101. سوره القارعة

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره القارعة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الْقارِعَةُ (1)

مَا الْقارِعَةُ (2)

وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ (3)

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ (4)

وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (5)

فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ (6)

فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ (7)

وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ (8)

فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ (9)

وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ (10)

نارٌ حامِيَةٌ (11)

آشنايي با سوره

101- قارعه [كوبنده]

از نام هاى قيامت است كه در سه آيه اول آمده است. قيامت، كوبنده دلهاست با ترس. و كوبنده دشمنان خداست، با عذاب. در اين سوره از قيامت و حالت خوشى و ناراحتى نيكوكاران و بدكاران سخن گفته شده است. بعد از سوره ايلاف، در مكه در اوائل بعثت نازل شده و 11 آيه دارد.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{الْقارِعَةُ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع

{مَا} مبتدا ثان (دوم) {الْقارِعَةُ} خبر ثان (دوم)، مرفوع يا در محل رفع / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل

{وَما} (و) حرف اعتراض / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {أَدْراكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {مَا} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {الْقارِعَةُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع

{يَوْمَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {يَكُونُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {النَّاسُ} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع {كَالْفَراشِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر كان، محذوف يا در تقدير {الْمَبْثُوثِ} نعت تابع

{وَتَكُونُ} (و) حرف عطف / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {الْجِبالُ} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع {كَالْعِهْنِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر كان، محذوف يا در تقدير {الْمَنْفُوشِ} نعت

تابع

{فَأَمَّا} (ف) حرف استيناف / حرف شرط و تفصيل {مَنْ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {ثَقُلَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث {مَوازِينُهُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه

{فَهُوَ} (ف) رابط جواب براى شرط / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {فِي} حرف جر {عِيشَةٍ} اسم مجرور يا در محل جر / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل / خبر (مَنْ) {راضِيَةٍ} نعت تابع

{وَأَمَّا} (و) حرف عطف / حرف شرط و تفصيل {مَنْ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {خَفَّتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث {مَوازِينُهُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه

{فَأُمُّهُ} (ف) رابط جواب براى شرط / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {هاوِيَةٌ} خبر، مرفوع يا در محل رفع / خبر (مَنْ)

{وَما} (و) حرف اعتراض / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {أَدْراكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {ما} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {هِيَهْ} خبر، مرفوع يا در محل رفع / (ه) حرف سكت

{نارٌ} مبتدا مقدّر يا محذوف يا در محل / خبر، مرفوع يا در محل رفع {حامِيَةٌ} خبر ثان (دوم)، مرفوع يا در محل رفع

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.AlqariAAatu

2.Ma alqariAAatu

3.Wama adraka ma alqariAAatu

4.Yawma yakoonu alnnasu kaalfarashi

almabthoothi

5.Watakoonu aljibalu kaalAAihni almanfooshi

6.Faamma man thaqulat mawazeenuhu

7.Fahuwa fee AAeeshatin radiyatin

8.Waamma man khaffat mawazeenuhu

9.Faommuhu hawiyatun

10.Wama adraka ma hiyah

11.Narun hamiyatun

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

كوبنده، (1)

چيست كوبنده؟ (2)

و تو چه دانى كه كوبنده چيست؟ (3)

روزى كه مردم چون پروانه هاى پراكنده گردند، (4)

و كوه ها مانند پشم زده شده رنگين شود. (5)

اما هر كه سنجيده هايش سنگين برآيد، (6)

پس وى در زندگى خوشى خواهد بود! (7)

و اما هر كه سنجيده هايش سبك بر آيد، (8)

پس جايش «هاويه» باشد. (9)

و تو چه دانى كه آن چيست؟ (10)

آتشى است سوزنده. (11)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» آن حادثه كوبنده،

«2» و چه حادثه كوبنده اى!

«3» و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چيست؟! [آن حادثه همان روز قيامت است!]

«4» روزى كه مردم مانند پروانه هاى پراكنده خواهند بود،

«5» و كوه ها مانند پشم رنگين حلاّجى شده مى گردد!

«6» امّا كسى كه [در آن روز] ترازوهاى اعمالش سنگين است،

«7» در يك زندگى خشنودكننده خواهد بود!

«8» و امّا كسى كه ترازوهايش سبك است،

«9» پناهگاهش (هاويه) [= دوزخ] است!

«10» و تو چه مى دانى (هاويه) چيست؟!

«11» آتشى است سوزان!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

آن كوبنده (1)

چيست آن كوبنده؟ (2)

و تو چه مى دانى آن كوبنده چيست؟ (3)

روزى كه مردم [در سراسيمگى] چون پروانه هاى پراكنده اند (4)

و كوه ها مانند پشم رنگين حلاجى شده گردد! (5)

اما هركس اعمال وزن شده اش سنگين و باارزش است؛ (6)

پس او در يك زندگى خوش و پسنديده اى است، (7)

و اما هركساعمال وزن شده اش سبك و بى ارزش است، (8)

پس جايگاه و پناهگاهش هاويه است، (9)

و تو چه مى دانى هاويه چيست؟ (10)

آتشى بسيار داغ و سوزاناست. (11)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

قارعه چيست قارعه همان روز سخت قيامت است (1)

همان روز وحشت و اضطراب مرگ كه دلهاى خلايق را از ترس در هم كوبد و قلب عالم و عالميان را از هراس در هم شكند و اوهام و خيالات دنيوى را نابود سازد (2)

چگونه حالت آن روز هولناك را تصور توانى كرد؟ (3)

در آن روز سخت مردم مانند ملخ هر سو پراكنده شوند (4)

و كوه ها از هيبت آن همچون پشم زده متلاشى گردد (5)

پس آن روز عمل هر كس را در ميزان حق وزنى باشد (6)

در بهشت به آسايش و زندگانى خوش خواهد بود (7)

و عمل هر كس بى قدر و سبك وزن است (8)

جايگاهش در قعر هاويه جهنم است (9)

و چگونه سختى هاويه را تصور توانى كرد؟ (10)

هاويه همان آتش سخت سوزنده و گدازنده است كه از كفر و گناه خلق و خشم و قهر خدا افروخته است (11)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

حادثه كوبنده. (1)

آن حادثه كوبنده چيست؟ (2)

و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ (3)

روزى كه مردم مانند پروانه ها پراكنده باشند. (4)

پس هر كس كفّه هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، (5)

پس هر كس كفّه هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، (6)

پس او در زندگى رضايت بخشى است. (7)

ولى هر كس كفّه هاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، (8)

پس در آغوش آتش است. (9)

و تو چه دانى آن چيست؟ (10)

آتشى سوزان. (11)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

آن كوبنده - يا آن روز كوبنده -، (1)

چيست آن كوبنده؟ (2)

و چه دانى تو كه چيست آن كوبنده؟ (3)

روزى كه مردمان همچون پروانگان پراكنده باشند، (4)

و كوه ها مانند پشم رنگين زده شده. (5)

پس هر كه ترازوى كردارش سنگين باشد - كارهاى با ارزش داشته باشد -، (6)

پس او در زندگانى پسنديده و خوشايندى است. (7)

و اما هر كه ترازوى كردارش سبك باشد - كار شايسته نداشته باشد -، (8)

پس جايگاه او دوزخ است - كه در آن سرنگون شود -. (9)

و تو چه دانى كه آن چيست؟ (10)

آتشى است سخت سوزنده. (11)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

قارعه . (1)

چيست قارعه ؟ (2)

و تو چه داني كه قارعه چيست؟ (3)

روزي است كه مردم چون پروانگان پراكنده باشند، (4)

و كوهها چون پشم زده شده . (5)

اما هر كه كفه ترازويش سنگين باشد، (6)

در يك زندگي پسنديده است. (7)

و اما هر كه كفه ترازويش سبك باشد، (8)

جايگاهش در هاويه است. (9)

و تو چه داني كه هاويه چيست؟ (10)

آتشي است در نهايت گرمي . (11)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

درهم كوب (1)

درهم كوب چيست؟ (2)

و تو چه دانى كه درهم كوب چيست؟ (3)

روزى كه مردم مانند پروانه هاى پراكنده باشند (4)

و كوه ها مانند پشمهاى زده باشند (5)

در آن حال هر كس كفه ها[ى اعمال خير]ش سنگينى كند (6)

او در زندگانى پسنديده است (7)

و اما كسى كه كفه هايش سبكى يابد (8)

بازگشتگاه او دوزخ است (9)

و تو چه دانى آن چيست؟ (10)

آتشى است [بس] سوزان (11)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

آن كوبنده (1)

چيست كوبنده (2)

و چه دانستت چيست كوبنده (3)

روزى كه شوند مردم چون پروانه هاى پراكنده (4)

و شوند كوه ها مانند پشم زده (5)

پس اما آنكه سنگين آيد سنجشهايش (ترازوهايش) (6)

پس او است در زندگى پسنديده (7)

و اما آنكه سبك گردد ترازوهايش (8)

پس مادر اوست هاويه (9)

و ندانستت چيست آن (10)

آتشى است سوزنده (11)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 The Catastrophe!

2 What is the Catastrophe?

3 What will show you what is the Catastrophe?

4 The day mankind will be like scattered moths,

5 and the mountains will be like carded wool.

6 As for him whose deeds weigh heavy in the scales,

7 he will have a pleasing life.

8 But as for him whose deeds weigh light in the scales,

9 his home will be the Abyss.

10 And what will show you what it is?

11 It is a scorching fire!

ترجمه انگليسي شاكر

The terrible calamity! (1)

What is the terrible calamity! (2)

And what will make you comprehend what the terrible calamity is? (3)

The day on which men shall be as scattered moths, (4)

And the mountains shall be as loosened wool. (5)

Then as for him whose measure of good deeds is heavy, (6)

He shall live a pleasant life. (7)

And as for him whose measure of good deeds is light, (8)

His abode shall be the abyss. (9)

And what will make you know what it is? (10)

A burning fire. (11)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) The stunning [blow]!

(2) What is a disaster ?

(3) What will make you realize something is going to stun [you]?

(4) Some day mankind will act like scattered moths

(5) and the mountains seem like tufts of yarn!

(6) So anyone whose scales are weighted down

(7) [will land] in pleasant living;

(8) while whoever's scales are light

(9) will have a Pit to mother him.

(10) What will make you realize what this will be like?

(11) Scorching fire!

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

The Clatterer! (1)

What is the Clatterer!? (2)

And what shall teach thee what is the Clatterer! (3)

The day that man shall be like scattered moths, (4)

and the mountains shall be like plucked wool-tufts. (5)

Then he whose deeds weigh heavy in the Balance (6)

shall inherit a pleasing life, (7)

but he whose deeds weigh light in the Balance (8)

shall plunge in the womb of the Pit. (9)

And what shall teach thee what is the Pit? (10)

A blazing Fire! (11)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

The Calamity! (1)

What is the Calamity? (2)

Ah, what will convey unto thee what the calamity is! (3)

A day wherein mankind will be as thickly scattered moths (4)

And the mountains will become as carded wool. (5)

Then, as for him whose scales are heavy (with good works), (6)

He will live a pleasant life. (7)

But as for him whose scales are light, (8)

The Bereft and Hungry One will be his mother. (9)

Ah, what will convey unto thee what she is! (10)

Raging fire. (11)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

The (Day) of Noise and Clamor. (1)

What is the (Day) of Noise and Clamor? (2)

And what will explain to thee what the (Day) of Noise and Clamor is? (3)

(It is) a Day whereon Men will be like moths Scattered about (4)

And the mountains will be like carded wool. (5)

Then he whose balance (of good deeds) will be (found) heavy (6)

Will be in a life of good pleasure and satisfaction. (7)

But he whose balance (of good deeds) will be (found) light (8)

Will have his home in a (bottomless) pit. (9)

And what will explain to thee what this is? (10)

(It is) a Fire Blazing fiercely! (11)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Le fracas!

2. Qu'est-ce que le fracas?

3. Et qui te dira ce qu'est le fracas?

4. C'est le jour où les gens seront comme des papillons éparpillés,

5. et les montagnes comme de la laine cardée;

6. quant à celui dont la balance sera lourde

7. il sera dans une vie agréable;

8. et quant à celui dont la balance sera légère,

9. sa mère [destination] est un abîme très profond.

10. Et qui te dira ce que c'est?

11. C'est un Feu ardent.

ترجمه اسپانيايي

1. ¡La Calamidad!

2. ¿Qué es la Calamidad?

3. Y ¿cómo sabrás qué es la calamidad?

4. El día que los hombres parezcan mariposas dispersas

5. y las montañas copos de lana cardada,

6. entonces, el autor de obras de peso

7. gozará de una vida agradable,

8. miemtras que el autor de obras ligeras

9. tendrá un abismo por morada.

10. Y ¿cómo sabrás qué es?

11. ¡Un fuego ardiente!

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Die Katastrophe!

2. Was ist die Katastrophe?

3. Und was lehrt dich wissen, was die Katastrophe ist?

4. An einem Tage, da die Menschen gleich verstreuten Motten sein werden,

5. Und die Berge wie Streichwolle werden.

6. Dann wird der, dessen Waage schwer ist,

7. Ein angenehmes Leben genieكen.

8. Der aber, dessen Waage leicht ist,

9. Die Hِlle wird seine Mutter sein.

10. Und was lehrt dich wissen, was das ist? -

11. Ein rasendes Feuer.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. La Percotente ,

2. cos' è mai la Percotente?

3. E chi potrà farti comprendere cos'è la Percotente?

4. Il Giorno in cui gli uomini saranno come falene disperse,

5. e le montagne come fiocchi di lana cardata,

6. colui le cui bilance saranno pesanti

7. avrà una vita felice ;

8. colui che invece avrà bilance leggere,

9. avrà per dimora il Baratro .

10. E chi potrà farti comprendere cos'è?

11. E' un Fuoco ardente.

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Пopaжaющee!...

2. И чтo ecть пopaжaющee?

3. И чтo дacт тeбe знaть, чтo тaкoe пopaжaющee?

4. B тoт дeнь, кaк люди бyдyт, кaк paзoгнaнныe мoтыльки,

5. и бyдyт гopы, кaк pacщипaннaя шepcть...

6. И вoт тoт, y кoгo тяжeлы вecы, -

7. oн в жизни блaжeннoй.

8. A тoт, y кoгo лeгки вecы, -

9. мaть eгo - "пpoпacть".

10. A чтo дacт тeбe знaть, чтo тaкoe oнa? -

11. Oгoнь пылaющий!

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- O iddetli bir gürültüyle gelip çatacak, yürekleri koparacak felâket.

2- Nedir o iddetli bir gürültüyle gelip çatacak, yürekleri kopacak felâket?

3- Ve ne bildirdi sana, nedir o iddetli bir gürültüyle gelip çatacak, yürekleri koparacak felâket?

4- O gün, insanlar, kendilerini ate lere atan, daًlp uçu an pervanelere benzerler.

5- Ve daًlar, atlm renkli pamuklara dِner.

6- Artk kimin ki terâzilerindeki tarts aًr gelir.

7- O, ho nut, râz bir geçimdedir.

8- Ve fakat kimin ki terâzilerdeki tarts hafif gelir.

9- Onun, ana kucaً gibi sًnacak yeri, ana yurdu, cehennem uçurumudur.

10- Ve ne bildirdi sana, nedir cehennem uçurumu?

11- O, pek kzgn bir ate tir.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. Urəkləri dəhşətə salan qiyamət!

2. Nədir qiyamət?!

3. Sən nə bilirsən (haradan bilirsən) ki, nədir qiyamət?!

4. O gün insanlar kəpənək kimi ətrafa səpələnəcək (çəyirtkə kimi bir-birinə qatışacaq);

5. Dağlar isə didilmiş yun kimi olacaqdır!

6. (O gün) tərəzisi ağır gələn (yaxşı əmələri pis əməllərdən çox olan) kimsə,

7. (Cənnətdə) xoş güzəran içində olacaq!

8. Tərəzisi yüngül gələn (yaxşı əməlləri pis əməllərdən az olan) kimsənin isə,

9. Məskəni Haviyə (Cəhənnəmin dibi) olacaqdır!

10. Sən nə bilirsən ki, o (Haviyə) nədir?!

11. O çox qızmar bir atəşdir!

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. كھڑ كھڑانے والي

2. كھڑ كھڑانے والي كيا ہے؟

3. اور تم كيا جانوں كھڑ كھڑانے والي كيا ہے؟

4. (وہ قيامت ہے) جس دن لوگ ايسے ہوں گے جيسے بكھرے ہوئے پتنگے

5. اور پہاڑ ايسے ہو جائيں گے جيسے دھنكي ہوئي رنگ برنگ كي اون

6. تو جس كے (اعمال كے) وزن بھاري نكليں گے

7. وہ دل پسند عيش ميں ہو گا

8. اور جس كے وزن ہلكے نكليں گے

9. اس كا مرجع ہاويہ ہے

10. اور تم كيا سمجھے كہ ہاويہ كيا چيز ہے؟

11. (وہ) دہكتي ہوئي آگ ہے

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. هغه ټكوونكې (پيښه)

2. او څه شې دے هغه ټكوونكې

3. او تا ته څه پته ده چې ټكوونكي (پيښه) څه ده (هغه هماغه د قيامت ورځ ده)

4. هغه ورځ چې خلك به لكه د خوارۀ وارۀ شوي ملخانو په شان وي

5. او غورونه به لكه د شيندلې شوې رنګينې وړې په شان وي

6. پس (په دغه ورځ) چې د چا (د ښه عمل) تله درنه وي

7. هغه به په يو ښه راضي ژوند كښې وي

8. او د چا چې (د ښه عمل) تله سپكه وي

9. نو د دۀ (ام، مور) د پناه ځاي به "هاوية" وي

10. او تا ته څه پته ده چې "هاوية" څه شې دے؟

11. (هغه) ډېر سوځوونكې اور دے

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Lêdana (bi zor)yera heye!).

2. Ewa (boyera zor, ku dilan çirîne, ewa bûyera heye!).

3. Tu ji ku dizanî, ka ( bûyera lêdana) zor çîye?

4. Di wê rojê da meriv wekî wan perperokên (ku di gava rabûnê da ça ji hev belav dibin) ewan jî wusa ji hev belav dibin.

5. Û çîya jî wekî hirya jenî dibin (ji hev di herikin).

6. Îdî kîjan (merivê) ku kêşa wî giranbe.

7. Ewa di jîneke qayîlbûdane.

8. Lê kîjan (merivê) ku kê¬şa wî sivikbe.

9. Îdî di pêşya wî da (doja bi nav) Hawîye heye (ewê here wura).

10. Tu ji ku dizanî ka (Havîye) çîye?

11. Ewa agirekî sor e.

ترجمه اندونزي

Maka tempat kembalinya adalah neraka Hawiyah.(9)

Dan tahukah kamu apakah neraka Hawiyah itu.(10)

(Yaitu) api yang sangat panas.(11) (2)

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah lagi Maha Penyayang. (3)

Bermegah- megahan telah melalaikan kamu.(1) (4)

sampai kamu masuk ke dalam kubur.(2) (5)

Janganlah begitu, kelak kamu akan mengetahui (akibat perbuatanmu itu),(3) (6)

dan janganlah begitu, kelak kamu akan mengetahui.(4) (7)

Janganlah begitu, jika kamu mengetahui dengan pengetahuan yang yakin,(5) (8)

niscaya kamu benar- benar akan melihat neraka Jahiim,(6) (9)

dan sesungguhnya kamu benar- benar akan melihatnya dengan `ainulyaqin,(7) (10)

kemudian kamu pasti akan ditanyai pada hari itu tentang kenikmatan (yang kamu megah- megahkan di dunia itu).(8) (11)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Hari yang menggemparkan, (1)

Apa dia hari yang menggemparkan itu? (2)

Dan apa jalannya engkau dapat mengetahui kedahsyatan hari yang menggemparkan itu? - (3)

(Hari itu ialah: hari kiamat), hari manusia menjadi seperti kelkatu yang terbang berkeliaran, (4)

Dan gunung-ganang menjadi seperti bulu yang dibusar berterbangan. (5)

Setelah berlaku demikian, maka (manusia akan diberikan tempatnya menurut amal masing-masing); adapun orang yang berat timbangan amal baiknya, - (6)

Maka ia berada dalam kehidupan yang senang lenang. (7)

Sebaliknya orang yang ringan timbangan amal baiknya, - (8)

Maka tempat kembalinya ialah "Haawiyah" (9)

Dan apa jalannya engkau dapat mengetahui, apa dia "Haawiyah" itu? (10)

(Haawiyah itu ialah): api yang panas membakar. (11)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Kiyama

2. Ni nini Kiyama?

3. Na nini kitakujulisha ni nini Kiyama?

4. Siku ambayo watu watakuwa kama panzi waliotawanywa.

5. Na milima itakuwa kama sufi zilizo chambuliwa.

6. Basi ama yule mizani yake itakuwa nzito.

7. Basi yeye atakuwa katika maisha yanayopendeza.

8. Na ama yule ambaye mizani yake itakuwa nyepesi.

9. Basi makazi yake yatakuwa Motoni.

10. Na nini kitakujulisha Haawiya ni nini?

11. Ni Moto mkali mno.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 594

(101) سوره قارعه مكى است و يازده آيه دارد. (11)

[سوره القارعة (101): آيات 1 تا 11] ترجمه آيات به نام خداى رحمان و رحيم.

آن حادثه كوبنده (1).

و چه كوبنده عظيمى؟! (2).

و تو نمى دانى كه كوبنده چيست؟ (3).

روزى است كه مردم چون ملخ فرارى رويهم مى ريزند (4).

و كوه ها چون پشم رنگارنگ حلاجى شده مى گردد (5).

اما كسى كه اعمالش نزد خدا سنگين وزن و داراى ارزش باشد (6).

او در عيشى رضايت بخش خواهد بود (7).

و اما آنكه اعمالش وزن و ارزشى نداشته باشد (8).

او در آغوش و دامن هاويه خواهد بود (9).

و تو نمى دانى هاويه چيست (10).

آتشى است سوزنده (11). ______________________________________________________ صفحه ى 595

بيان آيات اين سوره تهديد به عذاب قيامت و بشارت به ثواب آن است، ولى جانب تهديدش بر بشارتش مى چربد، و سوره در مكه نازل شده.

[وجه تسميه قيامت به" قارعه" و تشبيه مردم پس از بر انگيخته شدن، و به توده ملخ

" الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ" اين جمله مبتدا و خبر است، و كلمه" قارعة" از ماده" قرع" است كه به معناى زدن بسيار سختى است كه احتياج دارد زننده به جايى اعتماد كند، و

اين كلمه در عرف قرآن از اسماى قيامت است. بعضى گفته اند: بدين مناسبت قيامت را قارعه ناميده كه دلها را با فزع شديدش و دشمنان خدا را با عذابش مى كوبد.

و سؤال از حقيقت قارعه در جمله" مَا الْقارِعَةُ- قارعه چيست" با اينكه معلوم است كه چيست، به منظور بزرگ نشان دادن امر قيامت است، و اينكه بيست و هشت حرف الفباى گوينده، و دو سوراخ گوش شنونده نمى تواند به كنه قيامت پى ببرد، و به طور كلى عالم ماده گنجايش حتى معرفى آن را ندارد و به منظور تاكيد اين بزرگداشت مجددا جمله را به تعبيرى ديگر تكرار كرد و فرمود:" وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ".

" يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ" كلمه" يوم" ظرفى است متعلق به مقدرى از قبيل" بياد آر"،" مى كوبد"" مى آيد"، و از اين قبيل، و خلاصه معناى آن اين است كه:" بياد آر روزى را كه" و يا" مى كوبد در روزى كه" و يا" مى آيد روزى كه". و كلمه" فراش" به طورى كه از فراء نقل شده به معناى ملخى است كه زمين را فرش كند، يعنى روى گرده هم سوار شده باشند، پس فراش به معناى غوغاى ملخ است.

بعضى «1» از مفسرين در اينكه چرا مردم روز قيامت را به فراش تشبيه كرد؟ گفته اند:

براى اين است كه فراش وقتى جست و خيز مى كند نقطه معلومى را در نظر نمى گيرد، مانند مرغان، و به طرف معينى نمى پرد، بلكه بدون جهت پرواز مى كند، مردم نيز در روز قيامت چنين حالتى دارند، وقتى از قبورشان سر بر مى آورند آن چنان ترس و فزع از همه جهات احاطه شان مى كند كه بى اختيار و بى هدف

به راه مى افتند، و در جستجوى منزلها كه يا

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 532. ______________________________________________________ صفحه ى 596

سعادت است و يا شقاوت سرگردانند. و كلمه" مبثوث" از ماده" بث" است، كه به معناى تفرقه است، و" فراش مبثوث" يعنى ملخ هاى متفرق.

" وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ" كلمه" عهن" به معناى پشمى است كه رنگهاى مختلف داشته باشد، و كلمه" منفوش" از مصدر" نفش" است، كه به معناى شيت كردن پشم است يا با دست و يا با كمانچه حلاجى، و يا با چيز ديگر. پس" عهن منفوش" به معناى پشم شيث شده اى است كه داراى رنگهاى مختلف باشد، و اين تشبيه اشاره دارد به اينكه در آن روز كوه ها كه رنگهاى مختلف دارند با زلزله قيامت متلاشى، و چون پشم حلاجى شده مى گردند.

" فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ" اين آيه اشاره دارد به اينكه اعمال- هم مانند هر چيزى براى خود- وزن و ارزشى دارد، و اينكه بعضى اعمال در ترازوى عمل سنج سنگين است، و آن عملى است كه نزد خداى تعالى قدر و منزلتى داشته باشد، مانند ايمان به خدا و انواع اطاعتها، و بعضى ديگر اينطور نيستند، مانند كفر و انواع نافرمانيها و گناهان، كه البته اثر هر يك از اين دو نوع مختلف است، يكى سعادت را دنبال دارد، و آن اعمالى است كه در ترازو سنگين باشد، و ديگرى شقاوت را، و ما در تفسير سوره هاى قبلى در معناى ميزان سخن گفتيم و بحث كرديم.

" فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ"- كلمه" عيشة"- به كسر عين- نظير كلمه" جلسة"- به كسر جيم- از مصاديق بناى" فعلة" است، كه نوعيت را

مى رساند، مثلا جلسه به معناى نوعى نشستن است، و عيشه به معناى نوعى زندگى كردن است، مانند" عيشة راضية"، يك زندگى خوش، و اگر راضيه و خوشى را به خود عيش نسبت داد، با اينكه صاحب عيش راضى و خشنود است، يا از باب مجاز عقلى است، و يا كلمه" راضيه" به معناى" ذات رضى" و تقديرش" فى عيشة ذات رضى" است، يعنى در عيشى رضايت بخش.

[معناى اينكه در باره كسى كه اعمالش سبك است فرمود:" فامه هاويه"]

" وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ" ظاهرا مراد از" هاويه" جهنم است، و نامگذارى جهنم به هاويه از اين جهت باشد كه اين كلمه از ماده" هوى" گرفته شده، كه به معناى سقوط است، مى فرمايد: كسى كه ميزانش سبك باشد سرانجامش سقوط به سوى اسفل سافلين است، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا" «1».

_______________

(1) سپس او را به پايين ترين مرحله باز گردانديم. مگر كسانى كه ايمان آورده اند. سوره تين، آيه 5 و 6. ______________________________________________________ صفحه ى 597

پس اينكه آتش دوزخ را توصيف كرده به هاويه و حال آنكه آتش سقوط نمى كند آتشيان سقوط مى كنند، از باب مجاز عقلى است، همانطور كه راضى دانستن عيش نيز از اين باب بود، و اگر هاويه را مادر دوزخيان خوانده از اين باب بوده كه مادر، ماواى فرزند و مرجع او است، به هر طرف كه برود دوباره به دامن مادر بر مى گردد، جهنم هم براى دوزخيان چنين مرجع و سرانجامى است.

ولى بعضى «1» آيه را طورى ديگر معنا كرده و گفته اند: منظور از كلمه" امه"،" ام رأسه" است، چون كلمه" ام" وقتى

در مورد سر استعمال مى شود معناى فرق سر را مى دهد، مى فرمايد: كسى كه ميزانش سبك باشد فرق سرش هاويه است، يعنى با فرق سر به سوى هاويه سقوط مى كند، چون اهل دوزخ وقتى قرار شد داخل دوزخ شوند با فرق سر مى افتند.

ولى اين حرف درست نيست، براى اينكه اگر اينطور معنا كنيم ضمير در كلمه" ما هيه" بدون مرجع مى ماند.

" وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ" ضمير" هيه" به كلمه" هاويه" بر مى گردد، و" هاء" زيادى كه در آخرش آمده هاء وقف است، و جمله مورد بحث تفسيرى است كه عظمت و فخامت امر آن آتش را بيان مى كند.

" نارٌ حامِيَةٌ" يعنى آتشى است سوزنده و شديد الحراره، اين جمله پاسخ استفهام در آيه قبل است، و آن را تفسير مى كند.

بحث روايتى [(چند روايت در معناى برخى آيات گذشته از جمله" فامه هاويه")]

در تفسير قمى در ذيل آيه" كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ" آمده:" عهن" به معناى پشم است، و در ذيل جمله" وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ" فرموده: يعنى از حسنات سبك باشد، و در ذيل جمله" فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ" فرمود: از فرق سرش به طرف آتش پرتاب مى شود «2».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابو ايوب انصارى روايت كرده كه گفت:

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 532.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 440. ______________________________________________________ صفحه ى 598

رسول خدا (ص) فرمود وقتى جان مؤمن از كالبدش در مى آيد از بندگان خدا آنها كه اهل رحمتند و قبل از وى مرده بودند به ديدنش مى روند، و بشير كه از دنيا با او آمده به اهل رحمت مى گويد: مهلت دهيد تا خستگى در آورد، او تازه از حال سكرات

راحت شده. بعد از رفع خستگى از او مى پرسند: فلانى چطور شد، فلانى خانم چه كرد؟ آيا ازدواج كرد يا نه؟ به اينگونه احوالپرسى ها مى پردازند وقتى احوال مردى را بپرسند كه قبل از تازه وارد مرده باشد، در پاسخ مى گويد هيهات او خيلى وقت است كه مرده، او قبل از من مرد، مى گويند:" إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" به نظر ما او را به دوزخ نزد مادرش هاويه بردند، چه بد مادرى و چه بد مربيه اى «1».

مؤلف: اين معنا را از انس بن مالك و از حسن و اشعث بن عبد اللَّه اعمى از رسول خدا (ص) روايت كرده «2».

_______________

(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 385.

تفسير نمونه

سوره قارعه

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 11 آيه است

محتوى و فضيلت سوره قارعه

اين سوره به طور كلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گويد، با تعبيراتى كوبنده و بيانى تكان دهنده ، و انذار و هشدارى صريح و روشن ، و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسيم مى كند!

گروهى كه اعمالشان در ميزان عدل الهى سنگين است ، و پاداششان زندگانى سراسر رضايت بخش در جوار رحمت حق و گروهى كه اعمالشان سبك و كم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .

نام اين سوره يعنى ((قارعة )) از آيه اول آن گرفته شده است .

در فضيلت آن همين بس كه در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : من قراء القارعة آمنه الله من فتنة الدجال ان يؤ من به ، و من قيح جهنم يوم القيامة ان شاء الله : كسى كه سوره قارعه

را بخواند خداوند متعال او را از فتنه دجال و ايمان آوردن به او حفظ مى كند، و او را در قيامت از چرك جهنم دور مى دارد انشاء الله . <1>

تفسير :

حادثه كوبنده !

در اين آيات كه در وصف قيامت است ، نخست مى فرمايد: آن حادثه كوبنده … (القارعة ).

چه حادثه كوبنده اى است ؟! (ما القارعة ).

و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چيست ؟ (و ما ادراك ما القارعة ). قارعة از ماده قرع (بر وزن فرع ) به معنى كوبيدن چيزى بر چيزى است ، به گونه اى كه صداى شديد از آن برخيزد تازيانه و چكش را نيز به همين مناسبت مقرعة گويند بلكه به هر حادثه مهم و سخت ((قارعة )) گفته مى شود (تاء تانيث در اينجا ممكن است اشاره به تاءكيد باشد).

با تعبيراتى كه در آيه دوم و سوم آمده كه حتى به پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد تو چه مى دانى آن حادثه سخت و كوبنده چيست ، روشن مى شود كه اين حادثه كوبنده بقدرى عظيم است كه ابعادش به فكر هيچكس نمى رسد.

به هر حال بسيارى از مفسران گفته اند كه قارعة يكى از نامهاى قيامت است ، ولى درست روشن نساخته اند كه آيا اين تعبير اشاره به مقدمات قيامت مى باشد كه عالم دنيا درهم كوبيده مى شود، خورشيد و ماه تاريك مى گردد، و درياها برافروخته مى شود، اگر چنين باشد انتخاب نام قارعة براى اين حادثه دليلش روشن است .

و يا اينكه منظور مرحله دوم ، يعنى مرحله زنده

شدن مردگان ، و طرح نوين در عالم هستى است ، و تعبير به كوبنده به خاطر آن است كه وحشت و خوف و ترس آن روز دلها را مى كوبد.

آياتى كه بعد از آن آمده بعضى تناسب با حادثه تخريب جهان دارد، و بعضى متناسب با زنده شدن مردگان است ، ولى رويهمرفته احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند در اين آيات هر دو حادثه پشت سر يكديگر ذكر شده است (مانند بسيارى ديگر از آيات قرآن كه از قيامت خبر مى دهد).

سپس در توصيف آن روز عجيب مى گويد: همان روزى كه مردم مانند

پروانه هاى پراكنده و حيران و سرگردان به هر سو مى روند (يوم يكون الناس كالفراش المبثوث ).

((فراش )) جمع ((فراشة )) بسيارى آن را به معنى ((پروانه )) مى دانند، بعضى نيز آن را به معنى ((ملخ )) تفسير كرده اند، و ظاهرا اين معنى از آيه 7 سوره قمر كه مردم را در آن روز به ملخهاى پراكنده تشبيه مى كند گرفته شده (كانهم جراد منتشر) و گرنه معنى لغوى آن همان پروانه است .

به هر حال تشبيه به پروانه به خاطر آن است كه پروانه ها معمولا خود را ديوانه وار به آتش مى افكنند و مى سوزانند، بدكاران نيز خود را در آتش جهنم مى افكنند.

اين احتمال نيز دارد كه تشبيه به پروانه اشاره به حيرت و سرگردانى خاصى است كه در آن روز بر همه انسانها مستولى مى شود.

و اگر فراش به معنى ملخها باشد تشبيه مزبور به خاطر اين است كه مى گويند بسيارى از پرندگان به هنگام حركت

دست جمعى در مسير معينى پرواز مى كنند، جز ملخها كه در حركت گروهى مسير مشخصى ندارند و هر كدام به سوئى پيش مى روند!

باز اين سؤ ال در اينجا مطرح است كه اين حيرت و سرگردانى و پراكنده گى و وحشت و اضطراب بر اثر حوادث هولناك پايان جهان است ، و يا آغاز قيامت و حشر و نشر؟

پاسخ اين سؤ ال از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود.

سپس به سراغ يكى ديگر از اوصاف آنروز رفته مى افزايد: و كوه ها مانند پشم رنگين حلاجى شده خواهد بود (و تكون الجبال كالعهن المنفوش ).

عهن (بر وزن ذهن ) به معنى پشم رنگ شده است .

و منفوش از ماده نفش (بر وزن نقش ) به معنى گستردن پشم است كه معمولا به وسيله ابزار مخصوص حلاجى و زدن پشم انجام مى گيرد.

سابقا گفته ايم كه طبق آيات مختلف قرآن كوه ها در آستانه قيامت نخست به حركت درمى آيند بعد درهم كوبيده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان درمى آيند كه در آيه مورد بحث آن را تشبيه به پشمهاى رنگين حلاجى شده كرده است ، پشمهائى كه همراه تندباد حركت كنند و تنها رنگى از آنها نمايان باشد، و اين آخرين مرحله متلاشى شدن كوه ها است . اين تعبير ممكن است اشاره به رنگهاى مختلف كوه ها نيز باشد، چرا كه كوه هاى روى زمين هر كدام رنگ خاصى دارند.

به هر حال اين جمله گواه بر آن است كه آيات فوق از مراحل نخستين قيامت يعنى مرحله ويرانى و پايان جهان سخن مى گويد.

بعد به مرحله

حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسيم آنها به دو گروه پرداخته ، مى فرمايد: اما كسى كه ترازوهاى عملش سنگين است … (فاما من ثقلت موازينه ).

او در يك زندگى سراسر رضايتبخش خواهد بود (فهو فى عيشة راضية ).

و اما كسى كه ترازوهايش سبك است … (و اما من خفت موازينه ).

((جايگاه و پناهگاهش دوزخ است )) (فامه هاوية ).

((و تو چه دانى هاويه و دوزخ چيست ))؟! (و ما ادراك ماهيه ). <2>

آتشى است سوزان ! (نار حامية ).

((موازين )) جمع ((ميزان )) به معنى وسيله سنجش است ، اين واژه نخست در وزنهاى مادى به كار رفته ، سپس در موازين و مقياسهاى معنوى نيز استعمال شده است .

بعضى معتقدند كه اعمال انسان در آن روز به صورت موجودات جسمانى و قابل وزن درمى آيد، و راستى آنها را با ترازوهاى سنجش اعمال مى سنجند.

اين احتمال نيز داده شده كه خود نامه اعمال را وزن مى كنند اگر اعمال صالحى در آن نوشته شده است سنگين است و گرنه سبك وزن ، يا بى وزن است . ولى ظاهرا نيازى به اين توجيهات نيست ، ميزان حتما به معنى ترازوى ظاهرى كه داراى كفه هاى مخصوص است نمى باشد، بلكه به هر گونه وسيله سنجش اطلاق مى شود، چنانكه در حديثى مى خوانيم : ان امير المؤ منين و الائمة من ذريته (عليهمالسلام ) هم الموازين : امير مؤ منان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند. <3>

و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه وقتى از معنى ميزان سؤ ال كردند. در پاسخ

فرمود: الميزان العدل !: ترازوى سنجش همان عدل

است . <4>

به اين ترتيب وجود اولياء الله يا قوانين عدل الهى مقياسهائى هستند كه انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى كنند، و به همان اندازه كه با آنها شباهت و مطابقت دارند وزنشان است !

روشن است كه منظور از سبكى و سنگينى ميزان به معنى سنگينى خود ترازوهاى سنجش نيست ، بلكه وزن چيزهائى است كه با آن مى سنجند. ضمنا تعبير به موازين به صورت صيغه جمع به خاطر آن است كه اولياى حق و قوانين الهى هر كدام يكى از ميزانهاى سنجشند، و از اين گذشته تنوع صفات و اعمال آدمى ايجاب مى كند كه هر كدام را با ميزانى بسنجند، و الگوها و ترازهاى سنجش متفاوت باشد.

راغب در مفردات مى گويد: ميزان در قرآن مجيد گاهى به صورت مفرد، و گاه به صورت جمع آمده ، در صورت اول ناظر به كسى است كه حساب مى كند، يعنى خداوند يكتا، و در صورت دوم ناظر به حساب شوندگان است .

بعضى از مفسران نيز گفته اند كه موازين جمع ((موزون )) است ، يعنى عملى كه آن را وزن مى كنند، بنابراين سنگين و سبك بودن موازين به معنى سنگين و سبك بودن خود اعمال است ، نه سبك و سنگين بودن ترازوها. <5>

البته نتيجه هر دو يكى است ولى از دو راه مختلف . در اين زمينه شرح بيشترى در ذيل آيه 8 و 9 سوره اعراف (جلد 6 صفحه

90) و همچنين ذيل آيه 105 كهف (جلد 12 صفحه 567) و ذيل آيه 102 سوره مؤ منون (جلد 14

صفحه 328) ذكر كرده ايم .

تعبير به ((عيشة راضية )) (زندگى خشنود) تعبير بسيار جالب و رسائى است از زندگى پر نعمت و سراسر آرامش بهشتيان در قيامت ، اين زندگى آنقدر رضايت بخش است كه گوئى خودش راضى است يعنى بجاى اينكه ((مرضية )) گفته شود براى تاءكيد هر چه بيشتر بجاى اسم مفعول ، اسم فاعل به كار رفته است . <6>

و اين امتياز بزرگ مخصوص زندگى آخرت است ، چرا كه زندگى دنيا هر قدر مرفه و پر نعمت و تواءم با امن و امان و رضايت و خشنودى باشد باز از عوامل ناخشنودى خالى نيست ، تنها زندگى آخرت است كه سراسر رضايت و خشنودى و آرامش و امنيت و مايه جمعيت خاطر مى باشد.

تعبير به ((ام )) در جمله ((فامه هاوية )) به خاطر اين است كه ((ام )) به معنى ((مادر)) است ، و مى دانيم مادر پناهگاهى است براى فرزندان كه در مشكلات به او پناه مى برند، و نزد او مى مانند، و در اينجا اشاره به اين است كه اين گنهكاران خفيف الميزان محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى يابند، واى به حال كسى كه پناهگاهش جهنم باشد!

بعضى نيز گفته اند معنى ((ام )) در اينجا ((مغز)) است ، زيرا عرب به مغز سر ((ام الراءس )) مى گويد، بنابر اين معنى آيه چنين مى شود كه آنها را با سر در جهنم مى افكنند، ولى اين احتمال بعيد به نظر مى رسد زيرا در اين صورت آيه

بعد ((و ما ادراك ماهيه )) (تو چه مى دانى آن چيست ) مفهوم درستى نخواهد داشت

.

((هاوية )) از ماده ((هوى )) به معنى افتادن و سقوط كردن است ، و آن يكى از نامهاى دوزخ مى باشد، چرا كه گنهكاران در آن سقوط مى كنند، و نيز اشاره به عمق آتش دوزخ است .

و اگر ((ام )) را در اينجا به معنى مغز بگيريم هاويه به معنى سقوط كننده مى باشد، ولى تفسير اول صحيحتر و مناسب تر به نظر مى رسد.

((حامية )) از ماده حمى (بر وزن نفى ) به معنى شدت حرارت است و ((حامية )) در اينجا اشاره به سوزندگى فوق العاده آتش دوزخ است .

به هر حال اين جمله كه مى فرمايد: تو چه مى دانى هاويه چيست ؟ هاويه آتش سوزان است تاءكيدى است بر اين معنى كه عذاب قيامت و آتش دوزخ فوق تصور همه انسانها است .

اسباب سنگينى ميزان اعمال

بدون شك ، ارزش همه اعمال نيك و صالحات يكسان نيست ، و با هم تفاوت زيادى دارند، و به همين جهت در روايات مختلف اسلامى ، روى پارهاى از اعمال خير، تكيه بيشترى شده است ، و آنها اسباب سنگينى ميزان و ترازوى عمل در قيامت شمرده اند.

از جمله در حديثى ، از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه در تفسير لا اله الا الله فرمود: يعنى بوحدانيته لا يقبل الله الاعمال الا بها، و هى كلمة التقوى يثقل الله بها الموازين يوم القيامة : لا اله الا الله اشاره به وحدانيت خداوند

است و هيچ عملى بدون آن پذيرفته نمى شود، و اين كلمه تقوى است كه ترازوى سنجش اعمال را در قيامت سنگين مى

كند. <7>

در حديث ديگرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) درباره شهادت به وحدانيت خداوند و نبوت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : خف ميزان ترفعان منه و ثقل ميزان توضعان فيه : ترازوى سنجشى كه شهادتين از آن برداشته شود سبك است ، و ميزانى كه شهادتين در آن گذارده شود سنگين است . <8>

و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلوة على محمد و آل محمد: در ميزان عمل چيزى سنگين تر از درود فرستادن بر محمد و آل محمد نيست و در ذيل روايت مى فرمايد: افرادى در قيامت در پاى ميزان عمل قرار مى گيرند و كفه اعمالشان سبك است ، سپس درود بر محمد و آل محمد را در آن مى نهند و سنگين مى شود. <9> جالب اينكه در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : من كان ظاهره ارجح من باطنه خف ميزانه !: هر كس ظاهرش از باطنش بهتر باشد ميزان عملش در قيامت سبك خواهد بود!. <10>

اين بحث را با سخنى از سلمان فارسى كه در حقيقت چكيده وحى و سنت است پايان مى دهيم ، در اين حديث مى خوانيم : كسى از طريق تحقير به سلمان گفت : تو كيستى ؟ و چيستى ؟ ارزشى ندارى سلمان در پاسخ گفت :

اما اولى و اولك فنطفة قذرة و اما آخرى و آخرك فجيفة منتنة فاذا كان يوم القيامة و نصبت

الموازين فمن ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو اللئيم :

اما آغاز وجود من و تو نطفه آلودهاى بوده ، و پايان من و تو مردارى گنديده بيش نيست ، هنگامى كه روز قيامت فرا رسد و ترازوهاى سنجش اعمال نصب گردد، هر كس ترازوى عملش سنگين بود شريف و بزرگوار است ، و هر كس ترازوى عملش سبك بود پست و لئيم است . <11>

خداوندا! ترازوى عمل ما را با محبت محمد و آل محمد سنگين فرما.

پروردگارا! وصول به ((عيشة راضية )) جز با لطف تو ميسور نيست ، خودت در اين راه به ما كمك كن .

بارالها! آتش دوزخت سخت سوزان است و ما را تاب تحمل نيست ، آن را با آب مرحمت و كرمت بر ما خاموش گردان .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر يكصد و يكمين بوستان پرطراوت و زيباى قرآن هستيم، و براى آشنايى با آن، به شناسنامه اش مى نگريم:

1 - نام اين سوره در آغاز اين سوره با سبك و قالب بديع و تكاندهنده اى رو به رو مى شويم:

الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ...

آن رويداد كوبنده،

چيست آن رويداد كوبنده؟!

و تو اى پيامبر چه مى دانى كه آن رويداد كوبنده چيست؟

نام اين سوره را از نخستين آيه آن برگرفته و آن را «قارعه» ناميده اند.

2 - فرودگاه آن اين سوره در مكه و كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا بر جان گرامى پيامبر فرود آمده است. اين نكته را افزون بر همه مفسران و قرآن پژوهان، لحن و آهنگ آيات و مفهوم و

محتواى آن ها به روشنى گواهى مى كند.

3 - شمار آيه ها و حروف آن اين سوره به باور بيشتر مفسران و نيز قاريان كوفه و حجاز داراى يازده آيه است. امّا قاريان بصره و شام همين آيات را هشت آيه شمرده اند. اين سوره از 36 واژه و 152 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من قرأها ثقل الله بها ميزانه يوم القيامه(270)

هر كس اين سوره را بخواند، خدا پرونده زندگى اورا در روز رستاخيز به بركت و پاداش تلاوت آن، سنگين مى سازد.

و از امام باقر آورده اند كه فرمود:

من قرأالقارعة آمنه الله من فتنة الدّجال ان يؤمن به و من قيح جهنم يوم القيامة(271)

كسى كه سوره «قارعه» را تلاوت كند، خدا او را از فتنه «دجّال» و ايمان و گرايش به او حفظ مى كند، و در روز رستاخيز او را از خونابه و چركابه دوزخ در امان مى دارد.

5 - دورنمايى از محتواى آن محور بحث در آيات روح بخش و تكاندهنده اين سوره، رستاخيز و سراى آخرت و معاد و جهان باقى است، و اين نكات در آيات كوبنده و انديشاننده آن به تابلو مى رود:

شمارى از نشانه هاى رستاخيز،

وصف آن روز عجيب،

برانگيخته شدن مردگان،

ترازوهاى سنجش و سبكى و سنگينى آن ها،

فرجام خوش شايسته كرداران،

سرانجام عبرت انگيز بيدادگران،

1 - آن [رويداد] كوبنده!

2 - چيست آن [رويداد] كوبنده؟!

3 - و تو چه مى دانى كه چيست آن [رويداد] كوبنده؟!

4 - روزى است كه مردم همچون پروانه هاى پراكنده اند.

5 - و كوه ها بسان پشم زده شده رنگين.

6 - امّا آن كس كه كارهاى سنجيده شده اش سنگين باشد،

7 - پس او در زندگى پسنديده اى است؛

8 - و امّا آن كس كه كارهاى سنجيده شده اش سبك باشد،

9 - پس جايگاهش هاويه است.

10 - و تو چه مى دانى كه آن چيست؟!

11 - آتشى است سوزان!

نگرشى بر واژه ها

قارعه: اين واژه به معنى گرفتارى و ناراحتى و رويداد بسيار ناگوار آمده است، كه دل را سخت مى كوبد و مى لرزاند.

اين واژه از ريشه «قرع» به معنى كوبيدن چيزى بر چيزى كه صداى مهيب از آن برخيزد، آمده است. به همين تناسب است كه به چكش «مقرعه» مى گويند. از جنگ شديد و درهم كوبيدن موضع يكديگر، و يا هدف قرار دادن يكديگر به وسيله دو نفر با شمشير يا ديگر سلاح هاى مرگبار جنگى، به «تقارع القوم فى القتال» تعبير مى كنند. واژه «قارعه» نيز از همين ماده است، و همين گونه «قوراع الدهر» كه به رويداد و بلاى روزگار معنا شده است.

فراش: به معنى ملخ هاى بسيار - كه به صورت گسترده و انباشته شده بر روى هم باشند - آمده است. پاره اى نيز آن را به «پروانه ها» معنا كرده اند. اين واژه جمع مى باشد و مفرد آن «فراشه» آمده است.

مبثوث: پراكنده و پخش شده. اين واژه از ريشه «بثّ» به معنى پراكندن آمده است.

عهن: پشم رنگ شده.

منفوش: پشم زده شده، كه به وسيله ابزار ويژه اى حلاجى و گسترده مى شود. اين واژه از ماده «نفش» به معنى گستردن پشم آمده است.

عيشة راضيه: زندگى خوش و پسنديده.

در اينجا اسم فاعل كه «راضية» باشد به جاى اسم مفعول

كه «مرضية» باشد، آمده است، تا نهايت خشنودى را برساند. پاره اى نيز بر آنند كه واژه «راضية» در اينجا به معنى «ذات رضا» آمده است كه نشانگر خشنودى صاحبان آن زندگى و نعمت هاى بهشت است.

هاويه: در اصل به معنى گودال بى نهايت عميق آمده، و به همين تناسب يكى از نام هاى دوزخ است. اين واژه از ريشه «هوى» به معنى سقوط كردن است.

حاميه: به معنى آتش بسيار سوزاننده آمده است. اين واژه از ريشه «حمى» برگرفته شده است.

تفسير

وصف عجيب رستاخيز

اين سوره با آهنگ و سبك ويژه اى آغاز مى گردد، و پيش از هر چيز مى فرمايد:

الْقارِعَةُ

آن رويداد كوبنده،

واژه «قارعه» يكى از نام هاى قيامت است و بدان دليل به اين نام آمده است كه با هراس انگيزى خود، دل ها را مى كوبد و تبهكاران و حق ستيزان را با عذاب و كيفر كردارشان درهم مى نوردد.

آن گاه در نمايش بزرگى و عظمت آن روز سهمگين و هشدار از رويدادهاى آن به سبك تكاندهنده اى مى فرمايد:

مَا الْقارِعَةُ

آن رويداد كوبنده چيست؟

سپس روى سخن را به بنده بر گزيده بارگاه خدا مى كند و مى پرسد:

وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ

و تو اى پيامبر! چه مى دانى كه آن رويداد كوبنده چيست؟

روشن است كه پيامبر گرامى به طور سر بسته و اجمال از روز رستاخيز و رويدادهاى گوناگون آن آگاه است، امّا از ظرافت ها و ريزه كارى ها و گستردگى رويدادهاى آن آگاه نيست؛ به همين جهت خداى فرزانه به تدريج در اين سوره و در سوره هاى ديگر قرآن به او آگاهى مى بخشد.

در چهارمين آيه مورد بحث در بيان هنگامه

فرارسيدن آن رويداد كوبنده و در وصف آن مى فرمايد:

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ

آن رويداد كوبنده روزى است كه مردم بسان پروانه هاى پراكنده، وحشت زده و سرگردان به هر سو مى روند، و جهت و هدف خود را گم مى كنند.

در آيه شريفه، مردم در روز رستاخيز به موج هاى ملخ هاى سرگردان و پراكنده اى تشبيه شده اند كه از وحشت آن روز، به هر سو هجوم مى برند و ديوانه وار در آتش ريخته مى شوند.

پاره اى بسان «قتاده» واژه «فراش» را به پروانه ها معنا كرده اند، و برخى چون «ابو عبيده» به پرنده اى كه نه مگس است و نه زنبور. به هر صورت اين ملخ ها و يا پروانه ها هنگامى كه موج آسا به حركت و يا پرواز در مى آيند، به گونه اى درهم و برهم مى نمايند كه گويى هدف و جهت خود را گم كرده و بى هدف به هر سو مى دوند. اين تشبيه در آيه نشانگر آن است كه مردم پس از زنده شدن و سر بر آوردن از گورها از شدت وحشت و هراس رستاخيز بسان موج ملخ ها و پروانه ها در هدف ها و جهت هاى گوناگونى روانند، و بى هدف به هر سو مى دوند.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

كانهم جراد منتشر(272) در حالى كه ديدگان را از شدت ترس و دلهره فرو افكنده اند، بسان ملخ هاى پراكنده از گورهاى خود سر بر مى آورند.

آن گاه در ترسيم وصف ديگرى از آن روز بزرگ و هراس انگيز مى فرمايد:

وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ

و كوه ها بسان پشم زده شده رنگين مى شوند.

به بيان روشن تر در آن روز كوه ها از جاى خود كنده شده و به حركت در مى آيند، و

به گونه اى روان مى گردند كه به تدريج از هم فرو مى پاشند و به صورت گرد و غبارى در مى آيند.

در ادامه آيات در ترسيم رويداد ديگرى از رويدادهاى شگفت آن روز مى فرمايد:

فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ

امّا آن كسى كه كارهاى سنجيده شده اش سنگين باشد،

در اين آيه منظور سنگينى كارهاى شايسته و نيك و خداپسندانه انسان هاست.

پس چنين كسى در زندگى خوش و بسيار دل پسندى خواهد داشت.

فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ

آن گاه در بيان فرجام كار گروه ديگرى از مردم مى افزايد:

وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ

و امّا آن كسى كه كارهاى نيك و شايسته اش ناچيز و سبك باشد،

در قرآن دوبار از «وزن» كارهاى شايسته سخن رفته است، اما از وزن و سنجش كارهاى زشت و ظالمانه سخن نرفته، چراكه واژه «وزن» به معنى مقام و بها و ارزش است، و مى دانيم كه گناه و ستم ارزشى ندارد تا از آن ياد شود. با اين بيان قرآن روشنگرى مى كند كه قدر و منزلت انسان ها در بارگاه خدا در گرو عملكرد شايسته و بسيارى آن است؛ از اين رو هر كسى كارهاى نيك اش بيشتر باشد مقامش والاتر است و هر چه سبك باشد مقامش فروتر خواهد بود.

در آيه بعد مى افزايد:

فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ

پس جايگاه او «هاويه» است.

آرى، جايگاه چنين كسى دوزخ و سياهچال دوزخ و آتش شعله ور آن است.

بدان دليل در آيه شريفه واژه «امّه» به كار رفته و از جايگاه انسان دوزخى و پليدكار با اين تعبير ياد شده است، كه «مادر»، در حقيقت كسى است كه كودك به دامان

او پناه مى برد؛ و بدان جهت كه سكون و آرامش در كنار مادر و در پناه بردن به آن است، و چون دوزخيان تيره بخت جايگاه و قرارگاهشان آتش شعله ور و سوزان دوزخ و سياهچال آن است، اين گونه تعبير شده است.

«قتاده» مى گويد: در فرهنگ عرب هنگامى كه كسى در فشار و سختى دهشتناكى قرار گيرد، گفته مى شود: او به مادرش پناه برد؛ و اين يك مثال و اصطلاح است.

«ابو صالح» مى گويد: اين تعبير بدان دليل است كه گناهكار با سر، در آتش دوزخ سرنگون مى گردد؛ و آتش جايگاه سقوط آنان است و آن جايى كه گناهكاران سقوط مى كنند سياهچال عميق و بسيار گودى است كه قعر آن ناپيدا ست.

سپس در نشان دادن هراس انگيزى و سختى آن جايگاه و انواع و اقسام عذاب ها و شكنجه هاى آن مى پرسد:

وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ

و تو اى پيامبر! چه مى دانى كه «هاويه» چيست؟

روشن است كه پيامبر به طور سربسته و اجمال از سراى آخرت و رويدادها و پاداش و كيفر و حساب و بازخواست و بهشت و دوزخ ديگر مسائل آن آگاه است، و در آيه منظور بيان گسترده آن رويدادهاست. واژه «هيه» در اصل «هِىَ» مى باشد و «ها» براى وقف آمده است.

و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث در تفسير «هاويه» مى فرمايد:

نارٌ حامِيَةٌ

آتشى است سوزان و شعله ور، كه حرارت آن بسيار سخت و دردناك است.

پرتوى از سوره مباكه در اين سوره مباركه اين نكات ارزشمند عقيدتى و تربيتى به تابلو رفته است:

1 - وصف عجيب آن روز سهمگين در آيات تكاندهنده

و شگفت آور 5 - 1 پس از زمينه سازى هاى معجزه آسا و عجيب، پاره اى از اوصاف و ويژگى هاى آن روز كوبنده را ترسيم مى كند، و روشن مى سازد كه در آن روز بزرگ مردم بسان پروانه هاى پراكنده، موج آسا به هر سو مى روند، و كوه ها همانند پشم زده شده رنگين مى شوند...

بدين سان در اين آيات به دو مرحله از مراحل تكاندهنده رستاخيز توجه داده مى شود:

الف - مرحله ويرانى و فروپاشى جهان، تيره و تار شدن و فروپاشيدن خورشيد، ماه و ستارگان، و درهم نورديده شدن زمين و كوه ها و برافروخته شدن درياها...

ب - و ديگر مرحله پس از آن، كه به صورت زنده شدن مردگان و ولادت آنان از رحم زمين و رخ گشودن آفرينش و سرايى ديگر با ويژگى ها و شرايط و مقررات و قوانين و معيارهاى خاصّ خود كه با مقررات جهان ما سخت متفاوت است و آن چه از آن جا وصف مى شود و از نعمت ها و يا عذاب و كيفرش خبر مى رسد، به زبان و فرهنگ اين جهان است و همين قدر است كه بانگ جرسى مى آيد.

2 - ميزان عمل و راز سبكى و سنگينى آن

در آيات 8 - 6 قرآن شريف روشنگرى مى كند كه يكى از رويدادهاى روز رستاخيز موضوع سنجش عملكردهاست.

به هنگام سنجش اعمال شايسته و زشت و ظالمانه انسان با ويژگى ها و معيارهاى سراى آخرت، ميزان اعمال شايسته و افتخارآميز گروهى وزين و سنگين جلوه مى كند، و از گروهى ديگر سبك، و به جاى آن وزن گناهان و بيدادگرى هايشان بسيار سنگين مى گردد؛ چرا كه انسان ها از نظر انديشه ها و سليقه ها و عملكردها متفاوت اند

و در نتيجه از نظر پاداش و كيفر نيز متفاوت و متضاد خواهند بود؛ امّا آنچه از آيات و روايات دريافت مى گردد برخى كارها باعث سنگينى ميزان عمل شايسته انسان مى شود كه اهم آن ها عبارتند از:

1 - توحيدگرايى آگاهانه و عاشقانه و هدفدار،

2 - اخلاص و راستى در كارها،

3 - رعايت مقررات خدا و برنامه زندگى ساختن دين رحمانى او،

4 - رعايت كرامت و حقوق مردم،

5 - الگو و سمبل و سرمشق عمل قرار دادن عترت.

امام باقر فرمود:

من كان ظاهره ارجح مى باطنه خّف ميزانه.(273)

كسى كه برون و ظاهرش از درون و باطن او، و نيز عملكرد آشكارش از سياست ها و كارهاى نهانش بهتر باشد، در روز رستاخيز ميزان عملش سبك خواهد بود.

3 - فرجام شايسته كرداران و ظالمان و سرانجام در آيه هاى 11 - 7 فرجام خوش و دوست داشتنى شايسته كرداران و تيره روزى و نگونسارى ظالمان و گناهكاران به تابلو مى رود كه راستى درس آموز است، اى كاش ما درس مى گرفتيم.

بار خدايا، ما را در سراى آخرت و به هنگام سنجش اعمال به چشم مهر و كرامت مورد لطف قرار ده.

تفسير اطيب البيان

سوره قارعه ، غرض سوره :تهديد به عذاب قيامت و بشارت به ثواب آن .

(1) (القارعه ):(آن حادثه كوبنده )

(2) (ما القارعه ):(و چيست آن حادثه كوبنده ؟)

(3) (و ما ادريك ما القارعه ):(و تو چه مي داني كه آن كوبنده چيست ؟)

(4) (يوم يكون الناس كالفراش المبثوث ):(روزي كه مردم چون ملخ فراري رويهم مي ريزند)

(5) (و تكون الجبال كالعهن المنفوش ):(و كوهها چون پشم رنگارنگ حلاجي شده مي گردند)منظور از قارعه و حادثه كوبنده

همان قيامت است ، چون دلها را با فزع و هول شديدو دشمنان خدا را با عذاب سخت ، درهم مي كوبد، و منظور از تكرار استفهام ، تعظيم وبزرگ نشان دادن و هول انگيزي در امر قيامت است .در ادامه مي فرمايد: آن روزيست كه مردم مانند ملخهاي پراكنده كه روي هم ريخته و زمين را فرش كرده اند، در جهات مختلف پخش مي شوند وبه سوي منازل ابدي خود(سعادت يا شقاوت ) رهسپار مي گردند.بعضي مفسران وجه تشبيه مردم در روز قيامت به ملخ را در اين امر دانسته اند كه ملخ وقتي جست و خيز مي كند، بدون هدف به اين سو و آن سو مي پرد، مردم هم در قيامت از شدت ترس و فزع چنين حالتي دارند و بي هدف ، يا در جستجوي منازل ابدي خود به هر طرف پراكنده مي شوند. و در آن روز كوهها مانند پشم رنگارنگ حلاجي شده مي گردند، و در اين تشبيه اشاره به اين مطلب دارد كه كوههايي كه رنگهاي مختلف دارند با زلزله قيامت متلاشي شده و در فضا پراكنده مي شوند.

(6) (فاما من ثقلت موازينه ):(اما كسي كه اعمالش نزد خدا وزين و با ارزش باشد)

(7) (فهو في عيشه راضيه ):(او در زندگي رضايت بخشي خواهد بود)

(8) (و اما من خفت موازينه ):(و اما كسي كه اعمالش وزن و ارزشي نداشته باشد)

(9) (فامه هاويه ):(او در آغوش هاويه خواهد بود)

(10) (و ما ادريك ماهيه ):(و تو چه مي داني كه هاويه چيست ؟)

(11) (نار حاميه ):(آتشي سوزنده است )يعني اعمال هم مانند هر چيزي براي خود وزن و ارزشي دارند

و اعمالي كه نزد خداقدر و منزلتي داشته باشند در ترازوي سنجش اعمال سنگين و وزين هستند، (اعمالي مانند ايمان به خدا و انواع طاعات و عبادات ) و صاحب چنين اعمالي به تناسب اعمالش در يك زندگي طيب و خوشي بسر خواهد برد، يك زندگي رضايت بخش . و به عكس ،اعمالي مانند كفر و معصيت ، اعمالي هستند كه در نزد خدا قدر و منزلتي ندارند و درترازوي سنجش اعمال بي ارزش و خفيف هستند و طبيعتا صاحب چنين اعمالي ،سرانجامش سقوط به سوي اسفل السافلين است ، چون هاويه از نامهاي جهنم است و به معناي سقوط مي باشد و اينكه آتش جهنم را با نام هاويه توصيف كرده با آنكه آتش سقوط نمي كند، از باب مجاز عقلي است و اينكه هاويه را مادر دوزخيان ناميده از باب اين است كه مادر مأواي فرزند و مرجع اوست و به هر طرف برود دوباره به دامن مادربر مي گردد، جهنم هم براي آنان چنين مرجعي است و در ادامه براي توصيف عظمت وفخامت امر آن آتش ، مي فرمايد: تو چه مي داني كه آن چيست ؟ آن آتشي سوزنده وشديدالحرارت است .

تفسير نور

«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نام هاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحه ى كوبنده آغاز مى شود و عذاب آن كوبنده است.

در روايات مى خوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش اعمال انسان ها در قيامت هستند.<1005>

شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مى شود و هر كار، ميزان مخصوص به

خود را دارد.

«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.

مادر براى همه كس، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسان ها دوزخ است.

«هاوية» از «هَوى به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.

«حامية» از «حَمى به معناى شدّت حرارت است.

كوه هاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى شوند. <<كالعهن المنفوش>> «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد.<1006>

سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بى محتوى مى گويند: سخن سبك. شايد مراد از <<ثقلت موازينه>> و <<خفّت موازينه>> ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.

حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلّة الحساب و كثرته»<1007>

شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «مَن ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفّت موازينه فهو لئيم»<1008> هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مى شود و هر كس سبك باشد، تحقي

و ملامت خواهد شد.

عموم انسان ها، هم كار خوب و هم كار بد دارند و اين طور نيست كه برخى از مردم همه كارهايشان خوب و برخى ديگر همه كارهايشان

بد باشد. اما مهم آن است كه خوبى ها بر بدى ها غلبه كند. به تعبير قرآن: <<ثقلت موازينه>> يعنى كفّه ى خوبى ها سنگين تر از كفّه بدى ها

شد كه در اين صورت بهشتى است. اما اگر كفّه ى خوبى ها سبك تر باشد، <<خفّت موازينه>> سرانجامش دوزخ است.

1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيه هاى متكبّرانه است. <<القارعة ما القارعة>>

2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. <<و ما ادراك ما القارعة>>

3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. <<كالفراش المبثوث>>

4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. <<من ثقلت موازينه فهو فى عيشة راضية>>

5 - زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابى ها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. <<عيشة راضية>>

6- رضايت از زندگى، از نشانه هاى جامعه بهشتى است. <<فهو فى عيشة راضية>>

7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مى شود. <<ثقلت موازينه... خفّت موازينه>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

The dawn of the day of resurrection and judgement has been described in al Ghashiyah and al Zilzal. A tremendous stunning noise will be heard before the day of judgement. The whole of the present order of existence will be overthrown. All our present landmarks will be lost. It will inaugurate a new existence of true and permanent values, in which every human deed will have its just recompense as if weighed in balance, as stated in verses 6 to 9 below.

No one can have the idea of the confusion, distress and helplessness with which men will find themselves overwhelmed on the day of judgement,

because nothing even near to the terrible convulsion has ever been experienced by man on the earth. Moths are frail light things. To see them scattered about in a violent storm gives some idea of the nature of calamity men will encounter on the day of judgement when the mountains will scatter about like flakes of carded wool. See Ma-arij:9.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

The good deeds of the believers will be weighed and assessed. The assessment will be just, strictly corresponding to motives, temptations, provocations, surrounding conditions, the degree of faith in Allah, repentance and subsequent amends and the relevant connected circumstances. Those whose good works predominate over their evil deeds will receive a favourable judgement and they will be admitted to the eternal life of bliss and satisfaction.

Those whose good works do not counterbalance their evil deeds will have their abodes in a bottomless pit, the abyss, described in the next two verses.

(see commentary for verse 6)

(see commentary for verse 6)

(see commentary for verse 6)

The abyss is a blazing fire. Only those who will be thrown in it will know its fierce fury.

(see commentary for verse 10)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109