106. سوره قريش

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره قريش

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

لِإِيلافِ قُرَيْشٍ (1)

إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ (2)

فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ (3)

الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4)

آشنايي با سوره

106- ايلاف [الفت دادن]

نام ديگر سوره «قريش است. در رابطه با سوره قبلى، كه دشمنان حبشى مهاجم به كعبه نابود شدند، اين كار، بخاطر تجمع خاطر و انس و الفت و ايمنى «قريش در كوچ هاى تابستانى و زمستانى انجام گرفت و در مقابل، از آنان انتظار است كه خدا را پرستش كنند. سوره مكى است و بجهت پيوستگى مطالبش با سوره فيل، بعضى ها اين دو را يك سوره حساب كرده اند. 5 آيه دارد و در سال 3 بعثت، بعد از سوره «تين نازل شده است.

شان نزول

يك دلى و امنيت در سايه اسلام

شأن نزول آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش

نابودى لشكريان ابرهه، كه براى نابودى خانه كعبه و متلاشى كردن اين كانون مقدس الهى آمده بودند، زمينه اى فراهم كرد كه قبيله قريش به ماندن درمكه دل گرم شوند؛ چون اين موضوع، نا امنى را از آنان دور كرد و به تجارت شان رونق بخشيد. اين در حقيقت، استجابت دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام، بنيان گذار كعبه بود و چون مكه، باغ و زمين كشاورزى نداشت، درآمد آن نيز محدود بود. بيش ترين درآمد قريش از رفت و آمد كاروان هاى تجارى تأمين مى شد. آنان در فصل زمستان به سوى جنوب، يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود، روى مى آوردند و در فصل تابستان به شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، سفر مى كردند. سرزمين «يمن» و «شام»، از كانون هاى مهم تجارت در آن روزگار بودند و مكه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مى شد. اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او، اين امنيت خدشه دار ياخانه كعبه ويران مى شد، ديگر

كسى به اين سرزمين توجهى نمى كرد، ولى تقدير پروردگار چنين بود تا خورشيد اسلام از ميان اين قبيله و از آن سرزمين مقدس طلوع كند و پيامبر به رسالت برگزيده شود. آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش از لطف بى اندازه پروردگار به قريش سخن مى گويد:

براى الفت دادن قريش «» الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد]. «» پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند «» همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده خاطرشان كرد. «». (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج 27، ص 352.

يك دلى و امنيت در سايه اسلام

شأن نزول آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش

نابودى لشكريان ابرهه، كه براى نابودى خانه كعبه و متلاشى كردن اين كانون مقدس الهى آمده بودند، زمينه اى فراهم كرد كه قبيله قريش به ماندن درمكه دل گرم شوند؛ چون اين موضوع، نا امنى را از آنان دور كرد و به تجارت شان رونق بخشيد. اين در حقيقت، استجابت دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام، بنيان گذار كعبه بود و چون مكه، باغ و زمين كشاورزى نداشت، درآمد آن نيز محدود بود. بيش ترين درآمد قريش از رفت و آمد كاروان هاى تجارى تأمين مى شد. آنان در فصل زمستان به سوى جنوب، يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود، روى مى آوردند و در فصل تابستان به شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، سفر مى كردند. سرزمين «يمن» و «شام»، از كانون هاى مهم تجارت در آن روزگار بودند و مكه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مى شد. اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او، اين امنيت خدشه دار ياخانه كعبه ويران

مى شد، ديگر كسى به اين سرزمين توجهى نمى كرد، ولى تقدير پروردگار چنين بود تا خورشيد اسلام از ميان اين قبيله و از آن سرزمين مقدس طلوع كند و پيامبر به رسالت برگزيده شود. آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش از لطف بى اندازه پروردگار به قريش سخن مى گويد:

براى الفت دادن قريش «» الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد]. «» پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند «» همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده خاطرشان كرد. «». (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج 27، ص 352.

يك دلى و امنيت در سايه اسلام

شأن نزول آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش

نابودى لشكريان ابرهه، كه براى نابودى خانه كعبه و متلاشى كردن اين كانون مقدس الهى آمده بودند، زمينه اى فراهم كرد كه قبيله قريش به ماندن درمكه دل گرم شوند؛ چون اين موضوع، نا امنى را از آنان دور كرد و به تجارت شان رونق بخشيد. اين در حقيقت، استجابت دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام، بنيان گذار كعبه بود و چون مكه، باغ و زمين كشاورزى نداشت، درآمد آن نيز محدود بود. بيش ترين درآمد قريش از رفت و آمد كاروان هاى تجارى تأمين مى شد. آنان در فصل زمستان به سوى جنوب، يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود، روى مى آوردند و در فصل تابستان به شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، سفر مى كردند. سرزمين «يمن» و «شام»، از كانون هاى مهم تجارت در آن روزگار بودند و مكه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مى شد. اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او، اين امنيت خدشه دار ياخانه

كعبه ويران مى شد، ديگر كسى به اين سرزمين توجهى نمى كرد، ولى تقدير پروردگار چنين بود تا خورشيد اسلام از ميان اين قبيله و از آن سرزمين مقدس طلوع كند و پيامبر به رسالت برگزيده شود. آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش از لطف بى اندازه پروردگار به قريش سخن مى گويد:

براى الفت دادن قريش «» الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد]. «» پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند «» همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده خاطرشان كرد. «». (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج 27، ص 352.

يك دلى و امنيت در سايه اسلام

شأن نزول آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش

نابودى لشكريان ابرهه، كه براى نابودى خانه كعبه و متلاشى كردن اين كانون مقدس الهى آمده بودند، زمينه اى فراهم كرد كه قبيله قريش به ماندن درمكه دل گرم شوند؛ چون اين موضوع، نا امنى را از آنان دور كرد و به تجارت شان رونق بخشيد. اين در حقيقت، استجابت دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام، بنيان گذار كعبه بود و چون مكه، باغ و زمين كشاورزى نداشت، درآمد آن نيز محدود بود. بيش ترين درآمد قريش از رفت و آمد كاروان هاى تجارى تأمين مى شد. آنان در فصل زمستان به سوى جنوب، يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود، روى مى آوردند و در فصل تابستان به شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، سفر مى كردند. سرزمين «يمن» و «شام»، از كانون هاى مهم تجارت در آن روزگار بودند و مكه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مى شد. اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او، اين امنيت خدشه

دار ياخانه كعبه ويران مى شد، ديگر كسى به اين سرزمين توجهى نمى كرد، ولى تقدير پروردگار چنين بود تا خورشيد اسلام از ميان اين قبيله و از آن سرزمين مقدس طلوع كند و پيامبر به رسالت برگزيده شود. آيه هاى 1 تا 4 سوره قريش از لطف بى اندازه پروردگار به قريش سخن مى گويد:

براى الفت دادن قريش «» الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد]. «» پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند «» همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده خاطرشان كرد. «». (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج 27، ص 352.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{لِإِيلافِ} (ل) حرف جر / اسم مجرور يا در محل جر {قُرَيْشٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{إِيلافِهِمْ} بدل تابع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {رِحْلَةَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {الشِّتاءِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَالصَّيْفِ} (و) حرف عطف / معطوف تابع

{فَلْيَعْبُدُوا} (ف) رابط جواب براى شرط / (ل) امر / فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {رَبَّ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {هذَا} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {الْبَيْتِ} بدل تابع

{الَّذِي} نعت تابع {أَطْعَمَهُمْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {مِنْ} حرف جر {جُوعٍ}

اسم مجرور يا در محل جر {وَآمَنَهُمْ} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {مِنْ} حرف جر {خَوْفٍ} اسم مجرور يا در محل جر

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Li-eelafi qurayshin

2.Eelafihim rihlata alshshita-i waalssayfi

3.FalyaAAbudoo rabba hatha albayti

4.Allathee atAAamahum min jooAAin waamanahum min khawfin

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

براى الفت دادن قريش، (1)

الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد.] (2)

پس بايد خداوندِ اين خانه را بپرستند؛ (3)

همان [خدايى كه در گرسنگى غذايشان داد، و از بيم [دشمن آسوده خاطرشان كرد. (4)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» [كيفر لشكر فيل سواران] بخاطر اين بود كه قريش [به اين سرزمين مقدس] الفت گيرند [و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود]!

«2» الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه [و بخاطر اين الفت به آن بازگردند]!

«3» پس [بشكرانه اين نعمت بزرگ] بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند،

«4» همان كس كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت.

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

[خدا فيل سواران را هلاك كرد] تا قريش را [با يكديگر و با مردم و با حرم امن] الفت دهد؛ (1)

[و نيز] به سفرهاى [تجارتى] زمستانى و [سفرهاى تجارتى] تابستانى پيوند و انس دهد [تا در آرامش و امنيت، امر معاششان را تأمين كنند.] (2)

پس بايد پروردگار اين خانه را بپرستند؛ (3)

پروردگارى كه آنان را از گرسنگى نجات داد، و از بيمى [كه از دشمن داشتند] ايمنى شان بخشيد. (4)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

خدا با اصحاب فيل چنين كرد براى آنكه قريش خداشناس شوند و با هم انس و الفت گيرند (1)

الفتى كه در سفرهاى زمستان و تابستان ثابت و برقرار بماند و نزاع و خلاف داخلى بكلى از ميان برخيزد تا به تجارت يمن و شام كه براى كسب معاش ميروند به اتفاق و دوستى و حفظ منافع هم روند نه بر اخلال و زيان يكديگر وسايل زندگانى و آسايشخود را در مكه سرزمين بى حاصل بهتر تامين كنند (2)

پس به شكرانه اين دوستى بايد يگانه خداى كعبه را پرستند (3)

كه بانها هنگام گرسنگى طعام داد و از ترس و خطراتشان ايمن ساخت (4)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

براى الفت دادن قريش (به اين سرزمين، سپاه فيل را نابود كرديم تا مقدمه اى براى ظهور اسلام باشد). (1)

الفت آنان در سفرهاى زمستانى و تابستانى. (2)

پس (به شكرانه اين نعمت) بايد پرورگار اين خانه را پرستش كنند. (3)

همان كه آنان را از گرسنگى (و قحطى نجات داد و) سيرشان كرد و از ترس (دشمن) امانشان داد. (4)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

براى [سپاس] الفت و پيوستن قريش [به يكديگر]، (1)

الفت و پيوندشان در سفر زمستان و تابستان، (2)

پس بايد خداوند اين خانه را پرستش كنند، (3)

آن كه ايشان را از گرسنگى [رهانيد و] طعام داد، و از بيم ايمنشان ساخت. (4)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

براي ائتلاف قريش، (1)

ائتلافشان در سفر زمستاني و تابستاني . (2)

پس بايد پروردگار اين خانه را بپرستند: (3)

آن كه به هنگام گرسنگي طعامشان داد و از بيم در امانشان داشت. (4)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

براى همبستگى قريش (1)

همبستگيشان در كوچ زمستانى و تابستانى (2)

پس بايد صاحب اين خانه را بپرستند (3)

همان كه ايشان را پس از گرسنگى [آذوقه و] خوراك داد و پس از ترس [و نگرانى]، ايمن داشت (4)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

براى جان دادن (يا الفت گرفتن) قريش (1)

الفت ايشان به كوچيدن زمستان و تابستان (2)

پس بايد پرستش كنند پروردگار اين خانه را (3)

كه خورانيدشان پس از گرسنگى و ايمنشان ساخت پس از ترس (4)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 [In gratitude] for solidar-ity among the Quraysh,

2 their solidarity during winter and summer journeys,

3 let them worship the Lord of this House,

4 who has fed them [and saved them] from hunger, and secured them from fear.

ترجمه انگليسي شاكر

For the protection of the Qureaish-- (1)

Their protection during their trading caravans in the winter and the summer-- (2)

So let them serve the Lord of this House (3)

Who feeds them against hunger and gives them security against fear. (4)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) In dealing with the Quraysh ,

(2) for their preparations to travel in winter and in summer;

(3) let them worship the Lord of this House

(4) Who feeds them against famine and secures them from fear.

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

For the composing of Koraish, (1)

their composing for the winter and summer caravan! (2)

So let them serve the Lord of this House (3)

who has fed them against hunger. and secured them from fear. (4)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

For the taming of Qureysh (1)

For their taming (We cause) the caravans to set forth in winter and summer. (2)

So let them worship the Lord of this House, (3)

Who hath fed them against hunger and hath made them safe from fear. (4)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

For the covenants (of security and safeguard enjoyed) by the Quraish. (1)

Their covenants (covering)) journeys by winter and summer (2)

Let them adore the Lord of this House (3)

Who provides them with food against hunger and with security against fear (of danger). (4)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. A cause du pacte des Coraïsh,

2. De leur pacte [concernant] les voyages d'hiver et d'été.

3. Qu'ils adorent donc le Seigneur de cette Maison (la Kaaba).

4. qui les a nourris contre la faim et rassurés de la crainte!

ترجمه اسپانيايي

1. Por el pacto de los coraixíes,

2. pacto relativo a la caravana de invierno y la de verano,

3. ¡que sirvan, pues, al Señor de esta Casa,

4. que les ha alimentado contra el hambre y dado seguridad frente al temor!

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Wegen der Vorliebe der Quraisch,

2. Ihrer Vorliebe für Reisen im Winter und Sommer,

3. Sollten sie den Herrn dieses Hauses verehren,

4. Der sie gespeist hat gegen Hunger und sie sicher gemacht vor Furcht.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Per il patto dei Coreisciti ,

2. per il loro patto delle carovane invernali ed estive .

3. Adorino dunque il Signore di questa Casa ,

4. Colui che li ha preservati dalla fame e li ha messi al riparo da [ogni] timore.

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Зa coюз кypaйшитoв,

2. coюз иx в пyтeшecтвии зимoй и лeтoм...

3. Пycть жe oни пoклoняютcя Гocпoдy этoгo дoмa,

4. кoтopый нaкopмил иx пocлe гoлoдa и oбeзoпacил пocлe cтpaxa.

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Bunu da Kuray n uzla mas, hallerinin düzene girmesi için yapt.

2- Yaz ve k al veri için gِçüp konarak yolculuk ederlerken uzla p düzene girmeleri için.

3- Artk kulluk edin bu evin Rabbine.

4- ضyle Rab ki doyurdu da kurtard sizi açlktan ve emîn etti sizi korkudan.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. (Ya Peyğəmbər! Qüreyşlilərə de ki) Qüreyşin ülfəti (dostluğu və ya Allahın onlar üçün səfəri asanlaşdırması) xatirinə,

2. Onlara qış və yay səfərini müyəssər edilməsi (qışda Yəməndə, yayda Şamda istirahət və ticarət edə bilmələri) xatirinə.

3. Bu evin Rəbbinə (Kə'bənin sahibi Allaha) ibadət etsinlər!

4. O Allah ki, onları aclıqdan qurtarıb yemək verdi və onlara qorxudan (fil sahiblərinin təhlükəsindən) sonra əmin-amanlıq bəxş etdi.

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. قريش كے مانوس كرنے كے سبب

2. (يعني) ان كو جاڑے اور گرمي كے سفر سے مانوس كرنے كے سبب

3. لوگوں كو چاہيئے كہ (اس نعمت كے شكر ميں) اس گھر كے مالك كي عبادت كريں

4. جس نے ان كو بھوك ميں كھانا كھلايا اور خوف سے امن بخشا

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. (خداي پاك د هتيانو صاحبانو سره داسې وكړل) د دې لپاره چې قريش (دې مځكې سره) مينه پيدا كړي.

2. د هغوي مينه د ژمي او اوړي په سفرونو كښې

3. نو ښايي چې دوي د دې كوټې (كعبې) د رب بندګي وكړي

4. د هماغه كس چې په لوږې كښې يې دوي ته خواړه وركړي دي او له خوفه يې ورته امن وركړے دے.

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Bira ji bona hogirîya Qureyşîyan

2. Ji bo ku (Yezdan) ewan (Qureyşîyan) hînê barkirina di zivistanê da (li bal Yemenê) û barkirina havînê (ûbal Şamê da kirîye) bikin.

3. Îdî bira ewan (Qureyşîyan) ji bona Xuda yê vî xanî (ku Kebe ye) perestîye bikin.

4. Ewî (Xuda yê) ewan (Qu¬reyşîyan) ji birsînê têrkirîne û ewan ji tirsê ewle kirine.

ترجمه اندونزي

lagi Maha Penyayang.

Tahukah kamu (orang) yang mendustakan agama. (1)

Itulah orang yang menghardik anak yatim,(2)

Dan tidak menganjurkan memberi makan orang miskin.(3)

Maka kecelakaanlah bagi orang-orang yang salat,(4)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Kerana kebiasaan aman tenteram kaum Quraisy (penduduk Makkah) (1)

(laitu) kebiasaan aman tenteram perjalanan mereka (menjalankan perniagaan) pada musim sejuk (ke negeri Yaman), dan pada musim panas (ke negeri Syam), (2)

Maka hendaklah mereka menyembah Tuhan yang menguasai rumah (Kaabah) ini, (3)

Tuhan yang memberi mereka penghidupan: menyelamatkan mereka dari kelaparan, dan mengamankan mereka dari ketakutan. (4)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Kwa ajili ya Makuraishi kuzowea.

2. Kuzowea safari ya kusi na kaskazi.

3. Basi wamuabudu Mola wa nyumba hii.

4. Ambaye amewalisha wakati wa njaa na amewapa amani wakati wa khofu.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 625

(106) سوره قريش مكى است و چهار آيه دارد (4)

[سوره قريش (106): آيات 1 تا 4] ترجمه آيات به نام خداوندى كه رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش از آن مؤمنين است.

(خدا با اصحاب فيل چنين كرد) براى آنكه قريش با هم انس و الفت گيرند (1).

الفتى كه در سفرهاى زمستان و تابستان ثابت و بر قرار بماند (2).

پس (به شكرانه اين دوستى) بايد يگانه خداى كعبه را بپرستند (3).

كه به آنها هنگام گرسنگى طعام داد (4).

و از ترس و خطراتشان ايمن ساخت (5).

بيان آيات اين سوره بر قريش منت مى گذارد كه خداى تعالى با اين دفاعى كه از مكه كرد شما را در انظار، مورد احترام قرار داد تا بتوانيد با امنيت كامل بدون اينكه راهزنان متعرض شما شوند كوچ تابستانى و زمستانى خود را به منظور تجارت انجام دهيد، آن گاه دعوتشان مى كند به توحيد و عبادت رب بيت، و سوره در مكه نازل شده است. ______________________________________________________ صفحه ى 626

و مضمون آن نوعى ارتباط با سوره فيل دارد، و لذا بعضى «1» از اهل سنت گفته اند سوره" فيل" و" ايلاف" يك سوره اند، هم چنان كه نظير اين سخن را در باره دو سوره" ضحى" و" ا لم نشرح" گفته اند «2»، چون بينشان ارتباطى وجود دارد، و اين نظريه را به مشهور در بين شيعه نسبت داده اند، و ليكن حق مطلب آن

است كه دليلى كه بر آن استناد كرده اند، وحدت را نمى رساند.

براى اينكه دليل اهل سنت روايتى است كه مى گويد: قرآنى را كه ابى بن كعب نوشته بوده بين اين دو سوره و آن دو سوره بسم اللَّه نوشته نبوده «3». و روايتى است از عمرو بن ميمون ازدى كه گفته: من نماز مغرب را دنبال عمر بن خطاب خواندم، او در ركعت اول، سوره تين را خواند، و در دوم" أَ لَمْ تَرَ" و" لِإِيلافِ قُرَيْشٍ" را، بدون اينكه بين آن دو با گفتن بسم اللَّه فاصله بيندازد «4».

و بعضى «5» از روايت اولى پاسخ داده اند به اينكه معارض است با روايتى كه گفته: در قرآن ابى بن كعب بين آن دو بسم اللَّه بوده، و از دومى پاسخ داده اند به اينكه بر فرض كه روايت درست باشد احتمال دارد راوى حديث بسم اللَّه بين آن دو را از عمر بن خطاب نشنيده باشد، و يا عمر آن را آهسته خوانده باشد. علاوه بر اين، روايت مذكور معارض است با روايتى از رسول خدا (ص) كه فرمود: خداى تعالى قريش را بخاطر هفت خصلت بر ديگران برترى داد، از آن جمله فرمود: و در باره آنان سوره اى نازل شد كه در آن سوره سخن از احدى به جز قريش نرفته است، و آن سوره" لايلاف قريش" است، (تا آخر حديث). از همه اينها گذشته رواياتى كه دلالت بر جدايى اين دو سوره دارد، و اينكه بين آن دو بسم اللَّه قرار دارد متواتر است.

و اما آنهايى كه از شيعه قائل به وحدت اين دو سوره شده اند استنادشان به روايتى است كه صاحب مجمع آن را

از ابى العباس از يكى از دو امام بزرگوار امام باقر و امام صادق (ع) نقل كرده كه فرموده: سوره" أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ" و سوره" لِإِيلافِ قُرَيْشٍ" يك سوره اند «6».

و نيز روايتى است كه شيخ در تهذيب به سند خود از علاء از زيد شحام روايت كرده _______________

(1 و 2) مجمع البيان، ج 10، ص 544.

(3 و 4) مجمع البيان، ج 10، ص 544.

(5) روح المعانى، ج 30، ص 338.

(6) مجمع البيان، ج 10، ص 544. ______________________________________________________ صفحه ى 627

كه گفت: به امام صادق (ع) نماز صبح را اقتدا كرديم، در نمازش در يك ركعت سوره" و الضحى" و سوره" ا لم نشرح" را خواند «1».

و روايت ديگرى است كه صاحب مجمع البيان از عياشى از مفضل بن عمر از امام صادق (ع) نقل كرده كه گفت: من از آن جناب شنيدم كه مى فرمود در يك ركعت نماز بين دو سوره جمع مكن، مگر سوره" و الضحى" و" ا لم نشرح" و سوره" ا لم تر كيف" و سوره" لايلاف قريش" «2». و مثل اين روايت را محقق هم در كتاب معتبر از كتاب جامع نوشته احمد بن محمد بن ابى نصر از مفضل نقل كرده «3».

حال به وضع يك يك اين روايات مى رسيم: اما روايت ابى العباس، روايتى است ضعيف، چون در آن رفع شده، يعنى راويان وسط حديث افتاده اند.

و اما روايت زيد شحام غير از سند تهذيب به دو سند ديگر روايت شده، يكى باز در تهذيب است كه شيخ به سند خود آن را از ابن مسكان از زيد شحام نقل كرده كه گفت: با امام صادق (ع)

نماز خوانديم، در نمازش سوره" و الضحى" و" ا لم نشرح" را خواند «4». و سند روايت دوم زيد شحام عبارت است از ابن ابى عمير از بعضى از راويان شيعه از زيد شحام كه گفت: به امامت امام صادق نماز خوانديم، در ركعت اول سوره" و الضحى"، و در دومى سوره" ا لم نشرح" را خواند «5».

و اين روايت يعنى صحيحه ابن ابى عمير صريح است در اينكه امام دو سوره را در دو ركعت خواندند، و با وجود اين روايت ديگر ظهورى براى روايت علاء باقى نمى ماند، يعنى ديگر ظهور ندارد در اينكه هر دو سوره را در يك ركعت خوانده باشد، چون عبارت آن چنين است:" پس الضحى و ا لم نشرح را در ركعتى خواند" و اين مى سازد با اينكه ضحى را در ركعتى و ا لم نشرح را در ركعتى خوانده باشد. و اما روايت ابن مسكان كه هيچ ظهورى در جمع بين دو سوره در يك ركعت ندارد، نه ظهور دارد و نه صراحت، (چون در آن آمده بود: پس سوره الضحى و ا لم نشرح را در نماز خواند)، و اما اينكه بعضى «6» ها روايت ابن ابى عمير را حمل بر نماز نافله كرده اند، درست نيست، براى اينكه در آن عبارت" صلى بنا" آمده، كه معنايش اين _______________

(1) تهذيب، ج 2، ص 72، حديث 34.

(2) مجمع البيان، ج 6، ص 241.

(3) معتبر، ص 178.

(4 و 5) تهذيب، ج 2، ص 72.

(6) وسائل الشيعه، ج 4، ص 743 به نقل از شيخ طوسى. ______________________________________________________ صفحه ى 628

است كه با ايشان نماز جماعت خوانديم، و نماز نافله را با جماعت

نمى شود خواند.

و اما روايت مفضل بن صالح كه به آن استدلال كرده اند بر وحدت دو سوره، بر تعدد بيشتر دلالت دارد (براى اينكه در آن آمده در يك ركعت بين دو سوره" ضحى" و" ا لم نشرح"، و نيز بين دو سوره" فيل" و" ايلاف" جمع مكن)، و اين صريح است در تعدد.

پس حق مطلب آن است كه روايات اگر در اين باره دلالتى داشته باشد دلالت دارد بر اينكه جائز است دو سوره" ضحى و ا لم نشرح" و دو سوره" فيل و ايلاف" را در يك ركعت نماز واجب خواند، ولى در غير واجبات نمى توان خواند، و مؤيد اين دلالت روايت راوندى است كه در كتاب الخرائج و الجرائح خود آن را از داوود رقى از امام صادق (ع) نقل كرده، و در آن آمده: همين كه فجر طلوع كرد برخاست اذان و اقامه گفت، و مرا در طرف راست خود بپا داشت، و در ركعت اول سوره حمد و سوره ضحى را، و در ركعت دوم حمد و قل هو اللَّه احد را خواند، و سپس قنوت گرفت، و سلام داد آن گاه نشست «1».

" لِإِيلافِ قُرَيْشٍ إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ" ماده" الف"- به كسره همزه- كه مصدر ثلاثى مجرد و باب افعالش" ايلاف" مى آيد، به معناى اجتماع با همبستگى و الفت است، و به قول راغب اصلا الفت را به همين جهت الفت مى گويند «2».

و در صحاح اللغة آمده: وقتى گفته مى شود:" فلان قد آلف هذا الموضع"، معنايش اين است كه فلانى با اين محل انس گرفته، و معناى اينكه گفته شود:" فلان آلف غيره هذا الموضع" اين است كه

فلانى آن شخص ديگر را با اين محل مانوس كرد، و گاه مى شود كه همين تعبير يعنى تعبير به باب افعال در مورد لازم نيز استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود:

" فلان الف هذا الموضع" و يا" يالف هذا الموضع ايلافا"، يعنى فلانى با اين محل انس گرفته و يا انس مى گيرد «3».

و كلمه" قريش" نام عشيره و دودمان رسول خدا (ص) است، كه همگى از نسل نضر بن كنانه اند كه نامش قريش نيز بوده، و كلمه" رحلت"- همانطور كه در مجمع البيان «4» آمده- به معناى حالتى است كه يك انسان سوار بر راحله و در حال سير دارد،

_______________

(1) وسائل الشيعه، ج 4، ص 744، به نقل از خرائج راوندى.

(2) مفردات راغب، ماده" الف".

(3) صحاح اللغة، ماده" الف".

(4) مجمع البيان، ج 10، ص 544. ______________________________________________________ صفحه ى 629

و" راحله" به معناى شترى است كه براى راه پيمايى نيرومند باشد.

و منظور از" رحلت قريش" مسافرت آنان از مكه به بيرون براى تجارت است، و اين رحلت از مشخصات اهل اين شهر بوده، چون اين شهر در دره اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه زرعى در آن هست و نه ضرعى (پستان شيردارى) ناگزير قريش زندگى را از راه تجارت مى گذارنيد، و در هر سال دو نوبت به تجارت مى رفت، يك نوبت در زمستان كه به طرف يمن مى رفت، و نوبتى ديگر در تابستان كه به سوى شام ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را اداره مى نمود، و مردم يمن و شام پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه كعبه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده

بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه ممر عيشى به جز دزدى و غارت نداشتند، متعرض ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان حمله ور مى شدند.

[معناى سوره ايلاف در فرض وحدت با سوره فيل و در صورت استقلال

و در جمله" لايلاف قريش" حرف لام در كلمه" لايلاف" لام تعليل است، و فاعل در" ايلاف" خداى سبحان، و مفعول ايلاف (آن كسانى كه خدا مردم را با ايشان مانوس كرد) قريشند، پس كلمه" قريش" مفعول اول فعل ايلاف است، و مفعول دومش حذف شده، چون جمله بعدى يعنى" إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ" مى فهماند كه آن مفعول چيست، و جمله" ايلافهم ..." بدل از جمله" ايلاف قريش" است، و فاعل در" ايلافهم" نيز خداى سبحان، و مفعول اولش ضمير جمعى است كه در ظاهر كلام آمده، و به قريش بر مى گردد، و مفعول دومش كلمه" رحلة ..." است، و تقدير چنين است،" لايلاف اللَّه قريشا رحلة الشتاء و الصيف- خداى سبحان با مرغان ابابيل آن دفاع را از خانه اش كرد، و به شما قريش اين عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قريش با رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شويد، و امر معاشتان بگذرد" «1».

" فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ" حرف" فاء" در آغاز جمله" فليعبدوا" در اصطلاح ادبيات براى اين آمده كه مطلب بويى از شرطيت را داشته، يعنى جا داشته كسى توهم كند كه پرستش رب اين بيت لا بد شرايطى دارد كه با بودن آن شرايط بايد رب اين بيت را پرستيد، و با نبودنش نپرستند. براى رفع _______________

(1) و گر نه اگر اين كرامت از

خانه كعبه به ظهور نمى رسيد، دزدان و غارتگران فرقى بين شما و ساير مردم نمى گذاشتند، و كاروانتان را مى دزديدند، و حتى در خود مكه نيز از هجوم و غارتشان ايمن نمى بوديد." مترجم". ______________________________________________________ صفحه ى 630

اين توهم مى فرمايد" اگر در گذشته چنين كرديم و چنان شد و شما چنان بوديد و چنين شديد، كارى به گذشته نداريم، گذشته هر چه بوده بايد امروز رب آن بيت را بپرستيد، كه شما را با ايام دو رحلت مانوس كرد، و در اين وظيفه هيچ شرطى در كار نيست". و يا بويى از تفصيل را داشته، يعنى جا داشته توضيح دهد در چه حالى رب اين بيت را بپرستند، و در چه حالى نپرستند، و اين دو حال را از يكديگر جدا كند، چون جاى چنين توهمى بوده، فرموده: نه، تفصيلى در بين نيست، در هر حالى كه پيش بيايد بايد رب اين بيت را بپرستيد، پس حرف فاء در اين آيه نظير حرف" فاء" در آيه" وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ" «1» است.

و حاصل معناى آيات سه گانه اين است كه قريش بايد رب اين بيت را بپرستد، بخاطر اينكه رب اين بيت ايشان را با دو رحله تابستانى و زمستانى مانوس كرد، تا هم گردونه تجارت و زندگيشان بگردد، و هم در وطن ايمن باشند.

آنچه تا كنون گفته شد بر اين فرض بود كه سوره مورد بحث جداى از سوره فيل، و سياقش مستقل از سياق آن باشد، و اما بر فرضى كه اين سوره جزو سوره فيل و متمم آن باشد، در اين فرض گفته اند حرف" لام" در كلمه" لايلاف" تعليلى و متعلق به مقدرى است كه مقام بر

آن دلالت مى كند، و معنايش اين است كه: اگر ما اين رفتار را با اصحاب فيل كرديم، نعمتى بود از ما به قريش، اضافه بر نعمتهايى كه بر آنان انعام كرده بوديم، و دو رحلت زمستانى و تابستانى به آنان داده بوديم، پس گويا فرموده: نعمتى به سوى نعمت ديگر به ايشان داديم، و لذا بعضى «2» گفته اند: لام مذكور در آخر به معناى" الى- به سوى" منجر مى شود، و اين گفته" فراء" است.

و بعضى «3» ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: ما اين بلا را به سر اصحاب فيل آورديم تا قريش با شهر مكه مانوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و يا اين كار را كرديم تا قريش را كه از ترس ابرهه از شهر گريخته بودند، دو باره به شهرشان علاقمند كنيم، لذا لشكر ابرهه را هلاك كرديم، و اين باعث شد كه قريش بيش از پيش به مكه و كعبه علاقمند شوند، و نيز محمد (ص) در آنجا متولد شود و سپس به عنوان رسولى بشير و نذير مبعوث گردد، ليكن اشكال در اين چند معنا در استفاده آنها از سياق است، و اينكه اين معانى از كجاى سياق بر مى آيد.

_______________

(1) و به خاطر پروردگارت شكيبايى كن. سوره مدثر، آيه 7.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 10، ص 545. ______________________________________________________ صفحه ى 631

" الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ" اين آيه اشاره است به منت واضحى كه در ايلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى كه نمى توانند آن را انكار كنند، و آن تامين معاش قريش و امنيت آنان است كه در سر زمينى زندگى مى كردند كه

نه نانشان تامين بوده و نه جانشان، و نه سر زمين خرمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آنجا تامين مى شد پس بايد ربى را بپرستند كه اين چنين به بهترين وجه امورشان را تدبير نمود، و او همان رب بيت است. بحث روايتى [(روايتى در باره مفاد سوره ايلاف)]

در تفسير قمى در ذيل آيه" لِإِيلافِ قُرَيْشٍ" آمده كه: اين سوره در باره قريش نازل شده، چون قريش معاششان از دو رحلت تابستانى و زمستانى به يمن و شام تامين مى شد، از مكه پوست و محصولات دريايى و كالاهايى كه در ساحل دريا پياده مى شده از قبيل فلفل و امثال آن را بار مى كردند و به شام مى بردند، و در شام جامه و آرد خالص و حبوبات (غلط مشهور است، و صحيح آن حبوب است كه در روايت آمده)، خريدارى مى كردند، و همين مسافرت باعث مى شد وحدت و الفتى در بينشان بر قرار گردد، هر وقت به يكى از اين دو سفر دست مى زدند يكى از بزرگان قريش را رئيس خود مى كردند، و زندگيشان از اين راه تامين مى شد.

بعد از آنكه خداى تعالى رسول گراميش را مبعوث فرمود: مردم قريش بى نياز از سفر شدند، چون از اطراف حجاز مردم رو به آن جناب نهاده، هم آن حضرت را زيارت مى كردند، و هم خانه خدا را، و لذا در اين سوره فرمود:" فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ" پس رب اين خانه را بپرستند، كه ايشان را از گرسنگى نجات داد، و ديگر احتياج ندارند به شام بروند،" وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ" يعنى راهزنان بپاس حرمت كعبه كارى به كار

آنان ندارند «1».

مؤلف: اينكه فرمود:" بعد از آنكه خداى تعالى رسول گراميش را مبعوث فرمود" انطباقش با سياق آيات سوره روشن نيست، چون گفتيم سياق همه از داستان ابرهه و قبل از ولادت آن حضرت سخن دارد، و چه بسا اين قسمت جزو كلام امام نبوده، و مرحوم قمى آن را از بعضى روايات ابن عباس استفاده كرده باشد.

_______________

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 444.

تفسير نمونه

سوره قريش

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و 4 آيه دارد

محتوى و فضيلت تلاوت سوره قريش

اين سوره در حقيقت مكمل سوره ((فيل )) محسوب مى شود و آيات آن دليل روشنى بر اين مطلب است .

محتواى اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبتهاى او نسبت به آنهاست ، تا حس شكرگزارى آنها تحريك شود و به عبادت پروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است قيام كنند.

همانگونه كه در آغاز سوره و الضحى گفتيم آن سوره و سوره ا لم نشرح در حقيقت يك سوره محسوب مى شود، همچنين سوره فيل و سوره قريش چرا كه اگر درست در محتواى آن دو دقت كنيم پيوند مطالب آنها بقدرى است كه مى تواند دليل بر وحدت آن دو بوده باشد.

به همين دليل براى خواندن يك سوره كامل در هر ركعت از نماز اگر كسى سوره هاى فوق را انتخاب كند بايد هر دو را با هم بخواند. براى توضيح بيشتر در اين زمينه به كتب فقهى (كتاب صلاة بحث قرائت ) مراجعه شود. <1>

در فضيلت تلاوت اين سوره همين بس كه در حديثى (از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و

سلّم ) نقل شده كه فرمود: من قراءها اعطى من الاجر عشر حسنات ، بعدد من طاف بالكعبة ، و اعتكف بها: كسى كه آن را بخواند به تعداد هر يك از كسانى كه

در گرد خانه كعبه طواف كرده ، يا در آنجا معتكف شده ، ده حسنه به او مى دهد. <2>

مسلما چنين فضيلتى از آن كسانى است كه در پيشگاه خداوندى كه پروردگار كعبه است سر تعظيم فرود آورده ، او را عبادت كنند، و احترام اين خانه را پاسدارى كرده و پيامش را با گوش جان بشنوند و به كار بندند.

تفسير :

پروردگار اين خانه را بايد عبادت كرد

از آنجا كه در سوره گذشته (سوره فيل ) شرح نابودى اصحاب الفيل و و لشكريان ابرهه كه به قصد نابود كردن خانه كعبه و متلاشى ساختن اين كانون مقدس الهى آمده بودند آمد، در اولين آيه اين سوره كه در واقع تكمله اى است براى سوره فيل مى فرمايد: ما لشكر فيل را نابود كرديم ، و آنها را همچون كاه درهم كوبيده شده متلاشى ساختيم تا قريش به اين سرزمين مقدس الفت گيرند و مقدمات ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فراهم گردد (لايلاف قريش ). <3>

((ايلاف )) مصدر است و به معنى الفت بخشيدن ، و ((الفت )) به معنى اجتماع تواءم با انسجام و انس و التيام است ، و اينكه بعضى ايلاف را به مؤ الفت و عهد و پيمان تفسير كرده اند، نه تناسبى با اين واژه دارد كه مصدر باب افعال است ، و نه به محتواى آيات اين سوره

.

به هر حال منظور ايجاد الفت ميان قريش و سرزمين مقدس مكه ، و خانه كعبه است ، زيرا آنها و تمام اهل مكه به خاطر مركزيت و امنيت اين سرزمين در آنجا سكنى گزيده بودند، بسيارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مى آمدند، مراسم حج را بجا مى آوردند، و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند، و از

بركات مختلف اين سرزمين استفاده مى نمودند.

همه اينها در سايه امنيت ويژه آن بود، اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او اين امنيت خدشهدار مى شد يا خانه كعبه ويران مى گشت ديگر كسى با اين سرزمين الفتى پيدا نمى كرد.

واژه ((قريش )) به طورى كه بسيارى از مفسران و ارباب لغت گفته اند در اصل به معنى نوعى از حيوانات بزرگ دريائى است كه هر حيوانى را به آسانى مى خورد! اين عبارت از ابن عباس معروف است كه وقتى از او سؤ ال كردند: چرا قريش را قريش مى نامند؟ در پاسخ چنين گفت :

لدابة تكون فى البحر من اعظم دوابه يقال لها القريش ، لا تمر بشى ء من الغث و السمين الا اكلته !: اين به خاطر آن است كه در اصل نام حيوانى از بزرگترين حيوانات دريا است كه به هيچ حيوان لاغر و چاقى نمى گذرد مگر اينكه آن را مى بلعد!

سپس از اشعار عرب براى سخن خود شاهد مى آورد.

بنابراين انتخاب اين نام براى قبيله فوق به خاطر قدرت و قوت اين قبيله ، و سوء استفاده هايشان از اين قدرت بوده است .

ولى بعضى آن را از ماده قرش (بر وزن فرش ) به معنى اكتساب دانسته اند

چرا كه اين قبيله غالبا به تجارت و كسب مشغول بودند.

بعضى نيز اين ماده را به معنى بازرسى و تفتيش مى دانند، و از آنجا كه قريش از حال حجاج خبر مى گرفتند، و گاه به كمك آنها مى شتافتند، اين واژه براى آنها انتخاب شده .

((قرش )) در لغت به معنى اجتماع نيز آمده است ، و چون اين قبيله از اجتماع و انسجام خاصى برخوردار بودند اين نام براى آنها انتخاب شده .

ولى به هر حال نام قريش امروز هرگز مفهوم جالبى را تداعى نمى كند، و با اينكه آنها قبيله پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودند، از سر سختترين دشمنان اسلام محسوب مى شدند، كه از هيچ كارشكنى و عداوت و دشمنى فروگذار نكردند، حتى آن روز كه قدرت آنها با پيروزى اسلام درهم شكست به توطئه هاى پنهانى ادامه دادند، و بعد از رحلت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز حوادث دردناكى آفريدند كه تاريخ اسلام هرگز آن را فراموش نخواهد كرد، ميدانيم بنى اميه و بنى عباس كه بارزترين نمونه هاى حكومت جبار و طاغوتى بودند از قريش برخاستند.

قرائن نيز نشان مى دهد كه در جاهليت عرب نيز سعى و تلاش در استثمار و استعمار مردم داشتند، و به همين دليل هنگامى كه اسلام آزاديبخش طلوع كرد و منافع نامشروع آنها به خطر افتاد با تمام قدرت به مبارزه برخاستند، اما قدرت عظيم اسلام سرانجام آنها را درهم كوبيد.

در آيه بعد مى افزايد: هدف اين بود كه خداوند قريش را در سفرهاى زمستانه و تابستانه الفت بخشد (ايلافهم رحلة الشتاء

و الصيف ) <4> و <5>

ممكن است منظور الفت بخشيدن قريش به اين سرزمين مقدس باشد كه آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به اين كانون مقدس را از دل نبرند، و به خاطر امنيتش به سوى آن بازگردند، نكند تحت تاثير مزاياى زندگى سرزمين يمن و شام واقع شوند و مكه را خالى كنند.

و يا اينكه منظور ايجاد الفت ميان قريش و ساير مردم در طول اين دو سفر بزرگ است ، چرا كه بعد از داستان ابرهه مردم با ديده ديگرى به آنها مينگريستند، و براى كاروان قريش احترام و اهميت و امنيت قائل بودند. قريش هم نياز به اين امنيت در طول راه داشت ، و هم نياز به آن در سرزمين مكه ، و خداوند در سايه شكست لشكر ابرهه هر دو امنيت را به آنها بخشيد.

مى دانيم زمين مكه باغ و زراعتى نداشت ، دامدارى آن نيز محدود بود، بيشترين درآمد از طريق همين كاروانهاى تجارى تاءمين مى شد، در فصل زمستان به سوى جنوب يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبة گرم بود روى مى آوردند، و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت ، و اتفاقا هم سرزمين يمن و هم سرزمين شام از كانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند، و مكه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مى شد.

البته قريش با كارهاى خلافى كه انجام ميدادند مستحق اين همه لطف و محبت الهى نبودند، اما چون مقدر بود از ميان قبيله ، و از آن سرزمين مقدس ، اسلام

و پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) طلوع كند، خداوند اين لطف را در حق آنها انجام داد.

در آيه بعد چنين نتيجه مى گيرد كه قريش با اين همه نعمت الهى كه به بركت

كعبه پيدا كرده اند بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند نه بتها را (فليعبدوا رب هذا البيت ).

همان خداوندى كه آنها را از گرسنگى نجات داد و اطعام كرد، و از نااءمنى رهائى بخشيد و امنيت داد (الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ). <6>

از يكسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود، و جلب منفعت نمود، و از سوى ديگر نااءمنى را از آنها دور كرد و دفع ضرر فرمود، و اينها همه با شكست لشگر ((ابرهه )) فراهم گشت ، و در حقيقت استجابت دعاى ابراهيم بنيانگذار كعبه بود، ولى آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، و اين خانه مقدس را به بتخانهاى تبديل كردند، و عبادت بتان را بر پرستش خداى خانه مقدم داشتند، و سرانجام ثمره شوم اين همه ناسپاسى را ديدند.

خداوندا! ما را توفيق عبادت و بندگى و سپاسگزارى نعمتها، و پاسدارى اين بيت عظيم ، مرحمت فرما.

پروردگارا! اين مركز بزرگ اسلامى را روز به روز پر شكوه تر، و حلقه اتصال مسلمين جهان قرار ده .

بار الها! دست همه دشمنان خونخوار و آنها كه از اين مركز بزرگ سوء استفاده مى كنند از آن قطع كن !

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر يكصد و ششمين بوستان پرطراوت كتاب پرشكوه خدا هستيم. بجاست كه پيش از هر چيز به شناسنامه اش نگاهى بيفكنيم.

1

- نام اين سوره اين سوره دو نام دارد:

1 - واژه «ايلاف» به معنى «الفت دادن»، نام نخست اين سوره است.

2 - و نام ديگرش «قريش» مى باشد، و هر دو نام آن از آيه نخست اقتباس شده است.

اين سوره در حقيقت تكميل كننده سوره پيش است و روشنگرى مى كند كه درهم نورديده شدن سپاه «ابرهه» به خاطر اين بود كه قريش و ساكنان حرم خدا در امن و امان باشند، و از آنان نيز انتظار اين است كه خداى يكتا را بپرستند.

2 - فرودگاه آن اين سوره در سال سوم بعثت در مكه و كنار خانه خدا به جان نورانى محمد(ص) فرود آمده است. برخى اين سوره را به خاطر ارتباط و پيوستگى مفاهيم اش با سوره فيل، يك سوره به حساب آورده اند.

3 - شمار آيه هاى آن به باور بيشتر دانشمندان و قرآن پژوهان اين سوره داراى چهار آيه است، امّا برخى همين واژه ها و حروف را پنج آيه شمرده اند، چرا كه اين گروه آيه چهارم را دو آيه حساب كرده اند.

اين سوره از 17 واژه و 23 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت اين سوره از پيامبر آورده اند كه فرمود:

من قرأها اعطى من الاجر عشر حسنات، بعدد من طاف بالكعبة، و اعتكف بها.(309)

كسى كه اين سوره را تلاوت كند، به شمار هر يك از كسانى كه برگرد خانه خدا طواف نموده، و يا در آنجا براى عبادت معتكف شده است، ده پاداش به او ارزانى مى گردد.

از امام صادق آورده اند كه فرمود:

لاتجمع بين سورتين فى ركعة واحدة الّا الضحى و

الم نشرح...(310)

دو سوره را در يك ركعت نماز نمى توان خواند، مگر سوره «ضحى» و «شرح» و سوره «فيل» و «قريش» را.

5 - دورنمايى از محتواى سوره در اين سوره اين نكات انديشاننده آمده است:

نعمت هاى گران خدا بر ساكنان حرم،

نعمت الفت بخشيدن ميان دل ها،

نعمت امنيت و آرامش،

نعمت رفاه و آسايش

رابطه امنيت و آزادى با شكوفايى اقتصادى،

سپاس نعمت هاى گران خدا در زندگى،

راز پايندگى نعمت ها،

پرستش خداى يگانه و رعايت مقررات او،

توجه عميق به حقوق اساسى و طبيعى انسان، از آن جمله حق آزادى و امنيت.

رعايت حقوق بشر يا شرط پيشرفت و راز ترقى جامعه ها،

1 - براى اُلفت دادن قريش به اين سرزمين مقدّس، خدا پيلداران را نابود ساخت ؛

2 - اُلفت دادن آنان در سفر زمستانى و تابستانى.

3 - پس بايد پروردگار اين خانه گرامى را بپرستند؛

4 - همان كسى كه آنان را از [گرسنگى و سختى رهانيد و] خوراك داد؛

5 - و آنان را از هراسى [بزرگ امنيت بخشيد.

نگرشى بر واژه ها

ايلاف: اين واژه مصدر، به معنى مهر والفت بخشيدن با تدبير نيكو و طراوت ويژه آمده است. اين واژه در برابر «ايحاش» مى باشد كه به معنى ايجاد وحشت است.

رحلة: به معنى سير و سفر به وسيله شتر و يا مركب ديگر آمده است. واژه «رحل» از همين ريشه است كه به معنى سفر آمده و «ارتحال» به معنى برداشتن و حركت دادن بار سفر و كالا آمده است.

تفسير

نعمت گران رفاه وامنيت در سوره پيش خداى

فرزانه از نعمت بزرگ خود به ساكنان مكّه و درهم نورديدن سپاه «ابرهه» سخن گفت، اينك مى فرمايد:

لِإِيلافِ قُرَيْشٍ

براى الفت دادن قريش به اين سرزمين مقدس، خدا پيلداران را درهم كوبيد.

از ديدگاه پاره اى از مفسران «لام» در بردارنده معنى «الى» مى باشد و منظور اين است كه: خدا افزون بر نعمت خود بر قريش در سفرهاى زمستانى و تابستانى، نعمت و احسان ديگرى بر آنان نمود و پيلداران و تجاوزكاران را براى الفت دادن قريش به اين سرزمين نابود ساخت.

به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: ما سپاه تجاوزكار «ابرهه» را درهم كوبيديم تا قريش پس از فرار از مكّه به هنگام يورش پيل سواران، دگر باره بتواند به اين سرزمين مقدس بازگردد و با آن الفت گيرد و محمّد(ص)براى مژده رسانى و هشدار دادن به انسان ها در آن سرزمين ولادت يابد و برانگيخته شود.

آن گاه مى افزايد:

إِيلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ

براى الفت بخشيدن به آنان در سفرهاى زمستانى و تابستانى...

واژه «ايلاف» در اين آيه، «بدل» از «ايلاف» در آيه نخست است و ضمير «هم» مفعول اوّل و «رحلة الشتاء» مفعول دوّم، و مفهوم آيه شريفه اين است كه: «قريش» در قلمرو حرم امن خدا، از ديرباز از تهاجم و يورش پيل سواران و سياست هاى ظالمانه آنان، به تدبير خدا در امنيت بود، و خداى فرزانه يورش پيل سواران را در هم نورديد تا آن قوم، هم چنان در آن سرزمين، و در سفرهاى زمستانى و تابستانى خود، در امنيت باشد؛ چراكه آن سرزمين بيابانى شوره زار و فاقد قابليت زراعت بود و آن جامعه از راه داد و ستد و تجارت

زندگى را اداره مى كرد. مردم آن سر زمين در طول سال ، دو سفر تجارتى داشتند كه در يكى از آن ها به سوى «يمن» - كه گرمسير بود - بار سفر مى بستند، و در سفر ديگر به شام - كه سردسير بود - مى رفتند، و اگر اين دو سفر تجارتى به خطر مى افتاد، در آن شرايط براى قريش امكان زندگى در آن سرزمين نبود؛ و مى دانيم كه امكان چنين سفرهاى تجارتى، پيش از هر چيز در گرو سايه گستربودن نعمت آرامش و امنيت همه جانبه و پايدار است. اين نعمت گران براى ساكنان حرم تا پيش از هجوم پيل سواران بود، امّا با يورش آنان به خطر افتاد و خدا بر مردم آن سرزمين منت نهاد و با درهم كوبيدن سپاه تجاوزكار «ابرهه» اين نعمت را براى آنان پاس داشت و دگر باره ارزانى فرمود.

پاره اى بر آنند كه هر دو سفر زمستانى و تابستانى قريش، به شام بود؛ كه سفر زمستانى را از راه دريا - كه هوا معتدل بود - مى رفت و سفر تابستانى را براى بهره ورى از آب و هواى مناسب از راه مناسب ديگرى مى رفت.

واژه «قريش» نام قبيله و جامعه اى است كه در مكّه مى زيست. آنان نسل و تبار «نضر بن كنانه» بودند. در مورد نامگذارى آنان به اين عنوان ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - پاره اى اين واژه را از ماده «قرش» به معنى كسب وكار و يا جايگاه آن گرفته اند، و بر اين باورند كه: اين قوم را بدان دليل كه در رشته تجارت و داد و ستد در تلاش بودند، و از اين راه روزگار مى گذراندند - و

نه از راه زراعت و يا دامدارى و صنعت - قريش ناميده اند. هنگامى كه گفته مى شود «هو يقرش لعياله»، منظور اين است كه: او براى خانواده اش تلاش مى كند و با كسب و كار، زندگى آنان را تأمين مى نمايد.

2 - امّا «ابن عباس» در اين مورد نظر ديگرى دارد. از او پرسيدند، چرا «قريش» را با اين عنوان خوانده اند؟ او گفت: واژه «قريش» در اصل به معنى غول پيكرترين حيوان دريايى است كه بر هر حيوان چاق و لاغر و بزرگ و كوچكى گذرش افتاد، همه را مى بلعد و فرو مى برد. با اين بيان اين نام براى قريش به خاطر توانمندى و اقتدار آنان است.

آن گاه به او گفتند: آيا در اين مورد شاهد و گواهى از ادبيات و شعر عرب نمى خوانى؟

او اين شعر را شاهد آورد كه:

و قريش هى التى تسكن البحر

بها سميت قريش قريشا...

قريش آن حيوانى است كه در درياست، و به اين دليل آن را قريش خوانده اند كه بر هر چه بگذرد، از چاق گرفته تا لاغر، همه را مى خورد و پر و بالى بر جاى نمى گذارد.

به هر حال «قريش» جامعه اى صحرانشين بود و بدان دليل كه در كنار حرم خدا و در جوار خانه كعبه رحل اقامت افكنده بود، به آن قبيله نيرومند، ساكنان حرم خدا، و اداره كنندگان بيت اللّه مى گفتند و در ميان جامعه بزرگ عرب اعتبارى ويژه داشت. اقتصاد آن، اقتصاد ساده تجارت و داد و ستد بود، و از اين راه زندگى را تأمين مى كرد.

«كلبى» مى گويد: نخستين كسى كه در فشار فقر و گرسنگى آن سرزمين با آوردن خواربار از شام، تجارت را

به آنان آموخت، «هاشم» فرزند «عبد مناف»، نياى گرانقدر پيامبر بود. اين ديدگاه را اين شاعر نيز گواهى مى كند كه مى گويد:

تحمل هاشم ما ضاق عنه واعيا ان يقوم به ابن بيض...

«هاشم» فرزند «عبد مناف» آنچه را مردم به خاطر كمبود آن در تنگنا و فشار بودند، و «ابن بيض» از فراهم آوردن و انجام آن ناتوان بود به عهده گرفت، و از سرزمين شام بارهايى گران و ظرف هايى آكنده از گندم خالص و پاك براى قريش و ساكنان حرم آورد. او به زندگى فقيرانه مردم توسعه بخشيد و با گشايشى كه پديدآورد، خوردن نان و آبگوشت و گوشت و گندم كوبيده را برايشان فراهم آورد.

«سعيد بن جبير» آورده است كه: پيامبر به همراه «ابوبكر» از كنار گروهى از تحريف گران و بدخواهان گذر كردند كه شعرى با اين مضمون مى خواندند:

هان اى كسى كه در انديشه بزرگى و بخشندگى هستى! آيا از كنار خاندان «عبدالدار» نگذشتى و خواسته ات را به آنان نگفتى؟

اگر به سوى آنان مى رفتى و ميهمان آنان مى شدى، تو را از هر تلاش و فشارى مى رهانيدند و باز مى داشتند.

پيامبر فرمود: آيا شاعر اين گونه سروده است يا سروده او را تحريف كرده اند؟

ابوبكر پاسخ داد: نه به خدايى كه تو را به حق فرمان بعثت داد شعر شاعر نه آن گونه، بلكه اين گونه سروده شده است:

ياذ الذى طلب السماحة و الندى هلا مررت بآل عبدمناف...

هان اى كسى كه در انديشه بزرگى و كرامت هستى، آيا بر خاندان «عبد مناف» گذر نكردى؟ اگر بر آنان گذركنى و ميهمان آنان گردى تو را از هر فقر و تنگنا

رها مى سازند.

آنان آن روز كه در اين سرزمين، ثروتمند و بزرگمنشى نبود داراى ثروت و امكانات بودند؛ و آن روز كه كسى ديگرى را به ميهمانى نمى خواند، آنان مردم را به ميهمانى مى خواندند.

خاندان بزرگى كه ثروتمند و تهيدست آن به گونه اى به هم آميخته و در حق يكديگر مهربانند كه فقير و بينوايشان بسان توانگراست. و آن گاه كه مردم مكّه بر اثر كمبود و قحطى در گرسنگى و ناتوانى به سر مى بردند، آنان به وعده ها و دعوت هاى خويش از مردم، وفادار و صادق بودند و از همه دستگيرى مى كردند.

نياى اين خاندان بزرگ، «هاشم» دو سفر تجارتى و پرسود را براى نخستين بار به «شام» و «يمن» رفت و آن ها را به جامعه و مردم خود آموخت كه براى داد و ستد و تلاش و كوشش و تفريح و ميهمانى و براى توسعه و گشايش زندگى زمستان و تابستان بار سفر بندند.

راز پايندگى نعمت ها

پس از بيان نعمت هاى گران خدا به آنان، اينك در اشاره به راز پايندگى و فزونى نعمت ها، در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ

پس ساكنان اين سرزمين، بايد پروردگار اين خانه پرشكوه و پرمعنويت را بپرستند.

بدين سان خداى فرزانه به آنان فرمان مى دهد كه تنها خداى يكتا را، كه پروردگار اين خانه است، بپرستند و مقررات عادلانه و بشردوستانه و عزت بخش و امنيت آفرين او را پاس دارند، تا هم بر نعمت هاى آنان بيفزايد و هم نعمت و امنيت آن ها را پاينده سازد.

آن گاه مى افزايد:

الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ همان پروردگارى را بپرستند و به بارگاه او اخلاص ورزند، كه با

سبب سازى خود و فراهم آوردن زمينه ها و مقدمات سفرهاى تجارتى زمستانى و تابستانى، به آنان رزق و روزى بخشيد و در گرسنگى غذايشان داد.

وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ

و از بيم دشمن، آنان را امنيت بخشيد و آسوده خاطر ساخت.

آرى، خدا به گونه اى دل ها را آكنده از عظمت و شكوه حرم ساخت و از اين رهگذر به ساكنان مكّه امنيت بخشيد كه در هر سفر و هر كجا مى گفتند: ما از ساكنان حرم و اهل مكّه هستيم، از تعرض و تهاجم در امان مى ماندند و كسى به خود اجازه نمى داد تا در قلمرو حرم و يا بيرون از آن بر آنان يورش برد.

به باور پاره اى در آخرين آيه منظور اين است كه: همان پروردگارى را خالصانه بپرستيد كه شما را پس از گرسنگى و فقر غذا داد و رفاه بخشيد، و پس از بيم و ترس از دشمن، امنيت را به شما ارزانى داشت.

در فرهنگ عرب هنگامى كه گفته مى شود: «كسوتك من بعد عرى» منظور اين است كه: تو را پس از برهنگى پوشانيدم.

به باور «ابن عباس» مردم آن سرزمين در روزگاران جاهليت در گرسنگى و تنگنا بودند و اين جناب «عبد مناف» شخصيت هوشمند و مبتكر و پرتلاش دنياى عرب بود كه به ابتكار خويش سفرهاى تجارتى به سوى «يمن» و شام را آغاز كرد، و به تدريج به آن مردم آموخت و پس از مدتى كار آنان بالا گرفت و «قريش» صاحب ثروت و قدرت و عزت و امكانات شد.

پرتوى از سوره مباركه در اين سوره با اين كه از چهار آيه شكل گرفته و

واژه ها و حروف آن نيز به ظاهر اندك است، قرآن، افزون بر بيان هدف خدا از درهم كوبيدن سپاه تجاوزكار «ابرهه»، به دو اصل بسيار مهم و حياتى توجه مى دهد:

1 - توسعه اقتصادى الف - جامعه گرسنه و توسعه نيافته و فقرزده و بيكار و فاقد امكانات، نه در خور افتخار است و نه زندگى و رسالت، و وظيفه مديريت جامعه توسعه و شكوفايى اقتصادى و تقسيم عادلانه ثروت و امكانات ملّى و ايجاد فرصت هاى برابر براى رشد و پيشرفت همه شهروندان است، و نه گروهى خاص و عزيزان بى دليل. اين بلاى بزرگى است كه كشورهاى در بند نظام هاى استبدادى كه قدرت ملّى با بهانه هاى گوناگون از دست صاحبان اصلى آن خارج و در انحصار گروهى قرار گرفته و دست به دست مى گردد - دامان اكثريت مردم را گرفته است و در جهان كنونى راه اصلاح و نجاتى نيز جز با اصلاح ساختار سياسى آن جامعه ها و پذيرش شيوه مديريت به سبك دموكراسى و مردمسالارىِ مورد توافق همه، يا اكثريت مردم در افق نمايان نيست. تنها در اين شرايط است كه سرمايه هاى عظيم مغزى و فكرى و فرهنگى نمى گريزند و مى مانند و با آرامش و امنيت خاطر و دلگرمى و اميد، ابتكار و اختراع و خلاقيت و توانمندى هاى خود را به جامعه و مردم خود هديه مى كنند و سرمايه هاى سرگردان و گريزان مادى نيز جرأت سرمايه گذارى مى يابند و رونق اقتصادى و آزادى و عدالت و نظارت و محاسبه پذيرى و قانون مدارى چهره جامعه را دگرگون مى سازد.

توسعه سياسى از سوى ديگر اين آيات روشنگرى مى كند كه جامعه فاقد توسعه سياسى و امنيت

ملّى، نيز جاى زندگى نيست و به سوى عقب گرد و انحطاط و سقوط خواهد رفت. بايد براى ساختن دنياى خوب و جامعه پيشرفته و فراهم آوردن امكانات رشد و اوج، امنيت را براى همه توسعه داد و سياست و مديريت را به راستى اخلاقى و انسانى و در نظارت و محاسبه مردم و روشنفكران و آگاهان و نويسندگان آنان قرار داد. بايد حقوق انسانى و امنيت را براى همه خواست، نه بسان نظام هاى ستمكار و استبداد زده و بسته، تنها به امنيت حاكمان و زورمداران و يك حزب و يك گروه و يك اقليت انديشيد؛ آرى، هنگامى كه براى گروهى آزادى و امنيت بى حساب و كتاب و قدرت بى چون و چرا و موقعيت محاسبه ناپذير و غير قابل نقد در جامعه اى مقرر شد، مفهوم واقعى اين كار اين است كه ديگر براى شهروندان و روشنفكران و اصلاح گران و توده هاى مردم امنيت و آزادى و حقوقى تضمين نمى گردد، مگر اينكه به ميل حكومت و حاكمان بينديشند و بنويسند و عمل كنند و دنباله رو آنان باشند؛ روشن است كه چنين دنيايى رو به خمودى و خاموشى و انحطاط خواهد رفت، و نه شور و شوق زندگى و رشد و ابتكار و شكوفايى و سعادت.

بر اين اساس است كه خدا در اين آيات به دو نعمت تأمين اقتصادى و امنيت ملّى براى همه، سخت بها مى دهد و آن دو را از مهم ترين شاخصه ها و ويژگى هاى جامعه پيشرفته و خداجو مى نگرد.

3 - راز پايدارى و فزونى نعمت ها

و سرانجام به راز پايدارى و فزونى نعمت ها توجه مى دهد كه عبارت است از پرستش خالصانه و آگاهانه خدا و

در سايه آن رعايت مقررات و حقوق انسان ها؛ و اين سپاس واقعى نعمت هاى خدا و دين باورى و ديندارى است، و نه تاريك انديشى و واپسگرايى و مشتى شعر و شعار افراطى و پوچ و گزنده و تخريبى و استفاده ابزارى از دين خدا براى دنيادارى و سوداگرى و پايمال ساختن حقوق مردم و كار بى دينى كشيدن از دين.

تفسير اطيب البيان

سوره قريش غرض سوره :امتنان بر قريش و دعوت ايشان به توحيد.

(1) (لايلاف قريش ):(براي اينكه قريش با هم الفت بگيرند)

(2) (ايلافهم رحله الشتاء و الصيف ):(الفتي كه در سفرهاي زمستان و تابستان ثابت و برقرار بماند)

(3) (فليعبدوا رب هذا البيت ):(پس بايد خداي يگانه كعبه را بپرستند)

(4) (الذي اطعمهم من جوع و امنهم من خوف ):(همانكه آنها را در هنگام گرسنگي طعام داد و آنان را از ترس و خطر ايمن ساخت )مضمون اين سوره با سوره فيل در ارتباط است و لذا بعضي از اهل سنت اين دو سوره را يك سوره دانسته اند.به هر جهت مي فرمايد: اين كه خداي متعال از كعبه دفاع كرد و اصحاب فيل را نابودساخت ، براي اين بود كه شما قبيله قريش (كه عشيره پيامبر ص و اولاد نضربن كنانه بوده اند)، با يكديگر اجتماع و همبستگي و الفت بيابيد و با رحلت زمستاني و تابستاني امر معاشتان بگذرد و منظور از (رحلت )مسافرت تجاري است و اهل مكه چون نه زراعتي داشتند ونه اهل دامداري بودند، به قصد تجارت ، تابستانها به بلاد شام و زمستانهابه يمن مي رفتند و به اين وسيله گذران زندگي مي نمودند و مردم هم به جهت احترام بيت الله الحرام به

آنها احترام مي گذاشتند و متعرض ايشان نمي شدند.آنگاه در مقام نتيجه گيري مي فرمايد: پس به شكرانه اين همبستگي و امنيت تجاري كه خدا به شما ارزاني داشته و نيز به شكرانه نابود كردن اصحاب فيل ، شما بايد پروردگاريگانه خانه كعبه را بدون هيچ قيد و شرطي بپرستيد.همان پروردگاري كه معاش و امنيت قريش را تأمين نمود، به گونه اي كه بدون هيچ ترس و مانعي توانستند به مسافرت و تجارت بپردازند.پس بايدآنهاچنين پروردگاري را كه به بهترين وجهي امورشان را تدبير نمود،بپرستند.

تفسير نور

برخى مفسران، اين سوره را ادامه سوره قبل دانسته و به رواياتى استناد مى كنند كه جدا كردن آن دو را در نماز جايز نمى داند. نظير دو سوره ضحى و انشراح. اگر ابرهه پيروز مى شد معاش قريش از هم مى پاشيد و به خاطر حفظ معاش قريش، خداوند اصحاب فيل را نابود كرد.

«رحلة» پيمودن راه بر روى راحلة و مركب است. قريش سالى دو بار سفر تجارى داشتند، يكى در زمستان به منطقه يمن و يكى در تابستان به منطقه شام.

در برابر رسم جاهليّت كه خونريزى و جنگ را ارزش مى دانست، تكرار كلمه ايلاف و الفت، بيانگر لطف و رحمت الهى به قريش است.

سفرهاى تجارى موجب رونق صادرات و واردات مى شود و بهبود زندگى و تبادل فرهنگ را به دنبال دارد.

پس از انهدام اصحاب فيل، مردم براى اهل حرم، حريم خاص قائل بودند.

1- شكست دشمنان عامل همبستگى شماست. <<فجعلهم كعصف مأكول>>

2- وحدت و الفت ميان اقشار جامعه، از نعمت هاى الهى است. <<لايلاف قريش>>

3- تا مسائل اقتصادى و امنيّتى جامعه حل نشود، نمى توان آنان را به عبادت دعوت كرد. <<فليعبدوا... الّذى اطعمهم... و

آمنهم>>

4- يكى از فلسفه هاى عبادت، شكر مُنعم است. <<فليعبدوا ربّ هذا البيت>>

5 - خداوند امور مكّه و كعبه را تدبير مى كند. <<ربّ هذا البيت>>

6- تأمين معيشت و امنيّت جامعه، بايد در مسير بندگى و عبادت خدا باشد. <<فليعبدوا... الّذى اطعمهم... و آمنهم>>

7- گرسنگى و نياز به غذا، ويژگى بشر است و تأمين اين نياز، نشانه لطف و رحمت خداوند است. <<اطعمهم من جوع>>

8 - برقرارى امنيّت و برطرف كردن عوامل ترس، كار خدايى است. <<آمنهم من خوف>>

9- سفر براى كسب درآمد، مورد پذيرش اسلام است. <<رحلة الشتاء و الصيف>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

The Quraysh, among whom the Holy Prophet was born, was a tribe held in great esteem, as the guardians of the Ka-bah, by the Arabs. They were the descendants of prophet Ibrahim through his son Ismail. The custody of the sacred shrine of the Ka-bah enabled them to obtain covenants of security from the rulers of neighbouring countries on all sides on account of which they travelled to Syria in summer, and to Yemen in winter, to carry out their trade. Their trade caravans enriched them, united them, and drew people from distant parts to visit Makka, to bring and take from there merchandise of various kinds.

This honour and advantage they owed to their position as servants of the sacred house. They owed it to Allah. It was therefore right and fitting that they should worship Allah alone and accept as true the religion of Allah, Islam, brought by the Holy Prophet.

Aqa Mahdi Puya says:

As stated in the commentary of Inshirah although the surahs

al Fil and al Quraysh are separated by bismillahir rahmanir rahim, they are one, the latter is supplementary to the former.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109