تفسير قرآن مهر جلد بيست و يك

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 - عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني. مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 - مشخصات ظاهري : ج. شابك : ‮ (ج.12 ) ؛ 53000 ريال ‮ يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran . يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387). يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.21. سوره هاي جمعه منافقون، تغابن، طلاق... انسان و مرسلات. عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14 رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي رده بندي ديويي : 297/179 شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

يادآوري ها:

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از

ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آية اللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص:

19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 20

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير

جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 21

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 22

قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد

شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 25/ 12/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 23

بخش اول: سوره ي جمعه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «جُمُعه» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 11 آيه، 180 كلمه و 720 حرف است.

سوره ي جمُعُه صد و هشتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «تحريم» و قبل از سوره ي «تغابن») و شست و دومين سوره در چينش كنوني قرآن كريم است.

تنها نام اين سوره «جُمُعه» است كه از آيه ي نهم اين سوره گرفته شده و اهميت و عظمت نماز جمعه را بيان مي كند.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه: «بر شيعيان لازم است كه در شب جمعه، سوره ي «جمعه» و «اعلي» و در نماز ظهر (جمعه)، سوره ي «جمعه» و «منافقين» را قرائت كنند و اين عمل پيامبر صلي الله عليه و آله بود و ثواب و پاداش آن بر خداست كه بهشت عنايت كند.»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در آن تدبّر و تفكر كنند و به محتواي آن عمل نمايند.

ويژگي:

در اين سوره فرمان نماز جمعه براي مسلمانان صادر شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 26

اهداف:

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. بيان اهداف بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله؛

2. بيان دستور نماز جمعه و ايجاد سازمان سياسي، اجتماعي، عبادي و آگاهي بخشي براي مسلمانان.

ويژگي

ويژگي:

در اين سوره فرمان نماز جمعه براي مسلمانان صادر شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 26

اهداف

اهداف:

محوري ترين هدف اين سوره تبيين مسئله ي معاد است.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. تسبيح عمومي موجودات و توصيف خدا (در آيه ي 1)؛

2. بيان هدف بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از نظر تعليم و تربيت (در آيه ي 2).

ب) اخلاق:

1. طرح بحث تزكيه ي نفس به عنوان هدف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 2)؛

2. سرزنش كساني كه كتاب هاي آسماني را مي خوانند ولي بدان عمل نمي كنند (در آيه ي 5).

ج) احكام:

دستور مهم نماز جمعه و تعطيل كار و كسب براي شركت در نماز جمعه (در آيات 9- 11).

د) داستان:

اشاره اي به قوم يهود كه به تورات عمل نمي كنند (در آيات 5 و 6).

ه) مطالب فرعي:

1. هشدار در مورد مثال بد كساني كه به كتاب هاي آسماني عمل نمي كنند (در آيه ي 5)؛

2. بيان قانون عمومي مرگ كه دريچه اي به عالم بقاست (در آيه ي 8)؛

3. اشاره به امّي و بي سواد بودن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 2).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 27

دوم

دوم: محتواي سوره ي جمعه قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي جمعه با اشاره به چهار نام و صفت نيكوي الهي، به تسبيح گويي موجودات براي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است تسبيح مي گويند براي خدا كه فرمان روا، كاملًا پاك (از هر عيب و نقص و) شكست ناپذيرِ فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تسبيح همه ي موجودات، آسمان ها و زمين چيست؟

در اين مورد ذيل آيه ي اول سوره ي حديد توضيح داديم.

2. واژه ي «ملك» شامل قدرت و سرپرستي، يعني حكومت و مالكيت مي شود «1» و مقصود از

مالكيت خدا و حكومت او بر جهان، مالكيت و حكومت اعتباري و قراردادي نيست بلكه مالكيت و حكومت او حقيقي و تكويني است؛ يعني خدا بر همه چيز احاطه دارد و همه چيز را خلق كرده است، پس حقيقتاً مالك و حاكم بر همه چيز است و همه تحت فرمان او هستند.

3. «حكيم» در اصل به معناي منع چيزي براي اصلاح آن، و حكمت به معناي رسيدن به حق با علم و عقل است و مقصود از حكيم بودن خدا آن است كه موجودات را مي شناسد و آنها را استوار مي آفريند.

4. واژه هاي «عزيز» و «قدير» هر دو به معناي قدرت اند، اما «عزّت» بيش تر به شكست ناپذيري و در هم شكستن مخالفان، و «قدير» به ايجاد اسباب و وسايل اعمال قدرت نظر دارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 28

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي موجودات جهان تسبيح حق را زمزمه مي كنند (شما نيز تسبيح او بگوييد).

2. مالكيت خدا همراه پاكي و قدرتش همراه حكمت است (شما نيز اين گونه باشيد).

***

قرآن كريم در آيات دوم تا چهارم سوره ي جمعه به اهداف انگيزش پيامبر اسلام و رسالت او براي آيندگان و بخشش الهي در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

2- 4. هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ* وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

او كسي است كه در ميان درس ناخواندگان فرستاده اي از خودشان برانگيخت؛ كه آياتش را بر آنان مي خواند [و پيروي مي كند] و رشدشان مي دهد [و پاكشان مي گرداند] و

كتاب [خدا] و فرزانگي به آنان مي آموزد؛ درحالي كه قطعاً، از پيش در گمراهي آشكاري بودند.* و (نيز پيامبر را برانگيخت برگروهي) ديگر از آنان كه هنوز به آنان نپيوسته اند؛ و او شكست ناپذيرِ فرزانه است.* اين بخشش خداست؛ آن را به هركه بخواهد (و شايسته بداند)، مي دهد؛ و خدا داراي بخشش بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «اميين» جمع «امّي»، به معناي كسي است كه در دامان مادرش رشد يافته و درس ناخوانده است؛ «1» يعني پيامبر اسلام از ميان مردماني

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 29

درس ناخوانده بود و اين، عظمت او و اعجاز قرآن را نشان مي دهد؛ فردي درس ناخوانده نمي تواند كتابي پرمحتوا با قوانين عالي هم چون قرآن بياورد.

2. اين آيه به اهداف انگيزش پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) تلاوت آيات الهي، يعني خواندن و پيروي كردن از آيات الهي (يعني الگودادن به جامعه)؛ «1»

ب) تزكيه، يعني پاك كردن و رشد دادن افراد جامعه؛ پاك كردن افراد از آلودگي هاي اخلاقي و روحي كه زمينه ساز رشد گل وجود آنان است؛

ج) آموزش كتاب قرآن كه دستورات اساسي دين در آن است؛

د) آموزش حكمت، يعني آشناكردن مردم با سنّت يا دلايل عقلي.

3. واژه ي «حكمت» در اصل به معناي منع كردن به قصد اصلاح است؛ بنابراين حكمت اشاره به اسرار و فلسفه ي احكام كلي اسلام يا دلايل عقلي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله در سنت خود ما را با آنها آشنا مي سازد.

4. در اين آيات دو صفت براي مردم پيش از اسلام بيان شده است:

الف) صفت ناخواندگي كه در ميان عرب هاي قبل از اسلام تعداد

اندكي (حدود 17 نفر) با سواد بودند.

ب) گمراهي آشكار؛ در آن عصر بت هايي را به دست خود مي ساختند و مي پرستيدند يا دختران را زنده به گور مي كردند و به دنبال خرافات وموهومات بودند؛ از اين رو گمراهي آنان بر هر كسي آشكار بود، ولي اسلام آنان را از گمراهي نجات داد و نور علم و تمدن را براي آنان به ارمغان آورد.

5. در اين آيات به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان مردم زمان خود و آيندگان اشاره شده است؛ آيندگاني از عرب و عجم كه از تعاليم اسلام سيراب مي شوند.

در حديثي آمده است كه پس از تلاوت آيه ي فوق، از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند:

اين ها چه كساني اند؟ حضرت دست بر شانه ي سلمان گذاشتند و فرمودند: اگر ايمان

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 30

در (ستاره) ثريا، باشد مرداني از اين گروه (ايرانيان) به آن دست مي يابند. «1»

6. نبوّت فضيلت و نعمتي است كه خدا بر هر كس كه شايسته ببيند و صلاح بداند مي دهد و نبوّت و تعاليم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بخشش الهي به مردم مسلمان است و فضيلتي براي آنان به شمار مي آيد. «2»

7. اين كه مي فرمايد «خدا به هركس مي خواهد مقام نبوّت را مي دهد»، بدان معنا نيست كه اراده ي خدا بدون دليل است، بلكه اراده ي او تابع حكمت و مصلحت سنجي اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا بخواهد، (با تعليمات خاص) از فردي درس ناخوانده، رهبري شايسته مي سازد.

2. رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله محدود به مردم عصر خويش نبود بلكه براي آيندگان نيز هست.

3. آموزش و پرورش از اهداف نبوّت

است.

4. تدريس از تهذيب جدا نيست.

5. كتاب را با حكمت به ديگران بياموزيد و وحي را با خردورزي همراه كنيد.

6. رهبران الهي آيات خدا را بر مردم بخوانند و پيروي كنند (تا الگوي عملي آنان شوند).

7. تعليم و تزكيه انسان را از گمراهي آشكار نجات مي دهد.

8. نبوت بخششي الهي است كه (براساس حكمت) به هركس بخواهد مي دهد (نه به دلخواه مردم).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 31

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي جمعه با مثالي سرزنش آميز سرنوشت عالمان يهود و دانشمندان بدون عمل را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

5. مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

مثال كساني كه تورات برآنان نهاده شده (و به آن مكلّف شده اند)، سپس آن را حمل نكرده اند (و به كار نبسته اند)، همانند مثال الاغي است كه كتاب هايي حمل مي كند. بد است مثال گروهي كه آيات خدا را دروغ انگاشتند؛ و خدا گروه ستمكاران را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي روايات آمده است كه يهود مي گفتند: اگر محمد به رسالت برانگيخته شده است، رسالتش شامل حال ما نمي شود؛ اين آيه به آنها گوش زد كرد كه اگر كتاب آسماني تورات را مي خوانديد و بدان عمل مي كرديد، اين سخن را نمي گفتيد؛ چون در تورات بشارت ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمده است، «1» ولي شما آن آيات را تكذيب كرديد.

2. در اين آيه مثالي سرزنش آميز در مورد يهوديان بيان شده است. آنان با آن كه تورات را در اختيار داشتند به نام آن قناعت كردند و

از محتوا و برنامه هاي تورات بهره مند نشدند؛ از اين رو به الاغي تشبيه شدند كه كتاب هايي بردوش مي كشد اما از محتواي آنها استفاده نمي كند.

علم، چون بر دل زند ياري شود علم، چون بر تن زند، باري شود (مولوي)

3. اين آيه هشداري است به همه ي دانشمندان بدون عمل كه مواظب باشند همانند قوم يهود نشوند؛ يعني حال كه از نعمت پيامبر اسلام و قرآن و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 32

علوم مختلف بهره مند شده اند و مسئوليت علم را به دوش دارند از بركات قرآن و علوم خود بهره گيرند و بدانها عمل كنند تا سعادتمند شوند ولي اگر تنها قرآن را در خانه نگه داري كنند و از محتواي آن در زندگي فردي و اجتماعي بهره نبرند و يا به علوم خود عمل نكنند، همانند الاغي هستند كه كتابي چند بردوش دارند.

4. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس علمش افزون شود ولي هدايتش افزون نگردد، اين علم جز دوري از خدا، براي او حاصلي ندارد. «1»

و در حديث ديگري از امام علي عليه السلام روايت شده كه

انسان عالِم نمي شود تا اين كه به علم خود عمل كند. «2»

سعدي خوش سخن مي گويد:

دو كس رنج بيهوده بردند و سعي بي فايده كردند، يكي آن كه اندوخت و نخورد و ديگر آن كه آموخت و نكرد.

علم چندان كه بيش تر خواني چون عمل در تو نيست ناداني

نه محقق بود نه دانشمند چارپاياني بَرو كتابي چند 6. آيا مثال زدن عالم بدون عمل و انسان ها به الاغ نوعي توهين به اين حيوان نيست، آيا صحيح

است كه الاغ را به خاطر نداشتن چيزي كه خدا به او نداده است (يعني فهم و درك) سرزنش كنيم؟

هر موجودي در سلسله ي موجودات جهان مقام و مرتبه اي دارد كه در جايگاه خود نيكوست. انسان در مرتبه ي انسانيت و الاغ در مرتبه ي خود داراي استعدادها و تكاليف خاص خود هستند كه تكاليف بيش تر از آنها خواسته نمي شود و اگر به وظايف خود عمل كنند و از استعدادهاي خود به طور شايسته بهره ببرند سرزنش نمي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 33

ولي اگر موجودي مثلِ انسان از استعدادهاي خود استفاده ي شايسته نكند يا به تكاليف خود عمل نكند و به مرتبه ي پايين تر وجودي مثل مرتبه ي حيوانات نزول كند، سرزنش مي شود.

پس سرزنش در مثال الاغ براي انسان است كه از مرتبه ي خود تنزل كرده است و سرزنشي متوجه الاغ نخواهد بود و توهيني به او نيست.

به عبارت ديگر الاغ بودن امري ذاتي براي اوست كه براي الاغ بد نيست اما اگر انساني الاغ شود مستحق سرزنش است.

7. يهوديان، پيامبران و آيات الهي را كه با هواي نفس آنان سازگار نبود تكذيب مي كردند. «1» همان طور كه پيامبر اسلام و آياتي از تورات را كه مژده ي آمدن او را مي داد تكذيب كردند؛ آنان با عمل نكردن به دانش خود و تورات و تكذيب آيات الهي ستمكار شدند. آنان هم به خود ستم كردند و مانع سعادت خويش شدند و هم به مردم ستم كردند و راه حق را مشتبه كردند و برخي افراد را به دنبال خود به گمراهي كشيدند.

8. اين يك قانون كلي است كه كساني كه به خود و ديگران ستم كنند و

زمينه هاي هدايت را از بين ببرند، نمي توانند از نور هدايت الهي استفاده كنند و سعادتمند شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. عالمان بدون عمل هم چون الاغ باركشِ كتاب هستند.

2. هركس از نور وحي بهره مند نشود، به مرحله ي حيواني سقوط مي كند.

3. عدم توجه به محتواي كتاب آسماني و تكذيب آيات آن ستم به خود و ديگران است.

4. ستمكاري مانع هدايت انسان است.

5. نسبت به وحي عمل گرا باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 34

قرآن كريم درآيات ششم تا هشتم سوره ي جمعه به رابطه ي محبت خدا و اعمال انسان با مرگ خواهي و برخورد يهوديان با مرگ و حتمي بودن آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 8. قُل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ* قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

بگو: «اي كساني كه به (آيين) يهود گرويديد! اگر مي پنداريد كه شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس اگر راست مي گوييد، آرزوي مرگ كنيد.»* و [لي آنان به سبب دستاورد پيشينشان، هرگز آن [مرگ را آرزو نخواهند كرد؛ و خدا به [حال ستمگران داناست.* بگو: «در واقع، مرگي كه از آن فرار مي كنيد، پس آن حتماً شما را ملاقات مي كند؛ سپس به سوي داناي نهان و آشكار باز گردانده مي شويد؛ و شما را از آنچه انجام مي داديد با خبر مي سازد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان خود را دوستان خدا مي دانستند. «1» قرآن به خاطر اين بلند پروازي بدون دليل آنان را مي آزمايد و به آنها مي گويد:

اگر راست مي گوييد

و خدا را دوست داريد تمنّاي مرگ كنيد.

اما آنان در خواست مرگ نمي كنند و روشن مي شود كه ادعاي آنان در مورد دوستي با خدا دروغ است.

2. مرگ دروازه اي براي عبور به رستاخيز است كه روز ملاقات خداست و اگر كسي خدا را دوست داشته باشد، مشتاق ملاقات خداست و از مرگ نمي هراسد بلكه آن را در آغوش مي فشارد.

3. در اين آيات به عوامل ترس يهوديان از مرگ اشاره شده است كه عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 35

الف) آنان به خاطر اعمال ستمكارانه ي خود از مرگ مي هراسند چرا كه مي دانند با مرگ عذاب آنها آغاز مي شود.

ب) آنان دوستان واقعي خدا نيستند و از اين رو اشتياقي به مرگ و ملاقات با خدا ندارند.

4. ترس از مرگ عوامل ديگري نيزدارد كه عبارت اند از:

الف) ترس از نابودي و فنا كه به خاطر عدم ايمان به آخرت پديد مي آيد؛

ب) دل بستگي به دنيا كه مرگ موجب جدايي آن از انسان مي شود؛

ج) كمي اعمال نيك در نامه ي اعمال انسان.

معادباوران كه دل به دنيا نبسته اند و سراسر زندگي و اعمالشان نيكي است، با مرگ مأنوس مي شوند و هنگام مرگ، هم چون علي عليه السلام مي گويند:

به خداي كعبه رستگار شدم.

5. در حديثي آمده است كه شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله عرض كرد: چرا من از مرگ مي ترسم؟ حضرت فرمود: «آيا ثروتي داري؟» گفت: آري. حضرت فرمود:

«چيزي از آن را پيش از خود (براي آخرت) فرستاده اي؟» گفت: نه.

فرمود: «به همين دليل مرگ را دوست نداري.» «1»

و شخصي همين پرسش را از ابوذر پرسيد و او گفت:

به خاطر آن كه شما دنيايتان را آباد و آخرتتان

را ويران كرده ايد، دوست نداريد از نقطه ي آباد به نقطه ي ويران برويد. «2»

6. محجوبان از مرگ متنفرند، و گرنه فطرت عاشق جهان ابدي است:

امام خميني رحمه الله در مورد ترس از مرگ مي نويسند:

عمده ي تنفّر از موت از باب اين است كه در قلب محجوبين، ايمان به عوالم بعد الموت و حيات و بقاي ابدي وارد نشده و موت را فنا گمان مي كنند و چون فطرت از فنا منزجر و متنفّر است و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 36

به بقا عاشق است، تنفّر از موت در محجوبان پيدا شده با آن كه فطرت اصليه كه عاشق بقاي ابدي است، همين عشق پيوستگي به معاد و عالم بعد الموت است؛ زيرا كه حيات دنياوي ممكن نيست ابدي باشد و چون زايل است فطرت از آن متنفر است و نشئه ي ثانيه ي غيبيه [حالت دوم كه پنهان است: آخرت كه نشئه ي باقيه است، معشوق فطرت است. «1»

7. مقصود از ستمكاري يهود، تمام اعمال نارواي آنها در طول تاريخ، هم چون كشتن پيامبران الهي، نسبت هاي ناروا به آنان وغصب حقوق و آزار مردم است كه برخي از اين اعمال در عصر كنوني هم ادامه دارد و ما نمونه هاي آن را در فلسطين مي بينيم.

8. در اين آيات بيان شده كه قانونِ مرگ حتمي است و يهوديان كه از مرگ مي گريزند، روزي با آن ملاقات مي كنند و به سوي خدا مي روند خدايي كه از همه ي اعمال و ستم هاي آنان آگاه است و در رستاخيز همه را افشا و به حساب آنها رسيدگي مي كند و كيفر آنان را مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان مرگ گريزند.

2. يهوديان دوست خدا نيستند بلكه ستمكارند.

3. ادعاي دوستي

با خدا را با مرگ دوستي بيازماييد.

4. كردار بد انسان عامل مرگ گريزي است.

5. مرگ حتمي است (پس مراقب باشيد و آماده شويد).

6. خداي آگاه در رستاخيز از اعمال شما خبر مي دهد (و بدانها رسيدگي مي كند).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 37

قرآن كريم درآيات نهم و دهم سوره ي جمعه فرمان نماز جمعه و لوازم و اهميت آن را بيان مي كند و مي فرمايد:

9 و 10. يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَي ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ* فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه براي نماز در روز جمعه ندا داده شود، پس به سوي ياد خدا بكوشيد و معامله را رها كنيد، كه اين براي شما بهتر است، اگر بدانيد!* و هنگامي كه نماز پايان يافت، پس در زمين پراكنده شويد و از بخشش خدا بجوييد و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اسلام به سه نوع اجتماع اهميت داده مي شود:

الف) اجتماع روزانه براي نماز جماعت؛

ب) اجتماع هفتگي براي نماز جمعه؛

ج) اجتماع ساليانه در مراسم حج؛

در اين آيات به اجتماع شكوهمند و مهم نماز جمعه اشاره شده است.

2. نخستين اجتماع مسلمانان در روز جمعه هنگامي بود كه مسلمانان قبل از ورود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مدينه احساس كردند كه نياز به اجتماع ودعا در روز خاصي دارند، همان طور كه يهوديان در روز شنبه و مسيحيان در روز يكشنبه جمع مي شوند. مسلمانان نيز روز قبل

از آن به سراغ «اسعد بن زراره» رفتند و با او نماز جماعت خواندند و وي مردم را اندرز داد و آنان كه حدود چهل نفر بودند، با هم ديگر غذا خوردند و اين روز را روز جمعه ناميدند؛ چون روز اجتماع مسلمانان بود.

وقتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مدينه آمدند، روز جمعه اي، در مسير خود از «قُبا» به مدينه به محله ي «بني سالم» رسيدند و در آن جا اولين مراسم نماز

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 38

جمعه ي رسمي اسلام برگزار شد و پيامبر صلي الله عليه و آله در اين روز اولين خطبه و سخنراني خود را بيان كردند. «1»

3. «نُودي» از نداء به معناي بانگ زدن و در اين جا مقصود اذان گفتن براي نماز جمعه است؛ يعني هنگامي كه اذان نماز جمعه گفته مي شود، مردم موظف اند كه كار و كسب خود را رها كنند و به سوي نماز جمعه بشتابند.

4. نماز جمعه دو ركعت مثل نماز صبح است اما دو قنوت دارد: در ركعت اول، قبل از ركوع و در ركعت دوم، بعد از ركوع، و نيز دو خطبه دارد كه قبل از نمازخوانده مي شود و به جاي دو ركعت اولِ نماز به شمار مي آيد؛ چون نماز جمعه جاي گزين نماز ظهر جمعه است.

بنابراين ذكر خدا كه در آيه آمده است، شامل نماز جمعه وخطبه هاي قبل از آن مي شود و حضور براي هردوقسمت لازم است، چون در هر دو قسمت ذكر خدا مي شود.

5. نماز جمعه با حداقل پنج مرد تشكيل مي شود و برزنان، مسافران و پيرمردان واجب نيست، ولي حضور آنها در نماز جمعه مانعي ندارد و خطيب

نماز جمعه شايسته است بر شمشير يا كمان يا عصا تكيه دهد و با صداي بلند و ايستاده خطبه ها را بخواند.

در خطبه ي اول حمد خدا مي گويد و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرستد و سفارش به تقوا مي كند و يك سوره ي كوچك قرآن را مي خواند و در خطبه ي دوم بعد از درود به پيامبر صلي الله عليه و آله براي ائمه ي مسلمين دعا و براي مؤمنان استغفار مي كند و شايسته است در خطبه ها مسائل مهم سياسي و اجتماعيِ مسلمانان بيان شود و مردم را از توطئه ي دشمنان آگاه سازند. «2»

6. در احاديث، در مورد نمازهاي روزانه سفارش شده كه با آرامش حركت كنيد، «3» اما براي نماز جمعه در آيه سفارش شده «4» كه با تلاش و شتابان

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 39

برويد، تا به خطبه ها و نماز برسيد و اين اهميت نماز جمعه را نشان مي دهد.

7. در اين آيات بيان شده كه اگر مردم آگاه باشند، متوجه مي شوند كه نماز جمعه از داد و ستد براي آنان بهتر است؛ نماز جمعه فوايد معنوي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي زيادي دارد كه با سود معاملات شخصي قابل مقايسه نيست. نماز جمعه موجب هم بستگي مسلمانان مي شود، به طوري كه دشمنان را به وحشت مي افكند؛ موجب نشاط معنوي و تجديد حيات معنوي مردم مي شود؛ آگاهي بخش است و مردم را از معارف اسلامي و وقايع سياسي و اجتماعي آگاه مي سازد و نيز در نماز جمعه مشكلات جامعه مطرح مي شود و همكاري مردم براي حلّ آنها جلب مي شود.

با خدا كن تجارت اي خواجه كه كسي را خدا زيان نكند 8.

در اين آيات بيان شده كه پس از نماز جمعه به دنبال فضل الهي برويد، كه شامل مصاديق مختلف هم چون كسب وكار، تحصيل علم، عيادت بيماران و زيارت مؤمنان مي شود.

و در حديثي آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از نماز جمعه سري به بازار مي زدند. «1»

البته اين كار بعد از نماز جمعه جايز است و واجب نيست. «2»

9. يكي از آداب پس از نماز جمعه ياد خدا و ذكر زياد است كه از مصاديق آن توجه به خدا در هنگام معاملات و عدم انحراف از حق و عدالت و تفكر است؛ چراكه ذكر بدون فكر لقلقه ي زبان است.

10. تكرار ذكر و ياد خدا باعث رسوخ آن در جان انسان مي شود و غلفت از ميان مي رود وانسان در مسير ترك گناه و رستگاري قرار

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 40

مي گيرد؛ از اين روست كه در پايان آيه يادآور شد كه اين ذكر و ياد خدا زمينه ساز رستگاري شماست.

قرآن كريم برآن است كه نمازگزاران جمعه را با ياد خدا تربيت كند، به طوري كه شركت كنندگان در نماز جمعه، با ويژگي به ياد خدا بودن و به دنبال فضل او رفتن شناخته شوند.

11. ذكر خدا، فتح باب ملكوت:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اي عزيز!

قلب را به آداب عبوديت مأنوس كن و به ذائقه ي روح، حلاوت ذكر خدا را بچشان و اين لطيفه ي الهيه در ابتداي امر به شدت تذكر و انس به ذكر حق حاصل شود، ولي در ذكر، قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولي نشود و چون با تذكر، قلب را مأنوس نمودي، كم كم

عنايات ازليّه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملكوت بر قلبت گردد. «1»

12. انتشار مردم در زمين پس از نماز جمعه، موجب مي شود كه اخبار سياسي و اجتماعي و نشاط معنوي و روحيه ي تقوا كه از طريق خطبه ها به نمازگزاران منتقل شده بود در مناطق ديگر گسترش يابد و مردمي كه موفق به نماز جمعه نشدند ازاين مطالب آگاه شوند وسود ببرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به نماز جمعه اهميت بدهيد.

2. مراسم عبادي- سياسي جمعه، از دادوستد براي شما سود بيش تري دارد.

3. هرگاه اذان نماز جمعه گفته شد كارهايتان را تعطيل كنيد و به سوي مصلّي بشتابيد.

4. آداب پس از نماز جمعه را فراموش نكنيد، تا رستگار شويد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 41

5. پيام هاي نماز جمعه را به نقاط مختلف ببريد.

6. بعد از نماز جمعه، هنگام فضل و بخشش و بركت الهي است، پس به جست وجوي آن برآييد.

7. پس از نماز جمعه بيش تر به ياد خدا باشيد.

8. بعد از نماز جمعه حالات شما تفاوت پيدا مي كند (و نمازگزار جمعه رنگ الهي مي پذيرد).

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي جمعه به مقايسه ي ثواب الهي با سود تجارت و سرگرمي مي پردازد و با اشاره به تنها گذاشتن پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام نماز جمعه مي فرمايد:

11. وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِماً قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

و هنگامي كه داد و ستد يا سرگرمي اي را مي بينند، به سوي آن پراكنده مي شوند، درحالي كه تو را ايستاده وامي گذارند؛ بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمي و از داد وستد بهتر است؛ و خدا

بهترين روزي دهندگان است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه در روز جمعه اي وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله مشغول خطبه ي نماز بود، كارواني از شام وارد مدينه شد و براي اعلام ورود آن طبل و آلات موسيقي نواختند و عدّه اي از مسلمانان نمازگزار خطبه هاي پيامبر را رها كردند و به سوي بازار شتافتند و دوازده مرد و يك زن در مسجد باقي ماندند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و آن افراد را سرزنش كرد، و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اگر اين گروه اندك هم مي رفتند از آسمان بر آنان سنگ مي باريد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 42

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مردم را سرزنش مي كند كه چرا به خاطر تجارت و سرگرمي، نماز جمعه و پيامبر صلي الله عليه و آله را رها كرديد و به طرف بازار رفتيد.

هر چند اين آيه در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله و نمازگزاران جمعه ي ايشان نازل شده است، اما مفهوم آيه شامل همه ي موارد مشابه مي شود.

2. مقصود از تجارت، همان كارواني است كه از شام به مدينه آمده بود و منظور از سَهْو، صداي طبل و آلات موسيقي است كه براي اعلام ورود كاروان مي نواختند و وسيله اي براي سرگرمي مردم و تبليغ كالا نيز به شمار مي آمد، همان گونه كه در تبليغات تجاري عصر ما از موسيقي استفاده مي شود.

البته مانعي ندارد كه سهو و سرگرمي شامل موارد و مصاديق ديگر سرگرمي بشود كه هم زمان با نماز جمعه برگزار و مانع حضور مسلمانان در نماز مي شود.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خطبه هاي نماز جمعه را به صورت ايستاده مي خواند؛ خطيبان

نماز جمعه در عصر ما نيز اين سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله را ادامه مي دهند.

4. آيات قبل و سرزنش ترك كنندگان نماز جمعه نشان دهنده ي اهميت نماز جمعه است. در احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هركس سه هفته بدون دليل نماز جمعه را ترك كند، منافق است. «1»

و نيز حكايت شده كه شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و عرض كرد من بارها آماده ي سفر حج شده ام ولي توفيق نصيب من نشده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 43

حضرت فرمود: برتو باد به نماز جمعه كه حجّ مستمندان است. «1»

5. وجوب نماز جمعه تا محدوده ي يك فرسخ (حدود پنج و نيم كيلومتر) را شامل مي شود و در آن محدوده نمي توان بيش از يك نماز جمعه به پاكرد و بقيه ي افراد بايد در همان يك نماز جمعه شركت كنند تا اجتماع عظيمي به پا شود.

البته نماز جمعه در زمان حضور معصوم عليه السلام واجب عيني است اما در زمان غيبت (طبق فتواي بسياري از فقها) واجب تخييري است؛ يعني مي توان نماز جمعه يا ظهر را به جا آورد. «2»

برخي مراجع احتياط مي كنند كه در زمان تشكيل حكومت اسلامي از طرف نايب عام امام عصر عليه السلام، نصب امام جمعه از طرف او باشد و مسلمانان در نماز جمعه شركت كنند. «3»

6. مقصود از چيزهايي كه نزدخداست و از سود تجارت بهتر است، همان ثواب و پاداش الهي و بركات حضور در نماز جمعه و شنيدن اندرزها و تربيت معنوي و اجتماعي انسان است.

كه سود همه ي اين ها نزد خداست كه به نمازگزاران پاداش داده مي شود.

آموزه ها

و پيام ها:

1. نماز جمعه را فداي تجارت و سرگرمي نكنيد.

2. رهبر و امامت جمع را به بهانه هاي سودجويانه تنها نگذاريد.

3. سود الهي نماز جمعه از سود تجارت شما بيش تر است (پس نماز را رها نكنيد).

4. رزق خود را در ترك واجبات نجوييد كه خداي فرمان دهنده ي اين واجبات بهترين روزي دهنده است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 45

بخش دوم: سوره ي منافقون

اول

كليات

كليات:

سوره ي «منافقون» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 11 آيه، 180 كلمه و 776 حرف است.

اين سوره، صد و چهارمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «حج» و قبل از سوره ي «مجادله») و شصت و سومين سوره در چينش كنوني قرآن كريم است.

تنها نام اين سوره «منافقون» است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه بر شيعيان لازم است كه در شب جمعه، سوره ي «جمعه» و «اعلي» و در نماز ظهر (جمعه)، سوره ي «جمعه» و «منافقون» را قرائت كنند، اين عملي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله انجام مي داده اند و ثواب و پاداش آن بر خداست كه بهشت عنايت كند. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در آن تدبّر و تفكر كنند و به محتواي آن عمل نمايند.

ويژگي

ويژگي:

اين سوره بيش ترين تأكيد را بر خطر منافقان دارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 48

اهداف

اهداف:

هدف هاي مهم سوره ي منافقون عبارت اند از:

1. مرزبندي بين مؤمنان و منافقان؛

2. هشدار در مورد غفلت از خدا.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) اخلاق:

1. تذكر در مورد ياد خدا و غافل نشدن از او (در آيه ي 9)؛

2. بيان اخلاق ناپسند منافقان در دروغ پردازي و توطئه گري (در آيه ي 1)؛

3. تشويق به انفاق در راه خدا و بهره گيري از اموال پيش از رسيدن مرگ و حسرت (در آيه ي 10).

ب) مطالب ديگر:

1. بر حذر داشتن مؤمنان از توطئه هاي منافقان (در آيات 7 و 8)؛

2. بيان صفات منافقان (در آيات 1- 8)؛

3. بيان حتمي بودن مرگ و عدم تأخير آن (در آيه ي 11)؛

4. بيان اين كه عزّت تنها از آن خدا و رسول صلي الله عليه و آله است (در آيه ي 8).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 49

دوم

دوم: محتواي سوره ي منافقون قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي منافقون به دروغ گويي منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

هنگامي كه منافقان نزد تو مي آيند گويند: «گواهي مي دهيم كه قطعاً، تو فرستاده ي خدايي». و خدا مي داند كه مسلماً، تو فرستاده ي او هستي و خدا گواهي مي دهد كه حتماً، منافقان دروغ گويند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قبل از فتح مكه مسلمانان در اين شهر ضعيف بودند و از اين رو مخالفان اسلام هرچه مي خواستند عليه اسلام مي گفتند و انجام مي دادند، ولي در محيط مدينه كه اسلام قوّت گرفته بود، مخالفان دروني نمي توانستند آشكارا توطئه و مخالفت كنند، از اين رو براي ادامه ي برنامه هاي تخريبي خود، تغيير چهره

دادند و ظاهراً مسلمان شدند، ولي در باطن كافر بودند. «1» اين افراد در طول تاريخ بيش ترين ضربه ها را به اسلام و مسلمانان وارد كردند. «2»

2. منافقان در مقايسه با دشمنان آشكار از چند جهت خطرناك ترند:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 50

الف) در تار و پود جامعه نفوذ مي كنند و جدا سازي آنان مشكل است؛

ب) عقايد خود را مخفي مي سازند و شناخت آنان آسان نيست؛

ج) با اعضاي جامعه روابط نزديك دارند و مبارزه با آنان مشكل است.

3. خطر نفاق براي هر انقلاب، مكتب و جامعه ي نوبنيادي، يك خطر اساسي است. خطر در هر زماني جامعه ي مسلمانان را تهديد مي كند و منافقان مسلمان نما همواره در بين مسلمانان به توطئه مشغول اند، از اين رو لازم است آيات قرآن را در اين مورد تحليل كنيم و نشانه هاي آنان را بشناسيم و راه مقابله با آنها را پيدا كنيم.

4. دروغ گويي دو گونه است:

الف) دروغ خبري؛ يعني فردي چيزي بگويد كه مطابق واقع نباشد.

ب) دروغ مُخبري؛ يعني كسي عقيده اي را به خود نسبت دهد، ولي در حقيقت اعتقادي به آن نداشته باشد، هر چند آن اعتقاد در واقع حق و صحيح باشد؛

دروغ گويي منافقان از نوع دوم بود؛ يعني آنان گواهي به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي دادند، ولي عقيده اي به رسالت ايشان نداشتند هر چند رسالت او در واقع صحيح بود و خدا هم رسالت او را گواهي مي داد. «1»

5. «نِفاق» در اصل به معناي نفوذ و پيش روي است و به

كانال هاي زيرزميني «نَفَق» مي گويند. موش صحرايي سوراخي آشكار و سوراخي پنهان براي لانه ي خود مي سازد كه در هنگام خطر از سوراخ پنهان فرار كند؛ به اين سوراخ پنهان «نافقاء» گويند.

يعني منافق كسي است كه راهي مخفي براي خود برگزيده كه با پنهان كاري در جامعه نفوذ كند و به هنگام خطر از راه ديگر بگريزد.

6. نفاق يك نوع بيماري روحي، اخلاقي و رواني است. انسان سالم يك شخصيت و يك چهره دارد، ولي انسان منافق كه ناسالم است، دو چهره و دو شخصيت دارد و به نوعي گرفتار تكثّر و دوپاره شدن شخصيت شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 51

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از دروغ گويي آنان بشناسيد.

2. منافقان در ابراز عقيده ي خود دروغ گويي مي كنند ولي سخن خود را محكم مي گويند.

3. منافقان از مقدّسات ديني سوء استفاده مي كنند.

4. منافقان حتي به رهبر اسلام دروغ مي گويند.

5. خدا در مورد منافقان افشاگري مي كند.

***

قرآن كريم در آيات دوم و سوم سوره ي منافقون به نشانه هاي منافقان و كفر دروني آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

2 و 3. اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوْا فَطُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ

سوگندهايشان را سپري قرار دادند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، براستي چه بد است، آنچه را

آنان همواره انجام مي دادند!* اين به خاطر آن است كه آنان ايمان آوردند سپس كفر ورزيدند؛ از اين رو بر دل هايشان مهر نهاده شده؛ پس آنان فهم عميق نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي دوم مي فرمايد از نشانه هاي منافقان اين است كه سوگندهاي خود را سپري براي خود قرار مي دهند اين تعبير نشان مي دهد كه:

الف) منافقان با مؤمنان سرجنگ دارند از اين رو در فكر وسايل دفاعي جنگي هم چون سپر هستند.

ب) يكي از ابزارهاي كار منافقان سوگند است؛ و آنان زياد سوگند ياد مي كنند.

ج) منافقان از مقدسات ديني (هم چون نام خدا) سوء استفاده مي كنند تا مردم را بفريبند و از راه خدا باز دارند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 52

2. هدف منافقان بازداشتن مردم از راه خداست؛ منافقان كه نمي توانند كفر باطني خود را اظهار كنند، در ظاهر ابراز ايمان مي كنند و پنهاني به اسلام و مسلمانان ضربه مي زنند و مردم را از راه خدا بازمي دارند. «1»

3. منافقان گاهي با انكار سخنان كفرآميز خود، سوگند ياد مي كنند كه ما نگفتيم.»

و گاهي براي عدم شركت در جهاد با دشمن سوگند ياد مي كنند كه مشكل دارند و حتي در روز رستاخيز در محضر خدا نيز سوگند دروغ ياد مي كنند؛ «3» چرا كه اين رفتار ناپسند عادت آنها شده است.

4. منافقان دو دسته اند:

الف) گروهي كه از اول كافرند و ايمانشان ظاهري است.

ب) گروهي كه در آغاز واقعاً ايمان مي آورند و سپس راه كفر باطني و نفاق را در پيش مي گيرند.

آيه ي فوق ممكن است

به هر دو گروه اشاره داشته باشد هر چند ظاهر آيه با گروه دوم سازگارتر است.

5. منافقان در آغاز حقايق دين را درك مي كنند و دلايل و نشانه هاي معجزه آميز اسلام را مي بينند ولي باز هم به خاطر تعصب ها غرض ورزي و مقام پرستي و مانند آن راه كفر و نفاق را در پيش مي گيرند، از اين رو خدا بر دل و ذهن آنان مهر مي زند و توفيق تشخيص حق وباطل و درك حقايق را از آنان مي گيرد.

البته اين به معناي جبر نيست، چون مقدمات اين محروميت را خودشان فراهم مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 53

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب سوگندهاي منافقان را نخوريد كه اين ها پوشش كارهاي آنهاست.

2. منافقان را از سوگندهاي دروغشان بشناسيد.

3. هدف منافقان جلوگيري از راه خداست.

4. منافقان بدكردارند.

5. منافقان در باطن كافرند.

6. نفاق مانع فهم عميق حقايق مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي منافقون به ظاهرِ آراسته ي منافقان و ترسو بودن و دشمني آنان با اسلام اشاره مي كند و با نفرين به آنان مي فرمايد:

4. وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَكُون

و هنگامي كه آنان را مي بيني، بدن هايشان تو را به شگفت مي آورد؛ و اگر [سخن بگويند سخنشان را مي شنوي، چنان كه گويي آنان چوب هايي (به ديوار)

تكيه داده شده اند! مي پندارند هر بانگي بر ضد آنان است؛ آنان دشمن اند؛ پس، از آنان بيمناك باش! خدا آنان را بكشد؛ چگونه (از حق) بازگردانده مي شوند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به چند نشانه ي منافقان اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) ظاهري آراسته و جالب دارند؛

ب) شيرين سخن و چرب زبان اند و ديگران را جذب سخنان خود مي كنند؛

ج) هم چون هيكل هاي توخالي، بي روح و بي نور و بي صفا هستند؛

د) افرادي بدبين و ترسو هستند كه از هر صدايي هراس دارند و هر حركتي را عليه خود مي پندارند.

ه) دشمن مسلمانان و رهبر اسلام هستند و براي اسلام خطرناك اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 54

2. حكايت شده «عبداللَّه بن ابَي» كه سركرده ي منافقان مدينه بود، فردي درشت اندام، خوش قيافه و چرب زبان بود و هنگامي كه با يارانش وارد مجلس پيامبر صلي الله عليه و آله مي شد اصحاب از ظاهر آنان تعجب مي كردند و به سخنانشان گوش مي دادند، ولي آنان (به خاطر كبر و غروري كه داشتند) كنار ديوار مي رفتند و به آن تكيه مي زدند. «1»

آيه ي فوق ناظر به حال آنان است.

3. چوب هاي خشكيده ي كنار ديوار چند ويژگي دارند كه در منافقان نيز وجود دارد:

الف) چوب هاي خشكيده هيكل هاي بي روح و بي نور و بي صفا هستند؛

ب) اراده اي از خود ندارند و بر ديگري تكيه مي كنند؛

ج) ظاهري آراسته دارند ولي توخالي و مرده اي بي جان هستند.

منافقان نيز افرادي بي نور و بي صفا هستند كه بر كافران و دشمنان اسلام تكيه كرده، با آنان در

ارتباطاند و ظاهري آراسته ولي باطني ضعيف دارند و در حقيقت روح ايمان در آنان مرده است.

4. منافقان افرادي ترسو هستند كه هر ندايي را عليه خود مي پندارند؛ يعني نسبت به هر چيز و هر كس سوء ظن دارند و اين روح بدبيني بر وجود آنان سايه افكنده و آسايش را از آنان سلب كرده است؛ هميشه افراد خائن خائف هستند.

5. در اين آيه اعلام شده كه منافقان دشمنان رهبر اسلام و مسلمانان هستند و بايد خطر آنان را جدّي گرفت و از آنان بر حذر بود، وگرنه ضربه ي اساسي به اسلام و مسلمانان وارد مي كنند.

6. در اين آيه خداي متعال، منافقان را نفرين مي كند و براي سرزنش و تحقير آنان، مرگ بر منافقان مي گويد. اين مطلب آموزه اي براي مسلمانان است كه شعار مرگ بر منافقان را فراموش نكنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 55

آموزه ها و پيام ها:

1. خطر منافقان را جدّي بگيريد، آنان دشمنان شما هستند.

2. فريب ظاهر آراسته و چرب زباني منافقان را نخوريد.

3. منافقان هم چون چوب، بي روح و بي اراده اند.

4. منافقان از هر ندايي مي هراسند و آن را عليه خود مي پندارند.

5. مرگ بر منافقان بگوييد.

***

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي منافقون به تكبّر و نافرماني منافقان و عدم آمرزش آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ

لَكُمْ رُسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُسْتَكْبِرُونَ* سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

و هنگامي كه به آنان گفته شود: «بياييد تا فرستاده ي خدا براي شما طلب آمرزش كند.»، سرهايشان را مي پيچانند؛ و آنان را مي بيني كه روي برمي گردانند، در حالي كه آنان مستكبرند.* براي آنان يكسان است كه برايشان طلب آمرزش كني يا براي آنان طلب آمرزش نكني؛ خدا آنان را نمي آمرزد؛ [چرا] كه خدا گروه نافرمان را راه نمايي نمي كند.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه بعد از جنگ «بني المُصطلق» در سال ششم هجري، هنگامي كه مسلمانان در حال بازگشت به مدينه بودند يكي از مهاجران با يك نفر از انصار بر سرگرفتن آب از چاه اختلاف پيدا كردند و برخي از مهاجران از مرد مهاجر و برخي از انصار از مرد انصاري حمايت كردند و مشاجره شديد شد. در اين ميان عبداللَّه بن ابيّ كه از سركرده هاي منافقان بود فرصت را غنيمت شمرد و گفت: ما اين مهاجران را پناه و غذا داديم، ولي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 56

حالا بلاي جان ما شده اند و به خدا سوگند ياد كرد كه اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان، ذليلان را از شهر مدينه اخراج مي كنند.

«زيد بن ارقم» جريان را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش داد، ولي عبداللَّه بن ابيّ سخنان خود را منكر شد و زيد را دروغ گو جلوه داد.

سپس سپاهيان اسلام

به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله به سرعت به طرف مدينه رفتند، ولي پسر عبداللَّه كه فردي مؤمن بود از ورود پدرش به شهر جلوگيري كرد تا اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله پيام داد كه به او اجازه بده وارد شهر شود. عبداللَّه با ذلّت وارد مدينه شد. آن گاه آيات سوره ي منافقون بدين مناسبت فرود آمد و گزارش زيد بن ارقم را تأييد و منافقان را به شدّت سرزنش كرد.

در اين هنگام برخي افراد به عبداللَّه بن ابي مراجعه كردند و گفتند: آيات شديدي عليه تو نازل شده است، نزد پيامبر صلي الله عليه و آله برو تا براي تو استغفار كند.

ولي عبداللَّه با تكبّر سرتكان داد و روي برتافت و نزد پيامبر صلي الله عليه و آله نرفت و پس از چند روز از دنيا رفت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره به ماجراي عبداللَّه بن ابيّ منافق است كه پيشنهاد اطرافيانش را نپذيرفت و نزد پيامبر صلي الله عليه و آله نرفت تا براي او استغفار كند و سري تكان داد و روي برگرداند.

البته معناي آيه به شأن نزول آن منحصر نمي شود. اين يكي از نشانه هاي منافقان در طول تاريخ است كه به خاطر كبر و غرور حاضر نمي شوند در برابر حق تسليم شوند و خود را از آتش دوزخ نجات دهند.

2. منافقان نزد خدا قابل بخشش نيستند و اگر بر فرض پيامبر صلي الله عليه و آله هم براي آنان طلب آمرزش كند، سودي ندارد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 57

البته روشن است كه اين حكم در مورد منافقان لجوج، متكبّر و توطئه گر است.

3. ريشه ي بدبختي منافقان در فسق، گناهكاري و نافرماني آنان است كه زمينه و توفيق هدايت را از آنان سلب كرده است.

4. از اين آيات و شأن نزول آنها استفاده مي شود كه مراجعه به پيامبر صلي الله عليه و آله براي طلب آمرزش از خدا و استغفار براي گناهكاران يك روش رايج در بين مسلمانان صدر اسلام بود؛ يعني هنگامي كه لغزش بزرگي از مسلماني سر مي زد و راه چاره اي نداشت به نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي رفت تا براي او طلب آمرزش كند و مسلمانان ديگر نيز او را بدين كار تشويق مي كردند و استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله نيز مؤثر واقع مي شد، ولي با توجه به آيه ي فوق، اين مطلب در مورد منافقان تخصيص خورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از استغفارگريزي، رهبرگريزي و تكبّر بشناسيد.

2. سرچشمه ي بدبختي منافقان، فسق و نافرماني آنان است.

3. منافقان لجوج و متكبّر قابل بخشش نيستند.

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي منافقون به سخنان توطئه آميز و متكبّرانه ي منافقان در مورد محاصره ي اقتصادي و تبعيد مؤمنان مهاجر پاسخ مي دهد و با اشاره به توانگري و عزّت خدا و مؤمنان مي فرمايد:

7 و 8. هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَي مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّي يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ* يَقُولُونَ لَئِن رَجَعْنَا

إِلَي الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ

آنان كساني هستند كه مي گويند: «براي كساني كه نزد فرستاده ي خدا هستند (اموالتان را) هزينه نكنيد تا اين كه پراكنده شوند.» در حالي كه منابع آسمان ها و زمين، فقط از آنِ خداست، و ليكن منافقان فهم عميق نمي كنند.* مي گويند:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 58

«اگر به مدينه بازگرديم، قطعاً، عزيزترين (افراد)، ذليل ترين (افراد) را از آن (شهر) بيرون مي رانند!» در حالي كه عزّت فقط براي خدا و براي فرستاده اش و براي مؤمنان است، و ليكن منافقان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان بر ثروت و امكانات خود تكيه مي كردند و قصد محاصره ي اقتصادي مسلمانان را داشتند و به دوستان خود سفارش مي كردند كه امكانات در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله نگذارند تا نتواند مخارج جنگ ها و ياران خود را بپردازد و مؤمنان از اطراف او پراكنده شوند.

البته روشن است كه ياران پيامبر صلي الله عليه و آله با محاصره ي اقتصادي از او جدا نمي شدند، همان طور كه در مكه در شعب ابو طالب مدت ها مقاومت كردند.

2. اين آيات به منافقان پاسخ مي دهد كه منابع اصلي آسمان و زمين مخصوص خداست و خدا هرگونه مصلحت بداند آن منابع را بين مردم تقسيم مي كند و اگر به برخي افراد كم يا زياد مي دهد براي آزمايش آنهاست و اگر كسي به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان كمك مالي كرد، توفيق الهي نصيب او شده است؛

چون آن اموال از آن خداست كه در اختيار او قرار داده، پس بايد سپاس گزار خدا باشد، نه اين كه منّت بگذارد.

3. در شأن نزول آيه ي پنجم و ششم همين سوره بيان شد كه عبداللَّه بن ابيّ سركرده ي منافقان گفت: اگر به مدينه آييم، افراد با عزّت، افراد ذليل (مهاجران) را اخراج مي كنند. اين آيه به سخنان او اشاره كرده و به آنها پاسخ داده است.

ولي از آن جا كه سخن عبداللَّه سخن همه ي منافقان بود، آن را به همه ي منافقان نسبت داد.

4. عزّت مخصوص خدا، پيامبر و مؤمنان است و منافقان به غلط مي پندارند كه عزيز هستند.

وقتي عبداللَّه بن ابي خواست داخل مدينه شود پسر مؤمن او مانع ورودش شد و گفت: تا وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه ندهد نمي تواني داخل شهر شوي.

و پيامبر صلي الله عليه و آله پيام فرستاد كه به او اجازه ي ورود بده.

برخي از مفسران حكايت كرده اند كه عبداللَّه بن ابي چند روز بعد مرد، و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 59

شايد در اثر اين ذلت دق كرده باشد. «1»

و اين نمونه اي از ذلت منافقين است.

5. روش منافقان متكبّر مدينه جديد نبود؛ قبل از آنان مشركان نيز فكر مي كردند با محاصره ي اقتصادي و تبعيد پيامبر صلي الله عليه و آله كار اسلام تمام مي شود و هنوز هم مستكبران واستعمارگران جهان مي پندارند كه با محاصره ي اقتصادي مسلمانان انقلابي مي توانند اسلام و ايمان را مهار و مسلمانان را ذليل كنند، در حالي كه

در نهايت مسلمانان با عزّت پيروز مي شوند و كفر و شرك و نفاق با ذلّت شكست مي خورد.

6. از آن جا كه درك مالكيت خدا بر منابع جهان دقيق و پيچيده است، در مورد آن تعبيرِ «منافقان درك عميق ندارند» را آورد، ولي از آن جا كه عزّت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان آشكار بود و تفكر زيادي نمي خواست در مورد آن جمله ي «منافقان نمي دانند» را آورد. «2»

7. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

خدا همه ي امور مؤمنان را به خودشان واگذار كرده ولي به آنان اجازه نداده است كه خوشان را ذليل كنند. «3»

و در حديث ديگري مي خوانيم كه

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چگونه مؤمن خودش را ذليل مي كند؟ حضرت پاسخ داد كه «به سراغ كاري مي رود كه از

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 60

او ساخته نيست». «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان براي محاصره ي اقتصادي رهبر اسلام تلاش مي كنند.

2. هدف منافقان پراكنده كردن مردم از اطراف رهبر اسلام است.

3. منابع جهان به دست خداست (و به هر كس هر چقدر مصلحت بداند مي دهد).

4. منافقان قادر به درك مطالب عميق نيستند.

5. منافقان انحصار طلب اند و شهر را فقط براي خود مي خواهند.

6. منافقان اگر بتوانند حقّ شهروندي را هم از شما سلب مي كنند.

7. منافقان خود را با عزّت مي پندارند (در حالي كه ذليل هستند).

8. عزّت مخصوص خدا و دين باوران است.

9. اگر عزّت واقعي مي خواهيد، مؤمن باشيد.

10. منافقان را از انحصارطلبي و ضديت با

اجتماع مسلمانان و رهبري بشناسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 61

نفاق، پيامدها و راهكارها

در قرآن و حديث

الف) ويژگي هاي منافقان:

1. به دروغ ادعاي ايمان مي كنند (بقره، 8 و منافقون، 1 و 2)؛

2. خودفريبي مي كنند (بقره، 9)؛

3. بيمار دل اند (بقره، 10)؛

4. فسادگراني هستند كه ادعاي اصلاح طلبي دارند (بقره، 11)؛

5. در برخوردهاي اجتماعي دوچهره هستند (بقره، 14)؛

6. قيافه هاي شگفت آور و جذاب دارند (منافقون، 4)؛

7. با دلهره و وحشت زندگي مي كنند (منافقون، 4)؛

8. متكبر و فاسق هستند (منافقون، 5 و 6 و توبه، 67)؛

9. از كمك اقتصادي به مؤمنان جلوگيري مي كنند (منافقون، 7)؛

10. اگر بتوانند مؤمنان را از شهر بيرون مي كنند (منافقون، 8)؛

11. با كسالت نماز مي خوانند و كم تر ذكر خدا مي گويند (نساء، 142)؛

12. رياكارند (نساء، 142)؛

13. در ترديد و دودلي هستند (نساء، 143)؛

14. امر به منكر و نهي از معروف مي كنند (توبه، 67)؛

15. خدا را فراموش كرده اند، پس خدا نيز آنان را به فراموشي سپرده است (توبه، 67)؛

16. سوگند دروغ ياد مي كنند (توبه، 74)؛

17. در حقيقت كافرند (توبه، 74)؛

18. خود را به فتنه انداخته اند و آرزوها فريبشان داده است (حديد، 14)؛

19. فرصت طلباني زيانكارند (حج، 11).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص:

62

ب) كيفر نفاق:

1. خدا آنان را نمي آمرزد (منافقون، 6)؛

2. در قيامت نور ندارند (حديد، 13)؛

3. گرفتار عذاب دردناكي مي شوند (بقره، 10 و توبه، 68)؛

4. خدا لعنتشان مي كند (توبه، 68)؛

5. «منافقان در قيامت دو چهره ي آتشبار و دو زبان آتشين دارند» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1»

ج) راهكارهاي نجات از نفاق:

1. «صلوات بر من و اهل بيت عليهم السلام نفاق را از بين مي برد» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)؛ «2»

2. «صدايتان را به صلوات بلند كنيد كه نفاق را از بين مي برد» (پيامبراكرم صلي الله عليه و آله)؛ «3»

تذكر 1: صلوات، اعلام توحيد، نبوت و امامت، و نوعي اظهار ايمان كامل است.

تذكر 2: نفاق گاهي عقيدتي است كه هم زاد كفر است، ولي گاهي اخلاقي است كه همان دو چهرگي است و نشانه ي آن در احاديث دروغ گويي، خلف وعده و خيانت و ... شمرده شده است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 63

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي منافقون در مورد غفلت زايي اموال و فرزندان و فراموشي ياد خدا هشدار مي دهد و مي فرمايد:

9. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا (غافل و) سرگرم نكند! و كساني كه چنين كنند، پس تنها آنان زيانكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان مي تواند با اموال و فرزندان، بلكه همه ي امور دنيوي، دو گونه برخورد كند:

الف) از آنها به عنوان

نعمت هاي الهي، در راه سعادت دنيا و آخرت خود بهره ببرد و با سپاس گزاري و كمك به ديگران و انجام كارهاي نيك، دنيا را نردبان تكامل معنوي خويش قرار دهد؛ يعني اجازه ندهد كه دنيا او را از ياد خدا و انجام وظايف ديني و انساني بازدارد.

ب) شيفته ي اموال و فرزندان خود شود و چنان گرفتار غفلت گردد كه از ياد خدا، آخرت و امور معنوي بازماند، كه در اين صورت دنيا نه تنها عامل سعادت كامل انسان نمي شود بلكه عامل سقوط و انحراف انسان مي گردد.

و اين دنيا رأس همه ي لغزش هاست و آيه ي فوق سرگرم شدن به چنين دنيايي را سرزنش مي كند.

2. خطر دل بستگي شديد به دنيا و مظاهر آن:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

اگر انسان علايقش شديد باشد به دنيا و علايقش شديد باشد به زن و فرزند و مال و حيثيت و رياست و امثال ذلك، از مصيبت هايي كه هست در اين كه احتمالش هم انسان را ناراحت مي كند و كمر انسان را مي شكند، اين است كه در آن نزديكي كه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 64

مي خواهند او را منتقلش كنند به يك عالم ديگري، برايش كشف مي شود كه اين به دست خداي تبارك و تعالي است و اين آدم براي اين كه خدا او را از اين چيزها كه حبّ به او دارد، جدا مي كند، دشمن خدا مي شود. «1»

3. مفسران قرآن فرموده اند كه مقصود از «ذكر خدا» در اين آيه، نماز، شكر نعمت،

صبر بر بلا، حج، زكات، تلاوت قرآن يا همه ي واجبات است.

البته مانعي ندارد كه اين ها مصداق هاي ذكر باشند و آيه شامل همه ي موارد شود.

آري؛ غفلت و سرگرمي به دنيا مانع توجه به همه يا برخي از اين امور مي شود.

4. كسي كه فقط سرگرم امور مادي و از ياد خدا و معنويات غافل شد، زيان كرده است؛ چرا كه سرمايه هاي وجود و عمر خويش را داده و لذت ناپايدار مادي را به دست آورده و سعادت پايدار را از دست داده و براي سراي ديگر كاري نكرده است.

5. كسي كه به ياد خدا باشد، با عمل به دستورات قرآن و واجبات ديني، زندگي خويش را در برابر آلودگي ها و انحرافات بيمه مي كند و به سوي كمال گام برمي دارد و اصولًا توجه به خدا موجب رشد معنوي و نزديكي انسان به خدا مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا شما را سرگرم و غافل نسازد (تا از اهداف عالي باز مانيد).

2. استفاده ي معقول از دنيا مانعي ندارد، اما شيفته ي دنيا شدن و غفلت زدگي موجب زيانكاري است.

3. دوري از ياد (قرآن و نماز و واجبات) الهي به سعادت و كمال انسان ضرر مي زند.

4. اگر به دنبال سود و سعادت دنيا و آخرت خويش هستيد، به ياد خدا باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 65

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم

سوره ي منافقون با يادآوري مرگ حتمي و پشيماني در آن هنگام، مردم را به بخشش به ديگران تشويق مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. وَأَنفِقُوا مِن مَا رَزَقْنَاكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِنَ الصَّالِحِينَ* وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

از آنچه به شما روزي داده ايم (در راه خدا) هزينه كنيد، پيش از آن كه مرگ به سراغ يكي از شما آيد و بگويد: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا تا سرآمد نزديكي تأخير نينداختي تا بخشش صادقانه كنم و از شايستگان باشم؟!»* و خدا «مرگ» كسي را هنگامي كه سرآمد (عمر) او فرا رسد، به تأخير نمي اندازد؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به افرادي اشاره شده كه از فرصت هاي زودگذر دنيا براي انجام كارهاي نيك و بخشش اموال خود استفاده نكردند، تا اين كه به آستانه ي مرگ حتمي رسيده، پشيمان و حسرت زده شدند و آرزو و تقاضاي بازگشت دارند ولي جواب منفي مي شنوند.

بيان سرگذشت اين افراد آموزه اي براي ماست كه از فرصت هاي زودگذر دنيا براي انجام كارهاي نيك استفاده كنيم.

جوانمرد و خوشخوي و بخشنده باش چو حق با تو باشد تو با خلق باش

هر آن كه نماند از پسش يادگار درخت وجودش نياورد بار (سعدي)

2.

مقصود از «انفاق» هزينه كردن اموال در راه خداست كه شامل امور مستحب و واجب (مثل زكات) مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 66

3. تعبير «آنچه خدا روزي شما كرده است»، به دو نكته اشاره دارد:

الف) آنچه شما به ديگران مي بخشيد از آن خداست، پس در بخشش اموال خدا به بندگان خدا بخيل نباشيد؛ چون شما مأمور و واسطه هستيد نه مالك حقيقي.

ب) بخشش هاي انسان شامل هرگونه روزي انسان، اعم از اموال و غير اموال هم چون علم و قدرت و مقام مي شود. «1»

4. يكي از قوانين و سنن الهي ثابت بودن مرگ حتمي و عدم امكان بازگشت به دنياست؛ اگر مرگ قطعي و حتمي و نهايي انسان فرارسيده باشد، ساعتي جلو و عقب نمي شود و تأخيربردار نيست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرصت هاي زودگذر دنيا براي بخشش به مردم و اصلاح خود استفاده كنيد.

2. از نعمت هاي خدا به بندگان او بدهيد (و بخل نورزيد).

3. پشيماني و حسرت زدگي هنگام مرگ سودي ندارد.

4. مرگ حتمي شما قابل تغيير نيست.

5. تقاضاي تأخير مرگ شما پذيرفته نمي شود و فرصت دوباره براي انجام كارهاي نيك به شما نمي دهند (پس فرصت كنوني را غنيمت بشمريد).

6. خدا كارهاي شما را تحت نظر دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد). «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 67

بخش سوم: سوره ي تغابن

اول

كليات

كليات:

سوره ي تغابن در مدينه بر

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 18 آيه، 241 كلمه و 1070 حرف است.

سوره ي تغابن، صد و نهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «جُمعه» و قبل از سوره ي «صف») و شصت و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «تغابن» به معناي «احساس ضرر و حسرت و افسوس» است كه يكي از نام هاي قيامت نيز هست. اين نام از آيه ي نهم اين سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس سوره ي «تغابن» را در نماز واجب قرائت كند، (اين سوره) شفيع و گواه عدل وي در رستاخيز خواهد بود و از او جدا نمي شود تا داخل بهشت گردد. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه سوره ي تغابن را بخوانند و در آن تدبّر و تفكر كنند و در راستاي آن عمل نمايند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 70

ويژگي

ويژگي:

با اين كه گفته شده اين سوره مدني است، مطالب آن شباهت زيادي به سوره هاي مكي دارد.

اهداف:

اساسي ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد؛

2. يادآوري معاد؛

3. هشدار و بيدار باش به انسان ها كه از فرصت ها استفاده كنند و در دنيا اعمال نيك انجام دهند.

اهداف

اهداف:

اهداف اصلي اين سوره، يادآوري توحيد و معاد و اهداف فرعي آن، نشان دادن اهميت قرآن كريم و ارزش هاي اخلاقي است.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. اشاره اي به توحيد و افعال خدا و تسبيح همه ي موجودات براي او (در آيات 1 و 2)؛

2. اشاره اي به علم بي كران الهي (در آيات 4 و 18)؛

3. اشاره اي به معاد و اين كه گروهي در رستاخيز احساس ضرر خواهند كرد (در آيات 9 و 10)؛

4. تحكيم پايه هاي نبوت با دستور به پيروي از رسول خدا صلي الله عليه و آله (در آيه ي 12).

ب) اخلاق:

1. تشويق به انفاق در راه خدا (در آيات 16 و 17)؛

2. هشدار به انسان كه فريفته ي اموال و فرزند و همسر نشود (در آيات 14 و 15)؛

3. دعوت به توكّل بر خدا (در آيه ي 13)؛

4. تشويق به بخشش (در آيه ي 14)؛

5. دعوت به تقوا به اندازه ي توانايي (در آيه ي 15).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 71

ج) داستان:

اشاره اي به سرنوشت كافران اقوام پيشين و بهانه جويي هاي آنان (در آيات 5 و 6).

د) مطالب فرعي:

1. هشدار به انسان كه مراقب اعمال خويش باشد (در آيه ي 5)؛

2. دعوت به ايمان به خدا و رسول صلي الله عليه و آله و نوري كه با او نازل شده است (در آيه ي 8)؛

3. تذكر اين نكته كه همه ي كارها به دست خداست (در آيه ي 11).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 73

دوم

دوم: محتواي سوره ي تغابن قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي تغابن به تسبيح گويي موجودات براي خدا و برخي صفات او اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي

السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است براي خدا تسبيح مي گويد؛ فرمان روايي فقط از آن اوست و ستايش تنها براي اوست؛ و او بر هر چيز تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعدد قرآن هم چون آيه ي اول سوره هاي حديد، صف و جمعه گفته شده كه همه ي موجودات با زبان حال يا زبان قال به تسبيح گويي حق مشغول اند و او را از هرگونه عيب و نقص منزّه مي دارند. «1»

2. تكرار و تأكيد بر تسبيح گويي موجودات، اهميت اين مطلب را مي رساند و نشان مي دهد كه خدا مي خواهد توجه ما را به اين مطلب مهم معطوف دارد تا انسان از زمزمه ي تسبيح كاروان هستي غافل نشود و از آنان عقب نماند.

3. مالكيت و حاكميت خدا حقيقي و وجودي است يعني او علت و ايجاد كننده ي همه چيز است پس مالك آنهاست و مالكيت او هم چون مالكيت انسان ها اعتباري و قراردادي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 74

4. قدرت خدا نامحدود است و او مي تواند هر كار ممكني را انجام دهد، البته اراده و قدرت خدا تابع حكمت و علم اوست و او طبق مصلحت عمل مي كند.

5. ستايش و حمد اختصاص به خدا دارد؛ چراكه همه ي زيبايي ها و نيكي ها و خوبي ها از خداست، پس هر چه را ستايش كنيم در حقيقت پديد آورنده ي آن، يعني خدا را ستايش كرده ايم.

6. تسبيح و ستايش خدا لازمه ي قدرت مطلق و مالكيت او بر همه

چيز است؛ يعني به خاطر اين دو صفت است كه خدا شايسته ي ستايش و تسبيح است.

آموزه ها و پيام ها:

1. موجودات جهان زمزمه ي تسبيح سرداده اند (شما هم با آنها همراهي كنيد).

2. قدرت و مالكيت حقيقي خدا را بشناسيد و او را تسبيح گوييد و ستايش كنيد.

3. همه ي ستايش ها به خدا بازمي گردد و فقط او شايسته ي ستايش است.

***

قرآن كريم در آيات دوم تا چهارم سوره ي تغابن به آفرينشگري و صورتگري و علم بي كران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

2- 4. هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ* خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ* يَعْلَمُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

او كسي است كه شما را آفريد؛ پس برخي از شما كافريد و برخي از شما مؤمنيد؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.* آسمان ها و زمين را به حقّ آفريد و شما را صورتگري كرد و صورت هاي شما را نيكو گردانيد؛ و فرجام (همه ي شما) فقط به سوي اوست.* آنچه را در آسمان ها و زمين است مي داند و آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشكار مي سازيد مي داند؛ و خدا به (اسرار) درون سينه ها داناست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 75

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو فعل اساسي خدا اشاره شده است: آفرينشگري،

و صورتگري.

خدا جهان و انسان را آفريد و زيباترين چهره پردازي را در مورد انسان به كار بست و چنان نقاشي بر پهنه ي هستي كشيد كه همه ي نقاشان جهان را به حيرت واداشت.

2. آفرينش جهان به حق است، اين مطلب اشاره اي به نظام دقيق و آفرينش هدفمند جهان است؛ يعني آفرينش جهان بيهوده، بي هدف و باطل نبوده است؛ بلكه همه ي جهان از خدا شروع شده و به سوي خدا مي رود و فرجام همگان و هدف نهايي خداست.

3. علم خدا بي كران است و در سه مرحله تبلور مي يابد:

الف) علم به تمام جهان؛

ب) علم به اعمال پنهان و آشكار انسان؛

ج) علم به باطن و عقايد دروني انسان ها.

4. آگاهي از صفات و افعال خدا، هم چون آگاهي از آفرينش هدفمند جهان و علم خدا به درون و برون انسان، اثر تربيتي بر افراد دارد؛ زيرا زندگي انسان معنادار و هدفمند مي شود و او هميشه خود را تحت نظر خدا مي بيند و در مورد عقايد، نيت ها و كارهاي خويش دقت مي كند تا در محضر خدا خطايي از او سرنزند.

5. تقسيم انسان ها به مؤمن و كافر، نشان دهنده ي آزادي و اختيار انسان در تصميم گيري و انتخاب عقيده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا شما را آفريد و در انتخاب راه آزاد گذاشت، اما شما را تحت نظر دارد.

2. آفرينش جهان هدفمند است و فرجام همه به سوي خداست.

3. به چهره هاي زيباي خودتان بنگريد و خداشناس شويد.

4. قلمرو علم خدا درون و برون شما را در بر مي گيرد (پس مراقب اعمال خودتان باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 76

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي تغابن به سرنوشت عبرت آموز كافران پيشين و عوامل عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* ذلِكَ بِأَنَّهُ كَانَت تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَي اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حمِيدٌ

آيا به شما نرسيده است خبر بزرگ كساني كه پيش از [اين كفر ورزيدند و سنگيني (كيفر) كارشان را چشيدند و برايشان عذاب دردناكي است؟!* آن به خاطر اين است كه فرستادگانشان با دليل هاي روشن (معجزه آسا) به سراغشان مي آمدند، و (كافران) مي گفتند: «آيا بشرهايي ما را راه نمايي مي كنند؟!» پس كفر ورزيدند و روي برتافتند و خدا توانگري نمود؛ و خدا توانگري ستوده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرنوشت عبرت آموز كافران پيشين، هم چون فرعونيان، قوم نوح، عاد و ثمود اشاره شده كه در برابر خدا و پيامبران او سركشي و لجاجت كردند و كفر ورزيدند و در نهايت به هلاكت رسيدند.

اخبار اين اقوام در قرآن و كتاب هاي ديگر و از طريق حكايات به مردم رسيده است، بلكه ويرانه هاي شهرهاي آن اقوام در مسير كاروانيان موجود است و هر بيننده اي را به عبرت آموزي فرا مي خواند.

2. عوامل عذاب اين كافران عبارت اند از:

الف) اعمال بد خودشان؛

ب) بهانه جويي تكبّرآميز و روي گرداني از پيامبرانشان.

3. بهانه ي كافران پيشين اين بود كه مي گفتند: چرا پيامبري از جنس بشر به سراغ ما آمده است و چرا فرشته اي براي ما نازل نمي شود؟!

در حالي كه رهبر و هدايتگر انسان ها بايد از جنس خودشان باشد تا دردها و نيازهاي آنان را درك

كند و بتواند الگوي عملي براي مردم باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 77

4. در اين آيه بيان شده كه خدا از ايمان و اطاعت مردم بي نياز است.

گر جمله ي كائنات كافر گردند بر دامن كبريا ننشيند گرد پس اين همه اصرار و فرستادن پيامبران و دلايل و راه نمايي به سوي ايمان براي نجات مردم است و سود آن به خود انسان ها مي رسد و آنها سعادتمند و بهشتي مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در اخبار تاريخي دقت كنيد و از سرنوشت عذاب آلود كافران پيشين عبرت بياموزيد.

2. عذاب كافران نتيجه ي كردار خود آنهاست.

3. بهانه جويي متكبرانه در برابر رهبران الهي از عوامل عذاب است.

4. انسان بودن رهبران الهي را بهانه نكنيد، بلكه به دلايل روشن (و معجزات) آنان توجه كنيد.

5. خدا از ايمان و اطاعت شما بي نياز است (پس كفر شما به زيان خودتان است).

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي تغابن به شبهه ي كافران در مورد معاد پاسخ داده، آنان را به ايمان فرا مي خواند و مي فرمايد:

7 و 8. زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَي وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ* فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا

تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

كساني كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه برانگيخته نخواهند شد؛ بگو: «آري؛ به پروردگارم سوگند كه قطعاً، برانگيخته خواهيد شد! سپس حتماً، از آنچه انجام داديد خبر داده مي شويد؛ و آن (كارها) بر خدا آسان است».* پس، به خدا و فرستاده اش و نوري كه فرو فرستاديم ايمان بياوريد؛ و خدا از آنچه مي كنيد آگاه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 78

نكته ها و اشاره ها:

1. شبهه ي اصلي كافران در مورد معاد آن بود كه چگونه استخوان هاي پوسيده و خاك شده كه متفرق گرديده اند دو باره جمع و زنده مي شوند. آنان اين مطلب را بعيد مي شمردند.

ولي اين آيه به كافران پاسخ مي دهد كه با توجه به علم بي كران و قدرت بي انتهاي خدا اين جمع آوري و رستاخيز براي او آسان است. «1»

2. در اين آيه پيامبر صلي الله عليه و آله به «پروردگار» سوگند ياد مي كند كه حتماً مردم در رستاخيز برانگيخته مي شوند. اين سوگند هم براي تأكيد و بيان قاطع مطلب است و هم عقيده ي راسخ گوينده را نشان مي دهد و از طرف ديگر، تعبير «پروردگار» اشاره ي لطيفي به دليل معاد است كه ربوبيت خدا ايجاب مي كند كه حركت تكاملي انسان در محدوده ي زندگي دنيا رها نشود و تا رسيدن به هدف نهايي و معاد ادامه يابد.

3. در اين آيات به ايمان به خدا اكتفا نشده بلكه به سه شعبه ي ايمان، يعني: ايمان به توحيد، نبوت و قرآن (يا امامت) دعوت شده است و اين نشان مي دهد كه ايمان به اين ها از

هم ديگر جدا نيست.

4. مقصود از نوري كه خدا نازل كرده است و ايمان به آن لازم است چيست؟

مفسران قرآن اين نور را به قرآن تفسير كرده اند؛ زيرا در آيات متعددي، از قرآن با عنوان نور ياد شده است. «2»

ولي در روايات اهل بيت عليهم السلام نور به وجود امام عليه السلام تفسير شده است. «3»

البته مانعي ندارد كه اين گونه تفسيرها و روايات مصداق هاي نور را بيان كنند؛ چون هم قرآن با هدايت گري خويش جهان را نوراني مي كند و هم ائمه عليهم السلام

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 79

دل هاي مردم را با سخنان خود نوراني مي كنند؛ علاوه بر آن كه امامان عليهم السلام تجسّم عملي كتاب خدا و قرآن ناطق هستند، پس هر دو نور هستند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. شبهه هاي كافران در مورد رستاخيز، پنداري بيش نيست.

2. رستاخيز و خبردادن از اعمال در آن روز براي خدايي با علم و قدرت بي كران آسان است.

3. ايمان به خدا را با ايمان به پيامبر و نور (قرآن و امامت) همراه سازيد.

4. خدا اعمال شما را تحت نظر دارد.

***

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي تغابن به صفات روز رستاخيز و سرنوشت مؤمنان نيكوكار و كافران بدكار در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

9 و 10. يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ

وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ* وَالَّذِينَ كَفَروا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

روزي كه شما را براي روز جمع آوري (مردم در قيامت) گردآوري مي كند، آن روز زيانكاري است؛ و هر كس به خدا ايمان آورد و [كار] شايسته انجام دهد، بدي هايش را از او مي زدايد و او را در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه از زير (درختان) ش نهرها روان است، در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند؛ اين كام يابي بزرگي است.* و كساني كه كفر ورزيدند و نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، آنان اهل آتش اند، در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ و (اين) بد فرجامي است!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 80

نكته ها و اشاره ها:

1. روز رستاخيز نام هاي زيادي دارد؛ از جمله «يوم الجمع»، يعني روزي كه تمام مردم از اول تا آخر عمر دنيا در يك مكان جمع مي شوند «1» و نيز رستاخيز «يوم التغابُن» است، يعني روزي كه زيان ها و فريب خوردگي هاي افراد آشكار مي شود و برندگان بهشتي وبازندگان دوزخي شناخته مي شوند و روشن مي شود كه در تجارت دنيا چه كساني زيان كرده و فريب خورده اند. «2»

2. ايمان و عمل شايسته شرايط و مقدماتِ سعادت اخروي اند است كه چند پاداش به دنبال دارند:

الف) بخشش گناهان، به طوري كه خدا گناهان اين افراد را از ديگران مي پوشاند، تا آبروي آنان در صحنه ي رستاخيز نرود.

ب) ورود به بهشت با نعمت هاي دل نواز و بوستان هاي زيبا؛

ج) جاودانه

بودن نعمت هاي بهشتي براي مؤمنان شايسته كردار.

3. در اين آيات به دو عامل عذاب دوزخيان اشاره شده است:

الف) كفر؛

ب) تكذيب گري و دروغ انگاشتن نشانه ها و آيات الهي.

4. تعبير «ابداً» در مورد بهشتيان به معناي ماندگاري جاويدان آنان در بهشت است اما در مورد دوزخيان از اين تعبير استفاده نشده است؛ زيرا ممكن است برخي دوزخيان مؤمنان گناهكارباشند كه براي هميشه در آتش نمي مانند، بلكه رحمت الهي شامل حالشان مي شود و روزي از عذاب رهايي مي يابند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 81

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز جمع آوري همه ي مردم و آشكار شدن زيان ها و فريب خوردگي هاست.

2. هر كس آمرزش و بهشت مي خواهد، به ايمان و عمل شايسته روي آورد.

3. كام يابي بزرگ و جاوداني در انتظار مؤمنان شايسته كردار است.

4. كفر و تكذيب آيات الهي زمينه ساز آتش دوزخ است.

5. فرجام بدي در انتظار كافران و منكران نشانه هاي خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي تغابن به توحيد افعالي و هدايت دروني مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَي ءٍ عَلِيمٌ

هيچ مصيبتي، جز به رخصت خدا، (به كسي) نمي رسد؛ و هر كس به خدا ايمان آورد، دلش را راه نمايي مي كند؛ و خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به توحيد افعالي اشاره شده

است؛ يعني همه ي امور و حوادث اين جهان با خواست خداست و بدون رخصت او برگي از درخت نمي افتد و اراده ي تكويني او بر همه ي ذرات جهان حاكم است. البته اين توحيد با اختيار و آزادي انسان منافاتي ندارد؛ زيرا خدا اراده كرده است كه انسان آزاد و مختار باشد و كارها را از طريق اسباب و علل و عوامل انجام دهد، هر چند وجود و قدرت همه ي اين ها از خداست.

2. مصيبت ها و حوادث چند گونه است:

الف) حوادث طبيعي، مثل زلزله و آتش فشان كه بدون دخالت اراده ي انسان به وجود مي آيد كه مايه ي آزمايش و رشد انسان است. انسان مي تواند

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 82

با تلاش علمي و عملي با اين حوادث مقابله كند و رشد يابد و با كمك به هم نوعان خود و صبر از اين آزمايش سربلند بيرون آيد.

ب) حوادثي كه در اثر كردار انسان ها به وجود مي آيد، هم چون ستمكاري افراد به هم ديگر يا گناهان ديگر كه عواقب و مشكلاتي را براي انسان پديد مي آورد.

البته انسان بايد با ستم مقابله كند و در برابر گناهان از خواب غفلت بيدار شود و با استغفار و تغيير روش و دست برداشتن از گناهان جلوي مشكلات ناشي از آن را بگيرد. «1»

3. اين يك سنت و قانون الهي است كه هركس ايمان آورد خدا دل او را هدايت مي كند و از درون او را راه نمايي مي كند.

4. مقصود از اين هدايت قلبي چيست؟

مفسران قرآن هدايت قلبي را الهام صبر

و شكر و رضايت و تسليم در برابر خدا و گفتن «انّا للَّه وانّا اليهِ راجِعُون» در هنگام مصيبت ها دانسته اند.

البته روشن است كه اين موارد مي تواند از مصاديق راه نمايي قلبي باشد، اما معناي هدايت قلبي وسيع است و شامل هرگونه راه نمايي خدا مي شود كه از طريق الهام يا راه نمايي فكر بشر و يا و وحي توسط فرشتگان تحقق مي يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي امور را از خدا بدانيد.

2. وجود مصيبت ها از خداست (پس گره گشايي را از او بخواهيد).

3. يكي از نتايج ايمان راه نمايي دروني انسان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 83

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي تغابن به لزوم توكّل بر خدا و فرمان برداري از او و رهبر اسلام اشاره مي كند و با هشدار به نافرمانان مي فرمايد:

12 و 13. وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَي رسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ* اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

و خدا را اطاعت كنيد و فرستاده [ي خدا] را اطاعت كنيد؛ و اگر روي برتابيد، پس بر عهده ي فرستاده ي ما فقط رساندن [پيام روشنگر و] آشكار است.* خداست كه هيچ معبودي جز او نيست و مؤمنان، پس بايد تنها بر خدا توكّل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اطاعت از خدا و پيامبر و توكّل بر خدا از وظايف مؤمنان و از لوازم ايمان به خداست؛

زيرا خدا يكي است، پس بايد از او اطاعت كنيم و خدا منبع هرگونه قدرت است، پس بايد فقط بر او توكّل و تكيه كنيم.

2. اطاعت از خدا و پيامبر از هم جدا و در عرض هم ديگر نيستند، بلكه در طول هم اند يعني اطاعت از خدا اصل است و اطاعت از پيامبر شعبه اي از اطاعت از خداست. «1»

اطاعت از خدا مربوط به اصول قوانين الهي و اطاعت از پيامبر در مورد تفسير آنها و مسائل اجرايي است.

3. در اين آيه اشاره شده كه وظيفه ي پيامبر فقط رساندن پيام است؛ البته اين حصر اضافي و نسبي است، يعني پيامبر در مورد وحي الهي وظيفه ي ارشاد و پيام رساني دارد و وظيفه ي اجبار آنها را ندارد اما در موارد ديگر وظايف ديگري هم چون امر به معروف يا جهاد و مانند آنها را دارد.

4. مقصود از توكّل بر خدا چيست؟

مؤمنان فقط بر قدرت نامحدود او تكيه مي كنند و همه ي افراد و نيروها

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 84

را اسباب الهي مي بينند كه قدرت بالذات ندارند، ولي خدا آنها را فراهم كرده تا از آنها استفاده شود.

پس مقصود از توكّل آن نيست كه كار را به خدا واگذار كنيم و به دنبال استفاده از اسباب مادي نرويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرمان برداري از دستورات خدا و رهبر اسلام وظيفه ي شماست.

2. وظيفه ي رهبران الهي پيام رساني است (نه اجبار مردم).

3. هر كس از وظايف ديني روي برتابد به خود زيان مي رساند.

4. خدا را به توحيد بشناسيد و

بر او تكيه كنيد.

5. بر غير خدا تكيه نكنيد (چون غير او معبودي نيست).

***

قرآن كريم در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي تغابن به آزمايش انسان ها به وسيله ي اموال و فرزندان اشاره مي كند و با هشدار در مورد دشمني برخي آنها مي فرمايد:

14 و 15. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! در حقيقت، بعضي از همسران شما و فرزندانتان دشمن شما هستند، پس، از آنان بيمناك باشيد؛ و اگر ببخشيد و درگذريد و بيامرزيد، پس به راستي خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.* اموال شما و فرزندانتان فقط [وسيله ي آزمايش اند؛ و خدا نزدش پاداش بزرگي است.

شأن نزول:

حكايت شده كه وقتي برخي از مردان مسلمان مي خواستند از مكه به سوي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 85

مدينه هجرت كنند، فرزندان و همسرانشان مانع آنها مي شدند و آنان را سوگند مي دادند كه هجرت نكنند و برخي از مردان در مكه مي ماندند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و در مورد خطر فرزند و همسر هشدار داد.

برخي ديگر هجرت مي كردند و حتي خانواده ي خود را تهديد مي كردند كه اگر با ما به مدينه نياييد، بعداً به شما اعتنا نمي كنيم. در آيه ي فوق

به اين افراد هم تذكر داده شد كه نسبت به خانواده ي خويش عفو وگذشت داشته باشند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. هرچند اين آيه شأن نزول خاصي دارد، مفهومش گسترده است و به دشمني برخي فرزندان و همسران انسان ها اشاره مي كند. اين دشمني جلوه هاي مختلفي دارد، گاهي آنان مانع انجام كارهاي مثبت هم چون هجرت، جهاد و انفاق مي شوند و گاهي انتظار مرگ انسان را مي كشند تا از ارث او بهره مند شوند.

2. همه ي فرزندان و همسران دشمن انسان نيستند؛ برخي از آنان خواسته يا ناخواسته چنين هستند؛ «2» برخي ديگر از فرزندان و همسران، ياوران راه خدا و امدادگر پدر خانواده در راه انجام وظايف الهي هستند كه البته حساب اين افراد از ديگران جداست.

3. در اين آيات به آزمايش انسان به وسيله ي اموال و فرزندان اشاره شده است. آري انسان ها همواره در حال آزمايش هستند تا رشد و كمال يابند و يكي از مهم ترين وسايل آزمايش انسان ثروت و خانواده ي اوست كه گاهي انسان را به انحراف و گناه مي كشد.

انسان وقتي بر سر دوراهي قرار گرفت كه يك طرف آن دستور خدا و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 86

طرف ديگر خواسته ي گناه آلود خانواده و اموال حرام است، بايد فرمان خدا را ترجيح دهد تا از اين آزمايش الهي سربلند بيرون آيد. «1»

4. از امام علي عليه السلام روايت شده كه

هيچ كس از شما نگويد: خدايا من از آزمايش به تو پناه مي برم، زيرا همه مشمول قانون آزمايش مي شوند، بلكه كسي

كه مي خواهد به خدا پناه ببرد از آزمايش هاي گمراه كننده پناه ببرد.» 5. اين آيات از طرفي در مورد خطر خانواده هشدار مي دهد ولي از طرف ديگر به پدر خانواده دستور گذشت و بخشش مي دهد و جلوي افراط و خشونت را مي گيرد، تا مبادا لغزش فرزند يا همسر موجب شود كه پدر بر خانواده ي خود سخت گيري كند.

6. در اين آيات سه تعبير در مورد رفتار با خانواده به كار رفته است:

الف) آنان را عفو كنيد، يعني از لغزش آنان صرف نظر كنيد و آنان را ببخشيد؛

ب) «صَفح» كنيد، يعني آنان را سرزنش نكنيد؛

ج) با غفران با خانواده ي خويش برخورد كنيد، يعني گناه آنان را بپوشانيد و بيامرزيد و به فراموشي بسپاريد.

چون زبردستيت بخشيد آسمان زيردستان را هميشه نيك دار (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي از نزديكان انسان وسيله ي گمراهي او مي شوند (پس مراقب باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 87

2. مراقب خطر فرزند و همسر خود باشيد (تا شما را از راه خدا بازندارند).

3. نسبت به لغزش هاي خانواده ي خويش سخت گيري نكنيد و باگذشت و عفو رفتار كنيد.

4. اگر آمرزش و لطف الهي را مي خواهيد، با خانواده ي خود همان گونه رفتار كنيد.

5. ثروت و خانواده وسيله ي آزمايش شمايند، آنها را هدف نپنداريد.

6. به اموال و فرزندان خود جهت خدايي بدهيد، تا پاداش بزرگي دريافت داريد.

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا هجدهم سوره ي تغابن با فراخوان به تقوا و فرمان برداري و بخل ستيزي، به پاداش ها و صفات نيكوي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

16- 18. فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لِأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ* عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

پس هرچه در توان داريد خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد و بشنويد و اطاعت كنيد و (در راه خدا) هزينه كنيد كه براي خودتان بهتر است؛ و هر كس از (بي گذشتي و) آزمندي خودش نگاه داشته شود، پس تنها آنان رستگارند.* اگر به خدا «قرض الحسنه اي» وام دهيد، آن را براي شما مي افزايد و شما را مي آمرزد؛ و خدا بسيار سپاس گزار [و] بردبار است.* (او) داناي نهان و آشكار [و] شكست ناپذير فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات براي تربيت مؤمنان و پيروزي آنان در آزمايش ثروت و فرزند چهار دستور مي دهد:

الف) هر چه مي توانيد پارسا و باتقوا باشيد و خودتان را از عذاب الهي حفظ كنيد؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 88

ب) سخنان خدا را بشنويد و خود را در معرض آيات الهي قرار دهيد؛

ج) از دستورات الهي اطاعت كنيد؛

د) در راه خدا انفاق و بخشش كنيد و از بخل و آز دوري

كنيد.

اين دستورهاي چهارگانه انسان را در سر دوراهي تعارض محبت فرزند و ثروت با دستورات الهي راه نمايي مي كند و او را نجات مي دهد؛ از اين رو براي انسان بهتر و نيكوتر است، چون سود آنها به خود انسان بازمي گردد. «1»

2. بخشش و انفاق در راه خدا چند فايده ي مهم دارد:

الف) بخشش براي خود انسان بهتر است؛ چون ذخيره ي آخرت و مايه ي نجات و ثواب الهي است؛

ب) مانع رشد صفت بُخل وآز در انسان مي شود؛

ج) موجب رستگاري و پيروزي انسان مي گردد؛

د) نوعي وام دادن به خداست كه خدا آن را چند برابر مي كند و به انسان بازمي گرداند؛

ه) موجب پوشاندن و آمرزش گناهان مي شود.

3. چرا در اين آيه به مؤمنان دستور مي دهد كه هر چه مي توانيد تقوا و پارسايي كنيد، ولي در آيه ي 102 سوره ي آل عمران دستور مي دهد، «آن چنان كه حق تقواست، تقوا پيشه كنيد»؟

اين دو آيه مكمل يك ديگرند؛ چون اداكردن حقّ تقوا به توانايي انسان بستگي دارد و انسان به كاري كه توانايي ندارد تكليف نمي شود. «2»

4. «شُحّ» به معناي بُخل همراه با حرص و آز است. اين دو صفت از بزرگ ترين موانع رستگاري انسان اند؛ چون مانع انجام واجبات؛ هم چون اداي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 89

زكات و خمس و مانع كارهاي خير و بخشش در راه خدا مي شوند از اين رو در اين آيه اشاره شده كه هر كس به لطف الهي از بُخل و آز نجات يابد رستگار مي شود.

5. حكايت شده كه

امام صادق عليه السلام شبي

طواف خانه ي خدا مي كرد و مرتب مي فرمود: «خدايا، مرا از حرص و بخل خودم نگاه دار». يكي از يارانش پرسيد: فدايت شوم، امشب نشنيدم كه غير از اين دعا، دعاي ديگري كني.

حضرت فرمود: چه چيز از بُخل و حرص نفس مهم تر است؟ و اين قسمت آيه ي فوق را تلاوت فرمود. «1»

6. يكي از الطاف الهي آن است كه همه ي نعمت ها و اموال را به ما داده است سپس از ما مي خواهد كه آنها را به او وام دهيم و به ديگران ببخشيم و در عوض خدا چندين برابر به ما باز مي گرداند و ما را مي بخشايد!!

آري؛ لطف و محبت از اين بالاتر تصور نمي شود.

7. «قرض» در اصل به معناي قطع كردن است و منظور از قرض نيكو همان جدا كردن اموال خويش و بخشش آنها در راه خداست، نه وام دادن اصطلاحي؛ البته وام و قرض الحسنه ي اصطلاحي نيز ثواب زيادي دارد، اما مقصود آيه در اين جا انفاق و بخشش در راه خداست.

8. در اين آيات به چند صفت الهي اشاره شده است كه با مسأله ي بخشش و انفاق در ارتباط است:

الف) خدا بسيار سپاس گزار است و اگر كسي در راه او چيزي بخشيد به او چند برابر پاداش مي دهد.

ب) خدا بردبار است و اگر انفاق كنندگان لغزش و گناه داشتند در برابر آن صبر مي كند و در كيفر دادن عجله نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 90

ج) خدا داناي آشكار و نهان است و از اعمال و

بخشش هاي انسان ها با خبر است.

د) خدا عزيز، يعني قدرتمند شكست ناپذير است و اگر از مردم وام مي طلبد، به خاطر نياز نيست بلكه مي خواهد به آنان لطف كند.

ه) خدا حكيم و فرزانه است و كارهايش بر اساس حكمت و پاداش هاي زياد او هم بر اساس مصلحت و حكمت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر به دنبال نيكي هستيد، تقوا، شنيدن آيات الهي، اطاعت و بخشش را سرلوحه ي زندگي خويش قرار دهيد.

2. اگر به دنبال رستگاري هستيد، با بُخل و آز خويشتن مبارزه كنيد.

3. تا جايي كه مي توانيد تقوا پيشه سازيد.

4. بخشش در راه خدا موجب افزايش اموال و پاداش شماست.

5. اگر به دنبال آمرزش الهي هستيد از اموال خود به مردم ببخشيد.

6. خدا را به دانايي و توانايي و فرزانگي و بردباري و سپاس گزاري بشناسيد (و در راه چنين خدايي بخشش نماييد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 91

بخش چهارم: سوره ي طلاق

اول

كليات

كليات:

سوره ي طلاق در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 12 آيه، 248 كلمه و 1060 حرف است.

اين سوره نود و هشتمين سوره ي قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «انسان» و قبل از سوره ي «بيّنه») و شصت و پنجمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «طلاق» به معناي «رها ساختن و جدايي از همسر» است.

اين نام گذاري به سبب آيات اول تا هفتم سوره ي طلاق است كه قسمتي از احكام طلاق و زنان جدا شده درآنها مطرح شده است.

نام ديگر اين سوره «نساء قُصري يعني سوره ي

كوچك زنان است در برابر سوره ي مشهور «نساء» كه «نساء كبري يعني سوره ي بزرگ زنان است. «1»

فضيلت

فضيلت:

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هركس اين سوره را بخواند بر سنت رسول اللَّه صلي الله عليه و آله مرده است. «2»

البته روشن است كه مقصود اين گونه احاديث خواندن و عمل كردن به محتواي اين سوره است كه انسان را بر مدار روش پيامبر صلي الله عليه و آله قرار مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 94

اهداف

اهداف:

اساسي ترين هدف اين سوره بيان قوانين طلاق و دفاع از حقوق زنان است.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان عظمت خدا و قدرت و علم او (در آيه ي 12)؛

2. بيان عظمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 10 و 11)؛

3. اشاره اي به پاداش صالحان (در آيه ي 11).

ب) اخلاق:

1. پند و اندرزها (در آيه ي 2)؛

2. بيان آثار تقوا كه سبب نجات و رسيدن روزي انسان از راه غير متعارف است (در آيات 2- 4)؛

3. تشويق به توكّل (در آيه ي 3).

ج) احكام:

1. قوانين مربوط به جدا شدن از همسر يا طلاق و دفاع از حقوق زنان (در آيات 1- 7).

د) داستان:

گزارشي از سرنوشت اقوام پيشين به خاطر سرپيچي از فرمان خدا (در آيات 8- 10).

ه) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به هدف پيامبر و قرآن (در آيه ي 11)؛

2. اشاره اي به هفت آسمان و زمين (در آيه ي 12).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 95

دوم

دوم: محتواي سوره ي طلاق قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي طلاق به قوانين و شرايط قبل و بعد از جدايي زن و شوهر اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً

اي پيامبر! هنگامي كه زنان را طلاق مي دهيد، پس آنان را در (زمان) عِدّه شان طلاق دهيد، و عدّه را شمارش كنيد؛ و خودتان را از [عذاب

خدايي حفظ كنيد كه پروردگار شماست. آن (زن) ها را از خانه هايشان بيرون نرانيد و (آنان نيز در زمان عدّه) بيرون نروند، مگر آن كه [كار] زشت آشكاري (به بار) آورند؛ و اين ها مرزهاي خداست و هركس از مرزهاي خدا تعدّي كند، پس يقيناً، به خودش ستم كرده است؛ نمي داني، شايد خدا بعد از اين، كاري پديد آورد.

نكته ها و اشاره ها:

1. ازدواج زن و مرد براي زندگي مشترك است ولي گاهي شرايطي سخت پيش مي آيد كه زن ومرد مجبور مي شوند از هم ديگر جدا شوند.

در برخي از اديان تحريف شده، مثل مسيحيت، طلاق ممنوع است و همين مطلب مشكلات جدّي براي مردم فراهم مي سازد و آنها را به طرف كارهاي خلاف مي كشاند.

ولي در اسلام طلاق به عنوان راه حلّ آخر پذيرفته شده است. البته در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 96

احاديث اسلامي آمده است كه منفورترين حلال نزد خداست و بر اثر طلاق عرش الهي به لرزه در مي آيد «1» و در آيات و روايات شرايط سختي براي طلاق قرار داده شده تا آمار طلاق كاهش يابد.

2. طلاق بايد در زمان عدّه باشد؛ يعني در زمان عادت ماهيانه ي زنان، همسرانشان نمي توانند آنها را طلاق دهند، بلكه طلاق در زمان پاكي زن است، البته به شرط آن كه در آن پاكي آميزش جنسي صورت نگرفته باشد.

در احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله «2» و اهل بيت عليهم السلام نيز به اين مطلب اشاره شده است. «3»

شايد فلسفه ي اين حكم آن باشد كه

در زمان عادت ماهيانه معمولًا زنان خوش اخلاق نيستند و رابطه ي جنسي برقرار نيست زمينه ي دعوا و جدايي بيش تر فراهم است؛ از اين رو طلاق در آن زمان ممنوع است.

3. اين آيه شمارش عدّه ي زنان را وظيفه ي مردان شمرده است؛ يعني مرد مراقب باشد كه پس از وقوع طلاق هرگاه سه پاكي زن تمام شد و وارد عادت ماهيانه ي سوم شد، ايام عدّه ي طلاق او به سر آمده و زن و شوهر كاملًا از يك ديگر جدا شده اند و زن مي تواند ازدواج مجدد كند.

البته خود زنان نيز به طور طبيعي مراقب شماره ي عدّه ي خود هستند و نيازي به تأكيد در مورد آنان نيست، ولي از آن جا كه در اين مدت حق رجوع دارند و هزينه ي زندگي و مسكن زن به عهده ي مردان است، آنان بايد دقت بيش تري بكنند، كه حقوق زنان را پايمال نكنند و رعايت تقوا را در اين مورد بنمايند.

4. در مدتي كه زنان در عدّه ي طلاق هستند (كه مدت آن سه پاكي، يعني حدود سه ماه است)، مردان حق ندارند همسر طلاق داده ي خود را از خانه بيرون كنند و بايد هزينه ي زندگي و مسكن او را تأمين كنند و زنان نيز

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 97

حق ندارند از خانه ي شوهر بيرون بروند؛ يعني بايد صبر كنند تا عده ي طلاق تمام شود، سپس كاملًا از هم جدا شوند. فلسفه ي اين قانون مترقّي اسلام آن است كه از طرفي در اين مدت احترام و حقوق و هزينه ي

زندگي زن تأمين باشد و احياناً آواره نشود و از طرف ديگر، در اين مدت عصبانيتِ زن و مرد فروكش كند و در مورد زندگي خود و آينده ي فرزندانشان انديشه و تأمل نمايند و زمينه ي بازگشت آنان به زندگي مشترك فراهم شود.

اگر اين قانون اسلام رعايت شود، آمار طلاق بسيار كم تر مي شود، به ويژه آن كه در احاديث اسلامي آمده است كه زنان در اين مدت در خانه ي شوهر آرايش كنند تا زمينه ي رجوع مرد بيش تر شود. «1»

و حتي در طلاق رجعي «2» شرايط بازگشت را بسيار آسان قرار داده اند، به طوري كه هركار يا سخن مرد يا دست زدن به بدن همسر رجوع به شمار مي آيد و نياز به عقد مجدد نيست.

5. هرگاه زني در مدت عدّه عمل زشت آشكاري انجام دهد، مرد حق دارد كه در مدت عدّه او را در خانه ي خود نگاه ندارد، البته برخي مفسران عمل زشت آشكار را به معناي عمل (زناي) منافي عفت، و برخي نيز ناسازگاري طاقت فرسا همراه با بدخلقي و بدزباني زن دانسته اند.

البته هر دو تفسير در احاديث اهل بيت عليهم السلام روايت شده است؛ «3» بنابراين، مي توانيم بين آن دو تفسير جمع كنيم و هردو را مصداق عمل زشت بدانيم.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 98

6. قوانين طلاق زنان مربوط به فرهنگ عرب يا زمان خاصي نيست، بلكه قوانين الهي است كه بايد در همه ي زمان ها اجرا شود و هركس اين قوانين را رعايت نكند، به خودش ستم كرده،

چون سعادت و آرامش خود را از بين برده است.

7. از آن جا كه طلاق مشكلاتي عاطفي و اجتماعي براي همسران و تأثيراتي منفي برآينده ي فرزندانشان دارد و نوعي شكست در زندگي به شمار مي آيد، اسلام در مورد طلاق سخت گيري كرده است كه نمونه هايي از اين سخت گيري در آيه ي بعد مي آيد و نمونه اي از آن، در مورد نگه داري زن در مدت عدّه در خانه است.

همه ي اين ها براي آن است كه شايد پس از مدتي هيجان زن و شوهر تمام شود و پيوند زندگي مشترك ادامه يابد يا تجديد شود.

8. طلاق عوامل گوناگوني هم چون توقعات بي جاي زن و شوهر از هم ديگر، يا دخالت هاي بي جاي اقوام و بستگان و بي اعتنايي زن و شوهر به خواسته هاي هم ديگر و عدم تناسب فرهنگ دو خانواده دارد؛ از اين رو بهتراست اين عوامل شناخته و برطرف شوند تا زندگي شيرين مشترك ادامه يايد.

9. در اين آيه خطاب اوليه به پيامبر صلي الله عليه و آله است اما ضميرهاي بعدي جمع آمده اند؛ يعني در حقيقت مخاطب آيه همه ي مردم هستند و اين قوانين براي همه ي آنهاست اما به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در طلاق و جدايي تابع قوانين الهي باشيد.

2. در احكام و شرايط طلاق حسابگر و دقيق باشيد و تقوا را رعايت كنيد.

3. حقوق زنان طلاق داده شده رعايت شود و تا زماني كه عدّه ي آنها به سرنيامده در حمايت مالي شوهر باشند.

4. زنان طلاق داده شده در مدت عدّه از خانه ي شوهر خارج نشوند تا

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 99

شايد زمينه ي پيوند مجدد فراهم شود.

5. اگر مي خواهيد به خودتان زيان نرسانيد، قوانين الهي طلاق را رعايت كنيد.

***

قرآن كريم درآيات دوم و سوم سوره ي طلاق برخي ديگر از قوانين طلاق زنان را بيان مي كند و با اشاره به رابطه ي مثبت تقوا با نجات از مشكلات و روزي هاي غير منتظره مي فرمايد:

2 و 3. فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَي ءٍ قَدْراً

و هنگامي كه سرآمد (عدّه ي) آنان (به روزهاي پاياني) رسيد، پس آنان را به طور پسنديده نگاه داريد يا به طور پسنديده از آنان جدا شويد؛ و از شما (: مسلمانان) دو مرد عادل را گواه بگيريد و گواهي را براي خدا برپا داريد؛ اين (چيزي) است كه كسي كه به خدا و روز بازپسين ايمان مي آورد، بدان پند داده مي شود؛ و هركس خودش را از [عذاب خدا حفظ كند، برايش محل خارج شدن (از مشكلات) قرار مي دهد؛* و او را از جايي كه نمي پندارد، روزي مي دهد؛ و هركس بر خدا توكّل كند، پس او برايش كافي است؛ در حقيقت، خدا كارش را (به انجام) مي رساند؛ كه به يقين، خدا براي هر چيزي

اندازه اي قرار داده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه وقتي زني را طلاق داديد و سه پاكي عدّه نگاه داشت، يا او را به طور شايسته نگاه داريد، يا از او كاملًا جدا شويد.

از اين تعبيرات استفاده مي شود كه مقصود از پايان زمان عدّه، اواخر آن است؛ چرا كه پس از پايان زمان عدّه شوهر نمي تواند به زن رجوع كند و او را نگاه دارد مگر آن كه عقد جديد كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 100

2. در اين آيه بر ادامه ي زندگي به طور شايسته يا جدايي به طور شايسته تأكيد شده است؛ يعني زن و شوهر با خوبي و به طور صحيح و انساني و با رعايت شرايط واجب و مستحب و آداب و اخلاق اسلامي از هم جدا شوند و كار را به دعوا و بدگويي نرسانند؛ زيرا از طرفي ممكن است روزي بخواهند دو باره با يك ديگر زندگي كنند كه در آن صورت بد رفتاري هاي هنگام جدايي زمينه هاي عاطفي و فكري را از بين مي برد و مانع پيوند مجدد مي شود.

و از طرف ديگر، برخوردهاي ناشايست موجب سوء سابقه ي افراد در ذهن مردم و خويشاوندان مي شود و تأثير نامطلوبي در آينده ي آنان مي گذارد.

3. جالب آن است كه خدا در اين آيه احكام طلاق را مي گويد، اما وقتي عدّه تمام مي شود، اول رجوع و پيوند مجدد را مطرح مي كند، سپس جدايي را؛ يعني راه حل اول طلاق نيست.

4. در اين آيه به لزوم شاهد

گرفتن براي مراسم طلاق اشاره شده است. «1» دو نفر شاهد عادل مرد از مسلمانان در هنگام طلاق حضور داشته باشند تا مانع اختلافات بعدي شوند و هيچ يك از طرفين نتوانند واقعيت ها را انكار كنند.

5. در اين جا گواهي شاهدان را از چند طريق بيمه كرده است:

الف) اين گواهان از ميان مسلمانان باشند تا دروغ نگويند؛

ب) عادل باشند كه مرتكب گناه كبيره و كار خلاف مروّت نشوند؛

ج) انگيزه ي الهي داشته باشند، تا تمايل به يك طرف مانع اداي شهادت آنان نشود.

6. لازمه ي ايمان به خدا و روز رستاخيز آن است كه انسان از اين اندرزها و مطالب و قوانين مربوط به طلاق پند بگيرد و باتقوا شود و هر كس پند نگيرد گويي ايمان ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 101

7. پيامدهاي مثبت تقوا عبارت اند از:

الف) تقوا راه گشاي انسان است و مشكلات زندگي را برطرف مي كند.

بسياري از مشكلات افراد به خاطر گناهان و قانون شكني هاست و با رعايت پارسايي و خود نگه داري از مخالفت دستورات الهي، اين امور حل مي شود؛ افزون برآن كه تقوا موجب نزديكي به خدا مي شود و خدا دوستان خود را در مشكلات تنها نمي گذارد و به آنان امدادهاي غيبي مي رساند.

ب) تقوا موجب گشايش رزق مي شود و به انسان از جايي كه نمي پندارد، روزي مادي و معنوي مي رسد.

آري؛ بين تقوا و راه گشايي و رزق گشايي رابطه اي مثبت برقرار است.

7. حكايت شده كه

فرزند عوف بن مالك در جنگي اسير شد. او نزد پيامبر صلي الله عليه

و آله از اين مطلب و فقر شكوه كرد. حضرت به او فرمود: تقوا پيشه كن و صبرنما و ذكر «لا حول ولا قوه الّا باللَّه» را زياد بگو. او اين كارها را كرد و پس از مدتي فرزندش از دست دشمن فراركرد و همراه خود شتري نيز آورد ومشكلات آنها حل شد. «1»

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه در تفسير اين آيه فرمودند:

تقوا موجب نجات انسان از شبهات دنيا و حالات سخت مرگ و شدايد رستاخيز مي شود. «2»

9. توكّل و تكيه بر خدا براي افراد كافي است؛ يعني هركس براي انجام امور خود تلاش كند و كار خود را به خدا واگذارد خدا كارهايش را سامان مي دهد و راه نجاتي از مشكلات فراهم مي سازد. اين نويدي براي همه ي انسان هاست.

هين! توكل كن، مَلرزان پا و دست رزق تو بر تو ز تو عاشق تر است (مولوي)

البته روشن است كه معناي توكّل بر خدا آن نيست كه انسان دست از كار و كوشش بردارد و كار را به خدا واگذارد.

10. حكايت شده كه

وقتي اين آيه فرود آمد، گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله به عبادت روي آوردند و گفتند: خدا رزق ما را عهده دار شده است.

اين خبر به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و حضرت فرمود: هر كس چنين كند دعايش مستجاب نمي شود. بر شما باد كه تلاش و طلب كنيد. «1»

11. در اين آيه بيان شده كه هرچيزي در نظام هستي اندازه

و حسابي دارد و خدا اندازه ي كارها را طبق مصلحت مشخص ساخته است و به انتها مي رساند؛ بنابراين در موقع بروز حوادث نبايد عجله كرد و زبان به شكوه گشود و يا بي تقوايي پيشه ساخت، بلكه بايد با استفاده از نيروي تقوا و توكّل مقاومت و صبر كرد تا با ياري خدا مشكلات حلّ شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيوند و جدايي شما به طور شايسته باشد.

2. در پايان عدّه، راه حلّ اول طلاق نيست، اگر مي توانيد باز هم به زندگي مشترك بازگرديد.

3. گواهاني مسلمان، عادل و خدا خواه براي طلاق حاضر كنيد (تا از اختلاف بعدي جلوگيري شود).

4. لازمه ي ايمان به خدا و رستاخيز، پندگرفتن از آيات الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 103

5. تقوا و پارسايي موجب راه گشايي در مشكلات مي شود.

6. هر كس خودنگه دار و پارسا باشد، خدا زندگي او را به صورت غير منتظره تأمين مي سازد.

7. با تكيه بر خدا كارها سامان مي گيرد.

8. خدا كارهاي جهان را با حساب خاصي به مقصد مي رساند.

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي طلاق برخي از قوانين طلاق را بيان كرده، با اشاره به پيامدهاي مثبت تقوا مي فرمايد:

4 و 5. وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ

مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً* ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْراً

و از زنان شما كساني كه از عادت ماهانه نااميدند، اگر (در مورد بارداري آنان) شك كنيد، پس عدّه ي آنان سه ماه است و (نيز) زناني كه عادت ماهانه نشده اند؛ و زنان باردار، سرآمد (عدّه ي) آنان اين است كه بارشان را بگذارند؛ و هركس خود را از [عذاب خدا حفظ كند، براي او كارش را آسان قرار مي دهد.* اين فرمان خداست كه آن را به سوي شما فروفرستاده است؛ و هركس خود را از [عذاب خدا حفظ كند، بدي هاي (گناهان) او را از وي مي زدايد و پاداش را براي او بزرگ مي سازد.

شأن نزول:

حكايت شده كه «ابيّ بن كعب» كه از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله بود عرض كرد:

عدّه ي برخي زنان در قرآن نيامده است؛ از جمله: زنان صغيره و زنان كبيره (يائسه) و زنان باردار. آيه ي فوق فرود آمد و احكام اين زنان را بيان كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 104

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل و اين آيه حكم عدّه ي طلاق چهار گروه از زنان بيان شد:

الف) زنان يائسه «1» كه عادت ماهيانه نمي بينند، كه عدّه ي طلاق آنها سه ماه است.

ب) زناني كه اصلًا عادت ماهيانه نمي بينند، كه عدّه ي طلاق آنها نيز سه ماه است.

البته اين دو مورد در صورتي است كه در معرض بارداري باشند و از اين نظر مشكوك باشند.

ج) زنان باردار، كه عدّه ي

آنان تا هنگامي است كه وضع حمل كنند.

د) زنان عادي كه هيچ كدام از شرايط فوق را ندارند، كه سه پاكي عدّه نگاه مي دارند.

2. مقصود از شك در مورد زنان يائسه، يا آن است كه پس از سنّ يائسگي ممكن است اتفاقاً باردار شوند و يا منظور زناني است كه به درستي نمي دانيم به سن يائسگي رسيده اند يا نه و يا مقصود شك در حكم الهي آنان است، البته ظاهر آيه با احتمال اول سازگارتر است.

3. مقصود از زناني كه عادت ماهيانه ندارند، يا دختران نابالغ است و يا زناني كه بعد از بلوغ هم عادت ماهيانه ندارند. «2»

4. در اين آيات به سه پيامد مهم تقوا اشاره شده است:

الف) تقوا موجب آسان شدن كارها براي انسان مي شود؛

ب) موجب زدودن بدي ها و گناهان مي شود؛

ج) موجب افزايش پاداش انسان مي شود.

5. هر چند آثاري كه در اين آيات و آيات پيشين براي تقوا بيان شد به نوعي به مسئله ي طلاق و رعايت احكام و قوانين آن مربوط مي شود، يعني مي خواهد مردان و زنان را با ياد پارسايي، تقوا و آثار مثبت تشويق كند كه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 105

دست از لجاجت و آزار همسر خود بردارند و به زندگي مشترك بازگردند يا حد اقل در اين مورد قوانين را رعايت كنند و در مورد شمارش عدّه و مانند آن دروغ نگويند، اما اين آيات آثار و پيامدهاي تقوا را به طور مطلق بيان مي كند كه شامل موارد ديگر نيز

مي شود.

6. مقصود از «سَيئات» گناهان است كه شامل گناهان كوچك و بزرگ مي شود، ولي در اين جا به گناه از جهت بد بودن اشاره شده است كه تقوا اين سوء سابقه را مي زدايد و چهره ي روشني از انسان ارائه مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. احكام عدّه ي طلاق زنان بي عادت ماهيانه باردار و يائسه را بشناسيد و حقوق و مقررات آنها را رعايت كنيد.

2. تقوا موجب آسان شدن كارهاست.

3. تقوا موجب زدودن گناهان و افزايش پاداش انسان مي شود.

4. قوانين طلاق الهي است (پس آنها را رعايت كنيد).

5. اگر طالب آسان شدن كارها، آمرزش گناهان و افزايش پاداش هستيد، پارسايي و خودنگه داري پيشه سازيد.

***

قرآن كريم در آيات ششم و هفتم سوره ي طلاق به حقوق زنان و كودكان پس از طلاق اشاره مي كند و با دفاع از آنها مي فرمايد:

6 و 7. أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولَات حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّي يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَي لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 106

آن (زن) ها را هرجا كه سكونت داريد [و] در توان شماست، سكونت دهيد

و به آنان زيان نرسانيد تا بر آنان تنگ گيريد؛ واگر (آنان) باردار باشند، پس براي آنان هزينه كنيد تا اين كه آنان بارشان را بگذارند؛ واگر براي (كودك) شما شير مي دهند، پس پاداش آنان را به ايشان بدهيد و (در مورد كودك) بين خودتان به طور پسنديده مشورت كنيد؛ و اگر هر دو به سختي افتاديد (و به توافق نرسيديد)، پس به زودي (زن) ديگري به او شير خواهد داد. صاحب (امكانات) وسيع بايد از (امكانات) وسيعش هزينه كند؛ و هركس روزي اش بر او تنگ شده، پس بايد از آنچه خدا به او داده هزينه كند. خدا هيچ كس را، جز به آنچه به او داده، تكليف نمي كند؛ خدا به زودي بعد از دشواري آساني قرار خواهد داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيات به بهترين وجه از حقوق زنان وكودكان حمايت كرده است؛ يعني با اين كه قرآن قانون اساسي اسلام است، اما از آن جا كه براي جزئيات حقوق زنان و كودكان اهميت قائل است آنها را در اين كتاب آسماني بيان كرده است، تا مبادا در جريان طلاق حقوق زنان و كودكان پايمال شود.

2. در اين آيات چند تكليف براي مرداني كه همسرانشان را طلاق مي دهند تعيين شده است:

الف) آنان بايد در مدت عدّه ي طلاق به اندازه ي توانايي خود مسكن مناسب، آن هم در همان خانه ي محل سكونت خويش، براي آن زن فراهم سازند «1» البته علاوه بر مسكن، در اين مدت هزينه هاي ديگر زن نيز به عهده ي مرد است.

ب) مرد حق ندارد بر زن سخت گيري كند تا خانه اش را ترك كند.

ج) اگر زن باردار است، مرد بايد تا هنگام وضع

حمل هزينه هاي او را بپردازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 107

د) بعد از تولد كودك، اگر زن به او شير داد، مرد بايد طبق عرف، به آن زن مزد مناسب بدهد.

ه) مرد موظف است با آن زن در مورد آينده ي كودك مشورت كند و تصميم شايسته بگيرند. «1»

و) اگر لازم شد، بايد مرد زني را براي كودك استخدام كند تا او را شير دهد.

ز) مرد موظف است هرچه امكانات و ثروتش زيادتر است هزينه ي بيش تري براي آن زن و كودك خود بنمايد.

3. مجموعه دستوراتي كه در اين دو آيه داده شده دو خط اساسي را دنبال مي كند:

الف) ارتباط زن و شوهر در مدت عدّه ادامه يابد، يعني زن در خانه ي شوهر مي ماند و با او مشورت مي شود و كودك را شير مي دهد و ....

ب) هزينه هاي معمولي زندگي و نيز هزينه ي شيردادن كودك بر مرد تحميل مي شود، بدون آن كه لازم باشد زن در امورخانه كاري انجام دهد و همين موجب مي شود كه مرد قدر زن خويش و خدمات مجاني قبلي او را بداند.

مجموع اين دستورات زمينه ساز رجوع مجدد و ادامه ي زندگي مشترك مي شود.

4. در اين آيات برحقوق كودك تأكيد ويژه اي شده است؛ از جمله:

الف) قبل از تولد بايد هزينه ي او و مادرش پرداخت شود، تا سالم به دنيا آيد؛

ب) پس از تولد، مادر بايد او را شير دهد و اگر مشكلي پيش آمد، زن ديگري استخدام شود تا شيرش دهد و كودك قرباني طلاق و درگيري پدر و مادر

نشود.

ج) با مشورت در مورد سرنوشت و آينده ي كودك تصميم شايسته اي گرفته شود و از تصميمات شخصي و لجاجت آميز پرهيز گردد.

5. طبق اين آيات، مرد موظف است به اندازه ي توانايي و امكانات خود هزينه ي زن را در ايام عدّه و نيز در هنگام شيردادن به كودك تأمين كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 108

6. اين آيه به افراد فقير نويد داده است كه خدا به زودي گشايش و راحتي براي شما قرار مي دهد.

اين پيام براي مسلمانان فقير مدينه كه تحت فشار بودند بسيار اميد بخش بود هر چند اين پيام براي همه ي مسلمانان در طول تاريخ است.

7. خدا به اندازه اي كه به كسي مي دهد از او تكليف مي خواهد؛ يعني تكليف به چيزي نمي كند كه مقدور شخص نيست و طاقت آن را ندارد.

طبق احاديث، اين مطلب شامل اعلام هم مي شود؛ يعني خدا به اندازه اي كه به افراد اعلام شده است از آنان تكليف مي خواهد و اگر كسي از حكمي آگاهي نداشت، در برابر آن مسئوليتي ندارد، كه از اين موضوع با عنوان «اصل برائت» ياد مي شود.

البته مانعي ندارد كه بگوييم: مقصود ازعدم اعلام همان جهلي است كه سرچشمه ي ناتواني مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام طلاق مراقب باشيد كه حقوق زنان و كودكان پاي مال نشود.

2. پس از طلاق زندگي زنان را تأمين كنيد و سخت گيري نكنيد.

3. به زنان باردار توجه ويژه كنيد كه در هنگام طلاق زيان نبينند.

4. زنان بچه دار، پس از طلاق، هنوز شريك زندگي كودك شما هستند.

5.

تكليف به غير مقدور صحيح نيست.

6. هر كس به اندازه ي توانش بايد زندگي همسر سابق خود را در مدت عدّه تأمين كند.

7. بينوايان مشكل دار نااميد نباشند كه پايان شب سيه سفيد است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 109

قرآن كريم در آيات هشتم تا دهم سوره ي طلاق به فرجام عذاب آلود و عبرت آموز اقوام نافرمان پيشين اشاره مي كند و مي فرمايد:

8- 10. وَكَأَيِّن مِن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَعَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُكْراً* فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْراً* أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً

چه بسيار از [مردم آبادي كه از فرمان پروردگارش و فرستادگانش سرپيچي كردند و با حسابي شديد آن [ان را مورد محاسبه قرار داديم و با عذابي ناپسند آن [ان را عذاب كرديم!* و سنگيني (كيفر) كارشان را چشيدند و فرجام كارشان زيانكاري بود.* خدا عذابي شديد براي آنان (: اهل آبادي ها) آماده ساخته است؛ پس، اي خردمنداني كه ايمان آورده ايد، خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد. به يقين، خدا يادآورنده (: قرآن) را به سوي شما فرستاده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرنوشت اقوامي هم چون عاد و ثمود و فرعونيان اشاره شده كه از دستورات الهي سرپيچي كردند و گرفتار عذاب شديد و بي سابقه يا كم نظيري شدند «1» و سرنوشت آنان عبرت آموز آيندگان شد.

اكنون اين آيات به مسلمانان نيز هشدار مي دهد كه اگر از

قوانين و دستورات الهي سرپيچي كنند مشابه همان سرنوشت دردناك در انتظار آنهاست.

2. مقصود از «حساب شديد» همان حساب دقيق همراه با سخت گيري و بدون بخشش است كه البته حساب خدا عادلانه است، ولي ما نيازمند فضل و بخشش الهي هستيم.

3. در اين آيه به دو عامل عذاب اقوام پيشين اشاره شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 110

الف) آنان از دستورات الهي سرپيچي كردند؛

ب) نتيجه ي كارهاي گناه آلود خود را چشيدند.

در هر صورت اين اقوام زيان كردند چراكه سرمايه ي عمر و استعدادهاي خود را از كف دادند و چيزي به دست نياوردند، بلكه سرانجام گرفتار عذاب شدند.

4. در اين آيه مخاطبان را با دو صفت «صاحب خردان» و «مؤمنان» خطاب مي كند و به تقوا فرا مي خواند. اين تعبيرات اشاره به آن دارد كه ايمان و خرد انسان را راه نمايي مي كند و به عبرت آموزي فرا مي خواند تا راه اقوام سركش پيشين را نرود و خود را گرفتار عذاب دنيا و آخرت نسازد.

5. انسان علاوه برخرد و ايمان دروني، از راه نماي بيروني، هم چون قرآن و پيامبر نيز بهره مند مي شود تا وجدان و فطرتش بيدار شود و به كژراهه نرود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نافرماني در برابر خدا و رهبران الهي از عوامل سختي حساب و عذاب است.

2. نافرمانان زيانكارند و نتيجه ي عذاب آلود كارشان را خواهند دهيد.

3. عذاب دنيا و آخرت در انتظار مخالفان دستورات الهي است.

4. مؤمنان خردورز بايد با تقوا و خودنگه دار باشند.

5. خرد و ايمان انسان زمينه ساز پارسايي است.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي طلاق به هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و فرجام نيكوي مؤمنان شايسته كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 111

فرستاده اي (به سوي شما فرستاد) كه آيات خدا را، در حالي كه روشنگر است، بر شما مي خواند [و پيروي مي كند] تا كساني را كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، از تاريكي ها به سوي نور بيرون آورد و هركس به خدا ايمان مي آورد و [كار] شايسته انجام مي دهد، او را در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه از زير [درختان]- ش نهرها روان است، در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند؛ [و] به يقين، خدا براي او (رزق و) روزي را نيكو ساخته است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل سخن از نزول «ذكر» بود ودر اين آيه سخن از «رسول» است. مفسران قرآن در مورد مقصود اين دو واژه در اين آيات چند احتمال داده اند كه مناسب ترين آنها اين است كه بگوييم: مقصود از «ذكر» قرآن است، همان طور كه در برخي آيات ديگر قرآن اشاره شده است «1» و منظور از

«رسول» پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه به سوي مردم فرستاده شده است. «2»

2. در اين آيه به هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است: او آمده تا مردم را از تاريكي هاي جهل و شرك و كفر وفساد و گناه به سوي نور ايمان و توحيد و علم ره نمون شود.

3. اين آيه «ظلمات» را جمع و «نور» را مفرد آورده است؛ زيرا عوامل و سرچشمه هاي تاريكي متعدد است، هم چون شرك، جهل و گناه كه عامل پراكندگي نيز مي شود.

اما سرچشمه ي نور فقط خداست و عامل وحدت آفرين است.

4. در اين آيه دو واژه ي «يُؤمِن» و «يَعمل» مضارع است و دلالت بر استمرار دارد؛ يعني كساني وارد بهشت مي شوند كه ايمان و كارهاي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 112

شايسته ي آنان مستمر باشد نه مقطعي.

5. «يتلو» در اصل به معناي خواندن و پيروي كردن است؛ يعني وظيفه ي پيامبران و مبلغان ديني و رهبران الهي آن است كه هم آيات را براي مردم بخوانند و هم خود از آن پيروي كنند تا الگوي عملي جامعه شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف رهبران الهي نوراني كردن شماست.

2. رهبران الهي نه تنها آيات الهي را براي مردم مي خوانند، بلكه خود اهل پيروي از آنها (والگو) هستند.

3. آيات روشنگر الهي را بر مردم بخوانيد تا نوراني شوند.

4. افراد خداباور و شايسته كردار از آيات الهي بهره مند مي شوند و نوراني مي گردند.

5. فرجام مؤمنان شايسته كردار بهشتي است.

6. رزق نيكويي در انتظار مؤمنان شايسته كردار است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي طلاق به هدف علمي آفرينش جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَي ءٍ عِلْمَاً

خدا كسي است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين (نيز) همانند آنها را. فرمان (او) در ميان آنها فرود مي آيد، تا اين كه بدانيد كه خدا بر هر چيزي تواناست و اين كه به يقين، علم خدا به هر چيزي احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي سخن از آسمان هاي هفت گانه شده است. «1» در اين مورد توجه به چند نكته لازم است:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 113

الف) آسمان گاهي به معناي جهت بالا و گاهي به معناي جوّ اطراف زمين يا فضا و محل ستارگان و سيارات و نيز به معناي آسمان معنوي، يعني مقام قرب الهي به كار مي رود.

ب) مقصود از «هفت» ممكن است عدد واقعي باشد؛ يعني همه ي كهكشان ها و ستارگان و سياراتي كه ما مي بينيم، آسمان اول باشد و شش آسمان ديگر در وراي آنها وجود داشته باشد؛ و يا منظور از هفت عدد كثرت باشد، يعني مي خواهد بفرمايد: تعداد زيادي آسمان و ستاره و سياره وجود دارد.

ج) اين احتمال نيز جود دارد كه آفرينش هفت آسمان و زمين،

كنايه از آفرينش كل جهان باشد.

بنابراين، به طور قاطع نمي توان گفت كه مقصود از هفت آسمان، هفت عدد فضاي نيلگون اطراف ماست. بلكه ممكن است هفت طبقه جوّ زمين يا هفت مرحله و مقام آسمان معنوي (يا تعداد زيادي از آنها) مقصود باشد.

البته ظاهر آيه با احتمال اول سازگارتر است و از نظر علمي نيز نفي نشده است. «1»

2. در مورد زمين تنها آيه اي كه از آن هفت زمين را برداشت كرده اند، همين آيه است، ولي در اين جا نيز توجه به چند نكته لازم است:

الف) مقصود از «مثل» در آيه چيست؟ آيا همانندي زمين با آسمان در تعداد آنها (يعني عدد هفت) است، يا همانندي در جنس و ماده ي آفرينش مورد نظر است.

ب) آيا عدد هفت درمورد زمين نيز عدد واقعي است يا عدد تكثير و اشاره به تعداد زياد كره هاي مسكوني است. «2»

ج) اگر مقصود «هفت زمين» باشد، آيا منظور هفت كره ي مانند زمين

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 114

است كه در فضا شناورند و شرايط حيات را دارند يا اين كه منظور هفت طبقه ي مختلف كره ي زمين است و يا مناطق هفت گانه ي زمين (هم چون دو منطقه ي منجمد و دو منطقه ي معتدل و منطقه ي استوايي) است.

بنابراين، به طور قاطع نمي توان گفت كه مقصود آيه هفت زمين مشابه زمين ماست، بلكه ممكن است تعداد زيادي زمين يا طبقات و مناطق آن منظور باشد، يا اصلًا مشابهت زمين با آسمان در نوع آفرينش و جنس آن باشد.

«1»

3. مقصود از امر خدا كه بين آسمان ها و زمين فرود مي آيد، همان فرمان تكويني خدا در مورد تدبير جهان است كه پيوسته با دستورات و قوانين خود مجموعه ي هستي را در مسير منظمي ره نمون مي شود و اگر لحظه اي اين تدبير برداشته شود، نظام هستي در هم مي ريزد. «2»

4. در اين آيه به هدف علمي آفرينش جهان اشاره شده است؛ يعني خدا جهان را آفريد تا ما آگاه شويم و به صفت علم و قدرت او پي ببريم و در پرتو اين صفات الهي تربيت شويم.

5. اگر انسان به نظام عالم و نظم حاكم بر آنها بنگرد، پي به قدرت و علم آفريدگار مي برد، و متوجه مي شود كه خدا از تمام اسرار وجود و جهان آگاه و بر هر كاري توانابوده كه چنين نظام با عظمت و دقيقي را به وجود آورده است.

6. در برخي آيات قرآن هدف آفرينش، عبادت «3» و در برخي ديگر آزمايش، «4» رحمت «5» و علم «6» معرفي شده است.

البته روشن است كه برخي از اين اهداف مقدمه ي برخي ديگرند؛ يعني

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 115

علم مقدمه ي معرفت و عبادت است كه موجب نزول رحمت مي شود و همگي مقدمه ي كمال انسان و نزديكي و ملاقات او با خداست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف آفرينش جهان علم و آگاهي ماست.

2. هدف از آفرينش جهان شناخت صفات خداست.

3. از جهان شناسي به خداشناسي برسيد.

4. در مورد تعداد آسمان ها مطالعه كنيد تا به علم و قدرت خدا پي ببريد.

5.

آفرينش زمين همانند آفرينش آسمان هاست و همگي تحت تدبير و فرمان او هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 117

بخش پنجم: سوره ي تحريم

اول

كليات

كليات:

سوره ي تحريم در مدينه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 12 آيه، 246 كلمه و 1160 حرف است.

سوره ي تحريم صد و هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «حجرات») و شصت و ششمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي سوره عبارت اند از: «تحريم»، «يا ايّها النبي»، «مُتحرِّم» و «لِمَ تُحرِّم».

سبب نام گذاري اين سوره به اين اسامي، آيه ي اول آن است كه خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال ساخته حرام مي كني؟» و همه ي نام هاي آن از تعبيرات همين آيه گرفته شده است. تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 121

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه: «هر كس سوره ي «طلاق» و «تحريم» را در نماز واجب قرائت كند، خدا او را از ترس و اندوه رستاخيز پناه مي دهد، و با تلاوت و محافظت بر آنها، وي را از آتش دوزخ محفوظ مي دارد و داخل بهشت مي سازد، چرا كه اين دو سوره براي پيامبر صلي الله عليه و آله است». «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها و آثار براي كساني كه اين دو سوره را بخوانند و در مورد آنها تفكر و تدبّر كنند و به محتواي آنها عمل نمايند؛ همان طور كه با تعبير «تلاوت و محافظت» به اين مطلب اشاره شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 120

اهداف

اهداف:

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. آموزش مسلمانان در مورد تربيت خانواده؛

2. الگودهي به زنان مسلمان.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

يادآوري معاد و عذاب دوزخ (در آيه ي 7).

ب) اخلاق:

1. سفارش به مؤمنان در مورد تعليم و تربيت خانواده (در آيه ي 6)؛

2. سفارش به مؤمنان در مورد توبه ي نصوح از گناهان (در آيه ي 7).

ج) احكام:

1. فرمان جهاد با كافران به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 9)؛

2. بيان راه گشودن قسم ها (در آيه ي 2).

د) داستان ها:

1. اشاره اي به داستان زن نوح و خيانت او به نوح پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 10)؛

2. اشاره اي به داستان زن لوط و خيانت او به لوط پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 10)؛

3. اشاره اي به داستان زن فرعون و ايمان استوار او به موسي عليه السلام (در آيه ي 11)؛

4. اشاره اي به داستان مريم و عفت و پاك دامني او (در آيه ي 12).

ه) مطالب فرعي:

1. سرزنش برخي زنان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به خاطر افشاي اسرار (در آيات 3- 5)؛

2. بيان الگوي هايي از زنان شايسته و ناشايست در طول تاريخ (در آيات 10- 12).

***

دوم

دوم: محتواي سوره ي تحريم قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي تحريم به رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله با همسرانش و سوگند ايشان بر ترك برخي امور حلال و راه نقض آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ* قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ

الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

اي پيامبر! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده (بر خود) ممنوع مي كني، در حالي كه خشنودي همسرانت را مي طلبي؟! و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.* به يقين، خدا گشودن سوگندهايتان را براي شما معيّن ساخته است؛ و خدا سرپرست شماست و او دانا [و] فرزانه است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله گاهي نزد يكي از همسرانش به نام زينب مي رفت و از عسلي كه تهيه كرده بود مي خورد. اين خبر به گوش عايشه رسيد و او با يكي ديگر از زنان پيامبر صلي الله عليه و آله به نام حفصه قرار گذاشتند كه به پيامبر صلي الله عليه و آله بگويند تو مغافير (: شيره گياه بد بو) خورده اي و حضرت از اين سخن ناراحت شد، چون اصرار داشت كه بوي بدي از بدن و لباس و دهان او شنيده نشود و از اين رو سوگند ياد كرد كه ديگر از عسل ننوشد (چراكه ممكن بود زنبور آن عسل بر گياه بدبويي نشسته باشد)، اما پيامبر صلي الله عليه و آله به حفصه سفارش كرد كه اين مطلب را به كسي نگويد اما حفصه آن سرّ را افشا كرد و معلوم شد اصل قضيه توطئه بوده است؛ از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله سخت ناراحت

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 122

شد «1» و طبق برخي روايت ها تا يك ماه از همسران خود كناره گيري كرد «2» و

حتي شايعه ي طلاق آنان منتشر شد. «3»

آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد و روابط داخلي خانه ي رهبر اسلام صلي الله عليه و آله را تنظيم كرد، به طوري كه ديگر اين كارها درون خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله اتفاق نيفتد.

نكته ها و اشاره ها:

1. رهبران جامعه معمولًا درخانه هاي خود با مشكل روبه رو مي شوند و گاهي فرزندان يا همسران آنها از موقعيت اجتماعي رهبران سوء استفاده مي كنند و دست به توطئه عليه آنان مي زنند؛ البته اين مسائل شخصي رهبران جامعه، بازتاب بيروني خواهد داشت و به رفتار شخصي تلقي نمي شود و حتي گاهي مخالفان از آنها در تبليغات خود سوء استفاده مي كنند.

از آن جا كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يك رهبر جهاني بود، توطئه در خانه ي او خطرناك بود؛ از اين رو خداي متعال با كوچك ترين شكل توطئه به شدّت برخورد مي كند تا ريشه ي اين گونه كارها را در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بخشكاند.

2. از اين آيات استفاده مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله برخي چيزهاي حلال (مانند عسل) را برخود ممنوع كرده و براي اين كار سوگند ياد كرده بود.

البته اين ممنوعيت تحريم شرعي نبود و قسم خوردن براي ترك امور مباح، گناه به شمار نمي آيد.

3. لحن آيات فوق سرزنش نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله نيست، بلكه نوعي دل سوزي براي آن حضرت است؛ مانند هنگامي كه كسي زياد كار مي كند و به او

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 123

مي گوييم:

چرا اين قدر خودت را به زحمت مي اندازي و بهره اي نمي گيري؟

4. در اين آيات راهِ گشودن سوگند در موارد جايز بيان شده است؛ «1» يعني اگر شخصي بر ترك كار بدي سوگند ياد كند، حرام است كه سوگند خود را بشكند، ولي اگر براي ترك كار خوبي سوگند ياد كند شكستن آن با كفّاره جايز است؛ يعني به ده بينوا غذا يا لباس بدهد و يا يك برده آزاد كند. «2»

5. از احاديث استفاده مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه و راه نمايي خدا، برده اي را آزاد كرد «3» و يا به ده فقير غذا داد، آنچه را كه بر خود ممنوع كرده بود حلال و جايز كرد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. خود را به خاطر خشنودي همسر به سختي نيندازيد.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله همسردوست بوده است.

3. حلال خدا را برخود حرام نكنيد.

4. همان طور كه عمل به سوگند واجب است، گاهي شكستن آن نيز (با شرايطي خاص) جايز است.

5. خدا براساس علم و حكمت شما را سرپرستي مي كند و قوانين راه گشا برايتان قرار مي دهد.

6. زندگي خصوصي رهبران الهي تحت نظر خداست، (پس مراقب رفتار درون خانه ي خود و بازتاب بيروني آن باشند).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 124

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي تحريم به

افشاي اسرار خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله توسط برخي همسرانش و برخورد بزرگوارانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

3. وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ

و (ياد كن) هنگامي را كه پيامبر با برخي از همسرانش سخني پنهاني گفت، و [لي وقتي كه (همسرش) آن را خبر [چيني كرد و خدا آن را بر آن (پيامبر) آشكار ساخت، (پيامبر) برخي از آن را (به همسرش) شناساند و از برخي [ديگر] روي گرداند؛ و وقتي كه او (: همسرش) را بدان خبر داد، (همسرش) گفت: «چه كسي اين را به تو خبر داد؟!» (پيامبر) گفت: « (خداي) دانا [و] آگاه به من خبر داد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در شأن نزول آيات قبل بيان كرديم كه پيامبر صلي الله عليه و آله نزد همسرخويش حفصه سوگند ياد كرد كه ديگر از عسل خانه ي زينب نخورد، ولي به حفصه سفارش كرد كه اين سرّ را فاش نكند (چون كه ممكن بود به گوش زينب برسد و ناراحت شود يا مردم گمان كنند كه عسل خوردن خوب نيست و از پيامبر پيروي كنند.)

ولي حفصه اين راز را افشا و براي عايشه بازگو كرد و خدا از طريق وحي خبر اين افشاگري را به پيامبر صلي الله عليه و آله رسانيد.

2. رازي كه پيامبر نزد حفصه گذاشت دو بخش داشت: بخشي مربوط به خوردن عسل نزد زينب و بخش دوم سوگند در مورد ممنوعيت خوردن عسل بود. وقتي خدا اين افشاگري

حفصه را به پيامبر صلي الله عليه و آله خبرداد، پيامبر بخشي از اخبار سرّي را به حفصه يادآور شد، ولي براي آن كه زياد شرمنده نشود، با بزرگواري، بخش ديگر خبر را بيان نكرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 125

3. از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

افراد كريم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق خويش تا آخرين مرحله پيش نمي روند، سپس به آيه ي فوق استشهاد كردند. «1»

4. برخي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله رازدار نبودند ولي رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله با آنان بزرگوارانه بود.

اين رفتارها دو آموزه براي مسلمانان دارد:

الف) زنان مسلمان بايد نسبت به شوهرانشان رازدار باشند و هم چون برخي همسران پيامبر صلي الله عليه و آله افشاگري نكنند.

ب) مردان مسلمان بايد هم چون پيامبر صلي الله عليه و آله با لغزش هاي خانواده ي خويش با گذشت و بزرگواري برخورد كنند.

6. در منابع حديثي اهل سنت در احاديث متعددي از ابن عباس و عمر حكايت شده كه مقصود از اين زنان كه در اين آيه و آيات بعد از آنان ياد شده، حفصه دختر عمر و عايشه دختر ابوبكر بودند. «2»

7. از امام علي عليه السلام روايت شده كه

تمام خير دنيا و آخرت در دو چيز نهفته است: رازداري و دوستي با نيكان، و تمام شرّ دنيا در دو چيز است: افشاي اسرار و دوستي با اشرار. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. همسران مسلمانان اسرار شوهر خود را فاش نكنند.

2. برخي

زنان پيامبر صلي الله عليه و آله رازدار نبودند.

3. خدا از رهبران الهي، حتي درون خانه ي آنان حمايت مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 126

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي تحريم با هشدار به دو همسر پيامبر صلي الله عليه و آله آنان را به توبه فرا مي خواند و با بيان ويژگي هاي همسر خوب مي فرمايد:

4 و 5. إِن تَتُوبَا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ* عَسَي رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَاراً

اگر شما دو (همسر پيامبر) به سوي خدا بازگرديد، پس (به سود شماست؛ چرا كه) به يقين، دل هاي شما (به كژي) گراييده است؛ و اگر بر ضد او يك ديگر را كمك كنيد، پس (زياني به او نمي رسانيد؛ چرا) كه خدا فقط ياور اوست؛ و بعد از آن، جبرئيل و شايسته ي مؤمنان و فرشتگان، پشتيبان (او) هستند.* اميد است كه اگر شما را طلاق دهد، پروردگارش همسراني بهتر از شما براي او جاي گزين كند، (زناني) مسلمان، مؤمن، فرمان بردار [فروتن ، توبه كار، پرستشگر، روزه دار، بيوه و دوشيزه.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند يكي از همسران پيامبر، يعني حفصه اسرار پيامبر صلي الله عليه و آله را فاش كرد، اما در اين

آيه هر دو، يعني حفصه و عايشه را منحرف معرفي مي كند «1» كه لازم است توبه كنند؛ چرا كه آنان با هم ديگر عليه پيامبر صلي الله عليه و آله و زينب، همسر ديگر او توطئه كردند.

2. در كتاب صحيح بخاري كه معتبرترين كتاب حديثي اهل سنت است، روايات متعددي حكايت شده كه عايشه بيان مي كند كه او با حفصه عليه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 127

پيامبر صلي الله عليه و آله و زينب نقشه كشيدند و از ابن عباس حكايت شده كه «چند سال بود مي خواستم از عمر بپرسم كه مقصود از اين دو زن كه عليه پيامبر صلي الله عليه و آله دست به دست هم دادند و در سوره ي تحريم از آنان ياد شده، كيست، ولي هيبت عمر مانع پرسش مي شد، تا اين كه در سفر حج در مكان خلوتي از او پرسيدم و او گفت: منظور حفصه و عايشه است. «1»

3. از اين آيه و احاديث استفاده مي شود كه توطئه ي همسران پيامبر صلي الله عليه و آله و افشاي اسرار درون خانه ي او، موجب ناراحتي آن حضرت شد، به طوري كه مدتي از همسرانش كناره گرفت و در «مَشرَبه ي امّ ابراهيم» (كه محلي در نزديكي مدينه است) منزل گزيد و حتي توهّم شد كه او زنانش را طلاق داده است. «2» ولي خدا پيامبرش را دل داري داد و از او حمايت و اعلام كرد كه جبرئيل و فرشتگان و مؤمنان شايسته نيز از پيامبر صلي

الله عليه و آله حمايت مي كنند و حتي همسران پيامبر را تهديد مي كند كه اگر لازم شد، پيامبر آنان را طلاق مي دهد و خدا زنان بهتري نصيب او مي كند.

4. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه مقصود از «مؤمن شايسته» كه در آيه از او ياد شده است كيست؟

در احاديث متعددي از شيعه و اهل سنت آمده است كه مقصود امام علي عليه السلام است و پيامبر صلي الله عليه و آله دست علي عليه السلام را گرفت و فرمود: اين مؤمن شايسته است. «3»

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه جنس مؤمنان شايسته باشد كه در آن صورت امام علي عليه السلام مصداق كامل آيه است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 128

5. در اين آيات شش ويژگي براي همسر خوب بيان شده كه عبارت اند از:

الف) مسلمان بودن همسر كه همان اسلام ظاهري است؛

ب) با ايمان بودن همسر، يعني اسلام باطني كه اعتقاد بدان در قلب انسان جاي گزين شده باشد؛

ج) فروتني، تواضع و مطيع شوهر بودن؛

د) توبه كاري آنان؛ يعني همسر خوب بر لغزش هاي خود اصرار نمي ورزد و عذرخواهي و توبه مي كند؛

ه) اهل عبادت بودن؛

و) فرمان برداري از خدا و روزه داري؛ البته روزه اي كه به معناي نگه داري اعضاي بدن از گناه است و موجب سير انسان به سوي كمال و خدا مي شود. «1»

6. در اين آيات جبريل را جداي از فرشتگان، به عنوان حامي پيامبر صلي الله عليه و آله برشمرد، با اين كه جبرئيل نيز از فرشتگان است. اين مطلب

مي تواند به خاطر اهميت جبرئيل و نقش او در وحي و ارتباط با پيامبر صلي الله عليه و آله باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر لغزشي از شما سرزد توبه كنيد.

2. عليه رهبر الهي توطئه نكنيد كه خدا، فرشتگان و مؤمنان شايسته از او دفاع مي كنند.

3. اگر با افشاي اسرار و توطئه موجب آزار شوهرتان شديد، شوهر مي تواند شما را طلاق دهد.

4. همسراني مسلمان، مؤمن، فروتن، توبه كار، عبادتگر و مطيع (خدا) انتخاب كنيد.

5. دوشيزه بودن يا نبودن همسر مهم نيست، بلكه بعد عقيده و كردار نيكوي او مهم است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 129

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي تحريم با هشدار در مورد آتش جهنّم، مؤمنان را به حفظ خود و خانواده فرا مي خواند و با بيان فرمان پذيري فرشتگان مي فرمايد:

6. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خودتان و خانواده هايتان را از آتشي حفظ كنيد كه هيزم آن مردم و سنگ هاست؛ (آتشي) كه فرشتگاني خشن [و] سخت گير برآن [گماشته شده اند، كه خدا را در آنچه فرمانشان مي دهد نافرماني نمي كنند و آنچه را مأمور شده اند انجام مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه سفارش شده كه مؤمنان خودشان را از آتش حفظ كنند؛

يعني با ترك گناهان و انجام دستورهاي الهي زمينه هاي ورود به دوزخ را از بين ببرند.

2. مقصود از نگه داري خانواده ي خويش از آتش آن است كه انسان با برنامه ريزي صحيح به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منكر آنان بپردازد و محيط خانه را سالم و پاك و معنوي گرداند؛ البته اين وظيفه در عصر كنوني كه آلودگي و تهاجم فرهنگي از هر سو جوامع اسلامي را تهديد مي كند سنگين تر است.

3. تعبير به «نگه داري» نشان مي دهد كه اگر خانواده را به حال خود رها كنيد، خواه نا خواه به سوي دوزخ سقوط مي كنند؛ بنابراين حق زن و فرزند تنها در تأمين غذا و مسكن خلاصه نمي شود، بلكه تغذيه ي معنوي و علمي آنان نيز وظيفه ي پدر خانواده است؛ البته اين مطلب با توجه به پيش رفت وسايل تبليغي و هزينه بر بودن آنها روشن تر مي شود.

4. حكايت شده كه از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد اين آيه و چگونگي حفظ خانواده پرسيدند و حضرت فرمود:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 130

آنان را امر به معروف و نهي از منكر مي كني، اگر از تو پذيرفتند آنها را از آتش دوزخ حفظ كرده اي و اگر نپذيرفتند وظيفه ي خود را انجام داده اي. «1»

و از امام علي عليه السلام روايت شده كه

(مقصود آيه آن است كه) به خود و خانواده تان نيكي بياموزيد و آنان را ادب كنيد. «2»

و در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و

آله آمده است:

همان طور كه مرد نگهبان خانواده ي خويش و در برابر آنها مسئول است، زن نيز نگهبان خانواده ي شوهر و فرزندان و مسئول آنهاست. «3»

5. در اين جا بيان شده كه هيزم و آتش گيره ي دوزخ از جنس انسان ها و سنگ هاست؛ يعني آتش دوزخ از درون خود دوزخيان زبانه مي كشد.

همان طور كه از سنگ هاي بت ها و سنگ هاي گوگردي بلكه از درون هر اتم نيروي آتشين آزاد مي شود و دوزخيان را مي سوزاند.

6. در اين آيه به چند ويژگي مأموران دوزخ اشاره شده است:

الف) آنان خشن و سخت گيرند؛ البته اين روحيه ي آنان متناسب با كار آنهاست؛ چون دوزخ محل خشم و قهر الهي، و لازمه ي آن سخت گيري است.

ب) فرشتگان مأمور دوزخ نافرماني نمي كنند، بلكه هرچه به آنان دستور داده شد اجرا مي كنند؛ يعني اطاعت تكويني دارند و طوري ساخته شده اند كه با ميل، دستورهاي الهي را انجام مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 131

7. در اين آيه از طرفي به مؤمنان سفارش مي كند كه خانواده ي خويش را از آتش حفظ كنيد از طرف ديگر هشدار مي دهد كه آتش گيره ي دوزخ مردم هستند؛ جمع اين دو مطلب اشاره به آن دارد كه برخي مردم نه تنها خود دوزخي هستند، بلكه با اعمال گناه آلود و ايجاد فساد و انحراف به زندگي ديگران نيز آتش مي زنند.

پس مراقب خود و خانواده ي خويش باشيد كه به آتش ديگران نسوزيد.

مَثل جالب اين افراد در زمان ما فسادگران و توزيع كنندگان مواد مخدّر هستند كه خود و جامعه را

به آتش مي كشند و هركس بايد مواظب خانواده ي خود باشد كه به اين آتش نسوزند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان مسئول حفظ خود و خانواده ي خويش اند.

2. مسير زندگي شما به طرف دوزخ نباشد.

3. آتش گيره ي آتش دوزخ، خودِ مردم هستند (پس مراقب باشيد به آتش مردم نسوزيد).

4. فرشتگان دوزخ مأموراني سخت گيرند (پس قبل از آن كه به چنگ آنان گرفتار شويد چاره بينديشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي تحريم با اشاره به تجسّم اعمال به كافران هشدار مي دهد كه عذر خواهي آنان در رستاخيز پذيرفته نمي شود و مي فرمايد:

7. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَاتَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

اي كساني كه كفر ورزيده ايد! امروز (: در رستاخيز) عذرخواهي نكنيد، كه فقط به آنچه انجام مي داديد مجازات خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. عذرخواهي در رستاخيز فايده اي ندارد؛ زيرا عذرخواهي نوعي توبه است و توبه تنها در اين جهان امكان پذير است و در رستاخيز جاي حساب

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 132

است، نه عمل و توبه.

2. عذاب تجسم مي يابد و كافران نتيجه ي اعمال مستمر آنهاست و گناهان و ستم هاي افراد در رستاخيز به صورت عذاب تجسم مي يابد و ظاهر مي شود و كافران را به كام خود مي گيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تا رستاخيز نرسيده عذرخواهي و توبه كنيد كه آن روز دير است.

2 عذاب آخرت، نتيجه و تجسّم اعمال خود

شماست.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي تحريم مؤمنان را به توبه ي نيكوي خالص و استوار فرامي خواند و با بيان نتايج درخشان آن، و با اشاره به حالات مؤمنان در رستاخيز مي فرمايد:

8. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَي رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سِيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَي بَيْنَ أَيْدِيِهمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍقَدِيرٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! با توبه اي نيك (و خالصانه واستوار) به سوي خدا بازگرديد؛ اميد است كه پروردگار شما بدي هايتان را از شما بزدايد و شما را در بوستان هاي (بهشتي) وارد كند كه از زير [درختان] ش نهرها روان است، در روزي كه خدا پيامبر و كساني را كه با او ايمان آوردند رسوا نمي كند؛ درحالي كه نورشان پيش رويشان و در سمت راستشان شتابان مي رود، مي گويند: « [اي پروردگار ما! نور ما را براي ما تمام كن و ما را بيامرز! [چرا] كه تو بر هر چيزي توانا هستي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «توبه» به معناي پشيماني از گناه و بازگشت به سوي خداست؛ يعني شخص به طور كامل از كرده ي خود پشيمان شود و تصميم بگيرد كه در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 133

آينده به سوي آن

گناه باز نگردد. نشانه ي اين توبه گفتن استغفار و طلب آمرزش است، بنابراين اركان توبه پنج چيز است: پشيماني، ترك گناه، تصميم بر ترك آن در آينده، استغفار و جبران گذشته.

2. «نَصُوح» به معناي خيرخواهي خالصانه و گاهي به معناي محكم كاري است؛ زيرا خيرخواهي واقعي بايد همراه با محكم كاري باشد.

بنابراين توبه ي نصوح آن است كه خالص و محكم باشد و اركان پنج گانه ي توبه در آن رعايت شود، يعني توبه اي كامل باشد.

3. حكايت شده كه معاذ بن جَبَل از پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ي توبه ي نصوح پرسيد و حضرت فرمود:

(توبه نصوح) آن است كه شخص توبه كننده به سوي گناه بازنگردد، همان طوركه شير به پستان بازنمي گردد. «1»

توبه ي نصوح آن است كه انقلابي در انسان ايجاد كند كه راه بازگشت به گذشته را ببندد.

4. توبه يكي از درهاي رحمتي است كه خدا به روي بندگان خود گشوده است تا به سوي او بازگردند و نااميد نشوند.

بيا كه دوش به مستي، سروش عالَم غيب نويد داد كه عام است فيض رحمت او (حافظ)

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

خدا نسبت به توبه ي بنده اش بيش تر شاد مي شود از كسي كه در شب تاريكي مركب و توشه ي خود را گم كرده و آن را مي يابد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 134

و در حديث

ديگري از آن حضرت آمده است:

كسي كه از گناهي توبه كند، هم چون كسي است كه اصلًا گناه نكرده است، ولي كسي كه به گناه خود ادامه مي دهد و «استغفر اللَّه» مي گويد، همانند كسي است كه ريشخند مي كند. «1»

5. توبه ي نصوح پنج نتيجه و فايده دارد:

الف) آمرزش گناهان وپوشيده شدن بدي هاي انسان.

ب) ورود به بهشت پرنعمت.

ج) رسوا نشدن در روزي كه پرده ها كنار مي رود و حقايق و اعمال مردم آشكار مي شود و گناهكاران رسوا مي شوند. در آن روز پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان آبرومند مي مانند.

د) در رستاخيز نور ايمان و عمل شايسته ي مؤمنان توبه كار، همراه آنان است و مسير آنان را به سوي بهشت روشن مي كند.

ه) توجه مؤمنان توبه كار به خدا بيش تر مي شود و روبه درگاه الهي مي آورند و از او تقاضاي آمرزش و تكميل نور خود را مي كنند.

6. مقصود از نوري كه در رستاخيز از جلو و سمت راست مؤمنان در حركت است، چيست؟

اين همان نور ايمان و اعمال شايسته ي مؤمنان است كه در رستاخيز آنان را به سوي بهشت راه نمايي مي كند، همان طور كه مؤمنان در دنيا در پر تو نور ايمان و كارهاي نيك در راه راست گام برمي داشتند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خالصانه به سوي خدا بازگرديد و ترك گناه كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 135

2. هركس آمرزش و بهشت مي خواهد، توبه اي خالص و استواركند.

3. اگر خواري رستاخيز را نمي خواهيد، ايمان بياوريد (و توبه ي نصوح كنيد).

4. ايمان و توبه در رستاخيز به انسان

نور مي دهد.

5. از خدا آمرزش و نور كامل بخواهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي تحريم دستور سخت گيري را در مورد كافران و منافقان مي دهد و مي فرمايد:

9. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير؛ و مقصدشان جهنم است و بد فرجامي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. مشابه اين آيه آيه ي 73 سوره ي توبه است و تكرار آن در اين جا شايد به خاطر آن است كه پس از ماجراي افشاي اسرارِ همسران پيامبر، بهانه به دست منافقان داخلي و مخالفان خارجي پيامبر صلي الله عليه و آله افتاد تابه شايعات در اين زمينه دامن بزنند، ولي آيه ي فوق به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور سخت گيري برآنان را داد تا از توطئه و تبليغات آنان جلوگيري شود.

2. مقصود از جهاد با كافران، مبارزه ي همه جانبه و به ويژه جنگ مسلحانه با آنان است و مقصود از جهاد با منافقان مبارزاتي هم چون مذمّت، توبيخ، تهديد و افشاگري است؛ زيرا منافقان در ظاهر مسلمان اند و از اين رو اسلام اجازه نمي دهد كه با آنان مبارزه ي مسلحانه شود و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز هيچ گاه با منافقان جنگ مسلحانه نكرد.

البته اگر روزي منافقان كفر خود را آشكار، و در برابر مسلمانان صف آرايي كنند، كافر حربي به شمارمي آيند و نبرد با آنان مجاز است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 136

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كفر و نفاق، عذاب آلود است.

2. با دشمنان داخلي و خارجي اسلام مبارزه و سخت گيري نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي تحريم همسر خيانتكار نوح و لوط را الگوي كافران معرفي مي كند و مي فرمايد:

10. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ

خدا براي كساني كه كفر ورزيدند مثلي زده است: زن نوح و زن لوط، كه تحت (سرپرستي) دو بنده ي شايسته از بندگان ما بودند، و [لي به آن دو خيانت كردند و آن دو (پيامبر) هيچ چيزي را از (عذاب) خدا از آن دو (زن) دفع نكردند؛ و به آن دو گفته شد: «همراه وارد شوندگان (در دوزخ) وارد آتش شويد!».

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران نام همسر لوط را «والعه» و نام همسر نوح را «والهه» نوشته اند «1». آنان همسر دو پيامبر الهي بودند كه كفر ورزيدند و به صف مخالفان پيوستند و حتي اسرار داخل منزل شوهر خود را به مخالفان مي دادند و سرانجام، هنگامي كه عذاب الهي بر قوم لوط و نوح فرود آمد مؤمنان نجات يافتند ولي اين دو زن گرفتار عذاب الهي شدند.

2. مقصود از خيانت همسر لوط و نوح، انحراف از جاده ي عفت نبود؛ زيرا طبق احاديث، هيچ همسر پيامبري

آلوده به عمل منافي عفت نشده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 137

پس منظور از خيانت همان افشاي اسرار و همكاري با مخالفان پيامبر بوده است.

3. در اين آيه از لوط و نوحِ پيامبر به عنوان «عبد صالح» يعني بنده ي شايسته ي خدا ياد شده است؛ يعني حتي افتخار پيامبران الهي آن است كه بنده ي صالح خدا هستند.

4. در اين آيه همسر لوط و نوح را مثال و الگو براي همه ي مردان و زنان كافر شمرده است؛ يعني هر كس راه خيانت به پيامبر الهي را در پيش بگيرد، چه زن باشد و چه مرد، در نهايت گرفتار عذاب الهي مي شود.

5. اين آيه هشداري است به همسران پيامبر و همه ي وابستگان رهبران الهي و مردان خدا كه بدانند اگر خيانت كردند خويشاوندي با افراد شايسته، آنان را از عذاب الهي نجات نمي دهد، بلكه هر كس راه نجات و سعادت را مي طلبد، بايد به دنبال ايمان و عمل شايسته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد خيانتكارِ عذاب شده، الگوي كافران هستند.

2. نزديكان مردان خدا و رهبران الهي قدر خود را بدانند و خيانت نكنند كه گرفتار عذاب مي شوند.

3. خويشاوندي با مردان الهي مانع عذاب نمي شود.

4. خيانت به بندگان صالح خدا زمينه ساز عذاب الهي براي انسان است.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم و دوازدهم سوره ي تحريم همسر فرعون و

مريم را الگوي مؤمنان معرفي مي كند و مي فرمايد:

11 و 12. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 138

و خدا براي كساني كه ايمان آورده اند مَثَلي زده است: زن فرعون، هنگامي كه گفت:

«پروردگارا! خانه اي براي من نزد خود در بهشت بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و مرا از گروه ستمكاران نجات ده!»* و (نيز) مريم، دختر عمران، كه دامان (عفت) خود را حفظ كرد و از روح خويش در او دميديم و كلمات پروردگار خويش و كتاب هايش را تأييد كرد و از فرمانبرداران [فروتن بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد همسر فرعون نوشته اند كه نام او «آسيه» بود و هنگامي كه معجزات موسي عليه السلام را در برابر ساحران ديد، ايمان آورد، ولي ايمانش را پنهان مي كرد تا كم كم فرعون متوجه شد و به او اصرار كرد كه دست از آيين موسي بردارد، ولي آسيه تسليم نشد و سرانجام فرعون دستور داد كه دست ها و پاهايش را با ميخ بسته و سنگي بر سينه اش بيفكنند و در آفتاب سوزان رهايش كنند.

او در آخرين لحظات زندگي، با خدا مناجات كرد، كه آيه ي فوق مناجات و دعاهايش را بازگو كرده است.

2. آسيه در مناجات خود چند

چيز از خدا خواست:

الف) خدا خانه اي در بهشت براي او فراهم سازد؛

ب) اين خانه در جوار قرب الهي باشد، يعني بهشتي را مي خواهد كه نزد خدا باشد؛

ج) خدا او را از فرعون و كردار شرك آلودش نجات دهد؛

د) خدا او را از دست قوم ستمكار رهايي بخشد.

3. آسيه كه در كاخ فرعون زندگي مي كرد و تحت سرپرستي مردي كفرپيشه و مستكبر بود تحت تأثير شرايط محيط قرار نگرفت و ملكه ي مصر بودن را رها كرد و با استواري در راه ايمان گام نهاد و با سخنان خود و تقاضاي بهشت، كاخ فرعون را تحقير كرد و از ستمكاري آنان بيزاري جست و در اين راه شربت شهادت نوشيد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 139

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

برترين زنان اهل بهشت چهار نفرند: خديجه، فاطمه، مريم و آسيه. «1»

5. همسر فرعون با آن كه يك زن بود، قرآن او را الگوي همه ي مردان و زنان مؤمن معرفي مي كند. آري؛ در فرهنگ اسلامي يك زن مي تواند به مقامي برسد كه الگوي همه ي زنان و مردان با ايمان جهان شود.

6. الگو بودن همسر فرعون از جهات مختلف است؛ از جمله اين كه تحت تأثير شرايط محيط كاخ فرعون قرار نگرفت و در برابر ستم و طاغوت مقاومت كرد و نيز در اين كه رو به سوي خدا آورد و آخرت طلب شد.

7. قرآن كريم در موارد متعددي با اشاره به زندگي مريم عليها السلام، او را

زني پاك دامن و تهمت هاي يهود و ديگران را نسبت به او مردود اعلام كرده است، تا آن جا كه در قرآن سوره اي به نام مريم وجود دارد و در اين آيه او را الگوي زنان و مردان با ايمان معرفي مي كند.

8. خدا از روحي با عظمت در وجود مريم عليها السلام دميد و او صاحب فرزندي به نام عيسي شد. اين مطلب در سوره هاي مريم و آل عمران توضيح داده شده است. «2» البته اضافه ي روح به خدا از باب تشريف و براي بيان عظمت آن است، وگرنه خدا روح و جسم ندارد.

9. مفسران برآن اند كه شايد مقصود از كتاب هاي خدا، همان كتاب هاي پيامبران الهي هم چون تورات است و منظور از كلمات خدا، وحي هايي است كه به پيامبران رسيده، اما به صورت كتاب در نيامده است و مريم عليها السلام همه ي آنها را تصديق و تأييد مي كرد. «3»

10. الگو بودن مريم، در بُعد پاكي، عبادت و اطاعت از خدا، تأييد كتاب هاي آسماني و سخنان الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 140

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي زنان آن قدر كمال مي يابند كه مي توانند الگوي همه ي مردان و زنان مؤمن باشند.

2. آسيه و مريم را الگوي زندگي خود قرار دهيد.

3. هم چون آسيه، مؤمن، ستم ستيز و آخرت طلب باشيد.

4. هم چون همسر فرعون باشيد و تحت تأثير محيط قرار نگيريد، بلكه به سوي خدا روي كنيد (و مشكلات آن را تحمّل كنيد).

5. هم چون آسيه از طاغوت و ستم بيزاري بجوييد.

6. هم چون مريم پاك دامن زندگي كنيد،

تا مورد لطف الهي قرار گيريد.

7. هم چون مريم مطيع خدا و مؤيد كلمات و كتاب هاي او باشيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 141

بخش ششم: سوره ي مُلك يادآوري مبدأ و معاد

امتحان، هدف آفرينش زندگي و مرگ

مباحث كيهان شناسي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 143

بخش ششم: سوره ي ملك

اول

كليات

كليات:

سوره ي مُلك در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 30 آيه، 330 كلمه و 1300 حرف است. مُلك هفتاد و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «طور» و قبل از سوره ي «حاقّه») و شصت و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مُلك»، «تبارك»، «مانِعَة»، «مُنجيه» و «واقيعه».

«مُلك» به معناي «فرمان روايي» است و سبب اين نام گذاري، آيه ي اول اين سوره است كه در آن سخن از فرمان روايي خدا به ميان آمده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي «ملك» را در نماز واجب (عشاء) قبل از خواب بخواند، همواره در امان الهي است تا صبح شود و در رستاخيز نيز در امان الهي است تا داخل بهشت شود. «1»

البته اين گونه آثار سوره مشروط به شرايطي، از جمله عمل به محتواي آن و حركت جامعه در راستاي آموزه هاي آن است.

اهداف

اهداف:

اساسي ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري مبدأ هستي؛

2. يادآوري معاد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 144

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. توجه به نشانه هاي خدا و فرمان روايي و صفات او (در آيات 13، 14، 23 و 24)؛

2. تذكر عذاب دوزخ (در آيات 6- 7).

ب) مطالب ديگر:

1. تذكري درباره ي هفت آسمان (در آيه ي 3)؛

2. بيان اين كه شنيدن (سخن پيامبران) و تفكر سبب نجات از آتش مي شود (در آيه ي 10)؛

3. توجه دادن به نظام شگفت انگيز آفرينش، مثل خلقت آسمان ها و ستارگان، زمين و نعمت هاي آن و ابزار شناخت (در آيات 3- 5)؛

4. بيان گفت وگوي مأموران عذاب با دوزخيان (در آيات 6- 10)؛

5. تهديد كافران و ستمگران با عذاب هاي دنيوي و اخروي (در آيات 16- 21)؛

6. بيان هدف آفرينش زندگي و مرگ كه همان امتحان انسان ها در دنياست (در آيه ي 2).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 145

دوم

دوم: محتواي سوره ي مُلك قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي مُلك با اشاره به صفات خدا، هدف آفرينش را امتحان انسان ها برمي شمارد و مي فرمايد:

1 و 2. تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ* الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُور

خجسته (و پايدار) است آن (خدايي) كه فرمان روايي فقط به دست اوست و او بر هر چيزي تواناست.* (همان) كسي كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتر است؛ و او شكست ناپذير (و) بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «تبارك» از ماده ي بركت و در اصل به معناي سينه ي شتر است، سپس به هر

نعمت پايدار و زوال ناپذيري، با بركت گفته مي شود و از آن رو كه مالكيت و حاكميت و قدرت خدا بر همه چيز گسترده است، او موجودي زوال ناپذير، خجسته و مبارك است.

2. آفرينش حيات و زندگي روشن است، اما آفرينش مرگ به چه معناست؟

اگر «مرگ» به معناي فنا و نابودي باشد، امري عدمي مي شود و آفرينش آن بي معناست، ولي حقيقت مرگ، انتقال از يك جهان به جهان ديگر است، پس امري وجودي است كه آفريده مي شود.

3. اگر خدا از انسان و همه ي حالات و آينده ي او اطلاع دارد، پس چرا وي را مي آزمايد؟

منظور از آزمايش انسان، همان پرورش وي در ميدان عمل و پاك و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 146

خالص شدن و رشد و تكامل او به سوي خدا و نيز نوعي اتمام حجت بر كافران و مخالفان راه خداست؛ يعني آزمايش، تحقق عملي علم خداست، وگرنه او از آينده و سرنوشت انسان با خبر است.

4. در اين آيات مرگ را قبل از زندگي عيني آورده است، در حالي كه مرگ در پايان زندگي آفريده مي شود. اين نكته شايد به خاطر يادآوري اهميت و تأثير مرگ در عمل نيكوست؛ البته مقصود از مرگ و حيات در اين جا كل آفرينش انسان است.

5. اين آيات اشاره دارند كه هدف آفرينش زندگي و مرگ انسان، آزمايش اوست و در برخي ديگر از آيات، هدف آفرينش، عبادت، «1» معرفت، «2» و رحمت «3» و ملاقات خدا معرفي شده است.

روشن است كه برخي

از اين اهداف مقدماتي و برخي نهايي اند؛ يعني هدف نهايي، تكامل انسان و قرب و ملاقات خداست كه در اين راه معرفت مقدمه ي عبادت، آزمايش مقدمه ي نزول رحمت، و همگي زمينه ساز تكامل و سير انسان به سوي خداست. «4»

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد (حافظ)

6. هدف آزمايش انسان كيفيت و نيكويي عمل اوست، نه كميت و كثرت اعمال؛ يعني يك عمل خالص، مفيد و نيكو بهتر است از اعمال زياد بدون كيفيت.

البته اين به معناي نفي كميت اعمال نيست؛ زيرا در شرايط مساوي كه همه ي اعمال نيكو است زياد بودن اعمال نيز يكي از ارزش هاست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 147

7. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

(مقصود آن است كه كدام يك) از شما عقل كامل تر و خداترسي و آگاهي بيش تري از دستورات الهي دارد، هر چند اعمال مستحب او كم تر باشد. «1»

و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

منظور آن نيست كه كدام يك بيش تر عمل مي كنيد و ليكن مقصود آن است كه كدام يك صحيح تر عمل مي كنيد؛ و عمل صحيح آن است كه همراه با خداترسي و نيت پاك باشد. سپس حضرت فرمودند: نگه داريِ عمل از آلودگي، سخت تر است از خود عمل؛ و عمل خالص صالح آن

است كه نخواهي غير از خدا كسي تو را به خاطر آن بستايد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خجستگي و زوال ناپذيري خدا را از فرمان روايي، قدرت بي نهايت و آفرينشگري او بشناسيد.

2. هدف آفرينش شما آزمايش كيفيتِ اعمال شماست.

3. كسي در آزمايش الهي موفق تر است كه عملش نيكوتر باشد.

4. معيار موفقيت شما كيفيت اعمال شماست، نه كميت آنها.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 148

قرآن كريم در آيات سوم تا پنجم سوره ي مُلك به آفرينش دقيق و طبقه بندي شده ي آسمان ها و زيبايي آسمان دنيا و رانده شدن شيطان صفتان از آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

3- 5. الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَي فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَي مِن فُطُورٍ* ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئاً وَهُوَ حَسِيرٌ* وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِير

(همان) كسي كه هفت آسمان را طبقه بندي شده آفريد؛ هيچ تفاوتي (تناقض گونه) در آفرينش (خداي) گسترده مهر نمي بيني؛ پس ديده را برگردان؛ آيا هيچ شكافي مي بيني؟!* سپس دوباره ديده را برگردان، تا ديده، خسته (و خوار) به سوي تو بازگردد، در حالي كه آن وامانده است.* و به يقين، آسمان دنيا را با چراغ ها (: شهاب سنگ ها) يي آراستيم و آنها را سنگ هايي براي (راندن) شيطان ها قرار داديم؛ و براي آنان عذاب

شعله ي فروزان فراهم ساختيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به هفت طبقه ي آسمان اشاره شده است، كه نظامي دقيق و همگون دارند و هيچ تضاد و نقصي در آنها نيست.

ممكن است مقصود از اين هفت آسمان منظومه ها و كهكشان هاي بزرگ باشد؛ بنابراين همه ي آنچه در شب مي بينيم، آسمان اول به شمار مي آيد، يا مقصود طبقات متراكم جوّ زمين و يا آسمان هاي معنويت مورد نظر است «1» كه همگي نشانه اي از عظمت آفرينش خدايند. تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 149

به جان ببين كه هر چه مي بيني ز توحيد كسي كه محو شد از چشم جان ديد

يقين مي دان كه چشم جان چنان است كه در هر ذره اي هفت آسمان است (عطار)

2. اين آيات مخالفان را به چالش با نشانه هاي خدا دعوت مي كند و آنها را به تماشاي آسمان ها و زيبايي ها و نظم دقيق آن فرا مي خواند؛ آسماني پر از ستارگان و سيارات قانونمند و همگون كه هر كدام در مدار خود شناورند و اگر كوچك ترين بي نظمي و عيب و نقص و خللي در مسير آنان بود جهان در هم فرو مي ريخت.

يك نظر قانع

مشو زين سقف نور بارها بنگر ببين هل من فطور «1» 3. هر چه انسان به آسمان ها بنگرد و دقيق شود، «2» نه تنها كم ترين خلل، ناهمگوني و عيبي در آنها نمي يابد «3» بلكه چشمان او ناكام، خسته و ناتوان مي گردد. «4»

آري؛ هرچه انسان به جهان بنگرد، نظم آن را بهتر مي شناسد و نشانه هاي خدا و عظمت آفرينش او را بيش تر درك مي كند؛ اين آيات اشاره ي روشني به برهان نظم دارد كه يكي از راه هاي شناخت خداست.

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 150

4. در اين آيه از آسمان نزديك دنيا و چراغ هاي آن و تيرها (شهاب سنگ ها) يي كه به سوي شيطان ها پرتاب مي شود «1» سخن گفته شده است.

مشابه اين مطالب در آيات 16- 18 سوره ي حجر و 6- 10 سوره ي صافات آمده است و ذيل آن آيات توضيح داديم كه مفسران در مورد اين تعبيرات قرآن چند تفسير ارائه كرده اند.

5. «شيطان» در اصل به معناي هر موجود شرور، وسوسه گر و متمرد است و گاهي به ابليس گفته مي شود؛ يعني موجود خبيثي كه باعث انحراف حضرت آدم عليه السلام شد.

و در اين جا ممكن است

شامل ابليس و هر موجود شرور ديگر شود.

6. مفسران قرآن در مورد اين آيات چند تفسير ارائه كرده اند: «2»

الف) برخي مفسران همان معناي ظاهري آيه را پذيرفته اند، كه مقصود همين آسمان حسّي و همين شهاب سنگ هاي آسماني است كه در شب مي بينيم و شيطان ها همان موجودات خبيثي هستند كه مي خواهند به آسمان ها بروند و از اخبار ماوراي زمين مطلع شوند و براي دوستان زميني خود جاسوسي كنند، اما شهاب سنگ ها هم چون تيري به سوي آنها پرتاب مي شوند و آنها را از رسيدن به هدف بازمي دارند.

ولي برخي از مفسران اين ديدگاه را رد مي كنند؛ زيرا بر اساس نظريات فلكي قديم است «3» و اين در حالي است كه انسان از جوّ زمين عبور كرده و به كره ي ماه نيز رفته است و شهاب، مخصوص جوّ زمين است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 151

ب) برخي مفسران اين تعبيرات را كنايه و تشبيه و مثالي براي روشن شدن حقايق غير حسّي دانسته اند.

و مقصود از آسمان جايگاه فرشتگان و عالم ملكوت و ماوراي طبيعت است كه شيطان ها مي خواهند به آن نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده اطلاع يابند، ولي با انوار ملكوتي رانده مي شوند. «1»

ج) برخي مفسران تعبيرات فوق را كنايه از انسان هايي دانسته اند كه در زندگي مادي زميني زنداني شده اند و چشم خود را به جهان برتر نمي اندازند و به آواي آن گوش فرا نمي دهند و شهاب هاي خودخواهي و شهوت و طمع و جنگ هاي خانمان سوز آنها را از درك معاني والا

محروم مي سازد. «2»

تا نباشي آشنا زين پرده رمزي نشنوي گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش (حافظ)

د) برخي مفسران برآن اند كه مقصود از آسمان در اين جا، محدوده ي حق، ايمان و معنويت است كه همواره شيطان ها و وسوسه گران مي خواهند در آن راه يابند و از طريق وسوسه به دل هاي مؤمنان راستين و حاميان حق نفوذ كنند، اما ستارگان آسمان حقيقت، يعني رهبران الهي (پيامبران، امامان و دانشمندان متعهد) با امواج نيرومند علم و تقوا و قلم و زبان، بر آنان هجوم مي برند و آنها را از نزديك شدن به آسمان معنويت بازمي دارند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 152

البته ممكن است آيه داراي بطن و معاني مختلفي باشد و برخي به صورت كنايه و مثال باشند؛ پس مانعي ندارد كه مقصود آيه چند تفسيرِ اخير باشد هر چند تفسير دوم و چهارم مناسب تر به نظر مي رسد.

7. از برخي احاديث استفاده مي شود كه ممنوع شدن شياطين از صعود به آسمان ها و رانده شدن آنها به وسيله ي شهاب ها، از هنگام تولد عيسي عليه السلام آغاز شده بود و در هنگام تولد پيامبر صلي الله عليه و آله كاملًا ممنوع شد. «1»

از اين گونه احاديث استفاده مي شود كه رابطه اي بين تولد مسيح عليه السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با طرد شياطين از آسمان وجود دارد؛ يعني پس

از ظهور دين مسيح و اسلام و جهان گير شدن آنها، بسياري از توطئه هاي شيطاني خنثي شد و بساط بت پرستي و پيروي از شيطان در بسياري از نقاط جهان برچيده شد و بشريت گام هاي بلندي به طرف معنويت و حقيقت برداشت.

8. در قرآن كريم گاهي با عنوان «بُروج» و گاهي با عنوان «نجوم» و «كواكب» از ستارگان ياد شده است. «2» ستاره گاهي در مفهوم مادي و حسّي به كار مي رود كه منظور همين ستارگان آسمان اند كه در شب مي بينيم و وسيله ي راه يابي كشتي ها و مسافران بيابان هستند و گاهي مفهوم معنوي دارد كه اشاره به رهبران الهي و دانشمندان است كه نقش ستارگان را در جوامع بشري ايفا مي كنند و مردم را در تاريكي هاي جهل و خرافات با نور خويش هدايت مي كنند و راه سعادت را به آنان نشان مي دهند.

در احاديث متعددي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه فرمودند:

آل محمد همان ستارگان هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 153

آموزه ها و پيام ها:

1. آسمان زيبا را خدا آفريد مكرر به آن بنگريد (و آفريننده ي آن را بهتر بشناسيد).

2. به آسمان هاي طبقه بندي شده و نظم خلل ناپذير آن توجه كنيد تا خداشناس شويد.

3. هر چه تلاش كنيد نمي توانيد به آفرينش منظم الهي عيب و خللي وارد سازيد.

4. در زيبايي ستارگان و سيارات آسمان دنيا بنگريد و آفرينشگري خدا را ببينيد.

5. شيطان صفتان را به حريم زيباي الهي راهي نيست.

6. شيطان ها و شيطان صفتان در انتظار

عذاب فروزان باشند.

7. با جاسوسان و خبرگيران بيگانه برخورد كنيد.

8. اولياي الهي و دانشمندان هم چون ستارگان هدايت، پاس داران حريم آسمان معنويت باشند و شيطان صفتان وسوسه گر را با شهاب (علم و تقوا) برانند.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا نهم سوره ي مُلك به فرجام عذاب آلود كافران و گفتمان آنان با مأموران دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 9. وَلِلَّذِينَ كَفَرُوْا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ* إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقاً وَهِيَ تَفُورُ* تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ* قَالُوا بَلَي قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَي ءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِير

و فقط براي كساني كه به پروردگارشان كفر ورزيدند، عذاب جهنّم است و بد فرجامي است!* هنگامي كه در آن (دوزخ) افكنده مي شوند، در حالي كه آن فوران مي كند، ناله اي از آن مي شنوند!* نزديك است (دوزخ) از شدّت خشم (از هم) جدا شود؛ هرگاه گروهي در آن افكنده مي شوند، نگهبانان آن (دوزخ) از آنان مي پرسند: «آيا هيچ هشدارگري (از پيامبران) به سراغ شما نيامد؟!»* مي گويند: «آري، به يقين، هشدارگري به سراغ ما آمد و (لي ما او را) تكذيب كرديم و گفتيم: «خدا هيچ چيزي را فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهي بزرگي نيستيد.»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 154

نكته ها و اشاره ها:

1. دوزخيان

با خواري به سوي جهنّم افكنده مي شوند؛ يعني محترمانه با آنان برخورد نمي شود.

2. در اين آيات به صداي ناله ي زشت، طولاني و وحشتناك دوزخ و «1» جوشيدن مواد مذاب جهنّم و خشم شديد و فوران آن اشاره شده است؛ هم چون ظرفي مي جوشد و نزديك است متلاشي شود.

به تصوير كشيدن صحنه هاي وحشتناك دوزخ براي آن است كه مردم عبرت بياموزند و به طرف كارهايي كه آنان را دوزخي مي كند نروند.

3. فرشتگان مأمور دوزخ از كافران مي پرسند: مگر شما پيامبر هشدارگر نداشتيد كه به چنين سرنوشتي دچار شديد؟!

اين پرسش مي تواند نوعي تعجب از وضعيت اين افراد يا نوعي سرزنش آنان باشد، كه چرا با وجود پيامبران الهي راه حق را نپيموديد و به گمراهي و دوزخ روي آورديد؟!

4. كافران در پاسخ به مأموران دوزخ به نوعي اعتراف مي كنند كه آري پيامبران الهي آمدند ولي ما به پيام نجات بخش آنان گوش فرا نداديم و با آنان مخالفت و وحي و تعاليم آنان را تكذيب كرديم و حتي آنان را گمراه خوانديم.

هر كس از رهبران الهي روي برتابد و با آنان مخالفت كند، به راه دوزخ گام نهاده است.

5. يكي از روش هاي مبارزه ي مخالفان كفرپيشه با رهبران الهي آن است كه به آنان تهمت گمراهي مي زنند و مي كوشند با تبليغات منفي آنان را از ميدان به در كنند و مردم را بفريبند. در جهان امروز نيز مي بينيم كه آمريكا برخي كشورها را محور شرارت مي خواند و مي خواهد با تبليغات منفي آنها را متهم سازد و جهانيان را بفريبد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 155

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كفر، عذاب آلود است.

2. عذاب كافران در دوزخ، شنيدني، ديدني (و چشيدني) است.

3. در رستاخيز بين كافران و مأموران، گفتمان صورت مي گيرد.

4. هر ملتي كه رهبر هشدارگر داشته باشد، فرجامش به دوزخ نخواهد بود.

5. با رهبران الهي هشدارگر مخالفت نكنيد، كه فرجام اين كار دوزخ است.

6. مخالفان كفرپيشه، عليه رهبران الهي تبليغات منفي مي كنند و حتي آنان را گمراه مي خوانند (شما اين گونه باشيد).

***

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي مُلك به اعترافات دوزخيان و عوامل عذاب آنان و نقش خردورزي در نجات از آتش اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ* فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِير

و مي گويند: «اگر (بر فرض، ما) گوش شنوا داشتيم، يا خردورزي مي كرديم، در ميان اهل شعله ي فروزان (آتش) نبوديم.* و به پيامدهاي (گناهان) شان اعتراف مي كنند، و (رحمت خدا) دور باد از اهل شعله ي فروزان (آتش)!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از عوامل عذاب كافران و علت اصلي بدبختي آنها اين است كه آنان نه اهل خردورزي اند كه خود حقايق را درك كنند و نه اهل گوش دادن به سخنان پيامبران و پيروي از آنها؛ يعني گوش و عقل دارند ولي استفاده نمي كنند و از اين رو وجود پيامبران و وحي سودي به حالشان ندارد و از همين اعتراف دوزخيان مي توان به عامل نجات و سعادت انسان نيز دست يافت.

يعني خردورزي انسان را

به سوي شناخت نشانه هاي خدا و درك حقيقت وحي و نبوّت سوق مي دهد، در نتيجه راه سعادت را به روي او مي گشايد.

خرد ره نماي و خرد دل گشاي خرد دست گيرد به هر دو سراي (فردوسي)

و اگر انساني اهل خردورزي نباشد مي تواند با تعبّد و اعتماد به وحي الهي و شنيدن سخنان رهبران الهي و پيروي از آنان به راه سعادت و نجات ره نمون شود.

سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي مزد اگر مي طلبي طاعت استاد ببر (حافظ)

2. از ديدگاه قرآن، عقل و خردورزي ارزش فوق العاده اي دارد و عامل نجات از عذاب است. در احاديث اسلامي نيز بر اين مطلب تأكيد فراوان شده است و دانشوران و نويسندگان اسلامي نيز به اين حقيقت توجه داده اند، به طوري كه اولين باب از كتاب معروف شيعه، يعني كافي، در باره ي عقل و جهل است.

اي برادر تو همه انديشه اي مابقي خود استخوان و ريشه اي 3. روايت شده كه

گروهي در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله فرد مسلماني را ستايش كردند؛ حضرت فرمود: «عقل او چگونه است؟»

عرض كردند: اي رسول خدا! ما از تلاش او در عبادت و كارهاي خير مي گوييم و شما از عقلش سوال مي كنيد؟

حضرت فرمود: «مصيبتي كه

از ناحيه ي حماقت احمق حاصل مي شود، بدتر از گناهكاري گناهكاران است. (خدا) در فرداي (رستاخيز) مقام بندگان را فقط به مقدار خرد آنان بالا مي برد و به اندازه ي عقلشان به قرب پروردگارشان نايل مي شوند». «1»

و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

كسي كه عاقل باشد، دين دارد و كسي كه دين داشته باشد، داخل بهشت مي شود (بنابر اين، بهشت جاي خردمندان است). «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 157

4. پيروي از چراغ خرد، در عرض پيروي از چراغ وحي و نبوّت است؛ اين دو چراغ تكميل كننده ي يك ديگرند و در صورت استفاده از هر دو انسان سعادتمند مي شود. اگر كسي از چراغ عقل استفاده كند، به راه خدا و دين ره نمون مي شود و سعادتمند مي گردد، همان طور كه اگر كسي مستقيماً از دستورات وحي الهي استفاده كند (كه آن هم نوعي كار خردمندانه است) به سعادت مي رسد. ولي معناي آيه آن نيست كه عقل بدون وحي براي انسان كافي است. «1»

5. در اين آيات پس از اعتراف كافران دوزخي به گناهان خويش هم چون تكذيب پيامبران و تهمت زدن به آنان و استفاده نكردن از عقل و گوش خود و پيامد عذاب آلود آنها خداي متعال نفرينشان مي كند كه از رحمت او دور گردند. نفرين خدا هم چون نفرين انسان فقط دعا عليه كسي نيست، بلكه همراه با تحقق خارجي است، پس واقعاً كافران از رحمت دور مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد از آتش نجات يابيد، از عقل يا نقل (پيامبران)

پيروي كنيد، كه اين دو مؤيد يك ديگرند و شما را سعادتمند مي كنند.

2. يا گوش شنوا نسبت به وحي داشته باشيد، يا اهل فكر و درك حقايق باشيد، تا سعادتمند شويد.

3. ترك خردورزي و تعبّد از عوامل انحراف و عذاب است.

4. رستاخيز روز اعتراف به گناهان و پيامدهاي عذاب آلود آن است.

5. كافران گناهكار مستحق نفرين خدا و دوري از رحمت او هستند.

6. پيامد تكذيب پيامبران و تهمت زدن به آنان و ترك عقل و تعبّد، عذاب است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 158

7. ترك خردورزي و تعبّد، انسان را از رحمت خدا دور و مستحق نفرين و عذاب خدا مي سازد.

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره ي مُلك با بيان علم بي كران الهي به پاداش بزرگِ خدا ترسي پنهاني اشاره مي كند و مي فرمايد:

12- 14. إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ* وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ* أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

در حقيقت، كساني كه از پروردگارشان در نهان مي هراسند، براي آنان آمرزش و پاداش بزرگي است.* و سخنتان را پنهان كنيد يا آن را آشكار سازيد، (براي او يكسان است)؛ كه او به (اسرار) درون سينه ها داناست.* آيا كسي كه (موجودات را) آفريد نمي داند؟! در حالي كه او لطيف [و] آگاه است.

شأن نزول:

برخي مفسران حكايت كرده اند كه

گروهي از كافران يا منافقان پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله سخنان ناروا مي گفتند؛ و پيك وحي اين خبر را به پيامبر صلي الله عليه و آله رساند و برخي از آنان به هم ديگر گفتند: سخنان خود را پنهاني بگوييد تا خداي محمد نشنود. آيه ي سيزدهم بدين مناسبت فرود آمد و بيان كرد كه هر طور بگوييد، خدا از آنها آگاه است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «غيب» يعني چيزي كه از حسّ ما پوشيده است و در اين جا اشاره به معرفت خداي پنهان و معاد ناديده و يا مكان خلوت است.

2. مقصود از هراس در نهان چيست؟

مفسران در اين مورد چند رأي ارائه كرده اند:

الف) مؤمنان در مورد گناهان پنهاني از خدا مي هراسند؛ يعني در مكان خلوت نيز از كسي كه غير از خدا آنان را نمي بيند، از مخالفت خدا مي ترسند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 159

ب) آيه به خلوص نيّت و دوري از رياكاري در انجام دستورات الهي اشاره دارد؛ يعني در نهان خويش از خدا مي هراسند و اعمالشان را با اخلاص انجام مي دهند.

البته مانعي ندارد كه آيه اشاره به هر دو معنا داشته باشد. «1»

3. در اين آيات آمرزش و پاداش بزرگ مؤمنان خدا ترس به صورت نكره آمده است كه به عظمت، اهميت و ناشناخته بودن آن براي ديگران اشاره دارد. «2»

4. مقصود از «درون سينه ها» همان اسرار درون ذهن و دل انسان است؛ يعني خدا همان طور كه از گفتار آشكار و پنهان شما آگاه

است، از نيّت هاي شما هم آگاه است؛ چرا كه همه ي جهان محضر خداست و او در همه جا حضور دارد و همه چيز معلول اوست و معلول در نزد علت هميشه حاضر است؛ پس او علم حضوري به همه چيز دارد و پنهان و آشكار شما براي او يكسان است.

هواخواهِ توام جانا و مي دانم كه مي داني كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني (حافظ)

5. كسي كه دل و وجود شما و جهان اطراف شما را آفريده است، از اسرار درون و برون شما نيز اطلاع دارد؛ چرا كه او هر لحظه شما را مي آفريند و وجود شما همواره معلول و وابسته و تحت اراده ي اوست.

6. «لطيف» در اصل از ماده ي «لُطف» به معناي هر موضوع دقيقِ ظريف و هر گونه حركت سريع و جسم لطيف است.

و لطيف بودن خدا به معناي عالم بودن او نسبت به اسرار دقيق و ظريف آفرينش يا به معناي آفرينش اجسام لطيف و ذره بيني و يا به معناي آن است كه خدا در همه چيز نفوذ دارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 160

البته مانعي ندارد كه واژه ي لطيف به همه ي اين مباني اشاره داشته باشد، كه همگي تأكيدي بر عمق آگاهي خدا و علم او به اسرار جهان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر آمرزش و پاداش بزرگ الهي را مي طلبيد، در

نهان از (مخالفت) خدا بهراسيد.

2. آشكار و نهان در برابر علم خدا تفاوتي ندارد (پس مراقب رفتار خود باشيد).

3. خدا از عمق وجود شما و نيت هاي شما آگاه است (پس مراقب اعمال ظاهر و نيت هاي باطني خود باشيد).

4. آفرينش هستي ملازم با آگاهي از اسرار آن است.

5. صفات خدا را بهتر بشناسيد تا به آگاهي او از امور دقيق و لطيف پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هجدهم سوره ي مُلك با بيان نشانه ي خدا در آرامش زمين، به تكذيب گران آيات الهي هشدارهاي مكرر مي دهد و مي فرمايد:

15- 18. هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبَها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ* ءَأَمِنتُم مَن فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ* أَمْ أَمِنتُم مَن فِي السَّماءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ* وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

او كسي است كه زمين را براي شما رام قرارداد، پس در اطراف آن راه برويد و از روزي اش بخوريد؛ و زنده كردن (مردگان) فقط به سوي اوست.* آيا از (عذاب) كسي كه در آسمان است در امانيد كه شما را در زمين فرو برد و ناگهان آن (زمين) بلرزد؟!* يا از (عذاب) كسي كه در آسمان است در امانيد كه طوفان شن را بر شما بفرستد؟! پس به زودي خواهيد دانست كه هشدار [من چگونه است!* و به يقين، كساني كه پيش از آنان بودند (آيات الهي را) دروغ انگاشتند؛ پس (ببين مجازات) انكار [من

چگونه بود!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 161

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نعمت ها و نشانه هاي خدا آن است كه زمين را با وجود حركت هاي متنوع، آرام قرار داد؛ يعني زمين با اين كه حركت وضعي و انتقالي و حركت هاي متعدد ديگر دارد، هم چون حيواني رام حركت مي كند «1» به طوري كه موجودات روي زمين حركت هاي آن را احساس نمي كنند، و حتي تا قرن ها كسي باور نمي كرد كه زمين در حال حركت است تا اين كه با دلايل متعدد اين مطلب اثبات شد.

جمال خويشتن را جلوه دادند به يك جلوه دو عالم رام كردند (فخرالدين عراقي)

2. اين آيه انسان ها را دعوت مي كند كه در زمين گام نهند واز روزي هاي آن بخورند، اين مطلب اشاره به آن است كه بايد تلاش و حركت كنيد تا روزي به دست آوريد، و گرنه كسي با تنبلي و سكون به جايي نمي رسد.

بي رنج، زين پياله كس مي نمي خورد بي دود، زين تنور به كس نان نمي دهند (پروين اعتصامي)

3. مبدأ و آغاز حركت انسان از خدا، و بستر حركت او زمين و تلاش در آن، و نهايت و فرجام حركت انسان به سوي خداست؛ يعني انسان نبايد فراموش كند كه

مسافري است كه بين مبدأ و معاد جهان قرار دارد و نبايد زمين و ماديات را محل نهايي و هدف خود بپندارد، بلكه او يك مقصد دارد كه همان رستاخيز و رفتن به سوي خداست.

4. يكي از روش هاي تربيتي قرآن استفاده از تشويق و هشدار در كنار هم ديگر است؛ گاهي انسان را به نعمت هاي الهي و معرفت نشانه هاي او فرا مي خواند و گاهي در مورد خشم خدا و بلاهاي آسماني هشدار مي دهد، تا انسان در حالت تعادل روحي قرار گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 162

5. در اين آيات به كافران تكذيب گر آيات الهي هشدار داده شده كه ممكن است كساني كه در آسمان هستند، بلاهايي هم چون زمين لرزه هاي شديد ايجاد كنند، به طوري كه زمين دهان باز كند و شهرها و روستاهاي شما را در كام خود فرو برد و از نقطه اي به نقطه ي ديگر ببرد «1» و يا اين كه شن بادهاي سنگين و كشنده ايجاد كند كه شما را در كام مرگ فرو برد.

البته تهديد به اين زمين لرزها و شن بادهاي مرگ آفرين براي كساني كه در كمربند زمين لرزه ها و در بيابان هاي توفان زا قرار دارند بهتر قابلِ درك است.

6. واژه ي آسمان به معناي جهت بالا و جوّ زمين، مكان ستارگان و آسمان معنويت (يعني مراتب بالاي وجود) مي آيد؛ در اين جا نمي تواند به معناي جوّ زمين يا محل ستارگان باشد، چون خدا جسم نيست كه در مكان آسمان باشد.

پس مقصود از كساني كه در آسمان ها

هستند، يا فرشتگان و مأموران الهي اند و يا ذات پاك خداست كه در آسمان معنوي، يعني در مقام بالاتر وجودي قرار دارد و جهان را تدبير مي كند.

7. در اين آيات به سرنوشت عذاب آلود اقوام گذشته، هم چون قوم عاد و ثمود اشاره شده است كه برخي با زلزله هاي ويرانگر و برخي با صاعقه ها و تند بادها مجازات، و عبرتي براي آيندگان شدند.

هان اي دل عبرت بين از ديده عبر هان ايوان مداين را آيينه ي عبرت دان (خاقاني)

اين وقايع نشان مي دهد كه خدا مي تواند با اشاره اي به حركت باد يا زمين، كافران را به كام مرگ فرو ببرد، پس سركشي و كفر و شرك را تا كجا ادامه مي دهند.

اي جسم سياه موميايي كو آن همه عجب و خود نمايي (پروين اعتصامي)

آموزه ها و پيام ها:

1. در آرامش زمين دقت كنيد و خداشناس شويد.

2. با تلاش از مواهب الهي زمين استفاده كنيد (و به ياد خدا و معاد باشيد).

3. مبدأ و مسير و مقصد خود را بشناسيد.

4. در مسير الهي قرار گيريد كه فرجام شما فقط به سوي خداست.

5. خود را از عذاب آسماني محفوظ و ايمن ندانيد.

6. اگر خدا بخواهد، همين آرامش زمين به لرزه و شن باد تبديل مي شود و شما را نابود مي كند.

7. با مطالعه در مورد سرنوشت عذاب آلود اقوام سركش تاريخ، عبرت بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و يكم سوره ي ملك با اشاره به نشانه ي خدا در پرواز پرندگان، به ناتواني غير خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 21. أَوَ لَمْ يَرَوْا إِلَي الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَي ءٍ بَصِيرٌ* أَمَّنْ هذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَكُمْ يَنصُرُكُم مِن دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ* أَمَّنْ هذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ

و آيا نظر نكرده اند به پرندگاني كه بر فرازشان هستند در حالي كه بال گشوده اند و مي بندند؟! كه جز (خداي) گسترده مهر آنها را نگاه نمي دارد، (چرا) كه او به هر چيزي بيناست.* بلكه آيا اين چه كسي است كه او لشكري براي شماست كه، غير از (خداي) گسترده مهر، شما را ياري مي كند؟! كافران جز در فريب (خوردگي) نيستند.* بلكه آيا اين چه كسي است كه اگر (خدا) روزي اش را نگاه دارد، به شما روزي مي دهد؟! بلكه (كافران)، در [حال سركشي و نفرت، لجاجت كردند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 164

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نشانه هاي قدرت و تدبير الهي در پرواز پرندگان ديده مي شود؛ پرندگاني كه بر خلاف نيروي جاذبه از زمين برمي خيزند و بر فراز آسمان ساعت ها حركت مي كنند؛ گاهي بال مي گسترانند و گاهي بال هاي خود را جمع مي كنند و بدون اين كه هيچ مشكلي داشته باشند تا صدها كيلو متر

پرواز مي كنند، در حالي است كه كسي به آنها پرواز كردن را آموزش نداده است.

اين پروازهاي شگفت انگيز نشانه اي از قدرت و تدبير الهي در آفرينش آنها و قوانين حاكم بر طبيعت است. خدا آنها را اين گونه آفريده است و بر فراز هوا نگاه مي دارد.

2. پرندگان در پرواز چند گونه اند: برخي بيش تر اوقات بال مي گسترانند و برخي هنگامي كه سرعت گرفتند بال خود را مي بندند و شيرجه مي روند و برخي هم بال مي زنند و هم بال مي گسترانند.

تعبيرات آيه ي فوق ممكن است به هر دسته از اين پرندگان و يا اشاره به حالات مختلف يك پرنده اشاره داشته باشد.

3. از معبودان، بت ها و دوستان و وسايل كافران، «1» در برابر قدرت خدا كاري ساخته نيست.

همه ي موجودات، وجود و نيروي خود را از خدا مي گيرند؛ پس اگر خدا نيروي آنان را سلب كند، ديگر كاري از آنها ساخته نيست و بر فرض كه بتوانند كاري انجام دهند، قدرت آنها در برابر قدرت بي نهايت خدا بسيار ناچيز است.

ما به دريا حكم توفان مي دهيم ما به سيل و موج فرمان مي دهيم

ناخدايان را كياست اندكي است ناخداي كشتيِ امكان يكي است (پروين اعتصامي)

4. روزيِ همه در دست خداست و اگر او غذا در اختيار انسان نگذارد و گياهان زمين رويش نكند يا خشك سالي و آفات نباتي آنها را نابود سازد يا روزي هاي

معنوي قطع شود، هيچ كس نمي تواند به ياري انسان بشتابد،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 165

چون همه هر چه دارند از خدا دارند و اگر خدا مانع امدادرساني و غذارساني آنان شود نمي توانند كاري كنند.

ذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه شود هستي بخش (جامي)

5. برخي از عوامل انحراف كافران كه مانع درك حقايق و موجب گمراهي آنها شده است، عبارت اند از:

الف) غرور و غفلت كافران؛

ب) سركشي و طغيان كافران؛

ج) حق گريزي؛

د) لجاجت بر اين صفات زشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در پرواز پرندگان خداشناس شويد.

2. پرواز پرندگان جلوه اي از رحمت و بينش خداست.

3. غير از خداي رحمان امدادرساني نداريد (پس به دنبال غير خدا نباشيد).

4. روزي شما در اختيار خداست (پس به سوي او توجه كنيد).

5. همه ي موجودات غير از خدا در برابر او ناتوان هستند.

6. غرور، سركشي، حق گريزي و لجاجت از عوامل انحراف (و مانع درك حقايق) اند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم تا بيست و چهارم سوره ي ملك، با مقايسه ي گمراهان و راست قامتانِ هدايت يافته، به نشانه هاي خدا و عوامل هدايت اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 24. أَفَمَن يَمْشِي مُكِبّاً عَلَي وَجْهِهِ أَهْدَي أَمَّن يَمْشِي سَوِيّاً عَلَي صِرَاطٍ

مُسْتَقِيم* قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ* قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 166

و آيا كسي كه افتاده بر صورتش راه مي رود ره يافته تر است، يا كسي كه درست (قامت)، بر راه راست راه مي رود؟!* بگو: «او كسي است كه شما را پديدآورد و براي شما شنوائي و ديدگان و دل ها (ي سوزان) قرار داد؛ چه اندك سپاس گزاري مي كنيد!»* بگو: «او كسي است كه شما را در زمين آفريد؛ و فقط به سوي او گردآوري مي شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. از روش هاي تربيتي قرآن، استفاده از مثال هاي جالب و نيز روش مقايسه است كه در اين آيه از هر دو روش استفاده شده است، تا وضعيت گمراهان و هدايت يافتگان را در برابر هم به تصوير بكشد و مردم بهتر بتوانند راه خود را انتخاب كنند.

2. گمراهان همانند كساني هستند كه در جاده به رو افتاده اند و در همان حال سينه خيز حركت مي كنند؛ «1» روشن است كه چنين افرادي نه راه را درست مي بينند، نه از موانع راه باخبرند و نه قادر به كنترل خود هستند؛ آنان پس از مدتي راه را گم مي كنند و يا درمانده مي شوند.

اما هدايت يافتگان هم چون انسان هاي راست قامتي هستند كه در جاده اي مستقيم و هموار در حركت اند و به خوبي راه و موانع آن را مي بينند و به سوي هدف پيش مي روند.

آري؛ وضعيت مؤمنان و كافران در دنيا و آخرت اين گونه

است و آثار اين دو نوع راه رفتن نيز روشن است؛ كافراني كه بر اثر هوا پرستي به زمين چسبيده اند و هدف و موانع راه را نمي بينند با مؤمناني كه در پرتو نور ايمان مسير خود را مي بينند و به سوي هدف الهي در حركت اند مساوي نيستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 167

راست كن اجزات را از راستان سرمكش اي راست رو زآن آستان

هر كه با ناراستان هم سنگ شد در كمين افتاد و عقلش دنگ شد «1» 3. در اين آيات به دو نشانه ي خدا اشاره شده است:

الف) او انسان را پديد آورد و چشم و گوش و دل به او عطا كرد.

ب) او انسان ها را خلق كرد و در زمين منتشر ساخت و مقصد و بازگشت آنها را به سوي خود قرار داد.

يعني تفكر و توجه به آفرينش انسان و اعضاي او و هدف و مقصد حركتش، انسان را با خدا آشناتر مي كند و قدرت و علم او را به انسان نشان مي دهد.

اوست كو آن كس كه كرد ايجادتان

داد گوش و چشم و دل زامدادتان

تا شماها بشنويد و بنگريد بر حقايق بر دقايق پي بريد 4. در اين آيات به پنج ويژگي اساسي حركت تكاملي انسان اشاره شده است:

الف) مبدأ پيدايش انسان و آغاز حركت او، كه خداست.

ب) وسايل و ابزار هدايت، كه چشم و گوش و دل است.

ج) مقصد و هدف نهايي انسان، كه به سوي خدا رفتن است.

د) شيوه ي رفتن، كه به صورت ايستاده و يا به رو افتاده است.

ه) مسير انسان، كه يا راه مستقيم است و به سوي سعادت و خدا مي رود و يا راه غير مستقيم كه به سوي گمراهي مي رود.

5. در اين آيات بيان شده كه مردم مدت كمي در برابر نعمت هاي الهي سپاس گزاري مي كنند و يا اين كه مردم در برابر نعمت آفرينش كم تر تشكر مي كنند، در حالي كه خدا به وسيله ي آفرينشِ چشم و گوش و دل، اين همه علوم تجربي، عقلي، نقلي و شهودي را در اختيار بشر قرار داده است كه مستلزم سپاس بسيار است.

شكر نعمت ليك گوييد اندكي از هزاران يا يكي يا بر يكي تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 168

آموزه ها و پيام ها:

1. ارزش گمراهان، با راست

قامتان جاده ي توحيد يكسان نيست.

2. سرو قامت و راست رو باشيد (تا حقايق را ببينيد و هدايت شويد و به هدف برسيد).

3. با مطالعه در آفرينش خود و چشم و گوش و دلتان، خدا شناس شويد.

4. در برابر نعمت هاي هدايتگر الهي بسيار سپاس گزار باشيد.

5. با مطالعه در مبدأ آفرينش و مقصد نهايي انسان، خدا شناس شويد.

6. حركت تكاملي انسان از اويي و به سوي اويي است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا بيست و هفتم سوره ي مُلك به بهانه تراشي كافران در مورد معاد پاسخ مي دهد و آگاهي از ساعت رستاخيز را مخصوص خدا اعلام مي كند و مي فرمايد:

25- 27. وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ* فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيْئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوْا وَقِيلَ هذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ

و (كافران) مي گويند: «اگر راست گوييد، اين وعده (ي قيامت) چه وقت است؟!»* بگو:

«علم (آن) تنها نزد خداست؛ و من فقط هشدارگري روشنگرم.»* و هنگامي كه آن (وعده الهي) را نزديك ببينند، چهره هاي كساني كه كفر ورزيدند ناراحت شود، و (به آنان) گفته شود: «اين چيزي است كه آن را فرا مي خوانديد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. وعده اي كه به كافران داده شده بود و در مورد آن بهانه تراشي مي كردند، همان وعده ي رستاخيز و عذاب هاي آن روز و يا وعده ي عذاب هاي دنيوي هم چون صاعقه و زلزله هاي عظيم بود.

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هر دو معنا باشد، اما معناي اول مناسب تر و با آيات قبل

و بعد سازگارتر است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 169

2. در آيات متعدد قرآن اشاره شده «1» كه علم به ساعت رستاخيز مخصوص خداست و هيچ كس غير از او از آن آگاه نيست، البته مخفي بودن تاريخ وقوع رستاخيز، فوايد تربيتي دارد. اگر زمان وقوع رستاخيز روشن مي شد بسيار دور است، عده ي زيادي از مردم غافل مي شدند و اگر فاصله كم بود، حالتي شبيه اضطرار پيدا مي شد و هدف هاي تربيتي ناكام مي ماند.

3. در اين آيات و آيات ديگر قرآن اشاره شده «2» كه كافران پيوسته تقاضاي وقوع رستاخيز و عذاب الهي را مي كردند و در اين مورد شتاب مي ورزيدند و گاهي ريشخند مي كردند، ولي هنگامي كه رستاخيز واقع مي شود چهره هاي كافران زشت مي گردد و آثار غم و ترس در آنها ظاهر مي شود، چون فرجام خوشي در انتظار آنان نيست.

4. در برخي احاديث شيعه و اهل سنت روايت شده:

هنگامي كه كافران مقامات امام علي عليه السلام را نزد خدا مشاهده مي كنند، صورت هاي آنان (از شدت خشم) سياه مي شود. «3»

البته اين احاديث به نوعي، آيه را بر برجسته ترين مصداقش تطبيق كرده است و گرنه معناي آيه منحصر در اين معنا نيست.

5. اين آيه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را فقط هشدارگري و روشنگري معرفي مي كند، با اين كه مي دانيم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و رهبران و مبلغان ديني وظايف و مسئوليت هاي اجتماعي و ديني ديگري نيز داشته اند؛ بنابر اين روشن مي شود كه حصر آيه اضافي

و نسبي است، يعني پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به كافران در آن شرايط همين دو وظيفه را داشته نه وظيفه ي اعلام زمان رستاخيز يا اجبار كافران بر ايمان.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 170

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران نسبت به معاد بهانه تراشي مي كنند و تاريخ وقوع آن را مي خواهند.

2. علم به تاريخ رستاخيز در اختيار غير خدا نيست.

3. وظيفه ي رهبران و مبلغان ديني هشدارگري و روشنگري است.

4. فرجامي عذاب آلود در انتظار كافران است.

5. رستاخيز خواهد آمد و كافران سياه روي خواهند شد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم تا سي ام سوره ي مُلك به بي پناهي، گمراهي و ناتواني كافران، و عدم تأثير فوت پيامبر در سرنوشت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

28- 30. قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ* قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ

بگو: «آيا به نظر شما، اگر خدا من و كساني را كه با من هستند هلاك كند، يا بر ما رحم كند، پس چه كسي كافران را از عذاب دردناك پناه مي دهد؟!»* بگو:

«او (خداي) گسترده مهر است، به او ايمان آورديم و فقط بر او توكّل كرديم؛ پس به زودي خواهيد شناخت كسي

را كه او در گمراهي آشكار است.»* بگو: «آيا به نظر شما، اگر آب (سرزمين) شما [در زمين فرو رود، پس چه كسي آب رواني براي شما مي آورد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي روايات تاريخي آمده است كه كافران مكه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مسلمانان نفرين مي كردند و تقاضاي مرگ او را داشتند، چون مي پنداشتند كه اگر آن حضرت از دنيا برود بساط اسلام بر چيده مي شود.

اما آيه ي فوق به اين گونه پندارها قاطعانه پاسخ داد كه مرگ و زندگي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 171

پيامبر صلي الله عليه و آله در فرجام عذاب آلود كافران تاثيري نخواهد داشت «1» و سرانجام اسلام بر همه ي جهان پيروز خواهد شد. آري: «گر بميرد مصطفي هرگز نميرد نام حق».

2. تنها پناهگاه جهانيان خداست كه بايد به او ايمان آوريم و بر او تكيه و توكّل نماييم؛ او رحمان است و رحمتش بر تمام موجودات سايه افكنده و همه از فيض وجود و نعمت هايش استفاده مي كنند.

3. اين آيات از طرفي نوعي دلداري به پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان است كه بدانند در مبارزه ي حق و باطل تنها نيستند و خدا با آنهاست و در نهايت پيروز مي شوند و از طرف ديگر هشداري به كافران است كه منتظر مرگ پيامبر يا مسلمانان نباشند؛ چون اين مطلب تأثيري در فرجام عذاب آلود آنان ندارد.

4. كافران افرادي ناتوان اند كه اگر اراده ي خدا مانع آب رساني به آنها شود، حتي نمي توانند

آب آشاميدني خود را تأمين سازند؛ آنان گمراه هستند و عذاب دردناكي در انتظار آنهاست.

5. پوسته ي زمين داراي دو قشر نفوذپذير و نفوذناپذير است كه آب هاي سطحي و باران ها از قشر نفوذپذير عبور مي كند و در سفره هاي آب زير زميني مي ماند سپس انسان ها با حفر چاه آنها را استخراج مي كنند و مورد استفاده قرار مي دهند.

اما اگر اراده ي الهي چنين نبود و قشر نفوذ ناپذيري در زمين به وجود نمي آمد، همه ي آبها به عمق زمين مي رفت و هيچ آبي در سطح زمين جاري نمي شد و حيات انسان و موجودات زنده به خطر مي افتاد. آري؛ دست رسي به آب يكي از نعمت هاي الهي و از مظاهر رحمت اوست.

6. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

مقصود از آيه (آيه ي آخر سوره ي ملك)، امام عصر (عج) است كه مي گويد: اگر آن امام از شما پنهان شود، نمي دانيد كجاست. پس

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 172

چه كسي براي شما امامي مي فرستد كه اخبار جهان و حلال و حرام الهي را براي شما بيان كند، ولي به خدا سوگند تأويل اين آيه هنوز نيامده است و سرانجام خواهد آمد. «1»

البته در برخي ديگر از احاديث نيز آب جاري در آيه به معناي علم امام عليه السلام تأويل شده است.

البته اين گونه احاديث تأويل و باطن آيه را بيان مي كنند؛ يعني معناي آب را به مادي و معنوي گسترش مي دهد و اشاره مي كند كه همان طور كه آب مادي مايه ي حيات موجودات است آب معنوي

نيز مايه ي حيات علمي و معنوي انسان هاست.

از اين رو وجود امام و علم او آب معنوي بشر است.

البته بيان تأويل و باطن آيه در روايات به معناي نفي معناي ظاهري آيه نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام منتظر مرگ رهبر اسلام نباشند كه در سرنوشت عذاب آلود آنان تأثيري ندارد.

2. ايمان به خداي رحمان و تكيه بر او انسان را از گمراهي آشكار نجات مي دهد.

3. گذر زمان حقايق را روشن و گمراهي كافران را آشكار مي سازد.

4. انسان در برابر خدا ناتوان است به طوري كه اگر اراده ي خدا نباشد، او حتي نمي تواند آب آشاميدني خود را تأمين كند.

5. كافران افرادي گمراه و در برابر خدا ناتوان و بي پناه هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 173

بخش هفتم: سوره ي قلم دفاع از قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله

صفات و اخلاق پيامبر صلي الله عليه و آله و دشمنان او

ياداشت قلم و نوشتار

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 175

بخش هفتم: سوره ي قلم

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قلم» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 52 آيه، 300 كلمه و 1256 حرف است.

اين سوره دومين سوره در ترتيب نزول (بعد

از سوره ي «علق» و قبل از سوره ي «مُزّمل») و شصت و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «قلم» و «ن والقلم».

اين نام ها از آيه ي اول اين سوره گرفته شده اند و «ن» از حروف مقطعه است و خدا در اين آيه به قلم سوگند ياد كرده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي «قلم» را در نماز واجب يا مستحبي بخواند ... خدا او را بعد از مرگ از فشار قبر نجات مي دهد. «1»

البته اين گونه آثار سوره، مشروط به شرايطي، از جمله عمل به محتواي آن است.

ويژگي

ويژگي:

آيه ي معروف «وان يَكاد» در اين سوره واقع شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 176

اهداف

اهداف:

اساسي ترين هدف اين سوره عبارت است از:

دفاع از پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن و هشدار به مشركان.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

يادآوري رستاخيز و عذاب كافران و نعمت هاي بهشت (در آيات 33 و 34).

ب) اخلاق:

1. بيان صفات و اخلاق برجسته ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 3)؛

2. بيان صفات و اخلاق زشت دشمنان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 8- 14)؛

3. دستور صبر و استقامت به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 48).

ج) داستان ها:

داستان باغ داراني كه ميوه هاي خود را بامدادان مخفيانه چيدند تا به بينوايان ندهند و دچار عذاب شدند (در آيات 17- 32).

د) مطالب فرعي:

1. بزرگ داشتِ قلم با سوگند به آن (در آيه ي 1)؛

2. تهديد مشركان (در آيات 33، 44 و 45)؛

3. بيان قانون مهلت دادن و استدراج كافران (در آيات 44 و 45)؛

4. دفاع از قرآن كريم و پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 2- 15).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 177

دوم

دوم: محتواي سوره ي قلم قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره ي قلم به عظمت قلم و نوشتار و اخلاق برجسته ي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و با هشدار به مخالفان او مي فرمايد:

1- 7. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ* مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ* وَإِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ* وَإِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ* فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ* بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

نون. سوگند به قلم و آنچه مي نويسند!* كه تو نسبت به نعمت پروردگارت ديوانه نيستي،* و

قطعاً، براي تو پاداشي بي پايان است؛* و مسلماً تو بر شيوه ي (اخلاقي) بزرگوارانه اي هستي؛* پس به زودي مي بيني و مي بينند،* كه كدام يك از شما (ديوانه ي) فريب خورده ايد!* به راستي كه پروردگارت، خود، به كسي كه از راهش گمراه گشته داناتر است؛ و (هم چنين) او به (حال) ره يافتگان داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي قلم تنها سوره اي است كه با حرف مقطعه ي «ن» شروع شده است.

ما در اول سوره هاي بقره، آل عمران و بسياري از سوره هاي ديگر قرآن يادآور شديم كه حروف مقطعه ي اول سوره هاي قرآن اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و يا اشاره به نام هاي خدا هستند؛ (مثلًا «ن» را اشاره به «رحمان» دانسته اند) و يا اشاره به آن كه قرآن از همين حروف الفباي معمولي ساخته شده است، ولي كسي نمي تواند همانند آن را بياورد و همين دليل اعجاز آن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 178

برخي از مفسران نيز فرموده اند كه «نون» به معناي دوات مي آيد كه بي مناسبت با قلم و نوشته هايش نيست. «1»

2. در اين آيات به قلم و نوشته هايش سوگند ياد شده است «2» كه نشان دهنده ي اهميت قلم و نوشته نزد خداي متعال و نيز نوعي جلب توجه انسان به نقش قلم و كتاب در سرنوشت بشريت است.

قلم زن نكودار و شمشيرزن نه مطرب كه مردي نيايد زرَن

(سعدي)

و قلم و نوشتار در اين آيه شامل همه ي قلم ها و نوشته هاي الهي و بشري مي شوند.

3. قلم و نوشتار و كتاب و پيدايش خط، دوران تاريخ انسان را شكل داد و فصل جديدي در زندگي انسان گشود و موجب پيدايش تمدّن ها و پيشرفت علوم و بيداري فكر انسان و مايه ي هدايت و آگاهي بشر شد.

4. در برخي احاديث شيعه و اهل سنت روايت شده كه «اولين چيزي كه خدا آفريد، قلم بود». «3» هرچند اين حديث اشاره به قلم تقدير است، اما اهميت نقش قلم را نشان مي دهد.

5. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خود چيزي نمي نوشت تا مبادا شبهه اي در مورد اعجاز قرآن پيش آيد و در محيط جزيرة العرب زندگي مي كرد كه تعداد افراد با سواد آن به بيست نفر نمي رسيد، اما قرآني را براي بشريت به ارمغان آورد كه با واژه ي «بخوان» شروع شد «4» و به قلم و نوشتار سوگند ياد مي كرد و از اين رو مبدأ پيدايش تمدني عظيم در جهان شد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 179

6. در احاديث متعددي از پيشوايان اسلام روايت شده كه به ياران خود تأكيد مي كردند به حافظه بسنده نكنند و احاديث و علوم را بنويسند و براي آيندگان به يادگار بگذارند. «1»

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

سه صدا حجاب ها را پاره مي كند و به پيشگاه الهي منتهي مي شود: صداي گردش قلم هاي دانشمندان، صداي گام هاي مجاهدان و صداي چرخ ريسندگي زنان

پاك دامن. «2»

در اين حديث پرمعنا بر سه عنصر محوري قلم، جهاد و اقتصاد تأكيد شده ولي نقش علم و قلم قبل از همه بيان شده است.

7. مخالفان اسلام به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت جنون مي زدند، در حالي كه خدا به آن حضرت نعمت هاي فراوان، هم چون عقل، درايت، امانت، راستي، علم، نبوت، عصمت و اخلاق برجسته عطا كرده بود. آنان اين حقايق را نمي ديدند، از اين رو به آنها هشدار مي دهد كه به زودي خواهيد ديد كه چه كسي فتنه زده و جن زده و ديوانه است.

آري؛ آيندگان تعاليم عالي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و عقايد خرافي و شرك آلود مشركان را خواهند ديد و داوري خواهند كرد كه عاقل و ديوانه ي واقعي كيست.

پيدا شود كه مرد كدام است و زن كدام در تنگناي حلقه ي مردان به روز جنگ (سعدي)

8. در برخي احاديث آمده است هنگامي كه قريش ديدند پيامبر صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را بر ديگران مقدم شمرد، به سرزنش علي عليه السلام پرداختند و گفتند:

محمد فتنه زده و ديوانه ي او شده است، از اين رو آيات فوق فرود آمد و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 180

تهمت جنون را از پيامبر صلي الله عليه و آله دفع كرد. «1»

البته روشن است كه شأن نزول آيه موجب انحصار

معنا در يك مورد نمي شود، بلكه مشركان بارها تهمت جنون به پيامبر صلي الله عليه و آله زدند و قرآن به همه ي آنها پاسخ داد.

9. واژه ي «خُلق» از ماده ي «خلقت» و به معناي صفاتي است كه از انسان جدا نمي شود و هم چون آفرينش انسان در درون او آفريده شده است.

اگر انسان با برخي حالات و صفات همراه شود و تمرين كند، كم كم در جانش جاي مي گيرد و خُلق او مي شود و روح و باطن او را شكل مي دهد.

10. در اين آيات به اخلاق برجسته ي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است؛ اخلاقي كه برخي آن را معجزه ي اخلاقي پيامبر صلي الله عليه و آله ناميده اند؛ اخلاقي كه در برخوردهاي فردي و اجتماعي پيامبر صلي الله عليه و آله ظاهر مي شد؛ هم چون عفو عمومي مكيان پس از فتح مكه و بعد از آن همه آزار نسبت به آن حضرت و مسلمانان.

11. از امام علي عليه السلام روايت شده كه ويژگي هاي اخلاقي پيامبر صلي الله عليه و آله چنين بود:

هميشه خوش رو و ملايم بود، هرگز خشن، سنگ دل، پرخاشگر، بدزبان، عيب جو و مديحه گر نبود؛ هيچ كس از او مأيوس نمي شد و هر كس به در خانه اش مي آمد مأيوس باز نمي گشت؛ سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگويي و دخالت در كاري كه به او مربوط نبود، و سه چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسي را سرزنش نمي كرد، از لغزش ها و عيوب پنهاني مردم جست وجو نمي كرد ... هرگاه فرد ناآشنا و ناآگاه با او تندي مي كرد و درخواستي مي نمود تحمل مي كرد و ... و هرگز سخن كسي

را قطع نمي كرد تا سخنش پايان گيرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 181

12. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

من براي تكميل كردن فضايل و كرامت هاي اخلاق برانگيخته شده ام. «1»

نيز از آن حضرت روايت شده است كه

هيچ چيز در ميزان عمل سنگين تر از حُسن خُلق نيست. «2»

و اين كه

محبوب ترين شما نزد خدا كسي است كه اخلاقش از همه بهتر است، كساني كه فروتن هستند و با ديگران انس مي گيرند و ديگران نيز با آنان انس مي گيرند.

من نديدم در جهانِ جست وجو هيچ اهليّت به از خُلق نكو (مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن با حروف الفباي معمولي ساخته شده (اگر مي توانيد مانند آن را بياوريد).

2. قلم و نوشتار اهميت فراواني دارد (به نقش آن توجه كنيد).

3. رهبر اسلام در معرض تهمت مخالفان است (از او دفاع كنيد).

4. خدا از رهبر اسلام دفاع مي كند و به او پاداش مي دهد.

5. حقايق به زودي روشن مي شود و مخالفان اسلام نيز آن را مي بينند (و نمي توانند انكارش كنند).

6. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اخلاق برجسته اي دارد (پس اخلاق او را بياموزيد و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 182

سرمشق

خود قرار دهيد).

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا شانزدهم سوره ي قلم با اشاره به صفات زشت مخالفان اسلام و تكذيب گري و تهمت آنان نسبت به قرآن، به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تسامح در برابر آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

8- 16. فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ* وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ* وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ* هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ* مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ* عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ* أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ* إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ* سَنَسِمُهُ عَلَي الْخُرْطُومِ

پس، از تكذيب كنندگان اطاعت مكن.* (آنان) سستي كردن تو را و سستي كردن خود را آرزو مي كنند.* و اطاعت مكن از هر بسيار سوگند يادكنده ي خوارشده،* بسيار عيب جويي كه به سخن چيني فراوان گام برمي دارد،* بسيار بازدارنده از نيكي، تجاوزگر گنه پيشه،* پرخورِ سخت دل، كه بعد از اين (همه) بي تبار است.* (اين ها به خاطر آن است) كه داراي ثروت و پسران است!* هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي شود، مي گويد: « (اين ها) افسانه هاي پيشينيان است.»* به زودي بر بيني او داغ مي نهيم!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از رؤساي مشركان مكه، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به پيروي از آيين نياكان و شرك دعوت كردند و وليد بن مغيره اموال عظيمي به پيامبر صلي الله عليه و آله پيشنهاد كرد و سوگند ياد كرد كه اگر از آيين خود دست بردارد آن اموال را به او خواهد داد، ولي آيات فوق فرود آمد و پيامبر صلي

الله عليه و آله را از پيروي آنان منع كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات چند ويژگي منفي براي مخالفان اسلام بيان شده است:

الف) تكذيب گر (قرآن و نبوت) هستند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 183

ب) خواستار تساهل و تسامح رهبر اسلام هستند؛

ج) بسيار سوگند ياد مي كنند؛

د) افرادي پست هستند؛

ه) عيب جو هستند (و به جاي آن كه اشكالات خود را ببينند، اشكالات مردم را مي بينند)؛

و) سخن چين هستند (و در جامعه تفرقه افكني مي كنند)؛

ز) نه تنها اهل كار نيك نيستند، بلكه در بسياري از موارد از كارهاي نيك جلوگيري مي كنند؛

ح) تجاوزگرند و به حقوق ديگران تعرض مي كنند؛

ط) گناهكارند؛

ي) پرخور و كينه توز و خشن هستند؛

ك) بدنام و بي اصل و نسب اند؛

ل) آنان داراي ثروت و پسران متعدد هستند (از اين رو گرفتار غفلت و غرور شده اند)؛

م) در برابر قرآن موضع گيري مي كنند و آيات آن را افسانه مي خوانند.

2. مخالفان خواستار نرمش، تسامح و تساهل پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بودند بدين معنا كه ايشان از بخشي از دستورات دين اسلام صرف نظر كنند تا آنها نيز نرمش نشان دهند «1» ولي قرآن كريم اين نقشه و توطئه ي مخالفان را افشا كرد و به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد آن هشدار داد كه تسامح و تساهل نكند.

آري؛ مردان حق هميشه بر اصول ثابت خويش ايستاده اند و حاضر نمي شوند بر سر اصول و عقيده ي خود معامله كنند.

3. هر چند پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هيچ گاه از مشركان پيروي نمي كرد

ولي اين آيات خطاب به ايشان آمده تا خط سير اسلام و رهبر آن را براي ديگران روشن، و طمع ورزان را نااميد سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 184

4. سوگند خوردنِ بسيار از صفات مخالفان اسلام است؛ البته راست گويان نيازي به سوگند ندارند معمولًا افرادي كه بسيار سوگند ياد مي كنند دروغ گو هستند.

5. پرخوري و كينه توزي و خشونت از صفات زشت مخالفان اسلام است؛ افرادي كه فاقد اصالت هستند و اصل و نسب مشخصي ندارند.

اين گونه افراد همه چيز را به سوي خود مي كشند و از هيچ كاري ابا ندارند؛ چون شخصيت و آبروي اجتماعي ندارند كه براي آن بترسند.

6. ثروت و فرزند بسيار، موجب غفلت و غرور افراد و سر چشمه ي بسياري از صفات زشت مي گردد كه در مورد مخالفان اسلام بيان شد. «1»

7. مخالفان نسبت به قرآن واكنش منفي و تهمت آميز دارند؛ آنان قرآن را افسانه هاي پيشينيان معرفي مي كنند، در حالي كه برخي حقايق عالي قرآن در هيچ كتابي پيش از آن نيامده است و قرآن برخي خرافات و افسانه هاي پيشينيان را نيز ردّ و شكل صحيح آن را بيان مي كند.

علاوه بر آن، اين تهمت مخالفان قرآن نوعي مغالطه است؛ زيرا تمام آنچه پيشينيان حكايت كرده اند منفي نيست؛ برخي حقايق وحياني در دوره هاي مختلف تاريخ بشر نازل و حكايت شده است.

8. مخالفان اسلام به عذاب خوار كننده و رسواگر دچار مي شوند. قرآن كريم در مورد آنان تعبيري سرزنش آميز به كار برده است و آنان را به فيلي تشبيه كرده

كه داراي خرطوم است و بر بيني اش داغ ننگ نهاده شده است.

آري؛ كساني كه اين صفات زشت را دارند از حوزه ي انسانيت خارج شده و هم چون حيواني پست هستند و بايد داغ عذاب را بچشند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 185

9. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

شريرترين افراد كسي است كه بسيار سخن چيني مي كند و در ميان دوستان تفرقه مي افكند و به دنبال عيوب افراد پاك و بي گناه است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از مخالفان دين پيروي نكنيد.

2. در برابر مخالفان در مورد دين، تسامح و تساهل نكنيد.

3. سوگند فراوان، پستي، سخن چيني، عيب جويي، منع از كارهاي نيك، تجاوزگري، گناهكاري، شكم بارگي و اصالت نداشتن، از صفات مخالفان اسلام است (پس شما از اين امور بپرهيزيد).

4. گاهي كثرت مال و پسران سرچشمه ي (غفلت و غرور و) صفات ناپسند مي شود.

5. مخالفان دين، در برابر قرآن موضع گيري منفي دارند.

6. عذابي خواركننده در انتظار مخالفان اسلام است.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيست و پنجم سوره ي قلم به ماجراي عبرت آموز ثروتمندان صاحب باغ و تأثير بخل ورزي آنان در نابودي باغ اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 25. إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ* وَلَا يَسْتَثْنُونَ* فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ* فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيِم* فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ* أَنِ اغْدُوْا عَلَي حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ

صَارِمِينَ* فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ* أَن لَايَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِسْكِينٌ* وَغَدَوْا عَلَي حَرْدٍ قَادِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 186

در حقيقت، ما آن (تكذيب گر) ان را آزموديم، همان گونه كه باغ داران را آزمايش كرديم، هنگامي كه سوگند ياد كردند كه آن (ميوه هاي باغ) صبحگاهان حتماً بچينند.* و استثنا نكنند؛* و (عذاب) چرخنده اي از جانب پروردگارت بر گردِ آن (باغ) چرخيد، در حالي كه آنان خوابيده بودند.* و هم چون درختان قطع شده (و خاكستر شده) گرديد.* و صبحگاهان يك ديگر را ندا دادند،* كه اگر ميوه چين هستيد، به سوي كشتزارتان بامدادان بيرون رويد.* و با شتاب رفتند، در حالي كه آنان آهسته به يك ديگر مي گفتند:* «كه امروز، هيچ بينوايي در آن (باغ) بر شما هرگز وارد نشود.»* و بامدادان بيرون رفتند، در حالي كه بر منع (بينوايان مصمّم و) توانا بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرنوشت ثروتمندان مغروري اشاره شده كه صاحب باغي سرسبز و پرميوه در يمن يا جاي ديگر بودند. «1»

مفسران حكايت كرده اند كه اين باغ در اختيار پيرمرد مؤمني بود كه هر سال به اندازه ي نياز از آن برداشت مي كرد و مابقي را به نيازمندان مي داد و از اين رو هر سال بينوايان آن منطقه منتظر روز ميوه چيني بودند، اما بعد از مرگ او فرزندانش تصميم گرفتند كه فقرا را محروم سازند و تمام محصول باغ را مخفيانه بچينند «2» و حتي بر اين كار سوگند ياد كردند. ولي شب هنگام كه آنان در خواب بودند عذاب

الهي فرود آمد و محصولات باغ را نابود كرد و صبح كه آن پسران به باغ درآمدند متوجه آثار و فرجام بخل ورزي خود شدند و اين جريان عبرتي براي همه ي ثروتمندان بخيل شد.

بلاگردان جان و تن دعاي مستمندان است كه بيند خير از آن خرمن كه ننگ از خوشه چين دارد (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 187

2. صاحبان باغ «ان شاء اللَّه» نگفتند و يا چيزي از محصولات باغ را براي بينوايان استثنا نكردند و بخل ورزيدند و همين امر موجب نابودي محصولات باغ شد؛ يعني به ياد خدا نبودن و بُخل ورزي يكي از عوامل نابودي ثروت افراد است. «1»

3. صاحبان باغ آهسته با يك ديگر سخن مي گفتند و صبح زود از خانه خارج شدند و مخفيانه به باغ رفتند تا ميوه ها را بچينند. همه ي اين ها نشانه ي بخل ورزي آنان بود؛ چون مي خواستند فقيران از اين كار با خبر نشوند و حتي به هم ديگر گفتند: امروز هيچ فقيري را به باغ راه ندهيد.

4. از اين آيات روشن مي شود كه مصيبت و عذابي چرخان به گرد باغ چرخيد «2» و آن را هم چون درختان بدون ميوه به خاكستر تبديل كرد و روز سبز باغ به شب تيره اي تبديل شد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. ثروتمندان به وسيله ي فقرا آزمايش مي شوند.

2. باغ داران (و ثروتمندان) بخل ورزي نكنند كه گرفتار عذاب خواهند شد.

3.

مقداري از اموال خود را براي نيازمندان جدا كنيد.

4. بخل ورزي يكي از عوامل نابودي ثروت هاست.

5. براي محروميت فقيران نقشه نكشيد (كه خدا نقشه و ثروت شما را نابود مي سازد).

6. از آزمايش و سرنوشت باغ داران فوق عبرت بياموزيد كه شما هم در معرض آزمايش هستيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 188

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا سي و سوم سوره ي قلم به عذاب عبرت آموز صاحبان باغ و پشيماني آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 33. فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ* بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ* قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ* قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ* فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ* قَالُوا يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ* عَسَي رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْراً مِّنْهَا إِنَّا إِلَي رَبِّنَا رَاغِبُونَ* كَذلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

و هنگامي كه آن (باغ) را ديدند، گفتند: «قطعاً ما گم گشته ايم!* بلكه ما محروم شده ايم!»* ميانه روترين آنان گفت: «آيا به شما نگفته بودم كه چرا تسبيح نمي گوييد؟!»* گفتند: «منزّه است پروردگار ما؛ در واقع ما ستمكار بوديم!»* و برخي از آنان به برخي [ديگر] روكرده، در حالي كه يك ديگر را سرزنش مي كردند؛* گفتند: «اي واي بر ما كه ما طغيانگر بوديم!* اميد است كه پروردگارمان بهتر از آن براي ما جاي گزين كند؛ [چرا] كه ما فقط به سوي پروردگارمان

مشتاقيم».* عذاب (دنيا) اين گونه است، و حتماً عذاب آخرت بزرگ تر است، اگر (بر فرض) مي دانستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه ثروتمندان صاحب باغ تصميم گرفتند كه صبح زود و مخفيانه به طرف باغ بروند و ميوه هاي آن را بچينند تا بينوايان از اين مطلب آگاه نشوند و چيزي به آنان ندهند، اما شب هنگام عذابي نازل شد و باغ آنان را نابود كرد.

و در اين آيات اشاره شده كه صبح هنگام، زماني كه آنان به باغ خود رسيدند، ناگهان با صحنه اي عجيب روبه رو شدند به طوري كه ابتدا فكر كردند اين باغ سوخته ي بدون ميوه باغ آنان نيست و راه را گم كرده و اشتباه آمده اند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 189

ولي با كمي دقت متوجه شدند كه همان باغ آنهاست كه نابود شده و خدا آنان را از محصولات آن محروم كرده است؛ از اين رو به سرزنش يك ديگر پرداختند و پشيمان شدند.

2. صاحبان باغ محروم شدند؛ هم از بركات مادي و ميوه هاي باغ و هم از انفاق و بخشش به بينوايان و ثواب الهي.

آري؛ كساني كه مي خواستند بينوايان را محروم كنند، خودشان محروم شدند.

3. از اين آيات استفاده مي شود كه در ميان صاحبان ثروتمند باغ، فردي ميان سال يا ميان رو بود كه از نظر عقل و دانش در حد اعتدال بود. «1» او برادران را از بُخل ورزي منع، و به تسبيح و شكر و انفاق سفارش مي كرد و هنگامي كه وضعيت بلا زده ي باغ را ديد،

زبانش باز شد و گفت آيا من به شما نگفته بودم (و اين وضعيت اسفبار را پيش بيني نكرده بودم).

4. مقصود از سفارش به تسبيح خدا در اين جا آن است كه چرا به ياد خدا نيستيد و با انفاق، شكر نعمت هاي او را به جا نمي آوريد. آري؛ ريشه ي اعمال نيك در معرفت خداست كه يكي از موارد آن شناخت خدا به پاكي و تنزيه او از نقايص است.

5. از اين آيات استفاده مي شود كه صاحبان باغ پس از آن كه متوجه اشتباه خود شدند چند كار كردند:

الف) خودشان را سرزنش كردند كه چرا فقيران را محروم ساختند.

ب) به گناه خود اعتراف كردند و خود را سركش و ستمكار خواندند.

ز غير ننالم كه هم چو حباب هميشه خانه خراب هواي خويشتنم ج) به سوي خدا بازگشتند و حلّ مشكل خويش را از او خواستند.

د) اميد خود را به خدا از دست ندادند و حتي اميدوار بودند كه خدا باغي بهتر در اختيار آنان بگذارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 190

6. «طغيان» مرحله اي بالاتر از ظلم است؛ چون ستمكار ممكن است اصل قانون را بپذيرد، ولي بر اثر خواهش هاي نفساني ستم كند؛ اما طغيانگر كسي است كه زيربار قانون نمي رود و آن را به رسميت نمي شناسد. البته ممكن است در اين جا ظلم اشاره به ستم به خويشتن، و

طغيان اشاره به ستم به ديگران باشد.

7. افراد بخيل دو عذاب دارند: يكي عذاب دنيا كه همان نابودي ثروت آنهاست و دوم عذاب آخرت كه بزرگ تر است و براي آنان آماده شده است، ولي آنان از اين حقايق آگاهي كافي ندارند. «1»

8. اين آيات به عنوان يك سرگذشت تاريخي بيان شده است، اما در پايان آيه اشاره شده كه اين جريان يك سنت و قانون اجتماعي الهي است كه در مورد افراد مشابه نيز جريان مي يابد؛ «2» يعني هرگاه ثروتمندان بُخل پيشه سازند و انحصارطلبي كنند، زمينه ي نابودي خود را فراهم مي كنند و آه محرومان هم چون صاعقه ي سوزاني، ثروت آنان را نابود مي كند.

آري؛ اين ماجرا هشداري براي مستكبران ثروتمند و انحصارطلب و استثمارگر جهان امروز است، همان طور كه هشداري براي مشركان ثروتمند مكه بود.

هان اي نهاده تير جفا در كمانِ حكم انديشه كن زناوك دل دوز در كمين

گر تير تو ز جوشن فولاد بگذرد پيكان آه بگذرد از كوهِ آهنين (سعدي)

9. بين گناه و قطع رزق انسان رابطه اي وجود دارد؛ از اين رو از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

انسان گناهي مي كند و روزي اش قطع مي شود (سپس حضرت آيات فوق را تلاوت كردند). «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 191

آري؛ ممنوع كردن بخشش به فقرا و محروم ساختن آنان موجب زيان رساندن به آنها مي شود و از اين رو گناهي نابخشودني است كه موجب نزول بلا و قطع روزي خود انسان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس بينوايان را محروم سازد، خودش (از ثروت) محروم مي شود.

2. به ياد خدا باشيد و در راه او انفاق كنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

3. به سخنان افراد معتدل خوب گوش فرا دهيد تا محروم و بلازده نشويد.

4. انحصارطلبي و محروم كردن بينوايان از ثروت، ستمكاري و سركشي است.

5. انحصارطلبان ثروت، مستحقّ سرزنش اند.

6. پس از گناهكاري به سوي خدا بازگرديد و به او اميدوار باشيد.

7. اگر چيزي را خدا از شما گرفت توبه كنيد و اميدوار باشيد كه بهتر از آن را خدا به شما بدهد.

8. انحصارطلبان بخل ورز در دنيا و آخرت عذاب مي شوند.

9. بخل ورزي و انحصارطلبي گناهي است كه موجب قطع روزي مي شود.

***

قرآن كريم در آيات سي و چهارم تا چهل و يكم سوره ي قلم با بيان فرجام نيكوي مسلمانان پارسا به عدم تساوي آنان با خلافكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

34- 41. إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ* أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ* مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ* أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ* إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ* أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ* سَلْهُمْ أَيُّهُم بِذلِكَ زَعِيمٌ* أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِن كَانُوا صَادِقِينَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 192

در حقيقت، فقط براي خودنگه داران، نزد پروردگارشان بوستان هاي پرنعمت (بهشت) است.* و آيا مسلمانان را هم چون خلافكاران قرار مي دهيم؟!* شما را چه شده؟! چگونه داوري مي كنيد؟!* بلكه آيا براي شما كتابي است كه از آن درس مي خوانيد،* كه در آن (كتاب) است كه آنچه را شما برمي گزينيد براي شماست؟!* يا براي شما بر ما سوگندها (و پيمان ها) ي رسايي تا روز رستاخيز است كه آنچه را داوري مي كنيد براي شماست؟!* از آنان بپرس كه كدامشان بر اين (سوگند و پيمان) ضامن هستند؟!* يا براي آنان شريكان (معبود گونه) است؟! پس اگر راست گويند بايد شريكانشان را بياورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت دو گروه نيكوكار و بدكار را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مردم بهتر بتوانند راه خود را انتخاب كنند.

آيات قبل سرنوشت عذاب آلود ثروتمندان بخيل و خلافكار را به تصوير كشيدند و اين آيات به سرنوشت نيكوي مسلمانان پارسا اشاره مي كنند.

2. برخي از مشركان ثروتمند مي پنداشتند و ادعا مي كردند كه همان طور كه وضع زندگي ما در دنيا عالي است، در قيامت نيز عالي خواهد بود. اين آيات آنان را به بازپرسي و محاكمه كشيده، مورد سرزنش قرار مي دهد كه چگونه چنين داوري مي كنيد و سرنوشت خلافكاران را با مسلمانان پارسا و نيكوكار يكسان مي انگاريد.

3. در اين آيات چند راه براي اثبات تساوي سرنوشت مسلمانان با خلافكاران پيشنهاد و ردّ گرديده است:

الف) دليل عقلي: هيچ انساني

بر اساس عقل و عدل داوري نمي كند كه سرنوشت اين دو گروه مساوي باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 193

ب) دليل نقلي: وحي و كتب آسماني نيز سرنوشت اين دو گروه را يكسان نمي دانند.

ج) از راه عهد و پيمان: مخالفان اسلام با خدا ميثاق بسته باشند كه طبق داوري آنان سرنوشت خلافكاران و مسلمانان را يكسان قرار دهد، كه البته چنين پيماني وجود ندارد و كسي آن را تضمين نمي كند.

د) از راه حمايت و گواهي معبودان و شريكان خدا: كه آنان اين داوري مخالفان اسلام را حمايت كنند و بر تساوي خلافكاران و مسلمانان گواهي دهند، كه البته چنين شريكاني وجود ندارند و معبودان آنها خيالي هستند.

در آيات 46 و 47 همين سوره دو راه ديگر هم پيشنهاد و بررسي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام نيكويي در انتظار پارسايان است.

2. پارسايان در بهشت نزديك پروردگار جاي دارند.

3. سرنوشت و فرجام مسلمانان با خلافكاران يكسان نيست.

4. مخالفان اسلام ادعاي بدون دليل مي كنند.

5. داوري بايد بر اساس دليل عقلي عادلانه يا دليل نقلي يا پيمان الهي باشد.

6. ادعاي وجود معبودان و شريكان براي خدا، دروغ است.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و پنجم سوره ي قلم با يادآوري درماندگي خلافكاران در رستاخيز به آنان در مورد قانون استدراج و مهلت دادن خدا، هشدار مي دهد و

مي فرمايد:

42- 45. يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَي السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ* خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَي السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ* فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لَايَعْلَمُونَ* وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 194

روزي كه (لباس) از ساق (پا) ها برطرف شود (و كار مشكل گردد) و به سجده فراخوانده مي شوند، و [لي نمي توانند (سجده كنند).* در حالي كه ديدگانشان (از ترس) فروتن گشته (و) خواري آنان را فرا مي گيرد؛ و به يقين، به سوي سجده فراخوانده مي شدند در حالي كه آنان سالم بودند.* پس من و كسي را كه اين سخن (: قرآن) را تكذيب مي كند، رهاكن! به زودي از جايي كه نمي دانند، به تدريج، گرفتارشان خواهيم كرد؛* و به آنان مهلت مي دهم؛ [چرا] كه نقشه ي من استوار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ساق» به معناي قسمت پايين پاي انسان است. در ميان عرب ها معمول است كه وقتي مي خواهند كار مشكلي انجام دهند دامن به كمر مي زنند و ساق پاها را برهنه مي كنند و «برهنه شدن ساق ها» كنايه از شدّت هراس و وخامت اوضاع در رستاخيز است. برخي مفسران نيز برآن اند كه «ساق» به معناي اصل و اساس چيزي است (مثل ساقه ي درخت)؛ از اين رو اين تعبير اشاره به آن است كه در رستاخيز اصل هر چيزي آشكار مي شود. «1»

2. خلافكاران در دنيا به سجده و عبادت پروردگار فراخوانده مي شدند اما با اين كه بدني سالم داشتند، در برابر

حق سجده نمي كردند. همين روحيه ي استكباري آنان در آخرت تجسّم مي يابد، به طوري كه توان سجده كردن نخواهند داشت.

3. در برخي احاديث آمده است كه در قيامت حجاب از نور الهي برداشته مي شود و مؤمنان به خاطر عظمت آن به سجده مي افتند، ولي پشت منافقان خشك مي شود و قدرت سجده ندارند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 195

4. اين آيات از طرفي به مخالفان قرآن هشدار مي دهند كه كارشان با خداست و از طرف ديگر به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهند كه كاري به كار مخالفان نداشته باشد و آنها را به خدا واگذار كند، تا كيفر آنها را بدهد.

اين نوعي قوّت قلب دادن به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان در برابر توطئه هاي دشمنان است.

5. در اين آيات از قانون «استدراج و املاء» سخن گفته شده است؛ يعني خدا برخي از گناهكاران را به حال خود وا مي گذارد تا به سركشي و تجاوز ادامه دهند و حتي به آنها نعمت مي بخشد تا بيش تر در غرور و غفلت فرو روند و گناهان بيش تري بكنند و مستحق عذاب شديدتري گردند.

6. انسان هاي گناهكار سه حالت دارند:

الف) برخي از آنان متوجه گناه خود مي شوند و توبه مي كنند.

ب) برخي با تازيانه ي بلاهاي الهي بيدار مي شوند.

ج) برخي گناهكاران لجوج كه شايستگي اين امور را ندارند، به حال خود رها مي شوند و به جاي بلا به آنان نعمت داده مي شود و اين همان قانون استدراج و املاء است.

آري؛ خدا نخست

با رحمت خويش با گناهكاران برخورد مي كند و باب توبه را باز مي گذارد اما اگر آنان لجاجت كردند مقدمات عذاب شديدتر آنان را آماده مي سازد.

7. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هرگاه بنده اي گناه كند دوباره به او نعمت داده مي شود و او استغفار را رها مي كند (و غافل مي گردد). اين همان استدراج است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 196

8. در حديث ديگري آمده است كه

يكي از ياران امام صادق عليه السلام عرض كرد: من از خدا مالي خواستم و او روزي ام كرد، فرزندي خواستم و او به من بخشيد، خانه اي طلب كردم و او به من مرحمت كرد، من از اين مي ترسم كه نكند اين استدراج باشد.

امام عليه السلام فرمود: «اگر اين ها همراه با حمد و شكر الهي باشد استدراج نيست». «1»

9. از تعبيرات اين آيات استفاده مي شود كه خدا در مجازات خلافكاران و مخالفان قرآن عجله نمي كند بلكه به آنان مهلت مي دهد و درجه به درجه و گام به گام آنها را به سوي عذاب پيش مي برد؛ زيرا كسي عجله مي كند كه مي ترسد فرصت از دست برود يا مجرم فرار كند ولي اين ها براي خدا مفهومي ندارد و اين قانون استدراج هشداري براي همه ي گناهكاران است.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز روز برهنگي، درماندگي، خواري و مشكلات براي خلافكاران است.

2. اگر مي خواهيد در رستاخيز توان پرستش خدا را داشته باشيد در دنيا اهل پرستش باشيد.

3. خدا شخصاً با مخالفان قرآن برخورد مي كند.

4. از قانون

«استدراج و امهال» غافل نباشيد، كه خدا خلافكاران را مهلت مي دهد و گام به گام به سوي عذاب شديدتر مي كشد.

5. از مهلت يافتن براي گناه شاد نباشيد؛ چون ممكن است نقشه اي براي عذاب بيش تر شما باشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 197

قرآن كريم در آيات چهل و ششم و چهل و هفتم سوره ي قلم به پاداش نخواستن پيامبران اشاره مي كند و با بازپرسي از خلافكاران مي فرمايد:

46 و 47. أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ* أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ

يا از آنان پاداشي مي طلبي، پس آنان از زيان (آن) گرانبارند؟!* يا (اسرار) نهان فقط نزد آنان است، پس آنان (از آن جا) مي نويسند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن بارها تأكيد شده كه پيامبران الهي از مردم پاداشي براي رسالت خود نمي خواهند «1» تا بهانه اي به دست مخالفان نيفتد و از شنيدن آيات الهي سرباز زنند. «2»

دست مزدي مي نخواهيم از كسي دست مزد ما رسد از حق بسي 2. در اين آيات اشاره شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از خلافكاران غرامت و پاداش سنگيني «3» نخواسته است كه در برابر آن امتيازي بگيرند و خود را مساوي مسلمانان پارسا بدانند.

3. يكي

ديگر از راه هايي كه ممكن است خلافكاران بخواهند از آن راه تساوي خود با مسلمانان پارسا را اثبات كنند آن است كه بگويند ما از اسرار غيب آگاه شديم و مثلًا از طريق كاهنان و غير آن متوجه شديم كه سرنوشت آنان با مسلمانان مساوي است، ولي چنين ادعايي بعيد است و دليلي بر آن نيست؛ از اين رو قرآن به صورت استفهام انكاري آن را مطرح كرده است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 198

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران از خلافكاران غرامتي دريافت نكرده اند تا به آنان امتيازي بدهند.

2. خلافكاران با عالم غيب ارتباط ندارند (و ادعاهاي بدون دليل مي كنند).

3. رهبران و مبلغان ديني از مردم دست مزد طلب نكنند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم تا پنجاهم سوره ي قلم با اشاره به سرنوشت يونس عليه السلام، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به صبر و استقامت سفارش مي كند و مي فرمايد:

48- 50. فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَي وَهُوَ مَكْظُومٌ* لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُوم* فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ

پس براي (ابلاغ) حكم پروردگارت شكيبا باش، و مانند همراه ماهي (: يونس) نباش، هنگامي كه ندا در داد، در حالي كه او مورد خشم قرار گرفته بود.* اگر نعمتي از پروردگارش او را درنيافته

بود، حتماً به كرانه ي خشكي افكنده مي شد، در حالي كه او نكوهيده بود.* و [لي پروردگارش او را برگزيد و وي را از شايستگان قرار داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات از طرفي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را دل داري مي دهند و او را به شكيبايي فرامي خوانند و از طرف ديگر با يادآوري سرنوشت يونس عليه السلام به ايشان هشدار مي دهند كه مبادا عجله كرده، مردم را نفرين نمايد، كه در آن صورت به سرنوشت يونس گرفتار مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 199

2. مقصود از «حكم پروردگار» كه بايد پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد آن صبر و استقامت كند چيست؟

مفسران قرآن برآن اند كه منظور دستور به شكيبايي يا فرمان نهايي خدا درباره ي پيروزي مسلمانان يا ابلاغ احكام الهي است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بايد در اين راه شكيبا باشد و عجله نكند و از دست مخالفان خسته نگردد و آنان را رها يا نفرين نكند. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين امور مقصود باشد؛ چون رهبران الهي بايد در تمام اين موارد شكيبا باشند.

3. يونس فرزند «مَتي يكي از پيامبران الهي بود كه بعد از موسي و هارون عليهما السلام در حدود 825 سال قبل از ميلاد مسيح پا به عرصه ي وجود گذاشت و در سرزمين نينوا در عراق به هدايت مردم پرداخت. هم اكنون نزديك كوفه قبري است كه به نام يونس مشهور است.

ماجراي اين پيامبر

الهي در سوره هاي متعدد قرآن، از جمله «يونس»، «انبياء»، «قلم» و «صافات» آمده است. «2»

4. يونس پيامبر مردم را به سوي توحيد فرا خواند ولي قوم او لجاجت كردند و پس از چهل سال تبليغ دو نفر به او ايمان آوردند؛ از اين رو يونس مردم را نفرين كرد و از شهر بيرون رفت و سوار كشتي شد و طي ماجرايي در شكم ماهي گرفتار شد و پس از مناجات با خدا و تسبيح و اعتراف، به طور اعجازآميزي نجات يافت و در صحراي خشكي افكنده شد. «3»

5. مقصود از نداي غمناك يونس عليه السلام همان نداي نفرين او و يا نداي يونس عليه السلام در شكم ماهي است كه در برخي آيات بدان اشاره شده است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 200

6. در قرآن آمده است كه وقتي يونس عليه السلام از شكم ماهي به صحراي خشك افكنده شد، گياه كدو بر او روييد «1» و در اين آيه اشاره شده كه اگر نعمت الهي (توفيق توبه) نبود يونس در همان صحرا رها مي شد و نجات نمي يافت.

7. چرا در برخي آيات قرآن يونس عليه السلام مستحق سرزنش معرفي شده «2» اما اين آيات او را در خورسرزنش نمي دانند؟ يونس عليه السلام، قبل از توبه، به خاطر ترك قوم خويش مستحق سرزنش بود اما پس از توبه، ديگر سزاوار سرزنش نبود.

8. يونس پس از توبه به لطف الهي بار ديگر برگزيده شد و در زمره ي شايستگان درگاه الهي

قرار گرفت و به سراغ قومش آمد و مردم به او ايمان آوردند و مدتي طولاني در ميان آنان زندگي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي بايد در برابر دستورات الهي صبور باشند.

2. رهبر نبايد عجله كند و زود مردم را رها يا نفرين نمايد و گرنه هم چون يونس گرفتار مي شود.

3. توبه موجب نزول لطف و نعمت الهي مي شود و انسان را از هلاكت و سرزنش نجات مي دهد.

4. اگر نعمت و لطف الهي شامل حال انسان شود، شايسته و برگزيده مي شود.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم و پنجاه و دوم سوره ي قلم به موضع گيري منفي كافران در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و در پاسخ به آنان مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 201

51 و 52. وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ* وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ

و مسلماً، نزديك بود كساني كه كفر ورزيدند هنگامي كه آگاه كننده (: قرآن) را شنيدند با ديدگانشان تو را بلغزانند و مي گويند: «قطعاً، او ديوانه است.»* در حالي كه آن (قرآن) جز يادآوري براي جهانيان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد آيات فوق چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) تعبير كنايي است و مقصود نگاه هاي خشم آلود كافران نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله است كه

گويي مي خواهند با نگاه خويش پيامبر را بخورند يا بكشند. «1»

ب) مقصود چشم زدن است؛ يعني دشمنان وقتي آيات قرآن را مي شنوند ناراحت مي شوند و مي خواهند با نگاه خويش تو را به زمين افكنند و هلاك سازند.

ج) مقصود تعجب كافران و مجذوب شدن آنان به آيات قرآن است، به طوري كه نزديك است تو را چشم بزنند.

البته در تفسير سوم تضاد گفتار دشمنان اسلام ظاهر مي شود كه از طرفي پيامبر صلي الله عليه و آله را ديوانه مي خوانند و از طرف ديگر مجذوب سخنان او مي شوند. «2»

2. در اين آيات با تعبير لطيفي به تهمت جنون نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ داده شده است؛ قرآن كتابي است كه معارف عالي آن مايه ي تذكّر و بيداري بشريت است و مطالب فطري و حقايق تاريخي را به ياد آنان مي آورد؛ پس ممكن نيست كه شخصي ديوانه آن را پديد آورده باشد.

3. برخي معتقدند كه در چشم بعضي مردم اثر مخصوصي است كه ممكن است با نگاه كردن با تعجب به چيزي يا كسي آن را از بين ببرند و يا به آن زيان برسانند و آن را در اصطلاح چشم زخم مي نامند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 202

چشم زخم از نظر عقلي و علمي محال نيست، زيرا نيروهاي مرموز مخرّب هم چون نيروي مغناطيس و اشعه ي ليزر در طبيعت وجود دارد و چشم زخم هم مي تواند يكي از آنها باشد كه هنوز كاملًا ماهيت آن روشن نشده است.

هر

چند اثبات چشم زخم به وسيله ي آيه ي فوق مشكل است، اما در احاديث اسلامي اجمالًا به آن اشاره شده است. «1» در نهج البلاغه آمده است كه

چشم زخم حق است و دعا و توسل براي دفع آن نيز حق است. «2»

البته تذكر اين نكته لازم است كه پذيرش چشم زخم به معناي قبول اعمال خرافي برخي مردم در اين مورد نيست، همان طور كه نمي توان كسي را در اين مورد متّهم به بدچشمي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران از فعاليت خادمان قرآن به خشم مي آيند.

2. كافران در برابر قرآن و رهبر اسلام موضع مي گيرند و به آنها تهمت مي زنند ولي خدا دفاع مي كند.

3. رهبران الهي آماده باشند كه آنان و قرآن مورد حمله و تهمت قرار مي گيريد ولي خدا (و مسلمانان از آنان) دفاع مي كنند.

4. هر گاه دشمنان در برابر نفوذ قرآن قرار مي گيرند (و نمي توانند كاري بكنند) به رهبران اسلام حمله مي كنند ولي شما (خط را گم نكنيد و) از قرآن دفاع كنيد.

5. قرآن مايه ي تذكّر و بيداري و يادمان جهانيان است (پس آورنده ي آن ديوانه نيست).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 203

بخش هشتم: سوره ي حاقه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «حاقّه» در مكه نازل شده و داراي 52 آيه، 256 كلمه و 1084 حرف است.

اين سوره هفتاد و هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «مُلك» و قبل از سوره ي «معارج») و شصت و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «حاقّه» (يكي از نام هاي قيامت) است كه از آيه ي

اول آن گرفته شده است. «الحاقّه» از ريشه ي حق و بيانگر حقّانيّت وقوع قيامت است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

سوره ي حاقه را زياد بخوانيد، چون قرائت آن در نمازهاي واجب و مستحب نشانه ي ايمان به خدا و پيامبرش است. «1»

البته اين گونه آثار مشروط به شرايطي است، از جمله اينكه علاوه بر تلاوت اين سوره به محتواي آن ايمان داشته و عمل نمايد.

اهداف

اهداف:

مهم ترين هدف اين سوره يادآوري رستاخيز و تأكيد بر وقوع آن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 206

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. مطالبي درباره ي قيامت و خصوصيات آن (در آيات 1- 3 و 15)؛

2. ذكر سه نام قيامت يعني «حاقّه»، «قارعه» و «واقعه» (در آيات 1- 3)؛

3. مطالبي درباره ي نفخ صور در آستانه ي قيامت (در آيات 13- 15)؛

4. بيان حالات اصحاب شمال و اصحاب يمين در قيامت (در آيات 19- 37)؛

5. مطالبي درباره ي وحي و نبوت و اين كه پيامبر نمي تواند از پيش خود چيزي بگويد (در آيات 38- 48)؛

6. اشاره اي به حقانيّت و عظمت قرآن (در آيات 38- 48).

ب) داستان ها:

1. اشاره اي به سرگذشت قوم عاد (در آيات 4 و 5)؛

2. اشاره اي به سرگذشت قوم ثمود (در آيات 6- 8)؛

3. اشاره اي به سرگذشت قوم فرعون (در آيه ي 9)؛

4. اشاره اي به سرگذشت شهرهاي زير وروشده ي قوم لوط (مؤتَكِفَه) (در آيات 9 و 10).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 207

دوم

دوم: محتواي سوره ي حاقه قرآن كريم در آيات اول تا هشتم سوره ي حاقه با اشاره به سركشي قوم عاد و ثمود به عذاب عبرت آموز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 8. الْحَاقَّةُ* مَا الْحَاقَّةُ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ* كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ* فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ* وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ* سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَي الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَي كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ* فَهَلْ تَرَي لَهُم مِن بَاقِيَةٍ

تحقق يابنده.* تحقق يابنده چيست؟* و چه چيز تو را آگاه كرد كه تحقق يابنده چيست؟* (قوم) ثمود و عاد (عذاب) كوبنده را دروغ انگاشتند.* و اما (قوم)

ثمود پس به وسيله ي (عذاب) طغيانگر هلاك شدند.* و اما (قوم) عاد پس با تندباد سرد سركش هلاك شدند؛* كه آن (باد) را هفت شب و هشت روز بنيان كن بر آنان مسلّط كرد؛ و آن قوم را در آن (مدت) بر زمين افتاده مي بيني، چنان كه گويي آنان تنه هاي درختان خرماي فرو ريخته اند!* و آيا از آنان هيچ بازمانده اي مي بيني؟

نكته ها و اشاره ها:

1. «حاقّه» به معناي تحقق يابنده است كه بسياري از مفسران قرآن آن را به روز رستاخيز تفسير كرده اند، اما برخي ديگر آن را به عذاب هاي دنيوي تفسير كرده اند كه با عذاب هاي قوم عاد و ثمود و فرعونيان كه در ادامه ي آيات آمده است تناسب دارد.

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره داشته باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 208

2. در اين آيات واژه ي «حاقّه» سه بار با بيان هاي مختلف آمده است كه نشان دهنده ي عظمت روز قيامت و تأكيد بر آن است. همان طور كه در تعبيرات روزمره مي گوييم: فلاني انسان است؛ چه انساني! تو نمي داني چه انساني است!

آري؛ درك عظمت عذاب الهي يا روز رستاخيز براي ما مشكل است و از اين رو با تعبيرات مُجمل بر عظمت آن تأكيد مي شود.

3. در قرآن كريم بارها از قوم ثمود و سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز آنان ياد شده است. «1» قوم ثمود، در منطقه اي كوهستاني ميان حجاز و شام زندگي مي كردند و حضرت صالح عليه السلام به سوي آنان آمد ولي ايمان نياوردند و لجاجت كردند

و حتي خواستار نزول عذاب الهي شدند. آنان سرانجام به وسيله ي صاعقه اي پرصدا و ويرانگر و سركش همگي هلاك شدند. «2»

4. در قرآن كريم بارها از قوم عاد و عذاب عبرت آموز آنان ياد شده است. «3» قوم عاد در سرزمين احقاف در جنوب شبه جزيره ي عربستان زندگي مي كردند و افراد قوي و نيرومندي بودند و سرزمين آبادي داشتند و حضرت هود عليه السلام براي هدايت آنان رفت ولي سركشي و لجاجت كردند و گرفتار عذاب دردناكي شدند.

5. عذاب قوم عاد، بادي مسموم و پر صدا و سرد و سركش بود «4» كه هفت شب و هشت روز پي درپي بر آنان وزيد «5» و هلاكشان كرد، به طوري كه جسم هاي بي جان آنان هم چون تنه ي پوسيده ي درختان خرما بر زمين افتاد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 209

تشبيه قوم عاد به درختان پوسيده ي خرما، اشاره به بلندقدي آنان، ريشه كن شدن و هلاكتشان و نيز توخالي بودن آنها در برابر عذاب الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. درك حقيقت تحقق يابنده ي عذاب الهي يا روز رستاخيز براي شما مشكل است.

2. فرجام تكذيب گري آيات الهي، عذاب آلود است.

3. از فرجام عذاب آلود قوم ثمود درس عبرت بگيريد.

4. از عذاب دردناك قوم عاد درس عبرت بگيريد.

5. اگر خدا بخواهد سركشي اقوام را با سركشي عوامل طبيعي پاسخ مي دهد.

6. سرنوشت سركشان تاريخ به بادي وابسته است.

7. به نابودي اقوام سركش و برجا نماندن آثار آنان بنگريد و درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات نهم تا دوازدهم سوره ي حاقّه به فرجام عذاب آلود پندآموز فرعون، قوم لوط و نوح اشاره مي كند و مي فرمايد:

9- 12. وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ* فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً* إِنَّا لَمَّا طَغَا الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ* لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَة

و فرعون و كساني كه پيش از او بودند و شهرهاي زيرورو شده (: قوم لوط) خطاكارانه آمدند،* و فرستاده ي پروردگارشان را نافرماني كردند و (خدا) با گرفتاري فزاينده اي آنان را گرفتار ساخت.* در حقيقت، ما هنگامي كه آب طغيان كرد، شما را در (كشتيِ) روان سوار كرديم،* تا آن را براي شما يادآورنده قرار دهيم و گوش هاي فراگيرنده آن را فراگيرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از كساني كه پيش از فرعون بودند، اقوامي هم چون قوم شعيب

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 210

و نمروديان سركش بودند كه به عذاب عبرت آموز الهي گرفتار شدند.

2. «مُؤتَفِكات» به معناي زيرو روشدن است كه در اين جا اشاره به شهرهاي قوم لوط است كه با زلزله ي شديدي ويران شدند و سپس باراني از سنگ بر آنان باريد. «1»

3. فرعونيان و قوم نوح كه در برابر پيامبران الهي ايستادند و با آنان مخالفت كردند، گرفتار عذابي فزاينده و سركش شدند؛ يعني آب كه مايه ي حيات انسان است در برابر آنان طغيان كرد و فرعون و يارانش گرفتار امواج نيل «2» و قوم

نوح نيز گرفتار سيلاب شدند. «3»

آري؛ عذاب و كيفر خلافكاران با گناه آنان متناسب است؛ يعني كساني كه سركشي كردند با سركشي طبيعت مجازات شدند.

4. در اين آيات بيان شده كه «شما را از سيلاب نجات داديم و بر كشتيِ روان سوار كرديم.»، در حالي كه انسان هاي امروزي در آن عصر نبودند تا سوار كشتي شوند؟

مقصود سوار شدن نياكان انسان ها در كشتي نوح «4» و يا ذرات وجود انسان هاي فعلي در صُلب پدران است كه همراه آنان سوار كشتي شدند، كه اگر آنان نجات نيافته بودند ما نيز وجود نداشتيم.

5. هدف از مجازات اقوام سركش پيشين، انتقام جويي نبود، بلكه هدف پندآموزي و عبرت گيري و تربيت انسان هاي بعدي در مسير كمال بود؛ يعني آيندگان اين سرنوشت هاي عذاب آلود را بشنوند و حفظ كنند و چراغ راه خود قرار دهند تا اين گناهان و سركشي ها بار ديگر تكرار نشود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 211

6. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

من از خدا خواستم كه گوش علي را از گوش هاي فراگيرنده قرار دهد. «1»

و از امام علي عليه السلام روايت شده كه

من هيچ چيزي را از پيامبر صلي الله عليه و آله نشنيدم كه آن را فراموش كنم بلكه هميشه آن را به خاطر داشتم. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به فرجام عذاب آلود اقوام پيشين توجه كنيد و گوش شنوا داشته باشيد و عبرت بگيريد.

2. خطاكاري و نافرماني در برابر پيامبران از عوامل عذاب است.

3. طغيانگران گرفتار طبيعت

سركش مي شوند و به مجازات مي رسند.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم تا هفدهم سوره ي حاقّه به حوادث آستانه ي رستاخيز و نقش فرشتگان در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

13- 17. فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ* وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً* فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ* وَانشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ* وَالْمَلَكُ عَلَي أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 212

و هنگامي كه دمي يگانه در شيپور (حوادث آستانه ي رستاخيز) دميده شود،* و زمين و كوه ها (از جاي) برداشته شوند و با يك (ضربه ي) خردكننده خُرد (و هموار) شوند!* و در آن روز حادثه (ي رستاخيز) واقع شود،* و آسمان شكافته شود، پس آن (آسمان) در آن روز سست باشد؛* و فرشتگان در اطراف آن (آسمان) هستند؛ و در آن روز تخت (جهان داري و تدبير هستي) پروردگارت را هشت (نفر) بر فرازشان حمل مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «دميدن در شيپور» همان فرمان خدا در مورد مرگ همگاني موجودات يا برپايي رستاخيز است كه هم چون شيپور آماده باش لشكر است كه يك بار در آن دميده مي شود. «1»

2. در قرآن كريم از دو نَفخ صور يا دو بار دميدن در شيپور ياد شده است، كه با دميدن اول همه ي موجودات مي ميرند و حوادث آستانه ي رستاخيز به وجود مي آيد و با دميدن

دوم همه ي مردگان زنده مي شوند و روز رستاخيز شروع مي شود.

خاص و عامه از سليمان تا به مور زنده گشته چون جهان از نفخ صور (مولوي)

در آيات فوق به هر دو مرحله اشاره شده است، ولي ظاهراً مقصود از دميدن در شيپور، همان نفخ صور اول است كه آغاز حوادث آستانه ي رستاخيز است.

3. در آستانه ي رستاخيز كوه ها و زمين در هم كوبيده و خرد و هموار «2» و كرات آسماني شكافته و متلاشي مي شوند و بر ويرانه هاي جهان كنوني جهاني نو برپا مي شود و رستاخيز موجودات شروع مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 213

4. «عرش» به معناي تخت مادي نيست؛ چون خدا جسم نيست تا مكان بخواهد و تخت داشته باشد؛ پس اين تعبير كنايه از مركز زمام داري و تدبير هستي است، يعني در رستاخيز تدبير جهان، به فرمان خدا، به وسيله ي هشت نفر يا هشت گروه از فرشتگان يا انسان ها انجام مي گيرد. «1»

5. در برخي احاديث آمده است كه

حاملان عرش الهي، چهار نفر از اولين (يعني نوح، ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام) و چهار نفر از آخرين (يعني محمد صلي الله عليه و آله، علي، حسن و حسين عليهم السلام) هستند «2» و معناي حامل عرش بودن، حامل علم بودن است. «3»

و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

مقصود از عرش، علم

است و حاملان آن هشت نفرند كه چهار نفر از ما و چهار نفر از كساني هستند كه خدا خواسته است. «4»

و از امام علي عليه السلام روايت شده كه

حاملان عرش الهي دانشمندان هستند كه خدا علمش را به آنان آموزش داده است. «5»

و از امام رضا عليه السلام روايت شده كه

عرش خدا اسم علم و قدرت است. «6»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 214

از اين احاديث استفاده مي شود كه عرش با علم و قدرت الهي ارتباط دارد و حاملان عرش، همان حاملان علم الهي هستند كه در صدر آنها پيامبران و اولياي الهي اند، هر چند ممكن است گروهي از فرشتگان نيز در اين كار شركت داشته باشند.

6. مقصود از اين كه حاملان عرش الهي بر فراز آنان (فرشتگان يا انسان ها) هستند اين است «1» كه اين حاملان عرش از نظر مقام از آنان برترند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز با اعلامي يك باره و با حوادث كوبنده اي شروع مي شود (براي آن روز آماده شويد).

2. وضع زمين و آسمان در آستانه ي رستاخيز در هم ريخته مي شود (و جهاني نو برپا مي شود).

3. مركز تدبير هستي در رستاخيز به هشت (نفر يا گروه از فرشتگان و انسان هاي والاتر) واگذار (و تقسيم كار) مي شود.

***

قرآن كريم در آيات هجدهم تا بيست و چهارم سوره ي حاقّه به كشف اسرار انسان ها

در رستاخيز و فرجام نيكو و بهشتي افراد راست گرا اشاره مي كند و مي فرمايد:

18- 24. يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَي مِنكُمْ خَافِيَةٌ* فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا كِتَابِيَهْ* إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ* فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ* فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ* قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ* كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 215

أَسْلَفُتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ

در آن روز (شما به طوري) عرضه مي شويد كه هيچ پنهاني از شما پوشيده نمي ماند.* وامّا كسي كه نامه (ي عمل) او به دست راستش داده شود، پس مي گويد: « (بياييد) نامه ي (عمل) مرا بگيريد، بخوانيد!* در حقيقت، من مي دانستم كه من حساب (اعمال) خود را ملاقات مي كنم.»* پس او در زندگي رضايت بخش است،* در بهشتي عالي،* كه چيدن (ميوه هاي) آن نزديك است.* (به آنان گفته مي شود:) بخوريد و بياشاميد؛ گوارا! به خاطر آنچه در روزگاران گذشته از پيش فرستاديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از عرضه شدن انسان ها بر خدا در رستاخيز، يا آن است كه انسان ها در آن روز در محضر خدا هستند و اين مطلب كاملًا آشكار مي شود و حتي تمام اسرار و نيت ها و صفات آنها به ظهور و شهود مي رسد و يا آن كه خدا بر همه ي انسان ها احاطه ي علمي دارد. البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

مي نماند هيچ مخفي بر خدا اندر آن روز از

اسرار شما 2. «اصحاب يَمين» كساني هستند كه نامه ي اعمالشان به دست راست شان داده مي شود كه به معناي سعادتمندي و كردار نيك آنهاست.

آنان وقتي به نامه ي اعمالشان مي نگرند و نعمت هاي الهي و لطف او را مي بينند بسيار خوشحال مي شوند و حتي ديگران را دعوت مي كنند كه نامه ي اعمال آنان و لطف الهي را بر آنان ببينند و مشاهده كنند كه خدا چگونه بدي ها و گناهانشان را بخشيده يا تبديل به نيكي كرده است.

3. يكي از عوامل توفيق اصحاب دست راست آن است كه آنان به معاد و حساب رستاخيز يقين داشتند، «1» و همين عامل، روحِ تقوا و تعهد و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 216

مسئوليت پذيري را در آنان تقويت كرده و موجب تربيت و نجات آنان شد.

4. در اين آيات، بهشت عالي و زندگي رضايت بخش اصحاب دست راست توضيح داده شده است. آنان آن قدر در آن جا راحت اند كه حتي زحمت چيدن ميوه ندارند و بلكه ميوه هاي آن بوستان در دست رس و نزديك اند و آنها را دعوت به نوشيدن و غذا خوردن مي كنند و به آنان «گوارا باد» مي گويند.

5. نعمت هاي بهشتي در عوض اعمال گذشته ي اصحاب دست راست به آنان داده مي شود و اين مسئله به آنان اعلام مي شود تا احساس سرافرازي كنند و منّتي بر آنان نباشد.

6. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از اصحاب دست راست، علي عليه السلام و شيعيان او هستند.

البته اين گونه احاديث مصداق كامل و روشن آيه رابيان مي كنند و معناي

آيه رامحدود نمي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز آشكار شدن اسرار است (پس مراقب كردار خود باشيد).

2. يقين به معاد، زمينه ساز سعادت اخروي است.

3. بهشت را به بها مي دهند (نه به بهانه).

4. زندگي رضايت بخشي در بهشت عالي در انتظار راست گريان است (پس تلاش كنيد از اين گروه باشيد).

5. اگر بهشت عالي مي خواهيد، تلاش كنيد از افراد راست باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 217

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا سي و هفتم سوره ي حاقّه به فرجام عذاب آلود بدكاران دست چپ و حالات آنان در رستاخيز و عوامل عذاب آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

25- 37. وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ* وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ* يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ* مَا أَغْنَي عَنِّي مَالِيَهْ* هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ* خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ* إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ* وَلَا يَحُضُّ عَلَي طَعَامِ الْمِسْكِينِ* فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ* وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ* لَايَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ

و امّا كسي كه نامه ي (اعمال) او به دست چپش داده مي شود، پس مي گويد: «اي كاش نامه ي (عمل) من به من داده نمي شد!* و نمي دانستم كه حساب من چيست!* اي كاش آن (حالت) به پايان مي رسيد!* ثروتم (عذابي را) از من دفع نكرد!* تسلّط من از

(دست) من رفت!»* (ندا آيد:) او را بگيريد و ببنديدش؛* سپس او را در دوزخ وارد كنيد (و بسوزانيد!)؛* سپس او را در زنجيري كه طولش هفتاد ذرع (: سي و پنج متر) است (دربند نماييد) و او را وارد (آتش) كنيد؛* (چرا) كه او هرگز به خداي بزرگ ايمان نمي آورد،* و (مردم را) به غذا دادن بينوايان تشويق نمي كرد.* پس امروز در اين جا براي او هيچ (دوست) گرم نزديكي نيست؛* و هيچ غذايي غير از «زردابه» نيست؛* كه آن را جز خطاكاران نمي خورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت نيكوكاران و بدكاران را در برابرهم به تصوير مي كشد تا مردم بتوانند با بصيرت و بهتر راه خود را انتخاب كنند. در آيات پيشين فرجام

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 218

نيك نيكوكاران دست راست به تصوير كشيده شد و اينك در اين آيات فرجام عذاب آلود بدكاران دست چپ گوش زد مي شود.

2. در رستاخيز كه نامه ي اعمال بدكاران را به دست چپ آنان مي دهند، همه ي كارهاي بد آنان و كيفر آنها آشكار مي گردد، و آنان فرياد و ناله سرمي دهند و آرزو مي كنند كه اي كاش اين نامه ي عمل را هرگز نديده و از حساب كار خود آگاه نمي شدند؛ زيرا آگاهي از اعمال بد و انتظار براي عذاب خود نوعي مجازات رواني براي آنان است.

آنان آرزو مي كنند كه اي كاش هرچه زودتر اين وضع اسفبار پايان پذيرد و مرگ ادامه يابد و اي

كاش در رستاخيز دو باره زنده نمي شدند يا اين كه مرگ ديگري برايشان فرا مي رسيد. «1»

نامه اي آيد به دست بنده اي سرسيه از جرم و فسق آكنده اي «2» 3. در رستاخيز ثروت افراد و قدرت و مقام آنان سودي ندارد و چيزي از عذاب را از آنان دفع نمي كند و بدكاران در آن روز دليل و برهاني ندارند كه براي توجيه كارها و تسلّط علمي آنها به كار آيد و مايه ي نجات شان شود. «3»

پس امروز بر حال من واي باد كه سودي نبخشيد مال زياد (مجد)

4. در اين آيات به انواع عذاب هاي بدكاران دست چپ اشاره شده است:

الف) نامه ي اعمالشان به دست چپ شان داده مي شود كه اين مطلب كنايه از فرجام عذاب آلود و نشانه ي كارهاي بد آنان است و موجب عذاب روحي و رواني آنان نيز مي شود.

آن چنان نامه پليد و پر وَبال در يمين نايد درآيد در شمال (مولوي)

ب) با غُل و زنجير بسته مي شوند.

ج) ذليلانه به طرف آتش كشيده مي شوند.

د) غذاي نامطبوعي به آنان مي دهند كه از چرك و خون «1» دوزخيان است.

ه) در رستاخيز تنها هستند و دوست صميمي ندارند و اموال و مقامشان براي آنان سودي ندارد.

5. مقصود از زنجيري كه هفتاد ذراع «2» است، چيست؟

ممكن

است منظور همان عدد هفتاد باشد؛ يعني هر گروه از دوزخيان را با زنجيري سي و پنج متري به هم ديگر مي بندند و مي كشند. و يا منظور از هفتاد، كثرت باشد؛ يعني دوزخيان را با زنجيرهاي طولاني به هم ديگر مي بندند.

در هر صورت اين تعبيرات شبحي از عذاب هاي رستاخيز را براي ما ترسيم مي كند، ولي حقيقت و جزئيات عذاب هاي اخروي از ما پنهان است.

آري؛ كساني كه در دنيا گرفتار بندهاي گناه و نفاق بودند در رستاخيز گرفتار زنجيرهاي طولاني مي شوند.

6. در اين آيات به دو عامل عذاب بدكاران دست چپ اشاره شده است:

الف) آنان به خداي بزرگ ايمان نداشتند و دعوت پيامبران و دلايل مختلف آنان را نپذيرفتند و پيوند خود را با خالق قطع كردند.

ب) آنان مردم را براي كمك غذايي به بينوايان تشويق نمي كردند؛ يعني پيوند خود را با خلق قطع كرده بودند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 220

7. در اين آيات ترك تشويق به غذارساني به بينوايان را از عوامل عذاب شمرده است كه مي توانيم چند نكته ي جالب را از آن استفاده كنيم:

الف) تشويق به غذارساني براي همه ي بينوايان، اعم از آن كه مسلمان باشند يا نباشند، وظيفه ي همگاني انساني و الهي است.

ب) غذا دادن هر فرد به بينوايان كافي نيست بلكه بايد يك اقدام اجتماعي صورت گيرد و با تشكيل انجمن هاي خيريه و تبليغات سازنده ديگران را نيز به اين كار تشويق كرد.

ج) ممكن است كسي توانايي كمك مالي به بينوايان را نداشته باشد، اما هر كسي

مي تواند در تشويق ديگران مؤثر باشد.

د) انسان نه تنها بايد خود به مستمندان كمك كند و بُخل نورزد بلكه بايد با بُخل ورزي ديگران نيز مبارزه كند.

8. در حكايتي لطيف آورده اند كه فرزانه اي به همسر خود گفت غذاي بيش تري طبخ كند تا به بينوايان بدهند. پس گفت: نصف زنجير را با ايمان و نصف ديگر را با غذا دادن از تن خود بيرون مي كنيم. «1»

9. غذاي بد دوزخ مخصوص «خاطِئُون» است. آنان كساني هستند كه عمداً به سراغ خطاكاري مي روند و با آگاهي راه شرك و كفر و بُخل و سركشي را مي پيمايند. «2»

آري؛ كساني كه در دنيا از غذارساني به بينوايان سر باز مي زنند و در اين مورد تبليغات نمي كنند در رستاخيز بايد غذاهاي نامطبوع بخورند.

10. روزي يكي از ياران امام علي عليه السلام به نام «صعصة بن صُوحان» آيه ي فوق را خدمت ايشان مي خواند، ولي «خاطِئون» را به اشتباه «خاطُون» خواند. حضرت اشتباه او را تصحيح كرد و به «ابو الاسود» كه مردي اديب بود،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 221

دستور داد كه جلوي اين اشتباهات را بگيرد و او برخي نشانه هاي زبان عرب (رفع، نصب و كسره) را ابداع كرد كه سرآغاز تحوّلي در زبان عرب و قرائت قرآن و پايه گذاري علم جديدي بود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام خطاكارانِ دست چپ، عذاب آلود است.

2. در رستاخيز اموال و مقام گناهكاران سودي به حالشان ندارد.

3. براي بدكاران، رستاخيز روز پشيماني و حسرت و بي كسي است.

4. قطع پيوند با خالق

و خلق از عوامل عذاب است.

5. اگر مي خواهيد گرفتار عذاب نشويد، مؤمنانه مردم را براي غذارساني به بينوايان تشويق كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و هشتم تا چهل و سوم سوره ي حاقّه از قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله دفاع مي كند و مي فرمايد:

38- 43. فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ* وَمَا لَا تُبْصِرُونَ* إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ* وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ* وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ* تَنزِيلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ

و قسم ياد مي كنم به آنچه مي بينيد،* و آنچه نمي بينيد!* كه قطعاً، آن (قرآن) گفتار فرستاده ي ارجمندي است؛* و آن گفتار شاعر نيست؛ چه اندك ايمان مي آوريد!* و گفتار پيش گو نيست، چه اندك متذكّر مي شويد!* (اين قرآن) فروفرستاده اي از جانب پروردگار جهانيان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «لا» در آيه ي «فلا اقسِم» براي تأكيد قَسَم است، نه به معناي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 222

نفي سوگند و اين نشان دهنده ي اهميت موضوع و شايستگي براي قسم ياد كردن است و خدا گاهي براي تأكيد بر مطلب و نشان دادن اهميت موجودات به آنها سوگند ياد مي كند تا توجه انسان به سوي آنها جلب شود، «1» هر چند سوگند انسان فقط با نام خدا معتبر است.

2. مقصود از چيزهاي ديدني، همه ي محسوسات و عالم ظاهر است اما منظور از چيزهاي ناديدني،

عالم غيب و باطنِ عالم هم چون موجودات ذره بيني و فرشتگان و ارواح و نيز امواج صوتي و رنگ هايي است كه در جهان وجود دارند، ولي ما آنها را نمي بينيم.

3. مقصود از «رسول كريم» پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله است كه فرستاده ي ارجمند خداست و قرآن به زبان ايشان جاري شده و به مردم رسيده است.

پيامبري كه شاعر و كاهن و پيش گو نبود، ولي كساني هم چون ابو جهل، او را شاعر مي خواندند و افرادي هم چون عقبه يا عتبه او را كاهن مي ناميدند.

4. «كاهن» كسي است كه در اثر ارتباط با جن و شيطان، برخي اسرار را بازگو مي كند، و «شاعر» كسي است كه با تكيه بر خيال، مطالب خود را با وزن مخصوص بيان مي كند به طوري كه خيال و احساسات شنونده را برمي انگيزد ولي قرآن با غيب گويي و شعر تفاوت هاي اساسي دارد؛ محتواي قرآن عالي است و قابل تقليد و همانند آوردن نيست، در حالي كه شعر و كهانت اين گونه نيست.

اين محتواي عالي و اعجازآميز قرآن ثابت مي كند كه آورنده ي آن شاعر و كاهن نيست.

5. در اين آيات بر مصونيت قرآن در ناحيه ي صدور و ابلاغ تأكيد شده است؛ يعني مصدر و منبع قرآن پروردگارِ جهانيان است و اين آيات ساخته ي فكر بشر نيست و آورنده ي آن نيز شاعري خيال پرداز يا كاهنِ پيش گو نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 223

آموزه ها و پيام ها:

1. ديدني ها و ناديدني ها مهم است (در مورد آنها فكر كنيد).

2. قرآن با شعر و

پيش گويي تفاوت اساسي دارد و باطل بودن اين تهمت ها روشن است.

3. قرآن از ناحيه ي منبع و رساننده مصون است؛ چون كلام الهي است كه بر زبان پيامبري ارجمند جاري شده است.

4. اهل باور و تذكّر كم هستند (شما از آنان باشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و چهارم تا پنجاه و دوم سوره ي حاقّه به مصونيت پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن و ويژگي هاي آن و تكذيب گري مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

44- 52. وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ* لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ* ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ* فَمَا مِنكُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ* وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِين* وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُكَذِّبِينَ* وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَي الْكَافِرِينَ* وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ* فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

و اگر (بر فرض) برخي سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مي داد،* حتماً، با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مي ساختيم،* سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مي كرديم،* و هيچ يك از شما مانع آن (مجازات) نمي شد.* و قطعاً، آن (قرآن، مايه ي) يادآوري براي خودنگه داران است؛* و مسلماً، ما مي دانيم كه برخي از شما (آن را) تكذيب مي كنيد؛* و قطعاً، آن (مايه ي) حسرت بر كافران است؛* و مسلماً، آن (قرآن) حقّ يقيني است؛* پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح بگوي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به مصونيت قرآن و آورنده ي آن اشاره شده است؛ يعني خداي متعال سيستمي را طراحي كرده است كه آورنده ي وحي نمي تواند

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 224

مطلب دروغي را به جاي آيه ي قرآن براي مردم بيان كند و اگر بر فرض پيامبر صلي الله عليه و آله بخواهد چنين كاري بكند بلا فاصله گرفتار مجازات الهي مي شود.

2. مقصود از «وَتين» رگ قلب، يعني شاهرگي است كه خون را به تمام بدن مي رساند كه اگر قطع شود بلا فاصله انسان مي ميرد. «1»

3. مي دانيم كه خدا جسم نيست، پس منظور از گرفتن پيامبر صلي الله عليه و آله با دست راست چيست؟

دست راست كنايه از قدرت است؛ چرا كه كار با دست راست با قدرت بيش تري همراه است.

4. اگر پيامبر صلي الله عليه و آله بر خدا دروغ بندد، بلا فاصله كشته مي شود، اما چرا مدعيان دروغين نبوّت بلا فاصله نابود نمي شوند؟

پيامبر صلي الله عليه و آله داراي معجزه و دلايل روشن بود؛ بنابراين كج روي او با آگاهي است وعدّه ي زيادي را گمراه مي سازد و مستحق مجازات فوري است. ولي كسي كه ادعاي باطل و بدون دليل مي كند، دروغگويي اش بر خردمندان روشن است و براي بقيه ي مردم نيز به تدريج روشن مي شود؛ بنابراين نابودي فوري او لازم نيست.

5. در اين آيات به چند ويژگي قرآن اشاره شده است:

الف) مايه ي يادآوري حقايق فطري توحيد و معاد است كه در اين ميان پارسايان و حقيقت جويان از آن بيش تر بهره مي برند.

ب) مايه ي حسرت كافران در رستاخيز مي شود چون در آن صحنه پرده ها كنار مي رود و آنان متوجه مي شوند كه چه نعمت بزرگي را از دست داده اند و به خاطر عمل نكردن به قرآن پشيمان و حسرت زده

مي شوند.

ج) قرآن حقيقتي يقيني و يقين خالص و حق است كه حقايق مطابق واقع را بيان مي كند. «2»

6. برخي مفسران فرموده اند كه سه مرحله براي يقين هست:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 225

الف) علم اليقين: مثل آن كه انسان از ديدن دود، به وجود آتش يقين پيدا كند.

ب) عين اليقين: مثلًا انسان شعله ي آتش را خود ببيند.

ج) حق اليقين: مثلًا انسان مجاور يا داخل آتش برود و آن را كاملًا لمس كند.

آري؛ قرآن در مرتبه ي حق اليقين است و حقايق را اين گونه معرفي مي كند، ولي با اين حال كافران لجوج آن را تكذيب مي كنند.

7. تسبيح پروردگار به معناي تنزيه و پاك شمردن او از نقص و عيب است. پروردگار بزرگي كه قرآن كامل را با اين ويژگي ها براي بشر فرستاده است و اين قرآن جلوه ي ذات و صفات بي عيب و نقص اوست، ولي با اين حال افراد كوردل آن را تكذيب مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از ناحيه ي آورنده محفوظ و تضمين شده است و هيچ مطلب دروغي در آن نيست.

2. خدا از حريم قرآن، بدون تسامح و تساهل، دفاع مي كند.

3. پيام رسانان الهي و گويندگان قرآني مراقب باشند كه عمداً سخن خلاف نگويند (كه مورد خشم الهي واقع مي شوند).

4. دروغ بستن بر خدا موجب هلاكت گوينده است.

5. هنگام مجازات دروغ پردازان هيچ چيز مانع خدا نمي شود.

6. قرآن كتابي يادآورنده ي (حقايق) و حقيقتي يقيني و موجب حسرت كافران (در رستاخيز) است.

7. (در برابر نعمت قرآن) تسبيح الهي را فراموش نكنيد.

8. پارسايان از

هدايت قرآن بيش تر بهره مي برند و مخالفان لجوج حقايق آن را تكذيب مي كنند (و از نور آن بي بهره مي مانند). «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 227

بخش نهم: سوره ي معارج

اول

كليات

كليات:

سوره ي معارج در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 44 آيه، 216 كلمه و 1061 حرف است. اين سوره هفتاد و هشتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «حاقّه» و قبل از سوره ي «نبأ») و هفتادمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «مَعارج»، «سأَلَ سائِل» و «واقِع».

«معارج» به معناي نردبان ها و رتبه هاي بالا برنده است كه در آيه ي سوم اين سوره آمده است و نام هاي ديگر اين سوره از آيه ي اول آن الهام گرفته شده اند.

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس سوره ي معارج را قرائت كند، خدا ثواب كساني را كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ كرده، و بر نمازشان مواظبت مي كنند، به او مي دهد. «1»

البته خواندن سوره در صورتي مؤثر است كه خواننده در راستاي محتواي آن حركت و به آن عمل كند. از اين رو در اين حديث به ثواب عمل به دو آيه ي 34 و 32 اين سوره اشاره شده است.

اهداف

اهداف:

به نظر مي رسد مهم ترين هدف اين سوره يادآوري قيامت و عذاب الهي و هشدار كافران باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 230

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان ويژگي هاي قيامت و مقدمات آن (در آيات 6- 15)؛

2. بيان حالات كفّار در قيامت (در آيات 42 و 43)؛

3. بيان صفات خوب و بد انسان ها كه سبب بهشتي و جهنّمي شدن آنها مي شود (در آيات 17- 35)؛

4. تهديد منكران و مشركان (در آيات 36- 44)؛

5. سخن از عروج ملائكه در روزهايي كه هر كدام معادل پنجاه هزار سال است (در آيه ي 4).

ب) اخلاق:

1. دعوت به صبر و پايداري (در آيه ي 5)؛

2. دعوت به رعايت امانت و عهد، حفظ عفت و پاك دامني و محافظت بر نماز (در آيات 22- 33)؛

3. تشويق به پرداخت حقوق مالي محرومان در اموال (در آيات 24 و 25).

ج) احكام:

بحثي درباره ي نمازهاي دايمي (در آيه ي 23).

د) داستان:

گزارش از مجازات كسي كه تقاضاي عذاب داشت و واقع شد (در آيات 1 و 2).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 231

دوم

دوم: محتواي سوره ي معارج قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي معارج به درخواست عذاب توسط برخي افراد و حتمي بودن وقوع آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ* لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ* مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ

خواهنده اي عذاب واقع شدني را درخواست كرد.* براي كافران هيچ دفع كننده اي از آن نيست.* از طرف خداي صاحب درجات.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد آيه ي اول اين سوره دو تفسير شده است:

الف) شخصي از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسش نمود كه اين عذاب الهي بر چه كسي واقع مي شود؟ آيه ي

بعد به او پاسخ داد كه عذاب مخصوص كافران است. «1»

ب) پيامبر صلي الله عليه و آله از خدا درخواست عذاب كفار را كرد، كه واقع شد.

البته مانعي ندارد كه اين آيه به هر دو مورد اشاره داشته و به مناسبت دو واقعه نازل شده باشد.

2. «معارج» به معناي پله يا جاي صعود است و در اين جا اشاره به درجات و مقامات فرشتگان است كه در آن درجات به سوي قرب خدا مي روند. «2»

البته ممكن است معارج اشاره به همه ي كارها و مخلوقات الهي باشد كه داراي درجات و مراحل هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 232

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب كافران حتمي است.

2. لجوجانه درخواست عذاب نكنيد كه واقع مي شود.

3. كارها و مخلوقات الهي درجه بندي و مرحله بندي (و منظم) شده اند.

***

قرآن كريم در آيات چهارم تا نهم سوره ي معارج به ويژگي هاي رستاخيز، هم چون طولاني بودن و نزديك بودن آن و حوادث آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 9. تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَ لْفَ سَنَةٍ* فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا* إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً* وَنَرَاهُ قَرِيباً* يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ* وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ

فرشتگان و روح، در روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است، به سوي او بالا مي روند.* پس باشكيباييِ نيكو شكيبا باش؛* [چرا] كه آنان آن (روز) را دور مي بينند،* و

(ما) آن را نزديك مي بينيم.* روزي كه آسمان هم چون روغن (يا فلز) گداخته مي شود،* و كوه ها همانند پشم رنگين (زده شده) مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات زمان رستاخيز را پنجاه هزار سال اعلام كرده است. اين عدد يا عدد واقعي است، يعني هر چند نظام منظومه ي شمسي در رستاخيز درهم مي ريزد و سال هاي معمولي كه معادل گردش زمين به دور خورشيد است وجود ندارد، ولي زمان رستاخيز به اندازه ي پنجاه هزار سال فعلي ماست «1» و يا مقصود از اين عدد، تكثير است، يعني رستاخيز بسيار طولاني است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 233

2. چرا در برخي آيات قرآن آمده است كه زمان رستاخيز يك هزار سال است «1» ولي در اين جا پنجاه هزار سال گفته شده است؟

در احاديث روايت شده كه رستاخيز پنجاه ايستگاه و موقف دارد كه هر موقف به اندازه ي يك هزار سال است. «2»

3. طولاني و كوتاه بودن رستاخيز نسبي است؛ يعني نسبت به كافران و ستمكاران، بسيار دراز و معادل پنجاه هزار سال است، اما نسبت به مؤمنان، كوتاه و آسان و كم تر از يك نماز واجب در دنياست.

اين مطلب در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است. «3»

4. در اين آيات از عروج و صعود فرشتگان به سوي خدا ياد شده است.

روشن است كه اين صعود روحاني و معنوي است نه جسماني.

آري؛ فرشتگان در آن روز عروج مي كنند و آماده ي اجراي دستورات الهي مي گردند.

5. مقصود از «روح»

در اين آيات همان «روح الامين»، فرشته ي بزرگ الهي است كه در سوره ي قدر نيز به او اشاره شده است. «4»

6. اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله را به «صبر جميل» فرا مي خواند. مقصود شكيبايي و استقامتي است كه تداوم داشته باشد و نوميدي در آن راه نيابد و همراه شكوه و بيتابي نباشد. «5»

7. مخالفان، رستاخيز را دور مي پندارند و از اين رو جرأت و جسارت بر گناه پيدا مي كنند، اما خدا رستاخيز را نزديك مي داند. آري؛ مدت عمر دنيا در برابر عمر طولاني نظام هستي بسيار كوتاه است، از اين رو رستاخيز بسيار نزديك است.

كافران بينند آن را بس بعيد ما بسي بينيم نزديك آن وعيد 8. در اين آيات به چهار ويژگي رستاخيز اشاره شده است:

الف) بسيار طولاني است.

ب) نزديك است.

ج) در رستاخيز نظام فعلي جهان درهم مي ريزد و آسمان ها با همه ي كرات و سيارات و ستارگان به صورت فلز گداخته در مي آيند.

د) كوه ها هم چون پشم رنگين زده شده مي شوند. آري، در آن روز آسمان ها متلاشي و كوه ها خرد و ريز ريز و در هوا منتشر مي گردند و جهاني نوين ايجاد مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز بسيار طولاني است (پس براي آن روز آماده شويد).

2. رستاخيز روز عروج فرشتگان است.

3. رهبران الهي بايد به خوبي شكيبايي ورزند (و منتظر روز داوري باشند).

4. بر خلاف پندار مخالفان، رستاخيز نزديك است.

5. در رستاخيز نظم و نظام كنوني جهان در هم فرو مي ريزد (و نظمي نوين برپا مي شود).

***

قرآن كريم در آيات دهم تا هجدهم سوره ي معارج به حالات خلافكاران در رستاخيز و تنهايي آنها و فرجام عذاب آلودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10- 18. وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً* يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئذٍ بِبَنِيهِ* وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ* وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويه* وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنجِيهِ* كَلَّا إِنَّهَا لَظَي نَزَّاعَةً لِلشَّوَي تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّي وَجَمَعَ فَأَوْعَي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 235

و هيچ (دوست) گرم نزديكي از (دوست) گرم نزديك (خود) پرسش نمي كند.* آن (دوست) ها به آنان نشان داده مي شوند؛ خلافكار آرزو مي كند كه (براي نجات) از عذاب آن روز پسرانش را تاوان دهد.* و (نيز) همسرش و برادرش را،* و (نيز) خويشاوندانش كه او را پناه مي دادند،* و (نيز) كساني را كه در زمين هستند، جملگي (تاوان دهد)، سپس او را نجات دهد.* هرگز چنين نيست؛ در واقع آن (دوزخ) شعله ي آتشين است!* در حالي كه بر كننده ي پوست سر و بدن بريان شده است.* (دوزخ) فرا مي خواند كسي را كه پشت كرده و روي برتافته،* و (نيز كساني را كه اموال را) جمع كرده و ذخيره كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خلافكاران در رستاخيز تنها و بي ياورند، كساني كه دوستان صميمي خود را مي بينند ولي آن قدر هراسان و گرفتار كار خويش اند كه به سراغ آنان نمي روند و آن صحنه چنان وحشتناك

است كه آنان آرزو مي كنند اي كاش مي شد عزيزان خويش، بلكه تمام مردم دنيا را فدا كنند و از اين عذاب نجات يابند، ولي هرگز اين آرزو برآورده نمي شود؛ چون وقت عمل گذشته است و از كسي تاوان قبول نمي شود و رستاخيز روز نتيجه گيري از كارهاي دنياست.

2. «لظي به معناي شعله ي خالص آتش، يكي از نام هاي رستاخيز نيز هست كه در آيه ي فوق ممكن است به هر دو معنا باشد.

3. در اين آيات به چند عامل عذاب خلافكاران اشاره شده است:

الف) آنان به دستورات الهي پشت مي كردند و از آن روي برمي تافتند.

ب) آنان ثروت مي انباشتند ولي در راه خدا مصرف نمي كردند و به بينوايان كمك نمي كردند؛ از اين رو گرفتار آتش شدند.

4. آتش خلافكاران را با زبان حال يا زبان قال فرا مي خواند.

آري؛ كساني كه در دنيا به فراخوان رهبران الهي توجه نمي كنند و درخواست فقيران را بي پاسخ مي گذارند، در رستاخيز بايد به فراخوان و درخواست آتش پاسخ مثبت دهند و خواه ناخواه در دوزخ جاي مي گيرند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 236

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز تنهايي و بي ياوري مجرمان است.

2. در رستاخيز از كسي تاوان پذيرفته نمي شود.

3. پاسخ مثبت ندادن به فراخوان الهي در دنيا و جمع ثروت بدون انفاق، از عوامل عذاب است.

4. خلافكاران آن قدر خودپسند هستند كه حاضرند همه ي مردم دنيا را فداي خود كنند.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و يكم سوره ي معارج به صفات طبيعي انسان هاي تربيت نايافته اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 21. إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً* إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً* وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً

در حقيقت، انسان آزمند و كم طاقت آفريده شده است؛* هنگامي كه بدي به او برسد بي تابي مي كند،* و هنگامي كه نيكي به او برسد مانع (استفاده ي ديگران) مي شود،

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه صفت «آزمندي، بي تابي و بُخل» انسان اشاره شده كه به طور طبيعي در انسان آفريده شده اند و همه ي آنها از شاخه هاي حُب ذات اند؛ يعني چون انسان خود را دوست دارد، همه چيز را براي خويش مي خواهد و در برابر مصيبت هايي كه به او مي رسد بي تابي مي كند.

كه در طبع انسان بود اين صفات حريص است و بي صبر اندر حيات (مجد)

2. برخي آيات قرآن آفرينش انسان را به بهترين صورت معرفي كرده «1» و گاهي او را خليفه و جانشين خدا خوانده است، پس چگونه مي شود كه اين صفات بد در وجود انسان باشد و مستحق سرزنش شود؟

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 237

در برابر اين پرسش چند پاسخ داده اند:

الف) اين صفات ذاتاً بد نيستند بلكه غرايز و نيروهايي هستند كه مي توانند وسيله ي كمال يا سقوط انسان شوند. اگر انسان از نيروي «حرص» براي جمع

مال و منع انفاق استفاده كند، گرفتار آزمندي و بخل مي شود ولي اگر از همين نيرو، در مسير دانش استفاده كند، عاشق و تشنه ي علم مي شود و مراتب كمال را مي پيمايد.

ب) اين صفات به طور طبيعي در انسان هستند و اگر انسان در پرتو وحي تربيت نشود هم چون علف هرز با جهات ناپسند رشد مي كند، اما اگر در پرتو وحي تربيت شود همين صفات را كنترل مي كند و انساني شايسته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان (تربيت نايافته) ذاتاً حريص، بي تاب و بخيل است.

2. خُلق انسان تابع خَلق اوست (و برخي صفات در آفرينش انسان به طور طبيعي وجود دارد).

3. صفات بد ذاتي خويش را بشناسيد (و آن را كنترل و هدايت كنيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم تا سي و پنجم سوره ي معارج به صفات انسان هاي تربيت يافته و نمازگزاران حقيقي و فرجام نيكوي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 35. إِلَّا الْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ* وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ* وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ* وَالَّذِينَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ* إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ* وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَي أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ* فَمَنِ ابْتَغَي وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ* وَالَّذِينَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ* أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 238

مگر نمازگزاران؛* (همان) كساني كه آنان بر نمازشان مداومت مي ورزند* و كساني كه در اموالشان حق معيّني است،* براي درخواست كننده و محروم،* و كساني كه روز جزا را تأييد مي كنند،* و كساني كه آنان از عذاب پروردگارشان بيمناك اند،* [چرا] كه از عذاب پروردگارشان ايمني نيست،* و كساني كه آنان دامانشان را (در امور جنسي) حفظ مي كنند،* مگر در مورد همسرانشان يا آنچه (از كنيزان) مالك شده اند، كه در حقيقت، آنان (در اين موارد) سرزنش نمي شوند.* و كساني كه فراتر از اين مي جويند، پس تنها آنان تجاوزگرند.* و كساني كه آنان امانت هايشان و پيمان هايشان را رعايت مي كنند،* و كساني كه آنان (براي اداي) گواهي هايشان ايستاده اند،* و كساني كه آنان بر نمازشان مواظبت مي نمايند؛* آنان در بوستان هاي (بهشتي)، گرامي داشته شده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دوازده ويژگي انسان هاي تربيت يافته در پرتو وحي و نمازگزاران واقعي اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) نمازگزارند؛

ب) بر نماز خود مداومت مي ورزند و نمازهاي مستحبي را كه انتخاب كرده اند، مرتب انجام مي دهند؛

ج) آنان به بينوايان جامعه رسيدگي مي كنند؛

د) آنان معاد باورند؛

ه) از عذاب الهي بيمناك اند و خود را مبراي از خطا و گناه و ايمن نمي دانند.

و) پاك دامن اند؛ غريزه ي جنسي خود را از طريق صحيح ارضا مي كنند و تجاوزگر و اهل فساد و فحشا نيستند؛

ز) امانت دارند؛

ح) به عهد و پيمان خود با خدا و خلق پاي بندند؛

ط) كتمان شهادت نمي كنند و در موارد لزوم گواهي مي دهند؛

تفسير

قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 239

ي) بر انجام نمازهاي واجب خود محافظت مي كنند كه صحيح، كامل و به موقع انجام گيرد؛

ك) فرجامي بهشتي دارند؛

ل) در آخرت ارجمند و گرامي خواهند بود.

2. دقت در اين ويژگي ها نشان مي دهد كه انسان هاي تربيت يافته در پرتو وحي از چند جهت برجسته هستند.

الف) ارتباط محكم با خدا دارند و از طريق استمرار و محافظت نماز اين پيوند را حفظ مي كنند؛

ب) معاد باورند و از عذاب الهي بيم ناك اند؛

ج) ارتباط با خلق دارند و از طريق كمك به بينوايان اين پيوند را حفظ مي كنند؛

د) در روابط اجتماعي خود مسئولانه عمل نموده، عهد و امانت را رعايت مي كنند، به حقوق ديگران تجاوز نمي كنند و در مواقع لزوم به نفع حق گواهي مي دهند.

ه) آنان روابط جنسي قانونمند دارند و پاك دامن اند.

كساني كه نسبت به مبدأ و معاد و مردم، عقايد و چنين رفتار نيكويي دارند، در رستاخيز نيز اهل بهشت و گرامي اند و اين صفات نمازگزاران واقعي است. آري؛ نماز واقعي، انسان را از غرايز طبيعي و پست نجات بخشيده به سوي كمال و تعالي سوق مي دهد.

3. منظور از مداومت بر نماز آن نيست كه در كلّ شبانه روز نماز بخوانند، بلكه آن است كه در اوقات معين نماز را به جا مي آورند و ارتباط مستمر با پروردگار دارند، كه اين عبادت مستمر روح و جان آنان را پرورش مي دهد و مانع غفلت و غرورشان مي شود. خوشا آنان كه دايم در نمازند.

4. در مورد اين آيه از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

منظور آيه آن است كه هرگاه انسان چيزي از نمازهاي مستحبي را بر خود لازم شمرد، آن را

ادامه دهد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 240

و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

محبوب ترين اعمال نزد خدا چيزي است كه ادامه داشته باشد، هرچند كم باشد. «1»

5. مقصود از محافظت بر نماز، آن است كه انسان نمازهاي واجب خود را به موقع و با آداب و شرايط و با حضور قلب ادا كند و در احاديث نيز تذكر داده شده كه محافظت بر نماز اشاره به نمازهاي واجب است. «2»

6. مقصود از «حقّ معلوم» در اموال آن است كه انسان چيزي غير از زكات، در اموال خود در نظر بگيرد و به نيازمندان بدهد. «3»

و در احاديث، ذيل آيه ي فوق سفارش شده كه انسان از ثروت خود به خويشاوندان بدهد و مشكلات آنها را حل كند. «4»

7. «سائل» نيازمندي است كه حاجت خود را ابراز مي كند و در اصطلاح فارسي به او «گدا» مي گويند، اما «محروم» نيازمندي است كه تلاش مي كند ولي در زندگي مشكلات دارد و آن را ابراز نمي كند «5» كه البته بايد به هر دو گروه امداد رساني كرد.

8. انسان هاي تربيت يافته در پرتو وحي، معاد را تأييد مي كنند و به آن

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 241

اعتقاد دارند و هميشه توجه دارند كه حساب و كتاب و كيفر در پيش است و

«1» از اين رو وظايف الهي خود را انجام مي دهند و از گناه مي پرهيزند؛ به عبارت ديگر تصديق علمي و عملي نسبت به معاد دارند.

9. انسان هاي تربيت يافته از عذاب الهي مي هراسند و خود را ايمن نمي دانند؛ يعني احساس مسئوليت مي كنند و نيكي هاي خود را كوچك و گناهان و خطاهاي خود را بزرگ مي شمارند و از اين رو از عذاب خدا بيمناك اند ولي در همان حال به رحمت او اميدوارند.

10. از امام علي عليه السلام روايت شده كه به فرزندش سفارش كرد:

آن چنان از خدا بيمناك باش كه اگر تمام نيكي هاي مردمِ روي زمين را انجام دهي، احتمال دهي از تو نمي پذيرند و آن چنان به خدا اميدوار باش كه اگر تمام بدي هاي مردم روي زمين را انجام داده باشي، احتمال دهي كه خدا تو را مي آمرزد. «2»

11. در اين آيات به حفظ تعادل در غريزه ي جنسي انسان اشاره شده است؛ يعني از طرفي راه ازدواج و ارضاي غريزه را بازمي گذارد و از طرف ديگر مسئله ي پاك دامني را مطرح مي كند. «3»

يعني اسلام نه با سركوب غريزه ي جنسي موافق است و نه با بي بندوباري و تجاوزگري.

12. كنيزان كساني هستند كه انسان به همسري خود برمي گزيند و حقوق قانوني همسر انسان را دارند، هرچند آزاد نيستند، البته در جهان فعلي كنيزداري وجود ندارد. «4»

13. يكي از صفات انسان هاي تربيت يافته و نمازگزاران واقعي آن است

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 242

كه امانت ها و پيمان هاي خود را رعايت مي كنند. امانت هم شامل امانت هاي

مادي مردم مي شود و هم امانت ها و نعمت هاي الهي هم چون مقامات حكومتي و دين و قرآن. «1»

و پيمان هم پيمان هاي انسان با مردم را شامل مي شود و هم، پيمان هاي الهي، هم چون ايمان به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله؛ يعني نمازگزار واقعي به مسئوليت هاي اجتماعي خويش پاي بند است.

14. در اين آيات بر گواهي دادن تأكيد شده و در برخي آيات كتمان شهادت گناه شمرده شده است. «2»

اداي شهادت و گواهي حق موجب مي شود كه حقوق فردي و اجتماعي مردم پاي مال نشود و عدالت اجرا گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نمازگزاران حقيقي صفاتي عالي دارند.

2. نماز مداومت و محافظت مي خواهد.

3. نمازگزار حقيقي همان طور كه با خدا ارتباط دارد، از طريق كمك به مردم، با خلق خدا نيز ارتباط دارد.

4. در ثروت خويش سهم معيني براي فقرا قرار دهيد.

5. همان طور كه به گدايان كمك مي كنيد به نيازمندان آبرومند نيز كمك كنيد.

6. اگر مي خواهيد جزء نمازگزاران حقيقي به شمار آييد معادباور و از عذاب الهي بيمناك باشيد و خود را ايمن ندانيد.

7. اگر مي خواهيد جزء نمازگزاران حقيقي باشيد، پاك دامن باشيد.

8. در مورد غريزه ي جنسي، متعادل عمل كنيد نه آن را سركوب كنيد و نه بي بند و بار رهايش سازيد.

9. ازدواج كردن چيز نكوهيده اي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 243

10. بي بندوباري جنسي نوعي تجاوز (به حقوق اجتماعي و مرزهاي الهي) است.

11. اگر مي خواهيد نمازگزار حقيقي باشيد، امانت دار باشيد و پيمان شكني نكنيد.

12. اگر مي خواهيد نمازگزار حقيقي باشيد كتمان شهادت نكنيد و

به حق گواهي دهيد.

13. اگر مي خواهيد فردي ارجمند و اهل بهشت باشيد، نمازگزار حقيقي شويد.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم تا سي و نهم سوره ي معارج به طمع مخالفان اسلام براي ورود به بهشت پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

36- 39. فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ* عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ* أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ* كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِمَّا يَعْلَمُونَ

پس چه شده براي كساني كه كفر ورزيدند كه شتابان روبه توآرند،* از راست و از چپ، گروه گروه؟!* آيا هر مردي از آن (كافر) ها طمع مي ورزد كه در بوستان پرنعمت (بهشت) درآورده شود؟!* هرگز چنين نيست؛ در حقيقت، ما آنان را از آنچه مي دانند آفريده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله آيات معاد و بهشت را براي مسلمانان مي خواندند، برخي از مشركان مكه نزد ايشان مي آمدند و مي گفتند: اگر معادي در كار باشد وضع ما از اين مؤمنان بهتر است، همان طور كه وضع ما در اين دنيا از آنان بهتر است. قرآن كريم در آيات فوق به اين طمع كاران پاسخ داد كه هرگز چنين نيست و كافران وارد بهشت نمي شوند. «1»

2. يكي از روش هاي تربيتي قرآن شيوه ي مقايسه و مقابله است. در آيات پيشين به فرجام بهشتي مؤمنان اشاره شده و در اين آيات بيان شده است كه كافران، داخل بهشت نمي شوند. تصوير اين دو فرجام در برابر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 244

هم ديگر به مخاطب قرآن آگاهي و قدرت انتخاب مي دهد.

3. برخي از مشركان معاد جسماني را قبول نداشتند، اما برخي ديگر اصل معاد را قبول داشتند و يا به صورت احتمالي از آن بحث مي كردند و مي پنداشتند كه ثروت و رفاه آنان در اين دنيا دليل مقام بلند آنها نزد خداست، پس در رستاخيز نيز اهل بهشت خواهند بود.

در حالي كه همه ي اين ها براي امتحان و نوعي مهلت دادن به كافران بود و بهشت را براساس عقيده و عمل شايسته مي دهند، نه بر اساس مقدار ثروت و مقام دنيوي.

4. اين آيات در پاسخ كافران طمع كار اشاره مي كند كه آنان از نطفه اي بي ارزش آفريده شده اند، پس اين همه غرور و سركشي براي چيست؟!

ارزش انسان به ايمان و عمل صالح است كه كافران ندارند، پس طمع ورود به بهشت را نداشته باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران طمع كارند.

2. حتي كافران نيز آرزوي بهشت دارند.

3. كافران اميدي به بهشت نداشته باشند.

4. كافران به آفرينش خود بنگرند تا طمع كار نشوند.

***

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و چهارم سوره ي معارج با سوگند و تأكيد به كافران در مورد تغيير اقوام در دنيا و روز هولناك رستاخيز هشدار مي دهد و مي فرمايد:

40- 44. فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ* عَلَي أَن نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ* فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّي يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ* يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ

الْأَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنَّهُمْ إِلَي نُصُبٍ يُوفِضُونَ* خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 245

و سوگند ياد مي كنم به پروردگار خاوران و باختران! كه قطعاً ما تواناييم،* بر اين كه بهتر از آنان را جاي گزين كنيم؛ و ما پيشي گرفته شده (و مغلوب) نيستيم.

* پس آنان را رهاكن تا (در باطل) فرو روند و بازي كنند تا اين كه روز (رستاخيز) شان را كه وعده داده مي شوند، ملاقات كنند.* (همان) روزي كه از قبرها به سرعت خارج مي شوند، چنان كه گويي آنان به سوي بت هاي سنگي روانه مي شوند؛* در حالي كه ديدگانشان (از وحشت) فروتن است، [و] خواري آنان را فرا گرفته است! اين روزي است كه وعده داده مي شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به كافران هشدار مي دهد و قدرت خدا را به رخ آنان مي كشد و مي فرمايد ما مي توانيم شما را از بين ببريم و گروه بهتري را به جاي شما قرار دهيم ولي نمي خواهيم؛ خدا مي خواهد شما را رها سازد تا به گناه و سركشي ادامه دهيد تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار عذاب خواركننده شويد.

2. سوگند خدا به مشرق ها و مغرب ها، براي تأكيد بر مطلب و نشان دهنده ي اهميت مشرق ها و مغرب هاي متعدد است و به نوعي توجه انسان را به وجود آنها جلب مي كند تا در مورد آنها مطالعه كنند و نشانه هاي خدا را دريابد.

3. مشرق به مكان طلوع خورشيد و مغرب به مكان غروب آن گفته مي شود كه براساس حركت

زمين به دور خود به وجود مي آيد. هر بار يك نيم كره ي زمين در برابر نور خورشيد قرار مي گيرد و با توجه به حركت مداوم زمين، مغرب ها و مشرق هاي زيادي داريم كه در هر سرزمين متفاوت است و نيز در طول سال تغيير مي كند.

اما دو مشرق و مغرب ممتاز وجود دارد كه يكي در آغاز تابستان، يعني حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالي و يكي در آغاز زمستان در حد اقل پايين آمدن خورشيد در مدار جنوبي است. از اين رو گاهي قرآن به مشرق و مغرب اشاره مي كند «1» و گاهي به مشرق ها و مغرب ها، كه هر دو اشاره اي علمي دارند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 246

4. اگر كسي اهل منطق و استدلال نباشد و بر كفر و شرك لجاجت ورزد، خدا او را رها مي كند تا در غفلت و باطل فرو رود و به بازي دنيا مشغول شود تا رستاخيز فرا رسد و گرفتار گردد.

آري؛ اين يكي از انواع عذاب هاي الهي است كه به نام سنت و روش مهلت دادن (امهال يا استدراج) ناميده مي شود.

5. در اين آيات بيان شده كه هنگام بيرون آمدن كافران از قبرها، چند اتفاق جالب رخ مي دهد:

الف) آنان با سرعت مي دوند، چنان كه گويي به سوي بت ها يا پرچم هايشان روان اند. «1»

ب) چشم هايشان (از وحشت) فروتن شده است.

ج) ذلت و خواري آنان را فرا گرفته است.

آري؛ كساني كه در دنيا متكبر بودند و ديگران را خوار مي كردند و در راه خدمت به بت ها مي كوشيدند

در آخرت نيز همان راه را ادامه مي دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. وجود مشرق ها و مغرب هاي متعدد با اهميت (و قابل مطالعه) است.

2. در برابر خدا سركشي نكنيد كه او مي تواند بهتر از شما را جايگزين تان كند.

3. يكي از عذاب هاي الهي رها كردن افراد به حال خود است.

4. مراقب باشيد در باطل فرو نرويد و مشغول بازي دنيا نشويد كه گرفتار عذاب رستاخيز مي شويد.

5. رستاخيز روز شتاب زدگي و خواري كافران و معادناباوران است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 247

بخش دهم: سوره ي نوح

اول

كليات

كليات:

سوره ي «نوح» در مكه نازل شده و داراي 28 آيه، 224 كلمه و 929 حرف است.

اين سوره هفتادمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «نحل» و قبل از سوره ي «ابراهيم») و هفتاد و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره، «نُوح» است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس سوره ي «نوح» را قرائت كند از مؤمناني به شمار مي آيد كه دعوت نوح پيامبر به آنان رسيده است. «1»

البته اين گونه آثار براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و به آن عمل كنند.

اهداف

اهداف:

كل سوره ي نوح بيان داستان نوح و برخوردها و مباحثات او با كافران است و هدف آن بيان نشانه هاي خدا و عذاب الهي بر اهل باطل و هشدار به مشركان مكه و تسلي به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. دعوت به پرستش خدا (در آيه ي 3)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 250

2. بيان نشانه هاي خدا در جهان آفرينش (در آيات 15- 20)؛

3. يادي از عذاب دنيوي قوم نوح و عذاب اخروي آنها (در آيه ي 25).

ب) اخلاق:

1. دعوت به تقوا (در آيه ي 3)؛

2. بيان رفتار تكبّرآميز مشركان در مقابل پيامبران (در آيه ي 8)؛

ج) داستان:

گزارش مفصلي از داستان نوح و هشدارها و مباحثات او با قومش و سپس نفرين او به كافران (در آيات 1- 28)؛

در ضمن اين داستان گزارش جالبي از نام بت هاي مشركان و اصرار آنان بر بت پرستي آمده است (آيه ي 23).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 251

دوم

دوم: محتواي سوره ي نوح قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي نوح به اهداف رسالت نوح عليه السلام و تأثير دين پذيري در آمرزش گناهان و طول عمر انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَي قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ* أَنِ اعْبُدُوْا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ* يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَي أَجَلٍ مُسَمَّيً إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

در حقيقت، ما نوح را به سوي قومش فرستاديم كه: «قومت را هشدار ده، پيش از آن كه عذاب دردناكي به سراغشان آيد.»* گفت: «اي قوم من! در حقيقت، من براي شما هشدارگري روشنگرم،* كه خدا را بپرستيد و خودتان را از [عذاب او حفظ

كنيد و [مرا] اطاعت كنيد.* تا بخشي از پيامدهاي (گناهان) تان را براي شما بيامرزد و (مرگ) شما را تا سرآمد معيّني به تأخير اندازد؛ [چرا] كه هنگامي كه سرآمد (مرگ حتمي) الهي فرارسد، به تأخير افتاده نمي شود، اگر شما مي دانستيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. نوح عليه السلام يكي از پيامبران بزرگ الهي بود كه مدت زيادي در ميان قوم خويش زندگي كرد و مردم را به سوي توحيد وتقوا فرا خواند، ولي قوم كافر در برابر او لجاجت كردند و پس از صدها سال تبليغ، تنها عده ي اندكي به او ايمان آوردند.

نام اين پيامبر الهي 43 بار در قرآن آمده و در 29 سوره ي قرآن در مورد او سخن گفته شده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 252

2. در اين آيات به اهداف رسالت نوح اشاره شده كه عبارت اند از:

الف) هشدار به مردم قبل از رسيدن عذاب الهي؛

ب) فراخوان به سوي پرستش خدا؛

ج) فراخوان به سوي تقوا و خودنگه داري از گناه؛

د) فراخوان به سوي اطاعت از رهبر الهي و دستورات ديني.

3. در اين آيات چند نتيجه براي دين پذيري بيان شده است:

الف) آمرزش گناهان؛

ب) طولاني شدن عمر انسان.

شايد يكي از دلايل اين امر آن باشد كه پرستش خدا و عمل به دستورات ديني موجب آرامش و بهداشت رواني انسان مي شود كه سلامت رواني و طول عمر انسان را به دنبال دارد.

4. گناه موجب كوتاهي عمر انسان مي شود، چرا كه گناهان بر جسم و روح انسان ضربه مي زنند.

از امام صادق عليه

السلام روايت شده: كساني كه بر اثر گناه مي ميرند بيش از كساني هستند كه به مرگ طبيعي از دنيا مي روند و كساني كه بر اثر نيكوكاري عمر طولاني پيدا مي كنند، بيش از كساني هستند كه بر اثر عوامل طبيعي عمرشان زياد مي شود! «1»

5. اجل و سررسيد عمر انسان دو گونه است:

يكي اجل معين و نهايي كه قابل تغيير نيست؛ چون هر انساني به طور طبيعي خواهد مرد و يا عذاب حتمي الهي به او خواهد رسيد.

دوم اجل مُعلّق يا مشروط و نزديك كه قابل تغيير است و يكي از عواملي كه آن را به تأخير مي اندازد و عمر را طولاني مي كند، پرستش، تقوا و پيروي از رهبر الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 253

6. اين يك قاعده است كه هر كس ايمان بياورد و از دستورات رهبر اسلام اطاعت كند، گناهان قبلي او آمرزيده مي شود. بر اين قاعده در سخنان نوح عليه السلام اشاره شده بود و در اسلام نيز تحت عنوان قاعده ي «اسلام ما قبل آن را جبران مي كند.» از آن ياد مي شود؛ از اين رو برخي مفسران گفته اند كه اين قاعده ي عمومي در همه ي اديان است.

7. در اين آيه نوح عليه السلام مردم را به پيروي از خود دعوت مي كند. اين دعوت در حقيقت دعوت به پيروي از دستورات الهي است نه دعوت به خود، چون پيامبر چيزي جز دستورات الهي را بيان نمي كنند.

8. در اين آيات بر هشدارگري نوح تأكيد شده است با آن كه

پيامبران دو وظيفه ي بشارت و هشدار دارند؛ شايد بدين خاطر كه هشدار تأثير بيش تري دارد و ضامن اجراي قوانين است و يا به خاطر خصوصيت قوم لجوج نوح.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اهداف رهبران الهي هشدار دادن به مردم است.

2. (رهبران و مبلغان ديني) هشدارگري شما همراه با روشنگري باشد.

3. مبلغان ديني مردم را به توحيد، اخلاق و احكام فرا خوانند.

4. دين پذيري موجب آمرزش گناهان و طولاني شدن عمر انسان مي شود.

5. اجل حتمي انسان تغييرناپذير است.

6. عوامل معنوي در كوتاهي و بلندي عمر انسان مؤثرند.

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا نهم سوره ي «نوح» به شيوه هاي تبليغي نوح عليه السلام و لجاجت قوم او اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 9. قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَاراً* فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَاراً* وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً* ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَاراً* ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَاراً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 254

(نوح) گفت: «پروردگارا! در واقع، من قوم خود را شب و روز فراخواندم،* و [لي فراخواندن من (چيزي) جز بر فرار آنان نيفزود.* و در حقيقت، من هر گاه آنان را فراخواندم تا آنان را بيامرزي، انگشتانشان را در گوش هايشان قرار دادند و لباس هايشان را بر سر كشيدند و (در مخالفت) پافشاري

كردند و با استكبار تكبّر ورزيدند.* سپس در واقع، من آنان را با صداي بلند فراخواندم،* سپس به راستي من (حقايق را) برايشان آشكار كردم و پنهاني برايشان رازگويي كردم،

نكته ها و اشاره ها:

1. نوح عليه السلام از هر فرصتي در شبانه روز براي هدايت مردم استفاده مي كرد و شيوه هاي مختلف تبليغي را به كار مي برد تا مردم را به سوي توحيد فرا خواند، ولي بازهم قوم نوح لجاجت كردند و واكنش منفي نشان دادند و از اين رو گرفتار عذاب شدند.

2. شيوه ها و اصول تبليغي نوح عليه السلام مي تواند برنامه ي تبليغي مناسبي براي مبلغان ديني و رهبران الهي ترسيم كند. اين اصول و شيوه هاي تبليغي عبارت اند از:

الف) تبليغات بايد در شب و روز ادامه داشته باشد و منحصر به زمان خاصي نباشد؛

ب) تبليغات بايد آشكار و پنهاني باشد، يعني به شيوه ي خاص تبليغي منحصر نشود؛

ج) در تبليغات بايد از وسايل سمعي و بصري استفاده كرد؛

د) مبلّغ نبايد از واكنش منفي و فرار مردم نا اميد شود بلكه بايد به تبليغات خود ادامه دهد تا نتيجه بگيرد؛

ه) هدف مبلغ ديني بايد پاك كردن مردم از گناه باشد و بايد اين هدف را براي مردم بيان كند.

3. در اين آيات بيان شده كه مخاطبان نوح عليه السلام در برابر تبليغات او واكنش هاي منفي داشتند؛ از جمله اين كه:

الف) از نوح پيامبر فرار مي كردند تا با او روبه رو نشوند و در معرض تبليغات او قرار نگيرند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 255

ب) انگشتانشان

را در گوش ها مي گذاشتند و لباس بر سر مي كشيدند تا چشم آنان به نوح عليه السلام نيفتد و گوششان حقايق را نشنود.

ج) تكبّر شديد در برابر آيات الهي و پيامبر خدا از واكنش هاي منفي قوم نوح عليه السلام بود.

د) اصرار بر مخالفت و لجاجت نيز از ويژگي هاي قوم نوح بود.

گاهي آيات الهي و سخنان پندآموز رهبران الهي در دل هاي آلوده تأثير منفي دارد و بر لجاجت آنان مي افزايد، همان طور كه قرآن موجب خسارت بيش تر ستمكاران مي شود.

آري؛

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار 4. اين آيات به مبلغان ديني و رهبران الهي گوش زد مي كند كه هميشه منتظر استقبال مردم و واكنش مثبت آنان نباشند بلكه خود را براي شرايط سخت تبليغي و لجاجت و تكبر افراد آماده سازند و همانند نوح از هر فرصتي براي هدايت استفاده كنند.

5. استقامت نوح عليه السلام الگويي براي مبلغان و رهبران ديني است. برخي مفسران نوشته اند كه پس از نهصد و پنجاه سال تبليغ ديني نوح عليه السلام، تنها حدود هشتاد نفر به او ايمان آوردند، يعني تقريباً هر دوازده سال يك نفر، ولي بازهم نوح به تبليغات خود به طور خصوصي و عمومي ادامه مي داد و در برابر توهين و فرار و واكنش هاي منفي مردم مقاومت مي كرد.

آري؛ جهان كنوني نيز به مبلغاني با همت و استقامتِ نوح نياز دارد تا مستكبران فراري از حقيقت را هدايت كنند.

6. فرار از حقيقت هنوز هم در جامعه ي بشري وجود دارد ولي

شكل هاي آن متفاوت شده است. امروز هم باطل گرايان به شراب، مواد مخدر و سرگرمي هاي ناسالم پناه مي برند تا حقايق را نبينند و نشنوند.

امروز هم مستكبران جهان از انواع تبليغات و امواج راديويي، تلوزيوني، ماهواره و اينترنت استفاده مي كنند تا جلوي چشم و گوش جوانان را بگيرند

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 256

تا حقايق ديني را نشنوند، به سوي معنويت و كمال گام برندارند و براي هميشه اسير چنگ آنان باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي از انواع شيوه هاي تبليغي و از هر فرصتي براي هدايت مردم استفاده كنند.

2. از واكنش هاي منفي مخالفان دين دل سرد نشويد كه اين مطلب سابقه اي تاريخي دارد.

3. مخالفان دين از حقيقت گريزان اند و حاضر به شنيدن و ديدن آن نيستند.

4. مخالفان دين گرفتار تكبّر و لجاجت شده اند.

***

قرآن كريم در آيات دهم تا دوازدهم سوره ي نوح به سخنان هدايتگرانه ي نوح در مورد نتايج مادي و معنوي استغفار اشاره مي كند و مي فرمايد:

10- 12. فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً* يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُم مِدْرَاراً* وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَكُمْ أَنْهَاراً

و گفتم: «از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ [چرا] كه او بسيار آمرزنده است؛* تا (باران) آسمان را پي درپي بر شما [فرو] فرستد،* و شما را با اموال و پسران مدد رساند و براي شما باغ هايي قرار دهد و براي شما

نهرهايي قرار دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو نتيجه ي عمده ي استغفار اشاره شده است:

الف) موجب بخشش گناهان و پاك شدن انسان مي شود؛ زيرا خدا آمرزنده است و توبه ي انسان را مي پذيرد.

ب) موجب بركات مادي، هم چون نزول باران، پيدايش نهرها، رشد درختان باغ ها و زياد شدن اموال و پسران مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 257

2. بين امور معنوي و مادي ارتباط وجود دارد. برخي امور معنوي هم چون استغفار و ترك گناه موجب افزايش رفاه مادي و آبادي دنياي انسان مي شود.

در بعضي از آيات ديگر قرآن نيز بيان شده كه ايمان و تقوا موجب افزايش بركات آسمان و زمين مي شود «1» و نيز عمل به كتاب هاي آسماني موجب افزايش روزي مي گردد. «2» البته اين رابطه نه تنها يك رابطه ي معنوي است بلكه رابطه ي مادي روشني نيز در اين زمينه وجود دارد. كفر و شرك و گناه، سرچشمه ي قانون شكني و فساد اخلاقي و متزلزل شدن وحدت اجتماعي و هدر رفتن نيروهاي انساني و اقتصادي و رواج ظلم مي شود و جامعه را به سوي سقوط مي كشاند.

اما ايمان و تقوا و دوري از گناه جامعه را به سوي عدالت و حاكميت ارزش هاي اخلاقي و انفاق و ايثار به پيش مي برد و جامعه اي آباد و مرفه مي سازد.

3. از امام علي عليه السلام روايت شده:

زياد استغفار نماييد كه موجب جذب روزي به سوي خود مي شويد. «3»

و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس به او نعمتي رسيد، شكر

و حمد خدا را به جاي آورد و كسي كه روزي اش تأخير كرده، از خدا طلب آمرزش كند. «4»

و نيز امام علي عليه السلام در حديثي، با اشاره به آيه ي فوق، استغفار را موجب فزوني رزق و رحمت معرفي كردند. «5»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 258

4. خدا نفرمود كه اگر استغفار كنيد باران مي بارد بلكه فرمود: باراني پي در پي مي بارد، چنان كه گويي آسمان مي خواهد نازل شود؛ البته باراني كه موجب سرسبزي و قابل كنترل در نهرهاست.

5. در اين آيات به افزايش پسران اشاره شده اما از افزايش دختران ياد نشده است؛ شايد اين مطلب به خاطر آن باشد كه مي خواسته در اين جا منابع اقتصادي آن جامعه را بر شمارد كه يكي ثروت و ديگري نيروي كار فعال تر يعني مردان بوده اند.

6. رشد درختان و باغ و پيدايش نهرها، در واقع نتيجه ي نزول باران هاي زياد است. اين تعبيرات اشاره به آن است كه باران هايي كه پس از استغفار مي آيد سيل آسا و ويرانگر نيست بلكه قابل كنترل در نهرهاست و موجب رشد گياهان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. استغفار پيامدهاي مثبت معنوي و مادي دارد.

2. گناهكاري و عدم استغفار مانع آباداني زمين و رشد اقتصادي بشر است.

3. استغفار موجب افزايش باران و آب هاي جاري و در نتيجه موجب سرسبزي زمين مي شود.

4. اگر مي خواهيد ثروت و فرزندان شما زياد شود، استغفار كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم تا بيستم سوره ي «نوح» با اشاره به نشانه ها و نعمت هاي خدا، در مورد خداگريزي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

13- 20. مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَاراً* وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً* أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً* وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً* وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً* ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجاً* وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطاً* لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجاً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 259

شما را چه شده كه به عظمت خدا اميدي نداريد؟!* در حالي كه به يقين، شما را گوناگون آفريد.* آيا نظر نكرده ايد كه خدا چگونه هفت آسمان را طبقه بندي شده آفريد،* و ماه را در آن (آسمان) ها نوراني قرار داد و خورشيد را چراغي قرارداد؟!* و خدا شما را با روييدني (هم چون گياه) از زمين رويانيد؛* سپس شما را به آن (زمين) باز مي گرداند و (در رستاخيز) به طور كامل بيرون مي آورد؟!* و خدا زمين را براي شما گسترده قرار داد،* تا از آن به راه ها (ي وسيعِ) دره ها، راه يابيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نشانه هاي عظمت خدا آن است كه انسان ها را به صورت هاي گوناگوني آفريده است، به طوري كه رنگ ها، سليقه ها، خواسته ها، ويژگي هاي روحي و رواني و خصوصيات جسمي متفاوتي دارند و دگرگوني هاي زيادي در جسم آنها پديد آمده و مراحل مختلفي را از نطفه، علقه تا تولد از مادر و رشد طي كرده اند، و نيز روحيات و

احساسات انسان همواره در حال تغيير است.

آري؛ شناخت اين مراحل، انسان را با عظمت خدا بيش تر آشنا مي كند و اميد او به رحمت خدا و سپاس گزاري اش را افزايش مي دهد، ولي جهل به عظمت خدا، انسان را به غفلت و ناسپاسي سوق مي دهد.

2. در اين آيات به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و زمين و آفرينش انسان و معاد او اشاره شده است. شناخت اين نشانه ها انسان را با توحيد آشناتر كرده، به پرستش حق سوق مي دهد و از اين رو نوح عليه السلام اين نشانه ها را براي قوم خود بيان كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 260

3. قرآن هفت بار به صراحت از هفت آسمان ياد كرده است ولي در اين آيه از زبان نوح پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي كند. اين مطلب نشان مي دهد كه مسأله ي هفت آسمان قبل از اسلام، مسيحيت، يهود و حتي قبل از ابراهيم عليه السلام مطرح بوده است. پس نمي توان گفت قرآن اين مطلب را از يونانيان (مثل بطلميوس) و تورات گرفته است.

4. منظور از آسمان هاي هفتگانه، مجموعه هايي از كهكشان ها و كرات آسماني يا هفت طبقه ي جوّ زمين يا مراتب آسمان هاي معنوي است «1» كه البته در اين جا احتمال اول با ظاهر آيات سازگارتر است؛ چرا كه سخن از ديدن طبقات آسمان است، كه با لايه هاي جوّ تناسب دارد.

5. «طِباق» به معناي مطابقت و گاهي به معناي قرار گرفتن چيزي بالاي چيزي است؛ بنابر اين معنا، آسمان هاي هفتگانه بالاي

يك ديگر قرار گرفته اند كه ما فقط يكي از اين آسمان ها را مي بينيم؛ و گاهي طباق به معناي هماهنگي و مطابقت دو چيز با يك ديگر است كه بنا بر اين معناي آيه ي فوق به طبقه بندي شدن، هماهنگي و مطابقت آسمان ها در نظم، عظمت و زيبايي اشاره دارد.

6. «سراج» به معناي چراغ است كه از درون خودش نور مي افشاند و از اين رو با خورشيد متناسب است كه نور آن از فعل و انفعالات و انفجارات و سوختن مواد درون آن تأمين مي شود.

اما «نور» مفهوم عامي دارد و شامل نور غير مستقيم نيز مي شود و از اين رو با ماه تناسب دارد كه نور آن انعكاس نور خورشيد است.

آري؛ اين دقت ها در تعبيرات قرآني شگفت انگيز و نشانه ي گوينده اي داناست.

7. در اين آيات انسان به گياهي تشبيه شده كه از زمين مي رويد و در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 261

حقيقت خدا باغبان اوست. اين تعبير بسيار پرمعناست و نشان مي دهد كه هدايت خدا در مورد انسان فقط كار يك معلم نيست بلكه او هم چون باغباني دل سوز، بذر وجود انسان را در محيط مناسب، و مواد لازم را در اختيار او قرار مي دهد و به او رسيدگي مي كند تا استعدادهاي نهفته اش شكوفا شود.

8. مقصود از رويش انسان از خاك، يا همان آفرينش نخستين انسان از خاك است و يا آن كه تمام مواد غذايي كه بدن انسان را مي سازد، مستقيم يا غير مستقيم، از زمين است.

9. يكي از نشانه هاي خدا آن است كه

زمين را در همان حال كه كروي است و با سرعت سرسام آوري حركت مي كند، به صورت فرش گسترده اي قرار داده است كه انسان به راحتي بر آن زندگي و استراحت مي كند و در راه ها و دره هاي گسترده آن رفت و آمد مي نمايد. «1»

10. در اين آيات هم به مبدأ هستي و نشانه هاي او اشاره شده و هم به معاد؛ يعني همان كسي كه مي تواند شما را از خاك بيافريند، مي تواند شما را به خاك تبديل كند و بار ديگر از خاك خارج سازد و در رستاخيز زنده و حاضر نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به آفرينش گوناگون خودتان بنگريد و به عظمت خدا پي ببريد و به رحمت او اميدوار باشيد.

2. از كيهان شناسي به خداشناسي برسيد.

3. باغبان گل وجود شما خداست.

4. شما از خاكيد و به سوي خاك باز مي گرديد و در رستاخيز سر از خاك برمي داريد.

5. با مطالعه در مبدأ و معاد خودتان، خداشناس شويد.

6. با مطالعات زمين شناسي خداشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 262

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و چهارم سوره ي «نوح» به شِكوه ي نوح از قومش و نيرنگ بازي و بت پرستي و گمراهي قوم او اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 24. قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَاراً* وَمَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً* وَقَالُوا

لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلَا سُوَاعاً وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْراً* وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا

نوح گفت: «پروردگارا! در حقيقت، آنان مرا نافرماني كردند و از كسي پيروي كردند كه مالش و فرزندش جز زيان بر او نيفزوده است؛* و با فريبي بسيار بزرگ فريبكاري كردند،* و گفتند: حتماً معبودتان را رها نكنيد و البته (بت هاي) «وَدّ» و «سُواع» و «يَغُوث» و «يَعُوق» و «نَسر» را رها نكنيد؛* و به يقين، بسياري را گمراه كردند. (خدايا) ستمكاران را جز گمراهي ميفزا!»

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم نوح مي توانستند دو راه را انتخاب كنند:

اول راه هدايت و پيروي از رهبر الهي و دوم راه گمراهي و پيروي از سران زيانكار خويش.

قوم نوح راه دوم را برگزيدند و بدين ترتيب با مصرف سرمايه هاي وجودي خويش در راه بت پرستي و گمراهي به خويشتن ستم كردند.

2. سران كفر، سرمايه ها و فرزندان خود را در مسير صحيح به كار نمي برند بلكه در مسير فساد و گناه از آنها استفاده مي كنند و از اين رو گرفتار زيانكاري مي شوند.

3. مقصود از نيرنگ بزرگ در اين آيات چيست؟

برخي مفسران احتمال داده اند كه اين نيرنگ بزرگ همان مسأله ي بت پرستي است كه از زمان نوح عليه السلام شروع شد و رواج يافت و اين يكي از حيله هاي شيطان يا شيطان صفتان بود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 263

4. سران كفر مردم را به بت پرستي تشويق مي كردند؛ سود خويش را در گمراهي و جهل مردم مي ديدند و از گسترش

دين توحيدي كه مايه ي عدالت و ظلم ستيزي است وحشت داشتند.

5. در اين آيات به پنج بت مشهور قوم نوح اشاره شده است. برخي مفسران در مورد منشأ پيدايش آنها نوشته اند كه

الف) اين ها نام پنج مرد صالح بود كه قبل از نوح زندگي مي كردند و مردم به آنها علاقه داشتند و از اين رو مجسمه هاي آنان را ساختند و گرامي داشتند و اين گرامي داشت، تدريجاً با تحريك شيطان، در نسل هاي بعدي به صورت بت پرستي درآمد؛

ب) اين نام ها نام فرزندان آدم عليه السلام بود كه مجسمه هاي آنان ساخته شد و در عصر نوح پرستش آنان بالا گرفت؛

ج) اين پنج بت به ياد آدم عليه السلام ساخته شد و مورد پرستش قرار گرفت، چرا كه نوح از پرستش قبر او جلوگيري مي كرد. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد صحيح باشد، يا آن پنج مرد صالح از فرزندان آدم بوده باشند.

6. اين بت هاي پنج گانه يا نام و ياد آنان به عرب هاي جاهلي منتقل شد و قبل از اسلام، بت «وَدّ» كه به صورت مردي بود، در طايفه ي بني كلب پرستش مي شد و بت «سُواع» كه به صورت زني بود، در قبيله هُزيل و بت «يَغُوث» كه به صورت شيري بود در طائفه ي بني قطيف يا بني مذجح، و بت «يَعُوق» كه به صورت اسب بود در طايفه ي هَمدان و بت «نَسر» كه به صورت پرنده باز بود در طايفه ي ذِي الكلاع پرستش مي شد. «2»

7. در اين آيات نوح عليه السلام به قوم ستمكار خود نفرين كرد كه بر گمراهي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 264

آنان بيفزايد. اين نفرين به معناي آن است كه خدا توفيق هدايت را از آنان بگيرد و آنان را در گمراهي وانهد و يا آن كه خدا آنان را به خاطر ستمكاري شان مجازات كند.

به هر حال اين نفرين و سلب توفيق و مجازات به خاطر ستمكاري خودشان و در حقيقت، نتيجه و اثر آن بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي شِكوه ي خود را به درگاه خدا ببرند.

2. اگر رهبر الهي را رها كنيد، گرفتار رهبران زيانكار مي شويد.

3. سرمايه هاي كفرپيشگان مايه ي (آزمايش و) زيانكاري آنان است.

4. سران كفر به دنبال نيرنگ بازي و تشويق بت پرستي هستند (پس مراقب باشيد).

5. رهبران كفر، گمراه گر و ستم پيشه اند.

6. گمراه كردن مردم و ستمكاري، موجب افزايش گمراهي خود انسان مي شود.

***

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا بيست و هشتم سوره ي نوح با اشاره به عوامل عذاب قوم نوح، دعاها و نفرين هاي او را بيان مي كند و مي فرمايد:

25- 28. مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ أَنصَاراً* وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَي الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً* إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً كَفَّاراً* رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمنَ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارَا

به خاطر خطاهايشان غرقه شدند و به آتشي درآورده شدند و جز خدا هيچ ياوراني براي خود نيافتند.* و نوح گفت: «پروردگارا! بر زمين، از كافران، هيچ ساكن

خانه اي وا مگذار!* [چرا] كه تو اگر آنان را واگذاري، بندگانت را گمراه مي كنند و جز (نسل) بدكار بسيار ناسپاس نمي زايند.* پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و كسي را كه با ايمان داخل خانه ي من شد و مردان مومن و زنان مومن را بيامرز؛ و ستمكاران را جز نابودي ميفزا!»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 265

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چند عامل عذاب قوم نوح اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) خطاها و گناهان قوم نوح كه زمينه ساز عذاب آنان در دنيا و آخرت شد؛

ب) كفر اين قوم كه تا لحظه ي عذاب ادامه داشت؛

ج) آنان هم خود گمراه بودند و هم ديگران را گمراه مي ساختند و از اين رو نسل آينده نيز از دست آنان در امان نبودند و فرزندان خود را كفرپيشه تربيت مي كردند؛

د) قوم نوح مردمي ستمكار بودند و از اين رو مستحقّ عذاب الهي شدند.

يعني نابودي قوم نوح بر اساس حكمت الهي بود؛ چون قومي كه خود فاسد است و ديگران را نيز فاسد مي كند، حق ادامه ي حيات ندارد. اين يك قانون است و هر قومي كه مشابه قوم نوح باشد مشمول آن مي شود.

2. قوم نوح پس از غرق شدن، بلا فاصله وارد آتش شدند. اين آتش همان عذاب برزخي است كه انسان هاي گناهكار از لحظه ي مرگ تا رستاخيز گرفتار آن مي شوند. «1»

3. نوح عليه السلام ساليان دراز در ميان قوم خود به هدايت و تبليغ مردم پرداخت ولي آنان لجاجت كردند. سر

انجام وقتي آن حضرت كاملًا از هدايت كافران مأيوس شد، آنان را نفرين كرد و عذاب الهي فرود آمد و سيلاب همه را در كام خود فرو برد.

4. نفرين نوح عليه السلام همراه با استدلال است و به خدا عرض مي كند كه از آن جا كه اين قوم كافر، ستمكار و گمراه گرند و نسل آينده را فاسد و كافر مي كنند مستحق هلاكت هستند؛ پس نفرين او براي انتقام و از روي خشم نبود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 266

5. برخي مفسران از تعبير «هيچ ساكني از كافران را بر زمين وامگذار» استفاده كرده اند كه دعوت و رسالت نوح جهاني بوده، همان طور كه عذاب قوم او به وسيله ي سيلاب نيز جهاني بوده است. «1»

6. نوح عليه السلام از طريق وحي «2» يا از طريق تجربه ي تبليغ ساليان دراز و برخورد ناشايست مردم، يعني با محاسبات معمولي، و يا از هر دو راه، متوجه شد كه ديگر قوم او ايمان نمي آورند؛ چون كساني كه 950 سال تبليغ بر آنان اثر نكرد، در آينده نيز ايمان نمي آورند و حتي نسل آينده را نيز به فساد و كفر مي كشند.

7. قوم نوح هم فاجر بودند و هم كافر؛ يعني كساني بودند كه هم گناهان زشت مرتكب مي شدند و هم بسيار كفر مي ورزيدند؛ به عبارت ديگر هم از نظر عملي و هم از نظر اعتقادي منحرف بودند.

8. نوح عليه السلام براي خود طلب آمرزش كرد. شايد به خاطر آن كه احتمال مي داد در

صدها سال تبليغ و تلاش، ترك اولايي از او سرزده، يا كوتاهي كرده باشد. آري؛ بندگان خاص خدا اين گونه اند كه با تلاش هاي خود مغرور نمي شوند بلكه هميشه احتمال مي دهند كه مقصّر باشند و از اين رو طلب آمرزش مي كنند.

9. نوح عليه السلام براي پدر و مادرش دعا و از زحمات آنان حق شناسي مي كند و نيز براي مؤمنان قوم خود كه به آيين او گرويدند و همراه او وارد كشتي شدند دعا مي كند و نيز براي همه ي زنان و مردان مؤمن در طول تاريخ دعا مي كند و با مؤمنان سراسر عالم ارتباط بر قرار مي سازد.

10. مقصود از خانه ي نوح عليه السلام در اين آيات، خانه ي شخصي يا مسجد اوست كه محل رفت و آمد مؤمنان بود و يا منظور كشتي نوح يا آيين اوست كه مؤمنان وارد آنها شدند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 267

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از خانه ي نوح، ولايت است و هر كس وارد ولايت گردد، در خانه ي پيامبران وارد شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. گناه، كفر، گمراه ساختن و ستمكاري از عوامل نزول عذاب در دنياست.

2. خطا و گناه عامل عذاب دنيوي و اخروي است.

3. از نفرين رهبر الهي بهراسيد كه ممكن است با نفرين خود همه ي كافران را هلاك سازد.

4. گمراهان گمراه كننده كه نسل آينده را فاسد مي سازند مستحق نفرين و عذاب اند.

5. به فكر نسل آينده و هدايت آنان باشيد و خطرها را از آنان دور سازيد.

6. براي خود،

پدر و مادر و مؤمنان دعا كنيد و عليه ستمكاران نفرين نماييد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 269

بخش يازدهم: سوره ي جن

اول

كليات

كليات:

سوره ي «جنّ» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 28 آيه، 235 كلمه و 870 حرف است.

اين سوره سي و نهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «اعراف» و قبل از سوره ي «يس») و هفتاد و دومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «جنّ» است كه به معناي موجودي با شعور پوشيده از انسان (و نامرئي) است. در اين نام گذاري از آيه ي اول اين سوره الهام گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي جن را زياد بخواند، در دنيا از چشم زخم، جادو و نيرنگ جنيان محفوظ خواهد ماند. «1»

البته اين آثار در صورتي است كه فرد سوره را قرائت كند و به محتواي آن ايمان آورده و طبق آن عمل نمايد.

اهداف

اهداف:

مهم ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد، معاد و نبوّت؛

2. بيان اين كه نفوذ اسلام و قرآن فراتر از قلمرو انساني است و شامل جن نيز مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 272

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. اشاره اي به توحيد و نفي شرك (در آيات 2- 20)؛

2. اشاره اي به علم بي كران الهي بر غيب (در آيه ي 26)؛

3. اشاره اي به معاد (در آيات 15- 17 و 23)؛

4. مطالبي درباره ي نبوت و عبادت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 19- 23)؛

5. تذكر اين كه برخي فرستادگان خاص خدا اطلاعاتي از علم غيب الهي دارند (در آيه ي 27).

ب) داستان:

گزارشي پيرامون جنّ و شنيدن قرآن توسط آنها و ايمان آوردن گروهي از آنان به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 1- 15).

ج) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به آزمايش الهي و كساني كه با روي گرداني از ياد خدا گرفتار عذاب مي شوند (در آيه ي 17)؛

2. تذكر اين كه مساجد از آن خداست و كسي را با خدا نخوانيد (در آيه ي 18).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 273

دوم

دوم: محتواي سوره ي جن قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي جن به ديدگاه جنيان در مورد قرآن و تعجب آنان از شنيدن آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجباً* يَهْدِي إِلَي الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً* وَأَنَّهُ تَعَالَي جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَداً

بگو: به سوي من وحي شد كه نفراتي از جن (به سخنانم) گوش فرا دادند و گفتند: «كه ما (قرآن) خواندني شگفتي شنيديم،* كه به سوي هدايت ره نمون مي شود؛ پس بدان ايمان آورديم و

هيچ كس را شريك پروردگارمان قرار نمي دهيم؛* و اين كه عظمت پروردگار ما والاتر است، در حالي كه هيچ هم نشين و فرزندي برنگزيده است؛

شأن نزول:

داستان نزول اين آيات را به صورت هاي مختلف حكايت كرده اند.

خلاصه ي آنها اين است كه پيامبر صلي الله عليه و آله در نماز صبح يا در دل شب، در وادي جن، قرآن تلاوت مي كرد كه گروهي از جنيان صداي او را شنيدند و تعجب كردند و به آيات الهي ايمان آوردند و به سوي قوم خود بازگشتند و آنان را از اين واقعه باخبر كردند و به سوي اسلام فراخواندند. آيات فوق به اين ماجرا اشاره دارند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 274

نكته ها و اشاره ها:

1. «جن» به معناي پوشيده و ناپيداست. اين تعبير گاهي به معناي عام به كار مي رود كه شامل هر موجود ناپيدا اعم از داراي شعور و بدون شعور مي شود. «1»

و گاهي به معناي خاص به كار مي رود، به معناي موجودي با شعور و مكلّف كه قرآن اين صفات و ويژگي ها را براي او بر شمرده است:

الف) داراي علم و قدرت تشخيص حق و باطل است؛

ب) داراي تكليف و مسئوليت است؛

ج) از شعله ي آتش آفريده شده است؛

د) داراي قدرت فوق العاده است و مي تواند در آسمان ها نفوذ و خبرگيري كند؛

ه) مي تواند با انسان ارتباط برقرار كند و اسراري را به او بگويد؛

و) داراي رستاخيز و معاد است؛

ز) آفرينش جن قبل از آفرينش انسان بوده است. «2»

البته در مورد جنيان داستان ها و خرافات زيادي

رواج دارد كه غير از حقايق قرآني است. 2. جنيان داراي شعور و عقل تكليف هستند؛ از اين رو لغات را مي شنوند و مي شناسند و كلام اعجازآميز قرآن را تشخيص مي دهند و از اين رو آنان ايمان آوردند و حتي به تبليغ دين اسلام پرداختند.

3. جنيان از شنيدن آيات اعجازآميز قرآن تعجب كردند؛ چرا كه آهنگ و محتواي آن جالب و جذب كننده بود و از فردي درس ناخوانده صادر مي شد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 275

4. در اين آيات ديدگاه جنيان در باره ي قرآن بيان شده است كه گفتند:

الف) قرآن كتابي هدايتگر است؛

ب) كتابي است كه به سوي رُشد و هدايت راه نمايي مي كند و مردم را به سعادت و سرمنزل مقصود مي رساند؛

ج) كتابي خواندني و عجيب است. «1»

5. جنيان به تعاليم پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آوردند، ولي يادآور شدند كه اين راه هدايت است و آنان راه شرك را در پيش نگرفتند و نيز يادآور شدند كه خداي عظيم پروردگار آنهاست كه با هيچ كس خويشاوندي ندارد و داراي فرزند و همسر نيست.

آنان با اين سخنان به خرافات جامعه ي عرب جاهلي پاسخ دادند كه مي پنداشتند خدا فرزنداني از فرشتگان و همسري از جن دارد.

6. «جَدّ» در اصل به معناي قطع است و به معناي عظمت، شدّت، جدّيت و بهره مي آيد و در اين جا مقصود عظمت خداست كه او را از ديگر موجودات جدا مي سازد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. (علاوه بر انسان ها) جنيان نيز تحت تأثير قرآن

قرار گرفتند و ايمان آوردند.

2. جنيان، شنوا، با شعور و تشخيص دهنده ي حقايق هستند.

3. قرآن هدايتگر و رشدآور و توحيدآموز است.

4. هم چون جنيان از قرآن درس توحيد و نفي شرك بگيريد.

5. قرآن با خرافات مبارزه مي كند و خدا را بي همسر و فرزند معرفي مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 276

قرآن كريم در آيات چهارم تا هفتم سوره ي جن به عقايد خرافي برخي جنيان و انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 7. وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَي اللَّهِ شَطَطاً* وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي اللَّهِ كَذِباً* وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً* وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً

و اين كه سبك سر (قوم) ما به خدا گزاف نسبت مي دهد؛* و اين كه ما گمان مي كرديم كه انسان و جن بر خدا دروغ نمي بندند؛* و اين كه همواره مرداني از انسان (ها) به مرداني از جن پناه مي بردند، و [لي بر پوشش (گناه) آنان بيفزودند؛* و اين كه آنان گمان مي كردند- همان گونه كه شما گمان مي كرديد- كه خدا هيچ كس را برنمي انگيزد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از سبك سرِ سفيه كه سخنان ناروا به خدا نسبت مي داد، يا ابليس است كه از جنس جن بود و پس از نافرماني نسبت هاي گزاف به خدا مي داد و يا هر جن سبك سر ديگري

كه به خدا نسبت ناروا مي داد و براي او فرزند و همسر قايل مي شد. «1»

2. برخي جنيان خوش باور بودند و گمان مي كردند كه هيچ انسان و جنّي بر خدا دروغ نمي بندد و از اين رو سخنان سبك سران قوم خود را در مورد خدا مي پذيرفتند و به تقليد كوركورانه از آنان مي پرداختند.

3. در اين آيات به خرافات و انحرافات عملي برخي انسان ها اشاره شده است؛ مرداني كه به جنيان پناه مي بردند و كاهن مي شدند تا مشكلات خود را حل كنند، ولي اين كار بر گمراهي، گناه و سركشي كاهنان يا جنيان مي افزود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 277

برخي مفسران حكايت كرده اند كه در عصر جاهليت، وقتي قافله هاي عرب شب هنگام به دره اي وارد مي شدند، كاروانيان به رييس جنيان آن دره از شرّ سفيهان قومش پناه مي بردند تا نجات يابند. آيات فوق به اين خرافه اشاره دارد.

4. در اين آيات به انحراف عقيدتي مشترك برخي انسان ها و جنيان اشاره شده است كه گمان مي كردند بعد از موسي و عيسي عليه السلام پيامبري نخواهد بود و از اين رو پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را تكذيب مي كردند يا گمان مي كردند كه معادي در كار نيست. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا صحيح باشد و هر دو عقيده ي خرافي در ميان برخي عرب ها و جنيان وجود داشته باشد. «2»

5. جنيان هم جنس مرد و زن دارند كه غالباً مردان انسان ها به مردان جن پناه مي بردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نسبت دادن سخنان

ناروا به خدا نشانه ي سبك سري است.

2. (خوش باور نباشيد و در مورد مطالب ديگران تحقيق كنيد، چون) ممكن است برخي افراد مطالب دروغ به خدا نسبت دهند.

3. برخي انسان ها منحرف اند و به كهانت و پناه بردن به جن رو مي آورند (پس مراقب باشيد).

4. پناه بردن به جن و كهانت موجب گناه و سركشي است.

5. برخي انحرافات عقيدتي، مشترك بين انسان و جن است.

6. در مورد نبوت و معاد به دنبال گمان نرويد كه موجب انحراف مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 278

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا دهم سوره ي جن به بسته شدن درهاي آسمان به روي جنيان و ممنوعيت استراق سمع و حيرت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8- 10. وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَشُهُباً* وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً* وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمِن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً

و اين كه ما آسمان را لمس كرديم (و جست وجو نموديم) و آن را پُر از پاس دارانِ سخت (نيرومند) و شهاب ها يافتيم؛* و اين كه ما در آن (آسمان) در محل هايي، براي شنيدن (اسرار) مي نشستيم، و [لي هر كس اكنون گوش فرا دهد، براي (خود) ش شهابي كمين كرده مي يابد؛* و اين كه ما نمي دانيم آيا در مورد كساني كه در زمين اند بدي خواسته

شده است، يا پروردگارشان براي آنان هدايت را خواسته است؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سخنان مؤمنان جن بازگو شده است. آنان براي اين كه حقانيت قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله را نشان دهند، نشانه اي قابل درك براي هم نوعان خود آورده اند؛ يعني به آنان خبر مي دهند كه دگرگوني عظيمي در جهان رخ داده و درهاي آسمان بسته شده و اجازه ي استراق سمع به آنان داده نمي شود. اين نشان مي دهد كه دوران شيطنت جنيان و كهانت كاهنان و جهل و خرافه پرستي پايان يافته و خورشيد وحي و نبوت طلوع كرده است.

2. منظور از پاس داران و شهاب هاي آسمان چيست؟

پاسخ اين پرسش ها را ذيل آيات 18 سوره ي حجر و 10 سوره ي صافات بيان كرديم و در اين جا اشاره مي كنيم كه

الف) آسمان محل ستارگان است و شهاب سنگ ها هم چون تير به جوّ زمين برخورد مي كنند و به شعله ي فروزاني تبديل مي شود. اين تيرها شيطان ها

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 279

را از ورود به آسمان منع مي كنند. البته اين مطلب نوعي تشبيه مسائل غيرمادي، به مسائل مادي است؛ يعني مقصود از آسمان جايگاه فرشتگان و عالم ملكوت است و شياطين كه مي خواهند به جهان فرشتگان نزديك شوند و از اسرار آينده با خبر شوند، به وسيله ي انوار معنوي ملكوتي رانده مي شوند. «1»

ب) ممكن است مقصود آيه آسمان معنويت يا علم باشد كه دانشمندان و عالمان دين با قلم هاي روشنگر خود، هم چون شهابي، به طرف شيطان صفتان نشانه مي روند و آنان

را از نفوذ و شيطنت در آسمان معنويت و علم و عقايد مردم دور مي سازند و پرده هاي جهل و خرافه را كنار مي زنند. «2»

3. مؤمنان جن، با زيركي، هدايت و رشد را به پروردگار نسبت مي دهند، امّا شر و بدي را با فعل مجهول مي آورند كه نشان دهند آنچه از سوي خدا مي رسد خير و نيكي است و شرّ و فساد از ناحيه ي خود مردم و به خاطر سوء استفاده از نعمت هاي الهي است.

4. در اين آيات واژه ي «هدايت» در برابر «شرّ» استفاده شده است، در حالي كه خير در برابر شرّ است. اين به خاطر آن است كه هدايت يكي از مصاديق خير است و در اين جا اين مصداق خاص مورد نظر بوده و بر آن تكيه شده است.

5. مؤمنان جن گفتند: ما نمي دانيم (كه با بسته شدن درهاي آسمان و پرتاب شهاب ها به سوي جنياني كه قصد استراق سمع دارند) آيا شرّ براي مردم زمين اراده شده است يا هدايت.

پس اين اظهار حيرت و عدم اطلاع، يا به خاطر دل بستگي به استراق سمع از طرف جنيان بود كه نمي توانستند باور كنند ممنوعيت استراق سمع خير باشد و يا به خاطر آن بود كه با طرح اين پرسش شنوندگان خود را بيدار و متوجه حقايق كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 280

آموزه ها و پيام ها:

1. پس از بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درهاي آسمان (معنويت) به روي شيطان صفتان بسته شد.

2. آسمان (معنويت) به شدّت محافظت

مي شود.

3. جنيان سابقه اي طولاني در استراق سمع دارند.

4. جنيان از تحوّلات جهان پس از بعثت حيرت زده شدند.

5. براي هدايت انسان ها، جلوگيري از شيطنت جنيان، لازم و زمينه ساز است.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا پانزدهم سوره ي جن به صالحان و ظالمان جنيان و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 15. وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً* وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَن نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُعْجِزَهُ هَرَباً* وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَي آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْساً وَلَا رَهَقاً* وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً* وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً

و اين كه ما در ميانمان (افرادي) شايسته اند و از ميان ما (افرادي) غير آن هستند؛ (ما داراي) روش هاي گوناگون هستيم؛* و اين كه ما يقين داشتيم كه عاجز كننده ي خدا در زمين نيستيم و با گريختن (خود) او را عاجز نمي كنيم؛* و اين كه ما هنگامي كه رهنمود (قرآن) را شنيديم به آن ايمان آورديم؛ و هر كس به پروردگارش ايمان آورد، پس، نه از كاستن (پاداش) مي ترسد و نه از پوشش (عذاب)،* و اين كه ما برخي از ميانمان مسلمان و برخي از ميانمان بيدادگرند و كساني كه اسلام آوردند، پس آنان در طلب هدايت بوده اند؛* و امّا بيدادگران، پس هيزم جهنّم هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اصل اختيار و آزاديِ اراده در ميان جنيان نيز وجود دارد؛ از اين رو در ميان آنان افراد صالح و غير صالح، و مسلمان و ستمكار وجود دارند و

هر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 281

گروهي راهي انتخاب مي كند.

2. برخي احتمال داده اند كه مؤمنان جن اين سخنان را براي تبرئه ي خود گفته اند تا كسي گمان نكند كه همه ي جنيان هم چون ابليس شيطان صفت اند و يا اين كه همه ي آنها به استراق سمع مي پردازند و با شرور در ارتباطاند.

3. در اين آيات عقايد جن هاي صالح بيان شده كه آنان به قدرت خدا و گريزناپذيري از آن يقين داشتند «1» و پس از شنيدن ره نمودهاي قرآن بدان ايمان آوردند و مسلمان شدند. آري؛ نه مي توان بر قدرت خدا غلبه كرد و نه مي توان از قلمرو قدرت او گريخت.

انسان نه در زمين مي تواند فرار كند و نه در آسمان ها؛ چرا كه همه جا قلمرو حكومت خداست.

4. پس از ايمان چيزي از پاداش نيكي ها كاسته نمي شود، «2» يعني به كسي ستم نمي شود؛ چون خدا عادل است.

5. در اين آيات گروه «ستمكاران» «3» در برابر گروه «مسلمانان» مطرح شده اند.

اين تقابل اشاره به آن است كه ريشه ي ستمكاري عدم تسليم در برابر خداست و آنچه انسان را از آلوده شدن به ظلم بازمي دارد، اسلام واقعي و تسليم در برابر دستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

مسلمان كسي است كه مردم از زبان و دست او در امان باشند. «4»

تفسير

قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 282

6. ستمكاران آتش گيره ي دوزخ هستند؛ چرا كه آنان به وسيله ي كردار و گفتار خود در دنيا آتش به زندگي مردم مي زدند و اكنون در رستاخيز عذابي متناسب با گفتار و عملشان دريافت مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. جنيان داراي آزادي اراده و اختيار در عقيده و عمل هستند و گروه ها و خطوط مختلف در ميان آنان وجود دارد.

2. به قدرت خدا و گريزناپذيري از آن يقين داشته باشيد (كه جنيان نيز متوجه آن شده اند).

3. ايمان آوريد تا امنيت يابيد.

4. اسلام و تسليم در برابر خدا، هدايت آور است.

5. هر كس مسلمان واقعي باشد ستم نمي كند.

6. فرجام ستمكاران دوزخ است.

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي جن به آزمايش افراد در پيمودن راه صحيح و پاداش پيروزمندان و كيفر شكست خوردگان اين صحنه اشاره مي كند و مي فرمايد:

16 و 17. وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَاءً غَدَقاً* لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَاباً صَعَداً

و اين كه اگر (بر فرض) بر راه (راست) پايداري كنند، حتماً با آب فراوان سيرابشان مي كنيم،* تا در آن (مورد) آنان را بيازماييم؛ و هر كس از ياد پروردگارش روي گرداند، او را به عذاب فزاينده ي (مشقت بار) وارد مي كنيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به رابطه ي امور معنوي با فزوني رزق و نعمت اشاره شده است؛ يعني استقامت بر راه ايمان، نه تنها موجب بركات معنوي مي گردد و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 283

انسان را به سعادت و

كمال مي رساند، بلكه موجب نزول باران رحمت و آب فراوان و در نتيجه فزوني نعمت و آباداني زمين و رفاه افراد مي گردد. «1»

2. در اين آيات بر «استقامت بر ايمان و راه راست» تأكيد شده است؛ يعني گام نهادن به راه راستِ ايمان، اگر زودگذر باشد، چنين نعمت هايي را به دنبال ندارد، بلكه استقامت و ايستادگي در راه راست و ايمان است كه موجب نزول بركات مي شود.

3. در اين آيات به آزمايش افراد به وسيله ي فراواني آب و نعمت اشاره شده است. آري؛ آزمايش افراد گاهي با مصيبت ها و از دست دادن نعمت است و گاهي با افزايش نعمت.

4. برخي افراد در برابر نعمت هاي الهي سپاس گزارند و در آزمايش خويش موفق مي شوند، ولي برخي ديگر در اثر نعمت فراوان گرفتار غرور و سركشي مي شوند و از ياد خدا غافل مي گردند، كه فرجام آنان عذاب روزافزون مشقت بار خواهد بود.

5. در اين آيات به رابطه ي دوري افراد از ياد خدا با عذاب مشقت بار روزافزون اشاره شده است. «2»

آري؛ كسي اگر از ياد خدا روي برتابد و قدر نعمت را نداند، گرفتار عذاب روزافزون مي شود. «3»

6. اين آيات ممكن است دنباله ي سخنان مؤمنان جن با قوم خويش و يا سخناني از جانب خدا باشد كه لابه لاي سخنان جنيان بيان شده است؛ احتمال اول با ظاهر و سياق آيات تناسب بيش تري دارد ولي در نتيجه ي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 284

مطلب تأثيري ندارد؛ چون بيان قانون آزمايش است كه در مورد

جن و انسان اجرا مي گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. استقامت بر راه خدا، موجب رفاه مادي مي شود.

2. بين امور معنوي و افزايش نعمت هاي مادي رابطه ي مستقيم هست.

3. افزايش نعمت يكي از راه هاي آزمايش افراد است.

4. در هنگام فزوني نعمت ها به ياد خدا باشيد تا گرفتار عذاب نشويد.

5. روي گرداني از ياد خدا عامل عذاب روزافزون است.

***

قرآن كريم در آيات هجدهم و نوزدهم سوره ي «جن» به دعوت توحيدي پيامبر صلي الله عليه و آله و واكنش افراد در برابر او اشاره مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً* وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً

و اين كه مساجد از آنِ خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد (و نپرستيد).* و اين كه هنگامي كه بنده ي خدا (: محمد صلي الله عليه و آله) برخاست، در حالي كه او را مي خواند (و مي پرستيد) نزديك بود بر او ازدحام كنند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون آيه ي هجدهم نفي شرك و دعوت به توحيد است، اما در مورد لفظ «مساجد» كه در اين آيه آمده است مفسران قرآن سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود مكان هاي سجده باشد، هم چون مسجد الحرام يا مساجد ديگر و تمام مكان هايي كه در آن جا براي خدا سجده مي شود.

بنابر اين، مقصود آيه آن است كه همه ي سجده گاه ها و مسجدها از آن خداست و پرستش غير خدا در آن جا ممنوع است.

مساجد بود خاص پروردگار

نخوانيد كس را به جز كردگار (مجد)

ب) اين كه مقصود از مساجد همان اعضاي هفت گانه ي انسان است كه در هنگام سجده آنها را بر زمين مي نهد.

از امام جواد عليه السلام در مورد قطع دست دزد روايت شده كه فرمودند: «كف دست و انگشت شست او باقي باشد.» و به آيه ي فوق استدلال كردند كه «مساجد از آن خداست». پس اعضاي هفت گانه ي سجود نبايد بريده شود. «1»

ج) اين كه منظور از مساجد همان «سجود» باشد، يعني سجده بايد فقط براي خدا باشد.

البته تفسير سوم شاهد و دليل ندارد ولي مانعي ندارد كه دو تفسير ديگر صحيح باشد و تفسير اول به ظاهر و تفسير دوم به باطن آيه اشاره داشته باشد؛ يعني امام مفهوم را توسعه داده باشند.

2. ممنوعيت خواندن و پرستش غير خدا در مساجد، به معناي ممنوعيت توسّل و شفاعت نيست؛ اگر كسي از پيامبر و اولياي الهي چيزي را به طور مستقل بخواهد و به آنها توسّل جويد، عمل او شرك و ممنوع و حرام است، اما اگر از اولياي الهي تقاضاي وساطت در درگاه الهي يا شفاعت با اجازه ي خدا كند، صحيح است؛ چون اين مطلب در راستاي توحيد و با اجازه ي خداست و شفاعت كننده، قدرتي مستقل در برابر خدا به شمار نمي آيد؛ همان طور كه برادران يوسف از پدرشان يعقوب خواستند كه براي آنان طلب آمرزش كند و او وعده ي اين كار را داد. «2»

3. در اين آيات اشاره شده كه وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله عبادت مي كرد و قرآن

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 286

مي خواند افراد اطراف او جمع مي شدند.

منظور از اين افراد، يا همان مؤمنان جن هستند كه اولين بار جذب آيات قرآن شدند يا ياران پيامبر صلي الله عليه و آله هستند كه براي شنيدن سخنان آن حضرت اطرافش حلقه مي زدند و يا منظور مشركان عرب هستند كه در هنگام عبادت پيامبر صلي الله عليه و آله، اطراف او گرد مي آمدند و به استهزا و آزار آن حضرت مي پرداختند.

البته در اين جا تفسير دوم از همه مناسب تر است. «1»

4. در اين آيات بر «عبد» بودن و بندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و پرستشگري او تأكيد شده است. اين مطلب نشان مي دهد كه صفات بندگي و پرستش دو صفت افتخارآفرين است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مساجد محل توحيد است.

2. مساجد را محل گفتارهاي شرك آميز قرار ندهيد.

3. پيامبر بنده ي خدا و پرستشگر او بود.

4. پرستش (و قرآن خواني شما) زير ذره بين ديگران است و ممكن است مورد هجوم قرار گيرد.

***

قرآن كريم در آيات بيستم تا بيست و سوم سوره ي «جن» به محتواي توحيدي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله و عدم استقلال او و وظيفه ي الهي اش و نيز به فرجام مخالفانش اشاره مي كند و مي فرمايد:

20- 23. قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً* قُلْ إِنِّي لَاأَمْلِكُ لَكُمْ ضَرَّاً وَلَا رَشَداً* قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن

دُونِهِ مُلْتَحَداً* إِلَّا بَلَاغاً مِنَ اللَّهِ وَرِسَالاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فَيهَا أَبَداً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 287

بگو: « (من) فقط پروردگارم را مي خوانم (و مي پرستم) و هيچ كس را شريك او قرار نمي دهم.»* بگو: «در حقيقت، من مالك هيچ زيان و هدايتي براي شما نيستم.»* بگو: «در واقع، من هيچ كس از (عذاب) خدا پناهم نمي دهد و هيچ پناهگاهي جز او نمي يابم؛* جز رساندن (پيام) از طرف خدا و رسالت هاي او (كه پناه من است)؛ و هر كس نافرماني خدا و فرستاده اش را نمايد، پس در واقع، براي او آتش جهنّم است، در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند!»

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه كافران مكه به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: از دين خود بازگرد تا ما به تو پناه دهيم. آيه ي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ داد كه هيچ پناهي جز خدا نيست! «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بر محتواي توحيدي دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و نفي هرگونه شرك از آن تأكيد شده است، تا بندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و خط توحيدي او را روشن تر سازد.

2. در اين آيات اشاره شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله به طور مستقل چيزي از خود ندارد و اگر خدا نخواهد، او نه مي تواند زياني را از خويش دفع كند و نه كسي را هدايت كند و نه پناهگاهي غير خدا دارد.

اين مطالب

از طرفي هرگونه غلو را از ساحت پيامبر صلي الله عليه و آله نفي مي كند و نشان مي دهد كه او بدون عنايت الهي يك انسان معمولي است و از طرف ديگر صداقت يك رهبر الهي را نشان مي دهد كه صادقانه همه چيز را از خدا مي داند و خود ادعايي ندارد.

3. در اين آيات «زيان» در برابر «هدايت» مطرح شده است و اشاره دارد به اين كه سود حقيقي در هدايت است و هر كس راه نمايي و هدايت نشود زيان كرده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 288

4. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله رساندن پيام الهي به مردم است و تنها عمل به اين وظيفه است كه پناهگاه او را نزد خدا تضمين مي كند.» 5. مقصود از رسالت هاي پيامبر صلي الله عليه و آله همان بلاغ و رساندن پيام هاي الهي است و اين تعبير نوعي تأكيد است.

6. كيفر گناه و عصيان در برابر خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، آتش جاودان دوزخ است؛ البته روشن است هر گناهي موجب آتش جاودان نمي شود، مگر آن كه با شرك و كفر همراه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تعاليم پيامبر صلي الله عليه و آله توحيدي است.

2. پيامبر صلي الله عليه و آله به طور مستقل مالك چيزي نيست.

3. هيچ پناهگاهي جز خدا نيست.

4. وظيفه ي رهبران و مبلغان ديني رساندن پيام الهي است.

5. اگر رهبران و مبلغان ديني وظيفه ي تبليغي خود را انجام دهند مشكلي نخواهند داشت.

6. مخالفت با خدا

و پيامبر صلي الله عليه و آله از عوامل عذاب جاودان است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي «جن» به لجاجت مخالفان و ناتواني آنان و عدم آگاهي پيامبر صلي الله عليه و آله از زمان عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24- 25. حَتَّي إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً* قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 289

تا هنگامي كه آنچه را وعده داده شده اند ببينند؛ پس به زودي خواهند دانست كه چه كسي از نظر ياور، ناتوان تر و از نظر تعداد، كم تر است!* بگو: «نمي دانم آيا آنچه وعده داده مي شويد نزديك است، يا پروردگارم براي آن فاصله (زماني) قرار مي دهد؟!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه برخي از مشركان، هم چون نَضر بن حارث، بعد از نزول آيات قبل و وعده ي عذاب به مخالفان، پرسيدند كه اين وعده چه موقع تحقق مي يابد و آيه ي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از چيزي كه به مخالفان وعده داده شده، يا مجازات و بلاهاي الهي در دنياست و يا عذاب قيامت؛ البته مانعي ندارد كه هر دو مورد مقصود آيه باشد.

2. از لحن اين آيات استفاده مي شود كه مخالفان پيامبران و نيز مخالفان اسلام پيوسته

قدرت و كثرت نفرات خود را به رخ مؤمنان مي كشيدند و آنان را ناتوان مي شمردند؛ «2» از اين رو قرآن به مسلمانان دل داري مي دهد و به مخالفان هشدار مي دهد كه سرانجام روز شكست مخالفان اسلام فرا مي رسد و روشن مي شود كه تعداد و قدرت چه كساني بيش تر است.

3. تاريخ نشان داده و در آيات قرآن نيز بيان شده است «3» كه گروه هاي اندك مؤمنان بر نفرات زياد كافران پيروز مي شوند.

از امام علي عليه السلام نيز روايت شده كه

اي مردم! در راه هدايت هرگز از كمي نفرات وحشت نكنيد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 290

4. در اين آيات اشاره شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله از زمان عذاب و رستاخيز آگاه نيست و آگاهي از اين امور مخصوص خداست و او خواسته است كه اين موضوع مخفي بماند تا امتحان مردم كامل شود؛ زيرا اگر مردم بدانند كه عذاب و رستاخيز نزديك يا دور است امتحان كم تأثير و ناقص خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. لجاجت كافران (تا هنگام رستاخيز و عذاب) ادامه دارد.

2. در روز موعود حقايق روشن مي شود (پس عجله و فخرفروشي نكنيد).

3. برخي علوم (هم چون آگاهي از زمان قيامت و عذاب) مخصوص خداست.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا بيست و هشتم سوره ي «جن» به پيامبران داراي علم غيب

و محافظت دقيق از آنان (در انجام مأموريت) اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 28. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَي كُلَّ شَي ءٍ عَدَداً

(او) داناي نهان است و هيچ كس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمي سازد،* جز كسي از فرستاده [ها] كه (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقيقت، او از پيش رويش و از پشت سرش (محافظاني) كمين كرده وارد مي سازد،* تا معلوم دارد كه يقيناً، رسالت هاي پروردگارشان را رسانده اند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چيز را از نظر عدد شماره كرده است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. علم غيب مخصوص خداست و او برخي علوم غيبي را در اختيار پيامبران خود قرار مي دهد؛ البته وحي و علوم غيبي كه در اختيار پيامبران قرار مي گيرند دقيقاً كنترل و محافظت مي شوند.

2. در آيات قرآن مكرر آمده است كه علم غيب مخصوص خداست و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 291

پيامبران علم غيب ندارند «1» و از طرف ديگر، در آيه ي فوق يك مورد استثنا شده است و در آيات ديگر قرآن نيز به برخي علوم غيبي عيسي عليه السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره «2» و در احاديث نيز برخي موارد از علوم غيبي پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليه السلام بيان شده است. «3»

مفسران قرآن در

مورد تفسير آيات و روايات فوق چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور از علم غيب مخصوصِ خدا همان علم ذاتي و استقلالي است؛ بنابر اين پيامبران علم غيب مستقل ندارند، اما به صورت تبعي و با عنايت خدا علم غيب دارند.

ب) مقصود از علم غيبِ مخصوص خدا، همان علم به ساعت رستاخيز و مانند آن است، اما علوم غيبي ديگر در اختيار پيامبران نيز هست.

ج) علم غيبِ مخصوص خدا آن است كه در لوح محفوظ (: علم الهي) ثبت است ولي آنچه در لوح محو و اثبات است، پيامبران و امامان نيز مي دانند.

د) علم غيبِ مخصوص خدا همان علم فعلي است و پيامبران علم غيب بالفعل ندارند، اما هرگاه به رخصتِ الهي اراده كنند خدا به آنان تعليم مي دهد «4» و گاهي مصلحت ايجاب مي كند كه پيامبر يا امام چيزي را ندانند. «5»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين تفسيرها صحيح باشد.

3. فرشتگان نگهبان از جلو و پشت سر (بلكه از تمام جهات) مراقب پيامبران هستند تا آنان پيام الهي و وحي را بدون كم و كاست به مردم برسانند و شياطين جن و انسان نتوانند اصالت وحي را خدشه دار كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 292

اين محافظت و امداد الهي براي پيامبران يكي از دلايل عصمت آنان است. «1»

4. در اين آيات به علم غيبي اشاره شده كه به پيامبران مورد رضايت داده مي شود.

البته روشن است كه همه ي پيامبران برگزيده و مورد رضايت خدا هستند و اين صفت، توضيحي است

كه مي تواند اشاره به معيار گزينش افراد براي اعطاي علم غيب باشد.

يعني خدا از هر كس راضي باشد، به او علم غيب مي دهد كه البته درجات علم غيب افراد متفاوت است.

و نيز روشن است كه «وحي» يكي از مصاديق اين غيب است كه به پيامبران عطا مي شود و مورد محافظت قرار مي گيرد، و گرنه علم غيب محدود به آن نيست.

5. طبق اين آيه، هدف محافظت از پيامبران آن است كه خدا بداند و معلوم دارد كه آنان رسالت ها و پيام هاي الهي را به طور كامل به مردم رسانده اند.

مقصود از دانستن خدا در اين آيه، علم فعلي و تحقّق خارجيِ علم اوست؛ يعني پيامبران عملًا رسالت او را ابلاغ كنند، و اين مطلب معلوم و محقق شود؛ وگرنه خداي متعال نا آگاه نيست تا بخواهد چيزي را بداند.

آموزه ها و پيام ها:

1. علم غيب مخصوص خداست.

2. خدا علم غيب خود را به افراد مورد پسندش عطامي كند.

3. پيامبران داراي علم غيب هستند.

4. پيامبران الهي (و وحي و علوم غيبي) تحت مراقبت دقيق قرار مي گيرند.

5. عصمت پيامبران در رساندن وحي تضمين شده است.

6. فرستادگان و مبلغان را تحت نظر داشته باشيد تا كارشان صحيح انجام گيرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 293

بخش دوازدهم: سوره ي مزمل

اول

كليات

كليات:

سوره ي «مزمل» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 20 آيه، 285 كلمه و 838 حرف است.

اين سوره سومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «قلم» و قبل از سوره ي «مدثر») و هفتاد و

سومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «مُزمّل»، به معناي «جامه به خود پيچيده» است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

هركسي سوره ي مزمل را بخواند، سختي دنيا و آخرت از او برطرف مي شود. «1»

روشن است كه اين آثار با شرايطي، از جمله عمل به محتواي آن تحقق مي يابد.

اهداف

اهداف:

مهم ترين هدف سوره ي مزمل ارائه ي برنامه اي عبادي، اجتماعي و اقتصادي براي آماده ساختن پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان است.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. يادآوري توحيد (در آيه ي 9)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 296

2. يادآوري معاد و عذاب هاي دوزخ (در آيات 12- 14)؛

3. مطالبي درباره ي نبوت و ايجاد آمادگي در شخص پيامبر صلي الله عليه و آله براي پذيرش يك برنامه ي سنگين (در آيات 1- 10 و 15)؛

ب) اخلاق:

1. دعوت به صبر و شكيبايي (در آيه ي 9)؛

2. دعوت به قرائت قرآن به اندازه ي توانايي (در آيات 4 و 20)؛

3. دعوت به استغفار (در آيه ي 20)؛

4. دعوت به انفاق (در آيه ي 20)؛

5. دعوت به توكل بر خدا (در آيه ي 9).

ج) احكام:

1. دستور نماز (در آيه ي 20)؛

2. دستور شب زنده داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 1- 6)؛

3. يادي از جهاد (در آيه ي 20).

د) داستان:

1. گزارشي از داستان موسي عليه السلام و فرعون و سركشي او (در آيات 15 و 16)؛

2. هشداري به منكران و مشركان مكه با يادآوري قيامت و عذاب فرعونيان (در آيات 11- 16).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 297

دوم

دوم: محتواي سوره ي مزّمل قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره ي «مزمل» به شب زنده داري و قرائت قرآن و نماز شب سفارش مي كند و مي فرمايد:

1- 7. يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا* نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا* أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا* إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا* إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلًا* إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلًا

اي جامه [به خود] پيچيده!*

شب را، جز اندكي به پاخيز.* نيمي از آن (شب) را، يا اندكي از آن را كم نما،* يا بر آن (نصف) بيفزاي و قرآن را كاملًا مرتب و آرام بخوان؛* كه ما به زودي گفتاري گرانبار برتو القا مي كنيم.* در حقيقت، تنها پديده ي (عبادت) شب، گامي سخت تر و گفتاري پايدارتر است.* [چرا] كه براي تو در روز رفت و آمدي طولاني است.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وظيفه اي سنگين در هدايت و رهبري مردم به عهده گرفت و حامل قرآن عظيم شد؛ از اين رو لازم است با برنامه هاي سنگين عبادي ظرفيت هاي وجودي خود را بالا ببرد تا بتواند اين مسئوليت و بار سنگين را به دوش بكشد.

پس به ايشان دستور داده شد كه پاسي از شب را به بيداري، تلاوت قرآن و نماز بگذراند.

اي به خود پيچيده از خشيت گليم بهر طاعت خيز از شب شد چو نيم (مجد)

2. در اين آيات سفارش شده كه در شب قرآن بخوانيد؛ چراكه قرآن برنامه ي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 298

سازندگي و تربيت بشر است و قرائت آن موجب تقويت ايمان و استقامت مي گردد.

البته برخي مفسران قرائت قرآن را به نماز در شب تفسير كرده اند، شايد به خاطر آن كه بخش مهمي از نماز، همان قرائت قرآن است.

3. مقصود از «ترتيل» چيست؟

«ترتيل»

در اصل به معناي «تنظيم وترتيب موزون» است كه مقصود، خواندن آيات با تأنّي و نظم و اداي صحيح حروف و تبيين و دقّت و تأمل در مفاهيم آيات و انديشه در نتايج آن است. «1»

4. امام صادق صلي الله عليه و آله در مورد ترتيل فرمودند:

ترتيل آن است كه در آيات قرآن مكث (و تأمّل) كني و با صداي خوب آن را بخواني «2».

و نيز روايت شده:

هنگامي كه از كنار آيه اي مي گذري كه در آن نام بهشت است، توقف كن و از خدا بهشت را بطلب و هنگامي كه از كنار آيه اي مي گذري كه نام دوزخ در آن است، از آن به خدا پناه ببر. «3»

و در روايات ديگر از سريع خواندن قرآن منع شده، همان طور كه از پراكنده كردن آيات منع شده و سفارش شده است كه آن را به صورت روشن و واضح بخوانيد و قصد شما رسيدن به آخر سوره نباشد. «4»

در حالات پيامبر صلي الله عليه و آله نيز روايت شده كه

آيات را از يك ديگر جدا مي كرد و صداي خود را (در هنگام خواندن قرآن) مي كشيد. «5»

با تأنّي خوان تو قرآن را چنان كه شود روشن حروفش در بيان

مي خوان قرآن به تعجيل و شتاب كن لطايف را درنگ اندر خطاب 5. اين آيات با خطاب «اي شخصِ جامه به خود پيچيده»

شروع مي شود، نه با خطاب «اي پيامبر»؛ اين مي تواند اشاره به دو چيز باشد:

الف) امروز دوره ي گوشه نشيني پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه نيست، بلكه دوران قيام و خود سازي و آمادگي براي انجام رسالت شروع شده است؛

ب) برنامه ي عبادي شبانه مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله نيست بلكه شامل مؤمنان خوابيده نيز مي شود؛ همان طور كه در آيه ي بيستم اين سوره بدين اشاره شده است كه گروهي از مؤمنان همراه پيامبر صلي الله عليه و آله به شب زنده دراي مي پرداختند.

6. انتخاب شب براي خودسازي و عبادت براي آن است كه

اولًا، در شب چشم و گوش ديگران درخواب است و خطر ريا كاري برطرف شده و زمينه ي اخلاص بيش تري به وجود مي آيد.

ثانياً، در شب كارها تعطيل مي شود و انسان آمادگي بيش تري براي تفكر و تربيت خويش و خودسازي و عبادت دارد.

شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند گرد در و بام دوست پرواز كنند

هر جا كه دري بُود به شب در بندند الّا در دوست را كه شب باز كنند 7. شب زنده داري و قرائت قرآن و نماز در آن مستحب است و در اين آيات نيز بدان سفارش شده است، هرچند طبق آيات ديگر، نماز شب براي پيامبر صلي الله عليه و آله واجب است، اما اين آيات مي تواند شامل نماز شب

و غير آن و شامل پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان به صورت مستحب باشد. «1»

8. اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله اختيار مي دهد كه نيمي از شب يا زيادتر يا

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 300

كم تر از آن را به شب زنده داري و عبادت بپردازد.

آري؛ شب زنده داري و نماز و تلاوت قرآن در آن، موجب صفاي روح و تربيت معنوي و بيداري دلي وتقويت ايمان مي شود.

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

سه چيز، از عنايات مخصوص الهي است: عبادت شبانه، افطار دادن به روزه داران و ملاقات برادران مسلمان. «1»

و نيز روايت شده:

نماز شب گناهان روز را از بين مي برد. «2»

9. منظور از «قيام» در شب، برروي پا ايستادن نيست، بلكه به پاخاستن از خواب است، هرچند نماز و تلاوت قرآن به صورت نشسته انجام شود.

10. «ناشئه» به معناي «حادثه»، و مقصود از آن ساعات شب (به ويژه در سحرگاه) يا قيام براي نماز و عبادت شبانه و يا حالات معنوي و جذبه ي ملكوتي آن است. «3»

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد كه لازم و ملزوم يك ديگرند.

هرچند در احاديث، به معناي دوم، يعني نماز شب اشاره شده است. «4»

11. در اين آيات بيان شده كه عبادت شبانه دو ويژگي دارد:

الف) عبادت شبانه تأثيرات ثابت و راسخي در روح و جان انسان دارد؛ چون توافق بيش تري بين اعضا و جوارح انسان پيدا مي شود و همه در راه عبادت

بسيج مي شوند، هر چند زحمت بيش تري نيز دارد. «5»

ب) عبادت شبانه در بردارنده ي ذكر خدا و تلاوت قرآن به صورت استوارتر است و به خاطر آمادگي روحي انسان تأثيرات بيش تري در روح انسان دارد.

12. انسان در روز مشغول امور زندگي وحل مشكلات مردم است؛ بنابراين فرصت كم تري براي عبادت پيدا مي شود و لازم است كه عبادت شبانه را جانشين آن سازد و روح خود را تقويت كند تا از عهده ي وظايف

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 301

سنگين روزانه برآيد. «1»

13. در اين آيات «قرآن» را «سخن سنگين» معرفي كرده است كه بايد پيامبر صلي الله عليه و آله براي دريافت آن آماده شود. مقصود از سنگين بودن قرآن آن است كه

الف) محتوا و مفهوم آيات آن سنگين و عظيم است؛

ب) وعده ها و هشدارهاي آن سنگين و مسئوليت آور است؛

ج) تبليغ آن سنگين و مشكل است؛

د) در روز رستاخيز در ترازوي اعمال سنگين است؛

ه) برنامه ريزي در جهت اجراي آن سنگين است.

آري؛ قرآن كريم از نظر الفاظ، زيبا، دل نشين و آسان است؛ اما مسئوليت ها، محتواي مطالب و اجراي آن سخت و سنگين است، به طوري كه اگر بر كوهي فرود آيد متلاشي مي شود؛ «2» پس بايد با عبادت شبانه ظرفيت و آمادگي آن را پيدا كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي شب را نخوابيد و پاسي از آن را شب زنده داري كنيد.

2. در مورد مقدار شب زنده داري و عبادت شبانه آزاديد.

3. در دل شب قرآن بخوانيد.

4. قرآن را با تامّل و دقت

بخوانيد.

5. قرآن سخن سنگيني است و براي درك و عمل بدان آمادگي لازم است.

6. عبادت شبانه، سخت تر، استوارتر و تأثيرگذارتر است، (پس از آن غافل نشويد).

7. روز وقت تلاش و شب وقت عبادت است.

8. شناگر درياي روز و نيايشگر ساحل شب باشيد.

***

قرآن كريم درآيات هشتم تا دهم سوره ي مزمّل وظايف پنج گانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را در برابر خدا و خلق بيان مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 302

8- 10. وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا* رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا* وَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا

و نام پروردگارت را ياد كن وكاملًا به او دل ببند.* (او) پروردگار خاور و باختر است، در حالي كه هيچ معبوي جز او نيست؛ پس او را كارساز (خويش) بگير؛* و بر آنچه مي گويند، شكيبا باش و با دوري گزيني نيكويي از آنان فاصله بگير؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات پنج وظيفه ي اساسي براي پيامبر صلي الله عليه و آله مشخص شده است كه مي تواند الگو و برنامه ي زندگي همه ي رهبران و مبلغان ديني باشد؛ سه مورد از اين وظايف در برابر خداست كه همان ياد او، دل بستگي به او و توكّل بر اوست و دو مورد آن در برابر خلق است كه همان شكيبايي در برابر

مخالفان و دوري از دشمنان است.

2. مقصود از ياد و نام خدا، تنها ذكر نام او نيست بلكه توجه به معناي نام خدا و ياد قلبي اوست كه روح را صفا مي بخشد و نهال معرفت را آبياري مي كند.

3. در ميان نام هاي خدا از «ربّ» ياد شده است كه اشاره به تربيت مستمر نسبت به انسان است. آري؛ هر گاه با نام «ربّ» از خدا ياد مي شود نعمت هاي بي پايان و پرورش هاي او به ياد مي آيد و انسان بي اختيار سپاس گزار مي شود.

4. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه به سوي خدا منقطع شود و به او دل ببندد و از غير او دل بركند؛ يعني با تمام قلب متوجه خدا شود و اعمالش را خالصانه براي او به جا آورد.

5. در برخي احاديث از معصومين عليهم السلام روايت شده كه منظور از انقطاع در اين آيه «بلند كردن دست در نماز است.» «1»

البته اين يكي از مظاهر انقطاع و اخلاص است و مفهوم آيه منحصر در اين معنا نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 303

6. پيامبر صلي الله عليه و آله از «تَبتُّل و رهبانيت» منع كرده اند؛ «1» چرا كه راهبان مسيحي ترك دنيا و ترك ازدواج مي كردند، درحالي كه مسلمان واقعي بايد در اجتماع حضور داشته باشد و درهمان حال انقطاع و اخلاص خود را حفظ كند.

پس مقصود از انقطاع در اين آيه غير از چيزي است كه در حديث پيامبر صلي الله عليه

و آله منع شده است.

7. هيچ معبودي جز خدا نيست و او پروردگار مشرق و مغرب است، پس انسان بايد دل از غير او بركند و به ياد او و نعمت هايش باشد و بر او تكيه و توكل كند.

8. اين آيات پيامبر را به شكيبايي در برابر سخنان نارواي مخالفان فرا مي خواند؛ دشمناني كه به او تهمت جنون مي زدند و او را شاعر مي خواندند و باعث آزار او مي شدند.

9. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه از دشمنان اسلام فاصله بگيرد و به طور نيكويي از آنان دور شود.

آري؛ وقتي سخن حق در دل دشمنان اثر نكرد و لجاجت نمودند، بايد با بي اعتنايي به آنان و دوري گزيدن از آنان، از شرّشان در امان ماند وهمين دوري هشداري بيدارگر براي آنان خواهد بود.

10. دوري نيكو از مخالفان، به معناي دوري همراه با دل سوزي و هدايتگرانه است كه اين خود شيوه اي تربيتي براي افراد لجوج «2» و مرحله اي از تربيت و هدايت آنان به شمار مي آيد.

آري؛ وقتي قرآن در مورد دوري از دشمنان به ما دستور به نيكويي مي دهد، روشن است كه اگر دو نفر مسلمان و دو دوست و شريك خواستند از هم ديگر جدا شوند سزاوارتر است كه به نيكويي از هم جدا شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 304

آموزه ها و پيام ها:

1. از ياد خدا غافل نشويد و كاملًا دل براوبنديد.

2. بر خدايي تكيه كنيد كه يگانه و پرورشگر شماست.

3. در برابر

سخنان آزار دهنده ي دشمنان نا شكيبا نباشيد.

4. يكي از روش هاي برخورد با دشمنان، بي اعتنايي به آنان است.

5. از دشمنان هم به نيكويي جدا شويد.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا چهاردهم سوره ي مزمّل با اشاره به مهلت دادن به مخالفان، عذاب ها و اوصاف رستاخيز، به سرمايه داران تكذيب گر مخالف اسلام هشدار داده، مي فرمايد:

11- 14. وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا* إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالًا وَجَحِيماً* وَطَعَاماً ذَا غُصَّةٍ وَعَذَاباً أَلِيماً* يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيباً مَّهِيلًا

و مرا با تكذيب گران سرمايه دار رهاساز، و اندكي به آنان مهلت ده؛* كه در نزد ما بندها و دوزخ است؛* و غذايي گلوگير و عذابي دردناك است.* روزي كه زمين و كوه ها مي لرزد و كوه ها توده هاي شن روان مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به عذاب «استدراج» يا مهلت دادن به مخالفان اشاره شده است؛ يعني يكي از روش هاي خدا در عذاب كردن كافران لجوج آن است كه به آنان مهلت مي دهد تا گناه بيش تري بكنند و حجّت بر آنان تمام شود و مستحق عذاب شديدتري شوند؛ بنابراين مهلت دادن به مخالفان اسلام مقدمه ي عذاب آنان است نه نعمت.

2. در اين آيات به فرصت اندك مخالفان اسلام اشاره شده است؛ چون پس از مدت كوتاهي مسلمانان نيرومند شدند و در جنگ بدر و حُنين و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم،

ص: 305

احزاب ضربات كوبنده اي بر دشمنان وارد كردند و آنان را گرفتار عذاب الهي در دنيا و آخرت نمودند.

3. عبارت «ثروتمندان تكذيبگر» به نقش ثروت در غرور و غفلت مخالفان اشاره دارد.

آري؛ در طول تاريخ، معمولًا ثروتمندان در صف مخالفان پيامبران قرارداشتند، «1» در حالي كه آنان مي بايست شكر نعمت هاي الهي را بيش تر به جا مي آوردند و در خدمت اهداف الهي قرار مي گرفتند.

4. عذاب هاي كافران در رستاخيز شامل غل و زنجيرهاي ناتوان كننده «2» و غذاي غصه آور وگلوگير وعذاب دردناك آتش دوزخ است.

كساني كه در دنيا آزادي بي قيد و شرط و بي بند و باري داشتند و از غذاهاي چرب و شيرين حرام مي خوردند و با استثمار مردم آنان را عذاب مي كردند، در رستاخيز به عذاب هاي متناسب با آن گرفتار مي شوند.

5. غذاي دوزخيان غصه آور و گلوگير است؛ چراكه از خارهاي جان گذار و درخت زقّوم (يعني گياه تلخ و بدبو و بدطعم) است. «3»

6. در روايات تاريخي آمده است كه روزي يكي از ياران پيامبر آيه ي سيزدهم اين سوره را تلاوت مي كرد كه ناگهان صيحه اي زد و مدهوش شد.» 7. در آستانه ي رستاخيز نظام جهان در هم مي ريزد وكوه ها و زمين درهم كوبيده و هم چون توده هاي رمل و شن هاي نرم مي شوند و در آن روز است كه همه ي مردم وحشت مي كنند و به حساب آنان رسيدگي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 306

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به ثروتمندان تكذيبگر مخالف اسلام مهلت مي دهد (تا درگناه غرق شوند و گرفتار عذابي

دردناك تر شوند).

2. حساب مخالفان اسلام با خود خداست، پس آنها را به خدا واگذاريد.

3. رهبران الهي به وظيفه ي خود عمل كنند و نگران مخالفان لجوج نباشند (كه خدا به حساب آنان رسيدگي مي كند).

4. عذاب هاي متنوعي براي مخالفان اسلام آماده شده است.

5. غذاي رستاخيز غصه آور و عذاب آن دردناك و بندهاي آن ناتوان كننده است.

6. در آستانه ي رستاخيز زمين و طبيعت در هم فرو مي ريزد، (پس براي حوادث هولناك آن آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا نوزدهم سوره ي مزمّل با اشاره به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و موسي عليه السلام و ويژگي هاي رستاخيز به مخالفان اسلام هشدار داده، مي فرمايد:

15- 19. إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِداً عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَي فِرْعَوْنَ رَسُولًا* فَعَصَي فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخْذْنَاهُ أَخْذاً وَبِيلًا* فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيباً* السَّماءُ مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا* إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلًا

در واقع ما به سوي شما فرستاده اي فرستاديم كه گواه برشماست، همان گونه كه به سوي فرعون فرستاده اي فرستاديم؛* و [لي فرعون فرستاده را نافرماني كرد، پس او را با گرفتاري سنگيني گرفتار ساختيم.* پس، اگر كفر ورزيد، چگونه خودتان را از (عذاب) حفظ مي كنيد؟ روزي كه كودكان را سپيدموي (و پير) مي كند؛* (كرات) آسمان در آن (روز) شكافته مي شود؛ وعده ي او انجام شدني است.* در حقيقت، اين (مطالب) يادآوري است، پس هركس بخواهد، راهي به سوي پروردگارش برگزيند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 307

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرگذشت عبرت آموز موسي و فرعون اشاره شده است؛ خدا موسي را با دلايل روشن نزد فرعون فرستاد تا او را از سركشي منع كند ولي او نافرماني كرد و گرفتار امواج خروشان نيل شد و به سختي مجازات گرديد. «1»

آري؛ سرگذشت موسي و فرعون مي تواند درس عبرتي براي همه ي مخالفان پيامبران و سركشان تاريخ باشد. «2»

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شاهد وگواه بر مردم است؛ شاهدي كه خود الگو و نمونه است و كارها و عقايد ديگران با او سنجيده مي شود، او ناظر و هدايتگر مردم است، همان طور كه موسي عليه السلام اين گونه بود.

3. در اين آيات از رستاخيز با چند ويژگي ياد شده است:

الف) عذاب آن روز آن قدر شديد است كه كودكان را پير و موي سر آنان را سفيد مي گرداند.

ب) در آستانه ي رستاخيز كرات آسماني از هم شكافته مي شوند و نظام كيهاني درهم فرو مي ريزد.

ج) وعده ي رستاخيز تحقق يافتني و قطعي است.

4. در اين آيات اشاره شده كه سرنوشت مخالفان اسلام همانند سرنوشت فرعون، هلاكت بار است و اگر در اين دنيا گرفتار عذاب نشوند در رستاخيز شديداً مجازات مي شوند و البته هنگامي كه آسمان ها درهم فرو مي ريزد، راه فراري براي آنان نخواهد بود.

5. اين قرآن و پندهاي آن، از جمله مطالب سوره ي مزمّل و دعوت آن به عبادت شبانه، همگي يادآوري براي انسان هاست، «3» و هركس بخواهد راهي به سوي پروردگارش بيابد و به سوي كمال وهدايت گام

بردارد، بايد به

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 308

اين مطالب گوش جان بسپارد و بدانها عمل كند.

6. در آيه ي اخير به اصل آزادي و اختيار انسان در انتخاب راه اشاره شده است. آري؛ خدا راه حق و باطل را روشن مي سازد، ولي انتخاب راه و پيمودن آن به اراده ي انسان بستگي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي گواه (و الگوي) مردم هستند.

2. رهبران الهي هم چون موسي عليه السلام در برابر فرعون باشند.

3. هركس هم چون فرعون در برابر رهبران الهي نافرماني كند، گرفتار عذاب سختي مي شود.

4. روز رستاخيز بسيار هولناك و سخت است.

5. اگر مي خواهيد از روز هولناك رستاخيز در امان باشيد، كفر نورزيد.

6. در آستانه ي رستاخيز نظام كيهاني درهم فرو مي ريزد.

7. تحقّق وعده ي رستاخيز حتمي است (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

8. انسان در پيمودن راه خدا آزاد است.

9. آموزه هاي قرآن (تحميلي نيست، بلكه) يادآوري است.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي مزمّل مؤمنان را به بيداري شبانه و خواندن قرآن در حد امكان سفارش مي كند و آنان را با وظايف عبادي و امدادي شان آشنا مي سازد و مي فرمايد:

20. إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَي مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَي

وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 309

در واقع، پروردگارت مي داند كه تو و گروهي از كساني كه همراه تو هستند، نزديك به دو سوم شب و (يا) نصف آن و (يا) يك سوم آن را به پا مي خيزيد؛ و خدا شب و روز را اندازه مي زند؛ (او) دانسته كه آن (مقدار شب را دقيقاً) شمارش نمي كنيد، پس به سوي شما بازگشت؛ پس آنچه (براي شما ممكن و) آسان است از قرآن بخوانيد؛ (او) دانسته كه برخي از شما به زودي بيمار خواهند شد و (گروهي) ديگر در زمين سفر مي كنند، در حالي كه از بخشش خدا (روزي) مي جويند، و (گروهي) ديگر در راه خدا پيكار مي كنند؛ پس آنچه (براي شما ممكن و) آسان است از آن (قرآن) بخوانيد و نماز را برپا داريد و [ماليات زكات را بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه اي» وام دهيد و هرنيكي اي كه پيشاپيش براي خودتان مي فرستيد، فقط آن را نزد خدا نيكوتر و پاداش (آن) را بزرگ تر مي يابيد؛ و از خدا طلب آمرزش كنيد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آغاز سوره ي مزمّل به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شده كه

حدود نيمي از شب را بيدار بماند و به عبادت و قرائت قرآن بپردازد و اينك در اين آيه بيان مي كند كه نه تنها پيامبر صلي الله عليه و آله بلكه برخي از مؤمنان نيز همراه او به شب زنده داري، عبادت و تلاوت قرآن مي پرداختند.

2. در مورد شب زنده داري و عبادت و تلاوت قرآن منظم مؤمنان صدر اسلام، چهار مشكل وجود داشت:

الف) نگاه داشتن حساب نصف، ثلث يا دو ثلث شب براي مردم آن زمان مشكل بود، چون وسايلي هم چون ساعت در اختيار نداشتند و از اين رو گاهي افراد براي احتياط تا صبح بيدار مي ماندند.

ب) برخي بيمار مي شدند و نمي توانستند مدت طولاني در شب ها بيدار بمانند و به عبادت بپردازند.

ج) برخي براي كار و تجارت به مسافرت مي پرداختند و موفق به شب زنده داري نمي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 310

د) پس از پيشرفت اسلام، جنگ ها شروع مي شد و گروهي براي جهاد بيرون مي رفتند و در سفر و جنگ نمي توانستند به طور مرتب شب زنده داري كنند.

از اين رو آيه ي فوق به اين مشكلات مردم توجه كرده و مقدار شب زنده داري و قرائت قرآن را آزاد گذاشته است تا هركس هراندازه مي تواند به عبادت شبانه و قرائت قرآن بپردازد.

البته روشن است كه بيماري و مسافرت و جهاد، سه مثال براي عذر موجه است و مشكلات و موانع عبادت شبانه منحصر در اين امور نيست.

3. مقصود از «توبه» و بازگشت خدا به سوي مردم در اين آيه چيست؟

احتمال دارد كه منظور

تخفيف در تكليف و يا برداشتن حكم وجوب شب زنده داري باشد، كه در آن صورت گناهي صورت نمي گيرد. «1»

4. مقصود از تلاوت قرآن در اين آيه، همان خواندن قرآن در شب و يا نماز شب است كه در آن قرآن خوانده مي شود.

البته مانعي ندارد كه هر دو مقصود باشد.

البته در هر صورت، تلاوت قرآن در دل شب مستحب است. «2»

5. امام رضا عليه السلام از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده است كه منظور از «هر چه مي توانيد قرآن بخوانيد» آن است كه «هرچه مي توانيد همراه با فروتني قلب و صفاي باطن از قرآن بخوانيد.»

6. برخي مفسران برآن اند كه حكم عبادت درشب در اوايل اسلام واجب بود سپس اين وجوب به وسيله ي آيه ي فوق برداشته شد و از اين رو اين آيه را ناسخ آيات اول سوره ي مزمّل دانسته اند؛ هرچند وجوب نماز شب تا آخر عمر براي پيامبر صلي الله عليه و آله باقي بود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 311

اين احتمال نيز هست كه عبادت شبانه براي غير پيامبر صلي الله عليه و آله در اصل مستحب بوده و در اين آيه موانع و قلمرو آن روشن شده باشد؛ يعني آيات اول سوره ي مزمّل تكليف شخص پيامبر صلي الله عليه و آله را روشن كرده بود ولي برخي مؤمنان از آن پيروي كردند و به زحمت افتادند.

از اين رو آيه ي آخر تكليف عموم مردم را مشخص مي كند و با توجه به موانع نماز شب براي

مردم، حكم را براساس آنچه مي توانند قرآن بخوانند تعيين كرده است.

7. در اين آيات يك برنامه ي كامل خودسازي در چند بند براي مؤمنان مشخص شده است:

الف) قرائت شبانه به اندازه ي توانايي افراد؛

ب) پيوند با خالق از طريق نماز؛

ج) پيوند با خلق از طريق زكات و انفاق؛

د) استغفار و پاك شدن از گناهان.

8. ممكن است منظور از «زكات» در اين آيه بخشش هاي مستحبي باشد؛ چون اين سوره مكي است و در مكه زكات واجب نشده بود؛ هر چند برخي احتمال داده اند اصل وجوب زكات در مكه بوده و شرايط و مقدار آن در مدينه مشخص شده باشد. «1»

9. در اين آيه از انفاق و بخشش به مردم، با عنوان وام دادن به خدا يادشده است. اين لطف خداست كه خود مالك حقيقي همه چيز است، ولي بخشش اموالش به مردم را به عنوان وام به خود مي پذيرد و چندين برابر به آن پاداش مي دهد. «2»

10. در اين آيه به تجسّم اعمال در رستاخيز اشاره شده است؛ يعني

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 312

انسان هر كار نيكي انجام دهد، همان را نزد خدا مي يابد و پاداش بزرگ آن را هم دريافت مي كند.

11. انسان نمي تواند حقّ الهي را در مورد عبادات و دستورات او به جا آورد، از اين رو نبايد خود را كامل و طلبكار تصور كند بلكه بايد هميشه خود را مقصر بشمارد و عذر به درگاه الهي آورد و طلب آمرزش نمايد.

12. در اين آيه سفر و تلاش براي

زندگي، هم رديف جهاد در راه خدا آمده است. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه تلاش براي معاش، هم رديف جهاد در راه خدا است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با توجه به موانعي كه داريد، در حد توان خود شب زنده داري كنيد و قرآن (و نماز) بخوانيد.

2. اگر نمي توانيد شمارش و حساب دقيق در عبادت نگاه داريد، از اصل عبادت بازنمانيد.

3. بيماري، مسافرت و جهاد شما را از قرآن خواندن باز ندارد (بلكه هرچه مي توانيد بخوانيد).

4. طلب روزي و جهاد مي تواند دو هدف براي سفرهاي شما باشد.

5. از پيوند باخدا وخلق غافل نشويد و نماز و زكات و انفاق را فراموش نكنيد.

6. انفاق به مردم، وام به خداست كه پاداش بزرگي در پي دارد.

7. آنچه در راه خدا بدهيد گم نمي شود بلكه در رستاخيز آنها را تجسّم يافته مي يابيد.

8. به آمرزشگري و مهرورزي خدا توجه و از گناهانتان استغفار كنيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 313

بخش سيزدهم: سوره ي مدثر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «مُدثّر» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 56 آيه، 255 كلمه و 1010 حرف است.

اين سوره چهارمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «مُزمّل» و قبل از سوره ي «مَسَد») و هفتاد و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «مُدّثر»، به معناي «جامه به خود پيچيده» است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هر كس در نماز واجب سوره ي مدّثر را بخواند، بر خداست كه او را در درجه ي محمد صلي الله عليه و آله قرار دهد. «1»

البته اين گونه پاداش ها براي اين سوره بر اساس شرايطي است، از جمله عمل به محتواي سوره.

اهداف

اهداف:

هدف هاي مهم اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري معاد و در همين راستا هشداري به مشركان؛

2. دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به قيام و اعلام رسالت به صورت علني.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 316

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. اشاره به رستاخيز و صفات آن (در آيات 8، 9 و 26- 29)؛

2. تذكري درباره ي نوزده فرشته ي مأمور دوزخ (در آيات 30 و 31)؛

3. بيان صفات دوزخيان (در آيات 10- 26)؛

4. بيان ويژگي هاي بهشتيان (در آيات 39 و 40)؛

5. مطالبي درباره ي نبوّت و دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به قيام و ابلاغ آشكار رسالت خويش همراه با صبر و استقامت (در آيات 1- 7).

ب) مطالب فرعي:

1. بيان اسباب جهنّمي شدن افراد؛ از جمله: ترك نماز، ترك غذادادن به مساكين و فرورفتن در بطالت ها و انكار روز قيامت (در آيات 41- 47)؛

2. بيان ارتباط سرنوشت انسان با اعمالش (در آيه ي 38)؛

3. اشاره اي به فرار افراد جاهل و خودخواه از حق (در آيه ي 23)؛

4. دستوراتي درباره ي پاكي لباس و دوري از پليدي ها (در آيات 4 و 5)؛

5. دفاع از قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله در مقابل تهمت هاي مشركان (در آيات 16- 26 و 31).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 317

دوم

دوم: محتواي سوره ي مدّثر قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره ي مُدثّر با فراخواندن پيامبر صلي الله عليه و آله به سوي قيام، برنامه ي فردي، اجتماعي و اخلاقي او را روشن مي سازد و مي فرمايد:

1- 7. يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنذِرْ* وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ* وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ* وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ* وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ* وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ

اي جامه ي خواب به خود پيچيده!* برخيز و هشدار بده،* و پروردگارت را بزرگ شمار،* و لباست را پاك كن،* و از پليدي دوري كن،* و منّت مگذار درحالي كه فزوني مي طلبي،* و به خاطر پروردگارت شكيبا باش.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران برآن اند كه اين

آيات سه سال پس از بعثت فرود آمده اند، سه سالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را به طور پنهاني به سوي اسلام فرا مي خواند، سپس در اين آيات دستور يافت كه آشكارا تبليغ كند. «1»

2. در اين آيات اشاره شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در بستر آرميده بود كه دستور قيام به او رسيد، مقصود از اين جملات چيست؟

مفسران قرآن چند تفسير براي اين آيات بيان كرده اند:

الف) مشركان عرب در آستانه ي موسم حج تصميم گرفتند كه همگي پيامبر صلي الله عليه و آله را ساحر بخوانند و ايشان سخت ناراحت شدند و بيمارگونه و غمگين به خانه آمدند و در بستر آرميدند، كه آيات فوق فرود آمد و ايشان را به قيام و مبارزه دعوت كرد.

ب) واقعاً پيامبر صلي الله عليه و آله درحال خواب بود و جامه بر خود كشيده بود كه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 318

جبرئيل فرود آمد و او را به قيام و انجام رسالت فراخواند.

ج) مقصود از جامه همان لباس رسالت است كه پيامبر برتن كرده و در گوشه ي عزلت قرار گرفته بود، ولي اين آيه او را به خروج از انزوا و قيام به هدايت مردم فراخواند.

د) پس از بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و ابلاغ رسالت در كوه حرا، آن حضرت به خانه آمد و فرمود: «مرا بپوشانيد»، در اين هنگام جبرئيل آمد و او را به قيام فراخواند.

ولي احتمال اخير با نزول سوره كه سه سال پس از بعثت است سازگاري ندارد. «1»

البته سه احتمال اول با هم ديگر منافاتي ندارند و ممكن است همگي صحيح

باشند.

3. در اين آيات بر قيام براي هشدار دادن تأكيد شده است، در حالي كه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار دادن است و هم بشارت. شايد به خاطر آن كه هشدار در آغاز رسالت تأثير عميق تري در بيداري مردم دارد.

آري؛ هشدار در مورد عذاب دنيوي و اخروي و نتايج سوء اعمال مردم، لازمه ي هدايت آنهاست.

4. مقصود از تكبير گفتن، بزرگ شمردن خدا از نظر اعتقاد و عمل است؛ يعني او را داراي صفات جمال و منزّه از هر عيب و نقص و برتر از آن بدانيم كه در وصف بگنجد؛ پس «اللَّه اكبر» گفتن يكي از مصداق هاي تكبير است.

5. مقصود از لباس پيامبر صلي الله عليه و آله كه بايد آن را پاك دارد، يا همين لباس ظاهري است؛ يعني هم چون مردم جاهلي لباس كثيف و بلند نداشته باش؛ آن را كوتاه كن تا برزمين نكشد و كثيف نشود. «2» چون پاكيزگي لباس از مهم ترين نشانه هاي شخصيت و فرهنگ انسان است؛ و يا منظور، روح و جان انسان است كه بايد از هر آلودگي پاك گردد و يا كنايه از اعمال انسان است كه به منزله ي لباس اوست و يا مقصود زنان هستند كه در قرآن لباس مردان خوانده شده اند. «3» البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مورد نظر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 319

باشد؛ يعني رهبران الهي بايد در تمام ابعاد زندگي پاك باشند.

6. واژه ي «رُجْز» به معناي پليدي يا اضطراب و تزلزل (و انحراف) و يا به معناي عذاب است؛ از اين رو به معاني مختلف، هم چون بت ها، گناه، اخلاق زشت، حبّ دنيا، عذاب الهي و

هر چيزي كه موجب غفلت و انحراف انسان و عذاب الهي مي شود تفسير شده است.

هر چند پيامبر صلي الله عليه و آله قبل و بعد از بعثت از اين امور دور بود اما دوري از اين ها به عنوان يك اصل اساسي در مسير رسالت ايشان و نيز به عنوان يك الگو براي همگان مورد تأكيد قرار گرفته است. «1»

7. در اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله را از منت گذاري بر مردم و زياده انگاري اعمال خويش و تقاضاي پاداش فراوان منع كرده است، تا اين دستورات الگوي رهبران الهي بلكه همه ي مردم باشد.

آري؛ كسي كه جهاد و تلاش مي كند و به ديگران امداد مي رساند، بايد سپاس گزار آنها باشد و آنها را كوچك و ناقص شمارد و انتظار پاداش از آنان نداشته باشد.

علاوه بر آن كه منت گذاري موجب باطل شدن اعمال انسان مي گردد. «2»

8. اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله را به شكيبايي در برابر مشكلات و مخالفان فرا مي خوانند. آري؛ صبر يكي از اركان زمام داري و رهبري مردم و ضامن اجراي برنامه هاست.

از امام علي عليه السلام روايت شده كه

صبر در برابر ايمان هم چون سر نسبت به بدن است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني بدانند كه وقت استراحت نيست، به پاخيزند و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 320

مردم را راه نمايي كنند.

2. انقلاب و قيام را با هشدار و تكبير شروع كنيد.

3. رهبران و مبلغان الهي، زندگي و دامان خويش را پاك نگه دارند (تا الگوي ديگران باشند).

4. اگر مي خواهيد رهبر و مبلغ خوبي باشيد، از هرگونه پليدي و انحراف دوري گزينيد.

5. منت گذاشتن و فزون انگاري و

فزون خواهي از صفات رهبران الهي نيست.

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا دهم سوره ي مدثّر به رستاخيز و سختي آن براي كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

8- 10. فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ* فُذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ* عَلَي الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ

و هنگامي كه در شيپور دميده شود،* و آن، آن روز، روزي سخت است،* كه بر كافران غير آسان است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در هنگام برپايي رستاخيز دو اعلام عمومي با نفخ صور (دميدن در شيپوري خاص) صورت مي گيرد.

در نفخ صور واعلام اول همه ي موجوداتِ زنده مي ميرند و در نفخ صور واعلام دوم همه ي مردگان مجدداً زنده شده، در صحنه ي رستاخيز براي حساب و پاداش و كيفر آماده مي شوند. «1»

آيه ي فوق به نفخ صور و اعلام دوم اشاره دارد.

2. «ناقُور» در اصل به معناي كوبيدن چيزي است به طوري كه سوراخ شود و به اعلام عمومي رستاخيز با شيپور خاص نيز ناقور مي گويند؛ گويي آن صدا گوش انسان را سوراخ مي كند و در مغز فرو مي رود.

3. صحنه ي رستاخيز براي مؤمنان مقدمه و نويدبخش بهشت و رحمت الهي و براي كافران مقدمه ي عذاب ابدي است، از اين رو رستاخيز براي آنان بسيار سخت و طاقت فرساست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 321

آموزه ها و پيام ها:

1. آينده ي سختي در انتظار كافران است.

2. رستاخيز را ساده و آسان نپنداريد.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا سي ام سوره ي مدثر با اشاره به ناسپاسي و نقشه كشي مخالفان و تهمتِ سحر به پيامبر صلي الله عليه و آله با يادآوري ويژگي هاي دوزخ به آنان هشدار داده، مي فرمايد:

11- 30. ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً* وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُوداً* وَبَنِينَ شُهُوداً*

وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيداً* ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ* كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيداً* سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً* إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ* فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ* ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ* ثُمَّ نَظَرَ* ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ* ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ* فَقَالَ إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ* إِنْ هذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ* سَأُصْلِيهِ سَقَرَ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ* لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ* لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ* عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ

مرا واگذار باكسي كه (او را) به تنهايي آفريدم،* و براي او مال گسترده اي قرار دادم،* و پسراني شاهد (و حاضر به خدمت)،* و براي او (وسايل زندگي را) كاملًا آماده كردم؛* سپس طمع ورزيد كه بيفزايم.* هرگز چنين نيست؛ [چرا] كه او نسبت به (آيات و) نشانه هاي ما ستيزه گر بود؛* به زودي اورا به بالا رفتن (از گردنه ي عذاب) وا خواهم داشت.* [چرا] كه او تفكّر كرد و (نقشه را) معيّن نمود.* پس كشته باد! كه چگونه معيّن كرد؟!* سپس كشته باد! كه چگونه معيّن نمود؟!* سپس نظر كرد؛* سپس چهره در هم كشيد و با ترش رويي شتاب كرد؛* سپس پشت كرد و تكبّر ورزيد؛* و گفت: «اين (قرآن) جز سحري حكايت شده نيست؛* اين جز گفتار بشر نيست.»* به زودي او را به دوزخ آزار دهنده وارد مي كنم (و مي سوزانم)!* و چه چيز تورا آگاه كرد كه «دوزخ آزار دهنده» چيست؟!* (دوزخي) كه نه باقي مي گذارد و نه رها مي سازد؛* كه (آن دوزخ) سوزاننده و تغيير دهنده ي (رنگ) پوست هاست؛* كه نوزده (فرشته) برآن (گماشته) است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 322

شأن نزول:

حكايت شده كه يكي از سران مشركان به نام «وليد بن مُغيره» آيات قرآن را از پيامبر صلي الله عليه و آله

شنيد و به شگفت آمد و گفت: گفتار او شيريني خاصي دارد و زيبايي و طراوت مخصوصي، شاخه هايش پرثمر و ريشه هايش قوي است؛ سخني كه بر هر سخن ديگري برتري دارد و هيچ سخني از آن برتر نيست. «1»

سپس برخي از قريش به او اعتراض كردند كه چرا پيامبر صلي الله عليه و آله را تأييد كرد و او براي جبران گفت: محمد صلي الله عليه و آله ديوانه و كاهن و دروغ گو و شاعر نيست، بلكه او مردي ساحر است و آنچه مي گويد سحري است جالب، چون ميان مردم جدايي مي افكند.

بعد از اين واقعه همه ي مشركان هم داستان شده، پيامبر صلي الله عليه و آله را «ساحر» خطاب مي كردند. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران برآن اند كه اين آيات در مورد وليد بن مُغيره، يكي از سران مشركان مكه ومخالف لجوج پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن است. او كه فردي سرشناس و معروف به عقل و درايت بود، وقتي آيات قرآن را شنيد متوجه شد كه كلامي برتر است، اما در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله لجاجت كرد و نقشه ي شومي كشيد و پيامبر صلي الله عليه و آله را جادوگر و قرآن را سحر خواند.

اين آيات مي تواند بر مخالفاني هم چون وليد تطبيق شود و هشداري براي همه ي آنان باشد.

2. در اين آيات صفات «وليد» اين گونه بر شمرده شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 323

الف) خدا به تنهايي او را آفريده و در شكم مادر وهنگام تولد تنها بود و اكنون نيز خود را شخصيت منحصر به فرد عرب مي نامد، ولي خدا به تنهايي به حساب او

رسيدگي خواهد كرد و كيفر ناسپاسي او را خواهد داد. «1»

ب) خدا به او اموال و نعمت هاي گسترده اي داده بود ولي او ناسپاسي مي كرد. حكايت كرده اند كه وليد در بين مكه وطائف داراي مزارع و دام هاي زيادي بود.

ج) خدا به او پسراني داده بود كه نزد او حاضر بودند و به او خدمت مي كردند و به خاطر كار و معيشت او را تنها نمي گذاشتند.

د) خدا وسايل و مقدمات زندگي براي او آماده كرده بود و از نظر اقتصادي و اجتماعي موقعيت خوبي داشت.

ه) او هم چون ديگر ثروتمندان انسان طمع ورزي بود و مايل بود كه خدا نعمت هاي بيش تري به او بدهد.

و) نسبت به آيات الهي و نشانه هاي خدا دشمني مي ورزيد و آگاهانه با آن مخالفت مي كرد و با آن كه مي دانست قرآن كلام برتر است، بازهم آن را سحر مي خواند.

ز) او فرد متفكري بود اما از فكر خود در راه نقشه كشي عليه اسلام استفاده مي كرد و در ذهن خود توطئه ها را آماده و تقدير و تدبير مي كرد.

آري؛ تفكر عبادت است؛ اگر در مسير حق طلبي باشد، اما تفكري كه در خدمت اهداف شيطاني قرار گيرد، انسان را گمراه و گرفتار عذاب مي سازد.

ح) فردي ترش روي و عجول بود.

ط) تكبّر مي ورزيد و از حق روي برمي تافت.

ي) به پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن تهمت مي زد و قرآن را سخن بشري و سحر مي خواند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 324

3. در اين آيات چند كيفر براي «وليد» پيش بيني شده است:

الف) خدا بر نعمت هاي او نيفزود، چراكه ناسپاس بود و به جاي شكر نعمت، در برابر پيامبر و قرآن موضع گيري مي كرد.

ب) او را گرفتار سختي

(عذاب) مي كند و مجبور مي سازد كه از قله ي سخت زندگي بالا برود و سپس سقوط كند. «1» حكايت شده كه وليد سرانجام در زندگي فردي و اجتماعي سقوط كرد و به تدريج تا آخر عمر اموال و فرزندان خود را از دست داد.

ج) خدا بر او نفرين كرد و دو بار فرمود: «مرگ بر او باد!» زيرا او نقشه هاي شوم مي كشيد و از نعمت فكر و ذهن خود در راه اهداف ضد الهي استفاده مي كرد.

د) فرجام وليد آتش دوزخ است، كه پوست تن را دگرگون مي سازد و چيزي را رها و باقي نمي گذارد.

4. وليد پس از تفكر، چهره درهم كشيد و از حق روي برتافت و قرآن را كلامي بشري و سحر خواند؛ سحري تاريخي كه در اقوام پيشين وجود داشت و انسان را به شگفت مي آورد؛ «2» در حالي كه او فردي آگاه به ظرايف ادبي بود ومي دانست كه قرآن كلام برتر است و اگر او مي توانست مثل آن را مي آورد؛ ولي لجاجت كرد و تسليم حق نشد.

5. «سَقَر» يكي از نام هاي دوزخ و در اصل به معناي دگرگون و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است كه به عذاب هولناك آتش جهنّم اشاره دارد.

برخي نيز آن را نام يكي از طبقات هول انگيز دوزخ دانسته اند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 325

6. آتش دوزخ قابل درك و تصور نيست و برخلاف آتش دنيا، همه چيز را فرا مي گيرد و چيزي را رها نمي كند و پوست و استخوان را سالم نمي گذارد؛ دوزخيان را نه مي ميراند ونه زنده نگاه مي دارد بلكه بين مرگ و حيات آزار مي دهد. «1»

آري؛ آتش دوزخ رنگ پوست

بدن را دگرگون مي سازد و از فاصله ي دور نمايان است «2» و نوزده نگاهبان ومأمور برآن گماشته شده اند؛ بنابراين راه گريزي از آن نخواهد بود. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. حساب و كيفرمخالفان لجوج اسلام با خود خداست.

2. مخالفان اسلام به نعمت هايي كه خدا به آنان ارزاني داشته توجه كنند و (ناسپاسي) و دشمني نورزند.

3. ثروتمندان، كفرپيشه، طمع كار و فزون طلب اند.

4. دشمني با آيات الهي موجب سقوط است.

5. هر كسي عليه قرآن و رهبران الهي نقشه بكشد فرجامي عذاب آلود دارد.

6. مرگ بر توطئه گران عليه قرآن.

7. مستكبران ترش روي به قرآن و رهبران الهي تهمت مي زنند.

8. هر كس قرآن را كلام بشري و سحر بخواند مستحق مرگ است.

9. هر كس از نعمت تفكر سوء استفاده كند، مستحق مجازات است.

10. عذابي غير قابل تصور در انتظار مخالفان قرآن است.

11. آتش دوزخ نابود كننده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 326

12. آتش دوزخ (گريزناپذير است، چون) محافظ دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي مدثّر به حكمت تعداد مأموران دوزخ و واكنش هاي مختلف در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَي لِلْبَشَرِ

و (مأموران) اهل آتش را جز فرشتگان قرار نداديم و تعداد آنان را جز آزمايشي براي كساني كه كفر ورزيدند قرارنداديم، تا كساني كه به آنان كتاب داده

شده يقين كنند و بر ايمان كساني كه ايمان آوردند بيفزايد وكساني كه به آنان كتاب داده شده و مؤمنان ترديد نكنند و براي اين كه كساني كه در دل هايشان [نوعي بيماري است و كافران، بگويند: «خدا از اين مَثَل چه اراده كرده است؟!» اين گونه خدا هر كس را بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهي وا مي نهد و هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد راه نمايي مي كند. و (تعداد) لشكريان پروردگارت را جز او نمي داند و اين جز يادآوري براي بشر نيست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از يهود از يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تعداد مأموران دوزخ پرسش كردند و او گفت: خدا و رسولش آگاه ترند.

و جبرئيل بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد و اعلام كرد كه آنان نوزده نفرند «1» (و يهوديان بر اين تعداد اعتراض نكردند، زيرا با تعاليم خود هماهنگ يافتند و مؤمنان در عقيده ي خود راسخ تر شدند) اما برخي مشركان هم چون

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 327

ابوجهل اين مطلب را به ريشخند گرفتند وگفتند: آيا ده نفر از شما شجاعان عرب نمي تواند يكي از مأموران دوزخ را شكست دهد؟ و آيه ي فوق به اين گروه پاسخ داد كه تعيين اين تعداد براي آزمايش مردم است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شده كه تعداد فرشتگان دوزخ نوزده نفر است. اين تعداد مأموران عذاب است، وگرنه فرشتگان و لشگريان الهي صحنه ي آسمان و زمين و بهشت و دوزخ را پر كرده اند و تعداد آنها را جز خدا كسي نمي داند. «2»

2. در اين آيات بيان شده كه انتخاب عدد نوزده

براي آزمايش مردم است؛ يعني كسي به درستي نمي داند كه چرا عدد نوزده انتخاب شده است، البته برخي افراد در اين مورد حدس هايي زده اند كه دليل ندارد. «3»

آري؛ خدا برخي مطالب را بيان مي كند و دليل آن را روشن نمي سازد تا نشان دهد كه چه كساني حقايق وحي را مي پذيرند و چه كساني بهانه تراشي مي كنند.

3. قرآن با بيان تعداد مأموران دوزخ (19 نفر) كافران را از دو جهت آموزد: يكي اين كه آنان اين مطلب را مورد پرسش و ريشخند قرار دادند و از طرف ديگر آن فرشتگان را اندك و ناتوان شمردند.

در حالي كه فرشتگان الهي قدرتمند هستند و به اراده ي الهي و به فرمان او قادرند هر كاري انجام دهند.

در مورد تعداد آنان نيز هر عدد ديگري انتخاب مي شد، بازجاي پرسش وجود داشت كه چرا تعداد آنها اين قدر است. آري؛ بهانه تراشي مخالفان اسلام پاياني نخواهد داشت.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 328

4. بيان تعداد مأموران دوزخ هم زمينه ساز تأييد اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) شد چراكه آنان از اين تعداد اطلاع داشتند و متوجه شدند كه اين مطلب حق و از طرف خداست و ترديد آنان برطرف شد.

و هم موجب افزايش ايمان مؤمنان شد، چون به حقانيت قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله اطمينان بيش تري پيدا كردند و هرگونه ترديدي از دل آنان برطرف شد.

از اين آيه استفاده مي شود كه انطباق مطالب قرآن با كتاب هاي آسماني و تعاليم پيامبران پيشين نشانه ي حقانيت قرآن و موجب افزايش ايمان مردم مي شود؛ پس تحقيق در زمينه ي قرآن و كتب مقدس ديگر مفيد خواهد بود.

5. مقصود از بيماردلان در اين آيه همان

مشركان لجوج هستند كه حقايق قرآني را به ريشخند مي گرفتند و يا كافراني كه متوجه حقانيت قرآن شدند ولي باز هم كژراهه مي رفتند.

بنابراين، اين آيه به منافقان بيماردل اشاره ندارد و مدني نيست؛ چرا كه سوره ي مدّثر مكي است و تعبير بيمار دلان در قرآن در مورد كافران نيز به كار رفته است. «1»

6. در اين آيه بيان شده كه هدايت وگمراهي افراد به اراده ي خداست، البته اراده ي خدا تابع حكمت اوست و او كاري را بدون دليل وحكمت انجام نمي دهد؛ بنابراين همان طور كه در آيه اشاره شده، برخي افراد با لجاجت و بيماردلي خود زمينه ي انحراف و گمراهي خويش را فراهم مي كنند و از اين رو خدا آنان را در گمراهي وامي نهد، اما مؤمنان مسلمان و اهل كتابي كه به حقانيّت قرآن پي برده و بدان اعتراف مي كنند، هدايت مي شوند و يا بر ايمان آنان افزوده مي شود.

7. در اين آيه بيان شده كه مطالب قرآن وتعداد مأموران دوزخ و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 329

لشگريان خدا و يا اصل وجود دوزخ مايه ي تذكّر و بيداري انسان هاست؛ «1» چرا كه اين مطالب جدي بودن عذاب الهي را يادآوري مي كند تا افراد غافل را بيدار كند و از راه كفر و گناه باز دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بيان برخي مطالب در قرآن براي آزمايش و بيداري مردم است.

2. در مورد انطباق مطالب قرآن با تعاليم پيامبران پيشين تحقيق كنيد كه موجب افزايش ايمان افراد مي شود.

3. مطالعه ي تطبيقي بين قرآن و كتب مقدس ديگر مفيد و سازنده است وترديدها را در مورد حقانيت قرآن بر طرف مي سازد.

4. كافران و مشركان بيماردل دست از بهانه تراشي

در برابر قرآن برنمي دارند.

5. تعداد دقيق فرشتگان را فقط خدا مي داند (پس در مورد آن مجادله نكنيد).

6. هدايت و گمراهي به دست خداست (ولي زمينه هاي آن را خود انسان فراهم مي سازد).

7. بيماردلي مانع استفاده از قرآن، و ايمان زمينه ساز بهره برداري بيش تر از آن است.

***

قرآن كريم در آيات سي و دوم تا سي و نهم سوره ي مدثّر با سوگندهاي متعدد، به عظمت و هشدار رستاخيز و آزادي اراده ي انسان ها و نجات اصحاب يمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

32- 39. كَلَّا وَالْقَمَرِ* وَالَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ* وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ* إِنَّهَا لِاحْدَي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 330

الْكُبَرِ* نَذِيراً لِلْبَشَرِ* لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ* كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ* إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ

هرگز چنين نيست (كه تصور مي كنند)؛ سوگند به ماه!* و سوگند به شب، هنگامي كه پشت كند!* و سوگند به صبح، هنگامي كه روشن شود!* قطعاً، آن (دوزخ) يكي از (نشانه هاي) بزرگ است.* درحالي كه هشدار گري براي بشر است.* براي هركس از شما كه بخواهد پيشرو باشد يا واپس ماند.* هر شخصي در گرو دستاورد (خويش) است.* مگر ياران خجسته (دست راست)،

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات خداي متعال به ماه و شب و صبح سوگند ياد كرده است و سوگند به اين پديده هاي طبيعي براي تأكيد بر مطلب و نيز نشان دادن اهميت اين پديده ها و جلب توجه انسان به سوي آنهاست.

2. در اين آيات به شب آرام بخش و اسرار آميز سوگند ياد شده است؛ شبي كه رو به صبح روشن دارد و نيز به صبح سوگند ياد شده است؛ صبحي كه نقاب از چهره برمي دارد

و نويد بخش پايان تاريكي شب و دل انگيز و نشاطآور است.

3. در آيات قبل بيان شد كه مشركان و كافران تعداد مأموران دوزخ را ريشخند مي كردند و اينك در اين آيات سخن آنان نفي، و با سوگندهاي متعدد تأكيد مي شود كه مسئله ي رستاخيز و تعداد مأموران عذاب و فرشتگان لشگر خدا يكي از مسائل مهم و نشانه هاي الهي است «1» كه براي هشدار به بشر قرار داده شده است.

4. هدف آفرينش رستاخيز و دوزخ هشدار دادن به بشريت است؛ زيرا انسان ها آزاد آفريده شده اند و مي توانند به كمال برسند و يا عقب گرد و سقوط كنند.

پس بايد رستاخيزي باشد تا به انسان هاي پيشرو پاداش مناسب داده شود و انسان هاي منحط و عقب گرا كه راه سقوط اخلاقي و اعتقادي را پيموده اند مجازات شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 331

5. اين يك قانون كلي است كه هر انساني گروگان اعمال خويش است؛ يعني وجود او در برابر انجام وظايف وكارهاي اوست و وقتي آنها را انجام دهد آزاد مي شود و يا اين كه انسان همراه اعمال خويش است، «1» مگر اصحاب يمين كه از قيد اعمال خويش آزاد مي شوند؛ يعني اعمال نيك آنها گناهانشان را مي زدايد و نجاتشان مي دهد.

6. «اصحاب اليمين» يا به معناي افراد پربركت است كه در رستاخيز سعادتمندند و يا انسان هايي كه نامه ي اعمال آنان به دست راستشان داده مي شود كه اين نشانه دهنده ي سعادتمندي و نجات آنان در رستاخيز است. «2»

اصحاب يمين گر چه ممكن است لغزش هايي داشته باشند اما اين لغزش ها تحت تأثير نيكي هاي آنان قرار مي گيرد و زدوده مي شود و با حساب رسي آساني وارد بهشت مي شوند. «3»

7. از امام باقر

عليه السلام روايت شده كه

ما و شيعيان ما اصحاب يمين هستيم و هركس با ما اهل بيت دشمني ورزد در اسارت اعمال خويش است. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. پديده ي ماه و شب و صبح پراهميت است (در مورد آنها دقت كنيد).

2. رستاخيز بسيار عظيم است.

3. هشدارگري يكي از اهداف آفرينش رستاخيز است.

4. انسان آزاد است و مي تواند پيشرو يا عقب گرا باشد.

5. هركس در گرو اعمال خويش است (پس براي رهايي خود تدبير كنيد).

6. اصحاب يمين اهل نجات و سعادت اند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 332

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و هشتم سوره ي مدثّر به فرجام سعادتمندان و مجرمان و گفتمان آنان در مورد عوامل دوزخي شدن و محروميت از شفاعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

40- 48. فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ* عَنِ الْمُجْرِمِينَ* مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ* قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ* وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ* وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ* وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ* حَتَّي أَتَانَا الْيَقِينُ* فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ

كه در بوستان هاي (بهشتي) پرسش مي كنند،* از خلافكاران:* «چه چيز شما را به دوزخ آزار دهنده وارد ساخت؟!»* مي گويند: «از نمازگزاران نبوده ايم؛* و هرگز به بينوايان غذا نمي داديم؛* و پيوسته با فرورفتگان (در باطل) فرو مي رفتيم؛* و روز جزا را تكذيب مي كرديم،* تا اين كه يقين (به مرگ) به سراغ ما آمد.»* پس شفاعتِ شفاعت كنندگان براي آنان سودي نخواهد داشت.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت گروه هاي متضاد را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مردم با مطالعه ي آنها راه خود را انتخاب كنند.

در اين آيات نيز فرجام دوگروه در برابر هم تصوير شده

است: اصحاب يمين يعني مؤمنان نيكو كردار و سعادتمند كه اهل بهشت اند.

و خلافكاران كه اهل دوزخ اند.

2. در اين آيات به عوامل عذاب مجرمان و زمينه هاي ورود آنان به دوزخ اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) قطع رابطه با خدا و ترك نماز و عبادت؛

ب) قطع رابطه با خلق و ترك زكات وامدادرساني به بينوايان؛

ج) باطل گرايي و هم نشيني با اهل باطل و افراد سست عنصر كه موجب كشانده شدن انسان به كارهاي باطل و گناه مي شود؛

د) تكذيب و انكار رستاخيز كه موجب جرئت برگناه مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 333

3. نماز راه پيوند و ارتباط انسان با خداست و انسان را از كارهاي زشت و ناپسند بازمي دارد؛ بنابراين هركس نماز را ترك و ارتباط خود را با خدا قطع كند، در سرازيري سقوط به سوي دوزخ قرار مي گيرد.

4. مقصود از غذا دادن به بينوايان، هرگونه امداد رساني به فقراست و منحصر در غذا دادن نيست، بلكه شامل پوشاك و مسكن و هزينه ي درمان و مانند آن نيز مي شود.

مفسران قرآن برآن اند كه مقصود آيه نپرداختن زكات است كه اصل وجوب آن در مكه بوده و جزئيات آن در مدينه بيان شده است؛ چراكه ترك كمك هاي مستحبي موجب ورود به دوزخ نمي شود. «1»

ولي مانعي ندارد كه بگوييم آيه شامل زكات و هرگونه امداد رساني ضروري مي شود، چرا كه گاهي امداد رساني به نيازمندان براي حفظ جان آنان واجب است.

5. مقصود از فرورفتن در امور باطل، «2» شركت در مجالس ضد اخلاقي و گناه آلود و نيز همراهي با افراد سست عنصر و ولگرد است كه مسائل ديني را به ريشخند مي گيرند و به تهمت و غيبت

و لهو و لعب روي مي آورند و به ترويج مسائل بدعت آميز و كفر و شرك روي مي آورند.

آري؛ همراهي با اين افراد و مجالس زمينه ساز سقوط اخلاقي و ديني و ورود به دوزخ است.

6. اعتقاد به رستاخيز موجب مي شود كه انسان از گناه و انحراف بپرهيزد ولي انكار و عدم اعتقاد به معاد ارزش هاي الهي و اخلاقي را متزلزل مي سازد و راه گناه را باز مي كند و استمرار آن موجب ورود به دوزخ مي شود.

7. برخي مفسران از اين آيات استفاده كرده اند كه كافران همان طور كه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 334

در مورد اصول دين تكليف دارند، در مورد فروع دين هم چون نماز نيز تكليف دارند و به خاطر ترك آنها گرفتار دوزخ مي شوند.

البته به جا آوردن نماز بدون ايمان به خدا ميسّر نيست و از اين رو نماز رمز تسليم در برابر خدا و ايمان به اوست. «1»

8. مقصود از «يقين» در آيات فوق چيست؟

برخي مفسران قرآن يقين را به معناي مرگ دانسته اند؛ چراكه مرگ امري يقيني براي همه ي افراد بشر است كه هيچ شكي در آن نيست.

ولي برخي ديگر از مفسران يقين را اشاره به آگاهي دانسته اند كه پس از مرگ نسبت به مسائل برزخ و قيامت حاصل مي شود.

9. شفاعت به معناي ضميمه كردن چيزي به چيز ديگر است؛ يعني شفاعت شونده قسمتي از راه را پيموده ولي در فراز و نشيب ها وامانده است و شفاعتگر به او ضميمه مي شود و با رخصت الهي او را نجات مي دهد و به او كمك مي كند تا بقيه ي راه را بپيمايد.

10. در اين آيات اصل شفاعت شفاعتگران در رستاخيز پذيرفته شده و به

عنوانِ اصلي مسلّم بدان اشاره شده است.

در احاديث اسلامي نيز نخستين شفاعتگر، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله «2» سپس فرشتگان، پيامبران عليهم السلام «3»، شهيدان، امامان عليهم السلام «4»، دانشمندان، «5» مؤمنان،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 335

قرآن «1» و حتي روزه «2» معرفي شده است.

11. اولين كيفر اعمال و عقايد خلافكاران، نفي شفاعت از آنان است؛ كساني كه از خدا و خلق و معاد بريده اند، زمينه هاي شفاعت را در مورد خود از بين برده اند و شفاعت شفاعتگران در مورد آنان سودي ندارد.

12. راه گفت وگوي بهشتيان و دوزخيان در رستاخيز باز است و اين گفت وگوها روشنگر است و نعمت هاي الهي را به ياد بهشتيان مي آورد تا قدر نعمت هدايت را بدانند و بيش تر سپاس گزار حق باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به فرجام بهشتي اصحاب يمين و فرجام دوزخي خلافكاران بنگريد (و راه خود را انتخاب كنيد).

2. بهشتيان با دوزخيان در رستاخيز گفتمان هاي روشنگري دارند (كه اطلاع از آنها براي ما هم مفيد است).

3. قطع ارتباط با خدا، خلق و معاد از عوامل زمينه ساز ورود به دوزخ و محروميت از شفاعت است.

4. نماز، امداد رساني به فقرا، ترك دوستان ناباب و اعتقاد به معاد، زمينه ساز بهره مندي از شفاعت است.

5. در رستاخيز شفاعت گران متعددي وجود دارند.

6. به وظايف خود در مورد بينوايان عمل كنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

7. با افراد سست عنصر و باطل گرا همراهي نكنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 336

8. مرگ يقيني و بيدارگر است.

***

قرآن كريم در آيات چهل ونهم تا پنجاه و ششم سوره ي مدّثر به آگاهي گريزي و طمع كاري و جسارت

مخالفان دين و خودنگه داري و آمرزش الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

49- 56. فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ* كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنفِرَةٌ* فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ* بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَي صُحُفاً مُنَشَّرَةً* كَلَّا بَل لَّا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ* كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ* فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ* وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَي وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ

و آنان را چه شده كه از يادآوري (قرآن) روي گردان اند؟!* چنان كه گويي آنان گورخراني رميده اند،* كه از (مقابل) شيري فرار كرده اند!* بلكه هر مردي از آنان مي خواهد كه كتابي گشاده (به او) داده شود.* هرگز چنين نيست (كه آنان مي گويند،)، بلكه از آخرت نمي ترسيد.* هرگز چنين نيست (كه آنها مي گويند)، در واقع، آن (قرآن) يادآوري است.* و هركس بخواهد، آن (قرآن) را ياد كند؛* و يادآور نمي شوند مگر اين كه خدا بخواهد؛ كه او اهل خودنگه داري و اهل آمرزش است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران خلافكار از يادآوري ها و روشنگري هاي قرآن فرار مي كنند و دست رد به سينه ي پزشك دل سوز و داروي خويش مي زنند و هم چون گورخران وحشي كه با وحشت از شير و صياد فرار مي كنند از حقايق گريزان اند. «1»

آري؛ انسان ناآگاه گاهي گرفتار جهل مركب مي شود و از مطالب آگاهي بخش هم فرار مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 337

بخش چهاردهم: سوره ي قيامت

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قيامت» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 40 آيه، 199 كلمه و 652 حرف است.

اين سوره سي امين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «قارعه» و قبل از سوره ي «هُمَزه») و هفتاد و پنجمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «قيامة» و «لا اقسمُ».

اين نام ها از آيه ي اول اين

سوره گرفته شده كه خدا به روز قيامت قسم ياد كرده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي «قيامت» (لا اقسم) را به صورت مستمر بخواند و بدان عمل كند، خدا او را با پيامبر صلي الله عليه و آله به بهترين وجه از قبرش برمي انگيزد و به او مژده مي دهد و به صورتش تبسّم مي كند تا از (پل) صراط و ميزان عبور كند. «1»

اهداف

اهداف:

مهم ترين هدف سوره ي قيامت، بيان مسأله ي رستاخيز و حوادث هولناك آن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 342

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان حوادث عجيب و هولناكي كه در آستانه ي قيامت اتفاق مي افتد و به جهان كنوني پايان مي دهد (در آيات 1- 13)؛

2. احوال نيكوكاران و بدكاران در قيامت (در آيات 22- 30)؛

3. يادآوري قدرت خدا بر زنده كردن مردگان (در آيات 4 و 40)؛

ب) مطالب ديگر:

1. بيان اين كه انسان به نفس خود كاملًا آگاه است (در آيات 14 و 15)؛

2. مطالبي درباره ي قرآن و جمع آوري و بيان آن توسط خدا (در آيات 16- 19)؛

3. مطالبي درباره ي خلقت انسان و مراحل آن (در آيات 37- 39).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 343

دوم

دوم: محتواي سوره ي قيامت قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي قيامت با اشاره به دادگاه وجدان و رستاخيز به قدرت خدا براي باز سازي انسان در آن روز و بهانه تراشي انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 6. لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ* وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ* أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَ لَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ* بَلَي قَادِرِينَ عَلَي أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ* بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ* يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ

سوگند ياد مي كنم به روز رستاخيز!* و سوگند ياد مي كنم به نفس (و وجدان بيدار) سرزنشگر (كه رستاخيز حق است).* آيا انسان مي پندارد كه استخوان هايش را جمع آوري نخواهيم كرد؟!* آري؛ بر مرتب كردن (سر) انگشتانش تواناييم.* بلكه انسان مي خواهد كه پيش رويش (در آينده) خلافكاري كند.* در حالي كه مي پرسد: «روز رستاخيز چه وقت است؟!»

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله همسايه اي به

نام «عدّي بن ربيعه» داشت كه از ايشان در مورد رستاخيز پرسش نمود و گفت: اگر من رستاخيز را با چشم خود ببينيم، بازهم به تو ايمان نمي آورم؛ از اين رو آيات فوق فرود آمد و پيامبر صلي الله عليه و آله از شرّ اين همسايه ي بد به خدا پناه برد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «لا» در آيه ي اول و دوم اين سوره ممكن است زايد و براي تأكيد باشد؛ يعني «حتماً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 344

من به رستاخيز سوگند ياد مي كنم.» و يا اين كه براي نفي است؛ يعني «من به رستاخيز سوگند ياد نمي كنم.» (چرا كه موضوع بسيار مهمي است). «1»

البته نتيجه ي هر دو تفسير يكي است و آن اين كه مسأله ي رستاخيز بسيار مهم است.

2. در اين آيات به رستاخيز سوگند ياد شده تا بر وقوع رستاخيز تأكيد شود «2» و اين نشان مي دهد كه مسأله ي رستاخيز چنان مسلم است كه حتي مي توان در برابر منكران بدان سوگند ياد كرد.

3. مقصود از نفس سرزنشگر انسان، كه بدان سوگند ياد شده است، چيست؟

برخي از مفسران برآن اند كه نفس سرزنشگر همان وجدان اخلاقي انسان است كه در هنگام خلافكاري او را سرزنش مي كند و به تجديد نظر و جبران وامي دارد.

ولي برخي ديگر از مفسران گفته اند كه مقصود از نفس سرزنشگر، همان پشيماني و سرزنش انسان ها در رستاخيز است كه مؤمنان به خاطر اندك بودن اعمال صالح و كافران به خاطر كارهاي گناه آلود، خود را سرزنش مي كنند و يا اين

كه منظور فقط سرزنش كافران در رستاخيز است.

البته مانعي ندارد كه هر سه تفسير صحيح باشد ولي دليلي براي معناي سوم و انحصار سرزنش به كافران وجود ندارد.

4. برخي مفسران برآن اند كه بين نفس سرزنشگر انسان و رستاخيز رابطه اي برقرار است و دادگاهِ وجدانِ درون انسان، دليلي بر دادگاه رستاخيز است.

آري؛ دادگاه وجدان انسان نيز به هنگام انجام كارنيك به او نشاط مي بخشد و پاداش مي دهد و به هنگام انجام كارهاي ناپسند، او را سرزنش

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 345

مي كند و كيفر مي دهد. اين دادگاه دروني آن قدر مهم و سرنوشت ساز است كه خدا به آن سوگند ياد مي كند.

5. در قرآن كريم به «نفس» انسان، يعني منِ حقيقي او از ابعاد مختلف نظر شده و از آن با عنوان هاي متعددي ياد شده است؛ از جمله:

نفس «امّاره» (كه به بدي ها فرمان مي دهد) نفس «مُلهمه» (كه نيكي و بدي بدان الهام مي شود) و نفس «مُسّوَمه» (كه حالت تقوا و فجور در آن مساوي است) و نفس «لوّامه» (كه خلافكاران را از درون سرزنش مي كند) و نفس «مطمئنه» (كه به لطف الهي آرامش يافته و اطمينان دارد و نفس «راضيه» و «مَرضيه» (كه از خدا خشنود است و خدا نيز از او راضي است). «1»

در اين آيات در برابر منكران معاد، بر توانايي خدا بر بازسازي استخوان ها و سرانگشتان تأكيد شده است؛ چراكه استخوان عضوي پردوام و ركن بدن است.

و هنگامي كه خاك و غبار پراكنده شود جمع آوري و باز آفريني

آن مشكل تر به نظر مي رسد.

سرانگشتان انسان نيز بسيار ظريف و دقيق و در هر انساني متفاوت است به طوري كه مي توان مجرمان را از اثر انگشت آنان شناسايي كرد؛ ولي خدا مي تواند سر انگشتان متلاشي شده را نيز در رستاخيز بازآفريني كند. «2»

7. در اين آيات اشاره شده كه منكران معاد بر گمان و پندار تكيه مي كنند و دليلي بر انكار معاد ندارند و انگيزه ي آنان از انكار معاد آن است كه راه خويش را در انجام گناهان بگشايند، تا در گناه كاري و هوس بازي آزاد باشند.

آري؛ اعتقاد به معاد مسئوليت آور است و مانع آلوده شدن به گناهان

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 346

مي شود ولي انكار معاد انسان را براي بي بندوباري، مسئوليت گريزي و قانون شكني آزاد مي سازد؛ از اين رو مادي گرايان و هوس رانان با ريشخند و انكار مي پرسند كه «رستاخيز كي خواهد آمد!» و آن را انكار مي كنند تا راه گناه را به روي خود بگشايند.

8. در قرآن كريم بيش از صد نام براي رستاخيز بيان شده است «1» كه يكي از آنها «يوم القيامة» يعني روز رستاخيز است كه هفتاد بار در قرآن آمده است و به قيام عمومي بندگان در آخرت اشاره دارد و توجه به آن انسان را به قيام براي انجام وظيفه در اين دنيا فرامي خواند.

آري؛ هر يك از نام هاي رستاخيز سرّي دارد كه بايد آن را درك كنيم. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به دادگاه رستاخيز و دادگاه درون خويش توجه كنيد كه بسيار مهم هستند.

2. هر

انساني وجدان سرزنشگر دارد، كه نوعي دادگاه دروني است.

3. در وقوع رستاخيز شك نكنيد كه خداي قدرتمند آن را برپا مي كند.

4. خدا مي تواند اعضاي محكم و دقيق شما را بازآفريني كند (پس در رستاخيز ترديد نكنيد).

5. منكران رستاخيز دليل ندارند، بلكه گمانه زني و بهانه تراشي مي كنند.

6. انكار رستاخيز زمينه ساز آزادي گناه آلوده است.

7. هر پرسشي براي فهم نيست، بلكه گاهي بهانه اي براي انكار معاد و آزادي از عذاب وجدان و رسيدن به هوس هاست.

*** تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 347

قرآن كريم در آيات هفتم تا پانزدهم سوره ي قيامت به حوادث آستانه ي رستاخيز و گريزناپذيري آن و خودآگاهي و فرجام انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 15. فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ* وَخَسَفَ الْقَمَرُ* وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ* يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ* كَلَّا لَا وَزَرَ* إِلَي رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ* يُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ* بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ* وَلَوْ أَ لْقَي مَعَاذِيرَهُ

و هنگامي كه ديده بدرخشد (و خيره شود)،* و ماه تيره گردد،* و خورشيد و ماه جمع شوند،* در آن روز، انسان مي گويد: «گريزگاه كجاست؟!»* هرگز چنين نيست، هيچ پناهگاهي نيست؛* كه در آن روز، قرارگاه فقط به سوي پروردگار توست؛* در آن روز انسان از آنچه پيش فرستاده و واپس نهاده خبر داده مي شود.* بلكه انسان برخودش بيناست،* و گرچه عذرهايش را (در ميان) افكند.

نكته ها و

اشاره ها:

1. در اين آيات به چند حادثه ي بزرگ اشاره شده است كه در آستانه ي رستاخيز اتفاق مي افتد و نظام جهان را درهم فرو مي ريزد:

الف) بي نور شدن ماه (كه در اثر خاموش شدن خورشيد نورآن قطع مي گردد). «1»

ب) اجتماع ماه و خورشيد، كه دراثر فروپاشي نظام منظومه ي شمسي جذب هم ديگر مي شوند. «2»

2. انسان ها در رستاخيز در وحشت فرو مي روند و از شدت ترس از عذاب و شرم از گناه به دنبال راه فرار هستند، ولي رستاخيز گريزناپذير است.

3. در رستاخيز قرارگاه نهايي انسان به سوي پروردگار است، و مسير تكاملي انسان به سوي او ختم مي شود و پناهگاهي جز او وجود ندارد. آري؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 348

انسان در محضر خدا براي حساب حاضر مي شود و راه دوزخ يا بهشت را در پيش مي گيرد و مستقر مي گردد. «1»

4. رستاخيز روز آگاهي انسان از اعمال خويش است؛ آگاهي از كارهايي كه قبل از مرگ انجام داده و از پيش فرستاده و كارهايي كه به صورت سنت هاي نيك و بد و كتاب ها و فرزندان در ميان مردم به جاي گذاشته است.

آري؛ انسان از تمام اعمال خويش از آغاز تا پايان و حتي اموالي كه براي وارثان به جاي گذاشته و گناهان خويش با خبر مي شود. «2»

5. در اين آيات به خودآگاهي انسان اشاره شده است؛ انسان از درون خود با خبر است و نيازي به خبردادن به او نيست، ولي گاهي عذر تراشي مي كند و كارهاي خويش را مي پوشاند، «3»

كه در رستاخيز اين پرده ها فرو مي افتد و اعضا و جوارح انسان گواهي مي دهد و همه ي كردارهاي انسان آشكار مي شود.

هر چند اين خودآگاهي اختصاص به رستاخيز ندارد و در دنيا نيز انسان از وضع خويش آگاه تر از هر كس ديگر است.

بلكه آدم نيست محتاج خبر خود به نفس خود بصير است از اثر (مجد)

آموزه ها و پيام ها:

1. در آستانه ي رستاخيز نظام كيهاني درهم فرو مي ريزد.

2. رستاخيز با نشانه هايش فرا مي رسد، به طوري كه شما را به شگفتي و وحشت وا مي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 349

3. رستاخيز گريزناپذير است.

4. قرارگاه نهايي شما پروردگارتان است (پس به دنبال پناهگاهي غير او نگرديد).

5. رستاخيز آگاهي بخش است (و در آن روز حقايق همه ي اعمالتان براي شما روشن مي شود).

6. انسان خودآگاه است.

7. انسان ها (ي خطاكار) حقيقت پوش و عذرتراش اند.

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم- نوزدهم سوره ي قيامت با بيان وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد قرآن، سلامت قرآن را تضمين مي كند و مي فرمايد:

16- 19. لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ* إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَاْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ

زبانت را به آن (قرآن) حركت مده، تا در (خواندن) آن شتاب

كني.* [چرا] كه جمع كردن آن و خواندنش فقط برعهده ي ماست.* و هنگامي كه آن را مي خوانيم، پس، از خواندن آن پيروي كن.* سپس در واقع بيان آن (قرآن) فقط برعهده ي ماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد آيات فوق دو تفسير اساسي شده است:

الف) اين آيات جمله هاي معترضه اي هستند كه در لابه لاي آيات قيامت آمده اند و وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله را در مورد قرآن، روشن و سلامت آن را تضمين مي كنند.

ب) مخاطب اين آيات گناهكاران رستاخيز هستند كه به آنان دستور مي دهد نامه ي اعمال خود را بخوانند و در خواندن آن عجله نكنند و صبر كنند تا فرشتگان نامه ي اعمالشان را بخوانند و آنها پيروي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 350

البته تفسير اول با ظاهر آيات سازگارتر است. «1»

2. چرا پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد خواندن قرآن شتاب مي ورزيد؟

مفسران قرآن فرموده اند:

پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه ي شديدي به دريافت و حفظ وحي داشتند و هنگامي كه پيك وحي آيات را بر ايشان مي خواند، زبان خويش را حركت مي دادند و همراه او مي خواندند «2» كه در آيات فوق از اين كار منع شد، و حفظ و جمع قرآن و بازخواني آن تضمين گرديد.

برخي مفسران نيز گفته اند كه قرآن داراي دو نزول است: نزول دفعي در شب قدر و نزول تدريجي در طول بيست و سه سال.

ولي پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر عجله در ابلاغ وحي و نگراني از فراموشي آن،

گاه قبل از نزول تدريجي يا همراه آن آيات را تلاوت مي كردند، و از اين كار منع شدند تا هر آيه اي به موقع خود تلاوت و ابلاغ شود. «3»

البته توضيح اول در مورد عجله ي پيامبر صلي الله عليه و آله مناسب تر است.

3. از اين آيات استفاده مي شود كه اولين جمع آوري كننده قرآن خداست و او از قرآن محافظت مي كند و آن را در ذهن پيامبر صلي الله عليه و آله و كتابي واحد جمع مي كند، تا نابود و فراموش نشود.

آري؛ خدا گرد آمدن قرآن، قرائت صحيح و بيان آن را تضمين كرده است؛ يعني قرآن دست خوش تحريف نمي شود و كاسته و فراموش نمي گردد.

حكايت شده كه بعد از نزول اين آيات، پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي كه جبرئيل

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 351

بر ايشان فرود مي آمد، كاملًا سكوت مي كردند و بعد از رفتن او شروع به تلاوت قرآن مي نمودند.

4. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله قرائت قرآن و پيروي از آن است؛ البته اين وظيفه ي همه ي رهبران الهي، بلكه وظيفه ي هر مسلماني است كه قانون اساسي اسلام را بخواند و از آن پيروي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله نگران قرآن بود.

2. سلامت قرآن را خدا بيمه كرده است.

3. به وظيفه ي خود در مورد خواندن قرآن و پيروي از آن عمل كنيد (و نگران سرنوشت قرآن نباشيد).

4. گردآمدن قرآن و قرائت و توضيح آن به عهده ي خداست (و قرآن حمايتگر و

بيانگري هم چون خدا دارد، پس نگران آن نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي قيامت به نقش دنيادوستي در معادگريزي اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ* وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ

هرگز چنين نيست (كه شما كافران مي پنداريد)؛ بلكه (دنياي) شتابان را دوست مي داريد* و آخرت را رها مي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پنجم اين سوره يكي از اهداف عوامل معادگريزي، بازكردن راه براي بي بندوباري و گناه معرفي شده است، واينك اين آيه به عامل ديگر معادگريزي، يعني دنيادوستي اشاره مي كند.

2. مادي گرايي و عشق به ثروت و امكانات زندگي زودگذر دنيا موجب مي شود كه انسان معاد را انكار كند تا راه براي هرگونه سوء استفاده بازشود و هرچه زودتر به ثروت و مقامات دنيوي برسد.

3. در قرآن كريم مكرر به معاد اشاره شده است و هر انساني مي تواند با

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 352

مطالعه و پرسش، از دلايل معاد اطلاع پيدا كند؛ پس عامل و انگيزه ي انكار معاد، نداشتن دليل نيست، بلكه دنيادوستي و ميل به آزادي بي بندوبار برخي انسان ها را معادگريز مي كند.

4. مقصود از سرزنش دنيادوستي آن نيست كه انسان رهبانيت و ترك دنيا را پيشه سازد؛ استفاده از دنيا ومواهب آن نيكو و لازم است ولي دل بستگي به آن و حرص در مورد آن نكوهيده است؛ چون انسان

را منحرف مي سازد و به انكار حقايقي هم چون معاد مي كشاند.

آموزه ها و پيام ها:

1. آخرتِ خود را فداي دنياي زودگذر نكنيد.

2. دنيادوستي تا جايي نيكوست كه شما را از آخرت واندارد.

3. مادي گرايي يكي از عوامل معادگريزي است.

***

قرآن كريم درآيات بيست و دوم تا بيست و پنجم سوره ي قيامت به چهره هاي شادمان و غمناك در رستاخيز اشاره مي كند ومي فرمايد:

22- 25. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ* إِلَي رَبِّهَا نَاظِرَةٌ* وَوَجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ* تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ

چهره هايي كه در آن روز شاداب اند،* فقط به سوي پروردگارشان نظر مي كنند.* و چهره هايي كه در آن روز ترش روست،* مي داند كه (مجازاتي) كمرشكن بر او اعمال مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات حالات دو گروه مؤمنان نيكوكار و كافران بدكار در برابر هم به تصوير كشيده است، تا مخاطبان قرآن بتوانند آگاهانه راه صحيح را انتخاب كنند.

آري؛ مقابله و مقايسه ي فرجام اين دوگروه يكي از روش هاي تربيتي قرآن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 353

2. «ناضِرَه» به معناي شادابي خاصي است كه بر اثر نعمت و رفاه به انسان مي رسد و همراه با سرور، زيبايي و نورانيت است.

3. مقصود از «نظر كردن مؤمنان به پروردگارشان» چيست؟

الف) برخي مفسران قرآن گويند: كه منظور شهود باطني خداست؛ يعني در رستاخيز پرده ها از جلوي چشمان افراد كنار مي رود و ذات بي مثال و جمال مطلق

او را با چشم دل مشاهده مي كنند و لذتي روحاني مي برند. «1»

ب) برخي ديگر از مفسران معتقدند كه نظر كردن به پروردگار كنايه از چشم داشتن به لطف و رحمت اوست؛ «2» در برخي احاديث نيز آمده است كه به رحمت خدا و نعمت و ثواب او چشم دارند. «3»

ج) برخي از مفسران نيز «ناضره» را به معناي انتظار كشيدن دانسته اند؛ يعني مؤمنان فقط منتظر لطف خدا هستند. «4»

البته مي توان معناي سوم را به معناي دوم بازگرداند.

ولي به هر حال اين نظر كردن، به معناي مشاهده ي حسّي خدا نيست؛ چون خدا جسم نيست تا او را با چشم سر ببينيم. «5»

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

آنان به پروردگارشان مي نگرند بدون كيفيت و حد محدود و صفت مشخص. «6»

5. مؤمنان شاداب در رستاخيز فقط به خدا نظر مي كنند، درحالي كه مسلماً آنان به غير او نيز نگاه مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 354

اين حصر و اختصاص بدان معناست كه مؤمنان در رستاخيز همه جا خدا و جمال و جلال او را مي بينند و به غير خدا به عنوان آثار و جلوه ي او نظر مي كنند و نيز فقط به لطف خدا اميد دارند و از هركس ديگر قطع اميد مي كنند. «1»

آري؛ كساني كه در دنيا چشم اميد به لطف خدا و نگاهي توحيدي به جهان دارند در آخرت نيز همان گونه اند.

6. كافران بدكردار چهره هايشان عبوس و درهم كشيده و اندوهگين است؛ زيرا در رستاخيز رنج

و عذاب شكننده را مي بينند، عذابي كه ستون فقرات انسان را در هم مي شكند و به سختي مجازاتش مي كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم در رستاخيز يكسان نيستند، برخي شاد و برخي ناشادند.

2. چشم اميدتان فقط به خدا باشد.

3. عذابي شكننده و اندوهبار در انتظار كافران است.

***

قرآن كريم درآيات بيست و ششم تا سي ام سوره ي قيامت به حالات سخت انسان در آستانه ي مرگ اشاره مي كنند و مي فرمايد:

26- 30. كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ* وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ* وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ* وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ* إِلَي رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ

هرگز چنين نيست؛ هنگامي كه (جان) به گلوگاه ها مي رسد،* و گفته مي شود:

«بالا برنده (ي دعا و برطرف كننده ي بيماري) كيست؟!* و مي داند كه آن (وقتِ) جدايي است؛* و ساق پا به ساق پا (ي ديگر) مي پيچد.* در آن روز روانه شدن فقط به سوي پروردگار توست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 355

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به حالات سخت مرگ و جان كندن اشاره شده است؛ لحظه اي كه حجاب ها كنار مي روند و حقايق و نشانه هاي عذاب ديده مي شوند و كافران در آن لحظه پشيمان شده، ايمان مي آورند، ولي ديگر دير شده است.

2. در لحظه ي مرگ جان به گلوگاه مي رسد؛ يعني اعضايي كه از قلب و مغز فاصله دارند هم چون دست و پا، كم كم از كار مي افتند

تا به گلوگاه انسان مي رسد و گويي روح تدريجاً از بدن خارج مي شود. «1»

و اطرافيان او سراسيمه به دنبال راه نجات هستند و صدا مي زنند كه آيا پزشكي هست كه اين بيمار را معالجه كند، يا دعا كننده اي هست كه دعا كند و او نجات يابد! «2»

ولي آن لحظه، لحظه ي فراق و جدايي از دنياست و خود بيمار بهتر از هركس مي داند كه اين تلاش ها بيهوده است و در آن لحظه ساق پاها به هم ديگر مي پيچد و جان از بدن خارج مي شود و مرگ فرا مي رسد و دنيا به آخرت متصل مي گردد. «3»

3. از احاديث اسلامي استفاده مي شود كه لحظه ي مرگ بر كافران بسيار سخت است؛ هم چون گزيدن افعي ها و عقرب ها و كندن لباسي فاخر و پوشيدن لباسي كثيف و خشن و انتقال از منزلي مرفه به منزلي وحشتناك،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 356

اما همان مرگ براي مؤمنان حالتي شبيه خواب و بوييدن عطر خوش بو و كندن لباس چرك و گشودن غل و زنجير و انتقال به مكاني مرفه است. «1»

4. در اين آيات بيان شده كه مسير بازگشت همه ي انسان ها فقط به سوي پروردگار است و همگان در دادگاه عدل الهي حاضر مي شوند.

اين تعبير به رستاخيز عمومي انسان ها و نيز جهت گيري حركت تكاملي مردم به سوي ذات پاك خدا اشاره دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. لحظه ي مرگ و حشتناك و سخت است (پس به فكر آن باشيد).

2. در لحظه ي مرگ كاري از دست كسي ساخته نيست (پس قبل از

آن به فكر چاره باشيد).

3. مرگ، عامل جدايي از دنيا و اتصال به آخرت است.

4. فرجام همگان فقط به سوي پروردگار است (پس براي آن هنگام توشه اي آماده سازيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و پنجم سوره ي قيامت به حالات تكبرآميز مخالفان اسلام اشاره مي كند و با نفرين به آنان مي فرمايد:

31- 35. فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّي وَلكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّي ثُمَّ ذَهَبَ إِلَي أَهْلِهِ يَتَمَطَّي أَوْلَي لَكَ فَأَوْلَي ثُمَّ أَوْلَي لَكَ فَأَوْلَي

و تأييد نكرد و نماز نگزارد،* وليكن تكذيب كرد و روي برتافت،* سپس خرامان (و متكبرانه) به سوي خانواده اش رفت.* (عذاب الهي) براي تو سزاوارتر است و سزاوارتر!* سپس (عذاب الهي) براي تو سزاوارتر است و سزاوارتر!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 357

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به ابوجهل گفت: «عذاب الهي براي تو شايسته تر است، سپس عذاب الهي براي او شايسته تر است.» و ابو جهل گفت: «نه تو و نه پروردگارت نمي توانيد به من زياني برسانيد. من قدرتمندترين افراد اين سرزمين هستم.» و در اين جا بود كه سخنان فوق به صورت آياتي از قرآن فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از عدم تصديق، همان عدم تأييد توحيد، آيات الهي، نبوّت و معاد است؛ «2» يعني كافراني هم چون ابو جهل

نه تنها آيات الهي را تأييد نمي كنند، كه آنها را تكذيب كرده و روي برمي تابند و متكبرانه مي روند.

2. مقصود از «اولي لك» آن است كه عذاب الهي براي اين كافران سزاواتر است و يا اين كه عذاب الهي به آنان نزديك شده است. «3»

آري؛ اين حالات تكبّرآميز و سرزنش و سرنوشت عذاب آلود در دنيا و آخرت براي اين كافران شايسته تر است و واي بر آنان كه چنين سرنوشتي دارند.

3. كافران مخالف اسلام، هم چون ابوجهل، چند ويژگي دارند كه آنان را سزاوار عذاب مي سازد:

الف) آنان حقايق و آيات الهي را تأييد نمي كنند و ايمان نمي آورند؛

ب) رابطه اي با خدا ندارند و نماز نمي گزارند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 358

ج) حقايق الهي را تكذيب مي كنند و در برابر خدا و پيامبر 9 موضع مي گيرند؛

د) از حق روي گردان اند؛

ه) متكبرانه راه مي روند وگويا افتخار كارهاي ناپسند خود را به خانه مي برند.

آري؛ نتيجه ي اين گونه رفتارها سرنوشت عذاب آلود است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بي ايماني، بي نمازي، تكذيب گري، روي برتافتن از حق و تكبّر، از عوامل عذاب اند.

2. به سوي ايمان، نماز و حق روي آوريد و از تكبر و تكذيب دوري كنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

3. بر ضد دشمنان اسلام شعار دهيد و به آنان نفرين كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم تا چهلم سوره ي قيامت با اشاره به هدف آفرينش و مراحل

آفرينش انسان، به اثبات معاد مي پردازد و مي فرمايد:

36- 40. أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُديً* أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّي فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَي أَلَيْسَ ذلِكَ بِقَادِرٍ عَلَي أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَي

آيا انسان مي پندارد كه بيهوده (و بي هدف) رها مي شود؟!* آيا (او) آب اندك سيّالي از مني اي كه ريخته مي شود، نبوده است؟!* سپس [خونِ بسته آويزان شد و (خدا آن را) آفريد و مرتب ساخت،* و از آن، دو جفت، مرد و زن قرار داد.* آيا آن (خدا) توانا نيست بر اين كه مردگان را زنده كند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات از راه هدف آفرينش و حكمت خدا به اثبات معاد پرداخته است؛ يعني بيان كرده كه چگونه مي توان باور كرد انسان با همه ي اعضا و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 359

اجزاي كاملش بدون هدف و بيهوده آفريده شده باشد؟!

اگر چنين بود، كاري برخلاف حكمت بود وخدا چنين كاري نمي كند.

آري؛ اگر انسان يك كار كوچك انجام دهد، يا چيزي بسازد، هدفي دارد، پس چگونه خدا كاري بي هدف انجام دهد.

پس، انسان فرجام و هدفي بزرگ تر از اين دنياي پررنج دارد و آن زندگي جاويد رستاخيز و تكامل بي پايان است، كه انسان به تكامل نهايي و كيفر و پاداش اعمال خود مي رسد.

2. در اين آيات با بيان مراحل آفرينش انسان، قدرت نمايي خدا در اين مورد نشان داده شده است، سپس نتيجه مي گيرد كه خدايي با اين قدرت كه انسان را

طي مراحل دقيق از نطفه تا كودك كامل به وجود مي آورد، چگونه نمي تواند مردگان را زنده و معاد را برپا سازد؟!

آري؛ توجه به قدرت بي كران الهي يكي از دلايل و شواهد امكان معاد است.

3. قرآن كريم در آيات متعدد به مراحل سيزده گانه ي آفرينش انسان اشاره كرده است كه در اوايل سوره ي حج و مؤمنون از همه جا كامل تر بيان شده است. «1»

انسان از نطفه اي تشكيل شده كه آبي اندك و سيال است كه همراه با اسپرماتوزوئيد از مرد بيرون مي آيد و با اوول زن مخلوط شده جنين را به وجود مي آورد كه در رحم زن آويزان شده، از آن تغذيه مي كند تا رشد كند و اعضا و جوارحش كامل و موزون مي گردد و به صورت پسر يا دختر متولد مي شود.

آري؛ دقت در اين مراحل انسان را با عظمت و قدرت بي كران خدا آشناتر مي سازد.

4. در اين آيات با واژه ي «ذلك» (آن) به خدا اشاره شده است كه كنايه از عظمت مقام اوست كه آن قدر والاست كه از دست رس افكار بشر بيرون است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 360

آموزه ها و پيام ها:

1. آفرينش انسان هدفمنداست.

2. در آفرينش خود فكر كنيد تا به رمز معاد پي ببريد.

3. با مطالعات جنين شناسي، معادشناس شويد.

4. به مراحل آفرينش جنيني خود بنگريد و قدرت نمايي خدا را مشاهده كنيد.

5. از قدرت خدا به امكان معاد پي ببريد.

6. خدايي كه مي تواند انسان را از نطفه اي ناچيز بيافريند و به او حيات بخشد، مي تواند او را رستاخيز نيز

دوباره زنده كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 361

بخش پانزدهم: سوره ي دهر(انسان)

اول

كليات

كليات:

سوره ي «دهر» در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 31 آيه، 240 كلمه و 1054 حرف است.

اين سوره نود و هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «الرّحمن» و قبل از سوره ي «طلاق») و هفتاد و ششمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «دَهْر» (روزگار)، «انسان»، «هَلْ أتي» و «الابرار».

اين نام ها از آيه ي اول و پنجم اين سوره گرفته شده اند.

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي دهر (هل اتي) را قرائت كند، پاداش او بر خدا، بهشت و لباس هاي حرير (بهشتي) است. «1»

البته اين گونه پاداش ها در صورتي است كه خواننده ي سوره در راستاي محتواي آن حركت و عمل كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 364

ويژگي

ويژگي:

اين سوره نذر امام علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام و ايثار آنان را مي ستايد و برخي مفسران نوشته اند كه اين سوره با آن كه مطالب زيادي در مورد بهشت دارد، از آن جا كه در آن ذكري از فاطمه عليها السلام شده، از حوري هاي بهشتي سخني به ميان نيامده است.

اهداف

اهداف:

اساسي ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري رستاخيز و عذاب ها ونعمت هاي فراوان آن؛

2. ارائه ي يك برنامه ي خودسازي همراه با ايثار و عبادت.

مطالب

مطالب:

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. يادآوري قيامت؛

2. بيان حالات نيكان و كافران در قيامت (در آيات 4- 22)؛

3. سخن از شراب هاي پاك بهشتي (در آيه ي 21).

ب) احكام:

1. دعوت به سجده در شب (در آيه ي 26)؛

2. بحث وفاي به نذر (كه در مورد نذر امام علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام در مورد روزه ي سه روزه براي سلامتي امام حسن و امام حسين عليهما السلام و سپس وفاي ايثارگرانه ي آنها بدين نذر است) (در آيات 7 به بعد).

ج) اخلاق:

1. دعوت به صبر (در آيه ي 24)؛

2. تشويق به غذا دادن به مسكين، يتيم و اسير كه با الهام از عمل ايثارگرانه ي امام علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام بيان شده است (در آيات 7- 9)؛

د) مطالب ديگر:

1. اشاره به آفرينش انسان (در آيات 1 و 2)؛

2. يادآوري غفلت قرآن (در آيات 23)؛

3. حاكميت مشيّت الهي در عين آزاد بودن انسان (در آيات 3، 29 و 30).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 365

دوم

دوم: محتواي سوره ي دهر (انسان) قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي انسان به آفرينش انسان و هدايت و آزادي او در انتخاب راه و فرجام كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. هَلْ أَتَي عَلَي الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً* إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً* إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً* إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالًا وَسَعِيراً

آيا بر انسان زماني از روزگار

برآمد كه چيزي ياد شده نبود؟!* در حقيقت، ما انسان را از آب اندك سيّال مخلوط آفريديم، در حالي كه او را مي آزماييم و او را شنوا و بينا قرار داديم.* در واقع، ما او را به راه (راست) راه نمايي كرديم، در حالي كه يا سپاس گزار است، يا بسيار ناسپاس است.* در حقيقت، ما براي كافران، زنجيرها و غل ها و شعله هاي فروزان (آتش) آماده كرده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «انسان» در اين جا همه ي افراد بشر هستند، كه قبل از آفرينش و تولد چيز قابل ذكري نبودند.

اما برخي مفسران برآن اند كه مقصود از انسان آدم عليه السلام است كه قبل از خلقت چيزي نبود، يا مقصود دانشمندان اند كه قبل از تحصيل علم قابل ذكر نبودند، اما پس از آن همه جا از آنان ياد مي شود. «1»

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد، ولي تفسير اول با آيه سازگارتر است.

2. زماني بر انسان سپري شد كه قابل ذكر نبود؛ يعني ذرات وجود او در گوشه و كنار طبيعت پراكنده بود و بعداً اين عناصر به صورت نطفه اي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 366

مخلوط در آمد و انسان به وجود آمد.

البته انسان در علم خدا مذكور بود هرچند در عالم خلق مذكور نبود. «1»

3. «نُطفه» در لغت به معناي سَيَلان ضعيف چيزي است و به معناي آب صاف كم يا زياد نيز آمده است و شامل نطفه ي زن و مرد مي شود و مخصوص مردان نيست. «2»

يعني نطفه چيزي

است كه از مردان يا زنان براي لقاح و تشكيل جنين خارج مي شود، كه در مورد مردان به آن «مَني» مي گويند كه حاوي ميليون ها اسپرماتوزئيد است و در مورد زنان به آن تخمك (يا اوول) مي گويند كه در هر ماه حدود سيزده عدد از آنها خارج مي شوند و معمولًا يكي از آنها كامل و يا باردار مي شوند. «3»

4. «امشاج» به معناي مخلوط شدن است و اشاره به اختلاط نطفه ي زن و مرد و تشكيل تخمك يا اختلاط مواد و عناصر مختلف تشكيل دهنده ي نطفه يا استعدادهاي درون نطفه از نظر عامل وراثت و ژن ها و يا حالات مختلف نطفه در دوران جنيني است.

البته مانعي ندارد كه اين آيه به همه ي اين موارد اشاره داشته باشد.

اشاره به مخلوط بودن نطفه، كه برخلاف تصور عرب معاصرِ نزولِ قرآن بود از شگفتي هاي علمي قرآن به شمار مي آيد. «4»

5. مقصود از «ابتلاء» در اين آيات رسيدن انسان به مقام تكليف و تعهد و مسئوليت و آزمايش است، از اين رو به او چشم و گوش دادند تا ابزار شناخت داشته باشد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 367

البته برخي مفسران برآن اند كه مقصود از ابتلاء، حالات مختلف جنيني، هم چون نطفه، علقه، مضغه و ... است. «1»

6. مقصود از هدايت انسان، هدايت تكويني، فطري و تشريعي (همه ي اقسام هدايت) است؛ هرچند تأكيد آيه برهدايت تشريعي است؛ يعني خدا كه انسان را براي رسيدن به كمال آفريد وسايل و نيروهاي لازم را در اختيار او

گذاشت و اورا با الهامات فطري و وحي آسماني پيامبران هدايت كرد و با اين حال اورا آزاد گذاشت كه راه صحيح يا غلط را خود انتخاب كند.

7. در اين آيات بر آزادي اراده ي انسان تأكيد شده است؛ يعني انسان مي تواند هدايت الهي را بپذيرد و سپاس گزاري كند يا نپذيرد و راه كفر و ناسپاسي در پيش گيرد.

8. «كَفُور» صيغه ي مبالغه و به معناي بسيار ناسپاس يا بسيار كفرورز است؛ كسي كه همه ي وسايل هدايت را ناديده انگارد و گمراهي در پيش گيرد، بسيار ناسپاس و كفرورز است.

9. انسان در انتخاب راه آزاد است اما اين بدان معنا نيست كه اگر كسي كژراهه را انتخاب كرد و به راه كفر و گمراهي و ناسپاسي گام نهاد، مجازات نشود؛ حتماً خدا او را عذاب مي كند و از اين روست كه تأكيد مي نمايد و هشدار مي دهد كه غل و زنجير و آتش براي كافران آماده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي سابقه ي تاريخي و دوران جنيني خود خداشناس شويد.

2. انسان سابقه اي غير قابل ذكر دارد (و به لطف خدا به وجود آمده است پس سپاس او را به جا آورد).

3. منشأ پيدايش انسان نطفه ي مخلوطي است كه آفريده ي خداست

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 368

(پس سپاس گزار او باشيد).

4. انسان در انتخاب راه آزاد است.

5. خدا راه صحيح را نشان مي دهد اما اجبار نمي كند.

6. خدا به انسان ابزار شناخت داده است و از اين طريق او را آزمايش مي كند.

7. كافرانِ

ناسپاس در انتظار عذابي سخت باشند.

***

قرآن كريم درآيات پنجم تا دوازدهم سوره ي انسان به ايثارگري نيكان متعهد و با اخلاص و فرجام شاد و نعمت هاي بهشتي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 12. إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً* عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً* يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً* وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً* إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُوراً* إِنَّا نَخَافُ مِن رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً* فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً* وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً

در حقيقت، نيكوكاران از جامي (ازشراب) مي نوشند كه آن با (عطرخوش) كافور آميخته است؛* (همان) چشمه اي كه بندگان خدا از آن مي نوشند و (از هر كجا بخواهند) آن را كاملًا مي شكافند (و روان مي كنند).* به نذر وفا مي كنند و از روزي كه بدي آن گسترده است مي ترسند،* و غذا را، در حالي كه دوستش دارند، به بينوا و يتيم و اسير مي خورانند.* (در حالي كه مي گويند: ما) شما را فقط به خاطر ذات خدا غذا مي دهيم، [و] هيچ پاداشي و سپاس گزاري اي از شما نمي خواهيم.* در حقيقت، ما از (عذاب) پروردگارمان مي ترسيم، از روزي كه بسيار ترش روي [و] سخت است.* پس خدا آنان را از بدي آن روز نگاه مي دارد و آنان را با شادابي و شادماني مي پذيرد،* و به خاطر شكيبايي شان، بهشت و (لباس هاي) حرير به آنان پاداش مي دهد،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 369

شأن نزول:

حكايت شده كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام بيمار شدند و پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش كردند كه علي عليه السلام نذري براي شفاي آنان بنمايد و امام علي عليه السلام و حضرت فاطمه عليها السلام و فضّه خادم آنان (و طبق برخي احاديث حسن و حسين عليهما السلام) نذر كردند كه پس از شفا سه روز روزه بگيرند.

پس از شفاي آن دو عزيز، همه ي خانواده روزه گرفتند و امام علي عليه السلام مقداري جو قرض كردند و نان پختند، ولي در هنگام افطار نيازمندي بر در خانه آمد و غذا خواست و آنان ثلث غذاي خود را به او دادند، سپس يتيمي آمد و ثلث ديگر را به او دادند و بعد از آن اسيري آمد و ثلث آخر غذاي خود را به او دادند. پيامبر صلي الله عليه و آله از اين جريان مطلع شدند و به خانه ي فاطمه عليها السلام آمدند و در اين هنگام سوره ي انسان (يا هجده آيه ي آن) نازل شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «ابرار» جمع «بَر» در اصل به معناي گستردگي است و از آن جا كه نيكوكاران نتايج اعمالشان گسترده است، به آنان ابرار مي گويند. «2»

2. «كافور» به معناي گياه خوش بو و بوي خوش و نيز به معناي كافورِ مشهور است كه بوي تندي دارد و براي ضد عفوني به كار مي رود و در سفيدي و خنكي ضرب المثل است.

آري؛ شراب بهشتي بوي خوشي دارد و يا سفيد و خنك است.

3. در

اين آيات به چند نعمت و پاداش نيكان اشاره شده است:

الف) شراب خوش بوي بهشتي، كه از چشمه هايي بيرون مي آيد؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 370

ب) امنيت، از شرّ عذاب هاي رستاخيز؛

ج) استقبال از آنان با شادماني و سرور؛

د) خود بهشت كه پاداش صبرنيكان است؛

ه) (لباس ها و فرش هاي) حرير.

4. در اين آيات چند ويژگي نيكان برشمرده شده است:

الف) آنان افرادي متعهدند و به نذر خود عمل مي كنند.

ب) از عذاب سخت رستاخيز هراسناك اند.

ج) ايثارگري و امداد رساني مي كنند و به نيازمندان، كودكان بي سرپرست و اسيران غذا مي دهند، در حالي كه خود نيازمند آن غذا هستند.

د) در كارشان اخلاص دارند و براي خدا امدادرساني مي كنند و انتظار پاداش و تشكر از كسي ندارند.

ه) شكيبا هستند و در راه انجام تعهدات و امدادرساني صبورند ومشكلات را تحمّل مي كنند.

5. ابرار و بندگان خاص خدا در بهشت از چشمه اي استفاده مي كنند كه در اختيار آنهاست و هر كجا بخواهند آن را مي شكافند و جاري مي سازند.

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آن چشمه در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله است و از آن جا به خانه ي ساير پيامبران و مؤمنان جاري مي شود. «1»

همان طور كه در دنيا مردم از چشمه ي علم و رحمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله استفاده مي كردند، در آخرت نيز اين امر تجسّم مي يابد و شراب بهشتي از خانه ي آن حضرت به خانه ي ديگران سرازير مي شود.

6. وفاي به نذر براي همگان واجب و تخلّف از آن حرام است

و كفّاره دارد.

اما كساني كه از روز رستاخيز و عذاب سخت آن مي هراسند، تعهد بيش تري به انجام نذر خود دارند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 371

7. در اين آيات مسأله ي وفاي به نذر و ترس از رستاخيز وغذا دادن به نيازمندان به صورت فعل مضارع آمده است؛ يعني روش نيكان اين گونه است و اين اعمال و حالت در آنها مستمر است و فقط يك بار اتفاق نمي افتد.

8. نيكان با اين كه خودشان ميل به غذا دارند آن را به ديگران مي بخشند. «1» اين همان ايثار ومقدم داشتن ديگران بر خويشتن است كه مرتبه ي عالي نيكوكاري است. «2»

9. مقصود از «اسير» در آيه ي فوق مشركان و كافراني هستند كه در مدينه به دست مسلمانان اسير شده بودند، يا بردگاني كه اسير مالك خود بودند و يا زندانيان؛ هرچند احتمال اول مناسب تر است.

البته در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله محل خاصي براي نگه داري اسيران نبود و آنان را بين مسلمانان تقسيم مي كردند تا از آنان مراقب كنند و چنانچه كسي توانايي غذا دادن به اسيران را نداشت اسيران از ديگران غذا مي طلبيدند. «3»

10. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد اسيران سفارش مي كردند، به طوري كه مردم در اثر سفارش هاي آن حضرت، غذاي خود را به اسير مي دادند و او را برخود مقدم مي شمردند. «4»

11. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

هركس به سه مسلمان غذا دهد، خدا او را از سر بوستان بهشتي

در ملكوت آسمان ها غذا خواهد داد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 372

هم چنين از آن حضرت روايت شده:

بنده اي كه شب سير بخوابد در حالي كه برادر- يا همسايه ي- مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است. «1»

12. در اين آيات به اخلاص نيكان در امداد رساني و غذا دادن به ديگران اشاره شده است، آنان فقط براي ذات خدا غذا مي دهند «2» و هيچ پاداش و تشكري از مردم نمي طلبند.

اعمالي كه با انگيزه ي غير الهي و براي رياكاري و طلب تشكر از مردم انجام شود ارزش معنوي ندارد و ارزش عمل به نيت انسان بستگي دارد.

13. در اين آيات از روز رستاخيز با عنوان «روز عبوس و شديد» ياد شده است. عبوس از صفات انسان است ولي به خاطر نشان دادن حوادث سخت و عذاب هولناك رستاخيز از آن با عنوان عبوس ياد شده است.

14. نيكان از شر روز رستاخيز و عذاب پروردگار مي ترسند ولي خدا نه تنها آنان را از شرّ آن روز حفظ مي كند بلكه در رستاخيز با شادي و خرّمي از آنان استقبال مي شود و داخل بهشت مي شوند و از نعمت هاي آن استفاده مي كنند. اين پاداش ها به خاطر آن است كه نيكان در برابر مشكلات صبورند و به نذر خود وفا مي كنند و به ديگران امداد مي رسانند.

15. اين آيات در مورد امام علي عليه السلام و خانواده ي نيكوكار ايشان فرود آمده است، ولي عموميت دارد و خانواده ي امام علي عليه السلام سرآغاز نزول و مصداق كامل

اين آيات هستند؛ و همان طور كه در برخي از احاديث شأن نزول آمده است «3» كه هر مؤمن ديگري كه راه آنان را ادامه دهد، مشمول همين پاداش ها خواهد بود.

16. در اين آيات از غذا دادن به سه گروه فقرا، يتيمان و اسيران ياد شده

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 373

است، ولي ممكن است اين موارد از باب مثال باشد؛ چون هر نوع امداد رساني به نيازمندان جامعه مطلوب است و نزد خدا پاداش دارد، كه شامل غذا و لباس و نوشيدني به همه ي اقشار نيازمند مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد از بهشت و نعمت هاي عالي آن استفاده كنيد از نيكان باشيد.

2. انجام تعهدات، امداد رساني خالصانه به بينوايان و ترس از معاد از ويژگي هاي نيكان است.

3. در حالي كه به غذا نياز داريد، ايثار كنيد.

4. از بينوايان، كودكان بي سرپرست و اسيران غافل نشويد و غذاي آنان را بر خود مقدم داريد.

5. كار نيك را براي خدا انجام دهيد نه براي تشكر مردم و پاداش آنان.

6. پاداش تعهدپذيري و امداد رساني به بينوايان، امنيت و شادي در رستاخيز و بهشت پرنعمت است.

7. هركس بينوايان را شاد كند در رستاخيز با شادي از او استقبال مي شود.

8. اگر شراب بهشتي مي خواهيد به بينوايان غذا بدهيد.

***

قرآن كريم درآيات سيزدهم تا بيست و دوم سوره ي

انسان به نعمت هاي گوناگون بهشتي كه به عنوان پاداش و سپاس گزاري به نيكان داده مي شود اشاره كرده، مي فرمايد:

13- 22. مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَي الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْساً وَلَا زَمْهَرِيراً* وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا* وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا* قَوَارِيرَا مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيراً* وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا* عَيْناً فِيهَا تُسَمَّي سَلْسَبِيلًا* وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنثُوراً* وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نِعِيماً وَمُلْكاً كَبِيراً* عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً* إِنَّ هذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَشْكُوراً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 374

در حالي كه در آن (بهشت) بر تخت ها تكيه زده اند، [و] در آن جا هيچ (گرماي سوزان) خورشيد و سرماي شديد نمي بينند؛* و سايه هاي (درختان) آن به آنان نزديك است و ميوه هايش براي چيدن كاملًا فروتن شده است؛* و ظرف هايي از نقره و سبوهايي كه بلورين است برگردشان چرخانده مي شود؛* بلورهاي نقره اي كه به طور كامل اندازه ي آنها را معين كرده اند؛* و در آن جا از جامي سيراب مي شوند كه (شراب) آن با زنجبيل آميخته است؛* (همان) چشمه ساري كه در آن جا سلسبيل ناميده مي شود؛* و نوجواناني ماندگار برگرد آنان مي چرخند، هنگامي كه آنان را مي بيني مي پنداري آنان مرواريدي پراكنده اند.* و هنگامي كه آن جا (بهشت) را ببيني، نعمت فراوان و فرمان رواييِ بزرگي مي بيني!* بر فرازشان لباس هاي سبز حرير نازك و حرير ضخيم است و با دست بندهايي از نقره آراسته مي شوند و پروردگارشان

شراب پاك و پاك كننده به آنان مي نوشاند.* در حقيقت، اين پاداشي براي شماست و تلاشتان سپاس گزاري خواهد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات نعمت هاي بهشتي متنوعي براي نيكان برشمرده شده است:

الف) لباس هاي فاخر بهشتي كه از جنس حرير و ديبا همراه با دستبندهاي زينتي از نقره است.

ب) نوشيدني هاي گوارا كه با زنجبيل آميخته شده و از چشمه ي سلسبيل به دست آمده است و نيز شرابي پاك كه خدا به نيكان مي نوشاند.

ج) ظرف هاي زيباي بهشتي از جنس نقره و قدح هاي بلورين كه زيبايي خاصي به مجالس بهشتيان مي بخشد.

د) خدمت گزاران نوجوان كه گرداگرد بهشتيان مي چرخند و غذا و نوشيدني هاي آنان را تأمين مي كنند تا هيچ گونه زحمتي براي نيكان در بهشت نباشد.

ه) محيطي آرام و لذت بخش كه نه آفتاب سوزان دارد و نه سرماي گزنده،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 375

بلكه زير سايه ي درختان پرميوه است كه ميوه هايش در دست رس اند و بهشتيان برتخت هايي تكيه زده و از اين نعمت ها استفاده مي كنند.

اين ها پاداش تلاش ها و نيكوكاري نيكان در دنياست.

2. اصول و نظام حاكم بر زندگي دنيايي با اصول و نظام حاكم بر آخرت متفاوت است و نعمت هايي كه در اين آيات از آنها ياد شده تنها اشاراتي پرمعنا به مواهب بهشتي اند، و گرنه حقايق نعمت هاي بهشتي بالاتر از چيزهايي است كه ما شنيده يا ديده ايم. «1»

يعني «نعمت هاي بهشتي در دنيا همانندي ندارند ولي خدا با نام هايي كه براي ما شناخته شده اند از آنها نام مي برد؛ مثلًا از شراب طهوري نام

مي برد كه با زنجبيل ممزوج است. زنجبيل ماده ي معطري است كه مردم به آن علاقه داشتند.» «2»

3. در اين آيات بيان شده كه ظرف هاي بلورين بهشتي از نقره ساخته شده اند، در حالي كه در دنيا ظرف هاي بلورين را از نقره نمي سازند؛ از اين تعبيرات استفاده مي شود كه ظرف ها و جام هاي بهشتي هم شفافيت بلور را دارند و هم درخشندگي و زيبايي نقره را، به طوري كه نوشابه هاي آن كاملًا نمايان است؛ نقره هاي بهشت هم چون شيشه و بلور دنياست. «3»

4. برخي مفسران بيان كرده اند كه مردم عرب دو نوع شراب داشته اند:

شرابي كه با زنجبيل مخلوط مي شد و تندي مخصوصي داشت و نشاطآور بود و شرابي كه با كافور آميخته مي شد و سست كننده و آرام بخش بود.

و قرآن از هردو قسم ياد كرده است، اما ميان شراب مست كننده و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 376

زيان آور دنيوي با شراب طهور و بدون ضرر آخرت تفاوت بسيار است.

5. «سَلسَبيل» به معناي روان، يا حركت پي درپي يا گواراست و آن نوشيدني لذيذي است كه به راحتي در گلوجاري مي شود و گواراست و نام چشمه اي در بهشت است كه شراب بهشتيان از آن تأمين مي شود.

6. عبارت «در بهشت نعمت و مُلكي بزرگ است»، اشاره به زوال ناپذيري يا كثرت يا گستردگي قلمرو و تحقّق آرزوها و خدمت گزاري فرشتگان در بهشت است.

البته مانعي ندارد كه اشاره به همه ي اين معاني باشد.

7. لباس هاي بهشتيان از حرير نازك سبز و حرير ضخيم يعني ديباست. حرير پارچه اي

ابريشمي و بسيار نرم و لطيف است. آري؛ مؤمناني كه در دنيا معمولًا از نعمت هاي مادي محروم بودند، در آخرت از بهترين نعمت ها بهره مند مي شوند.

8. انتخاب رنگ سبز براي لباس بهشتيان به خاطر آن است كه نشاطآور و به رنگ طبيعت است.

9. يك نعمت بزرگ الهي و لطف خاص خدا به نيكان بهشتي نوشاندن شراب طهور به آنان است؛ در آن جا پروردگار ساقي است وبه نيكان شراب مي نوشاند شرابي كه پاك و پاك كننده است نه تلخ و زيان آور؛ «1» شرابي كه روح و جسم را از آلودگي ها پاك مي كند و نورانيت و نشاط مي آورد.

10. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه (شراب طهور موجب مي شود كه نيكان بهشتي) «از هر چيزي كه غير از خداست پاك شوند.» «2»

11. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه اين شراب موجب مي شود كه حَسَد از دل هاي نيكان پاك شود. «3»

12. يكي ديگر از مواهب بزرگ الهي در مورد نيكان آن است كه خدا از

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 377

آنان تشكر مي كند و نعمت هاي بهشتي را پاداش آنان قرار مي هد.

آري؛ اين لطف خاص خداست كه به خاطر تلاش هاي نيكان از آنان سپاس گزاري مي كند، و گرنه همه ي نعمت ها و توفيق هاي بندگان از خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر نعمت هاي متنوع بهشتي را مي طلبيد (در راه خدا) تلاش كنيد.

2. خدا حق شناس و سپاس گزار تلاشگران است و پاداش آنان را در بهشت عطا مي كند.

3. در بهشت براي شما بهترين لباس ها، ظرف ها،

خدمت گزاران و نوشيدني ها و ميوه ها فراهم شده است (پس براي به دست آوردن آنها نيكوكار و تلاش گر باشيد).

4. بهشت جاي راحتي و آسايش و آرامش است.

5. رنگ سبز، يكي از رنگ هاي بهشتي است.

6. پروردگارْ ساقي نيكان بهشتي است و به آنان شراب طهور مي نوشاند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و سوم تا بيست وششم سوره ي انسان با اشاره به نزول قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله، پنج فرمان مهم به او ابلاغ مي كند و مي فرمايد:

23- 26. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا* فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً* وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا* وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا

در واقع، ما خود، قرآن را كاملًا بر تو فرو فرستاديم.* و براي (ابلاغ) حكم پروردگارت شكيبا باش و از (ميان) آنان از هيچ گنهكار يا (كافر) بسيار ناسپاس اطاعت مكن.* و نام پروردگارت را صبحگاهان و عصرگاهان (و شب هنگام) ياد كن.* و بخشي از شب (را به پاخيز) و براي او سجده كن و او را شب طولاني تسبيح بگوي.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 378

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات پنج فرمان سازنده به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داده شده است:

در مشكلات شكيبا باش؛ از گناهان بسيار ناسپاس اطاعت نكن؛ و در راه اداي وظيفه

به ياد خدا باش و از نماز وذكر خدا غافل نشو. اين دستورات مي توانند برنامه اي براي رهبران و مبلغان ديني باشند تا با نيروي معنوي و تلاش بر مشكلات غلبه كنند.

2. مقصود از «تنزيل» تأكيدي بر نزول قرآن از طرف خدايا اشاره به نزول تدريجي قرآن در طول 23 سال برپيامبر صلي الله عليه و آله است. «1»

آري؛ قرآن برنامه ي زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان است، كه مي تواند هدايتگري براي رسيدن به اهداف الهي و تكيه گاهي براي استقامت در اين راه باشد. «2»

3. برخي مشركان هم چون وَليد بن مُغيره و عُتبه بن رَبيعه و ابوجهل تلاش مي كردند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را منحرف سازند و حتي به او پيشنهاد ثروت و زنان زيبا مي دادند. پيامبر صلي الله عليه و آله فريب آنان را نمي خورد، ولي قرآن پيامبر صلي الله عليه و آله را از پيروي اين كافران ناسپاس و گناهكار برحذر داشت، تا اين سخن ره نمود و الگويي براي مبلغان و رهبران الهي باشد.

4. در اين آيات سفارش شده كه خدا را در آغاز و پايان روز ياد كنيد «3» و در شب براي او سجده كرده، مقدار زيادي از شب نيز به تسبيح او سپري كنيد.

اين دستورات اشاره به نمازهاي صبح و عصر و مغرب يا نمازهاي پنجگانه يا به اضافه ي نماز شب است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 379

البته مانعي ندارد كه مقصود آيات فوق، توجه مستمر و

شبانه روزي به خداي متعال باشد كه نمازهاي پنج گانه و نماز شب از مصاديق آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن زمينه ساز شكيبايي، كفرستيزي و نيايش است.

2. (مبلغان و رهبران الهي) در برابر مشكلات استقامت بورزند و از منحرفان پيروي نكنند.

3. گناهكاري و ناسپاسي و كفر مانع رهبري است.

4. به طور مستمر به ياد خدا باشيد.

5. آغاز و پايان روز و شبانگاه براي عبادت مناسبت تر است.

6. شب براي سجده و تسبيح طولاني مناسب تر است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي انسان با اشاره به دنيادوستي و آخرت گريزي كافران، به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

27 و 28. إِنَّ هؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلًا* نَّحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا

در حقيقت، اينان (زندگي دنياي) شتابان را دوست دارند، و روز گرانبار (قيامت) را پشت سرشان رها مي كنند.* ما آنان را آفريديم و پيوندهاي وجودشان را محكم كرديم، و هنگامي كه بخواهيم، همانندشان را كاملًا جاي گزين مي كنيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. سخت يا زمان طولاني آن و يا رسوايي هاي سنگين قيامت است.

3. كافران از رستاخيز غافل مي شوند، به گونه اي كه گويا آن را پشت سر مي اندازند.

از اين رو از رستاخيز به عنوان «روز پشت سر» ياد كرده است كه در پي انسان مي آيد، هر چند واقعاً در آينده وجلوي انسان قرار دارد. «1»

4. «اسْر» به معناي بستن چيزي با زنجير است، هم چون اسير كه او را مي بندند و در اين جا اشاره به استحكام پيوندهاي وجودي انسان است

كه او را نيرومند مي سازد.

برخي از مفسران آن را اشاره به رشته هاي عصبي و عضلات بدن انسان دانسته اند كه هم چون طناب هاي محكم بدن انسان را به يك ديگر بسته و مجموعه ي واحد و نيرومندي را سامان داده است.

5. اين آيات به كافران مخالف اسلام هشدار مي دهد كه اگر نعمت هاي الهي را ناسپاسي مي كنند و بر كفر خود لجاجت مي ورزند، بدانند كه خدا از آنان بي نياز است و مي تواند اقوام ديگري را جاي گزين آنها سازد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيادوستي و آخرت گريزي از صفات ناپسند است.

2. دنيا زودگذر و آخرت سخت و سنگين است.

3. در آفرينش و پيوندهاي وجود خود بنگريد (و سپاسگزار باشيد).

4. اگر ناسپاسي و لجاجت كنيد، خدا قوم ديگري را جاي گزين شما مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 381

قرآن كريم درآيات بيست و نهم تا سي و يكم سوره ي انسان به بيدارگري قرآن و آزادي انتخاب انسان ها و محروميت ستمكاران از رحمت الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

29- 31. إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلًا* وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً* يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً

در حقيقت، اين (مطالب) يادآوري است و هر كس بخواهد، راهي به سوي پروردگارش برگزيند.* و (چيزي) نمي خواهيد مگر اين كه خدا بخواهد، [چرا] كه خدا دانايي فرزانه

است.* هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، در رحمتش وارد مي كند؛ و ستمكاران عذاب دردناكي برايشان آماده ساخته است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كتابي يادآور كننده و بيدارگر است و در مورد مطالب فطري تذكّر مي دهد و انسان را با راه خدا آشنا مي سازد.

2. اين آيات مانند آيه ي سوم اين سوره بر آزادي اراده و انتخاب انسان تأكيد كرده اند؛

يعني انسان مي تواند راه حق را انتخاب كند و سپاس گزار پروردگار باشد و يا راه ناسپاسي را در پيش گيرد و به سوي كفر گام بردارد.

3. در اين آيات به توحيد افعالي اشاره شده است؛ يعني همه ي كارها در نهايت به دست خداست و اوست كه به همه ي انسان ها وجود و اراده مي دهد و كسي بدون رخصت خدا نمي تواند هيچ گامي بردارد.

4. مجموع اين آيات در حقيقت به اصل اساسي «امر بين امرين» اشاره دارد؛ يعني از طرفي انسان آزاد و مختار است و از طرف ديگر تحت اراده ي الهي است؛ نه همه ي كارها به انسان تفويض و واگذار شده اند و نه انسان مجبور است، بلكه راه ميانه اي بين آن دو است؛ يعني آزادي وابسته به اراده ي الهي است كه هر لحظه مي تواند آن را باز پس گيرد. آري؛ خدا بر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 382

اساس علم و حكمت خود سرنوشت انسان را سامان داده است تا راه تكامل را آزادانه و تحت نظر الهي بپيمايد.

پس آيه ي فوق دلالت بر جبر ندارد، «1» به ويژه آن كه در آيه ي قبل

از آن و آيه ي سوم همين سوره سخن از آزادي اراده ي انسان در انتخاب راه هدايت است.

5. انسان ها دو گروه هستند:

الف) كساني كه شايسته ي دريافت رحمت الهي اند، چون در راه ايمان و عمل صالح گام برداشته و زمينه هاي دريافت رحمت الهي را فراهم كرده اند.

ب) كساني كه ستمكاري نموده، سزاوار عذاب الهي اند و شايستگي دريافت رحمت الهي را ندارند و خود را از رحمت الهي محروم كرده اند.

آري؛ خدا براساس علم وحكمت خود، رحمتش را از ستمكاران دريغ مي دارد و به مؤمنان شايسته مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن يادآور (حقايق فطرت و عقل) انسان است.

2. انسان انتخابگر و آزاد است.

3. آزادانه به سوي خدا گام برداريد.

4. توحيد افعالي بر اراده ي شما سايه افكنده است.

5. اراده ي شما بدون خواست خدا كاركردي ندارد.

6. اراده ي خدا تابع علم و حكمت اوست.

7. ستمكاري عامل محروميت انسان از رحمت الهي است (پس شما اين گونه نباشيد).

8. ستمكاري زمينه ساز عذاب دردناك الهي است.

9. هركس شايسته و مطلوب خدا باشد، از رحمت الهي استفاده مي كند (پس شما اين گونه باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 383

بخش شانزدهم: سوره ي ضحي

اول

كليات

كليات:

سوره ي «مُرسلات» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 50 آيه، 181 كلمه و 816 حرف است.

اين سوره سي و دومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «هُمَزه» و قبل از سوره ي «ق») و هفتاد و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مُرسلات» و «العُرف».

در نام گذاري اين سوره از آيه ي اول آن الهام

گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي مرسلات را قرائت كند، خدا او را با محمد صلي الله عليه و آله آشنا مي سازد. «1»

البته اين آثار سوره در مورد كساني است كه علاوه بر قرائت سوره، در محتواي آن تدبّر كنند تا با شخصيت و تعاليم و راه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آشنا شوند.

اهداف

اهداف:

مهم ترين محور سوره ي مرسلات واقعه ي رستاخيز و مقدمات و حالات افراد در آن روز است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 386

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. يادآوري قيامت و توصيف مَحشر (در آيات 7- 14 و 29- 40)؛

2. بيان گوشه اي از نعمت هاي بهشتي براي پارسايان (در آيات 41- 44).

ب) داستان:

اشاره به سرنوشت دردناك اقوام پيشين (در آيات 16- 18).

ج) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به خلقت انسان (در آيات 20- 23)؛

2. اشاره اي به زمين و نعمت هاي آنان (در آيات 25- 27)؛

3. هشدارهايي به مجرمان (در آيات 46- 50).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 387

دوم

دوم: محتواي سوره ي مرسلات قرآن كريم درآيات اول تا هفتم سوره ي مُرسلات با سوگندهاي متعدد به حتمي بودن وعده هاي الهي و رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 7. وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفاً* فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً* وَالنَّاشِرَاتٍ نَشْراً* فَالْفَارِقَاتٍ فَرْقاً* فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْراً* عُذْراً أَوْ نُذْراً* إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ

سوگند به فرستاده شدگان پياپي!* و توفندگان توفنده!* و سوگند به گسترانندگان گستراننده!* و جداسازان جدا كننده!* و به يادافكنان،* براي (قطع) عذر يا هشدارگري!* قطعاً، آنچه بدان وعده داده مي شويد، واقع شدني است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد آيات فوق دو تفسير مشهور وجود دارد:

الف) اين آيات اشاره به بادهايي است كه پي درپي مي وزند و شديداً حركت مي كنند و ابرها را مي گسترانند و (باران حيات بخش را روانه ي زمين مي كنند و بعد از آن) ابرها را جدا مي سازند و انسان را به ياد خدا مي اندازند.

ب) اين آيات اشاره به فرشتگان الهي است كه پي درپي به سوي پيامبران فرستاده مي شوند و با سرعت به دنبال مأموريت خويش مي روند و كتاب هاي آسماني را در برابر پيامبران مي گسترانند و

حق را از باطل جدا مي سازند و ذكر (حق و آيات الهي را به پيامبران و از جمله قرآن را به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله) القا مي كنند.

البته مانعي ندارد كه اين آيات به هر دو معنا اشاره داشته باشند؛ يعني

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 388

فرشتگان و بادها هر دو مصداق اين آيات و مورد سوگند باشند. «1»

2. سوگند خدا به چيزي نشان دهنده ي اهميت آن مطلب و تأكيد زياد برچيزي است كه به آن سوگند ياد شده است؛ يعني مي خواهد توجه انسان را به آن چيز جلب كند، و گرنه سخن خدا نيازي به سوگند ندارد.

3. وعده هاي الهي حق است و واقع مي شود؛ مانند رستاخيز يا تمام وعده هاي الهي در مورد نيكان و بدان، هرچند با توجه به آيات بعد در اين جا رستاخيز مقصود است.

4. در اين آيات استدلال مستقيم براي معاد نشده، اما به بادهايي اشاره شده است كه باران زا و حيات بخش اند و زمين مرده را زنده و رستاخيزي محسوس برپا مي كنند.

و نيز به فرشتگان اشاره شده كه آيات الهي را هم چون قطرات حيات بخش بردل هاي پيامبران نازل مي كنند تا روح مرده ي مردم را زنده سازند و صحنه اي از رستاخيز معنوي را به نمايش مي گذارند.

5. مقصود از «ذكر» دانش هاي است كه به پيامبران عطا شده يا آياتي كه برآنان نازل شده است و يا منظور قرآن كريم است كه يكي از نام هاي آن ذكر است و توسط فرشتگان الهي با رهبري جبرئيل بر

پيامبر صلي الله عليه و آله نازل مي شود.

6. ياد (خدا و آيات الهي) نقش بيدارگر دارد و هدف آن هشدار دادن به مردم است، ولي اگر كساني لجاجت كردند و به هشدارها توجه نكردند، همين هشدارها اتمام حجّتي بر آنهاست و از بهانه تراشي آنان در رستاخيز جلوگيري مي كند؛ يعني نمي توانند بگويند كه ما از آيات الهي خبر نداشتيم.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 389

آموزه ها و پيام ها:

1. به نقش بادها در طبيعت نظر كنيد و خداشناس و معادشناس شويد. «1»

2. به نقش فرشتگان در نزول آيات الهي نظر كنيد و خداشناس و معادشناس شويد. «2»

3. ياد (خدا و آيات او) هشدارگر يا عذرشكن است.

4. در تحقق وعده هاي الهي ترديد نكنيد كه رستاخيز حتمي است.

***

قرآن كريم درآيات هشتم تا پانزدهم سوره ي مرسلات با بيان نشانه هاي هولناك رستاخيز، به تكذيب گران هشدار داده، مي فرمايد:

8- 15. فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ* وَإِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ* وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ* وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ* لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ* لِيَوْمِ الْفَصْلِ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

و هنگامي كه ستارگان محو شوند،* و هنگامي كه (كرات) آسمان شكافته شود،* و هنگامي كه كوه ها بركنده و پراكنده شوند،* و هنگامي كه فرستادگان (براي گواهي) وقت داده شوند.* براي چه روزي مدت معين شده است؟!* براي روز جدايي (: رستاخيز).* و چه چيز تو را

آگاه كرد كه روز جدايي چيست؟!* در آن روز واي بر تكذيب كنندگان!

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيات و آيات ديگر قرآن «3» كه حوادث آستانه ي رستاخيز را بيان مي كنند، استفاده مي شود كه در آن روز حوادث هولناكي اتفاق مي افتد و نظام كيهاني و صحنه ي طبيعت درهم مي ريزد و نظم و نظام نويني بر جهان حاكم مي شود و رستاخيز آغاز مي گردد.

در آن روز ستارگان خاموش و كرات آسماني از هم شكافته مي شوند و كوه ها

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 390

متلاشي و از جاكنده مي شوند؛ حوادث عظيمي كه با هيچ بياني قابل وصف نيست.

2. در اين آيات و آيات ديگر قرآن «1» به گواهي دادن پيامبران در مورد امت خويش اشاره شده است.

البته اين گواهي دادن وقت خاصي دارد؛ يعني در رستاخيز براي هر پيامبري نوبت مي زنند تا در آن وقت حاضر شود و گواهي دهد كه مردمش چه كارهايي انجام دادند.

3. يكي از نام هاي رستاخيز «يوم الفَصل» (روز جدايي) است؛ روز جدايي حق از باطل، مؤمن از كافر و نيكوكار از بدكار.

4. عظمت رستاخيز و حوادث آن به حدي است كه حتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز از عمق حقايق آن به درستي آگاه نيست، چه رسد به ديگران.

آري؛ اطلاع از تمام اسرار رستاخيز براي ما انسان هاي زنداني قفس دنيا و ماديات ممكن نيست بلكه شبحي از آن حقايق را مي بينيم.

5. «وَيْل» به معناي هلاكت، انواع عذاب يا وادي پرعذابي در دوزخ است و اشاره به

حوادث اسفناكي است كه در اين جا به سرنوشت دردناك و عذاب آلود تكذيب كنندگان رستاخيز اشاره دارد. «2»

6. واي به حال تكذيب كنندگان رستاخيز؛ زيرا انكار معاد راه هرگونه ظلم و فساد را برانسان مي گشايد و او را به عذاب و دوزخ مي كشاند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در آستانه ي رستاخيز نظام جهان درهم فرو مي ريزد (و نظم نويني حاكم مي شود).

2. در رستاخيز كارها به نوبت انجام مي شود.

3. پيامبران از جمله گواهان اعمال در رستاخيز هستند.

4. رستاخيز روز جدايي هاست (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

5. تكذيب گران در رستاخيز سرنوشت اسفناكي دارند (پس شما از اين گروه نباشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 391

قرآن كريم درآيات شانزدهم تا نوزدهم سوره ي مرسلات به قانون تاريخي هلاكت مجرمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

16- 19. أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ* ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الآخِرِينَ* كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آيا (ملت هاي) نخستين را هلاك نكرده ايم؟!* سپس پسينيان را به دنبال آنان (هلاك) مي گردانيم.* با خلافكاران اين چنين مي كنيم.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!

نكته ها و اشاره ها:

1. يك قانون و سنت الهي در مورد اقوام سركش و خلافكار است، «1» كه خدا اقوام خلافكاري هم چون عاد و ثمود و قوم نوح و لوط و فرعون را هلاك مي كند و اقوام ديگري را جانشين آنان مي سازد. اين قانون در طول تاريخ بوده و در

آينده نيز جاري خواهد شد.

2. مقصود از اقوام اولين تمام اقوام پيشين، هم چون عاد و ثمود هستند كه به عذاب الهي گرفتار شدند و منظور از اقوام ديگر كه به دنبال آنان آمده اند ملت هاي بعدي هستند كه جانشين آنان شده يا مي شوند. «2»

3. بيان خلافكاري اقوام پيشين در حقيقت اشاره به دليل هلاكت آنان است؛ يعني عذاب الهي جنبه ي انتقام جويي ندارد بلكه تابع اصل حكمت و استحقاق خلافكاران است.

4. جمله ي «واي بر تكذيب گران در روز رستاخيز» براي تأكيد بر مطلب است. «3» آري؛ خدا خلافكاران را در دنيا اين گونه هلاك كرد، پس بايد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 392

تكذيب گران از سرنوشت آنان عبرت بياموزند و دست از لجاجت بردارند؛ زيرا ممكن است آنان نيز دردنيا گرفتار عذاب الهي شوند و درآخرت نيز عذاب بزرگ تري در انتظار خلافكاران تكذيب گر است؛ پس واي برحال آنان.

آموزه ها و پيام ها:

1. هلاكت ملت هاي سركش و خلافكار در طول تاريخ، قانونمند است.

2. خلافكاري و تكذيب گري از عوامل نابودي ملت هاست.

3. از هلاكت خلافكاران ملت هاي پيشين درس عبرت بگيريد و راه آنان را ادامه ندهيد.

4. خلافكاران تكذيب گر در دنيا و آخرت گرفتار عذاب مي شوند.

***

قرآن كريم در آيات بيستم تا بيست و چهارم سوره ي مرسلات با اشاره به نشانه هاي قدرت خدا در آفرينش انسان، بار ديگر به تكذيب گران هشدار داده، مي فرمايد:

20- 24. أَلَمْ

نَخْلُقكُّم مِن مَاءٍ مَهِينٍ* فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَكِينٍ* إِلَي قَدَرٍ مَعْلُومٍ* فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آيا شما را از آبي پست نيافريده ايم،* و آن را در جايگاه استوار [رحم قرار داديم،* تا اندازه ي معين؟!* و توانا بوديم و چه خوب تواناييم!* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم بارها با اشاره به مراحل آفرينش انسان، «1» در مورد معاد از آن نتيجه گيري كرده است؛ يعني با بيان مراحل شگفت انگيز و دقيق آفرينش انسان، قدرت خدا را اثبات كرده است؛ خدايي كه قادر است از آبي

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 393

پست، انساني زيبا و كامل به وجود آورد و به او حيات ببخشد، توانايي دارد كه در رستاخيز دوباره انسان را زنده كند.

2. در اين آيات از نطفه ي زن و مرد با عنوان آبي پست و ناچيز ياد شده است كه مردم از آن تنفر دارند، ولي خدا همين نطفه را به كودكي زيبا و كامل تبديل مي كند كه همه آن را دوست دارند. آري؛ همه ي اين ها نشانه هاي قدرت خداست.

3. در اين آيات از «رحم» مادر با عنوان قرارگاه محفوظ ياد شده است؛ يعني كودك در رحم مادر قرار مي گيرد تا توسط استخوان هاي كمر و لگن از هرگونه آسيب احتمالي محفوظ بماند و در آن جاست كه كودك آرام و قرار گرفته است. آري؛ همه ي اين ها از نشانه هاي قدرت خداست.

4. مدّت بارداري و قرارگرفتن كودك در رحم مادر كاملًا معين است؛

يعني زمان بندي مسيرتكاملي كودك از پيش قابل اندازه گيري و مشخص شده است و همه ي اين ها نشانه ي قدرت خداست.

5. برخي انسان ها اين نشانه هاي قدرت خدا را مي بينند، ولي باز هم آيات الهي و معاد را انكار و خود را گرفتار عذاب مي كنند؛ واي برحال اين تكذيب گران.

آموزه ها و پيام ها:

1. با جنين شناسي، خداشناس و معادشناس شويد.

2. قرار گرفتن جنين (در رحم) ومدت آن از نشانه هاي قدرت خداست.

3. از قدرت خدا در آفرينش انسان به قدرت او در مورد رستاخيز پي ببريد و آن را انكار نكنيد.

4. واي برحال كساني كه نشانه هاي قدرت خدا (براي آفرينشگري و معاد) را ببينند و تكذيب كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 394

قرآن كريم درآيات بيست و پنجم تا بيست و هشتم سوره ي مرسلات با اشاره به نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت، به تكذيب گران هشدار مي دهد و مي فرمايد:

25- 28. أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتاً* أَحْيَاءً وَأَمْوَاتاً* وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَاءً فُرَاتاً* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

آيا زمين را قرار نداده ايم فراگيرنده ي* زندگان و مردگان؟!* و در آن [كوه هاي استوار [و] بلندي قرار داديم، و آبي گوارا به شما نوشانديم.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قدرت خدا در آفرينش زمين، كوه ها و آب گوارا اشاره شده است تا نشان دهد كه خدايي كه قادر است در صحنه ي طبيعت اين موجودات عظيم را با اين ويژگي ها بيافريند، مي تواند بار ديگر شما را در رستاخيز زنده گرداند.

2. «كِفات» در اصل

به معناي جمع كردن و ضميمه كردن چيزهاست و به پرواز سريع پرندگان نيز كفات گفته مي شود.

بنابراين آيه ي فوق دو تفسير خواهد داشت:

الف) زمين محل جمع آوري مردگان و زندگان است؛ زميني كه نيازهاي انسان زنده را در اختيارش مي گذارد و آماده ي دفن مردگان است و عفونت هاي آنها را به خود مي گيرد.

ب) زمين هم چون پرنده اي با سرعت حركت مي كند كه از نشانه هاي قدرت خداست.

البته با توجه به سياق آيات كه سخن از مردگان و زندگان است، معناي اول مناسب تر است.

3. در اين آيات چند ويژگي براي كوه ها بيان شده است:

الف) استوار هستند و هم چون زره اي زمين را در بر گرفته، در برابر فشارهاي داخلي زمين و نيز فشارهاي خارجيِ نيرويِ جاذبه ي كرات

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 395

ديگر، ايستادگي مي كنند و براي اهل زمين آرامش به ارمغان مي آورند.

ب) بلند قامت هستند و جلوي طوفان هاي عظيم را مي گيرند.

4. يكي از نشانه هاي قدرت خدا نوشاندن آب گوارا به انسان است؛ آبي كه از باران و چشمه هاي كوه ها به دست مي آيد.

5. در اين آيات نيز بار ديگر به تكذيب گران هشدار داده شده كه چرا از اين نشانه ها به قدرت خدا براي تجديد حيات انسان پي نمي بريد و با تكذيب معاد و آيات الهي، خود را گرفتار عذاب مي كنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات زمين شناسي و طبيعت شناسي به خداشناسي و معادشناسي برسيد.

2. از آفرينش زمين، كوه ها و آب ها به قدرت خدا پي ببريد.

3. از قدرت خدا در صحنه ي طبيعت به قدرت او براي رستاخيز

پي ببريد و آن را انكار نكنيد.

4. واي به حال كساني كه قدرت خدا را ببينند و معاد را تكذيب كنند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم تا سي و چهارم سوره ي مرسلات به ويژگي هاي آتش دوزخ اشاره مي كند و با هشدار به تكذيب گران مي فرمايد:

29- 34. انطَلِقُوا إِلَي مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ* انطَلِقُوا إِلَي ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ* لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ* إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ* كَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

(گفته مي شود:) به سوي چيزي كه آن را تكذيب مي كرديد شتابان برويد.* به سوي سايه ي سه شاخه ي (آتش) شتابان برويد!* سايه اي كه پايدار (و فرح بخش) نيست و شعله (ي آتش) را دفع نمي كند؛* كه آن (آتش) شراره هايي هم چون قصري (عظيم) مي افكند؛* چنان كه گويي (خصوصيات) آن (هم چون) شتران زرد است.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 396

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات ويژگي هاي آتش دوزخ چنين بيان شده است:

الف) داراي سايه اي سه شاخه است؛

ب) سايه ي آتش دوزخ آرام بخش و مانع حرارت شعله ها نيست؛

ج) از آتش دوزخ شراره هايي بيرون مي جهد كه مانند كاخ بزرگ و همانند شتر زرد رنگ است.

2. اين آيات ممكن است سخن خدا باشد كه مستقيماً به دوزخيان خطاب مي كند، يا سخنان فرشتگان عذاب است كه در قرآن از آنها نقل شده است؛

ولي در هر صورت اين سخنان سرزنش آميز خود نوعي عذاب رواني براي دوزخيان اند.

3. دوزخيان كساني هستند كه همواره معاد را انكار و تكذيب مي كردند، ولي در قيامت گرفتار آتش شررباري مي شوند و هيچ سايه و پناهگاهي نخواهند داشت؛ واي برحال اين تكذيب گران!

4. در اين آيات دو ويژگي براي سايه ي آتش دوزخ بيان شده است:

الف) آن سايه سه شاخه دارد؛ يعني دود غليظي است كه از بالاي سر و راست و چپ دوزخيان را احاطه مي كند.

آري؛ همان طور كه آنان اساس سه گانه ي دين، يعني توحيد، نبوت و معاد را انكار مي كردند، در آخرت گرفتار سايه ي عذاب آور سه شاخه مي شوند.

ب) آن سايه هم چون سايه هاي دنيوي نيست كه آرام بخش باشد و جلوي حرارت خورشيد را بگيرد، بلكه سايه اي است سوزان و خفقان آور كه حرارت شعله هاي آتش دوزخ را دفع نمي كند. «1»

5. در اين آيات جرقه هاي آتش دوزخ به كاخ هاي بزرگ و شتران زرد رنگ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 397

تشبيه شده اند. تشبيه جرقه هاي آتش به كاخ ها از آن جهت جالب است كه همين كاخ هاي ستمگران در دنيا منشأ شعله هاي آتش دوزخ خواهند شد.

و تشبيه جرقه ها به شتران زرد از آن جهت است كه شراره هاي آتش زرد رنگ اند و به سرعت پراكنده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شراره هاي آتش دوزخ بزرگ و هولناك اند (پس مراقب اعمال خويش باشيد).

2. منكران معاد گرفتار چيزي مي شوند كه همواره آن را دروغ مي انگاشتند.

3. رستاخيز روز سختي براي مخالفان دين است.

***

قرآن كريم در آيات سي و پنجم تا چهلم سوره ي مرسلات به ويژگي هاي رستاخيز مثل ممنوعيت سخن گفتن و بي چارگي افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

35- 40. هذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ* وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* هذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ* فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ

اين روزي است كه سخن نمي گويند،* و به آنان رخصت (عذرخواهي) داده نمي شود و عذرخواهي نمي كنند.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!* (گفته مي شود:) اين روز جدايي است كه شما و پيشينيان را جمع آوري كرديم؛* و اگر براي شما نيرنگي است پس [به من نيرنگ زنيد.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چند نام و ويژگي رستاخيز اشاره شده است:

الف) روزي است كه تكذيب گران، حقّ سخن گفتن و عذرخواهي ندارند؛

ب) روز جدايي هاست؛

ج) در قيامت همه ي انسان هاي نخستين و نسل هاي بعدي جمع مي شوند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 398

د) روز بي چارگي است كه هيچ نقشه و حيله اي كارساز نيست.

2. در اين آيات بيان شده كه تكذيب گران در رستاخيز سخن نمي گويند، در حالي كه در برخي ديگر از آيات قرآن سخنان دوزخيان و كافران را حكايت كرده است.

اين به خاطر آن است كه در رستاخيز ايستگاه ها و مواقف متعددي وجود دارد كه در برخي از آن ايستگاه ها به افراد اجازه ي سخن گفتن داده مي شود

و در برخي اجازه داده نمي شود.

آري؛ كساني كه در دنيا سخن پراكني مي كردند و به پيامبران تهمت مي زدند و معاد را ريشخند مي كردند، در رستاخيز اجازه ي سخن گفتن نمي يابند.

3. به تكذيب گران در رستاخيز اجازه ي عذرخواهي داده نمي شود.

روشن است كه اگر آنان عذر موجهي داشتند، خدا براساس عدل خود اجازه ي سخن گفتن و دفاع به آنان مي داد، ولي اين افراد عذر موجهي ندارند تا مطرح كنند؛ «1» از اين رو به آنان اجازه ي سخن گفتن داده نمي شود و همين مطلب نوعي عذاب و شكنجه براي مجرمان است.

4. در اين آيات از يك طرف بيان شده كه رستاخيز روز جدايي هاست و از طرف ديگر بيان شده كه همه ي مردم در رستاخيز جمع مي شوند؛ پس رستاخيز روز وصل و جمع است؛ اين دو چگونه با هم سازگاراست؟

رستاخيز در يك مقطع، روزِ اجتماع همه ي مردم و همه ي نسل هاست كه در دادگاه بزرگ الهي جمع مي شوند تا به حساب آنان رسيدگي شود.

ولي در مقطع دوم، روز جدايي است؛ چون حق از باطل و كافر از مؤمن و بهشتيان از دوزخيان جدا مي شوند و هركدام به راه خويش مي روند. «2»

5. «كَيْد» به معناي چاره جويي است؛ كه گاهي نيكو و گاهي نكوهيده

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 399

است؛ يعني كافران تكذيب گر در رستاخيز هيچ چاره اي ندارند؛ چون در قيامت اسباب و وسايل قطع مي شود و كسي نمي تواند با پرداخت تاوان يا رشوه از حساب و كيفر الهي بگريزد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز عذرخواهي و سخن پراكني

و چاره جويي و حيله بازي نيست.

2. رستاخيز روز گرد آمدن همه ي مردم است.

3. رستاخيز روز جدايي هاست (پس هر كس بايد به فكر اعمال خويش باشد).

4. (منكران معاد) تا هنگامي كه اجازه ي سخن گفتن دارند و فرصت چاره جويي هست، فكري بكنند، وگرنه واي برحال آنان در رستاخيز.

***

قرآن كريم درآيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره ي مرسلات به فرجام نيكوي پارسايان نيكوكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 44. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ* وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ* كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ* إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

در حقيقت، خودنگه داران در سايه هاي (درختان بهشتي) و چشمه ساران اند،* و ميوه هايي از آنچه ميل دارند.* بخوريد و بياشاميد؛ گوارا! به خاطر آنچه انجام مي داديد.* در واقع، ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت دو گروه مخالف را در برابر هم ديگر به تصوير مي كشد تا مردم بتوانند راه خود را آگاهانه انتخاب كنند؛ در آيات پيشين سرنوشت عذاب آلود كافران تكذيب گر، و در اين آيات سرنوشت بهشتي مؤمنان پارسا بيان شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 400

2. در اين آيات بر سه صفت «تقوا، نيكوكاري و عمل مستمر» تأكيد شده است. اين تأكيد براي آن است كه پارسايي، نيكي و عمل صالح مستمر از عوامل ورود

به بهشت است.

مؤمني كه از گناه و شرك مي پرهيزد و عمل صالح انجام مي دهد و به ديگران نيكي مي نمايد، بهشتي خواهد شد.

3. در اين آيات از ميان نعمت هاي بهشتي به چند نعمت اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) سايه هاي آرام بخش بهشت؛

ب) چشمه ساران دل نواز بهشت؛

ج) ميوه هايي از هر نوع كه دوست داريد؛

د) تشويق بهشتيان به خوردن و نوشيدن گوارا.

البته روشن است كه الفاظ محدود انسان ها نمي تواند حقايق بهشت را آن گونه كه هست بيان كند و فقط تصويري مبهم از آنها بيان مي كند.

4. «هَنيئاً» به چيزي گفته مي شود كه ناراحتي به دنبال ندارد و به آب و غذاي بهشتي نيز از آن جهت هنيئاً گفته مي شود كه بر خلاف برخي از غذاهاي دنيوي، آثار سوئي براي بدن ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد از نعمت هاي بهشتي بهره مند شويد، پارسا، اهل عمل و نيكوكار باشيد.

2. بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

3. قانون الهي آن است كه هيچ نيكوكاري را بدون پاداش نمي گذارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 401

قرآن كريم درآيات چهل و پنجم تا پنجاهم سوره ي مرسلات با اشاره به بي نمازي و فرصت اندك مجرمان تكذيب گر به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

45- 50. وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُجْرِمُونَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* فَبِأَيِّ

حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ

در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!* (و به مجرمان گفته مي شود:) بخوريد و اندكي بهره مند شويد، كه شما خلافكاريد.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!* و هنگامي كه به آنان گفته شود ركوع كنيد، ركوع نمي كنند.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!* پس بعد از آن (قرآن) به كدام سخن ايمان مي آورند؟!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به قبيله ي ثقيف گفت: نماز بخوانيد! ولي آنان گفتند: ما هرگز در برابر كسي خم نمي شويم و اين براي ما عيب است و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: ديني كه ركوع و سجود در آن نباشد، خيري در آن نيست و آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمده است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از مدت اندكي كه خلافكاران بهره مند مي شوند، همان عمر كوتاه آنان در دنياست كه مقدار كمي از نعمت هاي الهي را مصرف مي كنند، سپس از دنيا مي روند و گرفتار عذاب جاودان مي شوند. «2»

2. خلافكاري و تكذيب گري و ترك نماز از عوامل عذاب افراد است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 402

3. كافران تكذيب گر و خلافكار حاضر نبودند در برابر خدا ركوع كنند؛ چون متكبّر بودند و نمي خواستند در برابر خدا تسليم شوند و حقوق پيامبر صلي الله عليه و آله و مردم را به رسميت بشناسند و همين غرور و تكبّر، يكي از عوامل كفر و ظلم و سركشي آنان بود.

4. اين آيات كافران را سرزنش مي كنند كه اگر شما

به قرآن ايمان نمي آوريد، بعد از آن مي خواهيد به چه كتابي ايمان بياوريد، در حالي كه قرآن معجزه است و دلايل صدق و حقانيت آن آشكار شده است و هيچ كتاب ديگري مانند آن نيست، اگر شما همين طور لجاجت كنيد، در برابر هيچ منطقي تسليم نخواهيد شد.

بَعدِ قرآن پس ز گفتار و كلام بگروند ايشان به گفتار كدام (مجد)

5. در اين سوره ده بار جمله ي «واي برتكذيب كنندگان» تكرار شده است. اين تكرارها يا براي تأكيد بر مطالب اين سوره است يا آن كه هر مورد از آن اشاره به نكته ي جديدي است؛ يعني به تكذيب مطالب آيات قبل از آن اشاره دارد؛ بنابراين تكرراي در كار نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاري و تكذيب كردن (معاد) و بي نمازي از عوامل عذاب است.

2. خلافكاران فرصت اندكي دارند (و به زودي گرفتار عذاب الهي مي شوند، پس هرچه زودتر بيدار شوند و بازگردند).

3. اگر كسي به قرآن ايمان نياورد، زير بار هيچ منطقي نخواهد رفت.

4. يكي از نشانه هاي معادناباوري، ترك نماز است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 403

منابع

منابع «كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام

خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 404

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت

عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32.

التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 405

و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي

عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 406

(مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر

آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 407

460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م

1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير

قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 408

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز

انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 409

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري)

تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 410

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي

اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني،

بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 411

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي

سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 412

الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159.

فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 413

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب

النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و يكم، ص: 414

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109