73. سوره المزمل

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره المزمل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1)

قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً (2)

نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً (3)

أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً (4)

إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً (5)

إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً (6)

إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً (7)

وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً (8)

رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً (9)

وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً (10)

وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً (11)

إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحِيماً (12)

وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً (13)

يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلاً (14)

إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولاً (15)

فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلاً (16)

فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً (17)

السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً (18)

إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً (19)

إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ

يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (20)

آشنايي با سوره

73- مزمل [گليم به خود پيچيده]

آيه اول را كه مى خوانيم، با اين تعبير به پيامبر خطاب شده، آن هنگام كه در اول بعثت، مشركان در «دار الندوة دعوتش را نپذيرفتند و در فكر توطئه بر ضد او بودند. پيامبر غمگين و آزرده به خانه رفت و خوابيد. اما سروش خدائى اينگونه نوازشش داد و او را به «برخاستن و عبادت شبانه، و كمك گيرى از نيايش و تلاوت قرآن، و مقاومت در برابر حرفها و مخالفتهايشان دعوت كرد، و از آن حضرت، در برابر برخوردهاى سرد و بى مهرى هاى اهل مكه، حمايت نمود در آيه آخر، دستورى مبنى بر نيايش شبانه و تلاوت قرآن به پيامبر مى دهد. اين سوره با 20 آيه در مكه نازل شده است. (اوائل بعثت).

شان نزول

خود سازى و انقلابى گسترده

شأن نزول آيه 20 سوره مزمل

پيامبر پيوسته نماز شب مى خواند و مردم را نيز به ثواب آن بشارت مى داد. شرايط آغاز اسلام ايجاب مى كرد كه مردم به عنوان يك وظيفه مستحب يا وظيفه واجب، پيامبر را همراهى كنند و با تلاوت قرآن و هم چنين عبادت هاى شبانه، خود را براى تبليغ و دفاع از اسلام آماده سازند، ولى انجام دادن اين عمل، براى مردم مشكل و سخت بود؛ چون وقتى كه براى نماز شب برمى خاستند، نمى دانستند كه آيا نيمى از شب و يا دو ثلث آن گذشته است. به همين سبب احتياط مى كردند و گاه تمام شب را بيدار مى ماندند و مشغول عبادت مى شدند. پاهاى آنان به سبب قيام شبانه ورم مى كرد و از كارهاى روزانه نيز ناتوان مى شدند. بنابراين، خداوند اين حكم را تغيير داد و آيه 20 سوره

مزمل نازل شد.

بايد پذيرفت كه براى ايجاد يك انقلاب گسترده در همه مراحل زندگى، پيش از هر چيز، يك نيروى مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ، آگاهى كامل، آموزش هاى لازم فكرى و فرهنگى و پرورش هاى اخلاقى براى اين كار ساخته شده باشد و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام در مكه در سال هاى نخستين بعثت، بلكه در همه دوران عمرش انجام داد و به دليل وجود همين زير بناى محكم، نهال اسلام به سرعت رشد كرد و جوانه زد و شاخ و برگ داد.

آن چه در اين سوره آمده است، نمونه زنده و بسيار گويايى از اين برنامه حساب شده است؛ دستور به عبادت در دو سوم يا حداقل يك سوم از شب، آن هم با تلاوت و دقت در آيه هاى قرآن مجيد به گونه اى كه اثرگذار باشد. اين عبادت و رازهاى شبانه، سرانجام كار خود را كرد و گروهى اندك از توده هاى محروم و قشرهاى مستضعف، شايستگى حكومت بر بخشى از جهان را پيدا كردند و امروز هم اگر ما مسلمانان بخواهيم عظمت و قدرت ديرين را بازيابيم، راه همين راه و برنامه همين برنامه است. هرگز نبايد انتظار داشته باشيم با افرادى ضعيف و ناتوان، كه پرورش هاى لازم فرهنگى و اخلاقى را نيافته اند، دست زورگويان را از سرزمين هاى اسلامى كوتاه كنيم:

در حقيقت، پروردگارت مى داند، كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] بر مى خيزيد، و خداست كه شب و روز را اندازه گيرى مى كند. [او] مى داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد، پس بر

شما ببخشود، [اينك] هر چه از قرآن ميسّر مى شود بخوانيد. [خدا] مى داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود، و [عدّه اى] ديگر در زمين سفر مى كنند [و] در پى روزى خدا هستند و [گروهى] ديگر در راه خدا پيكار مى كنند. پس هر چه از [قرآن] ميسّر شد، تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد؛ و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد، آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيش تر باز خواهيد يافت و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است. «» (1)

پاورقى:

(1) تفسير نمونه، ج 25، ص 193.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{يا} (يا) حرف ندا {أَيُّهَا} منادا، منصوب يا در محل نصب / (ها) حرف تنبيه {الْمُزَّمِّلُ} نعت تابع

{قُمِ} فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {اللَّيْلَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {إِلاَّ} حرف استثنا {قَلِيلاً} مستثنى، منصوب

{نِصْفَهُ} بدل تابع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {أَوِ} حرف عطف {انْقُصْ} فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {مِنْهُ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {قَلِيلاً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب

{أَوْ} حرف عطف {زِدْ} فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {عَلَيْهِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {وَرَتِّلِ} (و) حرف عطف / فعل

امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {الْقُرْآنَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {تَرْتِيلاً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب

{إِنَّا} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ / (نا) ضمير متصل در محل نصب، اسم إنّ {سَنُلْقِي} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (نحن) در تقدير / خبر إنَّ محذوف {عَلَيْكَ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {قَوْلاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {ثَقِيلاً} نعت تابع

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {ناشِئَةَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {اللَّيْلِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {هِيَ} ضمير فصل بدون محل {أَشَدُّ} خبر إنَّ، مرفوع يا در محل رفع {وَطْئاً} تمييز، منصوب {وَأَقْوَمُ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {قِيلاً} تمييز، منصوب

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {لَكَ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر إنَّ محذوف {فِي} حرف جر {النَّهارِ} اسم مجرور يا در محل جر {سَبْحاً} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {طَوِيلاً} نعت تابع

{وَاذْكُرِ} (و) حرف استيناف / فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {اسْمَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {رَبِّكَ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَتَبَتَّلْ} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {إِلَيْهِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {تَبْتِيلاً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب

{رَبُّ} مبتدا مقدّر يا محذوف يا

در محل / خبر، مرفوع يا در محل رفع {الْمَشْرِقِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَالْمَغْرِبِ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {لا} (لا)ى نفى جنس {إِلهَ} اسم لاى نفى جنس، منصوب / خبر لاى نفى جنس، محذوف {إِلاَّ} حرف استثنا {هُوَ} بدل تابع {فَاتَّخِذْهُ} (ف) رابط جواب براى شرط / فعل امر مبنى بر سكون / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {وَكِيلاً} مفعولٌ به ثان (دوم)، منصوب يا در محل نصب

{وَاصْبِرْ} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {عَلى} حرف جر {ما} اسم مجرور يا در محل جر {يَقُولُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {وَاهْجُرْهُمْ} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {هَجْراً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب {جَمِيلاً} نعت تابع

{وَذَرْنِي} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / (ن) حرف وقايه / (ي) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {وَالْمُكَذِّبِينَ} (و) حرف عطف / عطف (ي) {أُولِي} نعت تابع {النَّعْمَةِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَمَهِّلْهُمْ} (و) حرف عطف / فعل امر مبنى بر سكون / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {قَلِيلاً} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {لَدَيْنا} ظرف يا

مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / (نا) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه / خبر إنَّ محذوف {أَنْكالاً} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {وَجَحِيماً} (و) حرف عطف / معطوف تابع

{وَطَعاماً} (و) حرف عطف / معطوف تابع {ذا} نعت تابع {غُصَّةٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَعَذاباً} (و) حرف عطف / معطوف تابع {أَلِيماً} نعت تابع

{يَوْمَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {تَرْجُفُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {الْأَرْضُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {وَالْجِبالُ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {وَكانَتِ} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث {الْجِبالُ} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع {كَثِيباً} خبر كان، منصوب يا در محل نصب {مَهِيلاً} نعت تابع

{إِنَّا} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ / (نا) ضمير متصل در محل نصب، اسم إنّ {أَرْسَلْنا} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / خبر إنَّ محذوف {إِلَيْكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {رَسُولاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {شاهِداً} نعت تابع {عَلَيْكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {كَما} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {أَرْسَلْنا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {إِلى} حرف جر {فِرْعَوْنَ} اسم مجرور يا در محل جر {رَسُولاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب

{فَعَصى} (ف) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى {فِرْعَوْنُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {الرَّسُولَ}

مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {فَأَخَذْناهُ} (ف) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر سكون / (نا) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {أَخْذاً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب {وَبِيلاً} نعت تابع

{فَكَيْفَ} (ف) رابط جواب براى شرط / حال، منصوب {تَتَّقُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {إِنْ} حرف شرط جازم {كَفَرْتُمْ} فعل ماضى، مبنى بر سكون / (ت) ضمير متصل، در محل رفع و فاعل {يَوْماً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {يَجْعَلُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {الْوِلْدانَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {شِيباً} مفعولٌ به ثان (دوم)، منصوب يا در محل نصب

{السَّماءُ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {مُنْفَطِرٌ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {بِهِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {كانَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى {وَعْدُهُ} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {مَفْعُولاً} خبر كان، منصوب يا در محل نصب

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {هذِهِ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {تَذْكِرَةٌ} خبر إنَّ، مرفوع يا در محل رفع {فَمَنْ} (ف) حرف عطف / اسم شرط جازم در محل رفع و مبتدا {شاءَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {اتَّخَذَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا

تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {إِلى} حرف جر {رَبِّهِ} اسم مجرور يا در محل جر / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {سَبِيلاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {رَبَّكَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {يَعْلَمُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر إنَّ محذوف {أَنَّكَ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ / (ك) ضمير متصل در محل نصب، اسم أنّ {تَقُومُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير / خبر أنَّ محذوف {أَدْنى} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {مِنْ} حرف جر {ثُلُثَيِ} اسم مجرور يا در محل جر {اللَّيْلِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَنِصْفَهُ} (و) حرف عطف / عطف (أدنى) / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَثُلُثَهُ} (و) حرف عطف / معطوف تابع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَطائِفَةٌ} (و) حرف عطف / عطف (أنت) {مِنَ} حرف جر {الَّذِينَ} اسم مجرور يا در محل جر {مَعَكَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {وَاللَّهُ} (و) حرف عطف / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {يُقَدِّرُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {اللَّيْلَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل

نصب {وَالنَّهارَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {عَلِمَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {أَنْ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ / اسم أنْ {لَنْ} حرف نصب {تُحْصُوهُ} فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به / خبر أنْ محذوف {فَتابَ} (ف) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {عَلَيْكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {فَاقْرَؤُا} (ف) رابط جواب براى شرط / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {تَيَسَّرَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {مِنَ} حرف جر {الْقُرْآنِ} اسم مجرور يا در محل جر {عَلِمَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {أَنْ} حرف مشبه بالفعل (أن) مخففّه از مثقلّه / (ه) محذوف و اسم إنْ مخفّفه {سَيَكُونُ} (س) حرف استقبال / فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {مِنْكُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر كان، محذوف يا در تقدير {مَرْضى} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع / خبر أنَّ محذوف {وَآخَرُونَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {يَضْرِبُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {فِي} حرف جر {الْأَرْضِ} اسم مجرور يا در

محل جر {يَبْتَغُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {مِنْ} حرف جر {فَضْلِ} اسم مجرور يا در محل جر {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَآخَرُونَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {يُقاتِلُونَ} فعل مضارع، مرفوع به ثبوت نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {فِي} حرف جر {سَبِيلِ} اسم مجرور يا در محل جر {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {فَاقْرَؤُا} (ف) رابط جواب براى شرط / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {ما} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {تَيَسَّرَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {مِنْهُ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {وَأَقِيمُوا} (و) حرف عطف / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الصَّلاةَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَآتُوا} (و) حرف عطف / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الزَّكاةَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَأَقْرِضُوا} (و) حرف عطف / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {اللَّهَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {قَرْضاً} مفعول مطلق يا نائب مفعول، منصوب {حَسَناً} نعت تابع {وَما} (و) حرف اعتراض / مفعولٌ به جازم {تُقَدِّمُوا} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {لِأَنْفُسِكُمْ} حرف جر و اسم

بعد از آن مجرور / (ك) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {مِنْ} حرف جر زائد {خَيْرٍ} تمييز، منصوب {تَجِدُوهُ} فعل مضارع مجزوم به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {عِنْدَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {هُوَ} ضمير فصل بدون محل {خَيْراً} مفعولٌ به ثان (دوم)، منصوب يا در محل نصب {وَأَعْظَمَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {أَجْراً} تمييز، منصوب {وَاسْتَغْفِرُوا} (و) حرف عطف / فعل امر، مبنى بر حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {اللَّهَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {اللَّهَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {غَفُورٌ} خبر إنَّ، مرفوع يا در محل رفع {رَحِيمٌ} خبر إنَّ ثان (دوم)، مرفوع يا در محل رفع

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Ya ayyuha almuzzammilu

2.Qumi allayla illa qaleelan

3.Nisfahu awi onqus minhu qaleelan

4.Aw zid AAalayhi warattili alqur-ana tarteelan

5.Inna sanulqee AAalayka qawlan thaqeelan

6.Inna nashi-ata allayli hiya ashaddu wat-an waaqwamu qeelan

7.Inna laka fee alnnahari sabhan taweelan

8.Waothkuri isma rabbika watabattal ilayhi tabteelan

9.Rabbu almashriqi waalmaghribi la ilaha illa huwa faittakhithhu wakeelan

10.Waisbir AAala ma yaqooloona waohjurhum hajran jameelan

11.Watharnee waalmukaththibeena olee alnnaAAmati wamahhilhum qaleelan

12.Inna ladayna ankalan wajaheeman

13.WataAAaman tha ghussatin waAAathaban aleeman

14.Yawma tarjufu al-ardu waaljibalu wakanati aljibalu katheeban maheelan

15.Inna arsalna ilaykum rasoolan shahidan AAalaykum kama arsalna ila firAAawna rasoolan

16.FaAAasa firAAawnu alrrasoola faakhathnahu akhthan wabeelan

17.Fakayfa tattaqoona

in kafartum yawman yajAAalu alwildana sheeban

18.Alssamao munfatirun bihi kana waAAduhu mafAAoolan

19.Inna hathihi tathkiratun faman shaa ittakhatha ila rabbihi sabeelan

20.Inna rabbaka yaAAlamu annaka taqoomu adna min thuluthayi allayli wanisfahu wathuluthahu wata-ifatun mina allatheena maAAaka waAllahu yuqaddiru allayla waalnnahara AAalima an lan tuhsoohu fataba AAalaykum faiqraoo ma tayassara mina alqur-ani AAalima an sayakoonu minkum marda waakharoona yadriboona fee al-ardi yabtaghoona min fadli Allahi waakharoona yuqatiloona fee sabeeli Allahi faiqraoo ma tayassara minhu waaqeemoo alssalata waatoo alzzakata waaqridoo Allaha qardan hasanan wama tuqaddimoo li-anfusikum min khayrin tajidoohu AAinda Allahi huwa khayran waaAAthama ajran waistaghfiroo Allaha inna Allaha ghafoorun raheemun

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

اى جامه به خويشتن فرو پيچيده، (1)

به پا خيز شب را مگر اندكى، (2)

نيمى از شب يا اندكى از آن را بكاه، (3)

يا بر آن [نصف بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان. (4)

در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى كنيم. (5)

قطعاً برخاستن شب، رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام راستين تر است. (6)

[و] تو را، در روز، آمد و شدى دراز است. (7)

و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز. (8)

[اوست پروردگار خاور و باختر، خدايى جز او نيست، پس او را كارساز خويش اختيار كن. (9)

و بر آنچه مى گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير. (10)

و مرا با تكذيب كنندگان توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده. (11)

در حقيقت پيش ما زنجيرها و دوزخ، (12)

و غذايى گلوگير و عذابى پر درد است. (13)

روزى

كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند. (14)

بى گمان، ما به سوى شما فرستاده اى كه گواه بر شماست روانه كرديم، همان گونه كه فرستاده اى به سوى فرعون فرستاديم. (15)

[ولى فرعون به آن فرستاده عصيان ورزيد، پس ما او را به سختى فرو گرفتيم. (16)

پس اگر كفر بورزيد، چگونه از روزى كه كودكان را پير مى گرداند، پرهيز توانيد كرد؟ (17)

آسمان از [بيم آن [روز] در هم شكافد؛ وعده او انجام يافتنى است. (18)

قطعاً اين [آيات اندرزى است، تا هر كه بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پيش گيرد. (19)

در حقيقت، پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] برمى خيزيد، و خداست كه شب و روز را اندازه گيرى مى كند. [او ]مى داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد، پس بر شما ببخشود، [اينك هر چه از قرآن ميسر مى شود بخوانيد. [خدا] مى داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود، و [عده اى ديگر در زمين سفر مى كنند [و] در پى روزى خدا هستند، و [گروهى ديگر در راه خدا پيكار مى نمايند. پس هر چه از [قرآن ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد؛ و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت. و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است. (20)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» اى جامه به خود پيچيده!

«2» شب را، جز كمى، بپاخيز!

«3» نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن،

«4» يا بر نصف آن بيفزا، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان؛

«5» چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد!

«6» مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است!

«7» و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت!

«8» و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند!

«9» همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست، او را نگاهبان و وكيل خود انتخاب كن،

«10» و در برابر آنچه [دشمنان] مى گويند شكيبا باش و بطرزى شايسته از آنان دورى گزين!

«11» و مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده،

«12» كه نزد ما غل و زنجيرها و [آتش] دوزخ است،

«13» و غذايى گلوگير، و عذابى دردناك،

«14» در آن روز كه زمين و كوه ها سخت به لرزه درمى آيد، و كوه ها [چنان درهم كوبيده مى شود كه] به شكل توده هايى از شن نرم درمى آيد!

«15» ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شماست، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم!

«16» [ولى] فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول برخاست، و ما او را سخت مجازات كرديم!

«17» شما [نيز] اگر كافر شويد، چگونه خود را [از عذاب الهى] بر كنار مى داريد؟! در آن روز كه كودكان را پير مى كند،

«18» و آسمان از هم شكافته مى شود، و وعده او شدنى و حتمى است.

«19» اين هشدار و تذكّرى است، پس هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمى گزيند!

«20» پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزند؛ خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند؛ او مى داند كه شما نمى توانيد مقدار آن را [به دقّت] اندازه گيرى كنيد [براى عبادت كردن]، پس شما را بخشيد؛ اكنون آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد او مى داند بزودى گروهى از شما بيمار مى شوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى [و كسب روزى] به سفر مى روند، و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى كنند [و از تلاوت قرآن بازمى مانند]، پس به اندازه اى كه براى شما ممكن است از آن تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا (قرض الحسنه) دهيد [= در راه او انفاق نماييد] و [بدانيد] آنچه را از كارهاى نيك براى خود از پيش مى فرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت؛ و از خدا آمرزش بطلبيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

اى جامه بر خود پيچيده! (1)

شب را جز اندكى [كه ويژه استراحت است، براى عبادت] برخيز؛ (2)

نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] يا اندكى ازنصف بكاه، (3)

يا [مقدارى] بر نصف بيفزا، و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان. (4)

به يقين ما به زودى گفتارى سنگين [چون آيات قرآن] به تو القا خواهيمكرد. (5)

بى ترديد

عبادت[ى كه در دل] شب [انجام مى گيرد] محكم تر و پايدارتر و گفتار در آن استوارتر و درست تر است. (6)

تو را در روز [براى مشاغل فراوان معنوى و هدايت مردم و حل مشكلات نيازمندان،] رفت و آمدى طولانى است [پس ساعات شب براى عبادت فرصتى بهتر است.] (7)

نام پروردگارت را [به زبان حال و قال] ياد كن [و از غير او قطع اميد نما] و فقط دل بر او بند. (8)

[همان كه] پروردگار مشرق و مغرب [است]، هيچ معبودى جز او نيست، پس او را وكيل و كارساز خود انتخاب كن، (9)

و بر گفتار [و آزار] مشركان شكيبا باش و از آنان به شيوه اى پسنديده دورى كن، (10)

و مرا با تكذيب كنندگان توانگر و نازپرورده واگذار و آنان را اندكى مهلت ده، (11)

كه حتماً [براى آنان] نزد ما [به كيفر اعمالشان] زنجيرهايى گران و آتشى به شدت شعله ور است، (12)

و غذايى گلوگير و عذابى دردناك است، (13)

در روزى كه زمين و كوه ها به لرزه درآيند، و كوه ها به صورت توده اى شن روان گردند! (14)

ما پيامبرى كه گواه بر [اعمال] شماست، به سويتان فرستاديم، همان گونه كه به سوى فرعون، رسولى فرستاديم؛ (15)

پس فرعون از آن رسول نافرمانى كرد، پس او را به عذابى سخت گرفتيم. (16)

اگر امروز كفر بورزيد، پس چگونه خود را [از عذاب] روزى كه كودكان را پير مى كند، حفظ مى نماييد؟! (17)

آسمان به سبب شدت و كوبندگى آن روز، درهم شكافته مى شود و قطعاً وعده خدا شدنى است. (18)

بى ترديد اين [قرآن] مايه تذكر و پند است، پس هر كس بخواهد راهى

به سوى پروردگارش [باتكيه براين قرآن] برگزيند. (19)

پروردگارت آگاه است كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دو سوم شب و گاهى نيمى از آن و زمانى يك سومش را [براى عبادت و خواندن قرآن] برمى خيزد، و خدا شب و روز را [دقيق و منظم] اندازه گيرى مى كند، و براى او مشخص است كه شما هرگز نمى توانيد [به علت كوتاهى و بلندى شب در طول سال، دو سوم و نصف و يك سوم را دقيقاً] اندازه گيرى كنيد، پس [اندازه گيرى دقيق را] بر شما بخشيد؛ بنابراين آنچه را از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد. او مى داند كه به زودى برخى از شما بيمار مى شوند، و گروهى براى به دست آوردن رزق و روزى خدا در زمين سفر مى كنند، و بعضى در راه خدا مى جنگند؛ پس آنچه را از آن ميسر است بخوانيد و نماز را برپا داريد و زكات بپردازيد و وام نيكو به خدا بدهيد؛ و آنچه را از عمل خير براى خود پيش مى فرستيد، آن را نزد خدا به بهترين صورت و بزرگ ترين پاداش خواهيد يافت؛ و از خدا آمرزش بخواهيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. (20)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

الا اى رسولى كه در جامه فكرت و خاموشى خفته اى (1)

هان شب را به نماز و طاعت خدا برخيز مگر كمى (2)

كه نصف يا چيزى كمتر از نصف باشد به استراحت پرداز (3)

يا چيزى بر نصف بيفزا و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش (4)

ما به وحى خود كلام بسيار سنگين و گرانمايه قرآن را

بر تو لقا مى كنيم (5)

البته نماز شب و دعا و ناله سحر بهترين شاهد خلاص و صفاى قلب و دعوى صدق ايمانست (6)

تو را روز روشن در طلب روزى وقت كافى و فرصت وسيع است (7)

و دايم در شب و روز نام خدا را ياد كن و بكلى از غير او علاقه ببر و به او پرداز كه بى انقطاع از خلق اتصال به حق ميسر نگردد (8)

همان خداى مشرق و مغرب عالم كه جز او هيچ خدائى نيست او را بر خود وكيل و نگهبان اختيار كن (9)

و بر طعن و ياوه گوئى كافران و مكذبان صبور و شكيبا باش و به طرزى نيكو كه مقتضاى مدارا و حلم و بزرگواريست از آنان دورى گزين (10)

و كار آن كافران مغرور نعمت و مال حرام را به من واگذار و اندك زمانى به آنها مهلت ده تا وقت انتقام بزودى فرا رسد (11)

كه البته نزد ما غل و زنجير عذاب و آتش دوزخ براى كيفر كافران مهياست (12)

و طعامى كه از فرط غصه و اندوه گلوگير آنها ميشود و عذاب دردناك با حسرت و ندامت در روز ثواب و عقاب بر آنها است (13)

آن روزى كه از وحشت آن روز بزرگ زمين و كوه ها به لرزه درآيد و تل ريگى شود و چون موج روان گردد (14)

ما به شما امت آخر زمان رسولى فرستاديم كه شاهد اعمال و حجت كامل شماست چنانكه بر فرعون و وزيرش هامان و ساير فرعونيان هم رسول فرستاديم (15)

تا فرعون نافرمانى آن رسول كرد ما هم او

را به قهر و انتقام سخت بگرفتيم (16)

پس اى مردم غافل اگر امروز به خدا كافر شويد باز چگونه از عذاب حق نجات يابيد در روزى كه كودك از هول و سختى آن پير شود؟ (17)

و آسمان از وحشت آن شكافته شود و وعده ثواب و عقاب الهى به وقوع انجامد (18)

اين قرآن براى تذكر و يادآورى فرستاده شد تا هر كه بخواهد راهى به سوى خداپيش گيرد و براى سعادت ابد به فكر و ذكر و عبادت پردازد (19)

خدا به حال تو آگاهست كه تو و جمعى هم از آنان كه با تواند اغلب نزديك دو ثلثيا نصف يا لا اقل ثلث شب را هميشه به طاعت و نماز مى پردازى و خدا گردش روز و شب را مقدر مى كند تا هر چه در روز فوت شد شب و هر چه در شب فوت شد روز تدارك كنيد خدا ميداند كه شما هرگز تمام ساعات شب را به عبادت ضبب نخواهيد كرد لذا از شما اوقات خواب و كارهاى ديگر را درگذشت تا هر چه از شب را بى مشقت و آسانست به تلاوت قرآن پردازيد. خدا بر احوال شما آگاهست كه برخى مريض و ناتوانيد و برخى به سفر براى كسب و تجارت از كرم خدا روزى مى طلبيد و برخى در راه خدا روز و شب به جنگ و جهاد مشغوليد پس در هر حال آنچه ميسر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازيد و نماز بپاداريد و زكات مالتان به فقيران بدهيد و به خدا قرض نيكو دهيد يعنى براى خدا به محتاجان احسان كنيد و

قرض الحسنه دهيد و بدانيد كه هر عمل نيك براى آخرت خود پيش فرستيد پاداش آن را البته نزد خدا بيابيد و آن اجر و ثواب آخرت كه بهشت ابد است از متاع دنيا بسى بهتر و بزرگتر است و دايم به دعا از خدا آمرزش طلبيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربانست (20)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

اى جامه به خود پيچيده. (1)

شب را جز اندكى، به پا خيز. (2)

نصف آن، يا اندكى از آن كم كن. (3)

يا بر آن بيفزاى و قرآن را با تأنّى و شمرده بخوان. (4)

همانا ما سخنى سنگين و گرانمايه بر تو القا خواهيم كرد. (5)

همانا برخاستن در شب (براى عبادت) پايدارتر پابرجاتر و گفتار آن استوارتر است. (6)

همانا تو در روز حركت و تلاشى طولانى دارى (و كمتر به عبادت مى رسى). (7)

و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به سوى او منقطع شو. (8)

او كه پروردگار مشرق و مغرب است، معبودى جز او نيست، پس او را وكيل خود ساز. (9)

و بر آنچه مى گويند صبر كن و به گونه اى نيكو از آنان كناره بگير. (10)

و مرا با تكذيب كنندگان توانگر و خوشگذران واگذار و آنان را اندكى مهلت ده. (11)

همانا نزد ما است غل ها و آتش برافروخته. (12)

و غذايى گلوگير و عذابى دردناك. (13)

در روزى كه زمين و كوه ها به لرزه درآيند و كوه ها به صورت پشته هايى از شن روان گردند. (14)

همانا ما رسولى را كه گواه بر شماست، به سوى شما فرستاديم، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم. (15)

امّا فرعون،

آن رسول را نافرمانى كرد و ما او را به كيفرى وخيم گرفتيم. (16)

پس اگر كفر ورزيد، چگونه خود را از (عذاب) روزى كه كودكان را پير مى كند مصون مى داريد؟ (17)

آسمان به سبب (هول) آن روز مى شكافد، آرى وعده خداوند انجام شدنى است. (18)

همانا اين آيات مايه تذّكر است، پس هر كس مى خواهد، راهى به سوى پروردگارش برگيرد. (19)

همانا پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند، نزديك به دو سوم شب يا نصف آن يا يك سوم آن را به عبادت برمى خيزيد و خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند. او مى داند كه شما نمى توانيد به طور دقيق آن را احصا كنيد. از اين رو شما را بخشيد (و حساب دقيق شب را از شما برداشت) پس آنچه ميسّر است از قرآن بخوانيد. خداوند مى داند كه برخى از شما بيمار خواهند شد و گروه ديگرى به سفر مى روند تا از فضل خدا (رزق) جويند و گروه ديگرى در راه خدا به جهاد مشغولند (و از تلاوت قرآن بازمى مانند) پس (اكنون كه فرصت داريد) هرچه مى توانيد از قرآن بخوانيد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به خداوند وام دهيد، وامى نيكو (بدانيد كه) آنچه براى خود از پيش فرستيد، آن را نزد خدا نيكوتر و با پاداشى بزرگ تر خواهيد يافت و از خداوند طلب آمرزش كنيد كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است. (20)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

اى جامه به خود پيچيده، (1)

شب را [به نماز] برخيز مگر اندكى، (2)

نيمى از آن را، يا اندكى از نيمه بكاه - تا به

ثلث رسد -، (3)

يا بر آن بيفزاى - تا به دو ثلث رسد - و قرآن را شمرده و آرام - واضح و با درنگ - بخوان. (4)

ما بر تو سخنى سنگين و دشوار - يا گرانمايه - خواهيم افكند - يعنى اين قرآن را بر تو فرو خواهيم آورد -. (5)

همانا ساعتهاى شب - يا قيام و عبادت در شب - استوارتر و پابرجاتر و به گفتار درستتر است - از عبادت روز -. (6)

زيرا تو را در روز آمد و شد - كار و شغل - دراز و بسيار است - پس شب را ويژه عبادت و خلوت و مناجات كن -. (7)

و نام پروردگارت را ياد كن و از همه بريده شو و يكسره روى دل بدو آر، (8)

خداوند خاور و باختر، هيچ خدايى جز او نيست، پس او را كارساز خويش گير. (9)

و بر آنچه مى گويند شكيبا باش و به شيوه اى نيكو از آنان كناره بگير. (10)

و مرا با آن دروغ انگاران كامران و توانگر - صناديد قريش - واگذار، و اندكى مهلتشان ده. (11)

هرآينه نزد ما بندهاى گران و آتش افروخته است، (12)

و خوراكى گلوگير و عذابى دردناك، (13)

به روزى كه زمين و كوه ها به لرزه درآيد، و كوه ها توده اى ريگ روان گردد. (14)

همانا به سوى شما پيامبرى فرستاديم كه بر [اعمال] شما گواه است همچنانكه به سوى فرعون پيامبرى فرستاديم. (15)

اما فرعون آن پيامبر را نافرمانى كرد، پس او را بگرفتيم گرفتنى سخت. (16)

اگر [امروز] كافر باشيد، پس چگونه پروا مى كنيد از [عذاب] روزى كه كودكان

را سپيد موى - پير - مى گرداند؟! (17)

آسمان در آن روز شكافته شود، وعده او شدنى است. (18)

همانا اين آيتها يادآورى و پندى است، پس هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خويش فراگيرد. (19)

همانا پروردگارت مى داند كه تو نزديك دو ثلث شب و نيم آن و ثلث آن را به نماز بر مى خيزى و گروهى از آنان كه با تواند نيز [چنين مى كنند]، و خدا شب و روز را اندازه مى كند - به اندازه آن داناست و مى داند كه شما چه اندازه از شب را به نماز مى ايستيد -، مى داند كه شمار آن نتوانيد داشت پس [به مهر و بخشايش خود] بر شما بازگشت - آن را بر شما سبك ساخت - پس هر چه ميسر شود از قرآن بخوانيد، مى داند كه برخى از شما بيمار و برخى ديگر به جستجوى فضل خدا - روزى - در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مى كنند، پس هر چه ميسر شود از آن بخوانيد، و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و خداى را وام دهيد وامى نيكو - در راه خدا انفاق كنيد -، و هر كار نيكى كه براى خويشتن پيش فرستيد آن را نزد خداى باز يابيد - به پاداش آن مى رسيد -، كه آن بهتر و مزدش بزرگتر است، و از خداى آمرزش بخواهيد، كه خدا آمرزگار و مهربان است. (20)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

اي جامه بر خود پيچيده ، (1)

شب را زنده بدار، مگر اندكي را. (2)

نيمه اي از آن را، يا اندكي از نيمه كم كن. (3)

يا اندكي بر

نيمه بيفزاي و قرآن را شمرده و روشن بخوان. (4)

ما به تو سخني دشوار را القا خواهيم كرد. (5)

هر آينه شب هنگام از بستر برخاستن، موافقت زبان و دل را افزاينده تر است و بيان سخن را استوار دارنده تر. (6)

كه كارهاي تو در روز بسيار است. (7)

و نام پروردگارت را ياد كن و از همه ببر و به او بپيوند: (8)

پروردگار مشرق و مغرب. هيچ خدايي جز او نيست. او را كارساز خويش برگزين. (9)

و بر آنچه مي گويند صبر كن و به وجهي پسنديده از ايشان دوري جوي . (10)

تكذيب- كنندگان صاحب نعمت را به من واگذار. و اندكي مهلتشان ده . (11)

نزد ماست بندهاي گران و دوزخ، (12)

و طعامي گلوگير و عذابي دردآور. (13)

روزي كه زمين و كوهها به لرزه آيند و كوهها تپه اي از ريگ روان گردند. (14)

ما بر شما پيامبري فرستاديم كه بر اعمالتان گواه است. بدانسان كه بر فرعون هم پيامبري فرستاديم. (15)

و فرعون از پيامبر فرمان نبرد. ما نيز او را به سختي فرو گرفتيم. (16)

اگر كافر باشيد، در روزي كه كودكان را پير مي گرداند چگونه در امان مانيد. (17)

در آن روز آسمان بشكافد و وعده خدا به وقوع پيوندد. (18)

اين تذكاري است. پس هر كه بخواهد، راهي به سوي پروردگارش آغاز كند. (19)

پروردگار تو مي داند كه تو و گروهي از آنان كه با تو هستند نزديك به دو ثلث شب و نيم شب و ثلث شب را به نماز مي ايستيد. و خداست كه اندازه شب و روز

را معين مي كند. و مي داند كه شما هرگز حساب آن را نتوانيد داشت. پس توبه شما را بپذيرفت. و هر چه ميسر شود از قرآن بخوانيد. مي داند چه كساني از شما بيمار خواهند شد، و گروهي ديگر به طلب روزي خدا به سفر مي روند و گروه ديگر در راه خدا به جنگ مي روند. پس هر چه ميسر شود از آن بخوانيد. نماز بگزاريد و زكات بدهيد و به خدا قرضالحسنه دهيد. و هر خيري را كه براي خود پيشاپيش بفرستيد، آن را نزد خدا خواهيد يافت. و آن پاداش بهتر است و پاداشي بزرگتر است. و از خدا آمرزش بخواهيد، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است. (20)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

اى مرد جامه بر خود پيچيده (1)

شب را به پاى دار، مگر اندكى از آن را (2)

نيمه اش، يا اندكى از نيمه كم نما (3)

يا اندكى بر آن بيفزا، و قرآن را شمرده و شيوا بخوان (4)

ما سخنى سنگين بر تو نازل مى كنيم (5)

بى گمان شبخيزى بيشتر موافقت [دل و زبان] در بردارد و از لحاظ سخن استوارتر است (6)

تو را در روز كار و كوشش بسيار است (7)

و نام پروردگارت را ياد كن و از همه گسسته و با او پيوسته شو (8)

پروردگار مشرق و مغرب، كه خدايى جز او نيست، او را كارساز خود بشمار (9)

و بر آنچه مى گويند شكيبايى كن و از آنان به نيكويى دورى كن (10)

و مرا با منكران متنعم واگذار و اندكى به آنان مهلت ده (11)

بى گمان نزد ما بندها و آتش دوزخ

است (12)

و خوراكى گلوگير و عذابى دردناك (13)

روزى كه زمين و كوه ها بلرزد و كوه ها [چون] ريگهاى روان شود (14)

ما به سوى شما پيامبرى فرستاده ايم كه بر شما گواه است، همچنانكه به سوى فرعون هم پيامبرى فرستاديم (15)

آنگاه فرعون از پيامبر نافرمانى كرد، و او را به گير و دارى سخت فرو گرفتيم (16)

پس اگر كفرورزيد، چگونه از روزى كه كودكان را پير مى گرداند، مى پرهيزيد [و در امان مى مانيد]؟ (17)

و آسمان بدان شكافته گردد، كه وعده او انجام گرفتنى است (18)

اين پندآموزى است، پس هر كس كه خواهد راهى به سوى پروردگارش پيش گيرد (19)

بى گمان پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از همراهانت نزديك به دو سوم شب و [گاه] نصف آن و [گاه] يك سوم آن را [به نماز] بر مى خيزى، و خداوند است كه شب و روز را سامان مى دهد، و معلوم داشت كه شما هرگز آن را تاب نمى آوريد، لذا از شما درگذشت، حال هر چه مقدور باشد از قرآن بخوانيد، معلوم داشت كه بعضى از شما [ممكن است] بيمار باشند و ديگران در اين سرزمين [تلاش مى كنند و] گام مى زنند و روزى خود از فضل الهى مى جويند، و ديگرانى هم هستند كه در راه خدا كارزار مى كنند، لذا هر چه مقدور باشد از آن بخوانيد، و نماز [پنجگانه واجب] را برپا داريد و زكات بپردازيد، و در راه خدا قرض الحسنه دهيد، و هر آنچه از كارهاى خير كه براى خود پيش انديشى كنيد، پاداش آن را بهتر و بزرگتر نزد خداوند خواهيد يافت، و از خداوند آمرزش خواهيد، كه خداوند آمرزگار مهربان

است. (20)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

اى جامه به خود پيچيده (1)

بپاى خيز شب را جز اندكى (2)

نيمش را يا بكاه از آن اندكى (3)

يا بيفزاى بر آن و بسراى قرآن را سرودنى (4)

همانا زود است افكنيم بر تو گفتارى سنگين (5)

همانا پيدايش شب پررنج تر است و استوارتر است در گفتار (6)

همانا تو را است در روز شناوريى دراز (بلند) (7)

و ياد كن نام پروردگار خويش را و به سويش گراى گرائيدنى (8)

پروردگار خاور و باختر نيست خدائى جز او پس برگيرش وكيل (9)

و شكيبا شو بر آنچه گويند و دورى گزين از ايشان دورى جستنى نكو (10)

و بهل مرا با تكذيب كنندگان دارندگان نعمت و مهلتشان ده اندكى (11)

همانا نزد ماست شكنجه هائى و دوزخى (12)

و خوراكى گلوگير و عذابى دردناك (13)

روزى كه بلرزد زمين و كوه ها و بگردند كوه ها پشته اى پاشيده (پراكنده) (14)

همانا فرستاديم بر شما پيمبرى كه گواه است بر شما چنانكه فرستاديم بسوى فرعون پيمبرى (15)

پس عصيان كرد فرعون پيمبر را پس گرفتيمش گرفتنى سخت (16)

پس چگونه پرهيزيد اگر كفر ورزيد روزى را كه بگرداند كودكان را پير (17)

آسمان است شكافته بدان بوده است وعده شدنى (18)

همانا اين است يادآوردنى تا هر كه خواهد گيرد بسوى پروردگار خويش راهى (19)

همانا پروردگار تو داند كه برمى خيزى كمتر از دو ثلث شب را و نيمى از آن و سه يك از آن را و گروهى از آنان كه با تو هستند خدا است اندازه دهنده (مقدركننده) شب و روز دانست كه هرگز فرا نگيريدش پس توبه كرد بر

شما پس بخوانيد هر چه دست به هم دهد از قرآن دانست بزودى باشد از شما بيمارانى و ديگرانى كه بگردند در زمين در پى فضل خدا و ديگرانى كه پيكار كنند در راه خدا پس بخوانيد آنچه فراهم شود از آن و بپاى داريد نماز را و بدهيد زكات را و وام دهيد خدا را وامى نكو و آنچه پيش فرستيد براى خويش از نيكى بيابيدش نزد خدا بهتر و بزرگتر به پاداش و آمرزش خواهيد از خدا كه خدا است همانا آمرزنده مهربان (20)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 O you wrapped up in your mantle!

2 Stand vigil through the night, except a little,

3 a half, or reduce a little from that

4 or add to it, and recite the Qur’an in a measured tone.

5 Indeed soon We shall cast on you a weighty word.

6 Indeed the watch of the night is firmer in tread and more upright in respect to speech,

7 for indeed during the day you have drawn-out engagements.

8 So celebrate the Name of your Lord and dedicate yourself to Him with total dedication.

9 Lord of the east and the west, there is no god except Him, so take Him for your trustee,

10 and be patient over what they say, and keep away from them in a graceful manner.

11 Leave Me [to deal] with the deniers, the opulent, and give them a little respite.

12 Indeed with Us are heavy fetters and a fierce fire,

13 and

a food that chokes [those who gulp it], and a painful punishment [prepared for]

14 the day when the earth and the mountains will quake, and the mountains will be like dunes of shifting sand.

15 Indeed We have sent to you an apostle, to be a witness to you, just as We sent an apostle to Pharaoh.

16 But Pharaoh disobeyed the apostle; so We seized him with a terrible seizing.

17 So, if you disbelieve, how will you avoid the day which will make children white-headed,

18 and wherein the sky will be rent apart? His promise is bound to be fulfilled.

19 This is indeed a reminder. So let anyone who wishes take the way toward his Lord.

20 Indeed your Lord knows that you stand vigil nearly two thirds of the night—or [at times] a half or a third of it—along with a group of those who are with you. Allah measures the night and the day. He knows that you cannot calculate it [exactly], and so He was lenient toward you. So recite as much of the Qur’an as is feasible. He knows that some of you will be sick, while others will travel in the land seeking Allah’s grace, and yet others will fight in the way of Allah. So recite as much of it as is feasible, and maintain the prayer and pay the zakat and lend Allah a good loan. Whatever good you send ahead for your souls you will find it with Allah [in a form]

that is better and greater with respect to reward. And plead to Allah for forgiveness; indeed Allah is all-forgiving, all-merciful.

ترجمه انگليسي شاكر

O you who have wrapped up in your garments! (1)

Rise to pray in the night except a little, (2)

Half of it, or lessen it a little, (3)

Or add to it, and recite the Quran as it ought to be recited. (4)

Surely We will make to light upon you a weighty Word. (5)

Surely the rising by night is the firmest way to tread and the best corrective of speech. (6)

Surely you have in the day time a long occupation. (7)

And remember the name of your Lord and devote yourself to Him with (exclusive) devotion. (8)

The Lord of the East and the West-- there is no god but He-- therefore take Him for a protector. (9)

And bear patiently what they say and avoid them with a becoming avoidance. (10)

And leave Me and the rejecters, the possessors of ease and plenty, and respite them a little. (11)

Surely with Us are heavy fetters and a flaming fire, (12)

And food that chokes and a painful punishment, (13)

On the day when the earth and the mountains shall quake and the mountains shall become (as) heaps of sand let loose. (14)

Surely We have sent to you a Messenger, a witness against you, as We sent a messenger to Firon. (15)

But Firon disobeyed the messenger, so We laid on him a violent hold. (16)

How, then, will you

guard yourselves, if you disbelieve, on the day which shall make children grey-headed? (17)

The heaven shall rend asunder thereby; His promise is ever brought to fulfillment. (18)

Surely this is a reminder, then let him, who will take the way to his Lord. (19)

Surely your Lord knows that you pass in prayer nearly two-thirds of the night, and (sometimes) half of it, and (sometimes) a third of it, and (also) a party of those with you; and Allah measures the night and the day. He knows that you are not able to do (20)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) You who are bundled up ,

(2) stay up all night, except for a little while:

(3) half of it or a trifle less than that,

(4) or [even] add some to it, and chant the Qur'an distinctly as it should be chanted.

(5) We will cast a weighty statement on you!

(6) The onset of night is more serious for impressions, as well as more effective for speaking in.

(7) You have lengthy employment during daylight.

(8) Mention your Lord's name and devote yourself to Him utterly!

(9) Lord of the East and the West, there is no deity except Him, so accept him as your Defender.

(10) Be patient about anything they may say, and steer clear of them in a polite manner.

(11) Let Me deal with rejectors who are enjoying their leisure; put up with them for a while.

(12) Before us there lie fetters

and Hades,

(13) plus food which will make one choke, and painful torment.

(14) Some day the earth and mountains will rumble, and the mountains spill over as if they had been turned into sand.

(15) We have sent a messenger to you (all) to act as a witness concerning you, just as We sent Pharaoh a messenger.

(16) Yet Pharaoh defied the messenger, so We seized him mercilessly!

(17) So how will you do your duty if you already disbelieve in the day which will turn children into greybeards?

(18) The sky will crack open from it; His promise will be fulfilled.

(19) This is a Reminder, so let anyone who so wishes, adopt a way unto his Lord.

(20) Your Lord knows how you stay up close to two thirds of the night [in prayer], half of it, and even a third of it; and [so do] a group of those who are with you. God measures out both night and daylight; He knows that you (all) will never count them up, so He has relented towards you. Read whatever seems feasible from the Qur'an. He knows that some of you may be ill while others are out travelling around the earth seeking God's bounty, and still others are fighting for God's sake. So read any of it that seems feasible, and keep up prayer and pay the welfare tax, and advance God a handsome loan. Anything good you send on ahead for yourselves, you will find [later on] with God; it is

better and more important as earnings. Seek forgiveness from God; God will be Forgiving, Merciful.

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

O thou enwrapped in thy robes, (1)

keep vigil the night, except a little (2)

a half of it, or diminish a little, (3)

or add a little, and chant the Koran very distinctly. (4)

Behold, We shall cast upon thee a weighty word; (5)

surely the first part of the night is heavier in tread, more upright inspeech, (6)

surely in the day thou hast long business. (7)

And remember the Name of thy Lord, and devote thyself unto Him very devoutly. (8)

Lord of the East and the West; there is no god but He; so take Him for aGuardian. (9)

And bear thou patiently what they say, and forsake themgraciously. (10)

Leave Me to those who cry lies, those prosperous ones, and respite them alittle, (11)

for with Us there are fetters, and a furnace, (12)

and food that chokes, and a painful chastisement, (13)

upon the day when the earth and the mountains shall quake and the mountainsbecome a slipping heap of sand. (14)

Surely We have sent unto you a Messenger as a witness over you, even as Wesent to Pharaoh a Messenger, (15)

but Pharaoh rebelled against the Messenger, so We seized him remorselessly. (16)

If therefore you disbelieve, how will you guard yourselves against a day thatshall make the children grey-headed? (17)

Whereby heaven shall be split, and its promise shall be performed. (18)

Surely this is a Reminder; so let him who will take unto his Lord a way. (19)

Thy Lord knows that thou keepest vigil nearly two-thirds of the night, or ahalf of it, or a third of it, and a party of those with thee; and Goddetermines the night and the day. He knows that you will not number it, andHe has turned towards you. Therefore recite of the Koran so much as isfeasible. He knows that some of you are sick, and others journeying in theland, seeking the bounty of God, and others fighting in the way of God. Sorecite of it so much as is feasible. And perform the prayer, and pay thealms, and lend to God a good loan. Whatever good you shall forward to yoursouls' account, you shall find it with God as better, and mightier a wage.And ask God's forgiveness; God is All-forgiving,All-compassionate. (20)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

O thou wrapped up in thy raiment! (1)

Keep vigil the night long, save a little (2)

A half thereof, or abate a little thereof (3)

Or add (a little) thereto and chant the Quran in measure, (4)

For We shall charge thee with a word of weight. (5)

Lo! the vigil of the night is (a time) when impression is more keen and speech more certain. (6)

Lo! thou hast by day a chain of business. (7)

So remember the name of thy Lord and devote thyself with a complete devotion (8)

Lord of the

East and the West; there is no God save Him; so choose thou Him alone for thy defender (9)

And bear with patience what they utter, and part from them with a fair leave taking. (10)

Leave Me to deal with the deniers, lords of ease and comfort (in this life); and do thou respite them awhile. (11)

Lo! with Us are heavy fetters and a raging fire, (12)

And food which choketh (the partaker), and a painful doom (13)

On the day when the earth and the hills rock, and the hills become a heap of running sand. (14)

Lo! We have sent unto you a messenger as witness against you, even as We sent unto Pharaoh a messenger. (15)

But Pharaoh rebelled against the messenger, whereupon We sealed him with no gentle grip. (16)

Then how, if ye disbelieve, will ye protect yourselves upon the day which will turn children grey, (17)

The very heaven being then rent asunder. His promise is to be fulfilled. (18)

Lo! This is a Reminder. Let him who will, then, choose a way unto his Lord. (19)

Lo! thy Lord knoweth how thou keepest vigil sometimes nearly two thirds of the night, or (sometimes) half or a third thereof, as do a party of those with thee. Allah measureth the night and the day. He knoweth that ye count it not, and turneth unto you in mercy. Recite, then, of the Quran that which is easy for you. He knoweth that there are sick folk among you,

while others travel in the land in search of Allah's bounty, and others (still) are fighting for the cause of Allah. So recite of it that which is easy (for you), and establish worship and pay the poor due and (so) lend unto Allah a goodly loan. Whatsoever good ye send before you far your souls, ye will surely find it with Allah, better and greater in the recompense. And seek forgiveness of Allah. Lo! Allah is Forgiving, Merciful. (20)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

O thou folded in garments! (1)

Stand (to pray) by night but not all night (2)

Half of it or a little less (3)

Or a little more; and recite the Quran in slow measured rhythmic tones. (4)

Soon shall We send down to thee a weighty Message. (5)

Truly the rising by night is most potent for governing (the soul) and most suitable for (framing) the Word (of Prayer and Praise). (6)

True there is for thee by day prolonged occupation with ordinary duties: (7)

But keep in remembrance the name of the Lord and devote thyself to Him wholeheartedly. (8)

(He is) Lord of the East and the West: there is no god but He: take Him therefore for (thy) Disposer of Affairs. (9)

And have patience with what they say and leave them with noble (dignity). (10)

And leave Me (alone to deal with) those in possession of the good things of life who (yet) deny the Truth; and bear with them for

a little while. (11)

With Us are Fetters (to bind them) and a Fire (to burn them) (12)

And Food that chokes and a Penalty Grievous. (13)

One Day the earth and the mountains will be in violent commotion and the mountains will be as a heap of sand poured out and flowing down. (14)

We have sent to you (O men!) an apostle to be a witness concerning you even as We sent an apostle to Pharaoh. (15)

But Pharaoh disobeyed the apostle; so We seized him with a heavy Punishment. (16)

Then how shall ye if ye deny (Allah) guard yourselves against a Day that will make children hoary-headed? (17)

Whereon the sky will be cleft asunder? His Promise needs must be accomplished. (18)

Verily this is an Admonition: Therefore whoso will let him take a (straight) path to his Lord! (19)

The Lord doth know that thou standest forth (to prayer) nigh two- thirds of the night or half the night or a third of the night and so doth a party of those with thee. But Allah doth appoint Night and Day in due measure. He knoweth that ye are unable to keep count thereof. So He hath turned to you (in mercy): read ye therefore of the Quran as much as may be easy for you. He knoweth that there may be (some) among you in ill-health; others travelling through the land seeking of Allahs bounty; yet others fighting in Allahs Cause. Read ye therefore as much of the Quran

as may be easy (for you); and establish regular Prayer and give regular Charity; and loan to Allah a Beautiful Loan. And whatever good ye send forth for your souls Ye shall find it in Allahs presence yea better and greater in Reward. And seek ye the Grace of Allah: for Allah is Oft-Forgiving Most Merciful. (20)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. ش!, toi, l'enveloppé [dans tes vêtements]!

2. Lève-toi [pour prier], toute la nuit, excepté une petite partie;

3. Sa moitié, ou un peu moins;

4. ou un peu plus. Et récite le Coran, lentement et clairement.

5. Nous allons te révéler des paroles lourdes (très importantes).

6. La prière pendant la nuit est plus efficace et plus propice pour la récitation.

7. Tu as, dans la journée, à vaquer à de longues occupations.

8. Et rappelle-toi le nom de ton Seigneur et consacre-toi totalement à Lui,

9. le Seigneur du Levant et du Couchant. Il n'y a point de divinité à part Lui. Prends-Le donc comme Protecteur.

10. Et endure ce qu'ils disent; et écarte-toi d'eux d'une façon convenable.

11. Et laisse-moi avec ceux qui crient au mensonge et qui vivent dans l'aisance; et accorde-leur un court répit:

12. Nous avons [pour eux] lourdes chaînes et Enfer,

13. et nourriture à faire suffoquer, et châtiment douloureux.

14. Le jour où la terre et les montagnes trembleront, tandis que les montagnes deviendront comme une dune de sable dispersée.

15. Nous vous avons envoyé un Messager pour être témoin contre

vous, de même que Nous avions envoyé un Messager à Pharaon.

16. Pharaon désobéit alors au Messager. Nous le saisîmes donc rudement.

17. Comment vous préserverez-vous, si vous mécroyez, d'un jour qui rendra les enfants comme des vieillards aux cheveux blancs?

18. [et] durant lequel le ciel se fendra. Sa promesse s'accomplira sans doute.

19. Ceci est un rappel. Que celui qui veut prenne une voie [menant] à son Seigneur.

20. Ton Seigneur sait, certes, que tu (Muhammad) te tiens debout moins de deux tiers de la nuit, ou sa moitié, ou son tiers. De même qu'une partie de ceux qui sont avec toi. Allah détermine la nuit et le jour. Il sait que vous ne saurez jamais passer toute la nuit en prière. Il a usé envers vous avec indulgence. Récitez donc ce qui [vous] est possible du Coran. Il sait qu'il y aura parmi vous des malades, et d'autres qui voyageront sur la terre, en quête de la grâce d'Allah, et d'autres encore qui combattront dans le chemin d'Allah. Récitez-en donc ce qui [vous] sera possible. Accomplissez la Salat, acquittez la Zakat, et faites à Allah un prêt sincère. Tout bien que vous vous préparez, vous le retrouverez auprès d'Allah, meilleur et plus grand en fait de récompense. Et implorez le pardon d'Allah. Car Allah est Pardonneur et Très Miséricordieux.

ترجمه اسپانيايي

1. ¡Tú, el arrebujado!

2. ¡Vela casi toda la noche,

3. o media noche, o algo menos,

4. o más, y recita el Corán lenta y claramente!

5. Vamos a comunicarte algo importante:

6. la primera noche es más eficaz y de dicción más correcta.

7. Durante el día estás demasiado ocupado.

8. ¡Y menciona el nombre de tu Señor y conságrate totalmente a Él!

9. El Señor del Oriente y del Occidente. No hay más dios que Él. ¡Tómale, pues, como protector!

10. ¡Ten paciencia con lo que dicen y apártate de ellos discretamente!

11. ¡Déjame con los desmentidores, que gozan de las comodidades de la vida! ¡Concédeles aún una breve prórroga!

12. Disponemos de cadenas y de fuego de gehena,

13. de alimento que se atraganta y de castigo doloroso.

14. El día que tiemblen la tierra y las montañas, y se conviertan las montañas en montones dispersos de arena...

15. Os hemos mandado un Enviado, testigo contra vosotros, como antes habíamos mandado un enviado a Faraón.

16. Faraón desobedeció al enviado y le sorprendimos duramente.

17. Si no creéis, ¿cómo vais a libraros de un día que hará encanecer a los niños?

18. El cielo se entreabrirá. Se cumplirá Su promesa.

19. Esto es un Recuerdo. El que quiera ¡que emprenda camino hacia su Señor!

20. Tu Señor sabe que pasas en oración casi dos tercios de la noche, la mitad o un tercio de la misma, y lo mismo algunos de los que están contigo. Alá determina la noche y el día. Sabe que no vais a contarlo con exactitud y os perdona. ¡Recitad, pues, lo

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. O du Verhüllter!

2. Erhebe dich und verbringe die Nacht

im Gebet, stehend, bis auf ein kleines -

3. Die Hنlfte davon, oder verringere es ein wenig,

4. Oder füge ein wenig hinzu - und sprich den Koran langsam und besinnlich.

5. Fürwahr, Wir legen dir da ein Wort auf, das gewichtig ist.

6. Wahrlich, die Nachtwache ist die beste Zeit zur Selbstzucht und zur Erreichung von Aufrichtigkeit in Wort.

7. Du hast ja gewiك wنhrend des Tages eine lange Beschنftigung.

8. So gedenke des Namens deines Herrn und weihe dich Ihm ausschlieكlich.

9. Herr des Ostens und des Westens - es gibt keinen Gott auكer Ihm; drum nimm Ihn zum Beschützer.

10. Und ertrage in Geduld alles, was sie reden; und scheide dich von ihnen in geziemender Art.

11. Und laك Mich allein mit denen, die die Wahrheit verwerfen und in _ppigkeit und Behagen leben; und gewنhre ihnen eine kleine Frist.

12. Bei Uns sind schwere Fesseln und ein rasendes Feuer

13. Und erstickende Speise und schmerzliche Strafe,

14. Am Tage, da die Erde und die Berge erbeben und die Berge Haufen von rinnendem Sand werden sollen.

15. Wahrlich, Wir haben euch einen Gesandten geschickt, der ein Zeuge ist über euch, wie Wir zu Pharao einen Gesandten schickten.

16. Doch Pharao widersetzte sich dem Gesandten, drum erfaكten Wir ihn mit schrecklichem Griff.

17. Wie wollt ihr euch, wenn ihr unglنubig seid, wohl schützen vor einem Tag, der Kinder greis macht?

18. (Dem Tage) da der Himmel sich spalten wird! Seine Verheiكung muك in Erfüllung gehn.

19. Dies ist fürwahr eine Ermahnung. So nehme nun,

wer da will, den Weg zu seinem Herrn.

20. Dein Herr weiك fürwahr, daك du im Gebete stehest fast zwei Drittel der Nacht, und (manchmal) eine Hنlfte oder ein Drittel davon, und ein Teil derer, die mit dir sind (tun auch so). Und Allah bestimmt das Maك der Nacht und des Tages. Er weiك, daك ihr es nicht werdet bestimmen kِnnen, darum hat Er Sich euch in Gnade zugewandt. Traget denn so viel vom Koran vor, wie (euch) leicht fنllt. Er weiك, daك einige unter euch sein werden, die krank sind, und andere, die im Lande umherreisen, nach Allahs Gnadenfülle strebend, und wieder andere, die für Allahs Sache kنmpfen. So traget von ihm das vor, was (euch) leicht fنllt, und verrichtet das Gebet und zahlet die Zakat und leihet Allah ein stattliches Darlehen. Und was ihr an Gutem für eure Seelen vorausschicket, ihr werdet es bei Allah finden; es wird besser und grِكer sein an Lohn. Und bittet Allah um Verzeihung. Wahrlich, Allah ist allverzeihend, barmherzig.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. O tu l'avvolto [nelle tue vesti] ,

2. veglia una parte della notte,

3. la metà, oppure meno,

4. oppure poco più. E recita il Corano lentamente, distintamente .

5. Faremo scendere su di te parole gravi.

6. In verità la preghiera della notte è la più efficace e la più propizia:

7. durante il giorno hai occupazioni impegnative.

8. Menziona il Nome del tuo Signore e consacrati totalmente a Lui.

9. Il Signore dell'Oriente e dell'Occidente: non c'è dio

all'infuori di Lui. Prendi Lui come Protettore.

10. Sopporta con pazienza quello che dicono e allontanati dignitosamente .

11. LasciaMi con coloro che tacciano di menzogna, che vivono nell'agiatezza e concedi loro un po' di tempo.

12. Invero presso di Noi ci sono catene e la Fornace

13. e cibo che soffoca e doloroso castigo,

14. nel Giorno in cui la terra e le montagne tremeranno e in cui le montagne diventeranno come dune di sabbia fina.

15. In verità inviammo a voi un Messaggero, affinché testimoniasse contro di voi, così come inviammo un Messaggero a Faraone.

16. Ma Faraone disobbedì al Messaggero. Lo afferrammo allora con stretta severa.

17. Come vi difenderete, voi che già non credeste nel Giorno che trasformerà i bambini in vecchi canuti

18. [nel Giorno in cui] si spaccherà il cielo? La promessa [di Allah] si realizzerà.

19. In verità questo è un Monito. Chi vuole, intraprenda dunque la via che conduce al suo Signore.

20. In verità il tuo Signore sa che stai ritto [in preghiera] per quasi due terzi della notte, o la metà, o un terzo e che lo stesso [fanno] una parte di coloro che sono con te. Allah ha stabilito la notte e il giorno. Egli già sapeva che non avreste potuto passare tutta la notte in preghiera ed è stato indulgente verso di voi. Recitate dunque, del Corano, quello che vi sarà agevole. Egli già sapeva che ci sarebbero stati tra voi i malati ed altri che avrebbero viaggiato sulla terra in cerca della

grazia di Allah ed altri ancora che avrebbero lottato per la Sua causa. Recitatene dunque quello che vi sarà agevole. Assolvete all'orazione e versate la decima e fate ad Allah un prestito bello. Tutto il bene che avrete compiuto, lo ritroverete presso Allah, migliore e maggiore ricompensa. Implorate il perdono di Allah. In verità Allah è perdonatore, misericordioso.

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. O зaвepнyвшийcя!

2. Пpocтaивaй нoчь, ecли нe нeмнoгo, -

3. пoлoвинy ee, или yбaвь oт этoгo нeмнoгo,

4. или пpибaвь к этoмy и читaй Kopaн чтeниeм.

5. Mы пoшлeм тeбe cлoвo тяжeлoe.

6. Beдь вcтaвaниe нoчью - oнo cильнee пo дeйcтвию и пpямee пo peчи.

7. Beдь y тeбя днeм вeликoe плaвaниe.

8. И пoминaй имя Гocпoдa твoeгo и ycтpeмиcь к нeмy вceм ycтpeмлeниeм.

9. Гocпoдь вocтoкa и зaпaдa; нeт бoжecтвa, кpoмe Heгo; вoзьми жe Eгo пoкpoвитeлeм!

10. И тepпи тo, чтo oни гoвopят, и бeги oт ниx xopoшeнькo.

11. И ocтaвь Meня c тeми, ктo oбвиняeт вo лжи, oблaдaтeлями блaгoдaти, и дaй им oтcpoчкy нeмнoгo.

12. Пoиcтинe, y Hac вeдь oкoвы и oгoнь,

13. и eдa yдaвляющaя, и нaкaзaниe мyчитeльнoe

14. в тoт дeнь, кaк зaдpoжит зeмля и гopы и cтaнyт гopы xoлмoм cыпyчим!

15. Mы вeдь пocлaли к вaм пocлaнцa, cвидeтeльcтвyющeгo пpoтив вac, кaк пocлaли к Фиp'ayнy пocлaнцa.

16. И ocлyшaлcя Фиp'ayн пocлaнцa, и cxвaтили Mы eгo cxвaткoй мyчитeльнoй.

17. И кaк жe вы cпaceтecь, ecли ocтaнeтecь нeвepными, oт тoгo дня, кoтopый дeтeй cдeлaeт ceдыми?

18. Heбo pacкaлывaeтcя тoгдa; oбeщaниe Eгo coвepшaeтcя.

19. Пoиcтинe, этo - нaпoминaниe; и ктo

пoжeлaeт, избиpaeт пyть к Гocпoдy cвoeмy.

20. Пoиcтинe, Гocпoдь твoй знaeт, чтo ты пpocтaивaeшь мeньшe, чeм двe тpeти нoчи, и пoлoвинy ee и тpeть; и люди из тex, чтo c тoбoю. И Aллax paзмepяeт нoчь и дeнь. Знaeт Oн, чтo вы нe yчтeтe этoгo, и oбpaтилcя Oн к вaм. Читaйтe жe, чтo лeгкo вaм из Kopaнa. Знaeт Oн, чтo бyдyт из вac бoльныe и дpyгиe, кoтopыe yдapяют зeмлю, выиcкивaя милocти Aллaxa, и дpyгиe, кoтopыe cpaжaютcя нa пyти Aллaxa. Читaйтe жe, чтo лeгкo вaм из нeгo, и пpocтaивaйтe мoлитвy, и пpинocитe oчиcтитeльнyю пoдaть, и oдoлжaйтe Aллaxy xopoший зaeм. Чтo вы yгoтoвaeтe впepeд из дoбpa для caмиx ceбя, нaйдeтe этo y Aллaxa лyчшим и бoльшим пo нaгpaдe, и пpocитe пpoщeния y Aллaxa. Пoиcтинe, Aллax - Пpoщaющ, Милocтив!

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Ey elbisesine bürünen.

2- Geceleyin halk namaza ama gecenin az bir ksmnda.

3- Gece yarsnda, yahut ondan biraz da sonra.

4- Yahut biraz ِnce ve oku Kur'ân', harfleri saylrcasna, tâne-tâne ve yava yava

5- Gerçekten de sana aًr bir ey vahyedeceًiz.

6- قüphe yok ki geceleyin kalkmak, pek me akkatlidir, fakat ibâdet için de gece, pek uygun.

7- قüphe yok ki gündüzün, i in-gücün vardr.

8- Ve an Rabbinin adn ve gِnlünü ona tam baًla.

9- Rabbidir doًunun ve batnn, yoktur ondan ba ka tapacak, artk ona dayan, onu koruyucu say.

10- Ve sabret dediklerine ve gِnlünden onlara aykr olmakla berâber kِtülüklerine kar vermeyerek brak onlar.

11- Ve bana brak nîmet sâhibi olan yalanlayanlar ve az bir zaman mühlet ver onlara.

12- قüphe yok ki katmzda

baًlar var ve koca cehennem var.

13- Ve boًazdan geçmez dikenli yemek var ve elemli bir azap var.

14- O gün, iddetli bir sarsntyla yeryüzü ve daًlar sarslr ve hepsi de esintiyle tozan kum yًnlarna dِner.

15- قüphe yok ki biz, size tank olmak üzere bir Peygamber gِnderdik, nitekim Firavun'a da peygamber gِndermi tik.

16- Derken Firavun, peygambere isyân etmi ti de onu, pek iddetli bir sûrette helâk etmi tik.

17- Nasl korursunuz kendinizi, kâfir olursanz, o günün errinden ki çocuklar bile ihtiyarlatr da saçlarn aًartr.

18- Gِk, o gün yarlr, vaadi, yerine gelir.

19- قüphe yok ki bu, bir ًِüttür; artk dileyen, Rabbine yol bulur.

20- قüphe yok ki Rabbin daha iyi bilir, gerçekten de senin, gecenin üçte ikisinden ve yarsndan daha az ve bâz vakitlerde de üçte biri kadar bir zamânnda kalktًn ve seninle berâber bulunanlarn bir bِlüًünün de kalktklarn ve Allah, gecenin ve gündüzün vakitlerini ِlçer; bilmi tir ki siz, onu lâykyla hesaplayamazsnz, bu yüzden de tِvbenizi kabûl etmi tir, artk, Kur’ân'dan, kolay geleni okuyun; bilmi tir ki sizden hastalar bulunabilir ve bir ba ka ksmnz da Allah'n lütfünü, ihsânn elde etmek için yeryüzünde yolculuk eder ve ba ka bir bِlük de Allah yolunda sava r, artk, ondan, kolay geleni okuyun ve kln namaz ve verin zekât ve Allah'a, güzel bir borç verin ve kendiniz için, ِnceden ne hayr yaparsanz ondan daha hayrlsyla ve mükâfat bakmndan daha büyüًüyle bulursunuz onu Allah katnda ve yarlganma dileyin Allah'tan ve üphe yok ki Allah, suçlar ِrter, rahîmdir.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. Ey (libasına) örtünüb bürünən (əbasına bürünüb yatan Peyğəmbər)!

2. Gecəni -

az bir hissəsi istisna olmaqla - qalxıb namaz qıl!

3. (Gecənin) yarısına qədər, yaxud bir qədər ondan az;

4. Və ya bir qədər ondan çox! (Sənin gecəni oyaq qalıb namaz qılmağın onun üçdə bir hissəsindən az, üçdə ikisindən çox olmasın!) Həm də (gecə ibadət etdiyin zaman) aramla (ağır-ağır) Qur'an oxu!

5. Həqiqətən, Biz sənə (məs'uliyyəti) ağır bir kəlam (Qur'an) vəhy edəcəyik.

6. Şübhəsiz ki, gecə (namaz qılmaq üçün) qalxmaq (çox çətin olsa da) daha əlverişli və (o zaman) söz demək (Qur'an oxumaq, dua etmək) daha münasibdir!

7. Cünki gündüz (ya Peyğəmbər!) sənin uzun-uzadı davam edən (dünyəvi) işlərin vardır. (Gündüz insanın işi çox olur, məişət işləri hardasa onu ibadətdən bir qədər yayındırır. Gecə isə insan rahatlaşır, heç kəs ona mane olmur. İnsan öz daxilinə qapılıb Rəbbi ilə tək qalır, qulaq qəlbə daha yaxın olur. Buna görə də gecə ibadət etmək çətin olsa da, daha məqsədəuyğundur).

8. Rəbbinin adını zikr et və (hər şeyi buraxıb) Ona tərəf yönəl.

9. O, məşriqin və məğribin Rəbbidir. Ondan başqa heç bir tanrı yoxdur. (?zünə) ancaq Onu vəkil et!

10. (Ya Peyğəmbər!) Onların (Məkkə müşriklərinin) sənə deyəcəklərinə (batil söz və iftiralarına) səbr et. Onlardan gözəl tərzdə ayrıl!

11. (Ayələrimizi) yalan sayan var-dövlət sahiblərini mənə tapşır və onlara bir az möhlət ver! (Tezliklə cəzalarına yetişərlər).

12. Dərgahımızda (onlardan ötrü ağır) qandallar və (alovlu) Cəhənnəm;

13. Boğaza tıxanıb qalan yemək (zəqqum) və (yandırıb-yaxan) şiddətli əzab vardır!

14. O gün (qiyamət qopandan) yer və dağlar lərzəyə gəlib titrəyəcək, dağlar (dağılıb) yumşaq qum təpəsinə dönəcəkdir.

15. Həqiqətən, Biz - Fir'ona peyğəmbər göndərdiyimiz kimi - sizə

də (qiyamət günü Allahın hüzurunda) şahidlik edəcək peyğəmbər göndərdik.

16. Fir'on o peyğəmbərə (Musaya) asi oldu və Biz də onu şiddətli əzabla yaxaladıq (həm özünün, həm də onunla birlikdə olanları suda boğduq).

17. Elə isə əgər küfr etmiş olsanız, uşaqları ağ saçlı qocalara döndərəcək gündən (qiyamət gününün əzabından) özünüzü necə qoruyacaqsınız?!

18. (O gün) göy parçalanaraq, (Allahın) və'di yerinə yetəcəkdir.

19. Həqiqətən, bu (ayələr insanlara) öyüd-nəsihətdir. Hər kəs istəsə, Rəbbinə tərəf bir yol tutar! (İbadət və itaətlə Allaha yaxınlaşar!)

20. (Ya Peyğəmbər!) Həqiqətən, Rəbbin bilir ki, sən (yatağından) qalxıb bə'zən gecənin təqribən üçdə ikisini, bə'zən yarısını, bə'zən də üçdə birini namaz qılırsan. Səninlə birlikdə olan bir zümrə (yaxın səhabən) də belədir. Gecəni də, gündüzü də ölçüb-biçən ancaq Allahdır. O sizin bunu (gecə vaxtlarını və saatlarını) ölçüb saya bilməyəcəyinizi (yaxud bütün gecəni oyaq qalıb ibadət edə bilməyəcəyinizi) bildiyi üçün sizi əfv etdi (sizə rüsxət verdi). Qur'andan sizə müyəssər olanı oxuyun. (Allah) bilir ki, içərinizdə xəstələr də olacaq, bə'ziləri Allahın lütfündən ruzi axtarmaq üçün (ticarət məqsədilə) yer üzünü gəzib dolaşacaq, digərləri isə Allah yolunda vuruşacaqdır (cihada gedəcəkdir). Elə isə ondan (Qur'andan) sizə müyəssər olanı oxuyun, namaz qılın, zəkat verin və Allah yolunda gözəl (könül xoşluğu ilə) bir borc verin. ?zünüz üçün öncə (dünyada) nə yaxşı iş görsəniz, Allah dərgahında onun daha xeyirli və daha böyük mükafatı olduğunu görəcəksiniz. Allahdan bağışlanmağınızı diləyin. Həqiqətən, Allah bağışlayandır, rəhm edəndir!

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. اے (محمد) جو كپڑے ميں لپٹ رہے ہو

2. رات كو قيام كيا كرو مگر تھوڑي سي

رات

3. (قيام) آدھي رات (كيا كرو)

4. يا اس سے كچھ كم يا كچھ زيادہ اور قرآن كو ٹھہر ٹھہر كر پڑھا كرو

5. ہم عنقريب تم پر ايك بھاري فرمان نازل كريں گے

6. كچھ شك نہيں كہ رات كا اٹھنا (نفس بہيمي) كو سخت پامال كرتا ہے اور اس وقت ذكر بھي خوب درست ہوتا ہے

7. دن كے وقت تو تمہيں اور بہت سے شغل ہوتے ہيں

8. تو اپنے پروردگار كے نام كا ذكر كرو اور ہر طرف سے بيتعلق ہو كر اسي كي طرف متوجہ ہوجاؤ

9. (وہي) مشرق اور مغرب كا مالك (ہے اور) اس كے سوا كوئي معبود نہيں تو اسي كو اپنا كارساز بناؤ

10. اور جو جو (دل آزار) باتيں يہ لوگ كہتے ہيں ان كو سہتے رہو اور اچھے طريق سے ان سے كنارہ كش رہو

11. اور مجھے ان جھٹلانے والوں سے جو دولتمند ہيں سمجھ لينے دو اور ان كو تھوڑي سي مہلت دے دو

12. كچھ شك نہيں كہ ہمارے پاس بيڑياں ہيں اور بھڑكتي ہوئي آگ ہے

13. اور گلوگير كھانا ہے اور درد دينے والا عذاب (بھي) ہے

14. جس دن زمين اور پہاڑ كانپنے لگيں اور پہاڑ ايسے بھر بھرے (گويا) ريت كے ٹيلے ہوجائيں

15. (اے اہل مكہ) جس طرح ہم نے فرعون كے پاس (موسيٰ كو) پيغمبر (بنا كر) بھيجا تھا (اسي طرح) تمہارے پاس بھي (محمد) رسول بھيجے ہيں جو تمہارے مقابلے ميں گواہ ہوں گے

16. سو فرعون نے (ہمارے) پيغمبر كا كہا نہ مانا تو ہم نے اس كو بڑے وبال ميں پكڑ

ليا

17. اگر تم بھي (ان پيغمبروں كو) نہ مانو گے تو اس دن سے كيونكر بچو گے جو بچّوں كو بوڑھا كر دے گا

18. (اور) جس سے آسمان پھٹ جائے گا۔ يہ اس كا وعدہ (پورا) ہو كر رہے گا

19. يہ (قرآن) تو نصيحت ہے۔ سو جو چاہے اپنے پروردگار تك (پہنچنے كا) رستہ اختيار كرلے

20. تمہارا پروردگار خوب جانتا ہے كہ تم اور تمہارے ساتھ كے لوگ (كبھي) دو تہائي رات كے قريب اور (كبھي) آدھي رات اور (كبھي) تہائي رات قيام كيا كرتے ہو۔ اور خدا تو رات اور دن كا اندازہ ركھتا ہے۔ اس نے معلوم كيا كہ تم اس كو نباہ نہ سكو گے تو اس نے تم پر مہرباني كي۔ پس جتنا آساني سے ہوسكے (اتنا) قرآن پڑھ ليا كرو۔ اس نے جانا كہ تم ميں بعض بيمار بھي ہوتے ہيں اور بعض خدا كے فضل (يعني معاش) كي تلاش ميں ملك ميں سفر كرتے ہيں اور بعض خدا كي راہ ميں لڑتے ہيں۔ تو جتنا آساني سے ہوسكے اتنا پڑھ ليا كرو۔ اور نماز پڑھتے رہو اور زكوٰة ادا كرتے رہو اور خدا كو نيك (اور خلوص نيت سے) قرض ديتے رہو۔ اور جو عمل نيك تم اپنے لئے آگے بھيجو گے اس كو خدا كے ہاں بہتر اور صلے ميں بزرگ تر پاؤ گے۔ اور خدا سے بخشش مانگتے رہو۔ بيشك خدا بخشنے والا مہربان ہے

ترجمه پشتو

$ (1)

$ (2)

$ (3)

$ (4)

$ (5)

$ (6)

$ (7)

$ (8)

$ (9)

$ (10)

$ (11)

$ (12)

$ (13)

$ (14)

$ (15)

$ (16)

$ (17)

$ (18)

$ (19)

$ (20)

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Kesê (te) xwe di kincê xwe da peçaî!

2. Di şevê da rabe (perestî bike) ji pêştirê hindikê (ji şevê).

3. Di nîvê şevê da (rabe) ya jî hindik ji wî nîvî jî bibore.

4. Ya jî hinekî ji wî nîvî pir bike û tu Qu'ran ê hêdî û tîpên wî ji hev derxe, bixûne.

5. Bi rastî emê di nezîk da, gotineke giran li ser te da bavêjin.

6. Bi rastî temtêla (merivên) di şevê da rabû î (ji bona xebat û perestîyî) û xwûndinê, şidya û bi hêztir e.

7. Loma bi rastî di royî da ji bona te ra danê xebatên dirêj hene.

8. (Muhemmed!) tu bi navê Xuda yê xwe (bi xwûne) tu ji hemî (xe¬bat û sêwrandinan) dile xwe vala bi¬ke, xurî hey li bal (Xuda yê xwe da) bizvire.

9. (Ewa Xuda yê te) Xuda yê rojhilat û rojava ye. Ji pêştirê wî, tu Yezdan ê babetê (Perestîyê) tunene, îdî tu ewî bi tenê ji xwe ra cînîşte bigire.

10. Û tu li ser gotinê wan hew bike, tu bi qencîyan dest ji wan berde.

11. Tu min ü ewanê maldarên virek bi tenê bihêle û tu hindik dan ji wan ra bide.

12. Loma bi rastî li bal me (ji bona wan ra) serberjêr kirin û agirê doja pêketî heye.

13. Xwarinê (bi sturî) û xenoqe û şapata dilsoz heye.

14. Di wê rojê da zemîn çîyan dihejin û

çîya di binê wekî tîxê qumê da dimînin.

15. (Geli merivan!) Me ça li bal Fir'ewn da qasidek, şandibû bi rastî wusa jî me li bal we da qasidek şandîye ji bo ku li ser we bibe nihrewan.

16. Îdî Fir'ewn bê gotina wî qasidê kiriye, mejî Fir'ewn bi girtinekî (zor şapat va) îdî girtîye.

17. Erê heke hûn filetî ya wî bikin, ka hûnê ça (ji şapata) wê roya, ku zar tê da kal dibin, xwe biparisînin?

18. Ezman (ji tirsa) di wê royî da çiryaye.Bi rastî peymana (Yezdan bi şapatdana wan) pêk hatîye.

19. Bi rastî evan(beratan) şîret in, îdî kîjan hez bike, ewa (ji bo çûna) li bal Xuda yê xwe da rêyekî digire.

20. Bi rastî Xuda yê te dizane, ku tu ji sê parê şevê nêzîkê duparan, yan jî nîvê şevê, yan jî sê parê şevê, di parekî da radibî (nimêj dikî). Destekî ji wanê bi ter a jî (wekî te radibin, Xuda yê xwe te bi wan jî dizane). Pîvandina şev û royan Yezdan dike. Ji ber ku ewî dizanibû, hûn nikarin (danê xweyê şevê) bipîvin (di wan danan da ranabin) îdî ewî hûn (ji hijmara wan danan) baxişandîne. Îdî ji Qur'an ê (ji bona we ra) çi hêsaîye, ewî bixwûnin (zor nedine xwe)! Ji ber (Yezdan) zanîbû, ku wê ji we nexwaşê hebin û destekî ji we di zemin da ji rûmeta wî rojînê xwe bigerin û destek jî di rê ya Yezdan da qirînê (bi wanê file ra) bikin (eva hêsaya hanê, ji bona we ra pêk

anî). Îdî (gelî bawerkeran!) ji (Qu'ran ê ji bona we ra) çi hêsaîye, hûn ewî bixwûnin (zor nedine xwe). Hûn nimêj bikin û baca malê xwe bidin, hûn ji bona qayîlbûna Yezdan, bi qencî ji hev ra deynan bidin. Hûn ji bona xwe ra ji qenrîyan çi pêş da pêk bînin, hûnê li bal Yezdan rastê wî werin, ku ewa (ji bona we ra) qencîyeke û mez¬tirê kiryane. Hûn baxişandina xwe ji Yezdan bixwazin, loma bi rastî Yezdan baxişkarê dilovîn e.

ترجمه اندونزي

(Dia- lah) Tuhan masyrik dan magrib, tiada Tuhan (yang berhak disembah) melainkan Dia, maka ambillah Dia sebagai pelindung.(9)

Dan bersabarlah terhadap apa yang mereka ucapkan dan jauhilah mereka dengan cara yang baik.(10)

Dan biarkanlah Aku (saja) bertindak terhadap orang- orang yang mendustakan itu, orang- orang yang mempunyai kemewahan dan beri tangguhlah mereka barang sebentar.(11) (2)

Karena sesungguhnya pada sisi Kami ada belenggu- belenggu yang berat dan neraka yang bernyala- nyala,(12) (3)

dan makanan yang menyumbat di kerongkongan dan azab yang pedih.(13) (4)

Pada hari bumi dan gunung- gunung bergoncangan, dan menjadilah gunung- gunung itu tumpukan- tumpukan pasir yang beterbangan(14) (5)

Sesungguhnya Kami telah mengutus kepada kamu (hai orang kafir Mekah) seorang Rasul, yang menjadi saksi terhadapmu, sebagaimana Kami telah mengutus (dahulu) seorang Rasul kepada Firaun.(15) (6)

Maka Firaun mendurhakai Rasul itu, lalu Kami siksa dia dengan siksaan yang berat.(16) (7)

Maka bagaimanakah kamu akan dapat memelihara dirimu jika kamu tetap kafir kepada hari yang menjadikan anak- anak beruban.(17) (8)

Langit (pun) menjadi pecah belah pada hari itu karena Allah. Adalah janji- Nya itu pasti

terlaksana.(18) (9)

Sesungguhnya ini adalah suatu peringatan. Maka barang siapa yang menghendaki niscaya ia menempuh jalan (yang menyampaikannya) kepada Tuhannya.(19) (10)

Sesungguhnya Tuhanmu mengetahui bahwasanya kamu berdiri (sembahyang) kurang dari dua pertiga malam, atau seperdua malam atau sepertiganya dan (demikian pula) segolongan dari orang- orang yang bersama kamu. Dan Allah menetapkan ukuran malam dan siang. Allah mengetahui bahwa kamu sekali- kali tidak dapat menentukan batas- batas waktu- waktu itu, maka Dia memberi keringanan kepadamu, karena itu bacalah apa yang mudah (bagimu) dari Al Quran. Dia mengetahui bahwa akan ada di antara kamu orang- orang yang sakit dan orang- orang yang berjalan di muka bumi mencari sebagian karunia Allah; dan orang- orang yang lain lagi yang berperang di jalan Allah, maka bacalah apa yang mudah (bagimu) dari Al Quran dan dirikanlah sembahyang, tunaikanlah zakat dan berikanlah pinjaman kepada Allah pinjaman yang baik. Dan kebaikan apa saja yang kamu perbuat untuk dirimu niscaya kamu memperoleh (balasan) nya di sisi Allah sebagai balasan yang paling baik dan yang paling besar pahalanya. Dan mohonlah ampunan kepada Allah; sesungguhnya Allah Maha Pengampun lagi Maha Penyayang.(20) (11)

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah lagi Maha Penyayang. (12)

Hai orang yang berkemul (erselimut).(1) (13)

Bangunlah, lalu berilah peringatan!(2) (14)

Dan Tuhanmu agungkanlah,(3) (15)

Dan pakaianmu bersihkanlah,(4) (16)

Dan perbuatan dosa (mnyembah berhala)tinggalkanlah, (5) (17)

Dan janganlah kamu memberi (denganmaksud)memperoleh(balasan)yang lebih banyak. (6) (18)

Dan untuk(memenuhi perintah)Tuhanmu, bersabarlah. (7) (19)

Apabila ditiup sangkakala,(8) (20)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Wahai orang yang berselimut!. (1)

Bangunlah sembahyang Tahajjud pada

waktu malam, selain dari sedikit masa (yang tak dapat tidak untuk berehat), (2)

Iaitu separuh dari waktu malam, atau kurangkan sedikit dari separuh itu, (3)

Ataupun lebihkan (sedikit) daripadanya; dan bacalah Al-Quran dengan "Tartil". (4)

(Sayugialah engkau dan pengikut-pengikutmu membiasakan diri masing-masing dengan ibadat yang berat kepada hawa nafsu, kerana) sesungguhnya Kami akan menurunkan kepadamu wahyu (Al-Quran yang mengandungi perintah-perintah) yang berat (kepada orang-orang yang tidak bersedia menyempurnakannya). (5)

Sebenarnya sembahyang dan ibadat malam lebih kuat kesannya (kepada jiwa), dan lebih tetap betul bacaannya. (6)

(Kami galakkan engkau dan umatmu beribadat pada waktu malam), kerana sesungguhnya engkau pada siang hari mempunyai urusan-urusan yang panjang kira bicaranya; (7)

Dan sebutlah (dengan lidah dan hati) akan nama Tuhanmu (terus menerus siang dan malam), serta tumpukanlah (amal ibadatmu) kepadaNya dengan sebulat-bulat tumpuan. (8)

Dia lah Tuhan yang menguasai timur dan barat; tiada Tuhan melainkan Dia; maka jadikanlah Dia Penjaga yang menyempurnakan urusanmu. (9)

Dan bersabarlah terhadap apa yang dikatakan oleh mereka (yang menentangmu), dan jauhkanlah dirimu dari mereka dengan cara yang baik. (10)

Dan biarkanlah Aku sahaja membalas orang-orang yang mendustakan (bawaanmu) itu, orang-orang yang berada dalam kemewahan, dan berilah tempoh kepada mereka sedikit masa; (11)

Kerana sesungguhnya di sisi Kami disediakan (untuk mereka) belenggu-belenggu dan neraka yang menjulang-julang, (12)

Serta makanan yang menjadikan pemakannya tercekik, dan azab seksa yang tidak terperi sakitnya. (13)

(Azab itu tetap berlaku) pada hari bumi dan gunung-ganang bergoncang (serta hancur lebur), dan menjadilah gunung-ganang itu timbunan pasir yang mudah bersepah. (14)

Sesungguhnya Kami telah mengutus kepada kamu (wahai umat Muhammad), seorang Rasul

yang menjadi saksi terhadap kamu (tentang orang yang mematuhi atau menolak seruannya), sebagaimana Kami telah mengutus kepada Firaun seorang Rasul. (15)

Maka Firaun menderhaka kepada Rasul itu, lalu Kami menyeksakannya dengan azab seksa yang seberat-beratnya. (16)

(Sekiranya kamu tidak ditimpa azab di dunia), maka bagaimana kamu dapat menjaga dan menyelamatkan diri kamu - kalau kamu kufur ingkar - (dari azab) hari yang huru-haranya menyebabkan kanak-kanak menjadi tua beruban? (17)

Langit (yang demikian besarnya) akan pecah belah dengan sebab kedahsyatan hari itu. (Ingatlah), janji Allah adalah perkara yang tetap dilakukanNya. (18)

Sesungguhnya (keterangan-keterangan yang mengandungi amaran) ini menjadi peringatan oleh itu sesiapa yang mahukan kebaikan dirinya dapatlah ia mengambil jalan yang membawa kepada Tuhannya (dengan iman dan taat). (19)

Sesungguhnya Tuhanmu (wahai Muhammad) mengetahui bahawasanya engkau bangun (sembahyang Tahajjud) selama kurang dari dua pertiga malam, dan selama satu perduanya, dan selama satu pertiganya; dan (demikian juga dilakukan oleh) segolongan dari orang-orang yang bersama-samamu (kerana hendak menepati perintah yang terdahulu); padahal Allah jualah yang menentukan dengan tepat kadar masa malam dan siang. Ia mengetahui bahawa kamu tidak sekali-kali akan dapat mengira dengan tepat kadar masa itu, lalu Ia menarik balik perintahNya yang terdahulu (dengan memberi kemudahan) kepada kamu; oleh itu bacalah mana-mana yang mudah kamu dapat membacanya dari Al-Quran (dalam sembahyang). Ia juga mengetahui bahawa akan ada di antara kamu orang-orang yang sakit; dan yang lainnya orang-orang yang musafir di muka bumi untuk mencari rezeki dari limpah kurnia Allah; dan yang lainnya lagi orang-orang yang berjuang pada jalan Allah (membela ugamaNya). Maka bacalah mana-mana yang sudah kamu

dapat membacanya dari Al-Quran; dan dirikanlah sembahyang serta berikanlah zakat; dan berilah pinjaman kepada Allah sebagai pinjaman yang baik (ikhlas). Dan (ingatlah), apa jua kebaikan yang kamu kerjakan sebagai bekalan untuk diri kamu, tentulah kamu akan mendapat balasannya pada sisi Allah, -sebagai balasan yang sebaik-baiknya dan yang amat besar pahalanya. Dan mintalah ampun kepada Allah; sesungguhnya Allah Maha Pengampun, lagi Maha Mengasihani. (20)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Ewe uliyejifunika nguo.

2. Simama usiku ila kidogo.

3. Nusu yake au ipunguze kidogo.

4. Au izidishe na soma Qur'an kwa vizuri.

5. Hakika sisi hivi karibuni tutakutilia kauli nzito.

6. Hakika kuamka usiku (kwa ibada) ni bora zaidi kwa kukanyaga (nafsi) na vizuri zaidi kutamka.

7. Hakika mchana una shughuli nyingi.

8. Na litaje jina la Mola wako na ujitupe kwake kwa kweli.

9. (Yeye ndiye) Mola wa mashariki na magharibi, hakuna aabudiwaye ila Yeye tu, basi mfanye kuwa mlinzi.

10. Na subiri juu ya hayo wasemayo na uwaepuke mwepuko mwema.

11. Na niache mimi na wanaokadhibisha walioneemeka na uwape muda kidogo.

12. Hakika tunazo adhabu na Moto uwakao.

13. Na chakula kikwamacho kooni na adhabu yenye kuumiza.

14. Siku ardhi na milima vitakapotetemeka, na milima itakuwa kama mkusanyiko wa mchanga.

15. Hakika sisi tumekuleteeni Mtume aliye shahidi juu yenu, kama tulivyompeleka Mtume kwa Firaun.

16. Lakini Firaun alimuasi Mtume, basi tukamtesa mateso makubwa.

17. Basi nyinyi mkikufuru, mtawezaje kujikinga na siku ambayo itawafanya watoto kuwa wazee.

18. Mbingu zitapasuka (siku) hiyo ahadi yake itakuwa imetimizwa.

19. Kwa hakika hii (Qur'an)

ni mawaidha, basi anayetaka atajifanyia njia kwa Mola wake.

20. Kwa hakika Mola wako anajua kuwa wewe husimama (kumwabudu) karibu na thuluthi mbili za usiku, na (pengine) nusu yake, na (wakati mwingine) thuluthi yake, na baadhi ya watu walio pamoja nawe. Na Mwenyeezi Mungu huupima usiku na mchana, anajua kuwa hamuwezi kufanya hivyo, basi amekusameheni, kwa hiyo, someni yaliyo mepesi katika Qur'an. Anajua kuwa baadhi yenu watakuwa wagonjwa na wengine watasafiri katika ardhi wakitafuta fadhili ya Mwenyeezi Mungu, na wengine watapigana katika njia ya Mwenyeezi Mungu, kwa hiyo someni yaliyo mepesi humo, na simamisheni swala na toeni zaka, na mkopesheni Mwenyeezi Mungu mkopo mwema. Na kheri yoyote mnayoitanguliza kwa ajili ya nafsi zenu mtaipata kwa Mwenyeezi Mungu imekuwa bora zaidi na ina malipo makubwa sana. Na ombeni msamaha kwa Mwenyeezi Mungu, hakika Mwenyeezi Mungu ni Mwingi wa kusamehe, Mwenye kurehemu.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 92

(73) سوره مزمل مكى است و بيست آيه دارد (20)

[سوره المزمل (73): آيات 1 تا 19]

ترجمه آيات به نام خداوند بخشايشگر و مهربان هان اى جامه به خود پيچيده! (1).

پاره اى از شب به جز اندكى از آن را بر خيز و زنده بدار (2).

______________________________________________________ صفحه ى 93

يا نصف آن را و يا كمى كمتر از نصف را (3).

و يا اندكى بر نصف بيفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان (4).

آماده باش كه به زودى كلامى سنگين بر تو نازل مى كنيم (5).

(كلامى كه قبلا بايد خود را براى تحملش آماده كرده باشى) و بهترين وسيله براى صفاى نفس و سخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است كه خدا آن را پديد آورده (6).

چون تو در

روز دوندگى و مشاغل بسيار دارى (7).

و ذكر خدا را بگو و دست حاجت به سويش دراز كن (8).

همان پروردگار مشرقها و مغربهاى عالم كه بجز او معبودى نيست پس او را وكيل خود بگير (9).

و در برابر زخم زبانهاى مشركين صبر كن و اگر هم قهر مى كنى قهرى ملايم و خوشايند و سازنده بكن (10).

و اما تكذيب گران كه بجز داشتن نعمت من انگيزه اى براى تكذيب آيات من ندارند امرشان را به خود من واگذار كن و اندكى مهلتشان ده (11).

كه نزد ما انواع شكنجه ها و در آخر عذاب دوزخ هست (12).

و طعامى گلوگير و عذابى دردناك است (13).

در روزى كه زمين و كوه ها به لرزه در آيند و كوه ها چون تلى از ماسه شوند (14).

هان اى انسانها! ما رسولى به سوى شما گسيل داشتيم كه شاهد بر شما نيز هست همانطور كه رسولى به سوى فرعون فرستاديم (15).

ولى فرعون از اطاعتش سر برتافت پس او را به عذابى سخت بگرفتيم (16).

شما اگر كفر بورزيد چگونه مى توانيد از عذاب قيامت خود را كنار بكشيد روزى كه كودكان را پير مى كند (17).

و آسمان به وسيله تحول آن روز شكافته مى شود و وعده خدا شدنى است (18).

و اين محققا تذكر است پس اگر كسى خواست مى تواند راهى به سوى پروردگارش اتخاذ كند (19).

بيان آيات اين سوره رسول خدا (ص) را امر مى كند به اينكه نماز شب بخواند، تا به اين وسيله آماده و مستعد گرفتن مسئوليتى گردد كه به زودى به او محول مى شود، و آن قرآنى است كه به وى وحى خواهد شد، و دستورش مى دهد در برابر حرفهاى بيهوده اى ______________________________________________________ صفحه ى 94

كه دشمنان مى زنند، و

شاعر و كاهن يا ديوانه اش مى خوانند صبر كند، و به نحوى پسنديده از آنان كناره گيرى نمايد، و در اين آيات تهديد و انذارى هم به كفار شده، و حكم صبر را به همه مؤمنين تعميم داده، در آخر تخفيفى را كه براى رسول خدا (ص) و مؤمنين قائل شده ذكر مى كند.

و اين سوره از نخستين سوره هايى است كه در اول بعثت نازل شده. حتى بعضى گفته اند: دومين يا سومين سوره اى است كه بر قلب مقدس نبى اكرم (ص) نازل شده است.

[مفاد خطاب" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ"]

" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ" كلمه" مزمل"- با تشديد زاء و تشديد ميم- در اصل" متزمل" بوده، اسم فاعل از باب تفعل (تزمل) است، و معنايش لفافه به خود پيچيده است. كسى كه جامه يا چيزى به خود مى پيچد تا بخوابد يا مثلا سرما را دفع كند، آن را" مزمل" مى گويند، و از ظاهر اين جمله بر مى آيد در آن ساعتى كه اين سوره نازل مى شده آن جناب جامه اى را به خود پيچيده بوده، از اين جهت به" مزمل" مورد خطاب قرار گرفته.

اين را بدان جهت گفتيم كه كسانى خيال نكنند اين خطاب جنبه توبيخ و يا تحسين دارد، بله ممكن است از سياق آيات استفاده شود كه گويا آن جناب در مقابل دعوتش مورد استهزا و اذيت قرار گرفته، و براى خاطر خدا اندوهناك شده، و براى دفع غم و اندوه خود جامه اى به خود پيچيده تا لحظه اى استراحت كند، در اين هنگام خطاب شده كه اى جامه به خود پيچيده بر خيز، نماز شب بخوان و در برابر آنچه به تو مى گويند صبر كن، همانطور كه به عموم مسلمانان سفارش

كرده براى مقاوم شدن در برابر ناملايمات از صبر و نماز كمك بخواهند،" اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ" «1» با اين دستور به آن جناب فهمانده كه بايد خود را در مقابل اندوه هاى بزرگتر و مصائب تلخ به وسيله نماز و صبر مقاوم سازد، نه به وسيله پيچيدن جامه و خوابيدن.

بعضى «2» آيه را چنين معنا كرده اند: اى كسى كه با مشقت و دشوارى نبوت متزمل شده اى، يعنى متحمل دشوارى هاى اين مقام گشته اى. و ليكن از جهت لفظ هيچ دليلى در آيه بر اين معنا نيست.

_______________

(1) سوره بقره، آيه 153.

(2) مجمع البيان، ج 10، ص 377. ______________________________________________________ صفحه ى 95

[چند وجه در معناى آيه:" قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ..."]

" قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا" مراد از" قيام در ليل" قيام در شب براى نماز است، پس كلمه" ليل" مفعول فيه است، كه مجازا مفعول به واقع شده، مثل اينكه مى گويند:" دخلت الدار- داخل شدم خانه را"، كه حقيقتش" دخلت فى الدار- داخل شدم در خانه" است.

بعضى «1» گفته اند: معمول" قم" در تقدير است، و كلمه" ليل" به خاطر ظرفيت منصوب شده، و تقدير كلام" قم الى الصلاة فى الليل" است، و جمله" الا قليلا" استثنا از كلمه" ليل" است.

و از ظاهر سياق بر مى آيد كه جمله" نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ"، بدل باشد از جمله" اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا"، كه متعلق تكليف" قم" است، و دو ضمير" منه" و" عليه" به كلمه" نصف"، و ضمير در" نصفه" به كلمه" ليل" بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه نيمى از شب را بپا خيز،

و يا كمى از نصف كم كن، و يا اندكى بر نصف بيفزا، و اين ترديد بين سه امر ترديد تخيير است، مى خواهد بفرمايد: مخيرى بين اينكه درست نيمى از شب را زنده بدارى، و يا كمى كمتر از نصف، و يا كمى بيشتر از آن را.

بعضى «2» از مفسرين گفته اند: كلمه" نصفه" بدل از مستثنى، يعنى كلمه" قليلا" است، و اگر اينطور باشد، معنا چنين مى شود: شب را بپا خيز الا نصف آن را، و يا از نصف كمى كمتر كن، يعنى بيشتر از نصف را بپا خيز، و يا كمى زيادتر كن، يعنى كمتر از نصف بپا خيز. و در اين صورت بر عكس وجه قبلى جمله بدل، ابهام را از مستثنى به مطابقه و از مستثنى منه به التزام بر مى دارد.

و اين دو وجه هر چند در نتيجه يكى هستند، و ليكن وجه قبلى زودتر به ذهن مى رسد، چون احتياج به رفع ابهام كردن به وسيله بدل از متعلق حكم، سابقه بيشترى دارد، تا احتياج به رفع ابهام از توابع و ملحقات آن. پس بدل بودن جمله" نصفه ..." از كلمه" ليل" كه لازمه آن رفع ابهام از متعلق تكليف است به دلالت مطابقى زودتر به ذهن مى رسد، از اينكه بدل باشد از كلمه" قليلا".

بعضى «3» ديگر گفته اند: كلمه" نصفه" بدل از ليل است، و ليكن مراد از قليل، قليل از شبهاست، نه قليل از ساعتهاى يك شب، و معناى آيه اين است كه: همه نيمه شب ها بر خيز،

_______________

(1) روح البيان، ج 10، ص 204.

(2) روح المعانى، ج 29، ص 102.

(3) تفسير كشاف، ج 4، ص 636. و مجمع البيان، ج 10،

ص 377. ______________________________________________________ صفحه ى 96

يا شبهاى اندكى از آن كم كن، و يا شبهاى اندكى بر آن اضافه كن، و منظور از اين شبهاى اندك آن شبهايى است كه انسان عذر دارد، يا بيمار است، و يا خواب بر او غلبه كرده و يا عذرى ديگر دارد. و اين وجه عيبى ندارد، جز اينكه وجه اول زودتر به ذهن مى آيد.

" وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا"-" ترتيل قرآن" به معناى تلاوت آن است به نحوى كه حروف پشت سر هم آن روشن و جداى از هم بگوش شنونده برسد، و اين جمله عطف است بر جمله" قُمِ اللَّيْلَ"، و معناى آن دو اين است كه شب برخيز و قرآن را به ترتيل بخوان.

و ظاهرا مراد از ترتيل قرآن، ترتيل آن در نماز، و يا اصلا منظور از قرآن خود نماز است، و خداى تعالى نظير اين تعبير را از نماز كرده، مثلا فرموده:" أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً" «1».

بعضى «2» گفته اند: مراد آيه شريفه اين است كه قرائت قرآن را واجب كند نه نماز را.

[بيان جهات مختلف سنگين بودن قرآن (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا) و چند وجه در اين باره

" إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا"" ثقل"- سنگينى- كيفيت خاصى براى جسم است، و خاصيت آن اين است كه حمل چنين جسمى و جابجا كردن آن دشوار است، و چه بسا همين كلمه در غير جسم، مثلا در امور معنوى هم به عنوان استعاره استعمال مى شود، مثلا مى گويند درس امروز سنگين بود، يعنى تحمل آن براى فهم و درك شاگردان دشوار بود و يا مى گويند سخنرانى

امروز كه همه اش نظريه هاى علمى دقيق بود براى عوام سنگين بود، كه در اين گونه تعبيرها كلمه سنگين در غير جسم به كار رفته، در امور معنوى كه درك آن دشوار است و يا حقايقى در بر دارد كه رسيدن به آن سخت است، و يا فرمانهايى را متضمن است كه امتثال آن و مداومت بر انجام آن دشوار است.

قرآن كريم كه كلام الهى است به هر دو اعتبار ثقيل است، اما از حيث فهم معنايش ثقيل است براى اينكه كلامى الهى است كه پيامبر آن را از ساحت عظمت و كبريايى گرفته، و معلوم است چنين كلامى را نمى فهمد مگر نفوس طاهر از هر پليدى، نفوسى كه از هر سببى قطع اميد كرده و تنها به خداى سبحان كه مسبب الاسباب است دل بسته، كلامى است الهى و كتابى است عزيز، كه ظاهر و باطنى دارد، تنزيل و تاويلى دارد، تبيان براى هر چيز است، و سنگينى آن از حال و وضع رسول خدا (ص) مشهود بود، همه مى ديدند

_______________

(1) نماز را هنگام ظهر تا تاريكى شب بخوان و نيز قرآن فجر را كه مشهود شاهدان است. سوره اسرى، آيه 78.

(2) تفسير كشاف، ج 4، ص 637. ______________________________________________________ صفحه ى 97

كه در هنگام گرفتن آن دچار برحاء- حالتى شبيه بيهوشى- مى شد، و اين معنا در روايات بسيار زياد آمده.

و اما از حيث تحقق بخشيدن به حقايق معارفش، و ساده تر بگويم توحيد و معارف اعتقادى و اخلاقيش را در خود پياده كردن، آن قدر سنگين است كه در بيان سنگينيش كافى است آيات زيرا را بخوانيم كه مى فرمايد:" لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً

مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ" «1» و" وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى «2» كه در اولى مى فرمايد كوه تحمل آن را ندارد كه قرآن بر او نازل شود، و اگر بر كوه نازل مى شد كوه خاشع و از ترس خدا پاره پاره مى شد، و در دومى از اين معنا خبر داده كه با اين قرآن مى توان كوه ها را به حركت در آورد، و زمين را پاره پاره كرد، و با مردگان سخن گفت.

قرآن كريم نه تنها به آن دو اعتبار سنگين است، بلكه به اعتبار پياده كردنش در جامعه و دعوت مردم به اينكه مراسم دين حنيف را بپا دارند، و خلاصه برترى دادن اين دين حنيف بر ساير اديان نيز سنگين است، شاهد سنگينيش مصائب و ناملايماتى است كه رسول خدا (ص) در راه خدا تحمل كرد، و آزارهايى است كه براى خدا چشيد، كه آيات قرآن هم پاره اى از انواع ايذاءها و استهزاءها و خطاكاريهايى كه آن جناب از مشركين و كفار و منافقين و بيماردلان ديد حكايت كرده است.

پس اينكه مى فرمايد:" إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا" منظور از" قول ثقيل" همين قرآن عظيم است، به دليل اينكه اين آيات را كه در اول بعثت نازل شده براى هر كس بخوانى همين به ذهنش مى رسد، مفسرين هم قول ثقيل را به قرآن تفسير كرده اند.

اين آيه در مقام تعليل حكمى است كه جمله" قُمِ اللَّيْلَ ..." بر آن دلالت دارد، در نتيجه به مقتضاى سياق- با در نظر گرفتن اينكه خطاب به خصوص رسول خدا (ص) است- اين

معنا را مى رساند كه اگر گفتيم شب زنده دارى كن، و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، براى اين بود كه خود را براى كرامت قرب و شرف حضور، و افتخار همكلامى با ما آماده سازى، تا ما قول ثقيلى را بر تو القاء كنيم.

_______________

(1) اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم مى ديدى كه در برابر آن خشوع مى كند و از خوف خدا مى شكافد. و اينها مثالهايى است كه براى مردم مى زنيم تا در آن بينديشند. سوره حشر، آيه 21.

(2) اگر به وسيله قرآن كوه ها به حركت در آيند و زمينها قطعه قطعه شوند و بوسيله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ايمان نخواهند آورد). سوره رعد، آيه 31. ______________________________________________________ صفحه ى 98

بنا بر اين، نماز شب راهى است كه آن جناب را به چنين موقعى كريم منتهى مى سازد. در جاى ديگر هم خداى سبحان نماز شب را راه به سوى خدا خوانده، مى فرمايد:

" إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا" «1».

خداى سبحان در آيه زير وعده بيشترى داده، فرموده:" وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً" «2» كه در تفسير همين آيه معناى مقام محمود را بيان كرديم.

و وقتى يكى از جهات سنگينى قرآن سنگينى معارف آن، و نيز پذيرفتن شرايع و احكام آن است قهرا بر امت هم ثقيل خواهد بود، همانطور كه بر رسول خدا (ص) سنگين بود، پس معناى آيه اين است كه: ما به زودى به تو وحى مى كنيم قولى را كه هم بر خودت سنگين است و هم بر امتت، اما سنگينى آن بر خود تو از جهت

صعوبت تحقق حقائق آن، و از جهت مصائبى است كه در طريق ابلاغ آن خواهى ديد، و سلب راحت و فراغتى است كه از تو خواهد شد، و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوى خدا، و زحماتى است كه لازمه گرفتن وحى است. و اما سنگينى آن بر امتت از اين جهت است كه آنها هم در پاره اى از جهات ياد شده با تو شريكند، از آن جمله تحقق دادن به حقائق قرآن در نفس، و نيز پيروى اوامر و نواهى خدا و رعايت حدود آن است، كه هر طايفه از طوايف امت به قدر وسع و طاقتش بايد اين رنجها را تحمل كند. مفسرين «3» در اينكه سنگينى قرآن چه معنا دارد، اقوالى ديگر دارند.

يكى اينكه: قرآن عظيم الشان و متين و مستدل است، هم چنان كه خود ما مى گوييم: اين كلام وزين و سنگين است، يعنى در موقع خود واقع شده است.

يكى «4» ديگر اينكه: قرآن در ميزان روز قيامت سنگين است، حال يا حقيقتا سنگين است و يا مجازا و به اين عنايت كه ثوابى كه در برابر قرآن به اشخاص مى دهند بسيار و مهم است.

يكى «5» ديگر اينكه: قرآن بر كفار و منافقين سنگين است، براى اينكه هم اعجاز دارد

_______________

(1) اين يك تذكر و يادآورى است پس هر كس بخواهد مى تواند به سوى پروردگارش راهى اتخاذ كند. سوره دهر، آيه 29.

(2) در پاره اى از ساعات شب تهجد كن، تهجدى داوطلبانه كه اميد است پروردگارت تو را به مقامى محمود مبعوث فرمايد. سوره اسراء، آيه 79.

(3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 29، ص 104. ______________________________________________________ صفحه ى 99

كه نه

مى توانند مثلش را بياورند و نه مى توانند قبولش كنند، و هم اينكه مشتمل بر تهديد عليه ايشان است.

يكى «1» ديگر اينكه: سنگينى قرآن كنايه است از بقاى آن در طول روزگار، چون يكى از خصوصيات هر چيز سنگين، اين است كه در جاى خود ثابت بماند.

و بعضى ديگر وجوهى ديگر گفته اند كه هر چند هر كدام در جاى خود صحيح و بى عيب است، و ليكن وجهى كه ما آورديم چيزى است كه از ظاهر آيه به ذهن مى آيد.

[چند قول در معناى دو آيه:" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا"]

" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا" آيه اولى در اين مقام است كه بيان كند چرا شب را براى اين نماز اختيار كرديم، و آيه دوم در مقام اين است كه بيان كند چرا روز را انتخاب نكرديم هم چنان كه آيه قبلى كه مى فرمود:" إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا" در مقام بيان اين بود كه اصلا چرا نماز شب تشريع شد.

در آيه مورد بحث در كلمه" ناشئة" دو احتمال هست: يكى اينكه مانند كلمه" عافيت" و" عاقبت" مصدر، و به معناى نشئه و حدوث و تكون باشد. و دوم اينكه اسم فاعل از ماده نشئه باشد، كه به موصوف خود اضافه شده، هر كدام كه باشد مراد از آن، شب است، و اگر حادثه را بر شب اطلاق كرده، نظير اطلاق آن بر اجزاى خلقت است.

و چه بسا بعضى «2» گفته اند: منظور از حادثه شب همان نماز شب است. و معناى" وطء زمين" قدم نهادن بر آنست

و اينكه فرمود" حادثه شب شديدترين قدم نهادن است" كنايه است از اينكه اين عمل از هر عمل ديگر در صفاى نفس، انسان را ثابت قدم تر مى سازد، و بهتر از هر چيز نفس آدمى را از اينكه به وسيله شواغل روز، دچار كدورت شود حفظ مى كند.

بعضى «3» گفته اند: منظور از" وطء" مطابقت قلب با زبان است. آن گاه گفته خود را تاييد كرده به اينكه: بعضى ها كلمه را" وطء" به كسره واو خوانده اند.

و مراد از اينكه فرمود" حادثه شب اقوم قيلا است" اين است كه نماز شب استوارترين و صائب ترين سخن است، براى اينكه در نماز شب حضور قلب بيشتر و توجه به كلام دقيق تر است.

و معناى آيه اين است كه حادثه شب و يا نماز در دل شب ثابت قدم تر است- و يا در

_______________

(1) روح المعانى، ج 29، ص 104.

(2) تفسير كشاف، ج 4، ص 638.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 378. ______________________________________________________ صفحه ى 100

مطابقت قلب و زبان شديدتر، و سخنى استوارتر و صائب تر است، چون خداى تعالى شب را مايه آرامش قرار داده، و نتيجه اين آرامش اين است كه خاطر انسان از شواغل معيشت فارغ، و دست انسان از اسباب ظاهرى بريده است.

" إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا"- كلمه" سبح" به معناى دويدن و تند راه رفتن در آب است، و" سبح طويل" در روز كنايه از غور در مهمات زندگى و انواع زدوبندها در برآوردن حوائج زندگى است. و معناى آيه اين است كه تو در روز مشاغل بسيار دارى كه همه وقتت را فرا گرفته، فراغتى برايت باقى نمى گذارد تا در آن با توجه تام متوجه درگاه پروردگارت باشى، و از

هر چيزى منقطع گردى، بنا بر اين بر تو است كه از شب استفاده كنى، و در آن به نماز بپردازى.

بعضى «1» از مفسرين آيه را اين چنين معنا كرده اند: تو در روز مى توانى بخوابى و امر معاش خود را تدبير كنى، و در حوائج خود تصرف نمايى، پس شبت را به تهجد اختصاص ده.

بعضى «2» ديگر اينطور معنا كرده اند: تو در روز فراغت دارى، حال اگر شب نتوانستى به كارت برسى، در روز آن را تلافى كن، و آنچه در شب انجام ندادى در روز قضاء كن. بنا به گفته اين مفسر آيه مورد بحث همان را مى خواهد بگويد كه: آيه" وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً" «3»، بيان مى كند. ليكن آنچه ما اختيار كرديم با سياق مناسب تر است.

[مقصود از" ذكر" در خطاب:" وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ"]

" وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا" ظاهرا اين جمله مى خواهد نماز شب را توصيف كند، و بنا بر اين به منزله عطف تفسيرى براى جمله" وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا" است، و روى اين فرض مراد از" ذكر اسم رب" ذكر زبانى با رعايت مطابقت آن با قلب مى باشد، و همچنين مراد از" تبتل"، تضرع و زارى با زبان است.

بعضى «4» از مفسرين گفته اند: در اين جمله تعميمى بعد از تخصيص آيه قبل شده، در آيه قبل تنها به نماز شب سفارش مى شد، در اين آيه به مطلق ذكر، و مراد از ذكر، دوام در ذكر خداى تعالى در شب و روز است، به هر نحوى كه باشد، چه با تسبيح و چه با تحميد و چه

با

_______________

(1 و 2) مجمع البيان، ج 10، ص 378.

(3) خداى تعالى آن كسى است كه شب و روز را پشت سرهم قرار داد، براى هر كسى كه بخواهد متذكر شود، و يا بخواهد شكرى بگزارد. سوره فرقان، آيه 62.

(4) روح المعانى، ج 29، ص 106. ______________________________________________________ صفحه ى 101

نماز و چه با قرائت قرآن و چه غير آن، و اگر ذكر را به دوام تفسير كرديم، براى اين است كه رسول خدا (ص) هرگز خدا را از ياد نبرده بود، تا آيه بخواهد او را به ياد خدا بيندازد، پس ناگزير بايد بگوييم منظور دوام ذكر است، البته مراد از دوام هم دوام عرفى است نه حقيقى، چون دائما به ياد خدا بودن امكان ندارد.

ولى او اين اشكال را چه مى كند كه اگر منظور از ذكر، ذكر زبانى بوده باشد، چه منافاتى دارد با اينكه آن جناب در دل خدا را فراموش كند، و اگر اعم از ذكر لفظى و قلبى باشد، آيه شريفه از رساندن آن قاصر است، بر فرض هم بتوانيم از اين اشكال صرفنظر كنيم، دو اشكال ديگر هست، يكى اينكه فراموش نكردن خدا تا روزى كه اين خطاب به آن جناب شده منافات ندارد كه براى از آن به بعد سفارش كند كه همانطور كه تا كنون پروردگارت را از ياد نبرده اى از اين به بعد هم فراموشش مكن. دوم اينكه اين سخن كه دوام حقيقى ذكر غير ممكن است و ناگزير بايد دوام را حمل بر عرفى آن كنيم، و همى بيش نيست، و همى كه از نفهميدن معنا ناشى شده، چون خداى عز و جل دائما مذكور انسان هست، و

حتى يك لحظه از او غايب نيست، حال چه اينكه آدمى متوجه به آن باشد و يا از آن غفلت بورزد، پس جاى آن هست كه خداى تعالى خود را به انسان معرفى كند، به طورى كه ديگر در هيچ حالى از او غفلت ننمايد، خواننده عزيز به دو آيه زير توجه كند:" فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ" «1» و" يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ" «2»، و ما در تفسير اين دو آيه و در آخر سوره اعراف گفتيم كه: اين خصوصيت اختصاص به ملائكه ندارد.

و كوتاه سخن اينكه: جمله" وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ" امر مى كند به اينكه اسمى از اسماى خدا، و يا خصوص لفظ جلاله را ذكر كند. بعضى «3» گفته اند: منظور خصوص بسم اللَّه است.

در آيه مورد بحث التفاتى از تكلم با غير در جمله" إِنَّا سَنُلْقِي" به غيبت به كار رفته، يعنى در جمله مورد بحث خداى تعالى غايب فرض شده، و شايد وجه آن اين باشد كه با ذكر كلمه" رب" ذلت عبوديت عبد را كه رابط ميان عبد و پروردگارش است و عبد از آن غافل شده متذكر گردد.

" وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا"- كلمه" تبتل" را بعضى «4» به انقطاع يعنى بريدن از خلق و متوجه _______________

(1) آنهايى كه نزد پروردگار تواند، شب و روز برايش تسبيح مى گويند در حالى كه احساس خستگى نمى كنند. سوره فصلت، آيه 38.

(2) شب و روز تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند. سوره انبياء، آيه 20.

(3 و 4) مجمع البيان، ج 10، ص 379. ______________________________________________________ صفحه ى 102

خدا شدن تفسير كرده اند، و از ائمه اهل بيت (ع) روايت

شده كه تبتل به اين معناست كه دست التماس به درگاه خدا برآرى و تضرع و زارى كنى. و اگر ما ذكر را به ذكر لفظى حمل كنيم اين معنا مناسب تر از معناى اول است.

كلمه" تبتيلا" ظاهرا مفعول مطلق است، و مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد:" و تبتل اليه تبتلا"، اگر اين طور نفرمود، و به جاى آن كلمه" تبتيلا" را آورد، به قول بعضى «1» براى اين بود كه باب تفعل از" بتل" متضمن معناى باب تفعيل آن نيز هست، پس مثل اين است كه فرموده باشد:" بتل اليه تبتيلا" و معنايش يا اين است كه ارتباط نفس خود را از هر چيز ديگر قطع كن، و تنها به خدا دل ببند، و يا اين است كه نفس خود را وا بدار به اينكه دست تضرع به درگاه خدا بردارد. و به قول بعضى «2» ديگر آوردن" تبتيلا" به جاى" تبتلا" براى اين بوده كه رعايت قافيه آخر آيات قبل شده باشد.

" رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا" جمله اول آيه وصفى است كه به اصطلاح از وصفيت مقطوع شده، و تقدير آن" هو رب المشرق و المغرب" است، و جمله" رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ" در معناى" رب همه عالم" است براى اينكه مشرق و مغرب دو جهت نسبى است كه مشتمل بر تمامى جهات عالم مشهود است، و اگر از ميان شش جهت تنها اين دو جهت را ذكر كرد، براى اين بود كه با ليل و نهار كه قبلا ذكرش شده بود مناسب تر بود، چون شب و روز مربوط به طلوع و غروب است.

خواهى پرسيد براى اشاره

به ربوبيت خداى تعالى همان كلمه" ربك" كافى بود، چه باعث شد كه دوباره بفرمايد:" رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ"؟

در پاسخ مى گوييم: خواست تا از زبان رسول خدا (ص) فهمانده باشد كه اگر مامور شده خداى تعالى را رب خود بگيرد، براى اين بود كه پروردگار هم رب او است و هم رب همه عالم، نه اينكه تنها رب او باشد، همانطور كه چه بسا بعضى از مشركين به تنهايى براى خود بتى انتخاب مى كردند، غير آن بتى كه ديگران داشتند، و اگر رب گرفتن خداى تعالى از ناحيه رسول خدا (ص) از اين باب باشد، و يا حد اقل كسى چنين احتمالى را بدهد، ديگر آن جناب نمى تواند مردم را به سوى توحيد دعوت كند، چون مردم در پاسخش مى گويند: خيلى خوب خداى تعالى رب تو باشد، رب ما هم رب ما باشد.

_______________

(1) تفسير جامع الاحكام، ج 10، ص 44.

(2) مجمع البيان، ج 10، ص 379. ______________________________________________________ صفحه ى 103

نكته ديگرى كه در آوردن جمله" رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ" هست اين است كه چون اين جمله به معناى" رب همه عالم" است، در نتيجه زمينه چينى مى شود براى جمله بعدى كه مى فرمايد" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" و آن را تعليل مى كند، و مى فهماند اگر مى گويم معبودى جز خدا نيست، براى اين است كه الوهيت و معبوديت از فروع ربوبيت است، و ربوبيت عبارت است از مالكيت و تدبير، كه مكرر بيانش گذشت، و چون رب همه عالم خداست پس جز او هم معبودى نيست.

[معناى اينكه فرمود: خدا را وكيل بگير]

" فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا"- يعنى خدا را در همه امورت وكيل بگير، و وكيل گرفتن به اين معناست كه

انسان غير خودش را در جاى خود بنشاند، به طورى كه اراده او به جاى اراده آدمى كار كند، و عمل او هم عمل خود آدمى باشد، پس اينكه انسان خداى تعالى را وكيل بگيرد، به اين است كه آدمى تمامى امور را از آن خدا و به دست او بداند، اما در امور خارجى و حوادث عالم، به اينكه نه براى خودش و نه براى هيچ يك از اسباب ظاهرى استقلال در تاثير قائل نباشد، چون در عالم وجود، هيچ مؤثرى (به حقيقت معناى تاثير) به جز خدا وجود ندارد، و در نتيجه داشتن چنين اعتقادى، در احوال مختلف رضايت و خشم و مسرت و تاسف و غيره، دل به هيچ سببى نبندد، بلكه در مقاصد و آرزوهايش متوسل به آن سببى شود كه خداى تعالى معرفى كرده، آن هم نه به طورى كه براى آن سبب استقلال در تاثير قائل باشد و بدان مطمئن گردد بلكه ظفر يافتن به مطلوب را از خدا بداند، تا هر چه خدا برايش صلاح دانست اختيار كند.

و در امورى كه ارتباط به عمل او دارد و خلاصه در وظايف عمليش در عبادات و معاملاتش، اراده خود را تابع اراده تشريعى خدا كند، در نتيجه طبق اراده او و مطابق قوانين او عمل كند.

اينجاست كه روشن مى شود جمله" فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا" چگونه با جمله" وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ ..." و اوامر تشريعى قبل از آن ارتباط پيدا مى كند، و چگونه با مطالب بعد يعنى جمله" وَ اصْبِرْ" و جمله" وَ اهْجُرْهُمْ" و جمله" وَ ذَرْنِي" مرتبط مى شود.

" وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا" اين آيه و

ما بعد آن عطف است بر مدخول" فاء"، در جمله" فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا"، پس معنا چنين مى شود: او را وكيل بگير كه لازمه وكيل گرفتن او اين است كه بر آنچه مى گويند و با آن تو را اذيت و استهزا نموده به امورى از قبيل كهانت و شاعرى و جنون متهمت نموده قرآنت را اساطير اولين مى خوانند صبر كنى، و نيز لازمه آن اين است كه با آنها به خوبى قهر كنى. و مراد از" هَجْراً جَمِيلًا- قهر كردن به خوبى" به طورى كه از سياق بر مى آيد اين است كه با ______________________________________________________ صفحه ى 104

آنان به حسن خلق معامله نموده و به خيرخواهى به سوى حق دعوتشان كند، و گفته هاى آنان را با گفته هايى كه مى تواند بگويد مقابله به مثل ننمايد، و اين آيه شريفه منافاتى با آيه قتال ندارد، پس اينكه بعضى «1» گفته اند: اين آيه با آيه قتال نسخ شده، وجهى ندارد.

[تهديد تكذيب كنندگان صاحب نعمت

" وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا" اين آيه تهديد كفار است، وقتى مى گوييم:" دعنى و فلانا- و يا- ذرنى و فلانا"، معنايش اين است كه بين من و او حائل مشو، و بگذار تا از او انتقام بگيرم. و مراد از" مكذبين صاحبان نعمت"، همان كفارى است كه در آيه قبلى نامشان برده شد، و يا حد اقل رؤساى آنان است، و اگر در توصيف آنان بين صفت" مكذبين" و صفت" اولى النعمة" جمع كرد براى اين بود كه اشاره كند به علت آن تهديدى كه متوجه ايشان كرد، چون تكذيب دعوت الهى از ناحيه افراد متنعم، كفران نعمت اوست، و جزاى كفران گرى سلب

نعمت و تبديل آن به نقمت است.

و مراد از اينكه فرمود" اندكى مهلتشان بده"، زمانى اندك است، يعنى همان زمان اندكى كه در زمين زندگى مى كنند، و براى زمانى بى انتها به سوى پروردگارشان بر مى گردند، و حساب و جزا مى بينند، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:" إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً" «2»، و نيز فرموده:" مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ" «3».

اين آيه به ظاهرش عام است، ولى بعضى «4» گفته اند: منظور تهديد ايشان به واقعه بدر است. ولى آيه هيچ ظهورى در آن ندارد. و در اين آيه التفاتى از غيبت" ربك" به تكلم" ذرنى" بكار رفته، و شايد وجه آن تشديد همان تهديد باشد، چون خداى سبحان با گفتن" ذرنى" تهديد را به خودش نسبت مى دهد. و آن گاه التفاتى ديگر به كار مى برد. و آن اين است كه سياق متكلم وحده" ذرنى" را به سياق متكلم مع الغير" ان لدينا" بر مى گرداند، تا عظمت خود را به رخ آنان بكشد.

" إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً" اين آيه، جمله" ذرنى ..." را تعليل مى كند. و كلمه" انكال" به معناى كنده و

_______________

(1) جامع الاحكام، ج 10، ص 44.

(2) كفار قيامت را دور مى بينند، و ما آن را نزديك مى بينيم. سوره معارج، آيه 6 و 7.

(3) دنيا متاعى است قليل، سپس جهنم ماواى ايشان است كه چه بد بسترى است. سوره آل عمران، آيه 197.

(4) مجمع البيان، ج 10، ص 380. ______________________________________________________ صفحه ى 105

زنجيرها است. راغب مى گويد: وقتى گفته مى شود:" فلان نكل عن الشي ء" معنايش اين است كه فلانى از فلان كار عاجز شد، و وقتى گفته مى شود:" نكلته" معنايش اين

است كه من فلانى را مقيد كردم، و كلمه" نكل"- به كسره نون، و سكون كاف- به معناى طناب پابند حيوان و آهن لجام آن است، چون هر دو مانع آزادى حيوان است، و جمع آن أنكال است «1». و در معناى كلمه جحيم گفته: كلمه" جحمة" به معناى شدت زبانه كشى آتش است، و جحيم هم به اين مناسبت اطلاق شده است «2».

" وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً" در مجمع البيان مى گويد: كلمه" غصه" به معناى تردد لقمه در حلق است، به طورى كه خورنده نتواند به راحتى آن را فرو ببرد، وقتى گفته مى شود" غص بريقه، يغص، غصصا" معنايش اين است كه آب دهانش در گلويش گير كرد، و" فى قلبه غصة من كذا" يعنى در دلش از فلان پيشامد اندوهى گره خورده، و خلاصه غصه هم نظير سكسكه است، كه نمى گذارد طعام و شراب گوارا شود «3».

و اين دو آيه عذابهاى آخرت را يادآورى مى كنند كه نعمت هاى دنيا به كيفر كفرانشان به آن عذابها و نقمت ها مبدل مى گردد.

" يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا" كلمه" يوم" ظرف است براى عذابى كه در دو آيه سابق وعده اش داده شد. راغب مى گويد:" رجف" به معناى اضطراب شديد است و گفته مى شود:" رجفت الارض و البحر" يعنى زمين زلزله كرد و دريا موج فرستاد «4». و در مجمع البيان گفته:" كثيب رمل" به معناى توده اى از شن است، و كلمه" مهيل" از مصدر" هيل" است، و مهيل شدن كوه ها به معناى آن است كه وقتى ريشه اش تكان بخورد از بالا فرو بريزد «5». و معناى آيه روشن است.

" إِنَّا أَرْسَلْنا

إِلَيْكُمْ رَسُولًا شاهِداً عَلَيْكُمْ كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا" اين آيه مكذبين صاحب نعمت از قوم رسول خدا (ص) را تهديد مى كند، بعد از آنكه در آيات قبل مطلق مكذبين صاحب نعمت را تهديد مى كرد به عذابى كه در روز قيامت برايشان تهيه ديده شده و سپس حال آنان را با حال فرعون مقايسه كرد، كه بر

_______________

(1 و 2) مفردات راغب، ماده" نكل" و ماده" جحم".

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 380.

(4) مفردات راغب، ماده" رجف".

(5) مجمع البيان، ج 10، ص 380. ______________________________________________________ صفحه ى 106

خدا و رسول او استكبار ورزيد، و فرستاده خدا و گروندگان به او را خوار شمرد، و سپس عاقبت امر فرعون را به ايشان گوشزد كرد كه چگونه او را به بدترين وجهى گرفتار كرد تا از سرنوشت او پند بگيرند و مراقب رفتار خود باشند.

در اين آيه التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته، در آيات قبل كفار غايب فرض شده بودند، مى فرمود:" مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا" و در اينجا حاضر فرض شده اند، مى فرمايد:" ما به سوى شما رسولى فرستاديم"، و گويا وجهش اين باشد كه وقتى گوينده، كفار را وعده عذاب انكال و جحيم و طعام گلوگير و ... داد، خودش دچار اندوه شد كه اين بيچارگان چرا بايد به خاطر سفاهت و ندانم كارى خود را به هلاكت ابدى بيندازند، و براى اينكه براى آخرين بار كارى كنند كه مبتلا به آن هلاكت نگردند، سخن را كه تا كنون پشت سر آنان مى گفت رو در روى آنان بگويد، شايد مؤثر واقع شود، و شك و ترديدى كه در باره قيامت دارند از دلهايشان بر طرف شده، حجت بر آنان تمام

شود، تا شايد به اين وسيله پروايى بكنند، و لذا به همين منظور حال آنان را با حال فرعون، و حال رسول خدا (ص) را با حال موسى (ع) مقايسه كرد، و با جمله" فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْماً ..."، به عاقبت امر فرعون اشاره نمود.

پس اينكه فرمود:" إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شاهِداً عَلَيْكُمْ" اشاره است به تصديق رسالت رسول خدا (ص) از ناحيه خود خداى تعالى، و اينكه رسول خدا (ص) شاهد بر اعمال شما است، امروز در دنيا آنچه مى كنيد مى بيند و نظارت مى كند، و فردا در آخرت شهادت مى دهد، و ما در طول كتاب هر جا به آيات مربوط به شهادت برخورديم، معناى شهادت پيغمبران بر اعمال مردم را بيان كرديم، و در اينكه به شهادت رسول خدا (ص) اشاره كرده نوعى نهى مردم از نافرمانى و مخالفت و تكذيب آن جناب است، منظور از رسول در جمله" كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا" موسى بن عمران (ع) است.

[هشدار به كفار با اشاره به هلاكت فرعون بر اثر نافرمانى از فرستاده خدا]

" فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلًا" كلمه" وبيل" به معناى سخت و ثقيل است، در اين جمله به عاقبت امر نافرمانى فرعون از موسى اشاره كرده و اگر از موسى به رسول تعبير كرده، براى اين است كه اشاره كند به اينكه آن سببى كه باعث گرفتارى فرعون شد، مخالفتش با شخص موسى بدان جهت كه موسى است نبود، بلكه بدان جهت كه فرستاده خداست بود، پس اين كفار هم از مخالفت محمد (صلوات اللَّه عليه) بر حذر باشند، چون او نيز رسول خدا است. ______________________________________________________ صفحه ى 107

هم چنان كه به

كار بردن اسم ظاهر بجاى ضمير در جمله" فَعَصى فِرْعَوْنُ" براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اولا منشا تكذيب و مخالفت فرعون همان تفرعن او بود، و ثانيا عزت و علو در زمين و باليدن به كثرت عده و وسعت آب و خاك و نفوذ مشيت. و خلاصه تفرعن او حتى به قدر يك خردل در دفع عذاب الهى از او اثر نكرد، و عذاب الهى او را با آن همه قدرتش بگرفت، تا چه رسد به اين كفار تكذيب گر كه مردمى ناتوان و گرسنه اند، و به فرموده قرآن:" جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ" «1».

" فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً" (فرعون نتوانست خود را از عذاب دور بدارد، شما چگونه خود را از عذاب روزى كه جوان را پير مى كند حفظ مى كنيد؟) نسبت دادن اتقاء و حفظ كردن خود، به يوم (روز) از باب مجاز عقلى است، و مراد حفظ كردن از عذاب آن روز است، بنا بر اين كلمه" يوما" مفعول براى" تتقون" است. بعضى «2» گفته اند: مفعول" تتقون" حذف شده و" يوما" ظرف براى عذاب است، و تقدير كلام" فكيف تتقون العذاب الكائن فى يوم كذا" است، بعضى «3» از مفسرين گفته اند: مفعول" تتقون" حذف شده، و كلمه" يوما" ظرف براى اتقاء است، و معنا اين است كه اتقاى شما در آن روز چگونه است؟ بعضى ديگر سخنانى ديگر گفته اند.

" يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً"- كلمه" شيب- پير" جمع كلمه" أشيب" است، مقابل كلمه" شاب" كه به معناى جوان است، و اين تعبير كه" آن روز كودكان را پير مى كند" كنايه است از شدت عذاب آن روز نه طولانى

بودنش.

" السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا" اين آيه براى بار دوم به شدت آن روز اشاره مى كند، و كلمه" انفطار" به معناى شكاف برداشتن است، و اگر صفت" سماء" را مذكر آورد، براى اين بود كه سماء جائز الوجهين است، هم مى توان صفتش را مذكر آورد و هم مؤنث، و ضمير" به" به كلمه" يوم" بر مى گردد، و حرف" باء" در آن سببيت را مى فهماند. و معناى آيه اين است كه: آسمان در آن روز و يا به سبب شدت آن روز شكافته مى شود.

و جمله" كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا" استينافى است، يعنى مى خواهد نكته اى جديد را افاده كند، و آن اين است كه وعده خدا شدنى است. و با آوردن اين جمله تهديد سابق را مسجل مى كند، و اگر كلمه" وعد" را به ضمير راجع به خداى تعالى نسبت داد و نفرمود:" كان وعد

_______________

(1) اينها لشكر كوچك شكست خورده اى از احزابند. سوره ص، آيه 11.

(2 و 3) تفسير كشاف، ج 4، ص 641. و روح البيان، ج 10، ص 216. ______________________________________________________ صفحه ى 108

اللَّه"، شايد براى اين بود كه اشاره كند به اينكه غير از خدا كسى نيست كه صلاحيت داشته باشد چنين تهديدى بكند، پس آوردن ضمير هم كافى است و احتياج به آوردن نام خداى تعالى نيست.

" إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا" كلمه" هذه" اشاره است به آيات سابق كه مشتمل بر تهديدهاى كوبنده و تذكر و موعظه است، و كلمه" تذكره" به معناى هر هشدارى است كه آدمى با ديدن و يا شنيدن آن الگويى مى گيرد كه عمل خود را طبق آن انجام دهد.

و در جمله" فمن شاء" مفعول"

شاء" حذف شده، و معروف در مثل اين موارد اين است كه مفعولى در تقدير بگيرند كه از جنس جواب شرط باشد و با سياق بسازد، بنا بر اين بايد بگوييم تقدير جمله:" فمن شاء أن يتخذ الى ربه سبيلا اتخذ الى ربه سبيلا- هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگار خود اتخاذ كند مى تواند راهى به سوى پروردگارش اتخاذ كند" مى باشد. بعضى «1» گفته اند: كلمه" اتعاظ- پندگيرى" در تقدير است، و معنايش اين است كه هر كس بخواهد پند بگيرد، راهى به سوى پروردگار خود اتخاذ مى كند: و منظور" از اتخاذ راه به سوى پروردگار" اتخاذ راه به سوى تقرب به او است. و منظور از" راه"، همان ايمان و اطاعت است. اين آن معنايى است كه مفسرين ذكر كرده اند.

ولى ممكن است كلمه" هذه" را اشاره به آيات اول سوره بگيريم كه به شب زنده دارى و تهجد سفارش مى كرد، و بگوييم اين آيه مى خواهد خطاب اختصاصى به رسول خدا (ص) در اول سوره را به همه مؤمنين عموميت دهد، و به طور كلى بفرمايد:" فَمَنْ شاءَ ...".

مؤيد اين احتمال اين است كه آيه مورد بحث عينا در سوره دهر هم آمده، و در آنجا بعد از آيه اى قرار گرفته كه از نماز شب سخن مى گويد و مى فرمايد:" وَ سَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا"، و از اين معنا مى توان نتيجه گرفت كه نماز شب راه مخصوصى است كه آدمى را به سوى پروردگارش هدايت مى كند.

بحث روايتى [رواياتى در باره نزول آيات:" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ..."]

در الدر المنثور است كه بزار و طبرانى در كتاب" اوسط"، و ابو نعيم در كتاب _______________

(1) تفسير كشاف،

ج 4، ص 642. ______________________________________________________ صفحه ى 109

" دلائل"، از جابر روايت كرده اند كه گفت: قريش در دار الندوه جلسه اى تشكيل دادند، كه بياييد براى اين مرد (رسول خدا ص) نامى انتخاب كنيد، كه مردم با شنيدن آن نام و عنوان ديگر دورش جمع نشوند، و از او فاصله بگيرند. عده اى گفتند چطور است او را كاهن بناميم. جمعى گفتند ديوانه اش معرفى كنيم. عده اى ديگر گفتند اتهام ديوانگى به او نمى چسبد. جمعى پرسيدند چطور است ساحرش بخوانيم؟ گفتند: نه، ساحر هم نيست، گفتند: كار ساحران را مى كند، چون بين دو دوست را به هم مى زند، و در آخر به همين معنا رأى دادند و متفرق شدند.

جريان به اطلاع رسول خدا (ص) رسيد، از شدت اندوه خود را در ملحفه اى پيچيد، جبرئيل به حضورش آمد و عرضه داشت:" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ"،" يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ" «1».

مؤلف: آخر روايت خالى از سؤال نيست، براى اينكه از ظاهر آن بر مى آيد هر دو سوره با هم نازل شده، علاوه بر اين از آيات قرآن و حتى از سوره مدثر برمى آيد كه مشركين هر تهمت ناروايى به آن جناب زده اند: كاهن، ساحر، مجنون، و شاعرش خوانده اند، و تنها به تهمت زدن به ساحر كه روايت مى گويد، اكتفاء نكرده اند، از اين هم كه بگذريم در هيچ جاى قرآن نيامده كه اين تهمت را به آن جناب زده باشند كه بين دوستان را به هم مى زند.

و در همان كتاب آمده كه عبد اللَّه بن احمد در كتاب" زهد" و محمد بن نصر در كتاب" الصلاة" از عايشه روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (ص) شبها بسيار كم مى خوابيد، چون خداى تعالى دستور داده

بود" قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا" «2».

و در تفسير كشاف از عايشه روايت كرده كه در پاسخ شخصى كه پرسيده بود تزميل (روانداز) رسول خدا (ص) چه بود؟ گفت رواندازى بود به طول چهارده ذراع، كه من در زير نيمى از آن مى خوابيدم، و رسول خدا (ص) بر روى نيم ديگرش نماز مى خواند، پرسيدند از چه جنسى بود؟ گفت به خدا سوگند نه خز بود و نه قز (ابريشم غير مرغوب) و نه پوست مرعز، و نه ابريشم، و نه پشم، رويه آن از مو و آستريش از كرك بود «3».

مؤلف: اهل فن اين روايت را به جعلى بودن متهم كرده اند، و درست هم هست،

_______________

(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 276.

(3) تفسير كشاف، ج 4، ص 636. ______________________________________________________ صفحه ى 110

براى اينكه آن زمانى كه اين سوره كه ابتدايى ترين سوره هاى قرآن است در مكه نازل مى شد، عايشه همسر رسول خدا (ص) نشده بود، ازدواج آن جناب با وى بعد از هجرت در مدينه واقع شد.

و از كتاب جوامع الجامع نقل شده كه گفته است: در روايتى آمده كه رسول خدا (ص) داخل خانه خديجه شد، در حالى كه از شدت كوفتگى و فزع و ترس نمى توانست روى پاى خود بايستد، و فرمود: مرا بپيچيد، چيزى نگذشت كه جبرئيل ندايش در داد كه:" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ" «1».

و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن جرير و ابن ابى حاتم از سعيد بن جبير روايت كرده اند كه گفت: وقتى آيه" يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا" نازل شد، رسول خدا (ص) مدت ده سال شب ها را به قيام و عبادت گذرانيد، طايفه اى از

اصحابش نيز او را متابعت مى كردند، خداى تعالى بعد از ده سال آيه" إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ ... وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ" را نازل كرد، و بعد از ده سال تخفيفى به كار آنان داد «2».

مؤلف: روايت شده «3» كه آيه تخفيف بعد از يك سال، و در بعضى «4» روايات بعد از هشت ماه نازل شد، و قيام در شب براى غير رسول خدا (ص) واجب نبوده، هم چنان كه جمله" إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ" نيز به بيانى كه گذشت به اين معنا اشاره دارد، و مؤيد آن خود روايت است كه مى گويد: طايفه اى از اصحاب چنين كردند (نه همه).

و در تهذيب به سند خود از محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از اين كلام خدا پرسيدم كه مى فرمايد:" قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا". فرمود:

خداى تعالى به آن جناب دستور داد كه در هر شب نماز شب بخواند، مگر آنكه استثنائا شبى نتواند «5».

مؤلف: اين روايت به يكى از وجوهى كه مفسرين در آيه ذكر كردند اشاره مى كند.

و در مجمع البيان است كه: بعضى گفته اند كلمه" نصفه" بدل است از كلمه" قليل"، در نتيجه بيانى مى شود براى استثناء و مؤيد اين قول روايتى است كه در آن امام صادق (ع) فرموده: قليل عبارت است از نصف، و جمله" أَوِ انْقُصْ مِنْهُ" و جمله _______________

(1) جوامع الجامع، ص 495.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 276.

(3 و 4) تفسير قرطبى، ج 19، ص 37.

(5) تهذيب الاحكام، ج 2، ص 335. ______________________________________________________ صفحه ى 111

" أَوْ زِدْ عَلَيْهِ" به معناى كمتر از نصف و بيشتر از آن است «1».

[چند روايت در

باره مراد از ترتيل قرآن و آداب تلاوت قرآن

و در الدر المنثور است كه عسكرى در كتاب مواعظ از على (ع) روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (ص) پرسيدند معناى" وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا" چيست؟ فرمود: حروفش را واضح بگويى، و چون خواندن شعر صداى خود را ترجيع ندهى نه مانند بحر طويل يكسره باشد و نه مانند شعر پاره پاره، وقتى به عجائبش برمى خورى در آنجا بايستى، (و با تكرار آن) دل را به حركت در آورى، و زنهار! همتتان اين نباشد كه زودتر به آخر سوره برسيد «2».

مؤلف: نظير اين معنا را كلينى در كافى به سند خود از عبد اللَّه بن سليمان از امام صادق از على (ع) به اين عبارت نقل كرده كه فرمود: يعنى حروف آن را واضح بگوييد، و مانند خواندن شعر، به صوت خود ترجيع ندهيد، و مانند ريگ، درهم وبرهمش مكنيد، بلكه با (تكرار) آياتش دلهاى مبتلا به قساوت را از قساوت تهى كنيد، و هم هيچ يك از شما اين نباشد كه زودتر سوره را تمام كنيد «3».

و در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه از طاووس روايت كرده كه گفت: از رسول خدا (ص) پرسيدند كداميك از مردم قرآن را بهتر مى خوانند؟ فرمود: آن كس كه وقتى تلاوتش را مى شنوى احساس كنى كه او از خدا مى ترسد «4».

و در اصول كافى به سند خود از على بن ابى حمزه روايت كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: قرآن نبايد به سرعت خوانده شود، بلكه بايد ترتيل شود، پس وقتى به آيه اى برمى خورى كه در آن سخن از بهشت رفته، همانجا بايست و از

خداى عز و جل درخواست بهشت كن، و چون به آيه مربوط به دوزخ مى رسى از خدا بخواه تا از آتش پناهت دهد «5».

و در مجمع البيان در معناى ترتيل از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: ترتيل آن است كه در آن مكث كنى و صوتت را نيكو گردانى «6».

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 377.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 277.

(3) اصول كافى، ج 2، ص 449، ح 1.

(4) الدر المنثور، ج 6، ص 277.

(5) اصول كافى، ج 2، ص 452، ح 2.

(6) مجمع البيان، ج 10، ص 378. ______________________________________________________ صفحه ى 112

[رواياتى راجع به كيفيت نزول وحى بر رسول اللَّه (صلّى الله عليه وآله وسلّم)]

و نيز در همان كتاب از ام سلمه روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) قرائتش را آيه آيه مى كرد «1».

و در همان كتاب از انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) صوت خود را در قرائت مى كشيد «2».

و نيز در همان كتاب روايت كرده كه: حارث بن هشام از رسول خدا (ص) پرسيد وحى چگونه بر تو نازل مى شود؟ فرمود: احيانا صدايى چون صداى زنگ به گوشم مى خورد، و من آنچه را مى گويد از بر مى شوم، و اين نوع وحى از ساير انواعش بر من سخت تر است، و بدنم عرق مى كند، و گاهى فرشته وحى به صورت مردى برايم مجسم مى شود، و من آنچه را مى گويد از بر مى شوم.

عايشه هم گفته: گاه مى شد كه وحى بر آن جناب نازل مى شد در حالى كه سوار بر شتر بود ناچار به گردن حيوان مى زد تا بخوابد. و نيز گفته: من ديده ام كه گاهى در روز

بسيار سرد وحى بر آن جناب نازل مى شد و خيس عرق مى شد، به طورى كه عرق از پيشانيش مى چكيد «3».

و از تفسير عياشى نقل شده كه او به سند خود از عيسى بن عبيد از پدرش از جدش از على (ع) روايت كرده كه فرمود: قرآن بعضى آياتش بعضى ديگر را نسخ مى كند، و لذا بايد به دستور رسول خدا (ص) به همه آيات تمسك كرد، يعنى آخرين آيه اى را هم كه نازل شده در نظر بگيريم. و از جمله آخرين آياتى كه به آن جناب نازل شد سوره مائده است، كه ما قبل خود را نسخ كرده ولى چيزى آن را نسخ نمى كند، اين سوره در حالى بر آن جناب نازل شد كه بر ناقه شهباء سوار بود، و وحى آن چنان بر آن حيوان گران آمد كه نتوانست راه برود، بلكه شكمش را به زمين نزديك مى كرد و من خود ديدم كه نزديك بود نافش به زمين برسد «4».

مؤلف: اين روايت اگر درست باشد ناگزير بايد بگوييم ظاهر شدن اثر سنگينى وحى در ناقه و يا قاطر، از قبيل تجسم معانى است، نه اينكه وحى هم امرى مادى و داراى سنگينى وزن است، چون اين سخن معقول نيست. و نظير اين تعبيرها در رواياتى كه معجزات و كرامات اولياء را نقل مى كنند، بسيار است.

و در تهذيب به سند خود از هشام بن سالم از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير كلام خداى عز و جل كه فرموده" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا"، فرمود:

_______________

(1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 10، ص 378.

(4) تفسير عياشى، ج 1،

ص 288. ______________________________________________________ صفحه ى 113

منظور از" أقوم قيلا" اين است كه برخاستن آدمى از بستر براى رضاى خدا (و نه براى هيچ كس ديگر) قيامى است استوار «1».

مؤلف: اين روايت به دو سند ديگر در تهذيب و علل از هشام از آن جناب نقل شده «2».

و در مجمع البيان در ذيل آيه" إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ" آمده كه از امام باقر و امام صادق (ع) روايت شده كه فرمودند: منظور به نماز ايستادن در آخر شب است «3» و در الدر المنثور است كه ابن منذر از حسين بن على (ع) روايت كرده كه آن جناب را ديدند، بين مغرب و عشا نماز مى خواند، سببش را پرسيدند، فرمود: اين از همان ناشئه است «4».

[مراد از تبتل به سوى خدا (وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا)]

و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا" مى گويد محمد بن مسلم و زراره و حمران از امام باقر و امام صادق (ع) روايت كرده اند كه فرمودند: منظور از اين" تَبَتَّلْ"، بلند كردن دستها در نماز است. و در روايت ابى بصير آمده كه فرمود:" تبتل" اين است كه در نماز دست به سوى خدا بردارى و تضرع كنى «5».

مؤلف: اين روايت با قنوت نماز منطبق است. و در روايتى «6» ديگر آمده كه" تبتل" به معناى بلند كردن دستها و حركت دادن انگشتان سبابه است. و در روايتى «7» ديگر آمده كه اشاره كردن با انگشتان است. و در روايتى «8» ديگر آمده كه دعا كردن با يك انگشت و اشاره كردن با آن است.

باز در مجمع البيان است كه از عبد اللَّه بن عمر نقل شده كه وقتى رسول

خدا (ص) شنيد كسى مى خواند:" وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ"، از شنيدن آن غش كرد «9».

و در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا" آمده: يعنى مانند تل ريگ كه از بالا فرو بريزد «10».

_______________

(1) تهذيب، ج 2، ص 336.

(2) علل الشرائع، ج 2، ص 363.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 378.

(4) الدر المنثور، ج 6، ص 278.

(5) مجمع البيان، ج 10، ص 379.

(6 و 7 و 8) تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 449.

(9) مجمع البيان، ج 10، ص 380.

(10) تفسير قمى، ج 2، ص 392.

ترجمه آيات پروردگار تو مى داند كه تو و گروهى از مؤمنين كه با تو هستند نزديك از دو ثلث شب و گاهى نصف آن و گاهى ثلث آن را زنده مى داريد و خدا كه تقدير كننده شب و روز است (و در فصول چهارگانه آن را بلند و كوتاه مى كند) مى داند كه تشخيص دو ثلث و نصف و ثلث در فصول مختلف براى شما ممكن نيست به همين جهت بر شما بخشود از اين پس هر مقدار كه برايتان ميسر است از قرآن بخوانيد. و نيز مى داند كه براى شما بيمارى پيش مى آيد عده اى به سفر مى روند تا از رزق خدا به دست آورند جمعى ديگر در راه خدا جنگ مى كنند در چنين احوال نيز هر مقدار كه مى توانيد از قرآن بخوانيد و نماز بپا بداريد و زكات بدهيد. و به خدا وام دهيد وامى نيكو و بدانيد آنچه از كارهاى خير مى كنيد و از پيش براى خود مى فرستيد نزد خدايش مى يابيد، اما بهتر از آنچه كه كرديد و با أجرى عظيم تر. و از خدا طلب مغفرت

كنيد كه خدا آمرزنده و رحيم است (20). ______________________________________________________ صفحه ى 115

بيان آيه سخن در اين آيه شريفه براى تخفيف دادن به دستورى است كه در اول سوره به شخص رسول خدا (ص) داد، و در آيه" إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ ..." در وسط سوره آن دستور را به عموم مؤمنين تعميم داد، و آن عبارت بود از پرداختن به نماز شب و تهجد، در اين آيه مى خواهد بفرمايد: خدا از مؤمنين اكتفاء كرد به هر مقدارى كه بتوانند از قرآن تلاوت كنند، پس آيه شريفه مى خواهد دستور اول سوره را تخفيف دهد، نه اينكه آن را نسخ نموده از قيام در دو ثلث شب و يا نصف آن و يا ثلث آن منع كند.

[زمان نزول اين آيه شريفه كه متضمن تخفيف دستور قيام در دو ثلث شب يا نصف يا ثلث آن است

در اخبار زيادى وارد شده كه خصوص اين آيه بعد از گذشتن هشت ماه و يا يك سال و يا ده سال از نزول آيات اول سوره در مكه نازل شد، و ليكن اين حرف از اين نظر سست است كه در آيه شريفه جمله" أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً" آمده، و ظاهر آن اين است كه مراد از" زكات"- مخصوصا بدان جهت كه بعد از نماز و قبل از مساله انفاق مستحبى آمده- زكات واجب باشد، و همه مى دانيم كه زكات بعد از هجرت در مدينه واجب شده.

پس نزول اين آيه در مدينه بوده، و اينكه بعضى «1» گفته اند: زكات در مكه واجب شد، ولى نصاب آن تعيين نشد تا در مدينه معين گرديد، و همچنين اينكه

بعضى «2» ديگر گفته اند:

ممكن است آيه شريفه قبل از حكمش نازل شده باشد، و حكمش بعد از مدتى كه از نزول آيه گذشت واجب شده باشد وجوهى بدون دليل هستند.

علاوه بر بى دليل بودن اين سخنان در آيه شريفه سخن از قتال هم رفته، مى فرمايد:" وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ" با اينكه مى دانيم در مكه در جو آن چنانى مصلحت نبوده كه در متن آيه سخن از قتال به ميان آيد، و به هر حال ظاهر اين است كه آيه شريفه در مدينه نازل شده باشد نه در مكه، و بعضى از مفسرين هم به اين نظريه متمايل شده اند.

" إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ ..."

خطاب در اين آيه به رسول خدا (ص) است، و تعبير به" ربك" اشاره است به اينكه رحمت و عنايت الهى شامل آن جناب است، و همچنين تعبير به _______________

(1 و 2) روح المعانى، ج 29، ص 114. ______________________________________________________ صفحه ى 116

" يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ ..."، بويى از شكر مى دهد، و از لحنش پيداست كه مى خواهد از آن جناب تشكر كند، آرى خودش فرموده" وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً" «1»" تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ"- كلمه" أدنى" اسم تفضيل از مصدر" دنو" است، كه به معناى نزديكى است، ولى در عرف استعمال اين ماده در موردى شايع شده كه علاوه بر نزديك بودنش به چيزى كمتر از آن هم باشد، مثلا عدد" نه" و عدد" يازده" هر دو به عدد ده نزديكند، اما كلمه" أدنى من عشرة" را تنها در پايين تر از ده مثلا" نه" استعمال مى كنند، نه در بالاتر از

آن مثلا" يازده"، پس معناى جمله" أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ" كمى كمتر از دو ثلث شب است.

واو عاطفه در جمله" و نصفه و ثلثه" صرفا براى مطلق جمع است، و مى خواهد بفرمايد خداى تعالى مى داند كه تو در بعضى از شبها كمتر از دو ثلث شب، و در بعضى از شبها نصف شب، و در بعضى ثلث شب را به نماز مى ايستى.

و مراد از" معيت" در جمله" وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ" معيت در ايمان است، و حرف" من" براى تبعيض است، و بنا بر اين، آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بعضى از مؤمنين نماز شب مى خواندند، همانطور كه رسول خدا (ص) مى خواند. ولى بعضى «2» از مفسرين حرف" من" را بيانيه گرفته اند، كه مى دانيد درست نيست.

و جمله" وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ" در مقام تعليل براى جمله" إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ" است، و معناى مجموع آن دو اين است كه چگونه خدا نداند با اينكه خدا آن كسى است كه خلقت و تدبير منتهى به او است. در اين تعليل مى بينيم تقدير، يعنى تعيين مقدار شب و روز و ثلث و نصف و دو ثلث آنها را به اللَّه نسبت داده، نه به نام" رب"، يا نام ديگر، و اين براى آن است كه اندازه گيرى مخلوق از شؤون خلقت است، و خلقت مستند به اللَّه است، كه هر چيزى به او منتهى مى شود.

" عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"- كلمه" احصاء" كه مصدر فعل" تحصوه" است، به معناى به دست آوردن و احاطه يافتن به مقدار هر چيز، و تعداد آن است و ضمير در" لَنْ تُحْصُوهُ" به

تقدير مستفاد از" يُقَدِّرُ اللَّيْلَ ..."، و يا به قيام مستفاد از" تَقُومُ أَدْنى ..." بر مى گردد، مى فرمايد: همه شما نمى توانيد يك سوم و يك دوم و دو سوم شبهاى سال را به خاطر كوتاهى و بلندى آن در ايام سال اندازه گيرى بكنيد، و مخصوصا

_______________

(1) و سعى و تلاش شما مورد قدردانى است. سوره دهر، آيه 22.

(2) تفسير روح البيان، ج 10، ص 218. ______________________________________________________ صفحه ى 117

دشوارى اين اندازه گيرى وقتى بيشتر مى شود كه كسى بخواهد اول شب بخوابد، و درست در يك دوم و يا يك سوم و يا دو سوم شب از خواب برخيزد، مگر اينكه از باب احتياط همه شب را بيدار بماند تا يقين كند آن مقدارى كه مى خواسته بيدار باشد، بيدار بوده است، و يا چاره اى ديگر بينديشد.

[آيه شريفه مربوط به حكم شب زنده دارى مفاد آيات اول سوره را نسخ نمى كند بلكه تخفيف مى دهد]

پس مراد از اينكه فرمود:" خدا دانست كه شما نمى توانيد اين مقادير را به دست آوريد" اين است كه اين احاطه براى عموم شما مكلفين ميسر نيست، نه اينكه حتى هيچ فردى نمى تواند چنين احاطه اى پيدا كند.

و مراد از اينكه فرمود:" به همين جهت بر شما توبه كرد" اين است كه به رحمت الهيه اش به طرف شما توجه و رجوع كرد و تكليف شما را در اين باب تخفيف داد، بنا بر اين، خداى تعالى بر بندگان خود توبه و رجوعى دارد، و آن اين است كه رحمت خود را بر آنان بسط دهد، و اثر اين توبه خدا آن است كه بندگان، موفق به توبه و رجوع به وى شوند. و يا اين است كه موفق به

هر اطاعتى گردند. و يا اين است كه بعضى از تكاليف دشوار را به كلى بردارد، و يا در آن تخفيفى بدهد، كه قرآن كريم در باره اولين اثر كه براى توبه خدا شمرديم فرموده:" ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا" «1».

علاوه بر آن توبه، خداوند يك توبه ديگرى دارد، و آن بعد از توبه بندگان است، و اثرش اين است كه توبه آنان را قبول نموده، گناهانشان را مى آمرزد، و ما در سابق هم به اين معنا اشاره كرده بوديم.

و منظور از اينكه فرمود:" پس از قرآن هر چه برايتان ميسور بود بخوانيد"، اين است كه در وظيفه شب زنده دارى و مقدار آن براى عموم تخفيف دهد، و اگر حرف" فاء" را بر سر جمله آورد، و فرمود:" فاقرؤا"، براى اين بود كه بفهماند اين تخفيف نتيجه علم خدا به دشوارى آن اندازه گيرى ها براى مكلفين است.

و لازمه اين تخفيف توسعه يافتن تكليف براى عموم مكلفين، و برخوردارى همه از نعمت شب زنده دارى است، هر كس به مقدار وسعش، نه اينكه خواسته باشد حكم ثلث و نصف و كمتر از دو ثلث را حتى براى آن فردى كه قدرت احصاى آن را دارد نسخ كند، و بفرمايد: از اين به بعد اين عمل بدعت و حرام است، براى اينكه گفتيم اين عمل براى غالب مردم دشوار است نه براى همه، و اگر براى همه غير ميسر بود، و حتى يك نفر هم قادر به انجام _______________

(1) سپس خداوند ايشان را مورد لطف خود قرار (و توفيق داد) تا توبه كنند. سوره توبه، آيه 118. ______________________________________________________ صفحه ى 118

آن نبود از اول تشريع نمى شد، چون خداى تعالى هيچ فردى را تكليف

به غير ميسور نمى كند" لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها" «1».

علاوه بر اين، در آيه شريفه پيغمبر خود و طايفه اى از مؤمنين را تصديق كرده كه ثلث و يا نصف و يا كمتر از دو ثلث را شب زنده دارى مى كردند، و مى توانستند اين اندازه ها را رعايت كنند، و ميسر نبودن آن را به جميع مردم نسبت داده، و معلوم است كه جميع مردم عبارتند از آنها كه اين كار را مى كردند، و آنهايى كه نمى كردند، پس حكم شب زنده دارى شاق بر مجموع من حيث المجموع است، نه شاق بر تك تك عموم مسلمانان، و چون چنين است تكليف را طورى تخفيف داد كه هم اصل تكليف براى افرادى كه قادر بر اندازه گيرى هستند بماند، و هم آسانتر آن براى همه ميسور شود، و فرمود:" فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"، و حكم شب زنده دارى چه حد اكثرش يعنى ثلث و دو ثلث و نصف و چه حد اقلش يعنى خواندن مقدار ميسور از قرآن براى عموم مؤمنين مستحبّ است.

مفسرين در اينكه منظور از" قيام ليل" چيست اختلاف كرده اند، آيا قرائت قرآن در خارج نماز است و يا خود نماز خواندن در شب است؟ و بنا بر اينكه منظور نماز باشد، اختلاف كرده اند در اينكه آيا اين نماز بر پيامبر (ص) و همه مؤمنين واجب است، و يا براى همه مستحبّ است، و يا بر رسول خدا (ص) واجب و بر سايرين مستحبّ است؟ و نيز اختلاف كرده اند در اينكه آيا آيه مربوط به قيام ليل به وسيله آيه مورد بحث نسخ شده؟ و آيا حكم نماز شب مبدل به قرائت قرآن به قدر ميسور شده؟ و اين اقوال كثير

چيزى نيست كه تعرض به آنها فايده داشته باشد.

" عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ"- اين قسمت از آيه به مصلحت ديگرى كه باعث تخفيف در امر به قيام در ثلث و نصف و كمتر از دو ثلث شد اشاره مى كند، مى فرمايد: علاوه بر اينكه حكم ياد شده بر عامه مكلفين دشوار است، اين دشوارى در باره بيماران و مسافران و رزمندگان بيشتر است، و مراد از" ضرب فى الارض"، مسافرت، و مراد از" ابتغاء من فضل اللَّه" طلب روزى از راه مسافرت به نواحى زمين براى تجارت است.

" فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً"- در اين قسمت از آيه حكم تخفيف را تكرار مى كند تا مطلب تاكيد شود، و ضمير" منه" به قرآن بر

_______________

(1) سوره بقره، آيه 286. ______________________________________________________ صفحه ى 119

مى گردد، و مراد از خواندن از قرآن به مقدارى كه ميسور باشد، نماز خواندن به مقدارى است مناسب، با وسعت زمانى كه شب زنده دارى كرده اند.

و مراد از" نمازى كه مامور شده اند به جاى آورند" نمازهاى واجب است، بنا بر اين، اگر آيه را مدنى بدانيم منظور همين نمازهاى واجب پنجگانه خواهد بود، و اگر مكى باشد بايد بگوييم منظور نمازهايى است كه قبل از هجرت واجب بوده، و مراد از" زكات" زكات واجب است، و منظور از" قرض دادن آن به خداى تعالى"، انفاقهاى غير زكات و صدقات مالى است كه در راه خدا داده مى شود. و عطف امر به اقامه نماز و دادن زكات و قرض دادن به خدا به مساله

تخفيف، براى اشاره به اين معنا بوده كه تكاليف دينى هم چنان به وجوب و اهميت خود باقى است، و خداى تعالى هم چنان به امر آن اعتنا دارد، پس كسى خيال نكند كه تخفيف از شب زنده دارى به ساير وظائف سرايت كرده، در حقيقت آيه مورد بحث از اين نظر شبيه به آيه نجوى است، كه وقتى (به منظور تخفيف) حكم صدقه دادن قبل از نجواى با رسول خدا (ص) را بر مى دارد، بلافاصله مساله وجوب نماز و زكات و اطاعت خدا و رسولش را خاطرنشان مى سازد و مى فرمايد:" فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ" «1».

" وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً"- كلمه" من خير" بيان" ما" است، و مراد از" خير مطلق"، اطاعت است، چه واجب و چه مستحبّ، و كلمه" هو" يا ضمير فصل است، و يا تاكيد ضمير در" تجدوه" است. و معناى آيه اين است كه: هر اطاعتى كه به نفع خود از پيش بفرستيد- يعنى براى اينكه با آن زندگى آخرتى خود را تامين كنيد- نزد خدا آن را خواهيد ديد، يعنى در روز لقاء اللَّه آن را بهتر از همه كارهاى نيك كه مى كرديد، و يا بهتر از هر چيزى كه در دنيا باقى مى گذاريد، و پراجرتر از آن خواهيد يافت.

" وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ"- سوره مورد بحث را با امر به استغفار ختم نمود، و در اينكه فرمود:" به درستى خدا غفور و رحيم است" اشعارى به وعده مغفرت و رحمت هم دارد، و بعيد نيست

مراد از" استغفار" انجام مطلق طاعات باشد، چون طاعات وسائلى هستند كه با آن مغفرت خدا شامل حال آدمى مى شود، پس مى توان گفت: هر طاعتى استغفار است.

_______________

(1) اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت نماز را بپا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد. سوره مجادله، آيه 3. ______________________________________________________ صفحه ى 120

بحث روايتى [(روايتى در باره تخفيف تهجد شبانه، قرائت قرآن، تجارت، قرض به خدا، و ...)]

در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده كه در تفسير آيه" إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ" فرمود: رسول خدا (ص) اين عمل را انجام داد، و مردم را به آن بشارت داد، ولى بر آنان دشوار آمد و" عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ"، و خداى تعالى دانست كه ضبط يك سوم و نصف و دو سوم براى مردم دشوار است، يك مسلمان نيمه شب از خواب برمى خيزد، در حالى كه نمى داند (شب در اين فصل)، چه ساعتى نصف يا ثلثان مى شود، و چه بسا براى درك آن ساعت هاى معين تا به صبح بيدار بماند. لذا خداى تعالى اين آيه را نازل كرد:" إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ ... عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ" و فرمود: خدا مى داند كه شما نمى توانيد نصف و ثلث را به دست بياوريد. و لذا اين آيه شريفه آن حكم را نسخ كرد،" فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ" و بدانيد كه هيچ پيغمبرى نيامده مگر اينكه نماز شب را در خلوت مى خواند، و هيچ پيغمبرى اين نماز شب را در اول شب بجا نمى آورد

«1».

مؤلف: حاصل روايت اين است كه صدر سوره نماز شب را واجب كرده، و ذيلش آن را نسخ كرده. البته قريب به اين معنا از طرق اهل سنت هم از ابن عباس و غيره روايت شده كه ما در بيان سابقمان درباره نسخ صحبت كرديم.

و در مجمع البيان است كه حاكم ابو القاسم ابراهيم حسكانى، به سند خود از كلبى از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده كه در مورد جمله" وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ" گفته است.

منظور على و ابو ذر است «2».

و در همان كتاب است كه در ذيل جمله" فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ" گفته: از حضرت رضا از پدرش از جدش (ع) روايت شده كه فرمود: حد اقل چيزى كه در قرائت قرآن براى شما ميسر است خشوع قلب و صفاى باطن است «3».

و در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس از رسول خدا (ص) روايت كرده اند كه در ذيل" فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"

_______________

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 392.

(2) مجمع البيان، ج 10، ص 381.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 382. ______________________________________________________ صفحه ى 121

فرمود: حد اقل صد آيه است «1».

و در همان كتاب است كه ابن مردويه از عبد اللَّه بن مسعود روايت كرده كه گفت:

رسول خدا (ص) فرمود: هيچ كاسبى نيست كه طعامى را از جايى به سوى شهرى از شهرهاى مسلمين وارد كند، و آن كالا را به نرخ روز در آن شهر به فروش برساند، مگر آنكه نزد خدا منزلت شهيد را دارد، آن گاه رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت كردند:" وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ

فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ" «2».

و در تفسير قمى به سند خود از زرعه از سماعه روايت كرده كه گفت: من از آن جناب (ظاهرا امام صادق (ع) است) از جمله" وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً" پرسيدم، فرمود: منظور غير زكات است «3».

و در خصال از امير المؤمنين (ع) آمده كه در حديث" اربعة مائة" فرمود: بسيار استغفار كنيد تا رزق را جلب كرده باشيد، و تا مى توانيد امروز عمل خير انجام دهيد تا فردا آن را بيابيد «4».

مؤلف: ذيل اين حديث از جمله" وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً" استفاده شده _______________

(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 280.

(3) تفسير قمى، ج 2، ص 393.

(4) خصال صدوق، ج 2، ص 615.

تفسير نمونه

سوره مزمل

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده است و داراى بيست آيه مى باشد

محتواى سوره ((مزمل ))

لحن آيات سوره به خوبى نشان مى دهد كه با سوره هاى ((مكى )) هماهنگ است ، و به اين ترتيب احتمال نزول آن در ((مدينه ))، چنانكه بعضى گفته اند، بعيد به نظر مى رسد، ولى تفاوت لحن آغاز و انجام آيه نشان مى دهد كه در ميان اين آيات فاصله زمانى قابل ملاحظه اى بوده است كه بعضى از مفسران آن را ((هشت ماه )) و بعضى ((يكسال )) و بعضى حتى ((ده سال )) نوشته اند. <1>

بسيارى از آيات اين سوره نشان مى دهد هنگامى نازل شده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دعوت علنى خود را شروع كرده بود، و مخالفان در

برابر او به مخالفت و تكذيب برخاسته بودند، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور پيدا مى كند در اين مرحله با آنها مدارا نمايد.

لذا اين احتمال كه تمام سوره در آغاز دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده باشد بسيار بعيد به نظر مى رسد، ممكن است آيات نخستين آن چنين باشد ولى مسلما همه آيات آن چنين نيست ، چرا كه تعبيراتش نشانه گسترش اسلام ، لااقل در سطح مكه ، و قيام مخالفين به مخالفت و مبارزه است ، و مى دانيم چنين چيزى در سه سال آغاز دعوت وجود نداشت .

شاءن نزولى كه براى سوره يا قسمتى از آيات آن در روايات آمده نيز متفاوت است .

در بعضى از روايات آمده است كه وقتى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اولين پيام الهى و وحى را دريافت كرد وحشت زده نزد خديجه آمد (احساس ناراحتى جسمانى داشت و به استراحت پرداخت ) و فرمود: ((مرا در جامعه اى بپيچيد)) اينجا بود كه جبرئيل نازل شد، و ((يا ايها المزمل )) را براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورد. <2>

در حالى كه در روايات ديگرى آمده است كه اين ماجرا زمانى بود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دعوت خود را آشكار كرده بود، و قريش در ((دار الندوة )) جمع شدند تا در كار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بينديشند، و براى مقابله با او نام و شعارى انتخاب كنند، بعضى گفتند او ((كاهن )) است

، ولى گروهى با اين پيشنهاد مخالفت كردند، بعضى ديگر گفتند او ((مجنون )) است ، اما باز گروهى مخالفت كردند بعضى عنوان ((ساحر)) را ترجيح دادند، آن را نيز نپذيرفتند.

سرانجام گفتند هر چه هست او ميان دوستان جدائى مى اندازد (بنابراين ساحر است ) سپس مشركان پراكنده شدند.

اين سخن به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيد خود را در لباسهايش پيچيد (و به استراحت پرداخت ) در اين هنگام جبرئيل آمد و ((يا ايها المزمل )) و ((يا ايها المدثر)) را بر آن حضرت خواند. <3>

نتيجه اينكه همانطور كه قبلا اشاره كرديم ظاهرا اين سوره در مكه نازل شده ، و قطعا قسمتى از آن بعد از ظهور علنى اسلام ، و نفوذ نسبى آن در مكه بوده است ، هر چند احتمال دارد، آياتى از آغاز سوره در اول بعثت نازل شده باشد.

به هر حال محتواى سوره را مى توان در پنج بخش خلاصه كرد:

بخش اول : آيات آغاز سوره است كه پيامبر را به قيام شبانه براى عبادت و تلاوت قرآن دعوت مى كند، و براى آمادگى براى پذيرش يك برنامه سنگين آماده مى سازد.

بخش دوم سوره : او را به صبر و شكيبائى و مقامت و مدارا با مخالفان در اين مقطع خاص دعوت مى كند.

در بخش سوم : بحثهائى پيرامون معاد، و ارسال موسى بن عمران به سوى فرعون و سركشى و سپس عذاب دردناك او را بيان مى دارد.

در بخش چهارم : دستورات شديدى را كه در آغاز سوره پيرامون قيام شبانه آمده است به خاطر گرفتاريهاى مسلمانان تخفيف مى دهد.

و در بخش پنجم

: يعنى آخرين بخش سوره ، بار ديگر دعوت به تلاوت قرآن ، و خواندن نماز و دادن زكات و انفاق فى سبيل الله و استغفار مى نمايد.

فضيلت تلاوت سوره

در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : من قرا سورة المزمل رفع عنه العسر فى الدنيا و الاخرة : ((هر كس سوره مزمل را بخواند سختيها در دنيا و آخرت از او برداشته مى شود)). <4>

و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : من قرا سورة المزمل فى العشاء الاخرة ، او فى آخر الليل كان له الليل و النهار شاهدين مع السورة ، و احياه الله حياة طيبة و اماته ميتة طيبة : ((هر كس سوره مزمل را در نماز عشاء

دوم (منظور همان نماز عشاء است زيرا گاه به مغرب عشاء اول گفته مى شود) يا در آخر شب بخواند، شب و روز، و همچنين خود اين سوره گواه او در روز قيامت خواهد بود، و خداوند او را حيات پاكيزه و مرگ پاكيزه اى خواهد داد!. <5>

مسلما اين فضائل بزرگ در صورتى است كه محتواى سوره دائر به قيام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ايثار و انفاق عملى گردد، نه تلاوتى خالى از عمل .

تفسير :

اى جامه به خود پيچيده بپاخيز!

همانگونه كه از لحن آغاز اين سوره بر مى آيد دعوتى است آسمانى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى استقامت ، و آمادگى جهت پذيرش يك وظيفه بزرگ و سنگين ، كه بدون خودسازى قبلى

انجام آن ممكن نيست ، مى فرمايد:

((اى جامه به خود پيچيده ))! (يا ايها المزمل ). <6>

((شب را جز كمى بپا خيز))! (قم الليل الا قليلا).

((نيمى از شب را يا كمى از آن كم كن )) (نصفه او انقص منه قليلا).

((يا بر نصف بيفزا)) (او زد عليه ).

((و قرآن را با تامل و دقت و در نهايت روشنى و فصاحت تلاوت كن )) (و رتل القرآن ترتيلا).

جالب اينكه مخاطب در اين آيات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى نه به عنوان ((يا ايها الرسول )) و ((يا ايها النبى )) بلكه به عنوان ((يا ايها المزمل ))، اشاره به اينكه دوران ((جامه به خود پيچيدن )) و در گوشه انزوا نشستن نيست ،

بلكه دوران قيام و خودسازى و آمادگى براى انجام رسالتى عظيم است .

و انتخاب شب براى اين كار به خاطر اين است كه اولا چشم و گوش دشمنان در خواب است ، و ثانيا كارهاى زندگى تعطيل مى باشد و به همين دليل انسان آمادگى بيشترى براى انديشه و تفكر و تربيت نفس دارد.

همچنين انتخاب قرآن به عنوان متن اصلى اين برنامه به خاطر آن است كه تمام درسهاى لازم را در اين زمينه در بر دارد، و بهترين وسيله تقويت ايمان و استقامت و تقوى و پرورش نفوس است .

تعبير به ((ترتيل )) كه در اصل به معنى تنظيم و ترتيب موزون است ، در اينجا به معنى خواندن آيات قرآن با تانى و نظم لازم ، و اداء صحيح حروف ، و تبيين كلمات ، و دقت و تامل در مفاهيم آيات ،

و انديشه در نتايج آن است .

بديهى است چنين قرآن خواندنى مى تواند به سرعت به انسان رشد و نمو معنوى ، و شهامت اخلاقى ، و تقوا و پرهيزگارى ببخشد، و اگر بعضى از مفسران آن را به معنى نماز خواندن تفسير كرده اند به خاطر آن است كه يكى از بخشهاى مهم نماز ((تلاوت قرآن )) است .

تعبير به ((قيام )) در جمله ((قم الليل )) به معنى برخاستن در مقابل خوابيدن است ، نه فقط روى پا ايستادن است .

و اما تعبيرات مختلفى كه درباره مقدار ((شب زنده دارى )) در اين آيات آمده ، در حقيقت براى بيان ((تخيير)) است ، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخير مى كند كه نيمى از شب ، يا چيزى كمتر، يا چيزى بيشتر را بيدار بماند، و تلاوت قرآن كند، در مرحله اول ((تمام شب )) را جز مقدار كمى ذكر مى كند، و بعد تخفيف داده و آن را به نيمى از شب مى رساند و سپس كمتر از نيم .

بعضى گفته اند منظور تخيير در ميان دو سوم و نصف و يك سوم شب است ، به قرينه آيه اى كه در آخر همين سوره خواهد آمد كه مى فرمايد:

ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه .

ضمنا از همين آيه آخر سوره به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اين قيام شبانه ، تنها نبود، بلكه گروهى از مؤ منان نيز در اين برنامه خودسازى و تربيتى و آمادگى ، همگام

و همراه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودند، و او را به عنوان اسوه و الگوئى در اين راه پذيرفته بودند.

بعضى از مفسران گفته اند كه منظور از جمله قم الليل الا قليلا اين است كه تمام شبها را جز بعضى از شبها بپاخيز، و به اين ترتيب استثناء در اجزاء شب نيست ، بلكه در افراد شبها است ، ولى اين تفسير با توجه به مفرد بودن ليل و تعبير به نصف و كمتر از آن ، درست به نظر نمى رسد.

سپس ((هدف نهائى )) اين دستور سخت و مهم را چنين بيان مى كند: ((ما به زودى سخنى سنگين را به تو القا خواهيم كرد)) (انا سنلقى عليك قولا ثقيلا)

گر چه مفسران در تفسير ((قول ثقيل )) هر كدام بيانى دارند كه ناظر به يكى از ابعاد مساءله است ، ولى چنين به نظر مى رسد كه سنگين بودن اين قول كه منظور از آن بدون شك قرآن مجيد است ، از جهات و ابعاد مختلف است .

سنگين از نظر محتوا، و مفهوم آيات !

سنگين از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها، تا آنجا كه خود قرآن مى گويد: لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأ يته خاشعا متصدعا من خشية الله : ((اگر اين قرآن را بر كوهها نازل مى كرديم آن را خاشع و از هم شكافته مى ديدى ))! (حشر 21).

سنگين از نظر وعده ها، و وعيدها، و بيان مسؤ وليتها.

سنگين از نظر تبليغ ، و مشكلات راه دعوت .

سنگين در ترازوى عمل و در عرصه قيامت .

و بالاخره سنگين از نظر برنامه ريزى و

اجراى كامل آن .

آرى خواندن قرآن گر چه سهل و آسان و زيبا و دلنشين است ، ولى تحقق بخشيدن به مفاد آن به همان نسبت سنگين و مشكل مى باشد، مخصوصا در آغاز دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قيام او در مكه كه محيط را ابرهاى تيره و تار جهل و بت پرستى و خرافات فرا گرفته بود، و دشمنان متعصب و لجوج و بيرحم در برابر او دست به دست هم داده بودند، ولى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ياران اندكش با استمداد از تربيت قرآن مجيد، و استعانت به نماز شب و استفاده از تقرب به ذات پاك پروردگار توانستند بر تمام اين مشكلات فايق آيند، و بار اين ((قول ثقيل )) را بر دوش كشند و به منزل مقصود برسانند!

1 - قيام شبانه براى تلاوت قرآن و نيايش

گفتيم گر چه مخاطب در اين آيات ، شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، ولى ذيل سوره نشان مى دهد كه مؤ منان هم در اين برنامه با شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) همگام بودند، اكنون سخن در اين است كه آيا اين قيام و شب زنده دارى در اوائل دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بر همگان واجب بوده است يا نه ؟

بعضى از مفسران معتقدند، اين امر واجب بوده ، بعدا آيه آخر سوره اين حكم را نسخ كرده ، و فاصله آن حدود يكسال بوده است .

حتى بعضى معتقدند كه اين حكم قبل از

تشريع نمازهاى پنجگانه بوده ، و پس از آنكه نمازهاى پنجگانه تشريع شد، اين حكم نسخ گرديد.

ولى همانطور كه مرحوم ((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) نيز آورده ، در ظاهر آيات اين سوره چيزى كه دليل بر نسخ باشد به چشم نمى خورد، و بهتر آن است كه گفته شود، اين قيام و عبادت ، مستحب و سنت مؤ كد بوده ، و هرگز جنبه وجوب نداشته است ، جز در مورد شخص پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه طبق بعضى از آيات ديگر قرآن نماز شب بر او واجب بوده است ، و مانعى ندارد كه اين مساءله براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) واجب باشد، و بر مسلمين مستحب ، از اين گذشته آنچه در آيات فوق آمده منحصر به نماز شب نيست ، چرا كه نماز شب نيمى از شب ، يا دو ثلث از شب و يا حتى يك ثلث از شب را اشغال نمى كند آنچه در آيه مطرح است قيام براى ترتيل قرآن است .

بنابراين در اوائل كار اين حكم به صورت مستحب مؤ كدى بوده ، و بعد تخفيف داده شده است ، و با توجه به اينكه در آغاز هر كار مخصوصا در اوائل يك انقلاب بزرگ هميشه توان و نيروى بيشترى لازم است ، جاى تعجب نيست كه يك چنين دستور فوق العاده به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمانان داده شده باشد كه قسمت زيادى از شب را بيدار بمانند، و به محتواى اين برنامه جديد و تعليمات انقلابى آن

آشنا گردند، و علاوه بر آگاهى ، خود را براى پياده كردن آن از نظر روحيه بسازند.

2 - معنى ترتيل

آنچه در آيات فوق روى آن تكيه شده مساءله قرائت قرآن نيست ، بلكه مساءله ((ترتيل )) است .

در تفسير ((ترتيل )) رواياتى از معصومين (عليهم السلام ) نقل شده كه هر كدام به يكى از ابعاد وسيع آن اشاره مى كند.

در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه : بينه بيانا و لا تهذه هذا الشعر، و لا تنثره نثر الرمل ، و لكن اقرع به القلوب القاسية ، و لا يكونن هم احدكم آخر السورة : ((ترتيل )) يعنى آن را به طور روشن بيان كن ، نه مانند اشعار، سريع و پشت سر هم بخوان ، و نه مانند دانه هاى شن آن را پراكنده ساز، لكن چنان بخوان كه دلهاى سنگين را با آن بكوبى و بيدار كنى ، هرگز هدف شما اين نباشد كه حتما به آخر سوره برسيد (مهم آن است كه محتواى آيات را درك كنيد). <7>

در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير ((ترتيل )) مى خوانيم اذا مررت باية فيها ذكر الجنة فاسال الله الجنة ، و اذا مررت باية فيها ذكر النار فتعوذ بالله من النار: ((وقتى از كنار آيه اى مى گذرى كه در آن نامى از بهشت است توقف كن و از خدا بهشت را بطلب (و خود را براى آن بساز) و هنگامى كه از آيه اى مى گذرى كه در آن نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر (و خويشتن را

از آن دور دار). <8>

و در روايت ديگرى از همان امام (عليه السلام ) آمده كه در تفسير ((ترتيل )) فرمود: هو ان تتمكث فيه و تحسن به صوتك : ((ترتيل آن است كه در آيات مكث كنى ، و با صداى خوب آن را بخوانى ))، <9>

و نيز در حديث ديگرى از همان حضرت چنين نقل شده : ان القرآن لا يقرأ هذرمة ، و لكن يرتل ترتيلا، اذا مررت باية فيها ذكر النار وقفت عندها و تعوذت بالله من النار: ((قرآن را سريع و تند نبايد خواند، بلكه

بايد با ترتيل خوانده شود، هر گاه از آيه اى مى گذرى كه در آن سخنى از دوزخ است مى ايستى ، و از آتش دوزخ به خدا پناه مى برى )). <10>

و بالاخره در حالات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه آن حضرت آيات را از يكديگر جدا مى كرد، و صداى خود را مى كشيد. <11>

اين روايات و روايات ديگرى كه به همين معنى در ((اصول كافى )) و ((نور الثقلين )) و ((در المنثور)) و ساير كتب ((حديث )) و ((تفسير)) نقل شده همگى گواه بر اين حقيقت است كه نبايد آيات قرآن را به عنوان الفاظى خالى از محتوا و پيام ، تلاوت كرد، بلكه بايد به تمام امورى كه تاءثير آن را در خواننده و شنونده عميق مى سازد توجه داشت ، و فراموش نكرد كه اين پيام الهى است ، و هدف تحقق بخشيدن به محتواى آن است .

ولى متاءسفانه امروز بسيارى از مسلمانان از اين واقعيت فاصله گرفته

، و از قرآن تنها به الفاظى اكتفا نموده اند، و همشان فقط ختم سوره و ختم قرآن است بى آنكه بدانند اين آيات براى چه نازل شده ؟ و چه پيامى را ابلاغ مى كند؟ درست است كه الفاظ قرآن نيز محترم ، و خواندن آن داراى فضيلت است ، ولى نبايد فراموش كرد كه اين الفاظ و تلاوت مقدمه بيان محتوا است .

3 - فضيلت نماز شب

اين آيات بار ديگر اهميت شب زنده دارى ، و نماز شب ، و تلاوت قرآن را در آن هنگام كه غافلان در خوابند گوشزد مى كند، و چنانكه قبلا نيز اشاره كرده ايم عبادت در شب ، مخصوصا در سحرگاهان و نزديك طلوع فجر، اثر

فوق العاده اى در صفاى روح ، و تهذيب نفوس ، و تربيت معنوى انسان ، و پاكى قلب و بيدارى دل و تقويت ايمان و اراده ، و تحكيم پايه هاى تقوا در دل و جان انسان دارد كه حتى با يك مرتبه آزمايش انسان آثار آن را به روشنى در خود احساس مى كند.

و به همين دليل علاوه بر آيات قرآن در روايات اسلامى نيز تاءكيد فراوان روى آن شده است .

از جمله در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ان من روح الله تعالى ثلاثة التهجد بالليل و افطار الصائم ، و لقاء الاخوان : ((سه چيز از عنايات مخصوص الهى است : عبادت شبانه (نماز شب ) و افطار دادن به روزه داران ، و ملاقات برادران مسلمان )). <12>

و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم كه در تفسير آيه ان

الحسنات يذهبن السيئات (كارهاى نيك اثر كارهاى بد را از بين مى برد) فرمود: صلاة الليل تذهب بذنوب النهار: ((نماز شب گناهان روز را از بين مى برد)). <13>

در ذيل آيه 79 سوره اسراء نيز بحث مشروحى در اين زمينه داشتيم ، و ده روايت جالب درباره اهميت نماز شب در آنجا نقل كرديم . <14> تاءثير نيايش در دل شب

اين آيات همچنان به بحث پيرامون عبادت شبانه ، و آموزشهاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن در دل شب ادامه مى دهد، و در حقيقت به منزله بيان

دليلى است براى آنچه در آيات قبل آمده است ، مى فرمايد: ((اين دستور عبادت و تلاوت شبانه به خاطر آن است كه برنامه (عبادت و تعليم ) شب پابرجاتر و با استقامت تر است )) (ان ناشئة الليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا) <15>

((ناشئة )) از ماده نشى ء (بر وزن نثر) به معنى ((حادثه )) است و در اينكه منظور از آن در اينجا چيست سه تفسير براى آن ذكر شده :

نخست اينكه منظور ساعات شب است كه يكى بعد از ديگرى حادث مى گردد، يا خصوص ساعات آخر شب و سحرگاه .

ديگر اينكه منظور برنامه قيام براى نماز و عبادت و تلاوت قرآن است همانگونه كه در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند: هى القيام فى آخر الليل الى صلاة الليل : ((منظور قيام در آخر شب براى نماز شب است )). <16>

و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير اين آيه آمده : قيامه عن

فراشه لا يريد الا الله : ((منظور برخاستن از بستر است كه هدفى جز خدا نداشته باشد)). <17>

سوم اينكه منظور آن ((حالات معنوى و روحانى )) و ((نشاط و جذبه ملكوتى )) است كه در دل و جان انسان در اين ساعات مخصوص شب به وجود مى آيد كه آثارش در روح انسان عميقتر و دوامش بيشتر است .

البته اين تفسير و تفسير قبل از آن لازم و ملزوم يكديگرند و مناسب است كه هر دو در معنى آيه جمع باشد.

((وطئا)) در اصل به معنى گام نهادن و همچنين به معنى توافق كردن است .

تعبير به ((اشد وطئا)) يا به معنى مشقت و زحمتى است كه قيام و عبادت شبانه دارد، و يا به معنى تاءثيرات ثابت و راسخى است كه در پرتو اين عبادات در روح و جان انسان پيدا مى شود (البته معنى دوم مناسب تر است ).

اين احتمال نيز وجود دارد كه به معنى توافق بيشترى است كه در اين لحظات در ميان قلب و چشم و گوش انسان و بسيج همه آنها در مسير عبادت پيدا مى شود.

((اقوم )) از ماده ((قيام )) به معنى پابرجاتر و صافتر است ، و ((قيل )) به معنى ((سخن گفتن )) است كه در اينجا اشاره به ذكر خدا و تلاوت قرآن است .

رويهمرفته اين آيه از آياتى است كه با تعبيرات پرمحتوايش رساترين سخن را درباره عبادت شبانه و نيايش سحرگاهان ، و راز و نياز با محبوب ، در ساعاتى كه اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهم تر است ، و همچنين تاءثير آن در تهذيب نفس ، و پرورش

روح و جان انسانى ، بيان كرده است ، و نشان مى دهد كه روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نيايش و مناجات و ذكر و فكر دارد.

در آيه بعد مى افزايد: ((اين به خاطر آن است كه در روز تلاش و كوشش مستمر و فراوانى خواهى داشت )) (ان لك فى النهار سبحا طويلا).

دائما مشغول هدايت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشكلات زندگى جمعى و فردى هستى ، و مجال كافى براى عبادت و نيايش حاصل نمى شود، بنابراين عبادت شبانه را جانشين آن كن .

احتمال ديگرى كه در تفسير آيه وجود دارد و از جهاتى جالبتر، و با

آيات قبل و بعد هماهنگ تر است اين است كه مى فرمايد: چون در طول روز وظائف سنگين و تلاش و كوشش فراوان بر دوش دارى ، بايد با عبادت شبانه خود را تقويت كنى ، و آمادگى لازم براى اين فعاليتهاى بزرگ و گسترده را از آن قيام شب به دست آورى .

((سبح )) (بر وزن مدح ) در اصل به معنى حركت و رفت و آمد است و گاه به شنا كردن نيز اطلاق مى گردد، چرا كه حركات مداومى دارد.

گوئى جامعه انسانى را به اقيانوس بيكرانى تشبيه مى كند كه گروه كثيرى در آن در حال غرق شدن مى باشند، امواج خروشانش به هر سو حركت مى كند كشتيهاى سرگردان در آن پناهگاهى مى جويند، و پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تنها منجى غريق در اين دريا، و قرآنش تنها كشتى نجات در اين اقيانوس است .

اين شناگر بزرگ بايد با عبادات

شبانه خود را براى اين ماءموريت و رسالت عظيم روزانه آماده سازد.

بعد از دستور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه مكمل آن است پرداخته مى فرمايد: ((نام پروردگارت را ياد كن )) ((و اذكر اسم ربك ))

مسلم است منظور تنها ذكر نام نيست ، بلكه توجه به معنى است چرا كه ياد لفظى مقدمه ياد قلبى است ، و ذكر قلبى روح و جان را صفا مى بخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبيارى مى كند.

تعبير به ((رب )) اشاره به اين است كه هر گاه نام مقدس او را مى برى توجه به نعمتهاى بى پايان و تربيت مستمر او نسبت به خويش داشته باش .

يكى از مفسران براى ذكر پروردگار مراحلى بيان كرده :

مرحله اول ذكر نام او است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده .

در مرحله بعد نوبت به يادآورى ذات پاك او در قلب مى رسد، كه در آيه 205 سوره اعراف ذكر شده است و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة ((پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن )).

سرانجام مرحله سوم فرا مى رسد، در اين مرحله از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا كه در الله جمع است مى رسد، چنانكه در آيه 41 سوره احزاب مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد)).

و به اين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحله

تكامل پيدا مى كند و صاحب آن را با خود به اوج كمال مى برد. <18>

در دستور دوم مى فرمايد: ((دل به خدا ببند و از غير او قطع اميد كن و خالصانه به عبادتش برخيز)) (و تبتل اليه تبتيلا). <19>

((تبتل )) از ماده ((بتل )) (بر وزن حتم ) در اصل به معنى ((انقطاع )) است ، و لذا به مريم ((بتول )) گفته شده ، چرا كه هيچ همسرى براى خود انتخاب نكرده بود، و اگر به بانوى اسلام فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نيز بتول گفته مى شود به خاطر اين است كه او از زنان عصر خود از نظر اعمال و رفتار

و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى الله رسيده بود.

به هر حال ((تبتل )) آن است كه انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد، و از ما سوى الله منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.

و اگر در روايت از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده : لا رهبانية ، و لا تبتل فى الاسلام ((در اسلام نه رهبانيت است و نه تبتل )) <20> اشاره به اين است كه ترك دنيا به آن معنى كه در ميان راهبان مسيحى معمول است در اسلام وجود ندارد آنها براى ترك دنيا هم ازدواج را ترك مى كنند، و هم هر گونه فعاليت اجتماعى را، اما يك مسلمان واقعى در عين اينكه در قلب اجتماع زندگى مى كند تمام توجهش به خدا است .

در بعضى از روايات ، از ائمه

معصومين نقل شده كه ((تبتل )) به معنى بلند كردن دست در نماز است <21> ولى روشن است كه اين در حقيقت بيان يكى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى الله مى باشد.

به هر حال آن ياد پروردگار و اين اخلاص سرمايه عظيم مردان خدا در برنامه سنگين هدايت خلق است .

سپس به سومين دستور پرداخته مى افزايد: ((همان پروردگار مشرق و مغرب كه معبودى جز او نيست ، او را وكيل و حافظ و ياور خود انتخاب كن )) (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا).

در اينجا بعد از مرحله ((ذكر الله )) و ((اخلاص )) مرحله توكل و واگذارى

همه كارها به خدا فرا مى رسد، خداوندى كه مشرق و مغرب عالم ، يعنى مجموعه جهان هستى در زير سيطره حكومت و ربوبيت او قرار دارد، و تنها معبود شايسته پرستش او است ، اين تعبير در حقيقت به منزله دليلى است براى موضوع توكل بر خدا، چگونه انسان بر او توكل نكند، و كار خويش را به او نسپارد، در حالى كه در پهنه جهان هستى غير از او حاكم و فرمانروا و منعم و مربى و معبود نيست .

و بالاخره در چهارمين و پنجمين دستور مى فرمايد: ((در برابر آنچه دشمنان مى گويند صابر و شكيبا باش ، و از آنها دورى كن ، اما دورى شايسته و جميل )) (و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا).

و به اين ترتيب در اينجا مقام ((صبر)) و ((هجران )) فرا مى رسد، چرا كه در مسير دعوت به سوى حق ، بدگوئى دشمنان ، و ايذاء و آزار آنان

، فراوان است ، و اگر باغبان بخواهد گلى را بچيند بايد در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.

بعلاوه گاهى در اينجا بى اعتنائى و دورى لازم است ، تا هم از شرشان در امان بماند، و هم درسى از اين طريق به آنان بدهد، ولى اين هجران و دورى نبايد به معنى قطع برنامه هاى تربيتى ، و تبليغ و دعوت به سوى خدا باشد.

به اين ترتيب آيات فوق نسخه جامع و كاملى به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و تمام كسانى كه در خط او گام بر مى دارند مى دهد كه از عبادات شبانه و نيايش پروردگار در سحرگاهان ، مدد بگيرند، و سپس اين نهال را با آب ياد خدا و اخلاص و توكل و صبر و هجران جميل آبيارى كنند، چه نسخه جامع و جالبى ؟!

تعبير به ((رب المشرق و المغرب )) (خداوند مشرق و مغرب ) اشاره به حاكميت و ربوبيت او بر تمام جهان هستى است ، همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى گوئيم : فلانكس شرق و غرب زمين را در سيطره خود قرار داد، يعنى تمام روى زمين را، نه فقط نقطه مشرق و مغرب .

((هجر جميل )) (دورى و جدائى شايسته ) همانگونه كه اشاره كرديم به معنى هجران تواءم با دلسوزى و دعوت و تبليغ به سوى حق است ، كه يكى از روشهاى تربيتى در مقطع هاى خاصى محسوب مى شود، و هرگز منافات با مساءله ((جهاد)) در مقطع هاى ديگر ندارد كه هر كدام جائى و هر نكته مقامى دارد، و به تعبير ديگر

اين دورى ، بى اعتنائى نيست ، بلكه خود نوعى اعتنا است و به هر حال اينكه بعضى حكم آيه فوق را منسوخ با آيات جهاد دانسته اند صحيح نيست .

مرحوم ((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) در ذيل آيه مى گويد: و فى هذا دلالة على وجوب الصبر على الاذى ، لمن يدعو الى الذين و المعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق ليكونوا اقرب الى الاجابة : ((اين آيه دلالت مى كند كه مبلغين اسلام ، و دعوت كنندگان به سوى قرآن ، بايد در مقابل نا ملائمات شكيبائى پيشه كنند، و با حسن خلق ، و مدارا، با مردم معاشرت نمايند، تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود. <22> حساب اين گنهكاران مستكبر را با من واگذار!

در آخرين آيه از آيات پيشين اشاره اى به كارشكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزار دشمنان اسلام بود، آيات مورد بحث آنها را زير رگبارى از تهديدات شديد، دائر به عذابهاى دنيا و آخرت از سوى خداوند، قرار داده ، و آنها را دعوت به تجديد نظر در برنامه هاى شوم خود مى كند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين دشمنان دلدارى مى دهد و پايمردى مى بخشد.

نخست مى فرمايد: ((مرا با اين تكذيب كنندگان ثروتمند و صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده ))! (و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا).

يعنى طرف آنها تو نيستى ، منم مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار، و كمى به آنها مهلت ده ، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهيت خود را آشكار سازند،

و پشت

خود را از بار گناه سنگين كنند، آن گاه عذاب من گلوى آنها را خواهد فشرد!

و مى دانيم مدت كمى گذشت كه مسلمانان نيرومند شدند، و ضربات سنگين و شكننده خود را در جنگهاى ((بدر)) و ((حنين )) و ((احزاب )) و مانند آن بر پيكر دشمن وارد آوردند، و نيز مدت كمى بيشتر نگذشت كه اين گردنكشان از دنيا رفتند، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست .

ضمنا تعبير به ((اولى النعمة )) (صاحبان نعمت ) اشاره به غرور و غفلت ناشى از فزونى مال و ثروت و امكانات مادى است كه غالبا دامنگير صاحبان آنها مى شود و به همين دليل در طول تاريخ انبياء چنانكه قرآن شاهد و گواه است اين دسته هميشه در صف اول مخالفان قرار داشتند.

در حقيقت اين آيه شبيه آيه 34 سوره سباء است كه مى گويد: و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون : ((ما در هيچ شهر و ديارى انذار كننده اى نفرستاديم ، مگر اينكه مترفين آنها (كسانى كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم )).

در حالى كه اينگونه افراد بايد قبل از ديگران دعوت مناديان حق را لبيك گويند، تا شكر اينهمه نعمت الهى را از اين طريق بجا آورند.

سپس در ادامه همين تهديد به صورت صريحتر مى گويد: ((نزد ما غل و زنجيرها و آتش دوزخ است ))! (ان لدينا انكالا و جحيما).

((انكال )) جمع ((نكل )) (بر وزن فكر) به معنى زنجيرهاى سنگين است ،

و در اصل از ماده نكول ، به معنى ضعف و ناتوانى گرفته شده ، و از آنجا كه

زنجيرهائى كه بر دست و پا و گردن مى نهند انسان را از حركت باز مى دارد و ناتوان مى سازد، اين واژه در معنى زنجير به كار رفته است ، آرى در برابر آزادى بى قيد و شرط و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش !

و باز مى افزايد: ((و غذائى گلو گير و عذابى دردناك )) (و طعاما ذا غصة و عذابا اليما).

غذائى بر عكس غذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرو مى رفت و گوارا بود، و زندگى دردناك در برابر آسايش بى حساب اين مغروران خود خواه و مستكبر در اين جهان .

با اينكه غذاى خشن و گلو گير خود عذابى است اليم ، بعد از آن عذاب اليم را جداگانه ذكر مى كند، و اين نشان مى دهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هيچكس جز خدا معلوم نيست ، و لذا در حديثى مى خوانيم كه روزى يكى از مسلمانان اين آيه را تلاوت مى كرد، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) استماع مى فرمود: ناگهان شخص مزبور صيحه اى زد و مدهوش شد. <23>

و در حديث ديگرى آمده است كه خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين آيه را تلاوت مى فرمود و چنين حالى به او دست داد. <24>

چگونه اين غذاى گلوگيرى نباشد؟ در حالى كه در آيه 6 سوره غاشيه

مى خوانيم ليس لهم طعام الا من ضريع : ((آنها غذائى جز از خارهاى جانگداز ندارند)).

و نيز در آيه 43 و 44 سوره دخان مى خوانيم : ان شجرت الزقوم طعام

الاثيم : ((درخت زقوم (همان گياه تلخ بد بو و بد طعم و تلخ و كشنده ) غذاى گنهكاران است ))!

سپس به شرح روزى مى پردازد كه اين عذابها در آن ظاهر مى شوند، مى فرمايد: ((اين در روزى خواهد بود كه زمين و كوهها سخت به لرزه در مى آيد و چنان كوهها در هم كوبيده مى شود كه به شكل توده هائى از رمل و شن نرم در مى آيد)) (يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا).

((كثيب )) به معنى شنهاى متراكم است ، و ((مهيل )) از ماده هيل (بر وزن كيل ) به معنى ريختن شى ء نرمى مانند رمل و آرد بر چيزى است ، و در اينجا منظور شنهاى نرمى است كه هرگز استقرار و ثبات ندارد.

بنابراين معنى ، كوهها در قيامت آنچنان از هم متلاشى مى شوند كه به صورت شنهاى نرمى در مى آيند كه اگر پا روى آن بگذارند فرو مى رود.

درباره سرنوشت كوهها در آستانه قيامت ، قرآن تعبيرات مختلفى دارد كه همگى حكايت از نابودى و تبديل آنها به خاكهاى نرم مى كند (شرح بيشتر درباره مراحل مختلف نابودى كوهها، و تعبيرات متفاوت قرآن در اين زمينه در ذيل آيه 105 سوره طه آمده است . <25>

سپس به مقايسه اى در ميان بعثت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مخالفت زورمندان عرب ، و قيام موسى

بن عمران در مقابل فرعونيان پرداخته ، مى فرمايد: ((ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همانگونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم )) (انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الى فرعون رسولا).

هدف او، هدايت شما و نظارت بر اعمال شما است ، همانگونه كه هدف موسى بن عمران ، هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود.

ولى فرعون به مخالفت با آن رسول ، برخاست ، ما هم او را به مجازات شديدى گرفتار ساختيم (فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا).

نه لشكر عظيم او مانع از عذاب الهى شد، و نه وسعت مملكت و قدرت حكومت و اموال و ثروتمندانشان جلو اين كار را گرفت و سرانجام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن مباهات مى كردند غرق شدند شما كه در سطحى بسيار پائينتر از آنها قرار داريد و از نظر عده و عده به مراتب از فرعون و فرعونيان ضعيفتريد درباره خود چه مى انديشيد؟ و چگونه به اين مختصر اموال و نفراتتان مغرور مى شويد؟

((وبيل )) از ماده ((وبل )) در اصل به معنى باران شديد و سنگين است ، و سپس به هر چيز شديد و سنگين اطلاق شده ، مخصوصا در مورد مجازات ، و در آيه مورد بحث نيز اشاره به شدت عذاب است كه گوئى اشخاص را مانند يك باران شديد زير رگبار خود قرار مى دهد.

سپس روى سخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده ، به آنها چنين هشدار مى دهد: ((اگر شما كافر شويد چگونه خود را از عذاب شديد الهى بركنار مى داريد

در آن روز كودكان را پير مى كند))! (فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا. <26> <27>

آرى عذاب آن روز آنقدر زياد، سنگين ، شديد، هولناك و كمرشكن است كه كودكان را پير مى كند، و اين كنايه از شدت آن است

عذاب آخرت كه سهل است بعضى نقل مى كنند در همين دنيا گاه كه انسان در تنگناهاى فوق العاده شديد قرار مى گيرد محسوس است كه در يك لحظه زودگذر موهاى او رو به سفيدى مى رود!

به هر حال آيه فوق اشاره به اين است به فرض اينكه شما در اين جهان همچون فرعونيان گرفتار عذاب نابود كننده نشويد، قيامت و عذاب قيامت را چه خواهيد كرد؟!

در آيه بعد توصيف بيشترى درباره آن روز وحشتناك بيان كرده ، مى افزايد: ((در آن روز كرات آسمانى از هم شكافته مى شود، و وعده الهى تحقق مى يابد)) (السماء منفطر به كان وعده مفعولا).

بسيارى از آيات قيامت و ((اشراط الساعة )) (حوادثى كه در آستانه پايان جهان و آغاز رستاخيز صورت مى گيرد) حكايت از انفجارهاى عظيم ، و زلزله هاى شديد، و دگرگونيهاى سريع مى كند كه آيه مورد بحث تنها به گوشه اى از آن اشاره نموده است .

وقتى آسمان و كرات آسمانى با آنهمه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است ؟!. <28>

در پايان اين بحث اشاره اى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته كرده مى فرمايد: ((آنچه گفته شد تذكر و يادآورى است )) (ان هذه تذكرة ).

شما در انتخاب راه آزاد هستيد،

((و هر كس بخواهد هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند)) (فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا).

اگر پيمودن اين راه از طريق اجبار و اكراه صورت گيرد، نه افتخارى است ، نه فضيلتى ، فضيلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده ، و بپويد.

خلاصه اينكه خداوند راه و چاه را نشان داده ، و ديده بينا، و آفتاب روشنى بخش را در اختيار گذارده ، و مردم را مخير ساخته تا در اطاعت فرمانش با اراده و تصميم وارد عمل شوند.

در اينكه جمله ((ان هذه تذكرة )) (اينها تذكر و يادآورى است ) اشاره به چيست ؟ احتمالات متعددى از سوى مفسران داده شده است : گاه گفته اند اشاره به مواعظى است كه در آيات قبل آمد، و گاه گفته شده اشاره به تمام سوره است ، و يا اشاره به تمام قرآن مجيد.

بعضى نيز گفته اند ممكن است اشاره به دستور نماز و عبادت شبانه باشد كه در آيات نخستين سوره آمده بود و مخاطب در آن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، اين جمله مى خواهد آن را تعميم و گسترش به ساير مسلمانان دهد، بنابراين منظور از ((سبيل )) (راه ) در جمله بعد نيز نماز شب است كه از جمله راههاى مهم به سوى پروردگار است همانگونه كه در آيه 26 سوره دهر بعد از دستور عبادت شبانه (و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا) با فاصله مختصرى مى فرمايد ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه

سبيلا كه عينا همان آيه مورد بحث است <29>

البته اين تفسير مناسبى است ولى مناسبتر اين است كه مفهوم آيه گسترده باشد و تمام برنامه هاى انسان ساز اين سوره در بر گيرد چنانكه در بالا اشاره كرديم.

مراحل چهار گانه عذاب الهى

در آيات فوق تكذيب كنندگان مغرور و مست نعمت را به چهار عذاب دردناك تهديد مى كند: غل و زنجيرها (انكال )

آتش سوزان جهنم (جحيم )

غذاهاى خشن و گلوگير و مرگبار (و طعاما ذاغصة )

و انواع مجازاتهاى دردناك ديگر كه به فكر انسان نمى گنجد (و عذابا اليما)

اين مجازاتها در حقيقت نقطه مقابل وضع آنها در اين زندگى دنيا است از يكسو داشتن آزادى بى حد و مرز

و از سوى ديگر زندگى مرفه ؛

و از سوى سوم غذاهاى گوارا

و از سوى چهارم انواع آسايشها

و چون همه اينها را به قيمت ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و كبر و غرور و غفلت از خدا پيدا كرده اند در قيامت به چنان سرنوشتى گرفتار خواهند شد. هر چه براى شما امكان دارد قرآن بخوانيد

اين آيه كه طولانى ترين آيات اين سوره است مشتمل بر مسائل بسيارى است كه محتواى آيات گذشته را تكميل مى كند.

در اينكه اين آيه ناسخ دستور آيات آغاز اين سوره است يا توضيح و تفسيرى براى آن ، و همچنين در اينكه آيا اين آيه در مكه نازل شده يا در مدينه ؟ در ميان مفسران سخت گفتگو است .

پاسخ اين سؤ الها بعد از تفسير آيه روشن خواهد شد.

نخست مى فرمايد: ((پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب

يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزند، چگونه خداوند از آن آگاه نيست در حالى كه اندازه گيرى شب و روز به وسيله او است )) (ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار). <30>

اشاره به همان دستورى است كه در آغاز سوره به پيامبر داده شده ، تنها

چيزى كه در اينجا اضافه دارد اين است كه گروهى از مؤ منان نيز در اين عبادت شبانه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را همراهى مى كردند (به عنوان يك حكم استحبابى و يا احتمالا يك حكم وجوبى زيرا شرائط آغاز اسلام ايجاب مى كرد كه آنها با تلاوت قرآن كه مشتمل بر انواع درسهاى عقيدتى و عملى و اخلاقى است و همچنين عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبليغ اسلام و دفاع از آن گردند).

ولى به گونه اى كه از بعضى روايات استفاده مى شود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن حساب ((ثلث )) و ((نصف )) و ((دو ثلث )) گرفتار اشكال و دردسر مى شدند (چرا كه وسيله سنجش زمان در آن عصر وجود نداشت ) و به همين جهت ناچار احتياط مى كردند، و اين امر سبب مى شد كه گاه تمام شب را بيدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا كه پاهاى آنها به خاطر قيام شبانه ورم كرد!

لذا خداوند اين حكم را بر آنها تخفيف داد و فرمود: ((او مى داند كه شما نمى توانيد مقدار مزبور را دقيقا اندازه گيرى كنيد، به همين جهت

شما را بخشيد، اكنون آن مقدارى كه از قرآن براى شما ميسر است تلاوت كنيد)) (علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرءوا ما تيسر من القرآن ).

((لن تحصوه )) از ماده ((احصاء)) به معنى شماره كردن است ، يعنى شما نمى توانيد دقيقا وقت شب را از نظر مقدار دو ثلث و نصف و يك ثلث تعيين كنيد، و به زحمت مى افتيد.

بعضى نيز گفته اند منظور اين است كه شما نمى توانيد بر اين كار در تمام ايام سال مداومت كنيد.

حتى امروز هم كه با وسائلى مى توان به موقع از خواب بيدار شد تعيين دقيق اين مقادير، در تمام طول سال ، مخصوصا با تفاوت مستمر شب و روز، كار آسانى نيست .

جمله ((تاب عليكم )) را غالب مفسران به معنى تخفيف اين تكليف ذكر كرده اند، نه به معنى ((توبه از گناه ))

اين احتمال نيز وجود دارد كه وقتى حكم وجوب برداشته شود گناهى صورت نمى پذيرد، و در نتيجه همچون آمرزش الهى خواهد بود.

در اينكه منظور از جمله ((فاقرؤ وا ما تيسر من القرآن )) ((آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد)) چيست ؟ گفتگو بسيار است : جمعى آن را به نماز شب تفسير كرده اند كه در لابلاى آن حتما آيات قرآن خوانده مى شود، و بعضى گفته اند منظور همان تلاوت قرآن است هر چند در اثناء نماز نباشد، سپس بعضى مقدار آن را به پنجاه آيه ، و بعضى به يكصد آيه ، و بعضى دويست آيه تفسير كرده اند، ولى هيچيك از اين اعداد دليل خاصى ندارد، بلكه مفهوم آيه اين است كه هر مقدارى

كه انسان به زحمت نمى افتد از قرآن بخواند.

بديهى است منظور از ((تلاوت قرآن )) در اينجا تلاوتى است به عنوان درس و فراگيرى براى خودسازى و پرورش ايمان و تقوا.

سپس به بيان دليل ديگرى براى اين تخفيف پرداخته مى افزايد: ((خداوند مى داند كه گروهى از شما بيمار مى شوند، و گروهى ديگر براى تحصيل معاش و ابتغاء فضل الهى راهى سفر مى كردند، و گروه ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند، و اين امور مانع از آن خواهد شد كه عبادات شبانه را در نصابى كه قبلا تعيين شده به طور مداوم انجام دهند)) (علم ان سيكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون فى سبيل الله ).

و همين سبب ديگرى براى تخفيف اين برنامه است ، لذا بار ديگر تكرار مى كند ((حال كه چنين است آن مقدار كه براى شما ممكن است و توانائى داريد در شب از قرآن تلاوت كنيد)) (فاقرءوا ما تيسر منه ).

روشن است كه ذكر بيمارى ، و مسافرتهاى ضرورى ، و جهاد فى سبيل الله ، به عنوان سه مثال براى عذرهاى موجه است ، ولى منحصر به اينها نيست ، منظور اين است چون خداوند مى داند شما گرفتار مشكلات مختلف زندگى در روز خواهيد شد، و اين مانع تداوم آن برنامه سنگين است ، به شما تخفيف داده است .

اكنون اين سؤ ال مطرح مى شود كه آيا اين حكم آنچه را كه در آغاز سوره آمده است نسخ مى كند؟ يا به صورت استثنائى براى آن است ؟ ظاهر آيات نسخ حكم سابق مى

باشد، در حقيقت لازم بود اين برنامه مدتى اجرا بشود و اجرا شد، و منظور از اين حكم كه جنبه موقت و فوق العاده داشت حاصل گرديد، و بعد از پايان اين مدت به صورت خفيف ترى باقى ماند، زيرا ظاهر آيه اين است كه به خاطر وجود معذورين اين حكم درباره همه تخفيف داده شده ، نه فقط درباره گروه معذوران ، و به اين ترتيب نمى تواند استثنا باشد بلكه بايد نسخ باشد (دقت كنيد)

در اينجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد كه : آيا تلاوت مقدار ممكن از قرآن كه در اين آيه دو بار به آن امر شده ، واجب است ، يا جنبه مستحب دارد؟

بعضى گفته اند: مسلما مستحب است ، و بعضى احتمال وجوب داده اند، چرا كه تلاوت قرآن موجب آگاهى بر دلائل توحيد، و ارسال رسل ، و اعجاز اين كتاب آسمانى ، و فراگيرى ساير واجبات دين مى گردد، بنابراين تلاوت قرآن مقدمه واجب است و واجب مى باشد.

ولى بايد توجه داشت كه در اين صورت لازم نيست قرآن را شبانه بخوانند، و يا در اثناء نماز شب ، بلكه بر هر مكلفى واجب است كه به مقدار لازم براى تعليم و تربيت ، و آگاهى بر اصول و فروع اسلام ، و همچنين حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهاى آينده تلاوت كند بدون اينكه وقت و زمان خاصى در آن مطرح باشد.

ولى حق اين است كه ظاهر امر در جمله ((فاقرءوا …)) وجوب است چنانكه در اصول فقه بيان شده ) مگر اينكه گفته شود اين ((امر)) به قرينه ((اجماع فقهاء بر عدم وجوب

)) يك امر استحبابى است ، و نتيجه اين مى شود كه در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطى اين تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده ، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حكم تخفيف داده شده ، و به صورت يك حكم استحبابى آن هم به مقدار ميسور در آمده است ، ولى به هر حال وجوب نماز شب بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تا آخر عمر ثابت ماند (به قرينه ساير آيات قرآن و روايات ).

در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نيز مى خوانيم : حكم مربوط به دو ثلث از شب ، يا نيمى از آن ، و يا ثلث آن ، منسوخ شده ، و به جاى آن فاقرءوا ما تيسر من القرآن قرار گرفته است . <31>

قابل توجه اينكه سه نوع عذر در آيه مورد بحث ذكر شده كه يكى جنبه جسمانى دارد (بيمارى ) و ديگرى جنبه مالى دارد (مسافرت براى كسب و كار) و سومى جنبه دينى دارد (جهاد فى سبيل الله ) و لذا بعضى گفته اند از اين آيه استفاده مى شود كه تلاش براى معاش همرديف جهاد فى سبيل الله است !

و نيز اين جمله را دليلى دانسته اند بر اينكه خصوص اين آيه در مدينه نازل شده ، چرا كه وجوب جهاد در مكه نبود، ولى با توجه به اينكه مى فرمايد سيكون (به زودى خواهد بود) ممكن است اين جمله خبر از تشريع جهاد در آينده باشد، يعنى چون عذرهائى در حال داريد و عذرهائى در آينده براى شما پيدا

مى شود، اين حكم به صورت دائمى در نيامد، و به اين صورت با مكى بودن آيه منافات ندارد.

سپس به چهار دستور ديگر در پايان اين آيه اشاره كرده ، و برنامه خودسازى ارائه شده را به اين وسيله تكميل مى كند، مى فرمايد: ((نماز را بر پا داريد، و زكات را ادا كنيد، و از طريق انفاقهاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهيد، و بدانيد آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد آن را نزد خداوند به بهترين وجه بزرگترين ، پاداش خواهيد يافت )).

(و اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا و اعظم اجرا).

((و استغفار كنيد، و از خداوند آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است )) (و استغفروا الله ان الله غفور رحيم ).

اين چهار دستور (نماز، زكات ، انفاقهاى مستحبى ، و استغفار) به ضميمه دستور تلاوت و تدبر در قرآن كه در جمله هاى قبل آمده بود مجموعا يك برنامه كامل خودسازى را تشكيل مى دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاءثير انكار ناپذيرى داشته و دارد.

منظور از ((نماز)) در اينجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از ((زكات )) زكات واجب است ، منظور از دادن ((قرض الحسنه )) به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است ، و اين بزرگوارانه ترين تعبيرى است كه در اين زمينه تصور مى شود، چرا كه مالك تمام ملكها، از كسى كه مطلقا چيزى از خود ندارد قرض مى طلبد تا از اين طريق او را تشويق به انفاق و

ايثار و كسب فضيلت اين عمل خير كند، و از اين طريق تربيت شود و تكامل يابد.

ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خود را مقصر بشمريد، و عذر به درگاه خدا آوريد، ((ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه بجا آورد)).

بعضى از مفسران معتقدند تكيه روى اين دستورات به خاطر آن است كه تصور نشود اگر تخفيفى درباره قيام شبانه و تلاوت قرآن قائل شده به ساير برنامه ها و دستورات دينى نيز سرايت مى كند بلكه آنها همچنان به قوت خود باقى است . <32>

ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند زيرا حكم زكات در مدينه نازل شد نه در مكه ، ولى بعضى گفته اند اصل زكات در مكه نازل شد، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود، آنچه در مدينه تشريع شد مساءله نصاب و مقدار زكات بود.

1 - ضرورت آمادگى عقيدتى و فرهنگى

براى انجام كارهاى مهم اجتماعى مخصوصا ايجاد يك انقلاب وسيع و گسترده در تمام شؤ ن زندگى قبل از هر چيزى يك نيروى مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ ، و آگاهى كامل ، و تعليمات لازم فكرى و فرهنگى ، و پرورشهاى اخلاقى ، براى اين كار ساخته شده باشد.

و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مكه در سالهاى نخستين بعثت بلكه در تمام دوران عمرش انجام داد، و

به همين دليل و به خاطر وجود همين زير بناى محكم ، نهال اسلام به سرعت نمو كرد، و جوانه زد، و شاخ و برگ آورد.

آنچه در اين سوره آمده است نمونه زنده و بسيار گويائى از اين برنامه حساب شده است : دستور به عبادت دو سوم يا حداقل يك سوم از شب ، آن هم تواءم با تلاوت و دقت در آيات قرآن مجيد تاءثير عجيبى در روح مسلمانان گذارد، و آنها را براى قبول ((قول ثقيل )) و ((سبح طويل )) آماده ساخت ، اين حركتها و ناشئه هاى شبانه كه به تعبير قرآن ((اشد وطا)) و ((اقوم قيلا)) بود سرانجام كار خود را كرد، و گروهى اندك از توده هاى محروم و قشرهاى مستضعف و در بند چنان ساخته شدند كه شايستگى براى حكومت بر بخش عظيمى از جهان را پيدا كردند.

و امروز هم اگر ما مسلمانان بخواهيم عظمت و قدرت ديرين را باز يابيم ، راه همين راه ، و برنامه همين برنامه است ، هرگز نبايد انتظار داشته باشيم با افرادى ضعيف و ناتوان از نظر تفكر و ايمان ، افرادى كه پرورشهاى لازم فرهنگى و اخلاقى را نيافته اند سيطره ((يهود)) را از قلب كشورهاى اسلامى بر اندازيم ، و دست زورگويان و ابر جنايتكاران را از ممالك اسلامى كوتاه كنيم اين سخنى است دامنه دار، اما آنجا كه كس است يك حرف بس است !

2 - تلاوت قرآن همراه با تفكر

از روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود فضيلت تلاوت قرآن در زياد خواندن آن نيست ، بلكه در خوب خواندن و تدبر و انديشه در

آن است .

جالب اينكه در ذيل آيه فوق كه دستور مى دهد آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد ((فاقرؤ وا ما تيسر منه )) روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام ) آمده است كه از جدش چنين نقل مى فرمايد: ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السر!: ((آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد))!. <33>

چرا چنين نباشد در حالى كه هدف اصلى تلاوت ، تعليم و تربيت است .

و روايات در اين زمينه بسيار است .

3 - تلاش براى معاش همرديف جهاد

در آيه فوق - چنانكه ديديم - تلاش براى زندگى را در كنار ((جهاد فى سبيل الله )) قرار داده ، و اين نشان مى دهد كه اسلام براى اين موضوع اهميت زيادى قائل است ، چرا چنين نباشد در حالى كه يك ملت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه ، هرگز استقلال و عظمت و سربلندى نخواهد يافت ، و اصولا ((جهاد اقتصادى )) بخشى از جهاد با دشمن است .

در اين زمينه جمله اى از عبدالله بن مسعود صحابى معروف نقل شده است كه مى گويد: ايما رجل جلب شيئا الى مدينة من مدائن المسلمين ، صابرا محتسبا، فباعه بسعر يومه كان عند الله بمنزلة الشهداء، ثم قرأ ((و آخرون يضربون فى الارض )) … ((هر كس متاعى را به يكى از شهرهاى مسلمانان ببرد، و زحمات خود را در اين راه براى خدا محسوب دارد، سپس آن را به قيمت عادلانه آن روز بفروشد چنين كسى در پيشگاه خدا به منزله

شهيدان است )) سپس اين جمله از آيه آخر سوره مزمل را به عنوان شاهد تلاوت كرد: و آخرون يضربون فى الارض . <34>

خداوندا! به ما توفيق جهاد در تمام ابعادش مرحمت فرما.

بار الها! توفيق قيام شبانه و تلاوت قرآن كريم و ساختن خويشتن در پرتو اين نور آسمانى به همه ما لطف كن .

پروردگارا! جامعه اسلامى ما را با الهام از اين سوره پر محتوا به مقام شايسته و عظمت ديرين برسان .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره سوره مباركه «مزّمّل» يا «ردا برخودافكنده» و يا «گليم برخودپيچيده» هفتاد و دومين سوره قرآن شريف است. بجاست كه پيش از هر چيز به شناسنامه اش بنگريم.

1 - نام اين سوره نام اين سوره، همان گونه كه آمد، «مزّمّل» است، و اين نام از نخستين آيه آن برگرفته شده است.

استبداد و ارتجاع حاكم بر مكّه پس از دعوت پيامبر گرامى به توحيد و عدالت و پس از طنين افكن ساختن نداى آزادى و برابرى انسان ها، به واكنش زشت و ظالمانه و آكنده از تعصب و خشونت دست زد، و به اذيت و آزار او بسنده نكرد، بلكه به طرح توطئه بر ضد او نشست.(104)

آن بزرگوار اندوه زده و نگران از آينده كار، به خانه بازگشت و ردا بر سر كشيد و خوابيد، اما در همان هنگام فرشته وحى فرود آمد و آن سروش غيبى به نوازش دل پر فروغ و جان عطرآگين او پرداخت كه: هان اى جامه به خويشتن فروپيچيده، به پاخيز! يا ايها المزّمّل...

2 - فرودگاه اين سوره در اين مورد ديدگاه ها متفاوت است:

1 - پاره بر آنند كه همه آيات بيست گانه اين سوره در مكّه فرود آمده است.

2 - اما برخى بر آنند كه در مدينه.

3 - و پاره اى نيز شمارى از آيات اين سوره را «مكى» مى خوانند و شمارى را «مدنى»؛ اما از ديدگاه بيشتر مفسران و محدثان همه آيه هاى اين سوره در مكّه و در سال هاى آغازين بعثت بر قلب نورانى پيامبر مهر و آزادى فرود آمده است.

3 - شمار آيه هاى آن در مورد شمار آيه هاى آن نيز سه نظر آمده است:

1 - از ديدگاه اهل مدينه آيه هاى اين سوره هيجده آيه است.

2 - اما همين واژه ها و حروف را برخى نوزده آيه شمرده اند.

3 - گروهى نيز بر آن هستند كه اين سوره داراى بيست آيه است، كه ديدگاه مشهور اين است.

گفتنى است كه اين سوره از 199 واژه و 828 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

و من قرأ سورة المزّمّل رفع عنه العسر فى الدنيا و الآخرة.(105)

كسى كه سوره «مزّمّل» را خالصانه و آگاهانه تلاوت كند و بدان ايمان آورد، رنج ها و سختى ها در اين جهان و در جهان ديگر از او برداشته خواهد شد.

و نيز از حضرت صادق آورده اند كه فرمود:

من قرأ سورة المزّمّل فى العشاء الآخرة، او فى آخر الليل كان له الليل و النهار شاهدين مع السورة، و احياه اللّه حياة طيبة و اماته ميتة طيبة.(106)

هر كسى سوره مزّمّل را در نماز عشا، يا آخر شب تلاوت كند، شب و روز، و خود اين سوره، گواه

او در روز رستاخيز خواهند بود، و خدا به او زندگى پاك و پاكيزه و آراسته به آزادگى و پروا و معنويت، ومرگ پاكيزه و انسانى ارزانى خواهد داشت.

دور نمايى از مفاهيم آن اين سوره پس از نام بلند و ياد الهام بخش خدا، با خطاب به پيامبر آغاز مى گردد و درس هاى جان بخش و انسان پرورى به پيامبر محبوب و رهروان راستين راه او مى دهد، كه از آن جمله، مى توان به اين مفاهيم و درس ها اشاره كرد:

فرمان قيام فرهنگى و معنوى براى ايجاد دگرگونى مطلوب در جامعه،

خودسازى و خود شكوفايى پيش از تربيت و اصلاح ديگران،

درس تلاوت قرآن و نيايش شبانه،

اثر مطلوب و پايدار شب زنده دارى،

نقش انسان پرور نماز شب و پاداش شكوهبار آن،

شش دستور معجزه آسا به پيامبر،

هشدار به زورمداران اصلاح ستيز،

از سرنوشت سياه فرعون عبرت گيريد،

هشدار از عذاب روز قيامت،

روح تساهل و تسامح در دين خدا.

1 - هان اى جامه به خودپيچيده!

2 - شب را جز اندكى [براى نماز و نيايش به پاخيز،

3 - نيمى از آن را، يا اندكى از آن [نيمه را بكاه،

4 - يا بر آن [نيمه بيفزاى و قرآن را آن گونه كه بايد به روشنى بخوان.

5 - بى گمان ما به زودى سخنى گرانبار بر تو القاء خواهيم كرد.

6 - بى ترديد پديده شب [و برخاستن در دل آن براى گام سپردن [در راه حق ]استوارتر و براى سخن گفتن [با خدا] پايدارتر است،

7 - چرا كه تو در روز، تلاشى فراوان دارى.

8

- و نام [بلند و پرشكوه پروردگارت را ياد كن و آن گونه كه بايد تنها به او بپرداز [و از غير او بگسل.]

9 - [او] پروردگار خاور و باختر است، هيچ خدايى جز او نيست؛ پس او را كارساز [خود]برگير.

10 - و بر آنچه [خودكامگان حاكم مى گويند شكيبايى ورز، و آن گونه كه زيبنده است از آنان دورى گزين.

نگرشى بر واژه ها

مزّمّل: در جامه پيچيده. اين واژه در اصل از «متزمل»، از ريشه «تزمل» به معنى «فروپيچيدن جامه» و «پارچه اى بر خويشتن» آمده، آن گاه به دليل نزديك بودن «ز» به «ت» در مخرج واژه ها و اداى آنها و شنيدن آسان تر «ز» از «ت»، حرف دوم، به اول ادغام شده، و «مزّمّل» آمده است.

ترتيل: اين واژه در اصل به مفهوم «تنظيم» و «ترتيب موزون» آمده، اما به همين تناسب به روشن و رساخواندن قرآن و شمرده بيان كردن كلمات آن و در نتيجه با نظم و حوصله و با متانت تلاوت كردن كتاب خدا آمده است. در برابر آن سبك و شيوه، با شتاب و تند خواندن قرآن است، كه به آن «حدر» مى گويند. هر دو شيوه از تلاوت، نيكو و پسنديده است، اما تلاوتِ با متانت و وقار كه همراه با دقت در واژه ها و تدبر در مفاهيم و معانى واژه ها و آيه ها و انديشيدن و انديشاندن باشد، بهتر و بيشتر مورد سفارش است.

القاء: به مفهوم، افكندن، طرح نمودن و القاكردن آمده، و در آيه منظور وحى آيات بر قلب مصفاى پيامبر است.

اقوم: پايدارتر، استوارتر، پابرجاتر، صاف تر، و خالص تر در گفتار و نوشتار، و ناب تر در عبادت

و نيايش آمده است. اين واژه از ريشه و ماده «قيام» است.

سبح: اين واژه بسان «مدح» آمده و در اصل به معنى رفت و آمد كردن، گردش نمودن، و نيز به مفهوم شناكردن آمده است. پاره اى آن را به «خ» قرائت كرده اند كه در آن صورت به معنى گستردن و پهن كردن است.

تفسير

براى ايجاد تحول مطلوب در دل ها به پا خيز

خداى فرزانه آيات پايانى سوره «جنّ» را با يادى از پيامبران به پايان رساند، اينك اين سوره را به نام الهام بخش پيامبر آزادى و عدالت آغاز مى كند و مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الْمزّمّل

هان اى جامه به خودپيچيده!

به باور پاره اى منظور اين است كه: هان اى به دوش كشنده بار گران و پر مسئوليت رسالت! اما به باور پاره اى ديگر، هان اى كه در جامه خويشتن فروخفته اى!

در شأن نزول و داستان فرود اين آيات برخى از مفسران آورده اند كه: وقتى فرشته وحى نخستين پيام و آيات خدا را بر او آورد، از ترس مسئوليت سنگين رسالت و پيام رسانى، خود را در جامه پيچيد و در انديشه شد تا آرامش يابد و با آيات جان بخش قرآن الفت گيرد و مأنوس گردد. آن گاه بود كه اين پيام رسيد كه هان اى جامه بر سر كشيده!

يا ايّها المزّمّل آرى، پيامبر گرامى در آغازين مرحله دريافت پيام با اين عنوان مورد خطاب قرار گرفت. پس از آن با عنوان «نبوت» و پيام آورى، نظير: يا ايّها النّبى...(107)

و پس از آن با عنوان رسالت، بسان يا ايّها الرسول...

آن گاه مى فرمايد:

قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً

شب را، جز اندكى براى نماز و نيايش به پاخيز.

نيمى از شب را براى پرستش و عبادت خدا و راز و نياز با او به پاخيز، يا اندكى از آن نيمه را بكاه.

نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً

در آيه شريفه واژه «نصفه» بدل از واژه «ليل» و بيان براى چيزى است كه استثنا شده، و منظور اين است كه نيمى از شب را براى عبادت خدا به پاخيز و يا اندكى از آن بكاه.

يا بر آن نيمه بيفزاى و بيشتر از نيمى از شب را به نيايش با خدا بگذران.

أَوْ زِدْ عَلَيْهِ به باور مفسران منظور از بيان آيه پيش كه فرمود: يا اندكى از آن بكاه، اين است كه: «يك سوم» شب را به پرستش خدا بگذران. اما در اين آيه كه مى فرمايد: يا بر آن بيفزاى، منظور اين است كه: تا «دو سوم» شب را به پرستش خدا بگذران.

پاره اى بر آنند كه: واژه «نصفه» در آيه سوم، بدل از «قليلاً» در آيه دوم مى باشد، كه در اين صورت هم، معنى آيه همان مى شود كه آمد. اين نظر را روايت رسيده از امام صادق(ع) نيز تأييد مى كند كه فرمود:

«القليل النصف، او انقص من القليل قليلا او زد على القليل قليلا.» منظور از اندك در آيه شريفه، نصف ساعت هاى شب مى باشد و منظور از كاستن از آن و يا افزودن بر آن، عبارت از «يك سوم» از شب و يا «دو سوم» از آن است.

اما پاره اى ديگر نظير «ابن لبيب» بر آنند كه: نيمى از همه شب ها را براى عبادت خدا برخيز، مگر پاره اى از

شب ها را كه به خاطر بيمارى و يا درد چشم و خستگى و خواب آلودگى شور و شوق نيايش - آن گونه كه بايد - در خود حس نمى كنى.

از آيه چنين دريافت مى گردد كه خداى فرزانه پيامبرش را براى انتخاب ساعت هايى از شب براى عبادت و نيايش آزاد گذاشت، و آن حضرت نيز با گروهى از ياران خاصّ، برنامه و سبك خود را چنين تنظيم كردند كه مقدار مورد نظر قرآن در ساعت هايى از شب را براى عبادت و نيايش قيام كنند. اين برنامه مدتى ادامه يافت، اما براى پاره اى از ياران دشوار آمد؛ چرا كه گاه برخى از سر احتياط تمام شب را به شب زنده دارى و به عبادت مى گذراندند. در اين شرايط بود كه خداى مهربان منت نهاده و كار را با فرود آيه اى آسان تر ساخت.(108)

از «عايشه» در مورد عبادت و نيايش شبانه پيامبر پرسش گرديد. او پاسخ داد: آيا سوره «مزّمّل» را نمى خوانيد؟ آن گاه افزود: خداى فرزانه نخست عبادت شبانه را به صورتى كه در آغازين آيات اين سوره آمده است، بر آن حضرت واجب ساخت، اما پس از گذشت يك سال از قيام شبانه و نيايش آن بزرگوار و ياران خاصّ او، خداى فرزانه با فروفرستادن اين آيات، كار را بر مردم آسان گرفت و قيام شبانه، از وجوب به مستحب تبديل گرديد.

«سعيد بن جبير» بر آن است كه: ميان فرود آغازين آيات اين سوره با آيات پايانى آن، ده سال فاصله افتاد. با اين بيان پيامبر به مدت ده سال، آن گونه شب زنده دارى و قيام شبانه را به صورت واجب به عهده داشت و به

انجام رساند.

پاره اى نيز برآنند كه: اين سوره در مكّه و پيش از واجب شدن نمازهاى شبانه روزى فرود آمد و پس از آن با آمدن دستور نمازهاى پنجگانه، حكم آن نسخ گرديد.

از «ابن عباس» آورده اند كه: با فرود آغازين آيات اين سوره، پيامبر و مردم مسلمان، بسان ماه رمضان به شب زنده دارى ونيايش برمى خاستند و پس از يك سال، آيات پايانى اين سوره فرود آمد و همه خداجويان به برنامه اى ديگر رهنمون شدند.

به باور «حسن» و «عكرمه»آيات پايانى اين سوره، آيه هاى آغازين آن را نسخ مى كند، اما به باور ما از ظاهر آيات چيزى كه نظر آنان را تأييد كند ديده نمى شود؛ بنابراين بهتر است كه اين آيات به ظاهرش تفسير و ترجمه شود و بر اين باور باشيم كه قيام به عبادت و نيايش و تلاوت قرآن در ساعت هايى از شب بسيار پسنديده و سازنده است، امّا واجب نيست.

تلاوت شايسته و خالصانه قرآن آن گاه در بيان شايسته و بايسته تلاوت قرآن مى فرمايد:

وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً

و قرآن را با دقت و تدبر در آيات و مفاهيم آن و به گونه اى شمرده و زيبا تلاوت نما.

«ابن عباس» مى گويد: و قرآن را آن گونه كه زيبا و شايسته است تلاوت كن و سه، يا چهار، يا پنج آيه را با يك نفس بخوان.

امّا به باور «زحاج» منظور اين است كه در قرائت و تلاوت قرآن شتاب مكن، بلكه به گونه اى شمرده شمرده و بيان روشنِ حروف و واژه ها و با لحن گرم و گيرا آن را تلاوت نما.

«ابوحمزه» آورده است كه: به «ابن عباس» گفتم:

جناب! من در تلاوت قرآن و سبك گفتارم شتاب مى كنم، به نظر شما بايد چه كرد؟

او گفت: اما من اگر سوره بقره را با ترتيل و به روشنى و زيبايى بخوانم، برايم بهتر از اين است كه همه قرآن را با شتاب و بدون تدبر تلاوت كنم.

به باور «مجاهد» خواندن با ترتيل آن است كه قرآن را با آرامش و تأنى و دقت در واژه ها و قالب آيات و تدبر در مفاهيم بلند آن تلاوت كنى.

امّا به باور «قتاده» منظور اين است كه با آهنگ دلنشين و استوار تلاوت كنى.

از على(ع) آورده اند كه فرمود:

بيّنه بيانا و لا تهذّه هذّ الشعر، و لا تنثره نثر الرمل، و لكن اقرع به القلوب القاسية، و لا يكونن همّ احدكم آخر السورة،.(109)

منظور از «ترتيل» در تلاوت قرآن آن است كه آن را به گونه اى روشن و زيبا بيان كن. نه آن را مانند سروده و شعر با شتاب و سرعت، پشت سر هم رديف كن و برو، و نه همانند دانه هاى شن پراكنده ساز؛ بلكه آن را به گونه اى تلاوت كن كه به وسيله آيات جان بخش و دلنواز آن، قلب ها را تكان دهى و بيدار سازى، و نبايد هرگز در تلاوت قرآن هدف شما پايان سوره باشد، چراكه مهم چگونگى تلاوت است و نه بسيارى آن.

حضرت صادق(ع) فرمود:

اذا مررت بآية فيها ذكر الجنة فاسأل اللّه الجنة، و اذا مررت بآية فيها ذكر النار فتعوذ باللّه من النار.(110)

هنگام تلاوت قرآن اين گونه باش كه اگر به آيه اى گذشتى، كه در آن ياد و نام بهشتِ پر طراوت و زيباى خدا

است، در آن بينديش و از بارگاه خدا بهشت را بخواه، و راه رسيدن به آن را از قرآن جستجو نما، و خود را مناسب ساز، و آن گاه كه از آيه اى عبور نمودى، كه در آن نام دوزخ است، از فرو افتادن در آن، به خدا پناه ببر و با گفتار و كردارى عادلانه خود را از آن دور ساز.

از ديدگاه پاره اى تلاوت قرآن با «ترتيل» آن است كه آن را منظم و سنجيده تلاوت كنى و واژه ها را مرتب و زيبا و به هم پيوسته، بسان دندان هاى مرتب و منظم رديف كنى و پس و پيش و ناهماهنگ نخوانى.

اما از ديدگاه برخى منظور اين است كه: با نرمش و آهنگ ملايم آن را بخوانى.

به باور «قطرب» منظور اين است كه آن را با آهنگى حزن انگيز تلاوت كنى تا دل ها را به خود آورد و شنونده را بينديشاند.

از امام صادق آورده اند كه فرمود:

هو أن تتمكث فيه، و تحسن به صوتك.(111)

«ترتيل» آن است كه در آيات و تلاوت آن درنگ كنى و با صدايى نيك و آهنگى پرجاذبه آن را تلاوت نمايى.

از «ام سلمه» آورده اند كه در وصف تلاوت پيامبر مى گفت:

يقطع قرائته آية آية.

آن حضرت آيات را از هم جدا مى كرد و صداى دلنواز خود را مى كشيد و زيبا مى خواند.

و نيز «انس» آورده است كه: آن حضرت به هنگام تلاوت قرآن صداى دلنواز خود را با آهنگ زيبا مى كشيد.

كانَ يمدُّ صوتَه مَداً.(112)

و«عبداللّه بن عمر» آورده است كه آن حضرت فرمود:

يقال لصاحب القرآن اقرأ و ارق، و رتل كما كنت ترتل فى الدنيا،

فانّ منزلتك عند آخر آية تقرؤها.(113)

در روز رستاخيز به تلاوت گر قرآن گفته مى شود: قرآن را تلاوت كن و اوج گير، و آن را آن گونه كه در دنيا زيبا و دلنشين تلاوت مى كردى تلاوت نما، چرا كه جايگاه تو در آخرين آيه اى است كه تلاوت مى كنى.

در پنجمين آيه مورد بحث در بيان هدف اين رهنمودها و روشنگرى ها مى افزايد:

إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً

ما به زودى سخنى بسيار گرانمايه و گرانبار بر جان گرامى تو القا خواهيم كرد.

از ديدگاه گروهى از مفسران پيشين منظور اين است كه: ما به زودى بر تو پيام و كتابى را وحى خواهيم نمود كه هم برتو گران است و هم بر جامعه و امت تو. سنگينى و گرانى آن بر تو به خاطر بيان مفاهيم بلند و دگرگون سازى است كه از واكنش هاى مردم خواهى ديد، و اذيت و آزارها و بيدادهاى بسيارى در راه آن به جان خواهى خريد، و بايد با جهاد و تلاش و وانهادن آسايش و راحتى و قيام شبانه و تلاش روزانه اين مسئوليت خطير را به انجام برسانى؛ امّا سنگينى آن بر مردم در اين است كه بايد پيام آن را آن گونه كه بايد، بدون كم و كاست و تحريف و تغيير و با بينشى ژرف و نو دريابند و به جان بخرند و به مقررات آن عمل كنند و قانونگرايانه و عادلانه و آزادمنشانه جامعه اى نوين و دنيايى آزاد و آباد و توسعه يافته بسازند، و اين بر پيشوا و امت كارى است گران و بسيار بزرگ.

«ابن زيد» مى گويد: اين گرانى و سنگينى، مبارك و زيباست؛

درست همان گونه كه دريافت آن، و رساندن پيام دگرگون سازش در اين جهان كارى است سترگ و بزرگ، پاداش آن هم در ميزان آخرت سنگين و شكوهبار است.

و به باور پاره اى منظور اين است كه: به جان خريدن قرآن و پيام بلند و انسان پرور آن، كار هر كس و هر دل نيست؛ بلكه قلبى بايد كه خدا به او توفيق ارزانى دارد، و جان و روحى كه به توحيدگرايى و يكتاپرستى آراسته باشد، و از سوى آن ذات بى همتا تأييد گردد.

از ديدگاه «فراء» منظور اين است كه آيات قرآن بسان گفتار برخى از انسان ها، سبك وزن و بى محتوا نيست؛ چرا كه سخن خداى فرزانه و پيام اوست.

و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: قرآن و آيات آن گفتارى والا و بلند مرتبه است.

آيه مباركه و پيام آن بسان اين است كه در وصف سخن سنجيده و حكيمانه كسى مى گوييم: اين گفتارِ حكيمانه و آراسته به فصاحت و بلاغت و زمان شناسى، سخنى است بسيار وزين و ارزنده، و به جا و به هنگام هم گفته شده است.

پاره اى بر آنند كه: سنگينى و گرانى قرآن و آيات آن به خاطر اين است كه دريافت وحى الهى اين گونه بود؛ چرا كه به هنگام رسيدن وحى به آن حضرت، حال او دگرگون مى گرديد و عرق سراپاى او را مى گرفت و اگر بر روى مركب بود، آن مركب، ديگر توان ايستادن نداشت و مى خوابيد.

از آن حضرت پرسيدند كه اى پيامبرخدا! چگونه بر شما وحى مى گردد؟

فرمود: گاهى به مانند صداى زنگى كه سخت سنگين و كوبنده است و

در جانم نقش مى بندد، و گاهى فرشته اى در سيماى مردى در برابر ديدگانم جلوه گر مى شود و پيام آسمان را مى خواند و در جانم مى نشيند و حفظ مى شوم.

«عايشه» آورده است كه: گاه پيامبر سوار بر مركب بود كه وحى و پيام خدا مى رسيد و به آن حضرت حالت وصف ناپذيرى دست مى داد؛ به گونه اى كه در سرماى زمستان از پيشانى مبارك او عرق سرازير مى شد.

پاره اى نيز برآنند كه: منظور از گرانى و سنگينى قرآن، آن است كه بركفرگرايان و ظالمان سنگين است؛ چرا كه در كران تا كران آيات آن راه و روش بيدادگرانه و گمراهانه و خرافى آنان بر مردم روشن مى گردد، و آنان به عدالت و آزادگى و ايمان و رعايت حقوق مردم و مقررات خدا دعوت مى گردند و اين براى ستمكاران عصرها و انحصارگران قدرت و امكانات خلق ها سخت گران است.

اثر مطلوب و پايدار راز و نياز شبانه در آيه بعد در اثرگذارى مطلوب و سازندگى و معنويت آفرينى راز و نياز خالصانه شبانه و اثر ماندگار آن در انديشه و گفتار و عملكرد انسان مى فرمايد:

إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً

بى گمان پديده شبِ آرام و ساكت، و برخاستن به راز و نياز و عبادت و شب زنده دارى در دل شب رنجش بيشتر است؛ اما گفتار و نيايش در آن ساعت ها و لحظات خالص تر و ناب تر، و اثر آن نيز بر گستره دل و كران تاكران جان و زندگى انسان ها پايدارتر و ماندگار است.

گفتنى است كه منظور از «انّ ناشئة الليل»،«انّ ساعات الليل» است، چرا كه ساعت هاى شب به تدريج از خود شب

سرچشمه مى گيرد، و با اين بيان منظور اين است كه: بى ترديد ساعت هاى شب و عبادت و نيايش در آن ها اين گونه است.

«ابن عباس» مى گويد: منظور همه ساعت هاى شب مى باشد. اما به باور «مجاهد» منظور ساعت هاى نيايش است كه داراى اين ويژگى و اثر گذارى است.

و از ديدگاه گروهى، از جمله «سعيد بن جبير» منظور شب زنده دارى است، كه داراى اين اثر مطلوب در جان و عملكرد انسان است.

«عايشه» مى گويد: منظور قيام براى عبادت خدا پس از خواب و استراحت است.

و از ديدگاه «حسن» و «قتاده» منظور عبادت و نيايش پس از نماز خفتن است.

و از دو امام راستين حضرت باقر و صادق - كه درود خداى بر آنان باد - آورده اند كه: منظور برنامه نيايش و عبادت خالصانه در ساعت هاى پايانى شب تا هنگامه نماز شب است.

هى القيام فى آخر الليل الى صلاة الليل.(114)

واژه «وطئاً» در اصل به مفهوم گام نهادن و گام سپردن آمده است، اما در آيه شريفه تعبير به «اشد وطئاً» نشانگر آن است كه قيام شبانه و برنامه عبادت و شب زنده دارى در دل شب و ساعت هاى آن كه هنگام آسايش و خواب و استراحت است، كارى است پر زحمت و مشقت.

پاره اى واژه «وطئاً» را به كسر «و» قرائت كرده اند كه در آن صورت منظور اين است كه: بى گمان پديده شب و ساعت هاى آرام آن از نظر هماهنگى و همنوايى چشم و گوش با دل و جان براى عبادت خدا، دريافت معنويت و درك حقايق و انديشيدن عميق بيشتر و بهتر است؛ چرا كه در آن ساعت هاى آرام، قلب انسان از زرق

و برق دنيا وكشمكش هاى زندگى روزانه گسسته است و درست به همين دليل هم، گفتار انسان و تلاوت قرآن او مى تواند سنجيده تر، خالص تر، انديشاننده تر و شايسته تر باشد.

امام صادق (ع) در اثر گذارى اين برنامه عبادى فرمود:

هو قيام الرجل عن فراشه لا يريد به الاّ اللّه.(115)

اين اثر گذارى و سازندگى برنامه نيايش و عبادت شبانه، در صورتى است كه انسان تنها براى خشنودى خدا از بستر خواب برخيزد و آماده عبادت شود، و نه هواها و هوس ها و هدف هاى سوداگرانه.

آن گاه مى افزايد:

إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً

اين برنامه براى ساعت هاى آرام شب به خاطر آن است كه تو اى پيامبر! در روز در رفت و آمد و در تلاش و كوششى فراوان و هماره هستى، و در انديشه هدايت مردم و ساماندهى شايسته امور قرار و آرام ندارى.

افزون بر اين بايد در روز امور معاش خود و خانواده ات را نيز سامان دهى، و مردم را با دعوت به قرآن و مفاهيم بلند آن، با واجبات و مستحبات آشنا سازى، به همين دليل در ساعت هاى شب قلب كمال جوى تو براى عبادت آماده تر است. بنابراين برنامه شب زنده دارى و نيايش با خدا را داشته باش تا بدين وسيله بهتر بتوانى خير دنيا و آخرت را به سوى خود جلب نموده و سعادتِ جاودانه را تأمين نمايى.

از آيه شريفه چنين دريافت مى گردد كه مربيان و ارشادگران جامعه نبايد به بهانه درس و بحث، نماز شب را وانهند؛ چرا كه پيامبر گرامى براى آموزش و پرورش مردم بيشتر از همگان بها مى داد و با اين وصف قيام به عبادت و

راز و نياز شبانه را بخشى جدايى ناپذير از زندگى معنوى خود مى دانست، و اين براى همگان درسى است براى خودسازى و خودشكوفايى در پرتو ايمان و عمل و رابطه گرم و دوستانه با خدا.

آرى، با آن همه تلاش و كوشش روزانه پيامبر در ارشاد و هدايت مردم، و جهاد بى امان فكرى و فرهنگى و عقيدتى، گويى خداى فرزانه نمى پسندد كه بهره بزرگ آن حضرت از راز و نياز عاشقانه با خدا و برنامه شبانه اش كاسته شود، به همين دليل در اين آيه مى فرمايد:

وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ و نام پرشكوه و الهام بخش پرورگارت را با همه وجود ياد كن و او را بدين وسيله عبادت نما.

منظور از اين دستور به پيامبر گرامى اين است كه: با همه وجود خدا را ياد كند كه: يااللّه! يا رحمان! يا رحيم! و همين گونه ديگر نام هاى مقدس او را ياد كند تا نيرو گيرد و جان را بيشتر طراوت و خرمى بخشد و نورانى سازد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: در آغاز نمازت بگو: بسم اللّه الرحمن الرحيم، كه بركت اين ياد و نام خدا، تو را به سرچشمه هستى پيوند داده و از ديگران بى نياز مى سازد.

و به باور پاره اى منظور اين است كه: در كارهايت خشنودى او را هدف قرار ده.

وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً

و آن گونه كه شايسته و بايسته است دل در گرو عشق او داشته باش و به او بپرداز، و از جز ذات بى همتاى او بگسل.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: نيايش و عبادت خود را آن گونه كه بايد براى

او خالص ساز.

امّا به باور «عطاء» از هر آنچه و هر آن كه جز ذات بى همتاى خداست بگسل و تنها به او دل بند، كه اين اساس و ريشه عبادت و بندگى است.

از ديدگاه «شقيق» منظور اين است كه: آن سان كه شايسته و بايسته است بر او توكل و اعتماد نما.

و از ديدگاه «ابن زيد» منظور اين است كه: دل و جان را براى عبادت و پرستش او از هر چيز ديگر آزاد ساز.

در پاره اى از روايات رسيده از «تبتل» هشدار داده شده است، كه منظور از آن گسستن از مردم و بريدن از جامعه و بى تفاوت شدن و عدم احساس مسئوليت هاى خانوادگى و اجتماعى است. امّا در مورد پيشواى گرانقدر توحيد اين گونه نيست، بلكه منظور اين است كه: هان اى بنده برگزيده ام! من تو را براى خود برگزيده ام، توهم دل را تنها فرودگاه عشق و مهر من ساز و از جز خدا بگسل.

پاره اى برآنند كه اگر منظور از آن، «تبتل» ناپسند و نهى شده در روايت بود بايد مى گفت: «و تبتل اليه تبتلا» در حالى كه فرمود: «تبتيلا» و اين به خاطر تفاوت عميق در معنى است كه بيان گرديد؛ امّا برخى بر آنند كه مطلبِ بيان شده در تفاوت آن دو درست است، امّا واژه «تبتيلا» براى هماهنگى آخر آيات آمده است.

از دو امام نور حضرت باقر و صادق آورده اند كه: منظور قنوت نماز است.

و در روايت ديگرى آورده اند كه منظور دست برداشتن به سوى آسمان براى تضرع و زارى و نيايش با خداست.

در آيه بعد مى فرمايد:

رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ او

پرودگار خاور و باختر است و پديد آورنده كران تا كران هستى است.

به باور پاره اى، او پروردگار طلوع خورشيد و غروب آن، به هنگامه بامداد و شامگاه است.

اما به باور پاره اى ديگر، او فرمانرواى خاور و باختر و تدبيرگر امور هستى است.

لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

جز او هيچ خدايى كه در خور پرستش و ستايش باشد، نيست،

فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً

بنابراين او را كار ساز و يار و نگهبان خويش برگزين.

به باور برخى منظور اين است كه: او بر آنچه به تو وعده فرموده، بسنده و كافى است و با دلى استوار بر او توكل و اعتماد كن و كار خود را به او واگذار كه او را بهترين يار و حمايت گر و نگهبان خواهى يافت.

در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ در برابر بافته هاى ناروا و گزنده دشمنان، كه به تو مارك افسونگر و دروغ ساز مى زنند، و نيز در برابر اذيت و آزار آنان و خشونت زبانى و رفتاريشان شكيبايى پيشه ساز و ميدان را به آنان وامگذار.

وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً

و به گونه اى شايسته و حكيمانه و زيبا و انديشاننده از آنان دورى گزين.

آرى، از آنان دورى گزين، امّا دورى گزيدنى زيبا. و دورى گزيدن زيبا آن است كه آن حضرت نهايت دلسوزى و خيرخواهى و مهر به آنان را به كار برد و آنان را به توحيدگرايى و تقوا و ايمان و عمل و آزادگى و عدالت خواهى دعوت كند، امّا در برابر نادانى هاى آنان تغافل نمايد و مدارا پيشه سازد.

«زجاج» مى گويد اين آيه شريفه نشانگر آن است كه پيش

از آيات جهاد فرود آمده است؛ چرا كه پيامبر را به مدارا و آرامش و پايدارى و شكيبايى فرمان مى دهد و نه ايستادگى قهرآميز و تند در برابر هجوم كفر و ظلم.

امّا پاره اى برآنند كه: خود اين آيه فرمان مى دهد كه بايد با نهايت مدارا و بردبارى به جهاد فكرى و فرهنگى و اجتماعى در برابر كفرگرايان و ظالمان پرداخت، و در همان حال تا آنجايى كه ممكن است با آنان مهربان بود و براى راهيابى آنان تحمل و مدارا پيشه ساخت.

آيه شريفه اين درس را به مبلغان دينى و پيشوايان مذهبى مى دهد كه در راه دعوت به دين شكيبايى و مدارا و تحمل و خلق و خوى شايسته و انسانى لازم است. بايد در برابر آزارها صبر كرد، و به خشونت و تندى نپرداخت و با زبان خرد و منطق و مهر طبيبانه، مردم را به دين فرا خواند، چرا كه اين شيوه نفوذ در دل هاو جانهاست، نه آن.

پرتوى از آيات 1 - نقش انسان پرور نماز شب و پاداش شكوهبار آن از آيات جان بخش قرآن و روايات رسيده از پيشوايان معصوم و نيز پژوهش در سبك و سيره عبادى و چگونگى رابطه آنان با خدا، چنين دريافت مى گردد كه نماز واقعى، ياد الهام بخش خدا،

آرامش دهنده دل هاى طوفان زده،

رمز ديدار حق و راز دوستى با او،

و باز دارنده فرد و جامعه از گناه و زشتى و پايمال ساختن حقوق بشر و مقررات خداست.

به خاطر اين خواصّ انسان ساز و روح پرور عبادت خالصانه و نماز راستين است كه در فرهنگ دين، افزون بر نمازهاى واجب، به

نمازهاى نافله - به ويژه نماز شب و عبادت و نيايش سحرگاهان و در آستانه سپيده بسيار سفارش شده است؛ چرا كه چنين نيايش و پيوندى با خدا، مى تواند روح را صفا، جان را پاك، و انسان را به معنويت و تربيت خداپسندانه آراسته ساخته، و به او بيدارى قلب و زندگى وجدان ارزانى داشته، و اركان ايمان و پروا را در اعماق جان پولادين و استوار سازد، تا انسان در زندگى روزانه اش نگزد و ندرد و خودكامگى و استبداد پيشه نسازد و همه حقوق مردم را قربانى مطامع نفس سركش خود نكند و خود را در افكار ملى و فراملى و جهانى رسوا و در تاريخ روسياه و در سراى آخرت گرفتار عذاب سخت خدا نسازد.

پيامبر گرامى در ترغيب به نماز شب و عبادت راستين شبانه فرمود:

انّ من روح اللّه ثلاثة: التهجد بالليل، و افطار الصائم، و لقاء الاخوان.(116)

سه نعمت از عنايات خاص خدا به انسان است: عبادت شبانه يا نماز شب، افطار دادن به روزه داران، و ديدار برادران و همنوعان.

آن حضرت به اميرمؤمنان فرمود:

يا على! اوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها، ثم قال: اللّهم اعنه... و عليك بصلوة الليل...(117)

على جان! تو را به كارهايى سفارش مى كنم، پس همه را به خاطر بسپار. آن گاه رو به بارگاه خدا نمود و نيايشگرانه گفت: خداوندا، او را در انجام اين كارها يارى فرما. سپس ضمن سفارش هايش فرمود: بر تو باد بر انجام نماز شب، بر تو باد بر انجام نماز شب.

و نيز در تفسير آيه «الحسنات يذهبن السيئات» فرمود:

صلوة اللّيل تذهب بذنوب النهار. (118)

نماز شب گناهان روز و

اثر ويرانگر آنها را از جان انسان مى زدايد.

و نيز فرمود:

خيركم من اطاب الكلام، و اطعم الطعام، و صلى باللّيل و النّاس نيام.(119)

بهترين شما كسى است كه در گفتار، باادب تر و سنجيده گوتر باشد، و نيازمندان را سير كند، و در دل شب و به هنگامى كه مردم در خوابند نماز بخواند.

و نيز از آن گرامى است كه فرشته وحى در برابر اندرزخواهى اش گفت:

يا محمد! عش ما شئت فانك ميت، و احبب ما شئت فانك مفارقه، و اعمل ما شئت فانك ملاقيه، و اعلم ان شرف المؤمن صلوته بالليل، و عزّه كفّه عن اعراض الناس. (120)

اى محمد(ص)! هر چه مى خواهى زندگى كن، امّا به خاطر داشته باش كه سرانجام مرگ خواهد آمد؛ و هر چه را مى خواهى دل ببند، امّا به هوش باش كه از آن جدا خواهى شد؛ و هر كارى مى خواهى انجام ده، امّا به ياد داشته باش كه با آن ديدار خواهى داشت.

اى پيامبر! بدان كه شرافت انسان به نماز شب اوست، و عزّت و قدرت و شكست ناپذيرى اش، در رعايت حقوق بشر و خوددارى از ريختن آبروى مردم.

و نيز فرمود:

من صلى بالليل حسن وجهه بالنهار. (121)

كسى كه نماز شب بخواند سيما و سيره اش در روز نيكو و شايسته مى گردد.

از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود:

قيام الليل مصحّة للبدن، و مرضاة للرب، و تعرض للرحمة، و تمسك باخلاق النبيين.(122)

عبادت شبانه باعث سلامت تن، مايه خشنودى پروردگار و در معرض نسيم رحمت قرار گرفتن، و آراستگى به خلق و خوى پيامبران است.

و نيز به مردى كه به آن بزرگوار از محروم شدن نماز شب

شكايت كرد، فرمود:

انت رجل قد قيدتك ذنوبك.(123)

تو كسى هستى كه گناهانت تو را به بند كشيده اند.

امام صادق فرمود:

لا تدع قيام الليل، فانّ المغبون مَنْ حرم قيام الليل.(124)

نماز شب را رها مكن، چرا كه كسى كه از نماز شب محروم گردد زيانكار است.

و فرمود:

ثلاثة هن فخر المؤمن و زينته فى الدنيا و الاخرة:

الصلوة فى آخر الليل، و يأسه مما فى ايدى الناس، و ولاية الامام من آل محمد(ص).(125)

سه چيز است كه مايه فخر و مباهات انسان توحيدگرا و باعث آراستگى او در اين جهان و جهان ديگر است:

نخست نماز شب و پيوند عاشقانه با خدا؛ ديگر رها ساختن آنچه از آنِ مردم است، و سرانجام دوستى و الگوگيرى و زيستن در راه و رسم امام و پيشوايى از پيشوايان معصوم.(126)

2 - شش دستور سازنده و معجزه آسا در خود شكوفايى در آيات ده گانه اى كه گذشت، خداى فرزانه شش دستور جان بخش و انسان پرور به پيامبرش مى دهد كه هر كدام معجزه آسا و دگرگون سازند، و در كنار هم يك برنامه كامل تربيتى را مى سازند، كه اگر انسان هدفدار و يا جامعه هدفمند به آن ها پايبند باشد مى تواند به اوج سعادت دنيا و آخرت پر كشد. اين برنامه شش ماده اى اين گونه است:

1 - عبادت و راز و نياز شبانه، يا رابطه دوستانه با خدا.

2 - هماره به ياد او بودن و او را فراموش نساختن.

3 - دل بستن به او و گسستن از هر چيز و هر كس، يا اخلاص ورزيدن.

4 - توكل و اعتماد به سرچشمه قدرت ها و وانهادن كارها به او، و

او را حافظ و وكيل خود برگزيدن.

5 - شكيبايى و پايدارى در زندگى.

6 - ضمن تلاش در انجام وظائف، مهر و مدارا با مردم و بردبارى و دورى گزيدن نيكو از عناصر نادان و جريان هاى تاريك انديش يا «هجر جميل».

11 - و مرا با دروغ شمارندگان [وحى و رسالت - كه دارنده نعمت هستند - واگذار و به آنان اندكى مهلت ده!

12 - بى گمان بندهايى [گران از زنجير آتشين و آتشى شعله ور،

13 - و خوراكى گلوگير و عذابى دردناك [براى آنان نزدماست.

14 - روزى كه زمين و كوه ها به لرزه درآيند، و كوه ها بسان توده ريگ روان، گردند.

15 - بى ترديد ما به سوى شما پيامبرى را كه بر شما گواه است، فرستاديم، همان سان كه به سوى فرعون [نيز] پيامبرى فرستاديم.

16 - امّا فرعون آن پيام آور [ما] را نافرمانى كرد و ما نيز او را [به عذابى ]سخت گرفتار ساختيم.

17 - پس اگر كفر ورزيد [و بسان او بيداد پيشه سازيد] چگونه از [عذاب مرگبار ]روزى كه كودكان را پير مى سازد مى توانيد دورى گزينيد؟

18 - آسمان با [فرارسيدن آن [روز] شكافته مى شود؛ وعده او انجام شدنى است.

19 - راستى كه اين [نشانه ها] اندرزى است [دگرگون ساز]، تا هر كه بخواهد به سوى پروردگارش راهى در پيش گيرد.

نگرشى بر واژه ها

يذر: اين واژه به مفهوم وانهادن آمده است، بسان واژه «يدع»؛ و هر دو به صورت ماضى نيامده اند.

نَعمة: اين واژه به فتح و كسر «ن» به معنى نرم و ملايم، و نيز خشن و زبر و به معنى ثروت و قدرت و

نعمت آمده است. امّا با ضم «ن» به معنى شادى و سرور به كار رفته است.

انكال: اين واژه جمع «نِكل» و از ريشه «نكول» آمده، كه در اصل به مفهوم ناتوانى است، امّا بدان دليل كه كند و زنجير انسان را زمين گير مى كند، به معنى كند و زنجير به كار مى رود و در آيه شريفه به مفهوم كندها و زنجيرهاست.

غصة: به گلوگير شدن لقمه اى گفته مى شود كه در گلو مانده، نه فرو مى رود و نه باز مى گردد. گفته مى شود: «غصّ بريقه» فرو برد به وسيله آب دهانش. و يا «يغصّ غُصَصاً» او سخت اندوه مى خورد.

با اين بيان «غصه» به معنى اندوه نيز از همين باب است.

كثيب: شن ها و ريگ هاى متراكم و يا «تل شن».

مهيل: از ريشه «هِيْل» به معنى شن روان. در روايت آمده است كه: «كيلوا و لا تهيلوا» وزن و پيمانه كنيد، امّا زير و رو نكنيد.

وبيل: از ريشه «وبل» در اصل به معنى باران سنگين آمده، و به همين تناسب به هر چيز سنگين گفته مى شود. واژه «وابل» و «وبال» نيز از همين ريشه اند، كه واژه نخست به معنى جايى است كه باران آن فراوان و دانه هاى بارانش درشت است، و واژه دوم نيز به معنى گناه سنگين آمده است.

تفسير

اين زورمداران اصلاح ستيز را به من واگذار

در اين آيات، خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى كند، آن گاه در نكوهش كفرگرايان و خودكامگان و در هشدار به آنان مى فرمايد:

وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ

هان اى محمد(ص)! مرا با دروغ شمارندگان وحى و رسالت - كه دارنده ثروت و نعمت هستند -

واگذار كه كيفر آنان با من است، با من.

منظور آيه، آن زورمدارانِ دارنده ثروت و امكانات بودند كه دعوت پيامبر را با زبان خشن و ظالمانه انكار مى كردند و توحيدگرايى و يكتاپرستى، عبادت خالصانه براى خدا، فرارسيدن رستاخيز و درست بودن پاداش و كيفر آخرت را دروغ مى شمردند و با اذيت و آزار و گفتار و رفتار ناجوانمردانه و خشونت بار فرصت هاى پيامبر براى دعوت و آزادى بيان را از او سلب مى كردند. از اين رو خداى دادگر در راه هشدار به آنان و دلجويى از پيامبر فرمود: حساب اين ثروتمندان و زورمداران سركش و قانون شكن را به من واگذار و از اين جهت آسوده خاطر باش. اين پيام خدا بسان اين سخن است كه گوينده اى در مقام تهديد ديگرى بگويد: مرا با او واگذار...

وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً

و به آنان اندكى فرصت و مهلت ده تا من به حساب آنان خواهم رسيد.

اين جمله نيز هشدار ديگرى به آن زورمداران است. آرى، اندكى صبر كن، كه تا رويداد «بدر» چيزى نمانده و اينان آنجا به كيفر شرارت و خشونت و ناسپاسى خود خواهند رسيد.

«مقاتل» بر آن است كه اين هشدار به همان ثروتمندان مغرور و سركشى است كه در جنگ «بدر» سپاهيان تجاوزكار را غذا داده و هزينه جنگ و جنون خود، بر ضد پيامبر و مردم آزادى خواه را مى پرداختند. شمار آنان ده نفر بود و هر ده تن از زورمدارن قريش و عناصر تيره بختى بودند كه پيامبر را به باد تمسخر و ريشخند مى گرفتند.(127)

آن گاه در تكميل هشدار مى افزايد:

إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحِيماً

بى گمان بندهاى گران زنجيرهاى آتشين

و آتش شعله ور دوزخ نزد ماست.

به باور «مجاهد» و «قتاده» منظور اين است كه: بى گمان بندهاى گران زنجير نزد ماست كه در سراى آخرت از گردن آنان جدا نخواهد شد.

اما به باور پاره اى، غل ها و زنجيرهاى آتشين نزد ماست...

واژه «جحيم» از نام هاى دوزخ است، اما از ديدگاه برخى منظور از آن، آتش برافروخته و شعله ور و بسيار سهمگين مى باشد، چرا كه به آتش اندك «جحيم» گفته نمى شود.

سپس مى افزايد:

وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً

و نيز غذا و عذابى گلوگير و دردناك براى آنان نزد ماست.

به باور «ابن عباس» منظور عذابى است آكنده از خار كه در گلوى خورنده گير مى كند و ديگر نه فرو مى رود و نه باز مى گردد تا او را با شكنجه و آزار بكشد.

اما به باور برخى ديگر منظور عذابى است سخت و درشت كه گلو را مى گيرد و مسدود مى سازد.از ديدگاه پاره اى منظور «زقوم»(128) و «ضريع»(129) دوزخ مى باشد كه اولى به معنى گياه بدبو و تلخ و كشنده است، و ديگرى به مفهوم غذايى از خارهاى مرگبار.

در روايت آمده است كه روزى تلاوت كننده اى اين آيه را تلاوت مى كرد كه پيامبر گرامى شنيد و با شنيدن آن صيحه اى زد و نقش بر زمين گرديد و از هوش رفت. ان النّبى(ص) سمع قارئا يقرأ هذه فصعق.(130)

در ادامه آيات در اشاره به هنگامه فرا رسيدن اين عذاب مرگبار به ظالمان و زورمداران مى فرمايد:

يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ اين عذاب دردناك و خفت آور روزى خواهد بود كه زمين و كوه ها سخت به لرزه در مى آيند و ساكنان خود را دستخوش دلهره

و هراس مى سازند.

وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلاً

و كوه ها پس از آن استوارى و شدت فرو مى پاشند و بسان ريگ روان، پراكنده مى شوند.

«ضحاك» مى گويد: واژه «مهيل» به مفهوم ريگ نرمى است كه وقتى پابر آن نهاده شود از زير پا مى گريزد، و آن گاه كه زير آن را بگيرى از بالا مى ريزد و پخش مى شود. با اين بيان منظور آيه اين است كه: و كوه ها پس از آن سختى و استوارى از ريشه كنده شده و فرومى پاشند و از شدت لرزش بسان ريگ روان، پراكنده مى شوند.

از سرنوشت سياه فرعون عبرت گيريد

در آيه بعد خداى فرزانه هشدار خود به سردمداران قريش و مردم مكّه را مورد تأكيد قرار مى دهد و مى فرمايد:

إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَيْكُمْ ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم تا گواه بر عملكرد شما باشد و در سراى آخرت گواهى دهد.

كَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولاً

درست همان گونه كه به سوى فرعون، پيامبر بزرگى چون موسى را فرستاديم.

آن گاه مى افزايد:

فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ اما فرعون در برابر آن پيامبر آزادى خواه و اصلاح طلب به نافرمانى و عصيان برخاست و دعوت توحيدى او را انكار كرد...

فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلاً

و ما نيز به كيفر بيداد و طغيانش گريبان او را سخت گرفتيم و با همه قدرت و امكانات و سپاه و لشكرش او را به امواج خوشان آب سپرديم و غرق كرديم.

سپس در هشدار به زورمداران خودكامه از گرفتار آمدن به عذابى دردناك، بسان عذابى كه سراغ فرعون رفت مى فرمايد:

فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً

اگر كفر بورزيد

و در آن پافشارى كنيد، روزى كه سختى آن كودكان را پير مى كند، چگونه مى توانيد خويشتن را از عذاب دردناك آن روز دور داريد؟

واژه «شيب» بسان «سيب» جمع «اشيب»به معنى پير است. اين واژه در وصف روز رستاخيز و شدت گرفتارى و سختى آن آمده، همان گونه در فرهنگ عرب گفته مى شود: «هذا امر يشيب منه الوليد و تشيب منه النواصى» اين كارى است سخت و مرگبار كه كودك نورسيده را پير و موى سر را سفيد مى كند.

با اين بيان معنى آيه مورد نظر اين مى شود كه: اگر شما كفر و بيداد پيشه سازيد، آن گاه از عذاب مرگبار روزى كه كودكان را پير و موهاى مشكى را سپيد مى كند به كجا پناه مى بريد و چگونه از خود دفاع مى كنيد؟

شاعر عرب، «نابغه» نيز در سروده خويش واژه «اتقيتنا» را به معنى «دفعتنا» به كار برده است كه مى گويد:

سقط النصيف و لم ترد اسقاطه فتناولته و اتقيتنا باليد

حجاب و پوشش او افتاد و چهره اش پديدار گرديد، آن گاه آن را با دست خود از ما پوشيد و حفظ كرد.

در آيه بعد در وصف بيشتر آن روز سهمگين مى افزايد:

السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ آسمان از سختى و هراس انگيزى آن روز مى شكافد...

ضمير در «به» به «اليوم» برمى گردد، و بسان اين است كه گفته مى شود: «فلان بالكوفه» كه در حقيقت اين است كه: او در كوفه است. با اين بيان منظور اين است كه: آسمان آن روز مى شكافد و از هم فرومى پاشد.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: آسمان از شدت هراس انگيزى آن روز مى شكافد.

و پاره اى نيز برآنند

كه: آسمان آن روز به فرمان خدا شكافته مى شود.

واژه «منفطر» مذكر آمده و نه مؤنث؛ چرا كه واژه «سماء» مذكر است، به همين دليل، هم مى توان «منفطر» آورد و هم «منفطرة».

كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً

و وعده خدا انجام شدنى است و هرگز در آن تخلف و يا تبديل و تغييرى نخواهد بود.

در آخرين آيه مورد بحث هشدار مى دهد كه:

إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ

بى گمان آنچه آمد براى صاحبان خرد و انصاف پند و اندرزى رسا و گوياست.

فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلاً

پس هر كسى در انديشه راهيابى به سوى سعادت و رستگارى است، بايد راهى به سوى پروردگار خويش برگزيند.

اين كار با فرمانبردارى از خدا و رعايت مقررات او و دورى جستن از گناه ممكن است؛ درست به همين دليل قرآن از سويى به اطاعت خدا و انجام كارهاى شايسته براى رسيدن به پاداش فرا مى خواند، و از دگر سو به دورى از گناه تشويق مى نمايد. 20 - بى گمان پروردگارت مى داند كه تو كمتر از دو سوم شب و [يا ]نيمى از آن و [يا] يك سوم آن را [به نماز و نيايش بر مى خيزى، و گروهى از آنان كه با تو هستند [نيز اين گونه اند]؛ و خداست كه شب و روز را اندازه گيرى مى كند. او مى داند كه شما هرگز نمى توانيد اين [ها] را به حساب آوريد، از اين رو بر شما ببخشود، اينك آنچه ممكن است قرآن را تلاوت كنيد. او مى داند كه برخى از شما بيمار خواهند شد، و گروهى ديگر سفر مى كنند [و] از فزون بخشى خدا [رزق و روزى خود را ]مى جويند و گروهى ديگر در

راه خدا پيكار مى نمايند؛ پس هر چه ممكن است از آن تلاوت كنيد و نماز را به پا داريد و زكات [و حقوق مالى خود] را بپردازيد و به خدا وامى نيكو دهيد؛ و [بدانيدكه هر كار خوبى براى خود از پيش فرستيد، آن را بهتر و با پاداشى پر شكوه تر نزد خدا خواهيد يافت؛ و از خدا آمرزش بخواهيد؛ بى ترديد خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

تفسير

روح تساهل و تسامح در عبادت خدا

در اين آيه كه پايان بخش اين سوره مباركه است خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى كند و مى فرمايد:

إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ هان اى پيامبر! بى گمان پروردگارت مى داند كه تو دو سوم از شب، يا نيمى از آن، و يا يك سوم از آن را براى عبادت شبانه و نماز و نيايش برمى خيزى.

وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ و نيز گروهى از كسانى كه به تو و قرآن تو ايمان آورده اند در اين راه با تو همراه و همگامند.

به باور ما ضمير«ها» در واژه «نصفه»و «ثلثه»، به واژه «ليل» برمى گردد و منظور اين است كه: هان اى پيامبر! پروردگارت مى داند كه تو پاره اى از شب ها به اندازه دو سوم از آن، و برخى از شب ها را به اندازه نيمى از آن، و برخى شب ها را نيز به اندازه يك سوم شب را به عبادت خدا برمى خيزى.

اما به باور پاره اى دو ضمير مورد بحث به واژه «ثلثى» برمى گردد كه در آن صورت منظور اين است كه: تو كمتر از دو سوم شب، و يا

نيمى از آن دو سوم، و يك سوم از آن دو سوم را به عبادت و نماز برمى خيزى. «حاكم حسكانى» با اسناد خويش از «ابن عباس» آورده است كه: منظور از «و طائفة من الّذين معك»(131) على(ع) و ابوذر مى باشد.

وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ

و خداى يكتاست كه شب و روز را اندازه گيرى مى كند و از ساعت ها و لحظه هاى آن آگاه است تا شما بدانيد كه در آن ساعت ها به انجام چه كارى فرمان يافته ايد.

به باور «عطاء» منظور اين است كه: آنچه شما انجام دهيد از نظر ذات آگاه او فراموش و يا فوت نمى گردد و او، هم ساعت ها و لحظه هاى شب را مى داند و هم آن مقدار از شب را كه شما براى نماز به پا خاسته ايد.

عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ او مى داند كه شما هرگز نمى توانيد اين فرصت ها و ساعت ها را هماره و به صورت مداوم به حساب آوريد و بشماريد.

«مقاتل» آورده است كه: برخى از مسلمانان از ترس اشتباه محاسبه و آن گاه كوتاهى در انجام فرمان خدا تمام ساعت هاى شب را به نماز و تلاوت قرآن مى پرداختند، به همين جهت خدا مى فرمايد: او مى داند كه شما هرگز نمى توانيد اين ساعت ها را بشماريد و ضبط كنيد.

«حسن» مى گويد: پاره اى در اين رابطه، كار احتياط را به جايى رساندند كه گاه همه ساعت هاى شب را به عبادت بيدار مى ماندند، به گونه اى كه پاهايشان ورم كرد و پيام آمد كه: او، مى داند كه شما نمى توانيد ساعت هاى عبادت و شب زنده دارى را به حساب آوريد.

امّا به باور «جبايى» منظور اين است كه: شما هرگز توان ادامه نماز و نيايش شبانه

را نداريد و سرانجام در آن كوتاهى خواهيد كرد.

فَتابَ عَلَيْكُمْ از اين رو بر شما بخشود و با مهر و لطف خويش آن برنامه شبانه واجب را كه برايتان مشكل بود به عنوان برنامه اى مستحب قرار داد تا هر كسى خواست نماز شب بخواند، و اگر كسى موفق نشد گناهى بر او نباشد.

به باور برخى منظور اين است كه: از اين پس با مهر و لطف خدا نخواندن نماز شب، به عنوان ترك واجب و گناه به حساب نوشته نمى شود؛ درست بسان توبه كار واقعى، كه كيفر و عذابى براى او نخواهد بود.

امّا بيشتر مفسران برآن هستند كه منظور از اين جمله آن است كه: پس خدا به شما تخفيف داد و وجوب نماز شب را برداشت و كار را بر شما آسان گرفت.

فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ اينك آن اندازه اى كه براى شما ممكن است از آيات قرآن، در نماز شب خود تلاوت كنيد.

به باور مفسران پيشين فرمان «قيام» براى عبادت شبانه در آغاز اين سوره، فرمان به خواندن نماز است؛ امّا «ابومسلم» بر آن است كه آنجا هم منظور قيام براى تلاوت قرآن است نه فقط نماز.

از ديدگاه برخى منظور از «فاقرؤا ما تيسر من القرآن» اين است كه: تا آن جايى كه برايتان مشكل نيست نماز بخوانيد، و تعبير به قرآن و قرائت قرآن بدان دليل است كه در نماز، قرائت قرآن مهم هست.

اگر ديدگاه «ابومسلم» پذيرفته شود و منظور اين باشد كه هر چه برايتان ممكن است قرآن را تلاوت كنيد، اينك آيا تلاوت قرآن واجب است يا مستحب؟

از ديدگاه بيشتر مفسران

واجب نيست، چرا كه اگر تلاوت قرآن واجب باشد، بايد حفظ آن هم واجب شود، و اين با روح تخفيف و تساهل و تسامح در عبادت و در دين ناسازگار است.

اما به باور برخى، اين دستور به قرائت قرآن به جاى نماز شب، گر چه تلاوت چند آيه هم باشد واجب است و اين وجوب تلاوت، باعث وجوب حفظ قرآن هم نمى گردد؛ چرا كه انسان مى تواند بر آياتى چند از اعجاز قرآن و دلايل توحيد و يكتايى خدا و صفات او، و نيز لزوم بعثت پيامبران و هدف هاى آن بسنده نمايد، و اين آيات را بخواند و لازم نيست همه قرآن را حفظ كند؛ چرا كه حفظ قرآن از كارهاى پسنديده اى است كه بسيار مورد ترغيب و تشويق است، امّا واجب نيست كه انسان در غير نماز قرآن را از حفظ تلاوت كند.

در اين مورد كه منظور از جمله «فاقرؤا ما تيسر من القرآن» چيست؟ و در انجام آن، تلاوت چند آيه كافى است؟ ديدگاه ها متفاوت است:

از ديدگاه «سعيد بن جبير» اگر پنجاه آيه تلاوت شود كافى است، امّا از ديدگاه «ابن عباس» بايد يكصد آيه تلاوت گردد.

امّا به باور «حسن» اگر كسى هر شب صد آيه از قرآن را تلاوت كند، قرآن شريف با او محّاجه نخواهد كرد.

امّا به باور «كعب» هر كسى هر شب صد آيه از آن را تلاوت كند در شمار عبادت كنندگان خواهد بود.

«سدى» مى گويد منظور تلاوت دويست آيه است، اما «جويبر» تلاوت يك سوم را پيشنهاد مى كند، و بر اين باور است كه خدا تلاوت قرآن را بر بندگانش آسان ساخته است.

به باور

ما از آن جايى كه هيچ يك از اين ديدگاه ها دليلى ندارد، از ظاهر آيه اين واقعيت دريافت مى گردد كه؛ هر شمار از آيات و هر چه دوست داشتيد بخوانيد، و اين همان روح تساهل و تسامح است كه در كالبد دين جارى است، و هر افراط و تفريط و تندى و سختى و فشار و اكراه و اجبار و تحميل را مردود مى شمارد.

آن گاه در اشاره به دليل هاى ديگر اين آسان گيرى و تخفيف مى فرمايد:

عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى خداى فرزانه مى داند كه پاره اى از شما بيمار مى گردند، و همين مورد از مقتضيات تخفيف است.

وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ و گروهى ديگر از شما مردم به سفر مى روند تا از فضل و رحمت خدا بجويند و هزينه زندگى خويش را با كار و تلاش و تجارت و كوشش به دست آورند.

وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ و گروهى ديگر در راه خدا به پيكار با دشمنان تجاوزكار مى روند.

فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ اينك كه چنين است آن اندازه كه مى توانيد و دوست داريد قرآن را در شب ها تلاوت كنيد.

از امام رضا(ع) آورده اند كه به نقل از نياى گرانقدرش فرمود:

ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السّر(132)

آن مقدار از قرآن و آيات آن را در شب بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحى و شادابى معنوى در خود احساس مى كنيد.

وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ

و نماز را به پا داريد و آن گونه كه خدا مقرر فرموده است، آن را با شرايط و آداب و

رعايت واجبات و اركان آن بخوانيد.

وَ آتُوا الزَّكاةَ

و زكات و حقوق مالى خود را بپردازيد.

وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً

و با رسيدگى به محرومان و آسيب پذيران و درماندگان جامعه به خدا وامى نيكو دهيد.

وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً

و به هوش باشيد كه آنچه از كارهاى شايسته انجام مى دهيد و از پيش مى فرستيد، آن را بهتر و با پاداشى پرشكوه تر نزد خدا خواهيد يافت.

وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ و از بارگاه خدا آمرزش وبخشايش بطلبيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

آرى، او گناهان را مى پوشاند و آبروى بندگانش را نمى ريزد، و به آنان نعمت ها ارزانى مى دارد.

از «عبداللّه ابن مسعود» آورده اند كه در تفسير آيه مورد بحث مى گفت:

ايّما رجل جلب شيئاً الى مدينة من مدائن المسلمين، صابراً محتسباً، فباعه بسعر يومه كان عنداللّه بمنزلة الشهداء، ثم قرأ «و آخرون يضربون فى الارض...».

هر كسى كالايى را به يكى از شهرهاى مسلمانان وارد كند و اين كار را براى خشنودى خدا و در جهت پيشرفت و يارى بندگان او انجام دهد، آن گاه آن كالا را با قيمت عادلانه اى بفروشد، چنين كسى در بارگاه خدا بسان شهيدان راستين راه خداست، و آن گاه به تلاوت آيه مى پرداخت...

و «عبداللّه بن عمر» مى گويد: مرگى پس از شهادت در راه خدا نزد من دوست داشتنى تر نيست كه در راه كار و تلاش و در جستجوى فضل و رحمت خدا و رنج و دشوارى سفرى كه در اين راه باشد بميرم.

به باور پاره اى آخرين آيه اين سوره در

مدينه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمده است، چرا كه در آن از نماز و پرداخت حقوق مالى و موضوع رسيدگى به محرومان و دادن وام نيكو به خدا بحث شده؛ امّا به باور برخى ديگر اين آيه در مكّه نازل شده چرا كه نماز و زكات در مكّه واجب شد.

تفسير اطيب البيان

سوره مزمل ، غرض سوره :امر كردن رسولخدا ص به نماز شب و تهجد براي آنكه آماده دريافت و تلقي وحي گردد و نيز امر به صبر در برابر گفتار منكران و ذكر وعده و وعيد.

(1) (يا ايها المزمل ):(اي جامه به خود پيچيده )

(2) (قم الليل الا قليلا):(پاره اي از شب به جز اندكي از آن را برخيز)

(3) (نصفه او انقص منه قليلا):(يا نصف آن را و يا كمي كمتر از نصف )

(4)(اوزدعليه ورتل القران ترتيلا):(ويااندكي برنصف بيافزا،وقرآن راشمرده بخوان )

(5) (انا سنلقي عليك قولا ثقيلا):(همانامابزودي كلامي سنگين رابرتونازل مي كنيم )

(6) (ان ناشئه الليل هي اشد وطا و اقوم قيلا):(بدرستي كه بهترين راه براي صفاي نفس و حضور قلب ، سخن گفتن شب است كه خدا آن را پديد آورده )

(7) (ان لك في النهار سبحا طويلا):(همانا تو در روز مشاغل بسيار داري )ظاهرا رسولخدا ص در ساعت نزول اين آيه جامه اي را براي خواب يا غير آن به خودپيچيده بود واين خطاب جنبه تحسين و يا توبيخ ندارد، ممكن است آنجناب به جهت دعوتش مورد آزار و استهزاء واقع شده و دچار غم و اندوه گشته و جامه اي به خودپيچيده تا اندكي استراحت كند، آنوقت به او خطاب شده : اي جامه به خود پيچيده برخيزو نماز شب بخوان

و بوسيله نماز از اطمينان نفس و صبر برخوردار شو و در مقابل آزار واستهزاء آنها و سخنان باطلشان صبر كن ، در ادامه ، امر به نماز شب ، يعني قيام در شب براي نماز، مي نمايد و آنجناب را بين قيام در نيمي از شب يا كمي كمتر و يا كمي بيشتر ازآن مخير مي نمايد و نيز امر به تلاوت آرام و شمرده شمرده قرآن مي كند،چون ترتيل يعني اينكه قرآن به گونه اي تلاوت شود كه حروف آن جداجدا و شمرده به گوش برسد،و ظاهرا مراد از تلاوت قرآن در اينجا خود نماز است ،آنگاه مي فرمايد، و اين تشريع نماز شب به جهت آنست كه آماده شوي تا گفتاري سنگين و وزين را دريافت كني ،چون مابزودي مي خواهيم قرآن عظيم را كه گفتاري وزين است بر تو نازل كنيم .يعني كلام الهي را جز يك نفس مطهر نمي تواند دريافت كند و قرآن كتاب عظيميست كه داراي ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل است و شامل حقيقت توحيد و سايراصول عقايد مي باشد و امر به دعوت و اظهار اسلام بر همه اديان مي نمايد و قرآن به دواعتبار ثقيل است ، هم از حيث فهم معنايش ،(تا آنجا كه نقل شده پيامبر ص بارها هنگام نزول وحي دچار بيهوشي مي گرديد) و هم از حيث تحقق بخشيدن به حقايق معارفش ،ونيز از جهت دعوت جهاني و فراگير آن ، و شاهد بر اين ثقل ، آزارها و اذيتهايي است كه پيامبر در راه تحقيق اسلام ، متحمل گشت و اين قرآن بر امت نيز ثقيل است ،

هم از جهت تحقق دادن به حقايق قرآن در نفس ، هم از جهت پيروي از اوامر و نواهي الهي و رعايت حدود آنها.در ادامه مي فرمايد: علت اينكه ما شب را به جهت اداي نماز انتخاب كرديم ، اين است كه حادثه شب شديدترين قدم نهادن است ، يعني نماز شب بيش از هر عمل ديگر درصفاي نفس انسان مؤثر است و او را ثابت قدم تر مي سازد و بهتر از هر چيز نفس آدمي رااز اينكه به وسيله شواغل روز، دچار كدورت شود حفظ مي كند و علت اينكه اين نماز رادر روز قرار نداديم اين است كه تو در روز سبح (دويدن و تند رفتن در آب ) و اشتغال بسياري داري ، يعني در روز مشاغل بسياري داري كه همه وقت تو را فرا گرفته و فراغتي برايت نمي ماند كه با توجه تام متوجه درگاه پروردگارت باشي و از هر چيزي منقطع گردي ، پس بر تو واجب است كه از فرصت شب و فراغت و خلوت آن استفاده كني و درآن به نماز بپردازي .

(8) (و اذكراسم ربك و تبتل اليه تبتيلا):(و نام پروردگارت را ذكر كن و دست حاجت خود را به سويش دراز كن )

(9) (رب المشرق و المغرب لااله الا هو فاتخذه وكيلا):(همان پروردگار مشرقها ومغربهاي عالم كه بجز او معبودي نيست ، پس او را وكيل خود بگير)

(10) (و اصبر علي ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا):(و در برابر گفته هاي آنهاصبر كن و چنانچه قهر نمودي ، قهري ملايم و خوشايند و سازنده بنما)مراد از (ذكر اسم رب )ذكر زباني و رعايت مطابقت

آن با قلب است و (تبتل )به معناي تضرع و زاري زباني و يا انقطاع و بريدن از خلق و توجه به خداست ، در ظاهر،آيه شريفه درصدد توصيف نماز شب است و به پيامبر امر مي نمايد كه در هنگام نمازاسمي از اسماء الهي يا لفظ جلاله الله و يا بسم الله را ذكر كن و در آن مداومت نما ونفس خود را با تضرع و زاري متوجه خداوند نما و يا از غير او منقطع گشته و فقط متوجه پروردگارت باش ،(اما مطابق روايات وارده از اهل بيت (تبتل )به معناي تضرع و زاري است ) و اين التفاتي كه در اين آيه از غيبت (در آيه قبلي ) به خطاب بكار رفته است به جهت تذكر دادن رابطه عبوديت و برانگيختن ذلت بندگي با ذكر صفت ربوبيت پروردگار مي باشد.آنگاه به توصيف (ربك )پرداخته و مي فرمايد: او پروردگار مشارق و مغارب و رب همه عالم است ، نه اينكه فقط رب تو باشد و هيچ معبودي هم جز او نيست ، چون الوهيت فرع ربوبيت است ، حال كه تنها رب همه عوالم الله است ، پس تنها معبود هم اوست ، لذا تو فقط او را در همه امورت وكيل بگير و تمام كارهاي خود را به خدا واگذاركن ،(وكيل گرفتن به معناي آنست كه انسان ديگري را در جاي خودش بنشاند) به گونه اي نه براي خود ونه غير خود و نه هيچ يك از اسباب ظاهري استقلالي در تأثير قائل نباشد و اينچنين توكلي مستلزم آنست كه فرد در وظايف عملي و در عبادات و معاملات نيزاراده خود

راتابع اراده تشريعي خدا كند و فقط طبق اراده او ومطابق قوانين اوعمل كند.آنوقت در ادامه خطاب مي فرمايد: لازمه وكيل گرفتن خدا اين است كه بر آنچه اين كفار و مشركين مي گويند و با آن تو را اذيت و استهزاء مي نمايند، صبر كني و با آنها به خوبي قهر كني ، يعني با آنان به حسن خلق رفتار كرده و با خيرخواهي آنها را به سوي حق دعوت نمايي و گفته هاي آنها را با مقابله به مثل جبران ننمايي .

(11) (و ذرني و المكذبين اولي النعمه و مهلهم قليلا):(و اما مكذبان صاحب نعمت ، امرشان را به من واگذار كن و اندكي به آنها مهلت بده )

(12)(ان لديناانكالاوحجيما):(همانانزدماانواع شكنجه هاودرآخرعذاب دوزخ هست )

(13) (و طعاما ذا غصه و عذابا اليما):(طعامي گلوگير و عذابي دردناك )

(14) (يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا):(در آن روزي كه زمين و كوهها به لرزه در مي آيند و كوهها چون تلي از ماسه مي شوند)مي فرمايد: امر تكذيب گران سردمدار كفر را كه به دليل دارا بودن نعمت دچار كفران شده اند به من واگذار كن و بگذار تا من از آنها انتقام بگيرم و آنها را مجازات كنم و تو به آنها در اين مدت اندك زندگي دنيايي مهلت بده تا وقتي كه مرگشان فرا برسد و من خودآنها را مجازات كنم ، همانا در نزد ما انواع قيود و آتش زبانه كشيده جهنم و غذايي گلوگير و عذابي دردناك و شديد هست كه بوسيله آنها ايشان را مجازات مي كنيم و اين عذابهاي اخروي به جهت كفرانيست كه در دنيا

نسبت به نعمات ما كردند.و اين عذابها در روز قيامت به ايشان مي رسد، روزيكه زمين و كوهها به لرزه مي افتندو كوهها مانند تلي از ماسه از بالا فرو مي ريزند.

(15) (انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الي فرعون رسولا):(بدرستي كه ما به سوي شما رسولي شاهد گسيل داشتيم ، همانطور كه به سوي فرعون هم رسولي فرستاديم )

(16) (فعصي فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا):(ولي فرعون از اطاعت اوسرپيچي كرد، پس او را به عذابي سخت گرفتيم )

(17) (فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا):(شما اگر كفر بورزيد،چگونه مي توانيد از عذاب قيامت خود راكنار بكشيد،در روزي كه كودكان راپير مي كند)

(18) (السماء منفطر به كان وعده مفعولا):(و آسمان به وسيله تحول آن روزشكافته مي شود و وعده خدا محقق است )

(19) (ان هذه تذكره فمن شاء اتخذ الي ربه سبيلا):(و اين تذكر است ، پس هر كس كه مي خواهد مي تواند راهي بسوي پروردگارش اتخاذ كند)در اين آيات مكذبان قوم رسولخدا را از سرنوشتي مانند فرعون و نيز از عذاب قيامت بيم مي دهد تا پند بگيرند و دست از عناد و تكذيب بردارند.سپس در مقام تصديق رسالت پيامبر ص خود مي فرمايد: بدرستي كه ما رسولي رابسوي شما فرستاديم كه شاهد بر اعمال شماست كه هر چه امروز در دنيا انجام دهيدمي بيند و نظارت مي كند و فردا در آخرت شهادت مي دهد، پس از نافرماني و تكذيب اواجتناب كنيد، چون همانطور كه او رسول شماست ، ما بسوي فرعون نيز رسولي (حضرت موسي ع ) را فرستاديم ، اما او از رسول ما نافرماني كرد و

دعوتش را تكذيب نمود،درنتيجه ما او را با عذابي شديد و سنگين مؤاخذه كرديم ، حال كه فرعون با آن عظمت ظاهري نتوانست خود را از عذاب خدا حفظ كند، شما چگونه مي توانيد خود را ازعذاب روزي كه جوانان را پير مي كند، حفظ كنيد؟€ و اين كلام كنايه از شدت عذاب وعظمت و هيبت اهوال قيامت است .در ادامه در توصيف قيامت وشدت آن مي فرمايد: آسمان به سبب شدت آن واقعه قيامت شكافته مي شود و اين امر يك وعده قطعي و حتمي الهي است كه حتما محقق خواهد شد و اين تهديدهاي كوبنده و اين آيات تذكر و موعظه اي است براي همه افراد،و بايد از شنيدن آن متنبه شده و اعمال خود را اصلاح كنند، پس هر كس كه مي خواهدراهي بسوي پروردگارش اتخاذ كند مي تواند اين كار را بوسيله نماز شب انجام دهد،چون نماز شب راه مخصوصي است كه بنده را بسوي پروردگارش هدايت مي كند.

(20) (ان ربك يعلم انك تقوم ادني من ثلثي الليل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرؤا ماتيسر من القران علم ان سيكون منكم مرضي و اخرون يضربون في الارض يبتغون من فضل الله و اخرون يقاتلون في سبيل الله فاقرؤا ما تيسر منه و اقيموا الصلوه واتوا الزكوه و اقرضوا الله قرضا حسنا وما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عندالله هو خيرا و اعظم اجرا و استغفروا الله ان الله غفور رحيم ): (پروردگار تو مي داند كه تو و گروهي از مؤمنيني كه با تو هستند نزديك

دو سوم از شب و گاهي نصف آن و گاهي ثلث آن را زنده مي داريد و خدا كه تقدير كننده شب و روز است مي داند تشخيص دوثلث و نصف و ثلث در فصول مختلف براي شما ميسر نيست ، به همين جهت بر شمابخشود، از اين پس هر مقدار كه برايتان ميسر است از قرآن بخوانيد و نيز مي داند كه براي شمابيماري پيش مي آيد، عده اي به سفر مي روند تا از رزق خدا كسب كنند وبعضي ديگر در راه خدا جنگ مي كنند، پس هر مقدار كه مي توانيد از قرآن بخوانيد و نماز رابپا داريد و زكات بدهيد و به خدا وام دهيد، وامي نيكو، و بدانيد آنچه از كارهاي خيرمي كنيد و از پيش براي خود مي فرستيد آن را در نزد خدا مي يابيد، البته بهتر از آن و بااجري عظيم تر و از خدا طلب آمرزش كنيد، همانا خدا آمرزنده و رحيم است )در اخبار وارد شده كه پس از دستور نماز شب ، پيامبر ص و بعضي ياران و مؤمنان اطراف او، تا هشت ماه يا يك سال و يا ده سال ، هر شب نزديك دو سوم و يا نصف و ياثلث شب را به نماز و عبادت مشغول بودند، سپس اين آيه شريفه كه احتمالا در مدينه نازل شده ، براي تخفيف دستور اول سوره نازل شد، لازمه اين تخفيف توسعه يافتن تكليف براي عموم مكلفين و برخوردار شدن همه مؤمنان از نعمت شب زنده داريست تاهر كس به مقدار وسعش به آن بپردازد.به هر حال با خطابي مشفقانه و شاكرانه ،(چون خداوند

نسبت به سعي بندگانش شكوراست )، مي فرمايد: اي محمد پروردگار تو كه به امر تو توجه و اعتناء دارد مي داند كه تو و بعضي از مؤمنين همراهت (در امر ايمان )نزديك دو سوم از شب و گاهي نيمي از آن و گاهي ثلث آن را به نماز مي ايستيد و چگونه او نداند، با اينكه اوست كه خلقت و تقديرروز و شب بدست اوست ، و او مقدار شب و روز را در فصول مختلف تقدير واندازه گيري مي نمايد و مي داند كه همه شما نمي توانيد يك سوم يا نصف و يا دو سوم ازشبهاي سال را در فصول مختلف اندازه گيري بكنيد، به همين جهت با رحمت فراگيرش به جانب شما رجوع كرد و تكليف شما را تخفيف داد، لذا از قرآن هر چه برايتان ممكن مي شود بخوانيد و اين همان تخفيف در وظيفه شب زنده داري براي عموم است .در ادامه به مصلحت ديگري كه باعث تخفيف در امر به نماز شب شده اشاره مي كندو مي فرمايد: علاوه بر دشواري اين اندازه گيري دقيق براي عموم مكلفان ، دشواري آن براي افراد بيمار و مسافراني كه به قصد تجارت به نواحي مختلف مي روند و براي رزمندگان در راه خدا، بيشتر است ، پس اين عده هم در آن شرايط هر قدر كه مي توانند وبرايشان ميسر است قرآن بخوانند، يعني به قدري كه مي توانند شب زنده داري كنند.در ادامه مي فرمايد: نماز واجب را بپا داريد و زكات واجب را پرداخت كنيد و درراه خدا انفاق كنيد و به او وامي نيكو بدهيد و بدانيد

كه هر عمل خير و طاعتي كه انجام مي دهيد و براي خود پيش مي فرستيد، چه واجب و چه مستحب ، آن را نزد خدا خواهيديافت ، و در روز جزا آن را بهتر از همه كارهاي نيك كه مي كرديد و يا بهتر از هر چيزي كه در دنيا باقي مي گذاريد و پر اجرتر خواهيد يافت .پس از خدا طلب آمرزش و رحمت كنيد، چون او آمرزنده و مهربان است ، و درنتيجه مغفرت ، درهاي نعمات آسماني و زميني را به روي شما مي گشايد و بعيد نيست مراد از(استغفار)در اينجا انجام مطلق طاعات و عبادات باشد، چون طاعات وسائلي هستند كه بوسيله آنها مغفرت خدا شامل حال انسان مي شوند.

تفسير نور

«مُزَّمّل» به معناى پيچيدن جامه و پارچه به دور خويشتن است. بعضى مراد از آن را جامه نبوّت دانسته و بعضى گفته اند: مراد آن است كه رسالت با گوشه گيرى و عزلت و انزوا سازگار نيست. بعضى گفته اند: مراد آن است كه رسالت با استراحت سازگار نيست و بايد قيام كنى.

«ترتيل» به معناى آهسته و درست و بدون شتاب خواندن قرآن است.

حضرت على عليه السلام فرمود: كلمات قرآن را به طور كامل آشكار كن و آن را مثل شعر نخوان و جداجدا و پراكنده نكن. با تلاوت آن دل هاى خود را به فزع واداريد و هدفتان رسيدن به آخر سوره نباشد.<507>

امام صادق عليه السلام فرمود: ترتيل آن است كه در تلاوت قرآن هرگاه به آيات بهشت رسيديد از خداوند بهشت بخواهيد و هرگاه به آيات دوزخ رسيديد، به خداوند پناه ببريد. و در روايتى ديگر فرمود: ترتيل آن است كه قرآن با صوتى

زيبا خوانده شود.<508>

به گفته مرحوم طيّب در تفسير اطيب البيان، مراد از «قول ثقيل» اعلام خلافت و امامت حضرت على بن ابيطالب عليهما السلام است كه بر آن حضرت سخت بود و مراد از آن قرآن نيست، زيرا مى فرمايد: قرآن بخوان تا در آينده قول ثقيل را دريافت كنى. پس قرآن قبل از قول ثقيل

وده است.

قرآن، كلامى سنگين است به گونه اى كه اگر بر كوه نازل شود، آن را قطعه قطعه مى كند. <<لو انزلنا هذا القرآن على جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدّعاً من خشية اللّه>><509> دريافت وحى و پياده كردن قرآن در جامعه نيز كارى بس سنگين است. <<انّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

با اين كه حضرت موسى عليه السلام مدت چهل شبانه روز براى مناجات با خداوند در كوه طور به سر برد، ولى خداوند، تنها از شب هاى آن نام برد: <<ثلاثين ليلة>><510> شايد به خاطر آن كه شب، با مناجات تناسب بيشترى دارد.

1- رهبر جامعه اسلامى بايد از استراحت خود بكاهد. <<ياايّها المزّمّل قم اللّيل>>

2- شب، بهترين زمان براى عبادت است. <<قم الليل>>

3- نماز شب مورد تأكيد الهى واقع شده است. <<قم الّليل>>

4- عبادت شبانه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله واجب بوده است. <<قم الليل>> (چنانكه در جايى ديگر مى فرمايد: <<فتهجّد به نافلةً لك>><511>)

5 - براى پذيرش مسئوليت هاى سنگين، آمادگى روحى لازم است. <<يا ايّها المزمّل قم اللّيل... انّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً>>

6- رهبران دينى، هم بايد شبها براى عبادت خداوند قيام كنند: <<قم الّليل...>> و هم روزها براى بيدار كردن مردم. <<قم فانذر>><512>

7- مقدار شب زنده دارى محدوديّتى ندارد. (يك دوم، يك سوم يا دو سوم شب) (براى انجام امور عبادى، مردم را در تنگنا قرار ندهيم،

براى همه مردم و همه زمانها نمى توان يك نسخه نوشت و يك نوع دارو تجويز كرد.) <<نصفه او انقصه... او زد عليه>>

8 - براى آن كه عبادت با نشاط همراه باشد، بايد بخشى از شب را استراحت كرد. <<نصفه اوانقص منه قليلاً اوزد عليه>>

9- خواندن نماز و قرائت قرآن در شب بهترين وسيله براى ايجاد آمادگى روحى و كسب انرژى است. <<قم الليل الّا قليلاً... و رتّل القرآن ترتيلاً>>

10- تلاوت قرآن آدابى دارد و ترتيل، اولين ادب آن است. <<و رتّل القرآن ترتيلا>>

11- تلاوتِ هر بخش از قرآن، مقدّمه اى براى بخش ديگر مى شود. <<و رتّل القرآن... سنلقى عليك قولاً ثقيلاً>>

12- در مديريّت، هميشه شرائط را يكسان نپنداريد، رهبر بايد از ابتدا كارهاى سنگين را پيش بينى كند. <<سنلقى عليك قولاً ثقيلاً>>

مراد از «ناشئة اللّيل» «برخاستن از خواب» است، چنانكه در روايتى از امام باقر و امام صادق عليهما السلام مى خوانيم: مراد از «ناشئة الليل» قيام براى نماز شب است.<513>

«وطأ» به معناى زير پا گذاشتن و قدم نهادن بر چيزى است و در آيه به معناى قدم گذاشتن در راه عبادت است. امام صادق عليه السلام در تفسير «اشدّ وطأ» فرمود: منظور برخاستن از رختخواب است در حالى كه جز خداوند را اراده نكرده باشد.<514>

«تبتّل» به معناى بريدن از هواى نفس و توجه كردن به خداوند است.

امام باقرعليه السلام فرمودند: مراد از «تبتُّل» بالا بردن دست ها در هنگام تكبير نماز است، و امام صادق عليه السلام فرمود: «تبتُّل»، حالت خضوع و خشوع به هنگام دعا در درگاه الهى است.<515>

نماز شب در روايات

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: بهترين شما كسى است كه كلامش نيكو باشد، گرسنگان را

سير كند و به هنگامى كه مردم در خوابند، نماز شب بخواند.<516>

آن حضرت سه بار به على بن ابيطالب فرمود: بر تو باد به نماز شب. «عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل، عليك بصلاة الليل»<517>

امام صادق عليه السلام فرمود: شرافت مؤمن به نماز شب است و در روايتى ديگر فرمود: زينت و افتخار مؤمن به خواندن نماز شب است.<518>

شخصى به حضرت على عليه السلام گفت: من از توفيق خواندن نماز شب محروم شده ام! امام عليه السلام فرمود: «قَيَّدتك ذنوبك» گناهانت تو را بازداشته است.<519>

خداوند به حضرت موسى عليه السلام خطاب كرد: اى موسى، دروغ مى گويد كسى كه خيال مى كند مرا دوست دارد ولى هنگامى كه شب فرا رسد، به جاى گفتگو با من، به خواب مى رود.<520>

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: دو ركعت نماز در دل شب، از دنيا و آنچه در آن است نزد من محبوب تر است.<521>

در روايات از نماز شب به عنوان عامل زياد شدن رزق، اداى دين، رفع همّ و غمّ و جلاى چشم ياد شده است.<522>

براساس روايات، نماز شب، سبب بخشش گناهان روز مى شود.<523>

همچنين، نماز شب، سبب سلامتى بدن و دريافت رحمت الهى شمرده شده است.<524>

خداوند در قرآن پاداش بعضى از اعمال را بيان فرموده است ولى در مورد نماز شب مى فرمايد: هيچ كس نمى داند كه خداوند چه چيزى براى او ذخيره كرده است: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم...»<525>

1- در عبادت، عنصر زمان مؤثر است. <<ناشئة الليل>>

2- بعضى از فيوضات و بركات، از شب نشأت و ريشه مى گيرد. <<ناشئة الليل>>

3- تاريكى شب، زمينه بهترى براى عبادت بى ريا و همراه با خضوع و خشوع فراهم مى كند. <<ناشئة الليل>>

4- عبادت شبانه تأثير ماندگارترى در

روح دارد. <<اشدّ وطأً>>

5 - نمازشب، عامل ثبات قدم وتقويت عقيده مؤمن مى شود. <<اشدّ وطاً واقوم قيلاً>>

6- حتّى پيامبر، به ياد خدا و نيايش با او محتاج است. <<اذكر اسم ربّك و تبتّل اليه>>

7- موفقيّت در روز، نيازمند كسب قوّت در نيايش هاى شبانه است. <<قم الليّل... ان لك فى النهار سبحاً طويلا>>

8 - ربوبيّت خداوند اقتضا دارد كه همواره به ياد او باشيم. <<واذكر اسم ربّك>>

9- دين و دنيا از هم جدا نيست. تلاش براى دنيا بايد با ياد خدا همراه باشد. <<سبحاً طويلاً... تبتّل اليه تبتيلاً>>

10- در دستيابى به كمالات، بالاترين درجه را مدّ نظر قرار دهيد. <<تبتّل اليه تبتيلاً>>

11- عبادت شبانه و ذكر روزانه، مقدّمه اى براى انقطاع كامل به سوى خداوند است. <<تبتّل اليه تبتيلاً>>

12- ربوبيّت خداوند نسبت به مشرق و مغرب، دليل يكتايى او و لزوم توكّل بر او است. <<ربّ المشرق والمغرب لا اله الاّ هو فاتّخذه وكيلاً>>

«هَجر» و «هِجران» به معناى جدا شدن از ديگرى و آن كناره گيرى است. خواه جدا شدن با بدن باشد يا با قلب.

«نِعمت» با كسر نون، به معناى چيزى است كه خداوند به انسان داده و «نَعمت» با فتح نون، به معناى كاميابى و عيش و عشرت است.

«اَنكال» جمع «نِكل» به معناى ناتوانى است و نكول كردن يعنى عاجز شدن از پرداخت دين و انجام كار. به غُل و زنجيرى كه انسان را از حركت عاجز مى كند، اَنكال گفته مى شود.

در روايات آمده است كه درد دندان، حضرت على عليه السلام را بى طاقت كرد، حضرت فرمود: خدايا اين همه درد براى يك قطعه استخوان است پس عذاب آخرت چه خواهد بود؟ سپس اين آيات را تلاوت فرمود:<526>

<<انّ لدينا انكالاً و جحيماً و طعاماً ذا غصة و عذاباً اليماً>>

«كَثيب» به معناى تل شن و «مَهيل» به معناى شن روان است.

اعراض و كناره گيرى از مخالفان، به معناى متاركه دائمى و دست برداشتن از هدف نيست، بلكه نوعى تاكتيك موقت در مراحل تبليغ است. چنانكه در سوره نساء مى خوانيم: <<فاعرض عنهم و عظهم>><527>

تهديد در اين آيه، ممكن است ناظر به شكست مشركان در نبرد با مؤمنان باشد و يا عذاب الهى در آخرت. <<ذرنى والمكذّبين>>

1- ياد خدا، بريدن از ديگران و توكّل بر خدا، زمينه صبر در برابر ناملايمات است. <<واذكر... و تبتّل... فاتّخذه وكيلاً واصبر>>

2- صبر و سعه صدر، از شرائط مهم رهبرى است. <<واصبر على ما يقولون>>

3- رهبر بايد انتظار هر نوع زخم زبان و اتهامات ناروا را داشته باشد. <<واصبر على ما يقولون>>

4- گاهى لازم است كه رهبر جامعه اسلامى افراد يا گروه هايى را بايكوت كند و از آنها كناره بگيرد. <<واهجرهم...>>

5 - ابتدا بايد صبر كرد و سپس كناره گيرى نمود. صبر، مقدم بر هجر است. <<و اصبر... وَاهجر>>

6- كسى كه خداوند را به عنوان وكيل خود برگزيد، به راحتى مى تواند از ديگران كناره گيرى كند. <<فاتّخذه وكيلاً... واهجرهم...>>

7- كنار زدن مخالفان، بايد به شكلى زيبا و در شأن رهبر جامعه اسلامى باشد. <<هجراً جميلاً>>

8 - كسى كه خدا را وكيل گرفت، هرزه گويان را به خدا واگذار مى كند. <<فاتّخده وكيلاً... واهجرهم و ذرنى والمكذّبين>>

9- خداوند، پيامبرش را در برابر ياوه گويى هاى دشمن دلدارى مى دهد. <<ذرنى و المكذّبين>>

10- آنچه انسان را به صبر وامى دارد و او را دلگرم مى كند، حمايت بى دريغ الهى است. <<واصبر... ذرنى و المكذّبين>>

11- معمولاً تكذيب كنندگان، از طبقه

مرفّه و خوشگذران بوده اند. <<والمكذّبين اولى النَّعمة>>

12- اگر شما قادر به مقابله با صاحبان ثروت و قدرت نبوديد، نگران نباشيد، زيرا خداوند قادر به مقابله با آنان است. <<ذرنى والمكذّبين اولى النعمة>>

13- مهلت دادن به مخالفان، سنّت الهى است. <<مهّلهم>>

14- دوره تكذيب حق و خوشگذرانى، مدّت زيادى طول نمى كشد و فرصت آنان در دنيا اندك است. <<مهّلهم قليلاً>>

15- اگر خداوند به كافران خوشگذران مهلت مى دهد، نشانه رضايت او نيست بلكه مهلتى است تا قيامت فرا رسد. <<مهلهم... انّ لدنيا انكالاً و جحيماً>>

16- كافران به كاميابى هاى زودگذر مغرور نشوند زيرا كه غل و زنجير و آتش برافروخته و غذايى گلوگير در پى دارد. <<اولى النّعمة... انكالاً و جحيماً... ذاغصّة>>

17- غذاى لذيذ، امّا حرام دنيا، طعام گلوگير آخرت را به دنبال دارد. <<طعاماً ذا غصّة و عذاباً اليماً>>

18- تبديل رفاه دنيا به عذابى دردناك، براى قدرتى كه كوه را به شن تبديل مى كند، كارى آسان است. <<اولى النّعمة... طعاماً ذا غصّة... كانت الجبال كثيباً مهيلاً>>

19- تبديل كوهها به شن هاى روان، بيانگر عظمت لرزش زمين و زلزله قيامت است. <<ترجف الارض والجبال و كانت الجبال كثيباً مهيلاً>>

«وَبيل» به معناى وخيم و سنگين است.

شهادت و گواهى، به معناى آن است كه انسان با حواس خود چيزى را بشنود و يا ببيند، و بنا بر آيات قرآن كريم و روايات، پيامبر اكرم و اولياى معصوم عليهم السلام بر تمام اعمال ما شاهدند.

تكرار كلمه «رسول» در اين آيات، بيانگر اين نكته است كه مخالفت با انبيا به خاطر مقام رسالت آنهاست، همان گونه كه تكرار كلمه «فرعون»، تأكيد بر آن است كه در برابر قهر خداوند، بزرگ ترين قدرت نيز توان دفاع و

مقابله را ندارد.

در قرآن در دو آيه ديگر نيز از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به عنوان شاهد نام برده شده است.<528>

همه پيامبران به سوى قومشان مبعوث شده اند، جز حضرت موسى كه در همان آغاز، مأمور شد به دربار فرعون رود و او را دعوت كند. آرى در جامعه اى كه تحتِ حكومت يك حاكم ظالم است، مبارزه با طاغوت در رأس برنامه انبياست. <<ارسلنا الى فرعون>>

1- پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بر امّت خويش گواه است و نظارت كامل دارد. <<رسولاً شاهداً عليكم>>

2- پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در دنيا شاهد بر اعمال است. <<شاهداً عليكم>> و در آخرت اداى شهادت مى كند. <<جئنا بك على هؤلاء شهيداً>><529>

3- انجام رسالت، همراه با نظارت است. <<رسولاً شاهداً>>

4- فلسفه بعثت انبيا در همه زمانها يكى است. <<ارسلنا اليكم... كما ارسلنا الى فرعون>>

5 - تاريخ آينه عبرت است، از آن پند بگيريد. <<كما ارسلنا الى فرعون فعصى... فاخذناه>>

6- در مبارزه با منكرات به سراغ سرچشمه برويد. <<ارسلنا الى فرعون>>

7- براى وعده و وعيدهايى كه به مردم مى دهيد، نمونه عملى ارائه كنيد. (خداوند كه كافرانه مرفّه را تهديد مى كند، عاقبت فرعون را يادآورى مى كند.) <<ذرنى والمكذّبين اولى النّعمة... فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذاً وبيلاً>>

8 - سرپيچى از فرمان رسول خدا، سبب گرفتارى مى شود.<< فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذاً وبيلاً>>

«وِلدان» جمع «وليد»، به معناى كودكى است كه تازه متولد شده و «شِيب» جمع «اَشيب»، به معناى شخص پير و سفيد مو است. آيه 17 را دو گونه مى توان معنا كرد:

الف. سختى روز قيامت به اندازه اى است كه كودك تازه متولد شده را پير مى كند.

ب. آن روز به اندازه اى طولانى است كه

كودك به پيرى مى رسد.

كلمه «هذه» در <<انّ هذه تذكرة...>> مى تواند به نافله شب كه در اول سوره آمده است اشاره داشته باشد، همان گونه كه در آيه 29 سوره دهر، پس از دستور به سجده و تسبيح طولانى شبانه مى فرمايد: <<انّ هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربّه سبيلا>> يعنى عبادت در دل شب ر

خداوند است، هركس مى خواهد آن را بپيمايد.

1- در قيامت، راه گريزى از دوزخ براى كفّار وجود ندارد. <<فكيف تتقون ان كفرتم>>

2- صاحبان قدرت در دنيا، گرفتار عذاب سخت الهى شدند و نتوانستند از خود دفاع كنند، چه رسد به عذاب آخرت! <<فكيف تتّقون>>

3- غم و اندوه، تلخى ها، ناكامى ها و سختى ها، عامل پيرى زودرس و سفيدشدن موى سر و صورت مى گردد. <<يوماً يجعل الولدان شيباً>>

4- خطرات قيامت هم در انسان تأثير مى گذارد: <<يجعل الولدان شيباً>>، هم در آسمان ها. <<السماء منفطر به>>

5 - انسان، آزاد آفريده شده است. <<فمن شاء...>>

6- آگاهى يافتن از خطرات قيامت سبب تذكّر است. <<انّ هذه تذكرة>>

7- ربوبيّت خداوند اقتضا مى كند كه راه او را انتخاب كنيم. <<اتّخذ الى ربّه سبيلاً>>

اين آيه مى فرمايد: با انجام كارهاى نيك همچون نماز شب و تلاوت قرآن و رسيدگى به محرومان، مغرور نشويد كه باز هم نياز به استغفار داريد.

اين آيه، جامعيّت اسلام را از اشك شبانه تا جهاد روزانه، از رابطه با خدا تا كمك به فقرا، از تلاوت قرآن تا سفرهاى تجارى و از انجام كارهاى خير همراه با استغفار نمايان مى كند.

در آيات قبل، فرمود: نصف يا ثلث و يا دو ثلث شب را به عبادت برخيزيد. اين آيه مى فرمايد: چون محاسبه اين مقدار كار مشكلى است كه از عهده شما

برنمى آيد، لذا خداوند آن را بر شما بخشيد و از اين پس، هر مقدار كه مى توانيد و براى شما مقدور است به عبادت برخيزيد

ماز وقرآن بخوانيد. خصوصاً هنگامى كه بيمار هستيد و يا در سفر به سرمى بريد.

امام رضاعليه السلام در تفسير آيه <<فاقرؤا ما تيسّرمن القرآن>> از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: تا آنجا كه خشوع و صفاى دل داريد، قرآن بخوانيد.<530>

در اين آيه، سفر به قصد تجارت با سفر به قصد جهاد در كنار هم آمده است، با آنكه اوّلى امرى دنيوى است و دوّمى امرى اخروى. براساس روايات، اگر تاجر در كارش خدا را مراعات كند و از كم فروشى و گران فروشى و احتكار و كلاهبردارى دورى كند، معيشت مردم را تامين كرد

و همانند مجاهدى است كه در ميدان قدم مى گذارد تا دشمن را از پاى درآورده و امنيّت جامعه را تضمين كند.<531>

گرچه تلاوت قرآن، از تكاليف واجب نيست، امّا مورد سفارش بسيار است، تا آنجا كه در يك آيه، دوبار فرمان آمده و مورد تاكيد قرار گرفته است. <<فاقرءوا ما تيسّر من القرآن... فاقرءوا...>>

احكام اسلام، هماهنگ با توان و امكانات انسان است و هيچ گاه عسر و حرج به دنبال ندارد. چنانكه براى بيمار، تيمم را به جاى وضو قرار داده، نماز را در هر حالتى كه مى تواند بخواند، تكليف كرده، روزه را از او برداشته و به جاى آن كفّاره قرار داده است. اكنون به

خى آيات كه اين ويژگى دستورات الهى را بيان مى دارد، اشاره مى كنيم:

<<علم ان لن تحصوه فتاب عليكم>> خداوند دانست كه شما توان احصا نداريد، پس بر شما آن را بخشيد.

<<فاقرؤا ما

تيسّر من القرآن>> به مقدار ميسر قرآن بخوانيد.

<<الآن خفّف اللّه عنكم>><532> اكنون به شما تخفيف داد.

<<اعدّوا لهم ما استطعتم>><533> به مقدارى كه استطاعت داريد، عِدّه و عُدّه جمع كنيد.

<<للّه على الناس حجّ البيت من استطاع>><534> هركس كه توان و استطاعت دارد، بايد حجّ بگذارد.

<<لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها>><535> خداوند هيچ كسى را جز به مقدار توانش، تكليف نكرده است.

<<لا يكلّف اللّه نفساً الاّ ما اتاها>><536> خداوند هيچ كسى را جز به مقدارى كه به او عطاكرده، تكليف نمى كند.

<<فمن كان منكم مريضاً او على سفر فعدّة من ايّام اُخر>><537> آن كه بيمار است يا در سفر است، در رمضان روزه نگيرد و به زمانى ديگر موكول كند.

<<و لم تجدوا ماءً فتيمّموا>><538> اگر آب نيافتيد، تيمم كنيد.

<<يريد اللّه بكم اليّسر>><539> خداوند براى شما آسانى خواسته است.

<<ليس على الاعمى حرج و لا على المريض>><540> بر فرد نابينا و بيمار، تكليف حضور در ميدان جهاد نيست.

1- علم خداوند به حالات بندگان، بهترين انگيزش براى انجام كارهاى نيك است. <<انّ ربّك يعلم انّك تقوم>>

2- يكى از بركات عبادت شبانه آن است كه تنها خداوند از آن آگاه است و از هرگونه ريا و تظاهر به دور است. <<انّ ربّك يعلم>>

3- پيامبر طبق دستور خداوند عمل مى كند. در آيات قبل فرمود: <<قم الليل... نصفه او انقص... او زد...>> در اين آيه مى فرمايد: <<تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه>>

4- خداوند در مقدار عبادت شبانه انسان را آزاد گذاشته است تا افراد بيشترى توفيق آن را بيابند و هركس به مقدار توانايى اش از فيض آن بهره مند شود. <<ثلثى الليل و نصفه و ثلثه>>

5 - سحرخيزى، سيره گروهى از اصحاب

پيامبر بوده است. <<طائفة من الذّين معك>>

6- اقامه نماز وتلاوت قرآن از بهترين آداب شب زنده دارى است. <<تقوم فاقرءوا...>>

7- تكاليف الهى آسان است و انسان را به مشقّت نمى اندازد. <<فاقرءوا ما تيسّر>>

8 - ارتباط با قرآن و تلاوت آن در هر حال لازم است، حتّى در بستر بيمارى يا سفر و جهاد. <<مرضى - يضربون فى الارض، يقاتلون... فاقرؤا>> (اگر در فراز و نشيب ها تلاوت قرآن لازم است، در شرائط عادى به طريق اولى لازم خواهد بود.)

9- كسب مال حلال، فضل الهى است. <<يبتغون من فضل اللّه>>

10- امكانات زندگى، لطف و فضل الهى است، هرچند كه با تلاش انسان به دست آيد. <<يضربون فى الارض يبتغون من فضل اللّه>>

11- ذكر سفرهاى تجارى و اقتصادى در كنار سفرهاى جهادى و جنگ، نشانه اهميّت تجارت از ديدگاه اسلام است. <<آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل اللّه و آخرون يقاتلون فى سبيل اللّه>>

12- شيوه قرض دادن بايد نيكو باشد. (با سرعت و خلوص و بى منّت پرداخت شود.) <<قرضاً حسناً>>

13- شب زنده دارى، تلاوت قرآن، اقامه نماز، پرداخت زكات و قرض دادن به ديگران نمونه اى از كارهاى خير است. <<ما تقدموا لانفسكم من خير...>>

14- پيش از مرگ، كارهاى خير را براى خودتان ذخيره كنيد، يا به دست خود و يا از طريق وصيّت. <<تقدّموا>>

15- كارهاى خير ذخيره قيامت است. <<و ما تقدّموا لانفسكم من خير تجدوه عند اللّه>>

16- كارهاى خير نزد خدا محفوظ است و هرگز از بين نمى رود. <<تجدوه عنداللّه>>

17- پاداش هاى خداوند از هر نظر چند برابر است. <<هو خيراً و اعظم اجراً>>

18- هيچ كس نبايد خود را از قصور و تقصير به دور بداند، زيرا با

انجام همه تكاليف، باز هم به استغفار نياز داريم. <<واستغفروا اللّه>>

19- خداوند، آمرزش اهل استغفار را تضمين كرده است. <<واستغفروا اللّه... غفورٌ رحيم>>

20- گذشت خداوند همراه با مهربانى است. <<غفور رحيم>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

Al Muzzammil ("The wrapped up") is one of the titles of the Holy Prophet.

In the beginning of his prophethood he used to cover his whole body with a large sheet of cloth.

Aqa Mahdi Puya says:

The epithets Muzzammil and Muddaththir (the name of the next surah) are used to address the Holy Prophet. It means "folded in a sheet, as one renouncing the vanities of this world", or "separating himself from all worldly engagements for the purpose of meditation." Here it refers to the Holy Prophets preparedness at the eve of his mission to receive the divine command to guide mankind. The actual meaning is: O he who is girded to undertake that which has been mentioned in verse 5.

Midnight and after midnight prayers and contemplation are called tahajjud. In the beginning the believers used to cease sleeping and pray tahajjud throughout the night. They are now advised to pray only for a small part of the night, or increase the duration of prayers a little more if the prayer desires so.

The words of the Quran must not be read hastily, merely to complete a ritual. They must be pronounced with ease and correctness, knowing the true meaning and interpretation of every word.

Aqa Mahdi Puya says:

It means the Quran was with the Holy Prophet. He knew every word of it. Here the people

are advised through him to recite it in slow and measured tones.

(see commentary for verse 2)

(see commentary for verse 2)

Qawlan thaqila, (weighty word) is the Quran. The Holy Prophet has used the word thaqalayn to refer to the Quran and his Ahl ul Bayt-two weighty things. Refer to page 6, and commentary of Baqarah: 2 and Ya Sin: 12.

Aqa Mahdi Puya says:

The responsibility to guide mankind described as weighty in this verse has been referred to as a burden in Inshirah: 2 for which he needed a supporter as Musa had Harun to assist him (see commentary of Ta Ha: 9 to 98)-as verses 15 and 16 of this surah imply and infer.

For contemplation, prayer and talking directly to the Lord for seeking tranquillity, night is the most suitable time, when calm and silence prevail, free from the distracting business of the day. The daytime is for attending to and discharging duties as a citizen or a member of a community and family, or an individual. While discharging all his duties, he should work as if he is in the presence of Allah, and should in all matters and at all times feel the sense of His nearness.

Tabattal implies that man should detach himself from worldly things and devote himself to Allah, or forsake everything and apply himself to the worship or service of Allah. In this sense the daughter of the Holy Prophet, Fatimah Zahra, is known as "batul"

(see commentary for verse 6)

(see commentary for verse 6)

Refer to the commentary of Saffat: 5 and

Ma-arij: 40. Allah is Lord of all places. He rules over the universe. Therefore the believers should not be discouraged by the plots or hostility of wicked men.

The disbelievers utter blasphemies and calumnies against Allah, His Prophet and the religion of Allah. They must be ignored. A highminded and civilised attitude makes clear to them that a true believer never pays attention to ignorant nonsense and always puts trust in Allah.

Those who enjoy the various bounties of Allah must show gratitude to Him. If they do not do so, and associate themselves with the enemies of Allah, He can deal adequately with them.

The result of sin is the loss of spiritual deliverance and emancipation. The soul of a sinner is tied more and more closely in fetters, and his will itself becomes paralysed and degraded. He ultimately finds himself in a conflagration which seizes his mind, heart and body.

(see commentary for verse 12)

Refer to the commentary of Waqi-ah: 1 to 5 and Haqqah: 1 to 5.

Refer to the commentary of Yunus: 75 to 92.

Allahs laws prevail in all circumstances. All else disappear. Firawn disobeyed Allahs laws and defied His authority. He was destroyed for ever.

Total annihilation was the punishment of Firawn for transgressing the laws of Allah in this world. The punishment awaiting him and men like him on the day of final reckoning will be so terrible that it will even turn the children hoary.

The promise of Allah to do justice-reward to the believers and punishment to the disbelievers-will be fulfilled.

The Quran is a

reminder to man that he should follow the right path to earn the mercy and grace of Allah.

Aqa Mahdi Puya says:

Verses 1 to 19 were revealed in the early period of the Holy Prophets ministry. Verses 10 to 19 refer to the period when opposition to his preaching was started. Verse 20 refers to the period when jihad was ordained. The Ahl ul Bayt in particular and the Muslims in general have asserted this chapter to be complete and wellarranged, so it can be recited in the prayers.

" A party of those with you refers to Ali ibn abi Talib" says Ibn Abbas. Ali was with the Holy Prophet from the beginning of his ministry (refer to the commentary of Ali Imran: 52 and 53). He was the first person to pray salat with the Holy Prophet. It is written in Riyad al Nadrah that at the time of leaving this world the hand of the Holy Prophet was in the hand of Ali; and Ibn Sad writes: "At the time of the Holy Prophets death his hand was in the lap of Ali. It was Ali who performed the last rites. When he was washing his body Fazal bin Abbas held the Holy Prophets corpse and Usamah was pouring water."

There was several authentic traditions that Ali used to pray salat with the Holy Prophet in the nights.

Ma tayassara minal Quran means whichever part of the Quran available to memory or easy to be recited. It may also mean reciting the Quran as much as

one can after praying the prescribed salat. The Quran must be recited whole-heartedly and willingly, not as a mechanical ritual nor its recitation should be felt as a burden. According to Ta Ha: 2 the Quran has not been sent down on the Holy Prophet that he should be burdened or distressed. The command of Allah should be willingly complied with.

"Fighting in Allahs cause" refers to Jihad. So this verse was revealed in Madina. The reference to prescribed salat and zakat points to the same conclusion. For "the goodly loan" refer to the commentary of Baqarah: 245; Ma-idah: 12; Hadid: 11 and 18 and Taghabun 17.

Aqa Mahdi Puya says:

This verse explains verses 2 and 3.

"A party of those with you" refers to Ali and Abu Dhar according to authentic traditions.

As this verse deals with the command which makes easy praying of tahajjud salat the recitation of the Quran refers to its portions to be recited in the said salat.

The first and the last verses, if studied together, make it clear that though the night prayer (tahajjud) is highly desirable, yet is not obligatory. There is no compulsion to recite a complete surah in it, whereas in obligatory prayers recitation of a complete surah is compulsory.

Allah knew that if night prayer (tahajjud) was made compulsory a large number of believers would not be able to comply with the command, therefore, from the very beginning it was left to the discretion of the believers.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109