95. سوره التين

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره التين

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ (1)

وَ طُورِ سِينِينَ (2)

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (3)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (4)

ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ (5)

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6)

فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (7)

أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ (8)

آشنايي با سوره

95- تين [انجير]

در اين سوره به انجير و زيتون و طور سينا قسم خورده شده است. تين و زيتون، نام دو ميوه است، يا به درخت اين دو ميوه قسم خورده شده، و به قول بعضى ها نام دو كوهى است كه دمشق و بيت المقدس بر آن استوار گشته و رمز سوگند ياد كردن به اين دو كوه و به طور سينا آن است كه اين سه جا، خاستگاه و محل بعثت بسيارى از پيامبران بوده است. در كنار اين سه قسم، به مكه هم سوگند ياد شده، كه محل بعثت پيامبر اسلام است. بعد از همه اينها، سخن از انسان و آفرينش او و ايمان و عمل صالحش مى باشد و اينكه در اثر بى تقوائى، انسان به پست ترين جايگاهها هم سقوط مى كند مگر مؤمنان صالح. در سال سوم بعثت در مكه نازل شده (بعد از سوره بروج) و 7 آيه دارد.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{وَالتِّينِ} (و) حرف قسم / اسم مجرور يا در محل جر {وَالزَّيْتُونِ} (و) حرف عطف / معطوف تابع

{وَطُورِ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {سِينِينَ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{وَهذَا} (و) حرف عطف / معطوف تابع {الْبَلَدِ} بدل تابع {الْأَمِينِ} نعت تابع

{لَقَدْ} (ل) حرف قسم / حرف تحقيق {خَلَقْنَا} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الْإِنْسانَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {فِي} حرف جر {أَحْسَنِ} اسم مجرور يا در محل

جر {تَقْوِيمٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{ثُمَّ} حرف عطف {رَدَدْناهُ} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {أَسْفَلَ} حال، منصوب {سافِلِينَ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{إِلاَّ} حرف استثنا {الَّذِينَ} مستثنى، منصوب {آمَنُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {وَعَمِلُوا} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الصَّالِحاتِ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {فَلَهُمْ} (ف) رابط جواب براى شرط / حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر مقدّم محذوف {أَجْرٌ} مبتدا مؤخّر {غَيْرُ} نعت تابع {مَمْنُونٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{فَما} (ف) حرف استيناف / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {يُكَذِّبُكَ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {بَعْدُ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {بِالدِّينِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور

{أَلَيْسَ} همزه (أ) حرف استفهام / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى {اللَّهُ} اسم ليس، مرفوع يا در محل رفع {بِأَحْكَمِ} (ب) حرف جر زائد / خبر ليس، منصوب يا در محل نصب {الْحاكِمِينَ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Waaltteeni waalzzaytooni

2.Watoori seeneena

3.Wahatha albaladi al-ameeni

4.Laqad khalaqna al-insana fee ahsani taqweemin

5.Thumma radadnahu asfala safileena

6.Illa allatheena amanoo

waAAamiloo alssalihati falahum ajrun ghayru mamnoonin

7.Fama yukaththibuka baAAdu bialddeeni

8.Alaysa Allahu bi-ahkami alhakimeena

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سوگند به [كوه تين و زيتون، (1)

و طور سينا، (2)

و اين شهر امن [و امان ، (3)

[كه براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. (4)

سپس او را به پست ترين [مراتب پستى بازگردانيديم؛ (5)

مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده اند، كه پاداشى بى منّت خواهند داشت. (6)

پس چه چيز، تو را بعد [از اين به تكذيب جزا وامى دارد؟ (7)

آيا خدا نيكوترين داوران نيست؟ (8)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» قسم به انجير و زيتون (يا: قسم به سرزمين شام و بيت المقدّس)،

«2» و سوگند به (طور سينين)،

«3» و قسم به اين شهر امن (= مكّه)،

«4» كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم،

«5» سپس او را به پايين ترين مرحله بازگردانديم،

«6» مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند كه براى آنها پاداشى تمام نشدنى است!

«7» پس چه چيز سبب مى شود كه بعد از اين همه [دلايل روشن] روز جزا را انكار كنى؟!

«8» آيا خداوند بهترين حكم كنندگان نيست؟!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

سوگند به انجير و زيتون (1)

و سوگند به طور سينا (2)

و سوگند به اين [مكه] شهر امن (3)

كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال و ارزش آفريديم. (4)

آن گاه او را [به سبب گناهكارى] به [مرحله] پست ترين پَستان بازگردانديم. (5)

مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشى بى منت و هميشگى است. (6)

[اى انسان!] پس چه چيزى تو را بعد [از اين همه دلايل] به تكذيب دين و [روز قيامت]، وامى دارد؟ (7)

آيا خدا بهترين داوران نيست؟ (8)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

قسم به تين و زيتون دو ميوه معروف انجير و زيت يا دو معبد بزرگ كعبه و بيت المقدس (1)

و قسم بطور سينا و سينه روشن به نور وحى خدا (2)

و قسم به اين شهر امن و امان مكه معظم (3)

كه ما انسان را در مقام احسن تقويم و نيكوترين صورت در مراتب وجود بيافريديم (4)

سپس به كيفر كفر و گناهش به اسفل سافلين جهنم و پستتر رتبه امكان برگردانيديم (5)

مگر آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند كه به آنها پاداش دائمى بهشتابد عطا كرديم (6)

پس اى انسان مشرك ناسپاس چه تو را بر آن داشت كه دين توحيد و شرع حق را تكذيب كنى؟ (7)

آيا خدا مقتدرترين و عادلترين حكم فرمايان عالم نيست؟ البته هست (8)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

به انجير و زيتون سوگند. (1)

و به طور سينا سوگند. (2)

و به اين شهر (مكه) امن سوگند. (3)

همانا ما انسان را در بهترين قوام و نظام آفريديم. (4)

سپس او را به پايين ترين مرحله بازگردانديم. (5)

مگر كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند كه براى آنان پاداشى قطع ناشدنى و هميشگى است. (6)

پس بعد از اين، چه چيز سبب مى شود قيامت را تكذيب كنى؟ (7)

آيا خدا بهترين حكم كنندگان نيست؟ (8)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

سوگند به انجير و زيتون. (1)

و سوگند به كوه سينا. (2)

و سوگند به اين شهر ايمن و ايمنى بخش - يعنى مكه -. (3)

كه هرآينه ما آدمى را در نيكوترين نگاشت - صورت و تركيب و اعتدالى كه بتواند به پايه هاى بلند دست يابد - بيافريديم. (4)

سپس - آنگاه كه ناسپاسى كرده و كفر ورزيد و براى آنچه آفريديمش قيام نكرد - او را فروتر از همه فروتران گردانيديم. (5)

مگر كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند، پس ايشان راست مزدى بى پايان - يا بى منت -. (6)

پس با اين حال - بعد از ظهور دلايل - چه چيز تو را - اى آدمى - به دروغ انگاشتن حساب و پاداش وامى دارد؟ (7)

آيا خدا داورترين همه داوران نيست؟ (8)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

سوگند به انجير و زيتون، (1)

سوگند به طور مبارك، (2)

سوگند به اين شهر ايمن، (3)

كه ما آدمي را در نيكوتر اعتدالي بيافريديم. (4)

آنگاه او را فروتر از همه فروتران گردانيديم. (5)

مگر آنان كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند كه پاداشي بي پايان دارند. (6)

پس چيست كه با اين حال تو را به تكذيب قيامت وا مي دارد؟ (7)

آيا خدا داورترين داوران نيست؟ (8)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

سوگند به [سرزمين قدسى] انجير و زيتون (1)

و سوگند به طور سينا (2)

و سوگند به اين شهر [و حرم] امن (3)

به راستى كه انسان را در بهترين قوام آفريده ايم (4)

سپس او را به فرودين فرود باز گردانديم (5)

مگر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند، كه ايشان را پاداشى ناكاسته [/ بى منت] است (6)

[اى انسان] با اين حال چه چيزى تو را به انكار روز جزا كشانيد؟ (7)

آيا خداوند داورترين داوران نيست؟ (8)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

سوگند به انجير و زيتون (1)

و طور سينين (يا سينا) (2)

و اين شهر آرام (يا ايمن) (3)

كه آفريديم انسان را در نكوتر اندام (4)

سپس بازگردانيديمش فرود فرودين (5)

مگر آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند كه ايشان را است مزدى بى پايان (6)

پس چه چيز تكذيب كند تو را از اين پس به دين (7)

آيا نيست خدا حكم كننده ترين حكم كنندگان (8)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 By the fig and the olive,

2 by Mount Sinai,

3 by this secure town:

4 We certainly created man in the best of forms;

5 then We relegated him to the lowest of the low,

6 except those who have faith and do righteous deeds. There will be an everlasting reward for them.

7 So what makes you deny the Retribution?

8 Is not Allah the fairest of all judges?

ترجمه انگليسي شاكر

I swear by the fig and the olive, (1)

And mount Sinai, (2)

And this city made secure, (3)

Certainly We created man in the best make. (4)

Then We render him the lowest of the low. (5)

Except those who believe and do good, so they shall have a reward never to be cut off. (6)

Then who can give you the lie after (this) about the judgment? (7)

Is not Allah the best of the Judges? (8)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) By the Figtree and the Olive,

(2) Mount Sinai

(3) and this safe countryside,

(4) We have created man with the finest stature;

(5) then reduced him to the dregs on the bottom,

(6) except for those who believe and perform honorable deeds-their earnings shall never be withheld from them.

(7) What would make you reject religion later on?

(8) Is God not the Wisest of those who judge?

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

By the fig and the olive (1)

and the Mount Sinai (2)

and this land secure! (3)

we indeed created Man in the fairest stature (4)

then we restored him the lowest of the low-- (5)

save those who believe, and do righteous deeds; they shall have a wageunfailing. (6)

What then shall cry thee lies as to the Doom? (7)

Is not God the justest of judges? (8)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

By the fig and the olive, (1)

By Mount Sinai, (2)

And by this land made safe; (3)

Surely We created man of the best stature (4)

Then We reduced him to the lowest of the low, (5)

Save those who believe and do good works, and theirs is a reward unfailing. (6)

So who henceforth will give the lie to thee about the judgment? (7)

Is not Allah the most conclusive of all judges? (8)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

By the Fig and the Olive. (1)

And the Mount of Sinai (2)

And this City of security (3)

We have indeed created man in the best of molds (4)

Then do We abase him (to be) the lowest of the low (5)

Except such as believe and do righteous deeds: for they shall have a reward unfailing. (6)

Then what can after this contradict thee; as to the Judgment (to come)? (7)

Is not Allah the wisest of Judges? (8)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Par le figuier et l'olivier !

2. Et par le Mont Sinin !

3. Et par cette Cité sûre !

4. Nous avons certes créé l'homme dans la forme la plus parfaite.

5. Ensuite, Nous l'avons ramené au niveau le plus bas,

6. sauf ceux qui croient et accomplissent les bonnes oeuvres: ceux-là auront une récompense jamais interrompue.

7. Après cela, qu'est-ce qui te fait traiter la rétribution de mensonge?

8. Allah n'est-Il pas le plus sage des Juges?

ترجمه اسپانيايي

1. ¡Por las higueras y los olivos!

2. ¡Por el monte Sinaí!

3. ¡Por esta ciudad segura!

4. Hemos creado al hombre dándole la mejor complexión.

5. Luego, hemos hecho de él el más abyecto,

6. Excepto quienes crean y obren bien, que recibirán una recompensa ininterrumpida.

7. Cómo puede aún desmentirse el Juicio?

8. ¿No es Alá quien mejor decide?

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Bei der Feige und dem ضlbaum,

2. Und bei dem Berg Sinai,

3. Und bei dieser Stadt des Friedens,

4. Wahrlich, Wir haben den Menschen in schِnstem Ebenmaك erschaffen.

5. (Wirkt er) dann aber (Bِses), so verwerfen Wir ihn als den Niedrigsten der Niedrigen.

6. Doch so sind die nicht, die glauben und gute Werke üben; denn ihrer ist unendlicher Lohn.

7. Wer kann also dich leugnen nach (diesem Wort) über das Weltgericht?

8. Ist Allah nicht der Grِكte der Richter?

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Per il fico e per l'olivo,

2. per il Monte Sinai

3. e per questa contrada sicura!

4. Invero creammo l'uomo nella forma migliore,

5. quindi lo riducemmo all'infimo dell'abiezione ,

6. eccezion fatta per coloro che credono e fanno il bene: avranno ricompensa inesauribile.

7. Dopo di ciò cosa mai ti farà tacciare di menzogna il Giudizio?

8. Non è forse Allah il più saggio dei giudici?

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Kлянycь cмoкoвницeй и мacлинoй,

2. и гopoю Cинaeм,

3. и этим гopoдoм бeзoпacным!

4. Mы coтвopили чeлoвeкa лyчшим cлoжeниeм,

5. a пoтoм вepнeм eгo в нижaйшee из низкиx cocтoяний),

6. кpoмe тex, кoтopыe yвepoвaли и твopили дoбpыe дeлa, - им нaгpaдa нeиcчиcлимaя!

7. Чтo жe пocлe этoгo зacтaвляeт cчитaть тeбя лгyщим o cyдe?

8. Paзвe Aллax нe лyчший из peшaющиx?

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Andolsun Tîn'e ve Zeytûn'a.

2- Ve Tûr- Sînâ'ya.

3- Ve bu emîn ehre.

4- Gerçekten de biz, insan, en güzel bir sûrete sâhip olarak yarattk.

5- Sonra da onu dِndürdük, a aًlarn en a aًsna attk.

6- Ancak inananlar ve iyi i lerde bulunanlar ba ka, gerçekten de onlara bitmez tükenmez, ba a kaklmaz bir mükâfat var.

7- Artk dîni yalanlamana sebep nedir?

8- Allah, hükmedenlerin en üstünü deًil midir?

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. And olsun əncirə və zeytuna;

2. And olsun (Allah-təalanın Musa ilə danışdığı) Tur dağına;

3. And olsun bu təhlükəsiz (qorxusuz-xətərsiz) şəhərə (Məkkəyə) ki,

4. Biz insanı ən gözəl biçimdə yaratdıq!

5. Sonra da onu qaytarıb rəzillərin rəzili edərik!

6. Yalnız iman gətirib yaxşı əməllər edənlərdən başqa! Onları münnətsiz (saysız-hesabsız) mükafat gözləyir.

7. (Ey kafir insan! Bu qədər öyüd-nəsihətdən) sonra səni dini (haqq-hesab gününü) yalan saymağa vadar edən nədir?!

8. Məgər Allah hakimlərin hakimi (ən ədalətli, ən üstün hakim) deyilmi?!

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. انجير كي قسم اور زيتون كي

2. اور طور سينين كي

3. اور اس امن والے شہر كي

4. كہ ہم نے انسان كو بہت اچھي صورت ميں پيدا كيا ہے

5. پھر (رفتہ رفتہ) اس (كي حالت) كو (بدل كر) پست سے پست كر ديا

6. مگر جو لوگ ايمان لائے اور نيك عمل كرتے رہے انكے ليے بيانتہا اجر ہے

7. تو (اے آدم زاد) پھر تو جزا كے دن كو كيوں جھٹلاتا ہے؟

8. كيا خدا سب سے بڑا حاكم نہيں ہے؟

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. قسم دے په اينځر او خوونه (زيتون) باندې

2. او قسم دے په (غرۀ باندې چې نوم يې) طور سينين (دے)

3. او قسم دے د امن په دې ښار (مكه) باندې

4. چې ما انسان په ډېر ښه صورت او نظام سره پيدا كړ

5. بيا مو هغه (د ګناهونو په سبب د دوزخ) له ټولو ښكته درجې كښې وګرځاؤ

6. مګر هغه كسان چې چا ايمان راوړے دے او ښه عملونه يې كړي دي د دوي لپاره په جنت كښې نه ختميدوونكې اجر و ثواب دے.

7. نو څه شې د دې سبب ګرځي چې له دې (روښانه دليلونو راتلو) وروسته د جزا ورځه (قيامت) دروغ وګڼي

8. آيا خداي پاك له ټولو حاكمانو نه لوي حاكم نه دے.

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Bi hêjîr û zeytûnan.

2. Û bi çîyayê Sîna yê.

3. Û bi vî bajarê ewle.

4. (Sond dixum!) ku me meriv bi rastî di rindê rûçikan da afirandîye.

5. Me paşe ewa (meriva) li bal (tema pîr da) zivirandîye (ku ji pistî zanînê hemî tiştan bîrva bike).

6. Ji pêştirê wanê bawer kirine û karê aştî kirine, îdî ji bona wan ra jî kêreke bê paşî heye.

7. Îdî (Ji piştî van beratan) ka (merivo!) ji bona te ra çi bûye, ku tu bi ola (Xuda û bi roya xelat û celatan) viran dikî?

8. Maqey tu (bawer nakî) ku berawanê berewanan Yezdan e?

ترجمه اندونزي

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah lagi Maha Penyayang.

Bacalah dengan (menyebut) nama Tuhanmu Yang menciptakan.(1)

Dia telah menciptakan manusia dari segumpal darah.(2)

Bacalah, dan Tuhanmulah Yang Maha Pemurah,(3)

Yang mengajar (manusia) dengan perantaraan kalam.(4)

Dia mengajarkan kepada manusia apa yang tidak diketahuinya.(5)

Ketahuilah! Sesungguhnya manusia benar- benar melampaui batas,(6)

Karena dia melihat dirinya serba cukup.(7)

Sesungguhnya hanya kepada Tuhanmulah kembali (mu).(8)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Demi buah Tiin dan Zaitun, (1)

Dan Gunung Tursina, (2)

Serta negeri (Makkah) yang aman ini, - (3)

Sesungguhnya Kami telah menciptakan manusia dalam bentuk yang sebaik-baiknya (dan berkelengkapan sesuai dengan keadaannya). (4)

Kemudian (jika ia panjang umur sehingga tua atau menyalahgunakan kelengkapan itu), Kami kembalikan dia ke serendah-rendah peringkat orang-orang yang rendah, (5)

Kecuali orang-orang yang beriman dan beramal soleh, maka mereka beroleh pahala yang tidak putus-putus. (6)

(Jika demikian kekuasaanKu), maka apa pula yang menjadikan engkau seorang pendusta, (berkata tidak benar) mengenai hari pembalasan, sesudah (ternyata dalil-dalil yang membuktikan kekuasaanKu mengadakan hari pembalasan) itu? (7)

Bukankah Allah (yang demikian kekuasaanNya) seadil-adil Hakim? (8)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Naapa kwa Tiini na Zaytun.

2. Na kwa mlima Sinai.

3. Na kwa mji huu wenye amani.

4. Bila shaka tumemuumba mtu katika hali nzuri sana.

5. Kisha tukamrejesha chini ya walio chini.

6. Isipokuwa wale walioamini na wakatenda mema basi watapata malipo mema yasiyokoma.

7. Basi ni nani atakayekukadhibisha baada ya haya katika hukumu.

8. Je, Mwenyeezi Mungu si Hakimu bora kuliko Mahakim (wote)?

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 538

(95) سوره تين، مكى است و هشت آيه دارد (8)

[سوره التين (95): آيات 1 تا 8] ترجمه آيات به نام خداى رحمان و رحيم،

سوگند به دو سرزمين (انبياء خيز) شام و بيت المقدس (يا قسم به انجير و زيتون) (1).

و سوگند به سرزمين" طور سينا" (2).

سوگند به مكه اين بلد امين (3).

كه ما انسان را به بهترين نظام خلقت خلق كرديم (4).

سپس او را- در صورتى كه منحرف شود- به پست ترين مرحله برگردانديم (5).

مگر كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح كنند كه پاداشى قطع ناشدنى دارند (6).

حال اى انسان! آن انگيزه اى كه تو را وا مى دارد به اينكه روز جزا را تكذيب كنى چيست؟ (7).

مگر خدا را احكم الحاكمين نيافتيد؟ (8). ______________________________________________________ صفحه ى 539

بيان آيات اين سوره مساله بعث و جزا را ياد آور شده، مطلب را از راه خلقت انسان در بهترين تقويم، و سپس اختلاف افراد انسان در بقا بر فطرت اولى و خارج شدن از آن، و در نتيجه تنزلش تا اسفل سافلين را بيان نموده، در آخر خاطر نشان مى كند كه به حكم حكمت الهى واجب است كه بين دو طايفه در دادن

جزا فرق گذاشت، و پاداش هر دو نبايد يكسان باشد.

و اين سوره مكى است، هر چند كه مى تواند مدنى هم باشد، مؤيد مكى بودنش سوگند به" وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" است هر چند كه اين نيز صريح نيست در اينكه سوره در مكه نازل شده، چون احتمال دارد سوگند به شهر مكه بعد از هجرت آن حضرت و مراجعتش به مكه نازل شده باشد.

[مراد از" تين" و" زيتون" و وجه تسميه مكه به" الْبَلَدِ الْأَمِينِ"]

" وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" بعضى «1» از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه" تين" (انجير) و" زيتون" دو ميوه معروف است، كه خداى تعالى به آنها سوگند ياد كرده، به خاطر اينكه در آنها فوايد بسيار زيادى و خواص و منافعى سراغ داشته.

ولى بعضى «2» ديگر گفته اند: منظور از تين، كوهستانى است كه دمشق بر بلندى آن واقع شده، و منظور از زيتون كوهستانى است كه بيت المقدس بر بالاى يكى از كوه هايش بنا شده، و اطلاق نام دو ميوه انجير و زيتون بر اين دو كوه شايد براى اين بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى رويد، و سوگند خوردن به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده بسيارى از انبيا در اين دو نقطه مبعوث شده اند. و بعضى ديگر احتمال هايى ديگر داده اند.

و مراد از" طُورِ سِينِينَ"، كوهى است كه در آن خداى تعالى با موسى بن عمران تكلم كرد، كه" طور سيناء" هم ناميده مى شود، و مراد از" هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" مكه مشرفه است، و بلد امينش خواند، چون امنيت يكى از خواصى است كه براى

حرم تشريع شده، و هيچ جاى ديگر دنيا چنين حكمى برايش تشريع نشده، و اين حرم سرزمينى است كه خانه كعبه در آن واقع است، و خداى تعالى در باره آن فرموده:" أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً" «3»، و نيز در

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 510.

(2) روح المعانى، ج 30، ص 173.

(3) مگر نديدند كه ما حرمى ايمن درست كرديم. سوره عنكبوت، آيه 67. ______________________________________________________ صفحه ى 540

دعايى كه قرآن كريم از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده آمده:" رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً" «1»، و در دعاى ديگرش آمده:" رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً" «2».

و در آيه مورد بحث با آوردن كلمه" هذا" و اشاره كردن به مكه احترام خاصى از آن كرده، و فهمانده كه كعبه نسبت به آن سه نقطه ديگر شرافت خاصى دارد، و اگر آن را امين خوانده يا به اين جهت است كه كلمه" امين" را به معناى" آمن" گرفته، و آمن معناى نسبت را افاده مى كند، و در نتيجه به معناى" ذى الامن- داراى امن" است، مثل اينكه كلمه" لابن و تامر" به معناى دارنده لبن (شير) و تمر (خرما) است. و يا به خاطر اين است كه فعيل در اينجا به معناى مفعول است، يعنى شهرى كه مردم در آن ايمن هستند، و كسى از اهالى آن اين ترس را ندارد كه بر سرش بريزند و آسيبش برسانند، پس نسبت امن به خود شهر دادن نوعى مجازگويى است.

[منظور از خلقت انسان در احسن تقويم و اشاره به مقام رفيع او بر حسب طبع اولى و استعداد ذاتى

" لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ" اين

آيه جواب چهار سوگند قبل است، و منظور از" خلق كردن انسان در احسن تقويم" اين است كه: تمامى جهات وجود انسان و همه شؤونش مشتمل بر تقويم است. و معناى" تقويم انسان" آن است كه او را داراى قوام كرده باشند، و" قوام" عبارت است از هر چيز و هر وضع و هر شرطى كه ثبات انسان و بقايش نيازمند بدان است، و منظور از كلمه" انسان" جنس انسان است، پس جنس انسان به حسب خلقتش داراى قوام است.

و نه تنها داراى قوام است، بلكه به حسب خلقت داراى بهترين قوام است، و از اين جمله و جمله بعدش كه مى فرمايد:" ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ ..." استفاده مى شود كه انسان به حسب خلقت طورى آفريده شده كه صلاحيت دارد به رفيع اعلى عروج كند، و به حياتى خالد در جوار پروردگارش، و به سعادتى خالص از شقاوت نائل شود، و اين به خاطر آن است كه خدا او را مجهز كرده به جهازى كه مى تواند با آن علم نافع كسب كند، و نيز ابزار و وسائل عمل صالح را هم به او داده، و فرموده:" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" «3» پس هر وقت بدانچه دانسته ايمان آورد، و ملازم اعمال صالح گرديد، خداى تعالى او را به سوى خود عروج مى دهد و بالا مى برد، هم چنان كه فرمود:

_______________

(1) پروردگارا! اين محل راى شهرى امن قرار بده. سوره بقره، آيه 126.

(2) پروردگارا! اين شهر راى شهرى امن كن. سوره ابراهيم، آيه 35.

(3) و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن راى منظم ساخته، سپس فجور و

تقوا راى به او الهام كرده است. سوره شمس، آيه 7 و 8. ______________________________________________________ صفحه ى 541

" إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ" «1»، و نيز فرموده:" وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ" «2»، و نيز فرموده:" يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ" «3»، و نيز فرموده:" فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى «4»، و آيات ديگر از اين قبيل، كه دلالت مى كند بر اينكه مقام انسان مقام بلندى است، و مدام مى تواند به وسيله ايمان و عمل صالح بالا رود، و اين از ناحيه خدا عطايى است قطع ناشدنى، و خدا آن را پاداش خوانده، هم چنان كه آيه ششم اين سوره به آن اشاره دارد، و مى فرمايد:

" فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ".

[چند احتمال در باره مراد از" رد" انسان (جز مؤمنان صالح العمل) به" أَسْفَلَ سافِلِينَ"]

" ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ" كلمه" رد" كه مصدر فعل" رددنا" است، ظاهرش اين است كه به همان معناى معروفش باشد، در نتيجه كلمه" اسفل" به خاطر افتادن حرف جر يعنى حرف" الى" از اولش منصوب شده، و تقديرش" رددناه الى اسفل" است، و مراد از" أَسْفَلَ سافِلِينَ" مقام منحطى است كه از هر پستى پست تر، و از مقام هر شقى و زيانكارى پايين تر است.

و معناى آيه اين است كه: سپس ما همين انسان را كه در بهترين تقويم آفريديم، به مقام پستى برگردانديم كه از مقام تمام اهل عذاب پست تر است.

احتمال هم دارد كه كلمه" رد" در اينجا به معناى جعل باشد، يعنى ما او را پست ترين پست ها قرار داديم. و نيز احتمال دارد به معناى تغيير باشد، و معنا چنين باشد كه: ما سپس

همين انسان را كه آن طور آفريديم تغيير مى دهيم، و مراد از" سفالت" به هر حال شقاوت و عذاب است.

و بعضى «5» گفته اند: مراد از خلقت انسان در احسن تقويم، همان شرايطى است كه يك انسان در آن شرايط، هستى مى يابد و به حد جوانى مى رسد، حدى كه قوايش استقامت يافته، صورت ظاهريش، و جمال هيئتش به كمال مى رسد. و مراد از رد انسان به اسفل سافلين _______________

(1) اعتقاد پاك و صحيح به سوى او بالا مى رود، و عمل صالح در بالا رفتن آن كمكش مى كند.

سوره فاطر، آيه 10.

(2) (گوشت قربانى عايد خدا نمى شود) و ليكن تقواى شما است كه به سوى او عروج نموده، و به او مى رسد. سوره حج، آيه 37.

(3) خداى تعالى از ميان شما كسانى را بالا مى برد كه ايمان آورده باشند، و در ميان آنان كسانى كه توفيق علمشان داده شده به درجاتى بالاترند. سوره مجادله، آيه 11.

(4) ايشان درجاتى بس بلند دارند. سوره طه، آيه 75.

(5) مجمع البيان، ج 10، ص 511. ______________________________________________________ صفحه ى 542

بر گرداندنش به دوران ضعف قواى ظاهرى و باطنيش در پيرى است، كه قد و قامتش از استقامت به انحناء مى گرايد، و هوش و حواسش ناتوان مى شود، در نتيجه اين آيه مفاد آيه زير را مى رساند كه فرموده:" وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ" «1».

و ليكن اين معنا با آيه" إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" نمى سازد، چون به طور مسلم اين استثناى متصل است، و برگشتن خلق و خوى انسان در دوران پيرى استثناپذير نيست، چون حكم خلقت عمومى است، و مؤمن و كافر سرش نمى شود، هر كس به دوران پيرى برسد چه صالح

باشد و چه طالح، خلقت ظاهرى و خوى باطنيش تغيير مى كند، و ادعاى اينكه مردم صالح و مؤمن چنين نمى شوند، و از دگرگونى مصون هستند، ادعايى است خرافى.

و همچنين اين ادعا كه كسى بگويد: مراد از انسان در آيه شريفه تنها كافر است، و مراد از" رد او" بردنش به جهنم، و يا استثناء در آيه منقطع است، و مراد از رد، نكس در خلقت است.

" إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ" مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند، كه اجرى غير ممنون يعنى غير مقطوع دارند، و اين استثناء متصل و استثناء از جنس انسان است، و حرف" فاء" جمله" فَلَهُمْ أَجْرٌ ..." را متفرع بر اين استثنا مى كند، و اين خود مؤيد آن است كه مراد از رد انسان به سوى اسفل سافلين، ردش به سوى شقاوت و عذاب است.

[معناى آيه:" فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ ..." و تقرير احتجاجى كه براى اثبات بعث و جزا متضمن است

" فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ" خطاب در اين آيه به انسان است، البته به اعتبار جنس انسان.

ولى بعضى «2» گفته اند: در ظاهر خطاب به رسول خدا (ص) است، و در واقع منظور ساير مردمند. كلمه" ما" در آن استفهامى و استفهامش توبيخى است، و جار و مجرور" بالدين" متعلق است به جمله" يكذبك"، و كلمه" دين" به معناى جزا است. و معنايش- به طورى كه گفته اند- «3» اين است كه اى انسان! آن انگيزه اى كه تو را واداشته كه جزاى روز قيامت را تكذيب كنى چيست؟ آن هم بعد از اينكه ما انسان را را

دو طايفه كرده، يك طايفه كه به سوى اسفل سافلين برگشتند، و طايفه اى كه پاداش داده شدند، پاداشى قطع ناشدنى.

" أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ"- اين استفهام براى تقرير و تثبيت مطلب قبل است، و" احكم الحاكمين بودن خدا" به اين معنا است كه او فوق هر حاكم است، چون حكمش _______________

(1) هر كه را عمر دراز دهيم در پيرى از خلقتش مى كاهيم. سوره يس، آيه 68.

(2 و 3) روح المعانى، ج 30، ص 177. ______________________________________________________ صفحه ى 543

متقن ترين حكم است، و در حقيقت و نفوذ از حكم هر حاكم ديگر برتر است، حكم او به هيچ وجه دچار وهن و اضطراب و بطلان نمى گردد، خداى تعالى در عالم خلقت و تدبير حكمى مى راند كه به مقتضاى حكمت بايد رانده شود، حكمى متقن و زيبا و با نفوذ، و چون از يك سو خداى تعالى احكم الحاكمين، و از سوى ديگر مردم از نظر اعتقاد و عمل دو طايفه هستند حكمت واجب مى سازد كه خداى تعالى بين اين دو طايفه از نظر جزا در حيات باقى آخرت فرق بگذارد، و همين است كه مساله بعث را واجب مى كند.

پس تفريعى كه در جمله" فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ" شده، از قبيل تفريع نتيجه بر حجت است، و جمله" أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ" حجت مذكور را تتميم مى كند، چون تماميت حجت، موقوف بر احكم الحاكمين بودن خداست.

و حاصل آن حجت اين است كه: بعد از آنكه مسلم شد كه انسان در احسن تقويم خلق شده، و معلوم شد كه بعد از خلقت، به دو طايفه تقسيم مى شود، طايفه اى كه از تقويم خداداديش كه تقويمى احسن بود خارج و

به سوى اسفل سافلين برمى گردد، و طايفه اى كه به همان تقويم احسن الهى و بر صراط فطرت اولش باقى مى ماند. و از سوى ديگر خداى تعالى مدبر امور ايشان، احكم الحاكمين است. و از سوى سوم حكمت اين خدا اقتضا دارد كه با اين دو طايفه يك جور معامله نكند نتيجه مى گيريم كه پس بايد روز جزايى باشد، تا هر طايفه اى به جزاى عملى كه كرده اند برسند، و عقل و فطرت آدمى اجازه نمى دهد و بهانه اى ندارد كه اين روز جزا را تكذيب كند.

پس آيات مورد بحث- به طورى كه ملاحظه مى كنيد- همان معنايى را افاده مى كند كه آيه زير آن را افاده مى كند:" أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ" «1»، و نيز آيه زير كه مى فرمايد:" أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ" «2».

و بعضى «3» از مفسرين كه خطاب در آيه" فَما يُكَذِّبُكَ" را متوجه رسول خدا (ص)

_______________

(1) آيا قابل قبول است كه ما مردم با ايمان و اعمال صالح را مانند مفسدين در ارض، و يا مردم با تقوا را مانند فجار قرار دهيم؟ سوره ص، آيه 28.

(2) آيا كسانى كه گناهان را مرتكب مى شوند، گمان كرده اند ما با آنان همان معامله را مى كنيم كه با افراد با ايمان و با اعمال صالح خواهيم كرد؟ و آيا حيات و موت هر دو يكسان است؟ چه بد حكمى است كه مى كنند. سوره جاثيه، آيه 21.

(3) روح المعانى، ج 30، ص 177. ______________________________________________________ صفحه ى 544

دانسته اند، كلمه" ما- چيزى كه" را به معناى" من- كسى

كه" گرفته اند، و نيز حكم را به معناى قضا گرفته، و در نتيجه آيه را چنين معنا كرده اند: وقتى مردم مختلف هستند، و لازمه اختلافشان اختلاف جزايشان در روز جزاست، پس كسى كه تكذيب جزا را روش خود كرده آيا خداى تعالى را" اقضى القاضين" نمى داند؟ آرى او بين تو و تكذيب گران به تو به روز جزا حكم خواهد كرد.

ولى خواننده عزيز توجه دارد كه صاحبان اين وجه بيهوده خود را به زحمت انداخته اند.

بحث روايتى [(چند روايت راجع به مراد از" تين"،" زيتون" و" البلد الامين")]

در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" آمده كه:

منظور از" تين"، مدينه، و از" زيتون" بيت المقدس، و از" طور سينين" كوفه، و از" هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" مكه است «1».

مؤلف: اين معنا در بعضى از روايات از موسى بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارش از رسول خدا (ص) نيز آمده، ولى خالى از اشكال نيست «2».

و در بعضى ديگر آمده: تين و زيتون، حسن و حسين، و طور على، و بلد امين رسول خدا (ص) است. ولى اين روايات به هيچ وجه از باب تفسير نيست «3».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده كه گفت:

خزيمة بن ثابت- البته اين غير آن خزيمه انصارى است- از رسول خدا (ص) از بلد امين پرسيد، فرمود: مكه است «4».

_______________

(1) تفسير برهان، ج 4، ص 477 و نور الثقلين، ج 5، ص 606.

(2 و 3) تفسير برهان، ج 4، ص 477، ح 1 و 4.

(4) الدر المنثور، ج 6، ص 366.

تفسير نمونه

سوره تين

مقدمه

اين سوره در مكه

نازل شده و داراى 8 آية است.

محتوى و فضيلت سوره تين

اين سوره در حقيقت بر محور آفرينش زيباى انسان ، و مراحل تكامل ، و انحطاط او دور مى زند، و اين مطلب با سوگندهاى پر معنائى در آغاز سوره شروع شده است ، و بعد از شمردن عوامل پيروزى و نجات انسان ، سرانجام با تاءكيد بر مساءله معاد و حاكميت مطلقه خداوند پايان مى گيرد.

در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها اعطاه الله خصلتين : العافية و اليقين ما دام فى دار الدنيا، فاذا مات اعطاه الله من الاجر بعدد من قراء هذه السورة صيام يوم !:

هر كس اين سوره را بخواند خداوند دو نعمت را مادامى كه در دنيا است به او مى بخشد: سلامت و يقين ، و هنگامى كه از دنيا برود به تعداد تمام كسانى كه اين سوره را خوانده اند ثواب يك روز روزه به عنوان پاداش به او مى بخشد. <1> اين سوره در مكه نازل و آيه و هذا البلد الامين كه در آن سوگند به شهر مكه با اسم اشاره نزديك ياد شده دليل بر آن است .

تفسير :

ما انسان را در بهترين صورت آفريديم

در آغاز اين سوره نيز به چهار سوگند پر معنى برخورد مى كنيم كه مقدمه براى بيان معنى پر اهميتى است .

مى فرمايد: قسم به تين ، و زيتون (و التين و الزيتون ).

و سوگند به طور سينين (و طور سينين ). <2>

و سوگند به اين شهر امن و امان (و هذا البلد الامين ).

((تين )) در لغت

به معنى انجير و زيتون همان زيتون معروف است ماده روغنى مفيدى از آن مى گيرند.

در اينكه آيا منظور سوگند به همين دو ميوه معروف است يا چيز ديگر؟ مفسران سخنان گوناگونى دارند.

در حالى كه بعضى آن را اشاره به همان دو ميوه معروف مى دانند كه خواص غذائى و درمانى فوق العاده زيادى دارد، بعضى ديگر معتقدند كه منظور از آن ، دو كوهى است كه شهر دمشق و بيت المقدس بر آنها قرار گرفته ، چرا كه اين دو محل سرزمين قيام بسيارى از انبياء و پيامبران بزرگ خدا است ، و اين دو قسم با سوگندهاى سوم و چهارم كه از سرزمينهاى مقدسى ياد مى كند هماهنگ است .

بعضى نيز گفته اند نامگذارى اين دو كوه بنام تين و زيتون به خاطر اين است كه بر يكى از آنها درختان انجير مى رويد، و بر ديگرى درختان زيتون .

بعضى نيز تين را اشاره به دوران آدم دانسته اند، چرا كه لباسى كه آدم و حوا در بهشت پوشيدند از برگ درختان انجير بود ، و زيتون را اشاره به دوران نوح مى دانند، زيرا در آخرين مراحل طوفان نوح كبوترى را رها كرد تا درباره پيدا شدن خشكى از زير آب جستجو كند او با شاخه زيتونى بازگشت ، و نوح فهميد كه طوفان پايان گرفته و خشكى از زير آب ظاهر شده است (لذا شاخه زيتون رمز صلح و امنيت است ).

بعضى نيز تين را اشاره به مسجد نوح كه بر كوه جودى بنا شد مى دانند

و زيتون را اشاره به بيت المقدس .

ولى ظاهر آيه در بدو نظر همان دو

ميوه معروف است ، اما با توجه به سوگندهاى بعد مناسب دو كوه يا دو مركز مقدس و مورد احترام مى باشد.

لذا در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه خداوند از ميان شهرها چهار شهر را برگزيد، و در باره آنها فرمود: و التين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين : تين مدينه است و زيتون بيت المقدس و طور سينين كوفه و هذا البلد الامين مكه است . <3>

منظور از ((طور سينين )) ظاهرا همان طور سيناء است كه مفسران آن را اشاره به كوه طور معروف كه در صحراى سيناء است دانسته اند، و در آنجا درختان پر بار زيتون وجود دارد.

سينا را به معنى كوه پر بركت ، يا پر درخت ، يا زيبا، مى دانند، و همان كوهى است كه موسى به هنگام مناجات به آنجا مى رفت .

بعضى نيز آن را كوهى در نزديك كوفه و سرزمين نجف دانسته اند.

بعضى تصريح كرده اند كه سينين و سيناء يكى است و معناى آن پر بركت است .

و اما ((هذا البلد الامين )) مسلما اشاره به سرزمين مكه است سرزمينى كه حتى در عصر جاهليت به عنوان منطقه اءمن و حرم خدا شمرده مى شد، و كسى در آنجا حق تعرض به ديگرى نداشت ، حتى مجرمان و قاتلان وقتى به آن

سرزمين مى رسيدند در امنيت بودند.

اين سرزمين در اسلام اهميت فوق العادهاى دارد، حيوانات و درختان و پرندگان او، تا چه رسد به انسانها، از امنيت خاصى بايد در آنجا برخوردار باشند. <4>

اين نكته نيز قابل دقت

است كه واژه تين در قرآن مجيد تنها در اينجا ذكر شده ، در حالى كه كلمه زيتون شش بار صريحا در قرآن مجيد آمده ، و يك بار هم به صورت اشاره ، در آنجا كه مى فرمايد و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للاكلين و درختى كه از طور سينا مى رويد و از آن روغن و نانخورش براى خورندگان فراهم مى گردد (مؤ منون - 20).

و هر گاه اين دو قسم (تين و زيتون ) را بر معنى ابتدائى آنها حمل كنيم يعنى انجير و زيتون معروف ، باز سوگند پر معنائى است زيرا:

انجير داراى ارزش غذائى فراوانى است و لقمهاى است مغذى و مقوى براى هر سن و سال و خالى از پوست و هسته و زوائد.

غذا شناسان مى گويند:

از انجير مى توان بعنوان قند طبيعى جهت كودكان استفاده نمود، ورزشكاران و آنها كه گرفتار ضعف و پيرى اند مى توانند از انجير براى تغذيه خود استفاده كنند.

مى گويند افلاطون به قدرى انجير را دوست مى داشت كه بعضى آن را دوست فيلسوفان ناميده اند، و سقراط انجير را جذب كننده مواد نافع و دفع

كننده مضار مى دانسته .

((جالينوس )) رژيم مخصوصى از انجير براى پهلوانان تنظيم كرده بود، به پهلوانان روم و يونان قديم نيز انجير داده مى شد.

دانشمندان غذاشناس مى گويند انجير سرشار است از ويتاءمين هاى مختلف و قند، و در بسيارى از بيماريها از آن به عنوان يك دارو مى توان استفاده كرد، مخصوصا هر گاه انجير و عسل را به طور مساوى مخلوط كنند براى زخم معده بسيار مفيد است ، خوردن

انجير خشك فكر را تقويت مى كند، خلاصه به علت وجود عناصر معدنى در انجير كه سبب تعادل قواى بدن و خون مى گردد انجير را غذاى هر سن و شرائطى معرفى كرده اند.

در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) آمده است التين يذهب بالبخر و يشد الفم و العظم ، و ينبت الشعر، و يذهب بالداء و لا يحتاج معه الى دواء و قال (عليه السلام ): التين اشبه شى ء بنبات الجنة :

انجير بوى دهان را مى برد ، لثه ها و استخوانها را محكم مى كند، مو را مى روياند درد را برطرف مى سازد، و با وجود آن نياز به دارو نيست ، و نيز فرمود انجير شبيه ترين اشياء به ميوه بهشتى است . <5> <6>

و اما در باره زيتون غذاشناسان و دانشمندان بزرگى كه ساليان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون ميوه ها صرف كرده اند براى زيتون و روغن آن اهميت فوق العادهاى قائلند، و معتقدند كسانى كه مى خواهند همواره سالم باشند بايد از اين اكسير حياتى استفاده كند.

روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى ، و براى رفع عوارض كليه ها

و سنگهاى صفراوى ، و قولنجهاى كليوى ، و كبدى ، و رفع يبوست بسيار مؤ ثر است .

به همين دليل از درخت زيتون به عنوان شجره مباركه در قرآن مجيد ياد شده است .

روغن زيتون نيز سرشار از انواع ويتاءمين ها است و داراى فسفور و گوگرد و كلسيوم و آهن و پتاسيوم و منگنز است .

مرهمهائى را كه از روغن زيتون و سير تهيه مى شود

براى انواع دردهاى رماتيسمى مفيد دانسته اند، سنگهاى كيسه صفرا وسيله خوردن روغن زيتون از بين مى روند. <7>

در خبرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم : ما افقر بيت ياتدمون بالخل و الزيت و ذلك ادام الانبياء: خانه اى كه در آن از سركه و روغن زيتون به عنوان نان خورش استفاده مى كنند هرگز خالى از طعام نمى شود، و اين غذاى پيامبران است . <8>

و در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) آمده است : نعم الطعام الزيت : يطيب النكهة ، و يذهب بالبلغم ، و يصفى اللون ، و يشد العصب ، و يذهب بالوصب ، و يطفى ء الغضب : روغن زيتون غذاى خوبى است ، دهان را خشبو، و بلغم را برطرف مى سازد، رنگ صورت را صفا و طراوت مى بخشد، اعصاب را تقويت كرده ، بيمارى و درد و ضعف را از ميان مى برد و آتش خشم را فرو مى نشاند. <9> اين بحث را با حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پايان مى دهيم ، فرمود:

كلوا الزيت و ادهنوا به فانه من شجرة مباركة : روغن زيتون را بخوريد و بدن را با آن چرب كنيد كه از درخت مباركى است . <10>

بعد از ذكر اين قسمهاى پر محتواى چهارگانه به جواب قسم پرداخته چنين مى فرمايد: مسلما ما انسان را در بهترين شكل و نظام آفريديم (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ).

((تقويم )) به معنى در آوردن چيزى به صورت مناسب ، و نظام معتدل و

كيفيت شايسته است ، و گستردگى مفهوم آن اشاره به اين است كه خداوند انسان را از هر نظر موزون و شايسته آفريد، هم از نظر جسمى ، و هم از نظر روحى و عقلى ، چرا كه هر گونه استعدادى را در وجود او قرار داده ، و او را براى پيمودن قوس صعودى بسيار عظيمى آماده ساخته ، و با اينكه انسان جرم صغيرى است ، ((عالم كبير)) را در او جا داده و آنقدر شايستگيها به او بخشيده كه لايق خلعت و لقد كرمنا بنى آدم ما فرزندان آدم را كرامت و عظمت بخشيديم (سوره اسراء آيه 70) شده است همان انسانى كه بعد از اتمام خلقتش مى فرمايد: فتبارك الله احسن الخالقين پس بزرگ و پر بركت است خدائى كه بهترين خلق كنندگان است !

ولى همين انسان با تمام اين امتيازات اگر از مسير حق منحرف گردد چنان سقوط مى كند كه به ((اسفل السافلين )) كشيده مى شود، لذا در آيه بعد مى فرمايد سپس ما او را بپائينترين مراحل باز گردانديم (ثم رددناه اسفل سافلين ).

مى گويند هميشه در كنار كوه هاى بلند دره هاى بسيار عميق وجود دارد، و در برابر آن قوس صعودى تكامل انسان ، قوس نزولى وحشتناكى ديده مى شود، چرا چنين نباشد در حالى كه موجودى است مملو از استعدادهاى سرشار كه اگر در طريق صلاح از آن استفاده كند بر بالاترين قله افتخار قرار مى گيرد، و اگر اين همه هوش و استعداد را در طريق فساد به كار اندازد بزرگترين مفسده را مى آفريند و طبيعى است كه به اسفل السافلين كشيده

شود.

ولى در آيه بعد مى افزايد: مگر كسانى كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند كه براى آنها پاداشى است قطع نشدنى (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون ).

((ممنون )) از ماده من در اينجا به معنى قطع يا نقص است ، بنابراين غير ممنون اشاره به پاداشى دائمى و خالى از هر گونه نقص است ، و بعضى گفته اند منظور خالى از منت بودن است اما معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.

بعضى جمله ثم رددناه اسفل سافلين را به معنى ضعف و ناتوانى و كم هوشى فوق العاده دوران پيرى تفسير كرده اند، ولى در اين صورت با استثناء آيه بعد سازگار نيست ، بنابراين با توجه به مجموع آيات قبل و بعد همان تفسير اول درست به نظر مى رسد. در آيه بعد اين انسان ناسپاس و بى اعتنا به دلائل و نشانه هاى معاد را مخاطب ساخته ، مى گويد: چه چيز سبب مى شود كه تو بعد از اين همه دلائل روز جزا را تكذيب كنى ؟! (فما يكذبك بعد بالدين ).

ساختمان وجود تو از يكسو، و ساختمان اين جهان پهناور از سوى ديگر، نشان مى دهد كه زندگى چند روزه دنيا نمى تواند هدف نهائى آفرينش تو و اين

عالم بزرگ باشد.

اينها همه مقدمه اى است براى جهانى وسيعتر و كاملتر، و به تعبير قرآن نشاه اولى خود خبر از نشاه اخرى مى دهد، چرا انسان متذكر نمى شود (و لقد علمتم النشاة الاولى فلو لا تذكرون ) (واقعه 62). <11>

عالم گياهان پيوسته و در هر سال منظره مرگ و

حيات مجدد را در برابر چشم انسان مجسم مى سازند، و آفرينشهاى پى در پى دوران جنينى هر كدام معاد و حيات مجددى محسوب مى شود با اين همه چگونه اين انسان روز جزا را انكار مى كند؟

از آنچه گفتيم روشن مى شود كه مخاطب در اين آيه نوع انسان است ، و اين احتمال كه مخاطب شخص پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد و منظور اين است كه با وجود دلائل معاد چه كسى يا چه چيزى مى تواند تو را تكذيب كند بعيد به نظر مى رسد.

و نيز روشن شد كه منظور از ((دين )) در اينجا آئين و شريعت نيست بلكه همان جزا و روز جزا است ، آيه بعد نيز گواه بر اين معنى است .

چنانكه مى فرمايد: آيا خداوند بهترين حكم كنندگان و داوران نيست ؟! (اليس الله باحكم الحاكمين ).

و اگر دين را به معنى كل شريعت و آئين بگيريم معنى اين آيه چنين مى شود: آيا خداوند احكام و فرمانهايش از همه حكيمانه تر و متقن تر نيست ؟ يا اينكه آفرينش پروردگار در مورد انسان از هر نظر آميخته با حكمت و علم و تدبير است . ولى چنانكه گفتيم معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.

در حديثى آمده است موقعى كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سوره و التين را تلاوت مى فرمود وقتى به آيه ((اليس الله باحكم الحاكمين )) مى رسيد، مى فرمود: بلى و انا على ذلك من الشاهدين : ((آرى خداوند احكم الحاكمين است و من بر اين امر گواهم )).

<12>

خداوندا! ما نيز گواهى مى دهيم كه تو احكم الحاكمينى .

پروردگارا! خلقت ما را در بهترين صورت قرار داده اى ، توفيقى مرحمت كن تا عمل و اخلاق ما نيز در بهترين صورت باشد.

بارالها! پيمودن راه ايمان و عمل صالح جز به لطف تو ميسر نيست ، ما را در اين راه مشمول الطافت فرما.

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر نود و پنجمين بوستان پرطراوت و زيبا ايستاده ايم. پيش از هر چيز به شناسنامه اين سوره مى نگريم:

1 - نام اين سوره در اين سوره خداى فرزانه به انجير و زيتون، دو غذاى جسمى انسان سوگند ياد مى كند، و نيز به طور سينا و مكّه دو فرودگاه وحى موسى و محمد (ص)، و دو خاستگاه بعثت ها و نهضت هاى توحيدى و اصلاحى و آزاديخواهانه و طلوع پيامبران خدا. نام اين سوره نيز از نخستين سوگند و نخستين واژه اين سوره، يعنى «تين» برگرفته شده است.

2 - فرودگاه اين سوره اين سوره در مكه، پس از سوره «بروج» و در سال سوم از بعثت بر جان نورانى پيامبر فرود آمده است. پاره اى نيز آن را «مدنى» شمرده اند، اما ديدگاه نخست بهتر به نظر مى رسد، چرا كه آيه «و هذا البلد الأمين» نشانگر اشاره به نزديك است كه مكّه باشد.

3 - شمار آيه هاى و واژه هاى آن اين سوره از 7 آيه، 34 واژه، و 150 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت آن

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من قرأها اعطاه اللَّه خصلتين: العافية واليقين مادام فى دارالدنيا، فاذا مات اعطاه اللَّه

من الاجر بعدد من قراء هذه السّورة صيام يوم.(205)

هر كس اين سوره را بخواند خدا دو نعمت را در روزگارى كه در دنيا زندگى مى كند به او مى بخشد، كه عبارتند از سلامت و يقين، يا سلامت جسم و جان. و هنگامى كه از دنيا برود به شمار همه كسانى كه اين سوره را تلاوت كرده اند، پاداش يك روز روزه را به او مى بخشد.

از آن حضرت آورده اند كه: در نماز مغرب خويش اين سوره را مى خواند و به گونه اى آن را تلاوت مى كرد كه به بيان «ابن عازب» كسى زيباتر از آن حضرت تلاوت نمى كرد.

از امام صادق آورده اند كه مى فرمود: و من قراء والتين فى فرائضه و نوافله اعطى من الجنة حيث يرضى.(206)

كسى كه سوره «تين» را در نمازهاى واجب و نافله هايش بخواند، خدا هر كجاى از بهشت را كه او دوست بدارد، به وى ارزانى داشته و او را گرامى مى دارد.

گفتنى است كه اين پاداش، نه براى تلاوت و حفظ آيات و چاپ و نشر اين سوره، بلكه در گرو انديشه درست و بيان درست و روشن بينانه مفاهيم بلند قرآن و از همه مهم تر آراستگى به ايمان و آگاهى و عمل به مقررات خدا و رعايت حقوق انسان هاست، نه تلاوت سوداگرانه و يا به دور از خرد و عمل شايسته.

5 - دورنمايى از محتواى اين سوره در اين سوره و آيات هشت گانه آن اين بحث ها به تابلو رفته است:

1 - چهار سوگند بسيار انديشاننده،

2 - رمز اين سوگندها،

3 - آفرينش شگفت انگيز انسان،

4 - مراحل اوج و رشد انسانها،

5 -

مراحل واپسگرايى و انحطاط انسان،

6 - راز آن صعود و رمز اين سقوط،

7 - موضوع معاد و جهان پس از مرگ و فرمانروايى و داورى خدا.

و نكات ظريف و جان پرور ديگرى كه خواهد آمد.

1 - سوگند به انجير و زيتون،

2 - و به طور سينا،

3 - و به اين شهر امن [وامان ،

4 - كه به راستى [ما] انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم؛

5 - سپس او را به فروترين [مراحل فروترى باز گردانيديم؛

6 - مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، كه مزدى پايان ناپذير دارند.

7 - پس [اى انسان!] چه چيز تو را پس از اين [همه دليل روشن به دورغ شمردن [روز] پاداش و كيفر وامى دارد؟!

8 - آيا خدا بهترين داوران نيست؟!

نگرشى بر واژه ها

تين: انجير.

زيتون: همان دانه هاى روغنى است كه آن ماده معروف را از آن مى گيرند.

سينين: به معنى كوه پر دار و درخت، كوه پربركت، كوه زيبا، فرودگاه وحى موسى و نيايشگاه آن حضرت است.

تقويم: به معنى درآوردن پديده اى به صورت معتدل، شايسته و بايسته و در خور آن، آمده است. هنگامى كه گفته مى شود: «قوَّمَهُ فاستقام و تقوّم» منظور اين است كه: آن پديده را سنجيد و اعتدال بخشيد، پس آن پديده معتدل و موزون و استوار گرديد.

ممنون: از ماده «مَنّ» به معنى قطع آمده، و آن گاه كه با واژه «غير» باشد، منظور پاداشى است پاينده و كامل و گسست ناپذير و بدون عيب و نقص. پاره اى نيز آن را به معنى پاداش بدون منت گرفته اند.

تفسير

آفرينش زيبا و شگفت آور انسان اين سوره مباركه با سوگندهايى شگفت و بسيار انديشاننده آغاز مى گردد تا پس از چندين سوگند انسان هاى خردمند و خردورز را به حقايق بزرگ و سرنوشت سازى توجه دهد.

نخست مى فرمايد:

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ

سوگند به انجير و زيتون دو غذاى جسمى انسان،

به باور گروهى از مفسران پيشين در اين آيه، خدا به همان انجيرى كه مى خورند سوگند ياد مى كند، و از پى آن به «زيتون»، همان چيزى كه روغن زيتون را از آن مى گيرند. اين چيزى است كه از ظاهر واژه ها دريافت مى گردد.

آرى، در اين آيه به «انجير» سوگند ياد مى شود، چرا كه ميوه اى است پاك و پاكيزه از پوست و هسته و مواد زائد، داراى ارزش بسيار غذايى و دارويى براى انسان، و در آفرينش آن شگفتى هاى بسيارى است. خدا آن را در اندازه هايى خاص و رنگ هاى متنوع و به صورت و اندازه لقمه اى پر از مواد غذايى و دارويى براى انسان، و به عنوان نعمتى براى بندگان پديد آورده است.

«ابوذر» از پيامبر آورده است كه فرمود: لو قلت ان فاكهه نزلت من الجنة لقلت هذه هى... اگر مى خواستم بگويم ميوه اى از بهشت فرود آمده است، انجير را نشان مى دادم، چرا كه بسان ميوه هاى بهشت بدون هسته و دانه است؛ از آن بهره ور گرديد كه براى سلامتى انسان سودبخش است و ريشه كن كننده برخى از بيمارى ها است.

و نيز در اين آيه به «زيتون» سوگند ياد مى شود؛ همان چيزى كه سرشار از ويتامين ها و آكنده از مواد غذايى و خواصّ دارويى است و چون خورشى است براى غذا.

به

باور «قتاده» واژه «تين» نام كوهى است در شام كه شهر دمشق بر دامنه آن ساخته شده، و «زيتون» نيز نام كوهى است در فلسطين كه «بيت المقدس» در آن بنياد گرديده است.

و به باور «عكرمه» اين دو واژه، نه نام دو ميوه و دانه، بلكه نام دو كوهى است كه از درخت انجيز و زيتون پوشيده اند.

از ديدگاه برخى منظور از واژه «تين» مسجد دمشق مى باشد، و منظور از «زيتون»، بيت المقدس.

واز ديدگاه «ضحاك» واژه «تين» در مورد مسجد الحرام به كار رفته است و «زيتون» در مورد مسجد الاقصى.

در سوگند سوم مى فرمايد:

وَ طُورِ سِينِينَ

سوگند به طور سينا،

در تفسير آيه ديدگاه ها متفاوت است:

به باور «حسن» منظور همان كوهى است كه خدا در آنجا با موسى سخن گفت و او را به رسالت برگزيد. با اين بيان واژه «سينين» و «سينا» به يك معنى آمده اند.

اما از ديدگاه برخى اين واژه به معنى بركت و مبارك آمده و وصف مى باشد و منظور اين است كه به آن كوه پربركت سوگند.

«عكرمه» مى گويد: منظور كوه پرگياه و درخت است و «مقاتل» آن را به كوه پوشيده از درخت ميوه معنى مى كند.

«عمروبن ميمون» آورده است كه: «عمر» در مكّه اين سوره را در نماز مغرب مى خواند و به باور من در اين انديشه بود كه بدين وسيله شكوه و حرمت مكّه را اعلام دارد. اين مطلب از امام كاظم نيز روايت شده است.

و در آخرين سوگند در اين سوره مى فرمايد:

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ.

و سوگند به اين شهر امن و امان و به

فرودگاه وحى محمد (ص).

آرى، سوگند به شهرى كه شهر امن و امان است و هر ترسان و وحشت زده اى در پناه خداوند كعبه در روزگار جاهليت و اسلام احساس امنيت مى كند، و هر كس در آن وارد گردد در ا مان است.

پاره اى واژه «امين» را به معنى امان دهنده و امنيت بخش گرفته اند.

اولم يروا انا جعلنا حرماً آمناً...(207)

آيا نديده اند كه ما براى آنان حرمى امن و امان قرار داديم...

و شاعر نيز واژه «امين» را به معنى امنيت بخش به كار برده است كه مى گويد:

الم تعلمى يا اسم ويحك اننى حلفت يميناً لااخون امينى هان اى «اسماء»! واى بر تو، آيا نمى دانى كه من سوگند ياد كرده ام كه به امان دهنده ام خيانت نكنم.

پس از سوگندهاى بيدارگرى كه آمد، اينك در جواب آنها مى فرمايد:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ.

به راستى كه ما انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم.

به باور گروهى از جمله «مجاهد» اين آيه جواب سوگندهاى چهارگانه است و منظور از انسان، همه انسانها مى باشند و بدين وسيله روشنگرى مى گردد كه خدا تمامى انسان ها را در زيباترين و نيكوترين سيما و سيرت پديد آورد و نظام بخشيد.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: ما انسان را با قامتى پديد آورديم، كه بر روى دو پا و سربلند راه مى رود و ديگر حيوانات بر روى چهار دست و پا و سر به زير.

اما به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه خدا انسان را در بهترين و نيكوترين قامت واعضا و اندام ها و دستگاه هاى جسمى، و بهترين شرايط روحى و معنوى و روانى پديد

آورد و به او نعمت خرد و انديشه و بيان و قدرت مديريت و نظام ارزانى داشت و بدين وسيله او را از ديگر جانداران ممتاز گردانيد.

گفتنى است كه آيه شريفه اشاره به دوران جوانى و بهاران زندگى انسان ها دارد.

آن گاه مى افزيد:

ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ

سپس او را به پست ترين مراتب پستى باز مى گردانيم.

از ديدگاه گروهى از مفسران منظور بازگشت انسان به روزگار پيرى و ناتوانى و پايين ترين مرحله زندگى است، كه انسان هم نيروى جسمى را از دست مى دهد، و هم نيروى فكرى را؛ چرا كه واژه «سافل» در مورد افراد ناتوان، زمين گير، كهنسال، بيمار و كودكان بى دفاع به كار مى رود.

اما به باور گروهى ديگر از جمله «مجاهد»، «جبايى» و... منظور اين است كه: سپس او را به سوى فروترين و پايين ترين طبقات و دركات دوزخ بر مى گردانيم، چرا كه ما اينان را در بهترين و نيكوترين صورت و سيرت آفريديم و از نعمت خرد و آزادى بهره ور ساختيم، آن گاه بهترين برنامه زندگى را به سويشان فرستاديم، اما آنان كفر ورزيدند و اصلاح نپذيرفتند، به همين جهت ما نيز آنان را در زشت ترين صورت به سوى فروترين طبقه دوزخ باز مى گردانيم.

در آيه بعد مى افزايد:

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ.

مگر آن كسانى كه به راستى ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند...

آرى، آن كسانى كه به راستى يكتايى خدا و رسالت پيامبرش را گواهى كنند، و خداى را خالصانه بپرستند و فرمان برند، اينان مردمى هستند كه سرنوشت ديگرى دارند و به سوى آتش نخواهند رفت.

طرفداران

ديدگاه نخست برآنند كه اگر انسان به راستى ايمان آورد و كارهاى شايسته انجام دهد، چنين كسى گر چه عمرى دراز داشته باشد، به خرفتى و فروترين مرحله عمر و از دست دادن نيروى خرد و انديشه باز نمى گردد.

پاره اى گفته اند: هنگامى كه انسان با ايمان به گونه اى پير شد كه ديگر توان انجام عبادت و كارهاى شايسته را نداشت، براى او بسان عملكرد دوران توانايى اش نوشته مى شود.

فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ

و براى اينان پاداشى پاينده و گسست ناپذير خواهد بود.

به باور «عكرمه» منظور اين است كه كسانى از مردم باايمان و شايسته كردار كه به پايين ترين مرحله پيرى و ناتوانى برسند، هنگامى كه كارى شايسته نيت كنند و در حد توان عمل نمايند، براى آنان عملكرد و پاداشى بسان بهترين عملكرد دوران جوانى شان نوشته مى شود و پاداشى هماره و بدون منت خواهند داشت.

از «ابن عباس» آورده اند كه: آن كسى كه در زندگى با قرآن آشنا باشد و آن را تلاوت كند و با آيات آن همدم باشد و عمل كند، خدا او را به پست ترين مرحله عمر باز نمى گرداند؛ چرا كه مى فرمايد: الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات.... كه منظور «الا الذين قرأوا القران» است.

از پيامبر آورده اند كه فرمود: كودك تا رسيدن به مرحله بلوغ و نوجوانى، هر كار شايسته اى انجام دهد به حساب پدر و مادرش نوشته مى شود، و اگر به گناهى دست زد، نه چيزى به حساب او نوشته مى شود و نه به حساب پدر و مادرش.

آن گاه كه به نوجوانى رسيد و قلم تكليف بر او جريان يافت، خدا به دو فرشته همراه او فرمان مى دهد كه

او را حفظ و ارشاد كنند.

زمانى كه به چهل سالگى رسيد و ايمان راستين داشت، خدا او را از بلاهاى سه گانه «جنون» «جذام» و «برص» در امان مى دارد.

هنگامى كه به پنجاه سالگى رسيد، خدا از او به صورت آسان حساب مى كشد، و آن گاه كه به شصت رسيد، او را به حقگرايى و توبه و اصلاح توجه مى دهد. زمانى كه به هفتاد رسيد، آسمانيان او را دوست مى دارند و آن گاه كه به هشتاد سالگى گام نهاد، خدا كارهاى شايسته او را ثبت و از گناهانش مى گذرد.

هنگامى كه به نود رسيد، خدا گناه گذشته و آينده او را مى آمرزد، و وى را شفاعتگر خاندانش مى نگرد و در زمين او را «اسير خدا» مى شناسد. هنگامى كه به پست ترين مرحله عمر رسيد و ديگر گويى مى خواهد پس از آن آگاهى، ديگر چيزى را به خاطر نياورد، خداى مهربان براى او پاداش بهترين عملكرد دوران جوانى اش را مى نويسد و اگر گناهى هم از او سر زد چيزى به حسابش نوشته نمى شود.

«ابوعلى» مى گويد: اگر اين روايت درست باشد، منظور اين است كه گناه او به خاطر زوال عقل و از كارافتادگى قدرت شناخت و درك او در آن مرحله از پيرى است كه در كارنامه زندگى اش نوشته نمى شود، وگرنه انسان خردمند و آزاد مسئول گفتار و عملكرد خويش است.

در تفسير «غير ممنون» ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى منظور پاداشى است بدون كاستى و نقصان.

2 - اما به باور پاره اى ديگر، به معنى پاداشى فراوان و بى شمار و بى حساب آمده است.

3 - و از ديدگاه «جبايى» منظور پاداشى است

خالص و شفاف و بدون چيزى كه دريافت دارنده را آزرده سازد.

در هفتمين آيه مورد بحث در پرسشى سرشار از هشدار مى فرمايد:

فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ پس اى انسان! چه چيزى پس از اين همه دليل ها و برهان ها در يكتايى خدا، آمدن رستاخيز، ترديدناپذير بودن حساب و كتاب و بهشت و دوزخ، تو را به دروغ شمردن روز جزا وامى دارد؟

به باور گروهى از جمله «ابومسلم» منظور اين است كه: هان اى انسان! چه چيزى پس از اين همه دليل و برهان باعث شد تا روز پاداش و كيفر را تكذيب كنى؟ و در مورد ولادت خويش، دوران كودكى، جوانى و پيرى نينديشى و درس عبرت نگيرى؟ و به اين واقعيت باريك نرسى كه آفريدگار اين همه دگرگونى ها و تحولات مى تواند در آستانه رستاخيز بار ديگر مردگان را از دل خاك برانگيزد و زندگى بخشد و آن گاه از آنان حساب كشد و پاداش و كيفرشان بدهد؟ راستى چه عاملى تو را از اين حقيقت دور ساخت؟

اما به باور «مجاهد» و... روى سخن در آيه با پيامبر مى باشد و منظور اين است كه: پس از اين همه دليل و برهان بر درستى دين و آيين تو، ديگر چه كسى است كه اسلام را دروغ شمارد؟ نه، ديگر هيچ دستاويز و بهانه اى براى انكار نيست.

و سرانجام مى فرمايد:

أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ آيا خداى يكتا بهترين و نيكوترين داوران نيست؟

آيه شريفه گرچه به ظاهر و قالب پرسشى است، اما در انديشه بيان اين واقعيت است كه: هان اى انسان! با همه وجود ايمان بياور و اعلام نما كه ذات بى

همتاى خدا در آفرينش او و كارهايش نه ذره اى ناهماهنگى و بى هدفى به چشم مى خورد ونه بى نظمى و تزلزل؛ پس چنين ذات فرزانه و حكيمى با اين نظام حكيمانه اش چگونه مى پنداريد كه جهان را بى هدف آفريده و انسان را عبث و بيهوده رها كرده، و پاداش و كيفر و محاسبه اى در كار نخواهد بود؟

«مقاتل» مى گويد: منظور اين است كه: هان اى محمد! آيا خدا بهترين داوران نيست تا ميان تو و كفرگرايان داورى كند؟

و «قتاده» آورده است كه: پيامبر گرامى هر گاه اين سوره را تلاوت مى كرد، مى فرمود: آرى، خدا نيكوترين داوران است، و من بر اين واقعيت گوا هى مى دهم و در شمار گواهانم. و انا على ذلك من الشاهدين.(208)

بار خدايا! ما را در گزينش راه ايمان و عمل شايسته يارى فرما.

تفسير اطيب البيان

سوره تين ، غرض سوره : تذكر دادن به مبدأ و معاد.

(1) (و التين و الزيتون ):(قسم به انجيرو زيتون )

(2) (و طور سينين ):(و قسم به سرزمين >طور سينا<)

(3) (و هذا البلد الامين ):(و سوگند به مكه اين شهر امن )بعضي مفسرين قسم به انجير و زيتون را به جهت خواص و فوايد بسياري كه دارند، سوگند در همين معناي ظاهري دانسته اند، ولي بعضي ديگر مراد از آن را دوسرزمين شام و بيت المقدس دانسته اند، به جهت انبياء بسياري كه در اين دو نقطه مبعوث شده اند، چون (تين )نام كوهستاني است كه دمشق بر بلنداي آن واقع شده و زيتون نام كوهستاني است كه بيت المقدس بر آن قرار گرفته .و مراد از (طور سينين )كوهيست كه خداي تعالي در آن با

موسي بن عمران تكلم كردو نام ديگر آن (طور سيناء) است و مراد از (بلد امين ) شهرمكه و حرم امن الهي است ،چون امنيت براي آن تشريع شده و غير آن هيچ جاي ديگر چنين حكمي در باره اش تشريع نشده است و در باره حرمت و امنيت آن آياتي در قرآن كريم وجود دارد.

(4) (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ):(به تحقيق ما انسان را با بهترين نظام خلق كرديم )

(5) (ثم رددناه اسفل سافلين ):(سپس او را به پست ترين مراحل برگردانديم )

(6) (الا الذين امنوا و عملوا الص_الحات فلهم اجر غير ممنون ):(به جز كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح بجا آورند، اينان پاداشي غير منقطع و بدون منت دارند)در جواب سوگندها مي فرمايد: به تحقيق ما انسان را به گونه اي آفريده ايم كه تمامي جهات وجودي او و همه شئونش مشتمل بر تقويم است ، يعني از قوام برخوردار مي باشدو (قوام ) عبارتست از هر چيز يا وضع يا شرطي كه ثبات و بقاء انسان به آن بستگي دارد.بنابراين نوع انسان به حسب خلقتش داراي بهترين قوام است ، به گونه اي كه صلاحيت كمال و وصول به قرب و جوار پروردگارش را دارد، چون خداوند او را به جهازي مجهز كرده كه مي تواند با آن علم نافع و علم صالح كسب كند و هر وقت كه بدانچه مي داند ايمان آورد و ملازم اعمال صالح گرديد، خداي تعالي او را به سوي خود عروج مي دهد و بالا مي برد، همچنانكه فرمود:(اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه (36) اعتقادپاك به سوي اوبالا مي

رود و عمل صالح آن را در بالا رفتن كمك مي كند)و همينكه خداوند به انسان امكان عروج در مدارج ترقي و قرب خود را اعطاء نموده تا بتواند بوسيله ايمان و عمل صالح اوج بگيرد، عطايي قطع ناشدني است ، در ادامه مي فرمايد: سپس ما همين انسان را به مقام پستي برگردانديم كه از مقام تمام اهل عذاب پست تر است ، مگر كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند كه اينها به سوي شقاوت و عذاب برگردانده نمي شوند، بلكه اجر و پاداشي غير منقطع دارند.

(7) (فما يكذبك بعد بالدين ):(پس اي انسان چه انگيزه اي تو را وا مي دارد كه روزجزا را تكذيب كني ؟)

(8) (اليس الله باحكم الحاكمين ):(آيا خدا بهترين حكم كنندگان نيست ؟)در ادامه با استفهامي توبيخي خطاب به نوع انسان مي فرمايد: چه عاملي تو را به اين امر واداشته كه جزاي روز قيامت را تكذيب كني ؟ با اينكه ما نوع انسان را به دو گروه پاداش داده شده و برگردانده شده به اسفل السافلين تقسيم كرده ايم ، آيا جز اين است كه خداوند احكم الحاكمين است و حكم او مافوق هر حاكم مي باشد، زيرا حكم او دراتقان و نفوذ از حكم هر حاكم ديگر برتر است ، و همين حكم متقن و حكيمانه اقتضاءمي كند كه اين دو طائفه از انسانها در جزا مختلف و متفاوت باشند، پس بايد روز جزايي باشد تا هر كس مطابق عملش جزا داده شود و عقل و فطرت آدمي هرگز تجويز نمي كندكه روز جزايي در بين نباشد، همچنانكه فرمود:(ام نجعل المتقين كالفجار(37) آيا

مامردم با تقوا را مانند فجار قرار مي دهيم ؟).

تفسير نور

طور سينين، همان وادى سينا ميان مصر و فلسطين امروزى است.

در برخى روايات، به قرينه <<طور سينين>> و <<البلد الامين>> كه اشاره به دو مكان مقدس است، آمده است كه مراد از <<التين و الزيتون>> نيز محلّ رويش اين دو ميوه مى باشد و ايه را اشاره به شهرهاى مدينه و بيت المقدس دانسته اند.<891>

در ميان خوردنى ها، ميوه ها و در ميان آنها ميوه هاى قنددار و چربى دار براى سوخت و ساز بدن بيشتر مورد نياز است. <<التين و الزيتون>>

از امتيازات اسلام داشتن سرزمين امن است حتى براى گياهان و حيوانات. <<البلد الامين>>

نام انجير يكبار و زيتون، شش بار در قرآن آمده است و هر دو داراى خواص غذايى و درمانى فراوانى هستند. انجير براى هر سن و سالى به خاطر قندى كه دارد مفيد است. ورزشكاران و كسانى كه دچار ضعف و پيرى هستند به خوردن آن سفارش شده اند. بر اساس برخى روايات، انجير

وه اى بهشتى است و در طبّ قديم، معجون انجير و عسل براى زخم معده و انجير خشك براى تقويت فكر سفارش شده است.

امام رضاعليه السلام فرمود: انجير بوى دهان را مى برد، لثه ها و استخوان ها را محكم مى كند، مو را مى روياند، درد را برطرف مى سازد و مثل دارو مؤثر است. زيتون، بلغم را برطرف مى سازد، رنگ صورت را صفا داده اعصاب را تقويت نموده، بيمارى و درد و ضعف را از بين برد و آتش خشم را فرو مى نشاند.<892>

در اينكه مراد از <<ثمّ رددناه اسفل سافلين>> چيست؟ مفسران دو نظر داده اند. يكى آنكه مراد، ضعف و سستى جسم در پيرى است، چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد:

<<و من نعمّره ننكّسه فى الخلق>><893> و ديگر آنكه مراد، دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه

هى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند او را در پست ترين جايگاه ها قرار مى دهد و گرفتار شقاوت و عذاب مى شود.

1- نعمت هاى دنيوى حتى خوردنى ها، قداست دارد و مورد سوگند الهى واقع شده اند. <<و التين و الزيتون>>

2- سلامتى كه از طريق غذا بدست مى آيد و امنيّت مهمترين نيازهاى مادى انسان است. <<التين و الزيتون... البلد الامين>>

3- قداست وحى به زمين ها نيز سرايت مى كند. <<طور سينين>>

4- امنيّت شهر مكّه، دعاى حضرت ابراهيم است كه گفت: <<ربّ اجعل هذا بلداً آمنا>> و اين دعا مورد استجابت واقع شد. <<هذا البلد الامين>>

5 - انسان در آفرينش بر همه موجودات برترى دارد. <<خلقنا الانسان فى احسن تقويم>>

6- خداوند بر آغاز و فرجام انسان حاكم است. <<خلقنا... رددنا>>

7- انسان در اصل خلقت پستى ندارد و سقوط او در طىّ مراحل زندگى واقع مى شود. <<خلقنا الانسان فى احسن تقويم ثمّ رددناه اسفل سافلين>>

8 - انسان كه برترين مخلوق است. سقوطش نيز از همه موجودات پست تر است. <<احسن تقويم... اسفل سافلين>> (چنانكه در آيات ديگر نيز مى فرمايد: <<اولئك كالانعام بل هم اضلّ>><894>)

9- دورى از ايمان و عمل صالح سبب سقوط است و ايمان، عامل دورى از هر گونه پستى و نزول است. <<رددناه اسفل سافلين الاّ الّذين امنوا و عملوا الصالحات>>

10- با آنكه خداوند خالق انسان است و هرگونه بخواهد حق دارد با مخلوقش رفتار كند، امّا او بر اساس عدل، حكم مى كند و بهترين داوران است. <<احكم الحاكمين>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

The names of things and events

used in the Quran to make solemn statements are mostly symbols the knowledge of which, as Allah has willed, is beyond the grasp of ordinary minds.

Tin (fig) and zaytun (olive) are two of the useful fruit-trees.

Fig is the most approved of fruits and the most nutritious, quick of digestion, having nothing redundant, and a very useful medicine. In its early state, it is nothing but tiny seed, insipid and often full of worms and maggots, but after full growth it is one of the finest, most delicious, and most wholesome fruits in existence. So man at his best excels every created being and at his worst is the lowest of the low. Isa is said to have cursed a fig tree when he found no fruit on it. See Matthew 21: 18 to 20. See also the parable of the good and evil figs in Jeremiah 24: I to 10. There is also a parable of the fig tree in Matthew 24: 32 to 35.

For the symbolism of the olive, see commentary of Nur: 35 where the parable of the lamp lit by Allah includes a reference to the olive. It may also refer to the mount of olives; just outside the walls of the city of Jerusalem, as mentioned in Matthew 24: 3.

Sinin or Sinai is the name of the mountain where Musa received the divine commandments, so, it is the mountain of the giving of law. See commentary of Maryam: 52. On this mountain Allah manifested his glory to Musa and the people

who had asked him to let Allah manifest His glory (see Araf: 155). Also refer to Tur: 1.

Baladil amin (the city of security) is Makka. The Holy Prophet was known as al amin among the people of Makka where he was born, so Makka is the city of al amin.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

Ahsan means the best; and taqwim means mould, form, constitution. Refer to the commentary of Baqarah: 30 to 39, 112, 135; Ali Imran: 95. There is no fault in Allahs creation and there is no stigma of original sin. To man Allah gave intelligence, faculties of observation, judgement and action with free will and discretion. As the chosen representative of Allah man was exalted higher than the angels. Allahs creation is so perfect that there is no room for any change or alternation. See verse 30 of Rum. If man keeps himself safe from pollution and corruption, safeguards himself against evil with full awareness of laws made by Allah and follows the divine guidance, which he can do by using the freedom of choice and action given to him, he reflects in his character the divine attributes of Allah and reaches the highest level of perfection.

If man follows after evil, rebels against Allah and uses his freedom of choice and action to violate the laws made by Allah he is abased to the lowest possible position. See commentary of Araf: 179 and Furqan: 44.

Those who retain the innate purity by realizing Allahs unity (tawhid), submit to the laws

of Allah and lives a righteous life in this world as a preparation for the life of hereafter and reach the high and noble destiny intended for them, an unending life of bliss is their reward.

Aqa Mahdi Puya says:

Ghayru mamnun means "not broken off" or "never to be cut off". It clearly asserts that those who believe and do good deeds (faith and righteousness) occupy the highest position among all created beings, and the best among them are chosen as vicegerents of Allah, so the doctrines of "original sin" and "fall of Adam" are contrary to the teachings of the Quran. Adam and all other chosen representatives of Allah in his progeny belong to this category-ahsani taqwim, the best created beings. The abased or reverted (radad) are those who fail to follow the divine guidance after Adam settled on the earth. See Baqarah: 38 and 39.

As the human mould is the best in the creation the men of faith and righteousness retain it in all the stages of their movement unto the creator.

Since Allah created man pure and true and sent down guidance and guides to show him the right path of faith and righteousness, no one should belie or doubt what the Holy Prophet said about the certainty of the resurrection and final judgement.

Allah is wise and just. Therefore the righteous believers have nothing to fear, whereas the evil disbelievers shall not escape punishment.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109