مديريت انتقادي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت انتقادي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - انتقادي

الگوي خوبي براي تفكر انتقادي

كانت الگوي خوبي براي تفكر انتقادي است.تفكر كانت اساساْسنت شكن است. Immanuel Kant (22 April 1724 – 12 February 1804) was a German philosopher from Königsberg in East Prussia (now Kaliningrad, Russia). He is regarded as one of the most influential thinkers of modern Europe and the last major philosopher of the Enlightenment

مهربوني

چه خوش بي مهربوني هر دو سر بي        كه يك سر مهربوني دردسر بي Kindness is considered to be one of the Knightly Virtues, and is a recognized (value in many cultures and religions (see ethics in religion

دبليو بوش

به ، 12 دي 1387 ، 23:22  بوش بابا بي خي_ال جن__گ !! !! please.. stop war

ازدواج

جشنبه ، 12 دي 1387 ، 23:26  ازدواج هر روز سخت تر از ديروز! ازدواج نمي كنم ،مگه زوره؟ A marriage is an interpersonal relationship with governmental, social, or religious recognition, usually intimate and sexual, and often created as a contract. The most frequently occurring form of marriage unites a man and a woman as husband and wife

داماد

__اد" !!! هيچي نشدي__م ، حتي" دام____اد" !!! Bridegroom من بايد چه كار كنم تا پيشرفت كنم و يه چيزي بشم!!؟؟ بايد چي داشته باشم تا به منم زن بدند؟؟!!

برخورد با بي حجابي

v e i l الو ماماني !! اينا مي گن حجابتو رعايت كن .حجاب يعني چي؟؟!!

شاهكار مديريت

بركناري محمد حسن انصاري فرد و حبيب كاشاني از پرسپوليس ؛ در عصري كه شايستگان مديريت ورزشي را در مسلخ سياست سرمي برند.

حركت فرهنگي

يك جاي دنيا به زور با حجابي ... !!!  يك جاي دنيا به زور بي حجابي ...!!!

هاشمي رفسنجاني

Hashemi Rafsanjani پس درسته مي گن آقاي هاشمي اصلاح طلبه ..!!!

تست

تست:كداميك بداست؟ الف:سگ بازي □ب:بي حجابي□ج:هردومورد□د:هيچكدام بدنيست□

انتخابات فرانسه

FRANCE PRESIDENT ساركوزي 52 ساله بالاخره به آرزوش رسيد.اونم باچه محبوبيتي!!طفلي سگولن رويال

شنا

S  w  i  m شن__ا از جمله ورزشهائي است كه پيامبر اعظم(ص)برآموختن آن تأكيد فرموده اند. نيك انديش: اما يه سوال ؛براي آموزش همگاني اين ورزش كاري انجام شده است؟

بيشترين آمار سرقت

مشخص شد پژو، پرايد و پيكان بيشترين آمار سرقت را در بين خودرو هاي پايتختدارا هستند.سرهنگ سلطاني گفت: دليلش فراواني آنها نسبت به ساير خودرو ها و همچنين نداشتن تجهيزات ايمني اين خودروها و نقاط ضعفشان در هنگام توليد است به همين دليل سارقان به سراغ اين خودروها ميروند زيرا سرقت آنها نسبت به بقيه خودروها سهل الوصول تر است .به نقل از:(nopa.blogfa.com)  نيك انديش :چه خوب ميشه سمند هم به اين جمع اضافه كنند !!!

سنگ صبور

.... fellow – feeling در اين دنياي پرآشوب يافتن سنگ صبوري براي ملامت مصائب زندگي و برانگيختن احساس همدلي و همدردي كاري است بس سخت و نا ممكن چه اينكه همه بدنبال سنگ صبوريم و يافت مي نشود

قدرت انتق_اد س_ازنده

نوشته: پروفسور هندري وايزنينگر

ترجمه: دكتر سيد مهدي الواني، محمدرضا ربيعي مندجي

گرد آوري: مهدي ياراحمدي خراساني

   

POWER OF CRITIC

 

 

 

 

 

مقدمه:

 

انتقاد؛ پيچيده، مهم و ضروري است. بايد به ياد داشت كه هيچ شغلي، از انتقاد معاف نيست. انتقاد در كار، وجه مشترك همه­ي ما است كه نتايج مطلوب تر را همراه دارد.

انتقاد وسيله­اي است براي انگيزش، آموختن، توسعه، آموزش و ايجاد روابطي قوي، تبادل اطلاعات، تاثير گذاشتن و برانگيختن. براي بهره­مندي از نتايج سحرانگيز "انتقاد"، شيوه­ي عملي آن را در قالب بيست توصيه تنظيم و جهت استفاده تقديم مي­دارد. اول: استقبال از انتقاد: هر شغلي، انتقاد به همراه دارد . فرقي نمي­كند كه شما رييس جمهور، معلم، بانكدار و يا مامور دولتي باشيد. كار شما به هر حال انتقاداتي در پي داشته و شما بايد با روحيه­اي مثبت از انتقاد استقبال كرده و از آن در جهت بهبود كار خود استفاده كنيد. انتقاد تنها كلمه اي است كه مفهوم ارزيابي را نيز در بردارد. بنابراين انتقاد يعني انتقال نتايج ارزيابي. تمرين براي انتقادپذيري: در قدم اول يك  عبارت مثبت درباره­ي انتقاد را روي كارت بنويسيد و آن را در جايي قرار دهيد كه در ديد شما باشد. هر بار كه شما و ديگران آن را ببينند باعث مي­شود ديدگاه مثبت شما درباره­ي انت_قاد تقويت شود؛ جملاتي از قبيل انت_قاد اطلاعاتي است كه باعث رشد من مي­شود، انت_قاد مهارت­ها و

دانش مورد نياز را به من آموزش مي­دهد. قدم دوم كمي مشكل، اما بسيار با ارزش تر است. شما بايد از ديگران بخواهيداز شما انتقاد كنند.صادقانه از آنان بپرسيد؛ به نظر آنان شما چگونه مي­توانيد كارهايتان را بهتر انجام دهيد.

دوم: به طور استراتژيك انتقاد كنيد: قبل از اينكه انتقاد كنيد، اين سوالات را ا ز خود بپرسيد: دقيقاً چه چيز را مي­خواهم بيان كنم؟ چه چيز را مي خواهم تغيير دهم؟ انگيزه ومحرك من براي بيان اين انتقاد چيست؟ چه راه حل­ها و اهداف خاصي را مي­توانم ارايه كنم؟ در مورد موقعيت­هاي غير قابل پيش بيني كه نياز به عكس العمل­هاي فوري دارد، چه بايد كرد؟ قبل از انتقاد كردن از زير دست يا همكار، اين سوال استراتژيك را ازخود بپرسيد: «چگونه اين اطلاعات را مطرح كنم كه او پذيراي آنها باشد؟»

سوم: بهبود گرا باشيد: دو روش براي انتقاد بهبود گرا: اول، شما نوك پيكان انتقاد را متوجه آينده كنيد. به جاي اينكه به كارآموز خود بگويد: « در ارايه داده ها عملكرد ضعيفي داشتي»، بگوييد: «دفعه­ي بعد براي نمايش اطلاعات از اورهد استفاده كن». روش دوم: پيامي دهيد كه باعث تقويت اعتماد به نفس او شود؛ «اطمينان دارم كه موفق مي­شوي». با اين ذهنيت، كارآموز به جاي اين كه از عملكرد گذشته­ي خود دفاع كند، با تمام انرژي براي بهبود عملكرد آتي خويش تلاش مي­كند و ماهيت انتقاد به جاي سركوب گرا، بهبود گرا مي­شود.

چهارم: حفظ خودباوري: چگونه مي­توانيد هنگام انتقاد از فردي، مراقب احساس خود باوري او نيز باشيد؟ اولاً، "از كلمات و انتقادات سرزنش آميز استفاده نكنيد، كه بدون شك

تحقيرآميز تلقي خواهد شد و شانس كمي براي درك مثبت آن باقي مي­ماند. ثانياً، با حفظ خود باوري فرد، مي­توانيد از شخصيت او دفاع كنيد. بجاي استفاده از عبارت هاي؛ درست/غلط/ امكان ندارد، عباراتي مانند، "شايد شما از اين مطلب اطلاع نداشتيد،" (حتي اگر فكر مي­كنيد كه اطلاع داشته است)، استفاده كنيد. تصور او از شما به عنوان مرجعي قابل اطمينان كه نظرياتش شايسته توجه و دقت است، تغيير پيدا مي كند. متعاقباً او از انتقادات بعدي با آغوشي باز استقبال مي­كند.

پنجم : كلمات صحيح انتخاب كنيد: در درجه­ي اول اطمينان حاصل كنيد آنچه را كه مي­گوييد، همان چيزي است كه در ذهن داريد. در بسياري از مواقع، تغيير جزيي كلمات، باعث تفاوت­هاي بزرگي مي­شود. اگر هنگام انتقاد بگوييد؛ "كار شما زير استانداردهاي ماست"، به طور قطع باعث بيدار شدن حس دفاعي او مي­شود. در حالي كه اگر بگوييد؛ "كار شما فقط كمي با استانداردهاي ما تفاوت دارد"، اين حالت را به وجود نمي­آورد. به جاي «هرگز يا هميشه»، پيشنهاد مي شود؛ « گاهي اوقات» استفاده شود. كلمه­ي ديگري كه نتايج مخرب در پي دارد، عبارت « بايد» مي­باشد. كلمه­ي « مي­تواني» را آزمايش كنيد.

ششم: انتقادات خود را نقد كنيد: فقط به دليل اين كه چون انتقاد، اطلاعات با ارزش را دراختيار شمار قرار مي­دهد و با استفاده از آن­ها مي­توانيد خود و كار خويش را بهبود بخشيد، نمي­توانيد هر انتقادي كه به شما وارد مي­شود را به كار ببنديد. از سوي ديگر، فقط چون يك انتقاد خاص، احساسات شما را خدشه­دار ساخته است، دليل نمي­شود كه شما فوراً هر انتقادي را ناديده

بگيريد. به هر حال اگر درباره­ي انتقاد درست فكر كنيد، انتقاد مي­تواند براي شمار بسيار مفيد واقع شود.

بنابراين براي دست­يابي به يك نقد سازنده درباره­ي انتقاد، شايسته است ويژه­گي­هاي زير را در نظر داشت:

1-   بايد به خاطر داشته باشيد كه اهميت انتقاد همواره ثابت نيست، بلكه با توجه به نياز شما و نياز ديگران و محيطي كه انتقاد در آن ارايه شده است، تغيير مي­كند.

2-   به ياد داشته باشيد كه علاقه­ي شما نسبت به يك فرد، نشانه­ي صلاحيت او براي انتقاد از كار شما و همچنين احساسات منفي شما نسبت به يك مشتري يا همكار، دليل مناسبي براي ناديده گرفتن گفته­هاي آنان تلقي نمي­شود.

3-      پاسخ دادن به جملاتي كه متأثر از جوّ احساسي است، فقط وضعيت را وخيم­تر مي­كنند.

هفتم: مخاطب خود را در فرآيند انتقاد شركت دهيد: شركت دادن مخاطب در فرآيند انتقاد و ارتباط متقابل و با روشي مثبت ، يك هم افزايي synergy به دنبال دارد. مثلاً ممكن است شما به جاي صدور دستوراتي مبني بر انجام يا عدم انجام كار، با دستيار خود در حل موقعيت مورد انتقاد، همكاري كنيد . با استفاده از تكنيك پيش­بيني و بكار بردن جملاتي نظير « اين نظر من است . البته مي دانم كه ممكن است نظر شما متفاوت باشد، خوب  مسئله­اي نيست، و شايد هم موافق باشيد»، اورا در انجام تغييرات كمك كنيد.

هشتم: بدون(هيچ و اما)، شايستگي­ها را متذكر شويد: انتقاد يعني ارزش يابي شايستگي­ها و عدم شايستگي­ها. با بكار بردن كلمه­ي « اما» در ابتداي سخن، تاثير عبارت مثبت را از بين خواهيد برد. در حالي كه كلمه­ي «اما» تاثير منفي

بر پيام قبل از خود مي­گذارد، حرف «و» تاثير مثبت به دنبال خواهد داشت. مخاطب شما به جاي اينكه فكر كند؛ «من شكست خورده ام» به خود مي­گويد «نكات مثبت فراواني در كار من وجود دارد و اگر برخي چيزها را هم درست كنم، عملكرد من بهتر خواهد شد». گرچه استفاده از حرف « و» به جاي« اما» تغيير كوچكي به نظر مي­رسد ولي تاثيرات آن در درازمدت، پر قدرت است.

نهم: به آن­ها بگوييد كه چه چيز مي­خواهيد: با ارايه­ي يك انتقاد روشن، مي­توانيد مخاطب خود را در اصلاح رفتار و نحوه­ي عملكرد كمك كنيد. اين توصيه مي­تواند براي مخاطب يك پيام مشخص و روشني داشته باشد: "اگر لغو جلساتت را به دقايقي قبل از شروع جلسه موكول نكني و سهم خود را در كار به موقع انجام دهي و در مورد تلاش ديگران مثبت­تر قضاوت كني، مي­تواني روابط خود را با همكارانت بهبود بخشي".

دهم: وقت­شناس باشيد: چه زماني براي انتقاد مناسب ترين است؟ آيا بهتر است در خلوت انتقاد كنيم يا در جمع؟ چقدر بايد منتظر بمانيد تا زمان انتقاد فرا رسد؟ هيچ گاه با عصبانيت از كسي انتقاد نكنيد. زيرا ممكن است انتقاد شما تحت تاثير احساسات قرار گيرد.، وقتي احساس شود پشت انتقاد مطرح شده محرك­هاي احساسي و عصبانيت شديد وجود دارد، از درجه­ي اعتبار ساقط شده وتاثير خود را از دست مي دهد. هيچ گاه افرادي را كه عصباني هستند مورد انتقاد قرار ندهيد.عصبانيت باعث تغييرات فيزيولوژيكي در مغز شده و در نتيجه از عقيده­ي خود سرسختانه دفاع مي­كند. از خود بپرسيد، آيا اين مناسب­ترين زمان براي انتقاد است؟

آيا ضروري است كه آلان انتقاد كنم؟ آيا او شرايط روحي مناسبي دارد؟ پاسخ اين پرسش­ها به شما كمك مي­كند تا وقت شناس شويد.

يازدهم: از سوالات سقراطي استفاده كنيد: براي تشويق مخاطب به منظور يافتن جواب از روش پرسيدن سوال استفاده مي­شود. هنگامي كه افراد راه­حل­ها را خودشان پيدا مي­كنند، اعتماد به نفس آن­ها تقويت شده و احساس شايستگي و قدرت مي­كنند. حُسن ديگر آن اين است كه چون مخاطب، راه حل خود را اجرا مي­كند، احتمال اينكه اقدامات مورد نياز بعدي را نيز دنبال كند افزايش مي يابد.

دوازهم: وقتي كلمات كار ساز نيستند: وقتي رفتار مورد انتقاد حتي با وجود انتقادات دايم تكرار مي­شود. به جاي آنكه چيزي بگوييد، كاري انجام دهيد:

1-      مشخص كردن انتقاداتي كه به طور دايم بيان كرده­ايد.

2-      رفتاري را در پيش بگيريد كه مخاطب را مجبور به تغيير كند.

3-      در اقدامات خود، استمرار داشته باشيد.

4-      اگر مشكل همچنان حل نشده باقي ماند، رفتار ديگري را به كار گيريد.

سيزدهم: از انتقادات خود بهره ببريد: از انتقادات شتاب­زده دوري كنيد. از تجربيات گذشته به عنوان پايه و معيار استفاده كنيد. اگر توقع داريد كه فروشندگان شما ميزان فروش رادر سال آينده 30 درصد افزايش دهند، ولي تجربيات قبل نشان مي­دهد كه بهترين ميزان افزايش فروش 20 درصد بوده است، بنابر اين شما انتقاد خود را بر اساس يك توقع غير معقول بنا كرده­ايد .

چهاردهم: تصديق كنيد كه انتقاد، امري ذهني است: اگر شخصي در جواب انتقاد شما گفت «اين عقيده­ي شما است»، لطفا به نظر او احترام بگذاريد. حتي اگر بر يك واقعيت عيني استوار باشد، اين ارزيابي

ذهني شماست كه  مسئول قضاوت درباره­ي اهميت يك روش يا رفتار خاص است. بطور مثال، «كار تو بايد بهتر انجام شود» يا «تو به آن خوبي كه بايد باشي نيستي» و... تمام اين انتقادات به عنوان واقعيت مطرح شده است؛ در حالي كه آن­ها صرفاً قضاوت شما هستند. ممكن است ديگران درباره­ي همان موضوعات، قضاوت­هاي ديگري داشته باشند.

پانزدهم: در انتقادات خود انگيزه­اي قراردهيد: اگر در مخاطبان شما پس از انتقاد، تمايل به بهبود در كار ديده شود و ادامه يابد، احتمالاً انگيزه­ي كاملاً مناسبي در بطن انتقاد شما وجود داشته است كه مخاطب به جاي احساس اجبار، احساس تمايل نشان مي­دهد.

شانزدهم: از دنياي مخاطبان خود استفاده كنيد: استعاره به شما اجازه مي­دهد از مسيري وارد دنياي مخاطب شويد كه براي او معني دار باشد. اگر مخاطب شما به ورزش علاقه دارد، از يك استعاره ورزشي استفاده كنيد.

هفدهم: پي­گير باشيد، پي­گير باشيد،پي­گير باشيد: مهمترين فايده­ي پي­گيري اين است كه مخاطب مي­فهمد كه شما واقعا قصد داريد به او كمك كنيد. او اطمينان مي­يابد هر انتقادي تلاش دو طرفه براي بهبود بوده و چشم انتظار انتقادات بعدي شما خواهد بود. به محض آنكه متوجه پيشرفتي شديد، مستقيماً با فرد صحبت كنيد. قدرداني شما مانند يك محرك مثبت عمل كرده و مخاطب را قادر مي­سازد كه بهتر از قبل عمل كند.

هجدهم: معيارهاي خود را براي انتقاد بشناسيد: انتقاد بيانگر منطق شما در ارزيابي است. مواردي كه از نظر شما اهميت داشته، معيارها و استانداردهاي شما را مشخص مي­كنند . گاهي اوقات بهتر است معيارهاي خود را نشان دهيد. مثلاً ويراستاري كه مجبور بود براي

اينكه هر بار با نويسنده­اي جديد كار كند، يك نسخه از كتابي را كه از ديدگاه خويش، بيانگر شيوه­ي درست نگارش يك كتاب مديريت بود، براي او ارسال و معيار خود را به مخاطبش نشان داده، و نويسنده را از روش، سبك و سياق  خود آگاه ساخت.

نوزدهم: به خودتان گوش دهيد: آنچه كه به خود مي­گوييد نظارت كرده و ببيند آيا كمك­كننده هستند يا آسيب زننده. هر روز به مدت پنج دقيقه با آرامش نشسته و به گفتگوي دروني كه در آن لحظه در ذهن شما جاري است گوش فرا دهيد. اين تمرين را به مدت يك هفته ادامه دهيد در موقعيت­هاي بسياري؛ هنگام ورزش و جلسات اداري، به افكار دروني و شنيدن گفتگوي دروني خود تمركز كنيد. اگر ش__نيديد كه به خود مي گوي__ي_د؛ « او مي­خواهد مرا سرزنش كند»، با اين جمله، اثر آن را خنثي كنيد؛ "واقعاً از كجا مي­دانم؟ شايد او فقط مي­خواهد به من بگويد چگونه كارم را بهتر انجام دهم». يك روش خوب براي تمرين:1- مسايل را براي خودت تشريح كن 2- به آنچه كه مي­گويد گوش كن 3- مي­توانم از اين وضعيت چيزهايي ياد بگيريم. 4- يك نفس عميق بكش و به عقب تكيه بزن.

بيستم: خونسرد، آرام و متمركز باشيد: اگر برانگيختگي شما كنترل شده نباشد، چالاكي ذهني خود را از دست مي­دهيد. اگر مخاطب باشيد نسبت به انتقاد قفل، و اگر منتقد باشيد، نسبت به ديدگاه­هاي خود، سر سخت شده و فكر مي­كنيد حق با شماست. اولين راه: اگر انتقاد كننده هستيد، عصباني تر و مضطرب­تر از آن هستنيد كه انتقاد كنيد. نفس عميق بكشيد

تا خونسردي خود را حفظ كنيد. دومين روش، تمرينات آرام بخش است. يك تمرين آرام بخش انتخاب كنيد و آن را به مدت ده روز تمرين كنيد.

سكوت

من نمي توانستم سخن بگويم؛ پس به سكوت پناه بردم كه تنها زبان دل آدمي است. (جبران) silence I COULD not talk:so I resorted to silence, the only language of the heart.(Jibran)

دل من

دل من اگر نشكند پس چگونه درك خواهد شد...جبران My Heart HOW SHALL  my heart be unsealed unless it be broken?...Jibran

روش شناسي انتقادي: نگاه بورديو به جهاني شدن

ولي الله رمضاني

يكي از بارزترين پديده هاي علوم اجتماعي، در علوم انساني روش انتقادي است. اين روشها  چه با نظامي فلسفي، جامعه شناسانه، انسان شناسي و...  همگي، هم ضرروري هستند وهم آسيب پذير. ضرروي هستند چون پويايي اين روشها ومحتواي آنها را (علوم) تضمين مي كنند و آسيب پذيرند چون خطر دگرگوني و گرايش به فرماليسم را با خود به همراه دارند. غالبا انسا نها كمتر از نقد رضايتمند اند واز اين روي منتقدين هميشه با روي خوش مواجه نمي شوند. از سويي ديگر مي بينيم كه يكي از راههاي اعتبار پذيري علمي، بويژه درعصر حاضر و در سنت مدرن، گرايش به همين  روش هاي انتقادي است، آنهم درفضايي علمي ونه اخلاقي وارزشي، آنگونه كه در كشمكش هاي سياسي وژورناليستي كمابيش قابل روئيت است. از اين روي، عده اي تفسير وتوضيح خود پديده "نقد"  پرداخته اند، بويژه درقلمرو ادبي كه هم گسترده تر و هم نقد پذير تراند... بهر حال خودِ بررسي تكنيك هاي نقد، بدون در نظر گرفتن اهميت مثبت ومنفي بودنش، مي تواند در علمي كردن بيشتر اين جريان وفعاليت هاي اين علوم نقش داشته و بستر كشمكش ها را متعادل تر و منطقي تر سازد.  بنا بر اين دراينجا تلاش مي شود نمونه هايي از  نقد  معاصر براي علاقمندان ارائه گردند.

پير بورديو يكي از منتقدان بارز در علوم اجتماعي معاصر است در ذيل يك نمونه كاربردي از روش دست يابي به چنين نقدي ارائه مي گردد. بورديو در مقاله  " سياست

جهاني شدن " ترجمه جناب پرويز صداقت درهمين پايگاه مي نويسد:«جهاني شدن به تقدير نيست، سياست است، از اين رو، سياست مخالفت با تمركز قدرت و جهاني شدن، امكان پذير است...»  .بورديو مقاله خويش را با جمله مذكور شروع كرده است . يك ظرافت روش شناختي دراين جمله مشهود است. او براي نشان دادن مخالفت خود با آنچه به روند جهاني شدن  مرتبط مي گردد، دست به ابتكاري زيبايي مي زند وآن اين است كه نخست با تعريفي نو از مفهوم جهاني شدن : يعني سياست دانستن آن، اين ديدگاه را ضربه پذير مي كند. بورديو عملا پديده مورد نظر را: "جهاني شدن"، به جايگاهي هدايت مي كند كه آسيب پذير است: يعني "سياسي بودن" و براي مقابل با آن، از ابزار وقالبي تخريبي بهره مي گيرد، ابزاري كه با تعريف خود هماهنگي و همخواني داشته باشد: يعني "سياست مخالفت كردن" . بورديو خوب مي داند كه اگر جهاني شدن را يك "تقدير" بداند، بدين سهوليت قادر نيست تا بر آن يورش ببرد. يكي از شيوه هاي چنين برخوردانتقادي به يك پديده، نخست، محدود كردن آن در بستر تحركي و جنبشي آن است. چرا كه امكان فرار و يا طرفه رفتن را از او سلب مي كند ويا بطرز قابل ملاحظه اي كاهش مي دهد. قلمرو و محدوديت سياست به مراتب محدود تر از محدوده تقدير است. نكته ديگر ابزاري است كه براي درهم كوبيدن موضوع، معرفي مي گردد. بورديو در اينجا با طرح "تمركز گرايي قدرت"، ابزار عيني و روشمندي معرفي مي كند كه از ويژه گي طبقه بندي برخوردار است. البته  او آنجا 

كه راه حل "عدم تمركز گرايي" را معطوف به جبر گرايي ضمني در عموميت و عام بودنش (بين المللي بدون ) مي كند، عملا از بُرّندگي ابزار خود، دراين نقد مي كاهد. او راه حل خود را "سياستِ سياست زدايي" و يا "قدرت زدايي" مي يابد. (قدرت نيرو هاي اقتصادي). بورديو، هم از طريق انديشه و هم عمل(كه البته كمي شعار  گونه مي نمايد)، سياستي را مطرح مي كند كه هم به جنبش اتحاديه اي وسياسي درمحدوده  ها ومرزهاي ملي وهم فراتر از دولت هاي ملي مي تواند ارجاع داده شود. او در تحليل خود از چگونگي و امكان شكل گيري نيرو هاي اقتصادي در سطح جهاني سخن مي گويد و اينكه آنها داراي ابزارهايي هستند كه درمقابل نيروهاي سياسي مقاومت مي كنند... از سويي ديگر  او به ذكر  نيروهاي سياسيِ "مخالف جهاني شدن"  كه درتنوع فراواني هستند و از برخي توانايهاي مشتر ك بهر مي بردند(ويژگيهاي خانوادگي)  مي پردازد. او اين نيرو ها و تواناييها را داراي سابقه اي تاريخي، جمع گرا و اشترا ك پذير معرفي مي كند( نمونه تجربه هاي كمونيستي). پس ويژگي اول آنها، نتيجه تجربه سنتي تحر ك سياسي است. او ويژگي دوم اين جنبش هاي اجتماعي را  "روش قرار گرفتن اوليت ها" ذكر مي كند(مسكن، اشتغال، بهداشت ...). اينجا با نكته اي مهمي روبرو مي شويم وآن توجه به ترتيبات و اوليت ها، دريك فرايند  انجام وعمل است.  او ويژگي سوم اين جنبش ها را، "شيفتگي" نسبت به عمل مستقيم  مي بيند. چهارمين ويژگي را، "همبستگي نيروي محر ك" مي نامد. (شبكه روابط مناسب براي تقسيم قدرت و منافع).

در اينجا نظر مابه اهميت وضرورت مطالعه شبكه هاي گروه هاي اجتماعي  جلب مي شود. بورديو براي هر شبكه اهداف مشترك درنظر مي گيرد. اين اهداف مي توانند در ا نواع گوناگون كوتاه مدت ودراز مدت مورد بررسي قرار بگيرند... تاكيد بوديو بر ابزار اتحاديه ها، براي حل اين مشكل جهاني شدن، با اين مشكل اساسي روبروست كه اتحاديه ها لزوما قدرتهاي باثبات وبادوامي نمي توانند محسوب گردند. نخستين ضعف كاربردي آنها  اين است كه درموارد بحران وانقلابي و يا كوتاه مدت با بعد وبُرد كوتاهي عمل مي كنند.  بنياد تجمع نيروهاي پايدار را بايد در پديده هاي بانفوذتري (مثل اديان) جستجو كرد. چرا كه دامنه نفوذ اديان به محرك هاي صرف محدود نمي گردد بويژه زمانيكه كه تجمع ها شديدا، نيازمند تجديد نيروي فعال و جوان اند...  بورديو با تاكيد بر گسترش پايدار شبكه اي جهاني سخن مي گويد كه ظهور ودام جنبش هاي اتحاديه اي را امكان پذير مي سازد. او در آرزوي طراحي يك نيروي  سازمان يافته  براي مقابله با جريان "جهاني شدن " است . اين به مانند جنگي مي ماند كه ما تمام انرژي خود را براي جمع آوري و انسجام نيرو بكار ببريم ولي برنامه شفاف و از پيش مطالعه شده اي برا ي مقابله با دشمن ارائه نكنيم و يا آن را به شرايط آتي موكول سازيم... اصولا بورديو، چرا جهاني شدن را مورد انتقاد قرار مي دهد؟ آيا جهاني شدن يك نوع بازگشت  نوين به گذشته يكپارچه و محدود بسط است، (درحاليكه محدويت را در يك چشم انداز نسبيّت گرايي داراست)؟  آيا با نگاهي فلسفي، اين بازگشتي

به خويشتن است؟ يا اين نفي آرزوهاي دور ودرازي نيست، كه  در نگاه ديني  به تعبيري، بشر را وادار به ايجاد فاصله ها كرده استد(مهاجرت) ؟ آيا جهاني شدن يك نوع بازگشت مسافران ومهاجراني است كه قرنهاست پراكنده بوده اند واز اين پراكندگي وعدم امنيت حاصل از آن است به جان آمده اند؟ اگر اين چنين است نقطه مركزي ومحور اين چرخش كجاست وحركت بازگشتي ما رو به كدام سرزمين و مركزي دارد؟ آيا واقعا جهاني شدن تابعي ازسياست هاي مستور در قوانين اقتصادي است؟ موتور واقعي چنين حر كتي از كدامين منابع عيني يا پنهان ريشه گرفته است و به كدام سمت وسياق درحركت است وچه موانعي درمقابل خود مي بيند و چگونه واكنشي دربرابر آنها از خود نشان داده است؟ آيا اصولا ما ناگزير از جهاني شدنيم؟ آيا اگر اين حركت جهاني شدن را سد كنيم ، جايگزيني براي آن درنظر داريم؟  آيا تنها زبان اقتصادي دربرابر اين پديده لب به سخن گشوده است ويا مي توان انتظار جهاني شدن به سبكي ديگر ودر قلمروي ديگر  را داشت؟ ...با ا ين وجود مسئله اي  كه ما را به خود متوجه مي سازد اين است كه جهاني شدن نسيم يك  تغيير است، تغييري بزرگ است كه همه ما را به چالش مي خواند.

*http://glo110.blogfa.com/post-319.aspx

خانه

آيا اينجا محلي براي آرامش من است ؟

مهرباني

k   i   n   d هركس به خانماني دارد مهرباني من مهربان ندارم نامهربان من كو؟

چگونه انتقاد ، بشنويم و چگونه انتقاد كنيم

آيا انتقاد سبب خشم و عصبانيت شما مي شود؟ آيا شما نيز گاهي با سخنان انتقادآميز خود موجب رنجش ديگران مي شويد؟ آيا از ترس اين كه مبادا كسي را از خود برنجانيد، در بيان مطالبي كه آن را مفيد مي دانيد، ترديد مي كنيد؟

پاسخ اين پرسش ها اغلب مثبت مي باشد چرا كه مردم معمولاً تمايل دارند انتقاد را به شكل منفي به كار برند و تعبير و تفسير كنند و يا به دليل منفي بودنش از انتقاد كردن خودداري نمايند. اگر چند نفر را به طور اتفاقي انتخاب كنيد و از آنان بپرسيد « معني انتقاد چيست؟» به احتمال زياد خواهند گفت: «انتقاد اظهارنظري است مخرب، تحقير كننده يا خصومت آميز كه هدفش عيبجويي است.» چرا انتقاد در مفهوم رايج خود داراي تاثير تا بدين حد مخرب و منفي است؟ در انتقادهاي متداول، انتقاد كننده معمولاً به شكلي غيرمنصفانه فقط روي نقاط ضعف انگشت مي گذارد. انتقاد به صورت متداول خود جرياني منحصراً يكسويه است.انتقاد نادرست احتمال رشد و پيشرفت را از بين مي برد. اين شيوه با تمركز بر روي اعمال گذشته فرد روزنه هر نوع جبران و پرهيز از خطا را مي بندد. وقت آن رسيده كه در تعريف انتقاد تجديد نظر كنيم و بدين ترتيب مفهوم قبلي آن را تغيير داده، در روند انتقاد كردن و انتقاد شنيدن تحول و اصلاحاتي ايجاد كنيم. به تعاريف جديد توجه كنيد: انتقاد عبارت است از: انتقال اطلاعات به ديگران به نحوي كه افراد مورد انتقاد بتوانند آن را در جهت مصالح خود به كار برند. و يا انتقاد وسيله

اي است براي تشويق و افزايش رشد فردي و روابط اجتماعي. هر فرد در طول حيات خود ممكن است بارها توسط ديگران مورد ارزيابي قرار گيرد. برخي از اين ارزشيابي ها داراي جنبه هاي تشويقي و برخي ديگر منتقدانه است. انتقاد از ديگران در صورتيكه هوشمندانه انجام شود آثار بسيار مفيدي خواهد داشت، درغير اين صورت ممكن است با واكنش هاي منفي مختلف مواجه شود. اين رفتار، هنري است كه بايد آموخت و بدون آگاهي از روش كاربرد آن زيان بار خواهد بود. انتقاد درست آن است كه ضمن تاكيد بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نيز اشاره كند و با ارايه راهكارهاي مناسب براي رفع آن سخن به ميان آورد. پذيرش انتقاد از ديگران بين طبقات مختلف متفاوت است. براي مثال در بيشتر مواقع انتقاد از سوي افراد يك خانواده قابليت پذيرش بيشتري در مقايسه با سايرين دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بيگانه آسيب پذيري بيشتري داريم. برخي از انواع انتقاد عبارتند از: انتقاد سازنده: اين روش در بسياري موارد مي تواند جنبه اي سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقاد كننده دوستانه باشد بيشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنكه مورد حمله قرار گيرد از معايب خود مطلع مي شود. بي ترديد براي هيچكس خوشايند نيست كه بشنود » بد غذا ميخوريد« و يا »در لباس پوشيدن بد سليقه است «. براي آنكه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد بايد مواردي را رعايت كرده و پرسشهايي را مطرح كند كه هر يك از آنها در رساندن وي به هدف خود نقش مثبتي ايفا كند. اين سئوالات

مي بايست محتواي اطلاعاتي را كه لازم است مبادله شوند در برگيرد.همانگونه كه گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزديكي با هم دارند، محتوا و شيوه انتقاد نيز بر هم تاثير گذارند. در تعيين محتواي يك انتقاد بايد ابتدا از خود پرسيد كه از چه رفتاري مي خواهيم انتقاد كنيم؟ اين روش مي تواند بسيار مفيد واقع شود، زيرا از به كاربردن جملات كلي و كلمات پوچ و آزاردهنده اي چون »هميشه همين كار را مي كني«، »هيچ وقت به موقع نمي آيي« و جملاتي از اين قبيل جلوگيري مي شود. هنگامي كه انتقاد از رفتار خاصي را با قاطعيت و به طور دقيق مطرح مي كنيم براي انتقاد شونده اين امكان را فراهم مي سازيم كه منظور ما را بدرستي درك كند. انتقادي كه متوجه رفتار خاصي باشد مي تواند منجر به گفتگويي دوجانبه شود تا اينكه به بحثي مبدل شود كه حدود آن مشخص نيست. انتقاد غيرمستقيم: انتقاد مي تواند به صورت غيرمستقيم بيان شود. براي مثال اگر طرف مقابل شما خصوصيت بدي داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگوييد: »به نظر شما آدمهايي كه داراي اين خصوصيت اخلاقي هستند، غيرقابل تحمل نيستند؟« اين شيوه انتقاد باعث مي شود كه يك حس هوشياري در وي بيدار شود و وي متوجه شود كه داراي چنين مشكلي است. حتماً اين مثل را شنيده ايد كه مي گويد به در مي گويند تا ديوار بشنود.اين يك مثال متداول در فرهنگ ما براي ابراز همين موضوع است. انتقاد همراه با تعريف و تمجيد: در اين روش ابتدا مي توان به تعريف و تمجيد ويژگي هاي ارزشمند فردي

كه مورد انتقاد است پرداخت براي مثال»تو دختر خيلي باهوشي هستي«. پس از كاربرد يك مقدمه مناسب نظر انتقادي خود را بيان و سعي كنيد آن را در پوششي از سخنان خوب و دلپذير قرار دهيد. البته منظور شما اصلاً تملق گويي نيست بلكه نخست خصوصيات خوب او را گوشزد كرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته ايد. انتقاد تهاجمي و صريح: رك بودن نشانه صراحت و صداقت است ولي هميشه براي مخاطب خوش آيند نيست بخصوص اگر خيلي ناپخته بيان شود. اين نوع انتقاد نه تنها هيچ نوع سازندگي در بر ندارد بلكه شنونده را هم در موضع تدافعي قرار مي دهد. بهتر است كه انتقاد با بكارگيري يك سياست درست انجام شود. محكوم كردن: گاهي بجاي انتقاد همراه با راهنمايي، انتقاد كننده مخاطب را در يك دادگاه يك طرفه محاكمه و محكوم مي كند. او به خود اين حق را مي دهد كه در مورد ديگران اظهار نظر كرده و الگوي فكري خود را به وي تحميل كند. اينگونه برخوردها نه تنها سازنده نيست، بلكه بسيار نامناسب است. انتقاد ديرتر از موعد: اين گونه انتقادات، زماني صورت مي گيرد كه هيچ كمكي به رفع مشكل نمي كند. به عبارتِ ديگر زمان براي جلوگيري از خطا وجود ندارد. بر هيچ كس پوشيده نيست كه انتقاد در چنين زماني براي جلوگيري از تكرار اشتباه بوده و اگر تشخيص داده شود كه تاثيري در آينده نخواهد داشت، بهتر است هيچگاه ابراز نشود. شيوه درست انتقاد كردن رعايت نكات زير مي تواند در زمان انتقاد بسيار ياري دهنده باشد.- آيا رفتار مورد انتقاد را مي توان

تغييرداد؟ - آيا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقمند به شنيدن آن است؟ - احتمال قبولي طرف انتقاد شونده چقدر است؟ - از انتقاد شونده سئوال كنيد آيا منظور شما را درك كرده است؟ - به فرد انتقاد شونده تفهيم كنيد كه انتقادتان بازتاب ساده عقيده شماست. - از انتقاد تحكم آميز دوري كنيد، زيرا اينگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعي قرار مي دهد. - سعي كنيد انتقاد را به صورت نگرش شخصي خود به موضوع بيان كنيد و كوشش كنيد او را به شيوه نگرش خود كنجكاو كنيد. - موضوع را طولاني و انتقاد را به سخنراني تبديل نكنيد زيرا شنونده را خسته و بي حوصله مي كند.- انتقاد را در زمان و مكان مناسب ابراز كنيد نه در لحظه اي كه طرف مقابل آمادگي شنيدن آن را ندارد. اول صبر كنيد تا مخاطب در آرامش و خونسردي قرار گيرد تا ايرادي كه از او مي گيريد موثر واقع شود. - با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بيان كرده تا براي مخاطب قابل درك باشد. نمي توان از يك روش براي تمامي افراد استفاده كرد. - وقتي انتقاد مي كنيد كوشش كنيد بدون سوء نيت بوده و فقط به منظور كمك و راهنمايي باشد. - با مشكلات و احساسات فرد مقابل همدلي كنيد. - بهتر است انتقاد حضوري و بدون واسطه باشد و از انتقاد كردن غيرمستقيم بپرهيزيد. - براي حفظ آبروي اشخاص، از انتقاد و نصيحت كردن فرد در حضور ديگران خودداري كنيد. - چنانچه بخواهيد انتقاد شما با واكنش مثبت و سازنده اي همراه باشد بايد نشان دهيد

نه تنها به آنچه گفته ايد متعهد هستيد بلكه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نيز ارج مي نهيد. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با كسي مقايسه نكنيد. مقايسه كردن باعث دلگيري مخاطب شده و ممكن است با واكنشهاي بسيار نامناسبي مواجه شويد. اگر شخصيت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمي شود بلكه مي تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتي به نتيجه مي رسند كه بسيار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنكه آزرده خاطر شود از معايب خود آگاه شود. هيچگاه در انتقاد از ديگران تصور نكنيد كه آنچه نظر شماست حتماً صحيح بوده و مي بايستي شنونده بدون چون و چرا آن را بپذيرد. انتقاد از همكاران رقابت در تمامي سطوح هر سازماني وجود دارد. يكي از علل آن دستيابي به امتيازات بيشتر در مقايسه با همكاران ديگر است.اين امتيازات به صورت هاي گرفتن پاداش، ارتقاي شغلي و موارد ديگر از اين قبيل است. به طور كلي هر فردي با3 سطح در يك سازمان ارتباط دارد: سطوح زير دست، همكاران هم رديف و همكاران سطوح بالاتر، آنچه بسيار حائز اهميت است آنست كه بدانيم در هر سطحي چگونه انتقادات خود را بيان كنيم. اگر بخواهيم از يك روش براي انتقاد از افراد مختلف استفاده كنيم، يك اشتباه بزرگ مرتكب شده ايم و چنين شيوه اي داراي نتايجي بسيار ناگوار است. در بسياري از سازمانها ديده شده افرادي كه به طور كلي از ديگران به ويژه از افراد مافوق خود انتقاد مي كنند مورد بي مهري قرار گرفته و در گرفتن

امتيازات و رتبه ها هميشه با مشكلات متعددي مواجه مي شوند. بررسي روشهاي انتقاد بسيار پيچيده و داراي نكات فراواني است. انتقاد صحيح داروي تلخ ولي مفيدي است كه زماني موثر خواهد بود كه به موقع و درست تجويز شود، در غيراين صورت نه تنها باعث بهبودي نمي شود بلكه منجر به تشديد بيماري خواهد شد. براي طرح يك انتقاد سازنده و مؤثر بايد موارد ذيل را مدنظر داشته باشيد: رفتار مورد انتقاد را مشخص كنيد. انتقاد خود را تا حدامكان واضح و مشخص بيان كنيد. اطمينان حاصل كنيد كه اعمال و رفتاري را كه مورد انتقاد قرار مي دهيد، قابل تغيير است. در غير اين صورت از انتقاد صرف نظر كنيد. از عبارت نظر شخصي من اين است استفاده كنيد و از تحميل نظريات خود بپرهيزيد. واضح و شمرده سخن بگوييد، به طوري كه طرف مقابل انتقاد شما و دليل مطرح كردن آن را بفهمد.موضوع را كش ندهيد و انتقاد را به سخنراني تبديل نكنيد، زيرا شنونده بي حوصله مي شود و توجهي به آن نمي كند. بكوشيد انگيزه هايي براي تغيير رفتار پيدا كنيد و خود را متعهد بدانيد كه انتقاد شونده را در حل مشكلش كمك كنيد. اجازه ندهيد گفته هايتان از احساسات منفي شما رنگ بگيرد. مواظب باشيد صدايتان بلند و لحن كلامتان خشن و طعنه آميز نباشد. از ژست هاي خشم آلود، مانند گره كردن دست، اخم كردن، گره به ابرو انداختن و نظائر آن پرهيزيد.حالت و رفتار شما مي بايست گفته هاي شما را تقويت كند نه آنكه آنها را نفي كند.با مشكلات و احساسات طرف مقابل، همدلي نشان دهيد. شتابزده انتقاد نكنيد. بكوشيد با پيش بيني واكنش هاي منفي شخصي كه

مورد انتقاد قرار مي گيرد، از بروز آن جلوگيري كنيد. جملاتي مانند: « مي دانم كه به من اين اجازه را مي دهيد كه در مورد … حرف بزنم، چون معتقدم كه براي شما مفيد خواهد بود.» در كاهش واكنش هاي منفي مؤثر مي باشد.اگر نتيجه انتقاد خود را در رفتار انتقاد شونده مشاهده نموديد، وي را تحسين كنيد.

*http://lifestyle.parsgooya.ir

خرد انتقادي، شالوده نگرش فعال N.G.O

خرد انتقادي، شالوده نگرش فعال  N.G.O

دلشاد صالح زاده

اشاره:در اين نوشتار نظر بر اين است با تعريف خرد انتقادي در راستاي بسط و شكل گيري تئوري كلان جامعه مدني، يكي از پارامترهاي تاثير گذار جامعه مدني يعني نگرش انتقادي مورد بحث قرار گيرد. * لازم به ذكر است، نوشتار زير صرفاً متاثر از ديدگاه شخصي نويسنده مي باشد .بررسي نظريه انتقاديمحصور گشتن انديشه در حصارهاي تنگ انديشه هاي معلق قرون وسطي، انسان را منفعل و بي رمق كرده بود، اما با تحول انقلابي روشنگري دوره رنسانس، پويايي و ديناميكي فلسفه و انديشه همراه با عقل گرايي انتقادي - اجتماعي، اقتصادي و سياسي گسترش يافت و محرك شكل گيري جريان جامعه منظم و آزاد گرديد. ديگر انسان انديشمندانه جوهر و پديدار رويدادهاي روزمره را به حوزه نامشخص ربط نمي داد و خود مانند انديشمندي مبتكر و خلاق وجود و ماهيت اشياء و تحولات را مورد كَند و كاو قرار مي داد و اين شد انفجار جريان روشنگري مغرب زمين، كه اساس آن خرد انتقادي بود، خردي كه تمام حوزه ها را بدون دلبستگي به انديشه اي خاص مورد نقد قرار مي داد، خرد انتقادي نوعي جريان سازي متفاوت مي باشد كه تمام اشكال ظلم و سرسپردگي را مورد انتقاد سخت

قرار مي دهد و اساس مبارزه خود را معطوف به شكل گيري نظم اجتماعي، سياسي و اقتصادي قرار مي دهد.پيشينه خرد انتقادي و يا عقل گرايي انتقادي را به آكادمي افلاطون رجوع مي دهند، تئوري انديشه انتقادي در چند دهه اخير كاربرد و گستردگي كلاني به خود گرفته است و به عنوان بينشي در تمام حوزه هاي علوم انساني و اجتماعي و علوم و فنون تكنولوژي و حتي در انديشه اجتماعي معاصر، نمودي بارز داشته است. چارچوب نظري فلسفه انتقادي را مي توان با بررسي آراي كانت، انديشمندان مكتب فرانكفورت، مكس بلاك، رابرت انيس، يورگن هابرماس ، كارل پوپر و ... متوجه گشت . كه متاثر از انديشه عقل گرايي انتقادي اين متفكرين، انديشه معاصر اجتماعي مدرن پروسه تكاملي خود را طي نمود. نگرش نقادانه در غرب هميشه تحت تاثير انديشه كانتي بوده است كه غالباً در بافت فكري روشنفكري از آن به عنوان منشور و مانفيستي ياد مي شود و در مواردي چارچوبي فلسفي به آن بخشيده است، شايد هيچ نظام فكري و فلسفي معتبر نتوان يافت كه زير سايه فلسفه انتقادي كانت و درجه بندي دوگانه اش از معرفت نباشد، اما در جامعه ما هنوز بيشتر صاحب نظرين كه منظومه ذهني خويش را تصويري بي غل و غش از واقعيت مي انگارند و هيچ سنجش نقادانه اي را بر نمي تابند به تجربه هاي نظام هاي فكري و فلسفي موفق جهاني حتي در حد نگرشي دانشگاهي نيم نگاهي كه منجر به عمل گردد نمي اندازند .  اتفاق نظر در خصوص تفكر انتقادي در رشته هاي مختلف متفاوت مي باشد، اما وجه تشابه تفكر

انتقادي در همه حوزه ها آگاهي از چند و چون علمي آن حوزه مي باشد . بطور مثال گام اول تفكر انتقادي در حوزه كلان اجتماعي، نگرش عميق در لايه هاي زيرين جامعه و بالطبع آگاهي و شناخت مفاهيم و شاخصهاي يك جامعه مدرن و با ثبات مي باشد .لازمه تفكر انتقادي در حوزه هاي مانند ادبيات، تاريخ، علوم سياسي، جامعه شناسي و... بنيه علمي در آن حوزه  مي باشد، اما حوزه هاي كه همه اقشار جامعه با آن سروكار دارند بدون لحاظ كردن بعد علمي آن مي توان هميشه توامان باشد با تفكر انتقادي در هر سطح و اندازه اي كه اين مورد خاص اهميت و ضرورت نگرش انتقادي را در تمام سطوح جامعه نشان مي دهد.اصالت و ضرورت تفكر انتقادي با ابزار هاي علمي و مدرن قابل آموزش مي باشد اما چگونگي و اجراي آن بر اساس مختصات زماني و مكاني خلق الساعه مي باشد، هر چند شايد بعضي ها بر اين اعتقاد باشند اين شيوه تفكر و عمل انتقادي نظم و ثبات جامعه را به مخاطره مي اندازد اما در جواب بايد گفت اصول تفكر و عمل انتقادي مدرن براساس قوه اخلاقي مشترك در بين كاركترهاي سيستم اجتماعي در جهت توضيح بعد مثبت آن امكان پذير مي باشد و گرنه در سيستمي غير منظم كه كاركترهاي آن به كوچكترين ابزار هاي مدرن و آگاهي بخشي دسترسي ندارند اين شيوه مقرون به صرفه نخواهد بود و برعكس بازخوردي نامنظم و منفي در جامعه خواهد داشت .هربرت ماركوزه به عنوان انديشمندي كه نقادي را اساس فلسفه ذكر مي كند، در برخورد با امور اجتماعي

نقادي را محور قرار  مي دهد . ماركوزه توانايي نقد را جزو نيروهاي رهايي بخش در نظر مي آورد .واز ديدگاه اينجانب، نقادي بايد از لايه هاي زيرين جامعه بصورت عمودي به بالا شكل بگيرد و سپس همزمان با انعكاس تاثير آن در محيط ، تاثير آن در بافت يك دسته بالا مشاهده گردد .نگرش انتقادي فعال N.G.O نظريه پردازي  امروزه شامل امور روزمره تحصيل كرد گان و حتي مردم عادي شده است كه متاسفانه هيچ مبناي علمي و تخصصي ندارد، امروزه در فضاي حاكم مرزي ميان منتقد و نظريه پرداز و صاحب نظر و تحليلگر وجود ندارد، هر چند از ديدگاه اينجانب نگرش انتقادي در هر شكلي بايد ابزار دست هر شهروندي باشد البته در صورتي كه مرز انتقاد و تخريب مشخص گردد . بايد در نظر داشت كه تفكرات ارزشي و بنيان باورانه در تمام لايه هاي زندگي ريشه دوانيده است و در لايه هاي تو در توي جامعه در انواع شيوه ها مي توان سايه نگرش ارزشي را مشاهده كرد كه در بيشتر مواقع رنگ و بوي ايدئولوژيك به خود مي گيرد .فعال N.G.O متاثر از بافت فرهنگي جامعه و با نگرشي محتاطانه به الگو هاي موفق جهاني و نه به عنوان فردي صرفاً مصرف كننده در حوزه هاي مرتبط با حوزه ي تخصصي خود با ديدي علمي و عقلي معرفت خرد انتقادي را در بافت بومي نهادينه مي كند، البته با اساس قرار دادن خودانتقادي و سپس انتقاد از ديگري و جامعه. شايد اين رويكرد به اين دليل باشد كه سايه سنگين و رقت بار پژوهش هاي فلسفي جوامع توسعه يافته

در كنار نگرش مصرفي صاحب نظرين بومي نوعي انفعال و سرخوردگي را در داشتن فلسفه بومي بوجود آورده است، كه اين شرايط با غلظتي نگتيو مضاعف در بافت فكري كردستان در جريان مي باشد، سالهاست كه در ميان ما هيچ دستگاه فكري خاص شكل نگرفته است و حتي نتوانستيم بر اساس دستگاه فلسفي موفق جهاني، مهندسي فلسفي بومي را تدوين كنيم تا اينكه حداقل ابزاري جهت رهايي از درماندگي تئوري يا تئوري زدگي موجود گردد . فعال N.G.O بايد بدون وابستگي ايدئولوژيك و فكري خاص، همه پديده هاي فرهنگي ،جامعه شناسي، ادبيات، موسيقي، ورزش و ... را از لحاظ ارزشي مورد كند و كاو قرار دهد و جسورانه بنيانهاي ارزشي را بدون هيچ مصلحتي و با شهامت تجزيه و تحليل كند و با ديدي انتقادي به آن بنگرد.كاركترهاي بنيان باور مطلق انگار بر اساس ايدئولوژي خاص خود هر امري را مطلق مي انگارند، اين شيوه نگرش در برابر رويدادهاي روزمره، قدرت انعطاف فكري را از فرد مي گيرد و فرد را از هر گونه تفكر و نگرش متجددانه تهي مي نمايد، در تعريف كلان ايدئولوژي مي توان اين دسته از افراد جامعه را مورد بحث قرار داد .يك فارغ التحصيل دانشگاهي كه در حوزه تخصصي خود به توان علمي رسيده است، در صورت وابستگي ارزشي و ايدئولوژيك، فقط در حوزه ي كاري خود در فرمي مكانيكي از توان علمي خود بهره مي برد ولي در حوزه اجتماعي فاقد نگرش علمي و مدرن خواهد بود .ايدئولوژي همانند تمام مفاهيم علوم انساني تعريفي كلان دارد و نمي توان در چارچوبي خاص در مورد آن به اتفاق نظر

رسيد، ولي در هر حال با در نظر گرفتن برداشت بالا از ايدئولوژي، فعال N.G.O،ن ظريه انتقادي را همچون شيوه اي جهت بررسي و كنكاش ايدئولوژي در همه ي شيوه ها و نمودهاي گوناگون آن لحاظ مي كند نظريه انتقادي هابرماس و فرموله كردن آن در مفصل بندي استراتژي كلان فعاليت مدني فعال N.G.Oتعريف هابرماس در خصوص نظريه انتقادي در جامعه: نظريه انتقادي عبارت است از نظريه اي جامع و فراگير درباره كنش و عقلانيت ارتباطي در بستر وضعيت كلامي مطلوب كه معمولاً از آن تحت عنوان نظريه كاربرد شناسي همگاني نيز ياد مي كند .اين تز هابرماس مبتني بر اين عقيده است كه اولاً در عقل ارتباطي نوعي قدرت خارق العاده " استعلايي " سرسختانه اي نهفته است كه در پارادايم هاي ديگر به ندرت به چشم مي خورد و ثانياً انسانها نيز همواره نوعي تعلق خاطر و وابستگي عميق و ديرپايي  به عقلانيت و خردورزي از خود نشان دادند .در تعريف نظريه انتقادي آقاي هابرماس سه كليد واژه يافت مي شود كه مي توان با در نظر گرفتن مفصل بندي جامعه مدني آن را اين گونه تئوريزه كرد .علائق سه گانه پروفسور هابرماس " كنش ارتباطي " " عقلانيت تفاهمي " و " اخلاق گفتماني "  در رويكرد خرد انتقادي، در مفصل بندي جامعه مدني در قالب يك قرائت بومي اينگونه مي باشد .جامعه مدني مجموعه اي از كاركترهاي منظم با تعريفي مشخص در راستاي تحقق اهداف تعيين شده ي توافقي و معقول (عقلانيت تفاهمي) مي باشد كه كنشگري و كنش پذيري هر شهروند در قالب يك كاركتر فعال (كنش ارتباطي) تاثيري سرنوشت

ساز بر كل برنامه ها و اهداف فعال N.G.O خواهد گذاشت . (اخلاق گفتماني)اما بايد در نظر داشت روح علائق سه گانه هابرماس يعني " كنش ارتباطي " " عقلانيت تفاهمي " و " اخلاق گفتماني "، "آگاهي" مي باشد و سپس " آگاهي " با استفاده از مكانيزمهاي تدوين يافته در بسط و گسترش تئوري جامعه مدني " زبان "  را با غلظت اخلاقي انسان مدارانه به كار مي بندد، البته برخلاف ماركس، كه كار را اصالت و روح انسان مي نامد، هابرماس اين كار كرد را به زبان   مي دهد، هابرماس زبان را وجه تمايز انسان و حيوان مي داند و حتي محرك تغيير خود و محيط را " زبان " مي داند. علائق سه گانه و سپس چهارگانه هابرماس در راستاي تدوين استراتژي تئوري جامعه مدني كار ويژه خود را دارا مي باشند. هابرماس علايق "رهايي بخش" را آخرين علايق مي داند كه اين علايق نيز ريشه در "زبان" دارد  كه بيشتر سعي دارد كنش و ارتباط را وجه مصالعه هيچ كدام قرار ندهد. شايد اين مورد در راستاي شكل گيري علمي تحت نام "خرد انتقادي" قرار گيرد، اين مورد در توانايي انسانها براي تفكر و عمل خود آگاهانه، "عقلانيت تصميم گيري" بر مبناي واقعيات شناخته شده و قواعد پذيرفته شده كنش متقابل ريشه دارد. در اين ميان واقعيت بايد شفاف در دسترس تمام كاراكترهاي N.G.O قرار گيرد كه در غير اينصورت تعدادي در راستاي منافع شخصي و گروهي خود دنباله رو آميزه هاي تحميلي خاص خود خواهند بود كه اين جريان انحرافي در روند تصميم سازي اصالت فعال N.G.O، اختلال ايجاد

مي كند . و همچنين بايد در نظر داشت دانش و توان تفسير و تأويل (پاردايم عقلانيت هرمنوتيك) بايد در تمام عرصه هاي گفتماني كاركترهاي N.G.O و حتي ديالوگ روزمره حضور خود را حفظ نمايد و اين مهم هم شهامت نظري و پراكتيكي فعال N.G.O را در تمام حوزه هاي ذهني و عيني جامعه مي طلبد. و شايد از آن به عنوان جسارت وقاطعيت كه رنگ و بوي بشردوستانه دارد نام برد .عقل گرايي انتقادي در روند شكل گيري نگرش انتقادي فعال N.G.Oتاكنون انديشمندان بسياري در خصوص واژه يا مسلك عقل گرايي انتقادي سخن گفته اند اما انسجام نظريات كارل پوپر از تمامي آنها برجسته تر و قابل فهم تر مي باشد . پوپر عقل گرايي فراگير و غير انتقادي را كه حاوي استدلال عقلاني و تجربه نباشد را در مقابل عقل گرايي انتقادي قرار مي دهد، پوپر جانبدار عقل گرايي فروتنانه اي است كه از خود انتقاد مي كند . از ديدگاه پوپر نگرشهاي صرفاً متافيزيكي ، انعطاف نقد پذيري را ندارند و در چارچوب تحليل قرار نمي گيرند .تلاش نقد همواره در اين است تا فرضيه ها را باطل كند. هر چه نقد محكمتر باشد، به همان اندازه كشف سريع خطاها ممكن تر ميشود. فرضيه هاي باطل شده  از حوزه علم حذف مي شوند .پوپر " عقل گرايي" را در مقابل تعريف  عام و كلان آن يعني " عقل گريزي " قرار مي دهد، اما در تعريف فلسفي عقلانيت مي توان سه گونه عقلانيت را بحث كرد . عقلانيت ابزاري ، عقلانيت هرمنوتيك و عقلانيت ديالكتيكي .عقلانيت ابزاري در غياب عقل در جهت

رسيدن به هدف براساس تصميم سازي مشخص كاربرد دارد، و عقلانيت هرمنوتيك پيمانه فهم و تشريح سنت مي باشد كه در تعريف اين گونه عقلانيت، صاحب نظراني قليل صرفاً معتقد به اين گونه عقلانيت فهم سنت هستند، اما نوع سوم عقلانيت كه پايه آن بر اساس نقد سنت است، يعني كار ويژه تاريخي و اصيل عقلانيت هرمنوتيك را ساقط مي كند و به آن وجه تئوريك مي بخشد، يعني بيان اينكه انتخاب آگاهانه سنت مي تواند سرآغاز شروعي نو باشد .حال اين سوال به ذهن خطور مي گردد.آيا مديريت و بسط تفكر فعاليت مدني با همراهي كدام يك از عقلانيتهاي ذكر شده امكان پذير است؟نگرش فعال N.G.O با مفاهيم متجددانه و نو مجهز خواهد گشت و در راستاي ذهنيت و عمل مدني پاردايمهاي سنتي تنها در راستاي اتفاق نظر و گره گشاي نقاط كور تاريخي مي توان كارگشا باشد ولي همانگونه كه در تعريف فعاليت مدني بيان گرديد نمي توان بر اساس عقلانيت هرمنوتيك يا عقلانيت ديالكتيكي در بافت مهندسي تئوري N.G.O سرمايه گذاري كرد بلكه بايد با برنامه ريزي و اكتيو كردن شيوه هاي تدوين يافته براساس عقلانيت تفاهمي و در نظر گرفتن واقعيتهاي خاص و با استفاده از مكانيزمهاي موجود به هدفهاي مشخص شده نائل گرديد كه اين جريان فكري را مي توان در قالب عقلانيت ابزاري بحث كرد . عقلانيت ابزاري در راه ثبات و نظم جوامع مدني موفق جهان مدرن نقش بسزايي داشته است و مهمترين توان و انرژي اين جوامع بوده است . خرد فعال N.G.O بر اساس مشاركت اجتماعي تمام "فرد"هاي تعريف شده در يك مجموعه عقلاني خاص با

مهندسي عقلانيت ابزاري كه يك عقلانيت علمي-  انتقادي است امكان پذير مي باشد . "فرد"هاي تعريف نشده و بدون شناسنامه، عاري از عقلانيت ابزاري انتقادي مي باشند و نمي توانند در پروسه مشاركت اجتماع سازي مدرن حضوري مثبت داشته باشند . فردهايي كه توانايي نقد سازه هاي اجتماع را با تمام مواد تشكيل دهنده اش را ندارند، توانايي تغيير و يا ساخت مهندسي جديد را نخواهند داشت . شايد بعنوان تكه گوشتهاي متحرك و منفعل حضور فيزيكي داشته باشند ولي تنها كاركرد يك وسيله ابزاري بدون دارا بودن شعور اجتماعي را دارند.كاركترهاي تشكيل دهنده N.G.O ، بعنوان كاركترهاي فعال و نه منفعل توانايي شناسايي استعدادهاي خود و سپس تعريف محيط همراه با شناخت مفاهيم جهاني البته بومي شده را خواهند داشت . تعريف "فرد"، " شهروند آگاه" و "روشنفكر"  جامعه مدني تعريف روشنفكر متفاوت از تعريف صاحب نظر، تحليلگر يا فيلسوف مي باشد ، معرفت روشنفكر تلفيقي از هر سه مي باشد، صاحب نظر و فيلسوف در راستاي رشته تخصصي خود اقدام به انديشيدن مي كنند و تحليلگر پسوند هر دو مي باشد، اما روشنفكر، فرا از تعريف تاريخيش ، به فردي كه بيش از حد متعارف از ديگران خردمندتر و آموخته تر باشد گفته مي شود . تشخيص روشنفكر در فضايي كه سطح دانش و آگاهيهاي عمومي در سطحي نازل قرار دارد گمراه كننده مي باشد اما در مناطق مدرن بر اساس شاخصهاي مشخص، روشنفكر تعريف مي گردد .اما وجه تمايز روشنفكر و عامه در هر دو فضاي توسعه يافته و توسعه نيافته در سه اصل   " احساس مسئوليت "، " جسارت و قاطعيت

" و " شهامت انتقاد" نهفته مي باشد .كه هر كدام از اين موارد تكميل كننده همديگر و لازم و ملزوم هم مي باشند .در وظيفه شناسي روشنفكر غربي، جست و جوي حقيقت جايگاهي برجسته دارد، اما اين تعبير غير شفاف مي باشد زيرا فيلسوف، تحليلگر و صاحب نظر هم در جست جوي حقيقت مي باشند، با اين تفاوت كه روشنفكر در جريان كسب حقيقت، تعريف يك فعال مدني منتقد جسور را به خود مي گيرد كه ديگران فاقد اين مشخصه بازر مي باشند . روشنفكر، منتقد پروپاقرص نظم اجتماعي حاضر      مي باشد و هميشه سعي و اهتمام بر اين دارد كه با تمام توان و شعور خود در صف نايستد و بر خلاف جريان فكري توده حركت كند و در راستاي تحقق نظم نوين اجتماعي هيچ مصلحتي را نمي پذيرد و در برابر عمل انساني خود در پي كسب موقعيت اجتماعي نيست .حال جهت ترسيم شفاف تر مرز روشنفكر و عامه به دو مشخصه بارز روشنفكر كه اصالت و معرفت روشنفكر را شكل مي دهد  مي پردازم .شعور علمي + شعور اجتماعي = روشنفكر و يا شهروند آگاه دو مشخصه بارز و متمايز روشنفكر از ديگر افراد دارا بودن شعور اجتماعي و شعور علمي مي باشد . فارغ التحصيلان دانشگاهي و صاحب نظرين حوزه هاي تخصصي شعور علمي دارند و افرادي كه در عرصه اجتماعي در برابر مشكلات روزمره توان تجزيه و تحليل رويدادها رادارند داراي شعور اجتماعي مي باشند، و جمع اين دو شعور در يك جسم، به فرد اصالت شهروند آگاه و در صورت تجميع سه اصل " احساس مسئوليت " "

جسارت و قاطعيت " و " شهامت انتقاد " با دو مشخصه "شعور اجتماعي" و "شعور علمي"، منزلت "روشنفكري" به شهروند آگاه و حتي عنوان شهروند صاحب نظر، تحليلگر، فيلسوف و يك مبارز  شجاع مي بخشد . فريدون ملايي اعتقاد دارد به فردهايي كه با تجميع شعور اجتماعي و شعور علمي در خود، توان " تمام كنندگي " دارند، مي توان عنوان شهروند آگاه بخشيد . داشتن مدرك تحصيلي و يا موقعيت اجتماعي و يا بازي با مفاهيم علوم انساني در گوشه كتابخانه بدون انعكاس و بروز ذره اي از آگاهي خفته در جامعه، نمي توان فرد عادي را به درجه روشنفكري و حتي شهروند آگاه ارتقا دهد و يا افرادي كه در تمام طول زندگيشان فقط نق و نوق را پيشه كرده اند و در نهايت با يك پرستيژ شهروند مدار عنوان يك شهروند منتقد را به خود اختصاص مي دهند، اينان بايد بدانند كه افرادي بي بنيه و منفعل هستند كه حتي در چهارچوب يك فرد با ثبات روحي و رواني قرار نمي گيرند .در پايان مي توان شكل گيري و تكامل فكري قابل انعطاف "شخص" جامعه غير مدني و سپس " فرد" جامعه مدني را اينگونه فرموله كرد . "شخص" غير مدني متاثر از حضور "مام رسو" ، "خاله وتمان" و"كاك احمد" هيكل فيزيكيش شكل مي گيرد كه در روند بسط و شكل گيري دانش و آگاهيهاي متجددانه مهندسي فكري قابل شكل گيري جامعه مدني و با استفاده از مكانيزمهاي قابل تعريف ، مي خواهد از "شخص" به "فرد" ارتقاء درجه پيدا كند و به عنوان كاركتري خلاق و مبتكر در تمام

حوزه ها نقش آفريني كند و سپس منشا ثبات فكري و اخلاقي جامعه گردد .منابع:- تئودور آدورنو، زيبا شناسي انتقادي،ترجمه اميد مهرگان، گام نو، 1382- آدورنو و هوركهايمر، ديالتيك روشنگري، ترجمه مراد فرهاد پور و اميد مهرگان، گام نو- ريچارد رورتي، اولويت دموكراسي بر فلسفه، ترجمه خشايار ديهمي، طرح نو- يورگن هابرماس، جهاني شدن و آينده دموكراسي منظومه ي پساملي،ترجمه كمال پولادي، مركز- ژان پل سارتر، در دفاع از روشنفكران، ترجمه رضا سيد حسني،نيلوفر- فصلنامه روژه ف، شماره 4 و5، زمستان و بهار 86-1385- هربرت ماكوزه، خرد و انقلاب، ترجمه محسن ثلاثي، جاويدان- هربرت ماكوزه، گفتاري در رهايي، ترجمه محمود كتابي، پرسش- رابيرت ب.پي يين، نيچه و سه رچاوه ي چه مكي موديرنيزم،  وه رگيراني بو كوردي ئيسماعيل ئيسماعيل زاده- به ختيار عه لي، خوينه ري كوشنده

*http://www.qelem.com/farsi/mqale/babatekan/65.htm

از نقد سند تا نقد متن

نويسنده، در اين نوشتار، علم حديث را به گروهي از علوم نقلي محض وابسته مي داند كه پيشينيان، همراه علوم قرآني و تفسير و سيره ي نبوي(ص) و فقه، براي ما، به يادگار گذاشتند و عقل را در آن به كار نگرفتند. اين امر به

دليل اعتماد آن بر روايت بود. اينان از آن هنگام گروهي ديگر از علوم عقلي و نقلي را ساخته و عقل را نيز در آن به كار گرفتند.تحول از نقد سند به نقد متن، كوششي است براي تبديل علم حديث از علمي نقلي به علمي عقليِ نقلي با تكيه بر علوم انساني و اجتماعي نوين مانند زبان شناسي وادبيات، فلسفه، زيبايي شناسي، روان شناسي و... .وي معتقد است تطبيق اين علوم، در بررسي متن ها، پس از شكوفايي در غرب، به مكتبي

تبديل شد كه كامل ترين آن در آلمان (دهه ي بيست) بود. مكتب انواع ادبي و تطبيق آن بر انجيل ها به گونه ي كلي صورت گرفت و بر انجيل هاي رسمي به گونه خاص و... .شكوفايي علوم انساني و اجتماعي در غرب رشد كرد. در فرهنگ اسلا مي نيز تسري يافت و جزيي از فرهنگ اسلا مي شد. تحول، از نقد سند به نقد متن، بر هيچ مكتب پوزيتيويستي (ابطال گرايانه) (وابسته به تمدن غرب) تكيه نداشته؛ جنبه ي تحكيمي دارد و وظيفه ي آن تنها فهم وعلت يابي است.اصوليان پيشين، متن را به همان اندازه اي بررسي كردند كه در سند پژوهيدند. برخي از صوفيان بررسي حديث را، از نظر سند، رد كردند و بر نقد متن و تجربه زنده تأكيد كردند.ابن عربي، از محدثان، مي گويد: «از قلبم، از كردگارم روايت است كه فرمود.» و برحديث شناسان طعنه مي زند و مي گويد: «علومتان را از مرده اي به نقل از مرده اي فرا مي گيريد و ما علوم خودمان را از خداي زنده ي ناميرا فرا مي گيريم».وي، در ادامه، مي نويسد كه حديث تابع قوانين روايت شفاهي است. خلفاي چهارگانه از تدوين حديث امتناع كردند تا با قرآن در نياميزد. علماي حديث در طول تاريخ، به كار گردآوري حديث برخاسته اند. بسياري از احاديث چندين بار تكرار مي شوند و اين تكرار به پژوهشگران معاصر فايده مي رساند كه منطق زيادت، نقصان و پيوند لفظ با معنا، قوانين قياس ابداعي و قوانين تذكر و نسيان را باز شناسند.شگفت اين كه در همان هنگام كه تكرار به بالا ترين اندازه مي رسد كنار گذاشتن احاديث ديگر صورت مي پذيرد. به راستي معيار كنار گذاشتن و گزيدن چيست؟ تحليل

صحيح بخاري قله ي آن چيزي است كه علم حديث بدان دست يافته است؛ يعني يقين از نظر سند.وي در ادامه مي نويسد: «تبويب نوين، در عرصه ي پژوهش هاي حديثي به پژوهشگران كمك مي كند و امكان مي دهد كه علم حديث بر ساختار جديد استوار گردد و به پاسخ دادن به خواسته هاي روز و ضرورت هاي علوم انساني و اجتماعي كمك نمايد».قرآن و حديث علم حديث، در كتب حديثي رابطه ي قرآن وحديث را آشكار مي سازد. هر دو وحي اند و از نزد خدا اما با دو درجه ي مختلف؛ قرآن، وحي مستقيم است و حديث، وحي غير مستقيم.وي درباره ي جايگاه حديث ، از ديدگاه محدثان، مي نويسد كه گاه محدثان به گونه ي ديگري با علوم نص آغاز مي كنند به اين ترتيب كه حديث، نص است و علومِ روايت و تدوين، نقل شفاهي اند و گاهي فقط روايت و آيات قرآني اند و گاهي نيز بدون قرآن و مستقل از آن.گاهي هم قرآن در آغاز به عنوان اصل آورده مي شود، پيش از آن كه حديث به عنوان فرع به آن مستند گردد. گاهي هم بالعكس و... .افزون بر رابطه ي قرآن با حديث، رابطه ي سبب و علت نيز در كار است زيرا حديث اسباب نزول برخي از آيات قرآن را ياد مي كند. حديث، در شرح قرآن، فراوان است به ويژه ظاهر وباطن. اين مجال گسترش دادن به آفرينش ذهني و رها ساختن عنان براي شناوري در باطن مي باشد. كتاب تفسير صحيح بخاري چنين پيوندي را ميان قرآن و حديث روشن مي سازد؛ گاهي قرآن به تصحيح حديث مي پردازد زيرا كه قرآن معيار است و

حديث تاريخ؛ گاهي قرآن با حديث در ميآميزد و گاهي به صورت بخشي از حديث در ميآيد؛ گاه قرآن، در روايت و سياق سخن، به زبان صحابه پديدار مي گردد تا يادآوري بر پيامبر(ص) باشد. از اين رو جدايي ميان حديث و قرآن دشوار است. در يك جمله قرآن، به معناي علم، حديثي است كه از طريق وحي به پيامبر(ص) رسيده است و حديث، گفته ي پيامبر(ص) به معناي خاص. در نتيجه، اين پرسش صحيح است: آيا حديث، وحي از نزد خدا است يا در پاره اي حالات كه پيامبر(ص) نمي تواند آنها را بيرون از اسباب نزول پاسخ گويد وحي مي باشد، زيرا وابسته به قرآن است؟پيوند ديگر به صورت عين متن ميان قرآن و حديث وجود دارد كه همان حديث قدسي مي باشد. حديث قدسي، ميانه ي قرآن و حديث و كم تر از قرآن و فراتر از حديث است. مانند قرآن، از نظر لفظ و معنا، وحي است، ولي مانند حديث در آن تا حد زيادي آفرينش خيالي موجود مي باشد.

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4482id=34686

روشهاي موثر انتقاد سازنده

مقدمهانتقادپذيري و انتقاد كردن موثر داراي اهميت زيادي براي موفقيت سازماني است. اموري چون ارزشيابي عملكرد ، مشاركت در تيم هاي كاري ، خدمات رساني به مشتريان و كنترل كيفيت ، بستگي به بكارگيري مطلوب انتقادپذيري و انتقاد كردن دارد و كار پيچيده اي است. انتقاد با ابراز احساسات درباره موضوعات پيچيده و مشكل ، مي تواند تخريب كننده و حتي بسيار خطرناك باشد. بكارگيري ضعيف انتقاد ، منجر به شكست افراد و سازمان ها مي شود، از سوي ديگر استفاده آگاهانه و خردمندانه از انتقاد به شكوفايي افراد و سازمان ها منجر خواهد شد.انتقاد از افراد قدرتمند و مافوق بدون ترس

و خشمانتقاد نقش عمده اي در روابط اجتماعي ايفا مي كند، از انتقادها مي توان براي ايجاد تحرك در اشخاص و نفوذ در آنها ، آموزش ، بيان نيازها و خواسته ها و يا محركي براي اصلاح و پيشرفت خود استفاده كرد. انتقادپذيري موثر نتايجي چون: افزايش رضايت شغلي ، ايجاد روابط كاري مناسب ، تقويت سلامتي فكري و روحي ، ايجاد عزت نفس ، افزايش سطح بهره وري و افزايش رقابت براي تضمين موفقيت را به دنبال دارد. اگر انتقاد كننده و انتقاد شونده مي خواهند به هدف انتقاد سازنده كه همانا تغيير رفتار خاصي است دست يابند، بايد با يكديگر همكاري كنند. براي دستيابي به مفيد ضروري است تا از روش هاي انتقاد موثر و سازنده استفاده نمود.انتقاد دوستانه و مشفقانهانتقاد اطلاعاتي است كه مي تواند به رشد فرد كمك كند و دانش و مهارت هاي مناسب را به افراد آموزش دهد. افراد با مشاهده و درك نتايج ارزشمند انتقاد ، پذيراي انتقاد مي گردند و يا قادر به ارائه انتقاد مي شوند.انتقاد براي بهبودمحور اساسي هر انتقاد موثر توجه به نقش سازندگي است، بهبود و ارتقا ، معادل تغيير دانش ، تغيير نگرش و تغيير عملكرد فردي و سازماني در جهت مثبت است. در واقع هدف انتقاد بايد اصلاح و تكامل فكر و رفتار فرد مقابل باشد.انتقاد استراتژيكانتقاد بايستي ضمن داشتن اهداف بلند مدت ، راه هاي نيل به آنها را نيز بيان كند. هر فردي قبل از انتقاد لازم است سوالات زير را از خود بپرسد:• دقيقا از برقراري ارتباط چه انتظاري داريد؟• چه رفتار يا خصوصيتي بايد تغيير كند؟• انگيزه هاي انتقاد كردن چيست؟چه راه حل ها و اهداف خاصي را مي توان ارائه كرد

و چه فعاليت هايي براي دسترسي فرد به اهداف مورد انتقاد مي توان انجام داد؟ايجاد عزت نفس در افراداحساس عزت نفس يكي از نيازهاي اساسي كاركنان است. آنان براي برآورد اين نياز ناچار به احترام گذاردن به ديگران هستند، بنابراين يك رابطه دو طرفه چرخشي مثبت و يا منفي را مي توان در اين خصوص ايجاد كرد.انتقاد با كلمات مثبت ، محترمانه و انگيزشياين امر منجر به بهبود برقراري ارتباط و در نتيجه پذيرش آن مي شود. به اين جهت لازم است كلمات مناسب برگزيده و بيان شود.انتقاد از روش و محتوادر انتقاد محتوا و روش نيز بايستي لحاظ شود. با نهادينه سازي اين نكته مي توان از سيستم ارزشيابي خود استفاده نمود و به اين وسيله از قدرت تفكر به شيوه اي غيردفاعي بهره برداري كرد.مشاركت طرف مقابلطرف مقابل خود را دخالت دهيد، براي مشاركت دادن طرف مقابل رعايت نكات زير ضروري است:• بر اهميت شغل فرد تأكيد شود.• شرايط انتقاد شناسايي شود.• دقيقا بيان شود كه چگونه انتقاد براي طرف مقابل مفيد خواهد بود.• از فرد خواسته شود كه چگونه مي توان براي اجراي طرح به او كمك كرد و چگونه مي توان از او در اين راستا حمايت كرد؟توجه به شايستگي هابه شايستگي هاي طرف مقابل توجه نماييد، بدون اين كه از كلمه اما استفاده كنيد. اغلب افراد براي انتقاد كردن ابتدا به بيان جنبه هاي مثبت فرد پرداخته و سپس از كلمه اما استفاده مي كنند و به بيان نقاط ضعف وي مي پردازند، در حالي كه كلمه اما حذف كننده ارزش پيام قبلي است، در صورتي كه اگر از حرف ربط و استفاده شود، عكس اين حالت است و با جملات قبلي انسجامي بوجود

مي آيد. در مجموع كلمه و اثر بلند مدت و نيرومندتري را به جاي مي گذارد.بيان شفافآن چه را كه مي خواهيد مورد انتقاد قرار دهيد، بطور دقيق و شفاف بيان كنيد، صراحت كلام انتقاد را موثر مي نمايد.انتخاب زمان مناسبانتقاد در زمان مناسب منجر به پذيرش آن در طرف مقابل مي شود. انتقاد بايستي براي عده اي بلافاصله بعد از خطا و براي عده اي ديگر با گذشت زمان انجام شود، ضمن اين كه ضروري است در هنگام خشم از افراد انتقاد نشود.استفاده از سوالمي توان انتقاد را در قالب طرح يك سوال يا مجموعه سوالاتي عنوان كرد كه جواب آنها به هدايت طرف مقابل براي دريافت اطلاعات دقيق و اساسي منجر مي گردد.ناكارايي انتقاد شفاهيهنگامي كه بطور شفاهي قادر به انتقاد نيستيد، با عمل و رفتار خود انتقاد را طرح كنيد، گاهي بهتر است از روش رفتاري بهره برداري شود. يعني به جاي اين كه چيزي بيان شود، كاري انجام گيرد و از طريق مداخلات رفتاري تفكر مورد نظر منتقل شود.مشخص كردن انتظاراتگاهي افراد انتظار دارند كه اشخاص همان رفتاري را دارا باشند كه از آنها انتظار داريم، در اين حالت انتظارات ما موجب مي شود كه انتقاد زودرس و غيرموثر داشته باشيم چرا كه مخاطبين خود را به خوبي از توقعات خود آگاه نكرده ايم.ميزان ذهني بودن انتقادواقعيت ها نبايستي صرفا در قالب ذهنيت فرد بماند، بلكه بايستي ديگران نيز آن را درك كرده و بپذيرند. مثلا اگر طرف مقابل انتقاد شما جملة اين انتقاد صرفا اعتقاد شماست. را بكار برد، حتي اگر اين انتقاد براي شما مبتني بر واقعيت عيني باشد، معني آن اين است كه ارزشيابي ذهني طرف مقابل براي قضاوت در مورد

يك رفتار يا ويژگي خاص را لحاظ نكرده ايم.ايجاد انگيزه در افراديكي از وظايف اساسي انتقاد موثر ، برانگيختن افراد براي انجام بهتر كارهاست. انگيزه يك مفهوم روانشناسي است كه در اشكال و حالت هاي گوناگوني همچون افكار، احساسات ، كلمات خاص و ... مطرح مي شود.بهره برداري از نقشه هاي ذهني طرف مقابلاستفاده از اصطلاحات ، احساسات و نقشه هاي ذهني طرف مقابل منجر به شناخت و برقراري مناسب ارتباط با وي مي شود، براي اين منظور به سخنان كساني كه در اطراف شما صحبت مي كنند گوش كنيد و از ارزش ها و علايق آنها مطلع گرديد تا در صورت نياز به انتقاد با او همزبان شويد و راحت تر ارتباط برقرار كنيد.همگامي با انتقاد شوندههمگامي با كسي كه مورد انتقاد قرار مي گيرد، مقدمه ، رهبري موثر و در اين جا پيش زمينه انتقاد موثر است.شناسايي معيارهاي انتقادانتقاد صحيح مبتني بر معيارهاي خاصي است. قبل از انتقاد براي خدمت به مشتري و يا ارتباط با همكاران سوالات زير را ازخود بپرسيد:• آيا اين انتقاد عملي است؟• آيا مي توان بلافاصله از آن استفاده كرد؟• آيا منافعي را تامين مي كند؟• آيا انتقاد پاسخگوي نيازهاست؟• از چه معياري استفاده شود؟• آيا ديگران از معياري كه براي قضاوت در مورد اعمال و نتايج كارهاي آنها استفاده مي شود، آگاهي دارند؟• آيا معيارها ثابت اند يا طي زمان بايد تغيير كند؟جواب سوالات فوق به بهبود و افزايش انتقاد مثبت و موثر منجر مي شود.گوش دادن به نداي درونيافراد هميشه با خود ارتباط ذهني برقرار مي كنند، اين مكالمات دروني ساز و كاري است كه باعث مي شود افراد از ارزشيابي ها و انتظارات خود آگاه مي شوند. هنگامي كه انتقاد مي كنيد و يا مورد انتقاد

قرار مي گيريد، به مشاهده و شنيدن دنياي درون خود بپردازيد. وقتي به نداي درون خود توجه كنيد و آنها را مورد بازنگري و تجديد نظر قرار دهيد، افكار بهره ور و متناسب با شرايط و محيط جديد بوجود مي آيد، زيرا احساسات برافروخته شما ، كنترل شده و به شما كمك مي كند تا صداي قدرت انتقاد موثر و مثبت را بشنويد.حفظ آرامش و خونسردينداشتن آرامش در زمان انتقاد ، به تضعيف انتقاد منجر مي شود. اگر فردي قادر به حفظ خونسردي ، آرامش و هوشياري در زمان مواجهه با انتقاد باشد، مي تواند احساسات خود را كنترل كند و بهره وري خويش را افزايش دهد. به علاوه فرد قادر به ارزيابي شرايط بطور دقيق بوده و پاسخ مناسبي را به آن شرايط خواهد داد.نتيجهدر جهان امروز نقش احساسات و افكار انساني در توسعه و تكامل انسان ها ، سازمان ها و جوامع پررنگ گشته است و برقراري ارتباطات و هم انديشي بين آنها از اهميت بيشتري برخوردار گشته است. اگر فردي آگاه و توانمند نسبت به احساس و عملكرد ضعيف و نامطلوب افراد يا واحدهاي ديگر بطور مطلوب و مفيد اظهارنظر كند، از قدرت انتقاد موثر و مثبت بهره برداري كرده است، او به خوبي به نقاط قوت و ضعف طرف مقابل واقف است و درصدد تقويت نقاط قوت و حذف نقاط ضعف وي برمي آيد.به علاوه به آگاه سازي وي از فرصت ها و تهديدات محيط مي پردازد. مديران آگاه براي اصلاح و توسعه فردي ، گروهي و سازماني و نيز براي انتقال دانش و مهارت خود به ديگران و اصلاح آن ها لازم است تا از قدرت انتقاد مثبت برخوردار باشند. چرا كه در فرايند مشاوره

علاوه بر مهارت فني ، مهارت انساني و رفتاري حائز اهميت بسياري است. از سوي ديگر هر انساني كه مورد انتقاد قرار مي گيرد، با بكارگيري هوشمندانه و به دور از تعصب و احساس ، مي تواند به اصلاح دانش ، نگرش و مهارت هاي خود اقدام كند.در مجموع انسان ها نيازمند انتقاد كردن و انتقادپذيري موثر و مثبت براي تكامل خود ، گروه و سازمان هستند. اين نقد افراد ، سازمان ها و جوامع را به سوي تعالي سوق مي دهد در حالي كه نقد منفي ، روحيه خصومت و پرخاشگري و تضاد را گسترش داده و افراد و سازمان ها را به سوي عدم بهره وري از منابع انساني و مادي و در نهايت نابودي آنها سوق مي دهد.منبع : www.roshd.ir - رشد

آموزش سواد اطلاعاتي اينترنتي : يك ارزيابي انتقادي

ميخائيل اوسوليوان

وابستگي اينترنتييكي از مزيت هاي اينترنت ميزان اطلاعات موجود در آن مي باشد. هنگامي كه يك جستجوي اينترنتي دريك موضوع انجام مي شود هزاران سايت در ارتباط با آن موضوع در مقابل ما قرار مي گيرد ، بنابراين يك فرد بطور غالب اطلاعات نا محدودي در اختيار خواهد داشت. به عنوان مثال در اين توضيح دانش آموزان دبيرستاني تصور مي نمايند كه اينترنت يك منبع قطعي براي هدايت تحقيقاتيشان مي باشد . بهرحال در اين جويبار (اينترنت) در آموزشكده ها به مثابه سوپربزرگراههاي اطلاعاتي مي باشد تا آنها را در سطح كلاس درس به بعنوان يك ابزار آموزشي كمك وهدايت نمايد. معلمين و كتابداران با يك وضعيت دشوار در رابطه با استفاده از اينترنت در كلاسهاي درس  بعنوان يك ابزار تحقيقي مواجه اند در نتيجه مدركي در دست است كه معلمين دبيرستان متوجه شده اند كه دانش آموزان

شيفته اينترنت هستند . كدام موضوع جستجو اهميت دارد مهم نيست بلكه مهم اينست كه دانش آموزان متقاعد شده اند كه مي توانند آن موضوع را در اينترنت بيابند . چه چيزي باعث جذابيت اينترنت براي دانش آموزان دبيرستاني گشته است ؟ چرا آنها ازمنابع ديگر غافل شده اند ؟ مقالات اخير در سايت هاي ادب وهنر همه مثالهايي هستند از روشهايي كه دانش آموزان وابستگي بيشتري به اينترنت بعنوان منبع منحصر بفرد اطلاعات پيدا كرده اند زمانيكه دانش آموزان در اين فناوري مهارت پيدا كردند تازه مي فهمند كه داراي كمبودهايي هستند و تا هنگامي كه در خط مشي هاي تحقيقات بصورت موثر رشد نكنند ودر اطلاعات اينترنتي قضاوت نكنند آرام نمي گيرند . مشاهدات فردي دانش آموزان نشان از اين دارد كه آنها از اينترنت وسايتهاي پذيرفته شده ادبي استفاده  مي نمايد . در اين مقاله طراحي ، توسعه و تحليل نتايج را از يك واحد سواد اطلاعات اينترنتي را مورد بحث قرار مي دهيم .آيا اين وضعيت دشوار قابل اعتماد مي باشد؟ درك اين حقيقت كه اينترنت دسترسي آسان به اطلاعات منظم و وسيع را فراهم نمايد يك انگيزه قوي در دانش آموزان به منظور به كار گيري اينترنت در انجام وهدايت تحقيقاتشان ايجاد مي نمايد . بهرحال اين توانايي مجزا مي نمايد اطلاعات مناسب را از اطلاعات نامناسب دراينترنت كه يك وظيفه پيچيده مي باشد . در حدود يك سال پيش ما درگير يك سناريوي تحقيقاتي اينترنتي در سطح دبيرستان شديم . يكي از آن دانش آموزان در كلاس مطالعات اجتمايي از اينترنت براي پيدا كردن اطلاعاتي در موضوع Capital Punishment

استفاده نمود . او در يك سايت نقل قولهايي را در باره مجازات مرگ سوپر م كارت جاستيس ويليام برن و پادشاه كورتا اسكات پيدا كرد . از زمانيكه ارجاع كتابشناسي (در استفاده از سايتها) لازم شد ،اين دانش آموز درخواست كمك نموده تا نويسندگان(طراحان) اين وب سايت مشخص شوند . مشخص نمودن يك نويسنده خاص يا يك منبع از وب سايتهاي كامل مي تواند مشكل باشد ولي غير ممكن نيست . بعد از تعيين مسير براي اين دانش آموز و جستجوي صفحات نمايش به چند دليل ارتباط با يك home page(هوم پيج) لازم شد تا ما قادر باشيم منبع اطلاعات را تعيين نماييم . ما راهي را براي جستجوي capital punishment كشف كرديم . اين دانش آموز به اندازه كافي باهوش بود تا بگويد او اطلاعات قابل اطمينان در اختيار نداشته و خودش اين اطلاعات را بدست آورده است . بهرحال دانش آموزان زيادي هستند كه كوركورانه اطلاعاتي را كه در اينترنت مي يابند آنرا به عنوان قسمتي از مقاله تحقيقي يا پروژه چند رسانه اي پذيرفته و مورد استفاده قرار مي دهند .آموزش مهارتهاي سواد اطلاعاتي بوسيله ارزيابي اينترنت براي نشان دادن فقدان درك كيفيت اطلاعات اينترنت، ما در پي توسعه و تكامل واحدي تحت عنوان واحد سواد اطلاعاتي اينترنت در طي يك دوره 3 روزه بر آمديم تا تفكر انتقادي را در دانش آموزان در استفاده از اينترنت بهبود بخشيم . مشاهدات و تحقيقات ما نشان داد كه يك درك ساده و بي تكف در دانش آموزان نسبت به محتوا ، ساختار و انواع اطلاعات اينترنتي بوجود آمده است . پذيرش چشم

بسته اطلاعات اينترنت بوسيله عده اي از دانش آموزان يكي ازدلايل انتقادي است كه چرا دانش آموزان به مهارتهاي سواد اطلاعاتي نياز دارند . سواد اطلاعاتي دانش آموزان را آماده مي كند تا دانش و مهارتهاي لازم را بطور مناسب و موثر براي دسترسي به اطلاعات كسب نمايند . تا بطور دقيق اطلاعاتي را كه آنها از هر منبعي دريافت كرده اند بصورت خاص مورد ارزيابي قراردهند. واحد سواد اطلاعات اينترنتي كه مارا در چنين سطحي از مطالعات اجتمايي در سطح دبيرستان هدايت مي نمايد مي تواند به آساني براي هر ناحيه موضوعي مورد پذيرش قرار گيرد . اولا ما به دانش آموزان ياد مي دهيم ساختار و اصطلاح شناسي سازمانيافته را در اينترنت و اينكه چگونه URL هارا آماده كنند و مثالهايي از پيش تعيين شده وب سايتهاي غيرقابل اعتماد را ترجمه و موشكافي نمايند . درك اينكه ساختار يك URL چگونه مي باشد ، هركدام از ابزارهاي آماده شده شامل چه چيزهايي مي شود ، روشي براي شروع ارزيابي يك سايت اينترنت مي باشد . دانش آموزان نياز دارند پسوندهاي يك دومين كه شامل com . ، org. ، gov. ، edu. و غيره مي باشد بفهمند . بهرحال قضاوت كردن در باره يك سايت اينترنتي بوسيله دومين و پسوندش كافي نيست . بايد قضاوت را بعهده خود دانش آموزان گذاشت كه اطلاعات خوب را از اطلاعات بد تشخيص دهند . در حقيقت يك استاد از دانشگاه مهندسي شمال غربي نظريه هايي را در باره تجديد نظر در باره هولوكاست از سايت NWU.edu منتشر كرد كه ما را مجبور كرده تا سوالي را

در اين مورد طرح نماييم و بتوانيم اطلاعاتي را از سايتهاي خوب دانشگاهي در اين مورد بدست آوريم . ثانيا ما نشان مي دهيم يك ملاك ارزيابي پنج مرحله اي را كه عموما بوسيله كتابداران براي ارزيابي منابع و پذيرش ارزيابي اينترنت كاربرد پيدا كرده است . اين ملاك شامل دقت ، مسئوليت ، هستي ، انتشار و پوشش مي گردد .  در اين ملاك كاربردي ، ما سه سايت اينترنتي مختلف را ارزيابي مي كنيم كه همه آنها همان موضوع را مورد بحث قرار مي دهند . هر موضوع مي تواند براي اثبات و نمايش انتخاب شده باشد اما اين سه وب سايت بصورت عالي راههاي مختلفي را درهمان موضوع به ما نشان مي دهد كه دراينترنت قابل انجام شدن است . در طول روز دوم و سوم واحد سواد اينترنتي ، دانش آموزان يك موضوع را از يك ليست موضوعات علوم اجتمايي انتخاب نمودند كه بطورمشترك مطالعه اي بود در باره تاريخچه جهان يا برنامه آموزشي مطالعات جهاني ، از قبيل بودائيسم ، انقلاب فرهنگي ، هستي يا حقايق انساني . هر كدام از دانش آموزان از يكي از موتورهاي جستجوي معمول در موضوع مورد نظرشان استفاده كردند . دانش آموزان براي ارزيابي وب سايتها ازورك شيت استفاده كردند كه درآن ابتدا سه وب سايت ليست شده را براي نتايج جستجويشان مورد ارزيابي قرار دادند اين ساختاربصورت عملي طرح ريزي شد تا نگرش مرسوم دانش آموزان دبيرستاني را براي انجام و هدايت تحقيقشان تقليد كند . درنتيجه ما مشاهده كرديم كه در بيس روزانه ، دانش آموزان بطور عموم خط مشي هاي جستجوي

كارشناسانه اي را در انجام تحقيقشان انجام نمي دهند . در اين تغييرات طبيعي اينترنت لازم است تا دانش آموزان خط مشي هايي را بصورت موثر بياموزند كه آنها را در مواجه شدن با هر وب سايتي هدايت نمايد . دانش آموزان و دوگانگي اينترنت در نتيجه اين فعاليت ، دانش آموزان اين نتايج را مورد تحليل قرار مي دهند و ديدگاههايشان را در باره اينترنت بصورت خلاصه در مي آورند و بعنوان جزئي از يادگيريشان قرار مي دهند احساساتشان را در باره استفاده از اينترنت و بدست آوردن اطلاعات يادداشت مي نمايند . به طور عموم ، اين وضعيت معيارهاي پيشنهادي را منعكس مي كند كه درآن اينترنت بصورت دوگانه اما واقعي براي تعداد زيادي از دانش آموزان دبيرستاني فراهم مي شود . بعبارت ديگر، در توضيحاتشان نشان از يك شيفتگي به اطلاعات اينترنت وجود دارد . بعبارت ديگر، آنها اين تغييرات را كه محدوديت ها و محروميت هايي در رابطه با تحقيقات انجام شده موثر در اينترنت وجود دارد پذيرفته اند . براي مثال ، دانش آموزي ارزش اينترنت را به اين صورت خلاصه و جمع بندي كرده است : شما رشته وسيعي از اطلاعات دريك سايت اينترنت دراختيار داريد درحقيقت چنانچه دنبال كتابهايي هستيد و مجبوريد كتابهايي را پيدا نماييد و به آن رجوع نماييد در كامپيوتري كه شما با آن كار مي نماييد در مكاني مورد نظر كليك مي نماييد و آن را چاپ مي كنيد . بعلاوه اينكه شما مي توانيد در منزل وارد اينترنت شويد و مجبور نيستيد به كتابخانه مراجعه نماييد . به تعبير ديگر ، من فكر

مي كنم اينترنت ابزار يادگيري خوبي است . شما مي توانيد اطلاعاتي را كه نياز داريد به سرعت و آساني پيدا نماييد اگر چه در اين توضيحات پيشنهادي ، دسترسي به اطلاعات به عنوان مزيت عمده استفاده از اينترنت براي تحقيق مشاهده شده است . قابليت هاي زيادي در اينترنت وجود دارد كه نمي تواند همه اطلاعات مورد نظر ما را پوشش دهند و ممكن است با موضوع ارتباط داشته يا نداشته باشند . بعبارت ديگر ، يكي از محدويت هاي بيان شده مرسوم مشكلي است كه اين دانش آموزان آن را تجربه كرده اند و در ذات اينترنت وجود دارد ، اگرچه توضيح زير متصور مي شود : به طور عموم من هرگز از اينترنت استفاده نمي كنم مگر اينكه مجبور باشم براي نيازهاي كلاسيم از آن استفاده نمايم . اما بنظر مي رسد هر زماني كه من سعي مي كنم اطلاعاتي بيابم اين كار برايم غير ممكن مي شود و هيچي بدست نمي آورم و من در پايان وقتم را تلف مي كنم و مجبورم از كتابخانه و منابع ديگر استفاده نمايم . اين حقيقت كه دانش آموزان فكر كنند هيچ گونه اطلاعاتي دراينترنت درارتباط با موضوعشان وجود ندارد يك گمراهي است . دانش آموز ديگري بصورت موجز به اين نكته اشاره دارد : من معتقدم كه اطلاعات كذب زيادي در اينترنت وجود دارد اما من نمي توانم تشخيص دهم ميزان اين اطلاعات كذب چقدر است و چگونه مي توانم آن را بصورت مقالات تحقيقي يا اسلايدهاي نمايشي به ثبت برسانم .آموزش موثر خط مشي هاي تحقيق در اطلاعيه اي كه واحد سواد

اينترنتي براي دانش آموزان دبيرستاني صادر نمود اطلاعات موجود در اينترنت مشخص گرديد و درهمان زمان مهارتهاي تفكر انتقادي براي دانش آموزان توسعه پيدا كرد . ارائه ديدگاه مناسبي به دانش آموزان كه منابع اينترنتي را بصورت انتقادي ارزيابي كرده به آنها كمك مي كند كه اطلاعات وسيعتري و درك مناسبتري از رشد مطلق اينترنت بدست آورند . در اين فرايند ارزيابي وب سايت هاي مختلف ، دانش آموزان اطلاعات زيادي از محدوديت هاي اينترنت بعنوان يك ابزار تحقيقي بدست آوردند . دانش آموزان مذكور همچنين اعتقاد داشتند كه نياز به توسعه و استفاده از خط مشي هاي جستجوي خاص در هنگام استفاده از اينترنت لازم است . در اين فرايند ارزيابي دانش آموزان ياد گرفتند كه در باره انواع  اطلاعات و استفاده از وب پيج ها تفاوت قائل شوند و قضاوت كنند . بر طبق نظر دانش آموزديگري كه گفته است : من فهميدم كه اينترنت مي تواند براي دسترسي به اطلاعات مفيد باشد ، اگر بدانيد دنبال چه چيزي هستيد و چه چيزي را جستجو مي كنيد .سواد اطلاعاتي : مهارتهاي انتقادي شايد درس ديگراين باشد كه اين تجربه نور اميدي است تا نياز به مهارتهاي سواد اطلاعاتي را بصورت انتقادي در تمام دوران تحصيل در آموزشكده ضروري بداند . ما نمي توانيم به دانش آموزان اجازه دهيم منحصرا به اينترنت براي اطلاعاتشان وابستگي پيدا كنند . ما كوشش مي كنيم و نياز داريم تا اين دانش آموزان از تنوع منابع براي تحقيقشان استفاده كنند و آنها را آگاه مي سازيم كه اينترنت ابزار ديگري است كه مي تواند به انبارمنابع بازيابي اطلاعاتشان

اضافه شود . اين فرايند مشخص مي نمايد كه اينترنت بصورت مستمر بر برنامه تحصيلي آموزشكده تاثير مي گذارد اين واقعيتي است كه دانش آموزان به مهارتهاي سواد اطلاعاتي نياز دارند تا در عصر اطلاعات ، اطلاعات جديد را تحت كنترل خود در آورند و خبره شوند.عنوان به انگليسي : Teaching internet information litracy : a critical evaluationنوشته شده توسط : by Michael Scottمترجم : فرض الله عزيزيبرگرفته ازسايت : http://infotoday.com/MMSchool/mar00/osullivanscott.htm

چگونه انتقاد كنيم

!  مركزاطلاعات فني ايران

آيا تاكنون به اين موضوع انديشيده ايد هر گاه مشكلي در سازمان شما پيش آيد با آن چگونه برخورد مي كنيد؟ در چنين مواردي نخستين توصيه اينست: در تصميم گيري شتاب نورزيد، به سازمان خود اعتماد داشته باشيد و با عملكرد صحيح اين اعتماد را نشان دهيد. سپس به ريشه يابي معضل بپردازيد، بدون شك در تمام مراحل شناسائي مشكل بايد خونسردي خود را حفظ نمائيد. پس از آنكه اطلاعات مورد نياز براي تحليل مشكل را بدست آورديد، شرايطي مناسب براي قضاوت صحيح فراهم مي آيد و مشخص مي گردد كه آيا مشكل به وجود آمده ناشي از خطاي يكي از كارمندان شماست يا روش و سيستم حاكم بر سازمان كارآئي لازم براي پيشگيري از بروز چنين معضلاتي را ندارد. شايد هم به اين نتيجه برسيد كه گره كار و منشاء مشكل در سازمان شما نيست و همه چيز بر مبناي سوء تفاهم شكل گرفته است. اگر در روند بررسي خود متوجه شديد كه فردي يا افرادي اشتباه كرده اند دو راه پيش روي داريد، يا فرد خاطي را بدون توجه به سوابق وي و خدمات برجسته و مفيدي كه انجام

داده است، شديداً مورد مؤاخذه قرار مي دهيد، تا درس عبرتي براي كارمند متخلف و سايرين باشد، يا روشي را در پيش مي گيريد كه در علم مديريت "انتقاد سازنده" نام گرفته است.در روش اول كارمند درصدد توجيه اشتباه و دفاع ازخود بر مي آيد و براي اثبات اين موضوع با ارائه فهرستي بلند بالا از مشكلات و نارسائي هاي كار و زندگي خود وقت شما را هدر مي دهد يا سر را به زير افكنده و سرزنش هاي شما را به بهاي آبروي خود تحمل مي نمايد. اما در عين حال از شما دلگير شده و اين آزردگي خاطر تا مدتها با او خواهد بود. يقيناً، چنين رفتاري نه تنها كارآئي سازمان را افزايش نمي دهد، بلكه اثري منفي نيز بر جاي مي گذارد كه در غايت به صورت كاستي ها و خطاهاي ديگر در كار متجلي مي گردد. افزون بر اين، رفتار يك مدير كارآمد هنگام مواجهه با اينگونه مشكلات بايد مؤيد اين نكته باشد كه مدير آگاه و مجرب كارمندان صادق و راستگو را عليرغم خطاهايشان بيشتر دوست دارد و حاضر نيست وقت خود را براي شنيدن بهانه هاي پوچ صرف كند. بنابراين، مديران نبايد به گونه اي عمل نمايند كه كارمند خاطي به بهانه آوردن و توجيه كاستي هاي كارش متوسل شود. به همين دليل، مديران مجرب توصيه مي نمايند پيش از هر چيز شيوه انتقادكردن را مشخص نمائيد و روش انتقاد را با معيارهاي پذيرفته شده انساني محك بزنيد. سپس اگر واقعاً انتقاد كردن لازم است، اين رهنمودها را بكار بنديد:1) انتقاد را تا زمان مناسب از دست نرفته است

انجام دهيد. صبر و بردباري خوب است و به ويژه شايسته مديران پرمشغله است. اما اگربيش از حدزمان را تلف كنيد شرايط حاكم برمحيط در زمان وقوع مشكل يا نارسائي از بين مي رود و انتقاد بي معني خواهد شد.2) در هر نوبت فقط در يك زمينه انتقاد كنيد نه آنكه مخاطب را به باد انتقادات ريز و درشت بگيريد.3) تنها از روش كار انتقاد كنيد نه از خود شخص يا اشخاص.4) انتقاد را موجز و فشرده بيان كنيد. زيرا، مخاطب شما در وضعي قرار دارد كه صحبت هاي شما را بخوبي مي شنود و درك مي كند. سخنراني كردن و تكرار نكاتي كه لحظه اي پيش متذكر شده ايد نه تنها لزومي ندارد بلكه تأثير كلام شما را نيز از بين مي برد.5) توجه داشته باشيد نكاتي را به عنوان انتقاد مطرح نمائيد كه در حيطه اختيارات و وظايف شخص مخاطب باشد، بطوري كه وي بتواند در زمينه هاي مورد نظر شما فعاليت نمايد و اشكالات كار را مرتفع سازد.6) تا آنجا كه امكان دارد انتقاد را در پوشش "پيشنهاد" و حتي "سؤال" مطرح كنيد.7) از گوشه و كنايه زدن به شخص مخاطب (كه به ضعف مدير در بيان تعبير مي شود) جداً بپرهيزيد. اين كار نشانه آن است كه شما از شخص عصباني هستيد نه از اينكه كار درست انجام نشده است. به همين دليل مخاطب در جبهه مخالف شما جاي خواهد گرفت و حتي اگر گفته هاي شما درست و منطقي هم باشد آنها را قلباً نخواهد پذيرفت.8) هنگام انتقاد از افراط بپرهيزيد و از واژه هائي مانند "هميشه"، "هرگز" و ...

كمتر استفاده كنيد (مثلاً نگوئيد "مثل هميشه كار در دايره تداركات گره خورد!" يا "هيچ وقت نشد كه بتوانم به كار شما آقاي فلان اعتماد كنم" يا "صدبار گفته ام اما در شما اثر نكرده است") اين كلمات فاقد كاربرد لازم و تأثير كافي درجهت سازندگي فرد است. در نتيجه با اين رفتار، ثابت كرده ايد كه يا دقت نظر كافي در حل معضلات را نداريد يا منصف نيستيد و در هر حال مطلب اصلي تحت الشعاع اين شيوه رفتار نامعقول قرار خواهد گرفت.9) براي انتقاد كردن پوزش نخواهيد، زيرا در اين صورت چنين استنباط مي شود كه شما در قابل انتقاد بودن موضوع ترديد داريد.10) نقاط قوت شخص را مورد تقدير قرار دهيد تا اطمينان يابد كه شما خدماتش را نيز در نظر داريد. با اين كار زمينه را براي پذيرش انتقاد در مخاطب فراهم كرده ايد.11) حرفها و درد دل مخاطب را نيز بشنويد زيرا ممكن است در قضاوت خود به راه خطا رفته باشيد.12) براي انتقاد از افراد مكان و شرايط مناسبي فراهم كنيد. بهتر است انتقاد را در خلوت انجام دهيد. درغايت اگر بتوانيد دركارمندي كه مورد انتقاد قرار مي گيرد شوق ارائه كار بهتر، دقت بيشتر در انجام امور محوله، فعاليت و تحرك بيشتر و ... به وجود آوريد در انتقاد از كارمند خود موفق بوده ايد. در نتيجه هر روز استعدادها و قابليت هاي بيشتري در سازمان شما شكوفا مي شوند و چنين سازماني بدون شك راه پيشرفت را خواهد پيمود. بالعكس، چنانچه كارمند با خاطري پريشان، عصبي، نااميد و افسرده شما را ترك كند، بايد تبعات ناخوشايند اين

پيشامد را در كاهش بازدهي و بهره وري سازمان، خدشه دار شدن جو صميميت و .. انتظار داشته باشيد. بنابراين اگر فكر مي كنيد انتقاد لازم باشد، با تأسي از روشي اصولي، سازنده و مثبت به گونه اي رفتار كنيد كه در غايت پيامد انتقاد، دريچه اي بسوي شكوفائي خلاقيت ها و استعدادها و پيشبرد اهداف سازمانتان بگشايد. مركزاطلاعات فني ايران

خلاقيت ، تفكر انتقادي

آنتوني وستون

خلاصه كتاب: علي اكبر ايزانلو-مترجم : كاوه بويري  فصل اول: خلاقيت چيست؟ خلايت توانايي افكندن نو.ري تازه بر يك موقعيت، يك چالش يا يك مسئله است تا بدين وسيله امكان هاي جديدي ايجاد شود كه پيش از اين آشكار نبوده اند. خلاقيت هنر گسترش امكان است؛ هنر يافتن فرصتي دور از انتظار براي پاسخ به مسائلي كه از نظر بقيه كاملا لاينحل به نظر مي رسند. توانايي فكر كردن «بيرون از جعبه» است وقتي بقيه اصلا نمي دانند كه درون جعبه هستيم، خلاقيت در اين معنا مهارتي است كه بايد مشتاقانه ياد گرفت.افراد خلاق معتقدند: آن ها در مقابل امور «معين» و (به ظاهر) «معلوم» متوقف نمي شوند؛ تخيلي قوي دارند، عادت كرده اند به شيوه هاي باز و انتعطاف پذير فكر كنند و ذهنشان را دو قدم از اشياء در شكل موجو.دشان جلوتر نگه دارند.آن ها مبتكرند: آگاهانه به چيزهاي جديد و راه هاي جديد فكر كردن را در سر مي پرورانند.افراد خلاق منضبط و پيگيرند. خلاقيت همان طور كه خواهيم ديد نوع خاصي از بازيگوشي را مي طلبد اما وادادن نيست و خلاقيت كار مي طلبد. از اديسون نقل شده است كه الهام فقط يك درصد نبوغ را تشكيل مي دهد

و 99 درصد بقيه، عرق جبين ريختن است. شايد او كمي مبالغه كرده باشد. من مي گويم 20 درصد الهام و 80 درصد عرق ريختن؛ اما همين هم كم عرقي نيست.خلاقيت با نشان دادن دنيا آن طور كه ممكن است باشد، چشم انداز كاملا جديدي از دنيا آن طور كه هست به ما نشان مي دهد. هدف نقد در نهايت، سازنده بودن است: اينكه تفاو.تي را موجب شود.  قسمت خلاقانه ي آن، به خصوص در همين جاست- اين قابليت كه بتوان سه يا ده ايده ي جديد ايجاد كرد و مسائلي را كه گير كرده انمد از گير در آورد بزرگترين نقش نقد است.انديش ي انتقادي مي تواند نياز به ايده هاي جديد را به ما نشان دهد، آن ها را پالايش دهد و تشريع كند. اما انديشه ي انتقادي بدون خلاقيت فقط روي يك پا راه مي رود.فرصت هاي بروز خلاقيت در همه چيز از كوچكترين دردسرهاي روزانه تا عالم كسب و كار و بزرگترين موضوعات اجتماعي، وجود دارند. امكانات غير منتظره و حتي فوق العاه اي را مي تو.ان برسي كرد به شرط آن كه دنبال آنها بگردي.نويد خلاقيت: در ايستگاه اتوبوسمبتني است تاريك و طوفاني، در ماشين اسپرت دو نفري ات مشغول رانندگي هستي. به ايستگاه اتوبوس مي رسي. سه نفر در ايستگاه به انتظار نشسته اند.يكي غريبه اي است كه دارد از درد حمله ي قلبي به خود مي پيچد؛ ديگري دوستي است قديمي كه يك بار جانت را نجات داده است؛ و نفر سوم، باور كني يا نه، مرد يا زن روياي توست. كداميك را سوار مي كني؟ظاهرا اين معماي

ساده در يك امتحان گزينش واقعي به عنوان آزمون خلاقيت مورد استفاده قرار گرفت. غريبه را هرچه سريعتر بايد به بيمارستان رساند، از طرف ديگر، زندگي ات را مديون دوست قديمي ات هستي ؛ و دست آخر، مرد يا زن روياهايت و اين احتمال كه اگر از او بگذري شايد ديگر هرگز او را نبيني و ماشين: فقط براي يك نفر جا دارد.ماجرا از اين قرار است كه داوطلب برنده ي آن شغل، از بين 300 نفر، لحظه اي ترديد به خود را نداد كه اين جواب را بدهد: «كليد ماشين را به دوست قديمي ام مي دهم تا آن غريبه را به بيمارستان ببرد و بعد با زن روياهايم منتظر اتوبوس مي مانم.دو درس در اين داستان وجود دارد. يكم كه سخت نيست ياد بگيريم «كه خارج از چارچوب فكر كنيم» هر چه باشد، دوم حتي اوضاعي كه »مخمصه» اي تمام عيار به نظر مي رسد، امكان هاي غير منتظره اي دارد. فصل دوم: شروع كنيمكه شامل نيروي عادت – نياز به روش – دعوت به تداعي هاي نامتعارف مي باشد كه براي هر يك توضيحي مختصرا داده مي شود.نيروي عادت: در واكنش به اعتياد ناشي از مصرف بي رويه ي مورفين در گذشته ، پزشكان به اجتناب از تجويز اين ارو عادت كرده اند كه غريزه ي رشد خانوااده ها و پزشكان مي ترسيدند كه مورفين اعتيادآور باشد و دارويي مخدر است هر چند امروزه منابع بسياري گزارش مي دهند كه الزاما اعتياد آور نيست.نياز به روش: ما براي شكستن «گرايش» يا «فكر كردن بيرون از جعبه» به روش نياز دارمي . كافي

نيست كه فقط به كسي بگوييم «خلاق باش!» يا «جعبه ي عادت ها را بشكن!» بدون راهنمايي بيشتر، يكي دو قدم دور و بر همان دايره هاي قديمي مي رويم و از جايي نزديك همان جاي قبلي سر در مي آوريم.دعوت به تداعي هاي نامتعارف: يك روش براي فكر كردن خارج از جعبه را معرفي مي كند، با بررسي همين يك روش، احساس خوشايندي در تو ايجاد مي شود – حس خوبي نسبت به اينكه چطور آن را بكار بگيري و تو چه كمكي ممكن است بكند.روش آن است كه يك «متن» را كاملا تصادفي انتخاب كن بعد از خودت بپرس وقتي كه آن را كنار مسئله يا سوالت مي گذاري، چه تداعي ها يا ايده هايي را در ذهنت بيدار مي كند.فعلا كافي است، تقريبا كافي است.چند راهنمايي سريع و يادآوري براي تداعي آزاد و به سوال يك روش خلاقيت مي باشد عبارت است از :1- پيش داوري ممنوع! يعني اينطور اظهار نظر نكن كه يك تصوير تصادفي يا كلمه ي تصادفي هيچ تداعي آزاد مفيدي به ذهن نمي آورد مگر آنكه اول آن را امتحان كرده باشي.2- هر تداعي نا آشنا يا مسخره يا حتي تداعي تابد را هم جدي بگير. آن ها هم مي توانند چيزي القا كنند.3- به اين كار ادامه بده. مطالعه نشان مي دهد كه معمولا اگر از فكر پراكني ها بخواهند كه بيشترين ايده ها را بدهند، بهترين ايده ها را عرضه مي كنند.يك نكته: راه حل شيمي دان مبتكر آلماني آگوست ككوته را براي حل مسئله ي مولكول بنزين كه راحت در مدل زنجيره اي ساختار مولكو.لي

پاي نمي گرفت. ككوله هفت سالي بود كه با اين مسئله كلنجار مي رفت. يك روز مقابل شومينه خوابيد و در خواب مارهايي را ديد كه دم يكديگر را گاز مي گيرند. وقتي از خواب بيدار شد فهميد كه مولكو.ل بنزين ممكن است يك شكل زنجيره اي خطي نباشد بلكه يك حلقه باشد و مسئله ي بغرنج حل شد. با اين همه، اگر او با عصبانيت از خواب بيدار شده بود و به خودش گفته بود «بگذار اين فكر احمقانه ي مارهايي را كه دم يكديگر را گاز گرفته اند از سرم بيرون كنم و برگردم سر مسئله!» شايد هيچ وقت نمي توانست آن را حل كند. فصل سوم: گزينه هايت را چند برابر كنمنظور از گزينه هايت را چند برابر كن يعني 1- تفاوت ها و شباهت را پيدا كردن  2- اعتراف كردن   3- اشاره ها را گرفتن  4- به سرعت نور فكر كردن   5- به هم ريختن و جفت و جور كردنغراق كردن: تداعي نا متقارن يك راه و تنها يك راه براي ايجاد محرك هايي بدون نقشه ي قبلي است. راه هاي ديگري هم هست. باز هم مي گوييم هدف اين نيست كه بلافاصله يك ايده ي به درد بخور ايجاد كني، بلكه هدف باز كردن «جعبه» است ايجاد امكانات جديد. يك راه فوق العاده همين اغراق كردن است، يعني يك جنبه از مسئله را بگيري و تا جايي كه ممكن است به آن شاخ و برگ بدهي كاربرد ديگري از اغراق چيزي ست كه دوبونو به آن مي گويد روش «وسط غير ممكن» . او مي گويد يك راه حل بي

نقص هر چند غير واقعي ، براي مسئله ات تصور كن ، بعد از آنجا برگرد و به يك راه حل واقعي برس. اولين گام خيالي ات راه حل بي نقص هر چند غير واقعي، براي مسئله است تصور كن. بعد از آنجا برگرد و به يك راه حل واقعي برس. اولين گام خيالي ات را واقعا بزرگ بردار. بهتر است كه بعدا آن را تعديل كني تا اينكه يك ايده ي نيمه كاره ي ناقص را به سمت چيزي بزرگ تر بكشاني. به صرعت نور فكر كنآلبرت انيشتين زندگي حرفه اي را به عنوان كارمندي در اداره ي ثبت اختراعات در سوئيس شروع كرد و در عين حال با يك شغل ؟؟؟ پيش پا افتاده كسري هايش را جبران مي كرد. (از قرار معلوم، حتي در درس رياضي اش افتاد).او در وقت فراغت و بي هيچ تجهيزاتي به فيزيك مي پرداخت. چيزي كه داشت تخيل بود. بينش عميق او نتيجه ي قدرت اغراق ريشه اي او بود. سرعت نور بسيار بالاتر از سرعتي است كه كسي تا به حال با آن سفر كرده باشد يا حتي شايد بعدها بتواند سفر كند. آزمايش انيشتين دقيقا يك «        » بود، اما اين آزمايش فكري به او امكان داد چيزي را ببيند كه ما، در حالي كه با اشياء در دنياي معمولي سر و كار داشتيم، نمي توانستيم ببينيم (او قادر به درك اين مسئله شد كه زمان بسته بهس رعت نسبي، متفاوت گذر مي كند) انيشتين از تخيلي فعال برخوردار بود كه انقلابي در فيزيك را باعث شد و دنياي ما را دگرگون كرد.راههايي براي

چند برابر كردن انتخاب ها1- تداعي نا متعارف  كلمه ها – تصوير – متن ها يا هر چيز تصادفي ديگر را به عنوان محرك ها بكار بردن و پيشروي را از آنجا سر شروع كردن.2- برو تو دل جمع و از دور و برت پرس و جو كن فكر پراكني كن.3- مقابله و مقايسه كن. كشف كن با همان مسئله در جاهاي ديگر و در وقت هاي ديگر چكار مي كنند.4- اغراق كن. از راه حل هاي «بي نقص» كوتاه استفاده كن.5- جفت و جور كن: تركيب ها و قياس هاي غير منتظره را امتحان كن. فصل چهارم: بناي پيروزي هايت را بگذارراه هاي پيشنهادي گسترش و عميق كردن ايده ها1- چالش هاي عملي براي پياده كردن ايده ات را در نظر بگير. براي بر طرف كردن مسائل بايد ايده هايت را گسترش بدهي از خودت بپرس كه مشكلات و مخالفت ها كجا ممكن است سر برآورند.2- ايده ي اوليه را با مشخص تر كردن آن بهبود ببخش. اصطلاحات كليدي را با شفافيت تمام توضيح بده و راه هايي پيدا كن كه ايده ات را به موقع به اجرا بگذاري. بصورتي كه خلاقانه آن را براي موقعيتي مشخص به كار ببر.3- از خودت بپرس با ايده يا پيشنهادت بعد از اين كار كجا مي روي؟ براي مثال از ايده ي كاغذهاي خوراكي شروع كنيم؛ مزه ي آن ها چطور خواهد بود؟4- به نخستين شكاف خلاقانه ات در مورد همان مسئله قناعت نكن و به آن اضافه كن.5- به اولين شكاف خلاقانه ات ايده هاي خلاقانه ي جديدي در مورد يك مسئله متفاوت اضافه كن.6- راه

حل خلاقانه ات را به مسائل مشابه ديگر بسط بده. بري نيل باف و يان ايرز به اين مي گويند «راه حل هايي در جست و جوي مسائل». فصل پنجم: شكل دهي مجدد به مسائلشكل دهي مجدد به مسائل شامل تفكر جانبي و امكان يابي – پيش گيري را امتحان كردنتفكر جانبي: تعبير را در همه ي جوانب مي تو.ان تصور كرد، همه چيز را مي توان مورد پرسش قرار داد و گسترده تر اين چيزي است كه دو بونو به آن مي گويد «تفكر جانبي».پيشگيري را امتحان كن: همه متفق القولند كه بهتر است سالم باشي تا اينكه منتظر بماني مريض شوي و بعد به اجبار سعي كني با بيماري ات كنار بيايي، ما معمولا بر اساس اين اتفاق نظر عمل نمي كنيم اما آن را مي دانيم.ضرب المثل هايي كه عامه ي مردم بازتاب پيدا كرده است. «يه مثقال پيشگيري مي ارزه به يه من درمان» «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد» در مورد پيشگيري مي باشند.راه هايي براي چهارچوب بندي مجدد مسائلاين بخش با ارائه چند روش، از شما مي خواهد تا به خو.د مسائل نه آنطور كه معمولا طرح مي شوند، مجددا فكر كنيم. چطور مي شود آن ها را مججدا تعريف كرد؟ علت آن ها كدامند؟ آيا اصلا آن ها ضرورتا مسئله اند؟1- بصورت جانبي فكر كن. تمام جنبه هاي دور از ذهن مسئله را بخاطر بياور. رويكردهاي جايگزين را بررسي كن.2- موقعيت ها را در درون خود مسئله پيدا كن «ليمو از  زندگي، ليموناد از تو!»3- پيش گيري از وقوع مسئله را امتحان كن، چطور مي شود پيش

از سر بر آوردن، ترتيب آن را داد؟فصل ششم: خلاقيت تمام وقتچند نكته:هيچ اجباري وجود ندارد دنيا در شكل كنوني اش باقي بماند و به همه چيز مي توان دوباره انديشيد و تغيير داد و سعي كن همه چيز را آن طور كه ممنك است باشد هم مجسم كني نه فقط آن طور كه هست.2- تفكر خلاقانه واقعا همين سلامتي است ، براي مغزت خوب است. نكته ي كليدي اين است – تقريبا همه آن ها (مقايسه سنين جواني و پيري) با تمرين ذهني بيشتر كمتر كاهش پيدا مي كند، گردش آن بهتر است، سلول هاي جديدي سر بر مي آورند. كافي نيست كه فقط از نظر بدني فعال باشيم. بايد حسابي فكر را هم به كار بيندازي.3- خلاقيت در عين حال يك خدمت اجتماعي است.خلاقيت اجتماعي: مقتضيات هميشگي خود را دارد. خلاقيت را تا مي تواني به پرده پوشي، آشكارتر، و وسوسه انگيز تر انجام بده . با مردم حرف بزن : خانواده، دوستان، دانش پژوهان يا معلم ها و ...خلاقيت براي دنياي بهترخلاقيت راديكال امكان تغيير دادن دنيا را به ما نشان مي دهد. خلاقيت راديكال را مي توان مثل خلاقيت روز مره عملي كرد، اما فكر كردن در مقياس بسيار وسيع تري را مهيا مي كند و از بي برنامه ترين و آرمان گرايانه ترين اميدها پا پس نمي كشد.خلاقيت روز مره خلاقيت كار آمدي مديريت فكر كتابي از ادوارد دوبوئوچنين تصور مي شود كه خلاقيت به دنياي «هنر» تعلق دارد و استعداد هنرمند را مي طلبد، اما چنين ديدگاهي چنان كهنه و قديمي است كه گويي به قرون وسطا تعلق دارد.

با اين حال در همه ي زمينه ها گروه رو به افزايش از افراد فكور وجود دارد كه به اين نتيجه رسيده اند كه آينده نيازمند تفكر بهتر است و همين تفكر بهتر نيز به خلاقيت و نوآوري نياز دارد.در برئو در نگارش خلاقيت كار آمد مديريت فكر سه هدف را به دنبال مي كند.1- درك چيپس خلاقيت و منطق آن2- به كارگيري خواست و اراده در انجام دادن امور و كارهاي خلاق3- بهت گيري از تكنيك هاي و روش هاي خاص تفكر خلاقدر واقع درون مايه ي كار دوبونو تفكر به عنوان يك مهارت و نيز اراته تكنيك ها و روش هايي است كه هم ساده و عملي اند و هم كار امد و توانبخش.آموزش محبت آميز كودكان تتا بي از دكتر مارشال روزنبرگمن به آموزش هايي علاقه مندم كه انگيزه آن ها احترام به زندگي وسيله به يادگيري مهارت ها باشد تا بر اساس اين آموزش ها مطالب جديدي بياموزيم كه ما را براي بيشتر سهيم شدن در سلامت زندگي خود و ديگران كمك كنند.با ديدن يادگيري هايي كه از روي اجبار باشد، ناراحت مي شوم چرا كه اعتقاد دارم يادگيري بسيار ارزشمندتر از آن است كه بوسيله يكي از روش هاي اجباري (ترس تنبيه يا بخاطر سيل به پاداش هايي در قالب نمره، يا براي فرار از احساس گناه يا شرمي با ضرورت، يادگيري بر انگيخته شود . مطالعه درباره ي مردمي كه قادرند بر ديگران تاثير بگذارند و آ« ها را تشويق به يادگيري كنند يكي از يافته هاي من در نتيجه ي مطالعه در چنين افرادي، اين بود كه آن

ها با زباني با مردم سخن مي گويند كه كمكشان مي كند تا يادگيري شان نشأت گرفته از احترام به زندگي باشد. فهرست مطالب فصل اول : نويد خلاقيت فصل دوم : شروع كنيم فصل سوم : گزينه هايت را چند برابر كردن فصل چهارم : مباني پيروزي هايت را بگذر فصل پنجم : شكل دهي به مسائل فصل ششم : خلاقيت تمام وقت

بيان اصول و آداب اخلاقى نقد علمى

احمدحسين شريفي

در دوران معاصر يكي از موضوعات و مسائلي كه به شدت اهتمام انديشمندان را در پي داشته، مباحثي است كه تحت عنوان تفكر نقدي مطرح مي شود. در برخي رشته هاي دانشگاهي نيز از جمله رشته فلسفه و رشته هاي وابسته آن طي سال هاي اخير واحدهايي با اين عنوان طراحي شده است. در اين رشته كه گاهي از آن به تفكر انتقادي يا منطق كاربردي نيز تعبير مي شود دانشجو با انواع زيادي از مغالطه ها كه بعضاً تعداد آنها به بيش از يكصد مورد مي رسد آشنا مي شود. آشنايي كاربردي و دقيق با اين مغالطات براي كساني كه مي خواهند در مواجهه با انديشه هاي گوناگون و همچنين در ابراز و اظهار يا دفاع از انديشه خاصي به شيوه منطقي برخورد كنند ضروري است. طبيعي است كه ارتكاب مغالطه در رد يا دفاع از يك انديشه علمي غيراخلاقي است و مغالطه گر نه تنها دچار خطاي منطقي و معرفتي است بلكه در صورتي كه آن را از روي عمد و آگاهي انجام دهد از حيث اخلاقي نيز كاري ناپسند مرتكب شده است. با اين همه آدميان به طور طبيعي و به مقتضاي ذات و سرشت انساني خود همان گونه كه حتي بي آگاهي دقيق از قواعد مدون منطق آنها

را به صورت ناخودآگاه به كار مي گيرند به صورت طبيعي و فطري نيز از ارتكاب مغالطات منطقي پرهيز مي كنند. آنچه در اين ميان بسيار خطرناك است و بر جان فكر و انديشه آدمي افتاده سرمايه حق طلبي، سعادت خواهي و حقيقت دوستي او را به يغما مي برد و رشد علمي جامعه را متوقف بلكه معكوس مي كند حجاب ها و لغزش هاي اخلاقي در ارائه افكار و انديشه هاي خود يا دفاع از آنها و نيز خطاهاي اخلاقي در مواجهه با انديشه هاي ديگران است. به همين دليل است كه در كنار آشنايي با مغالطات منطقي آگاهي از آداب و اصول اخلاقيِ ناظر بر اين عرصه نيز لازم است.يكي ديگر از اصول و پيشفرض هاي مهم نقد علمي آغاز كردن از خود است. قرآن كريم در اين باره به مؤمنان توصيه مي كند: "يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ ". پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نيز در اين باره مي فرمايد: "طوبي لمن شَغَلَه عيبُه عن عيوبِ غيره" ؛ خوشا به حال كسي كه پرداختن به عيوب خود او را از پرداختن به عيوب ديگران باز دارد.امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: "اكبرُ العيبِ ان تعيبَ ما فيك مثلُه" ؛ بزرگ ترين عيب اين است كه چيزي را بر ديگران عيب بداني كه خود بدان مبتلايي. بي ترديد تأثير اخلاقي گفتار و توصيه اي كه خود فرد به آن عمل مي كند به مراتب بيشتر از توصيه هايي است كه در كردار و رفتار فردتوصيه كننده خلاف آنها مشاهده مي شود. كسي كه خود رطب مي خورد اگر ديگران را نهي كند گفتار او تأثير لازم را

نخواهد داشت.يكي ديگر از اصول اخلاقي توليد علم و جنبش نرم افزاري وجود نقدهاي عالمانه و متخصصانه است توضيح آنكه اگر در نقد علمي، ناقد در پي بيان درستي ها و نادرستي هاي يك انديشه است، نخستين شرط اين است كه آن سخن را به درستي فهميده باشد پس هيچ كس اخلاقاً مجاز نيست پيش از فهم درست و دقيق يك مدعا و به صرف داشتن يك تصور مبهم و اجمالي از آن دست به كار نقد شود. البته بايد توجه داشت كسي كه انديشه گفتار يا كردار او نقادي مي شود نبايد فوراً ناقد را به عدم فهم، عجله در نقد و امثال آن متهم كند. اين آفت بزرگي است كه متأسفانه در عرصه نقد و نقادي و مناظرات علمي مكتوب جامعه ما از هر دو سو به وفور مشاهده مي شود. در بسياري پاسخ هايي كه نويسندگان و گويندگان به نقدهاي ناقدان مي دهند نخستين مسئله اين است كه "نكته ها چون تيغ پولاد است تيز" و كسي كه سپر ندارد و توانايي فهم اين ظرايف و دقايق را در خود نمي بيند بهتر است يا پس كشد و عِرض خود نبرد و نويسنده و خوانندگان را به زحمت نيندازد!يكي ديگر از مهم ترين مسائلي كه رعايت آن شرط اصلي فهم سخن گوينده يا نويسنده و نيز شرط اصلي درك حقيقت يك گفتار يا رفتار است كنار نهادن حب و بغض هاست. تأثير حب و بغض تا آنجاست كه مي تواند هنر را عيب و عيب را هنر جلوه دهد."هر چه به دل فرود افتد در ديده نكو نمايد".كسي كه به قصد مچ گيري به نقد يك انديشه يا رفتار مي پردازد قطعاً از درك حقيقت آن عاجز

خواهد بود ؛ نه تنها مشكل كه محال است كسي بتواند با نگاه عاشقانه يا با ديده مغرضانه و مبغضانه همه ابعاد و جنبه هاي يك فكر يا رفتار را به درستي درك كند و بتواند سره و ناسره آن را تشخيص دهد. اصولاً براي چنين كسي درك مسئله موضوعيت ندارد بلكه مسائل ديگري در ميان است كه او را به نقد واداشته است. البته باز هم بايد توجه داشت كه شخص يا اشخاصي كه انديشه يا رفتار آنان نقد شده اخلاقاً مجاز نيستند كه ناقد را به سوء غرض و داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم كنند. آنان موظفند به بررسي ادله ناقد بپردازند و درستي يا نادرستي آنها را بنمايانند.يكي ديگر از اصول اخلاقي لازم كه مراعات آن نقش مهمي در توليد علم دارد پرداختن به انديشه هاست؛ نه انديشمندان. نقد انگيخته هاست؛ نه انگيزه ها. نگريستن به گفته هاست؛ نه گوينده ها و اين اصلي است كه متأسفانه در جامعه ما به ندرت مراعات مي شود. كسي كه نقد مي شود به جاي آنكه به پاسخ نقدهاي ناقد بپردازد به كالبد شكافي نيت و انگيزه او مبادرت مي ورزد تا جايي كه هر گونه نقدي را به انديشه هاي خود بخشي از يك توطئه بزرگ عليه انديشمندان و فرهيختگان جامعه مي پندارد. در حالي كه اگر ما واقعاً به دنبال حقيقتيم و دغدغه سعادت خود و ديگران را داريم نبايد در اين عرصه به انگيزه ها اهميت دهيم.به هر حال هم شخص ناقد و هم شخص يا اشخاص مورد انتقاد بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه نقد را از ساحت نقد انديشه و كردار به نقد صاحب انديشه و كردار

يا مقابله با ناقد نكشانند. نقد يك سخن يا رفتار نشان دهنده اهميت آن انديشه يا رفتار براي ناقد است. كسي كه به نقد يك انديشه يا سخن مي پردازد در حقيقت در جهت اصلاح و تكميل آن گام برداشته است. بنابراين هرگز نبايد نقد او را به معناي درافتادن با شخص صاحب انديشه يا رفتار تلقي كرد ؛ به تعبير ديگر كسي كه يك انديشه را نقد مي كند يا ناراستي هاي يك رفتار را نشان مي دهد در پي اعلام بيزاري خود از ناراستي و نادرستي است ؛ نه فردي كه مرتكب آن اشتباه شده است بلكه همان طور كه پيش از اين گفته شد دلسوزي و احساس مسئوليت در برابر ديگران موجب مي شود كه ناراستي ها و نادرستي هايي را كه در انديشه يا كردار آنان مشاهده مي كنيم به آنان گوشزد كنيم ؛ اما متأسفانه "در فضاي غير اخلاقي نقد يك انديشه مساوي است با در افتادن نه با يك فكر بلكه يك فرد و بل يك قوم".يكي ديگر از پيشفرض هاي اخلاقي براي تحقق جنبش نرم افزاري پرهيز از برچسب زدن هاي غير اخلاقي به انديشه وران و ناقدان است؛ توضيح آنكه يكي از شيوه هاي نادرست و خلاف اخلاق در مسئله نقد كه متأسفانه در جامعه ما بسيار رواج دارد برچسب و انگ زدن به صاحبان انديشه يا به ناقدان است. افراد به جاي نقد انديشه ها و بيان نقاط ضعف دلايل و مستندات يك فكر يا بيان ناراستي هاي يك عمل با انتساب هاي غالباً نادرستِ افكار و انديشه ها به افراد و مكاتب منفور و مطرود جامعه به خيال خود آن فكر را ابطال و آن انديشه را از ميدان به در كرده اند؛

برچسب هايي از قبيل "ارتجاعي" "قشري" "غربي" "غرب زده" "علم زده" "عوام زده" "ليبرال" "فاشيست" "مستبد" "انحصارطلب" "ملي گرا" "كهنه گرا" "ارسطويي" "پوپري" "هايدگري" "قرون وسطايي" و... كه اغلب به منظور تحقير منتقد يا شخص و گروه مورد انتقاد صورت مي گيرد كراراً از سوي افراد مختلف در نقد ديگران يا در پاسخ به نقدها به كار مي رود؛ در حالي كه اگر اندكي بينديشيم خواهيم ديد كه اين برچسب ها حتي اگر هم درست باشند هرگز خللي در بنيان هاي منطقي يك انديشه ايجاد نمي كنند. قرون وسطايي بودن يك انديشه هرگز مستلزم نادرستي يا درستي آن نيست ؛ چنان كه نو بودن يك فكر مستلزم درستي يا نادرستي آن نيست. اين عمل در حقيقت يكي از مغالطات منطقي است كه معمولاً در كتاب هاي منطقي از آن به عنوان "مغالطه از طريق منشأ" ياد مي شود و زماني رخ مي دهد كه منتقد بخواهد يك انديشه يا رفتار را با بيان منشأ آن و انتساب آن به شخصيت ها يا گروه هاي مذموم و نامطلوب نادرست معرفي كنديا شخص مورد انتقاد بخواهد نقدهايي را كه به او شده است با بيان تأثيرپذيري منتقد از شخصيت ها يا گروه هاي منفور و مذموم پاسخ دهد رسالت

حيرت و پرسش، قلب تفكر انتقادي

حسن قاضي مرادي

انسان در جهان، روياروي داده ها و اطلاعات قرار مي گيرد. زيستن انساني، از يك منظر، به معناي «پردازش» داده ها و اطلاعات است. امروزه به علت «انفجار بزرگ» داده ها و اطلاعات در فضاي مجازي بي وقفه در حال گسترش، پردازش دقيق اينها هرچه دشوارتر و پيچيده تر مي شود؛ داده ها و اطلاعاتي كه اگر آگاهانه پردازش نشوند جز به اضطراب، سراسيمگي، ابهام، پريشان انديشي، ندانم گرايي، بي عملي و... نمي انجامند. داده ها و اطلاعات پردازش نشده برهم انباشته مي شوند. انباشتگي داده ها و اطلاعات، دانايي نيست. اولين

گام رسيدن به دانايي پردازش منطقي داده ها و اطلاعات است. پرسشگري: قلب تفكر انتقادينخستين گام در جهت پردازش منطقي داده ها و اطلاعات، پرسشگري است؛ پرسش از دقت، اعتبار و قلمرو داده ها و اطلاعات. حجم وسيعي از داده ها و اطلاعاتي كه حتي به صورت تصوير، امروزه پخش مي شوند نادقيق نامعتبر و در بسياري مواقع دروغ هستند. پس انديشيدن به معناي تفكر پردازش كننده با پرسيدن آغاز مي شود؛ اين سنگ بناي تفكر انتقادي است. به روند تفكر انتقادي مي گراييم وقتي شروع مي كنيم درباره داده ها و اطلاعات بپرسيم: - آيا داده ها و اطلاعات دريافتي درباره موضوع مورد بررسي ام واقعا براي سنجش اين موضوع ضروري است؟ اگر هست، چرا؟ اگر نيست، چرا؟ - آيا ماخذ و مرجع اين داده ها و اطلاعات مستند و معتبر است و براي ارايه آنها صلاحيت دارد؟ - آيا داده ها و اطلاعات درباره موضوع، جديد است؟ اگر نه، چگونه مي توان داده ها و اطلاعات جديد را يافت؟ - آيا دلخواست ها، اغراض، ناصداقتي، منافع يا موقعيت ذهني ارايه دهندگان داده ها و اطلاعات جايگزين واقعيت نشده است؟ -آيا اين داده ها و اطلاعات براي تبليغ و اغواگري در جهت اهداف خاصي تنظيم شده اند؟ - آيا اينها از ماخذ و مرجع هاي گوناگونند يا فقط از يك ماخذ و مرجع سرچشمه گرفته اند؟ و... وقتي واقعيت در ارتباط با ذهن انسان قرار بگيرد به داده و اطلاعات تبديل مي شود. واقعيت نو، يعني داده ها و اطلاعات نو به حيرت مي انجامد. غلبه بر اسارت حيرت فقط با به پرسش گرفتن آن، يعني به پرسش گرفتن داده ها و اطلاعات حيرت انگيز ممكن مي شود. شگفتي و حيرت كه به پرسش تبديل شود روند تفكر انتقادي شروع مي شود. عرصه واقعيتي

كه ما را به حيرت و پرسش مي كشاند از ابتدايي ترين مسايل زندگي روزمره، كار، ارتباط با همسر و فرزندان تا گسترده ترين تحقيقات علمي و فعاليت هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي را دربرمي گيرد. در چنين عرصه گسترده اي اما پرسشگري فقط به داده ها و اطلاعات محدود نمي ماند. پرسش مي گسترد و عمق مي يابد، به پرسش از پاسخ ها، يعني پرسش از باورها، ايده ها و داوري هاي ما نيز مي رسد.از پرسيدن اينكه اين چيز چرا چنين چيزي است، مي رسد به اينكه چطور و چگونه است كه اين چيز را مي شناسم؟ چرا به واسطه اين چيزي كه مي شناسم چنين تصميمي گرفته ام؟ آيا با اين شناسايي و تصميم گيري به نتيجه اي كه مي خواهم مي رسم؟ اگر به نتيجه موردنظرم نرسم چه پيش مي آيد؟ آيا مي توانم با يك شناسايي، يعني داوري ديگر، تصميم ديگري بگيرم كه فكر كنم اين هم به نتيجه موردنظرم مي رسد؟ چه موقعيت هايي را مي توانم به تصورم آورم كه شناخت و داوري موجود من، غلط و تصميمم اشتباه باشد؟ آيا به داده ها و اطلاعات ديگري نياز دارم تا بتوانم به داوري و تصميم صحيح تري برسم؟ آيا در موقعيتي قرار دارم كه تشخيص دهم داوري ام نسبت به موضوع مورد بررسي ام درست است؟ آيا موضوع يا دغدغه اي كه با آن درگيرم واقعا موضوع و دغدغه من است يا من با انتخاب آنها نشان مي دهم درك نادرستي از جايگاه خود دارم و از ديگران دنباله روي مي كنم؟ آنچه با آن درگير شده ام تا چه حد برايم اهميت دارد؟ آيا حاضرم پيش از تصميم گيري نظر انتقادي ديگران را در مورد داوري ام بپرسم؟ آيا به اين فكر مي كنم كه نتيجه تصميمم بر ديگران چيست؟ به پشتوانه چه باورها و معتقداتي

به اين يا آن داوري در مورد مشكل خود رسيده ام؟ چه استدلال هايي براي درستي داوري خود دارم؟ چه استدلال هايي وجود دارند كه داوري و تصميمم را رد مي كنند؟ آيا داده ها و اطلاعات را آن گونه كه دلخواهم است تعبير و تفسير نمي كنم؟ استنتاج هايم تا چه حد بر خود واقعيت داده ها و اطلاعات متكي است؟ آيا استنتاج هاي من متاثر از جانبداري، غرض ورزي، منفعت طلبي يا اصلا خودفريبي نيستند؟ اصلا آيا اين درست ترين پرسشي است كه مي توانم درباره دغدغه و مشكل خود بپرسم؟ آيا پرسش هاي مهم تري وجود دارند؟ و... پس پرسيدن فقط به پرسش از چيزهاي موردنظر محدود نمي شود بلكه پرسش از چگونه انديشيدن را نيز دربرمي گيرد. پرسشي كه نشانه پردازش داده ها و اطلاعات است به پرسشي مي رسد نسبت به چگونگي انديشيدن ما، نسبت به پاسخ هاي پيشين ما، نسبت به دلخواست ها، اهداف و آرمان هاي ما. پاسخ به مجموعه چنين پرسش هايي است كه تفكر انتقادي را شكل مي دهد. چنين كه باشد مي توان تاكيد كرد «پرسشگري» قلب تفكر انتقادي است. تفكر با پرسش برانگيخته مي شود و نه با پاسخ. پاسخي نيز كه زمينه ساز پرسش بعدي نباشد نقطه پاياني است بر تفكر. مي توان پرسيد فردي كه در حوزه اي، مثلا فيزيك يا جامعه شناسي يا هنر، آموخته اي ندارد چگونه ممكن است شناخت از اين حوزه را با پرسش آغاز كند؟ او حيرت و ناداني اش را به پرسش تبديل مي كند. سپس به جست وجوي كسب داده ها و اطلاعات و نيز آموزش مي رود. اين جست وجويي است كه در همراهي با ديگران، به طور مستقيم يا به طور غيرمستقيم (مثلا از راه مطالعه) انجام مي شود. در صحبت با ديگران – مستقيم يا غيرمستقيم- فرد حجمي از داده ها و

اطلاعات كسب مي كند. اين حجم داده ها و اطلاعات به او آگاهي اي – و نه شناختي- مي دهد كه به اتكاي آن مي تواند بپرسد. واكنش به نخستين پرسش، شروع روند كسب شناخت است؛ شناختي كه در «داوري» بازنمايي مي شود. اين داوري فرد را در آستانه «تصميم گيري» و «عمل» قرار مي دهد. آنچه ما را به داوري و عمل رهايي بخش مي رساند از پرسيدن پرسش هاي صحيح و جست وجوي پاسخ هاي منطقي شروع مي شود. اغلب ما در پرسشگري مهارتي نيافته ايم. ما جهان را آن گونه كه به ما معرفي مي شود، مي پذيريم. وقتي هم كه بپرسيم، پرسش مان مبهم، سطحي و چندپهلو است. پرسش هاي ما اغلب پرسش هايي نيستند كه جست وجوي گسترده و پردوام پاسخ را در ما برانگيزند، اما تا در پرسيدن و تداوم آن توانمند نشويم حتي اگر اطلاعاتي در زمينه اي داشته باشيم فقط آگاهي اي داريم كه در ذهن مان به «خاطره» تبديل مي شود. ذهن ما صندوقچه اطلاعات و آگاهي هايي است كه «مالك» آنها هستيم. اما نمي دانيم با آنها چه مي توانيم بكنيم. آگاهي وقتي از تبديل شدن به خاطره در امان مي ماند كه پيوسته پرسش برانگيزد و خودش نيز به پرسش گرفته شود. ستروني ما، در درجه نخست، ناشي از ناپرسشگري ماست: «خيلي كم اند انسان هايي كه حقيقتا در جست وجوي شناختند. فاني يا غيرفاني، به واقع، فقط تعداد كمي مي پرسند. برعكس، بيشتر مي كوشند تا (نظرشان درباره) ناشناخته ها را از آن پاسخ هايي بيرون كشند كه از قبل به صورت توجيه، توضيح يا اشكال تسلي در ذهن خود انباشته يا شكل داده اند. بدون اينكه بدانند با اين پاسخ ها چه پيشرفتي مي يابند. به طور حقيقي پرسيدن به معناي باز كردن در به سوي تندباد است. ممكن است پاسخ، پرسش و

پرسشگر، هردو، را نابود كند.» از منظري خاص مي توان گفت انسان، «حيوان پرسنده» است. آنچه به پرسش درمي آيد به قلمرو زندگي انساني وارد مي شود. اگر نپرسم نه انسانم بنابراين نه مي توانم جهان را انساني كنم. پرسشي كه در پاسخ حذف مي شود در پرسش ديگري سر برمي كشد. پرسنده اي كه در پاسخگويي اش حذف (نابود) مي شود در جايگاه متعالي تري به پرسيدن ادامه مي دهد. تعريف تفكر انتقاديهريك از ما در زندگي واقعي و بدون درك عميقي از تفكر انتقادي براي قضاوت درباره دغدغه هايمان، آگاهانه يا ناآگاهانه، پرسش هايي طرح مي كنيم. با پاسخگويي به آنها نيز آنها را مي شناسيم و درباره شان تصميم مي گيريم. پس مي توان گفت هريك از ما بدون دانستن تعريف دقيقي از تفكر انتقادي ادراكي شهودي نسبت به آن داريم. به واسطه همين ادراك شهودي وقتي با اين پرسش مواجه مي شويم كه «تفكر انتقادي، چيست؟» مي توانيم بگوييم انديشيدن مستدل و عقلاني و منطقي است؛ يا تفكري كه با آن مي توان دريافتي عيني از واقعيت كسب كرد و... اينها پاسخ هاي اوليه – و البته صحيح- به چيستي تفكر انتقادي اند.اما نظريه پردازان تفكر انتقادي از آغاز كوشيده اند تعريفي جامع و دقيق از آن ارايه دهند. اين كوشش همچنان ادامه دارد بدون اينكه توافقي عمومي نسبت به تعريفي از تفكر انتقادي ايجاد شده باشد. علت اصلي اين است كه تفكر انتقادي شيوه تفكر در همه عرصه ها از علوم دقيقه و تجربي تا علوم انساني و فلسفه و هنر است.اما آيا تفكر انتقادي در هريك از اين زمينه ها يكسان است! پاسخ منفي است. براي نمونه، كاربرد تفكر انتقادي در رياضيات (مثلا جبر) و آن هم در حد آموزش دانشگاهي «مساله گشايي» (حل مساله) است. اما

كاربرد اين تفكر در عرصه هنر (مثلا نقاشي) صرفا رسيدن به نوعي تحليل و داوري است. مراحل و مولفه هاي تفكر انتقادي در رياضيات و هنر براي رسيدن به «نتيجه» نيز متفاوت اند. مثلا در مساله گشايي رياضيات عواطف و احساسات ما دخالتي ندارند. اما عواطف و احساسات بنيان وجهي از داوري هنري اند. به علاوه، مساله جبر يك پاسخ دارد كه از طريق به كار بستن دستورالعمل هاي معيني اين پاسخ مشخص مي شود. اما ارزشيابي انتقادي تابلوي نقاشي همواره به تحليل ها و داوري هاي گوناگون و گاه متبايني، مي انجامد. اين به معناي ناممكن شدن شناخت سرشت و ابعاد تفكر انتقادي نيست. بلكه چندوجهي يا بسيارگونه بودن اين سرشت و ابعاد را مي نمايد. نظريه پردازان تفكر انتقادي تعاريفي گاه مشابه و گاه متفاوت از آن ارايه كرده اند. نخستين تعريف عمومي از رابرت انيس است. «تفكر انتقادي تفكر عقلاني و بازتابي است كه بر تصميم گيري نسبت به آنچه معتقد مي شويم يا عمل مي كنيم متمركز مي شود.» در اين تعريف بر عنصر تصميم گيري در تفكر انتقادي تاكيد مي شود. همين نكته نشانه رويكرد عمل گرايانه (يا پراگماتيستي) اين تعريف است. اين جنبه در تاكيد انيس بر تصميم گيري درباره عملي كه مي خواهيم انجام دهيم نيز پررنگ تر مي شود اما در اين تعريف كلي ابهام هايي وجود دارد: آيا هر تصميم گيري در مورد پذيرش هر عقيده يا انجام هر عملي در قلمرو تفكر انتقادي قرار مي گيرد؟ آيا عواطف و احساسات انسان در پيشبرد روند اين تفكر نقش ندارند يا تاثير منفي دارند كه در اين تعريف فقط بر عقلاني (و بازتابي) بودن آن تاكيد شده است؟ اصلا هنجارهاي عيني براي عقلاني و بازتابي بودن چيستند؟ ريچارد پاول تعاريف متعددي از تفكر

انتقادي ارايه مي دهد كه هريك بر جنبه هايي از آن تاكيد دارند. تعاريف او دو جنبه عمومي دارد: اول، بر بازتابي بودن اين شيوه تفكر متمركزند. دوم، بر مهارت ها و ويژگي هايي تاكيد دارند كه انديشمند انتقادي را به داوري درباره موضوع بررسي اش مي رسانند. در مورد نخست، مثلا مي نويسد: «تفكر انتقادي هنر تفكر است درباره تفكر به شيوه اي كه از نظر فكري (منطقي) انتظام يافته و منضبط باشد. انديشمندان انتقادي آشكارا در سه برهه مرتبط با هم بر (روند) تفكر متمركز مي شوند: آنان تفكر را تحليل مي كنند. تفكر را ارزشيابي مي كنند و تفكر را اعتلا مي دهند... . اين سه برهه براي اين است كه انديشمند انتقادي مسووليت تفكرش را برعهده گيرد.» بازتابي بودن تفكر انتقادي، آن چنان كه در تعريف پاول آمده به اين معناست كه اين تفكر، تفكري است درباره خود روند تفكر. در مورد دوم، مثلا مي نويسد: تفكر انتقادي «روند از نظر فكري انتظام يافته مفهوم سازي، كاربرد، تحليل، تركيب و /يا ارزشيابي ماهرانه و فعالانه اطلاعات فراهم آمده يا پديد آمده از مشاهده، تجربه، بازنمايي، استدلال يا مكالمه با ديگران است كه همچون راهنمايي براي (كسب) عقيده و (انتخاب) عمل به كار گرفته مي شوند.» در اين تعريف، او تفكر انتقادي را از منظر ارتباط با موضوع مورد بررسي مي سنجد. ريچارد پاول و همكارانش (به ويژه ليندا الدر) تاثير مهمي بر نظريه پردازي تفكر انتقادي و اشاعه آن شخصا در حوزه هاي آموزشي داشته اند. با اين حال انجمن فلسفه آمريكا متفكراني را سازمان داد تا با استفاده از تحقيق و آزمايش هاي گسترده در حوزه هاي گوناگون علوم تجربي، علوم انساني، فلسفه و... دريافت جامع تري از تفكر انتقادي، معيارها و مهارت هاي آن و نيز

ويژگي هاي لازم براي انديشمند انتقادي تدوين كنند. اين گروه متفكران به رياست پيتر فسيونه در پي دو سال تحقيق، گزارشي از نتيجه كار خود را تحت عنوان «گزارش دلفي» منتشر كردند. در اين گزارش دريافت دقيق تر، منسجم تر و همه جانبه تري از تفكر انتقادي در قالب نظريه هاي هنجاري ارايه شده است. در آن، تعريف موجزي از تفكر انتقادي به دست داده مي شود: تفكر انتقادي «روند (رسيدن به) داوري هدفمند خودتنظيم گر است. اين روند بررسي مستدلي را نسبت به شواهد و مدارك، زمينه، مفهوم پردازي ها، روش ها و معيارها فراهم مي آورد.» او در جاي ديگري در توضيح اين تعريف مي نويسد: «تفكر انتقادي روند داوري است. هدفش عبارت است از تصميم گيري در مورد آنچه بايد عقيده داشت يا آنچه بايد در زمينه اي مفروض و در ارتباط با شواهد و مدارك قابل دسترس از طريق به كار بردن مفهوم پردازي ها و روش هاي مناسب و مبتني بر معيارهاي مناسب ارزشيابي كرد.» فسيونه تفكر انتقادي را با روند كسب داوري اي تعريف مي كند كه دو ويژگي هدفمندي و خودتنظيم گري دارد. سه نكته مهم در اين تعريف است: 1- تفكر انتقادي يك روند است؛ روندي كه در زمان حال متحقق مي شود. وقتي به تفكر انتقادي همچون روند بنگريم آنگاه صرفا به اتكاي محفوظات ذهني مان- آنچه از محيط اطراف مان، پيشينه فرهنگي مان يا مطالعه كتاب و... – آموخته ايم نمي توانيم مدعي شويم كه انديشمند انتقادي هستيم.2- براي هدفمندي داوري مي توان دو وجه در نظر گرفت: يكي هدفمندي خود روند تفكر انتقادي است كه از تعبير و تفسير داده ها و اطلاعات شروع مي شود و در داوري پايان مي يابد. ديگري هدفمندي خود داوري در اين است كه سمت تصميم و عمل درباره موضوع

مورد بررسي را مشخص مي كند.3- خودتنظيم گري داوري يا خودتصحيح گري و خودسنجش گري آن مربوط مي شود به ويژگي بازتابي تفكر انتقادي. اين تفكر با برخورداري از ويژگي خودتنظيم گري خود روند تفكر را به نقد مي گيرد، آن را مي سنجد، تصحيح مي كند و اعتلا مي بخشد. با اين جنبه تفكر انتقادي فرد مي تواند مسووليت داوري خويش را بر عهده گيرد. با پذيرش چنين مسووليتي فرد گرايش مي يابد تا مسووليت زندگي خويش و نظارت بر آن را بر عهده گيرد. با توضيح فسيونه در مورد «هدفمندي» و «خودتنظيم گري» داوري در تفكر انتقادي، به نظرم مي توان به همين تعريف موجز از تفكر انتقادي كه روند كسب داوري هدفمند و خودتنظيم گر است، بسنده كنيم. هدف تفكر انتقادي: با اين تعريف مشخص مي شود كه هدف تفكر انتقادي دستيابي به همين نوع داوري است. اما اين پرسش مي تواند مطرح باشد كه اصلا «داوري هدفمند و بازتابي» در مورد موضوعات، دغدغه ها، وضعيت ها، مشكلات، رويدادها و... براي چه انجام مي شود. پاسخ جز اين نيست كه اين نوع داوري ما را در ارتباط با اينها در آستانه تصميم گيري و عمل قرار مي دهد؛ تصميم و عملي كه تغييردهنده است؛ عملي كه متناسب با موضوع آن مي تواند باز و بي پايان باشد. اين داوري به عنوان هدف تفكر انتقادي ما را به دانايي مي رساند. مي توان گفت شكل بروز دانايي، داوري هدفمند و بازتابي است. اين دانايي ما را در آستانه تصميم گيري و عمل قرار مي دهد. اما خودتصميمي گيري و عمل جزو تفكر انتقادي نيست. داوري هدفمند و بازتابي، برخوردار از دو مولفه فردي و اجتماعي است. هم در هدفمندي داوري و هم در بازتابي بودن آن حضور ديگران تاثير تعيين كننده اي دارد. حضور مشاركت آميز

ديگران اين نقش اساسي را دارد كه آنان مي توانند شناخت انتقادي متفاوت و متمايزي از موضوع، مشكل، وضعيت و... داشته باشند. شناخت هاي انتقادي بديل به ما كمك مي كنند تا در آيينه شان نگرش انتقادي هرچه آگاهانه تري نسبت به دانايي (شناخت) خود كسب كنيم. از اين طريق مي توانيم دانايي خود را تصحيح كنيم و اعتلا دهيم. به علاوه، ديگران با پرسش هاي خود درباره روند تفكر ما- مثلا چگونگي تعبير و تفسير ما از داده ها و اطلاعات، شيوه حركت ما در رسيدن از داده ها و اطلاعات تا استدلال و استنتاج و... - مي توانند به ما كمك كنند به روند تفكر خود، يعني چگونگي انديشيدن مان، هرچه آگاه تر شويم. اين رويكرد انتقادي ديگران نيز به ما كمك مي كند تا وجه بازتابي داوري هاي خود را تقويت كنيم. مهارت تفكر انتقاديتفكر طريقي براي معنادار كردن رابطه هاي ميان رخدادها، مفاهيم، اصول و اشياء است و تفكر انتقادي هم انديشيدن درباره شيوه ي تفكر خود است، به تعبيري، مهارت تحليل عيني اطلاعات و تجارب را تفكر انتقادي معرفي كرده اند. در تفكر انتقادي عوامل موثر بر رفتارها و نگرش ها ابتدا مشخص شده و مورد ارزشيابي قرار مي گيرد و سعي مي شود از مهارت هاي تفكر، بالاترين استفاده مفيد صورت گيرد. در مجموع اين نوع تفكر، بهره گيري از راهبردها و مهارت هاي شناختي به منظور بالا بردن بازده مطلوب رفتارها است. واجدين اين نوع تفكر داراي شفافيت مواضع، تصحيح نگرش ها و كاهش فشار ناشي از تعارضات و باورهاي تحميلي هستند. به قول معروف افراد داراي تفكر انتقادي حتي فضاي لابلاي كلمات را مي فهمند و فضاي خالي بين خطوط نيز

براي آن ها تعريف و مفهوم خاصي دارد. تفكر انتقادي را مي توان مهارت تحليل عيني اطلاعات و تجارب دانست. ارتباط تفكر انتقادي و بهداشت روان در آن است كه تشخيص و ارزشيابي عوامل موثر بر رفتار و نگرش ها با اين ويژگي ذهني تسهيل مي شود. فردي كه داراي مهارت تفكر انتقادي است، مي تواند آنچه را به او ارائه يا تحميل مي شود، بدون بررسي دقيق، نپذيرد. براي مثال، ارزش ها، تعاملات اجتماعي و رسانه ها، بخشي از واقعيت هاي زندگي فرد است.تحليل اين عوامل به شفافيت مواضع و تصحيح نگرش هاي وي كمك خواهد كرد. در نتيجه، فشار ناشي از تعارضات و باورهاي خام و تحميلي كاهش مي يابد و بهداشت رواني شخص كمتر در معرض آسيب هاي جدي قرار مي گيرد. آنچه غالبا مانع تفكر انتقادي مي شود، نوعي بي مهارتي در تصور مسئله در «بيرون از خويش» است. مفهومي كه به آن «مسئله مداري» در مقابل «خودمداري» مي گويند. خودمداري، همواره در حكم يك مانع بزرگ ذهني، انسان را از حل مشكلات خود به طريق عيني باز داشته است. در مقابل، مسئله مداري، موجب خارج شدن از خود و توجه به «خود مشكل»مي شود. انساني كه داراي تفكر انتقادي است، راه حل ها را يكي پس از ديگري مي آزمايد. در اين حالت، پاسخ هاي او القايي، ذهني، عاطفي و بي اساس نيست و از متن واقعيت بر مي خيزد. آميختن خصلت ها، اميال و احساسات با مسئله، به اتخاذ مواضع يك سونگر و پش داوري هاي كم و بيش ناقص و نارسا مي انجامد. مطالعات دقيق ژان پياژه (1)،

روان شناس سوئيسي، نشان مي دهد كه مشكل عمده ي كودكان در مورد واقعيت، همين خودمحوري(2) است. به باور او، در يك روند بهنجار تحولي، انتظار مي رود كه فرد، از خودمحوري خارج گردد(3) و به مسئله مداري برسد. اما متأسفانه، موانع اين تحول، فراوان است و نقايص تربيتي، آموزشي و ... موجب مي شود كه او نتواند يك مسئله يا مشكل را خارج از خود و «في نفسه» مورد بررسي و ارزشيابي قرار دهد. روشن است كه نظام تربيتي مطلوب، همواره تفكر انتقادي را ارج مي نهد و با تقدير و تقويت آن، ظهور و مداومت اين نوع تفكر را تضمين مي كند.منبع: كتاب مهارتهاي زندگي* فرارو

بررسي نقش تفكر انتقادي در زندگي اجتماعي

محمدرضا نيستاني _ داوود امام وردي

شاخصترين پاية شخصيت فرد, ميل به انديشيدن و توانايي فكر به صورت انتقادي است. تفكر انتقادي به افراد در حل مسائل, تصميم­گيري در موقعيتهاي زندگي و شكل­گيري هويت و عادتي با ثبات در شخص كمك ميكند. جامعه هر چقدر پوياتر باشد, نياز به انديشمندان انتقادي بيشتر احساس ميشود. جامعه همواره نيازمند متفكراني است كه از قضاوت خوب درباره مسائل جامعه خويش برخوردارند و ميدانند كه چه زماني و چگونه مهارتهاي تفكر را در جامعه خويش بكار گيرند, برخورداري از تفكر انتقادي در جامعه سياسي به افراد ياري ميرساند تا شهرونداني آگاه و مطلع باشند و آزادي حقيقي را تجربه كنند.بنابراين, تفكر انتقادي بعنوان مهارتهاي فرد در تعبير و تفسير, تجزيه و تحليل, ارزيابي و نيز شناسايي پديده هاي اجتماعي, منبعي نيرومند در زندگي مدني و سياسي محسوب ميشود. با توجه به نقش اساسي تفكر انتقادي در زندگي, هدف اصلي آموزش و پرورش

ميبايست فراتر از كسب آسان دانش, تربيت متفكران انتقادي باشد.معنا و مفهوم تفكر انتقادي:پيدا كردن تعريفي مشترك, جامع و علمي از تفكر انتقادي براي سالها يكي از بزرگترين حوزه­هاي مشاجره و مناقشه بوده است. همين نبود درك و فهم جامع از تفكر انتقادي باعث گيج شدن بسياري از مربيان در تعريف تفكر انتقادي و غافل شدن آنها از اهميت رشد تواناييهاي تفكر شده است.دليل نخست, براي نبود اجماع در معنا و مفهوم تفكر انتقادي به وجود مباني و سنتهاي مختلف دربارة اين مفهوم برميگردد كه هر كدام از آنها از چشم­ اندازهاي مختلف به آن مينگرند. ديدگاههاي مختلف از تفكر انتقادي از نظريه­هاي رشد شناختي, تعليم و تربيت, روان­شناسي و فلسفه سرچشمه ميگيرند. در ديدگاه فلسفي بر مهارتهاي استدلال, تجزيه و تحليل و نظامهاي منطق صوري تأكيد ميشود. (مك پك 1981).بررسي تاريخ تأملات فلسفي بخوبي نشان ميدهد كه مفهوم تفكر انتقادي, بهيچ وجه مفهوم نوبنيادي نيست و تمامي تعاريف نوظهور در اين زمينه, ريشه در انديشه­هاي فلسفي از سقراط تا جان ديوئي دارد.دليل دوم در گستردگي تفكر انتقادي, به حوزه نامحدود كاربرد تفكر انتقادي باز   ميگردد. امروزه مفهوم تفكر انتقادي در جامعه­شناسي, روان شناسي, مديريت, صنعت و آموزش كاربرد فراواني پيدا كرده است.دليل سوم در پراكندگي معنا و مفهوم تفكر انتقادي اينست كه برخي مدعي هستند كه هر فعاليت ذهني, متضمن تفكر انتقادي است.دليل چهارم نبود تعريف جامع از تفكر انتقادي به مؤلفه­هاي تشكيل­دهنده اين مفهوم برمي­گردد. برخي تفكر انتقادي را تنها در حوزه شناخت ميدانند, در حاليكه تفكر انتقادي در برگيرنده دو حوزه ­ شناختي و تمايلات است.دليل پنجم براي نبود اجماع در تعريف

تفكر انتقادي, آن است كه اين مفهوم با مفاهيم مرتبط ديگر به صورت مترادف به كار ميرود. در واقع, تفكر انتقادي اغلب با ساير مفاهيم, نظير تفكر سطح بالا, حل مسئله, تفكر منطقي, استدلال و تفكر سازنده, فراشناخت و تفكر خلّاق يكسان گرفته ميشود.تعاريف ديوئي (1909) و گلاسر (1941) هر دو حاوي عناصري هستند كه بوسيله پژوهشگران امروزي تفكر انتقادي مطرح مي­شود. هر دو تأييد ميكنند كه تفكر انتقادي از يكسو روشهاي خاصي از مهارت است و از سوي ديگر كاربرد سازگارانه اين مهارتها.گلاسر, فهرستي از تواناييها و مهارتها را بعنوان عناصر اصلي تفكر انتقادي مطرح ميكند:1_ بازشناسي مشكل2_ يافتن ابزارها و وسايل عملي براي برخورد با اين مشكلات3_ جمع آوري و مرتب كردن اطلاعات مرتبط و مناسب4_ شناسايي فرضيه­ها و ارزشهاي اظهار نشده5_ فهم و كاربرد صحيح, شفاف و مشخص زبان6_ تفسير اطلاعات7_ تخمين شواهد و ارزيابي اظهارات8_ بازشناسي وجود روابط منطقي بين قضايا9_ ارائه تعميمها و نتايج تأييد شده10_ اجراي آزمون, تعميمها و نتايج11_ احياي الگوي باورهاي شخصي بر مبناي تجربه و كارآزمودگي12_ ارائه قضاوتهاي صحيح درباره كيفيتها و پديده­هاي خاص در زندگي روزانه.ليپمن (1988) نيز به مانند گلاسر بطور صريح و روشن تفكر انتقادي را بعنوان يك فرايند در نظر ميگيرد. وي اظهار ميكند كه تفكر انتقادي, تفكر مسئولانه و ماهرانه­يي است كه قضاوت خوب را تسهيل ميكند, زيرا متكي بر ملاكهاست.فلسفه تفكر انتقاديزندگي بر پايه تفكر انتقاديزندگي در جامعه پيچيده امروزي نيازمند افرادي است كه قادر هستند با تكيه بر تفكر و انديشه خود بر مسائل پيرامون خويش فائق آيند و در چارچوب و چشم انداز روشني, اطلاعات لازم را در

مورد زندگي خويش جمع­آوري و تركيب كنند و با يك داوري خوب, آنها را ارزيابي نمايند و از كارهاي ناممكن بپرهيزند. در حقيقت, افراد براي مواجهه با مسائل زندگي و اتخاذ تصميمهاي اساسي نيازمند مهارتها و صلاحيتهاي تفكر انتقادي هستند.براي اينكه فرد بتواند تصميم مهمي در زندگي بگيرد, ميبايست قدرت تجزيه و تحليل, ارزيابي و قضاوت نسبت به شرايط زندگي خود را داشته باشد. داشتن توانايي و مهارت تفكر انتقادي به اشخاص اجازه ميدهد تا بتوانند در زندگي, اطلاعات پيرامون خود را پردازش نمايند, بطور عيني به استدلال و استخراج نتايج از انواع متنوع اطلاعات پرداخته و بطور مؤثر, عيني و ملموس به ارزيابي مشكلات بپردازند و با وجود اطلاعات ناقص, تصميم­گيري معقول و مستدلي اتخاذ نمايند. در واقع, خردمند هر كاري را به فرمان خرد و انديشه مي­كند.بنابراين تفكر انتقادي, تفكر جوابگو (مسئول) و ماهرانه است كه به قضاوت خوب افراد نسبت به خود, ديگران و جامعه در زمان حال منجر ميشود.تفكر انتقادي, تفكر اصلاح­گراست, بطوريكه بر كشف نقاط ضعف و اصلاح كاستيهاي افراد تأثير ميگذارد. بنابرين تفكر انتقادي را بايستي بعنوان يك فرايند دروني دانست كه به موجب آن, وضعيت مشكل زاي زندگي بطور نقادانه مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد و راههاي برون رفت از مشكل, بطور خردمندانه تشخيص داده ميشود.تفكر انتقادي براي خلق يك جامعه دموكراتيكاز ديدگاه جامعه شناسان سياسي يكي از آفتهاي اجتماعي كه به تداوم سلطه كمك ميكند, حضور انسانهاي فاقد انديشه انتقادي در جوامع مختلف است. تجربه تاريخي در نقاط مختلف جهان نشان داده است كه توده مردم همواره با حضور غير نقادانه اش د ر حوزه عمومي

و گزينشهاي سياسي, كفه اردوگاه خودكامه­گان را سنگينتر ميكند. تفكر انتقادي كمك ميكند تا افراد جامعه, فريب نيرنگها و عوام فريبي سياست مداران را نخورند و به تقليد نا انديشيده از ديگران, دست نيازند.در يك حكومت مردم سالار, صرف خوب بودن براي شهروندان كافي نيست, بلكه جامعه نيازمند افرادي است كه از بينش و بصيرتي برخوردار باشند كه بتوانند در جامعه, راهبر خويشتن باشند, شهروند خوب به قول ادوارد گلاسر _ ميبايست درك درستي از مسائل اقتصادي, سياسي و اجتماعي داشته باشد و از توانايي تفكر انتقادي درباره موضوعهاي مشاجره آميز برخوردار باشند (گلاسر, 1941: 5)زندگي در اجتماع نيازمند داشتن آگاهي و قوه تحليل انتقادي نسبت به هنجارها, فرهنگ و ساختار حكومتي و قوانين و مقررات اجتماعي است.در نظامهاي سوسياليسم, تعليم و تربيت مبتني بر ارزشها, هنجارها, باورها و عقايد كمونيستي است. در نظامهاي توتاليتاريسم و ديكتاتوري, آموزش و پرورش, در خدمت تربيت انسانهايي است فاقد قوه نقد و انديشه, انسانهايي كه تنها براي شنيدن و پذيرش بي­چون و چراي ايدئولوژيهاي حاكمان تربيت ميشوند. درچنين نظامهايي با پرهيز از پرورش تفكر انتقادي, آموزش و پرورش بمثابه اهرم رشد و تداوم قوه قهريه حكومت بر مردم ناتوان عمل ميكند.اما در نظامهاي سياسي كه مبتني بر مردم سالاري است, شهروندان براي انديشيدن بصورت انتقادي تربيت ميشوند. در نظامهاي مردم سالار, تربيت در خدمت خلق ارزشهاي مدني و پرورش شهروندان نقاد, فكور, مشاركت­جو, فعال, قانونمند, آگاه و بصيري است كه ضامن رشد نظام دموكراتيك هستند. در درموكراسي هيچ مرد يا زني نبايد بَرده يا شورشي باشد, بلكه بايد شهروند باشد. يعني فردي باشد كه سهم خود و ديگران

را نسبت به حكومت بالسويه بداند.بنابراين, تحقق آرمانهاي يك نظام دموكراتيك در برقراري عدالت اجتماعي, قانون­گرايي و سعادت بشر, در سايه تربيت انسانهايي فكور و تحليل­گر ميسر ميشود. مردم در نظام مردم سالار, نبايد انسانهايي خنثي در حكومت باشند, بلكه ميبايستي شهرونداني باشند منتقد, كنجكاو, جستجوگر و مسئوليت­پذير در مسائل اجتماعي و سياسي.نقش تفكر انتقادي در پيشرفت شغلي و حرفه­ييتفكر انتقادي و مهارتهاي آن همچنين امري ضروري و مؤلفة اصلي در اكثر رشته­ها و حرفه­هاست. در واقع, برخورداري از تفكر انتقادي براي موفقيت فرد در شغل و حرفه خويش گريز­ناپذير است. كمتر حرفه و شغلي را ميتوان يافت كه نياز به مهارتهاي تفكر انتقادي نداشته باشد. اگر شخصي داراي تفكر انتقادي و تمايلات انساني بالاتري باشد, بطور طبيعي در محل كار خويش از نفوذ بيشتري برخوردار خواهد بود و در ميان همكاران نيز مقبولتر جلوه­گر خواهد شد. تفكر انتقادي به افراد كمك ميكند تا بمدد دانايي در كارهاي خود توانمند و در شغل و حرفه خويش, داراي رفتارهاي فراكنشي باشند, در مسائل حرفه­يي به تعبير و تفسيرهاي فعلا و ماهرانه بپردازند و از طريق ارزيابي شواهد, روابط و اطلاعات در كار حرفه­اي خويش تصميم درستي بگيرند. در حقيقت, از طريق تفكر انتقادي, اشخاص ميتوانند با طرح پرسشهاي انتقادي و استدلال منطقي در مسائل شغلي خود بطور موفق تصميم بگيرند.نقش تفكر انتقادي در مواجهه با اطلاعات فزاينده بشريداشتن قابليت تفكر انتقادي در مواجهه با چالشهاي فزاينده دنياي اطلاعات نيز بسيار با اهميت است. آهنگ سريع تغييرات در همه زمينه­ها و افزايش مداوم منابع اطلاعات, امروزه افراد را ملزم ساخته است تا بصورت انتقادي بينديشند.با انفجار اطلاعات,

جهان وارد عصر جديدي گرديده كه دانش بشر را به گونه­يي حيرت انگيز افزايش داده است, دانش توليد شده در طول 30 سال گذشته از جمع كل دانش توليد شده در طي هزار سال قبل از آن فراتر رفته است.انفجار دانش بشري, جهاني شدن و سرعت گرفتن نرخ تغييرات, تحول اساسي را در تعليم و تربيت افراد جامعه بسوي تفكر انتقادي موجب شده است. اگر چه امروزه استفاده از فناوريهاي متنوع مانند رايانه­ها, اينترنت و فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي براي جوانان بسهولت قابل دسترسي است, با اين حال آنها براي كار اثر بخش در محيطهاي مجازي و پيچيدة امروزي, به مهارتهاي تفكر انتقادي نياز دارند. آنها بايد قادر باشند براي برقراري ارتباط, همكاري و كار با ديگران در موقعيتهاي نامتجانس از روشهاي پيچيده شناختي استفاده نمايند.در واقع امروزه مردم با اطلاعات فزاينده­اي مواجه هستند كه در راديو و تلويزيونهاي دولتي و شبكه­هاي خصوصي ماهواره­يي, در اينترنت, وبلاگ­ها و سايتهاي مختلف انتشار مي­يابد, بدون داشتن مهارتهاي تفكر انتقادي, مواجه شدن با اين حجم بالاي اطلاعات, از نظر سياسي و ا جتماعي بسيار مضر و زيان بار اس ت.تفكر انتقادي مبناي آموزش و پرورش رهايي بخشتفكر انتقادي يكي از مهمترين عناصر آموزش و پرورش رهايي­بخش است تا دانش­آموزان را براي يك جامعه پويا آماده كند. از ديدگاه بسياري از نظريه­پردازان, آمادگي براي مشاركت در زندگي شهري و مردم سالار, مبنا و اصل بنيادين در تعليم و تربيت رهايي بخش محسوب ميشود. براي آنكه شهروندان بتوانند بر خود حكمراني كنند, بايد داراي انديشه انتقادي باشند و ميبايست مطابق اصول اخلاقي و ارزشهاي مدني تربيت شوند.نتيجه ­ گيريدر

دنيايي كه تحولات سريع و مخاطره آميز و محدوديتهاي مزمن, جزو مشخصه­هاي زندگي آينده بشر شده است, هيچ گزينه­يي جز انديشيدن به صورت انتقادي كارساز نيست. ميل و انديشه انتقادي, يكي از مهمترين ضرورتها براي رويارو شدن با واقعيتهاي دنياي مدرن است. يعني رهايي از تخيلها و اوهام و توسل به انديشه, عشق و اميد.تفكر انتقادي در جامعه, افراد را از حالت انفعالي بيرون مي­آورد و به آنها مهارتها و تواناييهايي مي­بخشد تا بجاي تقليد كوركورانه از الگوها و پذيرش بي­چون و چرا والدين, معلمان, سياستمداران و رسانه­ها, بتوانند با تمسك به تفكر و انديشه انتقادي در جستجوي حقيقت و دانايي باشند و هرگز از جستجوي حقيقت و كوشش براي درك پديده­هاي اجتماعي غفلت نورزند. تفكر انتقادي به شهروندان كمك ميكند تا در مسائل عمومي, داوري هوشمندانه­يي داشته باشند و بطور مردم سالارانه در حل مسائل اجتماعي سهيم گردند. درجه علمي نويسندگان:

محمدرضا نيستاني: عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان داوود امام وردي: كارشناسي ارشد http://pac.org.ir/fa/?c=contentid=171

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109