تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6(شگفتي هاي پزشكي در قرآن

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي حسن رضا، 1351 - ، گردآورنده عنوان و نام پديدآور : شگفتي هاي پزشكي در قرآن حسن رضا رضايي؛ [ با مقدمه محمدعلي رضايي اصفهاني]؛ [براي] موسسه فرهنگي پژوهش هاي قرآني المهدي. مشخصات نشر : قم: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن ٬ 1387.

مشخصات ظاهري : 198ص.

فروست : تفسير موضوعي ويژه جوانان؛ 6.

شابك : 30000 ريال

يادداشت : پشت جلد به انگليسي: Interprinting the Quran according to....

يادداشت : كتابنامه: ص. [193] - 198؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : پزشكي در قرآن

شناسه افزوده : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 - ،

مقدمه نويس

شناسه افزوده : موسسه پژوهش هاي قرآني المهدي

رده بندي كنگره : BP103/5 /ر6ش8 1387

رده بندي ديويي : 297/158

شماره كتابشناسي ملي : 1843318

درآمد

قرآن كريم سازي جوشان است كه براي همه زمان ها و مكان ها و نسل هاي چشمه بشر آمده است. از اين رو پاسخگوي نيازها و پرسش هاي زمانه است.

پاسخ هاي قرآن بصورت تفسير آيات الهي ارائه مي شود كه به دو شيوه اساسي ارائه مي گردد:

الف: تفسير ترتيبي: تفسير آيات كل قرآن با يك سوره از ابتداء تا پايان كه به صورت مرتب انجام مي شود.

ب: تفسير موضوعي: اين شيوه تفسيري خود به دو روش فرعي تقسيم مي شود.

اول: تفسير موضوعي كه موضوعاتش را از درون قرآن مي گيرد، براي مثال مفسر آيات نماز يا زكات را از قرآن جمع آوري كرده سپس، با توجه به قرائن ديگر، به بحث و بررسي و نتيجه گيري از آنها مي پردازد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 12

دوم: تفسير موضوعي كه موضوعاتش را از متن اجتماع يا علوم و وقايع عصري مي گيرد و بصورت پرسش به محضر قرآن عرضه مي كند، سپس

مفسر آيات موافق و مخالف را جمع آوري كرده و با در نظر گرفتن قرائن ديگر (مثل روايات و علوم و شواهد تاريخي و ...) به نتيجه گيري و استنباط مي پردازد و پاسخ پرسش زمان خويش را مي يابد، و به مخاطبان قرآن ابلاغ مي كند.

از اين رو «مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي» به عنوان نخستين مركز پژوهشي كشور بر خود لازم ديد كه مجموعه اي از تفاسير موضوعي را فراهم آورد كه پاسخگوي پرسش ها و نيازهاي زمان جوانان عصر خويش باشد.

نوشتار حاضر يكي از سلسله تفاسير موضوعي از نوع دوم است كه براي جوانان فراهم آمده است و با قلمي روان و مستند به آيات (و با توجه به قرائن روائي، علمي، تاريخي و ...) به يكي از پرسش هاي زمان در باب علوم پزشكي پاسخ مي دهد.

علوم پزشكي يكي از مسائلي است كه در عصر ما شاخه هاي مختلفي پيدا كرده و لازم است كه جوانان مسلمان از ديدگاه مثبت قرآن نسبت به آن آگاه شوند، و با چالش ها و اشكالات و پاسخ هاي آن نيز آشنا گردند.

نويسنده محترم اين اثر دوست دانشور حجت الاسلام والمسلمين حسن رضا رضايي (زيد عزه) است كه عمر خود را وقف قرآن كرده و در عرصه ها و ابعاد مختلف آن قلم زده و به تدريس و پژوهش پرداخته است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 13

اميد است جامعه قرآن پژوه و جوانان قرآن دوست و هنرمندان متعهد از اين اثر ارزشمند استفاده كامل كنند و ديدگاههاي خويش را براي ما ارسال كنند.

در اينجا لازم است از نويسنده محترم كه اثر خود را در اختيار مركز گذاشت و از پژوهشگران مركز كه در آماده سازي اين اثر تلاش كردند،

بويژه آقاي نصرالله سليماني تشكر كنيم. «1»

الحمدلله رب العالمين

قم- 12/ 6/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 15

فصل اوّل: كليّات

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 17

تاريخچه طب اسلامي

علم پزشكي تاريخ معيّني ندارد و نظرهاي گوناگوني درباره آن ارائه شده است. عدّه اي «هرمس لول» (ارس يا ادريس پيامبر) را بنيانگذار علم طب مي دانند و برخي آن را به تمدّنهاي بابل، يمن، مصر، فارس، هند، يونان و ... نسبت مي دهند، بعضي هم مي گويند پزشكي به صورت يك هنر آغاز شد و طي قرنها به شكل يك علم درآمد.

به هر صورت تاريخ پزشكي با تاريخ آفرينش انسان گره خورده است؛ زيرا درد و بيماري همواره با انسان بوده است. با اين حال در زمان جالينوس (201 ق. م)، بقراط (277 ق. م) و افلاطون (428 ق. م) به صورت مدون و كلاسيك درامد و نظمي به خود گرفت

«1» و با ظهور اسلام اين رشته به سرعت شكوفا شد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 18

قرآن و روايات معصومان علاوه بر تشويق به كليات علم، به فراگيري يك علم خاص نيز توصيه مي كردند؛ براي مثال علم پزشكي را هم رديف علم دين قرار داده اند: «العلم علمان؛ علم الاديان و علم الابدان» «1» و در اين باره توصيه هاي مؤكد بهداشتي و درماني معصومان به صورت مجموعه هاي پزشكي و بهداشتي مدون شده است كه از آن جمله «طب النبي»، «طب الصادق» و «طلب الرضا» مشهور است و دانشمندان مسلمان- سني و شيعه- كتابهاي زيادي در مورد احاديث طبي نگاشته و موجب رشد و شكوفايي پزشكي در بين مسلمانان شده اند. «2»

مراحل رشد علم پزشكي در اسلام

با نگاهي گذرا مراحل رشد علم پزشكي در دوران ظهور اسلام را مي توان به چهار مرحله تقسيم كرد.

مرحله اول

اين مرحله از ابتداي ظهور اسلام تا سال 133 ه. ق (750 ميلادي) را در بر مي گيرد و شامل پزشكي در دوران نبوّت، خلفا و عصر اموي است.

در اين دوره به علّت نو پا بودن حكومت و گسترش ممالك اسلامي به علم پزشكي توجه چنداني نشد، در نتيجه نام پزشك مسلمان برجسته اي از اين دوره گزارش نشده است.

در دوران حيات رسول اكرم (ص) افراد زير به عنوان پزشك مطرح بودند:

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 19

الف. شمردل بن قباب كعبي نجراني: نبوّت پيامبر را پذيرفت.

ب. ضماد بن ثعلبه ازدي: در زمان پيامبر مسلمان شد.

د. ابن ابي رمثه تميمي: در جرّاحي مهارت داشت.

در دوران اموي نيز برخي پزشكان سرآمد ديگران بودند، از جمله:

الف. تياذوق: پزشك مسيحي (اواخر قرن اول

هجري) و طبيب مخصوص حجاج بن يوسف ثقفي بود. وي در سال 90 (ه. ق) در شهر واسط درگذشت و كتاب «ابدال الادويه و كناش» از تأليفهاي اوست.

ب. ابن آثال: طبيب مخصوص معاويه و رئيس پزشكان شام بود. در علم خواصّ ادويه و تركيب سموم كشنده بسيار ماهر بود. معاويه از سمّي كه او ساخته بود، براي شهادت امام حسن مجتبي (ع)، مالك اشتر نخعي و عبدالرحمن بن خالد بن وليد استفاده كرد.

مرحله دوم

اين مرحله با دوران عباسي همزمان مي باشد از سال 133 ه. ق (750 ميلادي) تا 287 ه. ق (900 م) را فرا مي گيرد و به دو بخش تقسيم مي گردد.

الف. عصر ترجمه: تأسيس بيت الحكمه در اين دوره بود. در زمان هارون افراد فراواني به ترجمه آثار تمدّن يوناني، رومي و هندي روي آوردند كه سرآمد آنان ابوزيد حنين بن اسحاق عبادي «1» و فرزندش اسحاق بن حنين بودند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 20

ب. عصر تأليف: پس از ترجمه آثار پزشكي، افرادي به صورت پراكنده به تأليف كتابهاي پزشكي پرداختند. آغاز عصر تأليف با نام «ابوالحسن عليّ بن سهل بن طبري» «1» گره خورده است و كتاب «فردوس الحكمه» او، شروع حركت نوين در طبّ اسلامي مي باشد. «2»

مرحله سوم

اين دوران، عصر طلايي پزشكان مسلمان است و از سال 287 تا 700 ه. ق (900- 1300 م) را در بر مي گيرد. مسلمانان در اين دوره بيشترين تعداد پزشكان و بالاترين نوآوريها را داشتند و تمام دانشمندان غرب اين دوره را «عصر طلايي رشد مسلمانان» ناميده اند. دكتر «جي اي پارك» مي گويد:

«در حالي كه اروپائيان در دوران سياه به سر مي بردند،

مسلمانان در بقيه نقاط متمدن جهان به پيش مي رفتند، آنان در بغداد، دمشق، قاهره و ديگر شهرها مدارس پزشكي و بيمارستان بر پا مي كردند. آنها مشعل فروزاني از دانش پزشكي بر افروختند.

بيش از 60 بيمارستان در بغداد و 33 بيمارستان در قاهره ساخته شد. در حالي كه در اروپا اولين بيمارستان در سال 1793 م در شهر يورك انگلستان بنا شد.» «3»

پزشكان مشهور مانند ابن سينا، رازي، اهوازي، جرجاني و ... در اين دوره زندگي مي كردند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 21

مرحله چهارم

اين مرحله دوران افول دانش پزشكي مسلمانان مي باشد. عوامل زيادي (مانند: جنگها، اختلافات مذهبي، فرار دانشمندان به نقاط ديگر، آتش زدن كتابخانه ها و ...) به سستي و انحطاط مسلمانان دامن زد. از قرن شانزدهم ميلادي طلوع علوم پزشكي در غرب آغاز و نهضت احياي علم پزشكي راه اندازي شد. «1»

نتيجه

طبّ اسلامي از ترجمه متون آثار يوناني و هندي شروع شد؛ اما با توجّه به حضور قرآن، توصيه به فراگيري علم و بيان برخي مطالب پزشكي (مانند مراحل خلقت انسان كه موجب كنجكاوي بشر درباره مسائل پزشكي شد)، طرح بحث شفاء (مانند: قرآن و عسل) و وجود احاديث طبي و ... مي توان گفت عامل رشد پزشكي در تمدّن اسلامي، قرآن و احاديث معصومان بود كه «عصر طلايي پزشكي» را از سال 287 تا 700 (ه. ق) به وجود آورد.

براي مطالعه بيشتر

1. ادوارد براون، طبّ اسلامي، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات بنگاه و نشر كتاب.

2. تاريخ پزشكي ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقاني، اميركبير.

3. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقي زاده، فردوس.

4. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 22

5. پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

6. مجله پژوهش حوزه، س پنجم، ش 18- 17، غلامرضا نورمحمدي، مقاله «نگرشي به مفهوم طب اسلامي».

7. پژوهشي در تاريخ پزشكي و درمان جهان، محمد تقي سرمدي، ج 1، ص 220- 209.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 23 پرسش

آيا ابوعلي سينا در طب و درمان از قرآن و روايات استفاده مي كرد؟

پاسخ

زندگي نامه ابن سينا

ابن سينا اهل بلخ «1» و بخارا بود و در سال 370 ه. ق آنجا متولد شد. پدرش اهل دين و علم و سياست و اسماعيلي مذهب بود. با علماي اسماعيلي مصر ارتباط و از مسائل كلامي آگاهي داشت. وي از مبلغان و مروّجان آن مكتب شمرده مي شد. «2»

ابن سينا در چنين محيط مذهبي و علمي، قرآن و علم ادب را در ده سالگي به اتمام رساند. او مسائل عقلي و رياضي را نزد محمود مساح، فقه و ظواهر شريعت را نزد اسماعيل زاهد و منطق را از ناتلي آموخت.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 24

در حالاتش نوشته اند: كتاب «ما بعد الطبيعه» ارسطو را چهل باز بازخواني كرد. به دستورات ديني و مذهبي نيز اهتمام داشت و اهل عبادت بود و براي حل مشكلات علمي به نماز تمسّك مي جست. در قرائت، حفظ و تفسير قرآن همّت داشت و برخي از سوره ها را تفسير مي كرد. علاوه بر فلسفه و طب، از فقه، حديث، تفسير، هيأت، نجوم و رياضي آگاهي داشت. وي در 18 سالگي بيشتر علوم زمان خود را فرا گرفته بود. ابن سينا به عرفان نيز گرايش داشت و در نمط نهم و دهم كتاب «اشارات» بدان پرداخته است.

از نوشته ها

و اشعار او استفاده مي شود كه شيعه بود. ابن سينا در سال 428 ه. ق درگذشت. بعضي محل وفات او را همدان و بعضي اصفهان نوشته اند. «1» امروزه آرامگاه او در همدان مشهور است.

آثار ابن سينا

ابن سينا آثار زيادي از خود به يادگار گذاشته، تا جايي كه امروزه بيش از 254 كتاب و رساله به نام او در كتابخانه ها موجود است، «2» كه مهم ترين آنها عبارتند از: قانون، شفاء، اشارات، حاصل و محصول، هدايه الحكمه، القولنج، الادويه القلبيه و .... ابن سينا در 16 سالگي به فراگيري علم طب پرداخت و خود مي گويد:

من در اندك زمان در طب مهارت يافتم و بيماران را معالجه مي كردم و با تجربه فروان، بسياري از راههاي مختلف معالجه بيماران بر من معلوم شد. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 25

كتاب «القانون في الطب» (دانشنامه پزشكي) 5 فصل دارد؛ اصول عمومي پزشكي، مفردات پزشكي، بيماريهاي مخصوص بخشهاي بدن، علائم امراض مانند تب، داروهاي مركب و .... «1»

نقش قرآن در پرورش ابن سينا

براي آشنايي بهتر با تأثير قرآن بر دانسته هاي ابن سينا لازم است به چند نكته توجه شود.

اوّل: هدف نزول قرآن تربيت معنوي و هدايت انسان به سعادت و كمال است، البته در اين راه لازم نيست همه علوم تجربي را براي بشر بيان كند، چون انسان عقل و احساس دارد و خود مي تواند مهارت لازم براي حل مسائل تجربي مانند پزشكي را به دست آورد. ذكر بعضي از مسائل علمي و پزشكي در قرآن به صورت اشاره و فرعي است و هدف قرآن از بيان مسائل علمي و پزشكي عبارت است از:

1- هموار سازي راه خداشناسي؛

2- تحريك كنجكاوي انسان ها

در زمينه علوم تجربي

3- تشويق مسلمانان به فراگيري علوم

بنابراين قرآن كتاب بهداشت و پزشكي نيست تا از آن انتظار علم پزشكي داشته باشيم و اشاره قرآن به بعضي از مسائل، مانند جنين شناسي، انگشت نگاري، شفا بودن عسل و بهداشت جسم و روان و تغذيه و ... براي تفكر در آيات الهي و برانگيختن حس كنجكاوي بشر است. «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 26

دوم: قاطعانه مي توان گفت در هيچ يك از اديان و مكاتب به اندازه اسلام به كسب علم تأكيد نشده است. خداوند كساني را با تقليد و بدون علم به او ايمان مي آورند، سرزنش و علم و ايمان را در كنار هم قرار مي دهد: يَرْفَعِ اللّهُ الّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ «1»

خداوند كساني از شما را كه ايمان آورده اند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبه هايي بالا مي برد.

واژه «علم» هشتاد مرتبه و «اولي الالباب» (خردمندان و عاقلان) بيش از ده مرتبه در قرآن آمده است و آيات فراواني مردم را به تفكّر و تعقّل دعوت مي كنند. «2» همه اين موارد نشان مي دهد كه قرآن اهمّيّت فراواني به دانش اندوزي و فراگيري علم داده است.

احاديث بسياري نيز در اين باره به ما رسيده است كه دانش ورزي را فريضه مي دانند، مانند:

«طلب العلم فريضه علي كل مسلم ومسلمه»؛ «3» فراگيري دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

«فكره ساعه خير من عباده سنه»؛ «4» يك لحظه فكر كردن بهتر از يكسال عبادت است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 27

از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است:

«حضور در مجلس عالم دوست داشتني تر است از هزار

تشييع جنازه مؤمن، عيادت هزار مريض مؤمن، هزار شب عبادت، هزار روز روزه، هزار درهم صدقه و حج ... آيا نمي داني خدا را تنها با علم مي توان اطاعت و عبادت كرد». «1»

توصيه و تشويق قرآن و روايات به فراگيري علم سبب شد علوم تجربي از جمله پزشكي رشد فزاينده اي در ممالك اسلامي داشته باشد.

سوم: در قرآن و احاديث، به فراگيري يك علم ويژه نيز توصيه شده است. براي مثال، قرآن به مسائل پزشكي و بهداشتي و درماني مانند: جنين شناسي، شفابخشي عسل، بهداشت فردي، تغذيه، بهداشت جنسي و .... اشاراتي دارد. در احاديث معصومان نيز علم پزشكي در كنار علم دين مطرح شده است، مانند اين سخن پيامبر اكرم (ص) كه فرمود: «العلم علمان، علم الاديان وعلم الابدان» «2»

از امام صادق (ع) نيز نقل شده است: هر شهري از سه چيز بي نياز نيست؛ فقيه، حاكم و طبيب. «3» در روايتي آمده است: «انبياء الهي به علم طب آگاهي داشتند» «4».

برخي از دستورات طبّي و درماني معصومان مدون شده كه طب النبي (ص) و طب الرّضا (ع) از آن جمله است و اثرات ميوه جات، سبزيجات، فلسفه محرّمات، و مسائل بهداشتي و ... را در پاسخ پرسش كنندگان بيان كرده اند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 28

دانشمندان مسلمان نيز كتابهاي زيادي در مورد احاديث طبي به نگارش در آورده اند كه خود زمينه ساز شكوفايي دانش پزشكي بين مسلمانان شده است. «1»

حاصل سخن

ابن سينا در قرن چهارم و پنجم مي زيست؛ دوره اي كه عصر طلايي رشد علمي مسلمانان بود. دوران عصر طلايي از سال 287 تا 700 ه. ق (900- 1300 م) را در بر مي گيرد، بيشترين پزشكان و

نوآوريها و بالاترين رشد مربوط به اين دوره است.

در پايان سده سوم، طب جالينوس و بقراط بيشتر مباحث علم پزشكي دوره اسلامي را تشكيل مي داد. عالمان ديني نوع تازه اي از نوشته هاي پزشكي را با نام «الطبّ النبوي» در مقابل پزشكي يوناني پديد آوردند كه مورد پذيرش عموم مردم و پزشكان قرار گرفت. «2» از اين رو ابن سيناي مسلمان، عارف، مفسّر و حديث شناس بيشتر از ديگران از آراي پزشكي قرآن و روايات تأثير پذيرفت و آن را كاربردي كرد. اهمّيّت كتاب قانون اين است كه آراي جالينوس و ارسطو را به نقد كشيد و در برابر آنها آراي جديدي ارائه كرد. «3»

هر چند علم پزشكي با تجربه به دست مي آيد، ابن سينا با اخذ طب يونان و مسائل پزشكي قرآن و احاديث طبي معصومان و با تجربه هاي مختلف

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 29

نظريات تازه اي در عرصه پزشكي ارائه كرد كه هنوز هم مورد توجه است. براي مثال كتاب «قانون» او را مي توان نام برد كه به مسائل خوردنيها و آشاميدنيها، «1» شير مادر و اثرات مفيد آن براي كودك، «2» حجامت، «3» شفابخشي عسل «4» و ... اشاره دارد. هر چند وي آيات و ارتباط آن با پزشكي را به صراحت مطرح نكرده است، اما ذكر اين مسائل نشان از تاثيرپذيري او از آموزه هاي ديني دارد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 31

پرسش

آيا طب اسلامي و قرآني از طب جالينوس و بقراط متأثر شده است؟

پاسخ

پيش از ارائه پاسخ لازم است به چند نكته توجه شود.

اول: هدف نزول قرآن، تربيت و هدايت انسان به كمال است و در اين راه لازم نيست همه علوم تجربي و غيرتجربي را براي بشر بيان كند؛ چون انسان

عقل و احساس دارد و مي تواند مسائل تجربي و علوم را به دست آورد؛ لذا منظور از «تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ ء؛ «1» قرآن بيان كننده همه چيز است» همه چيزهايي است كه در راستاي هدايت و مربوط به هدايت معنوي بشر مربوط مي باشد؛ نه علوم تجربي و پزشكي «2» و ذكر بعضي از مسائل علمي و پزشكي در آن به صورت اشاره و فرعي است و موضوعيت ندارد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 32

هدف قرآن از بيان مسائل علمي و پزشكي عبارت است از:

1- هموار سازي راه خداشناسي

2- تحريك كنجكاوي بشر در معارف قرآن

3- تشويق مسلمانان به تحصيل علم و مطالب علمي «1»

دوم: قرآن كريم با علوم و فرهنگ عصر خويش برخورد سه گانه 1. انكاري 2. اثباتي 3. اصلاحي داشت:

قرآن، وحي الهي و معجزه جاويدان پيامبر اسلام (ص) است و ممكن نيست علوم بي پايه و را در خود جاي دهد: «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ؛ «2» هيچ باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمي آيد»، لذا قرآن و روايت صحيح، مطالب علمي و پزشكي نادرست را در خود جاي نمي دهند «3» علاوه بر آن، ترجمه متون طبّ جالينوس (201 ق. م) و بقراط (277 ق. م) تا زمان پيامبر اسلام (ص) در جزيره العرب مرسوم نبود تا قرآن از آن متأثر باشد.

سوم: قرآن كتاب پزشكي نيست تا از آن انتظار پاسخ دهي به مسائل علم پزشكي را داشته باشيم، اما براي تفكّر در آيات الهي و ... بعضي مسائل (مانند جنين شناسي، انگشت نگاري، شفابخشي عسل و بهداشت جسمي و رواني و تغذيه و ...) را با كنايه

و اشاره- نه به صورت دائره المعارفي- مطرح كرده است، البته گاهي نيز به صورت مبهم باقي گذاشته است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 33

در هر صورت آن چه در قرآن مطرح شده است با علم قطعي روز مطابقت دارد و هيچ تعارضي ندارد. در ضمن بعضي از مسائل پزشكي قرآن در طبّ جالينوس مطرح نبود و امروزه با آزمايشهاي پيشرفته به دست آمده است.

چهارم: جابه جايي علم بين تمدنها و مناطق مختلف زمين از جمله شرق و غرب پيشينه اي طولاني دارد (در ادامه اشاره مي كنيم) و اين امري طبيعي است كه ملتها علوم پيشرفته را به هم وام دهند و تكامل بخشند.

معرّفي طب جالينوس و برخورد مسلمانان با آن

طبّ جالينوس و بقراط و تأثير آن بر طب اسلامي

«بُقراط» يا «ابقراط»، طبيب بزرگ يوناني ( (ellrcoppiH دو هزار و پانصد سال پيش مي زيست. نوشته هاي او مورد استفاده گسترده برخي پزشكان مسلمان قرار گرفت، امّا چون تأثير اساسي و مستقيم نوشته هاي جالينوس را نداشت، به بيان تأثير طب جالينوس بر طب اسلامي بسنده مي كنيم.

«جالينوس» (131- 201 م) در زمان «مارك اورل»، امپراطور روم مي زيست. او ابتدا متوجّه فلسفه شد و بعد شروع به آموختن طب كرد و براي تكميل داروشناسي به جزيره «قبرس» و سپس «فلسطين» رفت. او نزديك به صد جلد كتاب و رساله نوشت كه مهم ترين آنها «سته عشر» شانزده كتاب است. «1»

از سال 457 م دولت روم، نسطوريها «2» را از قلمرو حكومت خود راند و در

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 34

سال 481 م مركز علمي اين فرقه را به طور رسمي بست و رؤساي

روحاني آن مركز را در «نصيبين» جاي داد. نسطوريان پس از آن به مشرق- به ويژه ايران- انتقال يافتند. بعدها مركز روحاني نسطوريان در سال 498 م به پايتخت ايران، (سلوكيه و تيسفون) منتقل شد. آنها پايگاه علمي خود را در جندي شاپور برقرار كردند. در آنجا يك مدرسه طبّي نيز داير شد كه علم طبّ يوناني، كه نسطوريان روم حامل آن بودند و طبّ هندي، كه از سواحل سند به آنجا راه يافته بود، بتركيب شدند. علاوه بر اين جندي شاپور يك بيمارستان و يك دانشكده پزشكي مهم نيز داشت. «1»

علم طب به معناي معروف آن در دوره اسلامي با ترجمه كتابهاي يوناني و هندي آغاز شد. همچنين مركزي به نام «بيت الحكمه» براي ترجمه متون خارجي در بغداد تأسيس شد. براي مثال، حنين بن اسحاق عبادي از مسيحيان نسطوري كه اهل حيره جنوب عراق بود، ده سال قبل از مرگ خود نوشت كه از آثار جالينوس نود و پنج اثر را به سرياني و سي و چهار اثر را به عربي برگردانده است. وي نقش بسزايي در تدوين واژگان علمي و پزشكي اسلامي ايفا كرد. «2»

در دوران خلفاي عباسي، كار ترجمه به طور چشمگيري رونق گرفت. نظريّه ها و كارهاي پزشكي يونان و روم شرقي كاملًا پذيرفته شد و اين روش تا پايان سده سوم ادامه يافت.

در اين سده نوع تازه اي از نوشته هاي پزشكي پديد آمد كه «طبّ النبّوي» ناميده مي شد و هدف از تدوين آنها ارائه روشي نو در برابر نظامهاي پزشكي يوناني بود.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 35

مؤلفان اين نوشته ها، بيشتر عالمان ديني بودند تا پزشك، و قرآن و حديث و روشهاي

پزشكي زمان پيامبر (ص) را از طب يوناني برتر مي دانستند گاهي دو رويكرد را در هم مي آميختند «1»، مانند «رساله مختصر في طب» از ابن حبيب اندلسي (174 ه. ق)، «طبّ الرّضا» و «الطبّ النبّوي» از ابي عاصم (287 ه. ق). «2»

برخورد پزشكان مسلمان با طبّ جالينوس

طب اسلامي در محيطي سرشار از ستايش و تحسين بقراط و با الهام از آموزه هاي جالينوس پيشرفت كرد. «3» مقام جالينوس در ميان پزشكان مسلمان آنقدر با اهميت بود كه تمام آثارش را به عربي ترجمه كردند؛ به طوري كه پزشكان مسلمان خود را شاگرد جالينوس مي دانستند.

مهم ترين كارهايي كه پزشكان مسلمان براي پيشرفت طب جالينوس انجام دادند، چنين است.

1. علم طب پراكنده و مشوّش يوناني را مرتب كردند.

2. طب را از صورت نظري بيرون آوردند و طبّ عملي و تجربي را ايجاد كردند.

3. علم امراض را توسعه دادند و بسياري از بيماريها را كه تا آن زمان اطلاعاتي از آنها در دست نبود، در علم طب وارد كردند.

4. اثر داروها را براساس «وظايف الاعضاء» بررسي كردند و به نتايج قابل توجهي دست يافتند. «4»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 36

هر چند طب جالينوس و بقراط در ميان مسلمانان حاكم بود، بسياري از مسائل پزشكان مسلمان كه در مواجهه با بيماران خود با آن روبه رو بودند، به سرزمين اسلامي و شرايط ويژه آن اختصاص داشت و از آنها در نوشته هاي يوناني يادي نشده بود.

درباره گياهان دارويي نيز در كتاب «حشائش» ديوسكور يدس، پانصد گياه بررسي شده بود امّا اين تعداد در كتاب «الحاوي» زكريا به هفتصد و در كتاب «الجامع لمفردات الادويه والاغذيه» به هزار و چهارصد گياه

رسيد.

كتاب «قانون» ابن سينا پس از ترجمه به زبان لاتين، مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت. اهميت «قانون» در اين است كه از آنكه در پزشكي تابع آراي جالينوس باشد؛ با آراي جالينوس و ارسطو تقابل داشت. «1»

محمد بن زكرياي رازي (251- 313 ق) در رد نظريّه هاي جالينوس كتابي به نام «الشّكوك علي الجالينوس» «2» به نگارش درآورد. وي در مقدمه آن مي گويد:

«مقام جالينوس بر هيچ كس پوشيده نيست. ممكن است بعضي از كوته نظران مرا مذمت كنند؛ ولي فيلسوف و حكيم بر من خرده نخواهد گرفت، به دليل آنكه در حكمت و فلسفه جايز نيست و مي بايست از روي دليل و برهان گفتگو به عمل آيد و اگر شخص جالينوس زنده بود مرا به خاطر اين تأليفات، ستايش مي كرد». «3»

همچنين وي آراي جالينوس را درباره ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعهاي نوري از جسم به چشم، نقد كرد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 37

ابونصر فارابي نيز در كتاب «الردّ علي الجالينوس فيما نقض علي ارسطاطايس لأعضاء الانسان» عقايد جالينوس را نقد كرد. «1»

همچنين ابن نفيس دمشقي (قرن ششم) نظريّه جالينوس را درباره گردش خون مورد نقد قرار داد.

نتيجه

1. قرآن وحي الهي است و هيچ بشري. حتي پيامبر (ص) در محتوا و الفاظ آن دخالتي نداشته و از هيچ علم و فرهنگي متأثر نشده است؛ چون خود ريشه و مبدأ افاضه علوم است. روايات صحيح معصومان نيز كه منشأ آن قرآن است، از زبان كساني صادر شده است كه حامل علم لدنّي اند.

2. قرآن كتاب پزشكي نيست؛ ولي بعضي از مسائل پزشكي را به صورت گذرا بيان كرده است كه با تازه ترين نظريه هاي پزشكي

مطابقت دارند.

3. جابه جايي علم از منطقه اي به منطقه اي ديگر، پديده اي طبيعي است و علم پزشكي نيز بارها بين شرق و غرب دست به دست شده است.

4. طب جالينوس تأثير بسزايي بر «پزشكان مسلمان» گذاشت؛ نه بر قرآن و احاديث صحيح؛ تا جايي كه آنان پيشرفت خود را مديون متون ترجمه شده «جالينوس و بقراط» مي دانند، امّا از قرن سوم به بعد، مسلمانان با الهام از وحي الهي، احاديث و تجربه هاي فراوان در زمينه پزشكي به پيشرفت هاي خوبي دست يافتند، كه به عصر طلايي معروف شد و نظريه هاي جالينوس را به نقد كشيدند و

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 38

ديدگاه هاي ابتدايي او را «تقويت»، «رد» يا «اصلاح» نمودند.

معرفي كتاب

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1.

2. تاريخ طب در ايران پس از اسلام، نجم آبادي.

3. طب اسلامي، ادوارد براون، ترجمه از رجب نيا.

4. پژوهشي درتاريخ پزشكي و درمان جهان، محمد تقي سرمدي، ج 1، ص 193- 187.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 39

پرسش

مهم ترين پزشكان مسلمان چه نام دارند و هر كدام داراي چه آثاري مي باشند؟

پاسخ

نام و آثار مهم ترين پزشكان مسلمان به شرح زير است:

1. تياذق، طبيب حجاج بن يوسف ثقفي (م: 90 ه. ق) درباره او اطلاعات جزئي در دست است. برخي قصيده عربي درباره «حفظ الصحه» را به او و ترجمه منظوم فارسي آن را به ابن سينا نسبت داده اند. اين قطعه عربي ظاهراً مشتمل بر هشتاد بيت بود. «1» ابن ابي اصيبعه نيز يك كناش بزرگ و دو كتاب كبير در تهيه ادويه و تفسير اسامي ادويه را به او نسبت مي دهد. «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 40

2. حنين بن اسحاق عبادي (قرن

دوم) از مسيحيان نسطوري اهل حيره در جنوب عراق بود و متون پزشكي را به عربي و سرياني ترجمه مي كرد. وي 95 اثر از آثار جالينوس را به سرياني و 34 اثر را به عربي ترجمه كرد. المسائل في الطب المتعلمين، عشر مقالات في العين، رساله چشم پزشكي از تأليفات اوست. «1»

3. ابوالحسن علي بن سهل رَبَّن طبري (240 ق) او روشهاي پزشكي يوناني و رومي را خلاصه كرد و فصل جداگانه اي نيز به پزشكي هندي اختصاص داد. نظريه هاي طبري در آسيب شناسي، طب باليني، داروشناسي، اهميت فراوان دارد و كتاب «فردوس الحكمه» را در سال 237 ه. ق به متوكل اهدا كرد. «2»

4. علي بن عيسي (سده سوم): «تذكره الكحّالين» را نوشت كه حاوي مطالبي درباره 130 بيماري چشم است.

5. عمار موصلي (سده سوم): رساله اي در بيماري چشم را به رشته تحرير درآورد و درباره 48 بيماري بحث كرد. او به شيوه در آوردن آب مرواريد (كاتاراكت) از راه سوزن توخالي همراه با مكش اشاره دارد.

6. ابوبكر محمد بن زكرياي رازي (م 311 ق).

كتابهاي رازي عبارتند از: المنصور في الطب، كتاب الحاوي و ...

رازي در طب و نيز كيميا تبحّر داشت او بيمارستاني در بغداد تأسيس كرد. كتاب الحاوي او بزرگ ترين و جامع ترين كتاب طبي آن دوره است. وي رساله اي براي تشخيص «آبله» و «سرخك» دارد كه پيش از آن هيچ طبيب يوناني يا اسلامي درباره آن چيزي ننوشته بود. رازي هفتصد داروي گياهي را شناسايي كرد

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 41

و به نقد آراي طبي جالينوس پرداخت كه مهم ترين آنها درباره ديدن، شنيدن، رسيدن شعاعهاي نوري از جسم به چشم و ... مي باشد. «1»

اين نقد به زبان لاتين چهل بار 1498 يا 1866 تجديد چاپ شده است و آقاي «نويبورگ» اين كتاب را زينتي براي طب اسلامي مي داند. «2»

7. اخويني بخاري (373 ه. ق): نويسنده «هدايه المتعلمين في الطب» (اولين پزشكي نامه) مي باشد.

8. علي ابن عباس اهوازي: (م 384 ه. ق) كتاب كامل الصناعه وي كه طب ملكي نيز خوانده مي شود؛ به نام ملك ديلمي عضد الدوله مي باشد و در پنج قرن، مرجع طب در مدارس اروپاييان بود. ايشان اهميت زيادي به «سازوكار عروق شعريه» مي داد و مطالب زيادي به رشته تحرير در آورد.

9. ابن سينا (427 ه. ق): «القانون في الطب» (دانشنامه پزشكي) از مهمترين آثار اوست.

كتاب قانون، مشتمل بر 5 كتاب است؛ اصول عمومي پزشكي- مفردات پزشكي- بيماريهاي مخصوص بخش ايي از بدن- علائم امراض مانند: تب، داروهاي مركب.

اين كتاب بعد از ترجمه لاتين مورد توجه دانشمندان و پزشكان غرب قرار گرفت و كتاب پايهي درسي دانشگاه ها شد و از سال 1473 تا 1505 م 15 مرتبه تجديد چاپ گرديد. «3» در قرن شانزده چاپ بيستم آن نيز گزارش شده است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 42

ابن سينا رساله اي نيز درباره قولنج، الادويه القلبيه، ارجوزه في الطب (منظومه آموزشي پزشكي) داشت.

10. اسحاق بن سليمان اسرائيلي (سده چهارم): رساله اي درباره ي تب داشت.

11. سعيد بن هبه الله (495 ه. ق): نويسنده «المغني في تدبير الامراض» و رساله طبي- فلسفي «في خلق الانسان» است.

12. ابوالقاسم زهراوي (سده چهارم): التصريف لمن عجز عن التاليف، (دانشنامه 30 جلدي) از آثار زهراوي است. او به مسائل جراحي پرداخته و در مورد خردكردن سنگ مثانه مهارت داشت.

13. سيد اسماعيل جرجاني (531 ه. ق): «ذخيره پزشكي» از

آثار اوست. فارسي مي نوشت و آثار عربي و يوناني را به فارسي ترجمه مي كرد. مانند: خوارزمشاهي، شامل: بيمارشناسي، علاج بيماريها، داروشناسي، گياه شناسي و ....

كتاب «ذخيره پزشكي» او تنها كتاب پزشكي است كه به زبان عبري ترجمه شده و تا كنون چهار بار در ايران به چاپ رسيده است. «1»

14. محمد بن قسّوم بن اسلم غافقي (سده ششم و هفتم): «المرشد في طب العين» را نگاشت.

15. مهذب الدين عبدالرحيم بن علي، مشهور به دخوار (م 628 ه. ق) شاگردان زيادي در پزشكي پرورش داد و مدرسه اي در دمشق ساخت.

16. ابن ابي اصيبعه: در قرن هفتم مي زيست و شاگرد «دخوار» و چشم پزشك بود. نام كتاب او «عيون الانباء في طبقات الاطباء» است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 43

17. ابن نفيس (دمشق/ م 687 ه. ق): كتاب «الشامل في الصناعه الطيبه» در 80 مجلد از آثار ابن نفيس است. ايشان در مصر تدريس مي كرد. او شرحي بر كتاب «حنين» به نام «المسائل في الطب» (چشم پزشكي) نوشت. پر خواننده ترين تلخيص قانون، كتاب الموجز ابن نفيس بود.

ايشان گردش ريوي خون را، حدود سه قرن پيش از آنكه اروپاييها كشف كنند؛ در كتاب خود توصيف و نظريه جالينوسي را رد كرد.

18. ابو روح محمد بن منصور، مشهور به زرين دست (قرن هفتم): كتاب «نور العيون» را به زبان فارسي نوشت. اين چشم پزشك و جراح، در عهد ملكشاه سلجوقي مي زيست. درباره مهارت وي نوشته اند: مردي يك چشم داشت و زرين دست با اطمينان چشم ديگرش را جراحي كرد. «1»

19. فتح الدين قيسي، (م 657 ه. ق): در كتاب «نتيجه الفكر في علاج امراض البصر»، صد و بيست و

چهار ناراحتي چشم را بر مي شمارد.

20. ابن خطيب اندلسي مشهور به لسان الدين (م: 776): رساله اي به نام «طاعون» دارد. طاعون در آن زمان در اروپا شايع بود و ايشان براي درمان آن همت گماشت و بر اين باور بود كه اين بيماري واگيردار است و از طريق لباس، ظرف، گوشواره، و ... منتقل مي شود. «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 44

براي مطالعه بيشتر

1. پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، علي اكبر ولايتي، ج 1، ص 215.

2. كارنامه اسلام، دكتر عبدالحسين زرين كوب، تهران، اميركبير، 1380، ص 53 به بعد.

3. علوم اسلام و نقش آن در تحولات علمي جهان، آلدوميدي، ترجمه محمدرضا شجاعي رضوي و علوي، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، 1371 ص 79 به بعد.

4. تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقي زاده، تهران، فردوسي، 1379، ص 214.

5. ر. ك: تاريخ طب در ايران پس از اسلام، دكتر محمود نجم آبادي، دانشگاه تهران، چ 2، 1366.

6. تاريخ پزشكي ايران، الگود سيريل، ترجمه باهر فرقاني، تهران، اميركبير، چ اول.

7. ادوارد براون، طب اسلامي، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چ اول، 1337.

8. مجله حوزه و پژوهش، ش 17 و 18.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 45

فصل دوم: جنين شناسي و مراحل آن

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 47

الف. سرآغاز آفرينش

1. آفرينش انسان از خاك

قرآن در بعضي از آيات آفرينش حضرت آدم (ع) را از خاك و در بعضي ديگر خلقت تمام بشر را از خاك مي داند. براي مثال در سوره سجده مي فرمايد: «و بدء خلق الانسان من طين؛ «1» آفرينش انسان را از گل آغاز كرد».

در اين آيه «2» به آفرينش حضرت آدم (ع) اشاره دارد، نه همه انسانها، اما در آيات ديگر خلقت تمام انسانها را از خاك مي داند: «و لقد خلقنا الانسان من شلاله من طين؛ «3» و به يقين انسان را از چكيده اي از گل آفريديم».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 48

نكته اي كه مي توان به آن اشاره كرد اين است كه در بعضي از آيات از آفرينش انسان با «تراب» «1» و در برخي ديگر با واژه «طين» ياد شده است.

واژه «طين و تراب»

«طين» به معني «خاك آميخته با آب، يا خاك مرطوب» است. از آيه «انّا خلقناهم من طين لازب؛ «2» ما آنها را از گل چسبنده آفريديم» استفاده مي شود كه «طين» آميخته اي از آب و گل است كه حالت چسبندگي دارد. اين واژه در قرآن 8 مرتبه و به صورت نكره درباره خلقت انسان آمده و به معناي گل مخصوص است.

«تراب» به معني خاك است. در معناي «مسكنه و خضوع» هم آمده است. ترب الرجل يعني فقير شد (از شدت فقر خاك نشين شد). قرآن

6 بار از تراب به صورت نكره براي خلقت انسان استفاده كرده است. «3»

درباره آفرينش حضرت آدم (ع) از خاك تمامي مسلمانان و اديان مختلف، و قائلانبه ثبات انواع اتفاق نظر دارند، اما سخن در اين است كه خلقت بشر بعد از آن حضرت چگونه بود؟ [مفسران «4» با كمك دانش جديد دريافته اند كه بنيان ساختماني وجود انسان، از خاك است. تحقيقات نشان داده است اگر جسم انسان به اصل خود برگردانده شود، شباهت زيادي به يك معدن كوچك خواهد داشت كه از تركيب حدود 22 عنصر تشكيل يافته است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 49

عناصر موجود در خاك

گرچه بعضي از مفسران آيات را در بيان واسطه ها مي دانند، ولي با نگاه بيولوژيك (زيست شناسانه) نقش عناصر خاك در ايجاد و بقاي انسان انكار ناپذير است، چنانكه بدن انسان به صورت معدن كوچك تصورپذير است. عناصر موجود در خاك از راه مواد غذايي با منشأ نباتي يا حيواني يا محلول در آبي كه از منابع زير زميني يا جاري به دست مي آيد، به بدن انسان راه مي يابد.

عناصر موجود در بدن

در اين جا به اختضار به عناصر موجود در بدن انسان و نقش هر يك اشاره مي نماييم.

1. اكسيژن (O) و ئيدروژن (H) به صورت آب در بدن نقش اساسي در حفظ حيات انسان دارند. ميزان آب تمام بدن (WBT- retaw ydob latot) در سنين مختلف متفاوت است. پيش از تولد و در حدود ماه چهارم جنين، حدود 90 و در زمان تولد حدود 80 وزن نوزاد آب است كه اين مقدار به مرور در 12 سالگي به حدود وزن بدن مي رسد. اين كاهش در

سنين بالاتر به حدود 60 در مردان و 55 در زنان مي رسد.

آب نقش اساسي در توزيع نيازهاي بدن و دفع مواد زائد و سمي از مسير خون و ادرار دارد و كاهش سريع آب بدن (بيش از معادل 10 وزن) بسيار خطرناك و در صورت جبران نشدن سريع مرگ آور يا دست كم بسيار آسيب رسان مي باشد (191- N، 252-. (H

2. كربن (C) همراه با اكسيژن و ئيدروژن، قندهاي مختلف را در بدن انسان

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 50

تشكيل مي دهد. منشأ كربن بدن انسان منابع گياهي و جانوري است كه از خاك به دست مي آيند. قند منشاء اصلي تامين انرژي مورد نياز بدن انسان است و همه مواد داراي انرژي در بدن از جمله چربي و پروتئين در نهايت به گلوكز تبديل مي شوند و همراه اكسيژن در فرآيندي مشابه سوختن، انرژي بدن را تامين مي كنند.

3. نيتروژن (N) همراه كربن، اكسيژن و هيدروژن عناصر اصلي تشكيل دهنده پروتئينها، آنزيمها و هورمونها در بدن مي باشند. نيتروژن مشخصه ميزان پروتئين است و هر گرم نيتروژن معادل 25/ 6 گرم پروتئين در بدن به حساب مي آيد. نيتروژن در هوا فراوان است و بعضي گياهان توان انتقال آن به خاك را دارند؛ اما انسان سالم نيتروژن و ورودي را از راه غذا و از منشاء خاك به دست مي آورد». (415. (H

پروتئينها در توليد مواد آلي بدن نقش اساسي دارند. علاوه بر آن حمل و انتقال بعضي عناصر مهم بدن به عهده بعضي پروتئينها است. پروتئينها از اجزاء ساده تري به نام آمينو اسيدها (dica onima) تركيب يافته اند كه نيتروژن در آن اصل است. بدن توان توليد

اغلب آمينو اسيدها را دارد، اما بعضي از اسيدها بايد از بيرون وارد شوند. بيشتر كبد انسان پروتئينها را از تركيب اين آمينو اسيدها توليد مي كند كه در واقع مشخصه سلولهاي زنده مي باشند و نقش اصلي را در قوام و پايداري بدن به عهده دارند (. (631- 348 N

آنزيمها ( (eimyznE تركيبتي پيچيده در بدن دارند و نيتروژن عنصر مهمي درتركيب آنها به شمار مي رود. نقش آنها تسهيل واكنشهايي است كه براي رشد و سلامتي بدن انجام مي شود و نبود هر يك باعث ايراداتي به درجات مختلف در بدن مي باشد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 51

4. سديم ( (aN ون مثبت (noic ac) اصلي مايعات خارج سلولي بدن انسان و عامل اصلي باقي ماندن مايعات در داخل عروق است. ورودي آن بيشتر از راه غذا و نمك معدني است و ميزان دقيق آن توسط كليه با عمل مواد ترشح شده از غدد فوق كليه و غده هيپوفيز در مغز تنظيم مي شود. هر نوع كاهش يا افزايش آن بخصوص اگر سريع باشد، از راه تغييرات در حجم مايعات بدن و فشار خون، بسيار خطرناك است و مي تواند با ايجاد عوارضي از جمله تشنج و اختلال كاركرد نظام قلبي، به بيمار آسيب برساند ( (198- 196 N ميزان مورد نياز فرد بالغ 1 تا 3 گرم از اين ماده مي باشد (. (419 M

5. پتاسيم ( (K مهم ترين يون مثبت (nois ac) داخل سلولي است و مقدار عمده آن در سلول هاي عضلاني متمركز است. اگر چه ميزان پتاسيم خارج سلولي تنها از كل پتاسيم بدن است؛ نقش آن در فعاليتهاي بدن بسيار حياتي است. پتاسيم

از راه غذاها به بدن مي رسد و از راه كليه ها تنظيم مي شود (. (203 N ميزان مورد نياز پتاسيم از راه خوراكي در 24 ساعت 5- 2 گرم مي باشد. (. (419 H

7. منيزيم ( (gM بيشتر از نصف آن در استخوان متمركز است. علاوه بر استحكام استخوانها، در سازوكار تامين انرژي بدن و عملكرد آنزيم نقش دارد. منابع آن تغذيه اي و بيشتر سبزيجات، غلات و گوشت است (. (216 N نياز روزانه به آن نيز 3/ 0 ميلي گرم است (. (419 H

8. فسفر ( (P بيشتر در استخوان متمركزست و نقش اساسي در استحكام آن دارد، ولي مقادير خارج از استخوان نيز گرچه كم است، اما حضور آن در بسياري از تركيبات حياتي پروتئيني و در عوامل حامل انرژي (PTA) بسيار مهم است. ميزان فسفر بدن از آغاز تولد تا بلوغ بشدت افزايش مي يابد و منابع خوب آن

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 52

شير يا گوشت و ماهي است ( (220 N ميزان نياز معمول به آن 2/ 1- 8/ 0 گرم براي فرد بالغ مي باشد.

9. آهن ( (eF نقش اساسي در خون سازي رشد، ايمني و عملكرد عصبي دارد (. (1614 N ميزان مورد نياز آن بسته به سن و جنس متفاوت و به طور متوسط 10 ميلي گرم در روز است ( (419 H كه از منابع حيواني مثل گوشت و جگر، و گياهي مثل حبوبات و بعضي سبزيها به دست مي آيد.

10. روي ( (nZ نقش مهم در رشد، سلامت سلولي از جمله پوست و بعضي عملكردهاي ديگر بدن از جمله جذب روده اي دارد. ميزان متوسط نياز روزانه به آن

15 ميلي گرم مي باشد و از راه تغذيه سالم تامين مي شود (. (415 M

11. مس ( (uC در خونسازي و بعضي عملكردهاي عصبي نقش دارد و ميزان متوسط مصرف روزانه آن 2 تا 3 ميلي گرم است (. (419 M

12. يد ( (I ماده اي است كه توسط تيروئيد به صورت كاملا فعال جمع آوري و براي توليد هورمونهاي تيروئيدي استفاده مي شود. هورمونهاي تيروئيدي نقش بسيار مهم و غير قابل جايگزين در همه فعاليتهاي بدن دارند و اساسي ترين هورمون در رشد بدن مي باشند. (. (1884- 1870 N ميزان متوسط نياز روزانه به آن 15/ 0 ميلي گرم مي باشد.

13. منگنز ( (nM با نياز 5- 2 ميلي گرم ( (419 M براي رشد نرمال اسكلتي موثر است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 53

نقش ويتامين ها در بدن

توجه به نقش ويتامينها در بدن نيز ضروريست، براي همين اشاره اي به آنها مي كنيم.

1. ويتامين: A نقش اساسي در بينايي و سلامت پوست، استخوان و دندان دارد ( (178- 177 N و ميزان نياز روزانه بدن به آن يك ميلي گرم مي باشد ( (419 M كه در منابع جانوري مثل كبد، ماهي، تخم مرغ و سبزيجات و ميوه هاي زردرنگ در دسترس است.

2. ويتامين: 1 B نقش مهمي در فعاليت مناسب بسياري از آنزيمها دارد و كمبود آن مشكلات فراواني مانند سر درد، اختلالات عصبي و آسيب مخاطها به وجود مي آورد (. (181 N ميزان مورد نياز روزانه (419 M) 1/ 4 gm است و در بعضي سبزيجات و مواد جانوري موجود است.

3. ويتامين) 2 B ريبو فلاوين): نقش مهمي در فعاليت بسياري از آنزيمها دارد. در بينايي نيز موثر است. در

شير، جگر و تخم مرغ فراوان است ( (182 N و روزانه به ميزان 6/ 1 ميلي گرم از آن مورد نياز بدن است (. (419 M

4. پتاسين: درگوشت ماهي و ماكيان وجود دارد و كمبود آن باعث بعضي مشكلات پوستي مي شود. ( (183 N روزانه 18 ميلي گرم از آن مورد نياز بدن است (. (419 H

5. ويتامين: 12 B نقش مهمي در خون سازي، عملكرد مناسب گلبولهاي سفيد و دستگاه عصبي دارد. از منابع حيواني مثل گوشت، تخم مرغ، شير و پنير به دست مي آيد ( (1613- 1612 N و ميزان نياز روزانه آن 3 ميلي گرم است و به خوبي در بدن ذخيره مي شود.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 54

6. پيروكسين (: (6 B در فعاليت بعضي آنزيمها از جمله سوخت و ساز چربيها نقش دارد و كمبود آن بخصوص در نوزاد مي تواند تشنج آور باشد. در گوشت، جگر و بعضي گياهان وجود دارد ( (184- 183 N نياز روزانه به آن 2 ميلي گرم است (. (419 M

7. ويتامين: C نقش مهم در جذب بعضي مواد مثل آهن دارد و با شركت در فعاليت بسياري از آنزيمها نقش اساسي در باز سازي و جلوگيري از تسريع فرآيند پيري ايفا مي كند (. (185- 184 N در بسياري از سبزيجات و ميوه ها موجود است و بهتر است در طي روز به طور مكرر و در حد نياز به بدن برسد.

8. ويتامين: D نقش مكمل و كاملًا ضروري در استوار كلسيم و فسفر در استخوان و استحكام آن دارد و اين تنها اثر آن نيست. اگرچه امكان توليد ويتامين D در پوست با

كمك آفتاب وجود دارد؛ اما از راه تغذيه اي مثل روغن، كبد، ماهي و لبنيات غني نيز مي توان آن را تأمين كرد (. (188- 186 N روزانه 10 ميلي گرم از آن ضروري است و در بدن ذخيره مي شود (. (A 4 M

9. ويتامين: E در سلامت پوست و جلوگيري از فرآيند پيري، با مقادير كافي موثر است و از سبزيجات برگدا به دست مي آيد (. (179 N

10. ويتامين: K در انعقاد خون نقش دارد و در سبزيجات برگدار و جگر هست. 179 N «1»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 55

2. آفرينش انسان از آب

يكي از مطالب شگفت انگيز قرآن اين است كه آفرينش موجودات زنده حتي انسان را از «آب» مي داند. آب در بعضي از آيات به صورت مطلق آمده است مانند:

«وجعلنا من الماء كل شي حي؛ «1» و هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم».

و در بعضي ديگر به آفرينش انسان از مطلق آب اشاره مي كند، مانند:

«و هو الذي خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و محمراً «2»؛ و اوست كسي كه از آب بشري آفريد و او را نسبي و دامادي قرار داد».

در آيات ديگر به آب با ويژگي مخصوص اشاره شده است، مانند:

«من سلاله من ماء مهين «3»؛ از چكيده آب پست»، «و من ماء دافق «4»؛ از آب جهنده»

چگونگي آفرينش انسان از آب

درباره خلقت انسان از آب دو ديدگاه ميان دانشمندان وجود دارد.

ديدگاه اوّل: منظور اين است كه آب بيشترين ماده تشكيل دهنده بدن انسان است، حتي حيات همه موجودات زنده- گياهان و حيوانات- به آب بستگي دارد. آفرينش حضرت آدم (ع) نيز از «طين»؛ (مخلوطي

از آب و گل) بود.

به بيان ديگر از يك طرف حدود حجم بدن را آب تشكيل مي دهد و

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 56

كاهش سريع آن با حيات منافات دارد. در شرايط معمولي نيز كل مواد مورد نياز بدن از طريق خون به سلولهاي بدن مي رسد و حدود 60 حجم خون را پلاسما تشكيل مي دهد كه بيشتر از آب تشكيل شده است و در صورت بروز كم آبي، حركت گلبولهاي قرمز و مواد غذايي مختل مي گردد. حتي اگر خون رساني به صورت به يك عضو قطع شود، باعث نابودي آن عضو و به اصطلاح مردمي «سكته» noizcrafnI مي شود، لذا وابستگي حيات كلّيه موجودات از جمله انسان به آب، قطعي است (30- 296 N،. (1600 H

ديدگاه دوم: مقصود اين است كه انسان از مني و نطفه آفريده شده است. شاهد اين ديدگاه آيه «فجعله نسباً وصهراً «1»؛ او را نسبي و دامادي قرار داد» و «ثمّ جعل نسله من سلاله من ماء مهين «2»؛ «جعل» در اينجا به معني آفرينش و «نسل» به معني فرزندان و نوه ها در تمام مراحل است و «سلاله» در اصل به معني عصاره و فشرده خالص هر چيز است و منظور از آن در اينجا نطفه آدمي است كه در حقيقت عصاره كل وجود او مي باشد. «3»

نتيجه: آياتي كه آفرينش انسانها را به صورت مطلق از آب مي دانند، با ديدگاه اوّل مطابقت دارند و علم نيز انگشت صحت بر آن مي گذارد و آيات گروه دوم گوياي اين هستند كه آفرينش انسان از آب مني است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 57

3. نطفه؛ منشاء پيدايش انسان

قرآن در تبيين مراحل آفرينش

انسان، نطفه را يكي از عوامل خلقت مي داند. براي آشنايي با نطفه لازم است به تفسير و لغت مراجعه كنيم و دستاورد آنها را با علم تجربي تطبيق دهيم.

نطفه در لغت

نطفه از نطف، به معناي چكيدن همراه با صاف شدن و كم كم بودن مي باشد؛ نطف الماء نطفاً.

راغب اصفهاني در مفردات، نطفه را آب صاف شده و آب كم مي داند: النطفه الماء الصافي والقليل، اما در اقرب الموارد آمده است: نطفه چه كم باشد چه زياد، نطفه ناميده مي شود.

در «العين» علاوه بر بيان موارد فوق، نطفه را به قطره آب تشبيه كرده است: «تشبيهاً بقطره الماء» و عرب براي شبي كه در آن قطره قطره باران ببارد «ليله نطوف» مي گويد، اما جوهري قائل است: اگر جمع نطفه، نَطّاف باشد، به معناي آب صاف و اگر نُطَف باشد، به معناي ماء الرجل مي آيد. «1»

مرحوم طبرسي «2» مي فرمايد: نطفه به معناي آب كم از مذكر يا مونث است و

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 58

هر آب صاف را نطفه مي گويند. و در جاي ديگر «1» مي نويسد: اصل نطفه به معناي آب كم است؛ گاهي به آب زياد نيز اطلاق مي شود.

علامه طباطبايي نطفه را به معناي آب كم و كاربرد آن را بيشتر در جنس نر مي داند. «2» آيت الله معرفت نيز آن را شامل مرد، زن و مخلوط آن دو مي داند. «3»

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «مصارعهم دون النطفه؛ «4»

قتلگاه آنان در كنار آن نهر است». و در خطبه ديگر «5» به آب كثير اطلاق مي كند.

از سوي ديگر نطفه در قرآن، شامل زن و مرد مي شود: «خلق الانسان من النطفه» «6» «والله خلقكم من

تراب ثم من نطفه». «7» اگر نطفه به معناي آب كم باشد؛ مقصود اين است كه انسان از آب كم آفريده شده و اين گوياي اعجاز و قدرت الهي است. اگر به معناي آب صاف شده باشد، يعني نطفه چكيده و صاف شده وجود انسان است. مؤيد اين نظريه نكره بودن نطفه در قرآن (11 مرتبه) است و نشان از صاف شده و چكيده بدن دارد.

روايتي از معصوم (ع) به اين صورت نقل شده است:

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 59

«خلقه من قطره من ماء منتن فيكون خصيماً متكلماً بليغاً؛ خداوند انسان را از قطره آب بدبو آفريد و سرانجام سخنگوي بليغي شد». «1»

اين روايت همچنين نشان دهنده اين است كه نطفه به آب كم گفته مي شود.

نتيجه: با توجه به كتابهاي لغت و كاربرد نطفه در روايات و زبان مردم به نظر مي رسد نطفه به معناي چكيدن آب كم و عصاره وجود انسان مي باشد و شامل زن و مرد است. در مواردي هم به آب زياد اطلاق شده است و در اصطلاح عبارت است از آنچه از مردان يا زنان براي لقاح و تشكيل جنين خارج مي شود و در مردان مني (شامل ميليونها اسپرماتوزئيدها) و در زنان تخمك (اوول) ناميده مي شود. تخمك دايره اي به قطر متوسط 135 مو و گاهي تا 200 مو است كه با چشم ديده نمي شود و تعداد آنها به چهارصد هزار عدد مي رسد و در دوران بارداري نزديك به 400 عدد از آنها (هر ماه 13 عدد) از زن خارج مي شود. «2»

نطفه در نگاه علم

نطفه تركيبي از نطفه مرد (اسپرم)، با نطفه زن (اووم) است. اسپرمها، كرمكهايي

بسيار كوچك و ذره بيني اند و در هر مرتبه انزال 2 تا 500 ميليون اسپرم وجود دارد. «3»

نطفه زن الكتريسيته مثبت و نطفه مرد الكتريسيته منفي دارد، لذا به سوي هم كشيده مي شوند، اما هنگامي كه اسپرم وارد تخمك شد، بار الكتريكي آن را منفي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 60

مي كند. به همين دليل اسپرمهاي بي شمار ديگر كه در اطراف آن وجود دارند، از آن رانده مي شوند. بعضي نيز گفته اند با ورود اسپرم ماده شيميايي مخصوصي ترشح مي شود كه اسپرمهاي ديگر را مي راند. «1»

زماني كه اسپرمها در مهبل زن ريخته مي شود، در يك مسابقه به طرف سوراخ ريز مهبل مي روند. تعدادي از آنها از سوراخ مي گذرند، طول رحم را طي مي كنند و به لوله هاي رحم كه ده تا چهارده سانتي متر طول دارد، مي رسند. آنها با سرعت 11 ميلي متر در ساعت حركت مي كنند. از طرفي يك تخمك از جداره تخمدان زن جدا مي شود و به وسيله دهانه لوله رحم كه خاصيت مكنده دارد، بلعيده مي شود. در لوله هاي رحم كركهاي بسيار ملايم و ظريفي وجود دارند كه سرشان به سوي رحم تمايل دارد. تا تخمك بين آنها قرار مي گيرد، به كمك ترشحات داخلي، لوله او را به سوي رحم مي راند.

ناگهان تخمك و اسپرمها به هم مي رسند و هزاران كرمك (اسپرم) به وصال رسيده، تخمك را در بر مي گيرند. اين حالت بيشتر شبيه به جنگ و مسابقه است. «2»

يافته هاي جنسي انسان شامل 48 عدد كروموزم مي باشد كه هر كدام از ذرات متعددي به نام ژن تركيب يافته اند. اين ژنها نقش مهمي در ساختمان سلول زنده دارند و بعضي از اين ذرات بسيار ريز حاصل حالات و

صفات پدر و مادر است. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 61

نطفه در قرآن و در نگاه صاحب نظران

واژه نطفه با الف و لام يك مرتبه «ثم خلقنا النطفه» «1» و بدون الف و لام 11 مرتبه در قرآن آمده است. از اين موارد بعضي به مطلق نطفه، برخي به مخلوط نطفه زن و مرد و تعدادي به مني اشاره دارند.

الف: مطلق نطفه: «خلق الانسان من نطفه فاذا هو خصيم مبين؛ «2» انسان را از نطفه اي آفريد، آن گاه ستيزه جويي آشكار است»، «فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه؛ «3» ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، سپس از علقه».

دو آيه فوق گوياي آن است كه جنس انسان از نطفه است. طبيعتاً انسان از مرد تنها يا زن تنها خلق نشده، بلكه از مجموع نطفه زن و مرد به وجود آمده است.

«ثم جعلناه نطفه في قرار مكين؛ «4» سپس او را به صورت نطفه اي در جايگاهي استوار قرار داديم.»

مفسران «5» «قرار مكين» را به رحم زن تفسير كرده اند و روشن است كه نطفه در رحم زن مخلوط شده اسپرم مرد و اوول زن است. تعبير از رحم به «قرار مكين» اشاره به موقعيت خاص رحم در بدن است. در واقع رحم در محفوظترين نقطه بدن كه از هر طرف تحت حفاظت كامل قرار گرفته است، قرار دارد. ستون

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 62

فقرات و دنده ها از يك سو، استخوان نيرومند لگن خاصره از سوي ديگر، پوششهاي متعدد شكم از سو سوّم، حافظتي كه با دستها به عمل مي آيد از سوي چهارم، همگي شواهد امن

بودن اين قرارگاه است. «1»

«من نطفه خلقه فقدره؛ «2»

از نطفه اي خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد».

در نتيجه نطفه را در آياتي كه آن را به صورت مطلق آورده اند، مي توان شامل مرد و زن دانست.

ب. نطفه از جنس مني: «من نطفه اذا تمني؛ «3» از نطفه اي چون فرو ريخته شود».

با توجه به اينكه مني در لغت به «ماء الرجل» معنا شده است، (در بحث مني به تفصيل ذكر خواهد شد) آيه بالا نيز نطفه را از جنس مني مي داند، مي توان آن را قرينه نطفه به حساب آورد كه نطفه در اين آيه، مني مرد است. هر چند دكتر عدنان شريف «4» قائل است كه نطفه در آيه 37 سوره قيامت، «الم يك نطفه من يمني ... فجعل منه الزوجين الذكر والانثي»، نيز شامل زن و مرد مي باشد. به سبب اينكه ضمير «منه» را به «مني» بر مي گرداند و ترجمه آَيه چنين است: «آيا او (انسان) نطفه اي از مني كه در رحم ريخته مي شود، نبود؟ ... و از او (مني) دو زوج مرد و زن آفريد».

ج. نطفه مخلوط: «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه؛ «5»

ما انسان را از

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 63

نطفه اي آميخته آفريديم».

مَشَج، مِشَج، مشيج، امشاج به معناي آميخته و درهم آمده است و نطفه امشاج يعني آب مرد آميخته به آب زن و خون آن است. «1» مفسران درباره اين آيه احتمالهاي مختلفي ذكر كرده اند. ما چند احتمال را يادآوري مي كنيم.

آيت الله مكارم شيرازي درباره (نطفه امشاج) چهار احتمال را مطرح مي كند.

1. تركيب نطفه مرد (اسپرم) و نطفه زن (اوول): احاديث زيادي در اين باره نقل شده است.

2. استعدادهاي

مختلف در نطفه از نظر عامل وراثت.

3. اختلاط مواد مختلف تركيبي نطفه.

4. اختلاط همه اينها با همديگر.

ايشان احتمال چهارم را مناسب و جامع مي داند.

علامه طباطبايي بعد از بيان معناي لغوي نطفه، مي فرمايد:

«وصف امشاج (مخلوط) براي نطفه يا به اعتبار اجزاء نطفه است كه مختلف است يا به اعتبار اختلاط آب مرد و زن است و ابتلاء (كه در آيه آمده: «نبتليه») به معني تبديل حالات چيزي از حالي به حالي و از صورتي به صورتي است، مثل تغيير حالت طلا در كوره و مقصود از ابتلاء خداوند به خلقت انسان از نطفه، همان است كه در آيات ديگر بيان شده كه نطفه را علقه و علقه را مضغه و ... مي كند». «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 64

دكتر پاك نژاد، امشاج را مخلوطي از نطفه زن و مرد مي داند و مي گويد:

نطفه زن و مرد براي مخلوط شدن و انسان درست كردن به بلايا و دگرگوني ها دچار مي شوند (نصف شدن كروموزم ها و سلول ها ...)» «1».

نتيجه: بيشتر صاحب نظران كنوني «2» معتقدند: امشاج به معناي مخلوط شدن نطفه مرد و زن است و طبيعتاً به دليل اين آميختگي، صفات پدر و مادر- كه به واسطه 46 عامل وراثت و هر عامل بين ده هزار تا صد هزار نشانه و اطلاعات مخصوص، عناصر انسان كه متراكم است، آميختگي رنگهاي نطفه، و ... كه تمام اين احتمالها جامع و مناسب است، چون همه آنها در نطفه جمع شده است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 65

4. آفرينش انسان از مني

اشاره

بعضي ديگر از آيات قرآن منشاء آفرينش انسان را «مني» مي دانند، مانند:

«وانه خلق الزوجين الذكر و الانثي من نطفه

اذا تمني؛ «1» و هم اوست كه دو نوع مي آفريند: نر و ماده از نطفه اي چون فروريخته شود».

مني در لغت و اصطلاح

«مني» (بر وزن فلس) به معني «تقدير و اندازه گيري» است. «مني لك الماني؛ اندازه گير براي تو اندازه گيري كرد». به مرگ «منيه» مي گويند؛ چون مقدر و اندازه گيري شده است. «تمني» نيز به معني آرزو كردن (در ذهن) است. به نطفه نيز مني مي گويند، چون با قدرت خداوند اندازه گيري شده است. «2»

در اصطلاح نيز به مايعي كه از مردان هنگام نزديكي (يا انزال) خارج مي شود، مني مي گويند.

مني در نگاه علم

پيش از هر چيز لازم است عناصر مختلف مني معرفي شود.

مايع مني از ترشحات مختلفي از غدد زير ناشي مي شود:

1. بيضه ها: ترشح اسپرما تزوئيدها، (سلولهاي تاژك دار هستند و در مايعي غوطه ورند) را بر عهده دارند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 66

2. كيسه هاي تخمي: اين اعضا كه مخازن اسپر ماتوزوئيدهايند و نزديك پروستات قرار گرفته اند، ترشح خاصي بدون عناصر بارور كننده دارند.

3. پروستات: مايعي ترشح مي كند كه ظاهر لزج و بوي ويژه به مني مي دهد.

4. غدد ملحق به مجاري ادرار: غدد كوپر (repooc) ا غدد مري (yrem) مترشح مايعي سيال و غدد ليتره (erttiL) ماده مخاطي ترشح مي كنند. «1»

مني از جمله مواد آلي حيواني و ازتي مي باشد. مثل خون سريع فاسد مي شود، كانون جذب ميكروب ها است. تغيير رنگ مي دهد و از عصاره هر بيست گرم خون، يك گرم مني توليد مي گردد.

يك قطره مني حاوي 200 تا 300 ميليون اسپرماتوزئيد است. گاهي به نطفه مرد كرمك گفته مي شود؛ كرمكها درازند و طول آن ها 10 تا 100 مو (هر مو يك ميليونم متر) مي باشد.

سر و گردن و دم بسيار متحركي دارند كه با آن در هر ثانيه 14 تا 23 ميكرون حركت مي كنند.

كرمكها (اسپرمها) در مهبل زن ريخته مي شوند و با مقداري از ترشحات (مذي- وذي «2» ترشحات غده هاي پروستات و غدد داخلي) در مهبل مي مانند و بيشتر آنها از مخاط مهبل جذب مي شوند و وارد دستگاه گردش خون مي گردند و طراوت و تازگي خاصي به زن مي دهند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 67

از اين اسپرمها فقط 300 تا 500 عدد به ناحيه باروري مي رسند كه تنها يكي براي باروري مورد نياز است. «1»

بعضي از مترجمان آيه «من نطفه اذا تمني» را چنين ترجمه كرده اند؛ «از نطفه اي كه خارج مي شود و در قرارگاه رحم مي ريزد»، «2» اما مني مرد در مهبل يا مجراي تناسلي زن ريخته مي شود؛ نه در رحم او. پس از ريختن مني در مهبل، اسپرمها با تلاش فراوان و با كمك مايعي كه از دهانه رحم ترشح مي شود و از لوله رحم عبور مي كنند تا به تخمك برسند و پس از لقاح براي لانه گزيني به ديواره رحم مي روند. «3»

نتيجه: قرآن منشاء آفرينش انسان را آب، نطفه، مني و خاك مي داند؛ از سويي مي توان گفت يكي از مصداقهاي آب، نطفه و مني، همان مني است كه با سه لفظ بيان شده است و هر كدام گوشه اي از اسرار علمي آفرينش انسان را به نمايش مي گذارند و از اشارات علمي قرآن به حساب مي آيند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 69

منشاء مني

پرسش

منظور از «صلب والترائب» در آيه 5 سوره طارق چيست و آيا با يافته هاي علوم پزشكي مطابقت دارد؟

پاسخ

براي آشنايي

با با نكات علمي آيه لازم است معناي برخي واژه ها را بررسي كنيم.

فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ* يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ «1»

«انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از يك آب جهنده آفريده شده است، آبي كه از ميان پشت و دو استخوان جلوي بدن مرد (آلت تناسلي) خارج مي شود.»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 70

واژه شناسي

«دافق» از «دفق» به معناي «صبُ الماء» و ريختن آب آمده است و منظور از «ماء دافق» همان مني مرد است كه به صورت جهنده از او خارج مي شود. «1»

«صُلب» به معناي استخوانهاي تيره پشت از پس گردن تا آخر رانها، كمر، چيز شديد و سخت و ... آمده است. «2»

«ترائب» از ريشه «تراب» به معناي دو چيز مساوي در بدن است، لذا صاحب نظران مصاديق زيادي براي آن ذكر كرده اند، مانند: بين دو سينه ي زن، بين دو كتف و سر، استخوان سينه و گلو، «3» عصاره قلب، «4» سرتا سر بدن، (چشم، دست، پا،) «5» بين نخاع و سينه هر شخص، «6» و بين پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلي). «7»

نگاه تفسيري

آيه به منشاء و ريشه مني اشاره دارد، به اين معنا كه مني از صلب و ترائب

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 71

سرچشمه مي گيرد. «1»

با توجه به مصداقها و احتمالها در مورد واژه «صلب و ترائب»، مفسران «2» احتمالهاي گوناگوني بيان كرده اند. مشهور و موافق علم و لغت اين است كه آب مني از بين ستون فقرات پشت و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلي) خارج مي شود. «3»

قرآن براي حفظ

عفت كلام، بعضي از مسائل جنسي را با كنايه، تشبيه و تمثيل بيان مي كند و از طرح مستقيم آن خودداري مي ورزد. از اين رو براي پرهيز از بردن نام آلت تناسلي، به صورت كنايه واژه «ترائب» يعني دو استخوان جلوي بدن مرد را به كار برده است.

منشاء مني در نگاه علم

مني در لغت به معناي «تقدير و اندازه گيري» آمده و به «آب مرد» اطلاق شده، ولي در مورد زن به كار نرفته است. «4»

به نطفه مرد كرمك مي گويند طول آن 10 تا 100 مو است و سر و گردن و دم بسيار متحركي دارد و در هر ثانيه 14 تا 23 ميكرون حركت مي كند. اسپرمها داخل مهبل مي ريزند و از 300 تا 500 عدد تنها يكي مورد نياز است و بقيه به زهدان بر مي گردند.»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 72

صاحب نظران درباره منشاء مني مي گويند:

وقتي به كتب لغت مراجعه مي كنيم، محل مني را صُلب و ترائب مي دانند كه مربوط به قسمت پشتي و قدامي ستون فقرات است، يعني جاي اوليه اي كه بيضه و رحم قرار مي گيرند. (قبل از شش ماهگي جنين، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگي در جنس نر هر دو به پايين كشيده شده و در پوسته بيضه قرار مي گيرند و به وضع عادي در مي آيند و در جنس ماده نيز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذي لوله هاي رحم جايگزين مي شوند» «1».

نظريه علمي ديگري درباره منشاء مني وجود دارد كه مطابق با لغت و قول مشهور است و آن چنين است:

«مني مرد كه از ميان صُلب و ترائب

(استخوان پاها) او خارج مي شود، در تمام نقاط و مجاري عبور مني- از نظر كالبد شكافي- در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كيسه اي پشت پروستات (كه ترشحات آنها قسمتي از مني را تشكيل مي دهد) نيز در اين محدوده قرار دارند. پس مي توان گفت مني از ميان صلب مرد به عنوان يك مركز عصبي- تناسل امر كننده- و ترائب او به عنوان رشته هاي عصبي مأمور به اجرا، خارج مي شوند». «2»

نتيجه

با توجه به كتب لغت، نظر مفسران و ديدگاههاي دانشمندان مي توان گفت «صلب» به معناي پشت مرد، به عنوان يك مركز عصبي، و «ترائب» به معناي ما

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 73

بين دو استخوان ران است، كه كنايه از دستگاه تناسلي مرد مي باشد، پس آيه «صُلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنين شناسي همخواني دارد.

با اين حال آيا مي توان آن را «اعجاز علمي» دانست؟ به نظر مي رسد مسئله خروج مني از بدن انسان و دستگاه تناسلي كه بين پشت و دو استخوان جلوي بدن است تا حدودي براي بشر حس پذير بوده است، لذا آيه بالا را نمي توان در رديف اعجاز علمي قرآن دانست، بلكه يكي از «اشارات علمي قرآن» است. «1»

براي مطالعه ي بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه فرمائيد:

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضائي اصفهاني، انتشارات مبين، ج 2، ص 457- 445.

2. التمهيد، محمدهادي معرفت، انتشارات نشر اسلامي، ج 6، ص 64.

3. طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب و قرقوز، انتشارات حفظي، ترجمه علي چراغي، ص 32.

4. رويان شناسي لانگمن، پروفسور توماس، وي، ترجمه بهادري، انتشارات سهامي چهر.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 75

ب: مراحل آفرينش

1. علقه

پرسش

آيا «علق»

به معناي «خون بسته» است و علم پزشكي جديد آن را تأييد مي كند؟

پاسخ

خداوند در آيات مختلف قرآن كريم به مراحل آفرينش انسان اشاره مي كند كه يكي از آنها «علق» است.

واژه «علق» شش بار «1»، در پنج آيه به صورتهاي مختلف به كار رفته است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 76

همچنين سوره اي با همين نام نازل شده است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ...»؛ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد».

به اتفاق بيشتر مفسران «1» 5 آيه اول سوره علق نخستين آياتي است كه در غار حرا بر پيامبر اسلام (ص) نازل شد.

علق در لغت

«علق» جمع «عَلَقَه» و در اصل به معناي چيزي است كه به چيز بالاتر آويزان شود». كاربرد آن در خون بسته، زالو، خون منعقد كه در اثر رطوبت به هر چيز مي چسبد، كرم سياه كه به عضو آدمي مي چسبد و خون را مي مكد و ... مي باشد. «2» پس مي توان گفت در مواردي كه علق به كار رفته «چسبندگي» و «آويزان بودن» لحاظ شده است، مانند: زالو، خون بسته و كرمي كه به عضو بدن مي چسبد و آويزان مي شود.

علق از نگاه علم

«علق» همان خون بسته اي است كه از تركيب اسپرم مرد با اوول زن حاصل و به رحم زن داخل مي شود و خود را به آن آويزان مي كند. پس از پيوستن نطفه مرد به تخمك زن، تكثير سلولي آغاز مي شود و به صورت يك توده سلولي كه به شكل توت است در مي آيد (در اصطلاح به آن مرولا aluraM گويند) و در رحم

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6،

ص: 77

لانه مي گزيند، يعني، سلولهاي تغذيه كننده به درون لايه مخاطي رحم نفوذ مي كنند و به آن آويزان (نه كاملًا چسبيده به رحم) مي شوند. قرآن اين مطلب را با واژه زيباي «علق» بيان كرده است. «1»

اگر واژه «علق» را به معناي خون بسته بپذيريم، مي توانيم تناسب آن را با موارد كاربردش اين گونه بيان كنيم:

1. چسبنده بودن آن «2» (كرمي كه براي مكيدن خون به بدن مي چسبد).

2. آويزان شدن آن به جداره رحم.

3. شباهت به زالو (زالو هر بار مي تواند به اندازه يك فنجان قهوه، خون انسان يا حيوان را بمكد.) نطفه در رحم، به صورت زالو وار به رحم مي چسبد و از خون تغذيه مي كند «3». همچنين در وجه تشبيه به زالو گفته اند كه در مرحله ايجاد جنين، از هر دو ماده اي به نام «هپارين» ترشح مي شود تا اينكه خون در موضع منعقد نشود و تغذيه پذير باشد. «4» شكل علقه مانند زالو كاملًا مستطيع است و اين حالت در چهار هفته اول ادامه دارد. «5»

4. تغذيه از خون. «6»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 78

نتيجه: «1» با توجه به ديدگاه دانشمندان، مفسران و اهل لغت، «علق» به معناي «خون بسته» آويزان به رحم است؛ بويژه آنكه اين مرحله از آفرينش انسان را در علم جنين شناسي جديد، واسطه بين نطفه و مضغه (گوشت شدن) مي شمارند، يعني اين خون بسته حدود 24 ساعت به جدار رحم آويزان مي ماند و از خون آن تغذيه مي كند.

خداوند مي توانست با بيان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذكر نمايد، اما با آوردن واژه «علق» دو موضوع «خون بسته» و «آويزان بودن» را مورد توجه قرار دارد كه با نظريات جديد

پزشكي نيز همخواني دارد.

با توجه به پيشرفت نكردن علم پزشكي در 14 قرن پيش، مسئله مذكور را مي توان از شگفتيهاي علمي قرآن دانست كه بعد از 14 قرن كشف شده است. «2»

براي مطالعه بيشتر

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر رضايي اصفهاني، ج 2، ص 487- 481.

2. طب در قرآن، دكتر دياب و قرقوز، ترجمه از چراغي، ص 86.

3. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 11، ص 110.

4. مطالب شگفت انگيز قرآن، گودرز نجفي، ص 99.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 79

2. مضغه

پرسش

در سوره حج آيه 5، «مضغه» به كامل و ناقص تقسيم شده است، منظور از آن چيست؟

پاسخ

قرآن كريم در مراحل آفرينش انسان پس از نطفه و علقه، مرحله «مضغه» را مطرح مي سازد. از مضغه سه بار در 2 آيه «1» ياد شده است.

خداوند در سوره حج مي فرمايد:

«ثمّ من علقه ثم من مضغه مخلقه وغيرمخلقه لنبين لكم؛ پس از علقه، آنگاه از مضغه داراي خلقت كامل و خلقت ناقص تا قدرت خود را به شما روشن گردانيم». «2»

واژه شناسي

واژه «مضغه» در لغت به معناي «غذاي جويده شده و گوشت جويده» است و به عبارت ديگر به قطعه اي از گوشت گفته مي شود كه گويا جويده شده است. «3»

واژه «مخلقه» كه براي مبالغه در «خلق» به كار مي رود و «خلق» به معناي ايجاد چيزي به گونه اي ويژه است. پس تعبير به «مخلّقه» در مورد «مضغه» به اين اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 80

دارد كه حقيقت خلق و پيدايش آن (يعني ايجاد بر كيفيت مخصوص و تعيين خصوصيات و مقدمات) در اين مرتبه است، اما غير مخلقه

به اين معناست كه تعيين برخي خصوصيات (به تمامي يا بعضي) در مرتبه «مضغه» نيست. «1»

مضغه در نگاه علم

جنين انسان از هنگام لقاح تخمك و كرمك (اوول و اسپرم) تا لحظه جايگزيني در رحم 6 روز در راه است. سپس در رحم تا چهارده روز به صورت آويزك (علق) به رشد خود ادامه مي دهد و از هفته سوم بارداري با چشم غيرمسلح به صورت گوشت جويده ديده مي شود. گذراندن دوره تمايز لايه هاي زاينده (مضغه) تا ماه سوم بارداري ادامه مي يابد، «2» اما اين «مضغه» هميشه يك حالت ندارد و مراحل و حالات گوناگوني را طي مي كند. قرآن از اين تحول با عنوان «مخلقه و غيرمخلقه» ياد مي كند، البته مفسران ديدگاههاي مختلفي درباره اين دو تعبير دارند، مانند:

1. جنين كامل يا ناقص الخلقه باشد. «3»

2. مقصود از مخلقه، مرحله تصوير جنين است. «4»

3. مخلقه، همان مضغه شكل يافته و متمايز است. «5»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 81

نظرات ديگري نيز بيان شده است كه بيشتر آنها قابل جمع است.

تعبير بسيار زيبا و شگفت انگيز قرآن (مضغه، مخلقه و غيرمخلقه، حج/ 5) با يافته هاي پزشكي جديد هماهنگ است و جنين را در اين دوره (هفته سوم به بعد) به صورت گوشت كوبيده معرفي مي كند و اشاره اي لطيف به تمايز لايه هاي آن «1» (مخلقه: ايجاد به كيفيت مخصوص و تعيين خصوصيات) دارد كه خود نوعي رازگويي و اعجاز علمي است.

نتيجه: از مجموع نظرات استفاده مي شود كه «مخلقه و غيرمخلقه» صفت «مضغه» است، به اين معني كه در برخي از اقسام مضغه، مقدرات و كيفيت خصوصيات كامل است و در اقسام ديگر كامل نيست. «2»

تفسير موضوعي

قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 82

3. استخوان و گوشت

قرآن بعد از بيان مرحله «مضغه؛ گوشت جويده» به مرحله ديگري اشاره مي كند و مي فرمايد:

«فخلقنا المضغه عظاماً فكسونا العظام لحماً؛ و آنگاه مضغه را استخوانهايي خلق كرديم، بعد استخوانها را با گوشتي پوشانيديم». «1»

براي آشنايي بهتر با مرحله استخوان بندي جنين، لازم است مرحله پوشاندن گوشت را نيز توضيح دهيم.

آيه بالا بيانگر آن است كه نخست استخوان تشكيل مي شود، بعد گوشت روي آن قرار مي گيرد.

نكات علمي

در سومين هفته رشد جنين، لايه زاياي اكتودرم، مزودرم و اندودرم تشكيل مي شود. از لايه اكتودرم، اعضا و ساختمانهايي كه در ارتباط با دنياي خارج باقي مي مانند؛ ايجاد مي گردد، مانند: دستگاه عصبي، پوشش حس، گوش، بيني، چشم و ...، از لايه مزودرمي اعضاي سكتروم (غضروف و استخوان) دستگاه ادرار و تناسلي و ... به وجود مي آيد و از لايه اندودرمي، دستگاه معدي روده اي، دستگاه تنفسي، مثانه و ... ساخته مي شود.

با توجه به مطالب فوق؛ غضروف و استخوانها از لايه مياني (مزودرم) تشكيل

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 83

مي شود كه به وسيله دو لايه ديگر (اكتودرم و اندودرم) پوشيده شده اند كه از آن دو لايه اكثر گوشتي بدن مثل پوست، غدد ... ساخته مي شود. هم چنين ساخته شدن سلولهايي كه باعث پيدايش غضروف و استخوان مي شود؛ از هفته چهارم بارداري شروع مي شود، اما سلولهاي ماهيچه اي پس از آن ساخته مي شود. «1»

گفته شد كه لايه مياني مزودرم غضروفها و استخوانها را تشكيل مي دهد پس بهتر است با غضروف و استخوان سازي آن آشنا شويم.

«غضروف» نوعي بافت همبند است كه به علت ويژگي ارتجاعي فشار زيادي را مي تواند

تحمل كند و از بافتهاي نرم بدن نيز پشتيباني به عمل آورد.

هر غضروف ماده اي بنيادي دارد كه در ساختمان آن مقدار زيادي (حدود 70 درصد) آب به كار رفته است. اين ماده بنيادي مي تواند در آب جوش حل شود و ماده اي به نام ژله غضروف يا كندرين (nirdnohc) را به وجود آورد. رنگ غضروف سفيد مايل به رنگ آب است، البته در افراد مسنّ به علت تغييرهاي متابوليك، مي تواند به زرد رنگ باشد.

غضروف اولين مرحله ساخته شدن استخوان است. غضروف بافتي مشتق از مزانشيم است كه براي اولين بار در اواخر هفته چهارم زندگي جنين ظاهر مي شود و در قسمتهايي كه مي خواهد استخوان تشكيل دهد، ابتدا بايد قالبي از غضروف به وجود آيد تا بعداً به استخوان تبديل شود، بنابراين استخوان سازي به دو صورت انجام مي پذيرد:

1. استخوان سازي داخل غشايي: بافت استخواني در داخل لايه اي از بافت

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 84

همبند مزانشيمي تشكيل و اين بافت به طور مستقيم به بافت استخواني تبديل مي شود. فرق استخوان سازي داخل غشايي با تشكيل غضروف اين است كه غضروف معمولًا رگ خوني و لنفي و عصب ندارد و تغذيه آن توسط انتشار صورت مي گيرد و به لحاظ نداشتن رگ خوني، ترميم آن به سختي صورت مي گيرد، ولي محل تشكيل استخوان بسيار پر عروق مي باشد.

2. استخوان سازي داخل غضروفي: در اكثر استخوانهاي بدن، سلولهاي مزانشيمي ابتدا به تعدادي از قالب هاي غضروفي شفاف تبديل مي شود كه به نوبه خود استخواني مي گردد.

استخواني كه به گونه ابتدايي در بدن جنين تشكيل مي شود، به طور موقت و به تمامي از نوع نابالغ يا اوليه است. بافت استخواني

جنين پس از تولد به تدريج از بين مي رود و به جاي آن استخوان بالغ يا ثانويه تشكيل مي گردد.

نكته جالبي در بافت استخواني اين است كه اين بافت از ابتداي تشكيل تا پايان عمر دو فعاليت متضاد دارد؛ استخوان سازي و تخريب استخوان. «1»

نتيجه: با توجه به مطالب علمي مي توان گفت: سلول هاي غضروفي و استخواني از لايه مياني جنين (مزودرم) زودتر از سلولهاي ماهيچه اي و پوستي پديد مي آيند. پس سلولهاي استخواني و غضروفي با دو لايه ديگر جنين (اكتودرم و اندردرم) پوشيده مي شوند و سلولهاي ماهيچه اي و پوستي روي آنها را مانند لباس مي پوشانند.

اين يافته هاي علمي با مطالب قرآني هماهنگ است و نشان از شگفتي علمي قرآن دارد. «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 85

4. روح و جنبش جنين

از آيات قرآن استفاده مي شود كه پس از مرحله تسويه، تنظيم و تعادل اعضاي بدن در رحم مادر، نوبت به مرحله «نفح و دميدن روح» مي رسد. «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُوحِهِ؛ «1»

آن گاه او را درست اندام كرده و از روح خويش در او دميد»، «فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ؛ «2»

بعد استخوانها را به گوشتي پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشي ديگر پديد آورديم».

آيات بالا نشان مي دهد كه در آدمي جز بدن، مخلوق بسيار شريفي هست كه بدون آن انسان وجود پيدا نمي كند. همين مخلوق در حضرت آدم به وجود آمد و به حضرت شأني داد كه فرشتگان در برابرش خضوع كردند. عبارت «انشأناه خلقاً آخر» نشان از خلقي مي دهد كه فعل و انفعالات طبيعي و مادي در آن نيست. «3» انشاء نيز به معني ايجاد چيزي همراه با تربيت آن است و

اين تعبير نشان مي دهد كه مرحله اخير با مراحل قبل متفاوت است. «4»

اگر گفته شود نطفه انسان از آغاز كه در رحم قرار مي گيرد و قبل از آن يك موجود زنده است، پس نفخ روح چه معنا دارد؟ در پاسخ بايد گفت زماني كه نطفه منعقد مي شود، تنها «حيات گياهي» است (گياهي) يعني؛ فقط (تغذيه و رشد

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 86

و نمو) دارد، ولي از حس و حركت (نشانه حيات حيواني) و قوه ادراكات (نشانه حيات انساني)، خبري در آن نيست، امّا تكامل نطفه در رحم به مرحله اي مي رسد كه شروع به حركت مي كند و به تدريج قواي ديگر انساني در آن زنده مي شود و اين همان مرحله اي است كه قرآن از آن به نفخ روح تعبير مي كند. «1»

اما در مورد اينكه ماهيت روح چيست و حلول او برجسم از چه زماني آغاز مي شود، آيات قرآن بيان تفصيلي ندارند و حقيقت آن نيز براي ما روشن نيست.

نظرگاه دانشمندان

مهم ترين اتفاقي كه پس از ماه سوم براي جنين پيش مي آيد، حركت و فعاليت قلب، رشد سريع جنين و شكل گيري اندامهاي خارجي است. در ماه سوم و ابتداي ماه چهارم به دليل عصب دار شدن اندامها، حركت جنين آغاز مي شود و مادر حركت جنين را در ماه چهارم كاملًا احساس مي كند. «2»

دانش بيولوژي تاكنون پاسخي به اين قسمت نداده است، يعني حد فاصل مرحله حيات با مرحله قبل از آن را نمي تواند مشخص سازد «3». آيا دميدن روح در چهار ماهگي اتفاق مي افتاد يا در كمتر از آن؟ حتي برخي منابع پزشكي تشخيص حركات جنين توسط مادر را در ماه پنجم مي دانند

«4» لذا قطعاً از زمان دقيق حلول روح اطلاع ندارند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 87

آيا مي توان ادعا كرد حركت جنين در شكم مادر، همان دميدن روح است؟

جنين بعد از لقاح نطفه، حيات گياهي (تغذيه و رشد) دارد و بعد از مدتي داراي حركات و ضربان قلب كه مي توان آن را حيات حيواني دانست، اما مهم قوه ادراك و شعور است كه در سايه روح الهي پرورش مي يابد و همچنين انسانيت انسان است كه او را از حيوان متمايز مي كند و آن محقق نمي شود، مگر با حلول روح الهي. در قرآن كريم به حركت جنين اشاره نشده است و فقط از خلقت ديگر و دميدن روح الهي ياد شده است. «1»

نتيجه: نمي توان گفت كه دميدن روح در جنين هم زمان با حركات جنين است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 88

5. جنسيت جنين (دختر يا پسر)

قرآن در ادامه بيان مراحل خلقت، در چند آيه به مرحله شكل گيري جنين اشاره مي كندو مي فرمايد: «ثم كان علقه فخلق فسوي فجعل منه الزوجين الذكر و الانثي؛ «1»

پس علقه [آويزك شد و [خدايش شكل داد و درست كرد و از آن، دو جنس نر و ماده را قرار داد.»

از مرحله علقه تا شكل گيري جنين، سه ماه طول مي كشد. جنين در سومين ماه شكل انسان به خود مي گيرد و جنس او مشخص مي شود. به همين علت قرآن كريم مرحله جنسيت جنين (پسر يا دختر) را پس از مرحله تسويه و شكل گيري قرار داده و فرموده است: «فسوي فجعل منه الزوجين». از نظر علمي، اعضاي تناسلي خارجي در ماه سوم تكامل مي يابد و در هفته دوازدهم

با امتحان وضع ظاهري مي توان جنس جنين را مشخص ساخت. «2»

اختيار انتخاب پسر يا دختر شدن جنين

بر اساس علم پزشكي تعيين جنسيت به سلولهاي پدر بستگي دارد، يعني كروموزوم «y» در كرمك (اسپرماتوزئيد) تعيين كننده پسر است (y G x G) و اوول زن هميشه داراي كروموزم «x» است و كروموزوم «x» مرد، جنسيت جنين

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 89

را، دختر تعيين مي كند. x 2 G «1» اما در مرحله بعد، از زماني كه انسان به صورت پاره گوشتي در شكم مادر قرار مي گيرد، دو برجستگي از طناب پشتي كه بعداً ستون فقرات را تشكيل خواهد داد، به وجود مي آيند.

اين دو برجستگي را لوله هاي تناسلي مي نامند. اگر قرار باشد جنين پسر شود، اين دو لوله از هفته ششم، شروع به ساخت بافتهاي مشابه بافتهاي بيضه مي كنند و اگر قرار باشد جنين دختر شود، لوله هاي تناسلي از هم متمايز مي شوند تا در هفته دهم بافتهاي شبيه بافتهاي تخمدان را تشكيل دهند. شكل گيري دستگاه تناسلي زنانه به دليل نبودن هورمونهاي نر صورت مي پذيرد. «2»

عوامل پسر يا دختر شدن

خداوند تمام امور مربوط به جنس جنين را به اختيار خود مي داند و مي فرمايد: «يدالله ملك السموات و الارض يخلق ما يشاء ....» «3».

اين آيه در پي بيان تاثير نداشتن علل مادي نيست، بلكه گوياي قدرت و عظمت خداوند است. امروزه دانشمندان با پيشرفت علم ژنتيك و فراهم كردن دارو و كشف تاثيرات غذا قادر به تعيين جنسيت هستند.

در اين راستا

حضرت آيت الله مكارم شيرازي تعادل جمعيتي دختر و پسر را مطرح و تاثير غذا و دارو را در جنسيت جنين كمرنگ نموده است. ايشان مي نويسد:

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 90

«در اين كه چگونه و تحت چه عواملي، جنين مذكر يا مونث مي شود؟ هيچ كس پاسخي در برابر اين سوال ندارد، يعني علم هنوز جوابي براي آن پيدا نكرده است.

ممكن است پاره اي از مواد غذايي يا داروها در اين امر موثر باشد ولي مسلماً تاثير آن سرنوشت ساز و تعيين كننده نيست. ولي با اين حال عجيب اين است كه هميشه يك تعادل نسبي در ميان اين دو جنس (مرد و زن) در همه جوامع ديده مي شود و اگر تفاوتي باشد چندان چشم گير نيست» «1».

آگاهي از جنس جنين

ظاهر بعضي آيات گوياي اين است كه آگاهي از جنس جنين مخصوص خداوند است و انسان قادر نيست از آن اطلاعي پيدا كند.

«الله يعلم ما تحمل كل انثي؛ «2» (تنها) خدا مي داند آنچه را هر ماده اي [در رحم بار گيرد».

«و يعلم ما في الارحام؛ (و خدا) آن چه را كه در رحم هاست مي داند».

در عصر ما آگاهي از جنس جنين امري عادي و طبيعي است و دانشمندان با خارج كردن مقداري از مايع آمينوتيك (مايع درون جفت كه جنين را احاطه كرده است) و آزمايش آن، در اوايل شكل گيري جنين، به جنسيت جنين پي مي برند «3»، حتي امكان انتخاب نوع نوزاد را به والدين نويد مي دهند و

گامهاي مؤثري هم در اين زمينه برداشته اند. آنان در مورد خرگوش موفقيتهايي داشته اند و مي گويند اين

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 91

تركيبات يك عمل شيميايي است و از اين پس تعيين نوع جنس بر اساس توافق پدر و مادر خواهد بود. «1»

قرآن آگاهي از جنس جنين در رحم را مخصوص خدا مي داند، از سوي ديگر بشر توانسته است به ماهيت جنين حتي قبل از شكل گيري و موقع لقاح، دست يابد. آيا مي توان اين تناقض را پذيرفت؟ براي حل اين مشكل توجه به مطالب زير ضروري است:

1- بعضي از علوم مختص خداست، مانند قيامت، بهشت، جهنم و .... بعضي ديگر در گرو اختيار خداوند است و علم آن را كسي نمي داند؛ مگر اين كه خداوند به وي آموخته باشد، مانند مسئله شفاعت، توسل، شفا مريض از سوي ائمه يا افراد عادي و .... بعضي از علوم نيز در انحصار خدا نيست. به اين معنا كه خدا مي فرمايد: «من آگاهي از آن دارم» و اين گوياي آن نيست كه كسي نمي تواند از آن اطلاع داشته باشد و به عبارت ديگر علم ديگران را از آن نفي نكرده است.

2- آگاهي خدا از آنچه در رحم است به جنسيت محدود نمي شود، بلكه جنين خصوصيات ديگري دارد كه انسان نتوانسته است به آن دست پيدا كند، مانند: سعادت و شقاوت طفل، استعدادها، ذوقها، مدت عمر. هر چند بشر مي تواند بعضي از صفات مانند شكل ظاهري، طول جسم ... را كشف نمايند، اما آگاهي از

صفات ديگرِ روحي و غيره، منحصر در خداوند است. خداوند مي فرمايد من از آنچه در رحم است (با تمام خصوصيات) آگاهي دارم و اطلاع انسان از جنس مذكر و مونث ضرري به انحصار علم جنين به خدا (با تمام خصوصيات) نمي زند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 92

3- علم خداوند به واسطه نياز ندارد، اما آگاهي بندگان به واسطه و ابزار نيازمند است.

4- براي آيه «و يعلم ما في الارحام» «1» دو احتمال ذكر شده است.

الف. حرف «ما» در آيه موصوله است كه نشان از عموميت دارد و علم به تمام خصوصيات و سرنوشت نهايي انسان منحصر در خداست و آگاهي انسان به بعضي از خصوصيات، ضرري به انحصار نمي زند.

ب. با توجه به كل آيه، خداوند آگاهي از قيامت، نزول باران و علم به ارحام را ذكر كرده است و بعضي از مفسران علم به ارحام و نزول باران را جمله معترضه مي دانند، يعني علم به آن دو مخصوص پروردگار نيست و انحصار آن از آيه استفاده نمي شود.

با توجه به احتمال دوم، هر انساني مي تواند با دقت و كاوش در واكنش شيميايي كروموزومها و سلولهاي جنين و تاثير غذا و دارو به جنس جنين پي ببرد. «2»

نتيجه: با در نظر گرفتن تمام احتمالها و تفاسير، آيات مطرح شده تناقضي با يافته هاي جنين شناسي ندارند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه

جوانان، ج 6، ص: 93

6. مدت ثابت زمان بارداري

مشهور است كه دوران بارداري 9 ماه مي باشد. قرآن كريم بدون اشاره به زمان، با جمله «اجل مسمي؛ مدت معين» و «قدر المعلوم؛ مدت معين» زمان بارداري را مشخص و ثابت مي داند. قرآن مي فرمايد:

آيه «ونقر في الارحام ما نشاء الي اجل مسمي؛ «1» و آنچه را اراده مي كنيم تا مدتي معين در رحمها قرار مي دهيم».

«فجعلناه في قرار مكين الي قدر معلوم؛ فقدرنا فنعم القادرون «2»؛ پس آن را [نطفه در جايگاهي استوار نهاديم تا مدتي معين و توانا آمديم و چه نيك تواناييم». «3»

رحم جايگاه استواري براي محصول بارداري است، ولي براي مدتي معيّن و تقريباً ثابت. اين مدت كه به دوران بارداري معروف است، تقريباً 270 تا 280 روز (40 هفته و معادل ده ماه قمري يا نه ماه شمسي) است و جنين پس از آن مي تواند در دنياي جديد به زندگي خود ادامه دهد. قرآن از اين مدت به نام «قدر معلوم» و در سوره حج «اجل مسمي» (مدت از قبل تعيين شده) ياد مي كند.

اعجاز اين آيات اشاره به مدت بارداري نيست، بلكه در اين است كه اين مدت را بهترين و مناسب ترين مدت ممكن مي داند. «فقدرنا فنعم القادرون» و اگر اين مدت كم يا زياد شود، زيان آن متوجه جنين يا مادر او خواهد بود.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 94

اگر مدت بارداري بيش از چهل و دو هفته به طول انجامد، بارداري طولاني ناميده مي شود و ضررهايي مانند سختي زايمان، كاهش اكسيژن جنين، خطر مرگ براي جنين و ... دارد. همين طور اگر كمتر از 38 هفته باشد به آن زايمان زودرس مي گويند كه

زيانهايي مانند ضعف و ناتواني سيستم دفاعي بدن نوزاد (در 50% به مرگ نوزاد مي انجامد)، آمادگي نوزاد براي ابتلاء به بيماريهاي يرقان و ... دارد. براي همين مدت بارداري طبيعي بين 38 تا 42 هفته مي باشد. «1»

نتيجه: قرآن زمان بارداري را دوره مشخصي مي داند. پزشكي نوين هم مدت مذكور را تقريباً ثابت مي داند، بنابراين كشفيات جديد علمي اشارات علمي قرآن در اين زمينه را تبيين مي كند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 95

7. كمترين مدت بارداري

پزشكان پيش از اسلام مانند جالينوس (131- 210 م) و بعد از اسلام مانند ابن سينا (370- 428 ه. ق) ادعا كرده اند كه با چشم خود شاهد به دنيا آمدن طفل بعد از شش ماه بوده اند. «1» هم چنين نقل تاريخي مبني بر روي دادن چنين قضيه اي در زمانهاي مختلف در كتابها بيان شده است. «2»

قرآن در آيات مختلف به مسئله كمترين مدت بارداري اشاره كرده است. نمونه هايي از آيات را مي خوانيم.

«وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً حَتَّي إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَي وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛ «3» و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند؛ مادرش با ناگواري او را بارداري كرد و با ناگواري او را بزاد، و بارداري او و از شير باز گرفتنش سي ماه است؛ تا اينكه به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگي رسد، گويد: «پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم

ارزاني داشتي، سپاسگزاري كنم، و اينكه [كار] شايسته اي، كه آن را مي پسندي، انجام

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 96

دهم؛ و براي من در نسلم شايستگي پديد آور؛ در واقع من به سوي تو بازگشتم و در حقيقت من از تسليم شدگان هستم.»

آيه «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَي وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ»

ترجمه: «و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند، [اين حكم براي كسي است كه بخواهد دوران شير خوارگي را تكميل كند» «1».

مفسران در تفسير دو آيه فوق چنين استنباط كرده اند كه طبق صريح آيه، مدت شير خواري طفل دو سال تمام و معادل بيست و چهار ماه است و آيه ديگر مدت بارداري و شيرخواري را در مجموع 30 ماه مي داند. با توجه به بيست و چهار ماه شيرخواري طفل، مدت بارداري 6 ماه مي باشد، چون اگر بيست و چهار ماه را از 30 ماه كم نماييم، 6 ماه (كوتاه ترين مدت بارداري) باقي مي ماند. «2»

نظريه پزشكان

پزشكي نوين به اين نتيجه رسيده است كه جنين اگر شش ماه تمام در رحم مادر باشد، پس از تولد زنده خواهد ماند. هر چند تولد اين گونه را زايمان زودرس مي نامند»

در آن موقع لازم است با مراقبت هاي ويژه و وصل دستگاه

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 97

تنفسي و ... مي توان طفل را از حالت نارسا بودن بيرون آورد. «1»

نتيجه: پيش از آنكه دانش پزشكي حداقل زمان لازم براي بارداري را كشف نمايد، قرآن اين مطلب را به روشني بيان كرده است.

8. تولد نوزاد

تولد نوزاد بعد از 9 ماه زندگي در

رحم مادر، يكي از شگفتيهاي آفرينش است و خداوند تحقق اين مرحله از هجرت را برخاسته از قدرت بزرگ خود مي داند و مي فرمايد:

«ونقر في الارحام ما نشاء الي اجل مسمي ثم نخرجكم طفلًا؛ «2» و آنچه را اداره كنيم تا مدتي معين در رحمها قرار مي دهيم، آنگاه شما را [به صورت كودك برون مي آوريم».

با مقايسه دنياي رحم و خارج از رحم، به عظمت آفرينش انسان پي مي بريم.

الف. درجه حرارت دنياي رحم 37 درجه است، ولي درجه حرارت خارج از آن كمتر يا بيشتر است، لذا طفل لازم است در زماني كوتاه خود را با حرارت محيط سازگار كند.

ب. رحم دنيايي تاريك است و روشنايي براي طفل مفهومي ندارد، اما پس از تولد، بايد در برابر روشنايي سازگاري نشان دهد.

ج. طفل 9 ماه در عالم مرطوب و لزج زندگي مي كند، ولي پس از آن بايد در محيط خشك به زندگي ادامه دهد. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 98

د. گردش خون در جنين ساده است، زيرا به دليل نداشتن تنفسي، حركت خونهاي آلوده به سوي ريه ها براي تصفيه انجام نمي گيرد، لذا دو قسمت قلب (بطن راست و چپ، كه يكي عهده دار رساندن خون به اعضا و ديگري عهده دار رساندن خون به ريه براي تصفيه است)، به يكديگر راه دارند، اما به محض تولد اين دريچه بسته مي شود و خون دو قسمت مي گردد؛ بخشي براي تغذيه به سوي تمام سلولهاي بدن فرستاده مي شود و بخش ديگر براي تنفس به سوي ريه ها.

-. جنين اكسيژن لازم را از خون مادر مي گيرد، ولي بعد از تولد از راه ريه (كه قبلًا در رحم مادر آماده بود) و

تنفس، اكسيژن دريافت مي كند.

و. جنين از بند ناف تغذيه مي كند، اما بعد از تولد، تمام دستگاه گوارشي فعال مي شود و تغذيه از راه دهان، مري و معده انجام مي پذيرد.

ز. نوزاد بعد از تولد بسيار گريه مي كند، دليل آن ممكن است موارد زير باشد:

1. گريه نوزاد بعد از تولد، نشانه بقاي او است.

2. گريه نوزاد گاهي دليل ناراحتي اوست، آزردگي از بيماري، گرسنگي، تشنگي، شرائط جديد، مانند: گرما، سرما، نور شديد و ...

3. نوزاد بعد از تولد به ورزش نياز دارد تا خون را به سرعت در تمام عروق به جريان وا دارد و تمام سلولها را مرتباً تغذيه كند. گريه براي نوزاد ورزش است و بدن را به تحرك وا مي دارد. «1»

نتيجه: فرق دنياي رحم با خارج از آن، و فرايند حيات (گوارش، تنفس، گردش خون، تغذيه و ...) بعد از تولد، گوياي شگفت انگيز بودن تولد نوزاد است و عظمت قدرت خدا را به نمايش مي گذارد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 99

9. بكرزايي

پرسش

آيا بارداري حضرت مريم (س) از راه بكرزايي بود و معجزه شمرده نمي شود؟

پاسخ

بكرزايي در آيينه دانش

تصور ولادت فرزند بدون دخالت پدر، در گذشته باوركردني نبوده، اما امروز با پيشرفت علم، بحث «توليد مثل غيرمزدوج» ماده، ظاهراً بدون تماس با نر، بارور مي شود) مطرح شده است. دانشمندان از نظر علمي نيز نشان مي دهند كه در نوع انسان نيز بعضي زنها دوجنبه اي مي باشند، يعني ساختمان دروني خاصي دارند كه آنها را قادر مي سازد به تنهايي فرد جديدي توليد كنند. به اين ويژگي در

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 100

اصطلاح «نرمادگي» و به چنين زايشي «بكرزايي» مي گويند كه بيشتر در زنها

بروز مي كند. چنين زنهايي ممكن است علاوه بر داشتن غده هاي تناسلي مختلط، بعضي از صفات ظاهري مردها مانند موي صورت را نيز داشته باشند. «1»

همچنين افرادي ديده شده اند كه در آنها لزوماً «اسپرماتوژنزيس» همراه با «اوولا اسيون» و قاعدگي وجود داشت. «2»

بكرزايي در نوعي از حشرات مانند شته و بعضي جانداران مانند ستاره دريايي و كرم ابريشم وجود دارد و آنها بدون عمل لقاح، رشد مي كنند. جانداران ذره بيني، مانند: باكتريها و ويروسها نيز توليد مثل بدون لقاح دارند، حتي «فيلدوكسرا و استاتريكس» مي تواند تا 10 نسل بدون دخالت نر، توليد مثل كند. «3» قورباغه ها نيز مي توانند، بكرزايي داشته باشند. «4»

حتي برخي نويسندگان نام افرادي را ذكر كرده اند كه بدون تماس با مرد، باردار شده اند. براي مثال خانم «امي ماري جونز» بدون پدر فرزندي به دنيا آورد و پزشكان بعد از آزمايشها به اين نتيجه رسيدند كه در خون دختر او (مونيكا) كوچك ترين علامت يا اثر مرد خارجي وجود ندارد. «5»

با توجه به اينكه بكرزايي در ميان حشرات و باكتريها اثبات شده است و شايد

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 101

در مورد انسان نيز اثبات شود «1»، صاحب نظران مي گويند شخص دوجنسي حقيقي كه بافتهاي بيضه و تخمدان داشته باشد، مي تواند بدون تماس، توليد مثل نمايد، در طول تاريخ چنين افرادي به ندرت ديده مي شوند.

نگاه قرآني به زايمان حضرت مريم (س)

موضوع باروري و بارداري حضرت مريم (س) از مسائل پر سر و صداي تاريخ بشري است. علاوه بر قرآن، انجيل نيز آن را معجزه الهي مي داند. «2» قرآن كريم در سوره مريم داستان تولد حضرت عيسي (ع) را چنين شرح مي دهد:

«ما روح خود (جبرئيل)

را به سوي او فرستاديم تا به شكل بشري خوش اندام بر او نمايان شد. مريم گفت: اگر پرهيزگاري، من از تو به خداي رحمان پناه مي برم. گفت: من فقط فرستاده ي پروردگار توام، براي اينكه به تو پسري پاكيزه ببخشم. گفت: چگونه مرا پسري باشد با آنكه دست بشري به من نرسيده و بدكار نبودم؟ گفت: فرمان چنين است. پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، تا او را نشانه اي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم. پس حضرت مريم (س) حضرت عيسي (ع) را آبستن شد» «3».

آيه گوياي آن است كه حضرت عيسي (ع) با معجزه الهي و قدرت فراطبيعي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 102

به دنيا آمد و طبيعت، امور عادي يا بكرزايي در تولد وي نقشي نداشت.

تعبير «كان امرا مقضيا» «1»

اشاره به اراده خدا و قضا و قدر او مبني بر تولد حضرت عيسي (ع) دارد و تعبير «وَلِنَجْعَلَهُ آيَهً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِّنَّا؛ «2»

تا او را نشانه اي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم»، گوياي خارق العاده و معجزه بودن تولد او است. «3»

اين مطلب بدان معنا نيست كه عيسي بدون علت به وجود آمد، بلكه علت وجودي او، مريم و روح الهي بود كه در وي دميده شد. هر چند برخي تلاش دارند تولد حضرت عيسي (ع) را «بكرزايي» بنامند؛ «4» چنين ادعايي با ظاهر آيه سازگار نيست.

فصل سوم: مراحل رشد بعد از تولد

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 105

1. شير مادر

شير مادر بهترين و مقوي ترين غذا براي طفل است. به گفته ليست ( (tsyL، دانشمند بلژيكي، «شيرمادر غذاي واقعي طفل است و شير و قلب مادر هرگز جايگزين ندارد» «1».

بحث مهم مربوط به بعد از تولد نوزاد، موضوع تغذيه اوست؛ البته عوامل ديگري هم در رشد كودك مؤثرند، از جمله:

1. توارث، از قبيل نژاد، (مثلًا نژاد زرد كوتاه تر از نژاد ديگر است)، طبيعت، خانواده، سن (رشد در دوران بلوغ سريع تر است)، جنس و ...

2. بيماريها

3. محيط، از قبيل عوامل فيزيكي (مانند فقدان نور) فصول چهارگانه (مثلًا در بهار رشد بهتر از پاييز است)، عوامل رواني، وضع اقتصادي و ....

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 106

4. عوامل آندوكريتي يا كم كاري بعضي غدد، مانند: تيروئيد و

هيپوفيز كه سبب تأخير در رشد است «1».

اسلام اهميت ويژه اي به شير مادر مي دهد و تاكيد مي كند كه هيچ غذايي جاي شير مادر را نمي گيرد. از جمله رسولخدا فرمود: «ليس لبن لصبي خير من لبن امه «2»؛ هيچ شيري بهتر از شير مادر نيست».

روايات ديگري هم در اين باره هست، مانند: «اللبن شفاء من كل راء الا الموت؛ «3» شير مادر شفاي هر درد است، مگر مرگ».

حضرت علي (ع) هم فرمود:

«ما من لبن رضع به الصبي اعظم بركه عليه من اللبن امه؛ «4»

هيچ شيري كه فرزند با آن تغذيه شود، با بركت تر از شير مادرش نيست».

قرآن توجه ويژه اي به شير مادر دارد تا حدي كه كلمه «رضاع» و «شيردادن» با مشتقاتش يازده مرتبه در قرآن آمده است.

«والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين ...؛ «5»

مادران (بايد) فرزندان خود را دو سال تمام شير بدهند. (اين حكم) براي كسي است كه بخواهد دوران شيرخواري را تكميل كند. خوراك و پوشاك آنان (مادران) به طور شايسته بر عهده پدر است. هيچ كس، جز به قدر وسعش، مكلف نمي شود. هيچ مادري نبايد

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 107

به سبب فرزندش زيان ببيند و هيچ پدري (نيز) نبايد به خاطر فرزندش (ضرر ببيند) و مانند همين (احكام) به عهده وارث نيز است. پس اگر آنها بخواهند با رضايت هم، كودك را (زودتر) از شير مادر بازگيرند. گناهي بر شما نيست؛ به شرط آنكه چيزي را كه پرداختش را به عهده گرفته ايد، به گونه شايسته بپردازيد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا به آنچه انجام مي دهد، بيناست» «1».

اين آيه با بهترين وجه به

حقوق نوزادان و خانواده توجه كرده است و هفت دستور گوناگون از آن استفاده مي شود.

1. حق شير دادن در دو سال اوّل، مخصوص مادر است.

2. لازم نيست مدت شيردهي دو سال باشد و مي توانند به 21 ماه نيز كاهش دهند؛ البته با توجه به وضع نوزاد و سلامت او.

3. هزينه زندگي مادر و نوزاد در دوران شيردادن به عهده پدر است.

4. پدر، مادر و نوزاد در اين دوران نبايد ضرري ببيند.

5. بعد از مرگ پدر، ورثه بايد اين وظايف و نيازهاي نوزاد و مادرش را به عهده بگيرند.

6. پدر و مادر اختيار دارند كه با توجه به سلامتي كودك، هر وقت صلاح ديدند او را از شير بگيرند.

7. اگر مادر از شيردادن امتناع ورزد، مي توان او را به دايه مناسبي سپرد «2».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 108

پيدايش شير

خداوند چگونگي به وجود آمدن شير را در سوره نحل بيان كرده است كه با علوم روز نيز مطابقت دارد.

«وان لكم في الانعام لعبره نسقيكم مما في بطونه من بين فرث ودم لبنا خالصاً سائغاً للشاربين؛ «1» و در دام ها قطعاً براي شما عبرتي است، از آنچه در (لابلاي) شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيري ناب به شما مي نوشانيم كه براي نوشندگان گواراست».

«فرث» در لغت به معني غذاي هضم شده درون معده است كه ماده حياتي آن به مجرد رسيدن به روده ها، جذب بدن مي گردد و تفاله هايش به خارج فرستاده مي شود. مقدار كمي از غذا از ديواره هاي معده جذب بدن مي شود، اما قسمت عمداش از راه روده ها وارد خون مي گردد و مواد اصلي شير از خون و غده هاي چربي ساز گرفته مي شود

و به اين ترتيب اين ماده سفيد گوارا از ميان غذاهاي هضم شده آميخته با تفاله ها و از لابه لاي خون به دست مي آيد. «2»

آيه بالا درباره پيدايش شير حيوانات است، ولي به سبب يكي بودن بعضي از فرايندهاي گوارشي و فيزيولوژي انسان و حيوان، شير مادر مانند حيوانات، از ميان خون و غذا به دست مي آيد.

فيزيولوژي ثابت كرده است كه وقتي غذا در معده آماده هضم و جذب مي گردد، در سطح گسترده اي در داخل معده و روده ها در برابر ميليونها رگ تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 109

موئين قرار مي گيرند و غذا از طريق «لنف ها» يا توسط وريد (سياهرگ) باب وارد سيستم گردش خون مي گردد. وريد باب مواد جذب شده از غذاهاي هضم شده را به كبد منتقل مي سازد و در آن تعديلهايي شيميايي ايجاد و وارد سيستم گردش خون مي شود.

غدد پستان نيز كه عناصر تشكيل دهنده شير را ترشح مي كنند، مواد مورد نياز خود را از خون مي گيرند. اين خون قبل از رسيدن به غدد پستان از راه ناف براي تغذيه جنين مورد استفاده قرار مي گيرد. پستانها براي ساختن مواد پروتئيني شير، تنها از اسيدهاي امينه ذخيره شده در بدن استفاده مي كند. بعضي از مواد (مانند كازئين) كه در خون وجود ندارد در غده هاي پستاني ساخته مي شود و انواع ويتامينها، نمك طعام و فسفات و قند بدون تغيير از پلاسماي خون گرفته مي شود.

براي توليد يك ليتر شير بايد حداقل پانصد ليتر خون از پستان بگذرد تا مواد لازم آماده شود و براي توليد يك ليتر خون در عروق، بايد مواد غذايي زيادي از داخل روده ها بگذرد. به اين ترتيب، اين ماده سفيد

رنگ تميز و خالص و اين غذاي نيرو بخش گوارا از ميان غذاهاي هضم شده همراه با تفاله ها و از لابه لاي خون به دست مي آيد؛ همان طور كه قرآن مي گويد شير از تفاله ها و خون به دست مي آيد و اين نشان از قدرت خداوند در مورد چگونگي ساخته شدن شير است كه نه رنگ و بوي خون را دارد و نه تفاله ها همراه آن هستند، بلكه با عطر، رنگ و بوي تازه از نوك پستان تراوش مي كند. «1»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 110

فوايد شير مادر

براي شير مادر فوايد زيادي را عنوان كردند. ما به اختصار به به برخي موارد اشاره مي كنيم.

1. مواد معدني، شامل سديم، پتاسيم، كلسيم، منيزيم، روي، مس، آهن، فسفر، كلر، يد، گوگرد، گازهاي اكسيژن، ازت، اسيد كربنيك ... و ويتامينهاي D, A, B در شير يافت مي شود.

2. شير مادر را بايد مايعي زنده ناميد، چون فاكتورهاي حياتي، مانند گلبولهاي سفيد آنزيمها، هورمونها، ايمونو گلوبولينها و ... در آن وجود دارد.

3. شير دادن در محيط آرام و بي سر و صدا و از روي نظم و ترتيب و در ساعت معين در رشد و سلامت روحي و جسمي طفل موثر است.

4. شير دادن غريزه مادري و فرزندي را افزايش مي دهد و عاطفه و محبت را بين آن دو بيشتر مي كند، به خصوص اينكه آرام ترين لحظه ها براي نوزاد، زمان مكيدن شير است.

5. عناصر تشكيل دهنده شير، آب 70/ 908، چربي 68/ 34، لاكتوز 84/ 69، پروتئين 35/ 12، املاح معدني 90/ 1 و .... مي باشد.

6. آمار مرگ كودكاني كه با شير غير مادر و مصنوعي تغذيه مي شوند، 3 تا

4 برابر بيش تر از اطفالي است كه با شيرمادر تغذيه مي كنند.

7. شير مادر ضد عفوني شده است و به ضد عفوني احتياج ندارد. اين شير داراي ضد ميكروب «آنتي كور» است.

8. شير مادر گرماي مناسب و سازگار با دهان، گلو و معده بچه دارد.

9. رعايت بهداشتي مادر در نگهداري از پستان، يك اصل لازم است. در

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 111

روزهاي پاياني حاملگي و آغازين وضع حمل، بايد هر روز پستانها را با آب و صابون شستشو دهد و نوك پستان را با مخلوط مساوي گليسيرين و الكل 90 كمپرس نمايد. اين روش از ترك برداشتن و زخم شدن پستان جلوگيري مي كند.

10. اگر مادر شير زيادي به بچه بدهد، طفل به سرعت بر مي گرداند و دچار سوء هاضمه نمي شود، در صورتي كه شير گاو يا شير مصنوعي در چنين وضعيتي به ابتلاي طفل به سوء هاضمه مي انجامد.

11. مكيدن طفل از پستان مادر سبب تحرك لبها و مكيدن آن و موجب ترشح بزاق دهان و غدد معدي مي شود كه در هضم غذا مفيد است، اما اطفالي كه با پستانك شير مي خورند، لب را به طور محكم نمي بندند و زبان پستانك را به سقف دهان فشار مي دهد.

12. شير دادن مانع چاقي مادر، تغيير شكل پستان، ابتلاي به سرطان حاملگي زودرس او مي شود.

13. غذاهاي مورد استفاده مادر تاثير بسزايي در رنگ، بو، مزه شير دارد.

14. شير مادر مواد مصونيت زا دارد. مقاومت اطفال را در برابر عفونتها و اسهال افزايش مي دهد و طفل كمتر دچار كم خوني، اگزما، نفخ، يبوست، دل درد، آلرژي و ... مي شود.

15. تركيبات شير مادر با توجه به رشد

كودك و نيازهاي او تغيير مي كند و اما در شير مصنوعي ثابت است.

17. شير مادر، ساده ترين راه انتقال، ارزان ترين، تميزترين و متناسب ترين است.

18. آنچه در قرآن مطرح شده (كودك را تا دو سال كامل شير دهيد) با نظريه هاي پزشكي امروزي سازگار است، چون اسيدهايي كه در معده براي هضم

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 112 شير وجود دارد، تا دوران دو سالگي كارايي دارند. «1»

طبق احكام اسلامي، استفاده از شير يكي از راههاي محرم شدن است. اگر يك كودك مقداري شير از زني بخورد؛ به گونه اي كه استخوانش محكم گردد و گوشتش برويد؛ كودك به او محرم مي شود (مقدار دقيق آن 15 بار شير متوالي يا يك شبانه روز پي در پي به نوزاد شير بدهد). «2»

نتيجه: قرآن و روايت اهميت ويژه اي به شير مادر مي دهند. علم نيز هيچ غذايي را جايگزين شير مادر قرار نمي داند و شير دادن را براي مادر و نوزاد مفيد و ضامن سلامتي و رشد كودك معرفي مي كند.

با توجه به آگاهي مردم- آن زمان و قبل از آن- به اين مسائل و فطري بودن رابطه نوزاد و مادر و شير دادن، نمي توان آيات مربوط به شير دادن را معجزه علمي بلكه اشارات علمي قرآن جاي مي گيرند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 113

2. بلوغ

بلوغ يكي ديگر از مراحل رشد بلوغ است. اين مرحله حساس ترين و سرنوشت سازترين مقطع زندگي انسان است و مي توان آن را انقلاب دروني ناميد. قرآن به اين مرحله اشاره مي كند و مي فرمايد:

«ثم يخرجكم طفلًا ثم لتبلغوا اشدكم؛ «1» و بعد شما را [به صورت كودكي بر مي آورد تا به كمال

قوت خود برسيد».

بلوغ را به انواع مختلف مي توان تقسيم كرد، مانند: جنسي، جسمي، روحي، عقلي، علمي، مالي و .... بلوغ در لغت به معني «رسيدن به حد رشد، كامل به حد كمال و ...» است «2» و آن را در هر چيزي كه مسير ضعف و قوت را طي مي كند، مي توان تصور كرد. قرآن واژه «بلوغ» را با واژه «اشدّكم» بيان كرده است. «اشد» جمع «شد» (قوت در مقابل سستي) به كار برده است و بلوغ اشد به معني رسيدن به قوت جسمي و روحي است. «3» قرآن كريم اين عنوان را براي سن بلوغ (بلوغ جنسي و جسمي) «4»، تا سن چهل سالگي «5» و نيز مرحله قبل از پيري «6» به كار برده است. «7»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 114

بلوغ جنسي

از 3 تا 6 سالگي اولين احساسهاي جنسي مانند تمايل به جنس مخالف، كنجكاوي در مسائل زناشويي، دقت در رفتار پدر و مادر و ... در كودكان به جنب و جوش در مي آيد، البته سن بلوغ جنسي دختران و پسران متفاوت است. اين دوره در پسران از 15 تا 16 و در دختران از 9 تا 12 سالگي آغاز مي شود. شرايط محيطي، ارثي و تغذيه نيز در بلوغ مؤثر است. رشد افراد در اين سنين به سبب فعاليت غده هپيوفيز و هيپوتالاموس مغز و فعاليت هورمون رشد، رشد و نمو در اين سريع است و شخصي به تغذيه مناسب، ورزش آرامش روحي، استراحت مفيد (حداقل 9 ساعت در شبانه روز) و ... نياز شديد دارد.

روان و جسم دختر تحت تاثير فعاليت و ترشحات غده هيپوفيز و تخمدانها در عرض

چند ماه دگرگون و مشخصات جنسي در او آشكار و چرخه هاي منظم قاعدگي (ماهانه) شروع مي شود. اين چرخه هاي جنسي تحت تاثير مهار هيپوتالاموس مي باشد و هورمون آزاد كننده «گونادوتروپين» كه در هيپوتالاموس توليد مي شود؛ بر روي سلولهاي غده هيپوفيز قدامي اثر مي گذارد كه آن نيز «گونادوتروپين ها» ترشح مي كند و آن سبب تغييراتي در تخمدان مي شود. «1»

تخمدان در دوران كودكي حالت سكون دارد و قاعدگي (در اوائل بلوغ نامنظم است) يكي از نشانه هاي بلوغ دختران است. هم چنين، بزرگ شدن باسن و پستان ها، پيدايش مو در زهار و در زير بغل و ... نشانه بلوغ مي باشد. نشانه هاي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 115

بلوغ در پسران نيز خروج مني، رويش موي خشن بر پشت عانه و زير بغل، تغيير صدا، بزرگ شدن الت و بيضه و ... مي باشد. «1»

بعضي از پسران و دختران به بلوغ زودرس مي رسند. بلوغ زودرس بر اثر اختلال غدد تناسلي، ضايعات ناحيه هيپوتالاموس، مانند تومور غده هپوفيز، نقايص مادر زادي، كيست بطن سوم، آنسفاليت و ... به وجود مي آيد. «2»

آنچه گفته شد درباره بلوغ جنسي بود، اما بلوغ جسمي (حد كمال و رشد باشد) را نمي توان در سنين بلوغ جنسي، تعريف كرد، چون رشد جسمي (بر اساس استعدادهاي طبيعي افراد) متفاوت است. دانشمندان حد كمال رشد جسمي را از 18 تا 25 سال ذكر كرده اند. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 116

3. كهنسالي (پيري)

تمام موجودات زنده چند مرحله را پشت سر مي گذارند تا به مرحله مرگ برسند. اين مراحل عبارت است از: مرحله نطفه و طفوليت، مرحله بلوغ و رشد و قوت، مرحله ميان سالي و مرحله پيري و

ناتواني.

قرآن كريم در چند مورد از دوران پيري انسان سخن مي گويد و آن را مرحله اي از زندگي بشر و دوران ضعف و كاستي و ناتواني او معرفي مي كند.

«ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخاً؛ «1» تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد».

در سوره روم اوج قدرت و ضعف انسان را چنين بيان مي كند:

«خداست آن كس كه شما را از ابتدا ناتوان آفريد، آن گاه پس از ناتواني قوت بخشيد، سپس بعد از قوت، ناتواني و پيري داد» «2».

در سوره يس نيز زمان كهن سالي را افت شديد در خلقت مي داند.

«ومن نعمره ننكسه في الخلق افلا يعقلون؛ «3» و هر كه را عمر دراز دهيم، او را در خلقت دچار افت مي كنيم».

ظاهر آيات نشان مي دهد كه دوران پيري، زمان ضعف، كاستي، ناتواني و افت در تمام اعضاي بشر است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 117

پيري در نگاه پزشكان

بررسي پزشكان نشان مي دهد كساني كه پنجاه سالگي يا بالاتر را پشت سر گذاشته اند، احساس مي كنند همه چيز در وجود آنها در حال تغيير و افول است. سلولها توان دفع تمام مواد زائد فعل و انفعالات شيميايي داخلي را ندارند و اين مواد زائد گذشت سالها جمع مي شوند و سلولهاي زنده را از بين مي برند و بدين ترتيب، بدن به مرور زمان وارد مرحله ضعف و پيري مي شود. «1»

كلاژن كه داربست يافتهاي بدن را مي سازد، ماده اي است كه تارهاي ظريف آن رفته رفته نيروي خود را از دست مي دهد.

در دستگاه عصبي پس از مرگ ياخته هاي فرسوده، ياخته هاي ديگر جانشين نمي شوند، زيرا بر خلاف ساير ياخته ها، خاصيت توليد مثل ياخته هاي همانند

را ندارند. ديگر مغز فرد سالخورده كارآيي مغز فرد جوان را ندارد و به تدريج حجم مغز به خصوص ماده خاكستري آن كم مي شود و قدرت فهم و درك، استدلال و حافظه كاسته مي شود و آشفتگي و ضعف در تكلم پديد مي آيد و همان طور كه خداوند سوره حج آيه 5 اشاره مي كند، حافظه در زمان پيري را از دست مي رود. در سرخرگها گونه اي دگرگوني كه احتمالًا از كودكي آغاز مي شود، سبب سفت شدن جدار سرخرگها مي گردد.

مفصلهاي بدن نيز در نتيجه بروز تغييرات در بافت ليفي و نيز فرسودگي ناشي از طول عمر، سفت مي شوند و اين حالت به التهاب استخوان و مفصل مي انجامد

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 118

و خلاصه هر چه عمر طولاني تر شود، خطر بروز عارضه هاي وخيم تر نيز افزايش مي يابد. «1»

نتيجه: كهن سالي و پيري فرايند طبيعي جسم است. اجسام زوال پذيرند. روزي مرحله طفوليت و قدرت را سپري مي كنند و روزي ديگر مرحله ضعف و سستي را.

قرآن به ضعف و سستي در مرحله پيري اشاره مي كند و فراموشي و كاستي حافظه را از آثار پيري مي داند. علوم پزشكي نيز همين نكات را ثابت مي كند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 119

4. عمر طولاني

افراد زيادي در طول تاريخ ديده شده اند كه عمر طولاني داشته اند و سالها با همين جسم خاكي در عرصه گيتي زندگي كرده اند. قرآن كريم، كه يكي از اعجازهايش در نقل تاريخ گذشتگان ظاهر مي شود، افرادي را كه عمر طولاني داشتند يا تاكنون زنده اند، بر مي شمارد. براي مثال درباره حضرت نوح (ع) مي فرمايد:

«ولقد ارسلنا نوحاً الي قومه فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاماً

فاخذ هم الطوفان و هم ظلمون؛ «1»

ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال، مگر پنجاه سال، درنگ كرد، اما سرانجام طوفان آنها را فرو گرفت در حالي كه ستمگر بودند».

قرآن حضرت عيسي (ع) را زنده مي داند و درباره اش مي فرمايد:

«وما قتلوه وما صلبوه ... بل رفعه الله اليه؛ «2»

حال آن كه آنان او را نكشتند و به صليب نكشيدند ... بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد».

درباره اصحاب كهف هم مي فرمايد:

«ولبثوا في كهفهم ثلاث مائه سنين وازدادوا تسعاً؛ «3»

آن ها در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز به آن افزودند».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 120

از ظاهر آيات استفاده مي شود كه اين اشخاص از راه معجزه عمر طولاني داشتند. زنده بودن حضرت عيسي (بيش از دو هزار سال) و حضرت مهدي (عج) (بيش از هزار سال) بدون آنكه جسم آنها در خارج ديده شود، گوياي اعجاز و توان فراطبيعي است؛ به گونه اي كه دست طبيعت و عوامل مادي نمي تواند چنين عمري را با آن خصوصيات، توجيه كند.

عمر طولاني در نگاه دانشمندان

مطالعات دانشمندان نشان مي دهد عمر انسان حد معيني ندارد و ممكن است با تغيير شرايط دگرگون شود. براي مثال دانشمندان با آزمايش عمر برخي گياهان يا موجودات زنده را به دوازده برابر عمر معمولي رسانده اند و اگر موفق شوند عمر انسان را با همين معيار افزايش خواهند داد ممكن است در

آينده انسان هايي متولد شوند كه بتوانند هزاران سال عمر كنند. «1» آنان هم اكنون نيز توانسته اند عمر بشر را با رعايت بهداشت تغذيه و جسم و ... (بدون دست كاري در ژن و فيوزيولوژي انسان) بيش از پانزده سال افزايش بدهند.

برخي به خواب طولاني اصحاب كهف اشكال مي كنند و مي گويند بقاي بدن در اين زمان طولاني بدون آب و غذا ممكن نيست.

چند پاسخ به اين گروه مي توان داد:

1) خواب آنان معمولي نبود تا به مواد غذايي نياز داشته باشند، بلكه به قدرت اعجاز بود كه توانستند سيصد و نه سال بخوابند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 121

2) بسياري از جانداران در جهان طبيعت وجود دارند كه سرتاسر زمستان را مي خوابند (زمستان خوابي) و طي مدت خواب فعاليت هاي حياتي آنها تقريباً متوقف مي گردد و تنها شعله اي بسيار ضعيف از آن روشن مي ماند، مانند: وزغ، پروانه، حشرات، حلزون خاكي و خزندگان ....

3) در هندوستان افرادي ديده مي شوند كه با رياضتهاي سخت 3 ماه بدون غذا، آب و اكسيژن درون قبر زنده مي مانند، «1» با اينكه چنين كاري در حال عادي براي مردم ممكن نيست.

4) امروزه تئوريهاي منجمد ساختن بدن جانداران براي طولاني ساختن عمر آنها مطرح است. طبق اين تئوري، بدن انسان يا حيوان را در سرماي زير صفر درجه، طبق روش خاص، نگه مي دارند و به اين ترتيب حيات و زندگي او را متوقف مي سازند؛ بدون اينكه واقعاً بميرد و پس از مدتي او را در حرارت مناسبي قرار مي دهند تا دوباره

به حالت عادي باز گردد.

دانشمندان زيست شناس، عمر چهارده روزه يك گياه را با مراقبت به شش سال رسانده اند و عمر برخي حيوانات را نهصد برابر كرده اند. آنان در مصر دانه ي گندم چهار هزار ساله را يافتند و آن را كاشتند و سبز شد. دانشمندان معتقدند با قانون مراقبت مي توانند عمر انسان را نيز افزايش دهند.

نتيجه: متوقف ساختن يا كم و زياد كردن فوق العاده حيات، امكان پذير است و مطالعات مختلف علمي، امكان آن را از جهات گوناگون تاييد كرده است.

خواب اصحاب كهف، عادي و معمولي نبود، بلكه جنبه استثنائي داشت و

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 122

اراده خداوند در آن دخيل بود، چون در ادامه آيه مي فرمايد: «آنها چنان به نظر مي رسيدند كه گويا بيدارند (چشمان باز بود) كه اگر آنها را مي ديدي، از وحشت فرار مي كردي و ترس سراسر وجودت را فرا مي گرفت». در آيه 18 سوره كهف هم مي فرمايد:

«ونقلبهم ذات اليمين و ذات الشمال؛ ما آنها را به سوي راست و چپ بر مي گردانيديم». آيه نشان مي دهد كه عوامل مرموزي آنها را به سمت راست و چپ مي گرداندند تا به ارگانيزم بدنشان صدمه اي وارد نشود و نياز پوست آنها تأمين شود در حالي كه در خوابهاي منجمد و غيره چنين چيزي مشاهده نمي شود و اين نشان از اعمال قدرت فرا بشري درباره اصحاب كهف دارد. «1»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 123

5. مرگ

اسلام كه كامل ترين دين در ميان اديان جهان است، انسان را براي بقاء مي داند؛ نه فناء، لذا در قرآن بارها تكرار شده است كه انسان داراي دو بعد روح و جسم است. آنچه زوال مي پذيرد، جسم او و آنچه مي ماند است، روحش است و مرگ را با واژه «توفي» «1»؛ (دريافت كامل نفس و روح) بيان مي كند.

«كل نفس ذائقه الموت؛ «2»

هر جانداري چشنده مرگ است».

«اينما تكونوا يدرككم الموت ولو كنتم في بروج مشيده؛ «3»

هر كجا باشيد شما را مرگ در مي يابد هر چند در برج هاي استوار باشيد».

مرگ و موت نقطه مقابل حيات و داراي انواع مختلفي است، مانند: موت نباتي «4» (گياهي)، موت حيواني در مقابل حيات حسي (زندگي حيواني)، موت عقلاني (جهل، در مقابل حيات عقلاني، موت به معني غم و اندوه، «5» موت به معناي خواب «6» و موت به معني تحليل تدريجي. «7» آنچه در اين مجموعه مورد بحث قرار مي گيرد موت حيواني در مقابل حيات حسّي است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 124

وجود روح در نگاه انديشمندان

دانشمندان براي اثبات شخصيت ديگر انسان به نام روح، كه در وراي جسم خاكي او قرار دارد و آن حقيقت هنگام مرگ ثابت و جاودان است، از روشهايي استفاده كرده اند؛ از جمله:

الف. محال بودن انطباق كوچك بر بزرگ: يكي از ويژگيهاي ماده اين است كه ميان ظرف و

مظروف، نسبت يك ساني حكم فرماست، از اين رو چيز بزرگ تر در ظرف كوچك تر جاي نمي گيرد. انسان در چشم انداز خود از هزاران تصوير بزرگ تر از عدسي چشم و مغزش عكس برمي دارد. و همه را در نزد خود حاضر مي يابد. پرسش اين است كه اين تصاوير كجاي مغز جاي گرفته است؟ مگر نه اين است كه ظرف بايد از مظروف بزرگ تر باشد، در صورتي كه مغز و سلسله اعصاب ما هزاران بار از تصاوير خارج كوچك ترند؛ در نتيجه روح انساني كه با فعاليت مغز و اعصاب كه جنبه مقدمي دارند، همه اين تصاوير را در خود جاي مي دهد. «1»

ب. ناسازگاري يادآوري با مادي بودن: يادآوري معلومات از ديگر دلايل تجرد روح و بازگشت به گذشته است. اگر عمل ادراكات ما همان اعصاب و سلولهاي مغزي باشد، بايد يادآوري امر ممتنع باشد، چون بدن پيوسته دگرگون مي شود و در هفت يا هشت سال، تمام سلولهايش عوض مي شود، لذا يادآوري به واسطه روح، عملي مي شود. «2»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 125

ج. روش مغناطيسي حيواني: بيش از يك قرن است كه روش مغناطيسي براي اثبات وجود نفس (روح) ظهور كرده است. با اعمال اين روش روح از بدن جدا مي شود و به كارهاي دهشتناكي دست مي زند و نشان مي دهد كه انسان افزون بر شخصيت ظاهري، شخصيت نيرومندتري نيز در باطن دارد كه گاهي ظهور مي كند. «1» هم چنين بر وجود ذاتي روح و انجام يك سلسله اعمال فكري توسط آن، در

حالي كه از حواس ظاهري بدن جدا شده است، دلالت دارد. روش مغناطيسي، روشي قديمي است و امروزه در زمره حقايق به شمار مي آيد و شهرت و طرفداران آن هر روز افزايش مي يابد. «2»

د. دگرگوني جسم و بقاي شخصيت: انسان براي حركت در مسير زندگي و مصرف انرژي براي كارهاي فكري و عملي، جسم را در هر لحظه، قابل تغيير و تبديل مي بيند. سلول هاي بدن در حال تعويض مي باشد، حتي برخي بر اين باورند كه در مدت هفت سال همه جسم انسان، حتي استخوان و مغز به طور كامل تغيير مي يابد، «3» بنابراين جسم انسان در طول عمر طبيعي اش، چند با تعويض و تبديل مي شود، در حالي كه روح و شخصيت او باقي مي ماند و يك فرد هفتاد ساله، همان انسان هفتاد سال پيش است.

اين مطلب اثبات مي كند كه انسان دو بعد جسماني و روحاني دارد كه با يكديگر متفاوت است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 126

. احضار روح: احضار روح، از جمله مسائلي است كه امروزه گسترش يافته و مؤيد وجود روح در وراي بدن مادي است. احضار روح براي اولين بار، در سال 1846 در آمريكا به وقوع پيوست «1» و وجود روح را با دلايل علمي و تجربي اثبات كردند و همين موضوع موجب تغيير در عقايد و نظريات مربوط به مسائل روحي انسان شد.

علاوه به آن تاثير اراده از راه دور، تاثير ارواح به هم، مشاهده از راه دور و در حالت نيمه بيداري، ارتباط

روحي با شنيدن، تله پاتيكي، روشن بيني و ... را به عنوان نشانه هايي براي اثبات روح بيان كرده اند. «2»

مرگ در نگاه دانشمندان

مرگ جسم علل عوامل فراواني دارد. آنچه مي توان به عبارت ساده بيان كرد اين است كه قطع شدن تنفس و نرسيدن اكسيژن به سلولهاي بدن، مرگ را محقق مي سازد. در علم پزشكي مواردي را براي علت مرگ بر شمرده اند، از جمله:

1. مرگ پيري: اگر به وسيله ميكروسكوب الكترونيكي درون يك سلول پير را بكاويم، بر روي آن رسوباتي مشاهده خواهيم كرد كه دانشمندان آنها را «رسوبات پيري» مي نامند. اين رسوبات مواد شيميايي غريبي اند كه در سلولهاي مغز و عضلات جمع شده و رنگ ويژه اي به آن مي داده اند. اين مواد گاهي به مرور زمان به صورت شبكه هاي تار عنكبوتي در مي آيند و سلول را به سوي سرنوشتي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 127

مي كشانند كه راه فراري جز مرگ، برايش باقي نمي ماند. «1»

2. مرگ مغزي: دو علت اساسي براي مرگ مغزي بيان كرده اند: الف. تخريب بافت نيمكره مغز. ب. از بين رفتن تظاهرات انفعالي ساقه مغز. اين دو علت به خاطر ضربه اي است كه به جمجمه وارد مي شود يا لكه خون يا غده اي كه در مغز تشكيل مي شود.

3. سوختگي: سوختگي بر اثر حرارت، مواد آتش زا، الكتريسيته، اشعه ايكس و مواد راديو اكتيو مي باشد؛ آثار سوختگي در دستگاه گردش خون، عصبي، اداري و تنفسي ديده مي شود.

4. مرگ در جريان بي حسي: غشي كه در ابتداي بي حسي با كلرفرم

توليد مي شود و در روي پياز مغز تيره عمل كلرفرم اثر مي گذارد، به تدريج تنفس قطع و خفگي توليد مي شود.

5. سقط جنين: بيرون راندن جنين قبل از موعد معين و قبل از 180 روز سبب مرگ جنين مي شود.

6. خفگي: محروميت نسوج زنده بدن از اكسيژن باعث كم شدن اكسيژن در خون و مرگ شخص مي شود. عوامل آن مكانيكي يا بيماري است.

7. مسموميت: اثر زهر در بدن انسان است و اعمال حياتي را موقتاً يا دائماً مختل مي كند. مسموميت چند نوع است. شايع ترين آن ها عبارت است از: خوني، عصبي و محرك (بر روي پوست اثر مي گذارد).

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 128

8. بيماري هاي كشنده: اختلال قلبي و عروقي، سرطان و بيماري ريوي و ... و عواملي مختلفي در ميزان مرگ و مير مؤثرند، از جمله: جنسيت (مردها بيشتر از زن ها مي ميرند). جغرافياي، بهداشت جسم، تغذيه، شهري و روستايي، شغل افراد و ... «1»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 129

فصل چهارم: اعضاي بدن در قرآن

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 131

1. گوش و چشم

حس شنوايي و بينايي، دو ركن اساسي معرفت و تفكر است. سخن گفتن بر مبناي شنيدن و تصور اشياء بر اساس مشاهده است، لذا گوش و چشم اهميت ويژه اي براي بدن دارند.

قرآن كريم نوزده مرتبه به مسئله شنيدن و ديدن اشاره دارد. در بعضي از اين آيات، پس از مراحل اوليه نطفه، به سمع و بصر اشاره مي كند.

«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه فجعلناه سميعاً بصيراً؛ ما انسان را از

نطفه اي آميخته آفريديم تا او را بيازمائيم و وي را شنوا و بينا گردانيديم». «1»

در بعضي از آيات اين دو را پس از مرحله دميدن روح «2» و در سوره نحل (آيه 78) بعد از تولد بيان مي كند. گاهي هم شنيدن و ديدن را به صورت مطلق مي آورد. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 132

اهميت گوش و چشم در قرآن

قرآن از ميان تمام حواس به گوش، چشم و فؤاد «1» تكيه دارد، چون گوش و چشم مهم ترين حس ظاهري انسان است كه رابطه نيرومندي ميان او و جهان خارج برقرار مي سازد. گوش صداها را درك مي كند، به خصوصا تعليم و تربيت به وسيله آن انجام مي گيرد. چشم وسيله ديدن جهان خارج و صحنه هاي مختلف عالم است و نيروي خرد مهم ترين حس باطني است و اگر از آدمي گرفته شود، ارزش او تا حد يك مشت سنگ و خاك سقوط مي كند. «2»

پيدايش اوليه چشم و گوش

به اعتقاد دانشمندان رويان شناسي نخستين نشانه رشد گوش را مي توان در يك رويان تقريباً بيست و دو روزه به صورت ضخيم شدن اكتودرم سطحي در هر طرف رو مبانسفال پيدا كرد و در هفته چهارم گوش داخلي از اكتودرم سطحي جدا مي گردد. «3»

در رويان بيست و دو روزه، چشم در حال رشد به صورت يك زوج ناودان كم عمق در هر طرف فرو رفتگي مغز قدامي ظاهر مي شود. در انتهاي هفته چهارم رشد به صورت يك جفت حبابهاي بينايي در هر طرف مغز قدامي رشد مي كند. «4»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 133

حس شنوايي در جنين پيش از بينايي فعال مي شود. اكنون ثابت

شده است كه جنين پيش از بينايي حس شنوايي دارد. دانشمندان با ارسال فركانسهاي صوتي به سوي يك زن باردار كه آخرين روزهاي بارداري را مي گذراند، مشاهده كردند كه جنين با انجام حركاتي به اين اصوات پاسخ مي دهد. در صورتي كه قبل از تولد توان ديدن نداد و نخستين صدايي كه گوشهايش را نوازش مي دهد، صداي قلب مادر است. «1» شايد يك دليل تقدم واژه «سمع؛ شنيدن» بر «بصر؛ ديدن» در قرآن اين است كه:

1) حسّ شنوايي در جنين قبل از بينايي فعال مي شود.

2) فراگيري تكلم در درجه اوّل از راه شنوايي انجام مي پذيرد.

3) چشم تنها وظيفه بينايي را به عهده دارد «2»، اما گوش علاوه بر آنكه مسئول شنوايي است، بايد تعادل را نيز حفظ كند. «3»

نكته جالب اينكه واژه سمع در قرآن مفرد، ولي واژه «ابصار» جمع آمده است، يعني در آن واحد گوش انسان يك شنوايي دارد، ولي چشم مي تواند در يك لحظه چند چيز را ببيند.

ساختمان گوش

در اين جا به ساختمان گوش به اختصار اشاره مي نماييم.

گوش ارتعاشهاي صوت را دريافت مي كند و تعادل بدن را نگاه مي دارد. انجام اين دو

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 134

وظيفه به وسيله گوش از تاثير آواز و آهنگ در حركات انساني به خوبي آشكار است.

گوش از سه قسمت تشكيل شده است؛ گوش خارجي، گوش مياني، گوش داخلي، به ضميمه عضوي كه تعادل را حفظ مي كند. گوش خارجي و مياني صداها را دريافت مي كنند و به گوش داخلي انتقال مي دهند.

گوش خارجي داراي لاله گوش و مجراي گوش است. مجراي گوش 5/ 2 تا 3 سانتي متر طول دارد و ثلث خارجي آن غضروفي

و ليفي و بقيه اش استخواني مي باشد. تمامي مجرا پوشيده از پوست است و پوست آن غده چربي دارد كه ماده اي زرد قهوه اي ترشح مي كند. «1»

بخشهاي گوش مياني عبارت است از: پرده صماخ، صندوق صماخ، استخوانهاي كوچك داخل صندوق و شيپور (اوستاش) «2».

گوش داخلي به شكل مار پيچ (لابيرنت غشائي) است و سه قسمت دارد: دهليزها، مجاري نيم دايره و حلزون سامعه و استخواني.

ارتعاشهاي صوتي از راه پرده صماخ و زنجيره استخواني گوش مياني به پنجره دهليز بزرگ مي رسد و مايع لنف خارجي را مرتعش مي سازد. اين ارتعاشات به لنف داخلي و غشاء قاعده منتقل مي شود و مژه هاي سلولهاي شنوايي را تحريك مي كند. دنباله هاي مركزي سلولهاي شنوايي به مركز عصب شنوايي و پياز نخاع و قطعه گيجگاهي مي رسد. «3»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 135

دهليزها و مجاري نيم دايره قسمتي از گوش داخلي است كه وظيفه حفظ تعادل بدن را به عهده دارد. «1»

حس شنوايي و بيماريهاي آن

صدا در اثر ارتعاش سريع اجسام به وجود مي آيد. ارتعاش هر جسمي توليد امواج و نوساناتي مي كند كه اگر در فضا پراكنده شود، توسط هوا به گوش مي رسد.

سرعت انتشار امواج صوت در هوا 340 متر در ثانيه است. گوش انسان مي تواند صدايي را كه تعداد نوسانات آن 16 تا 000/ 20 در ثانيه است، بشنود. اگر تعداد نوسانات كمتر از 16 عدد در ثانيه باشد، پرده صماخ آن را مانند ضربه هاي جداگانه هوا حس مي كند. «2»

عوامل كاهش توان شنوايي يا بيماري:

1. پيري: توان شنوايي با افزايش سن كم مي شود. انسان تا سن 20 سالگي بالاترين حد شنوايي را دارد، اما در پيري به علت فساد تدريجي الياف

عصب سامعه، صداهايي را كه 000/ 5 نوسان در ثانيه دارد، مي شنود. براي بهتر شدن شنوايي هرمون و يد موثر است. «3»

2. كمبود اكسيژن: با كمبود فشار اكسيژن در ارتفاعات بالا، حد شنوايي به

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 136

2000 نوسان در ثانيه كاهش مي يابد. «1»

3. كري و لالي: بيشتر ارثي و مادر زادي است و براثر سيفليس، انسفاليت دوران جنيني و نقص ارثي عارض مي شود. شخص چون كر است، لال هم هست، چون چيزي نمي شنود تا تلقين كند. بيماري مننژيت، مخملك و ديفتري ممكن است عارضه كري ايجاد كند. «2»

4. همهمه گوش: از راه بيماري فشار خون، كم خوني، هنگام يائسكي، پس از استعمال مشروب و ... ايجاد مي شود. «3»

5. پر شنوايي: صداهاي عادي را قوي و بلند مي شنود. اين بيماري بر اثر ضايعات دروني گوش ايجاد مي شود. «4»

6. دوشنوايي: بيمار يك صدا را، دو صدا، با دو فركانس مختلف، دريافت مي كند. موسيقي دانان بيشتر از اين اختلال شكايت دارند. «5»

مي توان بيماريهاي كاهش شنوايي ارثي و حرفه اي (شخصي) التهابات، خارش، سرگيجه، ترشح گوش و ... را نيز نام برد. «6»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 137

ساختمان چشم

بعد از بررسي ساختمان گوش و بيماريهاي آن، به ساختمان چشم و بيماريهاي آن مي پردازيم.

كره چشم كه عضو اصلي بينايي است، در يك محفظه چربي در قسمت قدامي كاسه چشم قرار دارد و ضمائم آن، پلكها، غده اشكي و عضلات مي باشند. محتواي كره چشم عبارت است از: آب دهليزها (زلاليه)، عدسي و زجاجيه كه هر سه شفافند. كره چشم سه پرده دارد.

1. پرده خارجي، شامل: صلبيه و قرنيه كه از نسج

ليفي است.

2. پرده مياني، شامل: عضلات عروقي است و در قسمت قدامي آن تنه مژگاني و عينه قرار دارد.

3. پرده دروني يا عصبي: نام ديگر آن شبكيه يا (رتين) است. روي اين پرده رنگ و نور تاثير مي گذارد. در كره چشم، عدسي و چشم زجاجي قرار دارد.

سلولهاي بينايي دو نوع است: نوع استوانه اي به تعداد 100 ميليون كه وسيله ديد در تاريكي و روشنايي است، و نوع مخروطي كه سلولهاي آن 5/ 7 ميليون رنگ را تشخيص مي دهد. «1»

حس بينايي و بيماريهاي آن

چشم سالم بايد اشياء را صحيح و دقيق ببيند، يعني تصوير آنها را روي شبكيه منعكس نمايد. يك چشم طبيعي مي تواند نوري را كه با قدرت 6/ 1 شمع از

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 138

فاصله سه كيلومتري به مدت 05/ 0 ثانيه مي تابد، ببيند.

اگر محور قدامي خلفي چشم، بيش از معمول باشد؛ چشم نزديك بين و اگر كمتر از معمول باشد؛ دوربين است «1».

پير چشمي يكي از فرايندهاي طبيعي كهن سالي است. عدسي پس از كودكي رفته رفته انعطاف پذيري خود را از دست مي دهد و ماهيچه ها نمي توانند در آن تطابق كامل ايجاد كنند. «2»

چشم ما تنها توان ديدن نورهايي را دارد كه سيصد و هشتاد تا هفتصد و شصت متر ميليون در ثانيه نوسان دارد. «3»

كوري چشم داراي انواع مختلف است، مانند: كوري صنعتي، كوري اتومبيل، كوري رنگ، كوري خواندن، كوري در شب و ... و كوري عقل، كوري عوامل مختلفي دارد، مانند: بيماريهاي ارثي، محيط جغرافيايي، پيري و ... «4».

رابطه غم و كوري

قرآن هنگام ذكر داستان حضرت يوسف (ع) به جدايي يوسف از پدرش يعقوب (ع) اشاره

مي كند. وقتي به او اطلاع دادند گرگنها فرزندش را دريده اند، از شدت ناراحتي و گريه بينايي اش را از دست داد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 139

«وتولي عنهم و قال يا اسفي علي يوسف وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم؛ «1»

آن گاه يعقوب (از شدت حزن) روي از آنها بگردانيد و گفت: وا اسفا! بر فراق يوسف، و از گريه چشمانش سفيد شد، اما خشم خود را فرو مي برد (و هرگز كفران نمي كند)».

سفيد شدن چشم به معناي سفيد شدن سياهي چشم و كوري و نابودي حس بينايي است، هر چند اين كلمه گاه با كاهش توان بينايي جمع شدني است، از آيه بعد (پيراهن مرا ببريد و به روي صورت پدرم بيندازيد، بينا مي شود) «2» معلوم مي شود سفيدي چشم به معناي كوري است. «3»

سفيدي مردمك چشم بيشتر به معني كبودي ( (emoculG به كار مي رود، زيرا قرنيه طبيعي، شفاف و بي رنگ است و هنگام كبودي، در بعضي مراحل بزرگ مي شود و به رنگ تيره متمايل به سفيد در مي آيد. عربها به كسي كه دچار اين بيماري باشد مي گويند: «ان في عينه بياضاً؛ چشمش سفيدي (لك) دارد». از نظر علمي ثابت شده است كه سفيدي مردمك چشم در اثر ايجاد تغييراتي در رگهاي خوني چشم، به دلايل مختلف از جمله ناراحتيهاي رواني و عصبي، به وجود مي آيد. فشار خون بر اثر غم و اندوه بالا مي رود و سبب سفيدي و كوري چشم مي شود. «4»

نتيجه: قرآن به گوش و چشم اشاره كرده است و اين شگفتيهاي علمي را

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 140

مي توان از آيات آن استخراج كرد.

17. 1 مرتبه

واژه «سمع» مقدم بر «بصر» شده آمده است و رويان شناسان معتقدند دستگاه شنوايي جنين زودتر از بينايي او شكل مي گيرد.

2. مفرد بودن «سمع» و جمع بودن «ابصار» به اين معناست كه در زمان واحد، حس شنوايي يك صدا را مي شنود، ولي حس بينايي چند شي ء را مي تواند مشاهده كند.

3. قرآن در بيان داستان حضرت يوسف (ع) ناراحتي و گريه را با سفيدي چشم و كوري در ارتباط مي داند و اين با يافته هاي چشم پزشكي مطابقت دارد.

2. انگشتان دست (انگشت نگاري)

يكي ديگر از جلوه هاي قدرت خداوند در آفرينش انسان كه از شگفتيهاي آفرينش نيز هست، اختلاف سر انگشتان دست است. تحقيقات نشان داده است كه اگر تعداد انسانها از مرز ميليارد، ميلياردها هم بگذرد باز شاهد اختلاف سر انگشتان آنها خواهيم بود.

خداوند به اختلاف انگشتان در قالب اثبات معاد چنين اشاره مي فرمايد:

«ايحسب الانسان الن نجمع عظامه بلي قادرين علي ان نسوي بنانه؛ «1» آيا انسان مي پندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟ آري! تواناييم بر اينكه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 141

شان نزول

«علي بن ابي ربيعه» كه از مشركان و همسايه پيامبر (ص) بود، نزد حضرت رسول رسيد و از چگونگي و زمان روز قيامت پرسيد و افزود: اگر آن روز را با چشمم مشاهده كنم، باز تو را تصديق نمي كنم و ايمان نمي آورم. مگر ممكن است خداوند اين استخوانها را گرد آورد؟ «1»

در اين جا آيه فوق بدين مناسبت نازل شد و خدا فرمود: ما مي توانيم حتي خطوط انگشتان شما را مرتب سازيم. «2»

«بنان» در لغت به معني انگشتان و

سر انگشتان آمده است «3» و در هر دو صورت به اين نكته اشاره دارد كه نه تنها خداوند استخوانها را جمع مي كند و به حال اوّل باز مي گرداند، بلكه استخوانهاي كوچك و ظريف و دقيق انگشتان را هم سر جاي خود قرار مي دهد و از آن بالاتر، اينكه سر انگشتان او را نيز به صورت نخست باز مي گرداند. «4»

نگاه علم به خطوط سرانگشت

دانش بشري در قرن نوزده به راز اثر انگشت پي برد؛ اينكه سر انگشتان از خطوط بارز و پستي به صورت مارپيچ در بشره پوست تشكيل شده اند. چگونگي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 142

امتداد اين خطوط در افراد فرق مي كند؛ به طوري كه شكل اين خطوط حتي در دو قلوها، شباهتي به هم ندارند. «1»

پوست بدن از سه قشر تشكيل شده است؛ قشر سطحي، قشر چرمي، قشر زيرجلوي، قشر سطحي پوست از سلولهاي پوششي پهن چند طبقه اي ساخته شده است كه سلولهاي طبقه عميق آن در حال تكثير بوده و سلولهاي سطحي كه قديمي ترند به ماده شاخي تبديل مي گردند. در سطح پوست چينها و شيارها و سوراخهاي غدد چربي، عرق و پستان، و برآمدگيهايي به نام حبه هاي جلدي يا پاپيل مشاهده مي گردد.

چين و شيارهاي سطح پوست در هر شخصي ثابت و تغيير ناپذيرند. «2»

خطوط سر انگشتان از چهار ماهگي در رحم مادر شكل مي گيرد و تا پايان عمر تغيير نمي كند. با وجود پيشرفت علم در زمينه شناسايي افراد، انگشت نگاري بهترين معرّف شناسايي اشخاص است و در تحقيقات جنائي براي كشف هويت مجرمان و دزدان از اثر انگشت به عنوان وسيله موثر و مطمئن استفاده مي شود.

نكات علمي درباره دست

با

توجه به معني لغوي «بنان» در آيه كه به معناي انگشتان دست نيز آمده است، لازم است به استخوان انگشت دست و نظم و ترتيب آن به عنوان نشاني از قدرت خداوند اشاره نماييم.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 143 دست انسان، بيست و هفت استخوان و نوزده عضله دارد و كارهاي مهمي انجام مي دهد. هر انگشت 3 قطعه جدا از هم دارد؛ جز انگشت ابهام كه دو قطعه است. قدرت انگشت ابهام از بقيه انگشتها بيشتر است. محال است كه انسان ابتكاري مانند دست داشته باشد كه از لحاظ كوچكي، قدرت و سرعت مثل دست باشد.

دست مركز احساس (حس لامسه) است. ناخن نيز حالات دروني انسان را نشان مي دهد، تا جايي كه پزشكان يوناني مي گفتند: ناخن آئينه است و حالات انسان سالم را نشان مي دهد. توماس اديسون مي گويد: ناخن من امروز افتاد. تمام مردم زمين نمي توانند مانند آن را بسازند، لكن خداوند بعد از يك ماه همانند آن را درست مي كند. «1»

نتيجه: قرآن اشاره دارد كه استخوان بندي انسان داراي نظم خاصي است؛ مخصوصاً استخوان دست كه بيست و هفت استخوان با نظم خاصي كنار هم چيده شده اند. قرآن به اختلاف خطوط سر انگشتان انسان نيز اشاره دارد و همه آنها را به عنوان مقدمه اي براي اثبات معاد مطرح مي سازد؛ اينكه خداوند قادر است بعد از مردن و خاك شدن انسان، استخوانهاي او را به همين ترتيب فعلي تنظيم كند، حتي خطوط سر انگشتان او را منظم سازد.

اشاره قرآن به اختلاف خطوط سر انگشتان، يكي از معجزات علمي قرآن است كه بشر بعد از قرن ها به آن دست پيدا كرده است.

تفسير موضوعي

قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 144

3. پوست و احساس درد

پوست از هفته سوم تشكيل جنين شروع به شكل گيري مي كند و در هفته بيست و ششم كامل مي گردد. «1» خداوند در چند آيه به پوست انسان اشاره «2» مي فرمايد.

«ان الذين كفروا باياتنا سوف نصليهم ناراً كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقوا العذاب ان الله كان عزيراً حكيماً؛ «3»

كساني كه به آيات ما كافر شدند، به زودي آن ها را در آتش وارد مي كنيم كه هرگاه پوست هاي تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد) پوست هاي ديگري به جاي آن قرار مي دهيم، تا كيفر (الهي) را بچشند، خداوند، توانا و حكيم است (و روي حساب، كيفر مي دهد)».

آيه سوزناك بودن عذاب جهنم را ترسيم مي كند و احساس درد سوختگي را به پوست نسبت مي دهد و مي فرمايد: «در جهنم پوست بدنشان را مي سوزانيم» «4». اين سوال مطرح است كه چه رابطه اي بين پوست بدن و سوختگي وجود دارد و چرا خداوند نفرمود گوشت بدن را مي سوزانيم.

براي رسيدن به پاسخ دقيق لازم است، مشخصات، ساختمان و كاربردهاي

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 145

پوست را بشناسيم تا با رابطه آن دو بهتر آشنا شويم.

ساختمان پوست

حس لامسه يكي از حواس پنج گانه «1» است. محل اين حس پوست بدن مي باشد و گستره پوست بدن به 6/ 1 متر مي رسد و از سه قشر تشكيل شده است.

1. قشر سطحي پوست: (يا بشره و ضمائم آن، از قبيل: مو، ناخن، غدد چربي و پستان): قشر سطحي پوست از سلولهاي پوشش پهن چند طبقه اي ساخته شده است كه سلولهاي طبقه عميق آن درحال تكثيرند و

سلولهاي سطحي آن كه قديمي ترند به ماده شاخي تبديل مي گردد. (طبقه شاخي پوست با شستشو و كيسه كشي به شكل پوسته دور ريخته مي شود) و در سطح پوست، چين ها و شيارها و سوراخ هاي غدد چربي، عرقي و پستان و برآمدگي هاي به نام حبه هاي جلدي يا پاپيل مشاهده مي گردد. حبه هاي جلدي خصوصاً در كف دست و كف پا نمايان است.

2. قشر چرمي (نسج ليفي محكم با عروق شعريه و الياف عصبي حس ...): قشر چرمي پوست از نسج ليفي محكم تشكيل شده است. چرم دباغي شده حيوانات از اين قشر مي باشد. قشر چرمي نيز داراي حبه هايي است و درون هر حبه يك حلقه موئين رگ يافت مي شود كه مي توان به وسيله ميكروسكوپ مخصوص آن را مشاهده كرد. در اكثر اين حبه ها دانه هاي لمس و فشار الياف

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 146

عصبي حس براي درك گرما و سرما وجود دارد.

3. قشر زير جلدي و نسج چربي آن: چربي زير جلدي هم ذخيره غذايي بدن است و هم مانند پوششي گرم، بدن را از سرما محافظت مي كند. چاقي و لاغري، بستگي به زياد و كمي اين قشر دارد. «1»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 147

رنگ پوست

رنگ پوست، مي تواند ژنتيكي يا اكتسابي باشد و به زيادي و كمي دانه هاي رنگي (پيگمان و رنگ آن دانه ها) بستگي دارد. اين دانه ها در سلولهاي قشر چرمي قرار دارند و رنگشان زرد، قرمز يا قهوه اي و تيره است. در نژاد سفيد دانه هاي پيگماني زرد در نژاد مغول و قرمز پوستان دانه هاي زرد و قرمز زياد است. در نژاد سياه اضافه بر دانه هاي زرد و قرمز تعداد

زيادي دانه هاي قهوه اي تيره نيز وجود دارد.

بافت رنگي پوست اشعه خورشيد را به خود جذب مي كند و مانع رسيدن آن به قسمتهاي عميق مي گردد و پوست بدن در معرض نور آفتاب تيره مي شود. «1»

احساس درد سوختگي

حس گرما و سرما هر كدام به وسيله رشته هاي عصبي جداگانه به مراكز مربوطه منتقل مي شود. در قشر سطحي و عميق پوست، سلولهاي مخصوص درك سرما (نقاط سرما) و سلولهاي درك گرما (نقاط گرما) وجود دارند. اعضاي دروني چنين سلولهايي ندارند، لذا سرما و گرما را حس نمي كنند.

انشعابات اعصاب حس درد به قشر سطحي پوست ختم مي شود. نوك انشعابات را نقاط درد مي نامند. يك سانتي متر مربع پوست، 50- 200 نقطه درد دارد و حس درد از راه شيميايي است. حرارت شديد موجب مرگ سلولها

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 148

مي شود و مرگ آنها باعث ترشح ماده مخصوص مي گردد و منتهي اليه انشعابات عصبي، حسي درد را تحريك مي كند. «1»

زخمهاي سوختگي بسيار دردناك است، و بازسازي بافتهاي سوخته زماني طولاني مي طلبد. سوختگي به چند درجه (قرمزي، تاول، مرگ همه قشرهاي پوست و مرگ پوست و نسوج عميق تر و تبديل به زغال) تقسيم مي شود. اگر بيش از 2/ 1 تا 3/ 1 سطح بدن بسوزد، مرگ حتمي است.

چون آلبومين پوست مي سوزد و تجزيه مي شود، مواد سمي و زيان آوري توليد مي گردد كه جذب بدن شده و آن را مسموم مي سازد. «2»

با توجه به اين مطالب پوست عضوي پوشيده از بافتهاي عصبي است و اطلاعات حسي را به وسيله پايانه هاي آزاد عصبي به مغز مي فرستد، لذا اوج احساس درد و سرما و گرما در پوست مي باشد، نه گوشت و

استخوان. مثلًا: هنگام تزريق آمپول در ابتدا احساس درد را درك مي كنيم و هر چه سوزن به داخل گوشت رانده شود، درد كمتري را حس مي كنيم.

بدين ترتيب مشاهده مي كنيم كه قرآن در 14 قرن گذشته، پوست را مهم ترين عضو ناقل درد معرفي مي كند و سوختگي را مهم ترين تحريك كننده اعصاب گرماگير بدن- كه در پوست قرار دارد، مي داند. با توجه به عدم آگاهي مردم در آن زمان و در قرنهاي بعد به اين مسئله علمي، مي توان آن را از معجزات علمي قرآن ناميد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 149

تنفس پوستي

پوست وظايف مهمي دارد، مانند: دخالت در تنظيم درجه حرارت بدن و تنفس پوستي، جذب اكسيژن 1% تا 9/ 1 و 7/ 2% دفع 2 OC و ترشح مواد سمي خورده شده از راه غدد عرق «1» و خواص بيوشيميايي و سنتز ويتامين D در اثر نور خورشيد و ... كه همه آنها درفضاي باز پوستي و زماني است كه اكسيژن به صورت آزاد جذب شود. «2»

نكته جالب اينكه خداوند در بيان داستان اصحاب كهف كه سيصد و نه سال خوابيده بودند، مي فرمايد: «ونقلبهم ذات اليمين وذات الشمال؛ «3» ما آنان را به پهلوي راست و چپ مي گردانيم».

امروزه يكي از مشكلات پزشكان در بيمارستانها، زخم بسترهاي ناشي از بي تحركي برخي از بيماران شكستگيهاي لگن، ستون فقرات، فلج و بيهوشي طولاني مدت و ... است.

آنها براي مدت طولاني در يك جا ثابت مي مانند و سبب مرگ سلولهاي پوستي مي شود و لازم است هر چند ساعت يك بار اين بيماران را به راست يا چپ برگردانند تا تنفس پوستي و جذب اكسيژن و حيات سلولها تجديد

شود. «4»

شايد يكي از حكمتهاي گرداندن اصحاب كهف به چپ و راست به اين خاطر باشند؛ هر چند خواب طولاني آنها از معجزات خدا و برخاسته از قدرت فرابشري است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 150

4. زبان و لب

بعضي از مطالب علمي قرآن براي معرفي قدرت خداوند است و مي خواهد انسان با تفكر در اعضا و جوارح به قدرت بي پايان الهي ايمان بياورد. «في انفسكم افلا تبصرون»؛ «1»

خداوند يكي ديگر از نعمتهاي الهي را يادآوري و آنها را براي استفاده در مسير هدايت و رشد بشريت مي داند.

«الم نجعل له عينين ولساناً وشفتين؛ «2» آيا براي او (انسان) دو چشم و يك زبان و دو لب قرار نداديم».؟

آيه فوق بخشي از مهم ترين نعمت مادي را بر مي شمارد تا از يك سو غرور و غفلت انسان را بشكند و از سوي ديگر قوه تفكر او را تحريك و حس شكرگزاري اش را با شناخت از قدرت خداوند تقويت نمايد.

براي آشنايي بهتر با مهم ترين نعمتهاي الهي در قرآن ضرورت دارد زبان و لب را از نگاه علم بررسي كنيم.

زبان و لب در نگاه علم

زبان عضوي عضلاني است كه از غشاء مخاطي پوشيده شده است. روي زبان برجستگيهايي به نام حبه يا پاپيل وجود دارد. انتهاي رشته هاي اعصاب ذائقه كه به دانه هاي ذائقه ختم مي شوند، در قاعده پاپيل قرار دارند.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 151

زبان هفده عضله دارد كه در جهات مختلف كشيده شده اند. به همين جهت، به هر شكل در مي آيد و به هر طرف حركت مي كند و اندازه واقعي اش از آنچه به نظر مي رسد، بزرگ تر است. «1»

عضله مدوّر لب، سبب حركات لبها و

باز و بسته شدن دهان مي گردد. زير غشاء مخاطي لب، دانه هاي برجسته اي وجود دارد كه غدد بزاقي كوچكي اند و ترشحات خود را به دهان مي ريزند. پوست لب بسيار نازك و رگهاي خوني آن كاملًا نمايان است و بدين جهت قرمز به نظر مي رسد.

از رنگ لب مي توان به درجه كم خوني شخص پي برد. براي مثال، لبهاي آبي و بنفش، علامت بيماري قلب و نارسايي گردش خون است. «2»

لبها نقش موثري در سخن گفتن و حرف زدن دارند، چون بسياري از مقاطع حروف به وسيله لبها ادا مي شود. از اين گذشته لبها كمك زيادي به جويدن غذا و حفظ رطوبت دهان و نوشيدن آب مي كنند. «3»

انتهاي زبان، الياف عصب ذائقه است و چهار مزه اصلي و محل احساس آنها عبارتند از: شيريني (با نوك زبان)، تلخي (در عقب زبان)، ترشي (كناره و وسط زبان)، شوري (با تمامي سطح فوقاني زبان). تحريك دانه هاي ذائقه، توسط اعصاب زباني حلقي به پياز نخاع و از آنجا به نوك قطعه گيجگاهي مغز منتقل مي گردد. «4»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 152

حسهاي عادي لامسه و دما در سطح زبان از نوك انگشتان هم قوي تر است «1» و مخاط زبان مي تواند ريگ بسيار كوچك را در غذا لمس كند. «2»

عفونت ميكروبي زبان به ندرت رخ مي دهد. وجود هم زمان باكتريهاي بي خطر در حفره دهان، خاصيت ميكروب كشي بزاق و خون رساني فوق العاده، كارآمدي اين عضو را در برابر عفونت نشان مي دهد. زبان، نسبت به كمبود ويتامين و آهن حساسيت نشان مي دهد و يك درصد سرطانها مربوط به سرطان زبان است. «3»

حروف صدا دار توسط حنجره توليد مي شود و توسط دهان شكل

مي گيرد و حروف بي صدا توسط زبان و لبها به وجود مي آيد. «4»

زبان علاوه بر جويدن، غذا را در بين دندانها مي راند، بدون برخورد زبان با دندان، لقمه را به طرف حلق فشار مي دهد تا به سوي مري رانده شود. موقع مكيدن، زبان مانند: پيستون تلمبه جابه جا مي شود. هم چنين هواي حفره دهان را رقيق مي كند. «5»

حرف زدن مهم ترين وظيفه زبان و لب است؛ به گونه اي كه خدا به آن قسم خورده و آن را جلوه اي از رحمانيت خويش بر شمرد و انسان را به وسيله آن تكريم نموده است: «الرحمن، خلق الانسان، علمه البيان؛ «6» تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 153

به راستي اگر زبان نبود انسان چه تفاوتي با حيوانات، جزء در عقل، داشت. حضرت علي (ع) فرمود: «ما الانسان لو لا اللسان الاصوره ممثله او بهيمه مهمله؛ «1»

اگر زبان نبود، انسان چه بود؟ در آن زمان يا صورتي مثل انسان بود يا حيوان گنگ و ناشناخته». شگفتي زبان در آن است كه استعداد آن را دارد كه به هزاران لغت تكلم نمايد. در دنيا صدها زبان و لهجه وجود دارد كه هر كدام داراي هزاران لغت است و زبان استعداد تكلم به همه آنها را دارد و اين نشان از قدرت خداوند است.

زبان بركات زيادي در زندگي انسان دارد از جمله مناجات و ارتباط با خدا يا حل مشكلات افراد، ابراز محبت و فهماندن آنچه در باطن است و ...، اما در مقابل اين همه بركات، شرور بسياري نيز در اين عضو به ظاهر كوچك نهفته است. «2»

نتيجه: زبان و لب از مهم ترين نعمتهاي الهي است و خداوند با تاكيد

مي فرمايد براي شما زبان و لب قرار دادم تا از آن استفاده درست كنيد و از آن در مسير رشد و هدايت بهره بگيريد. همچنين در سوره الرحمن به آن قسم ياد مي كند. تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 154

5. ريه ها و نياز به تنفس

پيش از اين گذشت كه قرآن به مسائل علمي تصريح نكرده است. و بيشتر آنها را در قالب اشاره ها و دلايل خداشناسي، معاد شناسي، نشان دادن قدرت خدا و ... بيان كرده است.

يكي از اين مسائل كه قرآن در قالب تشبيه بيان كرده آمده؛ «نبود اكسيژن در آسمان» است. خداوند مي فرمايد: «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَدُ فِي السَّماءِ؛ «1»

و هر كس را كه خدا بخواهد راهنماييش كند، سينه اش را براي (پذيرش) اسلام مي گشايد؛ و هر كس را كه بخواهد (بخاطر اعمالش) در گمراهي اش وا نهد، سينه اش را تنگِ تنگ مي كند، گويا مي خواهد در آسمان بالا برود ...».

واژه «صدر» به معني «سينه»، و «شرح» به معني «گشاده ساختن» و «حرج» به معناي «تنگي فوق العاده و محدوديت شديد» است.

منظور از هدايت الهي اين است كه كساني كه آمادگي خود را براي پذيرش حق با اعمال و كردار اثبات كرده اند، پويندگان راه حق هستند و خداوند چراغهاي روشني براي هدايت فرا راه آنها قرار مي دهد و روح و فكر آنها گسترش مي يابد. اما آنها كه بي اعتنايي خود را نسبت به اين حقايق ثابت كرده اند. از اين امدادها محروم مي شوند، مانند افراد لجوج و بي ايمان كه گستره فكرشان كوتاه و روحشان فوق العاده كوچك و ناتوان است. بنابراين؛ انتخاب مسير هدايت

تفسير

موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 155

و ضلالت در اختيار بشر قرار دارد. «1»

در آيه فوق تشبيه لطيفي به كار رفته است. براي توضيح آن بايد بدانيم تشبيه چهار ركن دارد، مشبه، مشبه به، وجه شبه، ادات تشبيه، مشبه در آيه اين است «و يجعل صدره ضيقاً حرجاً؛ سينه اش را به خاطر اعمال خلاف تنگ مي كند» و مشبه به در آيه: «كانما يصعد في السماء؛ كسي كه به طرف آسمان مي رود» و وجه تشبيه «تنگي سينه»، و ادات تشبيه «كانما» است.

اين سوال مطرح است كه، چرا خدا تنگي سينه را به كسي كه به سوي آسمان مي رود، تشبيه كرد؟ وآسمان چه ويژگي دارد كه به تنگي سينه و نفس مي انجامد؟

براي رسيدن به پاسخ، بايد با اكسيژن بيشتر آشنا شويم.

نياز بدن به اكسيژن

بافت هاي زنده بدن براي تداوم حيات به يك منبع انرژي نياز دارند، و آن محصول سوخت قند و نشاسته (چربي يا پروتئين) يعني آميخته شدن سوخت با اكسيژن است. «2»

سوختن چربي در آتش و در بدن دقيقاً يك مقدار گرما توليد مي كند. هر فرد عادي در حال استراحت كامل به حدود يكصد و دو كالري در دقيقه نيازمند است و براي توليد آن بايد دويست و پنجاه سي سي اكسيژن به كار ببرد. انسان در حال استراحت حدود 75/ 3 ليتر هوا را در دقيقه با عمل دم به درون مي برد. اين مقدار

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 156

هوا حاوي هفتصد و پنجاه سي سي اكسيژن است. كه 3/ 1 آن براي توليد كالري به كار مي رود. اين نياز در حين تنفس عميق و سريع به حدود پانزده برابر افزايش مي يابد.

فرآورده هاي

نهايي اكسيده شدن مواد در بدن عبارت است از: انرژي، آب، دي اكسيد كربن. گردش خون اكسيژن را به بافتها مي رساند. در آنجا اكسيژن به دي اكسيد كربن تبديل و در گردش خون وارد شش مي شود و با بازدم دفع مي گردد. «1»

هوايي كه به ريه ها داخل مي شود 78% ازت، 21% اكسيژن و مقدار ناچيزي (03/ 0) گاز كربنيك دارد. و به وسيله موهاي دهليز بيني و مژكهاي سلولهاي سطحي مخاط مجاري تنفسي تصفيه مي شود. «2»

فرو بردن نفس به وسيله انقباض عضلات تنفسي است. اين عضله ها قفسه سينه را گشاد مي كنند. بيرون دادن نفس نيز نتيجه برگشت اين عضلات به حال استراحت و تنگ شدن قفسه سينه مي باشد. تعداد تنفس بر اساس جثه حيوان است، مثلًا موش در هر دقيقه 150 مرتبه، نوزاد 40 مرتبه و انسان بالغ 16 مرتبه نفس مي كشد. «3»

كمبود اكسيژن در ارتفاعات

اكسيژن 21% هواي سطح زمين را تشكيل مي دهد. هوا در ارتفاع 67 مايلي از اكسيژن خالي است و انسان در ارتفاع 4 هزار متري به تنگي نفس، سستي، سر درد و تهوع دچار مي شود. در ارتفاع 6 هزار متري و بالاتر به واسطه نرسيدن

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 157

مقدار لازم اكسيژن به سلولهاي مغز، از هوش مي رود «1» و مي ميرد، چون در ارتفاعات جو كاهش مي يابد. «تورشيلي» اولين كسي بود كه فشار جو را كشف كرد. وي ميزان اين فشار را معادل فشار عمود هواي دور كره زمين بر يك سانتي متر مربع از آن تخمين زد كه معادل فشار عمودي از جيوه به طول 76 سانتي متر است. هر چه از سطح زمين بالاتر برويم، از ميزان

اين فشار كاسته مي شود و باعث ايجاد اختلال در رسيدن هوا از راه ريه ها به خون مي گردد. از طرفي كاهش فشار هوا باعث انبساط گازهاي موجود در معده و امعاء مي شود و در پي آن ديافراگم به طرف بالا مي رود و موجب ايجاد نارسايي در كار انبساط ريه ها و تنفس مي گردد. «2»

ناآشنايي با اين پديده علمي سبب مرگ خلبانهاي زيادي شد. اما اكنون در سايه گسترش دانش بشري در هواپيماهاي مدرن، دستگاههاي كنترل فشار و اكسيژن تعبيه مي كنند.

نتيجه: نبود اكسيژن در آسمان در قرون اخير كشف شد، اما قرآن چهارده قرن پيش به آن اشاره كرده است و اين از شگفتيهاي قرآن است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 158

6. خون

اشاره

خداوند در چهار سوره با الفاظ مختلف به خون و نخوردن آن اشاره كرده است. در سه آيه با الفاظ شبيه به هم مي فرمايد: «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَهَ وَالدَّمَ ... همانا او خوردن مردار و خون را بر شما حرام كرد» «1»، ولي در آيه 145 سوره انعام مي فرمايد: «بگو: در آنچه به سوي من وحي شده، هيچ (غذاي) حرامي بر خورنده اي كه آن را مي خورد، نمي يابم! جز اينكه مرداري باشد يا خونِ ريخته شده، يا گوشت خوك، چرا كه اين (ها) پليد است.»

خون خوردن در ميان اقوام و ملل جهان پيشينه اي طولاني دارد و در آمريكاي شمالي (قديم) با خون تغذيه مي كردند و در دوران جاهليت خون را مي خوردند آنها گوسفند را سر نمي بريدند تا خونش نريزد و از بين نرود، بلكه آن را در روده مي ريختند و بر روي آتش بريان مي كردند و مي خوردند. «2»

قرآن با خوردن خون به شدت مبارزه

كرد و ائمه معصوم نيز ضررهاي آن را توضيح دادند. مردي از امام صادق (ع) پرسيد: چرا خداوند خوردن خون را حرام كرده است؟ امام فرمود: چون باعث قساوت قلب و نابودي مهر و عاطفه است و موجب تعفن جسم و تغيير رنگ چهره و بدن مي شود». «3»

خون خواري سبب تغيير اخلاق و روحيات مي شود. «4» امام صادق (ع) فرمود:

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 159 «آنها كه خون مي خورند چنان سنگدل مي شوند كه ممكن است پدر و مادر و فرزندشان را نيز بكشند». «1»

براي آشنايي بهتر با خون و علت تحريم خوردن آن لازم است محتواي خون از نگاه علمي بررسي شود تا معلوم شود چرا اسلام خون ريخته شده را پليد مي داند يا خوردن گوشت حيوان حلال گوشت را منوط به ريختن خون از چهار رگ اصلي مي كند؟

خون در نگاه علم

خون مايع سرخ رنگي است كه در تمام رگها جريان دارد و بدن را تغذيه مي كند. اندكي شور، داراي بوي مخصوص و مركب از گلبول هاي سفيد و سرخ و پلاسما است.

مقدار خون در حيوان پستاندار، يك سيزدهم وزن بدن اوست. براي مثال انساني با وزن 65 كيلوگرم؛ 5 كيلوگرم خون دارد. همچنين در هر ميلي متر مكعب خون داراي 5 ميليون گلبول سرخ است. «2»

خون بعد از گذشت از ريه و كبد و مشروب ساختن بدن، هنگام عبور از وريدها مسموم كننده است.

خون از مواد آلي تشكيل شده است، مواد ازتي فراوان دارد و كانون ميكروبهاست؛ به طوري كه پزشكان براي تشخيص درد و عامل اصلي مرض به

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 160

خون متوسل مي شوند تا تشخيص

دهند چه ميكروبي در خون وجود دارد. غالباً تا ميكروب به خون نرسد، شروع به فعاليت نمي كند. «1» اسلام و اديان الهي نيز خوردن خون را ممنوع كرده اند. «2»

خون محصول احتراق و تجزيه مواد است. مواد لازم زندگي را به تمام سلولها مي رساند و مواد غير لازم را از راه كليه، پوست و ريه دفع مي كند. گلبول هاي سفيد وظيفه دفاع از بدن را به عهده دارند. حمل و نقل گازهاي تنفسي به وسيله خون انجام مي گيرد. و در هر ليتر خون پانصد و پنجاه گرم پلاسما و چهارصد و پنجاه گرم سلول هاي خون وجود دارد. «3»

حكمت تحريم خون خوردن در اسلام

خوردن خون در اسلام تحريم شده است. قرآن مي فرمايد: «بگو اي پيامبر! در احكامي كه به من وحي شده است، چيزي كه براي خورندگان طعام، حرام باشد نمي يابم؛ جز آنكه مردار يا خون ريخته باشد». «4»

يكي از وظايف خون حمل سموم و مواد زائد بدن و آماده سازي مقدمات دفع آنها از بدن از راه كليه ها يا عرق كردن. مهم ترين مواد زائد عبارتند از: اوره (aerU) اسيد اوريك (idica ciru) كرباتينين و گاز دي اكسيد كربن (2 oC) كه از راه ريه ها دفع مي شود. هم چنين برخي از سموم امعاء از راه خون به كبد مي رود

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 161

تا تعديلاتي روي آن انجام پذيرد. خطرناك تر از همه اينها، خوردن مقداري خون از راه دهان است كه باعث مي شود به دليل شكستن پروتئينها اوره خون به شدت افزايش يابد و موجب كما ( (amoC شود.

خون غذاي انسان نيست، زيرا هموگلوبين كه در گلبولهاي قرمز هست: خيلي سخت هضم

مي گردد و معده تحمل آن را ندارد. از طرفي اگر خون لخته شود، به دليل داشتن فيبرين ( (nirbif هضم آن به مراتب سخت تر خواهد شد. علاوه بر آن، خون محيط مناسبي براي رشد انواع ميكربهاست.

حكمت ذبح شرعي حيوانات

خداوند در سوره مائده، آيه 3 تاكيد مي كند كه حيوانات حلال گوشت را ذبح كنيد. ذبح شرعي با بريده شدن وريدها و شريانهاي بزرگ گردن (چهار رگ اصلي) باعث خروج تمام خون بدن حيوان خواهد شد. دست و پا زدن حيوان ذبح شده نيز به اين امر كمك خواهد كرد. گوشتهايي كه كاملًا از خون تصفيه نشده باشند، قابل مصرف نيستند، چون مايع زلالي در رگهاست كه امكان انتتشار سريع ميكربها را در داخل گوشت فراهم مي نمايد. «1»

استخوان و خون سازي

يكي از ثمرات وجود استخوان در بدن، توليد خون است. براي اينكه با استخوان بهتر آشنا شويم، لازم است به مواد اوليه و كاربردهاي آن اشاره شود.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 162

مجموعه استخوانهاي بدن را اسكلت مي نامند. هريك از استخوانهاي بدن از يك پرده محكم به نام ضريع استخوان (يا پريوست) پوشيده شده است و در ميان هر استخوان مغز استخوان قرار دارد.

در نوزادان مغز همه استخوانها رنگ قرمز و سازنده گلبولهاي قرمز و سفيد خون مي باشند. در بزرگ سالان مغز استخوانهاي دراز به چربي تبديل مي شوند. و گلبولهاي خون در مغز استخوانهاي سر، دنده، مهره و جناغ سينه ساخته مي شوند.

انسان 223 عدد استخوان (95 جفت و

33 طاق) «1» دارد. در ميان و سر و صورت داراي 21 استخوان (8 زوج و 5 فرد) است. نكته جالب در بافت استخواني اين است كه اين بافت از ابتداي تشكيل تا پايان عمر دو فعاليت (استخوان سازي وتخريب استخوان) دارد.

براي مثال استخوان سازي در دوران جنيني و كودكي بيشتر و در اواسط عمر متعادل و متوازن است، اما در اواخر عمر فعاليت تخريبي فزوني مي يابد. آيه چهارم سوره مريم نيز پيري را با وصف سست بودن استخوان بيان كرده است. «2»

دانشمندان دريافته اند كه استخوانهاي موجود زنده به راحتي مي توانند ويژگيهاي فردي هر انساني را بيان كنند. مسئله استخوان شناسي در عصر كنوني رشد فراواني كرده است و از آن در جرم شناسي، مسايل كيفري، راه شناخت موجودات، تاريخ پيدايش آن ها، اصالت آنها، تشخيص جنسيت، حتي طول قد و سن و سال و ... مي توان استفاده كرد.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 163

در بدن شخص بالغ حدود 1200 گرم كلسيم هست كه 99% آن در استخوان و بقيه در دندانها و ساير بافتهاي بدن قرار دارد. كلسيم عامل مهم استحكام استخوانهاست در بسياري از فعاليتهاي آنزيمي بدن نيز دخالت دارد. همچنين چهار پنجم فسفر بدن در داخل استخوان و دندان قرار دارد و اين ماده معدني از عناصر بسيار مهم در توليد نيرو و واكنشهاي آنزيمي و ثابت ماندن محيط شيميايي خون است. «1» علاوه به آن استخوان در توليد مثل دخالت مستقيم دارد. «2»

پيري و توليد مثل

وقتي حضرت

زكريا، پروردگارش را در محل عبادتش به طور پنهاني خواند، گفت:

«رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً ... وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً؛ «3»

پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پيري (موي سفيد) تمام سرم را فرا گرفته: ... و همسرم نازا و عقيم است؛ تو از نزد خود جانشيني به من ببخش ...»،

خداوند به او بشارت پسري به نام يحيي را داد. زكريا (ع) پرسيد: پروردگارا! چگونه من صاحب فرزند خواهم شد، با اينكه همسرم نازاست و خودم نيز از شدت پيري از كار افتاده ام!» «4»

واژه «وهن»، به معني ضعف و كاهش نيرو است. زكريا ضعف خود را به استخوانهايش نسبت داد، چون پايه هستي آدمي استخوان است و انسان در تمام

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 164

حركتها و سكونهايش به آن تكيه دارد. «1» علاوه بر آن، در زمان پيري فعاليت بخش تخريبي استخوان بيشتر و قدرت خون سازي آن كم مي شود، و در نتيجه توليدمثل (كه استخوان دخالت مستقيم در آن دارد) كاهش مي يابد، لذا در سنين پيري پوكي استخوان افزايش مي يابد. اين عارضه در زنان يائسه به علت نبود هورمونهاي جنسي بيشتر است. «2»

نتيجه: آيه فوق را مي توان يكي از شگفتي هاي علمي قرآن ناميد، زيرا قرن ها قبل، ارتباط استخوان و توليد مثل را بيان كرده است.

قلب و انتقال خون

آغاز و انجام گردش خون با قلب است. قلب عضو (مجوف) ميان تهي عضلاني است. عضله قلب ميوكارد ( (edrac ouM نام دارد كه

توسط كيسه اي به نام پريكارد ( (edrac ireP احاطه شده است. اين كيسه از دو پرده جداري و احشايي تشكيل شده است و آن دو پرده فضايي هست كه در حال طبيعي چند سانتيمتر مايع زلال درونش هست تا قلب در حركات دائم خود لغزش داشته باشد و ساييده نشود.

قلب چهار حفره (دو دهليز و دو بطن) دارد كه هر كدام كارهاي مختلفي انجام مي دهند. «3»

خونهاي تصفيه شده مستقيم از ريه ها وارد دهليز چپ مي شود و با يك فشار

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 165

كه از جمع شدن دهليز چپ حاصل مي شود؛ دريچه زيرين باز، و خون به بطن چپ ريخته مي شود. و بطن چپ نيز آن را با فشار قوي به داخل رگهاي شريان مي فرستد. «1»

تعداد ضربان قلب در اشخاص بالغ 72 بار در دقيقه و در نوزادان 134 بار است. در حيوانات كوچك، شماره ضربان قلب بيش از حيوانات بزرگ است. «2»

عضله قلب مقدار معيني خون را با فشار به داخل شريانها مي راند و جمع مقدار كار دو نيمه قلب در هر ضربان 19% كيلوگرم متر است يعني مي تواند در يك ضربان وزنه يك كيلوگرمي را به ارتفاع 19 سانتي متر بلند كند. «3» و «4»

نتيجه: از جريان خون در بدن، انتقال آن توسط قلب، خاصيب ميكروب سازي خون در بيرون از بدن، رابطه استخوان و خون و توليد مثل و ... مي توان به قدرت بي پايان الهي پي برد. از طرف ديگر تاكيد قرآن بر دوري از خون ريخته شده و تاييد علم پزشكي بر آن، گوياي شگفتي علمي قرآن دارد كه در چهارده قبل بدان پرداخته است.

تفسير موضوعي قرآن

ويژه جوانان، ج 6، ص: 167

فصل پنجم: شفاء در قرآن

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 169

1. شفاء بودن قرآن

پرسش

منظور از شفاء بودن قرآن چيست؟

پاسخ

شفا بودن قرآن در آيات متعددي مطرح شده است، بخشي از آيات چنين است:

«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً؛ «1» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان، نازل مي كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمي افزايد».

«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُديً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ «2» اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه در سينه هاست؛ (درماني براي دل هاي شما؛) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 170

در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود.

الف: مفهوم شناسي

واژه «شفاء» به معناي صحت و سلامت است «1» و در مقابل آن بيماري، عيب و نقص مي آيد.

ب: بيماري هاي انسان

با بررسي ابعاد مختلف انسان در مي يابيم: كه هر فردي دو بعد جسمي و روحي دارد و

هر كدام ممكن است در معرض بيماري قرار بگيرند و بيماري در هر بُعد موجب اختلال در كارايي ابعاد ديگر انسان شود، لذا مي توان بيماري ها را به سه نوع (1. اعتقادي؛ 2. روحي- رواني؛ 3. جسمي.) تقسيم كرد:

1. قرآن و درمان بيماريهاي اعتقادي

نزول قرآن در مرحله ي اوّل براي درمان بيماريهاي اعتقادي مردم بود تا آنها را از شرك و كفر و تاريكي به توحيد و اسلام و روشنايي ببرد. قرآن در آيات متعددي هدفش را خروج بشر از ظلمت جهل به نور دانش، از كفر به نور ايمان، از ظلمات ستمگري به نور عدالت، از فساد به صلاح، و از گناه به نور تقوي معرفي مي كنند. «2»

امراض اعتقادي و قلبي از امراض جسم شديدترند، لذا قرآن شفاء و رحمت

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 171

است؛ يعني براي امراض اعتقادي (مانند كفر، نفاق و شرك) درمان مي باشد و در نفوذ شناخت، توحيد و ... در قلب رحمت است.

2. قرآن و درمان بيماريهاي روحي

براي رعايت اختصار به دو بخش از اين بيماريها مي پردازيم.

بيماريهاي روحي و اخلاقي، شباهت زيادي به بيماريهاي جسمي دارند؛ هر دو كشنده اند و نياز به درمان و پرهيز دارند. قرآن نسخه حيات بخشي است براي آنان كه مي خواهند با كبر، غرور، حسد و نفاق به مبارزه برخيزند. همچنين براي برطرف كردن ضعف و ترس، اختلاف و پراكندگي و وابستگي كامل به ماديات و شهوت، شفا بخش است. «1»

حضرت علي (ع) درباره شفا بخش بودن قرآن مي فرمايد:

«از اين كتاب بزرگ آسماني براي بيماريهاي خود شفا بخواهيد و براي حل مشكلاتتان از آن ياري بخواهيد، زيرا در اين كتاب درمان بزرگ ترين

دردها است؛» «2»

بهترين دليل براي اثبات شفابخشي قرآن براي بيماريهاي اخلاقي مقايسه وضع عرب جاهلي با تربيت شدگان مكتب پيامبر (ص) در آغاز اسلام است. چگونه آن قوم جاهل كه انواع بيماري هاي اجتماعي و اخلاقي سر تا پاي وجودشان را فرا گرفته بود، با استفاده از اين نسخه شفابخش درمان يافتند چنان قوي شدند كه

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 172

هيچ نيرويي نمي توانست در برابرشان ايستادگي كند. «1»

ب. بيماريهاي رواني:

برخي از روانشناسان با تحقيق در آيات قرآن دريافته اند كه قرآن تاثيرزيادي بر روان انسان مي گذارد. آنان شفابخشي قرآن را با علوم تجربي مقايسه نموده اند. و نتايج حاصل از آن را با عنوان تاثير قرائت قرآن بر بهداشت رواني انسان منتشر كرده اند:

آري! دستورها و توصيه هاي قرآن، اثر بسزايي در بهداشت رواني، فردي و اجتماعي دارد. تا جايي كه مي توان گفت عمل به توصيه هاي قرآن، بالاترين و بهترين نسخه بهداشت رواني است. براي نمونه به برخي از آيات و اثر آنها اشاره مي كنيم.

1. مداومت بر قرائت قرآن، نقش موثري در رويارويي با اضطراب دارد. فهم قرآن نيز در مقابله با اضطراب مؤثر است. «2»

2. نتيجه تحقيقي كه از 60 دختر به دست آمد، نشان داد رويارويي ميزان اضطراب و گرايش به افسردگي در گروهي كه طي 6 ماه روزانه حداقل نيم ساعت به قرائت قرآن مي پرداختند، به طور چشمگيري كمتر از ديگران است. «3»

3. دميدن روح اميد، و دوري از يأس و اثر آن در كاهش افسردگي. «4»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 173

4. دعوت قرآن به صبر و اثر آن در كاهش فشارهاي رواني. «1»

5. دعوت قرآن به توكل به خدا «2»

و نقش آن در آرامش انسان.

6. ياد خدا و آرامش دل. «3»

7. ممنوع بودن خودكشي در دين «4» و پايين آمدن آمار خودكشي در جوامع اسلامي.

8. احترام و محبت به پدر و مادر «5» و تاثير آن در سلامت خانواده.

9. حجاب براي زنان و سلامتي رواني. «6»

10. نماز و آرامش رواني. «7»

11. ازدواج و تشكيل خانواده و تأمين آرامش فردي و سلامت محيط اجتماع. «8»

12. ممنوعيت سوء ظن، تجسس و غيبت، و اثرات آن بر سلامتي جامعه و شخصيت افراد. «9»

به عبارت ديگر مي توان گفت: همهي دستورهاي الهي به نوعي براي آرامش فردي، اجتماعي و رشد و بالندگي فرد و جامعه است. «10»

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 174

3. قرآن و درمان بيماري جسمي

قرآن كتاب بهداشت و پزشكي نيست، بلكه كتابي براي تربيت معنوي است و اگر به مطالب پزشكي و بهداشتي و علمي اشاره اي دارد، به خاطر اين است كه:

1. راه خداشناسي را هموار كند.

2. حس كنجكاوي بشر را تحريك نمايد تا در زمينه علوم تجربي رشد كند و در پي كشف آن برآيند.

3. اعجاز علمي قرآن را به اثبات برساند.

4. و علت مهم تر اينكه به خاطر پيوستگي نيازهاي جسمي و روحي و تاثير آنها بر هم، قرآن لازم مي داند به بهداشت جسمي نيز توجه ويژه كند، زيرا در كمال روحي او تاثير دارد، لذا قرآن براي تامين سلامتي و بهداشت جسم مطالبي بيان فرموده است كه اگر در حد اعجاز علمي نباشد، قطعاً برخي از آنها جزء شگفتيهاي علمي مي باشد. براي مثال:

الف: بهداشت غذايي: خوردن غذاهاي پاك «1»، ممنوعيت غذاهاي غيربهداشتي «2»، اسراف نكردن در غذا «3»، دوري از گوشت

مردار «4»، گوشت خوك و خوردن خون «5»، شراب. «6» ....

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 175

ب: بهداشت شخصي (جسمي): وضو، «1» غسل، «2» طهارت لباس، «3» پاكيزگي محيط زيست «4» و ...

ج: بهداشت مسائل جنسي: ممنوعيت آميزش با زنان در عادت ماهيانه «5»- دوري از زنا «6» از لواط «7» از استمناء و .... «8»

د. عسل و درمان بيماريهاي جسمي. «9»

ه. روزه و درمان بيماري هاي جسمي. «10»

و. تاثير آواي قرآن بر كاهش دردهاي جسمي بعد از عمل جراحي. «11»

نتيجه: قرآن براي بيماريهاي اعتقادي، روحي، رواني، اخلاقي و اجتماعي به صورت مستقيم دستور دارد، حتي هدف از نزول خود را نجات انسانها از بيماري اعتقادي و روحي و اخلاقي مي داند.، اما براي درمان بيماريهاي جسمي و بهداشت فردي و اجتماعي دستوراتي به صورت اشاره و در در قالب بايد و نبايد (حرام و حلال) و هست و نيست (ارشادي) بيان كرده است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 176

معرفي كتاب

1. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، نشر معارف.

2. استعانت از قرآن كريم، عليرضا نيك بخت، نشر قبله، تهران.

3. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضائي اصفهاني، 2 ج، انتشارات مبين.

4. آموزه هاي تندرستي در قرآن، حسن رضا رضائي، انتشارات عطر آگين.

5. طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب، دكتر قرقوز، ترجمه چراغي، انتشارات حفظي.

6. اولين پيامبر آخرين دانشگاه، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشي اسلامي.

7. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، دارالكتب اسلاميه، تهران، ج 12، ص 239. ذيل آيات فوق.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 177

2. شفاء بدون عسل

پرسش

قرآن عسل را عامل

شفا مي داند، آيا دانش بشري فوايد علمي و پزشكي آن را تأييد مي كند؟

پاسخ

عسل غذاي لذيذي است كه از زنبور عسل توليد مي كند. خداوند در قرآن بدان توجه دارد و مي فرمايد:

«فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ «1»

در عسل براي مردم شفاء است».

پيامبر اسلام (ص) هم فرمود: «لم يستشف المريض بمثل شربه العسل، «2» مريض با (هيچ چيزي) مانند نوشيدن عسل شفاء پيدا نمي كند».

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 178

واژه «شفاء» در قرآن درباره خوردنيها به كار نرفته است، مگر با عسل. نام يك سوره قرآن هم به نحل (زنبور عسل) اختصاص داده شده است. قرآن درباره وحي به زنبور عسل مي فرمايد:

«پروردگار تو به زنبور عسل وحي (و الهام غريزي) نمود كه از كوه ها و درختان و داربست هايي كه (مردم) مي سازند، خانه هايي برگزين و تمام ثمرات (و شيره ي گلها) بخور (خوردن در اينجا مجاز است منظور نوشيدن خاص است) و راه هايي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده است براحتي بپيما.» و از شكم هايشان شرابي با رنگ هاي مختلف خارج مي شود كه در آن براي مردم شفا است بيقين در اين امر نشانه ي روشني است براي جمعيتي كه مي انديشيدند». «1»

فوايد عسل

دانشمندان، فوايد زيادي براي عسل برشمرده اند. به طور خلاصه به آنها اشاره مي كنيم.

مواد معدني: پتاسيم، آهن، فسفر، يد، منيزيم، سرب، منگنز، آلومينيوم، مس، سولفور، كروميوم، ليتيوم، نيكل، روي، تينانيم، سديم، مواد آلي، ضمغ، پولن، اسيد لاكتيك، اسيد فرميك (تركيب عسل با آن از فساد عسل جلوگيري مي كند و ضد رماتيسم است)، اسيد ماليك، اسيد تارتاريم، اسيد اگزاليك، اسيد سيتريك، رنگ ها، روغن هاي معطر، ازته.

مواد تخميري: انورتاز، آميلاز، كاتالاز كه در هضم غذا مفيد است.

عناصر ديگر: گلوكز، لولز،

ساكارز، دكسترين، سولفات ها، انورتين، آب ...

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 179

عسل داراي ويتامينهاي شش گانه ( (E, K, D, C, B, A است به اعتقاد برخي ويتامين «PP» نيز دارد. «1»

حدود هفتاد نوع مواد معدني «2» تخميري و ويتامين در عسل هست، براي درمان يا پيشگيري امراض پوست (دمل، جوش، ترميم ضايعات بافت و ...) گوارش، قلب، دندان، سرطان، تنفس، كبد، صفرا، چشم و گوش، بيني، زنان و براي تقويت رشد طفل و ... مؤثر است. «3»

عسل از مهم ترين مواد قندي طبيعي است و تاكنون پانزده نوع قند در آن كشف شده است، مانند: فركتوز 40%، گلوكز 30%، نيشكر 40%. يك كيلوگرم عسل 3250 كالري حرارت دارد.

عسل پاد زهر افيون خوردگي و نيش حشرات است.

عسل آب پز در ريزش بول تأثير بسزائي دارد. «4»

عسل بيماريهاي اعصاب، بي خوابي، درد پهلو، سياتيك، ديفتري، كم خوني، كبد، استخوان، ريه، كمي و زيادي فشار خون را علاج مي كند، فوائد زيادي براي درمان «يرقان» دارد و در رشد و نيروسازي مؤثر است.

خوردن عسل در حال ناشتا براي زخم معده و اثني عشر و كاهش ترش كردن معده مفيد است. در تنظيم قند خون موثر است. مجاري ادرار را ضدعفوني

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 180

مي كند و در پيشگيري از زكام مفيد است. «1»

دانشمندان در مصر عسل چند هزار ساله يافتند كه فاسد نشده بود، «2» چون عسل اسيد فرميك دارد.

عسل داراي عوامل قوي ضد ميكروب است و ميكروبهايي كه عامل بيماري انسان هستند، قادر به ادامه حيات در عسل نيستند. از جمله وجود آب اكسيژنه در عسل، موجب از بين رفتن ميكروب مي شود و هيچ قارچي

نمي تواند در آن رشد كند.

براي رشد كودكان، درآمدن دندان، جلوگيري از اسهال و سوء تغذيه و ... مفيد است.

تحقيقات نشان داده است كه زنبور داران كمتر دچار سرطان مي شوند.

عسل براي زخم معده و التهاب معده مفيد است و در تنظيم اسيدهاي معده نقش موثري دارد.

عسل براي درمان بيماريهاي چشم، مانند: التهاب پلك، التهاب قرنيه (سل چشم، سيفليس، تراخم) زخم قرنيه و سوزش چشم موثر است.

نكته

مردم در طول تاريخ از عسل به عنوان ماده غذايي استفاده مي كردند و فوايد آن را مي شناختند، حتي در طب جالينوسي و بقراطي يوناني فوائد آن آمده است.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 181

براي همين بيان قرآن در مورد شفا بودن عسل، يك شگفتي علمي؛ است نه اعجاز علمي.

يادآوري

عسل زمينه ساز آثار فوق است؛ نه علت تامه؛ يعني ممكن است به خاطر وجود موانعي اثر نكند، يا براي بيماريِ خاصي اثر منفي داشته باشد. در نتيجه شفا بخشي عسل اكثري است؛ نه در همه موارد.

براي مطالعه بيشتر

1. اسلام پزشك بي دارو، احمد امين شيرازي، انتشارات اسلامي، ص 117.

2. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين، ص 406- 417.

3. دكتر عبدالحميد دياب و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغي، انتشارات حفظي، ص 25.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 183

فصل ششم: فهرست آيات پزشكي

اشاره

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص:

185

پرسش

چند آيه قرآن كريم، به مسائل پزشكي اختصاص دارد، كدام يك گوياي اعجاز علمي قرآن هستند و چه منابعي در اين باره براي مطالعه وجود دارد؟

پاسخ

آياتي پزشكي را مي توان به سه دسته تقسيم كرد.

1. آياتي كه اعجاز علمي قرآن را اثبات مي كند.

2. آياتي كه گوياي شگفتيهاي علمي قرآن است.

3. آياتي كه از اشارات علمي قرآن به مسائل پزشكي شمرده مي شود.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 186

1. آيات اعجاز علمي قرآن

الف: چينش مراحل خلقت انسان

عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. خاكحج 5 خَلَقْنَاكُم مِن تُرَابٍمنشاء انسان از خاك است. 2. آبانبياء 30 مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ// 3. خاكسجده 9- 7 خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ// 4.// فاطر 11 خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ// 1/ 4.// انعام 2 خَلَقَكُم مِن طِينٍانسان از خاك خلق شده است. 2/ 4.// حج 5 خَلَقَنكُم مِن تراب// 5. نطفهغافر 67 ثُمَّ مِن نُطْفَهٍ منشاء انسان و طريقه ي رشد جنين 6.// نجم 46- 45 مِن نُطْفَهٍ إِذَا تُمْنَي// 1/ 6. منيطارق 6- 5 الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِمنشاء مني از پشت و از ميان دو

ران است. 7. نطفه در رحممومنون 14- 12 نُطْفَهً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍجايگاه نطفه و مراحل رشد آن 8. نطفه مخلوطانسان 2 مِن نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍانسان از مخلوط دو نطفه زن و مرد به وجود مي آيد. 9. نطفهعبس 19 مِن نُطْفَهٍ خَلَقَهُنطفه و تعيين مقدارش

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 187

1/ 9.//

يس 77 خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَهٍ انسان از نطفه خلق شده است. 2/ 9. نطفه در رحممرسلات 22- 20 فِي قَرَارٍ مَكِينٍجايگاه نطفه و مراحل رشد آن 10. علقعلق 2 خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍمرحله اوليه جنين (آويزك در رحم) 11. صورتگريآل عمران 6 يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِنظم در اعضاء بدن 1/ 11.// اعراف 11 ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْنظم اعضاء در رحم 12. گوش و چشم در رحمنمل 78 السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَدر شكم مادر اوّل گوش، بعد چشم درست مي شود 1/ 12. استخوانمؤمنون 14 فكسونا العظامشكل گيري استخوان و مراحل پوشاندن گوشت 13. نظم اعضاءانفطار 8- 7 فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَنظم و اعتدال در اعضاي بدن 1/ 13.// فرقان 2 فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً// 2/ 13. نظم اعضاءاعلي 3- 2 خَلَقَ فَسَوَّي// 14. آفرينش روحسجده 9 نَفَخَ فِيهِ مِن رُوحِهِزمان دميدن جان در جنين 15. تولد طفلغافر 67 يُخْرِجُكُمْ طِفْلًامراحل تولد نوزاد 1/ 15.// حج 5 نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا// 16. بلوغغافر 67 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْبلوغ، انقلاب جسمي و روحي 1/ 16.// حج 5 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ//

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 189

17. پيري

روم 54 مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاًمراحل نهايي انسان، كهن سالي است. 1/ 17.// روم 54 مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاً// 2/ 17.// غافر 67 لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ// 3/ 17.// يس 68 مَن نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ// 4/ 17.// مزمل 17 يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيباً// 18. مرگغافر 67 يُتَوَفَّي مِن قَبْلُهر

كسي مرگ را مي چشد. 1/ 18.// حج 5 مَّن يُتَوَفَّي// 2/ 18.// آل عمران 185 ذَائِقَهُ الْمَوْتِ// 3/ 18.// نساء 78 يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ// 4/ 18.// منافقون 11 إِذَا جَاءَ أَجَلُهَامرگ تاخير نمي افتد.

2. شگفتي هاي علمي قرآن در زمينه پزشكي

عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. مدت حاملگياحقاف 15 ثَلَاثُونَ شَهْراًزمان بارداري 2. شيرخوارگيلقمان 14 وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِزمان شيردهي 3.// بقره 233 حولين كامليندو سال كامل شير دهند 4. عسل درمانينحل 69 فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِشفا بخش بودن عسل

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 190

3. اشارات علمي قرآن در زمينه ي پزشكي:

عنوان

سورهآيهمتن آيهنكته 1. جنس جنينرعد 8 اللَّهُ يَعْلَمُپسر يا دختر شدن جنين 2. گوش و چشماسراء 36 إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَابزار ادراك 3. زبانالرحمن 4- 3 عَلَّمَهُ الْبَيَانَحرف زدن و تكلم و فوايد زبان 4. گوشكهف 11 عَلَي آذَانِهِمْشنيدن گوش در حالت خواب 5. گوش، چشم و قلبمومنون 78 أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَمراحل آفرينش گوش و چشم و قلب 6.// ملك 23 وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ// 7. قدرت چشمحاقه 38 بِمَا تُبْصِرُونَچشم بعضي اشياء را نمي بيند 8. زبان و لببلد 9- 8 عَيْنَيْنِ وَلِسَاناًفوايد زبان و لب 9. مضرات چشمبقره 20 يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْرعد و برق و اثرات منفي آن 10. قدرت چشماعراف 179 أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَقدرت بينايي چشم 11. قدرت گوش// 179 لَايَسْمَعُونَقدرت شنوايي گوش 12. گوش و// 195 يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَقدرت گوش و چشم

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 191

چشم

13. مضرات چشم

يوسف 84 عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِاثر منفي ناراحتي و غم در چشم 14. مضرات چشماحزاب 10 إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُوحشت و اثر آن به چشم 15.//// 19 تَدُورُ أَعْيُنُهُمْوحشت و اثر آن به چشم 16.// ملك 4 ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَخستگي با ديدن زياد 17. حنجرهلقمان 19 وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَداد

زدن و اثر آن به حنجره 18. جنسيت جنينشوري 49 لِمَن يَشَاءُ إِنَاثاًپسر يا دختر شدن 19.// ليل 3 وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ// 20.// رعد 8 اللَّهُ يَعْلَمُ// 21. ژنتيكيمريم 28 يَاأُخْتَ هَارُونَتاثير اخلاق پدر و مادر در فرزند 22.// نساء 1 خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَازن از جنس مرد 23. حاملگياعراف 189 حَمْلًا خَفِيفاًحاملگي 24. ژنتيكينحل 72 مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَنسل 25. ژنتيكيشوري 5 أَوْ يُزَوِّجُهُمْپسر يا دختر يا عقيم 26.// حجرات 13 وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباًنژاد و تيره خاص 27. شيرنحل 66 مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍشير از خون به وجود مي آيد 28. زوجيتنبأ 8 وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاًدو جنس مخالف براي بقاي نسل

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 192

معرفي منابع

1. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين.

2. اشارات علمي اعجازآميز قرآن، همان، دفتر نشر معارف.

3. اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، نيازمند شيرازي، ميهن.

4. طب در قرآن، عبدالحميد دياب، احمد قرقوز، موسسه علوم قرآن.

5. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاك نژاد، ج 4 و 5 و 6، كتابفروشي اسلامي.

6. آموزه هاي تندرستي در قرآن، حسن رضا رضايي، انتشارات عطرآگين.

7. اسلام پزشك بي دارو، احمد امين شيرازي، انتشارات اسلامي.

8. التمهيد، محمدهادي معرفت، ج 6، نشر اسلامي.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 194

فهرست منابع

1. قرآن كريم

2. نهج البلاغه

3. مجله پژوهش حوزه، س پنجم، ش 18- 17 (طب و دين) قم، معاونت پژوهشي حوزه علميه.

4. علامه مجلسي، محمد تقي، بحار الانوار، تهران، المكتبه الاسلاميه، 1385 ه. ق.

5. ولايتي، علي اكبر، پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي در ايران، تهران، وزارت امور خارجه، چ 1، 1382.

6. نجم آبادي، محمود، دوران تاليف، تصنيف كتب طبي در تمدن اسلامي،

تهران، دانشگاه تهران، 1375. ش.

7. نورحمدي، غلامرضا، مفهوم طب اسلامي.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 195

8. ادوارد براون، طب اسلامي، ترجمه مسعود رجب نيا، بنگاه و نشر كتاب، تهران، چ 1، 1337.

9. الگودسيريل، تاريخ پزشكي ايران، ترجمه، باهر فرقاني، تهران، اميركبير.

10. ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دارالفكر، چ 1، 1990 م.

11. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، مكتبه الاسلاميه، چ 5، 1395 ق.

12. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه نوري همداني، قم، بنياد علمي و فكري علامه، 1366.

13. معرفت، محمد هادي، التمهيد، قم، انتشارات التمهيد، 1377 ش.

14. الحويزي، عبدالعلي العروسي، نورالثقلين، قم، المطبعه العلميه، 1383 ق.

15. رضايي اصفهاني، محمد علي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، رشت، مبين، چ 4، 1382.

16. پاكنژاد، رضا، اولين دانشگاه آخرين پيامبر، تهران، مكتب اسلاميه و بنياد فرهنگي شهيد، چ 1، 1363.

17. مكارم شيرازي، ناصر، تفسيرنمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ 26، 1371 ش.

18. بي آزار شيرازي، عبدالكريم، گذشته و آينده، قم، انتشارات طباطبايي، چ 2، 1349 ش.

19. سياح، احمد، المنجد، تهران، انتشارات اسلام، ج 18، 1375 ش.

20. سحابي، يدالله، خلقت انسان، تهران، شركت سحامي، چ 13، 1351 ش.

21. زماني، مصطفي، پيشگويي هاي علمي قرآن، قم، پيام اسلام، 1350 ش.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 196

22. قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

23. احمدي، مهدي، قرآن در قرآن، قم، اشراق، چ 1، 1374. ش.

24. مقالات همايش نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي، 1376.

25. نيكبخت نصر آبادي، علي رضا، استعانت از قرآن كريم در شفاي جسماني، تهران، نشر قبله، چ اول، 1378.

26. رضايي، حسن رضا، آموزه هاي تندرستي در قرآن، قم،

عطرآگين، چ 1، 1384.

27. دياب، عبدالحميد و قرقوز، طب در قرآن، ترجمه چراغي، تهران، انتشارات حفظي، بي تا.

28. شيرازي، نيازمند، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، ميهن بي تا، بي جا.

29. شيرازي، احمد امين، اسلام پزشك بي دارو، قم، انتشارات اسلامي، چ 7، 1375.

30. رضايي اصفهاني، محمد علي، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، قم، انتشارات اسوه، چ 1، 1365.

31. رضايي، حسن رضا، قرآن و فرهنگ زمانه، قم، مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه علميه، چ اول، 1383.

32. نجم آبادي، محمود، تاريخ طب ايران پس از اسلام، دانشگاه تهران، 1366 ش.

33. فوائد سزگين، تاريخ نگارش هاي عربي، پزشكي، تهران، 1380.

34. مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات قرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1371.

35. راغب اصفهاني، ابوالقاسم، الحسين بن محمد، مفردات في غريب القرآن، تهران، المكتبه الرضويه، 1332 ش.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 197

36. مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش.

37. بي آزار شيرازي، عبدالكريم، قرآن و طبيعت، چ 2، بي تا، بي جا.

38. كريمي يزدي، حسن، شگفتي هاي پزشكي در قرآن.

39. نجفي، گودرز، مطالب شگفت انگيز قرآن، نشر سبحان، تهران.

40. بوكائي، موريس، مقايسه اي بين تورات انجيل و قرآن و علم، ترجمه ذبيح الله دبير، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1365.

41. اهتمام، احمد، فلسفه احكام، اصفهان، اسلام، 1344 ش.

42. توماس لانگمن، رويان شناسي، ترجمه دكتر بهادري و شكور، شركت سهامي چهر، چ 6، 1370.

43. الكيس كارل، انسان موجود ناشناخته، ترجمه دبيري، اصفهان، بي تا، 1354.

44. رجحان، محمد صادق، بافت شناسي انساني پايه، تهران، انتشارات چهره، چ 10، 1370.

45. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، جامعه مدرسين، چ پنجم، 1377.

46.

بسام دفضع، الكون و الانسان بين اسلام و القرآن، مطبعه الشام، بي تا، بي جا.

47. اسماعيل پاشا، عبدالعزيز، اسلام و طب جديد، ترجمه غلامرضا سعيدي، انتشارات برهان، بي تا.

48. سبحاني جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم، موسسه تحقيقاتي امام صادق (ع)، چ دوم، 1377.

49. زمرديان، احمد، حقيقت روح، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ پنجم، 1376.

50. شريعتي، محمد باقر، معاد در نگاه وحي و فلسفه، دانشگاه تهران، چ اول، 1363.

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان، ج 6، ص: 198

51. اميني، ابراهيم، وحي در اديان آسماني، قم، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم.

52. معرفت، محمد هادي، آموزش علوم قرآن، قم، سازمان تبليغات اسلامي، چ اول، 1371.

53. كاميل فلامويان، مرگ و اسرار آن، ترجمه بهنام حجابيان، تهران، نشر فرهنگي مشرق، چ اول، 1373.

54. اعرابي، بيژن، آن سوي اغماء، نشرفارس، تهران، چ اول، 1372.

55. اديب، محمد حسين، كتاب پزشكي قانوني، تهران، شركت سهامي چهر، چ چهارم، بي تا.

56. معتمدي، غلامحسين، انسان و مرگ، نشر مركز، تهران، چ اول، 1372.

57. پيتر وينگيت، دانش نامه پزشكي، ترجمه معزي متين، تهران، نشر مركز، 1373.

58. لارنس، طب اطفال، ترجمه از ايرج در دشتي و ايوب خدادادي، تهران چ اطلاعات، تهران، 1341.

59. تقي زاده، سيد حسن، تاريخ علوم در اسلام، تهران، فردوسي، 1379.

60. زرين كوب، عبدالحسين، كارنامه اسلام، اميركبير، تهران، 1380.

61. صرفي، محمد تقي، تمدن اسلامي از زبان بيگانگان، تهران، نشر برگزيده، چ اول، 1374.

62. آلدوميدي، علوم اسلامي و نقش آن در تحولات علمي جهان، ترجمه محمد رضا شجاعي، رضوي و علوي، مشهد، انتشارات قدس رضوي، 1371.

63. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تهران، تصحيح رباني

تفسير موضوعي قرآن ويژه جوانان،

ج 6، ص: 199

شيرازي، چ 7، فرهنگ اسلامي، 1374.

64. نوري، محمد رضا، تغذيه در قرآن، مشهد، انتشارات واقفي، چ اول، 1377.

65. نوراني، مصطفي، بهداشت اسلامي، قم، مكتب اهل بيت، چ اول، 1369.

66. بي آزار شيرازي، عبدالكريم، طب روحاني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ دوم، 1374.

67. يزدي، مرتضي، دانستني هاي پزشكي، تهران، 3 ج، 1343.

68. بيضوضي، عباس، كليات پزشكي، همدان، دانشگاه علوم پزشكي، چ اول، 1377.

69. حاجبي، محمد حسين، پزشكان خودتان باشيد، تهران، نشر ثالث، چ اول، 1378.

70. مكارم شيرازي، ناصر، در جستجوي خدا، قم، انتشارات نسل جوان.

71. شريف، عدنان، من علم الطب القرآن، بيروت، دار علم ملابين، چ دوم، 1995 م.

72. دانيل، ج و وگان، كليات چشم پزشكي، ترجمه محسن ارجمند، تهران، انتشارات ارجمند، چ اول، 1372.

73. كالين، ا نان، تاريخ علم كمبريج، ترجمه حسن افشار، تهران، 1366.

74. سرمدي، محمد تقي، پژوهشي در تاريخ پزشكي و درمان جهان، 12 ج، انتشارات سرمدي.

75. مرعشي، محمود، ابن سينا، قم، نبوغ، چ اول، 1341.

76. ديباجي، ابراهيم، ابن سينا، تهران، اميركبير، چ اول، 1364.

77. ابن سينا، قانون حلب، ترجمه عبدالرحمن شرفكندي، تهران، سروش، چ اول، 1370.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109