دانستنيهاي اكنكار (جنبش نوظهور معنويت نما)

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1391

عنوان و نام پديدآور:دانستنيهاي اكنكار (جنبش نوظهور معنويت نما)/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

گرداوري مطالب از كليه سايت هاي مربوطه جمع آوري و ويرايش شده است.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري: نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع: فرقه ها - جنبش هاي نوظهور

اكنكار

تاريخچه

نام اكنكار

پايه گذار: پال توئيچل تاريخ تولد:

زمان تولد توئيچل را 1908، 1910، 1920 و تاريخ فوت وي را 1971 ضبط كرده اند.

مكان تولد:

پادوكاه كنتوكي سال پايه گذاري 1965

متون مقدس يا متون مورد احترام متن مقدس اصلي اين آيين سريعت كي سوگماند است كه در كنار آن آثار پال توئيچل كليد جهان هاي سري و درآمدي بر اكنكار و آثاري از هارولد كلمپ رهبر نوازنده اين آيين نظير «هنر رؤيابيني روحاني نيز از احترام خاصي برخوردار است

شمار اعضاي اين آيين مطابق آنچه در سايت رسمي اين آيين آمده تعداد اعضاي آن كه در يكصد كشور دنيا پراكنده اند، تقريباً هشتادهزار نفر است

اكنكار در زمان انقلاب فرهنگي در دهه 1960، زماني كه فرهنگ جديد، مشوق حكمت رازورانه باستاني شد، پديد آمد. آن چه پال توئيچل انجام داد، روزآمد كردن تعاليم باستاني با توجه به جهان جديد بود.

دانشمندان معتقدند كه اكنكار صورت بندي جديدي از عقايد و اعمال باستاني سنت راداسوامي با واژه جديد اك است اين تركيب جالب حكمت باستاني و واژه پردازي جديد، ما را به مقايسه اكنكار با حكمت الهي مادام بلاواتسكي فرا مي خواند. بر اساس گزارش هاي گوناگوني كه دوستان خانواده و طرف داران پال توئيچل ارائه داده اند و نيز آنچه به نظر تلاش آگاهانه پال توئيچل براي پرده برداشتن از جزئيات زندگي

خصوصي اش است اين جزئيات در نظر هواداران اكنكار و همچنين دانشمندان رازآلود پنداشته مي شود. حتي رهبر اكنكار، هارولد كمپ نيز با بيان اين كه توئيچل عاشق زندگي خصوصي اش بود» تصديق مي كند كه توئيچل با بيان زندگي خصوصي اش سعي كرده آنهايي را كه به مطالعه زندگي وي مي پردازند، به بيراهه ببرد.

توئيچل در دوران جواني به فعاليت هاي گوناگوني پرداخته اما تلاش كرده تا از آن به عنوان ابزاري براي بيان واقعيت هاي زندگي اش استفاده كند.

از اين رو، وي آثاري از خود برجاي نهاد كه به دليل ابهامات موجود در آن سال ها طول مي كشد تا تاريخ دانان از آنها سر درآورند.

عمده ترين سردرگمي مربوط به تعيين زمان مكان و طبيعت تولد توئيچل و نيز ويژگي هاي مربوط به اوايل زندگي ويست پال توئيچل در سال 1942 وارد نيروي دريايي شد و در همين سال با كاميل بالو (Camil Balloew) ازدواج كرد.

در اين ايام زندگي پربارش را با روزنامه نگاري شروع كرد و با نام هاي مختلف براي نشريات دوره اي گوناگون قلم مي زد. در همين زمان بود كه به توضيح و تبيين گروه هاي گوناگون ديني پرداخت

در سال 1950 به همراه همسرش به عضويت كليساي خودشناسي مونيسم مطلق و زيرشاخه دنباله روي از خودشناسي در واشنگتن درآمد.

رهبري اين گروه را سوامي پريماناندا به عهده داشت كه در نوشته هاي آخر توئيچل از او به سودار سينق نيز ياد شده است به دنبال جدايي از اين گروه در سال 1955، پال توئيچل و همسرش نيز از هم جدا شدند. وي سپس به كيرپال سينق پايه گذار روحاني ساتسانگ شاخه اي از سنت راداسوامي پيوست

وي علاوه بر شاگردي نزد كيرپال سينق، تحت تأثير ران هوبارد به جنبش علم

شناسي ملحق شد و به مقام روشن نايل آمد. در ادامه پال توئيچل به سبب نزاعي كه روي نسخه خطي كتابش با عنوان دندان نيش ببر، ميان او و فرقه ساسانگ كيرپال سينق پديد آمد، پيوندش را با آنها قطع كرد. اندكي پس از قطع روابط با كيرپال سينق به ارايه سمينارهايي در سان دياگو كاليفرنيا درباره هنر طي الارض يا آنچه بعدها آن را «سفر روح ناميد، پرداخت

وي از طرق نوشته هايش در نشريات دوره اي گوناگون و نامه هايش به مردم از جمله همسر دومش گيل آتكينسون به معرفي اكنكار به دنيا پرداخت و خود را به عنوان نهصد و يكمين استاد اك معرفي كرد.

او مدعي شد كه تعاليمي از اساتيد وايراگي اك دريافت كرده كه از جمله آنها يك راهب تبتي به نام ربازار تارز بود.

اكنكار به طور رسمي در 22 اكتبر 1965 در سان دياگو كاليفرنيا به صورت يك سازمان غيرانتفاعي تأسيس شد.

در سال 1971 پال توئيچل درگذشت داروين گراس به عنوان نهصد و هفتاد و دومين استاد اك جانشين او شد.

پال توئيچل در زمان حيات بيش از شصت عنوان كتاب نوشت و افراد زيادي را به دين اكنكار درآورد.

گراس باعث نزاع هاي زيادي درباره اكنكار شد؛ چراكه بسياري از طرفداران اين آيين وي را با اين كه از سوي هيأتي از اعضاي اكنكار، از جمله همسر پال توئيچل به اين سمت انتخاب شده بود شايسته جانشيني استاد پيشين نمي دانستند.

سر انجام گراس تمامي اختيارات و مسؤوليت هايش را كه به استاد زنده اك مربوط مي شد، از دست داد و هارولد كلمپ به عنوان نهصد و هفتاد و سومين استاد زنده اك جانشين وي شد.

همچنين دعاوي حقوقي

چندي ميان گراس و اكنكار مبني بر استفاده گراس از واژه هايي كه حق تأليف آن با اكنكار بوده است مطرح شد.

هارولد كلمپ با تأكيد بر ايدئولوژي غربي به جاي سنت راداسوامي شرقي تغييرات زيادي در اكنكار پديد آورد. اين تغيير باعث ايجاد پل ارتباطي ميان اكيست و فرهنگ امريكايي شد.

او از هواداران اكنكار خواست به جاي آن كه همكاران خوب خدا باشند، به جامعه خدمت كنند.

بخش مقالات

نگاهي كوتاه به عرفان اكنكار

چكيده اكنكار يكي از عرفانهاي آمريكاييست كه پال توئيچل به دنيا معرفي شد.

اكنكار جرياني نوظهور است كه داراي افكار متفاوتي درباره جهان و خداست و داراي آموزه هاي مختلفي نيز هست.

از مهمترين آموزه هاي ان سفر روح است.

تفكرات اين جريان دائم در حال تغيير است.

آثار فراواني از اين جريان وجود دارد كه تعداد زادي از آنها به زبان فارسي ترجمه شده است.

مقدمه يكي از گرايش هاي اصيل انساني، گرايش به معنويت و امور ماورايي است.

در جهان ماديت زده امروزي، چه بسيار انسان هايي كه از ماديت زده شده اند و روي به معنويت آورده اند.

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه صبغة غالب آن فرهنگ و معنويت است و بنيانگذار آن نيز عارف وارسته اي بود عامل بسيار مهمي در گرايش مردم سراسر جهان به سوي دين، اخلاق و معنويت شد.

اردو گاه استكبار و داعيان مادي گرايي در جهان، براي مقابله با معنويت گرايي به طور عام و براي ناكام كردن دعوت انقلاب اسلامي به معنويت به طور خاص، راه هاي متعددي را آزموده اند.

ازجمله اشاعه فرهنگ ابتذال در شكل هاي گوناگون آن همچون ترويج مواد مخدر و روان گردان، سكس و برهنگي. البته راه هاي ياد شده در جوامع دين باوري همچون جامعه ايران، تأثير چنداني ندارد. از اين رو،

براي مقابله اثرگذارتر با معنويت گرايي، از راه هاي غيرمستقيم بهره گرفته اند.

از جمله ترويج انديشه ها و آموزه هايي كه در ظاهر عرفان گونه اند ولي در واقع بهره اي از عرفان و معنويت حقيقي ندارند. ترجمه و نشر كتاب هايي با درون مايه ي عرفان هايي غير از عرفان اسلامي و حتي مخالف با آموزه هاي اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب و به ويژه در دو دهه ي اخير، آن هم در شمارگان بسيار بالا، امري نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن گذشت و احساس خطر نكرد. بعضي از اين كتاب ها، آموزه هاي عرفان هاي هندي، چيني و به طور كلي عرفان هاي شرقي را ترويج مي كنند و برخي ديگر، انديشه هاي به اصطلاح عرفان سرخ پوستي، آمريكايي و به طور كلي، عرفان هاي غربي را انتقال مي دهند. در كتاب هاي گروه اول، تناسخ، برابري اديان و مذهب ها، قدرت هاي معنوي و مانند اينها به طور غيرصريح و حتي گاهي باصراحت به خواننده القا مي شود. در اين كتاب ها، گرچه مفاهيم و آموزه هاي آشنا براي خواننده مسلمان ايراني هم به چشم مي خورد؛ ولي آنچه رهزن است تصوير نادرستيست كه در اين گونه آثار ارائه مي شود. براي مثال، چهره ايست كه، ساي بابا از خدا ارائه مي دهد. او گاهي خدا را عشق و عشق را خدا مي داند. ساي بابا به شدّت از عرفان بودايي كه جزو عرفان هاي بدون خدا به شمار مي آيد متأثر است؛ [1] در آثار شخصيت مشهور ديگر چون اشو كه انديشه هايش نه تنها در ايران، بلكه در سراسر جهان به شدت ترويج مي شود. بيشترين تأكيد بر «عشق» است.

تا آنجا كه او عشق را عصاره پيام خويش مي داند. [2] در آثار اشو، متعلق عشق، «خدا» نيست، بلكه خود

عشق، خداست.

يكي از عرفان هاي نوظهور، عرفان اكنكار است كه به دست پال توئيچل بنيان گذاري شد.

از مهمترين آموزه هاي اين عرفان، خلع بدن و جدا كردن روح از بدن، مراتب انسان، طبقات عالم، مكاشفه هاي بصري و معنويست كه، همه در عرفان اسلامي مطرح است و شباهت هايي نيز بين عرفان اسلامي و عرفان اكنكار وجود دارد، ولي بايد پرسيد كه آيا سفر روح، غايت عرفان است يا خود وسيله اي براي غايتي مهم تر است؟

چرا خروج روح از بدن اهميت دارد؟

پرسش هايي از اين دست، پاسخ هاي جدي مي طلبد كه در مباحث فلسفي و عقلي قابل دريافت است؛ در حالي كه جوان نا آشناي با فلسفه اسلامي، هيچ گاه نمي تواند درستي يا نادرستي پاسخ هاي داده شده در اين گونه عرفان ها را ارزيابي كند و در نتيجه، فريب نثر ساده و روان و جذاب اين نوشته ها را مي خورد. مقاله اي را كه در پيش رو داريد، پيرامون اين آيين به اختصار سخن گفته و سعي نموده آسيبهايي كه از عرفان اكنكار متوجه جامعه اسلامي ماست را گوشزد نمايد.

*****

[1]. عشق الهي را جلوه گر سازيد، سوآمي ساتيا ساي بابا، ترجمه: پروين بيات، ص 20.

[2]. عشق رقص زندگي، مجموعه اي از سخنان و تعاليم اشو، گردآوري و ترجمه: بابك رياحي پور، فرشيد قهرماني. 108.

عرفان اكنكار عرفان اكنكار يكي از مكاتب عرفان نوست كه در ايالات متحده آمريكا پديد آمد. امروزه آثار بسياري از عرفان اِك در ايران منتشر شده است و پيروان قابل توجهي يافته است.

اكنكار، عرفان نو آمدي كه بر اثر يك تجربه عرفاني به پال توئيچل پديد آمد. پال توئيچل در اواخر قرن حاضر در كنتاكي آمريكا متولد شد او در خلال جنگ جهاني

دوم به خدمت نيروي دريايي آمريكا در آمد. سپس به گروهي از استادان معنويت باستان پيوست. اينان استادان نظام وايراگي (استاد رها از خواسته ها، پيران باستاني و دراز عمر اِك) بودند. پال يافته ها و تجربيات خود را در كتاب دندان ببر ارائه كرد. [1]

[1]. آفتاب و سايه ها، محمد تقي فعالي، ص 237. اكنكار در زمان انقلاب فرهنگي در دهه 1960، زماني كه فرهنگ جديد، مشوق حكمت رازورانه باستاني شد، پديد آمد. آنچه پال توئيچل انجام داد، روزآمد كردن تعاليم باستاني با توجه به جهان جديد بود.

دانشمندان معتقدند كه اكنكار صورت بندي جديدي از عقايد و اعمال باستاني سنت راداسوامي با واژه جديد اك است [1] او زندگي حرفه اي خود را با روزنامه نگاري شروع كرد و با نام هاي مختلف براي نشريات دوره اي گوناگون قلم مي زد. در همين زمان بود كه به توضيح و تبيين گروه هاي گوناگون ديني پرداخت در سال 1950 به همراه همسرش به عضويت كليساي خودشناسي «مونيسم مطلق» و زيرشاخه دنباله روي از خود شناسي در واشنگتن درآمد. رهبري اين گروه را سوامي پريماناندا به عهده داشت كه در نوشته هاي آخر توئيچل از او به سودار سينق نيز ياد شده است به دنبال جدايي از اين گروه، در سال 1955، پال توئيچل و همسرش نيز از هم جدا شدند. [2] سپس به ارايه سمينارهايي در سانتياگو كاليفرنيا درباره هنر طي الارض يا آنچه بعدها آن را «سفر روح ناميد، پرداخت وي از طرق نوشته هايش در نشريات دوره اي گوناگون و نامه هايش به مردم از جمله همسر دومش گيل آتكينسون به معرفي اكنكار به دنيا پرداخت و خود را به عنوان نهصد و يكمين استاد

اك معرفي كرد. [3] او مدعي شد كه تعاليمي از اساتيد وايراگي اك دريافت كرده كه از جمله آنها يك راهب تبتي به نام ربازار تارز بود.

او در سال 1965 كارگاه هاي آموزشي متعددي براي آموزش سفر روح در كاليفرنيا داير ساخت و دوره هاي آموزشي اكنكار را ارائه داد. [4] و در همان سال، يك سازمان غيرانتفاعي تأسيس كرد و سر انجام در سال 1971 درگذشت پال توئيچل در زمان حيات بيش از شصت عنوان كتاب نوشت و افراد زيادي را به دين اكنكار درآورد. پيش از مرگ توئيچل مشاجره درباره اكنكار در اوايل دهه 1970، اندكي پيش از مرگ توئيچل شروع شد.

برخي افراد در منبع تعاليم وي ترديد كردند و او ادعا كرد كه ديگران به دليل عدم موافقت با تعاليم وي، زندگي او را تهديد كردند.

توئيچل مدعي شد كه هيچ يك از آموزه هايش را از منبع بشري قرض نكرده است، بلكه حاصل تجربه شخصي وي از خداشناسي در سال 1965 و برآمده از شهوديست كه طي آن تعاليم را از «سلسله اساتيد اك به عنوان استاد زنده اك به دست آورده است اما اين ادعاها به مشاجرات پايان نداد. پس از مرگ توئيچل در سال 1971، نزاع با آمدن استاد زنده اك داروين گراس ادامه يافت بعد از يك مبارزه سخت براي كسب قدرت در درون اكنكار بين سال هاي 1981 تا 1983، گراس كنار گذاشته شد و به جاي او هارولد كلمپ استاد زنده اك شد.

گراس گروه خاصي با عنوان تعاليم باستاني اساتيد تشكيل داد و مدعي شد كه تعاليم جديدي را آغاز نكرده، بلكه به گسترش تعاليم پال توئيچل همت گمارده است اكنكار

او را از استفاده از علايم و اصطلاحات انحصاري خويش منع كرد.

*******

[1]. سايت موعود. mouood. org، تاريخ انتشار 13 / 2 / 88.

[2]. همان.

[3]. سايت موعود. mouood. org، تاريخ انتشار 13 / 2 / 88.

[4]. همان. هارولد كلمپ با تأكيد بر ايدئولوژي غربي به جاي سنت راداسوامي شرقي، تغييرات زيادي در اكنكار پديد آورد. اين تغيير باعث ايجاد پل ارتباطي ميان اكيست و فرهنگ آمريكايي شد.

او از هواداران اكنكار خواست به جاي آن كه همكاران خوب خدا باشند، به جامعه خدمت كنند.

گراس را همچنان نهصد و هفتاد و دومين استاد اك مي دانند اما تصوير او در معبد اك نصب نيست و در بحث هايي كه از اساتيد گذشته اك مي شود از او نامي برده نمي شود. آموزه هاي عرفان اكنكار اكنكار، دانش و فن خروج روح از بدن و برگرداندن دوباره آن به بدن و به بياني فن سفر روح است.

پال توئيچل در نوشته هايش روي «سفر روح» به عنوان مهم ترين آموزه اكنكار تأكيد دارد. او براي اين سفر، سه گام را لازم مي شمارد. همچنين سه ركن تخيل، نور و صوت را داراي نقش مهمي در ترك بدن و بازگشت بدان شمرده است.

پال توئيچل براي سفر روح، چندين روش برمي شمارد كه مهم ترين روش آن روش تخيلي است.

او براي جهان طبقاتي و براي انسان مراتبي ذكر مي كند؛ [1] افزون بر اين، خدا و قيامت در اين عرفان جايگاهي ندارد تا آنجا كه توئيچل بر اين باور است كه قيامت اختراع كليساست تا انسان ها از ترس جهنم و كيفر آخرت بهتر كنترل شوند. اين تفكر با عرفان اسلامي كه در آن خدا غايت همه ي تلاش ها و دريافت هاست و آخرت

محل تَجَلِّي كمالات بي نهايت انسان كامل ديده مي شود، بسيار متفاوت است.

اكنكار، طريقيست براي همكار شدن با خدا يا سوگماند كه نه مذكر است نه مؤنث عقيده بر اينست كه سوگماند با روح افراد از طريق صوت يا نور ارتباط برقرار مي كند.

از اين رو، نام ديگر اكنكار «دين صوت و نور» است ارتباط را اك يا جريان اك مي شناسند. اك طي قرون نام هاي گوناگوني گرفت اكيست ها اك را جريان قابل سماع حيات نيز تعبير مي كنند.

هدف اصلي چلا (طلبه اك رسيدن به خودشناسي و در نهايت شناخت خداست وقتي شناخت خدا حاصل شد، آن گاه چلا همكار حقيقي خدا خواهد شد.

در عين حال، داراي هويت فردي نيز خواهد بود.

اين عقيده با آنچه در آيين هندو و بودايي وجود دارد كه فرد از راه فاني شدن كامل در خدا و از دست دادن تمامي هويت فردي با خدا يكي مي شود، تفاوت دارد. خودشناسي و خداشناسي، هر دو از راه طي الارض (همزمان در دو مكان بودن يا آنچه امروزه از سوي اكيست ها «سفر روح ناميده مي شود، قابل دستيابيست پال توئيچل در كتابش با عنوان «اكنكار: كليد جهان هاي سري» سفر روح را به «جدا شدن روح از بدن توصيف مي كند.

استادان فن سفر روح كه توانسته اند به كالبد معنوي و ماورايي سفر كنند، سعي بر اين داشتند كه اين فن را به جويندگان بياموزند. فني براي سياحت قلمرو بهشت. سفر روح يعني قادر ساختن روح براي ترك كالبد فيزيكي و سفر آن به سمت دنيا هاي معنوي ماورا.

سفر روح با نامهاي مختلفي شناخته مي شود. از جمله: انعكاس روح، جدايي روح از بدن، تجربه بيرون از كالبد، سفر معنوي، اكنكار.

دين زنده اكنكار را يك دين زنده كه به طور دايم در حال تغيير و تحول است مي دانند. اين تغييرات مدام، موجب مي شود كه اكيست ها اتكاي شديدي بر رهبران ديني خويش داشته باشند. اين رهبر، استاد اك يا ماهانتاي زنده نام دارد. هميشه يك استاد اك زنده هست و در زمره كساني است كه به اساتيد اك معروف اند، كه مجموعه آنها را سلسله وايراگي مي گويند. اعضاي اين سلسله، در معبدهاي «حكمت طلايي كه در سياره هاي گوناگون واقع شده اند، ساكنند.

هدف ماهانتا، راهنمايي ارواح چلاها براي بازگشت به خداست ماهانتا اغلب به عنوان استاد رؤيا كه مانند نقطه آبي رنگ نور ظاهر مي شود، عمل مي كند.

ماهانتا در اين نقش هم حضور مطلق و هم علم مطلق است استاد زنده اك از احترام بسيار بالايي برخوردار است، اما پرستش نمي شود. كرمه اكيست ها نيز مانند بوداييان و هندوها، به كرمه (هر كس عملي انجام مي دهد عكس العمل روح او در بدن هاي ديگر است. ) [2] هدف هر فرد، رهايي از بدهي كرمه در زندگاني گذشته و يكي شدن با خداست.

وقتي با رفتار درست به خودشناسي نايل آمديد، از زندگاني گذشته رهايي يافته و بايد بقيه حيات را بدون بدهي اضافي سپري كنيد. اگر به اين مرتبه رسيده باشي بعد از مرگ به اين جهان برنمي گردي. عمل بيش از يكصد تمرين روحاني گوناگون در اكنكار هست كه از جمله آن، خواندن (هيو HV) است و عقيده بر اينست كه اين واژه نام قديمي خداست تمرين ديگر، عبارت است از تمركز روي نور و صوت يا چيزي كه به شكل روحاني ماهانتا معروف است هارولد كلمپ فهرستي از تمرين هاي روحاني را

درباره رؤياها در كتابش با عنوان هنر رؤيابيني روحاني آورده است رؤياها در تمرين هاي اكنكار تحت رهبري هارولد كلمپ بسيار بااهميت شدند. از چلاي كوشا انتظار مي رود كه از راه مكاشفه نيز كه داراي چهار مرحله است، طي طريق كند.

اكنكار براي انسان مراتبي و براي عالم طبقاتي قائل است.

********

[1]. روح نوردان سرزمين هاي دور، هارولد كلمپ، ترجمه: هوشنگ اهر پور، ص 122.

[2]. آفتاب و سايه ها، محمد تقي فعالي، ص 45.

نگاه اكنكار به دين:

در مكتب اكنكار تساهل و تسامح رفتاري خاصي وجود دارد. به تعبير خودشان در اكنكار قوانين يا محدوديتهايي از قبيل توصيه پوششي خاص براي مردان يا زنان يا رژيم غذايي خاص و حلال و حرام دانستن برخي از خوردينها وجود ندارد. سقط جنين و همجنس بازي و طلاق و امثال آن به عنوان تصميماتي شخصي دانسته مي شوند و تصريح مي كنند كه اكنكار هيچ حكمي در اين زمينه ندارد. ربازار تارز در تعليمات خود به توئيچل همه قوانين و مقررات اديان به ويژه اسلام، مسيحيت و يهود را ساخته بشر مي داند [1] و مي گويد:

من به اين گروه هاي مذهبي، فلسفي و فرهنگهايي كه امروزه زير پرچم ايمان به خدا و اشاعه راه پيشوايان و فرستادگان خدا رژه مي روند اعتراض دارم. توده هاي مردم هميشه مايلند يك نفر مسؤوليت مواظبت آنها را بر عهده گيرد.

اين فقدان قابليت خود، راز به وجود آمدن اديان است.

روحانيون، اين نياز توده ها را در نخستين روزهاي تاريخ زمين كشف كردند و قبايل بدوي را ترغيب كردند تا احكام را اطاعت كنند و الگوها، مراسم و تشريفات معيني را بجا بياورند. [2] پال توئيچل مي گويد:

اگر مذاهب را بقدر كافي بشناسي، برايت معلوم خواهد شد

كه احكام و قوانين مربوط به هر گروه خاصي در خود دو تأثير مثبت و منفي را پيشنهاد مي كنند.

به اين معنا كه اگر از آنچه تشكيلات مذهبي مقرر داشته تابعيت كني قول پاداش مي گيري و ليكن در صورت غفلت از مقررات و احكام، مجازات در پيش خواهي داشت. [3] مسيحيت مي گويد تا ابد در آتش جهنم خواهي سوخت. بعضي از اديان هندو به بازگشت مراتب حيواني هشدار به مسخ مي دهند و بعضي اديان (اسلام) هم تو را مرتد خواهند خواند و مرتد از مذهب هم كه هميشه مترادف با يك اهريمن اجتماعي معرفي شده است؛ [4] اگر اين را درك كني خواهي دانست كه به سختي مي توان ادعا كرد كه دين و مذهب پديده اي ساخت بشر نباشد؛ [5] در آيين آمريكايي اكنكار، به صورتي زيركانه باور به اديان توحيدي به عنوان مانعي بر سر راه پيشرفت معنوي دانسته شده و كنار زدن و زدودن باورهاي ديني پيروان، يكي از راه هاي تكامل روحي و شرط تأثير گذاري تعاليم معنوي اكنكار بيان شده است.

در اين عرفان كه ماهانتا يا استاد زنده اك را در جايگاه خدايي مي نشاند.

گفته مي شود كه مانع بزرگ در مقابل تعاليم ماهانتا، باورهاي ديني افراد است.

آن باورها چون در ذهن و جان افراد رسوخ كرده است اجازه نمي دهد حقيقت تعاليم ماهانتا آشكار شده و تأثير گذاري خود را نشان دهد. [6] در آيين اكنكار علم و حكمت ماهانتا يا استاد زنده اك را به مراتب بيشتر و پيشرفته تر از علوم و انديشه هاي اديان الهي مي دانند و مدعي اند با وجود ماهانتا ديگر نيازي به تعاليم ساير اديان نيست. [7] يكي از آموزه هاي ديگر اكنكار،

روزه گرفتن روز جمعه است.

هارولد كلمپ رهبر اين مكتب، روزه روز جمعه را، يك سنت رايج در ميان پيروان اكنكار مي داند و مدعيست اين روزه نه تنها موجب تكامل روح است، بلكه راهي آسان براي ازميان بردن كارماهاي (كرمه) گذشته و حال زندگي است.

اما كيفيت اين روزه مانند روزه مصطلح در فقه اسلامي نيست بلكه خيالي و ذهني است و به اين صورت است كه بايد شخص روزه دارد به مدت 24 ساعت در خانه بنشيد و در اجتماعات شركت نكند و توجه خود را بر روي ماهانتا استاد زنده اك متمركز كند؛ [8]

نقد و بررسي:

استكبار جهاني اقدامات گسترده اي در جهت بازداشتن مردم، به ويژه در كشورهاي اسلامي و علي الخصوص در كشور ايران، از شركت در تجمعات اسلامي دارد و هزينه هاي هنگفتي براي بازداشتن مردم از شركت در راهپيمايي هاي سياسي صرف مي كنند.

راهپيمايي روز قدس، 22 بهمن، شركت در نماز جمعه و جماعات و امثال آن همگي مورد مخالفت سياست بازان غربيست و با شگردهاي مختلفي سعي در بازداشتن مردم از شركت در چنين تجمعاتي دارند. برخي از اين عرفانهاي كاذب دستاويز خوبي براي وصول به اين هدف است.

همانطور كه گفته آمد عرفان اكنكار، روزه جمعه را براي روزه 24 ساعته خود اتخاب كرده اند.

در حالي كه مي دانيم خاستگاه اكنكار، آمريكاست و در ميان كشورها مسيحي روز مقدس، روز يكشنبه است نه جمعه! اما عرفان اكنكار براي روزه سكوت و كناره گيري از جامعه، روز جمعه را پيشنهاد مي دهد. روشن است كه روز جمعه روزيست كه مسلمانان در نماز جمعه شركت مي كنند، صله ارحام به جا مي آوردند، بسياري از ديد و بازديدها در كشورهاي اسلامي در

روز جمعه صورت مي گيرد، همه يا بسياري از تجمعات اسلامي و راهپيمايي هاي مهم سياسي در كشور ما نيز در روز جمعه صورت مي گيرد؛ [9] در عرفان اكنكار به جاي توسل به خدا براي حل مشكلات، بايد به پير يا ماهانتا كه رهبري اكنكار را بر عهده دارد متوسل شد؛ [10] اينها تنها راه خداشناسي را طي الارض (سفر روح در زمان و مكان) دانسته و در مسير كمال خويش يك رهبر روحاني به نام «ماهانتا» دارند كه وظيفه هدايت پيروان را بر عهده داشته و ديدار او بزرگترين افتخار طرفداران اين فرقه تلقي مي شود. اكنكار در ايران در ايران چند ساليست كه پس از مطرح شدن كتب توئيچل و نيز با توجه به درآمد بالاي مديران اين فرقه، بسياري تحريك به سوء استفاده از جوانان از طريق اين فرقه نمودند و موسسات چندي به ترويج اين فرقه دست زدند. [11] اين موسسات پارتي هاي منظمي را در همه جاي ايران برگزار مي كنند كه در اين جلسات انواع مواد مخدر و داروهاي روانگردان از جمله حشيش براي رفتن به حالت خلسه عرفاني و رسيدن به مدارج معنوي مصرف شده و به رقص و انجام برنامه هاي خاص مي پردازند. [12] از ديگر آموزه هاي اين فرقه، مي توان به تزريق عشق زن و مرد در همديگر اشاره كرد كه با در آغوش كشيدن شروع مي شود و به ازدواج عرفاني دختر و پسران نامحرم ختم مي شود و وجود تمارين اين چنيني موجب جذابيت اين گروه بين قشر جوان و گسترش روزافزون آن شده است.

در يكي از موارد كه نيروي انتظامي يكي از پارتي هاي اين موسسات را شناسايي كرد مشاهده شد كه 40

دختر جوان با لباس زير مردانه و 40 پسر جوان پس از مصرف حشيش با لباس زير زنانه در وضعي كه حال عادي نداشته اند به رقص و پايكوبي مي پردازند. [13] آثار: در ايران بسياري از آثار عرفان اكنكار ترجمه و چاپ شده است.

اكثر اين ترجمه ها در دهه هفتاد بين سالهاي 77 تا 79، توسط مينو ارژنگ، هوشنگ اهر پور و مهيار جلالياني انجام شده، كه خود قابل تأمل است.

برخي از اين آثار به قرار زير است:

1. نسيمي از بهشت، براد استايگر، ترجمه: هوشنگ اهرپور.

2. نامه هاي طريق نور، پال توئيچل، ترجمه: مينو ارژنگ.

3. اكنكار كليد جهان هاي اسرار، پال توئيچل، ترجمه: هوشنگ اهرپور.

4. نامه هايي به گيل، پال توئيچل، ترجمه: مينو ارژنگ.

5. طنين پر خروش اك، پال توئيچل، ترجمه: مينو ارژنگ.

6. سه نقاب گابا، پال توئيچل، ترجمه: مينو ارژنگ.

7. اكنكار حكمت باستاني براي عصر حاضر، تاد كرامروداگلاس منسون، ترجمه: مهيار جلالياني.

8. از استاد بپرس، هارولد كلمپ، ترجمه: مينو ارژنگ.

9. نسيم تحول، هارولد كلمپ، مهيار جلالياني.

10. كلام زنده 1 و 2، هارولد كلمپ، ترجمه: مهيار جلالياني.

11. روح نوردان سرزمين هاي دور، هارولد كلمپ، ترجمه: هوشنگ اهرپور.

12. هنر رؤيابيني، هارولد كلمپ، ترجمه: مهيار جلالياني.

13. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، هوشنگ اهرپور.

14. در پيشگاه استاد اك، فيل موري ميتسو، ترجمه: مهيار جلالياني.

15. دندان ببر، پال توئيچل، مترجم؛ هوشنگ اهرپور.

16. ني نواي الهي، پال توئيچل، مترجم؛ مهيارجلالياني.

17. نسيمي از بهشت، براد استايگر، مترجم؛ هوشنگ اهرپور.

18. از استاد بپرسيد (2) هارولد كلمپ مترجم؛ امي نه اخوان تفتي و گيتي بحريني.

19. استاد رويا، هارولد كلمپ، مترجم؛ شهرام شاه محمدپور.

20. زبان سري روياهاي بيداري، مايك اِوري، مترجم؛ محمدعلي اخلاقدوست.

21. بيگانه اي بر لب رودخانه، پال توئيچل، مترجم؛ هوشنگ

اهرپور.

22. چگونه سفر روح را آموختم، تريل ويلسون، مترجم؛ شهرام شاه محمدپور.

23. گاه شمار استاد روياپردازي، جيمز پال ديويس، مترجم؛ مهيار جلالياني. فهرست

***********

منابع:

1. عشق الهي را جلوه گر سازيد، سوآمي ساتيا ساي بابا، ترجمه: پروين بيات، عصر روشن بيني، اول 1380.

2. عشق رقص زندگي، مجموعه اي از سخنان و تعاليم اشو، گردآوري و ترجمه: بابك رياحي پور، فرشيد قهرماني. نگارستان كتاب، دوم 1379.

3. آفتاب و سايه ها، محمد تقي فعالي، نجم الهدي، پنجم 1387.

4. سايت موعود. mouood. org، تاريخ انتشار 13 / 2 / 88.

5. روح نوردان سرزمين هاي دور، هارولد كلمپ، ترجمه: هوشنگ اهر پور، دنياي كتاب، اول 1377.

6. درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب، احمد حسين شريفي، صحباي يقين، سوم 1388.

7. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، ترجمه: هوشنگ اهر پور، دنياي كتاب، اول 1377.

8. حكمت اك،

9. خبرگزاري فارس، گروه فرهنگي، حوزه آيين و انديشه، 4 / 8 / 87.

***********

[1]. درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب، احمد حسين شريفي، ص 169.

[2]. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، ترجمه: هوشنگ اهر پور، ص 46

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. سرزمينهاي دور، پال توئيچل، ترجمه: هوشنگ اهر پور، ص 46.

[6]. همان ص 247.

[7]. حكمت اك، ص 14.

[8]. درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب، احمد حسين شريفي، ص 184.

[9]. همان، ص 322.

[10]. همان، ص 226.

[11]. خبرگزاري فارس، گروه فرهنگي، حوزه آيين و انديشه، 4 / 8 / 87.

[12]. سايت موعود. Mouood. org.

13 / 2 / 88.

[13]. خبرگزاري فارس، گروه فرهنگي، حوزه آيين و انديشه، 4 / 8 / 87.

اكنكار و انديشه هاي ضد ديني

1. پيش از مرگ توئيچل

مشاجره درباره اكنكار در اوايل دهه 1970، اندكي پيش از مرگ توئيچل شروع شد.

برخي افراد در منبع تعاليم وي ترديد كردند و او ادعا

كرد كه ديگران به دليل عدم موافقت با تعاليم وي زندگي او را تهديد كردند.

توئيچل مدعي شد كه هيچ يك از آموزه هايش را از منبع بشري قرض نكرده است، بلكه حاصل تجربه شخصي وي از خداشناسي در سال 1965 و برآمده از شهوديست كه طي آن تعاليم را از «سلسله اساتيد اك به عنوان استاد زنده اك به دست آورده است اما اين ادعاها به مشاجرات پايان نداد.

2. داروين گراس نهصد و هفتاد و دومين استاد اك

پس از مرگ توئيچل در سال 1971، نزاع با آمدن استاد زنده اك داروين گراس ادامه يافت بعد از يك مبارزه سخت براي كسب قدرت در درون اكنكار بين سال هاي 1981 تا 1983، گراس كنار گذاشته شد و به جاي او هارولد كلمپ استاد زنده اك شد.

گراس گروه خاصي با عنوان تعاليم باستاني اساتيد (ATOM) تشكيل داد و مدعي شد كه تعاليم جديدي را آغاز نكرده بلكه به گسترش تعاليم پال توئيچل همت گمارده است اكنكار او را از استفاده از علايم و اصطلاحات انحصاري خويش منع كرد.

گراس را همچنان نهصد و هفتاد و دومين استاد اك مي دانند اما تصوير او در معبد اك نصب نيست و در بحث هايي كه از اساتيد گذشته اك مي شود از او نامي برده نمي شود.

3. جنبش بيدارباش روحاني (MSIA)

در همين اوضاع و احوال جان روجر هينكينز (John Roger Hinkins) تلاش هايي براي ايجاد گروهي مذهبي با نام جنبش بيدارباش روحاني (Movement of Spiritual Awareness) در سال 1971 آغاز كرد؛ گروهي كه اكنكار را به شدت به صورت سازمان عقايد و اعمال بازسازي كرد.

4. ديويد سي لين (David C. Lane)

زماني كه لين استاد مطالعات ديني پال توئيچل را به سرقت ادبي از اساتيد خويش و جعل تمام تاريخ اكنكار متهم كرد، اين مشاجرات و نزاع ها به اوج خود رسيد. او اساساً خود را وقف اثبات اين ادعا كرد كه اكنكار و جنبش بيدارباش روحاني چيزي بيشتر از سرقت از سنت راداسوامي نيستند.

چند نكته درباره اكنكار

سفر روح كه مهمترين اصل عرفان اكنكار است همان خلع بدن يا موت اختياريست

اين مرحله در عرفان اسلامي پايين ترين مرحله سالك است.

نور و صوت محور اصلي اكنگار است و چيزي جديدي محسوب نمي شود.

عرفان اكنكار مستقل نبوده و با عرفان هاي هندي آميخته است.

در اين آيين هيچ جايگاهي براي خدا وجود ندارد.

فقط سخن از بهشت است و ارتباطي با خدا ندارد و معتقدند جهنم توسط كليسا اختراع شده تا بشريت را از قتل و خونريزي نجات داده و به تمدن سوق دهد.

نقدي بر ديدگاه اكنكار درباره اديان

يكي از مهم ترين شاخصه هاي جنبش هاي نوپديد ديني - عرفاني، انتقاد شديد آنان به وجود اديان بزرگ و تعاليم آنان است، لذا در بسياري از اين جريان هاي معنوي، انواع زيادي از انتقادها به اديان وجود دارد. از اين رو، بايد گفت كه بزرگترين اشكال آنان اينست كه در نقد آنها، همه اديان به يك چشم ديده مي شوند و چنين مي پندارند، كه تمام اديان داراي خصوصيات و تعاليم مشتركند و حال آنكه اديان داراي تقسيمات متفاوتي هستند و نزديك ترين و شبيه ترين اديان نيز در دل خود بزرگترين تفاوت ها و اختلاف هاي ظاهري و باطني را با هم دارند. بنا بر اين هيچ گاه نمي توان با ناديده گرفتن تفاوت هاي اديان، به نقد و بررسي آنان پرداخت و لذا به جرات مي توان گفت كه در تعاليم اكنكار، بزرگترين انتقادها و اشكال ها به اديان ابراز شده است.

موجوديت اديان پال توئيچل - موسس مكتب اكنكار - فلسفه پيدايش اديان بزرگ را از دو منظر پي گيري مي كند:

1. اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني مؤسين، پديد آمده اند، كه از اين ميان اكنكار با اتخاذ چنين موضعي در حقيقت مي خواهد

چنين نشان دهد كه هر انساني مي تواند با تمرين هاي معنوي و رياضت هاي جسماني موفق به مكاشفه و سفر روحاني شود. اين ادعا در دل خود متضمن اين معناست كه انسان مكاشفه گر مي تواند حامل معرفت معنوي همسان با معرفت معنوي ديگر انبياي بزرگ اديان بزرگ باشد و در واقع چنين وانمود كند كه هر انسان به واسطه پيروي از تعاليم ما - اكنكار - مي تواند همانند ديگر پيامبران بزرگ تاريخ به حقيقت، دست يافته و به همان سعادتي كه اديان آن را در دنياي ديگر وعده دادند؛ در همين دنيا نائل شود. از اين رو، در اكنكار وانمود مي شود، كه اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني مؤسسين پديد آمده اند.

پال توئيچل مي گويد:

حتي در ميان فرقه هاي منشعب از يك مذهب هم اختلاف هاي فاحشي در زمينه ي روش ها و دستورالعمل هايشان وجود دارد، كه اين امر توجيه كننده اينست كه چرا اين همه گوناگوني بي پايان و سردرگمي در خصوص نتايج به دست آمده از روش هاي ديگر مشاهده مي شود. به همين ترتيب، وقتي در جهان هاي ديگر نيز وارد مي شويم، تجربياتمان از كيفيات دگرگوني بهره مي گيرند، كه در نتيجه، در خصوص نتايج حاصله از اين تجربه ها نيز همين تفاوت هاي فاحش به چشم مي خورند و لذا اكنون مي توان فهميد كه چرا اين همه دين هاي متفاوت وجود دارند. ؛ زيرا تجربيات افراد مختلف در عوالم درون با هم متفاوت هستند و بر اساس همين تجربه ها بوده است كه اديان و مذاهب متفاوت شكل گرفتند و اين واقعه اسف باري است، كه هزاران هزار نفر تجربه كرده اند، يعني تا درجه اي از عمق به آگاهي عوام درون نفوذ كرده اند.

آنگاه به آنان

وحي شده كه يك خدا، يك فرشته يا يكي از بستگان، در حال هدايت آنها هستند.

آنها اظهار مي كنند كه صداي خدا را شنيده اند يا دچار اين تصور مي شوند كه خداوند به شخصه، دستورها و فراميني را به آنان داده است.

ولي حقيقت قضيه اينست كه اين الهام ها، صداها و تصورها همه مخلوق هاي ذهني خود آنهاست و اين روند براي كساني كه صاحب بينايي مستقل هستند، به وضوح قابل ديدن است و خود شخص به ندرت قادر است تا اين را تميز دهد، چون هنوز صاحب چنين بينش مستقلي نيست او عميقاً معتقد است كه خداوند مستقيما با او سخن مي گويد، در حالي كه آنچه او مي شنود، نجواي ذهن خود اوست كه از ضمير ناخودآگاهش صادر مي شود. او فريب خورده است.

فريب خويش را و اغلب اتفاق مي افتد كه چنين فردي اعلام مي كند كه از خدا پيامي دريافت كرده است و يا آنكه، خدا در حال هدايت اوست تا كارهاي معيني را به انجام رساند. بسياري از افراد ادعا مي كنند كه خدا به آنها فرمان داده، كسي را به قتل برسانند؛ قومي را از ميان بردارند و بسياري از شرارت هاي ديگر، كه همه اينها زاييده ذهن مختل شده آنهاست.

به محض اينكه شخص وارد جهان هاي معنوي تحتاني مي شود، حتي هنگامي كه فاصله بسيار كمي را در درون آنها پشت سر گذاشته باشد، هميشه مورد مواجهه و حمله مجموعه اي از اشكال فكري خودش واقع مي شود. تقريباً همگي اينها در اثر پرورش و تربيت هاي گذشته او و اعتقادها و تصوراتي شكل گرفته اند، كه در مدت زمان گسترده اي به مساعدت پيشنهادهايي از سوي ديگران بنا شده اند.

آنها از درون متن خواهش هاي دراز مدت

خود بيرون مي جهند و او را به كوره راه هاي گوناگوني راهبر مي شوند، كه اين عملكردهاي رواني به اعتقاد اكنكار، منشأ بيشتر اين تجربيات گوناگون و بي پايان است، كه مردم آنها را مذهبي مي پندارند و به همين دليل اين همه مذاهب متفاوت وجود دارند.

2. اديان بر اثر مناسبات اجتماعي، فعاليت قشر روحانيون و تصورات ذهني پيروان آنان پديد آمده اند.

در اكنكار آمده است:

هيچ يك از ناجياني كه به اين جهان آمده اند، مرادشان انتشار و تبليغ، به خاطر كسب پيرو نبوده است، بلكه همه آنها مي خواستند، تا معدودي از حقايق ساده را كه از سرزمين هاي دور آموخته بودند به بشر هديه كنند، تا آنان كه گوش شنوا دارند، بدان پيام بيدار شوند.

البته استادان باستاني از اين روند استفاده زيادي مي كردند.

آنها به ندرت به كتابت و ثبث مفاهيم مي پرداختند. به اين دليل كه، هيچ يك از پيروانشان فن خواندن و نوشتن را نمي دانستند. آنها كلام را دهان به دهان و سينه به سينه نقل مي كردند و هنگامي كه يك فرد را به حلقه هاي الهي پذيرش مي دادند، آنگاه به پرورش نفر بعدي مبادرت مي كردند.

آنها هيچ كدام از اين ساز و دهل ها و تعليمات جمعي، كه امروزه در تشكيلات سازمان يافته مذاهب مي بيني به كار نمي گرفتند. بنا بر اين، در مي يابي كه دين، به سادگي يكي از تاسيسات اجتماعي است.

اين امر در اديان غربي بيشتر مشهود است، در حالي كه تار و پود مذاهب شرقي را نيز همين عامل تشكيل مي دهد.

پال توئيچل مي گويد:

هر ديني را كه امروز در قدرت است، نام ببر. من به تو نشان خواهم داد كه فقط و فقط زائيده يك وجدان اجتماعي است، نه حقيقتي

كه از جانب سوگماد آمده است.

همه آن قوانيني كه به عنوان قوانين الهي شناخته شده اند، چيزي نيست، جز يك وجدان اجتماعي متحول شده كه از قانون مانو، نظام حمورابي، فرامين موسي و احكام كليسايي مسيحيت مشتق شده است.

اما محتواي آنها بازگوكننده ي چيست؟

هيچ! مگر پيكري از احكام و مقررات كه از جانب قشر روحانيت رسمي، براي تحت كنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده، تا بدان وسيله، عنان سياسي و اقتصادي توده هاي مردم را به دست گيرند.

آيا پديده اي شنيع تر از سيستم طبقاتي كه توسط مانو پايه گذاري شده، وجود دارد؟

يا محدوديت هاي اجتماعي كه در مفاد نظام حمورابي مطرح است؟

يا پي آمدهايي كه احكام مدون در فرامين موسي يا اخلاقيات كليسا و تشكيلات مذهبي مسليمن امروزي باعث مي شوند؟ محدوديت، محدوديت، محدوديت! اين، تمام آن چيزيست كه اين شاخص هاي اجتماعي بر آن سعي دارند.

اگر مذاهب را بقدر كافي بشناسي برايت معلوم خواهد شد، كه احكام و مقررات مربوط به هر گروه خاصي در خود دو تاثير مثبت و منفي را پيشنهاد مي كند.

به اين معني كه اگر از آنچه تشكيلات مذهبي مقرر داشته تبعيت كني، قول پاداش مي گيري، ولي در صورت غفلت از مقررات و احكام، مجازات در پيش خواهي داشت … همه اديان به اين ترتيب تاسيس مي شوند. از طريق قدرت تصور پيروانشان. روحانيت اين تصور را اختراع مي كنند و آنقدر در مقابل مردم نگه مي دارند تا قبولش كنند و نيايش آن را بپذيرند.

از اين رو، پال توئيچل به اديان و گروه هاي مذهبي انتقاد كرده و ابراز مي دارد، كه از گروه هاي فلسفي مذهبي و فرهنگ هايي كه امروز نيز پرچم ايمان به خدا و اشاعه راه پيشوايان و فرستادگان خدا رژه

مي روند، اعتراض دارم.

و چنين ادامه مي دهد كه، ظاهرا دين قرار است دوست بشر باشد.

ولي تقريباً در تمام طول تاريخ، اين دو با يكديگر ستيز مرگ باري داشته اند.

امروزه روحانيت تقريباً به يك ناهنجاري پوچ تبديل شده است.

هنوز در همه جاي دنيا با تواني بالا حضور دارد. ولي روزي خواهد آمد كه از سطح زمين برچيده شده، محو و نابود شوند. جهالت هم، عليرغم احداث مدارس و اقدام به سوادآموزي جمعي، براي پير و جوان، پيوسته در حال گسترش است.

افسوس كه اينها راه غلط را براي تحصيل برگزيده اند، نه راهي براي نشان دادن شيوه هاي خارج شدن از كالبد جسماني.

پال توئيچل مي گويد:

اخلاقيات خوب اند، اما در خوبي بشر امتياز چندان چشم گيري نهفته نيست. همه اديان از اخلاقيات (احكام) انباشته اند و يك سري دستورالعمل هاي اخلاقي هستند كه در شكل هاي گوناگون، قرن به قرن، به نوع بشر آموخته شده اند.

اما به صراحت بگويم كه علوم اخلاق شريعت هاي اديان هرگز نتوانسته اند راهي به اقليم درون بگشايند. البته در مسير پاك سازي ذهن و هموار كردن راه، جهت رسيدن به پشت دروازه ي اقاليم درون موثرند و حتي مي شود به جايي رسيد كه بتوان به دروازه هاي درون دق الباب كرد، اما باز كردن اين دريچه به سوي جهان هاي معنوي كاريست كه از احكام و اخلاق ساخته نيست.

اخلاق، چنانكه در مذاهب قديم نيز آموزش داده مي شود، فرسوده و بي مصرف است.

هر گروهي كه صرفاً اخلاقيات را تعليم بدهد، چيز زيادي براي جستجوگري كه به دنبال نور معنوي باشد، ندارد، مگر آنچه در همه اديان مشترك است.

اخلاق، ابزاري است، جهت شستشوي ذهن، اگر چه ابزار كاملي نيست؛ ولي بهترين نوع آن مي تواند فرد را براي برداشتن

اولين قدم در مسير خداشناسي آماده كند.

كسي كه بخواهد توسط اخلاقيات (شريعت) به يك زندگي مذهبي دست يابد، مسير را در جهت معكوسش طي كرده است.

اخلاقيات، تنها وسيله اي براي دست يابي به وضعيت مشخصي براي ذهن هستند و هيچ كاربرد ديگري ندارند. اخلاق، نه دين است و نه بستري كه از ميان آن دين رشد مي كند.

اخلاق هرگز نمي تواند اساس فلسفه عالم گيري، همچون اكنكار باشد؛ زيرا اخلاق هرگز نمي تواند آفريننده ي خرد، قدرت و آزادي باشد.

اكنكار معتقد است كه امكان مذهبي و اديان رسمي، به دوره هاي قبل از بلوغ افكار و تحولات انساني تعلق دارند. در دوره هاي طفوليت بشر، هر مذهبي وظيفه اش را در روز و موعد مقرر خود به جا مي آورد، اما در موازات رشد بشر در زمينه فهم معنوي بالاتر، اين راه ها و روش ها بايد با چيزي كامل تر جايگزين شود. در طول تاريخ بشر، تمام آنچه اديان تلاش مي كردند تا ارائه دهند، خلاصه مي شود در شناخت سوگماد. چند نفر موفق شده اند؟ شايد معدودي بيش از تعداد انگشانت!

پال توئيچل مي گويد:

فقط مسافران معظم «اك» هستند، كه اين روش ها را در اختيار دارند و اين مسافران در ميان انسان ها بسيار معدودند. تلاش ها در جهت چنين درك و شناختي هميشه با شكست مواجه شد، مگر در مواردي كه از روش هايي كه در اكنكار مطرح كرده ايم، پيروي شده باشد.

اگر پيروان سرسخت برخي اديان، به اين كه بسياري از مردم به روش آنها موفق شده اند، اصرار مي ورزند؛ به اين دليل است كه آنها تجربه مختصري را در ديگران بسيار دست بالا تصور كرده اند.

پاسخ به نظريات توئيچل

اما در اين ميان، در نظر گرفتن چند نكته حائز اهميت است:

1. در اينكه علت

پيدايش اديان، سفرهاي ناقص رهبران و انبياء است و فلسفه اعمال و كردار آنان، توهمات ذهني است، كه بر اثر خواهش هاي دراز مدت و به عبارت ديگر، بر اثر عقده هاي سركوب شده آنان سرچشمه مي گيرد؛ ادعاي بزرگ و كلي است، كه اولا:

اكنكار براي اثبات چنين اظهار بزرگي محتاج ادله محكمي است، كه البته در كتاب هاي اكنكار يافت نمي شود و بيان ادعاي فاقد علت و مدرك، ارزش علمي ندارد، چرا كه هر طالب حقيقتي با تمام اعتمادي كه ممكن است به اكنكار داشته باشد، هيچ گاه نمي تواند چنين اظهارنظرهاي بزرگي را از جانب اكنكار، بدون بيان دليل و مدرك بپذيرد.

ثانياً:

جنس اين ادعاها مبتني بر رويكرد فلسفه هاي معاصر و روان شناسي جديد است.

حال آنكه چنين بياناتي بيشتر از جانب كساني ايراد مي شود، كه از دريچه مادي و اومانيستي به انسان مي نگرند و به نوعي با رويكردهاي معنوي مخالفند. بيان چنين اشكال هايي به اديان، از جانب عرفان اكنكار قابل تامل است، چرا كه جداي از ورود به حوزه پاسخ گويي، به چه دليل اين اشكال شامل عرفان اكنكار نباشد؟

2. در اينكه دين تاسيسات اجتماعيست و سازمان ها و مراكزي با موضوعيت دين تشكيل مي شوند و اثرات قابل توجهي بر مناسبات سياسي مي گذارند؛ جداي از وجود تفاوت هاي بسيار در مورد هر مصداق ديني، مبتني بر انتقادهاي شديد عرفان اكنكار به روحانيون و رهبران معنوي هر مسلك ديني و عرفاني است.

اين دغدغه نه تنها در عرفان اكنكار، بلكه در بسياري از نحله ها و گرايش هاي علمي غرب مشهود است و بيشتر، ريشه در عملكرد طولاني و نابخردانه كليسا در قرون وسطي دارد. اين ادعا در مورد هر مصداق ديني و جغرافياي تاثيرگذاريش

مي بايست بسيار گوناگون و متفاوت بيان شود. هر چند عملكردهاي غير اخلاقي برخي از روحانيون، هر مصداق ديني، ناخودآگاه ذهن را به سوي اين دغدغه سوق مي دهد، ولي اين بيان در مورد همه اديان بزرگ و كوچك، كليت ندارد.

ضمن اينكه به راستي، ميان همه پيامبران و تعليمات شفاهي كه در دوران حيات خود داشته اند و برداشت هايي كه قرن ها بعد از كلام ايشان شده و منجر به پيدايش عقايد جديدي، مبتني بر شرايط جديد اجتماعي است، تفاوت هايي وجود دارد، كه غير قابل انكار است.

از اين رو، هيچ گاه نبايد نظريه يا عملكرد پيروان معاصر يك دين را، كاملاً و به طور كلي منطبق با اصل نظريه يا عملكرد پيامبران و رهبران، يك مصداق ديني دانست و به واسطه داشتن اشتباهات گوناگوني كه توسط پيروان يا سازمان هاي متكي به دين ايجاد مي شود، اصل گزاره هاي ديني و شخصيت پيامبر آن دين را تخريب كرد.

3. برخي معتقدند:

يك اشكال مهم به اديان بزرگ اينست كه آنان متعلق به قرن ها قبل بوده اند و اكنون، انسان معاصر، محتاج اديان جديد است، تا بتواند نيازهاي نوين معنوي خود را در آنان جستجو كند.

اكنكار معتقد به اين شبهه است.

اكنكار خود را يك مسلك معنوي جديد مي داند، كه براي انسان امروزي، به واسطه اقتضائات دوران معاصر نسبت به ديگر اديان جهان مفيدتر است.

اكنكار معتقد است كه هدف همه اديان قديم ايجاد ارتباط با خداوند بوده و اين نكته را ضعف اديان بزرگ معاصر مي داند.

اما بايد گفت كه هدف همه اديان بزرگ، صرف ارتباط با سوگماد ( خداي مطلق) نبوده است؛ چرا كه در بسياري از اديان به خصوص اسلام، التزام به خواسته هاي اجتماعي انسان در

لواي ارتباط با خداوند روشن است.

ضمن اينكه اگر صرف ارتباط با خدا، اشكال اساسي اديان است.

به چه علت در عرفان اكنكار، ارتباط با سوگماد و جهان هاي برتري كه همگي تحت حمايت نمايندگان سوگماد است؛ پراهميت نشان داده مي شود؟ و اينكه آخرين طبقه جهان هاي برتر تحت نظارت شخصي سوگماد ( خداي مطلق) است و چنين اظهار مي شود كه بالاترين استاد اكنكار در آن طبقه با خدا در ارتباط است.

اما اين اشكال كه اديان بزرگ متعلق به قرن ها قبل بوده و اكنون براي حل نيازهاي معنوي - اجتماعي، انسان معاصر نيازمند اديان جديد است، متوجه هر دين يا مسلك عرفاني، است كه به تغييرات اجتماعي و بحران هاي جديد معنوي انسان توجه ندارد. از اين رو، معتقديم كه اين اشكال متعلق به همه اديان بزرگ نيست، چرا كه برخي از اديان، به خصوص دين اسلام، به واسطه تكيه بر اصول اوليه، ملزم به تاسيس احكام و گزاره هاي معنوي جديدي براي خروج از هر بحران معنوي يا اجتماعي است؛ بحران هاي معنوي اخلاقي اي كه در ادوار گوناگون و بر اثر تحولات اجتماعي پديد آمده اند.

با توجه به اين اصل كلي، چنين ادياني، به خصوص اسلام، بر اديان و عرفان هاي نوظهور برتري دارند؛ چرا كه اگر فلسفه وجودي عرفان هاي نوظهور رفع مشكلات جديد انسان معاصر باشد، برخي از اديان همانند اسلام، قادر به رفع اين مشكلاتند. ضمن اينكه اين اديان داراي پشتوانه علمي و عملي، رهبران باتجربه و تجربه حل مشكلات بيشتري نسبت به عرفان هاي نوظهوراند.

لازم به يادآوريست كه در بسياري از جريان هاي نوپديد ديني، ادعاي ساختگي بودن تمامي اديان مطرح مي شود به عنوان مثال، در تعاليم كريشنا مورتي چنين

آمده، كه اديان و مذاهب همگي ساختگي اند.

كريشنامورتي مي گويد:

ما خواهان پدري با عظمت و قدرتمند هستيم كه از ما حمايت كند و به ما بگويد كه چه بايد بكنيم. حالا براي آنكه تنها نمانيم. بي يار و پشيمان نمانيم. به خدا اعتقاد پيدا مي كنيم، كه به ما در زندگي كمك مي كند با اين همه ذهن ماست كه اين را آفريده است.

اين طور نيست؟

به خاطر اينكه ما مي ترسيم و دوست داريم هدايت بشويم و به ما بگويد:

چه چيز درست است و چه چيز غلط است.

همچنان كه بزرگ مي شويم و به اصطلاح مذهب را مي سازيم، كه در واقع مذاهب، حقيقي نيستند. مذهب به عقيده من، چيز كاملاً متفاوتيست و براي اينكه به اين چيز متفاوت، كه مذهب واقعيست دست پيدا كنيم، بايد به طور كلي از نظر ذهني آزاد شويم و دست از مذهبي كه ذهن ها آن را ساخته و اختراع كرده است برداريم.

تمامي باورها، از مسيح گرايي، هندوئيسم و آيين بودا، پويش انديشه اند، كه در راستاي زمان، نوشتارها، نمادها و فرآوردهاي دست و ذهن تداوم يافته اند و همه آنها در جهان مدرن كنوني نيز، دين خوانده مي شوند. از ديدگاه كريشنامورتي، اينها براستي دين نبوده، بلكه پنداري رمانتيك، احساساتي، تسكين دهنده و خرسند كننده است، كه در حقيقت دين راستين نمي باشد.

در گفتار كريشنامورتي يك مسأله پراهميت وجود دارد و آن اينست كه او هيچگاه در مورد مذهب حقيقي خود سخن نمي گويد، بلكه همواره راه رسيدن به مذهب حقيقي را دست برداشتن از اديان و مذاهب بزرگ معرفي مي كند و حال آنكه چه دليلي وجود دارد، كه مذهب حقيقي و يا هر تعليمي كه او از آن پيروي مي كند و

يا حتي اساس تعاليم او، ساخته ذهن و تخيل نباشد؟ بزرگترين ادعاي بدون دليل در اين عرفان، واژه «اكنكار» چنين تعريف شده:

راه طبيعي بازگشت نزد خداوند، دانش باستاني سفر روح، علم دقيقي كه خالص ترين تعاليم را در بر مي گيرد.

اكنكار قائم به ذات است و عقل از سادگي آن مبهوت مي گردد.

در مقابل، در تعريف مذاهب چنين آمده:

مذاهب، همگي انشعاب هاي اكنكارند. سرچشمه اصلي تمام زندگي، عملكرد سطوح آگاهي پايين كه توام با اعتقادها و فلسفه هايي است، كه مراتب ضروري براي رسيدن به «اك» هستند.

بزرگترين ادعا و يا يكي از بزرگترين اظهارات در اين عرفان اينست كه اكنكار، سرچشمه تمامي اديان و مذاهب جهان بوده و اينكه همه رهبران و چهره هاي فاخر علمي، شاگردان مكتب اكنكار بوده اند.

در اكنكار آمده است:

مرگ و رستاخيز، اصولي اساسي اند، كه تقريباً َ در تمام مذاهب از آغاز زمان، آموزش داده شده اند.

اما اكنكار كه جريان اصلي تمام مذاهب، فلسفه ها و جهان بيني هاست.

اولين دانشي بود كه به مردم زمين از طريق ناجيان مامور، آموخت كه رستگاري در مرگ كالبد فيزيكي و رها شدن روح نهفته است.

پال توئيچل مي گويد:

نويسندگان فلسفي و مذهبيون، وجود اكنكار را در طول تاريخ به اثبات رسانده اند.

خط مشهور پيامبران عبراني، همان گونه كه رسالت آنها به خوبي نشان مي دهد در مكتب اكنكار تربيت شده اند.

استادان يوناني، مثل آپولونپوس، ويونيسيوس، فيثاغورث، سقراط، ارسطو و افلاطون، توسط اساتيد باستاني، هنر اكنكار را فراگرفتند. عملا هر انساني كه به تمدن بشري خدمتي كرده باشد، يك چلا يا دانشجوي تعاليم پنهاني اكنكار است.

اين امر در زمينه هاي مختلف علوم، ادبيات، هنر، اقتصاد، مذاهب، فلسفه ها، ارتش، پزشكي و روان شناسي مصداق دارد … پيامبران بزرگ و چهره هاي قدرتمندي، مانند

راما، كريشنا، هرمس، موسي، اورفيوس، افلاطون و مسيح، چلاهايي بوده اند كه در مدارس مختلف سري، كه همه آنها شاخه هايي از نظام باستاني استادان اكنكار بوده اند، عموما به عنوان نظام پيشتازان وايراگي شناخته شده اند.

پال توئيچل معتقد است كه خاورميانه به كمربندي از يك اختلاط نژادي تبديل شده، كه به نوبه خود، جريان عظيمي از تفكر فلسفي، علمي و مذهبي است.

از درون اين جريان، كتب مقدسه بسياري، از جمله تورات يهودي ها، قرآن مسلمانان، ميترائيسم و بسياري ديگر از مذاهب سامي سر برآورد. در همان زمان، افكار آريايي زند اوستا، رامايانا، كه از نوشته هاي مقدس هندوها است.

وداها و بودايي گري را به وجود آورد. تمامي اين مكتوبات مقدسه كه اجداد مذاهب و همه فلسفه هاي مدرن بوده اند، از سرچشمه هاي بياناتي شفاهي به نام اكنكار سيراب شده اند.

اكنكار نيروي عالم گير و منشأ معنوي هر چيزي است، كه در بر گيرنده زندگي است.

به اين دليل رد اكنكار را دنبال مي كنيم، كه جريان اصلي و نزديك ترين است به تعاليم خالصي كه از اقيانوس عشق و رحمت يا به بياني شاعرانه: خدا، سرچشمه مي گيرد.

در عرفان اكنكار به صراحت آمده است:

اكنكار، به وجود آورنده و در بر گيرنده تمامي افكار جهان هاي پايين است و مسائلي همچون هنر، نويسندگي، موسيقي و مجسمه سازي تنها گسترشي هستند از آرمان هاي بالاتر اكنكار.

اكنكار به عنوان محوري عمل مي كند، كه پره هاي آن منتهي به چرخي مي شوند، موسوم به چرخه زندگي. اين چرخ نشان مي دهد كه چگونه اديان اصلي جهان از اكنكار سرچشمه گرفته اند.

اين چرخ، دوازده پره دارد، كه عبارتند از:

آنيميسم، هندوئيسم، اسلام، مسيحيت، يهود، شينتوئيسم، بوديسم، تائوئيسم، جانيسم، دين زرتشت، مكاتب اسرار و صوفي گري. هر يك از اين

پره ها معرف يكي از اديان امروزي جهان است.

آنها همچنين مي توانند معرف فلسفه هاي گوناگوني باشند، كه از دل مذاهب رشد كرده اند و نيازي به معرفي آنها نيست. شواهد فراواني وجود دارد، دال بر اينكه هيچ يك از اين مذاهب كه قرار بود به ما راحتي و ياري دهند، در ارتباط با فرد موفق نبوده اند.

به همين دليل سوگماد تعالي به دوازده پره تقسيم شده است.

اغلب بنا به تربيت فردي در اين جهان، ما بايد مسير به سمت بهشت را به شيوه اي و در طريقي كه برايمان مناسب ترين است، طي كنيم. اما در انتها، تنها سير «اك» وجود دارد.

پال توئيچل معتقد است كه مذاهب فعلي حاصل پذيرفتن همين اديان قديمي هستند، كه نسبت به فرهنگ، سليقه و خلق و خوي هر گروهي از مردم به صورت هاي گوناگون امروزي درآمده اند. اديان جديد عبارتند از:

هندو، بودائي، كنفسيوسيزم، تائوئيزم، اسلام، يهود، زردشتي، سيك، الهي شناسي، علوم مسيحيت، شينتوئيزم، روح گرايي، بهايي و مسيحيت. بزرگترين آنها به ترتيب عدد پيروان عبارتند از:

هندو، بودئيسم، مسيحيت كه پيروان هر سه آنها از مرز صدها ميليون مي گذرد.

اما همه مذاهب، فلسفه ها و دكترين هاي مقدسه، از اكنكار مشتق شده اند و هيچ چيز نمي توانست بدون جوهر «اك»، كه از قلب سوگماد به بيرون جاريست و سازمان هاي كالبدي مي سازد، ادامه حيات را برقرار مي سازد و روح مي آفريند، وجود داشته باشد.

بقاي تمامي شكل هاي هوشمندانه از آگاهي معدني گرفته تا آناني كه در لباس همكاري با خدا خدمت مي كنند، در جريان «اك» نهفته است.

هر يك از اديان اصولي، يك مؤسس داشته اند، كه در قالب يك كالبد فيزيكي به اين جهان آمده و از اين جهان رفته اند.

شايد لازم به اشاره است،

همان گونه كه در مسيحيت، عيسي را «نور جهان» خوانده اند، در شرق، بودا را «نور آسيا» خطاب كرده اند.

پيروان هر ديني به پيشواي خود لقبي كمابيش با همين محتوي داده اند.

اما ماهانتا، استاد حق در قيد حيات، به لقبي «نور كيهان» ملقب است.

پال توئيچل مي گويد:

اكثريت ايدئولوژي هايي كه در زمينه ديني و فلسفي مطرح شده اند، همه شاخ و برگ خودشان را چيده و به راه باريكي رسيده اند.

من مي توانم يك مسيحي، مسلمان و يا هر چيز ديگري باشم، اما بعد از آن ديگر خود را محدود كرده ام. اگر مردم از من بپرسند چه ديني دارم و بگويم:

«خوب، من يهودي هستم» بلافاصله ذهن آنها مرا در رده ي خاصي قرار مي دهد و من جزو يكي از كساني خواهم شد، كه در يكي از پره هايي واقع شده كه «اك» در مركز آن است.

بنا بر اين، آنچه در اينجا مرا به فكر مي اندازد و خودم را از بابت آن مقصر مي دانم، اينست كه ما حتي نمي توانيم بگوييم «اك»، يك طريق است؛ زيرا آن به قدري در بر گيرنده زندگيست كه به خودي خود شامل همه چيز مي شود، چرا كه خود زندگي است.

ادعاي بزرگ اكنكار مبتني بر وام دار بودن تمام اديان و مذاهب به مكتب «اك»، موجب برانگيخته شدن چند سؤال و نكته است.

به راستي به پشتوانه چه دليلي مي توان انواع اديان، مذاهب و مسالك عرفاني را كه در سرتاسر جهان با توجه به گوناگوني فرهنگ و جغرافيا و انواع كتب مقدسه و با توجه به تمام تفاوت هاي ظاهري و محتوايي با ارزش شان، زيرمجموعه و تفسيري بر مسلك عرفاني اكنكار دانست؟

چگونه مي توان باور كرد كه انواع فيلسوفان، بسياري انبياء و رهبران معنوي، هنرمندان

و نويسندگان و به نقل صريح اكنكار «هر انساني كه خدمتي به جوامع بشري كرده است.»

يك چلا و نوآموز اكنكار بوده و در مكتب «اك» به استادي رسيده و در نهايت به تبليغ آموزه هاي اكنكار پرداخته است؟

در آثار كدام فاخر علمي مي توان يافت كه هدف از افاضات علمي هنري خود را ترويج اكنكار معرفي كرده باشد؟

در اينجا يك سؤال اساسي وجود دارد و آن اينكه، به چه دليل پال توئيچل به بيان چنين ادعاي بزرگي پرداخته و براي آن دليل مناسبي ارائه نكرده است؟

آيا به صرف بيان يك ادعاي بزرگ مي توان بزرگي ادعا را اثبات كرد؟

ضمن اينكه، ارائه پال توئيچل از بازشماري اديان جديد و قديم پر از اشكال است.

دسيسه اكنكار نسبت به پيروان اديان

در ابتدا، عرفان اكنكار با چهره هاي آزادمنشانه اظهار مي دارد، كه تمامي مقلدان مذاهب مي توانند با اختيار كامل، هر مسير عرفاني، اعم از اكنكار يا غير آن را برگزينند و به زندگي معنوي خود ادامه دهند. سپس چنين وانمود مي شود كه هر چلا در زندگي اش بر سر دو راهي واقع خواهد شد، كه اين وضعيت را در «اك» به عنوان مرحله بيهانويي مي شناسند. واژه بيهانوئي؛ يعني بحران بزرگ در شكوفايي آگاهي در حين رشد معنوي. اين هنگاميست كه چلا يا مي بايد از گذشته سنتي خود جدا شود و «اك» را به عنوان تنها نيروي طبيعت الهي بپذيرد و يا اينكه در طريق رشد معنوي راكد بماند، تا روزي كه بتواند تصميم اش را بگيرد.

پال توئيچل مي گويد:

«اك» موجب شكستن پيوندهاي سنتي مذاهب گذشته نمي شود، بلكه باعث مي شود كه چلا نگاه دقيقي به آن بيندازد و خودش تصميم بگيرد.

«اك» مي داند كه بشر بايد خودش

راهي را كه مي خواهد طي كند و خودش هم در آن راه قدم بردارد.

اما در ادامه چنين ابراز مي دارند كه ما بايد اين را بفهميم كه مذاهب، فلسفه ها و عقايد اين دنيا به ندرت فراتر از مكتب مرگ اوج مي گيرند. آنها مي گويند:

رستگاري هرگز اينجا، در روي زمين رخ نخواهد داد، بلكه هميشه در نوعي اقليم بهشتي و پس از مرگ اتفاق خواهد افتاد. عقايد اين چنيني، فلسفه ي مرگ را در ميان مسيحيان نخستين، تا درجه اي ترويج داد كه افراد را به جستجوي مرگ، به هر نحو ممكن وادار كرد، به اميد اينكه پا به حيطه رستگاري موعودشان بگذارند. مسلمين هم، به اين ترتيب آموختند كه اعتقاد به فردوسي داشته باشند كه در آنجا، هر آنچه را كه در زندگي زميني شان از آن محروم بوده اند در مقابلشان قرار خواهند داد. البته پس از مرگ جسماني.

هم رهايي از اين جهان و هم زندگي كردن در اقليم خدايي در همين زندگي امكان پذير است.

همه اينها فقط به خود ما بستگي دارد!

پال توئيچل مي گويد:

«اك» از پيروان خود حفاظت كرده و رداي حمايت خود را به دور آنان مي پيچد. روزي كه ما به هر درجه اي از توسعه معنوي در «اك» دست پيدا كنيم، آن بر زندگي ما تسلط يافته، ما را از ميان تمامي موانع جهان هاي تحتاني عبور داده با زبردستي كامل، همه نيروهاي منفي را كه عليه ما كار مي كنند شكست خواهد داد.

پال توئيچل در ادامه، از موضع اوليه خود كه بي طرفي و احترام به گزينش شخصي چلا بود، عدول مي كند و به طور غيرمستقيم همه را به انتخاب اكنكار و به كنارراندن تمام مذاهب و اديان جهاني دعوت

مي كند.

البته با در نظر گرفتن اين نكته، كه هر كس در گزينش اكنكار دچار اشتباه شود، عواقب خطرناكي را براي خود خريده است.

پال توئيچل مي گويد:

عده ي بي شماري سعي مي كنند مذاهب اصولي را جايگزين نياز خود به اكنكار كنند.

خيلي ها به فرقه ها و مكاتب اسراري پناه مي برند و تصور مي كنند كه راه شان را يافته اند، اما همه آن كساني كه طريق «اك» را ترك مي گويند و از قبول استاد حق در قيد حيات، امتناع مي ورزند، افسوس خواهند خورد. چون كسي كه گوش به نا خدا ندهد، بي ترديد كشتي خود را به صخره ها خواهد كوفت.

در ادامه مي گويد:

اگر هنوز در خصوص واژه ي دين يا مذهب بسيار مي انديشي، پس مي تواني بگويي كه اين جريان صوتي، تنها دين حقيقي و واقعي است.

«اك» اين است؛ فلسفه جريان صوتي حيات. در واقع تنها عنصر جهان است كه همه ي زندگان عالم را به سوگماد پيوند مي دهد. بدون اين جويبار حيات، هيچ چيز نمي تواند حتي براي لحظه اي هستي داشته باشد.

چه برسد به زيستن. تمامي زندگي و قدرت از آن صادر مي شود. از مورچه خزنده تا برق صاعقه، از امواج جزر و مد تا دوره هاي خورشيدي، هر گونه تَجَلِّي حركتي، انرژي خود را از اين جريان صوتي دريافت مي كند.

تو مي تواني در مقابل همه خداياني كه نام آنها در كتاب ها هست، به دعا و نماز بنشيني، ولي آنها صداي تو را نخواهند شنيد. مي تواني از همه مذاهب موجود طلب ياري كني، اما هيچ چيز نصيبت نخواهد شد.

اين همچنان يك واقعيت قاطع برجا مي ماند، كه هيچ فردي تا به حال نتوانسته و در آينده نيز نخواهد توانست از مصائب اين زندگي ها و ترديد در خصوص زندگي هاي بعدي بگريزد، مگر اين

كه سعادت را بيابد كه با استاد حق ديدار كند.

اين خلاصه ي تمامي آن چيزيست كه هست.

همين و بس. بدون مساعدت او هيچ كس نمي تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصي يابد. (20)

با توجه به توضيحات فوق به طور طبيعي فلسفه پيدايش اكنكار روشن مي شود.

پال توئيچل مي گويد:

اكنون كه مي بينم تاريكي معنوي بر فراز عالم بشريت خيمه زده و همه مردم جهان از آن ملول شده اند خود گواه بر آن است كه اديان اصولي كار چنداني براي انسان انجام نداده اند.

مشكل بزرگ بشر اينست كه براي رستگاري معنوي به استادان اكنكار متوسل نشده اند.

مذاهب از مجراي احساسات و تفكر متافيزيكي تغذيه و حمايت شده اند و هر مذهبي در عين حال كه به نقش و وظيفه خود براي زماني كه در آن مطرح مي شود، عمل مي كند، بايد دفعتاً عرصه را براي چيزي كامل تر از خودش خالي كند طريقي كه در تناسب با وضعيت آگاهي پيشرفته كنوني او باشد.

به اين ترتيب نياز بشر به ظهور مكرر استادان حق در قيد حيات اكنكار، مشهود مي شود. اين علت ظهور پي درپي سوگماد در اين جهان است، كه در هيأت استادان «اك» تَجَلِّي مي كند)

نتيجه گيري

يكي از مهمترين رويكردهاي جنبش هاي نوپديد ديني استفاده از اومانيسم در تعاليم معنوي است.

در عرفان اكنكار علت پيدايش اديان، نهفته در تلاش هاي معنوي انسان ها تلقي مي شود. يعني اگر آدمي بتواند مراحل و تمرينات معنوي خاصي را طي كند، مي تواند همسان ديگر انبيا و پيامبران اديان بزرگ صاحب مذهب و نحله عرفاني منحصر به فردي باشد و آن را براي رساندن ديگر مردمان عالم به سعادت و نيك بختي، به تبليغ گذارد. وجود اين ديدگاه به اين معناست، كه پديده دين

به مثابه امري از ناحيه خدا و به واسطه افراد برگزيده خدا تلقي و معرفي نمي شود، بلكه هر انساني مي تواند خود، دين و مذهب جديدي بيافريند و خود، پيامبري آن را بر عهده گيرد.

اين ادعا در حقيقت بيان روح جنبش هاي نوپديد ديني است.

در اين گرايشات معنوي، ادعاها و نظريات بسيار بيان مي شود. چنانچه نمونه هايي از اين اظهارات در تعاليم اكنكار بيان شد، اما يك نكته وجود دارد و آن اينكه بعد از بيان نظرات اين مكاتب، دليل و مدرك مستدلي ارائه نمي شود و اين خود نشان از وجود نيت ها و قصدهاي غير علمي و غير واقعي در پس اين ادعاهاست.

ضمن اينكه نوع جبهه گيري اكنكار براي اثبات حقانيت اين مكتب نسبت به ديگر اديان، بسيار مغرضانه و ساده انگارانه است.

اكنكار در ايران

بي شك جهان شرق از مشكلاتي كه جهان غرب در زمينه كمبود عرفان و معنويت با آن مواجه بوده مبراست و خلاء جدي در اين خصوص در كشورهاي شرقي مخصوصا كشورهاي اسلامي احساس نمي شود ولي با اين وجود تهاجم فرهنگي از اين ظرفيت نيز كمال استفاده را مي برد و با ترويج عرفان هاي جديد و انسان محور سعي در بيراهه كشيدن انسان شرقي دارند. در حال حاضر در ايران بعد از عرفان اشو، مكتب اكنكار بيشترين طرفدار را به خود جلب كرده و از طريق امكاناتي كه تكنولوژي ارتباطات در اختيار مبلغين اين مكاتب قرار داده سعي در عضو گيري و ترويج مكتب خود دارند. قابل توجه است كه ويترين بسياري از كتاب فروشي ها مملو از كتاب هاييست كه به صورت مستقيم در ترويج اين دين جديد نوشته شده است به گونه اي كه فقط از بنيانگذار اكنكار

آقاي پال توئيچل، بيش ازهفده عنوان كتاب ترجمه و چاپ شده است كه از جمله آنها كتاب هاي ذيل است:

اكنكار كليد جهان هاي اسرار دفترچه معنوي نداي الهي بيگانه اي بر لب رودخانه دندان ببر سرزمينهاي دور پنجه زمان نامه هاي طريق نور نامه هايي به گيل طريق دارما طنين پرخروش إك اك ايناري، علم الاسرار رؤيا ها اك ويديا گياهان، شفا دهندگان سحر آميز سه نقاب گابا واژه نامه اكنكار شرق خطر برخي از كتابهايي كه به قلم هارولد كلمپ به رشته تحرير در آمده است به قرار زير است:

1 هنر رؤيا بيني

2 استاد رؤيا

3 كلام زنده

4 نسيم تحول

5 كودك در سرزمين وحش

6 روح نورداران سرزمينهاي دور

7 تمرينات معنوي إك

8 از استاد بپرسيد

9 شاهين ها باز مي گردند.

علاوه بر كتاب ها كه متاسفانه از مجاري رسمي و دولتي وارد بازار شده، سايت ها و وبلاگ هاي مختلفي نيز وجود دارند كه در فضاي اينترنت مشغول شستشوي ذهني جوانان هستند

در ايران چند ساليست كه پس از مطرح شدن كتب توئيچل و نيز با توجه به درآمد بالاي مديران اين فرقه ضاله بسياري تحريك به سوء استفاده از جوانان از طريق اين فرقه كرده و موسساتي را براي ترويج اين فرقه راه اندازي كردند.

رهبران اكنكار كه عموماً در آمريكا، اروپا، هند و چين مستقر هستند براي يارگيري از جامعه ايران به «جعل شناسنامه اعتقادي» براي چند تن از بزرگان ادب و انديشه اين سرزمين اقدام كرده اند.

به عنوان نمونه ادعا مي كنند كه حافظ شيرازي، مولانا، شمس تبريزي، خيام و فردوسي از پيروان سرسخت اكنكار هستند!

آنها در ادعايي طنزآلود مي گويند كه فردي به نام «فوبي كوانتز» - يكي از رهبران اكنكار - استاد و معلم فردوسي در قرن دهم

بوده است! در حالي كه هيچ سند تاريخي معتبري در اين باره وجود نداشته و حكيم فردوسي هم هيچگاه در دوران حياتش چنين شخصي را نديده است.

از ديگر جعليات اين نحله براي گسترش «اك» در ايران، اين ادعاست كه مولانا پير و نگهبان شريعت كي سوگماد در معبد ساكاپوري در منطقه علي است.

آنها همچنين مدعي هستند كه خيام، مسؤول شفادهي در جهان اثيري است!

اساسي ترين كاري كه اين موسسات در جذب جوانان به اين فرقه انجام مي دهند، برپايي پارتي هايي در سراسر ايران است كه در اين جلسات انواع مواد مخدر و داروهاي روانگردان از جمله حشيش براي رفتن به حالت عرفاني و رسيدن به مدارج معنوي سِرو مي شود.

از آموزه هاي اين فرقه مي توان به برقراري رابطه عشقي بين زن و مرد اشاره كرد كه به ازدواج عرفاني دختر و پسر نامحرم ختم مي شود. اين يكي از مهمترين تمرين هايي كه پيوسته در جلسات پارتي اين فرقه صورت مي گيرد و موجب شده تا جذابيت اين گروه بين قشر جوان روزافزون شود.

علي رغم اينكه شناساندن چهره واقعي اين فرقه، پرده برداري از نيت شوم آنها در سردرگمي جوانان و تقبيح تماس با اين گروه مي تواند نقش اساسي در ارتقاء سطح اطلاعات افراد جامعه نسبت به اين موضوع داشته باشد متأسفانه شاهد اين مطلب هستيم كه پايگاه هاي اطلاع رساني اين فرقه مشمول قانون فيلترينگ نبوده و به دليل تبليغات گسترده به راحتي در سايت هاي اينترنتي قابل دسترس و عضوگيري است.

گفتني است؛ مترجم كتاب هاي فرقه اكنكار در ايران چندي پيش فوت كرد ولي شاگرد او فرقه TSM را در كشور راه اندازي كرده است.

اكنكار ديني است كه خود را به عنوان دين

معرفي نمي كند و با توسل به پلوراليسم ديني و تكثرگرايي اعتقادي از ميان معتقدين به ساير اديان هم به طور همزمان عضو گيري مي كند.

اكيست ها از مشابهت هايي كه دين اسلام و عرفان اسلامي با برخي مباني اكنكار دارد، براي جذب انسان مسلمان كمال استفاده را مي برند. بنا بر اين در روزگاري كه جنون معنويت گرايي و دين سازي سايه اي بر حقايق ناب افكنده و زمينه هاي گمراهي را فراهم نموده است، وظيفه تمامي عالمان ديني و پاسداران مكتب بزرگ اسلاميست كه هوشيارانه به رصد تحركات انحرافي پرداخته و با بازسازي و ارائه معارف اسلامي با زباني جذاب و گويا وظيفه خود را در قبال دين و امت بزرگ اسلامي به انجام برسانند.

***********

منابع:

1. خبرگزاري فارس

2. سايت اطلاع رساني جوان

3. سايت خبري تحليلي خدمت

4. khabaronline. ir

5. وب سايت خبري آينده روشن

6. باشگاه انديشه bashgah. net

7. هفته نامه - پگاه حوزه - 1388 - شماره 272

8. سراب، ضميمه جام جم

9. كتاب آشنايي با اديان بزرگ نوشته حسين توفيقي

10. الياده، ميرچا، اسطوره، رويا، راز، ترجمه رويا منجم

11. الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان، ترجمه جلال ستاري

12. الياده، ميرچا (ويراستار)، فرهنگ و دين

13. حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان

14. زرين كوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان، تهران

15. كريشنان، رادا، اديان شرق و فكر غرب، ترجمه رضازاده شفق

16. كريشنان، رادها، مذهب در شرق و غرب، ترجمه فريدون گرگاني

17. گئر، جوزف، حكمت اديان، ترجمه و تأليف محمد حجازي

18. گئر، جوزف، سرگذشت دينهاي بزرگ، ترجمه ايرج پزشك نيا

19. مصطفوي، علي اصغر، اسطوره قرباني

20. ناس، جان بي. ، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت

برخي سايت هاي مربوط به اكنكار

1. سايت رسمي اكنكار، دين نور و صوت خدا:

eckankar. org

2.

گفتگو در عصر انتقاد:

Littleknownpubs.

com/Dialogintro. htm

سايت هاي دانشگاهي:

3. مركز مداراي ديني

religioutolerance. org/eck. htm

(Center for Reliouns Tolerance)

4. ارتباط تبارشناختي

crl. com/ozark / eck

(Genealogical Connection)

سايت هاي ضد اكنكار:

1. صفحه اكنكار غير مجاز

inguild. co / homes / eckcult

2. موج نوار عصبي

vclass. mtsac. com/areoasis / oasis / titlepaye

(Neural Surfer)

3. حاميان مسيحي و روحانيت تحقيقي

Carm. org/cults / eckankar. htm

بخش نقد ها

نقد اكنكار

اشاره

براي نقد اكنكار بهترين راه بيان نقل قول هاي آنها در كتب شان است كه مواردي اشاره مي كنيم تا هر مخاطب صاحب عقلي خود به بي ارزشي اكنكار پي ببرد

1) خدا همان عشق است

تنها چيزي كه به آن يقين دارم اينست كه خدا عشق است و عشق خدا؛ ليكن همه ي شيريني و زيبايي كه در تعاليم مكاتب اسرار، فلسفه ها و اديان وجود دارد، هيچكدام درست و بجا نيست. چون از طرف ديگر خدا مخوف، زننده، ترسناك، انزجار آور و پر مدعاست، پر زرق و برق است، كريه، خشن و نازيباست و يا هر صفت ديگري كه كسي بخواهد در توصيف آن جزء از او كه قدرت نام دارد بكار بگيرد.

(دندان ببر، ترجمه هوشنگ اهر پور، ص 136)

2) اديان فقط براي كسب تجربه اند

خدا مي گويد هر ديني كه بشر دارد بايد راهي باشد جهت كسب تجربه و نه بيشتر از آن. ( همان ص 132)

3) تنها را ه رهايي اكنكار است

«براي رسيدن به رهايي معنوي و آزادگي روحاني طريق ديگري جز اكنكار وجود ندارد. تا كسي آگاهانه و عملاً در بركات اين جريان صوتي حيات سهيم نشود او را راه گريزي از كار ما و تناسخ نيست.» ( همان ص 114)

4) بشر همه چيز را آفريده

«بشر در طي اعصار نوعي خداي دائمي بوده است.

همه چيزي را آفريده – زمين، آسمان، نورها و تمامي خلقت را. اين كل اسرار است.»

( همان ص 93)

5) خدا مدفون شد

«مفهومي كه انسان، به عنوان انسان در طي اعصار و در اطراف محيط وجود متعال بنا كرده بود حالا مدفون شده و سنگ قبري روي آن برافراشته با اين نوشته: «اينجا جسد خدا خوابيده است!»

( همان ص 88)

6) در طلب حقيقت نيازي به كتاب و موعظه نيست

در طلب حقيقت تنها به خود نگاه كن و به كلمات، كتابها، فيلسوفها و واعظين تكيه مكن. ( همان ص 76)

از هر طريقي كه بخواهي به سر منزل مقصود برسي بايد كه خود بدان اقدام كني. هيچكس نمي تواند به ما بگويد چگونه، چه وقت و كجا آن را مي يابيم.

( همان ص 79)

7) جهان محصول خود توست، پس هر طور كه مي خواهي آن را بساز

«تمام راز در اينست كه اگر چنين پنداري كه جهانها توسط يك خداي تعالي خلق شده اند، آنگاه احساس مي كني كه تو قدرت تغيير دادن هيچ چيز را نداري و تنها معلوم ترحم آن خالق مي باشي. تو بايد بداني كه جهانها محصول خود توست. تو مي تواني آن جهان را تغيير بدهي، دوباره بسازي، بهتر كني تا مطابق آرزويت باشد.»

( همان ص 73)

انسان ابتدا خدايي بود كه پا برزمين نهاد، اما اكنون همچون عروسك خيمه شب بازي اسير دست ديگران شده و به نفع ديگران كار مي كند

(نامه هايي به گيل ترجمه مينو ارژنگ ص 69)

8) براي يافتن خدا نياز به توصل نيست

«اگر آرزوي شناختن خدا را در دل داري بدان كه به مطالعه هيچ چيز نيازي نداري. فقط مي بايد بياموزي كه چگونه از جستجو و توسل به هر چيزي احترازكني.»

( همان ص 68)

9) انسان تحت اختيار اك است

«انسان آزاد نيست. هيچ بشري كه تحت فرمان من باشد آزاد نيست، چون من همه جا هستم و همه كار را در همه وقتها من انجام مي دهم. شما تحت اختيار من هستيد و من شما را تا ابديت در چنگال خود نگاه مي دارم.»

( همان ص 39)

10) عدم جستجوي خدا

بنا بر اين اولين اصل راه نوراني اينست كه پويشگر بايد دست از جستجوي خدا بردارد

(اكنكار كليد جهان هاي اسرار، اهرپور، ص 82)

11) گناه توهمي بيش نيست

بنا بر اين آنچه گناه ناميده مي شود چيزي جز توهم نيست.

(نامه هايي به گيل ترجمه مينو ارژنگ ص 27)

اما مي دانيم كه مذهب و طريقت تجربه و دركي شخصيست و نه چيزي كه بتوان در جمع بيان كرد و همينطور در ظواهر و مراسم نيز نمي گنجد همچنين نمي توان آن را در قالب آيينهايي مثل كنسرو بسته بندي كرد و چيزي نيست كه كسي بتواند آن را به ديگري منتقل كند و يا در كتابها و نوشته شود

( همان ص 89)

12) دين زاييده وجدان بشر است

«هر ديني را كه امروز در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد كه فقط و فقط زائيده يك وجدان اجتماعي است، نه حقيقتي كه از جانب سوگماد باشد.

همه آن قوانيني كه به عنوان قوانين الهي شناخته شده اند، چيزي نيستند جز يك وجدان اجتماعي متحول شده كه مشتق شده است از قانون مانو؛ The Law of Manu، نظام حمورابي، فرامين موسي و احكام كليساي مسيحيت. «و اما محتواي آنها بازگو كننده چيست؟

هيچ! مگر پيكري از احكام و مقررات كه از جانب قشر روحانيت رسمي براي تحت كنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده است تا بدان وسيله عنان سياسي و اقتصادي توده هاي مردم را بدست گيرند. هنگامي كه فوبي كو آنتز FubbiQuantz؛ در زمان بعثت خود توسط مردمان مؤاخذه مي شد، اين را مي دانست. «آيا پديده اي شنيع تر از سيستم طبقاتي كه توسط مانو پايه گذاري شد وجود دارد؟

يا محدوديت هاي اجتماعي كه در مفاد نظام حمورابي مطرح مي باشند؟ يا پي آمدهايي كه احكام مدون در فرامين موسي، يا اخلاقيات كليساها و تشكيلات مذهبي مسلمين امروزي باعث مي شوند؟ محدوديت، محدوديت، محدوديت! اين تمام آن چيزيست كه اين شاخص هاي

اجتماعي بر آن سعي دارند.

(سرزمينهاي دور ص 44)

«اگر اين را درك كني، خواهي دانست كه به سختي مي توان ادعا كرد كه دين و مذهب پديده اي ساخت بشر نباشد و كشيش ها و مقامات روحاني يقينا از طرف كسي جز خودشان مأموريت نيافته اند.

تاريخ و سنت هاي دودمان ها، كليساها، مذاهب و حكومت ها را در طي قرن ها مطالعه كن تا اين امر بر تو ثابت شود. بوديسم كه از قديمي ترين اديان دنياي جديد است، خود دورتر از همه است به حقيقت، اگر چه تاريخ باشكوهي پر از سنت ها پشت سر دارد.

(سرزمينهاي دور ص 49)

«به اين ترتيب است كه همه اديان تأسيس مي شوند؛ از طريق قدرت تصور پيروانشان. روحانيت اين تصور را اختراع مي كند و آنقدر در مقابل مردم نگاه مي دارد تا قبولش كنند و نيايش آن را بپذيرند.

(سرزمينهاي دور ص 60)

«آداب اجتماعي، تشريفات، مراسم، مذاهب و سياست ها، همگي بر اساس عادت هاي ذهني بنا شده اند و معمولا از يك نسل به نسل بعدي تحويل داده مي شوند

(سرزمينهاي دور ص 125)

«تو مي تواني در مقابل همه خداياني كه نام آنها در كتاب ها هست، به دعا و نماز بنشيني، وليكن آنها صداي تو را نخواهند شنيد؛ مي تواني از همه مذاهب موجود طلب ياري كني، اما هيچ نصيبت نخواهد شد.

اين همچنان يك واقعيت قاطع برجا مي ماند كه هيچ فردي تابحال نتوانسته است و در آينده نيز نخواهد توانست از مصائب اين زندگي ها و ترديد در خصوص زندگي هاي بعدي بگريزد، مگر اين سعادت را بيابد كه با استاد حق ديدار كند.

اين خلاصه تمامي آن چيزيست كه هست؛ همين و بس؛ بدون مساعدت او، هيچكس نمي تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصي يابد

(سرزمينهاي دور ص 210)

13) دين تنها به درد دوران طفوليت مي خورد

«… كليساها

و مساجد و تشريفات و آدابشان هنگامي عملكرد دارند كه بشر دوران طفوليت مذهبي و اعتقادي خود را طي مي كند؛ اما هنگامي كه طفلي به مراحل رشد مي رسد، بايد اين پوسته را بشكافد و از آن خلاص شود؛ يا پوسته مسجد و كليسا را و يا غلاف كودكانه خويش را

(سرزمينهاي دور ص 164)

بخش آموزه هاي اكنكار

1. عقايد اصلي مطابق اعتقادات اكيست ها يا چلاها

اكنكار، طريقيست براي همكارشدن با خدا يا سوگماند كه نه مذكر است نه مؤنث عقيده بر اينست كه سوگماند با روح يا توازي افراد از طريق صوت يا نور ارتباطبرقرار مي كند.

از اين رو، نام ديگر اكنكار «دين صوت و نور» است ارتباط را اك يا جريان اك مي شناسند.

اك طي قرون نام هاي گوناگوني گرفت روح مقدس شبح مقدس لوگوس كلمه روح القدس باني و وادان شماري از اين اسامي هستند.

اكيست ها اك را جريان قابل سماع حيات نيز تعبير مي كنند.

هدف اصلي چلا (طلبه اك رسيدن به خودشناسي و در نهايت شناخت خداست وقتي شناخت خدا حاصل شد، آن گاه چلا همكار حقيقي خدا خواهد شد.

در عين حال داراي هويت فردي نيز خواهد بود.

اين عقيده با آنچه در آيين هندو و بودايي وجود دارد كه فرد از راه فاني شدن كامل در خدا و از دست دادن تمامي هويت فردي با خدا يكي مي شود، تفاوت دارد.

2. سفر روح

خودشناسي و خداشناسي هر دو از راه طي الارض همزمان در دو مكان بودن يا آنچه امروزه از سوي اكيست ها «سفر روح ناميده مي شود، قابل دست يابيست پال توئيچل در كتابش با عنوان اكنكار: كليد جهان هاي سري سفر روح را به جدا شدن روح از بدن توصيف مي كند.

سفر روح با بيرون شدگي اختروار كه صرفاً تشريح روحاني سياره اختريست تفاوت دارد. سفر روح عبارت از تشريح هر يك از جهان هاي خداست و تنها دوازده سياره شناخته شده وجود دارد.

3. دين زنده

اكنكار را يك دين زنده كه به طور دايم در حال تغيير و تحول است مي دانند. اين تغييرات مدام موجب مي شود كه اكيست ها اتكاي شديدي بر رهبران ديني خويش داشته باشند.

اين رهبر، استاد اك يا ماهانتاي زنده نام دارد. هميشه يك استاد اك زنده هست و در زمره كساني است كه به اساتيد اك معروف اند، كه مجموعه آنها را سلسله وايراگي مي گويند.

اعضاي اين سلسله در معبدهاي حكمت طلايي كه در سياره هاي گوناگون واقع شده اند، ساكنند.

هدف ماهانتا، راهنمايي ارواح چلاها براي بازگشت به خداست ماهانتا اغلب به عنوان استاد رؤيا كه مانند نقطه آبي رنگ نور ظاهر مي شود، عمل مي كند.

ماهانتا در اين نقش هم حضور مطلق و هم علم مطلق است استاد زنده اك از احترام بسيار بالايي برخوردار است اما پرستش نمي شود.

4. كرمه

اكيست ها نيز مانند بوداييان و هندوها، به كرمه يا عقيده بدهي روحاني به گذشته باور دارند. هدف هر فرد، رهايي از بدهي كرمه در زندگاني گذشته و يكي شدن با خداست

وقتي با رفتار درست به خودشناسي نايل آمديد، از زندگاني گذشته رهايي يافته و بايد بقيه حيات را بدون بدهي اضافي سپري كنيد. اگر به اين مرتبه رسيده باشي بعد از مرگ به اين جهان برنمي گردي

5. عمل

بيش از يكصد تمرين روحاني گوناگون در اكنكار هست كه از جمله آن خواندن HV است و عقيده بر اينست كه اين واژه نام قديمي خداست

تمرين ديگر، عبارت است از تمركز روي نور و صوت يا چيزي كه به شكل روحاني ماهانتا معروف است

هارولد كلمپ فهرستي از تمرين هاي روحاني را درباره رؤياها در كتابش با عنوان هنر رؤيابيني روحاني آورده است رؤياها در تمرين هاي اكنكار تحت رهبري هارولد كلمپ بسيار بااهميت شدند. از چلاي كوشا انتظار مي رود كه از راه مكاشفه نيز كه داراي چهار مرحله است طي طريق كند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109