109. سوره الكافرون

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره الكافرون

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ (1)

لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ (2)

وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (3)

وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ (4)

وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (5)

لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ (6)

آشنايي با سوره

109- كافرون [كافرها]

در اين سوره، خداوند به پيامبر فرمان برائت از خدايان مشركين و عقايد باطل آنها را مى دهد. چرا كه ميان توحيد و شرك، هرگز سازشى نيست. نزول اين سوره در پى آن بود كه بعضى از مشركين، از پيامبر مى خواستند كه مدتى بت هاى آن را عبادت كنند تا آنها هم خداى محمد را بپرستند. سوره، مسلمانان را از سازش بر سر اصول اعتقادى و مبانى بنيادى مكتب بر حذر مى دارد. بنام سوره «عبادات هم گفته شده است. 6 آيه دارد و بعد از سوره ماعون (يا: فيل) در اوائل بعثت در مكه نازل شده است.

شان نزول

موضع گيرى شفاف

شأن نزول آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون

«وليد بن مغيره»، «اميه بن خلف»، «حارث بن قيس» و «عاص بن وائل»، به نمايندگى از ديگر سران قريش، با پيشنهاد جديدى براى ديدن پيامبر به سوى مسجدالحرام حركت كردند. آنان به نتيجه مثبت اين گفت و گو اميدوار بودند. مشركان در اين پيشنهاد با انعطاف پذيرى مى كوشيدند تا اندازه اى به خواسته هاى پيامبرتن دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. پيامبر آنان را به حضور پذيرفت. آنان نيز بى مقدمه سخن آغاز كردند و پيشنهاد خود را ارايه دادند و گفتند: ما از آيين تو پيروى مى كنيم، تو نيز از آيين ما پيروى كن. يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم و يك سال تو خدايان ما را عبادت كن. پيشنهاد ما آزمايشى و تنها براى مدت يك سال است. در اين مدت، اگر آيين تو بهتر باشد، در آن صورت ما زيان نديده ايم و چيزى را از دست نداده ايم؛ چون با تو شريك بوده ايم و بهره خود را گرفته ايم

و اگر آيين ما بهتر باشد، تو نيز زيان نديده اى و بهره ات را از آن گرفته اى؛ چون در آيين ما شريك بوده اى. علاوه بر اين، ما تو را در همه امتيازهاى خود شريك مى سازيم. تو را به رياست خود برمى گزينيم و ديگر نيازهايت را نيز تأمين مى كنيم. پس از ارايه اين پيشنهاد، در انتظار پاسخ مثبت پيامبر بودند، ولى پيامبر تنها فرمود: به خدا پناه مى برم از اين كه چيزى را همتاى او قرار دهم. پاسخ پيامبر، سبب نااميدى آنان شد. هنگامى كه از مسجد بيرون مى رفتند، براى آخرين بار گفتند: اى محمد! اگر خدايان ما را لمس كنى و به آن تبرك هم بجويى، ما رضايت مى دهيم و قانع مى شويم. در آن صورت، ما از آزارت دست بر مى داريم. تصديقت مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم. پيامبر كه پافشارى آنان را ديد، به آن ها فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم. در اين هنگام، سوره «قل يا ايهاالكافرين» نازل شد و رسول اللّه بى درنگ اين سوره را تا آخر بر آنان خواند. مشركان وقتى اين سوره را شنيدند، كاملاً نا اميد شدند و از آن پس، حضرت و يارانش را بيش از گذشته آزار دادند. پيامبر نيز با تلاوت اين آيه ها، جدايى كامل خط خود را از آنان اعلام كرد و با صراحت گفت: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان و با سود سرشارى كه از بت پرستان به شما مى رسد، هرگز حاضر به خداپرستى خالص نيستيد. آن چه در اين سوره آمده است، در واقع، بيانگر اين واقعيت است كه توحيد وشرك،

دو برنامه متضاد و دو مسير كاملاً جدا هستند و هيچ شباهتى با هم ندارند. توحيد، انسان را به خدا مى رساند و شرك، او را از خدا بيگانه مى كند. بنابراين، پويندگان راه حق بايد در همه جا شفاف سخن بگويند و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام كنند؛ اين است راه اصيل اسلام. آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون بر جدايى مسير حق و باطل تأكيد مى كند:

بگو: اى كافران! آن چه مى پرستيد، نمى پرستم. «» و آن چه مى پرستم، شما نمى پرستيد «» و نه آن چه مى پرستيديد، من مى پرستم «» و نه آن چه من مى پرستم، شما مى پرستيد. «» دين شما براى خودتان و دين من براى خودم. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج27، ص 384.

موضع گيرى شفاف

شأن نزول آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون

«وليد بن مغيره»، «اميه بن خلف»، «حارث بن قيس» و «عاص بن وائل»، به نمايندگى از ديگر سران قريش، با پيشنهاد جديدى براى ديدن پيامبر به سوى مسجدالحرام حركت كردند. آنان به نتيجه مثبت اين گفت و گو اميدوار بودند. مشركان در اين پيشنهاد با انعطاف پذيرى مى كوشيدند تا اندازه اى به خواسته هاى پيامبرتن دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. پيامبر آنان را به حضور پذيرفت. آنان نيز بى مقدمه سخن آغاز كردند و پيشنهاد خود را ارايه دادند و گفتند: ما از آيين تو پيروى مى كنيم، تو نيز از آيين ما پيروى كن. يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم و يك سال تو خدايان ما را عبادت كن. پيشنهاد ما آزمايشى و تنها براى مدت يك سال است. در اين مدت، اگر آيين تو بهتر باشد، در آن صورت

ما زيان نديده ايم و چيزى را از دست نداده ايم؛ چون با تو شريك بوده ايم و بهره خود را گرفته ايم و اگر آيين ما بهتر باشد، تو نيز زيان نديده اى و بهره ات را از آن گرفته اى؛ چون در آيين ما شريك بوده اى. علاوه بر اين، ما تو را در همه امتيازهاى خود شريك مى سازيم. تو را به رياست خود برمى گزينيم و ديگر نيازهايت را نيز تأمين مى كنيم. پس از ارايه اين پيشنهاد، در انتظار پاسخ مثبت پيامبر بودند، ولى پيامبر تنها فرمود: به خدا پناه مى برم از اين كه چيزى را همتاى او قرار دهم. پاسخ پيامبر، سبب نااميدى آنان شد. هنگامى كه از مسجد بيرون مى رفتند، براى آخرين بار گفتند: اى محمد! اگر خدايان ما را لمس كنى و به آن تبرك هم بجويى، ما رضايت مى دهيم و قانع مى شويم. در آن صورت، ما از آزارت دست بر مى داريم. تصديقت مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم. پيامبر كه پافشارى آنان را ديد، به آن ها فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم. در اين هنگام، سوره «قل يا ايهاالكافرين» نازل شد و رسول اللّه بى درنگ اين سوره را تا آخر بر آنان خواند. مشركان وقتى اين سوره را شنيدند، كاملاً نا اميد شدند و از آن پس، حضرت و يارانش را بيش از گذشته آزار دادند. پيامبر نيز با تلاوت اين آيه ها، جدايى كامل خط خود را از آنان اعلام كرد و با صراحت گفت: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان و با سود سرشارى كه از بت پرستان به شما مى رسد، هرگز حاضر

به خداپرستى خالص نيستيد. آن چه در اين سوره آمده است، در واقع، بيانگر اين واقعيت است كه توحيد وشرك، دو برنامه متضاد و دو مسير كاملاً جدا هستند و هيچ شباهتى با هم ندارند. توحيد، انسان را به خدا مى رساند و شرك، او را از خدا بيگانه مى كند. بنابراين، پويندگان راه حق بايد در همه جا شفاف سخن بگويند و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام كنند؛ اين است راه اصيل اسلام. آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون بر جدايى مسير حق و باطل تأكيد مى كند:

بگو: اى كافران! آن چه مى پرستيد، نمى پرستم. «» و آن چه مى پرستم، شما نمى پرستيد «» و نه آن چه مى پرستيديد، من مى پرستم «» و نه آن چه من مى پرستم، شما مى پرستيد. «» دين شما براى خودتان و دين من براى خودم. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج27، ص 384.

موضع گيرى شفاف

شأن نزول آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون

«وليد بن مغيره»، «اميه بن خلف»، «حارث بن قيس» و «عاص بن وائل»، به نمايندگى از ديگر سران قريش، با پيشنهاد جديدى براى ديدن پيامبر به سوى مسجدالحرام حركت كردند. آنان به نتيجه مثبت اين گفت و گو اميدوار بودند. مشركان در اين پيشنهاد با انعطاف پذيرى مى كوشيدند تا اندازه اى به خواسته هاى پيامبرتن دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. پيامبر آنان را به حضور پذيرفت. آنان نيز بى مقدمه سخن آغاز كردند و پيشنهاد خود را ارايه دادند و گفتند: ما از آيين تو پيروى مى كنيم، تو نيز از آيين ما پيروى كن. يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم و يك سال تو خدايان ما را عبادت كن. پيشنهاد ما

آزمايشى و تنها براى مدت يك سال است. در اين مدت، اگر آيين تو بهتر باشد، در آن صورت ما زيان نديده ايم و چيزى را از دست نداده ايم؛ چون با تو شريك بوده ايم و بهره خود را گرفته ايم و اگر آيين ما بهتر باشد، تو نيز زيان نديده اى و بهره ات را از آن گرفته اى؛ چون در آيين ما شريك بوده اى. علاوه بر اين، ما تو را در همه امتيازهاى خود شريك مى سازيم. تو را به رياست خود برمى گزينيم و ديگر نيازهايت را نيز تأمين مى كنيم. پس از ارايه اين پيشنهاد، در انتظار پاسخ مثبت پيامبر بودند، ولى پيامبر تنها فرمود: به خدا پناه مى برم از اين كه چيزى را همتاى او قرار دهم. پاسخ پيامبر، سبب نااميدى آنان شد. هنگامى كه از مسجد بيرون مى رفتند، براى آخرين بار گفتند: اى محمد! اگر خدايان ما را لمس كنى و به آن تبرك هم بجويى، ما رضايت مى دهيم و قانع مى شويم. در آن صورت، ما از آزارت دست بر مى داريم. تصديقت مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم. پيامبر كه پافشارى آنان را ديد، به آن ها فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم. در اين هنگام، سوره «قل يا ايهاالكافرين» نازل شد و رسول اللّه بى درنگ اين سوره را تا آخر بر آنان خواند. مشركان وقتى اين سوره را شنيدند، كاملاً نا اميد شدند و از آن پس، حضرت و يارانش را بيش از گذشته آزار دادند. پيامبر نيز با تلاوت اين آيه ها، جدايى كامل خط خود را از آنان اعلام كرد و با صراحت گفت: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد و شما نيز با اين لجاجت كه داريد

و با تقليد كوركورانه از نياكان و با سود سرشارى كه از بت پرستان به شما مى رسد، هرگز حاضر به خداپرستى خالص نيستيد. آن چه در اين سوره آمده است، در واقع، بيانگر اين واقعيت است كه توحيد وشرك، دو برنامه متضاد و دو مسير كاملاً جدا هستند و هيچ شباهتى با هم ندارند. توحيد، انسان را به خدا مى رساند و شرك، او را از خدا بيگانه مى كند. بنابراين، پويندگان راه حق بايد در همه جا شفاف سخن بگويند و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام كنند؛ اين است راه اصيل اسلام. آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون بر جدايى مسير حق و باطل تأكيد مى كند:

بگو: اى كافران! آن چه مى پرستيد، نمى پرستم. «» و آن چه مى پرستم، شما نمى پرستيد «» و نه آن چه مى پرستيديد، من مى پرستم «» و نه آن چه من مى پرستم، شما مى پرستيد. «» دين شما براى خودتان و دين من براى خودم. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج27، ص 384.

موضع گيرى شفاف

شأن نزول آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون

«وليد بن مغيره»، «اميه بن خلف»، «حارث بن قيس» و «عاص بن وائل»، به نمايندگى از ديگر سران قريش، با پيشنهاد جديدى براى ديدن پيامبر به سوى مسجدالحرام حركت كردند. آنان به نتيجه مثبت اين گفت و گو اميدوار بودند. مشركان در اين پيشنهاد با انعطاف پذيرى مى كوشيدند تا اندازه اى به خواسته هاى پيامبرتن دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. پيامبر آنان را به حضور پذيرفت. آنان نيز بى مقدمه سخن آغاز كردند و پيشنهاد خود را ارايه دادند و گفتند: ما از آيين تو پيروى مى كنيم، تو نيز از آيين ما

پيروى كن. يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم و يك سال تو خدايان ما را عبادت كن. پيشنهاد ما آزمايشى و تنها براى مدت يك سال است. در اين مدت، اگر آيين تو بهتر باشد، در آن صورت ما زيان نديده ايم و چيزى را از دست نداده ايم؛ چون با تو شريك بوده ايم و بهره خود را گرفته ايم و اگر آيين ما بهتر باشد، تو نيز زيان نديده اى و بهره ات را از آن گرفته اى؛ چون در آيين ما شريك بوده اى. علاوه بر اين، ما تو را در همه امتيازهاى خود شريك مى سازيم. تو را به رياست خود برمى گزينيم و ديگر نيازهايت را نيز تأمين مى كنيم. پس از ارايه اين پيشنهاد، در انتظار پاسخ مثبت پيامبر بودند، ولى پيامبر تنها فرمود: به خدا پناه مى برم از اين كه چيزى را همتاى او قرار دهم. پاسخ پيامبر، سبب نااميدى آنان شد. هنگامى كه از مسجد بيرون مى رفتند، براى آخرين بار گفتند: اى محمد! اگر خدايان ما را لمس كنى و به آن تبرك هم بجويى، ما رضايت مى دهيم و قانع مى شويم. در آن صورت، ما از آزارت دست بر مى داريم. تصديقت مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم. پيامبر كه پافشارى آنان را ديد، به آن ها فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم. در اين هنگام، سوره «قل يا ايهاالكافرين» نازل شد و رسول اللّه بى درنگ اين سوره را تا آخر بر آنان خواند. مشركان وقتى اين سوره را شنيدند، كاملاً نا اميد شدند و از آن پس، حضرت و يارانش را بيش از گذشته آزار دادند. پيامبر نيز با تلاوت اين آيه ها، جدايى كامل خط خود را از آنان اعلام

كرد و با صراحت گفت: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان و با سود سرشارى كه از بت پرستان به شما مى رسد، هرگز حاضر به خداپرستى خالص نيستيد. آن چه در اين سوره آمده است، در واقع، بيانگر اين واقعيت است كه توحيد وشرك، دو برنامه متضاد و دو مسير كاملاً جدا هستند و هيچ شباهتى با هم ندارند. توحيد، انسان را به خدا مى رساند و شرك، او را از خدا بيگانه مى كند. بنابراين، پويندگان راه حق بايد در همه جا شفاف سخن بگويند و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام كنند؛ اين است راه اصيل اسلام. آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون بر جدايى مسير حق و باطل تأكيد مى كند:

بگو: اى كافران! آن چه مى پرستيد، نمى پرستم. «» و آن چه مى پرستم، شما نمى پرستيد «» و نه آن چه مى پرستيديد، من مى پرستم «» و نه آن چه من مى پرستم، شما مى پرستيد. «» دين شما براى خودتان و دين من براى خودم. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج27، ص 384.

موضع گيرى شفاف

شأن نزول آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون

«وليد بن مغيره»، «اميه بن خلف»، «حارث بن قيس» و «عاص بن وائل»، به نمايندگى از ديگر سران قريش، با پيشنهاد جديدى براى ديدن پيامبر به سوى مسجدالحرام حركت كردند. آنان به نتيجه مثبت اين گفت و گو اميدوار بودند. مشركان در اين پيشنهاد با انعطاف پذيرى مى كوشيدند تا اندازه اى به خواسته هاى پيامبرتن دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. پيامبر آنان را به حضور پذيرفت. آنان نيز بى مقدمه سخن آغاز كردند

و پيشنهاد خود را ارايه دادند و گفتند: ما از آيين تو پيروى مى كنيم، تو نيز از آيين ما پيروى كن. يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم و يك سال تو خدايان ما را عبادت كن. پيشنهاد ما آزمايشى و تنها براى مدت يك سال است. در اين مدت، اگر آيين تو بهتر باشد، در آن صورت ما زيان نديده ايم و چيزى را از دست نداده ايم؛ چون با تو شريك بوده ايم و بهره خود را گرفته ايم و اگر آيين ما بهتر باشد، تو نيز زيان نديده اى و بهره ات را از آن گرفته اى؛ چون در آيين ما شريك بوده اى. علاوه بر اين، ما تو را در همه امتيازهاى خود شريك مى سازيم. تو را به رياست خود برمى گزينيم و ديگر نيازهايت را نيز تأمين مى كنيم. پس از ارايه اين پيشنهاد، در انتظار پاسخ مثبت پيامبر بودند، ولى پيامبر تنها فرمود: به خدا پناه مى برم از اين كه چيزى را همتاى او قرار دهم. پاسخ پيامبر، سبب نااميدى آنان شد. هنگامى كه از مسجد بيرون مى رفتند، براى آخرين بار گفتند: اى محمد! اگر خدايان ما را لمس كنى و به آن تبرك هم بجويى، ما رضايت مى دهيم و قانع مى شويم. در آن صورت، ما از آزارت دست بر مى داريم. تصديقت مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم. پيامبر كه پافشارى آنان را ديد، به آن ها فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم. در اين هنگام، سوره «قل يا ايهاالكافرين» نازل شد و رسول اللّه بى درنگ اين سوره را تا آخر بر آنان خواند. مشركان وقتى اين سوره را شنيدند، كاملاً نا اميد شدند و از آن پس، حضرت و يارانش را

بيش از گذشته آزار دادند. پيامبر نيز با تلاوت اين آيه ها، جدايى كامل خط خود را از آنان اعلام كرد و با صراحت گفت: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان و با سود سرشارى كه از بت پرستان به شما مى رسد، هرگز حاضر به خداپرستى خالص نيستيد. آن چه در اين سوره آمده است، در واقع، بيانگر اين واقعيت است كه توحيد وشرك، دو برنامه متضاد و دو مسير كاملاً جدا هستند و هيچ شباهتى با هم ندارند. توحيد، انسان را به خدا مى رساند و شرك، او را از خدا بيگانه مى كند. بنابراين، پويندگان راه حق بايد در همه جا شفاف سخن بگويند و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان اعلام كنند؛ اين است راه اصيل اسلام. آيه هاى 2 تا 6 سوره كافرون بر جدايى مسير حق و باطل تأكيد مى كند:

بگو: اى كافران! آن چه مى پرستيد، نمى پرستم. «» و آن چه مى پرستم، شما نمى پرستيد «» و نه آن چه مى پرستيديد، من مى پرستم «» و نه آن چه من مى پرستم، شما مى پرستيد. «» دين شما براى خودتان و دين من براى خودم. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج27، ص 384.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{قُلْ} فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {يا} (يا) حرف ندا {أَيُّهَا} منادا، منصوب يا در محل نصب / (ها) حرف تنبيه {الْكافِرُونَ} نعت

تابع

{لا} حرف نفى غير عامل {أَعْبُدُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {تَعْبُدُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل

{وَلا} (و) حرف عطف / حرف نفى غير عامل {أَنْتُمْ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {عابِدُونَ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {أَعْبُدُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (أنا) در تقدير

{وَلا} (و) حرف عطف / حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {أَنا} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {عابِدٌ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {عَبَدْتُّمْ} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (ت) ضمير متصل، در محل رفع و فاعل

{وَلا} (و) حرف عطف / حرف نفى غير عامل {أَنْتُمْ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {عابِدُونَ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {أَعْبُدُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (أنا) در تقدير

{لَكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر مقدّم محذوف {دِينُكُمْ} مبتدا مؤخّر / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَلِيَ} (و) حرف عطف / حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر مقدّم محذوف {دِينِ} مبتدا مؤخّر / (ي) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Qul ya ayyuha alkafiroona

2.La aAAbudu ma taAAbudoona

3.Wala antum AAabidoona ma aAAbudu

4.Wala ana AAabidun ma AAabadtum

5.Wala antum AAabidoona ma aAAbudu

6.Lakum deenukum waliya deeni

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

بگو: «اى كافران، (1)

آنچه مى پرستيد، نمى پرستم. (2)

و آنچه مى پرستم، شما نمى پرستيد. (3)

و نه آنچه پرستيديد من مى پرستم. (4)

و نه آنچه مى پرستم شما مى پرستيد. (5)

دين شما براى خودتان، و دين من براى خودم.» (6)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» بگو: اى كافران!

«2» آنچه را شما مى پرستيد من نمى پرستم!

«3» و نه شما آنچه را من مى پرستم مى پرستيد،

«4» و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مى پرستم،

«5» و نه شما آنچه را كه من مى پرستم پرستش مى كنيد؛

«6» [حال كه چنين است] آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

بگو: اى كافران! (1)

آنچه را شما مى پرستيد، من نمى پرستم، (2)

و نه شما آنچه را من مى پرستم، مى پرستيد، (3)

و نه من آنچه را شما پرستيده ايد، مى پرستم، (4)

و نه شما آنچه را كه من مى پرستم، مى پرستيد. (5)

دين شما براى خودتان، و دين من براى خودم. (6)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

اى رسول ما بگو كه اى كافران مشرك (1)

من آن بتان را كه شما به خدائى مى پرستيد هرگز نمى پرستم (2)

و شما هم آن خداى يكتائى كه من پرستش مى كنم پرستش نمى كنيد (3)

نه من هرگز خدايان باطل شما را عبادت مى كنم (4)

و نه شما يكتا خداى معبود مرا عبادت خواهيد كرد (5)

پس اينك دين شرك و جهل براى شما باشد و دين توحيد و خداپرستى منهم براى من تا روزى كه به امر حق شما را از شرك برگردانم و به راه توحيد خدا و خداپرستى هدايت كنم (6)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

بگو: اى كافران! (1)

من نمى پرستم آنچه شما مى پرستيد. (2)

و نه شما مى پرستيد آنچه من مى پرستم. (3)

و نه من مى پرستم آنچه را شما پرستش كرده ايد. (4)

و نه شما مى پرستيد آنچه را من مى پرستم. (5)

(حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم. (6)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

بگو: اى كافران، (1)

نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد. (2)

و نه شما پرستنده ايد آنچه را كه من مى پرستم، (3)

و نه من پرستنده ام آنچه را كه شما پرستيده ايد، (4)

و نه شما پرستنده ايد آنچه را كه من مى پرستم. (5)

شما راست دين شما و مراست دين من - يعنى نه من در عبادت بتها و خدايان ساختگى با شما هماهنگ خواهم شد و نه شما توفيق پرستش خداى يكتاى سزاوار پرستش را خواهيد داشت -. (6)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

بگو: اي كافران، (1)

من چيزي را كه شما مي پرستيد نمي پرستم. (2)

و شما نيز چيزي را كه من مي پرستم نمي پرستيد. (3)

و من پرستنده چيزي كه شما مي پرستيد نيستم. (4)

و شما پرستنده چيزي كه من مي پرستم نيستيد. (5)

شما را دين خود، و مرا دين خود. (6)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو هان اى كافران (1)

من معبود شما را نمى پرستم (2)

و شما هم پرستندگان معبود من نيستيد (3)

و من پرستنده آنچه شما مى پرستيد نيستم (4)

و شما هم پرستندگان معبود من نيستيد (5)

شما را دين شما، و مرا دين من (6)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

بگو اى گروه كافران (1)

نپرستم آنچه را پرستيد (2)

و نه شما پرستندگانيد آنچه را پرستم (3)

و نه منم پرستنده آنچه پرستش كرديد (4)

و نه شما پرستندگانيد آنچه را پرستم (5)

شما را است دينتان و مرا است دينم (6)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 Say, ‘O faithless ones!

2 I do not worship what you worship,

3 nor do you worship what I worship;

4 nor will I worship what you have worshiped

5 nor will you worship what I worship.

6 To you your religion, and to me my religion.’

ترجمه انگليسي شاكر

Say: O unbelievers! (1)

I do not serve that which you serve, (2)

Nor do you serve Him Whom I serve: (3)

Nor am I going to serve that which you serve, (4)

Nor are you going to serve Him Whom I serve: (5)

You shall have your religion and I shall have my religion. (6)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) SAY: "O disbelievers !

(2) I do not serve what you serve

(3) nor are you serving what I serve!

(4) I will not worship what you have worshipped,

(5) neither will you worship what I worship.

(6) You have your religion while I have my religion."

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

Say: `O unbelievers, (1)

I serve not what you serve (2)

and you are not serving what I serve, (3)

nor am I serving what you have served, (4)

neither are you serving what I serve. (5)

To you your religion, and to me my religion!' (6)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

Say: O disbelievers! (1)

I worship not that which ye worship; (2)

Nor worship ye that which I worship. (3)

And I shall not worship that which ye worship. (4)

Nor will ye worship that which I worship. (5)

Unto you your religion, and unto me my religion. (6)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

Say: O ye that reject Faith! (1)

I worship not that which ye worship (2)

Nor will ye worship that which I worship. (3)

And I will not worship that which ye have been wont to worship (4)

Nor will ye worship that which I worship. (5)

To you be your Way and to me mine. (6)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Dis: ‹ش vous les infidèles!

2. Je n'adore pas ce que vous adorez.

3. Et vous n'êtes pas adorateurs de ce que j'adore.

4. Je ne suis pas adorateur de ce que vous adorez.

5. Et vous n'êtes pas adorateurs de ce que j'adore.

6. A vous votre religion, et à moi ma religion›.

ترجمه اسپانيايي

1. Di: «¡Infieles!

2. Yo no sirvo lo que vosotros servís,

3. Y vosotros no servís lo que yo sirvo.

4. Yo no sirvo lo que vosotros habéis servido

5. Y vosotros no servís lo que yo sirvo.

6. Vosotros tenéis vuestra religión y yo la mía».

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Sprich: «O ihr Unglنubigen!

2. Ich verehre nicht das, was ihr verehret,

3. Noch verehrt ihr das, was ich verehre.

4. Und ich will das nicht verehren, was ihr verehret;

5. Noch wollt ihr das verehren, was ich verehre.

6. Euch euer Glaube, und mir mein Glaube.»

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Di': " O miscredenti!

2. Io non adoro quel che voi adorate

3. e voi non siete adoratori di quel che io adoro.

4. Io non sono adoratore di quel che voi avete adorato

5. e voi non siete adoratori di quel che io adoro:

6. a voi la vostra religione, a me la mia".

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Cкaжи: "O вы нeвepный!

2. Я нe cтaнy пoклoнятьcя тoмy, чeмy вы бyдeтe пoклoнятьcя,

3. и вы нe пoклoняйтecь тoмy, чeмy я бyдy пoклoнятьcя.

4. и я нe пoклoняюcь тoмy, чeмy вы пoклoнялиcь,

5. и вы нe пoклoняeтecь тoмy, чeмy я бyдy пoклoнятьcя!

6. У вac - вaшa вepa, и y мeня - мoя вepa!"

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- De ki: Ey kâfirler.

2- Tapmam sizin taptklarnza.

3- Ve siz de tapmazsnz benim taptًma.

4- Ve ne ben taparm sizin taptklarnza.

5- Ve ne siz taparsnz benim taptًma.

6- Size, sizin dîniniz, bana, benim dînim.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. (Ya Peyğəmbər! Sənə - bir il bizim bütlərimizə ibadət et, bir il də biz sənin Rəbbinə ibadət edək - deyən müşriklərə) de: "Ey kafirlər!

2. Mən sizin ibadət etdiklərinizə (bütlərə) ibadət etmərəm!

3. Siz də mənim ibadət etdiyimə (Allaha) ibadət etməzsiniz!

4. Mən sizin ibadət etdiklərinizə ibadət edən deyiləm!

5. Siz də mənim ibadət etdiyimə ibadət edən deyilsiniz!

6. Sizin öz dininiz var, mənim də öz dinim! (Elə isə sizin dininiz sizə, mənim dinim də mənə)!"

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. (اے پيغمبر ان منكران اسلام سے) كہہ دو كہ اے كافرو!

2. جن (بتوں) كو تم پوچتے ہو ان كو ميں نہيں پوجتا

3. اور جس (خدا) كي ميں عبادت كرتا ہوں اس كي تم عبادت نہيں كرتے

4. اور( ميں پھر كہتا ہوں كہ) جن كي تم پرستش كرتے ہوں ان كي ميں پرستش كرنے والا نہيں ہوں

5. اور نہ تم اس كي بندگي كرنے والے (معلوم ہوتے) ہو جس كي ميں بندگي كرتا ہوں

6. تم اپنے دين پر ميں اپنے دين پر

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. ووايه (اے محمده!) اے كافرانو!

2. زۀ د هغه شي عبادت نه كوم چې تاسو يې عبادت كوئ

3. او نه تاسو عبادت كوئ د هغه څه چې زۀ يې عبادت كوم

4. او نه زۀ د هغه شي عبادت كوم چې تاسو يې عبادت كړے دے.

5. او نه تاسو د هغه شي عبادت كوئ چې زۀ يې عبادت كوم

6. تاسو لره خپل دين دے او ما لره خپل دين.

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn (Muhemmed! tu ji bona wan ra aha) bêje; '' gelî filan!"

2.Tişta, ku hûn jê ra perestî dikin ez ji bona wî ra perestî nakim.

3.Û hûn jî tişta,ku ez jê ra perestî dikim perestok nînin.

4.Û ez bi xweber jî perestokê wî tişta, ku hûn jê ra perestî dikin nînim.

5.Û hûn bi xweber jî qe perestokê wî tişta, ku ez ji wî ra perestî dikim nînin.

6. Ola we ji bona we ran e û ola min jî ji bona min ran e.

ترجمه اندونزي

Dan kamu bukan penyembah Tuhan yang aku sembah.(3)

Dan aku tidak pernah menjadi penyembah apa yang kamu sembah.(4) (1)

Dan kamu tidak pernah (pula) menjadi penyembah Tuhan yang aku sembah.(5) (2)

Untukmulah agamamu dan untukkulah agamaku".(6) (3)

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah (4)

lagi Maha Penyayang. (5)

Apabila telah datang pertolongan Allah dan kemenangan.(1) (6)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Katakanlah (wahai Muhammad): "Hai orang-orang kafir! (1)

"Aku tidak akan menyembah apa yang kamu sembah. (2)

"Dan kamu tidak mahu menyembah (Allah) yang aku sembah. (3)

"Dan aku tidak akan beribadat secara kamu beribadat. (4)

"Dan kamu pula tidak mahu beribadat secara aku beribadat. (5)

"Bagi kamu ugama kamu, dan bagiku ugamaku". (6)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Sema: Enyi makafiri.

2. Siabudu mnachoabudu.

3. Wala nyinyi hamuabudu ninayemwabudu.

4. Wala sitaabudu mnachoabudu.

5. Wala nyinyi hamtaabudu ninayemwabudu.

6. Nyinyi mtapata malipo yenu nami nitapata malipo yangu.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 644

(109) سوره كافرون مكى است و شش آيه دارد. (6)

[سوره الكافرون (109): آيات 1 تا 6] ترجمه آيات به نام اللَّه بخشنده به عموم، و مهربان به خواص.

بگو هان گروه كفر پيشه! (1).

من نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد (2).

و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را كه من مى پرستم (3).

من نيز براى هميشه نخواهم پرستيد آنچه را شما مى پرستيد (4).

و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را من مى پرستم (5).

دين شما براى خودتان و دين من هم براى خودم (6).

بيان آيات در اين سوره رسول خدا (ص) را دستور مى دهد به اينكه برائت خود از كيش وثنيت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد كه آنها نيز پذيراى دين وى نيستند، پس نه دين او مورد استفاده ايشان قرار مى گيرد، و نه دين آنان آن جناب را مجذوب خود مى كند، بنا بر اين نه كفار مى پرستند آنچه را كه آن جناب مى پرستد، و نه تا ابد آن جناب ______________________________________________________ صفحه ى 645

مى پرستد آنچه را كه ايشان مى پرستند، پس كفار بايد براى ابد از سازشكارى و مداهنه آن جناب مايوس باشند.

مفسرين در اينكه اين سوره مورد بحث مكى است و يا مدنى اختلاف كرده اند، و از ظاهر سياقش بر مى آيد كه در مكه نازل شده باشد.

[بيان اينكه خطاب در" يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ ..." به گروهى معهود و معين از كفار بوده و" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"

اخبار غيبى از آينده است

" قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ" ظاهرا خطاب به يك طبقه معهود و معين از كفار است، نه تمامى كفار، به دليل اينكه رسول خدا (ص) را مامور كرده از دين آنان بيزارى جويد و خطابشان كند كه شما هم از پذيرفتن دين من امتناع مى ورزيد «1».

" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ" از اين آيه تا آخر سوره آن مطلبى است كه در جمله" قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ" مامور به گفتن آن است، و مراد از" ما تَعْبُدُونَ" بت هايى است كه كفار مكه مى پرستيدند، و مفعول" تعبدون" ضميرى است كه به ماى موصول بر مى گردد، و با اينكه مى توانست بفرمايد:" ما تعبدونه" اگر ضمير را حذف كرده براى اين بود كه كلام دلالت بر آن مى كرده، حذف كرد تا قافيه آخر آيات هم درست در آيد، و عين اين سؤال و جواب در جمله هاى" اعبد" و" عبدتم" و" اعبد" مى آيد چون در آنها هم بايد مى فرمود:" اعبده" و" عبدتموه" و" اعبده".

و جمله" لا اعبد" نفى استقبالى است، براى اينكه حرف" لا" مخصوص نفى آينده است، هم چنان كه حرف" ما" براى نفى حال است، و معناى آيه اين است كه من ابدا نمى پرستم آنچه را كه شما بت پرستان امروز مى پرستيد.

" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ" اين جمله نيز نفى استقبالى نسبت به پرستش كفار بر معبود رسول خدا (ص) است، و اين خبرى غيبى از اين معنا است كه كفار معهود، در آينده نيز به دين توحيد در نمى آيند.

اين دو آيه با انضمام امر" قل" كه در آغاز سوره است، اين معنا را به دست مى دهد كه گويا رسول خدا (ص)

به كفار فرموده:" پروردگار من مرا دستور داده به اينكه به طور دائم او را بپرستم، و اينكه به شما خبر دهم كه شما هرگز و تا ابد او را

_______________

(1) و با اينكه مى بينيم در اين چهارده قرن ميليونها كافر به دين اسلام در آمدند، مى فهميم كه خطاب در آيه به طبقه معينى از كفار است." مترجم". ______________________________________________________ صفحه ى 646

نمى پرستيد، پس تا ابد اشتراكى بين من و شما در دين واقع نخواهد شد".

بنا بر اين آيه شريفه در معناى آيه" لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ" «1»، و آيه شريفه زير است كه مى فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ" «2».

در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد:" و لا انتم عابدون من اعبد- و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم"، چون بين معبود رسول خدا (ص) و معبود بت پرستان فرق بسيار است، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه" ما" است، و موصول مخصوص صاحبان شعور كلمه" من- كسى كه" است، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه، كلمه" ما" را بكار برده؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا مطابقت اين آيه با آيه" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ" است.

[وجه تكرار مضمون سابق در" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"]

" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ" اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاكيد آن تكرار شده، نظير تكرارى كه در

آيه" كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ" «3» آمده، و نيز تكرارى كه در آيه" فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ" «4» آمده است.

بعضى «5» از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت، گفته اند: اصلا كلمه" ما" در دو جمله" ما عَبَدْتُّمْ" و" ما أَعْبُدُ" موصوله نيست، بلكه مصدريه است، و معناى آيه اين است كه:" من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد"، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است، و معبود شما بت است، عبادت من _______________

(1) عذاب خدا بر آنان حتمى شده، در نتيجه ديگر ايمان نخواهند آورد. سوره يس، آيه 7.

(2) كسانى كه كافر شدند چه انذارشان بكنى و چه نكنى برايشان يكسان است، چون ايمان نخواهند آورد. سوره بقره، آيه 6.

(3) چنين نيست كه شما خيال مى كنيد به زودى خواهيد دانست. باز چنان نيست كه شما مى پنداريد به زودى خواهيد دانست. سوره تكاثر، آيه 3 و 4).

(4) مرگ بر او باد چگونه مطلب را آماده كرد. باز هم مرگ بر او باد چگونه مطلب را آماده كرد.

سوره مدثر، آيه 19 و 20.

(5) مجمع البيان، ج 10، ص 552. ______________________________________________________ صفحه ى 647

عبادتى است كه خدا تشريعش كرده، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد، و بنا بر اين توجيه، دو آيه مورد بحث تكرار و تاكيد دو آيه قبل نيستند، ولى عيبى كه در اين توجيه است، اين است كه از نظر

عبارت آيه بعيد به ذهن مى رسد، و ان شاء اللَّه در بحث روايتى آينده وجهى لطيف براى تكرار دو آيه خواهد آمد.

[بيان اينكه آيه:" لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ" اخبار از اينست كه كافران مخاطب پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به دين او نخواهند گرويد. چند وجه ديگر در معناى اين آيه

" لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ" اين آيه به حسب معنا تاكيد مطلب گذشته، يعنى مشترك نبودن پيامبر و مشركين است، و لام در" لكم" و در" لى" لام اختصاص است، مى فرمايد: دين شما كه همان پرستش بت ها است مخصوص خود شما است، و به من تعدى نمى كند، و دين من نيز مخصوص خودم است، شما را فرا نمى گيرد.

در اينجا ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مى فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى خواهد به رسول خدا (ص) دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى كند، چون گفتيم آيه شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه اى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مى كند.

بعضى «1» از مفسرين براى دفع اين توهم گفته اند: كلمه" دين" در آيه شريفه به معناى مذهب و آئين نيست، بلكه به معناى جزا است مى فرمايد: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است.

بعضى «2»

ديگر گفته اند: در اين آيه مضافى حذف شده، و تقديرش" لكم جزاء دينكم ولى جزاء دينى" مى باشد، يعنى جزاى دين شما مال شما، و جزاى دين من مال من. ولى اين دو وجه دور از فهم است.

بحث روايتى [(روايتى در باره شان نزول سوره كافرون و روايتى راجع به تكرار يك مضمون در سوره)]

در الدر المنثور آمده كه ابن جرير، ابن ابى حاتم، و ابن انبارى در كتاب _______________

(1 و 2) مجمع البيان، ج 30، ص 552. ______________________________________________________ صفحه ى 648

" المصاحف"، از سعيد بن ميناء مولاى ابى البخترى روايت كرده اند كه گفت: وليد بن مغيره و عاصى بن وائل و اسود بن مطلب و امية بن خلف رسول خدا (ص) را ديدند و گفتند: اى محمد بيا خدايانمان را روى هم بريزيم، ما خداى تو را بپرستيم و تو خدايان ما را در نتيجه غائله و كدورت بين ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها مشترك باشيم، و بالأخره يا معبود ما حق است و يا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحيح تر بود سر تو بى كلاه نمانده، و از عبادت آنها حظى برده اى، و اگر معبود تو حق و صحيح تر از معبود ما باشد سر ما بى كلاه نمانده، از پرستش او بهره مند شده ايم. در پاسخ اين پيشنهاد خداى تعالى اين سوره را نازل كرد كه بگو: هان اى كفار! من هرگز نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد، تا آخر سوره «1».

مؤلف: مرحوم شيخ در امالى به سند خود از ميناء از عده اى از اصحاب اماميه قريب به اين معنا را روايت كرده «2».

و در تفسير قمى از پدرش از ابن

ابى عمير روايت كرده كه گفت: ابو شاكر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى حكيم اينطور حرف مى زند كه در يك سطر مطلبى را دو بار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال نداشت.

ناگزير به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق (ع) پرسيد حضرت فرمود: سبب نزول اين سوره و تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا (ص) پيشنهاد كرده بود، بيا تا بر سر پرستش خدايان مصالحه اى كنيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عين سخن آنان را يعنى تكرار مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود:" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ"، آنها گفته بودند" و يك سال ما خداى تو را"، در پاسخ فرمود" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"، آنها گفته بودند" باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن" در پاسخ فرمود:" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ"، آنها گفته بودند" و يك سال ما خداى تو را" در پاسخشان فرمود:" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ".

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 404.

(2) نور الثقلين، ج 5، ص 688، به نقل از امالى شيخ طوسى. ______________________________________________________ صفحه ى 649

ابو جعفر احول وقتى اين پاسخ را شنيد نزد ابى شاكر رفت، و جواب را بدو گفت، ابو شاكر گفت: اين

جواب مال تو نيست اين را شتر از حجاز بدينجا حمل كرده «1»، (يعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته اى و پاسخ را از او گرفته اى).

مؤلف: مفاد تكرار در كلام قريش اين است كه بيا تا به آخر عمر يك سال تو خدايان ما را و يك سال ما خداى تو را بپرستيم.

_______________

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 445.

تفسير نمونه

در روايات آمده است كه اين سوره در باره گروهى از سران مشركان قريش نازل شده ، مانند وليد بن مغيره و عاص بن وائل و حارث بن قيس و امية بن خلف و… گفتند: اى محمد! تو بيا از آئين ما پيروى كن ، ما نيز از آئين تو پيروى مى كنيم ، و تو را در تمام امتيازات خود شريك مى سازيم ، يكسال تو خدايان ما را عبادت كن ! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مى كنيم ، اگر آئين تو بهتر باشد ما در آن با تو شريك شده ايم ، و بهره خود را گرفته ايم ، و اگر آئين ما بهتر باشد تو در آئين ما شريك شده و بهره ات را از آن گرفته اى ! پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: پناه بر خدا كه من چيزى را همتاى او قرار دهم ! گفتند: لا اقل بعضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم !

پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم .

در اين هنگام سوره ((قل يا

ايها الكافرون )) نازل شد، و رسول الله به مسجدالحرام آمد، در حالى كه جمعى از سران قريش در آنجا جمع بودند بالاى سر آنها ايستاد، و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدند كاملا ماءيوس شدند، و حضرت و يارانش را آزار دادند. <5>

سوره كافرون

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 6 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره ((كافرون ))

اين سوره در ((مكه )) نازل شده ، و لحن و محتواى آن گواه روشنى بر اين معنى است ، همچنين شاءن نزولى كه به خواست خدا بعدا به آن اشاره مى شود دليل ديگرى بر اين مدعا است ، و اينكه بعضى احتمال داده اند مدنى باشد بسيار بعيد به نظر مى رسد.

لحن سوره نشان مى دهد در زمانى نازل شده كه مسلمانان در اقليت بودند و كفار در اكثريت ، و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ناحيه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرك بكشانند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دست رد بر سينه همه آنها مى زند، و آنها را به كلى ماءيوس مى كند، بدون آنكه بخواهد با آنها درگير شود.

اين سرمشقى است براى همه مسلمانان كه در هيچ شرائطى در اساس دين و اسلام با دشمنان سازش نكنند، و هر وقت چنين تمنائى از ناحيه آنها صورت گيرد آنها را كاملا ماءيوس كنند، مخصوصا در اين سوره دو بار اين معنى تاءكيد شده كه من معبودهاى شما را نمى پرستم و اين تاءكيد براى

ماءيوس ساختن آنها است ، همچنين دوباره تاءكيد شده كه شما هرگز معبود من ، خداى يگانه را نمى پرستيد و اين دليلى است بر لجاجت آنها، و سرانجامش اين است كه من و آئين توحيديم ، و شما و آئين پوسيده شرك آلودتان !

درباره فضيلت اين سوره روايات فراوانى نقل شده كه حاكى از اهميت فوق العاده محتواى آن است از جمله :

در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه فرمود: من قراء قل يا

ايها الكافرون فكانما قراء ربع القرآن و تباعدت عنه مردة الشياطين ، و براء من الشرك ، و يعافى من الفزع الاكبر: كسى كه سوره قل يا ايها الكافرون را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده ، و شياطين طغيانگر از او دور مى شوند، و از شرك پاك مى گردد، و از فزع (روز قيامت ) در امان خواهد بود. <1>

تعبير به ((ربع القرآن )) شايد به خاطر آن است كه حدود يك چهارم قرآن مبارزه با شرك و بت پرستى است ، و عصاره آن در اين سوره آمده است ، و دور شدن شياطين سركش به خاطر آن است در اين سوره دست رد بر سينه مشركان زده شده ، و مى دانيم شرك مهمترين ابزار شيطان است .

نجات در قيامت نيز در درجه اول در گرو توحيد و نفى شرك است ، همان مطلبى كه اين سوره بر محور آن دور مى زند.

در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : مردى خدمتش آمد عرض كرد اى رسول خدا!

براى اين آمده ام كه چيزى به من ياد دهى كه به هنگام خواب بخوانم ، فرمود: اذا اخذت مضجعك فاقراء قل يا ايها الكافرون ثم نم على خاتمتها فانها براءة من الشرك : هنگامى كه به بستر رفتى سوره يا ايها الكافرون را بخوان ، بعد از آن بخواب كه اين بيزارى از شرك است . <2> و نيز در روايتى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه به جبير بن مطعم فرمود: آيا دوست دارى هنگامى كه به سفر ميروى از بهترين يارانت از نظر زاد و توشه باشى ؟ گفت : آرى پدرم و مادرم فدايت اى رسول خدا!

فرمود: اين پنج سوره را بخوان : ((قل يا ايها الكافرون ))، و ((اذا جاء نصر الله و الفتح ))، و ((قل هو الله احد))، و ((قل اعوذ برب الفلق ،)) و ((قل اعوذ برب

الناس ))، و قرائت خود را با ((بسم الله الرحمن الرحيم )) آغاز كن . <3>

و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه مى فرمود: پدرم مى گفت قل يا ايها الكافرون ربع قرآن است ، و هنگامى كه از آن فراغت مى يافت مى فرمود: اعبدالله وحده ، اعبدالله وحده : من تنها خدا را عبادت مى كنم من تنها خدا را عبادت مى كنم . <4>

تفسير :

هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم

آيات اين سوره پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته ، مى فرمايد: بگو اى كافران (قل يا ايها الكافرون ).

آنچه را شما مى پرستيد نمى

پرستم (لا اعبد ما تعبدون ).

و نه شما آنچه را من پرستش مى كنم مى پرستيد (و لا انتم عابدون ما اعبد).

به اين ترتيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مى كند، و با صراحت مى گويد: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد، و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مى ورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بت پرستان عائد شما مى شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستيد.

بار ديگر براى ماءيوس كردن كامل بت پرستان از هر گونه سازش بر سر توحيد و بت پرستى مى افزايد: ((و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مى پرستم (و لا انا عابد ما عبدتم ).

((و نه شما آنچه را كه من مى پرستم عبادت مى كنيد)) (و لا انتم عابدون ما اعبد).

بنابراين اصرار بى جا در مصالحه بر سر مساءله بت پرستى نكنيد كه اين امر غير ممكن است .

حال كه چنين است آئين شما براى خودتان و آئين من براى خودم (لكم دينكم و لى دين ).

بسيارى از مفسران تصريح كرده اند كه منظور از كافرون در اينجا گروه خاصى از سران بت پرستان مكه اند، بنابر اين الف و لام در الكافرون به اصطلاح براى عهد است ، نه براى جمع .

ممكن است دليل آنها بر اين مطلب علاوه بر آنچه در شاءن نزول گفته شد اين باشد كه بسيارى از بت پرستان مكه سرانجام ايمان آوردند، بنابراين اگر مى گويد نه شما معبود مرا عبادت مى كنيد و نه من معبود شما

را حتما در مورد آن گروهى از سران شرك و كفر است كه تا پايان عمر هرگز ايمان نياوردند و گرنه بسيارى از مشركان به هنگام فتح مكه فوج فوج وارد اسلام شدند.

در اينجا چند سؤ ال مطرح است كه بايد به آن پاسخ گفت :

1 - چرا سوره با فرمان قل بگو شروع شده است :

آيا بهتر اين نبود گفته شود يا ايها الكافرون بدون اينكه قل در آغاز آن باشد؟ و به تعبير ديگر: پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بايد دستور خداوند را اجرا كند و جمله يا ايها الكافرون را به آنها بگويد: نه اينكه جمله قل را نيز تكرار كند.

پاسخ اين سؤ ال با توجه به محتواى سوره روشن است ، زيرا مشركان عرب پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را دعوت به سازش بر سر بتها كرده بودند. و او مى بايست اين

مطلب را از خود نفى كند، و بگويد: من هرگز تسليم شما نمى شوم ، و عبادتم را با شرك آلوده نمى كنم اگر كلمه قل در آغاز اين سوره نباشد سخن سخن خدا خواهد شد، و در اين صورت جمله لا اعبد ما تعبدون (من آنچه را شما عبادت مى كنيد نمى پرستم ) و امثال آن مفهومى نخواهد داشت .

بعلاوه چون كلمه قل در پيام جبرئيل از سوى خدا بوده ، پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مؤ ظف است كه براى حفظ اصالت قرآن آن را عينا بازگو كند، و اين خود نشان مى دهد كه جبرئيل و رسول اكرم (صلى اللّه عليه

و آله و سلّم ) در نقل وحى الهى كمترين تغييرى نداده اند، و عملا ثابت كرده اند ماءمورانى هستند گوش بر فرمان الهى ، همانگونه كه در آيه 15 سوره يونس مى خوانيم : قل ما يكون لى ان ابدله من تلقاء نفسى ان اتبع الا ما يوحى الى : بگو من حق ندارم كه قرآن را از پيش خود تغيير دهم من فقط از چيزى پيروى مى كنم كه بر من وحى مى شود.

2 - مگر بت پرستان منكر خدا بودند؟

مى دانيم بت پرستان هرگز خدا را انكار نمى كردند، و طبق صريح آيات قرآن اگر از خالق آسمان و زمين از آنها سؤ ال مى شد مى گفتند: خدا است :

و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله (لقمان 25).

پس چگونه در اين سوره مى گويد: نه من معبود شما را مى پرستم و نه شما معبود مرا؟

پاسخ اين سؤ ال نيز با توجه به اينكه بحث از مساءله خلقت نيست ، بلكه از مساءله عبادت است ، روشن مى شود، بت پرستان خالق جهان را خدا مى دانستند، ولى معتقد بودند بايد بتها را عبادت كرد، تا آنها واسطه در درگاه خدا شوند، يا اينكه اصلا ما لايق اين نيستيم كه خدا را پرستش كنيم ، بلكه بايد بتهاى

جسمانى را پرستش كنيم ، اينجاست كه قرآن قلم سرخ بر اوهام و پندارهاى آنها مى كشد، و مى گويد عبادت بايد فقط براى خدا باشد، نه بتها، و نه هر دو!

3 - اين تكرار براى چيست ؟

در اينكه آيا تكرار نفى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر (صلى اللّه عليه

و آله و سلّم ) و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان ، براى چيست ؟ گفتگو بسيار است .

جمعى معتقدند كه اين تكرار براى تاءكيد و ماءيوس كردن كامل مشركان ، و جدا نمودن مسير آنها از مسير اسلام است ، و اثبات عدم امكان سازش ميان توحيد و شرك مى باشد، و به تعبير ديگر چون آنها در دعوت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سوى شرك اصرار مى ورزيدند و تكرار مى كردند قرآن نيز رد آنها را تكرار مى كند.

در حديثى آمده است كه ابوشاكر ديصانى (يكى از زنادقه عصر امام صادق (عليه السلام ) از يكى از ياران امام صادق بنام ابوجعفر احول (محمد بن على نعمانى كوفى معروف به مؤ من طاق ) از دليل تكرار اين آيات سؤ ال كرد و گفت آيا شخص حكيم ممكن است اين چنين تكرارى در كلامش باشد؟

ابوجعفر احول چون در اينجا پاسخى نداشت وارد مدينه شد خدمت امام صادق (عليه السلام ) رسيد، و در اين باره سؤ ال كرد، امام (عليه السلام ) فرمود: سبب نزول اين آيات و تكرار آن اين بود كه قريش به رسول خدا پيشنهاد كردند كه يك سال تو خدايان ما را بپرست ، سال ديگر ما خداى تو را مى پرستيم ، و همچنين سال بعد تو خدايان ما را بپرست و سال ديگر (سال چهارم ) ما خداى تو را مى پرستيم ، آيات فوق نازل شد و تمام اين پيشنهادها را نفى كرد.

هنگامى كه ابوجعفر ((احول )) اين پاسخ را براى ((ابوشاكر)) بيان كرد

او گفت :

هذا ما حمله الابل من الحجاز!: اين بارى است كه شتران از حجاز آورده اند <6> اشاره به اينكه سخن تو نيست و گفتار امام صادق (عليه السلام ) است ).

بعضى ديگر گفته اند: اين تكرار به خاطر اين است كه يكى ناظر به حال مى باشد و ديگرى ناظر به آينده ، يعنى نه در حال و نه در آينده هرگز معبود شما را پرستش نمى كنم !

ولى ظاهرا شاهدى براى اين تفسير وجود ندارد.

تفسير سومى نيز براى اين تكرار گفته اند كه اولى اختلاف در معبودها را بيان مى كند، و دومى اختلاف در عبادت را، يعنى نه معبودهاى شما را هرگز مى پرستم ، و نه چگونگى عبادت من همچون شما است ، زيرا عبادت من خالصانه و خالى از هر گونه شرك است .

بعلاوه عبادت شما از بتها از روى تقليد كوركورانه نياكان است و عبادت من نسبت به خدا از روى تحقيق و شكر است . <7>

ولى ظاهر اين است كه اين تكرار براى تاءكيد است ، همانگونه كه در بالا توضيح داده ايم و در حديث امام صادق (عليه السلام ) نيز اشاره به آن شده بود.

در اينجا تفسير چهارمى نيز وجود دارد و آن اينكه در آيه دوم مى فرمايد: آنچه را كه شما اكنون مى پرستيد من پرستش نمى كنم و در آيه چهارم مى فرمايد: من در گذشته نيز معبودهاى شما را نمى پرستيدم تا چه رسد به امروز.

اين تفاوت با توجه به اينكه در آيه دوم ((تعبدون )) به صورت فعل مضارع

و ((عبدتم )) در آيه چهارم به صورت فعل ماضى است بعيد به

نظر نمى رسد. <8> هر چند اين تفسير فقط تكرار آيه دوم و چهارم را حل مى كند اما تكرار آيه سوم و پنجم همچنان به قوت خود باقى است . <9>

4 - آيا مفهوم آيه لكم دينكم … جواز بت پرستى است ؟!

گاهى چنين تصور شده كه آخرين آيه اين سوره كه مى گويد: آئين شما براى خودتان ، و آئين من براى خودم همان مفهوم صلح كل را دارد، و به آنها اجازه مى دهد كه بر آئينشان بمانند، چرا كه اصرار بر پذيرش آئين اسلام نمى كند!

ولى اين پندار بسيار سست و بى اساس است ، زيرا لحن آيات به خوبى نشان مى دهد كه اين تعبير نوعى تحقير و تهديد است ، يعنى آئين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نكبت بار آن را خواهيد ديد، شبيه آنچه در آيه 55 سوره قصص آمده : و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لا نبتغى الجاهلين : مؤ منان هر گاه سخن لغوى را بشنوند از آن روى مى گردانند، و مى گويند: اعمال ما براى ما و اعمال شما براى خودتان ، سلام بر شما (سلام وداع و جدائى ) ما طالب جاهلان نيستيم !

شاهد گوياى اين مطلب صدها آيه قرآن مجيد است كه شرك را در تمام اشكالش مى كوبد، و از هر كارى منفورتر مى شمرد، و گناهى نابخشودنى مى داند.

جوابهاى ديگرى از اين سؤ ال نيز داده اند، مانند اينكه آيه محذوفى دارد و در تقدير چنين است : لكم جزاء دينكم و لى جزاء دينى

، جزاى دين شما براى شما، و جزاى دين من براى من .

ديگر اينكه : دين در اينجا به معنى جزا است ، و آيه نيز هيچ محذوفى ندارد، و مفهومش اين است شما جزاى خودتان را مى گيريد و من هم جزاى خودم را. <10>

ولى تفسير و پاسخ اول مناسب تر به نظر مى رسد.

5 - او هرگز يك لحظه با شرك سازش نكرد

آنچه در اين سوره آمده در واقع بيانگر اين واقعيت است كه توحيد و شرك دو برنامه متضاد و دو مسير كاملا جدا مى باشد، و هيچ شباهتى با يكديگر ندارند، توحيد انسان را به خدا مربوط مى سازد، در حالى كه شرك او را از خدا بيگانه مى كند.

توحيد رمز وحدت و يگانگى در تمام زمينه ها است در حالى كه شرك مايه تفرقه و پراكندگى در همه شؤ ون است .

توحيد انسان را از عالم ماده و جهان طبيعت بالا مى برد ، و در ما وراى طبيعت به وجود بى انتهاى الهى پيوند مى دهد، در حالى كه شرك انسان را در چاه طبيعت سرنگون مى سازد، و به موجودات محدود و ضعيف و فانى پيوند مى دهد. به همين دليل پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و تمام انبياء عظام نه تنها يك لحظه با شرك سازش نكردند، بلكه نخستين و مهمترين برنامه آنها مبارزه با آن بود.

امروز نيز همه پويندگان راه حق و علماء و مبلغان اين آئين بايد همين خط را ادامه دهند، و در همه جا برائت و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش با مشركان

اعلام دارند.

اين است راه اصيل اسلام .

خداوندا! ما را از هر گونه شرك و افكار و اعمال شرك آلود بر كنار دار

پروردگارا! وسوسه هاى مشركين عصر ما نيز خطرناك است ، ما را از گرفتارى دام آنها حفظ كن .

بارالها! به ما آنچنان شجاعت و صراحت و قاطعيتى مرحمت فرما كه همچون پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هر گونه پيشنهاد سازش با كفر و شرك را رد كنيم .

آمين يا رب العالمين در روايات آمده است كه اين سوره در باره گروهى از سران مشركان قريش نازل شده ، مانند وليد بن مغيره و عاص بن وائل و حارث بن قيس و امية بن خلف و... گفتند: اى محمد! تو بيا از آئين ما پيروى كن ، ما نيز از آئين تو پيروى مى كنيم ، و تو را در تمام امتيازات خود شريك مى سازيم ، يكسال تو خدايان ما را عبادت كن ! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مى كنيم ، اگر آئين تو بهتر باشد ما در آن با تو شريك شده ايم ، و بهره خود را گرفته ايم ، و اگر آئين ما بهتر باشد تو در آئين ما شريك شده و بهره ات را از آن گرفته اى ! پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: پناه بر خدا كه من چيزى را همتاى او قرار دهم ! گفتند: لا اقل بعضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم !

پيامبر (صلى اللّه

عليه و آله و سلّم ) فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم .

در اين هنگام سوره ((قل يا ايها الكافرون )) نازل شد، و رسول الله به مسجدالحرام آمد، در حالى كه جمعى از سران قريش در آنجا جمع بودند بالاى سر آنها ايستاد، و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدند كاملا ماءيوس شدند، و حضرت و يارانش را آزار دادند.

سوره كافرون

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 6 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره ((كافرون ))

اين سوره در ((مكه )) نازل شده ، و لحن و محتواى آن گواه روشنى بر اين معنى است ، همچنين شاءن نزولى كه به خواست خدا بعدا به آن اشاره مى شود دليل ديگرى بر اين مدعا است ، و اينكه بعضى احتمال داده اند مدنى باشد بسيار بعيد به نظر مى رسد.

لحن سوره نشان مى دهد در زمانى نازل شده كه مسلمانان در اقليت بودند و كفار در اكثريت ، و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ناحيه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرك بكشانند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دست رد بر سينه همه آنها مى زند، و آنها را به كلى ماءيوس مى كند، بدون آنكه بخواهد با آنها درگير شود.

اين سرمشقى است براى همه مسلمانان كه در هيچ شرائطى در اساس دين و اسلام با دشمنان سازش نكنند، و هر وقت چنين تمنائى از ناحيه آنها صورت گيرد آنها را كاملا ماءيوس كنند، مخصوصا در اين سوره

دو بار اين معنى تاءكيد شده كه من معبودهاى شما را نمى پرستم و اين تاءكيد براى ماءيوس ساختن آنها است ، همچنين دوباره تاءكيد شده كه شما هرگز معبود من ، خداى يگانه را نمى پرستيد و اين دليلى است بر لجاجت آنها، و سرانجامش اين است كه من و آئين توحيديم ، و شما و آئين پوسيده شرك آلودتان !

درباره فضيلت اين سوره روايات فراوانى نقل شده كه حاكى از اهميت فوق العاده محتواى آن است از جمله :

در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه فرمود: من قراء قل يا

ايها الكافرون فكانما قراء ربع القرآن و تباعدت عنه مردة الشياطين ، و براء من الشرك ، و يعافى من الفزع الاكبر: كسى كه سوره قل يا ايها الكافرون را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده ، و شياطين طغيانگر از او دور مى شوند، و از شرك پاك مى گردد، و از فزع (روز قيامت ) در امان خواهد بود.

تعبير به ((ربع القرآن )) شايد به خاطر آن است كه حدود يك چهارم قرآن مبارزه با شرك و بت پرستى است ، و عصاره آن در اين سوره آمده است ، و دور شدن شياطين سركش به خاطر آن است در اين سوره دست رد بر سينه مشركان زده شده ، و مى دانيم شرك مهمترين ابزار شيطان است .

نجات در قيامت نيز در درجه اول در گرو توحيد و نفى شرك است ، همان مطلبى كه اين سوره بر محور آن دور مى زند.

در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و

آله و سلّم ) مى خوانيم : مردى خدمتش آمد عرض كرد اى رسول خدا! براى اين آمده ام كه چيزى به من ياد دهى كه به هنگام خواب بخوانم ، فرمود: اذا اخذت مضجعك فاقراء قل يا ايها الكافرون ثم نم على خاتمتها فانها براءة من الشرك : هنگامى كه به بستر رفتى سوره يا ايها الكافرون را بخوان ، بعد از آن بخواب كه اين بيزارى از شرك است . و نيز در روايتى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه به جبير بن مطعم فرمود: آيا دوست دارى هنگامى كه به سفر ميروى از بهترين يارانت از نظر زاد و توشه باشى ؟ گفت : آرى پدرم و مادرم فدايت اى رسول خدا!

فرمود: اين پنج سوره را بخوان : ((قل يا ايها الكافرون ))، و ((اذا جاء نصر الله و الفتح ))، و ((قل هو الله احد))، و ((قل اعوذ برب الفلق ،)) و ((قل اعوذ برب

الناس ))، و قرائت خود را با ((بسم الله الرحمن الرحيم )) آغاز كن .

و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه مى فرمود: پدرم مى گفت قل يا ايها الكافرون ربع قرآن است ، و هنگامى كه از آن فراغت مى يافت مى فرمود: اعبدالله وحده ، اعبدالله وحده : من تنها خدا را عبادت مى كنم من تنها خدا را عبادت مى كنم .

تفسير :

هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم

آيات اين سوره پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته ، مى فرمايد: بگو اى كافران

(قل يا ايها الكافرون ).

آنچه را شما مى پرستيد نمى پرستم (لا اعبد ما تعبدون ).

و نه شما آنچه را من پرستش مى كنم مى پرستيد (و لا انتم عابدون ما اعبد).

به اين ترتيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مى كند، و با صراحت مى گويد: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد، و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مى ورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بت پرستان عائد شما مى شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستيد.

بار ديگر براى ماءيوس كردن كامل بت پرستان از هر گونه سازش بر سر توحيد و بت پرستى مى افزايد: ((و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد مى پرستم (و لا انا عابد ما عبدتم ).

((و نه شما آنچه را كه من مى پرستم عبادت مى كنيد)) (و لا انتم عابدون ما اعبد).

بنابراين اصرار بى جا در مصالحه بر سر مساءله بت پرستى نكنيد كه اين امر غير ممكن است .

حال كه چنين است آئين شما براى خودتان و آئين من براى خودم (لكم دينكم و لى دين ).

بسيارى از مفسران تصريح كرده اند كه منظور از كافرون در اينجا گروه خاصى از سران بت پرستان مكه اند، بنابر اين الف و لام در الكافرون به اصطلاح براى عهد است ، نه براى جمع .

ممكن است دليل آنها بر اين مطلب علاوه بر آنچه در شاءن نزول گفته شد اين باشد كه بسيارى از بت پرستان مكه سرانجام ايمان آوردند، بنابراين اگر مى گويد نه شما

معبود مرا عبادت مى كنيد و نه من معبود شما را حتما در مورد آن گروهى از سران شرك و كفر است كه تا پايان عمر هرگز ايمان نياوردند و گرنه بسيارى از مشركان به هنگام فتح مكه فوج فوج وارد اسلام شدند.

در اينجا چند سؤ ال مطرح است كه بايد به آن پاسخ گفت :

1 - چرا سوره با فرمان قل بگو شروع شده است :

آيا بهتر اين نبود گفته شود يا ايها الكافرون بدون اينكه قل در آغاز آن باشد؟ و به تعبير ديگر: پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بايد دستور خداوند را اجرا كند و جمله يا ايها الكافرون را به آنها بگويد: نه اينكه جمله قل را نيز تكرار كند.

پاسخ اين سؤ ال با توجه به محتواى سوره روشن است ، زيرا مشركان عرب پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را دعوت به سازش بر سر بتها كرده بودند. و او مى بايست اين

مطلب را از خود نفى كند، و بگويد: من هرگز تسليم شما نمى شوم ، و عبادتم را با شرك آلوده نمى كنم اگر كلمه قل در آغاز اين سوره نباشد سخن سخن خدا خواهد شد، و در اين صورت جمله لا اعبد ما تعبدون (من آنچه را شما عبادت مى كنيد نمى پرستم ) و امثال آن مفهومى نخواهد داشت .

بعلاوه چون كلمه قل در پيام جبرئيل از سوى خدا بوده ، پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مؤ ظف است كه براى حفظ اصالت قرآن آن را عينا بازگو كند، و اين خود نشان

مى دهد كه جبرئيل و رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در نقل وحى الهى كمترين تغييرى نداده اند، و عملا ثابت كرده اند ماءمورانى هستند گوش بر فرمان الهى ، همانگونه كه در آيه 15 سوره يونس مى خوانيم : قل ما يكون لى ان ابدله من تلقاء نفسى ان اتبع الا ما يوحى الى : بگو من حق ندارم كه قرآن را از پيش خود تغيير دهم من فقط از چيزى پيروى مى كنم كه بر من وحى مى شود.

2 - مگر بت پرستان منكر خدا بودند؟

مى دانيم بت پرستان هرگز خدا را انكار نمى كردند، و طبق صريح آيات قرآن اگر از خالق آسمان و زمين از آنها سؤ ال مى شد مى گفتند: خدا است :

و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله (لقمان 25).

پس چگونه در اين سوره مى گويد: نه من معبود شما را مى پرستم و نه شما معبود مرا؟

پاسخ اين سؤ ال نيز با توجه به اينكه بحث از مساءله خلقت نيست ، بلكه از مساءله عبادت است ، روشن مى شود، بت پرستان خالق جهان را خدا مى دانستند، ولى معتقد بودند بايد بتها را عبادت كرد، تا آنها واسطه در درگاه خدا شوند، يا اينكه اصلا ما لايق اين نيستيم كه خدا را پرستش كنيم ، بلكه بايد بتهاى

جسمانى را پرستش كنيم ، اينجاست كه قرآن قلم سرخ بر اوهام و پندارهاى آنها مى كشد، و مى گويد عبادت بايد فقط براى خدا باشد، نه بتها، و نه هر دو!

3 - اين تكرار براى چيست ؟

در اينكه آيا

تكرار نفى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان ، براى چيست ؟ گفتگو بسيار است .

جمعى معتقدند كه اين تكرار براى تاءكيد و ماءيوس كردن كامل مشركان ، و جدا نمودن مسير آنها از مسير اسلام است ، و اثبات عدم امكان سازش ميان توحيد و شرك مى باشد، و به تعبير ديگر چون آنها در دعوت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سوى شرك اصرار مى ورزيدند و تكرار مى كردند قرآن نيز رد آنها را تكرار مى كند.

در حديثى آمده است كه ابوشاكر ديصانى (يكى از زنادقه عصر امام صادق (عليه السلام ) از يكى از ياران امام صادق بنام ابوجعفر احول (محمد بن على نعمانى كوفى معروف به مؤ من طاق ) از دليل تكرار اين آيات سؤ ال كرد و گفت آيا شخص حكيم ممكن است اين چنين تكرارى در كلامش باشد؟

ابوجعفر احول چون در اينجا پاسخى نداشت وارد مدينه شد خدمت امام صادق (عليه السلام ) رسيد، و در اين باره سؤ ال كرد، امام (عليه السلام ) فرمود: سبب نزول اين آيات و تكرار آن اين بود كه قريش به رسول خدا پيشنهاد كردند كه يك سال تو خدايان ما را بپرست ، سال ديگر ما خداى تو را مى پرستيم ، و همچنين سال بعد تو خدايان ما را بپرست و سال ديگر (سال چهارم ) ما خداى تو را مى پرستيم ، آيات فوق نازل شد و تمام اين پيشنهادها را نفى كرد.

هنگامى كه ابوجعفر ((احول

)) اين پاسخ را براى ((ابوشاكر)) بيان كرد

او گفت : هذا ما حمله الابل من الحجاز!: اين بارى است كه شتران از حجاز آورده اند اشاره به اينكه سخن تو نيست و گفتار امام صادق (عليه السلام ) است ).

بعضى ديگر گفته اند: اين تكرار به خاطر اين است كه يكى ناظر به حال مى باشد و ديگرى ناظر به آينده ، يعنى نه در حال و نه در آينده هرگز معبود شما را پرستش نمى كنم !

ولى ظاهرا شاهدى براى اين تفسير وجود ندارد.

تفسير سومى نيز براى اين تكرار گفته اند كه اولى اختلاف در معبودها را بيان مى كند، و دومى اختلاف در عبادت را، يعنى نه معبودهاى شما را هرگز مى پرستم ، و نه چگونگى عبادت من همچون شما است ، زيرا عبادت من خالصانه و خالى از هر گونه شرك است .

بعلاوه عبادت شما از بتها از روى تقليد كوركورانه نياكان است و عبادت من نسبت به خدا از روى تحقيق و شكر است .

ولى ظاهر اين است كه اين تكرار براى تاءكيد است ، همانگونه كه در بالا توضيح داده ايم و در حديث امام صادق (عليه السلام ) نيز اشاره به آن شده بود.

در اينجا تفسير چهارمى نيز وجود دارد و آن اينكه در آيه دوم مى فرمايد: آنچه را كه شما اكنون مى پرستيد من پرستش نمى كنم و در آيه چهارم مى فرمايد: من در گذشته نيز معبودهاى شما را نمى پرستيدم تا چه رسد به امروز.

اين تفاوت با توجه به اينكه در آيه دوم ((تعبدون )) به صورت فعل مضارع

و ((عبدتم )) در آيه چهارم

به صورت فعل ماضى است بعيد به نظر نمى رسد. هر چند اين تفسير فقط تكرار آيه دوم و چهارم را حل مى كند اما تكرار آيه سوم و پنجم همچنان به قوت خود باقى است .

4 - آيا مفهوم آيه لكم دينكم ... جواز بت پرستى است ؟!

گاهى چنين تصور شده كه آخرين آيه اين سوره كه مى گويد: آئين شما براى خودتان ، و آئين من براى خودم همان مفهوم صلح كل را دارد، و به آنها اجازه مى دهد كه بر آئينشان بمانند، چرا كه اصرار بر پذيرش آئين اسلام نمى كند!

ولى اين پندار بسيار سست و بى اساس است ، زيرا لحن آيات به خوبى نشان مى دهد كه اين تعبير نوعى تحقير و تهديد است ، يعنى آئين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نكبت بار آن را خواهيد ديد، شبيه آنچه در آيه 55 سوره قصص آمده : و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لا نبتغى الجاهلين : مؤ منان هر گاه سخن لغوى را بشنوند از آن روى مى گردانند، و مى گويند: اعمال ما براى ما و اعمال شما براى خودتان ، سلام بر شما (سلام وداع و جدائى ) ما طالب جاهلان نيستيم !

شاهد گوياى اين مطلب صدها آيه قرآن مجيد است كه شرك را در تمام اشكالش مى كوبد، و از هر كارى منفورتر مى شمرد، و گناهى نابخشودنى مى داند.

جوابهاى ديگرى از اين سؤ ال نيز داده اند، مانند اينكه آيه محذوفى دارد و در تقدير چنين است : لكم جزاء دينكم

و لى جزاء دينى ، جزاى دين شما براى شما، و جزاى دين من براى من .

ديگر اينكه : دين در اينجا به معنى جزا است ، و آيه نيز هيچ محذوفى ندارد، و مفهومش اين است شما جزاى خودتان را مى گيريد و من هم جزاى خودم را.

ولى تفسير و پاسخ اول مناسب تر به نظر مى رسد.

5 - او هرگز يك لحظه با شرك سازش نكرد

آنچه در اين سوره آمده در واقع بيانگر اين واقعيت است كه توحيد و شرك دو برنامه متضاد و دو مسير كاملا جدا مى باشد، و هيچ شباهتى با يكديگر ندارند، توحيد انسان را به خدا مربوط مى سازد، در حالى كه شرك او را از خدا بيگانه مى كند.

توحيد رمز وحدت و يگانگى در تمام زمينه ها است در حالى كه شرك مايه تفرقه و پراكندگى در همه شؤ ون است .

توحيد انسان را از عالم ماده و جهان طبيعت بالا مى برد ، و در ما وراى طبيعت به وجود بى انتهاى الهى پيوند مى دهد، در حالى كه شرك انسان را در چاه طبيعت سرنگون مى سازد، و به موجودات محدود و ضعيف و فانى پيوند مى دهد. به همين دليل پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و تمام انبياء عظام نه تنها يك لحظه با شرك سازش نكردند، بلكه نخستين و مهمترين برنامه آنها مبارزه با آن بود.

امروز نيز همه پويندگان راه حق و علماء و مبلغان اين آئين بايد همين خط را ادامه دهند، و در همه جا برائت و بيزارى خود را از هر گونه شرك و سازش

با مشركان اعلام دارند.

اين است راه اصيل اسلام .

خداوندا! ما را از هر گونه شرك و افكار و اعمال شرك آلود بر كنار دار

پروردگارا! وسوسه هاى مشركين عصر ما نيز خطرناك است ، ما را از گرفتارى دام آنها حفظ كن .

بارالها! به ما آنچنان شجاعت و صراحت و قاطعيتى مرحمت فرما كه همچون پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هر گونه پيشنهاد سازش با كفر و شرك را رد كنيم .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره به سوره ديگرى رسيديم. اين بار يك صد و نهمين سوره از سورهاى قرآن شريف. به شناسنامه اش مى نگريم تا پيش از آغاز ترجمه آياتش با حال و هواى آن آشنا گرديم.

1 - نام اين سوره در آغازين آيه اين سوره، خداى فرزانه روى سخن را به بنده برگزيده اش محمد(ص) مى كند و به او فرمان مى دهد كه از خدايان ساخته و پرداخته شرك گرايان و تاريك انديشان و باورهاى خرافى و پوچ و درد سرآفرين آنان اعلام برائت و بيزارى كند؛ چرا كه ميان توحيد و شرك،

حق و باطل،

نور و ظلمت،

عدل و ظلم،

آزادى و استبداد،

مردم سالارى و زورمدارى،

برابرى و تبعيض خواهى،

رعايت حقوق خدا و خلق او با قانون شكنى و خودسرى و پايمال ساختن حقوق بشر مرزهايى است روشن و خردمندانه كه در مورد آنها جاى سازش نيست.

قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ...

و نام اين سوره، «كافرون» به معنى «كفرگرايان» خوانده شده و از همان آيه نخست اقتباس شده است.

اين سوره را، سوره «عبادت» نيز ناميده اند، چرا كه پيامبر و مردم با ايمان را از سازش بر

سر اصل و مبانى بنيادى مكتب هشدار مى دهد.

2 - فرودگاه آن به باور بيشتر مفسران و محدثان اين سوره در آغازين سال هاى بعثت در مكّه و در كنار خانه خدا بر زجاجه نورانى جان محمد فرود آمده است. امّا برخى نيز آن را مدنى مى دانند.

3 - شمار آيه هاى آن اين سوره از 6 آيه، 26 واژه، و 94 حرف تشكيل شده است.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر آورده اند كه فرمود:

من قرأ «قل يا ايهاالكافرون» فكانما قراء ربع القرآن...(321)

كسى كه سوره «كافرون» را بخواند و در آن هنگام به خودسازى و خودشكوفايى بينديشد، بسان كسى است كه يك چهارم قرآن را خوانده است. شيطان هاى طغيانگر به بركت اين سوره از او دور مى گردند و از بلاى شرك و گمراهى و بيدادگرى پاك و از هول و هراس روز رستاخيز در امان خواهد بود.

و نيز در روايتى آورده اند كه به «جبير بن مطعم» فرمود: آيا دوست دارى هنگامى كه به سفر مى روى از نظر زاد و توشه از بهترين يارانت باشى؟

گفت: آرى پدر و مادرم به قربانت!

فرمود: پس اين سوره هاى پنچ گانه را بخوان فاقرء هذه السّور الخمس...

پرسيد: كدامين سوره ها؟

فرمود: سوره هاى «كافرون»، «نصر»، «اخلاص»، «فلق»، و سوره «ناس». و به ياد داشته باش كه هر كدام را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز نما.(322)

نامبرده مى افزايد: من ثروت و سرمايه زيادى نداشتم و با كسانى كه خدا خواست همسفر و همراه شدم، و به لطف او از بلند همت ترين و پرزاد و توشه ترين آن ها بودم تا از سفر باز آمدم.

و نيز

آورده اند كه: مردى به حضورش آمد و گفت: اى پيامبر خدا! آمده ام چيزى به من بياموزى كه به هنگام خواب آن را بخوانم؛ فرمود: اذا اخذت مضجعك فاقرأ قل يا ايها الكافرون! ثم نم على خاتمتها فانَّها برأة من الشرك(323)

هنگامى كه به بستر رفتى، سوره «كافرون» را بخوان و پس از آن بخواب كه اين سند بيزارى از شرك و بيدادگرى است.

از حضرت صادق آورده اند كه مى فرمود:

كان ابى يقول قل يا ايها الكافرون ربع القرآن، و كان اذا فرغ منها قال: اعبدالله وحده...(324)

پدرم مى فرمود: سوره كافرون بسان يك چهارم قرآن است، و هنگامى كه آن را مى خواند و از آن فراغت مى يافت، مى فرمود: تنها خداى يكتا را مى پرستم، تنها او را مى پرستم و بس.

و نيز آورده اند كه فرمود:

من قرأ قل يا ايها الكافرون و قل هو الله احد فى فريضة من الفرائض غفرالله له و لوالديه و ما ولدا، و ان كان شقياً محى من ديوان الأشقيا و كتب فى ديوان السعداء و احياه الله سعيداً و اماتة شهيداً و بعثه شهيداً(325)

كسى كه سوره «كافرون» و «اخلاص» را در يكى از نمازهاى واجب خويش بخواند و آن ها را باور داشته باشد، خدا او و پدر و مادر و فرزندانش را مى آمرزد و اگر گرفتار تيره بختى شده نام او از دفتر تيره بختان زدوده شده، و در دفتر نيك بختان نوشته مى شود؛ و خدا او را نيك بخت زنده مى دارد و شهيد از دنيا مى برد و شهيد بر مى انگيزد.

1 - بگو: اى كافران!

2 - نه من آن چه را شما مى پرستيد، مى پرستم،

3 - و نه شما پرستنده ايد آن چه را

كه من مى پرستم؛

4 - و نه من پرستنده ام آن چه را كه شما مى پرستيد.

5 - و نه شما پرستنده ايد آن چه را كه من مى پرستم.

6 - آيين شما از آن شما، و آيين من از آن من است.

شأن نزول اين سوره درباره گروهى از سردمداران شرك و استبداد، به نام هاى «حارث»، «عاص»، «وليد»، «اسود زهرى»، «اسود بن اسد»، و «امية بن خلف» فرود آمد، چرا كه آنان به حضور پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شما بيا و از آيين ما پيروى نما، تا ما نيز از دين تو پيروى نموده، و تو را در همه امتيازات و قدرت و امكانات و رهبرى و اداره جامعه شريك مى سازيم. تو بيا و يك سال خدايان ما را عبادت نما! تا سال آينده ما خداى يكتاى تو را خواهيم پرستيد! در اين صورت اگر دين تو بهتر باشد، ما در آن با تو شريك گرديده و بهره ور شده ايم و اگر آيين ما بهتر باشد تو از آن بى بهره نشده اى!

پيامبر فرمود: معاذ الله ان اشرك به غيره.

به خداى پناه مى برم كه چيزى را همتا و شريك او قرار دهم!

گفتند: پس بيا بر پاره اى از خدايان ما دست تواضع و فروتنى بكش و از آن ها بركت بجوى، تا در برابر آن، ما نيز رسالت و يكتايى پروردگارت را گواهى كرده و او را بپرستيم.

پيامبر فرمود: من تنها از بارگاه خدا فرمان مى گيرم و راه مى جويم.

درست در آن هنگام بود كه اين سوره فرود آمد كه: يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ...

پيامبر گرامى به مسجدالحرام آمد و در حالى كه

سران شرك و استبداد نشسته بودند، در برابرشان ايستاد و اين سوره را تا آخر، با صدايى رسا و آهنگى دلنشين بر آنان خواند.

آنان هنگامى كه پاسخ پيامبر را با شنيدن پيام خداى او شنيدند، از پيشرفت نقشه شوم خود مأيوس و راه آزار و شكنجه پيامبر و ياران او را در دستور كار قرار دادند.(326)

«ابن عباس» آورده است كه: و آن گاه اين آيه در مورد آنان فرود آمد كه: قل افغير الله تأمرونى اعبد ايها الجاهلون(327) هان اى پيامبر! بگو: هان اى نادانان! مرا وامى داريد كه جز خدا را بپرستم؟!

تفسير

راه توحيدگرايانه و عادلانه ام را با شرك و استبداد نخواهم آلود

در سوره پيش، خداى فرزانه عيب جويى شرك گرايان و بى نسل و تبار و بى آينده خواندن پيامبر و راه و رسم توحيدى اورا مردود شمرد و به آن حضرت اطمينان داد كه به وى «خير فراوان» و پايان ناپذير ارزانى شده است، اينك به آن پرچمدار توحيد و آزادى فرمان داده مى شود كه از نقشه شوم آنان - كه در انديشه تطميع او هستند - بر حذر باشد و با صراحت و شجاعت به آنان اعلام كند كه هر گز راه و رسم توحيدى و عادلانه و روش بشردوستانه خود را با شيوه هاى شرك آميز و ظالمانه و استبدادى آنان نخواهد آلود.

نخست روى سخن را به آن حضرت مى نمايد و مى فرمايد:

قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ هان اى محمد(ص)! بگو: هان اى كفرگرايان حق ناپذير!

در آيه بدان دليل كه «الف و لام» عهد به كار رفته، سردمداران شرك و استبداد مورد نظرند و روى سخن با آنان است.

پيامبر به فرمان

خدا به آنان اعلام مى دارد كه:

لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ نه من آنچه را شما مى پرستيد، خواهم پرستيد،

و نه شما آنچه را من مى پرستم، خواهيد پرستيد.

وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ

نه آنچه را شما پرستيديد، من مى پرستم؛

وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ

و نه آنچه را من مى پرستم شما خواهيد پرستيد.

وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ

با اين بيان خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى نمايد و به او دستور مى دهد كه با صراحت و شهامت و صداقت و خيرخواهى به سردمداران شرك و بيداد اعلام كند كه هرگز بت ها و خدايان دروغين آنان را نخواهد پرستيد، و شيوه هاى شرك آلود و استبدادى آنان را در زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى و سياسى امضاء نخواهد كرد و آن ها نيز اين صداقت و شهامت را ندارند كه دست از ستم و خرافه بردارند و اصلاح پذيرند و به حق روى آورند، بلكه بر بيداد و خشونت و شرك و كفر و خودسرى و خودكامگى خود خواهند افزود و خداى يكتا را نخواهند پرستيد و اصلاح نخواهند پذيرفت.

به باور «ابن عباس» و «مقاتل» منظور پيامبر اين است كه: نه امروز و نه فردا و فرداهاى دور و تا پايان زندگى هرگز بت هاى شما را نخواهم پرستيد.

و «زجاج» بر آن است كه: پيامبر با اين بيان روشن و بيدارگر از سويى پرستش خدايان پندارى آنان، از سوى خود را براى هميشه نفى كرد، و از دگر سو از اصلاح ستيزى و حق ناپذيرى سردمداران شرك و استبداد كه نامشان در «شأن نزول» رفت، خبر داد!

اين آيات و اين

خبر از آينده به وسيله پيامبر، بسان پيشگويى اين آيه است كه در داستان نوح مى فرمايد:

و اوحى الى نوح انّه لن يؤمن من قومك الّا من قد آمن(328)

و به نوح وحى گرديد كه از جامعه و مردم تو، جز كسانى كه تاكنون ايمان آورده اند، هرگز كسى ايمان نخواهد آورد...

«فراء» در مورد تكرار آيه ها و مفهوم آن ها مى گويد: در زبان و فرهنگ عرب تكرار واژه ها و مفاهيم آن ها به صورت هاى گوناگون رايج است، و هدف نيز روشن ساختن اهميت سخن و تأكيد بر آن است تا شنونده پيام را نيك دريابد و در آن بينديشد.

اين تكرار هم در پذيرش نظر گوينده رايج است و هم در نفى سخن گوينده و پندار او. در قرآن و روايات و شعر و نثر عرب نيز بسيار آمده است، براى نمونه:

عرب به هنگام موافق بودن با انديشه ويا سخن گوينده، مى گويد: آرى، آرى. و زمانى كه موافق نباشد، بارها مى گويد: نه، نه، هرگز.

قرآن مى فرمايد: كلا سوف تعلمون، ثم كلّا سوف تعلمون(329)

نه، چنين نيست به زودى خواهيد دانست؛ باز هم چنين نيست به زودى خواهيم دانست...

در شعر عرب نيز تكرار واژه ها و مفاهيم بسيار است، براى نمونه: شاعر مى گويد:

كم نعمة كان لكم كم كم و كم!

شما چه بسيار نعمت ها داشته ايد! چه قدر، چه اندازه و چه بسيار! و ديگرى مى گويد:

نعق الغراب يبين ليلى غدوة

كم كم و كم بفراق ليلى ينعق صبحگاهان كلاغ به صدا در آمد و از مرگ ليلى خبر داد، راستى چه قدر، چه قدر و چه اندازه از جدايى او صدا مى زند؟

با اين بيان تكرار

سخن در فرهنگ و ادبيات عرب رايج است و در اين آيات بسيار جاى تأكيد است، چرا كه كفرگرايان اين نقشه شوم را طرح، و بر آن پافشارى مى كردند، از اين رو خداى فرزانه در پاسخ اصرار و پافشارى آنان بر شرك و بيداد، بسيار جالب و زيبنده است كه بر توحيدگرايى و پروا و عدالت خواهى و آزادگى دين خود تأكيد كند، تا آنان را در تاريك انديشى خود نوميد و سرافكنده، و در طمع ورزيشان بر فريب پيامبر و مردم با ايمان مأيوس سازد.

به باور پاره اى منظور از تكرار، بيان اين نكته است كه: من هرگز بت هايى را كه شما مى پرستيد، نخواهم پرستيد و شما نيز هرگز آن خداى بى همتايى را كه من مى پرستم، نخواهيد پرستيد؛ چرا كه شما به او شرك ورزيده و به جاى او و به همراه او خدايان دورغين را به خدايى گرفته ايد، در حالى كه تنها كسى مى تواند او را بپرستد كه پرستش خود را براى او خالص سازد، و من هرگز اين گونه كه شما مى خواهيد خدا را بپرستيد، او را نخواهم پرستيد؛ بلكه پرستش من خالصانه و پاك و ناب خواهد بود.

بااين بيان «ما»، «مصدريه» است و در آيه نخست «معبود» مورد نظر است و در آيه دوم، عبادت و پرستش.

يك پرسش و پاسخ آن ممكن است اين پرسش طرح گردد كه طبق اين بيان تفاوت معبودها و خدايان روشن است؛ چرا كه آنان بت ها و خدايان دورغين را مى پرستند و پيامبر خداى يكتا را؛ امّا چه تفاوتى ميان عبادت پيامبر با پرستش آنان است؟

پاسخ اين است كه پيامبر گرامى خداى يكتا را خالصانه

مى پرستيد و تنها او را به خدايى گرفته بود و عبادت مى كرد و بس، امّا شرك گرايان در پرستش خود براى خدا، همتا و شريك برگرفته بودند و عبادت آنان خالص نبود، و ميان اين دو عبادت تفاوت روشن است. آرى، پيامبر در همه ابعاد زندگى و انجام هر كارى خشنودى و رضايت خدا و درستى كار و راه را در نظر مى گرفت و هر كارى را براى تقرب به او انجام مى داد، امّا شرك گرايان بر اثر جهل و خرافه و عادت ها و آموزش هاى غلط، به بت ها تقرّب مى جستند و در نتيجه هر گناه و زشتى را نيز مرتكب مى شدند.

و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ

اينك كه چنين است دين و آيين شما براى شما، و دين آيين من از آن من.

در تفسير آيه ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى منظور اين است كه: پاداش پرستش و دين شرك آلود شما براى شما و پاداش دين توحيدى و آسمانى من براى من. با اين بيان «مضاف» حذف شده است.

2 - امّا به باور برخى ديگر، كفرگرايى و حق ستيزى شما براى شما باد و توحيدگرايى و حق پذيرى و پرستش خالصانه من براى من و اين بيان و آيه گرچه به ظاهر نشانگر بى مانع بودن شرك و كفر و يا جواز پرستش هاى ذلت بار آنان است، امّا در حقيقت هشدارى است سخت، كه آنان را از كفر و پرستش غير خدا بر حذر مى دارد.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد: اعملوا ماشئتم...(330)

هر آنچه مى خواهيد انجام دهيد كه او به آن چه انجام

مى دهيد بيناست.

3 - از آن جايى كه واژه «دين» به معنى پاداش و كيفر كردار انسان آمده، به باور پاره اى منظور اين است كه: ثمره عملكرد شما براى شما و ثمره كار من نيز براى من.

واژه «دين» در شعر عرب نيز به معنى پاداش و كيفر آمده است. شاعر مى گويد

اذا ما لقونا لقيناهم و دَنّاهم مثل ما يقرضونا

هنگامى كه آنان با ما ديدار نمودند، ما نيز با آنان ديدار خواهيم نمود، و همانند آنچه به ما وام مى دهند به آنان پاداش خواهيم داد.

دو نكته بسيار جالب 1 - اين سوره مباركه در بردارنده اعجازى بزرگ از سوى پيامبر گرامى بر دريافت وحى، و سندى است خدشه ناپذير و استوار بر درستى دعوت و آسمانى بودن كتاب او؛ چرا كه آن بزرگوار در اين سوره از رخدادهاى آينده زندگى خود و سردمداران شرك و استبداد حاكم پيشگويى كرد، و خبرهايى ها را داد كه جز از سوى خداى آگاه به نهان ها راهى به سوى آن ها نيست؛ و شگفتا كه تاريخ نشان داد كه خبرهاى آن حضرت همان گونه كه آورده بود تحقق يافت.

2 - نكته درس آموز ديگر در اين سوره هشدار از سستى و سازش در دين و آميخته ساختن باطل و بيداد و شرك و خرافه و روش هاى ظالمانه با توحيدگرايى و روش هاى عادلانه و بشردوستانه دين خدا و رسيدن به هدف هاى مقدس، با به كارگيرى ابزارها و شيوه هاى ظالمانه فريب و خشونت و ترور و وحشت آفرينى است؛ آرى اين آيات از اين آفت نيز هشدار مى دهد.

پرتوى از سوره مباركه در آيات كوتاه اين سوره مباركه درس هاى

ارزشمند و انسان پرورى است كه پاره اى از آن ها را به گونه اى كوتاه و فشرده مى نگريم.

1 - جدايى راه توحيد با شرك اين آيات به روشنى نشانگر آن است كه راه توحيد و شرك و عدالت و ظلم از يكديگر جداست؛ چرا كه راه توحيدگرايى انسان را به سوى تقرب به خدا و تخلق به اخلاق او - كه آگاهى، بينايى، حق شناسى، عدالت، راستى، توانايى، بى نيازى، هدفدارى، بشردوستى و بنده نوازى است - راه مى نمايد، امّا بيراهه شرك و ظلم انسان را از اين والايى ها دور مى سازد و به سنگدلى و خشونت و فريب و نيرنگ و خودسرى و خودكامگى و شقاوت و جنايت و انحصار و استبداد سوق مى دهد. توحيدگرايى رمز وحدت و يكپارچگى با به رسميت شناختن تنوع سليقه ها و انديشه ها و عقيده هاى منطقى است، امّا شرك به سوى شقه شقه ساختن جامعه و سلطه انحصارى فرد يا گروهى بر همگان با قهر و غلبه مى كشاند.

توحيدگرايى به انسان توجه مى دهد كه هستى هدفدار است و كارهاى نيك و ناروا را پاداش و كيفرى است متناسب و عادلانه، و ذره اى عدالت و ستم گم نمى گردد و انسان مسئول است و از او باز خواست خواهد شد، امّا شرك و استبداد بر اين بيراهه است كه زورمدران نبايد نقد شوند و محاسبه پذيرند، و مورد چون و چرا قرار گيرند، و از آنان بر گفتار و كردار گزاف و ظالمانه اى كه بر زبان مى آورند و دست مى يازند نبايد دليل و برهان خواست!

توحيدگرايى تأكيد مى كند كه بايد با شيوه هاى خداپسندانه و راه هاى عادلانه زيست و اجازه هر كار و هر شيوه

و وسيله اى را - حتى به بهانه مقدس بودن هدف - نمى دهد، امّا شرك و استبداد به بهانه واژه ها و هدف هاى نيك و دهن پركن از هر وسيله و ابزارى براى سركوب و شقاوت و تحميل بهره مى گيرد و اين راز تكرار آيه شريفه است كه پيامبر فرمود: لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ...

آنچه را شما مى پرستيد و بيراهه اى كه شما در زندگى گام مى سپاريد من نخواهم پرستيد و گام نخواهم سپرد.

2 - اعلام بيزارى از شرك و استبداد با منطق و مدارا

ماديگران و پيروان مكتب كمونيسم حدود يك قرن تسلط استبدادى و شقاوت بار خود بر بخش بزرگى از دنيا، افزون بر كشتار و فجايع بى شمار و انحطاط و واپسگرايى و عقب ماندگى وحشتناكى كه به بار آوردند، دنيا را آكنده از خشم و نفرت، تندى و خشونت، افراطى گرى و جنون و ترور و وحشت كردند.

آنان با تبليغات بسيار گسترده و انحصارى خويش، امواجى سهمگين از فريب و نيرنگ، و قهر و جبر، و سيلابى از شيوه هاى زورمدارانه را وارد فرهنگ هاكردند و شيوه هاى منطق و مدارا، همزيستى و مسالمت، تساهل و تسامح، بشردوستى و حقوق بشر، مردم خواهى و محروم نوازى، ايثار و فداكارى، آزادى انديشه و فكر، تنوع سليقه و نظر، حق سنجش و مقايسه، گزينش عقيده و مذهب، و دموكراسى و مردم سالارى را مردود و منفور و ارتجاعى و امپرياليستى اعلام داشتند! و سوگمندانه نيروهاى خودسر و زورمدار و تاريك انديش، و جريانهاى شيفته قدرت و تشنه مقام و مغزهاى سنگواره اى نيز دانسته و يا ندانسته آنها را گرفته و هم چنان تاريكى و سياهى مى آفرينند و خرافه مى

بافند و مهر و مدارا، منطق و تحمل، آزادى و حقوق بشر، مردم سالارى و حق حاكميت برسر نوشت و تنوع سليقه ها را بر نمى تابند و بر اين باورند كه هر كسى جز همانند آنان انديشيد و سلطه انحصارى آنان را نپذيرفت و آن روش ها را نقد كرد، بايد مارك كفر و شرك و خيانت و ...بخورد و حذف گردد! و دردا كه اين شيوه هاى شرك آلود و ظالمانه را با نام خدا و دين خدا ترويج مى كنند و همه آگاهان و آزادى خواهان و نسل جوان را به تدريج از دين مى گريزانند.

آيات اين سوره را بنگريد كه چگونه با دقت، قاطعيت، استوارى و منطق روشنگرى مى كند كه راه توحيد از راه شرك جداست، و آن را نفى مى كند، امّا نه تهديد به كشتار مى كند و نه حذف و نه اجبار و تحميل، بلكه به منطق و مدارا و خردورزى و خردمندى و راهيابى رهنمون است تا انسان ها همان گونه كه خدايشان به آنان اختيار انتخاب و آزادى گزينش و سنجش و مقايسه داده است، راه را برگزينند و نه بَره منشانه و يا به زور چماق و زندان.

تفسير اطيب البيان

سوره كافرون ، غرض سوره :اعلام برائت از مشركين و مأيوس كردن آنان از سازش با پيامبر ص .

(1) (قل يا ايها الكافرون ):(بگو اي گروه كافران )

(2) (لا اعبد ما تعبدون ):(من آنچه را كه شما مي پرستيد، نمي پرستم )

(3) (و لا انتم عابدون ما اعبد):(وشماهم آنچه راكه من مي پرستم ،نخواهيدپرستيد)

(4) (و لااناعابدماعبدتم ):(من نيزبراي هميشه آنچه راشمامي پرستيدنخواهم پرستيد)

(5) (و لا انتم عابدون ما اعبد):(و شما هم هرگز آنچه رامن مي

پرستم ،نمي پرستيد)

(6) (لكم دينكم ولي دين ):(دين شما براي خودتان و دين من براي خودم )مطابق روايت وليدبن مغيره و اسود بن مطلب و اميه بن خلف به رسولخدا ص پيشنهاد كردند كه اي محمد بيا كدورت را كنار بگذاريم ، يكسال تو خدايان ما را عبادت كن ، سال بعد ما خداي تو را مي پرستيم و سال ديگر مجددا تو خدايان ما را بپرست وسال بعدش ما خداي تو را مي پرستيم ،به اين ترتيب اگر معبود ما به حق باشد، تو نيز بي بهره نمانده اي و اگر معبود تو به حق باشد ما هم از پرستش او بهره برده ايم (64).اين سوره در جواب آنها نازل شد و به پيامبر امر نمود تا از كفار برائت جسته وبگويد: اي كافران (البته خطاب با يك گروه معين و معهود از كفار است ) من هرگز بتهاي شما را نمي پرستم و شما هم پروردگاري را كه من امروز مي پرستم نخواهيد پرستيد،آنوقت در مقام تأكيد و اثبات اين برائت بطور دائمي و ابدي ، مجددا تكرار مي كند كه ،من در پرستش معبود و در اصل عبادت با شما اشتراكي ندارم و شما نيز با من اشتراك نداريد، چون معبود من خداي يكتاست و عبادت من بر طبق آنچيزي است كه خداتشريع كرده ، اما عبادت بتها، يك امري است كه شما آن را ابداع كرده ايد و از جهل وافتراء شما ناشي مي شود، لذا دين شما كه همان بت پرستي است مخصوص خودشماست وبه من تعدي نمي كندودين من نيز مخصوص خودم است و شما را در بر نمي

گيرد.البته معناي آيه اين نيست كه هر كس هر ديني را كه بخواهد انتخاب كند، بلكه منظوراين است كه جدايي و افتراق توحيد و شرك از يكديگر مشخص شود تا مردم بدانندتوحيد به هيچ وجه با شرك جمع نمي شود،(اسلام ، اسلام است و جاهليت ، جاهليت ، وراهي كه به اسلام منتهي مي شود، مستلزم جدايي و انقطاع كامل از شرك و همه ارزشهاي جاهلي و تصورات و افكار و تقليدها و قيد وبندهاي آن است كه عبارتست از همان هجرت بسوي اسلام و همه لوازم آن و حد وسطي بين اين دو مذهب وجود ندارد وسازش و تفاهمي ميان آنها نيست ، اگر چه كه جاهليت خود را به لباس اسلام در آورده وادعاي اسلام بكند.

تفسير نور

در شأن نزول اين سوره آمده است كه بعضى از سران قريش به پيامبر گفتند: اى محمّد تو يك سال از آيين ما پيروى كن، ما سال بعد از تو پيروى مى كنيم. آنگاه هر كدام بهتر بود آن را ادامه مى دهيم، اما پيامبر نپذيرفت. گفتند: لااقل خدايان ما را مسّ كن و تبرّك بجوى

ا ما نيز خداى ترا بپرستيم، در اين هنگام اين سوره نازل شد.

كلمه «قل» اندكى از كينه كفار نسبت به پيامبر مى كاهد، زيرا مى فهمند كه سركارشان با خداست و پيامبر تنها مأمور است.

گاهى بايد مخالفان را به حال خود رها كرد و گفت: <<لكم دينكم>> چنانكه در سوره قصص آيه 55 مى خوانيم: <<لنا اعمالنا و لكم اعمالكم>> و اين نوعى تحقير و تهديد است نه اجازه براى هر نوع عمل و عقيده.

در مواردى از قرآن تكرار براى تأكيد است، نظير: <<كلاّ سوف تعلمون ثمّ

كلاّ سوف تعلمون>><1107> و <<فقتل كيف قدّر ثم قتل كيف قدّر>><1108> در اين سوره نيز تكرار مى تواند براى تأكيد باشد تا مشركان از تسليم شدن مسلمانان قطع اميد كنند و مى تواند براى تلق

استقامت به مؤمنان باشد تا در مواضع خود پايدار بمانند.

خبر از ايمان نياوردن گروهى از كفار، بارها در قرآن مطرح شده است، از جمله آنها آيه ششم سوره بقره و آيه هفتم سوره يس است كه با صراحت مى فرمايد: <<فهم لا يؤمنون (P) >>

1- پيامبر اكرم امين وحى است و هر چه به او نازل شود بازگو مى كند. <<قل>>

2- مسلمانان بايد در برابر پيشنهادات غير منطقى، صريح و قاطع پاسخ بگويند و دشمنان را از خود مأيوس نمايند. <<لا اعبد ما تعبدون>>

3- به نام وحدت، نبايد از اصول و ارزشها سرپيچى كرد. <<لا اعبد ما تعبدون>>

4- دنياى كفر بايد از تسليم شدن مسلمين مأيوس باشد. <<لا اعبد... و لا انا عابد>>

5 - اعلام برائت از كفار بايد مكرّر و مؤكّد و علنى باشد. <<قل يا ايّها الكافرون لا اعبد ما تعبدون>>

6- در دين معامله نكنيد، با دشمن سازش و مداهنه نكنيد و در برابر تكرار پيشنهادهاى نابجا، شما نيز موضع خود را قاطعانه تكرار كنيد. <<لا اعبد... لا انتم عابدون... و لا انا عابد...>>

7- به خاطر جذب ديگران، دست به هر كارى نزنيد. <<لا اعبد... و لا انتم عابدون>>

8 - قرآن از غيب خبر مى دهد. حتى يك نفر از پيشنهاد دهندگان، حاضر به اسلام آوردن نشد. <<و لا انتم عابدون ما اعبد>>

9- پايدارى و قاطعيّت، شرط رهبرى است. <<و لا انا عابد...>>

10- عبادت و بندگى خدا، ملاك تمايز مؤمن از كافر است. آن

كه ادّعاى ايمان مى كند اما نماز نمى گذارد، در ادّعايش شك كند. <<يا ايّها الكافرون... لا انتم عابدون ما اعبد>>

11- انسان در انتخاب دين آزاد است نه مجبور. <<لكم دينكم و لى دين>>

12- بايد صف ها از هم جدا شود، حق از باطل و كفر از ايمان متمايز شود. <<لكم دينكم ولى دين>>

13- معبود هر كس، بيانگر دين و آيين اوست. <<لا انا عابد... لا انتم عابدون... لكم دينكم ولى دين>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

Some of the leading disbelievers of Makka had proposed to the Holy Prophet a compromise between Islam and their ancient faith such as they conceived it, so that their idols might also have an honourable mention in the adoration of the worshippers. The Holy Prophet resisted all appeals to worldly motives, and stood firm to his message of eternal unity of Allah. This surah breathes a spirit of uncompromising abhorrence to idolatry. There can be no common ground between the worship of "the one" and the many- monotheism and polytheism. Refer to Baqarah: 256; Yunus: 41.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109