82. سوره الانفطار

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره الانفطار

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ (1)

وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ (2)

وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ (3)

وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ (4)

عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ (5)

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (6)

الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ (7)

فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ (8)

كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ (9)

وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ (10)

كِراماً كاتِبِينَ (11)

يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ (12)

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ (13)

وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ (14)

يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ (15)

وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ (16)

وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ (17)

ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ (18)

يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ (19)

آشنايي با سوره

82- انفطار [شكافته شدن]

اين سوره هم، در مورد قيامت و سر انجام نيكان و بدان در بهشت و دوزخ مى باشد و شكافته شدن آسمان، بمعناى در هم ريختن اين نظام قائم، باز هم پيش درآمدى بر رستاخيز و از جمله شرائط متصل به قيامت است. و از ثبت و ضبط دقيق اعمال هر انسان مطالبى دارد كه توسط دو فرشته انجام مى گيرد. اين سوره، با 19 آيه، بعد از «نازعات در سال 3 بعثت در مكه نازل شده است.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{إِذَا} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / فعل مقدّر يا محذوف {السَّماءُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {انْفَطَرَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير

{وَإِذَا} (و) حرف عطف / ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / فعل مقدّر يا محذوف {الْكَواكِبُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {انْتَثَرَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير

{وَإِذَا} (و) حرف عطف / ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / فعل مقدّر يا محذوف {الْبِحارُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {فُجِّرَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / نائب فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير

{وَإِذَا} (و) حرف عطف / ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب /

فعل مقدّر يا محذوف {الْقُبُورُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {بُعْثِرَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / نائب فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير

{عَلِمَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث {نَفْسٌ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {قَدَّمَتْ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير {وَأَخَّرَتْ} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / فاعل، ضمير مستتر (هي) در تقدير

{يا} (يا) حرف ندا {أَيُّهَا} منادا، منصوب يا در محل نصب / (ها) حرف تنبيه {الْإِنْسانُ} نعت تابع {ما} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {غَرَّكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {بِرَبِّكَ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {الْكَرِيمِ} نعت تابع

{الَّذِي} نعت تابع {خَلَقَكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {فَسَوَّاكَ} (ف) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {فَعَدَلَكَ} (ف) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ

به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير

{فِي} حرف جر {أَيِّ} اسم مجرور يا در محل جر {صُورَةٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {ما} حرف زائد {شاءَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {رَكَّبَكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير

{كَلاَّ} حرف ردع {بَلْ} حرف اضراب {تُكَذِّبُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {بِالدِّينِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور

{وَإِنَّ} (و) حاليه / حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {عَلَيْكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر إنَّ محذوف {لَحافِظِينَ} (ل) حرف ابتدا / اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب

{كِراماً} نعت تابع {كاتِبِينَ} نعت تابع

{يَعْلَمُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {تَفْعَلُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {الْأَبْرارَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {لَفِي} (ل) حرف مزحلقه / حرف جر {نَعِيمٍ} اسم مجرور يا در محل جر / خبر إنَّ محذوف

{وَإِنَّ} (و) حرف عطف / حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {الْفُجَّارَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {لَفِي} (ل) حرف مزحلقه / حرف جر {جَحِيمٍ} اسم مجرور يا در محل جر / خبر إنَّ محذوف

{يَصْلَوْنَها} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون /

(و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {يَوْمَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {الدِّينِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{وَما} (و) حرف عطف / حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {هُمْ} اسم ما، مرفوع يا در محل رفع {عَنْها} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {بِغائِبِينَ} (ب) حرف جر زائد / خبر ما، منصوب يا در محل نصب

{وَما} (و) حرف استيناف / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {أَدْراكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {ما} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {يَوْمُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {الدِّينِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{ثُمَّ} حرف عطف {ما} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {أَدْراكَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ك) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {ما} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {يَوْمُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {الدِّينِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{يَوْمَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {لا} حرف نفى غير عامل {تَمْلِكُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {نَفْسٌ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {لِنَفْسٍ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {شَيْئاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَالْأَمْرُ}

(و) حاليه / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {يَوْمَئِذٍ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / (إذ) مضاف إليه {لِلَّهِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Itha alssamao infatarat

2.Wa-itha alkawakibu intatharat

3.Wa-itha albiharu fujjirat

4.Wa-itha alqubooru buAAthirat

5.AAalimat nafsun ma qaddamat waakhkharat

6.Ya ayyuha al-insanu ma gharraka birabbika alkareemi

7.Allathee khalaqaka fasawwaka faAAadalaka

8.Fee ayyi sooratin ma shaa rakkabaka

9.Kalla bal tukaththiboona bialddeeni

10.Wa-inna AAalaykum lahafitheena

11.Kiraman katibeena

12.YaAAlamoona ma tafAAaloona

13.Inna al-abrara lafee naAAeemin

14.Wa-inna alfujjara lafee jaheemin

15.Yaslawnaha yawma alddeeni

16.Wama hum AAanha bigha-ibeena

17.Wama adraka ma yawmu alddeeni

18.Thumma ma adraka ma yawmu alddeeni

19.Yawma la tamliku nafsun linafsin shay-an waal-amru yawma-ithin lillahi

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

آنگاه كه آسمان زهم بشكافد، (1)

و آنگاه كه اختران پراكنده شوند، (2)

و آنگاه كه درياها از جا بركنده گردند، (3)

و آنگاه كه گورها زير و زبر شوند، (4)

هر نفسى آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته، بداند. (5)

اى انسان، چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ (6)

همان كس كه تو را آفريد، و [اندام تو را درست كرد، و [آنگاه تو را سامان بخشيد. (7)

و به هر صورتى كه خواست، تو را تركيب كرد. (8)

با اين همه، شما منكر [روز] جزاييد. (9)

و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده اند: (10)

[فرشتگان بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند؛ (11)

آنچه را مى كنيد، مى دانند. (12)

قطعاً نيكان به بهشت اندرند. (13)

و بى شك، بدكاران در دوزخند. (14)

روز جزا در آنجا درآيند، (15)

و از آن [عذاب دور نخواهند بود. (16)

و تو چه دانى كه چيست روز جزا؟ (17)

باز چه دانى كه چيست روز جزا؟ (18)

روزى كه كسى

براى كسى هيچ اختيارى ندارد؛ و در آن روز، فرمان از آنِ خداست. (19)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» آن زمان كه آسمان (= كرات آسمانى) از هم شكافته شود،

«2» و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند،

«3» و آن زمان كه درياها به هم پيوسته شود،

«4» و آن زمان كه قبرها زير و رو گردد [و مردگان خارج شوند]،

«5» [در آن زمان] هر كس مى داند آنچه را از پيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است.

«6» اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟!

«7» همان خدايى كه تو را آفريد و سامان داد و منظّم ساخت،

«8» و در هر صورتى كه خواست تو را تركيب نمود.

«9» [آرى] آن گونه كه شما مى پنداريد نيست؛ بلكه شما روز جزا را منكريد!

«10» و بى شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده...

«11» والا مقام و نويسنده [اعمال نيك و بد شما]،

«12» كه مى دانند شما چه مى كنيد!

«13» به يقين نيكان در نعمتى فراوانند.

«14» و بدكاران در دوزخند،

«15» روز جزا وارد آن مى شوند و مى سوزند،

«16» و آنان هرگز از آن غايب و دور نيستند!

«17» تو چه مى دانى روز جزا چيست؟!

«18» باز چه مى دانى روز جزا چيست؟!

«19» روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آن خداست!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

هنگامى كه آسمان بشكافد (1)

و هنگامى كه ستارگان پراكنده شوند (2)

و هنگامى كه درياها شكافته شوند [و به هم بپيوندند] (3)

و هنگامى كه قبرها زير و رو شوند،

(4)

هركسى آنچه را [از خير و شر] پيش فرستاده و باز پس نهاده بداند. (5)

اى انسان! چه چيزى تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور كرده است؟ (6)

همان كسى كه تو را آفريد و اندامت را درست و نيكو ساخت و متعادل و متناسب قرار داد، (7)

و تو را در هر نقش و صورتى كه خواست تركيب كرد. (8)

اين چنين نيست [كه سبب ارتكاب گناهانتان مغرور بودنتان به بزرگوارى پروردگار باشد]، بلكه روز جزا را تكذيب مى كنيد [و با اين تكذيب، راه گناه را به روى خود باز مى نماييد،] (9)

و بى ترديد بر شما نگهبانانى گماشته اند (10)

بزرگوارانى نويسنده (11)

كه آنچه را [از خير و شر] انجام مى دهيد، مى دانند [و ضبط مى كنند.] (12)

به يقين نيكان در نعمت فراوانى قرار دارند (13)

و مسلماً گناهكاران در دوزخ اند (14)

[كه] روز پاداش در آن درآيند، (15)

و آنان از دوزخ غايب نمى شوند (16)

و تو چه مى دانى روز جزا چيست؟ (17)

باز چه مى دانى روز جزا چيست؟ (18)

روزى كه كسى از كسى چيزى از عذاب را دفع نمى كند، و در آن روز، فرمان و حكم ويژه خداست. (19)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

اى رسول ما، ياد كن روز قيامت را هنگامى كه آسمان شكافته شود (1)

و هنگامى كه ستارگان آسمان فروريزند (2)

و هنگامى كه آب درياها روان گردد تا به هم پيوسته همه يك دريا شود (3)

و هنگامى كه خلايق از قبرها برانگيخته شوند (4)

آن هنگام است كه هر شخصى به هر چه از عمل نيك و بد كه در دنيا مقدم و موخر انجام داده

همه را بداند شايد مراد از مقدم عملى است كه پيش از رفتن از دنيا براى آخرت بجاى آورده و موخر آن اعمالى كه پس از مرگ به او مى رسد مانند باقيات الصالحات و اعمال خيرى كه وصيت كرده و وقف و صدقات جارى و فرزند صالح يا كتابعلمى و سنت حسنه (5)

اى انسان غافل چه باعث شد كه به خداى كريم بزرگوار خود مغرور گشتى؟ و نافرمانى او كردى؟ (6)

آن خدائى كه تو را از عدم به وجود آورد و به صورتى تمام و كامل بياراست و به اعتدال اندام و تناسب قوا برگزيد (7)

و حال آن كه به هر صورتى كه خواستى جز اين صورت زيبا هم خلق توانستى كرد (8)

چنين نيست كه شما كافران پنداشتيد كه معاد و قيامتى نيست البته هست بلكه شمااز جهل روز جزا را تكذيب مى كنيد (9)

البته نگهبانها بر مراقبت احوال شما مامورند (10)

كه آنها نويسندگان اعمال شما و فرشته مقرب خدايند (11)

شما هر چه كنيد همه را ميدانند (12)

و روز جزا نيكوكاران عالم در بهشت پرنعمت متنعمند (13)

و بدكاران در آتش دوزخ معذبند (14)

روز جزا به آن دوزخ درافتند و هميشه رنج و عذاب كشند (15)

و هيچ از آن آتش دور نتوانند بود (16)

و تو چگونه به روز با عظمت جزا اى بشر امروز كاملا آگاه توانى شد؟ (17)

باز هم عظمت آن روز جزا را چگونه توانى دانست؟ (18)

آن روز هيچكس براى كسى قادر بر هيچكار نيست و تنها حكم و فرمان در آن روز باخداى يكتاست (19)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند

بخشنده ى مهربان.

آنگاه كه آسمان شكافته شود. (1)

و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند. (2)

و آنگاه كه درياها گشوده و به هم راه يابند. (3)

و آنگاه كه قبرها زيرورو گردد. (4)

هر كس بداند، آنچه از پيش فرستاده و آنچه بر جاى گذاشته است. (5)

اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟ (6)

همان كه تو را آفريد و (اندامت را) استوار ساخت و متعادل كرد. (7)

و به هر صورت كه خواست، تو را تركيب كرد. (8)

با اين همه، (شما روز) جزا را دروغ مى پنداريد. (9)

در حالى كه قطعاً بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) گمارده شده اند. (10)

نويسندگانى بزرگوار، (11)

كه به آنچه انجام مى دهيد آگاهند. (12)

بى شك، نيكان در ناز و نعمت بهشتى اند. (13)

و بى شك، بدكاران در آتشى شعله ور. (14)

كه در روز جزا به آن وارد شوند و بسوزند. (15)

و لحظه اى، از آن غايب و جدا نشوند. (16)

تو چه دانى كه روز جزا چه روزى است؟ (17)

باز، چه دانى كه روز جزا چه روزى است؟ (18)

روزى كه هيچ كس براى هيچ كس اختيارى ندارد و در آن روز، فرمان تنها براى خداست. (19)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

آنگاه كه آسمان بشكافد، (1)

و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند - فرو ريزند -، (2)

و آنگاه كه درياها شكافته و درهم روان شوند، (3)

و آنگاه كه گورها زير و زبر گردند - تا مردگان زنده بيرون آيند -، (4)

هر كسى بداند آنچه پيش فرستاده و آنچه واپس انداخته است - سنتهايى كه از خود

بجا گذاشته و با ديگران در پاداش عمل به آنها شريك است -. (5)

اى آدمى، چه چيز تو را به پروردگار بزرگوارت - بخشنده و نيكوكارت - بفريفت؟! (6)

آن كه تو را آفريد پس راست و بسامان كرد و [اندامهايت را] معتدل و هماهنگ گردانيد. (7)

به هر صورتى كه خود خواست - زن و مرد، زيبا و زشت، بلند و كوتاه و ... - تركيبت كرد. (8)

نه چنان است [كه مى پنداريد]، بلكه رستاخيز - روز پاداش - را دروغ مى انگاريد. (9)

و هرآينه بر شما نگهبانانى باشد، (10)

بزرگوارانى نويسنده، (11)

كه مى دانند آنچه مى كنيد. (12)

هرآينه نيكان در بهشت پرنعمتاند. (13)

و همانا بدكاران و گنه پيشگان در دوزخاند، (14)

كه در روز حساب و پاداش بدان درآيند - يا به آتش آن بسوزند -. (15)

و از آن ناپيدا و ناپديد نيستند - يعنى بيرون نيايند -. (16)

و تو چه دانى كه روز حساب و پاداش چيست؟ (17)

باز چه دانى تو كه روز حساب و پاداش چيست؟ (18)

[به ياد آر] روزى كه هيچ كس براى هيچ كس چيزى - بازداشتن عذابى يا رساندن سودى - در توان ندارد، و فرمان در آن روز همه خداى راست. (19)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

آنگاه كه آسمان بشكافد، (1)

و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند، (2)

و آنگاه كه درياها به هم بپيوندند، (3)

و آنگاه كه قبرها زير و زبر گردند، (4)

هر كس مي داند چه چيز پيشاپيش فرستاده و چه چيز بر جاي گذاشته است. (5)

اي آدمي ، چه چيز تو را به پروردگار كريمت

مغرور كرده است؟ (6)

آن كه تو را بيافريد و اعضايت تمام كرد و اعتدالت بخشيد. (7)

و به هر صورتي كه خواست اعضاي تو را به هم انداخت. (8)

آگاه باشيد كه شما روز جزا را دروغ مي انگاريد. (9)

حال آنكه بر شما محافظاني گمارده شده اند: (10)

كاتباني بزرگوار، (11)

مي دانند كه شما چه مي كنيد. (12)

هر آينه نيكوكاران در نعمتند، (13)

و گناهكاران در جهنم. (14)

در روز شمار به جهنم درآيند، (15)

و از آن غايب نشوند. (16)

تو چه مي داني كه روز شمار چيست؟ (17)

باز هم تو چه مي داني كه روز شمار چيست؟ (18)

روزي است كه كسي براي كس ديگر هيچ كاري نتواند كرد و در آن روز فرمان فرمان خدا باشد. (19)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

چون آسمان گسسته شود (1)

و چون ستارگان فرو ريزند (2)

و چون درياها به هم راه يابند (3)

و چون گورها زير و زبر شود (4)

هر كس بداند كه چه چيزى پيش داشته و چه چيزى را فرو گذاشته است (5)

هان اى انسان چه چيزى تو را در حق پروردگار بخشنده ات غره كرد؟ (6)

همان كه تو را آفريد و استوار كرد و متعادل ساخت (7)

به هر صورتى كه خواست [وجود] تو را تركيب كرد (8)

چنين نيست، بلكه [روز] جزا را انكار داريد (9)

و بر شما نگهبانانى معين شده است (10)

كه نويسندگانى گرامى اند (11)

آنچه مى كنيد مى دانند (12)

بى گمان نيكان در ناز و نعمت [بهشتى]اند (13)

و بى گمان نافرمانان در آتش دوزخند (14)

در روز جزا وارد آن

شوند (15)

و از آن بدور [و در امان] نيستند (16)

و چه دانى روز جزا چيست (17)

باز چه دانى كه روز جزا چيست (18)

روزى كه هيچ كس، اختيارى در حق هيچ كس ندارد، و در چنين روز كار با خداوند است (19)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

گاهى كه آسمان بشكافد (1)

و گاهى كه ستارگان بپاشد (يا بريزد) (2)

و گاهى كه درياها شكافته شود (3)

و گاهى كه گورها برانگيخته شود (4)

داند كسى چه پيش فرستاده است و چه پس آورده است (5)

اى انسان چه چيزت فريفت (يا چه فريفته تو را) به پروردگار كريمت (6)

آنكه آفريدت پس راست آوردت پس معتدلت ساخت (7)

به هر پيكرى كه خواست تو را پرداخت (8)

نه چنين است بلكه تكذيب كنيد به دين (9)

و همانا بر شما است نگهبانانى (10)

گراميانى نويسندگانى (11)

دانند آنچه كنيد (12)

همانا نيكانند در نعمتها (13)

و همانا گنهكارانند در دوزخ (14)

چشندش روز دين (15)

و نيستند ايشان از آن ناپديدان (16)

و ندانى تو چيست روز دين (17)

پس ندانى تو چيست روز دين (18)

روزى كه دارا نيست كسى براى كسى چيزى و كار در آن روز خدا را است (19)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 When the sky is rent apart,

2 when the stars are scattered,

3 when the seas are merged,

4 when the graves are overturned,

5 then a soul shall know what it has sent ahead and left behind.

6 O man! What has deceived you about your generous Lord,

7 who created you and proportioned you, and gave you an upright nature,

8 and composed you in any form that He wished?

9 No indeed! Rather you deny the Retribution.

10 Indeed, there are over you watchers,

11 noble writers

12 who know whatever

you do.

13 Indeed the pious shall be amid bliss,

14 and indeed the vicious shall be in hell

15 entering it on the Day of Retribution,

16 and they shall not be absent from it.

17 And what will show you what is the Day of Retribution?

18 Again, what will show you what is the Day of Retribution?

19 It is a day when no soul will be of any avail to another soul and all command that day will belong to Allah.

ترجمه انگليسي شاكر

When the heaven becomes cleft asunder, (1)

And when the stars become dispersed, (2)

And when the seas are made to flow forth, (3)

And when the graves are laid open, (4)

Every soul shall know what it has sent before and held back. (5)

O man ! what has beguiled you from your Lord, the Gracious one, (6)

Who created you, then made you complete, then made you symmetrical? (7)

Into whatever form He pleased He constituted you. (8)

Nay! but you give the lie to the judgment day, (9)

And most surely there are keepers over you (10)

Honorable recorders, (11)

They know what you do. (12)

Most surely the righteous are in bliss, (13)

And most surely the wicked are in burning fire, (14)

They shall enter it on the day of judgment. (15)

And they shall by no means be absent from it. (16)

And what will make you realize what the day of judgement is? (17)

Again, what will make you realize what the day

of judgment Is? (18)

The day on which no soul shall control anything for (another) soul; and the command on that day shall be entirely Allah's. (19)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) When the sky bursts apart

(2) when planets are strewn around,

(3) when the seas spill forth,

(4) when graves are overturned,

(5) [each] soul will know what it sent on ahead and has left behind.

(6) O man, what has lured you away from your generous Lord

(7) Who created you, fashioned you and proportioned you

(8) in whatever shape He wished? He has put your frame together.

(9) Nevertheless you still reject religion!

(10) Yet over you (all) there stand

(11) some noble guardians, writing it all down;

(12) they know anything you do.

(13) The virtuous shall be in bliss,

(14) while the loose-living will be in Hades;

(15) they shall roast there on the Day for Repayment,

(16) they will never be led out of it.

(17) What will make you realize what the Day for Repayment is?

(18) Again, what will make you realize what the Day for Repayment will be like?

(19) [It is] a day when no soul will control anything in favor of any other soul; God [Alone] will hold command on that day!

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

When heaven is split open, (1)

when the stars are scattered, (2)

when the seas swarm over, (3)

when the tombs are overthrown, (4)

then a soul shall know its works, the former and the latter. (5)

O Man! What deceived thee as to thy generous Lord (6)

who created thee and shaped thee

and wrought thee in symmetry (7)

and composed thee after what form He would? (8)

No indeed; but you cry lies to the Doom; (9)

yet there are over you watchers (10)

noble, writers (11)

who know whatever you do. (12)

Surely the pious shall be in bliss, (13)

and the libertines shall be in a fiery furnace (14)

roasting therein on the Day of Doom, (15)

nor shall they ever be absent from it. (16)

And what shall teach thee what is the Day of Doom? (17)

Again, what shall teach thee what is the Day of Doom? (18)

A day when no soul shall possess aught to succour another soul; that day theCommand shall belong unto God. (19)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

When the heaven is cleft asunder, (1)

When the planets are dispersed, (2)

When the seas are poured forth, (3)

And the sepulchres are overturned, (4)

A soul will know what it hath sent before (it) and what left behind. (5)

O man! What hath made thee careless concerning thy Lord, the Bountiful, (6)

Who created thee, then fashioned, then proportioned thee? (7)

Into whatsover form He will, He casteth thee (8)

Nay, but they deny the Judgment. (9)

Lo ! there are above you guardians, (10)

Generous and recording, (11)

Who know (all) that ye do. (12)

Lo! the righteous verily will be in delight (13)

And lo! the wicked verily will be in hell; (14)

They will burn therein on the Day of Judgment,

(15)

And will not be absent thence. (16)

Ah, what will convey unto thee what the Day of Judgment is! (17)

Again, what will convey unto thee what the Day of Judgment is! (18)

A day on which no soul hath power at all for any (other) soul. The (absolute) command on that day is Allah's. (19)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

When the Sky is cleft asunder; (1)

When the Stars are scattered; (2)

When the Oceans are suffered to burst forth; (3)

And when the Graves are turned upside down (4)

(Then) shall each soul know what it hath sent forward and (what it hath) kept back. (5)

O man! what has seduced thee from thy Lord Most Beneficent? (6)

Him Who created thee. Fashioned thee in due proportion and gave thee a just bias; (7)

In whatever Form He wills does He put thee together. (8)

Nay! but ye do Reject Right and Judgment! (9)

But verily over you (are appointed angels) to protect you (10)

Kind and honorable writing down (your deeds): (11)

They know (and understand) all that ye do. (12)

As for the Righteous they will be in Bliss; (13)

And the Wicked they will be in the Fire (14)

Which they will enter on the Day of Judgment. (15)

And they will not be Able to keep away therefrom. (16)

And what will explain to thee what the Day of Judgment is? (17)

Again what will explain to thee what the Day of Judgment

is? (18)

(It will be) the Day when no soul shall have power (to do) aught for another: for the Command that Day will be (wholly) with Allah. (19)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Quand le ciel se rompra,

2. et que les étoiles se disperseront,

3. et que les mers confondront leurs eaux,

4. et que les tombeaux seront bouleversés,

5. toute âme saura alors ce qu'elle a accompli et ce qu'elle a remis de faire à plus tard.

6. ش homme! Qu'est-ce qui t'a trompé au sujet de ton Seigneur, le Noble,

7. qui t'a créé, puis modelé et constitué harmonieusement?

8. Il t'a façonné dans la forme qu'Il a voulue.

9. Non...! [malgré tout] vous traitez la Rétribution de mensonge;

10. alors que veillent sur vous des gardiens,

11. de nobles scribes,

12. qui savent ce que vous faites.

13. Les bons seront, certes, dans un [jardin] de délice,

14. et les libertins seront, certes, dans une fournaise

15. où ils brûleront, le jour de Rétribution

16. incapables de s'en échapper.

17. Et qui te dira ce qu'est le jour de la Rétribution?

18. Encore une fois, qui te dira ce qu'est le jour de la Rétribution?

19. Le jour où aucune âme ne pourra rien en faveur d'une autre âme. Et ce jour-là, le commandement sera à Allah.

ترجمه اسپانيايي

1. Cuando el cielo se hienda,

2. cuando las estrellas se dispersen,

3. cuando los mares sean desbordados,

4. cuando las sepulturas sean vueltas al revés,

5. sabrá cada cual lo que hizo y lo que dejó de hacer.

6. ¡Hombre! ¿Qué es lo que te ha engañado acerca de tu noble Señor,

7. Que te ha

creado, dado forma y disposición armoniosas,

8. Que te ha formado del modo que ha querido?

9. ¡Pero no! Desmentís el Juicio,

10. pero hay quienes os guardan:

11. nobles, escribas,

12. que saben lo que hacéis.

13. Sí, los justos estarán en delicia,

14. mientras que los pecadores estarán en fuego de gehena.

15. En él arderán el día del Juicio

16. y no se ausentarán de él.

17. Y ¿cómo sabrás qué es el día del Juicio?

18. Sí, ¿cómo sabrás qué es el día del Juicio?

19. El día que nadie pueda hacer nada en favor de nadie. Y será Alá Quien, ese día, decida.

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Wenn der Himmel sich spaltet,

2. Und wenn die Sterne zerstreut sind,

3. Und wenn die Meere entstrِmen werden,

4. Und wenn die Grنber aufgerissen sind,

5. Dann wird die Seele wissen, was sie getan und was sie unterlassen hat.

6. O Mensch, was hat dich kühn gemacht gegen deinen gnadenvollen Herrn,

7. Der dich erschuf und dann dich vollendete und gestaltete?

8. In der Form, die Ihm beliebte, hat Er dich gebildet.

9. Nein, ihr leugnet das Gericht.

10. Jedoch es sind fürwahr Wنchter über euch,

11. Ehrwürdige Verzeichner,

12. Die wissen, was ihr tut.

13. Wahrlich, die Rechtschaffenen werden in der Wonne sein

14. Und die Frevler in der Hِlle.

15. Sie werden dort eingehen am Tage des Gerichts;

16. Und sie werden nicht imstande sein, daraus zu entrinnen.

17. Und was lehrt dich wissen, was der

Tag des Gerichts ist?

18. Und wiederum, was lehrt dich wissen, was der Tag des Gerichts ist?

19. Der Tag, da keine Seele etwas für eine andere Seele zu tun vermag! Und der Befehl an jenem Tage ist Allahs.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Quando il cielo si squarcerà

2. e saranno dispersi gli astri

3. e confonderanno le loro acque i mari

4. e saranno sconvolti i sepolcri,

5. ogni anima conoscerà quel che avrà fatto e quel che avrà trascurato!

6. O uomo, cosa mai ti ha ingannato circa il tuo Nobile Signore

7. Che ti ha creato, plasmato e t'ha dato armonia

8. e Che ti ha formato nel modo che ha voluto?

9. No, voi tacciate di menzogna il Giudizio,

10. nonostante [veglino] su di voi dei custodi,

11. nobili scribi ,

12. ben consci di quello che fate.

13. In verità i giusti saranno nella Delizia ,

14. e in verità i peccatori nella Fornace

15. in cui precipiteranno nel Giorno del Giudizio,

16. senza potervi sfuggire.

17. Chi mai ti farà comprendere cos'è il Giorno del Giudizio?

18. E ancora, chi mai ti farà comprendere cos'è il Giorno del Giudizio?

19. Il Giorno in cui nessun'anima potrà giovare ad un' [altra] anima in alcunché. In quel Giorno [tutto] il potere apparterrà ad Allah .

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Когда небо раскололось,

2. и когда звезды осыпались,

3. и когда моря перелились,

4. и когда могилы перевернулись,

5. узнала тогда душа, что она уготовала вперед и отложила.

6. О человек, что соблазняет тебя в Господе твоем щедром,

7. который сотворил тебя, выровнял и соразмерил,

8. в таком виде, как пожелал, тебя устроил!

9. Но нет! Вы считаете ложью день суда.

10. А ведь

над вами есть хранители -

11. благородные писцы.

12. Знают они, что вы делаете.

13. Ведь праведники, конечно, в благодати!

14. А ведь грешники, конечно, в огне!

15. Они будут гореть там в день суда,

16. и не скроются они от него.

17. Что же даст тебе знать, что такое день суда?

18. И затем, что же даст тебе знать, что такое день суда? -

19. в тот день, когда душа ничего не сможет для души, и вся власть в тот день - Аллаху.

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Gِk yarlnca.

2- Ve yldzlar dِkülüp saçlnca.

3- Ve denizler, kaynayp kar nca.

4- Ve kabirlerin alt üstüne gelince.

5- Bilir herkes, neyi ِne sürmü tür, neyi sona brakm

6- A insan, kerem sâhibi Rabbine kar seni gururlandran ne?

7- ضylesine Rab ki seni yaratt, âzan düzüp ko tu da seni düzgün bir hâle getirdi.

8- Dilediًi sûrete de benzetti seni.

9- ف sandًnz gibi deًil, hayr siz cezâ gününü de yalanlyorsunuz.

10- Ve üphe yok ki size koruyucular memûr edilmi tir elbette.

11- Büyüktür onlar, yazarlar.

12- Bilirler ne yaparsanz.

13- Ve üphe yok ki itâat eden iyi ki iler, elbette cennettedir.

14- Ve üphe yok ki kِtülük edenler, elbette cehennemde.

15- Cezâ gününde oraya girerler.

16- Ve oradan hiç ayrlmazlar.

17- Ve bilir misin, nedir cezâ günü?

18- Sonra gene de bilir misin nedir cezâ günü?

19- Bir gündür ki hiçbir kimse, hiçbir kimseye yardm edemez o gün ve hüküm, o gün Allah'n.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. Göy parçalanacağı zaman;

2. Ulduzlar dağılıb səpələnəcəyi zaman;

3. Dənizlər (qaynayıb bir-birinə) qarışacağı zaman;

4. Qəbirlər çevriləcəyi (qəbirlərin altı üstünə çevrilib ölülər oradan çıxacağı) zaman;

5. Hər kəs (dünyada) nə etdiyini və (özündən sonra) nə qoyub getdiyini (dünyada nəyi edib, nəyi etmədiyini, bütün yaxşı və pis əməllərini, günahını, savabını) biləcəkdir!

6. Ey (kafir) insan! Səni kərim olan Rəbbinə qarşı aldadan (və ya: məğrur edən) nədir?

7. O Rəbbin ki, səni (yoxdan) yaratdı, düzəldib qaydaya (insan şəklinə) saldı.

8. Sənə ?zü istədiyi surətdə biçim verdi.

9. Xeyr, daha doğrusu, siz haqq-hesab gününü

yalan sayırsınız!

10. Sizin üstünüzdə gözətçi mələklər -

11. (Əməllərinizi) yazan və (Allah dərgahında) çox hörmətli olan mələklər vardır.

12. Onlar sizin nə etdiklərinizi bilirlər.

13. Həqiqətən, yaxşı əməl və itaət sahibləri (mö'minlər) Cənnətdə qərar tutacaqlar.

14. Pis əməl sahibləri (kafirlər) isə Cəhənnəmdə olacaqlar.

15. Onlar (kafirlər) ora haqq-hesab günü daxil olacaqlar.

16. Onlar əsla oradan çıxan deyillər!

17. (Ya Peyğəmbər!) sən nə bilirsən (haradan bilirsən) ki, haqq-hesab günü nədir?!

18. Bəli, sən nə bilirsən ki, haqq-hesab günü nədir?! (Qiyamət gününün dəhşətini təsəvvür etmək insanın imkanı xaricindədir. Cəhənnəm əzabının şiddəti hər bir təsəvvürün fövqündədir. Ondan xilas olmaq üçün yalnız bir yol vardır - Allaha səmimi-qəlbdən ibadət və itaət!)

19. O gün heç kəs heç kəsin karına gələ bilməz. O gün hökm ancaq Allahındır!

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. جب آسمان پھٹ جائے گا

2. اور جب تارے جھڑ پڑيں گے

3. اور جب دريا بہہ (كر ايك دوسرے سے مل) جائيں گے

4. اور جب قبريں اكھيڑ دي جائيں گي

5. تب ہر شخص معلوم كرلے گا كہ اس نے آگے كيا بھيجا تھا اور پيچھے كيا چھوڑا تھا

6. اے انسان تجھ كو اپنے پروردگار كرم گستر كے باب ميں كس چيز نے دھوكا ديا

7. (وہي تو ہے) جس نے تجھے بنايا اور (تيرے اعضا كو) ٹھيك كيا اور (تيرے قامت كو) معتدل ركھا

8. اور جس صورت ميں چاہا تجھے جوڑ ديا

9. مگر ہيہات تم لوگ جزا كو جھٹلاتے ہو

10. حالانكہ تم پر نگہبان مقرر ہيں

11. عالي قدر( تمہاري باتوں

كے) لكھنے والے

12. جو تم كرتے ہو وہ اسے جانتے ہيں

13. بے شك نيكوكار نعمتوں (كي بہشت) ميں ہوں گے۔

14. اور بدكردار دوزخ ميں

15. (يعني) جزا كے دن اس ميں داخل ہوں گے

16. اور اس سے چھپ نہيں سكيں گے

17. اور تمہيں كيا معلوم كہ جزا كا دن كيسا ہے؟

18. پھر تمہيں كيا معلوم كہ جزا كا دن كيسا ہے؟

19. جس روز كوئي كسي كا بھلا نہ كر سكے گا اور حكم اس روز خدا ہي كا ہو گا

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے كله آسمان (د آسمان ستوري) وچوي

2. او كله چې ستوري ګډوډ شي، راولويږي

3. او كله چې دريابونه سره يو شي

4. او كله چې قبرونه لاندې باندې كړل شي (او مړي ترې راوځي)

5. (په هغه وخت كښې به) هر كس پوهيږي چې څه يې وړاندې راليږلي دي او څه يې وروستو لپاره پريښي دي

6. اے انسانه! ته كوم شي د خپل كريم پروردګار په وړاندې مغروره كړې يې

7. هماغه خداي چې ته يې پيدا كړې برابر يې كړې او منظم يې كړې

8. او په هر شان (كامل) صورت يې چې غوښتو ته يې تركيب (پيوند) كړې

9. (هو) داسې نه ده (لكه څنګه چې تاسو ګمان كوئ) بلكې تاسو ته قيامت له ورځې انكار كوئ (دروغ يې ګڼئ)

10. بېشكه چې تاسو باندې (ساتوونكې پرښتې ګمارلي شوي دي

11. لوړ مقام لروونكي او (ستاسو ښه او بد عمل ليكوونكي (پرښتې)

12. چې په هغه څه چې

تاسو يې كوئ پوهيږي

13. په يقين سره چې نيكان (د جنت) په ډېرو نعمتونو كښې دي

14. او بدكاران (فاجران) په دوزخ كښې دي

15. د جزا (قيامت په ورځ به هغې (دوزخ) ته ننوځي او سوزي

16. او دوي هيڅكله له هغه (دوزخه) پټ او لرې نه دي

17. او تا ته څه پته ده چې د جزا (قيامت) ورځه څه شې دے؟

18. بيا تا ته څۀ پته ده چې د جزا (قيامت) ورځه څه ده؟

19. هغه ورځ ده چې هيڅ څوك به توان نه لري چې د بل په ګټه څه كار وكړي او په هغه ورځ به ټول كارونه (حكمونه) د خداي په لاس وي

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Gava ezman çir ya.

2. Û gava siterk verişîn (ketne) xarê.

3. Û gava avşîn kelîya tevê hev bûn.

4. Û gava goran (xwelî ya xwe avîtin mirî) ji xwe derxistin.

5. Hemî can dizanin ka ji bona xwe ra çi tişt kirin e, pêşta (şandin e) û çi tişt ne kirin e para da (hîştin e).

6. Merivo! gelo tişta, ku tu ji Xuda yê teyê bi rûmetê dilşa çiya xapandîyî dûrxistîyî çîye?

7. Ewê tu afirandî, îdî tu rast kirî û tu xistî rûçikê merivan, ewa ye.

8. (Ewa) di kîjan rûçikî da bivê, te wusa berêk dike.

9. Na! (bi gotina we nîne, loma hûn bi na bawerî ya xwe bi tenê na hewin) lê hûn roya xelat û celatan jî didin e derewdêrandinê.

10. Bi rastî li ser we da (feriştenê) qencî nivîsarokan

hene! (hûn çi dikin) ewan (feriştan, ewan kirinê we) diparisîn in.

11. Ewan (feriştan) qencê (nivîskaran in (loma kêm û pir nanivîsîn in).

12. Hûn çi bikin ewan (feriştan) pê dizan in.

13. Bi rastî (merivên) qencîkar (di behişta xuraka dan in).

14. Û bi rastî (merivên) gunehkar jî di doja (şewatê dan in).

15. Di roya xelat û celatê da (li bal dojê ta) tên e avîtin e.

16. Ewan qe (ji dojê) wunda nabin (dernakev in).

17. (Muhemmed!) ka tu ji kûderê dizan î, roya xelat û celatan çîye?

18. Paşê dîsa (Muhemmed!) ka tu ji kuderê dizan î, roya xe¬lat û celatan çîye?

19. Ewa royeke wusaye kesek ji bona kesekî ra kêrê tu tiştî nayê. Di wê royê da hemî ferman ji bona Yezdan ra nin.

ترجمه اندونزي

Bukan hanya durhaka saja, bahkan kamu mendustakan hari pembalasan.(9)

Padahal sesungguhnya bagi kamu ada (malaikat- malaikat) yang mengawasi (pekerjaanmu),(10)

Yang mulia (di sisi Allah) dan yang mencatat (pekerjaan- pekerjaanmu itu),(11) (2)

Mereka mengetahui apa yang kamu kerjakan.(12) (3)

Sesungguhnya orang- orang yang banyak berbakti benar- benar berada dalam surga yang penuh kenikmatan,(13) (4)

Dan sesungguhnya orang- orang yang durhaka benar- benar berada dalam neraka.(14) (5)

Mereka masuk ke dalamnya pada hari pembalasan.(15) (6)

Dan mereka sekali- kali tidak dapat keluar dari neraka itu.(16) (7)

Tahukah kamu apakah hari pembalasan itu.(17) (8)

Sekali lagi, tahukah kamu apakah hari pembalasan itu.(18) (9)

(Yaitu) hari (ketika) seseorang tidak berdaya sedikit pun untuk menolong orang lain. Dan segala urusan pada hari itu dalam kekuasaan Allah.(19) (10)

Dengan menyebut nama

Allah Yang Maha Pemurah lagi Maha Penyayang. (11)

Kecelakaan besarlah bagi orang- orang yang curang,(1) (12)

(yaitu) orang- orang yang apabila menerima takaran dari orang lain mereka minta dipenuhi,(2) (13)

dan apabila mereka menakar atau menimbang untuk orang lain, mereka mengurangi.(3) (14)

Tidakkah orang- orang itu yakin, bahwa sesungguhnya mereka akan dibangkitkan,(4) (15)

pada suatu hari yang besar,(5) (16)

(yaitu) hari (ketika) manusia berdiri menghadap Tuhan semesta alam (5) (17)

Sekali- kali jangan curang, karena sesungguhnya kitab orang yang durhaka tersimpan dalam sijjin.(7) (18)

Tahukah, kamu apakah sijjin itu(8) (19)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Apabila langit terbelah; (1)

Dan apabila bintang-bintang gugur bertaburan; (2)

Dan apabila lautan pecah bercampur-baur; (3)

Dan apabila kubur-kubur dibongkarkan, - (4)

(Setelah semuanya itu berlaku), tiap-tiap orang akan mengetahui apa yang telah dikerjakan dan ditinggalkannya. (5)

Wahai manusia! Apakah yang memperdayakanmu - (berlaku derhaka) kepada Tuhanmu yang Maha Pemurah? - (6)

Tuhan yang telah mencipta dan mengatur kejadianmu, lalu menjadikan anggotamu sesuai (dengan tujuan yang kerananya anggota itu diadakan), serta menjadikan (binaan tubuh badanmu) sama padan dengan kekuatannya; (7)

Dalam bentuk dan rupa apa sahaja yang dikehendakiNya, Ia menyusun kejadianmu. (8)

Sebenarnya tidak ada yang memperdayakan kamu (hai golongan yang ingkar)! Bahkan kamu sendiri tidak percayakan adanya hari pembalasan. (9)

Padahal sesungguhnya, ada malaikat-malaikat yang menjaga dan mengawas segala bawaan kamu, (10)

(Mereka adalah makhluk) yang mulia (di sisi Allah), lagi ditugaskan menulis (amal-amal kamu); (11)

Mereka mengetahui apa yang kamu lakukan. (12)

(Gunanya catitan malaikat-malaikat itu ialah: untuk menyatakan siapa yang berbakti dan siapa

yang bersalah) - kerana sesungguhnya: orang-orang yang berbakti (dengan taat dan amal kebajikan), tetap berada dalam Syurga yang penuh nikmat; (13)

Dan sesungguhnya orang-orang yang bersalah, bertempat dalam neraka yang menjulang-julang. (14)

Mereka menderita bakaran neraka itu pada hari pembalasan, (15)

Dan mereka (sentiasa berada dalam azab seksanya), tidak ghaib daripadanya. (16)

Dan apa jalannya engkau dapat mengetahui kedahsyatan hari pembalasan itu? (17)

Sekali lagi, apa jalannya engkau dapat mengetahui kedahsyatan hari pembalasan itu? (18)

(Hari itu ialah) hari seseorang tidak dapat memberikan pertolongan sedikitpun kepada orang lain, dan segala urusan pada hari itu tertentu bagi Allah. (19)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Mbingu zitakapo pasuka.

2. Na nyota zitakapotawanyika.

3. Na bahari zitakapopasuliwa.

4. Na makaburi yatakapofukuliwa.

5. Nafsi itajua iliyoyatanguliza na iliyoyabakisha nyuma.

6. Ewe Mwanadamu ni nini kikudanganyacho na Mola wako Mtukufu.

7. Aliyekuumba na kukutengeneza, kisha akakulinganisha sawa.

8. Katika sura yoyote aliyoitaka amekutengeneza.

9. Sivyo, bali nyinyi mnaikadhibisha siku ya hukumu.

10. Na hakika juu yenu kuna walinzi.

11. Waandishi wenye heshima.

12. Wanayajua mnayoyatenda.

13. Kwa hakika watu wema watakuwa katika neema.

14. Na kwa hakika waovu watakuwa Motoni.

15. Wataingia humo siku ya Malipo.

16. Wala hawatakuwa mbali nao.

17. Na nini kitakujulisha siku ya malipo ni nini?

18. Tena nini kitakujulisha siku ya malipo ni nini?

19. Ni siku ambayo nafsi haitaimiliki nafsi (nyingine) chochote, na amri siku hiyo itakuwa ya Mwenyeezi Mungu.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 364

(82) سوره انفطار مكى است و نوزده آيه دارد (19)

[سوره الانفطار (82): آيات 1 تا 19] ترجمه آيات به نام خداى رحمان و رحيم.

وقتى كه آسمان بشكافد (1).

و وقتى كه ستارگان پراكنده شود (2).

و وقتى كه درياها به هم متصل گردد (3).

و زمانى كه گورها زير و رو شود و مردگان از آن بيرون شوند (4).

در آن روز هر كس داند كه چه كرده و چه نكرده (5).

اى انسان چيست كه تو را به پروردگار كريمت مغرور كرده است؟ (6). ______________________________________________________ صفحه ى 365

پروردگارى كه تو را آفريده و پرداخته و تناسب داده (7).

و به هر صورتى كه خواسته تركيب كرده است (8).

اصلا شما روز جزا را دروغ مى شماريد (9).

و گر نه او بر شما نگهبانان گماشته

(10).

كه نويسندگانى ارجمندند (11).

و هر چه بكنيد مى دانند (12).

و در روز قيامت آنها كه نيكوكارند در نعيمند (13).

و آنها كه بدكارند در جهنمند (14).

روز جزا وارد آن شوند (15).

و از آن غائب نگردند (16).

تو چه دانى كه روز جزا چيست؟ (17).

و باز چه دانى كه روز جزا چيست (18).

روزى است كه كسى درباره كسى اختيارى ندارد و آن روز فرمان خاص خداست (19).

بيان آيات اين سوره روز قيامت را با بعضى از علامت هاى متصل به آن تحديد مى كند، و خود آن روز را هم به بعضى از وقايعى كه در آن روز واقع مى شود معرفى مى كند، و آن اين است كه در آن روز تمامى اعمالى كه انسان خودش كرده و همه آثارى كه بر اعمالش مترتب شده، و بوسيله ملائكه حفظه كه موكل بر او بوده اند محفوظ مانده، در آن روز جزاء داده مى شود. اگر اعمال نيك بوده با نعيم آخرت، و اگر زشت بوده و ناشى از تكذيب قيامت بوده، با دوزخ پاداش داده مى شود، دوزخى كه خود او افروخته و جاودانه در آن خواهد زيست.

آن گاه دوباره توصيف روز قيامت را از سر مى گيرد، كه آن روزى است كه هيچ كسى براى خودش مالك چيزى نيست، و امر در آن روز تنها براى خداست. و اين سوره از آيات برجسته قرآن است، و بدون هيچ اختلافى در مكه نازل شده است.

" إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ" كلمه" فطر" به معناى شكافتن و كلمه" انفطار" به معناى شكافته شدن است، و آيه شريفه نظير آيه زير است، كه آن نيز سخن از شكافته شدن آسمان دارد، و مى فرمايد:" وَ ______________________________________________________ صفحه ى 366

انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ

واهِيَةٌ" «1».

" وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ" يعنى روزى كه ستارگان هر يك مدار خود را رها كرده، درهم و برهم مى شوند. در حقيقت در اين آيه ستارگان را به گردن بندى از مرواريد تشبيه كرده كه دانه هاى ريز و درشتش را با نظمى معين چيده و به نخ كشيده باشند ناگهان رشته اش پاره شود و دانه ها درهم و برهم و متفرق شوند.

" وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ" در مجمع البيان گفته كلمه" تفجير" به معناى آن است كه به اصطلاح فارسى آب نهر را به خاطر زياد شدن بشكند، و بند را آب ببرد، و گناه را هم اگر فجور مى گويند، براى اين است كه گناهكار، پرده حيا را پاره مى كند، و از صراط مستقيم خارج گشته، به بسيارى از گناهان مبتلا مى شود، و اگر صبح را فجر مى گويند، باز براى اين است كه روشنى پرده ظلمت را پاره كرده به همه جا منتشر مى شود «2».

و اينكه مفسرين تفجير بحار را تفسير كرده اند به اين كه درياها به هم متصل مى شوند، و حائل از ميان برداشته شده، شورش با شيرينش مخلوط مى شود، برگشتش باز به همين معنايى است كه صاحب مجمع كرده، و اين معنا با تفسيرى كه براى آيه" وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ" «3» كردند، كه درياها پر از آتش مى شوند نيز مناسبت دارد.

" وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ" در مجمع البيان گفته وقتى مى گوييم:" بعثرت الحوض و بحثرته" در هر دو صورت معنايش اين است كه من آب حوض را زير و رو كردم، و دو كلمه" بعثرة" و" بحثرة" به معناى پشت و رو كردن، و باطن چيزى را ظاهر ساختن مى آيد «4» پس معناى

آيه اين است كه زمانى كه خاك قبرها منقلب و باطنش بظاهر بر مى گردد، باطنش كه همان انسانهاى مرده باشد ظاهر مى شود، تا به جزاى اعمالشان برسند.

[مراد از اينكه در قيامت هر نفسى به آنچه مقدم و مؤخر داشته عالم مى شود]

" عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ" مراد از" علم نفس"، علم تفصيلى است به آن اعمالى كه در دنيا كرده، و اين غير از

_______________

(1) و بناى مستحكم آسمان (از دهشت و عظمت) سست شود و سخت در هم شكافد سوره الحاقه، آيه 16.

(2) مجمع البيان، ج 10، ص 448.

(3) سوره تكوير، آيه 6.

(4) مجمع البيان، ج 10، ص 448. ______________________________________________________ صفحه ى 367

آن علمى است كه بعد از منتشر شدن نامه اعمالش پيدا مى كند، چون آيات زير هم دلالت دارد بر اينكه انسان به اعمالى كه كرده آگاه است:" بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ" «1»،" يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى «2»،" يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ" «3».

و مراد از" نفس"، جنس انسانها است، پس عموميت را افاده مى كند. و مراد از" آنچه مقدم و مؤخر داشته"، اعمالى است كه خودش كرده، و سنت هايى است كه براى بعد از مرگش باب كرده، حال چه سنت خوب و چه سنت زشت، كه بعد از مردنش هر كس به آن سنت ها عمل كند ثواب و عقاب را به حساب او نيز مى نويسند، هم چنان كه فرمود:" وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ" «4».

ولى بعضى «5» گفته اند: مراد از اين دو جمله، اعمالى كه در اول عمر كرده و اعمالى كه در آخر عمر انجام

داده مى باشد، در نتيجه عبارت" ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ" مى خواهد بفهماند به همه اعمال خود آگاه مى شود و چنان نيست كه اعمال دوران كودكى و جوانى را فراموش كند.

بعضى «6» ديگر در معناى تقديم و تاخير وجوهى ديگر گفته اند كه قابل اعتناء نيست، هر كس بخواهد مى تواند به تفاسير مطول مراجعه كند.

و ما در تفسير آيه" لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ" «7» كلامى داشتيم كه مراجعه به آن براى اينجا بى فايده نيست.

" يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ... رَكَّبَكَ" اين آيه شريفه انسان را مورد عتاب قرار داده، سرزنش مى كند، و منظور از اين انسان، افرادى هستند كه منكر روز جزايند، چون دنبال اين آيات فرموده:" كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ"،

_______________

(1) نه، بلكه انسان بصير به نفس خويش است، اگر بهانه ها راى كنار بگذارد. سوره قيامت، آيه 14 و 15.

(2) روزى كه انسان متذكر مى شود كه چه كرده است. سوره نازعات، آيه 35.

(3) روزى كه انسان آنچه از خير و يا از شر انجام داده حاضر مى يابد. سوره آل عمران، آيه 30.

(4) و ما كردار گذشته و آثار آينده شان راى مى نويسيم. سوره يس آيه 12.

(5) منهج الصادقين، ج 10، ص 170.

(6) روح المعانى، ج 30، ص 63.

(7) سوره انفال، آيه 37. ______________________________________________________ صفحه ى 368

و معلوم است كه تكذيب يوم الدين، كفر، و مستلزم انكار تشريع دين است، و اين انكار هم مستلزم انكار ربوبيت خداى تعالى است، و اگر چنين شخصى را انسان خواند، براى اين بود كه حجت و يا شبيه حجتى باشد براى اينكه بفهماند نعمت هايى كه در آيات بعد مى شمارد تماميش براى تك تك انسانها نيست، بلكه مجموع آنها ثابت است

براى تمام انسانها.

در اين آيه مى بينيم كه غرور را معلق به دو صفت" ربوبيت" و" كرم" خداى تعالى كرده، و اين بدان منظور بوده كه بفهماند علت عتاب و توبيخ چه بود، و حاصلش اين است كه تمرد مربوب و سرگرمى و فرو رفتن سراپايش در معصيت ربى كه مدبر امر او است، و نعمت هاى ظاهرى و باطنيش سراپاى وجود او را فرا گرفته، كفرانى است كه هيچ فطرت سليمى در زشتى آن شك ندارد، و بدون دغدغه مرتكبش را مستحق عقاب مى داند، مخصوصا در موردى كه رب منعم، كريم هم باشد، يعنى اگر نعمتى مى دهد و عطايى مى كند هيچ قسم سودى را براى خود منظور ندارد، و علاوه بر اين در احسانى كه مى كند بديها و نادانيها و نافرمانيهاى مربوب را در نظر نمى گيرد، و از همه اغماض مى كند، كه كفران چنين ربى باز هم زشت تر و توجه عتاب و مذمت شديدتر و روشن تر است.

[مفاد استفهام توبيخى" يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" و آنچه وصف" كريم" افاده مى كند]

پس اينكه فرمود:" يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" استفهامى است توبيخى كه انسان را به صورت سؤال در برابر كفرانى مخصوص يعنى بدون عذر و بهانه مذمت مى كند، و آن كفران مخصوص، كفران نعمت هاى ربى است كريم.

انسان در برابر اين سؤال جوابى ندارد، و نمى تواند بگويد: پروردگارا! كرم تو مرا مغرور كرد، چون پروردگارش قبلا به زبان انبيايش به او پيام داده بود كه:" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ" «1»، و نيز فرموده بود:" فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى «2»، و از

اين قبيل پيامهاى ديگر كه تصريح مى كند به اينكه معاندين مفرى از عذاب ندارند، و كرم خدا در قيامت شامل آنان نمى شود، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ" «3».

_______________

(1) اگر شكر بگزاريد نعمتتان را زياد مى كنم، و اگر كفران بورزيد عذابم سخت است. سوره ابراهيم، آيه 7.

(2) اما آن كس كه طغيان كند و حيات دنيا را بر زندگى آخرت ترجيح دهد، محققا تنها دوزخ جاى او است. سوره نازعات، آيه 39.

(3) و رحمت من همه چيز را فرا گرفته، و به زودى همه اش را به كسانى اختصاص مى دهم كه تقوى داشته باشند. سوره اعراف، آيه 156. ______________________________________________________ صفحه ى 369

و معلوم است كه بعد از بيان و تماميت حجت، ديگر عذرى نمى ماند، و اگر در عين حال گنهكار بتواند بگويد:" كرم تو مغرورم كرد" و به صرف گفتن اين حرف عذاب از او برطرف شود، بايد در مورد كافر معاند هم كافى باشد، و حال آنكه چنين نيست، چون گفتيم بعد از بيان عذرى نيست.

از همين جا روشن مى شود كه گفتار بعضى «1» از مفسرين كه گفته اند: آوردن كلمه" كريم" در آيه از باب تلقين حجت است، كه آن نيز مظهرى از كرم است. درست نيست.

چگونه ممكن است خواسته باشد به دهان بنده اش بگذارد كه در پاسخ من بگو:

" خدايا كرم تو مرا مغرور كرد" «2»، با اينكه سياق آيه سياق تهديد است، به طورى كه در آخر بدينجا كشيده مى شود كه" وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ".

" الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ"- اين جمله ربوبيت توأم با كرم خدا

را بيان مى كند و مى فرمايد: يكى از موارد تدبير او اين است كه: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد، و سپس به تسويه اش پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش كه حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدل بندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آنها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مى بينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوى تر و سنگين تر نيست، در نتيجه اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد، مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى شود كار دهان است، و چون دهان خودش نمى تواند لقمه را پاره و خرد كند اين كار را با دندانهايى مختلف انجام مى دهد، و چون نيازمند است لقمه را زير دندانها بدهد، و از اين سو به آن سو ببرد، خداى تعالى اين كار را به عهده زبان گذاشت، و چون دهان در گرفتن لقمه احتياج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار دهد، اين كار را به عهده دست ها نهاد، دست هم احتياج به كف و كف دست هم احتياج به انگشتان- با آن منافع مختلفش- داشت، و انگشتان هم احتياج به بند داشت و از سوى ديگر دست هم بخاطر اينكه همه جا دراز نمى شود، احتياج داشت كه از جايى به جايى ديگر منتقل شود، و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى همين حساب معادله را در اعمال ساير اعضاء و قوا كه هزاران هزار و بلكه از

حد

_______________

(1) تفسير روح المعانى، ج 30، ص 60.

(2) نظير كلام يعقوب كه گفت مى ترسم يوسفم را گرگ پاره كند، كه با اين سخن به دهان بچه ها گذاشت كه در مراجعت اگر از شما پرسيدم پسرم را چه كرديد؟ بگوييد گرگ او را پاره كرد،" مترجم". ______________________________________________________ صفحه ى 370

شمار بيرون است برقرار ساخت، و همه اينها مظاهرى از تدبير خداى تعالى است، او است كه اين نعمت ها را افاضه مى فرمايد، بدون اينكه منفعتى براى خود خواسته باشد، و بدون اينكه ناسپاسى انسانها مانع افاضه او شود، آرى افاضه او از كريمى او است.

" فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ"- اين آيه شريفه جمله" عدلك" را بيان مى كند، و به همين جهت در اول آن واو عاطفه نيامده. كلمه" صورت" به معناى نقشى است كه اجرام و اعيان به خود مى گيرند، و با صورت خاص به خود، از جرمهاى ديگر مشخص مى گردند، مثلا معلوم مى شود اين يكى سنگ و آن ديگرى كفش و آن سومى آجر است. و كلمه" ما" در آيه زايده است، كه صرفا به منظور تاكيد آمده.

و معنايش اين است كه: اى انسان چه باعث شد به پروردگار كريمت كه تو را آفريد، و اعضاء و قوايت را تسويه كرد، و در هر شكلى كه خواست تو را تركيب نمود، مغرور شوى؟

- با اينكه او نخواسته و نمى خواهد مگر چيزى را كه مقتضاى حكمت باشد- تو را به مقتضاى حكمت مركب كرد از نر و ماده، سفيد و سياه، بلند و كوتاه، چاق و لاغر، قوى و ضعيف، و غير اينها، و نيز مركبت كرد از اعضايى كه در همه افراد هست، و در

بين خود از يكديگر متمايز است، نظير دو دست، دو پا، دو چشم، سر و بدن، و استواى قامت، و امثال آن كه همه اينها از مصاديق عدل در تركيب اجزا با يكديگر است، و يا به تعبير آيه شريفه" لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ" «1» احسن تقويم است و همه به تدبير رب كريم منتهى مى شود، و خود انسان در هيچ يك از آنها دخالتى ندارد.

" كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ" كلمه" كلا" مثل كلمه" حاشا" ردع و انكار را مى رساند، در اينجا مى خواهد مغروريت انسان به كرم خداى تعالى را ردع كند، كه انسانهاى ناسپاس آن را وسيله و بهانه كفر و معصيت خود كردند، مى فرمايد مغرور نشويد كه اين غرور سودى به حال شما نخواهد داشت.

" بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ"- يعنى نه، بلكه شما جزا را تكذيب مى كنيد، در اين جمله از آنچه از آيه" ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" استفاده مى شود اعراض شده، از آن جمله استفاده مى شود كه علت كفر و معصيت آنان مغرور شدن به كرم الهى بوده، و گر نه به قيامت و جزا و لو بالقوه اعتراف دارند، چون فطرت سليم بر آن حكم مى كند، در اين جمله مى فرمايد: نه، علت اين نيست، بلكه علت واقعى اين جرأت و حسارت بر كفران و نافرمانى، بدون كمترين ترسى از

_______________

(1) كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريده ايم. سوره تين، آيه 4. ______________________________________________________ صفحه ى 371

جزا، اين است كه روز جزا را منكريد.

در آيه" يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ" خطاب را متوجه انسان نموده شش مرتبه ضمير كاف خطاب مفرد به آن برگردانيد، ناگهان در آيه مورد بحث ضمير را جمع مخاطب

كرد، تا بفهماند هر كس كه در معصيت و كفر با انسان شريك باشد تنها علت كفر و نافرمانيش نداشتن ايمان به روز جزا است.

" وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ" اين آيه شريفه اشاره دارد به اينكه اعمال انسان غير از طريق يادآورى خود صاحب عمل، از طريقى ديگر نيز محفوظ است، و آن محفوظ بودن اعمال با نوشتن فرشتگان نويسنده اعمال است، كه در طول زندگى هر انسانى موكل بر او هستند، و بر معيار آن اعمال پاداش و كيفر مى بينند، هم چنان كه فرمود:" وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً" «1».

" وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ"- يعنى از ناحيه ما حافظانى موكل بر شما هستند، كه اعمال شما را با نوشتن حفظ مى كنند، اين آن معنايى است كه سياق افاده اش مى كند.

" كِراماً كاتِبِينَ"- حافظانى كه داراى كرامت و عزتى نزد خداى تعالى هستند، و اين توصيف يعنى توصيف ملائكه به كرامت در قرآن كريم مكرر آمده، و بعيد نيست كه با كمك سياق بگوييم مراد اين است كه فرشتگان به حسب خلقت موجوداتى مصون از گناه و معصيت، و مفطور بر عصمت هستند، مؤيد اين احتمال آيه شريفه" بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ" «2» است، كه دلالت دارد بر اينكه ملائكه اراده نمى كنند مگر آنچه را كه خدا اراده كرده باشد و انجام نمى دهند مگر آنچه را كه او دستور داده باشد، و همچنين آيه" كِرامٍ بَرَرَةٍ" «3».

و مراد از كتابت در كلمه" كاتبين" نوشتن اعمال است، به شهادت اينكه مى فرمايد:

" يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ" و در

تفسير آيه" إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" «4» گفتارى در معناى _______________

(1) روز قيامت برايش نامه اى بيرون مى آوريم كه آن را گشوده مى بيند، به او گفته مى شود كتابت را بخوان كه در امروز خودت براى حساب رسى عليه خودت كافى هستى. سوره اسرى، آيه 12 و 14.

(2) بلكه اينها بندگان شايسته او هستند كه هرگز در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او عمل مى كنند. سوره انبياء، آيه 26 و 27.

(3) والا مقام و فرمانبردار و نيكوكار. سوره عبس، آيه 16.

(4) ما آنچه را انجام مى داديد مى نوشتيم. سوره جاثيه، آيه 29. ______________________________________________________ صفحه ى 372

كتابت اعمال داشتيم، هر كس بخواهد مى تواند بدانجا مراجعه نمايد.

[ملائكه به افعال و نيات ما علم دارند و بر هر كس دو ملك مامور ثبت و كتابت اعمال اويند]

" يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ"- در اين جمله مى خواهد بفرمايد: فرشتگان در تشخيص اعمال نيك از بد شما و تميز حسنه آن از سيئه آن دچار اشتباه نمى شوند. پس اين آيه ملائكه را منزه از خطا مى دارد، هم چنان كه آيه قبلى آنان را از گناه منزه مى داشت. بنا بر اين ملائكه به افعال بشر با همه جزئيات و صفات آن احاطه دارند، و آن را همانطور كه هست حفظ مى كنند.

در اين آيات عده اين فرشتگان كه مامور نوشتن اعمال انسانند معين نشده، بله در آيه زير كه مى فرمايد:" إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ" «1» استفاده مى شود كه براى هر يك انسان دو نفر از آن فرشتگان موكلند، يكى از راست و يكى از چپ، و در روايات وارده در اين باب نيز آمده كه فرشته طرف راست مامور

نوشتن حسنات، و طرف چپ مامور نوشتن گناهان است.

و نيز در تفسير آيه" إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً" «2»، اخبار بسيار زيادى از دو طريق شيعه و سنى رسيده كه دلالت دارد بر اينكه نويسندگان نامه اعمال هر روز بعد از غروب خورشيد بالا مى روند، و نويسندگانى ديگر نازل مى شوند، و اعمال شب را مى نويسند تا صبح شود، بعد از طلوع فجر صعود نموده مجددا فرشتگان روز نازل مى شوند، و همين طور.

و در آيه مورد بحث كه مى فرمايد:" يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ" دلالتى بر اين معنا هست كه نويسندگان داناى به نيات نيز هستند، چون مى فرمايد: آنچه انسانها مى كنند مى دانند، و معلوم است كه بدون علم به نيات نمى توانند به خصوصيات افعال و عناوين آنها، و اينكه خير است يا شر، حسنه است يا سيئه علم پيدا كنند، پس معلوم مى شود ملائكه داناى به نيات نيز هستند.

" إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ" اين آيه عطف به سابق نشده، بلكه استينافى است، مى خواهد نتيجه حفظ اعمال با نوشتن نويسندگان و ظهور آن را در قيامت بيان كند.

و كلمه" ابرار" به معناى نيكوكاران است، و كلمه" فجار" به معناى گنهكاران پرده در است، و ظاهرا مراد كفار هتاك باشد، نه مسلمانان گنهكار، چون مسلمانان در آتش _______________

(1) به خاطر بياوريد هنگامى كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم انسان هستند اعمال او را دريافت مى دارند. سوره ق، آيه 17.

(2) همان قرآن فجر (نماز صبح) مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است. سوره اسراء، آيه 78. ______________________________________________________ صفحه ى 373

مخلد نمى شوند. و اگر كلمه" نعيم" و" جحيم" را نكره آورده- بطورى كه گفته شده «1»-

براى اين بوده كه بفهماند عظمت آن نعمت و هول و هراس آن دوزخ چيزى نيست كه بتوان به آن پى برد.

" يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ" ضمير" ها" به جحيم بر مى گردد، مى فرمايد فجار در روز جزا براى ابد ملازم دوزخند، و از آن جدا شدنى نيستند.

" وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ" اين آيه عطف تفسيرى است بر آيه قبل و همان مفاد را تاكيد مى كند، و خلاصه مجددا مى فرمايد اهل دوزخ از دوزخ غايب نمى شوند، و منظور اين است كه از آن بيرون نمى آيند، پس آيه مورد بحث در معناى آيه" وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ" «2» است.

" وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ" اين جمله روز جزا را بزرگ و هول انگيز معرفى مى كند، و معنايش اين است كه: تو نمى توانى به حقيقت يوم الدين احاطه پيدا كنى. و اين كنايه است از عظمت، و اينكه يوم الدين بالاتر از آن است كه قالب الفاظ بتواند آن را آن طور كه هست در خود بگنجاند، در اين جمله مى توانست به آوردن ضمير اكتفاء كند، ولى نكرده، و مجددا كلمه" يوم الدين" را آورد تا بزرگى آن روز را تاكيد كند.

" ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ" تكرار جمله نيز براى تاكيد مطلب است.

" يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ" كلمه" يوم" ظرفى است كه به تقدير" اذكر" و يا نظير آن منصوب شده، يعنى به ياد آر روزى را كه هيچ كس براى كسى مالك چيزى نيست، و اين آيه علاوه بر آنچه در آيه قبل بود بيان اجمالى ديگرى است براى حقيقت يوم الدين.

[در قيامت رابطه تاثير و تاثر

اسباب عادى از بين مى رود]

توضيح اينكه: رابطه تاثير از ناحيه اسباب ظاهرى، و تاثر از ناحيه مسببات آن در روز قيامت منقطع است، هم چنان كه در جاى ديگر بدان تصريح نموده، مى فرمايد" وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ" «3»، و نيز فرموده:" وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً" «4»، پس _______________

(1) تفسير روح المعانى، ج 30، ص 66.

(2) و ايشان هرگز از آتش خارج نخواهند شد. سوره بقره، آيه 167.

(3) و دستشان از همه جا كوتاه مى شود. سوره بقره، آيه 166.

(4) و اگر ستمگران وضع خود را در آن روز كه عذاب را مشاهده مى كنند مى ديدند، آن وقت مى فهميدند كه نيرو هر چه هست براى خدا است. سوره بقره آيه 165. ______________________________________________________ صفحه ى 374

در آن روز هيچ انسانى مالك چيزى براى ديگرى نيست. و يا به عبارتى ديگر نمى تواند براى ديگران كارى بكند، شرى را دفع و يا خيرى را جلب نمايد، و اين با آيات شفاعت منافات ندارد، چون شفاعت به اذن خدا انجام مى شود، و در نتيجه باز خود خدا مالك است، نه شخص شفيع.

و معناى جمله" وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ" اين است كه: در آن روز مالك، تنها و تنها خدا است، و غير او كمترين سهمى از مالكيت ندارد.

و مراد از كلمه" امر"- به طورى كه گفته اند «1»- مفرد كلمه" اوامر" است، يعنى تنها او است كه دستور مى دهد، چون در جاى ديگر نيز فرموده:" لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ" «2»، پس منظور از اين كلمه به معناى مقابل نهى است، و اينكه بعضى «3» آن را به معناى شان گرفته اند با مقام آيه نمى سازد.

بحث

روايتى [(رواياتى در ذيل" عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ"،" وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ" و" وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ")]

در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ" فرموده: يعنى قبرها شكافته مى شود، و مردگان بيرون مى آيند «4».

و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته) از حذيفه روايت آورده كه گفت رسول خدا (ص) فرمود:" هر كس سنت خيرى را باب كند، و خودش به آن عمل نمايد، هم اجر عمل خود را دارد و هم مثل اجرهاى پيروانش را، بدون اينكه از اجر پيروانش كم شود، و هر كس سنت شرى را باب كند، و خودش به آن عمل كند، هم وبال عمل خود را دارد، و هم مثل وبالى كه پيروانش دارند، بدون اينكه از وبال پيروان چيزى كم شود، حذيفه بعد از نقل اين كلام، آيه" عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ" را تلاوت كرد «5».

_______________

(1) روح المعانى، ج 30، ص 66.

(2) سلطنت و مصدريت امر و دستور، تنها از آن خدا است. سوره مؤمن، آيه 16.

(3) روح المعانى، ج 30، ص 67.

(4) تفسير قمى، ج 2، ص 409.

(5) الدر المنثور، ج 6، ص 321. ______________________________________________________ صفحه ى 375

و در همان كتاب آمده كه عبد بن حميد از صالح بن مسمار روايت كرده كه گفت:

من شنيده ام رسول خدا (ص) بعد از آنكه آيه" يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" را تلاوت فرموده، در پاسخ به خداى تعالى عرضه داشته: نادانيش او را نسبت به تو مغرور كرده «1».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ" فرموده: اگر مى خواست، به صورتى غير اين صورت

تو را تركيب مى كرد «2».

مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان بدون ذكر سند از امام صادق (ع) آورده «3».

و نيز در همان تفسير در ذيل آيه" وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ" فرموده: همان دو فرشته اى كه موكل بر انسانند «4».

و از سعد السعود نقل شده و در روايتى هم آمده كه اين دو فرشته- كه موكل بر انسانند- هنگام نماز فجر نزد مؤمن مى آيند، و با آمدن آنان آن دو فرشته كه در شب موكل بر او بودند بالا مى روند، و چون خورشيد غروب كند، دوباره همان دو فرشته براى نوشتن اعمال شب نازل مى شوند، و نويسندگان روز بالا مى روند، و اعمال او را به درگاه خداى عز و جل مى برند.

و مدام اين آمد و شد ادامه دارد، تا اجل مؤمن برسد وقتى اجلش رسيد، (اين) دو فرشته با فرد صالح خدا حافظى مى كنند، و مى گويند خدا عوض ما جزاى خيرت دهد، چه بسيار عمل صالحى كه به ما نشان دادى، و چه سخنان نيكوى بسيارى كه به گوش ما شنواندى، و چه مجالس خيرى كه ما را بدانجا بردى، در عوض ما امروز موكل بر هر چيزى هستيم كه دوست بدارى، و آن را برايت تامين مى كنيم، و به درگاه پروردگارت شفاعتت مى كنيم.

و اما اگر گنهكار باشد به او مى گويند خدا عوض از ما جزاى شرى به تو بدهد، براى اينكه يك عمر ما را آزردى، چه اعمال زشتى كه به ما نشان دادى، و چه سخنان زشتى كه به گوش ما شنواندى، و چه بسيار مجالس بدى كه ما را بردى، و از اين به بعد ما هم موكل بر هر امرى هستيم

كه تو آن را كراهت بدارى، و عليه تو نزد پروردگارت شهادت مى دهيم «5».

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 321.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 409.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 449.

(4) تفسير قمى، ج 2، ص 409.

(5) نور الثقلين، ج 5، ص 523 به نقل از سعد السعود. ______________________________________________________ صفحه ى 376

و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ" مى گويد: عمرو بن شمر از جابر از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمود:" و الامر يومئذ و اليوم كله للَّه"، آن گاه فرمود:

اى جابر وقتى قيامت مى شود، همه حكام از بين مى روند، و ديگر حاكمى نمى ماند بجز خدا «1».

مؤلف: منظور آن جناب اين است كه: امر، تنها در قيامت مختص به خدا نيست بلكه در دنيا هم همين طور است، و اگر در آيه مالكيت امر را مختص به خدا در روز قيامت كرده، به اين اعتبار بوده كه اين حقيقت در قيامت ظاهر مى شود، نه اينكه تنها در آن روز مالك است، پس علت اينكه ظهور اين حقيقت مختص به قيامت شده، اين است كه در قيامت امر و حكم ديگرى نمى ماند، ساير صفاتى هم كه در قرآن كريم براى خدا در خصوص قيامت اثبات شده نظير امر است. و بنا بر اين مى توان گفت اين روايت از روايات برجسته است.

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 450.

تفسير نمونه

سوره انفطار

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 19 آيه است

محتواى سوره ((انفطار))

اين سوره مانند بسيارى از سوره هاى ديگر جزء آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قيامت دور مى زند، و رويهمرفته در آيات نوزدهگانه آن به پنج موضوع در اين

رابطه اشاره شده :

1 - اشراط الساعة : يعنى حوادث عظيمى كه در پايان جهان و در آستانه قيامت رخ مى دهد.

2 - توجه انسان به نعمتهاى خداوند كه سراسر وجود او را فرا گرفته ، و شكستن غرور او، تا خود را براى معاد آماده سازد.

3 - اشاره به فرشتگانى كه ماءمور ثبت اعمال انسانها هستند.

4 - سر نوشت نيكان و بدان در قيامت .

5 - گوشه اى از سختيهاى آن روز بزرگ .

فضيلت تلاوت اين سوره

در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : من قراء هاتين السورتين ((اذا السماء انفطرت )) و اذا السماء انشقت و جعلهما نصب عينه فى صلاة الفريضة و النافلة لم يحجبه من الله حجاب ، و لم يحجزه من الله حاجز، و لم يزل ينظر الى الله و ينظر الله اليه حتى يفرغ من حساب الناس : ((هر كس اين دو سوره : سوره انفطار و سوره انشقاق را تلاوت كند، و آن دو را

در نماز فريضه و نافله برابر چشم خود قرار دهد هيچ حجابى او را از خدا محجوب نمى دارد، و چيزى ميان او و خداوند حائل نمى شود، پيوسته (با چشم دل ) به خدا مى نگرد و خدا (با لطفش ) به او نگاه مى كند، تا از حساب مردم فارغ شود)). <1>

مسلما نعمت بزرگ حضور در پيشگاه خدا، و از ميان رفتن حجابها او و پروردگار، براى كسى است كه اين دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود را بر اساس آن بسازد، نه اينكه به لقلقه زبان اكتفا كند.

تفسير :

آن زمان كه نظام

جهان درهم ريزد!

باز در آغاز اين سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگيزى كه در آستانه رستاخيز سرتاسر اين جهان را فرا مى گيرد برخورد مى كنيم .

نخست مى فرمايد:

((در آن زمان كه آسمان (كرات آسمانى ) از هم شكافته شود)) (اذا السماء انفطرت ).

((و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند)) (و اذا الكواكب انتثرت ).

نظام جهان بالا درهم مى ريزد، و انفجارهاى عظيمى سراسر كرات آسمانى را فرا مى گيرد، منظومه ها نظام خويش را از دست مى دهند، و ستارگان از مدار خود بيرون مى روند، و بر اثر تصادم شديد به يكديگر متلاشى مى شوند، عمر اين جهان به پايان مى رسد، و همه چيز ويران مى شود، تا بر ويرانه هايش عالم نوين آخرت بر پا گردد.

((انفطرت )) از ماده ((انفطار)) به معنى انشقاق و شكافته شدن است ، نظير اين تعبير در بسيارى از آيات قرآن آمده ، از جمله : در آيه 1 سوره انشقاق مى خوانيم اذا السماء انشقت ، و در آيه 18 سوره مزمل مى فرمايد السماء منفطر به

((انتثرت )) در اصل از ماده ((نثر)) (بر وزن نصر) به معنى پراكنده ساختن و ((انتثار)) به معنى پراكنده شدن و از آنجا كه پراكنده شدن ستارگان (همانند گردن بندى كه رشته آن گسيخته باشد) سبب مى شود كه هر كدام در گوشه اى

بيفتد بسيارى از مفسران آن را به معنى سقوط ستارگان تفسير كرده اند، و اين لازمه معنى پراكندگى است .

((كواكب )) جمع كوكب در لغت عرب معانى زيادى دارد از جمله : ستاره به طور اعم ، و ستاره زهره به طور

اخص ، سفيدى كه در چشم ظاهر مى شود، گياهان بلند، شكوفه درختان ، درخشندگى فولاد، نوجوان زيبا، شمشير، آب ، رييس يك جمعيت ، و غير آن .

ولى ظاهرا معنى حقيقى آن ، همان ستاره درخشنده و فروزان است ، و بقيه ، معانى مجازى محسوب مى شود كه به مناسبت شباهت با معنى اصل ، در آنها استعمال شده است

در اينكه پراكنده شدن ستارگان و انفجار كواكب آسمان و به هم ريختن نظام آنها تحت تاءثير چه عواملى رخ مى دهد؟ آيا تعادل جاذبه و دافعه به هم مى خورد؟ يا يك نيروى عظيم مرموزى آن را تحت الشعاع خويش قرار مى دهد؟ يا انبساط تدريجى عالم كه امروز از نظر دانشمندان به اثبات رسيده به جايى مى رسد كه اين نتيجه را به دنبال دارد؟ هيچكس به درستى نمى داند، ولى همين اندازه مى دانيم كه هدف اعلام اين مطلب است جايى كه اين كرات عظيم آسمانى به چنين سرنوشتى دچار شوند تكليف انسان ضعيف در اين ميان معلوم است !

اين همه هشدارى است به انسان در زمينه فناى اين جهان ، تا آن را سراى جاويدان خود نداند، به آن دل نبندد، به خاطر آن آلوده هزاران گناه نشود.

سپس از آسمان به زمين مى آيد و مى فرمايد: ((در آن زمان كه درياها به هم پيوسته شوند)) (و اذا البحار فجرت ).

گرچه امروز نيز تمام درياهاى روى زمين (غير از درياچه ها) به هم ارتباط

دارند، ولى به نظر مى رسد كه در آستانه قيامت بر اثر زلزله هاى شديد، يا متلاشى شدن كوهها و ريختن آنها در درياها چنان

درياها پر مى شوند كه آب سراسر خشكيها را فرا مى گيرد، و درياها به صورت يك اقيانوس گسترده فراگير در مى آيند، همانگونه كه يكى از تفسيرهاى آيه 6 سوره تكوير (و اذا البحار سجرت ). همين است و قبلا اشاره كرديم .

احتمال ديگرى كه در تفسير اين آيه و همچنين آيه 6 سوره تكوير داده شده اين است كه منظور از فجرت و سجرت همان انفجار و برافروختگى است كه اقيانوسها را مبدل به يكپارچه از آتش مى كند، زيرا همانگونه كه اشاره كرديم آب از دو عنصر تشكيل يافته كه هر دو شديدا قابل احتراق است ، و اگر بر اثر عواملى آب درياها تجزيه و تبديل به ((اكسيژن )) و ((ئيدروژن )) شود بر اثر يك جرقه همگى تبديل به آتش خواهد شد!

سپس درباره مرحله دوم رستاخيز مرحله تجديد حيات جهان و تجديد حيات مردگان است مى فرمايد: و در آن هنگام كه قبرها زير و رو شود (و اذا القبور بعثرت ).

و مردگان بيرون آيند و براى حساب آماده شوند.

((بعثرت )) به معنى زير و رو شدن و پراكنده گشتن است ، راغب در ((مفردات )) بعيد نمى شمرد كه اين واژه مركب از دو واژه ((بعث )) و ((اثيرت )) بوده باشد، و لذا معنى هر دو را در خود جمع كرده ، و در نتيجه به معنى زير و رو و پراكنده شدن آمده است (نظير ((بسمله )) كه از ((بسم )) و ((الله )) گرفته شده ).

به هر حال آنچه در آيه فوق آمده شبيه چيزى است كه در سوره ((زلزال )) مى خوانيم و اخرجت

الارض اثقالها: ((زمين ذخائر خود را خارج مى سازد))

(بنابر اينكه منظور مردگان مدفون در زمين باشد كه يكى از تفسيرهاى مشهور اين آيه است ) و يا شبيه چيزى كه در سوره ((نازعات )) آيه 13 و 14 آمده است : فانما هى زجرة واحدة فاذا هم بالساهرة : ((تنها يك صيحه خواهد بود و به دنبال آن ناگهان همگى بر صفحه زمين ظاهر مى شوند)).

همه اين تعبيرات نشان مى دهد كه زنده شدن و خارج گشتن مردگان از قبرها سريع و ناگهانى صورت مى گيرد.

و بعد از ذكر اين نشانه ها كه قبل از رستاخيز و بعد از آن صورت مى گيرد، سخن نهايى را چنين بيان مى كند: ((در آن روز هر كس مى داند آنچه را كه از قبل فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس ما قدمت و اخرت ).

آرى آن روز حجابها كنار مى رود، پرده هاى غرور و غفلت دريده مى شود، و حقايق جهان عريان و آشكار مى گردد، و از آنجا كه آن روز ((يوم البروز)) است همه چيز بارز و ظاهر مى شود، و در آنجا است كه انسان تمامى اعمال خود را مى بيند و از نيك و بد آن آگاه مى شود، چه اعمالى را كه از قبل فرستاده ، و چه كارهايى كه آثارش بعد از او در دنيا باقيمانده ، و نتائجش به او رسيده است ، مانند خيرات و صدقات جاريه ، و بناها و آثارى كه براى مقاصد رحمانى يا شيطانى ساخته ، و از خود بجا نهاده است ، و يا كتابها و آثار علمى

و غير علمى كه براى مقاصد نيك و بد تحرير يافته ، و بعد از او مورد بهره بردارى ديگران قرار گرفته است ، همچنين سنتهاى نيك و بد كه اقوامى را به دنبال خود كشانيده .

اينها است نمونه هايى كه از كارهايى كه نتائجش بعد از انسان به او مى رسد و مصداق ((اخرت )) در آيه فوق است .

درست كه انسان در اين دنيا نيز اجمالا از اعمال خود با خبر است ، ولى

فراموشكاريها و خودخواهيها و حب ذات غالبا مانع مى شود كه همه را به خاطر بسپارد، و به عمق آثار اعمال خويش واقف گردد، ولى در آن روز كه انقلاب و تحولى در همه چيز پيدا مى شود روح و جان آدمى نيز دستخوش چنين انقلابى مى گردد، آنجاست كه به تمام اعمال خود علم تفصيلى و دقيق پيدا مى كند بلكه طبق آيه 30 سوره آل عمران ((يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء)) همه را در مقابل خود حاضر مى بيند.

بعضى از مفسران براى آيه تفسيرهاى ديگرى نيز ذكر كرده اند، از جمله اينكه منظور كارهايى است كه در آغاز عمر مقدم داشته و كارهايى كه به اواخر عمر انداخته است ، ولى تفسير اول از هر جهت مناسب تر است .

ضمنا منظور از ((نفس )) در اينجا هر نفسى از نفوس انسانى است و تمامى افراد بشر را شامل مى شود.

آثارى كه از انسان باقى مى ماند

علاوه بر آنچه در آيات فوق آمده از روايات اسلامى نيز به خوبى استفاده مى شود كه ممكن است آثارى از انسان باقى بماند

كه بركات يا عواقب سوئش تا سالهاى متمادى و حتى تا دامنه قيامت به او برسد.

چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال : صدقة اجراها فى حياته ، فهى تجرى بعد موته ، و سنة هدى سنها، فهى تعمل بها بعد موته ، و ولد صالح يستغفر له : ((بعد از مرگ انسان پرونده اعمال او بسته مى شود، و اجر و پاداشى به او نمى رسد مگر از سه طريق : بناها و اشياء مفيدى كه براى استفاده مردم از خود به يادگار

گذارده ، و بعد از او جريان خود را طى مى كند، و سنت هدايتگرى كه آن را به وجود آورده ، و بعد از مرگ او به آن عمل مى شود، و فرزند صالحى كه براى او استغفار مى كند)). <2>

در روايت ديگرى اين امور شش چيز شمرده شده كه به حال مؤ منان بعد از موتشان مفيد است : فرزند صالح ، قرآنى كه آن را تلاوت مى كند، چاهى كه حفر كرده ، درختى كه غرس نموده ، تهيه آب ، و سنت حسنه اى كه بعد از او باقى مى ماند و مورد توجه قرار مى گيرد. <3>

در بعضى از روايات روى علم و دانشى كه از انسان در ميان مردم نيز مى ماند تكيه شده است . <4>

مخصوصا در مورد سنت نيك و بد روايات متعددى داريم كه به مردم هشدار مى دهد، مراقب باشند كه بر اثر اعمال آنها چگونه سنتى در ميان مردم باقى مى ماند.

مرحوم طبرسى

در ذيل آيات مورد بحث حديثى به اين مضمون نقل مى كند كه روزى شخصى در محضر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) برخاست و از مردم تقاضاى كمك كرد، همگى خاموش شدند، در اين موقع يكى از اصحاب چيزى به سائل داد، بقيه نيز از او پيروى كرده و به مرد فقير كمك مى كردند، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من استن خيرا فاستن به فله اجره ، و مثل اجور من اتبعه ، غير منتقص من اجورهم ، و من استن شرا فاستن به فعليه وزره ، و مثل اوزار من اتبعه غير منتقص من اوزارهم : كسى كه سنت نيكى بگذارد و ديگران به او اقتدا كنند پاداش خود را دارد، و همانند پاداش كسانى كه از او پيروى كرده اند،

بى آنكه از اجر آنها كاسته شود، و كسى كه سنت بدى بگذارد و از آن پيروى كنند، گناه خود را دارد و همانند گناهان كسانى كه از او پيروى كرده اند، بى آنكه از گناهان آنها چيزى كاسته شود، در اينجا بود كه خذيفه يكى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيه علمت نفس ما قدمت و اخرت را تلاوت كرد. <5>

امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: فكيف بكم لو تناهت بكم الامور و بعثرت القبور هنالك تبلو كل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون : چگونه خواهيد بود آنگاه كه همه امور پايان پذيرد، قبرها زير و رو شود، و همه شما

در عرصه محشر حاضر شويد، آنجا است كه هر كس هر عملى را قبلا انجام داده مى آزمايد، و همگى به سوى خداوند كه مولى و سرپرست حقيقى آنها است باز مى گردند، و كسانى را كه به دروغ همتاى او قرار دادند از خاطر آنها مى رود. <6>

اين آيات و روايات ابعاد مسئوليت انسان را در برابر اعمالش از ديدگاه اسلام منعكس مى كند و نشان مى دهد كه تا چه حد هر انسانى در مقابل اعمال خويش مسئول است ، تا آنجا كه ممكن است بعد از گذشتن هزاران سال آثارش براى او پاداشى نيك بيافريند، يا وزر و لعن و گناه به بار آورد.

در اين زمينه در جلد 11 صفحه 206 تا 208 (ذيل آيه 25 سوره نحل ) نيز بحث كرده ايم ). اى انسان چه چيز تو را مغرور ساخته ؟!

در تعقيب آيات گذشته كه پيرامون معاد سخن مى گفت ، در آيات مورد بحث براى بيدار كردن انسان از خواب غفلت ، و توجه او به مسئوليتهايش در برابر خداوند، نخست او را مخاطب ساخته و با يك استفهام توبيخى شديد و در عين حال تواءم با نوعى لطف و محبت مى فرمايد: ((اى انسان چه چيزى تو را از پروردگار كريمت غافل ساخته ؟ و در برابر او جسور و مغرور نموده ))؟! (يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم ).

در اينجا ((انسان )) را به عنوان انسانيتش كه اتمام امتيازات او را بر ساير موجودات اين جهان ياد آور مى شود مخاطب ساخته ، سپس او را در برابر خداوندى قرار مى دهد كه هم ((رب

)) است و هم ((كريم )) به مقتضاى ربوبيتش پيوسته او را در كنف حمايت خود قرار داده ، و تربيت و تكامل او را بر عهده گرفته ، و به مقتضاى كرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده ، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است ، بى آنكه انتظارى از او داشته باشد و پاداش و عوضى بطلبد، حتى خطاهاى او را ناديده مى گيرد، و با كرمش او را مورد عفو قرار مى دهد.

آيا سزاوار است چنين موجود شريفى در برابر چنان پروردگار بزرگى جسور گردد؟

و يا لحظه اى از او غافل شود و در انجام فرمانش كه ضامن سعادت خود او است قصور ورزد؟

و لذا در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه هنگام تلاوت اين

آيه فرمود: غره جهله : ((جهل و نادانيش او را مغرور و غافل ساخته است ))!. <7>

و از اينجا روشن مى شود هدف اين است كه با تكيه بر مساءله ربوبيت و كرم خداوند غرور و غفلت انسان را درهم بشكند، آنگونه كه بعضى پنداشته اند كه هدف تلقين آدمى در زمينه عذر خواهى او است كه در جواب بگويد: كرمت مرا مغرور ساخت .

و نيز آنچه از ((فضيل بن عياض )) نقل شده كه از او سؤ ال كردند اگر در روز قيامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد: ما غرك بربك الكريم ، در جواب چه مى گويى گفت : در جواب مى گويم : غرنى ستورك المرخاة ((پرده هايى كه بر گناهان من افكنده بودى

مرا غافل و مغرور ساخت )) نيز متناسب مفهوم آيه نيست ، بلكه در جهت مخالف هدف اصلى آيه قرار دارد، چرا كه هدف درهم شكستن غرور و بيدار كردن از خواب غفلت است ، نه پرده جديدى بر پرده هاى غفلت افكندن !

بنابراين سزاوار نيست آيه را از هدفى كه داشته منحرف سازيم ، و در جهت مخالف آن نتيجه گيرى كنيم .

((غرك )) از ماده ((غرور)) در اصل به معنى غفلت به هنگام بيدارى است ، و به تعبير ديگر غفلت در جايى كه انسان بايد غافل نباشد، و از آنجا كه غفلت گاه سر چشمه ((جسارت )) و يا ((خود برتربينى )) مى شود واژه ((غرور)) به اين معانى نيز تفسير شده است ، و شيطان را از اين رو غرور (بر وزن شرور) مى گويند كه انسان را با وسوسه هاى خود فريب مى دهد و غافل و مغرور مى كند.

در تفسير ((كريم )) تعبيرات گوناگونى گفته اند، بعضى گفته اند: كريم بخشنده اى است كه تمام افعالش احسان است و هرگز با بخشش خود در پى كسب سود يا دفع زيان نيست .

بعضى گفته اند: كريم كسى است كه هم آنچه را بر او است و هم آنچه را بر او لازم نيست مى بخشد.

و بعضى گفته اند: كريم كسى است كه متاع كم را مى پذيرد، و بهاى زياد در برابر آن مى دهد.

ولى در حقيقت همه اينها در مفهوم كريم در صورتى كه در حد اعلى همچون كرم خداوند در نظر گرفته شود جمع است . و در كرم خداوند همين بس كه تنها به عفو گنهكار راضى

نمى شود بلكه گناهان را (در مورد كسانى كه شايستگى دارند) به حسنات تبديل مى كند.

امير مؤ منان على (عليه السلام ) در تفسير اين آيه جمله هاى عجيبى دارد، مى فرمايد:

اين آيه كوبنده ترين دليل در برابر شنونده است ، و قاطعترين عذر در برابر شخص مغرور، كسى كه جهالت و نادانيش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند مى فرمايد:

اى انسان چه چيز تو را بر گناهت جراءت داده ؟، و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟، و چه چيز تو را به هلاكت خويش علاقه مند نموده ؟

آيا اين بيمارى تو بهبودى ندارد؟ يا اين خوابت به بيدارى نمى انجامد؟ چرا (لااقل ) آن مقدار كه به ديگران رحم مى كنى به خودت رحم نمى كنى ، تو هر گاه كسى را در ميان آفتاب سوزان به بينى بر او سايه مى افكنى ، هر گاه

بيمارى را به بينى كه درد، او را سخت ناتوان ساخته از روى ترحم بر او گريه مى كنى ، پس چه چيز تو را بر بيماريت صبور ساخته ، و بر مصيبتت شكيبا نموده ، و از گريه بر خويشتن تسليت داده ؟ در حالى كه عزيزترين افراد نزد تو خودت مى باشى چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بيدار نكرده ، با اينكه در گناه و معصيت او غوطه ورى ، و در حالى كه زير سلطه او قرار دارى .

بيا و اين بيمارى (غفلت از خدا) را با داروى تصميم و عزم راسخ مداوا كن ، و اين خواب غفلتى را كه چشمانت را فرو گرفته

با بيدارى برطرف ساز، بيا مطيع خداوند شو، و به ياد او انس گير، خوب تصور كن كه به هنگام غفلتت از خدا او با دادن نعمتها به تو عنايت مى كند، تو را به سوى عفو و بخشش خويش مى خواند، و زير پوشش فضل و بركات خود قرار مى دهد.

در حالى كه تو همچنان به او پشت كرده اى ، و به ديگرى رو مى آورى ، بزرگ است خداوندى كه با اين قدرت عظيم ، كريم است ، اما تو با اين ضعف و حقارت چقدر بر معصيت او جسورى !. … <8>

سپس براى بيدار ساختن اين انسان غافل به گوشه اى از كرم و الطافش به او در چهار مرحله اشاره كرده . مى فرمايد: ((همان خدايى كه تو را آفريد، سپس دستگاه هاى وجودت را منظم ساخت و سپس تعديل نمود)) (الذى خلقت فسواك فعدلك ).

((و به هر صورتى مى خواست تو را تركيب نمود)) (فى اى صورة ما شاء ركبك ). <9>

و به اين ترتيب مراحل چهارگانه عظيم خلقت را يعنى اصل آفرينش ، و سپس تنظيم ، و بعد از آن تعديل ، و سرانجام تركيب بندى را در عباراتى كوتاه و پر معنى بيان مى كند.

در مرحله اول اصل آفرينش انسان قرار دارد كه او را از نطفه اى ناچيز در ظلمتكده رحم آفريد.

و در مرحله بعد كه مرحله ((تسويه و تنظيم )) است هر عضوى از اعضاء پيكر او را با نظم بندى عجيبى موزون ساخت ، چشم و گوش و قلب و عروق و ساير اعضا را كه اگر انسان در ساختمان و

نظام هر يك به تنهايى بينديشد، و الطاف و مواهب الهى را در هر يك از آنها بنگرد دنيايى از علم و قدرت و لطف و كرم را در برابر چشمان خود مجسم مى بيند.

مواهبى كه هزاران سال است دانشمندان علوم طبيعى درباره آن مى انديشند، و مى گويند، و مى نويسند، و هنوز آغاز دفتر است و آنها همچنان در اول وصف او مانده اند.

سپس نوبت به موهبت سوم ديگرى مى رسد كه ((تعديل ميان قوا و اعضاى پيكر و هماهنگى و رابطه آنها با يكديگر است )).

بدن انسان عمدتا از دو بخش آفريده شده كه قرينه يكديگرند: دستها و پاها چشمها و گوشها و استخوان بنديها و عروق و اعصاب و عضلات در دو بخش بدن هماهنگ و مكمل يكديگرند.

بعلاوه اعضاء مختلف نيز كار يكديگر را تكميل مى كنند، فى المثل دستگاه تنفس به گردش خون كمك مى كند، و دستگاه گردش خون به تنفس ، براى بلعيدن يك لقمه غذا، دندانها و زبان ، و غده هاى بزاقى ، و عضلات اطراف دهان ، و گلو، همه دست به دست هم مى دهند تا لقمه اى وارد دستگاه هاضمه شود، و از آن پس نيز هماهنگيهاى زيادى صورت مى گيرد تا غذا هضم و جذب بدن گردد،

و نيروى لازم را براى تلاش و حركت ايجاد كند اينها همه در جمله ((فعدلك )) جمع است .

بعضى اين جمله را اشاره به راست قامت بودن انسان در ميان انواع حيوانات كه فضيلت و مزيتى براى او محسوب مى شود دانسته اند، اين معنى با مرحله بعد سازگارتر است ولى معنى قبل جامعتر مى باشد.

و

سرانجام مرحله ((تركيب )) و ((صورت بندى )) او در مقايسه با موجودات ديگر فرا مى رسد، آرى خداوند نوع انسان را در مقايسه با انواع حيوانات و جانوران صورتى موزون و زيبا و بديع داده است ، همچنين سيرتى زيبا تواءم با فطرتى بيدار، و تركيبى كه آماده پذيرش هر گونه علم و آگاهى و تعليم و تربيت است .

و از اين گذشته صورتهاى افراد انسان با يكديگر متفاوت است و همانگونه كه در آيه 22 سوره روم آمده است ((اختلاف رنگها و زبانهاى شما از آيات خدا است )) ((و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم )) كه اگر اين تفاوت نبود نظام زندگى اجتماعى بشر مختل مى شد.

علاوه بر اين اختلاف ظاهرى ، اختلافهايى در استعدادها و ذوقها و سليقه ها قرار داده ، و آنها را به صورتهايى كه حكمتش اقتضا مى كرده تركيب و تنظيم نموده ، تا از مجموع آنها جامعه اى سالم به وجود آيد كه همه نيازمنديهاى خود را تاءمين كند و قواى ظاهر و باطن انسانها مكمل يكديگر شوند.

در مجموع همانگونه كه در آيه 4 سوره ((تين )) آمده است لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ((خداوند اين انسان را به بهترين صورت آفريده است )).

كوتاه سخن اينكه در اين آيات و بسيارى ديگر از آيات قرآن خداوند اين انسان فراموشكار و مغرور را وادار به عرفان خويشتن مى كند از آغاز آفرينش

در رحم مادر، تا لحظه تولد، و از آنگاه تا نمو و رشد كامل ، وجود خويش را مورد بررسى دقيق قرار دهد، و ببيند در هر گام

، و در هر لحظه ، نعمت تازه اى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده ، تا خود را سراپا غرق احسان او بيند و از مركب غرور و غفلت پايين آيد و طوق بندگى حق را بر گردن نهد.

سپس قرآن به سراغ منشاء غرور و غفلت آنها مى رود، و مى فرمايد: آن گونه كه مى پنداريد نيست ((بلكه روز جزا را منكريد)) (كلا بل تكذبون بالدين ).

نه مساءله كرم خداوند مايه غرور شما است ، و نه لطف و نعمتهاى او، بلكه ريشه اصلى را در عدم ايمان به روز رستاخيز بايد بيابيد. <10>

آرى هنگامى كه در حال افراد مغرور و غافل دقت كنيم مى بينم مساءله اصلى اين است كه در اعماق روح بسيارى از آنها شك و ترديد يا انكار قيامت نهفته است ، و امور ديگر همگى بهانه است ، به همين دليل اگر پايه هاى ايمان به معاد در دلها تقويت گردد اين غرور و غفلتها برچيده خواهد شد.

منظور از ((دين )) در اينجا جزا و روز جزا است و اينكه بعضى احتمال داده اند

منظور دين اسلام است بعيد به نظر مى رسد چرا كه محور سخن در اين آيات معاد است .

سپس براى از ميان بردن عوامل غرور و غفلت و تقويت ايمان به معاد مى افزايد: ((بدون شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده است )) (و ان عليكم لحافظين ). <11>

((نگاهبانانى كه در نزد پروردگار مقرب و محترمند و پيوسته اعمال شما را مى نويسند)) (كراما كاتبين ).

((و از آنچه شما انجام مى دهيد آگاهند، و همه را به خوبى مى دانند)) (يعلمون

ما تفعلون )

منظور از ((حافظين )) در اينجا فرشتگانى هستند كه ماءمور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نيك و بد هستند كه در آيه 17 سوره ق از آنها تعبير به ((رقيب و عتيد)) شده است : ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد: انسان هيچ سخنى را تلفظ نمى كند مگر اينكه نزد آن فرشته اى است مراقب و آماده براى انجام ماءموريت ، و در همان سوره ق در آيه قبل مى فرمايد: اذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد: ((به خاطر بياوريد هنگامى را كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مى كنند)).

در آيات ديگر قرآن نيز به وجود اين فرشتگان مراقب اعمال اشاره شده است .

بدون شك خداوند قبل از هر كس ، و بهتر از هر كس ، شاهد و ناظر اعمال آدمى است ، ولى براى تاءكيد بيشتر و احساس مسؤ وليت فزونتر مراقبان زيادى گمارده است كه يك گروه از آنها همين فرشتگانند.

علاوه بر اينها مراقبان ديگرى انسان را از هر طرف احاطه كرده اند كه مجموع آنها را تحت عنوان گواهان در دادگاه قيامت در هفت قسمت در جلد 20 صفحه 254 - 258 ذكر كرده ايم (ذيل آيه 20 و 21 سوره فصلت ) و فهرست وار در اينجا به آن اشاره مى شود:

نخست ذات پاك خداوند كه مى فرمايد: ((هر عملى را انجام مى دهيد ما شاهد و ناظريم )) (يونس 61).

سپس پيامبران و اوصيا هستند (نساء - 41).

و بعد از آن زبان و دست و پا و به طور كلى

اعضاى پيكر انسان (نور - 24).

و ديگر پوست تن انسان (فصلت 21).

و ديگر فرشتگان (ق - 21) و آيه مورد بحث .

و سپس زمينى كه انسان روى آن زندگى مى كند و اطاعت و گناه از او سر مى زند (زلزال - 4).

و سرانجام زمانى كه اعمال در آن انجام مى شود (سفينة البحار جلد 2 ماده يوم ).

در ((احتجاج طبرسى )) آمده است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: علت وجود فرشتگان ماءمور ثبت اعمال نيك و بد انسانها چيست ، در حالى كه مى دانيم خداوند عالم السر و ما هو اخفى است يعنى هر چيزى را كه از آن مخفى تر نيست مى داند؟! امام (عليه السلام ) در پاسخ فرمود:

استعبدهم بذلك ، و جعلهم شهودا على خلقه ، ليكون العباد لملازمتهم اياهم اشد على طاعة الله مواظبة ، و عن معصيته اشد انقباضا، و كم من عبد يهم بمعصية فذكر مكانهما فارعوى و كف ، فيقول ربى يرانى ، و حفظتى على بذلك تشهد، و ان الله براءفته و لطفه و كلهم بعباده ، يذبون عنهم مردة الشياطين ، و هو ام الارض ، و آفات كثيرة من حيث لا يرون باذن الله ، الى ان يجى ء امر الله عزوجل .

((خداوند اين فرشتگان را به عبادت خود دعوت كرد و آنها را شهود بر بندگانش قرار داد، تا بندگان به خاطر مراقبت آنان ، بيشتر مراقب اطاعت الهى باشند، و از عصيان او بيشتر ناراحت شوند، و چه بسيار بنده اى كه تصميم به گناه مى گيرد سپس به ياد اين فرشته مى افتد و خوددارى مى

كند، مى گويد: پروردگارم مرا مى بيند، و فرشتگان حافظ اعمال نيز گواهى مى دهند، علاوه بر اين ، خداوند به رحمت و لطفش اينها را ماءمور بندگان كرده ، تا به فرمان خدا شياطين سركش را از آنها دور كند، و همچنين جانوران زمين و آفات بسيار را كه آنها نمى بينند، تا آن زمان كه فرمان خدا و مرگ آنها فرا - رسد)). <12>

از اين روايت به خوبى استفاده مى شود كه آنها علاوه بر ماءموريت ثبت اعمال ماءمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و آفات و وسوسه هاى شياطين نيز هستند.

درباره وظائف مختلف فرشتگان الهى و ماءموريتهاى آنها شرح مبسوطى در جلد 18 صفحه 173 تا 177 (ذيل آيه 1 سوره فاطر) آمده است .

قابل توجه اينكه آيات فوق در توصيف اين فرشتگان مى گويد: ((آنها

بزرگوار و در نزد پروردگار والامقامند)) تا انسانها بيشتر مراقب اعمال خويش باشند زيرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصيت والاترى داشته باشد انسان بيشتر از او ملاحظه مى كند، و از انجام گناه شرمنده تر مى شود.

تعبير به ((كاتبين )) در حقيقت تاءكيدى است بر اين معنى كه آنها به حافظه قناعت نمى كنند، بلكه دقيقا مى نويسند و ثبت مى كنند، و به اين ترتيب هرگز چيزى از آنها فوت نمى شود و صغير و كبير را ثبت مى كند.

تعبير به ((يعلمون ما تفعلون )) ((آنچه را انجام مى دهيد آنها مى دانند)) باز تاءكيد مجددى است بر اين حقيقت كه آنها از همه اعمال شما بدون استثنا آگاهند و نوشتن آنها بر اساس همين آگاهى است .

ضمنا تمام اين تعبيرات بيانگر اختيار

و آزادى اراده انسان است ، چرا كه اگر آدمى اختيارى از خود نداشت گماردن اينهمه ماءمورين ثبت و ضبط اعمال ، و اينهمه هشدار و اخطارها هدف و مفهوم صحيحى نخواهد داشت .

از سوى ديگر همه اينها بيانگر اين واقعيت است كه مساءله حساب و جزاى الهى بسيار سخت جدى است ، چرا كه خداوند اهميت فوق العاده اى به آن داده است .

و توجه و ايمان به اين واقعيت كافى است كه انسان را تربيت كند و به مسؤ وليتهايش آشنا سازد و اثر بازدارنده فوق العاده روى اعمال خلاف بگذارد.

ماءموران ثبت اعمال

نه تنها در آيات فوق كه در بسيارى ديگر از آيات قرآن و روايات اسلامى به اين معنى اشاره شده كه خداوند ماءمورانى مراقب هر انسانى كرده كه اعمال او را اعم از نيك و بد مى نويسند، و نامه اعمال را براى روز جزا آماده مى كنند.

درباره ويژگيهاى اين فرشتگان تعبيرات پر معنى و هشدار دهنده اى در روايات اسلامى وارد شده است از جمله اينكه :

1 - كسى از امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) سؤ ال كرد: دو فرشته اى كه ماءمور ثبت اعمال انسان هستند آيا از اراده و تصميم باطنى او به هنگام گناه يا كار نيك نيز با خبر مى شوند؟

امام (عليه السلام ) در پاسخ فرمود: آيا بوى چاه فاضل آب و عطر يكى است ؟

راوى عرض كرد: نه !

امام (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه انسان نيت كار خوبى كند نفسش خوشبو مى شود! فرشته اى كه در سمت راست است (و ماءمور ثبت حسنات مى باشد) به فرشته سمت چپ

مى گويد: برخيز كه او اراده كار نيك كرده است و هنگامى كه آن را انجام داد زبان آن انسان قلم آن فرشته ، و آب دهانش مركب او مى شود، و آن را ثبت مى كند، اما هنگامى كه اراده گناهى مى كند نفسش بد بو مى شود! ملائكه طرف چپ به فرشته سمت راست مى گويد بر خيز كه او اراده معصيت كرده ، و هنگامى كه آن را انجام مى دهد زبانش قلم آن فرشته و آب دهانش مركب او است و آن را مى نويسد!. <13>

اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه نيت انسان در تمام وجود او اثر مى گذارد، و فرشتگان از اسرار درونش بوسيله آثار برون آگاه مى شوند، و مسلما اگر آگاه نباشند نمى توانند اعمال انسان را به خوبى ثبت كنند، چرا كه چگونگى نيت در ارزش و خلوص و آلودگى عمل فوق العاده مؤ ثر است تا آنجا كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در حديث معروفى فرموده : انما الاعمال بالنيات ((اعمال به نيتها بستگى دارد)).

ديگر اينكه معلوم مى شود از خود انسان مى گيرند و براى او خرج مى كنند، زبان ما قلم آنها است ، و آب دهان ما مركب آنها!

2 - آنها ماءمورند به هنگامى كه انسان نيت كار نيك مى كند آن را به عنوان يك حسنه ثبت كنند، و هنگامى كه آن را انجام مى دهد ده حسنه بنويسند، اما هنگامى كه تصميم بر گناه مى گيرد تا عمل نكرده چيزى بر او نمى نويسند و بعد از عمل تنها يك گناه

ثبت كنند. <14>

اين تعبير بيانگر نهايت لطف و فضل الهى بر انسان است كه نيت گناه را بر او مى بخشد، و فعل گناه را بر طبق موازين عدالت جزا مى دهد، ولى در مسير اطاعت هر نيتى حسنه اى است ، و هر كار نيكى را بر طبق تفضل پاداش مى دهد، نه بر ميزان عدل ، و اين تشويقى است براى انجام اعمال نيك .

3 - در روايت ديگرى آمده است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از اشاره به وجود اين دو فرشته ، و نوشتن حسنات با پاداش ده برابر، فرمود هنگامى كه انسان كار بدى انجام مى دهد، فرشته راست به فرشته چپ مى گويد: در نوشتن اين گناه عجله مكن شايد كار نيكى بعد از آن انجام دهد كه گناه او را بپوشاند همانگونه كه خداوند بزرگ مى فرمايد: ((ان الحسنات يذهبن السيئات )) يا اينكه توبه و استغفار كند (و اثر گناه از ميان برود)… و او هفت ساعت از نوشتن كار بد خوددارى مى كند، و اگر كار نيك يا استغفارى به دنبال آن نيايد فرشته حسنات به فرشته سيئات مى گويد بنويس بر اين بدبخت محروم !. <15>

4 - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : ((هنگامى كه مؤ منان در يك مجلس خصوصى با هم سخن مى گويند حافظان اعمال ، به يكديگر مى گويند

ما از آنها دور شويم ، شايد سرى دارند كه خدا آن را مستور داشته ))!. <16>

5 - على (عليه السلام ) در يكى از خطبه هايش

كه مردم را در آن به تقوى دعوت كرده ، مى فرمايد: ((بدانيد اى بندگان خدا كه مراقبانى از خودتان بر شما گماشته شده ، و ديدبانهايى از اعضاى پيكرتان ، و نيز بدانيد حسابگران راستگو اعمال شما را ثبت مى كنند، و حتى شماره نفسهايتان را نگه مى دارند، نه ظلمت شب تاريك شما را از آنها پنهان مى دارد، و نه درهاى محكم و فرو بسته و چه فردا به امروز نزديك است ! <17> آن روز كه هيچكس براى ديگرى كارى انجام نمى دهد!

به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثبت و ضبط اعمال انسانها وسيله فرشتگان آمد، در اين آيات به نتيجه اين حسابرسى ، و مسير نهايى نيكان و بدان اشاره كرده ، مى فرمايد: ((مسلما نيكان در نعمت عظيم الهى هستند)) (ان الابرار لفى نعيم ).

((و مسلما بدكاران در دوزخند))! (و ان الفجار لفى جحيم ).

((ابرار)) جمع ((بار)) و ((بر)) (بر وزن حق ) به معنى شخص نيكوكار است ، و ((بر)) (به كسر باء) به معنى هر نوع نيكوكارى مى باشد، و در اينجا هم عقايد نيك را شامل مى شود و هم نيات خير و هم اعمال صالح را!

((نعيم )) ((مفرد)) است و به معنى نعمت مى باشد، و در اينجا به معنى بهشت جاودانى است و اينكه به صورت نكره ذكر شده براى بيان اهميت و گستردگى و عظمت اين نعمت است كه هيچكس جز خدا وسعت و عظمت آن را به درستى نمى داند، و انتخاب نعيم كه صفت مشبهه است در اينجا تاءكيدى است بر بقاء و استمرار اين نعمت ، زيرا

اين مفهوم معمولا در صفت مشبهه نهفته شده است .

((فجار)) جمع ((فاجر)) در اصل از ((فجر)) به معنى شكافتن وسيع است ، و طلوع صبح را به اين جهت طلوع فجر مى گويند كه گويى پرده سياهى شب با سپيده دم به كلى شكافته مى شود، و از همين رو واژه ((فجور)) در مورد اعمال كسانى كه پرده عفاف و تقوى را مى درند و در راه گناه قدم مى گذارند به كار مى رود.

((جحيم )) از ماده ((جحم )) (بر وزن فهم ) به معنى بر افروختن آتش است ، بنابراين ((جحيم )) همان آتش فروزان و شعله ور است ، و معمولا در تعبير قرآن به معنى دوزخ آمده .

و اينكه مى فرمايد: ((نيكوكاران در بهشت ، و بدكاران در دوزخند)) ممكن است به اين معنى باشد كه آنها هم اكنون نيز در بهشت و دوزخ وارد شده اند، و در همين دنيا نيز نعمتهاى بهشتى و عذابهاى دوزخى آنها را فرا گرفته ، همانگونه كه در آيه 54 سوره عنكبوت مى خوانيم : و ان جهنم لمحيطة بالكافرين : ((دوزخ كافران را احاطه كرده است )).

ولى جمعى گفته اند كه اينگونه تعبيرها اشاره به آينده حتمى است ، زيرا در ادبيات عرب آينده حتمى ، و ((مضارع متحقق الوقوع )) را به صورت حال و گاه به صورت ماضى بيان مى كنند (معنى اول با ظاهر آيه سازگارتر ولى معنى دوم مناسبتر است ).

در آيه بعد توضيح بيشترى درباره سرنوشت فاجران داده ، مى افزايد: ((آنها در روز جزا داخل دوزخ مى شوند و با آتش آن مى سوزند)) (يصلونها يوم الدين

).

هرگاه معنى آيه گذشته چنين باشد كه آنها هم اكنون داخل دوزخند اين آيه نشان مى دهد كه در روز قيامت ورود بيشتر و عميقترى در اين آتش سوزان مى يابند و اثر آتش را به خوبى احساس مى كنند.

((يصلون )) از ماده صلى (بر وزن سعى ) به معنى دخول در آتش و سوختن و برشته شدن و تحمل درد و رنج آن ، آمده است ، و به حكم اينكه فعل مضارع

است دلالت بر استمرار و ملازمت دارد.

و باز براى تاءكيد بيشتر مى فرمايد: ((آنها هيچگاه از آن غائب و دور نيستند)) (و ما هم عنها بغائبين ).

بسيارى از مفسران اين جمله را دليلى بر خلود و جاودانگى عذاب ((فجار)) گرفته اند، و چنين نتيجه گيرى كرده اند كه منظور از ((فجار)) در اين آيات كفارند، چرا كه خلود و جاودانگى جز در مورد آنها وجود ندارد، بنابراين فجار كسانى هستند كه پرده هاى تقوى و عفاف را به خاطر عدم ايمان و تكذيب روز جزا دريده اند، نه به خاطر غلبه هواى نفس در عين داشتن ايمان

تعبير اين آيه به صورت ((زمان حال )) باز تاءكيدى است بر آنچه قبلا اشاره شد كه اينگونه افراد در اين دنيا نيز به كلى از جهنم غائب و دور نيستند، زندگى آنها خود دوزخى است ، و قبرشان نيز طبق حديث معروف حفره اى از حفره هاى آتش است ، و به اين ترتيب دوزخ دنيا، و دوزخ برزخ ، و دوزخ قيامت هر سه براى آنها فراهم است .

ضمنا آيه فوق اين حقيقت را نيز بازگو مى كند كه عذاب دوزخيان هيچگونه فترتى

ندارد، و حتى براى ساعت و يا لحظه اى از آن دور نمى شوند.

بعد براى بازگو كردن اهميت آن روز بزرگ مى افزايد: ((تو چه مى دانى روز جزا چه روزى است ))؟! (و ما ادراك ما يوم الدين ).

((باز هم چه مى دانى روز جزا چه روزى است ))؟! (ثم ما ادراك ما يوم الدين ).

جايى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با آن آگاهى وسيع از قيامت و علم فوق العاده او نسبت به مبداء و معاد، حوادث آن روز بزرگ و اضطراب و وحشت عظيمى را كه بر آن حاكم است به خوبى نداند تكليف بقيه روشن است .

اين سخن بيانگر اين واقعيت است كه ابعاد حوادث هولناك قيامت آنقدر گسترده و عظيم است كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست ، و همانگونه كه ما زندانيان عالم خاك از نعمتهاى بى پايان بهشت به درستى آگاه نيستيم ، از عذاب جهنم ، و به طور كلى حوادث آن روز بزرگ نيز نمى توانيم آگاه شويم .

سپس در يك جمله كوتاه و پر معنى يكى ديگر از ويژگيهاى آن روز را كه در حقيقت همه چيز در آن نهفته است مطرح كرده ، مى فرمايد: ((همان روزى كه هيچكس قادر بر انجام كارى در حق ديگرى نيست ، و همه امور در آن روز از آن خدا است )) (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله ).

البته در اين جهان نيز همه كارها به دست قدرت او است ، و همگان به او نيازمندند، ولى در اينجا به هر حال مالكان و حاكمان و فرمانروايان

صورى وجود دارند كه گاهى افراد سطحى و ناآگاه آنها را مبداء قدرت مستقلى مى پندارند، ولى در آن روز اين مالكيت و حاكميت صورى و مجازى نيز بر چيده مى شود، و حاكميت مطلقه خداوند و مالكيت او بر هر چيز از هر زمان آشكارتر است

اين همان است كه در آيات ديگر قرآن نيز آمده : لمن الملك اليوم

لله الواحد القهار ((حكومت امروز براى كيست ؟ براى خداوند يكتاى غالب )) (مؤ من - 16).

اصولا در آن روز هر كس به قدرى گرفتار خويش است كه اگر به فرض قدرتى هم مى داشت به ديگرى نمى پرداخت : لكل امرى ء منهم يومئذ شان يغنيه : ((هر كدام از آنها در آن روز گرفتاريهايى دارد كه براى او كافى است ))! (عبس - 37).

در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : ان الامر يومئذ و اليوم كله لله ،… اذا كان يوم القيامة بادت الحكام فلم يبق حاكم الا الله : ((همه كارها ((امروز)) و ((آن روز)) به دست خدا است … ولى هنگامى كه روز قيامت مى شود تمام حاكمان از ميان مى روند و هيچ حكومتى جز حكومت خدا باقى نمى ماند)). <18>

در اينجا سؤ الى مطرح است كه آيا اين تعبير با مساءله ((شفاعت )) انبيا و اوليا و فرشتگان منافات ندارد؟.

پاسخ اين سؤ ال از بحثهايى كه سابقا در مساءله شفاعت كرده ايم روشن مى شود، و آن اينكه قرآن در آيات متعددى تصريح مى كند كه شفاعت نيز به اذن و اجازه خدا است ، و شفيعان روز جزا جز به رضاى او براى

كسى شفاعت نمى كنند: و لا يشفعون الا لمن ارتضى (انبيا - 28).

خداوندا! در آن روز هولناك چشم همه به تو دوخته شده ما هم امروز

نيز چشم به سوى تو داريم .

پروردگارا! ما را در اين جهان و در آن جهان از الطاف بى پايانت محروم مگردان .

بارالها! در همه حال حاكم مطلق تويى ، ما را از گرفتارى در وادى شرك و پناه بردن به ديگران حفظ فرما.

(آمين يا رب العالمين )

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر سوره ديگرى قرار داريم، و براى آشنايى با آن به اين نكات مى نگريم:

1 - نام اين سوره اين سوره مباركه «انفطار»، به معنى شكافته شدن نام دارد و اين نام براى اين سوره از نخستين آيه از آيات اين سوره برگرفته شده است.

2 - فرودگاه اين سوره اين سوره در مكّه بر جان نورانى محمّد«ص» فرود آمده است. اين مطلب را هم مفسران و محدثان و مورخان گواهى مى كنند و هم آهنگ و حال و هوا و مفاهيم آيات اين سوره.

3 - شمار آيه ها و واژه ها و حروف آن اين سوره مباركه از 19 آيه، 81 واژه، و 227 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت اين سوره از پيامبر گرامى آورده اند كه در اين مورد فرمود:

من قرأ اعطاه اللَّه من الاجر بعدد كل قبر حسنة و بعدد كل قطرة مائة حسنة و اصلح اللَّه شأنه يوم القيامة.(69)

كسى كه اين سوره را تلاوت كند، خدا به شمار هر گورى يك پاداش و به شمار هر قطره اى صد پاداش به او ارزانى مى دارد، و

روز رستاخيز كار او را سامان خواهند داد.

و نيز از حضرت آورده اند كه فرمود:

من قرأ هاتين السّورتين «اذا السماء انفطرت» و «اذا السماء انشقت» و جعلهما نصب عينه فى صلاة الفريضة و النافلة لم يحجبه من اللَّه حجاب، ولم يحجزه من اللَّه حاجز، ولم يزل ينظر الى اللَّه و ينظراللَّه اليه حتى يفرغ من الحساب(70)

هر كس دو سوره «انفطار» و «انشقاق» را تلاوت كند و آن دو را در نماز فريضه و نافله در برابر ديدگان خود قرار دهد، همه موانع و حجاب ها ميان او و خدا برداشته مى شود، و همه فاصله ها كنار مى رود و با چشم دل و انديشه، او را مى نگرد و در مورد او مى انديشد تا از حسابرسى نجات يابد.

5 - دور نمايى از مفاهيم اين سوره محور بحث در اين سوره، موضوع حساب رستاخيز و رويدادهاى تكاندهنده اى است كه در پايان عمر جهان و در آستانه رستاخيز رخ خواهد گشود.

در آيات نوزده گانه اين سوره اين مفاهيم به تابلو مى رود:

روزى كه عمر جهان به پايان مى رسد،

روز رويارويى انسان با عملكرد ريز و درشت خويش،

بلاى غرور و غفلت و منشأ آن،

نگرش ديگر به آفرينش شگفت انگيز انسان،

تكذيب حساب و حسابرسى رستاخيز يا راز اصلى غفلت و غرور، فرشتگان نويسنده اعمال،

ثبت و ضبط عملكردها،

فرجام شكوهبار كمال طلبان و شايسته كرداران،

پايان شوم تاريك انديشان و سياهكاران،

اهميت و عظمت روز رستاخيز،

افول و پايان همه قدرت هاى ظاهرى و پوشالى، و نكات ظريف و درس آموز ديگرى كه خواهد آمد.

1 - آن گاه كه آسمان شكافته شود،

2 - و آن گاه كه ستارگان بپراكنند،

3 -

و آن گاه كه درياها [را درهم نوردند و] روان سازند،

4 - و آن گاه كه گورها زير و رو شوند،

5 - [آرى، آن روز] هر كس آن چه را پيش فرستاده و [يا] باز پس نهاده است بداند.

6 - هان اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار ارجمندت مغرور ساخته است؟

7 - [در برابر] همان كسى كه تو را آفريد و [اندام تو را درست كرد و به تو نظام بخشيد.

8 - [و] به هر صورتى كه خواست تو را تركيب داد.

9 - نه، چنين نيست [كه شما به آفت غرور گرفتار باشيد] بلكه روز پاداش و كيفر را نيز دروغ مى شماريد.

10 - و بى ترديد نگهبانان بر شما گمارده شده اند:

11 - [فرشتگان بزرگوارى كه نگارشگر [عملكرد شما] هستند،

12 - [و] آنچه انجام مى دهيد مى دانند.

13 - به يقين نيكان در نعمتى ماندگارند،

14 - و بى ترديد بدكاران در دوزخ خواهند بود.

15 - روز پاداش و كيفر به آتش آن مى سوزند.

16 - و هرگز از [عذاب آن، دور نخواهند بود.

17 - و تو [اى انسان!] چه مى دانى كه روز پاداش و كيفر چيست؟

18 - باز هم تو چه مى دانى روز پاداش و كيفر چيست؟

19 - روزى است كه هيچ كس صاحب اختيار چيزى براى كسى نيست، و فرمان [و فرمانروايى آن روز از آنِ خداست.

نگرشى بر واژه ها

انفطار: اين واژه به معنى شكاف برداشتن و پاره گرديدن و شكافته شدن است، نظير دو واژه «انشقاق» و «انصداع». واژه «انفطرت» در آيه از اين ماده است.

انتثار:

به معنى پراكنده شدن آمده است. واژه «انتثرت» در آيه از ماده «نثر» و از همين ريشه است.

تفجير: به معنى انفجار و از هم شكافتن آمده است. واژه «فجور» نيز از اين ريشه و به معنى شكافتن مرزها و بيرون رفتن از چارچوب قانون و مقررات و بدكارى و گناه آمده است. واژه «فجر» نيز از همين ماده، و به معنى شكافتن تاريكى و بردميدن روشنايى از دل آن آمده است.

بعثرت: به معنى زير و رو شدن و واژگونه گرديدن آمده است.

غرور: از ماده «غرور» به معنى آشكار ساختن چيزى از روى نادانى و پندار آمده، و به غفلت - به هنگامه بيدارى و هشيارى - گفته مى شود. واژه «غرّك» در آيه از همين ماده و «كاف» ضمير خطاب است.

كلا: حرف ردع و براى نفى و انكار چيزى است كه توهم شده است.

تفسير

روزى كه عمر اين جهان به پايان مى رسد

سوره پيش با يادآورى گوشه اى از رويدادهاى هراس انگيز روز رستاخيز و سراى آخرت به پايان رسيد، اينك اين سوره نيز در همين مورد است و همين هدف را پى مى گيرد.

در آغازين آيه اين سوره مى فرمايد:

إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ آن گاه كه آسمان شكافته و پاره پاره شود.

آيه مورد بحث، بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

و يوم تشقِّقُ السّماء بالغمام...(71)

و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم بشكافد و فرشتگان فرو فرستاده شوند.

آن گاه مى فرمايد:

وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ

و آن گاه كه ستارگان فرو پاشند و بپراكنند،

از ديدگاه «ابن عباس» منظور اين است كه: آن گاه كه ستارگان فرو پاشند

و تيره و تار گردند.

سپس مى افزايد:

وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ

و آن گاه كه درياها درهم نورديده شوند، و به هم پيوسته گردند.

به باور «قتاده» و «جبايى» منظور اين است كه: و آن گاه كه درياها با درهم ريختن فاصله ها و موانع يكپارچه گردند و آب هاى شور و شيرين به هم بپيوندند.

امّا به باور پاره اى، و آن گاه كه درياها خشك گردند و ديگر آبى در آنها نماند.

و نيز مى افزايد:

وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ و آن گاه كه گورها زير و رو شوند و مردگانى كه در دل آنها خفته و پوسيده اند سر بر آورند.

از ديدگاه «ابن عباس» و «مقاتل» منظور اين است كه: و آن گاه كه با زير و رو شدن گورها و كنار رفتن خاك ها از روى استخوان هاى پوسيده مردگان زنده شوند و در آستانه رستاخيز به پاخيزند.

در آيه بعد مى فرمايد:

عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ

آرى، آن گاه است كه هر كسى آنچه را انجام داده است و يا بنياد آن ها را نهاده و رفته است مى يابد و مى داند.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

ينبؤ الانسان يومئذ بما قدم و اخّر(72)

در آن روز انسان را از تمام كارهايى كه از پيش يا پس فرستاده است آگاه مى كنند.

به باور «ابن مسعود» منظور اين است كه: آن روز هر انسانى با همه كارهاى شايسته اى كه انجام داده و يا سنت و روش شايسته و ظالمانه اى كه نهاده و رفته است و ديگران به آن عمل نموده اند، بى آن كه از پاداش و گناه اينان كاسته شود، با همه اعمال خود رو به

رو خواهد شد، و پاداش و كيفر همه را دريافت خواهد داشت.

اين ديدگاه را روايت رسيده تأييد مى كند كه: روزى مرد بينوايى در برابر گروهى ايستاد و كمك خواست.

حاضران به او پاسخى ندادند و سكوت كردند، امّا در آن سكوت سنگين مردى برخاست و به آن بينوا كمك كرد و از پى او ديگران ترغيب شدند و با كمك هاى خود آن مرد فقير رابه نوا رساندند. پيامبر گرامى در مورد اين رويداد فرمود:

من استن خيراً فاستن به فله اجره، و مثل اجور من اتبعه من غير منتقص من اجورهم، و من استن شرّاً فاستن به فعليه و زره، و مثل اوزار من اتبعه غير منتقص من اوزارهم.(73)

كسى كه سنت و روش مترقى و آزادمنشانه اى را بنياد گذارد و ديگران به راه او بروند، هم پاداش خود را دارد و هم پاداشى همانند پاداش كسانى كه از او پيروى نموده اند؛ آن هم بدون آنكه از پاداش عاملان آنها كاسته شود. و نيز كسى كه سبك و شيوه اى ظالمانه و ناپسند را بر جاى گذارد و بدان عمل كند، گناه خود و گناهى همانند عمل كنندگان به آن روشِ پس از خود را، بدون آنكه چيزى از كيفر گناه گناهكاران كاسته شود. آن گاه «حذيفه» به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت كه: عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ آرى، آن گاه است كه هر كسى آنچه را انجام داده است و يا بنياد آن ها را نهاده و رفته است مى يابد و مى داند.

در ادامه سخن در همين مورد و همين موضوع روى سخن را به انسان مى كند و در قالب ديگرى مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ

ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ هان اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار ارجمند و توانايت مغرور ساخته است؟

راستى چه عامل و انگيزه اى تو را فريفت و زشت را زيبا و باطل را حق و بيداد را، در نظرت دادگرى جلوه داد تا او را نافرمانى كنى و به گناه دست يازى؟!

از پيامبر گرامى آورده اند كه به هنگام تلاوت اين آيه مى فرمود: «غَرَّ جَهلُهُ» نادانى و ناآگاهى انسان او را در برابر خداى توانا و زندگى بخش به ورطه غرور و غفلت كشاند.(74)

در مورد واژه «كريم»، كه در آيه شريفه به عنوان وصف پروردگار انسان به كار رفته، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى از دانشمندان «كريم» آن نعمت بخش و ارزانى دارنده نعمتى است كه همه كارهاى او نيكى و احسان است و در هر كارى سود مى رساند و يا زيانى را برطرف مى سازد.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، منظور از آن، بخشنده اى است كه افزون بر حقوق قانونى ديگران، حقوق اخلاقى آنان را نيز محترم مى شمارد و در پرتو كرم و فضل خويش - افزون بر آنچه در خور آن هستند - به آنها نعمت مى بخشد و حقوق خويش را از آنان نمى طلبد و در انديشه سود و يا دفع زيان نيست.

3 - از ديدگاه برخى، منظور كسى است كه اندك انجام وظيفه را مى پذيرد و پاداشى پرشكوه مى دهد.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر منظور آن خدايى است كه در صورت توبه و اصلاح خود از سوى بنده، به بخشايش گناهان بسنده نمى كند، بلكه گناهان آنان را به ثواب و پاداش تبديل مى سازد.

از «فضيل» پرسيدند، كه اگر در روز رستاخيز خداى دادگر تو را در برابر دادگاه آن روز برپا نگاه دارد بپرسد: «ما غرّك بربك الكريم؟» هان اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار ارجمندت مغرور ساخت، چه پاسخى خواهى داد؟

او گفت: در پاسخ خواهم گفت: «غرّنى ستورك المرخاة» پرده هايى كه بر گناهانم افكندى و آنها را پوشاندى!

«يحيى بن معاذ» مى گويد: اگر خداوند در روز رستاخيز مرا در برابر دادگاه خود نگاه دارد و اين پرسش را طرح كند، خواهم گفت: «غرّنى بك برّك بى سالفاً و آنفاً» احسان و نيكى تو در گذشته و حال مرا مغرور ساخت.

و پاره اى نيز برآنند كه: خواهم گفت: بردبارى و مداراى تو مرا مغرور ساخت «غَرَّنى حلمك».

و «ابوبكر وراق» مى گويد: خواهم گفت: كرامت و فزون بخشى خداى بخشاينده مرا مغرور ساخت.

«ابن مسعود» مى گويد: هيچ انسانى نخواهد بود، جز اينكه در روز رستاخيز خداى فرزانه او را سؤال باران مى كند و مى پرسد: هان اى فرزند انسان! چه چيز تو را نسبت به من مغرور ساخت؟ چرا آنچه را آموختى به كار نبستى؟ چرا دعوت پيامبران مرا لبيك نگفتى؟ و پرسش هايى از اين گونه...

از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود: «كم مغرور بالستر عليه و مستدرج بالأحسأن اليه»(75)

چه بسيار انسان هاى مغرورى كه با مهر و گناه پوشى او به جاى بيدارى بيشتر به خواب غفلت و غرور گرفتار مى گردند! و چه بسيار كسانى كه در احسان و نعمت دهى او غرق مى شوند و توبه و جبران و اصلاح خويش را به تأخير مى افكنند و سرانجام گرفتار مى شوند!

در ادامه آيات در اين مورد مى فرمايد:

الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ

فَعَدَلَكَ راستى چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخت؟ در برابر همان كسى كه تو را از نطفه اى بى مقدار آفريد و اندام و دستگاه هاى وجود تو را درست كرد و نظام بخشيد؟

به باور «مقاتل» منظور اين است كه: چه چيز تو را در برابر آن قدرتى مغرور ساخت كه تو را در بهترين چهره و شكل با ارزانى داشتن دو چشم، دو گوش، دو دست و دو پا نظام بخشيد و همه آن اعضا و اندام ها را هماهنگ با يكديگر و متناسب با مجموعه دنياى وجودت قرار داد و با زيبايى ويژه اى سامان بخشيد؟

آن گاه مى افزايد:

فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ و به هر صورتى كه خواست و شايسته ديده تو را تركيب داد.

به باور «مجاهد» منظور اين است كه: و به هر صورتى كه خواست و به هر كدام از پدر و مادر و يا عمو و دايى ات كه خواست شباهت بخشيد.

حضرت رضا به وسيله پدرانش از پيامبر آورده است كه: به مردى فرمود: تو فرزندى ندارى؟ او پاسخ داد: نه، امّا چقدر اميدوارم كه خدا دختر و يا پسرى به من ارزانى دارد.

پيامبر فرمود: آن گاه مى خواهى فرزندت به چه كسى شباهت داشته باشد؟

گفت: به مادر و يا پدرش. پيامبر فرمود:

لا تقل هكذا، انّ النطفة اذا استقرت فى الرحم احضرهااللَّه كل نسب بينها و بين آدم، أما قرأت هذه الاية: فى اى صورة ما شأ ركبك؟(76)

چنين سخنى مگو، چراكه وقتى نطفه در قرارگاه خود قرار مى گيرد، خدا همه كسانى را كه ميان او تا آدم واسطه هستند حاضر مى سازد، و آن گاه

او را شبيه به هر كدام خواست نظام مى بخشد. آيا اين آيه را نخوانده اى كه مى فرمايد: ذات بى همتاى او به هر صورتى كه خواست تو را تركيب داد؟

به باور برخى منظور اين است كه: خدا به هر صورتى كه خواست تو را پديد آورد؛ به صورت انسان يا حيوان...

از امام صادق آورده اند كه فرمود: اگر خدا مى خواست تو را به صورت ديگرى مى آفريد، امّا ذات بى همتاى او تو را در بهترين سيما و برترين سيرت پديد آورد و هيچ حيوانى را بسانِ تو انسان نيافريد، چرا كه به تو چهره اى زيبا و موزون و سيرتى حقگرا وكمال جو داد.

و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه خدا به هر صورتى اراده فرمود، پديد آورد، به صورت مرد يا زن، چاق يا لاغر، زشت و يا زيبا، بلند قامت و يا كوتاه.

پس از اين مرحله در اشاره به راز غرور و غفلت زدگى انسان مى فرمايد:

كَلاَّ

نه، هرگز آن گونه كه شما مى پنداريد نيست كه رستاخيز و حسابرسى در كار نباشد، هرگز!

با اين همه دليل و برهان، ديگر جاى انكار براى فرارسيدن رستاخيز و قطعى و ترديدناپذير بودن معاد نمى ماند.

بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ آرى، نه فضل و كرامت پروردگارتان مايه غرور و فريب شماست، و نه نعمت هاى بى شمار او، بلكه شما افزون بر غرور و غفلت، روز پاداش و كيفر را دروغ مى شماريد و انكار مى كنيد.

به باور «جبايى» منظور اين است كه: شما دين و آيينى را كه محمد(ص) از سوى خدايتان آورده است دروغ مى انگاريد.

در آيه بعد به منظور هشدار از بدمستى و غفلت و براى بيدارى

و مسئوليت پذيرى آنان مى فرمايد:

وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ و بى گمان نگهبانانى بر عملكرد شايسته و خدا پسندانه، يا نافرمانى و بيدادگرى شما گمارده شده است.

در آيه بعد در وصف فرشتگان مراقب انسان و نويسنده اعمال او مى فرمايد:

كِراماً كاتِبِينَ فرشتگانى گرانقدر و بزرگوارى كه هماره و بدون درنگ انديشه و عملكرد شايسته و يا ناشايسته انسان ها را مى نگارند و ثبت مى كنند.

و آنچه را انجام مى دهيد از درست و نادرست و نيك و بد، همه را مى دانند، و همه را مى نگارند، تا چيزى از آنها بر شما پوشيده نماند.

يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ به باور پاره اى منظور اين است كه: فرشتگان از عملكرد دلخواه و آگاهانه انسان ها و نيز از كارهاى ناخواسته و اضطرارى آنان آگاهند و همه را مى دانند.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: فرشتگان از عملكرد ظاهرى انسان آگاهند.

گفتنى است كه آيه شريفه نشانگر اين واقعيت ظريف است كه عملكرد انسان ها پديده هايى هستند، كه به دست او پديد مى آيند و خود انسان نيز پديده است، و اين تنها ذات بى همتاى خداست كه پديدآورنده و تدبيرگر جهان و انسان است، و به همين دليل است كه مى فرمايد:

يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ و آنچه را انجام مى دهيد، همه را مى دانند، و مى نگارند، تا چيزى از آنها بر شما پوشيده نماند.

فرجام شايسته كرداران و تاريك انديشان پس از هشدار از ثبت و ضبط عملكردها به وسيله فرشتگان، اينك در بيان فرجام سرنوشت ها و پايان كارها، سخن را به سرنوشت نيك انديشان و شايسته كرداران مى كشد و مى فرمايد:

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ بى ترديد درست

انديشان و نيكوكاران در بهشت پر نعمت و پر طراوت خواهند بود.

منظور از واژه «ابرار» نيكان و فرمانبرداران بارگاه خدا هستند؛ كسانى كه در زندگى به مقررات خدا و حقوق انسان ها سخت بها مى دهند.

آن گاه در مورد فرجام سياه و عبرت انگيز و عبرت آموز تاريك انديشان و پايمال كنندگان حقوق و كرامت و آزادى انسان ها مى افزايد:

وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ و بى گمان بدانديشان و بدكرداران در آتش شعله ور دوزخ و در كوهى سهمگين از آتش خواهد بود.

منظور از «فُجّار» كفرگرايان و زشت كردارانى هستند كه دعوت توحيدى و بشردوستانه پيامبر را - با آن روشنى و زيبايى - تكذيب مى كردند.

و مى افزايد:

يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ آنان در روز رستاخيز به كيفر عملكرد زشت و ظالمانه خويش وارد آتش شعله ور دوزخ خواهند شد و در آن خواهند سوخت.

و باز مى افزايد:

وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِينَ و آنان هرگز از آن آتش سوزان و عذاب دردناك دور و غايب نخواهند بود؛ بلكه هماره در آن حضور دارند و براى هميشه در آن خواهند سوخت، و ماندگار خواهند بود.

قرآن و روايات، نشانگر آن است كه ايمانداران و مسلمانان گناهكار كيفر عملكرد زشت و ظالمانه خود را خواهند چشيد، امّا در آتش دوزخ ماندگار نخواهد بود؛ چرا كه قرآن مى فرمايد: بل تكذبون بالدين(77) نه، شما تنها غرق در غرور و غفلت نيستيد، بلكه روز پاداش و كيفر را تكذيب مى كنيد و دروغ مى شماريد.

با اين بيان بهتر است اين ماندگاران در آتش دوزخ را «فُجّار» و تكذيب كنندگان روز رستاخيز و بهشت و دوزخ بدانيم؛ چرا كه وقتى اين ديدگاه

مطرح و ممكن است، نمى توان آيه را به معنى همه گناهكاران گرفت.

در آيه بعد در نشان دادن عظمت و اهميت آن روز سهمگين مى فرمايد:

وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ و تو اى انسان! چه مى دانى كه روز پاداش و كيفر چيست و چه روزى است؟

از كجا از سختى هاى آن آگاهى و از رويدادهايش خبر دارى؟

آن گاه در جهت نشان دادن هول و هراس و بيم و اميدهاى آن،دگرباره مى فرمايد:

ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ باز هم تو اى انسان! چه مى دانى روز پاداش و كيفر چيست و چه روزى است؟

به باور «جبايى» در آيه نخست بر آن است كه به نعمت هاى پرشكوه بهشت توجه دهد، و در آيه دوم به عذاب هراس انگيز و آتش شعله ور دوزخ كه براى بدكاران آماده شده است.

و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث كه پايان بخش اين سوره نيز هست، در بيان يكى از ويژگى هاى آن روز بزرگ مى فرمايد:

يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً

روز كيفر و پاداش، روزى است كه هيچ كسى اختيار هيچ چيزى را براى ديگرى ندارد.

روز رستاخيز روزى است كه كسى توان دفاع از ديگرى را ندارد و تنها در انديشه نجات خويش است و بسان دنيا نيست كه زورمداران از اراذل و اوباش و جلادان و نوكران رو سياه خويش دفاع كنند و جنايت آنان را توجيه وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ و كارها آن روز، همه و همه تنها از آنِ خداست.

آرى، آن روز داورى ميان بندگان و پايان دادن به كشمكش ها، گرفتن داد مظلوم از ظالم، ارزانى داشتن

پاداش به نيكان و عدالت خواهان و عفو و بخشايش گناهكاران، تنها از سوى خداست و بس.

از حضرت باقر آورده اند كه فرمود:

انّ الامر يومئذ و اليوم كلّه لِلّه. يا جابر! اذا كان يوم القيامة بادت الحكام فلم يبق حاكم إِلّااللَّه(78)

هان اى جابر! همه كارها، امروز و فرداى قيامت از آنِ خدا و به دست اوست، امّا هنگامى كه رستاخيز فرارسد همه حاكمان و قدرتمداران نابود مى گردند و حكومتى جز حاكميت خدا نخواهد ماند.

از ديدگاه «مقاتل» منظور اين است كه: آن روز هيچ كس اختيار چيزى را به سود كفرگرايان ندارد.

به نظر مى رسد معناى درست و منطقى آيه اين باشد كه: در اين جهان خداى فرزانه نظام و برنامه اى مقرر فرموده است كه بسيارى از مردم صاحب اختيار امور و احكامى هستند و در جهت عدالت و آزادى و يا ستم و تحميل، كارهايى را انجام مى دهند؛ امّا در روز رستاخيز ديگر هيچ فرمانروايى و فرماندهى نيست و همه كارها در دست تواناى فرمانرواى دنيا و آخرت است.

ممكن است برخى پيام و مفهوم اين آيه را با موضوع شفاعت ناسازگار پندارند و چنين فكر كنند كه وقتى در روز رستاخيز از هيچ كس كارى ساخته نيست، پس شفاعت نيز نخواهد بود.

امّا بايد توجه داشت كه شفاعت، به وسيله پيامبر و امامان معصوم با اجازه خدا و رضايت ذات پاك اوست و نه خارج از آن،(79) و در اين صورت خود شفاعت از تدبير خداست.

پرتوى از سوره مباركه در آيات نوزده گانه اى كه گذشت اين نكات بيدارگر در خور تعمق بسيار است:

1 - فروپاشى نظام هستى آغازين

آيات اين سوره، نشانگر آن است كه در پايان عمر اين جهان و در آستانه رستاخيز، اين نظام هستى از هم فرو مى پاشد، چرا كه وقتى آسمان شكافته شود،

ستارگان پراكنده گردند،

درياها روان و يكپارچه شوند،

كوه ها زير و رو شوند، راستى در آن شرايط جز اين است كه از اين نظام هستى جز تيرگى و انهدام چيزى نمى ماند، و جهان به پايان عمر خويش مى رسد؟(80)

2 - روزى رو به رو شدن با عملكردها

انسان در زندگى اين جهان مى تواند عملكردهاى مثبت و نيك خود را به نمايشگاه برد و هر لحظه در چشم انداز ديگران قرار دهد و از كاه كوهى بسازد. همچنين مى تواند با سوء استفاده از قدرت و امكانات و رسانه هاى انحصارى جنايت هاى دهشتناك خود را محرمانه و فوق محرمانه و فوق سرّى اعلام دارد، و با نهان كارى اجازه روشدن آنها را ندهد؛ درست همان سان كه بيدادگران و رژيم هاى استبدادى و پايمال كنندگان حقوق بشر مى كنند. و نيز ممكن است انسان تاريك انديش و مرگ طلب هم نباشد، امّا كارهاى خود را فراموش كند، امّا در روز رستاخيز همه انسان ها به يكباره با كارهاى خورد و كلان و آشكار و نهان و نهان كارى و پنهان كارى خويش رو به رو مى گردند!

اين جاست كه فرد و جامعه و حكومت درست انديش در صورت ايمان به آن روز بزرگ، بايد به گونه اى رفتار كند كه با رو شدن نهانكارى ها و سياست هاى محرمانه اش بتواند از خود دفاع كند و آبرومند باشد و نه در افكار عمومى رسوا گردد. علمت نفس ما قدمت و اخرت.(81)

3 - آفت غرور و غفلت و راز گرفتار آمدن به

اين بلا

قرآن در اين آيات به انسان از بلاى غرور و غفلت و مستى ها و پستى هاى آن هشدار مى دهد، و روشنگرى مى كند كه انگيزه سقوط در چاه ويل غرور و خودكامگى بسيار است، از آن جمله، ثروت باد آورده و بى حساب و كتاب،

قدرت و حكومت محاسبه ناپذير و مطلقه،

تملق و چاپلوسى و بت تراشى از صاحبان قدرت،

جوانى و حال و هواى جوانى،

نعمت زدگى و رفاه زدگى،

دوستى و دشمنى افراطى و نابخردانه،

آرى، هر كدام از اين ها انسان را مغرور و خودكامه مى سازد و به مستى و پستى مى كشد؛ امّا راز اصلى و اساسى خودسرى و غرور، باور نداشتن حساب و حسابرسى و محاسبه ناپذيرى است.

به همين دليل اصل نقد پذيرى و محاسبه پذيرى قدرت ها و حكومت ها و جامعه ها و نيز تك تك انسان ها مى تواند انسان را از گرفتار آمدن در كمند غرور و غفلت در دنيا و آتش دوزخ در سراى آخرت باز دارد.

اميرمؤمنان به هنگام تلاوت اين آيه، در تفسير آن در فرازهايى تكاندهنده و بهت آور از جمله فرمود:

أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً، وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً، لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ، وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ، وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ يَقَظَةٌ، أَ مَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟ فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَةً لَهُ! فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ عَلَى مُصَابِكَ، وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ وَ هِيَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكَ! وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ

نِقْمَةٍ، وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ!

دليل و برهان گناهكار، نادرست ترين برهان هااست و عذرش از توجيه و بهانه تراشى هر فريب خورده اى بى اساس تر، و خوشحالى اش از ناآگاهى است.

هان اى انسان! چه چيز تو را بر گناه جسارت داد؟ و در برابر پروردگارت مغرورت ساخت؟ و بر نابودى خود علاقه مند كرد؟

آيا بيمارى تو را درمان و شفايى نيست؟ و خواب زدگى و غفلت تو بيدارى ندارد؟ چرا آن گونه كه به ديگران رحم مى كنى، به خود رحم نمى كنى؟

چه بسيار كسى را در آفتاب سوزان مى بينى و بر او سايه مى افكنى، يا بيمارى را مى نگرى كه سخت ناتوان است و از روى دلسوزى بر او اشك مى ريزى، امّا چه چيز تو را بر بيمارى خود بى تفاوت كرده است؟ و بر مصيبت هاى خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است؟ در حالى كه هيچ چيز براى تو عزيزتر از جانت نيست! چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بيدار نكرده است؟ كه در گناه غوطه ورشده و در پنجه قهر خدا گرفتار شده اى؟

آن گاه در بيان راه نجات از اين بلا مى افزايد:

فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَةٍ، وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَةٍ، وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِيعاً، وَ بِذِكْرِهِ آنِساً، وَ تَمَثَّلْ فِي حَالِ تَوَلِّيكَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَيْكَ، يَدْعُوكَ إِلَى عَفْوِهِ، وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ، وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَتَعَالَى مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ وَ أَنْتَ فِي كَنَفِ سِتْرِهِ مُقِيم...(82)

اينك به پاخيز و سستى دل را با

استقامت درمان كن، و خواب زدگى چشمانت را با بيدارى؛ اطاعت خدا را بپذير، و با ياد خدا انس گير، و ياد آر كه تو از خدا روى گردانى و در همان لحظه او روى به تو دارد، و تو را به عفو و بخشايش خويش مى خواند، و با كرامت خويش مى پوشاند! در حالى كه تو از خدا بريده و به غير او روى آورده اى! پس چه توانا و گرانقدر است خداى تو! و چه ناتوان و بى مقدارى تو انسان، كه بر عصيان او جرأت دارى، در حالى كه او تو را در پرتو نعمت خود قرار داده، و تو در سايه مهر و رحمت او آرميده اى!...

و نيز در آياتى كه گذشت اين نكات در خور طرح و بحث است كه فرصت ديگرى مى طلبد:

4 - ثبت و ضبط اعمال انسان به وسيله فرشتگان مراقب،

5 - هشدار از حضور اعمال،

6 - سرنوشت هاى نيكان و زشتكاران،

7 - عظمت روز رستاخيز و ويژگى هاى آن روز.

تفسير اطيب البيان

سوره انفطار ، غرض سوره :توصيف روز قيامت و ذكر علائم آن .

(1) (اذا السماء انفطرت ):(وقتي كه آسمان بشكافد)

(2) (و اذا الكواكب انتثرت ):(و وقتي كه ستارگان پراكنده شوند)

(3) (و اذا البحار فجرت ):(و وقتي كه درياها به هم متصل گردد)

(4) (و اذا القبور بعثرت ):(و زمانيكه گورها زير و رو شود و مردگان از آن بيرون شوند)

(5) (علمت نفس ما قدمت و اخرت ):(در آن روز هر كس داند كه چه اعمالي كرده و يا نكرده )مي فرمايد: در روز قيامت كه آسمان شكافته و منشق مي شود و ستارگان هر يك ازمدار خود

خارج شده و پراكنده و متفرق مي شوند و زمانيكه درياها طغيان كرده و بهم متصل مي گردند و آن زماني كه خاك قبرها منقلب و زير و رو مي شود وانسانهاي مرده از گور بيرون آورده مي شوند تا به جزاي خود برسند، در آن زمان است كه هر نفسي به آن اعمالي كه خودش در دنيا انجام داده و سنتهايي كه از خودش باقي گذاشته علم تفصيلي مي يابد و حقيقت آن را درك مي كند.

(6) (يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم ):(اي انسان ، چه چيزي تو را به پروردگار كريمت مغرور كرده ؟)

(7) (الذي خلقك فسويك فعدلك ):(پروردگاري كه تو را آفريده و ساخته وپرداخته و تناسب داده است )

(8) (في اي صوره ما شاء ركبك ):( و به هر صورتي كه خواسته تركيب كرده )اين آيات ، انسان را مورد عتاب قرار داده و منظور از اين انسان افراد منكر معاد وروز جزا هستند و معلوم است كه انكار روز جزا ملازم انكار تشريع دين و انكار ربوبيت خداي تعالي است ، مي فرمايد: اي انسان چه چيزي تو را نسبت به پروردگار كريمت كه اين همه نعمات به تو ارزاني كرده ، مغرور كرده ؟ يعني كفران تو هيچ عذر و بهانه اي ندارد(42)، آنگاه به شرح موارد تدبير الهي مي پردازد و مي فرمايد: آن پروردگاري كه انسان را با همه اجزاي وجودش خلق كرد و سپس به تسويه او پرداخت و هر عضو را درجاي مناسبش قرار داد و قواي بدن او را متعادل نمود و آنها را با هم هماهنگ كرد و اورا به هر

شكلي كه خواست تركيب نمود و همه آنها به مقتضاي حكمت بود، بنابراين خلقت مرد يا زن ، سفيد يا سياه ، چاق يا لاغر و قوي يا ضعيف ، همه اينها به مقتضاي حكمت ومصلحت است وخداوند انسان را به بهترين صورت و نظام آفريده است (43)،پس چه عذر و بهانه اي براي كفران نعمات او وجود دارد؟

(9) (كلا بل تكذبون بالدين ):(نه ، بلكه شما روز جزا را تكذيب مي كنيد)

(10) (و ان عليكم لحافظين ):(و بدرستي كه بر شما نگهباناني گماشته )

(11) (كراما كاتبين ):(كه نويسندگاني ارجمند هستند)

(12) (يعلمون ما تفعلون ):(و هر چه بكنيد، مي دانند)يعني اي انسانهاي منكر قيامت به كرم خدا مغرور نشويد و آن را بهانه كفر و معصيت خود نسازيد، چون اين غرور سودي به حال شما ندارد، بلكه اساسا علت واقعي كفر ومعصيت شما غرور نيست ، اين انكار قيامت و تكذيب روز جزاست كه شما را مغرور وفريفته كرده كه با اين جرأت و جسارت مرتكب كفر و معصيت مي شويد، در حاليكه به تحقيق خداوند از ناحيه خود حافظاني را موكل بر شما نموده كه اعمال شما را با نوشتن ثبت و ضبط مي كنند، حافظاني كه داراي كرامت و عزتي در نزد خداي تعالي هستند واراده نمي كنند، جز آنچه را كه خدا اراده كرده و آنان به تمام اعمالي كه مرتكب مي شويد، علم دارند، بنابراين در تشخيص نيك و بد اعمال شما مرتكب اشتباه و خطانمي گردد و حتي داناي به نيات شما هستند.

(13) (ان الابرار لفي نعيم ):(بدرستي كه نيكان در نعيمند)

(14) (و ان الفجار لفي جحيم ):(و بدكاران در

جهنم هستند)

(15) (يصلونها يوم الدين ):(روز جزا وارد آن شوند)

(16) (و ما هم عنها بغائبين ):(و از آن غائب نگردند)(ابرار) يعني نيكوكاران ، (فجار)يعني گنه كاران پرده در يا كفار هتاك ، مي خواهدبفرمايد: درنتيجه ثبت و ضبط دقيق اعمال شما در روز جزا، نيكان از بدكاران مجزا ومتمايز هستند، نيكان در بهشت پر نعمت واقع مي شوند و بدكاران كافر در آتش دوزخ وارد مي گردند، و اينكه جحيم و نعيم را به صورت نكره آورده براي دلالت برعظمت وتوصيف ناپذيري آنهاست ، و در ادامه مي فرمايد: در روز جزا آنها حرارت دوزخ رامي چشند و تا ابد ملازم آن هستند و هرگز از آن جدا نمي شوند، و اهل دوزخ هرگزنمي توانند از آن غايب گردند و قدرت بيرون آمدن از آن را ندارند.

(17) (و ما ادريك ما يوم الدين ):(و تو چه مي داني كه روز جزا چيست ؟)

(18) (ثم ما ادريك ما يوم الدين ):(و باز چه مي داني كه روز جزا چيست ؟)

(19) (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله ):(روزيست كه كسي درباره كسي اختياري ندارد و فرمان در آن روز مختص خداست )در مقام هول انگيزي و توصيف عظمت روز قيامت با تأكيد مجدد مي فرمايد: تونمي تواني به حقيقت روز جزا احاطه پيداكني و اصولا عظمت آن غير قابل توصيف است و آن ، روزيست كه همه روابط و تأثير و تأثرات بين اسباب عالم منقطع مي شود و هيچ سببي نمي تواند مؤثر واقع گردد و در آن روز مالك امر و فرمان فقط و فقط خداي سبحان است ، همچنانكه در

دنيا نيز همينطور بود، اما در آن روز اين حقيقت كاملاآشكار است (44)، همچنانكه مي فرمايد:(و لو يري الذين ظلموا اذ يرون العذاب ان القوه لله جميعا(45) و اگر ستمگران وضع خود را در روز قيامت وقتي كه عذاب مي ديدند،مشاهده مي كردند، مي فهميدند كه هر چه نيرو و قدرت است مختص خداست ).

تفسير نور

«اِنفطار» به معناى شكافته شدن است، «فطر» و «افطار» نيز به همين معناست، زيرا روزه با غذا خوردن مى شكافد. «انفطار» و «انشقاق» به يك معناست، لكن در انفطار بعد از شكافتن به چيزى مى رسيم، بر خلاف انشقاق، چنانكه عرب در حفر قنات مى گويد: «فطرتُ» چون بعد از

كافتن زمين، به آب مى رسد.

«اِنتثار» به معناى پراكندگى است و به چيزى كه بر سر عروس مى ريزند، نثار گويند.

«فَجر» به معناى بروز شكاف و باز شدن راه است و «تفجير»، بيانگر عظمت و شدّت شكافته شدن كوههاست.

در كلمه «بُعثر» هم معناى «بعث» (به پا خواستن) است و هم معناى «ثور» (دگرگون شدن)، لذا راغب در مفردات گفته است كه بعيد نيست فعل «بُعثر» مركب از اين دو فعل باشد، يعنى زير و رو شدن خاك ها و برپاخاستن مردگان.

پيوند ميان آسمان و زمين و دريا و خشكى به گونه اى است كه هرگاه نظام يكى از آنها به هم بخورد، نظام همه چيز به هم مى خورد.

1- نظام حاكم بر آسمان و زمين به دست خداست و هرگاه او بخواهد تغيير مى كند. <<اذا السماء انفطرت>>

2- معاد جسمانى است و مردگان از قبر برمى خيزند. <<اذا القبور بعثرت>>

3- به هم ريختن نظام هستى، مقدّمه رستاخيز و رستاخيز، براى حساب و كتاب و جزاى اعمال انسان هاست. <<علمت نفس ما قدّمت...>>

4-

در قيامت ظرفيّت انسان توسعه مى يابد و همه كارهاى گذشته را به ياد مى آورد. <<علمت نفس ما قدّمت>>

5 - انسان، هم بايد به فكر گذشته خود باشد، تا اگر خلافى كرده توبه كند و هم به فكر پس از مرگ خود باشد تا يادگار خوبى از خود بجاى گذارد. <<ما قدّمت و اخّرت>>

6- در قيامت، انسان هم به آنچه عمل كرده آگاه مى شود و هم به آثار خوب يا بد اعمال خود. <<ما قدّمت و اخّرت>>

7- در قيامت، انسان به كارهايى كه مى توانسته بكند و به تأخير انداخته و انجام نداده پى مى برد.<<علمت... ما اخّرت>>

«سوّاك» به معناى استوارى و استقامت و دورى از اعوجاج است، و «عدلك» بيانگر تعادل و توازن ميان اعضا و جوارح انسان است.

به عمل خود تكيه كنيد نه بر كرم خداوند، انبيا از كرم خدا آگاه بودند امّا اهل عمل بودند.

خداوند كريم است: <<ربّك الكريم>> فرشتگان مأمور او كريم اند: <<كراماً كاتبين >>رسولان او كريم اند: <<رسول كريم>><752> كتاب او كريم است: <<انّه لقرآن كريم>><753> و پاداش او كريمانه است. <<اجر كريم>><754>

خداوند كريم است؛ هم گناهان را مى بخشد، هم عيب ها را مى پوشاند و هم پاداش را چند برابر مى دهد.

1- انسان، موجودى غافل و مغرور است و خود را از عواقب كار و قهر خدا در اَمان مى پندارد. <<يا ايّها الانسان ما غرّك بربّك>>

2- چرا انسان با آن همه نياز و ضعف، مغرور باشد؟ <<يا ايّها الانسان ما غرّك>>

3- بدترين نوع كبر و غرور، آن است كه در برابر پروردگار كريم و هستى بخش باشد. <<غرّك بربّك الكريم الّذى خلقك>>

4- غرور و غفلت انسان، سوء استفاده از لطف و كرم و پرده پوشى خداست. <<ما

غرّك بربّك الكريم>>

5 - لطف و كرم خدا تنها نسبت به مؤمنين نيست، بلكه نسبت به همه انسان هاست. <<يا ايها الانسان.... بربّك الكريم>>

6- غرور انسان، بيانگر غفلت او از نعمت هاى الهى و عظمت آفريدگار است. <<ما غرّك بربّك الكريم>>

7- درمان غرور، توجّه به الطاف كريمانه است. <<الكريم... خلقك فسوّاك فعدلك>>

8 - آفرينش، نشانه قدرت، <<خلقك>> تسويه، نشانه حكمت، <<سواك>> و اعتدال، دليل علم او به تمام نيازهاست. <<عدلك>>

9- آفرينش انسان و هماهنگى و تعادل ميان اعضاى او، جلوه اى از كرم خداوند است.<<الكريم الّذى خلقك فسوّاك فعدلك>>

10- تنوّع شكل و قيافه انسان ها، براساس خواستِ حكيمانه خداوند است. <<فى اىّ صورة ما شاء ركّبك>>

11- براى شكستن غرور، بايد نعمت هاى الهى را پى درپى گوشزد كرد. <<خلقك، سوّاك، عدلك، ركّبك>>

12- آنكه در دنيا تو را آفريد، در آخرت نيز تو را خلق مى كند، پس تكذيب چرا؟ <<كلاّ بل تكذّبون بالدين>>

13- كسى كه به دنيا مغرور شود، آخرت را انكار مى كند. <<غرّك - تكذّبون>>

14- گرچه شما قيامت را منكر مى شويد، ولى فرشتگان كار خود را انجام مى دهند. <<تكذّبون... انّ عليكم لحافظين>>

15- فرشتگان متعدّد، مسئول حفظ و حراست از انسان ها هستند. <<لحافظين>>

16- فرشتگان، مسئول ثبت و ضبط كارهاى انسانند. <<كراماً كاتبين>>

17- فرشتگانِ مراقب، در ثبت اعمال برخوردى كريمانه دارند. <<كراماً كاتبين>>

18- فرشتگان هم متعدّدند، هم تيزبين و هم ريزبين. <<يعلمون ما تفعلون>>

19- توجّه به ثبت اعمال توسط فرشتگان معصوم، سبب حيا و تقواى انسان مى شود. <<يعلمون ما تفعلون>>

«أبرار» جمع «بارّ» به معناى نيكوكار و «نَعيم» به معناى پر نعمت است.

«فُجّار» جمع «فاجر» به معناى شكافتن است، يعنى كسانى كه پرده درى مى كنند و هتّاك هستند.

«صَلى» ورود در قهر و عذاب است. <<يصلونها

يوم الدين>> همان گونه كه «صَلْو» ورود در رحمت و لطف است. <<هو الّذى يصلّى عليكم>><755>

در قيامت، همه امور به دست خداست و اين به معناى نفى شفاعت نيست، چون شفاعت نيز از امورى است كه خداوند فرمان داده است.<756>

1- در تربيت و تبليغ، سرنوشت خوبان و بدان را مقايسه كنيد. <<انّ الابرار لفى نعيم - انّ الفجّار لفى جحيم>>

2- حتّى پيامبر، به بسيارى از امور قيامت آگاه نيست. <<و ما ادراك ما يوم الدين>>

3- مسائل قيامت را با عقل عادى نمى توان درك كرد، بلكه بايد از طريق وحى بپذيريم. <<ما ادراك ما يوم الدين>>

4- مطالب مهم را بايد تكرار كرد. <<ما ادراك - ثمّ ما ادراك>>

5 - پيدايش قيامت براى جزا و كيفر عملكرد دنيوى ماست. <<يوم الدّين>>

6- مجرمان براى هميشه در دوزخند. <<ما هم عنها بغائبين>>

7- قيامت روز سلب مالكيّت و اختيار از همه انسان هاست. <<يوم لا تملك نفس لنفس شيئاً>>

8 - قيامت، تجلّى حاكميّت مطلقه خداوند است. <<و الامر يومئذ للّه>>

«والحمد للّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

Like the 1 to 13 verses of Takwir the signs which will appear before the day of resurrection are mentioned in these verses. The heavens will cleave asunder, the stars will be scattered, the oceans will overwhelm the whole globe, and the graves will throw out the buried bodies. The physical world as we see it will be destroyed and after the final judgement a new eternal realm of spiritual existence will begin. See commentary of Takwir: 1 to 13.

Aqa Mahdi Puya says:

According to the Ahl ul Bayt the physical universe will disintegrate. A dimensional thing is not

eternal. There was a time when no dimensional being was in existence. When a dimensional existence is created, it completes its development and then disappears. Man does not know how many systems like the solar system) have completed their terms, and how many are in the process of development, and how many will come into being in the future.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

Every soul will be fully aware of what "its hands had sent forth". This verse refers to the deeds of commission and omission in this life- "the good or the evil he did" is that which he has sent forth, and "the consequences of his good and bad deeds which ensue to influence the human society after he departs" is that which he leaves behind. It may also refer to that which he earned for his spiritual life of the hereafter and the physical things, he prided in this life, which he left behind. If man does good he not only earns the eternal life of bliss in the hereafter as a reward but also leaves behind an example for his family and people among whom he lived and the posterity in general; and during his lifetime educates, disciplines and guides those who are associated with him to the path of Allah.

The divine attributes of forgiveness, generosity and beneficence which the words rabbikal karim (see commentary of Fatihah: 3) carry are alluded to by the accursed Shaytan to instigate man to sin.

An indirect guidance may

be inferred from this verse that man should not sin under the belief that the great charitable disposition of his Lord would protect him from the just punishment.

Once a slave of Ali ibn abi Talib did not pay attention to his repeated calls and when questioned replied: "I relied upon your forbearance and charitable disposition. I know you will not punish me for my evasion of duty." Ali set him free.

Allah not only created man, but gave him a perfectly organised organism together with intellectual and spiritual faculties and a free will. Refer to the commentary of Anam: 2. The bounties of Allah should make man grateful which he can manifest by using his faculties to choose the right path and follow it all his life, but he turns away from the right path and denies the day of judgement.

(see commentary for verse 6)

(see commentary for verse 6)

(see commentary for verse 6)

Refer to the commentary of Qaf: 18.

(see commentary for verse 10)

(see commentary for verse 10)

(no commentary available for this verse)

(no commentary available for this verse)

(no commentary available for this verse)

(no commentary available for this verse)

Refer to the commentary of Baqarah: 48; Anam: 165; Bani Israil: 15; Zumar: 7 and 38. No soul shall have power to do anything for another. Personal responsibility will be fully enforced. Authority belongs to Allah. He will allow whom He pleases to intercede on behalf of any one the authorised intercessor finds suitable. See commentary of Baqarah: 48 and 255 and the references mentioned therein for intercession.

Aqa Mahdi Puya

says:

Imam Muhammad bin Ali al Baqir said:

"The command on that day (day of judgement) and today is Allahs, but on that day the subordinate authorities (at a certain stage) will not be visible."

The manifestation of Allahs absolute authority is like the sun, when it shines all the stars disappear, though they are there, deriving the light from the sun.

(see commentary for verse 17)

(see commentary for verse 17)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109