108. سوره الكوثر

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره الكوثر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1)

فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2)

إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

آشنايي با سوره

108- كوثر [خير فراوان]

در اينكه منظور از كوثر، نهرى است در بهشت، يا حوضى در محشر، يا ذريه و فرزندان زياد، يا علماى امت، يا نبوت و قرآن، يا علم و حكمت يا ... نظريه هاى گوناگونى وجود دارد. منظور هر كدام باشد، اين خير كثير را خداوند به پيامبر اعطا كرده است (آيه 1) اين سوره يك سطرى كه 3 آيه دارد و از اعجازهاى قرآن است در جواب عيبجوئى هاى مشركين نازل شده كه بخاطر نداشتن فرزند پسر، پيامبر را مقطوع النسل و «ابتر» مى گفتند. بعد از «عصر» يا «عاديات در مكه نازل شده است. سال اول بعثت. بعضى هم گفته اند كه در «صلح حديبيه نازل شده است

شان نزول

فاطمه و خيركثير

شأن نزول آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر

فرزند پسر در ميان قبايل جاهليت، ادامه نسل محسوب مى شد. به همين دليل، كسانى كه پسر نداشتند، «ابتر» ناميده مى شدند؛ چون نسل آنان ادامه پيدا نمى كرد و بى نام و نشان مى ماندند. همانند حكومت هاى سلطنتى كه پادشاه بدون پسر، خاندان سلطنتى را نوميد و نگران مى سازد. براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز پسرى باقى نمانده بود و پسران ايشان از جمله قاسم، طاهر، طيب و ابراهيم در همان سن كودكى به آسمان پر كشيدند و همه را داغ دار كردند.

«عاص بن وائل»، از سران قريش و از حيله گران عرب، در مسجدالحرام با پيامبر ديدار كرد. وى هم چون هميشه موضوع بت ها را به ميان كشيد و پيامبر را از بدگويى به بت ها برحذر داشت و ديگر مطالبى كه بوى تهديد از آن مى آمد. پيامبر نيز از فرصت استفاده كرد و با دليل و منطق به او پاسخ داد،

ولى عاص اين پاسخ را برنتابيد و با عصبانيت پيامبر را ترك گفت. هنگام خروج از مسجدالحرام، بعضى از سران قريش را ديد كه منتظرش بودند. به او گفتند: دير كردى؛ با چه كسى صحبت مى كردى؟ عاص با عصبانيت گفت: با همين ابتر (دم بريده) سخن مى گفتم. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر نازل شد و به پيامبر دلدارى داد. دشمنان پيامبر در دشمنى خود كم ترين ادب را رعايت نمى كردند؛ يعنى قساوتشان آميخته با پستى بود و اين نشان مى دهد كه قريش مرگ پيامبر و بر چيده شدن بساط اسلام را انتظار مى كشيدند؛ چرا كه مى گفتند او «بلا عقب» است. قرآن مى گويد: تو بلا عقب نيستى. دشمنان تو اين گونه اند و اين پيش گويى قرآن نيز تحقق يافت و دشمنان او تار و مار شدند چنان كه امروز اثرى از آنان باقى نمانده است. طايفه هايى هم چون «بنى اميه» و «بنى عباس» كه به مقابله با پيغمبر و فرزندان او برخاستند، روزى آن قدر جمعيت داشتند كه قابل شمارش نبودند، ولى امروز اگر هم كسى از آنان باقى مانده باشد، هرگز شناخته شده نيست، در حالى كه از فاطمه زهرا عليهاالسلام كه همان كوثر (خير كثير) است، نسل و ذريه پيامبردر جهان انتشار يافت. از آن زمان، نه تنها امامان معصوم، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه زهرا در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنان علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام ديده مى شوند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر اين حقيقت را بيان مى كند:

ما تو را [چشمه] كوثر داديم؛ «» پس

براى پروردگارت نمازگزار و قربانى كن «» دشمنت خود بى تبار خواهد بود. «» (1)

پاورقى:

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 549.

فاطمه و خيركثير

شأن نزول آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر

فرزند پسر در ميان قبايل جاهليت، ادامه نسل محسوب مى شد. به همين دليل، كسانى كه پسر نداشتند، «ابتر» ناميده مى شدند؛ چون نسل آنان ادامه پيدا نمى كرد و بى نام و نشان مى ماندند. همانند حكومت هاى سلطنتى كه پادشاه بدون پسر، خاندان سلطنتى را نوميد و نگران مى سازد. براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز پسرى باقى نمانده بود و پسران ايشان از جمله قاسم، طاهر، طيب و ابراهيم در همان سن كودكى به آسمان پر كشيدند و همه را داغ دار كردند.

«عاص بن وائل»، از سران قريش و از حيله گران عرب، در مسجدالحرام با پيامبر ديدار كرد. وى هم چون هميشه موضوع بت ها را به ميان كشيد و پيامبر را از بدگويى به بت ها برحذر داشت و ديگر مطالبى كه بوى تهديد از آن مى آمد. پيامبر نيز از فرصت استفاده كرد و با دليل و منطق به او پاسخ داد، ولى عاص اين پاسخ را برنتابيد و با عصبانيت پيامبر را ترك گفت. هنگام خروج از مسجدالحرام، بعضى از سران قريش را ديد كه منتظرش بودند. به او گفتند: دير كردى؛ با چه كسى صحبت مى كردى؟ عاص با عصبانيت گفت: با همين ابتر (دم بريده) سخن مى گفتم. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر نازل شد و به پيامبر دلدارى داد. دشمنان پيامبر در دشمنى خود كم ترين ادب را رعايت نمى كردند؛ يعنى قساوتشان آميخته با پستى بود و اين نشان مى دهد كه قريش مرگ پيامبر و بر چيده شدن بساط اسلام را

انتظار مى كشيدند؛ چرا كه مى گفتند او «بلا عقب» است. قرآن مى گويد: تو بلا عقب نيستى. دشمنان تو اين گونه اند و اين پيش گويى قرآن نيز تحقق يافت و دشمنان او تار و مار شدند چنان كه امروز اثرى از آنان باقى نمانده است. طايفه هايى هم چون «بنى اميه» و «بنى عباس» كه به مقابله با پيغمبر و فرزندان او برخاستند، روزى آن قدر جمعيت داشتند كه قابل شمارش نبودند، ولى امروز اگر هم كسى از آنان باقى مانده باشد، هرگز شناخته شده نيست، در حالى كه از فاطمه زهرا عليهاالسلام كه همان كوثر (خير كثير) است، نسل و ذريه پيامبردر جهان انتشار يافت. از آن زمان، نه تنها امامان معصوم، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه زهرا در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنان علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام ديده مى شوند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر اين حقيقت را بيان مى كند:

ما تو را [چشمه] كوثر داديم؛ «» پس براى پروردگارت نمازگزار و قربانى كن «» دشمنت خود بى تبار خواهد بود. «» (1)

پاورقى:

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 549.

فاطمه و خيركثير

شأن نزول آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر

فرزند پسر در ميان قبايل جاهليت، ادامه نسل محسوب مى شد. به همين دليل، كسانى كه پسر نداشتند، «ابتر» ناميده مى شدند؛ چون نسل آنان ادامه پيدا نمى كرد و بى نام و نشان مى ماندند. همانند حكومت هاى سلطنتى كه پادشاه بدون پسر، خاندان سلطنتى را نوميد و نگران مى سازد. براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز پسرى باقى نمانده بود و پسران ايشان از جمله قاسم، طاهر، طيب و

ابراهيم در همان سن كودكى به آسمان پر كشيدند و همه را داغ دار كردند.

«عاص بن وائل»، از سران قريش و از حيله گران عرب، در مسجدالحرام با پيامبر ديدار كرد. وى هم چون هميشه موضوع بت ها را به ميان كشيد و پيامبر را از بدگويى به بت ها برحذر داشت و ديگر مطالبى كه بوى تهديد از آن مى آمد. پيامبر نيز از فرصت استفاده كرد و با دليل و منطق به او پاسخ داد، ولى عاص اين پاسخ را برنتابيد و با عصبانيت پيامبر را ترك گفت. هنگام خروج از مسجدالحرام، بعضى از سران قريش را ديد كه منتظرش بودند. به او گفتند: دير كردى؛ با چه كسى صحبت مى كردى؟ عاص با عصبانيت گفت: با همين ابتر (دم بريده) سخن مى گفتم. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر نازل شد و به پيامبر دلدارى داد. دشمنان پيامبر در دشمنى خود كم ترين ادب را رعايت نمى كردند؛ يعنى قساوتشان آميخته با پستى بود و اين نشان مى دهد كه قريش مرگ پيامبر و بر چيده شدن بساط اسلام را انتظار مى كشيدند؛ چرا كه مى گفتند او «بلا عقب» است. قرآن مى گويد: تو بلا عقب نيستى. دشمنان تو اين گونه اند و اين پيش گويى قرآن نيز تحقق يافت و دشمنان او تار و مار شدند چنان كه امروز اثرى از آنان باقى نمانده است. طايفه هايى هم چون «بنى اميه» و «بنى عباس» كه به مقابله با پيغمبر و فرزندان او برخاستند، روزى آن قدر جمعيت داشتند كه قابل شمارش نبودند، ولى امروز اگر هم كسى از آنان باقى مانده باشد، هرگز شناخته شده نيست، در حالى كه از فاطمه زهرا عليهاالسلام كه همان كوثر (خير

كثير) است، نسل و ذريه پيامبردر جهان انتشار يافت. از آن زمان، نه تنها امامان معصوم، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه زهرا در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنان علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام ديده مى شوند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند. آيه هاى 1 تا 3 سوره كوثر اين حقيقت را بيان مى كند:

ما تو را [چشمه] كوثر داديم؛ «» پس براى پروردگارت نمازگزار و قربانى كن «» دشمنت خود بى تبار خواهد بود. «» (1)

پاورقى:

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 549.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{إِنَّا} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ / (نا) ضمير متصل در محل نصب، اسم إنّ {أَعْطَيْناكَ} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / خبر إنَّ محذوف {الْكَوْثَرَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب

{فَصَلِّ} (ف) رابط جواب براى شرط / فعل امر، مبنى بر حذف حرف عله (ى) / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {لِرَبِّكَ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَانْحَرْ} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {شانِئَكَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف

اليه {هُوَ} ضمير فصل بدون محل {الْأَبْتَرُ} خبر إنَّ، مرفوع يا در محل رفع

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Inna aAAtaynaka alkawthara

2.Fasalli lirabbika wainhar

3.Inna shani-aka huwa al-abtaru

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

ما تو را [چشمه كوثر داديم، (1)

پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن. (2)

دشمنت خود بى تبار خواهد بود. (3)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» ما به تو كوثر (= خير و بركت فراوان) عطا كرديم!

«2» پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن!

«3» [و بدان] دشمن تو قطعاً بريده نسل و بى عقب است!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

بى ترديد ما به تو خير فراوان [كه بركت در نسل است و از فاطمه ريشه مى گيرد] عطا كرديم. (1)

پس [به شكرانه آن] براى پروردگارت نماز بخوان و شتر قربانى كن. (2)

يقيناً دشمن [كه به] تو [زخم زبان مى زند] خود بدون تبار و نسل [و بريده از همه خيرات و بركات] است. (3)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

اى رسول گرامى ما تو را كوثر عطاى بسيار بخشيديم به تو مقام سيد انبياء نام نيكو و كثرت فرزند و نهر كوثر و مقام رحم للعالمينى و شفاعت كبراى امت و شرح صدر و همت عالى از لطف خود تو را عطا كرديم (1)

پس تو هم بشكرانه آن نعم براى خدا بنماز و طاعت و قربانى و مناسك حج بپرداز (2)

كه محققا دشمن بدگوى تو عاص بن وائل مقطوع النسل و نسل تو تا قيامت بكثرت و بركت و عزت باقى است (3)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

همانا ما به تو خير كثير عطا كرديم. (1)

پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى كن. (2)

همانا دشمن تو بى نسل و دم بريده است. (3)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

همانا تو را كوثر - خير بسيار - داديم. (1)

پس براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانى كن. (2)

همانا دشمن تو، همو دنبال بريده - بى نسل و بى دنباله - است. (3)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

ما كوثر را به تو عطا كرديم. (1)

پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن (2)

كه بدخواه تو خود ابتر است. (3)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

ما به تو كوثر بخشيده ايم (1)

پس براى پروردگارت نماز بگزار و قربانى كن (2)

بى گمان دشمن تو بى سرانجام [و بلاعقب] است (3)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

همانا ارزانى داشتيمت كوثر (1)

پس نمازگزار براى پروردگار خويش و قربان كن (يا سجود و ركوع كن) (2)

همانا بدخواه تو است دنباله بريده (3)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 Indeed We have given you abundance.

2 So pray to your Lord, and sacrifice [the sacrificial camel].

3 Indeed it is your enemy who is without posterity.

ترجمه انگليسي شاكر

Surely We have given you Kausar, (1)

Therefore pray to your Lord and make a sacrifice. (2)

Surely your enemy is the one who shall be without posterity, (3)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) We have given you plenty ,

(2) So pray to your Lord and sacrifice

(3) since your opponent is the one who will be lopped off.

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

Surely We have given thee abundance; (1)

so pray unto thy Lord and sacrifice. (2)

Surely he that hates thee, he is the one cut off. (3)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

Lo! We have given thee Abundance; (1)

So pray unto they Lord, and sacrifice. (2)

Lo! It is thy insulter (and not thou) who is without posterity. (3)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

To thee have We granted the Fount (Of Abundance). (1)

Therefore to thy Lord turn in Prayer and Sacrifice. (2)

For he who hateth thee he will be cut off (from Future Hope). (3)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Nous t'avons certes, accordé l'Abondance.

2. Accomplis la Salat pour ton Seigneur et sacrifie.

3. Celui qui te hait sera certes, sans postérité.

ترجمه اسپانيايي

1. Te hemos dado la abundancia.

2. Ora, pues, a tu Señor y ofrece sacrificios.

3. Sí, es quien te odia el privado de posteridad.

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Wahrlich, Wir haben dir Fülle des Guten gegeben;

2. So bete zu deinem Herrn und opfere.

3. Fürwahr, es ist dein Feind, der ohne Nachkommenschaft sein soll.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. In verità ti abbiamo dato l'abbondanza .

2. Esegui l'orazione per il tuo Signore e sacrifica !

3. In verità sarà colui che ti odia a non avere seguito .

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Пoиcтинe, Mы дapoвaли тeбe oбильный!

2. Пoмoлиcь жe Гocпoдy твoeмy и зaкoли!

3. Beдь нeнaвиcтник твoй - oн кyцый.

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- قüphe yok ki biziz sana kevseri veren.

2- Artk namaz kl Rabbine ve kurban kes sen.

3- قüphesiz, sana buًzeden yok mu, odur nesli kesilen.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. (Ya Peyğəmbər!) Həqiqətən, Biz sənə Kövsər (Cənnətdəki Kövsər irmağını və ya bol ne'mət, yaxud Qur'an, peyğəmbərlik) bəxş etdik!

2. Ona görə də (bu ne'mətlərə şükür edərək) Rəbbin üçün namaz qıl və qurban kəs!

3. (Ya Peyğəmbər! Oğlun Qasim, yaxud İbrahim vəfat etdiyi zaman sənə sonsuz, arxası kəsik, nəsli kəsilmiş deyən) sənin düşməninin (As ibn Vailin) özü sonsuzdur! (Sənin nəslin qiyamətə qədər törəyib artacaq, adına isə həmişə rəhmət oxunacaqdır!)

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. (اے محمد) ہم نے تم كو كوثر عطا فرمائي ہے

2. تو اپنے پروردگار كے ليے نماز پڑھا كرو اور قرباني ديا كرو

3. كچھ شك نہيں كہ تمہارا دشمن ہي بياولاد رہے گا

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. بېشكه مونږ تا ته ډېر خېر (بي بي فاطمه زهرا(س)) دركړ.

2. نو د خپل رب لپاره لمونځ وكه او قرباني وكه

3. بېشكه چې ستا دښمن له هر خېره پرې دے (بې اولاده دے)

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn (Muhemmed!) Bi rastî me ji bona te ra (bostanne) ku ava wan hilwejokin daye.

2. Îdî tu ji bona Xuda yê xwe ra nimej bike û (ji bona qayîlbûna wî) goryan jêbike.

3.Birastî hey dexesê te bi xweberin poçik birne bêdûmdan in.

ترجمه اندونزي

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah

lagi Maha Penyayang. (1)

Katakanlah:" Hai orang- orang yang kafir.(1) (2)

Aku tidak akan menyembah apa yang kamu sembah.(2) (3)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Sesungguhnya Kami telah mengurniakan kepadamu (wahai Muhammad) kebaikan yang banyak (di dunia dan di akhirat). (1)

Oleh itu, kerjakanlah sembahyang kerana Tuhanmu semata-mata, dan sembelihlah korban (sebagai bersyukur). (2)

Sesungguhnya orang yang bencikan engkau, Dia lah yang terputus (dari mendapat sebarang perkara yang diingininya). (3)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Hakika sisi tumekupa kheri nyingi.

2. Basi swali kwa ajili ya Mola wako, na uchinje (kwa ajili ya Mola wako).

3. Hakika adui yako atakuwa mkiwa.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 637

(108) سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد (3)

[سوره الكوثر (108): آيات 1 تا 3] ترجمه آيات به نام اللَّه كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكان مهربان است.

محققا ما به تو خير كثير (فاطمه (ع)) داديم (1).

پس به شكرانه اش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن (2).

و بدان كه محققا شماتت گوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است (3).

بيان آيات در اين سوره منتى بر رسول خدا (ص) نهاده به اينكه به آن جناب كوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به وى زخم زبان مى زند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اين سوره كوتاه ترين سوره قرآن است، و روايات در اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا در مدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد.

و بعضى «1» از مفسرين به منظور جمع بين دو دسته روايات گفته اند: ممكن است دو

_______________

(1) روح المعانى، ج 30، ص 244. ______________________________________________________ صفحه ى 638

نوبت نازل شده باشد يكى در مكه و بار ديگر در مدينه.

" إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" در مجمع البيان مى گويد: كلمه" كوثر" بر وزن" فوعل" به معناى چيزى است كه شانش آن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است «1».

[اقوال مختلف در باره

مراد از" كوثر" و بيان شواهد دال بر اينكه مراد از آن ذريه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يعنى فرزندان فاطمه (عليها السلام) است

ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده اند: بعضى «2» گفته اند: خير كثير است. و بعضى معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:

1- نهرى است در بهشت. 2- حوض خاص رسول خدا (ص) در بهشت و يا در محشر است. 3- اولاد رسول خدا (ص) است. 4- اصحاب و پيروان آن جناب تا روز قيامت است. 5- علماى امت او است. 6- قرآن و فضائل بسيار آن.

7- مقام نبوت است. 8- تيسير قرآن و تخفيف شرايع و احكام است. 9- اسلام است. 10- توحيد است. 11- علم و حكمت است. 12- فضائل رسول خدا (ص) است.

13- مقام محمود است. 14- نور قلب شريف رسول خدا (ص) است «3». و از اين قبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى «4» از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و شش قول است.

صاحبان دو قول اول استدلال كرده اند به بعضى روايات، و اما باقى اقوال هيچ دليلى ندارند به جز تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در آخر سوره فرمود:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" با در نظر گرفتن اينكه كلمه" ابتر" در ظاهر به معناى اجاق كور است، و نيز با در نظر گرفتن اينكه جمله مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مى آيد كه منظور از كوثر، تنها و تنها كثرت ذريه اى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته، (و بركتى است كه در نسل

آن جناب قرار داده)، و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرت ذريه، چيزى كه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مساله ذريه به استقلال و يا به طور ضمنى نبود، آوردن كلمه" ان" در جمله" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" فايده اى نداشت، زيرا كلمه" ان" علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است.

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 548.

(2) روح المعانى، ج 30، ص 245.

(3 و 4) روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245. ______________________________________________________ صفحه ى 639

و روايات هم بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كه رسول خدا (ص) را به اجاق كورى زخم زبان زد و اين زخم زبان هنگامى بود كه قاسم و عبد اللَّه دو فرزندان رسول خدا (ص) از دنيا رفتند، پس با اين بيان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته:" منظور صاحب اين زخم زبان از كلمه" ابتر" بريدگى از مردم يا انقطاع از خير بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودش منقطع از هر چيز است" سخن بى وجهى است.

و چون جمله" إِنَّا أَعْطَيْناكَ ..." در مقام منت نهادن بود، با سياق متكلم مع الغير (ما) آمد كه بر عظمت دلالت مى كند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (ص) بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود:

ما به تو كوثر عطا كرديم.

و اين جمله از اين دلالت خالى نيست

كه فرزندان فاطمه (ع) ذريه رسول خدا (ص) هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطور كه مى بينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچ نسلى معادل آن ديده نمى شود، آن هم با آن همه بلاها كه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند.

[مراد از امر به صلاة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثر]

" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" از ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرف" فاء" بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى شود كه امر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله" إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" شده، از باب شكر نعمت است، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن.

و مراد از" نحر" بنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (ص) و از على (ع) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهل بيت (ع) روايت كرده، دست بلند كردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتن براى نماز است «1».

ولى بعضى «2» گفته اند: معنايش اين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى _______________

(1) تفسير برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 403. ______________________________________________________ صفحه ى 640

كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است، هم چنان كه كلمه" ذبح" به

معناى سر بريدن ساير حيوانات است).

بعضى «1» ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از ركوع بر مى دارى به طور كامل بايست.

بعضى «2» ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.

" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" كلمه:" شانئ" به معناى دشمن خشمگين، و كلمه" أبتر" به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده.

بعضى گفته اند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمى سازد.

بحث روايتى [رواياتى در باره اينكه مراد از" نحر" در" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" بلند كردن دست ها در موقع اداء تكبير نماز است

در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: كوثر آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (ص) داد. ابو بشر مى گويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام نهرى در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته «3».

و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب سنن خود، از على بن ابى طالب روايت كرده اند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسول خدا (ص) نازل شد، از جبرئيل پرسيد: اين" نحيرة" كه خداى عز و جل مرا بدان مامور فرموده چيست؟ گفت: منظور نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مى خواهى احرام

نماز ببندى دستهايت را بلند كنى، هم در تكبيرة الاحرام و هم در هنگام ركوع رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در هفت آسمان هستند، و براى هر چيزى زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر تكبير است.

_______________

(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(3) الدر المنثور، ج 6، ص 402. ______________________________________________________ صفحه ى 641

و رسول خدا (ص) فرمود: دست بلند كردن يكى از مظاهر استكانت و التماس است كه خداى تعالى (در مذمت كفار) فرموده:" فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ- براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى" «1».

مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آورده اند. و نيز گفته همه عترت طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودى زير گلو در هنگام نماز است «2».

و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه در ذيل آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ" گفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمه" وَ انْحَرْ" گفته: يعنى دستها را در آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن «3».

و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" گفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اول نماز را مى گويى دستها را تا برابر نحرت- گودى زير گلويت-

بلند كن، اين است معناى نحر «4».

و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (ع) شنيدم كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" مى فرمود: اين نحر عبارت است از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت «5».

مؤلف: آن گاه مى گويد: عبد اللَّه بن سنان هم مثل اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است «6».

[رواياتى راجع به زخم زبان زدن به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثر]

و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا (ص) قاسم، سپس زينب، و آن گاه عبد اللَّه، و پس از او ام كلثوم، و آن گاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم از دنيا رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد اللَّه از دنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او أبتر و بى عقب است، در

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(2) مجمع البيان، ج 10، ص 550.

(3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(5 و 6) مجمع البيان، ج 10، ص 550. ______________________________________________________ صفحه ى 642

پاسخش خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است «1».

و در همان كتاب است كه زبير

بن بكار و ابن عساكر، از جعفر بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: قاسم پسر رسول خدا (ص) در مكه از دنيا رفت و بعد از دفن جنازه آن جناب رسول خدا (ص) به عاصى بن وائل و پسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (ص) را از دور ديد گفت:

الآن زخم زبانى به او مى زنم، همين كه آن جناب نزديك شد، گفت: چه خوب شد كه اجاقش كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" «2».

و نيز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روايت كرده كه گفت: قريش را رسم چنين بود كه وقتى فرزند ذكور كسى مى مرد مى گفتند:" بتر فلان"، و چون فرزند رسول خدا (ص) از دنيا رفت عاصى بن وائل گفت" بتر" يعنى فرزند ذكورش مرد، و اين فرد (رسول خدا ص) از همه بيشتر بتر شد، (چون هيچ فرزند ذكور برايش نماند) «3».

مؤلف: و در بعضى «4» از تواريخ آمده كه شماتت كننده وليد بن مغيره بوده. و در بعضى «5» ديگر آمده كه ابو جهل بوده. و در بعضى «6» ديگر آمده كه عقبة بن ابى معيط بوده. و در بعضى «7» آمده كه كعب بن اشرف بوده، ولى معتبر همان است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است.

مؤيد آن، روايتى است كه مرحوم طبرسى آن را در احتجاج از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با عمرو بن العاصى است، فرموده: و تو در بسترى مشترك متولد شدى (يعنى مادرت هم با عاصى بن وائل هم بستر

مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از رجال قريش بر سر تو نزاع كردند، ابو سفيان بن حرب گفت اين پسر از نطفه من است. وليد بن مغيره گفت: از من است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان لئيم تر و بى حسب و نسب تر و خبيث تر و ستمكارتر و زناكارترشان عاصى بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ملحق ساخت.

و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به خطبه ايستادى، و گفتى اين منم.

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(2، 3) الدر المنثور، ج 6، ص 403.

(4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 30، ص 248. ______________________________________________________ صفحه ى 643

كه محمد را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى أبتر است، يعنى اولاد ذكورى ندارد، اگر از دنيا برود نامش از صفحه روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ"- تا آخر حديث «1».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" آمده كه كوثر نهرى است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (ص) داده، تا عوض از پسرش ابراهيم باشد «2».

مؤلف: اين روايت علاوه بر اينكه مرسل است، يعنى سندش ذكر نشده، و علاوه بر اينكه مضمر است، يعنى تنها در آن آمده كه:" فرمود" و روشن نكرده كه كدام يك از ائمه فرموده، با ساير روايات معارض است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت منافات ندارد كه كوثر

به معناى خير كثير باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم مصداقى از خير كثير است.

_______________

(1) احتجاج طبرسى، ج 1، ص 411.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 445.

تفسير نمونه

سوره كوثر

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 3 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره كوثر

مشهور اين است كه اين سوره در ((مكه )) نازل شده است ولى بعضى احتمال مدنى بودن آن را داده اند، اين احتمال نيز داده شده است كه اين سوره دو بار نازل شده يكبار در مكه و بار ديگرى در مدينه ، ولى رواياتى كه در شاءن نزول اين سوره وارد شده ، قول مشهور را كه اين سوره مكى است تاءييد مى كند.

در شاءن نزول اين سوره مى خوانيم : ((عاص بن وائل )) كه از سران مشركان بود، پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قريش در مسجد نشسته بودند و اين منظره را از دور مشاهده كردند، هنگامى كه ((عاص بن وائل )) وارد مسجد شد به او گفتند: با كه صحبت مى كردى ؟ گفت : با اين مرد ((ابتر))!

اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد كه ((عبدالله )) پسر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از دنيا رفته بود، و عرب كسى را كه پسر نداشت ((ابتر)) (يعنى بلاعقب ) مى ناميد، و لذا قريش اين نام را بعد از فوت پسر پيغمبر براى حضرت انتخاب كرده بود (سوره فوق نازل شد و پيغمبر

اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به نعمتهاى بسيار و كوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند). <1>

توضيح اينكه : پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دو فرزند پسر از بانوى اسلام خديجه داشت : يكى قاسم و ديگرى طاهر كه او را ((عبدالله )) نيز مى ناميدند، و اين هر دو در مكه از دنيا رفتند، و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بدخواهان قريش را گشود، و كلمه ((ابتر)) را براى حضرتش انتخاب

كردند. <2>

آنها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهميت فوق العاده اى قائل بودند، او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند، بعد از اين ماجرا آنها فكر مى كردند با رحلت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برنامه هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.

قرآن مجيد نازل شد و بطرز اعجازآميزى در اين سوره به آنها پاسخ گفت ، و خبر داد كه دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى كه در اين سوره داده شده از يكسو ضربه اى بود بر اميدهاى دشمنان اسلام ، و از سوى ديگر تسلى خاطرى بود به رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه بعد از شنيدن اين لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاكش غمگين و مكدر شده بود.

در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )

آمده است : من قراءها سقاه الله من انهار الجنة ، و اعطى من الاجر بعدد كل قربان قربه العباد فى يوم عيد، و يقربون من اهل الكتاب و المشركين :

هر كس آن را تلاوت كند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سيراب خواهد كرد، و به عدد هر قربانى كه بندگان خدا در روز عيد (قربان ) قربانى مى كنند، و همچنين قربانيهائى كه اهل كتاب و مشركان دارند، به عدد هر يك از آنان اجرى به او مى دهد. <3>

نام اين سوره (كوثر) از اولين آيه آن گرفته شده است .

تفسير :

ما به تو خير فراوان داديم

روى سخن در تمام اين سوره به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است (مانند سوره و الضحى و سوره ا لم نشرح ) و يكى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناك و زخم زبانهاى مكرر دشمنان است .

نخست مى فرمايد: ما به تو كوثر عطا كرديم (انا اعطيناك الكوثر).

((كوثر)) وصف است كه از كثرت گرفته شده ، و به معنى خير و بركت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نيز كوثر گفته مى شود.

در اينكه منظور از كوثر در اينجا چيست ؟ در روايتى آمده است كه وقتى اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در

دو طرف آن قبه هائى از در و ياقوت است …. <4>

در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: كوثر نهرى است در بهشت كه خداوند آن را به پيغمبرش در عوض فرزندش (عبد الله كه در حيات او از دنيا رفت ) به او عطا فرمود.

بعضى نيز گفته اند: منظور همان حوض كوثر است كه تعلق به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دارد و مؤ منان به هنگام ورود در بهشت از آن سيراب مى شوند. <5>

بعضى آن را به نبوت تفسير كرده ، و بعضى ديگر به قرآن ، و بعضى به كثرت اصحاب و ياران ، و بعضى به كثرت فرزندان و ذريه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى يافتند كه از شماره بيرونند، و تا دامنه قيامت يادآور وجود پيغمبر اكرمند، بعضى نيز آن را به شفاعت تفسير كرده و حديثى از امام صادق در اين زمينه نقل نموده اند. <6>

تا آنجا كه ((فخر رازى )) پانزده قول در تفسير ((كوثر)) ذكر كرده است ، ولى ظاهر اين است كه غالب اينها بيان مصداقهاى روشنى از اين مفهوم وسيع

و گسترده است ، زيرا چنانكه گفتيم ((كوثر)) به معنى ((خير كثير و نعمت فراوان )) است ، و مى دانيم خداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسيارى به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ارزانى داشت كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز

دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود.

به هر حال تمام مواهب الهى بر شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در تمام زمينه ها حتى پيروزيهايش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش كه در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى كنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در اين خير كثير وارد هستند.

فراموش نبايد كرد اين سخن را خداوند زمانى به پيامبرش مى گويد كه كه آثار اين خير كثير هنوز ظاهر نشده بود، اين خبرى بود از آينده نزديك و آينده هاى دور، خبرى بود اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ).

اين نعمت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد، هر چند شكر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمى كند، بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او لذا مى فرمايد: اكنون كه چنين است ، فقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن (فصل لربك و انحر).

آرى بخشنده نعمت او است ، بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب كه حكايت از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى كند.

كوتاه سخن اينكه ((عبادت )) خواه به صورت نماز باشد، يا قربانى كردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاك خدا است .

اين در برابر اعمال مشركان است كه براى بتها سجده و قربانى مى كردند، در حالى

كه نعمتهاى خود را از خدا مى دانستند! و به هر حال تعبير ((لربك )) دليل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات .

بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور نماز روز عيد قربان ، و قربانى كردن در همان روز است ، ولى ظاهرا مفهوم آيه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عيد يكى از مصداقهاى روشن آن است .

تعبير به ((وانحر)) از ماده ((نحر)) كه مخصوص كشتن شتر است ، شايد به خاطر اين است كه در ميان قربانيها شتر از اهميت بيشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستين علاقه بسيار به آن داشتند، و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود.

در اينجا دو تفسير ديگر براى آيه فوق ذكر شده است :

1 - منظور از جمله ((وانحر)) رو به قبله ايستادن به هنگام نماز است ، چرا كه ماده نحر به معنى گلوگاه مى باشد، سپس عرب آن را معنى مقابله با هر چيز استعمال كرده است ، و لذا مى گويند ((منازلنا تتناحر)) يعنى : منزلهاى ما در مقابل يكديگر است .

2 - منظور بلند كردن دستها به هنگام تكبير و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است ، در حديثى مى خوانيم : هنگامى كه اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از جبرئيل سؤ ال فرمود: اين ((نحيره )) اى <7> كه پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چيست ؟

((جبرئيل )) عرض كرد: ((اين نحيره نيست ، بلكه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى كه وارد نماز مى شوى موقع تكبير، دستها

را بلند كن ، و همچنين هنگامى كه ركوع مى كنى يا سر از ركوع برمى دارى ، و يا سجده مى كنى ، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همين گونه است ، و براى هر چيزى زينتى است ، و زينت نماز بلند كردن دستها در هر تكبير است )). <8>

و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير اين آيه با دست مباركش اشاره كرده و فرمود: منظور اين است كه دستها را اينگونه در آغاز نماز بلند كنى به طورى كه كف آنها رو به قبله باشد. <9>

ولى تفسير اول از همه مناسب تر است ، چرا كه منظور نفى اعمال بت پرستان است كه عبادت و قربانى را براى غير خدا مى كردند، ولى با اين حال جمع ميان همه معانى و رواياتى كه در اين باب رسيده است هيچ مانعى ندارد و به خصوص اينكه درباره بلند كردن دست به هنگام تكبيرات روايات متعددى در كتب شيعه و اهل سنت نقل شده است ، به اين ترتيب آيه مفهوم جامعى دارد كه اينها را نيز شامل مى شود.

و در آخرين آيه اين سوره با توجه به نسبتى كه سران شرك به آن حضرت مى دادند مى فرمايد: ((تو ابتر و بلاعقب نيستى ، دشمن تو ابتر است !)) (ان شانئك هو الابتر).

((شانى ء)) از ماده ((شنئان )) (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و كينه - ورزى و بدخلقى كردن است ، و ((شانى ء)) كسى است كه داراى اين وصف باشد.

قابل توجه اينكه : ((ابتر)) در

اصل به معنى ((حيوان دم بريده )) است <10> و انتخاب اين تعبير از سوى دشمنان اسلام به منظور هتك و توهين بود، و تعبير ((شانى ء)) بيانگر اين واقعيت است كه آنها در دشمنى خود حتى كمترين ادب را نيز رعايت نمى كردند، يعنى عداوتشان آميخته با قساوت و رذالت بود، در حقيقت قرآن مى گويد: اين لقب خود شما است نه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ).

از سوى ديگر همانگونه كه در شاءن نزول سوره گفته شد: قريش انتظار مرگ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و برچيده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا كه مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گويد تو بلا عقب نيستى ، دشمنان تو بلا عقب اند!

1 - فاطمه (عليهاالسلام ) و كوثر

گفتيم كوثر يك معنى جامع و وسيع دارد، و آن خير كثير و فراوان است ، و مصاديق آن زياد است ، ولى بسيارى از بزرگان علماى شيعه يكى از روشن ترين مصداقهاى آن را وجود مبارك ((فاطمه زهرا)) (سلام الله عليها) دانسته اند، چرا كه شاءن نزول آيه مى گويد: آنها پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را متهم مى كردند كه بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گويد: ما به تو كوثر داديم .

از اين تعبير استنباط مى شود كه اين ((خير كثير)) همان فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) است ، زيرا نسل و ذريه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار يافت نسلى كه نه

تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزشهاى

اسلام را حفظ كردند، و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بيت (عليهمالسلام ) كه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران هزار از فرزندان فاطمه (عليهاالسلام ) در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند.

در اينجا به بحث جالبى از ((فخر رازى )) برخورد مى كنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مى گويد:

قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كسانى نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خرده مى گرفتند، بنابراين معنى سوره اين است كه خداوند به او نسلى مى دهد كه در طول زمان باقى مى ماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنها است ، اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه <11> و. <12>

2 - اعجاز اين سوره

اين سوره در حقيقت سه پيشگوئى بزرگ در بردارد: از يكسو اعطاء خير كثير را به پيغمبر نويد مى دهد (گر چه ((اعطينا)) به صورت فعل ماضى است ، ولى ممكن است از قبيل مضارع مسلم باشد كه در شكل ماضى

بيان

شده ) و اين خير كثير تمام پيروزيها و موفقيتهائى را كه بعدا نصيب پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شد، به هنگام نزول اين سوره در مكه قابل پيشبينى نبود، شامل مى شود.

از سوى ديگر خبر مى دهد كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بلا عقب نخواهد بود، بلكه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت .

از سوى سوم خبر مى دهد كه دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، اين پيشگوئى نيز تحقق يافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند كه امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حالى كه طوائفى همچون بنى اميه و بنى عباس كه به مقابله با پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و فرزندان او برخاستند روزى آنقدر جمعيت داشتند كه فاميل و فرزندان آنها قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چيزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نيست .

3 - ضمير جمع در باره خدا براى چيست ؟

قابل توجه اينكه در اينجا و در آيات فراوان ديگرى از قرآن مجيد خداوند با صيغه متكلم مع الغير از خود ياد مى كند مى فرمايد: ما كوثر را به تو عطا كرديم !

اين تعبير و مانند آن براى بيان عظمت و قدرت است ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى گويند نه فقط از خود كه از ماءمورانشان نيز خبر مى دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .

در آيه مورد بحث كلمه ((ان )) نيز

تاءكيد ديگرى است بر اين معنى ، و تعبير به ((اعطيناك )) و نه ((آتيناك )) دليل بر اين است كه خداوند ((كوثر)) را به حضرتش بخشيده و اعطا فرموده است ، و اين بشارتى است بزرگ به پيغمبر اكرم

تا در برابر ياوه گوئيهاى دشمنان قلب مباركش آزرده نشود، و در عزم آهنينش فتور و سستى راه نيابد، و بداند تكيه گاه او خدائى است كه منبع همه خيرات است و خير كثير در اختيار او نهاده .

خداوندا! ما را از بركات اين ((خير كثير)) كه به پيامبرت مرحمت فرمودى بى نصيب مگردان .

پروردگارا! تو مى دانى ما آن حضرت و ذريه طاهرينش را از صميم دل دوست داريم ، ما را در زمره آنان محشور كن .

بارالها! عظمت او و آئينش بسيار است روز به روز بر اين عظمت و عزت و شوكت بيفزاى .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره به لطف حق در آستانه يكصد و هشتمين سوره قرآن ايستاده ايم. بجاست پيش از هر چيز به شناسنامه اش بنگريم:

1 - نام اين سوره نام بلند و جاودانه اين سوره، «كوثر» به معنى «خير فراوان» آمده است.

آيا اين خير فراوان و پايان ناپذير، شهرى است در بهشت،

يا حوضى است در محشر،

يا عبارت است از فرزندان بسيار،

يا مقام والاى رسالت و نبوت،

يا نعمت دانش و حكمت،

يا كتاب پرشكوه خدا، قرآن، و يا همه اين ها و ديگر مواهب و نعمت ها، هر چه هست خدا آن را به بنده برگزيده اش ارزانى داشته است. نام اين سوره نيز يادآور اين نعمت گران است و از آيه نخست اقتباس

شده است.

2 - فرودگاه آن از ديدگاه بيشتر مفسران و محدثان و مورخان اين سوره در سال اول بعثت، در مكه بر قلب مصفاى محمد(ص) فرود آمده است؛ اما به باور پاره اى در صلح «حديبيه». برخى نيز آن را در شمار سوره هاى مدنى آورده اند.

3 - شمار آيه هاى آن اين سوره، از سه آيه، 10 واژه و 43 حرف شكل گرفته، و با اين وصف از معجزه هاى بزرگ قرآن است.

اين آيات اميدآفرين در پاسخ بدانديشى ها و عيبجويى هاى خودكامگان و اصلاح ناپذيران - كه پيامبر آزادى و برابرى را با واژه هاى خشن و ظالمانه مارك مى زدند و آماج دورغ مى ساختند - فرود آمد، و بدين وسيله به نيك انديشان اميد بخشيد، و بدانديشان را نوميد و سر افكنده ساخت.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من قرأها سقاه الله من انهار الجنة، واعطى من الاجر بعدد كل قربان قرّبه العباد فى يوم عيد و...(317)

هر كس اين سوره را تلاوت كند و در آن بينديشد، خدا او را از نهرهاى بهشت سيراب مى سازد و به شمار هر قربانى كه مردم با ايمان و يا شرك گرا در روز عيد قربان به بارگاه خدا و يا بت ها مى برند به او پاداش خواهد داد.

از امام صادق آورده اند كه:

من قرأ «انّا اعطيناك الكوثر» فى فرائضه و نوافله سقاه الله يوم القيامة من الكوثر و كان محدثه عند محمد (ص).(318)

هر كس سوره «كوثر» را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخواند، خدا او را در روز رستاخيز از حوض كوثر سيراب مى سازد، و جايگاهش نزد محمد(ص)، در

زير درخت «طوبى» خواهد بود.

1 - به يقين ما به تو [اى پيامبر!] خير فراوان داديم؛

2 - پس براى پروردگارت نماز بگزار و[شتر ]قربانى كن.

3 - بى ترديد دشمن تو، خود بى نسل [و تبار] است.

نگرشى بر واژه ها

كوثر: اين واژه بر وزن «فوعل» مفهوم وصفى دارد، و از «كثرت» گرفته شده و به معنى خير و بركت بسيار و پايان ناپذير آمده است.

اعطاء: اين واژه به معنى «بخشيدن» آمده است. بخشيدن بر دو گونه است: نوعى از بخشش به معنى مالك و صاحب اصل و سود ساختن ديگرى است، و نوع ديگر آن به معنى اجازه بهره ورى و تصرف است.

شانئ: به معنى دشمن كينه توز آمده است. اين واژه از ريشه شنئآن به معنى دشمنى ورزيدن با ديگرى است، و واژه مورد بحث به كسى كه به اين خصلت نكوهيده مبتلاست، اشاره دارد.

ابتر: اين واژه در اصل به معنى الاغ دم بريده است. در مورد «زياد» آمده است كه: او خطبه اى دم بريده خواند، چرا كه در خطبه اش نه خدا را ستايش كرد و نه بر پيامبر درود و سلام نثار نمود.

نحر: اين واژه به معنى سبك و روش كشتن شتر آمده و «انحر» در آيه از اين ريشه است.

شأن نزول در مورد شأن نزول و داستان فرود اين سوره از «ابن عباس» آورده اند كه: سوره «كوثر» در بزرگداشت پيامبر گرامى و آرامش خاطر بخشيدن به آن حضرت و در نكوهش يكى از بدانديش ترين و كينه توزترين دشمنان او «عاص بن وائل» فرود آمد. نامبرده روزى به هنگام بيرون آمدن پيامبر از مسجد با آن

بزرگوار رو به رو گرديد و پس از گفت گوى كوتاهى، بر همسلكان خويش وارد شد. آنان از او پرسيدند، با چه كسى گفت و گو مى كرد؟

او پاسخ داد كه با اين مرد «ابتر»! و منظورِ آن عنصر گستاخ اين بود كه پيامبر گرامى به دليل مرگ پسرش ابراهيم، ديگر بدون فرزند و نسل و تبار خواهد بود، چرا كه در فرهنگ منحط و ظالمانه آنان، دختر نه موقعيت و جايگاهى داشت و نه حتى فرزند خانواده به شمار مى رفت. درست در آن شرايط بود كه اين سوره بر قلب مصفاى پيامبر مهر فرود آمد، و بدين وسيله خدا به پيامبرش نويد داد كه به او خير فراوان و يا نسلى شايسته و ماندگار ارزانى خواهد داشت.(319)

تفسير

نعمت هاى گران و پاينده خدا به پيامبر

در سوره پيش قرآن شريف خصلت هاى نكوهيده انكارگران رسالت پيامبر و موضوع معاد و جهان پس از مرگ را بر شمرد، و آنان را مورد نكوهش قرار داد، اينك در اين سوره هم چنان روى سخن را به پيامبر گرامى نموده، و ضمن اشاره به نعمت هاى گران خدا به آن حضرت او را به نماز و نيايش و سپاس و قربانى فرمان مى دهد.

نخست مى فرمايد:

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ

هان اى پيامبر! ما به تو خير فروان داديم.

آنچه آمد ترجمه اى از آيه است، و در تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى از جمله «ابن عمر» و «عايشه» به نهرى در بهشت اشاره دارد.

«ابن عباس» آورده است كه: پس از فرود اين آيات، پيامبر بر فراز منبر نشست و آنهارا بر مردم خواند. هنگامى

كه فرود آمد از آن حضرت پرسيدند آن چه به شما ارزانى شده است، چيست؟

فرمود: منظور نهرى است در بهشت پرطروات و زيبا كه از شير، سفيدتر و شفاف تر، از بلور صاف تر و ماندگارتر و در دو سوى آن قبه هايى از درّ و يا قوت است. بر كنار آن، پرندگان سبز رنگ و زيبايى است كه گردن هايشان بسان گردن كبك است.

ياران گفتند: آن پرندگان زيبا چقدر تماشايى هستند!

فرمود: از آن ها زيباتر و تماشايى تر آن است كه هر كس از گوشت آن ها بخورد و از آب كوثر بنوشد، رستگار مى گردد و به رضوان خدا مى رسد.

از امام صادق آورده اند كه فرمود: «كوثر» نهرى است در بهشت كه خدا آن را در برابر مرگ فرزند گرامى پيامبر به او ارزانى داشت.

به باور پاره اى منظور حوض ويژه پيامبر است كه در روز رستاخيز مردم بسيارى بر آن وارد مى گردند.

«انس» آورده است كه روزى پيامبر گرامى سر بر بالش نهاد و پس از خوابى سبك، خندان و شادمان برخاست.

دليل شادمانى او را پرسيديم، كه فرمود: هم اينك سوره اى بر من فرود آمد، و آن گاه به تلاوت سوره «كوثر» پرداخت و فرمود: آيا مى دانيد «كوثر» چيست؟

گفتيم: خدا و پيامبرش داناترند.

فرمود: نهرى است در بهشت كه داراى خير فراوان است، و خدا آن را به من وعده فرموده است. آن نهر زيبا «حوض» من است و روز رستاخيز امت من در ساحل آن بر من وارد مى شوند و ظرف هاى آن براى بهره ورى نيكان و پاكان به شمار ستارگان آسمان هاست.

امّا در همان حال گروه هايى از امت من با حالتى پريشان بر آتش دوزخ سرنگون

مى گردند، و من رو به بارگاه خدا، مى گويم: پروردگارا، اينان از امت من بودند. پيام مى رسد كه: تو نمى دانى كه اينان پس از رحلت تو چه كردند!

اين روايت را «مسلم» در صحيح خود آورده است.

2 - از ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «سعيد بن جبير» واژه «كوثر» به معنى «خير فروان» آمده است.

3 - پاره اى آن را به رسالت پيامبر و كتاب پرشكوه او، قرآن تفسير كرده اند.

4 - از ديدگاه «حسن» منظور قرآن شريف است.

5 - و از نظر برخى به معنى اصحاب و ياران بسيار است، كه خدا در عصرها و نسل ها به آن حضرت ارزانى داشته است.

6 - از ديدگاه گروهى منظور نسل ماندگار و فرزندان پرشمار است، كه خدا از فرزند ارجمندش فاطمه(ع) به او ارزانى داشت، و شمار آنان به گونه اى است كه نمى توان آن ها را بر شمرد و تا روز رستاخيز نيز هم چنان ادامه دارد.

7 - و از امام صادق آوره اند كه منظور مقام پرفراز شفاعت است.

به باور ما از آن جايى كه واژه «كوثر» مى تواند همه اين مفاهيم و تفسيرها را در خود جاى دهد، و آنچه آمد هر كدام مصداقى از مصاديق «خير فراوان» است، بايد گفت منظور همه اين ها و بسا فراتر از اين هاست، چرا كه خدا به آن حضرت در اين جهان خير بسيارى ارزانى داشت و وعده فرمود كه در جهان ديگر هم مواهب بسيارى به او بدهد. بنابر اين تفسير آيه اين است كه: ما به تو خير فروان دنيا و آخرت را ارزانى داشتيم.

در آيه بعد مى فرمايد:

فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ

انْحَرْ

اينك كه چنين است براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانى كن.

از ديدگاه گروهى از جمله «عطاء» خداى فرزانه پس از نويد ارزانى شدن خير فراوان به پيامبر، به او دستور مى دهد كه به منظور سپاس به بارگاه خدا در برابر اين نعمت ها نماز عيد را بخواند و پس از آن قربانى كند.

امّا «انس» آورده است كه: پيامبر گرامى پيش از فرود اين آيه در روز عيد، نخست قربانى مى كرد و آن گاه نماز مى خواند و با فرود آيه دستور رسيد كه نخست نماز گزارد و پس از آن قربانى كند.

«سعيد بن جبير» و «مجاهد» بر آنند كه: پس براى پروردگارت نماز بامدادى را بخوان، آن گاه در «منا» قربانى نما.

«محمد بن كعب» مى گويد: در آن زمان مردمى بودند كه نماز و قربانى شان خالصانه و براى خدا نبود، از اين رو خدا به پيامبرش دستور داد تا نماز و قربانى را تنها براى تقرب به بارگاه خدا بگزارند و انجام دهند.

به باور برخى منظور اين است كه: براى پروردگارت نماز بگزار و رو به قبله بايست، چرا كه واژه «نحر» به معنى گلوگاه آمده و در فرهنگ عرب آن را به برابر و مقابل هر چيز مى گويند. براى نمونه گفته مى شود:

«منازلنا تتناحر» منزل هاى ما در برابر يكديگر است.

شاعر مى گويد:

اباحكم هل انت عم مجالد

و سيد اهل الابطح المتناحر

هان اى «اباحكم»! آيا تو عموى «مجالد» و سرور مردم مكّه هستى كه در برابر آنان قرار گرفته اى؟

از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود: منظور اين است كه دست راست خود را به هنگام نماز در گلوگاه خود بر روى دست

چپ بگذارى.

گفتنى است كه اين روايت نادرست است، چرا كه همه خاندان رسالت خلاف اين ديدگاه را از آن حضرت آورده و روشنگرى مى كنند كه منظور بلندكردن دو دست به هنگام آغاز نماز تا برابر گلوگاه و چهره است.

از امام صادق آورده اند كه فرمود: منظور بالا آوردن دو دست در برابر صورت است، به گونه اى كه كف آن ها به طرف قبله باشد.

در روايت ديگرى آورده اند كه پس از فرود اين سوره، پيامبر به فرشته وحى گفت: اين «نُحيره»اى كه خدا مرا به انجام آن فرمان مى دهد چيست؟

فرشته وحى گفت: اين «نُحيره» نيست، بلكه خدايت فرمان مى دهد كه به هنگام آغاز نماز و گفتن «تكبير» دست ها را بلند كن، و هرگاه ركوع نمودى، يا سر از ركوع برداشتى، و يا سجده كردى، دست ها را در برابر قبله بلند كن و بگو «اللّه اكبر»، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان نيز همين گونه است، و براى هر كار و هر چيز زينتى است، و زينت نماز بلند كردن دو دست در هر «تكبير» است.

از پيامبر آورده اند كه فرمود: بلند كردن دو دست به هنگام «تكبير» از فروتنى و خشوع در برابر خداست، آيا اين آيه را نخوانده ايد كه مى فرمايد: فما استكانوا بربهم...(320) و به راستى آنان را به عذاب گرفتار كرديم، چرا كه نسبت به پروردگار خويش فروتنى و خشوع نكردند و زارى و توبه ننمودند.

و سرانجام مى فرمايد:

إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

بى گمان دشمن كينه توز تو بى نسل و تبار خواهد بود.

به باور «قتاده» منظور اين است كه: بى گمان دشمن تو به خاطر گسستن

از هر خوبى و شايستگى، حقيرترين و فرومايه ترين انسان هاست.

از ديدگاه پاره اى واژه «ابتر» به مفهوم كسى است كه در حقيقت فرزندى ندارد و اگر به ظاهر هم فرزندى دارد، از آن او نيست.

«مجاهد» مى گويد: اين آيه در حقيقت پاسخ كوبنده خدا به تاريك انديشانى است كه مى گفتند: پيامبر پسرى ندارد تا راه و رسم او را ادامه دهد و با مردن او، دين و نام و نشان وى نيز فراموش مى گردد.

دلايل راستى و درستى رسالت پيامبر

در آيات كوتاه و زيباى اين سوره، دليل هاى روشن و ماندگارى بر راستى رسالت و درستى دعوت آسمانى پيامبر گرامى آمده است؛ براى نمونه:

1 - آن حضرت از انديشه پليد و كينه توزانه آنان و آنچه در نهان بر ضد او مى بافتند و بيهوده دل خوش مى داشتند، خبر داد و اين جز از راه وحى نشايد.

2 - خداى فزرانه به او نويد نعمت ماندگار و موهبت جاودانه و «خير فراوان» داد؛ اينك لحظه اى بايد انديشيد كه چگونه آن نويد تحقق يافت و آن پيشگويى بزرگ روى داد و دين و آيين او دنيا را گرفت و نام با عظمت او بلند آوازه گرديد.

3 - خدا به آن حضرت نويد داد كه نسل و تبار او ادامه يافته و فرزندانش فراوان خواهند بود، و شگفتا كه با همه كشتارها و قتل عام ها از فرزندان او، اينك فرزندان او از همه بيشتر است.

4 - از پرشكوه ترين دليل هاى رسالت آن حضرت همين سوره است، چراكه آن حضرت از فرود نخستين اشعه وحى تا هماره تاريخ، هماورد طلبيد و اعلام فرمود كه: اگر كسى در آسمانى بودن قرآن

و رسالت او در ترديد است، كتاب، يا سوره و يا آيه اى بسان او بياورد تا او از ادامه دعوت خويش دست كشد! و مى دانيم كه مخالفان و دشمنان او با همه تلاش هاى تخريبى و ظالمانه اى كه از آغاز بعثت تاكنون بر ضد او داشتند، هرگز نتوانستند سوره اى بسان همين سوره كه با وجود كوتاهى آيات، در اوج اعجاز است بياورند، و اين برترين سند صداقت اوست.

5 - خدايش به آن حضرت وعده يارى و پيروزى داد و به او اطمينان خاطر بخشيد كه نسل و تبار دشمنان كينه توز او بريده مى شود و آنان بى تبار خواهند بود، و شگفتا كه اين خبر نيز تحقق يافت...

بارخدايا! به لطف و مهر بى كران خويش ما را از فرزندان معنوى آن حضرت قرار ده و با او همدم و همراه و همنشين بفرما!

تفسير اطيب البيان

سوره كوثر ، غرض سوره :امتنان بر رسولخدا ص به واسطه اعطاء وجود مقدس حضرت زهرا(س ) كه معدن خير وبركت است .

(1) (انا اعطيناك الكوثر):(بدرستي كه ما به تو خير كثير داديم )

(2) (فصل لربك و انحر):(پس به شكرانه آن ، براي پروردگارت نماز بخوان وقرباني كن )

(3) (ان شانئك هو الابتر):(بدرستي كه شماتت گو و دشمن تو ابتر و بي دنباله است )اين آيات براي تسلي خاطر رسولخدا ص نازل شده ، ظاهرا پس از اينكه فرزندان ذكور پيامبر ص (قاسم و عبدالله )در كودكي از دنيا رفتند، عاص بن وائل سهمي كه ازكفار قريش بود از روي شماتت گفت : نسل محمد قطع شده و او ابتر و بي دنباله است ،آنگاه خداوند اين سوره را در پاسخ او نازل فرمود.(كوثر)به

معناي خير كثير است و مطابق روايات مراد از كوثر ذريه فاطمه زهرا(س )هستند، چون خداوند در اين خانواده بركت و خير كثير قرار داده است به گونه اي كه هم در ظاهر و از نظر تعداد رو به تزايد و كثرت هستند،و اولاد آنحضرت و سادات با وجودآن همه بلايا كه از حكام جور متحمل شده اند، باز هم از نظر كثرت هيچ نسلي معادل آنان ديده نمي شود، و هم از نظر حقيقت و باطن امامان معصوم (عليهم السلام )از ذريه آنحضرت ، منشاء خير و بركت و واسطه فيض الهي در عالم وجود و مظهر اسماءحسناي الهي مي باشند .به هر جهت خداوند تعالي خطاب به رسول اكرم ص مي فرمايد: اي محمد ما به توكوثر را عطا كرديم ، پس شايسته است كه به شكرانه اين نعمت براي پروردگارت نماز بجاآوري و قرباني كني و يا دستان خود را براي تكبير بلند گرداني ، چون بنابرروايتي كه ازطريق ائمه (عليهم السلام )رسيده ، (نحر)عبارتست از بلند كردن دست به جانب گردن ، درهنگام تكبير نماز، و در انتها مي فرمايد: همانا دشمن خشمگين و بد خلق تو بدون دنباله واجاق كور وبي عقب است

تفسير نور

آنجا كه خداوند در مقام دعوت به توحيد است، ضمير مفرد به كار مى برد، همانند <<أنا ربّكم فاعبدون>><1065> پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت كنيد. <<أنَا ربّكم فاتَّقون>><1066> من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد. <<انّنى أنَا اللّه>><1067> همانا

ن خداوند يكتا هستم.

همچنين درمواردى كه خداوند كارى را بدون واسطه انجام مى دهد يا در مقام بيان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمير مفرد به

كار مى رود، همانند: <<و أنَا الغفور الرحيم>><1068> تنها من بخشنده مهربانم. <<فانّى قريب>><1069> من به بندگانم نزديكم.

اما گاهى آيه در مقام بيان عظمت خداوند و شرافت نعمت است كه در اين موارد ضمير جمع همچون «اِنّا» به كار مى رود، چنانكه در اين آيه مى فرمايد: <<اِنّا اعطيناك الكوثر>> زيرا عطاى الهى به بهترين خلق خدا، آن هم عطاى كوثر، به گونه اى است كه بايد با عظمت از آن

اد شود.

همچنين در مواردى كه خداوند كارى را با واسطه انجام مى دهد، نظير باران كه با واسطه تابش خورشيد و پيدايش بخار و ابر مى بارد، از ضمير جمع استفاده مى شود، چنانكه مى فرمايد: <<وانزلنا من السماء ماءً>><1070> ما از آسمان آبى فرو فرستاديم.

از ميان يكصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با كلمه «اِنّا» آغاز شده است: سوره هاى فتح، نوح، قدر و كوثر.

<<اِنّا فَتَحنا لك فتحاً مبيناً>> ما براى تو پيروزى آشكار قرار داديم.

<<اِنّا ارسلنا نوحاً>> ما نوح را به سوى مردم فرستاديم.

<<اِنّا انزلناه فى ليلة القدر>> ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.

<<اِنّا اعطيناك الكوثر>> ما به تو كوثر عطا كرديم.

در آغاز يكى از اين چهار سوره، از حضرت نوح كه اولين پيامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب مى شود، سخن به ميان آمده است. در آغاز سه سوره ديگر، به نعمت هاى ويژه اى همچون نزول قرآن، پيروزى آشكار و عطاى كوثر، اشاره شده است. شايد مي

اين چهار موضوع ارتباطى باشد كه يكى رسالت اولين پيامبر اولوا العزم، ديگرى نزول آخرين كتاب آسمانى، سوّمى پيروزى مكتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بيان مى كند.

كلمه «كوثر» از «كثرت» گرفته

شده و به معناى خير كثير و فراوان است. و روشن است كه اين معنا مى تواند مصاديق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم كثير و اخلاق نيكو داشته باشد، ولى آيه آخر سوره، مى تواند شاهدى بر اين باشد كه مراد از كوثر، نسل م

رك پيامبر اكرم است. زيرا دشمنِ كينه توز با جسارت به پيامبر، او را ابتر مى ناميد و خداوند در دفاع از پيامبرش فرمود: <<انّ شانئك هو الابتر>> دشمن تو، خود ابتر است. بنابراين اگر مراد از كوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آيه اول و سوم سوره، توجيه و معنايى دل نخواهيم داشت.

كلمه «ابتر» در اصل به حيوان دم بريده و در اصطلاح به كسى گفته مى شود كه نسلى از او به يادگار باقى نمانده باشد. از آنجا كه فرزندان پسر پيامبر در كودكى از دنيا رفتند، دشمنان مى گفتند: او ديگر عقبه و نسلى ندارد و ابتر است. زيرا در فرهنگ جاهليّت دختر لايق

ن نبود كه نام پدر را زنده نگاه دارد. بنابراين جمله <<انّ شانئك هو الابتر>> دليل آن است كه مراد از كوثر، نسل كثير پيامبر است كه بدون شك از طريق حضرت زهراعليها السلام مى باشد.

اين نسل پر بركت از طريق حضرت خديجه نصيب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شد. آرى خديجه مال كثير داد و كوثر گرفت. ما نيز تا از كثير نگذريم به كوثر نمى رسيم.

فخررازى در تفسير كبير مى گويد: چه نسلى با بركت تر از نسل فاطمه كه مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنكه تعداد بسيارى از آنان را در طول تاريخ، به خصوص در زمان حكومت بنى اميّه و بنى عبّاس شهيد كردند، امّا

باز هم امروز فرزندان او در اكثر كشو

اى اسلامى گسترده اند.

در زمانى كه خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر مى شد، به گونه اى كه صورتش از غصه سياه گشته و به فكر فرو مى رفت كه از ميان مردم فرار كند يا دخترش را زنده به گور كند: <<يتوارى من القوم ام يدُسّه فى التّراب>><1071> در اين زمان قرآن به دختر لقب كوثر مى دهد ت

فرهنگ جاهلى را به فرهنگ الهى و انسانى تبديل كند.

بر اساس روايات، نام يكى از نهرها و حوض هاى بهشتى، كوثر است و مؤمنان از آن سيراب مى شوند. چنانكه در روايت متواتر ثقلين نيز پيامبر فرمود: «انّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض» كتاب و عترت از يكديگر جدا نمى شوند تا آنكه در قيامت، در كنار حوض به من ملح

شوند.

كوثر الهى، به جنسيّت بستگى ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا كوثر شد. به تعداد كثير بستگى ندارد؛ فاطمه، يك نفر بود امّا كوثر شد. آرى خداوند مى تواند كم را كوثر و زياد را محو كند.

خداوند از اولياى خود دفاع مى كند. به كسى كه پيامبر را بى عَقَبه مى شمرد، پاسخ قولى و عملى مى دهد. وجود فاطمه پاسخ عملى و جمله <<هو الابتر>> پاسخ قولى است. خداوند نه تنها از اولياى خود، بلكه از همه مؤمنان دفاع مى كند: <<انّ اللّه يدافع عن الّذين آمنوا

<1072>

هديه كننده خداوند، هديه گيرنده پيامبر و هديه شده فاطمه است. لذا عبارت <<اِنّا اعطيناك الكوثر>> به كار رفته كه بيانگر عظمت خداوند و بزرگى هديه اوست.

هر چه ضربه به دين و مقدّسات دينى شديدتر باشد، دفاع هم بايد قوى تر باشد. به پيامبر اسلام جسارت هاى زيادى كردند و او را ساحر، كاهن، شاعر و مجنون

خواندند كه همه آنها به نحوى در قرآن جبران شده است.

به پيامبر گفتند: <<انّك لمجنون>><1073> تو جنّ زده اى، ولى خداوند فرمود: <<ما انتَ بنعمة ربّك بمجنون>><1074> به لطف الهى تو مجنون نيستى.

به آن حضرت گفتند: <<لَستَ مُرسلاً>><1075> تو فرستاده خدا نيستى، خداوند فرمود: <<انّك لمن المرسلين>><1076> قطعاً تو از پيامبرانى.

به حضرت نسبت شاعرى و خيالبافى دادند: <<لشاعر مجنون>><1077> خداوند فرمود: <<و ما علّمناه الشعر و ما ينبغى له>><1078> ما به او شعر نياموختيم و براى او سزاوار نيست.

گفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازار راه مى رود: <<و قالوا ما لهذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق>><1079> خداوند فرمود: پيامبران پيش از تو نيز غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند: <<و ما ارسلنا قبلك من المرسلين الاّ انّهم ل

كلون الطعام و يمشون فى الاسواق>><1080>

به آن حضرت ابتر گفتند، خداوند فرمود: <<انّ شانئك هو الابتر>>.

آرى، پاسخ كسى كه به اشرف مخلوقات ابتر بگويد، آن است كه خداوند به او كوثرى عطا كند كه چشم همه خيره و عقل همه مبهوت شود.

خداوند مصداقى براى كوثر در آيه نياورد تا همچنان مبهم بماند تا شايد اشاره به اين باشد كه عمق بركت كوثر عطا شده حتّى براى خود پيامبر اكرم در هاله اى از ابهام است.

در اين سوره دو خبر غيبى نهفته است: يكى عطا شدن كوثر به پيامبر، آن هم در مكّه اى كه حضرت دست خالى بود و فرزند پسر نداشت، ديگر ابتر ماندن دشمن كه داراى فرزندان و ثروت هاى بسيار بود.

تاريخ و آمار بهترين شاهد بر كوثر بودن اين عطيّه الهى است. هيچ نسلى از هيچ قومى در جهان، به اندازه نسل

حضرت فاطمه عليها السلام رشد و شكوفايى نداشته است. خصوصاً اگر كسانى را كه مادرشان سيّد است، از سادات به حساب آوريم، آمار سادات در جهان نشانه معجزه اي

خبر غيبى است.

عطا كردن كوثر به شخصى مثل پيامبر، زمانى معنا دارد كه عطا كننده سرچشمه علم و حكمت و قدرت و رحمت باشد. بنابراين عطاى كوثر نشانه صفات وكمالات الهى است.

در اين سوره كه سه جمله بيشتر ندارد، پنج بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است.

زيرا علاوه بر ضمير كاف «ك» «اعطيناك»، در خطاب «صلّ» و «لربك» دو بار و در عبارت «انحر» و «شانئك» نيز دو بار، پيامبر مخاطب است. <<اعطيناك، فصلّ، لربّك، انحر، شانئك>>

در سراسر قرآن نيز، بيش از دويست و چهل بار خداوند به پيامبرش مى فرمايد: <<ربّك>>

با آن كه او پروردگار تمام هستى: <<ربّ كلّ شى ء>><1081> و پروردگار همه ى مردم است: <<ربّ النّاس>><1082>، ولى از ميان واژه هاى «ربّ» كلمه «ربّك» بيش از همه به كار رفته و اين نشانه آن است كه خداوند بر پيامبرش عنايت خاصّى دارد.

چنانكه نمونه اين عنايت ويژه را در آيات ديگر نيز مشاهده مى كنيم، مثلاً خداوند نام اعضا و جوارح پيامبر را در قرآن مطرح كرده است: چهره ات: <<وجهك>><1083>، زبانت: <<لسانك>><1084> چشمانت: <<عينيك>><1085> گردنت: <<عنقك>><1086> دستانت: <<يدك>><1087

سينه ات: <<صدرك>><1088> كمرت: <<ظهرك>><1089>

الطاف خداوند به پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، گاهى با درخواست آن حضرت صورت گرفته است، نظير <<قل ربّ زدنى علماً>><1090> پروردگارا! مرا از نظر علمى توسعه بده. امّا كوثر هديه اى الهى بود كه بدون درخواست، به پيامبر عزيز داده شد.

كوثر چيست؟

از آيه آخر سوره، يعنى <<انّ شانئك هو الابتر>> استفاده مى شود كه مراد از كوثر چيزى ضد ابتر

است و از آنجا كه عرب به افراد بى عقبه و بى نسل كه فرزند پسر ندارند و با مردن، آثارشان محو مى شود، ابتر مى گويد، بهترين مصداق براى كوثر، ذريّه پيامبر است كه امام

معصوم از نسل فاطمه مى باشند. البتّه كوثر، معنايى عام دارد و شامل هر خير كثير مى شود.

اگر مراد از كوثر، علم باشد، همان چيزى است كه پيامبر مأمور به خواستنش بود. <<قل ربّ زدنى علماً>>

اگر مراد از كوثر اخلاق نيك باشد، پيامبر داراى خلق عظيم بود. <<انّك لعلى خلق عظيم>><1091>

اگر مراد از كوثر عبادت باشد، حضرتش به قدرى عبادت مى كرد كه آيه نازل شد: ما قرآن را نفرستاديم تا اين گونه خود را به مشقّت اندازى. <<ما انزلنا عليك القرآن لتشقى>><1092>

اگر مراد از كوثر نسل كثير باشد كه امروزه بيشترين نسل از اوست.

اگر مراد از كوثر امّت كثير باشد، طبق وعده الهى اسلام بر تمام جهان غالب خواهد شد. <<ليظهره على الدين كلّه>><1093>

اگر مراد از كوثر شفاعت باشد، خداوند تا جايى كه پيامبر راضى شود از امّت او مى بخشد. <<و لسوف يعطيك ربّك فترضى>><1094>

كوثر، امرى دنيايى نيست و چيزى فراتر از نان، نام، مقام و جلوه هاى دنيوى است. زيرا قرآن دنيا را قليل 1095> و ناپايدار<1096> ناميده است.

هر كثيرى كوثر نيست. قرآن مى فرمايد: اموال و اولاد مخالفان، شما را به تعجب واندارد، زيرا كه خداوند اراده كرده آنان را در دنيا از طريق همان اموال و اولاد عذاب كند. <<فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انما يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الحياة الدنيا>><1097>

در قرآن سوره اى به نام كوثر داريم و سوره اى به نام تكاثر. امّا كوثر ارزش است و تكاثر ضدّ ارزش، زيرا اولى عطيّه

الهى است كه دنباله اش ذكر خداست: <<اعطيناك الكوثر فصلّ >>و دوّمى يك رقابت منفى كه دنباله اش غفلت از خداست. <<الهاكم التكاثر>>

كوثر ما را به مسجد مى برد براى نماز: <<فصلّ لربّك>> و تكاثر ما را به گورستان مى برد براى سرشمارى مردگان. <<حتى زُرتم المقابر>>

در عطاى كوثر بشارت است: <<انّا اعطيناك الكوثر>> و در تكاثر تهديدهاى پى در پى. <<كلاّ سوف تعلمون ثمّ كلاّ سوف تعلمون>>

كوثر، عامل رابطه با خالق است: <<اعطيناك الكوثر فصل>> و تكاثر، وسيله اى براى سرگرمى با مخلوق. <<الهاكم التّكاثر>>

كوثر كه بزرگ ترين هديه الهى است در كوچك ترين سوره قرآن مطرح شده است.

هديه اشرف معبود به اشرف مخلوق چيزى جز كوثر نمى تواند باشد. <<انّا اعطيناك الكوثر>>

در ماجراى فتح مكّه كه مشركان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد مى شدند، خداوند تنها دستور تسبيح مى دهد: <<رَأيتَ النَّاس يَدخلون فى دينِ اللَّه أفواجا فَسَبّح>> ولى براى عطا كردن كوثر مى فرمايد: <<فصلِ ّ لربّك>> نماز بگزار. گويا اهميّت كوثر از اسلام

ردن مشركان بيش تر است.

عطاى استثنايى در سوره استثنايى با الفاظ استثنايى:

عطا بى نظير است، چون كوثر است؛ سوره بى نظير است، چون كوچك ترين سوره قرآن است و الفاظ بى نظيرند، چون كلمات «اعطينا»، «الكوثر»، «صلِ ّ»، «انحر»، «شانئك» و «ابتر» تنها در اين سوره به كار رفته و در هيچ كجاى قرآن شبيه ندارد.

هر زخم زبان و كلامى وزنى دارد. به شخص پيامبر اكرم توهين ها شد، كلماتى از قبيل مجنون، شاعر، كاهن و ساحر به او گفتند و به ياران او نيز توهين ها شد تا آنجا كه گفتند: اين بيچارگان را از خود دور كن تا ما دور تو جمع شويم. براى هيچ كدام سوره اى مستقل نازل ن

، امّا در

نسبت ابتر دادن يك سوره نازل شد كه خير كثير به تو عطا كرديم و دشمن تو ابتر است و اين به خاطر آن است كه جسارت به شخص و ياران قابل تحمّل است، امّا جسارت به راه و مكتب كه او ابتر و راه او گذرا و بى آينده است، قابل تحمّل نيست.

گاهى جسارت برخاسته از لغوگويى است كه بايد با كرامت از كنارش گذشت. <<اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما>>

گاهى جسارت به خاطر جوّ فاسد و دوستان ناباب است، كه بايد از آنان اعراض كرد. <<اذا رأيت الّذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم>><1098>

امّا گاهى جسارت به مكتب و رهبر است، آن هم از سوى افراد سرشناس و سياسى كه بايد جواب سخت به آن داده شود. <<انّ شانئك هو الابتر>> همان گونه كه منافقان از روى غرور مى گفتند: آيا ما مثل افراد بى خرد به پيامبر ايمان بياوريم. <<أنُومن كما آمن السفهاء>> قرآن

جسارت اينگونه افراد را چنين پاسخ مى دهد: <<الا انّهم هم السّفهاء و لكن لا يعلمون>><1099> آنان خود بى خردند ولى نمى دانند!

شتر در قرآن، هم در بحث توحيد مطرح شده است: <<أفلا ينظرون الى الابل كيف خلقت>><1100> هم در مورد مقدّمات قيامت نام آن آمده است، <<و اذا العشار عطّلت>><1101> هم در احكام و شعائر حج مطرح شده است، <<و البُدن جعلناها>><1102> و هم مورد قربانى و كمك رس

ى به جامعه قرار گرفته است. <<وانحر>>

بر اساس روايات، مراد از <<وانحر>> آن است كه به هنگام گفتن تكبيرها در نماز، دستان تا مقابل گودى زير گلو كه محلّ نحر است، بالا آورده شود كه اين زينت نماز است.<1103>

بر اساس روايات، آن دشمن كينه توزى كه به پيامبر اكرم

جسارت كرد و او را ابتر خواند، پدر عمرو عاص بود.

خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز. او مى تواند از يك فاطمه كوثر بيافريند و مى تواند افرادى را كه پسران رشيد دارند به فراموشى بسپارد.

او مى تواند دريا را با زدن عصاى موسى خشك، <<اِضرب بعصاك البحر فانفلق>><1104> و با زدن همان عصا به سنگ، دوازده چشمه جارى سازد. <<و اضرب بعصاك الحجر فانفجرت>><1105>

1- خداوند به وعده هاى خود عمل مى كند. در سوره ضحى، خداوند وعده ى عطا به پيامبر داده بود: <<و لسوف يعطيك ربّك فترضى>><1106> پروردگارت در آينده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى. در اين سوره مى فرمايد: ما به آن وعده عمل كرديم. <<انّا اعطيناك الكوثر>>

2- فرزند و نسل عطيّه الهى است. <<انّا اعطيناك الكوثر>>

3- توجّه و عنايت به زيردستان، شرط مديريّت و رهبرى است. <<انّا اعطيناك>>

4- نعمت ها حتّى براى پيامبر اسلام مسئوليّت آور است. <<اعطيناك... فَصلِّ>>

5 - در قرآن به نماز يا سجده شكر سفارش شده است. <<فَصلِّ>>

6- تشكّر بايد فورى باشد. <<فَصلِّ>> (حرف فاء براى تسريع است)

7- نوع تشكّر را بايد از خدا بياموزيم. <<فَصلِّ>>

8 - در نعمت ها و شادى ها خداوند را فراموش نكنيم. <<اعطيناك الكوثر فصلّ>>

9- آنچه مى تواند به عنوان تشكّر از كوثر قرار گيرد، نماز است. <<فَصلِّ>>

(نماز جامع ترين و كامل ترين نوع عبادت است كه در آن هم قلب بايد حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با ركوع و سجود. مسح سر و پا نيز شايد اشاره به آن باشد كه انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترين نقطه بدن كه پيشان

است، روزى سى و چهار بار

بر زمين ساييده مى شود تا در انسان تكبّرى باقى نماند. حضرت زهراعليها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دليل نماز پاك شدن روح از تكبر است. «تنزيهاً لكم من الكبر»)

10- دستورات دينى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشكّر از نعمت را لازم مى داند، دين هم به همان فرمان مى دهد. <<فصلّ لربّك>>

11- چون عطا از اوست: <<انّا اعطينا>> تشكّر هم بايد براى او باشد. <<فصلّ لربّك>>

12- قربانى كردن، يكى از راههاى تشكّر از نعمت هاى الهى است. (زيرا محرومان به نوايى مى رسند.) <<و انحر>>

13- هر كه بامش بيش برفش بيشتر. كسى كه كوثر دارد، ذبح گوسفند كافى نيست بايد شتر نحر كند و بزرگ ترين حيوان اهلى را فدا كند. <<و انحر>>

14- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. <<فصلّ... و انحر>>

15- انفاقى ارزش دارد كه در كنار ايمان و عبادت باشد. <<فصلّ لربّك وانحر>>

16- شكرِ عطا گرفتن از خدا، عطا كردن به مردم است. <<اعطيناك الكوثر... وانحر>>

17- نمازى ارزش دارد كه خالصانه باشد، <<لربّك>> و انفاقى ارزش دارد كه سخاوت مندانه باشد. <<وانحر>>

18- دشمنان پيامبر و مكتب او ناكام هستند. (كلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنى در گذشته و حال و آينده مى شود. اگر مى گفت: «من شانك هو الابتر» تنها كسانى را كه در گذشته دشمنى كرده اند شامل مى شد و اگر مى گفت: «من يشونك هو الابتر» تنها دشمنان آينده

در برمى گرفت. <<انّ شانئك هو الابتر>>.)

19- توهين به مقدّسات، توبيخ و تهديد سخت دارد. <<انّ شانئك هو الابتر>>

20- از متلك ها و توهين ها نهراسيم كه خداوند طرفداران خود را حفظ مى كند. <<انّ شانئك هو الابتر>>

21- زود قضاوت نكنيم و تنها به آمار و

محاسبات تكيه نكنيم كه همه چيز به اراده خداوند است. (مخالفان، با مرگ پسر پيامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پيامبر ابتر است، ولى همه چيز برعكس شد.) <<انّا اعطيناك الكوثر... انّ شانئك هو الابتر>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

When the Holy Prophets son, Tahir, born to Khadijah al Kubra, died, Amr bin As and Hakam bin As taunted the Holy Prophet by calling him abtar-tail-less, whose progeny has been cut off. This surah was revealed to give glad tidings to the Holy Prophet that abundance of unbounded grace, wisdom and knowledge, mercy and goodness, spiritual power and insight, in highest degrees, and of progeny has been given to him.

It is mentioned in Sahih Bukhari, Sahih Muslim, Musnad of Ahmad ibn Hambal and other books of renowned Sunni scholars that the Holy Prophet said:

"Kawthar is a stream of super excellence, exclusively belonging to me. Only the righteous believers (among my followers) will be allowed to drink from it. Ali shall distribute the water from it to them.

On the day of judgement I will see some of my companions driven, like cattle, away from Kawthar. It will be announced that they are those who, after my departure from the world, deviated from the true religion and introduced innovations (based upon conjecture) to corrupt the faith."

From that day Ali was known and referred to by the companions as saqi al kawthar.

Kawthar also means abundance of descendants. The countless descendants of the Imams of the Ah ul Bayt, in the progeny of Ali and Fatimah are

known as sayyids. They are the descendants of the Holy Prophet.

Aqa Mahdi Puya says:

This chapter guarantees abundance in every type of growth and profit to the Holy Prophet.

In gratitude of the grant of "abundance", the Holy Prophet and his Ahl ul Bayt demonstrated highest standard of devotion in prayers and in giving everything they had in the cause of Allah. The sacrifice of Imam Husayn, his grandson, has been described as dhibin azim in verse 107 of Saffat (see commentary 3. For their salat see commentary of Baqarah: 3, 43, 45; Ta Ha: 132.

In some degree or other, according to the grade of their submission, all the believing men and women receive some portion from the "abundance" given to the Holy Prophet, therefore they are commanded to pray salat regularly and sacrifice whatever they have in the cause of Allah whenever necessary.

Aqa Mahdi Puya says:

Nahr, in verse 2, means sacrifice. It may also mean "raising of hands" in prayer whenever Allahu akbar is said.

In verse 3 it is said that the enemies of the Holy Prophet (and his Ahl ul Bayt as explained in the commentary of Baqarah: 2 to 5, page 51) will be lost in oblivion. It is a divine prophesy.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109