تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 - عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني. مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 - مشخصات ظاهري : ج. شابك : 53000 ريال ج.22 978-964-2534-42-5 :‮ يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388. يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran . يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387). يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. يادداشت : كتابنامه. مندرجات : ج.22. سوره نبا تا ناس. عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14 رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي رده بندي ديويي : 297/179 شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

يادآوري ها:

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق

و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 24

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آية اللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 25

بسم اللَّه

الرحمن الرحيم وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 26

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است.

«3»

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 27

ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام تفسير قرآن مهر جلد

بيست و دوم، ص: 28

معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين قم- 23/ 1/ 1388

محمدعلي رضايي اصفهاني تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 29

بخش اول: سوره ي نبأ

اول

كليات

كليات:

سوره ي «نبأ» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 40 آيه، 173 كلمه و 770 حرف است. اين سوره هفتاد و نهمين سوره در ترتيب نزول (قبل از سوره ي «نازعات» و بعد از سوره ي «معارج» و هفتاد و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «نبأ»، «عمّ»، «تَساؤُل»، «مُعصِرات» و «عمّ يتسائلون» كه در اين نام گذاري ها از آيات اول، دوم و چهاردهم اين سوره الهام گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 30

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي عمّ را بخواند خدا در روز رستاخيز از نوشيدني خنك (بهشتي) به او مي نوشاند. «1»

و نيز روايت شده كه حفظ و قرائت اين سوره موجب كوتاه شدن زمان حساب در رستاخيز مي شود. «2»

البته روشن است كه اين ثواب ها و فوايد براي كسي است كه اين سوره را بخواند و به مضمون آن عمل نمايد.

اهداف

اهداف:

محوري ترين هدف اين سوره تبيين مسئله ي معاد است.

مطالب

مطالب:

در اين سوره مطالب زير به چشم مي خورد:

الف) عقايد:

1. اثبات معاد به وسيله ي نشانه هاي نظم و قدرت الهي (در آيات 6- 16)؛

2. بيان نشانه هاي رستاخيز (در آيات 18- 20)؛

3. بيان اوصاف دوزخ و بهشت (در آيات 21- 38).

ب) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به صفوف فرشتگان در رستاخيز (در آيه ي 38)؛

2. اشاره اي به تجسم اعمال در رستاخيز (در آيه ي 40)؛

3. اشاره اي به نامه ي اعمال در رستاخيز (در آيه ي 29).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 31

دوم

دوم: محتواي سوره ي نبأ قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي نبأ به خبر بزرگ رستاخيز و اختلاف كافران در مورد آن اشاره مي كند و با هشدار در اين مورد مي فرمايد:

1- 5. عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ* الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ* كَلَّا سَيَعْلَمُونَ* ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ از چه چيز از يك ديگر پرسش مي كنند؟!* از خبر بسيار بزرگ (رستاخيز)!* (همان) چيزي كه آنان در مورد آن اختلاف دارند.* هرگز چنين نيست؛ به زودي خواهند دانست.* سپس هرگز چنين نيست؛ به زودي خواهند دانست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از خبر بسيار بزرگ، «1» روز رستاخيز است كه پس از تذكرات قرآن در مورد معاد، كافران از هم ديگر يا از پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان مي پرسيدند كه اوصاف رستاخيز چيست و چه موقع واقع مي شود.

2. از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود ولايت امام علي عليه السلام يا مطلق ولايت است. «2»

و نيز روايت

شده كه در روز صفين مردي از شاميان وارد ميدان مبارزه شد در حالي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 32

كه سوره ي نبأ را مي خواند، امام علي عليه السلام از او پرسيد: آيا مي داني خبر بزرگي كه مردم در مورد آن اختلاف دارند چيست؟ و آن مرد شامي گفت: نمي دانم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند كه آن خبر بزرگ من هستم كه شما در مورد او اختلاف كرديد و در ولايت او نزاع كرديد. «1»

اين گونه احاديث شايد اشاره به آن باشد كه ولايت امام علي عليه السلام همانند رستاخيز، خبر بزرگي است كه مردم در مورد آن اختلاف كردند و در حالي كه حق بود، برخي آن را انكار نمودند.

3. اختلاف كافران در مورد رستاخيز از چند جهت بود:

برخي اصل معاد را بعيد مي شمردند و برخي معاد جسماني را منكر بودند يا در آن ترديد داشتند ولي برخي ديگر معاد را قبول داشتند. «2»

4. منظور عبارت «به زودي آگاه مي شوند» كه رستاخيز واقع مي شود، چه زماني است؟

پاسخ آن است كه اولًا، در هنگام مرگ پرده ها كنار مي رود و به حقايق برزخ و معاد يقين پيدا مي كنند.

ثانياً، عمر دنيا نسبت به آخرت بسيار كوتاه است، بنابراين به زودي رستاخيز فرا مي رسد و از آن آگاه مي شوند.

ثالثاً، هر چه علم بشر بيش تر پيش رفت مي كند، نشانه ها و دلايل معاد را بيش تر متوجه مي شوند به طوري كه ديگر جاي انكار نخواهد بود.

از اين رو با تأكيد مي فرمايد كه به زودي از رستاخيز آگاه مي شوند.

«3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 33

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز بسيار بزرگ است كه خبر آن نيز عظيم است.

2. كافران اختلافات عقيدتي دروني دارند.

3. رستاخيز به زودي خواهد رسيد (و اختلافات پايان مي پذيرد).

4. بشر هر چه پيش رفت مي كند، از حقايق هستي آگاه تر مي شود.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا شانزدهم سوره ي نبأ به نشانه هاي قدرت خدا در صحنه ي طبيعت، زمين و آسمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 16. أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً* وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً* وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً* وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً* وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً* وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً* وَبَنيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً* وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً* وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً* لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً* وَجَنَّاتٍ أَ لْفَافاً

آيا زمين را بستر قرار نداديم؟!* و كوه ها را ميخ هايي؟!* و شما را جفت هايي آفريديم؛* و خواب شما را (مايه ي) استراحت قرار داديم؛* و شب را پوششي قرار داديم؛* و روز را (وقت) زندگي قرار داديم؛* و بر فراز شما هفت (آسمان) سخت بنا كرديم؛* و (خورشيد را) چراغي فروزان قرار داديم؛* و از (ابرهاي) فشرده آبي ريزان فرو فرستاديم،* تا به وسيله ي آن دانه و گياه بيرون آوريم،* و باغ هايي (با درختان) در هم پيچيده.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از طريق برهان قدرت به اثبات معاد پرداخته شده است؛ يعني به نشانه هاي قدرت خدا در صحنه ي طبيعت، آسمان و زمين اشاره

شده است تا به منكران معاد نشان دهد كه خدايي كه مي تواند اين كارهاي بزرگ را سامان دهد و زمين و آسمان با عظمت را بيافريند و با آب باران گياهان و درختان را زنده گرداند و رشد دهد، همان خدا مي تواند شما را مجدداً زنده و رستاخيز را بر پا سازد.

اين بهار نو زِ بعدِ برگ ريز هست برهان وجود رستخيز

در بهاران رازها پيدا شود هر چه خوردست اين زمين رسوا شود مولوي آري؛ شبهه ي اصلي كه موجب اختلاف در مورد معاد شده بود، مسئله ي امكان آن بود و از اين رو منكران معاد آن را بعيد مي شمردند ولي اين آيات نشان مي دهد كه خدا قدرتمند است و زنده كردن دوباره ي شما براي او مشكل نيست.

2. اين آيات مي تواند از طريق برهان حكمت نيز به اثبات معاد بپردازد؛ يعني خداي حكيم كه اين نظام دقيق و جالب آسمان و زمين و طبيعت را آفريده، حتماً هدفي داشته است، چون آفرينش بدون هدف اين جهان با حكمت او منافات دارد؛ بنابراين هدفي بالاتر از اين زندگي دنيوي در پيش است كه همان معاد است.

3. خواب و بيداري و رويش گياهان نيز مي تواند نمونه هايي از معاد باشد؛ مرگ خوابي طولاني است و انسان در معاد مجدداً بيدار مي شود؛ زنده شدن گياهان از خاك مرده نيز نمونه اي كوچك از رستاخيز بزرگ قيامت

است.

گل، دفتر اسرار خداوند گشوده است صحرا ورق تازه اي از پند گشوده است 4. «مِهاد» به معناي مكان صاف و مرتب يا بستر كودك است و زمين به مهاد تشبيه شده است؛ چون با وجود حركت هاي وضعي و انتقاليِ سريع خود، هم چون بستري براي استراحت بشر آماده شده است.

5. در اين آيات كوه ها «ميخ» زمين معرفي شده اند؛ زيرا ريشه هاي عظيمي در زمين دارند و هم چون زرهي پوسته ي زمين را در برابر فشارهاي ناشي از مواد مذاب دروني و نيروي جاذبه ي كرات ديگر نگاه مي دارند و جلوي طوفان هاي بزرگ را مي گيرند.

زمين از تب لرزه آمد ستوه فرو كوفت بردامنش ميخ كوه (سعدي)

6. «ازواج» گاهي به معناي جفت ها، (جنس نر و ماده) و گاهي به معناي اصناف و انواع است و در اين جا ممكن است به هر دو معنا باشد. آري؛ جفت بودن انسان ها موجب تداوم نسل آنها و مايه ي آرامش زن و مرد است، همان طور كه اصناف مختلف انسان ها و روحيات، رنگ ها و نژادهاي متفاوت آنها همگي از نشانه هاي قدرت خداست.

7. واژه ي «سُبات» در اصل به معناي قطع كردن و نيز به معناي تعطيل كار و استراحت آمده است. آري؛ خواب موجب تعطيل شدن بخش قابل توجهي از فعاليت هاي جسمي و روحي و در نتيجه موجب تجديد قوا و نشاط و رفع خستگي مي گردد.

هر چند هنوز همه ي اسرار خواب كشف

نشده است اما خواب نقش زيادي در سلامت انسان دارد و كمبود آن موجب ناراحتي و بيماري مي شود.

8. اين آيات شب را پوشش و لباس و روز را وقت تلاش و زندگي معرفي كرده اند.

آري؛ شب پوششي براي زمين و انسان است و موجب تعطيلي يا كاهش بسياري از فعاليت ها مي شود و تاريكي شب زمينه ساز خوابي آرام بخش است.

اما روشنايي روز موجب جنب و جوش موجودات و زندگي آفرين است، هر چند برخي افراد به خاطر انجام وظايف مهمي ناچارند شب ها بيدار بمانند و كار كنند و در روز استراحت نمايند اما اين موارد استثنا است و استمرار آن موجب رنجور شدن انسان مي شود و روش صحيح، خوابيدن در شب و كار در روز است.

شب از بهر آسايش توست و روز مه روشن و مهر گيتي فروز (سعدي)

9. مقصود اين آيات از هفت چيز سخت بالاي سر انسان چيست؟

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 36

مفسران در اين مورد چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود همان هفت آسمان است كه كهكشان ها و ستارگاني كه در شب مي بينيم همگي جزء آسمان اول اند. «1»

ب) منظور آسمان ها و كرات زيادي هستند كه با نظامي محكم و استوار بنا شده اند. «2»

ج) مقصود طبقات متعدد جوّ زمين اند كه در همان حال رقيق بودن، داراي استحكام خاصي هستند كه حتي شهاب سنگ ها را نابود مي سازند و هم چون سقفي

پولادين از زمين محافظت مي كنند. «3»

10. خورشيد هم چون چراغ فروزاني زمين را از نور و حرارت خويش بهره مند مي سازد «4» نور و حرارتي كه موجب رشد گياهان و انسان ها و موجب پيدايش ابرها و نزول باران مي شود و اشعه هاي خاص آن ميكرب كش است و غالباً به صورت متعادل به زمين مي رسد و انسان ها را نه مي سوزاند و نه در سرماي شديد نگاه مي دارد.

11. «مُعصرات» در اصل به معناي فشار است و اشاره به ابرهاي باران زا است كه خود را مي فشارد تا باران از آن بيرون ريزد يا آماده ي ريزش باران است؛ «5» باراني كه موجب رويش گياهان و درختان مي شود و غذاي انسان را تأمين و زمين را سرسبز و هوا را لطيف مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 37

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات زمين شناسي، كيهان شناسي و زيست شناسي، خداشناس (و معادباور) شويد.

2. در آرامش زمين، استواري كوه ها، نور و حرارت خورشيد و سختي آسمان ها دقت كنيد و درس خداشناسي بياموزيد.

3. با دقت در زوجيت و خواب خود، نشانه هاي قدرت خدا را بنگريد.

4. روز براي تلاش و كار و شب براي پوشش (و خواب) شماست.

5. از زنده شدن زمين به وسيله ي باران به قدرت خدا براي زنده كردن موجودات در رستاخيز پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيستم سوره ي نبأ به روز جدايي

در رستاخيز و ويژگي ها و حوادث آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 20. إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتاً* يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً* وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَكَانَتْ أَبْوَاباً* وَسُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكَانَتْ سَرَاباً

در حقيقت، روز جدايي، ميعادگاه است.* روزي كه در شيپور (رستاخيز) دميده مي شود و گروه گروه مي آييد؛* و آسمان گشوده شود و درهايي (پيدا) شود؛* و كوه ها روان شود و سراب گردند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام هاي رستاخيز «يَوم الفَصل» (روز جدايي) است. جدايي حق از باطل و مؤمنان از كافران و هر كسي از پدر و مادر و برادر خويش.

2. «نفخ صُور» به معناي دميدن در شيپور است كه نوعي اعلام است براي حركت يا توقف لشكر. از آيات قرآن استفاده مي شود كه دو بار در شيپور دميده مي شود: يك بار در آستانه ي رستاخيز براي اعلام مرگ همه ي موجودات زنده و بار ديگر براي زنده شدن موجودات براي برپايي رستاخيز. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 38

آيه ي فوق به نَفْح صُور دوم اشاره دارد كه با دميدن در شيپور، همه ي مردم زنده شده، گروه گروه در صحنه ي رستاخيز حاضر مي شوند.

چون برآيد آفتاب رستخيز برجهند از خاكْ خوب و زشت تيز (مولوي)

3. چرا در اين آيه بيان شده كه مردم به صورت دسته جمعي و گروه گروه براي رستاخيز مي آيند، اما در برخي ديگر از آيات

قرآن بيان شده كه مردم به صورت فردي وارد رستاخيز مي شوند؟ «1»

قيامت ايستگاه ها و مواقف متعددي دارد كه در برخي گروهي و در برخي فردي وارد مي شوند و ممكن است به اين دليل باشد كه مردم در هنگام حساب رسي تنها در برابر دادگاه عدل الهي حاضر مي شوند و يا اين كه مقصود، جدا شدن از دوستان و ياوران است.

4. منظور از درهاي آسمان چيست؟

مفسران قرآن در پاسخ اين پرسش چند پاسخ داده اند:

الف) مقصود از درهاي آسمان، درهاي عالم غيب و شهود است، كه در رستاخيز پرده ها كنار مي روند و راه هاي عالم غيب نمايان مي شوند. «2»

ب) مقصود شكافته شدن آسمان است، يعني كرات آسماني متلاشي مي شوند و آن قدر شكاف ها ظاهر مي شوند كه گويا سرتاسر آسمان به درهايي تبديل شده است. «3»

به عبارت ديگر، گويا در رستاخيز انسان از كره ي خاكي آزاد مي شود و درهاي سفر به آسمان ها به روي او گشوده مي شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 39

5. كوه ها در آستانه ي رستاخيز از هم متلاشي مي شوند و به حركت در مي آيند، سپس هم چون سرابي ديده مي شوند؛ البته آغاز متلاشي شدن كوه ها در هنگام شيپور اول است اما پايان آن، يعني سراب شدن آنها، در هنگام شيپور دوم است. «1»

6. «سراب» در اصل به معناي راه رفتن در سراشيبي است، ولي از آن جا كه در بيابان هنگامي كه انسان در سراشيبي راه مي رود، در اثر شكست نور خورشيد، از دور آب نما مي بيند. به اين پديده سراب گفته مي شود.

7. حكايت

شده كه از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد آيه ي فوق پرسش شد و حضرت فرمودند:

امت من به ده صورت در محشر حاضر مي شوند: برخي مثل ميمون و برخي مثل خوك و برخي وارونه و برخي نابينا و برخي ناشنوا و غيرعاقل و برخي زبان و دست هاي خود را مي جوند و برخي آويزان بر آتش و برخي بدبو هستند.

سپس گناهان هر گروه را بر شمرد. «2»

آري؛ گناهان انسان در روز رستاخيز تجسم مي يابد و گاهي صورت فرد گناهكار را تغيير مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز جدايي هاست.

2. رستاخيز وعده گاه شماست (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

3. رستاخيز با اعلام عمومي و حركت گروهي مردم شروع مي شود.

4. حركت كوه ها و گشوده شدن درهاي آسمان از نشانه هاي رستاخيز است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 40

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا سي ام سوره ي نبأ به حالات طغيان گران در دنيا و دوزخ و ثبت اعمال آنان و كمينگاه بودن دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 30. إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَاداً* لِلطَّاغِينَ مَآبَاً* لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً* لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَلَا شَرَاباً* إِلَّا حَمِيماً وَغَسَّاقاً* جَزَاءً وِفَاقاً* إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَاباً* وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّاباً* وَكُلَّ شَي ءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَاباً* فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَاباً

در حقيقت، جهنم كمينگاه است؛* بازگشتگاهي براي طغيان گران است؛* در حالي

كه در آن جا مدّت هاي طولاني درنگ مي كنند.* در آن جا هيچ سردي و نوشابه اي نمي چشند،* جز آبي سوزان و چركاب؛* (اين) كيفري موافق (اعمالشان) است.* [چرا] كه آنان هرگز اميدي به حساب نداشتند،* و آيات ما را كاملًا تكذيب كردند.* و هر چيزي را در كتابي برشمرده ايم؛* پس (به آنان گفته مي شود:) بچشيد كه جز عذاب بر شما نمي افزاييم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات چند ويژگي براي دوزخ بيان شده است:

الف) كمينگاهي است كه در راه خلافكاران سركش بسيار كمين مي كند و آنان را به آتش خويش گرفتار مي سازد. «1»

ب) محل بازگشت و قرارگاه طغيانگران است.

ج) در دوزخ نوشيدني خنك يافت نمي شود و خوراك دوزخيان آب سوزان و خوناب است.

2. چرا در اين آيات بيان شده كه طغيان گران ده ها سال در آتش دوزخ مي مانند، «2» در حالي كه در برخي ديگر از آيات قرآن به جاودان بودن عذاب دوزخيان اشاره شده است؟

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 41

برخي مفسران در پاسخ گفته اند كه مقصود اين آيات آن است كه زمان عذاب طغيانگران پي درپي مي آيد ولي تمام نمي شود. «1»

اما از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود آيه گناهكاراني است كه سرانجام از دوزخ نجات مي يابند «2» (نه كافراني كه هميشه در دوزخ مي مانند).

3. غذاي دوزخيان آب سوزان و چرك و خوني است كه از زخم ها جاري مي شود و يا مايعات بد بو.

4. عذاب هاي دوزخيان به خاطر اعمال و عقايد آنهاست؛ يعني عكس العمل كارهاي آنان، بلكه تجسم اعمالشان است و

ظلمي در حق آنها نمي شود.

نگيرد هيچ كس در دامن محشر گريبانت اگر دامان خود را جمع سازي غنچه وار اين جا 5. در اين آيات به دو عامل عذاب دوزخيان اشاره شده است:

الف) آنان حساب رستاخيز را باور نداشتند و از آن روز غفلت كرده، هراسي به دل راه نمي دادند «3» و از اين رو دست به هر گناهي مي زدند.

ب) آنان نشانه هاي خدا و آيات او در زمينه ي توحيد، نبوت و معاد را تكذيب مي كردند، تا با پيروي از هوا و هوس خود، هر گناهي را مرتكب شوند.

6. همه چيز، از جمله اعمال انسان ها، در كتابي شمارش و ثبت مي شود تا در رستاخيز به حساب آنها رسيدگي و كيفر و پاداش مناسب به آنان داده شود.

پس مجازات طغيانگران براساس علم و حساب است.

7. در اين آيات بيان شده كه مرتب بر عذاب طغيانگران در دوزخ افزوده مي شود. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 42

اين آيه شديدترين آيه اي است كه در قرآن درباره ي دوزخيان آمده است. «1»

8. امام خميني رحمه الله در مورد دوزخ مي نويسند:

وجود جهنّم و عذاب اليم آن از ضروريات جميع اديان و واضحات برهان است و اصحاب مكاشفه و ارباب قلوب، در همين عالم نمونه ي آن را ديده اند. درست تصور كن و تدبّر كن ...

اگر احتمال صحّت هم

بدهي، نبايد مثل ديوانه ها سر به بيابان بگذاري؟ چه شده كه ما اين قدر در خواب غفلت و جهالتيم؟! ...

ما را چه شده كه هيچ حيا نكرده، در محضر ربوبيت، اين قدر هتك حرمات و نواميس الهي را مي كنيم؟ «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از كمينگاه دوزخ بهراسيد.

2. سركشي، تكذيب گري و معاد ناباوري زمينه ساز ورود به آتش است.

3. اگر مي خواهيد دوزخي نشويد، از روز رستاخيز حساب ببريد.

4. دوزخيان آسايش نخواهند داشت و همواره بر عذاب آنان افزوده مي شود.

5. همه چيز شما ثبت مي شود (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و ششم سوره ي نبأ به پاداش هاي پارسايان در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

31- 36. إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً* حَدَائِقَ وَأَعْنَاباً* وَكَوَاعِبَ أَتْرَاباً* وَكَأْساً دِهَاقاً* لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا كِذَّاباً* جَزَاءً مِن رَبِّكَ عَطَاءً حِسَاباً

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 43

در حقيقت، براي خودنگه داران كام يابي است.* (همان) باغ ها و انگورها،* و (دختران) نوجوان هم سال،* و جامي پُر (از شراب بهشتي).* كه در آن جا هيچ بيهودگي و تكذيبي نمي شنوند.* (اين) پاداشي است از سوي پروردگارت، در حالي كه بخششي حساب شده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه و مقابله ي فرجام نيكان و بدان است. در اين آيات نيز سرنوشت پارسايان در برابر سرنوشت طغيان گران به تصوير كشيده شده تا مردم

بهتر بتوانند راه خود را انتخاب كنند.

2. در اين آيات چند نعمت بهشتي پارسايان برشمرده شده است:

الف) رستگاري و پيروزي بزرگ آنان آن است كه از انحرافات و دوزخ نجات يافتند و راه خير و سلامت و سعادت را پيمودند و وارد بهشت شدند. «1»

ب) باغ هاي خرم و انگورهاي متنوع است كه براي پارسايان در بهشت آماده شده است.

ج) حوريان نيكوي بهشتي، يعني دوشيزگاني نوجوان و هم سن و سال كه به همسري پارسايان درمي آيند. «2»

د) شراب طهور بهشتي كه در جام هايي لبريز، صاف و زلال پي درپي براي پارسايان مي آورند؛ «3» شرابي كه عقل آور و نشاطآفرين است و نوشيدن آن موجب مستي و بيهوده گويي و دروغ گويي نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 44

ه) محيط سالم بهشت كه از آلودگي هاي صوتي پيرايش شده است؛ يعني در آن جا سخنان باطل و دروغ و تكذيب به گوش نمي رسد. «1»

3. در ميان ميوه هاي بهشتي از انگور نام برده شده است كه اهميت اين ميوه را نشان مي دهد. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده «كه بهترين ميوه ي شما انگور است.» «2» غذاشناسان نيز برآن اند كه انگور يك غذاي كامل است و خواص درماني نيز دارد.

4. بخشي از نعمت هاي بهشتي پاداش اعمال پارسايان است ولي بخشي ديگر از هداياي كافي و حساب شده ي الهي است؛ «3» يعني اعمال انسان ها آن قدر زياد نيست كه در برابر اين نعمت هاي الهي قرار گيرد از اين رو لطف الهي شامل حال پارسايان مي شود.

5. از امام

علي عليه السلام روايت شده:

در رستاخيز نيكي هاي مؤمنان را حساب مي كنند و در برابر هر نيكي ده تا هفتصد برابر پاداش مي دهند.

سپس به آيه ي فوق اشاره كردند. «4»

نكوكاري از مردم نيك رأي يكي را به ده مي نويسد خداي (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 45

6. در آيات پيشين در مورد عذاب هاي طغيان گران فرمود: «اين ها كيفر مناسب اعمال آنهاست.»، اما در مورد بهشتيان، علاوه بر پاداش، هداياي حساب شده مي دهد. آري؛ خدا با گناهكاران به عدل رفتار مي كند ولي با پارسايان به فضل.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر نعمت هاي بهشتي مي خواهيد، پارسا شويد.

2. پارسايي و تقوا زمينه ساز رستگاري و كام يابي است.

3. بهشت را به بها مي دهند (نه به بهانه).

4. در محيط بهشت آلودگي صوتي وجود ندارد.

5. خدا به پارسايان علاوه بر پاداش اعمالشان، هدايايي حساب شده مي دهد.

***

قرآن كريم در آيات سي و هفتم و سي و هشتم سوره ي نبأ به ويژگي هاي رستاخيز و ضوابط سخن گفتن در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

37 و 38. رَبِّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَاباً* يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفّاً لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً

(همان) پروردگار آسمان ها و زمين و

آنچه در بين آن دو است؛ (همان خداي) گسترده مهر؛ در حالي كه از جانب او (اجازه ي) سخن گفتن ندارند.* روزي كه روح و فرشتگان صف كشيده به پا مي خيزند، در حالي كه سخن نمي گويند جز كسي كه (خداي) گسترده مهر به او رخصت دهد و مطابقِ واقع بگويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سخن گفتن در محضر خدا آداب و ضوابطي دارد؛ ضوابطي كه فرشتگان در رستاخيز رعايت مي كنند؛ يعني بدون رخصت الهي سخن نمي گويند و هر گاه اجازه ي سخن گفتن يافتند سخنان درست و مطابق واقع و حق مي گويند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 46

2. سخن گفتن افراد با ربوبيت و رحمت گسترده ي الهي ارتباط دارد؛ يعني نطق و قدرت سخن گفتن يكي از مظاهر رحمت خداست كه به وسيله ي آن پرورش يافته، رشد و تكامل مي يابند.

3. همه ي اهل آسمان ها و زمين، پارسايان و طغيانگران، در رستاخيز، حقّ سخن گفتن ندارند؛ زيرا از طرفي حساب الهي دقيق و عادلانه است و جاي سخن و اعتراض باقي نمي گذارد و از طرف ديگر بايد در پيشگاه الهي ادب را رعايت بكنند و بدون رخصت سخن نگويند.

4. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در مورد آيه ي فوق فرمودند:

به خدا سوگند! در روز رستاخيز به ما اجازه ي سخن گفتن داده مي شود (سپس توضيح دادند كه) ما ستايش پروردگار مي نماييم و بر پيامبر صلي الله عليه و آله درود مي فرستيم و براي پيروان خود شفاعت مي كنيم و خدا تقاضاي ما را رد نمي كند. «1»

5. مقصود

از به پاخاستن فرشتگان و روح در يك صف در پيشگاه خدا، آن است كه آنان آماده ي اجراي دستورات الهي مي شوند و همگي ساكت و گوش به فرمان هستند.

6. مقصود از «روح» در اين آيات، فرشته اي برتر از همه ي فرشتگان است، «2» كه براساس روايات، از جبرئيل نيز برتر است و با پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم السلام همراه بوده و در رستاخيز نيز آماده ي اجراي فرمان الهي است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 47

7. شايد اين آيات به عصمت فرشتگان اشاره داشته باشند، كه آنان تسليم محض خدا هستند و بدون اجازه ي او سخن نمي گويند و سخن صواب مي گويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر خدا، بدون اجازه و سخنان ناصواب نگوييد.

2. سخن گفتن افراد با ربوبيت و رحمت گسترده ي الهي ارتباط دارد.

3. فرشتگان آداب حضور در پيشگاه خدا را كاملًا رعايت مي كنند.

4. فرشتگان معصوم هستند.

***

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي نبأ به آزادي انسان در انتخاب راه و حقانيت رستاخيز و تجسم اعمال و پشيماني كافران در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

39 و 40: ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَي رَبِّهِ مَآباً* إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَالَيْتَنِي كُنتُ تُرَاباً

آن روز حق است؛ پس هر كس

بخواهد (راه) بازگشتي به سوي پروردگارش برگزيند.* درحقيقت، ما شما را به عذابي نزديك هشدار داديم؛ روزي كه انسان به دستاورد پيشين خود مي نگرد، و كافر مي گويد:

«اي (مردم) كاش من خاك بودم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. رستاخيز حق است؛ يعني ثابت و مطابق واقع است كه تحقق مي يابد.

در آن روز حق هر كس به او داده مي شود و حقايق و اسرار آشكار مي شود.

2. انسان داراي آزادي اراده است؛ يعني با توجه به عقل و فطرت و راه نمايي پيامبران راه براي انسان روشن شده است و هر كس بخواهد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 48

مي تواند راه صحيح و هدايت را در پيش گيرد و به سوي خدا بازگردد «1» و هر كس بخواهد مي تواند راه سركشي و گناه و دوزخ را در پيش بگيرد.

3. منظور از بازگشت در اين آيه، بازگشت تكويني نيست؛ زيرا فرجام همگان خواه ناخواه به سوي خداست. مقصود بازگشت به دين الهي و توبه و حركت تكاملي به سوي خداست كه در اختيار انسان است.

4. عذاب رستاخيز نزديك است؛ عمر دنيا هر اندازه باشد در برابر خدا و رستاخيز كوتاه است، بلكه هم اكنون دوزخ كافران را احاطه كرده است. «2»

5. در رستاخيز اعمال انسان به صورت هاي مناسب تجسم مي يابد و در برابر او ظاهر مي شود و انسان دست آورد خويش را مي بيند. در اين روز نيكوكاران شاد و بدكاران گرفتار پشيماني و حسرت مي شوند. آري؛ همان اعمال گناه آلود است كه در رستاخيز به صورت كيفر و عذاب

درمي آيد و آنان را گرفتار مي سازد. «3»

پيشه ها و خُلق ها هم چون جهيز سوي خصم آيند روز رستاخيز 6. تعبير «چيزي كه انسان با دستانش پيش فرستاده است.»، اشاره به آن است كه انسان غالباً كارها را با دست خويش انجام مي دهد، وگرنه همه ي كارهاي دست و زبان و چشم و گوش مشمول اين قانون است و انسان اعمالش را در رستاخيز مي بيند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 49

7. كافران در رستاخيز پشيمان مي شوند و آرزو مي كنند كه اي كاش خاك بودند و هرگز انسانِ كافرِ گناهكار نشده بودند كه اكنون گرفتار عذاب الهي شوند.

آري؛ انساني كه برترين موجودات است ممكن است كارش به جايي برسد كه آرزو كند به خاك تبديل شود. خاك از انسان كافر بهتر است؛ زيرا منبع مواد غذايي و معادن و بستر انسان است و به ديگران ستم نمي كند اما گاهي افراد كافر هيچ خيري براي هم نوعان خود ندارند و بلكه بر اثر ستمكاري و سركشي، جامعه ي بشري و جهان را به ورطه ي نابودي مي كشانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان در انتخاب راهِ كمال آفرين الهي آزاد است.

2. رستاخيز حتماً واقع مي شود (پس براي آن روز توشه اي برگيريد).

3. عذاب رستاخيز نزديك است (پس براي گناهان خود چاره اي بينديشيد).

4. رستاخيز روز تجسم اعمال است (پس مراقب باشيد كه در دنيا چه مي كنيد).

5. رستاخيز روز پشيماني كافران است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 51

بخش دوم: سوره ي نازعات

اول

كليات

كليات:

سوره ي «نازعات» در مكه بر پيامبراسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 46 آيه، 139 كلمه و 753 حرف است.

اين سوره هشتادمين سوره در ترتيل نزول (بعد از سوره ي «نبأ» و قبل از سوره ي «انفطار») و هفتاد و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «نازعات» (از جاكندن) است و از آيه ي اول آن گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 52

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده:

هركس سوره ي نازعات را بخواند، سيراب از دنيا مي رود و در رستاخيز سيراب مي آيد و سيراب وارد بهشت مي شود. «1»

البته اين آثار براي كسي است كه اين سوره را بخواند و به محتواي آن معتقد شود و در مسير اهداف آن گام بردارد، كه در اين صورت از رحمت الهي سيراب خواهد شد.

اهداف

اهداف:

محوري ترين هدف اين سوره مسئله ي معاد و تأكيد بر تحقّق آن است.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان مطالبي درباره ي معاد و مجهول بودن تاريخ وقوع آن (در آيات 6- 46)؛

2. اشاره اي به حوادث وحشتناك رستاخيز (در آيات 34 و 36)؛

3. اشاره اي به مظاهر قدرت خدا به عنوان دلايل معاد (در آيات 27- 33).

ب) داستان:

اشاره اي بر مبارزات موسي با فرعون و لزوم عبرت آموزي از آن (در آيات 15- 22).

ج) مطالب فرعي:

1. مبارزه با نفس و پاداش آن (در آيات 40 و 41)؛

2. اشاره به شبهات منكران معاد (در آيات 10- 14).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 53

دوم

دوم: محتواي سوره ي نازعات قرآن كريم در آيات اول تا نهم سوره ي نازعات با سوگندهاي مكرر به حقّانيّت رستاخيز و حوادث هولناك آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 9. وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً* وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً* وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً* فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً* فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً* يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ* تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ* قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ* أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ

سوگند به گيرندگان سخت گير!* سوگند به بازستانان نرم گير!* سوگند به شناوران تندرو!* و پيشي گيرندگان پيشتاز!* و تدبير كنندگان كار [ها]!* روزي كه لرزاننده مي لرزاند،* در حالي كه (لرزاننده ي) دنباله رو در پي آن درآيد.* در آن روز دل هاي مضطرب،* ديدگانشان فروتن است،

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد پنج آيه ي نخست اين سوره سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور اين آيات فرشتگان الهي اند كه درهنگام گرفتن جان كافران به سختي عمل مي كنند؛ ولي روح مؤمنان را با نرمي و نشاط مي گيرند و در اجراي فرمان الهي با سرعت عمل مي كنند و بر يك ديگر پيشي مي گيرند و امور جهان

را تدبير مي كنند.

ب) مقصود آيات، ستارگان آسمان اند كه از افق ها كنده شده، به نرمي در فضا شناور مي شوند و بريك ديگر پيشي مي گيرند و (به فرمان خدا با نور و حرارت خود) امور جهان را تدبير مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 54

ج) منظور اين آيات مجاهدان راه خدا هستند كه از خانه هاي خود كنده مي شوند و بانشاط راهي ميدان نبرد مي شوند و بر يك ديگر سبقت مي گيرند و امور جنگ را تدبير مي كنند. «1»

البته مانعي ندارد كه اين آيات اشاره به هرسه تفسير باشد؛ يعني آيات مطلبي كلي را بيان مي كنند كه هركدام از اين ها يك مصداق آن است.

اما تفسير اول مناسب تر است؛ چون احاديث متعددي آن را تأييد مي كنند. «2»

2. خداي متعال سخنانش حق است و نيازي به سوگند ندارد ولي گاهي براي تأكيد بر مطلب و يا جلب توجه به امري خاص و نشان دادن اهميت آن، سوگند ياد مي كند؛ و در اين جا به فرشتگان و كارهاي آنان سوگند ياد مي كند تا بر وقوع رستاخيز و حتمي بودن آن تأكيد كند. «3»

3. در اين آيات به دو حادثه ي بزرگ در آستانه ي رستاخيز اشاره شده است:

الف) زمين لرزه اي هولناك، كه اشاره به نفخ صور اول است. با دميدن شيپور و اعلام عمومي، نظام جهان درهم مي ريزد و همه ي موجودات مي ميرند.

ب) حادثه اي بزرگ كه به دنبال آن مي آيد. در اين جا اشاره به نفخ صور دوم است كه با دميدن شيپور و اعلام عمومي، همه ي موجودات زنده شده، رستاخيز شروع

مي شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 55

از خاك برويند در اين دور خلايق كين نفخه ي صورست كه كردست صدايي 4. در رستاخيز دل هاي خلافكاران به شدّت مي لرزد؛ چون نگران حساب و كيفرخود هستند و از اين رو چشمان آنها از شدّت ترس به زير افتاده، فروتن گشته و از حركت باز ايستاده است.

آري؛ كساني كه در دنيا مردم را به وحشت مي انداختند، امروز ترسان و لرزان مي شوند و كساني كه سركشي مي كردند، امروز از ترس فروتن مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد كارهاي فرشتگان الهي مطالعه كنيد (تا به قدرت خدا پي ببريد و معاد شناس شويد).

2. حركت، نشاط، سبقت و تدبير را از فرشتگان الهي بياموزيد.

3. رستاخيز با حوادث هولناك پي درپي آغاز مي شود.

4. حوادث رستاخيز، بردل ها لرزه مي افكند و سركشان را فروتن مي سازد.

***

قرآن كريم درآيات دهم تا چهاردهم سوره ي نازعات با بيان بهانه تراشي منكران معاد، به ناگهاني بودن رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

10- 14. يَقُولُونَ ءَإِنَّا لَمَرْدُودوُنَ فِي الْحَافِرَةِ* ءَإِذَا كُنَّا عِظَاماً نَخِرَةً* قَالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ* فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ* فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ

در حالي كه مي گويند: «آيا قطعاً، ما به حالت نخستين (زندگي) بازگردانده مي شويم؟!* آيا هنگامي كه استخوان هاي

پوسيده اي شديم؟!»* گفتند: «در آن صورت، آن (رستاخيز) بازگشتي زيانبار است!»* و [لي آن (رستاخيز) تنها يك خروش است!* و ناگهان آنان بر روي زمين (رستاخيز) هستند!

نكته ها و اشاره ها:

1. منكران معاد، دليل منطقي براي انكار رستاخيز ندارند، بلكه معمولًا بهانه تراشي و شبهه افكني مي كنند و رستاخيز را بعيد مي شمارند و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 56

مي گويند: هنگامي كه ما مرديم و استخوان پوسيده و پراكنده شديم چگونه بار ديگر ذرات بدن ما جمع آوري و زنده مي شود؟!

در حالي كه اگر آنان به قدرت و علم بي كران الهي توجه مي كردند، مي فهميدند كه اين كارها براي خدا آسان است و زنده شدن در رستاخيز بعيد نيست.

2. منكران معاد رستاخيز را روزي «زيان آور» مي دانستند و گاهي اين سخن را بر زبان مي آوردند. «1» اين تعبير ممكن است نوعي ريشخند نسبت به رستاخيز باشد (يعني آنان مي گويند: اگر رستاخيزي باشد ما گرفتار عذاب مي شويم و براي ما سخت است!) و يا اشكالي بر رستاخيز باشد كه بازگشت به زندگي، كاري تكراري و بيهوده است «2» و چرا خدا همين زندگي را ادامه نمي دهد؟!

ولي آنان نمي دانستند كه قيامت مرحله ي تكاملي دنياست و براي رسيدگي به اعمال و دادن پاداش و كيفر ضروري است. در هر صورت، رستاخيز براي كافران روزي سخت و زيانبار است؛ چون به كيفر اعمال خود مي رسند و گرفتار عذاب مي شوند. «3»

چو بد كردي مباش ايمن ز آفات

كه واجب شد طبيعت را مكافات سپهر آيينه ي عدل است، شايد كه هر چه از تو بيند وانمايد 3. وقوع رستاخيز براي خدا مشكل نيست بلكه وقتي بانگ عظيم (نفخه ي صور دوم) واقع شود، ناگهان همه ي موجودات، زنده و در رستاخيز حاضر مي شوند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 57

آموزه ها و پيام ها:

1. منكران معاد، در برابر آن، شبهه پراكني و بهانه تراشي مي كنند (و دليل منطقي ندارند).

2. رستاخيز براي كافران روزي زيانبار است (پس مراقب اعمال خود باشند).

3. رستاخيز حادثه اي ناگهاني است (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

4. برپا شدن رستاخيز براي خدا آسان است و با يك بانگ به پا مي شود.

***

قرآن كريم درآيات پانزدهم تا بيستم سوره ي نازعات به اهداف مبارزه ي موسي با فرعون و شيوه ي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 20. هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَي إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُويً* اذْهَبْ إِلَي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَي فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَي أَن تَزَكَّي وَأَهْدِيَكَ إِلَي رَبِّكَ فَتَخْشَي فَأَرَاهُ الآيَةَ الْكُبْرَي

آيا خبر موسي به تو رسيده است؟!* هنگامي كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس «طُوي

ندا داد:* (كه) به سوي فرعون برو كه او طغيان كرده است؛* و بگو: «آيا براي تو [ميلي به سوي [پاك شدن و] رشد يافتن هست؟!* و (اين كه) تو را به سوي پروردگارت راه نمايي كنم، پس بهراسي؟!»* و (موسي) نشانه (معجزه آساي) بزرگ تر را به او نماياند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل شبهات مشركان و مخالفان اسلام در مورد معاد بيان شد، ولي اين روش قرآن است كه مكرر سرگذشت مخالفان پيامبران الهي را يادآور مي شود تا هشداري براي مخالفان اسلام باشد و فرجام عذاب آلود آنان را ببينند و عبرت بگيرند.

2. قرآن كريم در سوره هاي متعددي به سرگذشت موسي عليه السلام و مبارزات تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 58

او با فرعون اشاره كرده است. «1» اين مطلب اهميت اين ماجرا و عبرت آموز بودن آن را نشان مي دهد.

3. برنامه هاي تبليغي موسي عليه السلام در چند مرحله تحقق يافته است:

الف) رسالت و نبوت او در سرزمين مقدس طُوي بين مدين و مصر، با وحي بر موسي عليه السلام شروع شد و خدا با او سخن گفت. «2»

ب) مأموريت او براي مبارزه با فرعون بود؛ زيرا او سركشي كرده بود و وظيفه ي پيامبران الهي است كه با طغيانگر مبارزه كنند.

ج) دعوت لطيف و تشويق آميز فرعون به سوي پاكي و هدايت است، به طوري كه موسي عليه السلام به او نمي گويد مي خواهم تورا پاك كنم، بلكه مي گويد:

آيا مي خواهي پاك شوي و رشديابي؟

آري؛ پيامبران الهي بايد با افراد سركشي هم چون فرعون

نيز، در مرتبه ي اول با لطف و هدايتگرانه سخن بگويند. «3»

به نرمي چو كاري توان برد پيش درشتي مجوييد ز اندازه بيش د) معجزاتي هم چون عصاي اژدهاگونه و دست سفيد خويش را به فرعون نشان داد تا با ديدن اين نشانه ها ايمان بياورد.

7. براي سعادت افراد، اول بايد آنان را از آلودگي ها پاك و سپس به كوي دوست هدايت نمود.

8. هراس از مقام و عذاب الهي، نتيجه ي هدايت انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 59

9. موسي عليه السلام نخست با برخوردي عاطفي، فرعون را به سوي فطرت پاك هدايت كرد و در مرحله ي بعد به هدايت منطقي و قطعي او پرداخت و نشانه هاي معجزه آميز و دلايل نبوّت خويش را به او نشان داد.

درشتي و نرمي به هم در به است چو رگ زن كه جراح و مرهم نِه است آموزه ها و پيام ها:

1. سرگذشت موسي عليه السلام را مطالعه كنيد و از آن عبرت بياموزيد.

2. انسان مي تواند به مقامي برسد كه خدا با او سخن بگويد.

3. برخي از مكان ها در زمين، مقدس است.

4. وظيفه ي رهبران الهي مبارزه با سركشان زمين است.

5. براي تبليغ و هدايت مردم از برخورد عاطفي شروع كنيد سپس دليل بياوريد.

6. مردم را به سوي

پاكي، رشد و پروردگار بخوانيد (نه به سوي خويشتن).

7. نتيجه ي هدايتگري شما هراس از (عذاب) خدا باشد.

8. تزكيه، هدايت مردم و مبارزه با طغيان گران از اهداف رسالت است.

9. در هنگام دليل آوردن در برابر طاغوت، ابتدا بزرگ ترين دليل خود را ارائه كنيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و ششم سوره ي نازعات به واكنش منفي فرعون و ادعاي خدايي او و فرجام عذاب آلود و عبرت آموز وي اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 26. فَكَذَّبَ وَعَصَي ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَي فَحَشَرَ فَنَادَي فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَي فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَي إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَن يَخْشَي و [لي تكذيب كرد و نافرماني نمود؛* سپس با كوشش پشت كرد،* و (مردم را) جمع كرد و ندا داد،* و گفت: «من پروردگار والاتر شما هستم.»* پس خدا او را به مجازات بازپسين و نخستين گرفتار ساخت.* قطعاً، در اين (امور) عبرتي است براي كسي كه بهراسد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات واكنش هاي منفي و متكبرانه ي فرعون در برابر دعوت هدايتگرانه ي موسي عليه السلام را چنين برمي شمارد:

الف) دروغ انگاشتن و تكذيب كردن موسي عليه السلام؛

ب) نافرماني در برابر خدا و پيامبر او؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 60

ج) پشت نمودن به آيين حق؛

د) تلاش براي مبارزه با موسي عليه السلام و آيين

حقّ او؛

ه) گردآوري ساحران براي مبارزه با موسي عليه السلام و نيز دعوت مردم براي تماشاي اين مبارزه؛ «1»

و) اين كه فرعون ادعاي خدايي كرد.

همه ي اين امور برخاسته از روح تكبّر، مقام پرستي و طغيان گري فرعون بود.

2. گاهي انسان آن قدر غافل و متكبّر مي شود كه هيچ حدّ و مرزي نمي شناسد و نه تنها خود را خدا، بلكه خداي والاتر، يعني خداي خدايان مي نامد.

فرعون ادعا مي كرد «اگر شما بت پرستيد من از آنها بزرگ تر و قدرتمندتر هستم» وگاهي مي گفت: «هيچ معبودي جز من نيست». «2» آري؛ او ادعاي اولوهيت و ربوبيت مي كرد، ولي طعم تلخ اين كژراهه را چشيد و گرفتار عذاب دنيا و آخرت شد.

زشتي ات پيدا شد و رسوايي ات سرنگون افتادي از بالايي ات 3. مقصود از عذاب «3» بازپسين و نخستين در مورد فرعون چيست؟

برخي مفسران گفته اند: فرعون دو بار ادعاي الوهيت و ربوبيت كرد و آيه ي فوق اشاره به عذاب هاي دنيوي اين دو سخن فرعون است، كه در دنيا گرفتار انواع عذاب شد و در نهايت نيز در رود نيل غرق گشت كه در اين مورد احاديثي نيز حكايت شده است. «4»

اما برخي از مفسران برآن اند كه منظور از مجازات بازپسين، عذاب اخروي و منظور از مجازات نخستين همان عذاب دنيوي فرعون است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 61

4. «عبرت» به معناي عبور از ظاهر وقايع

و رسيدن به ماوراي آن است؛ يعني انسان از پشت صحنه ي امور اطلاع يابد و پند بگيرد؛ و در اين جا مقصود آن است كه مردم از سرگذشت موسي عليه السلام و فرعون و فرجام عذاب آلود او درس بياموزند و بار ديگر راه فرعون را نپيمايند، كه طبق قانون و سنت الهي گرفتار همان سرنوشت مي شوند.

اي خوشا چشمي كه عبرت بين بود عبرت از نيك و بدش آيين بود 5. اگر كسي در مورد آينده ي خود تفكر كند و از عذاب خدا انديشناك باشد، از مطالعه ي تاريخ عبرت مي آموزد، ولي كسي كه اهل انديشه و هراس از عذاب الهي نيست و در غفلت به سر مي برد، از وقايع پندآموز تاريخ درس عبرت نمي گيرد.

تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد؟ آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان پيامبران افرادي متكبّر بودند.

2. مخالفان دين براي نابودي آن تلاش مي كنند.

3. ممكن است كار انسان هاي سركش به جايي برسد كه ادعاي خدايي كنند.

4. فرجام مخالفت با رهبران الهي، عذاب آلود است.

5. سرگذشت فرعون را مطالعه كنيد و عبرت بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم تا سي و سوم سوره ي نازعات به نشانه هاي قدرت خدا در صحنه ي آسمان و

زمين و طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

27- 33. ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا* رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا* وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا* وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا* أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا* وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا* مَتَاعاً لَّكُمْ وَلْأَنْعَامِكُمْ آيا آفرينش شما سخت تر است يا آسمان كه (خدا) آن را بنا كرد؟!* سقف آن را برافراشت و آن را مرتّب نمود؛* و شبش را تاريك كرد و نيم روزش را بيرون تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 62

آورد؛* و بعد از آن، زمين را گسترش داد؛* آبش و گياهش را از آن بيرون آورد؛* و كوه ها را استوار ساخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي دهم اين سوره بهانه جويي و شبهه افكني كافران در مورد امكان رستاخيز مطرح شد. آنان رستاخيز را بعيد مي شمردند و در مورد قدرت خدا براي بازگرداندن انسان ها تشكيك مي كردند.

از اين رو در آيات بعدي، نخست با يادآوري سركشي فرعون و فرجام عذاب آلود او، به مخالفان اسلام هشدار داد كه اگر سركشي كنند گرفتار سرنوشت فرعون مي شوند.

و اينك نيز در اين آيات با يادآوري نشانه هاي قدرت خدا به بهانه تراشي مشركان در مورد معاد چنين پاسخ مي دهد: خدايي كه آسمان و زمين با عظمت را آفريد، قادر است بار ديگر شما را زنده گرداند.

2. در اين آيات بيان شده كه آفرينش كرات آسماني و كهكشان هاي با عظمت، سخت تر از آفرينش انسان هاست؛ اين مطلبي است كه اكثر مردم از آن غافل اند «1» و از آن جا كه معرفت كافي به قدرت خدا ندارند، رستاخيز را

بعيد مي شمرند.

3. در اين آيات درباره ي «سقف آسمان» سخن رانده شده كه يا اشاره به جوّ زمين است و يا اشاره به فاصله ي زياد كرات آسماني از ما و مقصود از مرتب كردن آنها، همان نظم هواي اطراف زمين است كه هم چون سقف محفوظي زمين را فراگرفته و يا تنظيم فاصله ي كرات آسماني از زمين، مورد نظر است.

برخي مفسران نيز از اين تعبير، كروي بودن زمين را برداشت كرده اند؛ چون تسويه، اشاره به فاصله ي مساوي اجزاي اين سقف نسبت به مركز اصلي، يعني زمين است و اين بدون كرويت زمين ممكن نيست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 63

4. در اين آيات برخي از نعمت هاي الهي بيان شده است كه هم قدرت الهي را به نمايش مي گذارد و هم حس سپاس گزاري انسان را برمي انگيزد؛ خداست كه شب هاي آسمان را كم نور يا تاريك قرار داد «1» تا انسان از آرامش آن استفاده كند و روز را روشن ساخت تا انسان به زندگي و تلاش بپردازد و آب و گياه از زمين بيرون آورد «2» تا انسان از آنها استفاده كند و نيز حيوانات از آب و گياه آن بخورند و سپس انسان ها از گوشت و شير آنها بهره ببرند و سپاس او را بگويند.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني

به كف آري و به غفلت نخوري همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري 5. «دحا» به دو معناي گستردن و تكان دادن آمده است، كه اگر به معناي اول باشد اشاره به پيدايش خشكي هاي زمين از زير آب درياها و گسترش آنهاست و اگر به معناي تكان دادن باشد، اشاره به حركت زمين است.

6. در اين آيات ويژگي ثابت بودن كوه ها مطرح شده است. آري؛ كوه ها كه ريشه در زمين دارند، هم چون شبكه اي گسترده پوسته ي زمين را فراگرفته و آن را آرام نگاه داشته اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناسي و زمين شناسي، خداشناس و معادشناس شويد.

2. خدايي كه آسمان با عظمت را آفريد، قدرتمند است (و مي تواند بار ديگر شما را در رستاخيز زنده كند).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 64

3. آفرينش آسمان منظم و پيدايش شب و روز و گسترش زمين و پيدايش آب و گياه و كوه هاي استوار، از نعمت هاي الهي است كه براي استفاده ي شما آفريده شده اند (تا خداشناس و سپاس گزار شويد).

4. طبيعت مخصوص انسان نيست، بلكه حيوانات نيز از آن سهمي دارند.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم

تا چهل و يكم سوره ي نازعات به بيداري انسان در رستاخيز و سرنوشت دو گروه طغيانگران و پرهيزگاران اشاره كرده، مي فرمايد:

33- 41. فَأَمَّا مَن طَغَي وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا* فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَي وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوَي فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَي فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَي يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَي وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَي (اين ها) مايه ي بهره مندي براي شما و براي دام هاي شماست.* و هنگامي كه (حادثه) دهشتناك بزرگ تر در رسد،* (همان) روزي كه انسان كوشش خود را به ياد مي آورد،* و دوزخ براي كسي كه مي بيند ظاهر مي گردد.* و اما كسي كه طغيان كرده،* و زندگي دنيا را برگزيده،* پس، در واقع، فقط دوزخ مقصد (او) است.* و اما كسي كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوس منع كرده،* پس در حقيقت، تنها بهشت مقصد (او) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام هاي رستاخيز «الطامّةُ الكُبري است. اين واژه در اصل به معناي پركردن است و به هرچيزي كه در حد اعلي قرار گيرد، گفته مي شود و در اين جا مقصود رستاخيز است كه پر از حوادث هولناك و بزرگ است.

2. در روز رستاخيز پرده ها كنار مي رود، انسان ها از خواب غفلت بيدار مي شوند و نتيجه ي تلاش نيك و بد خويش را مي بينند ولي اين بيداري ديرهنگام و بي فايده است؛ چون راه بازگشت و توبه و جبران بسته است و جز افسوس چيزي در پي ندارد.

روز محشر هر نهان پيدا شود

هم ز خود هر مجرمي رسوا شود 3. در رستاخيز حجاب ها برداشته مي شود و دوزخ براي مردم آشكار مي گردد و بدكاران جايگاه خود را در دوزخ مي بينند.

البته برخي از مردم در آن روز نابينا محشور مي شوند «1» و دوزخ را نمي بينند، ولي اين در برخي از مواقف و ايستگاه هاي رستاخيز اتفاق مي افتد. «2»

4. در اين آيات مردم به دو گروه طغيانگران دنياپرست و پارسايان تقسيم شده اند كه فرجام گروه اول دوزخ و فرجام گروه دوم بهشت است.

اما برخي انسان هاي باايمان، گناهكار نيز هستند كه جزء هيچ كدام از اين دو گروه به شمار نمي آيند. اين افراد نيز، به يكي از دو گروه بهشتي يا دوزخي مي پيوندند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز، روز حوادث بزرگ و بيداري انسان از غفلت ها و ديدن دوزخ است.

2. نتيجه ي كارهايتان را در رستاخيز مي بينيد.

3. انسان ها دو مقصد دارند: گروهي به طرف دوزخ و گروهي به سوي بهشت مي روند.

4. دنياپرستي و سركشي، فرجامي عذاب آلود دارد.

5. از مقام (عدل و علم) خدا بهراسيد، تا بهشتي شويد.

6. اگر طالب بهشتيد، با هواي نفس خود مبارزه كنيد.

7. ترسايي و پرهيزگاري زمينه ساز ورود به بهشت است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 66

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و ششم سوره ي نازعات به كوتاهي عمر دنيا، هشدارگري پيامبر صلي الله عليه و آله

و پرسش هاي مردم از زمان رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

42- 46. يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا* فِيمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا* إِلَي رَبِّكَ مُنتَهَاهَا* إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَا* كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا

درباره ي ساعت (قيامت) از تو مي پرسند، وقوعش چه زماني است؟* تو از يادآوري آن چه (بهره اي) داري؟!* منتهاي آن فقط به سوي پروردگار توست.

* تو فقط هشدار دهنده ي كسي هستي كه از آن مي هراسد.* چنان كه گويي آنان روزي كه آن (قيامت) را مي بينند، جز عصرگاهي يا نيم روز (ي در) آن (دنيا) درنگ نكرده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات و آيات ديگر قرآن آمده است كه يكي از مواردي كه علم آن مخصوص خداست، زمان وقوع رستاخيز است، «1» يعني غير از خدا كسي از آن اطلاع ندارد.

البته پنهان بودن وقت رستاخيز، براي انسان فوايد تربيتي دارد؛ زيرا اگر انسان مي دانست كه زمان رستاخيز بسيار دور است گرفتار غفلت مي شد و اگر مي دانست بسيار نزديك است از روي اضطرار ايمان مي آورد و دست از گناه بر مي داشت، و اين دو راه ارزش تربيتي نخواهد داشت.

2. اين آيات زمان رستاخيز را مشخص نكرده اند ولي در اين رابطه سه مطلب را به پيامبر اسلام يادآوري كرده اند:

الف) اگر تو زمان دقيق رستاخيز را مي دانستي و مكرر آن را به ياد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 67

مي آوردي نتيجه اي براي تو نداشت، از اين رو تو از آن مطّلع نشدي. «1»

ب) تو وظيفه ي خود را در مورد هشدار به

مردم انجام ده، و پاسخ اين پرسش ها را مده.

ج) به زودي رستاخيز فرا مي رسد و عمر دنيا بسيار كوتاه است به طوري كه در رستاخيز مردم مي پندارند كه يك عصر يا نيم روز در دنيا بوده اند.

3. منتهاي رستاخيز با خداست، يعني علم آن مخصوص اوست و يا اين كه تحقق آن به دست خداست. البته مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد.

4. در اين آيات وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله فقط هشدارگري معرفي شده است. روشن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وظايف ديگري هم چون بشارت و مژده دادن و اجراي عدالت نيز دارد، و حصر و اختصاص در اين آيه نسبي و اضافي است؛ يعني تو در اين شرايط و به اين مخاطبان فقط هشدار بده.

5. هشدار پيامبران براي كساني سود دارد كه از رستاخيز و كيفر و حساب آن هراس دارند؛ يعني تا روح احساس مسئوليت در انسان زنده نشود به هشدارهاي ديگران توجه نمي كند.

گو بنده را چه غم كه نصيحت قبول نيست گر نامه رد كنند گناه رسول نيست 6. در اين آيات و آيات ديگر قرآن به كوتاهي عمر دنيا و برزخ، و پُر شتاب آمدن رستاخيز اشاره شده است. «2»

البته عمر دنيا بلندست و به ميليون ها سال مي رسد، اما اين مدت در برابر رستاخيز جاويدان بسيار كوتاه است و هم چون عصرگاه يا نيم روزي است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 68

آموزه ها و پيام ها:

1. پرسش از زمان وقوع رستاخيز سابقه اي طولاني دارد.

2. بهانه جويان (به جاي آمادگي براي رستاخيز) از زمان قيامت مي پرسند.

3. علم به زمان رستاخيز مخصوص خداست.

4. هشدارگري از وظايف رهبران الهي است.

5. احساس مسئوليت در برابر قيامت و ترس از حساب و كيفر آن، زمينه ساز پندپذيري است.

6. عمر دنيا كوتاه است (و رستاخيز به زودي فرا مي رسد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 69

بخش سوم: سوره ي عبس

اول

كليات

كليات:

سوره ي «عَبَس» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 42 آيه، 133 كلمه و 553 حرف است.

اين سوره بيست و سومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «نجم» و قبل از سوره ي «قدر») و هشتادمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «عَبَس» (چهره درهم كشيده)، «اعمي» (نا بينا) و «السَفَره» (سفيران) كه به ترتيب از آيات اول، دوم و پانزدهم سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 70

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده:

هر كس سوره ي عَبَس را بخواند با صورتي خندان و شاداب وارد رستاخيز مي شود. «1»

البته اين تأثيرات براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در دنيا در راستاي تعاليم آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

اهداف اصلي اين سوره، يادآوري توحيد و معاد و اهداف فرعي آن، نشان دادن اهميت قرآن كريم و ارزش هاي اخلاقي است.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. مطالبي درباره ي نشانه ها و نعمت هاي خدا و تحريك حس سپاس گزاري انسان در برابر آن (در آيات 17- 32)؛

2. اشاره اي به حوادث رستاخيز و سرنوشت گروه هاي مختلف در آن روز.

ب) اخلاق:

يادآوري ارزش هاي اخلاقي در برخورد با افراد نا بينا و تلاشگر (در آيات 1- 10).

ج) مطالب فرعي:

يادآوري عظمت قرآن (در آيات 11- 16).

دوم

دوم: محتواي سوره ي عبس قرآن كريم در آيات اول تا دهم سوره ي عَبَس به برخوردهاي متفاوت با نابينايان، ثروتمندان و تلاشگران خداترس و لزوم رعايت ارزش هاي اخلاقي اشاره كرده، مي فرمايد:

1- 10. عَبَسَ وَتَوَلَّي أَن جَاءَهُ الْأَعْمَي وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّي أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَي أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَي فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّي وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّي وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَي وَهُوَ يَخْشَي فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّي چهره درهم كشيد و روي برتافت،* (به خاطر) اين كه نابينا به سراغ او آمد.* و چه چيز تو را آگاه مي كند؟ شايد او رشد يابد [و پاك شود]،* يا متذكر گردد، پس يادآوري او را سود بخشد.* اما كسي كه توانگري نمايد،* پس تو به او روي مي آوري،* در حالي كه [پاك نشدن و] رشد نيافتن او، ايرادي بر تو نيست.* و اما كسي كه با كوشش به سراغ تو مي آيد،* در حالي كه او مي هراسد،* پس تو از او (غافل مي گردي و به ديگري) سرگرم مي شوي.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه شخصي از بني اميه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بود درهمان حال

عبداللَّه بن ام مكتوم كه نابينا بود وارد شد، آن شخص اموي خود را جمع كرد و چهره درهم كشيد و صورت خود را برگرداند و آيات فوق فرود

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 72

آمد و اين عمل را نقل و سرزنش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو گروه از انسان ها اشاره شده است:

الف) ثروتمنداني كه گرفتار غرور و سركشي اند؛ آنان بارها سخنان حق را مي شنوند ولي باز هم لجاجت مي كنند.

از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله مسئوليت چنداني در برابر آنان ندارد ولي با اين حال آن حضرت اصرار داشتند كه آنان را هدايت كنند.

ب) انسان هاي تلاشگر و خداترسي كه خالصانه به دنبال هدايت اند و مي خواهند آيات الهي را بشنوند و بدان عمل كنند، كه يكي از اين افراد، عبداللَّه بن ام مكتوم نابينا بود. اين گونه افراد زمينه ي بهتري براي پذيرش حق و هدايت دارند.

هر چند پيامبر صلي الله عليه و آله به اين گونه افراد لطف خاص داشتند، اما گاهي بر اثر مشغول شدن به كارهاي تبليغي از يكي از آنها غافل مي شدند.

اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله يادآوري مي كنند كه سزاوار نيست تو از افراد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 73

تلاشگر و خداترس غافل شوي.

2. اين آيات فرهنگ اسلام را در برخورد با

مستضعفان و مستكبران نشان مي دهد.

يعني پيامبر صلي الله عليه و آله و مبلغان و رهبران ديني بايد اولويت را در تبليغ رعايت كنند و به مستضعفان حق جو اهميت بيش تري بدهند؛ زيرا آنان زمينه ي بهتري براي پذيرش هدايت دارند و هميشه حاميان مخلص اسلام هستند.

برخلاف ثروتمندان بي درد كه در برابر اسلام موضع مي گرفتند و لجاجت مي نمودند از اين رو بايد بخش كم تري از وقت رهبران و مبلغان ديني براي آنان گذاشته شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني ثروتمندان را بر فقرا مقدم ندارند.

2. اولويت هاي تبليغي را رعايت كنيد و براي هدايت افراد خداترس و تلاشگر بيش تر وقت صرف كنيد.

3. با افراد هدايت جو ترش رويي نكنيد و از آنان روي برنگردانيد هر چند نابينا باشند (و واكنش شما را نبينند).

4. در برخورد با مردم ارزش هاي اخلاقي را كاملًا رعايت كنيد.

5. پاكي و رشد افراد وابسته به ثروت و بينايي ظاهري آنها نيست.

6. در تبليغ و هدايت، سليقه اي عمل نكنيد و آيات الهي را بر همه ي مردم بخوانيد تا شايد مفيد واقع شود.

7. تلاش و هراس (از عذاب الهي)، زمينه ساز هدايت پذيري است.

8. مبلغان ديني پس از انجام وظيفه، مسئوليتي در مورد گمراهي افراد ندارند.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا شانزدهم سوره ي عَبَس به بيدارگري و عظمت قرآن و آزادي انتخاب انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 16. كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ* فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ* فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ* مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ* بِأَيْدِي سَفَرَةٍ* كِرَامٍ بَرَرَةٍ

هرگز چنين نيست (كه روش تو اين گونه باشد)؛ در حقيقت، آن (آيات) يادآوري

است،* و هر كس بخواهد آن را به ياد آورد.* (در حالي كه اين آيات) در كتاب هاي ارجمند،* بلند مرتبه ي پاكيزه،* در دستان سفيران (و نويسندگان)،* ارجمندان نيكوكار (است).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 74

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات قرآن تذكّر و بيدار باش است براي كساني كه بخواهند بيدار شوند و از پندهاي قرآن استفاده كنند.

آري؛ قرآن كتابي روشنگر و بيدارگر براي همه ي نسل ها و انسان هاست.

صد جهان تازه در آيات اوست عصرها پيچيده در آنات اوست 2. انسان در انتخاب راه آزاد است؛ يعني اگر بخواهد، از قرآن پند مي گيرد و راه صحيح را انتخاب مي كند؛ اما اگر نخواهد بيدار شود، كسي نمي تواند او را به زور بيدار و هدايت كند.

3. در اين آيات چند و يژگي مهم قرآن يادآوري شده است:

الف) قرآن در صحيفه ها و لوح هايي ارجمند نوشته شده است؛ يعني قبل از نزول بر پيامبر صلي الله عليه و آله در الواحي ارزشمند نوشته شده بود. «1»

ب) نوشته هاي قرآن، والا و پاك اند و دست نااهلان و تحريفگران بدان ها نمي رسد.

ج) نوشته هاي قرآن به دست سفيراني گرامي و نيكوكار سپرده شده اند، كه آن را با احترام حمل مي كنند.

4. مقصود از سفيرانِ ارجمندِ نيكوكاري كه قرآن را حمل مي كنند، همان فرشتگان الهي و سفيران وحي يا كاتبان وحي هستند.

5. از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

حافظان قرآن،

كه بدان عمل مي كنند، با سفيران ارجمند و نيكوكار (قرآن) همراه اند. «2»

از اين حديث استفاده مي شود: دانشمندان قرآني (حافظان و مفسراني كه از قرآن محافظت و بدان عمل مي كنند)، كاري شبيه فرشتگان و سفيران وحي انجام مي دهند و در رديف آنان هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 75

6. فرشتگانِ حاملِ وحي افرادي گرامي هستند، چون در پيشگاه خدا مقام بلندي دارند و نيز افرادي نيكوكار هستند، چون دستورات خدا را عمل مي كنند و حامل وحي اويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن بيدارباش انسان هاست.

2. انسان آزاد است و با اراده ي خويش پند مي گيرد.

3. حتي صحيفه هاي قرآن با ارزش و با اهميت است.

4. حاملان قرآن گرامي و نيكوكارند.

5. از تذكرات قرآن پند گيريد.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيست و سوم سوره ي عَبَس با يادآوري نعمت هاي خدا در مراحل آفرينش انسان، به ناسپاسي و كفرپيشگي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 23. قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ* مِنْ أَيِّ شَي ءٍ خَلَقَهُ* مِن نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ* ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ* ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ* ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ* كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ كشته باد انسان؛ چقدر او كافر است!* او را از چه چيزي آفريده است؟!* او را از آب اندك سيال آفريد و (اندازه) او را معين كرد؛* سپس راه (خروج) او را آسان كرد؛* سپس او را ميراند و وي

را در قبر نهاد؛* سپس هر گاه بخواهد او را زنده مي كند.* هرگز چنين نيست؛ هنوز آنچه را (خدا) به او فرمان داد به پايان نرسانده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نعمت هاي الهي را در مراحل آفرينش انسان برشمرده اند تا هم با دقت در آنها به آفريدگار هستي پي ببرد و خداشناسي اش كامل شود و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 76

هم حسّ سپاس گزاري او برانگيخته شود و شكر خدا را به جا آورد و هم به هدف آفرينش توجه كند كه خدا او را بيهوده و بي فرجام نيافريده و معادشناسي اش كامل گردد.

ستايش خداوند بخشنده را كه موجود كرد از عدم بنده را

چو پاك آفريدت به هش باش و پاك كه ننگست ناپاك رفتن به خاك 2. در اين آيات، خدا از انسان ناسپاس انتقاد مي كند؛ مقصود او، از اين انسان چه كسي است؟

مفسران گفته اند كه مقصود انسان هاي كافر و منافق هستند كه اسباب هدايت را رها مي سازند و نشانه هاي حق را انكار مي كنند و نا سپاسي پيشه مي سازند و به ظلم و گناه مي پردازند و يا همه ي انسان ها هستند، چون هيچ انساني حق بندگي و اطاعت خدا را به طور كامل ادا نمي كند

و نمي تواند عبادتي شايسته ي او به جا آورد. «1»

بنده همان به كه زتقصير خويش عذر به درگاه خدا آورد

ور نه سزاوار خداوندي اش كس نتواند كه به جا آورد البته در اين جا معناي اول مناسب تر است؛ چون خدا همه ي انسان ها را نفرين نمي كند و بر آنها مرگ نمي گويد.

3. مقصود از «كفر» در اين آيات، ناسپاسي و يا بي ايماني است.

البته اصل واژه ي كفر به معناي پوشاندن است كه شامل پوشاندن حق و انكار آن و بي ايماني مي شود؛ همان طور كه شامل پوشاندن نعمت ها و ناسپاسي در برابر آنها نيز مي شود.

4. مقصود از گفتن «مرگ بر انسان ناسپاس» همان معناي كنايي آن است؛ يعني اظهار خشم و تنفر و نفرين بر اين انسان هاي كفرپيشه و ناسپاس، كه اين همه نعمت الهي را مي بينند ولي شكر آن را به جا نمي آورند و به دستوراتش عمل نمي كنند و با لجاجت، حق را انكار مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 77

5. خدا انسان را از نطفه اي ناچيز آفريده و او را تقدير كرده است؛ يعني هر چيز را به اندازه، به انسان داده و ساختمان وجودي او را موزون ساخته است و يا اين كه خدا همه چيز را

در وجود انسان آماده ساخته و نطفه ي انسان را توانا گردانيده است. «1»

6. خدا راه انسان را آسان كرد؛ يعني راه تكامل و پرورش جنين در شكم مادر و راه انتقال او به دنيا و نيز و بعد از تولد، راه رشد و تكامل انسان و مسير هدايت او را به وسيله ي عقل و فطرت آسان گرداند.

7. تعبير قرآن در اين جا اشاره اي به اختيار و آزادي انسان دارد؛ چراكه نمي فرمايد: انسان را در مورد راه خاصي مجبور كرد، بلكه مي فرمايد: «راه را براي او آسان كرد تا در صورتي كه بخواهد، خودش آن راه را بپيمايد.»

8. در اين آيات، مرگ انسان را از نعمت هاي الهي بر شمرده است؛ زيرا مرگ مقدمه اي براي آسوده شدن انسان از رنج هاي دنيا و ورود به سراي جاويدان است و نيز با مرگ هر نسل جا براي نسل آينده باز مي شود و تكامل بشر ادامه مي يابد.

9. دفن انسان در زمين نيز يكي از نعمت هاي الهي است؛ اگر راهي براي دفن انسان نبود و به او تعليم داده نمي شد و امكانات آن در زمين فراهم نمي گشت، جسد انسان بر زمين مي ماند و متعفن و خوار مي شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ناسپاسي و كفر انسان را سزاوار نفرين الهي مي گرداند.

2. براي كافران ناسپاس شعار «مرگت باد» بگوييد.

3. با مطالعه در مراحل آفرينش خود (خداشناس شويد و) ناسپاسي نكنيد.

4. به اندازه گيري دقيق عناصر و اعضاي بدن خود بنگريد و سپاس گزار باشيد.

5. مرگ، دفن و رستاخيز از نعمت هاي الهي است.

6. با مطالعه در مورد مرگ، قبر و رستاخيز خداشناس شويد و سپاس گزاري كنيد.

7. انسان نتوانسته حقّ الهي را ادا كند و به طور كامل سپاس گزاري

نمايد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 78

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا سي و دوم سوره ي عبس با يادآوري نعمت هاي الهي در صحنه ي زمين و آفرينش گياهان و ميوه ها، انسان را به دقت در اين امور فرا مي خواند و مي فرمايد:

24- 32. فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَي طَعَامِهِ* أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبّاً* ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً* فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبّاً* وَعِنَباً وَقَضْباً* وَزَيْتُوناً وَنَخْلًا* وَحَدَائِقَ غُلْباً* وَفَاكِهَةً وَأَبّاً* مَتَاعاً لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ و انسان بايد به غذايش نظر كند؛* كه ما آب را با بارشي فرو ريختيم؛* سپس زمين را كاملًا شكافتيم؛* و در آن دانه (ها) رويانديم؛* و (نيز) انگور و سبزي* و زيتون و درخت خرما* و باغ هاي انبوه* و ميوه و گياهان چراگاه؛* (كه اين) مايه ي بهره مندي براي شما و براي دام هاي شماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از دعوت انسان براي نگاه كردن به غذاي خويش چيست؟

در اين مورد چند احتمال وجود دارد:

الف) منظور نگاه معمولي و تماشاي غذا باشد كه موجب تحريك غدّه هاي بزاقي دهان مي شود و به هضم غذا كمك مي كند.

ب) مقصود نظر كردن با دقت به غذا باشد، كه آيا از راه حلال به دست آمده است يا حرام؟ يعني در جنبه هاي اخلاقي و قانوني غذا دقت كند.

ج) منظور تفكر كردن در مورد ساختمان مواد غذايي و تأثيرات آنها در بدن انسان

است، كه موجب شناخت غذاآفرين مي شود.

د) مقصود آيه، غذاهاي معنوي و علمي باشد؛ يعني انسان در مورد دانشي كه فرا مي گيرد دقت كند كه انحرافي و ناصحيح نباشد، چراكه دانش، غذاي روح انسان است و اگر مسموم و ناصحيح باشد روح را بيمار مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 79

معناي چهارم از امام باقر عليه السلام نيز روايت شده است. «1»

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه از «نگاه»، اعم از نگاه ظاهري و فكري، و مقصود از «غذا»، اعم از غذاي جسمي و روحي باشد؛ بنابراين آيه ي فوق مي تواند به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد. «2»

2. از امام حسن عليه السلام روايت شده كه تعجب مي كنم از كسي كه در غذاي خود مي انديشد، ولي در معقول (و غذاي روح) خود فكر نمي كند و غذاي زيانبار را از شكم خود دور مي كند اما روح خود را با مطالب هلاك كننده آكنده مي سازد.» 3. باران نعمتي است كه بر سطح زمين مي بارد و در دل زمين ذخيره مي گردد و در نهرها جاري مي شود و گياهان و حيوانات و انسان ها را سيراب و شاداب مي گرداند. شناخت اين نعمت انسان را به سپاس گزاري بيش تر فرا مي خواند.

4. در اين آيات به چندين نوع ميوه و گياه اشاره شده است:

الف) گياهاني كه از زمين مي رويند و دانه هايي هم چون جو و گندم مي آورند و مواد غذايي بشر را تأمين مي كنند.

ب) انگور كه سرشار از مواد غذايي است و يك غذاي كامل محسوب مي شود.

ج) سبزيجات

و ميوه هاي بوته اي (مثل خيار) كه از مفيدترين منابع غذايي بشرند.

د) زيتون كه خواص گوناگوني دارد.

ه) خرما كه غذايي مفيد و نيروبخش است.

و) باغ هاي پردرخت كه از زير درختان آن آب جاري است و منظره اي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 80

زيبا و پرطراوت دارد.

ز) ميوه هاي مختلف كه از درختان و گياهان به دست مي آيند.

ح) چراگاه هايي كه مواد غذايي حيوانات را تأمين مي سازد (تا انسان از گوشت آنها بخورد).

آري؛ همه ي اين ها مايه ي بهره مندي انسان و حيوانات است و حيوانات نيز مواد غذايي انسان را تأمين مي كنند تا انسان استفاده كند و خداشناس و سپاس گزار باشد.

5. در اين آيات به «شكافته شدن زمين» به عنوان نعمت اشاره شده است. مقصود از اين تعبير، يا شكافته شدن زمين به وسيله ي جوانه ي لطيف گياهان است كه دل خاك و سنگ را مي شكافد و بيرون مي آيد يا شكافتن زمين به وسيله ي شخم زدن و يا شكافته شدن زمين با آب چنان كه باران سنگ ها را مي شكافد و ذرات آنها را در خود حل مي كند و به صورت توده هاي خاك در مي آورد، كه براي كشاورزي مفيد است.

از اين رو اين آيات اشاره اي است به يك مسئله ي علمي جديد در زمين شناسي. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد.

6. واژه ي «ابَّا» به معناي «آمادگي»، و در اين آيات به معناي گياهان خودرو و چراگاهي است كه آماده ي چراندن حيوانات است؛ البته به معناي ميوه هاي قابل خشك كردن نيز آمده است،

چون براي مصرف زمستان آماده مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 81

آموزه ها و پيام ها:

1. از غذاشناسي به خداشناسي برسيد.

2. در غذاي (جسمي، روحي و علمي) خود كاملًا دقت كنيد.

3. با مطالعات آب شناسي، زمين شناسي و گياه شناسي، خداشناس شويد.

4. از ميان غذاها به انگور، زيتون، خرما و حبوبات توجه بيش تري كنيد.

5. به غذاهاي متنوع و مفيد خود بنگريد (و سپاس گزار باشيد).

6. غذاهاي زمين مخصوص شما نيست، بلكه حيوانات نيز سهمي دارند.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا چهل و دوم سوره ي عبس به ويژگي هاي رستاخيز و دو گروه مؤمنان شادمان و كافران غمناك در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 42. فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ* يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ* وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ* وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ* لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ* وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ* ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ* وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ* تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ* أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ

و هنگامي كه صداي مهيب (رستاخيز) بيايد،* (همان) روزي كه مرد از برادرش مي گريزد،* و (نيز از) مادرش و پدرش،* و (همسرِ) همراهش و پسرانش؛* در آن روز، براي هر مردي از آنان، كاري (و حالي) است كه او را (از ديگران بازمي دارد و) دفع مي كند.* چهره هايي كه در آن روز درخشان است،* خندان [و] شادمان است؛* و چهره هايي كه در آن روز غباري بر آن است،* سياهي آن را مي پوشاند؛*

فقط آنان كافران [و] بدكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت نيكوكاران و بدكاران را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مردم با مطالعه ي حالات آنان در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 82

رستاخيز، بتوانند راه خويش را آگاهانه انتخاب كنند. در اين آيات نيز «شادي مؤمنان» و «اندوه كافران خلافكار» به تصوير كشيده شده است، تا هركس مي خواهد راه يكي از اين دو گروه را بپيمايد از عاقبت آن آگاه باشد.

2. يكي از نام هاي رستاخيز «الصاخَة» است. اين واژه به معناي صداي شديد كركننده است و در اين جا اشاره به نفخه ي صور دوم است كه با صداي عظيم آن، همه ي مردم زنده و در صحنه ي رستاخيز حاضر مي شوند.

3. رستاخيز روز بسيار هولناكي است. در آن روز هركس از وحشت فرار مي كند و به فكر چاره ي كار خود است و حتي نزديكان خود را فراموش مي كند و به پدر و مادر و همسر و پسران و برادران خود نيز توجه نمي كند؛ يعني در آن روز محبت هاي دنيايي كارساز نيست.

4. فرار انسان از ديگران يا به خاطر وحشت زياد در رستاخيز است يا از ترس آن كه مبادا خويشاوندان برگردن او حقّي داشته باشند و بخواهند آن را مطالبه كنند و يا اين كه از خويشاوندان بي تقوا و بي ايمان فرار مي كند كه مبادا به سرنوشت آنان گرفتار شود.

البته مانعي ندارد كه هر سه مورد از عوامل فرار انسان ها از هم ديگر باشد.

5. در

اين آيات از پنج گروه برادر، مادر، پدر، همسر و فرزند ياد شده است كه انسان ها در رستاخيز از آنان فرار مي كنند. ذكر اين پنج گروه براي آن است كه معمولًا انسان با آنها ارتباط نزديكي دارد و آنان نقش مهم تري در زندگي انسان دارند، ولي اين به معناي انحصار نيست، بلكه از باب ذكر مصداق هاي مهم است و انسان از افراد ديگر هم مي گريزد.

6. «انسان ها در رستاخيز آن قدر گرفتار وضع خويش مي شوند كه برايشان كافي است و آنها را بي نياز مي كند.»؛ يعني آن قدر حوادث، هولناك است كه ديگر فرصت فكر كردن و پرداختن به كار ديگران را ندارند.

بكوش امروز تا گندم بپاشي كه فردا بر جوي قادر نباشي تو خود بفرست برگ رفتن از پيش كه خويشان را نباشد جز غم خويش 7. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

هنگام رستاخيز در سه ايستگاهِ ميزان، صراط و هنگام دادن نامه ي اعمال، هيچ كسي ديگران را ياد نمي كند تا ببيند آيا اعمالش در ميزان الهي سنگين است يا نه و آيا از صراط عبور مي كند يا نه و آيا نامه ي اعمالش را به دست راستش مي دهند يا چپش؟ (سپس به آيه ي فوق استشهاد كردند كه هركس به كار خود مشغول است). «1»

8. در رستاخيز آثار عقايد و عمل انسان در چهره اش نمايان مي شود؛ انسان هاي مؤمن

و نيكوكار، چهره اي شاد، و انسان هاي بدكار و كافر چهره اي اندوهناك دارند. رنگ رخساره خبر مي دهد از سرّ درون.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز با صداي گوش خراشي شروع مي شود كه مردم را به هراس مي افكند.

2. رستاخيز روز گريز از ديگران است و خويشاوندان سودي به حال انسان ندارند.

3. در رستاخيز هر كس به فكر خويش است (و كسي به فرياد شما نمي رسد، پس از هم اكنون به فكر خويش باشيد).

4. رستاخيز روز تقسيم مردم به افراد شاد و غمناك است (پس ببينيد شما از كدام گروه هستيد).

5. كفر و خلافكاري در رستاخيز موجب اندوه مي شود.

6. اگر مي خواهيد در رستاخيز شادمان باشيد، از كفر و خلافكاري دوري گزينيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 85

بخش چهارم: سوره ي تكوير

اول

كليات

كليات:

سوره ي «تكوير» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 29 آيه، 114 كلمه و 553 حرف است.

اين سوره ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «لهب» و قبل از سوره ي «اعلي») و هشتاد و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «تكوير» (درهم پيچيدن) و «كُوِّرت» (درهم پيچيده شد) كه از آيه ي اول آن گرفته شده اند كه درهم پيچيده شدن و تاريك گشتن خورشيد را به عنوان يكي از نشانه هاي رستاخيز بيان كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 86

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه هركس سوره ي تكوير را بخواند، خدا او را هنگامي كه نامه ي عمل او گشوده مي شود، از رسوايي حفظ مي كند. «1»

البته روشن است كه اين تأثيرات براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و به محتواي آن پاي بند باشند و در زندگي در راستاي تعاليم آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره يادآوري معاد و دفاع از نبوّت است.

مطالب

مطالب:

1. بيان نشانه هاي رستاخيز (در آيات 1- 13)؛

2. اشاره به تجسّم اعمال در رستاخيز (در آيه ي 14)؛

3. اشاره به نامه ي اعمال در رستاخيز (در آيه ي 10)؛

4. بيان اوصاف جبرئيل عليه السلام (در آيات 19- 21)؛

5. دفع تهمت جنون از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 22- 27).

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا چهاردهم سوره ي تكوير به دوازده نشانه ي رستاخيز و بازپرسي دختران زنده به گور شده و آگاهي انسان از اعمال خويش در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 14. إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ* وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ* وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ* وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ* وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ* وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ* وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ* وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ* بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ* وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ* وَإِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ* وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ* وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ* عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ هنگامي كه خورشيد در هم پيچيده شود* و هنگامي كه ستارگان بي فروغ شوند (و سقوط كنند)* و هنگامي كه كوه ها روان شوند* و هنگامي كه شتران باردار متروك شوند* و هنگامي كه حيوانات وحشي پراكنده شوند* و هنگامي كه درياها برافروخته (و پُر) شوند* و هنگامي كه اشخاص (گروه) گروه شوند،* و هنگامي كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود:* «به كدامين پيامد (گناه) كشته شد؟!»* و هنگامي كه نامه ها (ي اعمال) گشوده شود* و هنگامي كه پرده از (حقايق) آسمان برداشته شود* و هنگامي كه دوزخ شعله اي فروزان شود* و هنگامي كه بهشت نزديك شود،* (در آن روز، هر) شخصي آنچه را كه حاضر كرده است، مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بر پايي رستاخيز دو مرحله دارد:

در مرحله ي اول حوادثي دهشتناك رخ مي دهد و نظام جهان درهم

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 88

فرو مي ريزد كه شش آيه ي اول به اين مرحله اشاره دارند كه خورشيد و ستارگان خاموش مي شوند، كوه ها به حركت در مي آيند، مردم از وحشت، حيوانات ارزشمند را بدون صاحب رها مي كنند، و حيوانات وحشي پراكنده، و درياها برافروخته مي شوند.

در مرحله ي دوم، با اعلام عمومي، همه ي موجودات زنده، و در صحنه ي رستاخيز حاضر مي شوند و به اعمال آنان رسيدگي مي شود. هشت آيه ي بعد به اين مرحله اشاره دارند كه بازپرسي ها شروع مي شوند و نامه ي اعمال گشوده مي شود و هر كس از اعمال خود و حقايق پشت پرده با خبر مي گردد و بهشت و دوزخ آماده ي پذيرش افراد مي شوند.

2. درهم پيچيده شدن و تاريكي خورشيد «1» و نيز سقوط كردن و پراكندگي و تاريكي كرات «2» از نشانه هاي رستاخيزند.

در علم كيهان شناسي نيز ثابت مي شود كه عمر خورشيد روزي به پايان مي رسد؛ چون مواد دروني در نهايت رو به اتمام است و خورشيد خاموش مي شود «3» و در نتيجه كرات آسماني كه به دور آن مي گردند و تحت تأثير نيروي جاذبه و نور آن هستند، خاموش و پراكنده مي شوند.

3. در آيات قرآن از حركت كوه ها و متلاشي شدن و غبارگونه شدن آنها در آستانه رستاخيز ياد شده است «4» كه اين حوادث با زلزله هاي رستاخيز و دگرگوني نظام جهان در آن روز، ارتباط دارد.

«عِشار» به معناي «ماده شتر باردار» است كه ارزش مادي زيادي دارد و يا به معناي ابرهاست. تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 89

پس مقصود آيه آن است كه حوداث رستاخيز آن قدر دهشتناك است كه مردم اموال ارزشمند خود را رها مي كنند

و يا ابرهاي گرانبار «1» (كه از گازهاي مختلف، يا گرد و غبار و يا ابرهاي اتمي تشكيل شده است)، در آسمان ظاهر مي شوند ولي بارشي ندارند و اين يكي از نشانه هاي شروع رستاخيز است.

4. مقصود از «حشر» حيوانات وحشي در آستانه ي رستاخيز، پراكنده شدن آن ها در اثر وحشت از حوادث آن روز است؛ چون ظاهراً شش آيه ي اول سوره ي تكوير، از مرحله ي اول رستاخيز و حوادث هولناك آن سخن مي گويند و هنوز به مرحله ي دوم، يعني زنده شدن و گرد آمدن موجودات در صحنه ي رستاخيز، سخني به ميان نيامده است.

5. «سُجّرت»، به معناي برافروخته شدن درياها و يا پرشدن آنها در آستانه ي رستاخيز است؛ يعني آب درياها كه از اكسيژن و هيدروژن تشكيل شده است، در صورتي كه تجزيه شود، مي تواند شعله ور گردد؛ و نيز بر اثر زلزله هاي شديد و متلاشي شدن كوه ها و مانند آن، ممكن است بسياري از درياها پر شوند و آب، مقدار زيادي از سطح زمين را فراگيرد. «2»

6. در هنگام رستاخيز مردم با هم ديگر جفت مي شوند؛ يعني نيكوكاران با ايمان با مؤمنان نيكوكردار گرد هم مي آيند و بدكاران كفرپيشه با كافران قرين مي شوند و نيز افراد بهشتي با حوريان جفت مي شوند و دوزخيان با شياطين قرين مي گردند.

ذره ذره كاندر اين ارض و سماست جنس خود را هم چو كاه و كهرباست 7. يكي از حوادث رستاخيز آن است كه نامه ي اعمال افراد گشوده مي شود و هركس از حساب كارهاي خود آگاه مي گردد و نيز مردم نامه ي اعمال بدكاران را مي بينند تا آنان رسوا شوند و نامه ي اعمال نيكوكاران را مي بينند تا آنها تشويق گردند.

مي شود معلوم در پاي حساب

تا چه دارد هر كسي در بار خويش 8. يكي ديگر از حوادث رستاخيز آن است كه حجاب از آسمان ها و جهان برداشته مي شود و حقايق هستي براي مردم آشكار مي گردد و مردم بهشت و دوزخ و فرشتگان و حقايق ديگر را مي بينند.

9. يكي ديگر از حوادث رستاخيز آن است كه شعله ي آتش دوزخ زيادتر مي شود و بهشت به مؤمنان پارسا نزديك مي گردد.

تعبيري كه در اين مورد به كار رفته است بسيار محترمانه است؛ نمي گويد: مؤمنان به بهشت نزديك مي شوند، بلكه مي گويد: بهشت به مؤمنان پارسا نزديك مي شود.

10. يكي ديگر از حوادث رستاخيز «تجسّم اعمال» است؛ يعني در آن روز هركس اعمال خويش را حاضر و مجسّم مي بيند و از آنها اطلاع مي يابد؛ به عبارت ديگر، اعمال انسان ها در دنيا نابود نمي شود، بلكه در رستاخيز به صورت هاي مناسب مجسّم و ظاهر مي شود.

صورتي كان بر نهادت غالب است هم بر آن تقدير حشرت واجب است پيشه ها و خُلق ها هم چون جهيز سوي خصم آيند روز رستخيز 11. در اين آيات زنده به گور كردن دختران يادآوري شده است كه يكي از عادات زشت اعراب جاهلي بود. برخي از قبايل عرب (مثل كِنْدِه) وجود دختران را ننگ مي دانستند و براي جلوگيري از فقر اقتصادي، آنان را زنده به گور مي كردند. «1»

قرآن كريم با اين پديده ي شوم برخورد كرد، و جايگاه زنان را در جامعه ي اسلامي تثبيت نمود و حقوق آنها را مشخص ساخت.

البته اين عادت جاهلي، در عصر ما نيز به صورت ديگري رخ نموده است و در برخي كشورها به زنان اجازه داده مي شود كه سقط جنين كنند و كودك خويش را بي رحمانه، قبل از

تولد بكشند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 91

12. در رستاخيز از «دختران «1» زنده به گور شده» پرسش مي شود: «به كدامين گناه كشته شدند؟»

جالب آن است كه از قاتلان آنها پرسش نمي شود، گويا قاتلان بي رحم آنها، ارزش ندارند كه از آنها پرسش شود و گواهيِ كودكان مظلوم به تنهايي كافي است.

13. در تفسير آيه ي فوق از امام باقر عليه السلام روايت شده كه منظور كساني هستند كه در راه دوستي ما كشته مي شوند (و از آنان پرسيده مي شود به كدامين گناه كشته شديد؟). «2»

البته اين گونه احاديث به بطن آيه نظر دارند؛ يعني از دختران زنده به گور شده الغاي خصوصيت مي شود تا آيه، شامل هر مظلومي بشود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در آستانه ي رستاخيز نظام جهان درهم فرو مي ريزد.

2. خاموشي خورشيد و ستارگان و حركت كوه ها و برافروختگي درياها، از نشانه هاي رستاخيز است.

3. حوادث رستاخيز بسيار هولناك است، به طوري كه انسان ها اموال ارزشمند خود را رها مي سازند و حيوانات وحشي به هم ديگر پناه مي برند (پس براي آن روز آماده شويد).

4. رستاخيز روز ملحق شدن به گروه همسان است (پس بنگريد كه لايق همراهي چه كساني هستيد).

5. در رستاخيز حجاب ها كنار مي روند و حقايق را مي بينيد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 92

6. در صحنه ي رستاخيز اعمالتان را به صورت كتبي و مجسم و حضوري مي بينيد.

7. در رستاخيز، داد كودكان و بانوان مظلوم ستانده مي شود.

8. بهشتيان مورد احترام اند و بهشت به آنان نزديك مي شود.

9. دوزخِ شعله ور، آماده ي پذيرش بدكاران است.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا بيست و پنجم سوره ي تكوير، با سوگندهاي مكرر، بر حقانيت قرآن

و پيامبر و صفات ويژه ي پيك وحي تأكيد مي كند و مي فرمايد:

15- 25. فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوَارِ الْكُنَّسِ* وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ* وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ* إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ* ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ* مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ* وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ* وَمَا هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنِينٍ* وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ و سوگند ياد مي كنم به (سيارات) بازگردنده،* روان شده ي پنهان شونده؛* و سوگند به شب، هنگامي كه روي آورد و برگردد (و به آخر رسد)؛* و سوگند به بامداد، هنگامي كه بدمد،* قطعاً آن (قرآن) سخن فرستاده ي ارجمند (: جبرئيل) است؛* كه قدرتمند [و] داراي جايگاهي نزد صاحب تخت (جهانداري و تدبير هستي) است.* كه در آن جا (در ميان فرشتگان، فرمان او) اطاعت شده [و] درستكار است.* و هم نشين شما (: پيامبر) ديوانه نيست؛* و به يقين او را در افق روشن ديده است؛* و او نسبت به (بازگويي اخبار) نهان بخيل نيست؛* و آن (قرآن) سخن شيطان رانده شده نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به كرات آسماني سوگند ياد شده است. اين سوگندها براي تأكيد بر مطلب و نيز براي نشان دادن اهميت كرات آسماني و جلب توجه انسان به سوي آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 93

2. در اين آيات، چند ويژگي براي كرات آسماني بيان شده است:

الف) كراتي كه باز مي گردند «1» (و در يك مسير حركت مي كنند).

ب) كراتي كه حركت مي كنند «2» (و هم چون ستارگان، در آسمان ثابت نيستند).

ج) كراتي كه گاهي از ديد مردم پنهان مي شوند، يعني طلوع و غروب دارند. «3»

برخي مفسران برآن اند كه مقصود از اين كرات آسماني، پنج سياره ي منظومه ي

شمسي، يعني عطارد، زهره، مريخ، مشتري و زحل است كه طلوع و غروب دارند و حركت مي كنند. در اين مورد حديثي نيز روايت شده است. «4»

ولي مانعي ندارد كه اين آيات، اشاره به همه ي سياراتي باشند كه سه ويژگي فوق را دارند، هر چند سيارات منظومه ي شمسي از مصاديق بارز آن هستند؛ و هر كدام از اين كرات، نشانه اي از آفريدگار دانا و توانايند.

3. در اين آيات به شب و صبح، سوگند ياد شده است؛ شب، هنگامي كه پشت كرده و مي رود و نويد صبح را مي دهد و روز، هنگامي كه مي آيد و مثل انساني كه از خواب بيدار شده، نفس مي كشد.

آري؛ شب و روز از نعمت هاي بزرگ الهي و نشانه اي از آفريدگار دانا و توانايند.

منزل شب را تو به روز آوري روز فرو رفته تو باز آوري 4. در اين آيات چند ويژگي و صفت، براي پيك وحي (جبرييل عليه السلام) بيان شده است:

الف) جبرييل فرستاده ي خداست؛

ب) او فردي بزرگوار و ارجمند است؛

ج) او فردي نيرومند است (و توان دريافت و حمل وحي را دارد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 94

د) جبرييل نزد خدايي كه تخت زمام داري هستي به دست اوست، جايگاه و مقام خاصي دارد.

ه) فرمان جبرييل درميان فرشتگان اطاعت مي شود و او فرمانده گروهي از فرشتگان است.

و) او فردي امين و درستكار است (و وحي الهي را به طور كامل و با امانت به پيامبر صلي الله عليه و آله مي رساند).

5. خدا مكان و تخت ندارد؛ پس صاحب عرش و تخت بودن او، كنايه از آن است كه خدا زمام دار هستي است و تدبير هستي به دست اوست.

آري؛

جبرييل در حضور چنين خدايي، صاحب جايگاه و مقام و منزلت است.

6. در اين آيات چند ويژگي براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بيان شده است:

الف) نخست آن كه او ديوانه و جن زده نيست؛ او هم نشين و رفيق شماست كه ساليان دراز درميان شما زندگي كرده و او را به عقل و درايت و امانت مي شناسيد.

ب) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خدا را شهود باطني كرده، يا جبرئيل را در افق روشني مشاهده كرده است. «1»

ج) پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به امور غيبي بخيل نيست و آنچه را از وحي و دانش دريافت مي كند سخاوتمندانه، در اختيار مردم مي گذارد. «2»

چون حجاب هزار نور دريد ديده در نور بي حجاب رسيد

گامي از بود خود فراتر شد تا خدا ديدنش ميسر شد 7. يكي از تهمت هاي مخالفان به پيامبران الهي، از جمله پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آن بود كه ايشان را ديوانه مي خواندند؛ زيرا آنان تابع محيط فاسد و خرافات مردم نمي شدند و به دنبال حركت اصلاحي و انقلابي بودند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 95

ولي سخنان حكيمانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و كارهاي خردمندانه و اعجاز قرآن، پاسخ كوبنده اي به اين تهمت ها بود.

8. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چه چيزي را در افق روشن مشاهده كرد؟

مفسران در اين مورد دو احتمال داده اند:

الف) نخست آن كه او جبرييل را دو بار به صورت اصلي مشاهده كرد:

يكي در آغاز بعثت در افق روشن بود و دوم در جريان معراج، كه آيه ي فوق به مورد اول اشاره دارد.

ب) منظور مشاهده ي

خدا از طريق شهود باطني باشد، كه براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حاصل آمد. «1»

9. قرآن سخن شيطانِ رانده شده نيست؛ چراكه اين قرآن توسط جبرييل امين و درستكار، به پيامبري فرزانه و سخاوتمند داده شده و در تمام مراحل نزول كنترل شده است؛ بنابراين شيطان نمي توانست در آن دخالت كند.

و از طرف ديگر اين كلام اعجازآميز است و خود گواهي مي دهد كه سخن غير خدا نيست.

10. از اين آيات استفاده مي شود كه شيطان از درگاه الهي رانده شد؛ «2» زيرا نسبت به دستورات الهي نافرماني كرد و برآدم سجده نكرد.

آري؛ او دشمن انسان بوده و هست و خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. كرات متحرك، آخر شب و صبحگاه، اهميت ويژه اي دارند كه خدا به آنها سوگند ياد مي كند.

2. آورنده ي قرآن و گيرنده ي آن، افرادي مطمئن بودند (و وحي سالم به دست مردم رسيد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 96

3. پيك وحي، فردي ارجمند، نيرومند، با منزلت، فرمانده و درستكار است.

4. گيرنده ي وحي، نقطه ضعفي نداشته است (كه به وحي زيان برسد).

5. سخن شيطان را با سخن فرشته اشتباه نكنيد (و در مورد قرآن ترديد روا مداريد).

6. كرامت، نيرومندي، منزلت، فرماندهي و درستكاري از صفات فرستاده و نماينده ي خوب است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا بيست و نهم سوره ي تكوير با هشدار به مخالفان، به بيدارگري قرآن و آزادي انسان در انتخاب راه اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 29. فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ* إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ* لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ* وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ پس به كجا مي رويد؟!* آن (قرآن) جز يادآوري

براي جهانيان نيست؛* براي كسي از شما كه بخواهد به (راه) راست برود.* و (چيزي) نمي خواهيد، مگر آن كه خدايي كه پروردگار جهانيان است، بخواهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات دو ويژگي قرآن بيان شده است:

االف) قرآن تذكّردهنده است و فطرت انسان را بيدار مي كند و او را به تفكر فرا مي خواند و راه صحيح را نشانش مي دهد.

ب) قرآن كتابي جهاني است كه تمام جهانيان را هدايت مي كند و مخصوص قوم و ملت خاصي نيست.

2. در اين آيات، از طرفي به آزادي اراده ي انسان در انتخاب راه مستقيم و از طرف ديگر به توحيد افعالي اشاره شده است؛ يعني بيان شده كه همه چيز تحت اراده ي خداست و اوست كه به انسان اراده و اختيار داده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 97

اگر فقط به ظاهر آيه ي بيست و هشتم سوره ي تكوير نظر كنيم، آزادي مطلق و «تفويض» را متوجه مي شويم و اگر به ظاهر آيه ي بيست و نهم نظر كنيم «جبر» را مي فهميم ولي اگر به مجموع آيات نظر كنيم، حالت «امر بين امرين» را دريافت مي كنيم؛ يعني انسان نه آزادي مطلق دارد و نه مجبور است، بلكه هرچه دارد از ناحيه ي خداست و خدا به او «اراده و حقّ انتخاب» داده است.

3. در آيه ي بيست و نهم، خواستن، هم به انسان ها نسبت داده شده و هم به خدا و براي خدا نام «ربّ» آورده شده است.

يعني اراده ي خدا از ربوبيت و پرورش دهندگي او سرچشمه مي گيرد و در مسير تربيت انسان است.

4. در اين آيات بيان شده كه راه اصلي همان راه مستقيم است، و بقيه ي راه ها انحرافي است. راه مستقيم كوتاه ترين

راه بين دو نقطه و همان راهي است كه قرآن به انسان نشان مي دهد و راه هاي انحرافي را نفي مي كند، ولي با اين حال انسان باز به كژراهه مي رود؛ از اين رو قرآن به منحرفان هشدار مي دهد كه «پس به كجا مي رويد؟!»

5. اين آيات تذكر مي دهد كه چراغ داشتن كافي نيست، بلكه آمادگي و بينايي هم لازم است. قرآن بيدارگر است و راه مستقيم را نشان مي دهد، اما خود انسان هم بايد بخواهد و زمينه ي پذيرش آن را در خود ايجاد كند؛ يعني شرط استفاده كردن از قرآن، خواست دروني انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با وجود چراغ بيدارگر قرآن، به كژراهه نرويد.

2. رسالت قرآن جهاني است.

3. شرط استفاده از تذكرات قرآن، زمينه سازي دروني و خواستن خود انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 98

4. به دنبال راه راست باشيد و از قرآن بهره بجوييد.

5. در نهايت همه چيز را از خدا بدانيد و توحيد افعالي خود را كامل كنيد.

6. خواست «خدا» و «انسان» (هر دو) در انجام كارها مؤثر است (يعني نه آزادي مطلق است و نه جبر).

7. خدا مي خواهد اراده ي شما در مسير ربوبيت او و پرورش خودتان قرار گيرد. «1» تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 99

بخش پنجم: سوره ي انفطار

اول

كليات

كليات:

سوره ي «انفطار» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 19 آيه، 80 كلمه و 327 حرف است.

اين سوره هشتاد و يكمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «نازعات» و قبل از سوره ي «انشقاق») و هشتاد و دومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره «انفطار» (شكافته شدن) و «انفطرت» (شكافته شده) است

كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده اند كه از شكافته شدن آسمان در آستانه ي رستاخيز سخن مي گويد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 100

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هر كس سوره ي انفطار و انشقاق را بخواند و در نماز واجب و مستحب در برابر ديدگان خود قرار دهد، هيچ حجابي او را از خدا نمي پوشاند و چيزي ميان او و خدا حايل نمي شود و پيوسته (با چشم دل) به خدا مي نگرد و خدا (با لطفش) به او نگاه مي كند تا از حساب مردم فارغ شود! «1»

روشن است كه اين آثار براي كساني است كه اين سوره ها را بخوانند ونصب العين خود قرار دهند و در راستاي محتواي آنها حركت و عمل كنند.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، رستاخيز و بيان نشانه ها و ويژگي هاي آن روز است.

مطالب

مطالب:

1. بيان نشانه هاي رستاخيز (در آيات 1- 4)؛

2. اشاره اي به فرجام انسان هاي نيك وبد در رستاخيز (در آيات 13 و 14)؛

3. ثبت اعمال انسان ها توسط فرشتگان (در آيات 10- 12)؛

4. يادآوري نعمت هاي خدا به انسان و منع كردن غرور انسان در برابر خدا (در آيات 5- 8).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 101

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي انفطار به نشانه هاي رستاخيز و آگاهي بخشي آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. إِذَا السَّماءُ انفَطَرَتْ* وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ* وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ* وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ* عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ هنگامي كه (كرات) آسمان شكافته شود،* و هنگامي كه سيارات پراكنده شوند (و در هم فرو ريزند)،* و هنگامي كه درياها (به روي يك ديگر) شكافته شود (و به هم بپيوندد)،* و هنگامي كه قبرها زير و رو گردد (و مردگان زنده شوند)،* (در آن روز هر) شخص، مي داند آنچه را پيش فرستاده و واپس نهاده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات نشانه هايي از رستاخيز، و حوادثي كه در آستانه ي قيامت اتفاق مي افتد، چنين بيان شده است:

الف) شكافته شدن كرات آسماني؛ «1»

ب) پراكنده شدن و فروريختن ستارگان؛ «2»

ج) پيوند درياها يا برافراخته شدن آنها؛ «3»

د) زير و رو شدن قبرها. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 102

از مجموع اين آيات و آيات ديگري كه وضع رستاخيز را توضيح مي دهند استفاده مي شود كه در آستانه ي رستاخيز، نظم فعلي جهان در هم مي ريزد و نظم نويني بر جهان حاكم مي شود.

2. «كواكب» به معناي ستارگان فروزان است؛ و شكافته شدن كرات و پراكنده شدن ستارگان، ممكن است در اثر انفجارهاي عظيم

و به هم خوردن تعادل نيروي جاذبه و دافعه، يا انبساط جهان، يا تحت تأثير نيروي مرموز ديگري باشد.

3. در رستاخيز پرده ها كنار مي رود و حقايق اعمال انسان و نتايج آنها آشكار مي شود و هر كس از اعمال خود اطلاع مي يابد؛ اعمالي كه در طول عمر خود آنها را مقدّم دانسته يا به تأخير انداخته و آنچه را پيشاپيش براي رستاخيز فرستاده است و نيز اعمالي كه بعد از مردن او برايش به جا آورده اند مثل كارهاي خير و بناها و نيز آثار علمي و سنت هاي نيكويي كه از خود به جاي گذارده و نتايج آنها بعد از مرگ به وي مي رسد. «1»

مي شود معلوم در پاي حساب تا چه دارد هر كسي در بار خويش 4. در احاديث اسلامي آمده است كه پاداش چند چيز بعد از مرگ به انسان مي رسد:

الف) صدقه هاي جاري كه در زندگي به جا گذاشته است (مثل بناي مسجد، بيمارستان و مدرسه)؛

ب) روش ها و سنت هاي نيكويي كه بنيان گذارده است (زيرا هر كس بدان عمل كند ثوابش را براي او نيز مي نويسند)؛

ج) فرزند شايسته اي كه برايش طلب آمرزش مي كند.

د) قرآني كه آن را تلاوت مي كند.

ه) چاهي كه حفر كرده، يا درختي كه كاشته است.

و) دانشي كه در ميان مردم باقي گذارده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 103

آموزه ها و پيام ها:

1. در آستانه ي رستاخيز نظام جهاني تغيير مي كند (و نظم نويني بر جهان حاكم مي شود).

2. رستاخيز آگاهي بخش است.

3. شما از نتايج كارهاي زودرس و ديررس خود در رستاخيز آگاه مي شويد (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات ششم تا دوازدهم سوره ي انفطار با يادآوري آفرينش

انسان و تحت نظر بودن او، در مورد غرور و سركشي به وي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

6- 12. يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ* الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ* فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ* كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ* وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ* كِرَاماً كَاتِبِينَ* يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ اي انسان! چه چيز تو را به پروردگار ارجمندت مغرور ساخته است؟!* (همان) كسي كه تو را آفريد و مرتّبت نمود و تو را معتدل ساخت،* به هر صورتي بخواهد، تو را تركيب مي كند.* هرگز چنين نيست؛ بلكه شما (روز) جزا را دروغ مي انگاريد.* و قطعاً، براي شما نگاهباناني است،* كه ارجمند [و] نويسنده اند،* در حالي كه آنچه را انجام مي دهيد مي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال، انسان را با لطف خود پرورش داد و با كرامت به او نعمت هاي فراوان بخشيد.

در مرحله ي اول، انسان را آفريد و نعمت وجود به او داد؛

در مرحله ي دوم، پيكر او را تنظيم كرد و هركدام از اعضاي او را در جاي مناسب قرار داد؛

و در مرحله ي سوم، او را تعديل كرد و رابطه ي بين اعضا و قواي او را هماهنگ كرد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 104

به طوري كه دست و پا و چشم و استخوان بندي، با اعصاب و عضلات او هماهنگ عمل مي كند و هم ديگر را تكميل مي كنند و انسان را راست قامت مي نمايند. «1»

و در مرحله ي چهارم، انسان را صورت بندي كرد و او را به بهترين صورت آفريد، به طوري كه در بين حيوانات، چهره اي زيبا دارد.

2. انسان با وجود برخورداري از نعمت هاي فراوان، باز هم ناسپاسي مي كند و در برابر خدا مغرور و سركش است!!

آيا سزاواراست

كه انسان در برابر چنين پرورش دهنده ي با كرامتي كه او را به بهترين صورت آفريده و چهره پردازي كرده است غافل شود و در انجام دستورات او كوتاهي كند؟!

دريغا كه مشغول باطل شديم ز حق دور مانديم و غافل شديم 3. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هنگام خواندن اين آيات مي فرمود:

ناداني انسان او را مغرور ساخته است.» 4. «غرور» به معناي غفلت در هنگام بيداري است؛ يعني غفلت در جايي كه نبايد انسان غافل باشد و از آن جا كه گاهي غفلت سرچشمه ي جسارت و خود برتر بيني مي شود، در اين معاني نيز به كار رفته است.

5. يكي از صفات خداي متعال، «كريم» است؛ او با كرامت و ارجمند است، بخشنده اي كه در پي كسب سود و دفع زيان نيست، كسي كه عمل كم را مي پذيرد و بهاي زياد مي پردازد و آن چه را بر او لازم نيست مي بخشد.

6. ريشه ي غرور و سركشي انسان همان تكذيب رستاخيز است.

آري؛ كسي كه قيامت را باور نداشته باشد، مست و مغرور، دست به هركار مي زند ولي كسي كه روز جزا را باور دارد، فروتن و قانون پذير مي شود و از خدا اطاعت مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 105

7. واژه ي «دين» در معاني متعددي به كار مي رود كه در اين جا به معناي جزا، يا دين اسلام است، البته معناي اول با آيات قبل و بعد سازگارتر است.

8. افرادي ارجمند و با كرامت، مأمور محافظت انسان و نوشتن اعمال اويند، آنان فرشتگان الهي اند كه شاهد و ناظر اعمال ما هستند.

البته خدا، پيامبران، اعضاي بدن، فرشتگان ديگر و حتي زمان و

مكان، شاهد اعمال انسان هستند، «1» اما خدا افراد خاصي از فرشتگان را مأمور ثبت اعمال انسان كرده است، تا انسان ها بيش تر مراقب اعمال خود باشند و از نافرماني او بيش تر ناراحت شوند.

البته اين فرشتگان هم اعمال انسان را مي نويسند و هم انسان را از شياطين و آفات بسيار حفظ مي كنند. «2»

9. از معصومين عليهم السلام روايت شده كه فرشتگان مأمورند كارهاي نيك انسان را ده برابر بنويسند و هر «نيت خوب» را «يك نيكي» ثبت مي كنند و اما زماني كه انسان تصميم بر گناه مي گيرد، تا زماني كه عمل نكرده، چيزي بر او نمي نويسند و بعد از عمل فقط يك گناه ثبت مي كنند. «3»

و نيز روايت شده كه فرشته، در مورد نوشتن گناهان، تا هفت ساعت صبر مي كند تا شايد كار نيكي انجام دهد كه گناهان او را بپوشاند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 106

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مراحل آفرينش خويش، خداشناس شويد.

2. شما مخلوق خداييد، پس در برابر خدا مغرور نشويد.

3. سزاوار نيست در برابر پرورشگري با كرامت، مغرور و سركش شويد.

4. سرچشمه ي سركشي انسان، دروغ انگاريِ رستاخيز است.

5. شما تحت نظر هستيد و اعمال شما آگاهانه ثبت و ضبط مي شود.

6. فرشتگان مأمور ثبت اعمال، افرادي با كرامت و ارجمندند (و با لطف با شما برخورد مي كنند).

7. هر انساني محافظاني آگاه دارد (و تحت حمايت الهي است).

***

قرآن كريم درآيات سيزدهم تا نوزدهم سوره ي انفطار به عظمت رستاخيز و فرجام نيكوي نيكان و فرجام عذاب آلود خلافكاران در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

13- 19. إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ* وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ* يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ* وَمَا هُمْ

عَنْهَا بِغَائِبِينَ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ* ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ* يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ قطعاً، نيكان در نعمتي فراوان اند،* و مسلماً، بدكاران در دوزخ اند،* كه روز جزا وارد آن مي شوند (و مي سوزند)،* و آنان از آن (دوزخ) غايب نمي شوند.

* و چه چيز تو را آگاه كرد كه روز جزا چيست؟!* سپس چه چيز تو را آگاه كرد كه روز جزا چيست؟!* روزي كه هيچ شخصي چيزي براي شخص (ديگر) مالك نيست، در حالي كه آن روز كار [ها] از آنِ خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ابرار»، به معناي افراد نيكوكار است، افرادي كه عقايد و رفتار نيك تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 107

دارند و به ديگران امداد مي رسانند. «1» فرجام اين افراد بهشت پرنعمت و بادوام الهي است. «2»

2. «فُجّار»، در اصل به معناي شكافتن وسيع است و به كسي كه پرده ي عفاف و تقوا را مي شكافد و در راه گناه قدم مي گذارد، فاجر گفته مي شود.

فرجام چنين فردي آتش فروزان دوزخ است. «3»

3. در اين آيات بيان شده كه «نيكوكاران در بهشت و بدكاران در دوزخ اند.»، مفسران قرآن اين تعبير را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) هم اكنون نيكوكاران در بهشت اعمال خود مسرورند و بدكاران در دوزخ اعمال خويش در عذاب اند.

بهشت و دوزخت با توست در پوست چرا بيرون ز خود مي جويي اي دوست ب) اين تعبيرات به آينده ي حتمي نيكان و بدكاران اشاره دارد كه در رستاخيز داخل بهشت و دوزخ مي شوند. «4»

البته مانعي ندارد كه آيات فوق به هر دو معنا اشاره داشته باشند؛ يعني در دنيا به نوع اول عذاب و

در آخرت به نوع دوم گرفتار مي شوند، همان طور كه در آيات بعد نيز بدان اشاره شده است.

4. يكي از نام هاي رستاخيز «يوم الدين» (روز جزا) است؛ روزي كه بسيار با عظمت و بزرگ است، با حوادثي غير قابل وصف كه ما از آن آگاهي كافي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 108

نداريم، و حتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز آگاهي وسيعي از آن ندارد.

5. در روز رستاخيز، بدكاران را داخل دوزخ مي برند و در آتش مي سوزانند و آنان هيچ گاه نمي توانند از دوزخ غايب شوند؛ يعني به طور دايم در آن معذّب اند.

مقصود از بدكاران در اين آيات، همان كافران هستند كه به طور جاودان در آتش خواهند ماند!

6. در روز رستاخيز هيچ كس مالك چيزي نيست و كارها به دست خداست؛ البته در اين دنيا نيز چنين است، اما در دنيا انسان، مالكيت وحاكميت ظاهري و اعتباري دارد ولي در رستاخيز همين مالكيت وحاكميت اعتباري نيز نخواهد بود و آشكار خواهد شد كه خدا صاحب اختيار همه چيز است و اوست كه به هركس بخواهد اجازه ي شفاعت مي دهد يا مي بخشد يا عذاب مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر بهشت پرنعمت مي خواهيد، نيكوكار شويد.

2. بدكاري، زمينه ساز ورود به دوزخ است.

3. رستاخيز روز عذاب دايمي بدكاران است.

4. رستاخيز، روز با عظمتي است كه درك حقايق آن براي شما مشكل است.

5. در رستاخيز، مالكيت ها و حاكميت هاي اعتباري بي اعتبار مي شوند و همه ي كارها به دست خداست. «1» تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 109

بخش ششم: سوره ي مطففين

اول

كليات

كليات:

سوره ي «مطفّفين» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده (احتمالًا بخش اول سوره در مدينه نازل

شده است.) و داراي 36 آيه، 177 كلمه و 830 حرف است.

اين سوره هشتاد و پنجمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «عنكبوت» و قبل از سوره ي «بقره») و هشتاد و سومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره «مُطفّفين» (كم فروشان) و «تَطفيف» (كم فروشي) است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده، كه كم فروشان و فسادگران اقتصادي را نكوهش كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 110

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «مطففين» را بخواند، خدا روز رستاخيز، او را از شراب طهور خالصِ مُهر شده (و دست نخورده) سيراب مي كند. «1»

البته روشن است كه اين پاداش ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و طبق محتواي آن عمل كنند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره يادآوري رستاخيز و عذاب ها و نعمت هاي آن روز است.

مطالب

مطالب:

1. هشدار به كم فروشان (در آيات 1- 3)؛

2. يادآوري رابطه ي ايمان به معاد، با ترك گناهان بزرگ (در آيات 4- 6)؛

3. بيان سرنوشت بدكاران در رستاخيز (در آيات 7- 17)؛

4. بيان نعمت هاي بزرگ نيكوكاران در بهشت (در آيات 22- 28)؛

5. ريشخند مؤمنان نسبت به كافران در رستاخيز، كه اين عكس العمل ريشخند كافران در دنياست (در آيات 28- 34)؛

6. اشاره به نامه ي اعمال در رستاخيز (در آيات 7 و 18).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 111

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي مطففين با ياد آوري رستاخيز به اخلال گران اقتصادي هشدار داده، مي فرمايد:

1- 6. وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ* الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ* وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ* أَلَّا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ* لِيَوْمٍ عَظِيمٍ* يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ واي بر كم فروشان!* (همان) كساني كه وقتي از مردم پيمانه مي گيرند، به طور كامل مي گيرند؛* و [لي هنگامي كه براي آنان پيمانه مي كنند يا براي آنان وزن مي كنند، (مي كاهند و) خسارت مي زنند.* آيا آنان نمي دانند كه آنان برانگيخته مي شوند،* در روزي بزرگ؟!* روزي كه مردم براي پروردگار جهانيان به پا مي خيزند؟!

شأن نزول:

حكايت شده كه در زمان ورود پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه، مردم آن سامان، كه بسياري از آنها تاجرپيشه بودند، كم فروشي مي كردند، آن گاه اين آيات فرود آمد و پيامبر صلي الله عليه و آله براي مردم مدينه خواندند، و آنان از كم فروشي دست برداشتند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُطففين» در اصل به معناي كناره هاي چيزي است و به هر چيز كمي (مثل پيمانه اي كه پُر نباشد) گفته مي شود. تعبير مطففين،

تفسير

قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 112

كم فروشي و كم دادن حق مردم به هر شكل و هر صورت را شامل مي شود؛ يعني هر چند در آيه، به كم دادن پيمانه و وزن اشاره شده، ولي آيه مفهوم وسيعي دارد كه شامل كم دادن چيزهاي ديگر نيز مي شود. برخي مفسران احتمال داده اند كه آيه كم گذاشتن خدمات در هنگام كارگري و كارمندي را نيز شامل مي شود. «1»

بترس از گناهان خويش اين نفس كه روز قيامت نترسي ز كس 2. اين آيات به افرادي نظر دارد كه حق خود را به طور كامل از مردم مي گيرند ولي حق مردم را به طور كامل نمي دهند. برخي مفسران حكايت كرده اند كه در مدينه شخصي به نام ابوجهينه، دو پيمانه ي بزرگ و كوچك داشت كه به هنگام خريد از پيمانه ي بزرگ و به هنگام فروش از پيمانه ي كوچك استفاده مي كرد. آيه ي فوق فرود آمد و به امثال او هشدار داد. «2»

3. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه بعد از نزول آيه ي فوق فرمودند: هيچ گروهي كم فروشي نكردند، مگر آن كه زراعت آنان از بين رفت و گرفتار قحطي شدند. «3»

و نيز حكايت شده كه امام علي عليه السلام در بازار مي گشت و به تجّار يادآوري مي كرد كه پيمانه و وزن را به طور كامل بدهند.

و نيز از آن حضرت روايت شده كه به بازرگانان سفارش مي كرد كه اول، احكام فقهي تجارت را به خوبي بياموزيد و سپس تجارت كنيد. «4»

4. در اين آيات براي خريد از پيمانه ياد شده، اما براي فروش به پيمانه و وزن اشاره شده است؛ زيرا در زمان هاي گذشته براي

خريد اجناس عمده،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 113

بيش تر از پيمانه استفاده مي كردند، چون ترازوهاي بزرگ وجود نداشت اما براي خرده فروشي از دو روش پيمانه و وزن استفاده مي كردند.

علاوه بر آن، استفاده از ترازو براي كم فروشي، آسان تر و امكان تقلّب در آن بيش تر است.

5. در اين آيات به رابطه ي معادباوري با ترك گناهان اشاره شده و به كم فروشان يادآوري شده كه اگر يقين به رستاخيز داشتند، كم فروشي نمي كردند. «1»

گوييا باور نمي دارند روز داوري كاين همه كار دغل در كار داور مي كنند 6. «ويل» به معناي شرّ، اندوه، هلاكت يا عذاب دردناك يا وادي سوزان و سختي در دوزخ است و براي نفرين و بيان زشتي چيزي به كار مي رود و در فارسي، تعبير «واي بر كم فروشان» تا حدودي گوياي معناي آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كم فروشي نكنيد كه گناهي عذاب آور است.

2. همان گونه كه حق خود را به طور كامل از مردم مي گيريد، حقّ مردم را نيز كامل بپردازيد.

3. اگر به رستاخيز ايمان داريد، از كار و مال مردم كم نگذاريد (و وظيفه ي خود را انجام دهيد).

4. عقيده به معاد در ترك گناهان بزرگ تأثير مستقيم دارد.

5. در هنگام تجارت به ياد رستاخيز و دادگاه عدل الهي باشيد و كم فروشي نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 114

قرآن كريم در آيات هفتم تا هفدهم سوره ي مطففين به ويژگي هاي منكران معاد در دنيا و رستاخيز و نامه ي اعمال آنان و فرجام عذاب آلودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 17. كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجّينٍ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ* كِتَابٌ مَرْقُومٌ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ* الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ

الدِّينِ* وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ* إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ* كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ* كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ* ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُوا الْجَحِيمِ* ثُمَّ يُقَالُ هذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ هرگز چنين نيست، قطعاً، نامه (ي اعمال) بدكاران در زندان (دوزخ) است.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه زندان (دوزخ) چيست؟!* (آن) نامه اي است كه نوشته شده است.* در آن روز، واي بر تكذيب كنندگان!* (همان) كساني كه روز جزا را دروغ مي انگارند؛* در حالي كه جز، هر تجاوزكار گنه پيشه آن را تكذيب نمي كند.* هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي شود، مي گويد:

« (اين ها) افسانه هاي پيشينيان است.»* هرگز چنين نيست، بلكه آنچه را به دست مي آوردند بر دل هايشان (غلبه كرد) و زنگار افكند.* هرگز چنين نيست، قطعاً، در آن روز، آنان از (ملاقات) پروردگارشان منع شده اند؛* سپس قطعاً آنان وارد دوزخ مي شوند (و مي سوزند)؛* سپس (به آنان) گفته مي شود: «اين چيزي است كه آن را دروغ مي انگاشتيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «سِجّين» در اصل به معناي «زندان» است و به معناي «محلي در قعر جهنّم» و نيز «آتش دوزخ» مي آيد. «1» در مورد «سجّين» و «نامه ي رقم زده شده» كه در اين آيات آمده دو تفسير وجود دارد:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 115

الف) مقصود همان نامه ي اعمال عمومي بدكاران است، كه همه ي كارهاي آنان درآن ضبط شده و آن كتاب جامعي است كه در دوزخ سقوط كرده و زنداني شده است يعني جايگاه نهايي آن دوزخ است.

ب) مقصود از اين تعبيرات، همان دوزخ است كه سرنوشت رقم زده شده ي بدكاران

خواهد بود.

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير مقصود آيه باشد؛ چون نامه ي اعمال بدكاران عامل سقوط آنان در دوزخ است.

2. مفسران براي انسان سه نوع نامه ي عمل برشمرده اند:

الف) نامه ي اعمال شخصي كه در رستاخيز به دست راست انسان مي دهند؛

ب) نامه ي اعمال هر امت؛

ج) نامه ي اعمال عمومي بدكاران يا نيكوكاران، كه همان ديوان كل است و در قعر دوزخ جاي دارد يا سبب سقوط افراد به دوزخ و زنداني شدن آنها در آن جا مي شود و واژه ي «سجّين» به اين نامه ي اعمال عمومي اشاره دارد.

نامه اي آيد به دست بنده اي سرسيه از جرم و فسق آكنده اي 3. اين آيات، تجاوزگري و گناهكاري از عوامل انكار و تكذيب رستاخيز بر شمرده شده اند:

آري؛ انسان هاي متجاوز و گنه پيشه براي اين كه بتوانند به خلافكاري هاي خود ادامه دهند، منكر رستاخيز مي شوند؛ يعني اعمال خلاف آنان در مواضع عقيدتي آنها تأثير منفي مي گذارد.

4. در قرآن كريم مكرر بيان شده كه مخالفان آيات الهي آنها را افسانه هاي پيشينيان مي خوانند. «1»

اين در حالي است كه قرآن كريم معجزه ي الهي است و مخالفان را به هماوردي و آوردن مثل يك سوره دعوت كرده و همواره مخالفانش عاجز

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 116

بوده اند؛ و شايد همين عجز و ناتواني مخالفان موجب مي شود كه سخنان غيرمنطقي بگويند و دست به تهمت بزنند و قرآن را اسطوره و افسانه بنامند.

تا قيامت مي زند قرآن ندا كاي گروهي جهل را گشته فدا

مرمرا افسانه مي پنداشتيد تخم طعن و كافري مي كاشتيد

خود بديديد اي خسان طعنه زن كه شما بوديد افسانه، نه من 5. برخي مفسران گفته اند كه اين آيات در مورد نضر بن حارث

نازل شده است كه از سران كفر بود و آيات الهي را افسانه هاي نخستين مي خواند، «1» ولي آيات شامل همه ي افراد هم چون او مي شود.

6. يكي از عوامل تكذيب معاد و افسانه خواندن قرآن آن است كه اعمال بد خلاف كاران هم چون پرده اي بردل و عقل آنان افتاده است، «2» به طوري كه حقايق روشن را درك نمي كنند و دست به تكذيب معاد و آيات الهي مي زنند.

7. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه گناه زياد موجب فاسد شدن دل است. «3»

هنگامي كه بنده گناه مي كند، نقطه ي سياهي در دل او پيدا مي شود و اگر توبه نمايد و دست از گناه بردارد و استغفار كند دلش صفا مي يابد و اگر باز هم گناه كند، سياهي افزون مي شود تا اين كه تمام دلش را فرا مي گيرد و اين همان زنگاري است كه در آيه ي فوق گفته شد. «4»

كسي روز محشر نگردد خجل كه شب ها به درگه برد سوز دل تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 117

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

به هم ديگر تذكّر دهيد و با يك ديگر ملاقات نماييد و سخن بگوييد كه حديث (پيشوايان دين) مايه ي جلاي دل هاست و دل ها زنگار مي گيرند همان طور كه شمشير زنگار مي گيرد؛ و صيقل آنها حديث است. «1»

9. اين آيات چند كيفر خلاف كاران تكذيب گر را چنين بيان مي كند:

الف) كيفر معنوي، كه همان محروميت از ديدار پروردگار در رستاخيز است. آنان همان طور كه در اين دنيا حق را نمي بينند در رستاخيز نيز از ديدار حق محروم اند؛ زيرا قلب شان در حجاب است و صفا و نورانيت دل ندارند.

ب) كيفر جسماني، كه همان

وارد شدن و همراهي با آتش دوزخ است؛ اين آتش نتيجه ي محروميت از ديدار حق است.

ج) كيفر رواني، كه همان سرزنش و توبيخ خلاف كاران در رستاخيز است. به آنان گفته مي شود: اين همان دوزخي است كه همواره آن را انكار مي كرديد.

10. يكي از عذاب هاي خلاف كاران، محروميت از ديدار حق است كه محروميت از رحمت و احسان و كرامت و ثواب خدا را به دنبال دارد.

آري؛ برخي از مؤمنان در دنيا و آخرت از فيض ديدار حق بهره مي برند؛ چنان كه امام علي عليه السلام در دعاي كميل خطاب به پروردگار مي فرمايد:

گيرم كه برعذاب دردناك تو صبر كنم، چگونه بردوري و فراق تو صبر كنم! «2»

ولي برخي كوردلان، حتي در رستاخيز هم كه پرده ها كنار مي رود، از اين فيض بي بهره اند.

جمال يار ندارد حجاب و پرده ولي غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 118

آموزه ها و پيام ها:

1. بدكاران نامه ي اعمال بدي براي خود رقم زده اند.

2. نامه ي اعمال بدكاران، آنان را در قعر دوزخ زنداني مي كند.

3. منكران معاد منتظر سرنوشت عذاب آلودي باشند.

4. تجاوزگري و گناهكاري، زمينه ساز انكار معاد است.

5. رستاخيز، روز جزا و كيفر شماست (پس اين واقعيت را بپذيريد و دست از گناه و تجاوز برداريد).

6. اعمال بد، زنگاري بردل مي نشاند (كه مانع درك حقايق مي شود).

7. مخالفان اسلام در برابر قرآن حرف منطقي ندارند و آن را افسانه مي خوانند.

8. مخالفان قرآن، منكران معاد و خلافكاران از ديدار پروردگار محروم اند.

9. خلاف كاري، انكار معاد و تهمت زدن به قرآن، سرنوشتي عذاب آلود دارد.

10. منكران معاد، منتظر روزي باشند كه عذاب رستاخيز را بچشند، تا حقيقت آن را درك كنند.

11. محروميت از ديدار خدا

و سرزنش رواني، كيفري در رديف عذاب دوزخ به شمار مي آيد.

***

قرآن كريم در آيات هيجدهم تا بيست و هشتم سوره ي مطففين به نامه ي اعمال و فرجام نيكو و نعمت هاي بهشتي نيكان و مقرّبان اشاره مي كند و مي فرمايد:

18- 28. كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ* كِتَابٌ مَرْقُومٌ* يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ* إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ* عَلَي الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ* تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ* يُسْقَوْنَ مِن رَحِيقٍ مَخْتُومٍ* خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ* وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ* عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 119

هرگز چنين نيست، قطعاً، نامه ي (اعمال) نيكان در مراتب عالي است.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه مراتب عالي چيست؟!* (آن) نامه اي است كه نوشته شده است،* [و] مقربان آن را گواهي مي دهند.* قطعاً، نيكان در نعمتي فراوان اند؛* در حالي كه بر تخت ها (تكيه زده و) مي نگرند؛* در چهره هايشان شادابيِ فراوانيِ نعمت را مي شناسي؛* از شراب خالص مُهر نهاده شده نوشانده مي شوند.* مُهر آن مُشك است؛ و در مورد اين (شراب ها)، پس مشتاقان بايد (بزرگوارانه بر يك ديگر پيشي گيرند و) اشتياق ورزند.* و آميزه اش از شراب برتر (چشمه ي بهشتي) است،* چشمه ساري كه مقربان از آن مي نوشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت نيكان و بدان را در برابر هم ديگر به تصوير مي كشد تا مخاطبان بتوانند راه خود را آگاهانه انتخاب كنند. در اين آيات سرنوشت نيكان و نعمت هاي بهشتي آنان بيان شده است و در آيات پيشين سرنوشت خلاف كاران تكذيب گر و كيفرهاي آنان بيان شده بود.

2. «عِلّيين» به معناي مكان هاي بالا يا اشخاص بالانشين است و

در اين جا به برترين مكان هاي بهشت تفسير شده است.

در مورد «علّيين» و «كتاب رقم زده شده ي نيكان»، دو تفسير ارائه شده است:

الف) مقصود نامه ي اعمال نيكان است كه همه ي كارهاي آنان در آن ثبت است و اين ديواني بلندمرتبه است كه در بهشت قرار دارد.

ب) منظور سرنوشت نهايي نيكان است كه به سوي درجات عالي بهشت رقم زده شده است.

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به هردو تفسير اشاره داشته باشد «1» چون نامه ي اعمال نيكان عامل صعود آنان به درجات عالي بهشت است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 120

3. نامه ي اعمال نيكان را مقرّبان درگاه الهي مشاهده مي كنند و بر آن گواهي مي دهند. مقرّبان، همان فرشتگان ناظر اعمال يا گروهي برگزيده از مؤمنان هستند كه مقامي بس والا دارند.

در برخي آيات قرآن نيز اشاره شده كه هر امتي گواهي دارد و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، گواه بر آنهاست. «1»

4. در اين آيات، براي نيكان پاداش هاي متعددي برشمرده شده است:

الف) در نعمت هاي فراوان بهشتي هستند، نعمت هاي بزرگ و فراوان مادي و معنوي كه نمي توان آنها را وصف كرد. «2»

ب) بر تخت ها و ارگ هاي زيباي بهشتي تكيه مي زنند «3» و به مناظر زيبا مي نگرند و لذت مي برند.

ج) چهره هاي شاداب دارند و از نعمت هاي الهي مسرورند.

د) از شراب زلال مهرزده و دست نخورده مي نوشند؛ شرابي كه پاك و پاك كننده است و هم چون شراب هاي زيان آور، بدبو و دست خورده ي دنيا نيست؛ شرابي كه دربسته است، ولي در آن را با ماده ي مُشك خوش بو بسته اند كه هرگاه دست بر مُهرش مي نهند، بوي عطر مشك فضا را پر مي كند؛ همان شرابي

كه تسنيم ممزوج است.

آن شراب حق، ختامش مشكِ ناب باده، را ختمش بود، گند و عذاب 5. در اين آيات چند ويژگي براي شراب هاي بهشتي نيكان بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 121

الف) شرابي زلال و خالص است، كه آلودگي و ناخالصي در آن نيست.

ب) در ظرف هاي در بسته و دست نخورده است، كه اين نشانه ي احترام به ميهمان است.

ج) درِ ظرف هاي شراب بهشتي را با ماده اي پوشانده اند كه بوي مُشك مي دهد و هرگاه درِ آن را باز كنند، بوي آن فضا را عطر آگين مي كند.

د) اين شراب با برترين نوع شراب بهشتي، يعني تسنيم مخلوط شده است و طعم آن را مي دهد.

همه ي اين ها براي نيكان است.

ه) در بهشت به نيكان از اين شراب مي نوشانند؛ يعني آنان براي نوشيدن شراب زحمت نمي كشند و با كمال احترام از آنان پذيرايي مي شود.

6. «تسنيم» به معناي چشمه اي است كه از بالا به پايين فرو مي ريزد و طعم خاصي دارد كه مخصوص مقرّبان درگاه الهي است.

در بهشت شراب هاي مختلفي است: برخي در نهرها جاري است، «1» برخي در ظرف هاي دربسته است، و برخي از طبقات بالاي بهشت فرو مي ريزد، كه از همه عالي تر است و نشئه ي روحاني غير قابل وصفي دارد؛ البته همه ي اين تعبيرات اشاره به حقايق برتر بهشتي و شبحي از آنهاست.

7. مقرّبان درگاه الهي در بهشت از چشمه اي مي نوشند كه تسنيم از آن جاري است.

از اين آيات استفاده مي شود كه مقام مقرّبان از مقام نيكان برتر است؛ نيكان كساني هستند كه روحي بلند و وسيع و همّتي بلند در اعتقاد و عمل دارند؛ ولي مقرّبان كساني هستند كه در پيشگاه

الهي مقامي خاص دارند.

8. از امام حسن عليه السلام روايت شده:

به خدا سوگند هر جا در قرآن از نيكان ياد شده است، جز علي و فاطمه و من و حسين عليهم السلام اراده نشده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 122

البته روشن است كه اين گونه احاديث، مصداق هاي كامل و روشن ابرار و نيكان را بيان مي كنند و اين مانع عموميت و شمول آيات نمي شود.

9. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است:

هر كس شراب دنيوي را براي خدا ترك كند، خدا از شراب زلال دست نخورده ي بهشتي او را سيراب مي كند. «1»

و از امام سجاد عليه السلام روايت شده:

هر كس مؤمن تشنه اي را سيراب كند، خدا او را از شراب زلال دست نخورده ي بهشتي سيراب مي كند.» و نيز در مورد كسي كه در روز گرم تابستان روزه بگيرد همين پاداش ذكر شده است. «3»

10. نعمت هاي بهشتي نيكان آن قدر ارزشمند است كه بايد انسان ها براي رسيدن به اين نعمت ها مسابقه دهند و بزرگوارانه و در رقابتي سالم، براي رسيدن به آن مقام تلاش كنند و اين جز در سايه ي نيكوكاري به دست نمي آيد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 123

1. نيكان نامه ي اعمال خوبي براي خود رقم زده اند.

2. نامه ي اعمال نيكان آنان را به مرتبه ي والايي از بهشت سوق مي دهد.

3. مقرّبان درگاه الهي از نامه ي اعمال شما آگاه اند و به آن گواهي مي دهند.

4. اگر نعمت هاي فراوان بهشت و شراب هاي نيكوي آن را مي طلبيد از نيكان شويد.

5. نيكوكاران در آخرت شاد و سيراب از شراب زلال هستند.

6. بهشت نيكان، پرنعمت و خوش منظره است.

7. براي رسيدن

به مقامات بهشتي نيكان، از هم ديگر پيشي بگيريد و بزرگوارانه در نيكوكاري مسابقه دهيد.

8. مقربان درگاه الهي از شراب ويژه اي مي نوشند (و مقامشان از نيكان بالاتر است).

9. اگر شراب تسنيم مي خواهيد، به درگاه الهي نزديك شويد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم تا سي و ششم سوره ي مطففين به ريشخند مؤمنان توسط كافران در دنيا و عكس العمل آن در آخرت اشاره مي كند و مي فرمايد:

29- 36. إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ* وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ* وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَي أَهْلِهِمُ انقَلَبُوا فَكِهِينَ* وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضَالُّونَ* وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ* فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ* عَلَي الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ* هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ در واقع، كساني كه خلافكاري كردند، به كساني كه ايمان آوردند، مي خنديدند* و هنگامي كه بر آنان مي گذشتند، با اشاره ريشخند مي كردند.* و هنگامي كه به سوي خانواده شان بازمي گشتند، شادمانانه برمي گشتند،* و هنگامي كه آنان را مي ديدند، مي گفتند: «قطعاً، اينان گمراهان اند.»* در حالي كه بر آنان نگاهباناني فرستاده نشده بود.* پس امروز كساني كه ايمان آوردند، به كافران مي خندند،* در حالي كه بر تخت ها (تكيه زده و) مي نگرند.* آيا كافران آنچه را انجام مي دادند پاداش داده شدند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 124

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه روزي علي عليه السلام با گروهي از مؤمنان از كنار جمعي از كافران مكه عبور مي كردند. آنان به علي عليه السلام و مؤمنان خنديدند و آنها را ريشخند كردند. آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد و عكس العمل آن را در رستاخيز روشن ساخت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قانون عمل و عكس العمل اشاره شده

است؛ قانوني كه در دنيا و آخرت جاري است و هر كس عكس العمل متناسب با كارش را مي بيند.

آري؛ كسي كه در دنيا مؤمنان را ريشخند كند، در آخرت كيفري متناسب مي بيند و ريشخند مي شود؛ زيرا آخرت محل اجراي عدالت و بازتاب اعمال است.

چون ترازوي تو كژ بود و دغا راست چون جويي ترازوي جَزا 2. در اين آيات به اعمال زشت خلاف كاران در دنيا نسبت به مؤمنان اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) كافران به مؤمنان مي خنديدند، خنده اي مستانه و تمسخرآميز كه نشانه ي روح غرور و غفلت و سركشي و سبك سري آنان بود.

ب) كافران با اشاره ي چشم و ابرو و دست، مؤمنانِ در حال عبور را نشان مي دادند و به آنان ايراد مي گرفتند كه اين ها فقيراني هستند كه ادعاي توحيد و رستاخيز دارند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 125

ج) كافران نه تنها مؤمنان را در ميان اجتماع ريشخند مي كردند، بلكه در جلسات خصوصي و در ميان خانواده و دوستان نزديك نيز چنين مي كردند «1» و در ميان آنان خوشحالي مي كردند، چنان كه گويي پيروزي نصيب آنان شده است.

د) يكي ديگر از رفتارهاي ناشايست كافران با مؤمنان آن بود كه هر گاه مؤمنان را مي ديدند، مي گفتند: قطعاً اينان گمراه اند چون آيين بت پرستي را رها كرده و راه توحيد و آخرت را در پيش گرفته اند.

البته مرحله ي شديد برخورد كافران وقتي به وجود مي آمد كه كار از ريشخند مي گذشت و گاهي به نبردهاي مسلحانه كشيده مي شد.

3. در اين آيات خداي متعال به كافران پاسخي دندان شكن داده، از آنان سلب مسئوليت مي كند ومي فرمايد: ما شمارا نگهبان امور مؤمنان قرار نداديم كه

حق داشته باشيد برآنان خرده بگيريد. اين كارها مربوط به شما نبود.

4. عكس العمل كردار كافران در رستاخيز آن است كه در آن روز مؤمنان به كافران مي خندند و آنان را ريشخند مي كنند؛ كافراني كه در دنيا با غرور و مستانه مي خنديدند، اكنون گرفتار آتش شده اند و راه گريز ندارند.

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه در رستاخيز درِ بهشت را به روي كافران مي گشايند، ولي وقتي آنان به نزديكي بهشت مي رسند در را مي بندند و اين كار چند بار تكرار مي شود و مؤمنان كه شاهد اين صحنه هستند مي خندند. «2»

5. در آخرين آيه ي سوره ي مطففين، خدا يا فرشتگان يا مؤمنان، «3» به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 126

نوعي كافران را ريشخند و سرزنش مي كنند و مي گويند: آيا كافران ثواب اعمالشان را گرفتند؟!

در اين آيه، به جاي آن كه از واژه ي «كيفر» استفاده كند، واژه ي «ثواب» به كار برده است، كه براي ريشخند كافراني است كه گرفتار عذاب شده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از حربه هاي تبليغيِ دشمنان دين، ريشخند و طعن به مؤمنان است.

2. يكي از حربه هاي تبليغي دشمنان، تهمت زني است و مؤمنان را گمراه مي خوانند.

3. كافران دگرآزارند و از ريشخند و آزار مؤمنان لذّت مي برند.

4. مؤمنان نيازمندِ محافظت و خرده گيري كافران نيستند.

5. در رستاخيز قانون عكس العمل حاكم است و كافران به سزاي ريشخندشان، استهزا مي شوند.

6. مؤمنان در رستاخيز از موضع بالا با كافران برخورد مي كنند.

7. رستاخيز روز جزاي اعمال و ريشخند كافران است.

8. خلافكاري و تبليغات ريشخندآميز، از شيوه هاي كافران (لجوج) است.

9. اگر مي خواهيد در رستاخيز مورد ريشخند واقع نشويد در دنيا مؤمنان را ريشخند نكنيد. «1»

تفسير قرآن

مهر جلد بيست و دوم، ص: 127

بخش هفتم: سوره ي انشقاق

اول

كليات

كليات:

سوره ي «انشقاق» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 25 آيه، 109 كلمه و 430 حرف است.

اين سوره هشتاد و دومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «انفطار» و قبل از سوره ي «روم») و هشتاد و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «انشقاق» (شكافتن) و «انشقّت» (شكافت) كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 128

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي انشقاق را بخواند، خدا او را در امان مي دارد از اين كه در قيامت نامه ي اعمالش از پشت سرش داده شود. «1»

البته اين آثار براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و به محتواي آن معتقد و پاي بند باشند.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، معاد و نشانه هاي رستاخيز و فرجام مؤمنان وكافران در آن روز است و به اهميت قرائت قرآن نيز اشاره دارد.

مطالب

مطالب:

1. بيان نشانه هاي رستاخيز (در آيات 1- 5)؛

2. يادآوري برنامه ي اعمال اصحاب يمين و اصحاب شمال و فرجام آنان (در آيات 7- 15)؛

3. اشاره اي به تلاش انسان در راه ملاقات پروردگار (در آيه ي 6)؛

4. اشاره اي به عظمت و اهميت قرائت قرآن (در آيه ي 21)؛

5. بيان كيفر تكذيبگران قرآن (در آيات 22- 24)؛

6. اشاره اي به پاداش مؤمنان نيكوكردار (در آيه ي 25).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 129

دوم

قرآن كريم درآيات اول تا پنجم سوره ي انشقاق نشانه هاي رستاخيز را برمي شمارد و مي فرمايد:

1- 5. إِذَا السَّماءُ انشَقَّتْ* وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ* وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ* وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ* وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ هنگامي كه (كرات) آسمان شكافته شود،* و به (فرمان) پروردگارش گوش فرا دهد و شايسته شود،* و هنگامي كه زمين گسترانده شود،* و آنچه در آن است (بيرون) افكند و خالي شود،* و به (فرمان) پروردگارش گوش فرا دهد و شايسته شود،

نكته ها و اشاره ها:

1. در آستانه ي رستاخيز نظام جهان درهم فرو مي ريزد و آسمان ها شكافته و زمين گسترده و كشيده مي شوند و نظم نويني بر جهان حاكم مي شود.

2. در تفسير آيه ي فوق از امام علي عليه السلام روايت شده كه آسمان ها از كهكشان ها جدا مي شوند. «1»

برخي از مفسران، اين حديث را از معجزات علمي امام علي عليه السلام دانسته اند كه در آن عصر «از جدايي كرات آسماني از كهكشان ها» سخن گفته است.

3. در اين آيات مي خوانيم كه آسمان و زمين، تسليم پروردگار هستند و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 130

كم ترين مقاومتي در برابر فرمان او ندارند؛ زيرا هر لحظه از او فيض وجود مي گيرند و اگر يك لحظه رها شوند نابود

مي شوند؛ پس سزاوار و حق اين است كه گوش به فرمان او باشند. «1»

خداوندي كه خلّاق الوجود است وجودش تا ابد فياض جود است 4. مقصود از گسترده شدن و كشيده شدن زمين اين است كه در آن روز، كوه ها متلاشي مي شوند و پستي و بلندي هاي زمين از بين مي روند و صحنه ي زمين صاف و گسترده مي شود؛ يعني در رستاخيز زمين بسيار گسترده تر از امروز مي شود، تا آماده ي حضور مردم در آن پهنه شود.

5. مقصود از تخليه ي زمين در اين آيات چيست؟

مفسران در پاسخ اين پرسش احتمالات متعددي داده اند، از جمله اين كه معادن و گنج يا مواد مذاب درون زمين بيرون مي ريزد؛ و يا اين كه انسان هاي آرميده در قبرها خارج مي شوند.

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق، اشاره به همه ي اين معاني باشد و در آستانه ي رستاخيز همه ي اين اتفاقات بيفتد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز با حوادث هولناكي شروع مي شود و نظم فعلي جهان برهم مي خورد (پس براي حضور در آن صحنه آماده شويد).

2. آسمان و زمين، به شايستگي گوش به فرمان خدا هستند (شما چطور؟!).

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي انشقاق به تلاش انسان ها در راه ملاقات پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ اي انسان! در حقيقت، تو به سوي پروردگارت كاملًا تلاش مي كني (و رنج مي كشي) و او را ملاقات مي كني.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 131

نكته ها و اشاره ها:

1. يك اصل اساسي در حيات انسان اين است كه زندگي اش همواره با تلاش و زحمت آميخته است «1» و انسان در راه اهداف دنيوي و يا اخروي خويش تلاش مي كند و

در نهايت به ملاقات پروردگار و پاداش و كيفر او در رستاخيز مي رسد و آرام مي گيرد.

ز كوشش بجو شادي و خرّمي كه اين است سرمايه ي آدمي 2. از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه راحتي و آسايش، تنها در بهشت و براي اهل آن است. رنج و زحمت در دنيا آفريده شده و براي اهل دنياست، هركس پيمانه اي از آن به دست آورد دو برابر حريص مي شود و كساني كه از دنيا بيش تر دارند فقيرترند ... دوستان خدا در دنيا براي دنيا زحمت نمي كشند، بلكه زحمت آنان در دنيا براي آخرت است. «2»

3. مقصود از «ملاقات پروردگار» در اين آيه چيست؟

مفسران قرآن در مورد ملاقات پروردگار چند تفسير ارائه كرده اند؛ از جمله اين كه: مقصود شهود باطني خدا يا ملاقات پاداش و كيفر الهي و يا ملاقات حاكميت مطلق خدا در رستاخيز است.

زاهدان در هوس طوبي و انديشه ي جنت من در آن غم كه چه سان قامت و رخسار تو بينم 4. تعبير «انسان» و «ربّ» در اين آيه نشان مي دهد كه سير به سوي خدا براي همه ي انسان ها ميسّر است و اين تلاشگري جزئي از برنامه ي ربوبي براي تربيت و تكامل انسان است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 132

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان موجودي زحمت كش است.

2. هدف نهايي سير انسان، ملاقات خداست.

3. در دنيا آرامش و راحتي نيست، بلكه آرامش نزد خداست.

***

قرآن كريم در آيات هفتم تا پانزدهم سوره ي انشقاق به نامه ي اعمال سعادتمندان و شقاوتمندان اشاره كرده، فرجام آنان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

7- 15. فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً*

وَيَنقَلِبُ إِلَي أَهْلِهِ مَسْرُوراً* وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ* فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً* وَيَصْلَي سَعِيراً* إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً* إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَن يَحُورَ* بَلَي إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيراً

و اما هر كس نامه ي (عمل) او به دست راستش داده شود،* پس به زودي با حسابي آسان حساب رسي مي شود،* و شادمان به سوي خانواده اش باز مي گردد.* و اما هر كس كه نامه ي (عمل) او از پشت سرش (به او) داده شود،* پس در آينده (واويلا مي گويد و) هلاكت مي خواهد!* و در شعله ي فروزان (آتش) وارد مي شود (و مي سوزد)؛* [چرا] كه او در خانواده اش (از گناه) شادمان بود؛* [چرا] كه او يقين كرد كه (به سوي خدا) بازنمي گردد.* آري، در واقع، پروردگارش نسبت به او بيناست!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت انسان هاي نيك و بد را در برابرهم به تصوير مي كشد تا مخاطبان قرآن بتوانند راه صحيح را

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 133

به خوبي تشخيص دهند.

2. «اصحاب يمين» (ياران راست) كساني هستند كه سرمايه هاي وجود خويش را در مسير ايمان و عمل شايسته مصرف كردند و در رستاخيز نامه ي اعمالشان به دست راست شان داده مي شود و اين نشانه ي پاكي كردار و فرجام نيكوي آنان است.

3. خدا حساب اصحاب يمين را آسان مي گيرد و با لطف و احسان از لغزش هاي آنان مي گذرد و بر آنان سخت نمي گيرد.

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

سه چيز عامل آساني حساب و ورود به بهشت است: اول اين كه هركس تو را محروم كرد به او عطا كني؛ دوم آن كه هر كس از تو بريد (و قطع

رابطه كرد) با او پيوند برقرار سازي؛ و سوم آن كه هركس بر تو ستم كرد او را عفو كني. «1»

از امام باقر عليه السلام روايت شده:

خدا روز رستاخيز در مورد حساب بندگان، به اندازه ي عقلي كه در دنيا به آنان داده، سخت گيري و دقت مي كند. «2»

5. يكي از پاداش هاي ياران راست آن است كه در رستاخيز به اهل خود ملحق مي شوند و شادي مي كنند و مقصود از «اهل» در اين مورد، خانواده يا دوستان مؤمن و يا حوريان بهشتي اند.

البته ممكن است همه ي آنها مقصود باشند.

چو مستور باشد زن خوبروي به ديدار او در بهشت است شوي 6. در مقابل اصحاب يمين و ياران راست، اصحاب شِمال هستند؛ خلاف كاراني كه نامه ي اعمالشان را به دست چپ شان مي دهند و در آيه ي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 134

فوق آمده است كه نامه ي اعمالشان را از پشت سر به آنان مي دهند.

مقصود از اين تعبير، يا آن است كه نامه را از پشت سر به دست چپ آنان مي دهند كه نشانه ي خواري و سرافكندگي آنان است و يا اين كه دستانشان را مانند اسيران پشت سر مي بندند و نامه ي اعمال را در دست چپ آنها مي گذارند «1» كه نشانه ي ناپاكي كردار و سرنوشت عذاب آلود آنان است.

7. خلافكاران شقاوتمند، هنگامي كه نامه ي اعمالشان را مي گيرند و متوجه سرنوشت عذاب آلود خود مي شوند، فرياد برمي آورند: «اي واي هلاك شدم!» «2»

ولي اين فريادها به جايي نمي رسد و آنان وارد آتش مي شوند مي سوزند.

8. خلاف كاران شقاوتمند، در دنيا و در ميان خانواده و دوستان خويش شاد بودند؛ شادي همراه با غفلت و گناه و همراه بي خبري از رستاخيز؛ اين گونه شادي هاي

دنيوي، اندوه آخرت و عذاب الهي را به دنبال دارد.

9. شادي و سرور در اصل نيكوست و سفارش شده كه مؤمنان در معاشرت با ديگران بشّاش باشند و شادشان كنند و در آيات قبل بيان شد كه مؤمنان نيكوكار و ياران راست، در سراي آخرت نيز شادمان اند.

ولي اگر اين شادي در دنيا با غفلت، غرور و گناه آلوده شود و انسان را از ياد آخرت غافل سازد زمينه ساز عذاب مي گردد.

10. در اين آيات به ريشه ي انحراف خلاف كاران اشاره شده است. آنان گمان داشتند كه معاد و بازگشتي در كار نيست «3» و از اين رو دست به هرگناهي مي زدند و از ظلم و بدكاري خويش، نه تنها ناراحت نمي شدند

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 135

بلكه شادمان نيز مي گشتند.

11. در اين آيات بر علم پرودگار به حالات انسان هاي خلاف كار تأكيد شده است. بينايي و علم خدا و ثبت اعمال انسان ها، شاهدي براي معاد و مقدمه اي براي حساب و كيفر و پاداش است و گرنه بيهوده خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر حسابِ آسان و شادماني رستاخيز را مي خواهيد، از ياران راست باشيد.

2. در رستاخيز، گرفتن نامه بادست راست نشانه ي سعادتمندي است.

3. هلاكت و آتش، در انتظار معادناباوران است.

4. معادناباوري، زمينه ساز شادي غفلت انگيز و موجب عذاب است.

5. خدا بيناست و كارهاي شما را تحت نظر دارد.

6. در رستاخيز، گرفتن نامه ي عمل از پشت سر نشانه ي فرجامي عذاب آلود است.

7. مردم در رستاخيز به دو گروه نيك فرجام و بدفرجام تقسيم مي شوند (شما از كدامين گروهيد؟).

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا بيست و پنجم سوره ي انشقاق با سوگندهاي متعدد به حالت هاي مختلف انسان و ويژگي هاي كافران

و فرجام عذاب آلود آنان و پاداش مؤمنان نيكو كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

16- 25. فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ* وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ* وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ* لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ* فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ* وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ* بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ* وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ* فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 136

و سوگند ياد مي كنم به روشنايي سرخگون (آخر روز)!* سوگند به شب و آنچه را جمع آوري مي كند!* سوگند به ماه هنگامي كه جمع (و كامل) مي شود!* كه قطعاً (شما) از حالي به حالي برخواهيد نشست.* پس آن (كافر) ان را چه شده كه ايمان نمي آورند؟!* و هنگامي كه قرآن بر آنان خوانده مي شود سجده نمي كنند؟!* بلكه كساني كه كفر ورزيدند (قرآن را) تكذيب مي كنند؛* و خدا به آنچه (در ذهن) ذخيره مي كنند داناتر است.* پس آنان را به عذابي دردناك بشارت ده!* مگر كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، كه براي آنان پاداشي بي پايان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان خدا راست و درست است و نيازي به سوگند ندارد، اما گاهي براي تأكيد بر مطلب و نشان دادن اهميت چيزي و جلب توجه انسان به برخي پديده ها سوگند ياد مي كند. «1»

برخي مفسران برآن اند كه در اين آيات به شفق، شب و ماه كامل سوگند ياده شده است تا انسان با مطالعه در اين پديده هاي شگفت انگيز، خداشناس تر شود. «2»

2. «شَفَق» به معناي روشنايي آخر روز است كه با تاريكي شب آميخته مي شود و سرخي كم رنگي دارد و بعد به صورت سفيدي درمي آيد.

البته برخي نيز آن را به

معناي «نازكي» دانسته اند.

البته «شفق» در اصطلاح، به همان سرخي آخر روز گفته مي شود كه نشانه ي تحوّل و دگرگوني در جهان است؛ چون روز پايان مي گيرد و شب شروع مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 137

3. در اين آيات به شب اسرارآميز سوگند ياد شده است كه انسان ها و حيوانات را در خانه هايشان جمع آوري مي كند و به ماه هنگامي كه جمع مي شود و به صورت بدر كامل در مي آيد. آري؛ اين ها نشانه هايي از قدرت و علم خداست كه قابل مطالعه براي بشر است.

4. در اين آيات به چهار موضوع و دگرگوني پشت سرهم اشاره شده است؛ يعني به شب و تبديل شدن آن به روز و بازگشتن به سرعت موجودات به خانه ها و كامل و آشكار شدن ماه.

سوگند به اين حالات و دگرگوني هاي چهارگانه براي تأكيد بر دگرگوني هاي انسان است.

5. مقصود از دگرگوني هاي انسان چيست؟

مفسران در اين مورد تفسيرهاي مختلفي ارائه كرده اند:

الف) حالات و دگرگوني هاي انسان از دنيا به برزخ و رستاخيز كه به سوي خدا مي رود؛

ب) حالات انسان از نطفه تا مرگ؛

ج) حالات انسان از سلامت و بيماري، اندوه و سرور و صلح و جنگ؛

د) حالات وشدائدي كه انسان در رستاخيز با آنها رو به رو مي شود؛

ه) حالات تلخ و شيرين اقوام پيشين، كه مشابه مخالفت هاي آنان، در امت اسلام نيز واقع مي شود. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد.

6. تغيير و دگرگوني اين پديده هاي طبيعي و انسان ها، نشانه ي حدوث، نيازمندي و مخلوق بودن آنها، ناپايداري جهان و حركت مستمر انسان به سوي خدا و معاد است؛ پس با اين دلايل روشن چرا كافران ايمان نمي آورند؟!

تفسير

قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 138

7. اين آيات كافران را سرزنش مي كند كه چرا در برابر قرآني كه اين حقايق عالي را براي شما بيان مي كند و اعجاز آن آشكار شده است، لجاجت مي كنيد و ايمان نمي آوريد و فروتن نمي شويد؟

8. مقصود از «سجده» در اين آيات، فروتني و تسليم و اطاعت است؛ هر چند سجده ي اصطلاحي نيز، يكي از مصداق هاي آن است.

حكايت شده كه هر گاه پيامبر صلي الله عليه و آله اين آيات را مي خواندند سجده مي كردند.

از نظر فقهي نيز مشهور آن است كه در هنگام خواندن اين آيه، سجده مستحب است. «1»

9. در اين آيات اشاره شده كه كافران به طور مستمر آيات الهي و معاد را تكذيب مي كنند، و همين موجب عذاب دردناك آنان مي شود.

10. تعبير «بشارت» در مورد عذاب دردناك كافران، نوعي ريشخند آنان است؛ چون اين تعبير معمولًا در مورد نعمت هاي بهشتي و خبرهاي خوب به كار مي رود، نه عذاب الهي.

11. كافران مستحق عذاب دردناك هستند، اما خدا راه بازگشت و توبه را به روي آنان نمي بندد و با يك استثنا مي فرمايد: هر كس ايمان آورد و كارشايسته انجام دهد، پاداشي مستمر خواهد داشت. «2»

12. پاداش مؤمنان شايسته كردار، پايدار و بدون منت است؛ «3» چون پاداش هاي بهشتي نقصان ناپذير و خالي از منت است، برخلاف نعمت هاي دنيوي كه عوارض نامطلوبي دارد و نقصان پذير و گاهي همراه با منت است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 139

آموزه ها و پيام ها:

1. در پديده هاي شفق، شب، جمع آوري موجودات در آن، و ماه بدر، دقت و تأمّل كنيد (و خدا شناس شويد).

2. شما تغييرپذير (و ناپايدار و مخلوق) هستيد، پس به خالق

خود ايمان بياوريد.

3. اگر در آواي قرآن دقت كنيد، فروتن مي شويد.

4. تكذيبگري عامل عذاب انسان است.

5. خدا شما را تحت نظر دارد و حتي از (اهداف و انگيزه هاي) درون شما آگاه است.

6. اگر پاداش مستمر الهي را مي طلبيد، با ايمان و شايسته كردار باشيد.

7. كافران اگرتوبه كنند و ايمان آورند و شايسته كردار شوند، مورد لطف الهي قرار مي گيرند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 141

بخش هشتم: سوره ي بروج

اول

كليات

كليات:

سوره ي «بُروج» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 22 آيه، 109 كلمه و 458 حرف است.

اين سوره بيست و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «شمس» و قبل از سوره ي «تين») و هشتاد و پنجمين سوره در چينيش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «بُروج» (بُرج ها) است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 142

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس اين سوره را بخواند، خدا ده برابر تعداد كساني كه در نماز جمعه شركت مي كنند و كساني كه در روز عرفه جمع مي شوند، حسنه به او مي دهد و خواندن اين سوره، انسان را از ترس ها و سختي ها نجات مي دهد.

البته روشن است كه اين آثار و ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره تقويت روحيه ي مؤمنان در برابر آزارهاي مخالفان و هشدار به آنان است.

مطالب:

1. بيان برخي از صفات خداي متعال؛

2. بيان جريان اصحاب اخدود، مؤمناني كه به خاطر ايمانشان آزار ديدند و كشته شدند؛

3. اشاره اي به سرگذشت عذاب آلود فرعون و قوم ثمود؛

4. يادآوري فرجام نيكوي مؤمنان در بهشت؛

5. بيان جايگاه واقعي قرآن كريم.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 143

مطالب

اهداف:

هدف اصلي اين سوره تقويت روحيه ي مؤمنان در برابر آزارهاي مخالفان و هشدار به آنان است.

مطالب:

1. بيان برخي از صفات خداي متعال؛

2. بيان جريان اصحاب اخدود، مؤمناني كه به خاطر ايمانشان آزار ديدند و كشته شدند؛

3. اشاره اي به سرگذشت عذاب آلود فرعون و قوم ثمود؛

4. يادآوري فرجام نيكوي مؤمنان در بهشت؛

5. بيان جايگاه واقعي قرآن كريم.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 143

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا نهم سوره ي بُروج با سوگندهاي متعدد به شكنجه گري اصحاب اخدود و سوخته شدن مؤمنان به جرم ايمانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 9. وَالسَّماءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ* وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ* وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ* قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ* النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ* إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ* وَهُمْ عَلَي مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ* وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ* الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ شَهِيدٌ

سوگند به آسمان كه داراي برج هاست!* سوگند به روز (رستاخيزِ) وعده داده شده!* سوگند به گواهي دهنده و گواهي داده شده!* كشته باد همراهان گودال (آتش و صاحبان كوره هاي آدم سوزي)!* (همان) آتشي كه داراي سوخت (فراوان) بود،* آن گاه كه آنان بر (گرد) آن نشسته بودند؛* و آنان بر آنچه با مؤمنان انجام مي دادند گواه بودند.* و از آنان خرده و انتقام نگرفتند، جز اين كه به خداي شكست ناپذير ستوده ايمان آورده بودند؛* (همان) كسي كه فرمانروايي آسمان ها و زمين فقط از آنِ اوست؛ و خدا بر هر چيز گواه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به ماجراي اصحاب اخدود، يعني شكنجه گران و آدم سوزاني اشاره مي كند كه مؤمنان را در گودال هاي آتش مي انداختند و با خون سردي صحنه را تماشا مي كردند.

مفسران قرآن در مورد اين

قوم شكنجه گر و مؤمنان آزارديده ومكان تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 144

مورد نظر، ديدگاه هاي متفاوتي دارند «1» ولي مشهور آن است كه اين ماجرا در زمان «ذُونواس»، آخرين پادشان حِميَر، در سرزمين يمن اتفاق افتاده است. ذُونواس يهودي، به سرزمين نجران در شمال يمن آمد كه مردم آن جا مسيحي بودند، ذُونواس تلاش كرد كه آنان را به پذيرش آيين يهود وادارد، ولي آنان حاضر نشدند و از اين رو دستور داد گودال بزرگي از آتش فراهم كردند و گروهي را زنده در آتش افكندند. يكي از مسيحيان فرار كرد و به روم رفت و كمك خواست. قيصر روم از طريق پادشاه حبشه به يمن لشكركشي كرد و ذو نواس كشته شد و سرزمين يمن تحت سيطره ي حبشه درآمد. «2»

طبق اين نقل، آيات فوق به اين ماجرا اشاره دارد.

2. خداي متعال در اين آيات به «بُروج» آسمان، سوگند ياد كرده است.

«بُروج» در اصل به معناي چيز آشكار است و از اين رو به قصرها و باروي شهر و ستارگان آسمان كه آشكار هستند بروج مي گويند؛ در اين جا همين معناي ستارگان يا صورت هاي فلكي آسمان مقصود است كه سوگند به آنها نشانه ي عظمت آنها و آفريدگارشان است. «3»

3. در اين آيات به روز موعود رستاخيز سوگند ياد شده است؛ روزي كه پيامبران الهي آن را وعده داده و صدها آيه ي قرآن از آن خبر مي دهند و وعدگاه همه ي مردم است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 145

4. مقصود از «شاهد و مشهود» كه در اين آيات بدانها سوگند ياد شده است چيست؟

مفسران در اين مورد احتمالات متعددي داده اند،

از جمله اين كه:

شاهد، پيامبر صلي الله عليه و آله يا گواهانِ اعمالِ انسان ها يا روز جمعه و عيد قربان، و مشهود، روز قيامت و اعمال انسان ها و يا روز عرفه است.

البته مانعي ندارد كه مقصود از «شاهد»، هر گونه گواه و مقصود از «مشهود»، همه ي چيزهايي باشند كه مورد گواهي واقع مي شوند و موارد فوق كه در آيات و روايات به آنها اشاره شده، «1» يا مفسران ديگر گفته اند، «2» همگي مصاديق اين ها باشد.

5. در اين آيات بيان شد كه شكنجه گران برگودال پر از هيزم و آتش، با خون سردي مي نشستند و سوختن مؤمنان را در كوره هاي آدم سوزي تماشا مي كردند.»

اين احتمال نيز هست كه آيه اشاره به دو گروه شگنجه گر و تماشاچيِ راضي به كار آنان باشد. «4»

6. تنها ايراد مؤمنان آن بود كه به خدا ايمان داشتند و به همين جرم شكنجه شدند و سوختند و از آنان انتقام گرفته شد. «5»

ايمان به خداي شكست ناپذيرِ توانا و ستوده صفات، جرم محسوب مي شد، اما پيروي از اديان نسخ شده و راه غلط پدران و خرافات، جُرم نبود.

آري؛ اگر نظام ارزشي جامعه دگرگون شود، كارها و عقايد نيكو، جرم و گناه شمرده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 146

7. در اين آيات، به صفات «عزيز و حميد و فرمان روايي و گواه بودن خدا» اشاره شد، كه نوعي پاسخ به شكنجه گران است؛ يعني ايمان به چنين خدايي چگونه جرم محسوب مي شود؟ و در ضمن هشداري است به آنان كه شما بر خداي شكست ناپذير و توانا پيروز نخواهيد شد؛ چرا كه او فرمان روا و مالك هستي و گواه بر اعمال شماست و روزي به

حساب شما رسيدگي خواهد كرد.

8. سرگذشت اصحاب اخدود و كوره هاي آدم سوزي آنان و مقاومت مؤمنان، از طرفي درس استقامت و نوعي دل داري براي همه ي مؤمنان در طول تاريخ است.

آري؛ اين پروانه هاي با ايمان، شجاعانه در آتش خشم دشمنان سوختند و دست از حق برنداشتند.

در احاديث روايت شده كه در اين ماجرا، گاهي مادر به همراه كودك در آتش سوختند و گفتند: اين در راه خدا چيز كوچكي است. «1»

و از طرف ديگر، اين ماجرا، درس عبرتي براي شكنجه گران و ستمكاران، به ويژه صهيونيست هاست.

آري؛ كساني كه كوره هاي آدم سوزي براي مؤمنان ايجاد كردند، قرن ها بعد، خود گرفتار شدند و در عصر ما نيز ظلم آنان به ملت فلسطين دوام نخواهد داشت و خود را گرفتار عذاب الهي خواهند كرد.

اي زبردست ز بازوي مكافات بترس زيردستان جهان را دگر آزار مكن ميل داري شبِ تارِ تو شود روز سپيد روز سپيدِ كسي را تو شب تار مكن آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد ستارگان آسمان و رستاخيز و گواهي دهندگان و موارد گواهي، دقت و تأمل كنيد.

2. مرگ بر شكنجه گران مؤمن ستيز.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 147

3. دشمنان خدا، كوره هاي آدم سوزي به پاكرده و مؤمنان را به جرم عقيده مي سوزاندند.

4. دشمنان راه خدا، بسيار سخت دل، شكنجه گر و عقيده ستيز و آدم سوزند.

5. گاهي آن قدر ارزش ها دگرگون مي شود كه ايمان به خدا هم جرم مي شود.

6. به صفات ستوده ي خدا توجه كنيد و با فرمان رواي شكست ناپذير و آگاه جهان دشمني نكنيد و افراد با ايمان را آزار ندهيد.

7. از مقاومت مؤمنان در برابر كوره هاي آدم سوزي درس استقامت بگيريد.

***

قرآن كريم درآيات

دهم و يازدهم سوره ي بروج فرجام عذاب آلود مؤمن آزاران و فرجام نيكوي مؤمنان شايسته كردار را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

10 و 11. إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ* إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ

در حقيقت، كساني كه مردان مومن و زنان مومن را در بلا افكندند، سپس توبه نكرده اند، پس برايشان عذاب جهنم است و (نيز) براي آنان عذاب سوزان است.* در واقع، كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، برايشان بوستان هاي (بهشتي) است كه نهرها از زير [درختان]- ش روان است؛ آن كام يابيِ بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت انسان هاي نيكوكار و بدكار را در برابر يك ديگر به تصوير مي كشد تا مخاطب قرآن بهتر بتواند راه خود را انتخاب كند. در اين جا نيز سرنوشت عذاب آلود كافرانِ دگرآزار و سرنوشت نيكوي مؤمنان شايسته كردار در برابر هم ترسيم شده است.

2. «فَتَنوا» در اصل به معناي قرار دادن طلا در آتش براي معلوم شدن ميزان تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 148

خلوص آن است. اين واژه به معناي آزمايش، عذاب، شرك و گمراهي نيز به كار مي رود و در اين جا به معناي عذاب و آزار مؤمنان توسط كافران شكنجه گر است.

3. هر چند اين آيات فرجام كافران شكنجه گر را دوزخ و عذاب سوزان معرفي كرده اما راه توبه و بازگشت را براي آنان بازگذاشته است و اين نهايت لطف پروردگار نسبت به گناهكاران و هشداري به مخالفان دين است كه تا دير نشده بازگردند و توبه كنند.

موي سفيد مشرق صبح ندامت است «صائب» به توبه كوش كه فرصت نمانده است 4. در اين آيات به دوگونه عذاب كافران شكنجه گر اشاره شده است: يكي عذاب دوزخ و ديگري عذاب سوزان. شايد اين دو تعبير اشاره به دو نوع عذاب آنان و يا هر كدام از عذاب هاي آنان در برابر گناهي خاص، هم چون كفر و شكنجه گري آنان باشد.

5. در اين آيات فرجام مؤمنان شايسته كردار را بهشت معرفي كرده و آن را كام يابي بزرگي خوانده است؛ زيرا مؤمنان به نعمت هاي پايدار مي رسند و در جوار قرب الهي جاي مي گيرند.

6. در اين آيات بيان شده كه ايمان و كارهاي شايسته كليد بهشت است، البته يك كار شايسته كافي نيست، بلكه بايد كارهاي متعدد انجام شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان مؤمنان، فرجامي عذاب آلود دارند.

2. فتنه گري زمينه ساز عذاب سوزان است.

3. راه توبه حتي براي كافران شكنجه گر باز است.

4. كام يابي بزرگ و بهشت پرنعمت در انتظار مؤمنان است.

5. اگر بهشت مي خواهيد، ايمان بياوريد وكارهاي شايسته انجام دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 149

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا بيستم سوره ي بروج با اشاره به لجاجت كافران و ياد آوري سرگذشت قوم فرعون و ثمود و با بيان صفات الهي، به آنان هشدار داده، مي فرمايد:

12- 20. إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيد* إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ* وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ* ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ* فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ* هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ* فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ* بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ* وَاللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُحِيطٌ

قطعاً، سخت گيري پروردگارت شديد است؛* [چرا] كه او خود (آفرينش را) آغاز مي كند و (در رستاخيز) بازمي گرداند؛* و او بسيار آمرزنده [و] دوست دار (بندگان) است؛* صاحب تخت

(جهان داري و تدبير هستي و) بزرگوار است؛* آنچه را مي خواهد انجام مي دهد.* آيا خبر لشكريان به تو رسيده است؟!* (لشكريان) فرعون و ثَمُود؟!* بلكه كساني كه كفر ورزيدند، در تكذيب (تو و قرآن غوطه ور) هستند؛* و خدا از فرا روي آنان احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات، هم هشدار به كافران مكه و مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه از سرگذشت اقوام فرعون و ثمود عبرت بياموزند و از عذاب سخت الهي بهراسند و هم، با بيان صفات مهرباني و آمرزش گري الهي، راه توبه و بازگشت را به سوي آنان مي گشايد، تا نا اميد نشوند و ايمان آورده و نجات يابند.

و هم، نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است، كه خدايتان نيرومند است و هر كاري بخواهد انجام مي دهد.

2. «بَطْش»، به معناي گرفتن همراه با قدرت و قهر است و از آن جا كه اين كار مقدمه ي مجازات است، به معناي كيفر نيز آمده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 150

در اين آيه كيفر بسيار شديد الهي نسبت به كافران يادآوري شده است «1» كه هرگاه خدا بخواهد آن را اعمال مي كند و چيزي يا كسي نمي تواند مانع اراده ي خدا شود؛ چون او معبودي با عظمت است كه آغاز و انجام جهان و مركز فرمان روايي و تدبير هستي به دست اوست.

4. «عرش» به معناي چيز سقف دار است و به تخت هاي پادشاهان كه نشان قدرت و فرمان روايي آنهاست گفته مي شود. اين تعبير كنايه از فرماندهي و تدبير هستي است، كه به دست خداست.

5. واژه هاي «وَدُود» و «غفور» هر دو صيغه ي مبالغه اند؛ يعني خدا بسيار

مهربان و بسيار آمرزنده است. اين صفات خدا راه بازگشت و توبه را به سوي گناهكاران مخالف اسلام مي گشايد.

6. «مجيد» يكي از صفات خدا و به معناي گستردگي كرم، شرافت و جلال است. اين صفت مخصوص خداست و در مورد ديگران كم تر به كار مي رود.

7. در اين آيات به سرگذشت فرعون اشاره شده است كه سركشي كرد و در نهايت گرفتار عذاب الهي شد و غرق گرديد و نيز از سرگذشت قوم ثمود ياد شده كه در برابر پيامبرشان صالح عليه السلام لجاجت كردند و گرفتار تندبادي سخت شدند و هلاك گرديدند.

آري؛ خدايي كه اين اقوام سركش ولشكريان نيرومند آنان را در هم مي كوبد، مي تواند كافران مخالف اسلام را نيز ادب و مجازات كند.

8. راه حق روشن است، ولي كافران راه تكذيب و انكار را پيش مي گيرند و لجاجت مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 151

9. خدا در همه جا هست و از همه طرف انسان ها را تحت نظر دارد و اگر در اين آيات مي فرمايد: «خدا از پشت سر كافران به آنان احاطه دارد.»، اين تعبير اشاره به احاطه ي كامل قدرت و علم خدا بر آنان است، به طوري كه آنان را رها كرده تا زير نظر او عمل كنند و آزمايش شوند و نوعي هشدار به كافران نيز به شمار مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خود را گرفتار عذاب خدا نكنيد كه عذاب او شمارا سخت گرفتار مي كند، همان طور كه قوم ثمود و فرعون را گرفتاركرد.

2. آغاز و فرجام شما به دست خداي با عظمت و فرمانده ي هستي است و چيزي مانع اراده ي او نيست (پس از عذاب خدا بهراسيد و

دست از مخالفت با اسلام برداريد).

3. راه بازگشت به سوي خدا باز است و اگر توبه كنيد، مورد لطف و آمرزش قرار مي گيريد.

4. از سرنوشت فرعون و قوم ثمود عبرت بياموزيد و دست از تكذيب و لجاجت برداريد.

5. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب گفتار و اعمال خود باشيد).

***

خداوند متعال درآيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي بروج عظمت و جايگاه قرآن را معرفي مي كند و مي فرمايد:

21 و 22. بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ* فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ

بلكه آن (قرآن) خواندني [و] باعظمت است،* كه در صفحه ي نگه داري شده ي (علم الهي) موجود است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مجيد» به معناي گستردگي شرافت و شكوه است و از آن جا كه قرآن محتوايي عظيم و گسترده و معاني بلند و پرمايه اي در زمينه ي معارف، اعتقادات و اخلاق و احكام دارد، تعبير مجيد براي آن مناسب است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 152

2. «لَوح» به معناي صفحه ي عريضي است كه بر آن چيزي مي نويسند و در اين جا اشاره به صفحه ي علم الهي است كه قرآن برآن نوشته شده است. صفحه اي گسترده كه جهان را فرا گرفته و از هرگونه تغيير و تحريف محفوظ است. «1»

مصطفي را وعده كرد الطاف حق گه بميري تو، نميرد اين سبق من كتاب و معجزات را حافظم بيش و كم كن را ز قرآن رافضم 3. «قرآن» به معناي «خواندني» يا «جمع شده» است؛ يعني اين كتابي است كه آيات آن به يك ديگر ضميمه شده، قابل خواندن و قرائت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي با عظمت و محافظت شده است.

2. پندارها و تكذيب هاي مخالفان

درباره ي قرآن بي مورد است؛ چون قرآن جايگاه والايي دارد.

3. قرآن، كتابي خواندني و محفوظ در علم الهي است (و دست خوش تحريف نمي گردد).

4. به جنبه ي خواندني بودن و اصالت قرآن توجه (و از آن استفاده كنيد). «2» تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 153

بخش نهم: سوره ي طارق

اول

كليات

كليات:

سوره ي «بُروج» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 22 آيه، 109 كلمه و 458 حرف است.

اين سوره بيست و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «شمس» و قبل از سوره ي «تين») و هشتاد و پنجمين سوره در چينيش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «بُروج» (بُرج ها) است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 142

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس اين سوره را بخواند، خدا ده برابر تعداد كساني كه در نماز جمعه شركت مي كنند و كساني كه در روز عرفه جمع مي شوند، حسنه به او مي دهد و خواندن اين سوره، انسان را از ترس ها و سختي ها نجات مي دهد.

البته روشن است كه اين آثار و ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره تقويت روحيه ي مؤمنان در برابر آزارهاي مخالفان و هشدار به آنان است.

مطالب:

1. بيان برخي از صفات خداي متعال؛

2. بيان جريان اصحاب اخدود، مؤمناني كه به خاطر ايمانشان آزار ديدند و كشته شدند؛

3. اشاره اي به سرگذشت عذاب آلود فرعون و قوم ثمود؛

4. يادآوري فرجام نيكوي مؤمنان در بهشت؛

5. بيان جايگاه واقعي قرآن كريم.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 143

مطالب

اهداف:

هدف اصلي اين سوره تقويت روحيه ي مؤمنان در برابر آزارهاي مخالفان و هشدار به آنان است.

مطالب:

1. بيان برخي از صفات خداي متعال؛

2. بيان جريان اصحاب اخدود، مؤمناني كه به خاطر ايمانشان آزار ديدند و كشته شدند؛

3. اشاره اي به سرگذشت عذاب آلود فرعون و قوم ثمود؛

4. يادآوري فرجام نيكوي مؤمنان در بهشت؛

5. بيان جايگاه واقعي قرآن كريم.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 143

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا نهم سوره ي بُروج با سوگندهاي متعدد به شكنجه گري اصحاب اخدود و سوخته شدن مؤمنان به جرم ايمانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 9. وَالسَّماءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ* وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ* وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ* قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ* النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ* إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ* وَهُمْ عَلَي مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ* وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ* الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ شَهِيدٌ

سوگند به آسمان كه داراي برج هاست!* سوگند به روز (رستاخيزِ) وعده داده شده!* سوگند به گواهي دهنده و گواهي داده شده!* كشته باد همراهان گودال (آتش و صاحبان كوره هاي آدم سوزي)!* (همان) آتشي كه داراي سوخت (فراوان) بود،* آن گاه كه آنان بر (گرد) آن نشسته بودند؛* و آنان بر آنچه با مؤمنان انجام مي دادند گواه بودند.* و از آنان خرده و انتقام نگرفتند، جز اين كه به خداي شكست ناپذير ستوده ايمان آورده بودند؛* (همان) كسي كه فرمانروايي آسمان ها و زمين فقط از آنِ اوست؛ و خدا بر هر چيز گواه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به ماجراي اصحاب اخدود، يعني شكنجه گران و آدم سوزاني اشاره مي كند كه مؤمنان را در گودال هاي آتش مي انداختند و با خون سردي صحنه را تماشا مي كردند.

مفسران قرآن در مورد اين

قوم شكنجه گر و مؤمنان آزارديده ومكان تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 144

مورد نظر، ديدگاه هاي متفاوتي دارند «1» ولي مشهور آن است كه اين ماجرا در زمان «ذُونواس»، آخرين پادشان حِميَر، در سرزمين يمن اتفاق افتاده است. ذُونواس يهودي، به سرزمين نجران در شمال يمن آمد كه مردم آن جا مسيحي بودند، ذُونواس تلاش كرد كه آنان را به پذيرش آيين يهود وادارد، ولي آنان حاضر نشدند و از اين رو دستور داد گودال بزرگي از آتش فراهم كردند و گروهي را زنده در آتش افكندند. يكي از مسيحيان فرار كرد و به روم رفت و كمك خواست. قيصر روم از طريق پادشاه حبشه به يمن لشكركشي كرد و ذو نواس كشته شد و سرزمين يمن تحت سيطره ي حبشه درآمد. «2»

طبق اين نقل، آيات فوق به اين ماجرا اشاره دارد.

2. خداي متعال در اين آيات به «بُروج» آسمان، سوگند ياد كرده است.

«بُروج» در اصل به معناي چيز آشكار است و از اين رو به قصرها و باروي شهر و ستارگان آسمان كه آشكار هستند بروج مي گويند؛ در اين جا همين معناي ستارگان يا صورت هاي فلكي آسمان مقصود است كه سوگند به آنها نشانه ي عظمت آنها و آفريدگارشان است. «3»

3. در اين آيات به روز موعود رستاخيز سوگند ياد شده است؛ روزي كه پيامبران الهي آن را وعده داده و صدها آيه ي قرآن از آن خبر مي دهند و وعدگاه همه ي مردم است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 145

4. مقصود از «شاهد و مشهود» كه در اين آيات بدانها سوگند ياد شده است چيست؟

مفسران در اين مورد احتمالات متعددي داده اند،

از جمله اين كه:

شاهد، پيامبر صلي الله عليه و آله يا گواهانِ اعمالِ انسان ها يا روز جمعه و عيد قربان، و مشهود، روز قيامت و اعمال انسان ها و يا روز عرفه است.

البته مانعي ندارد كه مقصود از «شاهد»، هر گونه گواه و مقصود از «مشهود»، همه ي چيزهايي باشند كه مورد گواهي واقع مي شوند و موارد فوق كه در آيات و روايات به آنها اشاره شده، «1» يا مفسران ديگر گفته اند، «2» همگي مصاديق اين ها باشد.

5. در اين آيات بيان شد كه شكنجه گران برگودال پر از هيزم و آتش، با خون سردي مي نشستند و سوختن مؤمنان را در كوره هاي آدم سوزي تماشا مي كردند.»

اين احتمال نيز هست كه آيه اشاره به دو گروه شگنجه گر و تماشاچيِ راضي به كار آنان باشد. «4»

6. تنها ايراد مؤمنان آن بود كه به خدا ايمان داشتند و به همين جرم شكنجه شدند و سوختند و از آنان انتقام گرفته شد. «5»

ايمان به خداي شكست ناپذيرِ توانا و ستوده صفات، جرم محسوب مي شد، اما پيروي از اديان نسخ شده و راه غلط پدران و خرافات، جُرم نبود.

آري؛ اگر نظام ارزشي جامعه دگرگون شود، كارها و عقايد نيكو، جرم و گناه شمرده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 146

7. در اين آيات، به صفات «عزيز و حميد و فرمان روايي و گواه بودن خدا» اشاره شد، كه نوعي پاسخ به شكنجه گران است؛ يعني ايمان به چنين خدايي چگونه جرم محسوب مي شود؟ و در ضمن هشداري است به آنان كه شما بر خداي شكست ناپذير و توانا پيروز نخواهيد شد؛ چرا كه او فرمان روا و مالك هستي و گواه بر اعمال شماست و روزي به

حساب شما رسيدگي خواهد كرد.

8. سرگذشت اصحاب اخدود و كوره هاي آدم سوزي آنان و مقاومت مؤمنان، از طرفي درس استقامت و نوعي دل داري براي همه ي مؤمنان در طول تاريخ است.

آري؛ اين پروانه هاي با ايمان، شجاعانه در آتش خشم دشمنان سوختند و دست از حق برنداشتند.

در احاديث روايت شده كه در اين ماجرا، گاهي مادر به همراه كودك در آتش سوختند و گفتند: اين در راه خدا چيز كوچكي است. «1»

و از طرف ديگر، اين ماجرا، درس عبرتي براي شكنجه گران و ستمكاران، به ويژه صهيونيست هاست.

آري؛ كساني كه كوره هاي آدم سوزي براي مؤمنان ايجاد كردند، قرن ها بعد، خود گرفتار شدند و در عصر ما نيز ظلم آنان به ملت فلسطين دوام نخواهد داشت و خود را گرفتار عذاب الهي خواهند كرد.

اي زبردست ز بازوي مكافات بترس زيردستان جهان را دگر آزار مكن ميل داري شبِ تارِ تو شود روز سپيد روز سپيدِ كسي را تو شب تار مكن آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد ستارگان آسمان و رستاخيز و گواهي دهندگان و موارد گواهي، دقت و تأمل كنيد.

2. مرگ بر شكنجه گران مؤمن ستيز.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 147

3. دشمنان خدا، كوره هاي آدم سوزي به پاكرده و مؤمنان را به جرم عقيده مي سوزاندند.

4. دشمنان راه خدا، بسيار سخت دل، شكنجه گر و عقيده ستيز و آدم سوزند.

5. گاهي آن قدر ارزش ها دگرگون مي شود كه ايمان به خدا هم جرم مي شود.

6. به صفات ستوده ي خدا توجه كنيد و با فرمان رواي شكست ناپذير و آگاه جهان دشمني نكنيد و افراد با ايمان را آزار ندهيد.

7. از مقاومت مؤمنان در برابر كوره هاي آدم سوزي درس استقامت بگيريد.

***

قرآن كريم درآيات

دهم و يازدهم سوره ي بروج فرجام عذاب آلود مؤمن آزاران و فرجام نيكوي مؤمنان شايسته كردار را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

10 و 11. إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ* إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ

در حقيقت، كساني كه مردان مومن و زنان مومن را در بلا افكندند، سپس توبه نكرده اند، پس برايشان عذاب جهنم است و (نيز) براي آنان عذاب سوزان است.* در واقع، كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، برايشان بوستان هاي (بهشتي) است كه نهرها از زير [درختان]- ش روان است؛ آن كام يابيِ بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت انسان هاي نيكوكار و بدكار را در برابر يك ديگر به تصوير مي كشد تا مخاطب قرآن بهتر بتواند راه خود را انتخاب كند. در اين جا نيز سرنوشت عذاب آلود كافرانِ دگرآزار و سرنوشت نيكوي مؤمنان شايسته كردار در برابر هم ترسيم شده است.

2. «فَتَنوا» در اصل به معناي قرار دادن طلا در آتش براي معلوم شدن ميزان تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 148

خلوص آن است. اين واژه به معناي آزمايش، عذاب، شرك و گمراهي نيز به كار مي رود و در اين جا به معناي عذاب و آزار مؤمنان توسط كافران شكنجه گر است.

3. هر چند اين آيات فرجام كافران شكنجه گر را دوزخ و عذاب سوزان معرفي كرده اما راه توبه و بازگشت را براي آنان بازگذاشته است و اين نهايت لطف پروردگار نسبت به گناهكاران و هشداري به مخالفان دين است كه تا دير نشده بازگردند و توبه كنند.

موي سفيد مشرق صبح ندامت است «صائب» به توبه كوش كه فرصت نمانده است 4. در اين آيات به دوگونه عذاب كافران شكنجه گر اشاره شده است: يكي عذاب دوزخ و ديگري عذاب سوزان. شايد اين دو تعبير اشاره به دو نوع عذاب آنان و يا هر كدام از عذاب هاي آنان در برابر گناهي خاص، هم چون كفر و شكنجه گري آنان باشد.

5. در اين آيات فرجام مؤمنان شايسته كردار را بهشت معرفي كرده و آن را كام يابي بزرگي خوانده است؛ زيرا مؤمنان به نعمت هاي پايدار مي رسند و در جوار قرب الهي جاي مي گيرند.

6. در اين آيات بيان شده كه ايمان و كارهاي شايسته كليد بهشت است، البته يك كار شايسته كافي نيست، بلكه بايد كارهاي متعدد انجام شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان مؤمنان، فرجامي عذاب آلود دارند.

2. فتنه گري زمينه ساز عذاب سوزان است.

3. راه توبه حتي براي كافران شكنجه گر باز است.

4. كام يابي بزرگ و بهشت پرنعمت در انتظار مؤمنان است.

5. اگر بهشت مي خواهيد، ايمان بياوريد وكارهاي شايسته انجام دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 149

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا بيستم سوره ي بروج با اشاره به لجاجت كافران و ياد آوري سرگذشت قوم فرعون و ثمود و با بيان صفات الهي، به آنان هشدار داده، مي فرمايد:

12- 20. إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيد* إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ* وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ* ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ* فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ* هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ* فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ* بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ* وَاللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُحِيطٌ

قطعاً، سخت گيري پروردگارت شديد است؛* [چرا] كه او خود (آفرينش را) آغاز مي كند و (در رستاخيز) بازمي گرداند؛* و او بسيار آمرزنده [و] دوست دار (بندگان) است؛* صاحب تخت

(جهان داري و تدبير هستي و) بزرگوار است؛* آنچه را مي خواهد انجام مي دهد.* آيا خبر لشكريان به تو رسيده است؟!* (لشكريان) فرعون و ثَمُود؟!* بلكه كساني كه كفر ورزيدند، در تكذيب (تو و قرآن غوطه ور) هستند؛* و خدا از فرا روي آنان احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات، هم هشدار به كافران مكه و مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه از سرگذشت اقوام فرعون و ثمود عبرت بياموزند و از عذاب سخت الهي بهراسند و هم، با بيان صفات مهرباني و آمرزش گري الهي، راه توبه و بازگشت را به سوي آنان مي گشايد، تا نا اميد نشوند و ايمان آورده و نجات يابند.

و هم، نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است، كه خدايتان نيرومند است و هر كاري بخواهد انجام مي دهد.

2. «بَطْش»، به معناي گرفتن همراه با قدرت و قهر است و از آن جا كه اين كار مقدمه ي مجازات است، به معناي كيفر نيز آمده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 150

در اين آيه كيفر بسيار شديد الهي نسبت به كافران يادآوري شده است «1» كه هرگاه خدا بخواهد آن را اعمال مي كند و چيزي يا كسي نمي تواند مانع اراده ي خدا شود؛ چون او معبودي با عظمت است كه آغاز و انجام جهان و مركز فرمان روايي و تدبير هستي به دست اوست.

4. «عرش» به معناي چيز سقف دار است و به تخت هاي پادشاهان كه نشان قدرت و فرمان روايي آنهاست گفته مي شود. اين تعبير كنايه از فرماندهي و تدبير هستي است، كه به دست خداست.

5. واژه هاي «وَدُود» و «غفور» هر دو صيغه ي مبالغه اند؛ يعني خدا بسيار

مهربان و بسيار آمرزنده است. اين صفات خدا راه بازگشت و توبه را به سوي گناهكاران مخالف اسلام مي گشايد.

6. «مجيد» يكي از صفات خدا و به معناي گستردگي كرم، شرافت و جلال است. اين صفت مخصوص خداست و در مورد ديگران كم تر به كار مي رود.

7. در اين آيات به سرگذشت فرعون اشاره شده است كه سركشي كرد و در نهايت گرفتار عذاب الهي شد و غرق گرديد و نيز از سرگذشت قوم ثمود ياد شده كه در برابر پيامبرشان صالح عليه السلام لجاجت كردند و گرفتار تندبادي سخت شدند و هلاك گرديدند.

آري؛ خدايي كه اين اقوام سركش ولشكريان نيرومند آنان را در هم مي كوبد، مي تواند كافران مخالف اسلام را نيز ادب و مجازات كند.

8. راه حق روشن است، ولي كافران راه تكذيب و انكار را پيش مي گيرند و لجاجت مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 151

9. خدا در همه جا هست و از همه طرف انسان ها را تحت نظر دارد و اگر در اين آيات مي فرمايد: «خدا از پشت سر كافران به آنان احاطه دارد.»، اين تعبير اشاره به احاطه ي كامل قدرت و علم خدا بر آنان است، به طوري كه آنان را رها كرده تا زير نظر او عمل كنند و آزمايش شوند و نوعي هشدار به كافران نيز به شمار مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خود را گرفتار عذاب خدا نكنيد كه عذاب او شمارا سخت گرفتار مي كند، همان طور كه قوم ثمود و فرعون را گرفتاركرد.

2. آغاز و فرجام شما به دست خداي با عظمت و فرمانده ي هستي است و چيزي مانع اراده ي او نيست (پس از عذاب خدا بهراسيد و

دست از مخالفت با اسلام برداريد).

3. راه بازگشت به سوي خدا باز است و اگر توبه كنيد، مورد لطف و آمرزش قرار مي گيريد.

4. از سرنوشت فرعون و قوم ثمود عبرت بياموزيد و دست از تكذيب و لجاجت برداريد.

5. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب گفتار و اعمال خود باشيد).

***

خداوند متعال درآيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي بروج عظمت و جايگاه قرآن را معرفي مي كند و مي فرمايد:

21 و 22. بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ* فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ

بلكه آن (قرآن) خواندني [و] باعظمت است،* كه در صفحه ي نگه داري شده ي (علم الهي) موجود است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مجيد» به معناي گستردگي شرافت و شكوه است و از آن جا كه قرآن محتوايي عظيم و گسترده و معاني بلند و پرمايه اي در زمينه ي معارف، اعتقادات و اخلاق و احكام دارد، تعبير مجيد براي آن مناسب است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 152

2. «لَوح» به معناي صفحه ي عريضي است كه بر آن چيزي مي نويسند و در اين جا اشاره به صفحه ي علم الهي است كه قرآن برآن نوشته شده است. صفحه اي گسترده كه جهان را فرا گرفته و از هرگونه تغيير و تحريف محفوظ است. «1»

مصطفي را وعده كرد الطاف حق گه بميري تو، نميرد اين سبق من كتاب و معجزات را حافظم بيش و كم كن را ز قرآن رافضم 3. «قرآن» به معناي «خواندني» يا «جمع شده» است؛ يعني اين كتابي است كه آيات آن به يك ديگر ضميمه شده، قابل خواندن و قرائت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي با عظمت و محافظت شده است.

2. پندارها و تكذيب هاي مخالفان

درباره ي قرآن بي مورد است؛ چون قرآن جايگاه والايي دارد.

3. قرآن، كتابي خواندني و محفوظ در علم الهي است (و دست خوش تحريف نمي گردد).

4. به جنبه ي خواندني بودن و اصالت قرآن توجه (و از آن استفاده كنيد). «2» تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 153

بخش دهم: سوره ي اعلي

اول

كليات

كليات:

سوره ي «اعلي» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 19 آيه، 72 كلمه و 270 حرف است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 164

اين سوره هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «تكوير» و قبل از سوره ي «ليل») و هشتاد و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «اعلي» است كه از آيه ي اول آن گرفته شده و به عنوان يكي از صفات خدا آمده است.

فضيلت

فضيلت:

روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله اين سوره را دوست داشت. و نيز مي فرمود:

هركس سوره ي اعلي را بخواند، ده برابر حروفي كه بر ابراهيم عليه السلام و موسي عليه السلام و محمد صلي الله عليه و آله فرود آمده، حَسَنه به او عطا مي شود. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كسي است كه اين سوره را بخواند و در راستاي معارف بلند آن حركت و عمل كند.

اهداف

اهداف:

در اين سوره دو محور اساسي پي گيري مي شود:

1. شناخت خدا و صفات او؛

2. معرفي پيامبر صلي الله عليه و آله و وظايف او.

مطالب

مطالب:

در اين سوره مطالب زير به چشم مي خورد:

1. يادآوري صفات الهي و نشانه هاي خدا در صحنه ي آفرينش و طبيعت (در آيات 1- 5)؛

2. اشاره اي به تضمين سلامت وحي و حفظ آن توسط پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 6 و 7)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 165

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي اعلي، با معرفي صفات و نشانه هاي خدا، همه را به سوي تسبيح گويي نام او فرا مي خواند و مي فرمايد:

1- 5. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَي الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَي وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَي فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَي نام پروردگار والاترت را تسبيح بگوي؛* (همان) كسي كه آفريده و مرتّب كرد؛* و كسي كه معين كرد و ره نمون ساخت؛* و كسي كه گياه را بيرون آورد؛* سپس آن را خاشاكي تيره گون قرار داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از اسم پروردگار، همان نام هاي نيكوي اوست؛ نام هايي كه بر ذات خدا دلالت مي كند و بايد پاك و منزّه بماند و در رديف بت ها قرار نگيرد؛ و يا منظور از اسم، خود ذات است كه شايسته ي تسبيح و تنزيه از هرگونه عيب و نقص است.

2. در اين آيات به چند صفت و فعل الهي اشاره شده است:

الف) خدا پروردگار و پرورشگر پيامبر صلي الله عليه و آله (و همه ي مردم) است؛

ب) خدا از هرچه تصور شود و از هرگونه وهم و خيال برتر است؛

ج) آفريننده ي موجودات است؛

د) موجودات را پس از آفرينش مرتب مي كند و سامان مي دهد، يعني به كهكشان ها، منظومه ها و جسم و جان انسان و طبيعت نظام مي بخشد؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم،

ص: 167

ه) خدا اندازه ي هر چيزي را متناسب با هدف آن مشخص و تقدير مي كند؛

و) موجودات را پس از آفرينش به سوي اهداف خويش راه نمايي مي كند؛

ز) گياهان را ازدل زمين بيرون مي آورد و رشد مي دهد و غذاي حيوانات و انسان ها را از آنها فراهم مي سازد؛

ح) خدا همان كسي است كه مي تواند گياهان را خشك و تيره رنگ سازد، «1» يعني همان كسي كه آنها را سبز و خرم مي سازد مي تواند آنها را نابود كند.

3. مقصود از «هدايت» در اين آيات، هدايت «تكويني» و «تشريعي» است.

هدايت تكويني همان انگيزه ها و قوانين حاكم بر موجودات است كه هر موجودي را به سوي هدف خويش سوق مي دهد، همان طور كه كودك را به طرف شير مادر مي كشاند و هدايت تشريعي همان معارف و راه نمايي هايي است كه توسط پيامبران و امامان عليهم السلام ارائه مي شود و مخصوص انسان است. «2»

4. در اين آيات به گياهان خشك و سياه گون اشاره شده است كه هم بازگوكننده ي ناپايداري و فناي دنياست كه درس عبرتي براي انسان هاست و هم اشاره دارد كه اين گياهان سازنده ي نوعي كود طبيعي يا ذغال سنگ اند و نشانه ي قدرت و علم الهي است.

5. در برخي احاديث روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله يا ائمه عليهم السلام، هنگامي كه آيه ي اول سوره ي اعلي را مي خواندند، به دستور آن عمل مي كردند و مي گفتند: «سبحان ربّي الاعلي». «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. حتي نام خدا شايسته ي تنزيه و تسبيح است.

2. تسبيح گوي كسي باشيد كه والاتر، آفريدگار و هدايتگر شماست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 168

3. با مطالعه در مورد آفرينش، نظام هستي و اندازه گيري هاي آن، خداي والا

را بشناسيد.

4. با مطالعه در صحنه ي طبيعت (و رويش و فناي گياهان)، خداي والا را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا سيزدهم سوره ي اعلي به محافظت وحي در حافظه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و وظايف او و برخوردهاي مثبت و منفي با تذكراتش اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 13. سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَي إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَي وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَي فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَي وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَي الَّذِي يَصْلَي النَّارَ الْكُبْرَي ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَي به زودي (قرآن را) بر تو مي خوانيم و فراموش نمي كني،* مگر آنچه را خدا بخواهد؛ [چرا] كه او آشكار و آنچه را پنهان مي شود مي داند.* و آسان ترين (راه) را براي تو فراهم مي كنيم؛* پس يادآوري كن اگر يادآوري سودمند است؛* كه به زودي كسي كه مي هراسد متذكر مي شود.* و بدبخت ترين (افراد) از آن دوري مي گزيند،* (همان) كسي كه در آتش بزرگ تر وارد مي شود (و مي سوزد)؛* سپس در آن جا نه مي ميرد و نه (در خوشي) زنده مي ماند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سلامت قرائت وحفظ وحي در حافظه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از طرف خدا تضمين شده است؛ چون پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام نزول وحي، عجله و آن را تكرار مي كرد «1» تا مبادا فراموش كند، ولي خداي متعال به او اطمينان داد كه ما حافظ وحي در ذهن تو هستيم و تو آن را فراموش نمي كني؛ پس نگران مباش!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 169

2. برخي مفسران حفظ سوره هاي طولاني قرآن را در

حافظه ي پيامبر صلي الله عليه و آله يكي از معجزات ايشان شمرده اند، چرا كه او برخي سوره هاي طولاني را يك بار بيش تر از جبرئيل نشنيده بود، ولي فراموش نكرد و هميشه به خاطر داشت. «1»

3. در اين آيات اشاره شده كه اگر خدا بخواهد، مي تواند آيات را از ذهن پيامبر صلي الله عليه و آله ببرد و او را دچار فراموشي سازد.

مقصود اين آيه، بيان قدرت خدا بر اين كار است، نه بدين معنا كه اين كار واقع شده است. «2»

4. در اين آيات اشاره شده كه خدا مشكلات راه رسالت را بر پيامبر صلي الله عليه و آله آسان مي كند و توفيق پيروزي بر دشمنان را به او عطا مي كند.

شايد اين مطلب اشاره اي به آسان بودن محتواي رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله باشد. آري؛ اسلام دين آسان و آسان گير است و احكام سخت و كمرشكن در آن وجود ندارد.

گر چه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي 5. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شده كه «به مردم تذكر بده، اگر تذكّر و يادآوري سود دارد.» منظور از اين جمله چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد سه احتمال را مطرح كرده اند:

الف) منظور آن است كه اگر تذكّر مفيد است، تذكّر دهيد و اگر هيچ سود و اثري ندارد، تذكّر لازم نيست.

ب) به هر حال، تذكر سود دارد و اكثريت از آن بهره مند مي شود و اگر تعداد اندكي از آن سود نبرند، حداقل بر آنان اتمام حجّت مي شود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 170

ج) منظور

آن است كه تذكّر بده چه سود داشته باشد و چه نداشته باشد. «1»

البته پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، در هر صورت (چه سود داشت و چه نداشت) به مردم تذكّر مي داد يعني روش عملي ايشان با معناي دوم سازگارتر بود، «2» هر چند معناي اول نيز مي تواند صحيح باشد و مانعي براي جمع بين اين سه تفسير وجود ندارد و هر سه مي تواند مقصود آيه باشد؛ به عبارت ديگر، اگرچه تذكّرِ بدون حاصل، لازم نيست، ولي انجام آن اشكالي ندارد و حتي براي اتمام حجّت خوب است.

6. در اين آيات بيان شده كه مردم در برابر تذكّرات پيامبر صلي الله عليه و آله به دو گروه تقسيم مي شوند:

الف) كساني كه احساس مسئوليّت مي كنند و از مقام عدالت الهي و رستاخيز مي هراسند، اين افراد از تذكرات پيامبر صلي الله عليه و آله بهره مند شده سود مي برند.

ب) گروه بدبخت ها، يعني مشركان و كافران لجوجي كه با حق دشمني مي ورزند و از سخنان پندآموز پيامبر صلي الله عليه و آله فرار مي كنند.

چنگ در پرده همين مي دهدت پند ولي وعظت آن گاه كند سود كه قابل باشي 7. در اين آيات سعادتمندان را در برابر بدبخت ها قرار نداده، بلكه افراد با مسئوليّت و هراسناك را در برابر بدبخت ها قرار داده است؛ چرا كه ريشه ي سعادتمندي انسان، همان احساس مسئوليت و هراس از مقام عدالت خدا و رستاخيز است.

بترس از گناهان خويش اين نفس كه روز قيامت نترسي زكس 8. فرجام كافران بدبخت، آتش بزرگ تري است، كه در آن جا بين مرگ و زندگي دست و پا مي زنند؛ اين آتش، يا همان مراتب پايين جهنّم است

كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 171

عذاب هولناك تري دارد و يا آتش بزرگ دوزخ است كه آتش و عذاب دنيا در برابر آن كوچك است.

9. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه آتش دنيا يك هفتادم آتش دوزخ التهاب دارد. «1»

10. امام خميني رحمه الله در مورد شدّت عذاب دوزخ مي نويسند:

اي عزيز! در علوم عاليه ثابت شده است كه «مراتب اشتداد غيرمتناهي است.» هر چه تو تصور كني و تمام عقول تصور كنند شدت عذاب را، از آن شديدتر هم ممكن است.

... قدري تفكر در قرآن كن، ببين چه عذابي را وعده كرده كه اهل جهنّم از مالك (دوزخ) مي خواهند كه آنها را بكشد، هيهات كه مرگ در كار نيست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مصونيت قرآن در ذهن پيامبر صلي الله عليه و آله نيز تضمين شده است.

2. همه چيز تحت كنترل قدرت و علم خداست.

3. كار اسلام، آسان و راه پيش روي آن هموار شده است.

4. وظيفه ي رهبران الهي يادآوري و بيدار كردن مردم است.

5. انرژي خود را در موارد سودمند و مؤثر (و يا براي اتمام حجت) مصرف كنيد.

6. هر ترسي بد نيست، بلكه برخي ترس ها زمينه سازِ بيداري و پندپذيري است.

7. محروميت از پندهاي ديني، نشانه ي بدبختي است و فرجامي عذاب آلود دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 172

قرآن كريم در آيات چهاردهم تا نوزدهم سوره ي اعلي به دنياگرايان و آخرت گرايان و ويژگي هاي آنان در كتاب هاي پيشينيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

14- 19. قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّي وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا* وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَي إِنَّ هذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَي

صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَي به يقين، رستگار شد كسي كه [پاك گرديد و] رشد يافت،* و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد.* بلكه (شما) زندگي دنيا را برمي گزينيد،* در حالي كه آخرت بهتر و پايدارتر است.* قطعاً، اين (مطالب) در كتاب هاي نخستين (آمده) است؛* (همان) كتاب هاي ابراهيم و موسي.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «تزكيه» در اين آيات، پاك سازي روح از شرك و پاك كردن دل از رذايل اخلاقي است.

البته برخي مفسران برآن اند كه مقصود از تزكيه در اين آيه، دادن صدقه يا زكات فطره است كه در روز عيد فطر داده مي شود. اين مطلب از امامان معصوم عليهم السلام نيز روايت شده است. «1»

البته مانعي ندارد كه معناي تزكيه در اين آيه گسترده باشد و شامل پاك سازي و رشد روحي و نيز دادن زكات فطره بشود، كه آن هم موجب پاكي و رشد است.

2. در اين آيات به سه مرحله ي سير انسان اشاره شده است:

الف) زدودن عقايد فاسد و پاك سازي درون؛

ب) حضور معرفت و صفات و اسماي الهي در دل؛

ج) اشتغال به خدمت خدا به وسيله ي نماز.

آري؛ تا دل پاك نشود نور الهي در قلب نمي تابد و تا نور ذكر در دل نتابد، نماز به ثمر نمي نشيند؛ زيرا نمازي ارزشمند است كه همراه با ياد و ذكر خدا باشد.

آيينه شو چهره ي پري طلعتان طلب نخست جاروب زن خانه را سپس ميهمان طلب 3. «فلاح» به معناي رستگاري و پيروزي و در اصل به معناي شكافتن و بيرون آمدن دانه از خاك است؛ از اين رو به كشاورز فلّاح مي گويند.

كسي كه خود را پاك كند و رشد دهد و به ياد خدا باشد، حقايق

وجودش جوانه مي زند و رشد مي يابد و از خاك به افلاك مي رود و رستگاري و پيروزي بزرگي مي يابد.

طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت به در آي تا ببيني طيران آدميّت 4. در اين آيات به دو خط اساسي و دو گروه مهم انسان ها اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) كساني كه راه پاكي و رشد را در پيش مي گيرند و در راه خدا گام مي نهند و آخرت طلبي را پيشه ي خود مي سازند (هر چند از دنياي حلال نيز بهره مند مي شوند) بر سردوراهيِ دنيا و آخرت، سراي جاويدان را برمي گزينند.

ب) كساني كه دنياطلبي را در پيش مي گيرند و آخرت جاويدان را به دنياي زودگذر مي فروشند و گام در راه مقام پرستي، پول پرستي و شهوت پرستي مي گذارنند؛ بفروخته دين به دنيا از بي خبري 5. از پيامبر صلي الله عليه و آله، «1» امام علي عليه السلام، «2» امام صادق عليه السلام «3» و امام سجاد عليه السلام «4» روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 174

محبّت دنيا، سرچشمه ي هرگناه و خطاست.

البته اين گونه احاديث، بدان معنا نيست كه انسان از مواهب حلال و نعمت هاي الهي در دنيا بهره مند نشود، بلكه منظور آن است كه دنياپرستي، منشأ مقام پرستي، برتري جويي، تن پروري و انتقام جويي هاست، كه موجب انحرافات زيادي در انسان مي شود و آتش جنگ و ظلم را در بشريت شعله ور مي سازد.

6. علاقه به دنيا عامل گرفتاري و هلاكت است:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايد:

علايق را بايد كم بكنيد، علاقه ها بايد كم بشود، طبيعتاً ما از اين جا مي رويم، علي ايّ حال، چه علاقه ي قبلي به چيزي داشته باشيم يا نداشته باشيم فرقي به حال ما

نمي كند. شما فرض كنيد كه علاقه داشته باشيد به اين كتاب هايتان يا نداشته باشيد، كتاب مال شماست از آن استفاده مي كنيد، علاقه را تا مي توانيد از بين ببريد آنچه انسان را گرفتار مي كند آن علاقه است كه انسان دارد و آن هم مبدأش همان حبّ نفس است؛ حب مسند، حب رياست دردي است كه انسان را به هلاكت مي رساند ... «1»

7. مطالب اين سوره، به ويژه دستورات اخير در مورد تزكيه، نماز و مقدم نشمردن دنيا برآخرت، در كتاب هاي پيامبران پيشين، به خصوص در كتاب هاي ابراهيم عليه السلام و تورات موسي عليه السلام آمده است.

آري؛ برخي مطالب قرآن با كتاب هاي آسماني اصيل (و تحريف نشده)، يكسان و همگون است؛ چون همه ي آنها ريشه ي الهي دارند و از يك منبع سرچشمه مي گيرند و مطالب اساسيِ الهي در آنها تكرار و تأكيد مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 175

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

خدا صد و چهار كتاب فروفرستاده است، ده كتاب بر آدم عليه السلام، پنجاه كتاب برشيث عليه السلام و سي كتاب بر ادريس عليه السلام، و ده كتاب بر ابراهيم عليه السلام، و تورات را بر موسي عليه السلام، انجيل را بر عيسي عليه السلام، زبور را بر داود عليه السلام و فرقان را بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آورد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر رستگاري مي طلبيد، خود را تزكيه و با خدا ارتباط برقرار كنيد.

2. پيروزي و رستگاري، در پاكي، رشد، نماز و ياد خداست.

3. بر سر دو راهي ها آخرت را انتخاب كنيد.

4. سراي جاويدان و نيكوتر را با دنياي پست مبادله

نكنيد.

5. دنيا نسبت به آخرت پست است و آخرت نسبت به دنيا نيكوتر و پايدارتر است (پس بنگريد كدام يك را مي طلبيد).

6. قرآن و كتاب هاي آسماني همگون اند (چون همگي ريشه ي الهي دارند). «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 177

بخش يازدهم: سوره ي غاشيه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «غاشيه» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 26 آيه، 72 كلمه و 330 حرف است.

اين سوره شصت و هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ذاريات» و قبل از سوره ي «كهف») و هشتاد و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «غاشيه» (پوشاننده) و اشاره به روز رستاخيز است كه حوادث هولناك آن همه را مي پوشاند. اين نام از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 178

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هركس اين سوره را بخواند، خدا حساب او را در رستاخيز آسان مي گرداند. «1»

البته روشن است كه اين آسانيِ حساب براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت و عمل كنند.

اهداف

اهداف:

دو محور اساسي اين سوره توحيد و معاد است.

مطالب

مطالب:

1. بيان ويژگي هاي رستاخيز و حالات دوزخيان و بهشتيان در آن روز (در آيات 1- 16)؛

2. بيان نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و زمين و وجود حيوانات (در آيات 17- 20)؛

3. يادآوري وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تذكر دادن به مردم (در آيات 21 و 22)؛

4. اشاره اي به فرجام عذاب آلود كافران (در آيات 23- 26).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 179

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا هفتم سوره ي غاشيه با بيان يكي از نام هاي رستاخيز، به حالات و غذاهاي دوزخيان در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 7. هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ* وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ* عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ* تَصْلَي نَاراً حَامِيَةً* تُسْقَي مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ* لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ* لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ آيا خبر (حوادث) فراگير (رستاخيز) به تو رسيده است؟!* در آن روز چهره هايي كه فروتن اند؛* [و] كوشنده ي رنجور؛* در آتش سوزان وارد مي شوند (و مي سوزند)؛* از چشمه اي جوشان نوشانده مي شوند؛* هيچ غذايي براي آنان جز از خار تلخ، بد بو و زهردار نيست؛* كه فربه نمي كند و گرسنگي را دفع نمي گرداند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام هاي رستاخيز «غاشيه»، به معناي فراگير و پوشاننده است؛ يعني حوادث هولناك رستاخيز، همه چيز را زير پوشش خود قرار مي دهد و يا اين كه عذاب آن روز، چهره ي كافران و مجرمان را مي پوشاند. «1»

2. در اين آيه از پيامبر صلي الله عليه و آله مي پرسد كه آيا خبر روز رستاخيزِ پوشاننده به تو رسيده است؟ اين پرسش از پيامبر صلي الله عليه و آله، براي نشان دادن عظمت آن روز و اهميت آن است

و در حقيقت مي تواند پرسشي از همه ي انسان ها باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 180

3. در اين آيات به چند ويژگي دوزخيان و برخوردهاي متعدد با آنان در رستاخيز اشاره شده است:

الف) چهره هاي آنان فروتن است؛ يعني از ترس عذاب خوار و سرافكنده مي شوند و سران كفر كه در دنيا سركشي مي كردند، در آن روز آرام و فروتن مي گردند. «1»

ب) آنان آن قدر كار كرده اند كه خسته شده اند؛ يعني تلاش هاي آنان در دنيا، جز زحمت و خستگي برايشان نداشته است و هيچ نام و كار نيكي از خود به جاي نگذاشته اند، و از اين رو خستگي آنان در رستاخيز ظاهر مي گردد.

البته برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه در رستاخيز مجرمان را به كارهاي پرمشقت وادارند تا عذاب بيش تري ببينند. «2»

ج) آنان در رستاخيز گرفتار آتش سوزان مي شوند.

د) غذاهاي نامناسب به آنان مي دهند، كه خود نوعي عذاب براي دوزخيان است.

4. نوشيدني دوزخيان از چشمه اي سوزان و غذاي آنان از «ضريع» (نوعي خار خشك، سمّي، بد بو و تلخ و ذلّت آور) است كه هرگاه دوزخيان آنان را مي خورند به درگاه خدا زاري مي كنند. «3» اين غذا نه موجب چاقي دوزخيان مي شود و نه گرسنگي آنان را برطرف مي كند، بلكه نوعي غذاي گلوگير است كه خود عذابي ديگر است.

5. چگونگي عذاب هاي دوزخيان در تصور انسان نمي گنجد و اين تعبيرات شبحي از آنها در ذهن تصوير مي كند.

6. از اين آيات استفاده مي شود كه نوشابه ي سوزان و غذاي بي فايده از خوراك هاي دوزخي است. اين مطلب مي تواند اشاره به آن باشد كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 181

نوشابه ي داغ خوب نيست و غذايي خوب است

كه يا به انسان نيرو و فربهي عطا كند و يا حداقل گرسنگي او را برطرف سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز پراهميت رستاخيز (و اخبار آن) را مطالعه كنيد (و خود را براي آن روز آماده سازيد)؛ روزي كه همه چيز را تحت پوشش خود مي گيرد.

2. رستاخيز، روز خواري (كافران و مجرمان) و فراگير است (پس از آن روز بهراسند).

3. در رستاخيز، كارهاي پر زحمتِ بي حاصل رخ مي نمايد.

4. آتشي سوزان و نوشيدني داغ و غذايي نا مطبوع و بي فايده در انتظار دوزخيان است.

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا شانزدهم سوره ي غاشيه به حالات و مكان بهشتيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8- 16. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ* لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ* فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ* لَا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً* فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ* فِيهَا سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ* وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ* وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ* وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ

در آن روز چهره هايي كه (شاداب) به نعمت اند؛* [و] از تلاششان خشنودند؛* در بهشتي عالي هستند؛* در آن جا هيچ بيهوده نمي شنوند؛* در آن جا چشمه اي روان است؛* در آن جا تخت هاي بلند،* و سبوهايي نهاده شده،* و بالش هايي صف داده شده،* و فرش هاي فاخر گسترده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن اين است كه حالات دو گروه مؤمنان و كافران را در برابر هم به تصوير مي كشد تا افراد بهتر بتوانند راه خود را انتخاب كنند.

در اين آيات نيز ويژگي هاي بهشتيان در رستاخيز بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 182

الف) چهره هاي شاداب دارند و از گذشته ي خود راضي هستند؛ «1»

ب) مكان بهشتيان عالي و پرنعمت و آرام بخش است؛

برخلاف دوزخيان كه از تلاش خود بهره اي جز خستگي نداشتند و مكاني عذاب آلود وغذاهايي نا مطبوع داشتند

و حالات آنان در آيات پيشين بيان شد.

2. بهشتيان از گذشته وكار خويش و نتايج آن راضي هستند و اين رضايت از خويش، يكي از نعمت هاست؛ برخلاف دوزخيان، كه خسته و ناراحت از گذشته ي خويش، و گرفتار عذاب وجدان هستند.

3. مقصود از عالي بودن بهشت، درجه ي عالي، يعني برتري مقامي و يا برتري مكاني است؛ يا به عبارتي طبقات بهشت عالي است؛ البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود باشد.

4. در بهشت آلودگي صوتي وجود ندارد؛ يعني بهشتيان در آن جا سخنان بيهوده نمي شنوند وكسي سخني منافقانه، جدال برانگيز، كينه توزانه، دروغ، تهمت و غيبت نمي گويد. آري؛ محيط بهشت آرام و آرام بخش است.

بسياري از نا آرامي ها، ناراحتي ها و اختلافات مردم در دنيا، از همين سخنان بيهوده و باطل است.

5. در بهشت، چشمه هاي متعددي با نوشابه هاي متنوع، در كاخ هاي بهشتيان روان مي شود و نيز در آن جا تخت هايي است كه مجالس انس و سرور بر آنها بر قرار مي شود؛ تخت هاي گران بها و بلندي كه بر مناظر و صحنه هاي اطراف مسلط است و بهشتيان از مشاهده ي آنها لذت مي برند. «2»

6. در بهشت همه ي وسايل خوش گذراني بهشتيان فراهم است؛ قدح هاي دسته دار زيبايي در كنار چشمه ها گذاشته شده كه از آنها مي نوشند، بالش هايي منظم و صف كشيده برتخت ها گذاشته شده تا

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 183

بهشتيان بر آنها تكيه زنند و مجالس انس تشكيل دهند و نيز فرش هاي زيبا و گران بها و نرم و راحت گسترانده شده است.

7. نعمت هاي عالي بهشت، با الفاظ محدود بشري قابل وصف نيست و تعبيرات فوق شبحي از آنها را به تصوير مي كشد؛ البته بالاتر از اين نعمت ها، رضوان الهي

ولقاي خداست كه اگر كسي لحظه اي بدان دست يابد، آن را بر تمام نعمت هاي بهشتي ترجيح مي دهد.

اگر به هر دو جهان يك نفس زنم با دوست مرا ز هردو جهان حاصل آن نفس باشد

باغ بهشت و سايه ي طوبي و قصر حور با خاك كوي دوست برابر نمي كنم گر مخير بكنندم به قيامت كه چه خواهي دوست ما را و چه نعمت فردوس شما را آموزه ها و پيام ها:

1. بهشتي پرنعمت و شادان در انتظار (مؤمنان نيكوكار) است.

2. بهشتيان از عملكرد خويش راضي و شادمان اند (پس اگر مي خواهيد در رستاخيز چنين باشيد راه آنان را برويد).

3. بهشتيان از مكاني عالي، بدون آلودگي صوتي، از انواع نعمت هاي زيبا و وسايل آسايش برخوردارند (پس شما هم بهشتي شويد تا به اين نعمت ها برسيد).

***

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيستم سوره ي غاشيه، به نشانه هاي خدا در كيهان شناسي، زمين شناسي و زيست شناسي اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 20. أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ* وَإِلَي السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ* وَإِلَي الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ* وَإِلَي الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 184

و آيا به شتر نظر نمي كنند كه چگونه آفريده شد؟!* و به سوي آسمان كه چگونه بر افراشته شد؟!* و به سوي كوه ها كه چگونه نشانده شد؟!* و به سوي زمين كه چگونه هموار گشت؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات، آدمي را به مطالعه در صحنه ي آسمان، زمين و حيوانات فرا مي خواند و نشانه هاي علم و قدرت او را در صحنه ي هستي به نمايش مي گذارد.

آري؛ توجه به اين نشانه ها، مانع انكار مبدأ و معاد مي شود؛ چون خدايي كه چنين علم و قدرتي دارد، مي تواند

انسان ها را دوباره زنده و در رستاخيز حاضر كند.

2. در اين آيات به «نظر كردن» انسان ها اشاره شده است. مقصود از نظر، نگاه تنها نيست، بلكه مقصود دقت و تفكر در ديده هاست؛ يعني انسان به معلول بنگرد و پي به علت ببرد.

3. در اين آيات به نشانه هاي خدا در زيست شناسي و حيوان شناسي اشاره شده است و در ميان حيوانات از شتر نام برده شده است. شتر حيواني است كه مخاطبان اوليه ي قرآن، به خوبي آن را مي شناختند، و از نعمت ها و فوايد وجودي اش اطلاع داشتند.

شتر حيواني نيرومند، مقاوم، اهلي و باركش است، حيواني كه گوشت و شيرش براي تغذيه مفيد است و وسيله ي سواري انسان هاست و مي تواند مسافت زيادي را بدون غذا و آب طي كند و از اين رو كشتي بيابان ها ناميده شده است.

4. آسمان بلند و برافراشته، با همه ي ستارگان و سيّارات و نظم و نظام آن، يكي از نشانه هاي خداست؛ همان طور كه كوه هاي استوار، كه هم چون ميخ هايي بر بدن زمين كوبيده و نصب شده اند و هم چون زرهي زمين را احاطه كرده اند و مانع لرزش هاي شديد و طوفان هاي بزرگ مي شوند، يكي از نشانه هاي خدايند؛ و همان گونه كه مسطّح بودن كره ي زمين، يكي از شگفتي هاي آفرينش است و انسان را به ياد آفريدگار هستي مي اندازد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 185

آموزه ها و پيام ها:

1. از زيست شناسي، كيهان شناسي و زمين شناسي به خداشناسي برسيد.

2. در آفرينش و حالات شتر، آسمان، كوه ها و زمين دقت كنيد (و به علم و قدرت خدا پي ببريد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و ششم سوره ي غاشيه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه

و آله را بيدارگري معرفي مي كند و با هشدار به كافران در مورد حساب و عذاب آنان مي فرمايد:

21- 26. فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ* لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ* إِلَّا مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ* فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ* إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ پس يادآوري كن كه تو فقط يادآوري كننده اي.* (تو) بر آنان هيچ سيطره اي نداري،* مگر كسي كه روي برتافت و كفر ورزيد؛* پس خدا او را به عذاب بزرگ تر مجازات مي كند.* در حقيقت، بازگشتشان فقط به سوي ماست،* سپس در واقع، حساب آنان فقط با ماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را، تنها يادآوري و تذكّر معرفي كرده است؛ يعني پيامبران و مبلغان ديني، مسئول كفر و مخالفت مردم نيستند و نبايد آنان را مجبور به ايمان سازند.

البته اين انحصار وظيفه، نسبي است؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به اين مورد وظيفه اي جز يادآوري ندارد و سلطه و اجباري برآنان ندارد، نه اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وظايف ديگري مانند رهبري، حكومت و داوري بين مردم را به عهده نداشته باشد.

2. يكي از اصول ثابت اسلام، اصل رشد و تكامل آزادانه ي انسان است و پيامبر صلي الله عليه و آله وظيفه دارد كه به انسان ها تذكر دهد و مطالب حق و آيات الهي و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 186

دلايل را ياد آوري كند و زمينه ي تكامل را فراهم سازد، اما انتخاب راه سعادت و تكامل، با خود انسان است و حتي پيامبران الهي حق ندارند مردم را مجبور سازند؛ چون انسان آزاد و با اختيار آفريده

شده و ارزش، رشد و تكامل او در گرو حفظ اين آزادي است.

از اين رو اجبار انسان با اهداف آفرينش منافات دارد و اصولًا تكامل اجباري چيزي بي مفهوم و بي فايده و بي ارزش است.

3. مقصود از جمله ي «مگر كسي كه پشت كند و كافر شود.» چيست؟

برخي مفسران برآن اند كه اين جمله استثناي متصل است و وظيفه ي يادآوري و تذكّر پيامبر در اين مورد استثنا مي خورد؛ يعني اگر كسي لجاجت كرد و از حقايق الهي روي گردان شد، لزومي ندارد كه رهبر الهي وقت خود را صرف چنين فردي كند، بلكه او را رها مي كند تا به راه غلط خود ادامه دهد و گرفتار عذاب الهي شود. «1»

كسي كه هزار چراغ دارد وبي راهه مي رود بگذار تا رود و بيند سزاي خويش البته برخي مفسران نيز گفته اند: استثنا در اين جا منقطع و به معناي «بلكه» است؛ يعني: بلكه كساني كه روي گردان شوند وكافر گردند، خدا آنان را به عذاب بزرگ تر گرفتار مي كند.

البته مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد. «2»

البته مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد. «2»

4. منظور از «عذاب اكبر» در اين آيه، عذاب آخرت است و احتمال دارد منظور قسمت شديدتر عذاب دوزخ باشد. تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 187

5. حساب و بازگشت همه ي انسان ها به سوي خداست، ولي در اين جا اين مطلب را در مورد كافران بيان مي كند، تا هشداري به آنان و نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله باشد كه از مخالفت هاي كافران ناراحت و دل سرد نگردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني حق ندارند مردم را به پذيرش

دين مجبور كنند.

2. رهبران و مبلغان ديني بيدارگر و يادآور (حقايق فطري) انسان هستند.

3. كفر و روي گرداني از رهبران الهي، زمينه ساز عذاب بزرگي است.

4. به فكر بازگشت نهايي به سوي خدا و حساب خود باشيد (و دست از كفر و عناد برداريد).

5. اگر كسي تذكرات رهبران الهي و مبلغان ديني را نپذيرفت (ناراحت نباشند كه) حساب آنان با خداست. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 189

بخش دوازدهم: سوره ي فجر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «فجر» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 30 آيه، 137 كلمه و 577 حرف است.

اين سوره نهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ليل» و قبل از سوره ي «ضُحي») و هشتاد و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «فجر» (به سپيده دم) است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 190

سوره ي فجر را در نمازهاي واجب و مستحب بخوانيد كه سوره ي حسين بن علي عليه السلام است و هركس آن را بخواند، در قيامت، با حسين عليه السلام و در درجه ي او در بهشت خواهد بود. «1»

البته روشن است كه اين آثار و پاداش براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

معرفي اين سوره به عنوان سوره ي امام حسين عليه السلام، شايد به خاطر آن باشد كه آن حضرت مصداق روشن نفس مطمئنه است كه در آيه ي آخر اين سوره به آن اشاره شده و يا به خاطر شب هاي دهگانه است كه در آغاز اين سوره آمده و يكي از تفسيرهايش شب هاي دهگانه ي آغاز محرم است، كه رابطه ي خاصي با امام حسين عليه السلام دارد.

اهداف

اهداف:

محورهاي اساسي اين سوره مسئله ي معاد، امتحان مردم در دنيا و يادآوري سرنوشت عبرت آموز اقوام پيشين است.

مطالب

مطالب:

1. سوگندهاي متعددي كه زمينه ساز تهديد جباران است (در آيات 1- 5)؛

2. بيان سرنوشت عبرت آموز قوم عاد و ثمود و فرعونيان (در آيات 6- 14)؛

3. اشاره اي به قانون امتحان مردم و واكنش هاي افراد در برابر آن (در آيات 15، 14)؛

4. يادآوري بخل ثروت اندوزان مال دوست (در آيات 17- 20)؛

5. معرفي صحنه ي رستاخيز وحالات فرشتگان و انسان ها در آن روز (در آيات 21- 26)؛

6. بيان حالات نفس مطمئنه و برخورد محبت آميز خدا با آن (در آيات 27- 30).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 191

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي فجر، با سوگندهاي مكرر، اهميت برخي امور را به خردمندان يادآوري مي كند و مي فرمايد:

1- 5. وَالْفَجْرِ* وَلَيَالٍ عَشْرٍ* وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ* وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ* هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ

سوگند به سپيده دم!* سوگند به شب هاي دهگانه!* سوگند به زوج و فرد!* سوگند به شب، هنگامي كه سپري مي شود!* آيا در اين (موارد) سوگندي براي خردمند نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان خداي متعال راست و درست است و نياز به سوگند ندارد، اما گاهي خدا به خاطر تأكيد بر مطالب يا نشان دادن اهميت چيزهايي، به آنها قسم مي خورد. مواردي كه اهميت آنها را خردمندان درك مي كنند و بدان معترف اند.

2. واژه ي «فَجر» در اصل به معناي شكافتن وسيع است و از آن جا كه در هنگام سپيده دم، نور صبح، دل تاريكي شب را مي شكافد، بدان فجر مي گويند.

فجر بر دو گونه است: فجر كاذب و فجر صادق.

فجر كاذب، همان سپيديِ طولانيِ قبل از طلوع واقعي فجر است كه هم چون مخروطي بر صحنه ي آسمان ظاهر مي شود و سر مخروط به طرف افق و قاعده ي

آن به طرف آسمان است.

اما فجر صادق، همان طلوع واقعي سپيده دم است كه سفيدي آن در افق گسترش مي يابد و نورانيتي شفاف دارد و بعد تمام آسمان را فرا مي گيرد.

3. سپيده ي صبح اعلام پايان ظلمت شب و آغاز حاكميت نور و نقطه ي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 192

عطفي در زندگي انسان ها و شروع جنبش موجودات زميني و يكي از نشانه هاي عظمت خداست.

4. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از «فجر» در اين آيات، فجر آغاز محرم يا فجر روز عيد قربان يا صبحگاه ماه رمضان يا فجر صبح جمعه است، ولي آيه ي فوق معناي وسيعي دارد كه همه ي اين موارد را شامل مي شود، به طوري كه برخي مفسران گفته اند: هر نوري كه در دل تاريكي مي درخشد مقصودِ اين آيه است. «1»

بنابراين، درخشش اسلام و نور محمدي صلي الله عليه و آله در تاريكي جاهليت، يكي از مصاديق آن است، همان طور كه سپيده دم قيام مهدي (عج) در تاريكي ظلم و ستمِ جهان يكي ديگر از مصاديق آن است. در احاديث نيز به اين موارد اشاره شده است. «2»

5. مقصود از شب هاي دهگانه در اين آيات چيست؟

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه منظور شب هاي آغازين ذي الحجة است كه بزرگ ترين اجتماع عبادي- سياسي مسلمانان جهان برگزار مي شود. «3»

و برخي مفسران برآن اند كه ده شب آخر ماه رمضان است كه شب قدر در آن است و يا شب هاي آغازين محرم؛ البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد از مصاديق آيه باشد. «4»

6. منظور از «زوج و فرد»، در اين آيات چيست؟

در اين مورد تفسيرهاي گوناگوني شده است؛ از جمله اين

كه:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 193

الف) مقصود اعداد زوج و فرد است كه نظم و حساب وعدد را در زندگي انسان شكل مي دهد؛

ب) مقصود همه ي مخلوقات هستند كه برخي به صورت فرد و برخي به صورت زوج اند؛

ج) منظور از «فرد» خداست كه يگانه است و منظور از «زوج» مخلوقات هستند كه معمولًا داراي زوج و قرين اند؛ «1»

د) مقصود نمازهاست، كه ركعات آنها زوج يا فرد است و يا نماز شفع و وتر است كه سه ركعت آخر نماز شب است؛

ه) زوج، روز هشتم يا دهم ماه ذي الحجة و فرد همان روز نهم يعني روز عرفه است. «2»

البته اگر معناي زوج و فرد عام باشد، همه ي موارد فوق را شامل مي شود و اگر خاص باشد، سه تفسير اخير مناسب تر است كه در احاديث نيز به آنها اشاره شده است. «3»

7. در اين آيات، به شب، هنگامي كه به سوي روشنايي صبح حركت مي كند سوگند ياد شده است. مقصود از اين شب يا همه ي شب هاست كه نشانه اي از قدرت خداست؛ يا شب عيد قربان است كه حاجيان از عرفات به سوي مشعر و مِني مي روند كه گويا همه ي شب با مردم حركت مي كند.

8. واژه ي «حِجْر» در اصل به معناي منع است و از آن جا كه عقل، انسان را از كارهاي ناپسند منع مي كند حِجْر ناميده مي شود.

آري؛ در اين موارد سوگند مهمي است براي خرمندان، چرا كه خردورزان، اهميت اين امور را به خوبي درك مي كنند.

9. جواب اين سوگندها آيه ي چهاردهم اين سوره است؛ يعني: سوگند به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 194

اين امور كه پروردگار در كمين

(ستمكاران سركش) است.

و اين احتمال نيز وجود دارد كه جواب سوگند محذوف باشد؛ يعني:

سوگند به اين امور كه ما كافران سركش را عذاب مي كنيم.» آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه درمورد سپيده دم، شب و زوج و فرد، به اهميت آنها (و نشانه هاي خدا) پي ببريد.

2. خردورزي زمينه ساز درك حقايق عالي است.

***

قرآن كريم درآيات ششم تا چهاردهم سوره ي فجر به اقوام سركش و فسادگر تاريخ بشر، و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 14. أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ* إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ* الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ* وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ* وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ* الَّذِينَ طغَوْا فِي الْبِلَادِ* فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ* فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ* إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ

آيا نديده اي كه پروردگارت با (قوم) «عاد» چه كرد؟!* (همان مردم شهر) ارم ستون دار،* كه همانند آن در شهرها آفريده نشده بود!* و (قوم) ثمود كه صخره ها را در سرزمين (خود) مي بريدند؛* و فرعوني كه صاحب ميخ ها بود؛* (همان) كساني كه در شهرها طغيان كردند،* و در آن جا فساد را افزودند؛* و پروردگارت تازيانه ي عذاب را بر آنان فرو ريخت!* قطعاً، پروردگارت در كمينگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سخن از «ديدن» قوم عاد، ثمود و فرعون است و منظور از ديدن، همان علم و آگاهي يافتن از سرنوشت اين اقوام است و از آن جا كه سرنوشت اين تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 195

اقوام مشهور است، گويي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (مردم) آنان را ديده بودند.

2. مخاطب اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت هشداري به همگان است

كه سرنوشت عذاب آلود عاد و ثمود و فرعون را بنگريد و عبرت بياموزيد.

چشم عبرت بازكن، گرديد چون مويت سپيد مگذران در خواب غفلت اين شب مهتاب را 3. قرآن كريم در آيات متعددي، از قوم عاد سخن گفته است. «1» آنان مردمي بودند كه احتمالًا حدود هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح عليه السلام در سرزمين احقاف يا يمن زندگي مي كردند. «2» افرادي نيرومند و بلندقامت و جنگ جو كه تمدني پيش رفته و شهرهايي سرسبز و كاخ هاي عظيم با ستون هاي متعدد داشتند. پيامبر آنان هود عليه السلام بود كه سخنان هدايت آميز او، سودي به حال مردم عاد نداشت و در نهايت آنان گرفتار تندبادي سرد و سوزان شدند و همگي هلاك گشتند. «3»

4. «ارم» نام شهري بي نظير «4» داراي ستون هاي زياد بود كه توسط قوم عاد ساخته شده بود. اين تعبير كنايه از قدرت قوم عاد است.

آري؛ قوم عاد، شهري بي نظير با كاخ هاي باشكوه و ستون دار ساختند، كه مثل آن در شهرهاي دنيا پديد نيامده بود.

5. قرآن كريم بارها از قوم «ثمود» و فرجام عبرت آموز آنان سخن گفته تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 196

است. «1» قوم ثَمود در ميان مدينه و شام زندگي مي كردند و تمدني پيشرفته و زندگي مرفهي داشتند. آنان صخره ها را مي شكافتند «2» و سنگ ها را قطعه قطعه مي كردند و ساختمان هاي سنگي مي ساختند؛ و يا در دل كوه پايه ها، «3» خانه هاي سنگي به وجود مي آوردند. «4»

خدا پيامبري به نام «صالح» را به سوي آنان فرستاد، ولي آنان او را تكذيب كردند و در نهايت گرفتار صيحه ي آسماني شدند و هلاك گشتند. «5»

تا دلِ مردِ خدا نامد به درد

هيچ قومي را خدا رسوا نكرد 6. در اين آيات بيان شده كه فرعون داراي «ميخ هايي» بود. مقصود چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند پاسخ داده اند:

الف) منظور ميخ هايي است كه وسيله ي شكنجه ي فرعونيان بود و بر دست و پاي مخالفان مي كوبيدند و يا دست و پاي افراد را به آنها مي بستند، همان طور كه در احاديث نيز آمده است.

ب) لشكريان فرعون در خيمه هايي زندگي مي كردند كه با ميخ ها محكم بسته مي شد. «6»

ج) اين تعبير كنايه از قدرت و استقرار حكومت است. «7»

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

7. اقوام عاد، ثمود و فرعون اقوام طغيان گر و سركشي بودند و در شهرها

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 197

فساد به پا مي كردند، يعني به ظلم و تجاوز و هوس راني مشغول مي شدند.

8. در اين آيات بيان شده كه «خدا تازيانه ي عذاب را بر اين اقوام سركش فرو ريخت.» اين تعبير كوتاه، كنايه اي زيباست كه اشاره به مجازات شديد قوم عاد با تندباد و عذاب قوم ثمود با صيحه ي آسماني و نيز غرق شدن فرعون است.

آري؛ عذاب اين اقوام آن قدر شديد و مستمر بود كه گويي تازيانه هاي عذاب بر آنان فرو ريخت.

9. اين آيات به طغيان گران هشدار مي دهد كه خدا در كمينگاه آنان است و گمان نكنيد كه مي توانيد از چنگال عذاب الهي بگريزيد، بلكه او مردم را آزمايش مي كند و به ستمكاران مهلت مي دهد و هنگامي كه غرق در گناه و ظلم شدند آنان را به دام مي افكند و عذاب مي كند! او به همه ي جباران و مجرمان احاطه دارد و مي تواند آنها را مجازات كند.

10. از امام صادق عليه السلام روايت شده:

مرصاد

(كمينگاه)، همان پل صراط است كه از روي دوزخ مي گذرد و هيچ بنده اي كه حقّ مظلومي برگردن او باشد از آن جا نخواهد گذشت. «1»

البته اين حديث به يكي از مصاديق كمينگاه هاي الهي اشاره دارد و كمينگاه هاي متعددي در دنيا و آخرت وجود دارد كه ستمكاران را به دام مي اندازد.

11. تعبير «ربّك» (پروردگار تو) خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است. اين تعبير نوعي تسلّي خاطر براي پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان و نوعي هشدار به مخالفان اسلام است كه بدانند اين سنت الهي كه در مورد مجازات سركشان ملت هاي پيشين اجرا شد، در مورد امت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز جاري مي شود و طغيان گران نمي توانند از چنگال عذاب الهي فرار كنند.

12. تعبير «ربّك» ممكن است اشاره به اين مطلب نيز باشد كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 198

مجازات هاي الهي و كمينگاه هاي او با «پروردگار» بودن خدا ارتباط دارد و نوعي زمينه سازي براي تربيت بشر است؛ يعني او انسان ها را به دام مي اندازد تا تربيت و هدايت كند؛ هم چون پدري كه فرزند خود را ادب مي كند تا رشد نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام عذاب آلود طغيانگران پيشين، عبرت بگيريد.

2. اقوام قدرتمند بي نظيري، هم چون قوم عاد، ثمود و فرعون سركشي كردند و هلاك شدند (پس شما راه آنان را نرويد).

3. نتيجه ي طغيان گري و فسادگري در شهرها، عذاب الهي است.

4. تازيانه هاي ظلم و فساد را بر مردم فرود نياوريد، كه گرفتار تازيانه ي عذاب الهي مي شويد.

5. خدا كمينگاه هايي دارد! (پس خود را ايمن ندانيد و فساد و سركشي نكنيد).

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا بيستم

سوره ي فجر به غرور انسان متنعم و ناراحتي انسان تنگ دست و عوامل گرفتاري انسان، هم چون بُخل و مال دوستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 20. فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ* كَلَّا بَلْ لَاتُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ* وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَي طَعَامِ الْمِسْكِينِ* وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمّاً* وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً

و اما انسان هنگامي كه پروردگارش او را بيازمايد و او را ارج نهد و وي را نعمت بخشد، پس مي گويد: «پروردگارم [مرا] ارج نهاده است!»* و اما هنگامي كه او را بيازمايد و روزي اش را بر او تنگ سازد، پس مي گويد:

«پروردگارم [مرا] خوار كرده است!»* هرگز چنين نيست؛ بلكه يتيم (ها) را ارج نمي نهيد،* و يك ديگر را بر غذا دادن بينوا (يان) تشويق نمي كنيد،* و ميراث را كاملًا يك جا مي خوريد،* و ثروت را با علاقه اي فراوان دوست داريد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 199

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات مواردي از كمينگاه هاي الهي و امتحانات انسان بيان شده است. خدا گاهي انسان را به وسيله ي نعمت دادن مي آزمايد و گاهي به وسيله ي تنگ دستي و محروميت از نعمت، تا بنماياند كه آيا انسان سپاس گزار است يا مغرور و ناسپاس.

2. آمده كه انسان كم ظرفيت است و هنگامي كه خدا به او نعمت مي دهد مغرور گشته، خود را ارجمند و مقرّب درگاه الهي مي پندارد «1» ولي هنگامي كه خدا بر او تنگ مي گيرد نا اميد شده، مي پندارد كه خدا به وي اهانت و او را خوار كرده است. «2»

در حالي كه انسان هاي مومن، پرظرفيت و دريادل هستند و در حال ثروتمندي يا تنگ دستي

سپاس گزار خدايند؛ چون مي دانند كه اين ها آزمايش هايي است كه طبق حكمت الهي انجام مي گيرد.

چون صفا بيند، بلا شيرين شود خوش شود دارو چو صحت بين شود 3. ثروتمندي يا تنگ دستي، معيار و نشان دهنده ي نزديكي و دوري انسان از خدا نيست. چه بسيار دوستان خدا كه گرفتار بلا و فقر شدند و چه بسيار دشمنان خدا كه ثروتمند گشتند. اين هر دو وسيله ي آزمايش انسان هاست.

4. معيار ارجمندي و تقرّب انسان به خدا چند چيز است:

الف) اكرام يتيمان، يعني ارج گذاشتن و توجه كردن به آنها؛

ب) تشويق هم ديگر براي امداد رساني به بينوايان؛

ج) انسان مال پرست نباشد و از ثروت و ميراث خويش به ديگران نيز كمك كند.

5. عوامل دوري انسان از خدا، كه موجب انحراف و گرفتاري او نيز مي شود، عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 200

1. احترام نگذاشتن به كودكان بي سرپرست؛

2. تشويق نكردن افراد به امداد رساني براي بينوايان؛

3. ثروت دوستي و مال اندوزي (همراه با بُخل).

6. غذا دادن به بينوايان و اكرام يتيمان امري ضروري است؛ يعني در مورد افراد يتيم نه تنها اطعام و حفظ اموال، بلكه اكرام و احترام نيز لازم است به طوري كه بر اثر محبت ديگران جاي خالي پدرشان را احساس نكنند.

چو بيني يتيمي سرافكنده پيش مده بوسه بر روي فرزند خويش اگر سايه اي خود برفت از برش تو در سايه ي خويشتن پرورش 7. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هيچ بنده اي دست مرحمت بر سر يتيمي نمي كشد، مگر اين كه خدا به تعداد موهايي كه از زير دست او مي گذرد، نوري در رستاخيز به او مي بخشد. «1»

8. تنها غذادادن به بينوايان

كافي نيست، بلكه تشويق به اين كار نيز لازم است؛ «2» يعني انسان خود بُخل نورزد و ديگران را نيز از بُخل و مال پرستي دور سازد و به غذا رساني تشويق كند و اين جاست كه تشكيل انجمن هاي خيريه و امدادرساني و تبليغات مثبت در اين راه معنا پيدا مي كند.

9. در اين آيات بيان شده كه انسان هاي تربيت نايافته در مكتب وحي، مال دوست و زراندوز هستند و مال حلال و حرام را جمع مي كنند و ميراث و اموالي را كه بدون زحمت به دست مي آورند يك جا مي خورند؛ ولي به فقيران كمك نمي كنند و بُخل مي ورزند و حتي ميراث يتيمان و فقرا را با

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 201

زور مي گيرند و مصرف مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان ها (ي تربيت نايافته)، كم ظرفيت هستند و از نعمت، مغرور، و از فقر، نا اميد مي شوند.

2. انسان گاهي با ثروت و گاهي با تنگ دستي امتحان مي شود.

3. معيار ارجمندي شما در پيشگاه الهي، بهره مندي يا تنگ دستي شما نيست.

4. بي توجهي نسبت به كودكان بي سرپرست و تشويق نكردن مردم براي غذارساني به بينوايان و مال دوستي و زراندوزيِ بخيلانه، از عوامل دوري از خداست.

5. اكرام يتيمان، تشويق مردم براي غذارساني به بينوايان و دوري از زراندوزي بخيلانه، از عوامل نزديكي در پيشگاه الهي است.

6. همه ي ميراث و ثروت را براي خود نخواهيد (به ديگران هم بدهيد).

7. هم خود به بينوايان كمك كنيد، و هم ديگران را به اين كار تشويق نماييد.

8. اگر اكرام خدا را مي خواهيد يتيمان را اكرام كنيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و ششم سوره ي فجر، به حوادث

سخت رستاخيز و حالات فرشتگان و بيداري و آرزو انديشي انسان ها در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 26. كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكّاً دَكّاً* وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً* وَجِي ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّي لَهُ الذِّكْرَي يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي* فَيَوْمَئِذٍ لَايُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ* وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 202

هرگز چنين نيست؛ هنگامي كه زمين (با ضربه اي،) كاملًا خُرد (و هموار) مي شود،* و (فرمان) پروردگارت و فرشتگان صف به صف فرا مي رسند،* و در آن روز جهنم آورده شود؛ در آن روز انسان متذكر مي شود؛ و [لي تذكر كجا براي او (سود) دارد؟!* مي گويد: «اي (مردم) كاش من براي زندگي ام (در رستاخيز، چيزي) از پيش فرستاده بودم!»* و در آن روز هيچ كس [همانند] عذاب او عذاب نمي كند؛* و هيچ كس [همانند] به بند كشيدن او به بند نمي كشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات، يكي از حوادث تكان دهنده ي پايان دنيا و آغاز رستاخيز بيان شده است؛ در آن روز زمين سخت مي لرزد و كوه ها متلاشي مي شوند و زمين درهم كوبيده، خُرد و صاف مي گردد.

آري؛ حوادث «1» سخت رستاخيز، آرامش زراندوزان بخيل را به هم مي زند و آنان را از خواب غفلت بيدار مي سازد.

2. با توجه به اين كه خدا جسم نيست و انتقال مكاني او معنا ندارد، مقصود از «آمدن پروردگار» در روز رستاخيز چيست؟

مفسران در اين مورد چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) فرمان پروردگار براي رسيدگي به حساب مردم؛

ب) ظهور نشانه هاي عظمت پروردگار؛

ج) ظهور معرفت پروردگار در رستاخيز، به طوري كه جاي انكار نخواهد داشت.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا

مقصود آيه باشد، ولي معناي اول در احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده «2» و با آيات ديگر قرآن سازگارتر است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 203

3. مقصود از صف كشيدن فرشتگان در رستاخيز آن است كه آنها در صفوف مختلف وارد صحنه ي رستاخيز و آماده ي اجراي فرمان حق مي شوند؛ آنان گرداگرد مردم را مي گيرند، به طوري كه هيچ كس راه گريزي از عدالت نخواهد داشت.

4. از تعبيرات اين آيات استفاده مي شود كه «جهنّم» قابل حركت دادن است و آن را نزد مردم حاضر مي سازند، همان طور كه بهشت به پارسايان نزديك مي شود. «1»

البته حقايق جهان رستاخيز براي ما دقيقاً روشن نيست، و شرايط حاكم بر آن جا با دنيا تفاوت دارد.

5. حكايت شده كه وقتي آيه ي فوق فرود آمد رنگ چهره ي پيامبر صلي الله عليه و آله دگرگون شد و اصحاب به علي عليه السلام خبر دادند. علي عليه السلام آمد و از حادثه پرسيد و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آيه ي فوق را جبرئيل بر من تلاوت كرد، سپس توضيح دادند كه هفتاد هزار فرشته دوزخ را مي آورند و اگر او را رها كنند همه را آتش مي زند! ولي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي گويد: گوشت تو بر من حرام است. امّا پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: پروردگارا! امتم، امتم! «2»

6. انسان با ديدن صحنه ي هولناك دوزخ و رستاخيز بيدار مي شود واز كردار گذشته ي خويش پشيمان مي گردد. او مي خواهد توبه كند، امّا زمان توبه سپري شده است؛ او مي خواهد كارهاي بد خود را جبران كند، ولي ديگر دير شده است.

و در اين

جاست كه فرياد مي زند: اي كاش براي زندگي اخروي خود كار نيكي كرده بودم و از پيش فرستاده بودم!

به شهر قيامت مرو تنگ دست كه وجهي ندارد به حسرت نشست آري؛ اين همان انساني است كه در دنيا به زراندوزي و ميراث خواري مشغول بود و به يتيمان و بينوايان توجهي نمي كرد.

7. در اين آيه از سراي آخرت با عنوان «زندگي ام» ياد شده است. گويا زندگي واقعي فقط آخرت است و زندگي دنيا، شايسته ي نام حيات نيست.

آري؛ حيات حقيقي و جاوداني همان زندگي اخروي است. «1»

8. خدا چنان خلافكاران را به بند مي كشد و گرفتار عذاب مي كند كه هيچ كس نمي تواند همانند او به بند بكشد و عذاب كند.

آري؛ مجازات الهي در مورد اين افراد بي نظير است؛ چون آنان مردم مظلوم را در بند كشيده، با گرسنگي و فقر عذاب مي كردند و شكنجه مي دادند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حوادث سخت رستاخيز، انسان هاي غافل را بيدار خواهد كرد.

2. بيداريِ ديرهنگام انسان در رستاخيز، به حال انسان سودي ندارد.

3. در هم كوبيده شدن زمين، ظهور فرمان پروردگار، صفوف فرشتگان و آماده سازي دوزخ در رستاخيز، شما را از خواب غفلت بيدار مي سازد.

4. آرزومندي و حسرت خوردن در رستاخيز، سودي ندارد (تا دير نشده براي آن روز توشه برداريد).

5. گرفتاري و عذاب الهي بي نظير است (پس مراقب كردار خود باشيد و براي آخرت فكري كنيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم تا سي ام سوره ي فجر به حالات بندگان خاص خدا و لطف الهي نسبت به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27- 30. يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبَادِي* وَادْخُلِي جَنَّتِي تفسير قرآن مهر جلد

بيست و دوم، ص: 205

اي جان آرام يافته!* به سوي پروردگارت بازگرد، در حالي كه (تو از او) خشنودي [و] مورد رضايت (او) هستي؛* پس در (سلك) بندگان (ويژه ي) من در آي،* و در بهشت (ويژه) من وارد شو.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات داراي تعبيرات جالب، دل انگيز و روح پرور و نشان دهنده ي لطف ويژه ي خدا نسبت به بندگان خاص خويش است؛ خدا آنان را به طور مستقيم به مهماني خويش دعوت مي كند و رضايت خود را از آنان اعلام مي دارد.

2. در اين آيات ويژگي هاي بندگان خاص خدا را برشمرده است كه عبارت اند از:

الف) آنان داراي نفس مطمئن و جان آرامي هستند؛

ب) به سوي خدا باز مي گردند و به ثواب و رحمت الهي مي رسند؛

ج) در سلك بندگانِ خاص، مورد لطف قرار مي گيرند؛

د) در بهشت الهي وارد مي شوند؛

ه) از پاداش ها و الطاف الهي راضي اند؛

و) اعمال و عقايد آنان مورد رضايت و پسند خداست.

3. نفس انسان همان روح آدمي است كه مي تواند حالات و مراتب مختلفي داشته باشد كه در اين آيات به سه حالت آن اشاره شده است:

الف) نفس «مطمئنه»: يعني روحي كه در پرتو ايمان و ياد خدا آرامش يافته و به مرحله ي اطمينان رسيده است و به وعده هاي الهي اطمينان دارد و دربرابر طوفان حوادث اضطراب ندارد.

ب) نفس «راضيه»: يعني از خدا راضي و خشنود است؛ چون مي بيند كه به تمام وعده هايش عمل كرد و پاداش ها و نعمت هاي زيادتري به او ارزاني داشت؛ بندگان خاص خدا به مقام تسليم و رضا رسيده اند و هرچه را دوست بخواهد مي پسندند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 206

ج) نفس «مرضيه»: يعني خدا از كردار و

عقايد اين شخص راضي و خشنود است و او را مي پسندد.

البته در آيات ديگر قرآن از نفس «اماره»، «لوّامه»، «ملهمه» و «تسويه شده» نيز ياد شده است. «1»

4. مقصود از بازگشت به سوي خدا، بازگشت در هنگام مرگ يا بازگشت در رستاخيز يا هر دو است كه انسان به سوي ثواب و رحمت الهي بازمي گردد.

5. خشنودي انسان از خدا و خشنودي خدا از انسان در حقيقت علت هاي سعادتمندي انسان و وارد شدن او در سلك بندگان خاص و بهشت الهي اند.

6. در برخي از تفاسير، اين آيات بر «حمزه سيد الشهداء» تطبيق شده است و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده:

اين سوره، سوره ي حسين عليه السلام است و هر كس آن را بخواند در قيامت در درجه ي او در بهشت خواهد بود. «2»

و نيز روايت شده كه مخاطب «اي جان آرام» در اين آيات، امام حسين عليه السلام است. «3»

البته روشن است كه اين سوره مكي است در حالي كه حمزه و امام حسين عليه السلام بعد از هجرت شهيد شدند؛ پس نسبت دادن آن به حمزه يا امام حسين عليه السلام از باب تطبيق بر مصداق هاي روشن و كامل است.

7. از امام صادق عليه السلام روايت شده:

هنگام مرگ مؤمن، فرشته ي مرگ او را دل داري مي دهد كه من نسبت به تو مهربانم، چشمهايت را بگشاي! و او پيامبر صلي الله عليه و آله، امام علي عليه السلام، فاطمه عليها السلام و امامان ديگر عليهم السلام را مي بيند و فرشته تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 207

مي گويد: اين ها دوستان تو هستند و ناگهان گوينده اي از سوي پروردگار ندا مي دهد: اي جان آرام

يافته كه به محمد و اهل بيت او اطمينان داشتي، بازگرد به سوي پروردگارت، در حالي كه تو به ولايت او راضي هستي و او با ثوابش از تو خشنود است؛ داخل بندگان من يعني محمد صلي الله عليه و آله و اهل بيت او شو و در بهشتم درآي! «1»

هر كجا تو با مني من دل خوشم وربود در قعر گوري منزلم خوش تر از هر دو جهان آن جا بود كه مرا با تو سَر و سودا بود آموزه ها و پيام ها:

1. اگر بهشت الهي مي خواهيد، كاري كنيد كه مورد پسند خدا شويد.

2. بندگان خاص خدا به مقام رضا رسيده اند و آن پسندند كه دوست پسندد.

3. با رسيدن به مرحله ي نفس مطمئن و جان آرام يافته (با ياد خدا)، آماده ي بازگشت به سوي او شويد.

4. خدا كساني را در ميان بندگان خاص خود و در بهشت خويش وارد مي كند كه (كردار و عقايد) آنها را بپسندد.

5. بندگان خاص خدا مورد لطف ويژه ي او هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 209

بخش سيزدهم: سوره ي بلد

اول

كليات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات:

سوره ي «بلد» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 20 آيه، 82 كلمه و 330 حرف است.

اين سوره سي و چهارمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ق» و قبل از سوره ي «طارق») و نودمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «بلد» (سرزمين يا شهر مكه) است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 210

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي بلد را بخواند، خدا او را از خشم خود در روز قيامت در امان مي دارد. «1»

روشن است كه اين آثار براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، بيان دو راه اساسي در مسير زندگي انسان و مشكلات و فرجام آنهاست.

مطالب

مطالب:

1. سوگندهاي متعدد به شهر مكه و پدر و فرزند (در آيات 1- 3)؛

2. يادآوري مشكلات زندگي بشر (در آيه ي 4)؛

3. اشاره اي به ثروتمندان سركش (در آيات 5 و 6)؛

4. يادآوري نعمت هاي الهي براي انسان (در آيات 8- 10)؛

5. معرفي كارهاي نيك، مثل آزاد كردن اسيران و غذا دادن به يتيمان و بينوايان (در آيات 11- 16)؛

6. بيان فرجام نيك مؤمنان شايسته كردار (در آيات 17 و 18)؛

7. اشاره اي به فرجام عذاب آلود كافران (در آيات 19 و 20).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 211

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي بلد با سوگندهاي مكرر، به زندگي پررنج انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. لَا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ* وَأَنتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ* وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ* لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ

به اين سرزمين (مكه) سوگند ياد مي كنم!* در حالي كه تو در اين سرزمين فرود آمده اي!* سوگند به پدر و آنچه زاد!* كه به يقين، انسان را در رنج و مشقت آفريديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال سخن راست و درست مي گويد، اما گاهي براي تأكيد بر مطلبي و نشان دادن اهميت آن، سوگند ياد مي كند. اين سوگندها نشان دهنده ي عظمت آن چيزهاست و توجه انسان را به آنها جلب مي كند.

2. در اين آيات به سرزمين مكه سوگند ياد شده است؛ زيرا آن جا نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار است و پيامبران بزرگي هم چون ابراهيم عليه السلام، اسماعيل عليه السلام و محمد صلي الله عليه و آله در آن جا طواف كرده اند.

3. شرافت مكه به خاطر وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در آن جاست و در حالي به آن

شهر سوگند ياد مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله در آن جا باشد. از اين رو هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه هجرت مي كند، با عنوان «قريه» يعني روستا و آبادي از آن ياد مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 212

آري؛ ارزش سرزمين ها به ارزش انسان هايي است كه در آنها زندگي مي كنند.

اگر در سرزميني عالمان و رهبران الهي زندگي كنند، آن جا شهر و متمدن است و حتي مي توان بدان سوگند ياد كرد، و گرنه سزاوار نام شهر نيست.

گفت معشوقي به عاشق كاي فتي توبه غربت ديده اي بس شهرها

گو كدامين شهر از آنها خوش تر است گفت آن شهري كه در وي دلبر است 4. برخي مفسران براي اين آيات تفسير ديگري ذكر كرده اند: خدا مي فرمايد: به شهر مكه سوگند ياد نمي كنم؛ «1» زيرا مردم مكه با تو بسيار بد رفتاري مي كنند.

شهري كه هر كس داخل آن شود امنيت دارد، چرا براي تو امنيتي ندارد و مشركان حرمت تو را نگاه نمي دارند.

اين تفسير كه در برخي احاديث نيز آمده است»

به نوعي سرزنش مشركان مكه است.

5. در اين آيات از «پدر و فرزند» ياد شده است. مقصود از اين پدر و فرزند، يا ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام هستند كه كعبه و مكه را بنياد نهادند يا آدم و فرزندانش يا آدم و پيامبران از نسل او و يا هر پدر و فرزندي هستند.

البته مانعي ندارد كه آيه به هر چهار معنا اشاره داشته باشد، هر چند معناي اول مناسب تر است. «3»

6. انسان از آغاز زندگي تا هنگام مرگ گرفتار مشكلات و رنج و

مشقّت است؛ «4» گاهي رنج هاي روحي و رواني و گاهي مشقّت هاي جسماني را

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 213

تحمّل مي كند تا به پيري مي رسد و حتي پيامبران الهي نيز از اين قانون استثنا نبوده اند و جوامع به ظاهر آرام و سرخوش نيز در دل خود رنج هاي زيادي دارند كه با مطالعه و دقت معلوم مي گردد.

آري؛ انسان در همين رنج و مشكلات ساخته مي شود و تكامل مي يابد، آرامش بي رنج در زندگي مادي ممكن نيست؛ تنها سراي آخرت و بهشت جاي راحتي و آرامش نهايي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت انسان با رنج و مشقّت رقم خورده است (پس منتظر آرامش و راحتي مطلق در دنيا نباشيد).

2. ارزش شهرها، به ارزش مردان الهي است كه در آن جا ساكن مي شوند.

3. شهر مكه همراه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام آن قدر ارزشمند است كه مي توان به آن سوگند ياد كرد (پس در مورد آنها دقت كنيد).

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا دهم سوره ي بلد با يادآوري نعمت هاي الهي، به ثروتمندان سركش هشدار مي دهد و مي فرمايد:

5- 10. أَيَحْسَبُ أَن لَن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ* يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَداً* أَيَحْسَبُ أَن لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ* أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَيْنَيْنِ* وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ* وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ آيا (انسان) مي پندارد كه هيچ كس بر او توانايي (دست يابي) ندارد؟!* مي گويد: «ثروت انبوهي را نابود كردم.»* آيا مي پندارد كه هيچ كس او را نديده است؟!* آيا براي او دو چشم قرار نداده ايم؟!* و زبان و دو لب؟!* و او را به دو راه (خير و شر) ره نمون كرديم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به ثروتمندان سركشي

اشاره شده كه مي پنداشتند هيچ كس نمي تواند بر آنان دست يابد و بازخواست و مجازاتشان كند؛ آنها مي پنداشتند كه كسي اعمال و خلاف كاري آنها را نديده است و از اين رو به گناه و سركشي ادامه مي دادند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 214

در حالي كه خدا آنها را تحت نظر دارد و از درون و برون آنان آگاه است و هرگاه بخواهد آنها را مجازات مي كند و اگر مدتي به آنان مهلت مي دهد به خاطر آن است كه در گناه غرق شوند و مستحق مجازات سنگين تري گردند.

2. ثروتمندان سركش مي گفتند: «ما اموال خويش را نابود كرديم.» اين مطلب اشاره به افرادي هم چون عمرو بن عبدود است كه در راه مبارزه با اسلام اموال زيادي مصرف كرد و هنگامي كه علي عليه السلام به او پيش نهاد كرد كه اسلام را بپذيرد، گفت: پس آن همه اموالي كه بر ضد شما مصرف كردم چه مي شود؟ يا فردي هم چون حارث بن عامر، وقتي مرتكب گناهي شد و پيامبر صلي الله عليه و آله به او دستور كفّاره داد، او گفت: از روزي كه من مسلمان شده ام، اموالم در راه كفاره و انفاق نابود شده است.

و يا آيه اشاره به افرادي دارد كه اموال خود را ريا كارانه براي اسلام مصرف كرده بودند و اين كار را نوعي نابودي اموال خود مي دانستند.

البته آيه ي فوق مفهوم گسترده اي دارد كه همه ي اين موارد را شامل مي شود. «1»

3. در اين آيات تلاش شده كه نعمت هاي الهي به ياد انسان آورده شود تا حسّ سپاس گزاري در او زنده گردد و از سركشي دست بردارد؛ نعمت هايي چون:

الف) نعمت چشم، كه مهم ترين

وسيله ي ارتباط انسان با جهان خارج است و هم چون دوربيني بسيار دقيق، عكّاسي و فيلم برداري مي كند؛

ب) نعمت زبان، كه مهم ترين وسيله ي ارتباط انسان با ديگران، براي مبادله ي اطلاعات است و نقش به سزايي در پيش رفت علوم بشري دارد؛

ج) نعمت لب هاي انسان كه براي سخن گفتن و غذا خوردن مفيد است و زيبايي خاصي به چهره ي انسان مي دهد؛

د) نعمت هدايت، يعني خدا به وسيله ي عقل، از درون و به وسيله ي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 215

پيامبران، از بيرون، انسان را به دو راه نيك و بد راه نمايي مي كند «1» تا آزادانه راه صحيح را انتخاب كند.

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

اي فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام كند، من دو لب را، براي جلوگيري از آن، در اختيار تو قرار دادم، پس لب فروبند. «2»

5. از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

شگفتا از اين انسان كه با يك قطعه پيه مي بيند و با قطعه گوشتي سخن مي گويد، و با استخواني مي شنود و از شكافي نفس مي كشد! «3»

اين سخن اعجاز گونه ي امام علي عليه السلام به عجايب آفرينش در چشم، گوش، زبان و تنفس اشاره دارد.

6. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

اي مردم! منظور از دو راه و سرزمين مرتفع، همان راه خير و راه شرّ است و راه شرّ در نزد شما محبوب تر از راه خير قرار داده نشده است. «4»

7. خداي متعال راه خير و شرّ را به انسان شناسانده است؛ يعني از سه راه «عقل و استدلال» و از طريق «فطرت و

وجدان» و از طريق «وحي و پيامبران»، مسير تكامل انسان را باز نموده و آنها را هم چون سرزمين مرتفعي آشكار كرده است تا هر كس آزادانه به سوي راهي برود كه انتخاب كرده است.

دست را مسپار جز در دست پير حق شده است آن دست او را دست گير

عقل كامل را قرين كن با خرد تا كه باز آيد خرد زان خوي بد آموزه ها و پيام ها:

1. ثروتمندان سركش، خود را در زيانكاري مي بينند.

2. انسان خود را رها شده نپندارد (چون تحت نظر و قدرت خداست).

3. نعمت مادي و معنوي خدا را بشناسيد (و سپاس گزار باشيد).

4. خدا وسيله ي هدايت شما را به سوي خير و شرّ فراهم كرده است (تا خودتان كدامين راه را انتخاب كنيد).

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا هجدهم سوره ي بلد به گردنه هاي نيكوكاري و فرجام سعادتمندانه ي مؤمنان شايسته كار اشاره كرده، مي فرمايد:

11- 18. فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ* فَكُّ رَقَبَةٍ* أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ* يَتِيماً ذَا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَةٍ* ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ* أُولئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

و [لي با مشقت وارد گردنه نشد.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه گردنه چيست؟!* (آن) آزاد كردن برده اي،* يا غذا دادن در روز گرسنگي،* به يتيم خويشاوند،* يا به بينواي خاك نشين است،* سپس از كساني باشد كه ايمان آوردند و يك ديگر را به شكيبايي سفارش كردند و هم ديگر را به مهرورزي سفارش نمودند.* آنان ياران خجسته (دست راست) اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات مجموعه اي از عقايد صحيح و كارهاي نيك، هم چون آزاد كردن بندگان و غذادادن به يتيمان و

بينوايان را گردنه معرفي كرده است؛ زيرا انسان ها معمولًا به مال و ثروت علاقه دارند و نمي توانند آنها را به راحتي براي آزادي ديگران يا سيركردن آنها مصرف كنند. به ويژه اگر اين تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 217

غذا دادن در قحطسالي و گرسنگي باشد، كه بخشش اموال در آن شرايط مشكل تر است و هم چون گردنه اي صعب العبور است كه فقط مؤمنان اهل عمل مي توانند از آن عبور كنند.

2. ثروتمندان سركش و ناسپاس نمي توانند از گردنه ي نيكوكاري بگذرند؛ زيرا آنان علاقه ي شديدتري به اموال خود دارند و مصرف آنها را در راه خير، نابودي اموال مي دانند و از اين رو خود را به مشقّت نمي اندازند و وارد كارهاي خير نمي شوند.

يكي زَهره ي خرج كردن نداشت زرش بود و ياراي خوردن نداشت نه خوردي، كه خاطر برآسايدش نه دادي كه فردا به كار آيدش 3. در حديثي روايت شده كه مردي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و گفت: به من عملي آموزش بده كه مرا وارد بهشت كند!

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «اگر چه سخن كوتاهي گفتي اما مطلب بزرگي خواستي (و مطلب خود را به خوبي بيان كردي. آن گاه حضرت فرمود:) بردگان را آزاد نما و گردن ها را بگشا. «1»

(سپس توضيح دادند: منظور آن است كه يا مستقلًا برده اي آزاد كني يا در پرداخت قيمت آن كمك كني).

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه:

هر كس گرسنه اي را در روزگار قحطي سير كند، خدا او را در قيامت از دري از درهاي بهشت وارد مي سازد كه هيچ شخص ديگري از

آن وارد نمي شود، جز كسي كه عملي همانند او انجام داده باشد. «2»

اگر اين جا گشايي عقده اي از كار محتاجان درِ جنت به رويت باز گردد بي كليد آن جا 5. در اين آيات بر رسيدگي به «يتيمان خويشاوند» تأكيد شده است. اين مطلب اشاره به آن است كه يتيمان خويشاوند هر كس، اولويت دارند و انسان براي غذا دادن به آنها مسئوليت بيش تري دارد.

6. غذا دادن به «بينوايان خاك نشين» اهميت بيش تري دارد؛ يعني كساني كه شديداً فقير هستند در اولويت قرار دارند؛ هر چند غذادادن به همه ي بينوايان مطلوب است.

7. در حديثي آمده است:امام رضا عليه السلام هنگام غذا خوردن دستور مي داد سيني بزرگي كنار سفره مي گذاشتند و از هر غذايي كه در سفره بود بهترين آنها را برمي داشت و در سيني مي گذاشت و آنها را براي نيازمندان مي فرستاد و بعد آيه ي فوق را تلاوت مي كرد (فلا اقتحم العقبة ...) و مي فرمود: خدا مي دانست كه همگان توانايي آزاد كردن بنده را ندارند، راه ديگري به سوي بهشت قرارداد. «1»

ندهد فرصت گفتار به محتاج، كريم گوش اين طايفه آواز گدا نشنيده است 8. در اين آيات براي عبور از گردنه ي نيكوكاري شرايطي بر شمرده است: «2»

الف) ايمان؛

ب) سفارش هم ديگر به صبر در مشكلات؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 219

ج) سفارش به يك ديگر در مورد مهرورزي و عواطف انساني.

آري؛ كساني مي توانند از گردنه هاي صعب العبور زندگي بگذرند كه در سه ميدان: ايمان، اخلاق و عمل گام نهند و پيروز شوند.

9. مسائلي هم چون شكيبايي و مهرورزي، نبايد فردي باشد؛ لازم است كه همه ي مؤمنان يك ديگر را به صبر و عواطف انساني سفارش

كنند تا فضاي جامعه ي اسلامي پراستقامت و مهرآگين شود و اين كار به صورت جرياني درآيد و پيوندهاي جامعه را استوارتر گرداند.

بيا تا مونس هم، يار هم، غم خوار هم باشيم انيس جان غم فرسوده ي بيمارِ هم باشيم يكي گرديم در گفتار و در كردار و در رفتار زبان و دست و پا يك كرده، خدمتكار هم باشيم 10. نيكوكاران شايسته كردار در رستاخيز نامه ي اعمالشان به دست راستشان داده مي شود كه اين نشانه ي سعادتمندي آنهاست. آنان افراد خجسته اي هستند كه وجودشان براي خودشان و ديگران مايه ي بركت است. «1»

11. «صبر» داراي اقسامي است؛ هم چون صبر در راه اطاعت از دستورات الهي و شكيبايي در برابر گناه و پرهيز از آن و صبر در مشكلات و سختي هاي زندگي، كه آيه ي فوق مي تواند به همه ي اين ها اشاره داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. گردنه هاي نيكوكاري را بشناسيد (و آنها را بپيماييد).

2. نيكوكاري، هم چون عبور از گردنه هاي پرزحمت است كه ثروتمندان سركش نمي توانند از عهده ي آن برآيند.

3. آزادي بردگان، در اسلام اهميت ويژه اي دارد.

4. در روزگار قحطي به داد يتيمان و بينوايان برسيد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 220

5. رسيدگي به يتيمانِ خويشاوند اولويت دارد.

6. در رسيدگي به فقيران اولويت ها را در نظر بگيريد.

7. ايمان، شكيبايي و مهرورزي، كليد عبور از گردنه هاي سخت زندگي است.

8. فضاي جامعه ي اسلامي را پراستقامت و پرعطوفت سازيد.

9. اگر فرجامي خجسته مي خواهيد، ايمان آوريد و جامعه را به شكيبايي و مهرورزي سفارش كنيد.

10. اگر فرجام نيكي در رستاخيز مي خواهيد، به بردگان، يتيمان و فقيران امداد رساني كنيد.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي بلد به كافران شوم

و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ* عَلَيْهِمْ نَارٌ مُؤْصَدَةٌ

و تنها كساني كه به آيات ما كفر ورزيدند، ياران شوم (دست چپ) اند؛* كه بر آنان آتشي فرو بسته شده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران افرادي شوم و ناميمون و عامل بدبختي خود و جامعه هستند و در رستاخيز نشانه ي اين افراد شوم آن است كه نامه ي اعمالشان را به دست چپ آنها مي دهند، تا متوجه بدكرداري و سرنوشت عذاب آلود خود بشوند. «1»

2. در اين آيات اشاره شده كه كافران شوم صفت، فرجامي عذاب آلود دارند و در آتشي گرفتار مي شوند كه راه فراري از آن نيست و هم چون كوره ي پرحرارتي است كه درهايش بسته و آتش آن را احاطه كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 221

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران، شوم و ناميمون هستند.

2. فرجامي عذاب آلود در انتظار كافران است.

3. از فرجام عذاب آلود كافران عبرت بگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 223

بخش چهاردهم: سوره ي شمس

اول

كليات

كليات:

سوره ي «الشمس» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 15 آيه، 54 كلمه و 247 حرف است.

اين سوره بيست و پنجمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «قدر» و قبل از سوره ي «بروج») و نود و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «شمس» (خورشيد) كه از آيه ي اول آن گرفته شده است و نيز «الناقة» (شتر) و «صالح» (نام پيامبر قوم ثمود) كه اين تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 224

دو نام نيز از آيه ي سيزدهم اين سوره گرفته شده اند كه داستان قوم ثمود

و شتر معجزه آسا و صالح پيامبر صلي الله عليه و آله را بيان مي كند.

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده:

هر كس سوره ي «شمس» را بخواند، گويي به تعداد تمام چيزهايي كه خورشيد و ماه بر آنها مي تابد در راه خدا صدقه داده است. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

دو هدف اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) بيان اهميت تزكيه ي نفس و رشد و پاكي روح انسان؛

ب) بيان سرگذشت قوم ثمود، براي عبرت آموزي از آن؛

مطالب

مطالب:

1. سوگندهاي متعدد به خورشيد و ماه، شب و روز و نفس انسان (در آيات 1- 7)؛

2. الهام پذيري نفس انسان از خداي متعال در مورد كارهاي نيك و بد (در آيه ي 8)؛

3. تذكر در مورد پيروزي و رستگاري افرادي كه خود را پاك كردند و تزكيه نمودند (در آيه ي 9)؛

4. يادآوري سرگذشت قوم ثمود و مخالفت آنها با صالح پيامبر عليه السلام و فرجام عذاب آلود و عبرت آموز آنان (در آيات 11- 15).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 225

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا دهم سوره ي شمس با سوگندهاي متعدد به دو بعد نفس انسان و فرجام پاك كنندگان و آلوده كنندگان آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 10. وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا* وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا* وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا* وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا* وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا* وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا* وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا* قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا

سوگند به خورشيد و (تابش) نيم روزش!* سوگند به ماه، هنگامي كه در پي آن درآيد!* سوگند به روز، هنگامي كه آن را آشكار سازد!* سوگند به شب، هنگامي كه آن را فراگيرد!* سوگند به آسمان و آن كه آن را بنا كرد!* سوگند به زمين و آن كه آن را گستراند!* سوگند به نفس و آن كه آن را مرتب ساخت،* و بد كاري اش و پارسايي اش را به او الهام كرد!* كه به يقين، كسي كه آن را [پاك كرد و] رشد داد، رستگار (و پيروز) شد؛* و به يقين، كسي كه آن (نفس را با گناه آلوده كرد و) پوشاند، نوميد شد!

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي شمس يازده سوگند ياد شده و اين بيش ترين تعداد سوگند

است كه در يك سوره ي قرآن آمده است و نشان دهنده ي اهميت موضوع نفس است كه براي آن سوگند ياد شده است. در ضمن، اين سوگندها انسان را متوجه صحنه ي آسمان و زمين و نفس مي كند تا در آنها تأمل و تفكر كند و نشانه هاي خدا را ببيند.

2. در اين آيات به خورشيد و تابش نيم روز آن سوگند ياد شده است؛ زيرا

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 226

خورشيد منبع نور و حرارت و عامل حركت و رشد موجودات است. آري؛ انسان در پرتو نور خورشيد همه چيز را مي بيند و از منابع انرژي مستقيم و غير مستقيم آن، به ويژه در نيم روز استفاده مي كند. اين مطالب، قابل دقت و تأمل و نشانه اي از لطف الهي است.

3. در اين آيات به «ماه كه در پي خورشيد، در مي آيد» سوگند ياد شده است.

مقصود از اين جمله تبعيت دايمي ماه از خورشيد و كسب نور از آن منبع «1» و يا بدر كامل و شب چهاردهم ماه است كه در هنگام غروب، ماه به دنبال خورشيد، سر از مشرق برمي آورد و از هر زمان ديگر پرشكوه تر است. «2»

4. در اين آيات، به روز، در آن هنگام كه خورشيد را آشكار مي كند و صفحه ي زمين را روشن مي سازد سوگند ياد شده است. «3» اين سوگند به اهميت روز و تأثير فوق العاده ي آن در زندگي بشر اشاره دارد كه عامل حركت و جنب و جوش و شروع زندگي روزمره است.

5. در اين آيات به شب سوگند ياد شده كه صفحه ي زمين و خورشيد را مي پوشاند و مايه ي استراحت و آرامش انسان است و از شدّت حرارت خورشيد

جلوگيري مي كند و از اين رو يكي از نعمت هاي الهي است.

6. در اين آيات به آسمان و بناي آن، يا بنا كننده ي آن سوگند ياد شده است. «4» آسمان در قرآن گاهي به معناي جوّ زمين و گاهي به معناي كرات آسماني و گاهي به معناي آسمان معنويت، يعني مراحل عالي وجود آمده است، كه بنا كننده ي همه ي اين ها خداست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 227

7. منظور از «گسترش زمين» در اين آيات چيست؟

مفسران در اين مورد چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) زمين در آغاز، زير آب درياها بود و سپس خشكي ها از آن سر برآورد و گسترش يافت.

ب) زمين در ابتدا داراي پستي و بلندي هاي غير قابل سكونت بود، كه با بارش باران ها به تدريج مسطّح و قابل سكونت شد. «1»

8. برخي مفسران قرآن برآن اند كه يكي از معاني واژه ي «طحاها» راندن است؛ يعني سوگند به زمين و كسي كه آن را به حركت درآورد؛ بنابراين، آيه ي فوق به حركت انتقالي و وضعي زمين اشاره دارد. «2»

9. مقصود از «نفسِ» انسان در آيات فوق، همان «روح» يا «جسم و روح» است؛ يعني خدا به روح انسان و تعديل و تنظيم قواي آن و يا به روح و جسم انسان و مرتب كردن اعضا و جوارح جسمي و تنظيم قواي روحي اش سوگند ياد كرده است تا انسان در اين امور تفكر كند و به اهميت آنها پي ببرد و خالق آنها را بشناسد. «3»

تو مرد صحبت دل نيستي چه مي داني كه سر به جيب كشيدن چه عالمي دارد 10. نفس انسان داراي ابعاد مختلفي است كه شامل حواس ظاهري (هم چون شنوايي، بينايي

و چشايي) و حواس باطني (هم چون ادراك، تخيّل و ..) مي شود.

نفس انسان قدرت درك خير و شرّ را دارد؛ چون خداي متعال كارهاي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 228

نيك و بد را به او الهام كرده و بايدها و نبايدها را به او آموزش داده است و از اين رو نفس انسان دو بعدي است و مي تواند به طرف هر يك از كارهاي نيك يا بد ميل كند و اين اراده ي انسان است كه آن را جهت مي دهد و به طرف كمال مي برد تا از فرشتگان برتر شود يا به طرف شر و گمراهي مي برد تا از حيوانات پست تر گردد.

11. «الهام»، در اصل به معناي بلعيدن يا نوشيدن چيزي است؛ سپس به معناي القاي مطلب از سوي خدا به روح و جان انسان آمده است.

تفاوت الهام با وحي آن است كه انسان در حال الهام متوجه نمي شود كه مطلب از كجا به او القا مي شود، اما پيامبران در حال وحي شهود مي كنند و مي دانند كه از كجا و به وسيله ي چه كسي مطالب به آنها رسيده است.

12. «فجور» در اصل به معناي شكافتن وسيع است و به كسي كه خلافكاري كند فاجر مي گويند؛ چون با ارتكاب گناه پرده ها را مي شكافد؛ و در آيه ي فوق مقصود آن است كه خدا اسباب، عوامل و راه هاي خلافكاري را به انسان الهام مي كند و انسان از اين راه ها آگاه است.

13. «تقوي» در اصل به معناي حفظ خود از زيان است «1» و در اين جا به معناي آن است كه خدا به انسان آموزش داده كه چگونه به راه تقوا برود و خود را از

آلودگي ها حفظ كند و اين آموزش ها از طريق عقل و وجدان فطرت بوده است.

14. «زكّي» در اصل به معناي رشد دادن و نيز به معناي پاك كردن آمده است و در اين جا هر دو معنا مقصود است؛ يعني اگر انسان نفس خود را از آلودگي ها پاك كند، زمينه ساز رشد آن مي شود و به رستگاري مي رسد.

15. لزوم كنترل و تربيت نفس به ويژه در جواني:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 229

... انسان يك موجود است كه اگر چنانچه مهار نشود و سرخود بار بيايد و يك علف هرزه اي باشد و تحت تربيت واقع نشود، هر چه بزرگ تر بشود به حسب سال و بلند پايه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحي تنزل مي كند و آن معنويات، تحت سلطه ي شيطان، شيطان بزرگ كه همان شيطان نفس است واقع مي شود ... «1»

هر چه فرصت جواني از دست برود، ريشه هاي اخلاق فاسد در انسان زيادتر مي شود و جهاد مشكل تر. جوان زود مي تواند در اين جهاد پيروز بشود؛ پير به اين زودي نمي تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان را از زمان جواني به زمان پيري بيفتد. «2»

16. «فلح» به معناي شكافتن زمين و بيرون آمدن دانه است و از اين رو به كشاورز فلّاح مي گويند؛ و در اين جا اشاره دارد كه كسي كه نفس خود را پاك كند و رشد دهد، بالنده مي شود و سر از خاك برمي آورد و به سوي ملكوت پر مي كشد و رستگار و پيروز مي شود.

تو كز سراي طبيعت نمي روي بيرون كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد 17. واژه ي «دسّاها» به معناي پوشاندن و

داخل كردن چيزي همراه با كراهت است. اين تعبير در اين آيه به معناي آلوده كردن و پوشاندن نفس با گناهان است و اشاره اي ظريف به اين مطلب دارد كه در اصل نفس انسان طالب نيكي و پاكي است و اگر كسي به دنبال گناه برود، آن را با كراهت بر نفس خود تحميل مي كند، ولي در نهايت به مطلوب نمي رسد و محروم و زيانكار مي شود. «3»

18. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه دو راه نيك و بد و فرجام رهروان آنها را در برابر هم به تصوير مي كشد تا انسان بهتر بتواند راه خويش تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 230

را انتخاب كند. در اين آيات نيز راه پاك كنندگان نفس و فرجام پيروزمندان و راه آلوده كنندگان نفس و فرجام زيانكارانه ي آنان به تصوير كشيده شد تا هر كس آگاهانه راه خود را انتخاب كند.

19. از امام باقر و صادق عليهما السلام روايت شده كه در تفسير اين آيات فرمودند:

هر كس (خدا را) اطاعت كرد، رستگار شد و هر كس نافرماني كرد نوميد و محروم گشت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد خورشيد و ماه، روز و شب و آسمان و زمين بينديشيد و به نظام شگرف آنان توجه كنيد كه آنها در نزد خدا با اهميت اند.

2. قواي نفس انسان در حالت تعادل مرتّب شده اند.

3. نفس انسان دو بُعدي است و نيكي و بدي را مي شناسد (و مي تواند به هر طرف برود).

4. اگر رستگاري مي خواهيد، خودتان را پاك كنيد و رشد دهيد.

5. اگر مي خواهيد از نوميدي و زيان كاري رهايي يابيد خودتان را به گناه آلوده نسازيد.

***

قرآن كريم در

آيات يازدهم تا پانزدهم سوره ي شمس سرگذشت عبرت آموز قوم ثمود را يادآوري مي كند و مي فرمايد:

11- 15. كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا* إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا* فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا* فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا* وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا

(قوم) ثمود به خاطر طغيانش (پيامبرش را) تكذيب كرد،* آن گاه كه بدبخت ترين شان برانگيخته شد؛* و فرستاده ي خدا به آنان گفت: «ماده شتر (معجزه آساي) خدا و آبشخور آن را (واگذاريد.)»* و او را تكذيب كردند و آن را پي كردند؛ پس پروردگارشان به سبب پيامد [گناه شان آنان را هلاك ساخت و آنها را (با خاك) يكسان كرد؛* در حالي كه از فرجام آنها نمي ترسد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 231

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت عبرت آموز قوم ثمود در سوره هاي مختلف قرآن كريم آمده است. «1» آنان گروهي بودند كه در منطقه اي بين شام و حجاز زندگي مي كردند و سرزميني آباد و زندگي مرفهي داشتند. خدا پيامبري به نام «صالح»، به سوي آنان فرستاد و او معجزه اي براي آنان آورد، ولي قوم ثمود با لجاجت و سركشي، صالح پيامبر عليه السلام را تكذيب نمودند و در نهايت گرفتار صاعقه ي آسماني و هلاك گشتند.

2. معجزه ي صالح عليه السلام ماده شتري بود كه به طور معجزه آسا از دل صخره اي از كوه برآمده بود تا سند راست گويي و نبوّت صالح باشد.

حضرت صالح عليه السلام به قوم ثمود خبر داد كه بايد آب آشاميدني روستا، بين مردم و شتر تقسيم شود و هر كدام در نوبت خود از آن آب استفاده كنند؛ «2» و سفارش كرد كه مزاحم شتر نشوند و آبشخور او را رها سازند كه

در غير اين صورت به عذاب الهي گرفتار مي شوند! «3»

3. از اين آيات استفاده مي شود كه يكي از شقي ترين و سنگدل ترين افراد قوم ثمود به پاخاست و شتر معجزه آسا را پي كرد و هلاك نمود. «4»

مورخان و مفسران نام اين شخص را «قدار بن سالف» «5» گفته اند. او با هلاك كردن شتر، به پيامبر خدا اعلان جنگ كرد و زمينه ساز عذاب قوم خويش شد.

4. هر چند شتر معجزه آسا را يك نفر هلاك كرد اما اين آيات اين عمل را به تمام قوم ثمود نسبت مي دهد و عذاب نيز بر همه ي آنان فرود آمد؛ چون تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 232

اولًا افراد ديگري از قوم ثمود در طراحي اين توطئه دست داشتند و اجراي نقشه با يك نفر بود.

ثانياً، اين كار با رضايت همه ي قوم انجام شد و كساني كه از كاري راضي باشند، در آن شريك هستند. در احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است.»

بي ادب، تنها نه خود را داشت بد بلكه آتش بر همه آفاق زد 5. عذاب قوم ثمود به وسيله ي صاعقه اي آسماني بود، «2» كه با خانه هاي آنان برخورد كرد وهمه چيز را به لرزه درآورد و آنها را با خاك يكسان نمود و كارشان را يكسره كرد، به طوري كه هيچ كس از آنان زنده نماند و همگي ريشه كن شدند و به مجازات كامل و مساوي رسيدند. «3»

6. مجازات قوم ثمود به خاطر گناه و سركشي آنان بود و اين تناسب عين عدالت و حكمت است، همان طور كه نجات هود و ياران مؤمن او از اين عذاب نيز عين عدالت بود. «4»

7. خدا از پيامدهاي عذاب

قوم ثمود نمي ترسيد؛ چرا كه خدا قدرتمندترين و داناترين است و كسي نمي تواند در برابر قدرت خدا مقاومت كند.

اگر حاكمان معمولي از عواقب مجازات مخالفان مي هراسند، به خاطر ضعف قدرت يا جهل به پيامدهاي آن است، ولي خدا اين گونه نيست.

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه به علي عليه السلام فرمودند:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 233

اي علي! شقي ترين پيشينيان كسي بود كه شتر صالح را پي كرد؛ و شقي ترين افراد از آخرين، قاتل توست. «1»

ابن ملجم مرادي با قدار بن سالف شبيه هم بودند چون هر دو مي خواستند نور حق را خاموش سازند، يكي معجزه ي صالح را هلاك كرد و يكي معجزه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را شهيد كرد؛ چرا كه علي عليه السلام معجزه ي تربيتي پيامبر صلي الله عليه و آله بود، همان طور كه قرآن معجزه ي ديگر او بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. سركشي، عامل مخالفت با راه خداست.

2. افراد شقي و بدبخت، در برابر راه خدا به پا مي خيزند.

3. نافرماني در برابر رهبران الهي، موجب عذاب است.

4. گناهكاري، عامل عذاب اقوام است.

5. براي نابودي معجزات پيامبران تلاش نكنيد، كه خودتان را به هلاكت مي اندازيد.

6. پيامدهاي نابودي شما به خدا زيان نمي رساند و او هراسي از آنها ندارد.

7. از مطالعه ي سرنوشت و فرجام عذاب آلود قوم ثمود درس عبرت گيريد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 235

بخش پانزدهم: سوره ي ليل

اول

كليات

كليات:

سوره ي «ليل» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 21 آيه، 71 كلمه و 302 حرف است.

اين سوره هشتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «اعلي» و قبل از

سوره ي «فجر») و نود و دومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «ليل» (شب) است كه از اولين آيه ي آن گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 236

هر كس سوره ي ليل را بخواند (و پيروي كند) خدا آن قدر به او مي بخشد كه راضي شود و او را از سختي ها نجات مي دهد و مسير زندگي را براي او آسان مي سازد. «1»

البته اين نتايج با توجه به محتواي سوره معنا پيدا مي كند؛ زيرا اين سوره به بخشش و رعايت تقوا فرا مي خواند و پاداش آن را آسان شدن سختي ها و راضي شدن به بخشش الهي معرفي مي كند؛ پس اگر كسي اين سوره را بخواند و به محتواي آن عمل كند به اين نتايج مي رسد.

اهداف

اهداف:

محورهاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. تشويق مردم به بخشش و تقوا؛

2. هشدار به مردم در مورد بُخل و كفر./

مطالب

مطالب:

1. سوگند به شب و روز و نر و ماده، و جلب توجه انسان به اين مخلوقات (در آيات 1- 3)؛

2. تقسيم انسان ها به دو گروه مؤمنان با تقوا و بخشنده و كافران بخيل (در آيات 5- 11)؛

3. تأثير بخشش و تقوا در آساني كارها (در آيه ي 8)؛

4. تأثير كفر و بُخل در مشكل شدن كارها (در آيه ي 10)؛

5. هدايت به دست خداست (در آيه ي 12)؛

6. هشدار به تكذيب گران در مورد آتش دوزخ (در آيات 14- 16)؛

7. تذكري در مورد نجات افراد با تقوا، خالص و بخشنده و پاداش آنها (در آيات 17- 21).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 237

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي ليل با سوگند به شب و روز، بر تفاوت تلاش هاي انسان ها تأكيد مي كند و مي فرمايد:

1- 4. وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّي وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَي «3» إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّي سوگند به شب، هنگامي كه فرا گيرد!* سوگند به روز، هنگامي كه آشكار شود!* سوگند به آن (خدايي) كه نر و ماده را آفريد!* كه قطعاً، تلاش شما گوناگون است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه شخصي فقير در همسايگي درخت خرمايي زندگي مي كرد كه شاخه اي از آن درخت به خانه ي او آمده بود و گاهي فرزندانش از خرماهاي آن مي خوردند، اما صاحب درخت بُخل مي ورزيد و خرماها را از دست و دهان كودكان مي گرفت. مرد فقير به پيامبر صلي الله عليه و آله شكوه كرد و پيامبر به صاحب درخت پيشنهاد كرد كه درخت خرما را در عوض درختي بهشتي واگذار كند، ولي او قبول نكرد. يكي از مسلمانان كه اين ماجرا را

شنيد، از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه گرفت و نزد صاحب درخت رفت و آن را به چهل برابر قيمت خريد و آن را به پيامبر صلي الله عليه و آله هديه داد و حضرت آن را به مرد فقير بخشيد. «1»

در اين هنگام سوره ي ليل فرود آمد (و صفات افراد بخشنده و بخيل و فرجام آنان را به تصوير كشيد). «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 238

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه نعمت اساسي خدا اشاره شده است:

الف) نعمت شب، كه جهان و خورشيد و روز را فرا مي گيرد و مي پوشاند و حرارت آفتاب را تعديل و زمينه ي استراحت انسان را فراهم مي سازد.

ب) نعمت روز، كه جهان را روشن و خورشيد را جلوه گر مي كند و تاريكي ها را عقب مي زند و مايه ي رشد و حركت موجودات مي شود.

ج) نعمت نر و ماده بودن موجودات، كه جفت بودن انسان ها، حيوانات و گياهان موجب توليد نسل و دانه مي شود. «1»

آري؛ خداي متعال به اين امور سوگند ياد مي كند تا هم اهمّيت اين امور را نشان دهد و توجه انسان را به آنها جلب كند تا در مورد آنها تفكر نمايد و نشانه هاي خدا را بشناسد و هم اهميت چيزي را نشان دهد كه براي آن سوگند ياد شده است.

2. در اين آيات پس از سوگندهاي مكرر، مي فرمايد: «تلاش شما گوناگون است.»

آري؛ انسان در زندگي آرام ندارد و كوشش هاي متفاوتي مي كند و اهداف مختلفي دارد؛ پس بهتر است انسان بنگرد كه تلاش او در كدام مسير است و استعداد و تلاش خود را به بهاي اندك نفروشد و آنها را در يك

جهت و با هدفي مشخص سامان دهد تا به نتيجه ي بهتري برسد.

آري؛ هر چه در راه خدا مي دهي آن مي ماند

آموزه ها و پيام ها:

1. شب و روز و نر و مادگي موجودات، مهم است (در مورد آنها تفكر كنيد).

2. تلاش هاي شما متفرق است (آنها را در يك جهت سامان دهيد، تا بهتر به نتيجه برسيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 239

قرآن كريم در آيات پنجم تا يازدهم سوره ي ليل به دو گروه متفاوت، يعني مؤمنان بخشنده و آساني كارشان و كافران بخيل و دشواري كارشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 11. فَأَمَّا مَنْ أَعْطَي وَاتَّقَي وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَي فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَي وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَي وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَي* فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَي وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّي و اما كسي كه عطا كند و خود نگه داري (و پارسايي) نمايد،* و (وعده ي) نيكوي (پاداش رستاخيز) را تصديق كند،* پس به زودي (راه) آسان را براي او فراهم خواهيم كرد؛* و اما كسي كه بُخل ورزد و توانگري نمايد،* و (وعده ي) نيك (پاداش رستاخيز) را تكذيب كند،* پس به زودي (راه) دشوار را براي او فراهم مي كنيم؛* و هنگامي كه هلاك شود، ثروتش (عذاب را) از او دفع نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو گروه متقابل، يعني مؤمنان بخشنده و كافران بخيل اشاره شده و فرجام كار آنان به تصوير كشيده شده است. اين روش تربيتي قرآن است كه سرنوشت گروه ها را در برابر يك ديگر به نمايش مي گذارد تا مخاطبان قرآن بتوانند آگاهانه راه خود را انتخاب كنند.

2. در اين آيات به تأثير بخشش، تقوا و معادباوري در آسان شدن مشكلات زندگي انسان

اشاره شده است؛ افرادي كه به مردم كمك و مشكلات آنان را حل نمايند، در تعامل با جامعه مشكلاتشان حل مي شود و چنان چه خود نگه دار و پارسا باشند، زمينه ي بروز برخي مشكلات و انحرافات از بين مي رود و ايمان به معاد نيز تحمّل مشكلات را بر آنان آسان مي كند.

3. مقصود از عطاكردن در اين آيات، همان بخشش هاي مالي و كمك به نيازمندان است و منظور از تقوا، نگه داري و حفظ خويش از ضرر، و انجام واجبات و ترك كارهاي حرام است، به طوري كه اموال خود را از راه حرام جمع آوري نكند و بخشش خالصانه و به دور از ريا داشته باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 240

4. مقصود از امور نيكو، همان باور داشتن پاداش نيكوي رستاخيز يا ايمان به بهترين آيين، يعني اسلام است. البته معناي اول با سياق آيات و شأن نزول سازگارتر است. «1»

5. مقصود از آسان كردن مشكلات «2» براي مؤمنان بخشنده چيست؟

مفسران قرآن در اين جا چند پاسخ ارائه كرده و نوشته اند: اين مطلب يا اشاره به توفيق الهي و آسان كردن راه اطاعت خدا و يا گشودن راه بهشت و استقبال فرشتگان از اين افراد است.

و يا مقصود اين است كه مشكل بودن بخشش بر نفس انسان كم كم حلّ و آسان مي شود، به طوري كه از بخشش لذّت مي برد و چون معاد باور است با شوق بهشت به بخشش اقدام مي كند.

6. بر كافران بخيل كار مشكل خواهد شد؛ چون خدا به آنان توفيق نمي دهد و انجام كار نيك و بخشش براي افراد بخيل سخت دشوار است؛ زيرا به معاد باور ندارند و بخشش

را نوعي نابودي اموال خود مي پندارند.

7. كافران بخيل، معاد و پاداش هاي آن را باور ندارند و توانگري خود را وسيله اي براي ثروت اندوختن و بخل ورزيدن قرار مي دهند يا اين كه خود را از اطاعت خدا و پاداش هاي او بي نياز مي پندارند. «3»

8. هرگاه كافران بخيل بميرند و در قبر و يا دوزخ سقوط كنند اموالشان به همراه آنان نيست تا مانع آتش شود و اگر هم آنها را به همراه خود ببرند، به حال آنان سودي نخواهد داشت و مانع آتش دوزخ نخواهد شد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 241

از سيم و زر مگو كه سزاوار خنده است زنداني اي كه فخر به بند گران كند آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش، تقوا و معادباوري، موجب آساني كارها در زندگي شما مي شود.

2. بخشش به همراه تقوا و معادباوري ارزشمند است.

3. خدا به پارسايان بخشنده، توفيق روزافزون مي دهد.

4. بُخل ورزي، زراندوزي و انكار معاد، زندگي انسان را سخت مي سازد.

5. خدا از كفرپيشگانِ بخيل سلب توفيق مي كند.

6. ثروت افراد بخيل، در رستاخيز، كه به آن نيازمندند، به حالشان سودي نمي بخشد.

7. دو راه پارسايي همراه با بخشش و كفر همراه با بُخل، فرا روي شماست (هر كدام را انتخاب كنيد نتيجه اش را مي بينيد).

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا بيست و يكم سوره ي ليل با هشدار در مورد آتش دوزخ، به فرجام تكذيبگران بدبخت و پارسايان بخشنده اشاره مي كند و مي فرمايد:

12- 21. إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَي وَإِنَّ لَنَا لَلآخِرَةَ وَالْأُولَي فَأَنذَرْتُكُمْ نَاراً تَلَظَّي لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَي الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّي وَسَيُجَنَّبُهَا الأَتْقَي الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّي وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِعْمَةٍ

تُجْزَي إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَعْلَي وَلَسَوْفَ يَرْضَي قطعاً، راه نمايي فقط بر [عهده ي ماست؛* و مسلماً، (سراي) آخرت و (سراي) نخستين فقط براي ماست.* پس شما را به آتشي كه شعله ور مي شود هشدار مي دهم!* كه جز بدبخت ترين (افراد) وارد آن نمي شود (و نمي سوزد)؛* (همان) كسي كه تكذيب كرد و روي برتافت؛* و به زودي خودنگه دارترين (مردم) از آن دور نگه داشته مي شود؛* (همان) كسي كه ثروتش را مي دهد تا [پاك شود] و رشد يابد.* و براي هيچ كس نزد او نعمتي نيست كه پاداش داده شود،* جز آن كه به خاطر طلب (رضايت) ذات پروردگارش كه والاتر است (انجام مي دهد)؛* و حتماً در آينده خشنود مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 242

نكته ها و اشاره ها:

1. وظيفه ي خدا هدايت و راه نمايي مردم است، نه اجبار و الزام آنان به راه نيك. از اين رو خدا مردم را به وسيله ي عقل و فطرت از درون و به وسيله ي پيامبران و رهبران الهي و كتاب هاي آسماني از بيرون هدايت مي كند، ولي اين خود انسان است كه در نهايت راه نيك و بد را انتخاب مي كند.

2. دنيا و آخرت از آنِ خداست؛ پس خدا نيازي به چيزي يا كسي ندارد و اگر شما را هدايت مي كند و بر پيمودن راه نيك اصرار مي كند، سود آن به خود شما خواهد رسيد. «1»

3. در اين آيات به مردم هشدار داده شده كه از شعله ي خالص آتش دوزخ بهراسيد.

آري؛ شعله ي خالص آتش، حرارت بيش تري دارد و بيش تر مي سوزاند و آتش دوزخ چنين است. «2»

4. در اين آيات بيان شده كه دوزخ مخصوص كافران تكذيبگر و بدبخت است، پس

چرا برخي از آيات و روايات اشاره مي كنند كه مؤمنان گناهكار نيز سهمي از آتش دوزخ دارند؟

پاسخ: انحصار اين آيات نسبي است؛ يعني حال دو گروه با تقوا و بدبخت را بيان مي كند كه يك گروه فقط به دوزخ مي روند و گروه ديگر از آن نجات مي يابند؛ پس انحصار حقيقي نيست و آيه نسبت به حال مؤمنان گناهكار، ساكت است.

و اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود از آتشي كه فقط كافران بدبخت در آن وارد مي شوند، دوزخ موقت نيست كه كساني كه در اين عذاب مي شوند پس از مدتي از آن نجات مي يابند.

5. در اين آيات چهار ويژگي براي نجات يافتگان از آتش بيان شده است:

الف) آنان افرادي باتقوا هستند؛

ب) آنان بخشنده اند؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 243

ج) هدف آنان رشد و پاكي است و اموال خويش را براي رشد و پاكي خود در راه خدا به مردم مي بخشند؛

د) آنان وام دار كسي نيستند تا بخواهند پاداش نعمت او را بدهند، بلكه براي جلب رضايت الهي بخشش مي كنند.

6. از اين آيات استفاده مي شود كه بخششي انسان را از دوزخ نجات مي دهد كه همراه با تقوا و با هدف پاكي و رشد روحي و با معرفت نسبت به خدا و با قصد خالص براي او باشد، به طوري كه فرد بخشنده، پروردگارش را «والاتر» از هر چيز بداند و قصد او جلب رضايت خدا باشد.

7. قصد قربت و اخلاص براي خدا، با هدف قرار دادن رشد و پاكي معنوي خويش، منافات ندارد، بلكه پاكي و رشد اخلاقي و نفساني، مقدمه نزديكي به خداست.

8. اين آيه مي تواند شامل كافران بخيل و پارسايان بخشنده شود

و مخصوص يك فرد خاص نيست. اگر چه شأن نزول آن در مورد دو نفر بود، ولي اين موجب انحصار معناي آيه نمي شود؛ پس مقصود از «اتقي»، افراد با تقوا و منظور از «اشقي ، افراد بدبخت است.

9. پاداش پارسايان بخشنده آن است كه خدا در رستاخيز پاداش عظيمي به آنان مي دهد تا راضي شوند.

آري؛ كسي كه براي رضاي الهي كار كرده است خدا نيز از او راضي است و او را راضي مي سازد؛ «1» رضايتي نا محدود كه تصور آن براي ما مشكل است.

10. در احاديث اسلامي بر بخشش در راه خدا تأكيد فراوان شده است؛ از جمله:

حكايت شده:

فردي مهار مركب پيامبر صلي الله عليه و آله را گرفت و گفت: اي رسول خدا! چه عملي از همه ي كارها برتر است؟

حضرت فرمود: «غذا دادن (به مردم) و خوش زبان بودن.» «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 244

و از آن حضرت روايت شده:

هر كس يك شبانه روز از خانواده ي مسلماني پذيرايي كند، خدا گناهانش را مي بخشد. «1»

و از امام باقر عليه السلام روايت شده:

محبوب ترين اعمال نزد خدا، شاد كردن دل مؤمن، سير كردن مسلمان يا اداي بدهي اوست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه نمايي بشر را خدا بر خود لازم كرده است (پس از راه نمايان دروني و بروني او استفاده كنيد).

2. (خدا نيازي به شما ندارد، چون) دنيا و آخرت شما از خداست (و شما نيازمند او هستيد).

3. تكذيبگرانِ از دين برگشته، افراد بدبختي هستند.

4. دوزخ جاي افراد بدبخت و شقاوتمند است.

5. پارسايي و بخشش خالصانه موجب نجات از دوزخ است.

6. بخشش خالصانه موجب رشد و پاكي انسان مي شود.

7. بخشش اگر خالصانه و براي رضايت الهي

باشد (نه براي جبران زحمات ديگران) رشد بيش تري مي آورد.

8. هر كس براي رضايت الهي گام بردارد، خدا (از او راضي مي شود و او را با پاداش بزرگي) راضي مي كند.

9. با تقوا و بخشش، خود را از آتش دوزخ دور سازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 245

بخش شانزدهم: سوره ي ضحي

اول

كليات

كليات:

سوره ي «ضُحي در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 11 آيه و 40 كلمه و 192 حرف است.

اين سوره ي دهمين سوره قرآن در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «فجر» و قبل از سوره ي «انشراح») و نود و سومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام اين سوره «ضُحي ( «نيمروز» و تابش خورشيد در آن) است كه از اولين آيه ي اين سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 246

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس آن (سوره ي ضُحي را بخواند خدا از او خشنود مي شود و شايسته است پيامبر اسلام از او شفاعت كند و براي او ده حسنه (و نيكي) به تعداد هر يتيم و بينوا خواهد بود. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه سوره ي ضحي را بخوانند و به محتواي آن عمل كنند؛ يعني نسبت به يتيمان و بينوايان مهرباني و امدادرساني كنند.

ويژگي

ويژگي:

ويژگي اين سوره آن است كه با سوره ي انشراح يك سوره ي كامل شمرده مي شود؛ يعني اگر كسي در نماز سوره ي ضُحي را بخواند، بايد حتماً سوره ي انشراح را نيز بخواند. اين مطلب هم در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده «2» و هم با دقت در محتواي دو سوره و پيوند معنايي آنها به دست مي آيد.

اهداف

اهداف:

دو محور اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) يادآوري نعمت هاي الهي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دل داري به او؛

ب) سفارش در مورد مهرباني و امدادرساني به يتيمان و بينوايان.

مطالب

مطالب:

1. سوگند به روز و شب، كه نشان دهنده ي اهميت آنهاست (در آيات 1- 2)؛

2. اشاره اي به مسئله ي شفاعت (در آيه ي 5)؛

3. لزوم يادآوري نعمت هاي الهي (در آيه ي 11).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 247

دوم

دوم: محتواي سوره ي ضُحي قرآن كريم در آيات اول تا هشتم سوره ي ضُحي با سوگند و تأكيد به گذشته ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و الطاف الهي نسبت به او و نعمت هايي كه در آخرت به وي عطا مي شود اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 8. وَالضُّحَي وَالَّيْلِ إِذَا سَجَي مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَي وَللآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الأُولَي وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَي أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَي وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَي وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَي سوگند به نيمروز!* سوگند به شب، هنگامي كه آرام گيرد!* كه پروردگارت تو را رها نكرده و (با تو) به سختي دشمني نورزيده است؛* و مسلماً، (سراي) آخرت براي تو از (سراي) نخستين بهتر است؛* و حتماً در آينده پروردگارت به تو عطا مي كند و خشنود مي شوي.* آيا تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!* و تو را گم گشته يافت و راه نمايي كرد؛* و تو را فقير يافت و توانگر ساخت؛

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه مدتي (بين سه تا پانزده روز) وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود نيامد؛ مشركان بر پيامبر ايراد گرفتند كه پروردگارش او را رها كرده و با او دشمني ورزيده است و اگر او راست

مي گويد پس چرا وحي مرتب بر او نازل نمي شود. در اين هنگام سوره ي فوق فرود آمد (و به سخنان آنان پاسخ داد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 248

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نيم روز و شب سوگند ياد شده است تا هم اهميت مطلب بعد را مورد تأكيد قرار دهد و هم توجه انسان ها را به روز و شب جلب كند تا در مورد اين دو پديده مطالعه و دقت بيش تري بنمايند.

نيم روز، هنگامي كه آفتاب بر مي آيد و نور و گرما همه جا را فرا مي گيرد، جهانيان جان تازه اي مي گيرند و شب، هنگامي كه تاريك و آرام مي شود، زمينه ي استراحت و آرامش همه ي موجودات را فراهم مي سازد.

2. همان طور كه در نظام هستي شب و روز وجود دارد، در نظام نزول وحي نيز گاهي هم چون روز است و نور وحي بر قلب پيامبر صلي الله عليه و آله مي تابد و گاهي هم چون شب است و براي مدتي نور وحي قطع مي شود. آري؛ گاهي وحي الهي قطع مي شد تا روشن شود كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از خود اختياري ندارد و همه چيز به دست خداست.

3. در اين آيات به سرگذشت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دوران كودكي ايشان و مشكلات اين دوران اشاره شده است. آن حضرت هنگامي كه در شكم مادرش بود، پدرش عبداللَّه و در شش سالگي مادرش و در هشت سالگي جدش عبدالمطلب را از دست داد و تنها ماند،

ولي خدا محبت او را به قلب عمويش ابوطالب «1» انداخت و او تا آخر عمرش از پيامبر صلي الله عليه و آله و دين اسلام حمايت كرد.

آري؛ خدا در دوران كودكي و يتيمي كه پيامبر صلي الله عليه و آله نيازمند بود به او لطف كرد و او را تنها نگذاشت و به او خشم ننمود.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فقير بود، ولي خدا همسري هم چون خديجه «2» را بر سر راه او قرار داد تا ثروت سرشار خود را در راه محمد صلي الله عليه و آله و دين او مصرف كرد و بعد از پيروزي اسلام نيز غنايم زيادي نصيب مسلمانان و پيامبر صلي الله عليه و آله شد كه براي پيش رفت اسلام مورد استفاده قرار گرفت.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 249

5. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه در مورد آيات فوق فرمودند:

آيا تو را يتيم يعني فردي بي نظير در ميان مخلوقات نيافت «1» سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را در ميان مردم ناشناخته كرد و تو را فردي عيال وار يافت كه سرپرست اقوامي در علم و دانش است و آنها را به وسيله ي تو بي نياز ساخت. «2»

البته اين گونه احاديث به برخي از بطون آيه اشاره دارند؛ يعني مفهوم يتيمي و گم گشتگي و عيالمندي را توسعه داده اند به طوري كه شامل موارد فوق بشود.

6. «ضالّ» معاني متعددي دارد:

الف) به معناي گمراه، يعني كسي كه

از ايمان به دور است، كه مسلماً اين معنا در اين جا مقصود نيست؛

ب) به معناي ناآگاه، «3» يعني كسي كه از نبوّت آگاه نبود و خدا او را آگاه ساخت؛

ج) به معناي گم گشته، يعني پيامبر صلي الله عليه و آله در كودكي چند بار در دره ها و در راه مكه و نيز در راه شام راه خود را گم كرد ولي خدا او را راه نمايي كرد و به محل خود بازگرداند.

د) به معناي پنهان، «4» يعني پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان مردم پنهان و بي نام و نشان بود و خدا او را به همه ي مردم معرفي و آنان را به سوي او راه نمايي كرد (همان طور كه در حديث امام رضا عليه السلام بدان اشاره شده است).

البته مانعي ندارد كه اين آيه به سه معناي اخير اشاره داشته باشد، هر چند معناي گم گشته با سياق آيات سازگارتر است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 250

7. آخرت براي پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا بهتر است؛ يعني پيامبر در دنيا مورد الطاف الهي قرار مي گيرد اما در آخرت اين لطف بيش تر مي شود و به تفسير ديگر، هر چه زمان بيش تر مي گذرد لطف الهي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله بيش تر مي شود و در اواخر عمر ايشان بهتر مي شود و اسلام گسترش مي يابد و نهال توحيد بارورتر مي گردد.

8. يكي از الطاف اخروي خدا نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله آن است كه

خدا در آخرت آن قدر به ايشان لطف مي كند و مي بخشد تا راضي شود؛ البته خشنودي پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر شخص خودش نيست بلكه ايشان هنگامي راضي و خشنود مي شود كه امتش مورد شفاعت قرار گيرند؛ از اين رو از اهل بيت عليه السلام روايت شده كه اين آيه اميدبخش ترين آيه ي قرآن است. «1»

9. مقام شفاعت پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر مقامات الهي و زحمات ايشان براي مردم است؛ بنابراين مقام شفاعت مخصوص ايشان نيست بلكه هر كس صفات رهبر الهي هم چون پيامبر صلي الله عليه و آله را داشته باشد مي تواند براي مردم شفاعت كند، يعني هر كس در دنيا براي خشنودي خدا تلاش كند، در آخرت به وسيله ي عطاياي الهي (از جمله شفاعت) خشنود مي شود.

10. از امام علي عليه السلام روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

روز رستاخيز من در ايستگاه شفاعت مي ايستم و آن قدر گناهكاران را شفاعت مي كنم كه خدا مي گويد: آيا راضي شدي يا محمد؟! و من مي گويم: راضي شدم! راضي شدم! «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. نيم روز و آرامش شب اهميت ويژه اي دارد كه خدا به آنها سوگند ياد مي كند (پس شما در مورد آنها تأمّل و تفكر كنيد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 251

2. خدا رهبران الهي را تنها نمي گذارد و مورد خشم قرار نمي دهد (پس دشمنان دين از ايرادگيري دست بردارند).

3. فرجام كار رهبران الهي بهتر از حال آنان است.

4. رهبران الهي در رستاخيز مقام

شفاعت دارند.

5. هركس در دنيا براي خشنودي خداگام بردارد، خدا در آخرت او را خشنود مي سازد.

6. خدا پيامبر صلي الله عليه و آله را از كودكي تحت لطف و حمايت خويش قرارداد (تا رهبري لايق براي اسلام تربيت شود و به حمايت يتيميان و فقرا برخيزد).

7. در هنگام يتيمي، گم گشتگي و فقر به كمك ديگران بشتابيد.

8. خدا پناهگاه، هدايتگر و بي نياز كننده ي شماست (پس به او تكيه كنيد و از او استمداد بطلبيد).

***

قرآن كريم در آيات نهم تا يازدهم سوره ي ضُحي، در مورد رسيدگي به كودكان بي سرپرست و بينوايان سفارش مي كند و با تأكيد بر يادمان نعمت ها مي فرمايد:

9- 11. فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ* وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ* وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ و اما يتيم را، پس، (خوارش مساز و بر او) چيرگي مَورز؛* و اما گدا را، پس، با پرخاش مران؛* و اما نعمت پروردگارت را، پس خبر بده.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات در مورد برخوردها و ملاقات هاي اجتماعي سه دستور اساسي به پيامبر صلي الله عليه و آله مي دهد كه در حقيقت سرمشق و الگوي همه ي مردم است. به او دستور مي دهد كه با يتيمان و بينوايان مهربان باشد و به آنها كمك كند و نعمت هاي الهي را به ياد آورد (و سپاس گزاري كند) تا ما نيز از آن پيامبر رحمت آموزش ببينيم و او را الگوي خويش قرار دهيم.

2. قرآن و پيشوايان اسلام نسبت به يتيمان مكرر سفارش كرده اند؛ زيرا آنها قشر آسيب پذير جامعه اند و به

خاطر از دست دادن پدر يا مادر نيازمند

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 252

محبت بيش تري هستند؛ از اين رو در اين آيه سفارش شده كه با قهر و غلبه و تحقير با يتيمان برخورد مكن (بلكه با محبت و نوازش با آنان رفتار كن) تا كمبودهاي عاطفي شان جبران شود.

به عبارت ديگر، وظيفه ي شما محبت و كمك به يتيمان است اما اگر اين كار را نمي كنيد، حداقل به آنها ضربه ي روحي و عاطفي نزنيد و آنها را آزرده خاطر نسازيد.

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس دست نوازشگر بر سر يتيمي بكشد، به تعداد هر مويي كه دست او از آنها مي گذرد، در روز رستاخيز نوري خواهد داشت. «1»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه من و سرپرست يتيم، مثل اين دو انگشت دست در بهشت در كنار هم ديگر هستيم، به شرط آن كه خودنگه دار و باتقوا باشد. «2»

اگر سايه اي خود برفت از سرش تو در سايه ي خويشتن پرورش 3. در اين آيات سفارش شده كه بينواياني را كه از شدت فقر به گدايي و درخواست از مردم مي پردازند از خود نرانيد و بر آنان پرخاش نكنيد يعني وظيفه ي شما كمك به فقراست ولي اگر به آنها كمك نمي كنيد، حداقل به آنها ضربه ي روحي و عاطفي نزنيد و بدرفتاري

نكنيد.

چو بيني يتيمي سرافكنده پيش مده بوسه بر روي فرزند خويش يتيم ار بگريد كه نازش خرد؟ وگر خشم گيرد كه بارش برد؟ 4. برخي مفسران گفته اند مقصود از «سائل» در اين آيه كسي است كه در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 253

مورد مسائل علمي و اعتقادي پرسش مي كند، «1» كه بايد رهبران الهي و افراد دانشمند به سؤالات آنها پاسخ دهند.

البته بعيد نيست كه «سائل» در اين جا شامل فقير مادي و علمي هر دو بشود.

5. در اين آيات سفارش شده كه نعمت هاي الهي را بازگو كنيد؛ و بازگو كردن نعمت هاي الهي به دو صورت ممكن است:

الف) آنها را با زبان بگوييم؛ البته گفتاري كه از به دور غرور و برتري طلبي و حاكي از نهايت سپاس گزاري به درگاه الهي باشد.

ب) با عمل از نعمت هاي الهي ياد كنيم؛ يعني در راه خدا از اموال و نعمت هايي كه خدا به ما داده است ببخشيم، بخششي كه نشان دهنده ي نعمت فراوان الهي براي ما باشد.

6. بيان كردن نعمت و سپاس گزاري، روش افراد كريم و سخاوتمنداست ولي افراد بخيل، ثروت و نعمت ها را مي پوشانند و چهره اي فقيرانه به خود مي گيرند تا مبادا ديگران از آنان

درخواست كمك كنند.

بيا تا خوريم آنچه داريم شاد درم بر درم چند بايد نهاد

جهان آن كسي راست كو در جهان خورد توشه راه با همرهان 7. نعمت در اين آيه مي تواند شامل نعمت هاي مادي و نيز نعمت هاي معنوي هم چون نبوّت و قرآن بشود كه همه را بايد آشكار و بازگو كرد.

8. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه خدا، دوست دارد كه آثار نعمت هاي خود را بر بندگانش ببيند. «2»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 254

هر كس نيكي به او برسد و آثارش بر او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمت هاي او شمرده مي شود. «1»

و از امام علي عليه السلام روايت شده كه خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد و (نيز) دوست دارد كه آثار نعمت را بر بنده ي خود ببيند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. كودكان بي سرپرست و بينوايان را آزرده نسازيد و به عواطف آنان ضربه نزنيد.

2. اگر به يتيمان و بينوايان كمك نمي كنيد دست كم با آنان بدرفتاري نكنيد.

3. به ياد نعمت هاي الهي باشيد (و سپاس آنها را به جا آوريد).

4. آشكار كردن و اظهار نمودن

نعمت هاي الهي نيكوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 255

بخش هفدهم: سوره ي انشراح

اول

كليات

كليات:

سوره ي «انشراح» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 8 آيه، 27 كلمه و 103 حرف است.

اين سوره يازدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ضُحي» و قبل از سوره ي «عصر») و نود و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «انشراح» (وسعت دادن)، «الم نشرح» و «شرح» كه همگي از آيه ي اول اين سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 256

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «انشراح» را بخواند، پاداش كسي را دارد كه محمد صلي الله عليه و آله را غمگين ديده و اندوه را از قلب او زدوده است. «1»

ويژگي

ويژگي:

طبق احاديث، اين سوره با سوره ي «الضُحي»، يك سوره شمرده مي شود؛ يعني اگر كسي در نماز، سوره ي «الضحي» را خواند، بايد سوره ي «انشراح» را نيز بخواند.

البته اين مطلب با دقت در دو سوره و پيوند معنايي آنها نيز آشكار مي شود. «2»

اهداف

اهداف:

هدف اساسي سوره ي «انشراح»، تسلّي دادن به پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ البته با اين تذكر كه در پس مشكلات، آساني است.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري نعمت هاي الهي به پيامبر صلي الله عليه و آله، از جمله شرح صدر ايشان (در آيات 1- 4)؛

2. يادآوري اين نكته كه پس از انجام هر تلاشي استراحت كن و به سوي عبادت پروردگارت روي آور (در آيات 7- 8).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 257

دوم

قرآن كريم در سوره ي انشراح، با يادآوري نعمت هاي الهي نسبت به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و تذكر به اين كه در پس مشكلات، آساني است، به ايشان دل داري داده، با سفارش در مورد تلاش مضاعف مي فرمايد:

1- 8. أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ* وَوَضَعْنَا عَنكَ وَزْرَكَ* الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ* وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ* فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ* وَإِلَي رَبِّكَ فَارْغَب آيا سينه ات را برايت گشاده نساختيم،* و بار سنگين (مشكلات) تو را از تو فرونهاديم؟!* (همان باري) كه پشتت را بشكست.* و يادمان تو را برايت بلند (آوازه) كرديم.* پس، در حقيقت، با (هر) دشواري، آساني است؛* در واقع با (هر) دشواري، آساني است؛* و هنگامي كه (از كار مهمي) فارغ شدي، پس بنشين،* و فقط به سوي پروردگارت متمايل شو.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات، با بررسي گذشته ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از سه نعمت اساسي خدا بر ايشان نام برده شده است:

الف) شرح صدر؛ يعني خدا روحي وسيع به پيامبر داده تا بتواند مشكلات را تحمّل كند و به ايشان فكري بلند، علمي وحياني و قدرت استقامت در برابر لجاجت ها و كارشكني هاي دشمنان را عطا فرموده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 258

آري؛ پيامبر اسلام صلي الله

عليه و آله با شرح صدر با گروه هاي مختلف و مسائل اجتماعي برخورد مي كرد و زود عصباني نمي شد و مردم را طرد نمي كرد؛ هر رهبر الهي بايد چنين باشد.

ب) خداوند بار سنگين و كمرشكني را كه بر دوش پيامبر صلي الله عليه و آله بود (يعني مشكلاتي چون: لجاجت و مخالفت مشركان و مخالفان اسلام، مشكل آزارهاي مردم و گمراهي آنان، مشكل و اندوهي كه پس از فوت ابوطالب و خديجه پيش آمد و ...) از دوش ايشان برداشت.

ج) خدا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را بلندآوازه كرد و نام او را به سراسرگيتي رساند. در عظمت او همين بس كه هر صبح و شام نام او در كنار نام خدا در اذان گفته مي شود و به گوش جهانيان مي رسد.

آري؛ بسياري از دشمنان اسلام تلاش كردند كه اسلام و نام پيامبر صلي الله عليه و آله را از صحنه ي گيتي حذف كنند، امّا بر خلاف نظر آنها، اسلام و نام پيامبر صلي الله عليه و آله در جهان گسترش يافت. اذان از اواخر دوره ي سكونت پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه شروع شد و تاكنون ادامه دارد.

2. اين يك قانون در مورد رابطه ي مشكلات با آساني ها اشاره شده كه در پس هر مشكل و سختي، آساني و پيروزي است.

آري؛ كسي كه مشكلات را تحمّل كند و با سختي ها مبارزه نمايد، شيريني موفقيت و بهروزي را مي چشد و ميوه پيروزي را مي چيند.

اين مشكلات مي تواند از نوع مشكلات اقتصادي، مخالفت ها و جنگ هاي دشمنان و يا هر مشكل ديگري باشد، كه در پس آنها پيروزي، بهروزي و رفاه و آساني است. يادآوري اين قانون

در قرآن و تأكيد دوباره بر آن، نويدي به همگان است كه نور اميد را در دل ها زنده مي كند.

اي بسا كاري كه اول صعب گشت بعد از آن بگشاده شد سختي گذشت بعد نوميدي بسي اميدهاست از پس ظلمت بسي خورشيدهاست تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 259

3. نكته ي جالب آن است كه قرآن نمي فرمايد: بعد از هر مشكلي آساني است بلكه مي فرمايد: «با هر مشكلي آساني است.» يعني آساني ها و پيروزي ها در دل مشكلات و همراه آنهاست و آساني، بدون رنج به دست نمي آيد.

نكته ي جالب ديگر، نكره بودن «يُسر» است، كه به معناي «آساني بزرگ» است؛ «1» يعني با هر مشكلي، آساني و پيروزيِ باعظمتي است.

4. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه بدان با هر سختي، آساني و با هر صبر و استقامتي، پيروزي و با هر غم و اندوهي، خوشحالي و گشايي است! «2»

5. در اين آيات با بيان يك اصل كلي در مورد تلاش مستمر، به پيامبر صلي الله عليه و آله يادآور مي شود كه هرگاه از هر كار مهمي فارغ شدي به كار مهم ديگري بپرداز! (و هرگز بيكار نمان) وبه سوي پروردگارت توجه نما (و خشنودي او را بطلب).

اين سفارش مهم و اصل كلي داراي مصاديق و موارد متعددي است كه مفسران قرآن بدان اشاره كرده اند، از جمله اين كه:

الف) هنگامي كه از نماز واجب فارغ شدي، به دعا و مستحبات بپرداز؛

ب) هنگامي كه از دنيا فراغت يافتي، به آخرت مشغول شو؛

ج) هنگامي كه از جهاد با دشمن فارغ شدي، به جهاد با نفس روي آور؛

د) هنگامي كه فراغت يافتي، علي را به

ولايت نصب كن. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 260

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به رهبران الهي ياري مي رساند و در مشكلات آنها را كمك مي كند.

2. يكي از صفات رهبران الهي شرح صدر است تا با روحي وسيع و فكري گسترده، مشكلات و مخالفت ها را تحمّل كنند.

3. مشكلات رهبري جامعه كمرشكن است (مگر آن كه خدا كمك كند).

4. شهرت رهبر اسلام، نيكوست (پس براي بلندآوازه كردن نام رهبران اسلامي تلاش كنيد كه به سود اسلام است).

5. آساني و پيروزي از دل مشكلات پديد مي آيد.

6. پايان شب سيه سپيد است.

7. هرگاه از كار مهمي فراغت يافتي (بي كار مباش، و) به كار مهم ديگري مشغول شو.

8. پس از هر كار مهمي به سوي خدا روي آور، (و سپاس گزار او باش كه چنين توفيقي به تو داده است). «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 261

بخش هجدهم: سوره ي تين

اول

كليات

كليات:

سوره ي «تين» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 8 آيه، 35 كلمه و 150 حرف است.

اين سوره بيست و هفتمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «بروج» و قبل از سوره ي «قريش») و نود و پنجمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «تين» (انجير) است كه از نخستين آيه ي آن گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

در مورد اين سوره از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 262

هركس اين سوره را بخواند خدا دو ويژگي در دنيا به او عطا مي كند: عافيت و يقين؛ و هنگامي كه از دنيا رفت، به تعداد كساني كه اين سوره را خوانده اند، ثواب يك روزه، به عنوان پاداش، به او مي بخشد. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و از محتواي آن پند بگيرند و در راستاي آن در راه خدا گام بردارند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره، ترسيم دو راه سقوط و صعود، فرا روي انسان است (تا هركس بتواند با آگاهي راه خويش را انتخاب كند).

مطالب

مطالب:

1. در اين سوره به دو ميوه ي انجير و زيتون، و نيز كوه سينا و شهر مكه، سوگند ياد شده است (در آيات 1- 3)؛

2. اشاره اي به آفرينش استوار و نظام مند انسان (در آيه ي 4)؛

3. راه مؤمنان شايسته كردار و پاداش دايمي آنان (در آيه ي 6)؛

4. هشدار به منكران معاد در مورد داوري خدا (در آيات 7- 8).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 263

دوم

قرآن كريم در سوره ي تين با سوگندهاي متعدد، دو راه سقوط و صعود را فرا روي انسان ترسيم مي كند و با هشدار به منكران معاد مي فرمايد:

1- 8. وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ* وَطُورِ سِينِينَ* وَهذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ* لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ* ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ* فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ* أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ سوگند به انجير و زيتون!* سوگند به كوه پربركت (: طور سينا)!* سوگند به اين سرزمين امن (مكه)!* به يقين، انسان را در بهترين (نظام معتدل و) استوار آفريديم؛* سپس او را به فروترين (و خوارترين مرحله ي) فروتران باز گردانديم،* مگر كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند؛ پس براي آنان پاداشي بي پايان است.* پس، بعد (از اين دلايل)، چه چيزي تو را به تكذيب كردن (روز) جزا واداشت؟!* آيا خدا داورترين داوران نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چهار چيز سوگند ياد شده است تا بر اهميت مطلب بعدي، يعني آفرينش استوار و نظام مند انسان تأكيد كند و نيز توجه انسان را به اهميت اين چهار چيز (انجير، زيتون، كوه سينا و شهر مكه) جلب كند.

2. در اين آيات به دو ميوه ي

نيكو، يعني انجير و زيتون اشاره شده است كه خواص غذايي زيادي دارند. انجير غذايي پرانرژي است كه قند طبيعي و ويتامين هاي لازم بدن را تأمين مي كند. زيتون و روغن آن نيز براي سلامتي بدن و رفع برخي عوارض و بيماري ها مفيد و سرشار از ويتامين و مواد لازم تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 264

بدن است؛ از اين رو در قرآن از آن به عنوان «درخت مبارك» ياد شده است. «1»

در احاديث اسلامي نيز به خوردن اين دو ميوه سفارش شده است «2» و از نظر كارشناسان تغذيه نيز اين دو ميوه از اهميت خاصي برخوردارند. «3»

3. «طور سينين» به معناي كوه پربركت است و منظور همان كوه سيناست كه در صحراي سينا بين مصر و فلسطين واقع شده و داراي درختان پربار زيتون است. اين كوه محل مناجات موسي عليه السلام بود و از اين رو مكان مقدس به شمار مي آيد. «4»

4. منظور از «سرزمين امن» در اين سوره، همان شهر مكه و اطراف آن است كه حرم امن الهي شمرده مي شود و در آن جا كسي حق تعرّض به ديگري را ندارد و حتي افراد قاتل، حيوانات، درختان و پرندگان در آن جا در امنيت هستند.

5. آفرينش انسان نظام مند و استوار است؛ يعني خدا انسان را از نظر جسمي، روحي و عقلي موزون و معتدل آفريد، به طوري كه شايستگي پيمودن راه صعود و كمال را دارد.

6. دو راه فرا روي انسان تصوير شده است:

الف) راه سقوط به پايين ترين و خوارترين مراحل زندگي؛

ب) راه صعود به قله ي كمال و سعادت زندگي.

يعني انسان هم مي تواند با استفاده از استعدادهايش راه

ايمان و عمل صالح را در پيش گيرد و از فرشتگان برتر گردد و هم مي تواند راه ظلم و كفر و ناسپاسي را در پيش گيرد و از حيوانات، گمراه تر و پست تر گردد و از مقام تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 265

انسانيت خود سقوط كند.

آري؛ انسان آزاد است و اختيار دارد كه از حيوانات پست تر گردد و يا فراتر از فرشتگان پرواز كند.

7. منظور از «پايين ترين مراحل» كه انسان در آن قرار گرفت، چيست؟

انسان وقتي آفريده شد در بهشت برين بود ولي بر اثر فريب شيطان به مرحله ي پست دنيا سقوط و هبوط كرد. خدا او را بر اثر كردارش پايين آورد ولي او استعداد و زمينه ي صعود به قله هاي كمال را دارد.

برخي صاحب نظران در اين زمينه مي فرمايند:

توجه به غير خدا انسان را به حجاب هاي ظلماني و نوراني محجوب مي نمايد ... كسي كه تمام توجه او به عالم طبيعت است ... و اصولًا از ماوراي دنيا و عالم روحانيت بي خبر بوده منكوس الي الطبيعه (: واژگون به سوي طبيعت) است و هيچ گاه در مقام برنيامده كه خود را تهذيب كند، حركت و نيروي روحاني و معنوي در خويشتن ايجاد نمايد و پرده هاي سياهي را كه روي قلب او سايه افكنده كنار زند، در «اسفل سافلين» كه آخرين حجب ظلماني است قرار دارد. «1»

8. افراد كمال طلب كه راه ايمان را در پيش مي گيرند و كردار شايسته انجام مي دهند، پاداشي دايمي و غير منقطع و بدون نقص و منت خواهند داشت. «2»

10. «دين»، گاهي به معناي آيين و گاهي به معناي «جزا» مي آيد؛ از اين رو به رستاخيز، يوم الدين (روز جزا) گفته شده

است. اين آيه اشاره دارد كه چگونه با اين همه نشانه در آفرينش نظام مند و هدفمند انسان كه هدف نهايي رستاخيز را ثابت مي كنند را انكار مي كنيد؟! آيا نمي دانيد كه خدا بهترين داور است و در رستاخيز در مورد كارها و گفتارهاي شما داوري مي كند؟!/

گوييا باور نمي دارند روز داوري كاين همه كار دغل در كار داور مي كنند 10. قلمرو پرواز انسان را بشناس، به مقامات پايين راضي مشو و طالب بي نهايت شو.

امام خميني رحمه الله در اين باره مي نويسند:

قانع نشو به وصول لذت هاي بهيمي (: حيواني) و شهوت هاي حيواني و برتري هاي دنياييِ ظاهري، و به عبادات و طاعات، خود را راضي مگردان و به حسن صورت و نيكويي خلقت بسنده مكن و به حكمت رسمي و شبهات كلامي (: عقيدتي) خود را خرسند مساز و به نيكويي و آراستگي گفتار ارباب تصوف و عرفان خشنود مشو و قناعت مكن و به دعوي و علم داري اهل فقه راه مپوي، چه صرف همت در اين ها كه ياد كرديم و ماندن بر آن به تحقيق كه هلاكت است و زيان ...

وجهه همّ و همت تو خداي يگانه باشد كه اوست آفريدگار و آورنده و بازگرداننده ي تو. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. شهر مكه، كوه سينا و مواد غذاييِ انجير و زيتون داراي اهمّيت ويژه اي است (در آنها تأمّل كنيد).

2. در مورد آفرينش نظام مند و استوار انسان دقت كنيد و خداشناس شويد.

3. دو راه «سقوط» و «صعود» فراروي انسان است (تا كدام را انتخاب كنيد).

4. مؤمنان شايسته كردار از سقوط نجات يافته و پاداشي دايمي خواهند داشت (پس تلاش كنيد در زمره ي آنان باشيد).

5. از داوري خدا بهراسيد و معاد را

انكار نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 267

بخش نوزدهم: سوره ي علق

اول

كليات

كليات:

سوره ي «علق» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 19 آيه، 92 كلمه و 280 حرف است.

اين سوره اولين سوره در ترتيب نزول (قبل از سوره ي «قلم») و نود و ششمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «علق» (خون بسته ي آويزان) و «اقرَء» (بخوان)، كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده اند و «عُنوان القرآن».

فضيلت

فضيلت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 268

هركس سوره ي علق را بخواند و در همان شبانه روز بميرد شهيد از دنيا رفته است و خدا او را به صورت شهيد برمي انگيزد. «1»

البته روشن است كه اين ثواب و مقام شهيد، براي كسي است كه اين سوره را بخواند و در راستاي محتواي آن حركت و عمل كند.

ويژگي

ويژگي ها:

طبق نظر مشهور مفسران، سوره ي علق نخستين سوره اي است كه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده است. «2»

آخرين آيه ي اين سوره سجده ي واجب دارد و در هنگام قرائت يا شنيدن آن بايد يك سجده به جا آورد.

اهداف

اهداف:

محورهاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) يادآوري توحيد و آفريدگار هستي؛

ب) آگاهي بخشي نسبت به راه هاي نيك و بدي كه فرا روي انسان است.

مطالب

مطالب:

1. دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به خواندن (در آيه ي 1)؛

2. تكريم مقام علم و قلم (در آيات 4- 5)؛

3. بيان رابطه ي سرمايه داري با سركشي (در آيات 6- 7)؛

4. بيان راه هاي گوناگوني كه انسان مي تواند انتخاب كند (در آيات 9- 13)؛

5. يادآوري اين نكته كه همه چيز تحت نظر خداست (در آيه ي 14)؛

6. تهديد و هشدار نسبت به افراد سركش تكذيب گر (در آيات 15- 18)؛

7. دعوت به سجده و نزديكي به خدا (در آيه ي 19).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 269

دوم

قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي علق به آفرينش انسان و آغاز وحي با خواندن و قلم اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ* الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ بخوان به نام پروردگارت كه (همه چيز را) آفريد؛* انسان را از خون بسته ي آويزان آفريد.* بخوان در حالي كه پروردگارت ارجمندتر است؛* (همان) كسي كه با قلم بياموخت؛* به انسان آنچه را نمي دانست آموخت.

شأن نزول:

حكايت كرده اند: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در آغاز رسالتش در كوه «حرا» بود كه جبرئيل آمد و گفت: اي محمد! بخوان! و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: من نمي توانم قرائت كنم.

جبرييل او را در آغوش گرفت و سه بار فشرد و پنج آيه ي آغازين اين سوره به زبان پيامبر صلي الله عليه و آله جاري شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن برآن اند كه پنج آيه ي اول سوره در آغاز وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «2» و جالب آن

است كه با آن كه اسلام در محيط جاهليت جزيرة العرب پديد آمده و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درس ناخوانده بود،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 270

ولي آغاز وحي در اسلام همراه با يك حركت علمي بود و با «خواندن»، «قلم» و «آموزش» شروع شد. همين تأكيدهاي اسلام بر قلم و علم بود كه طي دو قرن، از جامعه ي جاهليت عرب، پيشرفته ترين تمدن آن عصر را پديد آورد و اين روح علم دوستي همراه در مسلمانان وجود دارد.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دو بار به خواندن دعوت مي شود، كه بار دوم تأكيد بر خواندن اول و يا خواندن بر مردم است.

در اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله را به خواندن قرآن كريم با نام خدا و يا خواندن اسم پروردگار دعوت كرده است. «1»

آري؛ رهبران الهي بايد هميشه به ياد خدا باشند و از او مدد بجويند.

3. در اين آيات بر دو نام «رب» و «خالق» تأكيد شده است. واژه ي «ربّ» به معناي مالك اصلاح گر و تربيت كننده است و خالقيت خدا دليلي بر ربوبيت و پرورش دهندگي اوست؛ يعني كسي كه جهان را آفريده است آن را تدبير مي كند و پرورش مي دهد.

اين مطلب پاسخي است به مشركان عرب كه خالق بودن خدا را پذيرفته بودند، امّا بت ها را تدبيرگر و ربّ جهان مي دانستند.

4. مقصود از آفرينش انسان از عَلَق چيست؟

«علق»، در اصل به معناي چسبيدن به چيزي و آويزان شدن است؛ از اين رو به زالو و خون بسته كه به بدن مي چسبند و نيز به تخمك كه از اوول زن و اسپرم

مرد تشكيل يافته و به ديواره ي رحم مي چسبد و هم چون دانه ي توتي آويزان مي شود و از خون آن تغذيه مي كند، عَلَق مي گويند.

برخي مفسران معتقدند «عَلَق» به معناي صاحب علاقه است- اشاره به روح اجتماعي بشر است كه پايه ي تمدن اوست- يا اشاره به اسپرم هاي مردان كه هم چون زالوهاي كوچكي شناور و در حركت اند و يا اشاره به گل حضرت آدم كه حالت چسبندگي داشت.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 271

البته مانعي ندارد كه آيه به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد. «1»

5. مقصود از اين جمله كه خدا با «قلم» به انسان آموزش داد يا آن است كه خدا علومي را به وسيله ي قلم به انسان آموخت و يا اين كه خدا نوشتن به وسيله ي قلم را به انسان آموخت كه تمدن ها و علوم و فنون از همين نوشتن با قلم شروع شد.

به هر حال اين تعبير قرآن به عظمت قلم ونوشتن اشاره دارد، همان طور كه در آيات ديگر نيز، خدا به «قلم» سوگند ياد كرده است. «2»

6. خدا بزرگوار و ارجمند است و انسان را به وسيله ي قلم آموزش مي دهد و جهل او را برطرف مي كند. انسان علومي را از طريق وحي، فطرت، عقل وحسّ مي آموزد و با عنايت الهي، به وسيله ي قلم به ديگران منتقل مي كند و به نسل هاي آينده مي رسد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام با دانش، قلم و خواندن آغاز مي شود.

2. با مطالعه در آفرينش انسان، خداشناس شويد.

3. با مطالعه ي نقش قلم در آموزش بشر، خداشناس شويد.

4. در بزرگواري خدا همين بس كه جهل ستيز است.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا چهاردهم سوره ي علق به رابطه ي سرمايه داري با

سركشي واكنش هاي متفاوت انسان ها در برابر وحي و نبوت اشاره مي كند و با يادآوري احاطه ي علمي خدا مي فرمايد:

6- 14. كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَي أَن رَآهُ اسْتَغْنَي إِنَّ إِلَي رَبِّكَ الرُّجْعَي أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَي عَبْداً إِذَا صَلَّي أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَي الْهُدَي أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَي أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّي أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 272

هرگز چنين نيست؛ قطعاً انسان طغيان مي كند؛* به خاطر اين كه خود را توانگر ديد.* در واقع بازگشت (همگان) فقط به سوي پروردگار توست.* آيا ديدي كسي را كه منع مي كند،* بنده اي را هنگامي كه نماز مي گزارد؟!* آيا ملاحظه كردي اگر (او) بر (راه) هدايت باشد،* يا به خودنگه داري فرمان دهد (منع كردن او سزاوار است)؟!* آيا ملاحظه كردي اگر (او) تكذيب كند و روي برتابد (مستحق مجازات الهي نيست؟)؟!* آيا ندانسته كه خدا (او را) مي بيند؟

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه ابوجهل قصد داشت در حال سجده ي نماز به پيامبر صلي الله عليه و آله جسارت كند، ولي وقتي نزديك پيامبر صلي الله عليه و آله شد بين خود و پيامبر خندقي از آتش ديد و عقب نشيني كرد. در اين هنگام آيات فوق فرود آمد و حالات اين فرد سركش را تصوير كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان هايي هم چون ابوجهل كه در پرتو مكتب وحي پرورش نيافته اند، هنگامي كه خود را ثروتمند و بي نياز ببيند و از دستورات الهي و قوانين سرپيچي مي كنند، در حالي كه هيچ موجودي از نعمت ها و امدادهاي خداوند بي نياز نيست؛ فقط آنان مي پندارند و تصور مي كنند كه از خدا بي نياز هستند.

2. طبيعت ثروت

و قدرت آن است كه موجب سركشي و طغيان و ستمكاري مي شود، مگر آن كه به وسيله ي ايمان به خدا و معاد، كنترل شود و در مسير صحيح و در خدمت جامعه قرار گيرد.

3. انسان هاي سركش بايد بدانند:

اولًا، بازگشت آنان فقط به سوي خداست و او در رستاخيز به حساب تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 273

آنان رسيدگي كرده، كيفر سركشي آنان را مي دهد.

ثانياً، خدا سركشان تكذيب گر را تحت نظر دارد و همه ي كارهايشان را مي بيند و ثبت مي كند و در نهايت به حساب آنان رسيدگي مي كند.

آري؛ اگر انسان توجه كند كه همه جا محضر خداست و خدا او را مي بيند و در نهايت بازگشت او فقط به سوي خداست كه داور حق است، شرم مي كند و دست به گناه نمي آلايد و سركشي نمي كند.

آري، گيرم كه تو از سر گنه درگذري زان شرم كه ديدي كه چه كردم چه كنم؟! 4. آيا بنده اي كه در حال نماز است و راه هدايت و تقوا مي پويد، سزاوار منع كردن است؟ آيا بهتر نيست كه اين سركشان، راه هدايت و تقوا در پيش بگيرند تا رستگار شوند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سرمايه داري زمينه ساز سركشي است.

2. در واقع، انسان ها از خدا بي نياز نيستند بلكه گاهي اين گونه تصور مي كنند.

3. انسان هاي سركش به معاد توجه كنند و دست از طغيان گري بردارند.

4. متعرّض افراد نمازگزارِ هدايت يافته و تقواپيشه نشويد.

5. تكذيب گران از حق روي برتافته، تحت نظر خدا هستند (و به حساب آنان رسيدگي مي كنند).

6. جهان محضرخداست (پس در محضر خدا گناه و سركشي نكنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 274

سركشي، عوامل و

خطرهاي آن 1. طغيان موجب خشم الهي مي شود (طه، 81)؛

2. طغيان گري كار فرعوني است (طه، 24 و 43 و نازعات، 17)؛

3. سركشي منتهي به دوزخ مي شود (نبأ، 22 و نازعات، 37)؛

4. غني ديدن خود، زمينه ي سركشي انسان است (علق، 6)؛

5. قوم نوح سركش ترين اقوام بودند (نجم، 52)؛

6. طغيان عامل تكذيب (آيات الهي) است (شمس، 11)؛

7. رها كردن انسان در حال سركشي، يكي از عذاب هاي الهي است (بقره، 15 و انعام، 110).

راه كارهاي مبارزه با سركشي 1. پيامبران الهي مأمور مبارزه با طغيان گران هستند (طه، 24 و 43 و نازعات، 17)؛

2. تزكيّه، پاك سازي و رشدِ نفس راه بازگشت از طغيان است (نازعات، 17)؛

3. از طغيان گران دوري گزينيد (نحل، 36).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 275

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا نوزدهم سوره ي عَلَق با يادآوري عذاب هاي رستاخيز، به سركشان تكذيب گر هشدار داده، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به پرهيز از آنان و نزديكي به خدا سفارش مي كند و مي فرمايد:

15- 19. كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ* نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ* فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ* سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ* كَلَّا لَاتُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ هرگز چنين نيست؛ اگر پايان ندهد، حتماً زمام (او را) مي گيريم و مي كشيم؛* (همان) زمام (شخص) دروغ گوي خطا كار را؛* پس بايد محفلش را فراخواند (تا ياري اش كنند)؛* كه (ما هم) به زودي مأموران (دوزخ) را فرا مي خوانيم.* هرگز چنين نيست؛ او را اطاعت مكن و سجده نما و (به خدا) نزديك شو.

نكته ها و اشاره ها:

1. يادآوري عذاب هاي رستاخيز و ناتواني افراد در آن روز، هشدار شديدي است به سركشان تكذيبگر، تا از آزار رهبر اسلام دست بردارند و مانع نماز و سجده ي او نشوند.

2.

در رستاخيز زمام وموي سركشان دروغ گو و خطاكار را مي گيرند و آنان را به سوي آتش مي كشند؛ همان طور كه در جنگ بدر پس از كشته شدن ابوجهل، سرِ او را جداكردند و با موي پيشاني او را بر زمين كشيدند. «1»

آري؛ سركشان تكذيبگر در دنيا و آخرت گرفتار اين گونه عذاب ها مي شوند.

3. دروغ گويي و خطاكاري زمينه ساز عذاب سخت الهي است و افرادي كه هم چون ابوجهل زندگي خود را با دروغ، تكذيب و گناه و خطا آلوده اند، در رستاخيز گرفتار عذاب مي شوند.

4. حكايت شده كه روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مسجد الحرام مشغول نماز بود، ابوجهل صدا زد: مگر من تو را از اين كار منع نكردم! اما پيامبر صلي الله عليه و آله تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 276

بر او بانگ زد و او را از خود راند. ابوجهل گفت: اي محمد! بر من بانگ مي زني و مرا مي راني؟ آيا تو نمي داني كه خويشاوندان و عشيره ي من در اين سرزمين از همه بيش ترند؟! «1»

در اين جا بود كه آيات فوق فرود آمد و به او هشدار داد: در رستاخيز هرچه مي خواهي بانگ بزن و خويشاوندان و دوستانِ هم محفل خود را فراخوان تا تو را ياري كنند، ما هم مأموران دوزخ «2» را فرا مي خوانيم تا تو را به سوي آتش ببرند؛ و روشن شود كه كاري از دست تو و دوستانت ساخته نيست.

5. سركشان تكذيب گر، هم چون ابوجهل، مي خواستند مانع سجده ي پيامبر صلي الله عليه و آله شوند ولي خدا در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد برخلاف ميل آنان سجده كن و به

خدا تقرّب بجوي و نزديك شو (كه آنان نخواهند توانست مانع تو شوند).

6. در اين آيات يك امر و نهي خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله صادر شده است:

الف) از مخالفان سركش پيروي مكن! (بلكه فقط از خدا اطاعت كن).

ب) با عبادت و سجده به خدا نزديكي و تقرّب جوي!

7. «سجده» باعث نزديكي انسان به خدا مي شود. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه نزديك ترين حالت بنده به خدا هنگامي است كه در سجده باشد. «3»

8. در روايات اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه چهار سوره ي قرآن سجده ي واجب دارد: «فصلت»، «نجم»، «سجده» و «علق»؛ يعني هنگامي كه آيه ي آخر سوره ي علق خوانده شد، لازم است خواننده و شنونده سجده كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 277

آموزه ها و پيام ها:

1. سركشان ضد دين، منتظر عذاب خواركننده اي باشند.

2. دروغ گويي و خطاكاري زمينه ساز عذاب الهي است.

3. سركشان تكذيبگر، در رستاخيز تنها مي مانند وكسي به فرياد آنان نمي رسد.

4. نبايد از طغيانگران اطاعت كنيد (بلكه فقط از خدا اطاعت كنيد).

5. با سجده (و عبادت) به خدا نزديك شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 279

بخش بيستم: سوره ي قدر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قدر» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 5 آيه، 30 كلمه و 112 حرف است.

اين سوره بيست و چهارمين سوره در ترتيب نزول (قبل از سوره ي «شمس» و بعد از سوره ي «عبس») و نود و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «قَدْر» (اندازه گيري) و «انّا انزلناه» (ما آن را نازل كرديم) كه هر دو نام از آيه ي اول

سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 280

فضيلت

فضيلت:

در مورد ثواب قرائت سوره ي «قدر» از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس آن (سوره ي قدر) را بخواند، مانند كسي است كه ماه رمضان را روزه گرفته و شب قدر را احيا داشته است. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كسي است كه سوره ي «قدر» را بخواند و در قرآن تفكر و در راستاي محتواي آن حركت كند؛ يعني به عظمت قرآن پي ببرد و آن را قانون زندگي خويش قرار دهد.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، نزول قرآن در شب قدر و بيان اهميت آن شبِ اندازه زني است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره اي به تعيين سرنوشت انسان در شب قدر (در آيه ي 4)؛

2. بيان نزول فرشتگان و روح در شب قدر (در آيه ي 4).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 281

دوم

خداوند در سوره ي قدر به نزول قرآن در شب قدر و اهميت آن شب و نزول فرشتگان و اندازه زني امور در آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ* لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَ لْفِ شَهْرٍ* تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ* سَلَامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ

در حقيقت، ما آن (قرآن) را در شب قدر (: اندازه زدن) فرو فرستاديم.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟!* شب قدر بهتر از هزار ماه است!* فرشتگان و روح در آن (شب)، به رخصت پروردگارشان، از براي (اندازه زدن) هر كاري فرود مي آيند.* آن (شب) تا طلوع سپيده دم، سلامت است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي از نزول قرآن سخن گفته شده است؛ مثلًا در سوره ي «بقره» به نزول قرآن در ماه رمضان؛ «1» در سوره ي «دخان» به نزول قرآن در شب با بركتي كه در آن شب، هر امري طبق حكمت الهي تنظيم و جدا مي شود؛ «2» و در اين سوره به نزول قرآن در شب قدر اشاره شده كه فرشتگان و روح در آن شب فرود مي آيند و امور بندگان را تنظيم مي كنند.

از مجموع اين آيات استفاده مي شود:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 282

الف) قرآن در شب نازل شده است؛

ب) آن شب در ماه رمضان است؛

ج) شب نزول قرآن، شبي با بركت است؛

د) در آن

شب، تقديرات امور مردم تعيين مي شود.

2. چرا به شب نزول قرآن، شب قدر مي گويند؟ مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) واژه ي «قدر» يا به معناي «اندازه زني» است و به اين شب از آن رو قدر گويند كه در آن شب، امور مردم اندازه زده مي شود و تعيين مي گردد؛

ب) قدر به معناي شرافت و عظمت است و از آن جهت به آن شب قدر گفته مي شود كه شبي با عظمت و عظيم القدر است؛

ج) آن شب را بدن جهت قدر نامند كه قرآن با تمام قدر و منزلتش در آن شب نازل شده، يا مقدّر شده كه قرآن در آن شب نازل شود؛

د) شب قدر از آن جهت قدر است كه هر كس آن شب را بيدار بماند صاحب قدر و منزلت معنوي مي شود؛

ه) شب قدر شبي است كه عرصه ي زمين به خاطر نزول فرشتگان زيادي بر آن، تنگ مي شود.

البته مانعي ندارد كه آيات فوق به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد؛ هر چند تفسير اول مشهورتر است. «1»

3. در اين آيات از چند جهت به عظمت شب قدر اشاره شده است:

الف) شب قدر ظرف نزول قرآن است؛

ب) به پيامبر مي فرمايد: چه چيزي تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟!

ج) شب قدر از هزار ماه برتر است؛

د) شب قدر شب نزول فرشتگان و روح است؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 283

ه) شب قدر شب سلامت، رحمت و بركت است.

4. آيا به طور دقيق مشخص شده كه شب قدر چه شبي از ماه مبارك رمضان است؟

در احاديث اسلامي روايت شده كه بارها از پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه

عليهم السلام «1» در اين مورد سؤال شده است؛ اما آنان با اين كه از زمان آن شب اطلاع داشتند ولي مصلحت نديدند كه آن شب را دقيقاً مشخص سازند، تا مردم در شب هاي متعدد، به بيداري و دعا و عبادت بپردازند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله همه ي شب ها دهه ي آخر ماه مبارك رمضان را بيدار مي ماند و عبادت مي كرد.

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه تقدير كارها در شب نوزدهم، و استوار شدن آنها در شب بيست و يكم، و امضاي آنها در شب بيست و سوم است. «2»

و در حديث ديگري از ايشان روايت شده كه شب قدر، شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است.

و در برابر اصرار راوي در مورد تعيين آن شب، فرمود:

چه آسان است دو شب براي آنچه مي خواهي!. «3»

از احاديث ديگر نيز استفاده مي شود كه اهل بيت عليه السلام براي شب بيست و سوم اهميت ويژه اي قايل بودند و حتي با حال بيمار به مسجد مي رفتند و كودكان خود را بيدار نگاه مي داشتند.

در روايت جُهني روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 284

پيامبر صلي الله عليه و آله براي مردي كه نمي توانست به مدينه بيايد شب بيست و سوم را مشخص كردند. «1»

5. اين آيات يادآور عظمت قرآن نيز هست، بدين صورت كه اولًا، قرآن در ظرف زماني بزرگي هم چون شب قدر نازل شده است.

ثانياً، خدا قرآن را نازل كرده، از اين رو با تعبير «ما»، كه دلالت بر عظمت دارد از آن ياد كرده است.

6. تعبير «انا انزلناه» كه جمع است، ممكن است اشاره به عظمت

باشد، همان طور كه بزرگان مي گويند: «ما اين كار را مي كنيم.» و يا اشاره به آن باشد كه به وسيله ي فرشتگان قرآن را نازل كرده است؛ يعني خدا همراه با فرشتگان، نازل كننده ي قرآن است.

7. در اين جا اين پرسش مطرح است كه مقصود از نزول قرآن در شب قدر چيست؟ مفسران قرآن به اين پرسش دو گونه پاسخ داده اند:

الف) با توجه به نزول تدريجي قرآن در طول 23 سال بر پيامبر صلي الله عليه و آله، آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده، و در طول عمر پيامبر صلي الله عليه و آله، اين نزول ادامه داشته است. «2»

ب) قرآن دو نزول، دفعي و تدريجي، داشته است. نزول دفعي در شب قدر به يكباره بر قلب پيامبر صلي الله عليه و آله يا جاي ديگر نازل شده است و نزول تدريجي در طول 23 سال. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 285

البته مانعي ندارد كه سوره ي «فوق»، اشاره به هر دو مطلب باشد؛ يعني نزول دفعي وآغاز نزول تدريجي، هر دو در شب قدر باشد، ولي تفسير اول مناسب تر است. «1»

8. نزول قرآن و فرشتگان، به معناي نزول مكاني نيست، بلكه نزول مقامي و وجودي است؛ يعني آنها از مقام و مراتب عالي وجود، از نزد خدا به مراتب پايين تر مي آيند تا به انسان نزديك شوند و قرآن براي انسان قابل فهم شود.

9. فرشتگان و روح، در شب قدر فرود مي آيند «2» و مقدّرات امور را مشخص مي سازند. البته اين بدان معنا نيست كه بر سرنوشت انسان جبر حاكم است و انسان آزادي اراده ندارد، بلكه از طرفي تقدير الهي بر اساس

شايستگي و لياقت افراد است، يعني زمينه سازي اين مقدّرات، به دست خود انسان است و از طرف ديگر، برخي از اين مقدّرات، غير حتمي و قابل تغيير است و انسان مي تواند در مقام تحقق امور، با انتخاب خود، سرنوشت ديگري براي خود رقم زند؛ «3» هر شب، قدر است اگر قدر بداني.

10. مقصود از «روح» در اين سوره كيست؟

مفسران در اين مورد اختلاف نظر دارند: برخي روح را همان «جبرئيل» دانسته اند و برخي نيز آن را به «وحي» الهي تفسير كرده اند؛ و در برخي احاديث نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه روح، مخلوقي است بزرگ تر از فرشتگان. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 286

11. شب قدر، شبي آكنده از سلام است و تا طلوع سپيده دم اين سلام ادامه دارد. مقصود از «سلام»، همان سلامتي و خير و بركت است كه در شب قدر با نزول فرشتگان بر مردم فرو مي بارد و يا سلام فرشتگان به هم ديگر و به مؤمنان و يا سلام فرشتگان بر پيامبر صلي الله عليه و آله و جانشينان معصوم آن حضرت است.

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد، و اطلاق «سلام» به جاي «سالم»، نوعي تأكيد است؛ يعني آن شب عين سلام، سلامتي و بركت است.

12. در داستان ابراهيم عليه السلام آمده است كه فرشتگان بر او سلام كردند (هود، 69) مي گويند: از اين سلام فرشتگان، لذتي به ابراهيم عليه السلام رسيد كه از تمام دنيا برتر بود و نيز از سلام فرشتگان بر او، آتش برايش گلستان شد.

حال اگر در شب قدر فرشتگان بر مردم سلام كنند و حقيقت

آن درك شود، چه لذت و بركتي خواهد داشت؟! «1»

شب قدري چنين عزيز و شريف با تو تا روز خفتم هوس است حافظ

13. شب قدر از هزار ماه (حدود هشتاد سال) برتر است؛ يعني اگر كسي يك شب قدر بيدار بماند و عبادت كند، رحمت الهي و بركاتي بر او نازل مي شود كه از يك عمر او بلكه از هزاران ماه برتر است. «2»

آري؛ در آن شب مقدّرات انسان مشخص مي شود، يعني هر گونه توبه، خودسازي و دعا در سرنوشت و مقدرات آينده ي انسان مؤثر است، همان طور كه قرآن كه تعيين كننده ي خط سعادت انسان است، بايد در شب قدر نازل شود كه سرنوشت انسان را تعيين كند و شايد همين راز ارتباط شب قدر با نزول قرآن در آن شب باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 287

به عبارت ديگر، شب قدر به جهت نزول قرآن و اندازه زني مقدرات در آن شب، فضيلتي مضاعف دارد كه براي آن شب واقع شده است، همان طور كه شهادت مولي علي عليه السلام به شب بيست و يكم، فضيلتي ديگر بخشيده است.

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند حافظ

14. در اين جا پرسشي كه مطرح است اين كه با توجه به اختلاف طلوع و غروب خورشيد و تفاوت شب و روز در مناطق مختلف كره ي زمين، شب قدر آنها چگونه است؟

پاسخ آن است كه، شبِ كره ي زمين در حقيقت 24 ساعت است كه سايه ي زمين يك دور مي چرخد و نيم كره ي آن را تاريك مي سازد.

بنابراين، شب قدر 24 ساعت است «1» و از اين رو حكايت

شده كه عظمت روز قدر كم تر از شب قدر نيست.

15. شب قدر، اوج مهماني الهي و قرآن سفره ي اوست.

امام خميني رحمه الله مي فرمايند:

ميهماني خدا، مهماني اي كه در آن جا سفره اي كه پهن كرده است، قرآن مجيد است و محلي كه در آن جا ضيافت مي كند مهمش «ليلة القدر» است ...

نفوس را از روز اول ماه مبارك رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعيه مهيا مي كند تا برسند به آن سفره اي كه از آن بايد استفاده كنند و آن ليلة القدر است كه قرآن در آن نازل شده است. اين ضيافت الهي انسان را منقلب بايد بكند از اين جهت حيواني به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 288

آن جهت واقعي انساني؛ از ظلمت هايي كه اطلاع به آن داريم منقلب كنند انسان را، به آن نورهايي و آن نورها و نور مطلقي كه همه ي عالم تبع اوست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن با عظمت در شبي عظيم القدر نازل شده است (آن را بشناسيد و پاس داريد).

2. درك عظمت شب قدر، براي هر كس ميسّر نيست.

3. شب قدر، شب تعيين مقدّرات امور است (پس با شب زنده داري، توبه و دعا زمينه ساز مقدّرات نيكويي براي خود باشيد).

4. فرشتگان و روح، در شب قدر نازل مي شوند و آن شب آكنده از سلامتي، خير و بركت مي گردد (پس بيدار باشيد و از اين بركات استفاده كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 289

بخش بيست و يك: سوره ي بينه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قدر» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 5 آيه، 30 كلمه و 112 حرف است.

اين سوره بيست و چهارمين سوره

در ترتيب نزول (قبل از سوره ي «شمس» و بعد از سوره ي «عبس») و نود و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «قَدْر» (اندازه گيري) و «انّا انزلناه» (ما آن را نازل كرديم) كه هر دو نام از آيه ي اول سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 280

فضيلت

فضيلت:

در مورد ثواب قرائت سوره ي «قدر» از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس آن (سوره ي قدر) را بخواند، مانند كسي است كه ماه رمضان را روزه گرفته و شب قدر را احيا داشته است. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كسي است كه سوره ي «قدر» را بخواند و در قرآن تفكر و در راستاي محتواي آن حركت كند؛ يعني به عظمت قرآن پي ببرد و آن را قانون زندگي خويش قرار دهد.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، نزول قرآن در شب قدر و بيان اهميت آن شبِ اندازه زني است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره اي به تعيين سرنوشت انسان در شب قدر (در آيه ي 4)؛

2. بيان نزول فرشتگان و روح در شب قدر (در آيه ي 4).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 281

دوم

خداوند در سوره ي قدر به نزول قرآن در شب قدر و اهميت آن شب و نزول فرشتگان و اندازه زني امور در آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ* لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَ لْفِ شَهْرٍ* تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ* سَلَامٌ هِيَ حَتَّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ

در حقيقت، ما آن (قرآن) را در شب قدر (: اندازه زدن) فرو فرستاديم.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟!* شب قدر بهتر از هزار ماه است!* فرشتگان و روح در آن (شب)، به رخصت پروردگارشان، از براي (اندازه زدن) هر كاري فرود مي آيند.* آن (شب) تا طلوع سپيده دم، سلامت است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي از نزول قرآن سخن گفته شده است؛ مثلًا در سوره ي «بقره» به نزول قرآن در ماه رمضان؛ «1» در سوره ي «دخان» به نزول قرآن در شب با بركتي كه در آن شب، هر امري طبق حكمت الهي تنظيم و جدا مي شود؛ «2» و در اين سوره به نزول قرآن در شب قدر اشاره شده كه فرشتگان و روح در آن شب فرود مي آيند و امور بندگان را تنظيم مي كنند.

از مجموع اين آيات استفاده مي شود:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 282

الف) قرآن در شب نازل شده است؛

ب) آن شب در ماه رمضان است؛

ج) شب نزول قرآن، شبي با بركت است؛

د) در آن

شب، تقديرات امور مردم تعيين مي شود.

2. چرا به شب نزول قرآن، شب قدر مي گويند؟ مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) واژه ي «قدر» يا به معناي «اندازه زني» است و به اين شب از آن رو قدر گويند كه در آن شب، امور مردم اندازه زده مي شود و تعيين مي گردد؛

ب) قدر به معناي شرافت و عظمت است و از آن جهت به آن شب قدر گفته مي شود كه شبي با عظمت و عظيم القدر است؛

ج) آن شب را بدن جهت قدر نامند كه قرآن با تمام قدر و منزلتش در آن شب نازل شده، يا مقدّر شده كه قرآن در آن شب نازل شود؛

د) شب قدر از آن جهت قدر است كه هر كس آن شب را بيدار بماند صاحب قدر و منزلت معنوي مي شود؛

ه) شب قدر شبي است كه عرصه ي زمين به خاطر نزول فرشتگان زيادي بر آن، تنگ مي شود.

البته مانعي ندارد كه آيات فوق به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد؛ هر چند تفسير اول مشهورتر است. «1»

3. در اين آيات از چند جهت به عظمت شب قدر اشاره شده است:

الف) شب قدر ظرف نزول قرآن است؛

ب) به پيامبر مي فرمايد: چه چيزي تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟!

ج) شب قدر از هزار ماه برتر است؛

د) شب قدر شب نزول فرشتگان و روح است؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 283

ه) شب قدر شب سلامت، رحمت و بركت است.

4. آيا به طور دقيق مشخص شده كه شب قدر چه شبي از ماه مبارك رمضان است؟

در احاديث اسلامي روايت شده كه بارها از پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه

عليهم السلام «1» در اين مورد سؤال شده است؛ اما آنان با اين كه از زمان آن شب اطلاع داشتند ولي مصلحت نديدند كه آن شب را دقيقاً مشخص سازند، تا مردم در شب هاي متعدد، به بيداري و دعا و عبادت بپردازند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله همه ي شب ها دهه ي آخر ماه مبارك رمضان را بيدار مي ماند و عبادت مي كرد.

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه تقدير كارها در شب نوزدهم، و استوار شدن آنها در شب بيست و يكم، و امضاي آنها در شب بيست و سوم است. «2»

و در حديث ديگري از ايشان روايت شده كه شب قدر، شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است.

و در برابر اصرار راوي در مورد تعيين آن شب، فرمود:

چه آسان است دو شب براي آنچه مي خواهي!. «3»

از احاديث ديگر نيز استفاده مي شود كه اهل بيت عليه السلام براي شب بيست و سوم اهميت ويژه اي قايل بودند و حتي با حال بيمار به مسجد مي رفتند و كودكان خود را بيدار نگاه مي داشتند.

در روايت جُهني روايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 284

پيامبر صلي الله عليه و آله براي مردي كه نمي توانست به مدينه بيايد شب بيست و سوم را مشخص كردند. «1»

5. اين آيات يادآور عظمت قرآن نيز هست، بدين صورت كه اولًا، قرآن در ظرف زماني بزرگي هم چون شب قدر نازل شده است.

ثانياً، خدا قرآن را نازل كرده، از اين رو با تعبير «ما»، كه دلالت بر عظمت دارد از آن ياد كرده است.

6. تعبير «انا انزلناه» كه جمع است، ممكن است اشاره به عظمت

باشد، همان طور كه بزرگان مي گويند: «ما اين كار را مي كنيم.» و يا اشاره به آن باشد كه به وسيله ي فرشتگان قرآن را نازل كرده است؛ يعني خدا همراه با فرشتگان، نازل كننده ي قرآن است.

7. در اين جا اين پرسش مطرح است كه مقصود از نزول قرآن در شب قدر چيست؟ مفسران قرآن به اين پرسش دو گونه پاسخ داده اند:

الف) با توجه به نزول تدريجي قرآن در طول 23 سال بر پيامبر صلي الله عليه و آله، آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده، و در طول عمر پيامبر صلي الله عليه و آله، اين نزول ادامه داشته است. «2»

ب) قرآن دو نزول، دفعي و تدريجي، داشته است. نزول دفعي در شب قدر به يكباره بر قلب پيامبر صلي الله عليه و آله يا جاي ديگر نازل شده است و نزول تدريجي در طول 23 سال. «3»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 285

البته مانعي ندارد كه سوره ي «فوق»، اشاره به هر دو مطلب باشد؛ يعني نزول دفعي وآغاز نزول تدريجي، هر دو در شب قدر باشد، ولي تفسير اول مناسب تر است. «1»

8. نزول قرآن و فرشتگان، به معناي نزول مكاني نيست، بلكه نزول مقامي و وجودي است؛ يعني آنها از مقام و مراتب عالي وجود، از نزد خدا به مراتب پايين تر مي آيند تا به انسان نزديك شوند و قرآن براي انسان قابل فهم شود.

9. فرشتگان و روح، در شب قدر فرود مي آيند «2» و مقدّرات امور را مشخص مي سازند. البته اين بدان معنا نيست كه بر سرنوشت انسان جبر حاكم است و انسان آزادي اراده ندارد، بلكه از طرفي تقدير الهي بر اساس

شايستگي و لياقت افراد است، يعني زمينه سازي اين مقدّرات، به دست خود انسان است و از طرف ديگر، برخي از اين مقدّرات، غير حتمي و قابل تغيير است و انسان مي تواند در مقام تحقق امور، با انتخاب خود، سرنوشت ديگري براي خود رقم زند؛ «3» هر شب، قدر است اگر قدر بداني.

10. مقصود از «روح» در اين سوره كيست؟

مفسران در اين مورد اختلاف نظر دارند: برخي روح را همان «جبرئيل» دانسته اند و برخي نيز آن را به «وحي» الهي تفسير كرده اند؛ و در برخي احاديث نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه روح، مخلوقي است بزرگ تر از فرشتگان. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 286

11. شب قدر، شبي آكنده از سلام است و تا طلوع سپيده دم اين سلام ادامه دارد. مقصود از «سلام»، همان سلامتي و خير و بركت است كه در شب قدر با نزول فرشتگان بر مردم فرو مي بارد و يا سلام فرشتگان به هم ديگر و به مؤمنان و يا سلام فرشتگان بر پيامبر صلي الله عليه و آله و جانشينان معصوم آن حضرت است.

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد، و اطلاق «سلام» به جاي «سالم»، نوعي تأكيد است؛ يعني آن شب عين سلام، سلامتي و بركت است.

12. در داستان ابراهيم عليه السلام آمده است كه فرشتگان بر او سلام كردند (هود، 69) مي گويند: از اين سلام فرشتگان، لذتي به ابراهيم عليه السلام رسيد كه از تمام دنيا برتر بود و نيز از سلام فرشتگان بر او، آتش برايش گلستان شد.

حال اگر در شب قدر فرشتگان بر مردم سلام كنند و حقيقت

آن درك شود، چه لذت و بركتي خواهد داشت؟! «1»

شب قدري چنين عزيز و شريف با تو تا روز خفتم هوس است حافظ

13. شب قدر از هزار ماه (حدود هشتاد سال) برتر است؛ يعني اگر كسي يك شب قدر بيدار بماند و عبادت كند، رحمت الهي و بركاتي بر او نازل مي شود كه از يك عمر او بلكه از هزاران ماه برتر است. «2»

آري؛ در آن شب مقدّرات انسان مشخص مي شود، يعني هر گونه توبه، خودسازي و دعا در سرنوشت و مقدرات آينده ي انسان مؤثر است، همان طور كه قرآن كه تعيين كننده ي خط سعادت انسان است، بايد در شب قدر نازل شود كه سرنوشت انسان را تعيين كند و شايد همين راز ارتباط شب قدر با نزول قرآن در آن شب باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 287

به عبارت ديگر، شب قدر به جهت نزول قرآن و اندازه زني مقدرات در آن شب، فضيلتي مضاعف دارد كه براي آن شب واقع شده است، همان طور كه شهادت مولي علي عليه السلام به شب بيست و يكم، فضيلتي ديگر بخشيده است.

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند حافظ

14. در اين جا پرسشي كه مطرح است اين كه با توجه به اختلاف طلوع و غروب خورشيد و تفاوت شب و روز در مناطق مختلف كره ي زمين، شب قدر آنها چگونه است؟

پاسخ آن است كه، شبِ كره ي زمين در حقيقت 24 ساعت است كه سايه ي زمين يك دور مي چرخد و نيم كره ي آن را تاريك مي سازد.

بنابراين، شب قدر 24 ساعت است «1» و از اين رو حكايت

شده كه عظمت روز قدر كم تر از شب قدر نيست.

15. شب قدر، اوج مهماني الهي و قرآن سفره ي اوست.

امام خميني رحمه الله مي فرمايند:

ميهماني خدا، مهماني اي كه در آن جا سفره اي كه پهن كرده است، قرآن مجيد است و محلي كه در آن جا ضيافت مي كند مهمش «ليلة القدر» است ...

نفوس را از روز اول ماه مبارك رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعيه مهيا مي كند تا برسند به آن سفره اي كه از آن بايد استفاده كنند و آن ليلة القدر است كه قرآن در آن نازل شده است. اين ضيافت الهي انسان را منقلب بايد بكند از اين جهت حيواني به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 288

آن جهت واقعي انساني؛ از ظلمت هايي كه اطلاع به آن داريم منقلب كنند انسان را، به آن نورهايي و آن نورها و نور مطلقي كه همه ي عالم تبع اوست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن با عظمت در شبي عظيم القدر نازل شده است (آن را بشناسيد و پاس داريد).

2. درك عظمت شب قدر، براي هر كس ميسّر نيست.

3. شب قدر، شب تعيين مقدّرات امور است (پس با شب زنده داري، توبه و دعا زمينه ساز مقدّرات نيكويي براي خود باشيد).

4. فرشتگان و روح، در شب قدر نازل مي شوند و آن شب آكنده از سلامتي، خير و بركت مي گردد (پس بيدار باشيد و از اين بركات استفاده كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 289

بخش بيست و دوم: سوره ي زلزال

اول

كليات

كليات:

سوره ي «زلزال» در مدينه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 8 آيه، 35 كلمه و 149 حرف است. اين سوره نود و دومين

سوره در ترتيب نزول و نود و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «زِلزال» و «زلزله» (لرزش) كه هر دو نام از آيه ي اول سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 300

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «زلزال» را بخواند همانند آن است كه سوره ي «بقره» را خوانده، و پاداش كسي را دارد كه يك چهارم قرآن را قرائت كرده باشد. «1»

البته روشن است كه اين پاداش ها براي كساني است كه سوره را بخوانند و در آن تفكّر و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف

اهداف:

مهم ترين هدف اين سوره يادآوري رستاخيز است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره اي به حوادث آستانه ي رستاخيز (در آيات 1- 3)؛

2. اشاره اي به گواهي زمين (در آيه ي 4)؛

3. بيان تجسّم اعمال در رستاخيز (در آيه ي 4)؛

4. بيان رسيدگي دقيق به اعمال نيك و بد (در آيات 7 و 8).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 301

دوم

دوم: محتواي سوره ي زلزال قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي زلزال به حوادث وحشتناك آستانه ي رستاخيز و گواهي زمين در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا* وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا* وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا* يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا* بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا

هنگامي كه زمين با لرزشش به لرزه درآورده شود،* و زمين (بار) گرانبارش را بيرون آورد،* و انسان مي گويد: «آن (زمين) را چه شده؟!»،* در آن روز، آن (زمين) خبرهايش را مي گويد؛* به خاطر اين كه پروردگارت بدان وحي (: الهام) كرده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به رستاخيز و حوادث وحشتناك آستانه ي آن، مثل لرزيدن زمين، متلاشي شدن كوه ها و در هم ريختن نظام فعلي جهان به نفخ صور اول، يعني حوادث پاياني جهان كنوني اشاره شده است؛ «1» و در آيات پاياني، به نفخه ي دوم، يعني آغاز روز رستاخيز و حضور مردم در آن صحنه براي حساب رسي اشاره مي شود.

2. مقصود از زلزله ي رستاخيز، لرزش همه ي زمين است كه مثل برخي زمين لرزه هاي معمولي مقطعي و موضعي نيست.

3. منظور از بيرون ريختن بارهاي سنگين زمين چيست؟

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 302

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) منظور بيرون آمدن مواد مذاب درون زمين است كه در هنگام آتشفشان مقداري از آن ها و در آستانه ي رستاخيز همه ي آنها به بيرون پرتاب مي شوند.

ب) مقصود بيرون ريختن گنج هاي درون زمين است كه مايه ي حسرت دنياپرستان مي شود؛

ج) منظور مردگاني هستند كه با زلزله ي رستاخيز، از درون قبرها به خارج پرتاب مي شوند.

البته مانعي ندارد كه آيه به هر سه معنا اشاره داشته باشد.

4. هنگام حوادث آستانه ي رستاخيز، انسان هاي (مؤمن و كافر) به سخن مي آيند و با تعجب مي گويند: زمين را چه شده كه اين گونه مي لرزد و مواد خود را بيرون مي ريزد.

آري؛ اين زمين كه تا ديروز آرام بود، در رستاخيز به نهادِ ناآرامي تبديل مي شود كه همه را به وحشت مي اندازد.

چون برآيد آفتاب رستخيز برجهند از خاك خوب و زشت، تيز 5. مقصود از سخن گفتن زمين و بيان اخبار آن چيست؟

الف) زمين به فرمان الهي زبان مي گشايد و سخن مي گويد و اسرار اعمال نيك و بد انسان ها را آشكار مي سازد.

ب) آثار اعمال انسان ها بر صفحه ي زمين ظاهر مي شود. اگرچه اين آثار امروز براي ما محسوس نيست، ولي همانند اثر انگشت انسان كه باقي مي ماند، آثار صوتي، تصويري و مانند آنها نيز در زمين باقي مي مانند و در رستاخيز نمايان مي شوند.

6. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه زمين

در مورد تمام كارهاي نيك و بد انسان ها گواهي مي دهد و حتي روز آن را دقيقاً مشخص مي سازد! «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 303

و در برخي احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه در قسمت هاي مختلف زمين نمازگزاريد، زيرا در رستاخيز هر قطعه ي زمين براي كسي كه روي آن نماز خوانده گواهي مي دهد. «1»

7. در اين آيات بيان شده كه خدا به زمين وحي مي كند كه اسرار را آشكار كند و يا بارهاي گرانبار خود را بيرون ريزد. مقصود از اين وحي، همان الهام تكويني به زمين است؛ يعني خدا به زمين اشاره مي كند و فرمان مي دهد كه اين كارها را انجام دهد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز با حوادث دهشتناكي آغاز مي شود كه انسان ها را به شگفت مي آورد! (پس براي آن روز آماده شويد).

2. يكي از گواهان رستاخيز زمين است، كه اسرار را آشكار مي كند (و از اعمال شما خبر مي دهد، پس مراقب اعمال خود باشيد).

3. زمين گوش به فرمان وحي خداست.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا هشتم سوره ي زلزال تجسّم اعمال و حساب رسي دقيق اعمال انسان ها را يادآور مي شود و مي فرمايد:

6- 8. يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ* فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ* وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ در آن روز، مردم (از قبرها به صورت گروه هاي) جداگانه

بازمي آيند تا اعمالشان به آنان نشان داده شود.* پس كسي كه هم وزنِ ذرّه اي (كار) نيك انجام دهد، آن را مي بيند.* و كسي كه هم وزنِ ذرّه اي (كار) بد انجام دهد، آن را مي بيند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 304

نكته ها و اشاره ها:

1. در روز رستاخيز مردم جداگانه و گروه گروه جهت رسيدگي به اعمالشان وارد صحنه ي محشر مي شوند؛ يعني مؤمنان، كافران و و اهل هر مذهب جداگانه وارد صحنه مي شوند؛ يا اين كه گروهي سعادتمند و شاد، و گروهي شقاوتمند و ناراحت، به محشر گام مي نهند؛ و يا اين كه هر امتي به همراه رهبر خويش مي آيد. «1»

2. مردم هنگام ورود به صحنه ي محشر، به صورت انبوه و هيجان زده اند؛ يعني هنگام برخاستن از قبرها، و يا هنگام حركت به سوي بهشت و دوزخ به صورت گروه هايي هيجان زده اند. «2»

3. مقصود از مشاهده ي اعمال در رستاخيز چيست؟

مفسران قرآن به اين پرسش پاسخ هاي متعددي داده اند، از جمله اين كه:

منظور مشاهده ي خود اعمال يعني تجسّم اعمال است؛ و يا اين كه منظور مشاهده ي نامه ي اعمال، يا جزاي اعمال و يا مشاهده ي باطني و شناخت چگونگي اعمال است.

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد، امّا تجسّم اعمال با ظاهر آيه سازگارتر است، «3» و آيات بعدي نيز شاهد همين مطلب است.

در كفش بنهند نامه ي نجل وجود فسق و

تقوا آنچه او خود كرده بود مولوي 4. اعمال نيك و بد انسان ها اگر به اندازه ي ذرّه اي هم چون اتم هم باشد، «4» در رستاخيز تجسّم مي يابد و مشاهده مي شود و كيفر و آثارش به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 305

صاحبش مي رسد. آري؛ در حساب رسي خدا، و ترازوي سنجش اعمال در رستاخيز، همه چيز به حساب مي آيد و كوچك و بزرگ ندارد.

5. برخي مفسران نوشته اند: در زماني كه برخي ياران پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به بخشش اموال اندك، بي اعتنا بودند و مي گفتند: پاداش به چيزهايي داده مي شود كه ما دوست داريم و چيزهاي كوچك مورد علاقه ي ما نيست (پس پاداش ندارد.) و نيز به گناهان كوچك بي اعتنا بودند، آيات فوق فرود آمد و در مورد كارهاي بدِ كوچك هشدار داد و نسبت به كارهاي نيكِ كوچك تشويق كرد.

6. روايت شده: «مردي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و آموزش علوم الهي درخواست كرد، پيامبر از يكي از يارانش خواست كه به وي قرآن تعليم دهد، و او سوره ي زلزال را به وي آموزش داد.

بعد از آن، مرد از جا برخاست و گفت: همين براي من كافي است.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «او فقيه شد و بازگشت». «1»

بلي، كسي كه سوره ي زلزال و حساب رسي دقيق اعمال را به طور عميق درك كند و بداند كه كوچك ترين اعمالِ نيك و بد او محاسبه خواهد شد، فهم عميقي از دين پيدا كرده است؛ از اين رو

مراقب اعمال خويش مي شود و دستورات الهي را رعايت مي كند و سعادتمند مي شود.

اي خرد بركش تو پَرّ و بالها سوره برخوان زلزلت زلزالها

در قيامت اين زمين بر نيك و بد كي زِ ناديده گواهي ها دهد 7. مقصود از ديدن اعمال در رستاخيز آن است كه انسان نتيجه ي نهايي اعمال را مي بيند؛ يعني اگر كارهاي نيكي كرده و گناهي نيز انجام داده كه كارهاي نيكش را از بين برده است، باقيمانده ي اعمالش را مي بيند؛ همان طور كه اگر گناهي كرده و توبه نموده است، نتيجه ي توبه اش را مي بيند؛ و كسي كه نتيجه ي چيزي را ببيند گويا همه ي عمل را ديده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 306

8. در اين آيات رسيدگي به اعمال نيك را، قبل از ديدن و رسيدگي به اعمال بد ذكر كرده است. شايد بدين جهت كه ديد حساب رسان الهي نسبت به انسان مثبت است؛ به طور طبيعي انسان بايد كارهاي نيك داشته باشد و وارد بهشت شود، و گناه و انحراف و كارهاي بد خلاف طبيعت و مسير آفرينش انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز تجسّم اعمال و ملاقات آنهاست.

2. رستاخيز روز جدايي ها و هيجان هاست! (پس براي آن

روز آماده شويد).

3. ذرّه اي از اعمال شما گم نمي شود، بلكه همه ي اعمالتان در رستاخيز مجسّم مي شود و آنها را مي بينيد.

4. حساب رسي خدا، دقيق است (پس براي آن روز آماده شويد).

5. همان طور كه در مورد اعمال نيك شما دقت مي شود، در مورد اعمال بد شما نيز دقت مي شود.

6. اول به حساب اعمال نيك انسان ها رسيدگي مي شود و بعد به اعمال بد (يعني حساب رسان با ديد مثبت به انسان ها نگاه مي كنند).

7. براي روزي آماده شويد كه اعمال نيك و بد خود را مي بينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 307

بخش بيست و سوم: سوره ي عاديات

اول

كليات

كليات:

سوره ي «عاديات» در مدينه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 11 آيه، 40 كلمه و 163 حرف است. اين سوره صدمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «عاديات» (اسب هاي دونده ي نفس زن) است كه از آيه ي اول سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 308

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هر كس سوره ي «عاديات» را بخواند و بر آن مداومت ورزد، خدا در روز قيامت او را با اميرالمؤمنين علي عليه السلام محشور مي كند و در جمع او و دوستانش خواهد بود. «1»

با توجه به شأن نزول اين سوره كه در مورد امام علي عليه السلام و شجاعت و جهاد ايشان در جنگ ذاتُ السلاسِل است، هر كس اين سوره را بخواند و در راستاي مضمون آن حركت كند و در راه علي عليه السلام گام نهد، در رستاخيز با او خواهد بود.

اهداف

اهداف:

محورهاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) يادآوري نقاط ضعف انسان هاي تربيت نايافته؛

ب) بيان عظمت رزمندگان اسلام؛

ج) يادآوري احاطه ي معاد.

مطالب

مطالب:

1. سوگندهاي مكرر و بيدار كننده (در آيات 1- 5)؛

2. اشاره اي به ناسپاسي انسان (در آيات 6 و 7)؛

3. اشاره اي به مال دوستي انسان (در آيه ي 8)؛

4. بيان زنده شدن انسان از قبر (در آيه ي 9)؛

5. اشاره اي به آشكار شدن امور و اسرار در رستاخيز (در آيه ي 10)؛

6. يادآوري احاطه ي علمي خدا بر انسان در رستاخيز (در آيه ي 11).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 309

دوم

دوم: محتواي سوره ي عاديات قرآن كريم در آيات اول تا هشتم سوره ي عاديات با سوگندهاي مكرر بر عظمت رزمندگان اسلام، به ناسپاسي و مال دوستي انسان هاي تربيت نايافته اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 8. وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً* فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً* فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحاً* فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً* فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً* إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ* وَإِنَّهُ عَلَي ذلِكَ لَشَهِيدٌ* وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ

سوگند به [اسبان دونده ي نفس زن* و افروزندگان جرقه ي آتش* و شبيخون زنندگان در صبح* و (اسباني كه) به وسيله ي آن (دويدن) غبار را برانگيختند،* و به وسيله ي آن (دويدن) در ميان جمع (دشمن، ظاهر) شدند!* قطعاً انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است؛* و مسلماً او بر آن (مطلب) گواه است؛* و قطعاً او سخت، دوست دار (مال) نيك است.

شأن نزول:

حكايت شده: در سال هشتم هجري به پيامبر صلي الله عليه و آله خبر رسيد كه دوازده هزار نفر در سرزمين «يابس» جمع شده و عهد بسته اند كه جماعت مسلمانان را متلاشي كنند و پيامبر و علي عليه السلام را به قتل برسانند.

پيامبر صلي الله

عليه و آله سپاهي را به سركردگي برخي صحابه به جنگ آنان فرستاد، ولي بدون نتيجه بازگشتند؛ سرانجام علي عليه السلام را به فرماندهي سپاه منصوب كرد و او با سرعت به دشمن شبيخون زد و صبحگاهان آنان را محاصره نمود، ابتدا اسلام را بر آنان عرضه كرد، وقتي آنان لجاجت كردند آنها را شكست داد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 310

و با اسيران و غنايم زيادي بازگشتند. از آن جايي كه در اين جنگ اسيران را با طناب محكم بستند، به جنگ «ذاتُ السلاسِل» مشهور شد.

اين سوره در همان شب بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد، و خبر پيروزي علي عليه السلام و سپاه اسلام را بشارت داد و پيامبر صلي الله عليه و آله آن را در نماز صبح خواند و خبر پيروزي را به مردم رساند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين سوره به اسبان تيزتك سوگند ياد شده است كه در ميدان جنگ به سرعت حركت مي كنند و با برخورد سُم آنها با سنگ ها، جرقه هاي آتش بيرون مي جهد و صبحگاهان دشمن را محاصره مي كنند؛ و اين شبيخون آن قدر سريع است كه گرد و غباري در هوا پخش مي شود و ناگهان دشمن، رزمندگان اسلام را در وسط اردوگاه خود مي بيند. «2»

و از آن جا كه اين حركت، جهادي مقدس است خدا به آن رزمندگان و اسب هايشان و جرقه هاي سم ستورانشان سوگند ياد مي كند. آري؛ انسان تربيت يافته در پرتو وحي تا آن جا اوج

مي گيرد كه خدا به اسب او نيز سوگند ياد مي كند. «3»

2. اين آيات نوعي آموزش نظامي نيز هست، يعني اشاره دارد كه در

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 311

هنگام حمله به دشمن، با مركب هايي تيزتك و تندرو حركت كنيد و صبحگاهان كه دشمنان در خوابند آنان را غافلگير و محاصره كنيد و با حركت خود چنان گرد و غباري به پا كنيد كه دشمن هراسان و سرگردان شود و جايي را نبيند و چاره اي جز تسليم نداشته باشد.

3. هر چند كه اين سوگندها در مورد اسب ها، جرقه ي سُم ستوران و رزمندگان عصر پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ ولي اين ها نشان دهنده ي اهميت و عظمت رزمندگان اسلام و وسايل رزمي آنهاست؛ يعني توجه مسلمانان را به مقام والاي جهادگران تربيت يافته در پرتو وحي جلب مي كند كه در هر زمان مصداق هايي دارد و در عصر ما شامل خلبانان، ملوانان، رزم آوران تانك سوار و ديگر رزمندگان اسلام مي شود.

تيغ در دست گرفتن هنر مردان است خاك ميدان بلا تاج سرمردان است ترك سر كردن و جان در ره جانان دادن هنر هر كه نباشد، هنر مردان است

از قفس بال گشودن به سوي حضرت دوست شوق ديدار خدا، بال و پر مردان است (خسرونژاد)

4. قرآن كريم انسان را موجودي ارجمند معرفي مي كند كه اگر درپرتو وحي تربيت يابد مي تواند جانشين خدا در زمين شود؛ ولي اگر به حال خود رها شود و كژ راهه رود پست تر از حيوانات مي شود.

صفات انسان هاي تربيت نايافته در پرتو وحي عبارت است از:

الف) ناسپاس و بخيل اند؛ «1»

ب) مال دوست اند؛ و همين مال دوستي و مال پرستي عامل ناسپاسي و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 312

بخل آنهاست. پس برخي تسليم هوا و هوس خود مي شوند و به ثروت اندوزي و مال پرستي مي پردازند و در مشكلات به دوستان خود كمك نمي كنند و شكرگزار خدا نيستند و نعمت هاي او را انكار مي كنند. همين حالات آنها گواهي مي دهد كه اين صفات در وجود آنها ريشه دوانده است. «1»

آري؛ رنگ رخساره خبر مي دهد از سرّدرون.

5. «خير» به معناي هرگونه نيكي، هم چون علم، بهشت، سعادت و ثروت است و در اين جا مقصود ثروت دوستي است. «2» البته دوست داشتن اموال در اصل بد نيست ولي هنگامي كه به حد مال پرستي برسد و انسان را به بخل و ناسپاسي بكشاند، نكوهيده خواهد بود. چون انسان را از هدف اصلي و كمال و سعادت باز مي دارد.

هر

سر موي تو را با زندگي پيوندهاست با چنين دل بستگي از خود بريدن مشكل است (صائب)

آموزه ها و پيام ها:

1. رزمندگان اسلام و وسايل رزمي آنان، آن قدر مقدس اند كه مي توان به آنها سوگند ياد كرد.

2. در هنگام جهاد، به دشمن شبيخون بزنيد و صبحگاهان او را غافلگير كنيد.

3. انسان (هاي تربيت نايافته) را، از ناسپاسي، بخل و مال دوستي بشناسيد.

4. مال دوستي شديد (كه به مرحله ي مال پرستي برسد)، مطلوب نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 313

قرآن كريم در آيات نهم تا يازدهم سوره ي عاديات با يادآوري رستاخيز و آشكار شدن اسرار در آن روز و احاطه ي علمي خدا، به انسان ها هشدار مي دهد و مي فرمايد:

9- 11. أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ* وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ* إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ

و آيا نمي داند در زمان (رستاخيز) آنچه در قبرهاست برانگيخته مي شود؟* و آنچه در سينه هاست به دست آورده (و آشكار) شود؟* قطعاً در آن روز پروردگارشان به (حال) آنان آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات رستاخيز، زنده شدن مردگان، استخراج آنان از قبر و آشكار شدن اسرار دروني آنها يادآوري شده است تا هشداري باشد براي انسان هاي ناسپاس، بخيل و مال پرست كه از كردار و نيت هاي خود مراقبت كنند.

2. اكثر افراد

از قبرها زنده بيرون مي آيند ولي كساني كه قبر ندارند، مثل كسي كه غرق شده يا سوخته، در حقيقت قبر آنها همان محلي است كه ذرّات وجودشان در آن جا پراكنده شده است، و از آن جا برانگيخته مي شوند.

3. خدا هميشه از اعمال انسان با خبر است، و اين كه تأكيد شده خدا در رستاخيز بر انسان احاطه ي علمي دارد و از اعمال و نيت هاي او با خبر است، بدان جهت است كه آن روز، روز جزاست و نتايج اعمال در آن روز ظاهر مي شود.

به عبارت ديگر، اين يادآوري براي تهديد به آن روز است كه اگر انسان به اين احاطه ي علمي خدا توجه داشته باشد، كم تر به گناه و ناسپاسي اقدام مي كند.

4. در رستاخيز اسرار و نيت هاي انسان را از درون دل و روح او استخراج مي كنند و هر خير و شرّي را جدا مي سازند. «1» كفر و ايمان، نيت هاي خوب و بد و صفات نيك و ناپسند را از روح انسان جدا كرده و آشكار مي سازند و بر طبق آنها كيفر مي دهند.

هر خيالي كو كند در دل وطن روز محشر صورتي خواهد شدن (مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان ها به ياد معاد باشند (و از مال پرستي و ناسپاسي دست بردارند).

2. رستاخيز، روز آشكار شدن اسرار دروني انسان و جدا سازي نيك و بد آنهاست، (پس مراقب اعمال و نيت هاي خود باشيد).

3. خدا بر شما احاطه ي علمي دارد (و در رستاخيز بر اساس علم خود پاداش و كيفر مي دهد، پس مراقب كردار خود

باشيد). «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 315

بخش بيست و چهارم: سوره ي قارعه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قارعه» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 11 آيه، 36 كلمه و 150 حرف است. اين سوره بيست و نهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «قريش» و قبل از سوره ي «قيامت») و صد و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «قارعه» (كوبنده) است كه يكي از نام هاي رستاخيز بوده و از آيه ي اول سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 316

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه هر كس سوره ي «قارعه» را بخواند، خداي متعال او را از فتنه ي ايمان آوردن به دجّال حفظ مي كند و او را در قيامت از چرك جهنّم دور مي دارد. ان شاء اللَّه! «1»

البته روشن است كه اين آثار براي كسي است كه آن سوره را بخواند و در راستاي محتواي آن حركت كند و اعمال نيك خويش را افزايش دهد.

اهداف

اهداف:

محور اساسي اين سوره معاد و هشدار در مورد آن است.

مطالب

مطالب:

1. بيان يكي از نام هاي رستاخيز و اشاره اي به عظمت آن (در آيات 1- 3)؛

2. اشاره اي به حوادث هولناك آستانه ي رستاخيز (در آيات 4 و 5)؛

3. يادآوري فرجام نيك پركاران نيكوكار (در آيات 6 و 7)؛

4. يادآوري فرجام عذاب آلود كم كاران گناهكار (در آيات 8 و 9)؛

5. بيان يكي از نام هاي دوزخ، يعني هاويه (در آيات 9- 11).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 317

دوم

دوم: محتواي سوره ي قارعه قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي قارعه به حوادث كوبنده ي آستانه ي رستاخيز و وضع مردم و كوه ها در آن زمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. الْقَارِعَةُ* مَا الْقَارِعَةُ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ* يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ* وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ (رستاخيز) كوبنده!* (رستاخيز) كوبنده چيست؟!* و چه چيز تو را آگاه كرد كه (رستاخيز) كوبنده چيست؟!* روزي كه مردم هم چون پروانه ي پراكنده اند؛* و كوه ها هم چون پشم رنگينِ زده شده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «قارعه» در اصل به معناي كوبيدن چيزي بر چيز ديگر است كه صداي شديدي از آن برخيزد. هم چنين به هر حادثه ي مهم و سختي نيز قارعه گويند. اين واژه يكي از نام هاي رستاخيز است كه اشاره به حوادث هولناك كوبنده و پُر سر و صداي رستاخيز دارد؛ حادثه اي عظيم كه ابعادش به فكر هيچ كس نمي رسد. از اين رو خطاب به پيامبر مي فرمايد: «چه چيز تو را آگاه كرد كه كوبنده چيست؟!».

2. در اين آيات حوادث هولناك قبل از برپايي روز قيامت

يادآوري شده است. حوادثي كه موجب در هم ريختن و تخريب نظام هستي و حيرت و سرگرداني مردم مي شود، به طوري كه هم چون پروانه به گرد خود مي چرخند.

3. در آستانه ي رستاخيز كوه ها از هم متلاشي شده و هم چون پشم هاي رنگين زده شده، سبك بال در فضا حركت مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 318

آموزه ها و پيام ها:

1. حوادث رستاخيز عظيم و كوبنده اند! (پس براي آن روز آماده شويد).

2. حوادث هولناك و كوبنده ي رستاخيز، ما فوق درك بشري است.

3. در آستانه ي رستاخيز، نظام جهان درهم مي ريزد.

4. سرگرداني رستاخيز را به ياد آوريد (و براي آن روز آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات ششم تا يازدهم سوره ي قارعه به دو گروه انسان هاي پركار و كم كار و فرجام آنان اشاره مي كند و با هشدار در مورد سوزندگي آتش دوزخ مي فرمايد:

6- 11. فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ* فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ* وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ* فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ* وَمَا أَدْرَاكَ مَاهِيَهْ* نَارٌ حَامِيَةٌ

و اما كسي كه (در آن روز) ترازوهاي (اعمال) او سنگين است،* پس او در زندگيِ رضايت بخش است؛* و اما كسي كه ترازوهاي (اعمال) او سبك است،* پس بازگشتگاه او ساقط شدن (در دوزخ) است.* و چه چيز تو را آگاه كرد كه آن (دوزخ) چيست؟!* (آن) آتشي سوزان است!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه

سرنوشت انسان هاي نيكوكار و بدكار را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مخاطبان قرآن بتوانند آگاهانه راه خود را انتخاب كنند. در اين آيات نيز سرنوشت نيكوي انسان هاي «پركار نيكوكار» و سرنوشت عذاب آلود انسان هاي «كم كار گناهكار» ترسيم شده است تا شما يكي از آنها را انتخاب كنيد.

2. «مَوازين» جمع مُوزون، به معناي چيزي كه وزن مي شود، يا به معناي ترازوهايي است كه با آنها وزن مي كنند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 319

البته مقصود از ترازو در اين جا ترازوهاي معمولي دنيوي نيست؛ بلكه منظور ميزان و معيار سنجش اعمال انسان هاست.

همان طور كه مقصود از وزن اعمال، سنجش اعمال انسان ها با الگوهاي كامل است. «1»

برخيز كه آويخت ترازوي قيامت برسنج ببين كه سبكي يا كه گراني (مولوي)

3. در برخي از احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده:

(مقصود از) ترازو، عدل است. «2»

و در برخي ديگر از احاديث آمده:

امير المؤمنين عليه السلام و امامان از دودمان ايشان عليهم السلام، وسايل سنجش هستند. «3»

يعني در رستاخيز اعمال مردم را با اعمال رهبران الهي مقايسه مي كنند و ميزان ارزش آنها را مشخص مي سازند؛ زيرا اعمال ائمه عليهم السلام كامل ترين اعمال و ميزان و معيار و الگوي ديگران است؛ از اين رو ترازوي عدل است.

4. كساني كه در دنيا كارهاي نيك زياد، يا كارهاي با كيفيت

و همراه با اخلاص انجام داده اند، اعمالشان در رستاخيز سنگين است؛ يعني هنگام سنجش، اعمال نيكشان بيش از اعمال بدشان است؛ از اين رو آنان زندگي رضايت بخشي خواهند داشت.

5. مقصود از زندگي رضايت بخش و خشنود، همان بهشت جاويدان است؛ زيرا به قدري رضايت بخش است كه گويي خودش خشنودي و رضايت است. «4»

آري؛ زندگي دنيا هر اندازه مرفه باشد باز هم از عوامل ناخشنود خالي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 320

نيست؛ اما زندگي آخرت از همه جهت آرام و مايه ي خشنودي است.

6. روايت شده كه ذكر كلمه ي «لا اله الّا اللَّه» و «صلوات» بر محمد وآل محمد و نيز «نيكويي باطن»، ميزان اعمال انسان را در رستاخيز سنگين مي كند. «1»

7. هر كس اعمال نيكش در رستاخيز سبك و كم باشد، باز گشتگاه او دوزخ است و از مغز به دوزخ سقوط مي كند. «2»

8. «هاوِيه»، در اصل به معناي سقوط كردن و يكي از نام هاي دوزخ است؛ چرا كه دوزخ عميق است و گناهكاران در آن سقوط مي كنند و يا مردم با مغز در آن سقوط مي كنند. «3» همان دوزخي كه داراي آتش سوزان و حرارت شديد است و گناهكاران را مي سوزاند و درك عظمت و عذاب آن براي هر كس مقدور نيست!

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم در رستاخيز، به دو گروه «سنگين بار» و «سبك بار» تقسيم مي شوند.

2. فرجام نيك و بد شما در رستاخيز، در گرو اعمال شماست.

3. رستاخيز روز سنجش اعمال شماست (پس براي آن

روز آماده شويد).

4. (تلاش كنيد) اعمال نيك شما، سنگين تر از اعمال بد شما باشد تا فرجام رضايت بخشي پيدا كنيد.

5. فرجام بدكاران، سقوط در دوزخي سوزان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 321

بخش بيست و پنجم : سوره ي تكاثر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «تكاثر» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 8 آيه، 28 كلمه و 120 حرف است. اين سوره پانزدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «كوثر» و قبل از سوره ي «ماعون») و صد و دومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 322

تنها نام اين سوره «تكاثر» (فزون طلبي) است كه از آيه ي اول سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «تكاثر» را بخواند خدا از نعمت هايي كه در دنيا به او داده است حساب رسي نمي كند و پاداش قرائت هزار آيه را به او مي دهد. «1»

اهداف

اهداف:

محورهاي اصلي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري معاد و هشدار در اين زمينه؛

2. سرزنش فخر فروشان زياده طلب.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري زيارت قبور و شمارش آنها براي فخر فروشي (در آيه ي 2)؛

2. بيان دو مرحله از علم، يعني علم اليقين و عين اليقين (در آيات 5- 7)؛

3. بيان بازپرسي از نعمت ها در رستاخيز (در آيه ي 8)؛

4. اشاره اي به مشاهده ي عيني دوزخ (در آيات 6 و 7).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 323

دوم

دوم: محتواي سوره ي تكاثر قرآن كريم در سوره ي تكاثر با سرزنش فخر فروشان افزون طلب، به مراحل يقين و مشاهده ي رستاخيز و باز پرسي از نعمت ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 8. أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ* حَتَّي زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ* كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ* ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ* كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ* ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ افزون طلبي و فخرفروشي شما را سرگرم ساخت،* تا اين كه به ديدار قبرها رفتيد.* هرگز چنين نيست، در آينده خواهيد دانست!* سپس هرگز چنين نيست، درآينده خواهيد دانست!* هرگز چنين نيست، اگر (بر فرض) با علم يقيني مي دانستيد،* حتماً دوزخ را مي ديديد؛* سپس مسلّماً با ديده ي يقين آن را مي ديديد؛* سپس در آن روز قطعاً از نعمت ها بازپرسي خواهيد شد.

شأن نزول:

حكايت شده: برخي قبايل عرب در مورد كثرت افراد و اموال خود بر يكديگر مباهات و فخر فروشي مي كردند، تا جايي كه به گورستان رفتند و شمار قبرهاي مردگان قبيله شان را به رخ ديگران كشيدند. سوره ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و اين كارها و فخر فروشي ها را سرزنش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. كساني كه

به كارهاي كوچك مشغول و سرگرم اند و از كارها و اهداف تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 324

بزرگ باز مانده اند مورد سرزنش قرار مي گيرند «1»؛ زيرا آنها از ياد خدا و معاد باز مي مانند و از راه سعادت و تكامل بشري دور مي افتند.

2. برخي افراد چنان گرفتار فخر فروشي مي شوند كه حتي به قبرستان ها مي روند و با شمارش مردگان خويش مباهات مي كنند، و تا لحظه ي مرگ و رسيدن به قبر دست از فخر فروشي برنمي دارند. «2»

3. «تكاثر»، در اصل به معناي تفاخر و مباهات است، ولي در برخي احاديث به معناي افزون طلبي و ثروت اندوزي نيز آمده است.

چنان كه پيامبر صلي الله عليه و آله در حديثي مي فرمايد:

تكاثر، جمع آوري اموال از راه غيرحق، و ندادن حق (ديگران) و جمع آوري در انبان است. «3»

4. در اين آيات، دو بار بيان شده كه افزون طلبان فخر فروش به زودي خواهند دانست.

تكرار اين تعبير ممكن است براي تأكيد مطلب و هشدار باشد و يا اين كه جمله ي اول اشاره به عذاب قبر و برزخ، و جمله ي دوم اشاره به عذاب رستاخيز و هشدار در مورد آنها باشد. همان طور كه در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده است. «4»

5. يكي از عوامل معرفت شناختي تفاخر و افزون طلبي «جهل» است. جهل تفسير قرآن مهر جلد بيست

و دوم، ص: 325

نسبت به رستاخيز، عذاب هاي آن روز و ضعف ها و آسيب پذيري هاي انسان.

اگر انسان بداند كه با وزش تندبادي، يا صاعقه و زمين لرزه اي، يا بارش باراني نابود مي شود؛ و اگر بداند در برزخ و رستاخيز چه عذاب هايي در انتظار سركشان مغرور است، هرگز سرگرم تفاخر نمي شود و از ياد خدا و معاد غافل نمي گردد.

من گرفتم كه قمار از همه عالم بردي دست آخر همه را باخته مي بايد رفت (صائب)

6. در احاديث اسلامي به عوامل روان شناختي تفاخر نيز اشاره شده است؛ از جمله در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده:

هيچ كس تكبّر يا فخر فروشي نمي كند، مگر به خاطر ذلّتي كه در نفس خود مي يابد. «1»

7. «يقين» به معناي وضوح و ثبوت چيزي است و در برابر «شك» قرار مي گيرد؛ همان طور كه علم در برابر جهل قرار مي گيرد. طبق احاديث، يقين از مراحل عالي ايمان است. «2»

8. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده:

ايمان يك درجه از اسلام برتر است؛ و تقوا يك درجه از ايمان بالاتر و يقين يك درجه از تقوا برتر در ميان مردم چيزي كم تر از يقين تقسيم نشده است.

شخصي از آن حضرت پرسيد: يقين چيست؟

ايشان فرمودند:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 326

حقيقت يقين، توكّل بر خدا، تسليم در برابر ذات پاك او، رضا به تقدير

الهي، و واگذاري كارهاي خويش به خداست. «1»

تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش (حافظ)

9. يقين داراي مراتبي است:

الف) علم اليقين؛ يعني انسان با دلايل مختلف، به چيزي باور پيدا كند؛ مثل كسي كه از ديدن دود به وجود آتش پي مي برد؛

ب) عين اليقين؛ يعني انسان حقيقتي را با چشم ببيند و باور نمايد؛ مثل كسي كه آتش را مشاهده كند؛

ج) حق اليقين؛ يعني كسي خود حقيقت خارجي را درك كند؛ مانند كسي كه داخل آتش شود و آن را شهود نمايد.

اگر كسي به مرحله ي علم اليقين برسد دوزخ را مي بيند و اگر به مرحله ي عين اليقين برسد آن را مشاهده مي كند. البته اين مشاهدات ممكن است در قيامت باشد، يا در همين دنيا به وسيله ي شهود قلبي باشد؛ چون بهشت و دوزخ آفريده شده، و موجود است.

10. در رستاخيز از نعمت ها سؤال مي شود. واژه ي «نعمت» معناي وسيعي دارد كه شامل نعمت هاي مادي و معنوي مي شود. از اين رو در برخي احاديث روايت شده كه مقصود آب و غذاست «2» و در برخي ديگر از احاديث روايت شده كه مقصود نعمت اهل بيت عليه السلام است «3» چون نعمت تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 327

ولايت و رهبري و هدايت از بزرگ ترين نعمت ها و سرمايه هاي خدا دادي است!

بله

همه ي اين ها از مصاديق نعمت هاي الهي اند كه در قيامت از آنها پرسش مي شود كه در مورد آنها چه كرديد. آيا از آنها به طور صحيح استفاده كرديد و شكر آنها را به جا آورديد؟

حق همي گويد چه آوردي مرا اندرين مهلت كه دادم مر تو را

عمر خود را در چه پايان برده اي؟ قوت و قوّت در چه فاني كرده اي؟ گوش و چشم و هوش و گوهرهاي عرش خرج كردي چه خريدي تو ز فرش؟ (مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. افزون طلبي و فخر فروشي شما را سرگرم نسازد (و از اهداف بلندي هم چون خدا و معاد غافل نسازد).

2. افزون طلبي و فخر فروشي (مرز ندارد و) ممكن است، به مرده شماري برسد.

3. ريشه ي افزون طلبي و فخر فروشي، جهل است.

4. اگر انسان به مرحله ي علم يقيني و عيني برسد، دوزخ را مشاهده مي كند (و از فخر فروشي دست برمي دارد).

5. رستاخيز، روز بازپرسي از نعمت هاست، (پس مراقب باشيد نعمت ها را به جا مصرف كنيد و سپاس آنها را به جا آوريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم،

ص: 329

سيماي سوره تكاثر

سيماي سوره ي عصر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات:

سوره ي «عصر» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 3 آيه، 14 كلمه و 68 حرف است. اين سوره دوازدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «انشراح» و قبل از سوره ي «عاديات») و صد و سومين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «عصر» (فشرده، بعداز ظهر و يا مطلق زمان) است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 330

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هر كس سوره ي عصر را در نمازهاي مستحبي بخواند، خدا او را در رستاخيز بر مي انگيزد در حالي كه صورتش نوراني، چهره اش خندان و چشمش روشن (به نعمت هاي الهي) است تا اين كه داخل بهشت شود. «1»

البته روشن است كه اين پاداش ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند.

اهداف:

محورها و اهداف اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) بيدارگري انسان با يادآوري سرگذشت رو به افول و فروكاهشي او؛

ب) بيان عوامل نجات و سعادت انسان.

مطالب:

1. سوگند به عصر (در آيه ي 1)؛

2. بيان نقش ايمان، عمل صالح، حق گرايي و شكيبايي در سعادت انسان (در آيه ي 3).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 331

دوم: محتواي سوره ي عصر

قرآن كريم در سوره ي عصر زنگ بيداري انسان ها را به صدا درمي آورد و سرنوشت خسارت بار انسان و عوامل چهارگانه ي نجات و سعادت او را يادآوري مي كند و مي فرمايد:

1- 3. وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

سوگند به عصر!* قطعاً [هر] انسان در زيانكاري است،* مگر كساني كه ايمان آورده و (كارهاي) شايسته انجام داده اند و يك ديگر را به حق سفارش كرده و هم ديگر را به شكيبايي سفارش نموده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال راستگوست و نيازي به سوگند ندارد، ولي گاهي براي تأكيد بر مطلبي و يا نشان دادن اهميت چيزي بدان سوگند ياد مي كند؛ از اين رو در اين سوره به «عصر» قسم ياد مي كند تا توجه انسان را به اهميت زمان و عصر جلب كند، و او را به تأمّل بيش تر در عوامل زيانكاري و سعادت خود فرا خواند.

2. «عصر» در اصل به معناي «فشردن» است. به بعد از ظهر نيز عصر گويند؛ چون كارها در آن موقع فشرده تر مي شود.

مفسران قرآن در اين كه مقصود از «عصر» چيست چند احتمال داده اند:

الف) منظور همان معناي لغوي عصر، يعني فشارها و مشكلات زندگي انسان است كه غفلت زداست و انسان را به ياد خدا مي اندازد؛

ب) منظور همان زمان عصر (بعد از ظهر) است. زماني كه زندگي روزانه

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 332

دگرگون مي شود و همه ي موجودات، خسته و كوفته به سوي خانه ها مي روند. اين دگرگوني نظام هستي نشانه اي از نشانه هاي خداست؛

ج) مقصود سراسر زمان و تاريخ بشريت است كه مملو از حوادث تكان دهنده و درس هاي عبرت آموز و بيدارگر است؛

د) منظور، عصر نوراني پيامبر صلي الله عليه و آله يا عصر قيام مهدي (عج) است كه عظمت خاصي در تاريخ بشريت دارد. در روايات به اين مورد اشاره شده است. «1»

ه) مقصود، انسان كامل است كه فشرده و عصاره ي عالم است؛

و) منظور، نماز عصر است كه اهميت ويژه اي دارد و گاهي از آن با عنوان «صَلاة وُسطي ياد مي شود. «2»

البته اين تفسيرها با هم منافاتي ندارند و مانعي ندارد كه «عصر» به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد، ولي با توجه به آيات بعد، معناي زمان و تاريخ بشر از همه مناسب تر است.

3. سرمايه هاي وجودي انسان هر روز كاهش مي يابد و او همواره زيان مي بيند، «3» چون سرمايه ي عمر، استعداد، نيروهاي جسماني و روحاني اش، رو به تحليل و تقليل است و سير فروكاهشي دارد.

سحر گه به راهي يكي پير ديدم سوي خاك خَم گشته از ناتواني بگفتم: چه گم كرده اي اندرين ره؟ بگفتا جواني جواني جواني (ملك الشعراء بهار)

4. از نظر جهان بيني اسلامي، جهان، بازار و تجارت خانه اي

است كه گروهي در آن سود مي برند و گروهي زيان مي بينند. «4» بنابراين طبق اين آيات تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 333

همه ي انسان ها در حال زيانكاري اند، مگر كساني كه سرمايه هاي وجودي خود را در راه ايمان و عمل شايسته صرف كرده و زندگي معنوي پرسودي داشته اند.

5. چهار عامل سعادت و نجات انسان از زيانكاري عبارت اند از:

الف) ايمان، كه زير بناي فعاليت هاي فكري و اعتقادي انسان است؛ مانند ايمان به خدا، معاد، نبوت و امامت؛

ب) كارهاي شايسته، كه نوعي خدمت به خويش و مردم است؛ مانند عبادت، علم آموزي، پرورش اخلاقي، كمك مادي و معنوي به مردم و انجام خدمات عمومي و خصوصي؛

سود دنيا و دين اگر خواهي مايه ي هر دو شان نكوكار است گر درِ خُلد را كليدي هست بيش بخشيدن و كم آزاري است (ابن يمين)

ج) فراخوان عمومي به حق (يعني مطالبي كه مطابق واقع باشد هم چون توحيد، قرآن، عدالت، راستي و ...) و فراخواني به وسيله ي ارشاد، تشويق، تعليم، آگاهي بخشي و امر به معروف و نهي از منكر؛

د) فراخوان عمومي به صبر و شكيبايي، يعني دعوت به مقاومت در برابر مشكلات، صبر در برابر گناهان و شكيبايي

در انجام وظايف و عبادات.

اي دل صبور باش و غم مخور كه عاقبت اين شام صبح گردد و اين شب سحر شود (حافظ)

6. در روايات تاريخي آمده است: ياران پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي كه با يكديگر ملاقات مي كردند پيش از آن كه از هم جدا شوند، سوره ي «عصر» را مي خواندند و محتواي عالي آن را ياد آوري مي كردند. «1»

7. حق گرايي و صبر پيشگيِ بايد دو طرفه باشد؛ يعني نبايد فقط به فكر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 334

نجات خويش بود بلكه بايد افراد جامعه را نيز به حق گرايي و استقامت در اين راه فراخواند.

8. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه براي وجود شما قيمتي جز بهشت نيست، پس خودتان را به كم تر از آن نفروشيد. «1»

9. انسان سرمايه ي وجودي خود را لحظه به لحظه از دست مي دهد، و هر گامي كه برمي دارد به طرف مرگ است! ولي در عوض چه چيزي به دست مي آورد؟

برخي انسان ها عمر و زندگي خويش را براي به دست آوردن مال و مقام ناپايدار و يا لذّتي زودگذر مصرف مي كنند در حالي كه اين ها براي زندگي بشر لازم است اما هيچ كدام بهاي عمر و سرمايه ي وجود انسان نيست.

انسان بايد در برابر سرمايه ي عظيمي كه مصرف مي كند چيزي بزرگ هم چون كمال، سعادت، خشنودي خدا

و بهشت را به دست آورد.

و به دست آوردن چنين كالايي جز از مسير ايمان، عمل شايسته، سفارش مستمر به حق گرايي و شكيبايي و استقامت در آن راه ميسّر نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اي انسان ها بيدار شويد كه هر لحظه سرمايه از كف مي دهيد و زيان مي بينيد.

2. ايمان، شايسته كرداري، حق گرايي و استقامت ورزي از عوامل نجات و سعادت است.

3. تنها به فكر نجات خويش نباشيد، بلكه ديگران را نيز به حق گرايي و استقامت فرا خوانيد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 335

عوامل زيانكاري انسان 1. انسان (هر لحظه) در حال زيانكاري است؛ چون سرمايه هاي خود را از دست مي دهد (عصر، 2)؛

2. هر كس شيطان را به عنوان دوست و سرپرست خود برگزيند، زياني آشكار مي بيند (نساء، 119)؛

3. كساني كه ملاقات الهي را تكذيب مي كنند، زيانكارند (انعام، 31 و يونس، 45)؛

4. فرزندكشي عامل زيانكاري است (انعام، 140)؛

5. كساني كه در برابر آزمايش ها و مشكلات طاقت نياورند و مرتجع شوند، زيانكارند (حج، 11)؛

6. باطل گرايان زيانكارند (غافر، 78)؛

7. كفر و شرك عامل زيانكاري است (غافر، 85 و زمر، 65)؛

8. اهل كتاب كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را مي شناسند و به او ايمان نمي آورند، زيانكارند (انعام، 20)؛

9. هر كس در رستاخيز كفّه ي اعمالش سبك باشد، زيانكار است (اعراف، 9)؛

10. كسي كه مانع راه خدا شود زيانكارترين افراد است (هود، 19- 22)؛

11. زيانكار واقعي كسي است كه به جان و خانواده اش زيان وارد شود (زمر، 15 و شوري، 45)؛

12. قطع

رحم و فسادگري عامل زيانكاري است (بقره، 27)؛

13. گمراهي عامل زيانكاري است (اعراف، 178)؛

14. كساني كه خود را از مكر و نقشه الهي ايمن بدانند، زيان كارند (اعراف، 99)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 336

15. كساني كه اعمالشان در دنيا و آخرت نابود شود، زيانكارند (توبه، 69)؛

16. حزب شيطان، زيانكارند (مجادله، 19)؛

17. كسي كه اموال و فرزندانش او را از ياد خدا باز دارد، زيانكار است (منافقون، 9)؛

18. هر كس راهي غير از اسلام بپويد، زيانكار است (آل عمران، 85)؛

19. اطاعت از كافران به زيانكاري منتهي مي شود (آل عمران، 149)؛

20. تكذيب گران پيامبران و آيات الهي، زيانكارند (اعراف، 92 و 95)؛

21. ستمكاران، از قرآن جز زيانكاري برداشت نمي كنند (اسراء، 82)؛

22. كساني كه فكر مي كنند نيكوكارند ولي كارهايشان نابود شده است، زيانكارترين مردم هستند (كهف، 103 و 104).

راهكارهاي نجات از زيانكاري 1. ايمان، عمل شايسته و سفارش به حق و صبر (عصر، 3)؛

2. فضل و رحمت الهي (بقره، 64)؛

3. آمرزش و رحمت الهي (اعراف، 23 و 49)؛

4. ترك ظلم، كفر، شرك و چيزهايي كه زمينه ساز و عامل زيانكاري اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 337

بخش بيست و ششم: سوره ي همزه

اول

كليات

كليات:

سوره ي «هُمزه» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 9 آيه، 33 كلمه و 130 حرف است. اين سوره سي و يكمين سوره در ترتيب نزول (بعد

از سوره ي «قيامت» و قبل از سوره ي «مُرسلات») و صد و چهارمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «هُمَزه» و «لُمَزه» (بسيار بدگو و طعنه زن و عيب جو) كه از آيه ي اول سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 338

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي هُمزه را بخواند، ده برابر تعداد كساني كه پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام را ريشخند مي كردند، به او نيكي و حسَنه داده مي شود. «1»

اهداف

اهداف:

محورهاي اصلي اين سوره عبارت اند از:

الف) سرزنش ثروت اندوزان عيب جو؛

ب) يادآوري معاد.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري اين نكته كه ثروت، انسان را جاويدان نمي كند (در آيه ي 3)؛

2. اشاره به يكي از نام هاي دوزخ يعني حُطَمه (درهم شكننده) (در آيه ي 4)؛

3. بيان اوصاف آتش دوزخ، و اين كه آن آتش از درون مي سوزاند (در آيات 6- 9).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 339

دوم

دوم: محتواي سوره ي هُمزه قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي هُمزه به نكوهش زراندوزان و عيب جويان مي پردازد و با بيان فرجام عذاب آلود آنان مي فرمايد:

1- 4. وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ* الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ* يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ* كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ

واي بر هر بسيار بدگو [و] بسيار عيب جوي (طعنه زن)!* (همان) كسي كه ثروت را جمع آوري كرد و آن را شمارش نمود.* مي پندارد كه ثروتش او را ماندگار كرده است.

* هرگز چنين نيست؛ قطعاً در (دوزخ) درهم شكننده افكنده مي شود.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از سران مشركان مكه (هم چون وَليد بن مُغيره)، پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله بدگويي مي كردند و پيش رو، به آن حضرت طعنه و ريشخند مي زدند. اين سوره درباره ي آنها نازل شد و اعمال آنان را نكوهش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند اين سوره درباره ي افراد خاصي از سران مشركان و دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله كه نسبت به ايشان عيب جويي و بدگويي مي كردند فرود آمده است، اما معناي سوره، شامل تمام عيب جويان زراندوز در طول تاريخ مي شود و همه ي آنان را نكوهش مي كند.

منه عيب خلق اي فرومايه پيش كه چشمت فرو دوزد از عيب خويش (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 340

2. در اين آيات كساني نكوهش شده اند كه با غيبت، بدگويي، عيب جويي، ريشخند كردن، طعنه زني و اشاره ي دست، چشم و آبرو، ديگران را تحت فشار رواني قرار مي دهند.

واي به حال چنين كساني كه عذاب دردناكي در انتظار آنهاست!

ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم جامه ي كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم عيب درويش و توانگر به كم و بيش بَدست كار بد مصلحت آنست كه مطلق نكنيم (حافظ)

3. «هُمزه» در اصل به معناي «فشار دادن» است «1» و به غيبت كننده نيز گفته شده، چون با سخنان خود ديگران را تحت فشار قرار مي دهد؛ و «لُمزه» به كسي گويند كه (با غيبت و طعنه زني) در پي عيب جويي از ديگران است. «2»

البته برخي مفسران معاني ديگري نيز براي اين دو واژه آورده اند. برخي نيز اين دو را هم معنا دانسته اند. «3»

4. «وَيْل» براي تهديد به كار مي رود، يعني

واي به حال عيب جويان زراندوز! اين تعبير در قرآن، در مورد منافقان و كافران به كار رفته، كه خدا موضع گيري سختي در برابر آنان دارد.

5. در احاديث اسلامي بر حفظ آبروي مردم سفارش شده، و از آزار، عيب جويي و توهين به ديگران منع شده است. از جمله در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 341

خوارترين مردم كسي است كه به ديگران توهين كند. «1»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه به برخي اصحاب فرمود:

آيا شما را به بدترينِ مردم خبردهم؟ گفتند: آري اي فرستاده ي خدا.

حضرت فرمود: كساني كه بسيار سخن چين اند و در ميان دوستان جدايي مي افكنند و از افراد پاك و بي گناه، عيب جويي مي كنند. «2»

يكي گفت با صوفيي در صفا نداني فلانت چه گفت از قفا؟

بگفتا خموش اي برادر بخفت ندانسته بهتر كه دشمن چه گفت كساني كه پيغام دشمن برند زِ دشمن همانا كه دشمن ترند (سعدي)

6. زراندوزان، كه

ثروت هاي زياد را از راه حلال و حرام گردآوري مي كنند و آنها را مي شمارند و ذخيره مي سازند، مورد نكوهش قرار گرفته اند. «3»

آنان مي پندارند كه ثروتشان آنها را جاويدان مي سازد و مرگ و بيماري و حوادث را از آنان دفع مي كند، در حالي كه ثروت بي هدف و حرام، نه تنها مشكل گشا نيست بلكه مشكل ساز است؛ همان طور كه قارون ها و فرعون ها را هلاك ساخت.

7. در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده:

مال، جز با پنج خصلت جمع نمي شود: بُخل شديد، آرزوهاي دور و دراز، آزمندي، قطع رابطه با خويشاوندان و مقدم داشتن دنيا بر آخرت. «4»

8. در فرهنگ اسلامي، زراندوزي و تنگدستي هر دو نكوهش شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 342

انسان مسلمان بايد با كار و تلاش زندگي مرفه و آبرومندي براي خود و خانواده اش فراهم سازد، ولي نبايد گرفتار ثروت اندوزي بخيلانه و آزمندانه شود؛ به عبارت ديگر، ثروت براي فرد مسلمان نيك است، در صورتي كه:

الف) ثروت وسيله باشد نه هدف؛

ب) ثروتمند امير بر مال باشد نه اسير آن؛

ج) ثروت از راه قانوني و حلال به دست آيد، نه از راه حرام و غير قانوني؛

د) ثروت در راه حلال مصرف شود نه در كژ راهه ها.

9. «حُطمة» (در هم شكستن) يكي از نام هاي دوزخ، يا بخش فوق العاده سوزان آن است. اين نام اشاره به آن است كه دوزخ، غرور زراندوزان عيب جو را درهم مي شكند؛ همان طور كه جسم آنان را مي سوزاند و درهم مي شكند.

آري؛

همان گونه كه آنان در دنيا بر مردم فشار رواني وارد مي كنند، در آخرت گرفتار فشار شكننده ي دوزخ مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با بد گويي و عيب جويي، بر مردم فشار رواني وارد مسازيد.

2. ثروت اندوزي شما را جاويدان نمي سازد، (پس آزمند و بخيل نباشيد).

3. فرجام زراندوزان عيب جو، عذاب آلود است.

4. هر كس به مردم فشار رواني وارد كند تحت فشار دوزخ، درهم شكسته مي شود.

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا نهم سوره ي هُمزه با هشدار به زراندوزان عيب جو، به بيان اوصاف آتش دوزخ مي پردازد و مي فرمايد:

5- 9. وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ* نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْأَفْئِدَةِ* إِنَّهَا عَلَيْهِم مُؤْصَدَةَ* فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ

و چه چيز تو را آگاه كرد كه (دوزخ)، درهم شكننده چيست؟!* (آن) آتش برافروخته ي خدايي است؛* (همان آتشي) كه از دل ها (ي سوزان) سر مي زند.* در حقيقت آن (آتش) بر آنان فرو بسته شده است،* در ستون هايي كشيده (و طولاني)!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 343

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات، هشداري است به زراندوزان عيب جو؛ همان كساني كه با بدگويي و عيب جويي بر مردم فشار رواني وارد مي كردند و سخنانشان هم چون عمودهايي بر قلب مردان خدا فرو مي رفت و دل آنان را آتش مي زد و اموال مردم را جمع كرده و زنداني مي كردند. اكنون در رستاخيز، اين زراندوزان عيب جو، گرفتار

آتشي مي شوند كه هم چون آتش مواد منفجره بر آنان فشار مي آورد، غرور رواني و اعضاي بدنشان را درهم مي شكند و راه گريزي از آن ندارند؛ آتشي كه هم چون ميله هاي آهني در اعماق وجود آنان نفوذ مي كند و دلشان را آتش مي زند و مي سوزاند.

آري؛ آتش دوزخ عكس العمل و تجسّم اعمال افراد در دنياست.

چون هر چه مي رسد به تو از كرده هاي توست جرم فلك كدام و گناه زمانه چيست؟ (صائب)

2. در اين آيات، تعبيراتي به كار رفته است كه ذلّت و خواري زراندوزان عيب جو را نشان مي دهد. از طرفي بيان شده كه آنان را به دوزخ پرتاب مي كنند همان طور كه چيزهاي بي ارزش را دور مي اندازند. «1»

و از طرف ديگر اشاره شده كه آتش دوزخ آنان را درهم مي شكند و غرور روحي و قدرت جسماني آنها درهم فرو مي ريزد «2» و آنان حق بيرون آمدن از دوزخ را ندارند. «3»

آري؛ كساني كه با زبان و اشاره ي چشم و ابرو و با عيب جويي ها و طعنه هاي خود، ديگران را ريشخند و خوار مي ساختند، اكنون در رستاخيز خوار و ذليل مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 344

3. تعبير «آتش الهي» اشاره به عظمت آتش دوزخ است. آتشي كه به دل مي رسد و آن را آتش مي زند و مي سوزاند، بر خلاف آتش هاي دنيوي كه به پوست مي رسند.

4. مقصود از جمله ي

«آتش دوزخ در ستون هايي است.» چيست؟

مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) منظور آن است كه آتش دوزخ در ستون هاي طولاني است؛

ب) اين تعبير تأكيدي است بر بسته بودن درهاي دوزخ كه گويا با ميخ هاي محكم بسته شده اند؛

ج) منظور نوعي از وسائل عذاب دوزخيان، همانند كُند و زنجير است؛

د) مقصود آن است كه شعله هاي آتش دوزخ، هم چون اشعه ي ايكس، به صورت عمودي حركت مي كند و تا اعماق وجود انسان فرو مي رود. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه ي به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد.

معناي اول و چهارم نيز قابل جمع است، ولي معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. عذابي خرد كننده و دل سوز، در انتظار زراندوزان عيب جوست.

2. از دوزخي بهراسيد كه بر دل آتش مي زند، (و دست از عيب جويي و زراندوزي برداريد).

3. زراندوزي و عيب جويي، باعث زنداني شدن انسان در دوزخ مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 345

بخش بيست و هفتم: سوره ي فيل

اول

كليات

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هر كس سوره ي «فيل» را در نماز واجب بخواند، در رستاخيز هر كوه و زمين هموار و كلوخي، براي او گواهي مي دهد كه او از نمازگزاران است. «1»

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «تكاثر» را بخواند خدا از نعمت هايي كه در دنيا به او داده است حساب رسي نمي كند و پاداش قرائت هزار آيه را به او مي دهد. «1»

ويژگي

ويژگي:

خصوصيت سوره ي «فيل» آن است كه با سوره ي «ايلاف» در حكم يك سوره اند. اگر كسي يكي از آنها را در نماز بخواند، بايد ديگري را نيز بخواند تا يك سوره ي كامل به شمار آيد. «2»

اهداف

اهداف:

هدف اصلي سوره هشدار به مخالفان اسلام و سركشان قدرتمند است كه از سرنوشت عذاب آلود فيل سواران عبرت آموزند.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري قدرت خدا در برابر دشمنان حق، كه با پرنده گاني كوچك، لشكري عظيم را از پاي در مي آورد (در آيه ي 3)؛

2. اشاره اي به استفاده از فيل، در جنگ هاي ما قبل اسلام (در آيه ي 1)؛

3. بيان اين كه خدا نقشه هاي دشمنان را نابود مي كند (در آيه ي 2).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 347

دوم

دوم: محتواي سوره ي فيل قرآن كريم در سوره ي فيل به ماجراي حمله ي فيل سواران به كعبه و فرجام هلاكت بار و عبرت آموز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ* أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ* وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ* تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّيلٍ* فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ آيا نظر نكرده اي كه پروردگارت با همراهان فيل چه كرد؟!* آيا نيرنگ آنان را گم گشته قرار نداد؟!* و پرندگاني دسته دسته بر آنان فرستاد،* كه سنگ [هايي از جنس گِل بر آنان افكندند؛* و (سرانجام) آنان را هم چون برگ خورده شده قرار داد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند: ابوطالب روزي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرسيد: آيا تو پيامبر قوم خود هستي يا به سوي جهانيان برانگيخته شده اي؟

پيامبر صلي الله عليه و آله در جواب فرمود: من به سوي تمام انسان هاي سياه، سفيد، عرب و عجم برانگيخته شده ام ... و تمام فارس و روم را به سوي اين آيين فرا مي خوانم.

اين سخن به گوش قريش رسيد و آنها با اعتراض به ابوطالب گفتند: اگر اين سخنان به گوش مردم فارس

و روم برسد، ما را از سرزمين مان مي ربايند و سنگ هاي خانه ي كعبه را قطعه قطعه جدا مي كنند.

در همين هنگام آيه ي 57 سوره ي قصص و سوره ي فيل فرود آمد «1» (و با

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 348

يادآوري سرگذشت هلاكت بار فيل سواران، گوش زد نمود كه هيچ كس قادر نيست به كعبه حمله كند).

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سوره به ماجراي حمله ي ابرهه و سپاه فيل سوار او به كعبه اشاره دارد. «1» ابرهه يكي از فرماندهان سپاه مسيحيان در فتح يمن بود. او كه مردي قدرت طلب بود با كودتا در يمن به حكومت رسيد و دستور ساخت كليسايي زيبا را داد و از مردم عرب خواست كه در آن عبادت كنند و از كعبه دست بردارند ولي آنها نپذيرفتند و حتي برخي از آنها به كليساي ابرهه جسارت كردند و آن را آتش زدند؛ از اين رو ابرهه تصميم به تخريب كعبه گرفت تا هم از آنها انتقام گرفته باشد و هم مردم را متوجه كليساي خود سازد.

ابرهه با سپاهي فيل سوار «2» به سوي مكه حركت كرد و به غارت اموال مردم پرداخت كه در اين ميان دويست شتر از عبدالمطلب به يغما رفت.

سپس فرستاده اي به سوي بزرگ مردم مكه (عبدالمطلب) فرستاد تا به آنان خبر دهد كه او فقط براي تخريب كعبه آمده و قصد جنگ ندارد.

عبدالمطلب نزد او رفت و ضمن درخواست برگرداندن شترانش، به او گفت:

من صاحب شتران هستم و خانه ي كعبه نيز صاحب دارد، كه

به زودي از آن دفاع مي كند. با سرازير شدن سپاه ابرهه به سوي كعبه، مردم مكه به دره ها و كوه ها پناه بردند ولي ديري نپاييد كه ابر سياهي از پرندگاني كه شبيه پرستو بودند نمايان شد و هر كدام از آنها با سه سنگ ريزه اي كه با منقار و پاها حمل مي كردند بر لشكريان ابرهه حمله كردند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 349

و اين سنگ ريزه ها به هر كس اصابت مي كرد هلاك مي شد. افرادي هم كه جان سالم به در بردند فرار كردند.

2. در همان سالي كه سپاه فيل سوار به مكه حمله كرد (يعني پنجاه و دو سال قبل از هجرت) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به دنيا آمد و آن سال به عام الفيل مشهور گشت كه مبدأ تاريخي براي عرب ها شد.

برخي مفسران برآن اند كه اين واقعه زمينه ساز ظهور پيامبر بود؛ يعني از نوع معجزاتي است كه قبل از قيام پيامبران واقع مي شود، و در اصطلاح به اين نوع وقايع، «ارهاص» گفته مي شود. «1»

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله واقعه ي حمله ي سپاهيان ابرهه به كعبه را نديده بود، امّا در اين آيات به ايشان خطاب مي شود: «آيا نظر نكرده اي؟!» اين تعبير به خاطر آن است كه آن واقعه به عصر پيامبر صلي الله عليه و آله بسيار نزديك بود به طوري كه گويا پيامبر صلي الله عليه و آله با چشم خود ديده است؛ و يا اين كه مقصود از «نظر»، تأمّل در اين

حادثه ي عبرت آموز است.

4. لشكريان بي شمار ابرهه براي ايجاد رعب و وحشت از فيل هايي كه پيشرفته ترين وسيله ي جنگي آن زمان به شمار مي آمد، استفاده مي كردند.

اما خدا آنان را به وسيله ي موجوداتي كوچك، هم چون پرستو و توسط سنگ گل ها نابود ساخت تا درس عبرتي براي همه ي سركشان زورمند باشد و بدانند كه قدرت آنها در برابر قدرت الهي حقير و ناچيز است!

5. نيرنگ و نقشه ي ابرهه از اين حمله، تخريب كعبه و فراخواندن مردم به عبادت در كليساي خود بود، اما خدا اين نقشه و نقشه كشان را نابود ساخت تا درس عبرتي براي ديگران شوند. آنان نه تنها به مقصود خود نرسيدند، بلكه شكست آنان بر عظمت مكه و كعبه افزود و امنيت آن جا را صد چندان كرد، و دل هاي مشتاقان را بيش تر جذب كعبه نمود.

6. «أبابيل» به معناي دسته دسته است، يعني اين پرندگان كه شبيه پرستو بودند به صورت گروهي حركت مي كردند، و با سنگ گِل هاي كوچكي كه با خود حمل مي كردند سپاه ابرهه را بمباران و هم چون برگ خردي بر

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 350

زمين ريختند و هلاك ساختند.

7. در اين جا پرسشي كه مطرح است اين است كه چگونه سپاهي عظيم به وسيله ي سنگ گل هاي كوچك از پاي درآمد؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت: قرآن اشاره كرده كه اين سنگ گل ها به نحوي معجزه آسا سپاه ابرهه را از پاي درآورد، اما روشن نساخته است كه اين سنگريزه ها حامل ميكرب هايي هم چون وبا، حصبه

و آبله بوده است؛ «1» يا اتم هاي فشرده اي بوده كه بسيار سنگين شده و به هر كجا اصابت مي كرده آن را سوراخ مي نموده است و يا به نوع ديگري بوده است.

به هر حال خدايي كه در درون هر ذره، نيروي اتمي قرار داده است مي تواند به وسيله ي سنگريزه ها، سپاهي عظيم را نابود سازد.

8. سپاهيان هلاك شده ي ابرهه، به برگِ خورده شده، يا كاه جويده شده تشبيه شده اند. اين مطلب اشاره به خواري و ناتواني آن گروه سركش، و متلاشي شدن كامل آنهاست.

9. سوره ي فيل و ماجراي هلاكت بار وعبرت آموز آن، هشداري بود براي مشركان مكه كه با پيامبر صلي الله عليه و آله مخالفت مي كردند و درس آموزنده و هشدار دهنده اي است براي همه ي سركشان تاريخ.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سرنوشت عذاب آلود فيل سواران بنگريد و عبرت آموزيد.

2. خدا مي تواند قدرتمندان و موجودات بزرگ را با كوچك ترين چيزها هلاك سازد.

3. اگر خدا بخواهد، پرندگان و سنگ ريزه ها باعث نابودي دشمنان او مي شوند.

4. اگر كسي به مقدسات حمله كند خدا او را خرد و هلاك مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 351

بخش بيست و هشتم: سوره ي قريش

اول

كليات

كليات:

سوره ي «قريش» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 4 آيه، 17 كلمه و 93 حرف است. اين سوره بيست و هشتمين سوره در ترتيب نزول (قبل از سوره ي

«قارعه») «1» و صد و ششمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «قريش» (نام قبيله اي مشهور در مكه) و «لِايلاف» (براي الفت گرفتن)، كه هر دو نام از اولين آيه ي اين سوره گرفته شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 352

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي قريش را بخواند، ده برابر تعداد كساني كه گرد خانه ي كعبه طواف كرده يا اعتكاف مي كنند، نيكي و حَسَنه به او مي دهند. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن، يعني دوستي با ديگران و پرستش خداي كعبه، حركت كنند.

ويژگي

ويژگي:

سوره ي «قريش» با سوره ي «فيل» يك سوره ي كامل به شمار مي آيد و اگر كسي يكي از آنها را در نماز بخواند، بايد ديگري را نيز بخواند. «2» البته ارتباط محتواي سوره ي قريش با سوره ي فيل شاهد اين يگانگي است.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره بيان نعمت هاي الهي براي انگيزش حسّ سپاس گزاري و پرستش است.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري اين نكته كه الفت و دوستي يكي از نعمت هاي الهي است (در آيات 1 و 2)؛

2. بيان اين مطلب كه امنيت و غذا از نعمت هاي الهي است كه بايد در برابر آن از خدا سپاس گزاري نمود و او را پرستش كرد (در آيات 3 و 4)؛

3. يادآوري نعمت هاي الهي به قريش، و فراخوان آنان به سوي توحيد (در آيات 1- 4).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 353

دوم

دوم: محتواي سوره ي قريش قرآن كريم در سوره ي قريش به اهميت الفت و فلسفه ي پرستش اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 1. لِايلَافِ قُرَيشٍ* إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ* فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ براي الفت گرفتن قريش،* الفت آنان در سفر زمستانه و تابستانه،* پس بايد پروردگار اين خانه (: كعبه) را بپرستند؛* (همان) كسي كه آنان را در گرسنگي غذا داد و آنان را از ترس ايمن ساخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي «قريش» در حقيقت دنباله ي سوره ي «فيل» و يادآور نعمت هاي الهي بر مردم مكه است:

خدا سپاه فيل سوار را نابود و حمله ي آنان به كعبه را دفع كرد، تا اجتماع قريش متلاشي نشود و الفت بيش تري يابد و به ياري خدا دلگرم شود. «1»

2. سرزمين مكه كه بين شام و يمن قرار داشت سرزميني خشك و كم آب بود و كشاورزي و دامداري در آن رونق چنداني نداشت، از اين رو مردم مكه بيش تر به تجارت مي پرداختند. آنان در تابستان به سوي

سرزمين شام (يعني فلسطين و سوريه) و در زمستان به سوي يمن كه هوا در آن جا گرم تر بود، مسافرت مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 354

آنان در اين سفرها نيازمند دوستي، امنيت و غذا بودند، و خدا به وسيله ي حفظ كعبه اين امور را براي آنان به ارمغان آورد.

يعني پس از واقعه ي عام الفيل، قريش در ميان مردم از احترام خاصي برخوردار شدند و كم تر متعرّض آنان مي شدند؛ كعبه نيز نقطه ي اميد آنان بود و همگي به سوي آن باز مي گشتند و با تجارت آنها و سفرهاي زيارتي ديگران به مكه، اقتصاد مكه رونق مي گرفت و غذاي قريش تأمين مي شد.

3. در اين آيات به سه نعمت دوستي، غذا و امنيت اشاره شده است. سه نعمتي كه در زندگي بشر نقش اساسي دارد و لازم است انسان سپاس گزار اين نعمت ها باشد و خدا را بپرستد.

4. «قُريش» نام قبيله ي اصلي مردم مكه و در اصل به معناي اكتساب است؛ چون قريش زندگي خود را با تجارت مي گذراندند؛ و يا به معناي بازرسي و خبرگيري است كه قريش از حاجيان اخبار اطراف را كسب مي كردند؛ و يا به معناي اجتماع است؛ و يا نام نوعي حيوان قدرتمند دريايي است كه حيوانات كوچك را مي بلعد. «1»

به هر حال قريش كه اولين مخاطبان اسلام بودند سابقه ي خوبي از خود برجاي نگذاشتند؛ چون اكثر آنان در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله ايستادند و او را آزار دادند و سپاس نعمت هاي الهي را

به جا نياوردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با ياد نعمت هاي الهي (مثل دوستي، امنيت و غذا) سپاس گزار و پرستشگر او باشيد.

2. منشأ امنيت، غذا و دوستي ها پروردگار شماست.

3. قريش (و مردم مكه) قدر نعمت هاي الهي خود را بدانند و از پرستش خدا غافل نشوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 355

بخش بيست و نهم: سوره ي ماعون

اول

كليات

كليات:

سوره ي «ماعون» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 7 آيه، 25 كلمه و 125 حرف است. اين سوره شانزدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «تكاثر» و قبل از سوره ي «كافرون») و صد و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «ماعون» (وسايل ضروري و كوچك زندگي)، «الدين» (روز جزا و آيين) و «ارأيتَ» (آيا ديدي؟) كه نام اول، از آيه ي هفتم، و دو نام ديگر از آيه ي اوّل اين سوره گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 356

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه هركس اين سوره را در نمازهاي واجب و مستحب بخواند، خدا نماز و روزه ي او را قبول و از حساب دنيا معاف مي كند. «1»

البته روشن است كه اين آثار براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و طبق محتواي آن عمل كنند؛ يعني به ديگران كمك و به يتيمان و بينوايان رسيدگي كنند، و به نماز اهميت دهند.

اهداف

اهداف:

1. يادآوري معاد؛

2. بيان آثار انكار معاد و نكوهش منكران.

مطالب

مطالب:

1. يادآوري لزوم رسيدگي به يتيمان و بينوايان (در آيات 2 و 3)؛

2. نكوهش غفلت كنندگان از نماز و رياكاران (در آيات 4- 6)؛

3. سرزنش كساني كه چيزهاي كوچك و ضروري زندگي را به همسايگان نمي دهند (در آيه ي 7).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 357

دوم

دوم: محتواي سوره ي ماعون قرآن كريم در سوره ي ماعون به آثار انكار معاد در زندگي اجتماعي اشاره مي كند و با هشدار به رياكاران و سهل انگاران در نماز مي فرمايد:

1- 7. أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ* فَذالِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ* وَلَا يَحُضُّ عَلَي طَعَامِ الْمِسْكِينِ* فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ* الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ* وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ آيا ديدي كسي را كه (روز) جزا را دروغ مي انگارد؟!* پس آن كسي است كه يتيم را به سختي مي راند؛* و بر غذا دادن به بينوا (يان) تشويق نمي كند.* و واي بر نمازگزاران؛* (همان) كساني كه آنان از نمازشان غافل اند؛* (همان) كساني كه ايشان رياكاري مي كنند؛* و چيزهاي اندك (وسايل زندگي را از ديگران) دريغ مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از تكذيب گراني يادشده كه روز جزا و قيامت را انكار و يا دين اسلام را دروغ مي شمارند. «1» اين بي ايماني و دوري از دين، موجب مي شود كه دست به هر خلافكاري بزنند «2» و نماز و عبادت را به فراموشي بسپارند و به انسان هاي نيازمند كمك نكنند؛ زيرا مهم ترين انگيزه ي انسان از انجام كارهاي نيك و عبادت خالصانه، ايمان است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 358

2. در اين آيات پنج اثر براي منكران دين و معاد بيان شده است: «1»

الف) به كودكان بي سرپرست توجه نمي كنند و برخورد خشونت آميز با آنان دارند؛

ب) مردم را براي كمك به بينوايان تشويق نمي كنند؛

ج) نماز و عبادت را به فراموشي مي سپارند، و در مورد آن سهل انگاري مي كنند؛

د) افرادي رياكارند كه كارها را براي خدا و ثواب هاي اخروي انجام نمي دهند بلكه براي خشنودي مردم كار مي كنند؛

ه) به همسايگان و دوستان كمك نمي كنند و حتي از عاريه دادن وسايل اندك و كوچك زندگي به آنان دريغ مي كنند.

3. در اين آيات به دو نكته ي متفاوت در مورد يتيمان و بينوايان اشاره شده است:

الف) برخورد خشونت آميز بي دينان با يتيمان و تأكيد بر راندن آنها؛

ب) تأكيد بر غذا ندادن به بينوايان.

يعني يتيمان بيش از هر چيز نيازمند محبت اند، تا كمبود عاطفي فقدان پدر و مادر آنها تأمين شود، ولي بينوايان بيش تر نيازمند غذا و كمك هاي مالي اند.

4. مردم نه تنها وظيفه دارند به بينوايان كمك مالي كنند، بلكه بايد ديگران را نيز در اين كار تشويق كنند. آري؛ ما بايد با تشكيل انجمن هاي خيريه و تبليغات، مردم را براي كمك رساني به نيازمندان تشويق كنيم.

خواهي ز لطف بر تو گشايد خدا دري هرگز به قهر، خسته دلان را مران ز در (قاسم رسا)

5. «ساهون» از ماده ي «سهو»، به معناي

خطايي است كه از روي غفلت سر مي زند، كه گاهي همراه با تقصير در مقدمات يا بدون تقصير است؛ كه در اين جا سهو و سهل انگاري همراه با تقصير در انجام نماز است؛ يعني افرادي كه در مورد اصل نماز سهل انگاري و غفلت مي كنند تا ترك شود.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 359

و يا اين كه در مورد وقت نماز سهل انگاري مي كنند و آن را به تأخير مي اندازند.

در احاديث اسلامي هر دو مورد از مصاديق آيه شمرده شده است «1».

آري؛ كساني كه اعتقاد قوي به دين ومعاد ندارند، در نماز سهل انگاري مي كنند؛ پس اگر مي خواهيد كسي به عبادت و نماز خود اهميت دهد و آن را ترك نكند، اعتقادات او را قوي سازيد.

6. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه منظور از آيه، ترك نماز و سستي در انجام آن است. «2»

و در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده:

هيچ عملي نزد خدا محبوب تر از نماز نيست، پس چيزي از امور دنيا شما را سرگرم نكند كه از وقت خاص نمازها غافل سازد (سپس به آيه ي فوق اشاره كردند و آن را به معناي سهل انگاري در وقت نماز دانستند). «3»

7. در اين آيات رياكاران سرزنش شده اند، چراكه ارزش هر كاري به نيت آن است. اگر كاري براي خدا باشد ارزشمند است ولي اگر به قصد نشان دادن به مردم باشد نزد خدا پاداشي ندارد و تكامل معنوي و روحي براي انسان

به بار نمي آورد.

خدايا عطا كن نمازي كه باشد منزه ز خودبيني و خودنمايي در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هر كس براي مردم عمل كند ثواب او بر مردم است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 360

سپس خطاب به يكي از اصحابش به نام زُراره فرمود:

اي زُراره هر ريايي شرك است. «1»

كليد در دوزخ است آن نماز كه در چشم مردم گزاري دراز

اگر جز به حق مي رود جاده ات در آتش فشانند سجاده ات (سعدي)

آري؛ رياكاري شرك خفي است، چون فرد، غير خدا را شريك در عبادت مي كند.

چو بر دل نشيند غبار ريا نتابد بر آن دل دگر روشني (قاسم رسا)

8. «ماعون» به معناي چيز اندك است و بسياري از مفسران گفته اند:

مقصود وسايل جزئي مورد نياز و ضروري زندگي است، و غالباً همسايگان آنها را از هم ديگر عاريه مي گيرند؛ مثل آب، نمك، كبريت و ظروف.

«2»

كساني كه اين وسايل را از ديگران دريغ كنند مورد سرزنش قرار گرفته اند، چرا كه اين نشانه ي بُخل آنان و موجب به زحمت انداختن ديگران است.

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده:

ماعون همان وامي است كه انسان به ديگري مي دهد و يا وسايل زندگي است كه عاريه مي دهد و يا كارنيكي است كه انجام مي دهد. «3»

9. در حديث ديگري روايت شده كه شخصي به امام صادق عليه السلام عرض كرد: «ما همسايگاني داريم كه وقتي وسايل را به عاريه مي گيرند آنها را مي شكنند و خراب مي كنند، اگر وسايل را به آنها ندهيم گناه كرده ايم؟» حضرت فرمود: «در اين صورت مانعي ندارد». «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 361

آموزه ها و پيام ها:

1. دين ناباوري، انكار معاد و آثار آنها را بنگريد (و عبرت بياموزيد).

2. برخورد خشونت آميز با كودكان بي سرپرست، تشويق نكردن مردم به غذا رساني به بينوايان، سهل انگاري در نماز، رياكاري و بُخل در عاريه دادن وسايل زندگي از آثار معاد ناباوري است.

3. انكار دين ومعاد آثار زيانبار اجتماعي و فردي دارد.

4. اگر مي خواهيد افراد را نماز خوان كنيد، اعتقادات ديني و معاد باوري آنان را تقويت نماييد.

5. سهل انگاري در نماز عواقب شومي به دنبال دارد (پس شما اين گونه نباشيد).

6. مجازات الهي در انتظار رياكاران است (پس شما رياكاري نكنيد).

7. هركس در وسايل كوچك زندگي بُخل ورزد، (و مردم را به زحمت اندازد) آينده ي شومي در انتظار اوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 363

بخش سي ام: سوره ي كوثر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «كوثر» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 3 آيه، 10 كلمه و 42 حرف است. اين سوره چهاردهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «عاديات» و قبل از سوره ي «تكاثر») و صد و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 364

فضيلت

تنها نام اين سوره «كوثر» (خيرفراوان) است كه از آيه ي اول سوره گرفته شده است.

فضيلت:

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه هركس سوره ي كوثر را در نماز واجب و مستحب بخواند، خدا در رستاخيز او را از نهر كوثر سيراب مي كند. «1»

البته روشن است كه اين ثواب ها براي كسي است كه سوره را بخواند و در آن تفكر و در راستاي آن به سوي كوثر حركت كند و نماز گزارد.

ويژگي

ويژگي ها:

سوره ي كوثر با سه آيه، كوچك ترين سوره ي قرآن است. برخي كلمات آن مثل «كوثر»، «ابتر» و «نحر» يك بار در قرآن به كار رفته است.

اهداف

اهداف:

محور اصلي اين سوره، بيان نعمت هاي الهي بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دل داري به ايشان است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره به نعمت هاي فراواني كه به پيامبر صلي الله عليه و آله داده شد؛ از جمله حضرت فاطمه عليها السلام (در آيه ي 1)؛

2. اشاره اي به تداوم نسل پيامبر صلي الله عليه و آله و منقطع شدن نسل دشمنان او (در آيه ي 3)؛

3. معرفي نماز و قرباني، به عنوان دو راه سپاس گزاري از نعمت هاي الهي (در آيه ي 2).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 365

دوم

دوم: محتواي سوره ي كوثر قرآن كريم در سوره ي كوثر با بيان اعطاي نعمت فراوان به پيامبر صلي الله عليه و آله، به ايشان دلداري داده، و با اشاره به منقطع شدن دشمنان او مي فرمايد:

1- 3. إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ* إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

در حقيقت ما به تو (نيكي) فراوان عطا كرديم.* پس براي پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قرباني كن.* [چرا] كه فقط (دشمن) كينه توز تو بريده نسل است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند: شخصي به نام «عاص بن وائِل» كه از سران مشركان مكه بود، هنگام خارج شدن پيامبر صلي الله عليه و آله از مسجد الحرام با ايشان ملاقات و صحبت كرد، سپس وارد مسجد الحرام شد و مشركان از او پرسيدند باچه كسي صحبت مي كردي؟ گفت: با اين مرد ابتر! (يعني كسي كه پسر ندارد و نسل او منقطع است).

سوره ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به پيامبر صلي الله عليه و آله بشارت كوثر داد و دشمنان او را منقطع خواند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

دو پسر به نام قاسم و طاهر (: عبداللَّه) از خديجه داشت كه هر دو در مكه از دنيا رفتند و ايشان بدون پسر باقي ماند. «2» اين تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 366

موضوع باعث شد تا دشمنان زبان بگشايند و آن حضرت را «ابتر» يعني «بريده نسل» بخوانند، چراكه آنان مي پنداشتند پسر اهميت زيادي دارد و تداوم بخش برنامه ي پدر است؛ از اين رو پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه پسر نداشت برنامه هايش تعطيل مي شد.

2. سوره ي كوثر چند خبر اساسي را اعلام كرده است كه برخي، آنها را پيش گويي هاي اعجاز آميز قرآن دانسته اند: «1»

الف) خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله خير فراواني هم چون پيروزي اسلام بر كفر، «2» و موهبتي هم چون فاطمه عليها السلام مي دهد كه برنامه ها و نسل اورا تداوم مي بخشد.

ب) دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله بريده نسل خواهند شد و برنامه ها و عظمت دودمان آنها باقي نخواهند ماند؛ همان طور كه مشركان مكه و عاص بن وائل و مانند او منقرض شدند و هيچ نامي از آنان و دودمانشان باقي نيست.

3. «كوثر»، از ريشه ي «كثرت» به معناي خير و بركت فراوان است، و به افراد سخاوتمند نيز كوثر گفته مي شود.

مفسران قرآن در مورد معناي كوثر چند احتمال داده اند؛ از جمله:

كثرت فرزندان فاطمه عليها السلام، نهري در بهشت، «3» حوض كوثر «4» (كه مؤمنان در هنگام ورود به بهشت از آن سيراب مي شوند.) قرآن، نبوّت، كثرت اصحاب و ياران، شفاعت «5»، پيروزي هاي

پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ ها و نيز علماي امت او «6» كه فرزندان معنوي پيامبر صلي الله عليه و آله و فاطمه عليها السلام هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 367

البته معناي كوثر وسيع است و مانعي ندارد كه شامل همه ي اين مصاديق و موارد بشود؛ هر چند با توجه به قرينه ي ذيل سوره (يعني بريده نسل خواندن دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله) و شأن نزول آن، احتمال اول مناسب تر است.

آري؛ اين فاطمه عليها السلام است كه خود شفاعت كننده ي امت است و فرزندانش هم چون نهري بهشتي در بين بشريت جاري شده و همگان را از حوض كوثر علوم آل محمد صلي الله عليه و آله سيراب مي كنند و تداوم بخش نبوّت و پاس داران قرآن اند و با رهبري شان پيروزي هاي بزرگ علمي و معنوي براي مسلمانان به وجود آورده اند.

جنت طلبان گر لب شيرين تو بينند در كام همه تلخ شود كوثر و تسنيم (جامي)

4. در اين سوره بيان شده كه به شكرانه ي نعمت كوثر، پيامبر صلي الله عليه و آله بايد نماز بگزارد و قرباني كند. البته برخي مفسران معتقدند كه مقصود نماز و قرباني روز عيد قربان است، ولي معناي آيه گسترده است و شامل هرگونه نماز و قرباني مي شود.

اين سوره در حقيقت، آموزشي است براي همه ي رهبران الهي و مسلمانان تا

براي اداي شكر نعمت هاي بزرگ الهي به نماز وقرباني رو آورند و پيوند خود را با خدا و خلق محكم تر و نياز معنوي خويش و نياز مادي غذايي بينوايان را برطرف سازند.

5. «نَحْر» در اصل به معناي گلوگاه و نيز «كشتن شتر» است و از آن جا كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله، شتر اهميت ويژه اي داشت، به مصداق كامل قرباني، يعني كشتن شتر اشاره شده است.

اما مفسران قرآن معاني ديگري نيز براي آن بيان كرده اند:

- مقصود از «نحْر» ايستادن رو به قبله در هنگام نماز است، چون يكي از معاني اين واژه، روبه رو شدن است.

- مقصود بلند كردن دست ها در هنگام تكبير گفتن در نماز است؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 368

- و يا اين كه در هنگام ركوع، كمر انسان كاملًا صاف باشد.

دو مورد اخير در احاديث اسلامي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده است. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود و مصداق آيه باشد، ولي معناي اول با ظاهر آيه و معناي سوم با ذكر نماز قبل از نَحْر سازگارتر است.

6. «ابتر» به معناي «حيوان دم بريده» است و به انسان هايي كه نسلشان قطع شده نيز گفته شده است. به كاربردن اين تعبير در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله نوعي توهين به ايشان بود؛ از اين رو خدا در مورد دشمنان او نيز از همان تعبير استفاده كرد و آنان را

دشمن كينه توزي خواند كه دشمني آنها همراه با قساوت، رذالت و بي ادبي است.

7. از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله جز يك دختر باقي نماند و تمام نسل ايشان از فاطمه عليها السلام ادامه يافت و اين در حالي است كه آمار فرزندان فاطمه عليها السلام در آستانه ي قرن پانزدهم هجري قمري و قرن بيستم ميلادي در جهان، بين 50 تا 100 ميليون نفر تخمين زده مي شود. «2»

اما از نسل دشمنان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هيچ نام و رسمي باقي نمانده است.

8. در اين سوره از دادن كوثر با لفظ «عطا» ياد شده كه عظمت آن را مي رساند و نيز از ضمير جمع (انّا) و از تأكيد (انّ) عظمت نعمت كوثر استفاده مي شود كه تاكنون گوشه اي از آن براي ما روشن شده است.

آري؛ خدا زحمات رهبران الهي را ارج مي نهد و در عوض به آنان خير فراوان عطا مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 369

آموزه ها و پيام ها:

1. خط پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مستدام وخط دشمنان او منقطع است.

2. خدا زحمات رهبران الهي را جبران مي نمايد و به آنان خير فراوان عطا مي كند.

3. هرگاه خدا به شما نعمتي بزرگ داد با نماز و قرباني از او سپاس گزاري كنيد.

4. مخالفان اسلام، به «كوثر پيامبر» و «انقطاع دشمنانش» بنگرند (و عبرت آموزند).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 371

بخش سي و يكم: سوره ي كافرون

اول

كليات

كليات:

سوره ي «كافرون» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 6 آيه، 26 كلمه و 94 حرف است. اين سوره هفدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ماعون» و قبل از سوره ي «فيل») و صد و نهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «كافرون»، «عبادت» و «جَحْد» (انكار)، كه نام اول از آيه ي اول سوره و نام هاي ديگر از مضمون سوره، كه انكار، كفر و عبادت خداست، گرفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 372

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «كافرون» را بخواند گويي يك چهارم قرآن را خوانده است. «1»

شايد اين بدان جهت است كه حدود يك چهارم قرآن مربوط به مبارزه با شرك است و البته اين ثواب براي كسي است كه اين سوره ي را بخواند و در راستاي آن حركت كند و دست ردّ بر سينه ي مشركان و كافران بزند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره، اعلام توحيد عبادي است.

مطالب

مطالب:

1. اعلام بيزاري از كفر و شرك در عبادت؛

2. اعلام جدايي راه مسلمانان از كافران، و مأيوس كردن كافران.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 373

دوم

دوم: محتواي سوره ي كافرون قرآن كريم در سوره ي كافرون با اعلام توحيد عبادي اسلام، به نفي كفر و شرك مي پردازد و مي فرمايد:

1- 6. قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ* لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ* وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ* وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ بگو: «اي كافران!* آنچه را (شما) مي پرستيد (من) نمي پرستم،* و آنچه را (من) مي پرستم شما نمي پرستيد،* و آنچه را (شما) پرستيديد من نمي پرستم،* و آنچه را (من) مي پرستم شما نمي پرستيد؛* دين شما فقط براي شماست، و دين [من فقط براي من است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از سران مشركان مكه به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: يك سال تو از آيين ما پيروي كن و بت هاي ما را بپرست، و يك سال نيز ما خداي تورا مي پرستيم، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله نپذيرفت؛ و باز اصرار كردند كه حداقل برخي از بت هاي ما را لمس كن و به آنها تبرك جوي تا ما نيز تو را تأييد كنيم و خداي تو را بپرستيم، ولي بازهم پيامبر صلي الله عليه و آله قبول نكرد و فرمود: «من منتظر فرمان خدا هستم.» در اين هنگام سوره ي «كافرون» فرود آمد و پيامبر صلي الله عليه و آله آن را در

مسجد الحرام براي سران قريش خواند و آنان از شنيدن پيام اين سوره كاملًا مأيوس شدند و به آزار پيامبر صلي الله عليه و آله و يارانش پرداختند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 374

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين سوره بر توحيد عبادي تأكيد شده است؛ يعني در اسلام، عبادت مخصوص خداست و انسان مسلمان بايد فقط خدا را بپرستد و نبايد در برابر غير خدا، كرنش و عبادت كند و معبودان دروغين هم چون بت ها و موجودات ديگر را بپرستد، و كسي را شريك خدا در عبادت قرار دهد، كه گرفتار شرك عبادي مي شود.

2. اين آيات خبر مي دهند كه نه پيامبر صلي الله عليه و آله غير خدا را مي پرستد و نه مشركان دست از بت ها بر مي دارند و خدا پرست مي شوند. آري؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دست از حق و توحيد بر نمي دارد چون آن را با دليل پذيرفته و حقيقت آن را دريافته است.

ولي مشركان با تقليد كوركورانه از نياكان خود، به پرستش بت ها روي آورده اند و منافع خود را در آن مي بينند؛ از اين رو حاضر نمي شوند كه دست از شرك بردارند و تسليم توحيد شوند.

3. مقصود از كافراني كه هرگز مسلمان نمي شوند، سران مشركان مكه هم چون عاص، اميه و مانند آنهاست كه در نهايت با حالت كفر و شرك از دنيا رفتند؛ وگرنه برخي از كافران و مشركان قريش پس از فتح مكه مسلمان شدند. «1»

4. كافران و مشركان مكه، منكر خدا

به عنوان آفريننده ي جهان نبودند، «2» اما شرك در پرستش داشتند و معتقد بودند كه بايد بت ها را پرستيد. با اين اعتقاد غلط بايد مبارزه مي شد.

5. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه چرا سوره ي «كافرون» و برخي ديگر از سوره هاي قرآن با واژه ي «قُل» (بگو) آغاز مي شود؟ درحالي كه اين آيات بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده كه براي مردم بگويد، و به طور طبيعي نبايد اين واژه را براي مردم حكايت كند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 375

پاسخ اين پرسش آن است كه واژه ي «قل» جزئي از وحي بوده، و نقل آن توسط پيامبر صلي الله عليه و آله نشانه ي حفظ و اصالت وحي الهي است كه ايشان عين كلام خدا و جبرئيل را بازگو مي كند و حتي واژه ي «بگو» را هم تكرار مي كند؛ يعني هيچ تعبير و تغييري در وحي رخ نمي دهد.

البته در مورد سوره ي «كافرون» نكته ي ديگري نيز وجود دارد و آن اين كه اگر واژه ي «قل» از اول آن حذف شود آيات بعد از نظر معنا مشكل پيدا مي كنند؛ چون پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد: من بت هاي شمارا نمي پرستم، نه اين كه خدا بگويد من بت نمي پرستم.

6. و پرسش ديگر اين كه تكرار جملات در سوره ي «كافرون» براي چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند پاسخ داده اند:

الف) تكرار جملات براي تأكيد بر نفي شرك عبادي ومأيوس كردن كامل مشركان است، تا ديگر براي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله

به شرك، اصرار نكنند و بدانند راه آنان از اسلام جداست؛

ب) هر كدام از جملات سوره ي «كافرون» در برابر جمله اي از مشركان است كه در شأن نزول بدان اشاره شد. آنان پيشنهاد كردند كه يك سال تو معبودان ما را بپرست، و سال بعد، ما خداي تورا مي پرستيم؛ باز سال سوم تو معبودان ما را بپرست، و سال چهارم ما خداي تو را مي پرستيم.

از اين رو قرآن نيز تمام اين پيشهادات را جداگانه نفي كرد. «1»

البته مانعي ندارد كه اين سوره اشاره به هردو تفسير باشد؛ زيرا هر دو معنا با هم قابل جمع است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 376

7. از آيين بت پرستي با عنوان «دين» ياد شده است، «دين شما ارزاني خودتان و دين ما نيز براي خودمان».

مفهوم اين سخن، جواز بت پرستي و تسامح و تساهل با كافران نيست بلكه نوعي تهديد و تحقير بت پرستي است، و شاهداين مطلب آن است كه قرآن با شرك و كفر در تمام ابعاد آن مبارزه مي كند. «1»

8. اين آيات، مرز اسلام و كفر را روشن مي سازد و راه مسلمان را براي هميشه از كافران و مشركان براي هميشه جدا مي سازد. آري؛ توحيد، رمز تكامل و پيوند با حق و شرك، و رمز سقوط و جدايي از حق است؛ پس اين دو قابل جمع وسازش نيستند، و هر انساني بايد يكي از اين دو خط را بپيمايد.

موحد

چه در پاي ريزي زرش چه شمشير هندي نهي بر سرش اميد و هراسش نباشد زكس بر اينست بنياد توحيد و بس (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. خط اصيل اسلامي، توحيد عبادي است.

2. راه اسلام، از شرك و كفر جداست.

3. اميدي به مشركان و كافران لجوج نداشته باشيد كه آنان توحيدگرا نخواهند شد.

4. توحيدِ عبادي خود را به همگان اعلام كنيد و از شرك و كفر بيزاري جوييد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 377

بخش سي و دوم: سوره ي نصر

اول

كليات

كليات:

سوره ي «نَصْر» در مدينه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 3 آيه، 19 كلمه و 77 حرف است. اين سوره صد و يكمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «حشر» و قبل از سوره ي «نور») و صد و دهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «نَصْر» (ياري) و «تَوديع» (خدا حافظي)؛ چرا كه گفته اند: اين سوره به وفات پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره دارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 378

فضيلت

فضيلت:

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «نصر» را بخواند همانند كسي است كه همراه پيامبر در فتح مكه شركت كرده است. «1»

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده:

هر كس سوره ي «فتح» را در نماز مستحبي يا واجب بخواند، خدا او را بر تمام دشمنانش پيروز مي گرداند. «2»

اهداف

اهداف:

1. مژده ي پيروزي اسلام؛

2. يادآوري لزوم سپاس گزاري بعد از پيروزي.

مطالب

مطالب:

1. اعلام اين كه در آينده اي نزديك، مردم گروه گروه به اسلام مي گروند (در آيه ي 2)؛

2. فراخوان به تسبيح، حمد و استغفار، به شكرانه ي پيروزي (در آيه ي 3).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 379

دوم

دوم: محتواي سوره ي نصر قرآن كريم در سوره ي نصر پيروزي اسلام را بشارت مي دهد و با دعوت به سپاس گزاري، در اين مورد مي فرمايد:

1- 3. إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ* وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً* فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّاباً

هنگامي كه ياري خدا و پيروزي فرا مي رسد،* و مردم را مي بيني، در حالي كه گروه گروه در دين خدا وارد مي شوند،* پس با ستايش پروردگارت تسبيح بگوي و از او طلب آمرزش كن؛ [چرا] كه او بسيار توبه پذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سوره به فتح و پيروزي بزرگي براي اسلام اشاره مي كند، پيروزي كه بعد از آن مردم گروه گروه به سوي اسلام مي شتابند.

برخي مفسران برآن اند كه منظور از اين پيروزي، همان فتح مكه در سال هشتم هجري است كه موجب تثبيت اسلام و گسترش آن در جزيرةالعرب، برچيده شدن بساط بت پرستي از مكه، نااميد شدن بت پرستان و مشركان، گشوده شدن فصل نويني در تاريخ اسلام و بر طرف شدن موانع گسترش اسلام و گرويدن گروه گروه كافران به اسلام شد.

البته برخي مفسران نيز اين فتح را اشاره به «صلح حُديبيه» در سال ششم هجري مي دانند؛ و برخي نيز گفته اند: سوره ي «فتح» در حج آخر پيامبر صلي

الله عليه و آله در سال دهم هجري نازل شد؛ ولي با توجه به اين كه اين سوره خبر از پيروزي مسلمانان در آينده مي دهد، اين احتمال بعيد است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 380

2. «نَصرُ اللَّه» (ياري خدا) در قرآن با مضامين مختلف تكرار شده است؛ «1» و اشاره به آن است كه ياري و پيروزي با اراده ي خداست، يعني مقدمات و تأمين نيرو و امكانات جنگي، وظيفه ي مجاهدان است؛ اما پيروزي از ناحيه ي خداست و او را بايد سپاس گزاري كرد.

3. در اين سوره به پنج مرحله ي اساسي اشاره شده است:

الف) مرحله ي ياري و امداد الهي نسبت به رزمندگان اسلام؛

ب) مرحله ي پيروزي بر دشمن، كه نتيجه ي ياري الهي است؛

ج) گسترش اسلام و ورود مردم به اسلام، كه نتيجه ي پيروزي رزمندگان و برطرف شدن موانع است؛

د) مرحله ي سپاس گزاريِ نعمت ياري، پيروزي و گسترش اسلام كه آن با تسبيح و ستايش پروردگار حاصل مي شود؛

ه) جلوگيري از غرور و رفع نقايص، كه با توبه و طلب آمرزش محقق مي شود.

4. مقصود از «تسبيح»، منزّه شمردن خدا از هرگونه عيب و نقص و منظور از «حمد»، ستايش پروردگار براي صفات كمال اوست، كه هرچه عيب و نقص است از انسان و محدوديت هاي اوست، و هرچه نعمت و نيكي است از خداست.

آري؛ از دست و زبان كه برآيد كز عهده ي شكرش

به در آيد (سعدي)

5. بعد از هر پيروزي ممكن است رزمندگان دچار غفلت و غرور شوند يا حسّ انتقام جويي بر آنان غلبه كند؛ از اين رو پس از پيروزي، بايد طلب آمرزش و استغفار كنند، يعني حركت و پيروزي خود را آسيب شناسي و اشكالات خود را ياد آوري و توبه و استغفار كنند تا خدا آنها را بيامرزد و

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 381

گرفتار غفلت و غرور و انتقام جويي نشوند.

6. اين جا اين پرسش مطرح مي شود با اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معصوم بود، چرا خدا به او دستور استغفار مي دهد؟

مفسران به اين پرسش چند پاسخ داده اند:

الف) انسان هر اندازه شكر و تسبيح و ستايش خدا را به جا آورد باز هم بايد به درگاه خدا روآورد و عذر تقصير بخواهد، چون نمي تواند حق شكر او را به جا آورد؛ و اين طلب آمرزش پيامبر صلي الله عليه و آله بدين جهت بود.

ب) بعد از هر پيروزي ممكن است برخي افراد، تندروي و انتقام جويي كنند؛ از اين رو آنها براي جلوگيري از چنين حالتي بايد به ياد خدا باشند و استغفار كنند.

ج) اين سوره، به نوعي اعلام پيروزي اسلام، پايان مأموريت پيامبر صلي الله عليه و آله و اشاره اي به فوت ايشان است؛ از اين رو مناسب بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله در پايان عمر به تسبيح، حمد و استغفار روي آورد.

د) خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله

دستور استغفار مي دهد تا مسلمانان بياموزند؛ يعني برخي مسلمانان ممكن است درسال هاي مبارزه، گاهي گرفتار لغزش و گمان هاي بد شده باشند و اكنون بعد از پيروزي لازم است كه با توجه، خود را پاك كنند.

7. در احاديث روايت شده: پس از آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله سوره ي «فتح» را بر مردم خواند، همه خوشحال شدند جز عباس عموي پيامبر كه گريه كرد، پيامبر صلي الله عليه و آله از او علت گريه اش را پرسيد. او گفت: گمان مي كنم خبر رحلت شما در اين سوره است!

پيامبر فرمود: «همان گونه است كه تو مي گويي.» «1»

آري؛ اين سوره اعلام پيروزي اسلام و پايان مأموريت پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ بنابراين در پايان كار و قبل از مرگ بايد به تسبيح و حمد و استغفار روي آورد.

از اين رو روايت شده: «بعد از نزول اين سوره، پيامبر صلي الله عليه و آله بسيار تسبيح، حمد و طلب آمرزش مي كرد». «2»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 382

آموزه ها و پيام ها:

1. روز پيروزي بزرگ اسلام و روي كرد عظيم مردم به دين فرا خواهد رسيد.

2. پيروزي شما در گرو امداد الهي است.

3. هرگاه به پيروزي بزرگي رسيديد، سپاس گزار خدا باشيد (كه ياري و پيروزي شما از اوست).

4. تسبيح و حمد، سپاس گزاريِ نعمت بزرگ پيروزي اسلام است.

5. پس از پيروزي (غافل و مغرور نشويد، بلكه با آسيب شناسي گذشته ي خويش) طلب آمرزش كنيد.

6. خطا بخشي خدا بسيار است (پس نااميد نشويد و از او طلب

آمرزش كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 383

بخش سي و سوم: سوره ي مسد

اول

كليات

كليات:

سوره ي «مَسَد» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 5 آيه، 20 كلمه و 77 حرف است. اين سوره پنجمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «مدثّر» و قبل از سوره ي «تكوير») و صد و يازدهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مَسَد» (ريسماني از ليف خرما)، «تبَّت» (زيانكار و هلاكت بار)، «لَهَب» (شعله ي آتش) و «ابو لَهب» كه نام يكي از مشركان و دشمنان سر سخت پيامبر صلي الله عليه و آله است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 384

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر كس سوره ي «مَسَد» را بخواند، من اميدوارم كه خدا او را با ابولهب در يك خانه جمع نكند (و در دوزخ هم نشين او نشود). «1»

البته اين گونه نتايج براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در راستاي محتواي آن حركت كنند؛ يعني از خط ابولهب ها و دشمنان اسلام فاصله بگيرند.

اهداف

اهداف سوره:

هدف اصلي اين سوره هشدار به دشمنان اسلام است كه فرجام عذاب آلودي دارند.

ويژگي

ويژگي:

خصوصيت سوره ي مَسَد آن است كه برخلاف روش معمول قرآن، كه از دشمنان اسلام نام نمي برد، در اين سوره از ابولهب به طور صريح نام برده و به او نفرين شده است؛ زيرا او از دشمنان لجوج اسلام بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله را بسيار آزار مي داد.

مطالب

مطالب:

1. حمله ي شديد و نفرين به يكي از دشمنان سرسخت اسلام، يعني ابو لهب (در آيه ي 1)؛

2. پيش گويي فرجام عذاب آلود و كفرآميز ابولهب و همسرش (در آيات 3- 5)؛

3. اعلام اين كه مال و ثروت در آخرت مايه ي نجات كافران نخواهد بود (در آيه ي 2)؛

4. اشاره اي به سرگذشت همسر ابو لهب (در آيات 4 و 5).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 385

دوم

دوم: محتواي سوره ي مسد قرآن كريم در سوره ي مَسَد با نفرين به ابولهب، به فرجام عذاب آلود دشمنان خاص پيامبر صلي الله عليه و آله يعني ابو لهب و همسرش اشاره كرده، مي فرمايد:

1- 5. تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ* مَا أَغْنَي عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ* سَيَصْلَي نَاراً ذَاتَ لَهَبٍ* وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ* فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِن مَسَدٍ

زيانكار و هلاكت بار باد دو دست ابولهب؛ و زيان ديد و هلاك شد.* ثروتش و آنچه كسب كرده بود، (عذاب را) از او دفع نكرد.* به زودي در آتشي شعله ور وارد مي شود (و مي سوزد).* و (نيز) همسرش، در حالي كه هيزم كش (دوزخ) است؛* در گردنش ريسماني از ليف خرماي تافته است.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مأموريت يافت كه مردم را به طور علني به سوي اسلام فراخواند و از اين رو به بالاي كوه صفا رفت و مردم را صدا زد. وقتي همگان حاضر شدند، گفت: اگر به شما خبر دهم كه دشمنان از پشت اين كوه قصد حمله به شما را دارند،

آيا گفته ي مرا تأييد مي كنيد؟

همگان گفتند: (آري) ما هرگز از تو دروغي نشنيده ايم.

سپس پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را به عذاب شديد الهي هشدار داد.

ابولهب كه در ميان آن جمع بود صدا زد: زيانكاري و هلاكت برتو باد! آيا ما را فقط براي شنيدن همين سخن جمع كردي؟! در اين هنگام سوره ي مَسَد فرود آمد و با همان تعبيري كه ابولهب به كاربرده بود، به او نفرين كرد

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 386

و فرجام عذاب آلود ابو لهب و همسرش را بيان نمود. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. روش معمول قرآن كريم آن است كه از دشمنان اسلام نام نمي برد، بلكه با عناوين كلي، هم چون كافران و منافقان از آنان ياد مي كند. اما در اين سوره نام ابو لهب برده شده و به همسرش نيز اشاره شده است. اين مطلب از يك طرف به خاطر آن است كه ابو لهب و همسرش بي ادبي و جسارت را از حد گذراندند و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را بسيار آزردند و از اين رو لازم بود نام او برده شود و نفرين گردد تا درس عبرتي براي ديگران باشد.

و از طرف ديگر اين سوره هشداري است به همه ي زنان و مرداني كه هم چون ابو لهب و همسرش هستند؛ يعني فرجام ابو لهب صفتان را بيان مي كند و در حقيقت صفات و روش آنها را نكوهش و نفرين مي كند كه ممكن است در هر زمان مصاديق و نمونه هاي جديدي داشته

باشد.

و از سويي، نوعي آموزش به مسلمانان نيز به شمار مي آيد كه به دشمنان لجوج و بددهن اسلام مرگ بگوييد و هر شعاري عليه رهبران اسلام دادند شما مقابله به مثل كنيد.

2. «ابولهب» كُنيه ي عموي پيامبر صلي الله عليه و آله است. نام او «عبدالعُزي» (بنده ي بت عُزي) است.

«ابولهب» به معناي صاحب شعله ي آتش است و از آن جا كه ابولهب تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 387

داراي صورتي سرخ و برافروخته بود، اين كنيه را براي او برگزيدند.

ابولهب از دشمنان سرسخت و لجوج پيامبر صلي الله عليه و آله و اسلام بود. او پيامبر صلي الله عليه و آله را دنبال مي كرد و تبليغات او را خنثي مي نمود و به آزار جسمي و روحي او مي پرداخت.

هر جا پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را به توحيد فرا مي خواند، ابولهب حاضر مي شد و او را ديوانه مي خواند و مردم را به شرك و بت پرستي دعوت مي كرد و حتي به اعرابي كه از خارج مكه براي ديدار پيامبر صلي الله عليه و آله مي آمدند مي گفت: او ديوانه اي است كه مشغول مداواي او هستيم و از آن جا كه عموي پيامبر صلي الله عليه و آله بود سخنان او تأثير مي كرد و برخي بدون ملاقات پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه بازمي گشتند. او پيمان بني هاشم، براي حمايت از پيامبر صلي الله عليه و آله را امضا نكرد و به صف دشمنان آن حضرت پيوست.

ابولهب سخنان ركيك

و زننده اي به كار مي برد و در آخرين سخنش به پيامبر «تبّت» «1» (: زيان و هلاكت بر او باد) گفت كه قرآن نيز همين تعبير را در مورد او به كاربرد. «2»

سنگ بد گوهر اگر كاسه ي زرين بشكست قيمت سنگ نيفزايد و زر كم نشود (سعدي)

3. ابو لهب مرد ثروتمندي بود كه در كوشش هاي ضد اسلاميِ خود، بر ثروتش تكيه مي كرد، ولي قرآن به او هشدار داد كه اين اموال در رستاخيز نمي تواند عذاب الهي را از او دفع كند.

4. ابولهب كه صورتي برافروخته و آتش گون داشت، در رستاخيز «3» گرفتار شعله هاي بزرگ آتش مي شود و مي سوزد تا عبرتي براي سركشان و مخالفان لجوج اسلام باشد.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 388

5. ابولهب پس از جنگ بدر، در اثر ضربه ي چوبي كه يك زن به او زد بيمار شد و بدنش عفونتي هم چون طاعون پيدا كرد و بيرون از مكه با پرتاب سنگ در دل زمين پنهان شد. «1»

6. «ام جميل» همسر ابولهب و خواهر ابوسفيان و عمه ي معاويه بود. او با شوهرش در ضديت با پيامبر صلي الله عليه و آله و اسلام همكاري مي كرد و گاهي خارها را به دوش مي كشيد و در راه عبور پيامبر صلي الله عليه و آله مي ريخت تا او را بيازارد.

احمد كه سرآمد عرب بود هم خسته ي خار بولهب بود (نظامي)

7. قرآن كريم همسر ابو لهب را هيزم كش آتش دوزخ معرفي كرده است.

اين تعبير يا به خاطر آن است كه او خارها را به دوش مي كشيد و بر سر راه پيامبر صلي الله عليه و آله مي ريخت، يا به خاطر آن كه با سخن چيني، پيامبر صلي الله عليه و آله را آزار مي داد، يا به خاطر بُخل به هيزم كش فقيري تشبيه شده است، يا به دليل آن است كه او در رستاخيز بارگناهان زيادي را به دوش مي كشد، و يا به جهت آن است كه او با شوهرش در راه دشمني با اسلام همكاري مي كرد و بار اين كار را به دوش مي كشيد.

البته مانعي ندارد كه آيات فوق اشاره به همه ي اين معاني باشد، ولي معناي اول مناسب تر است.

8. در اين سوره بيان شده است كه در رستاخيز برگردن همسر ابو لهب ريسماني از ليف خرماست. اين تعبير كنايه از خواري او در قيامت است كه طنابي خشن در جهنّم برگردن او مي نهند و يا به خاطر آن كه ام جميل گردبندي قيمتي داشت كه سوگند ياد كرده بود آن را در راه دشمني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هزينه كند و اصولًا زنان اشرافي باگردن بند خود ابراز شخصيت مي كنند؛ از اين رو در رستاخيز گردن بندي از ليف خرما به او مي دهند تا تحقير شود!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 389

9. بسياري از كافران پس از پيروزي اسلام، مسلمان شدند؛ ولي ابولهب و همسرش، طبق پيش گويي قرآن، توفيق ايمان آوردن پيدا نكردند و اين مطلب را برخي از مفسران از خبرهاي غيبي و اعجازآميز قرآن دانسته اند. «1»

10. ابولهب عموي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود، ولي از نظر فكري و عقيدتي از او فاصله گرفت و گرفتار عذاب شد، در حالي كه افرادي هم چون سلمان فارسي كه از نظر فكري و ايماني به پيامبر صلي الله عليه و آله نزديك بودند اهل آن حضرت شدند.

آري؛ معيار اساسي در نزديكي و دوري افراد به رهبران الهي، عقيده و فكر آنان است، نه خويشاوندي و نسب آنان و چه بسا نزديكان جسمي كه از پيامبر و رهبران الهي دورند!

آموزه ها و پيام ها:

1. به دشمنان اسلام مرگ بگوييد و با شعارهاي آنان مقابله به مثل كنيد.

2. ابو لهب صفتان، فرجامي عذاب آلود دارند.

3. در رستاخيز (كه روز تنهايي و نياز است)، ثروت كافران سودي به حالشان ندارد.

4. زنان با دشمنان اسلام همكاري نكنيد، اگر چه شوهر شما باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 391

بخش سي و چهارم: سوره ي اخلاص

اول

كليات

كليات:

سوره ي «توحيد» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 4 آيه، 15 كلمه و 47 حرف است. اين سوره،

بيست و يكمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «ناس» و قبل از سوره ي «نجم») و صد و دوازدهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «اخلاص»، «توحيد»، «الأساس»، «نسبة الرّب» (شناسنامه ي پروردگار)، «نور»، «نجات»، «قل هو اللَّه»، و «الصمد»، كه اين دو نام اخير از آيات اول و دوم سوره گرفته شده اند، و نام هاي ديگر از مضامين و لوازم و صفات سوره است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 392

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه آيا كسي از شما ناتوان است كه در يك شب ثلث قرآن را بخواند؟

برخي ياران پرسيدند: چه كسي مي تواند چنين كند؟

حضرت فرمود: سوره ي توحيد را بخوانيد. «1»

از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه خداي متعال مي دانست كه در آخر الزمان اقوامي ژرف نگر مي آيند، از اين رو سوره ي «توحيد» و آيات آغاز سوره ي «حديد» را نازل كرده و هركس وراي آن را طلب كند هلاك مي شود. «2»

البته روشن است كه اين ثواب ها، براي خواندن همراه با ژرف نگري و تفكر و حركت در راستاي توحيد است.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره روشن ساختن ابعاد توحيد است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره اي به توحيد ذات و صفات (در آيه ي 1 و 4)؛

2. بيان اين كه خدا مطلوب و مقصود نهايي موجودات است (در آيه ي 2)؛

3. نفي عقايد مسيحيان و يهوديان در مورد فرزند داشتن خدا (در آيه ي 3).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 393

دوم

دوم: محتواي سوره ي اخلاص قرآن كريم در سوره ي توحيد با اشاره به توحيد ذات و صفات خدا مي فرمايد:

1- 4. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ* وَلَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ

بگو: «خدا يكتاست،* خدايِ همواره مقصود،* نه زاييده و نه زاده شده است؛* و هيچ كس براي او همتا نبوده است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از كافران «1» از پيامبر صلي الله عليه و آله خواستند كه خدا را براي آنان وصف كند و پيامبر صلي الله عليه و آله سه روز سكوت كرد تا سوره ي اخلاص فرود آمد و خدا و صفات او را معرفي كرد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي توحيد را شناسنامه ي خدا دانسته اند؛ يعني در اين سوره خدا را با نام معرفي مي كند و نسب او را مشخص مي سازد كه پدر و مادر و فرزندي ندارد و در جملاتي كوتاه، خدا را نسبتاً به صورت كامل معرفي مي كند.

2. در جهان بيني اسلامي خدا يكي است (توحيد ذاتي) و تنها او

تفسير قرآن مهر جلد

بيست و دوم، ص: 394

سرچشمه ي همه ي قدرت ها و خوبي هاست و فقط او شايسته ي پرستش است؛ يعني روح توحيدي در تمام عقايد و اعمال مسلمانان جاري است و محور اصلي دين اسلام توحيد است كه هم چون روحي در كالبد دين دميده شده است.

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي نروم جز به همان ره كه تو ام راه نمايي همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايي (سنايي غزنوي)

3. توحيد داراي تقسيمات متعددي است:

الف) براساس يك تقسيم، توحيد به چهارشاخه تقسيم مي شود:

1. توحيد ذاتي: يعني خدا يكي است و هيچ شريك و همتايي ندارد.

2. توحيد صفاتي: صفات خدا از ذاتش جدا نيست- همان طور كه اين صفات از هم ديگر جدا نيستند- بلكه همگي عين ذات اند.

3. توحيد افعالي: يعني او سبب و علت اصلي هر وجود و حركتي در جهان است.

4. توحيد عبادي: يعني مردم بايد تنها او را بپرستند و غير او شايسته ي پرستش نيست. البته در قرآن كريم به همه ي اين شاخه ها و مراتب توحيد اشاره شده «1» اما در سوره ي فوق توحيد ذاتي و صفاتي يادآوري شده است.

ب) در تقسيم ديگري توحيد به چند شاخه ي توحيد در خالقيت، توحيد در ربوبيت، توحيد در قانون گذاري، توحيد در مالكيت، توحيد در حاكميت و توحيد در اطاعت تقسيم مي شود و

در قرآن كريم به اين شاخه ها و مراتب اشاره شده است. «2»

4. فلاسفه و متكلمان ومفسران قرآن براي توحيد دلايل متعددي ارائه كرده اند كه در اين جا فقط آنها را يادآوري مي كنيم:

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 395

الف) برهان صِرف الوجود: يعني خدا وجود مطلق است كه هيچ قيد و شرط وحدّي ندارد و اگر محدوديتي پيدا كند، عدم در او راه مي يابد و چيزي غير از او نيست كه محدوديت و عدم را بر او تحميل كند.

و دو هستي نامحدود هم تصور نمي شود؛ چون حتماً يكي فاقد كمالات ديگري مي شود و محدود مي گردد، پس فقط يك خداي نا محدود وجود دارد.

ب) برهان وحدت نظام و انسجام جهان: يعني وحدت نظام هستي و قوانين حاكم برآن و انسجام اجزاي آن، نشان مي دهد كه «يك خالق» و «يك اراده» بر آن حاكم است، پس جز خداي يكتا وجود ندارد. اين برهان با پيشرفت علوم بشري هر روز روشن تر مي شود.

همه آفريننده ات بالا و پست تويي آفريننده ي هر چه هست جهان را بدين خوبي آراستي برون زان كه ياريگري خواستي (نظامي گنجوي)

ج) برهان تمانُع: كه ذيل آيه ي 22 سوره ي انبياء بيان شد كه اگر

بيش از يك خدا باشد، جهان به فساد و تباهي كشيده مي شود.

د) دليل ديگر، دعوت عمومي پيامبران الهي به سوي يك خداست؛ يعني اگر خداي ديگري بود، پيامبري مي فرستاد و ما را از وجود خويش آگاه مي ساخت.

5. سوره ي توحيد با واژه ي «قُل» (بگو) شروع مي شود. اين مطلب از طرفي به وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره دارد كه اظهار مطالب توحيدي و بيان مطالب مخفي براي مردم است و از طرف ديگر به حفظ وحي و دقت در بيان آن؛ زيرا پيامبر حتي واژه ي «بگو» را براي ما نقل كرده است؛ يعني هيچ گونه تغيير وتصرفي در وحي ننموده است.

6. «هُوَ»، ضمير مفرد غايب است كه اشاره به ذات مقدس الهي دارد كه در نهايت خفا است، و او از دست رس افكار محدود و از ديد چشم ها وحواس بشر بيرون است، هر چند آثار او در جهان آشكار است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 396

اي برتر از خيال و قياس و گمان و وهم و ز هر چه گفته اند و شنيديم و خوانده ايم مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده ايم (سعدي)

7.

«اللَّه» اسم خاص خداست كه به ذات داراي تمام كمالات اشاره مي كند و معناي اصلي آن معبود، معشوق يا كسي است كه عقل ها در مورد او حيران است. «1»

نام «اللَّه» بيش از همه ي نام هاي خدا و بيش از هزار بار در قرآن تكرار شده است.

8. «احَد» در اصل به معناي وحدت ويكتا بودن است و اشاره به ذاتي دارد كه از هر جهت بي نظير و منفرد است؛ ذات، علم و قدرت او يگانه است و مانندي ندارد؛ ذات يكتايي كه در ذهن و در خارج از ذهن قبول كثرت نمي كند. «2»

9. در حديثي آمده است كه در روز جنگ جَمَل، مردي از امام علي عليه السلام پرسيد: آيا مي گويي خدا واحد است؟ واحد به چه معناست؟

برخي از ياران به آن مرد حمله كردند كه چرا در هنگامه ي جنگ چنين پرسشي مي كند، اما امام علي عليه السلام فرمود: او را به حال خود بگذاريد؛ آنچه را او مي خواهد، همان چيزي است كه ما از اين گروه دشمن مي خواهيم! (و ما براي توحيد مي جنگيم).

سپس توضيح دادند كه دو معناي «واحد»، در مورد خدا صحيح نيست:

يكي اين كه وحدت عددي باشد (يعني خدا يكي باشد كه دو داشته باشد) و دوم آن كه وحدت نوعي باشد (چون خدا نوع ندارد).

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 397

و دو معناي واحد در مورد خدا صحيح است:

اول به معناي اين كه خدا در جهان شبيه ندارد و دوم آن كه ذات خدا در خارج و

عقل تقسيم پذير نيست. «1»

10. «صَمَد» در اصل به معناي قصد است و خدا را صَمَد مي گويند، از آن رو كه مردم قصد درگاه او مي كنند. البته براي «صمد» معاني ديگري نيز نقل شده است مانند صلابت و نيز به معناي آقا و بزرگي كه ديگران براي انجام كارهاي خود به سوي او مي روند و يا به معناي چيزي كه توخالي نيست. «2» از اين رو در كلمات مفسران و احاديث معاني متعددي براي صمد بيان شده است، كه معمولًا با معاني لغوي همخوان است.

11. صَمَد در لغت به «چيزي كه توخالي نباشد» نيز معنا شده و در حديثي از امام حسين عليه السلام نيز همين معنا روايت شده است. در علم فيزيك نيز بيان شده كه همه ي موجودات از اتم ساخته شده اند كه توخالي است؛ يعني فضاي خالي بسياري بين الكترون ها و هسته ي مركزي اتم وجود دارد، به طوري كه اگر اين فاصله ها برداشته شود حجم اجسام بسيار كوچك مي شود.

از اين رو برخي افراد نوشته اند كه اين آيه اشاره به نفي جسمانيت از خداست؛ يعني همه ي موجودات از اتم هاي توخالي تشكيل شده اند اما خدا هم چون اتم، جسم توخالي نيست. «3»

12. برخي يهوديان معتقد بودند كه عُزَير پسر خداست و غالب مسيحيان نيز معتقدند كه عيسي پسر خداست و مشركان عرب نيز فرشتگان را دختران خدا مي دانستند، ولي قرآن كريم در اين سوره، همه ي اين عقايد خرافي را نفي مي كند و اعلام مي كند كه خدا نه زاييده شده و نه تفسير قرآن

مهر جلد بيست و دوم، ص: 398

مي زايد و فرزندي ندارد.

13. از امام حسين عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

مقصود از «لم يَلد ولم يُولد» آن است كه خدا برتر از آن است كه چيز لطيف، مانند نفس و عوارض گوناگون آن، مانند خواب و خيال واندوه و خوشحالي و خنده و گريه و گرسنگي و سيري، از او خارج شود و نيز برتر از آن است كه از چيز مادي و لطيف متولد گردد. «1»

البته اين حديث اشاره به بطن آيه دارد؛ يعني معناي «تولد» را گسترش داده، تا هرگونه خروج و نتيجه گيري چيزي از چيز ديگر را شامل شود.

14. «كُفوْ» به معناي هم طراز در مقام و منزلت است و به هرگونه چيز شبيه و همانندي گفته مي شود؛ يعني خدا همانندي ندارد تا با او همتا گردد و شبيهي ندارد تا با او مساوي باشد.

اين آيه تمام عوارض و صفات مخلوقات و هرگونه نقص و محدوديت را از او نفي مي كند و اين همان توحيد ذاتي و صفاتي است.

نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجي نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي (سنايي غزنوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام توحيدي اسلام را اعلام كنيد.

2. هستي، آهنگ خداكرده است.

3. دنبال حسب و نسب خدا نگرديد كه او تنهاست.

4. خدا را به يكتايي و بي همانندي بشناسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 399

بخش سي و پنجم: سوره ي فلق

اول

كليات

كليات:

سوره ي «فلق» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و داراي 5 آيه، 23

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 400

كلمه و 74 حرف است.

اين سوره نوزدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «فيل» و قبل از سوره ي «ناس») و صد و سيزدهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «فلق» (شكافتن سپيده دم) است كه از آيه ي اول اين سوره گرفته شده است.

فضيلت

فضيلت:

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه همانند سوره ي فلق و ناس بر ايشان نازل نشده است. «1» و نيز از آن حضرت روايت شده كه به برخي ياران خود فرمودند:

هرگاه بر مي خيزي و مي خوابي اين دو سوره (فلق و ناس) را بخوان. «2»

اهداف

اهداف:

هدف اصلي سوره، آموزش پناهندگي به خدا، از شرّ موجودات شرور است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره اي به عظمت سپيده دم و آفرينش آن (در آيه ي 1)؛

2. بيان منابع شرّ و فساد در جهان (در آيات 2- 5)؛

3. يادآوري خطر مهاجمين شب (در آيه ي 3)؛

4. بيان خطر وسوسه گران (در آيه ي 4)؛

5. يادآوري خطر حسد و رشك ورزي (در آيه ي 5).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 401

دوم

دوم: محتواي سوره ي فلق قرآن كريم در سوره ي فلق با آموزش پناهندگي به خدا، به منابع شرّ و فساد جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 5. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ* مِن شَرِّ مَا خَلَقَ* وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ* وَمِن شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِي الْعُقَدِ* وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ

بگو: «پناه مي برم به پروردگار بامداد،* از بدي آنچه آفريده است،* و از بدي نهايت تاريكي (شب)، هنگامي كه فرا رسد،* و از بدي (زنان افسونگر) دمنده در گره ها (و پيوندها و قرارها،)* و از بدي حسود هنگامي كه رشك ورزد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سوره نيز با «قل» شروع مي شود و از پيامبر صلي الله عليه و آله مي خواهد كه اين مطالب را براي مردم بازگو كند. اين بيان از طرفي اشاره به حفظ كامل وحي و عدم دخالت پيامبر صلي الله عليه و آله در كلمات دارد و از طرف ديگر آموزشي به مردم است كه از شرّ موجودات شرور به خدا پناه ببريد و اين جملات را بگوييد.

2. «فَلَق» به معناي شكافتن چيزي است و از آن جا كه در هنگام سپيده دم، دل تاريكي شب شكافته

مي شود و نور بامداد مي دمد، به آن فَلَق گفته مي شود و نيز به موجودات زنده و يا همه ي موجودات فَلَق گفته مي شود؛ چرا كه گويا با شكافتن پرده ي عدم به وجود مي آيند.

آري؛ پروردگار سپيده دم يا پروردگار موجودات، مدّبر جهان است كه بايد در هنگام خطرها به او پناه ببريم.

3. چرا خدا موجودات را شرّ آفريده است كه بايد از آنها به خدا پناه برد؟

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 402

آفرينش ايجاد است و ايجاد موجودات خير است، پس اگر شرّي به وجود مي آيد لازمه ي محدوديت ها، نقص ها و انحراف موجودات از قوانين آفرينش است.

يعني چاقوي برنده اگر در جاي مناسب مصرف شود نيكوست، اما اگر در جاي نامناسب و براي كشتن مردم استفاده شود شرّاست.

4. مقصود از شرِّ فرارسيدن نهايتِ تاريكي شب آن است «1» كه موجودات مزاحم يا افراد مهاجم بيش تر در شب وجود دارند و از تاريكي آن براي حمله استفاده مي كنند و شب را هم چون حفره اي زيانبار، كمينگاه خود قرار مي دهند. البته اين آيه مي تواند اشاره به ظلمت هاي جهل و كفر و فريب نيز باشد، كه هرگاه جهان را فراگيرد خطري عظيم براي بشريت است.

5. مقصود از كساني كه در گره ها مي دمند، چه كساني هستند؟

مفسران در اين مورد چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور زنان وسوسه گري هستند كه پي درپي در گوش مردان مطالبي را مي خوانند تا عزم آهنين آنها را سست كنند و از كارهاي مثبت بازشان دارند، همان طور كه در طول تاريخ، اين زنان وسوسه گر، با

سحر بيان خود حوادث مرگباري را آفريده و آتش برخي جنگ ها را شعله ور ساخته اند. «2»

ب) منظور، افراد شروري هستند كه با وسوسه ها و تبليغات خود تصميم ها را سست مي سازند.

ج) مقصود آيه، زنان جادوگري هستند كه در گره ها مي دمند و سحر مي كنند. «3»

البته بعيد نيست كه آيه ي فوق، معناي وسيعي داشته باشد كه همه ي اين موارد از مصاديق آن باشد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 403

6. در اين سوره يكي از منابع شرّ را رشك حسودان معرفي مي كند كه آن قدر خطرناك است كه انسان بايد از آنها به خدا پناه برد.

عواملِ «حسد»، ضعف ايمان، تنگ نظري و بُخل انسان است.

و حسد سرچشمه ي برخي گناهان كبيره مي شود و حتي ريشه ي اولين قتل در تاريخ بشر و سرچشمه ي كشته شدن هابيل، حسد بود و همين حسد مانع رشد و كمال بشر ومانع راه پيامبران بود.

يوسفان از رشك زشتان مخفي اند كز عدو خوبان در آتش مي زيند

يوسفان از مكر اخوان در چه اند كز حسد يوسف به گرگان مي دهند (مولوي)

7. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آفت دين، رشك ورزي، خود بزرگ بيني و فخرفروشي است. «1»

8. «حسد» به معناي آن است كه انسان آرزو

كند كه نعمت هاي ديگران نابود شود، ولي «غِبْطه» آن است كه انسان آرزو كند نعمتي هم چون نعمت ديگران داشته باشد، بدون آن كه آرزوي نابودي نعمت ديگران را بكند؛ از اين رو گفته شده كه غبطه خوب است اما حسد ناپسند است.

9. اگر حسد در درون كسي موجود باشد، ولي آن را آشكار نسازد و به صحنه ي زندگي وارد نكند و تأثيري در رفتار و موضع گيري هاي او نداشته باشد، اين گونه حسد، خطري براي ديگران ندارد هر چند صفاي دل را از بين مي برد.

اما اگر حسد به مرحله ي عمل و زندگي وارد شود، خطرناك است و بايد از آن به خدا پناه برد و آيه ي فوق به اين مرحله اشاره دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام خطر، پناهگاه شما خداست.

2. موجودات، داراي دو بعد خير و شر هستند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 404

3. ظلمت، وسوسه گري و رشك ورزي از مظاهر و منابع شرور هستند.

4. مواظب خطر ظلمت جهاني و تبليغات سو و رشك ورزي ها باشيد.

5. رهبران الهي خود را در معرض خطرهاي شبانه و وسوسه گران و حسودان قرار ندهند.

6. مراقب زنان افسونگر باشيد.

7. حسادت خود را ابراز نكنيد كه خطرآفرين است.

***

تفسير قرآن مهر جلد

بيست و دوم، ص: 405

بخش سي و ششم: سوره ي ناس

اول

كليات

كليات:

سوره ي «ناس» در مكه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 6 آيه، 20 كلمه و 79 حرف است.

اين سوره بيستمين سوره در ترتيب نزول (پس از سوره ي «فلق» و قبل از سوره ي «اخلاص») و صد و چهاردهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «ناس» (مردم) است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است. اين واژه سه مرتبه در اين سوره تكرار شده است.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 406

فضيلت

فضيلت:

از امام باقر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه هر كس سوره هاي «فلق»، «ناس» و «اخلاص» را در ركعت آخر نماز شب بخواند، به او بشارت داده مي شود كه خدا نماز تو را قبول كرده است. «1»

البته روشن است كه اين آثار براي كساني است كه اين سوره ها را بخوانند و در آنها تفكر و در راستاي محتواي آنها حركت كنند.

اهداف

اهداف:

هدف اصلي اين سوره، آموزش پناهندگي به خدا از شر شيطان صفتان است.

مطالب

مطالب:

1. اشاره به سه صفت ربوبيت، حاكميت و معبود بودن خدا (در آيات 1- 3)؛

2. هشدار در مورد وسوسه گري شيطان ها (در آيات 4- 6)؛

3. يادآوري اين كه شيطان صفت ها ممكن است از جنس جن يا انسان باشند (در آيه ي 6).

***

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 407

دوم

دوم: محتواي سوره ي ناس قرآن كريم در سوره ي ناس با اشاره به صفات خدا، به خطر شيطان صفتان وسوسه گر و لزوم پناهندگي به خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

1- 6. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِكِ النَّاسِ* إِلهِ النَّاسِ* مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ* الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ بگو: «پناه مي برم به پروردگار مردم،* (همان) فرمانرواي مردم،* (همان) معبود مردم،* از بدي وسوسه گر بسيار پنهان شونده،* كه در سينه هاي مردم وسوسه مي كند،* در حالي كه از جن و (يا از) مردم است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سوره نيز با «قُل» (بگو) شروع شده كه از طرفي اشاره به آن دارد كه پيامبر صلي الله عليه و آله وحي الهي را به طور كامل به دست بشر رسانده و هيچ دخالتي در كلمات آن نداشته است و از طرف ديگر آموزشي براي پيامبر صلي الله عليه و آله و مردم است كه از شر شيطان صفتان وسوسه گر به خدا پناه ببرند.

2. در اين سوره به سه صفت خدا اشاره شده است:

الف) رُبُوبيت و پروردگاري خدا، يعني خدا مردم را آفريده و تحت تربيت خود قرار داده است؛

ب) حاكميت و مالكيت خدا، يعني خدا مالك حقيقي

همه ي انسان هاست و مالكيت و حكومت ديگران اعتباري و قرار دادي است؛

ج) معبود بودن خدا، يعني همه ي انسان ها او را مي پرستند؛ زيرا غير از او شايسته ي پرستش نيست.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 408

3. پناه بردن به خدا گاهي با كلمات و زبان، گاهي در مرحله ي فكر و عقيده و گاهي در مرحله ي عمل و زندگي است؛ يعني انسان از راه هاي شيطاني و وسوسه ها دوري گزيند و خود را تحت تربيت الهي قرار دهد و از عبادت غير او بپرهيزد و با پرستش خدا به كمال برسد و فقط خدا را حاكم و مالك حقيقي جهان بداند و از او فرمان برد.

آري؛ پناهندگي به خدا در همه ي مراتب زباني، فكري و عملي مطلوب است؛ و اشاره به اين سه صفت خدا، سه درس مهم تربيتي و سه وسيله ي نجات از وسوسه گران است.

4. «وسواس»، در اصل به معناي صداي آهسته اي است كه از به هم خوردن زينت آلات برمي خيزد «1» و به هر صداي آهسته ي وسوسه گري گفته مي شود كه آثار نامطلوبي در جان و فكر بشر مي گذارد و در اين جا مقصود وسوسه گراني هستند كه خود را پنهان كرده اند «2» و برنامه هاي خود را با مخفي كاري مي آميزند و در گوش انسان ها وسوسه مي كنند.

5. اين سوره نوعي هشدار و اعلام خطر به انسان هاست كه شيطان صفتان مخفي كار و وسوسه گرند؛ و باطل را حق جلوه مي دهند و نيرنگ كاري و ظاهرسازي مي كنند؛ پس منتظر نباشيد كه شيطان صفتان را در چهره ي اصلي ببينيد؛ آنان

گاهي به صورت انسان ها و گاهي به صورت جنيان هستند.

6. مقصود از وسوسه كردن در سينه ها چيست؟

اين تعبير اشاره دارد كه شيطان ها و شيطان صفتان افكار پليد خود را به ذهن انسان ها القا مي كنند و كم كم آنان را منحرف مي سازند و به تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 409

سوي گناه مي كشانند.

امام خميني رحمه الله در مورد وسوسه هاي شيطان مي گويد:

همان شيطاني كه اغوا مي كند (: فريب مي دهد) آدم را، اكثر اغوائاتش اين است كه انسان را بازي مي دهد، وسوسه مي كند در انسان، وسوسه هاي دامنه دار، از همه طرف وسوسه مي كند كه تو حالا صاحب قدرت هستي، تو صاحب كذا هستي، ديگران چه كاره اند؟ ... «1»

7. از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه هيچ مؤمني نيست مگر آن كه براي دل او دو گوش است: گوشي كه فرشته در آن مي دمد (و الهام مي كند؛) و گوشي كه (شيطان صفتان) وسوسه گرِ پنهان كار در آن مي دمند (و مطالب خود را القا مي كنند) و خدا مؤمن را به وسيله ي فرشته تأييد مي كند؛ و اين است معناي آيه اي كه مي فرمايد: خدا با روح خود او را تأييد كرد. «2»

8. از سوره ي ناس و حديث فوق استفاده مي شود كه انسان در معرض الهامات رحماني فرشتگان و القائات شيطاني است و اين انسان است كه مي تواند به هر كدام از اين دو ندا گوش دهد و راه خير يا شرّ را انتخاب كند.

9. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رهبر امت اسلام و معصوم

بود واحتمال نداشت كه از شيطان فريب بخورد و منحرف گردد، ولي خدا به او دستور مي دهد كه از شرّ انسان ها و جنيان وسوسه گرِ پنهان كار، به خدا پناه ببرد. اين مطلب اشاره به آن است كه رهبران بيش تر در معرض خطرند؛ و آموزه اي براي همه ي مردم است كه از خطر شيطان صفتان مصون نيستند، پس بايد به خدا پناه ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 410

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا، پناهگاه شما در برابر خطرِ شيطان صفتان است.

2. در هنگام وسوسه هاي شيطان صفتان، به ياد پرورشگر، حاكم و معبود خود باشيد.

3. شيطان صفتان، افرادي وسوسه گر و پنهان كارند (پس خطر آنها دو چندان است).

4. راه ورود شيطان صفتان، دل و ذهن شماست، پس مراقب افكار خود باشيد.

5. شيطان صفتان را فقط در ميان جنيان جست وجو نكنيد، چه بسا از جنس خود شما باشند.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 411

خطرهاي شيطان 1. شيطان دشمن آشكار شماست (يوسف، 5 و اعراف، 22)؛

2. شيطان دوست بدي است (نساء، 38)؛

3. شيطان آدم و حوا را فريب داد و از بهشت خارج ساخت (بقره، 36 و اعراف، 27)؛

4. او شما را به سوي كارهاي زشت و ناپسند فرا مي خواند (بقره، 268 و نور، 21)؛

5. رباخواري كاري شيطاني است (بقره، 275)؛

6. برخي كارهاي ما زمينه ساز لغزش هاي شيطاني است (آل عمران، 155)؛

7. شيطان دوستان خود را مي ترساند

(آل عمران، 175)؛

8. شيطان مي خواهد شما را گمراه سازد (نساء، 60)؛

9. دوستان شيطان گرفتار زيانكاري مي شوند (نساء، 119)؛

10. شيطان فريبكارانه وعده مي دهد و آرزوانديشي انسان را تقويت مي كند (نساء، 120)؛

11. شراب خواري و قماربازي از وسايل شيطاني است كه با آنها بين مردم بذر كينه و دشمني مي پاشند (مائده، 90 و 91)؛

12. شيطان برخي چيزها را براي انسان زينت مي دهد (انعام، 43 و انفال، 48)؛

13. شيطان يكي از عواملِ فراموشي انسان و ياد خداست (يوسف، 42 و مجادله، 19)؛

14. شيطان وسوسه گر است (طه، 120 و ناس)؛

15. شيطان مايه ي خواري انسان مي شود (فرقان، 29)؛

16. شيطان مانع راه خدا مي شود (نمل، 24)؛

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 412

17. شيطان انسان را به سوي آتش فرا مي خواند (لقمان، 21)؛

18. سخن درِگوشي و نجوي عملي شيطاني است (مجادله، 10)؛

19. شيطان، انسان را به سوي كفر فرامي خواند (حشر، 16)؛

20. اسرافكاران برادران شيطانند (اسراء، 27).

راهكارهاي مقابله با شيطان 1. از گام هاي شيطان پيروي نكنيد (بقره، 208)؛

2. از شرّ شيطان به خدا پناه ببريد (آل عمران، 36؛ اعراف، 200 و ناس)؛

3. دوستان شيطان را بكشيد (نساء، 76)؛

4. در هنگام قرائت قرآن از شرّ شيطان به خدا پناه ببريد (نحل، 98)؛

5. شيطان پرستي نكنيد (يس، 60 و مريم، 44)؛

6. دشمن شيطان باشيد (فاطر، 6) «1».

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 413

بسمه تعالي با توفيق

الهي اين تفسير و ترجمه در فروردين 1378 ش مطابق با 18 ذي الحجه 1420 روز عيد غدير شروع شد و در تاريخ 8/ 9/ 1381 مطابق 23 رمضان 1423 ترجمه ي آن پايان يافت. و نگارش اول تفسير در تاريخ 22/ 10/ 1381 در آستانه ي تولد امام رضا عليه السلام با ياري اساتيد ارجمند حوزه و دانشگاه آقايان: محسن اسماعيلي، محمد اميني، حسين شيرافكن، محسن ملا كاظمي، شهيد غلامعلي همائي و نيك زاد و با همكاري آقايان: نعمت اللَّه صباغي و نصراللَّه سليماني و ويرايش آقاي محمد جواد شريفي و سركار حميده خانم انصاري و تايپ و صفحه آرايي آقايان: رحمتي، اكبر جعفري و محمد رضايي و با حمايت و تشويق حجج اسلام دكتر حسن علي اكبري، دكتر قمي، دكتر ابراهيم كلانتري و آقاي شريف زاده به پايان رسيد.

الهي تو را سپاس مي گوييم كه توفيق بزرگي به ما عنايت كردي و از شروع تا پايان كار هميشه همراه، امدادگر و هدايتگر ما بودي!

الهي در اين ترجمه و تفسير، ما تلاش نموديم تا از حق منحرف نشويم ولي ممكن است لغزش هاي ناخواسته داشته باشيم، آنها را بر ما ببخشاي و توفيق اصلاح آنها را در بازنگري عنايت فرما!

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 414

الهي ما را از خادمان قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرارده و به اين ترجمه و تفسير، بركت عنايت فرما!

الهي به همه ي همكاران ما و كساني كه در مراحل مختلف شكل گيري و چاپ و نشر اين اثر

ياور ما بودند پاداش بزرگي از نزد خودت عنايت فرما!

الهي خانواده ي ما را كه با بردباري ياري گر ما شدند، از خادمان قرآن قرار بده!

الهي ثواب اين ترجمه و تفسير را به روح پدرم كه مشوق و حمايت گر من در تحصيل علم بودند و به روح شهيد همائي و همه ي شهداي اسلام و انقلاب اسلامي برسان!

«ربّنا تقبّل منّا باحسن قبول»

«و آخر دعونا الحمدللَّه ربّ العالمين»

«وصلّي اللَّه علي محمّد وآل محمّد»

محمد علي رضايي اصفهاني 23/ 1/ 1388 ش- قم تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 415

منابع

منابع «كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. الاصابة في تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود، دارالكتب، العلمية، بيروت، الاولي، 1415 ه. ق.

9. اصول الفقه، محمد

رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

10. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

11. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 416

12. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

13. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

14. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

15. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

16. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

17. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

18. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

20. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

21. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)،

نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

22. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

23. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

24. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 417

25. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

26. تصحيح الاعتقاد، شيخ مفيد، كنگره شيخ مفيد، قم، 1413 ه. ق.

27. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

28. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

29. تفسير المنير، وهبة بن مصطفي زحيلي، دارالفكر المعاصر، بيروت، دمشق، اول، 1418 ه. ق.

30. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

31. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

32. التفسير والمفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

33. تفسير الوسيط، وهبة بن مصطفي زحيلي، دارالفكر المعاصر، بيروت، دمشق، اول، 1422 ه. ق.

34. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

35. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

36. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363

ش.

37. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

38. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 418

39. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

40. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

41. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

42. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

43. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

44. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

45. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

46. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

47. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

48. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

49. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

50. المسند، احمد بن

محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

51. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

52. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 419

اسلاميه، 1350 ش.

53. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

54. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

55. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

56. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

57. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

58. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

59. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

60. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

61. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

62. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم،

اول، 1409 قمري.

63. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

64. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 420

65. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

66. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

67. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

68. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

69. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

70. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

71. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

72. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

73. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

74. تفسير الجواهر في تفسير

القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

75. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

76. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

77. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 421

تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

78. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

79. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

80. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

81. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

82. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

83. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

84. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

85. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

86. تفسير انوار

العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

87. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

88. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

89. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 422

سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

90. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

91. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

92. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

93. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

94. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

95. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

96. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

97. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8

جلدي، 1397 ق.

98. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

99. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

100. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

101. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 423

102. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

103. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

104. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

105. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

106. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

107. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

108. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر،

چاپ سوم، 2 جلدي.

109. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

110. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

111. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

112. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

113. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 424

114. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

115. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

116. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

117. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

118. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

119. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

120. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار

الزهراء، بيروت، 1405 ق.

121. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

122. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

123. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

124. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

125. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 425

126. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

127. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

128. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

129. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

130. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

131. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

132. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ

دوم، 1364 شمسي.

133. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

134. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

135. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

136. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

137. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

138. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

139. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

140. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 426

مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

141. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

142. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

143. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

144. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

145. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

146. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.147. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب،

قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

148. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

149. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

150. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

151. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

152. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

153. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 427

تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

154. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

155. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

156. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

157. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

158. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

159. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

160. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق

ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

161. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

162. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

163. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

164. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

165. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

166. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 428

167. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

168. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

169. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

170. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

171. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

172. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

173. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

174. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة

النشر الاسلامي، 1414 ق.

175. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

176. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

177. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

178. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

179. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

180. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

181. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

182. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 429

محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

183. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

184. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

185. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

186. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

187. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

188. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم،

1361 قمري.

189. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

190. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

191. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

192. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

193. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

194. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

195. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،

تفسير قرآن مهر جلد بيست و دوم، ص: 430

تهران، 1363 ش.

196. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

197. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

198. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

199. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

200. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

201. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

202. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

203. نهج البلاغه، امام علي عليه

السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

204. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

205. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109