دانستنيهاي ساتيا ساي بابا (جنبش نوظهور معنويت نما)

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1391

عنوان و نام پديدآور:دانستنيهاي ساتيا ساي بابا (جنبش نوظهور معنويت نما)/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

گرداوري مطالب از كليه سايت هاي مربوطه جمع آوري و ويرايش شده است.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري: نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع: فرقه ها - جنبش هاي نوظهور

ساتيا ساي بابا

تاريخچه

يكي از گروه هاي عرفاني در هند موسوم به «ساي بابا» است.

بنيانگذار اين فرقه شخصيست به نام «باگوان شيردي ساي بابا» و نام ديگر او «يا سو آمي ساتيا ساي بابا». وي در سال 1926 ميلادي در يكي از ايالت هاي هندوستان به دنيا آمد. ساي بابا در سن چهارده سالگي، مدعي شد از سوي خداوند براي هدايت همه ي آدميان برگزيده شده است.

وي دين خود را حاكم بر همه ي اديان و ناظر به همه ي آنها دانست. در عين حال، مدعي شد، اعتقاد به پيام او با گرايش به اديان رايج منافاتي ندارد. به همين دليل مي گفت:

«من روحاني هيچ يك از اديان نيستم. براي تبليغ هيچ ديني نيز نيامده ام. من آمده ام كه هندو، هندوي بهتري، مسلمان، مسلمان بهتري و مسيحي، مسيحي بهتري باشد». وي معجزه ي خود را صرفاً ايجاد تحول در درون انسان ها دانست و اصول دعوت خود را بر پايه پنج ارزش انساني «حقيقت، پرهيزگاري، صلح و آرامش، عشق و در آخر پرهيز از خشونت» بنا نهاد. وي عصاره ي همه اديان را در اين پنج حقيقت مي داند. ساي بابا راه هاي به سوي خدا را متكثر مي داند، اما مقصد همه را واحد. ساي بابا به پيروان خود تأكيد مي كند كه مراقبه هاي روزانه داشته باشند و نامهاي خداوند را به

طور روزانه بخوانند. ساي بابا براي دعوت خود معبد بزرگي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه ي صلح برين، تأسيس كرده است.

در معبد او به مناسبت اعياد همه ي اديان، مراسم برگزار مي شود. در اعيادي هم چون كريسمس، عيد فطر، عيد نوروز، سال نوي چينيان و اعياد هندو ها مراسمي به همين مناسبت ها در معبد او بر گزار مي گردد.

ساي بابا به تناسخ و قانون كارما معتقد است و بر اين اساس پيش گوي كرده است كه در سن 96 سالگي اين جسم خود را ترك خواهد كرد و هشت سال بعد روح او در جسمي ديگر در شهر ميسور به بدن فردي ديگر منتقل خواهد شد.

در مورد او كارهاي عجيبي نقل مي كنند كه براي انساني كه نبي خدا هم نيست، شبيه تخيل مي ماند. از جمله اين كه: در زمان تولد ساتيا، تمام وسايل موسيقي به خودي خود شروع به نواختن موسيقي دلنشين كردند، يا به هنگام تولد در زير گهواره اش يك مار كبرا پيدا كردند كه در آيين هندي به معناي ظهور فرد روحاني است.

از كودكي، از پاكت خالي نوشت افزار مدرسه بيرون مي آورد و ميان بچه هاي بي بضاعت تقسيم مي كرد! چنين كراماتي را صوفيان هم براي بزرگانشان ساخته اند!!

تناسخ و كارما تناسخ از ويژگي هاي مشهور اديان و آيين هاي هندي است.

ساي بابا نيز اين مسأله را جايگزين معاد نموده است.

مدعاي معتقدان به تناسخ اينست كه روح انسان به هنگام مرگ، يك سلسله ي توالد را سپري مي كند و به صورت متوالي از علمي به عالم ديگر در مي آيد. بار ديگر به هنگام مرگ، به پيكري ديگر منتقل مي شود و اين چرخه تا بي نهايت ممكن است تداوم داشته يابد. البته

انتقال ارواح از جسمي به جسمي ديگر لزوماً در يك سطح نيست. مثلاً گاهي در قالب نباتات و درختان و زماني به شكل حيوانات نمودار شود. كرمه يا كارما كه بر اساس آن كيفيت و چگونگي توالد ثانوي و علت انتقال روح يك فرد به جسدي ديگر را توضيح مي دهد. قانون كرمه در حقيقت همان نظام علّي و معلوليست كه مورد قبول ما نيز است؛ اما سخن در اينست كه اينان گمان مي كنند حيات بعدي در همين دنيا و در تولدي مجدد در قالب موجود ديگر است.

بررسي تناسخ و كارما معتقدان به تناسخ، كه طيف وسيعي از مكاتب و آيين هاي سنتي معنوي را شامل مي شود، درباره ي مدت و زمان چرخه ي تناسخ اختلاف نظر دارند؛ برخي آن را سي هزار سال مي دانند و گروهي ديگر مي گويند ممكن است تا ميليون ها سال طول بكشد.

در نقد اين ديدگاه اشكالات فراواني وجود دارد، كه به چند نمونه بسنده مي كنيم:

هر نفسي در اين عالم، با توجه به كارهايي كه انجام مي دهد، از قوه بودن خارج و فعليت مي رسد و هرگز امكان ندارد چنين نفسي بار ديگر به درجه ي قوه ي محض نزول كند و به بدني تعلق بگيرد كه در حالت جنيني و قوه ي محض است.

همان طور كه بدن حيوان بعد از كامل شدن امكان ندارد به حالت نطفگي باز گردد. البته در ديگر مقالات مربوط به عرفانهاي نوظهور هندي، مفصل به بحث در مورد رد تناسخ پرداخته ايم. ساي بابا و تبليغ كثرت گرايي عرفاني در آيين ساي بابا كثرت گرايي عرفاني تبليغ مي شود. وي تصريح مي كند كه همه ي اديان حقَّند و هيچ تفاوتي با يك ديگر ندارند، هر چند دين

خود ساخته ي خويش را كامل ترين آنها مي داند و آن را به منزله ي صد مي داند كه چون كسي آن را داشته باشد، حقيقت همه ي اديان ديگر را كه همگي از صد كمتر هستند، خواهد داشت. وي مي گويد:

تمامي اديان به سوي يك هدف رهنمون مي شوند و تمامي انسان ها برادران يك ديگرند. [7] همه مذاهب تنها به يك خدا تعلق دارند و به سوي يك مقصد رهنمون تان مي سازند، اديان در اصل هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند. تضاد بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه بسياري از مدعيان كثرت گرايي عرفاني، هر چند در لفظ چنين ادعاي را دارند، اما در عمل به اين باور خود پايبند نيستند. اغلب اينان تنها راه نجات را پيروي از مرام و مسلك ادعايي خود مي دانند. ادعاي درستي اديان ديگر براي پيروان خود از سوي امثال ساي بابا ادعايي ظاهري و صرفاً به منظور تبليغ و جذب افراد بيشتر است و الا آنان به خوبي مي دانند كسي كه به تعاليم اسلام پايبند باشد، هرگز نمي تواند به تعاليم و آموزه هاي آنان تن دهد. به همين دليل به پيروان خود اجازه ي گرايش به اسلام يا اديان ديگر را نمي دهند. آنها تأكيد مي كنند براي آن كه تعاليم آنان بتواند اثر گذار باشد، افراد بايد دست از همه ي باورهاي ذهني و دروني پيشين خود بردارند. آيا اين معنايي جز انحصار گرايي و انكار كثرت گرايي دارد؟

به راستي چگونه همه ي اديان حقاً در صورتي كه اعتقاد يك دين با دين ديگر در تضاد است؟!

جادو يكي از شاخص هاي عرفان هاي جديد استفاده از نيروهاي جادويي و سحرآميز است.

كه البته در زندگي يك نواخت و ماشيني و به

دور از معنويت انسان معاصر مي تواند تنوع جالبي را ايجاد كند و به جذب افراد زيادي منجر شود. به خصوص در مواردي كه يك مدعي رهبر فرقه اي معنوي توانايي خود را به خداوند نسبت بدهد، در اين صورت كارهاي جادويي به جاي كرامات معنوي اولياء خدا ارائه مي شود و روي مردم تأثير بيشتري مي گذارد. سحر و جادو از زمان حضرت سليمان - عَلَيْهِ السَّلَام - در بين مردم رواج يافت. گروهي از مردم با افرادي از جن كه در تسخير حضرت سليمان - عَلَيْهِ السَّلَام - بودند، ارتباط برقرار كرده و با كفر ورزيدن به قدرت خداوند، سحر و جادو را از اجنه آموختند و از تعاليم آن پيروي كردند.

«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلي مُلْك سُلَيمانَ وَ ما كفَرَ سُلَيمانُ وَ لكنَّ الشَّياطينَ كفَرُوا يعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ»

پس از آن سحر و جادو در زندگي مردم مشكلاتي را ايجاد كرد و خداوند با فرستادن دو فرشته در بابل راه هاي باطل كردن سحر را به مردم آموخت ولي مردم از آن دو چيز هايي را فرا گرفتند كه برايشان فايده اي نداشت.

بسياري از مردم گمان مي كنند كارهاي خارق العاده نشانه ي حقانيت يك مكتب مي تواند باشد.

مدعيان و سود جويان نيز از همين سادگي مردم استفاده كرده و با قدرت هاي كه به دست مي آورند سعي مي كنند با انجام كارهايي كه از توان عموم مردم خارج است و يا پيشگويي ها و پيش بيني هايي درباره ي حوادث روز مره، چنين جلوه دهند كه همه ي سخنان آنان حق است و مهر تأييد الهي دارد. هرگز نمي توان انجام كارهاي خارق العاده را نشانه ي حقانيت و درستي راه و روش يك عارف دانست. هر چند برخي از كارهاي

خارق العاده در اثر توانمندي ها و استعدادهاي خدادادي است؛ اما بسياري از آنها معلول رياضت ها و تمرين روحي و گاهي شيطاني است.

توضيح اين كه، روح انساني داراي قدرتي خارق العاده و شگفت انگيز است.

هر انساني اگر بتواند غرايز حيواني را سر كوب نمايد، مي توان از قدرت خارق العاده ي روح خود استفده كند.

سنت الهي در اين عالم به اين صورت است كه هر كس به هر ميزان و به هر انگيزه اي كه تلاش كند، از حاصل تلاش خود بهره مي برد. البته گاهي توانايي و قدرت شيطاني است و از راه ارتكاب بدترين خبائث به دست مي آيد. كارهاي خارق العاده ي ارزش دارد كه در سايه ي عمل به دستورات الهي به دست آمده باشند، هر چند هيچ عارف حقيقي عملي را براي دستيابي به كارهاي خارق العاده انجام نمي دهد، زيرا عرفان حقيقي چيزي جز معرفت و تقرب به خدا نيست. آيا نبايد با رشد فكري و عقلي بشر نوع اعجاز نيز تغيير نمايد؟ به حق بايد اعجاز پيامبر آخرين از سنخ سخن باشد، تا مردم با تأمل در آن حقيقت را در يابند و آن معجزه قرآن است وبس. هانري كربن فرانسوي مطلبي دارد به اين مضمون: ديني (قرآني) كه بي شمار آياتش در مورد تفكر و تعقل است نمي تواند خرافي باشد، زيرا با تفكر انسان خوب را از بد تشخيص مي دهد. ساي بابا خداي خيالي فطرت انقياد و خضوع، انسان را وا مي دارد كه در برابر منبع كمال سر تعظيم فرود آورد و به سجده و ستايش روي آورد. تجربه ي ملكوتي و فطري انسان از حضور در محضر كمال و قدرت مطلق الهي كه به ربوبيت او شهادت داده و تجربه ي خضوع و

خشوع در برابر خدا اگر چه از يادش رفته باشد، شناختش در باره ي او باقي است.

در اين جهان نيز انسان به طور فطري در جستجوي حقيقتي متعالي است، تا در برابر وي خضوع كند.

براي انسان هايي كه خداي حقيقي را فراموش كرده اند اين تمناي فطري تبديل پذير و از بين رفتني نيست، بلكه به صورت هاي نادرست و غير حقيقي سر بر كشيده و به طور فريبنده اي مورد عمل قرار مي گيرد.

در دنيايي امروز با تمام پيشرفت هايي كه انسان معاصر داشته، به علت ناتواني تشخيص و ارضاي راستين اين كشش فطري به پرستش خدايي از جنس خويش روي آورده است.

ساي بابا مدعيست كه خداي خالق در او حلول كرده و معجزه اش توليد انبوهي خاكستر با دستش است.

وي مردم را به ستايش و پرستش خويش فرا مي خواند و فطرت هاي تشنه ي انقياد و خضوع كه حقيقت را نشناخته اند، ناگزير در برابرش زانو مي زنند. او به هوادارانش اين متون و اذكار را توصيه مي كند، تا در حالت آرامش و توجه كامل در برابر او بخوانند:

خودتان را محصور من بدانيد، به من مشغول باشيد جنون بابا را در زندگي تان خلق كنيد، باور كنيد كه از اين جنون شيرين تر نيست به عشق هم عادت كرديم، همه اين سال ها، فرم هاي مختلفي از عشق را براي شما گرفتم مثل كودكي پرورش تان دادم، مثل پدر و مادري عاشق، تا رشد كنيد من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم … من آمده ام تا سعادت بدهم، من آمده ام تا ببخشم هيچ منظور ديگري از موجوديت من نيست همه اضطراب و مشكلات خود را به من بسپاريد و از من آرامش بگيريد بيا و

مرا پيدا كن و خودت را پيدا كن از نزديك به من نگاه كنيد، به فراسوي فرم بدن و درون نگاه كنيد ساي بابا خود را برهما، خداي خالق و هستي بخش مي پندارد و از مردم مي خواهد، تا او را ستايش و تعظيم كنند؛ به او عشق بورزند، تا به آرامش و عشق برسند؛ آرامش و عشقي كه در ملكوت تجربه كرده اند، فطرتشان ار آن آگاه است و در اين جهان نيز به دنبال آن مي گردند. حال اين كه كمال مطلقي كه فطرت خواهان خشوع در پيش گاه اوست كجا و يك انسان نيازمند و محدود كجا؟

************

منابِع

1. آفتاب و سايه ها، نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، دكتر محمد تقي فعالي، نشر نجم الهدي،

2. جريان شناسي انتقادي عرفان هاي نوظهور، حميد رضا مظاهري سيف، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.

3. در آمدي بر عرفان حقيقي و عرفان كاذب، احمد شريفي، انتشارات صهباي يقين.

4. محمد تقي مصباح يزدي، در جستجوي عرفان اسلامي، مركز انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.

تهيه كننده:

محمود كريمي

منبع:

اختصاصي راسخون manaviatenovin. com

بخش مقالات

شيردي ساي بابا

شيردي يك معلم روحاني بود كه طرفداران تمام مذاهب هندو، از هر طبقه اي به او به ديده احترام مي نگريستند و از تعاليم و نصايح او بهره مي بردند. (4) تَجَلِّي خداوند و ساتيا ساي بابا آواتار از سنگهاي اصلي بناي عظيم خداشناسي هندوست. ما تنها در آيين هندو با مفهومي به نام آواتار، كه تَجَلِّي امر مطلق در جهان خاكيست روبرو مي شويم. در واقع بر اساس آيين هندو مسؤوليت ويشنو به عنوان حافظ جهان ايجاب مي كند كه او در هنگام بروز مخاطرات جدي براي جهان و موجودات آن به شكل

موجودي زميني متولد شود و جهان را از نابودي برهاند.

تقريباً تمامي آواتارهاي هندو تجسم هاي ويشنو هستند.

اين آواتارها همواره حامل خرد و دانشي هستند كه براي حفظ بقاي جهان ضروريست (5) در مسلك هندوئيسم بنا بر وضعيت طبيعي جهان ضروريست كه همواره زمين خاكي از آواتار خالي نباشد.

تا او اساس عقيده (دارما) را تحقق بخشد.

دارما به معناي مسير اصلي زندگي شخص بدون دخالت و ضربه زدن به منافع و زندگي ديگران و بدون تجاوز به آزادي ديگر اشخاص است به عبارت ديگر دارما به معناي اينكه آنچه را كه دوست داري ديگران در حق تو انجام دهند در حق ديگران انجام دادن و به طور كلي ايجاد يك وحدت منظم بين گفتار و پندار و كردار انسانهاست.

وجود آواتار بر روي كره زمين ضرورريست تا تحقق دارما را عملي سازد. آواتار به صورت انسان به عنوان دوست، نيكخواه بشر خويشاوند، راهنما، معلم، درمان كننده، شفا بخش و شريك در بين انسانها زندگي مي كند.

وجود آواتار براي اعاده دارما ضروريست و هنگامي كه انسان بر اساس دارمايش زندگي مي كند آواتار خوشحال و خشنود خواهد بود (6) اما نكته اينجاست كه ساتيا ساي بابا در تعليمات عرفاني به شاگردان، خود را يك آواتار معرفي مي كند.

آواتاري كه نقش معلم حقيقت را بازي مي كند كسي كه آمده تا دوران جديدي را در تعليمات كهن معنوي بنا نهد و نقش يك نجاتگر بزرگ را ايفا كند.

ساي بابا مي گويد:

«تو نمي تواني مرا در طبقه بندي «مرد خدائي» يك معجزه گر، انسان خدا گونه يا شفا دهنده قرار دهي. اين آواتار براي ايفاي نقش جديدي آمده نقش معلم حقيقت «. (7) بدين سان در گام نخست ساتيا

ساي بابا، به عنوان آواتار با نقش نويني در صحنه ارشاد به عنوان يك معلم حقيقت جلوه مي كند.

سپس براي معرفي خود و ابراز ويژگيها و توانائيهاي ذاتي خويش چنين سخن مي گويد:

«هر كه تمام اعمال و كارهايش را به من اهدا كند بدون هيچ فكر ديگري، هر كه روي من مراقبه مي كند به من خدمت مي كند، مرا پرستش مي كند، مرا به خاطر دارد، بداند هميشه با او هستم … به آنهايي كه مرا استهزا مي كنند تبسم مي كنم به آنها كه در باره من دروغ جعل مي كنند تبسم مي كنم، به آنها كه مرا تمجيد مي كنند تبسم مي كنم دائم شادم پر از شعف. تند صحبت مي كنم و بعضيها را تنبيه مي كنم، اگر آنها مال من نيستند آنها را رها مي كنم و توجه به آنها نمي كنم اين هشداريست براي ارتداد آنها. من حق دارم آنهايي را كه به من تعلق دارند گوشمالي بدهم، من بين شما راه مي روم و صحبت مي كنم، تربيت مي دهم نشان مي دهم، نصيحت مي كنم و اندرز مي دهم اما از هر نوع وابستگي جدا هستم خيلي وقتها به شما گفته ام كه مرا با اين ساخت فيزيكي مربوط ندانسته و يكي فرض نكنيد اما شما نمي فهميد». (8)

ساتيا ساي بابا در مورد قدرت و توانايي خويش چنين مي گويد:

«من شما را مجبور نمي كنم كه نام و شكل به خصوصي از من انتخاب كنيد خداوند ميليونها نام و شكل دارد … اگر به عنوان ناراينا (narayena) (يكي از نامهاي خداوند ) با چهار بازو در حال نگه داشتن صدف، چرخ، گرز، نيلوفر بين شما آمده بودم شما مرا در يك موزه نگه مي داشتيد و از مردمان جستجوي دارشان پول دريافت مي كرديد.

اگر صرفاً به عنوان يك مرد آمده بودم به تعليمات و آموزش هاي من با ديده احترام نگاه نمي كرديد و از آنها به خاطر خوبي خودتان پيروي نمي كرديد پس من بايد در اين شكل ولي با دانش و نيروهاي فوق بشري باشم» (9). ساي بابا مي گويد:

ماموريت من اعطاء شوق و شادي به شماست كه از ضعف و ترس دورتان كنم. ماموريت من پراكندن شادماني است از اين جهت هميشه آماده ام ميان شما بيايم نه يكبار دو بار يا سه بار هر زمان كه شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا، من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شكوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست.

شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم. ساي بابا در ادامه مي گويد:

قدرت من غير قابل اندازه گيري است.

تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درك و پيمايش است.

اصل ساي، الوهيت ساي، هرگز تحت تاثير بد گويي و افترا، پيشرفتش متوقف نمي شود. (10) لازم به ذكر است كه در ميان تمام رهبران عرفانهاي نوظهور مسأله «خود بزرگ بيني» مشهود است.

به عنوان مثال بسياري از اين رهبران (از جمله اوشو، كريشنا مورتي و …) در خلال نوشته ها و سخنراني هايشان به كرات اذعان مي دارند كه هنگام تولدشان اتفاقات نادري پيش آمده و يا از قبل منجمان و غيب گويان بزرگ، آمدنشان را وعده داده اند.

اما روش ساتيا ساي بابا به گونه اي ديگر است.

او به واسطه پيشينه ممتازي كه مفهوم اواتار در تعاليم هندو دارد و همچنين مقبوليت فراگيري كه هندويئسم، نه تنها در هندوستان بلكه در جهان دارد سعي مي كند خود را به اين مفهوم پهناور وصل كرده، در جهت نيل به «خود بزرگ

بيني» گامهاي بزرگتر و استوار تري بردارد. حال آن كه اينان ادعاهاي بزرگيست كه رهبران عرفانهاي نوظهور براي آن دليل محكمي ندارند و صرف داشتن نيروهاي خارق العاده كه به واسطه رياضتها و ذكرهاي مداوم حاصل شده و در ميان مرتاضان كشورهاي گوناگون بالاخص كشورهاي اسياي شرقي فراوان است، نمي توان منجي جهاني بودن آنها را اثبات كرد. مفهوم خدا باوري در عرفان ساي بابا خداشناسي درون مايه تمام بايد و نبايدهاي مكاتب و مسالكيست كه رويكرد به منبع قدسي را جزء لا ينفك عقايد خو پنداشته اند.

در تمام اعصار گوناگون خداشناسي در تفكرات مذهبي كانوني است كه ذهن پژوهشگر را ناخواسته به سوي خود جذب مي كند.

در مسير كنكاش مباحث ديني اولين قدم متفكر برخورد با بزرگترين سؤال ممكن در حيطه كاري اوست كه آيا خدا هست يا نيست؟

تاريخ اديان گذشته اغلب گواه بر مثبت انگاري به سؤال فوق است هر چند موجي از مكاتب عرفاني در غرب، از دهه هاي گذشته سعي بر حذف اين سؤال و يا پاسخ منفي بدان را بر گزيده اند.

در هر حال پاسخ بسياري از مكاتب ديني دال بر صدق اين مطلب است.

در گام بعدي، مسأله بر سر تعدد خدا يا يگانگي اوست، در هندوئيسم و مذاهب منشعب آن، بحث چند خدايي همواره پر رونق بوده هر چند ساي بابا به واسطه اقتباس از تعاليم هندو، به انواع تجليات خداوند معتقد است؛ اما بر خلاف كتب مقدس هندويئسم بيشتر بر خداي اعلي تكيه دارد. چنانچه همواره در تعاليم او بحث از خدا با تكيه بر وحدانيت شكل مي گيرد.

ساتيا ساي بابا مي گويد:

همه اديان يك چيز را تعليم مي دهند (تطهير ذهن از آسيب خود خواهي و

پرهيز از لذت هاي بي ارزش) هر آييني به انسان مي آموزد كه وجود خويش را سرشار از شكوه و جلال ايزدي كند و از حقارت و پوچي و خود خواهي بپالايد. راه و روش تفكيك و تشخيص را به او تعليم مي دهد تا شايد به تعالي برسد و به آزادي دست يابد. بدانيد كه همه قلبها تنها به ياد (يكي) كه همان خداوند يكتاست به طپش در مي آيد و همه نامها و همه اشكال الهي نيز به خداوند يگانه اشاره دارند. برترين نحوه ستايش او ستايش با عشق است.

يكتا پرستي را در ميان مردم از هر كيش، كشور و قاره ترويج دهيد. اينست پيامي كه دارم و آرزو مي كنم با قلبهايتان آن را در يافت كنيد. (11) ساي بابا مي گويد:

«مهمترين و بالا ترين نياز بشر امروزي اينست كه اين واقعيت را بپذيرد كه خداوند يكيست اين چيزيست كه مسيح و محمد اعلام كرده اند.

كلمه الله واقعاً به معني يگانه ي متعاليست كه همه چيز را در عالم هستي در بر مي گيرد.

باور اصلي تمام اديان اينست كه خداوند يكي است.

مسيح، پدر بودن خداوند و برادر بودن بشر را اعلام نمود انسان مي تواند تنها يك پدر داشته باشد نه دو تا زماني كه مسيح به دنيا آمد، سه مرد خردمند ستاره ها را دنبال كردند تا به محل تولد او برسند. با ديدن نوزاد تازه به دنيا آمده، آنها در دل خود به اين كودك الهي تعظيم كردند.

قبل از ترك محل هر يك از آنها چيزي درباره كودك گفت، خردمند اول به حضرت مريم گفت:

او عاشق خداوند است.

خردمند دوم گفت:

خداوند او را دوست دارد، خردمند سوم گفت:

او روح خداست.

اهميت دروني اين سه گفتار

و اعلام در مورد مسيح چه مي تواند باشد؟ جمله اول دلالت بر اين دارد كه مسيح پيام آور حق است.

پيام آور مي تواند ارباب خود را دوست بدارد ولي ارباب به اين آسانيها پيام آور خود را دوست ندارد. جمله دوم اعلام مي كرد كه خداوند مسيح را دوست دارد، چرا؟ براي اينكه او تَجَلِّي الهي است.

جمله سوم حاوي چيزيست كه مسيح اعلام نمود:

من و روح خدا يكي هستيم. (12) ساتيا ساي بابا همواره اذعان مي دارد كه تمام انسانها نمادي از خداوند هستند و اينكه هر پيكر اوست كه با نان تقويت مي شود و هر قطره از خون جاري در رگهاي هر موجود زنده اي، خون اوست كه با شور و تحريكي كه شراب به آن مي رساند روح مي گيرد از همين رو مي توان گفت كه هر انساني تجسم روح خداوند است و بايد همانند او مورد احترام قرار گيرد.

شما مانند يك خدمتگزار عمل مي كنيد، پرستش مي كنيد، همانند پسري كه پدر خود را ميستايد و نهايتاً به خردي دست مي يابيد كه بيانگر اينست كه شما و او يكي هستيد اين سفري معنويست و مسيح راه را با عبادت واضح نشان داده است.

ساي بابا اين گونه ادامه مي دهد كه همه انسانها را تجسمي از الوهيت بدانيد و با عشق، تفاهم و خدمت به آنها احترام بگذاريد. تنها يك نابينا نسبت به شرايط ملال آور ديگران بي تفاوت مي ماند. تنها يك نا شنوا از ناله هاي ديگران تاثير نمي پذيرد. در حقيقت «ديگران» وجود ندارند. شما همه سلولهاي زنده اي در بدن خداوند يد و هر سلول وظيفه اش را براي پيشبرد اراده وي به انجام مي رساند. (13) ساتيا ساي بابا معتقد است كه «خداوند شكلي

را به خود مي گيرد كه سر سپرده ها آروز داشته اند.

دانستن اينكه تمام اشياء خلق شده شكلي از خداو نداند بسيار اساسي است». (14) ساي بابا در مسأله خدا شناسي و پرداختن به خصوصيات خداوندي همواره از تعاليم هندو كه مبتني بر تعدد خدايان است فاصله مي گيرد.

لكن در صدر و ذيل گفتارهايش درباره خداوند به پيامبران و اديان توحيدي اشاره مي كند.

اين نكته در برخورد با موضع پلوراليسم ديني او پر اهميت است.

سخن پاياني بر خلاف آنچه اغلب بيان مي شود كه عرفانهاي نوظهور، عرفانهاي منهاي خدا هستند؛ بايد گفت كه اين ادعا بيشتر با مكاتب ديني عرفاني طبيعت گرايانه موافق است.

همانند اديان ابتدايي و برخي از عرفانهاي افريقايي و امريكاي جنوبي (عرفان كارلوس كاستاندا). حال آن كه در عموم عرفانهاي نوظهور (سكولار) به وجود خداوند اعتراف شده، لكن مسأله بر سر ميزان اعتبار، اهميت و قدرت تصرف در امور شخص سالك است.

در عرفان ساتيا ساي بابا موضوع خدا باوري كم اهميت جلوه مي كند خداوند در روند تغيرات زندگي انسان نقش كم رنگي را اجرا مي كند.

چنانچه هر اندازه الوهيت در عرفانهاي توحيدي بالاخص عرفان اسلامي پراهميت است در عرفانهاي سكولار كم اهميت و بي ارزش. ساي بابا در قسمت دستورات عملي هيچگاه هدف و قصد انجام اعمال را توجه به خدا اعلام نمي دارد. چنانچه در اين قسمت (بعد عملي) هيچ اشاره اي به خدا نمي شود. چنين موضع گيرهايي كه در عرفان ساي بابا و به طور كلي در همه عرفانهاي سكولار به آن اشاره مي شود بيشتر متاثر از اومانيسم غربي و مكاتب فلسفي همچون اگزيستانسياليسم رونق مي گيرند، هر چند نقش فراگيري نيهيليسم دنياي غرب، كه در اواخر قرن نوزده و بعد

از مكتب فلسفي نيچه شكل مي گيرد بر عرفان هاي سكولار حائز اهميت است.

*****پي نوشت*****

1. شاهزاده محمد دارا شكوه، اوپانيشاد، به سعي تارا چند و جلالي نائين سال 1340 چاپ تا با ن ص 629

2. دارام ويرسينگ، آشنايي با هندوئيسم، ترجمه سيد مرتضي موسوي ملايري، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي چاپ اول 1381 ص 118

3. سوآمي ساتيا ساي بابا. زندگي من پيام من است، ترجمه پروين بيات انتشارات عصر روشن بيني چاپ اول 1382 ص 10

4. ساتيا پال روهلا. قريس ساي بابا شيردي ترجمه حمد رضا جعفري انتشارات پيك ايران چاپ اول 1377 ص 9

5. ساتيا ساي بابا گيتاي جديد ترجمه مرتضي بهروان انتشارات آويژه چاپ اول 1382 ص 19

6. سوآمي ساتيا ساي بابا عشق الهي او را جلوه گر سازيد ترجمه پروين بيات انتشارات عصر روشن بيني چاپ دوم 1384 ص 5

7. سيما كوندار، تراشهاي الماس خداوند ترجمه طاهره آشنا، انتشارات تعاليم مقدس چاپ دوم 1377 ص 260

8. همان ص 106

9. همان ص 115

10. همان ص 168

11. ساتيا ساي بابا، تعلميات ساتيا ساي بابا، ترجمه رويا مصاحبي محمدي، انتشارات تعاليم حق چاپ اول 1383 ص 31

12. ساتيا ساي بابا، سخنان ساتيا ساي بابا ترجمه توراندخت تمدن (مالكي) انتشارات تعالم حق چاپ اول 1381 ص 206

13. همان ص 96 - 14. سيما كوندار تراشهاي الماس خداوند ص 90

منبع:

دو هفته نامه پگاه حوزه

نويسنده: محمد حسين كياني

پايگاه راسخون

باگوان شيردي ساي بابا، شخصيت، فريب ها و ادعاها

حدود 180 سال قبل در هند فردي به نام شيردي بابا معروف شد كه يك روحاني با ايمان بود و انسان ها را به نيكي و افكار و رفتار درست دعوت مي كرد. در آن زمان مردم توجه زيادي به شيردي بابا نكردند و

حكومت ها او را طرد كردند.

شايد يكي از دلايل اين برخورد هندي ها با شيردي بابا اين بود كه او به اسلام علاقه زيادي داشت و بعضي از تعاليم او از اسلام گرفته شده بود.

اما سال ها بعد از وفات شيردي بابا عده اي با حمايت و برنامه ريزي دولت هاي استعمارگر، جانشين تازه اي براي شيردي بابا پيدا كردند و او را ملقب به ساي بابا كردند.

«باگوان شيردي ساي بابا» يا همان «يا سو آمي ساتيا ساي بابا» در 23 نوامبر 1926 در يكي از ايالت هاي هندوستان به دنيا آمد. ساي بابا در سن چهارده سالگي، مدعي شد روح خداوند در جسم او رفته است و علنا گفت كه براي هدايت انسان ها بر روي زمين ظهور كرده است و تلاش وي بر اينست كه با نگاهي پلوراليستي همه پيروان اديان را به سمت خويش بكشاند. وي بيش از پنجاه ميليون نفر را تنها تا سال 1985 به مريدي خود در آورده بوده است.

اما ساي بابا به جذب مسلمانان و مسيحيان توجه ويژه اي نشان مي دهد كه نكته قابل تاملي است.

او خودش را ساي بابا ناميد و گفت كه تجسم بعدي «شير دي ساي بابا» است كه درويشي مسلمان بوده و ده ها سال پيش در ايالت «ماهاراشترا» سكونت داشته است.

اولين چيزي كه در اسم ساي بابا جلب توجه مي كند شايبه ي فارسي بودن اين اسم است.

ساي بابا شكلي ديگر از همان (شاه بابا)ي خودمان در زبان فارسيست كه با كمي تحريف و تغيير در زبان هاي اردو و هندي به اين شكل تلفظ مي شود. علاوه بر نكته اي كه در نام اين شخص در ارتباط با اسلام وجود دارد، به طور كلي اين شخصيت را

بسيار به اسلام پيوند مي زنند و اين مساله در سخنراني ها، نام گذاري ها و تبليغات اين فرقه انحرافي شرق آسيايي، مشهود است.

در ايران نيز مريدان بسياري دارد كه او را مي پرستند. سايت رسمي وي به زبان فارسي به نام ايران بابا نيز بسيار فعال است و از ظاهر آن مشخص است كه سرمايه گذاري زيادي روي آن صورت گرفته است.

اين سايت به صورت كاملاً رايگان به توليد محتواي ارائه شده از سوي ساي بابا در بين ايرانيان مي پردازد. تا كنون نزديك به يكصد نرم افزار و لوح فشرده تبليغي از ساي بابا به زبان فارسي با شمارگان بالا در كشور توزيع شده است.

در دوره هاي قبل تر ساي بابا كمتر در ايران شناخته شده بود اما شخصي از گروه وي به نام مهربابا نزد مريدانش در ايران بسيار معروف بود.

مهربابا سه بار به ايران سفر كرد يكبار در ژانويه 1924 كه با كشتي از بمبئي به بندر بوشهر رسيد و به سبب بيماري همراهانش به سرعت به هند بازگشت.

بار دوم در سپتامبر 1928 كه در اين سفر از شهرهاي خرمشهر، دزفول، خرم آباد، ملاير، اصفهان، يزد، كرمان، بم و دزد آب (زاهدان) ديدن نمود. مهربابا مهربابا در اين سفر ملاقات هايي با ايرانيان داشت و مريداني چند را جذب كرد سپس از راه زميني و از بين راه كويري دزدآب و بعد از طريق قطار به هند بازگشت.

در اول ژانويه 1931 مهربابا براي سومين با قطار راهي ايران شد.

تبليغات، حضور و توجه ويژه مهربابا به ايران سبب شد تا الان زمينه پذيرش ساي بابا در ايران به راحتي فراهم باشد و سايت ها و نرم افزارها و تبليغات گسترده و موثري از

اينها را شاهد هستيم. ساي بابا كه اكنون حدود هشتاد و دو سال سن دارد و در روستاي پوتاپارتي در جنوب هند در ايالت «آندرا پرادش» زندگي مي كند، به بيماري مبتلا شده و در بيمارستان پوتاپارتي در همين ايالت از هفته پيش به علت مشكلات تنفسي بستري شده و ميليون ها نفر از پيروانش اطراف اين بيمارستان تجمع كرده اند.

ساي بابا براي دعوت خود معبد بزرگي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه ي صلح برين، تأسيس كرده كه به مناسبت اعياد همه ي اديان، هم چون كريسمس، عيد فطر، عيد نوروز، سال نوي چينيان و اعياد هندو ها مراسمي را برگزار مي كند.

فرقه ساي بابا در يك نگاه

ساي بابا شيردي تعاليمش را از كتاب هاي مقدس هندوها و نيز اسلام مي گرفت و ضمن اينكه به تناسخ و قانون كرمه وفاداربود، به اسلا م هم احترام مي گذاشت. او در هند چندان هوادار و پيرو ندارد. او در 15 اكتبر 1918 ازدنيارفت. ساي بابا شيردي آن كسيست كه ساتيا ساي بابا خود را تجسم و جانشين وي خواند. «سوامي ساتيا ساي بابا»، دومين شخصِ مشهور به ساي بابا است.

وي بنيانگذار فرقه ساي بابا مي باشد.

ساتيا ساي بابا در 23 نوامبر 1926 در دهكده اي كوچك به نام «پوتاپارتي» به دنيا آمد. [1] پدر او «پداونكاپاراجو» و مادرش «ايشوارامبا» بودند. ساتيا، فرزند چهارم خانواده اي فقير و مذهبي بود و به جز او، خانواده راجو يك پسر و دو دختر ديگر نيز داشتند. ساي بابا پس از مدتي وارد مدرسه شد و تحصيلات ابتدايي را در محل زندگي خود ادامه داد. او زندگي ساده اي داشت و مانند بچه هاي ديگر به بازي و كنجكاوي مشغول بود.

او روزها را يكي پس از ديگري،

صرف تحصيل و بازي در محل سكونت خود مي كرد؛ امّا به يكباره اساس زندگي معنوي وي متحول شد و سرنوشت او به گونه اي متفاوت از ديگران رقم خورد. ساتيايِ نوجوان در آن زمان، وارد دوران جديدي از زندگي شخصي و مرحله ي نويني از حيات روحاني خود شد.

او تبليغات معنوي را از همان سنين ابتدايي به مرحله اجرا گذارد و در بيستم اكتبر 1940 در 14 سالگي، زندگي شخصي خويش را رها نموده، اعلام نمود كه روح خداوند در جسم او حضور يافته است.

او همچنين ادعا كرد براي هدايت انسان ها بر روي زمين مبعوث شده است.

(ر. ك. احمد حسين شريفي، 1387 ش، ص 73). او در عين حال خود را ساي بابا ناميد و ادعا كرد تجسم بعدي «شيردي ساي بابا» عارف نمايِ پيش گفته هندي، است.

ساي بابا «پرداخته هاي ذهن خود» را حاكم بر همه اديان و ناظر به همه آنها دانست. در عين حال مدعي شد اعتقاد به پيام او، با گرايش به اديان رايج منافاتي ندارد! به همين دليل ادعا كرد روحاني هيچيك از اديان نيستو براي تبليغ هيچ ديني نيز نيامده است! ساي بابا براي دعوت خود معبد بزرگي بنام «پراشانتي نيلايام» به معناي «آشيانه صلح» تاسيس كرد. در معبد او به مناسبت اعياد همه اديان مراسمات گوناگوني برگزار مي شود. ساتيا ساي بابا، به گفته خودش، در سن 99 سالگي، خرقه تهي كرده و هشت سال بعد در جسم ديگري در شهر «ميسور» دوباره ظهور خواهد كرد. نام اين تجسم الهي «پرماساي بابا» و گسترش دهنده عشق و ادامه دهنده راه شيردي ساي بابا و ساتيا ساي بابا خواهد بود.

ساتيا ساي بابا در سخنان

خود گفته است كه بعد از پرما ساي، جهان بار ديگر در صلح و آرامش غوته خواهد خورد! امروزه بسياري براي ديدن او از كشورهاي مختلف به محل سكونت وي مي روند. ساتيا هنگام ملاقات با دوستداران خود، از ميان جمعيت مي گذرد و سپس خاكستري از سرانگشتان او بيرون مي آيدكه فضا را معطر مي كند.

گاهي از هوا به افراد جواهرات گران قيمت مي دهد و باعث دگرگوني و معنويت و حرارت زياد شركت كنندگان مي شود. وي در ايران پيرواني دارد كه بدون مواجهه با هيچ عامل بازدارنده اي، در مراكز مختلف به ترويج انديشه هاي او مشغولند! تاكنون چندين كتاب درباره ساي بابا و همچنين تعدادي از كتاب هاي نوشته شده توسط خودش، به زبان فارسي ترجمه شده است.

از آن جمله مي توان به كتب ذيل اشاره كرد:

1. تعليمات ساي بابا (تعاليم معنوي 6)، ترجمه رويا مصباحي مقدم؛

2. زندگي من پيام من، ترجمه پروين بيات؛

3. سخنان ساي بابا (تعاليم معنوي 4)؛

4. افكار الهي براي 365 روز سال، ترجمه پروين بيات؛

5. درخت ارزشها را آبياري كنيم، ترجمه پروين بيات؛

6. يوگاي عاشقانه، ترجمه آزاده مصباحي؛

7. عشق الهي را جلوه گر سازيد، ترجمه پروين بيات.

*****

[1]. پوتاپارتي در جنوب هند در ايالت «آندرا پرادش» واقع شده است كه از «بمبئي» با قطار حدود بيست ساعت و از شهر بنگلور حدود 4 ساعت فاصله دارد.

http://kalameyar. blogfa. com/post - 18. aspx

آيا ساتيا ساي بابا يك آلت پرست و بت پرست است يا عارف است؟

متن زير را بخوانيد نظر فرديست كه از نزديك آشنا مي باشد:

ديدگاه هاي يك دانشجوي ايراني مقيم هند درباره سايي بابا. امروز مي خواهم در مورد سايي بابا صحبت كنم. از آنجا كه در هند هستم و دسترسي به همه نوع منابع در اين باره دارم خوشحال مي شم اگر به چيزي

كه مي خوام بگم توجه كنيد. سايي بابا بر خلاف آنچه كه در تبليغات مي شنويد نه تنها مرجع معتبري براي انرژي و خالص كردن روح نيست بلكه روح را به گمراهي مي كشاند. چه باور كنيد و چه نكنيد مردمي كه به ملاقات اين فرد مي روند داراي ضعف شخصيتي و گم شده در دالان دنيا هستند و اميد دارند كه با ملاقات كسي با اين صفات راه خود را پيدا كنند و يا بهبودي در حال و زندگي خود ببينند. اول از همه ناچارم كه بحث دين را به ميان بكشم … سايي بابا بر خلاف آنچه كه در مورد اتحاد اديان درباره ي او گفته مي شود - يك هندوي خالص است.

هندوي خالص يعني كه به پرستش اجسام ساخته ي دست بشر مي پردازد كه در اسلام بت پرستي ناميده شده. اما اساس دين هندو اينست كه اجسامي را از سنگ - چوب يا گل بسازند و آن را رنگ كنند و لباس بپوشانند و سپس به عنوان خدايان بپرستند. پس كار از دو جا ايراد دارد:

يكي اينكه بت مي پرستند

دوم اينكه دشمن پيروان ساير اديان هستند.

كساني كه گرايش به تغيير دين خود از اسلام به اديان باستاني مثل هندو - ماندايي - مانوي - زرتشتي - ميترايي - جيني و بودايي دارند به اينجا سر بزنند چون در مورد اين اديان مفصل توضيح خواهم داد. بدون اينكه بخواهم مغرور به نظر برسم بايد بگم كه 10 سال از عمرم را صرف مطالعه ي همه ي اين اديان همچنين اسلام و مسيحيت و يهودي كرده ام و اگر خدا اجازه دهد ميزاني از آن زا با شما شريك مي شوم. يكي از خدايان مهم و

اساس دين هندو لينگا نام دارد. با عرض معذرت از همه! لينگا آلت تناسلي مرد است كه از سنگ در ابعاد مختلف تراشيده مي شود و در تمام معابد پرستش مي شود. عكس زير برهمني را در حال شستشوي لينگا نشان مي دهد. لينگا در مغازه ها به فروش مي رسد و هندو ها در خانه آن را نگهداشته و مي پرستند. سايي بابا كه خودش را تناسخي از سايي باباي شماره 1 مي داند مهمترين وظيفه اش پرستش لينگا و تبليغ پرستش آن است.

علاوه بر آن بتي ديگر است به نام لينگوم كه در واقع با عرض معذرت! آلت تناسلي زن است كه أن هم به همين شكل فروخته و پرستش مي شود. عكس زير سايي بابا را در حالي كه لينگوم كوچكي در دست دارد. اساس آيين هندو پرستش هزاران خدا و الهه است كه در آيين زرتشتي به آنها ايزد مي گويند.. اما در واقع همان آيين است در قالبي مدرن تر. در اصل هيچ ديني در تاريخ بشر به نام هندو وجود نداشته و ندارد. هندو فقط از نام اين سرزمين هندوستان به اين آيين داده شده و اين آيين به صورت مدون و دقيق اصلاً وجود ندارد. مسلمانان مردم اين سرزمين را هندو ناميدند و امروزه به غلط نام آيين شده است.

سايي بابا كارهاي عجيبي مي كند و سايي باباي قبلي هم مي كرد.. مثل غيب شدن و ظاهر شدن يا پرواز كردن و يا فكر خواني و … اين قدرتها خاص سايي بابا نيست و همه ي برهمنان هندو اين كارها را مي كنند … همچنين مقدسان جين و بودا … چطور؟ حدود 60 كتاب مقدس و باستاني در آيين برهمني وجود دارد كه

حاوي وردها و جادوها و نفرينهاي متعدد است.

اين كتب فقط در دست برهمنان است و دانش ممنوعه مي باشد.

با رعايت دستورات اين كتابها هر برهمني مي تواند از آسمان باران بباراند و يا فرزند را در شكم زن حامله بكشد.

اما منبع اين جادو ها شيطاني هستند و براي منظور نيك به كار نمي روند. برهمنان و سايي بابا از ميان آنها از اين قدرتها براي احمق نگه داشتن مردم استفاده مي كنند و مردم ناچار به پرستش آنها هستند.

براي مثال برهمنان بايد در تمام خانواده هاي هندو وارد و خارج شوند و هر مبلغ پولي كه بخواهند دريافت كنند … وگرنه نفريني بر خانواده مي گذارند كه فقط خودشان بتوانند آن را بردارند. پيش از هر ازدواج و پيش و بعد از تولد هر بچه اي - برهمن بايد مراسم مخصوص و پيچيده اي اجرا كنند تا ازدواج موفقيت آميز شود و بچه به سلامت به دنيا بيايد … اگر خانواده برهمن را راه ندهند ازدواج به عزا مبدل مي شود و اين كاملاً صحت دارد. براي برخي مراسم كثيف كه برهمنان بايد قرباني به شياطين هديه كنند - كودكي مسلمان را گرفته و مي كشند و خونش را روي بتها مي مالند. حداقل روزي 10 تا 20 مورد اين اتفاق در هند مي افتد. دستورات آيين برهمايي (هندو)

انسان را به كارهاي كثيف وا مي دارد كه فقط منجر به گمراهي و زندگي رقت بار مي شود. براي مثال هر وقت كسي مي ميرد اگر فقير باشد همانجا توي خيابان جسدش را مي سوزانند و شما مي ايستي و سوختنش را مشاهده مي كني و خاكسترش به حلق همه مي رود و روي هر غذايي مي نشيند. پوشيدن كفش درست نيست و شستن دستها اصلاً

مجاز نيست. هر وقت با هندويي دست داديد پيش از هر چيز دست خود را آب بكشيد! شستن بدن با آب گرم مجاز نيست … دوش گرفتن حرام است … خوردن هر نوع ميوه و غذايي كه حاوي ويتأمين هاي مفيد و فسفر و پروتئين باشد حرام است … وضع حمل زنان در بيمارستان مجاز نيست و … كه همه اينها منجر به توليد نسلي بيمار با درصد هوشي پايين و مرگ و مير بالا مي شود. تا سال 1947 ميلادي زنان به همراه شوهران فوت شده شان زنده در آتش سوزانده مي شدند … و بيوه ها از شهر طرد مي شدند. از ديگر اساس دين هندو ازدواج بچه هاست! در دين هندو هر روز متعلق به تولد يكي از خدايان و الهه هاي بي شمار است كه هر روز مراسم خاصي بايد در معبد و خانه انجام شود. همچنين طبقه بندي جامعه به شكل قديمي و باستاني است … يعني كه فرزند يك بانكدار حق ندارد با فرزند يك معلم ازدواج كند و جامعه داراي سيستمي جديست … كساني كه از طبقه پايين هستند حق خريد خانه و ماشين و چيزهاي لوكس و باز كردن حساب بانكي ندارند و طبقه نجسها در كثافت دست و پا مي زنند. در چنين شرايطي يك ماه پيش جناب سايي بابا بيانيه اي صادر كرد عليه مردم فقير جامعه و سبب تظاهرات و جنگ و جدل هاي فراواني شد و مردم زيادي عليه او جبهه گرفتند از جمله نماينده گان در مجلس. با اين اوصاف اگر همچنان در پي تغيير دين هستيد و يا ارادت به سايي بابا داريد مي توانيد كمي بيشتر روي تصميم خود فكر كنيد. پشيمان

نخواهيد شد.

منبع:

http://arvaah. org/forum/index. php/topic، 725. 0. html

درباره فرقه انحرافي ساي بابا

حجت الاسلام سيد محمدرضا حسن زاده طباطبايي از كارشناسان عرصه اديان، طي نوشتاري با عنوان «ساي بابا، شخصيت، فريب ها و ادعاها»، به نقد فرقه انحرافي ساي بابا پرداخت. در اين نوشتار آمده است:

چنان كه در خبرها نيز شنيده يا خوانده ايد، باگوان شري ساتيا ساي بابا كه خود را خداي خالق و هستي بخش مي پنداشت، 11 سال زودتر از پيش بيني خود، طعم مرگ را چشيد تا يك خداي دروغين ديگر رسوا شود. وي بنيانگذار نحله شخصي و انحرافي موسوم به ساي باباست و مرگ، چند روز پيش در 85 سالگي به سراغ او آمد. مرگي كه موجب شد يكي از صدها نيرنگ «ساي بابا» برملا شود؛ چرا كه پيش گويي كرده بود در سن 96 سالگي خواهد مرد و هشت سال بعد روح او در جسمي ديگر در شهر ميسور به بدن فردي ديگر منتقل خواهد شد.

ساي بابا كيست؟

حدود 180 سال قبل در هند فردي به نام شيردي بابا معروف شد.

وي يك روحاني با ايمان بود و انسان ها را به نيكي و افكار و رفتار درست دعوت مي كرد. در آن زمان مردم توجه زيادي به شيردي بابا نكردند و حكومت ها او را طرد كردند.

شايد يكي از دلايل اين برخورد هندي ها با شيردي بابا اين بود كه او به اسلام علاقه زيادي داشت و بعضي از تعاليم او از اسلام گرفته شده بود.

اما سال ها بعد از وفات شيردي بابا عده اي با حمايت و برنامه ريزي دولت هاي استعمارگر، جانشين تازه اي براي شيردي بابا پيدا كردند و او را ملقب به ساي بابا كردند.

«باگوان شيردي ساي بابا» يا همان «يا سو آمي ساتيا

ساي بابا» در 23 نوامبر 1926 در يكي از ايالت هاي هندوستان به دنيا آمد. ساي بابا در سن چهارده سالگي، مدعي شد روح خداوند در جسم او رفته است و علنا گفت كه براي هدايت انسان ها بر روي زمين ظهور كرده است و تلاش وي بر اينست كه با نگاهي پلوراليستي همه پيروان اديان را به سمت خويش بكشاند. وي بيش از پنجاه ميليون نفر را تنها تا سال 1985 به مريدي خود در آورده بوده است.

اما ساي بابا به جذب مسلمانان و مسيحيان توجه ويژه اي نشان مي داد كه نكته قابل تاملي است.

او خودش را ساي بابا ناميد و گفت كه تجسم بعدي «شير دي ساي بابا» است كه درويشي مسلمان بوده و ده ها سال پيش در ايالت «ماهاراشترا» سكونت داشته است.

اولين چيزي كه در اسم ساي بابا جلب توجه مي كند شايبه ي فارسي بودن اين اسم است.

ساي بابا شكلي ديگر از همان (شاه بابا)ي خودمان در زبان فارسيست كه با كمي تحريف و تغيير در زبان هاي اردو و هندي به اين شكل تلفظ مي شود. علاوه بر نكته اي كه در نام اين شخص در ارتباط با اسلام وجود دارد، به طور كلي اين شخصيت را بسيار به اسلام پيوند مي زنند و اين مساله در سخنراني ها، نام گذاري ها و تبليغات اين فرقه انحرافي شرق آسيايي، مشهود است.

ساي بابا در ايران نيز مريدان بسياري دارد كه او را مي پرستند. سايت رسمي وي به زبان فارسي به نام ايران بابا نيز بسيار فعال است و از ظاهر آن مشخص است كه سرمايه گذاري زيادي روي آن صورت گرفته است.

اين سايت به صورت كاملاً رايگان به توليد محتواي ارائه شده

از سوي ساي بابا در بين ايرانيان مي پردازد. تا كنون نزديك به يكصد نرم افزار و لوح فشرده تبليغي از ساي بابا به زبان فارسي با شمارگان بالا در كشور توزيع شده است.

مهربابا در دوره هاي قبل تر ساي بابا كمتر در ايران شناخته شده بود، اما شخصي از گروه وي به نام مهربابا نزد مريدانش در ايران بسيار معروف بود.

مهربابا سه بار به ايران سفر كرد يكبار در ژانويه 1924 كه با كشتي از بمبئي به بندر بوشهر رسيد و به سبب بيماري همراهانش به سرعت به هند بازگشت.

بار دوم در سپتامبر 1928 كه در اين سفر از شهرهاي خرمشهر، دزفول، خرم آباد، ملاير، اصفهان، يزد، كرمان، بم و دزد آب (زاهدان) ديدن نمود. مهربابا در اين سفر ملاقات هايي با ايرانيان داشت و مريداني چند را جذب كرد سپس از راه زميني و از بين راه كويري دزدآب و بعد از طريق قطار به هند بازگشت.

در اول ژانويه 1931 مهربابا براي سومين بار با قطار راهي ايران شد.

تبليغات، حضور و توجه ويژه مهربابا به ايران سبب شد تا الان زمينه پذيرش ساي بابا در ايران به راحتي فراهم باشد و سايت ها و نرم افزارها و تبليغات گسترده و موثري از اينها را شاهد هستيم. ساي بابا چند روز پيش در سن هشتاد و پنج سالگي درگذشت. وي در روستاي پوتاپارتي در جنوب هند در ايالت «آندرا پرادش» زندگي مي كرد و در اواخر عمر به بيماري مبتلا شده و در بيمارستان پوتاپارتي در همين ايالت، به علت مشكلات تنفسي بستري بود و ميليون ها نفر از پيروانش اطراف اين بيمارستان تجمع كرده بودند. ساي بابا براي دعوت خود معبد بزرگي

به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه ي صلح برين، تأسيس كرده بود كه به مناسبت اعياد همه ي اديان، هم چون كريسمس، عيد فطر، عيد نوروز، سال نوي چينيان و اعياد هندو ها مراسمي را برگزار مي كرد.

ويژگي هاي برجسته در مكتب انحرافي ساي بابا

1 تناسخ و انكار معاد

ساي بابا به تناسخ معتقد است و بر اين اساس پيش گويي كرده است كه در سن 96 سالگي اين جسم خود را ترك خواهد كرد و هشت سال بعد روح او در جسمي ديگر در شهر ميسور به بدن فردي ديگر منتقل خواهد شد.

در حالي كه خداوند متعال با مرگ وي، ميان حقيقت و دروغ بزرگي كه گفت يازده سال فاصله انداخت

و مَكَرُوا و مَكر الله و الله خيرُ الماكرين.

تناسخ از ويژگي هاي مشهور اديان شرق آسيا است.

بر اساس اعتقاد خرافي تناسخ روح انسان در چرخه هاي متوالي باز پيدايي تحت تاثير قانون كارما در صعود يا تنزل است تا اين كه با تلاش از حذف كارما از اين درياي سامسارا نجات يافته و به موكشا و رهايي برسد. اديان الهي مانند زرتشت، يهوديت، مسيحيت و اسلام همگي اين اعتقاد باطل را مردود مي دانند و كتاب هاي بسياري نيز در نقد آن نوشته شده است.

2 پلوراليسم عرفاني

معنويت آيين ساي بابا بر مبناي كثرت گرايي عرفاني تبليغ مي شود. وي تصريح مي كند كه همه ي اديان حقَّند و هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند، هر چند دين خود ساخته ي خويش را كامل ترين آنها مي داند و آن را به منزله ي صد مي داند كه چون كسي آن را داشته باشد، حقيقت همه ي اديان ديگر را كه همگي از صد كمتر هستند، خواهد داشت. اين در حاليست كه همين آقاي ساي بابا اجازه گرايش به اسلام يا اديان ديگر را به پيروانش نمي دهد و در عين حال از آنان مي خواهد كه براي تاثير پذيرفتن از آموزه هايش، بايد دست از همه ي باورهاي ذهني و دروني پيشين خود بردارند و بدين ترتيب كثرت گرايي را معنا مي كند!

3 شعبده و جادو

بسياري از مردم گمان مي كنند كارهاي خارق العاده نشانه ي حقانيت يك مكتب مي تواند باشد.

مدعيان و سود جويان نيز از همين سادگي مردم سوء استفاده كرده و با قدرت هايي كه به دست مي آورند، سعي مي كنند با انجام كارهايي كه از توان عموم مردم خارج است و يا پيشگويي ها و پيش بيني هايي درباره ي حوادث روز مره، چنين جلوه دهند كه همه ي سخنان آنان حق است و مهر تأييد الهي دارد. هرگز نمي توان انجام كارهاي خارق العاده را نشانه ي حقانيت و درستي راه و روش يك عارف دانست. هر چند برخي از كارهاي خارق العاده در اثر توانمندي ها و استعدادهاي خدادادي است؛ اما بسياري از آنها معلول رياضت ها و تمرين روحي و گاهي شيطاني است.

توضيح اين كه، روح انساني داراي قدرتي خارق العاده و شگفت انگيز است.

هر انساني اگر بتواند غرايز حيواني را سر كوب نمايد، مي تواند از قدرت خارق العاده ي روح خود استفاده كند.

كارهاي خارق العاده ي ارزش دارد كه در سايه ي

عمل به دستورات الهي به دست آمده باشند، هر چند هيچ عارف حقيقي عملي را براي دستيابي به كارهاي خارق العاده انجام نمي دهد، زيرا عرفان حقيقي چيزي جز معرفت و تقرب به خدا نيست. نقل شده است عده اي نزد يكي از عرفا رسيدند و برخي از كرامات او را در نزد خود او بازگو كردند.

به او گفتند:

بر سر آب مي روي؟

گفت:

چوب پاره ي بر آب برود.

گفتند:

در هوا مي پري؟

گفت:

پرندگان در هوا مي پرند.

گفتند:

به شبي به كعبه مي روي؟

گفت:

جوگي در شبي از هند به دماوند مي رود.

گفتند:

پس كار مردان چيست؟

گفت:

آن كه دل در كس نبندد جز خداي. حال يكي از شاخصه هاي اصلي مكتب انحرافي ساي بابا كه به واسطه آن ميليون ها انسان را به خود جذب كرده است، استفاده از همين جادو و شعبده بوده است كه البته در اين مسير از هيچ گونه تقلبي فروگذار نكرده است و فريب هاي خود را تحت عنوان قدرت الهي تبليغ مي نمايد. فيلم هاي مستند بسياري در نقد و آشكار نمودن فريب هاي ساي بابا ساخته و منتشر شده است.

از جمله مي توانيد نزديك به چهل مورد از آنها را از پايگاه اينترنتي زير مشاهده كنيد:

www. pedar. net

4 - ادعاي الوهيت

باگوان شري كه در كودكي نمي توانست مگسي را از خود برماند، اكنون مدعيست كه خداي خالق، برهما، خداي هستي بخش و … در او حلول كرده است.

وي مردم را به ستايش و پرستش خويش فرا مي خواند و ساده دلان نيز در برابرش زانو مي زنند و در ايران نيز صدها پيرو فريب خورده، او را مي پرستند. او به هوادارانش اين متون و اذكار را توصيه مي كند، تا در حالت آرامش و توجه كامل در برابر او بخوانند:

خودتان را محصور من بدانيد، به من

مشغول باشيد جنون بابا را در زندگي تان خلق كنيد، باور كنيد كه از اين جنون شيرين تر نيست به عشق هم عادت كرديم، همه اين سال ها، فرم هاي مختلفي از عشق را براي شما گرفتم مثل كودكي پرورش تان دادم، مثل پدر و مادري عاشق، تا رشد كنيد من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم … من آمده ام تا سعادت بدهم، من آمده ام تا ببخشم هيچ منظور ديگري از موجوديت من نيست همه اضطراب و مشكلات خود را به من بسپاريد و از من آرامش بگيريد بيا و مرا پيدا كن و خودت را پيدا كن از نزديك به من نگاه كنيد، به فراسوي فرم بدن و درون نگاه كنيد

5 – تجاوز جنسي

در يكي از مستندهاي متعددي كه بي بي سي و برخي ديگر از رسانه هاي اروپايي عليه ساي بابا ساخته اند، وي متهم به سوء استفاده جنسي از برخي مريدان خود براي بيش از 30 سال شده است.

گزارش بي بي سي حاوي مصاحبه با برخي از خانواده هاييست كه از مريدان ساي بابا بوده اند و به شرح چگونگي تهديد هاي وي و بهره برداري جنسي از آنان پرداخته شده. در اين مستند، بي بي سي حجم تخلفات ساي بابا را به حدي مي داند كه نياز به دخالت دولت هاي مختلف در برابر آن را ضروري شمرده است.

6 - مسيحيت زدگي

با اين كه ساي بابا در بسياري از گفته ها و رفتارهاي خود اسلام را هدف گرفته بود، اما يكي از ويژگي هاي شاخص وي استفاده از تعاليم مسيحيت در حرف هايش است كه نشان مي دهد او بيشتر تحت تاثير سياست هاي استعمارگران مسيحي بوده كه ده ها سال هند را استعمار كرده بودند.

7 تطميع مريدان

ساي بابا قصر بسيار بزرگي در هند داشت كه هر پنج شنبه از قصرش بيرون مي آمد و با تردستي جواهري يا از هوا برايش مي آمد يا با استفراغ پياپي، جواهري را از درون دل خود بيرون مي آورد و سپس آن جواهر را به يكي از مريدانش مي داد و باز هفته بعد عده ي زيادي منتظر او مي ماندند تا شايد قطعه طلايي گيرشان بيايد. تخت هاي طلاي ساي بابا نيز ديدن داشت و افراد زيادي از سراسر دنيا فقط براي تماشاي شكوه و جلال تخت وي در ديدارهاي عمومي او شركت مي كردند:

آنچه باعث تاسف و تاثر است اينست كه شخصيتي كه موفق شد ده ها ميليون انسان را به مكتب انحرافي خود جذب نمايد، آن چنان كه بايد مورد مطالعه و پژوهش حوزه هاي علميه قرار نگرفت. در نقد مكتب و شخصيت او كه در ايران اسلامي مورد توجه قرار گرفته است، نه كتابي شايسته و در خور از سوي حوزه علميه ارائه شده است و نه نقدي رسانه اي جامع و مطلوب. اين مشكل تنها به ساي بابا نيز منحصر نمي شود. بلكه مدعيان بسياري هستند كه بدين ترتيب وجود دارند، آن گونه كه بايد، افكار و انديشه هايشان در بوته نقد گذاشته نمي شود تا جوانان در دام فريب هايشان گرفتار نيايند. اين نيز حاصل نمي شود جز اين كه نگاهي بين المللي جريان هاي فكري

و عقيدتي داشته باشيم و اگر فرقه اي در آن سوي دنيا شكل گرفت، توجه به آن را جداي از وظيفه خود محسوب ننماييم. اين در حاليست كه كتاب هاي متعددي در نقد افكار و انديشه هاي ساي بابا در كشورهاي غربي منتشر شده است اما متاسفانه در كشور ما به جاي ترجمه اين گونه آثار، به ترجمه سخنراني ها و آثار مروج فرقه ساي بابا اقدام مي گردد.

كتابي در نقد ساي بابا با عنوان:

آواتار شب يا زواياي پنهان ساي بابا … / شيعه ها

http://www. shia - leaders. com/?p = 12027

بت پرستي مدرن (ساي بابا)

هميشه وقتي اسم بت پرستي به گوشم مي رسيد، از خودم مي پرسيدم، مگر مي شود انسان با اين عقل و شعور ي كه خدا به او داده، براي عبادت، پرستش و خشوع سر تعظيم در مقابل يك شيء كه از خود او پايين تراست فرود آورد و آيا انساني كه فطرتاً خدا جو و خدا پرست است، خضوع در مقابل منبع كمال، كه اين تمناي فطري، تبديل پذير و از بين رفتني نيست را، رها كرده و سر تعظيم در مقابل موجود ديگر فرود مي آورد. انسان در اين تعظيم وقتي به بزرگي خدا مي انديشد، از اين خضوع خود احساس بدي ندارد كه هيچ، بلكه حتي با غرور و لذت اين كار را انجام مي دهد و به همين دليل آنها كه معرفتشان نسبت به خداوند متعال بيشتر است، عبوديتشان نيز به همان نسبت بيشتر خواهد بود و از اين عبوديت و تعظيم لذت برده و به آن افتخار مي كنند.

احساس بندگي اما انسان معاصر با تمام پيشرفتهاي امروزي در زمينه هاي مختلف، به علت ضعف تشخيص و ارضاي اين كشش فطري، به پرستش خدايي از

جنس خويش ( انسان) روي آورده است.

انساني كه اولين نقدي كه به بت پرستها وارد است، به او نيز وارد است، در داستان حضرت ابراهيم (عَلَيْهِ السَّلَام) خوانديم كه، وقتي حضرت همه بتها را شكست و تبر خود را بر دوش بت بزرگ قرار داد، مردم او را در شكسته شدن بتها مقصر مي دانستند، ايشان چنين پاسخ دادند، كه تبر بر روي بت بزرگ است، شايد او چنين كاري را كرده باشد، مردم در پاسخ حضرت گفتند، كه او كه نمي تواند از جاي خود تكان بخورد، چگونه ممكن است اين كار را كرده باشد و اينجا بود كه حضرت فرمودند، شما موجودي را مي پرستيد كه حتي قادر به حركت نيست و از خود شما ضعيف تر است.

اينجا هم مردم بايد در مقابل موجودي تواضع كنند كه از جنس خودشان است و آن هم مانند ديگر انسانها نيازمند بوده، مي خورد، مي خوابد و … كه در واقع تفاوت چنداني با بتها ندارد، جز آنكه مدعيست كه خداي خالق در او حلول كرده و معجزاتش توليد خاكستر با دستش و خواندن بعضي از افكار است، كه اين كارها، براي رياضت كشيده هاي هندي، كاري ساده و پيش پا افتاده محسوب مي شود، وي مردم را به ستايش و پرستش خويش فرا مي خواند، فطرتهاي تشنه خضوع كه حقيقت را نشناخته اند، نا گريز در برابرش زانو مي زنند. «اما كمال مطلقي كه فطرت، خواهان خشوع در پيشگاه اوست كجا و يك انسان نيازمند و محدود كجا؟» (جريان شناسي انتقادي عرفانهاي نوظهور ص 37) ساتيا ساي بابا «اما كمال مطلقي كه فطرت، خواهان خشوع در پيشگاه اوست كجا و يك انسان نيازمند و محدود كجا؟»

(جريان

شناسي انتقادي عرفانهاي نوظهور ص 37)

باگوان شري ساتيا ساي بابا زاده 23 نوامبر 1926 در دهكده اي كوچك به نام پوتاپارتي است؛ [او] يكي از مدعيان خداگونگي تجسم خداوند است.

وي مي گويد:

«من براي احيا اين اصول در كل جهان تجسم يافته ام. معجزات من، كارت دعوتي بيش نيستند؛ معجزه اصلي من، ايجاد تغيير و تحول در درون شما است.»

باگوان شري ساتيا ساي بابا مدعيست يك آواتار است.

به گفته خودش او روحاني هيچ يك از اديان نيست و هيچ ديني را تبليغ نمي كند.

پدر او «پداونكاپاراجو» و مادرش «ايشوارامباً» بودند. ساتيا، فرزند چهارم خانواده اي فقير و مؤمن بود و به جز او خانواده راجو، يك پسر و دو دختر ديگر نيز داشتند. ساتيا ساي بابا در سن 14 سالگي - در تاريخ 23 ماه مه 1940 - اعلام كرد كه روح خداوند در جسم او حضور دارد و او براي هدايت انسان ها بر روي زمين ظهور كرده است.

او خود را ساي بابا ناميد و گفت كه تجسم بعدي «شيردي ساي بابا» است كه سال ها پيش در ايالت «ماهاراشترا» در ده شيردي زندگي مي كرده است.

چند بيت از شعرهاي ساي بابا چرا مرا محدود و محصور به يك اتاق در خانه خود ميدانيد همه اتاق ها بايد «اتاق بابا» باشد خودتان را محصور من بدانيد به من مشغول باشيد جنون «بابا» را در زندگيتان خلق كنيد باور كنيد كه از اين جنون شيرين تر نيست و به عشق هم عادت كرديم … و همه اين سالها فرم هاي مختلفي از عشق را براي شما گرفتم. مثل كودكي پرورشتان دادم. مثل پدر و مادري عاشق تا رشد كنيد. ساي بابا، معتقد به حلول خدا در خودش

است و خود را الهه آفريدن مي داند. او، گاه خدا را از سنخ روح كيهاني و انرژي مي داند. از سوي ديگر، معلوم نيست در آثار او، عشق به خدا اصل است يا خود خدا؟

ساتيا ساي بابا مي گويد:

«اساس و دليل اين حضور، مبتني بر عشق و قدرت الهي است.

عشق و قدرتي بي نهايت و همه جانبه (فراگير) كه در حقيقت تجسم عشق الهيست و قادر است انسان ها را از نقاط دور دست كره زمين به دهكده پوتاپارتي بكشاند.» ساي بابا مي گويد:

«خدمت به همنوعان، خدمت به خداوند است». باگوان شري ساتيا ساي بابا كه اكنون 82 سال دارد، هر روز دو بار براي دارشان (ديدار الهي) به سالن ساي كولونت، جايي كه مريدان اش از سراسر دنيا براي ديدار با او در آنجا گرد هم آمده اند، مي رود و براي آنها سخنراني مي كند.

باگاوان شري ساتيا ساي بابا، به گفته خودش، در سن 99 سالگي خرقه تهي كرده و هشت سال بعد در جسم ديگري در شهر «ميسور» دوباره ظهور خواهد كرد. نام اين تجسم الهي «پرماساي بابا» و گسترش دهنده عشق و ادامه دهنده راه شيردي ساي و ساتيا ساي خواهد بود.

ساتيا ساي در سخنان خود گفته است:

«بعد از پرما ساي، جهان بار ديگر در صلح و آرامش غوته خواهد خورد.» او به اصول اعتقادي هندي كاملاً پايبند و معتقد بوده است.

او، تناسخ و قانون كرمه را كاملاً پذيرفته و به كرات از ويشنو نام برده است.

ساي بابا، معتقد به حلول خدا در خودش است و خود را الهه آفريدن مي داند. او، گاه خدا را از سنخ روح كيهاني و انرژي مي داند. از سوي ديگر، معلوم نيست در آثار

او، عشق به خدا اصل است يا خود خدا؟ او تمام مذاهب را برابر مي بيند و به پلوراليسم ديني قائل است.

از اين طريق، تمام اديان را نفي مي كند و فقط مكتب خود را اثبات مي كند.

در مكتب او، ذكر و ورد و مناجات وجود دارد؛ اما روزه گرفتن را امري بيهوده مي داند.

نوشته داريوش عشقي

گروه دين و انديشه تبيان

الوهيت در عرفان ساتيا ساي بابا

عرفان هاي نوظهور اشاره به رونق جريان هاي فكريست كه در چند دهه گذشته با شكلي متفاوت در دنياي معنوي به راه افتاده است.

در بدو فراگيري اين عرفان ها امر بر برخي مشتبه شد كه عرفانهاي نوظهور، گرايشات معنوي منكر وجود خدا است.

حال آن كه در قريب به اكثر عرفان هاي نوظهور اشاراتي به وجود خداوند رفته است.

لكن مسأله بر سر ميزان اعتبار خدا در مصاديق متفاوت اين گونه از عرفانها است.

تجليات خدا در هندوئيسم يكي از مسائل مهم در ميان آموزه هاي هندوئيسم بحث در مورد انواع تجليات خداوند ست.

در تعاليم هندوئيسم بحث از آواتار (ava - tara) به معناي ظهور و تَجَلِّي خدا از دو منظر قابل بررسي است:

الف - اين ماجرا اشاره اي به وجود خدايان متعدد در هندوئيسم دارد. احساسات آغشته به باورهاي مذهبي مردم هندوستان قديم باعث شد تا اراده هاي گوناگون الهي، تجسم خدايان متعدد را در ذهن ايشان بپروراند. خداياني با وظايف و تكاليف متفاوت همچون خداي آسمان، خداي هوا، خداي نگهدارنده جهان، خداي زمين و … نمونه اي از اين باور است.

ويشنو (visnu) يكي از خدايان بزرگ است كه از ابتدا مورد عنايت معتقدين به هندويئسم نبود اما به تدريج صاحب عظمت و احترام زيادي شد.

ويشنو مقياس جهان پيما است؛ زيرا معروف است كه وي در سه

قدم جهان را مي پيمايد. سه گام او آسمان و هوا و زمين است؛ رزاق و نگهدارنده خُدايان و مردم است.

در «مهابهارات» و «پوراناها» ويشنو به شخص دوم اقاليم سه گانه و شخص «ستگن» كه داري صفت رحم و نيكيست معروف شده است.

ويشنو داراي نيروي حفظ، حراست، قائم به ذات و مستولي بر همه چيز شناخته مي شود در اين حالت او را به عنصر آب كه قبل از خلقت اين جهان در همه جا ساري و جاري بوده منسوب داشته اند.

بدين جهت ويشنو را «ناراين» يعني متحرك در آبها خوانده اند و او را به شكل مردي كه بر روي ماري نشسته و چرت مي زند و بر سطح آب شناور است مجسم ساخته اند.

پرستندگان ويشنو، او را مبدا عالي جميع چيزها مي دانند. ويشنو در «مهاباهارات» و «پورانا» خداي اعلي نام گرفته است او در اين حالت داراي سه نيرو و خاصيت است:

1. برهما يا خالق فعال، كه وقتي ويشنو خواب بود گل نيلوفري از نافش روييد و اين خالق فعال از او به وجود آمد.

2. ويشنو، حافظ و نگاهدارنده اشيائيست او به صورت مظاهر (آواتار) مختلف، مثلا به صورت كريشنا ظاهر شود.

3. شيوا يا رودر، نيروي مخرب يا ويران كننده و نيست كننده است كه بنا بر آنچه در مهابهارت نقل شده از پيشاني ويشنو به وجود آمده است … ويشنو به صورت نيروي حافظ و حامي در اين جهان با اشكال مختلف ظاهر مي شود. به عبارت ديگر، در ادوار مختلف ويشنو در آواتارهاي عديده تجسم پيدا كرده و به صورت انسان يا اشكال مافوق طبيعت در قسمتي از جوهر الوهيت وارد شده و به آنها نيروي مافوق بشر

بخشيده است.

ظهور هر يك از آواتارها براي اصلاح خطاهاي بزرگ يا بخشيدن خوبيهاي عظيم به اين جهان بوده است (1). ويشنو يكي از خدايان سه گانه هندوئيسم صاحب عزت و احترام بسياري ميان مردم هند است و چون از عوامل پيدايش آواتارها و تمام قدرت فوق بشري آنهاست هر جا سخن از آواتارها مي شود از ويشنو به عنوان يكي از تثليث خدايان مطلب ارائه مي گردد و بلعكس هر جا در باره خصوصيات خدايان هند بحثي پيش مي آيد لاجرم سخني از آواتارهاي بزرگ، به عنوان يكي از خصوصيات بزرگ خدايان سه گانه يا خدايان مشهور هندوستان به ميان مي آيد.

ب - وجود آواتارها بر روي كره خاكي تاثير معنوي زيادي بر جامعه ديني مي گذارد. وجود يك انسان به عنوان تَجَلِّي خداوند و كسي كه براي راهنمايي نوع بشر و از بين بردن رنجها، مشكلات جامعه و بخشش خوبي ها به مردم نازل شده، مي تواند تاثيرات اجتماعي زيادي به وجود آورد و انسانهاي زيادي را به سوي معنويت راهنمايي كند.

كريشنا، يكي از تجليات خداوند در غالب انساني است.

در كتاب گيتا آمده است هر گاه درستكاري فراموش شده و نادرستي حكمفرما شود من خودم (كريشنا) ظهور مي كنم و بارها نسل به نسل براي حمايت از درستكاري و از بين بردن شرارت و بنيان گذاري مذهب خواهم آمد از اين رو براي نابودي شيطان، خدا بارها و بارها به شكل انسان تَجَلِّي مي كند.

اين عقيده در ميان سالهاي 300 تا 1200 ميلادي به حد نهايي مقبوليت رسيد. نظريه ظهور كالبد ي، يگانگي خدا را با كثرت خدايان وفق داد. آواتارهاي ويشنو از معروف ترين آواتارها مي باشند. در ميان آنها «رام» و «كريشنا» جزء

مهمترينها هستند.

بر طبق اين اعتقاد، خداوند خويشتن را در اشكالي كه حتي شكاك ترين افراد هم بتوانند آن را قبول كنند ظاهر مي سازد. آواتاراها بي شمارند و علاوه بر آواتارهاي شناخته شده مي توان گفت هر ولي يا معلم روحاني بخشي از تَجَلِّي خداي را به همراه دارد. (2) كلكي (kalaki) به عنوان يكي از آواتارهاي بزرگ ويشنو همان است كه در ادبيات هندوئيسم موعود آخر الزمان و اصلاحگر بزرگ جهان است او شمشير به دست و سوار بر اسب سفيد ظاهر مي شود تا بديها را از زمين بر چيند و خوبي را به جايش بنشاند. از اين رو در مكتب هندوئيسم، آواتارها تاثيرات ژگرفي را بر جامعه مي گذارند و مبدا بسياري از تحولات روحاني مي شوند. سو آمي ساتيا ساي بابا ساتياساي بابا در سال 1926 در دهكده «پوتاپارتي (pattaparti)» نزديك شهر بنگلور واقع در جنوب هندوستان ديده به جهان گشود. آغاز زندگي را نزد پدر و مادر خويش شروع كرد و پس از مدتي وارد مدرسه شد و تحصيلات ابتدايي را در محل زندگي خود ادامه داد. ساي بابا زندگي ساده اي داشت و مانند بچه هاي ديگر به بازي و كنجكاوي مشغول بود.

روزها را يكي پس از ديگري صرف تحصيل و بازي در محل سكونت خود مي گذراند اما به يكباره اساس زندگي معنوي او رقم مي خورد. او وارد دوران جديدي از زندگي شخصي و مرحله ي جديدي از حيات روحاني مي شود. ساتيا ساي بابا تبليغات معنوي را از همان سن ابتدايي به مرحله اجرا مي گذارد. در بيستم اكتبر 1940 در سن حساس 14 سالگي، ساتيا زندگي شخصي خويش را در اوراواكندا (uravakonda) رها نمود. ساي بابا در تعاليم خود

همواره اعلام مي داشت:

صلح و آرامش منحصر به سه ركن ذيل است:

1. رهايي از وابستگي

2. دين و ايمان

3. عشق

بدين سان براي عمل به اولين ركن صلح و آرامش يعني رهايي از وابستگي خانه و والدين خويش را ترك بايد گفت تا رسالت خود را با رهايي از تمام وابستگي ها و تعلقات آغاز نماييم. در كتاب زندگي من پيام من است چين نقل شده كه بعد از مدتي والدين ساي بابا او را در حين انجام ذكرهاي ريتميك پيدا مي كنند.

پدر و مادر ساي بابا از او خواهش مي كنند كه به خانه باز گردد و به زندگي طبيعي خود ادامه دهد. اما وي در مقابل اسرار والدين خود مي گويد:

هيچكس به ديگري متعلق نيست اينها همه توهمات است.

از طرف ديگر، ساي بابا هديه گرفتن را فقط از طرف والدين و گورو (استاد معنوي) جايز مي داند. ساي بابا دو دوست صميمي به نام «رامش» و «سودهير» داشت. اين دو دوست در دو طرف ساي بابا در كلاس درس مي نشستند. رامش از خانواده ثروتمندي بود.

روزي رامش يك يونيفورم بسيار شيك و نو را كه ساتيا قادر به تهيه آن نبود به ويهديه نمود ولي ساتيا يونيفورم را با يادداشت زير به رامش برگرداند:

دوست عزيز: اگر مي خواهي دوستي ما ادامه يابد بايد از زياده روي در مورد تبادل كالا خود داري نمائي. هنگامي كه فرد نيازمندي هديه اي را از ثروتمندي مي پذيرد ذهنش نگران مي گردد كه چگونه خوبي ثروتمندي را جبران نمايد در عين حال، ذهن ثروتمند احسان كننده، از غرور انباشته مي گردد. دوام دوستي واقعي بر پايه احساس قلبي استوار است.

فردي كه هديه اي را مي پذيرد خود را حقير و كوچك احساس مي كند

و فردي كه هديه اي را مي دهد، خود را بزرگ و مغرور احساس مي نمايد چنين دوستي دوام نخواهد داشت. از اين جهت لباهايي را كه به من هديه نموده اي به من تعلق ندارد آنها را به همراه اين يادداشت باز مي گردانم. (3) ساتيا ساي بابا ساليان زندگي خود را (در دهكده پوتا پارتي) وقف تبليغ، تعليم تجربيات عرفاني و رياضت هاي گوناگون كرده است.

تا جايي كه به شهرت جهاني رسيده و كتابهاي بسياري از وي در كشورهاي مختلف جهان ترجمه و به چاپ رسيده است.

انسانهاي بسياري براي كسب معنويت و زيارت ساتياساي بابا از دور ترين نقاط جهان به سمت هند مي رفتند. تا شايد به ديدار وي نايل شوند و معنويت و حقيقت را در آن روستاي دور افتاده بيابند و طعم خوش عرفان را از دستان او هديه گيرند. اما هر كس با اندكي تامل در داشته هاي عرفاني ساتيا ساي بابا اذعان مي دارد كه براي عمل به هر يك از تعاليم عرفاني او ناگذير بايد يك قدم از علايق جامعه و قوانين معمول اجتماعي دور شوند. اين تقابل يعني استقبال از عرفان و آرامش عرفاني و از سوي ديگر ناروايي دوري از اجتماع و گوشه نشيني نشانه يكي از بزرگترين دغدغه هاي انسان مدرن خواهان معنويت است.

اين تعارض عميق باعث مي شود تا استقبال از عرفان هاي نوظهور - هر چند در بدو امر با شور و شوق بسيار همراه است - در ادامه فاقد دوام و التزام فراگيري باشد.

نكته: ساي بابا شيردي عارف ديگر هنديست كه با وجود شباهت اسمي با ساتيا ساي بابا داراي شخصيت مجزايي است.

او نيز يكي ديگر از عارفان معاصر هند است كه بررسي سرگذشت

و آموزه هاي وي وقت ديگري را مي طلبد. اما همين ما را بس كه: دوران كودكي ساي بابا شيردي براي مدتها در هاله اي از رمز و راز پوشيده بود.

در 28 سپتامبر 1990 ساتيا ساي بابا قسمتي از زندگي دوران كودكي قديس شيردي را تشريح مي كند.

بر اساس اظهار ايشان شري بابا شيردي در 28 سپتامبر 1835 در جنگلي نزديك دهكده پاتري در ايالت حيد آباد هند در خانواده اي بر همن به نام بهار دواجا گوترا (bhardwajagotra) به دنيا آمد نام مادرش دوگيري عمه (devgiriamma) بود.

شيردي بابا در 15 اكتبر 1918 فوت شد.

اكثر اتفاقات زندگي ساي بابا شيردي در كتاب شيردي ساي بابا چاريتا sai baba charita به چاپ رسيده و يا توسط دوستداران وي به صورت پراكنده منتشر شده است.

آثار و كتب ساي بابا

كتابهاي ترجمه به فارسي ساي بابا

(1 - تعاليم معنوي

2 - زندگي من پيام من

3 - افكار الهي براي 365 روز سال

4 - درخت ارزشها را آبياري كنيم

5 - يوگاي عاشقانه)

رام الله @

رام خداي آيين يشنو يكي از سه آيين بزرگ هندوستان و الله خداي متعال در اسلام يعني همان خداوند است.

اين آيين در سال 1500 ميلادي توسط شخصي به نام شيخ كبير در هندوستان پايه گذاري شد.

شيوه تبليغ آن در ايران به شيوه گلد كوئيست است هر كسي براي آنكه در حلقه رام الله بماند بايد يك نفر جديد را به رام الله معرفي كند وگر نه از دايره رام الله خارج خواهد شد.

اين آيين با نامهايي از قبيل «جريان هدايت الهي، هنر زندگي متعالي و تعليمات حق» به تبليغ و ترويج افكار خود مي پردازد. كتاب «جريان هدايت الهي» توسط پيمان الهي ترجمه به فارسي شده است كه از جمله مجموعه تعاليم رام الله رهبر اين فرقه مي باشد.

اوشو: در سال 1931 در «كوچ وادا» در ايالت ماديا پرداش هند به دنيا آمد و در سال 1990 در سن 59 سالگي از دنيا رفت به راجا و راجينش تغيير نام داد و در 1960 به آچاريا راجينش معروف شد از سال 1971 با عنوان «باگوان شر راجينش» شناخته شد و نهايتاً در سپتامبر 1989 رسماً عنوان اوشو را براي خود برگزيد. اوشو يعني: حل شده در اقيانوس –شخص متبرك ملكوتي، كه آسمان بر او باران گل مي باراند با 33 زبان 650 كتاب از سخنراني هاي او منتشر شده است 700 سخنراني او بر روي نوار كاست و 1700 سخنراني ويديويي دارد. كتاب غير افسانه اي او در ايتاليا، ژاپن، كره

عنوان پرفروشترين را داشته است 85 كتاب او به زبان فارسي چاپ شده است.

در سال 1981 به آمريكا مهاجرت كرد و مقيم آنجا شد مريدان آمريكايي او در رياست او رايگان زمينهايي را خريداري كردند وطي مدت 4 ماه شهري به نام «راجنيش پورام» به عنوان مركز آيين اوشو مشهور شد.

برخي مي گويند آمريكايها به دليل ترس از بالا گرفتن او و يا به دليل فسادهاي اخلاقي و جنسي بي حد حصر او و مريدانش، در 1986 اخراج شد كه احتمالاً بيشتر يك مسأله سياسي بوده است زيرا حقيقت آن است كه تعاليم اوشو در بسياري از موارد كاملاً متأثر از فرهنگ و تمدن غرب و ليبراليسم در همه ابعاد آن مي باشد.

اوشو همه بي بند و باريهاي جنسي را به انگيزه معنويت و عرفان ترويج مي دهد در نهايت در سال 1990 بر اثر بيماري مشكوكي از دنيا رفت. بعضي مرض او را در اثر گاز تاليوم آمريكاييها و يا تشعشعات راديو اكتيو در 1986 در بازداشتگاه مي دانند و برخي مي گويند كه در اثر فسادهاي اخلاقي و جنسي و نهايتاً ايدز از دنيا رفته است.

كتابها (راه كمال، فقط يك آسمان، مديتيشن چيست، نغمه زندگي، آه اين عشق، رقص، زندگي به روايت بودا، راز «8 جلد»، مراقبه هنر وجد، خلاقيت، بلوغ، كودك نوين، يك زندگي، يك ترانه، يك رقص، اينك بركه اي كهن، آينده طلايي، آفتاب در سايه، ضربان قلب، نهايت عشق ورزيدن، زور باي بودايي، هفت بدن هفت چاكر، تائوييزم) اكنكار: پال توئيچر اهل كنتاي آمريكا رهبر و بنيانگذار آن است 1908 - 1912 - 1922 احتمال تولد اوست در جنگ جهاني دوم در نيروي دريايي آمريكا مشغول فعاليت بوده

است و براي آشنايي با روح شناسي به هند رفت و از شخصي به نام استاد سودار سينگ بهره جست و مدعي شد كه سودار سينگ نهصد و شصت و نه استاد بزرگ راك در طول تاريخ بوده اند.

توئيچل مدعي شد كه سودار سينگ او را به شخصي افسانه اي كه پانصد واندي سال سن داشته به نام «ربازا تارز» معرفي كرده است و تحت تعاليم او بوده است.

در سال 1965 به آمريكا برگشت و ادعا كرد كه شيوه اي معنوي و آيين ديني با نام «اكنكار» كشف كرده است و با نام معنوي «پدر زاسك» مشغول تبليغ مكتب خود شد.

وي مدعي شد كه اكنكار كوتاه ترين راه و در نتيجه صراط مستقيم رسيدن به حقيقت است در سال 1970 مؤسسه غير انتفاعي با عنوان اكنكار تأسيس كرد و كارگاه هاي آموزشي سفر روح را تشكيل داد و در سال 1971 از دنيا رفت 60 كتاب از او ترجمه شده است كه يك سوم آن به زبان فارسيست. وي مدعي شد من رهبر معنوي جهان هستم و قبل از من 1970 استاد ديگري وجود داشته است كه در طول تاريخ بشر همواره مردم را به سوي راك (يعني روح الهي، جريان مسموع حيات، جوهره خداوند كه خلقت و محافظت از تمامي حيات را بر عهده دارد راهنمايي مي كردند.

نام شخصيت هايي مثل مولوي، حافظ، شمس تبريزي، عطار نيشابوري، فردوسي و … را در زمره استادان آورده است.

پس از مرگ توئيچل شخصي به نام داروين گراس جانشين وي شد تا سال 1981، سپس او را عزل و اخراج كردند (به دليل ازدواج با همسر توئيچلو)

در سال 1981 هارولد كلمپ جانشين وي شد و

از سال 1969 تحت تعليمات توئيچل بوده است و چهار سال هم در نيروي دريايي آمريكا بوده است هارولد تجربيات خود را در كتابهاي «نسيم تحول» و «روح نوردان سرزمين هاي دور» و «كودك در سرزمين وحش» به رشته تحرير درآورده است هر ساله در 22 اكتبر همايش سراسري در مركز اصلي اين مكتب در آمريكا در سالروز تولد پال توئيچل برگزار مي كنند، داراي سايت رسمي مي باشند. كتابها: (آزادي معنوي چيست؟

، آيا زندگي يك قدم زدن با تفاخر است؟

از استاد بپرسيد، استاد رؤيا، پنجه زمان، تمرينات معنوي، جوينده، در پيشگاه استادان راك، دفترچه معنوي، دندان ببر، راه بقاي معنوي در اثر حاضر، روح نوردان سرزمين هاي دور، زبان سّري، سرزمين هاي دور و …) عرفان سرخ پوستي: عرفان ساحري، مؤسس آن كارلوس كاستاندا مي باشد اين عرفان را بعضاً عرفان عقاب نيز مي گويند در ظاهر سخن و معرفتهايي را بيا ن مي كند كه با روح تفكر جديد غربي بيگانه است هر چند در باطن كاملاً مرتبط با مدرنيته و انسان عصر جديد است كاستاندا در سال 1931 به دنيا آمد و در سال 1998 در سن 73 سالگي از دنيا رفت ابتدا در رشته مجسمه سازي و نقاشي تحصيل كرد بعد از مهاجرت به امريكا و از سال 1951 در رشته مردم شناسي به ادامه تحصيل پرداخت براي تحصيل درباره موضوع پايان نامه فوق ليسانس خود درباره گياهان طبي و روان گردان سرخپوستي در سال 1960 به مكزيك رفت در ايستگاه اتوبوس در آريزونا با پيرمردي به نام دون خوان كه ظاهراً متخصص گياهان دارويي بود آشنا شد دون خوان او را با دنياي سير و سلوك آشنا كرد

و به عنوان پير وراهنماي طريقت او عمل كرد. كاستاندا از تحقيق درباره گياهان دارويي دست مي كشد و فريفته شخصيت دون خوان مي شود. كاستاندا در سال 1986 نخستين كتاب خود را با عنوان آموزش هاي دون خوان به چاپ رساند دوران آموزش دون خوان به كاستاندا بيش از ده سال طول مي كشد اينكه واقعاً دون خوان وجود داشته يا نه هيچ سندي جز اظهارات كاستاندا وجود ندارد. دون خوان در آموزش هايي كه به كاستاندا مي دهد از قوم تولتك سخن مي گويد و آنها را به عنوان منبع دانش و معرفت معرفي مي كند اينان در شمار سه نژاد اوليه بوده اند كه در آتالانتيك مستقر شدند. كتابهاي كاستاندا به هفده زبان دنيا ترجمه شده است وبسياري از كتابهاي او به فارسي ترجمه شده است.

هانري كربن يكي از طرفداران كاستاندا بود كه كتابهاي او را در ايران رواج داد. كاستاندا شخصيت مرموزي بوده است او تصريح مي كند كه هيچ علاقه اي به عرفان و آيين هاي راز آلود ندارد اما همسرش مي گويد عرفان و مكاتب راز آلود يكي از مهمترين دغدغه هاي او بوده است شايد اين راز آميزي و ابهام درباره هويت و گذشته كاستاندا به صورت عمومي از خود او ناشي شده است زيرا يكي از مفاهيم «دون خوان» از بين بردن و محو گذشته شخص است حتي با دروغ گفتن. بعضي كاستاندا را يك سارق ادبي تمام عيار دانسته اند و وجود شخصيت هاي اصلي داستانهاي او را حتي دون خوان زير سؤال برده اند.

ادعاها و كرامات ساي بابا

حجت الاسلام و المسلمين دكتر محمدتقي فعالي، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد كتاب در باب جنبش هاي نوظهور معنوي، در ششمين نشست از سلسله نشست هاي «آسيب

شناسي عرفان هاي كاذب» كه در سازمان فعاليت هاي قرآني دانشجويان كشور برگزار شد، به ايراد سخنراني پرداخت.

فعالي با بيان اين كه عرفان هاي نوظهور را در هفت بخش مي توان تقسيم كرد، گفت:

بخش اول آيين هاي نوپديد، عرفان هاي معنوي هند است كه خود در دو بخش آيين سنتي و آيين نوظهور منقسم مي شود كه در ميان آيين نوظهور، توضيح دو آيين معنوي «يوگا» و «اشو» در جلسات گذشته بيان شد.

اين محقق و پژوهشگر با اشاره به سومين آيين معنوي و نوظهور هند خاطرنشان كرد:

سومين كيش معنوي هند، آيين معنوي «ساي بابا» است.

ساي بابا در سال 1947 ميلادي در هند چشم به جهان گشود و در تاريخ سوم ارديبهشت سال 1390 شمسي از دنيا رفت.

وي با بيان اين كه ساي بابا در پيش بيني هاي خود اعلام كرده بود كه در سن 96 سالگي از دنيا خواهد رفت، افزود:

ساي بابا 13 سال قبل از پيش بيني خود يعني در سن 83 سالگي از دنيا رفت. وي شش كتاب معروف دارد كه معروف ترين كتاب وي با عنوان «تعليمات ساتيا ساي بابا» شهرت يافته كه در دو جلد بارها تجديد چاپ شده است.

فعالي با تأكيد بر اين كه ساي بابا در چند سال اخير با عنوان «پدر عرفان هاي نوظهور» شهرت پيدا كرده بود، تصريح كرد:

مراجعات متعددي از سراسر دنيا از جمله ايران به هند براي ديدار و مشاوره هاي معنوي با ساي بابا و اطرافيانش صورت مي پذيرفت و در مجموع مي توان گفت ساي بابا شخصيتي معروف و مشهور براي ايرانيان بود.

اين مدرس حوزه و دانشگاه با بيان اين كه نماد آيين معنوي ساي بابا رنگ نارنجي است، عنوان كرد:

خود ساي بابا نيز هميشه يك

دشداشه بلند نارنجي رنگ بر تن داشت. همچنين يك عصاي بلند مطّلا و نارنجي رنگ كه دو سر مار بر آن نقش بسته بود، همواره در دست داشت. كتاب ها و سايت هاي وي نيز همگي با رنگ نارنجي است.

فعالي با اشاره به سايت رسمي ساي بابا با عنوان «ايران بابا» عنوان كرد:

اين سايت نيز كه از گرافيك بسيار بالايي برخوردار است، نارنجيست و هر پنجره جديد نيز كه باز شود، نارنجي رنگ است.

اين سايت حاوي آثار، سخنان، فايل هاي صوتي و فيلم هاي ساي بابا با امكان دانلود است.

اين محقق و پژوهشگر افزود:

ساي بابا شخصي بلند قد با موهاي مُجَعَّد و سياه چرده است.

وي شخصي سخنور نبود و هرگز اهل سخنراني هاي طولاني مدت مانند اشو نبوده است و سخنراني هايش كوتاه است.

در يك قياس ساده، هم مدت زمان و هم دفعات سخنراني هاي ساي بابا كمتر از اشو بوده است.

وي با اشاره به محورهاي سخنراني هاي ساي بابا اظهار كرد:

ساي بابا آييني جذّاب و براي برخي از افراد محبوب است.

در ايران نيز به همت سايت هاي تبليغاتي اين آيين و حمايت هاي مالي و فكري حاميان آن از نفوذ چشمگيري برخوردار است.

اين مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره به دلايل محبوبيت عرفان ساي بابا خاطرنشان كرد:

مهم ترين دليل براي محبوبيت و جذابيت كيش ساي بابا را مي توان در دو امر خلاصه كرد. سادگي بيان در گفته ها و نوشته هاي ساي بابا كمك شاياني به محبوبيت آيين وي كرده است.

ساي بابا شخص صاحب قلمي بود كتاب هاي وي نوشته خودش است، يعني كتاب هاي ساي بابا همچون جلسات سخنراني اشو نبوده كه بعد از مرگ وي توسط پيروانش به نگارش در آمده باشد.

فعالي با بيان اين كه اگر

بخواهيم معنويت و عرفان را در سطح جامعه و در ميان اقشار مردم رواج دهيم، اولين گام ساده سازي آن است، افزود:

بيان اين مطلب در مورد عرفان نوظهور «اشو» نيز گذشت. اشو نيز همچون ديگر هم قطاران خود از سادگي بيان ويژه اي برخوردار بود.

ذكر مثال تأثير چشم گيري در رواج يك عرفان ايفا مي كند

وي با تأكيد بر اين كه ذكر مثال تأثير چشم گيري در رواج يك عرفان ايفا مي كند، عنوان كرد:

بيان مثال و حكايت، در رشد و گسترش يك عرفان بسيار مؤثر واقع مي شود. ساي بابا نيز همچون اشو با بهره گيري از مثال و حكايت و ساده سخن گفتن توانست ايده ها و نظريات خود را در جهان گسترش دهد.

اين محقق و پژوهشگر در ادامه با اشاره به رشد و گسترش عرفان ساي بابا تصريح كرد:

به جز ساده بيان كردن مطالب، كراماتي كه از ساي بابا بيان شده نيز نقش چشمگيري در گسترش و فزوني پيروان وي داشته است.

از ساي بابا معجزات و قدرت هاي معنوي فراواني نقل شده كه البته كارهاي وي از نظر خودشان معجزه است، اما در يك تعريف صحيح از كرامات، اين دست امور در قالب كرامات نمي گنجد.

فعالي با تأكيد بر اين كه كرامات نقل شده از ساي بابا فراوان است، اظهار كرد:

كراماتي كه از ساي بابا نقل مي شود، در سه بخش دسته بندي كرده اند؛ كرامات دوران كودكي، دوران بزرگسالي و دوران كهنسالي. به عنوان مثال از دوران كودكي وي نقل شده هنگامي كه ساي بابا متولد شد (تولد وي در منزل پدربزرگش بود) تمام آلات و ادوات موسيقي كه در خانه بود، شروع به نواختن كردند.

اين مدرس حوزه و دانشگاه

ادامه داد:

از ديگر كرامت زمان كودكي ساي بابا اينست كه در سنين خردسالي، زير گهواره وي مار كبري مشاهد شد.

البته بايد توجه كرد كه مشاهده مار كبري زير گهواره در فرهنگ هند به معني دستيابي به سلطنت معنوي در بزرگسالي است.

وي با اشاره به ديگر كرامات منقول از ساي بابا افزود:

از ديگر كرامات ساي بابا در دوران كودكي نقل شده كه در پاكتي خالي دست مي كرد و از آن نوشت افزار در مي آورد و به كودكان هديه مي داد. البته بايد توجه كرد كه تمام اين كرامات، ادعاهاييست كه از جانب طرفداران و پيروان خود او نقل شده و چيزي نيست كه از سوي همگان ديده شده باشد.

فعالي با اشاره به مهم ترين كرامات نقل شده از ساي بابا خاطرنشان كرد:

به عنوان مقدمه جالب توجه است بدانيم اغلب توريست هايي كه براي زيارت و ديدار ساي بابا به هندوستان سفر مي كردند، از دو كشور آمريكا و ايران بودند. ملاقات هاي وي با مردم در عصر پنج شنبه هر هفته صورت مي گرفت.

اين محقق و پژوهشگر با بيان اين كه ساي بابا در منطقه اي در شمال غرب هندوستان كه بسيار سبز و خرم است سكونت داشت، عنوان كرد:

ساي بابا در يك كاخ مجلل و زيبا در منطقه جنگلي «آشرام» زندگي مي كرد. عصر پنج شنبه توريست ها در مقابل كاخ وي صف مي كشيدند كه گاه طول اين صف به دو سه كيلومتر مي رسيد.

وي ادامه داد:

ساي بابا حدود ساعت 3 از كاخ خود در حالي كه دشداشه نارنجي رنگ به تن داشت و سه نفر از پشت لباس وي را گرفته بودند، در حالتي پادشاهانه از كاخ خود خارج مي شد و در ميان مردم

قدم مي زد. گزارشات نقل شده از وي حاكيست هنگامي كه ساي بابا در مقابل جمعيت از كاخ خود خارج مي شد، دستهايش را به سمت بالا مي برد، در حالي كه پشت دستهايش رو به آسمان و كف دست به سوي زمين بود.

فعالي توضيح داد:

در فرهنگ هندوستان به دو گونه دستها را به سوي آسمان بلند مي كنند.

اگر كف دست به سوي آسمان باشد، به معني عبوديت و بندگي و نياز به آسمان است، اما اگر پشت دستها رو به سوي آسمان داشته باشد، به معني بي نيازي از آسمان و دادن انرژي به زمين و زمينيان است.

اين مدرس حوزه و دانشگاه با تأكيد بر اين كه گويي نوعي ادعاي الوهيت در اين گونه حركت دست نهفته است، اظهار كرد:

نقل شده هنگامي كه ساي بابا دستهايش را بلند مي كرد، ماده اي سفيد رنگ از سرانگشتان وي خارج مي شد و فضا را عطرآگين مي كرد.

فعالي ادامه داد:

ساي بابا هنگام حركت در ميان صفوف مردم، به كسي نمي نگريست و نگاهش به افق آسمان بود.

كسي از او حق سؤال پرسيدن نداشت و اگر سؤال مي پرسيد، ساي بابا پاسخش را نمي داد. گاه در رفت و آمد خود در ميان جمعيت، با چرخش دست در هوا جواهري مي گرفت و به كسي هديه مي داد.

وي در پايان گفت:

از ديگر كرامات ساي بابا اين بود كه بر روي تخت بزرگ طلايي خود مي نشست و با انجام حركاتي خاص يك توپ طلايي از دهانش خارج مي كرد و به شخصي هديه مي داد. با توجه به اين موارد مي توان گفت كه مهم ترين دليل شهرت ساي بابا كراماتيست كه از وي سر زده است.

بخش نقدها

تحليل و بررسي آموزه هاي ساي بابا

تحليل و بررسي آموزه هاي ساي بابا تحليل و

بررسي ساي بابا و انديشه هاي او در چند بخش قابل پيگيري مي باشد:

1. خدا وي درباره خدا تعابير خاصي دارد. از مجموع گفته هاي او درباره خدا به دست مي آيد كه ساي بابا تصويري روشن از خدا ندارد. گاهي قائل به حلول است گاهي قائل به همه خدايي يا پانتئيسم و گاه خدا را از سنخ روح كيهاني و انرژي مي داند كه هيچكدام از اينها مطابق با خدايي كه قرآن و اسلام با دلايل قطعي معرفي مي كنند نيست. از سوي ديگر از آثار ساي بابا به دست مي آيد كه عشق به خدا اصالت دارد نه خدا. عشق يك امر انساني است و در تهاجم انواع مشكلات روحي يا رواني عشق است كه در بشر اهميت دارد نه متعلق عشق لذا خدا در اين آموزه ها جايگاه نداشته و بهانه اي براي همين عشق است كه باطل بودن اين آموزه روشن است.

از اينها گذشته ساي بابا از انديشه ها و تعاليم بودا الهام مي گيرد و نكته قابل توجه اينست كه بودا در ميان مكاتب بدون خدا جاي مي گيرد لذا ساي بابا نمي تواند هم از بودا الهام گيرد و هم از خدا بگويد. پس يا خدايي رو همچون بودا قبول ندارد يا به نوعي دچار تناقض جدي است.

2. برابري مذاهب ساي بابا تمام اديان و مذاهب را برابر مي بيند و از نظر او هيچ مذهبي و هيچ ديني بر ديگر مذاهب برتري ندارد و اصلاً اعتقاد به دين خاصي را ضرورت نمي داند و مكتب خود را بالاتر از همه مذاهب و اديان مي داند. برابري اديان به معناي پلوراليسم ديني است.

پلوراليسم ديني نگرش كلاميست كه در سال هاي اخير ريشه در انديشه هاي جان هيك

دارد. وي در زمينه تنوع و تكثر اديان سه رويكرد را عنوان كرده است:

- انحصارگرايي به اين باور است كه كمال و رستگاري تنها از طريق يك دين به دست مي آيد. اديان ديگر حقايقي را در بردارند اما منحصرا يك دين مي تواند حق باشد.

- شمول گرايي كه مدعيست تنوع و تعدد در تجربه هاي ديني را بايد پذيرفت در عين حال كه دعاوي اديان قابل صدق و كذب است.

- پلوراليسم ديني اين ادعا را مطرح مي كند كه حقيقت واحد است اما اين حقيقت واحد در دسترس يك فكر و يك دين نيست بلكه تمامي اديان مي توانند حامل حقيقت باشند بنا بر اين آنها در نجات و رستگاري شريكند.

در ميان انواع پلوراليسم ديني آنچه بيشتر اهميت دارد پلوراليسم حقيقت است.

به اختصار مي توان گفت كه قرآن تمام حقيقت را منحصر به اسلام مي داند.

دليل آن هم روشن است چون دين خاتم كه به دست پيامبر خاتم و آخرين كتاب آسماني (قرآن) براي بشر آمده، اسلام است و در اين زمان تنها دين نجات بخش اسلام است.

امروزه افراد زيادي در سطح جامعه در نگرش حتي بدون اطلاع به آن معتقد هستند و راه هاي مختلف و حتي باطل را وسيله اي براي عرفان و تقرب مي دانند. براي مطالعه بيشتر در مورد نقد اين نگرش به اين كتاب ها مراجعه كنيد:

1 - تحليل و نقد پلوراليسم ديني، علي رباني گلپايگاني، مؤسسه ي فرهنگي دانش و انديشه ي معاصر، صص 36 و 771.

2 - دين شناسي، محمّد حسين زاده، مؤسسه ي پژوهشي امام خميني رحمه الله..

3 - تازه هاي انديشه، (پلوراليسم دين، حقيقت، كثرت)، هادي صادقي، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، صص 49 و 211.

4 - لوازم

فلسفي - كلامي پلوراليسم ديني، علي اكبر رشاد، كتاب نقد، ش 4، صص 69 و 501.

3. ذكر و سلوك ساي بابا درباره خدا و نيز موانع و عوامل سلوك مباحثي را مطرح كرده كه در مقايسه با منابع اسلام از جهت كم و كيف بسيار پايين تر مي باشد.

همچنين برخي از آموزه هاي عرفاني سلوكي همچون روزه در تعاليم وي كاري اشتباه معرفي شده است.

4. عيسي مسيح بدون شك ساي بابا از حضرت عيسي عليه السلام و مسيحيت متاثر است و آن را در موارد مختلف به صورت علني و آشكار اعلام مي دارد.

5. قدرت هاي معنوي يكي از مسائل مهمي كه در بيشتر عرفان ها به ويژه عرفان هاي هندي و مرتاضان مطرح است، قدرت هاي خارق العاده است.

در اين باره بايد گفت:

اولاً بسياري از اين قدرت هاي ادعا شده پوشالي، دروغ و خالي از واقعيت است.

البته در برخي موارد محدود هم واقعيت دارند.

ثانياً در برخي توانايي هاي خارق العاده كه واقعيت هم باشند بايد گفت كه اينها خاصيت نفس است.

يكي از سنت هاي الهي اينست كه اگر نفس را محدود كنيم و آن را به گونه اي خاص تمرين داده و تربيت كنيم، قدرت ها و توانايي هاي نهفته آن آشكار مي شود. بنا بر اين اين گونه توانايي ها نه به دليل شخصيت آنها بلكه به همين دليل تمرين در نفس است كه در همه انسان هاي امكان آن وجود دارد.

ثالثاً نكته بسيار مهم اينست كه اين گونه حركات يا قدرت ها نه عرفان است و نه نشانه اي از عرفان راستين. عرفان حقيقي چيزي جز تقرب و معرفت به خدا نيست و آنچه به عنوان نشانه راستين بودن است نبايد قابل تمرين و يادگيري باشد و از كسي سر نزند كه معجزه نام

دارد اما آنچه اين افراد انجام مي دهند قابل تمرين و تكرار هستند.

در مجموع هر چند تعاليم ساي بابا آلودگي هاي مكاتبي همچون اشو را كمتر دارد ولي به جز اينكه تعاليم آن در تعاليم هنديست كه مردود مي باشد برخي از اصول تعلميات وي مخدوش بوده و اصلاً قابل دفاع نيست. همچنان كه با قرآن، احاديث و عرفان اسلامي نيز سازگار نيست

وبلاگ نويزها

بخش آموزه ها

تناسخ و كارما

تناسخ از ويژگي هاي مشهور اديان و آيين هاي هندي است.

ساي بابا نيز اين مسأله را جايگزين معاد نموده است.

مدعاي معتقدان به تناسخ اينست كه روح انسان به هنگام مرگ، يك سلسله ي توالد را سپري مي كند و به صورت متوالي از علمي به عالم ديگر در مي آيد. بار ديگر به هنگام مرگ، به پيكري ديگر منتقل مي شود و اين چرخه تا بي نهايت ممكن است تداوم داشته يابد. البته انتقال ارواح از جسمي به جسمي ديگر لزوماً در يك سطح نيست. مثلاً گاهي در قالب نباتات و درختان و زماني به شكل حيوانات نمودار شود. كرمه يا كارما كه بر اساس آن كيفيت و چگونگي توالد ثانوي و علت انتقال روح يك فرد به جسدي ديگر را توضيح مي دهد. قانون كرمه در حقيقت همان نظام علّي و معلوليست كه مورد قبول ما نيز است؛ اما سخن در اينست كه اينان گمان مي كنند حيات بعدي در همين دنيا و در تولدي مجدد در قالب موجود ديگر است.

بررسي تناسخ و كارما معتقدان به تناسخ، كه طيف وسيعي از مكاتب و آيين هاي سنتي معنوي را شامل مي شود، درباره ي مدت و زمان چرخه ي تناسخ اختلاف نظر دارند؛ برخي آن را سي هزار سال مي دانند و گروهي ديگر مي گويند ممكن است

تا ميليون ها سال طول بكشد.

در نقد اين ديدگاه اشكالات فراواني وجود دارد، كه به چند نمونه بسنده مي كنيم:

هر نفسي در اين عالم، با توجه به كارهايي كه انجام مي دهد، از قوه بودن خارج و فعليت مي رسد و هرگز امكان ندارد چنين نفسي بار ديگر به درجه ي قوه ي محض نزول كند و به بدني تعلق بگيرد كه در حالت جنيني و قوه ي محض است.

همان طور كه بدن حيوان بعد از كامل شدن امكان ندارد به حالت نطفگي باز گردد. البته در ديگر مقالات مربوط به عرفانهاي نوظهور هندي، مفصل به بحث در مورد رد تناسخ پرداخته ايم. ساي بابا و تبليغ كثرت گرايي عرفاني در آيين ساي بابا كثرت گرايي عرفاني تبليغ مي شود. وي تصريح مي كند كه همه ي اديان حقَّند و هيچ تفاوتي با يك ديگر ندارند، هر چند دين خود ساخته ي خويش را كامل ترين آنها مي داند و آن را به منزله ي صد مي داند كه چون كسي آن را داشته باشد، حقيقت همه ي اديان ديگر را كه همگي از صد كمتر هستند، خواهد داشت.

وي مي گويد:

تمامي اديان به سوي يك هدف رهنمون مي شوند و تمامي انسان ها برادران يك ديگرند. [7] همه مذاهب تنها به يك خدا تعلق دارند و به سوي يك مقصد رهنمون تان مي سازند، اديان در اصل هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند. تضاد بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه بسياري از مدعيان كثرت گرايي عرفاني، هر چند در لفظ چنين ادعاي را دارند، اما در عمل به اين باور خود پايبند نيستند. اغلب اينان تنها راه نجات را پيروي از مرام و مسلك ادعايي خود مي دانند. ادعاي درستي اديان ديگر براي پيروان خود

از سوي امثال ساي بابا ادعايي ظاهري و صرفاً به منظور تبليغ و جذب افراد بيشتر است و الا آنان به خوبي مي دانند كسي كه به تعاليم اسلام پايبند باشد، هرگز نمي تواند به تعاليم و آموزه هاي آنان تن دهد. به همين دليل به پيروان خود اجازه ي گرايش به اسلام يا اديان ديگر را نمي دهند. آنها تأكيد مي كنند براي آن كه تعاليم آنان بتواند اثر گذار باشد، افراد بايد دست از همه ي باورهاي ذهني و دروني پيشين خود بردارند. آيا اين معنايي جز انحصار گرايي و انكار كثرت گرايي دارد؟

به راستي چگونه همه ي اديان حقاً در صورتي كه اعتقاد يك دين با دين ديگر در تضاد است؟!

جادو يكي از شاخص هاي عرفان هاي جديد استفاده از نيروهاي جادويي و سحرآميز است.

كه البته در زندگي يك نواخت و ماشيني و به دور از معنويت انسان معاصر مي تواند تنوع جالبي را ايجاد كند و به جذب افراد زيادي منجر شود. به خصوص در مواردي كه يك مدعي رهبر فرقه اي معنوي توانايي خود را به خداوند نسبت بدهد، در اين صورت كارهاي جادويي به جاي كرامات معنوي اولياء خدا ارائه مي شود و روي مردم تأثير بيشتري مي گذارد. سحر و جادو از زمان حضرت سليمان - عَلَيْهِ السَّلَام - در بين مردم رواج يافت. گروهي از مردم با افرادي از جن كه در تسخير حضرت سليمان - عَلَيْهِ السَّلَام - بودند، ارتباط برقرار كرده و با كفر ورزيدن به قدرت خداوند، سحر و جادو را از اجنه آموختند و از تعاليم آن پيروي كردند.

«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلي مُلْك سُلَيمانَ وَ ما كفَرَ سُلَيمانُ وَ لكنَّ الشَّياطينَ كفَرُوا يعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ»

پس

از آن سحر و جادو در زندگي مردم مشكلاتي را ايجاد كرد و خداوند با فرستادن دو فرشته در بابل راه هاي باطل كردن سحر را به مردم آموخت ولي مردم از آن دو چيز هايي را فرا گرفتند كه برايشان فايده اي نداشت.

بسياري از مردم گمان مي كنند كارهاي خارق العاده نشانه ي حقانيت يك مكتب مي تواند باشد.

مدعيان و سود جويان نيز از همين سادگي مردم استفاده كرده و با قدرت هاي كه به دست مي آورند سعي مي كنند با انجام كارهايي كه از توان عموم مردم خارج است و يا پيشگويي ها و پيش بيني هايي درباره ي حوادث روز مره، چنين جلوه دهند كه همه ي سخنان آنان حق است و مهر تأييد الهي دارد. هرگز نمي توان انجام كارهاي خارق العاده را نشانه ي حقانيت و درستي راه و روش يك عارف دانست. هر چند برخي از كارهاي خارق العاده در اثر توانمندي ها و استعدادهاي خدادادي است؛ اما بسياري از آنها معلول رياضت ها و تمرين روحي و گاهي شيطاني است.

توضيح اين كه، روح انساني داراي قدرتي خارق العاده و شگفت انگيز است.

هر انساني اگر بتواند غرايز حيواني را سر كوب نمايد، مي توان از قدرت خارق العاده ي روح خود استفده كند.

سنت الهي در اين عالم به اين صورت است كه هر كس به هر ميزان و به هر انگيزه اي كه تلاش كند، از حاصل تلاش خود بهره مي برد. البته گاهي توانايي و قدرت شيطاني است و از راه ارتكاب بدترين خبائث به دست مي آيد. كارهاي خارق العاده ي ارزش دارد كه در سايه ي عمل به دستورات الهي به دست آمده باشند، هر چند هيچ عارف حقيقي عملي را براي دستيابي به كارهاي خارق العاده انجام نمي دهد، زيرا عرفان حقيقي چيزي جز معرفت و

تقرب به خدا نيست. آيا نبايد با رشد فكري و عقلي بشر نوع اعجاز نيز تغيير نمايد؟ به حق بايد اعجاز پيامبر آخرين از سنخ سخن باشد، تا مردم با تأمل در آن حقيقت را در يابند و آن معجزه قرآن است وبس. هانري كربن فرانسوي مطلبي دارد به اين مضمون: ديني (قرآني) كه بي شمار آياتش در مورد تفكر و تعقل است نمي تواند خرافي باشد، زيرا با تفكر انسان خوب را از بد تشخيص مي دهد. ساي بابا خداي خيالي فطرت انقياد و خضوع، انسان را وا مي دارد كه در برابر منبع كمال سر تعظيم فرود آورد و به سجده و ستايش روي آورد. تجربه ي ملكوتي و فطري انسان از حضور در محضر كمال و قدرت مطلق الهي كه به ربوبيت او شهادت داده و تجربه ي خضوع و خشوع در برابر خدا اگر چه از يادش رفته باشد، شناختش در باره ي او باقي است.

در اين جهان نيز انسان به طور فطري در جستجوي حقيقتي متعالي است، تا در برابر وي خضوع كند.

براي انسان هايي كه خداي حقيقي را فراموش كرده اند اين تمناي فطري تبديل پذير و از بين رفتني نيست، بلكه به صورت هاي نادرست و غير حقيقي سر بر كشيده و به طور فريبنده اي مورد عمل قرار مي گيرد.

در دنيايي امروز با تمام پيشرفت هايي كه انسان معاصر داشته، به علت ناتواني تشخيص و ارضاي راستين اين كشش فطري به پرستش خدايي از جنس خويش روي آورده است.

ساي بابا مدعيست كه خداي خالق در او حلول كرده و معجزه اش توليد انبوهي خاكستر با دستش است.

وي مردم را به ستايش و پرستش خويش فرا مي خواند و فطرت هاي تشنه ي انقياد و

خضوع كه حقيقت را نشناخته اند، ناگزير در برابرش زانو مي زنند. او به هوادارانش اين متون و اذكار را توصيه مي كند، تا در حالت آرامش و توجه كامل در برابر او بخوانند:

خودتان را محصور من بدانيد، به من مشغول باشيد جنون بابا را در زندگي تان خلق كنيد، باور كنيد كه از اين جنون شيرين تر نيست به عشق هم عادت كرديم، همه اين سال ها، فرم هاي مختلفي از عشق را براي شما گرفتم مثل كودكي پرورش تان دادم، مثل پدر و مادري عاشق، تا رشد كنيد من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم … من آمده ام تا سعادت بدهم، من آمده ام تا ببخشم هيچ منظور ديگري از موجوديت من نيست همه اضطراب و مشكلات خود را به من بسپاريد و از من آرامش بگيريد بيا و مرا پيدا كن و خودت را پيدا كن از نزديك به من نگاه كنيد، به فراسوي فرم بدن و درون نگاه كنيد ساي بابا خود را برهما، خداي خالق و هستي بخش مي پندارد و از مردم مي خواهد، تا او را ستايش و تعظيم كنند؛ به او عشق بورزند، تا به آرامش و عشق برسند؛ آرامش و عشقي كه در ملكوت تجربه كرده اند، فطرتشان ار آن آگاه است و در اين جهان نيز به دنبال آن مي گردند. حال اين كه كمال مطلقي كه فطرت خواهان خشوع در پيش گاه اوست كجا و يك انسان نيازمند و محدود كجا؟

مَنابع

1. آفتاب و سايه ها، نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، دكتر محمد تقي فعالي، نشر نجم الهدي،

2. جريان شناسي انتقادي عرفان هاي نوظهور، حميد رضا مظاهري سيف، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.

3.

در آمدي بر عرفان حقيقي و عرفان كاذب، احمد شريفي، انتشارات صهباي يقين.

4. محمد تقي مصباح يزدي، در جستجوي عرفان اسلامي، مركز انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.

بررسي آموزه هاي ساي بابا

1] - خدا

ساي بابا درباره خدا تعابير خاصي دارد. بدون هيچ قضاوتي برخي از تعابير او را ببينيد:

«خداوند، خود دارما (رفتار صحيح) [ ( = (آموزش))] است و پوشش جهان آفرينش است.

آيا بين شيء و تصويرش تفاوتي هست؟

شما همه او هستيد و او همه شما. همه انسان ها جزيي از خداي واحدند. عشق و خداوند از يكديگر جدا نيستند؛ خداوند عشق است و عشق خداست.

من او هستم. آنچه در جسم به شكل روح الهي وجود دارد، خداوند است.

شما همه سلول هاي زنده اي در بدن خداوند يد. وظيفه خداوند است.»

او در موردي توصيه مي كند انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود كه اينها با عشق سازگار نيست و عبادت اهميتي به آن نمي دهد. از مجموع گفته هاي او درباره خدا به دست مي آيد كه ساي بابا تصوري روشن از خدا ندارد. گاهي قائل به حلول است، گاهي قائل به همه خدايي يا پانتئيسم و گاهي خدا را از سنخ روح كيهاني و انرژي مي داند. اما خدايي كه قرآن و اسلام به شريعت معرفي كرده است، هيچ كدام از اينها نيست. او خداييست كه مبدأ كل جهان هستي است.

خداوند داراي وجوديست كه فوق تمامي موجودات است.

او را اسما و صفاتي است.

از آن جمله اين كه احد، واحد، عليم، قدير، حكيم، خبير و … است.

تمامي صفات كماليه عين ذات اوست و در او هيچ نقص و كاستي راه ندارد. از آن جهت كه او هادي است، سلسله انبيا

و اوصيا و نيز كتاب هاي آسماني را براي راهنمايي انسان ها فرو فرستاد و از آن رو كه عادل است، عالمي را به نام قيامت براي محاسبه اعمال انسان ها مقدر ساخت. اين خداييست كه دين و قرآن معرفي مي كند.

چنين خدايي با هيچيك از كژفهميها و كژ انديشي هاي بشري سازگار نيست. از سوي ديگر از آثار ساي بابا معلوم نيست عشق به خدا اصل است يا خدا. از بسياري گفته ها و تعاليم ساي بابا به دست مي آيد كه آنچه اصالت و اهميت دارد عشق است و عشق يك امر انساني است.

واقعيت آن است كه امروزه بشر به مشكلات و معضلات فراواني گرفتار آمده و در اين ميان مشكلات روحي و رواني جايگاه خاصي دارد. مهم ترين پديده اي كه مي تواند تا حدي آسيب ها و بيماري هاي روحي - رواني انسان مدرن را التيام بخشد، عشق و محبت است.

از اين رو نسبت به آن حساسيت وجود دارد. پس آنچه براي بشر مهم است خود عشق است نه متعلق عشق. عشق است كه مي تواند آلام، رنج ها و خلأهاي دروني انسان را كاهش دهد. عشق است كه روابط انساني را بهبود مي بخشد و عشق است كه مشكلات به وجود آمده از رفتار و كردار خود انسان را درمان است.

بنا بر اين خود عشق اهميت يافته و عشق به خدا بهانه ايست براي دستيابي به اصل عشق. از اينها گذشته، ساي بابا از انديشه ها و تعاليم بودا الهام مي گيرد و چنان كه گذشت، بودا در ميان مكاتب عرفاني بدون خدا جاي دارد. بنا بر اين ساي بابا نمي تواند عرفاني با خدا ارائه دهد و به عرفان بودا هم پايبند باشد.

2] - برابري مذاهب

ساي بابا تمام اديان و

مذاهب را برابر مي بيند و از نظر او هيچ مذهبي و هيچ ديني بر ديگر مذاهب و اديان برتري ندارد. «بايد براي ارتقاي ايمان و اعتقادتان به خداوند بكوشيد. در غير اين صورت عبادت، سرودهاي الهي، پرستش و همه اعمال نيك همگي به يك تشريفات مذهبي پوچ و غير ارادي تبديل مي شود. تشريفاتي كه تحت فشار اجتماع شكل مي گيرند. تمامي اديان به سوي يك هدف رهنمون مي شوند و تمامي انسان ها برادران يكديگرند. همه مذاهب تنها به يك خدا تعلق دارند و به سوي يك مقصد رهنمونتان مي سازند، اديان در اصل هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند.» اين سخنان در اصل اولاً بدين معناست كه اعتقاد به مذهبي خاص ضرورت ندارد و انسان با هر دين و مذهبي مي تواند به آگاهي و تعالي برسد و اين تعالي همان چيزيست كه ساي بابا مي آموزد. ساي بابا در واقع تعاليم خود را به عنوان يك مذهب برتر مطرح مي كند.

در واقع برابري اديان و مذاهب به معناي نفي اديان و مذاهب و اثبات يك مذهب برتر به نام مكتب ساي بابا است؛

ثانياً، برابري اديان به معناي پلوراليسم ديني است.

پلوراليسم ديني نگرش كلاميست كه در سال هاي اخير ريشه در انديشه هاي جان هيك دارد. وي در زمينه تنوع و تكثر اديان سه رويكرد را عنوان كرده است:

انحصارگرايي به اين باور است كه كمال و رستگاري تنها از طريق يك دين به دست مي آيد. اديان ديگر حقايقي را در بر دارند، اما منحصراً يك دين مي تواند حق باشد؛ شمول گرايي، كه مدعيست تنوع و تعدد در تجربه هاي ديني را بايد پذيرفت، در عين حال كه دعاوي اديان قابل صدق و كذب است؛ پلوراليسم

ديني اين ادعا را مطرح مي كند كه حقيقت واحد است، اما اين حقيقت واحد در دسترس يك فكر و يك دين نيست، بلكه تمامي اديان مي توانند حامل حقيقت باشند، بنا بر اين آنها در نجات و رستگاري شريكند.

در ميان انواع پلوراليسم ديني آنچه بيشتر اهميت دارد، پلوراليسم حقيقت است.

به اختصار مي توان گفت كه قرآن تمام حقيقت را منحصر به اسلام مي داند.

دليل آن هم روشن است، چون دين خاتم كه به دست پيامبر خاتم (ص) و آخرين كتاب آسماني براي بشر آمد، اسلام است.

قرآن از يكسو صراط مستقيم را منحصر به اسلام مي داند:

«و اينست راه راست، پيروي آن كنيد.» (انعام / 153) و از سوي ديگر با صراحت اعلام مي كند كه اگر كسي غير اسلام به عنوان دين حق پذيرفت، از او پذيرفته نيست.

3] - ذكر و سلوك

ساي بابا درباره ذكر خدا و نيز موانع و عوامل سلوك، مباحثي را مطرح كرد. اگر مطالب او را با مباحثي كه در قرآن، احاديث، ادعيه و كتاب هاي عرفاني آمده است مقايسه كنيم تفاوت قابل توصيف نيست. چه از نظر كميت و حجم، چه از نظر تبويب و دسته بندي، چه از نظر جامع و مانع بودن و چه از نظر برتري و كيفيت. يكي از مهم ترين شرايط سلوك ذكر خداست.

ذكر انسان را از عالم كثرت دور و به جهان وحدت نزديك مي كند.

ذكر خدا توجه به اسما و صفات اوست. اين توجه بايد پيوسته و مدام باشد تا اين كه غير خدا از قلب انسان خارج و خدا جايگزين شود. حقيقت ذكر ملاحظه محبوب و نگاه به جمال يار است.

كسي كه اهل ذكر است و به تماشاي معشوق خود نشسته است، روا

نيست به ديگري بنگرد. خداوند غيور است و از غيرت او دور است كه چشم ديگري را ببيند. هر ديده اي كه به او نظر كند و روي از او گرداند، خداوند نگاهش را كور كند.

ذكر مراتبي دارد. نخست ذكر ظاهريست كه شرط آن حضور قلب است؛ سپس ذكر خفيست كه در اين صورت انسان بايد به دوام مشهود و ملازم ت با سر دست يابد. آخرين مرحله ذكر، ذكر حقيقيست كه چيزي جز شهود حق و فناي بنده در او نيست. آرامش كه آرزوي بشر مدرن است، تنها در سايه ذكر خدا حاصل مي شود:

«همان كساني كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مي يابد؛ آگاه باشيد كه دل ها تنها به ياد خدا آرام مي يابد.» (رعد / 28)

از سوي ديگر در سلوك اسلامي روزه جايگاه ويژه اي دارد، اما در تعاليم ساي بابا كار اشتباهي است:

«اگر اعتقاد داريد كه مي توانيد لطف ايزدي را صرفاً به عنوان نذر كردن، روزه گرفتن، حمد و ستايش و … از آن خود كنيد، متأسفانه سخت در اشتباهيد. تنها امر لاينفك و لازم عشق است.

روزه بدون ضبط نفس، قوه درك را ضعيف مي كند و قوه تمييز را كاهش مي دهد.».

4] - چهار؛ عيسي مسيح

بدون شك ساي بابا از عيسي مسيح عَلَيْهِ السَّلَام و تعاليم مسيحيت متأثر است و آن را در موارد مختلف به صورت علني و آشكارا اعلام مي كند كه تنها به يكي از آن موارد اشاره مي شود:

«عيسي رحم و شفقتي بود كه در قالب انسان تَجَلِّي نمود. او نور رحم و شفقت را پراكند و پريشاني و درد را تسلي بخشيد. او با مطلع شدن از رنج پرندگان و چهارپايان در معبد اورشليم

فروشندگان را توبيخ و سرزنش كرد و حيوانات را آزاد ساخت.» مسأله گرايش ساي بابا به مسيحيت تا بدان حد روشن است كه گردآورنده كتاب تعليمات، در پايان آن در 128 مورد، ضمن بيان گزيده اي از عهد جديد، شباهت سخنان و تعاليم ساي بابا را با فرازهايي از كتاب مقدس مسيحيت نشان مي دهد.

5] - پنج؛ قدرت هاي معنوي

يكي از مسائل مهمي كه در بيشتر عرفان ها به ويژه عرفان هاي هندي و مرتاضان مطرح است، قدرت هاي خارق العاده است:

اولاً، بسياري از اين قدرت ها كه گزارش مي شود، پوشالي، دروغ و خالي از واقعيت است.

اما در بعضي از آنها مثل پرواز در فضا، ذهن خواني يا طي الارض مي توان به واقعيت آنها در مواردي كه قطعاً اثبات گردد، اذعان كرد؛

ثانياً، در برخي توانايي هاي خارق العاده كه واقعيت آنها ثابت شود بايد گفت اينها خاصيت نفس است.

يكي از سنن الهي اينست كه اگر نفس را محدود كنيم و آن را به گونه اي خاص تمرين داده و تربيت كنيم، قدرت ها و توانايي هاي نهفته آن آشكار مي شود. بنا بر اين، اين گونه حركات خارق العاده از ويژگي هاي نفس انساني است كه مي توان آنها را با تمرين به دست آورد. ابن سينا در اين باره مباحث جالبي را مطرح ساخته است.

ثالثاً، نكته مهم تر اين كه بايد توجه داشت قدرت هاي معنوي و حركات خارق العاده در حد خودش، نه عرفان است و نه نشانه اي از عرفان راستين. عرفان حقيقي چيزي جز تقرب و معرفت به خدا نيست. هدف از عرفان، معرفت حقيقي به ذات الهي، بندگي، رسيدن به حريم قدس ربوبي و تقرب است:

«جن و انسان را نيافريدم مگر براي آن كه مرا پرستش كنند» (ذاريات / 56). البته اگر انسان در مسير

معنويت راستين و تقرب الهي قرار گيرد، در طي مسير به او هدايا و جوايزي خواهند داد كه ممكن است يكي از آنها قدرت هاي خارق العاده باشد؛ ولي بايد توجه داشت كه اينها هدف نيست، بلكه فقط وسيله ايست براي ياري انسان ها و نزديك سازي آنان به آسمان ربوبي. همچنين بايد توجه داشت كه هر كس به اين توانايي ها و قدرت ها توجه كرد و آنها را براي خود هدف قرار داد، از همان لحظه سقوط و انحطاط او آغاز مي شود.

وبلاگ خروش

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109