود را به اسم زن ثبت كند ولى صيغه هبه نخواند و منزل هم تحويل نداده و فعلا هم اختيار منزل با شوهر است خود او، و اولاد و همسرش در آن خانه مى نشينند تا اين كه زن فوت مى كند آيا ملك مال زن حساب مى شود يا مال شوهر است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در موقع امضاء دفتر، قصد انشاء ملكيت زن را بنمايد و همسرش به قصد قبول، امضاء نمايد، منزل، مال همسر است و اگر موقع امضاء به اين امر توجه نداشته است (كه ظاهراً چنين است) در فرض اين كه صيغه هبه خوانده نشده و اقباض به قصد هبه هم نبوده، خانه مال شوهر است.

س1462_ در مورد سؤال قبل در صورتى كه مالك خانه، كه خانه را به همسرش بخشيده چند سال

خانه نشين شد و در معيشت زندگى محتاج به همسر و فرزندان باشد در اين صورت منزل مال زن است يا مال شوهر مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه صيغه هبه خوانده نشده است عملى كه هبه به آن محقق مى شود انجام نگرفته است و مجرد خانه نشين شدن مرد موجب نمى شود خانه مال زن بشود; بلكه مال شوهر است.

س1463_ زيد مقدارى از مزرعه ى خود را به عمرو هبه نمود ولى عقد و قبض واقع نشده و قبلا هم در دست عمرو بوده و مقدار باقى مانده از هبه را به عمرو فروخته; حالا بين آن ها نزاع است. عمرو مى گويد همه را فروخته ولى زيد منكر است اگر اثبات نشود هبه و بيع هر دو باطل است يا بيع صحيح است؟

ج _ باسمه تعالى; عمرو بايد هبه را اثبات كند والاّ به حسب ظاهر حق با زيد است ولى معامله و بيعى كه بر بقيه واقع شده است به همان مقدار، صحيح است.

س1464_ تقريباً بيست و پنج سال قبل از چند نفر كه ذى حق بودند براى شخصى، هبه عمرى نموده اند تا اين كه موهوب له، نما و ثمره منفصل را براى مخارج احياى موهوب فيه صرف كند و موهوبه را زنده نگه دارد و عمل طبق نوشته انجام شده و بعد از فوت واهب، برادرزادگان واهب، مال الموهوبه را غصباً و قهراً گرفته اند و عمل به نوشته و هبه نامه كه فى سبيل الله بود ترك كردند حكم مسأله را بيان فرمايند؟

ج _ باسمه تعالى; هبه مذكور چون فى سبيل الله بوده، لازم است و

ورثه حق گرفتن مال موهوب را ندارند.

س1465_ دائى بنده مبلغى وجه نقد، براى ساخت منزل قديمى، براى رفاه حال خواهرش داده است آيا هبه صدق مى كند يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; ظاهر حال، به خصوص به قرينه سؤال بعد، اين است كه هبه نكرده است.

س1466_ دائى بنده بعداً گفته است: چون خواهر زاده ام براى خواهرم زحمت زياد متحمل شده، پول مرا به او بدهيد قول او نافذ هست و هبه است و همه ورثه ها حاضر شدند و قبول كردند كه سهم مادرم را به خواهرم بدهيم و حالا نمى دهند؟

ج _ باسمه تعالى; قول او نافذ است البته به مقدارى كه مصرف كرده چنانچه صيغه ولو به فارسى خوانده شده است; هبه، صدق مى كند والا مجرد رضايت خصوصى و راضى شدن به اين كه بعداً هبه نمايند; هبه صدق نمى كند.

س1467_ خواهرم در اثر حادثه اى فوت شده و سهم الارث كه از مال او به پدرم مى رسد به دختر ديگرش كه به جاى متوفى رفته، بخشيده است. شايد يك مليون مى شد; آيا حج براى پدرم واجب شده يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اگر اين پول ميراثى، تا ماه شوال همان سال فوت در اختيار پدر بوده; بلى، مستطيع است، و در غير اين صورت نيست.

س1468_ اگر استطاعت محرز شود، هبه و بخشش صحيح است يا نه و بعد از هبه، حج از او ساقط مى شود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بخشيدن صحيح است; ولى حج ساقط نمى شود. بايد ولو به گدايى كردن باشد حج انجام دهد.

س1469_ در فرض وجوب حج، قدرت انجام حج را ندارد و

مى تواند نايب بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; در فرض استطاعت مالى، بلى بايد نايب بگيرد.

س1470_ اگر كسى يكصد هزار تومان به ديگرى هبه كرد به شرط اين كه يك سال بعد دويست هزار تومان بدهد آيا اين شرط درست است؟

ج _ باسمه تعالى; اين شرط لازم الوفاء است و اشكالى ندارد.

س1471_ شخصى دو دانگ از زمينى به زوجه اش بخشيده و به شرط اين كه اگر خواست زمين را بفروشد زوجه مانع نشود و اجازه فروش بدهد و در ضمن شرط ديگر بعد از فروش، پول سهم زوجه مدتى پيش او باشد. آيا با فروش زمين، براى زوجه اش حج واجب مى شود يا نه، هبه قبض و اقباض هم لازم دارد يا خير؟ اگر نوشته هاى عادى به زوجه بدهد قبض صدق مى كند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; هبه صحيح است. ولى زن با آن واجب الحج نمى شود و شرط صحت هبه، قبض است; ولى قبض زمين به اين است كه زمين در اختيار او باشد و مجرد نوشته عادى، كافى نيست.

س1472_ مادرى خانه مسكونى دارد. خودش با دو دخترش فقير مى باشند و پسرش به آن ها رسيدگى نمى كند; مثلا ماهى هزار تومان كمك خرجى مى دهد و مادر و دختران مذكور صدقه مى خورند و يك دخترش شوهر كرده است. اگر دختر شوهردار از مال خود صرف نظر كند و چون پسر، به مادر و خواهرهايش رسيدگى نمى كند آيا مادر مى تواند خانه را به نام دو دختر مذكور كه پيش خود هستند به ثبت برساند تا بعد از مرگش خانه مذكور مال مطلق دو دختر باشد يا

مديون پسر مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى تواند در زمان حيات خود به آن ها ببخشد يا مصالحه كند; در اين صورت هيچ اشكالى پيش نمى آيد و بعد از مرگش به پسرش نمى رسد.

عقايد انحرافى

س1473_ تعدادى از دراويش از مردم پولى تحت عنوان عشريه اخذ مى نمايند (به جاى خمس آل محمد(صلى الله عليه وآله) اولا آيا اخذ عشريه، به اين كيفيت بدعت محسوب مى شود يا خير؟ و ثانياً فعل حرام محسوب مى شود يا نه؟ لطفاً ارشاد فرماييد.

ج _ باسمه تعالى; و اما عشريه اى كه دراويش مى گيرند; چنانچه به عنوان سهم مبارك امام _ ارواحنا فداه _ باشد و با اجازه مجتهد باشد حلال است، والا حرام و بدعت است.

س1474_ يكى از اهداف دشمن ايجاد مكتب هاى انحرافى است; اخيراً فرقه هاى مختلف صوفيه مراكزى را به عنوان پايگاه جهت فعاليت خود مى سازند. ايجاد بنا و مراكز تبليغى و شركت در مجالس آنان چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; با تصريح شما به اين كه انحرافى است; قطعاً، شركت حرام است مگر اين كه كسى براى اطلاع از حرف هاى آن ها به جلسات برود و شركت كند تا اين كه حق را تشخيص دهد. در اين صورت اشكال ندارد.

س1475_ در شمال پاكستان مذهبى به نام شيعه اسماعيليه وجود دارد كه رهبرشان يونس كريم آغاخان است، در دفتر آن ها ثبت نام كردن و براى آن ها كار كردن و از امتيازات اين گروه استفاده نمودن چه صورت دارد؟ چون اهالى منطقه فقيرنشين هستند در ادارات و مؤسسه آن ها مشغول به كار مى شوند و از

خود آغاخان تاكنون برخلاف اسلام و مسلمانان حرفى شنيده نشده است. كمك گرفتن كشاورزان و مردم فقير از همچو مؤسسه و مذهب چه صورت دارد و شنيده شده است كه پول ها را مردمان ثروتمند از كشورهاى ديگر مى دهند اگر براى اهالى مفسده و رسوخ در عقيده شان نباشد و به انحراف كشيده نشوند گرفتن اين پول ها جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; فرقه اسماعيليه فرقه اى است ضاله و امام آن ها امام جائر است و هر گونه كمك به آن فرقه، خلاف شرع است. ولى دخول در مؤسسات آن ها، مانند دخول در خدمات دولت ظالم است و در صورت استخدام براى خدمت به مسلمين و رفع حوائج آن ها و دستگيرى از مستضعفين، با رعايت عدم تقويت آن فرقه جايز است و اشكال ندارد. خصوصاً چون اصل پول مال ديگران است و آن هائى كه استخدام مى شوند آماده اند كه هيچ گونه كمك هايى به آن فرقه نكنند و در صورت تقاضاى كمك از آن ها دورى نمايند.

س1476_ حكم برخورد مسلمين با اعضاى فرقه شيخيه كه مؤسس آن شيخ احمد احسائى است و همچنين برخورد با اعضاى فرقه صوفيه فرق نعمت اللهى و سلطانعلى شاهى نابادى را بيان فرماييد و تقليد از قطب آن ها چه صورتى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تقليد از آن ها جايز نيست و در برخورد با آن ها از شيوه «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة» استفاده كنيد و مباحثات و برخورد ائمه طاهرين(عليه السلام)با فرق ضاله و روايات متضمنه را متابعت بنمائيد.

س1477_ شركت در مجالس و معاشرت با اهل تصوف

چه صورتى دارد و مرام آن ها چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مرام اهل تصوف بسيار متفاوت است كتاب هايى كه اخيراً چاپ شده است مانند «كتاب خيراتيه علامه بهبهانى و تحفة الأخيار ملاطاهر قمى» و يا به كتبى كه قبلا چاپ شده است مانند «عارف و صوفى چه مى گويند مرحوم ميرزا جواد آقاتهرانى» مراجعه شود.

س1478_ آيا داشتن عقيده راسخ (بما جاء به النبى) كافى است و يا تحقيق بيش تر لازم است؟

ج _ باسمه تعالى; كافى است.

س1479_ نظر مباركتان درباره فرقه بهائيت و معاشرت با آن ها چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; فرقه بهائيت ضاله است و معاشرت با آنان جايز نيست و از يهود و نصارى بدترند.

س1480_ شركت در مجالس و محافل صوفيه و انجام اعمال آن ها در خانقاه چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; مجرد حضور در مجالس آنان، اشكال ندارد و انجام اعمال و گفتار آنان، اگر مخالف شرع است جايز نيست.

س1481_ خداوند متعال كه تكلم ندارد به چه وسيله وحى به پيامبران مى رساند، با كلمه (كن) ايجاد كلام مى كند؟ يا وسيله ديگر؟ كسى كه معتقد است خدا بدون واسطه تكلم مى كند عقيده اش چطور است؟

ج _ باسمه تعالى; خداوند، گاهى با ايجاد كلام در يك جسم و گاهى به وسيله جبرائيل با مخلوقات تكلم مى كند و مراد از كلمه كن اراده است و اتصاف خدا به تكلم _ كه حادث است _ غيرمعقول است.

س1482_ نظر مباركتان درباره قيام جناب زيد(عليه السلام) چيست و قيامش طبق دستور امام، بود يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; برحسب روايات معتبره قطعاً به امر امام(عليه السلام) بوده است.

س1483_ آيا

عقايد مردم نسبت به چهارشنبه سوى و يا نحس بودن روز 13 منشأيى دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; همه از اوهام است.

س1484_ كسانى كه خود را اهل نياز مى دانند به اين عقيده هستند: در سال 3 روز يا 6 روز روزه، آن هم در غير ماه رمضان مى گيرند و نماز هم نمى خوانند و مى گويند على(عليه السلام) دو جنبه دارد; اول، مظهر الله است و جنبه دوم، بشر است پس ذات او ازلى و ابدى است و على(عليه السلام) عين ذات خدا بوده در عصر خود بهيكل بشر با مردم تماس داشته و مى گويند كه خدا در هفت جسد حلول مى كند و اين حلول به منزله لباس پوشيدن انسان است و هر بار كه حلول مى كند چهار يا پنج ملك نيز با او ظاهر مى شوند اين دسته از ياران ملك هستند. مى گويند على(عليه السلام) در جامه سلطان اسحاق ظاهر شده و ذات سلطان اسحاق تكميل تر از جامه على(عليه السلام) است و در امام حسين(عليه السلام) و بابا يادگار و عالى قلندر فرقى ندارند و مى گويند على(عليه السلام) شهيد نشده و اگر على(عليه السلام) را بپرستند اهل نجاتند صدها مورد از اين خرافات را دارند ارتباط با اين جور افراد چه صورت دارد؟ مأكولات و مشروبات و لبنيات كه دست آن ها در كار است و زن گرفتن و زن دادن به آن ها و كار كردن براى آن ها كه تقويت بنيه مالى آن ها شود چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; دسته اول فاسقند امّا كافر نيستند مگر آن كه بدانند پيغمبر(صلى الله

عليه وآله)غير از اين فرموده و آن را قبول نداشته باشند دسته دوم مشرك، دسته سوم كافر و دسته چهارم نيز از اسلام به دور هستند.

س1485_ نظر مباركتان درباره ئ منصور حلاج چيست؟

ج _ باسمه تعالى; منصور حلاج مرد فاسد و بسيار ضال و مضلّ بوده و توقيع شريف در لعن او وارد شده است.

س1486_ در منطقه كرند و اسلام آباد كه مركز اهل حق است حدود 150 هزار نفر پيرو اين مذهب در آنجا زندگى مى كنند معروف به على اللهى هستند ولى از آن ها شنيده نشده كه بگويند على خداست. جلسه اى با رهبرانشان داشتم; مى گفت على(عليه السلام)نزديك ترين فرد است به خدا، قرآن و نهج البلاغه را قبول داشتند و عمل به آن ها را سفارش مى كردند مردم منطقه اعتقاد به خدا و پيغمبر و امام دارند; ولى نماز نمى خوانند به جاى نماز نياز مى دهند. انجام دادن نذرى با آداب مخصوص، سالى يك مرتبه روزه مى گيرند آن هم سه روز در فصل زمستان، اعتقاد به تناسخ و حلول دارند و طهارت و نجاست را رعايت نمى كنند و غسل هاى واجب را انجام نمى دهند و ذبيحه هاى آن ها شرعى نيست آيا با اين وصف پاكند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ذاتاً پاك هستند و چنانچه نجاست عرضى، مانند خوردن ميته، ملاقات با بول پيدا شود، با آب كشيدن مى شوند.

س1487_ خريد و فروش اين گونه كتب و مطالعه آن ها چه حكمى دارد؟ عنوان كتاب اين طور است «وصيت معنى ندارد، من مخالفم كه مى گويند پيغمبران معصومند، الكل خوردن بهتر از مال موقوفه

خوردن است، پست ترين مرد را كسى مى دانم كه دو زن دارد، در زمانى كه زن و شوهر اختلاف دارند اگر داراى اولاد شوند به منزله حرام زاده است، زندگانى خود را با على(عليه السلام) يكى مى داند شريعت را محمد(صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام) ولايت را كامل كرد و سلطان اسحاق هم آمد حقيقت را تمام كرد. ما كارى با كسى نداريم على(عليه السلام) به من فرمود: دين تو ابداعى است ولى نيك ابداعى است تا قيامت دين همان است».!؟

ج _ باسمه تعالى; اين حرف ها به هذيان شبيه است. چنانچه گوينده و نويسنده به هوش باشد و چنين جملاتى بگويد منحرف است و بى دين. به هر حال، كتاب از كتب ضلال است و خريد و فروش آن حرام است.

س1488_ وظيفه طلابى كه براى تبليغ به مناطق مى روند و با آن ها معاشرت دارند اگرچه مجبور نباشند مى توانند از تبليغ منصرف شوند؟

ج _ باسمه تعالى; وظيفه طلاب آن است كه به آنجا بروند و با بحث به نحو احسن آن ها را ارشاد كنند. اگر يك نفر هم هدايت شود و يا اقلا حق ظاهر شود; ارزش زيادى دارد. به گونه اى كه بيان من، از اظهارش قاصر است.

س1489_ اگر كسى را ديديم اهل نماز و روزه و ظاهر دين را مراعات مى كند ولى خود را پيرو اهل حق مى داند با او چطور رفتار شود؟

ج _ باسمه تعالى; معادل يك مسلمان منحرف و بايد ارشاد شود.

س1490_ رفتن به مجالس دراويش چه حكمى دارد؟ در صورتى كه اين افراد چهارده معصوم(عليه السلام) را قبول دارند؟

ج _ باسمه

تعالى; دراويش فرق مختلفى دارند; همه را نمى توان در تحت يك قاعده بيان كرد.

س1491_ رفتن به خانقاه و اعمال خاصى كه در آنجا صورت مى گيرد چه حكمى دارد و براى حصول زهد، از نظر شارع مقدس چگونه زهد و علم و عدم رغبت به دنيا مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; در صورتى كه با ترويج باطل منطبق نشود; رفتن اشكال ندارد و كارها هم اگر از شرع رسيده است جايز مى باشد والا به قصد مطلق ذكر باشد نه به عنوان ورود، اشكال ندارد.

س1492_ اين كه عده اى معروف به مرتاض اعمال شاقه اى انجام مى دهند; آيا انسان مى تواند براى تزكيه نفس چنين اعمالى انجام دهد و يا عنوان حرام دارد و از نظر شرع مقدس تزكيه نفس چگونه حاصل مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; تزكيه نفس از راه عباداتى كه دستور داده اند متعين است و به كتب اخلاق مراجعه كنيد.

ذبح

س1493_ آيا كشتن حيوان حلال گوشت با ضربت شمشير و قطع رگ هاى اربعه با شرايط، حلال مى شود يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، حلال مى شود.

س1494_ ذبح حيوان با چاقوى غيرآهنى مثل استيل و غيره جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت امكان، با غيرآهن جايز نيست ولى ظاهراً استيل از همان معدن محسوب است و در اين صورت جايز است.

س1495_ آيا گوسفند كفاره را مى توان در شهر خود ذبح كرد؟ آيا خود حاجى مى تواند از آن بخورد يا منحصر است به فقرا؟

ج _ باسمه تعالى; كفاره را مى توان در شهر خود ذبح نمود و خود شخص، مى تواند مقدار كمى از

آن بخورد; به شرط آنكه قيمت آن را به فقير بدهد و احتياط آن است كه در غير حال ضرورت، نخورد. ولى قربانى را بايد در محل مخصوص، در مكه ذبح نمود.

س1496_ ذبح حيوانات روزمره، در تركيه به وسيله دستگاه مخصوص انجام مى شود. اطلاعى هم از كيفيت و شرعى بودن و نبودن آن نداريم وظيفه ما مسلمانان در استفاده و خريد و خوردن اين گونه گوشت ها از بازار چيست آيا اشكال دارد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; ذبح با دستگاه مخصوص، اشكال ندارد و چنانچه شرايط از قبيل تسميه و استقبال رعايت بشود; ذبيحه حلال است و چنانچه متصدى ذبح، مسلمان يا مؤسسه منتسب به مسلمين باشد; ذبيحه حلال است، ولو نداند كه شرائط رعايت مى شود يا نه. همچنين است اگر متصدى دولت شد در صورتى كه اسلامى باشد.

س1497_ اگر يكى از اهل حق بگويد اين گوسفند ذبح شرعى شده، مى شود اطمينان به حرف او كرد و استفاده از آن جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، در صورتى كه بگويد ذبح شرعى مسلمانان شده نه ذبح شرعى اهل حق، جايز است.

س1498_ اگر گوسفند يا گاو را اشتباهاً بالاتر يا پايين تر از محل تعيين شده ذبح كنند آيا حيوان حرام مى شود؟ عمدى باشد چطور؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نمى شود. بلكه تا زنده است اگر از محل شرعى ذبح كنند حلال است.

اذيت

س1499_ كسى كه در مكان هاى عمومى مثل ماشين و غيره سيگار بكشد و عده اى ناراضى و ناراحت شوند جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; تا حدى كه به ايذاء مؤمن منجر نشود اشكال

ندارد.

س1500_ آيا اگر معلم در ميان شاگردان فرق بگذارد و تبعيض قائل شود جايز است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد. مگر آنكه موجب اذيت ديگران شود.

س1501_ دو نفر طلبه در حجره اى زندگى مى كنند. يكى باعث ناراحتى ديگرى مى شود; مثل گوش دادن به صداهاى مشكوك آيا رفيق او مى تواند در جايى كه رضايت ندارد جلوگيرى كند؟ معيار كلى بين دو نفر هم حجره در صورت تضاد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; به صورت تقاضا اشكال ندارد. ولى با تحكم و زور حرف خود را بقبولاند صحيح نيست.

اعسار

س1502_ آيا اعسار يك عنوان كلى قابل انطباق بر مجموعه فقه است يا فقط حاكم بر امورات مالى و محدود به مسائل مالى است؟

ج _ باسمه تعالى; به اين عنوان خاص، مختص به امور مالى است. تحت عنوان اعم، در موارد ديگر غيرقابل انطباق است.

س1503_ راه هاى اثبات اعسار چيست آيا فقط راه تشخيص منحصر به طرق بينه و قسم است يا استظهار و كشف و علم و امثال آن را نيز در ثبوت آن مى توان استفاده كرد؟

ج _ باسمه تعالى; اطمينان و علم هم راه تشخيص است.

س1504_ آيا حجر معسر مطلق است يا محدود به تصرفات مالى است و آيا ساير اقدامات غيرمالى; مثل ازدواج، قبول هدايا، استيفاى قصاص،... و عفو نافذ است يا خير و آيا حاكم مى تواند اضافه بر حجر مالى او را از جميع تصرفات منع نمايد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; مختص به امور مالى است آن هم به تصرف مخرج مال از ملك.

س1505_ آيا براى صدور حكم اعسار شرائطى از قبيل:

1_ ثبوت دين نزد حاكم 2_

عدم كفاف دارائى جهت اداء دين 3_ حال بودن دين 4_ درخواست غرماء مبنى بر صدور حكم حجر مديون را شرط مى دانيد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; هر چهار امر شرط است.

س1506_ با توجه به اين كه احكام ظاهرى در شبهات موضوعى احتياج به فحص و كشف ندارد; در ثبوت اعسار اشخاص، محض تحقيق، بناى شرعى دارد يا خير؟ آيا اين مورد نيز فقط بايد از قاعده البينة للمدعى و اليمين على من انكر استفاده نمود يا راه هاى ديگرى از قبيل علم قاضى، استظهار از حال معسر و تحقيق از افراد و توجه به مستندات و ادله ارائه شده نيز، طرق شرعى هستند؟

ج _ باسمه تعالى; سؤال غيرمنظم است. حجر از احكام ظاهرى نيست و علم قاضى هم كافى است.

س1507_ آيا معسر و مفلس داراى يك حكم اند؟ آيا جميع تصرفات معسر حين الاعسار حتى در مستثنيات دين نافذ و صحيح است يا خير؟ در اين مورد بين قبل و بعد حكم حاكم به اعسار، فرقى است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بين دو عنوان فرقى نيست و منع از تصرفات موقوف بر حكم حاكم شرع است.

س1508_ شخص معسرى كه معامله، هبه و صلح معوض و غير معوضى را قبل از صدور حكم اعسار انجام داده و مشخص نيست كه به قصد فرار از پرداخت دين بوده است يا قصد تبرع و خيرخواهانه و بيع حقيقى و غيره داشته كه نهايتاً اين معاملات در حال حاضر ضرر طلبكاران را به دنبال داشته است; حكم آن معاملات از نظر نفوذ و عدم نفوذ و صحت و عدم صحت چگونه است؟

ج _ باسمه تعالى; قبل

از حجر حاكم، تصرفاتش مطلقاً نافذ است.

س1509_ كسى طى درخواستى از دادگاه تقاضاى گرفتن طلب خود را از فردى نموده و ايشان با مراجعه به دادگاه ادعاى اعسار نموده:

1_ آيا دادگاه مى تواند مدعى اعسار را حبس كند؟ چه مدت و آيا اين حبس تعزيرى است؟

2_ اگر اعسار او بر حاكم ثابت شد تكليف دادگاه نسبت به مطالبات وى چيست و نسبت به تقاضاى او چگونه بايد عمل نمايد؟

3_ محدوده تحقيق دادگاه در اصل دعوى اعسار چقدر است؟ آيا صرفاً دارائى و عدم دارائى وى را بررسى مى كند يا اين كه حق فحص در نحوه صرف اموال و غيره را نيز دارد؟

ج _ باسمه تعالى; 1 مجرد درخواست، مجوز حبس نيست.

ج _ باسمه تعالى; 2 دادگاه موظف است به آنچه حاكم شرع دستور داده; عمل كند و مستقل در عمل نيست.

ج _ باسمه تعالى; 3 شرايط اربعه گذشته، ملاك حجر حاكم است.

س1510_ معسر به چه كسى مى گويند؟ آيا به صرف نداشتن مال به كسى معسر گفته مى شود يا اين كه بايد امكان تحصيل مال نيز نداشته باشد تا به او معسر اطلاق شود؟

ج _ باسمه تعالى; به كسى كه مال ندارد معسر مى گويند; ولو توانايى تحصيل مال داشته باشد. ولى حاكم شرع مى تواند او را ملزم به تكسب بر اداء دين كند.

خودكشى

س1511_ كسى مى خواهد خودكشى كند آيا جلوگيرى از خودكشى او واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; بله، واجب است. مگر آن كه متوقف بر بذل مال معتنابه باشد و كسى هم آن وجه را نمى دهد يا آنكه آن شخص كه خيال خودكشى دارد; كافر حربى باشد و يا

آن كه بازداشتن او از خودكشى، مستلزم استقبال از خطر جانى شخص نجات دهنده باشد كه در اين سه مورد، جلوگيرى واجب نيست.

س1512_ وعده دروغ دادن، به شخصى كه مى خواهد خودكشى كند براى جلوگيرى جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بله جايز، بلكه واجب است.

س1513_ آيا در روايات و آيات بيان شده كسى كه خودكشى كرده هميشه در آتش جهنم است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بله زياد. به وسائل الشيعه ج 29، ص 24، مراجعه كنيد.

سؤالات گوناگون

س1514_ به دنبال ترويج طرح هاى «ارمغان بهزيستى» و «هماى رحمت» توسط رسانه هاى جمعى، در بسيارى از شهرها و مراكز استان ها نيز طرح هاى مشابهى به اجرا درآمده است كه مجريان آن ها جمع آورى وجوه خيريه مردم، راى براى تأسيس مراكز قرآنى و خيريه تبليغ مى كنند لطفاً حكم شرعى آن را به طور روشن بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; جايز نيست. اين همان بخت آزمايى است كه همه گفته اند حرام است.

س1515_ شوخى نمودن با حرف هايى كه گفتن اين گونه حرف ها از نظر اخلاقى و ادبى خوب نباشد آيا جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; گفتن بعضى الفاظ ركيك حرام است مانند ذكر عورت مگر بين زن و شوهر.

س1516_ آيا پوشش لباس موقت، براى طلاب مبتدى اشكال ندارد، به طور كلى معظم له چه مقطعى را براى ملبس شدن كافى مى دانيد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد و مقطع معينى براى ملبس شدن وجود ندارد.

س1517_ مردم پول يا چيزهاى ديگر براى ريختن در ضريح امامزاده اى مى دهند و يا وقف مى كنند و آن امامزاده نياز ندارد آيا مى شود

مصرف امامزاده ديگر كرد براى تعمير يا توسعه آن؟

ج _ باسمه تعالى; بلى مى شود.

س1518_ معاشرت با افرادى كه با ما هم مذهب نيستند و راديو تلويزيون متناسب با عقايد خودشان را دارند چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; در صورت امكان بايد نهى از منكر نمود والا ترك مراوده كرد.

س1519_ رفتن دانشگاه، با وجود فساد براى دختران و پسران، چه حكمى بار مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; بر فرض سؤال، چنانچه رفتن دختران و پسران به دانشگاه باعث فساد آنان گردد، رفتن به دانشگاه حرام است.

س1520_ تحصيل علوم دينى براى زن در خانه چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; بسيار خوب است.

س1521_ خواندن فلسفه و كلام چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; براى افراد فرق مى كند و آن ها مختلف اند. بعضى از افراد چون ممكن است موجب انحراف آن ها شود بايد آن را ترك كنند.

س1522_ اگر اهل علم و طلاب مرتكب معصيت شوند كيفر و عذاب شان مضاعف مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; عالم على اختلاف مراتبه، قهراً موأخذه اش بيش تر و شديدتر است.

س1523_ آيا براى سادات انجام واجبات و يا ارتكاب معاصى، ثواب و كيفر در حق آن ها مضاعف مى شود؟

ج _ باسمه تعالى; خير، در اين مورد، سيد و غيرسيد فرقى ندارند.

س1524_ چرا خداوند براى عده اى سيادت داده و سهم سادات را به آن ها اختصاص داده آيا اين تبعيض نيست؟

ج _ باسمه تعالى; براى مستمندان غير سيد زكات تعيين شده است يعنى خداوند دو صندوق دارد كه براى هر گروه مصرف معينى مشخص كرده است. لذا هيچ گونه تبعيض نيست.

س1525_ آيا رد مظالم را مى

شود در امور خيريه مصرف كرد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; رد مظالم را بايد به فقير بدهند و او مى تواند در امور خيريه صرف كند.

س1526_ اگر كسى استمناء كند يا از خواب بيدار شود و متوجه شود كه مى خواهد منى خارج شود و جلو خارج شدن منى را بگيرد بعد با فاصله كمى رطوبتى خارج شود كه هيچ كدام از نشانه هاى خروج منى را ندارد تكليف شخص مزبور چيست؟

ج _ باسمه تعالى; جنب نيست وضو بگيرد و نماز بخواند.

س1527_ يكى از دوستان اين جناب را اعتقاد بر اين است كه تمام بندگان خداوند اعم از كافر و مسلمان وارد بهشت مى شوند منتها رتبه زمانى دارد و يك عده زودتر و عده اى بعد از چند سال، شمر و معاويه بعد از هزار سال، استدلال به عطوفت و مهربانى و گذشت امير مؤمنان على(عليه السلام) مى نمايد كه اضافه شير را به قاتل مى دهد پس فضل و رحمت پروردگار بالاتر از اين است. همه را مورد عفو قرار مى دهد همه بنده او هستند و آيات قرآن كه خلاف اين مطلب را مى گويد قبول ندارند و مى گويد قابل توجيه است. بايد آيات توجيه و تفسير شود آيا چنين اعتقادى به عدالت شخصى خدشه اى وارد مى كند و آيا مى شود در نماز به او اقتداء كرد يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; اين اعتقاد، به عدالت ضرر نمى رساند ولو موافق با موازين شرعى نباشد; چون به هر حال از ضروريات دين نيست.

س1528_ لباسى را كه دولت به سربازان مى دهد اگر بعد از اتمام دوره سربازى تحويل

نگيرد آيا لباس مزبور به شخص مذكور حلال است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اگر دولت وقت به دادن لباس، تمليك بكند; حلال است.

س1529_ دارويى كه براى ضدعفونى به آب مى ريزند و رنگ آب سفيد مى شود آيا آب مذكور حكم آب مضاف را دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; حكم مضاف ندارد.

س1530_ شخصى مى گويد راضى نيستم از من تعريف كنيد در فرض مذكور تعريف از خوبى هاى او چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1531_ آيا سرمه كشيدن مرد، بلند گذاشتن موى سر و روغن زدن به مو، براى مرد در اين زمان هم، مستحب است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه تشبه به زن نباشد و موجب اهانت به خودش نباشد بلى جايز است.

س1532_ اگر كسى بدهكار باشد يا براى كسب سرمايه نداشته باشد آيا مى تواند با فروختن بعضى از اعضاى بدنش مانند كليه و... بدهى را پرداخته يا براى كسب سرمايه درست كند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه خطر هلاكت نباشد; جايز است.

س1533_ آيا حقوقى كه كارمندان مى گيرند و دولت ماليات هم از آن كم مى كند آيا اشكال دارد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1534_ بلند كردن شارب و موى سر براى مردان چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست ولى زدن شارب مستحب است.

س1535_ اجناسى مانند آبليمو و كمپوت و... كه تاريخ انقضا دارند; اگر شخصى جنس تاريخ گذشته بفروشد آيا مأموران بهداشت مى توانند اجناس مذكور را از شخص مزبور گرفته و دور بريزند يا چنين حقّى ندارند؟

ج _ باسمه تعالى; اگر راهى براى جلوگيرى نباشد و اجناس منقضى شده، مضرّ به حال اجتماع باشد;

بلى، مى توانند.

س1536_ اگر دامداران يا چوپان ها گوسفندان را بدون اجازه داخل ملك مردم بكنند و زراعت مردم را پايمال بكنند و جلوگيرى از آن ها به هيچ نحو ممكن نباشد و حرف كسى را گوش نكنند آيا در اين صورت براى از بين بردن گوسفندان آن ها مى توان در زراعت سمّ گذاشت؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، البته با اعلام به صاحبان گوسفندان.

س1537_ خانم هايى كه براى ديگران قرآن ختم مى كنند آيا در ايّام عادت مى توانند سوره هاى بعد از سوره هاى سجده دار را بخوانند و بعد از پاك شدن و غسل نمودن سوره هاى سجده دار را بخوانند؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، بى اشكال است.

س1538_ آيا جواب سلام منافق واجب است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; بلى واجب است.

س1539_ اگر كسى نزد دكترى برود و پول نسخه را بدهد به گمان اين كه دارويى به او بدهد كه دكتر اولى نداده باشد و بعد از دادن نسخه بفهمد مانند اولى داده; آيا مى تواند پول نسخه را پس بگيرد؟

ج _ باسمه تعالى; خير نمى تواند.

س1540_ آيا اگر كسى قرآن مجيد را قبول دارد ولى در مقام عمل قبول ندارد كافر است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه بگويد قرآن از طرف خداست; ولى من عمل نمى كنم مانند همه فساق است و كافر نيست و اگر بگويد از طرف خدا نيست; كافر است.

س1541_ اگر يكى از علماء چيزى را حلال بداند و مردم نمى دانند و در واقع حرام است; آيا مى توان به مردم گفت كه او چنين نگفته و او اهل اين حرف ها نيست تا مردم به واقع

عمل كنند و از حرام اجتناب كنند؟

ج _ باسمه تعالى; خير، نمى شود گفت.

س1542_ اگر كسى به طورى در تنگى معاش باشد كه نتواند زندگى خود را اداره بكند و به هر امرى بزند با شكست مواجه شود آيا مى تواند براى غيرمسلمان كار بكند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه كافر ذمى باشد; مانعى ندارد. ولى براى بهائى، كافر حربى و كمونيست، خير نمى تواند.

س1543_ حد و مرز و شادى در ميلاد ائمه چيست؟

ج _ باسمه تعالى; هر شادى كه حرام نباشد و اهانت به آن بزرگواران نباشد جايز است.

س1544_ صحبت كردن مردان با صداى تقليدى زنان و بالعكس چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1545_ يكى از كفارات مقرر در شرع مقدس اسلام بنده آزاد كردن است و در حال حاضر اين امر معمول نيست، از طرفى عده اى ناخواسته، نظير تصادف يا بدهى و يا ديه و امثال آن، در زندان ها به سر مى برند و خانواده هايشان پريشان و مستأصل مى باشند آيا اجازه مى فرماييد به جاى آزاد كردن افرادى كه كفاره به ذمه دارند يك يا چند نفر از زندانيان بى گناه را آزاد نمايند؟

ج _ باسمه تعالى; در مطلق واجبات تخييريه كه بنده آزاد كردن در كفارات، يكى از مصاديق آن است; اگر يك فرد ممتنع شد بايد آن فرد ديگر اختيار شود و اگر همه افراد ممتنع شدند; اگر در شرع، بدل تعيين شده است آن را بايد اختيار نمود. كه به هر تقدير، صرف در مورد مذكور، وجهى ندارد.

س1546_ فرق بين تزكيه نفس و تكبر حرام چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; وجه اشتراك بين آن

ها نمى بينم تا محتاج به بيان فرق باشد.

س1547_ آيا دوست داشتن و عشق ورزيدن به كسى، بدون قصد لذت و شهوت، كه نمى دانيم ازدواج نموده و يا حتى مى دانيم ازدواج ننموده است جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; جايز است.

س1548_ كتبى مانند «جامع الاخبار» كه مؤلفش دقيقاً معلوم نيست چگونه معتبر مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; در مستحبات اكتفاء به روايات آن مى شود در احكام لزوميه خير.

س1549_ توضيح مختصرى درباره تسامح در ادله سنن كه آيا چه اخبارى را مى توان با استفاده از قاعده تسامح نقل كرد; بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اين مسأله، مبحث مفصلى دارد و مختار اين است كه اگر يك روايت ضعيفى از حديث سند، از معصوم(عليه السلام) برسد و بر مطلوبيت يك امرى دلالت كند مانند غسل شب مخصوصى يا نماز خاصى يا يك عمل ديگرى، استحباب آن عمل، با همين روايت ثابت مى شود.

س1550_ آيا عدم مفسده در خوردن مال يتيم به نظر مبارك جايز است يا مصلحت لازم دارد؟

ج _ باسمه تعالى; عدم مفسده كافى است.

س1551_ مرد يا زنى حواس پرتى پيدا كرده، حتى بچه هاى خود را به طور كامل نمى شناسد چنانچه در خيابان، بدون همراه باشد سردرگم است و خانه را تشخيص نمى دهد و نماز را به طور منظم از جهت عدد ركعات نمى فهمد آيا چنين فردى مى تواند مال خود را به يكى از وراث بى اذن ورثه ديگر بدهد يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; چنين كسى نمى تواند در اموال خود، تصرف به نحو نقل و انتقال يا بخشش و امثال آن بنمايد.

س1552_ اگر كسى جنسى را

عاريه بگيرد; بدون تضمين قولى و آن چيز از بين برود و عاريه گيرنده، بدون آنكه عاريه دهنده عوض جنس را طلب كند خودش عوض جنس را بدهد آيا عاريه گيرنده عوض مزبور را مى تواند قبول كند؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عاريه گيرنده با علم به اين كه عاريه دهنده استحقاق ندارد پول را مى دهد; مى تواند بگيرد و اگر خيال مى كند ضامن است; نمى تواند بگيرد.

س1553_ درباره روايت عشرة (ابوبكر، عمر و عثمان جزو ده نفرى هستند كه در قرآن به آن ها بشارت بهشت داده شده و عمر از بيعت كنندگان زير درخت است كه خدا از آن ها اعلام رضايت كرده) نظر خود را بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; روايت عشرة از مجعولات عامه است. مرحوم مجلسى(ره) در بحارالانوار حتى جاعل را تصريح كرده است. محدث قمى هم در سفينة البحار اشاره نموده و محل آن را ذكر كرده است و مأمون عباسى تصريح نموده به جعلى بودن آن. مراجعه كنيد به منابع.

س1554_ تعريفى از عارف و عرفان اگرچه به طور اختصار هم بوده مرقوم فرماييد و روشن نماييد كه آيا مقام عرفان چون مقام اجتهاد است كه شامل عده اى شود و عده ديگرى از آن بى بهره باشند يا هر شيعى اعم از ضعيف و قوى، عالم و جاهل به اندازه دريافت خود از عرفان بهره دارند. پيرزن گفت خدا را به گردش كردن اين چرخ مى شناسم تا آن را نگردانم نمى گردد به اين مقدار، دانشمندى كه عمرش را در كسب معرفت و تفكر و انديشه گذرانده و به مقدار دريافت خود و امام على(عليه

السلام) كه مى فرمايد: «لو كشف الغطاء مازدت يقيناً» همه از عرفان بهره ورند منتهى شدت و ضعف دارد؟

ج _ باسمه تعالى; عرفان حقيقى، اختصاص به كسى و جمعيتى ندارد مقول به تشكيك است و اساس آن، عرفان به حق تعالى است و اما به اصطلاح متأخرين، اطلاق بر جمعيت خاصى مى شود كه اصيل آن دو قسم است: عرفان عملى و عرفان علمى و اين دو قسم، شعب مختلف دارد و بايد در محل خاص بحث شود.

س1555_ علت اين كه عمامه آقايان سادات مشگى و آقايان شيوخ سفيد مى باشد چيست؟

ج _ باسمه تعالى; پوشيدن عمامه فى الصلاه بلكه مطلقاً مستحب است و اما پوشيدن عمامه سياه و سفيد يك امر عرفى است براى تميز سادات از غير سادات.

س1556_ با اين كه علامه حلى(ره) و شهيد ثالث(ره) به فقيه بودن شيخ صدوق تصريح كرده اند چرا بعضى ها مى گويند شيخ صدوق اول فقيه و پسر (شيخ صدوق(ره)) محدّث مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; صدوقان و به خصوص پسر از مفاخر علماء اسلام و از فقهاء بزرگند و محدث بودن، منافى فقيه بودن نيست هم محدّثند هم فقيه.

س1557_ مأخذ معتبرى براى حديث قدسى معروفى (عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى) مى دانيد؟

ج _ باسمه تعالى; الجواهر السنية شيخ حر عاملى ص 360. شجره طوبى _ ج 1 ص 33.

س1558_ آيا در نقل احاديث غير معلوم الصدور كه قصد جدى اسناد را ندارد و مجملا بگويد روايت در كافى مى باشد و خواندن زبان حال جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1559_ چسباندن اعلاميه ها بر در و ديوار منزل مردم كه در آن ها نام

خدا و معصومين(عليه السلام) نوشته شده كه قهراً زير پا مى افتد آيا جايز است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه اهانت باشد جايز نيست و در غير اين صورت جايز است.

س1560_ تماشا كردن به دو نفر كه مشغول دعوا و منازعه هستند آيا حرام است؟ و وظيفه چه مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; حرام نيست. وظيفه، اصلاح ذات البين است.

س1561_ در حال حاضر كه جامعه اسلامى با تهاجم فرهنگى روبه رو است براى جوانان چه توصيه اى داريد؟

ج _ باسمه تعالى; اولين وظيفه جوانان درس خواندن، محكم نممودن عقايد مذهبى و انجام وظايف شرعى و نهى از منكر فردى است و چنانچه وظيفه يك مسئله اجتماعى باشد كه مراجع تقليد دستور داده اند بايد شركت كنند.

س1562_ مدتى است كه من نماز درستى نمى خوانم و هميشه سردر گم هستم. فكر مى كنم كه دنيا به آخر رسيده و بهترين راه را براى خودم خودكشى مى دانم كه بايد انجام دهم و مشكل مالى هم ندارم لطفاً راهنمايى و نصيحتى بفرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; خودكشى از معاصى كبيره است و در آن دنيا، مبتلا به عذاب اليم خواهيد شد. بنابر اين بدترين راه است و بهترين راه آن است كه نماز را درست كنيد و مردانه در مقابل مشكلات استقامت كنيد و اين گونه ضعف از خود نشان ندهيد.

س1563_ در آشپزخانه چند حبه برنج به فاضلاب برود حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه عمدى نباشد حرام نيست و عمداً اين كار را نكنند.

س1564_ نظر شما در مورد نگاه كردن به فوتبال چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد. البته خانم ها به بدن برهنه آقايان نگاه نكنند.

س1565_ شرط

بستن در فوتبال و ديگر ورزش ها چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; شرط بستن به گرفتن مال، جايز نيست و آن مال حرام است.

س1566_ بهترين راه خودسازى براى انسان چيست؟

ج _ باسمه تعالى; انجام واجبات و ترك محرمات و همچنين اخلاق حسنه را در خود ايجاد كردن.

س1567_ يكى از اقرباء معتقد به خداوند است و روزه مى گيرد ولى نماز نمى خوند و بعضى از اعمال دين را سبك مى شمارد حكم معاشرت جهت صله رحم چيست؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه با معاشرت مى توانيد او را از اين كار برگردانيد اين كار را بنمائيد والا اگر مفسده اى پيش نيايد با او قطع ارتباط كنيد.

س1568_ آيا كينه توزى به منظور بخل حرام است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; عمل كردن بر طبق آن صفت نفسانى جايز نيست و خود آن صفت مذموم است ولى حرام نيست و بايد با دستورات شرعى، آن صفت را نابود كرد.

س1569_ به نظر شارع مقدس اسلام درباره تفأل به نحو كلى در كتاب هاى شعر و غير آن چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; تفأل فى نفسه اشكال ندارد.

س1570_ مراد از يقين و اطمينان در رساله عمليه چه مى باشد؟ آيا اطمينان در حكم يقين است؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، اطمينان در حكم يقين است.

س1571_ در آيه (100) سوره يونس «و ما كان لنفس ان تؤمن الاّ باذن الله» بنابر اين ايمان آوردن و مؤمن شدن طبق آيه غير اختيارى است؟

ج _ باسمه تعالى; اجمال معنى آيه ولو به قرينه ى قبل از آن، اين است كه ايمان به خدا از روى اختيار، امرى است كه تحقق آن

احتياج به سبب خاص دارد و آن سبب، مؤثر نيست مگر به اذن الهى. تفصيل بحث را در محل ديگر ملاحظه كنيد.

س1572_ اگر ولايت معصومين(عليهم السلام) از اصول دين مى باشد پس در احاديث، نماز عمود دين معرفى شده در حالى كه عمود كل اعمال مكلفين ولايت معصومين(عليه السلام)است نه نماز؟

ج _ باسمه تعالى; تنافى در بين نيست، چه منافاتى دارد نماز نيز عمود دين باشد.

س1573_ براى شخصى ختنه شدن ميسور نيست وظيفه آن نسبت تكاليف شرعى مثل حج، ازدواج چيست؟

ج _ باسمه تعالى; اگر قدرت ندارد و يا ميسور نيست; مانع تكاليف شرعى نمى باشد.

س1574_ خوردن خاك تربت چهارده معصوم غير از سيدالشهدا چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنانچه در غذا و آب ريخته و مستهلك شود; اشكال ندارد.

س1575_ در مورد ناد علياً مظهر العجائب و 14 هزار و 80 هزار صلوات براى برآمدن حاجات از معصوم روايتى وجود دارد؟

ج _ باسمه تعالى; چنين منقول است.

س1576_ آيا اقرار به ولايت بر مؤمن واجب است؟

ج _ باسمه تعالى; چيزى زايد بر اعتقاد به امامت ائمه اثناعشر(عليه السلام) واجب نيست.

س1577_ غذا خوردن در منزل كسى كه تارك الصلاة و اهل خمس نيست چه حكمى دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد.

س1578_ آيا ريا كه در عبادت حرام است; در غير عبادات هم حرام است؟

ج _ باسمه تعالى; رياء حرام، مختص به عبادات است.

س1579_ دقت زياد در غير عبادت كه (صورت وسواس پيدا كند حرام مى شود و تابع شيطان است) علاج آن چيست؟

ج _ باسمه تعالى; حرمت معلوم نيست; ولى كار درستى نيست و علاج آن بى اعتنائى است.

س1580_ خال كوبى بدن چه حكمى دارد؟

ج _

باسمه تعالى; خال كوبى روى بدن، به غير از آيه قرآن اشكال ندارد و چنانچه بعد از خال كوبى روى پوست بدن چيزى مانع از رسيدن آب به پوست بدن شود بايد براى وضوء يا غسل آن را محو كرد وگرنه اشكال ندارد.

س1581_ طلابى كه شاغل هستند از شهريه استفاده كنند يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى. مى توانند در صورتى كه درس مى خوانند و يا تبليغ مى كنند مى توانند از شهريه استفاده كنند.

س1582_ در بعضى از دهات اماكن مخروبه اى به نام امامزاده مشهور و معروف است اما آثارى از قبر و نام و نشانى مشهود نيست آيا احياء و تجديد بناى چنين اماكن به عنوان امامزاده اصيل جايز است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; با عدم علم و عدم دليل، به عنوان امام زاده اصيل جايز نيست ولى به عنوان احتمال مانعى ندارد; بلكه خوب است.

س1583_ مراد از تجسس كه شرعاً حرام است چيست؟

ج _ باسمه تعالى; مراد، تفحص از اسرار مردم است; يعنى كارى كه در خفا مى كنند و آن كار موجب نقص شرعى يا عرفى است.

س1584_ خواندن شعر در روز يا شب جمعه چه صورت دارد؟

ج _ باسمه تعالى; اشكال ندارد. آنچه در روايت وارد شده، مراد شعر مصطلح نيست بلكه مراد، كلام شعرى است.

س1585_ فرق بين فعل غضب و مقت چيست بيان فرماييد؟

ج _ باسمه تعالى; اگر غضب به خدا نسبت داده شود مراد عقاب است و اگر به خلق باشد; مراد جوشش خون انتقام است و اما مقت عبارت است از بغض و نفرت قوى.

س1586_ آيا اغماض از رحمى كه در مقابل خوبى و احسان، بدى

و ظلم روا دارد مستحسن است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; بلى، همان گونه كه ائمه طاهرين(عليه السلام) عمل مى كردند.

س1587_ آيا عشق ورزيدن به خدا حرام است؟ (مراد محبت به خداست).

ج _ باسمه تعالى; ولو در روايت تعبير به عشق به خدا نيست; ولى دليلى بر حرمت نيست.

س1588_ خلقت انسان چگونه بوده و چه طور به وجود آمده است؟

ج _ باسمه تعالى; خلقت انسان فعلى به نحوى كه ظاهر قرآن كريم بيان كرده; از گل بوده است و هيكل آدم از آن ريخته شده و بعد خداوند به آن روح دميده است و اين مطلب به بحث مفصل محتاج است.

س1589_ با توجه به اين كه بنده طلبه هستم و مشغول تحصيل مى باشم; اگر بخواهم معمم شوم رضايت والدينم شرط است يا خير؟

ج _ باسمه تعالى; سعى كنيد بدون رضايت آن ها معمم نشويد چون اذيت آن ها حرام است.

س1590_ عرف در اصطلاح فقهاء به چه معنى مى باشد؟

ج _ باسمه تعالى; مراد از عرف معنايى است كه در بين اهل لسان رايج است مثلا غناء كه حرام است مراد از آن چيزى است كه در بين اهل لسان به آن غنا مى گويند; يعنى صوت لهوى آوازى كه مناسب با رقص و آواز و آلات لهو است.

س1591_ كسى كه معلول جسمى است آيا طهارت چرخ و زيرانداز وى براى نماز شرط است يا نه؟

ج _ باسمه تعالى; لازم نيست.

س1592_ اول نامه ها (باسمه تعالى) نوشته مى شود آيا حكم نام خداوند را دارد و آيا مى توان بدون طهارت به آن دست زد؟

ج _ باسمه تعالى; حكم نام خدا را ندارد و دست

زدن به آن بدون طهارت حرام نيست.

احكام تقليد

مسئله 1_ بر هر مكلفى كه مجتهد نباشد واجب است در احكام دين تقليد كند يا عمل به احتياط نمايد.

مسئله 2_ عمل شخص عامى بدون تقليد و احتياط باطل است مگر آنكه با واقع يا با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد، و اگر عبادت است با قصد قربت هم به جا آورده باشد.

مسئله 3_ تقليد در احكام عمل كردن به دستور مجتهد است.

مسئله 4_ تقليد ميّت جايز نيست اگر مجتهدى كه از او تقليد مى كند از دنيا برود بايد از مجتهد زنده تقليد كند.

مسئله 5_ بايد از مجتهد اعلم تقليد نمود.

مسئله 6_ مجتهد اعلم كسى است كه در به دست آوردن حكم شرعى از قواعد و مدارك آن از سايرمجتهدين استادتر باشد.

مسئله 7_ اجتهاد مجتهد و اعلم بودن او را از سه راه مى شود به دست آورد:

اول آنكه خود مقلد علم پيدا كند مثل اينكه خودش از اهل خبره باشد و بتواند اجتهاد و اعلميت را تشخيص دهد.

دوم از شهادت يك نفر موثق از اهل خبره كه بتواند اعلم بودن و اجتهاد را تشخيص دهد مگر آنكه يك نفر ثقه ديگر از اهل خبره بگويد ديگرى اعلم است.

سوم از راه شياع و شهرتى كه علم يا اطمينان به آن حاصل گردد.

مسئله 8_ مجتهدى كه از او تقليد مى شود بايد داراى اين چند شرط باشد: اول - بالغ باشد. دوم - عاقل باشد. سوم - شيعه اثنى عشرى باشد. چهارم - عادل باشد. پنجم - مرد باشد. ششم - ولدالزنا نباشد. هفتم - اعلم باشد. هشتم - زنده باشد.

احكام آبها

مسئله 9_ آب بر دو قسم است:

مطلق و مضاف. آب مضاف آبى است كه به واسطه ممزوج شدن چيز ديگر به آن، آن را آب نگويند. و يا از چيزى مثل سيب و انار به فشردن بگيرند. آب مطلق آبى است كه اين طور نباشد و عرف بگويند آب است و آن بر چند قسم است:

1_ آب كر

2_ آب قليل

3_ آب باران

4_ آب چاه

5_ آب جارى

مسئله 10_ آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هر يك سه وجب است بريزند آن ظرف پُر شود به عبارت ديگر مساحت آن بيست و هفت وجب باشد و وزن آن از صدو بيست و هشت من تبريز بيست مثقال كمتر كه تقريباً 377 كيلوگرم باشد.

مسئله 11_ آب مطلق اگر كر يا جارى باشد نجس نمى شود، مگر آنكه به سبب ملاقات با نجاست رنگ يا بو يا مزه آن تغيير كند به رنگ يا بو يا مزه نجس نه متنجس.

مسئله 12_ آبى كه از شير يا دوش متصل به كر بيرون مى آيد در حكم كر است كه به ملاقات با نجس، نجس نمى شود مگر به تغيير يكى از اوصاف سه گانه كه در مسئله قبل ذكر شد.

مسئله 13_ آبى كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند كه از كر كمتر شده يا نه محكوم به كر بودن است و آبى كه كمتر از كر بوده اگر انسان شك كند كه به مقدار كر شده يا نه محكوم است به كر نبودن.

مسئله 14_ آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.

مسئله 15_

اگر آب قليل ملاقات با نجس كند نجس مى شود مگر آنكه از بالا روى نجس ريخته شود كه در اين صورت مقدارى كه ملاقات با نجس مى كند نجس است و بالاتر از آن پاك است.

مسئله 16_ آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مثل آب قنات و چشمه.

مسئله 17_ آب جارى به ملاقات با نجاست نجس نمى شود هر چند كمتر از كر باشد مگر آنكه بو يا رنگ يا مزه آن به بو يا رنگ يا مزه نجاست تغيير كند.

مسئله 18_ آب باران در موقع باريدن حكم آب جارى را دارد.

مسئله 19_ لباس و فرش كه نجس شده و عين نجاست در آن نباشد اگر باران بر آن ببارد به مقدارى كه به همه آن برسد پاك مى شود و فشار دادن لازم نيست و اگر باران به قسمتى از آن برسد به قسمتى نرسد آن قسمت كه باران به آن رسيده پاك است.

مسئله 20_ زمينى كه نجس شده به محض رسيدن باران از آسمان بر آن تا مقدارى كه باران در آن نفوذ كرده پاك مى شود به شرط آنكه عين نجاست در آن نباشد.

مسئله 21_ هرگاه آب باران در جايى جمع شود اگر چه كمتر از كر باشد موقعى كه باران مى بارد چيز نجس را اگر در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد آن چيز نجس پاك مى شود.

مسئله 22_ آب چاه كه از زمين مى جوشد حكم آب جارى را دارد كه به ملاقات با نجس، نجس نمى شود مگر آنكه رنگ يا بو يا مزه آن به

نجاست تغيير پيدا كند و تا جوشش دارد اگر تغيير آن به خودى خود برطرف شود پاك مى شود به شرط امتزاج با آنچه به جوشش بيرون آمده و متغير نشده و حاجتى به كشيدن مقدارى از آب آن نيست.

مسئله 23_ آب مضاف كه با نجاست ملاقات نكرده پاك است ولى نجس را پاك نمى كند هرچند كثير يا جارى باشد و وضوء، و غسل هم با آن باطل است.

مسئله 24_ آب مضاف مثل آب قليل به محض ملاقات با نجس، نجس مى شود هرچند كثير باشد يا جارى مگر آنكه از بالا به پايين جارى باشد كه در اين صورت بالا نجس نمى شود به واسطه ملاقات پايين با نجس و همچنين اگر از محلى به قوت بالا رود مثل فوّاره كه پايين آن به سبب ملاقات بالا با نجس، نجس نمى شود.

مسئله 25_ آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف و حالت سابقه آن هم معلوم نيست نجاست را پاك نمى كند و وضوء و غسل هم با آن باطل است و اگر نجاست به آن برسد حكم به نجس بودن آن مى شود ولو به اندازه كر يا بيشتر باشد و اگر حالت سابقه آن معلوم باشد محكوم به حكم سابق است.

مسئله 26_ آبى كه به سبب ملاقات با نجاست رنگ يا بو يا مزه آن عوض شده باشد هرگاه به حال خود برگردد پاك نمى شود، مگر آنكه آن آب جارى باشد، يا از زمين بجوشد، و يا متصل به آب باران باشد در حال باريدن، و يا باران در آن ببارد، و يا متصل باشد به آب كر طاهر

كه در اين پنج صورت همين كه تغييرش برطرف شد و به حال اول برگشت و با آب پاكى كه به آن متصل است ممزوج گشت پاك مى شود.

مسئله 27_ آب غير جارى مثل آب حوض كه به مقدار كر نباشد و با نجس ملاقات كند نجس مى شود و با اتصال به كر يا جارى به شرط امتزاج پاك مى گردد همچنين اگر باران از آسمان يا از سوراخ سقفى بر آن ببارد و آن آب با آب باران در حال باريدن ممزوج شود پاك مى شود.

و شرط امتزاج كه در مسائل مذكوره گفته شد بنا بر احتياط لازم است و بعضى از علماء مجرد اتصال را كافى مى دانند.

مسئله 28_ آبى كه نجس بودن آن معلوم نيست محكوم به پاك بودن است مگر آنكه معلوم باشد كه سابق نجس بوده كه در اين صورت محكوم به نجاست است تا وقتى كه علم به تطهير آن حاصل شود.

مسئله 29_ آشاميدن آب نجس حرام است مگر در حال ضرورت و همچنين است هر چيز نجسى.

اقسام نجاسات

مسئله 30_ نجاسات يازده چيز است: اول و دوم بول و غايط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد. اصلى باشد مثل درندگان يا عارضى مانند حيوان نجاست خوار، و حيوانى كه انسان آن را وطى كرده باشد و گوسفندى كه شير خنزير خورده تا گوشت در آن روييده باشد و استخوانش محكم شده باشد، و اما فضله پرندگان حرام گوشت بنا بر اقوى پاك است و بهتر اجتناب از آن است خصوصاً از بول و فضله خفاش.

مسئله 31_ سوم منى هر حيوانى كه خون جهنده دارد.

مسئله

32_ چهارم مردار هر انسان و حيوانى است كه خون جهنده دارد خودش مرده باشد يا به غير دستور شرعى ذبح شده باشد مگر اجزايى كه روح در آنها حلول نمى كند مثل پشم وكرك و مو و پر و دندان و استخوان كه نجس نيستند و لازم است تطهير هر كدام از آنها كه با رطوبت ميتة ملاقات كرده باشد.

مسئله 33_ اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است.

مسئله 34_ اگر پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن را بكنند پاك است.

مسئله 35_ خريد و فروش مردار و چرم و پيه و گوشت آن جايز نيست.

مسئله 36_ پنجم خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده داشته باشد.

مسئله 37_ حيوان حلال گوشت كه به طور شرعى ذبح شده و به مقدار متعارف خون آن خارج شده خون باقيمانده در بدنش پاك است ولى اگر به سبب آنكه سر حيوان در بلندى بوده يا به سبب نفس كشيدن حيوان خون خارج شده به بدن حيوان برگردد آن خون نجس است.

مسئله 38_ اگر خونى در بدن يا لباس يا چيز ديگر ببيند و شك داشته باشد كه آن خون از حيوان است يا نه يا آنكه شك داشته باشد كه از حيوانى است كه خون جهنده دارد يا از غير آن، آن خون پاك اند.

مسئله 39_ ششم و هفتم سگ و خوك صحرايى است كه حتى مو و استخوان و همه اجزاء آنها نجس است، ولى سگ و خوك دريايى پاك اند.

مسئله 40_ هشتم از نجاسات كافر

است، و مشهور بين فقهاء آن است كه فرقى بين اهل كتاب و غير آنها نيست.

ولكن اظهر به حسب روايات آن است كه اهل كتاب يعنى يهود و نصارى و مجوس پاكند.

و اما منكر ضرورى دين اظهر طهارت او است و همچنين مجسمه و مجبرة و امثالهم.

مسئله 41_ كسى كه دشمن يكى از چهارده معصوم(ع) باشد يا ناسزا به يكى از آنها بگويد نجس است هر چند اظهار مسلمانى كند.

مسئله 42_ نهم از نجاسات شراب است بلكه هر مست كننده اى كه به خودى خود روان باشد نجس است.

مسئله 43_ اگر انگور و آب انگور به خودى خود جوش بيايد حرام و نجس است و اگر به واسطه پختن جوش بيايد خوردن آن حرام است ولى نجس نيست.

مسئله 44_ خرما و مويز و كشمش و آب آنها به جوش آمدن نجس نمى شوند و خوردن آنها حلال است.

مسئله 45_ دهم از نجاسات فقّاع است كه آن را آبجو مى گويند و مسكر و حرام است و در اخبار تأكيد در اجتناب از آن شده.

مسئله 46_ ماءالشعيرى كه اطباء آن را به جهت معالجه دستور مى دهند فقّاع نيست و پاك و حلال است.

مسئله 47_ يازدهم از نجاسات عرق شتر نجاست خوار است.

بلكه بنا بر احتياط واجب بايد از عرق هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده اجتناب كرد.

مسئله 48_ عرق جنب از حرام پاك است، ولى نماز خواندن در آن مكروه است چه در موقع جماع بيرون آيد و چه بعد از آن و چه از زن باشد و چه از مرد و چه از زنا جنابت حاصل شده باشد يا

از لواط يا با وطى حيوانات و يا به واسطه استمناء يا جماع با حليله. خود در حال حيض ولى اگر در روز روزه واجب معين مثل ماه رمضان با زن خود جماع كند با عرق خود مكروه نيست نماز بخواند.

مسئله 49_ اگر انسان اول با حلال خود نزديكى كند بعد از حرام جنب شود نماز با عرق خود خواندن مكروه نيست.

و همچنين اگر محتلم شود بعد حرام مرتكب شود.

مسئله 50_ اگر انسان از حرام جنب شود بعد با حلال خود نزديكى كند با عرق خود مكروه است نماز بخواند.

مسائل مربوط به نجاسات

مسئله 51_ نجس بودن يا نجس شدن چيزى ثابت مى شود به چند چيز:

اول - علم پيدا كردن شخص به نجاست.

دوم - آنكه خبر بدهد به نجاست آن كسى كه آن چيز در دست او است.

سوم - به شهادت يك مرد عادل بلكه ثقة.

مسئله 52_ وسواسى در ثابت شدن نجاست بايد رجوع به متعارف كند و به علمى كه برايش حاصل مى شود نبايد حكم به نجاست كند، و در طهارت هم لازم نيست علم به طهارت چيزى پيدا كند كه سابق نجاست آن را مى دانسته بلكه بايد رجوع به متعارف كند هر چند علم برايش حاصل نشود.

مسئله 53_ واجب است ازاله نجاست از مسجد و تأخير در آن جايز نيست و نجس كردن مسجد حرام است.

مسئله 54_ مشاهد مشرفه حكم مسجد را دارد كه نجس كردن آنها حرام و تطهير آنها واجب است در صورتى كه نجس كردن موجب اهانت شود.

مسئله 55_ نجس كردن ورق و خط قرآن مجيد بلكه جلد آن جايز نيست در صورتى كه بى احترامى به

قرآن باشد و هر يك از آنها نجس شود تطهير آن واجب است.

مسئله 56_ اگر تربتى كه از قبر حضرت سيد الشهداء(ع) يا از قبر مطهر حضرت رسول(ص) يا ساير ائمه(ع) برداشه شده باشد نجس شود واجب است آن را تطهير نمايند. در صورتى كه تطهير نكردن بى احترامى به آن باشد.

مسئله 57_ اگر شخص چيزى را كه مى خواهد بخورد نجس شده باشد بايد آن را تطهير نمايد و همچنين ظرف غذا را اگر طورى باشد كه غذا را نجس نمايد.

مطهرات چند چيز است

مسئله 58_ اول آب و آن پاك كننده هر چيز است كه نجس شده باشد غير از مايعات با شرايطى كه ذكر مى شود و اگر آب نجس شود به اتصال پيدا كردن با آب كر يا پاك جارى مى شود، و همچنين اگر باران در آن ببارد، و بنابر احتياط واجب معتبر است در هر سه قسم اختلاط و امتزاج حاصل شود. و غير از آب مايعات ديگر به آب پاك نمى شود، مگر آنكه در آب كر يا جارى مستهلك و نابود شود.

مسئله 59_ در تطهير به آب چند چيز شرط است:

اول - پاك باشد.

دوم - مطلق باشد و به رسيدن به محل نجس مضاف نشود.

سوم - عين نجاست حتى اجزاء ريزه و كوچك آن از محل برطرف شود، بلى برطرف شدن رنگ يا بو يا طعم لازم نيست.

چهارم - آنكه در بين استعمال رنگ يا بو يا مزه آن تغيير پيدا نكند به نجاست.

مسئله 60_ اگر لباس يا بدن يا چيز ديگر غير از ظروف به بول نجس شده باشد. در تطهير به آب قليل بايد

آن را دو مرتبه آب بكشند، مگر از بول پسر شيرخوار كه هنوز غذاخور نشده باشد و شيردهنده آن مسلمان باشد كه در اين صورت يك مرتبه آب بر آن بريزند بس است. و در تطهير به آب كر يا جارى يك مرتبه شستن كافى است.

مسئله 61_ ظرف نجس را با آب قليل بنا بر احتياط سه مرتبه بشويند و در كر و جارى يك مرتبه كفايت مى كند ولى ظرفى را كه سگ ليسيده يا از آن آب يا چيز روان ديگر خورده اول بايد با خاك با ريختن مقدارى آب خاك مال كرد بعد يك مرتبه در كر يا جارى يا سه مرتبه بنا بر احتياط با آب قليل شست، و ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته بنا بر احتياط لازم بايد پيش از شستن خاك مال كرد به همان نحو كه بيان شد.

مسئله 62_ در پاك شدن به آب قليل شرط است جدا شدن غساله از محل نجس به طور متعارف: پس در مثل بدن و چيزهايى كه آب در آن فرو نمى رود كفايت مى كند ريختن آب بر آن و جدا شدن بيشتر آب از محل نجس: و مثل لباس و فرش كه آب در آن فرو مى رود بايد آب بر آن بريزند و آن را فشار دهند و يا كارى مانند آن از ماليدن و لگد كردن انجام دهند.

مسئله 63_ دوم از مطهرات زمين است، و آن پاك مى كند كف پا و ته كفش را به راه رفتن بر روى آن، يا ماليدن پا بر زمين.

به شرط آنكه زمينى كه بر روى آن راه

مى رود يا پا بر آن مى مالد پاك و خشك باشد.

و شرط ديگر آنكه نجاست در پا يا كفش حاصل شده باشد از راه رفتن بر زمين نجس، و اما آنچه حاصل شود از نجاست خارج بايد تطهير شود با آب.

و فرق نيست در زمين بين آنكه خاك باشد يا سنگ يا ريگ يا سنگ فرش و آجرفرش بلى با راه رفتن روى آسفالت و چوبى كه زمين به آن فرش شده باشد كف پا و ته كفش پاك نمى شود.

مسئله 64_ بهتر آن است كه احتياطاً براى پاك شدن كف پا و ته كفش پانزده قدم بر روى زمين راه برود، ولى كمتر از اين مقدار هم كفايت مى كند در صورتى كه صدق راه رفتن بر زمين و يا بر زمين ماليدن بنمايد.

مسئله 65_ سوم از مطهرات آفتاب است كه زمين و چيزهاى ديگر را كه منقول نيستند پاك مى كند مثل بنا و ديوار و هر چه به آنها متصل است از در و چوب و ميخ و گچ يا چيزى را كه به ساختمان ماليده باشند و ظرفهايى كه در بنا يا در زمين قرار داده باشند و همچنين درخت و نباتات كه قطع نشده و به زمين متصل هستند.

مسئله 66_ در تطهير به آفتاب چند شرط بايد رعايت شود:

اول - آنكه محل نجس بايد داراى ترى و رطوبت سرايت كننده باشد تا آفتاب آن ترى را خشك كند.

دوم - آنكه اگر در آن عين نجاست غير از رطوبت باشد بايد قبل از تابيدن آفتاب آن را برطرف نمايند.

سوم - آن چيز به واسطه تابي_دن

آفتاب بر آن خشك شود.

چهارم - آفتاب در موقع تابيدن در زير ابر يا مانع ديگرى نباشد.

پنجم - آفتاب به خود چيزى كه نجس شده بتابد پس اگر مانعى بر آن باشد بايد برطرف نمايند; و اگر از پشت شيشه بر محلّ نجس بتابد در پاك شدن آن اشكال است، و همچنين در منعكس شدن نور در وقت تابيدن به شيشه.

مسئله 67_ آفتاب باطن چيز نجس را هم پاك مى نمايد، ولى به سه شرط:

اول - آنكه باطن و درون آن چيز نچس به ظاهر و برونش متصل باشد.

دوم - در آن رطوبتى باشد كه آفتاب آن را بخشكاند.

سوم - آفتاب باطن و ظاهر را در يك زمان بخشكاند.

مسئله 68_ چهارم از مطهرات استحاله يعنى مبدل شدن حقيقت چيزى به حقيقت چيز ديگر است مثلاً اگر عذره خاك شود، يا چوب خاكستر شود; يا بول يا آب نجس بخار شود استحاله حاصل شده; و استحاله پاك مى كند عين نجاست و هر چيزى كه نجس شده باشد.

مسئله 69_ عين نجس يا متنجس كه بخار مى شود اگر بعد از بالا رفتن مبدل به عرق و آب شود لازم نيست اجتناب از آن آب و عرق مگر آنكه بر خود آن عنوان نجس صدق كند مثل عرق خمر كه مسكر است.

مسئله 70_ عرق حمام كه معلوم نيست از آب نجس است محكوم به طهارت است. بلكه عرق معلوم از آب نجس هم پاك است.

مسئله 71_ هر گاه اوصاف نجس يا چيزى كه نجس شده عوض شود استحاله نيست مثلا اگر گندم نجس آرد شود يا خمير گردد يا نان شود پاك نمى شود و

يا شير نجس را پنير نمايند پاك نمى گردد.

مسئله 72_ پنجم از مطهرات انقلاب است مثل آنكه شراب سركه شود چه به خودى خود سركه شود يا به علاج مثل آنكه كمى نمك يا سركه در آن بريزند تا سركه شود.

مسئله 73_ آب انگورى كه به آتش جوش آمده پاك است ولى حرام و اگر آنقدر بجوشد كه دوثلث آن كم شود به آتش حلال مى شود و اگر به آفتاب يا به خودى خود يا به هوا جوش آيد حلال نمى شود، مگر اينكه سركه شود.

مسئله 74_ خوردن كشمش و مويز و خرما كه در بعض غذاها مثل پلو و آش مى گذارند جايز است هرچند به جوش بيايد.

مسئله 75_ آب كشمش و خرما به جوش آمدن نجس نمى شود و حرام نيست بنا بر اقوى.

مسئله 76_ هفتم از مطهرات انتقال است مثلاً اگر خون انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد منتقل شود به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد; به طورى كه خون آن حيوان حساب شود پاك مى شود.

مسئله 77_ هشتم از مطهرات اسلام است كه پاك مى كند بدن كافر و آب دهان و بينى و عرق و چركى كه در بدن او است.

مسئله 78_ همين كه شخص كافر شهادتين را بگويد: يعنى اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمداً رسول الله(ع) كافى است در حكم نمودن به مسلمانى او: مگر اينكه ضد اين شهادت را هم بگويد. و مرتد ملى و فطرى در صورتى كه توبه كنند بدن آنها پاك مى شود بنا بر اقوى و عبادات آنها نيز قبول مى شود.

مسئله 79_ نهم از مطهرات تبعيت است

يعنى پاك مى شود بعض چيزهاى نجس به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر مثل آب دهان و بينى و عرق و چرك بدن كافر غير كتابى كه وقتى مسلمان شود پاك مى شود.

و فرزند صغير كافرى كه يكى از ابوين او يا هر دو اسلام آورده باشند بالتبع پاك مى شود.

و ظرف شراب كه به تبع سركه شدن آن پاك مى شود.

مسئله 80_ دهم از مطهرات از بين رفتن عين نجاست است از بدن حيوان نه انسان چه به خودى خود از بدن برود يا به سببى زائل شود پس منقار مرغ و دهان گربه اگر آلوده به نجاست شود به واسطه از بين رفتن عين آن و خشكيدن رطوبت آن پاك مى شود.

و همچنين پاك مى شود به واسطه برطرف شدن عين نجس از باطن انسان بنا بر قول به نجاست آن مثل باطن دهان و بينى و گوش پس اگر دوا يا غذاى نجس بخورد همين كه آن را از دهان فرو برد دهان پاك مى شود و حاجت به شستن دندان و دهان نيست مگر اينكه دندان مصنوعى باشد و آن دوا يا غذا به آن رسيده باشد كه بايد آن را تطهير نمايند.

و همچنين حاجت به شستن دهان نيست اگر در بُن دندان و ريشه آن يا جاى ديگر از دهان خونى پيدا شود و برطرف شود.

مسئله 81_ يازدهم از مطهرات استبراء حيوان نجاست خوار است يعنى جلوگيرى حيوان حلال گوشتى كه عادت به نجاست خوردن كرده به واسطه دادن علف پاك به آن به قدرى كه ديگر او را حيوان نجاست خوار نگويند بلكه او

را علف خوار بگويند.

و بايد شتر را چهل روز و گاو را سى روز و گوسفند را ده روز و مرغابى را پنج روز و مرغ خانگى را سه روز منع كنند از خوردن نجاست و در حيوانات ديگر زوال اسم كافى است.

مسئله 82_ دوازدهم سنگ استنجا است به شرحى كه ذكر مى شود.

مسئله 83_ سيزدهم بيرون آمدن خون است به مقدار متعارف از حيوانى كه آن را ذبح نموده اند كه بيرون آمدن اين مقدار خون پاك كننده بقيه خونى است كه در اجزاء و اعضاى حلال حيوان ذبح شده باقى مى ماند.

مسئله 84_ چهاردهم غايب شدن مسلمان است چنانچه احتمال دهد آن مسلمان آن چيز را تطهير نموده است.

احكام ظرفها

مسئله 85_ جائز نيست استعمال ظرفى كه از پوست نجس العين مثل سگ و خوك و پوست مردار ساخته شده در خوردن و آشاميدن در صورتى كه ظرف يا غذا رطوبت داشته باشد، و نبايد آن ظرف را در وضوء و غسل استعمال كنند.

مسئله 86_ حرام است از ظرف طلا يا نقره خوردن و آشاميدن بلكه حرام است هرگونه انتفاعى مثل آنكه آن را زينت اتاق قرار دهند و بلكه نگهدارى آنها جايز نيست.

احكام تخلى

مسئله 87_ در حالى تخلى بلكه در هر حال واجب است پوشانيدن عورت از شخص نگاه كننده محترم حتّى پدر و مادر و اولاد، بلكه واجب است پوشانيدن آن از ديوانه و طفل مميز، و حرام است بر هر مكلفى نظر نمودن به عورت ديگران در هر حال مگر زن و شوهر كه نظر كردن آنها به عورت يكديگر جايز است و كنيز مملو كه هم حكم زوجه را دارد، و از طفل غير مميز پوشانيدن عورت لازم نيست.

مسئله 88_ حرام است در حال تخلى رو به قبله يا پشت به قبله باشد هرچند عورت خود را از قبله بگرداند و هرگاه بدنش رو به قبله يا پشت به قبله نباشد عورت خود را نيز نمى تواند رو به قبله نمايد ولى پشت به قبله مانعى ندارد.

مسئله 89_ واجب است مخرج بول را دومرتبه با آب قليل بشويند و افضل سه مرتبه شستن است و در كُ_ر و جارى اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافى است و تطهير آن به غير آب كفايت نمى كند.

مسئله 90_ مخرج غايط را به دو جور مى شود تطهير كرد:

اول

با سنگ يا كلوخ يا پارچه و امثال آنها كه پاك كننده محل باشند غير از استخوان و سرگين، و شرط است در تطهير به آنها اينكه پاك باشند و رطوبت سرايت كننده نداشته باشند، و بايد كمتر از سه مرتبه نباشد هرچند به يك مرتبه يا دومرتبه عين نجاست از محل برود و اگر با سه دفعه برطرف نشد بايد بر عدد سنگ يا كلوخ يا كهنه آنقدر علاوه نمايد كه محل به خوبى نظيف شود ولى باقى بودن ذرات كوچك نجاست كه پيدا نيستند ضرر ندارد.

دوم با آب.

مسئله 91_ چنانچه غايط اطراف مخرج را به طور غير متعارف آلوده كرده باشد بايد آن را با آب تطهير نمود و بايد نجاستى هم از خارج به مخرج غايط نرسيده باشد يا خونى از او خارج نشده باشد كه در اين دو صورت هم بايد با آب تطهير نمايد.

مسئله 92_ تطهير مخرج با آب بهتر از سنگ و كلوخ و پارچه است و در شستن مخرج چند دفعه بودن شرط نيست بلكه بايد به قدرى آن را شست كه اثرى از نجاست باقى نماند حتّى ذرات كوچك هم برطرف شود.

استبراء

مسئله 93_ مستحب است بر مردها كه پس از بول كردن استبراء نمايند و بهترين اقسام آن اين است كه پس از قطع شدن بول انگشت وسطى دست چپ را به مخرج غايط گذارد و سه مرتبه تا بيخ آلت بكشد و بعد انگشت سبابه را زير آلت و انگشت ابهام را روى آن گذارده و سه مرتبه با قوّت تا سر آلت بكشد و پس از آن سر آلت را سه بار فشار دهد.

مسئله

94_ فايده استبراء اين است كه اگر رطوبتى بعد از آن خارج شود و شك داشته باشد كه بول است يا رطوبت هاى ديگر غير از منى است حكم به طهارت آن مى شود. و وضويى هم كه بعد از استبراء گرفته باطل نمى شود، و بر زن استبراء نيست.

موجبات وضوء و نواقض آن

مسئله 95_ موجبات وضوء چند چيز است:

اول و دوم - بول و غايط. سوم - باد معده و روده هرگاه از مخرج غايط خارج شود. چهارم - خواب به طورى كه گوش نشود و چشم نبيند. پنجم - حيض. ششم - نفاس. هفتم - استحاضه. هشتم - جنابت.

و چيزهايى كه عقل را از بين مى برد مانند ديوانگى و مستى و بى هوشى بنا بر احتياط واجب وضوء را باطل مى كند و بايد براى اعمال مشروط به وضوء، وضوء گرفته شود.

مسئله 96_ وضوء براى چند چيز لازم است:

اول _ براى نماز و قضاى تشهد و سجده فراموش شده و امّا نماز ميّت وضوء لازم ندارد.

مسئله 97_ واجب مى شود وضوء گرفتن به نذر و عهد و قسم اگرچه غايتى غير از با طهارت بودن در نظر نباشد.

مسئله 98_ براى مس اسماء ائمه اطهار و فاطمه زهرا(س) در صورت آنكه بدون وضوء اهانت باشد، وضوء واجب است.

مسئله 99_ براى طواف مستحب وضوء واجب نيست، هر چند بهتر است با وضوء باشد.

واجبات وضوء

مسئله 100_ واجب است در وضوء چند چيز:

اول - نيت و بايد قصدش قربت باشد و وضوء را به سه نحو مى توان انج_ام داد: 1_ وضوء به قصد استحباب نفسى. 2_ قصد كند يكى از غايات وضوء را مثل نماز يا

مس كتابت قرآن. 3_ قصد كند طهارت از حدث را.

دوم - شستن صورت از بالا به پايين به حسب طول از محل روييدن موى سر تا زير چانه و به حسب عرض آنچه بين انگشت بزرگ شصت و انگشت وسط قرار گيرد و شستن پوست زير ريش و شارب و ابرو واجب نيست بلكه واجب است فقط شستن ظاهر آنها به شرط آنكه مو محل را پُر نكرده باشد وگرنه بايد آن مقدار از پوست كه نمايان است بشويد.

سوم - شستن دست ها به اين گونه اول دست راست را از آرنج تا سر انگشتان سپس دست چپ را به همين طريق بشويد.

چهارم - مسح جلو سر كه بالاى پيشانى است هرچند بر روى مو باشد به شرط آنكه از محل تجاوز نكرده باشد با ترى كف دست و افضل آن است كه سه انگشت خود را بر محل بگذارد و به مقدار يك انگشت به پايين بكشد و بايد با دست راست سر را مسح كند.

پنجم - مسح پا از سر انگشتان تا مفصل را مسح كند، و مسح با يك انگشت كفايت مى كند اگر چه احوط مسح با سه انگشت است و افضل مسح تمام روى پاها است، و بايد پاى راست را با دست راست و پاى چپ را با دست چپ مسح كند و مى توان هر دو پا را با هم مسح نمود.

مسئله 101_ در شستن صورت و دست ها بايد آب را بر آنها جارى سازد ولو به كمك دست و مسح آنها كافى نيست.

مسئله 102_ هرگاه از صورت يا دست ها چيزى هرچند به مقدار سر سوزنى

شسته نشود وضوء صحيح نسيت. پس بايد رعايت كند كه چيزى از مقدار واجب نشسته نماند.

مسئله 103_ اثر مسح در محل آن بايد نمايان شود پس اگر محل مسح تر باشد به نحوى كه ترى دست در آن ظاهر نشود بايد آن را خشك كند، و بايد دست بر سر و روى پاها كشيده شود، و چنانچه سر يا روى پاها را به كف دست بكشد وضوء باطل است.

شرايط وضوء

مسئله 104_ شرايط وضوء چند چيز است:

اول و دوم - پاك و مطلق بودن آب وضوء.

سوم - پاك بودن محل شستن و مسح، بنا بر احتياط و كفايت مى كند تطهير نمودن هر عضوى قبل از شستن يا مسح نمودن آن و نجس بودن جاهاى ديگر بدن ضرر ندارد.

چهارم - آنكه مانعى از رسيدن آب به محل وضوء نباشد و اگر شك كند در بودن مانع بايد جستجو كند تا اطمينان به نبودن آن حاصل نمايد و چرك محل اگر جرم دار نباشد برطرف نمودنش واجب نيست.

پنجم - مباح بودن آب وضوء و ظرف آن در صورت انحصار و همچنين محل ريختن آب وضوء چنانچه در غير آنجا نتواند وضوء بگيرد. پس اگر هر يك از اينها غصبى باشد وضوء باطل است بلكه با شك در رضايت مالك هم وضوء باطل است.

مسئله 105_ اخلال به هر يك از شرايط وضوء موجب بطلان است هرچند جاهل به حكم باشد.

مسئله 106_ وضوء از نهرهاى بزرگ جايز است هرچند علم به رضايت مالكين نداشته باشد بلكه اگر مالك نهى كند وضوء صحيح است.

ششم - آنكه ظرف آب وضوء طلا يا نقره نباشد.

هفتم - آنكه آب وضوء آب استنجاء نباشد

اگر چه آب استنجاء پاك است.

هشتم - آنكه مانعى از استعمال آب مثل مرض يا خوف عطش نباشد والا بايد تيمّم كند.

نهم - آنكه وقت براى وضوء و تمام اجزاء واجب نماز وسعت داشته باشد والا بايد تيمّم كند.

دهم - آنكه خودش افعال وضوء را انجام دهد پس اگر ديگرى در شستن و مسح كشيدن او را كمك كند وضوء باطل است.

يازدهم - ترتيب.

دوازدهم - موالات، يعنى پى درپى به جا آوردن افعال وضوء به طورى كه وقت شروع به عضو بعدى اعضاء قبل خشك نشده باشد.

سيزدهم - آنكه نيّت او خالص باشد چنانچه گذشت پس اگر ريا ضميمه آن شود هر چند در اثناء عمل باشد وضوء باطل است.

و بعيد نيست كه اگر در اثناء عمل قصد ريا كرد بطلان اختصاص به همان جزئى داشته باشد كه از روى ريا به جا آورده است پس اگر از قصد ريا عدول كرد و قبل از فوت موالات آن جزء را اعاده نمود وضوء صحيح است.

مسئله 107_ اگر شك كند كه وضوء او باطل شده است بنا مى گذارد كه باطل نشده است، و اگر شك كند كه وضوء گرفته است يا نه بايد وضوء بگيرد.

مسئله 108_ اگر بعد از وضوء يقين كرد كه جزئى يا شرطى از وضوء را ترك كرده تا موالات فوت نشده برگردد و اجزاء بعد از آن را به جا آورد.

و اگر موالات فوت شده وضوء را از سر بگيرد.

مسئله 109_ هرگاه بعد از نماز شك كند كه وضوء داشته يا نه بنا بر صحت نماز گذارد و براى نمازهاى بعد وضوء بگيرد، مگر آنكه قبل از شك

يقين به وضوء داشته باشد و شك كند وضوء باطل شده يا نه كه در اين صورت وضوء لازم نيست و اگر در اثناء نماز شك كند نماز باطل است و بايد وضوء بگيرد و نماز را از سر بخواند.

مسئله 110_ اگر انسان مرضى دارد كه بول او قطره قطره مى ريزد يا نمى تواند از بيرون آمدن غايط خوددارى كند چنانچه به مقدار اقل واجب از وضوء و نماز مهلت پيدا مى كند كه بول و غايط از او خارج نشود بايد نماز را در آن موقع بخواند و اگر چنين مهلتى ندارد چنانچه در اثناء نماز وضوء گرفتن مشقت نداشته باشد بايد آب را در كنار خود بگذارد و مشغول نماز شود و هر وقت حدث خارج شد وضوء بگيرد و باقيمانده نماز را از همانجا به جا آورد.

ولى احتياط لازم اين است كه اگر وضوء در اثناء نماز مستلزم فعل كثير شد پس از اتمام نماز آن را با يك وضوء اعاده كند.

و اگر حدث در اثناء به مقدارى است كه وضوء گرفتن براى هر دفعه حرجى است اكتفاء نمايد به يك وضوء براى هر نماز.

احكام جبيره

مسئله 111_ چوب و پارچه اى كه به آن زخم و دمل و شكسته را مى بندند و دواهايى كه روى زخم و دمل و مانند آن مى گذارند جبيره مى گويند.

مسئله 112_ چنانچه يكى از اعضاى وضوء جبيره داشته باشد واجب است اطراف آن را بشويد و روى جبيره را اگر پاك است دست تر بكشد والّا پس از تطهير دست تر بكشد و احتياط لازم آن است كه اگر ممكن است با

كشيدن دست بر روى جبيره آب را بر آن جارى سازد ولى قصد مسح و شستن ننمايد و اگر تطهير ممكن نشد پارچه پاكى بر روى آن گذارد و روى آن را مسح كند.

مسئله 113_ هرگاه رسيدن آب به زخم و شكستگى ضرر و مشقتى نداشته باشد بايد مثل وقتى كه اعضاء سالم است وضوء بگيرد و اگر جاى مسح زخم باشد و مسح نمودن ممكن نباشد بايد تيمّم نمايد.

مسئله 114_ حكم جبيره در غسل و تيمّم مثل حكم جبيره است در وضوء.

مسئله 115_ غسل هاى واجب هفت اس_ت: 1_ غسل جن_ابت 2_ غسل حي_ض 3_ غسل نفاس 4_ غسل استحاضه 5_ غسل مس ميّت 6_ غسل ميّت 7_ غسلى كه به نذر و عهد و قسم واجب مى شود.

جنابت

مسئله 116_ به دو چيز انسان جنب مى شود:

اول - جماع.

دوم - بيرون آمدن منى چه در حال خواب يا بيدارى، كم يا زياد، با اختيار يا به غير اختيار، با شهوت باشد يا بدون شهوت.

مسئله 117_ اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا چيز ديگر چنانچه با شهوت و جستن خارج شود و پس از بيرون آمدن بدن سست گردد آن رطوبت حكم منى را دارد. و در شخص مريض فقط شهوت كافى است اگر چه جستن نداشته باشد.

مسئله 118_ بعد از بيرون آمدن منى بول كردن مستحب است و اگر پس از بول كردن غسل نمود و رطوبتى خارج شد كه نمى داند منى است يا آب هاى ديگر غير از بول حكم منى ندارد و غسل لازم نيست.

مسئله 119_ اگر پس از بيرون آمدن منى بول نكرده

غسل كند و پس از غسل رطوبتى از او خارج شود كه مردد بين منى و غير آن باشد آن رطوبت در حكم منى است و بايد غسل جنابت كند.

و اگر پس از بول و غسل رطوبت مردّد بين بول و منى خارج شود چنانچه استبراء از بول ننموده بايد وضوء بگيرد و غسل لازم نيست.

و اگر استبراء از بول نموده، چنانچه قبل از خروج رطوبت متطهر از دو حدث بوده واجب است بر او هم غسل كند و هم وضوء بگيرد و اگر محدث به حدث اصغر بوده واجب است فقط وضوء بگيرد.

چيزهايى كه جنب بايد براى آنها غسل كند

مسئله 120_ جنب براى چند چيز بايد غسل كند:

اول - به جهت نمازهاى واجب و مستحب و اجزاء فراموش شده نماز و نماز احتياط، ولى براى نماز ميّت و سجده تلاوت (آيه سجده) واجب نيست.

دوم - براى طواف واجب.

سوم - براى روزه ماه رمضان و قضاى آن كه اگر پيش از طلوع صبح جنب باشد واجب است غسل كند و اگر عمداً يا از روى فراموشى غسل نكرد روزه اش باطل است.

و در روزه هاى ديگر اگر به جنابت صبح كند باطل نمى شود اگر چه روزه واجب باشد، و بهتر آن است كه احتياطاً در روزه هاى واجب به جنابت تا صبح عمداً باقى نماند.

و اگر كسى در روز خود را جنب سازد روزه او باطل است اگر چه مستحبى باشد و اگر به غير عمد در روز جنب شود روزه اش صحيح است اگر چه ماه رمضان باشد.

مسئله 121_ پنج چيز بر جنب حرام است:

اول - رساندن جايى از بدن به خط قرآن و اسماء خدا

به نحوى كه در وضوء گذشت.

دوم - داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر(ص) هرچند به نحو عبور باشد.

سوم - توقف در مساجد ديگر و دخول در آنها براى برداشتن چيزى از آنها ولى عبور جنب از مسجد كه از درى وارد و از در ديگر خارج شود جايز است، و حرم هاى ائمه(ع) در حكم مساجد است در حكم مذكور بنا بر احتياط لازم.

چهارم - داخل شدن در مسجد به قصد گذاردن چيزى در آن، بلكه گذاردن چيز در مسجد از خارج نيز بر جنب حرام است و همچنين در حال عبور از مسجد.

پنجم - خواندن سوره هايى كه در آنها سجده واجب هست (الم تنزيل، حم سجده، والنجم، اقراءباسم) هرچند يك كلمه از آنها باشد.

مسئله 122_ لازم نيست در غسل قصد وجوب يا استحباب، بلكه اتيان به قصد قربت كافى است.

مسئله 123_ غسل را به دو قسم مى توان به جا آورد، ترتيبى و ارتماسى.

مسئله 124_ در غسل ترتيبى واجب است، اول سر و گردن بعد هر كدام از طرف راست يا چپ را بشويد و بعد طرف ديگر را و لازم نيست اول طرف راست بدن بعد طرف چپ بدن را بشويد و اگر كسى عمداً يا از روى فراموشى به اين ترتيب عمل نكند غسل او باطل است، ولى موالات و پى درپى به جا آوردن در غسل شرط نيست.

مسئله 125_ در غسل ارتماسى بايد آب تمام بدن را در يك آن فرا گيرد پس اگر به نيت غسل ارتماسى زير آب فرو رود پايش را بايد از زمين بلند كند و در غسل ارتماسى بايد موقعى نيّت كند كه مقدارى

از بدن بيرون آب باشد.

مسئله 126_ تمام اغسال را به دو قسم مى توان به جا آورد مگر غسل ميّت كه بايد ترتيبى به جا آورد. و طرف راست را مقدّم بر طرف چپ نمود.

مسئله 127_ در غسل جنابت وضوء واجب نيست بلكه بدعت و حرام است، و اظهر آن است كه با هر غسلى غير از غسل استحاضه مى توان نماز خواند و ساير اعمال مشروط به طهارت را انجام داد.

مسئله 128_ هر عضوى بايد قبل از غسل دادن پاك باشد، و بايد يقين كند كه آب به تمام بدن رسيده.

حي_ض

مسئله 129_ حيض خونى است كه از رحم زن بعد از بلوغ و قبل از رسيدن به سن يأس و غالباً با كمى سوزش و فشار خارج مى شود سياه يا سرخ و غليظ و گرم است.

مسئله 130_ زن به تمام شدن نه سال بالغ مى شود و به تمام شدن شصت سال در قرشيه و پنجاه سال در غير آن يائسه مى شود، خونى كه قبل از بلوغ و بعد از سن يأس ببيند حي_ض نيست.

مسئله 131_ اگر زن خونى ببيند كه نداند حيض است يا خون بكارت، واجب است مقدارى پنبه داخل نمايد و كمى صبر كند پس آن را بيرون آورد چنانچه اطرافش را خون گرفته باشد از بكارت است و اگر خون در او فرو رفته باشد حيض است، كما اينكه اگر شك كند حيض است يا استحاضه اگر در ايام عادت باشد و يا آنكه داراى علائم حيض باشد بايد آن خون را حيض قرار دهد.

مسئله 132_ مدّت حيض از سه روز متوالى كمتر و از ده روز

بيشتر نمى شود، و در مابين سه روز و ده روز زن ها بر حسب عادت مختلفند، و در سه روز اول لازم نيست متوالى باشد پس اگر مثلاً دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض است.

مسئله 133_ مدّت پاك بودن زن از حيض كمتر از ده روز نمى شود و آن را يك طهر گويند و فاصله ميان دو حيض كمتر از يك طهر نيست پس اگر بعد از حيض سابق روز نهم و دهم خون ببيند آن خون حيض نيست و اگر بعد از ده روز ديد محكوم به حيض است چنانچه شرايط آن موجود باشد.

مسئله 134_ زنى كه شك دارد در بلوغ اگر خون ببيند به صفات حيض آن خون محكوم است به حيض بودن و همين علامت بلوغ است.

مسئله 135_ خون حيض با شير دادن بچّه جمع مى شود و منافات ندارد بلكه با حمل هم جمع مى شود بنا بر اقوى.

مسئله 136_ خون حيض اگر با خون استحاضه مشتبه شد به صفات و عادت شناخته مى شود، و اگر با خون قرحه مشتبه شود چنانچه خون از سمت چپ خارج شود حيض است والّا حيض نيست.

مسئله 137_ خونى كه معلوم شود حيض است، اگر در ده روز قطع شود تمام آن حيض است هرچند زائد بر ايام عادت هميشگى باشد و اگر از ده روز تجاوز كند، صاحب عادت ايام عادت را حيض قرار مى دهد و باقى ايام را استحاضه، و غير صاحب عادت به صفات رجوع مى كند، و اگر در صفات هم همه ايام مثل هم باشند رجوع

كند به عادت خويشان چنانچه عادت خويشان او هفت روز باشد هفت روز را حيض قرار مى دهد بقيه را استحاضه و چنانچه عادت خويشان كمتر است مثلاً پنج روز است در تفاوت بين عادت آنان و هفت روز جمع بين تروك حائض و كارهاى مستحاضه بنمايد بنا بر احتياط واجب و همچنين اگر عادت خويشان زياده از هفت روز باشد. و اگر اهل ندارد، يا اهلش عادت ندارند مخير است كه در هر ماه سه روز يا شش روز يا هفت روز را حيض قرار دهد، و اگر صاحب عادت بوده و فراموش كرده رجوع به اهل نكند، بلكه به صفات ايام حيض را تشخيص دهد، و اگر در صفات تفاوت نباشد بنا بر احتياط لزومى اختيار هفت روز بنمايد.

مسئله 138_ عادت محقق مى شود به اينكه زن در دو ماه پى درپى مثل هم خون ببيند مثل اينكه هر دو ماه اول ماه خون ببيند و تا پنجم قطع شود پس اين زن صاحب عادت وقتيه و عدديه است و اگر هر دو ماه اول ماه ببيند لكن يك ماه پنجم قطع شود و يك ماه هفتم صاحب عادت وقتيه است نه عدديه و اگر هر دو ماه هفت روز ببيند لكن يك ماه اول ماه و يك ماه از دهم پس اين زن صاحب عادت عدديه است نه وقتيه.

و صاحب عادت وقتيه و عدديه در مورد اشتباه شدن حيض با استحاضه از حيث وقت و عدد در هر دو رجوع به عادت خود مى كند و صاحب عادت وقتيه فقط در وقت و عدديه در عدد تنها رجوع به عادت مى

كند.

احكام حائض

و آن چند چيز است:

اول - حرام است بر حائض عبادت هايى كه شرط صحت آنها طهارت است مثل نماز و روزه و طواف و اعتكاف.

دوم - حرام است بر او تمام كارهايى كه بر جنب حرام است.

سوم - حرام است بر زوج و زوجه جماع كردن در قُبل حال حائض بودن زن اما ساير استمتاعات جايز است.

و جماع كردن در دبر هم جايز است، ولى كراهت شديد دارد.

چهارم - باطل است طلاق حائض به تفصيلى كه در كتاب طلاق ذكر مى شود.

پنجم - واجب است بر حائض بعد از انقطاع حيض غسل براى كارهايى كه شرط آنها طهارت است.

ششم - واجب است بر زن حائض كه قضا كند روزه ماه مبارك رمضان و روزه هاى واجب ديگر را كه در حال حيض از او فوت شده و قضا دارد.

اما نمازهاى روزانه كه در حال حيض فوت شده قضاى آنها واجب نيست.

مسئله 139_ اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضوء و مقدمات ديگر نماز و خواندن يك ركعت نماز يا بيشتر وقت باقى باشد واجب است نماز را بخواند.

و چنانچه نخواند واجب است آن را قضا كند.

كما اينكه اگر از اول وقت به مقدار خواندن نماز با اكتفاء به واجبات آن با تحصيل هر يك از شرايط آن به حسب حالش بگذرد و حائض شود و نماز نخوانده باشد بايد آن را قضا كند بلكه لازم است اگر از اول وقت به مقدار نماز گذشت و حائض شد و نماز نخواند آن را قضا كند هرچند وقت به مقدار تحصيل شرايط ديگر

نداشته باشد.

مسئله 140_ جايز است جماع با زن پس از آنكه از حيض پاك شد هرچند غسل نكرده باشد.

احكام استحاضه

مسئله 141_ يكى از خون هايى كه از زن ها خارج مى شود خون استحاضه است و موجب غسل و وضوئ مى گردد به تفصيلى كه بيان خواهد شد.

مسئله 142_ خون استحاضه اگر از فرج خارج شود حكم آن باقى است تا وقتى كه از داخل فرج نيز قطع شود و به كلى پاك گردد.

مسئله 143_ خون استحاضه بيشتر اوقات زردرنگ و سرد و رقيق است و بدون فشار و سوزش خارج مى شود برخلاف خون حيض و گاهى ممكن است به صفت خون حيض باشد.

مسئله 144_ استحاضه بر سه قسم است: قليله، متوسطه، كثيره.

مسئله 145_ اگر خون استحاضه پنبه اى را كه زن در فرج مى گذارد آلوده سازد و در آن فرو نرود استحاضه قليله است و بايد براى هر نماز چه واجب باشد و چه مستحب يك وضوء بگيرد و خارج فرج را اگر خون به آن رسيده تطهير نمايد.

و اگر خون در همه پنبه يا قسمتى از آن فرو رود ولى به پارچه كه براى جلوگيرى از خون مى بندد نرسد استحاضه متوسطه است و در آن بايد علاوه بر وظائف قليله يك غسل نيز پيش از نماز صبح بنمايد و براى هر نماز پنبه و پارچه را عوض كند يا آب بكشد.

و اگر خون از پنبه به پارچه برسد استحاضه كثيره است و بايد آن پنبه و پارچه را عوض كند يا تطهير نمايد و خارج فرج را اگر خون به آن رسيده بشويد و يك غسل براى

نماز صبح و يك غسل ديگر براى نماز ظهر و عصر و غسل سومى براى نماز مغرب و عشاء بنمايد به شرط آنكه بين نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء جمع نمايد و اگر جمع بين آنها ننمايد و هر يك را جداگانه و به فاصله بخواند بايد براى هر نماز يك غسل به جا آورد مگر آنكه بين دو نماز خون نديده باشد.

مسئله 146_ اگر بعد از نماز صبح استحاضه قليله متوسطه شود بايد براى نماز ظهر يك غسل به جا آورد، و اگر بعد از نماز ظهر متوسطه شود بايد براى نماز عصر غسل كند، و اگر بعد از نماز عصر متوسطه شد بايد براى نماز مغرب، و اگر بعد از مغرب متوسطه شد براى نماز عشاء بايد غسل كند.

مسئله 147_ اگر پيش از طلوع صبح استحاضه قليله متوسطه يا كثيره شود بايد مقارن طلوع صبح يا بعد از طلوع غسل كند و نماز صبح را بدون فاصله بعد از غسل بخواند.

مسئله 148_ واجب است بر زنى كه مستحاضه است امتحان نمايد كه استحاضه او از چه قسم است و امتحان آن به اين است كه پنبه را داخل فرج نموده كمى صبر كند و آن را بيرون آورد و ملاحظه كند كه استحاضه او از كدام قسم است.

مسئله 149_ بر زن مستحاضه در صورتى واجب است به احكام آن عمل نمايد كه خون قطع نشود، اما اگر خون قطع شود عمل به احكام استحاضه واجب نيست پس اگر پيش از ظهر مثلاً خون قطع شد فقط براى نماز ظهر بايد غسل نمايد و براى نمازهاى قبل مطابق معمول رفتار

نمايد.

مسئله 150_ واجب است كه بعد از غسل جلوگيرى از خارج شدن خون نمايد به گذاردن قدرى پنبه در داخل فرج و بستن آن با پارچه.

مسئله 151_ شرط است در صحّت روزه زن مستحاضه به استحاضه كثيره كه غسل هايى را كه در روز بر او واجب است به جا آورد و در استحاضه متوسطه غسل شرط صحت روزه نيست.

مسئله 152_ اگر مستحاضه در اوّل وقت بداند كه در قسمتى از وقت نماز به مقدار اقل واجب نماز خون قطع مى شود به كلى يا موقتاً واجب است كه نماز را تأخير انداخته در آن قسمت از وقت كه خون قطع مى شود بخواند.

مسئله 153_ مستحاضه كثيره اگر غسل هاى خود را به جا آورد در حكم طاهره است و اگر غسل هاى نمازها را به جا نياورده باشد تروك حائض را ترك نمايد بنا بر احتياط لازم، و اگر بخواهد جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند بايد وضوء بگيرد.

نف_اس

مسئله 154_ نفاس خونى است كه خارج مى شود با متولّد شدن اولين جزء طفل از مادر بعد از ولادت پيش از گذشتن ده روز از موقع ولادت چه مولود خلقتش تمام شده باشد يا نه مثل سقط، و چه روح در آن دميده شده باشد يا نه بلكه خون بعد از سقوط مضغه يا علقه نيز نفاس است.

مسئله 155_ در نفاس ممكن است كه يك لحظه بيشتر خون ديده نشود و اگر بعد از ده روز خون ببيند نفاس نيست.

مسئله 156_ اگر نفساء يعنى زنى كه خون نفاس ديده خونش از ده روز تجاوز نكرد تمام خونى كه ديده نفاس

است چه در تمام ده روز خون ديده باشد يا در چند روز آن و چه پى درپى خون ديده باشد يا به فاصله مثل آنكه سه روز از اول ديده باشد و دو روز از وسط و سه روز از آخر، يا آنكه يك روز خون ديده باشد و يك روز پاك باشد ولى در روزهايى كه پاك است احتياط مستحب آن است كه آنچه بر زن حائض حرام است ترك كند و عباداتى كه در حال پاكى از حيض و نفاس بر او واجب است به جا آورد و در اين مسئله ميان صاحب عادت و كسى كه عادت ندارد فرق نيست.

مسئله 157_ نفساء اگر اصلاً خونى نبيند نفاس ندارد.

مسئله 158_ اگر زنى كه زائيده پيش از گذشتن ده روز از وقت ولادت خون ببيند و از ده روز تجاوز كند.

پس اگر در حيض صاحب عادت است در عادت خود مثل زن حائض عمل مى كند و بعد عمل به وظيفه مستحاضه مى كند اگر بداند خون تجاوز از ده روز مى كند.

و اگر نداند پس از زمان گذشتن عادت و پيش از گذشتن ده روز كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك كند و اعمال مستحاضه را به جا آورد چنانچه از ده روز بگذرد بايد عبادت هايى كه در روزهاى بعد از عادت ترك كرده قضاء نمايد و اگر صاحب عادت نيست و خون از ده روز گذشت تا ده روز را نفاس قرار دهد و در بقيه عمل به وظايف مستحاضه نمايد.

مسئله 159_ هرگاه خون قطع شود و علم به پاك شدن باطن از خون نداشته باشد

بايد رسيدگى كند يعنى مقدارى پنبه داخل در فرج كند و كمى صبر نمايد و آن را بيرون آورد پس اگر آلوده نشده غسل كند و نماز به جا آورد و اگر آلوده شده هرچند به آب زردرنگ باشد به دستورى كه در احكام حيض گفته شد عمل كند.

مسئله 160_ زن نفساء مثل حائض است در احكامى كه بيان شد، مثل وجوب قضاى روزه، حرمت مجامعت و حرام بودن نماز بر او در مدّت نفاس و محرمات ديگرى كه در حائض بيان شد و همچنين فرقى ميان آنها نيست در مستحبات و مكروهات.

غسل مس ميّت

مسئله 161_ اگر جايى از بدن كسى به جزيى از بدن مرده انسان كه سرد شده و غسلش نداده اند برسد واجب است غسل كند.

مسئله 162_ واجب است غسل مس ميّت براى چيزى كه مشروط به طهارت از حدث اصغر است مثل نماز.

مسئله 163_ غسل مس ميّت را مثل غسل جنابت بايد به جا آورد و كسى كه غسل مس ميّت كرده اگر بخواهد نماز بخواند لازم نيست وضوء بگيرد، ولى وضوء گرفتن قبل از غسل مستحب است.

آداب مريض

مسئله 164_ مستحب است كه مريض صبر كند و شكر خداى را به جا آورد و تجديد توبه كند و وصيّت به خيرات در حقّ خويشان نمايد و صدقه دهد و در حضور مؤمنين اقرار به توحيد، و نبوّت، و امامت، و معاد، و عقايد حقّه نمايد و اگر دارا و متمكن است به ثلث مال خود وصيّت به خيرات كند و حُسن ظن به خداوند متعال داشته باشد.

مسئله 165_ يكى از مستحبات بزرگ عيادت مريض است و مستحب است نزد مريض بنشيند ولى

نبايد طول بدهد مگر آنكه خود مريض طالب باشد.

احكام محتضر

مسئله 166_ واجب است كه انسان در موقعى كه علامات مرگ بر او ظاهر شد حقوق واجبه اى كه بر اوست از ديون و خمس و زكات اداء كند و امانت ها و وديعه هايى كه در پيش او است به صاحبانش برساند و اگر ممكن نباشد كه خودش به اين وظائف عمل كند واجب است وصيّت كند.

مسئله 167_ واجب است پاهاى محتضر را رو به قبله بكشند به طورى كه اگر بنشيند صورت او به طرف قبله باشد و بر خود محتضر لازم است كه رو به قبله بخوابد، و اگر ممكن نشد بايد به اندازه ممكن به اين دستور عمل كنند والّا بايد او را به پهلوى راست يا به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند.

مسئله 168_ بعد از مرگ مستحب است چشم ها و دهان و چانه ميّت را ببندند، و دست و پاى او را دراز كنند، و پارچه اى روى آن بياندازند.

و اگر شب مرده در جايى كه مرده است چراغ روشن كنند و مؤمنين را براى تشييع جنازه او خبر كنند، و او را فوراً دفن كنند، مگر آنكه در مرگ او شك داشته باشند.

و اگر فرزند زنده در شكم اوست بايد پهلوى چپ او را بشكافند و بچه را بيرون آورند و پهلوى او را دوخته و دفن نمايند.

مسائل غسل و كفن و نماز و دفن ميّت

مسئله 169_ واجب است بر هر مسلمانى غسل دادن و كفن نمودن و دفن كردن و نماز خواندن بر ميّت مسلمان، و اگر بعضى به جا آورند از ديگران ساقط مى شود. و اگر هيچ كس انجام ندهد همه گناه كرده اند.

مسئله 170_ از ولى ميّت بنا

بر احتياط بايد براى غسل و كفن و نماز و دفن ميّت اذن گرفت.

و اگر ولى از انجام آنها خوددارى كرد و به غير هم اذن نداد اذن از او لازم نيست.

مسئله 171_ ولىّ ميّت غير از زن شوهردار به ترتيب طبقات ارث است اول پدر و مادر و اولاد مى باشند. و اگر ندارد اجداد و برادر و خواهر ميّت است، و اگر ندارد عمو و دايى و عمه و خاله است.

و ولىّ زن شوهردار شوهر او است چه پدر و مادر و اولاد داشته باشد و چه نداشته باشد.

و در هر طبقه مرد بر زن مقدّم است، و اگر مرد بالغ در طبقه اى نباشد ولىّ ميّت زن ها هستند و بهتر است احتياطاً از حاكم شرع هم در اين صورت اذن بگيرند.

غسل ميّت

مسئله 172_ واجب است غسل دادن هر ميّت مسلمان و اطفال مسلمين، و بچه سقط شده را كه چهارماه او تمام شده بايد غسل دهند و كفن كنند و دفن نمايند، ولى نماز بر او واجب نيست.

و اگر چهارماه تمام نشده است اگر خلقت او كامل شده واجب است غسل و كفن و دفن او.

و اگر خلقت او كامل نشده است، او را در پارچه اى بپيچند و دفن نمايند، و قصد قربت در غسل ميّت واجب است مثل ساير غسل ها.

مسئله 173_ جايز نيست كه مرد زن را غسل دهد و زن مرد را، مگر در صورتى كه ميّت طفلى باشد كه سه سالش بيشتر نباشد و سزاوار است مرد دختر بچه را غسل ندهد مگر آنكه زن نباشد و همچنين زن پسر بچه

را غسل ندهد مگر آنكه مرد نباشد، و زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و مرد هم مى تواند زن خود را غسل دهد اگر چه برهنه باشد.

مسئله 174_ غسل دهنده بايد مسلمان و بالغ و اثنى عشرى باشد و عالم به مسائل غسل باشد.

مسئله 175_ ميّت را بايد سه غسل داد به ترتيب: اول به آب سدر، دوم به آب كافور، سوم به آب خالص; و برخلاف اين ترتيب باطل است.

مسئله 176_ غسل ميّت را بايد ترتيبى انجام داد و تا ممكن است نبايد او را غسل ارتماسى دهند بلى در غسل ترتيبى فرو بردن هر يك از اعضاء در آب جايز است با لحاظ ترتيب.

مسئله 177_ سدر و كافور نبايد به قدرى زياد باشد كه آب را مضاف سازد، و اگر سدر يا كافور فراهم نشد به جاى هر كدام كه فراهم نشده لازم نيست با آب خالص غسل دهند. پس اگر هيچ كدام نبود يك غسل كافى است.

مسئله 178_ اگر آب براى غسل ميّت پيدا نشد، يا بدنش مجروح باشد كه نشود غسل داد بايد او را يك تيمّم بدهند و بهتر است او را سه تيمّم بدهند: اول - بدل از غسل به آب سدر. دوم - بدل از غسل به آب كافور. سوم - بدل از غسل به آب خالص و احتياط مستحب آن است كه يك تيمّم ديگر بدل از هر سه غسل بدهند و اگر تيمّم سوم را به قصد تيمّمى كه به ذمه او است كه يا تيمّم بدل از هر سه غسل و يا بدل از غسل به آب خالص است بنمايند به احتياط

رفتار نموده اند.

مسئله 179_ واجب است كه ميّت به دست خودش تيمّم داده شود و اگر ممكن نباشد به دست زنده تيمّم داده شود به اين نحو كه دست هاى خود را به زمين زند و به صورت ميّت و پشت دست هايش بكشد و بهتر آن است كه دو مرتبه دست ها را به زمين بزند و در مرتبه اول به صورت ميّت و مرتبه دوم به پشت دست هايش بكشد.

مسئله 180_ اگر ميّت با حال جنابت يا حيض مرده باشد غسل ميّت براى او كافى است.

كفن ميّت

مسئله 181_ هر ميّت مسلمانى را واجب است كفن كردن به سه پارچه، يعنى لنگ و پيراهن و سرتاسرى، و لنگ بايد اطراف بدن را از ناف تا زانو بپوشاند و بهتر است كه از سينه تا قدم را بگيرد. و پيراهن بايد از سرشانه تا نصف ساق را از هر دو طرف بپوشاند و بهتر آن است كه تا روى پا برسد، و سرتاسرى بايد تمام بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه آن قدر بلند باشد كه بشود از طرف سر و پاها آن را بست و به قدرى پهن باشد كه يك طرف آن را روى طرف ديگر بياندازند، و احتياط آن است كه زيادتر از مقدار واجب را از سهم وارث صغير بر ندارند.

مسئله 182_ كفن زوجه بر زوج است با شرايطى كه بر كتب مفصله مذكور است و كف_ن واجب النفق_ه بر منفق نيست، مگر در وقت_ى كه مال ن_داشته باشد كه احتياط غير لازم آن است كه منفق كفن او را بدهد و نگذارد برهنه دفن شود.

حن_وط

مسئله 183_ واجب است گذاردن مقدارى از كافور پاك و مباح در پيشانى و كف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى ميّت بعد از آنكه او را غسل دادند و پيش از آنكه كفن كنند يا بعد از كفن كردن و اين عمل را حنوط گويند، و لازم است كه كافور سائيده و تازه باشد، و بهتر آن است كه قدرى از كافور را روى بينى ميّت بگذارند و نيز كافور را با دست بر جاهايى كه گفته شد بگذارند; و اگر ميّت محرم باشد و

پيش از تمام كردن طواف مرده باشد جايز نيست او را حنوط نمايند.

مسئله 184_ در ماليدن كافور به مواضع ذكر شده ترتيب لازم نيست، و مستحب است گذاردن دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميّت.

نماز ميّت

مسئله 185_ واجب است خواندن نماز بر ميّت هر مسلمانى و بر اطفال مسلمين اگر شش سال داشته باشند، و مستحب است نماز بر بچه مسلمان اگر از شش سال كمتر داشته باشد هرچند در موقع تولد بميرد به شرط آنكه زنده متولّد شود.

مسئله 186_ در صحّت نماز شرط است كه از ولى اجازه بگيرند و آن را بعد از غسل و كفن و حنوط به جا آورند، و هرگاه غسل يا تيمّم يا كفن يا حنوط ممكن نباشد نماز ساقط نمى شود.

مسئله 187_ نماز ميّت پنج تكبير دارد و كفايت مى كند كه بعد از نيّت و معيّن كردن، ميّت بگويد: 1 - الله اكبر «اشهد ان لااله الاالله و ان محمداً رسول الله» 2 - الله اكبر «الهم صلى على محمد و آل محمد» 3 - الله اكبر «الهم اغفر للمؤمنين والمؤمنات» 4 - الله اكبر «الهم اغفر لهذا الميّت» و اگز زن باشد «لهذه الميّت» بگويد. 5 - الله اكبر.

مسئله 188_ در نماز ميّت وضوء و غسل لازم نيست و همچنين مباح بودن لباس نمازگذار و ستر عورت نمازگذار لازم نيست.

دفن ميّت

مسئله 189_ دفن ميّت عبارت است از پنهان ساختن او در زمين به طورى كه جسدش محفوظ باشد از درندگان كه نتوانند آسيب و ضررى به او برسانند و بوى او باعث اذيت مردم نشود.

مسئله 190_ واجب است ميّت را رو به قبله دفن كنند به طورى كه پهلوى راست او بر زمين باشد.

مسئله 191_ مكروه است دفن دو ميّت در يك قبر، و فرش كردن قبر به آجر و سنگ و مانند آنها مگر آنكه رطوبت داشته باشد، و مكروه

است پدر در قبر فرزند وارد شود.

نبش قبر

مسئله 192_ حرام است كه قبر مسلمان را اگر چه طفل يا ديوانه باشد نبش نمايند يعنى بشكافند مگر آنكه بدانند بدنش پوسيده و خاك شده است و نيز حرام است كه قبر شهداء و علماء و امامزادگان و صلحا را نبش نمايند اگر چه مدّت ها و سال هاى بسيار بر آن گذشته باشد.

مسئله 193_ شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست:

اول - اگر ميّت در مكان غصبى يا با كفن غصبى دفن شده باشد و مالك راضى به باقى ماندن نباشد و يا با او چيز غصبى دفن شده باشد كه در اين صورت نبش واجب است.

دوم - واجب است نبش قبر اگر ميّت را بدون غسل و كفن دفن كنند يا معلوم شود كه غسل او باطل بوده و يا كفن او به طور شرعى نبوده، يا اگر ميّت را رو به قبله در قبر نگذاشته باشند. مگر آنكه به نبش قبر هتك و بى احترامى ميّت شود.

و اگر ميّت بدون نماز دفن شود نبش قبر جايز نيست بلكه بايد نماز را به قبرش بخوانند.

سوم - آنكه اثبات حقى از حقوق ممكن نباشد مگر به ديدن ميّت كه در آن صورت نبش جايز است بلكه در بعض صورت ها واجب است.

چهارم - واجب است نبش اگر ميّت را در محلى دفن كرده باشند كه بى احترامى به او باشد مثل قبرستان كفار.

پنجم - براى نقل ميّت به يكى از مشاهد مشرفه و اماكن معظمه اگر وصيت كرده باشد به نقل كه در اين صورت نيز واجب است و اگر وصيّت نكرده باشد جايز است

ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.

ششم - آنكه مطلب مهمى كه شرعاً اهميت آن از نبش قبر بيشتر باشد بر آن متوقف باشد مثل آنكه بخواهند بچه زنده را از شكم مادرش كه دفنش كرده اند بيرون آورند كه در اين صورت هم واجب است.

هفتم - آنكه بترسند بدن ميّت را درنده بيرون آورد يا سيل يا دشمنى ببرد.

هشتم - آنكه قسمتى از بدن ميّت كه از او جدا شده دفن نشده باشد ولى احتياط لازم آن است كه آن را طورى دفن كنند كه بدن ميّت ظاهر نشود.

غسل هاى مستحبى

مسئله 194_ غسل هاى مستحبى بسيار است. يكى از آنها غسل جمعه است و درباره آن تأكيد و تشويق بسيار شده است و وقت آن از طلوع صبح جمعه است تا ظهر و بعدازظهر قصد اداء و قضاء ننمايد و به قصد قربت به جا آورد و اگر غسل جمعه از او فوت شود در روز شنبه از صبح تا غروب قضاى آن را مى توان به جا آورد.

مسئله 195_ مستحب است غسل عيد فطر و اضحى و عرفه و غدير و اول رجب و مبعث و غسل شب هاى طاق ماه مبارك رمضان و شب هاى دهه آخر آن و غسل زيارت و غسل دخول حرم و دخول مكه و دخول خانه و غير آنها كه در كتب مفصله ذكر شده.

مسئله 196_ انسان مى تواند با غسل مستحبى كارى كه مانند نماز وضوء لازم دارد انجام دهد به شرطى كه استحباب آن ثابت باشد مثل غسل جمعه.

احكام تيمّم

مسئله 197_ كسى كه قادر بر استعمال آب نيست براى وضوء يا غسل بايد تيمّم نمايد و آن بر چند قسم است:

اول - آنكه به قدر كافى از براى وضوء و غسل آب نيابد.

دوم - آنكه آب باشد و از جهت مانعى دسترسى به آن نداشته باشد.

سوم - آنكه استعمال آب ضرر داشته باشد بر جان يا صحت او ولو به اينكه علاج مرضش دشوار شود و به احتمال ضرر اگر ترس براى او پيدا شود بايد تيمّم كند، و اگر آب گرم براى او ضرر ندارد بايد با آن وضوء يا غسل به جا آورد و تيمّم او صحيح نيست.

چهارم - آنكه تهيه آب يا استعمال

آن حرج و مشقّت داشته باشد.

پنجم - آنكه بترسد بر خود و يا يكى از بستگانش از تشنگى و تلف يا مريض شدن يا حرج و مشقتى را كه عادتاً تحمل آن نمى شود، همچنين است خوف بر هلاكت نفس محترمه و خوف بر تلف حيوانى كه مال خود او است.

ششم - موردى كه صرف آب در واجبى مهمتر از وضوء و غسل پيش آيد كه در اين صورت بايد تيمّم كند مثل آنكه بدن يا لباس او نجس باشد و آب به قدرى كم دارد كه نمى تواند وضوء يا غسل را به جا آورد و هم لباس و بدن را بشويد پس در اين صورت بايد لباس يا بدن را بشويد و تيمّم كند مگر آنكه چيزى كه بر آن تيمّم جايز باشد نداشته باشد كه در اين فرض بايد با آن آب وضوء يا غسل به جا آورد.

هفتم - آنكه وقت تنگ باشد كه غسل يا وضوء موجب فوت تمام وقت نماز يا بعض آن بشود.

مسئله 198_ كس_ى كه تكليف او براى تنگى وقت تيمّم است اگر وضوء يا غسل به جا آورد و نماز را خارج وقت بخواند صحيح است.

هشتم - آنكه استعمال آب براى وجود مانع شرعى ممكن نباشد مثل آنكه آب در ظرف طلا يا نقره يا در ظرف غصبى باشد.

چيزهايى كه تيمّم به آنها صحيح است

مسئله 199_ تيمّم بر روى زمين جايز است، چه خاك باشد، چه ريگ و چه كلوخ و چه سنگ و چه غير اينها اگرچه سنگ گچ يا آهك باشد پيش از پختن و يا بعد از پختن.

چنانچه جايز است تيمّم بر گل پخته شده مثل آجر

و كوزه.

و جايز نيست تيمّم بر معادن مثل معدن طلا و نقره و نمك و عقيق.

مسئله 200_ در تيمّم چهار چيز واجب است:

1 - نيّت. 2 - زدن كف هر دو دست را با هم به چيزى كه تيمّم بر آن جايز است. 3 - كف هر دو دست را به تمام پيشانى از محل روئيدن موى سر تا ابروها و بالاى بينى بكشد و احتياط واجب آن است كه به ابروها هم بكشد. 4 - كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

و در تيمّم بدل از غسل بهتر آن است كه احتياطاً يك مرتبه ديگر دست ها را بر زمين بزند و پشت دست ها را مسح كند بلكه در بدل از وضوء هم اين احتياط خوب است.

نم_از

نمازهاى واجب يوميه پنج است:

اول - نماز ظهر چهار ركعت.

دوم - نماز عصر چهار ركعت.

سوم - نماز مغرب سه ركعت.

چهارم - نماز عشاء چهار ركعت.

پنجم - نماز صبح دو ركعت، ولى در سفر نمازهاى چهار ركعتى يعنى ظهر و عصر و عشاء را بايد با شرايطى كه ان شاءالله گفته خواهد شد دو ركعت خواند.

مسئله 201_ نماز جمعه از نمازهاى يوميه و دو ركعت است و در عصر پيغمبر(ص) و حضور ائمه(ع) با اجتماع شرايطى واجب عينى است كه با اداى آن نماز ظهر جمعه ساقط مى شود.

ولى در عصر غيبت امام(ع) كه زمان ما است اگر شرايط آن فراهم شد به عنوان رجاء و احتياط به جا آورد نيكو است ولى نمى

توان به آن اكتفا كرد و بايد نماز ظهر را هم بخواند كه يقين به برائت ذمه حاصل شود.

اوقات نماز

مسئله 202_ وقت نماز ظهر و عصر از اول ظهر است تا غروب آفتاب و ظهر در بيشتر شهرها شناخته مى شود به زياد شدن سايه شاخص بعد از آنكه به واسطه بالا آمدن آفتاب سايه به آخرين درجه كمى برسد، و در بعض شهرها مثل مكه در بعضى روزها شناخته مى شود به سايه افكندن شاخص بعد از آنكه تمام سايه شاخص از ميان برود.

مسئله 203_ وقت نماز مغرب و عشاء از اول غروب آفتاب است تا نصف شب ولى براى كسى كه به واسطه اضطرار تا نصف شب اين دو نماز را نخواند مثل آنكه او را، خواب ربوده باشد، يا فراموش كرده باشد، يا آنكه زن حائض بعد از نصف شب پاك شود وقت آنها تا طلوع صبح طولانى است.

و كسى كه عمداً نماز مغرب و عشاء را تأخير بياندازد و تا نصف شب نخواند معصيت كرده و بايد نيّت قضاء كند ولو قبل از طلوع صبح بخواند.

مسئله 204_ مغرب موقعى است كه خورشيد غروب كند و نصف شب موقعى است كه ستاره هايى كه در اول غروب طلوع مى نمايد از دائره نصف النهار به طرف مغرب ميل كنند كه بنابراين نصف شب نصف از اول غروب آفتاب تا طلوع فجر است نه تا طلوع صبح.

مسئله 205_ اول وقت نماز صبح موقعى است كه فجر صادق طلوع كند و آخر آن موقع طلوع آفتاب است.

نزديك طلوع صبح در طرف مشرق سفيدى ظاهر مى شود و به بالا مثل دم گرگ

و آن را فجر كاذب مى نامند وقتى آن سفيدى در افق پهن و گسترده شد صبح است و آن را فجر صادق گويند.

مسئله 206_ نماز پيش از وقت جايز نيست و بايد در موقع شروع به نماز يا علم به داخل شدن وقت داشته باشد و يا يك نفر شخص مورد اطمينان و وقت شناس به آن شهادت دهد و يا كسى كه موثق و وقت شناس است اذان بگويد و اگر با شك در وقت بدون شاهد يا اذان موثق عارف به وقت نماز بخواند باطل است مگر آنكه معلوم شود تمام آن در وقت واقع شده و قصد قربت هم از او به جا آمده باشد.

مسئله 207_ اگر نتواند به واسطه مانعى مثل ابر يا گرد و غبار و يا كورى و يا در زندان بودن وقت را احراز كند لازم است كه صبر كند تا يقين به وقت پيدا كند.

قبله

خانه كعبه معظمه و زمينى كه خانه كعبه در آن قرار دارد تا تخوم ارض و فضاى بالاى خانه كعبه تا عنان آسمان قبله است.

مسئله 208_ بايد نماز را رو به قبله بخوانند و اگر از خانه كعبه دور هستند بايد به طورى بايستند كه بگويند رو به قبله نماز مى خوانند و بايد نمازگذار پيش از شروع به نماز اگر ممكن است علم پيدا كند به قبله و اگر يك نفر موثق هم شهادت دهد و مستند شهادت او امور حسيه باشد كافى است اگرچه يقين پيدا نكند و شهادت از روى حدس كافى نيست.

و چنانچه هيچ يك ممكن نشد بايد به مظنه و گمانى كه از، محراب مساجد

مسلمانان و قبرهايشان، يا از قول اهل خبره و قواعد هيئت يا از راه هاى ديگر حاصل مى شود عمل كند.

مسئله 209_ اگر تحصيل ظن به قبله ممكن نشد و يك نماز به هر طرفى كه مى خواهد بخواند، كافى است.

ستر و ساتر

واجب است بر مرد كه در حال نماز چه نگاه كننده باشد و چه نباشد عورتين خود را بپوشاند، و واجب است طورى آن را بپوشاند كه رنگ آن ديده نشود، و پوشانيدن حجم آن واجب نيست.

مسئله 210_ واجب است بر زن كه در حال نماز تمام بدن خود را بپوشاند حتى سر و موى خود هرچند كه نامحرمى نباشد.

مگر صورت و كف دست ها تا بند و پاها تا بند متصل به ساق كه لازم نيست پوشانيدن آنها به جهت نماز، ولى براى آنكه يقين كند مقدار لازم را پوشانيده بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از بند دست و پاها را هم بپوشاند.

لباس نمازگذار

لباس نمازگذار چند شرط دارد:

اول - بايد پاك باشد چه لباسى كه با آن عورتش را پوشانيده و چه لباس ديگر.

مسئله 211_ هرگاه نمازگذار لباس يا بدنش نجس شده باشد و نفهميده با آن نماز خواند و بعد از نماز فهميد، نمازش صحيح است، لكن اگر با علم به نجاست فراموش كرد و با آن نماز خواند نمازش باطل است.

مسئله 212_ اگر غير از لباس نجس لباس ديگر نداشته باشد و بيرون آوردن آن از بدن به واسطه سرما يا جهت ديگر ممكن نباشد بايد با همان لباس نماز بخواند و نمازش صحيح است، و اگر بيرون آوردنش ممكن باشد بايد لباس را بيرون آورده برهنه نماز بخواند.

دوم - از شرايط لباس نمازگذار اين است كه لباسى كه عورت را با آن مى پوشاند مباح باشد يعنى غصبى نباشد و اما لباسى كه عورت را با آن نپوشانده ولو پوشيده باشد. مباح بودن آن شرط

صحّت نماز نيست.

مسئله 213_ اگر لباس را به عين مالى كه خمس يا زكات به آن تعلّق گرفته خريده باشد و خمس و زكات آن را نداده نماز خواندن در آن باطل است. مگر آنكه بنا داشته باشد خمس يا زكات را از اموال ديگرش بدهد و با قصد منتقل نموده باشد او را بذمة كه در اين صورت نماز صحيح است.

سوم - از شرايط لباس نمازگذار اين است كه از اجزاء مردار يعنى حيوان مرده نباشد چه آنكه مردار حيوان حلال گوشت يا حرام گوشت باشد.

مسئله 214_ اگر در لباسى شك داشته باشد كه اجزاء حيوان مرده است يا نه مى تواند با آن نماز بخواند.

چهارم - از شرايط لباس نمازگذار اين است كه از اجزاى حيوان حرام گوشت نباشد. اگرچه آن را تزكيه كرده باشند يا از زنده باشد، پس نماز خواندن در پوست و گوشت و استخوان و مو و پشم و پر و كرك حيوان حرام گوشت جايز نيست حتى اگر يك تار موى حيوان حرام گوشت به لباس و بدن نمازگذار باشد نمازش باطل است، و فرقى نيست ميان حيوان حرام گوشت كه خون جهنده داشته باشد يا نداشته باشد.

مسئله 215_ اگر شك داشته باشد كه لباسى مثل ماهوت از اجزاء حلال گوشت يا حرام گوشت است يا از اجزاء حيوان حرام گوشت يا غير حيوان است نماز خواندن در آن لباس صحيح است.

پنجم - از شرايط لباس نمازگذار اين است كه اگر نمازگذار مرد است لباس او طلاباف نباشد چه همه آن را از طلا بافته باشند يا آنكه مخلوط باشد.

و پوشيدن لباس طلاباف و انگشتر طلا به

دست كردن يا زنجير طلا به سينه آويختن اگرچه در حال نماز هم نباشد بر مرد حرام است.

ششم - از شرايط لباس نمازگذار اين است كه اگر نمازگذار مرد است لباس او ابريشم خالص نباشد چه آنكه ساتر عورت او باشد يا نباشد و چه آنكه لباس ديگر غير آن داشته باشد يا نداشته باشد.

ولى نماز در چيزهايى كه ساتر نيست مثل بند شلوار يا عرقچين و كلاهى كه ابريشم خالص باشد مانعى ندارد.

مسئله 216_ در چند مورد نمازگذار مى تواند با بدن و لباس نجس نماز بخواند: اول - آنكه زخم و جراحت يا دمل داشته باشد كه با خون آنها نماز صحيح است و همچنين با خون بواسير و خون زخم و جراحت باطنى به شرط آنكه عوض كردن لباس يا تطهير آن مشقّت داشته باشد، و در خون زخم و جراحت ظاهرى مشقّت مذكور معتبر نيست.

دوم - آنكه خون كمتر از درهم باشد به شرط آنكه خون حيض و خون نجس العين مثل سگ و خوك يا خون ميته يا خون حيوان حرام گوشت نباشد و بنا بر احتياط لازم خون نفاس و استحاضه نباشد.

سوم - نماز خواندن در مثل كلاه و عرقچين و جوراب نجس و هر چه به تنهايى ساتر عورت نباشد و همچنين انگشتر و گوشواره و مانند آنها اگر نجس باشد صحيح است.

چهارم - لباس زنى است كه مادر و پرستار طفل كوچكى باشد و لباس به پول بچه نجس شده باشد و به غير از يك لباس نداشته باشد يا اگر بيشتر دارد ناچار به پوشيدن لباس نجس باشد به شرط آنكه هر روز يك مرتبه

آن را بشويد، و بهتر اين است كه در اواخر روز بشويد كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را پس از شستن لباس بخواند.

مكان نمازگذار

مشهور است در مكان نمازگذار چند چيز شرط است:

اول - اينكه مباح باشد.

مسئله 217_ كسى كه در مكان غصبى نماز بخواند چنانچه موضع سجود غصبى باشد، و بنا بر احتياط واجب يا بقيه مواضع هفت گانه، يا جاى پا در حال ايستادن غصبى باشد نماز او باطل است، اگر از روى علم و عمد باشد.

و اگر غفلت داشت يا نمى دانست يا از روى فراموشى نماز خواند نمازش صحيح است.

مسئله 218_ كسى كه حكم شرعى غصب را كه حرمت است نمى داند و در يادگرفتن حكم تقصير نموده باشد نمازش باطل است.

دوم - آنكه مكان نمازگذار قرار داشته باشد و متحرك نباشد.

مسئله 219_ در حال اختيار نماز بر پشت اسب و در اتومبيل و قطار و كشتى در حال حركت باطل است اگر موجب فوت استقرار نمازگذار باشد.

و اگر كسى ناچار باشد كه از جهت تنگى وقت يا جهت ديگر در يكى از اينها نماز بخواند بايد به قدر ممكن رو به قبله نماز بخواند و اگر ماشين به غير جانب قبله حركت مى كند او فوراً رو به جانب قبله كند و به قدرى كه ممكن است بايد در حال آرامى بدن اذكار و قرائت را بخواند.

سوم - آنكه در مكانى نماز بخواند كه اطمينان نداشته باشد كه نمى تواند در آن مكان نماز را تمام كند.

ولى در مكانى كه به واسطه كثرت جمعيت و ازدحام مردم و يا باد و باران شديد

اطمينان نيست كه بتوان نماز را تمام كرد و لكن اطمينان به خلاف ندارد نماز صحيح است.

چهارم - در جايى كه ماندن در آنجا حرام است چون در معرض هلاكت است مثل زير سقف يا كنار ديوارى كه مشرف به خراب باشد و جاهاى ديگرى كه براى نمازگذار خطر دارد، نماز نخواند، ولى اقوى آن است كه اگ_ر بخواند نماز صحيح است.

پنجم - آنكه روى چيز محترمى كه ايستادن بر آن بى احترامى و حرام است نايستد مثل ايستادن روى ورق قرآن يا قبر معصوم(ع) و روى نوشته قرآن و اسم خدا و اسماء مقدسه، و اقوى اين است كه اگر بخواند ول_و كار ح_رام كرده ولى نم_از صحيح است.

ششم - آنكه مكانى باشد كه افعال نماز را بتوان به نحو صحيح انجام داد پس در حال اختيار نماز در اتاقى كه سقف آن به قدرى كوتاه است كه نمى تواند در آن راست بايستد يا نمى تواند ركوع يا سجود به جا آورد باطل است.

هفتم - مقدّم بر قبر معصوم نباشد در صورتى كه موجب هتك حرمت شود - والّا حرام نيست ولى مكروه است - و اگر حائلى مثل ديوار ميان او و قبر باشد مانعى ندارد و صندوق شريف و ضريح و پارچه هايى كه روى آن مى اندازند كفايت نمى كند.

هشتم - آنكه نجس نباشد به نجاستى كه به لباس يا بدن سرايت كند و اگر سرايت نكند ضرر ندارد لكن محل سجده بايد پاك باشد.

نهم - آنكه جاى قدم نمازگذار بيشتر از چهار انگشت متصل بلندتر يا كوتاه تر از جاى پيشانى او در موقع سجده نباشد.

مسئله 220_ مكروه است

كه زن با مرد نماز بخوانند به طورى كه زن محاذى با مرد يا جلوتر از مرد ايستاده باشد بلكه بايد براى رفع كراهت يا زن عقب مرد بايستد و يا آنكه ده ذراع ميان آنها فاصله باشد يا حائلى مثل پرده و يا ديوار ميان آنها فاصله باشد.

مسئله 221_ مستحب است نماز خواندن در مساجد و بهترين آنها مسجدالحرام است كه ثواب نماز در آن برابر با هزار هزار نماز است بعد از آن مسجد پيغمبر(ص) كه نماز در آن ثواب ده هزار نماز دارد و بعد مسجد كوفه و مسجد اقصى و در اين دو مسجد نماز خواندن ثواب هزار نماز دارد و بعد از اينها مسجد جامع كه نماز در آن برابر با صد نماز است و بعد مسجد قبيله كه نماز در آن برابر با بيست و پنج نماز و بعد مسجد بازار كه ثواب نماز در آن برابر دوازده نماز است.

بهترين مكان ها براى نماز زن، خانه اوست و بهتر از آن صندوقخانه اوست.

احكام مسجد

مسئله 222_ زينت نمودن مسجد به طلا و نقش صورت صاحب روح بر آن كشيدن حرام نيست ولى بهتر است ترك شود.

مسئله 223_ مسجدى را كه غصب كنند و داخل ملك خود يا ضميمه خيابان و كوچه و غيره سازند نجس كردن آن حرام و تطهير آن واجب نيست.

مسئله 224_ نجس كردن مسجد حرام است و اگر نجس شود واجب است فوراً آن را تطهير نمايند.

مسئله 225_ هرگاه در وقت نماز ملتفت شد كه مسجد نجس شده و وقت وسعت دارد بايد اول مسجد را تطهير كند و بعد نماز بخواند ولى اگر وقت تنگ است

بايد اول نماز را بخواند.

مسئله 226_ اگر با وسعت وقت مسجد را تطهير نكرده نماز بخواند نمازش صحيح است و براى تأخير انداختن تطهير مسجد معصيت كرده است.

مسئله 227_ مستحب است روشن نمودن چراغ در مسجد و تنظيف آن و در وقت ورود در آن اول پاى راست را و وقت بيرون آمدن اول پاى چپ را گذاشتن و همچنين مستحب است مراقبت كند به كفش نجاستى كه سبب نجس شدن مسجد است بلكه مطلق نجاست نباشد.

مسئله 228_ مكروه است انداختن آب دهان و آب بينى در مسجد و خواب رفتن در آن مگر در مورد ضرورت و همچنين بلند كردن صدا در مسجد مگر براى اذان يا موعظه و نيز مكروه است در مسجد خواندن شعر مگر شعر موعظه يا حمد و ستايش خدا و يا مدح و مصيبت نبى اكرم(ص) و اهل بيت طاهرين آن حضرت و مكروه است داخل شدن كسى كه سير يا پياز يا چيز بدبو خورده باشد و همچنين است راه دادن اطفال و ديوانگان.

اذان و اق_امه

يكى از مستحبات قبل از نماز اذان و اقامه است و استحباب اقامه براى نمازهاى يوميه مؤكد است. خصوص براى مردها. پس سزاوار نيست ترك شود.

مسئله 229_ اذان و اقامه مخصوص نمازهاى پنج گانه است و در نماز عيد فطر و عيد قربان به جاى اذان و اقامه سه مرتبه مستحب است گفتن الصلوة و در ساير نمازهاى واجب مثل نماز آيات و نماز ميّت استحباب آن معلوم نيست ولى گفتن به قصد رجاء مانعى ندارد.

مسئله 230_ اذان هيج_ده فصل اس_ت الله اكبر چه_ار مرتبه، اشه_د ان لااله الاالله دو مرتبه، اشهد ان محمداً

رسول الله دو مرتبه، حى على الصلاة دو مرتبه، حى على الف_لاح دو مرتب_ه، ح_ى على خي_ر العمل دو مرتبه، الله اكب_ر دو مرتب_ه، لااله الاالله دو مرتبه و اقامه هفده فصل است الله اكبر دو مرتبه، اشهد ان لااله الاالله دو مرتبه، اشه_د ان محمداً رس_ول الله دو مرتب_ه، ح_ى على الص_لاة دو مرتبه، حى على الف_لاح دو مرتبه، ح_ى على خير العمل دو مرتب_ه، ق_د ق_امت الص_لاة دو مرتبه، الله اكبر دو مرتبه، لااله الاالله يك مرتبه.

مسئله 231_ مستحب است اشهد ان علياً اميرالمؤمنين ولى الله را بعد از اشهد ان محمداً رسول الله بگويد و چون در اين ازمنه اين جمله جزء شعائر مذهب تشيّع مى باشد بعضى فقهاء احتمال وجوب آن را داده اند.

و بهتر است به قصد قربت مطلقة اضافه شود به آن شهادت به ولايت اولياء معصومين مثلاً بگويد اشهد ان عليا و اولاده المعصومين حجج الله - او اولياءالله -

كما اينكه مستحب است بعد از شهادت به رسالت صلوات بر پيغمبر(ص) و آل او فرستاده شود.

واجبات نماز

مسئله 232_ واجبات نماز يازده چيز است:

اول - نيّت. دوم - قيام. سوم - گفتن تكبيرة الاحرام «الله اكبر». چهارم - ركوع. پنجم - سجود. ششم - قرائت. هفتم - ذكر. هشتم - تشهد. نهم - سلام. دهم - ترتيب. يازدهم - موالات يعنى پى درپى بودن اجزاء نماز.

مسئله 233_ نيّت و قيام در بعضى اجزاء و تكبيرة الاحرام و ركوع و دو سجده ركن هستند كه اگر آنها را عمداً يا از روى فراموشى زياد يا كم كند به شرحى كه گفته مى شود نمازش باطل مى شود ولى

نيّت زياده بردار نيست.

و واجبات ديگر ركن نيستند پس كم كردن يا زياد كردن آنها فقط در صورت عمد نماز را باطل مى كند به جز ترتيب و موالات كه خواهد آمد در بعض موارد كه ترك آنها سبب بطلان نماز مى شود اگر چه سهواً باشد.

مسئله 234_ نيّت نماز و روزه و عبادت هاى ديگر معنايش اين است كه انسان قصد كند به جا آوردن آن كار را براى تقرب به درگاه خدا، يا براى اطاعت امر و فرمان او، يا براى شكر نعمت، يا تحصيل رضاى او، و لازم نيست كه آن را به زبان بگويد يا در خاطر خود خطور دهد بلكه همين قدر كه محرك و وادار كننده او به خواندن نماز يا گرفتن روزه يا عبادت ديگر امر و فرمان خدا و يا تحصيل قربت باشد كافى است.

مسئله 235_ واجب است در اول هر نمازى گفتن «الله اكبر» به قصد شروع در نماز و افتتاح آن و آن را تكبيرة الاحرام گويند و آن اولين جزء نماز است كه بعد از گفتن آن قطع كردن نماز حرام است و تكبيرة الاحرام ركن است پس اگر كسى آن را نگويد نماز او باطل است چه عمداً و چه فراموش كند و اگر آن را زيادتر از يك مرتبه بگويد نمازش باطل است. در صورت عمد ولى اگر سهواً بگويد نماز باطل نمى شود.

مسئله 236_ واج_ب است تكبيرة الاحرام را صحي_ح بخواند و گفتن جمله ديگر به جاى تكبيرة الاحرام جايز نيست مثل اينكه بگويد «الله تعالى اكبر» و ترجمه آن هم كافى نيست.

مسئله 237_ واجب است تكبيرة الاحرام را در

حالى كه ايستاده و بدنش قرار و آرام دارد بگويد.

مسئله 238_ قيام در حال گفتن تكبيرة الاحرام واجب و ركن است و قيام متصل به ركوع نيز ركن است و واجب است. پس اگر كسى قبل از ركوع سهواً يا عمداً نشست واجب است براى ركوع راست بايستد و از ايستاده به ركوع برود. و اگر از همان حال نشسته به طور خميده بلند شود تا حدّ ركوع كه قيام متصل به ركوع ترك شود نماز او باطل است چه عمداً باشد و چه فراموش كرده باشد.

مسئله 239_ ايستادن در حال قرائت حمد و سوره در ركعت اول و دوم و ايستادن در حال قرائت حمد يا گفتن «سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اكبر» در ركعت سوم و چهارم واجب است و همچنين ايستادن بعد از ركوع واجب است ولى اين دو قيام ركن نيست.

مسئله 240_ واجب است در قيام واجب مستقيم ايستادن و قرار و آرام داشتن بدن و بنا بر احتياط به چيزى مثل عصا و ديوار و غير اينها تكيه و اعتماد نداشتن پس اگر كمى خم باشد يا بدن او آرام نباشد يا به چيزى تكيه داشته باشد نماز او صحيح نيست و در حال اضطرار و ناچارى هيچ يك از اين امور به نماز ضرر نمى رساند.

مسئله 241_ اگر به هيچ قسم نتواند بايستد بايد نماز را نشسته به جا آورد و شرايطى كه در قيام لازم بود بايد در حال جلوس رعايت كند پس تا ممكن است در حال جلوس واجب هم نبايد به چيزى تكيه كند و نبايد بدنش را خم كند يا حركت دهد مگر آنكه

ناچار و مضطر باشد.

مسئله 242_ كسى كه نمى تواند نمازش را نشسته بخواند بايد بخوابد به طرف راست مثل ميّت در حالى كه او را در قبر مى گذارند و نمازش را بخواند و اگر ممكن نشد به طرف چپ رو به قبله بخوابد و اگر ممكن نشد مثل محتضر به پشت بخوابد و نماز بخواند.

مسئله 243_ واجب است در نماز صبح و دو ركعت اول از ساير نمازهاى واجب پيش از ركوع، خواندن سوره حمد.

و بعد از آن بنا بر احتياط يك سوره ديگر از سوره هاى قرآن غير از چهار سوره اى كه آيه سجده واجب دارند (الم تنزيل، و حم سجدة، والنجم، و اقراءباسم)

و يا بعض از سوره بخواند و قول به عدم وجوب سوره قريب است.

مسئله 244_ واجب است بر مردها كه حمد و سوره را در صبح و دو ركعت اول مغرب و عشاء بلند بخوانند و زن مختار است در بلند خواندن و آهسته خواندن و بر مردها و زنها واجب است كه قرائت را در دو ركعت اول ظهر و عصر آهسته بخوانند مگر در نماز جمعه و نماز ظهر جمعه كه مستحب است بر مردها بلند خواندن قرائت.

مسئله 245_ مستحب است بسم الله را در نماز ظهر و عصر بلند بگويد.

مسئله 246_ در جايى كه بايد قرائت را آهسته بخواند اگر عمداً بلند بخواند يا در جايى كه بايد بلند بخواند عمداً آهسته بخواند نماز او باطل است.

و اگر اين كار را از روى فراموشى يا جهل به حكم هرچند از روى تقصير باشد به جا آورد نماز او صحيح است.

مسئله 247_ بايد كلمات

و حروف حمد و سوره را صحيح بخواند پس اگر غلط بگويد اگرچه حرفى عوض حرف ديگر بگويد مثل آنكه به جاى (ض) (ظ) بگويد آن كلمه باطل و اگر صحيح او را نياورد نماز باطل مى شود.

و همچنين اگر زير و زبر كلمات را رعايت نكند يا مدّى را كه صحّت كلمه بر آن توقف دارد مراعات ننمايد مثل مدّ ولاالضّآلين.

و وقف به حركت و وصل به سكون اشكال ندارد.

مسئله 248_ در ركعت سوم مغرب و سوم و چهارم عشاء و ظهر و عصر واجب است كه آهسته حمد بخواند يا يك مرتبه تسبيحات اربعه آهسته بخواند يعنى بگويد «سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اكبر» و بهتر آن است كه احتياطاً تسبيحات را سه مرتبه بخواند و اگر عمداً بلند بخواند نمازش باطل است.

مسئله 249_ مستحب است گفتن (اعوذبالله من الشيطان الرجيم) پيش از شروع به قرائت در ركعت اول و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم در نماز اخفاتيه و بعد از خواندن سوره «قول هوالله احد» يك مرتبه يا دو مرتبه يا سه مرتبه «كذلك الله ربى» بگويد يا «كذلك الله ربنا» سه مرتبه.

مسئله 250_ در هر ركعت از نمازهاى واجب و مستحب بايد يك ركوع به جا آورد مگر در نماز آيات كه در هر ركعت آن پنج ركوع واجب است.

و ركوع ركن است كه به زياد و كم شدن آن عمداً يا سهواً نماز واجب باطل مى شود.

و واجب است در ركوع چند چيز:

اول - خم شدن به قدرى كه دست ها به سر زانوها برسد.

دوم - گفتن ذكر ركوع است و بهتر آن است

كه احتياطاً سه مرتبه «سبحان الله» با يك مرتبه «سبحان ربى العظيم و بحمده» بگويد اگرچه سه مرتبه ذكرهاى ديگر هم مثل «الحمدلله» يا «الله اكبر» كفايت مى كند.

سوم - آنكه در حال گفتن ذكر واجب است طمأنينه داشته باشد.

و در ذكر مستحب آرام بودن بدن لازم نيست.

چهارم - بلند كردن سر از ركوع و راست ايستادن.

پنجم - آنكه وقتى سر از ركوع برداشت بايستد و بنا بر احتياط بعد از آنكه بدن او آرام بگيرد به سجده برود.

مسئله 251_ اگر كسى به واسطه مرض يا عذر ديگر نتواند در حال ذكر بدن خود را آرام نگاه دارد بايد به مقدار ركوع خم شود و به همان حال ذكر ركوع را بخواند.

مسئله 252_ اگر در حال خواندن ذكر واجب بى اختيار بدنش حركت كرده بنا بر احتياط واجب است آن را بعد از قرار گرفتن بدن دوباره بگوبد.

مسئله 253_ در حال ناچارى كه تكليف انسان نشسته ركوع كردن باشد بايد به قدرى براى ركوع خم شود كه صورتش مقابل زانوهايش قرار گيرد و بهتر آن است كه به قدرى خم شود كه صورتش مقابل محل سجده اش قرار گيرد.

مسئله 254_ مستحب است گفتن سمع الله لمن حمده بعد از سر برداشتن از ركوع.

مسئله 255_ در هر ركعتى از نماز خواه نماز واجب باشد يا مستحب دو سجده لازم است و حقيقت آن گذاشتن پيشانى است بر زمين به قصد تعظيم و اين دو سجده با هم ركن هستند و واجب است در آن چند چيز:

1 - گذاشتن مساجد هفت گانه بر زمين يعنى، پيشانى و كف هر دو دست و سر زانوها و سر

دو انگشت بزرگ پاها. و بنا بر احتياط بينى را به مهر و يا چيز ديگرى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد.

2 - خواندن ذكر و آن ذكر آن است كه احتياطاً يا سه مرتبه «سبحان الله» يا يك مرتبه «سبحان ربى الاعلى وبحمده»بگويد اگر چه خواندن ذكرهاى ديگر هم مثل سه مرتبه الحمدلله به طورى كه در ركوع گفته شد كافى است.

3 - آنكه در حال گفتن ذكر واجب بدنش قرار و آرام داشته باشد.

4 - سر بلند كردن از سجده.

5 - بعد از سر بلند كردن نشستن به مقدارى كه بدن آرام بگيرد و بعد به سجده دوم برود.

6 - آنكه مساجد هفت گانه كه گفته شد همه را در حال ذكر بر زمين گذارده باشد.

7 - آنكه ج_اى پيشان_ى بيش از يك خشت يا چه_ار انگشت بسته بلندتر از ج_اى دو زانو و دو ابهام نباشد و اگر در زمينى كه كمى سراشيب باشد به طورى كه معلوم نباشد از مقدارى كه گفته شد كمى بلندتر باشد ضرر ندارد.

8 - آنكه پيشانى را بگذارد بر زمين يا چيزهايى كه از زمين مى رويد و خوراكى و پوشاكى و از معادن نباشد و سجده به كاه و علف كه مأكول انسان نباشد جايز است و افضل آن است كه پيشانى را بر تربت قبر حضرت سيدالشهداء(ع) گذارد.

9 - آنكه جاى پيشانى پاك باشد.

10 - آنكه ذكر سجده را به عربى صحيح و پى درپى بگويد.

مسئله 256_ اگر در وسط نماز مهر خود را گم كرد و چيزى كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد در وسعت وقت بايد نماز را قطع

كند و تحصيل چيزى كه سجده بر آن صحيح است بنمايد.

والّا بر لباسش اگر از كتان يا پنبه است سجده كند و اگر لباس از پنبه و كتان ندارد بر لباس هاى ديگر و اگر ممكن نيست بر پشت دست و اگر نمى شود به چيزى كه از معدن باشد سجده كند.

مسئله 257_ واجب است در حال سجده كف دست ها را بر زمين بگذارد مگر در حال ناچارى كه پشت آنها را بر زمين گذارد.

مسئله 258_ اگر پيشانى را بر جايى گذارد كه از جاى پا بلندتر باشد به طورى كه آن را سجده نگويند پيشانى را بردارد و بر جايى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد.

مسئله 259_ اگر نتواند سجده كند و قادر بر خم شدن نيست به سر اشاره كند و اگر به سر هم نمى تواند با چشم ها اشاره كند.

مسئله 260_ مستحب است گفتن «استغفرالله ربّى واتوب اليه» در حال نشستن ميان دو سجده، و در حال برخاستن گفتن بحول الله و قوته اقوم واقعد.

مسئله 261_ در تشهد چند چيز واجب است. 1و2 - شهادتين و صلوات يعنى بگويد «اشهد ان لااله الاالله وحده لاشريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله الهم صل على محمد و آل محمد». 3 - اينكه ذكر تشهد را نشسته بخواند. 4 - در حالى كه بدنش قرار و آرام داشته باشد بخواند. 5 - اينكه ذكر تشهد را به همين ترتيبى كه گفته شد بخواند. 6 - آنكه كلمات و حرف هاى آن را به طور معمول و پى درپى بگويد. 7 - به عربى صحيح و بى غلط بخواند.

مسئله

262_ س_لام دو جمله دارد: 1 - «السلام علينا و على عبادالله الص_الحين» 2 - «السلام عليكم بهتر است ضم نمايد به آن و رحمة الله و بركاته» و احتياط غير واجب آن است كه اگر جمله اول را خواند جمله دوم را هم بخواند ولى گفتن جمله دوم به تنهايى كافى است و امّا «السلام عليك ايهاالنبى و رحمة الله وبركاته» سلام نماز نيست بلكه جزء تشهد ركعت آخر است ومستحب است.

ترتيب و موالات

واجب است نم_ازگذار كاره_اى نماز را به ترتيبى كه گفته ش_د به جا آورد به اين گونه كه اول تكبيرة الاحرام را بگويد و بعد حمد و بعد سوره را بخواند و بعد ركوع به جا آورد و همين طور ساير اجزاء و كارهاى نماز را به جا آورد.

مسئله 263_ اگر كسى عمداً يكى از كارهاى نماز را برخلاف ترتيب به جا آورد نماز او باطل است.

مسئله 264_ واجب است موالات يعنى افعال نماز مثل تكبيرة الاحرام و حمد و سوره و ركوع و سجود و تشهد و سلام را پى درپى به جا آورد و اگر كسى عمداً يا سهواً بين آنها فاصله قرار دهد به مقدارى كه موجب محو اسم نماز شود (يعنى نگويند نماز مى خواند) نمازش باطل است.

مسئله 265_ واجب است كلمات و آيات قرائت نماز را نيز پى درپى به جا آورد و همچنين كلمات اذكار را و اگر عمداً به قدرى فاصله بين آنها قرار دهد كه نگويند حمد يا سوره يا تشهد مى خواند مثلاً و به همين نحو نماز را تمام كند نمازش باطل است.

قنوت نماز

در تمام نمازهاى واجب و مستحب، مستحب است قنوت بخواند.

مسئله 266_ محل قنوت پيش از ركوع ركعت دوم در هر نماز است، ولى در نماز وتر كه يك ركعت است پيش از ركوع همان ركعت و در نماز عيد قربان و عيد فطر در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد و در نماز آيات پنج قنوت دارد.

مسئله 267_ در قنوت خواندن ذكر و صلوات كافى است و بهتر اين است كه بخواند «لااله الالله الحليم الكريم

لااله الاالله العلى العظيم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم والحمدلله رب العالمين».

تعقيب نماز

مستحب مؤكد است كه نمازگذار بعد از نماز قدرى بنشيند و مشغول دعا و ذكر و تلاوت قرآن و اعمال حسنه ديگر باشد و از جمله تعقيباتى كه خيلى فضيلت دارد تسبيح حضرت زهرا(س) است و آن گفتن سىوچهار مرتبه «الله اكبر» و بعد سىوسه مرتبه «الحمدلله» و بعد سىوسه مرتبه «سبحان الله» است.

مبطلات نماز

مبطلات نماز دوازده چيز است:

اول - آنكه در بين نماز با وسعت وقت يكى از شرط هاى نماز مثل ساتر و اباحه مكان و لباس از بين برود.

دوم - آنكه در بين نماز حدث اكبر يا اصغر از او صادر شود عمداً يا سهواً اختياراً. يا به غير اختيار مگر در مسلوس و مبطون كه حكم آن گذشت.

سوم - تكفير است و معنى آن گذاردن دست ها روى هم است به طورى كه غيرشيعه مى گذارد پس اگر كسى عمداً دست ها را به اين نحو روى هم گذارد نمازش باطل مى شود ولى از روى فراموشى و در حال تقيه و ناچارى مانعى ندارد.

چهارم - عمداً پشت به قبله كردن، يا به طرف راست و چپ قبله برگشتن، بلكه اگر از قبله برگردد به طورى كه از رو به قبله بودن خارج شود نماز او باطل است هرچند به طرف راست و چپ نرسد.

بلكه اگر تنها صورت خود را هم از قبله برگرداند به طرف پشت سر و بدن از قبله منحرف شود نماز او باطل مى شود.

و اگر كمى صورت خود را به طرف راست و چپ بگرداند به طورى كه بدن او رو به قبله باشد نمازش باطل نمى شود، ولى احتياط مستحب ترك اين

كار است.

و همچنين باطل مى شود نماز اگر از روى فراموشى پشت به قبله نمايد يا به سوى راست و چپ قبله برگردد يا صورت خود را به پشت قبله برگرداند.

ولى اگر از روى فراموشى به قدر كمى از قبله برگردد كه به طرف راست يا چپ قبله متوجّه نگشته باشد نماز او صحيح است.

پنجم - كلام عمدى است اگرچه دو حرف مهمل و بى معنى باشد يا يك حرف معنى دار و بنا بر احتياط لازم فرق نمى كند در باطل شدن نماز به يك حرف معنى دار كه قصد معنى آن را داشته باشد يا نداشته باشد ولى اگر يك حرف معنى دار بگويد و ملتفت معنى آن نباشد نمازش باطل نمى شود.

مسئله 268_ كلام آدمى عمداً موجب بطلان نماز است اگرچه از روى اضطرار و ناچارى باشد.

مسئله 269_ جايز نيست كه نمازگذار در حال نماز به كسى سلام يا تحيت هاى ديگر بگويد.

و جواب سلام در حال نماز مثل ساير حالات واجب است. و بايد به يكى از چهار صيغه (سلام عليكم - سلام عليك - السلام عليك - السلام عليكم) در جواب بگويد ولو سلام كننده به غير اين صيغه ها سلام كرده باشد.

مسئله 270_ اگر كسى به نمازگذار غلط سلام كند اگر به طورى باشد كه بگويند سلام كرده بنا بر احتياط بايد سلام او را جواب بدهد صحيحاً.

ششم - از مبطلات نماز خنده صدادار است كه عمداً نماز را باطل مى كند و اما سهواً مبطل نيست، و تبسم ضرر ندارد.

هفتم - گريه براى مطلبى از مطالب دنيايى است كه اگر عمداً با صدا باشد;

باعث بطلان نماز است.

و گريه براى ترس از خدا ضرر ندارد بلكه از اعمال فاضله است.

مسئله 271_ اگر براى طلب حاجت هاى دنيايى از روى تذلل از براى خدا گريه كند تا حاجتش را بر آورد ضرر ندارد مگر به حدى كه از صورت نمازگذار خارج شود.

نهم - خوردن و آشاميدن است به مقدارى كه صورت نماز به هم بخورد، بلكه بنا بر احتياط خوردن و آشاميدن در نماز جايز نيست اگرچه فقط موالات نماز به واسطه آن به هم خورد، ولى فرو دادن باقيمانده غذا كه در دهان يا بُن دندان ها مانده و زياد نباشد ضرر ندارد.

دهم - گفتن آمين بعد از خواندن حمد.

ولى اگر از روى فراموشى يا از جهت تقيه بگويد ضرر ندارد.

يازدهم - شك در ركعت هاى نماز دو ركعتى و سه ركعتى و شك در دو ركعت اول از نمازهاى چهار ركعتى است.

دوازدهم - زياد يا كم كردن جزيى از اجزاء نماز است كه، اگر ركن نباشد و عمداً آن را كم و زياد كند نمازش باطل مى شود و اگر ركن باشد چه عمداً و چه سهواً كم يا زياد كند نمازش باطل مى شود.

مسئله 272_ قطع نماز واجب و شكستن آن حرام و براى حفظ مال يا دفع ضرر جايز است.

مسئله 273_ واجب است شكستن نماز براى حفظ جان انسان يا مال آن كه حفظش واجب باشد و موقوف باشد حفظ آن به شكستن نماز.

مسئله 274_ اگر در وسعت وقت طلبكار طلب خود را مطالبه كند و پرداخت آن موقوف به شكستن نماز باشد واجب است نماز را بشكند و طلب او را بپردازد لكن

اگر معصيت كرد و نماز را تمام كرد نماز باطل نيست.

نماز آيات

مسئله 275_ واجب است خواندن نماز آيات به واسطه يكى از چهار چيز:

اول و دوم - كسوف (گرفتن آفتاب) و Θәș`(گرفتن ماه).

سوم - زمين لرزه اگر چه باعث ترس كسى نشود.

چهارم - وزش بادهاى سياه و سرخ و زرد و تاريكى هاى شديد و صاعقه و مانند آنها از چيزهاى آسمانى كه موجب ترس بيشتر مردم مى شود.

و اما چيزهاى زمينى وجوب نماز براى آنها مبنى بر احتياط است.

وقت نماز آيات

وقت نماز آيات در گرفتن آفتاب و گرفتن ماه در موقعى است كه شروع به گرفتن مى كند تا زمانى كه تمام قرص باز شود و بهتر آن است كه احتياطاً قرص شروع به باز شدن نكرده نماز را بخواند.

و امّا در مثل زمين لرزه و صاعقه و تاريكى هاى شديد و مانند آنها بايد فوراً نماز را بخواند و اگر فوراً نخواند معصيت كرده و باز هم بايد فوراً بخواند و تا آخر عمر هر وقت بخواند اداء است.

نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت بايد پنج ركوع و دو سجده بعد از برداشتن سر از ركوع پنجم به جا آورد.

و آن را به چند نحو مى توان به جا آورد و ما در اينجا دو قسم آن را ذكر مى كنيم:

اول - اينكه پس از نيّت نماز آيات تكبيرة الاحرام بگويد و حمد و سوره را تا آخر بخواند و به ركوع برود و بعد از ذكر ركوع سر بردارد و بعد از هر ركوع حمد و سوره را تماماً بخواند و بعد از ذكر ركوع پنجم سر از ركوع بردارد و برود به سجده دو سجده را به

جا آورد و برخيزد بايستد و مثل ركعت اول پنج ركوع به جا آورد پيش از هر ركوع يك حمد و سوره تمام بخواند و بعد از ركوع پنجم برود به سجده و بعد از سجده دوم بنشيند و تشهد و سلام بگويد.

دوم - اينكه اگر كسى بخواهد آن را مختصر بخواند مى تواند پيش از ركوع ركعت اول حمد را تا آخر بخواند و يك سوره را پنج قسمت كند و قبل از هر ركوع يك قسمت آن را بدون حمد بخواند كه قبل از ركوع پنجم سوره تمام شود و همينطور در ركعت دوم.

مسئله 276_ تمام آنچه در نمازهاى يوميه لازم است در نماز آيات نيز معتبر است.

مسئله 277_ مستحب است كه پيش از رفتن به هر يك از ركوع ها و بعد از سر برداشتن از ركوع الله اكبر بگويد. ولى بعد از ركوع پنجم و دهم گفتن تكبير مستحب نيست.

و مستحب است در هر ركعت بعد از برداشتن سر از ركوع پنجم سمع الله لمن حمده بگويد.

مسئله 278_ اگر علم حاصل كند به گرفتن ماه يا آفتاب و نماز نخواند تا وقت بگذرد معصيت كرده و بايد قضاى آن را به جا آورد، و نيز اگر علم پيدا كرد به خسوف يا كسوف و فراموش كرد تا وقت گذشت بايد قضاى نماز را به جا آورد.

مسئله 279_ اگر در وقت خسوف يا كسوف علم به آن حاصل نكرد تا وقت گذشت و بعد ملتفت شد، پس اگر تمام قرص گرفته باشد واجب است نماز آن را قضاء كند و اگر تمام قرص نگرفته باشد واجب نيست.

مسئله 280_ اگر غير از

خسوف و كسوف يكى از آيات ديگر مثل زمين لرزه و امثال آن اتفاق افتد و علم به آن پيدا نكند تا بعد از وقوع آن واجب است نماز آن را بعد از علم فوراً به جا آورد.

مسئله 281_ نماز آيات بر كسى واجب مى شود كه در شهرى باشد كه در آن سبب وجوب نماز آيات اتفاق افتاده، و بر كسى كه در شهرهاى ديگر باشد واجب نيست مگر آنكه به طورى متصل به آن باشد كه هر دو را يك مكان بگويند.

مسئله 282_ اگر موقعى كه ماه يا خورشيد مى گيرد زن حائض يا در نفاس باشد نبايد در آن حال نماز آيات به جا آورد ولى بعد از آنكه پاك شد بنا بر احتياط لازم بايد آن را به جا آورد و قصد اداء و قضاء ننمايد و اگر زلزله يا رعد و برق و مانند اينها اتفاق بيافتد واجب است كه بعد از پاك شدن نماز آيات را بخواند.

نماز قضاء

اگر كسى نمازى از نمازهاى پنج گانه يوميه را عمداً، يا از روى فراموشى يا نادانى يا به واسطه اى مثل مرض يا خواب نخواند تا وقت بگذرد واجب است قضاى آن را به جا آورد.

و همچنين اگر به واسطه ترك جزئى مثل ركوع يا فقدان شرطى مثل طهارت نمازش باطل باشد و در وقت آن را اعاده نكرده باشد واجب است آن را قضاء كند.

مسئله 283_ بر كسى كه در تمام وقت نماز ديوانه يا بى هوش بوده قضاى آن نماز واجب نيست.

مسئله 284_ مستحب است كه اطفال مميز را تمرين و عادت دهند بر قضاى نمازهايى كه از آنها

فوت شده چنانكه مستحب است تمرين و عادت دادن آنها را بر اداى همه نمازهاى واجب و نوافل، بلكه مستحب است تمرين و عادت دادن آنها بر هر عبادت و عمل صالح و خلق و روش نيكى.

و واجب است بر اولياى اطفال كه آنها را از هر كارى كه باعث ضرر بر خودشان و ديگران باشد جلوگيرى كنند، چنانچه حرام است آنها را در مدارس در تحت تعليم معلمين فاسق و بى ايمان كه سبب فساد اخلاق و عقيده طفل مى شوند بگذارند بلكه بايد مخصوصاً در عصر ما كمال مراقبت و مواظبت را مسلمانان بنمايند و تا كاملاً از وضع كودكستان و دبستان و دبيرستان از هر جهت مطمئن نشده اند از فرستادن فرزندان معصوم خود به اينگونه جاها خوددارى كنند و وزر وبال فساد عقيده اولاد بلكه اولاد اولاد خود را تا روز قيامت به گردن نگيرند.

نماز جماعت

نماز جماعت از مستحبات مؤكده است در تمام نمازهاى فرايض يوميه و تأكيد آن در نماز صبح و مغرب و عشاء، نسبت به همسايگان مسجد و كسانى كه صداى مؤذن را مى شنوند بيشتر است و به قدرى اخبار در فضيلت نماز جماعت و مذمت كسانى كه آن را ترك مى نمايند رسيده كه آن را نزديك به واجبات مى سازد.

در حديث است كه اگر جماعت از دو نفر تشكيل شود براى هر يك به هر ركعتى ثواب يكصدوپنجاه ركعت نماز است و اگر سه نفر شوند به هر ركعتى ثواب ششصد نماز و اگر چهار نفر شوند به هر ركعتى ثواب هزارودويست نماز و اگر پنج نفر باشند به هر ركعتى ثواب دوهزار و

چهارصد نماز و اگر شش نفر باشند ثواب چهارهزار و هشتصد نماز و اگر هفت نفر باشند ثواب نه هزار و ششصد نماز و اگر هشت نفر باشند به هر ركعت ثواب نوزده هزار و دويست نماز و اگر نه نفر شوند به هر ركعت ثواب سىوشش هزار و چهارصد نماز و اگر ده نفر شدند به هر ركعت ثواب هفتاد و دوهزار و هشتصد نماز خواهد داشت و اگر زياده بر ده نفر شدند اگر آسمان ها كاغذ و درياها مركب و درخت ها قلم و جن و انس و ملايك نويسنده شوند ثواب يك ركعت آن را نتوانند بنويسند و در همين حديث است كه آن الله اكبر كه با امام جماعت مى گويد بهتر از شصت هزار حج و عمره و بهتر از دنيا و مافيها است هفتادهزار مرتبه و ركعتى كه مؤمن از نماز جماعت درك مى كند بهتر است از صدهزار دينار كه صدقه بدهد به فقراء و سجده آن بهتر است از آزاد كردن صد بنده و شايد هيچ مستحبى اينهمه فايده و نتيجه را نداشته باشد، و از اخبار استفاده مى شود كه با كسى كه تارك نماز جماعت باشد معاشرت نبايد كرد و طرف شور و اعتماد نبايد واقع شود و به او زن ندهند تا آنكه حاضر به نماز جماعت شود پس مقتضاى ايمان اين است كه بدون عذر انسان نماز جماعت را ترك نكند و مراقبت و مداومت نسبت به آن داشته باشد، زيرا در اخبار است كه شيطان از هيچ عبادتى مانند نماز جماعت مردم را مانع نمى شود پس نبايد به وسوسه هاى

شيطانى كه از جهت عدالت امام و جهات ديگر مى كند ترك جماعت نمود.

مسئله 285_ لازم است بر كسى كه قادر بر تعلم قرائت است و از روى مسامحه و تقصير تعلم نكرده نمازهاى خود را به جماعت بخواند اگر ممكن باشد.

مسئله 286_ جايز است هر يك از نمازهاى فرايض يوميه را به نماز ديگر اقتداء كند و همچنين جايز است كسى كه نماز اداء مى خواند به كسى كه نماز قضاء مى خواند و كسى كه نماز او به واسطه سفر شكسته (قصر است) به كسى كه نماز تمام مى خواند اقتدا كند چنانچه به عكس هم جايز است.

مسئله 287_ مأموم بايد در نماز جماعت علاوه بر نيّت اصل نماز نيّت اقتداء نيز داشته باش_د و بايد مأموم در نيّت خود پيش نمازى را كه به او اقتداء مى كند معيّن كند.

مسئله 288_ در هر جاى نماز مأموم مى تواند قصد فرادى كند.

مسئله 289_ اگر مأموم وقتى رسيد كه امام جماعت در ركوع است مى تواند اقتداء كند و پس از ادراك ركوع امام قصد فرادى كند.

مسئله 290_ اگر در نماز ظهر مثلاً با عذر قصد فرادى كند و نماز را تمام كند و هنوز امام مشغول همان نماز باشد مى تواند نماز عصر را به آن نماز اقتدا كند.

مسئله 291_ اگر وقتى برسد كه امام جماعت در ركوع باشد يا آنكه از اول ركعت برسد ولى داخل نماز نشود تا امام به ركوع برود جايز است در همان حالى كه امام به ركوع است نيّت كند و تكبيرة الاحرام را بگويد و برود به ركوع پس اگر قبل از سر برداشتن امام از

ركوع به ركوع برسد جماعت او صحيح است اگرچه به ذكر ركوع امام نرسد.

و اگر پيش از آنكه به حدّ ركوع برسد امام سر از ركوع برداشت كافى نيست، و همچنين اگر امام شروع به سر برداشتن نموده باشد هرچند از حدّ ركوع خارج نشده باشد بنا بر احوط.

مسئله 292_ اگر اطمينان به رسيدن به ركوع امام ندارد مى تواند اقتدا كند چنانچه درك ركوع امام را نموده نماز و جماعت هر دو صحيح است.

مسئله 293_ اگر در حالى كه پيش نماز در ركوع است به نيّت اقتدا تكبيرة الاحرام گفت ولى پيش از رفتن به ركوع پيش نماز سر از ركوع برداشت مخير است بين آنكه همانطور ايستاده صبر كند تا وقتى كه پيش نماز براى ركعت بعد برخاست آن را ركعت اول خود قرار دهد و نماز را تمام كند، يا نيت فرادى نمايد، يا متابعت امام را در سجده بنمايد و آن سجده را حساب نكند.

شراي_ط نماز جماعت

در نماز جماعت علاوه بر آنچه گفته شد چند شرط را بايد رعايت كرد:

اول - آنكه بايد ميان مأموم و امام چيزى كه مانع ديدن است حائل نباشد و همچنين بايد ميان مأموم و مأمومين ديگر كه واسطه اتصال او به امام هستند چيزى كه مانع از ديدن آنها است ولو در بعض حالات حائل نباشد وگرنه جماعت باطل مى شود، ولى اگر مأموم زن باشد و امام مرد بود وجود مانع ميان او و امام و ميان او و مردهايى كه مأمومند ضرر ندارد.

دوم - آنكه جاى امام از جاى مأموم به قدر يك وجب بيشتر بلندتر نباشد.

سوم - آنكه بين مأموم و امام

در صورتى كه پهلوى هم ايستاده باشند و بين جاى سجده مأموم و جاى ايستادن امام در صورتى كه مأموم پشت سر امام ايستاده باشد بيشتر از يك قدم غير معمولى كه تقريباً يك متر مى باشد فاصله نباشد و همچنين است محل ايستادن صف جلو و محل سجده صف عقب و احتياط مستحب در قدم آن است كه از معمولى بيشتر نباشد بلكه بهتر آن است كه احتياطاً ميان جاى ايستادن امام با جاى ايستادن مأموم به مقدار جسد انسان وقتى به حال سجده است فاصله بيشتر نباشد و همچنين ميان دو صف.

چهارم - اينكه مأموم جلوتر از امام نايستد. بلكه لازم است مختصرى مأموم عقب تر از امام بايستد در تمام حالات نماز.

مسئله 294_ اگر مأمومين صف اول هنوز داخل نماز نشده باشند ولى آماده و مهياى داخل شدن باشند حائل بودن و فاصله شدن آنها ضرر ندارد.

مسئله 295_ اگر جمعى از كسانى كه در صف اول هستند به واسطه بلند بودن صف يا به واسطه آنكه امام داخل محراب است نتوانند امام را ببينند ضرر ندارد.

مسئله 296_ اگر قبل از امام سر از ركوع برداشت از روى فراموشى، بايد دوباره براى متابعت به ركوع برود، و اگر به ركوع رفت و پيش از آنكه به حد ركوع برسد امام سر از ركوع برداشت نماز او باطل است. و اگر در يك سجده پيش از امام سر بردارد و براى متابعت به سجده رفت ولى معلوم شود پيش از آنكه سر به مهر گذارد امام سر برداشته نمازش صحيح است.

و اگر پيش از امام عمداً به سجده يا به ركوع برود جايز

نيست برگردد و نماز صحيح است لكن در ترك متابعت معصيت كرده.

مسئله 297_ اگر از روى فراموشى پيش از امام به ركوع و يا به سجده رفت لازم نيست كه برگردد بايستد و يا بنشيند و با او به ركوع يا به سجده برود بلكه مى تواند به همان حالت بماند تا امام به ركوع يا سجده رود نماز و جماعت او هر دو صحيح است و مى تواند برگردد و متابعت امام را بنمايد.

مسئله 298_ اگر مأموم در حالى كه امام مشغول قرائت است عمداً به ركوع برود نماز او باطل مى شود و اگر از روى فراموشى به ركوع برود مى تواند برگردد به قيام و با امام به ركوع برود و اگر برنگردد و صبر كند تا امام به ركوع رود نماز صحيح است.

مسئله 299_ اگر مأموم پيش از امام عمداً ذكر واجب را نگفته سر از ركوع يا سجده بردارد نمازش باطل است.

مسئله 300_ اگر مأموم در ركعت سوم يا چهارم امام اقتدا كرده بايد حمد و احتياطاً سوره يا بعض آن را بخواند و اگر فرصت خواندن سوره را نيافت به واسطه رفتن امام به ركوع سوره را ترك كند و به حمد تنها اكتفا نمايد و خود را به ركوع امام برساند و اگر به خواندن حمد تنها هم نمى رسد لازم است كه حمد را تمام كند و خود را در سجده به امام برساند و نمازش صحيح است و مى تواند قصد فرادى نمايد.

مسئله 301_ اگر در ركعت سوم يا چهارم رسيد مى تواند صبر كند تا وقتى امام به ركوع رفت اقتدا كند ولى اگر پيش

از رفتن او به ركوع اقتدا كند بايد به طورى كه در مسئله پيش گفته شد عمل كند و اگر بداند مهلت ندارد حمد بخواند احوط استحبابى آن است كه اقتدا نكند تا امام به ركوع برود و مستقر شود.

شراي_ط امام جماعت

امام جماعت بايد داراى چند صفت باشد:

1 - بالغ باشد. 2 - عاقل باشد. 3 - مؤمن يعنى شيعه اثنى عشرى باشد. 4 - عادل باشد. 5 - ولدالزنا نباشد. 6 - اگر تمام يا بعضى مأمومين او مرد هستند مرد باشد و اقتدا به زن براى زن جايز است. 7 - نماز امام نشسته يا خوابيده نباشد كه در اين صورت ايست_اده به نشسته و خوابيده و نيز نشسته به خوابيده نمى تواند اقت_دا كند. 8 - امام قرائتش صحيح باشد. پس اگر حمد و سوره را غلط بخواند مثل آنكه حرفى را از مخارج اداء نكند يا حرفى را نگويد يا اعراب كلمه اى را غلط بگويد هرچند قدرت صحيح خواندن نداشته باشد اقتدا به او جايز نيست.

مسئله 302_ وثوق و اطمينان به عدالت امام جماعت كافى است در جواز اقتدا به او هرچند از اقتدا يك نفر يا جمعى به او حاصل شود.

مسئله 303_ مستحب است وقتى «قد قامت الصلوة» گفته شد مأمومين برخيزند و ني_ز مأموم وقت_ى ام_ام از خوان_دن حم_د در ركع_ت اول و دوم فراغ_ت ياف_ت بگوي_د «الحمدلله رب العالمين».

شكيّات نماز

مسئله 304_ اگر كسى بعد از وقت شك كند كه نمازش را خوانده يا نه اعتنا نكند و بنا گذارد بر آنكه نماز را خوانده است.

و اگر در وقت شك كند كه نماز را خوانده يا نه بايد بخواند.

مسئله 305_ اگر در وسط نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه اگر وقت مختص به عصر است بنا گذارد بر آنكه نماز ظهر را خوانده، ولى اگر در وقت مشترك بين ظهر و عصر است

عدول به ظهر كند و بقيه نماز را به قصد ظهر به جا آورد و بعد نماز عصر را بخواند.

مسئله 306_ اگر در وسط نماز در بعض اجزاء نماز شك كند كه به جا آورده يا نه و هنوز داخل جزء بعد نشده باشد بايد آن جزء را به جا آورد مثلاً اگر شك كند در خواندن حمد پيش از داخل شدن در سوره بايد آن را به جا آورد.

مسئله 307_ اگر در جزئى از اجزاء نماز شك كند بعد از داخل شدن در جزء ديگر به آن شك اعتنا نكند، مثلاً اگر شك كرد در خواندن حمد بعد از شروع به خواندن سوره به آن شك اعتنا نكند، بلكه اگر شك كرد در خواندن آيه اى بعد از شروع در آيه بعد يا شك كرد در خواندن اول آيه بعد از شروع به خواندن آخر آيه به شكش اعتنا نكند.

مسئله 308_ اگر بعد از داخل شدن در جزء بعد شك كند در چيزى از اجزاء قبل مثل ركوع يا سجود يا قرائت يا ذكر ركوع و سجود كه آن را صحيح به جا آورده يا نه بنا بر صحّت آن گذارد و نمازش صحيح است.

شك در عدد ركعت هاى نماز

مسئله 309_ شك هايى كه سبب بطلان نماز مى شود هشت شكند:

اول - شك در عددهاى دو ركعتى مثل نماز صبح و نماز مسافر.

دوم - شك در سه ركعتى (مغرب).

سوم - شك ميان يك و زيادتر.

چهارم - شك ميان دو و زيادتر پيش از سر بلند كردن از دو سجده.

پنجم - شك ميان چهار و شش يا زيادتر.

هشتم - شك در همه ركعت ها به طورى كه نداند چند

ركعت به جا آورده.

مسئله 310_ شك هاى صحيح در نماز چهار ركعتى نه قسمند:

اول - شك ميان دو و سه بعد از تمام كردن هر دو سجده و سر برداشتن از سجده دوم كه در اين صورت بايد بنا را بر سه گذارد و ركعت چهارم را به جا آورد و بعد از سلام يك ركعت ايستاده به جا آورد.

دوم - شك ميان سه و چهار در هر موقع كه اتفاق افتاد بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و دو ركعت نشسته يا يك ركعت ايستاده به جا آورد.

سوم - شك ميان دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم كه بايد بنا را بر چهار گذارد و نماز را تمام كند بعد از سلام نماز دو ركعت ايستاده به جا آورد.

چهارم - شك ميان دو و سه و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم كه بايد بنا را بر چهار گذارد و نماز را تمام كند و اول دو ركعت ايستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد.

پنجم - شك ميان چهار و پنج بعد از سر برداشتن از سجده دوم كه بايد بنا را بر چهار گذارد و نماز را تمام كند و بعد دو سجده سهو به جا آورد.

ششم - شك ميان چهار و پنج در حال قيام كه بايد بنشيند و بنا را بر چهار بگذارد و تشهد و سلام بگويد و بعد دو ركعت نشسته يا يك ركعت ايستاده به جا آورد.

هفتم - شك ميان سه و پنج است در حال قيام كه بايد بنشيند و شك او راجع

مى شود به اينكه دو ركعت به جا آورده يا چهار ركعت و بايد بنا را بر چهار گذارد و تشهد و سلام بگويد و دو ركعت ايستاده به جا آورد.

هشتم - شك ميان سه و چهار و پنج است در حالى كه ايستاده است بايد بنشيند و شك او ميان دو و سه و چهار مى شود پس بنا را بر چهار گذارد و تشهد و سلام بگويد و بعد دو ركعت ايستاده و دو ركعت نشسته به جا آورد.

نهم - شك ميان پنج و شش در حال قيام است كه بايد بنشيند و برگشت شك او به اين است كه چهار ركعت به جا آورده يا پنج ركعت پس بنا بر چهار گذارد و تشهد و سلام بگويد و دو سجده سهو براى شك چهار و پنج به جا آورد.

مسئله 311_ تماميّت و اكمال هر دو سجده به سر برداشتن از سجده دوم است اگرچه بهتر آن است كه احتياطاً در شك ميان دو و سه و شك دو و چهار و شك دو و سه و چهار اگر بعد از تمام كردن ذكر واجب سجده دوم و پيش از برداشتن سر از سجده شك كرد به طورى كه گفته شد بنا گذارد و نماز را تمام كند و بعداً آن را اعاده نمايد.

مسئله 312_ عمل به احكام شك يعنى بناگذارى در شكوك صحيحه يا حكم به بطلان نماز در شكوك باطله جايز نيست، مگر بعد از تأمل و فكر تا آنكه شك مستقر شود پس اگر به تأمل و فكر علم يا مظنه به يكى از دو طرف شك پيدا كرد به

علم يا مظنه خود عمل كند و اگر در شكش باقى ماند عمل شك را به جا آورد.

نماز احتياط

مسئله 313_ دستور خواندن نماز احتياط اين است، كه بعد از نمازى كه شك در آن واقع شده بايستد و نيّت نماز احتياط كند و تكبيرة الاحرام بگويد و حمد تنها را آهسته بخواند و ركوع و دو سجده به جا آورد و تشهد و سلام بگويد و اگر نماز احتياط واجب بر او دو ركعت است بعد از سجده دوم برخيزد و ركعت دوم را به جا آورد و بعد از سجده، تشهد و سلام بگويد.

قضاى سجده و تشهد فراموش شده

مسئله 314_ اگر يك سجده يا تشهد اول را فراموش كند و بعد از رفتن به ركوع ركعت بعد ملتفت شود بايد بعد از نماز قضاى تشهد يا سجده فراموش شده را با رعايت تمام شرايط نماز به جا آورد.

موجبات سجده سهو

واجب است به جا آوردن دو سجده سهو براى چند چيز:

اول - آنكه در ميان نماز سهواً تكلم كند به كلام آدمى.

دوم - براى فراموش كردن تشهد.

سوم - براى شك ميان چهار و پنج.

مسئله 315_ طريق به جا آوردن سجده سهو آن است كه بعد از سلام فوراً به نيّت سجده پيشانى را به چيزى كه سجده بر آن صحيح باشد بگذارد و بگويد «بسم الله و بالله السلام علي_ك ايهاالنبى و رحمة الله و بركاته» و بنا بر احتياط السلام عليك را دو مرتبه بگويد بدون واو و با كلمه واو، بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و ذكر مذكور را دوباره بگويد و بنشيند و بنا بر احتياط تشهد را به نحو معمول بخواند و سلام دهد.

نماز مسافر

واجب است بر مسافر قصر (يعنى نمازهاى چهار ركعتى را دو ركعت خواندن) با داشتن چند شرط:

اول - آنكه سفر او هشت فرسخ شرعى باشد (و فرسخ شرعى تقريباً پنج كيلومتر و نيم است)

اگرچه مجموع رفتن و برگشتن او هشت فرسخ باشد به شرط آنكه هر يك از رفتن و برگشتن كمتر از چهار فرسخ نباشد.

پس اگر كمتر از هشت فرسخ شود به نحوى كه ذكر شد بايد نماز را تمام بخواند.

مسئله 316_ اگر سفر او چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن باشد و در بين قصد اقامه عشره نداشته باشد بايد نماز را قصر كند اگرچه بخواهد بعد از نه روز مراجعت كند.

دوم - آنكه از اول سفر قصد هشت فرسخ داشته باشد پس اگر از اول مثلاً قصد شش فرسخ داشت و بعد از رسيدن به مقصد قصد دو

فرسخ ديگر نمود بايد نماز را تمام كند، مگر آنكه بعد از رسيدن به مقصد قصد چهار فرسخ ديگر يا بيشتر بنمايد و عازم برگشتن هم باشد كه قصد هشت فرسخ تمام داشته باشد پس بايد نماز را قصر كند.

مسئله 317_ در قصد هشت فرسخ لازم نيست كه انسان مستقل در قصد باشد بلكه اگر به متابعت از ديگرى هم قصد داشته باشد مثل زن كه به متابعت از شوهر يا كلفت و نوكر كه به متابعت از ارباب خود قصد هشت فرسخ داشته باشند بايد قصر كنند.

سوم - آنكه به قصد هشت فرسخ باقى باشد پس اگر در بين راه پيش از آنكه به چهار فرسخ برسد از قصد خود برگردد يا مردد شود بايد نماز را تمام بخواند.

چهارم - اينكه از اول سفر قصدش اين نباشد كه پيش از رفتن هشت فرسخ در جايى ده روز يا زيادتر بماند يا آنكه از وطنش عبور كند والا بايد نماز را تمام بخواند بلكه اگر مردد هم باشد در آنچه گفته شد بايد نماز را تمام بخواند.

پنجم - آنكه سفر حرام نباشد پس اگر حرام باشد بايد نماز را تمام بخواند، چه آنكه خود سفر حرام باشد مثل فرار كردن از جهاد يا سفر كردن زن بى اجازه شوهر در صورتى كه ناشزه بر او صدق كند و سفر فرزند با نهى پدر اگر اذيت شود و چه آنكه براى كار حرام سفر بكند مثل سفر براى كشتن نفس محترمه يا براى سرقت يا يارى ظالم در ظلمش.

ششم - آنكه از باديه نشينان كه خانه به دوش هستند و مسكن معين ندارند و در صحراها

و بيابان ها هر كجا سبزه و آب باشد منزل مى كنند نباشد.

هفتم - آنكه سفر كار و شغل او نباشد مثل مكارى و راننده و ناخدا و خلبان و چوپان و ساربان پس اگر از اين اشخاص باشد بايد در سفرى كه شغل او است نماز را تمام به جا آورد و روزه اش را بگيرد.

مسئله 318_ همين مقدار كه كسى را بگويند شغلش مسافرت است بايد در سفرى كه شغل او است نماز را تمام به جا آورد.

و شغل گرديدن سفر براى شخص محقق مى شود به سفرهاى زياد (سه يا بيشتر) چه از وطن حركت كند و چه از غير وطن و يا به طولانى شدن سفر واحد به طورى كه بگويند سفر كار او است.

هشتم - رسيدن به حدّ ترخص است يعنى از وطنش به قدرى دور شود كه صداى اذان را نشنود و اهل آن محل از نظر او پنهان شوند.

مسئله 319_ اگر اهل محل را نبيند ولى صداى اذان را بشنود يا صداى اذان را نشنود ولى اهالى را ببيند، احتياط لازم اين است كه صبر كند تا هر دو علامت حاصل شود نماز را بخواند يا آنكه جمع بين قصر و اتمام نمايد.

مسئله 320_ اگر مسافر در موقع مراجعت به وطن به جايى برسد كه صداى اذان وطنش را بشنود و ديوارهايش را ببيند بايد نمازش را تمام بخواند.

مسئله 321_ وطن محلى است كه انسان آن را مسكن خود قرار دهد به طورى كه او را ساكن و مقيم آن محل بدانند و چه وطن اصلى او يعنى مسكن پدر و مادر و محل ولادت او باشد

و چه آنكه محلى ديگر باشد كه آنجا را مسكن خود قرار داده باشد ولى بايد در محلى كه وطن اصلى او نيست به قدرى بماند كه آنجا را عرفاً وطن و مسكن او بگويند.

مسئله 322_ ممكن است انسان دو وطن يا بيشتر داشته باشد مثل آنكه در دو شهر يا دو ده منزل و عائله داشته باشد و هر دو را مسكن خود قرار دهد.

مسئله 323_ وطن پدر و مادر براى فرزندى كه تابع آنها است تا موقعى كه از آن اعراض ننموده وطن محسوب مى شود.

مسئله 324_ اگر نيّت اقامه ده روز بنمايد كه يك نماز چهار ركعتى يا بيشتر بخواند و بعد از نيّت خود برگردد بايد تا موقعى كه در آن مكان است نمازهايش را تمام بخواند و اگر پيش از تمام شدن نماز چهار ركعتى از نيّت خود برگشت بايد نمازش را قصر نمايد.

مسئله 325_ اگر كسى قصد ماندن ده روز بنمايد و بعد از ده روز قصد كند به مكانى برود و برگردد كه مجموع رفتن و برگشتن او هشت فرسخ نباشد و قصد داشته باشد كه در مراجعت در همان مكان اول ده روز بماند، بايد نمازهاى خود را در رفتن و برگشتن به مقصد و محل اقامه تمام بخواند، و همچنين اگر نمى داند كه بعد از مراجعت ده روز مى ماند يا نه، و اگر يقين دارد بعد از برگشتن در محل اقامه ده روز نمى ماند و برگشتن به محل اقامت فقط بدان جهت است كه واقع در مسير مسافرت است در رفتن و در مقصد تمام بخواند و در برگشتن و محل اقامه قصر

بخواند، به شرط آنكه قصد هشت فرسخ داشته باشد بدون قصد اقامه در طريق.

مسئله 326_ اگر مسافر بعد از طى كردن هشت فرسخ در مكانى سى روز بماند و در تمام آن سى روز در ماندن و رفتن يا ماندن و برگشتن ترديد داشته باشد يعنى هيچوقت نداند كه ده روز مى ماند بايد بعد از سى روز در آن مكان هر مقدار بماند نمازش را تمام بخواند، ولى پيش از آنكه سى روز تمام شود بايد نمازش را قصر كند.

روزه

روزه عبارت است از امساك و خوددارى از چيزهايى كه بيان آن مى آيد از طلوع فجر تا مغرب به قصد قربت.

مسئله 327_ در ماه رمضان مى تواند شب اول نيّت كند روزه تمام ماه را و باقى بماند بر آن نيّت تا آخر و يا براى هر روز تجديد نيّت كند و مى تواند براى هر روز عليحده نيّت كند.

و در روزه واجب معين غير رمضان بايد براى هر روز جداگانه نيّت كند كم باشد يا زياد.

مفطرات روزه

مسئله 328_ مفطرات روزه كه لازم است خوددارى از آنها چند چيز است، و بعضى را علما فرموده اند كه بايد خوددارى نمود و ظاهراً آنها به كمال روزه ضرر مى زنند نه به صحت آن.

مجموع آنها نه چيز است:

اول و دوم - خوردن و آشاميدن از روى عمد و فرقى نيست بين آنكه چيزى كه مى خورد يا مى آشامد معمولاً خوردنى و آشاميدنى باشد مثل نان و آب، يا غير خوردنى مثل خاك و ريگ هرچند كم باشد حتى آنكه اگر نخ خياطى و يا مسواك كه با آب دهان تر شود و

بيرون آورد و دو مرتبه آن را به دهان بگذارد و رطوبت آن را فرو ببرد روزه اش باطل مى شود.

سوم - جماع و آن مبطل روزه مرد و زن است اگرچه منى هم خارج نشود و جماع محقق مى شود به داخل شدن آلت تا ختنه گاه.

چهارم - استمناء است يعنى عمداً كارى بكند كه منى از او بيرون بيايد.

مسئله 329_ هرگاه با خود كارى كند بدون قصد بيرون آمدن منى لكن عادت او باشد كه با اين كار منى از او بيرون مى آيد روزه او باطل است هرچند بيرون نيايد، بلكه اگر ايمن از بيرون آمدن منى هم به اين كار نباشد و بيرون آيد باطل است.

مسئله 330_ دروغ بستن به خدا يا پيغمبر(ص) يا يكى از ائمه معصومين(ع) يا فاطمه زهرا(س) حرام مؤكد است، ولى روزه را باطل نمى كند.

پنجم - رساندن غبار غليظ به حلق چه غبار حلال باشد مثل آرد چه حرام مثل خاك و چه خودش كارى بكند كه غبار شود يا ديگرى بلكه اگر به سبب باد غبار شود و خود را حفظ نكند تا غبار داخل حلق شود روزه او باطل مى شود.

مسئله 331_ سر فرو بردن در آب بعضى از مفطرات دانسته اند ولى، اقوى اين است روزه را باطل نمى كند و حرام هم نيست، ولى مكروه است.

مسئله 332_ فرو بردن تمام سر يك مرتبه در آب مكروه است اگرچه ساير بدن بيرون باشد اما اگر هر دفعه يك طرف سر را فرو برد و طرف ديگر بيرون باشد كراهت ندارد.

مسئله 333_ اگر سر را فرو ببرد در غير آب مثل شير و امثال

آن از مايعات، كراهت ندارد.

مسئله 334_ اگر سهواً يا قهراً سر در آب فرو برد يا بى اختيار در آب بيافتد عمل مكروهى انجام نداده.

ششم - باقيماندن بر جنابت و حيض و نفاس عمداً تا صبح در روزه ماه رمضان و قضاى آن.

مسئله 335_ هرگاه جنب نتواند غسل كند به جهت نبودن آب و امثال آن واجب است قبل از فجر تيمّم كند و واجب نيست تا صبح بيدار بماند، پس اگر تيمّم نكند روزه او باطل است.

و اگر ممكن باشد غسل كردن و غسل نكند تا وقت ضيق شود بنا بر احتياط واجب بايد تيمّم كند و روزه بگيرد و قضاى آن را هم به جا آورد.

مسئله 336_ هرگاه جنب در شب ماه رمضان با علم به جنابت بخوابد با عادت به بيدار شدن يا اطمينان به آن و بنا بر غسل كردن داشته باشد و از خواب بيدار نشود تا طلوع صبح روزه او صحيح است.

و اگر بيدار بشود و دو مرتبه بخوابد با همان عادت به بيدار شدن يا اطمينان به آن و بنا بر غسل كردن و اتفاقاً بيدار نشود روزه او قضاء دارد.

و همچنين اگر باز بيدار شود و مرتبه سوم بخوابد و بيدار نشود تا صبح روزه اش قضا دارد با كفاره بنا بر احتياط.

مسئله 337_ زنى كه خون استحاضه متوسطه يا كثيره ببيند اگر غسل واجب براى نمازهاى روز مثل صبح يا ظهر و عصر را ترك كند روزه او باطل است.

اما اگر بعد از خواندن نماز ظهر و عصر خون ببيند و تا غروب غسل نكند روزه اش صحيح است.

و غسل شب

آينده شرط صحت روزه امروز نيست اگرچه احتياطاً به جا آورد بهتر است.

و همچنين غسل هاى شب پيش كه براى نماز مغرب و عشا بايد بنمايد شرط صحت روزه نيست.

و اما وضوء مستحاضه و يا بستن پنبه و كهنه شرط صحت روزه نيست.

هفتم - اماله كردن است به چيز مايع اگرچه در حال ضرورت باشد اما شياف ضرر ندارد.

هشتم - قى كردن است عمداً اگر چه براى ضرورت باشد، اما اگر سهواً يا بدون اختيار عارض شود ضرر ندارد، و ميزان صدق قى كردن است پس بيرون آمدن هسته يا كرم ضرر ندارد.

مسئله 338_ اگر روزه دار آروغ بزند و چيزى بالا بياورد و بى اختيار برگردد مبطل روزه نيست، و اگر به فضاى دهان برسد و آن را به اختيار فرو ببرد روزه او باطل است هم قضا دارد و هم كفاره.

بلكه اگر فرو بردن آن حرام باشد از جهت خباثت كفاره جمع واجب است.

كفاره و قضاء

مسئله 339_ مفطراتى كه روزه را باطل مى كند و باعث قضاء مى شود باعث كفاره نيز مى شود اگر از روى عمد و اختيار و بدون اكراه و اجبار واقع شود و فرق بين آنها نيست.

بلى اقوى واجب نبودن كفاره است در خواب دوم جنب بعد از بيدارى.

و در خواب سوم احتياطاً كفاره بدهد.

مسئله 340_ كفاره روزه ماه رمضان يكى از سه چيز است بنا بر اقوى 1 - بنده آزاد كردن 2 - دو ماه پى درپى روزه گرفتن 3 - شصت نفر مسكين را سير كند يا به هر كدام يك مد كه تقريباً ده سير است طعام يعنى گندم يا

جو و مانند اينها بدهد، و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد بايد هرچند مد كه مى تواند بدهد، و شخص مخير است بين آنها بدون رعايت ترتيب اگر چه بهتر است احتياطاً ترتيب را رعايت نمايد.

و اگر روزه را به حرام افطار كرده باشد هر سه كفاره واجب است مثل زنا، يا جماع در حال حيض، يا خوردن شراب، يا مال غصبى و امثال آنها.

مسئله 341_ در چند جا واجب است قضاى بدون كفاره:

اول - در خواب دوم جنب

دوم - آنكه روزه را باطل كند به نيّت نكردن و يا به ريا و يا به قصد افطار يا مفطر به شرط آنكه در هيچ يك مفطر ديگرى به جا نياورده باشد تا مغرب والّا كفاره هم واجب مى شود.

سوم - آنكه مراعات فجر را نكرده چيزى بخورد و بعد معلوم شود كه صبح بوده چه آنكه قدرت بر مراعات داشته باشد يا نه مثل نابينا يا محبوس يا كسى كه طلوع را نمى شناسد.

چهارم - آنكه چيزى بعد از طلوع فجر بخورد به اعتماد به قول شخصى كه خبر دهد كه طلوع نشده.

پنجم - آنكه بخورد بعد از طلوع در صورتى كه يك نفر خبر مى دهد به طلوع به خيال آنكه او مزاح مى كند يا دروغ مى گويد.

ششم - آنكه افطار كند قبل از مغرب به قبول قول كسى كه خبر مى دهد كه مغرب شده اگر چه قبول كردن قول او برايش جايز باشد، مثل افطار شخص كور و امثال او، و همچنين وقتى يك عادل بلكه دو عادل خبر دهند لكن بعد معلوم شود كه مغرب نشده بود.

و اگر

قبول كند قول كسى را كه قبول قول او جايز نيست كفاره نيز واجب است بنا بر اقوى.

هفتم - وقتى كه هوا تاريك شود و قطع پيدا كند به داخل شدن شب و افطار كند بعد معلوم شود كه خطا كرده است در صورتى كه در آسمان مانعى نباشد از ديدن و اگر شك يا ظن داشته باشد در داخل شدن شب و افطار كند كفاره نيز واجب است.

مسئله 342_ هرگاه در آسمان مانعى باشد مثل ابر و به گمان آنكه مغرب شده افطار كند و معلوم شود كه خطا كرده است قضاء لازم است بدون كفاره.

هشتم - آنكه آب به دهان كند براى خنك شدن يا بى جهت مضمضه كردن و آب بى اختيار فرو رود و اگر براى وضوء مضمضه كند و بى اختيار آب فرو رود قضا هم بر او واجب نيست.

مسئله 343_ كسى كه بعد از ظهر سفر كند روزه او صحيح است.

مسئله 344_ مساف_رى كه قبل از ظهر به وطن يا محل اقامه خود برسد و مفطرى به جا نياورده باشد واجب است قصد روزه نمايد و روزه اش صحيح است.

احكام زكات

وجوب زكات يكى از ضروريات دين است و منكر آن با علم به آن كافر است بلكه در بعضى اخبار است كه مانع زكات كافر است و قوائد و مصالح آن بسيار و مانع از مفاسد بى شمار است و سبب بقاء جامعه و انتظام امور و موجب الفت و اعمال خيريه و باعث آسايش و رفاهيت عامه و حفظ و نگاهدارى اموال است و درباره آن در شرع مقدس اسلام تأكيد و ترغيب شده و بر ترك آن

تهديدات عظيمه و وعيد بر عقاب شديد وارد شده است.

اجناسى كه زكات به آنها تعلق مى گيرد

در نُه چي_ز زكات واجب است:

1 - شتر. 2 - گاو. 3 - گوسفند. 4 - ط_لا. 5 - نقره. 6 - گندم. 7 - جو. 8 - خرما. 9 - كشمش.

نصاب

يكى از شرايط وجوب زكات در امور نُه گانه نصاب است.

مسئله 345_ در گوسفند پنج نصاب است:

اول - چهل گوسفند و زكات آن يك گوسفند است.

دوم - يكصدوبيستويك گوسفند و زكات آن دو گوسفند است.

سوم - دويستويك گوسفند و زكات آن سه گوسفن_د است.

چهارم - سيص_دويك گوسفند و زكات آن چهار گوسفند است.

پنجم - چهارصد و بالاتر كه بايد صد تا صد تا حساب كند و براى هر صد تا يك گوسفند زكات بدهد.

مسئله 346_ در گاو دو نصاب است: اول - سى گاو و زكات آن يك گوساله نر يا ماده است كه داخل در سال دوم شده باشد. دوم - چهل گاو و زكات آن يك گوساله ماده است كه داخل سال سوم شده باشد و در زياده بر چهل بايد چهل تا چهل تا و يا سى تا سى تا حساب كند به طورى كه موافق شود يا مقدار عفوش كمتر شود.

مسئله 347_ در مال مشترك اگر سهم هر يك از شركاء به قدر نصاب باشد زكات بر آنها واجب است و اگر سهم بعضى به قدر نصاب باشد و بعضى نباشد بر آنكه سهمش به مقدار نصاب هست زكات واجب است.

مسئله 348_ هرگاه يك نفر در چند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد هرچند از هم دور باشند بايد همه را با

هم ملاحظه نمايد، اگر به حد نصاب رسيده باشد زكات بر آن واجب است.

مسئله 349_ شرط است در زكات گاو و گوسفند و شتر كه در تمام سال در بيابان بچرند پس اگر در بين سال يك ماه يا يك هفته يا كمتر علف به او بدهند و يا او را در زمينى كه زراعت در آن شده بچرانند زكات ندارد، بلى اگر دو روز يا كمتر در بين سال علف خورده باشد واجب است كه زكات آن را بدهند.

و شرط ديگر آنكه حيوان در تمام سال بيكار باشد.

و شرط سون آنكه يك سال تمام در ملك مالك باقى بماند و كفايت مى كند در وجوب زكات داخل شدن در ماه دوازدهم و تمام شدن آن معتبر نيست.

زكات طلا و نقره

در زكات طلا و نقره علاوه بر شرايط عمومى (كه تفصيلش در كتب مفصله ذكر شده) چند چيز شرط است:

اول - نصاب و در طلا دو نصاب است:

اول - بيست مثقال شرعى است كه هر مثقال آن هيجده نخود است و مطابق است با پانزده مثقال صيرفى معمولى كه هر مثقال آن بيست و چهار نخود است و زكات آن نيم مثقال شرعى طلا است پس وقتى طلا به بيست مثقال شرعى كه پانزده مثقال متداول و معمولى است برسد، بايد نُه نخود آن را كه چهل يك آن است زكات بدهند و كمتر از پانزده مثقال معمولى زكات ندارد.

دوم - چهار مثقال شرعى است كه مطاب_ق سه مثقال معمولى است و زكات آن چهل يك آن است پس اگر سه مثقال معمولى طلا بر پانزده مثقال معمولى علاوه شد، بايد چهل يك آن

را زكات بدهد و اگر كمتر از سه مثقال معمولى اضافه شود آن اضافه زكات ندارد و بعد از اين هم هر چه بالا رود يعنى هر سه مثقال معمولى اضافه شود بايد چهل يك آن را بدهد.

نقره

در نقره دو نصاب است:

اول - دويست درهم است كه يكصدوپنج مثقال معمولى است و زكات آن چهل يك آن است كه دو مثقال و پانزده نخود باشد و كمتر از اين مقدار زكات ندارد.

دوم - چهل درهم است كه مطابق بيستويك مثقال معمولى است پس اگر بيستويك مثقال به صدوپنج علاوه شد بايد چهل يك آن را بدهد و اگر كمتر از بيستويك مثقال اضافه شود آن اضافه زكات ندارد فقط زكات يكصدوپنج مثقال را بدهد و بعد از اين هر چه بالا رود چهل يك هر بيستويك مثقال را زكات بدهد.

و به طور كلى در طلا و نقره وقتى به نصاب برسد هر چه بالا رود اگر چهل يك آن را بدهد زكات آن را داده و در بعض موارد كمى هم زيادتر داده است.

شرط دوم - آنكه طلا و نقره سكه دار باشد و با آن معامله رايج باشد.

سوم - آنكه شخص يازده ماه مالك مقدار نصاب طلا و نقره باشد و وقتى داخل ماه دوازدهم شد زكات بر او واجب مى شود.

زكات در غلات اربع

زكات در گندم، و جو، و خرما، و كشمش واجب است به دو شرط غير از شرايط عامه:

اول - بلوغ نصاب كه بايد هر يك از آنها به مقدار يكصدوچهلوچهار من به وزن شاهى الّا چهلوپنج مثقال باشد.

كه من شاهى عبارت است از هزارودويستوهشتاد مثقال صيرفى.

و به من تبريز دويستوهشتادوهشت من الّا چهلوپنج مثقال.

و يك من تبريز ششصدوچهل مثقال 24 نخودى است كه مقدارى كمتر از 207/847 كيلوگرم مى شود.

دوم - آنكه قبل از وقت تعلق زكات ملك انسان باشد، يا به زراعت كردن

خودش، يا به انتقال زراعت به انسان به يكى از اسباب انتقال.

مسئله 350_ بنا بر آنچه به مشهور نسبت داده اند.

وقت تعلق زكات به گندم و جو وقت دانه بستن يا محكم شدن دانه آنها است.

و وقت تعلق آن به خرما وقت زرد يا سرخ شدن آن است.

و در كشمش وقت دانه بستن غوره است.

ولكن اظهر آن است كه وقت تعلق زكات به هر يك از آنها وقت محقق شدن اسم آنها است.

پس در گندم و جو و خرما وقتى است كه آنها را گندم و جو و خرما بگويند و در كشمش وقتى است كه آن را انگور گويند.

مسئله 351_ مقدار زكات در كشمش و خرما و جو و گندم اگر از آب جارى يا باران مشروب شوند يا آنكه از رطوبت زمين استفاده كنند ده يك آنها است، و اگر با دلو و وسائل ديگر مشروب شوند زكات آنها بيست يك است و اگر به هر دو قسم مشروب شوند به طورى كه بگويند با هر دو مشروب مى شوند بايد نصف آن را ده يك و نصف آن را بيست يك بدهند.

مسئله 352_ اگر يكى از غلات اربع به حد نصاب رسيده و مخارج آن به مقدارى باشد كه اگر از آن خارج شود بقيه از نصاب كمتر است لازم است اخراج زكات از مابقى.

به عبارت ديگر مخارج به نسبت زكات از آن كم شود. چه آن مخارج قبل از وقت وجوب باشد يا بعد از آن.

بلى در مخارجى كه معمول است از عين آنها مى دهند مثل آنكه در بعض از محل ها متعارف است كه

اجرت باغبان را از انگور و كشمش يا اجرت خرمن كوبى يا مال الاجاره را از خرمن مى دهند اگر بعد از اين گونه مخارج از نصاب كمتر باشد زكات واجب نيست.

مصرف زكات

زكات را بايد در هشت مورد مصرف نمود:

اول - فقير و آن شخصى است كه مخارج سال خود و عائله اش را نداشته باشد پس اگر شغل و كسب و كار يا سرمايه اى دارد كه مخارج ساليانه او را مى گذاراند مستحق زكات نيست.

دوم - مسكين و آن كسى است كه فقر و تنگدستى او از فقير بيشتر است.

مسئله 353_ كسى كه تحصيل علوم دينيه مى نمايد و به واسطه اشتغال به تحصيل علم وقت كسب و كار ندارد جايز است به او زكات بدهند.

مسئله 354_ كسى كه ادعاى فقر نمايد اگر از قول او ظن به صدق حاصل شود قولش معتبر است و مى شود زكات به او داد.

سوم - از مصارف زكات كسانى هستند كه از طرف امام(ع) يا نايب خاص او در زمان حضور، يا نايب عام او در زمان غيبت كه فقيه جامع الشرايط است منصوب و معين شده اند براى گرفتن زكات و نگهدارى و حسابدارى آن و رساندن به فقرا يا امام(ع) و فقيه.

چهارم - كسانى هستند از مسلمين كه مسلمان شده و ضعيف الاعتقاد مى باشند و خوف آن است كه اگر زكات به آنها ندهند از دين اسلام خارج گردند.

پنجم - از مصارف زكات بنده آزاد كردن است.

ششم - اداء قرض بدهكارى است كه عاجز از اداء قرض خود باشد هرچند مالك قوت مخارج سال خود باشد به شرط آنكه قرض را در معصيت

صرف نكرده باشد.

هفتم - از مصارف زكات سبيل الله است يعنى هر كار خير و عمل نيكى كه از شارع مقدس نسبت به آن ترغيب و تشويق شده باشد، مثل ساختن پُل و منزلگاه براى مسافرين و زوار و مسجد و مدرسه علوم دينيه و دارالايتام و تعظيم شعائر و اعانت حجاج و زوار و خلاص كردن مؤمن از دست ظالم و اصلاح ذات البين و جلوگيرى از وقوع شر و فتنه ميان مسلمانان و اعانت طلاب و نشر احكام و معارف اسلامى و انتشار كتاب هاى نافعه مذهبى.

بلكه جايز است صرف اين سهم در هر محل و هر كارى كه موجب تقرب به خدا باشد.

هشتم - ابن السبيل است يعنى مسافرى كه در سفر خرجى او تمام شده و نمى تواند بدون خرجى به وطن برگردد و تهيه خرجى هم با قرض كردن يا فروختن چيزى برايش ممكن نگردد.

مسئله 355_ زكات را بايد به نيت زكات و با قصد قربت يعنى براى حصول تقرب به درگاه خدا، يا براى اطاعت امر و فرمان او اداء نمايد.

زكات فطره

مسئله 356_ بر هر كسى كه وقت غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل و غنى باشد و بنده كسى نباشد واجب است زكات فطره خود و هر كسى را كه موقع غروب شب عيد فطر از عائله و نان خور او است بدهد.

و بنا بر احتياط هوشيارى شرط وجوب نيست.

مسئله 357_ اگر كسى بيشتر از مخارج سال و مستثنيات دين و قرض نداشته باشد، بايد زكات فطره را بدهد.

و لازم نيست كه زياده بر مخارج سال و دين و مستثنيات به مقدار زكات فطره

هم داشته باشد.

مسئله 358_ كسى كه سيد و هاشمى است حرام است زكات فطره غير سيد را بگيرد، ولى سادات و بنى هاشم مى توانند زكات فطره خود را به سادات هاشمى و غير سادات هاشمى بدهند.

مسئله 359_ زكات فطره بايد از چيزى كه قوت غالب مردم است اداء شود مثل گندم و جو و خرما و كشمش و برنج و شير و احتياط مستحب آن است كه از گندم و جو و خرما و كشمش بدهد و افضل اين است كه خرما و بعد از آن كشمش بدهد و بهتر اين است كه هر كدام از اين اجناس را كه به حال فقير نافع تر است بدهد. و قيمت يكى از آنها را اگر بدهد كفايت مى كند.

مسئله 360_ مقدار فطره كه از خود و به عدد هر نفرى از عائله بايد داد يك من تبريز و بيستوپنج مثقال و هيجده نخود كم است كه تقريباً سه كيلو است.

مسئله 361_ وقتى كه شخص با شرايطى كه گفته شد وارد شب عيد فطر شود واجب است فطره خود و عائله خود و هر كس نان خور او در آن وقت مى باشد را بدهد و تا غروب روز عيد وقت آن باقى است.

مسئله 362_ احتياط لازم آن است كه با وجود مستحق در محل خود فطره را به محل و شهر ديگر نبرد.

ولى اگر در آنجا مستحق نباشد جايز است آن را به شهرى كه در آن مستحق هست ببرد.

و بهتر اين است كه در جائى كه فطره بر او واجب شده آن را بدهد اگر چه مال يا وطن او در شهر

ديگر باشد.

مسئله 363_ بهتر است زكات فطره را به فقراى شيعه اثنى عشرى دهند و جايز نيست به كسى بدهند كه آن را صرف در معصيت مى كند. اگر چه جايز است به يكى از هشت مصرفى كه سابقاً براى زكات سال گفته شد برسانند.

و احتياط واجب آن است كه به شراب خوار و كسى كه آشكارا معصيت مى كند فطره ندهند.

خمس

واجب است خمس در هفت چيز:

اول - غنيمت جنگ با كفار. دوم - معدن. سوم - گنج. چهارم - آنچه با غوص يعنى فرو رفتن به دريا بيرون آورند. پنجم - مال حلال مخلوط به حرام. ششم - زمينى كه كافر ذمى آن را از مسلمان خريدارى كند. هفتم - منافع معامله و كسب و صنعت زراعت بلكه كليه فوائدى كه عائد انسان مى شود اگر چه منافع كسب نباشد.

مسئله 364_ هرگاه از معدن طلا و نقره يا مس يا سرب يا آهن يا نفت يا ياقوت يا فيروزه يا عقيق يا كبريت يا قير يا نمك يا هر معدن ديگر چيزى استخراج نمايند بايد خمس آن را بدهند به شرط آنكه به حد نصاب رسيده باشد.

مسئله 365_ خمس معدن بنا بر احتياط در صورتى واجب است كه اگر قيمت چيزى كه از معدن بيرون آورده قبل از كم كردن مخارج استخراج و تصفيه آن پانزده مثقال صيرفى (بيستوچهار نخودى) طلا يا 105 مثقال معمولى نقره باشد كه خمس اين مقدار و زياده بر اين هر اندازه باشد واجب است.

مسئله 366_ طلا و نقره اى كه در زمين يا كوه يا ديوار يا در محل ديگر پنهان و ذخيره شده باشد گنج

گويند و مال كسى است كه آن را يافته و واجب است خمس آن را بدهد.

مسئله 367_ اگر در زمينى كه از ديگرى خريده گنجى پيدا كند و بداند كه ملك فروشنده آن زمين نيست آن را مالك مى شود و خمسش را بايد بدهد.

مسئله 368_ در صورتى خمس گنج واجب است كه قبل از مخارجش به قدر نصاب باشد و نصاب گنج پانزده مثقال صيرفى طلا در طلا و يكصدوپنج مثقال صيرفى نقره در نقره مى باشد و چنانچه به اين حد برسد خمس آن و هرچه زيادتر از آن است بايد بدهد.

مسئله 369_ فرو رفتن در دريا را غوص گويند و آنچه بيرون آورند از دريا مثل لؤلؤ و مرجان يا جواهر ديگر.

در صورتى كه قبل از مخارج بيرون آوردن آن به قيمت هيجده نخود طلا باشد خمس آن و هرچه بيشتر باشد واجب است.

ولى اگر كمتر از هيجده نخود طلا قيمت داشته باشد خمس ندارد.

مسئله 370_ اگر قيمت مجموعى كه از آب در چند مرتبه بيرون آورده به قدر نصاب باشد خمس آن را بايد بدهد هرچند در هر مرتبه كمتر از نصاب باشد.

مسئله 371_ اگر مال حلال انسان به مال حرامى كه مقدار و صاحب آن معلوم نيست مخلوط شود بايد خمس آن را بدهد تا حلال شود.

مسئله 372_ اگر مالى با عين زكات يا خمس مخلوط شده باشد و مقدار آن را نداند دادن خمس كافى نيست و حكم مالى را دارد كه صاحب آن معين باشد و بايد احتياط كند و با حاكم شرع به تراضى و مصالحه ذمه خود را برى نمايد.

مسئله 373_ زمينى را

كه كافر ذمى از مسلمان بخرد چه زمينى باشد كه در آن زراعت مى كند و چه زمينى باشد كه در آن خانه و منزل بنا شده يا زمين باغ يا دكان و غير آنها باشد واجب است خمس آن را از عين آن زمين يا از مال ديگرش به عنوان قيمت بدهد.

مسئله 374_ منافع هر كسبى از تجارت و غير تجارت كه زيادتر از مخارج سال انسان و عائله اش باشد بايد خمس آن را بدهند.

مسئله 375_ در هر فائده و منفعتى كه به كسب هم حاصل نشده باشد مثل هبه و هديه و جايزه و مالى كه براى شخص وصيّت شده اگر زيادتر از مخارج سال باشد خمس آن واجب است بنا بر اقوى.

مسئله 376_ مهريه زن و ميراثى كه به انسان مى رسد از كسى كه گمان ارث بردن از او را ندارد خمس دارد.

ولى ارثى كه مورد توقع بوده و گمان بردن از او را دارد خمس ندارد.

مسئله 377_ مالى كه بابت خمس يا زكات به مستحق مى دهند چنانچه از مخارج سال زياد بيايد خمس دارد.

مسئله 378_ مالى كه مقصود از آن تجارت و استفاده از ترقى قيمت است زيادتى قيمت آن جزء منافع است و اگر از مخارج سال زياد آمد خمس آن را بايد بدهد اگر فروش و گرفتن قيمت آن بعد از تمام شدن سال ممكن باشد.

بلكه زيادى قيمت بر مالى ولو به ارث رسيده باشد و مالى كه مقصود از آن تجارت نباشد و امثال آنها خمس دارد با شرط مذكور.

مسئله 379_ هر چه را شخص به مصرف آنچه كه خود و عائله اش

در معاش و زندگى به حسب شأن خود در سال حاجت دارد و صرف مى نمايد از خوراك و پوشاك و ظروف و اثاث منزل و مخارج ديد و بازديد و مهمانى ها و احسانى كه به اشخاص به حسب حال خود مى نمايد و حقوقى كه بر او به نذر و كفاره و غير اينها واجب مى شود و اداء مى كند از مخارج سال حساب مى شود، و همچنين مخارج ديگر از قبيل مخارج عقد و عروسى اولاد و معالجه مرض خود و عائله و به طور كلى آنچه به حسب شأن خود در زندگى و معاش به آن حاجت داشته باشد.

مسئله 380_ مخارجى كه براى كسب و به دست آوردن منافع در سال لازم است و مصرف مى شود مثل اجاره دكان و اجرت شاگرد و غير آنها جزء مخارج سال حساب مى شود و خمس ندارد.

مسئله 381_ اسباب و ابزارى كه براى صنعت يا كسب لازم است مثل ابزار صنعت نجارى يا چرخ خياطى يا ترازو و غير آنها جزء مخارج سال حساب نمى شود و بايد اگر از مالى كه خمس به آن تعلق مى گيرد آنها را تهيه كرده خمس آنها را بدهد ولى اگر هر يك از آنها بعد از دادن خمس آنها تلف شود يا آنكه از مال كم شود مى تواند آن را از منفعت آن سال جبران كند.

مسئله 382_ اگر براى مخارج سالش مبلغى را سرمايه برداشت كند و در همان سال از منافع كسبش آن را جبران نمايد جايز است و خمس ندارد.

مسئله 383_ اگر در يك سال كسب او هيچ منفعتى نكند و

در سال بعد منفعت كند مخارج سال پيش را نمى تواند از منفعت بعد كم نمايد.

مسئله 384_ مخارج حج از مخارج سالى است كه در آن شروع به مسافرت نموده پس اگر در بين سال مستطيع شد و از منافع كسب آن سال به حج رفت مخارج حج از مخارج سالش حساب مى شود و خمس ندارد و اگر نتوانست به حج برود تا سال بگذرد بايد خمس منافع را بدهد.

مسئله 385_ اگر از منافع چند سال مستطيع شود بايد خمس منافع سال هاى پيش از سال مسافرت ها را بدهد.

دستور تقسيم خمس و مستحقين آن

مسئله 386_ خمس به شش سهم تقسيم مى شود.

سه سهم يعنى نصف آن را بايد به فقراى سادات و اطفال يتيم آنها و ابناءالسبيل سادات كه در سفر محتاج شده باشند اگر چه در وطنشان غنى باشند بدهند.

و سه سهم ديگر مال حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه مى باشد كه در عصر غيبت بايد به مجتهد جامع الشرايط بدهند يا به اذن او به مصرف برسانند.

مسئله 387_ احتياط واجب اين است كه شخص خمس را به سيد واجب النفقه خود براى نفقه واجب او ندهد ولى جايز است از باب خمس براى مخارج غير نفقه واجبه مثل مخارج عيال او بدهد.

مسئله 388_ اگر سيد فقيرى واجب النفقه شخصى باشد كه نفقه او را ندهد يا از جهت نداشتن يا از روى معصيت اشخاص ديگر مى توانند به آن خمس بدهند.

مسئله 389_ بنا بر احتياط واجب به يك نفر سيد بيشتر از مخارج يك سال خمس ندهند.

مسئله 390_ نصف خمس را كه سهم سادات است دهنده خمس مى تواند بدون اذن

مجتهد جامع الشرايط به مستحقين آن برساند، ولى احتياط مستحب آن است كه به مجتهد جامع الشرايط بدهد يا به اذن او به مصرف برساند.

احكام خريد و فروش

مسئله 391_ در خريد و فروش واجب است ياد گرفتن احكام آن، حضرت صادق(ع) فرمودند كسى كه مى خواهد خريد و فروش كند، بايد احكام آن را ياد بگيرد و اگر پيش از ياد گرفتن احكام آن خريد و فروش كند، به واسطه معامله هاى باطلة و شبهه ناك به هلاكت مى افتد.

و چهار چيز مستحب است:

اول - در قيمت جنس بين مشترى هاى مسلمان فرق نگذارد.

دوم - در قيمت جنس سخت گيرى نكند.

سوم - چيزى را كه مى فروشد زيادتر بدهد و آنچه را كه مى خرد كمتر بگيرد.

چهارم - كسى كه با او معامله كرده، اگر پشيمان شود و از او تقاضا كند كه معامله را به هم بزند، براى به هم زدن معامله حاضر شود.

مسئله 392_ اگر انسان از جهت مسئله ندانستن شك كند كه معامله اى كه كرده صحيح است يا باطل، نمى تواند در مالى كه گرفته تصرف نمايد.

مسئله 393_ كسى كه مال ندارد و مخارجى مثل خرج زن و بچه بر او واجب است بايد كسب كند.

و براى كارهاى مستحب مانند وسعت دادن به عيالات و دستگيرى از فقرا كسب كردن مستحب است.

معاملات مكروه

مسئله 394_ عمده معاملات مكروه از اين قرار است:

اول - ملك فروشى مگر آنكه با آن پول ملك ديگرى بخرد.

دوم - قصابى.

سوم - كفن فروشى.

چهارم - معامله با مردان پست.

پنجم - معامله بين اذان صبح و اول آفتاب.

ششم - آنكه كار خود را خريد و فروش گندم و جو و مانند اينها قرار دهد.

هفتم - براى خريدن جنسى كه ديگرى مى خواهد بخرد،

داخل معامله او شود.

معاملات حرام

مسئله 395_ معاملات باطله عمده اش چند چيز است مثل خريد و فروش بعضى از اعيان نجسه مانند ميتة و خوك و شراب، و خريد و فروش مال غصبى - و خريد و فروش چيزى كه ماليت ندارد - و تفصيل اينها در مسائل آتيه خواهد آمد.

و معاملات حرام سه است:

اول - معامله چيزى كه منافع معمولى آن فقط كار حرام است مانند اسباب قمار.

دوم - معامله اى كه در آن ربا باشد.

سوم - فروش جنسى كه با چيز ديگر مخلوط است، در صورتى كه آن چيز معلوم نباشد و فروشنده هم به خريدار نگويد، مثل فروختن روغنى كه آن را با پيه مخلوط كرده است. و اين عمل را غش مى گويند.

پيغمبر اكرم(ص) فرمودند: از ما نيست كسى كه در معامله با مسلمانان غش كند يا به آنان ضرر بزند يا تقلب و حيله نمايد و هر كه با برادر مسلمان خود غش كند، خداوند بركت روزى او را مى برد و راه معاش او را مى بندد و او را به خودش واگذار مى كند.

مسئله 396_ فروختن چيز پاكى كه نجس شده و آب كشيدن آن ممكن است اشكال ندارد; ولى اگر مشترى آن چيز را براى كارى بخواهد كه شرطش پاك بودن است مثل خوراكى كه مى خواهد آن را بخورد بايد فروشنده نجس بودن آن را به او بگويد.

مسئله 397_ اگر چيز پاكى مانند روغن و نفت كه آب كشيدن آن ممكن نيست نجس شود. چنانچه آن را براى كارى بخواهد كه شرطش پاك بودن است مثلاً روغن نجس را براى خوردن بخواهند

بايد نجس بودن آن را به مشترى بگويد.

و اگر براى كارى بخواهند كه شرطش پاك بودن نيست مثلاً بخواهند نفت نجس را بسوزانند لازم نيست نجس بودن آن را بگويند و در هر دو صورت فروش آن به فرض شرايط صحت معامله اشكال ندارد.

مسئله 398_ خريد و فروش دواهاى نجس اگر منفعت محلله كه مشروط به طهارت نيست دارد جايز است و صحيح و الّا فاسد است.

ولى اگر پول را براى ظرف آن يا براى زحمت دوافروش بدهند اشكال ندارد.

مسئله 399_ خريد و فروش روغن و دواهاى روان و عطرهايى كه از ممالك غيراسلامى مى آورند اگر شك در نجاست آن باشد اشكال ندارد. ولى روغنى را كه از حيوان بعد از جان دادن آن مى گيرند; چنانچه در شهر كفار از دست كافر بگيرند و از حيوانى باشد كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند، نجس است و معامله آن باطل مى باشد.

مسئله 400_ اگر روباه و مانند آن را به غير دستورى كه در شرع معين شده كشته باشند يا خودش مرده باشد، خريد و فروش پوست آن حرام و معامله آن باطل است.

مسئله 401_ خريد و فروش گوشت و پيه و چرمى كه از ممالك غيراسلامى مى آورند باطل است و همچنين اگر از دست كافر بگيرند ولى اگر انسان بداند كه آنها از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده، خريد و فروشش اشكال ندارد.

مسئله 402_ خريد و فروش گوشت و پيه و چرمى كه از دست مسلمانان در بازار اسلام گرفته شود اشكال ندارد. ولى اگر انسان بداند كه مسلمانان آن را از

دست كافر گرفته و تحقيق نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، خريدن آن حرام و معامله آن باطل است.

مسئله 403_ خريد و فروش مسكرات حرام و معامله آنها باطل است.

مگر مسكرات مستحدثه كه منفعت مقصوده از آنها غير شرب است.

مسئله 404_ فروختن مال غصبى باطل است و فروشنده بايد پولى را كه از خريدار گرفته به او برگرداند.

مسئله 405_ اگر خريدار قصدش اين باشد كه پول جنس را ندهد و جداً قصد معامله داشته باشد معامله صحيح است، ولى فروشنده خيار فسخ دارد و مى تواند معامله را به هم بزند.

مسئله 406_ اگر خريدار قصدش اين باشد كه پول جنس را بعداً از حرام بدهد، معامله صحيح است. ولى مقدارى را كه بدهكار است بايد از مال حلال بدهد. و اگر از حرام بدهد دينش ساقط نمى شود.

مسئله 407_ خريد و فروش آلات لهو كه منافع آن مختص در لهو است مثل تار و ساز حتى سازهاى كوچك حرام است.

مسئله 408_ اگر چيزى را كه مى شود استفاده حلال از آن ببرند به قصد اين بفروشند كه آن را در حرام مصرف كنند، مثلاً انگور را بفروشد كه شراب از آن تهيه نمايند، معامله آن اشكال ندارد.

مسئله 409_ خريد و فروش مجسمه حرام نيست و همچنين خريد و فروش صابونى كه روى آن مجسمه دارد اگر چه مقصود معامله صابون و مجسمه هر دو باشد.

مسئله 410_ خريد و فروش چيزى كه از قمار يا دزدى يا از معامله باطل تهيه شده باطل است و تصرف در آن حرام است و اگر كسى آن را بخرد بايد به صاحب

اصليش برگرداند.

مسئله 411_ اگر روغنى را كه با پيه مخلوط است بفروشد چنانچه آن را معين كند مثلاً بگويد اين يك من روغن را مى فروشم معامله به مقدار پيهى كه در آن است باطل مى باشد و پولى كه فروشنده براى پيه آن گرفته مال مشترى و پيه مال فروشنده است و مشترى مى تواند معامله روغن خالصى را هم كه در آن است به هم بزند ولى اگر آن را معين نكند بلكه يك من روغن بفروشد بعد روغنى كه پيه دارد بدهد، مشترى فقط مى تواند آن روغن را پس بدهد و روغن خالص مطالبه نمايد.

مسئله 412_ اگر مقدارى از جنسى را كه با وزن يا پيمانه مى فروشد به زيادتر از همان جنس بفروشد، مثلاً يك من گندم را به يك من و نيم گندم بفروشد، ربا و حرام است.

بلكه اگر يكى از دو جنس سالم و ديگرى معيوب يا جنس يكى خوب و جنس ديگرى بد باشد يا با يكديگر تفاوت قيمت داشته باشند چنانچه بيشتر از مقدارى كه مى دهد بگيرد باز هم ربا و حرام است. پس اگر مس درست را بدهد و بيشتر از آن، مس شكسته بگيرد يا برنج صدرى را بدهد و بيشتر از آن، برنج گرده بگيرد يا طلاى ساخته را بدهد و بيشتر از آن طلاى نساخته بگيرد ربا و حرام مى باشد.

مسئله 413_ اگر چيزى را كه اضافه مى گيرد غير از جنسى باشد كه مى فروشد مثلاً يك من گندم را به يك من گندم و يك قران پول بفروشد ربا و حرام است.

بلكه اگر چيزى زيادتر نگيرد ولى

شرط كند كه خريدار كارى براى او انجام دهد باز هم ربا و حرام مى باشد. بنا بر احتياط غير لزومى.

مسئله 414_ اگر كسى كه مقدار كمتر را مى فروشد چيزى علاوه كند مثلاً يك من گندم و يك دستمال را به يك من و نيم گندم بفروشد، اشكال ندارد.

و همچنين است اگر از هر دو طرف چيزى زياد كنند مثلاً يك من گندم و يك دستمال را به يك من و نيم گندم و يك دستمال بفروشد.

مسئله 415_ اگر چيزى را كه مثل پارچه با متر و ذرع مى فروشند يا چيزى را كه مثل گردو، تخم مرغ با شماره معامله مى كنند بفروشد. و زيادتر بگيرد مثلاً ده تا تخم مرغ بدهد و يازده تا بگيرد اشكال ندارد.

مسئله 416_ جنسى را كه در بعضى از شهرها با وزن يا پيمانه مى فروشند و در بعضى از شهرها با شماره معامله مى كنند، بايد در معامله آن جنس زيادى نگيرند در شهرهايى كه با پيمانه معامله مى كنند.

مسئله 417_ اگر چيزى را كه مى فروشد و عوضى را كه مى گيرد از يك جنس نباشد زيادى گرفتن اشكال ندارد، پس اگر يك من برنج بفروشد و دو من گندم بگيرد معامله صحيح است.

مسئله 418_ اگر جنسى را كه مى فروشد و عوضى را كه مى گيرد از يك چيز عمل آمده باشند، بايد در معامله زيادى نگيرد، پس اگر يك من روغن بفروشد و در عوض آن يك من و نيم پنير بگيرد ربا و حرام است. و احتياط لازم آن است كه اگر ميوه رسيده را با ميوه نارس معامله كند زيادى

نگيرد.

مسئله 419_ جو و گندم در ربا يك جنس حساب مى شوند پس اگر يك من گندم بدهد و يك من و پنج سير جو بگيرد، ربا و حرام است. بلكه اگر مثلاً ده من جو بخرد كه سر خرمن ده من گندم بدهد. چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتى گندم را مى دهد مثل آن است كه زيادى گرفته و حرام مى باشد.

مسئله 420_ هر چيز كه مكيل و موزون نباشد رباى معاملى در آن نيست چنانچه نقداً بفروشند.

مسئله 421_ اگر مسلمان از كافرى ربا بگيرد اشكال ندارد. و نيز زن و شوهر و پدر و فرزند مى توانند از يكديگر ربا بگيرند.

شرايط فروشنده و خريدار

مسئله 422_ براى فروشنده و خريدار شش چيز شرط است:

اول - آنكه بالغ باشند.

دوم - آنكه عاقل باشند.

سوم - سفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند.

چهارم - قصد خريد و فروش داشته باشند پس اگر مثلاً به شوخى بگويد مال خود را فروختم معامله باطل است.

پنجم - آنكه مجبور و مكره نباشند.

ششم - جنس و عوضى را كه مى دهند مالك باشند و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.

مسئله 423_ معامله با بچه نابالغ باطل است، اما اگر پدر يا جد آن بچه به او اجازه داده باشند كه معامله كند معامله صحيح است و همچنين اگر طفل وسيله باشد كه پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خريدار برساند يا جنس را به خريدار بدهد و پول را به فروشنده برساند چون واقعاً دو نفر بالغ با يكديگر معامله كرده اند معامله صحيح

است، ولى بايد فروشنده و خريدار يقين داشته باشند كه طفل جنس و پول را به صاحب آن مى رساند، يا خود صاحب پول اذن داده باشد كه پول را بردار و جنس را بده بچه بياورد كه در اين صورت نيز معامله صحيح است.

مسئله 424_ اگر از بچه نابالغ چيزى بخرد يا چيزى به او بفروشد چنانچه جنس يا پول مال بچه نباشد بايد جنس يا پولى را كه گرفته به صاحب آن برساند يا از صاحبش رضايت بخواهد. و اگر صاحب آن را نمى شناسد و براى شناختن او هم وسيله اى ندارد بايد چيزى را كه گرفته از طرف صاحبش صدقه بدهد، و اگر مال خود بچه باشد بايد بولى او بدهد.

مسئله 425_ اگر مال كسى را بدون اجازه او بفروشد در صورتى كه صاحب مال به فروش آن راضى نشود و اجازه نكند معامله باطل است.

مسئله 426_ اگر مالى را كه غصب كرده بفروشد و بعد از فروش صاحب مال معامله را براى خودش اجازه دهد معامله صحيح است و مال و منفعت هاى آن از موقع معامله ملك مشترى و عوضى را كه مشترى داده و منفعت هاى آن از موقع معامله ملك صاحب مال است.

مسئله 427_ اگر مالى را غصب كند و بفروشد به قصد اينكه پول آن مال خودش باشد، در صورتى كه صاحب مال معامله را اجازه نكند معامله باطل است، و اگر براى خودش يا براى كسى كه مال را غصب كرده اجازه نمايد معامله صحيح است.

مسئله 428_ پدر و جد پدرى طفل و نيز وصىّ پدر و وصىّ جد پدرى مى توانند مال طفل را

بفروشند. مجتهد عادل هم مى تواند مال ديوانه يا طفل يتيم يا مال كسى را كه غائب است بفروشد.

مسئله 429_ جنس و چيزى را كه در عوض آن مى گيرند چهار شرط دارد:

اول - مقدار آن با وزن يا پيمانه يا شماره و مانند اينها معلوم باشد. دوم - بتوانند آن را تحويل دهند بنابراين فروختن اسبى كه فرار كرده صحيح نيست، ولى اگر اسبى كه فرار كرده با چيزى كه مى تواند تحويل دهد مثلاً با يك فرش بفروشد اگر چه آن اسب پيدا نشود معامله صحيح است.

سوم - خصوصياتى را كه در جنس و عوض هست و به واسطه آنها ميل مردم به معامله فرق مى كند معين نمايند.

چهارم - خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را پس اگر مثلاً منفعت يك ساله خانه را بفروشد صحيح نيست، ولى چنانچه خريدار به جاى پول، منفعت ملك خود را بدهد مثلاً عوض فرشى را كه از كسى مى خرد منفعت يك ساله خانه خود را به او واگذار كند اشكال ندارد. و اما مالى كه نزد كسى گرو است فروختن آن صحيح است و از گرو خارج نمى شود و مشترى با جهل خيار فسخ دارد.

مسئله 430_ اگر يكى از شرطهايى كه در مسائل گذشته گفته شد در معامله نباشد معامله باطل است. ولى چنانچه خريدار و فروشنده با صرف نظر از معامله راضى باشند كه در مال يكديگر تصرف كنند تصرف آنها اشكال ندارد.

مسئله 431_ در خريد و فروش لازم نيست صيغه عربى بخوانند پس اگر فروشنده به فارسى بگويد اين مال را در عوض اين پول فروختم و

مشترى بگويد قبول كردم معامله صحيح است. ولى خريدار و فروشنده بايد قصد انشاء داشته باشند يعنى به گفتن اين دو جمله مقصودشان خريد و فروش باشد.

مسئله 432_ اگر در موقع معامله صيغه نخوانند ولى فروشنده در مقابل مالى كه از خريدار مى گيرد مال خود را ملك او كند و او بگيرد به همين قصد كه مالش باشد و خريدار هم پولى را به فروشنده بدهد كه مالش باشد معامله صحيح است.

مسئله 433_ فروش ميوه اى كه گل آن ريخته و دانه بسته، پيش از چيدن، صحيح است و نيز فروختن غوره بر درخت اشكال ندارد.

مسئله 434_ فروختن خيار و بادمجان و سبزى ها و مانند اينها كه سالى چند مرتبه چيده مى شود در صورتى كه ظاهر و نمايان شده باشد و معين كنند كه مشترى در سال چند دفعه آن را بچيند اشكال ندارد.

مسئله 435_ اگر خوشه گندم و جو را بعد از دانه بستن به چيزى غير گندم و جو بفروشد اشكال ندارد.

مسئله 436_ اگر جنسى را نقد بفروشد خريدار و فروشنده بعد از معامله مى توانند جنس و پول را از يكديگر مطالبه نموده و تحويل بگيرند.

و تحويل دادن خانه و زمين و مانند اينها به اين است كه آن را در اختيار خريدار بگذارند كه بتواند در آن تصرف كند و تحويل دادن فرش و لباس و مانند اينها به اين است كه طورى آن را در اختيار خريدار بگذارند كه اگر بخواهد آن را به جاى ديگر ببرد فروشنده جلوگيرى نكند.

مسئله 437_ در معامله نسيه بايد مدت كاملاً معلوم باشد پس اگر جنسى را بفروشد كه سر

خرمن پول آن را بگيرد چون مدت را كاملاً معين نكرده معامله باطل است.

مسئله 438_ در معامله نسيه پيش از تمام شدن مدت، انسان نمى تواند طلب خود را از خريدار مطالبه نمايد. ولى اگر خريدار بميرد و از خودش مال داشته باشد فروشنده مى تواند پيش از تمام شدن مدت، طلبى را كه دارد از ورثه او مطالبه نمايد.

مسئله 439_ در معامله نسيه بعد از تمام شدن مدت انسان مى تواند طلب خود را از خريدار مطالبه نمايد ولى اگر نتواند بپردازد بايد او را مهلت دهد.

مسئله 440_ در معامله نسيه اگر مثلاً بعد از گذشتن نصف مدت مقدارى از طلب خود را كم كند و بقيه را بگيرد اشكال ندارد.

مسئله 441_ معامله سلف آن است كه مشترى پول را بدهد كه بعد از مدتى جنس را تحويل بگيرد و اگر بگويد اين پول را مى دهم كه مثلاً بعد از شش ماه فلان جنس را بگيرم و فروشنده بگويد قبول كردم، يا فروشنده پول را بگيرد و بگويد فلان جنس را فروختم كه بعد از شش ماه تحويل بدهم معامله صحيح است.

مسئله 442_ اگر جنسى را سلف بفروشد و عوض آن، جنس ديگر يا پول بگيرد معامله صحيح است.

مسئله 443_ معامله سلف شش شرط دارد:

اول - خصوصياتى را كه قيمت جنس به واسطه آنها فرق مى كند معين نمايند. ولى دقت زياد هم لازم نيست همين قدر كه مردم بگويند خصوصيات آن معلوم شده كافى است.

دوم - پيش از آنكه خريدار و فروشنده از هم جدا شوند خريدار تمام قيمت را بدهد يا به مقدار پول جنس از فروشنده طلبكار باشد

و طلب خود را عوض جنس حساب كند چنانچه مدت طلب سر آمده باشد و او قبول نمايد، و در صورتى كه مقدارى از قيمت آن را بدهد اگر چه معامله به آن مقدار صحيح است، ولى فروشنده مى تواند معامله آن مقدار را هم به هم بزند.

سوم - مدت را كاملاً معين كنند، و اگر مثلاً بگويد تا اول خرمن جنس را تحويل مى دهم چون مدت كاملاً معلوم نشده معامله باطل است.

چهارم - وقتى را براى تحويل جنس معين كنند كه در آن وقت جنس كمياب نباشد و فروشنده بتواند آن را تحويل بدهد.

پنجم - جاى تحويل جنس را معين كنند. ولى اگر از حرف هاى آنان جاى تحويل جنس معلوم باشد لازم نيست اسم آنجا را ببرند.

ششم - وزن يا پيمانه آن را معين كنند. و جنسى را كه معمولاً با ديدن معامله مى كنند اگر سلف بفروشند اشكال ندارد. ولى بايد مثل بعضى از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن به قدرى كم باشد كه مردم به آن اهميت ندهند.

مسئله 444_ انسان نمى تواند جنسى را كه سلف خريده پيش از تمام شدن مدت بفروشد و بعد از تمام شدن مدت اگر چه آن را تحويل نگرفته باشد فروختن آن اشكال ندارد، ولى فروختن غله مانند گندم و جو و هر چه با وزن يا پيمانه معامله مى شود پيش از تحويل گرفتن آن مكروه است.

مسئله 445_ در معامله سلف اگر فروشنده جنسى را كه قرارداد كرده بدهد مشترى بايد قبول كند و نيز اگر بهتر از آنچه قرار گذاشتند بدهد و طورى باشد كه از

همان جنس حساب شود مشترى بايد قبول نمايد.

مسئله 446_ اگر جنسى را كه فروشنده مى دهد پست تر از جنسى باشد كه قرارداد كرده مشترى مى تواند قبول نكند.

مسئله 447_ اگر به جاى جنسى كه قرارداد كرده جنس ديگرى بدهد و مشترى راضى شود اشكال ندارد.

مسئله 448_ اگر جنسى را كه سلف فروخته در موقعى كه بايد آن را تحويل دهد ناياب شود و نتواند آن را تهيه كند مشترى مى تواند صبر كند تا تهيه نمايد يا معامله را به هم بزند و چيزى را كه داده پس بگيرد.

مسئله 449_ اگر جنسى را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدتى تحويل دهد و پول آن را هم بعد از مدتى بگيرد معامله باطل است.

مسئله 450_ حق به هم زدن معامله را خيار مى گويند و خريدار و فروشنده در يازده صورت مى توانند معامله را به هم بزنند.

اول - آنكه از مجلس معامله متفرق نشده باشند و اين خيار را خيار مجلس مى گويند.

دوم - آنكه مغبون شده باشند (خيار غبن).

سوم - در معامله قرارداد كنند كه تا مدت معينى هر دو يا يكى از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند (خيار شرط).

چهارم - فروشنده يا خريدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طورى كند كه قيمت مال در نظر مردم زياد شود (خيار تدليس).

پنجم - فروشنده يا خريدار شرط كند كه كارى انجام دهد يا شرط كند مالى را كه مى دهد طور مخصوصى باشد و به آن شرط عمل نكند كه در اين صورت ديگرى مى تواند معامله را به هم بزند (خيار تخلف شرط).

ششم -

در جنس يا در عوض آن عيبى باشد (خيار عيب).

هفتم - معلوم شود كه مقدارى از جنسى را كه فروخته مال ديگرى است مشاعاً كه اگر صاحب آن به معامله راضى نشود، خريدار مى تواند معامله را به هم بزند يا پول آن مقدار را از فروشنده بگيرد. و نيز اگر معلوم شود كه مقدارى از عوضى را كه خريدار داده مال ديگرى است مشاعاً و صاحب آن راضى نشود، فروشنده مى تواند معامله را به هم بزند يا عوض آن مقدار را از خريدار بگيرد (خيار شركت و تبعض صفقه).

هشتم - فروشنده خصوصيات جنس معينى را كه مشترى نديده به او بگويد بعد معلوم شود طورى كه گفته نبوده است، كه در اين صورت مشترى مى تواند معامله را به هم بزند، و نيز اگر مشترى خصوصيات عوض معينى را كه مى دهد بگويد بعد معلوم شود طورى كه گفته نبوده است فروشنده مى تواند معامله را به هم بزند (خيار رؤيت).

نهم - مشترى پول جنسى را كه نقد خريده تا سه روز ندهد كه اگر مشترى شرط نكرده باشد كه دادن پول را تأخير بيندازد فروشنده مى تواند معامله را به هم بزند (خيار تأخير).

دهم - حيوانى را خريده باشد كه تا سه روز مى تواند معامله را به هم بزند و اگر در عوض حيوانى كه خريده حيوان ديگرى داده باشد فروشنده هم تا سه روز مى تواند معامله را به هم بزند (خيار حيوان).

يازدهم - فروشنده نتواند جنسى را كه فروخته تحويل دهد مثلاً اسبى را كه فروخته فرار نمايد كه در اين صورت مشترى مى تواند معامله را به هم

بزند (خيار تعذر تسليم).

مسئله 451_ در معامله بيع شرط، كه مثلاً خانه هزار تومانى را به دويست تومان مى فروشند و قرار مى گذارند كه اگر فروشنده سر مدت پول را بدهد بتواند معامله را به هم بزند در صورتى كه خريدار و فروشنده قصد خريد و فروش داشته باشند معامله صحيح است.

مسئله 452_ در معامله بيع شرط اگر چه فروشنده اطمينان داشته باشد كه هرگاه سر مدت پول را ندهد خريدار ملك را به او مى دهد معامله صحيح است، ولى اگر سر مدت پول را ندهد حق ندارد ملك را از خريدار مطالبه كند و اگر سر مدت پول را ندهد و خريدار بميرد نمى تواند ملك را از ورثه او مطالبه نمايد.

مسئله 453_ اگر فروشنده قيمت خريد جنس را به مشترى بگويد بايد تمام چيزهايى را كه به واسطه آنها قيمت مال كم يا زياد مى شود بگويد اگر چه به همان قيمت يا به كمتر از آن بفروشد مثلاً بايد بگويد كه آن را نقد خريده است يا نسيه.

مسئله 454_ اگر انسان جنسى را به كسى بدهد و بگويد اين جنس را به اين قيمت به تو فروختم و او بگويد قبول كردم يا به قصد فروختن، جنس را بدهد و او هم به قصد خريدن بگيرد هر چه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال خود اوست. ولى اگر فقط قيمت جنس را معين كند و بگويد اين جنس را به اين قيمت بفروش و هر چه زيادتر فروختى مال خودت باشد هر چه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال صاحب مال است و فروشنده فقط مى تواند مزد زحمت و

كار خود را بگيرد.

مسئله 455_ اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جاى آن گوشت ماده بدهد معصيت كرده است پس اگر گوشت را معين كرده و گفته اين گوشت نر را مى فروشم مشترى مى تواند معامله را به هم بزند و اگر معين نكرده و مشترى به گوشتى كه گرفته راضى نشود قصاب بايد گوشت نر به او بدهد.

مسئله 456_ اگر مشترى به بزاز بگويد: پارچه اى مى خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه اى بفروشد كه رنگ آن برود مشترى مى تواند معامله را به هم بزند.

مسئله 457_ قسم خوردن در معامله، اگر راست باشد مكروه و اگر دروغ باشد حرام است.

احكام صلح

مسئله 458_ صلح آن است كه انسان با ديگرى سازش كند كه مقدارى از مال يا منفعت مال خود را ملك او كند، يا از طلب يا حق خود بگذرد كه او هم در عوض مقدارى از مال يا منفعت مال خود را به او واگذار نمايد، يا از طلب يا حقى كه دارد بگذرد. بلكه اگر بدون آنكه عوض بگيرد مقدارى از مال يا منفعت مال خود را به كسى واگذار كند يا از طلب يا حق خود بگذرد باز هم صلح صحيح است.

مسئله 459_ دو نفرى كه چيزى را به يكديگر صلح مى كنند، بايد بالغ و عاقل باشند و كسى آنها را مجبور نكرده باشد و قصد صلح داشته باشند.

مسئله 460_ لازم نيست صيغه صلح را به عربى بخوانند بلكه با هر لفظى كه بفهمانند با هم صلح و سازش كرده اند صحيح است.

مسئله 461_ اگر كسى بخواهد طلب يا حق خود را به ديگرى

صلح كند در صورتى صحيح است كه او قبول نمايد، ولى اگر بخواهد از طلب يا حق خود بگذرد قبول كردن او لازم نيست.

مسئله 462_ اگر از كسى طلبى دارد كه بايد بعد از مدتى بگيرد چنانچه طلب خود را به مقدار كمترى صلح كند و مقصودش اين باشد كه از مقدارى از طلب خود گذشت كند و بقيه را نقد بگيرد اشكال ندارد.

مسئله 463_ اگر دو نفر چيزى را با هم صلح كنند، با رضايت يكديگر مى توانند صلح را به هم بزنند. و نيز اگر در ضمن معامله براى هر دو يا يكى از آنان حق به هم زدن معامله را قرار داده باشند كسى كه آن حق را دارد مى تواند صلح را به هم بزند.

احكام اجاره

مسئله 464_ اجاره دهنده و كسى كه چيزى را اجاره مى كند بايد مكلف و عاقل باشند و به اختيار خودشان اجاره را انجام دهند و نيز بايد در مال خود حق تصرف داشته باشند، پس سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند چون حق ندارد در مال خود تصرف نمايد اگر چيزى را اجاره كند يا اجاره دهد صحيح نيست.

مسئله 465_ اگر ولى يا قيم بچه مال او را اجاره دهد، يا خود او را اجير ديگرى نمايد اشكال ندارد. اما اگر مقدارى از زمان بالغ شدن او را جزء مدت اجاره قرار دهد، بعد از آنكه بچه بالغ شد مى تواند بقيه اجاره را به هم بزند يعنى اجازه ندهد در اين صورت اجاره صحيح نيست.

مسئله 466_ بچه صغيرى را كه ولى ندارد بدون اجازه مجتهد نمى شود اجير كرد

و كسى كه به مجتهد دسترسى ندارد مى تواند از مؤمن كه عادل باشد اجازه بگيرد و او را اجير نمايد.

مسئله 467_ در اجاره لازم نيست صيغه عربى خوانده شود، بلكه اگر مالك به كسى بگويد ملك خود را به تو اجاره دادم و او بگويد قبول كردم اجاره صحيح است. و نيز اگر حرفى نزنند ولى مالك به قصد اينكه ملك را اجاره دهد آن را به مستأجر واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگيرد اجاره صحيح مى باشد.

مسئله 468_ اگر انسان براى انجام عملى اجير شود همين كه مشغول آن عمل شد اجاره صحيح است و خواندن صيغه اجاره لازم نيست.

مسئله 469_ زن مى تواند براى آنكه از شيرش استفاده كنند اجير شود و لازم نيست از شوهر خود اجازه بگيرد، ولى اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين برود بدون اجازه او نمى تواند اجير شود بنا بر احتياط.

مسئله 470_ استفاده اى كه مال را براى آن اجاره مى دهند سه شرط دارد:

اول - آنكه حلال باشد بنابراين اجاره دادن دكان براى شراب فروشى و كرايه دادن حيوان براى حمل و نقل شراب باطل است.

دوم - اگر چيزى را كه اجاره مى دهند چند استفاده دارد استفاده اى را كه مستأجر بايد ببرد معين نمايند، مثلاً اگر حيوانى را كه سوارى مى دهد و بار مى برد اجاره مى دهند; بايد در موقع اجاره معين كنند سوارى يا باربرى آن، مال مستأجر است يا همه استفاده هاى آن.

سوم - مدت استفاده را معين نمايند و اگر مدت معلوم نباشد ولى عمل را معين كنند

مثلاً با خياط قرار بگذارند كه لباس معينى را به طور مخصوصى بدوزد كافى است.

مسئله 471_ خانه اى را كه غريب و زوار در آن منزل مى كنند و معلوم نيست كه چقدر در آن مى مانند، اگر قرار بگذارند كه مثلاً شبى يك تومان بدهند و صاحب خانه راضى شود، استفاده از آن خانه اشكال ندارد.

و اين معامله را اباحه به عوض مى نامند و چنانچه در حين معامله بنا بگذارند تا هر وقت استفاده كنند بخواهد بماند نمى تواند او را بيرون كند.

مسئله 472_ اگر چيزى را كه اجاره كرده از بين برود چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده و در استفاده بردن از آن هم زياده روى ننموده ضامن نيست. و نيز اگر مثلاً پارچه اى را كه به خياط داده از بين برود در صورتى كه خياط تقصير نكرده و در نگهدارى آن هم كوتاهى نكرده باشد، لازم نيست عوض آن را بدهد.

مسئله 473_ چيزى را كه صنعتگر گرفته اگر ضايع كند ضامن است. در صورتى كه تجاوز از حد ما ذون نموده، والّا ضامن نيست.

احكام حواله

مسئله 474_ اگر انسان طلبكار خود را حواله بدهد كه طلب خود را از ديگرى بگيرد و طلبكار قبول نمايد بعد از آنكه حواله درست شد كسى كه به او حواله شده بدهكار مى شود و ديگر طلبكار نمى تواندطلبى را كه دارد از بدهكار اولى مطالبه نمايد.

مسئله 475_ بدهكار و طلبكار و كسى كه سر او حواله شده بايد مكلف و عاقل باشند و كسى آنان را مجبور نكرده باشد و نيز بايد سفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف

نكنند.

مسئله 476_ حواله دادن بر سر كسى كه بدهكار نيست در صورتى صحيح است كه او قبول نمايد.

مسئله 477_ بعد از آنكه حواله درست شد حواله دهنده و كسى كه به او حواله شده نمى توانند حواله را به هم بزنند و هرگاه كسى كه به او حواله شده در موقع حواله فقير نباشد اگر چه بعداً فقير شود طلبكار هم نمى تواند حواله را به هم بزند و همچنين است اگر موقع حواله فقير باشد ولى طلبكار بداند كه فقير است اما اگر نداند كه فقير است و بعد بفهمد اگر چه در آن وقت مالدار شده باشد طلبكار مى تواند حواله را به هم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگيرد.

مسئله 478_ اگر بدهكار و طلبكار و كسى كه به او حواله شده يا يكى از آنان براى خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند مطابق قرارى كه گذاشته اند مى توانند حواله را به هم بزنند.

احكام رهن

مسئله 479_ رهن آن است كه بدهكار مقدارى مال نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال به دست آورد.

مسئله 480_ در رهن لازم نيست صيغه بخوانند همين قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو به طلبكار بدهد و طلبكار به اين قصد بگيرد رهن صحيح است.

مسئله 481_ گرو دهنده و كسى كه مال را گرو مى گيرد بايد هر دو مكلف و عاقل باشند و كسى آنان را مجبور نكرده باشد و نيز بايد سفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند.

مسئله 482_ انسان مالى را مى تواند گرو بگذارد

كه شرعاً بتواند در آن تصرف كند.

و اگر مال كس ديگر را گرو بگذارد در صورتى صحيح است كه صاحب مال اذن بدهد.

مسئله 483_ چيزى را كه گرو مى گذارند بايد خريد و فروش آن صحيح باشد، پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نيست.

مسئله 484_ منافع چيزى را كه گرو مى گذارند مال كسى است كه آن را گرو گذاشته.

مسئله 485_ طلبكار نمى تواند مالى را كه گرو گذاشته شده بدون اجازه بدهكار ملك كسى كند مثلاً ببخشد يا بفروشد. ولى اگر صاحب مال آن را ببخشد يا بفروشد و گرو گيرنده بگويد راضى هستم اشكال ندارد.

اما بدهكار مى تواند بدون اجازه طلبكار ببخشد يا بفروشد، ولى حق الرهن از بين نمى رود و باقى است به همان چيز و خريدار اگر جاهل باشد خيار فسخ دارد.

مسئله 486_ اگر طلبكار چيزى را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد پول آن هم مثل خود مال گرو مى باشد مگر آنكه حق الرهن اسقاط شده باشد كه در اين صورت به آن پول حقى ندارد.

مسئله 487_ اگر موقعى كه بايد بدهى خود را بدهد طلبكار مطالبه كند و او ندهد چنانچه طلبكار وكيل در بيع باشد مى تواند مالى را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد و بايد بقيه را به بدهكار بدهد.

و اگر وكيل نباشد به بدهكار مراجعه در بيع مى كند و او را الزام مى نمايد.

و اگر قبول نكرد مراجعه به حاكم شرع مى نمايد تا حاكم او را مجبور نمايد و اگر قبول نكرد حاكم از طرف او مى فروشد يا

اجازه مى دهد كه طلبكار بفروشد.

احكام ضامن شدن

مسئله 488_ اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد ضامن شدن او در صورتى صحيح است كه به هر لفظى اگر چه عربى نباشد يا به فعلى به طلبكار بگويد و يا بفهماند. من ضامن شده ام كه طلب تو را بدهم و طلبكار هم رضايت خود را بفهماند، ولى راضى بودن بدهكار شرط نيست.

مسئله 489_ ضامن و طلبكار بايد مكلف و عاقل باشند و كسى آنان را مجبور نكرده باشد و نيز بايد سفيه نباشند يعنى مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكنند ولى اين شرطها در بدهكار نيست پس اگر كسى ضامن شود كه بدهى بچه يا ديوانه را بدهد صحيح است.

مسئله 490_ هرگاه براى ضامن شدن خودش شرطى قرار دهد مثلاً بگويد: اگر بدهكار بدهى خود را نداد من مى دهم ضامن شدن او باطل است. بنا بر احتياط واجب.

ولى چنانچه ضمان مشروط نباشد اداء مشروط باشد ضمان صحيح است.

احكام كفالت

مسئله 491_ كفالت آن است كه انسان ضامن شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست به دست او بدهد و به كسى كه اين طور ضامن مى شود كفيل مى گويند.

مسئله 492_ كفالت در صورتى صحيح است كه كفيل به هر لفظى اگر چه عربى نباشد يا به فعلى به طلبكار بگويد و بفهماند من ضامنم كه هر وقت بدهكار خود را بخواهى به دست تو بدهم و طلبكار هم قبول نمايد.

مسئله 493_ كفيل بايد مكلف و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و نيز بايد بتواند بدهكار را حاضر نمايد.

مسئله 494_ يكى از پنج چيز كفالت را به هم مى زند:

اول - كفيل بدهكار را به دست طلبكار بدهد.

دوم - طلب طلبكار داده شود.

سوم - طلبكار از طلب خود بگذرد.

چهارم - بدهكار بميرد.

پنجم - طلبكار كفيل را از كفالت آزاد كند.

مسئله 495_ اگر كسى به زور بدهكار را از دست طلبكار رها كند چنانچه طلبكار دسترسى به او نداشته باشد كسى كه بدهكار را رها كرده بايد او را به دست طلبكار بدهد يا طلب او را بدهد.

احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند

مسئله 496_ مالى كه انسان آن را پيدا مى كند اگر نشانه اى نداشته باشد كه به واسطه آن، صاحبش معلوم شود مى تواند به قصد آنكه ملك خودش شود آن را بردارد.

مسئله 497_ اگر مالى پيدا كند كه نشانه دارد و قيمت آن از يك درهم كه 6/12 نخود نقره سكه دار است كمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند كه راضى است يا نه نمى تواند بدون اجازه او را بردارد.

و اگر صاحب آن معلوم نباشد مى تواند به قصد اينكه ملك خودش شود بردارد و چنانچه عين مال باقى است هر وقت صاحبش پيدا شد آن را بايد به او بدهد و اگر باقى نيست لازم نيست عوض آن را به او بدهد.

مسئله 498_ هرگاه چيزى پيدا كند كه نشانه دارد و قيمتش به 6/12 نخود نقره سكه دار مى رسد، اگر چه بداند كه صاحب آن سنّى يا كافرى است كه در پناه مسلمانان است، بايد از روزى كه آن را پيدا كرده تا يك سال اعلان كند.

و مقتضاى احتياط در كيفيت اعلان آن است كه تا

يك هفته روزى دو مرتبه بعد تا يك ماه هفته اى يك مرتبه بعد تا يك سال ماهى يك مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان كند.

مسئله 499_ اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند مى تواند به كسى كه اطمينان دارد بگويد كه از طرف او اعلان نمايد.

مسئله 500_ اگر تا يك سال اعلان كند و صاحب مال پيدا نشود مى تواند، براى او نگهدارى كند كه هر وقت پيدا شد به او بدهد، يا براى خود بردارد به قصد اينكه هر وقت صاحبش پيدا شد عوض آن را به او بدهد و يا از طرف صاحبش صدقه بدهد به قصد آنكه اگر صاحبش پيدا شد و راضى به صدقه نشد عوض آن را به او بدهد.

مسئله 501_ اگر بعد از آنكه يك سال اعلان كرد و صاحب مال پيدا نشد مال را براى صاحبش نگهدارى كند و از بين برود، در صورتى كه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده و تعدى و تقصير ننموده ضامن نيست. و اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، يا براى خودش برداشته باشد در هر دو صورت اگر صاحبش پيدا شد و صدقه را قبول نكرد و مطالبه كرد بايد مثل و يا قيمت آن را به صاحبش بدهد و ضامن است.

مسئله 502_ كسى كه مالى را پيدا كرده اگر عمداً به دستورى كه گفته شده اعلان نكند گذشته از اينكه معصيت كرده باز هم واجب است اعلان نمايد.

مسئله 503_ اگر در بين سالى كه اعلان مى كند مال از بين برود چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كرده يا تعدى و تقصير در حفظ كرده باشد بايد عوض آن را

به صاحبش بدهد و اگر كوتاهى و تقصير نكرده چيزى بر او واجب نيست.

مسئله 504_ اگر كفش او را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند كفشى كه مانده مال كسى است كه كفش او را برده در صورتى كه آن شخص عمداً تبديل نموده و يا اگر جهلاً بوده فعلاً متصرف در آن كفش است و دسترسى به او نيست، يا آنكه علم به رضايت او دارد مى تواند به جاى كفش خودش بردارد.

ولى اگر قيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد زيادى قيمت را به او بدهد.

و در صورتى كه از پيدا شدن او نااميد شود بايد زيادى قيمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد.

و اگر احتمال دهد كفشى كه مانده مال كسى نيست كه كفش او را برده پس اگر قيمت آن از 6/12 نخود نقره سكه دار كمتر است مى تواند براى خودش بردارد و اگر بيشتر است بايد تا يك سال اعلان كند و بعد از يك سال احتياطاً از طرف صاحبش صدقه بدهد.

احكام نكاح - ازدواج - زناشويى

مسئله 505_ به واسطه عقد ازدواج زن به مرد حلال مى شود.

و آن بر دو قسم است، دائم و غير دائم، عقد دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود و زنى را كه به اين قسم عقد كنند زوجه دائمه مى گويند، عقد غير دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين شود مثلاً زن را به مدت يك ساعت، يا يك روز، يا يك ماه، يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند و زنى را كه به

اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

مسئله 506_ در زناشويى چه دائم و چه غير دائم بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست.

و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

مسئله 507_ يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم و غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود، ولى انسان نمى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند.

شرايط عقد ازدواج

مسئله 508_ عقد ازدواج چند شرط دارد:

اول - آنكه بنا بر احتياط به عربى صحيح خوانده شود و اگر خود زن و مرد نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، مى توانند خودشان به غير عربى بخوانند، اما بايد لفظى بگويند كه معناى «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» را بفهماند.

دوم - مرد و زن يا وكيل آنان كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن زوّجتك نفسى قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن قبلت التزويج زن بودن او را براى خود قبول نمايد. و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند به گفتن زوّجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.

سوم - كسى كه صيغه را مى خواند بالغ و عاقل باشد، بلى عقد غيربالغ به اذن ولى صحيح است و نيز عقد او در صورت وكيل

در اجراى صيغه فقط بدون اذن ولى صحيح است.

چهارم - اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنان صيغه را مى خوانند در عقد، زن و شوهر را معين كنند.

پنجم - زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهراً به كراهت اذن دهد و معلوم باشد كه قلباً راضى است عقد صحيح است.

دستور خواندن عقد دائم

مسئله 509_ اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، اول زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومْ يعنى خود را زن تو نموده به مهرى كه معين شده پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ التَّزْيجْ يعنى قبول كردم ازدواج را صحيح است.

و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنان صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتى فاطمَةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومْ پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقْ صحيح مى باشد.

و بنا بر احتياط غير واجب بايد لفظى كه مرد مى گويد با لفظى كه زن مى گويد مطابق باشد مثلاً اگر زن زَوَّجْتُ مى گويد مرد هم قَبِلْتُ التَّزْويجْ بگويد.

دستور خواندن عقد غير دائم

مسئله 510_ اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند بعد از آنكه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومْ بعد بدون فاصله مرد بگويد قَبِلْتُ صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِى الْمَّدةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُوم بعد بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى هكَذا صحيح مى باشد.

احكام عقد

مسئله 511_ اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معناى آن را عوض كند عقد باطل است.

مسئله 512_ كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند اگر قرائتش درست باشد و معناى هر كلمه عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد كند مى تواند عقد را بخواند.

مسئله 513_ پدر و جد پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه به حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند. و بعد از آنكه بچه بالغ يا ديوانه عاقل گرديد نمى تواند آن را به هم بزند.

مسئله 514_ دختر باكره اى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، لازم نيست از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و اختيار ازدواج با خود اوست.

مسئله 515_ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند: اول - ديوانگى. دوم - مرض خوره. سوم - مرض برص. چهارم - كورى. پنجم - زمين گير بودن. ششم - راه بول

و حيض يا راه حيض و غايط او يكى شده باشد. هفتم - آنكه گوشت يا استخوانى در فرج او باشد كه از جماع كردن جلوگيرى كند.

مسئله 516_ اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش ديوانه است يا آلت مردى ندارد، يا مرضى دارد كه نمى تواند جماع كند، يا تخم هاى او را كشيده اند مى تواند عقد را به هم بزند.

مسئله 517_ مرد اگر بعد از عقد و عروسى هر وقت ديوانه شود زن مى تواند عقد نكاح را فسخ نمايد ولى زن اگر بعد از عقد و عروسى ديوانه شود مرد حق فسخ نكاح را ندارد.

مسئله 518_ اگر شخصى زنى را براى خود عقد نمايد اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالاتر روند، به آن مرد محرم مى شوند.

مسئله 519_ اگر زنى را براى خود عقد كند و با او نزديكى نمايد دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مى شوند.

مسئله 520_ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد; تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با دختر او ازدواج كند. ولى اگر نزديكى نكرده طلاق داد يا در متعه مدت سر آمد مى تواند دختر او را بگيرد.

مسئله 521_ عمه و خاله پدر و خاله پدر پدر و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.

مسئله 522_ پدر و جد شوهر

هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.

مسئله 523_ انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند، ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم اشكال ندارد.

مسئله 524_ زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر در آيد.

ولى مرد مسلمان مى تواند با زن هاى اهل كتاب به طور دائم و صيغه كردن ازدواج نمايد.

مسئله 525_ اگر با زن بى شوهرى كه در عده نيست زنا كند بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.

مسئله 526_ مادر و خواهر و دختر پسر غيربالغى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، چنانچه لواط كننده بالغ باشد. ولى اگر يقين نداشته باشند چه گمان داشته باشند كه دخول شده يا شك كنند كه دخول شده يا نه; بر او حرام نمى شود.

مسئله 527_ اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج و عروسى با آن كس لواط كند آنان بر او حرام نمى شوند بنابر مشهور، ولى احتياط ترك نشود.

مسئله 528_ زنى كه صيغه شده، اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.

مسئله 529_ زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمى برد و شوهر هم از او ارث نمى برد.

مسئله 530_ زنى كه صيغه شده; مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود

ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين برود بيرون رفتن او حرام است.

مسئله 531_ اگر پدر يا جد پدرى براى محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود در آورند كافى است. و نيز مى تواند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن، به عقد كسى در آورد ولى بايد آن عقد براى دختر نفعى داشته باشد.

مسئله 532_ اگر مرد مدت صيغه زن را ببخشد چنانچه با او جماع كرده باشد تمام چيزى را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد و اگر جماع نكرده بايد نصف آن را بدهد.

مسئله 533_ مرد مى تواند زنى را كه صيغه او بوده و او را رها كرده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.

احكام نگاه كردن

مسئله 534_ نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم بالغه همچنين نگاه كردن به موى آنان چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است.

و نگاه كردن به صورت و دست ها با قصد لذت حرام مى باشد، و اگر بدون قصد لذت باشد جايز است.

و نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است. و اما نگاه كردن به مثل سر و موى آن و گردن و دست و ساق پا ظاهراً جايز است.

مسئله 535_ زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند، و لازم نيست بدن و موى خود را از پسرى كه بالغ نشده ولو خوب و بد را مى فهمد بپوشاند و پوشاندن صورت و دست ها لازم نيست.

مسئله 536_ نگاه كردن به عورت ديگرى حتى عورت بچه مميزى

كه خوب و بد را مى فهمد حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مسئله 537_ مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.

مسئله 538_ نگاه كردن به عكس زن نامحرم با قصد لذت حرام و بدون قصد لذت جايز است، ولى بهتر است به عكس زن نامحرمى كه مى شناسد نگاه نكند.

مسئله 539_ اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن تنها بتواند معالجه نمايد نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه نمايد نبايد او را نگاه كند.

مسئله 540_ اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند و چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشويى

مسئله 541_ كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد واجب است زن بگيرد.

مسئله 542_ اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده نمى تواند عقد را به هم بزند، ولى تفاوت مهر بكر و ثيب را مى گيرد.

مسئله 543_ ماندن مرد و زن نامحرم در اتاقى كه كسى در آن نيست و ديگرى هم نمى تواند وارد شود حرام نيست. چه به ذكر خدا مشغول باشند چه به صحبت ديگر، خواب باشند يا بيدار.

مسئله 544_

اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.

مسئله 545_ اگر زن انسان از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد انسان مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند مى تواند با مادر آن دختر ازدواج كند.

مسئله 546_ اگر زنى از زنا آبستن شود در صورتى كه خود آن زن با مردى كه با او زنا كرده يا هر دو آنان مسلمان باشند براى آن زن جايز نيست كه بچه را سقط كند.

مسئله 547_ زن هاى سيده بعد از تمام شدن شصت سال يائسه مى شوند يعنى خون حيض نمى بينند و زن هايى كه سيده نيستند بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه مى شوند و اگر زن بگويد يائسه ام و يا شوهر ندارم، يا عده ندارم حرف او قبول مى شود. ولى اگر زن قبلاً شوهر داشته و ادعاى مردن شوهر يا طلاق بنمايد و زن در دعوى خود متهمه باشد، در اين صورت بنا بر احتياط نبايد حرف او را بدون تفحص از حالش قبول كرد.

مسئله 548_ مستحب است در شوهر دادن دخترى كه مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق(ع) فرمودند: يكى از سعادت هاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

احكام شير دادن

مسئله 549_ اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مسئله 560 گفته خواهد شد شير دهد، آن بچه به اين عده محرم مى شود:

اول - خود زن شير دهنده

و او را مادر رضاعى مى گويند.

دوم - شوهر زن كه شير مال او است و او را پدر رضاعى مى گويند.

سوم - پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.

چهارم - بچه هايى كه از آن زن به دنيا آمده اند يا به دنيا مى آيند.

پنجم - بچه هاى اولاد آن زن هر چه پايين روند چه از اولاد او به دنيا آمده يا اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.

ششم - خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند يعنى به واسطه شير خوردن خواهر و برادر آن زن شده باشند.

هفتم - عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.

هشتم - دايى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند.

نهم - اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است هر چه پايين روند اگر چه اولاد رضاعى او باشند.

دهم - پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است هر چه بالا روند.

يازدهم - خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.

دوازدهم - عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى كه شير مال او است هر چه بالا روند اگر چه رضاعى باشند و نيز عده ديگرى هم كه در مسائل بعد گفته مى شوند به واسطه شير دادن محرم مى شوند.

مسئله 550_ اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مسئله 562 گفته مى شود شير دهد پدر آن بچه نمى تواند با دخترهايى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج

نمايد و نيز نمى تواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است براى خود عقد كند اگر چه دخترهاى رضاعى او باشند، بنا بر احتياط واجب با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج ننمايد.

مسئله 551_ اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مسئله 562 گفته مى شود شير دهد شوهر آن زن كه صاحب شير است به خويشان آن بچه محرم نمى شود و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

مسئله 552_ اگر زنى بچه اى را شير دهد به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.

مسئله 553_ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى كند ديگر نمى تواند با دخترى كه از آن زن شير كامل خورده ازدواج كند.

مسئله 554_ اگر دخترى را براى خود عقد كند، ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.

مسئله 555_ انسان نمى تواند با دخترى كه مادر يا مادربزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج نمايد.

مسئله 556_ اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير كامل بدهد انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد.

مسئله 557_ اگر دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند بعد مادر يا مادربزرگ يا زن پدر او آن دختر را شير دهد عقد باطل مى شود.

مسئله 558_ با دخترى كه خواهر يا زن برادر انسان از برادر انسان او را شير كامل داده نمى شود ازدواج كرد.

مسئله 559_ اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد، آن دختر

به شوهر خود حرام مى شود.

و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد.

مسئله 560_ اگر بچه پسر خود را شير دهد زن پسرش كه مادر آن طفل شيرخوار است بر شوهر خود حرام نمى شود.

مسئله 561_ اگر زن پدر دخترى بچه شوهر آن دختر را شير دهد به شوهر خود حرام مى شود، چه بچه از همان دختر يا از زن ديگر شوهر او باشد.

شرايط شيردادنى كه علت محرم شدن است

مسئله 562_ شيردادنى كه علت محرم شدن است چند شرط دارد:

اول - شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند آن بچه به كسى محرم نمى شود.

دوم - بچه شير را از پستان بمكد پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد.

سوم - شير، خالص و با چيز ديگر مخلوط نباشد.

چهارم - شير از يك شوهر باشد پس اگر زن شيردهى را طلاق دهند بعد شوهر ديگر كند و از او آبستن شود و تا موقع زاييدن شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد و مثلاً هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.

پنجم - بچه به واسطه مرض شير را قى نكند، و اگر قى كند بنا بر احتياط لازم كسانى كه به واسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند بايد با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

ششم - دو سال بچه تمام نشده باشد

پس اگر مثلاً پيش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه و بعد از آن، يك مرتبه شير بخورد به كسى محرم نمى شود ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد حرام و محرم مى شود.

هفتم - پانزده مرتبه يا يك شبانه روز به طورى كه در مسئله بعد گفته مى شود شير سير بخورد يا مقدارى شير بخورد كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روييده است.

مسئله 563_ بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد، ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين، غذا خورده اشكال ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد، بلى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند يا كمى صبر كند كه از اولى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى كه سير مى شود يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مسئله 564_ اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد بعد شوهر ديگر كند و از آن شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند اگر چه بهتر است كه احتياطاً با هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به يكديگر ننمايند.

مسئله 565_ اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد همه آنان

به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.

مسئله 566_ اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطى كه در مسئله 562 گفته شد بچه اى را شير دهد همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زن ها محرم مى شوند.

مسئله 567_ اگر كسى دو زن شيرده داشته باشد و يكى از آن دو بچه اى را مثلاً هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير دهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.

مسئله 568_ اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير دهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.

مسئله 569_ انسان نمى تواند بدون اذن زن خود با خواهرزاده يا برادرزاده رضاعى( ) زن ازدواج نمايد.

و نيز اگر با پسرى لواط كند لازم است كه دختر و خواهر و مادر و مادربزرگ رضاعى آن پسر را براى خود عقد نكند.

مسئله 570_ اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعداً گفته مى شود شير دهد شوهرش بر او حرام نمى شود. اول - برادر و خواهر خود را. دوم - عمو و عمه و دايى و خاله خود را. سوم - اولاد عمو و اولاد دايى خود را. چهارم - برادرزاده خود را. پنجم - برادر شوهر يا خواهر شوهر خود را. ششم - خواهرزاده خود يا خواهرزاده شوهرش را. هفتم - عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را. هشتم - نوه زن ديگر شوهر خود را.

مسئله 571_ اگر به واسطه شير

دادن حق شوهر از بين نرود زن مى تواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به او بر شوهر خود حرام شود، مثلاً اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر مى شود و بر او حرام مى گردد.

مسئله 572_ اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود بايد دختر شيرخوارى را مثلاً دو روز براى خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مسئله 558 گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.

احكام طلاق

مسئله 573_ مردى كه زن خود را طلاق مى دهد بايد كمتر از ده سال نداشته باشد بلكه بنا بر احتياط بالغ باشد، و بايد عاقل باشد، و به اختيار خود طلاق دهد پس اگر مجبورش كنند كه زن خود را طلاق دهد طلاق باطل است.

و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح نيست.

مسئله 574_ در طلاق رضايت زن شرط نيست بلكه علم او هم شرط نيست و در خفاى او مى شود طلاق داد اگر شرايط طلاق موجود باشد.

مسئله 575_ زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مى شود.

مسئله 576_ طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:

اول - شوهرش

بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.

دوم - معلوم باشد كه آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد بعد بفهمد كه آبستن بوده طلاق صحيح است.

سوم - مرد به واسطه غايب بودن نتواند بفهمد كه زن از خون حيض يا نفاس پاك است يا نه و بنا بر احتياط يك ماه از وقت جماع گذشته باشد.

مسئله 577_ اگر كسى با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود. ولى زن يائسه( ) و زنى را كه نه سالش تمام نشده، يا آبستن است بعد از نزديكى هم مى شود طلاق داد.

مسئله 578_ اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است، نزديكى كند و مسافرت نمايد و بخواهد در سفر طلاقش دهد بايد به قدرى كه زن معمولاً بعد از آن پاكى خون مى بيند و دوباره پاك مى شود صبر كند.

مسئله 579_ اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضى حيض نمى بيند طلاق دهد بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

مسئله 580_ طلاق بايد به صيغه عربى معين كه بعد ذكر مى شود صحيح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند.

و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، بايد بگويد: زَوْجَتى فاطِمَةُ طالِق يعنى زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وكيل كند، آن وكيل بايد

بگويد: زَوْجَةُ مُوَكِّلى فاطِمَةُ طالِق.

مسئله 581_ زنى كه صيغه شده مثلاً يك ماهه يا يكساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست.

عده طلاق

مسئله 582_ زنى كه، نه سالش تمام شده و يائسه نيست، اگر شوهرش با او نزديكى كند و طلاقش دهد بعد از طلاق بايد عده نگهدارد يعنى بعد از آنكه در پاكى طلاقش داد به قدرى صبر كند كه دو بار حيض ببيند و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد عده او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند.

مسئله 583_ زنى كه شوهرش با او نزديكى نكرده عده ندارد يعنى بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر كند.

مسئله 584_ زنى كه نه سالش تمام نشده و زن يائسه( ) عده ندارند يعنى اگر چه شوهرانشان با آنان نزديكى كرده باشند بعد از طلاق مى توانند فوراً شوهر كنند.

مسئله 585_ زنى كه حيض نمى بيند اگر در سن زن هايى باشد كه حيض مى بينند چنانچه شوهرش او را طلاق دهد بايد بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.

مسئله 586_ اگر زن آبستن را طلاق دهند عده اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه او است، بنابراين اگر مثلاً يك ساعت بعد از طلاق بچه او به دنيا آيد عده اش تمام مى شود.

و اگر قبل از بچه به دنيا آمدن مدت عده غير حامله بگذرد عده اش

تمام مى شود.

مسئله 587_ زنى كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر صيغه شود مثلاً يك ماهه يا يك ساله شوهر كند و شوهرش با او نزديكى نمايد چنانچه مدت آن زن تمام شود يا شوهر مدت را به او ببخشد بايد عده نگهدارد پس اگرحيض مى بيند بايد به مقدار دو حيض عده نگهدارد و شوهر نكند و اگر حيض نمى بيند چهلوپنج روز از شوهر كردن خوددارى نمايد.

عده زنى كه شوهرش مرده

مسئله 588_ زنى كه شوهرش مرده، اگر آبستن نباشد بايد تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد يعنى از شوهر كردن خوددارى نمايد، اگر چه صغيره يا يائسه يا صيغه باشد يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد و اگر آبستن باشد بايد تا موقع زاييدن عده نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز بچه اش به دنيا آيد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين عده را عده وفات مى گويند.

مسئله 589_ زنى كه در عده وفات مى باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب مى شود بر او حرام است.

طلاق بائن و طلاق رجعى

مسئله 590_ طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند يعنى بدون عقد او را به زنى قبول نمايد و آن بر پنج قسم است:

اول - طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده باشد.

دوم - طلاق زنى كه يائسه باشد.

سوم - طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.

چهارم - طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم - طلاق خلع و مبارات( ).

و غير اينها طلاق رجعى است كه بعد از طلاق تا وقتى زن در عده است مرد مى تواند به او رجوع نمايد.

مسئله 591_ كسى كه زنش را طلاق رجعى داده حرام است او را از خانه اى كه موقع طلاق در آن بوده بيرون كند، مگر آنكه او را منتقل كند به خانه مناسب او كه در اين

صورت و در بعضى از مواقع مثل آنكه اتيان به فاحشه نمايد كه موجب حد شود و موارد ديگرى كه در كتاب هاى مفصل گفته شده كه بيرون كردن او اشكال ندارد، و نيز حرام است زن براى كارهاى غير لازم از آن خانه بيرون رود مگر با اذن شوهر.

مسئله 592_ در طلاق رجعى مرد به سه قسم مى تواند به زن خود رجوع كند:

اول - حرفى بزند كه معنايش اين باش_د كه او را دوباره زن خ_ود قرار داده است.

دوم - كارى كند كه آن كار دلالت بر قصد رجوع كند.

سوم - نزديكى كردن به آن رجوع محقق مى شود ولو قصد رجوع نداشته باشد.

مسئله 593_ براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد يا به زن خبر دهد بلكه اگر بدون اينكه كسى بفهمد بگويد به زنم رجوع كردم صحيح است.

مسئله 594_ اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند يا دو بار طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند با پنج شرط به شوهر اول حلال مى شود يعنى مى تواند آن زن را عقد نمايد: اول - عقد شوهر دوم هميشگى باشد و اگر مثلاً يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند بعد از آنكه از او جدا شد شوهر اول نمى تواند او را عقد كند.

دوم - شوهر دوم با او جماع كند.

سوم - شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.

چهارم - عده طلاق يا عده وفات

شوهر دوم تمام شود.

پنجم - شوهر دوم بالغ باشد.

احكام متفرقه طلاق

مسئله 595_ اگر با زن نامحرمى به گمان اينكه عيال خود او است نزديكى كند چه زن بداند كه او شوهرش نيست يا گمان كند كه شوهرش مى باشد بايد عده نگهدارد.

مسئله 596_ اگر با زنى كه مى داند عيالش نيست زنا كند، چه زن بداند كه آن مرد شوهر او نيست، يا گمان كند شوهرش مى باشد عده لازم ندارد.

مسئله 597_ زنى كه شوهرش گم شده اگر بخواهد شوهر كند بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.

مسئله 598_ اگر پدر يا جد پدرى براى طفل خود زنى را صيغه كند، در صورتى كه صلاح باشد مى تواند مدت آن زن را ببخشد.

ولى زن دائمى او را نمى تواند طلاق دهد.

مسئله 599_ پدر و جد پدرى ديوانه مى توانند زن او را طلاق دهند.

مسئله 600_ اگر از روى علاماتى كه در شرع معين شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگرى كه آنان را فاسق بداند مشكل است بتواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش براى خود يا براى ديگرى عقد نمايد و احتياط لازم در ترك آن است. بلى اگر كسى نمى داند آنان عادلند يا نه مى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش براى خود يا كسى ديگر عقد كند.

احكام وصيّت

مسئله 601_ وصيّت عبارت است از عهد و پيمان انسان راجع به انجام امور بعد از مرگش، مثل اينكه تمليك كند مالى را به غير معلق به موت، يا سفارش كند كه بعد از موت تمليك كنند، يا سفارش انجام كارى بكند بعد

از مرگش، يا قيّم و سرپرست معين نمايد براى اولادش و كسى را كه به او وصيّت مى كنند وصىّ مى گويند.

مسئله 602_ وصىّ بايد مسلمان و بالغ در صورتى كه به تنهايى وصىّ قرار داده شود، عاقل و مورد اطمينان باشد.

مسئله 603_ وصيّت كننده بايد بالغ باشد بلى وصيّت صبى ده ساله اگر عاقل و در وجوه معروف باشد صحيح است و نيز وصيت كننده بايد عاقل باشد و از روى اختيار وصيّت كند و نيز بايد سفيه نباشد يعنى مال خود را در بيهوده مصرف نكند.

مسئله 604_ كسى كه نمى تواند حرف بزند با اشاره اى كه مقصودش را بفهماند براى هر كارى مى تواند وصيّت كند بلكه بنا بر اقوى كسى هم كه مى تواند حرف بزند اگر با اشاره مقصودش را بفهماند وصيّت كند صحيح است.

مسئله 605_ اگر نوشته اى به امضاء يا مهر ميّت ببينند در صورتى كه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه براى وصيّت كردن نوشته بايد مطابق آن عمل كنند.

مسئله 606_ اگر انسان وصيّت كند كه چيزى به كسى بدهند در صورتى آن كس آن چيز را مالك مى شود كه بعد از مردن وصيّت كننده آن را به او بدهند و او رد ننمايد، و قبول لازم نيست.

مسئله 607_ وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد بايد فوراً امانت هاى مردم را به صاحبانشان برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهى رسيده بايد بدهد.

و اگر خودش نمى تواند بدهد، يا موقع دادن بدهى او نرسيده بايد وصيّت كند و بر وصيّت شاهد بگيرد، ولى اگر

بدهى او معلوم باشد وصيّت كردن لازم نيست.

مسئله 608_ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر خمس و زكات و مظالم بدهكار است بايد فوراً بدهد و اگر نمى تواند بدهد در صورتى كه از خودش مال دارد يا احتمال مى دهد كه كسى آنها را اداء نمايد، بايد وصيّت كند و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.

مسئله 609_ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند اگر نماز و روزه قضا دارد بايد وصيّت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولى اگر احتمال بدهد كه كسى بدون اينكه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد باز هم واجب است وصيّت نمايد و اگر قضاى نماز و روزه او بر پسر بزرگش واجب باشد( )بايد به او اطلاع دهد يا وصيّت كند كه براى او به جا آورند.

مسئله 610_ كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند اگر مالى پيش كسى دارد يا در جايى پنهان كرده است كه ورثه نمى دانند و به واسطه ندانستن، حقشان از بين مى رود بايد به آنان اطلاع دهد. و لازم نيست براى بچه هاى خود قيّم و سرپرست معين كند. ولى در صورتى كه بدون قيّم مالشان از بين مى رود يا خودشان ضايع مى شوند بايد براى آنان قيّم امينى معين نمايد.

مسئله 611_ اگر انسان از وصيّت خود برگردد مثلاً بگويد ثلث مالش را به كسى بدهند بعد بگويد به او ندهند وصيّت باطل مى شود.

و اگر وصيّت خود را تغيير دهد مثلاً قيّمى براى بچه هاى خود

معين كند بعد ديگرى را به جاى او قيّم نمايد وصيّت اولش باطل مى شود و بايد به وصيّت دوم او عمل نمايند.

مسئله 612_ اگر كارى كند كه معلوم شود از وصيّت خود برگشته مثلاً خانه اى را كه وصيّت كرده به كسى بدهند بفروشد وصيّت باطل مى شود.

مسئله 613_ اگر انسان بفهمد كسى او را وصىّ كرده و به اطلاع وصيّت كننده برسانند كه براى انجام وصيّت حاضر نيست، لازم نيست بعد از مردن او به وصيّت عمل كند. ولى اگر پيش از مردن او نفهمد يا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه براى عمل كردن به وصيّت حاضر نيست در صورتى كه مشقت نداشته باشد بايد وصيّت را انجام دهد.

و همچنين اگر پيش از مرگ، موقعى ملتفت شود كه مريض به واسطه شدت مرض نتواند به ديگرى وصيّت كند در صورتى كه مشقت نداشته باشد بايد وصيّت را قبول نمايد.

مسئله 614_ حجى كه بر ميّت واجب است و بدهكارى و حقوق مثل خمس و زكات و مظالم كه اداء كردن آنها واجب مى باشد بايد از اصل مال ميّت بدهند.

مسئله 615_ اگر مال ميّت از بدهى و حج واجب و حقوقى كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است زياد بيايد چنانچه وصيّت كرده باشد كه ثلث يا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند بايد به وصيّت او عمل كنند و اگر وصيّت نكرده باشد آنچه مى ماند مال ورثه است.

مسئله 616_ اگر مصرفى را كه ميّت معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد وصيّت او در بيشتر از ثلث در صورتى صحيح است كه ورثه

حرفى بزنند يا كارى كنند كه معلوم شود انجام دادن وصيّت را اجازه داده اند و تنها راضى بودن آنان كافى نيست و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحيح است.

مسئله 617_ اگر مصرفى را كه ميّت معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيتش عملى شود بعد از مردنش نمى توانند از اجازه خود برگردند.

مسئله 618_ اگر وصيّت كند كه از ثلث او خمس و زكات يا بدهى ديگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و كار مستحبى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند بايد اول بدهى او را از ثلث بدهند و اگر چيزى زياد آمد براى نماز و روزه او اجير بگيرند و اگر از آن هم زياد آمد مصرف كار مستحبى كه معين كرده برسانند ولى اگر ثلث مال او فقط به اندازه بدهى او باشد ورثه هم اجازه ندهند كه بيشتر از ثلث مال مصرف شود وصيّت براى نماز و روزه و كارهاى مستحبى باطل است.

ولى بايد نماز و روزه را از اصل مال بدهند.

مسئله 619_ اگر وصيّت كند كه بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه مستحبى او اجير بگيرند و كار مستحبى هم انجام دهند چنانچه وصيّت نكرده باشد كه اينها را از ثلث بدهند بايد بدهى را از اصل مال بدهند و اگر چيزى زياد آمد ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهاى مستحبى كه معين كرده برسانند و در صورتى كه ثلث كافى نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند بايد وصيّت

او انجام داده شود و اگر اجازه ندهند بايد نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چيزى زياد آمد به مصرف كار مستحبى كه معين كرده برسانند.

مسئله 620_ اگر وصيّت كند كه چيزى به كسى بدهند و آن كس پيش از آنكه قبول كند يا ردّ نمايد بميرد تا وقتى ورثه او وصيّت را ردّ نكرده اند مى توانند آن چيز را قبول نمايند، ولى اين در صورتى است كه وصيّت كننده از وصيّت خود برنگردد وگرنه حقى به آن چيز ندارند.

احكام ارث

احكام ارث

مسئله 621_ كسانى كه به واسطه خويشاوندى ارث مى برند سه دسته اند:

دسته اول - پدر و مادر و اولاد ميّت و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پايين روند هر كدام آنان كه به ميّت نزديكتر است ارث مى برد و تا يك نفر از اين دسته هست دسته دوم ارث نمى برند.

دسته دوم - جدّ يعنى پدربزرگ و جدّه يعنى مادربزرگ و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ايشان هر چه پايين روند هر كدام آنان كه به ميّت نزديكتر است ارث مى برد و تا يك نفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمى برند.

دسته سوم - عمو و عمه و دايى و خاله و اولاد آنان است و تا يك نفر از عموها و عمه ها و دايى ها و خاله هاى ميّت زنده اند، اولاد آنان ارث نمى برند.

ولى اگر ميّت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد، ارث به پسر عموى پدر و مادرى مى رسد و عموى پدرى ارث نمى برد.

مسئله 622_ اگر

عمو و عمه و دايى و خاله خود ميّت و اولاد آنان و اولاد اولاد آنان نباشند عمو و عمه و دايى و خاله پدر و مادر ميّت ارث مى برند و اگر اينها نباشند اولادشان ارث مى برند و اگر اولاد نداشته باشند عمو و عمه و دايى و خاله جدّ و جدّه ميّت و اگر اينها هم نباشند ارث به اولادشان مى رسد.

ارث دسته اول

مسئله 623_ اگر وارث ميّت فقط يك نفر از دسته اول باشد مثلاً پدر يا مادر يا يك پسر يا يك دختر باشد همه مال ميّت به او مى رسد و اگر چند پسر يا چند دختر باشند همه مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر يك پسر و يك دختر باشند مال را سه قسمت مى كنند دو قسمت را پسر و يك قسمت را دختر مى برد و اگر چند پسر و چند دختر باشند مال را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسئله 624_ اگر وارث ميّت فقط پدر و مادر او باشند مال سه قسمت مى شود، دو قسمت را پدر و يك قسمت را مادر مى برد، ولى اگر ميّت دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان پدرى باشند يعنى پدر آنان با پدر ميّت يكى باشد خواه مادرشان هم با مادر او يكى باشد يا نه اگر چه تا ميّت پدر و مادر دارد اينها ارث نمى برند اما به واسطه بودن اينها مادر، شش يك مال را مى برد و بقيه را به پدر مى دهند.

مسئله

625_ اگر وارث ميّت فقط پدر و مادر و يك دختر باشند، چنانچه ميّت دو برادر، يا چهار خواهر، يا يك برادر و دو خواهر پدرى داشته باشد، مال را شش قسمت مى كنند پدر و مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت مى برد و يك قسمت باقيمانده را چهار قسمت مى كنند: يك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر مى دهند، بنابراين اگر مال ميّت را بيستوچهار قسمت كنند; پانزده قسمت آن را دختر و پنج قسمت را پدر و چهار قسمت ديگر را مادر مى برد، ولى اگر ميّت دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و خواهر پدرى نداشته باشد مال را پنج قسمت مى كنند پدر و مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت آن را مى برد.

مسئله 626_ اگر وارث ميّت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد مال را شش قسمت مى كنند پدر و مادر هر كدام يك قسمت و پسر چهار قسمت آن را مى برد. ولى اگر چند پسر يا چند دختر باشند آن چهار قسمت به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر پسر و دختر باشند آن چهار قسمت را طورى تقسيم مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسئله 627_ اگر وارث ميّت فقط پدر و يك پسر يا مادر و يك پسر باشد مال را شش قسمت مى كنند يك قسمت آن را پدر يا مادر و پنج قسمت را پسر مى برد. ولى اگر وارث فقط پدر و يك دختر يا مادر و يك دختر باشند مال

را چهار قسمت مى كنند يك قسمت آن را پدر يا مادر و بقيه را به دختر مى دهند.

مسئله 628_ اگر وارث ميّت فقط پدر يا مادر با پسر و دختر باشند مال را شش قسمت مى كنند يك قسمت آن را پدر يا مادر مى برد و بقيه را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسئله 629_ اگر وارث ميّت فقط پدر و چند دختر يا مادر و چند دختر باشد مال را پنج قسمت مى كنند يك قسمت را پدر يا مادر مى برد و چهار قسمت را دخترها به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

مسئله 630_ اگر ميّت اولاد نداشته باشد نوه پسرى او اگر چه دختر باشد سهم پسر ميّت را مى برد و نوه دخترى او اگر چه پسر باشد سهم دختر ميّت را مى برد مثلاً اگر ميّت يك پسر از دختر خود و يك دختر از پسرش داشته باشد مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر مى دهند.

ارث دسته دوم

مسئله 631_ دسته دوم از كسانى كه به واسطه خويشاوندى ارث مى برند جدّ يعنى پدربزرگ و جدّه يعنى مادربزرگ و برادر و خواهر ميّت است و اگر ميّت برادر و خواهر نداشته باشد اولادشان ارث مى برند.

مسئله 632_ اگر وارث ميّت فقط يك برادر يا يك خواهر باشد همه مال به او مى رسد و اگر چند برادر پدرى و مادرى، يا چند خواهر پدر و مادرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر برادر و خواهر

پدرى و مادرى با هم باشند هر برادر دو برابر خواهر مى برد. مثلاً اگر دو برادر و يك خواهر پدر و مادرى دارد مال پنج قسمت مى شود هر يك از برادرها دو قسمت و خواهر يك قسمت آن را مى برد.

مسئله 633_ اگر ميّت برادر و خواهر پدر و مادرى داشته باشد برادر و خواهر پدرى كه از مادر با ميّت جدا است ارث نمى برد.

مسئله 634_ اگر ميّت برادر و خواهر پدر و مادرى نداشته باشد و فقط يك خواهر يا يك برادر پدرى داشته باشد همه مال به او مى رسد و اگر چند برادر يا چند خواهر پدرى داشته باشد مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر هم برادر و هم خواهر پدرى داشته باشد هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

مسئله 635_ اگر وارث ميّت فقط يك برادر يا يك خواهر مادرى باشد كه از پدر با ميّت جدا است همه مال به او مى رسد و اگر چند برادر مادرى يا چند خواهر مادرى يا چند برادر و خواهر مادرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

مسئله 636_ اگر ميّت برادر و خواهر پدر و مادرى و برادر و خواهر پدرى و يك برادر يا يك خواهر مادرى داشته باشد برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند و مال را شش قسمت مى كنند يك قسمت آن را به برادر با خواهر مادرى و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند و هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

مسئله 637_ اگر ميّت برادر و خواهر پدر و

مادرى و برادر و خواهر پدرى و برادر و خواهر مادرى داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند و مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت آن را برادر و خواهر مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند و هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

مسئله 638_ اگر وارث ميّت فقط يك جدّ يا يك جدّه است چه پدرى باشد چه مادرى همه مال به او مى رسد و با بودن جدّ ميّت پدر جدّ او ارث نمى برد.

مسئله 639_ اگر وارث ميّت فقط جدّ و جدّه پدرى باشند مال سه قسمت مى شود دو قسمت آن را جدّ و يك قسمت را جدّه مى برد و اگر جدّ و جدّه مادرى باشند، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

مسئله 640_ اگر وارث ميّت فقط يك جدّ يا جدّه پدرى و يك جدّ يا جدّه مادرى باشند مال سه قسمت مى شود دو قسمت را جدّ يا جدّه پدرى و يك قسمت را جدّ و جدّه مادرى مى برد.

ارث دسته سوم

مسئله 641_ دسته سوم عمو و عمه و دايى و خاله و اولاد آنان است به تفصيلى كه در مسئله 621 گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسى نباشد اينها ارث مى برند.

مسئله 642_ اگر وارث ميّت فقط يك عمو يا يك عمه است چه پدر و مادرى باشد يعنى با پدر ميّت از يك پدر و مادر باشد يا پدرى باشد يا مادرى مال به او مى رسد.

مسئله 643_ اگر وارث ميّت چند

عمو يا چند عمه باشند و همه پدر و مادرى يا همه پدرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

مسئله 644_ اگر وارث ميّت عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشند عمو دو برابر عمه مى برد مثلاً اگر وارث ميّت دو عمو و يك عمه باشد مال پنج قسمت مى شود، يك قسمت را عمه مى برد و چهار قسمت را عموها به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

مسئله 645_ اگر وارث ميّت فقط چند عموى مادرى يا چند عمه مادرى يا عمو و عمه مادرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

ارث زن و شوهر

مسئله 646_ اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد نصف همه مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگرش اولاد داشته باشد چهار يك همه مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند.

مسئله 647_ اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد چهار يك مال او را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد هشت يك مال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند.

ولى زن از زمين و از قيمت آن ارث نمى برد، چه زمين خانه باشد و چه زمين باغ و زراعت و زمين هاى ديگر باشد و بهتر آن است كه در زمين غير خانه ساير ورثه رضايت او را تحصيل نمايند احتياطاً و از خود هوايى خانه مانند ساختمان و درخت ارث نمى برد و از قيمت آنها

ارث مى برد و همچنين از خود درخت و زراعت و ساختمانى كه در زمين باغ و زراعت و زمين هاى ديگر است ارث نمى برد اما از قيمت آنها ارث مى برد.

مسئله 648_ اگر زن بخواهد در زمين و چيزهاى ديگرى كه از آنها ارث مى برد تصرف كند بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد. و اگر پيش از دادن سهم زن آنها را بفروشند معامله صحيح است و اجازه زن شرط صحت معامله نيست.

مسئله 649_ اگر بخواهند ساختمان و درخت و مانند آن را قيمت نمايند بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند چقدر ارزش دارند و سهم زن را از آن قيمت بدهند.

مسئله 650_ اگر ميّت بيش از يك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد چهار يك مال، و اگر اولاد داشته باشد، هشت يك مال به شرحى كه در مسئله 647 گفته شد به طور مساوى بين زن هاى او قسمت مى شود اگر چه شوهر با هيچ يك از آنان يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد ولى اگر در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته زنى را عقد كرده و با او نزديكى نكرده است آن زن از او ارث نمى برد و حق مهر هم ندارد.

مسئله 651_ اگر زن در حال مرض شوهر كند و به همان مرض بميرد شوهرش اگر چه با او نزديكى نكرده باشد از او ارث مى برد.

مسئله 652_ اگر زن را طلاق رجعى بدهند( ) و در بين عده بميرد شوهر از او ارث مى برد. و نيز اگر شوهر در بين عده

زن بميرد زن از او ارث مى برد.

ولى اگر بعد از گذشتن عده رجعى يا در عده طلاق بائن( ) يكى از آن دو بميرد ديگرى از او ارث نمى برد.

مسئله 653_ اگر شوهر در حال مرض، عيالش را طلاق دهد و پيش از گذشتن دوازده ماه قمرى بميرد زن با دو شرط از او ارث مى برد:

اول - آنكه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد.

دوم - شوهر در مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود زن از او ارث نمى برد.

مسئله 654_ لباسى كه مرد براى پوشيدن زن خود گرفته اگر چه زن آن را پوشيده باشد جزء مال شوهر است.

احكام متفرقه ارث

مسئله 655_ قرآن و انگشتر و شمشير ميّت و لباسى را كه پوشيده يا مهيا شده براى پوشيدن مال پسر بزرگتر است و اگر ميّت از سه چيز اول بيشتر از يكى دارد مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد يكى بيشتر مال او نيست، ولى لباس هر چه باشد به او تعلق دارد.

مسئله 656_ اگر ميّت قرض داشته باشد و قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد بايد چهار چيزى هم كه مال پسر بزرگتر است و در مسئله پيش گفته شد به قرض او بدهند و اگر قرضش كمتر از مال او باشد نبايد از آن چهار چيزى كه به پسر بزرگتر مى رسد به نسبت به قرض او بدهند مثلاً اگر همه دارايى او شصت تومان است و به مقدار بيست تومان

آن از چيزهايى است كه مال پسر بزرگ است و سى تومان هم قرض دارد قرض را از چهل تومان باقى مى دهند.

مسئله 657_ مسلمان از كافر ارث مى برد ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميّت باشد از او ارث نمى برد.

مسئله 658_ اگر كسى يكى از خويشان خود را عمداً و به ناحق بكشد از او ارث نمى برد، ولى اگر از روى خطا باشد مثل اينكه سنگ را به هوا بيندازد و اتفاقاً به يكى از خويشان او بخورد و او را بكشد از او ارث مى برد، ولى ارث نمى برد از ديه قتل.

مسئله 659_ هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند براى بچه اى كه در شكم است و اگر زنده به دنيا بيايد ارث مى برد سهم دو پسر را كنار مى گذارند. ولى اگر احتمال بدهند زن سه بچه يا بيشتر حامله است سهم سه پسر را كنار مى گذارند و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مى كنند.

احكام حج

مسئله 660_ حج زيارت كردن خانه خدا و انجام اعمالى است كه دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر كسى كه اين شرايط را دارا باشد، يك مرتبه واجب مى شود:

اول - آنكه بالغ باشد.

دوم - آنكه عاقل و آزاد باشد.

سوم - به واسطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامى را انجام دهد، يا عمل واجبى را كه از حج مهمتر است ترك نمايد، پس اگر مثلاً مجبور باشد از راه غصبى برود و راه ديگرى هم

نباشد نبايد حج برود.

چهارم - آنكه مستطيع باشد.

مسئله 661_ مستطيع بودن به چند چيز است:

اول - آنكه توشه راه و مركب سوارى يا مالى كه بتواند آنها را تهيه كند داشته باشد.

دوم - سلامت مزاج و توانايى آن را داشته باشد كه بتواند مكه رود و حج را به جا آورد.

سوم - در راه مانعى از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد، يا انسان بترسد كه در راه، جان يا عرض او از بين برود، يا مال او را ببرند، حج بر او واجب نيست. ولى اگر از راه ديگرى بتواند برود اگر چه دورتر باشد، بايد از آن راه برود.

چهارم - به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد.

پنجم - به قدر مخارج كسانى كه عرفاً عائله او محسوبند داشته باشد هر چند شرعاً واجب نباشد.

ششم - بعد از برگشتن، كسب، يا زراعت، يا عايدى ملك، يا راه ديگرى براى معاش خود داشته باشد كه مجبور نشود به زحمت زندگى كند.

مسئله 662_ كسانى كه بدون خانه ملكى زندگانى آنها مختل مى شود وقتى حج بر آنها واجب است كه پول خانه را هم داشته باشند.

مسئله 663_ زنى كه مى تواند مكه برود، اگر بعد از برگشتن از خودش مال نداشته باشد و شوهرش هم مثلاً فقير باشد و خرجى او را ندهد، و ناچار شود كه به سختى زندگى كند، حج بر او واجب نيست.

مسئله 664_ اگر كسى توشه راه و مركب سوارى نداشته باشد و ديگرى به او بگويد حج برو و من خرج تو و عيالت را در موقعى كه در سفر حج

هستى مى دهم در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه خرج او را مى دهد حج بر او واجب مى شود.

مسئله 665_ اگر خرجى رفتن و برگشتن و خرجى عيالات كسى را در مدتى كه مكه مى رود و برمى گردد به او ببخشند و با او شرط كنند كه حج كند و او قبول نمايد، حج بر او واجب مى شود. اگر چه قرض داشته باشد و در موقع برگشتن هم مالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد.

مسئله 666_ اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عيالات كسى را در مدتى كه مكه مى رود و برمى گردد به او بدهند و بگويند حج برو ولى ملك او نكنند، در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه از او پس نمى گيرند، حج بر او واجب مى شود.

مسئله 667_ اگر مقدارى مال كه براى حج كافى است به كسى بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه خدمت كسى كه مال را داده بنمايد، حج بر او واجب نمى شود.

مسئله 668_ اگر مقدارى مال به كسى بدهند و حج بر او واجب شود، چنانچه حج نمايد، هر چند بعداً مالى از خود پيدا كند، ديگر حج بر او واجب نيست.

مسئله 669_ اگر براى تجارت مثلاً تا جده برود و مالى به دست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود مستطيع باشد بايد حج كند.

و در صورتى كه حج نمايد; اگر چه بعداً مالى پيدا كند كه بتواند از وطن خود به مكه رود، ديگر حج بر او واجب نيست.

مسئله 670_ اگر انسان اجير شود كه از طرف كس

ديگر حج كند چنانچه خودش نتواند برود و بخواهد ديگرى را از طرف خودش بفرستد بايد از كسى كه او را اجير كرده اجازه بگيرد.

مسئله 671_ اگر كسى مستطيع شود و مكه نرود و فقير شود، بايد اگر چه به زحمت باشد بعداً حج كند و اگر به هيچ قسم نتواند حج برود چنانچه كسى او را براى حج اجير كند بايد به مكه رود و حج كسى را كه براى او اجير شده به جا آورد و تا سال بعد در مكه بماند و براى خود حج نمايد.

ولى اگر ممكن باشد كه اجير شود و اجرت را نق_د بگيرد و كسى كه او را اجير كرده راضى شود كه حج او در سال بعد به جا آورده شود، بايد سال اول براى خود و سال بعد براى كسى كه اجير شده حج نمايد.

مسئله 672_ اگر در سال اولى كه مستطيع شده به مكه رود و در وقت معينى كه دستور داده اند به عرفات و مشعرالحرام نرسد، چنانچه در سال هاى بعد مستطيع نباشد، حج بر او واجب نيست. ولى اگر از سال هاى پيش مستطيع بوده و نرفته، اگر چه به زحمت باشد بايد حج كند.

مسئله 673_ اگر در سال اولى كه مستطيع شده حج نكند و بعد به واسطه پيرى يا مرض و ناتوانى نتواند حج نمايد و نااميد باشد از اينكه بعداً خودش حج كند، بايد ديگرى را از طرف خود بفرستد. بلكه اگر در سال اولى كه به قدر رفتن حج مال پيدا كرده، به واسطه پيرى يا مرض يا ناتوانى نتواند حج كند، و نااميد باشد كه خودش

بتواند حج كند واجب است كسى را از طرف خود بفرستد تا حج كند.

مسئله 674_ كسى كه از طرف ديگرى براى حج اجير شده، بايد طواف نساء را از طرف او به جا آورد و اگر به جا نياورد، زن بر آن اجير حرام مى شود.

مسئله 675_ اگر طواف نساء را درست به جا نياورد يا فراموش كند، چنانچه بعد از چند روز يادش بيايد و از بين راه برگردد و به جا آورد صحيح است.

مسائل متفرقه

مسئله 676_ اگر ريشه درخت همسايه در ملك انسان بيايد مى تواند از آن جلوگيرى كند و چنانچه ضررى هم از ريشه درخت به او برسد مى تواند از صاحب درخت بگيرد.

مسئله 677_ جهيزيه اى كه پدر به دختر مى دهد اگر مثلاً به واسطه صلح يا بخشش ملك او كرده باشد نمى تواند از او پس بگيرد.

مسئله 678_ براى مخارج عزادارى ميّت از سهم صغير نمى شود چيزى برداشت.

مسئله 679_ اگر انسان غيبت مسلمانى را كرده باشد لازم است اگر مفسده اى پيدا نشود از او خواهش كند كه او را حلال نمايد و چنانچه ممكن نباشد بايد براى او از خدا طلب آمرزش كند و اگر به واسطه غيبتى كه كرده توهينى از آن مسلمان شده در صورتى كه ممكن است بايد آن توهين را برطرف نمايد.

مسئله 680_ انسان نمى تواند بدون اذن حاكم شرع از مال كسى كه مى داند خمس نمى دهد خمس را بردارد و به حاكم شرع برساند.

مسئله 681_ آوازى كه مخصوص مجالس لهو بازيگرى است غنا و حرام مى باشد. و اگر نوحه يا روضه يا قرآن را هم با غنا بخوانند

حرام است. ولى اگر آن را با صداى خوب بخوانند كه غنا نباشد اشكال ندارد.

مسئله 682_ كشتن حيوانى كه اذيت مى رساند و مال كسى نيست اشكال ندارد.

مسئله 683_ جايزه اى را كه بانك به بعضى از كسانى كه در صندوق پس انداز حساب دارند مى دهد چون براى تشويق مردم از خودش مى دهد و ضرر آن به كسى نمى رسد حلال است. و همچنين جايزه اى كه بعض فروشندگان اجناس به بعض خريدارها مى دهند.

مسئله 684_ اگر چيزى را به صنعتگرى بدهند كه درست كند چنانچه صاحب آن نيايد آن را ببرد و صنعتگر بعد از جستجو از پيدا شدن صاحب آن نااميد شود بايد آن را به نيت صاحبش صدقه بدهد.

مسئله 685_ سينه زدن در كوچه و بازار با اينكه زن ها عبور مى كنند ولو در صورتى كه سينه زن پيراهن نپوشيده باشد اشكال ندارد. و اگر جلوى جمعيت عزادار بيرق و مانند آن ببرند مانعى ندارد ولى بايد استعمال آلات لهو نشود.

مسئله 686_ گذاشتن دندان طلا و دندانى كه روكش طلا دارد مانعى ندارد. اگر چه زينت حساب شود ولى براى مرد جايز نيست پوشيدن طلا ولو با انگشتر دست كردن.

مسئله 687_ حرام است انسان استمناء كند يعنى با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد.

مسئله 688_ تراشيدن ريش و ماشين كردن آن اگر مثل تراشيدن باشد حرام است و در اين حكم تمام مردم يكسانند و حكم خدا به واسطه مسخره مردم تغيير نمى كند پس اگر هم كه اول تكليف او است يا اگر ريش نتراشد مردم او را مسخره مى كنند چنانچه ريش بتراشد يا

طورى ماشين كند كه مثل تراشيدن باشد حرام است.

مسئله 689_ احتياط واجب آن است كه ولى بچه پيش از آنكه بالغ شود او را ختنه نمايد و اگر ختنه نكند بعد از بالغ شدن بر خود بچه واجب است.

مسئله 690_ اگر پدر و مادر فقير باشند و نتوانند كاسبى كنند فرزند آنان اگر بتواند بايد خرجى آنان را بدهد.

مسئله 691_ اگر كسى فقير باشد و نتواند كاسبى كند پدرش بايد خرجى او را بدهد و اگر پدر ندارد يا نمى تواند خرجى او را بدهد چنانچه فرزندى هم نداشته باشد كه بتواند خرجى او را بدهد جدّ پدرى او بايد خرجى او را بدهد. و اگر جدّ پدرى ندارد يا نمى تواند خرجى او را بدهد مادرش بايد خرجى او را بدهد. و اگر مادر هم ندارد يا نمى تواند خرجى او را بدهد بايد مادر پدر و مادر مادر و پدر مادر با هم خرجى او را بدهند. و اگر مادر پدر و مادر مادر ندارد پدر مادر بايد خرجى او را بدهد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109