تفسير قرآن مهر جلد سوم

مشخصات كتاب

@سرشناسه : رضايي اصفهاني ، محمدعلي ، ‫1341 -

@عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

@مشخصات نشر : ‫قم ‫: انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن ‫، 13 -

@ مشخصات ظاهري : ‫ج.

@ شابك : ‫ ‫ ‫50000 ريال ‫: ج.3 ‫ 978-964-2534-23-4 :‮

@يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

@يادداشت : ‫پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

@يادداشت : ‫ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

@ يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

@ يادداشت : ‫كتابنامه.

@ مندرجات : ج.3 .سوره آل عمران.

@عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

@موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

@رده بندي كنگره : ‫ BP98 ‫ /ر6ت66 1300ي

@رده بندي ديويي : ‫ 297/179

@شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

يادآوري ها:

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه

در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 18

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش

را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 19

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد

اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 20

محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 30/ 5/ 1386

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 21

تفسير سوره ي آل عمران

سيماي سوره ي آل عمران

نزول

سيماي سوره ي آل عمران

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

نزول:

سوره ي آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد. اين سوره، در ترتيب نزول، هشتاد و هشتمين سوره و در ترتيب فعلي قرآن، سومين سوره است.

از آن جا كه اين سوره بعد از سوره ي انفال و قضاياي جنگ «بدر» و «احد» و «حَمراء الاسد» و قبل از سوره ي احزاب (و جنگ احزاب كه در سال پنجم اتفاق افتاد «1») فرود آمده، مي توان گفت كه اين سوره حدود سال چهارم

هجري نازل شده است.

شمارگان

شمارگان:

سوره ي آل عمران داراي 200 آيه و 3480 كلمه و 14525 حرف است.

نام ها

نام ها:

چون داستان خانواده ي عمران، پدر حضرت مريم عليها السلام، در آيه ي 32 به بعد اين سوره آمده است، اين سوره را آل عمران ناميدند. نام ديگر اين سوره «طيّبه» است.

فضايل

فضايل:

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس سوره ي آل عمران را تلاوت كند، در برابر هر آيه اماني از جهنّم (به او) مي دهند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 24

تذكر: ثواب و پاداش هايي كه براي سوره هاي قرآن گفته شده است به صورت مقتضي است؛ يعني به شرط عمل به محتواي سوره تحقق مي يابد.

ويژگي ها

ويژگي ها:

در اين سوره ي طولاني احكام شريعت نيامده، يا بسيار كم است كه به صورت ضمني قابل استفاده است.

آيات 190 و 194 سوره ي آل عمران از آيات مهم قرآن كريم است. در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است:

واي بر كسي كه اين آيات را بخواند و در آنها تفكر نكند. «1»

اين آيات همگان را به تفكر در آفرينش آسمان ها و زمين و ياد خدا در همه حال دعوت مي كند.

اهداف

اهداف:

1. بيان حقيقت درباره ي جهان بزرگ؛

2. بيان عوامل انحراف مردم از معرفت حق و عمل به آن؛

3. بيان گويايي از زندگي مريم عليها السلام و تولد عيسي عليه السلام و برخي پيامبران ديگر؛

4. مبارزه ي منطقي با يهوديان، مسيحيان و مشركان؛

5. بيان آموزه هاي تربيتي پيروزي و شكست در جنگ بدر و احد.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. مباحث ايمان و اسلام؛

2. مبارزه ي منطقي با يهوديان، مسيحيان و مشركان و نفي عقايد باطل آنها؛

3. معناي دين و مسأله ي وحدت دين الهي (در آيات 19 و 85)؛

4. ردّ الوهيت عيسي عليه السلام و بيان معجزات او (در آيات 49- 59)؛

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 25

5. آيات محكم و متشابه و تأويل قرآن كريم (در آيه ي 7).

ب) داستان ها:

1. سرگذشت حضرت زكريا و همسر عمران و حضرت مريم و عيسي عليهما السلام (آيات 35- 62).

2. مروري بر جنگ بدر و پيروزي مسلمانان (در آيه ي 123)؛

3. گزارشي مفصل از جنگ احد (در آيات 121 به بعد)؛

4. داستان مباهله ي مسيحيان نجران با پيامبر صلي الله عليه و آله و اشاره اي به جايگاه ويژه ي اهل بيت عليهم السلام (در آيه ي 60).

ج) مسائل فرعي:

1. دعوت مسلمانان به مقاومت در برابر دشمنان؛

2. مردم شناسي و نوع زندگي مردم در فراز و نشيب ها؛

3. بيان مقام شهيد و فضيلت شهيدان راه خدا (در آيات 169- 171)؛

4. بيان علل غفلت مردم از حق (در آيات 14 و 15)؛

5. بر حذر داشتن مؤمنان از دوستي با كافران (در آيه ي 28)؛

6. مغرور نشدن به خاطر نعمت ها و پيروزي هاي دنيوي.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 26

محتواي سوره آل عمران

خداشناسي و قرآن شناسي

خداشناسي و قرآن شناسي

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي آل عمران به حروف مقطعه و برخي صفات خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. الم* اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الحَيُّ الْقَيُّومُ

الف، لام، ميم* خداست كه هيچ معبودي جز او نيست زنده، برپا و برپا دارنده است.

شأن نزول:

داستان نزول حدود هشتاد آيه ي اول اين سوره اين گونه حكايت شده كه شصت نفر از فرستادگان مسيحيان نجران، «1» به منظور تحقيق در مورد اسلام، خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رسيدند. آنان عصر هنگام با لباس هاي فاخر وارد مسجد مدينه شدند و با نواختن ناقوس به عبادت پرداختند.

گروهي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله خواستند مانع آنان شوند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: با آنها كاري نداشته باشيد!

آنان بعد از عبادت خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و با او سخن گفتند. پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان پيشنهاد كردند كه در پيشگاه خدا تسليم شوند و مسلمان گردند.

يكي از آنان گفت: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خدا شده ايم.

پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: شما چگونه بر آيين حق هستيد حال آن كه اعمالتان نشان مي دهد كه تسليم خدا نيستيد؛ چه اين كه عيسي عليه السلام را پسر خدا

مي دانيد و گوشت خوك مي خوريد!

و در ادامه در مورد حضرت عيسي عليه السلام بحث فراوان كردند و در نهايت خاموش شدند.

در اين هنگام آيات مزبور فرو فرستاده شد و برنامه هاي اسلام را توضيح داد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 27

نكته ها و اشاره ها:

1. در باره ي جمله ي مبارك «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، در ابتداي سوره ي حمد، و در مورد حروف مقطعه در ذيل آيه ي اوّل سوره ي بقره مطالبي بيان داشتيم. مضمون آيه ي دوم اين سوره نيز در آيه ي 254 سوره ي بقره آمده بود كه در آن جا مطالبي را بيان كرديم.

2. تكرار برخي آيات و جملات در قرآن، نشان دهنده ي اهميت آن مطلب و تأكيد بر آن است؛ و از آن جا كه هدف قرآن هدايت و تربيت است، گاهي تكرار و تأكيد لازم و مفيد است.

***

قرآن كريم در آيات سوّم و چهارم سوره ي آل عمران به نزول قرآن، تورات و انجيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

3 و 4. نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتبَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ و أَنزَلَ التَّورةَ وَ الإِنجِيلَ* مِن قَبْلُ هُديً لِّلنَّاسِ وَ أَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَئَايتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ

[خدا] بر تو [اين ] كتاب را به حق فرو فرستاد، در حالي كه مؤيد آنچه از [كتاب هاي الهي است كه ] پيش از آن بود. و تورات و انجيل

را* پيش از آن، براي راهنمايي مردم، فرو فرستاد و جدا كننده [حق از باطل ] را فرو فرستاد. به راستي كساني كه به آيات خدا كفر ورزيدند، برايشان عذابي شديد است و خدا شكست ناپذيري صاحب انتقام است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «حَق» در اصل به معناي «مطابقت و هماهنگي» است؛ از اين رو به آنچه با واقعيت موجود تطبيق مي كند، حق گفته مي شود؛ بنابراين «نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتبَ بِالْحَقِّ» يعني: (اي پيامبر!) قرآن را كه همراه نشانه هاي واقعيت

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 28

است، بر تو فرو فرستاد. «1»

2. «تورات» واژه اي عبري و به معناي «شريعت و قانون» است؛ سپس كتابي كه از جانب خدا بر موسي عليه السلام نازل گرديد، تورات ناميده شد.

تورات داراي پنج بخش: سِفْر پيدايش، سِفر خروج، سفر لاويان، سِفر اعداد و سِفر تثنيه است.

از شرح وفات و دفن موسي عليه السلام در تورات «2» معلوم مي گردد كه مطالب تورات پس از حضرت موسي عليه السلام جمع آوري شده است.

تورات و كتاب هاي ديگر عهد عتيق با خرافات فراوان و نسبت هاي ناروا به پيامبران همراه است. اين مطلب گواه ديگري بر تحريف اين كتاب هاست. «3»

3. «انجيل» واژه اي يوناني و به معناي «مژده»، «بشارت» يا «آمرزش جديد» و نام كتابي است كه بر حضرت عيسي عليه السلام نازل شده است. قرآن انجيل را هميشه به صورت مفرد به كار برده است، ولي امروز در ميان مسيحيان انجيل هاي متعددي وجود دارد كه مشهورترين آنها چهارتاست كه عبارت اند از:

الف) انجيل «مَتي » كه به

نام يكي از حواريون دوازده گانه ي حضرت عيسي عليه السلام است، در سال 38 و يا بين سال هاي 50 تا 60 ميلادي نگارش يافته است.

ب) انجيل «مَرْقُس»؛ مرقس از حواريون حضرت عيسي عليه السلام نبود ولي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 29

انجيل خود را زير نظر برخي حواريون نوشت. او در سال 68 ميلادي كشته شد.

ج) انجيل «لُوقا» كه در حدود سال 63 ميلادي نوشته شد.

د) انجيل «يُوحَنّا» كه در اواخر قرن اوّل نوشته شد. يوحنا از شاگردان مسيح عليه السلام بود. «1»

از محتويات اين انجيل ها كه عموماً داستان زندگي حضرت مسيح تا به دار آويختن وي و حوادث بعد از آن را شرح مي دهند، به خوبي ثابت مي شود كه همه ي اين انجيل ها، سال ها بعد از مسيح عليه السلام نگارش يافته و هيچ كدام كتاب آسماني نازل شده بر حضرت عيسي عليه السلام نيستند. انجيل هاي امروز پيام ها و پندهايي هستند كه شاگردان حضرت عيسي عليه السلام پس از وي گردآوري كرده اند؛ البته همراه با برخي از گفت و شنودهاي خودشان كه تنها قسمت هايي از گفتارهاي حضرت مسيح عليه السلام در آنها آمده است.

4. واژه ي «فرقان» در لغت به معناي وسيله ي «جداسازي حق از باطل» است و به همين مناسبت به قرآن، فرقان گويند. به معجزات دهگانه ي موسي عليه السلام و گاهي به عقل و روشن بيني نيز فرقان گفته مي شود.

از برخي روايات اسلامي استفاده مي شود كه قرآن، نام مجموعه ي كتاب آسماني مسلمانان است، امّا فرقان نام آياتي از آن است كه دستورات عملي و برنامه هاي

فردي و اجتماعي در آنها ذكر شده است. «2»

5. يكي از جلوه هاي فرقان و جدا كنندگي حق از باطل توسط قرآن، اين است كه قرآن معيار سنجش عقايد و افكار است و حتي روايات نيز به وسيله ي موافقت و مخالفت با قرآن سنجيده مي شوند.

6. واژه ي «انتقام» در اصل به معناي كيفر دادن گناهكار است و مسلم است كه مجازات گناهكاران گردن كش و ستمگر، كاري پسنديده و موافق عدالت و حكمت، و سرچشمه اش عمل گناهكار است.

امّا در اصطلاح فارسي امروزي، واژه ي «انتقام» بيش تر در مواردي به كار مي رود كه شخص در برابر خلافكاري يا اشتباه ديگران دست به عمل متقابل

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 30

بزند و مصلحت عفو و گذشت را در نظر نگيرد. مسلماً اين صفت هميشه پسنديده نيست و در بسياري از موارد عفو مقدم بر مقابله ي به مثل است.

البته معناي اوّل انتقام در اين جا صحيح است و معناي دوم مناسب ساحت پروردگار نيست.

7. كتاب هاي آسماني هم ديگر را تأييد مي كنند؛ چون هدف همگي هدايت به سوي خداست. آنها مثل برنامه هاي درسي مقاطع تحصيلي هستند كه هر كدام در مقطع بعدي كامل مي شود. «1»

8. منكران و مخالفان آيات الهي سزاوار عذاب شديدي هستند؛ زيرا پيامبران با معجزات الهي، آيات و نشانه ها را براي مردم آوردند و اتمام حجّت كردند و مخالفت با آنان انگيزه اي جز لجاجت و سركشي ندارد و به حكم عقل و وجدان، منكران و كافران سزاوار كيفرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. محتواي كتاب هاي آسماني هماهنگ است (و همه ي آنها

يك هدف توحيدي را در مراحل مختلف پي گيري مي كنند).

2. زيرساخت قرآن حقّ است.

3. هدايتگري و جداسازي حق و باطل از اهداف كتاب هاي آسماني است.

4. با آيات الهي مخالفت نورزيد كه عذاب آور است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 31

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي آل عمران به علم بي كران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

5. إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَي عَلَيْهِ شَيْ ءٌ فِي الأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَآءِ

در حقيقت خدا هيچ چيز، در زمين و در آسمان بر او مخفي نمي ماند.

نكته ها و اشاره ها:

1. علم بر دو گونه است: علم حصولي كه صورت چيزي در ذهن حاضر مي شود، مثل علوم معمولي كه در كتاب ها مي خوانيم؛ و علم حضوري كه خود چيز در نزد عالِم حاضر مي شود، مثل علم انسان به وجود خودش. «1»

علم خدا از قسم علم حضوري است؛ زيرا از طرفي خود چيزها در محضر خدا حضور بالفعل دارند، نه صورت آنها؛ «2» و از طرف ديگر، خدا با وجود بي پايان و نامحدودش در همه جا حاضر و ناظر است و جايي از او خالي نيست و حضور او در همه جا، مستلزم علم به همه چيز، در همه جاست؛ و همين مطلب دليل بر وسعت علم پروردگار است.

به از ما سخن گوي دانا يكي است

كه بالاتر از علم او علم نيست

بر او علم يك ذرّه پوشيده نيست كه پيدا و پنهان به نزدش يكي است

(سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را با علم بي كران بشناسيد.

2. جهان تحت نظر خداست (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 32

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي آل عمران به يكي از شاهكارهاي آفرينش، يعني صورتگري انسان در شكم مادر، اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَآءُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

او كسي است كه شما را در رحم ها آنچنان كه مي خواهد صورت گري مي كند، هيچ معبودي جز آن شكست ناپذير فرزانه نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. امروزه عظمت مفهوم آيه ي فوق، با توجه به پيشرفت هاي رويان شناسي، از هر زمان ديگر آشكارتر است.

«جنين» در آغاز يك موجود تك سلولي است و شكل و اندام خاصي ندارد و كم كم رشد مي كند و به صورت توده ي سلولي درمي آيد؛ سپس به چند ناحيه تقسيم مي شود. و صورتگري جنين آغاز مي گردد و به تناسب كارهايي كه اجزا در آينده بايد انجام دهند، تغييراتي در آن صورت مي گيرد. هر گروه سلولي يكي

از دستگاه هاي بدن، مانند دستگاه عصبي، گردش خون و گوارش را مي سازند. پس از اين مراحل، جنين به صورت انساني موزون صورتگري مي شود. «1»

2. صورتگري انسان در شكم مادر به ما انسان ها مي آموزد كه:

الف) صورت گري هاي گوناگون در رحم مادر نشانه ي قدرت و حكمت خداست.

چرا حق نمي بيني اي حق پرست كه بازو به گردش درآورد و دست

ب) اگر صورت گري انسان به دست خداست و همه ي صورت ها ساخته ي اوست، پس كسي را به خاطر شكل ظاهري سرزنش نكنيم.

ج) عوامل وراثتي، بهداشتي، غذايي و رواني در صورت بندي جنين اثر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 33

دارد، امّا اين عوامل از سنت هاي الهي است كه در مدار قدرت و حكمت او عمل مي كند.

د) خداوند قادر است و هرگونه بخواهد صورت بندي مي كند، امّا كاري بر خلاف حكمت نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نقاش هستي انسان خداست.

2. صورتگري خدا حكمت آميز است.

3. با مطالعات رويان شناسي خداشناس تر شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي آل عمران به نظام معناشناسي قرآن و منطق روشمند آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتبَ مِنْهُ ءَايتٌ مُّحْكَمتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتبِ وَ أُخَرُ مُتَشبِهتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَآءَ تَأْوِيلِهِ

وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْببِ

او كسي است كه بر تو، [اين ] كتاب را فرو فرستاد؛ كه قسمتي از آن آيات «محكم» است، كه آنها اساس اين كتابند. و قسمتي ديگر متشابهاتند. و امّا كساني كه در دل هايشان كژي است پس براي فتنه جويي و طلب باز گرداندنش (به دلخواه خود) به دنبال متشابهات آن مي روند. و حال بازگشتگاه (مقاصد) ش را جز خدا و استواران در دانش نمي دانند.

(آنان كه) مي گويند: «به آن [قرآن ] ايمان آورديم، همه (آيات محكم و متشابه) از جانب پروردگار ماست،» و جز خردمندان ياد آور نمي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 34

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه به دو صورت حكايت شده است:

نخست اين كه برخي از يهوديان با استفاده از حساب ابجَد و حروف مقطعه ي «الم» خبر مي دادند كه دوران بقاي امّت اسلام هفتاد و يك سال است و پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان اعتراض كردند و آيه ي فوق نازل شد. «1»

دوّم آن كه برخي مسيحيان با دست آويز قراردادن برخي از تعبيرات قرآن (مثل كلمة اللّه) در مورد حضرت مسيح عليه السلام، مي خواستند براي مسأله ي تثليث و خدا بودن عيسي عليه السلام سوء استفاده كنند و آيات صريح قرآن را ناديده انگارند. آيه ي فوق نازل شد «2» و به آنان پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از آيات محكم، آياتي است كه داراي مفهوم روشن است، به قدري

كه جاي گفت وگو و بحث در معناي آن نيست؛ «3» مثل آيه ي «قُل هو اللّه أحد»؛ «بگو او خداي يگانه است.»

البته بيش تر آيات قرآن محكم هستند و معناي روشني دارند.

2. مقصود از متشابهات قرآن، آياتي است كه در ابتداي نظر معناي پيچيده اي دارند و احتمالات متعددي در آنها وجود دارد و با توجه به آيات محكم، تفسير آنها روشن مي شود. «4» مثل آيه ي «يَدُ اللّه فوقَ أيديهم» كه در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 35

ظاهر يعني «دست خدا بالاي دست هاي آنهاست.»، در حالي كه خدا دست ندارد و مقصود از «دست» در اين جا «قدرت» است.

البته آيات متشابه قرآن، اندك و معمولًا درباره ي صفات خدا هستند «1» و معناي آنها نيز با مراجعه به محكمات قرآن روشن مي شود.

3. به آيات محكم قرآن «امُّ الكتاب» مي گويند؛ چون اساس و ريشه و مادر آيات ديگرند؛ «2» و آيات متشابه را استواران در علم و دانشمندان الهي، به آيات محكم برمي گردانند تا معناي آنها روشن شود؛ و اين يكي از گونه هاي تفسير قرآن به قرآن است. آري قرآن نظام معنايي به هم پيوسته دارد و با ردّ متشابهات به محكمات تفسير مي شود و اين، روشمند بودن فهم و منطق تفسير قرآن را نشان مي دهد.

در روايتي از امام رضا عليه السلام حكايت شده است كه

هر كس آيات متشابه را به آيات محكم بازگرداند، به راه راست هدايت شده است. «3»

4. در اين جا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه اگر قرآن كتاب نور و حق است

و براي هدايت عموم مردم آمده است چرا آيات متشابه دارد؟

اولًا، الفاظ و عبارت هاي معمولي انسان ها براي جهان مادي و نيازمندي هاي آن به وجود آمده است و گوياي مفاهيم خارج از اين جهان نيست، پس نارساست و از اين روست كه تعبيرات متشابهي هم چون «شنوا» و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 36

«بينا» را براي خدا به كار مي بريم، در حالي كه خدا چشم و گوش ندارد.

ثانياً، حقايق ماوراي طبيعي بسياري وجود دارد كه ما به سبب محصور بودن در زمان و مكان، قادر به درك آن نيستيم و از اين روست كه تعبيرات در مورد بهشت و دوزخ متشابه مي شود.

ثالثاً، يكي از اسرار وجود متشابهات در قرآن، به كار انداختن قوه ي تفكر بشر است.

رابعاً، در برخي احاديث آمده است كه وجود آيات متشابه، اين فايده را دارد كه مردم را به سوي استواران (راسخان) در علم رهنمون مي شود تا از علوم پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام و دست پروردگان آنها، به عنوان رهبران و دانشمندان الهي و معلمان بشريت، استفاده كنند.

پير را بگزين كه بي پير اين سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر

5. واژه ي «تأويل» در لغت به معناي «بازگشت دادن چيزي» است؛ و به هدف رساندن هر كار يا سخني را تأويل مي نامند. هم چنين به هدف نهايي كاري كه

روشن نبوده، «1» واقعيت خارجي خوابي كه ديده شده»

و به اسرار و مفاهيم خاص سخن انسان كه هدف نهايي آن سخن است، تأويل گويند.

و تأويل در آيه ي فوق به اين معناست كه كسي براي گمراه كردن ديگران از پيش خود تفسير و توجيه نادرستي براي آيات متشابه بسازد.

پس مقصود آيه ي فوق اين است كه افراد منحرف، با اغراض فاسد، مي خواهند آيات متشابه را به شكلي غير از آنچه هست تفسير و توجيه كنند. «3»

6. مقصود از «استواران در علم» ثابت قدمان و صاحب نظران در علم و دانش اند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 37

البته مفهوم اين كلمه وسيع است و همه ي دانشمندان و متفكران را در بر مي گيرد؛ امّا همان طور كه در روايات آمده است، كامل ترين مصداق استواران در علم، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه ي اطهار عليهم السلام هستند «1» كه از همه ي اسرار قرآن آگاه اند و ديگران، هر يك به اندازه ي دانش خود از قرآن بهره مي برند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن نظام معناشناختي روشمندي دارد.

2. آيات متشابه را به آيات محكم بازگردانيد تا معناي آنها را دريابيد، كه اين منطق فهم قرآن است.

3. مراقب فتنه گري بيماردلان در مورد آيات متشابه قرآن باشيد.

4. اگر مي خواهيد تأويل آيات الهي را به خوبي درك كنيد، به مقام استواري در دانش برسيد.

5. خردمندان، همه ي آيات قرآن را باور دارند و به آنها احترام مي گذارند.

6. خردمندي و دانشوري زمينه ساز تسليم در برابر آيات الهي، و بيماردلي زمينه ساز فتنه گري در برابر

آنهاست.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي آل عمران به دعاي دانشوران اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. رَبَّنَآ لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 38

(استوارن در دانش مي گويند:) [اي ] پروردگار ما! پس از آن كه ما را راهنمايي كردي دل هايمان را كژ مگردان، و از نزد خود رحمتي بر ما ببخش، [چرا] كه تنها تو بسيار بخشنده اي.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات متشابه و اسرار آنها ممكن است موجب لغزش افراد شود، از اين رو استواران در علم و دانشمندان با ايمان، براي فهم حقيقت آيات، علاوه بر استفاده از سرمايه هاي علمي خود، به خدا پناه مي برند. آيه ي فوق روشنگر اين حقيقت است كه راسخان در علم و مردم بينا و متفكّر، همواره مراقب روح و قلب خود هستند و از خدا مدد مي جويند تا به راه هاي كج متمايل نشوند.

2. غرور علمي، دانشمندان بسياري را از پاي درمي آورد و در بيراهه ها سرگردان مي كند. آنان از عظمت آفرينش و خالق آن و اندك بودن علم خود غافل مي شوند و از هدايت آفريدگار محروم مي گردند، اما دانشمندان مؤمن از خدا استمداد مي جويند و مراقب روح و قلب خويش هستند.

نردبان خلق، اين ما و من است

عاقبت، زين نردبان افتادن است

3. در خط هدايت قرار گرفتن مهم است اما خارج نشدن از خط، مهم تر است. آري، از خطر سوء عاقبت و انحراف دل نبايد غافل شد و بايد به خدا پناه برد و از او كمك خواست.

4. مقصود از «قلب» همان بعد دوم شخصيت انسان يعني روح و دل اوست كه گاهي دگرگون و منقلب مي شود «1» و براي جلوگيري از انحراف دل بايد عوامل انحراف، هم چون: هواي نفس، تعصب و گناهان را كنترل كرد.

5. خداي متعال وسايل شناخت و هدايت و گمراهي را در اختيار انسان قرار مي دهد ولي كسي را مجبور به هدايت يا انحراف نمي سازد؛ خود انسان ها زمينه ي گمراهي يا هدايت خويش را فراهم و راه را انتخاب مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 39

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب خطر انحرافات دروني خود باشيد.

2. هم چون دانشمندان راستين دعا كنيد و از خطر انحراف دروني به خدا پناه ببريد.

3. پايداري در خط مستقيم با لطف و رحمت الهي ميسّر است.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي آل عمران به يكي ديگر از مناجات هاي دانشمندان ثابت قدم اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. رَبَّنَآ إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَّا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ

[اي ] پروردگار ما! در واقع تو گرد آورنده مردماني، در

روزي كه هيچ ترديدي در آن نيست [زيرا] كه خدا از وعده [خود] تخلف نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هيچ چيز مانند اعتقاد به معاد و روز رستاخيز در كنترل افكار و اميال مؤثر نيست. انسان با توجه كردن به معاد، فكر و انديشه اش را سالم مي سازد و راه درست را مي بيند و مي پيمايد.

2. خداي متعال از وعده ي خود تخلّف نمي كند. منشأ خُلف وعده، غفلت، ناتواني، ترس، جهل يا پشيماني است كه هيچ كدام در ذات مقدس الهي وجود ندارد، چون خدا از هر عيب و نقصي پاك است.

3. خداي متعال بارها در كتاب هاي آسماني وعده داده است كه رستاخيز را بر پا مي سازد و پاداش نيكوكاران و كيفر بدكاران را مي دهد و البته به اين وعده وفا خواهد كرد، چون لازمه ي عدالت و حكمت خداست؛ پس ترديدي در رستاخيز نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز قطعي و آمدني است (پس خود را براي حساب رسي آن روز آماده سازيد).

2. به وعده هاي الهي اطمينان داشته باشيد كه تخلّف ناپذير است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 40

3. هم چون دانشمندان به ياد رستاخيز باشيد و با پروردگارتان مناجات كنيد.

دين حقيقي و عوامل انحراف و سعادت

دين حقيقي و عوامل انحراف و سعادت

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي آل عمران به كافران هشدار مي دهد كه بر ثروت ها و فرزندان خود تكيه نكنند و مي فرمايد:

10. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْولُهُمْ

وَ لَا أَوْلدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُوْلئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ

در حقيقت كساني كه كفر ورزيدند، اموالشان و فرزندانشان هيچ چيزي از (عذاب) خدا را از آنان دفع نخواهد كرد؛ و تنها آنان آتشگيره هاي آتشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران آتش گيره ي دوزخ هستند؛ اين تعبير اشاره به اين نكته دارد كه آتش دوزخ از درون خود گناهكاران زبانه مي كشد و وجود آنهاست كه آنها را آتش مي زند.

البته در پاره اي از آيات اشاره شده كه علاوه بر گناهكاران، سنگ ها نيز هستند. «1»

2. اين آيه هشدار مي دهد كه به غير خدا (مثل ثروت و فرزند) دل بستگي نداشته باشيد كه امكانات و قدرت هاي دنيوي در رستاخيز كارايي ندارند و آتش را دفع نمي كنند، پس تكيه بر اين امور سبب جرأت بر گناه و نافرماني نشود.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان در اثر كفر آن قدر سقوط مي كند كه هيزم آتش دوزخ مي شود.

2. به غير خدا تكيه نكنيد كه سودي به حال شما ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 41

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي آل عمران به سرنوشت ستمگران گذشته و عوامل عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. كَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذَينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بَئَايتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ

(شيوه آنان) هم چون شيوه فرعونيان و كساني است كه پيش از آنان بودند؛ نشانه هاي ما را دروغ شمردند، پس خدا

به پيامد (گناهان) شان [گريبان ] آنان را گرفت؛ و خدا، سخت كيفر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق حال كافران معاصر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به عادت مستمره و سيره ي نادرست آل فرعون و اقوام پيش از آنها تشبيه مي كند كه آيات خدا را تكذيب كردند و خدا آنها را به سبب گناهانشان گرفتار كرد و در اين جهان به مجازات سختي رسيدند. اين آيه در حقيقت هشداري است به كافران لجوج معاصر پيامبر صلي الله عليه و آله كه سرنوشت فرعونيان و اقوام پيشين را به خاطر بياورند و مراقب اعمال خود باشند.

هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان ايوان مداين را آيينه ي عبرت دان

(خاقاني)

2. لجاجت در برابر حقيقت و تكذيب آيات پروردگار عادت ستمكاران و فرعونيان شده بود «1» و به همين دليل به مجازات شديدي گرفتار شدند. تا زماني كه «گناه و خلاف كاري» به صورت عادت در نيامده، بازگشت از آن آسان و مجازاتش نسبتاً خفيف است، ولي وقتي روش مستمر شد، هم بازگشت از آن مشكل و هم مجازاتش سنگين است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 42

3. خداي متعال همان طور كه «أرحمُ الراحمين» است به موقع خود و براي تربيت بندگان، «شديد العقاب» نيز هست؛ پس هرگز رحمت وسيع الهي باعث غرور كسي شود.

4. تاريخ و تجربه ي گذشتگان آموزه ي

خوبي براي آيندگان است. قرآن كريم در موارد متعددي از مثال هاي تاريخي استفاده مي كند آيه ي فوق نيز با تحليل تاريخ ستمكاران پيشين اشاره مي كند كه عامل هلاكت امّت ها، گناهان و خصلت هاي روحي آنان بوده است و البته خصلت ها و شيوه ها و گناهان مشابه، جزا و پاداشي مشابه دارند.

5. در اين آيه به رابطه گناه و عذاب اشاره شده و گناهكاري و پيامدهاي «1» آن از عوامل عذاب ملت ها شمرده شده است. كسي كه نشانه ها و آيات الهي را باور نمي كند و آنها را دروغ مي شمارد، باعث گمراهي خود و ديگران مي شود، و به خاطر اين پيامد گناهش، مجازات مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت سركشان تاريخ عبرت بياموزيد و مخالفت با دين الهي را روش خود قرار ندهيد.

2. مخالفت با آيات الهي پيامدهاي ناگوار و عذاب آلودي دارد.

3. دروغ انگارانِ نشانه هاي خدا، منتظر عذاب سختي باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي آل عمران شكست كافران را پيش گويي مي كند و از فرجام عذاب آلود آنان به صورت اعجازآميزي خبر مي دهد و مي فرمايد:

12. قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلَي جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 43

به كساني كه كفر ورزيدند بگو: «بزودي شكست مي خوريد؛ و به سوي جهنم، گرد آوري خواهيد شد. و چه بد بستري است!»

شأن نزول:

حكايت شده كه وقتي مسلمانان در سال دوم هجري در جنگ

بدر پيروز شدند، گروهي از يهوديان گفتند اين پيروزي نشانه ي صدق محمد صلي الله عليه و آله است، چون در تورات آمده است كه او در جنگ پيروز مي شود و شكست نمي خورد، امّا گروه ديگري گفتند عجله نكنيد، شايد در جنگ هاي ديگر شكست بخورد.

هنگامي كه در سال سوم هجري، مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، اين گروه از يهوديان خوشحال شدند و حتّي گفتند: آن پيامبري كه در كتاب ما مژده به آمدنش داده شده، محمد صلي الله عليه و آله نيست و از آن به بعد بر دشمني خود با مسلمانان افزودند و حتّي با يهوديان مدينه و مشركان مكه هم پيمان شدند. آيه ي فوق بدين مناسبت نازل شد «1» و اشاره كرد كه زود قضاوت نكنيد و در پايان كار نتيجه بگيريد و بدانيد كه شما در آينده اي نزديك شكست خواهيد خورد و در جهان ديگر نيز سرانجام شومي در پيش خواهيد داشت.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه پس از جنگ احد و شكست مسلمانان نازل شد؛ يعني در شرايطي كه مسلمانان از نظر ظاهري ضعيف بودند و دشمنان اسلام با هم، هم پيمان شده و قدرت چشم گيري پيدا كرده بودند و پيروزي مسلمانان بر كفار و يهود روشن نبود.

آيه ي فوق در اين شرايط از پيروزي مسلمانان در آينده اي نزديك خبر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 44

داد و طولي نكشيد كه مضمون آيه تحقق يافت و يهوديان مدينه در هم شكسته شدند و مشركان نيز پس از فتح مكه شكست خوردند.

2. برخي

از مفسران آيه ي فوق را يكي از معجزات قرآن به شمار آورده اند؛ «1» چرا كه به صورت صريح به پيامبر صلي الله عليه و آله مژده ي پيروزي و به كافران خبر شكست در آينده اي نزديك را مي دهد. اين نوعي پيش گويي اعجازآميز و معجزه ي تاريخي قرآن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آينده ي اسلام روشن است و پيروزي نهايي از آن مسلمانان است.

2. كافران در انتظار شكست و عذاب باشند.

3. مسلمانان به آينده اميدوار باشند و با ايمان به پيروزي خود گام بردارند.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي آل عمران به جريان عبرت آموز جنگ بدر و امدادهاي الهي در آن صحنه اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. قَدْ كَانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرَي كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَآءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِي الأَبْصرِ

بيقين در دو گروهي كه (در جنگ بدر) با هم رو به رو شدند، نشانه اي (و عبرتي) براي شما بود: گروهي، در راه خدا جنگ مي كرد؛ و [گروهي ] ديگر كافر بودند، كه با چشم خود، آن (مؤمن) ان را دو برابر آنان مي ديدند.

و خدا، هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد، با ياريش، تأييد مي كند. قطعاً در اين (ماجرا) براي صاحبان بينش عبرتي است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 45

شأن نزول:

حكايت شده كه در سال

دوم هجري جنگ بدر واقع شد و دو گروه مسلمانان و مشركان مكه در برابر هم قرار گرفتند. تعداد مسلمانان سيصد و سيزده نفر بود كه هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشير داشتند، پرچم مهاجران به دست علي عليه السلام و پرچم انصار به دست سعد بن عباده بود و سپاه دشمن بيش از هزار رزمنده و صد اسب داشتند.

مسلمانان در اين جنگ نابرابر تنها با 22 شهيد پيروز شدند و دشمن با 70 كشته و 70 اسير تن به شكست داد. «1»

آيه ي فوق در مورد اين جنگ نازل شده و آن را نشانه و درس عبرت معرفي كرده است؛ زيرا يك ارتش كوچك و فاقد سازوبرگ جنگي امّا با ايمان استوار، بر ارتش نسبتاً بزرگي كه تجهيزات جنگي زيادي داشتند، پيروز شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران، مؤمنان را دو برابر مي ديدند؛ در سوره ي انفال نيز اشاره شده كه مؤمنان، كافران را اندك مي ديدند تا از دشمن نهراسند. «2»

آري خدا مجاهدان باايمان را با وسايل مختلف و امدادهاي غيبي مدد مي رساند. هنگام شروع جنگ بدر، دشمنان چنان وحشت زده شدند كه مي پنداشتند نيروي ديگري به مسلمانان پيوسته است، در حالي كه قبل از جنگ، مسلمانان را كم تر از آنچه بودند تصور مي كردند؛ «3» و همين مطلب زمينه ساز پيروزي مسلمانان شد.

2. خدا در حادثه ي تاريخي بدر، مسلمانان را از چند جهت تأييد كرد و پيروز گرداند: يكي پيروزي نظامي كه ارتشي كوچك بر ارتشي بزرگ پيروز

تفسير قرآن مهر جلد سوم،

ص: 46

شد؛ دوم، پيروزي منطقي كه خداي متعال صريحاً اين پيروزي را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان خبر داده بود؛ «1» و سوم امدادهاي الهي كه به صورت تصرف در ديدگان دشمن و محاسبات او به وجود آمد. همه ي اين ها نشانه هاي خدا و بهترين نمونه ي غلبه ي حق بر باطل و ايمان بر كفر بود.

3. خدا هر كس را بخواهد پيروز مي كند، اما اراده ي خدا بدون حساب نيست و تابع حكمت اوست و هر مؤمني را كه با استفاده ي صحيح از نعمت هاي الهي بكوشد و در راه خدا جهاد كند پيروز مي گرداند.

4. برخي فقط ظاهر حوادث را مي بينند و برخي با انديشه و بصيرت به حوادث مي نگرند و از آنها درس عبرت مي گيرند و نشانه هاي خدا را در آنها مي بينند. آري افراد با بصيرت آيات الهي را بهتر درك مي كنند.

در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است حيف باشد كه ز كار همه غافل باشي

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد جنگ بدر درس خداشناسي بياموزيد و عبرت بگيريد.

2. اگر با بصيرت به حوادث بنگريد، عبرت ها مي آموزيد.

3. اگر شما در راه خدا كفرستيزي كنيد، او با امدادهاي غيبي به شما ياري مي رساند.

4. پيروزي شما به دست خداست (پس فقط بر او تكيه كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي آل عمران با اشاره به سرمايه هاي اصلي زندگي دنيا و

مقايسه ي آنها با آنچه نزد خداست، مي فرمايد:

14. زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَ النِّسَآءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأَنْعمِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 47

وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَئَابِ

محبت امور دوست داشتني از زنان و پسران و ثروت هاي فراوان از طلا و نقره و اسب هاي نشان دار و دام ها و زراعت، براي مردم آراسته شده است؛ اينها مايه بهره مندي زندگي پست (دنيا) است؛ و بازگشت نيكو، نزد خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق به شش مورد از جلوه ها و سرمايه هاي مهم زندگي اشاره شده كه عبارت انداز: زن، فرزند، پول هاي نقد فراوان، «1» مركب هاي ممتاز، «2» چهارپايان و زراعت؛ كه اركان زندگي مادي را تشكيل مي دهند و مورد علاقه ي انسان هستند. «3» البته روشن است كه ذكر اين شش مورد از باب مثال و مصداق است.

2. محبت امور دنيوي براي انسان آراسته شده است. حال پرسش اين است كه زينت دهنده ي اين امور كيست؟

زينت دهنده همان خدايي است «4» كه از طريق دستگاه آفرينش، عشق به

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 48

فرزندان و ثروت را در نهاد آدمي قرار داده است تا او را بيازمايد و در مسير تكامل و تربيت به پيش ببرد؛ همان طور كه در برخي آيات بدان اشاره شده است. «1»

3. در

آيه ي فوق نخستين موضوعي كه ذكر شده، محبت زنان است؛ و جالب اين است كه در عصر حاضر روان كاوان مي گويند: غريزه ي جنسي از نيرومندترين غرايز انسان است. «2»

4. آيه ي مورد بحث و آيات مشابه آن، هيچ گاه علاقه ي معتدل نسبت به زن و فرزند و ثروت را نكوهش نمي كند؛ زيرا پيشبرد اهداف معنوي بدون وسايل مادي ناممكن است و قانون قرآن بر خلاف قانون آفرينش نيست؛ پس آنچه نكوهش شده عشق و علاقه ي افراطي و به عبارت ديگر، پرستش اين امور است.

5. علاقه ي طبيعي به امور مادي در نهاد هر انساني وجود دارد، اما آنچه خطرناك است فريب خوردن از جلوه هاي آن و عدم كنترل دل بستگي ها و فراموش كردن زندگي عالي تر معنوي است. اگر كسي به امور شش گانه ي ذكر شده در آيه به عنوان هدف نهايي عشق بورزد و از آنها به صورت وسيله اي در مسير زندگي انساني بهره نگيرد، تن به زندگي پستي داده است؛ پس در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 49

حقيقت، تعبير «زندگي پايين و پست» «1» (حيات دنيا) اشاره به سير تكاملي زندگي است.

6. حب دنيا، زمينه ساز پيروزي شيطان:

امام عارفان مي فرمايد:

بپرهيز از اين كه خداي نخواسته حبّ دنيا و حبّ نفس به تدريج در شما روبه فزوني نهد و كار به آن جا رسد كه شيطان بتواند ايمان شما را بگيرد. گفته مي شود تمام كوشش شيطان براي ربودن ايمان است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. عشق به امور مادي شما را از اهداف معنوي بازندارد.

2. امور معنوي و فرجام نيكو، هدف اصلي

شما باشد، نه امور مادي.

3. عشق به امور مادي در نهاد انسان وجود دارد (و امري طبيعي است).

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي آل عمران به نعمت هاي معنوي و برتري آنها بر لذّت هاي مادي اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ رِضْونٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

بگو: «آيا شما را به بهتر از اين (سرمايه هاي دنيايي)، خبر دهم؟» براي كساني كه (خود را) حفظ كرده اند، بوستان هايي است كه از زير [درختان] ش نهرها روان است؛ در حالي كه در آنجا ماندگارند؛ و همسراني پاكيزه، و خشنودي خدا، نزد پروردگارشان [براي آنان است.] و خدا به

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 50

(امور) بندگان بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر مؤمنين از لذات نامشروع و هوس هاي سركش و گناه آلود صرف نظر كنند و تقوا پيشه سازند، از مطلق لذت محروم نخواهند شد؛ زيرا مي توانند از لذّت هاي صحيح و حلال دنيا و نيز از لذّت هاي جهان ديگر بهره گيرند كه همانند همين لذت هاست امّا در سطحي عالي تر و پاك از هرگونه عيب و نقص.

2. قرآن كريم براي تربيت و راه نمايي مردم از روش مقايسه استفاده مي كند. در آيه ي قبل لذت هاي دنيوي را گوشزد كرد و در اين آيه لذّت هاي برتر اخروي را

يادآوري مي كند. روش مقايسه مي تواند به عنوان يك الگوي قرآني، در تربيت انسان ها نقش سازنده اي داشته باشد.

3. در اين آيه به برخي از نعمت هاي بهشتي و ويژگي هاي برتر آنها اشاره شده است:

الف) بوستان هاي بهشتي، بر خلاف بوستان هاي دنيوي، هميشگي است و به طور دايم آب از زير درختانش جاري است كه صفاي خاصي به آنها مي دهد.

ب) بر خلاف همسران زيباي دنيا، هيچ ناپاكي «1» و نقطه ي سياهي در جسم و جان همسران بهشتي نيست.

ج) خشنودي خدا برترين نعمت اخروي است و لذّتي بالاتر از اين نيست كه انسان بداند محبوب و معشوق و معبود او از وي راضي است.

جنت طلبان گر لب شيرين تو بينند در كام همه تلخ شود كوثر و تسنيم

4. اين آيه به مردم هشدار مي دهد كه شما تحت نظر خدا هستيد، پس

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 51

مراقب اعمال و افكار خود باشيد؛ امّا استفاده از تعبير «بندگان»، در اين جا، به نوعي، اظهار لطف و محبت به آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پارسايي زمينه ساز بهره مندي از نعمت هاي برتر معنوي و بهشتي است.

2. براي تربيت افراد از روش مقايسه و پرسش استفاده كنيد.

3. نعمت هاي معنوي و بهشتي برتر از نعمت هاي مادي دنياست.

4. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي آل عمران به يكي از صفات و دعاهاي پارسايان اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ

[همان ] كساني كه مي گويند: « [اي ] پروردگار ما! براستي ما ايمان آورده ايم؛ پس پيامد (گناهان) ما را بر ما بيامرز، و ما را از عذابِ آتش، حفظ كن.»

نكته ها و اشاره ها:

1. ايمان واقعي زمينه ساز بخشش گناهان گذشته و آثار آنها و نجات است. اين زمينه را خود انسان مي تواند در وجود خويش ايجاد كند و در عمل به نمايش بگذارد.

2. به كار بردن فعل مضارع در اين آيه، دلالت بر استمرار دارد؛ «1» يعني افراد با تقوا همواره از خدا طلب آمرزش و نجات از آتش مي كنند. آري، دعاي مستمر و توجه مداوم به خدا از صفات پارسايان و درس آموزنده اي براي ماست.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 52

آموزه ها و پيام ها:

1. همواره به فكر پيامدهاي گناهان خويش و نجات از آتش باشيد.

2. هم چون پارسايان نيايش كنيد.

3. اگر نعمت هاي معنوي و بهشتي را مي طلبيد پارسايي پيشه سازيد و به دنبال آمرزش گناهان خويش باشيد. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي آل عمران صفات ديگر پارسايان را بيان مي كند و مي فرمايد:

17. الصبِرِينَ وَ الصدِقِينَ وَ الْقنِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ

الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ

[همان پارساياني كه ] شكيبايان و راستگويان و [فرمانبرداران ] فروتن و بخشندگان [در راه خدا] و آمرزش خواهان در سحرگاهانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل يكي از صفات پارسايان بيان شد و در اين آيه به پنج ويژگي ديگر اين افراد اشاره مي شود كه عبارت اند از:

الف) در كارها صبر و استقامت و پشتكار دارند و در برابر حوادث و در مسير اطاعت پروردگار و در برابر گناهان ايستادگي و مقاومت مي كنند.

ب) افرادي راست گو و درست كردارند و به آنچه در باطن معتقدند عمل مي كنند و از نفاق، دروغ، تقلّب و خيانت به دورند.

ج) در راه بندگي و عبوديت خدا، خاضع و فروتن هستند و بر اين كار مداومت دارند. «2»

د) از مواهب مادي و معنوي كه در اختيار دارند در راه خدا مي بخشند و بدين وسيله دردهاي اجتماعي را درمان مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 53

ه) به هنگام سحر كه آرامش و صفا همه جا را فرا گرفته و در دل شب كه غافلان در خواب اند به ياد خدا به پا مي خيزند و در پيشگاه باعظمتش طلب آمرزش مي كنند و محو پرتو نور و جلال پروردگار مي شوند و با تمام وجودشان زمزمه ي توحيد دارند.

شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند گِرد در و بام دوست پرواز كنند

هر جا كه دري بود به شب در بندد الَّا در دوست را كه شب باز كنند

2. در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

اگر كسي در ركعت آخر نماز شب (يعني نماز وَتْر) هفتاد بار بگويد: «استغفِر اللّه ربّي و اتوبُ اليه» و تا يك سال به اين عمل ادامه دهد، خدا او را جزء استغفاركنندگان در سحر قرار مي دهد و حتماً او را مشمول بخشش خويش مي سازد. «1»

البته اين گونه روايات مصداق كامل استغفار كنندگان را بيان مي كند، و گر نه آيه استغفار بدون نماز را نيز شامل مي شود.

3. در آيه ي فوق از ميان اوقات شبانه روز تنها به وقت «سحر» اشاره شده است، «2» در حالي كه استغفار در همه ي اوقات مطلوب است؛ زيرا انسان در سحر به خاطر آرامش و سكوت و تعطيلي كارهاي مادي و نشاطي كه بعد از استراحت شبانه پيدا مي شود، آمادگي بيش تري براي توجه به خدا دارد؛ و اين به آساني قابل تجربه است. بسياري ازدانشمندان براي حل مشكلات علمي از وقت سحر استفاده مي كردند؛ چرا كه چراغ فكر و روح انسان در آن وقت، از هر زمان ديگر، پرفروغ تر و درخشان تر است.

چو تو بيدار باشي صبحگاهي بيابي هر چه آن ساعت بخواهي

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر نعمت هاي معنوي و بهشتي را مي طلبيد شكيبا، راستگو و فروتن باشيد و در سحرگاهان از خداوند بخشش و آمرزش بطلبيد.

2. پارسايان از ارتباط با

خدا در دل شب نيرو مي گيرند و به مردم مي بخشند.

3. پيوند با خدا و خلق را از پارسايان راستين و مقاوم بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي آل عمران به گواهي خدا، فرشتگان و دانشمندان بر يگانگي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

18. شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلئِكَةُ وَ أُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

خدا، در حالي كه همواره برپا دارنده دادگري است، گواهي مي دهد كه هيچ معبودي جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، [نيز گواهي مي دهند:] هيچ معبودي جز آن شكست ناپذير فرزانه نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از گواهي و شهادت خدا همان گواهي عملي و فعلي خداست؛ يعني جهان با نظم واحد و قوانيني كه بر آن حكومت مي كند در واقع «يك واحد به هم پيوسته» است و خدا با آفرينش جهان عملًا نشان داده كه آفريدگار و معبود ديگري در جهان نيست.

آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد از وي رُخ متاب

2. مقصود از گواهي فرشتگان و دانشمندان، گواهي گفتاري و عملي است؛ يعني آنها با گفتار شايسته ي خود به يگانگي خدا اعتراف مي كنند و در عمل نيز تنها او را مي پرستند.

تفسير قرآن

مهر جلد سوم، ص: 55

3. جمله ي «قائماً بالقِسط» بيان كننده ي آن است كه خدا به يكتايي خود گواهي مي دهد، در حالي كه قيام به عدالت در جهان هستي دارد؛ و اين جمله دليلي بر شهادت اوست.

4. حقيقت عدالت، انتخاب طريق ميانه و مستقيم است كه همواره يكي است. عدالت هميشه همراه با «نظام واحد» و نظام واحد نشانه ي «مبدأ واحد» است؛ بنا براين عدالت به معناي واقعي در عالم هستي دليل بر يگانگي آفريدگار خواهد بود.

5. در اين آيه، دانشمندان واقعي در كنار فرشتگان و هر دو در كنار خدا قرار گرفته اند، كه اين امتياز و عظمت دانشوران را مشخص مي سازد.

6. در روايتي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده است:

يك ساعت از زندگي دانشمندي كه بر بستر خود تكيه كرده و در اندوخته هاي علمي خود تفكر مي كند، بهتر از هفتاد سال عبادت عابد است. «1»

7. در برخي روايات آمده است كه مقصود از دانشمندان در آيه ي فوق ائمه ي اطهار عليهم السلام هستند و اين بدان سبب است كه آنان مصداق كامل واژه ي «اولوا العِلم» و سرآمد آنها هستند، نه اين كه آيه منحصر به آنان باشد. اين آيه همه ي دانشمندان موحِّد را شامل مي شود. «2»

8. در روايت ديگري آمده است كه اين آيه از آياتي است كه همواره مورد توجه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بوده و مكرر در مواقع مختلف آن را تلاوت مي كردند. «3»

9. بزرگ ترين ذكر در سير و سلوك عرفاني:

امام عارفان مي فرمايد:

تفسير قرآن

مهر جلد سوم، ص: 56

ذكر شريف «لا اله الّا اللَّه» را كه بزرگ ترين و شريف ترين اوراد است ... «1» تكرار كند اين ذكر شريف را، و به قلب به طور طمأنينه (: آرامش) و تفكّر بخواند و قلب را با اين ذكر شريف بيدار كند تا آن جا كه قلب را حالت تذكّر و رقّت پيدا شود؛ پس به واسطه ي مدد غيبي، قلب به ذكر شريف غيبي گويا شود و زبان تابع قلب شود.»

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد؛ پيام الهي، فرشتگان و دانشمندان است.

2. هم چون فرشتگان و دانشمندان توحيد را زمزمه كنيد.

3. به صفات عدل، عزت و حكمت الهي توجه كنيد تا توحيد را بهتر بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي آل عمران به تسليم در برابر حق كه روح دين است و علل اختلافات مذهبي اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذَينَ أُوتُواْ الْكِتبَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ وَ مَن يَكْفُرْ بِئَايتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

در حقيقت دين [پذيرفته شده ] نزد خدا، اسلام است. و كساني كه كتاب [الهي ] به آنان داده شد، اختلاف نكردند، مگر پس از آن كه علم براي آنان [حاصل ] آمد، بخاطر ستم (و حسدي) كه در ميانشان بود؛ و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، پس (خدا به حساب او مي رسد، زيرا) كه خدا حسابرسي سريع است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 57

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «دين» در اصل به معناي «پاداش» و نيز به معناي «اطاعت و پيروي از فرمان» است و در اصطلاح مذهبي عبارت است از: «مجموعه ي عقايد، قوانين و آدابي كه انسان در سايه ي آنها مي تواند به سعادت و خوش بختي برسد و از نظر فردي، اجتماعي، اخلاقي و تربيتي، در مسير صحيح گام بردارد.»

2. واژه ي «اسلام» به معناي تسليم است و در اين جا مقصود تسليم در برابر خداست.

در واقع روح همه ي اديان الهي، تسليم در برابر حقيقت است، ولي از آن جا كه آيين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله عالي ترين نمونه ي آن است، نام «اسلام» براي آن انتخاب شده است.

3. معمولًا سرچشمه ي بيش تر اختلاف ها و كشمكش هاي مذهبي، ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاي شخصي است نه جهل و بي خبري. اگر مردم، مخصوصاً طبقه ي دانشمندانِ اهل كتاب، تعصب، كينه توزي و تنگ نظري ها و منافع شخصي را كنار بگذارند و با واقع بيني و روح عدالت خواهي احكام خدا را بررسي كنند، راه حق روشن، و اختلافات به سرعت حل مي شود؛ چرا كه اهل كتاب نشانه هاي حقانيّت اسلام را در كتاب هاي خود ديده و از آنها آگاه اند.

4. برخي گمان مي كنند كه مذهب عامل اختلاف مردم است امّا اين ها «مذهب» را با «تعصبات مذهبي» و «افكار انحرافي» اشتباه گرفته اند. آيه ي فوق توضيح خوبي براي اين مطلب و پاسخ قاطعي به اين ادعاهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. گوهر اديان الهي، تسليم در برابر خداست.

2. ريشه ي اختلافات مذهبي را در انحرافات اخلاقي بجوييد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 58

3. كافران از حساب رسي سريع خدا بهراسند (و نشانه هاي او را انكار نكنند و كفر نورزند).

4. براي رفع اختلافات مذهبي، انحرافات اخلاقي را درمان كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي آل عمران با بيان راه نجات، به روش مناظره با مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. فَإِنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ وَ الْأُمِّيِّنَ ءَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بَالْعِبَادِ

و اگر با تو، به بحث (و ستيز) برخاستند، پس بگو: « (من) و كساني كه پيروِ [من ] هستند، ذات خود را براي خدا تسليم كرده ايم.» و به كساني كه كتاب [الهي ] داده شده و درس ناخواندگان [مشرك ] بگو: «آيا [شما هم ] تسليم شده ايد؟» و اگر تسليم شوند، پس بيقين رهنمون مي شوند؛ و اگر روي بر تابند، پس فقط رساندن [پيام ] بر عهده توست. و خدا نسبت به (امور) بندگان، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. طرف داران هر آييني از عقيده ي خود دفاع مي كنند و خود را بر حق مي دانند و بر همين اساس يهوديان و مسيحيان با پيامبر اسلام بحث مي كردند «1» و مي گفتند: ما در برابر حق تسليم هستيم و پيرو اسلام به معناي طرف داري از حق. «2» و حتي در اين باره پافشاري مي نمودند.

آيه ي فوق به پيامبر اسلام دستور نمي دهد كه از بحث و گفت وگو با آنان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 59

دوري كند، بلكه مي فرمايد: وقتي بحث به مرحله ي نهايي رسيد، بهترين راه براي راه نمايي و ترك مجادله، آن است كه به آنها بگويي: من و پيروانم تسليم خدا و پيرو حق هستيم. اگر آنان پذيرفتند، كه هدايت شده اند و اگر لجاجت كردند و نپذيرفتند ديگر تو وظيفه اي نداري؛ چرا كه بحث و گفت وگو تأثير و فايده اي ندارد (و كار آنها را به خداي بينا واگذار).

گوينده را چه غم كه نصيحت قبول نيست گر نامه رد كنند گناه رسول نيست

2. آيه ي فوق به صورت ضمني روش مناظره و گفت وگو با مخالفان را به پيامبر صلي الله عليه و آله و ما آموزش مي دهد كه نخست حق و خط خود را روشن كنيم، سپس از ادامه ي بحث و جدل با مردم لجوج كه تسليم منطق صحيح نيستند، بپرهيزيم.

3. روش پيامبر صلي الله عليه و آله هرگز تحميل فكر و عقيده نبود. ايشان كوشش مي كردند تا حقايق براي مردم روشن شود، سپس آنان را به حال خود مي گذاشتند تا خودشان فكر كنند و تصميم بگيرند. آري پيامبر صلي الله عليه و آله مأمور به انجام وظيفه و تبليغ بود، نه ضامن نتيجه ي كار.

4. مقصود آيه از كساني كه خواندن و نوشتن نمي دانند، مشركان هستند.

مشركان در برابر اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) به اين نام خوانده مي شوند؛ زيرا آنان كتاب الهي نداشتند و

به همين دليل كم تر به فرا گرفتن خواندن و نوشتن مي پرداختند. «1»

5. اين آيه اهل كتاب را بر بي سوادان مقدم داشته است؛ يعني مخاطبان را به دو گروه فرهنگي و غيرفرهنگي تقسيم كرده است. «2» شايد اين تعبيرات به ما آموزش مي دهد كه در سخن گفتن و هدايت مردم ابتدا به افراد

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 60

بافرهنگ توجه كنيد سپس به سراغ ديگران برويد.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي مبلغان ديني روشنگري است (نه تحميل عقايد بر ديگران).

2. در مناظره مسير حق را روشن كنيد و از بحث با مخالفان لجوج بپرهيزيد كه ثمره اي ندارد.

3. راه پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان، خط تسليم در برابر خداست.

4. اگر مي خواهيد هدايت شويد در برابر خدا تسليم شويد.

5. مخاطبان خود را به دو بخش فرهنگي و غيرفرهنگي تقسيم كنيد و آموزش را از اهل فرهنگ شروع كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي آل عمران به اعمال كافران يهود، هم چون پيامبركشي و دادگركشي اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِئَايتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّنَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بَالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

در حقيقت كساني كه به آيات خدا كفر مي ورزند، و پيامبران را به ناحق مي كشند، و كساني از مردم را كه به دادگري فرمان مي دهند، به قتل مي رسانند، پس آنان

را به عذابي دردناك مژده ده!

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند كه اين آيات مربوط به قوم يهود است «1» امّا به آنها اختصاص ندارد و همه ي اقوامي كه اعمال مشابهي انجام مي دهند مشمول آيه هستند.

2. اين آيه دعوت كنندگان به عدالت را در رديف پيامبران قرار داده و كفر به خدا و كشتن پيامبران و اين گونه افراد را در يك رديف شمرده است. اين

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 61

مطلب توجه اسلام به مسأله ي گسترش عدالت در اجتماع را نشان مي دهد.

3. واژه ي «بغير حق» قيد توضيحي است و براي تأكيد آمده و منظور اين است كه قتل پيامبران، هميشه ناحق و ظالمانه است و مقصود آن نيست كه مي توان پيامبران را به حق كشت.

4. برخي مفسران از تعبيرات آيه ي فوق استفاده كرده اند كه يهوديان معاصر پيامبر صلي الله عليه و آله نيز مشمول آيه ي فوق بوده اند هر چند هيچ كدام از آنان قاتل پيامبران قبلي نبوده اند؛ زيرا هر كس به برنامه ها و مكتب و اعمال گروهي راضي باشد، در اعمال نيك و بد آنان سهيم است؛ و اين دسته از يهود نسبت به اعمال خلاف گذشتگان خود راضي و وفادار بودند. «1»

5. «بشارت» در اصل به معناي مژده و خبرهاي نشاطانگيز است كه اثر آن در صورت انسان آشكار مي شود. به كار بردن واژه ي بشارت در مورد عذاب، نوعي تهديد و استهزاي افكار گناهكاران است.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناه كفر، پيامبركشي و دادگستركشي عذاب آور است.

2. كشتن دادگستران، هم رديف كشتن پيامبران و كفرورزي است.

3. دادگستري

نيكوست؛ و مقابله با دادگستران ممنوع.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوّم سوره ي آل عمران به دو بخش ديگر از كيفرهاي كافران يهود اشاره مي كند و مي فرمايد:

22. أُوْلئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْملُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نصِرِينَ

آنان كساني هستند كه كردار [نيك] شان در دنيا و آخرت تباه شده، و هيچ ياوري براي آنان نيست.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 62

نكته ها و اشاره ها:

1. مجازاتِ كُشندگان پيامبران و صالحان شديد است؛ زيرا مجازات «حَبْط» (نابودي كارهاي نيك) «1» درباره ي گناهان شديد به كار مي رود و نفي ياري و شفاعت از اين افراد نيز نشانه ي ديگري از شدّت گناه و مجازات آنان است.

2. برخي گناهان، مثل قتل پيامبران و دادگستران و كفر، موجب نابودي اعمال نيك گذشته ي انسان مي شود و او را از ياري و شفاعت اين افراد محروم مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. گاهي يك گناه تمام اعمال نيك انسان را نابود مي سازد (پس مواظب كارهاي خود باشيم).

2. اگر ياري (و شفاعت پيامبران و صالحان دادگستر را در رستاخيز) مي خواهيد، دست از آزار اولياي الهي برداريد و ايمان آوريد. «2»

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوّم سوره ي آل عمران به جريان

قضاوت پيامبر صلي الله عليه و آله در اختلافات يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبَاً مِّنَ الْكِتبِ يُدْعَوْنَ إِلَي كِتبِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّي فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَ هُم مُّعْرِضُونَ

آيا نظر نكردي به [حال ] كساني كه بهره اي از كتاب (تورات) داده شدند؛ كه به سوي كتاب خدا فرا خوانده شدند تا در ميانشان حكم كند، سپس دسته اي از آنان روي بر مي تابند، در حالي كه آنان (از قبول حق) روي گردانند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 63

شأن نزول:

در تفسيرهاي قرآن حكايت شده كه زن و مردي از يهود با داشتن همسر مرتكب زنا شدند و طبق قانون تورات مي بايست سنگسار مي شدند اما چون از اشراف بودند، مي كوشيدند از اجراي حكم تورات بگريزند. آنان نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند تا ايشان بر آنان حكم كنند. آن حضرت نيز همان حكم را بيان كردند و فرمودند: حكم اسلام نيز در اين مورد همانند حكم تورات است.

آنها منكر حكم تورات شدند و قرار گذاشتند كه يكي از علماي يهود به نام «ابن صُوريا» از فدك به مدينه فرا خوانده شود تا تورات را بخواند. ابن صوريا چون از ماجرا با خبر بود، هنگام خواندن آيات تورات دست خود را روي جمله ي مربوط به سنگسار مي گذاشت «1» و جمله ي بعد را مي خواند. عبداللَّه بن سلام كه از علماي يهود و تازه مسلمان بود و در آن جلسه حضور داشت، ماجرا را فهميد و موضوع را برملا

كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله دستور دادند تا حكم اجرا شود؛ از اين رو جمعي از يهوديان خشمگين شدند و آيه ي فوق فرو فرستاده شد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. از جمله ي «كساني كه بهره اي از كتاب (الهي) داشتند» استفاده مي شود كه توراتي كه در دست يهوديان آن عصر بود، تنها قسمتي از تورات واقعي بود نه تمام آن و قسمت بيش تر اين كتاب از ميان رفته و يا تحريف شده بود؛ و همان گونه كه در ذيل آيه ي سوم سوره ي آل عمران بيان كرديم، اين مطلب را شواهد تاريخي نيز تأييد مي كند.

2. آيه ي فوق به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «آيا مشاهده نكردي؟» ولي در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 64

حقيقت هشداري به مسلمانان است كه مبادا آنان هم مثل يهود، به هنگام اجراي قانون الهي، روي گردان شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. گروهي از يهوديان قانون گريزند.

2. داوري كتاب خدا را بپذيريد (و هم چون يهوديان قانون گريز نباشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي آل عمران به يكي از ادعاهاي نژادپرستانه ي يهود اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَّعْدُودتٍ وَ غَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

اين [عمل ] بدان سبب بود كه آنان گفتند: «آتش [دوزخ ]، جز چند روزي محدود به ما نخواهد رسيد. و تهمت هايشان آنان را در دينشان فريفته

ساخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين كه يهوديان مي گفتند: «ما چند روزي بيش تر در آتش نمي مانيم.»، دو احتمال داده اند: نخست آن كه مقصود همان روزهاي گناه آلود گوساله پرستي آنان است؛ و دوم آن كه منظور روزهايي از عمرشان است كه به گناهان صريح و انكارناپذيري دست زده بودند؛ «1» البته مانعي ندارد كه هر دو مطلب مقصود آيه باشد.

2. در اين جا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه آيا ممكن است انسان دروغي بر خدا ببندد و بعد خودش تحت تأثير آن قرار گيرد و به آن مغرور شود؟

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 65

پاسخ آن است كه اوّلًا، اين نوعي فريب وجدان است؛ يعني گاهي دستگاه فكر و انديشه ي انسان در پي فريب وجدان برمي آيد و چهره ي حقيقت را در نظر وجدان خويش دگرگون مي سازد؛ همان طور كه معتادان و سارقان، برخي مشكلات خانوادگي يا اجتماعي را بهانه مي سازند و كار خود را توجيه مي كنند.

ثانياً، اين مطالب دروغ توسط نسل هاي پيشين يهود ساخته شد و به تدريج به نسل هاي بعد منتقل شد و به صورت عقايد مسلّمي در آمد.

3. پرسش ديگري كه در اين جا مطرح مي شود آن است كه اعتقاد به «كيفر محدود» در ميان ما مسلمانان نيز وجود دارد؛ چرا كه ما معتقديم مسلمانان گناهكار هميشه در عذاب الهي نمي مانند و ايمان آنها موجب نجاتشان مي گردد، پس آيا ما نيز مثل يهوديان مي انديشيم؟

پاسخ آن است كه اوّلًا، ما معتقديم مسلمان گناهكار ساليان درازي گرفتار عذاب است كه مدّت آن را جز خدا

نمي داند، ولي مجازات آنان، به خاطر ايمانشان، جاويدان نيست.

ثانياً، ما امتيازي براي مسلمانان قايل نيستم، بلكه معتقديم كه پيروان هر پيامبري اگر در عصر و زمان همان پيامبر ايمان به پيامبر خود داشته باشند و گناهي مرتكب شوند، مشمول قانون فوق هستند و تفاوتي بين نژادها نيست، امّا يهوديان اين امتياز را مخصوص نژاد يهود مي دانند كه معتقدند دوستان و فرزندان خدا هستند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. توهّم نجات از دوزخ، زمينه ساز ارتكاب گناهان مي شود.

2. دروغ پردازي و نژادپرستي موجب غرور و خودفريبي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 66

3. عقايد باطل موجب فرار از احكام الهي و عمل نكردن به آنها مي شود. «1»

4. در مورد عذاب الهي واقع بين باشيد و دل به وعده هاي دروغين خوش نداريد (و گناه نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي آل عمران به روز رستاخيز و شيوه ي كيفردهي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنهُمْ لِيَوْمٍ لَّا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ

پس چگونه [خواهند بود] هنگامي كه آنان را براي روز [رستاخيز] ي كه هيچ ترديدي در آن نيست گرد آوريم، و به هر شخص، دستاوردش بطور كامل داده شود؟ و آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در رستاخيز چيزي از اعمال انسان كم نمي شود و نتيجه ي همه ي اعمال به دست او

مي رسد؛ «2» چرا كه رستاخيز روز تجسّم اعمال انسان است.

2. از تعبير «آنچه به دست آورده است»، استفاده مي شود كه پاداش و كيفر رستاخيز و نجات و بدبختي انسان در آن روز، نتيجه و تجسم اعمال خود اوست و دادگاه الهي براساس عدالت تشكيل مي شود و به احدي ستم نمي شود.

3. هشدار آيه به يهوديان آن است كه مراقب كردار و گفتار و افكار خود باشند كه در رستاخيز به همه ي اين ها رسيدگي مي شود و نتايج آنها را

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 67

مي بينند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دادگاه رستاخيز حتمي و عادلانه است.

2. پاداش و كيفر رستاخيز نتيجه (و تجسّم) اعمال خود شماست.

3. خودتان را براي حضور در رستاخيز آماده سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي آل عمران به سرچشمه ي حكومت، عزّت و ذلّت اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. قُلِ الَّلهُمَّ ملِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَآءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَآءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَآءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

بگو: «بار خدايا! خداوندِ فرمانروايي و هستي! به هر كه (شايسته بداني و) بخواهي، فرمانروايي بخشي؛ و از هر كه خواهي، فرمانروايي را باز ستاني؛ و هر كه را خواهي، عزّت دهي؛ و هر كه را خواهي خوار گرداني، (همه) نيكي (ها) تنها به دست توست؛ كه تو بر هر چيزي

توانايي.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق به دو صورت حكايت شده است:

نخست آن كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پس از فتح مكه، وعده ي پيروزي بر ايران و روم را دادند كه دو ابرقدرت آن عصر به شمار مي آمدند. در آن هنگام برخي منافقان با تعجب به يكديگر نگاه كردند و اين مطلب را اغراق آميز خواندند.

در اين هنگام آيه ي فوق نازل شد و يادآوري نمود كه عزّت و قدرت و حكومت به دست خداست، پس اين پيروزي ها بعيد نيست.

گروهي ديگر از مفسران نزول آيه ي فوق را مربوط به جنگ احزاب و حفر خندق دانسته و گفته اند: در هنگام كندن خندق به سنگ سفيد و بزرگي برخوردند و پيامبر صلي الله عليه و آله براي شكستن آن سه بار ضربه زدند و هر بار جرقه اي بيرون جهيد و پيامبر صلي الله عليه و آله تكبير گفتند. آن گاه بيان كردند كه من در اين

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 68

جرقه ها كاخ هاي ايران، روم و يمن را ديدم كه جبرئيل فتح آنها را مژده داد.

منافقان با شنيدن اين سخن، آن را امري محال دانستند و گفتند: مسلمانان از ترس جان خود مشغول كندن خندق هستند، ولي خيال فتح كشورهاي بزرگ جهان را در سر مي پرورانند. در اين موقع آيه ي فوق نازل شد «1» و خط بطلاني بر سخنان منافقان كشيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. منظور از اين جمله كه مي فرمايد «خدا به هر كس بخواهد چيزي مي دهد يا از او مي گيرد.»، اين نيست كه خدا بدون

حساب و بدون دليل، چيزي به كسي مي بخشد يا از او مي گيرد، بلكه اراده ي خدا آميخته با حكمت و رعايت و مصلحت عمومي جهان آفرينش و انسان هاست؛ بنا براين هر كاري كه صورت مي گيرد در نوع خود بهترين است.

يكي را بر آري و شاهي دهي يكي را به دريا به ماهي دهي

نه با آنت مهر و نه با آنت كين كه به دان تويي اي جهان آفرين

2. تمام نيكي ها تنها به دست اوست و خدا سرچشمه ي هرگونه خير و سعادت است «2» و عزّت بخشيدن و ذليل كردن او همه بر قانون عدالت است.

اگر انسان اين مطلب را به خوبي درك كند، توحيد افعالي او كامل مي شود و بر خدا تكيه مي كند و غصه ي آمدن و رفتن امور دنيوي را نمي خورد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 69

3. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا طبق آيه ي فوق همه ي حكومت ها به خواست خداست و تمام حكومت هاي جبّار و ستمگر را خدا امضا كرده است؟

به اين پرسش دو گونه پاسخ داده اند:

اوّل آن كه آيه ي فوق مخصوص حكومت هاي صالح الهي و يا حكومت پيامبر صلي الله عليه و آله است و در برخي روايات نيز به اين

پاسخ اشاره شده است؛ «1» پس خدا به هر كس كه شايسته باشد، مثل سليمان، يوسف، طالوت و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكومت مي دهد. «2»

پاسخ دوم آن است كه اين آيه يك مفهوم كلّي و عمومي دارد؛ يعني تمام حكومت هاي خوب و بد طبق خواست خداست و خدا يك سلسله اسباب براي پيشرفت و پيروزي آفريده است و استفاده از اين عوامل همان اراده و خواست خداست.

حال اگر ستمگران از آن وسايل پيروزي استفاده كردند و ملّت هاي زبون به حكومت آنان تن دادند، اين نتيجه ي اعمال خود آنان است؛ و اگر صالحان از اسباب الهي استفاده كردند و حكومت عادل به وجود آوردند، باز اين نتيجه ي اعمال آنهاست.

پس در حقيقت آيه ي فوق بيدارباشي براي همه ي جوامع انساني است كه به هوش باشند و از وسايل پيروزي استفاده كنند. «3» از همين جا روشن مي شود كه آيه ي فوق به معناي جبر نيست.

4. مالك اصلي خداست و ديگران امانت داراني هستند كه بايد طبق

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 70

رضاي او عمل كنند. عزّت و ذلّت به دست خداست؛ پس از ديگران توقّع عزت و ذلت نداشته باشيم و در هر كاري مسئوليت خويش را انجام دهيم و نگران نتيجه ي كار نباشيم، چون ما مأمور به وظيفه هستيم، نه نتيجه.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرمانروايي، عزّت و ذلّت را از خدا بدانيد (و توحيد افعالي خويش را تقويت كنيد و به غير خدا تكيه نكنيد).

2. كارها به دست خداست (پس مسئوليت خويش را

انجام دهيد و غصه ي نتيجه ي كارها را نخوريد).

3. با خدا مناجات كنيد و او را با صفات نيكو ستايش نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي آل عمران به مظاهر قدرت خدا در تغييرات شب و روز و مرگ و حيات اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. تُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَيْرِ حَسَابٍ

شب را در روز وارد مي كني، و روز را در شب وارد مي كني؛ و زنده را از مرده بيرون مي آوري، و مرده را از زنده بيرون آوري؛ و هر كه را (شايسته بداني و) بخواهي، بي حساب، روزي دهي.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران، جمله ي «خدا شب را در روز و روز را در شب داخل مي كند.» «1» را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) اشاره به تغييرات محسوس و تدريجي شب و روز، يعني كم و زياد شدن شب و روز در طول فصل هاي چهارگانه ي سال است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 71

ب) اشاره به طلوع و غروب تدريجي روز و شب است.

البته مانعي ندارد كه هر دو مطلب مقصود آيه باشد و در هر دو صورت اين تغييرات تدريجي آثار سودمندي در زندگي انسان دارد. «1»

2. تعبير «خدا زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون

مي آورد.» را مي توان به دو صورت تفسير كرد:

الف) پيدايش حيات از موجودات بي جان زمين و مردن موجودات زنده كه همه روزه مشاهده مي كنيم.

ب) حيات و مرگ معنوي. يعني مؤمنان زندگان حقيقي اند و كافران مردگان حقيقي هستند؛ كه گاهي مؤمن از پدر و مادر بي ايمان متولد مي شود و يا به عكس. «2»

پس آيه ي فوق اشاره به قانون تبادل دايمي مرگ و حيات مادي و معنوي دارد كه عمومي ترين و پيچيده ترين و در عين حال جالب ترين قانوني است كه بر ما حكومت مي كند.

3. درياي مواهب الهي آن قدر وسيع و پهناور است كه هر قدر به هر كس ببخشد از آن كاسته نمي شود و نياز به نگاه داشتن حساب ندارد؛ چرا كه سرمايه ي او محدود نيست تا حساب بخواهد.

پس مقصود آن است كه رزق فراوان و بي شمار مي دهد، نه اين كه حساب از دست او خارج است؛ و اين كه روزي دادن به دست خداست، به معناي جبر نيست- چرا كه انسان آزاد و با اختيار است- بلكه مقصود آن است كه سرچشمه ي همه ي مواهب و رزق ها به دست اوست و همه ي امكانات را او در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 72

اختيار بشر قرار مي دهد.

اي كريمي كه از خزانه ي غيب گبر و ترسا وظيفه خور داري

دوستان را كجا كني محروم

تو كه با دشمن اين نظر داري

(سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي تغييرات شبانه روز و مرگ و حيات، نشانه هاي قدرت خدا را ببينيد و خداشناس تر شويد.

2. حيات و مرگ و رزق شما به دست خداست (پس بر او تكيه كنيد).

3. اگر روزي بي شمار مي خواهيد، از خدا بخواهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي آل عمران استيلاي كافران بر مسلمانان را نفي مي كند و با اشاره به مسأله ي تقيه مي فرمايد:

28. لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكفِرِينَ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَيةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ

مؤمنان نبايد، كافران را- به جاي مؤمنان- سرپرست [و دوست خود] گيرند؛ و هر كس چنين كند، پس در هيچ چيز از [رابطه با] خدا [او را بهره اي ] نيست. مگر آن كه با تقيّه اي (خودتان را) از آنان حفظ كنيد. و خدا شما را از (نافرماني) خودش، بيم مي دهد؛ و فرجام [شما] فقط به سوي خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيه ي فوق اين درس مهم سياسي و اجتماعي را به مسلمانان مي دهد كه بيگانگان را نه به عنوان سرپرست و نه به عنوان حامي و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 73

ياور، «1» در هيچ كاري نپذيرند

و فريب سخنان جذاب و طرح هاي جالب و اظهار محبت هاي صميمانه ي آنها را نخورند.

تاريخ نيز نشان مي دهد كه ضربه هاي سنگيني از طريق همين اعتمادهاي بي جا به مسلمانان وارد شده است. اگر تاريخچه ي استعمارگران را مطالعه كنيم مي بينيم آنان در لباس دل سوزي و عمران مي آيند و در كشورهاي اسلامي نفوذ مي كنند و سپس بي رحمانه بر آنان مي تازند و همه چيز را به يغما مي برند.

مزن با دست و بازوي توانا به دامان كسي دست تمنّا

البته يادآوري اين نكته لازم است كه گاهي ارتباط ظاهري با كفار براي رسيدن به اهداف والاتر، مثل تحصيل علم و صنعت، جايز است ولي پذيرش سلطه ي آنان ممنوع است. آري، اگر مسلمانان به همين آيه ي قرآن عمل مي كردند وضع كشورهاي اسلامي چنين نبود.

طلب را نمي گويم انكار كن طلب كن و ليكن به هنجار كن

(جامي)

2. «تقيّه» نوعي تغيير شكل مبارزه و يك حكم عقلي موافق فطرت انسان است؛ يعني اسلام صريحاً اجازه داده است كه در موردي كه جان يا مال يا ناموس انسان در خطر است و اظهار حق، هيچ گونه فايده ي مهمي ندارد، موقتاً از اظهار حق خودداري كند و پنهاني به وظيفه ي خود عمل نمايد تا نيروهاي انساني نابود نشوند.

در تاريخ اسلام سرگذشت «عمار ياسر» مشهور است كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 74

اجازه ي تقيّه دادند كه هر چه مشركان مي خواهند با زبان بگويد تا از مرگ نجات يابد.

البته تقيّه در صورتي واجب است كه جان انسان، بدون فايده ي مهمي، به خطر بيفتد. «1» امّا در مواردي كه موجب ترويج باطل و گمراه ساختن مردم و تقويت ظلم و ستم مي گردد، حرام و ممنوع است.

آري آن گاه كه اصل دين در خطر است تقيّه معنا ندارد و بايد حسين وار به ميدان رفت و جان خود را نثار دين كرد.

از آنچه بيان شد روشن مي گردد كه تقيّه در همه ي مكان ها و زمان ها حكم يك ساني ندارد؛ گاهي واجب و گاهي حرام و زماني نيز مباح است. «2»

3. ولايت خدا با ولايت كافران جمع نمي شود؛ يعني اگر كسي ولايت خدا را پذيرفت، حق ندارد ولايت كافران را بپذيرد و اگر كسي ولايت كافران را پذيرفت، ولايت و حمايت خدا از او قطع مي شود و به حال خود واگذار مي شود. در اين حالت انسان از خدا دور مي شود و به وادي گمراهي و دوزخ سقوط مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ولايت الهي با ولايت كافران جمع نمي شود.

2. سلطه ي كافران بر مؤمنان ممنوع است.

3. اگر ولايت و ياري خدا را مي خواهيد، سلطه ي كافران را نپذيريد.

4. در هنگام خطر تقيّه جايز است.

5. از (عذاب) خدا بر حذر باشيد (و بر خلاف دستورات او عمل نكنيد و سلطه ي كافران را نپذيريد).

***

قرآن كريم در آيه ي

بيست و نهم سوره ي آل عمران هشدار مي دهد كه خدا اسرار شما را مي داند، و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 75

29. قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُرِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمو تِ وَ مَا فِي الأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

بگو: «اگر آنچه در سينه هاي شماست، پنهان داريد يا آشكارش كنيد، خدا آن را مي داند؛ و (نيز) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، مي داند؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. علم خدا حضوري و شهودي است، نه علم حصولي؛ يعني او در همه جا حضور دارد و همه چيز در نزد او حاضر است؛ پس همه چيز را مي داند و حتي از نيّت ها و مقاصد ما آگاه است و مي داند كه چه كساني قصد دارند سلطه ي كافران را بپذيرند و چه كساني واقعاً تقيّه مي كنند. «1»

2. قدرت خدا به هر چيزي تعلّق مي گيرد، پس مي تواند هر كاري را انجام دهد، مگر آن كه محال عقلي باشد، مثل جمع دو چيز متناقض، كه در اين صورت اشكال از مورد است؛ يعني مثلًا جمع وجود يك مداد با عدم آن در يك زمان و يك مكان ممكن نيست و اصلًا قدرت به اين امور تعلق نمي گيرد، وگرنه قدرت خدا نامحدود است و او بر انجام هر كار ممكني تواناست.

آموزه ها و پيام ها:

1. درون و برون شما محضر خداست (پس مراقب پندارها و كردارهاي خود باشيد).

2. قدرت خدا بي كران است (پس تهديدهاي او را جدّي

بگيريد) «2».

3. درون و برون خود را چنان سامان دهيد كه متناسب با حضور خدا باشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 76

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي آل عمران به تَجسُّم اعمال در رستاخيز اشاره مي كند و با هشدار و اميد آفريني مي فرمايد:

30. يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ

روزي كه هر شخصي، آنچه از [كار] نيك انجام داده و آنچه از [كار] بد انجام داده، حاضر مي يابد؛ (و) آرزو مي كند كه بين او و بين آن [اعمال بد] فاصله [زمانيِ ] زيادي بود. و خدا شما را از (نا فرماني) خودش، بيم مي دهد؛ و خدا [نسبت ] به بندگان، مهربان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به روشني تجسّم اعمال و حضور كردار انسان در روز رستاخيز را خاطرنشان مي سازد. همان گونه كه در روايات نيز به اين مطلب اشاره شده است، بقاي اعمال انسان در قيامت باعث مي شود كه به هنگام محاسبه ي اعمال، هر كس تمامي اعمال خود را ببيند و در ميان اعمال خود زندگي كند و رنج ببرد يا آرامش بيابد. «1»

2. دانشمندان مسلمان در باره ي پاداش و كيفر اعمال سه ديدگاه دارند:

الف) برخي معتقدند كه پاداش و كيفر اعمال در رستاخيز، مثل

دنيا، بر اساس قرار داد است و خدا براي هر عملي كيفر و پاداش خاص مقرر كرده است.

ب) برخي معتقدند كه پاداش و كيفرها زاييده ي روح انسان است؛ زيرا اعمال نيك و بد در اين جهان به صورت ملكات روحي درمي آيد و در قيامت

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 77

به صورت نعمت ها و شكنجه ها ظاهر مي شود.

ج) برخي ديگر بر آن اند كه هر عمل خوب و بد انسان، يك صورت دنيوي دارد كه ما مشاهده مي كنيم و صورتي اخروي دارد كه در قيامت جلوه مي كند و باعث راحتي يا آزار انسان مي گردد.

ديدگاه سوم با ظاهر آيه ي فوق و برخي آيات ديگر «1» و روايات مطابقت دارد.

3. عذاب اخروي به گونه اي ديگر است. امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

... اساس عذاب الهي بر اعمال ماست. هر عملي كه از ما صادر مي شود در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مي شود.

اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب هاي دنيايي باشد كه مأمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود- ذات انسان- آتش طلوع مي كند.

اساس جهنّم انسان است و هر عملي كه از انسان صادر مي شود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مي افزايد ... «2»

دوزخ شرري ز آتش سينه ي ماست جنّت اثري زين دل گنجينه ي ماست

4. گناهكاران آرزو مي كنند كه ميان آنها و اعمال بدشان فاصله ي زيادي

باشد؛ و اين نهايت بيزاري آنها را از كردارشان مي رساند؛ زيرا براي ابراز تنفّر، فاصله ي زماني، از فاصله ي مكاني رساتر است. در فاصله ي مكاني، احتمال حضور كاملًا نفي نمي شود، امّا در فاصله ي زماني، به هيچ وجه احتمال حضور نيست؛ مثل دو نفر كه در دو قرن متفاوت زندگي مي كنند و هم ديگر را ملاقات نمي كنند.

زان روز بترس كاندر و پيدا آيد همه ي كارهاي پنهاني

(ناصر خسرو)

5. آيه ي فوق از روش تربيتي «بيم و اميد» استفاده مي كند و مي فرمايد:

«خدا مردم را از مخالفت فرمان خود برحذر مي دارد و خدا به همه ي بندگان مهربان است.» اين يك روش تربيتي قرآن است كه در همان حال كه هشدار مي دهد، از نا اميد شدن افراد جلوگيري مي كند.

امّا برخي مفسران احتمال داده اند كه جمله ي دوم تأكيد جمله ي اوّل باشد. گويا به ما مي گويد: «شما را از كار خطرناكي برحذر مي دارم و من به تو مهربانم كه اعلام خطر مي كنم.»؛ پس اعلام خطر و هشدارهاي خدا نيز نشانه ي محبّت اوست.

ما بسي گم گشته بازآورده ايم ما بسي بي توشه را پرورده ايم

ما بخوانيم ار چه ما را رد كنند عيب پوشي ها كنيم ار بد كنند

(پروين)

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز تجسم اعمال نيك و بد شماست.

2. قبل از

آن كه در رستاخيز از اعمال بد خود بگريزيد (در همين دنيا از آنها بپرهيزيد).

3. از قهر الهي بپرهيزيد و به مهر او پناه آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي آل عمران به محبت خدا و آثار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 79

بگو: «اگر همواره خدا را دوست مي داريد، پس از من پيروي كنيد؛ تا خدا دوستتان بدارد؛ و پيامد (گناهان) شما را برايتان بيامرزد؛ و خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي در حضور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ادعاي دوستي خدا مي كردند، در حالي كه به برنامه هاي الهي كم تر عمل مي كردند.

آيه ي فوق (و آيه ي بعد) نازل شد «1» و به آنان پاسخ گفت و بيان داشت كه محبّت تنها يك علاقه ي قلبي نيست، بلكه بايد آثار آن در عمل انسان منعكس شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. اثر طبيعي محبت آن است كه انسان را به سوي محبوب و خواسته هاي او مي كشاند. محبت راستين حتماً آثار عملي دارد و عاشق را با معشوق پيوند مي دهد و در مسير خواسته هاي او به تلاشي پرثمر وا مي دارد.

2. عشق به هر چيز به خاطر كمال آن است. اگر انسان به خدا عشق و محبت دارد

به خاطر آن است كه او سرچشمه ي هر نوع كمال است. مسلماً چنين وجودي تمام برنامه ها و دستوراتش نيز كامل است و در اين حال چگونه ممكن است انساني عاشق كمال و تكامل باشد و از برنامه هاي الهي سر باززند. سرپيچي از دستورات معشوق، نشانه ي عدم واقعيت عشق و محبت اوست؛ پس نشانه ي عشق و محبت به خدا پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله و برنامه هاي خدايي اوست.

3. از آن جا كه خدا وجودي كامل است، با هر موجودي كه در مسير تكامل

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 80

گام بر دارد، سنخيّت دارد و پيوند محبت برقرار مي كند و محبت دوطرفه مي شود.

از اين جا روشن مي شود كه محبت يك طرفه وجود ندارد، چرا كه هر محبتي عاشق را دعوت مي كند كه در راستاي خواسته هاي محبوب گام بردارد و در چنين حالي، به طور قطع، محبوب نيز به او علاقه پيدا مي كند.

گفت پيغمبر كه چون كوبي دري عاقبت زان در برون آيد سري

چون نشيني بر سر كوي كسي عاقبت بيني تو هم روي كسي

(مولوي)

4. در روايات متعددي از پيشوايان اسلام نقل شده كه «دين چيزي جز محبت نيست.» و از امام صادق عليه السلام حكايت

شده كه «آيا دين چيزي جز محبت است!» سپس حضرت آيه ي مورد بحث را تلاوت فرمودند.»

و در روايتي ديگر از همان حضرت حكايت شده كه

كسي كه گناه مي كند خدا را دوست نمي دارد. «2»

مقصود اين روايات آن است كه روح و حقيقت دين همان ايمان و عشق به خداست؛ عشقي كه سراسر وجود انسان را فرا گيرد و آثار آن در پيروي از فرمان خدا ظاهر شود.

5. منازل دوستي:

خليل «3» گفت:

هر كه بر پي ماست او از ماست. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 81

حبيب «1» گفت: هر كه بر پي ماست دوست خداست. «2»

و برتر از حال دوستي حالي نيست، خوش تر از ايام دوستي روزگاري نيست.

از ديده و دوست فرق كردن نه نكوست يا اوست به جاي ديده، يا ديده خود اوست «3»

دوستي سه منزل است: هوي ، صفت تن؛ محبت، صفت دل؛ عشق، صفت جان.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر ادعايي در عمل اثبات مي شود؛ از اين رو پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله نشانه ي عشق به خداست.

2. اگر مي خواهيد خدا شما را دوست بدارد و ببخشد، بايد از سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي كنيد.

3. اطاعت از رهبر الهي، پيوند دوستي شما را با خدا محكم مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 82

خدا چه كساني را دوست دارد؟

1. خدا نيكوكاران را دوست دارد (بقره، 195 و آل عمران، 124).

2. خدا توبه كنندگان را دوست دارد (بقره، 222).

3. خدا پاكان را دوست دارد (بقره، 222).

4. خدا پارسايان خودنگه دار را دوست دارد (آل عمران، 76).

5. خدا صابران با استقامت را دوست دارد (آل عمران، 146).

6. خدا تكيه كنندگان و توكل كنندگان بر او را دوست دارد (آل عمران، 159).

7. خدا دادگران عدل پيشه را دوست دارد (مائده، 42).

8. خدا مجاهدان و رزمندگان استوار را دوست دارد (صف، 4).

9. خدا پيروان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را دوست دارد (آل عمران، 31).

خدا چه كساني را دوست ندارد؟

1. خدا تجاوزكاران را دوست ندارد (بقره، 190).

2. خدا فسادگران را دوست ندارد (بقره، 205).

3. ناسپاسان گناهكار محبوب خدا نيستند (بقره، 276).

4. خدا كافران را دوست ندارد (آل عمران، 32).

5. خدا ستمكاران را دوست ندارد (آل عمران، 57 و 140).

6. افراد خيال پرداز فخرفروش محبوب خدا نيستند (نساء، 36).

7. خدا اسرافكاران را دوست ندارد (انعام، 141 و اعراف، 31).

8. خدا خائنان را دوست ندارد (انفال، 58).

9. مستكبران محبوب خدا نيستند (نحل، 23).

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 83

داستان مريم پاك و فرزندش

داستان مريم پاك و فرزندش

قرآن كريم در آيه ي سي و دوّم سوره ي آل عمران همگان را به اطاعت از خدا و پيامبرش فرا مي خواند و با هشدار به عصيان گران مي فرمايد:

32. قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكفِرِينَ

بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد؛ و اگر روي برتافتند، پس در حقيقت خدا كافران را دوست نمي دارد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين كه فعل «اطيعوا» يك بار آمده است استفاده مي شود كه اطاعت خدا و پيامبر از هم جدا نيستند؛ اطاعت پيامبر صلي الله عليه و آله اطاعت خداست و اطاعت خدا اطاعت پيامبر صلي الله عليه و آله است. پيامبر صلي الله عليه و آله دستورات خدا را ابلاغ مي كند و از اين رو در آيه ي قبل سخن از تبعيت از پيامبر صلي الله عليه و آله بود و در اين آيه اطاعت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله هر دو مطرح است.

2. سرپيچي از فرمان خدا و پيامبر نشانه ي كفر و ناسپاسي است و ناسپاسان نمي توانند ادعاي دوستي با خدا را بنمايند و خدا نيز اين افراد را دوست ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اطاعت خدا و پيامبر ملازم يكديگر است.

2. نافرماني در برابر خدا و پيامبر، نشانه ي كفر و ناسپاسي و موجب محروميت انسان از محبت الهي مي شود.

3. اگر طالب دوستي خدا هستيد، نافرماني نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوّم و سي و چهارم سوره ي آل عمران به برگزيدگان جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

33 و 34. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَي ءَادَمَ وَ نُوحاً وَ ءَالَ إِبْرهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرنَ عَلَي الْعلَمِينَ* ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 84

در واقع خدا، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان (برتري داد، و) برگزيد.* در حالي كه [آنان ] نسلي بودند كه برخي آنها از برخي [ديگر] ند. و خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال پيامبران را هم از نظر تكويني (وجودي) و هم از نظر تشريعي (قانوني و قراردادي) از جهانيان برگزيد؛ يعني از آغاز، آفرينش آنان را آفرينش ممتازي قرار داد، تا زمينه ي مساعدي براي هدايت نوع بشر به وجود آيد- هر چند در پيمودن راه حق مجبور نبودند- سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و تقوا و تلاش آنها در راه هدايت انسان ها، يك نوع امتياز اكتسابي و قانوني به دست آوردند كه با امتياز ذاتي آنها آميخته شد و به صورت «انسان هاي برگزيده» «1» درآمدند.

2. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا قرار دادن امتياز ذاتي براي پيامبران يك نوع تبعيض به شمار نمي آيد؟

پاسخ آن است كه آفرينش نظام مند، چنين تفاوتي را ايجاب مي كند.

همان گونه كه در بدن انسان هم سلول هاي ظريف چشم مورد نياز است و هم سلول هاي سخت استخوان، و يكسان بودن آنها نظام ساختمان بدن

را در هم فرو مي ريزد، در بين انسان ها نيز لازم است تفاوت هايي باشد.

البته اين امتياز پيامبران همراه با مسئوليتي عظيم است؛ يعني به همان نسبت كه رهبران بشر امتياز دارند، مسئوليت نيز دارند.

از اين گذشته، دارا بودن امتيازات ذاتي براي نزديكي انسان به خدا كافي نيست و بايد با امتيازات اكتسابي همراه باشد.

3. قرآن كريم در اين آيه در صدد شمارش تمام برگزيدگان و پيامبران

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 85

خدا نيست، بلكه به جمعي از آنها اشاره دارد و برگزيدگان خاندان ابراهيم عليه السلام، شامل موسي و عيسي عليهما السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز مي شود، «1» هر چند اين تعبيرات شامل تمام فرزندان ابراهيم و عمران عليهما السلام نمي شود، چرا كه همه ي آنها برگزيده نيستند و حتي ممكن است در بين آنها كافر نيز وجود داشته باشد. اشاره ي مجدد به مريم و عيسي عليهما السلام در تعبير «آل عمران» بدان جهت است كه اين آيه مقدمه اي براي شرح حال آنان در آيات بعد است.

4. در تاريخ، سه تن با نام عمران مشهور بودند: پدر مريم و پدر موسي و پدر علي عليهم السلام كه در اين جا مقصود پدر مريم عليها السلام است كه در آيات بعد شرح حال او مي آيد.

5. در برخي تفاسير قرآن به آيه ي فوق براي معصوم بودن پيامبران و اهل بيت عليهم السلام استدلال شده است. «2» چرا كه خداي متعال هرگز افراد گناهكار و آلوده به شرك، كفر و فسق را

انتخاب نمي كند.

6. مقصود از واژه ي «العالمين» در اين جا مجموعه ي جامعه ي انسانيت در طول تاريخ است؛ يعني پيامبران فوق از تمام ملّت ها برگزيده شدند و بر تمام مردم جهان در طول تاريخ برتري دارند. آري، همه ي انسان ها در يك سطح نيستند و خداي حكيم بعضي از آنها را به رهبري و پيامبري مردم برگزيده است.

7. پيامبران برگزيده ي الهي از نظر تسليم بودن، پاكي، تقوا و تلاش براي راه نمايي بشر، همانند يكديگر و هم چون نسخه هاي متعدد يك كتاب بودند كه هر يك از ديگري اقتباس شده باشند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 86

8. خدا مراقب كوشش ها و فعاليّت هاي پيامبران است و سخنان آنان را مي شنود و از اعمال آنان آگاه است. اين جمله به مسئوليت هاي سنگين برگزيدگان، در برابر خدا و خلق اشاره دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي شما در نزد خدا يكسان نيستيد، بلكه خدا (براساس شايستگي ها) برخي افراد را از ميان جهانيان (براي نبوّت و رهبري) برگزيده است.

2. به آدم، نوح و خاندان ابراهيم و عمران عليهم السلام توجه ويژه كنيد كه خدا به آنان عنايت دارد.

3. پيامبران الهي با يكديگر پيوند دارند و از نسلي (پاك) بوده اند.

***

قرآن كريم از آيه ي سي و پنجم سوره ي آل عمران به بعد سرگذشت مريم عليها السلام را بيان مي كند و مي فرمايد:

35. إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرنَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ

مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

(به ياد آريد) هنگامي كه زنِ «عمران» گفت: «پروردگارا! در واقع من آنچه را در شكم خود دارم، براي تو نذر كردم، در حالي كه آزاد [براي خدمتگذاري بيت المقدس ] باشد. پس از من بپذير، كه تنها تو شنوا [و] دانايي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. ماجراي تولد مريم را برخي از مفسران قرآن و تاريخ نگاران اين گونه گزارش كرده اند: همسران عمران و زكرياي پيامبر خواهر بودند و هيچ يك

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 87

بچه دار نمي شدند. «1» روزي همسر عمران زير درختي نشسته بود و پرنده اي را ديد كه به جوجه هايش غذا مي دهد، محبّت مادرانه، آتش عشق فرزند را در وجودش شعله ور ساخت و در همان حال از خدا درخواست فرزند كرد و دعايش مستجاب شد.

از سوي ديگر، به شوهرش عمران الهام شد كه فرزندي از اولياي خدا به او داده خواهد شد كه بيماران را شفا مي دهد و مردگان را زنده مي كند. او جريان را با همسرش در ميان گذاشت؛ از اين رو هنگامي كه همسرش حامله شد، پيش بيني كرد كه آن فرزندي كه كارهاي خارق العاده انجام مي دهد، حتماً پسر است؛ لذا همسر عمران نذر كرد فرزندش را خدمتكار بيت المقدس كند، امّا چون نوزاد به دنيا آمد، مشاهده كردند كه دختر است و نام او را «مريم» گذاردند و در آن حال متوجه شدند كه آن الهام در مورد فرزند مريم (يعني عيسي عليه السلام) بوده است. آيه ي فوق به

نذر همسر عمران اشاره مي كند.

2. واژه ي «مُحرَّر» به معناي آزاد ساختن است و در اصطلاح به فرزنداني گفته مي شد كه براي خدمت گذاري در معبد بيت المقدس تعيين مي شدند تا نظافت و خدمات آن را به عهده گيرند و به هنگام فراغت مشغول نيايش و عبادت پروردگار شوند. به اين گونه افراد مُحرَّر مي گفتند چرا كه از هرگونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند.

برخي مفسران حكايت كرده اند كه اين افراد تا زمان بلوغ خدمت مي كردند و بعد از آن آزاد بودند كه به همان وضع ادامه دهند يا از معبد بيرون روند. «2»

3. افراد دورانديش قبل از تولّد فرزند به فكر سرنوشت و سعادت او هستند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 88

4. موضوع نذر، پيشينه اي طولاني در تاريخ بشر دارد و تاريخ آن به پيش از تولد مسيح عليه السلام برمي گردد.

5. خدمت به مسجد و پايگاه عبادت خدا به قدري ارزشمند است كه اولياي خدا عزيزان خود را قبل از تولد نذر آن مي كردند از ميليون ها نذري كه در تاريخ شده، خدا از اين نذر ياد كرده است.

6. نذر براي خداست و با عشق به او ادا مي شود هرچند در اختيار مكان (يا شخص) مقدسي قرار گيرد.

7. صحت عبادت غير از قبولي آن است؛ براي مثال اگر نمازي با تمام شرايط و به صورت كامل انجام گيرد، صحيح است و تكليف را از دوش انسان برمي دارد، امّا قبولي نماز امري معنوي است كه بستگي به اموري مثل حضور قلب و پذيرش ولايت

دارد.

در آيه ي فوق، مادر مريم عليها السلام با آن كه عزيزترين چيزها را نذر كرد، باز هم به فكر قبولي عمل است و از خدا مي خواهد كه آن را بپذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قبل از تولد فرزندانتان به فكر سرنوشت آنان باشيد.

2. براي پروردگار نذر كنيد و در انديشه ي قبولي آن باشيد.

3. عزيزترين چيزها را براي خدا نذر كنيد.

4. آزادي واقعي در گرو بندگي براي خدا و خدمت گزاري آستان اوست.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي آل عمران، جريان تولد مريم و نام گذاري او را بيان مي كند و مي فرمايد:

36. فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَآ أُنثَي وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَي وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطنِ الرَّجِيمِ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 89

و [لي ] هنگامي كه او را بزاد، گفت: «پروردگارا! در واقع من او را دختر زاده ام.- و خدا به آنچه (او) زاده بود، داناتر است- و پسر، همانند دختر نيست. و در حقيقت من او را مريم ناميدم؛ و در واقع من، او و نسلش را از (وسوسه هاي) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مي دهم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد جمله ي «پسر همانند دختر نيست.»، دو تفسير وجود دارد:

برخي از مفسران معتقدند كه اين سخنِ مادر مريم است كه اين مطلب با قراين

موجود در آيه و روايات نيز تأييد مي شود «1» و مقصود ازاين جمله آن است كه براي هدفي كه من نذر كردم (يعني خدمت گذاري بيت المقدس)، دختر و پسر يكسان نيستند و معمولًا پسران براي خدمتكاري نذر مي شوند.

برخي ديگر از مفسران معتقدند كه اين جمله از خداست و مقصود آن است كه پسران معمولي مثل چنين دختري كه عيسي عليه السلام از او متولد مي شود، با ارزش نيستند «2» و سياق آيه نيز همين احتمال را تقويت مي كند. «3»

2. جمله ي «خدا به آنچه او زاده داناتر است.»، يك جمله ي مُعترضه است و بدين معناست كه لزومي نداشت مادر مريم بگويد خدايا من دختر به دنيا آوردم، زيرا خدا از آنچه او به دنيا آورده بود آگاه بود.

3. واژه ي «مريم»، كه 34 مرتبه در قرآن آمده است، در لغت به معناي «زن عبادت گر» است و انتخاب اين نام توسط مادرش، نهايت عشق و علاقه ي اين مادر پاك را براي نذر فرزندش در مسير بندگي خدا نشان مي دهد.

4. مادر نيز حقّ نام گذاري فرزند خود را دارد؛ البته سزاوار است كه هم چون مادر مريم، نام نيكو و الهام بخش بر فرزندانمان بگذاريم.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 90

5. افراد دور انديش به فكر نام نيكو و آينده ي فرزندان خود و حتي به ياد نسل او نيز هستند و براي آنان دعا مي كنند و خطرهاي راه آنها و دشمنانشان را يادآوري مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشكلات خود را با خدا در ميان بگذاريد و با او درد

دل كنيد.

2. هر پسري همانند دختر نيكو نيست.

3. نام نيك براي فرزندان خود انتخاب كنيد.

4. در هنگام تولد و نام گذاري براي فرزند خود و نسل او دعا كنيد.

5. به فكر آينده ي فرزندان و نسل خود باشيد و خطرها را به آنان گوشزد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي آل عمران از قبولي مريم براي خدمت گزاري بيت المقدس خبر مي دهد و مراحل رشد او را بيان مي كند و مي فرمايد:

37. فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يمَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

و پروردگارش او [مريم ] را با قبول نيكويي پذيرفت؛ و او را با رشد نيكويي پروراند؛ و زكريا را سرپرست وي قرار داد. زكريا هرگاه كه در محراب بر او وارد مي شد، غذاي (مخصوصي) نزد او مي يافت. گفت: «اي مريم! اين از كجا براي تو [آمده ] است؟!» گفت: «اين از نزد خداست. كه خدا هر كس را [شايسته بداند و] بخواهد، بي شمار روزي مي دهد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «رويانيدن» كه در مورد پرورش مريم عليها السلام به كار رفته است،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 91

اشاره به تكامل معنوي، روحاني و اخلاقي او دارد.

آري كار خدا رويانيدن و پرورش استعدادهاي نهفته است هم چون

باغبان كه گل را پرورش مي دهد؛ پس هر كسي كه تحت تربيت مربيان الهي قرار گيرد، به سرعت رشد مي يابد و استعدادهاي نهفته اش آشكار مي گردد.

آب كم جو تشنگي آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست

(مولوي)

2. «مِحراب» محل مخصوصي است كه در معبد براي امام معبد يا افراد خاصي در نظر گرفته مي شود و درباره ي علت نام گذاري آن دو جهت ذكر شده است:

الف) محراب از ماده ي «حرب» به معناي جنگ است؛ چرا كه مؤمنان در اين محل با شيطان و هوس هاي سركش مبارزه مي كنند.

ب) محراب در اصل به معناي بالاي مجلس است و چون محل محراب در بالاي معبد قرار دارد، به اين نام ناميده شده است. البته محراب هاي يهوديان در آن زمان كمي بالاتر از زمين ساخته مي شد و ديوارهايي مانند اطاق داشت. «1»

3. در مورد اين كه چه غذاهايي و از كجا براي مريم عليها السلام مي آمده است دو احتمال وجود دارد:

الف) نوعي از ميوه هاي بهشتي بوده كه به فرمان خدا در غير فصل آن آماده مي شده، كه در برخي روايات نيز بدان اشاره شده است.

ب) همين غذاهاي معمولي دنيا بوده كه در قحط سالي، توسط مردي نجار، به مريم هديه مي شد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 92

4. برخي تفسيرهاي قرآن حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت كرده اند كه در

زمان قحطي از فاطمه عليها السلام پرسيدند: «اين همه غذا از كجا آمده است؟»

فاطمه عليها السلام جواب دادند: «اين از نزد خداست.»

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «شكر خدا كه دخترم همانند مريم است.» «1»

5. قبولي اعمال درجاتي دارد و خداي متعال مريم را به نيكي پذيرفت؛ آري، كسي كه با اخلاص است، خدا او و كارش را به نيكي مي پذيرد.

6. مادر مريم نذر كرد كه كودكش خادم خانه ي خدا باشد و خدا در مقابل پيامبري مثل زكريا را در خدمت اين كودك قرار داد.

7. اگر خدا كسي را بپذيرد، پرورش مستقيم و سرپرستي غير مستقيم او را به بهترين صورت انجام مي دهد و رزق او را تأمين مي كند؛ پس بكوشيم در قدم اوّل چنان باشيم كه پروردگار ما را بپذيرد.

8. اراده ي خدا تابع حكمت اوست؛ پس مقصود از روزي بي حساب آن نيست كه بدون برنامه به كسي روزي مي دهند، بلكه خدا براساس حكمت خود و شايستگي افراد به برخي افراد رزق بي شمار مي بخشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاش كنيد كار نيك شما را خدا به خوبي بپذيرد، كه اگر پذيرفت، رشد و كفالت و رزق شما را تأمين مي كند.

2. اولياي الهي تحت سرپرستي و تربيت خاص الهي قرار مي گيرند.

3. بانوان اگر رزق ويژه مي خواهند مريم وار زندگي كنند.

4. كفيل ها در مورد زندگي افراد تحت سرپرستي خود حسّاس باشند و از آنها بازپرسي كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 93

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي آل عمران به دعاي زكرياي پيامبر و فرزند خواستن او اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَآءِ

در آن جا زكريا، پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا! از جانب خود، نسلِ پاكيزه اي به من ببخش، كه تو شنونده دعايي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. همسر زكريا و مادر مريم، با هم خواهر و هر دو نازا بودند. هنگامي كه مادر مريم به لطف پروردگار صاحب فرزندي شايسته شد و زكريا ويژگي هاي شگفت آور او را ديد- با اين كه خود و همسرش كهن سال بودند- از موقعيت استفاده كرد و او هم از خداوند فرزندي پاك و با تقوا، هم چون مريم درخواست كرد.

2. از دعاي زكرياي پيامبر متوجه مي شويم كه ارزش فرزند به پاكي اوست؛ البته فرزند پاك، كسي است كه از آلودگي هاي عقيدتي، اجتماعي و اخلاقي به دور باشد.

چو خواهي كه نامت بماند به جاي پسر را خردمندي آموز و رآي

چو فرهنگ و رايش نباشد بسي بميري و از تو نماند كسي

(سعدي)

3. عمل زكرياي پيامبر نوعي غبطه بود، نه حسادت. حسد آن است كه انسان بخواهد كه نعمت ديگران نابود شود؛ و غِبطه آن است كه هنگام ديدن نعمت ديگران، از خدا

بخواهد كه او نيز مثل آن نعمت را داشته باشد. حسد

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 94

ورزيدن نقص است، امّا غبطه اشكالي ندارد.

4. زكرياي پيامبر، تنها درخواست فرزند نكرد، بلكه درخواست نسل (ذُرّيّه) كرد تا استمرار داشته باشد. اين مطلب، علاوه بر توجه به خدا، آينده نگري او را نشان مي دهد و آموزه اي است براي ما.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام ديدن نعمت هاي ديگران غبطه بخوريد و از خدا آن را بخواهيد (ولي حسادت نورزيد).

2. آينده نگر باشيد و در دعاها از خدا نسل نيكو بخواهيد.

3. فرزند پاك و پاكيزه از خدا بخواهيد (كه هر فرزندي مفيد نيست).

4. موقعيت شناس باشيد و موانع استجابت دعا را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي آل عمران به اجابت دعاي زكريا و بشارت تولد يحيي اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. فَنادَتْهُ الْمَلئِكَةُ وَ هُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَي مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِّنَ الصلِحِينَ

و در حالي كه او در محراب ايستاده، نيايش مي كرد، فرشتگان او را ندا در دادند، كه: «خدا تو را به «يحيي» مژده مي دهد؛ در حالي كه تأييد كننده كلمه ي خدايي [: مسيح ]، و سَروَر و خويشتندار، و پيامبري از شايستگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «يحيي» از ماده ي حيات و به معناي «زنده مي ماند» است كه به عنوان اسم

يك پيامبر بزرگ، قبل از تولد او، انتخاب شد و اين نام بي سابقه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 95

بود. «1»

2. مقصود از واژه ي «كَلِمة» در آيه ي فوق و برخي ديگر از آيات قرآن همان حضرت مسيح عليه السلام است. آري، عيسي كلمه و نشانه اي از خداست، نه فرزند او. «2»

3. يحيي شش ماه از عيسي عليه السلام بزرگ تر بود، ولي نخستين كسي بود كه نبوت او را تأييد كرد و چون در ميان مردم به پاكي و زهد مشهور بود، گرايش او به مسيح، اثر عميقي در توجه مردم به نبوت و دعوت او داشت.

4. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا ترك ازدواج افتخاري براي يحيي به شمار مي آيد كه در آيه ي فوق بدان اشاره شده است؟ «3»

پاسخ آن است كه اولًا، دليل قاطعي نداريم كه واژه ي «حَصُور» به معناي ترك كننده ي ازدواج باشد؛ پس بعيد نيست كه به معناي ترك كننده ي شهوات و دنياپرستي باشد.

ثانياً، يحيي و عيسي به خاطر شرايط خاص و سفرهاي متعددي كه براي تبليغ دين خدا داشتند، به ناچار ازدواج نكردند، ولي اين يك قانون كلّي براي همه و در هر شرايطي نيست. قانون ازدواج يك قانون فطري است كه در اسلام و ديگر اديان بدان توجه شده است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 96

5. در اديان پيشين نيز

نماز و نيايش، به نوعي، بوده است هر چند ممكن است كميت و كيفيت آن با نماز مسلمانان متفاوت بوده باشد.

6. گاهي برخي از فرشتگان الهي با انسان سخن مي گويند. اين سخن ممكن است به صورت وحي يا الهام دروني و يا نوعي مكاشفه باشد؛ يعني فرشتگان مجسم شوند و با انسان سخن بگويند.

7. در آيه ي سي و هفتم اين سوره و در آيه ي فوق از محراب عبادت سخن گفته شد. اين آيات به اين نكته اشاره دارند كه انتخاب محلي براي عبادت به نام محراب، نيكوست؛ همان طور كه انتخاب مكاني خاص براي عبادت در منزل نيكوست و موجب تمركز و توجه بيش تر به خدا مي شود و از موانع و مزاحمت ها مي كاهد.

8. مقصود از سيادت و سروري يحيي آن است كه او از نظر علم و عمل الگو و رهبر و سرور مردم بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد استجابت دعاها اميدوار باشيد كه ممكن است مژده ي الهي در راه باشد.

2. تأييد رهبران الهي، سروري و خويشتن داري، از صفات پيامبران صالح خداست (پس شما نيز پيرو آنان باشيد).

3. نماز خود را در مكان خاص (محراب) به جا آوريد.

4. انسان مي تواند به مقامي برسد كه فرشتگان با او سخن بگويند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي آل عمران به تعجب زكريا و اراده ي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. قَالَ رَبِّ أَنَّي يَكُونُ لِي غُلمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَآءُ

[زكريا] گفت: «پروردگارا! چگونه براي من

پسري خواهد بود، در حالي كه بيقين «پيري»، به سراغ من آمده، و زنم نازاست؟!» [ندا كننده ] گفت:

«اين گونه خدا هر چه را [شايسته بداند و] بخواهد انجام مي دهد.»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 97

نكته ها و اشاره ها:

1. با توجه به قدرت بي پايان پروردگار، تعجب و شگفتي زكريا از چه بود؟

او مي خواست بداند: چگونه ممكن است از يك زن نازا فرزندي متولد شود و چه تغييراتي در وجود او پيدا مي شود.

زكريا به قدرت خدا ايمان داشت امّا مي خواست اين ايمان او به مرحله ي شهود و مشاهده برسد و به چنين مرحله اي از اطمينان نايل گردد.

2. اراده ي خدا بر هر چيز طبيعي غلبه دارد؛ چون او علة العلل است و عليت او فوق علل طبيعي است؛ پس اگر خدا بخواهد، در حالت پيري و عقيمي نيز فرزند عطا مي كند، پس هيچ گاه از استجابت دعا مأيوس نشويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. در شرايط غيرطبيعي نيز دعا كنيد و از خداياري بجوييد كه ممكن است به استجابت برسد.

2. اراده ي خدا بر اسباب طبيعي غالب است.

3. موانع طبيعي (مثل پيري و عقيم بودن) شما را مأيوس نسازد، كه اراده ي الهي موانع طبيعي را نيز برطرف مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي آل عمران به نشانه هاي خدا و يادمان او اشاره مي كند و مي فرمايد:

41. قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي ءَايَةً قَالَ

ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّكَ كَثِيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكرِ

[زكريا از روي شوق ] گفت: «پروردگارا! براي من نشانه اي قرار ده.» فرمود: «نشانه ات اين است كه [به تو دستور مي دهم كه ] سه روز، جز به رمز با مردم سخن نگويي. و پروردگارت را بسيار ياد كن؛ و به هنگام صبح و عصر [او را] تسبيح گوي.»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 98

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه به زكريا عليه السلام مژده داده شد كه فرزندي به او عطا مي شود، از روي شوق درخواست كرد كه نشانه اي براي زمان تحقّق اين مطلب بيان شود و در پاسخ اعلام شد كه: زمان تحقّق اين وعده، هنگامي است كه به تو دستور مي دهم كه سه روز روزه بگيري. «1»

2. روزه ي سكوت يك دستور الهي بود «2» كه زكريا عليه السلام مأمور اجراي آن شد و در اين روزه حق سخن گفتن با كسي را نداشت، مگر به صورت رمز «3» يا ذكر و تسبيح خدا.

روزه ي سكوت در برخي اديان پيشين بوده، اما در اسلام چنين روزه اي واجب نشده است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 99

آموزه ها و پيام ها:

1. ياد فراوانِ خدا، به ويژه در صبحگاهان و عصرگاهان مطلوب است.

2. در موارد لزوم، از خدا نشانه بخواهيد (كه به لطف خود عنايت مي كند).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوّم سوره ي آل عمران به گفتگوي فرشتگان با مريم اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلئِكَةُ يمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَيكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَيكِ عَلَي نِسَآءِ الْعلَمِينَ

و (به ياد آريد) هنگامي كه فرشتگان گفتند: «اي مريم! در حقيقت خدا تو را برگزيده و تو را پاك ساخته؛ و تو را بر زنان جهانيان، (برتري داده و) برگزيده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرشتگان ممكن است با غير پيامبران نيز سخن بگويند، هم چنان كه با مريم عليها السلام سخن گفتند و اين حاكي از مقام بلند مريم است كه شايسته ي گفت وگو با فرشتگان شده است.

2. مريم بزرگ ترين شخصيت زن در عصر خود بود. در اين مورد حديث هاي متعددي نيز حكايت شده كه

سرآمد زنان جهان چهار نفرند: مريم، آسيه (زن فرعون)، خديجه و فاطمه عليهما السلام. «1»

اين موضوع با آنچه در مورد بانوي اسلام، فاطمه عليها السلام، رسيده كه برترين بانوي جهان است منافات ندارد؛ چرا كه از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

مريم بانوي زنان زمان خود بود، امّا فاطمه بانوي همه ي بانوان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 100

جهان از اولين و آخرين است. «1»

عالم صدف است و فاطمه گوهر او

گيتي عَرَض است و اين گهر جوهر او

3. تكرار تعبير «تو را برگزيد»، شايد بدين سبب است كه در مرتبه ي اوّل اشاره به صفات عالي انساني مريم مي كند و به عنوان انسان برگزيده از او نام مي برد و در مرتبه ي دوم اشاره به برتري او بر همه ي زنان معاصر خود مي كند.

4. كمالات معنوي مخصوص مردان نيست بلكه بانوان هم مي توانند به مقامات عالي معنوي برسند به طوري كه فرشتگان با آنان سخن بگويند و انساني برگزيده شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بانوان مي توانند به مقامات عالي معنوي برسند و با فرشتگان سخن گويند و برگزيده ي الهي شوند.

2. بين پاكي زنان و مقام عالي برگزيدگي الهي، رابطه اي هست.

3. بانوان اگر مي خواهند به مقامات عالي برسند پاك باشند (و خدا را عبادت كنند) «2».

***

در آيه ي چهل و سوّم سوره ي آل عمران مريم عليها السلام به عبادت و فروتني فرا خوانده مي شود و مي فرمايد:

43. يمَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّ كِعِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 101

اي مريم! براي پروردگارت فرمانبرداري فروتن باش و سجده به جاي آور؛ و با ركوع كنندگان، ركوع نماي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل فرشتگان با مريم سخن گفتند و در اين آيه سه دستور به مريم عليها السلام مي دهند كه عبارت اند از:

الف) قنوت در برابر پروردگار

كه به معناي فروتني و فرمان برداري مستمر است.

ب) سجود، كه به معناي فروتني كامل در برابر خداست.

ج) ركوع، كه آن نيز نوعي فروتني در پيشگاه الهي است.

2. جمله ي «با ركوع كنندگان ركوع كن.» ممكن است اشاره به نماز جماعت و يا پيوستن به جمعيت نمازگزاران و فروتنان در برابر خدا باشد. «1»

3. لازم است كه افراد بر جسته تواضع و عبادتشان بيش تر از ديگران باشد، همان گونه كه نماز شب بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله واجب بود ولي براي ديگران مستحب است؛ از اين رو خدا برخي افراد برگزيده را تحت تربيت خويش قرار مي دهد و براي آنان برنامه ي عبادي خاصي مشخص مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد برجسته و برگزيدگان الهي فروتني و عبادت بيش تري داشته باشند.

2. عبادات خود را به صورت دسته جمعي به جا آوريد.

3. زنان در اجتماعات عبادي حاضر شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 102

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي آل عمران به كودكي مريم و علاقه ي ديگران به سرپرستي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

44. ذلِكَ مِنْ أَنبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

اين [مطالب ]، از خبرهاي (از حسّ) پوشيده است كه آن را به تو وحي مي كنيم؛ و [گرنه تو] نزدشان نبودي، هنگامي كه قلم هاي

خود را (براي قرعه كشي به آب) مي افكندند [تا] كدام يك سرپرستي مريم را عهده دار شود، و (نيز) به هنگامي كه [با يكديگر] كشمكش داشتند، نزدشان نبودي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در تفسير آيات قبل بيان شد «1» كه مادر مريم، پس از وضع حمل، نوزاد خود را به معبد آورد و به بزرگان يهود گفت: اين نوزاد براي خدمت به خانه ي خدا نذر شده است؛ سرپرستي او را به عهده بگيريد.

از آن جا كه مريم از خانواده اي بزرگ (خانواده ي عمران) بود، بزرگان يهود براي سرپرستي او از هم ديگر سبقت مي گرفتند؛ از اين رو تصميم بر قرعه كشي گرفتند و كنار نهري آمدند و قلم هاي مخصوص قرعه را آماده كردند و بر هر يك نام يك نفر را نوشتند و در آب انداختند. هر قلمي كه در آب فرو نمي رفت برنده بود و تنها قلمي كه بر روي آب آمد از آنِ زكريا بود؛ از اين رو زكريا كه پيامبر خدا و شوهر خاله ي مريم بود، كفالت «2» و سرپرستي او را پذيرفت.

2. از اين آيه و آياتي كه در سوره ي صافات درباره ي يونس پيامبر عليه السلام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 103

آمده استفاده مي شود كه قرعه يكي از راه هاي حلّ مشكل است؛ يعني در هنگام مشاجره، كه كار به بن بست كامل مي رسد، مي توان از قرعه استمداد جست. براساس همين آيات و روايات اسلامي، قاعده ي قرعه در قواعد فقهي مطرح شده است؛ البته كيفيت قرعه كشي در اسلام صورت خاصي ندارد و مي توان از

كاغذ، سنگ يا هر چيز ديگري استفاده كرد.

3. گاهي دانشمندان و عابدان نيز در انجام كارهاي خير بر هم ديگر سبقت مي جستند و رقابت مي كردند؛ پس اصل مسابقه و رقابت در كار خير، نيكوست.

4. پيامبران الهي از طريق وحي به مطالبي از غيب دست مي يافتند و اسراري براي آنها بازگو مي شد و آنها را براي مردم بيان مي كردند. برخي از آيات قرآن در بردارنده ي اين گونه مطالب است.

5. داستان هاي تاريخي قرآن خيالي و افسانه و يا داستان هاي تحريف شده نيست، بلكه مطابق واقعيات تاريخي و از صحيح ترين داستان هاست؛ چرا كه متصل به منبع غيب الهي است و كسي از اين مطالب خبر داده كه از اسرار جهان آگاه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. منبع داستان هاي قرآني، اخبار غيبي (وحي الهي) است (پس داستان هاي خيالي و غيرواقعي نيست).

2. در هنگام كشمكش در كارها، قرعه كشي كنيد (تا مشكل حلّ شود).

3. يكي از راه هاي دست يابي به واقعيات تاريخي، مراجعه به وحي قرآني است.

***

قرآن كريم از آيه ي چهل و پنجم سوره ي آل عمران به بعد جريان تولد مسيح عليه السلام را بيان مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 104

45. إِذْ قَالَتِ الْمَلئِكَةُ يمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ

(به ياد آريد) هنگامي كه فرشتگان گفتند: «اي مريم! در

واقع خدا تو را به كلمه اي از جانب خود مژده مي دهد، كه نامش مسيح، عيسي پسر مريم است؛ در حالي كه در دنيا و آخرت، آبرومند، و از مقرّبان (الهي) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «كلمه» در انجيل هم آمده است «1» و مقصود حضرت عيسي عليه السلام است.

در اين كه چرا عيسي عليه السلام را «كلمه» گويند، مطالب متعددي گفته شده كه به چند مورد اشاره مي كنيم.

الف) اشاره به كلمه ي ايجاد (كُن فَيكون «2») در برخي آيات قرآن است؛ «3» يعني عيسي به خاطر تولد و ايجاد فوق العاده اش كلمه ي الهي است.

ب) قبل از تولد، خدا بشارت عيسي عليه السلام را در كلامي به مادرش داده بود؛ از اين رو آن حضرت كلمه ي الهي به شمار مي آيد.

ج) «كلمه» به معناي مخلوق است و در قرآن نيز به اين معنا به كار رفته است «4» و به موجودات و مخلوقات كلمه ي الهي گويند چرا كه هم چون سخن گفتن افراد، نشانه ي صاحب سخن هستند.

2. واژه ي «مسيح» به معناي «مسح كننده» يا «مسح شده» است و به عيسي عليه السلام، مسيح گفته شده، چون بر بدن بيماران علاج ناپذير دست مي كشيد و آنها را به فرمان خدا شفا مي داد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 105

و يا اين كه خدا، عيسي عليه السلام را از ناپاكي و گناه مسح كرد و پاك گرانيد.

3. قرآن كريم در آيه ي فوق صريحاً عيسي عليه السلام را فرزند مريم عليها السلام معرفي مي كند تا پاسخي به ادعاي الوهيّت و خدا بودن عيسي

بدهد. آري، كسي كه از مادر متولد شده، نمي تواند خدا باشد.

4. خداي متعال نام برخي از اولياي خود را قبل از تولد انتخاب كرد كه از آن جمله يحيي «1» و مسيح عليهما السلام بودند. كه در قرآن به هر دو اشاره شده است.

در روايات اسلامي نيز آمده است كه فرزندانتان را قبل از تولد نامگذاري كنيد. «2»

5. در اين آيه به چهار ويژگي و صفت عيسي عليه السلام اشاره شده است كه عظمت اين پيامبر الهي را نشان مي دهد:

- او كلمه ي الهي است؛

- پسر مريمِ پاك است؛

- در دنيا و آخرت آبرومند است؛

- از مقرّبان درگاه الهي است؛

قبل از تولدش، بشارت آمدنش داده شده بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. عيسي عليه السلام مردي الهي، آبرومند و مقرّب درگاه الهي است كه از مادري زميني متولد شده است (پس او را بزرگ شماريد، اما خدا ندانيد).

2. عيسي عليه السلام را به نام مادرش بخوانيد (تا شبهه ي الوهيت از ساحت او دفع شود).

3. مريم بانويي بزرگ است كه مبشرّه و مادر عيسي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 106

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي آل عمران به دو ويژگي حضرت عيسي عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصلِحِينَ

و در گهواره و ميان سالي با مردم سخن خواهد گفت؛

و از شايستگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر پيامبري پاك به دنيا مي آيد از اين رو عيسي عليه السلام با سخن گفتن خود در گاهواره، پاكي مادر خود را به صورت اعجازآميزي اثبات كرد. «1»

اين سخنان عيسي عليه السلام در آيه ي 30 به بعد سوره ي مريم بيان شده است كه قسمتي از آن چنين است: «آن (طفل) گفت: به راستي من بنده ي خدايم كه به من كتاب (انجيل) داده و مرا پيامبر گردانيده است و هر كجا باشيم (براي جهانيان) مايه ي بركت و رحمت گردانيد ...».

2. «كَهل» به معناي ميان سالي و كهولت است و برخي لغويين تصريح كرده اند كه بين 34 تا 51 سالگي را دوران كُهولت، كم تر از آن را دوران جواني و بيش تر از آن را پيري گويند.

تعبير كهولت در مورد حضرت مسيح عليه السلام گويا نوعي پيش گويي و اشاره به بازگشت او به جهان است؛ چرا كه طبق تاريخ هاي موجود، عيسي عليه السلام در 33 سالگي از ميان مردم رفت و عروج كرد؛ «2» پس در آن موقع به كهولت سن نرسيده بود. اين مطلب با روايات متعددي كه پيش بيني مي كند كه مسيح در زمان مهدي عليه السلام به ميان مردم بازمي گردد و او را تأييد مي كند، كاملًا

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 107

سازگار است. «1» يعني او در كهولت سن بازمي گردد و سخن مي گويد.

3. خدا براي دفاع از زن صالحي مثل مريم، ممكن است كودكي را معجزه وار به سخن آورد و دامن او را از اتهام پاك

كند؛ آري، خدا از مؤمنان واقعي دفاع مي كند.

4. اگر خدا بخواهد، ممكن است شخصي در كودكي به مقام هاي عالي، مثل نبوت يا امامت، برسد؛ همان گونه كه در مورد عيسي عليه السلام اتفاق افتاد و در مورد امام مهدي «عج» حكايت شده است كه در كودكي به امامت رسيدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. عيسي عليه السلام فردي شايسته بود كه معجزات او از كودكي آشكار شد.

2. عيسي در سن كهولت (رجعت خواهد كرد) و با شما سخن خواهد گفت.

3. مقامات و معجزات شايستگان الهي را در كودكي بعيد نشماريد (كه اگر خدا بخواهد چنين مي شود).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي آل عمران به تعجّب مريم و اراده ي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. قَالَتْ رَبِّ أَنَّي يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ إِذَا قَضَي أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ

(مريم) گفت: «پروردگارا! چگونه براي من فرزندي خواهد بود، در حالي كه بشري با من تماس نگرفته است؟!» (فرشته) گفت: «خدا، اين گونه هر چه را [شايسته بداند و] بخواهد مي آفريند. هنگامي كه چيزي را اراده كند، پس فقط به آن مي گويد: «باش» پس [فوراً موجود] مي شود.»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 108

نكته ها و اشاره ها:

1. جهان ما، جهان اسباب است و خدا آفرينش جهان را چنان قرار داده است كه هر موجودي به

دنبال يك سلسله عوامل پا به دايره ي وجود مي گذارد؛ براي مثال براي تولد يك فرزند، ازدواج يك مرد و زن و پيوند «اسپرم» و «اوول» لازم است.

اما اين نظام طبيعت، مخلوق خدا و محكوم فرمان اوست و هرگاه بخواهد مي تواند اين نظام را دگرگون سازد و به وسيله ي اسباب و عوامل غيرعادي موجوداتي بيافريند.

به عبارت ديگر، به وجود آمدن فرزند سببي دارد كه گاهي طبيعي و از طريق ازدواج است و گاهي غير طبيعي و به وسيله ي اسباب ماوراي طبيعي.

در مورد مريم عليها السلام در آيات ديگر قرآن اشاره شده كه روح القدس در وجود او دميد و عيسي عليه السلام پديد آمد. «1»

2. «كُن» (باش) در حقيقت بيان اراده ي قطعي خداست، وگرنه خدا براي به وجود آوردن چيزها، احتياج به سخن گفتن ندارد؛ يعني به مجرد اين كه اراده ي او به چيزي تعلّق بگيرد و فرمان آفرينش صادر شود، فوراً موجود مي شود «2» و لباس هستي بر آن پوشيده مي شود و به همان راحتي كه ما صورت هاي ذهني خود را ايجاد مي كنيم، خدا مخلوقات را به وجود مي آورد.

3. از آن جا كه به طور طبيعي، انسان ها بدون پدر متولد نمي شوند، تعجب مريم از تولد عيسي بدون پدر، به جا بود؛ چرا كه مي دانست هنگامي كه با مردم روبه رو شود، اولين پرسش آنان اين خواهد بود كه چگونه تو بدون شوهر، دارايِ فرزند شدي.

بنابراين سخنان مريم اعتراض به اراده ي الهي نبود، بلكه نوعي درخواست توضيح بود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 109

آموزه ها و

پيام ها:

1. آفرينش همه ي موجودات طبيعي و غيرطبيعي به دست خداست و هر چه را اراده كند فوراً به وجود مي آيد.

2. در مورد تولد كودك، راه هاي فوق طبيعي را مسدود ندانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي آل عمران به دانش و فرزانگي عيسي عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

48. وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْرَيةَ وَ الإِنجِيلَ

و به او، كتاب و حكمت و تورات و انجيل، مي آموزد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران قرآن بر آن اند كه مقصود از تعليم «كتاب» به عيسي عليه السلام، همان آموزش دانش شريعت، يعني قوانين و دستورات الهي است كه بر مردم نوشته شده است «1» و مقصود از تعليم «حكمت»، بينش در شريعت، يعني آگاهي از فوايد، آثار دنيوي و اخروي و مصالح و مفاسد قوانين، افعال، اخلاق و عقايد است.

2. يكي از اصول و شرايط رهبري علم و آگاهي است. آيه ي فوق به اين مطلب اشاره مي كند كه به عيسي عليه السلام اين آگاهي ها را آموختند و به او كتاب و حكمت، يعني برنامه ي زندگي و راه كارهاي آن را تعليم دادند.

3. در اين آيه به آموزش كتاب تورات و انجيل به عيسي عليه السلام اشاره شده است. انجيل كتاب و برنامه ي دين مسيحيت است و طبيعي است كه به وي آموزش داده شود، اما آموزش تورات براي آن بوده كه دين مسيحيت ادامه و تكميل دين يهود است؛ و از اين رو قوانين تورات در مورد متدينان بعدي نيز

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 110

قابل اجراست، مگر در مواردي كه تحريف شده يا از طرف دين بعدي نسخ شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا برنامه ها و راه كارهاي مناسب را در اختيار رهبران الهي قرار مي دهد.

2. مطالب كتاب هاي آسماني قبلي را (كه تحريف و نسخ نشده است،) به متدينان بعدي آموزش دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي آل عمران به رسالت و معجزات مسيح عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

49. وَ رَسُولًا إِلَي بَنِي إِسْرَ ءِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِئَايةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِي ءُ الأَكْمَهَ وَ الأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

و (او را بعنوان) فرستاده اي به سوي فرزندان يعقوب (: بني اسرائيل، قرار داده كه او به آنان مي گويد:) كه من از طرف پروردگارتان نشانه اي [معجزه وار]، برايتان آورده ام؛ من از گِل، براي شما [چيزي ] همانند شكل پرنده مي سازم؛ و در آن مي دمم پس به رخصت خدا، پرنده اي مي گردد. و نابيناي مادرزاد، و (مبتلايان به) پيس را بهبود مي بخشم؛ و مردگان را به رخصت خدا زنده مي كنم؛ و از آنچه مي خوريد، و آنچه در خانه هايتان ذخيره مي كنيد، به شما خبر مي دهم؛ كه مسلماً در اين [معجزات ]، نشانه اي

براي شماست، اگر مؤمن باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 111

نكته ها و اشاره ها:

1. از آيه ي فوق ابتداءً چنين برمي آيد كه مأموريت عيسي عليه السلام تنها براي دعوت يهود (بني اسرائيل) بوده است، «1» اما برخي از مفسران احتمال داده اند كه دعوت مسيح عليه السلام جهاني بوده، اگر چه يهود در صف اول دعوت شدگان قرار داشته اند. «2»

2. همه ي موجودات زنده از خاك و آب به وجود مي آيند و اين تحوّل و تغيير، تدريجي است و طي ساليان به وقوع مي پيوندد؛ اما مانعي ندارد كه خدا همان عوامل را فشرده كند و تمام آن مراحل، به سرعت صورت گيرد و خاك تبديل به موجودي زنده «3» و يا مجسمه اي گلي به پرنده اي تبديل شود.

از اين گذشته، خدا كه آفريننده ي طبيعت است، مانعي ندارد كه گاهي اين موجودات را از راه طبيعي و گاهي با اسباب ماوراي طبيعي به وجود آورد و معجزه آسا مجسمه اي را تبديل به پرنده كند.

3. آيه ي فوق دليلي بر امكان ولايت تكويني پيامبران و اولياي الهي است؛ يعني اولياي خدا به فرمان او و در هنگام لزوم مي توانند در جهان آفرينش تصرف كنند، و بر خلاف جريان عادي طبيعت، حوادثي را به وجود آورند.

4. پيامبران و اولياي الهي در جهان تكوين و آفرينش تصرف مي كنند و حوادثي را خلق مي كنند، ولي براي اين كه كسي تصور نكند كه آنان از خود استقلال دارند و احتمال هرگونه شرك و دوگانه پرستي در خلقت برطرف گردد، مكرر از واژه ي «به رخصت خدا» استفاده

مي كنند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 112

5. بسياري از معجزات پيامبران، اعمالي است كه خود آنان به فرمان خدا و با استمداد از نيروي الهي انجام مي دهند، پس مي توان گفت كه معجزه هم كار پيامبر است و هم كار خدا. «1»

فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد دگران هم بكنند آنچه مسيحا مي كرد

(حافظ)

6. پيامبران الهي داراي علم غيب بودند؛ يعني اگر مي خواستند، خدا به آنان قدرتي مي داد كه حتي از جزئيات زندگي مردم آگاه شوند.

7. هر پيامبري معجزه اي دارد و معجزه ي او متناسب با عصر خود اوست.

در روايتي از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه از آن حضرت پرسيدند: چرا هر پيامبري نوعي از معجزات داشته است؟

حضرت بيان كردند كه: در عصر موسي عليه السلام جادوگران فراوان بودند، پس موسي عملي انجام داد كه همه ي ساحران در برابر آن عاجز ماندند.

در عصر مسيح عليه السلام، پزشكان مهارت فوق العاده اي در معالجه ي بيماران داشتند، پس عيسي عليه السلام با درمان بيماران علاج ناپذير، بدون استفاده از وسايل مادي، حقانيت خود را به اثبات رساند.

و در عصر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله سخن رانان و سخن سرايان و شاعرانِ فوق العاده فصيح و بليغ وجود داشتند كه همگي در برابر فصاحت و بلاغت قرآن زانو زدند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 113

آموزه ها و پيام ها:

1. عيسي عليه السلام معجزاتي (متناسب با علوم عصر خويش) داشته است.

2. پيامبران الهي علم غيب داشته اند.

3. پيامبران الهي ولايت تكويني داشته اند.

4. معجزات پيامبران به رخصت الهي بوده و آنان در كارها استقلال نداشته اند.

5. مؤمنان معجزات پيامبران را نشانه (هاي حقانيّت آنان) بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي آل عمران سخنان مسيح عليه السلام را در مورد برنامه هايش بيان مي كند و مي فرمايد:

50. وَ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَيةِ وَ لأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُم بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

و [مي گويد: آمده ام تا] آنچه را پيش از من از تورات بوده، تأييد كننده باشم؛ و تا بعضي از آنچه كه [بر اثر ظلم و گناه،] بر شما حرام شده، برايتان حلال كنم؛ و از طرف پروردگارتان، نشانه اي برايتان آورده ام؛ پس [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ كنيد و [مرا] اطاعت كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. به سبب لجاجت و طغيان يهوديان، پاره اي از نعمت ها موقتاً بر آنان حرام و ممنوع شده بود (مثل ممنوع بودن خوردن گوشت شتر و برخي از پرندگان)، «1» اما در عصر رسالت عيسي عليه السلام و به شكرانه ي ظهور اين پيامبر بزرگ، آن ممنوعيت ها برداشته شد.

2. پيامبران الهي هم ديگر را تأييد مي كردند؛ يعني دين، يك جريان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 114

مستمر بود و پيامبران اهداف مشتركي داشتند و هر كدام يك مرحله و يك كلاس از اين جريان را طي كردند.

3. آيه ي فوق شاهدي بر ولايت تشريعي پيامبران خداست؛ يعني پيامبران با رخصت الهي مي توانند قانون گذاري كنند و براساس مصالح و مفاسد جامعه، برخي چيزها را ممنوع يا جايز اعلام كنند.

از اين رو عيسي عليه السلام بيان مي كند كه آمده ام: تا برخي از چيزهايي را كه بر شما حرام شده بود حلال كنم. يعني فعل حلال كردن را به خود نسبت مي دهد.

4. رهبران الهي اصلاح گرند و اصلاح گران براي اصلاح جامعه برنامه دارند و لازم است كه اين برنامه ها را به مردم اعلام كنند تا با آگاهي از برنامه هاي آنان استقبال و حمايت نمايند و اين آموزه اي براي همه ي رهبران الهي است.

5. برنامه ي عيسي عليه السلام چهار بخش اساسي داشت:

الف) اعلام پذيرش اصول اساسي كتاب هاي آسماني پيشين؛

ب) مژده در مورد آزادي هاي مشروع و معقول؛

ج) آوردن نشانه هاي اعجازآميز براي اثبات حقانيت خود و برنامه ها؛

د) برنامه ي سازندگي و نظام بخشي به جامعه از طريق تقويت روحيّه ي تقوا و پارسايي و فرمان پذيري افراد.

6. رهبران اصلاح گر نبايد تمام اصول و مباني گذشتگان را ويران كنند، بلكه بهتر است اصول صحيح آنها را بپذيرند و جزء برنامه هاي خود قرار دهند تا خط اصلاحات رهبران الهي ادامه يابد و اعتماد مردم جلب شود؛ همان طور كه عيسي عليه السلام برنامه هاي تورات را تأييد كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران اصلاح گر برنامه هاي خود را به اطلاع مردم برسانند (تا با

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 115

آگاهي از آنان حمايت كنند).

2. دين يك جريان مستمر است و پيامبران الهي مجري كلاس هاي اين جريان و مؤيد يك ديگرند.

3. دين مسيح، براي بشريت آزادي بخش بود و برخي موارد ممنوع را آزاد ساخت.

4. رهبران الهي، برنامه هاي خود را به همراه دليل ارائه كنند.

5. پارسايي و اطاعت پذيري مردم زمينه ساز اجراي برنامه هاي رهبران الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي آل عمران به قسمتي ديگر از سخنان مسيح عليه السلام و برنامه هاي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرطٌ مُّسْتَقِيمٌ

درحقيقت، خداپروردگار من وپروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد. (كه) اين راهي راست است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مسيح عليه السلام براي اين كه تولد استثنايي اش دست آويزي براي الوهيت او قرار نگيرد و از روي خطا او را خدا نپندارند، بارها بر اين مطلب تأكيد مي كرد كه «خدا پروردگار من و شماست.»

قرآن اين مطلب را از زبان مسيح عليه السلام حكايت مي كند، بر خلاف انجيل هاي كنوني كه غالباً واژه ي «پدر» را در مورد خدا به كار مي برند و موجب اشتباه مي شوند.

2. در اين آيه اشاره شده كه فلسفه ي عبادت خدا، همان ربُوبيّت اوست؛ يعني از آن جا كه او پروردگار رشد دهنده و تربيت كننده ي ماست، لازم است كه به شكرانه ي آن، خدا را بپرستيم. البته اين پرستش و عبادت نيز در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 116

راستاي تربيت و شكوفايي معنوي و رشد شخصيت انسان است.

3. راه راست، همان توحيد و يكتاپرستي است و اين همان راهي است كه اسلام نيز ما را بدان فرا مي خواند و در هر شبانه روز حداقل ده بار در نماز از خدا مي خواهيم كه ما را به راه راست هدايت كند كه كوتاه ترين راه به سوي خداست.

رُخ زيبا، دم عيسي، يد بيضا داري هر چه خوبان همه دارند تو تنها داري

آموزه ها و پيام ها:

1. يكتاپرستي، راه مستقيم الهي (و كوتاه ترين راه به سوي خدا) است.

2. مسيح عليه السلام، (هم چون ديگر پيامبران الهي)، مردم را به سوي يكتاپرستي و توحيد فرا مي خواند (نه تثليث).

3. مبلغان ديني و رهبران الهي، پروردگار را به ياد مردم آورند و آنان را به يكتاپرستي فراخوانند.

4. ربوبيت الهي، خاستگاه پرستش اوست.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي آل عمران به ياورطلبي عيسي عليه السلام و نقش حواريون اشاره مي كند و مي فرمايد:

52. فَلَمَّآ أَحَسَّ عِيسَي مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَاري إِلَي اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

و هنگامي كه عيسي از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: «چه كساني ياوران من با خدايند؟» حواريّون گفتند: «ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم؛

و گواه باش كه ما تسليم هستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يهود قبل از آمدن عيسي عليه السلام، طبق بشارت ها و پيش گويي ها، منتظر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 117

ظهور او بودند، اما هنگامي كه مسيح عليه السلام ظهور كرد و منافع جمعي از ستمگران و منحرفان يهود به خطر افتاد، تنها جمعيتي محدود گرد او را گرفتند و بيش تر آنان از پيروي او سرپيچي كردند و كفر ورزيدند؛ از اين رو، عيسي عليه السلام احساس خطر كرد.

2. شاگردان و ياران مسيح، «حواريون» «1» ناميده شدند؛ زيرا قلبي پاك و روحي باصفا داشتند و در پاكيزه ساختن و روشن نمودن افكار ديگران و شست وشوي مردم از آلودگي و گناه كوشش فراوان مي كردند. «2»

3. نكته ي جالبي كه در آيه ي فوق وجود دارد آن است كه حواريون در پاسخ دعوت عيسي عليه السلام نگفتند: «ما ياور توايم»، بلكه گفتند: «ما ياوران خداييم.» و اين نهايت توحيد و اخلاص را مي رساند و آنها را از هرگونه شركي در مورد خدا بودن عيسي عليه السلام مبرا مي سازد.

4. مسيح عليه السلام در هنگام خطر هوشيار است و به سرعت عكس العمل نشان مي دهد اين مطلب لازمه ي هر رهبر لايقي است كه نيروهاي وفادار خويش را بشناسد و آنها را سازمان دهي كند تا بتواند به حركت خويش ادامه دهد.

5. پاسخ صريح و مثبت حواريون به عيسي عليه السلام نوعي بيعت مجدد با ايشان بود. اين گونه بيعت ها با رهبران الهي، از نظر سياسي، اجتماعي و ديني ارزشمند است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 118

آموزه ها و پيام ها:

1. در نظام هاي الهي، هدف يارگيري و ياري گري، خداست.

2. رهبران الهي بايد خطرها را بشناسند و نيروهاي وفادار دين را در برابر آنها سازمان دهي كنند.

3. مؤمنان بايد ياور و تسليم (دين و پيامبر) خدا باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي آل عمران مناجات حواريون با خدا را بازگو مي كند و مي فرمايد:

53. رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشهِدِينَ

(اي) پروردگار ما! به آنچه فرو فرستاده اي، ايمان آورديم و فرستاده [ات ] را پيروي نموديم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.

نكته ها و اشاره ها:

1. چنانچه ايمان در روح و جان انسان نفوذ كند، در عمل او انعكاس مي يابد و ادعاي بدون عمل، ممكن است، ايمان واقعي نباشد و تنها يك ايمان پنداري باشد. از اين روست كه ايمان به خدا هميشه همراه با پيروي از رسول اوست كه حواريون به هر دو اشاره كردند.

2. مقصود از گواهان و شاهدان در آيه ي فوق، همان كساني هستند كه در اين جهان مقام رهبري امت ها را دارند و در رستاخيز بر اعمال نيك و بد مردم گواه خواهند بود. «1»

3. بخشي از معارف و آموزه هاي دين در محتواي دعاهاي پيامبران، امامان و اولياي الهي نهفته است؛ از اين رو قرآن كريم بخش هايي از اين ميراث عظيم را براي بشريت حكايت كرده و

دعاهاي ابراهيم و پيامبران ديگر و نيز دعاي برخي اولياي الهي، هم چون حواريون عيسي را بازگو نموده

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 119

است. در ميراث اسلامي نيز دعاهاي صحيفه ي سجاديّه از مهم ترين معارف و حقايق ديني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و عمل را همراه گردانيد.

2. مؤمنان اهل عمل باشند تا گواه (و الگوي مردم) شوند.

3. عيسي عليه السلام رسول بود (نه خدا).

4. در مناجات با پروردگار خود، ايمان و اعمال خود را به او عرضه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي آل عمران به نقشه هاي مخالفان عيسي عليه السلام و پاسخ خدا به آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

54. وَ مَكَرُواْ وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْمكِرِينَ

و [دشمنان نقشه كشيدند و] فريبكاري كردند، وخدا ترفند كرد؛ وخدا، بهترين ترفندكنندگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. گروهي از يهوديان عصر مسيح عليه السلام با همكاري برخي مسيحيان خيانت كار، براي خاموش كردن صداي دعوت او، نقشه هاي شيطاني كشيدند و حتي براي دستگيري او جايزه تعيين كردند و مقدمات اعدام او را فراهم نمودند. اما خدا نقشه ي آنها را نقش بر آب كرد و او را به بهترين شكل نجات داد. و نقشه ي خدا از همه ي اين نيرنگ ها و نقشه ها مؤثرتر بود.

2. واژه ي «مَكر» در لغت به معناي هر نوع چاره انديشي است، چه مفيد و چه زيان آور، اما در زبان

فارسي امروز به معناي حيله و نقشه هاي شيطاني و زيان بخش است؛ پس معناي قرآني اين واژه با مفهوم فارسي آن متفاوت است.

و مقصود آيه ي فوق آن است كه دشمنان مسيح با طرح ها و نقشه هاي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 120

شيطاني خود مي خواستند مانع دعوت او شوند، اما خدا براي حفظ جان پيامبرش با نقشه ي مفيدي نقشه هاي آنان را خنثي كرد.

3. خدا پشتيبان پيامبران خويش است و تدبير خدا در اين مورد بالاتر از هر نوع تدبير و نقشه اي است.

4. نقشه هاي خدا از نقشه هاي ديگران بالاتر است؛ چرا كه علم و قدرت خدا از همه برتر است، پس تدبير او نيرومندتر و اجرايي تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با خدا نيرنگ بازي نكنيد كه مي بازيد.

2. خدا پشتيبان دوستان خود است و با توطئه هاي دشمنان برخورد مي كند.

3. مخالفان رهبران الهي از سرنوشت مخالفان عيسي عليه السلام پند بگيرند و عليه رهبران ديني نقشه نكشند كه خدا نقشه هاي آنان را نقش بر آب مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي آل عمران به جريان نجات مسيح عليه السلام و عروج او اشاره مي كند و مي فرمايد:

55. إِذْ قَالَ اللَّهُ يعِيسَي إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رَافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوآ إِلَي يَوْمِ الْقِيمَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

(ياد كن) هنگامي

را كه خدا گفت: «اي عيسي! در حقيقت من تو را بر گرفته و تو را به سوي خويش، بالا مي برم و تو را از [آلايش ] كساني كه كفر ورزيدند، پاك مي سازم؛ و تا روز رستاخيز كساني را كه از تو پيروي كردند، برتر از كساني كه كفر ورزيدند، قرار مي دهم؛ سپس فرجام شما فقط به سوي من است، پس در مورد آنچه كه همواره در آن اختلاف

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 121

مي كرديد، ميان شما داوري خواهم كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. با توجه به مضمون آيه ي فوق و برخي آيات سوره ي نساء، «1» مسيح عليه السلام كشته نشده و خدا او را نزد خود برد و اين مطلب ديدگاه غالب مفسران قرآن است. «2»

امّا طبق نوشته هاي انجيل هاي موجود، عيسي عليه السلام كشته شد و دفن گرديد، سپس از ميان مردگان برخاست و مدتي كوتاه در زمين بود و بعد به آسمان صعود كرد. «3»

2. آيه ي فوق دلالتي بر مرگ عيسي عليه السلام ندارد. هر چند واژه ي «تَوفّي » گاهي به معناي مرگ به كار رفته است اما در آن موارد هم به معناي «تحويل گرفتن روح» است نه به معناي «مرگ». «4»

3. مقصود از پاك كردن عيسي عليه السلام، نجات او از چنگال افراد بي ايمان و پليد است كه مي كوشيدند او را با تهمت هاي ناروا و توطئه هاي ناجوانمردانه آلوده سازند؛ و يا مقصود پاك ساختن و بيرون بردن مسيح از آن محيط آلوده است. البته مانعي ندارد كه هر دو معنا

مقصود آيه باشد و جمع آنها ممكن است.

4. بشارت برتري پيروان مسيح بر كافران موجب دل گرمي مسيحيان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 122

شد. اين مژده يكي از پيش گويي هاي قرآن است و هم اكنون نيز در دنيا اين حقيقت را با چشم خود مشاهده مي كنيم كه يهود و صهيونيست ها بدون وابستگي به مسيحيان نمي توانند به حيات سياسي و اجتماعي خود ادامه دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از پيامبران خود حمايت مي كند و آنان را از خطر نجات مي دهد.

2. خدا، عيسي را عروج داد (و توطئه ي قتل او را خنثي ساخت).

3. كفر نوعي آلودگي اجتماعي است كه خدا مي خواهد انسان مؤمن از آن پاك شود.

4. مسيحيان واقعي برتر از كافران (و يهوديان) خواهند بود.

5. اختلاف گران منتظر داوري خدا در رستاخيز باشند (تا حقيقت روشن شود).

6. عيسي وار زندگي كنيد تا خدا از شما حمايت كند و پيروان شما را برتري بخشد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي آل عمران سرنوشت كافران را در دنيا و آخرت بيان مي كند و مي فرمايد:

56. فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً فِي الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّصِرِينَ

و امّا كساني كه كفر ورزيدند، پس در دنيا و آخرت، آنان را با عذاب شديدي، عذاب خواهم كرد؛ و هيچ ياوري برايشان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به كيفر دنيوي كافران اشاره

شده است كه در اين جا مقصود يهوديان هستند؛ يعني آنان در اين جهان گرفتار مشكلات و ناراحتي ها خواهند بود؛ و تاريخ ملت يهود شاهد اين مدعاست كه در هر مقطع تاريخي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 123

برخي زمام داران و اقوام ديگر بر يهوديان مسلط شده و اموال آنان را به آتش كشيده و يا غارت كرده اند و عده اي از آنها را اسير نموده يا كشته اند.

آري اين يكي از آثار كردار ناپسند آنان با پيامبران پيشين، از جمله عيسي عليه السلام است؛ البته اين روحيه و رفتار هنوز هم در يهوديان باقي است، از اين رو كيفر و گرفتاري آنان ادامه دارد.

چو بد كردي مباش ايمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافات

(نظامي)

2. كفر و عناد با رهبران الهي سه پيامد منفي دارد:

الف) گرفتاري و مشكلات در دنيا؛

ب) عذاب شديد در آخرت؛

ج) بي ياور شدن و تنها ماندن.

3. كسي كه از حق جدا شود، هيچ كس او را ياري نخواهد كرد؛ چرا كه حق گرايان از او جدا مي شوند و باطل گرايان وفادار نيستند و در نهايت او را رها مي سازند؛ همان طور كه در آخرت نيز كسي شفاعت او را نخواهد كرد و تنها خواهد ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كفر، عذاب آلود است.

2. در نهايت، كفر موجب تنهايي و بي ياوري است.

3. اگر مي خواهيد از مجازات دنيوي و اخروي نجات يابيد و در

رستاخيز ياور (و شفاعتگر) داشته باشيد، ايمان آوريد و از كفر فاصله بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي آل عمران به پاداش مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

57. وَ أَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُواْ الصلِحتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الظلِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 124

و امّا كساني كه ايمان آوردند، و [كارهاي ] شايسته انجام دادند، پس [خدا] پاداششان را به طور كامل به آنان خواهد داد؛ وخدا، ستمكاران را دوست نمي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت دو گروه مخالف، يعني مؤمنان و كافران را در برابر هم به نمايش مي گذارد. اين روش تأثير بيش تري در مخاطب دارد.

2. در آيات متعدد قرآن، ايمان و عمل صالح به همراه يك ديگر ياد شده اند و اين نشان مي دهد كه اين دو از هم جدا نيستند و اگر با هم باشند اثر مطلوب دارند.

3. خداي متعال پاداش مؤمنان را در رستاخيز به صورت كامل مي پردازد «1» و چيزي كم نمي دهد؛ زيرا پاداش ناقص ظلم است و خدا ستمگران را دوست ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان شايسته كردار نگران پاداش خود نباشند كه آن را به طور كامل دريافت مي كنند.

2. اگر پاداش الهي را مي طلبيد ايمان و كردار شايسته را توأم سازيد.

3. خدا (نه تنها ستمكار نيست بلكه) ستمكاران را دوست ندارد (از اين رو حق

افراد را ناقص نمي دهد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 125

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي آل عمران به ويژگي هاي آيات قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

58. ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الآيتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكِيمِ

اين هاست كه [ما] آن را از آيات، و يادآوري حكيمانه ي [قرآن ] بر تو مي خوانيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از تاريخ پرماجراي مسيح عليه السلام و برخوردهاي متفاوت حواريون و يهوديان با ايشان، به عنوان نشانه ها و آيات ياد شده است؛ نشانه هايي از پيروزي حق بر باطل، نشانه هايي از حقانيّت قرآن و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه اين مطالب تاريخي را به صورت صحيح و دقيق بيان مي كند.

آري، تاريخ، چنانچه حكيمانه در آن نگريسته شود، مي تواند منبعي از معرفت باشد.

2. در اين آيه به دو صفت و ويژگي آيات قرآن اشاره شده است: «1»

الف) آيات قرآن يادمان گذشتگان است و سرگذشت رهبران الهي و عبرت هاي آنها را يادآوري مي كند.

ب) آيات قرآن حكيمانه است؛ يعني مطالب آن حكمت آميز و استوار است كه خواننده را خردمند و فرزانه مي سازد و از كژروي ها منع مي كند.

گِرد قرآن گَرد زيرا هر كه در قرآن گريخت آن جهان رَست از عقوبت، اين جهان

جَست از فِتَن

(سنائي)

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن (يادمانِ تاريخ عبرت آموز پيشينيان و) حكمت آميز است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 126

2. از قرآن، تاريخ صحيح و سخنان حكيمانه بياموزيد.

برخورد منطقي اسلام با يهوديان

برخورد منطقي اسلام با يهوديان

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم و شصتم سوره ي آل عمران به نشانه ي تولد حضرت آدم و عيسي عليهما السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

59 و 60. إِنَّ مَثَلَ عِيسَي عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ* الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ الْمُمْتَرِينَ

در واقع مثال عيسي نزد خدا، همچون مثال آدم است؛ [كه ] او را از خاك آفريد، سپس به او گفت: «باش!» پس [فوراً موجود] شد.* [اين مطالبِ ] حقّ، از جانب پروردگار توست؛ پس از ترديد كنندگان مباش.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مسيحيان نجران با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفت وگو مي كردند. «1»

آنان از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند: ما را به جمله چيز دعوت مي كني؟

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «به سوي خداي يگانه و اين كه از طرف او رسالت راه نمايي مردم را به عهده دارم و مسيح بنده اي از بندگان اوست و حالاتي بشري داشت و مانند ديگران غذا مي خورد.»

مسيحيان نجران اين سخن را نپذيرفتند و به تولد بدون پدر عيسي عليه السلام اشاره كردند و آن را

دليل بر الوهيت (يعني خدا بودن) او خواندند. «2»

آيه ي فوق بدين مناسبت نازل شد و به آنان پاسخ داد كه اگر عيسي عليه السلام بدون پدر به دنيا آمده، هيچ گاه دليل بر آن نيست كه او فرزند خدا يا عين خدا باشد؛ زيرا اين موضوع درباره ي آدم به شكل عجيب تري تحقّق يافت و او بدون پدر و مادر به دنيا آمد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 127

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق به آفرينش دو بعد آدم اشاره شده است. ابتدا فرمود: «او را از خاك آفريد.»، كه اين جمله اشاره به آفرينش جسم و جنبه ي مادي انسان است؛ و در جمله ي بعد فرمود: «سپس به او گفت: موجود شو! او هم موجود گرديد.»؛ يعني با فرمان آفرينش، «حيات و روح» به كالبد آدم دميد.»

2. آيه ي فوق اشاره مي كند كه قدرت و آفرينش خدا محدود به راه هاي طبيعي (مثل تولد فرزند از پدر و مادر) نيست بلكه او مي تواند انسان را بدون مادر يا بدون پدر و مادر خلق كند. «2» به عبارت ديگر، بعد جسمي انسان مي تواند از جسم پدر (و مادر) به وجود آيد يا از جسم ديگري مثل خاك تشكيل شود؛ چرا كه عناصر موجود در بدن انسان همان عناصر موجود در خاك است.

3. مفسران قرآن درباره ي جمله ي «الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ» دو احتمال مطرح كرده اند:

الف) مقصود آن است كه «حق همواره از طرف پروردگار خواهد بود.» «3»

چرا كه حق به معناي واقعيت است و واقعيت عين هستي است

و هستي همه از وجود او مي جوشد و باطل، عدم و نيستي است و با ذات او بيگانه است؛ پس هر چه از طرف خداست حق است و باطل در آنها راه ندارد.

ب) مقصود آن است كه «اين خبرهايي كه به تو داده شد، همگي حقايقي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 128

از طرف پروردگار است.» «1»

البته هر دو معنا با آيه سازگار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از تولد بدون پدر عيسي عليه السلام تعجب نكنيد (و او را خدا نپنداريد)، كه تولد آدم عجيب تر بوده است.

2. هر انسان دو بعد جسمي و الهي دارد كه هر دو مخلوق خداست.

3. خدا قادر است انسان را مستقيم يا غيرمستقيم از عناصر خاك بيافريند، پس در قدرت او در تولد عيسي عليه السلام شك نكنيد.

4. در اخبار قرآن ترديد نكنيد كه هر چه از طرف خدا مي آيد حق است و باطل در آنها راه ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي آل عمران به جريان مباهله، يعني مبارزه ي صلح آميز مسلمانان با مسيحيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61. فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنَا وَ أَبْنَآءَكُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْكذِبِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 129

و هر گاه بعد از دانشي كه تو را [حاصل ] آمده، (باز) كساني در (مورد) آن با تو به بحث (و ستيز) برخيزند، پس بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان، را دعوت كنيم، سپس مباهله مي كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي دهيم.»

شأن نزول:

در روايات اسلامي آمده است كه وقتي سخن از مباهله ي بين پيامبر صلي الله عليه و آله و مسيحيان شد، نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند و مشورت كنند؛ و نتيجه ي مشاوره ي آنها اين شد كه اگر مشاهده كرديد محمد با جمعيت زياد و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسيد و با او مباهله كنيد، زيرا حقيقتي در كار او نيست و از اين رو متوسّل به غوغاسازي شده است؛ و اگر مشاهده كرديد كه محمد با افراد محدود و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد، از مباهله با او بپرهيزيد كه خطرناك است و بدانيد كه او پيامبر خداست.

هنگامي كه همگان در روز موعود به ميعادگاه آمدند، ديدند پيامبر صلي الله عليه و آله فرزندش حسين را به آغوش دارد و دست حسن را گرفته و علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام همراه او هستند و به آنها سفارش مي كند كه هرگاه من دعا كردم شما «آمين» بگوييد.

مسيحيان با ديدن اين صحنه سخت به وحشت افتادند و از مباهله صرف نظر كردند. و حاضر به مصالحه شدند و با پذيرش شرايط مسلمانان تسليم شدند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 130

نكته ها و اشاره ها:

1. در اصطلاح قرآن مباهله به معناي نفرين كردن دو نفر به يكديگر است؛ «1» يعني چند نفر كه درباره ي يك مسأله ي مهم مذهبي اختلاف دارند، در يك محل جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع كنند و از او بخواهند كه دروغ گو را لعنت نمايد و مجازات كند.

2. جريان مباهله ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مسيحيان نجران، نشانه ي ايمان و راستي دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود. اگر كسي به كار و دعوت خود و نتيجه ي مباهله ايمان نداشته باشد، اقدام به اين كار نمي كند؛ چرا كه اگر دعاي او به اجابت نرسد و مخالفان در همان صحنه به مجازات الهي گرفتار نشوند، نتيجه اي جز رسوايي نخواهد داشت. از اين روست كه گفته اند جريان مباهله يكي از نشانه هاي صدق دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله است.

3. مفسران و محدثان شيعه و اهل سنت تصريح كرده اند كه آيه ي مباهله در حقّ اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است؛ يعني مقصود از واژه ي «فرزندان ما» همان حسن و حسين عليهما السلام و مقصود از واژه ي «زنان ما» همان فاطمه عليها السلام و مقصود از «جان هاي ما» همان علي عليه السلام است «2» و در اين مورد روايات فراواني حكايت شده است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص:

131

و برخي اين آيه را قوي ترين دليل فضيلت اهل بيت عليهم السلام مي دانند. «1» اين مزيتي است كه هيچ كس بر اهل بيت عليهم السلام در آن پيشي نگرفته و هيچ انساني به اين فضيلت نرسيده است. «2»

تويي كه نفس رسولي هم از كلام خداي چنان كه هست در اين آيه ي مباهله دال

4. آيه ي فوق با تعبير «أبناءَنا» كه «حسن و حسين عليهما السلام را فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله خواند» در حقيقت بر يك تفكر جاهلي عرب خط بطلان كشيد؛ چرا كه آنان فرزندان دختر را فرزند حقيقي انسان نمي دانستند و تنها فرزندان پسر (نوه پسري) را فرزند خود مي دانستند.

5. آخرين برگ برنده ي مؤمنان واقعي دعاست. چنانچه كسي در برابر منطق و استدلال و معجزه تسليم حق نشد، مي توان از غيب كمك گرفت و با او به مبارزه اي معنوي برخاست. اما رتبه ي دعا و نفرين در مبارزه با دشمن، بعد از منطق و استدلال قرار دارد. «3»

6. آيه ي فوق فقط به مباهله ي پيامبر صلي الله عليه و آله و مسيحيان نجران اشاره مي كند، اما مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومي است؛ يعني چنانچه استدلال هاي افراد باايمان و پارسا بر دشمن تأثيرگذار نشد، مي توانند مخالفان را به مباهله دعوت كنند. در اين مورد رواياتي نيز در منابع اسلامي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 132

حكايت شده است. «1»

7. مباهله

در روز بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه ذي الحجه، در محلي بيرون از شهر مدينه واقع شد كه اكنون داخل شهر مدينه قرار دارد و مسجدي به نام «مسجد الاجابه» به جاي آن ساخته شده كه تقريباً در يك كيلومتري مسجد النبي صلي الله عليه و آله است.

8. در آيه ي فوق، فاطمه عليها السلام در كنار مردان مطرح است. اين نشان مي دهد كه زنان در مواقع حساس تاريخ اسلام حضور داشته و به سهم خود در پيش برد اهداف اسلامي كمك كرده اند.

9. آيه ي فوق و شأن نزول آن نشان مي دهد كه در مباهله، كه نوعي دعاست، شخصيت افراد مهم تر از تعداد آنهاست؛ از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله تعدادي اندك اما بسيار بزرگوار و با شخصيت و عزيز را براي مباهله به همراه برد.

10. واژه ي لعنت به معناي دوري از رحمت الهي است، و از اين آيه استفاده مي شود كه دروغ گويان مستحق لعنت الهي اند، يعني از رحمت الهي دور مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از مباهله (نفرين دسته جمعي دو طرفه) مي توان به عنوان وسيله اي براي مبارزه با دشمنان اسلام استفاده كرد.

2. در مرحله ي نخست با دشمنان مبارزه ي منطقي كنيد و اگر اثر نكرد

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 133

مباهله نماييد.

3. پس از روشن شدن حقايق و استدلال منطقي، جاي بحث و جدل نيست.

4. در مباهله از نزديك ترين و با كيفيت ترين افراد استفاده كنيد.

5. علي عليه السلام هم چون جان پيامبر صلي الله عليه و آله، و حسن و حسين

عليهما السلام فرزندان او و فاطمه عليها السلام خانواده ي حقيقي اوست. «1»

6. دروغ گويان سزاوار لعنت الهي (و دوري از رحمت خدا) هستند.

***

قرآن كريم در آيات شصت و دوم و شصت و سوم سوره ي آل عمران به حقانيت داستان هاي قرآن و برخي صفات الهي اشاره مي كند و با هشدار به مفسده جويان مي فرمايد:

62 و 63. إِنَّ هذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ مَا مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ

در واقع تنها حكايت هاي حقيقي (مسيح) همين است. و هيچ معبودي، جز خدا نيست؛ و قطعاً تنها خدا شكست ناپذير فرزانه است.* و اگر روي برتابند، پس در حقيقت خدا به [حال ] فسادگران، داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان هايي كه در قرآن كريم حكايت شده است «2» هم چون افسانه ها و اساطير و رمان هاي غيرواقعي و خيالي نيست كه آميخته با خرافات و دروغ و تحريف باشد، بلكه داستان هاي حق و مطابق با واقعيت خارجي است. آري شخص حكيم و فرزانه چنين داستان هايي را حكايت مي كند.

2. اگر جمعيتي پس از روشن شدن حق، باز هم به گفته هاي لجوجانه ي خود ادامه دهند، «حق جو» نيستند، بلكه «مفسده جوياني» هستند كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 134

هدفشان تخريب عقايد صحيح مردم است و بايد آنها را تحت نظر گرفت.

3. در اين آيات به چهار صفت الهي اشاره شده

است:

الف) توحيد و اين كه هيچ معبودي جز خدا نيست؛

ب) قدرت شكست ناپذير خدا؛

ج) حكمت و فرزانگي او؛

د) علم و آگاهي خدا نسبت به ديگران.

آري خداي حكيم و دانا جز حق نمي گويد و با قدرت شكست ناپذيرش ترسي از حق گويي ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. داستان هاي قرآن خيالي و غيرواقعي نيست.

2. خدا را به فرزانگي، شكست ناپذيري، دانايي و توحيد بشناسيد.

3. روي گرداني از حق، نوعي مفسده جويي است.

4. فسادگران جامعه بدانند كه تحت نظر خدا هستند (و روزي به مجازات خواهند رسيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي آل عمران با دعوت پيروان اديان الهي به وحدت پيرامون مسائل مشترك، محورهاي گفت وگوي اديان را بيان مي كند و مي فرمايد:

64. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ تَعَالَوْاْ إِلَي كَلِمَةٍ سَوَآءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

بگو: «اي اهل كتاب! بياييد، به سوي سخني كه ميان ما و ميان شما يكسان است كه: جز خدا را نپرستيم و هيچ چيزي را شريك او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعض [ديگر] را- به غير خدا- به پروردگاري برنگزينيم.» و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 135

اگر [از اين دعوت ] روي برتابند، پس بگوييد: «گواه باشيد كه ما مسلمانيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم مردم را به نقطه هاي مشترك

بين اسلام و اهل كتاب (يهود و مسيحيت) فرا مي خواند. در واقع قرآن با اين طرز استدلال به ما مي آموزد كه اگر كساني حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همكاري كنند، از پا ننشينيد و دست كم در قسمتي از اهداف كه با شما مشترك اند همكاري كنيد و آن را پايه ي پيش برد اهداف مقدستان قرار دهيد.

2. مسيحيان، مدعي تثليث (خدايان سه گانه) هستند و مي گويند منافاتي با «توحيد» ندارد. يهوديان نيز مدعي توحيد هستند و در عين حال «عُزير» را فرزند خدا مي دانند.

آيه ي فوق نداي وحدت و اتحاد به آنها مي دهد و مي فرمايد همه ي شما كه ادعاي توحيد داريد، بياييد گرد توحيد جمع شويد.

3. واژه ي «ارباب» ممكن است اشاره به اين باشد كه نبايد دانشمندان و علماي منحرف را كه از مقام خود سوء استفاده مي كنند و حلال و حرام خدا را به دل خواهِ خويش تغيير مي دهند، به رسميت شناخت و از آنها پيروي كرد.

هم چنين، ممكن است اشاره به اين باشد كه مسيح يك انسان است، پس نبايد او را به الوهيت شناخت و در همان حال، نبايد از دانشمندان منحرف پيروي كرد. «1»

4. حكايت شده كه عَدي، فرزند حاتم، قبلًا مسيحي بود و سپس اسلام آورد. او بعد از نزول آيه ي فوق به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عرض كرد: ما هيچ گاه علماي خود را عبادت نمي كرديم.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 136

پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: آيا مي دانستيد كه آنها به

ميل خود احكام خدا را تغيير مي دهند و شما از آنها پيروي مي كرديد؟

عَدي گفت: آري.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اين همان پرستش و عبوديت است. «1»

نكته اي كه در آيه و در روايت فوق بدان اشاره شده آن است كه قانون گذاري و تشريع حلال و حرام به دست خداست و هر كس، ديگري را در اين موضوع صاحب اختيار بداند، او را «شريك» خدا قرار داده است. «2»

5. آيه ي فوق در قسمتي از نامه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مَقُوقِس پادشاه مصر و قيصر روم آمده و آنها را دعوت به وحدت و توحيد كرده است. «3»

6. اين آيه، محورها و مباني گفت وگوي پيروان اديان الهي را ترسيم كرده است، كه همان توحيد، نفي شرك و نفي بردگي فكري و پرستش غيرخداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروان اديان الهي اصول مشترك خود را بيابند و پيرامون آنها گرد آيند.

2. توحيد، نفي شرك و نفي ربوبيت غيرخدا، محورهاي اساسي گفت وگوي پيروان اديان الهي است.

3. مسلمانان تسليم (حق و توحيد) باشند و از روي گرداني ديگران نهراسند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 137

4. پيروان اديان غيراسلام بدانند كه روي گرداني از اصول مشترك اديان الهي، (نوعي سركشي و) عدم تسليم در برابر خداست (كه مجازات خاص خود را دارد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي آل عمران

با بيان اشتباهات تاريخي يهوديان و مسيحيان و مباني گفت وگوي اديان مي فرمايد:

65. يأَهْلَ الْكِتبِ لِمَ تُحَآجُّوَنَ فِي إِبْرهِيمَ وَ مَآ أُنزِلَتِ التَّوْرَيةُ وَ الإِنجِيلُ أِلَّا مِن بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

اي اهل كتاب! چرا در [باره ] ابراهيم، بحث (و ستيز) مي كنيد؟ در حالي كه تورات و انجيل فرو فرستاده نشد، مگر بعد از او، پس آيا خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام دو فرزند به نام اسحاق و اسماعيل داشت و يعقوب و موسي از نسل اسحاق بودند و بعدها از ميان بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) عيسي عليه السلام به دنيا آمد، ولي از آن جا كه ابراهيم عليه السلام پيامبري بزرگ است، پيروان اديان الهي تلاش مي كردند او را به خود نسبت دهند و گاهي برخي افراد سبك سر يهود و مسيحي او را پيرو مذهب خود مي خواندند، در حالي كه اين مطلب بر خلاف عقل و مسلّمات تاريخي بود.

2. با اين كه سخن يهوديان و مسيحيان در اين مورد باطل است، اما قرآن از خطاب محترمانه ي «يا أهل الكتاب» استفاده مي كند.

البته شايد اين تعبير نوعي بيدارباش هم باشد؛ چرا كه اگر كسي اهل كتاب باشد و در آن تفكر و تعمّق كند، سخن بي منطق و نادرست نمي گويد. «1»

3. اين آيه نيز به يكي از اصول و مباني گفت وگوي اديان اشاره مي كند و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 138

آن اين كه در اين مناظرات، براساس عقل و تاريخ صحيح سخن بگوييد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در گفتگوهاي بين اديان، برخلاف مسلمات تاريخي و غيرمعقول

سخن نگوييد.

2. در مناظره براساس منطق، استدلال و عقل سخن بگوييد.

3. اهل كتاب برخلاف كتاب خود و عقل و مسلّمات تاريخي ادعا نكنند (كه اين كار شايسته ي آنان نيست).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي آل عمران به يكي ديگر از مباني گفت وگوي اديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

66. هأَنتُمْ هؤُلآءِ حجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

هان شما [اهل كتاب ] كساني هستيد كه درباره آنچه شما (نسبت) به آن دانشي داشتيد، بحث (و ستيز) كرديد؛ پس چرا درباره آنچه شما بدان هيچ دانشي نداريد، بحث (وستيز) مي كنيد؟! و خدا مي داند، و شما نمي دانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان نبايد در مورد اموري كه از آنها آگاهي كامل ندارد به بحث و جدل بپردازد؛ اين گونه سخن گفتن انسان را به حقيقت نمي رساند بلكه به خطا و لغزش دچار مي كند.

چه بيند چشم نابينا ز خورشيد چه داند ديو سركش جام جمشيد

2. در اين آيه نيز يكي از مباني گفت وگوي پيروان اديان الهي بيان شده و آن اين كه آنان بايد براساس علم سخن بگويند، و در مورد مسائلي كه از آنها اطلاع ندارند بحث نكنند.

تفسير

قرآن مهر جلد سوم، ص: 139

آموزه ها و پيام ها:

1. بر مبناي علم سخن بگوييد و بحث كنيد.

2. در گفت وگوي بين اديان، سخنان غيرعلمي نگوييد.

3. خدا آگاه است (پس مراقب باشيد كه در محضر او خلاف واقع سخن نگوييد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي آل عمران بر ادعاهاي باطل يهوديان و مسيحيان در مورد ابراهيم عليه السلام خط بطلان مي كشد و او را به طور صحيح معرفي مي كند و مي فرمايد:

67. مَا كَانَ إِبْرهِيمُ يَهُودِيّاً وَ لَا نَصْرَانِيّاً وَ لكِن كَانَ حَنِيفاً مُّسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

ابراهيم يهودي و مسيحي نبود؛ و ليكن حق گرايي مسلمان بود؛ و از مشركان نبود.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام حنيف بود. او پرده هاي تقليد و تعصب را دريد و در محيط و عصري كه مردم غرق بت پرستي بودند، هرگز تسليم بت ها نشد «1» و حق گرا و يكتاپرست خالص و پاك بود.

2. مشركان بت پرست عرب صدر اسلام، خود را اهل دين «حنيف ابراهيم عليه السلام» معرفي مي كردند و اين سخن آن قدر شايع شده بود كه به آنها «حُنفاء» مي گفتند و در حقيقت معناي حنيف با معناي ضد آن، يعني بت پرستي، هم خوان شده بود؛ از اين رو در آيه ي فوق عنوان «حنيف» با

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 140

جمله ي «مسلمان بود و هرگز از مشركان نبود.» همراه شد تا هرگونه

احتمال شرك از ابراهيم عليه السلام، منتفي شود. «1»

3. اصطلاح «مُسلِم»، يعني «مسلمان»، تنها به پيروان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفته نمي شود، بلكه در قرآن، واژه ي اسلام به معناي وسيع آن، يعني «تسليم مطلق در برابر فرمان خدا و توحيد كامل و خالص» به كار مي رود؛ و ابراهيم عليه السلام پرچم دار اين گونه توحيد بود، پس او مسلمان بود.

4. ابراهيم عليه السلام قبل از تولد موسي و عيسي عليهما السلام زندگي مي كرد، پس نمي تواند يهودي يا مسيحي باشد؛ از اين رو ادعاي برخي مسيحيان و يهوديان در مورد انتساب ابراهيم عليه السلام به خود، باطل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ابرهيم عليه السلام را نادرست معرفي نكنيد، كه او حق گرا، يكتاپرست و تسليم حق بود.

2. واقعيات تاريخي را تحريف نكنيد و به دروغ پيامبران الهي را به خود منتسب نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي آل عمران نزديك ترين افراد به ابراهيم عليه السلام را معرفي مي كند و مي فرمايد:

68. إِنَّ أَوْلَي النَّاسِ بِإِبْرهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ

در حقيقت سزاوارترين مردم به ابراهيم، كساني هستند كه از او پيروي كردند، و اين پيامبر و كساني كه [به آيين او] ايمان آورده اند؛ و خدا، سرپرست مؤمنان است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 141

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق يك اصل

اساسي را بيان كرده است و آن اين كه ولايت و ارتباط با پيامبران، تنها با ايمان و پيروي از آنهاست؛ بنابراين نزديك ترين افراد به ابراهيم عليه السلام مؤمناني هستند كه از مكتب او پيروي كردند.

احترام پيامبران به خاطر مكتب آنهاست نه به خاطر نژاد و قبيله ي آنان؛ بنابراين اهل كتاب بر خلاف اعادي خود، از ابراهيم عليه السلام دورند؛ زيرا با عقايد شرك آميز خود از اصل توحيد منحرف شده اند، در حالي كه اين اصل مهم ترين آموزه ي دعوت ابراهيم عليه السلام بود؛ و پيامبر اسلام و مسلمانان كه بر اين اصل تأكيد مي كنند، نزديك ترين افراد به ابراهيم عليه السلام هستند.

2. در راستاي اصل فوق، از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه در مورد سلمان فارسي مي فرمود: «سلمان از ما اهل بيت است.» و در روايتي از علي عليه السلام حكايت شده كه

سزاوارترين مردم به پيامبران كساني هستند كه به دستورات آنها بيش از همه عمل مي كنند.

سپس حضرت آيه ي فوق را تلاوت كرد و فرمود:

دوست محمد صلي الله عليه و آله كسي است كه اطاعت فرمان خدا كند، اگر چه نَسَبش از او دور باشد؛ و دشمن محمد صلي الله عليه و آله كسي است كه نافرماني پيشه كند، اگر چه خويشاوندي او با پيامبر نزديك باشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيوند اصلي مردم با رهبران الهي، پيوند مكتبي است، نه ارتباطات خويشاوندي، نژادي، زباني يا منطقه اي.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 142

2. نسبت ايماني فراتر از نسبت هاي خويشاوندي

است؛ چه بسيار افرادي كه در ظاهر خويشاوندند، اما از نظر فكري و اعتقادي از هم دورند. «1»

3. اگر نزديكي به پيامبران (و رهبران الهي) را مي طلبيد از آنان پيروي كنيد.

4. اگر ولايت خدا را مي طلبيد ايمان آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي آل عمران به تلاش هاي بيهوده ي برخي يهوديان و مسيحيان براي گمراهي مسلمانان اشاره مي كند و مي فرمايد:

69. وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتبِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ

دسته اي از اهل كتاب گمراهي شما را، آرزو مي كردند؛ در حالي كه جز خودشان را گمراه نمي كنند، و (لي با درك حسّي) متوجه نمي شوند.

شأن نزول:

برخي از مفسران حكايت كرده اند كه گروهي «2» از يهود مي كوشيدند تا برخي از سرشناسان مسلمان را به سوي آيين خود دعوت كنند و با وسوسه هاي شيطاني از اسلام باز گردانند، كه اگر اين كار تحقّق پيدا مي كرد، ضربه ي بزرگي بر اسلام وارد مي شد و زمينه اي براي تزلزل ديگران پديد مي آمد. آيه ي فوق نازل شد و در اين زمينه به مسلمانان هشدار داد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 143

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «آنان متوجه نيستند.»، شايد اشاره به يك نكته ي روان شناختي باشد كه انسان ناخودآگاه تحت تأثير سخنان خودش قرار مي گيرد و هنگامي كه مي كوشد ديگران را با دروغ و تهمت و سفسطه گمراه كند، خودش

از آثار آن در امان نمي ماند و كم كم اين خلاف گويي ها در روح و جان او اثر مي گذارد و آنها را باور مي كند و در نتيجه خودش گمراه مي شود. «1»

آن شغالك رفت اندر خمّ رنگ اندر آن خم كرد يك ساعت درنگ

پس، برآمد پوستش رنگين شده كه منم طاووس عليين شده

(مولوي)

2. اين آيه در حقيقت تهاجم فرهنگي دشمن و توطئه ي آنان را افشا مي كند و در آيات بعد قسمت هاي ديگري از اين توطئه روشن مي شود. «2» اين آيه به برنامه ريزي دشمن در مورد انحرافات فكري، و آيات بعد به حق پوشي و تاكتيك هاي فرهنگي- رواني آنان اشاره مي كند.

3. آيه ي فوق به دشمنان اسلام هشدار مي دهد كه دست از كوشش بي حاصل خود بردارند؛ چرا كه تربيت مسلمانان حقيقي در مكتب پيامبر صلي الله عليه و آله حساب شده و آگاهانه است و آن چنان اسلام در جان آنان جاي گرفته و به آن عشق مي ورزند كه احتمال نمي رود تبليغات دشمنان بر آنها تأثير بگذارد و گمراه شوند.

4. يكي از آموزه هاي اين آيه دشمن شناسي است كه موجب در امان ماندن از آسيب هاي احتمالي آنان مي شود؛ آري، خطر تهاجم فكري و فرهنگي از مهم ترين خطرهاست كه دفع آن نيازمند هشدار جدّي و هوشياري و شناخت ترفندهاي دشمنان است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 144

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب كژ راهه هاي دشمن باشيد و خطر انحرافات عقيدتي را جدّي بگيريد.

2. ترفندهاي دشمنان را بشناسيد (و براي مبارزه با آنها چاره انديشي كنيد).

3. دشمنان اسلام ناآگاهانه، خود فريبي مي كنند (و خودشان در دام كژ راهه هايي كه حفر كرده اند سقوط مي كنند).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتاد و يكم سوره ي آل عمران به يهوديان و مسيحيان در مورد كفر و حق پوشي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

70 و 71. يأَهْلَ الْكِتبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِئَايتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُونَ* يأَهْلَ الْكِتبِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ

اي اهل كتاب! چرا به آيات خدا كفر مي ورزيد، در حالي كه شما (به درستيِ آن) گواهي مي دهيد؟!* اي اهل كتاب! چرا حق را با باطل مي آميزيد، و حقيقت را پوشيده مي داريد، در حالي كه شما مي دانيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اطلاع از كتاب هاي الهي و گواهي بر مطالب آنها كافي نيست، بلكه بايد در عمل نيز نشانه هاي الهي را تأييد كرد و از آن پيروي نمود، يعني به آنها كفر نورزيد؛ به عبارت ديگر، لازمه ي آگاه بودن از كتاب و شهادت بر آن، قبول و پيروي آن است.

سعديا گرچه سخن دان و مصالح گويي به عمل كار برآيد به سخن داني نيست

(سعدي)

2. روش

اهل كتاب در ايجاد انحراف و پوشاندن حقايق، مخصوص آن عصر نبود؛ امروزه نيز تحريف گران بسياري كه گاهي خود را خاورشناس و مستشرق و يا مورخ معرفي مي كنند، با تصرف در كتاب ها و دايرة المعارف ها، سيمايي ناحق از اسلام تصوير مي كنند، تا مردم را از ايمان آوردن به آن بازدارند. «1»

3. گاهي انسان ناآگاهانه گرفتار انحراف يا حق پوشي مي شود، كه در اين صورت بايد مطلب را براي او توضيح داد تا حقيقت برايش روشن شود و از كژراهه ي كفر و حق پوشي بازگردد، اما گاهي برخي افراد لجوج آگاهانه به كژراهه مي روند و راه كفر و انكار در پيش مي گيرند و حق پوشي مي كنند، كه در اين صورت استدلال و توضيح كارساز نيست و لازم است ضربه اي به وجدان آنها وارد شود تا بيدار گردند. اهل كتاب (يهود و مسيحيان) از نوع دوم هستند؛ چون نشانه هاي حقانيت اسلام را در كتاب هاي خود خوانده اند، ولي حق پوشي مي كنند.

4. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه از مخاطب پرسش مي كند و پاسخ آن را نمي دهد كه وجدان مخاطب داوري كند تا شايد بيدار شود و از كژراهه باز گردد. در آيات فوق از همين شيوه ي تربيتي استفاده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آگاهانه حق پوشي و انكار حقيقت نكنيد.

2. يهوديان و مسيحيان به حقانيت اسلام پي برده اند ولي لجاجت مي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي آل عمران يكي از توطئه هاي فرهنگي- تبليغاتي دشمنان اسلام را افشا مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 146

72. وَ قَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتبِ ءَامِنُواْ بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَي الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اكْفُرُواْ ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و دسته اي از اهل كتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر كساني كه ايمان آورده اند، فرود آمده، (ظاهراً) ايمان آوريد، و در پسين آن [روز]، كفر ورزيد، تا شايد آنان [از اسلام ] باز گردند.

شأن نزول:

حكايت شده كه دوازده نفر از دانشمندان يهود تصميم گرفتند صبحگاهان نزد حضرت محمد صلي الله عليه و آله بيايند و اظهار ايمان كنند، ولي در آخر روز از اسلام برگردند و بگويند ما محمد را ديديم ولي سخنان او با آنچه در تورات و انجيل آمده است مطابقت ندارد. آنان با اين نقشه ي ماهرانه مي خواستند به مردم عادي اين گونه وانمود كنند كه اگر اسلام مكتب خوبي بود و مورد تأييد اديان سابق بود، اهل علم و كتاب از آن دست برنمي داشتند؛ و بدين وسيله در تازه مسلمانان تزلزل و ترديد ايجاد كنند و ساير يهوديان را از مسلمان شدن بازدارند. «1»

آيه ي فوق فرود آمد و پرده از روي اين «نقشه ي ويرانگر» يهود برداشت و نشان داد كه آنان براي متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيله اي استفاده مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان مي گفتند: «در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز از آن برگرديد.» بعيد نيست كه منظور از آغاز و پايان روز فاصله ي كوتاه بين ايمان و كفر باشد، خواه از آغاز روز شروع شود يا وقت ديگر؛ كه اين كوتاهي فاصله سبب خواهد شد

كه ساده لوحان بگويند: آنها اسلام را از دور، چيز خوبي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 147

پنداشتند ولي از نزديك چيز ديگري يافتند و از اين رو به سرعت از آن بازگشتند.

2. يهوديان اميدوار بودند كه تازه مسلمانان از دين خود باز گردند؛ چرا كه اين عده از دانشمندان يهود بودند و در بين تازه مسلمانان نيز افراد سست عنصري وجود داشتند كه ممكن بود تحت تأثير اين نقشه ي ماهرانه قرار گيرند.

3. آيه ي فوق و آيه ي بعد در حقيقت از آيات اعجازآميز قرآن بود كه پرده از اسرار يهود و دشمنان اسلام برمي داشت. مسلمانان در پرتو اين آيات بيدار شدند و از وسوسه هاي دشمن دوري جستند.

4. مواظب تهاجم فرهنگي و تبليغاتي دشمنان باشيم. اين گونه نقشه هاي فرهنگي- تبليغاتي منحصر به آن زمان نبود و در عصر ما نيز به صورت ديگري اجرا مي شود.

امروزه دشمنان اسلام با مجهزترين شبكه هاي تبليغاتي در جهان مي كوشند تا پايه هاي عقايد اسلامي مسلمانان و به ويژه نسل جوان را ويران سازند و آنان را نسبت به آيين خود به ترديد اندازند پس هشدار قرآن پابرجاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مواظب عناصر نفوذي دشمن باشيد (كه ممكن است از پشت به شما ضربه بزنند).

2. مراقب تهاجم فرهنگي و تبليغاتي دشمنان اسلام باشيد (و آنها را خنثي سازيد).

3. دشمنان براي ايمان شما نقشه مي كشند تا شما را از اسلام باز گردانند (پس مراقب باشيد).

4. زودباور نباشيد و به ايمان آوردن دشمنان اسلام دل خوش نكنيد (كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 148

شايد توطئه باشد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي آل عمران بخش ديگري از توطئه ي فرهنگي- تبليغاتي دشمنان اسلام را افشا مي كند و با پاسخ به آنها مي فرمايد:

73 و 74. وَ لَا تُؤْمِنُواْ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَي هُدَي اللَّهِ أَن يُؤْتَي أَحَدٌ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَ اللَّهُ وسِعٌ عَلِيمٌ* يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَآءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

و جز به كسي كه از دين شما پيروي مي كند، (واقعاً) ايمان نياوريد. بگو:

«در حقيقت هدايت، هدايت خداست.» (اهل كتاب به همديگر مي گفتند:

تصوّر نكنيد) كه به كسي، نظير آنچه به شما داده شده، داده مي شود، يا در پيشگاه پروردگارتان، با شما بحث مي كنند. بگو: «در حقيقت (اين) بخشش، به دست خداست؛ به هر كس (شايسته بداند و) بخواهد مي دهد؛ و خدا گشايشگري داناست.* رحمتش را به هر كس (شايسته بداند و) بخواهد، اختصاص مي دهد؛ و خدا داراي بخشش بزرگ است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد مقصود اهل كتاب از «ايمان نياوردن نسبت به پيروان اديان ديگر»، دو احتمال داده اند:

الف) مقصود آنان تأكيد بر اين است كه ايمان شما تنها جنبه ي ظاهري داشته باشد و تنها با پيروان آيين خودتان يعني نژاد يهود پيوند برقرار كنيد.

زيرا آنها معتقد بودند كه

نبوت تنها در نژاد يهود خواهد بود.

ب) مقصود آن است كه اين توطئه بايد كاملًا محرمانه باشد و آن را جز براي يهوديان بازگو نكنيد تا مبادا فاش گردد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 149

2. افشاي اين توطئه ي محرمانه ي يهود توسط قرآن و بازگو كردن سخنان آنها مي تواند درس عبرت و وسيله ي هدايتي براي مخالفان اسلام و مايه ي دل گرمي مسلمانان باشد.

3. دشمنان اسلام در توطئه هاي خود به پنهان كاري سفارش مي كنند و به غير خود اعتماد ندارند و ديگران را لايق افتخارات الهي نمي دانند.

4. در اين آيات دو تذكر اساسي به توطئه گران داده شده است:

الف) هدايت واقعي هدايت الهي است؛ بنابراين دين و نژاد يهود معيار هدايت و گمراهي نيست.

ب) مواهب الهي، هم چون مقام نبوت و رهبري، به دست خداست و هر كس را شايسته بداند و بخواهد به او مي بخشد و اين نعمت ها مخصوص نژاد يهود نيست.

5. بخشش خدا تابع خواست و اراده ي او، و اراده ي الهي تابع حكمت و علم اوست، پس به كساني مي بخشد كه شايستگي لازم را در آنها بيابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان مخفيانه عليه مسلمانان توطئه مي كنند (پس مراقب آنان باشيد).

2. دشمنان اسلام افرادي نژادپرست هستند كه مي خواهند مواهب الهي را در انحصار خود درآورند.

3. هدايت و بخشش الهي به دست خداست (نه در اختيار دشمنان اسلام).

4. توطئه ها و سخنان دشمنان اسلام را بي پاسخ نگذاريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 150

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و پنجم سوره ي آل عمران به برخوردهاي متفاوت اهل كتاب با امانت هاي مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

75. وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتبِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِماً ذلِكَ بَأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّنَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

و از اهل كتاب، كسي است كه اگر او را بر ثروت زيادي امين بداري، آن را به تو باز مي گرداند؛ و از آنان كسي است كه اگر او را بر ديناري امين بداري، آن را به تو باز نمي گرداند؛ مگر تا زماني كه بر [سر] او ايستاده باشي. اين بخاطر آن است كه آنان مي گفتند: «در (مورد) كساني كه درس نخوانده اند [و كتاب الهي ندارند]، بر [زيان ] ما راهي نيست.» و بر خدا دروغ مي بندند؛ در حالي كه آنان مي دانند.

شأن نزول:

حكايت شده كه مرد ثروتمندي مقدار زيادي طلا نزد «عبد اللّه بن سلام» يهودي به امانت گذاشت و او با امانت داري و درستكاري، سر موقع آنها را باز گرداند. و مردي از قريش نيز مقدار كمي طلا نزد «فنحاص» يهودي به امانت گذاشت و او در آن امانت خيانت كرد. «1»

آيه ي فوق نازل شد و يهودي اول را بر امانت داري ستود و يهودي دوم را به واسطه ي خيانت در امانت نكوهش كرد.

البته برخي نيز حكايت كرده اند كه قسمت اول آيه مربوط به مسيحيان و قسمت دوم مربوط به يهوديان است. البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو مطلب اشاره داشته باشد

و در هر حال موجب انحصار معناي آيه در موارد فوق نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 151

نكته ها و اشاره ها:

1. عده اي از اهل كتاب در امانت خيانت مي كردند، نه همه ي آنها و قرآن براي خلاف كاري عده اي، همه ي اهل كتاب را محكوم نمي كند. «1»

2. منطق غلط يهوديان كه «غصب اموال مردم را مجاز مي دانند»، از اصل خيانت در امانت، به مراتب خطرناك تر است؛ زيرا آنان خود را در اين كار صاحب حق معرفي مي كنند و حتي اين مطلب جنبه ي اعتقادي و مذهبي به خود مي گيرد. آري، توجيه گناه بالاتر از گناه است.

3. از جمله ي «مگر زماني كه بالاي سر او ايستاده باشي»، يك اصل كلي و اساسي درباره ي روحيه ي يهود استفاده مي شود و آن اين كه آنان در پرداخت حقوق ديگران هيچ اصلي را، جز «قدرت»، به رسميت نمي شناسند و مسلمانان براي گرفتن حقوق خود از يهوديان، هيچ راهي جز كسب قدرت ندارند.

اين اصل در عصر حاضر نيز با تجاوزها و پيمان شكني ها و خيانت هاي اسرائيل نسبت به حقوق مسلمانان فلسطين به اثبات رسيد. و اين يكي از مطالب جالبي است كه قرآن در مورد روان شناختي يهوديان بيان كرده است.

4. باز پس دادن امانت، در اديان الهي، از جمله اسلام، سفارش شده است.

در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

خدا هيچ پيامبري را مبعوث نكرد، مگر اين كه «راست گويي» و «اداي امانت» جزء برنامه هاي او بود كه بايد هم درباره ي نيكان و هم بدكاران رعايت گردد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 152

5. ريشه ي تجاوزگري و خيانت كاري يهوديان دو چيز است:

اول آن كه به غلط مي پنداشتند كه برتر از ديگران هستند و از اين رو مانعي ندارد كه به حقوق آنان تجاوز كنند.

دوم آن كه آگاهانه به خدا دروغ مي بستند و گناهان خود را به وسيله ي دين توجيه مي كردند.

6. دروغ گويي بد است، دروغ گويي آگاهانه بدتر، و دروغ بستن به خدا از همه بدتر است و يهوديان اين گونه بودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي اهل كتاب را نيك ندانيد كه برخي از آنان خيانت پيشه اند.

2. برخي از اهل كتاب تصور غلطي از خود دارند و خود را برتر از ديگران مي پندارند و مانعي براي تجاوزكاري خود نمي بينند.

3. توجيه گناه يكي از عوامل زمينه ساز رواج خلافكاري است.

4. حق خود را با قدرت از تجاوزگران اهل كتاب بگيريد كه آنان جز زور نمي شناسند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و ششم سوره ي آل عمران به صفت پسنديده ي وفاي به عهد اشاره مي كند و مي فرمايد:

76. بَلَي مَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَي فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

آري، كسي كه به پيمان خود وفا كند و [خود را] حفظ كند، پس حتماً خدا پارسايان (خود نگهدار) را دوست مي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. وفاي به عهد و امانت داري در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته است.

در حديثي از امام سجاد عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 153

اداي امانت بر همه ي شما لازم است. سوگند به خدايي كه محمد صلي الله عليه و آله را به حق برانگيخت، اگر قاتل پدرم حسين بن علي بن ابي طالب عليهما السلام همان شمشيري را كه با آن مرتكب قتل او شد، به صورت امانت به من مي سپرد [و من از او مي پذيرفتم ]، امانت او را باز پس مي دادم. «1»

2. پيمان داراي اقسامي است و وفاي به عهد نيز مراحلي دارد:

الف) عهد خدا از طريق فطرت يا از طريق پيامبران با انسان؛ «2»

ب) عهد انسان با خدا؛ «3»

ج) عهد مردم با يكديگر؛ «4»

د) عهد رهبر با امت و بالعكس. «5»

وفاي به عهد در تمام اقسام و مراحل فوق لازم است.

آدمي گر خون بگريد از گرانباري رواست كانچه نتوانست بردن آسمان، بر دوش اوست

(صائب)

3. اين آيه تقوا و پارسايي را معيار دوستي با خدا مي داند، البته زمينه ي محبت و لطف الهي نسبت به انسان و مقياس ارزش و شخصيت انسان نزد خداست.

4. وفاداري نسبت به پيمان و امانت داري از مصاديق تقوا و پارسايي است كه به خاطر اهميتش، جداگانه در كنار تقوا ذكر شده است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 154

آموزه ها و پيام ها:

1. وفاداري و تقوا زمينه ساز محبت

و لطف خداست.

2. اگر دوستي خدا را طالبيد پارسا شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي آل عمران به پيامدهاي منفي پيمان شكني و سوگندهاي دروغ اشاره مي كند و مي فرمايد:

77. إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمنِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُوْلئِكَ لَا خَلقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ لَا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

براستي كساني كه پيمان خدا و سوگندهايشان را به بهاي اندكي مي فروشند، آنان هيچ بهره اي در آخرت براي شان نخواهد بود؛ و خدا با آنان سخن نخواهد گفت و در روز رستاخيز به آنان نظر نخواهد كرد و رشدشان نمي دهد (و از گناه پاكشان نخواهد ساخت؛) و عذاب دردناكي براي آنهاست.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق دو گونه حكايت شده است:

نخست آن كه برخي از دانشمندان يهود كه پس از گسترش اسلام، موقعيت اجتماعي خود را در ميان يهوديان در خطر ديدند، كوشيدند تا نشان هايي كه در تورات در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وجود داشت و شخصاً آنها را حكايت كرده بودند، تحريف نمايند و حتي حاضر شدند سوگند ياد كنند كه آن جمله هاي تحريف شده، كه خود به تورات اضافه كرده بودند، از ناحيه ي خداست؛ از اين رو، آيه ي فوق فرود آمد و شديداً به آنها اخطار كرد.

دومين شأن نزولي كه براي آيه ي فوق حكايت شده آن است كه شخصي به نام «اشعَث بن قيس» مي خواست با دروغ گويي زمين ديگري را مالك شود

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 155

و حتي آماده ي سوگند شده بود. در اين هنگام آيه ي فوق نازل شد و «اشعَث» ترسيد و به حق اعتراف كرد و زمين را به صاحبش برگرداند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در مورد خلاف كاري يهود و يا برخي افراد نازل شده است اما معناي آيه منحصر در آنان نيست و به صورت كلي و عمومي بيان شده است و شامل همه ي كساني كه اين صفات را دارند، مي گردد.

2. سوگندشكني و پيمان شكني پنج پيامد منفي دارد:

الف) بي بهره بودن در آخرت؛

ب) محروميت از سخن گفتن خدا با آنان؛

ج) محروميت از نظر و لطف الهي؛

د) محروميت از پاكي و آمرزش الهي؛

ه) گرفتار شدن به عذاب دردناك.

3. پيامدهاي پنج گانه ي فوق، گويا اشاره به مراحل تدريجي «نزديكي و دوري» از خداست؛ كسي كه به خدا نزديك مي شود، نخست مشمول يك سلسله مواهب معنوي مي شود و هنگامي كه نزديك تر شد، خدا با او سخن مي گويد، باز نزديك تر مي شود و خدا بر او نظر رحمت مي افكند، و هنگامي كه از آن هم نزديك تر شد، او را از آثار لغزش و گناه پاك مي سازد؛ در نتيجه از عذاب دردناك نجات مي يابد.

ولي كساني كه در مسير پيمان شكني و سوگندهاي دروغ قرار گرفته اند، از اين بركات محروم مي شوند و مرحله به مرحله عقب نشيني مي كنند. «2»

4. مقصود از «بهاي اندك»، آن است كه هرگونه بهاي مادي در برابر گناه پيمان شكني و سوگندشكني، حتي اگر رياست هاي وسيع و دامنه داري

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 156

باشد، باز هم قليل و ناچيز است؛ چون اين گناهان بسيار بزرگ است.

دين فروشي مايه كردن، هست خسران مبين سودمند آن كس كه دنيا صرف كرد و دين خريد

5. سخن گفتن خدا با انسان، نشانه ي لطف او و يكي از نعمت هاي معنوي و لذت بخش است، ولي مقصود از سخن گفتن خدا با بندگان، سخن گفتن معمولي با زبان نيست؛ خداي متعال جسم نيست تا زبان داشته باشد؛ پس مقصود الهام قلبي و يا ايجاد امواج صوتي در فضاست، همان طور كه با موسي عليه السلام سخن گفت.

6. پيمان شكني و سوگند دروغ از گناهان كبيره است؛ و چنين عذاب ها و تهديدهاي سخت و پي در پي در قرآن كريم در مورد گناهان ديگر مطرح نشده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيمان فروشي و سوگندفروشي به هر قيمتي كه باشد بهايش اندك و معامله اي زيان آور است.

2. پيمان شكني و سوگندشكني گناه بزرگي است كه انسان را از لطف الهي محروم مي سازد و فرجامي عذاب آلود دارد.

3. اگر لطف و آمرزش الهي و بهره ي آخرت و نجات از آتش را مي طلبيد، به پيمان و سوگند خود وفادار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي آل عمران تحريفگران و خيانتكاران علمي را افشا مي كند و مي فرمايد:

78. وَ

إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُنَ أَلْسِنَتَهُم بَالْكِتبِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتبِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتبِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عَندِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 157

الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

و در واقع برخي از آنان دسته اي هستند كه زبانشان را به [خواندن ] كتاب مي پيچانند تا بپنداريد آن [را كه مي خوانند،] از كتاب (خدا) است؛ در حالي كه آن از كتاب (خدا) نيست. و مي گويند: «آن از نزد خداست.» در حالي كه آن از نزد خدانيست، و بر خدا دروغ مي بندند، در حالي كه آنان مي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از گناهان خاص عالمان، عوام فريبي همراه با لفّاظي و خيانت علمي است كه در آيه ي فوق بدان اشاره شد.

مقصود آن است كه برخي دانشمندان يهود به هنگام تلاوت كتاب (تورات) زبان خود را مي پيچند تا وانمود كنند كه آنچه مي خوانند از كتاب خداست «1» و بدين وسيله كتاب الهي را تحريف مي كنند.

2. دروغ آگاهانه و مغرضانه در مسائل ديني از بزرگ ترين گناهان است؛ چرا كه خيانت به فرهنگ، تفكر، عقيده و دين انسان هاست و مردم را به اشتباه مي اندازد و گمراه مي سازد و از همه مهم تر آن كه تهمت بر خداست.

3. خداي متعال دانشمنداني را كه با خيانت علمي، مطالب ديني را تحريف مي كنند رسوا مي سازد. اين مطلب هشداري است به خيانت پيشگان و آموزه اي است براي ديگران.

آموزه ها و پيام ها:

1. آگاهانه به خدا دروغ نبنديد و كتاب هاي آسماني را تحريف نكنيد.

2. برخي از اهل كتاب (يهوديان

و ...) تحريف گرند و آگاهانه تهمت مي زنند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 158

3. دانشمنداني را كه خيانت علمي و تحريف گري مي كنند افشا نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي آل عمران بشر پرستي را ممنوع مي كند و با اشاره به عوامل پرورش عالمان رباني مي فرمايد:

79. مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتبَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَاداً لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَ لكِن كُونُواْ رَبنِيِّنَ بَمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتبَ وَ بِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ

براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خدا به او، كتاب و حكم و پيامبري دهد؛ سپس [او] به مردم بگويد: «غير از خدا، بندگان من باشيد.» و ليكن (سزاوار مقام پيامبر آن است كه بگويد: مردمي) ربّاني باشيد، به سبب آن كه همواره كتاب [خدا] را مي آموختيد و از آن رو كه پيوسته درس مي خوانديد.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از يهوديان و مسيحيان خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: آيا مايل هستي تو را پرستش كنيم و مقام الوهيت براي تو قايل شويم؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: پناه بر خدا، كه من اجازه دهم كسي جز پروردگار يگانه مورد پرستش قرار گيرد، خدا هرگز مرا براي چنين امري نفرستاده است. «1»

شايد اهل كتاب مي پنداشتند كه مخالفت پيامبر اسلام صلي الله عليه و

آله با الوهيت مسيح عليه السلام به خاطر آن است كه خود سهمي از اين موضوع ندارد و يا براي بد نام كردن پيامبر صلي الله عليه و آله اين پيشنهاد را مطرح كردند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 159

اما آيه ي فوق جواب صريح و قاطعي به اين افراد داد و بيان داشت كه نه پيامبر اسلام و نه هيچ پيامبر ديگري را نبايد پرستيد و اگر مسيحيان هم خيال مي كنند حضرت مسيح عليه السلام آنان را به پرستش خويش دعوت كرده است اشتباه مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در مقام نفي مطلق است؛ يعني افرادي كه از جانب خدا فرستاده شده اند و بهره ي وافري از علم و حكمت دارند، هيچ گاه از مرحله ي بندگي و عبوديت تجاوز نمي كنند و به پرتگاه شرك در نمي غلتند. و هميشه پيامبران در مقابل خدا از افراد عادي خاضع ترند و ديگران را نيز به پرستش و فروتني در برابر خدا فرا مي خوانند.

2. هدف پيامبران تنها پرورش افراد عادي نبود، بلكه تربيت افرااد عادي نبود، بلكه تربيت افراد ربّاني، يعني معلمان و مربيان و رهبران گروه هاي انساني بود كه خودشان با خدا پيوند محكمي داشته باشند و ديگران را نيز اين گونه تربيت كنند. «1»

عالم و عابد و صوفي همه طفلان ره اند مرد اگر هست به جز عالم رباني نيست

(سعدي)

3. تفاوت «تعليم» و «تدريس» آن

است كه تعليم معناي وسيع و گسترده اي دارد و هرگونه آموزش از طريق گفتار و كردار، نسبت به افراد با سواد و بي سواد را شامل مي شود، اما تدريس به آموزش هايي گفته مي شود كه از روي كتاب و دفتر باشد؛ پس تدريس اخص از تعليم است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 160

4. واژه ي «درس» در مورد كتاب هاي الهي به كار رفته است. «1» چند عنصر در اين مفهوم دخالت دارند كه عبارت اند از:

الف) پيوسته خواندن چيزي؛

ب) كهنه شدن اثر كه آن را «دَرس الاثر» گويند؛

ج) تكرار چيزها كه به همين مناسبت تدريس استاد را «درس» گفته اند؛

د) باقي ماندن اثر چيزي، و از اين رو به اثري كه در ذهن باقي ماند درس علم و درس كتاب گويند. «2»

پس مي توان گفت كه درس كتاب هاي الهي، مثل قرآن، به معناي مراجعه ي مكرر به آن است كه يكي از مراحل استفاده از اين كتاب الهي است كه در رديف روخواني، قرائت، تلاوت و حفظ قرار مي گيرد.

5. پيامبران و اولياي خدا معبود ما نيستند، اما ما وظيفه داريم آنها را دوست بداريم و به آنها احترام بگذاريم و از زحمات آنان قدرداني كنيم و پيرو آنان باشيم.

حكايت شده كه

شخصي از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد: اجازه مي دهي تو را سجده كنيم؟

حضرت فرمود: سجده براي غير خدا جايز نيست. پيامبر خود را تنها به عنوان يك بشر احترام كنيد، ولي حق او را بشناسيد و از او پيروي كنيد. «3»

6. معلمان و مربيان

و رهبران جامعه، بايد ربّاني پرور باشند كه لازمه اش

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 161

ربانّي بودن خود آنان است و ديگر اين كه كتاب (خدا) را تعليم ديده و درس گرفته باشند.

7. راهكار اساسي ربانّي شدن اين است كه انسان تحت تربيت رهبر الهي قرار گيرد؛ رهبري كه از كتاب هاي آسماني آموزش ديده باشد و به شاگردان خود درس دهد.

چنين رهبري به سوي خداي خود دعوت مي كند، نه به سوي خود؛ و اين مقتضاي كتاب هاي الهي است.

دست را مسپار جز در دست پير حق شده است آن دست را دست گير

(مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف پيامبران آن است كه شما دانشمندان الهي و ربّاني شويد.

2. مبلغان و رهبران ديني به سوي خود فرا نخوانند (بلكه به سوي خداي خود فراخوانند).

3. تعليم و تعلّم كتاب هاي آسماني، ربّاني پرور است.

4. معلمي انتخاب كنيد كه با كتاب الهي انس داشته باشد (تا شما را ربانّي تربيت كند).

5. محور تعليم و تدريس شما كتاب الهي (قرآن) باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي آل عمران پرستش فرشتگان و پيامبران را نفي مي كند و مي فرمايد:

80. وَ لَا يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلئِكَةَ وَ النَّبِيِّنَ أَرْبَاباً أَيَأْمُرُكُم بَالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

و [براي پيامبر سزاوار

نيست ] كه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگارِ [خود] انتخاب كنيد. آيا پس از آن كه شما مسلمان شديد، به شما دستور كفر ورزيدن مي دهد؟!

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 162

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اولًا، پاسخ به مشركان عرب است كه فرشتگان را دختران خدا مي پنداشتند و نوعي ربوبيت براي آنها قايل بودند؛ ثانياً، پاسخي به «صابئان» است كه خود را پيرو «يحيي » معرفي مي كردند و مقام فرشتگان را تا سر حد پرستش بالا مي بردند و ثالثاً، پاسخي است به يهود كه «عُزَير» را فرزند خدا معرفي مي كردند و سهمي از ربوبيت براي او قايل بودند.

آيه ي فوق به همه ي آنها پاسخ مي دهد كه براي هيچ پيامبري شايسته نيست مردم را به ربوبيت و پرستش غير خدا دعوت كند.

2. پيامبران معصوم اند و از مسير فرمان خدا منحرف نمي شوند.

3. هرگونه پرستش غير خدا و به ويژه بشرپرستي، محكوم است و آزادگي و استقلال شخصيت، روح انسان را پرورش مي دهد؛ همان روحي كه بدون آن شايسته ي نام انسان نخواهد بود.

4. يكي از راه هاي شناساييِ «دعوت كنندگان به سوي حق» از «دعوت كنندگان به سوي باطل» آن است كه دعوت كنندگان به حق مثل پيامبران و امامان، هرگاه قدرتي را در اختيار مي گيرند مردم را به سوي اهداف مقدس ديني و انساني، مثل توحيد و آزادگي و عدالت، دعوت مي كنند؛ ولي دعوت كنندگان به سوي باطل، پس از پيروزي، مردم را به طرف فردپرستي و بندگي خويش دعوت مي كنند. «1»

5. در

حديثي حكايت شده كه

روزي امام علي عليه السلام به سرزمين «انبار» رسيد (كه يكي از شهرهاي مرزي عراق است)، گروهي از دهقانان در برابر او به سجده افتادند و طبق روش خود به حضرت علي عليه السلام اداي احترام كردند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 163

امام علي عليه السلام نه تنها به اين كار رضايت ندادند كه برآشفتند و فرياد زدند: اين چه كاري بود كه انجام داديد؟ ...

مردم گفتند: اين كاري است كه براي بزرگ داشت زمام داران خود انجام مي دهيم.

امام علي عليه السلام فرمودند: به خدا قسم، زمام داران شما از اين كار بهره اي نمي گيرند و شما خود را در دنيا به رنج و در آخرت به بدبختي گرفتار مي سازيد. «1»

6. كفر اقسامي دارد: انكار خدا نوعي از كفر است و ربّ قرار دادن غير خدا نيز نوع ديگري است؛ چرا كه شرك در ربوبيت اوست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. غيرخدا را پروردگار خويش قرار ندهيد كه كفر است.

2. رهبران ديني، مسلمانان را به غيرخدا و كفر دعوت نكنند (بلكه به توحيد فراخوانند).

3. فرشته پرستي و پيامبرپرستي ممنوع است (پس آزاده و مسلمان باشيد).

***

خداي متعال در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي آل عمران از يك پيمان مقدس كه با تمام پيامبران بسته شده سخن مي گويد و مي فرمايد:

81. وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثقَ النَّبِيِّنَ لَمَآ ءَاتَيْتُكُم مِّن كِتبٍ وَ حِكْمَةٍ

ثُمَّ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَي ذلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَ أَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشهِدِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 164

و (ياد كنيد) هنگامي را كه خدا، از پيامبران پيمان محكم گرفت، كه هر گاه به شما كتاب و فرزانگي دادم، سپس فرستاده اي به سوي شما آمد كه موّيد آن چيزي است كه با شماست، حتماً به او ايمان آوريد و قطعاً ياريش كنيد. [آنگاه خدا] گفت: «آيا اقرار كرديد؟ و پيمان محكم مرا بر آن پذيرفتيد؟» گفتند: « (آري) اقرار كرديم.» [خدا به آنان ] گفت: «پس گواه باشيد؛ و من [نيز] با شما از گواهانم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به يك اصل كلي و عمومي اشاره دارد، يعني بشارت به پيامبران پيشين در مورد پيامبران بعدي و پيمان گرفتن از «1» آنها نسبت به هر پيامبري كه بعد از آنها فرستاده مي شود.

2. پيامبران الهي همگي داراي هدف مشترك هستند؛ از اين رو هر پيامبري به آمدن پيامبر بعدي بشارت مي دهد و هم ديگر را تأييد و ياري مي كنند.

3. همه ي پيامبران (و پيروان اديان الهي) موظف اند كه به پيامبر اسلام ايمان آورند و در احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است.

در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

هنگامي كه خدا، آدم و ساير پيامبران را آفريد، از آنها عهد و پيمان گرفت كه هرگاه محمد صلي الله عليه و آله برانگيخته شد، به او ايمان آورند و او

را ياري كنند. «2»

4. پيمان گرفتن از پيامبران، نوعي پيمان گرفتن از پيروان آنها نيز هست.

پس مقصود از پيمان فوق، پيمان از امت هاي آنان و نسل هاي بعدي نيز

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 165

هست كه عصر پيامبران بعدي را درك مي كنند.

دين فطرت از نبي آموختيم در ره حق مشعلي افروختيم

5. آيه ي فوق در مورد جانشينان پيامبران نيز صادق است و جانشينان راستين آنها از آنان جدا نيستند «1» و اين كه در روايات حكايت شده كه جمله ي «او را ياري كنيد.» در آيه ي فوق، درباره ي علي عليه السلام است، اشاره به همين مطلب است. «2»

6. تفاوت برنامه ي پيامبران همانند تفاوت برنامه ي دو استاد يا دو استاندار است كه در اصول علمي و سياسي داراي هدف و جهت واحدي هستند، ولي در مسائل جزئي، به خاطر تفاوت هاي فردي دانش جويان يا شرايط منطقه اي، برنامه هاي گوناگوني ارائه مي دهند. «3»

7. در ميثاق فوق، ايمان به پيامبر همراه با ياري او مطرح شده است؛ چرا كه تنها ايمان به پيامبران كافي نيست بلكه ياري آنها نيز لازم است. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي مؤيّد و ياور يكديگر باشند (چرا كه برنامه ي مشتركي را دنبال مي كنند).

2. از همه ي پيامبران در مورد پيامبر بعدي (و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله) پيمان وفاداري گرفته شده و خدا شاهد اين پيمان است.

3. در برابر رهبران الهي دو

وظيفه داريد: تأييد و پشتيباني.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 166

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و دوم سوره ي آل عمران به عاقبت پيمان شكني اشاره مي كند و مي فرمايد:

82. فَمَن تَوَلَّي بَعْدَ ذلِكَ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفسِقُونَ

و كساني كه بعد از اين (پيمان محكم)، روي برتابند، پس تنها آنان نافرمانبردارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. تاريخ نشان داده كه پيروان هيچ آييني به آساني حاضر نيستند، دست از آيين خود بردارند و در برابر پيامبر جديد كه از طرف خدا فرستاده شده، تسليم گردند، بلكه با تعصب و سرسختي خاصي بر آيين قديم مي ايستند و از آن دفاع مي كنند و اين مسأله سرچشمه ي بسياري از جنگ هاي مذهبي است كه در طول تاريخ واقع شده است.

2. انسان در مسير خداشناسي، حق، عدالت، ايمان و اخلاق راه تكامل را مي پويد و هم چون دانش آموزي است كه مدارج تحصيلي خود را يكي پس از ديگري طي مي كند. حال اگر در كلاس يكي از پيامبران بماند و بالاتر نرود، چيزي جز ركود و عقب ماندگي نصيب او نخواهد شد. همان طور كه بسياري از پيروان آيين هاي كهن در برابر حقايق دين اسلام تسليم نشدند «1» و خود را از مزاياي آن محروم ساختند.

3. پيمان شكنان افرادي فاسق و نافرمان اند؛ چرا كه وفاي به عهد، دستوري الهي است و هر كس پيمان شكني نمايد در حقيقت قانون الهي را نقض كرده است.

آموزه ها

و پيام ها:

1. پيمان شكنان، فرمان الهي را نقض كرده و قانون شكن اند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 167

2. تأييد نكردن و ياري ننمودن پيامبر آخر (الزمان) نافرماني و فسق به شمار مي آيد.

3. پس از پيمان بستن آن را نقض نكنيد كه فاسق به شمار مي آييد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و سوم سوره ي آل عمران به گوهر دين كه همان تسليم شدن در مقابل خداست اشاره مي كند و مي فرمايد:

83. أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّموتِ وَ الأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

و آيا غير از دين خدا را مي طلبند؟! در حالي كه هر كس در آسمان ها و زمين است، خواه و ناخواه تسليم اوست؛ و فقط به سوي او بازگردانده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «اسلام» در اين موارد به معناي وسيع آن يعني تسليم شدن انسان و غيرانسان در برابر خداست.

2. در مورد تعبير «خواه و ناخواه» در آيه ي فوق دو تفسير ارائه شده است:

الف) تسليم اختياري در برابر خدا، همان تسليم در برابر قوانين تشريعي خداست و تسليم اجباري، در برابر قوانين تكويني خداست.

يعني خداي متعال دو گونه فرمان در عالم هستي دارد: يك سلسله از فرمان هاي او به صورت قوانين طبيعي يا ما فوق طبيعي است كه بر موجودات جهان حاكم است. اين ها همان قوانين تكويني است كه همه، بي اختيار تابع آن

قوانين هستند و، بدين معنا، همه تسليم و مسلمان هستند.

و نوع دوم فرمان ها، همان احكام و قوانيني است كه دين به انسان عرضه مي كند. اين ها همان قوانين تشريعي است كه تسليم در برابر آنها جنبه ي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 168

اختياري دارد و تنها افراد با ايمان به خاطر تسليم شدن در برابر قوانين ديني، شايسته ي نام «مسلمان» هستند.

آري مؤمنان از روي اختيار تسليم قوانين الهي اند و كافران به اجبار تنها تابع قوانين تكويني خدا هستند.

ب) احتمال دوم در معناي جمله ي مذكور آن است كه: افراد با ايمان در حال رفاه و آرامش و از روي رغبت و اختيار به سوي خدا مي روند، اما افراد بي ايمان تنها به هنگام گرفتاري و مشكلات طاقت فرسا به سوي او مي شتابند و او را مي خوانند. «1»

3. هر كسي در جهان هستي تسليم خداست؛ برخي به اجبار و برخي با اختيار، اما از آن جا كه انسان عقل و اختيار دارد، تسليم اختياري او ارزشمند است و حقيقت دين الهي نيز همين تسليم است و چه نيكوست كه ما هم، پس از تفكر، با اختيار خويش، تسليم او باشيم.

در دايره ي قسمت، ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي، حكم آنچه تو فرمايي

فكر خود و رأي خود در عالم رندي نيست

كفرست درين مذهب خودبيني و خودرأيي

4. اين آيه به پيروان اديان ديگر اشاره كرده كه اگر به دنبال دين حقيقي هستيد، كه همان تسليم در برابر خداست، از اسلام پيروي كنيد و به دنبال غير آن نرويد و در ضمن به آنان هشدار مي دهد كه به سوي خدا باز مي گرديد و به حساب شما رسيدگي خواهد شد. پس مراقب اعمال و عقايد خود باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين حقيقي همان تسليم در برابر خداست.

2. به فرجام خويش در محضر پروردگار انديشه كنيد و به دنبال غير

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 169

اسلام نرويد.

3. دين الهي را در غير اسلام جست وجو نكنيد (كه جاي ديگر خبري نيست).

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي آل عمران به وحدت هدف و عقايد اساسي پيامبران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

84. قُلْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا وَ مَآ أُنزِلَ عَلَي إِبْرهِيمَ وَ إِسْمعِيلَ وَ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الأَسْبَاطِ وَ مَآ أُوتِيَ مُوسَي وَ عِيسَي وَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

بگو: «به خدا و آنچه بر ما فرو فرستاده شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و (پيامبران از) فرزندان (او) فروفرستاده شده؛ و آنچه به موسي و عيسي

و پيامبران (ديگر)، از طرف پروردگارشان داده شده، ايمان آورده ايم. [در حالي كه ما] ميان هيچ يك از آنان فرق نمي گذاريم؛ و ما تنها تسليم او هستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. هدف همه ي پيامبران يكي است كه همان تكامل انسان از طريق آشنا ساختن او با توحيد است؛ بنابراين مسلمان واقعي كسي است كه به تمام پيامبران الهي و برنامه هاي آنها ايمان داشته باشد. «1»

2. تفاوتي بين پيامبران الهي نيست و همه در اصول مشترك اند. هر چند شكل كار آنها، بر اساس مقتضيات زمان، مكان و مخاطبان، متفاوت بوده است؛ براي مثال موسي با فرعون مبارزه مي كرد و سليمان فرمان روايي مي نمود، ولي هر دو يك هدف را دنبال مي كردند و آن توحيد بود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 170

3. آيه ي 81 آل عمران به پيامبران قبلي دستور مي داد كه پيامبر بعدي را تأييد و ياري كنند و در اين آيه به پيامبر اسلام و پيروانش دستور مي دهد كه پيامبران قبلي را تأييد كنند؛ يعني قرآن درس احترام و تجليل متقابل به طرف داران حق مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف همه ي پيامبران الهي يكي (توحيد) است.

2. در برابر همه ي برنامه ها و پيامبران الهي تسليم باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و پنجم سوره ي آل عمران اسلام را تنها دين معتبر در عصر حاضر معرفي مي كند و مي فرمايد:

85. وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلمِ دِيناً

فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخسِرِينَ

و هر كس جز اسلام، ديني بجويد (و برگزيند)، پس از او پذيرفته نخواهد شد؛ و وي در آخرت از زيانكاران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام «1» در اصطلاح به معناي گفتن شهادتين (اشهد ان لا اله الّا اللَّه و اشهد ان محمد رسول اللَّه) است كه همان اعتراف به حقانيت توحيد و دين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است؛ چه با قصد قلبي باشد و چه نباشد و اين پايين تر از مرتبه ي ايمان است. «2»

2. چنانچه واژه ي «اسلام» در آيه ي فوق را به معناي دين اسلام بدانيم، «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 171

از آيه استفاده مي شود كه «اسلام» تنها دين مورد قبول خدا در عصر حاضر است و از اين روست كه دين اسلام را ناسخ اديان قبل «1» دانسته اند.

3. رها كردن مكتب جامع اسلام، خسارتي ابدي در بر خواهد داشت؛ زيرا كسي كه اسلام را رها كند و دين ديگري را برگزيند «2» سرمايه ي وجود خود را با خرافات و تقليدهاي نابه جا و تعصب هاي جاهلي و مسائل نژادي معامله كرده و مسلماً در چنين معامله اي گرفتار زيان و خسران خواهد شد كه نتيجه ي آن در قيامت به صورت محروميت ها و كيفرها آشكار مي شود.

البته گاهي اسلام به معناي بالاتري نيز مي آيد و آن اعتراف همراه با اعتقاد قلبي و عمل است؛ يعني شخص با تمام هستي خود تسليم خدا باشد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام تنها دين معتبر در عصر حاضر

است.

2. زيانكاري مخالفان اسلام در رستاخيز آشكار مي شود.

3. اگر مي خواهيد خداوند دين شما را قبول كند و زيانكار نشويد، پيرو اسلام باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 172

قرآن و پلوراليسم

مفهوم شناسي «1»:.

پلوراليسم در لغت به معناي «تكثر و تعدد» و در اصطلاح به معناي «تأييد حقانيّت اديان مختلف» است و داراي قرائت هاي مختلفي هم چون تعدد اديان حق، تنوع اديان ناخالص، تكثّر مكاتب و ... است «2» و گاهي از آن با عنوان «صراطهاي مستقيم» ياد مي شود.

قرآن فقط يك دين حق و صراط مستقيم را به رسميت مي شناسد:

1. دين نزد خدا اسلام (و تسليم در برابر حق) است (آل عمران، 19) و هر كس غير از اسلام ديني بپذيرد از او قبول نمي شود (آل عمران، 85).

2. خدا پيامبر اسلام را با هدايت و دين حق فرستاد تا بر همه ي اديان پيروز شود (توبه، 33 و فتح، 28).

3. محمد صلي الله عليه و آله پيامبري جهاني است (اعراف، 158 و سبا، 28).

4. قرآن كتاب الهي جهانيان است (انعام، 18؛ ابراهيم، 52؛ فرقان، 1؛ تكوير، 27 و ...).

5. قرآن ناسخ و مهيمن بر كتاب هاي ديگر است (مائده، 48) «3».

6. از پيامبران پيشين پيمان گرفته شده كه به پيامبر بعدي (پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله) ايمان آورند و او را ياري كنند. (آل عمران، 81- 82).

7. صراط مستقيم همان راه خداست. (اعراف، 16) كه راه عبادت او (يس، 61) راه نعمت داده شدگان است و از راه گمراهان و افراد مورد خشم خدا

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 173

(هم چون يهوديان و مسيحيان) جداست كه بايد هر روز اين راه

مستقيم را از خدا بخواهيم (حمد، 6- 7) و اين راه اسلام و پيامبر صلي الله عليه و آله است. «1»

8. در تورات و انجيل واقعي در مورد آمدن پيامبر صلي الله عليه و آله بشارت داده شده است (اعراف، 157 و صف، 6).

9. غيرمسلمانان (مثل يهوديان و مسيحيان) كافر هستند (بقره، 41 و توبه، 29 و ...).

10. هر كس از دين اسلام بازگردد مرتد و گمراه مي شود (بقره، 108 و بقره، 217).

11. كساني كه به قرآن و اسلام ايمان نياورند مورد لعنت خدا و اهل عذاب هستند (نساء، 47 و بقره، 89).

پرسش ها:

1. آيا اسلام در آيه 85، آل عمران به معناي تسليم لغوي است كه در همه ي اديان وجود دارد؟

پاسخ اين مطلب ذيل آيه ي فوق گذشت.

2. آيا آيه ي 48 سوره ي مائده دلالت بر پلوراليسم دارد؟

پاسخ آن ذيل آيه ي مذكور خواهد آمد.

3. آيا آيات 62 و 112 سوره ي بقره دلالت بر حقانيت پيروان اديان دارد يا به پاداش اعمال نيك آنان نظر دارد؟

پاسخ آن ذيل آيه ي مذكور بيان شد. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 174

قرآن كريم در آيات

هشتاد و ششم تا هشتاد و هشتم سوره ي آل عمران به آگاهان كج انديش و فرجام عذاب آلودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

86- 88. كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمنِهِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَآءَهُمُ الْبَيِّنتُ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظلِمِينَ* أُوْلئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلئِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ* خلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ

چگونه خدا گروهي را راهنمايي مي كند كه بعد ايمانشان كفر ورزيدند، و گواهي مي دادند كه فرستاده [خدا] حقّ است و براي شان دلايل روشن آمد. و خدا، گروه ستمكاران را راهنمايي نخواهد كرد.* آنان، كيفرشان (اين است) كه لعنت (و طرد) خدا و فرشتگان و مردم همگي، بر آنهاست.

* در حالي كه در اين (لعنت) ماندگارند، عذاب از آنان كاسته نمي شود و آنان مهلت داده نمي شوند.

شأن نزول:

حكايت شده است كه يكي از انصار به نام «حارث» دستش به خون بي گناهي آلوده گشت و از ترس مجازات راه كفر را برگزيد و با گروهي به مكه گريخت؛ سپس پشيمان شد و يكي از خويشاوندان خود را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه فرستاد تا از ايشان بپرسد كه آيا براي او راه بازگشتي وجود دارد يا نه؟

آيه ي فوق و سه آيه ي بعد درباره ي اين جريان فرو فرستاده شد و اعلام كرد كه توبه ي «حارث» با شرايط خاصي پذيرفته مي شود؛ و حارث خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و مجدداً مسلمان شد و تا آخرين نفس به اسلام وفا نمود، ولي يازده نفر از همراهان حارث كه از اسلام برگشته بودند، به حال خود باقي ماندند «1» و به اصطلاح، «مُرتد»

شدند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 175

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر كسي حق را نشناخت و به كژراهه رفت، كم تر مورد سرزنش قرار مي گيرد، اما اگر كسي حق را با دلايل روشن شناخت و پس از آن به كژراهه رفت به خود و جامعه ستم كرده است؛ چرا كه سرمايه ي وجودي خود را در راه باطل و كفر مصرف كرده و كمال پيدا نكرده است.

2. هدايت و گمراهي انسان به اراده و اختيار او بستگي دارد. اگر انسان حق را بشناسد و در برابر آن لجاجت كند و به خود ستم نمايد، زمينه ي هدايت خود را از بين مي برد و روش و سنت خدا آن است «1» كه ستمكاران را در گمراهي وا مي نهد؛ و روشن است كه اين نتيجه ي اعمال خود آنهاست.

3. واژه ي «لَعن» در اصل به معناي طرد و دور ساختن آميخته با خشم و غضب است؛ بنابراين، لعن پروردگار، همان دور ساختن كسي از رحمت خويش است، اما لعن فرشتگان و مردم، يا خشم و تنفر و طرد معنوي، و يا نفرين آنها به دور شدن از رحمت پروردگار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پشت كردن به حق و ايمان، ستمي بزرگ (به خود و جامعه) است.

2. رو برتافتن از حق و ستمكاري، زمينه ساز محروميت انسان از الطاف و هدايت هاي الهي است.

3. آگاهانه به ايمان و رهبران الهي پشت نكنيد كه اين كار، شما را از نعمت هدايت محروم مي سازد.

4. آگاهان كژانديش، از طرف خدا، فرشتگان و مردم طرد مي شوند.

5. آگاهان

كژانديش فرجامي عذاب آلود و سخت دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 176

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي آل عمران به توبه كنندگان اصلاح گر اشاره مي كند و مي فرمايد:

89. إِلَّا الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

مگر كساني كه پس از آن [كفر ورزيدن ]، توبه كردند و اصلاح نمودند؛ پس (توبه آنان پذيرفته مي شود چرا) كه خدا، بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. توبه تنها ندامت از گذشته و تصميم بر ترك گناه در آينده نيست، بلكه شرط پذيرش توبه اين است كه توبه كار با اعمال نيك خود در آينده، گذشته ي خود را جبران كند؛ و از اين روست كه در برخي آيات، پس از ذكر توبه، به ايمان و عمل صالح اشاره شده است. «1»

آري چنين افرادي مشمول آمرزش و رحمت خدا خواهند شد.

اگر بخردي سوي توبه گراي هميشه بود پاك دين پاك راي

(فردوسي)

2. به كسي كه مسلمان باشد سپس كافر شود، مرتد گويند. اينك با توجه به آيه ي فوق و شأن نزولِ آن، اين پرسش مطرح مي شود كه آيا توبه ي مرتد پذيرفته مي شود؟

مرتدها دو قسم هستند:

الف) مرتد ملّي؛ يعني غيرمسلمان زاده اي كه اسلام را بپذيرد و سپس به حال

كفر بازگردد، كه مجازات چنين فردي خفيف تر است و توبه اش پذيرفته مي شود.

ب) مرتد فطري؛ يعني كسي كه از پدر و مادر مسلمان تولد يافته و يا در حالي نطفه ي او منعقد شده باشد كه پدر و مادرش مسلمان بوده اند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 177

اگر چنين فردي پس از مسلمان شدن به كفر بازگردد، توبه اش در شريعت اسلام پذيرفته نيست، هر چند ممكن است نزد خدا قبول گردد. «1»

3. اگر كافر مسلمان شود لازم نيست عبادت قبلي خويش را جبران نمايد، اما اگر مرتد توبه كند، بايد عبادات و اعمال از دست رفته را جبران نمايد. «2»

4. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اين برخورد شديد اسلام با مرتد، با آزادي عقيده و روح اسلام سازگار است؟

اين حكم يك فلسفه ي اساسي دارد و آن حفظ جبهه ي داخلي كشور اسلام از هرج و مرج و جلوگيري از متلاشي شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است؛ پس حكم مذكور در واقع يك حكم سياسي ضروري است براي حفظ نظام و جامعه ي اسلامي و مبارزه با ايادي و عوامل بيگانه و در قوانين برخي كشورها موارد مشابه دارد.

پس مبارزه با اين گونه افراد، ربطي به آزادي عقيده و آزادي تحقيق درباره ي اديان ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه بازگشت به روي افراد مرتد باز است.

2. شرط پذيرش توبه، اصلاح و جبران گذشته است.

3. اگر به اسلام پشت كرده ايد تا دير نشده توبه كنيد و گذشته ي خود را جبران نماييد، تا آمرزش و لطف الهي

شامل حال شما شود.

***

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي آل عمران به افرادي كه توبه ي آنان به درگاه خدا پذيرفته نمي شود اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 178

90. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمنِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْراً لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ

در حقيقت كساني كه پس از ايمانشان كفر ورزيدند، سپس بر كفر [خود] افزودند، توبه آنان، پذيرفته نخواهد شد؛ و تنها آنان گمراهان [واقعي ] هستند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق به دو صورت حكايت شده است:

نخست آن كه آيه در مورد همراهان «حارث» است (كه در آيه ي 86 همين سوره داستان آنها گذشت) كه پس از مسلمان شدن كافر شدند و در مكه ماندند و مي گفتند: ما در مكه مي مانيم و به روش خود بر ضد پيامبر ادامه مي دهيم و انتظار شكست او را داريم و اگر مقصود ما حاصل نشد راه توبه باز است و هرگاه توبه كنيم او توبه ي ما را خواهد پذيرفت.

دومين شأن نزولي كه براي آيه ي فوق بيان شده آن است كه اين آيه در مورد اهل كتاب نازل شده كه قبل از بعثت پيامبر اسلام، مردم را به ظهور او بشارت مي دادند و ابراز ايمان و وفاداري به او مي كردند، ولي بعد از بعثت، نه تنها كافر شدند، بلكه در مقام مبارزه با او برآمدند «1». البته مانعي

ندارد كه آيه ي فوق در مورد هر دو گروه نازل شده باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد آيه ي فوق سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود كساني هستند كه بعد از ايمان كافر شدند و بر كفر خود پافشاري دارند و حاضر به پيروي از حق نيستند، مگر آن كه كار بر آنها مشكل شود و پيروزي حق را نزديك ببينند و اظهار توبه كنند؛ بنابراين، توبه ي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 179

اين گونه افراد ظاهري است و پذيرفته نخواهد شد.

ب) مقصود كساني هستند كه در آستانه ي مرگ قرار گرفته اند و ممكن است حقيقتاً پشيمان شوند و توبه كنند، كه در اين صورت توبه ي آنها پذيرفته نمي شود؛ زيرا در چنين ساعاتي وقت توبه پايان يافته است.

ج) مقصود آن است كه توبه از گناهان معمولي (مثل ظلم، غيبت و ...) در حال كفر پذيرفته نمي شود؛ چرا كه شستن آلودگي هاي سطحي از روح و جان، با وجود آلودگي هاي عميق و شديد، مؤثر نخواهد بود.

البته تفسيرهاي سه گانه ي فوق با هم منافاتي ندارند و ممكن است آيه ناظر به همه ي آنها باشد، اما تفسير اول با آيات گذشته و شأن نزول آيه سازگارتر است. «1»

2. كفر هم، مانند هدايت، داراي مراتب و شدت و ضعف است؛ «2» يعني كمالات و انحرافات انسان ها هميشه در يك حد ثابت نيست و ممكن است كفر به جايي برسد كه جبران ناپذير شود و خداي توبه پذير هم توبه ي آنان را نپذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قبل از آن كه راه بازگشت بسته شود از كفر بازگرديد

و توبه كنيد.

2. ممكن است كفر به اندازه اي شديد شود كه راه بازگشت نداشته باشيد.

3. افزودن گناه بر گناه، نوعي گمراهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي آل عمران به پذيرفته نشدن بخشش هاي مالي كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 180

91. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ مَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْ ءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدَي بِهِ أُوْلئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ مَا لَهُم مِّن نصِرِينَ

در حقيقت كساني كه كفر ورزيدند و در حال كفر مردند، پس زمين پر از طلا، از هيچ يك آنان پذيرفته نخواهد شد؛ وگرچه آن را [براي خود بعنوان ] تاوان بپردازند، آنان، براي شان عذابي دردناك است؛ و هيچ ياوري براي شان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «بخشش زمين پر از طلا»، كنايه اي براي اثبات اهميت موضوع است؛ يعني بخشش آنها هر اندازه هم زياد باشد، براي آنها مؤثر نيست، چرا كه آلودگي روح و جان و دشمني با حق دارند، وگرنه اگر زمين پر از طلا شود ارزش طلا با خاك يكسان خواهد شد.

2. در مورد آيه ي فوق دو احتمال داده اند: «1»

الف) مقصود بخشش در دنيا باشد، كه در اين صورت، آيه به اين مطلب اشاره دارد كه كفر مانع قبولي اعمال نيك، مثل بخشش است.

ب) مقصود بخشش در قيامت باشد، كه ظاهر آيه

همين است و در اين صورت، آيه به اين مطلب اشاره دارد كه در قيامت فديه و بخشش موجب نجات انسان نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر مستمر اعمال نيك شما را بي ثمر خواهد ساخت و ايمان شرط قبولي اعمال نيك است.

2. كفرِ مستمر، زمينه ساز بي ياور شدن و عذاب است.

3. اگر مي خواهيد خدا بخشش هاي مالي شما را بپذيرد، ايمان آوريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 181

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي آل عمران به حقيقت نيكوكاري و گذشتن از تعلّقات در راه دوست اشاره مي كند و مي فرمايد:

92. لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّي تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْ ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ

به نيكي نمي رسيد تا از آنچه دوست مي داريد، (در راه خدا) مصرف كنيد؛ و آن چيزي كه (در راه خدا) مصرف مي كنيد، پس براستي كه خدا بدان داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. نيكوكاران حقيقي كساني هستند كه بر سر دو راهي ها راه خدا را انتخاب مي كنند؛ يعني از مال و ثروت و مقام و منصبي، كه مورد علاقه ي شخصي و شديد آنهاست، به خاطر خدا و حقيقت و عواطف انساني مي گذرند. آري تا از خود و متعلّقات آن نگذري نيك نگردي و محبوب خدا نشوي.

2. از آن جا كه هيچ چيز در دنيا در نظر انسان عزيزتر از جان نيست، پس بهترين نيكوكاران كساني هستند كه جان

خود را در راه خدا نثار مي كنند، يعني شهدا، جانبازان، مجاهدان در راه خدا و خانوداه هاي آنان كه در اين مسير هستند.

3. نيكي هايي هم چون ايمان، كارهاي شايسته، كمك به نيازمندان، عبادات، وفاي به عهد و صبر و استقامت، موجب توسعه و گستردگي مي شود.

گستردگي و نيكيِ بخشش، اول براي بخشنده است؛ چون وجودش توسعه مي يابد و رشد و كمال پيدا مي كند؛ سپس موجب گشايش و گستردگي جامعه ي انساني مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 182

4. بخشي از آنچه را دوست داريد انفاق كنيد. لازم نيست انسان با تمايلات خود مبارزه كند و همه ي ثروت خود را ببخشد. «1»

5. اصل در بخشش كيفيت آن است، يعني هر چه دوست داشتني تر است ببخشيد و كميت و مقدار آن بستگي به توانايي افراد دارد. خدا از مال بخشيده شده آگاه است و پاداش خواهد داد، هر چند بسيار كم باشد.

لن تنالوا البرحتي تنفقوا آنچه داري دوست، يعني دِه بر او

نيست تنها بذل مال، انفاق و برّ حق به مالت ننگرد، بيند به سرّ

6. اين آيه در روحيه و رفتار مسلمانان صدر اسلام تأثير فراواني گذاشت؛ براي مثال:

يكي از ياران پيامبر به نام ابو طلحه انصاري باغ زيبايي

در مدينه داشت كه رو به روي مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله واقع بود و آب زلالي داشت و رسول خدا صلي الله عليه و آله گاهي وارد آن باغ مي شد و از آب آن مي نوشيد و وضو مي گرفت. اين باغ درآمد خوبي داشت و مورد توجه مردم مدينه بود. وقتي آيه ي 92 سوره ي آل عمران نازل شد، ابو طلحه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:

محبوب ترين چيزها نزد من اين باغ است، مي خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم.

رسول خدا صلي الله عليه و آله او را تشويق كرد و فرمود: تجارت خوبي است، ولي من پيشنهاد مي كنم كه اين باغ را به فقراي فاميل و بستگان خويش واگذار كني.

او پذيرفت و باغ را بين آنان تقسيم كرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 183

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل، كيفيت بخشش است، نه كميت آن.

2. بهترين بخشش، گذشتن از چيزهاي دوست داشتني است.

3. اگر مي خواهيد به مقام نيكوكاران حقيقي برسيد، از محبوب هاي خود (در راه دوست) بگذريد.

4. خدا از بخشش هاي شما آگاه است (و بخشش هاي اندك را مي پذيرد و حقيقت نيت ها و ادعاهاي شما را مي داند).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي آل عمران با بيان اصل حلّيّت به يكي از اشكالات يهوديان بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

93. كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِّبَنَي إِسْرءِيلَ إِلّا مَا حَرَّمَ إِسْرءِيلُ عَلَي نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَيةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّورَيةِ فَاتْلُوهَآ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ

همه غذاها بر بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) حلال بود، جز آنچه پيش از فرو فرستاده شدنِ تورات، اسرائيل (: يعقوب) بر خويش ممنوع كرده بود؛ بگو: «اگر راست مي گوييد (كه غير از اين است) پس تورات را بياوريد و آن را بخوانيد [و پيروي كنيد].»

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق روايات و نقل مفسران قرآن، نزول آيه ي فوق و چند آيه ي بعد، به سبب اشكال هايي بوده كه يهوديان بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي گرفتند.

اولين اشكال يهوديان اين بود كه چگونه پيامبر اسلام كه خود را پيرو ابراهيم عليه السلام معرفي مي كند، گوشت و شير شتر را حلال مي داند در حالي كه در آيين نوح و ابراهيم عليهما السلام گوشت و شير شتر حرام بوده است؟ «1» قرآن كريم

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 184

به اعتراض آنان پاسخ مي دهد كه اين غذاها در اصل شريعت حرام نبود، بلكه يعقوب عليه السلام آنها را بر خود ممنوع كرده بود.

2. از روايات اسلامي و نقل برخي تفسيرهاي قرآن برمي آيد كه وقتي يعقوب عليه السلام غذاهايي مانند گوشت شتر را مصرف مي كرد، ناراحتي جسمي اش شديد مي شد، بدين سبب از اين گونه غذاها پرهيز مي كرد و يهوديان گمان بردند كه اين يك ممنوعيت و تحريم شرعي و ابدي است. «1»

3. حلال بودن غذاها، قبل از نزول تورات، يك

اصل ثابت بود؛ همان گونه كه در اسلام نيز چنين است، يعني اصل بر حلال بودن و پاك بودن غذاهاست، «2» مگر آن كه حرام بودن يا ناپاكي چيزي در شريعت ثابت شود.

4. قرآن كريم به وسيله ي كتاب الهي يهوديان، يعني تورات، عليه آنان استدلال مي كند و اين يكي از روش هاي كارآمد در گفت وگوهاي بين اديان است.

5. در تورات كنوني در سفر لاويان، فصل يازدهم، چنين مي خوانيم:

از نوشخوار كنندگان و سم چاكان اين ها را نخوريد: شتر را با وجودي كه نوشخوار مي كند اما تمام سم چاك نيست آن براي شما ناپاك است.

از اين قسمت تورات ممنوعيت خوردن گوشت شتر استفاده مي شود، اما اين ممنوعيت به تورات اضافه شده است و جمله هاي فوق هيچ گونه دلالتي بر تحريم گوشت شتر در آيين نوح و ابراهيم عليهما السلام ندارد و اين همان مطلبي است كه قرآن تذكر داده بود.

6. برخي ممنوعيت ها و عادات و مسائل شخصي پيامبران الهي، به مرور زمان، جزئي از دين شده است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 185

آري اگر در فهم سنت پيامبران دقت كافي نشود و بين وحي و مطالب ديني و قضاياي شخصي، پزشكي، اجتماعي و حكومتي آنان تفاوت گذاشته نشود، ممكن است اين گونه توهّمات در دين راه پيدا كند؛ از اين رو در اسلام بين احكام اوليه و ثانويه و احكام شرعي و حكومتي تفاوت گذاشته شده است؛ همان گونه كه بين قضاياي شخصي پيشوايان دين با دستورات ديني تفاوت گذاشته مي شود و فقط دستورات ديني و احكام ثابت شرعي

لازم الاجراست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسائل شخصي رهبران ديني را با دستورات ديني مخلوط نكنيد و جزء دين نشماريد.

2. در گفت وگوي اديان، براساس كتاب آسماني آنها استدلال كنيد.

3. اصل، حلال بودن غذاست مگر آن كه حرمت آن اثبات شود.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي آل عمران دروغ بستن بر خدا را ستمكاري مي نامد و مي فرمايد:

94. فَمَنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذلِكَ فَأُوْلئِكَ هُمُ الظلِمُونَ

و كساني كه بعد از اين، بر خدا دروغ بندند، پس تنها آنان ستمكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. افرادي كه به خدا تهمت مي زنند و نسبت دروغ به او مي دهند، به خود و ديگران ستم مي كنند؛ چرا كه خويش را گرفتار مجازات و كيفر الهي مي كنند و ديگران را با دروغ و نيرنگ از راه راست منحرف مي سازند.

2. تهمت زدن و دروغ بستن بر افراد از گناهان كبيره است و دروغ بستن به خدا و تهمت به او از همه بزرگ تر است؛ از اين رو، قرآن مكرر اين گناه بزرگ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 186

را يادآوري كرده و در مورد آن هشدار داده است. «1»

3. در آيه ي قبل بيان شد كه يهوديان ممنوعيت گوشت و شير شتر را به دين و خدا نسبت مي دادند و خدا آن را ردّ مي كند و در اين جا هشدار مي دهد كه از اين به بعد اگر كسي چنين

سخني بگويد، تهمت بر خداست؛ بنابراين اگر كسي آگاهانه حكمي را به خدا نسبت دهد كه او نفرموده، اين دروغ گويي و تهمت زدن بر خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آگاهانه حكم غيرشرعي را به خدا نسبت ندهيد كه تهمت بر خداست.

2. دروغ زني و تهمت برخدا، ستم به خويشتن و جامعه است.

3. اگر مي خواهيد به خود و ديگران ستم نكنيد، چيزي را كه از دين نيست به خدا نسبت ندهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و پنجم سوره ي آل عمران همگان را به پيروي از آيين ابراهيم عليه السلام دعوت مي كند و مي فرمايد:

95. قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «خدا راست گفت. پس از آيين ابراهيم پيروي كنيد، در حالي كه حق گرا [بود،] و از مشركان نبود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. بت پرستان عرب در جاهليت مدعي بودند كه پيرو آيين ابراهيم عليه السلام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 187

هستند، به طوري كه حتي آنان را «حُنَفا»، يعني پيروان ابراهيم عليه السلام مي ناميدند، اما قرآن كريم مكرر اين موضوع را نفي مي كند «1» و مي فرمايد ابراهيم مشرك نبود و اين كه مشركان عرب خود را بر آيين او مي دانند كاملًا بي معناست چرا كه اينان بت پرست اند و ابراهيم بت شكن بود.

2. ابراهيم عليه السلام هنوز هم شايسته ي پيروي است؛ چرا كه حق گرا و توحيدگرا بود، «2» نه مشرك.

چو ابراهيم در دين بت شكن باش بتان آزري را راه زن باش

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران ديني پيروان اديان الهي را به آيين ابراهيم عليه السلام فراخوانند.

2. سخنان الهي را غيرحقيقي نپنداريد.

3. ابراهيم پيامبري توحيدي و حق گرا بود و هنوز هم شايسته ي پيروي است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و ششم سوره ي آل عمران به تاريخچه ي بناي كعبه و برخي فضيلت هاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

96. إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُديً لِّلْعلَمِينَ

در واقع نخستين خانه (و پرستشگاهي) كه براي مردم نهاده شد، آن (است) كه در مكّه است؛ كه خجسته، و براي جهانيان (مايه) هدايت است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در توضيح آيات قبل بيان شد كه يهوديان اشكالاتي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كردند؛ از جمله اشكالات آنها اين بود كه چگونه پيامبر اسلام كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 188

خود را وفادار به آيين ابراهيم عليه السلام مي داند، قبله ي خويش را تغيير داده و كعبه را قبله ي خويش قرار داده است، در حالي كه تمام پيامبراني كه از دودمان اسحاق، فرزند ابراهيم، بودند، بيت المقدس را محترم مي شمردند و به طرف آن نماز مي گزاردند؟ «1» آيه ي فوق به آنان

پاسخ داد كه اولين پرستشگاه جهان كعبه بوده است و در آيه ي بعد نيز جواب مي دهد كه مقام ابراهيم در اين جاست.

2. طبق تاريخ و منابع اسلامي، خانه ي كعبه به دست آدم عليه السلام ساخته شد، سپس در طوفان نوح آسيب ديد و توسط ابراهيم خليل تجديد بنا شد. «2»

3. تعبير «خانه اي كه براي مردم است»، در مورد كعبه به كار رفته كه نام ديگر آن «بيت اللَّه»، يعني خانه ي خداست. اين تعبيرات بيان كننده ي اين حقيقت است كه آنچه به نام خدا و براي خداست، در خدمت مردم است و آنچه در خدمت مردم و براي بندگان خداست، براي خدا محسوب مي شود.

4. نكته ي جالب آن است كه كعبه براي عموم مردم (ناس) قرار داده شده است؛ پس خير و بركت آن تنها براي قوم خاص يا پيروان يك دين (مثل دين حنيف) نبوده است.

5. منظور از اين جمله كه مي گويد: «كعبه نخستين خانه اي بوده است كه براي مردم ساخته شد.»، آن است كه كعبه نخستين خانه ي عبادت و محل پرستش بوده و مراد از خانه در اين جا خانه ي مسكوني نيست.

6. واژه ي «بَكّه» در اصل به معناي ازدحام و اجتماع است. برخي از مفسران نيز گفته اند «بَكّه» همان مكه است كه «ميم» آن به «باء» تبديل شده است و نظير اين در برخي لغات عرب (مثل لازم و لازب) وجود دارد.

در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

مكه نام مجموع شهر است و بكه نام محلي است كه خانه ي كعبه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 189

در آن جا بنا شده است. «1»

در مورد اين كه چرا به مكه، بَكّه مي گويند چند احتمال وجود دارد:

برخي گفته اند: به مكه، «بَكّه» گويند، چون مردم در آن جا ازدحام و اجتماع مي كنند.

برخي نيز احتمال داده اند كه «بَكّه» به معناي از بين بردن نخوت و غرور است؛ چرا كه در اين مركز همه ي گردنكشان مغرور بايد همانند مردم عادي به نيايش برخيزند.

و در برخي احاديث نيز حكايت شده كه چون مردم در كعبه و اطراف آن گريه مي كنند، به آن «بَكّه» گفته مي شود. «2»

7. در اين آيه چند فضيلت براي كعبه بيان شده است:

الف) كعبه سابقه اي ممتد و طولاني دارد؛ يعني نخستين پرستشگاه جهان بوده است و سابقه داشتن در مسيرهاي الهي و سازنده اهميت دارد و همين امر سبب ارزش و اهميت چيزي مثل كعبه و يا حجر الاسود «3» شده است.

ب) اين كه كعبه مبارك است. واژه ي «مبارك» به معناي پربركت و پرفايده است.

كعبه هم از نظر معنوي و هم از نظر مادي در يكي از پربركت ترين سرزمين هاي جهان واقع شده است. بركات معنوي اين سر زمين و جذبه هاي الهي و جنبش آفرين و وحدت بخش آن در مراسم حج آشكار مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 190

و در مورد بركات مادي آن، همين بس كه شهر مكه در سرزميني خشك واقع شده كه از نظر طبيعي مناسب زندگي نيست، ولي در طول تاريخ، همواره يكي از شهرهاي آباد جهان و از مراكز تجاري بوده است.

ج) كعبه مايه ي هدايت

جهانيان است و جاذبه ي معنوي اين خانه ي مقدس چنان است كه همگان را بي اختيار تحت تأثير خود قرار مي دهد و هر سال مردم را از نقاط مختلف جهان براي زيارت و مراسم حج به سوي خود جلب مي كند. آيين حج، حتي در دوران تاريك جاهليت و بت پرستي برگزار مي شد و انجام اين مراسم، كه ناقص هم بود، تا حدود زيادي مانع كارهاي نادرست آنان مي شد.

آري، كعبه داراي جذبه ها و هدايت هاي ظاهري و باطني براي بشريت است كه جلوه هايي از آن در حج، عمره و طواف تبلور پيدا مي كند؛ پس كعبه رمز هدايت همه ي مردم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كعبه نخستين پرستشگاه و مايه ي بركت و هدايت است (پس، از آن غافل نشويد و آن را قبله ي خويش قرار دهيد و در آن جا اجتماع كنيد).

2. به سابقه ي تاريخي مكان هاي مقدس توجه كنيد كه اين يكي از معيارهاي امتياز آنهاست.

3. فوايد كعبه جهاني است (و اختصاص به قوم خاصي ندارد).

4. از كعبه بركت و هدايت بخواهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هفتم سوره ي آل عمران به برخي ديگر از فضيلت هاي مكه و واجب بودن حج بر مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

97. فِيهِ ءَايتٌ بَيِّنتٌ مَّقَامُ إِبْرهِيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِناً وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعلَمِينَ

تفسير قرآن

مهر جلد سوم، ص: 191

در آن، نشانه هاي روشن (از جمله) مقام ابراهيم است؛ و هر كس در آن داخل شود، در امان خواهد بود؛ و براي خدا، بر [عهده ] مردم است كه آهنگ (حج) خانه (او) كنند، (همان) كسي كه بتواند به سوي آن راهي بيابد. و هر كس كفر ورزد، (و حج را ترك كند؛) پس در حقيقت خدا از جهانيان، بي نياز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «آيات بَيّنات» (نشانه هاي روشن) اشاره به اين است كه مكه و كعبه نمايشگاهي از قدرت و نشانه هاي الهي است و تاريخ آن مَملوّ از خاطرات و سرگذشت هاي درس آموز و عبرت انگيز است.

آثاري از پيامبران بزرگ، هم چون ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام در آن جا باقي مانده است؛ مانند زمزم، صفا، مروه، حجر الاسود، حجر اسماعيل «1» و مقام ابراهيم، كه هر كدام تاريخ مجسمي از قرون و اعصار گذشته است.

دوام و بقاي كعبه در طول تاريخ در برابر دشمناني نيرومند، هم چون فيل سواران ابرهه، يكي از نشانه هاي روشن الهي است.

2. مقام ابراهيم محل ايستادن ابراهيم عليه السلام بوده است. «2» او براي بناي كعبه، يا به خاطر انجام مراسم حج و يا براي دعوت عمومي مردم به حج در آن جا مي ايستاد. اين مكان از مهم ترين نشانه ها و آيات روشن سرزمين مكه است كه خاطرات بي نظيري از فداكاري ها، اخلاص ها و اجتماع ها را زنده مي كند.

3. ابراهيم عليه السلام پس از بنا نهادن خانه ي كعبه، امنيت شهر مكه را از خدا

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 192

درخواست كرد «1» و خدا

دعاي ابراهيم را اجابت كرد و اين شهر را مركز امن قرار داد، كه مايه ي آرامش روح و امنيت اجتماع مردمي است كه به آن شهر سفر مي كنند و از آن الهام مي گيرند. از نظر قوانين مذهبي هم، امنيت مكه آن چنان محترم شمرده شده كه هرگونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است.

حتي حيوانات وحشي در اين سرزمين از هر نظر در امان هستند و نبايد كسي مزاحم آنها شود و اگر قاتلي به آن جا فرار كند نبايد متعرض او شد و براي جلوگيري از سوء استفاده ي جانيان، فقط مي توان از نظر آب و غذا آنها را در مضيقه قرار داد تا مجبور شوند آن جا را ترك كنند. اين از امتيازات اسلام است كه يك منطقه از كره ي زمين را منطقه ي امن قرار داده است تا محل فرياد همه ي مظلومان تاريخ و هم چون بهشت زمين باشد.

بهشت آن جاست كه آزاري نباشد كسي را با كسي كاري نباشد

4. واژه ي «حج» به معناي قصد است و در اسلام به معناي قصد زيارت كعبه و انجام اعمال مربوط به آن است.

از برخي روايات استفاده مي شود كه حج از زمان آدم عليه السلام براي بشر قرار داده شد، در زمان ابراهيم عليه السلام رسميت يافت، سپس به صورت يك سنت در ميان اعراب جاهلي ادامه يافت، در اسلام كامل شد و در سال دهم هجري به دستور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به صورت عمومي برگزار شد. «2»

5. حج بر هر انساني كه توانايي لازم را

داشته باشد، در طول عمر، فقط يك بار واجب مي شود. «3»

از تعبير «بر مردم» استفاده مي شود كه وجوب حج مخصوص مسلمانان نيست همه ي مردم، حتي كافران موظف به انجام حج هستند، «4» گر چه شرط

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 193

صحيح بودن حج آنان اين است كه نخست اسلام را بپذيرند سپس آن را انجام دهند. البته عدم قبولي عمل كافران، مسئوليت آنها را برطرف نمي كند.

6. «استطاعت» (توانايي براي انجام حج)، شرط وجوب حج است كه در روايات اسلامي و كتاب هاي فقهي، به معناي داشتن توشه ي سفر و مركب سواري، توانايي جسمي، باز بودن راه مسافرت به مكه و توانايي بر اداره ي زندگي به هنگام بازگشت از حج، تفسير شده است. «1»

البته همه ي اين امور از واژه ي استطاعت قابل استفاده است.

7. واژه ي «كفر» در اصل به معناي پوشانيدن است و از نظر اصطلاح ديني، معناي وسيعي دارد و هرگونه مخالفت با حق، چه در مرحله ي اصول دين و چه در مرحله ي دستورات فرعي را شامل مي شود، هر چند غالباً در مورد مخالفت با اصول به كار مي رود.

به عبارت ديگر، كفر و فاصله گرفتن از حق، داراي مراحل و درجاتي است كه هر كدام براي خود احكامي دارد؛ يعني گاهي كفر نظري و اعتقادي است كه همان مخالفت با اصول دين است و گاهي كفر عملي است كه همان مخالفت با فروع و احكام دين است.

به همين مناسبت در آيه ي فوق، در مورد «ترك حج» واژه ي «كفر» به كار رفته و در

روايتي از امام صادق عليه السلام واژه ي كفر در اين جا به معناي «ترك» تفسير شده است. «2»

8. از به كار بردن تعبير «كفر» در مورد ترك حج، اهميت فوق العاده ي حج

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 194

استفاده مي شود. در روايتي نيز از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه خطاب به علي عليه السلام فرمودند:

اي علي كسي كه حج را، با آن كه توانايي دارد، ترك كند كافر به شمار مي آيد، ... اي علي كسي كه حج را به تأخير اندازد تا از دنيا برود، خدا او را در قيامت يهودي يا مسيحي محشور مي كند و برمي انگيزد. «1»

تو ز پيوند حريمي زنده اي تا طواف او كني پاينده اي

9. فايده ي انجام دستورات الهي به خود انسان برمي گردد، وگرنه، خدا نياز به كسي ندارد و غني مطلق است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. با سفر به مكه نشانه هاي الهي را در آن جا ببينيد.

2. به آثار باستاني كه نشانه هاي الهي و يادگار پيامبران الهي است اهميت دهيد.

3. حرمت مكه را پاس داريد و امنيت آن جا را (براي انسان و حيوان) حفظ كنيد.

4. ترك حج نوعي كفر است.

5. سود حج به شما مي رسد، نه به خداي توانگر بي نياز.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 195

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي آل عمران اهل كتاب (يهوديان) را به خاطر كفر ورزيدن سرزنش مي كند و مي فرمايد:

98. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِئَايتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَي مَا تَعْمَلُونَ

بگو: «اي اهل كتاب، چرا نشانه هاي خدا را انكار مي كنيد؟! در حالي كه خدا بر آنچه انجام مي دهيد، گواه است.»

شأن نزول:داستان نزول آيه ي فوق و سه آيه ي بعدي اين گونه حكايت شده كه يكي از يهوديان، به نام «شاس بن قيس»، كه پيرمردي تاريك دل و در كفر و عناد كم نظير بود، روزي هنگام عبور از كنار جمعيت مسلمانان، مشاهده كرد كه جمعي از طايفه ي «اوس» و «خَزرَج» كه سال ها در مدينه با هم جنگ داشتند، در نهايت صفا و صميميت گرد هم نشسته اند و مجلس انسي دارند و به بركت اسلام و حضور پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه آتش اختلافات آنان خاموش شده است.

آن پيرمرد يهودي ناراحت شد و فكر كرد كه اگر مسلمانان تحت رهبري پيامبر صلي الله عليه و آله اين گونه پيش بروند، موجوديت يهود به كلّي در خطر مي افتد. او نقشه اي كشيد و به يكي از جوانان يهودي دستور داد كه به جمع آنان بپيوندد و حوادث «بُغاث» (جنگ هاي خونيني كه در جاهليت بين دو طايفه ي اوس و خزرج واقع شده بود) را يادآور شود.

اين نقشه با مهارت اجرا شد و برخي از مسلمانان به بحث و جدل پرداختند و هم ديگر را تهديد كردند كه آن صحنه ها

را تجديد خواهند كرد و نزديك بود كه جنگ شعله ور شود. خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و ايشان با جمعي از مهاجرين به سراغ آنها رفتند و با سخنان تكان دهنده ي خود آنها را بيدار ساختند.

آن جمعيت با شنيدن سخنان آرام بخش پيامبر صلي الله عليه و آله سلاح ها را بر زمين گذاشتند و هم ديگر را در آغوش كشيدند و به شدت گريستند. در اين هنگام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 196

آيه ي فوق و سه آيه ي بعدي فرود آمد و مسلمانان دانستند كه اين آتش افروزي از نقشه هاي دشمنان اسلام بود. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «آيات» در اين جا، يا آياتي است كه در تورات درباره ي نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وارد شده بود و يا مجموعه ي (آيات و) معجزاتي است كه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديد و حكايت از حقانيت او مي كند.

2. يكي از روش هاي تربيت و تبليغ و بيدار كردن غافلان و گمراهان، طرح پرسش هاي مؤدبانه، همراه با توبيخ است و قرآن در اين آيه و آيه ي بعد از اين روش تربيتي استفاده كرده است.

3. چنانچه كسي بپندارد ديگران از اسرار و مطالب او اطلاع پيدا نمي كنند، به راحتي راه حق پوشي و انكار و كفر را در پيش مي گيرد، اما اگر توجه كند كه خدا از اسرار او آگاه است و چيزي از او پنهان نمي ماند، معمولًا حق را نمي پوشاند و آيات الهي را انكار نمي كند و كفر نمي ورزد.

بر او علم يك ذره پوشيده نيست كه پيدا و پنهان به نزدش يكي است

(سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. اهل كتاب به احاطه ي علمي خدا توجه كنيد و كفر نورزيد.

2. براي تربيت و تبليغ از پرسش هاي بيدارگر و كوبنده استفاده كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 197

قرآن كريم در آيه ي نود و نهم سوره ي آل عمران بار ديگر با سرزنش اهل كتاب (يهوديان) به خاطر توطئه گري آگاهانه و ايجاد انحراف مي فرمايد:

99. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَ أَنتُمْ شُهَدَآءُ وَ مَا اللَّهُ بِغفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

بگو: «اي اهل كتاب، چرا كسي را كه ايمان آورده، از راه خدا باز مي داريد، (و) مي خواهيد آن [راه ] را منحرف سازيد؟! و حال آن كه شما (بر درستي آن) شاهديد. و خدا از آنچه انجام مي دهيد، غافل نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. شايد تعبير «عدم غفلت خدا از اعمال» به خاطر اين باشد كه يهود براي پيش برد مقاصد شوم خود غالباً نقشه هاي مخفيانه مي كشيدند و اين توطئه هاي پنهاني در افراد غافل و ناآگاه مؤثر مي شد.

پس اگر برخي مردم غافل تحت تأثير توطئه هاي شما قرار گيرند خدايي كه از اسرار نهان و آشكار آگاه است، غافل نخواهد بود و

مجازات او در انتظار شماست. «1»

2. از تعبيرات اين آيه، كه با فعل مضارع آمده است «2» و دلالت بر استمرار دارد، استفاده مي شود كه دشمنان اسلام، به ويژه يهود، هر لحظه براي انحراف مسلمانان تلاش مي كنند و به اين كار ادامه خواهند داد.

پس مسلمانان بايد هميشه هوشيار باشند و از نقشه ها و حيله هاي دشمنان غافل نشوند و دست پنهان دشمنان، به ويژه يهوديان را در اختلافات گروه هاي مسلمان شناسايي كنند.

3. مخالفان اسلام، به ويژه يهوديان، از دو راه عليه مسلمانان توطئه مي كنند:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 198

اول سد كردن راه پيشرفت مسلمانان و ديگري به انحراف كشاندن آنان.

اين در حالي است كه از حقانيّت اسلام آگاه اند ولي لجاجت مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان اسلام دست از توطئه برداريد كه شما تحت نظر خدا هستيد (و به حساب شما رسيدگي خواهد كرد).

2. مؤمنان، دشمنان درصدد مانع تراشي و منحرف ساختن شما هستند.

3. اهل كتاب از حقانيّت اسلام مطلع هستند (ولي لجاجت مي كنند) و آگاهانه عليه اسلام توطئه مي كنند.

4. توطئه ي دشمنان اسلام را بشناسيد (و آنها را خنثي سازيد).

پاسداشت اجتماع اسلامي

پاسداشت اجتماع اسلامي

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي آل عمران به مسلمانان هشدار مي دهد كه فريب دشمنان اسلام را نخورند و مي فرمايد:

100. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقاً مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمنِكُمْ كفِرِينَ

اي كساني كه

ايمان آورده ايد، اگر از دسته اي كه به آنان كتاب هاي (الهي) داده شده، اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان آوردنتان، به [حال ] كفر باز مي گردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دشمنان اسلام نخست مي كوشند تا آتش عداوت را در ميان مسلمانان شعله ور سازند و آنها را به جان هم اندازند، ولي به اين مقدار اكتفا نمي كنند و هم چنان به وسوسه هاي خود ادامه مي دهند تا مردم را به كلي از اسلام بيگانه سازند و به دامن كفر بكشند.

2. مفسران قرآن در مورد «بازگشت به كفر» دو احتمال را مطرح مي كنند:

نخست آن كه مقصود بازگشت به كفر حقيقي و بيگانگي مطلق از اسلام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 199

باشد و دوم آن كه منظور از كفر همان دشمني هاي دوران جاهليت باشد كه خود يكي از شعبه ها و نشانه هاي كفر به شمار مي آيد؛ چرا كه ايمان سرچشمه ي محبت و برادري، و كفر سرچشمه ي پراكندگي و دشمني است. «1»

3. اطاعت عملي از افراد ممكن است كم كم در عقايد انسان تأثير بگذارد و او را منحرف سازد و دچار پيامدهاي بدي مثل كفر كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اي مسلمانان پيروي از دشمنان اسلام، به كفر منتهي مي شود.

2. اطاعت از اهل كتاب (و به ويژه يهود) جايز نيست.

***

خداي متعال در آيه ي صد و يكم سوره ي آل عمران به دو نعمت قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله

در ميان مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

101. وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلَي عَلَيْكُمْ ءَايتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و چگونه كفر مي ورزيد، در حالي كه شماييد كه آيات خدا بر شما خوانده مي شود، و فرستاده او در ميان شماست؟! و هر كس به خدا تمسّك جويد، پس بيقين به راه راست، رهنمون شده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر غيرمسلمانان، كه رهبر و پيامبر ندارند، گمراه شوند، جاي تعجب نيست؛ تعجب از گمراه شدن افرادي است كه پيامبر در ميان آنهاست و همواره با عالم وحي در تماس هستند.

مسلماً اگر چنين افرادي گمراه شوند، مقصّر اصلي خود آنها هستند كه از

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 200

نعمت پيامبر و وحي استفاده نكرده اند.

2. عامل انحراف و كفر، يا فقدان برنامه و قانون است و يا فقدان رهبر و راهنما كه خداي متعال با فرستادن كتاب آسماني قرآن و بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله، هم قانون زندگي و هم رهبر و راهنما را براي بشريت تأمين كرده است. البته گروهي مستقيم از پيامبر صلي الله عليه و آله استفاده مي كنند و گروهي از سنت، يعني از گفتار و كردار آن حضرت الگو مي گيرند.

3. در اين آيات، خداوند در دو آيه اي كه خطاب به كفّار است با واسطه ي «بگو»، و در دو آيه اي كه خطاب به مؤمنان است بدون واسطه سخن گفته است و اين نشانه ي لطف و توجه خاص خدا به بندگان مؤمن است. «1»

4.

اعتصام به خدا، يعني تمسك به خدا براي به دست آوردن چيزي كه با آن خود را از انحرافات و گناهان حفظ كنيم؛ يعني طلب چيزي كه به وسيله ي آن به درجه اي از عصمت برسيم. «2» آري، نتيجه ي قطعي اعتصام به خدا، هدايت به راه راست، يعني نجات از كژي هاست.

5. قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله ما را به سوي خدا راه نمايي مي كنند و راه آنها همان راه خدا يعني راه مستقيم است كه نزديك ترين راه به سوي سعادت دنيا و آخرت است. آري، هر كس مي خواهد به كژ راهه ها سقوط نكند، بايد به راه خدا برود و چراغ اين راه، قرآن و رهبران الهي هستند.

پير را بگزين كه بي پير اين سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر

(مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 201

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر از نور آيات و رهبران الهي استفاده كنيد، از خطر كفر نجات مي يابيد و به راه راست ره نمون مي شويد.

2. به خدا تمسّك جوييد و از قرآن و پيامبر پيروي كنيد تا شما را به راه راست ره نمون شوند.

3. نزديك ترين راه به سعادت (راه مستقيم) در خداخواهي و خداجويي نهفته است.

***

قرآن كريم در

آيه ي صد و دوم سوره ي آل عمران همگان را به عالي ترين درجه ي تقوا و پارسايي دعوت مي كند و مي فرمايد:

102. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد، [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ كنيد آنگونه كه حقِّ خود نگهداري از (عذاب) اوست. و نميريد، مگر اينكه شما مسلمان باشيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حق تقوا»، يعني آخرين و عالي ترين درجه ي خود نگه داري و پارسايي، كه پرهيز از هرگونه گناه و ستم و انحراف از حق را شامل مي شود.

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امام صادق عليه السلام روايت شده كه

حق تقوا آن است كه پيوسته اطاعت فرمان او كني و هيچ گاه معصيت ننمايي و همواره به ياد او باشي و او را فراموش ننمايي و در برابر نعمت هاي او سپاس گزار باشي و كفران نعمت او نكني. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 202

2. آيه ي فوق كه حق تقوا را از مسلمانان طلب مي كند، توسط آيه ي 16 سوره ي تغابن تخصيص خورده است كه مي فرمايد: «تا آن جا كه توانايي داريد تقوا پيشه كنيد.» «1»

يعني تقوا داراي مراحل و مراتبي است: مراتب پايين تقوا (مثل انجام واجبات و ترك امور حرام) بر همه ي مسلمانان واجب است، اما رسيدن به مراتب عالي تقوا و پارسايي، بستگي به قدرت و توانايي افراد دارد و هر چه تقوا بيش تر شود كمال و مرتبه ي انسان در نزد خدا بالاتر مي رود.

3. آيه ي فوق راه چگونه زيستن كه

همان با تقوا زيستن و نيز چگونه مردن كه همان مسلمان مردن است را به ما مي آموزد؛ يعني همان گونه كه انسان در چگونه زيستن خود انتخاب گر است در چگونه مردن خويش نيز بايد انتخاب گر باشد. آري، انسان در حُسن عاقبت خويش نقش دارد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به مراتب پايين تقوا راضي نباشيد و خواستار مراتب عالي آن باشيد.

2. براي رسيدن به مراتب عالي پارسايي تلاش كنيد.

3. ايمان آوردن مهم است، اما با ايمان ماندن مهم تر است.

4. چگونه مردن و خوب مردن را خودتان انتخاب كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي آل عمران با يادآوري سابقه ي اختلافات و نعمت برادري اسلامي، همه ي مسلمانان را به وحدت دعوت مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 203

103. وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوناً وَ كُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و همگي به ريسمان خدا، تمسّك جوييد، و پراكنده نشويد؛ و نعمتِ خدا را بر خودتان، به ياد آريد، آنگاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد، و [او] ميان دل هاي شما، الفت انداخت، پس به (بركتِ) نعمت او، برادران (همديگر) شديد. و شما بر كنار حفره اي از آتش بوديد، و شما را از آن نجات

داد؛ اينگونه، خدا نشانه هايش را براي شما روشن بيان مي كند؛ تا شايد شما راهنمايي شويد.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق «1» اين گونه حكايت شده كه دو قبيله ي مشهور انصار مدينه، يعني اوس و خزرج، رقابت ها، كينه ها و دشمني هاي ديرينه اي داشتند كه بعد از اسلام جاي خود را به برادري و محبت داده بود، اما گاهي اين اختلافات نهفته شعله ور مي شد. از جمله روزي دو نفر از اوس و خزرج به نام «ثَعلبَه» و «اسعَد»، در برابر هم، افتخاراتي را كه بعد از اسلام كسب كرده بودند برمي شمردند. كم كم كار به جاي باريك كشيد و طرف داران دو طرف دست به اسلحه بردند.

خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و حضرت در محل حاضر شدند و با بيان و تدبير خويش صلح و صفا را در ميان آنان برقرار كردند. در اين جا بود كه آيات فوق نازل شد و همگان را به اتحاد و تمسك به ريسمان الهي و مبارزه با هرگونه تفرقه دعوت كرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 204

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ريسمان الهي» هرگونه وسيله ي ارتباط با ذات پاك خداست و روايات متعددي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام در مورد مصاديق حبل اللّه حكايت شده است.

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امام سجاد عليه السلام حكايت شده كه مقصود از حبل اللَّه همان قرآن است؛ «1» از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه ريسمان الهي، علي

عليه السلام، يا آل محمد صلي الله عليه و آله هستند؛ «2» و برخي از مفسران نيز احتمال داده اند مقصود از حبل اللّه همان اسلام باشد. «3»

اما با توجه به مفهوم وسيع «حبل اللّه»، يعني «وسيله ي ارتباط با خدا» تمام اين موارد مي توانند از مصاديق ريسمان الهي باشند.

از يك آييني مسلمان زنده است پيكر ملت ز قرآن زنده است

ما همه خاك و دلِ آگاه، اوست اعتصامش كن كه حبل اللَّه اوست

(اقبال)

2. اتحاد نيازمند محور است و خدا محور اين وحدت را «ريسمان الهي» معرفي كرده است تا امري ثابت و استوار باشد؛ چرا كه وحدت بر محورهاي ديگر، هم چون نژاد، زبان و مليت، بي ثبات و شكننده است.

3. تعبير «ريسمان الهي» در واقع اشاره به اين حقيقت است كه انسان در شرايط عادي و بدون مربّي و راه نما، در قعر درّه ي طبيعت و چاه تاريك غرايز سركش و جهل و ناداني باقي خواهد ماند و براي نجات از اين چاه نياز به ريسمان محكمي دارد كه به آن چنگ زند و بيرون آيد. اين رشته همان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 205

وسيله ي ارتباط با خداست كه از طريق قرآن و پيامبر صلي الله عليه و

آله و جانشينان واقعي او تحقق مي يابد و مردم را به آسمان تكامل معنوي و مادي ره نمون مي شوند.

4. مقصود از واژه ي «نعمت» در آيه ي فوق، همان موهبت اتحاد و برادري است و تكرار آن نشان دهنده ي اهميت اين مطلب است.

5. وحدت دو جنبه ي ظاهري و باطني دارد كه اصل همان جنبه ي باطني، يعني هم دلي و تأليف قلوب و برادري است و در آيه ي فوق بر هر دو جنبه ي وحدت تأكيد شده است.

6. خداي متعال در اين آيه هم دلي مؤمنان را به خود نسبت داده است.

اين اشاره به اين معجزه ي اجتماعي اسلام است كه از مردمي جاهل و بي تمدن كه سابقه ي كينه ها، دشمني ها و جنگ هاي ممتد داشتند، در مدتي كوتاه ملتي واحد و متحد و مهربان ساخت. آري اين كار از طريق عادي و معمولي امكان پذير نبود.

ما ز نعمت هاي او اخوان شديم يك زبان و يك دل و يك جان شديم

(اقبال)

7. اين آيه مي فرمايد: «شما در گذشته، در لبه ي گودالي از آتش بوديد.» «1» ممكن است مقصود از آتش در اين آيه آتش جهنم باشد يا كنايه از جنگ ها و نزاع هايي كه در دوران جاهليت شعله ور مي شد و هر لحظه خطر خون ريزي همه را تهديد مي كرد. خدا مردم را از خطر اين آتش ها نجات بخشيد؛ البته اين دو معنا قابل جمع است و مانعي ندارد كه مقصود آيه هر دو معنا باشد.

8. در روايات اسلامي نيز بر اتحاد مسلمانان تأكيد شده است. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 206

داستان افراد با ايمان در دوستي و نيكي به يك ديگر هم چون اعضاي يك پيكر است كه چون بعضي از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاي ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود. «1»

بني آدم اعضاي يك پيكرند كه در آفرينش ز يك گوهرند

(سعدي)

و در جاي ديگر مي فرمايد:

افراد با ايمان نسبت به يك ديگر همانند اجزاي يك ساختمان اند كه هر جزئي از آن جزء ديگر را محكم نگاه مي دارد. «2»

9. تأثير اتحاد مردم در پيشرفت اهداف اجتماعي و سربلندي ملت ها اعجازآميز است. مؤمنان هم چون قطرات آب باران هستند كه از اجتماع آنها سدّي عظيم به وجود مي آيد و در مقابل دشمن مي ايستد و از نيروي آن همه جا روشن مي شود و چرخ عظيم صنعت به گردش در مي آيد و سرزمين هاي زيادي آبياري مي شود، در حالي كه قطرات باران هيچ كدام به تنهايي قادر به اين كارها نيستند.

كشتي امت رسد بر ساحل امن و مراد گر بود فرمانده ي او ناخداي اتّحاد

آموزه ها و پيام ها:

1. ارتباط با خدا (از طريق اسلام، قرآن و اهل بيت عليهم السلام) را محور وحدت خويش قرار دهيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 207

2. اي مسلمانان! متحد شويد.

3. وحدت، نعمت الهي و مايه ي برادري و نجات شماست (پس قدر آن را بدانيد).

4. به هر دو جنبه ي ظاهري و باطني وحدت اهميت دهيد.

5. وحدت نجات بخش است و شما را از آتش و دشمني دور مي سازد.

6. تفسير آيات الهي فوايد راه بردي دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي آل عمران تشكيل گروه هاي امر به معروف و نهي از منكر در جامعه را مطرح مي كند و مي فرمايد:

104. وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بَالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ و أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

و بايد از ميان شما، گروهي (مردم را) به سوي نيكي دعوت كنند، و به [كار] پسنديده فرمان دهند و از [كار] ناپسند منع كنند. و تنها آنان رستگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين كه مسأله ي امر به معروف و نهي از منكر در بين آيات مربوط به اتحاد مسلمانان قرار گرفته است استفاده مي شود كه بين اين دو وظيفه با اتحاد مسلمانان رابطه اي وجود دارد؛ يعني اگر امر به معروف و نهي از منكر در ميان اجتماع نباشد، عوامل مختلفي كه دشمن «وحدت اجتماعي» هستند، هم چون موريانه، از درون ريشه هاي اجتماع را مي خورند و آن را متلاشي مي سازند؛ پس حفظ وحدت اجتماعي بدون نظارت عمومي ممكن نيست.

2. آيات قرآن و روايات متعددي كه در مورد امر به معروف و نهي از منكر آمده است، اهميت

اين دو وظيفه ي اجتماعي را نشان مي دهد. در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 208

اگر امر به معروف و نهي از منكر نكنيد، خدا ستمگران را بر شما مسلط مي كند و دعايتان مستجاب نمي شود و توبه ي شما قبول نخواهد شد.

و نيز از ايشان حكايت شده كه

امر كننده ي به معروف و نهي كننده ي از منكر از بهترين مردم به شمار مي آيد. «1»

و در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

امر به معروف و نهي از منكر دو واجب بزرگ الهي است كه بقيه ي واجبات با آنها بر پا مي شوند و به وسيله ي اين دو، راه ها امن مي گردد و كسب و كار مردم حلال مي شود و حقوق افراد تأمين مي گردد و در سايه ي آنها زمين ها آباد مي گردد و از دشمنان انتقام گرفته مي شود، و در پرتو آنها همه ي كارها رو به راه مي گردد. «2»

3. واژه ي «معروف» در لغت به معناي «شناخته شده» و «منكر» به معناي «ناشناس» است؛ بنابراين كارهاي نيك اموري «شناخته شده» و كارهاي زشت و ناپسند اموري «ناشناس» شمرده شده اند، چه اين كه فطرت پاك انساني با دسته ي اول آشنا و با منكرات ناآشناست.

4. كارهاي ناپسند در اجتماع به زيان همه ي افراد است؛ گناهكاران در اجتماع هم چون مسافران كشتي هستند كه مي خواهند قسمتي از كشتي را سوراخ و همه ي مسافران را نابود سازند. «3» و ديگر مسافران به حكم عقل و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 209

براي حفظ كشتي و مسافران از كارهاي آنها جلوگيري مي كنند. آري، عقل اجازه مي دهد كه افراد اجتماع در پاك نگه داشتن محيط زيست خويش بكوشند.

بنابراين، امر به معروف و نهي از منكر وظيفه ي عقلي و حق طبيعي انسان ها و ناشي از پيوند سرنوشت آنها در اجتماع است؛ پس آيات و روايات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، ارشاد به حكم عقل است.

5. از مجموع آيات قرآن در مورد امر به معروف و نهي از منكر استفاده مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر داراي دو مرحله است:

الف) مرحله ي فردي كه يك وظيفه و واجب عمومي است و هر كس موظف است به تنهايي ناظر اعمال ديگران باشد و امر به معروف و نهي از منكر كند و به علت محدوديت توانايي افراد، شعاع اين مرحله نيز محدود است و از حد تذكّر، اندرز دادن، اعتراض كردن و انتقاد نمودن نسبت به خلاف كاران و فسادگران تجاوز نمي كند.

ب) مرحله ي دوم مخصوص گروهي خاص از مسلمانان است كه به صورت جمعي عمل مي كنند و داراي قدرت و شعاع عمل وسيعي هستند. «1» اين مرحله يك واجب كفايي است كه برخي موارد آن از شئون حكومت اسلامي است و شامل شدت عمل و اجراي حدود و تعزيرات نيز مي شود.

البته اين موارد بايد زير نظر حاكم شرع و با اجازه ي حكومت اسلامي انجام گيرد تا از هرج و مرج در جامعه جلوگيري شود. اين همان چيزي است

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 210

كه امروزه تحت عنوان بازرسي و نظارت و يا حتي سازمان هاي امر به معروف و نهي از منكر در برخي كشورهاي اسلامي اجرا مي شود كه لازم است تكميل شود. «1»

6. در آيه ي فوق از تعبير «امر و نهي» استفاده شده است؛ يعني افرادي كه به اين وظيفه ي اجتماعي عمل مي كنند از موضع بالا برخورد كنند و دستور بدهند، نه اين كه فقط خواهش كنند؛ البته امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد كه دستور دادن يكي از مراتب آن است.

7. امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد. ابتدا انسان بايد قلباً از كار ناپسند ناراحت شود و در مرتبه ي دوم آثار ناراحتي در چهره ي او نمايان گردد و سپس با اشاره يا گفتار نرم و مؤدبانه و از روي دل سوزي انجام وظيفه كند و جز در موارد ضروري، از راه هاي مسالمت آميز وارد شود، تا امر به معروف و نهي از منكر او اثر معكوس به جاي نگذارد.

8. كسي كه امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهد بايد معروف و منكر را به خوبي بشناسد و در جايي اقدام كند كه احتمال تأثير داشته باشد و مفسده ي مهمي به دنبال نداشته باشد. «2»

9. امر به معروف و نهي از منكر با آزادي انسان منافاتي ندارد؛ چرا كه از طرفي اين يك قانون پذيرفته شده در اسلام است كه در قرآن بيان شده و مسلمانان آن را پذيرفته اند؛ پس آزادي هر مسلماني در چهار چوب قانون اسلام، منافاتي با

امر به معروف و نهي از منكر ندارد.

و از طرف ديگر، زندگي اجتماعي كه براي بشر فوايد و بركات فراواني

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 211

دارد، محدوديت هايي را نيز براي انسان به بار مي آورد و افراد اجتماع در سرنوشت هم ديگر تأثير دارند. يكي از اين موارد همان حقّ طبيعي نظارت عمومي است كه يك وظيفه ي عقلي نيز به شمار مي آيد و قرآن آن را امر به معروف و نهي از منكر مي خواند.

10. در اين آيه به «امت» اشاره شده، يعني امر به معروف و نهي از منكر بايد توسط گروهي منسجم و سازمان يافته انجام شود؛ «1» براي مثال، سازمان روحانيت و هيئت هاي مذهبي و يا سازمان هاي امر به معروف و نهي از منكر مي تواند از مصاديق آن باشد.

البته اين احتمال نيز در معناي آيه وجود دارد كه شايسته است از ميان شما مسلمانان، امتي به وجود آيد كه جهان و بشريت را به سوي نيكي فرا خواند و در آن صورت است كه شما رستگار مي شويد. «2»

11. تنها كساني كه براي رشد و اصلاح جامعه دل مي سوزانند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، رستگاران واقعي هستند و به فلاح و رشد و پيروزي مي رسند. آري، افرادي كه به نظارت و پالايش جامعه اهميت نمي دهند كم كم خود و خانواده شان نيز گرفتار مي شوند و از رستگاري دور مي گردند.

12. از اين كه افعال در جملات اين آيه به صورت مضارع به كار رفته است «3» و مضارع دلالت بر استمرار فعل دارد، معلوم

مي شود كه حركت امر به معروف و نهي از منكر بايد دايمي و مستمر باشد، نه موقتي و موسمي.

13. در قرآن معمولًا امر به معروف قبل از نهي از منكر آمده است. از اين

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 212

مطلب ممكن است اهميت و تقدّم امر به معروف استفاده شود؛ چرا كه اگر كارهاي شايسته و نيك در جامعه زياد شود، زمينه ي كارهاي ناپسند كم مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد رستگار و كام ياب شويد به پاك سازي و رشد جامعه ي خويش همت گماريد.

2. امر به معروف و نهي از منكر را به صورت گروهي و سازمان يافته انجام دهيد.

3. نيكي هاي شناخته شده (فطري و اجتماعي) را گسترش دهيد.

4. از كارهاي ناپسند (كه فطرت انسان و جامعه از آن نفرت دارد) جلوگيري كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي آل عمران به مسلمانان در مورد تفرقه هشدار مي دهد و مي فرمايد:

105. وَ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْبَيِّنتُ وَ أُوْلئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و مانند كساني نباشيد كه پس از آن كه دلايل روشن به آنان رسيد، پراكنده شدند و اختلاف كردند؛ و آنان براي شان عذابي بزرگ است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اصرار و تأكيد قرآن در مورد اجتناب از تفرقه اشاره به اين است كه اين حادثه در آينده در اجتماع مسلمانان اتفاق خواهد افتاد؛ همان گونه

كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز اين امر را پيش بيني كردند و به مسلمانان خبر دادند كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 213

قوم يهود بعد از موسي 71 فرقه شدند و مسيحيان 72 فرقه و امت من بعد از من 73 فرقه خواهند شد. «1»

البته ظاهراً واژه ي «هفتاد» عدد تكثير است، يعني كنايه از كثرت تفرقه و طوايف پيروان اين اديان است كه ممكن است بيش از اين شود؛ به عبارت ديگر، عدد تقريبي است و عدد خاص مقصود نيست.

اكنون اين اشاره ي قرآني و پيش بيني پيامبر صلي الله عليه و آله تحقق يافته و مسلمانان گرفتار تفرقه شده اند و مذاهب گوناگون در ميان آنها پيدا شده كه يكي بر حق و بقيه باطل هستند.

2. عذاب تفرقه و اختلاف در دنيا همان ذلّت و خواري است؛ يعني امتي كه گرفتار تفرقه شود، عظمت خود را از دست مي دهد و سرزمين او جولانگاه بيگانگان و استعمارگران مي شود؛ و عذاب تفرقه در آخرت، كيفري بزرگ است كه در انتظار تفرقه افكنان خواهد بود.

3. مسلمانان، تاريخ پيشينيان و سرنوشت دردناك آنان پس از اختلاف و تفرقه را مطالعه كنند تا عبرت بياموزند و راه تفرقه را در پيش نگيرند.

4. ريشه ي بسياري از اختلافات بشري، همان جهل و ناداني برخي افراد است اما پس از آن كه دلايل روشن و آيات بيّنات براي مردم آمد و جهل آنها برطرف شد، دليلي بر اختلاف باقي نمي ماند، مگر پيروي از هوا و هوس ها و از

اين روست كه عوامل اين گونه اختلافات گرفتار عذاب الهي خواهند شد.

5. مقصود از اختلاف و تفرقه در آيه ي فوق، اختلافات و مباحثات علمي و تفاوت سليقه هاي شخصي در مقام عمل نيست، بلكه منظور اختلافات عقيدتي ناشي از انحرافات و تكفير هم ديگر و جنگ و جدال است كه معمولًا ريشه در پيروي از هوا و هوس دارد؛ چرا كه اگر همگان پيرو كتاب و سنت و عقل باشند، اين گونه اختلافات پيدا نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 214

آموزه ها و پيام ها:

1. تفرقه افكني آگاهانه فرجامي عذاب آلود دارد.

2. اختلافات خود را براساس دلايل روشن حل كنيد و وحدت مسلمانان را پاس بداريد.

3. با مطالعه در سرنوشت تفرقه افكنان ملت هاي پيشين درس عبرت بياموزيد و كار آنان را تكرار نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي آل عمران، مردمان را به دو گروه روسفيدان و روسياهان تقسيم مي كند و به سرنوشت افراد سيه رو اشاره مي كند و مي فرمايد:

106. يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمنِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

(در) روزي كه چهره هايي سفيد مي شود، و چهره هايي سياه مي گردد؛ و امّا كساني كه چهره هايشان سياه شده، (به آنها گفته مي شود:) آيا بعد از ايمانتان، كفر ورزيديد؟! پس به سبب كفر ورزيدنتان، عذاب را بچشيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. پاداش و كيفرهاي انسان در جهان ديگر، تجسّمي از

اعمال و روحيات و افكار او در اين جهان است؛ يعني همان طور كه ايمان و اتحاد در اين جهان مايه ي روسفيدي، و تفرقه و كفر موجب روسياهي ملت هاست، در جهان ديگر نيز اين روسياهي و روسفيدي مجازي دنيا، شكل حقيقي به خود مي گيرد. اين گونه افراد با چهره هاي سفيد و درخشان و يا سياه و تاريك محشور مي گردند. «1»

2. در زبان عرب و همين طور در زبان فارسي، واژه ي «روسياهي» كنايه از

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 215

بدبختي و شقاوت و ناراحتي است. و واژه ي «روسفيدي» كنايه از خوش بختي و سعادت و نورانيت و خوشحالي است؛ به عبارت ديگر، ذكر اين تعبيرات در قرآن به معناي تبعيض نژادي و پست دانستن نژاد سياه و برتر دانستن نژاد سفيد در انسان ها نيست. بلكه معيار برتري در قرآن، تقوا، جهاد، علم و بصيرت است و تفاوت رنگ پوست انسان ها و نژادها و قبايل براي شناخت انسان ها از يكديگر است.

آري، چه بسا سفيدپوستاني كه در اثر كفر و ستم روسياه در قيامت حاضر شوند و چه بسا سياه پوستاني كه در اثر ايمان و عمل صالح با چهره هاي نوراني و روسفيد در قيامت حاضر شوند.

3. قرآن كريم برخي افراد را روسياه معرفي كرده است؛ از جمله كساني كه به صورت مكرر مرتكب گناه مي شوند «1» و يا كساني كه بر خدا دروغ مي بندند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز روسياهي و روسفيدي افراد است (بكوشيد كه روسفيد محشور شويد).

2. كفر، موجب روسياهي (بدبختي و ناراحتي) و عذاب در

رستاخيز است.

3. اگر مي خواهيد در رستاخيز روسفيد باشيد، دست از ايمان برنداريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتم سوره ي آل عمران به سرنوشت انسان هاي روسفيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

107. وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ

و امّا كساني كه چهره هايشان سفيد شده، پس در رحمتِ خدايند؛ در حالي كه آنان در آن (رحمت) ماندگارند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 216

نكته ها و اشاره ها:

1. كساني كه در دنيا ولايت خدا را پذيرفته اند، خداي متعال آنها را از ظلمت ها و تاريكي ها به نور مي برد «1» و اين گونه افراد با ايمان، كه پاي بند برادري و اتحاد با مسلمانان ديگر هستند، در قيامت با چهره اي نوراني حاضر مي شوند.

2. روسفيدي در قيامت نمودي از اعمال، افكار و روحيات انسان ها در دنياست؛ پس انسان ها مي توانند در همين دنيا اسباب روسفيدي خويش را فراهم سازند، يعني با ايمان و اتحاد، ملتي سرفراز و روسفيد باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر رحمت جاودان الهي را مي طلبيد تلاش كنيد كه در پيشگاه الهي روسفيد باشيد.

2. فرجام روسفيدان رستاخيز، (كه در دنيا مؤمناني شايسته كردار بوده اند) بهره مندي از مهرپايدار الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي آل عمران به حقانيت آيات

الهي و ستمكار نبودن خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

108. تِلْكَ ءَايتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بَالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِّلْعلَمِينَ

آن [ها] آيات خداست؛ كه آن را به حق بر تو مي خوانيم و خدا هيچ ستمي بر (احدي از) جهانيان نمي خواهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «تلاوت» به معناي خواندن و پيروي كردن است؛ «2» پس آيه ي فوق مي تواند اشاره به اين نكته باشد كه مطالب آيات قبلي از سنت هاي الهي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 217

است كه بر شما خوانده شده و خود پروردگار نيز به آنها عمل خواهد كرد.

2. جامعه اي كه با حفظ ايمان و اتحاد خود، اقدام به امر به معروف و نهي از منكر كند، رستگار و روسفيد خواهد شد و جامعه اي كه به طرف كفر و تفرقه و منكرات گام نهد در دنيا و آخرت روسياه خواهد شد. و از آن جا كه اين امور نتايج كار خود مردم است، پس ستمي از جانب خدا نشده است.

3. آيات الهي حق است يعني مطابق واقع و حقيقت است. اين آيات حقايقي را در مورد آثار اتحاد، امر به معروف و روسفيدي افراد و ملّت ها بيان مي كنند كه در هر عصري قابل تجربه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن (را خيالي و غيرواقعي نپنداريد كه اين مطالب) حق است.

2. پيامدهاي ناگواري كه به شما مي رسد، به خاطر كردار خودتان است و خدا به شما ستم نمي كند (و او عادل است).

3. آيات حق خدا را بخوانيد و پيروي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نهم سوره ي آل عمران دو دليل بر ستم كار نبودن خدا مي آورد و مي فرمايد:

109. وَ لِلَّهِ مَا فِي السَّموتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ وَ إِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آن خداست. و [همه ] كارها، فقط به سوي خدا باز گردانده مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

در اين آيه دو دليل بر ستمكار نبودن خدا آورده است:

الف) خدايي كه مالك تمام هستي و موجودات اين جهان است ظلم و ستم درباره اش مفهومي ندارد؛ زيرا كسي به ديگران ظلم مي كند كه فاقد چيزي باشد و بخواهد آن را با ستمگري از ديگران بگيرد و خدا اين گونه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 218

نيست، چون مالك همه چيز است.

ب) ظلم كردن درباره ي كسي مفهوم دارد كه ممكن است بدون جلب رضايت او كاري صورت گيرد، اما آن كس كه تمام امور هستي از آغاز تا پايان به او بازمي گردد و هيچ كس بدون رخصت او نمي تواند كاري انجام دهد، نيازي به ظلم كردن ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حكومت جهان و سررشته ي امور هستي به دست خداست (پس نيازي به ستم ندارد).

2. با شناخت قلمرو نفوذ و فرمان روايي خدا، به دادگري او پي ببريد. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي آل عمران مسلمانان را بهترين امت مي خواند و بار ديگر وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر را ياد آوري مي كند و با اشاره به تقسيم اهل كتاب مي فرمايد:

110. كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بَالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتبِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفسِقُونَ

شما بهترين امّتي بوديد كه براي مردم پديدار شده اند؛ (چه اينكه) به [كار] پسنديده فرمان مي دهيد و از [كار] ناپسند منع مي كنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر (بر فرض) اهل كتاب، ايمان آورده بودند، حتماً براي آنها بهتر بود؛ برخي از آنان مؤمنند؛ و [لي ] بيشترشان نا فرمانبردارند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 219

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي 104 همين سوره نيز مشابه اين آيه است، ليكن در آن آيه به مرحله ي خاصي از امر به معروف اشاره شد كه وظيفه ي يك گروه ويژه است و در اين آيه به مرحله ي ديگري اشاره شده كه وظيفه ي همگاني است.

2. مسلمانان در اين آيه بهترين امت ناميده شدند؛ «1» چرا كه آنها داراي آخرين دين الهي هستند و اين دين كامل ترين اديان است و در اين دين، ايمان به توحيد خالص و امر به معروف و نهي از منكر مطرح شده است.

3. دو وظيفه ي بزرگ امر به معروف و نهي از منكر با وسعتي كه در اسلام دارد، در آيين هاي پيشين مطرح نبوده است.

4. در آيه ي

فوق، امر به معروف و نهي از منكر بر ايمان به خدا مقدم شده است. اين نشانه ي اهميت اين دو فريضه ي بزرگ الهي است؛ به علاوه، انجام اين دو فريضه ضامن گسترش و بقاي ايمان و اجراي همه ي قوانين فردي و اجتماعي است و در مقام عمل، ضامن اجراي قوانين، بر خود قانون مقدم است.

5. مسلمانان تا زماني امت ممتاز به شمار مي آيند كه دعوت به سوي نيكي ها و مبارزه با فساد را فراموش نكنند و آن روز كه اين دو وظيفه را فراموش كنند، نه بهترين امت هستند و نه به سود جامعه ي بشري خواهند بود. «2»

6. اين دو وظيفه ي الهي براي تك تك افراد جامعه ي اسلامي است و خردسال ترين فرد مكلّف جامعه ي اسلامي حق دارد رهبران جامعه را امر به

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 220

معروف و نهي از منكر كند؛ «1» علاوه بر آن كه اين وظيفه اي مستمر است، «2» نه مقطعي.

7. اين آيه اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) را منصفانه به دو گروه مؤمن و فاسق تقسيم مي كند تا مسلمانان هم آنها را يكسان نپندارند.

8. ايمان و اسلام نيكو و سودمند است پس اگر اهل كتاب ايمان آورند به سود خودشان است و از منافع قوانين و معنويات اسلامي در دنيا و آخرت بهره مند مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهترين افراد مسلماناني هستند كه نسبت به سرنوشت جامعه ي خويش بي تفاوت نيستند.

2. اگر مي خواهيد بهترين امت باشيد، ايمان و امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد.

3. همه ي اهل

كتاب (يهوديان و مسيحيان) را يكسان نپنداريد هر چند اكثر آنان نافرمان اند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي آل عمران در مقابل تهديدهاي يهوديان، به مسلمانان دو بشارت مي دهد و مي فرمايد:

111. لَن يَضُرُّوكُمْ إُلَّا أَذيً وَ إِن يُقتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ

(آن يهوديان) جز آزارهاي [اندك ]، به شما زياني نمي رسانند. و اگر با شما پيكار كنند، با عقب گردي از شما روي برمي تابند (و شكست مي خورند)؛ سپس ياري نخواهند شد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 221

شأن نزول:

حكايت شده كه با اسلام آوردن برخي از دانشمندان روشن ضمير و آزادفكر يهود و گروهي از يارانشان، برخي از رؤساي يهود نزد آنان آمدند و زبان به سرزنش و تهديد گشودند كه چرا آيين نياكان خود را ترك كرده و اسلام آورده اند.

به همين مناسبت آيه ي فوق و آيه ي بعد از آن، براي دل داري و بشارت به آنها و ساير مسلمانان فرو فرستاده شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دو پيش گويي و بشارت مهم به مسلمانان داده شد:

الف) دشمنان اسلام نمي توانند ضرر مهمي به مسلمانان بزنند.

ب) دشمنان اسلام در جنگ با مسلمانان شكست خواهند خورد.

طولي نكشيد كه اين وعده ها و بشارت هاي آسماني در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله تحقق يافت و به ويژه يهوديان حجاز (يعني بني قُريظه، بني نضير، بني قينقاع و يهوديان خيبر) در ميدان هاي

مختلف جنگ با مسلمانان روبه رو شدند و سرانجام همگي شكست خوردند و متواري شدند.

2. در حقيقت آيه ي فوق مسلمانان را در مقابل دشمنان اسلام، به ويژه يهوديان، بيمه كرده است. اگر مسلمانان بر ايمان خود استوار بمانند و به وظايف خويش (كه در آيات قبل بيان شد، مثل امر به معروف و نهي از منكر) عمل كنند و متحد باشند از دشمن نمي هراسند؛ چرا كه پيروزي و رستگاري نهايي از آن مسلمانان است و اين بيمه ي الهي در مقابل ضررهاي كلي دشمنان اسلام براي همه ي زمان هاست.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 222

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي نهايي از آن مسلمانان است.

2. مسلمانان از آزارهاي اندك دشمنان نهراسيد كه نمي توانند زيان كلي به شما برسانند.

3. فرجام دشمنان اسلام شكست و تنهايي است.

4. آماده ي تحمّل زيان هاي جزئي در مبارزه با دشمنان اسلام باشيد ولي روحيه ي خود را از دست ندهيد كه آنان شكست خواهند خورد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي آل عمران به سرنوشت ذليلانه ي يهوديان اشاره مي كند و به مسلمانان بشارت ديگري مي دهد و مي فرمايد:

112. ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَ بَآءُو بِغَضِبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِئَايتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الأَنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ

(آن يهوديان)

هر كجا يافت شوند، (نشانه) خواري بر آنان خورده است؛ مگر به ريسمان خدا، و به ريسمان (ارتباط با) مردم (تمسّك جويند). و به خشمي از جانب خدا، گرفتار شده اند؛ و (نشانه) بينوايي بر آنها زده شده؛ آن بدان سبب است كه آنان به نشانه هاي خدا همواره كفر مي ورزيدند و پيامبران را به ناحق مي كشتند. آن [ها] بخاطر آن است كه نافرماني كردند؛ و (به حقوق ديگران) همواره تجاوز مي نمودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق يك پيش گويي نسبت به سرنوشت يهوديان آمده است «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 223

و آن اين كه آنان بر اثر اعمال كفرآميز و روحيه ي جنگ افروزشان هيچ گاه بر پاي خود نمي ايستند و همواره ذليل و خوار خواهند بود. اين يك قانون تكويني در طول تاريخ بوده و خفت و خواري صفتي دايمي براي يهوديان شده است.

تاريخ پرماجراي يهود اين حقيقت قرآني را تأييد مي كند و وضع كنوني آنان نيز گواه بر اين حقيقت است. در عصر حاضر، موضع خاص صهيونيست ها در برابر مسلمانان و قرار گرفتن آنان در زير چتر حمايت قدرت هاي كفر (مثل آمريكا) و عوامل گوناگوني كه موجوديت آنها را تهديد مي كند، نشانه هايي از ذلت آنهاست.

2. در مورد تعبير «ريسمان الهي» قبلًا سخن گفتيم. «1» در مورد تعبير «ريسمان مردم» نيز مفسران احتمالاتي «2» مطرح كرده اند و بهترين احتمال آن است كه مقصود از تعبير فوق ارتباطات خوب با خدا و مردم باشد؛ يعني رمز عزت دو چيز است: ايمان و ارتباط دروني

با خدا و ارتباط نيكو با ملت ها و مردم. «3»

3. مسكين كسي است كه بر اثر ضعف و نياز، قادر به حركت و جنبش

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 224

نباشد؛ «1» پس هر نوع بيچارگي آميخته با ضعف (اعم از مالي و غيرمالي) را شامل مي شود.

برخي معتقدند تفاوت ذلّت و مسكنت آن است كه ذلّت جنبه ي تحميلي از طرف ديگران دارد اما مسكنت حالت «خودكم بيني دروني» شخص را مي رساند؛ «2» همان گونه كه يهوديان با تمام قدرتي كه دارند احساس حقارت مي كنند.

4. تعبير «بغير حق» مي رساند كه معيار در كشتن افراد، حق و ناحق بودن است؛ مثلًا كشتن براي قصاص، حق است، اما كشتن بي دليل، ناحق و ناپسند است؛ پس معيارها را فراموش نكنيم.

5. در برخي روايات آمده است كه يهوديان (مستقيماً) پيامبران را با شمشير نمي كشتند بلكه اسرار و اخبار آنها را فاش مي كردند و قدرت هاي ستمگر، پيامبران را دستگير مي كردند و شهيد مي نمودند. «3»

6. گناه و تجاوز به حقوق ديگران زمينه ي گناهان بزرگ ديگري، مثل پيامبركشي را فراهم مي كند و اين گناه بزرگ موجب ذلّت و مسكنت و خشم الهي مي گردد.

معمولًا انحرافات بزرگ از جاهاي كوچك آغاز مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. نافرماني و تجاوزگري انسان را به كفر مي كشاند.

2. كفر و رهبركشي، موجب خواري ملت ها مي شود.

3. ذلّت و بينوايي (و احساس حقارت) از صفات تاريخي يهوديان است.

تفسير

قرآن مهر جلد سوم، ص: 225

4. راه نجات از ذلت، ايجاد ارتباط معنوي با خدا و ارتباط نيكو با ملت هاست.

5. در مورد عوامل بدبختي يهوديان مطالعه كنيد (و از سرنوشت ذلّت بار آنان عبرت بگيريد و راه آنان را دوباره تجربه نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي آل عمران با اشاره به نيكان اهل كتاب، عبادات آنها را ستايش مي نمايد و مي فرمايد:

113. لَيْسُواْ سَوَآءً مِّنْ أَهْلِ الْكِتبِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ ءَايتِ اللَّهِ ءَانَآءَ الَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ

(ولي همه اهل كتاب) يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، گروهي قيام كننده اند، كه [پيوسته ] آيات خدا را در شبانگاهان مي خوانند (و پيروي مي كنند) در حالي كه آنان سجده مي نمايند؛

شأن نزول:

داستان نزول آيه فوق و دو آيه ي بعد اين گونه حكايت شده كه چهل نفر از مسيحيان نجران و 32 نفر از مسيحيان حبشه و هشت نفر از مردم رُوم و برخي دانشمندان و مردم يهود اسلام آوردند. سران يهود از اين حادثه نگران شدند و براي پيش گيري از اسلام آوردن ديگران در صدد برآمدند كه اين گروه مسلمان را افرادي شرور و پَست جلوه دهند و شعارهايي در اين مورد منتشر كردند.

آيات فوق نازل شد و از يهوديان تازه مسلمان و به طور كلّي، نيكان اهل كتاب كه مسلمان شده بودند دفاع كرد و آنها را ستود. «1»

تفسير قرآن

مهر جلد سوم، ص: 226

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در برخورد با مخالفان اسلام انصاف، عدالت و احترام به حقوق افراد شايسته را رعايت مي كند؛ از اين رو در برابر مذمت هايي كه در آيات گذشته از برخي اهل كتاب نمود، در اين جا گروهي از آنان را استثنا كرد و اعمال نيكشان را ستود.

اين روش قرآن به ما مي آموزد كه در كنار انتقادات، از نقاط قوّت افراد غافل نشويم و كمال را از هر گروهي بپذيريم.

2. مبارزه ي قرآن با يهوديان و ديگر مخالفان اسلام، تنها بر محور عقايد و اعمال و رفتار افراد است؛ نه نژاد و قبيله از اين رو نژاد يهود را به طور كلي محكوم نكرده، بلكه تنها به اعمال آنها اشكال كرده و نيكوكارانشان را ستوده است.

3. سجده هاي شبانه و تلاوت آيات آن قدر مهم است كه اگر اين عمل را اهل كتاب هم انجام دهند، خدا آنها را مي ستايد.

دعاي صبح و آه شب، كليد گنج مقصود است بدين راه و روش مي رو كه با دل دار پيوندي

(حافظ)

4. تلاوت به معناي خواندن و پيروي كردن است؛ «1» پس خدا كساني را ستايش مي كند كه در شب آيات خدا را مي خوانند و در زندگي به آنها عمل مي كنند.

5. واژه ي «قائمة» يا اشاره به قيام به حق و ايمان است و يا اشاره به ايستادن در حال عبادت در شبانگاهان كه نشانه ي عشق و نشاط در عبادت است.

6. واژه ي «آية» به معناي «علامت، نشانه، جماعت و امر شگفت آور» است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 227

هر سوره از چند آيه تشكيل شده كه امروزه با شماره مشخص شده اند و وجه نام گذاري اش اين است كه حروف و كلمات در آن جمع شده يا نشانه ي صدق گوينده اش است.

منشأ شماره گذاري آيات قرآن توقف هاي پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام قرائت قرآن بوده است. «1» 6236 آيه در قرآن هاي چاپي فعلي شماره گذاري شده است و همين شمارگان از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام نقل شده است «2» «بسم اللّه الرحمن الرحيم» فقط در سوره ي حمد يك آيه ي مستقل به شمار آمده و در ابتداي بقيه ي سوره ها شماره گذاري نشده است.

البته در آيه ي فوق «آيات» در مورد عبارت هاي كتاب هاي مقدس غير از قرآن نيز به كار رفته است همان گونه كه در مورد عبارت هاي قرآن به كار مي رود.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي پيروان اديان الهي را محكوم نكنيد كه برخي از آنان افراد معنوي هستند.

2. در دل شب به قرائت كتاب الهي بايستيد و سجده كنيد (كه فضيلت است).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي آل عمران برخي ديگر از صفات نيكان اهل كتاب را ياد آوري مي كند و مي فرمايد:

114. يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسرِعُونَ فِي الْخَيْرتِ وَ أُوْلئِكَ مِنَ الصلِحِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 228

به خدا و روز بازپسين ايمان مي آورند؛ و به [كار] پسنديده فرمان مي دهند و از [كار] ناپسند منع مي كنند؛ و در (انجام) نيكي ها، بر همديگر پيشي مي گيرند؛ و آنان از شايستگانند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. امر به معروف و نهي از منكر در اديان گذشته هم مطرح بوده است. «1»

2. قرآن امر به معروف را قبل از نهي از منكر مي آورد. آري، اگر كارهاي شايسته رواج يابد كارهاي ناپسند كم تر مي شود؛ براي مثال، اگر ازدواج رواج يابد و آسان شود و جوانان به كار و ورزش و عبادات اشتغال داشته باشند، كارهاي ناپسند و فحشا و فسادهاي مالي كم تر مي شود.

3. از تعبير «پيشي گرفتن در نيكي ها» «2» استفاده مي شود كه همان گونه كه نيكوكاري يك ارزش است، سرعت در انجام كار نيك نيز يك ارزش است؛ يعني پيشي گرفتن از ديگران و مسابقه در كار خير مطلوب است.

4. فعل هاي آيه ي فوق به صورت مضارع آمده است؛ زيرا افراد صالح كساني هستند كه همواره امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و در كار خير پيشي مي گيرند، نه به طور موقت و موسمي. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به مبدأ و معاد و امر به معروف و نهي از منكر و شتاب در نيكي ها، ارزش هاي فرا اسلامي است (كه در همه ي اديان ارزشمند است).

2. اگر مي خواهيد از شايستگان درگاه الهي شويد، به ايمان، امر به معروف و نهي از منكر و شتاب در كارهاي نيك اهميت دهيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 229

3. نيكي كردن و شتاب ورزي در نيكي ها، هر دو مطلوب است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي آل عمران به صالحان اهل كتاب بشارت مي دهد و مي فرمايد:

115. وَ مَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ

و هر [كار] نيكي كه انجام دهند، پس [در باره ] آن، موردِ ناسپاسي قرار نمي گيرند. و خدا به [حال ] پارسايان (خود نگهدار) داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «كفر» در اين جا در برابر «شكر» است؛ شكر در اصل به معناي اعتراف به نعمت است و كفر و كفران به معناي انكار و ناسپاسي در برابر آن است؛ يعني خدا هيچ گاه اعمال نيك صالحان را ناديده نمي گيرد و ناسپاسي و انكار نمي كند، هر چند اين افراد از اهل كتاب باشند؛ و اين آموزه اي است براي ما مسلمانان كه نسبت به كارهاي ديگران ناسپاس نباشيم.

2. تعبير «خدا به پارسايان آگاه است» گويا اشاره به آن است كه با اين كه تقوا پيشگان غالباً در اقليت هستند و طبعاً بايد حالاتشان به چشم نيايد اما از ديد دانش بي پايان الهي، هرگز مخفي نمي مانند و خدا از حال آنها و اعمال نيكشان آگاه است. اين اعمال چه كم و چه زياد ضايع نمي شوند. «1» و پاداش مناسب به آنان داده مي شود. تعبير پارسايان نيز اشاره به آن است كه خدا كارهاي نيك را از پارسايان خود نگه دار قبول مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا ناسپاس نيست و

پاداش اعمال نيكِ همه را مي دهد.

2. پارسايي زمينه ي (پذيرش اعمال نيك و پاداش و) سپاس الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 230

3. در برابر اعمال نيك ديگران ناسپاس نباشيد، اگر چه اهل كتاب باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شانزدهم سوره ي آل عمران به سرنوشت افراد بي ايمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

116. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْولُهُمْ وَ لَا أَوْلدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُوْلئِكَ أَصْحبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ

در واقع كساني كه كفر ورزيدند، اموالشان و فرزندانشان، هيچ چيزي از (عذاب) خدا را از آنان دفع نخواهد كرد. و آنان اهل آتشند؛ در حالي كه آنان در آن ماندگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق از ميان امكانات مادي، تنها به ثروت و فرزند اشاره شده است؛ زيرا مهم ترين سرمايه هاي مادي، نيروي انساني و سرمايه هاي اقتصادي است و بقيه ي امكانات مادي از اين دو ناشي مي شوند.

2. از منظر قرآن كريم، امتيازات مالي و قدرت انساني، زماني مفيد و ارزشمند هستند كه در پرتو ايمان و نيّت پاك در مسير صحيح به كار گرفته شوند، در غير اين صورت امتيازي به شمار نمي آيند و تكيه بر آنها اشتباه است و چنانچه با كفر همراه شوند صاحبان خود را به عذابي طولاني گرفتار مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. امكانات مادي كفار مانع عذاب الهي نمي شود (پس بر آنها

تكيه نكنند).

2. فرجام كفر، عذاب آلود است.

3. قدرت اقتصادي و نيروي انساني اگر در خدمت كفر قرار گيرد، بهره وري لازم را ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 231

4. اگر نجات مي خواهيد، از كفر دوري گزينيد كه امتيازات دنيوي مانع عذاب نمي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي آل عمران با اشاره به بي ثمر بودن بخشش هاي كافران ستمكار مي فرمايد:

117. مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هذهِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

مثال آنچه [آنان ] در اين زندگي پست (دنيا) مصرف (: انفاق) مي كنند، همانند مثال بادي است كه در آن سوزندگي است كه به كشتزار گروهي كه بر خودشان ستم كرده اند بوزد و آن را نابود سازد. و خدا به آنان ستم نكرده؛ و ليكن بر خودشان ستم مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بخشش ها اگر از سرچشمه ي اخلاص و ايمان باشد بسيار مفيد است و مشكلات اجتماعي را حل مي كند و آثار عميق اخلاقي در نهاد احسان كننده باقي مي گذارد و فضايل اخلاقي او را بارور مي كند.

اما افراد آلوده و بي ايمان، كه انگيزه ي صحيحي از بخشش خود ندارند، روح خودنمايي و رياكاري، هم چون باد سوزان و خشكي بر مرزعه ي بخشش آنها مي وزد «1» و آن را بي اثر مي سازد؛ يعني نه اثر اخلاقي براي انفاق كننده دارد

و نه مشكلي را در اجتماع حل مي كند.

2. تعبير «به خود ستم كرده اند» اشاره دارد كه مركز وزش اين باد سوزان، به طرف زراعت كساني است كه به خود ستم كرده اند. آري، افراد بي ايمان در انتخاب زمان و مكان بخشش به خود ستم مي كنند و سرمايه هاي خود را بي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 232

مورد بر باد مي دهند.

3. در آيه ي فوق از دو جهت تشبيه به كار رفته است: يكي تشبيه بخشش ستمكاران به زراعت بي موقع و در محل نامناسب و ديگري تشبيه انگيزه هاي بخشش آنان به بادهاي سرد و سوزان. «1»

4. آيه ي فوق از طرفي تأثير عقيده و انگيزه را در نتايج كارها نشان مي دهد و از طرف ديگر اشاره مي كند كه نتايج بدِ كارها و آثار وضعي اعمال، به خاطر ستمكاري انسان ها و بازتاب عملكرد خود آنهاست، وگرنه خدا به كسي ستم نمي كند.

كشت هاي ظالمان گردد تباه از سَموم گرم يا سرد و سياه

حق نكرده هيچ بر ايشان ستم بل ستم بر نفس خود كردند هم

5. ممكن است آيه ي فوق اشاره به اين مطلب باشد كه بخشش هاي كافران از دو جهت اشكال دارد: يكي از جهت انگيزه ي دروني آنها كه بر اثر

شرك و كفر و گناه، به خود ستم كرده اند و انفاق آنها مورد قبول خدا نيست و سودي به حالشان ندارد؛ و اشكال دوم در اموال آنهاست كه معمولًا از راه هاي حرام به دست مي آيد و تصرف در آنها جايز نيست و بخشيدن از آنها به جاي تأثيرات مثبت، آثار منفي بر جاي مي گذارد و هم چون باد سوزاني حيات آنها را مي سوزاند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش هاي كافران ستمكار سودي (براي خودشان و جامعه) ندارد.

2. مطالب را با مثال هاي ساده، زيبا و آموزنده به ديگران بياموزيد.

3. انگيزه و عملكرد افراد در نتايج اعمالشان مؤثر است.

4. خدا عادل است، پس ريشه ي ستم را در اعمال خودتان بيابيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 233

5. كفر نوعي ستم به خويشتن است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هيجدهم سوره ي آل عمران به مؤمنان گوشزد مي كند كه بيگانگان را محرم اسرار خويش نسازند و مي فرمايد:

118. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَآءُ مِنْ أَفْوهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد، از غير خودتان [دوستِ ] همراز مگيريد.

آنها از هر گونه تباهي (و فساد فرهنگي) در باره شما، كوتاهي نمي كنند؛ زحمت شما را آرزو دارند. بيقين (نشانه هاي) دشمني از دهان (و سخنان) شان آشكار شده؛ و

آنچه سينه هايشان نهان مي دارد، بزرگ تر است. بيقين نشانه ها (ي دشمني آنان) را براي شما بيان كرديم، اگر خردورزي كنيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از مسلمانان به سبب خويشاوندي يا همسايگي يا هم پيماني، با يهوديان دوست بودند و به قدري با هم صميمي مي شدند كه اسرار مسلمانان را به آنان مي گفتند. «1»

آيه ي فوق فرو فرستاده شد و به مسلمانان هشدار داد كه از غيرمسلمانان دوست و هم راز انتخاب نكنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «بِطانة» در لغت به معناي «لباس زيرين» و در اين جا كنايه از «محرم اسرار» است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 234

آيه ي فوق با اين تشبيه لطيف در مورد مناسبات و ارتباطات مسلمانان با ديگران، هشدار مي دهد كه از افراد غيرمسلمان و غيرخودي براي خود دوست و هم راز انتخاب نكنيد.

2. قرآن كريم در اين آيه بين خودي ها و غيرخودي ها در جامعه ي اسلامي مرزبندي مي كند، تعبير «از غيرخودتان» همه ي افراد غيرخودي، هم چون كافران و منافقان را شامل مي شود كه مورد اطمينان و رازدار نيستند و نبايد از آنان دوست و هم راز برگزيد.

3. كفّار به دنبال ايجاد فساد فكري و تهاجم فرهنگي به مسلمانان هستند «1» پس نبايد دوست و محرم اسرار شما باشند، زيرا از اسرار شما سوء استفاده و آنها را افشا مي كنند و بدين وسيله شما را مي آزارند.

4. خداي متعال در آيه ي فوق راه شناسايي باطن دشمنان را نشان مي دهد و بيان مي كند كه آنان براي آن كه ديگران از مطالب درونشان آگاه نشوند، معمولًا با احتياط و دقت سخن

مي گويند، اما گاهي ناخودآگاه سخناني بر زبان مي آورند كه آثار دشمني از لابه لاي آن آشكار مي شود و در اين موقع مي توانيد به ضمير و باطن آنها پي ببريد.

حضرت علي عليه السلام نيز در اين مورد مي فرمايد:

هيچ كس در ضمير باطن خود رازي را پنهان نمي دارد، مگر اين كه از رنگ چهره و لابه لاي سخنان پراكنده و بي توجه او، آشكار مي شود. «2»

گر دايره ي كوزه ز گوهر سازند از كوزه همان برون تراود كه در اوست

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 235

5. «سينه» «1» مثل «قلب» دو قسم ظاهري و باطني دارد و همان طور كه سينه ي مادي مثل صندوقي قلب انسان را احاطه كرده است، سينه ي معنوي و روحاني انسان نيز قلب روحاني، يعني نفس و روح انسان را كه مركز حيات روحاني اوست احاطه كرده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مرز خودي ها و غيرخودي ها را در جامعه مشخص سازيد.

2. غيرخودي ها را از سخنان دشمنانه و كنايه آميز آنان بشناسيد.

3. دشمنان اسلام درصدد تهاجم فرهنگي و زحمت آفريني براي شما هستند.

4. رازدار باشيد و اسرار مسلمانان را براي غيرخودي ها فاش نكنيد.

5. در آيات الهي تفكر كنيد (و ترفندهاي دشمنان را بشناسيد و خنثي سازيد).

6. دوستان همراز خود را از خودي ها انتخاب كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي آل عمران به دو چهرگي دشمنان اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

119. هأَنتُمْ أُوْلَا ءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتبِ كُلِّهِ وَ إِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 236

هان! شما كساني هستيد كه آنان را دوست مي داريد؛ و [لي ] آنان شما را دوست ندارند. و شما به همه كتاب ها [ي الهي ] ايمان داريد. و هنگامي كه شما را ملاقات مي كنند، مي گويند: «ايمان آورده ايم.» و هنگامي كه خلوت كنند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان [خود را به دندان ] مي گزند! بگو: «به سبب شدت خشمتان بميريد! براستي كه خدا به (اسرار) درون سينه ها داناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. دوستي دوجانبه مفيد است، اما دوستي يك جانبه، يا ريشه در غفلت، خودباختگي و احساس حقارت دارد يا ناشي از نفاق يك طرف دوستي است و در هر صورت دوام نخواهد داشت. اين آيه به دوستي يك طرفه ي مخالفان اسلام با مسلمانان اشاره دارد.

2. اسلام با كافران عادي برخورد ملايمي دارد و حتي سهمي از زكات را براي جذب آنان به اسلام قرار داده است، اما با منافقان با شدت و لحن تند برخورد مي كند و به آنان مي گويد: «از خشمِ لبريزتان بميريد.» و بدين وسيله آنان را تحقير مي كند؛ «1» چرا كه نفاق پديده اي پرخطر است. «2»

3. ايمان مسلمانان كامل است؛ چون به اصل همه ي كتاب هاي

آسماني ايمان دارند و مطالب آنها را تأييد مي كنند، همان طور كه به پيامبران گذشته اعتقاد دارند؛ ولي ايمان مخالفان اسلام ناقص است، چون به برخي از كتاب ها و پيامبران ايمان ندارند و از اين روست كه مسلمانان را دوست ندارند و با آنها دشمني مي ورزند.

4. تعبير «گزيدن سرانگشتان به دندان»، كنايه از شدّت خشم كافران

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 237

منافق صفت نسبت به مسلمانان است. آري، آنان از خشم لبريز شده اند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان كينه توزي داريد (پس مراقب خطر آنان باشيد).

2. دوستي شما با مخالفان اسلام يك طرفه است و آنان منافقانه با شما برخورد مي كنند.

3. با دشمنان اسلام دوستي نكنيد «2» و شعار «مرده باد» به آنان بگوييد.

4. دشمنان اسلام بدانند كه خدا از نقشه هاي آنان آگاه است و آنها را خنثي مي سازد (پس سزاوار است از غصه و خشم بميرند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيستم سوره ي آل عمران با بيان يكي ديگر از نشانه هاي دشمنان منافق صفت، به راهكار مقابله با حيله هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

120. إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا و إِنْ تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بَمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

اگر نيكي به شما برسد، آنان را ناراحت مي كند، و اگر (حادثه) بدي براي شما رخ دهد، بدان شاد مي شوند. و اگر شكيبايي نماييد و

[خودتان را] حفظ كنيد، نيرنگشان، هيچ چيزي به شما زيان نمي رساند؛ حتماً خدا به آنچه انجام مي دهند احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 238

1. امنيت مسلمانان در برابر نقشه هاي شوم دشمنان، مشروط به استقامت و داشتن تقواست. صبر و پايداري در برابر دشمنان بيروني و دروني از عوامل مهم پيروزي است. «1»

اي دل صبور باش و مخور غم كه عاقبت اين شام صبح گردد و اين شب سحر شود

(حافظ)

2. خداي متعال در آيات فوق به مسلمانان هشدار داد و اعلام خطر عمومي كرد كه دوستان و محرمان اسرار خويش را از منافقان انتخاب نكنند و نشانه هاي آنان را نيز بيان كرد، اما متأسفانه بسياري از مسلمانان از اين هشدار غفلت ورزيدند و در نتيجه، گرفتار نابساماني هاي فراوان شدند.

ده ها سال است كه مسلمانان با خطر اسرائيل روبه رو شده اند اما هنوز عده اي فريب لبخندهاي دروغين سران صهيونيسم و حاميان آنها را مي خورند و به وعده هاي آنان دل خوش مي دارند و آنها را دوست و محرم اسرار خويش مي پندارند، در حالي كه نشانه هايي كه قرآن بيان كرده در آنها مشاهده مي شود.

آري، آنها مسلمانان را دوست ندارند و جز پريشاني و رنج براي آنان نمي خواهند و آثار خشم و دشمني در گفتار و كردار آنها هويداست.

3. دشمن از خوبي ما ناراحت و از ناراحتي ما خوشحال مي شود؛ پس هرگاه

ديديم دشمن از كرده ي ما خوشحال است، بدانيم كه اعمال ما به ضرر مسلمانان بوده است و ضربه اي خورده ايم و هرگاه دشمن از كرده ي ما ناراحت شد، بايد بدانيم كه اعمال ما به نفع مسلمانان بوده است و موفقيتي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 239

به دست آورده ايم.

4. يكي از نشانه هاي منافقان، در حالات رواني آنها ظاهر مي شود و مطالعات روان شناختي در عكس العمل ها و شادماني و ناراحتي دشمنان، ما را به شناخت آنها ره نمون مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان نفاق پيشه ي اسلام را از حالات رواني آنها بشناسيد.

2. راهكار مقابله با توطئه هاي دشمنان منافق، پايداري و پارسايي است.

3. دشمنان منافق، نيكي شما را نمي خواهند (پس براساس خوش آيند آنان عمل نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و يكم سوره ي آل عمران به مقدمات جنگ احد اشاره مي كند و مي فرمايد:

121. وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوَّي ءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و (به ياد آر) هنگامي را كه [در جنگ احد] بامدادان، از [ميان ] خانواده ات بيرون رفتي، كه محل هايي براي جنگ مؤمنان آماده كني؛ و خدا شنواي داناست.

داستان آيه:

در سال دوم هجري، مسلمانان بر كفار قريش پيروز شدند، اما در سال بعد كفار مكه به سرپرستي ابوسفيان با سه هزار سواره و دو هزار پياده و تجهيزات كامل به سوي مدينه حركت كردند. عباس، عموي پيامبر، كه در مكه

زندگي مي كرد، ماجراي حمله ي كفار را در نامه اي نوشت و به مدينه فرستاد. پيامبر صلي الله عليه و آله پس از اطلاع از اين خبر، يك گروه شناسايي فرستادند و خبر حركت لشگر ابوسفيان تأييد شد؛ آن گاه در روز جمعه جلسه اي تشكيل دادند و با مسلمانان در مورد جنگ با كفّار مشورت كردند. در اين جلسه دو ديدگاه مطرح شد:

الف) مسلمانان در شهر مدينه بمانند و در كوچه ها سنگر بگيرند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 240

ب) مسلمانان از مدينه خارج شوند و در بيرون شهر با دشمن بجنگند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله متمايل به ديدگاه اول بود، اما ديدگاه دوم كه با حماسه و شجاعت مطرح مي شد، در بين جوانان طرف دار بيش تري داشت؛ از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله به ديدگاه اكثريت و جوانان احترام گذاشت و نظر آنها را ترجيح دادند.

آن حضرت با يك نفر براي انتخاب محل اردوگاه سپاه از شهر خارج شدند. و محلي را در دامنه ي كوه احد، كه شرايط نظامي خوبي داشت، برگزيدند. آيه ي فوق به اين ماجرا و انتخاب مكان سپاه اشاره مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. انتخاب پايگاه نظامي و مناطق حسّاس و مهم دفاعي، كار هر شخصي نيست و فرمانده جنگ اين كار را به عهده مي گيرد؛ «1» از اين رو پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شخصاً اقدام به اين كار كرد.

2. برنامه ريزي هاي فني، جغرافيايي و طبيعي عمليات نظامي، بايد قبل از شروع جنگ و در فضايي آرام

صورت گيرد؛ «2» از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله صبحگاهان به همراه يك نفر اقدام به اين كار كرد.

3. قرآن كريم كتاب هدايت است و به وقايع تاريخي نيز از ديدگاه هدايتي مي نگرد و به مسلمانان آموزش مي دهد و نكات حساس نظامي را يادآوري مي كند.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از خطرها غافل نمي شدند و قبل از روبه رو شدن با دشمن، چاره انديشي و برنامه ريزي مي كردند و شخصاً در صحنه حاضر مي شدند. آري، رهبران الهي بايد اين گونه باشند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 241

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي به فكر خطر دشمنان باشند و چاره انديشي كنند.

2. فرمانده سپاه، براي نبرد برنامه ريزي كند.

3. فرمانده سپاه قبل از شروع جنگ از محل نبرد بازديد كند (و موقعيت ها را شناسايي نمايد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و دوم سوره ي آل عمران با اشاره به سستي گرايان، نقش ولايت و توكل را در جنگ احد بيان مي كند و مي فرمايد:

122. إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلَا وَ اللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

[و نيز به ياد آر] هنگامي را كه دو دسته از شما آهنگ كردند كه سستي ورزند؛ و خدا [سرپرست و] ياور آن دو (دسته) بود؛ و (اگر دسته اي سستي كردند) پس مؤمنان بايد، تنها بر خدا توكّل كنند.

شأن نزول:

در جنگ احد سپاه

هزار نفري مسلمانان به فرماندهي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از مدينه خارج شد و به طرف اردوگاه خود در دامنه ي كوه احد به راه افتاد. اين حركت نظامي به صورت پياده انجام مي شد و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسير از سپاه سان مي ديدند و صفوف آنها را منظم مي كردند.

اما دو طايفه از مسلمانان به نام «بنو سَلمه و بنو حارثه» سستي به خرج دادند و از وسط راه به مدينه باز گشتند. شايد علت تصميم آنها اين بود كه طرف دار دفاع در شهر بودند.

و در همين حال گروه ديگري كه سيصد نفر بودند، از سپاهيان اسلام جدا شدند و به مدينه بازگشتند. اين گروه يا پيروان «عبد اللّه بن ابي» بودند، كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 242

طرف داران دفاع در شهر بودند، و يا گروهي از يهوديان هم پيمان عبد اللّه بن ابي بودند كه پيامبر حضور آنها را در سپاه نپذيرفت، مگر آن كه مسلمان شوند.

اما پس از مدتي اين گروه سيصد نفري از تصميم خود بازگشتند و به همكاري با مسلمانان ادامه دادند. آيه ي فوق به همين قطعه از ماجراي احد اشاره كرده كه دو طايفه از مسلمانان ابتدا سست شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سپاه هفتصد نفري مسلمانان در كوه احد پس از اقامه ي نماز صبح با پيامبر صلي الله عليه و آله صفوف خود را منظم نمودند و يك گروه پنجاه نفري از تيراندازان ماهر مأمور حفظ دهانه ي شكاف كوه شدند و پيامبر به

آنان سفارش كردند كه هرگز اين منطقه را خالي نگذارند.

در مقابل، ابوسفيان با سپاه پنج هزار نفري و به همراه بت ها و زنان زيبا حضور داشتند.

ابوسفيان، گروه ويژه ي دويست نفري را مأمور كرد كه از پشت سر به سپاه اسلام حمله كنند و آنان از همان دهانه ي شكاف كوه حمله نمود.

در مرحله ي اول جنگ، سپاه كفار شكست خورد و مسلمانان پيروز شدند؛ از اين رو گروه نگهبان دهانه ي كوه محل را ترك كردند و گروه ويژه ي دويست نفري از پشت به مسلمانان حمله كردند و سپاه اسلام در محاصره ي دشمن قرار گرفت.

بدين ترتيب در مرحله ي دوم سپاه اسلام شكست خوردند و هفتاد نفر از مسلمانان، از جمله حمزه عموي پيامبر صلي الله عليه و آله شهيد شدند.

گروهي از مسلمانان به كوه فرار كردند، اما برخي ديگر، از جمله علي عليه السلام ماندند و پروانه وار گرد پيامبر صلي الله عليه و آله چرخيدند و از او دفاع كردند، به طوري كه شصت زخم و ضربه بر سر و صورت و بدن علي عليه السلام وارد شد و در همين جنگ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 243

بود كه شمشير علي عليه السلام شكست و پيامبر صلي الله عليه و آله ذوالفقار را به او داد.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

پيامبر صلي الله عليه و آله پيك وحي را در ميان زمين و آسمان مشاهده كرد كه مي گويد: «لا سيف الّا ذو الفقار و لا فتي الّا علي؛ «1» هيچ شمشيري جز

ذو الفقار و هيچ جوان مردي جز علي نيست.»

در اين بين، يكي از سربازان دشمن پنداشت كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را شهيد كرده است؛ از اين رو اين مطلب را با صداي بلند اعلام كرد.

اين شايعه، ابتدا موجب تزلزل بيش تري در مسلمانان شد و برخي ديگر نيز فرار كردند، اما در نهايت به نفع مسلمانان تمام شد و دشمن كينه توز، به گمان اين كه پيامبر را كشته است، همان شب احد را به قصد مكه ترك كرد.

در مرحله ي سوم، سپاه مشركان، به گمان اين كه پيامبر كشته شده است، به سرعت به طرف مكه حركت كردند، اما در بين راه تصميم گرفتند كه به مدينه بازگردند و شهر را غارت كنند و مسلمانان را در هم بكوبند و اگر پيامبر هم زنده است او را به قتل برسانند؛ به همين جهت فرمان بازگشت صادر شد و اين خبر خيلي زود به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد.

در اين بين آيه ي فوق و چند آيه ي بعد نازل شد و روحيه ي مسلمانان را تقويت كرد و به دنبال آن پيامبر صلي الله عليه و آله يك فرمان عمومي براي حركت به سوي مشركان داد، به طوري كه حتي مجروحان جنگ احد نيز آماده ي پيكار با دشمن شدند و از مدينه حركت كردند و به تعقيب دشمن پرداختند.

خبر حركت مسلمانان به مشركان قريش رسيد و از روحيه ي عجيب مسلمانان به وحشت افتادند. آنها كه گمان مي كردند نيروي تازه نفسي از مدينه به مسلمانان پيوسته است، ترسيدند كه برخورد دو باره نتيجه ي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 244

نهايي جنگ را به زيان آنها تغيير دهد؛ لذا به طرف مكه بازگشتند.

2. افراد سست عنصر، هم خود در جنگ سستي مي كنند، و هم ديگران را به سستي مي كشانند، پس سپاه اسلام و فرماندهان آنها نبايد بر اين گونه افراد تكيه كنند.

3. توكل بر خدا بدين معناست كه انسان با استفاده از وسايل عادي تلاش خود را بنمايد اما تكيه ي اصلي اش بر خدا باشد كه علت همه ي علت ها و مبدأ همه ي قدرت هاست؛ پس توكل به معناي دست برداشتن از عوامل مادي و سستي در كارها نيست.

تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافري است راهرو گر صد هنر دارد، توكل بايدش

(حافظ)

4. در اين آيه به نقش ولايت الهي و توكل در جنگ اشاره شده است.

سرپرستي و ولايت خدا هدايت كننده و ياور انسان است و توكل بر او، روحيه ي سپاهيان را بالا مي برد و آنان را از سستي دور مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سستي هاي گذشته، عبرت بگيريد (و در جنگ ها سستي نكنيد تا شكست نخوريد).

2. توجه به ولايت الهي و توكل بر او از عوامل نجات از سستي است.

3. مؤمنان در جنگ (و غير آن) تنها به خدا تكيه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي آل عمران پيروزي مسلمانان در جنگ

بدر را يادآور مي شود و با تقويت روحيه ي مسلمانان مي فرمايد:

123. وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 245

و بيقين خدا شما را در (جنگِ) «بدر» ياري كرد؛ در حالي كه شما، خوار بوديد. پس [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ كنيد، باشد كه شما سپاسگزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق پس از شكست مسلمانان در جنگ احد، و در حقيقت، براي تقويت روحيه و دلگرمي آنان نسبت به آينده نازل گرديد و به پيروزي چشم گير مسلمانان در ميدان بدر «1» اشاره كرد و فرمود: خدا شما را در بدر پيروزي داد، در حالي كه نسبت به دشمن ضعيف بوديد و از نظر عدّه و تجهيزات قابل مقايسه با آنها نبوديد. تعداد شما در جنگ بدر 313 نفر و تعداد مشركان بيش از هزار نفر بود، ولي در نهايت آنان را به سختي شكست داديد؛ پس اكنون نيز نااميد نباشيد كه با ياري خدا مي توانيد شكست احد را جبران كرده، بر دشمن پيروز شويد.

2. يادآوري پيروزي هاي گذشته و امدادهاي غيبي در ميدان هاي نبرد سبب تجديد خاطره ي پيروزي و دل گرمي سپاهيان نسبت به آينده و تقويت روحيه ي آنان مي شود.

3. تقوا، پارسايي و خود نگه داري، زمينه ساز سپاس گزاري است؛ چرا كه، از طرفي، حفظ خود از ضررهاي روحي و جسمي و عذاب الهي، با توفيق الهي ممكن است و اين توفيق مستلزم سپاس گذاري به درگاه خداست، و از طرف ديگر، پرهيز از گناهان و انجام

دادن واجبات، يعني رعايت تقوا، سبب مي شود كه پرده هاي جهل و غرور كنار برود و انسان حقايق هستي را درك كند و همه ي نعمت ها را از خدا بداند و در نتيجه، سپاس گزار خدا گردد و در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 246

اين صورت است كه متوجه مي شود پيروزي ها از خداست و از او تشكر مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شكست ها شما را نااميد نسازد كه شما پيروزان ديروزيد.

2. رهبران الهي و فرماندهان سپاه با يادآوري پيروزي هاي گذشته روحيه ي سپاهيان را تقويت كنند.

3. پارسايي زمينه ساز سپاس گزاري است.

***

قرآن در آيه ي صد و بيست و چهارم سوره ي آل عمران به برخي امدادهاي غيبي در جنگ بدر اشاره مي كند و مي فرمايد:

124. إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُم رَبُّكُمْ بِثَلثَةِ ءَالفٍ مِّنَ الْمَلئِكَةِ مُنزَلِينَ

آنگاه كه به مؤمنان مي گفتي: «آيا [براي ] شما كافي نيست كه پروردگارتان، شما را با سه هزار (نفر) از فرشتگان فرود آمده، ياري تان كند؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از كارهاي فرماندهان سپاه، اميدوار كردن رزمندگان و مقاومت بخشيدن به آنها، با توجه دادنشان به امدادهاي غيبي است. اين مطلب نور اميد را در دل سپاهيان برمي افروزد، و روح توكّل به خدا را در آنها مي دمد و استقامتشان را چند برابر مي كند. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز فرماندهي جنگ بدر را به عهده داشتند و روحيه ي سپاهيان را تقويت

مي كردند.

2. هرگاه خدا اراده كند، فرشتگان الهي به خدمت و ياري مجاهدان مؤمن

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 247

مي شتابند و به آنان نيرو مي بخشند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رزمندگان اسلام منتظر امدادهاي غيبي باشند.

2. فرماندهان جنگي با يادآوري امدادهاي غيبي، روحيه ي سپاهيان را تقويت كنند.

3. علاوه بر نيروهاي مادي، نيروهاي معنوي (فرشتگان) نيز در جنگ ها نقش دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و پنجم سوره ي آل عمران با يادآوري امدادهاي غيبي مي فرمايد:

125. بَلَي إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ وَ يَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ ءَالفٍ مِّنَ الْمَلئِكَةِ مُسَوِّمِينَ

آري، اگر شكيبايي (و استقامت) كنيد و [خودتان را] حفظ كنيد، و [دشمنان ] با همين سرعتشان به (سراغ) شما آيند، پروردگارتان شما را با پنج هزار (نفر) از فرشتگان، نشانه گذار، مدد خواهد كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل سخن از امداد سه هزار فرشته بود و در اين آيه سخن از پنج هزار فرشته است؛ چرا كه تعداد دشمن در جنگ احد حدود پنج هزار نفر بود و نيازها و شرايط نظامي و روحي رزمندگان، كمك بيش تري را

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 248

مي طلبيد. سپاهيان ابوسفيان براي غارت مدينه از نيمه ي راه بازگشته بودند و

اين در حالي بود كه سپاه اسلام شكست خورده و زخمي و خسته بودند و از اين رو نياز به تقويت روحي و رزمي داشتند.

2. آيه ي فوق در مورد جنگ احد است، اما ياري مؤمنان و امدادهاي غيبي يكي از سنت هاي پروردگار است كه با تغيير زمان، مكان و افراد، عوض نمي شود. «1»

3. برخي از فرشتگان نشانه هاي ويژه اي دارند. فرشتگان امدادگر نيز از نيروهاي ويژه و نشان دار بودند كه با نمايش نشانه ها و نشانه گذاري، يعني با تقويت روحي سپاه اسلام و نمايان كردن شوكت آنان دشمن را دچار دلهره و يأس و شكست مي كردند. (م)

آموزه ها و پيام ها:

1. براساس استقامت، پارسايي و نياز مؤمنان، امدادهاي غيبي افزايش مي يابد.

2. اگر امدادهاي غيبي را مي طلبيد، صبر و تقوا پيشه سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و ششم سوره ي آل عمران به تأثيرات روحي امدادهاي غيبي و سرچشمه ي پيروزي ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

126. وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَي لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

و خدا آن (وعده امداد غيبي) را جز مژده اي براي شما و براي آرامش دل هاي شما بدان، قرار نداده است. و پيروزي جز از جانبِ خداي شكست ناپذير فرزانه، نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. شكست و پيروزي تنها به دست خداست و ياري فرشتگان براي بشارت و تقويت روحيه ي شماست تا بهتر دفاع كنيد و در امتحان الهي پيروز

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 249

شويد.

2. فرماندهان سپاه بايد به نيازهاي معنوي و روحي رزمندگان توجه كنند و به امدادهاي غيبي مژده دهند و روح اميد را در دل رزمندگان زنده نمايند تا به آمادگي دفاعي آنها لطمه وارد نشود.

3. امكانات نظامي، علمي و رواني، همه مقدمات پيروزي اند و بدون رخصت الهي كاري از آنان ساخته نيست و پيروزي فقط از جانب خدا ميسّر مي شود؛ چون همه ي قدرت ها و علت ها منتهي به اوست.

4. قدرت شكست ناپذير الهي همراه با حكمت و فرزانگي اوست؛ پس ممكن است طبق حكمت و به دلايل خاصي رخصت دهد كه مؤمنان در مرحله اي موقتاً شكست بخورند و در جاي ديگر پيروز شوند، ولي پيروزي نهايي از آن مؤمنان است چون خداي شكست ناپذير، ياري گر آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به امكانات (نظامي و غير آن) دل خوش نداريد كه پيروزي (و شكست) شما به دست خداست.

2. اگر پيروزي مي خواهيد، به خدا روي آوريد كه او قدرتمندي فرزانه است.

3. امدادهاي غيبي، موجب آرامش رواني و مژده به مؤمنان است.

4. با يادآوري امدادهاي غيبي، روحيه ي رزمندگان را تقويت كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هفتم سوره ي آل عمران به سرانجام سپاه كفر اشاره مي كند و مي فرمايد:

127. لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُواْ خَآئِبِينَ

(اين وعده) براي اين است كه ريشه كساني را كه كفر ورزيدند قطع كند؛ يا آنها را با خواري بازگرداند؛ و نااميدانه برگردند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 250

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان پس از جنگ احد تصميم گرفتند به مدينه بازگردند و پيامبر صلي الله عليه و آله را بكشند و مدينه را خراب كنند، اما وقتي كه از حركت مجدد مسلمانان پس از شكست اوليه در جنگ احد آگاه شدند، ترسيدند و ذليلانه از مقابل لشگر اسلام گريختند. «1» و از كشتن پيامبر و نابود كردن مسلمانان و غارت مدينه نااميد شدند «2» و اين پس از شكست اوليه، يك پيروزي براي مسلمانان به شمار مي آيد.

2. امدادهاي غيبي الهي براي مؤمنان مجاهد تا ريشه كن شدن «3» و يا نااميد و ذليل شدن كافران ادامه مي يابد؛ همان طور كه مشركان مكه از حركت مجدّد به سوي مدينه نااميد شدند و باخواري بازگشتند.

3. اين آيه به فرماندهان سپاه اسلام آموزش مي دهد كه اهداف الهي جهاد مقدس را براي لشكريان روشن سازند تا با آگاهي و اميد بيشتري به سوي ميدان بشتابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام دشمنان اسلام نابودي يا شكست ذليلانه است.

2. اهداف جهاد را براي سپاهيان بيان كنيد (تا روحيه ي آنان تقويت شود).

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 251

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هشتم سوره ي آل عمران

راه توبه و بازگشت را براي مشركان مي گشايد و مي فرمايد:

128. لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْ ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظلِمُونَ

هيچ چيز از اين كار [ها] با تو نيست (و اختياري در اين امور نداري). يا [خدا] توبه آنان را مي پذيرد، يا عذابشان مي كند؛ چرا كه آنان ستمگرانند.

شأن نزول:

حكايت شده كه در جنگ احد دندان و پيشاني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شكست و ضربات سختي به مسلمانان وارد شد.

در اين هنگام پيامبر اكرم از آينده ي مشركان نگران شد و پيش خود گفت: «چگونه چنين جمعيتي رستگار خواهند شد كه با پيامبر خود اين گونه رفتار مي كنند، در حالي كه وي آنها را به سوي خدا دعوت مي كند!» «1» آيه ي فوق فرود آمد و به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. افرادي كه از توبه يا مجازات آنها سخن گفته شده است، يا كافراني هستند كه در اين جنگ ضربه هاي سختي به مسلمانان وارد ساختند و دندان و پيشاني پيامبر صلي الله عليه و آله را شكستند؛ و يا مسلماناني هستند كه از ميدان جنگ فرار كردند و پس از جنگ پشيمان شدند و از پيامبر صلي الله عليه و آله تقاضاي عفو كردند.

البته احتمال اول با داستان نزول آيه سازگارتر است هر چند مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

2. خدا وسايل پيروزي و امدادهاي غيبي را در اختيار مؤمنان قرار مي دهد و يكي از چهار سرنوشت را براي كافران مقرر مي سازد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 252

الف) ريشه كن كردن آنها؛

ب) تحميل نااميدي ذليلانه بر آنها؛

ج) قبولي توبه ي آنها (در صورت بازگشت و شايستگي آنها)؛

د) مجازات آنان به خاطر ستم هايي كه كردند. «1»

3. يكي از الطاف الهي آن است كه براي كساني كه اشتباه كرده اند و حتي براي دشمنان اسلام كه صدمه هاي بزرگي به مسلمانان زده اند راه توبه را بازگذاشته است و اين كمال لطف پروردگار نسبت به بندگان خويش است.

مشو نوميد از ظلمي كه كردي كه درياي كرم توبه پذير است

4. اگر خدا كسي را ببخشد به خاطر لطف اوست اما اگر كسي را عذاب كند به خاطر ستمكاري خود اوست. آري، كساني كه راه كفر و شرك را در پيش گيرند به خود و جامعه ستم كرده اند چون سرمايه هاي وجودي خود را نابود و زمينه ي انحراف ديگران را نيز فراهم كرده اند و از اين رو سزاوار مجازات شده اند.

5. يكي از نشانه هاي صداقت پيامبر صلي الله عليه و آله و امانت داري ايشان در نقل آيات الهي آن است كه آياتي را كه از او سلب مسئوليت مي كند، با كمال صداقت و شهامت براي مردم باز مي خواند، از جمله همين آيه كه مي فرمايد:

«تو كاره اي نيستي ومسئوليتي در قبال آنها نداري».

6. آيه ي فوق با مؤثّر بودن شفاعت پيامبر صلي الله عليه و آله و دعاي ايشان و يا عفو او منافاتي ندارد. مقصود از جمله ي «هيچ گونه اختياري نداري» آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله هيچ كاري را مستقلًا

نمي تواند انجام دهد، ولي به فرمان خدا و با اذن و اجازه ي او مي تواند «2» ببخشد يا شفاعت نمايد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 253

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در قلمرو كار خويش مسئول اند، نه بيش تر از آن.

2. در خارج از حوزه ي مسئوليت خويش دخالت نكنيد.

3. اگر مي خواهيد از عذاب الهي نجات يابيد ستم نكنيد.

4. خدا (آن قدر مهربان است كه) راه توبه و بازگشت را براي مخالفان اسلام نيز گشوده است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و نهم سوره ي آل عمران به حكومت و آزادي اراده و لطف الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

129. وَ لِلَّهِ مَا فِي السَّموتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آنِ خداست. هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد، مي آمرزد و هر كس را (مستحق بداند و) بخواهد، عذاب مي كند؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. رحمت خدا حكمت او را از بين نمي برد؛ زيرا هم چون حسّ ترحّم ما از احساسات سرچشمه نمي گيرد هميشه آميخته با حكمت است؛ و حكمت ايجاب مي كند كه گناهكاران (جز در موارد خاصي) مجازات شوند؛ «1» از اين رو خداوند بر اساس حكمت خود و شايستگي افراد، برخي از گناهكاران را مي بخشد

و برخي را مجازات مي كند.

2. افراد مشمول لطف و يا خشم خدا مشخص نشده اند، تا دچار غرور و يا نااميدي نشوند. و در ميان ترس و اميد (خوف و رجا) باشند. «2» اين خود يك

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 254

روش تربيتي است.

3. بخشش و عذاب خدا به اراده ي الهي بستگي دارد، اما اين اراده زمينه هايي دارد؛ يعني انسان در خود يا جامعه زمينه هايي را به وجود مي آورد و مستحق عذاب يا رحمت خدا مي گردد و بخشش و مجازات الهي براساس استحقاق افراد و حكمت است نه بي حساب و دل خواه.

4. فرمان روايي آسمان ها و زمين به دست خداست، پس او مي تواند هرگونه كه بخواهد حكم كند و هيچ چيز مانع اراده ي او نيست؛ و البته او آمرزشگر و مهرورز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اراده ي الهي كاملًا آزاد و بانفوذ است و هيچ چيز مانع آن نيست.

2. بخشش ومجازات شما به دست خداست (پس به درگاه غير او نرويد).

3. حكومت و قدرت و اراده ي الهي با لطف و بخشش همراه است.

***

قرآن كريم در آيات صد و سي ام و صد و سي و يكم سوره ي آل عمران به ممنوعيت رباخواري و پيامدهاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

130 و 131. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأْكُلُواْ الرِّبَواْ أَضْعفاً مُّضعَفَةً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* وَ اتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لَلْكفِرِينَ

اي

كساني كه ايمان آورده ايد، ربا (و سود) را چندين برابر مَخوريد. و [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ كنيد، باشد كه شما رستگار شويد.* و [خودتان را] از آتشي كه براي كافران آماده شده، حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات فوق و هشت آيه ي بعد در ميان آيات مربوط به جنگ احد قرار

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 255

گرفته اند؛ چرا كه از طرفي قرآن كتاب هدايت و راه نمايي و تربيت انسان به سوي كمال مطلق است؛ از اين رو در آن، مطالب متنوع مربوط به جنگ، مسائل اقتصادي، اخلاقي و داستان وجود دارد و اين لازمه ي تربيت عمومي است؛ پس قرآن يك كتاب معمولي يا تخصصي در يك علم خاص نيست كه داراي فصول منظم باشد.

و از طرف ديگر، قرآن تدريجاً و طي 23 سال، بر اساس نيازهاي زماني و مكاني و ضرورت ها و وقايعي، براي راه نمايي مردم بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است. البته بين مطالب آيات قبل و اين آيه ارتباطي وجود دارد؛ چرا كه شرك و جنگ با اسلام از انحرافات اجتماعي به شمار مي آيد، همان طور كه رباخواري يك انحراف اجتماعي و اقتصادي، و نوعي جنگ با خداست. «1»

2. در زمان جاهليت مرسوم بود كه بدهكار چناچه قادر به پرداخت بدهي خود نبود از طلبكار تقاضا مي كرد كه مجموع سود و اصل بدهي را به شكل سرمايه ي جديدي با او محاسبه كند و سود آن را (دوباره) بگيرد. «2» ربا خواران در عصر ما

نيز گاهي چنين روش ظالمانه اي دارند، اما قرآن كريم در آيه ي فوق اين شيوه را مردود اعلام مي كند.

البته ممكن است مقصود سودهاي كلان باشد، كه رباخواري در نهايت منتهي به اين سودهاي چند برابر و كلان مي شود؛ از اين رو قرآن با اصل رباخواري به مبارزه برخاست.

3. روش قرآن كريم در برخورد با انحرافات ريشه دار اجتماعي اين است كه با زمينه سازي تدريجي افكار عمومي را با مفاسد آن گناه آشنا مي سازد و در نهايت قانون قطعي را صريحاً اعلام مي كند. با رباخواري نيز طي چند مرحله برخورد شد:

در مرحله ي اول در آيه ي 39 سوره ي روم به يك پند اخلاقي در مورد ربا قناعت مي شود و مي فرمايد تنها از ديدگاه افراد (كوته بين) است كه ثروت رباخواران از راه سود گرفتن افزايش مي يابد، اما در پيشگاه خدا چيزي بر آنها

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 256

افزوده نمي شود.

در مرحله ي دوم در آيه ي 161 سوره ي نساء، ضمن انتقاد از عادات غلط يهوديان، به عادت زشت رباخواري آنها اشاره شده است.

در مرحله ي سوم در آيه ي مورد بحث (آيه ي 130 سوره ي آل عمران) ممنوعيت رباخواري صريحاً ذكر شده اما تنها به يك نوع شديد ربا اشاره شده است.

در مرحله ي چهارم در آيات 275- 279 سوره ي بقره رباخواري نوعي جنگ با خدا معرفي شده و با آن به شدت برخورد شده.

4. تقوا اقسامي دارد:

الف) در مورد انجام گناهان؛

ب) در مورد ترك واجبات؛

ج) نسبت به مسائل اخلاقي؛

د) نسبت به مسائل اقتصادي.

كه در آيه ي فوق قسم اخير تقوا

و پارسايي گوشزد شده است. آري، اهميت تقواي اقتصادي كم تر از اقسام ديگر تقوا نيست.

5. رباخواران نه در دنيا رستگار و پيروز مي شوند و نه در آخرت.

رباخواري در دنيا سبب تشديد اختلافات طبقاتي و فشار بر محرومان و انفجار جامعه مي گردد و در بسياري از موارد رباخواران در شعله هاي خشم مردم گرفتار مي شوند و در قيامت نيز مجازات مي شوند؛ زيرا افرادي بي تقوا هستند كه به جنگ با خدا رفته و ستمگرانه حقوق مردم را پايمال كرده اند.

6. از تعبير «كافران» در آيه ي فوق استفاده مي شود كه رباخواري با روح ايمان سازگار نيست و آتشي كه در انتظار كافران است، دامن گير رباخواران خواهد شد. آري، مسلمانان گناهكار به همان مقدار كه شباهت و هماهنگي با

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 257

كافران دارند، سهمي از آن آتش خواهند داشت. «1»

7. دوزخ هم اكنون نيز موجود است، در مورد محل آن دو ديدگاه در بين مفسران قرآن وجود دارد:

الف) آتش جهنم در باطن و درون اين جهان است، به طوري كه اولياي الهي آن را درك مي كنند.

ب) آتش جهنم محيط بر اين عالم است؛ همان طور كه عالم مستقل جنين، درون جهان فعلي واقع شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري موجب محروميت از سعادت و گرفتاري در آتش مي شود.

2. تقواي اقتصادي داشته باشيد.

3. اگر رستگاري و نجات از آتش را مي طلبيد باتقوا باشيد.

4. سرنوشت رباخواران و كافران همگون است و هر دو گرفتار يك نوع آتش مي شوند.

5. رباخواري با ايمان و رستگاري منافات دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و دوم سوره ي آل عمران به رابطه ي رحمت و اطاعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

132. وَ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و خدا و فرستاده [اش ] را اطاعت كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 258

نكته ها و اشاره ها:

1. اطاعت از دستورات رسول خدا صلي الله عليه و آله، چه در زمينه ي عبادات و چه مسائل حكومتي و سياسي، هم چون اطاعت از فرمان خدا، واجب است.

2. اطاعت از قوانين الهي رحمت آفرين است؛ زيرا زمينه ي سعادت فرد و جامعه را فراهم مي سازد و آنها را از آلودگي و انحراف نجات مي بخشد و مشمول لطف الهي مي كند.

3. روش تربيتي قرآن آن است كه از طرفي به مردم هشدار مي دهد و از كيفر خدا مي ترساند و از طرف ديگر، آنان را تشويق مي كند و به رحمت و پاداش الهي مژده مي دهد. در اين آيه نيز از همين شيوه استفاده شده است.

اين شيوه ي تربيتي از مؤثرترين روش ها در سوق دادن افراد به كمالات و دور كردن آنها از رذايل و كارهاي ناپسند است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرمان رهبر الهي هم چون فرمان خداست.

2. اطاعت از خدا و رهبر الهي رحمت ساز است.

3. با پيروي از قوانين الهي، زمينه ي نزول رحمت الهي را براي خود و جامعه فراهم سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و سوم سوره ي آل عمران همگان را به مسابقه اي با جايزه ي بزرگ فرا مي خواند و مي فرمايد:

133. وَ سَارِعُواْ إِلَي مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّموتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

و بر همديگر پيشي گيريد، به سوي آمرزشي از پروردگارتان؛ و بهشتي كه پهنه آن (به اندازه) آسمان ها و زمين است؛ كه براي پارسايان (خود نگهدار) آماده شده است؛

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 259

نكته ها و اشاره ها:

1. سرعت گرفتن در كارهاي بد و مشكوك- كه خوبي و بدي آن مشخص نيست- نكوهيده است و از اين رو گفته شده: «عجله از شيطان است.» «1»

اما سرعت گرفتن و حتي مسابقه و سبقت در كارهاي نيك، ستودني است.»

2. قرآن در اين آيه به اين نكته ي روان شناختي اشاره كرده است كه اگر انسان در هنگام كار، تنها باشد، معمولًا به صورت عادي آن را انجام مي دهد، ولي اگر چند نفر باشند و كار جنبه ي مسابقه به خود بگيرد، با تمام انرژي و با سرعت كار را انجام مي دهند، به ويژه هنگامي كه جايزه اي ارزشمند نيز تعيين شده باشد.

3. هدف مسابقه، در درجه ي اول بخشش الهي است؛ زيرا رسيدن به هر مقام معنوي بدون آمرزش و شست و شوي از گناه ممكن نيست.

4. واژه ي «عرض» در اين آيه، در مقابل طول نيست تا يك اصطلاح هندسي باشد، بلكه به معناي لغوي آن،

يعني «وسعت» است؛ بدين معنا كه وسعت بهشت همانند وسعت آسمان ها و زمين است. «3»

انسان چيزي وسيع تر از آسمان و زمين نمي شناسد، تا مقياس سنجش قرار داده شود؛ از اين رو قرآن براي نشان دادن وسعت و عظمت بهشت، آن را

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 260

به پهناي آسمان و زمين تشبيه كرده است. «1» آري، بهشت وسعتي بي نهايت دارد، همان طور كه آسمان ها و زمين در نظر انسان بي نهايت اند.

5. از آيه ي فوق و ظاهر برخي تعبيرات ديگر قرآن «2» استفاده مي شود كه بهشت هم اكنون آماده است، اگر چه بر اثر اعمال نيك انسان توسعه مي يابد.

اما در مورد محل فعلي بهشت مفسران قرآن دو احتمال داده اند:

نخست آن كه، بهشت و دوزخ در باطن و درون همين جهان است. همان طور كه در اين جهان موجودات بسياري هستند كه امواج آنها با چشم ما درك نمي شوند. قرآن در سوره ي تكاثر مي فرمايد: «اگر علم اليقين داشتيد دوزخ را مشاهده مي كرديد، سپس به عين اليقين آن را مي ديديد.» «3» از پاره اي احاديث نيز استفاده مي شود كه برخي از مردان خدا، با چشمان حقيقت بين خود، در اين جهان بهشت و دوزخ را مي ديدند. «4»

دوم اين كه، جهان آخرت و بهشت و دوزخ، محيط بر اين جهان است، همانند عالم جنين كه در درون عالم دنيا جاي دارد. «5»

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 261

1. مسابقه در امور معنوي نيكوست.

2. در انجام كارهاي نيك بشتابيد و بر هم ديگر پيشي گيريد.

3. فرجام پارسايان، بهشت پهناور است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و چهارم سوره ي آل عمران صفات پارسايان را بر مي شمارد و مي فرمايد:

134. الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ الْكظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

(همان) كساني كه در راحتي و سختي (و خوشحالي و ناراحتي اموال خود را در راه خدا) مصرف مي كنند، و خشم شديد (خود) را فرو مي برند؛ و از مردم در مي گذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. انفاق و بخشش در حال وسعت، نمي تواند نشانه ي نفوذ كامل سخاوت در اعماق روح انسان باشد. اما بخشش در حال محروميت و تنگ دستي نشانه ي ريشه دار بودن سخاوت در روح انسان است.

2. مقصود از انفاق و بخشش در تنگ دستي چيست و چگونه انجام مي شود؟

در پاسخ به اين پرسش توجه به دو نكته لازم است:

نخست آن كه، افراد تنگ دست نيز مي توانند به مقدار توانايي خود به ديگران انفاق كنند.

و دوم آن كه، انفاق و بخشش منحصر به ثروت و پول نيست، بلكه شامل همه ي مواهب الهي مثل علم، كمك بدني و فكري مي شود. پس افراد محروم و تنگ دست نيز مي توانند از راه هاي گوناگون به ديگران انفاق كنند.

3. نخستين صفت افراد با تقوا انفاق است. اين درست نقطه ي مقابل صفات رباخواران استثمارگر است كه در آيات قبل ذكر شد.

4. پارسايان

خشم خود را كنترل مي كنند «1» و در عصبانيت كاري

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 262

نمي كنند. «1» آري، حالت خشم شديد از حالات خطرناك انسان است كه اگر مهار نشود ممكن است كنترل اعصاب از دست برود و به جنون و ديوانگي منتهي شود و باعث انجام جنايات و تصميمات خطرناك شود كه يك عمر پشيماني به دنبال دارد.

5. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

آن كس كه خشم خود را فرو ببرد، با اين كه قدرت بر اقدام دارد، خدا دل او را از آرامش و ايمان پر مي كند. «2»

6. نكته ي جالب اين است كه در اين آيه بخشودن همه ي مردم مطرح است نه فقط مؤمنان؛ البته مقصود بخشايش كساني است كه شايسته ي آن اند، نه دشمنان خون آشامي كه عفو آنها باعث جرأت و جسارت بيشترشان مي گردد.

7. در آيه ي فوق به صفت عالي احسان و نيكوكاري اشاره شده است؛ يعني انسان نه تنها بايد خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت، كينه را از دل خود بشويد، بلكه با نيكي كردن در برابر بدي (در آن جا كه شايسته است) ريشه ي دشمني را از دل طرف مقابل بركند و قلب او را نسبت به خويش مهربان گرداند.

8. هر كس مي خواهد محبوب خدا شود، بايد احسان كند؛ يعني از مال خود به ديگران ببخشد و خشم خود را فرو برد و از خطاي ديگران در گذرد.

9. مفسران شيعه و اهل سنت در حديثي حكايت كرده اند

كه يكي از كنيزان امام سجاد عليه السلام به هنگام شست و شوي سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش رها شد و امام را مجروح ساخت. امام به او نگاهي كرد و او دريافت كه امام ناراحت شده است؛ بلا فاصله گفت: «و الكاظمين الغَيظ»، امام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 263

فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دو باره گفت: «والعافينَ عَنِ الناس»، امام فرمود: تو را عفو كردم، خدا تو را عفو نمايد. او گفت: «و اللّه يُحِبُّ المُحسنين»، امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش مالي، عفو و جلوگيري از خشم، از صفات پارسايان است.

2. نيكوكار شويد تا محبوب حق گرديد.

3. اگر مي خواهيد محبوب خدا شويد بر خشم و بخل خود مسلط شويد و با گذشت و بخشش با مردم برخورد كنيد.

4. در هر حال (از اموال، علم و قدرت خود) به ديگران ببخشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و پنجم سوره ي آل عمران دو صفت ديگر پارسايان را برمي شمارد و مي فرمايد:

135. وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّواْ عَلَي مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ

و كساني كه چون [كار] زشتي كنند، يا بر خودشان ستم روا دارند، خدا را

ياد كنند؛ پس براي [پيامد] گناهانشان، آمرزش مي طلبند- و چه كسي جز خداست كه [پيامد] گناهان را مي آمرزد؟- و بر آنچه انجام داده اند، در حالي كه آنان مي دانند (كه گناه است)، پافشاري نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «فاحِشه» در لغت به معناي تجاوز از حد و در اصطلاح به معناي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 264

هر عمل بسيار زشت است؛ پس هر گناه زشتي را شامل مي شود و منحصر به اعمال منافي عفت نيست. «1»

2. انسان تا هنگامي كه به ياد خداست، مرتكب گناه نمي شود، و غفلت و فراموشي خدا، زمينه ساز ارتكاب گناهان است.

اما اين غفلت در افراد پارسا و تقوا پيشه ديري نمي پايد، و به زودي به ياد خدا مي افتند و توبه مي كنند و گذشته را جبران مي نمايند. آري تقوا هم چون دستگاه دزدگير است كه در هنگام گناه آژير مي كشد و اعلام خطر مي كند و انسان را به ياد خدا مي اندازد.

3. در روايتي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

اصرار بر گناه آن است كه انسان، گناهي انجام دهد و به دنبال آن استغفار ننمايد و در فكر توبه نباشد. «2»

4. اصرار بر گناه خود يكي از گناهان كبيره است. «3» آري، اصرار بر گناه نشانه ي سبك شمردن آن و غفلت از ياد خداست؛ البته اصرار بر گناه اگر آگاهانه باشد خطرناك است و با مقام پارسايان سازگار نيست.

5. اصرار بر گناه، آن را ريشه دار مي كند. امام عارفان در اين مورد مي فرمايد:

انسان هر عملي بكند يك ريشه اي در نفس

پيدا مي شود. اولش آسان است. يك معصيتي، مي تواند زودي برگردد. يك قدري كه اضافه شد مشكل تر مي شود. هر چه برود طرف پيري، اين قوي تر مي شود و انسان ضعيف تر مي شود، اراده ي انسان ضعيف تر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 265

مي شود ...

نگذاريد براي پيري توبه را نگوييد كه ما وقتي كه حالا رسيديم به بالاتر، آن وقت؛ آن وقت ديگر نمي شود. همين طور وسوسه مي كند شيطان تا آخر كه نگذارد ما با ايمان وارد بشويم به آن عالم ... «1»

6. تنها خداست كه گناهان را مي بخشد؛ «2» آري، كيفر گناهكاران و بخشودن آنها تنها به دست خداست و اگر كسي نيز در اين بين شفاعت كند، حتماً با رخصت خداست.

7. به گناهان ذنوب گفته مي شود چون آثاري را به دنبال دارند. «3» در استغفار، از خدا مي خواهيم كه آثار و عواقب گناهان را بردارد. البته گاهي آثار و عواقب گناه وضعي است كه در دنيا ظاهر مي شود، مثل كسي كه در خوردن اسراف مي كند و بيمار مي شود؛ و گاهي آثار گناه، عذاب و كيفر الهي است كه در آخرت ظاهر مي شود.

گناه، ظلم به خويش است؛ چون گناهكار استعدادهاي خود را هدر مي دهد و خود را از كمالات دور مي كند و به عذاب خدا گرفتار مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ياد خدا زمينه ساز استغفار و ترك گناه است.

2. گناهكاران فقط به آمرزش الهي اميدوار باشند.

3. توجه به خداوند و توبه ي فوري در هنگام گناه، از نشانه هاي افراد با تقواست.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 266

4. پس از گناه باز هم به ياد خدا باشيد و برگرديد (كه راه توبه باز است).

5. آگاهانه اصرار بر گناه نكنيد (كه خطرناك است).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و ششم سوره ي آل عمران به پاداش پارسايان اشاره مي كند و مي فرمايد:

136. أُوْلئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعمِلِينَ

آنان، پاداششان آمرزشي از جانب پروردگارشان، و بوستان هايي است كه از زير [درختان] ش، نهرها روان است؛ كه در آن جا ماندگارند؛ و پاداشِ اهلِ عمل، نيكوست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق نخست به مواهب معنوي، هم چون آمرزش، كه دل و جان را شست و شو مي دهد، سپس به مواهب ديگر بهشت، هم چون باغ هاي بهشتي، اشاره شده است.

2. پاداش هاي الهي براي پارسايان است كه اهل عمل اند نه اهل حرف كه هميشه از تعهدات و مسئوليت هاي خويش گريزان اند. آري، تنها با آرزو نمي توان به الطاف خدا رسيد بلكه كار و عمل لازم است. «1»

خوشا حال آنان كه زحمت كشند كه زحمت كشان طعم راحت چشند

آموزه ها و پيام ها:

1. پارسايان فرجامي نيكو دارند و آمرزيده و وارد بهشت مي شوند.

2. در صحنه ي عمل پارسا باشيد تا مشمول پاداش هاي الهي گرديد.

3. آمرزش و بهشت

الهي مشروط به تقوا و عمل است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 267

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و هفتم سوره ي آل عمران همگان را به جهان گردي فرا مي خواند و مي فرمايد:

137. قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

بيقين، پيش از شما، سنّت ها [و روش هايي وجود داشته كه ] سپري شده است. پس در زمين گردش كنيد و بنگريد فرجامِ تكذيب كنندگان چگونه بوده است؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. سنت ها و قوانين الهي در گذشته اجرا شده و در آينده نيز تكرار خواهند شد. در اين سنت ها، پيشرفت افراد با ايمان، مجاهد، متحد و بيدار، و شكست و نابودي ملت هاي پراكنده، بي ايمان و آلوده به گناه پيش بيني گرديده است. «1» اين امور بارها در تاريخ بشر اتفاق افتاده و به عنوان قوانين اجتماعي و تاريخي ثبت شده است.

2. نمونه هايي از سنت هاي الهي كه در ملت هاي پيشين وجود داشته است عبارت اند از:

الف) آزمايش هاي الهي ملت ها؛

ب) امدادهاي غيبي براي مؤمنان مجاهد؛

ج) مهلت دادن به ستمگران؛

د) نجات ملت هاي حق پذير؛

ه) هلاكت و نابودي ملت هاي تكذيب كننده ي حق؛

و) رسيدن مردان خدا به اهداف خويش در اثر مقاومت؛

ز) خنثي سازي توطئه هاي كافران از جانب خدا. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 268

3. جهان گردي و گردش گري مورد تأييد اسلام است. و به آن اهميت زيادي داده شده است؛ اما جهان گردي هدف دار و توأم با انديشه، براي مشاهده ي آثار عظمت خدا در نقاط مختلف جهان و بازديد از آثار ستمگران، كه مي تواند بهترين كلاس درس براي انسان هاي متفكر باشد.

4. قرآن كريم اهداف گردش گري را تفكر در پيدايش خلق «1» و مشاهده ي عاقبت تكذيب كنندگان پيامبران و «2» سرانجام مجرمان گناهكار «3» معرفي مي كند.

5. تاريخ گذشتگان چراغ راه آيندگان است؛ زيرا:

- آثار باقي مانده از گذشتگان، صورت ها و نقش هاي روح و دل و تفكرات و قدرت و عظمت و يا حقارت ملت هاي گذشته را به ما نشان مي دهد.

- آثار تاريخي اسناد زنده و گوياي تاريخ بشراند.

- ويرانه هاي شگفت انگيز اهرام مصر، برج بابل و كاخ هاي كسري ، هر يك، در عين خاموشي هزار زبان دارند.

- مشاهده ي اين آثار و مقايسه ي حالات قبلي و فعلي آنان نشان مي دهد كه خودكامگان كوته فكر، براي رسيدن به هوس هاي زودگذر خويش، دست به چه جنايت هايي آلودند.

آري سير و سياحت و مشاهده ي آثار گذشتگان در روي زمين و يا در دل خاك، يك دستور قرآني است كه عبرت آموز همه ي نسل هاي بشر است.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 269

1. با اهداف عالي، جهان گردي كنيد.

2. از منظر قرآن، تاريخ و اجتماع بشري قانونمند است.

3. با مشاهده ي سرنوشت گذشتگان و تفكر در آن، قوانين تاريخي و اجتماعي را كشف كنيد.

4. از سرنوشت خلافكاران پيشين درس

(عبرت) بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و هشتم سوره ي آل عمران سه ويژگي قرآن را برمي شمارد و مي فرمايد:

138. هذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُديً وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ

اين [قرآن ]، بياني براي مردم است، و راهنمايي و پندي براي پارسايان (خود نگهدار) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «ناس» در مورد تمام مردم، اعم از مؤمن و كافر و مشرك و منافق به كار مي رود، اما «مُتقين» به معناي انسان هاي مؤمن پارسا و خود نگه دار است.

شايد اين آيه با اين تعبيرات اشاره به مراحل هدايت قرآن داشته باشد.

يك مرحله از راه نمايي قرآن، براي عموم مردم است «1» و همه مي توانند از آن استفاده كنند و مرحله ي ديگر آن، كه عالي تر است، شامل افرادي مي شود كه زمينه ها و شرايطي روحي، مثل تقوا و احسان را در خود به وجود آورده اند. «2»

2. از طرفي آيات قرآن، جنبه ي همگاني و مردمي دارند، و از طرف ديگر، پارسايان و تقواپيشه گان، يعني افراد هدفدار، از آنها الهام مي گيرند و هدايت مي شوند.

پس روحيه ي افراد در استفاده از آيات الهي مؤثر است؛ «3» يعني تا كسي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 270

خود نگه دار نباشد و به مرحله اي از تقوا نرسيده باشد، اندرزهاي قرآني در او اثر نمي كند و به طور كامل هدايت نمي شود.

عروس حضرت قرآن نقاب آن

گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا

(سنائي)

3. قرآن «بيان» است، چون مطالب را مي شكافد و روشن و واضح مي سازد.

قرآن «هدايت» است، چون مردم را به سوي مقصد راه نمايي مي كند.

قرآن «موعظه» است، چون به افراد اندرز و پند مي دهد و آنها را به كارهاي نيكو سفارش مي كند و از كارهاي زشت بازمي دارد.

4. قرآن سفره ي الهي است.

امام عارفان در مورد قرآن مي گويد:

قرآن يك سفره اي است كه خدا پهن كرده براي همه ي بشر؛ يك سفره ي پهني است، هر كس به اندازه ي اشتهايش از آن مي تواند استفاده كند؛ اگر مريض نباشد كه بي اشتها بشود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي مردم مي توانند از بيانات روشن قرآن استفاده كنند.

2. پارسايي زمينه ساز بهره وري بهتر از قرآن است.

3. اگر مي خواهيد از هدايت هاي عالي و اندرزهاي قرآني بهره ي كامل ببريد، پارسا شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 271

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و نهم سوره ي آل عمران قانون كلّي عزّت مسلمانان را بيان مي كند و مي فرمايد:

139. وَ لَا تَهِنُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

و اگر شما مؤمنيد، سستي مكنيد؛ و غمگين مشويد، در حالي كه شما برتريد.

شأن نزول:

از مجموع رواياتي كه درباره ي شأن نزول آيه ي فوق و چهار آيه ي بعدي حكايت شده، به دست مي آيد كه

اين آيات درباره ي جنگ احد فرو فرستاده شده است.

در جنگ احد بر اثر نافرماني و بي انضباطي نظاميِ گروهي از سربازان اسلام، مسلمانان شكست خوردند و برخي از شخصيت هاي برجسته ي اسلام، هم چون «حمزه»، عموي پيامبر صلي الله عليه و آله شهيد شدند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله همان شب با ياران خود به ميان كشتگان رفتند و بر سر جنازه ي آنان اشك ريختند و طلب آمرزش نمودند؛ سپس اجساد شهدا را در دامنه ي كوه احد و در ميان اندوه فراوان به خاك سپردند.

در اين لحظات حسّاس كه مسلمانان نياز به تقويت روحي و استفاده ي معنوي از نتايج جنگ داشتند، آيات فوق نازل شد و قانون برتري مسلمانان را بيان كرد و به آنان دل داري داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق (با توجه به شأن نزول) به اين نكته ي روان شناختي اشاره مي كند كه شكست مسلمانان در جنگ احد در حقيقت براي از دست دادن روح ايمان و آثار آن بوده است؛ يعني اگر آنان به خدا و پيامبر كاملًا ايمان و باور داشتند و از دستور آنان سرپيچي نمي كردند، در اين جنگ شكست نمي خوردند؛ آري، شكست ظاهري و بيروني مسلمانان از تزلزل ايماني و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 272

شكست دروني آنها سرچشمه مي گيرد.

2. آيه ي فوق اين قانون و قاعده ي كلي را در باره ي پيروزي و عزّت و سربلندي مسلمانان بيان مي كند كه شما مؤمنان از ديگران والاتريد، پس چنانچه بر مسير ايمان ثابت قدم بمانيد، سست «1» و غمگين

نمي شويد.

3. آيه ي فوق (با توجه به شأن نزول آن) اشاره مي كند كه شكست در يك ميدان خاص به معناي شكست نهايي در جنگ نيست؛ پس ناراحت نباشيد و از شكست ها درس بگيريد و در پرتو آن نقاط ضعف خود را برطرف كنيد و براي پيروزي نهايي آماده شويد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بي ايماني يكي از عوامل سستي و ناراحتي است.

2. ايمان شرط عزّت مسلمانان است.

3. مؤمنان با نشاط و پرتحرّك باشند (و در راه خدا اندوه و سستي را كنار بگذارند).

4. مؤمنان به اسلام از همه ي ملت ها برترند (هر چند مشكلاتي داشته باشند).

***

خداي متعال در آيه ي صد و چهلم سوره ي آل عمران به تجزيه و تحليل نتايج و اهداف جنگ احد مي پردازد و مي فرمايد:

140. إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَتَّخِدَ مِنكُمْ شُهَدَآءَ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الظلِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 273

اگر (درجنگ احُد،) به شما آسيبي رسيد، پس بيقين، به آن گروه (نيز در جنگ بدر)، آسيبي مثل آن رسيد؛ و [ما] اين روزها (يِ شكست و پيروزي) را در ميان مردم [دست به دست ] مي گردانيم؛ و (اين) بخاطر آن است كه، خدا كساني را كه ايمان آورده اند، معلوم بدارد (و شناخته شوند)؛ و از ميان شما، گواهاني برگيرد. و خدا ستمكاران را دوست

نمي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در جنگ بدر و احد، ضرباتي به طرفين نبرد وارد شد و تعدادي از طرفين كشته و زخمي شدند «1» و تقريباً تعداد كشتگان و مجروحان مثل هم بود؛ «2» از اين رو اين آيه به مسلمانان دل داري مي دهد كه از شكست جنگ احد ناراحت نباشند، كه اين ضربات طرفيني است.

2. مفسران در مورد واژه ي «شهداء» در آيه ي فوق، دو احتمال داده اند:

الف) مقصود شهيدان راه اسلام است؛ يعني يكي از نتايج جنگ ها شهدايي هستند كه هر ملت در راه اهداف مقدس خويش مي دهد و موجب مي شود كه نسل هاي بعد، با ديده ي عظمت به اسلام بنگرند و بدانند كه اين مكتب ارزان به دست نيامده است تا آن را ارزان از دست بدهند.

ب) مقصود از شهدا همان گواهان حادثه اند كه در آينده و در حوادث مشابه، معلمان جامعه خواهند بود، تا مردم بدانند كه چگونه نافرماني از رهبري سبب شكست مي شود. «3»

البته جمع هر دو معنا در آيه ي فوق ممكن است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 274

3. دوران ها درگذرند»

و حوادث تلخ و شيرين پايدار نيست؛ پس نه به پيروزي ها دل ببنديد و نه از شكست ها نااميد شويد.

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخي و خوشي و زشت و زيبا بگذشت

درياب كنون كه نعمتت

هست به دست كاين دولت و ملك مي رود دست به دست

(سعدي)

4. حوادث ناگوار و جنگ ها، امتحاني الهي براي شناخت مؤمنان واقعي است، اعتقاد به اين ديدگاه باعث مي شود كه واكنش هاي انسان در برابر حوادث تلخ تغيير كند و به جاي اظهار ناراحتي و جزع، به صبر و استقامت و ياد خدا روي آورد.

مكن ز غصه شكايت كه در طريق طلب به راحتي نرسيد آن كه زحمتي نكشيد

(حافظ)

5. علم خدا به حوادث و افراد، عين وجود آنها و به صورت علم حضوري است؛ پس وجود هر چيز نزد خدا حاضر است برخلاف علم ما كه حصولي است؛ صورت هاي چيزها در ذهن ما جاي مي گيرد.

پس مقصود از تعبير «تا اين كه خدا بداند كساني را كه ايمان آورده اند» در آيه ي فوق، آن است كه خدا مي خواهد اين امر تحقّق يابد و ايمان آنها ظاهر شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 275

پس آيه ي فوق نمي فرمايد كه خدا ايمان افراد را نمي دانست و بعد از امتحان آنان بدان پي برد تا لازمه اش جهل خداي متعال باشد؛ چون علم خدا ازلي و هميشگي است و چيزي بر او مخفي نيست. مقصود آن است كه ايمان افراد مخفي بود، پس تحقق يافت و بر همگان آشكار شد، تا خود بدانند كه چه

كاره اند و حجت بر آنان تمام شود و ثواب و كيفر بر اساس آن اعمال صورت پذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تلخ و شيرين روزگار براي همگان است (پس از حوادث ناگوار آن ناراحت نباشيد).

2. در كوره ي حوادث تلخ و آزمايش ها ايمان شما معلوم مي شود.

3. گواهان (ومعلمان جامعه) و شهيدان از نتايج مثبت جنگ اند.

4. با تحليل و مقايسه ي خسارات خود و دشمن، روحيه ي سپاهيان را پس از شكست هاي مقطعي تقويت كنيد.

5. ستمگري نكنيد كه خدا دوست ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و يكم سوره ي آل عمران به دو مورد ديگر از اهداف و نتايج جنگ احد اشاره مي كند و مي فرمايد:

141. وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكفِرِينَ

و تا خدا، كساني را كه ايمان آورده اند، خالص [و پاك ] گرداند؛ و كافران را [بتدريج ] نابود سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. افراد با ايمان در بوته ي آزمايش جنگ قرار مي گيرند تا خالص و پاك

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 276

شوند «1» و بتوانند عيار شخصيت خويش را بسنجند. همان گونه كه از امام علي عليه السلام حكايت شده:

دگرگوني هاي روزگار و حوادث سخت زندگي، حقيقت اشخاص را روشن مي سازد. «2»

2. در حقيقت، خالص شدن مؤمنان در كوره ي حوادث و برطرف شدن عيب هاي آنان، موجب مي شود كه آمادگي كافي را براي از بين بردن تدريجي شرك و كفر و پاك ساختن جامعه پيدا

كنند؛ پس نابودي كافران نتيجه ي خالص شدن مؤمنان است.

3. رشد و شكوفايي مؤمنان و سرنگوني و نابودي كافران، به مرور زمان و در طول تاريخ به دست مي آيد. «3» آري همان گونه كه ماه با آن جلوه گري و فريبندگي، تدريجاً كم نور مي شود و در محاق فرو مي رود، شكوه و عظمت كفر و شرك نيز رو به زوال و نابودي مي رود «4» و آينده ي تاريخ بشريت به سود اسلام است و اين بشارتي است براي مسلمانان.

آموزه ها و پيام ها:

1. خالص و پاك شدن مؤمنان و نابودي كافران از نتايج مثبت جنگ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 277

است.

2. آينده ي تاريخ از آن اسلام است و كافران به تدريج نابود مي شوند.

3. مؤمنان در كوره ي حوادث تلخ و جنگ ها خود را آب ديده و خالص و پاك گردانند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و دوم سوره ي آل عمران به قانون هاي آزمايش و پاداش در مقابل عمل اشاره مي كند و مي فرمايد:

142. أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصبِرِينَ

آيا پنداشتيد كه وارد بهشت خواهيد شد، و حال آن كه كساني از شما را كه جهاد كرده اند، معلوم نداشته، و شكيبايان را معلوم نساخته است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آزمايش و امتحان افراد يك سنت قطعي و قانون عام الهي است؛ و جنگ از بهترين و سخت ترين امتحان هاست

كه در آن افراد مجاهد و با استقامت از سست عنصران بازشناخته مي شوند.

2. «يَعْلَمُ» در اين جا به معناي علم و آگاهي معمولي نيست؛ چرا كه چيزي بر خدا مجهول و پوشيده نيست و او مجاهدان و صابران را از قبل مي شناسد.

پس مقصود از اين واژه در اين جا تحقّق خارجي و علم به آن است تا خدا معلوم كند و ظاهر سازد كه مجاهدان و صابران چه كساني هستند. «1»

به عبارت ديگر، هدف امتحانات الهي اين نيست كه خدا چيزي را بداند بلكه آن است كه خود مردم بدانند و در مقام عمل حجت بر آنان تمام شود و ثواب و كيفر بر اساس آن اعمال صورت پذيرد.

اين صدف ها نيست در يك مرتبه در يكي دُرّ است و در ديگر شبه

بهر اظهار است اين خلق جهان تا نماند گنج حكمت ها نهان

(مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 278

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به تنهايي كافي نيست و تلاش و شكيبايي هم لازم است، كه بهشت را به بها دهند نه به بهانه.

2. كليد بهشت صبر و جهاد است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و سوم سوره ي آل عمران به شعارهاي توخالي برخي افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

143. وَ لَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ

و به يقين شما مرگ (و شهادت) را، پيش از آن كه با آن رو به رو شويد، همواره آرزو مي كرديد؛ و به يقين آن را ديديد، در حالي كه شما نظاره مي كرديد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پس از پيروزي مسلمانان در جنگ بدر، گروهي پيوسته آرزوي شهادت مي كردند و مي گفتند: اي كاش اين افتخار در ميدان بدر نصيب ما نيز شده بود.

در ميان اين افراد برخي صادق و گروهي نيز دروغ گو بودند.

پس از مدتي جنگ احد واقع شد و دروغگويان كه آثار شكست را در ارتش اسلام مشاهده كردند، پا به فرار گذاشتند. «1» آيه ي فوق بدين مناسبت نازل شد و اين گونه افراد را سرزنش كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. به هر شعار و شعار دهنده اي نمي توان اطمينان كرد. چه بسيارند

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 279

افرادي كه آرزوي شهادت مي كنند اما در مقام عمل به سخنان خود پايبند نيستند و تماشاچي صحنه مي شوند. آري در ميدان تجربه و عمل، مردان آزموده مي شوند.

خوش بود گر محكِ تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد

(حافظ)

2. از مجموع آيات

و حوادث تاريخي مربوط به جنگ احد استفاده مي شود كه عوامل شكست مسلمانان چند چيز بود كه فهرست وار بدانها اشاره مي كنيم:

الف) بي انضباطي نظامي و پيروي نكردن از فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله در حفظ تنگه ي كوه.

ب) دنياپرستي برخي از تازه مسلمانان كه وظايف نظامي خود را رها كردند و به جمع آوري غنايم پرداختند.

ج) اشتباه در محاسبه، به طوري كه برخي افراد همه چيز را به امدادهاي غيبي واگذار كرده بودند و گمان مي كردند تنها ابراز ايمان براي پيروزي كافي است.

د) غرور ناشي از پيروزي در جنگ بدر كه باعث شد دشمن را ناچيز بشمارند.

ه) سستي و فرار برخي از مسلمانان از صحنه ي جنگ.

اين نقاط ضعف مسلمانان در جنگ احد بود كه باعث شكست آنان شد.

وجود اين عوامل در هر سپاهي مي تواند آنها را به شكست بكشاند و برطرف كردن اين اشكالات زمينه ساز پيروزي مسلمانان در جنگ هاي آينده است.

آري، تاريخ گذشتگان چراغ راه آيندگان است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 280

آموزه ها و پيام ها:

1. درستي و نادرستي ادعاها در صحنه ي عمل، روشن مي شود.

2. اگر مرد ميدان عمل نيستيد ادعاي بيهوده نكنيد.

3. ادعاي شهادت طلبي را در ميدان عمل نشان دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و چهارم سوره ي آل عمران به ممنوعيت فردمحوري در اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

144. وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ

خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقبِكُمْ وَ مَن يَنقَلِبْ عَلَي عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشكِرِينَ

و محمّد (صلي الله عليه و آله) جز فرستاده اي نيست؛ بيقين پيش از او (نيز) فرستادگان (ديگري) بودند، پس آيا اگر [او] بميرد و يا كشته شود، به (عقايد كفرآميز) گذشته هايتان باز مي گرديد؟! و هر كس به گذشته (كفرآميز) ش باز گردد، پس به خدا هيچ چيزي زيان نمي رساند؛ و بزودي خدا، سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

شأن نزول:

حكايت شده كه در اوج جنگ احد صدايي بلند شد و كسي گفت: محمد را كشتم. و اين زماني بود كه پيشاني و دندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را با سنگ شكسته بودند و دشمن مي خواست ايشان را به قتل برساند، كه يكي از پرچم داران اسلام به نام «مَصعَب بن عُمير» جلوي حملات را گرفت و خود شهيد شد و از آن جا كه وي شباهت زيادي به پيامبر صلي الله عليه و آله داشت، دشمنان پنداشتند كه پيامبر را كشته اند و اين خبر را با صداي بلند به همه ي لشگريان رساندند.

انتشار اين خبر به همان اندازه كه به بت پرستان روحيه داد، در ميان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 281

مسلمانان تزلزل ايجاد كرد. بيش تر سپاهيان اسلام از ميدان جنگ خارج شدند؛ برخي به كوه فرار كردند و برخي حتي به فكر برگشت از اسلام و امان خواستن از سران كفر افتادند.

اما، در مقابل، اقليتي از سپاهيان اسلام، هم

چون علي عليه السلام و ابو دُجانه و انس، فداكار و پايدار ماندند و بقيه را به استقامت دعوت كردند.

پس از مدت كوتاهي روشن شد كه پيامبر صلي الله عليه و آله زنده اند و آيه ي فوق در اين مورد فرو فرستاده شد و گروه اكثريت را سخت نكوهش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام با فردپرستي و فردمحوري مبارزه مي كند و به مسلمانان مي آموزد كه مسائل هدف دار و ارزشي بايد بر محور يك سلسله اصول و تشكيلات ابدي دور بزند، نه بر محور افراد، كه با تغيير افراد و يا فوت آنان- حتي اگر پيامبر خدا باشد- آن كار تعطيل مي گردد واصولًا رمز بقاي يك مذهب و يا تشكيلات همين است كه قائم به شخص نباشد.

پس نهادهاي اساسي جامعه ي اسلامي بايد چنان تشكّل و انسجام داشته باشد كه حتي از بين رفتن رهبر به آن ضربه نزند.

2. مبارزه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با فردپرستي، يكي ديگر از نشانه هاي حقانيت و عظمت اوست؛ چرا كه اگر او به خاطر خويش قيام كرده بود، لازم بود اين فكر را ترويج كند كه همه چيز به وجود او بستگي دارد. اما رهبران راستين با اين فكر مبارزه مي كنند و مردم را متوجه مي كنند كه هدف ما از خود ما والاتر است و با نابودي ما نابود نخواهد شد.

3. واژه ي «اعقاب» به معناي پاشنه ي پا و در اين جا به معناي «عقب گرد» است و قرآن اين تعبير را به معناي سير قهقرايي به كار برده است، كه تصوير

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 282

روشني از آن به دست مي دهد و از كلمه ي «ارتجاع» گوياتر است. «1»

4. كفر و ايمان مردم ضرر يا سودي براي خدا ندارد. اين خود انسان ها هستند كه از ايمان سود مي برند و از كفر زيان مي بينند.

5. پيامبر اسلام نيز تابع سنت الهي و شرايط و قوانين طبيعي (هم چون مرگ و حيات) است و عمري محدود دارد، اما راه او محدود نيست. «2»

6. مقاومت در راه حق، نوعي سپاس گزاري عملي است؛ يعني به جا آوردن شكر نعمت اسلام و پايدار ماندن برآن و به كار بردن نعمت هاي خدا در راه او، از مصاديق شكر عملي است كه پاداش آن نيز با خداست.

7. يكي از مسلمانان در هنگامه ي شكست جنگ احد و شايعه ي فوت پيامبر صلي الله عليه و آله به مسلمانان گفت: اي مردم اگر محمد صلي الله عليه و آله كشته شده، خداي محمد كه كشته نشده، برويد و پيكار كنيد و در راه همان هدفي كه پيامبر كشته شد، شربت شهادت بنوشيد. او پس از گفتن اين سخنان، به دشمن حمله كرد تا شهيد شد. «3»

8. از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

حضرت علي عليه السلام در جنگ احد شصت و يك زخم برداشت و پرستاران به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: «وضع بدن علي عليه السلام به گونه اي است كه ما هر زخمي را مي بنديم ديگري گشوده مي شود و آن قدر زخم ها زياد است كه ما از حيات او نگرانيم».

سپس پيامبر صلي الله عليه و آله و گروهي از اصحاب به عيادت علي عليه السلام آمدند و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 283

پيامبر دست بر زخم هاي او كشيد و آن ها را التيام بخشيد و فرمود: «كسي كه در راه خدا چنين شود، آخرين درجه ي مسئوليت خود را انجام داده است.»

علي عليه السلام در اين هنگام گفت:

«سپاس خداي را كه با اين همه، نگريختم و پشت به دشمن نكردم.»

و خدا از كوشش هاي او قدرداني كرد و در دو آيه ي قرآن با تعبير «شاكرين» «1» به او (و فداكاري مجاهدان نمونه ي احد) اشاره كرد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. فردمحوري (و فردپرستي) در اسلام نيست.

2. با مرگ رهبر اسلام، شما دست از اسلام برنداريد.

3. ارتجاع و كفر شما به خودتان زيان مي رساند، نه به خدا.

4. خدا سپاس گزار سپاس گزاران است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و پنجم سوره ي آل عمران به قطعي بودن زمان مرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

145. وَ مَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتباً مُّؤَجَّلًا وَ مَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ سَنَجْزِي الشكِرِينَ

و براي هيچ شخصي (ممكن) نيست بميرد، جز با رخصت خدا؛ [كه خدا مرگ را] نوشته شده اي سرآمد دار [قرار داده است.] و هر كس پاداش اين جهان را بخواهد، از آن، به او مي دهيم؛ و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن، به او مي دهيم؛ و بزودي پاداش سپاسگزاران

را خواهيم داد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 284

نكته ها و اشاره ها:

1. اجل و مرگ به دو قسم حتمي و غيرحتمي (مُعلّق) تقسيم مي شود. «1»

مقصود از اجل غيرحتمي يا معلّق همان مرگ مشروط است. كه اگر شرايط تحقق يابد، مرگ فرا خواهد رسيد. اين نوع مرگ تأخيرپذير است. «2»

اما مرگ حتمي آن است كه در وقت معين خواهد آمد و همه ي انسان ها خواهند مُرد و اين قانوني ثابت در نظام خلقت است. هر دو نوع اجل در قرآن مطرح شده است. «3»

براي مثال، يك فرد بر اساس استعداد وجودي خود و به طور عادي مي تواند هفتاد سال عمر كند، به شرط آن كه دچار بيماري درمان ناپذير نشود؛ پس پايان استعداد اوّلي هر موجود براي حيات، همان اجل حتمي است و مرگ بر اثر حوادث و بيماري ها كه قابل پيش گيري است، همان اجل معلّق است. «4»

دو روز حذر كردن از مرگ روا نيست روزي كه قضا باشد، روزي كه قضا نيست

روزي كه قضا باشد، كوشش نكند سود روزي كه قضا نيست، در او مرگ روا نيست

2. خدا زمينه هاي استفاده از دنيا و آخرت را براي انسان آماده مي كند، ولي اين خود انسان است كه قصد دنيوي

يا اخروي مي كند؛ به عبارت ديگر، هر كاري (مثل ساختن بيمارستان) هم مي تواند براي خدا و آخرت باشد و هم رياكاري و دنيايي و در هر صورت خدا پاداش عمل را مي دهد؛ البته كسي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 285

كه فقط دنيا را بخواهد، از ثواب آخرت بهره اي ندارد، ولي كسي كه آخرت را بخواهد، از مواهب دنيوي نيز بهره مند مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. (با فرار از جنگ) نمي توانيد از مرگ بگريزيد (همان طور كه شركت در ميدان جهاد نيز مرگ انسان را جلو نمي اندازد) «1».

2. رسيدن به دنيا يا آخرت، هر دو نيازمند كوشش است (پس بهتر است كه انسان سرمايه هاي وجودي خود را در مسير عالي و پايدار صرف كند).

3. شما مي توانيد كارهايتان را به قصد دنيا انجام دهيد يا آخرت؛ و در هر صورت خدا شما را از پاداش محروم نمي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و ششم سوره ي آل عمران به مجاهدت هاي ياران پيامبران پيشين اشاره مي كند و مي فرمايد:

146. وَ كَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَكَانُواْ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصبِرِينَ

و چه فراوان پيامبري، كه همراه او، مردان الهي بسياري پيكار كردند. و در برابر آنچه در راه خدا به آنان مي رسيد، سستي نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم نگرديدند،

و خدا شكيبايان را دوست دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. زندگي بسياري از پيامبران با مبارزه و جنگ همراه بوده و مجاهدان عالم و عارف بسياري «2» در كنار آنها پيكار كرده اند.

2. مطالعه و يادآوري تاريخ و زندگي رادمردان و ياران پيامبران، مي تواند

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 286

درس مقاومت، شجاعت و پايداري به مردم بدهد؛ از اين رو قرآن پس از شكست احد اين موارد را يادآوري مي كند.

3. رزمندگان عالِم، عارف، با ايمان و صابر، نه روحيه ي خود را مي بازند و سست مي گردند، نه توان رزمي خود را از دست مي دهند و نه تسليم فشارها مي شوند.

آري، سرچشمه ي همه ي اين صفات، «الهي» بودن است و اين آيه الگويي براي سپاهيان الهي ارائه مي دهد؛ پس بايد در تربيت چنين رزمندگاني همّت گماشت.

4. «صبر»، به معناي استقامت است نه به معناي كناره گيري و تحمّل با خواري و ضعف؛ از اين رو آيه ي فوق، در مقابل ضعف و تسليم به كار رفته است، «1» خدا صابران را دوست دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ياران پيامبران گذشته مرداني دانشمند، با ايمان، با استقامت و مجاهد بودند (پس سزاوار است ياران پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ياوران رهبران ديني نيز اين گونه باشند).

2. اگر مي خواهيد همراه رهبران الهي باشيد، الهي شويد.

3. شكيبا باشيد تا محبوب خدا شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل

و هفتم سوره ي آل عمران درخواست ها و دعاهاي مردان الهي را حكايت مي كند و مي فرمايد:

147. وَ مَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُواْ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرفَنَا فِي أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكفِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 287

و سخنشان جز اين نبود كه گفتند: « [اي ] پروردگار ما! [پيامد] گناهان ما و زياده روي هاي ما را در كارمان، براي ما، بيامرز، و گام هاي ما را استوار دار؛ و ما را بر گروه كافران پيروز گردان.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مجاهدان حقيقي به جاي فرافكني و نسبت دادن شكست خود به ديگران و يا به عوامل موهوم و مرموز، عوامل شكست را در درون خودشان جست جو مي كنند و به فكر جبران اشتباهات خويش هستند.

چون هر چه مي رسد به تو از كرده هاي توست جرم فلك كدام و گناه زمانه چيست؟

(صائب)

2. مردان الهي در ميدان هاي جنگ دست به دعا برمي داشتند و در كنار عوامل نظامي، به عوامل معنوي و روحي نيز توجه داشتند. آري؛ دعا در ميدان جنگ ارزش ويژه اي دارد.

3. آيه ي فوق با بيان شيوه ي دعاي رادمردان، به ما مي آموزد كه در هنگام دعا، ابتدا توبه و استغفار كنيد، سپس از خدا ياري بجوييد؛ اول پاك شويد، بعد كمك بخواهيد.

4. گناه و اسراف كاري از عوامل شكست و مشكلات در جنگ است؛ چون سرپيچي از فرمان رهبر و

اسراف در سرمايه هاي شخصي و اجتماعي و نابودي آنها، موجب ضعف و شكست مي گردد.

5. در آيه ي قبل بيان شد كه مردان خدا در مقابل دشمن تسليم نمي شوند و در اين آيه بيان شده كه در مقابل خدا تسليم و عذرخواهند. هر كس در مقابل خدا تسليم باشد، در مقابل مستكبران و ستمگران كرنش نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 288

آموزه ها و پيام ها:

1. استواري و پيروزي شما در جنگ به دست خداست، پس دعا كنيد و از او ياري بخواهيد.

2. خلافكاري و تجاوزگري زمينه ساز شكست شماست.

3. رزمندگان اسلام در هنگام جنگ به دعا و معنويات اهميت زيادي مي دهند.

4. در ميدان جنگ نيز به فكر پاك سازي و بازسازي خود باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و هشتم سوره ي آل عمران پاداش مجاهدان را بيان مي كند و مي فرمايد:

148. فَئَاتهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنيَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

پس خدا پاداش دنيا، و پاداش نيك آخرت را به آنان داد؛ و خدا نيكوكاران را دوست مي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مطالعه ي سرگذشت ياران مجاهد پيامبران پيشين به ما مي آموزد كه مجاهدان امت هاي قبل چگونه بر مشكلات پيروز شدند، و دعاي آنان مستجاب شد و خدا به آنان پاداش داد.

2. آيه ي 146 اين سوره فرمود: «خدا شكيبايان را دوست دارد.» و در اين آيه فرمود: «خدا نيكوكاران را دوست دارد.» اين دو

تعبير در مورد يك گروه از ياران پيامبران پيشين است و اشاره به اين دارد كه نيكوكاري با استقامت همراه است اگر نيكوكاران در مقابل مشكلات استقامت نداشته باشند كار نيك خود را رها خواهند كرد. «1»

3. «ثواب» در اصطلاح همان پاداش عمل است كه به انسان بر مي گردد، و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 289

از آن جهت به پاداش عمل، ثواب گفته مي شود كه انسان تصور مي كند اين پاداش همان عمل است كه باز گشته است. «1»

4. در اين آيه از پاداش دنيا به «ثواب الدنيا»، و از پاداش آخرت به «حُسن ثواب الاخرة»، (نيكويي پاداش آخرت) تعبير شده است. اين اختلاف تعبير مي رساند كه پاداش دنيا با پاداش آخرت تفاوت بسيار دارد؛ پاداش دنيا همراه با ناملايمات و فناست، اما پاداش آخرت خالص و دور از ناراحتي هاست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در دنيا و آخرت به رزمندگان نيكوكار عنايت دارد.

2. اگر پاداش دنيا و آخرت را مي خواهيد، نيكوكار باشيد.

3. پاداش هاي اخروي رزمندگان از پاداش هاي دنيوي بهتر است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و نهم سوره ي آل عمران در مورد پيامدهاي پيروي از كافران هشدار مي دهد و مي فرمايد:

149. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَي أَعْقبِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خسِرِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر از كساني كه كفر ورزيده اند، اطاعت كنيد، شما را

به گذشته هاي [كفرآميز] تان باز مي گردانند؛ و زيانكار خواهيد گشت.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 290

نكته ها و اشاره ها:

1. پس از پايان جنگ احد و شكست مسلمانان، دشمنان اسلام با يك سلسله تبليغات مسموم و در لباس نصيحت و دل سوزي سعي كردند بين مسلمانان تفرقه بيندازند و آنان را نسبت به اسلام بدبين كنند و احتمالًا يهوديان و مسيحيان نيز در اين زمينه با منافقان همكاري مي كردند؛ «1» از اين رو آيه ي فوق به مسلمانان هشدار داد كه مراقب تبليغات دشمنان باشند و از آنان پيروي نكنند. «2»

2. مؤمنان بايد در فراز و نشيب ها، مواظب تبليغات و وسوسه هاي دشمن باشند و از آن پيروي نكنند كه خطر انحراف در كمين آنان است و به ارتجاع و كفر و انحراف گرفتار مي شوند.

3. انتخاب كننده ي راه كفر دچار خسارت شده است؛ چرا كه سعادت را با شقاوت و اسلام را با كفر و حق را با باطل و بهشت را با دوزخ معاوضه كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خطر كافران را جدّي بگيريد و به آنان وابسته نشويد.

2. پيروي از كافران دو پيامد ارتجاع و زيانكاري را به دنبال دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاهم سوره ي آل عمران به ولايت و ياري خدا براي مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

150. بَلِ اللَّهُ مَوْلَيكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ

بلكه سرپرستِ شما، خداست؛ و

او بهترين ياري كنندگان است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 291

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه انگيزه ي بازگشت به كفر و ارتداد، وابستگي به كافران و اطاعت آنان و كسب عزّت و قدرت است، قرآن اين خيال واهي را ردّ مي كند و يادآور مي شود كه بهترين كمك از جانب خداست. «1»

2. خدا مولي و سرپرست مؤمنان است، «2» پس نبايد كس ديگري را به سرپرستي انتخاب كنند و پيرو كافران شوند؛ به عبارت ديگر، پيروي از كافران و امدادطلبي از آنان نوعي ولايت و سرپرستي براي آنان به شمار مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر سرپرستي و امدادگري خدا را مي خواهيد، از كافران پيروي نكنيد.

2. مولا و ياور خود را بشناسيد (تا قدر او را بدانيد و به دنبال ديگران نرويد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و يكم سوره ي آل عمران به رابطه ي شرك و ترس و جنگ رواني اشاره مي كند و مي فرمايد:

151. سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَآ أَشْرَكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطناً وَ مَأْوَيهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَي الظلِمِينَ

بزودي در دل هاي كساني كه كفر ورزيدند، وحشت (و ترس) خواهيم افكند، بخاطر اينكه چيزي را با خدا شريك قرار داده اند، كه هيچ دليلي بر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 292

آن فرو نفرستاده است، و مقصدشان، آتش است؛ و جايگاه ستمكاران چه بد (جايگاهي) است.

شأن نزول:

بت پرستان بعد از پيروزي در جنگ احد، تصميم گرفتند به مدينه باز گردند و باقي مانده ي قدرت مسلمانان را نابود و شهر را غارت كنند، اما خداي متعال ترس و وحشت عجيبي در دل آنها افكند؛ ترسي كه خاصيت كفر، بت پرستي و خرافه پرستي بود. آنان وقتي شنيدند كه مسلمانان همراه با مجروحان جنگ احد، بار ديگر به ميدان بازمي گردند اين موضوع در نظرشان بسيار بزرگ جلوه كرد و سخت به وحشت افتادند و از تصميم خود منصرف شدند و به مكه بازگشتند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا، با انداختن ترس در قلب دشمن كافر، مسلمانان را ياري مي كند و در روايات متعددي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

يكي از امتيازاتي كه خدا به من داده است، آن است كه مرا به وسيله ي انداختن ترس در دل دشمن پيروز گرداند. «1»

2. يكي از روش هايي كه امروزه در جنگ ها به كار مي رود و از عوامل پيروزي شمرده مي شود، جنگ رواني، يعني تضعيف روحيه ي سربازان دشمن با ترساندن آنان است؛ و در مقابل، به تقويت روحيه ي سربازان خودي توجه مي شود. تأثير روحيه ي عالي سربازان در پيروزي بيش تر از تأثير تعداد سربازان و ابزار جنگي آنهاست. اسلام با تقويت روح ايمان و عشق به جهاد و شهادت و اتكاي به خدا روحيه ي سربازان را تقويت مي كند.

3. كافران مشرك، ستمكارند. آنان با شرك ورزيدن، گمراه ساختن

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 293

پيروان خود و جنگيدن با مسلمانان، هم به خود ستم مي كنند، هم به پيروان خود و هم به مسلمانان.

4. خدا دليلي براي شرك قرار نداده است؛ پس كافران بي دليل به خدا شرك مي ورزند. «1»

آري، اقسام شرك مثل دوگانه پرستي و سه گانه پرستي، علاوه بر آن كه دليل عقلي ندارد، دليل نقلي نيز ندارد. بلكه عقل و نقل، وجود هرگونه شريك براي خدا (واجب الوجود) را نفي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك، ترس آفرين است.

2. شرك ورزي نوعي ستمكاري است.

3. فرجام ستمكاري عذاب آلود است.

4. خدا، با هراس افكني، مسلمانان را ياري و دشمنانشان را سركوب مي كند.

5. پيرو دليل باشيد و مطالب مستدل را بپذيريد.

6. از روش جنگ رواني و هراس افكني براي پيروزي بر دشمنان استفاده كنيد. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 294

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و دوم سوره ي آل عمران به عوامل پيروزي و شكست مسلمانان در جنگ احد اشاره مي كند و مي فرمايد:

152. وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنزَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَ عَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَآ أَرَيكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنيَا وَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيكُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ

و بيقين خدا وعده خود را (در مورد پيروزي

در جنگ احد) با شما، راست گردانيد؛ آنگاه (كه در آغاز جنگ،) به رخصت او، آنان را مي كشتيد؛ تا هنگامي كه سست شديد، و در كار (حفظ سنگر) با همديگر به كشمكش پرداختيد؛ و بعد از آنكه، آنچه را دوست مي داشتيد (همچون پيروزي و غنيمت) به شما نشان داد، نافرماني كرديد. برخي از شما كساني هستند كه دنيا را مي خواستند؛ و برخي از شما كساني هستند كه آخرت را مي خواستند. سپس [خدا] شما را از آنان منصرف ساخت، (و شكست خورديد) تا شما را بيازمايد. و بيقين او از شما درگذشت؛ و خدا نسبت به مؤمنان، داراي بخشش است.

شأن نزول:

آيه ي فوق پس از جنگ احد نازل شد. در اين جنگ بزرگ، ابتدا مسلمانان با اتحاد و شجاعت پيروز شدند و لشكر دشمن را عقب راندند. گروه زيادي از تيراندازان كه در شكاف كوه «عَيْنَيْن»، به فرماندهي عبد اللّه بن جُبَير مي جنگيدند، با مشاهده ي پيروزي ابتدايي مسلمانان، براي به دست آوردن غنايم جنگي، مأموريت خود را رها كردند و از كوه سرازير شدند و به دنبال دنياطلبي رفتند و گروه اندكي از آنان، هم چون «عبد اللّه بن جُبير» ثابت قدم ماندند. دشمن از اين فرصت استفاده كرد و از پشت به مسلمانان حمله ور شد و ضربات سختي به آنان وارد كرد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 295

مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگين به مدينه بازگشتند، اما با يكديگر مي گفتند: مگر خدا به ما وعده ي پيروزي نداده بود؟ پس چرا در

اين جنگ شكست خورديم؟

آيه ي فوق و دو آيه ي بعد در اين مورد فرو فرستاده شد «1» و بيان كرد كه وعده ي خدا درباره ي پيروزي شما كاملًا درست بود و به همين دليل در آغاز جنگ پيروز شديد و به فرمان خدا دشمن را پراكنده ساختيد. اين وعده تا زماني كه دست از استقامت و پيروي فرمان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله برنداشته بوديد، ادامه داشت شكست از زماني شروع شد كه سستي و نافرماني، شما را فرا گرفت.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا در كجا به مسلمانان وعده ي پيروزي در جنگ احد را داده بود؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال را مطرح كرده اند:

الف) مقصود وعده هاي عمومي است كه خدا مكرراً به مؤمنان مي داد؛ از جمله، در سال دوم هجري، يعني بعد از پيروزي در جنگ بدر، خدا به مسلمانان وعده داده بود كه در جنگ هاي آينده نيز پيروز مي شوند. «2»

ب) پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به مؤمنان وعده ي پيروزي در جنگ احد را داده بود، كه وعده ي او، وعده ي الهي است. «3»

2. نكته ي جالب اين آيه آن است كه كشتن دشمنان نيز مشروط به اجازه ي الهي شده است «4» تا مسلمانان بدانند كه بدون اراده ي خدا هيچ كاري از پيش نمي برند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 296

3. از جمله عوامل شكست در جنگ، سستي سپاهيان و درگيري و كشمكش آنان و نافرماني از فرماندهي است و در مقابل قدرت، وحدت و اطاعت از فرماندهي، از عوامل پيروزي است.

«1»

4. يكي از آزمايش هاي الهي، شكست در جنگ است. در اين موقع است كه انسان هاي مقاوم و بااراده از سست عنصران متمايز مي شوند.

5. افراد با هدف هاي متفاوت در جنگ شركت مي كنند؛ برخي براي دنيا و برخي براي آخرت مي جنگند و دنياطلبان هستند كه معمولًا باعث شكست جهاد مي شوند.

6. اين آيه عوامل پيروزي و شكست مسلمانان در جنگ احد را تحليل مي كند ولي در نهايت مسلمانان را به لطف الهي اميدوار مي سازد و مي فرمايد: «خدا از لغزش هاي شما درگذشت.» و اين آموزشي براي تحليل گران است كه تحليل هاي سياسي، نظامي و اجتماعي خود را با رويكرد مثبت و اميدآفرين به پايان ببرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسلمانان حوادث مهم زندگي را تحليل كنند و عوامل پيروزي و شكست خود را بشناسند.

2. سستي و اختلاف و نافرماني سپاهيان از عوامل شكست در جنگ است (پس اين موانع را برطرف سازيد).

3. مبارزه ي رزمندگان و عنايت الهي از عوامل پيروزي در جنگ است.

4. فراز و نشيب هاي جنگ شما را نااميد نسازد كه اين ها آزمايش هاي الهي است و در نهايت شما مشمول عنايت خدا هستيد.

5. علاقه هاي دنيوي زمينه ساز نافرماني سربازان در جنگ است.

6. فرماندهان نظامي سربازان دنياطلب و آخرت طلب خويش را

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 297

بشناسند (و به صورت صحيح براي آنها برنامه ريزي كنند و آنها را مديريت نمايند).

7. وعده ي پيروزي الهي در مورد كساني است كه به وظيفه ي خود عمل كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و سوم سوره ي آل عمران جنگ گريزان را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

153. إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لَا تَلْوُنَ عَلَي أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَيكُمْ فَأَثبَكُمْ غَمَّاً بِغَمٍّ لِّكَيْلَا تَحْزَنُواْ عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَ لَا مَآ أَصبَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

هنگامي كه (در بيابان فرار مي كرديد و از كوه) بالا مي رفتيد، و به هيچ كس (در پشت سرتان) توجه نمي كرديد؛ و حال آن كه فرستاده [خدا] شما را از پشت [سر] تان فرا مي خواند. پس به شما اندوهي اضافه بر اندوه (تان) جزا داد. تا بر آنچه از دستتان رفته، و آنچه (از مصيبت ها) به شما رسيده، اندوهگين نشويد. و خدا به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.

شأن نزول:

آيه ي فوق نيز پس از جنگ احد نازل شد. زماني كه مسلمانان پس از پيروزي ابتدايي، شكست خوردند؛ برخي تيراندازان شكاف كوه را رها كردند و دشمن از جلو و عقب به سپاه اسلام حمله ور شد و در همين حال شايع كرد كه پيامبر صلي الله عليه و آله كشته شده است. در اين شرايط سخت، برخي از مسلمانان پراكنده شدند و پا به فرار گذاشتند. آيه ي فوق با ترسيم اين صحنه جنگ گريزان را سرزنش مي نمايد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 298

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران قرآن حكايت كرده اند كه در جنگ احد همه فرار كردند «1» و فقط سيزده نفر با پيامبر صلي الله عليه و آله باقي

ماندند كه هشت نفر از انصار و پنج نفر از مهاجرين بودند.

در مورد نام مجاهدان ثابت قدم احد اختلاف شده است، مگر در مورد «علي عليه السلام و طلحه». «2»

2. غصه هاي پي درپي، انسان را از سرگرم شدن به سود و زيان هاي موقت آزاد مي كند. «3»

آري، اين نكته اي روان شناختي است كه سرگرم شدن انسان به حوادث غمناك موجب فراموش كردن تلخ كامي ها و شكست هاي بزرگ مي شود.

3. در سختي ها افراد سست عنصر از مجاهدان حقيقي بازشناخته مي شوند. آن جا كه همه فرار مي كنند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و مجاهدان ثابت قدم در صحنه مي مانند.

همه ي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله يكسان نبودند. برخي از آنان در جنگ احد فرار كردند و حتي به فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله هم توجه نكردند و موجب سرافكندگي و شكست شدند، در حالي كه برخي ديگر، هم چون علي عليه السلام براي اسلام و مسلمانان افتخار آفريدند.

4. به كار بردن واژه ي «رسول» در آيه ي فوق باعث سرزنش بيش تري براي فراريان احد است. گاهي يك فرد عادي انسان را صدا مي زند و او پاسخ نمي دهد، ولي در اين جا «فرستاده ي خدا» صدا زده است و آنان پاسخ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 299

نداده اند. آري، گاهي فرياد پيامبر صلي الله عليه و آله هم در افراد سست عنصر و ترسو تأثير نمي گذارد.

5. فرار در جنگ و عدم توجه به فراخوان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، سبب هجوم غم ها و اندوه ها گرديد. «1» آري، عدم اطاعت از رهبر

حوادثي غمبار در پي دارد.

6. فرار از ميدان جنگ، ممكن است در اثر سستي يا درگيري و كشمكش دروني سپاه و يا عدم اطاعت از فرمانده باشد «2» و در هر صورت، موجب شكست مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر ملتي كه به فراخوان رهبر الهي توجه نكند، گرفتار (شكست و) اندوه مي شود.

2. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب گفتار و كردار خود باشيد).

3. جنگ گريزان از عوامل شكست سپاه هستند (پس راه كار مناسب براي آنها پيدا كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و چهارم سوره ي آل عمران به شبهه پراكني افراد ترسو اشاره مي كند و با يادآوري قانون مرگ و آزمايش انسان ها مي فرمايد:

154. ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاساً يَغْشَي طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَ طَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْ ءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْ ءٌ مَّا قُتِلْنَا ههُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 300

كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

سپس بعد از آن اندوه (شكست احد)، آرامشي [به صورت ] خوابي سبك بر شما فرو فرستاد، كه دسته اي از

شما را فرا گرفت؛ و [لي ] دسته اي كه در انديشه جانشان بودند، در باره خدا گمان هاي نادرستي، همچون گمان هاي (دوران) جاهليّت، داشتند؛ مي گفتند: «آيا چيزي از كار (جنگ) به سود ماست؟!» بگو: «در واقع كار (جنگ و پيروزي) همه اش به دست خداست.» [آنان ] چيزي را در دل هايشان پوشيده مي دارند، كه براي تو آشكار نمي سازند؛ مي گويند: «اگر (بر فرض) چيزي از كار (جنگ) به سود ما بود، در اين جا كشته نمي شديم.» بگو: «اگر (بر فرض) در خانه هايتان [هم ] بوديد، كساني كه كشته شدن بر آنان مقرّر شده بود، حتماً به سوي آرامگاه هايشان، بيرون مي آمدند. و (اينها) براي آن است كه خدا، آنچه را در سينه هاي شماست، بيازمايد؛ و بخاطر آن كه آنچه را در دل هاي شماست، خالص [و پاك ] گرداند؛ و خدا به (اسرار) درون سينه ها، آگاه است.»

شأن نزول:

آيه ي فوق نيز پس از جنگ احد نازل شد و صحنه ي شب بعد از جنگ را به تصوير كشيد. در شب پراضطرابي، كه پيش بيني مي شد سربازان قريش بار ديگر باز گردند و آخرين مقاومت مسلمانان را درهم بشكنند و شهر مدينه را غارت كنند (و شايد خبر تصميم بازگشت قريش نيز به مسلمانان رسيده بود و اين مرحله از جنگ اگر اتفاق مي افتاد بسيار خطرناك بود).

در آن شب دردناك و پراضطراب، مسلمانان به دو دسته تقسيم شده بودند، گروهي از مجاهدان راستين و فرارياني كه توبه كرده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند، و از وعده هاي قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله دلگرم شده

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 301

بودند، با همان لباس رزم با آرامش خوابيدند، اما گروهي ديگر كه از منافقان و افراد سست ايمان بودند، با ترس و افكار ناراحت كننده، شب را بيدار ماندند و به شبهه پراكني پرداختند، آيه ي فوق اين صحنه ها و حالات افراد را ترسيم مي كند و سخنان آنان را حكايت مي كند و به شبهات آنان پاسخ مي دهد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. گاهي خدا در گرماگرم حوادث تلخ، به دل هاي مؤمنان آرامش مي بخشد اين يكي از آثار مهم ايمان است كه مؤمن حتي در زندگي اين جهان آرامش لذت بخشي پيدا مي كند كه افراد بي ايمان يا منافق يا سست ايمان، هيچ گاه طعم آن را نمي چشند. آري، گاهي چند لحظه خواب هم، يك امداد الهي است. «2»

2. قرآن كريم براي سست عنصران و منافق صفت چند ويژگي برمي شمارد:

الف) آنان در بند خود هستند و همه ي همتشان براي حفظ جان خودشان است.

ب) گمان هاي غير حق در مورد خدا دارند، و در اوهام جاهليت فرو رفته اند.

ج) در مورد وعده هاي الهي و پيروزي نهايي مسلمانان سوء ظن دارند واين مطلب را ابراز مي كنند.

د) برخي از مطالب و عقايد خويش را مخفي مي كنند.

اما انسان هاي مؤمن و ثابت قدم كساني هستند كه بيش از آن كه به فكر خود باشند، به فكر اسلام و مردم هستند؛ آنان به وعده هاي الهي ايمان دارند

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 302

و به افكار جاهلي پشت پا زده اند و در برخورد و گفتار خود يك رنگ

هستند.

3. آيه ي فوق با صراحت از مرگ حتمي انسان سخن مي گويد. «1» اگر مرگ انسان مقدّر و مشخص شده و زمان آن فرا رسيده باشد، هر كجا باشد، چه در ميدان جنگ و چه در بستر خويش، مرگ خواهد آمد. شناخت اين مطلب تأثير روان شناختي مثبتي در انسان دارد.

اگر انسان به مقدّرات حتمي الهي ايمان داشته و در مقابل اراده ي الهي تسليم باشد، هميشه آرامش دارد و از ميدان مبارزه نمي ترسد و فرار نمي كند.

البته اين بدان معنا نيست كه انسان نكوشد و به وظيفه ي خويش عمل نكند و همه چيز را به عهده ي سرنوشت بگذارد.

4. منافقان، مقاصد خويش را با طرح پرسش هاي انحرافي و شبهه افكني آغاز مي كنند كه موجب تضعيف روحيه ي سربازان مي شود، اما بلافاصله به آنان پاسخ داده مي شود.

در ميدان هاي جنگ، از طرفي، لازم است مربيان عقيدتي وسياسي حضور داشته باشند كه بتوانند پاسخ شبهات و پرسش هاي جديد را فوراً بدهند و از تضعيف روحيه ي سپاهيان جلوگيري كنند.

و از طرف ديگر، لازم است منافقان و ترديدآفرينان شناسايي شوند و جلوي تبليغات تخريبي آنان گرفته و پاسخ مناسب به آنها داده شود.

5. در اين آيه دو هدف جنگ ها و حوادث تلخ آن بيان شده است:

الف) امتحان و آزمايش افراد، كه يك سنت عمومي الهي است و باعث جداسازي افراد مؤمن و منافق و شناسايي درجات ايمان افراد مي شود.

ب) پاك كردن روح افراد از هرگونه عيب، و خالص شدن سپاهيان اسلام. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 303

آري، كوره ي حوادث جنگ،

انسان هاي مجاهد را در بوته ي آزمايش قرار مي دهد تا نيت هاي آنان خالص گردد و از گناهان توبه كنند و پاك گردند.

6. تفكّر ارتجاعي و عقب گرد در عقايد و ابراز افكار جاهلي نكوهيده است؛ چرا كه عقايد دوران جاهليت، نوعي اوهام و خرافات و گمان هاي بدون دليل است و پيروي از آنها از نظر منطق و خرد مردود است.

7. دو خط متمايز و دو گروه متفاوت و اخلاق و صفات آنها در آيات متعدد مطرح شده است:

گروهي از انسان ها در بند خويش اند و خور و خواب و شهوت را اصل مي دانند و همتشان در جهت خدمت به خويش است، اما در مقابل آنان، مجاهدان راه خدا هستند كه با همت هاي عالي، خود را وقف راه خدا نموده و در راه دفاع از دين او و رهبران ديني، حتي جان خويش را نثار مي كنند. آنان اموال خويش را به ديگران مي دهند، در حالي كه خود بدان نيازمندند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان واقعي، پس از حوادث تلخ، در سايه ي آرامش الهي هستند.

2. مراقب شبهه افكني افراد سست عنصر و منافق صفت باشيد.

3. به پرسش هاي عقيدتي مجاهدان و شبهات جديد پاسخ دهيد.

4. بد گماني به خدا و خرافه گرايي زمينه ساز شبهه انگيزي است.

5. فرار از مرگ كارساز نيست و هيچ كس در هيچ كجا راه گريزي از مرگ حتمي ندارد.

6. آزمايش و خالص شدن انسان ها دو پيامد مثبت جنگ ها و حوادث تلخ است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 304

7. منافقان را از پنهان كاري و شبهه افكني آنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و پنجم سوره ي آل عمران به نقش شيطان در جنگ گريزي افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

155. إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَهُمُ الشَّيْطنُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

در حقيقت، در روزي كه دو گروه (مومنان و كافران در نبرد احد با هم) روبرو شدند، كساني از شما كه روي برتافتند، تنها شيطان آنان را، به سبب بعضي از آنچه (از گناهان) بدست آورده بودند، بلغزاند؛ و بيقين خدا از آنان در گذشت، كه خدا، بسيار آمرزنده [و] بردبار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «گناهاني كه قبلًا مرتكب شده اند» چيست؟

ممكن است كه منظور همان گناه دنياپرستي و مخالفت با دستور پيامبر صلي الله عليه و آله و روي آوردن به جمع غنائم در ميدان احد و يا گناهان ديگري باشد كه قبل از حادثه ي احد مرتكب شده بودند كه نيروي ايمان را در آنان تضعيف كرده بود. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره كند؛ بدين ترتيب كه گناهان سابق زمينه ساز نافرماني در ميدان شد و نافرماني در جنگ زمينه ساز وسوسه هاي شيطاني و فرار.

2. اگر انسان از گناهان توبه نكند، گناهان قبلي راه را براي گناهان بعدي هموار مي سازد و شيطان را بر انسان مسلط مي كند؛ وگرنه، وسوسه هاي شيطاني در دل هاي پاك كم تر اثر مي كند.

3. يكي از عوامل فرار از جنگ، گناهان سابق است كه ميدان را براي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 305

وسوسه هاي شيطاني باز مي كند. آري، گناه پرده ي تقوا و حيا را مي درد، و در نتيجه، انسان به دامن گناهي بزرگ تر، يعني فرار از جنگ، مي افتد.

پس براي استقامت بيش تر، بهتر است رزمندگان خود را در آب استغفار شست و شو دهند. «1»

خواجه گر توبه ي نصوح كند هر دمي عالمي فتوح كند

(مثنوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاري زمينه ساز شكست شما در ميدان نبرد است.

2. با مطالعه و تحليل جنگ احد، از تكرار صحنه ي آن جلوگيري كنيد.

3. شيطان از گناهان شما سوء استفاده مي كند.

4. هر لغزش شما زمينه ساز لغزش ديگري است (مگر آن كه توبه كنيد).

5. بعد از لغزش ها و شكست ها به آمرزش الهي اميدوار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و ششم سوره ي آل عمران به تبليغات منفي كافران پس از جنگ (احد) پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

156. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَ قَالُواْ لإِخْونِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزَّيً لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَ مَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ يُحْيِ وَ يُمِيتُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد، همچون كساني نباشيد كه كفر ورزيدند، و درباره برادرانشان، هنگامي كه در زمين مسافرت كردند

(و مردند) يا جهادگر (و شهيد) شدند، گفتند: «اگر (بر فرض) نزد ما بودند، نمي مردند و كشته نمي شدند!» (شما چنين سخناني مگوييد) تا خدا آن را حسرتي بر دل هايشان قرار دهد. و خدا، زنده مي كند و مي ميراند؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 306

نكته ها و اشاره ها:

1. مسلمانان بايد در مقابل تبليغات و القائات دل سرد كننده و شايعات دشمن بايستند و آنها را تكرار نكنند، و برخلاف آنها عمل كنند تا دشمنان ناكام و حسرت زده شوند.

2. آيه ي فوق سنت مرگ و حيات را به دست خدا و از مقدّرات الهي معرفي مي كند كه وابسته به جنگ ها يا مسافرت ها نيست. اجل و مرگ قطعي انسان در هر حالي كه باشد، فرا مي رسد (همان گونه كه در آيات 145 و 154 همين سوره گذشت.) و ميدان جنگ و مسير سفر و مانند آنها مكان هاي مرگ اند، ولي علت كامل نيستند و تا مرگ حتمي كسي نرسد، نمي ميرد، چه در جبهه ي جنگ باشد و چه در منزل خويش.

3. مضمون آيه ي فوق در آيه ي 168 همين سوره نيز آمده است كه در اين جا از قول كافران و در آن جا از قول منافقان مطلب فوق را حكايت مي كند.

پس ممكن است مقصود از كافران در آيه ي فوق همان منافقان باشند «1» كه با اين سخنان در برابر اسلام سم پاشي مي كردند و قرآن شديداً با آنان برخورد مي كند و كافرشان مي خواند.

و از طرف ديگر ممكن است اين سخنان توسط كافران و منافقان گفته

شده كه در هر آيه به يك گروه اشاره مي كند. «2»

4. دشمنان در صدر اسلام با ظاهري دل سوزانه عليه اسلام تبليغ مي كردند، همان گونه كه در عصر ما كافران از طريق وسايل ارتباط جمعي، هم چون مطبوعات و ماهواره ها، و با استفاده از دقيق ترين نكات روان شناختي و جامعه شناختي، عليه مسلمانان تبليغ مي كنند؛ بنابراين مسلمانان بايد مواظب باشند و فريب ظاهر دشمن را نخورند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 307

آموزه ها و پيام ها:

1. مسلمانان با بي توجهي به شايعات و تبليغات كافران، حسرت بر دل آنها بگذارند.

2. شما از تبليغات منفي دشمنان اسلام پيروي و تقليد نكنيد.

3. مرگ و حيات شما به دست خداست (پس عوامل طبيعي را صد درصد مؤثر ندانيد).

***

قرآن كريم در آيات صد و پنجاه و هفتم و صد و پنجاه و هشتم سوره ي آل عمران به مقايسه ي شهادت با ثروت اندوزي مي پردازد و مي فرمايد:

157 و 158. وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ* وَ لَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَاِلَي اللَّهِ تُحْشَرُونَ

و اگر [هم ] در راه خدا كشته شويد، يا بميريد، حتماً آمرزشي از جانب خدا و رحمت [او]، از [همه ] آنچه آنان جمع مي كنند، بهتر است.* و اگر بميريد يا كشته شويد، حتماً فقط به سوي خدا گردآوري خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق

مردن در مسافرت، در رديف شهادت در راه خدا ذكر شده است؛ زيرا منظور آن مسافرت هايي است كه در راه خدا و براي خدا انجام گيرد، همانند سفر به سوي ميدان جنگ يا سفرهاي تبليغي (ديني) و مانند آن. البته سفرهاي آن زمان آميخته با مشكلات و خطرها و بيماري ها بود و تعداد مردگان در اين سفرها كم تر از تعداد كشته هاي جنگ نبود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 308

2. در فرهنگ قرآن و جهان بيني الهي، مرگ و شهادت در راه خدا، از همه ي اموالي كه مي توان جمع كرد بهتر است؛ چرا كه نتيجه ي شهادت، مغفرت و رحمت الهي است كه ابدي است ولي آثار جمع مال و ثروت موقت است.

اين مرگ نه باغ و بوستان است كو راه سراي دوستان است

(نظامي)

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از «راه خدا» در اين آيه علي عليه السلام وفرزندان او هستند و هر كس در راه ولايت علي عليه السلام شهيد شود، در راه خدا شهيد شده است و هر كس در راه ولايت علي عليه السلام بميرد در راه خدا مرده است. «1»

البته اين حديث در حقيقت مطالب كلي آيه را بر يك مصداق خاص تطبيق كرده است.

4. مرگ به معناي فنا و نابودي نيست، بلكه دريچه اي است به سوي زندگاني ديگر كه همراه

با ابديت و در سطحي عالي تر است؛ پس اگر بميريد و يا كشته شويد به سوي خدا بازمي گرديد.

5. اگر همگان به سوي خدا مي روند پس بهترين نوع رفتن، يعني شهادت را انتخاب كنيم كه از امام حسين عليه السلام چنين حكايت شده است:

اگر بدن ها براي مرگ آماده شده اند، پس شهادت مرد در راه خدا با شمشير، بهترين مرگ هاست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 309

آموزه ها و پيام ها:

1. مرگِ رحمت آفرين بهتر از ثروت است.

2. فرجام شما به سوي خداست (پس، از مرگ و شهادت نهراسيد).

3. رحمت و آمرزش الهي را در شهادت و سفرهاي الهي بيابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و نهم سوره ي آل عمران با يادآوري اخلاق نيكوي پيامبر صلي الله عليه و آله، فرمان عفو عمومي، مشورت و توكل را صادر مي كند و مي فرمايد:

159. فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ

و به سبب رحمتي از جانب خدا با آنان نرم خو شدي؛ و اگر (بر فرض) تندخويي سخت دل بودي، حتماً از پيرامونت پراكنده مي شدند. پس، از آنان درگذر، و براي شان آمرزش بخواه؛ و در كار [ها] با آنان مشورت كن؛ و هنگامي كه تصميم گرفتي، پس بر خدا

توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مي دارد.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از آن كه مسلمانان از جنگ احد به مدينه بازگشتند، برخي از كساني كه از صحنه ي جنگ گريخته بودند، گرد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حلقه زدند و ضمن اظهار ندامت، تقاضاي عفو داشتند. در اين هنگام آيه ي فوق فرو فرستاده شد و دستور عفو عمومي را صادر كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله با

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 310

آغوش باز، خطاكاران را پذيرفتند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به مناسبت جنگ احد فرو فرستاده شده است، اما از نظر محتوا شامل برنامه هايي كلي و اصولي است و منحصر به واقعه اي خاص نمي شود.

2. در اين آيه به دو نوع خشونت اشاره شده است يكي خشونت در سخن و ديگري خشونت در عمل «2» كه هيچ كدام از آنها در رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله نبود و آن حضرت نرمش كامل در برابر جاهلان و خطاكاران از خود نشان مي دادند. «3»

3. نرمش يك هديه ي الهي است و كساني كه نرمش ندارند، از اين رحمت الهي محروم اند. «4»

به شيرين زباني و لطف و خوشي تواني كه پيلي به مويي كشي

4. تعبير «آنها را عفو كن و براي آنان طلب آمرزش نما» اشاره مي كند كه نسبت به بي وفايي هاي ياران و مصيبت هايي كه

براي تو فراهم كردند از حق خود بگذر؛ يعني در اين مورد من نزد تو از آنان شفاعت مي كنم و در مورد نا فرماني هايي كه نسبت به من كردند، تو شفيع آنان نزد من باش و آمرزش آنها را از من طلب كن.

اين تعبير اوج محبت خدا را نسبت به بندگان گناهكار نشان مي دهد.

5. يكي از صفات مهم رهبري «گذشت، نرمش و انعطاف» در برابر متخلّفاني است كه از كرده ي خود پشيمان شده اند. از علي عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 311

وسيله ي رهبري، گشادگي سينه (صبر و تحمّل) است. «1»

6. پيامبر صلي الله عليه و آله قبل از جنگ احد با مردم مشورت كردند و نظر اكثريت را پذيرفتند و براي جنگ به بيرون شهر رفتند. پس از شكست احد، بسياري فكر مي كردند كه پيامبر ديگر نبايد با كسي مشورت كند، ولي آيه ي فوق به اين طرز تفكر پاسخ داد و به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه باز هم با مردم مشورت كن، اگر چه در برخي موارد نتايج آن مطلوب نباشد؛ چرا كه نتايج سودمند مشورت بيش تر از ضرر آن است.

7. مشورت و مشاوره در اسلام آن قدر اهميت دارد. كه حتي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه عقلي نيرومند داشتند و به وحي متصل بودند، دستور مي دهد كه مشورت كند. مشورت فوايد زيادي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف) نيروي تفكر افراد را پرورش مي دهد.

ب) مشورت

كنندگان كم تر دچار لغزش مي شوند.

ج) مشورت كنندگان پس از پيروزي كم تر مورد حسد واقع مي گردند.

د) كساني كه در كارها مشورت مي كنند اگر شكست بخورند، زبان اعتراض و ملامت ديگران بر آنان بسته مي شود و در عوض ديگران براي او دل سوزي و با او همراهي مي كنند.

ه) انسان از راه مشورت مي تواند ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستي و دشمني آنها را درك كند.

و) عدم مشورت و استبداد رأي، شخصيت توده ي مردم را مي كُشد و استعدادهاي آماده را نابود مي كند.

در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 312

هر كس استبداد به رأي داشته باشد، هلاك مي شود و كسي كه با افراد بزرگ مشورت كند، در عقل آنان شريك شده است. «1»

اين خردها چون مصابيح انور است بيست مصباح از يكي روشن تر است

(مولوي)

8. واژه ي «الامر» مفهوم وسيعي دارد و شامل همه ي كارها مي شود.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد شيوه هاي اجرايي قوانين و مسائل مربوط به دفاع و جنگ و مانند آن مشورت مي كردند نه در مورد احكام و قوانين الهي؛ و حتي مسلمانان در مقابل پيشنهادهاي پيامبر صلي الله عليه و آله، ابتدا سؤال مي كردند كه آيا اين يك حكم الهي و قانون است، يا نظر شخصي شماست، كه در صورت اول جاي اظهار نظر نيست. «2»

در نتيجه، اموري مانند

عقايد ثابت ديني، احكام شريعت و نصب امام معصوم كه از طريق قرآن و دستورهاي الهي به ما رسيده است، قابل مشورت كردن و رأي گيري نيست، و گر نه اصل تشريع و قانون گذاري از طرف خدا لغو و بيهوده خواهد بود. «3»

9. در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

با سه گروه مشورت نكنيد:

اول، با انسان هاي بخيل؛ چرا كه تو را از بخشش و كمك به ديگران بازمي دارند واز فقر مي ترسانند.

دوم، با انسان هاي ترسو؛ چرا كه تو را از انجام كارهاي مهم بازمي دارند.

و سوم، با انسان هاي حريص؛ زيرا آنان براي جمع آوري ثروت و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 313

كسب مقام، ستمگري را در نظر تو زيبا جلوه مي دهند. «1»

10. از نظر اسلام، شخص مشاور وظيفه دارد خيرخواهي كند و خيانت در مشورت ننمايد، حتي درباره ي غير مسلمانان؛ چرا كه از گناهان بزرگ است.

در «رساله ي حقوق» امام سجاد عليه السلام آمده است:

حق كسي كه از تو مشورت مي خواهد اين است كه اگر عقيده و نظري داري در اختيار او بگذاري و اگر درباره ي آن كار چيزي نمي داني، او را به كسي راه نمايي كني كه مي داند. «2»

11. نكته ي جالب آيه آن است كه مشاوره به صورت جمع آمده، اما تصميم نهايي به صورت مفرد، و به عهده ي رهبر اسلام گذاشته شده است.

و اين مطلب به اين نكته اشاره دارد كه بررسي و مشورت در مورد مسائل اجتماعي بايد به صورت گروهي انجام گيرد، اما هنگامي كه طرح تصويب شد، بايد براي

اجراي آن، اراده ي واحدي به كار افتد، و گرنه هرج و مرج پديد خواهد آمد.

12. در كنار مشورت (و تفكّر)، توكّل بر خدا فراموش نشود، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد. مقصود از توكل اين نيست كه انسان وسايل و اسباب عادي را فراموش كند، بلكه منظور آن است كه انسان خود را در جهان محدود مادي محصور نكند و بعد از اقدامات عادي و فراهم كردن وسايل، چشم به لطف و حمايت پروردگار بدوزد.

آري، توكل، آرامش و نيروي روحي و معنوي به انسان مي بخشد كه بهتر مي تواند با مشكلات رو به رو شود. حتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه به

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 314

يك نفر فرمود:

اول پاي شتر را ببندد، سپس توكل كن. «1»

گفت پيغمبر به آواز بلند با توكل زانوي اشتر ببند

(مولوي)

13. نظام اجتماعي اسلام بر سه محور: خدا، مردم و رهبري، پايه گذاري شده است؛ يعني مشورت مردم و اراده ي مدير جامعه در تصميم سازي ها نقش اساسي دارند، ولي براي اجراي تصميمات نبايد خدا را فراموش كرد و فقط بر امور مادي تكيه نمود.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه ي روان شناختي و جامعه شناختي اين آيه براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه با اخلاق نيكو و عطوفت، مردم را جذب كنند.

2. مهرباني، بخشش، آمرزش خواهي و مشورت، لازمه ي رهبري

جامعه است.

3. اول مشورت كنيد سپس تصميم بگيريد.

4. تصميم نهايي در امور اجتماعي با رهبر و مدير است.

5. در امور اجتماعي با توجه به سه محور: مردم، اراده ي رهبري و توكل بر خدا، تصميم سازي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصتم سوره ي آل عمران به قانون ياري خدا و توكل بر او اشاره مي كند و مي فرمايد:

160. إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 315

اگر خدا شما را ياري كند، پس هيچ كس بر شما پيروز نخواهد شد؛ و اگر شما را ياري نكند، پس كيست، آن كه بعد از او، شما را ياري كند؟! و مؤمنان، پس بايد تنها بر خدا توكّل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. حمايت خدا يا ترك حمايت او نسبت به مؤمنان، براساس شايستگي هاست نه بي حساب.

آنان كه نافرماني مي كنند و از فراهم ساختن نيروهاي مادي و معنوي غافل اند، هرگز مشمول ياري خدا نخواهند بود، اما آنان كه با صفوفي فشرده و نيت خالص و عزم راسخ، به تهيه ي وسايل مي پردازند، دست حمايت پروردگار با آنها خواهد بود.

2. قدرت خدا بي كران و شكست ناپذير است؛ از اين رو كسي كه خدا ياري اش كند به منبع قدرت بي منتهاي الهي وصل شده و شكست نخواهد خورد، اما عوامل طبيعي تحت تأثير عوامل

ديگر واقع مي گردند و گاهي مقهور و مغلوب مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:1. اگر پيروزي بدون شكست مي خواهيد، بر خدا تكيه كنيد و از امداد او استفاده نماييد.

2. پيروزي و شكست شما به دست خداست؛ پس بر غير او توكلّ نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و يكم سوره ي آل عمران به ممنوعيت خيانت اشاره مي كند و مي فرمايد:

161. وَ مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ ثُمَّ تُوَفَّي كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 316

و براي هيچ پيامبري شايسته نيست، كه خيانت كند؛ و هر كس خيانت كند، روز رستاخيز، آنچه را (در آن) خيانت كرده، مي آورد؛ سپس به هر كس، آنچه را بدست آورده، بطور كامل داده مي شود؛ در حالي كه به آنان ستم نخواهد شد.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از تيراندازان جنگ احد مي خواستند سنگر حسّاس خود را براي جمع آوري غنايم جنگي رها كنند كه فرمانده آنان، دستور داد «از جاي خود حركت نكنيد، چون رسول خدا صلي الله عليه و آله شما را از غنيمت محروم نخواهد كرد.» ولي آنان گفتند «ما مي ترسيم پيامبر صلي الله عليه و آله در تقسيم غنايم، ما را از نظر دور دارد.» از اين رو سنگر را رها كردند و به جمع آوري غنايم پرداختند و همين

اقدام، عامل شكست مسلمانان در جنگ احد شد. «1» آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و بيان داشت كه هيچ پيامبري خيانت كار نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. خيانت شايسته ي مقام نبوت نيست؛ چون اگر پيامبري امين نباشد، نمي توان در مورد رساندن رسالت الهي و تبليغ احكام به او اطمينان كرد. «2»

2. خيانت مفهوم وسيعي دارد؛ از جمله خيانت در تقسيم غنايم جنگي و در امانات مردم و در دريافت وحي و رساندن آن به مردم. و اين آيه همه ي اقسام خيانت را از پيامبران نفي مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 317

3. اعمال انسان در قيامت تجسّم مي يابد؛ يعني شخص خيانت كار عين چيزي را كه در آن خيانت كرده، در روز قيامت به دوش مي كشد.

4. قرآن كريم براي جلوگيري از خيانت، كيفر اعمال در قيامت را يادآوري كرده است. اين نشان مي دهد كه ياد رستاخيز، عامل بازدارنده از خيانت است؛ پس اگر مي خواهيد افراد جامعه از خيانت كاري بپرهيزند، معادباوري را در آنان تقويت كنيد.

5. با آن كه پيامبران الهي امين بودند، برخي از افراد نادان به آنان سوء ظن مي بردند. در جهاني كه به پيامبران تهمت بزنند، چه انتظاري درباره ي بندگان صالح و رهبران حق داريد! اما خدا از حريم پاكان و رهبران الهي دفاع مي كند.

در آن بساط كه حسن تو جلوه آغاز زد مجال طعنه ي بدبين بدپسند جهاد

(حافظ)

آموزه ها و

پيام ها:

1. مقام نبوت با خيانت كاري سازگار نيست.

2. از رهبران الهي در برابر تهمت ها دفاع كنيد.

3. از رسوايي رستاخيز بهراسيد و خيانت نكنيد.

4. رستاخيز روز تجسّم اعمال و دريافت (پاداش) آنهاست.

5. در رستاخيز به كسي ستم نمي شود (بلكه كيفرهاي آن روز دستاورد خود شماست).

6. معاد باوري عامل بازدارنده از خيانت است (پس فرجام انديشي را در جامعه تقويت كنيد، تا مانع خيانت پيشگي گردد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و دوم سوره ي آل عمران به كساني كه از جهاد سرباز زدند اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 318

162. أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْونَ اللَّهِ كَمَن بَآءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَيهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ

و آيا كسي كه بدنبال خشنودي خدا بوده، همانند كسي است كه به خشمي از خدا بازگشته و مقصدش جَهنّم است؟ و چه بد فرجامي است!

شأن نزول:

حكايت شده هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمان حركت به سوي جبهه ي احد را صادر كردند، گروهي از منافقان به اين بهانه كه يقين به وقوع جنگ ندارند، از حضور در ميدان خودداري كردند و برخي از مسلمانان سست ايمان نيز به آنان ملحق شدند، «1» ولي گروه مؤمنان محكم و استوار به پيروي از پيامبر صلي الله عليه و آله در جبهه ي جنگ حاضر شدند. آيه ي فوق به اين دو گروه و فرجام

آنان اشاره مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. جهاد در راه خدا، دنبال كردن رضاي خداست و روي گرداني از جنگ نيز، بازگشت به غضب خداست؛ البته آيه به اين قانون كلي نيز اشاره دارد كه فرجام خداطلبان و دشمنان خدا يكسان نيست كه پيامبران الهي و مجاهدان از مصاديق آنها هستند.

2. در آيه ي فوق مطلب به صورت پرسش و مقايسه مطرح شده است. اين يكي از روش هاي مؤثر تربيتي قرآن كريم است كه حقايق مربوط به معارف ديني، اخلاقي و اجتماعي را در قالب پرسش و مقايسه مطرح مي كند «2» و داوري را به عهده ي شنونده مي گذارد تا او با تفكر و بر اساس فطرت و وجدان خويش يكي را انتخاب كند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 319

اين شيوه، كه آموزش غير مستقيم است، اثر فوق العاده اي در تربيت انسان ها دارد؛ ممكن است انسان در آموزش مستقيم و بيان قطعي مطالب موضع گيري كند و آن را يك فكر بيگانه به شمار آورد، اما در مورد مطالب غيرمستقيم مقاومت نمي كند و با فطرت و وجدان درباره ي آنها قضاوت مي كند و با نظر خويش آنها را مي پذيرد. اين روش، به ويژه در مورد كودكان و افراد لجوج بسيار مؤثر است.

4. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از «گروهي كه به دنبال رضايت الهي هستند» امامان شيعه اند، كه درجاتي براي مؤمنان در نزد خدايند، كه با ولايت و معرفت آنان، اعمال شيعيان مضاعف و درجاتشان بالا مي رود. «1»

البته روايت فوق در حقيقت

مصداق كامل مجاهداني را بيان مي كند كه در طلب رضايت الهي اند؛ يعني علي عليه السلام و فرزندان معصوم او كه هميشه در راه دين خدا فداكاري كردند، ولي اين گونه روايات انحصار را نمي رساند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كژروي و مبارزه با راه الهي، عذاب آلود است.

2. خداطلبي و خداستيزي يكسان نيست.

3. اگر مي خواهيد گرفتار جهنّم نشويد در طلب كسب رضايت الهي باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و سوم سوره ي آل عمران به درجات متفاوت جهادگران و امتناع كنندگان از جهاد، اشاره مي كند و مي فرمايد:

163. هُمْ دَرَجتٌ عِندَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

آنان در پيشگاه خدا رتبه هايي (متفاوت) هستند؛ و خدا به آنچه انجام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 320

مي دهند، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. نه تنها پيامبران و مجاهدان با منافقان تن پرور فرق دارند، بلكه هر يك از افراد اين دو صف بر اساس فداكاري يا نفاق خود، در پيشگاه خدا جايگاه خاصي خواهند داشت كه از صفر شروع مي شود و تا بي نهايت ادامه مي يابد.

2. از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه

هر درجه اي به اندازه ي فاصله ي ميان آسمان و زمين است. «1»

اين حديث براي بيان زياد بودن فاصله، به فاصله ي بين زمين و آسمان اشاره كرده است، و گرنه ممكن است فاصله ي درجات معنوي و واقعي بيش از اين باشد.

3. واژه ي «دَرَجه» به پله هايي گفته مي شود

كه انسان به وسيله ي آنها به نقطه ي بلندي صعود مي كند؛ در مقابل «دَرَك» كه به پله هايي گفته مي شود كه براي پايين رفتن به نقطه اي استفاده مي شود.

در قرآن، واژه ي اول براي مؤمنان و واژه ي دوم براي منافقان، به كار رفته است «2» اما در اين جا با آن كه مؤمن و منافق هر دو مطرح اند، واژه ي «درجات» گفته شده است تا جانب مؤمنان رعايت شود و، به اصطلاح، از تغليب استفاده شده است. «3»

4. پيامبران، مؤمنان و منافقان خودشان درجه هستند؛ يعني هر كس در ذات خود، بر اساس كمالات و فضايل، يا نواقص و رذايل، درجه ي وجودي دارد كه بالا يا پايين است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 321

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس درجه ي وجودي خاصي (براساس عقايد و كردار خويش) در نزد خدا دارد (بنگريد كه شما چه درجه اي داريد).

2. اعمال شما تحت نظر خداست (پس مراقب كردار خود باشيد كه درجات شما را بالا و پايين مي برد).

3. به درجات متفاوت انسان ها بنگريد (و درس عبرت بياموزيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و چهارم سوره ي آل عمران به نعمت بزرگ رهبران الهي و برنامه هاي آموزشي و پرورشي آنان اشاره مي كند، و مي فرمايد:

164. لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ

مِن قَبْلُ لَفِي ضَللٍ مُّبِينٍ

بيقين، خدا بر مؤمنان منّت نهاد [: و نعمت بزرگي بخشيد] هنگامي كه در ميان آنان، فرستاده اي از خودشان بر انگيخت؛ كه آياتش را بر آنان بخواند، [و پيروي كند] و رشدشان دهد [و پاكشان گرداند]، و كتاب [خدا] و فرزانگي به آنان بياموزد؛ در حالي كه قطعاً پيش از [آن ] در گمراهي آشكاري بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. منّت بر دو قسم زشت و زيباست. قسم زيبايِ منّت آن است كه كسي عملًا نعمت بزرگي به ديگري بدهد؛ يعني بخشيدن نعمت هاي بزرگ مِنّتي نيكوست همان طور كه انگيزش پيامبران هديه اي الهي و نعمت سنگين خدا بر بشر است. و منّت زشت و نكوهيده آن است كه كسي كار كوچك خود را با سخن، بزرگ كند و به رُخ افراد بكشد، يعني بزرگ شمردن نعمت ها در گفتار

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 322

نكوهيده است. «1»

2. اين آيه منّت انگيزش پيامبران را بر مؤمنان نهاده است، در حالي كه پيامبران براي هدايت عموم بشر آمده اند؛ اين به خاطر آن است كه از نظر نتيجه گيري و تأثير، تنها مؤمنان هستند كه از اين نعمت بزرگ استفاده مي كنند و عملًا آن را به خود اختصاص مي دهند.

3. اين كه فرستاده اي از طرف خدا بيايد نعمتي است و اين كه فرستاده ي او از جنس بشر باشد، نعمت ديگري است؛ زيرا اگر پيامبر، مثلًا از، جنس فرشتگان بود، نمي توانست به درستي احتياجات و مشكلات انسان را درك نمايد و با توجه به آنها، انسان ها را تربيت

كند.

و از طرف ديگر، پيامبر بايد انسان نمونه اي باشد تا بتواند الگوي عملي بشر گردد؛ يعني اگر يك فرشته گناه نكند عجيب نيست، اما اگر انساني بر هواي نفس خود مسلط شود و گناه نكند، مي تواند الگويي عملي براي تربيت ديگران باشد.

4. از نظر ترتيب طبيعي، «تعليم» قبل از «تربيت و تزكيه» است، اما در آيه ي فوق تربيت قبل از تعليم ذكر شده است «2» و اين مي تواند به دلايل زير باشد:

الف) هدف اصلي و نهايي انگيزش پيامبران تربيت است؛ پس، از اين جهت بر تعليم مقدم شده است.

آيينه شو، وصال پري طلعتان طلب اول بروب خانه، دگر ميهمان طلب

(صائب تبريزي)

ب) مقصود از تزكيه، پاك ساختن انسان ها از پليدي هاي شرك و عقايد

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 323

باطل و خرافي است، و تا هنگامي كه نهاد انسان از اين آلودگي ها پاك نشود، ممكن نيست آماده ي تعليم كتاب الهي و حكمت و دانش واقعي گردد.

بد گهر را علم و فن آموختن دادن تيغ است دست راهزن

تيغ دادن در كف زنگيِ مست به كه

افتد علم، ناكس را به دست

(مولوي)

5. واژه ي «تلاوت» به معناي خواندن و پيروي كردن است. «1»

پس طبق آيه ي فوق، پيامبر صلي الله عليه و آله قبل از هر كاري، خود به آيات الهي عمل مي كند و آنها را بر مردم مي خواند؛ يعني خود الگوي عملي برنامه و كتاب خويش است و از اين به بعد است كه اقدام به تزكيه و تعليم مي كند.

نفس خود ناكرده تسخير اي فلان چون كني تسخير نفس ديگران

نفس را اول برو در بند كن پس برو آهنگ وعظ و پند كن

6. واژه ي تزكيه، در اصل به معناي نُمو و رشد بر اثر بركت الهي است «2» و تزكيه ي نفس به معناي پاك كردن و رشد آن است. تزكيه كننده ي نفس، خود انسان است اما اين كار به پيامبر نسبت داده مي شود چون ايشان واسطه و سبب اين كار هستند.

7. كتاب اشاره به اصل دستورات و قوانين و شريعت اسلام «3» و حكمت اشاره به فلسفه و اسرار آنهاست. ممكن است مراد از كتاب و حكمت وحي و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 324

عقل باشد؛ «1» چرا كه اصل واژه ي حكمت به معناي منع كردن به قصد اصلاح است؛

بنابراين مفهوم آن دلايل عقلي است. «2»

8. قرآن، دوران جاهليت را با عنوان «گمراهي آشكار» تعبير كرده است؛ زيرا گاهي وسايل گمراهي طوري است كه انسان به راحتي نمي تواند، باطل بودن و گمراهي آن را بفهمد، اما گاهي گمراهي آشكار است و هر كس، با كمي تفكر، به سرعت مي تواند به آن پي ببرد.

9. براي شناخت بهتر نعمت انگيزش پيامبران، بايد به تاريخ قبل از آنان مراجعه كرد؛ بسياري از نعمت هاي فعلي بشر، مثل تمدن، علم آموزي، آزادي از خرافات و ... از تلاش خستگي ناپذير پيامبران حاصل شده است.

10. علم بدون تزكيه زيان آور است. امام عارفان در اين مورد مي فرمايد:

اگر انسان، خبائث را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده اي بر آن مترتب نمي شود، بلكه ضررها دارد. علم، وقتي در اين مركز خبيث وارد شد شاخ و برگ خبيث به بار آورد ...

اين اصطلاحات خشك، اگر بدون تقوا و تهذيب نفس باشد، هر چه بيش تر در ذهن انباشته گردد، كبر و نخوت در دايره ي نفس بيش تر توسعه مي يابد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 325

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي، نعمت هاي بزرگ خدا هستند (آنان را بشناسيد و سپاس گزار باشيد).

2. رهبران و مبلغان ديني برنامه هاي آموزشي و پرورشي براي مردم ارائه كنند.

3. الگودهي عملي، پاك سازي دروني و آموزش علمي سرفصل هاي برنامه هاي پيامبران است.

4. رهبران و مبلغان الهي، خود الگوي عملي برنامه ي خويش باشند و مردم را بدانچه خود عمل مي كنند بخوانند (تا تأثيرگذار باشد).

5. آموزش عمومي

بر پايه ي قرآن و حكمت (وحي و عقل) پايه ريزي شود.

6. با مقايسه ي گمراهي هاي دوران جاهليت با تمدن اسلامي، به عظمت پيامبران الهي و برنامه هاي آنها پي ببريد (و سپاس گزار باشيد).

7. تزكيه (پاك سازي و رشد دروني انسان) بر آموزش علمي او مقدم است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و پنجم سوره ي آل عمران به مقايسه ي مصيبت هاي مسلمانان و كافران در جنگ مي پردازد و مي فرمايد:

165. أَوَ لَمَّآ أَصبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّي هذَا قَلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 326

و آيا هنگامي كه به شما مصيبتي (در نبرد احد) رسيد، كه دو برابر آن را (در نبرد بدر بر دشمن) وارد ساخته بوديد، گفتيد: «اين (مصيبت) از كجاست؟!» بگو: «آن از جانب خودتان است.» براستي كه خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. نبايد نتيجه ي يك واقعه و يا جنگ را به تنهايي بررسي و تحليل كرد، بلكه بايد نتايج همه ي برخوردها و وقايع مرتبط با آن را با هم ديگر محاسبه كرد و در هنگام قضاوت، تلخي ها و شيريني ها را با هم در نظر گرفت كه در اين صورت، نتيجه مي شود كه مسلمانان ضرر نكرده اند.

2. قرآن عوامل شكست در جنگ احد را از ناحيه ي خود مسلمانان مي داند؛ چرا كه گروهي از سپاهيان اسلام با نافرماني كردن

از پيامبر صلي الله عليه و آله، سنگر حساس تيراندازان (كوه عَيْنَين) را رها ساختند و به جمع آوري غنايم پرداختند و همين سرپيچي و سستي باعث آن شكست شد. «1»

و نيز مسلمانان در مقابل كفار و مشركان خون خوار مكه كوتاه آمدند و بر آنان ترحّم كردند و هفتاد اسير را بعد از جنگ بدر آزاد نمودند و همين باعث تقويت جبهه ي كفر و پيروزي آنان در جنگ احد شد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در تحليل جنگ، به مقايسه بپردازيد (تا روشن شود كه مؤمنان در

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 327

مجموع زيان نكرده اند).

2. در بررسي عوامل شكست، از عوامل دروني و ضعف هاي نيروهاي خودي غافل نشويد (و آنها را بشناسيد و رفع كنيد).

3. رهبران الهي پاسخ گوي سؤالات جامعه باشند و ابهامات را رفع كنند.

4. در تحليل عوامل ماديِ وقايع و جنگ ها، قدرت بي كران الهي را فراموش نكنيد (و نااميد نشويد).

***

قرآن كريم در آيات صد و شصت و ششم و صد و شصت و هفتم سوره ي آل عمران به نتايج مثبت جهاد در جامعه ي اسلامي و واكنش منافقان در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

166 و 167. وَ مَآ أَصبَكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ* وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَ قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَّاتَّبَعْنكُمْ

هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمنِ يَقُولُونَ بِأَفْوهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ

و روزي كه دو گروه (: مؤمنان و كافران در نبرد احد با هم) رو به رو شدند، آنچه به شما رسيد، پس به رخصت خدا، و بخاطر آن بود كه مؤمنان را معلوم بدارد.* و (نيز) براي اينكه معلوم بدارد كساني را كه دورويي نمودند، و به آنان گفته شد: «بياييد در راه خدا جنگ كنيد، يا دفاع نماييد.» گفتند: «اگر (بر فرض) جنگي مي دانستيم حتماً از شما پيروي مي كرديم.» در آن روز (فاصله) آنان به كفر نزديك تر بود، از

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 328

(فاصله) آنان به ايمان؛ به زبانشان چيزي مي گويند كه در دل هايشان نيست. و خدا به آنچه پنهان مي دارند، آگاه تر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در ماجراي احد سه گروه در ميان مسلمانان پيدا شدند:

گروه اول: افراد معدودي مثل علي عليه السلام بودند كه تا لحظه ي آخر پايداري نمودند و شهيد يا مجروح شدند.

گروه دوم: كساني بودند كه در دل هايشان تزلزل و اضطراب پديد آمد و فرار كردند.

و گروه سوم: منافقاني بودند كه در بين راه، به بهانه هاي مختلف، از شركت در جنگ خودداري كردند و به مدينه بازگشتند. «عبد اللَّه بن ابي سَلول» و سيصد نفر از يارانش، از اين گروه بودند «1» كه در برابر دعوت به جهاد، بهانه مي گرفتند و مي گفتند: اگر مي دانستيم جنگي واقع مي شود از شما پيروي مي كرديم.

2. هر حادثه اي، طبق قانون عمومي آفرينش، علّت و

سبب مخصوصي دارد و اين يك اصل ثابت و هميشگي است. بر اساس اين اصل هر لشگري كه در ميدان جنگ سستي كند و به دنياپرستي روي آورد و از دستورهاي فرماندهي خويش سرپيچي كند، محكوم به شكست خواهد بود.

بنابراين، مقصود از «اذْن اللَّه» (رخصت خدا) همان اراده و خواست و سنت هاي خداست كه در قالب قانون علّيت در جهان هستي حكومت

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 329

مي كند. «1»

3. در آيات قبل «2» بيان كرديم كه مقصود از علم خدا در اين گونه آيات، علم فعلي «3» بعد از ايجاد اشيا است. در حقيقت خدا مي داند كه مؤمنان و منافقان چه كساني هستند، ولي براي مشخص شدن اين افراد براي مردم و اتمام حجت بر آنان، مقدمات آزمايش آنها را فراهم مي كند.

4. از تعبير «آنها در آن روز به كفر نزديك تر از ايمان بودند.»، استفاده مي شود كه كفر و ايمان داراي درجاتي است كه وابسته به عقايد و اعمال انسان است.

5. جنگ و عمليات نظامي، چهره ي منافقان را افشا مي كند. «4» آنان نه حاضر به جنگ در راه خدا هستند و نه حاضرند از ميهن و هم وطنان خويش دفاع كنند و اعمال خود را با بهانه جويي توجيه مي كنند.

6. از تعبير «در راه خدا جهاد كنيد يا دفاع نماييد.» استفاده مي شود كه دفاع از ميهن، جان، خويشاوندان و هم وطنان نيز يك ارزش اسلامي است «5» همان گونه كه يك وظيفه ي انساني است.

7. از مجموع آيات مربوط به جنگ احد و به

ويژه آيه ي فوق استفاده

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 330

مي شود كه همه ي اصحاب پيامبر يكسان نبوده اند، برخي مؤمنانِ راستين، برخي سست عنصر و برخي منافق بودند؛ پس نظريه ي عدالت همه ي صحابه نمي تواند صحيح باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. شكست (و پيروزي) شما تحت نظر خدا و براي آزمايش شماست.

2. مؤمنان واقعي و منافقان را در هنگام نبرد بشناسيد.

3. جهادگريزي، بهانه تراشي در هنگام جنگ، دوگانگي دل و زبان و پنهان كاري، از نشانه هاي منافقان است.

4. دفاع (از ميهن و ناموس و جان) ارزشمند است و در رديف جهاد مطرح مي شود.

5. نفاق انسان را از ايمان دور مي سازد و به كفر نزديك مي گرداند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و هشتم سوره ي آل عمران به واكنش ديگر منافقان در برابر جهاد اشاره مي كند و با پاسخ به شبهه پراكني آنان مي فرمايد:

168. الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْونِهِمْ وَ قَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ قُلْ فَادْرَءُواْ عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ

كساني كه در حال (جنگ، در خانه خود) نشسته بودند، به برادرانشان گفتند: «اگر (بر فرض) از ما اطاعت مي كردند، كشته نمي شدند.» بگو:

«اگر راستگو هستيد، پس مرگ را از خودتان دور سازيد!»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 331

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان مي گفتند

كه از حوادث آينده خبر دارند، به طوري كه اگر كسي از آنان پيروي كند از مرگ نجات مي يابد قرآن به آنان پاسخ مي دهد كه اگر چنين است، بايد بتوانيد علل و عوامل مرگ خويش را پيش بيني و خنثي كنيد در حالي كه چنين قدرتي نداريد. افزون بر اين، شما عمر جاويدان نداريد و نمي توانيد قانون مسلم مرگ را تغيير دهيد؛ پس چه بهتر كه با افتخار در برابر دشمن بايستيد و شربت شهادت بنوشيد يا پيروز شويد.

2. مضمون آيه ي فوق در آيه ي 156 همين سوره گذشت. با اين تفاوت كه در آن جا از كافران حكايت شد و در اين جا از منافقان.

برخي از مفسران از مقايسه ي اين دو آيه استفاده كرده اند كه مقصود از كافران در آيه ي 156 آل عمران همان منافقان هستند «1» و اين، شدت برخورد قرآن با منافقان را نشان مي دهد.

اما ممكن است كه اين سخن را هم منافقان گفته باشند و هم كافران «2» و دو آيه به دو گروه متفاوت اشاره داشته باشد.

3. آيه ي فوق منافقان را برادر مؤمنان خوانده است، با اين كه هرگز آنان برادر مؤمنان نيستند. با اين تعبير آنان را سرزنش مي كند، كه شما كه مؤمنان را برادر خود مي دانستيد، پس چرا در اين لحظات حساس دست از حمايت آنها برداشتيد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 332

4. از نشانه هاي منافقان آن است كه به هنگام حركت مردم به سوي جبهه ها، در شهر مي مانند و بعد از جنگ، بازماندگان شهدا را سرزنش مي كنند.

5. زمان

مرگ حتمي انسان را نمي توان پيش بيني كرد؛ حوادث و جنگ ها و بيماري ها زمينه هاي مرگ و شهادت اند، علّت كامل آن. چه بسا افرادي كه سال ها در صحنه ي نبرد حاضر بودند، ولي شهيد نشدند و در مناطق امن از دنيا رفتند؛ پس اين مسائل نبايد موجب گريز از جنگ شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از جنگ گريزي و واكنش منفي آنان در برابر جهادگران بشناسيد.

2. مرگ و شهادت قابل پيش بيني نيست (پس جنگ گريز نباشيد).

3. منافقان مدعي، حتي خود را نمي توانند نجات دهند، چه رسد به پيروان خود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و نهم سوره ي آل عمران به زنده بودن شهيدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

169. وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوتاً بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

(اي پيامبر) هرگز مپندار كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند، بلكه [آنان ] زنده اند، [و] در پيشگاه پروردگارشان روزي داده مي شوند!

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 333

شأن نزول:

حكايت شده كه بعد از حادثه ي احد «1» گروهي از افراد سست ايمان، بر شهيدان احد تأسف مي خوردند كه «چرا مُردند!» و هنگام مشاهده ي نعمت هاي دنيا، ناراحتي آنها بيش تر مي شد. آيات فوق خط بطلان بر اين گونه گفتگوها و افكار كشيد و مقام بلند شهيدان را يادآوري كرد. كه در نزد خدا رُوزي داده مي شوند. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. خطاب «اي پيامبر!

هرگز مپندار آنان كه در راه خدا كشته شدند، مرده اند.» براي پيامبر صادر شده تا ديگران حساب كار خود را بكنند و چنين پنداري نسبت به شهيدان نداشته باشند.

2. مقصود از زندگي شهيدان، همان حيات و زندگي برزخي ارواح پس از مرگ تا روز قيامت است؛ پس، منظور زندگي جسماني و مادي نيست، همان گونه كه مقصود معناي مجازي زندگي و باقي ماندن آثار و نام و نشان آنان نيست، هر چند نام و آثار شهيدان جاودان است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 334

3. حيات برزخي بعد از مرگ، اختصاص به شهيدان ندارد، اما از آن جا كه حيات شهيدان يك زندگي فوق العاده عالي و آميخته با نعمت هاي معنوي در نزد پروردگار است، گويا زندگي ساير افراد در مقابل آن چيزي نيست و تنها آنان زنده اند.

4. آيه ي فوق دليل ديگري براي بقاي روح است. همان گونه كه دليل روشني براي اثبات مسأله ي برزخ و نعمت هاي آن است.

5. كشته شدن آنگاه ارزشمند است و پاداش دارد كه در راه خدا باشد؛ و اين گونه كشته شدن را شهادت مي نامند.

6. قرآن در آيه ي 154 سوره ي بقره فرمود: «به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد.» و در اين جا مي فرمايد: «مپنداريد كه شهيدان مرده اند.»

آري، شهيدان راه خدا نبايد در زبان و ذهن شما مرده و نابود شده به شمار آيند و اين تصوري خلاف واقع و انحرافي است و مقام شهيدان آن قدر ارزشمند است كه بايد حريم و احترام آنان را حتي

در ذهن ها، نگه داشت.

7. زندگي و روزي براي بسياري از افراد وجود دارد اما مهم است آن كه «نزد پروردگار» باشد؛ يعني زندگي و روزي خوردن در حضور دوست و درك حضور او و استفاده از لطف او، كه اين نعمت بزرگ نصيب شهيدان شده است.

گر بشكافي هنوز خاك شهيدان عشق آيد از آن كشتگان زمزمه ي دوست دوست

8. آيه ي فوق در مورد شهداي جنگ احد فرو فرستاده شده است، اما

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 335

مضمون آيه شامل همه ي شهيدان راه خدا مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. شهيدان زنده و مورد لطف الهي هستند.

2. احترام شهيدان را پاس داريد، حتي در ذهن خودتان.

3. ارزش شهيد به هدف الهي اوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 336

شهيدان از منظر قرآن و حديث

1. شهيد در قرآن:

الف) كساني كه در راه خدا شهيد مي شوند اعمالشان گم و نابود نمي شود.

(محمد، 4)

ب) خدا به شهيدان روزي مي دهد. (حج، 58.)

ج) گناهان شهيدان پوشانده و آمرزيده مي شود. (آل عمران، 195).

د) شهيدان را مرده نپنداريد. (آل عمران، 169).

ه) به كساني

كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد. (بقره، 154).

و) خدا به شهيدان پاداش عظيمي مي دهد. (نساء، 74).

ز) شهيدان وارد بهشت مي شوند. (آل عمران، 195).

2. شهيد در احاديث:

الف) از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده:

هنگامي كه مجاهدان تصميم مي گيرند در ميدان جهاد شركت كنند، خدا آزادي از آتش جهنم را براي آنها مقرر مي دارد. «1»

ب) در روايتي آمده است:

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 337

بالاتر از هر نيكي نيكوتري است، مگر شهادت، كه هرگاه كسي شهيد شود، ديگر بالاتر از آن نيكي متصوّر نيست.»

ج) شهيدان در رستاخيز، مقام شفاعت دارند. «2»

د) هيچ قطره اي در نزد خدا محبوب تر از قطره ي خوني كه در راه خدا ريخته مي شود، نيست. «3»

ه) مجاهدان از در مخصوص «4» و قبل از همه به بهشت مي روند «5» و در بهشت جايگاه مخصوصي دارند. «6»

شهيدان راهيان كوه طورند ز منزل هاي ظلمت در عبورند

چو با پرهاي خونين بازگردند توگويي قاصدي از شهر نورند

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 338

قرآن كريم در آيات صد و هفتادم و صد و هفتاد و يكم سوره ي آل عمران به نعمت هاي شهيدان و شادماني آنان اشاره مي كند، و مي فرمايد:

170 و 171. فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَيهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ

[در حالي كه آنان ] بخاطر آنچه خدا از بخشش خود به ايشان داده است، شادمانند؛ و بخاطر (آگاهي از جايگاه مجاهدان يعني) كساني كه از پي ايشان، هنوز به آنان نپيوسته اند، شادي مي كنند، كه هيچ ترسي بر آنان نيست، و نه آنان اندوهگين مي شوند.* بخاطر نعمتي از جانب خدا و بخشش [او] و اينكه خدا، پاداشِ مؤمنان را تباه نمي كند شادي مي كنند، (و مژده مي دهند.)

نكته ها و اشاره ها:

1. شهيدان از سه جهت شادمان اند: يكي به خاطر خودشان، كه خدا به آنان نعمت هاي زيادي بخشيده است؛ دوم به خاطر برادران مجاهدشان چون مقام ها و پاداش هايي را كه براي آنان آماده شده است مي بينند؛ «1» و سوم به خاطر نعمت و بخشش خدا به همه ي مؤمنان و اين كه پاداش آنان تباه نمي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 339

2. در مورد تعبير «هيچ ترس و اندوهي بر آنان نيست» مفسران قرآن دو احتمال داده اند:

الف) شهيدان احساس مي كنند كه برادران مجاهدِ آنان، پس از مرگ، نه اندوهي نسبت

به آنچه در دنيا باقي گذارده اند، دارند و نه ترسي از روز رستاخيز و حوادث وحشتناك آن.

ب) شهيدان راه خدا هيچ گونه ترسي از آينده و غمي از گذشته ندارند. «1»

3. فضل الهي در اين آيه، به معناي افزايش نعمت و تكرار آن است؛ «2» يعني تفاوت فضل و نعمت ممكن است از اين نظر باشد كه نعمت پاداشي است به اندازه ي استحقاق افراد، ولي فضل چيزي اضافه بر استحقاق است «3» و، در هر صورت، اين نعمت و فضل الهي بسيار بزرگ است. «4»

4. برخي مفسران قرآن برآن اند كه مقصود از پاداش مؤمنان در آيه ي فوق، همان رزق الهي است كه در آيات قبل آمده بود و اين رزق همان نعمت و فضل الهي است كه در رفع اندوه و ترس تبلور مي يابد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 340

آموزه ها و پيام ها:

1. شهيدان الهي حياتي شاد، امن و آرام دارند.

2. در فرهنگ قرآني، شادي وجود دارد و نيكوست.

3. هم چون شهيدان، به خاطر نعمت هاي ديگران نيز شاد باشيد.

4. اگر شادي، امنيت و آرامش خاطر مي خواهيد، راه شهيدان را برويد.

5. پاداش افراد را تباه نسازيد (و حق ديگران را بدهيد) همان طور كه خدا اين گونه عمل مي كند.

6. خدا به شهيدان لطف دارد و بخشش اضافي مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و دوم سوره ي

آل عمران به لشگركشي مسلمانان پس از جنگ احد و فداكاري مجروحان و پاداش بزرگ آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

172. الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ

كساني كه (در نبرد احد) پس از آن كه آسيب (و جراحتي) به ايشان رسيد، [دعوت ] خدا و فرستاده (اش) را، پذيرفتند. براي كساني از آنان، كه نيكي كردند و پارسايي نمودند، پاداشي بزرگ است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق و دو آيه ي بعد اين گونه حكايت شده كه پس از پايان جنگ احد، لشگريان فاتح ابوسفيان، به سرعت راه مكه را در پيش

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 341

گرفتند، اما پس از مدتي پشيمان شدند و تصميم گرفتند به مدينه برگردند و باقيمانده ي مسلمانان را نابود كنند. اين خبر به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و ايشان فوراً دستور دادند سپاهيان اسلام، كه در جنگ احد حضور داشتند، خود را براي شركت در نبردي ديگر آماده كنند و مجروحان احد نيز به صفوف لشگر بپيوندند. اين دستورها به سرعت اجرا شد و لشكر اسلام بيرون از مدينه، در محلي به نام «حَمراءُ الأسَد» «1» اردو زدند و تمام اين وقايع در مدت يك شبانه روز اتفاق افتاد.

خبر لشگركشي پيامبر صلي الله عليه و آله به سپاه مكه رسيد و آنان از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند و شايد پنداشتند ارتش تازه نفسي نيز از مدينه به مسلمانان پيوسته است.

ابوسفيان و

سپاهيانش، به سرعت عقب نشيني كردند و به مكه باز گشتند. «2» آيه ي فوق به اين جريان اشاره مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران گفته اند كه اين آيه در مورد حضرت علي عليه السلام و نه نفر ديگر از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله فرو فرستاده شده است؛ زيرا علي عليه السلام در جنگ احد بيش از شصت زخم و جراحت برداشت. «3» البته مانعي ندارد كه آيه در مورد همه ي مجروحان جنگ احد باشد، ولي مصداق كامل آن امام علي عليه السلام و برخي اصحاب باشند.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 342

2. لبيك گفتن به فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله همان لبيك گويي به خداست؛ چرا كه پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را به نبرد مجدد فراخواند، ولي در آيه، اين فراخواني به خدا نسبت داده شده است.

3. گاهي شرايط جنگ به گونه اي است كه حتي مجروحاني كه توانايي دارند نيز بايد در جبهه حاضر شوند و اين حضور سبب تشويق و تقويت روحيه ي ديگران مي شود. «1»

4. مجروحان و جان بازان جنگ مي توانند با «نيكوكاري» و «رعايت تقوا» به بالاترين پاداش هاي خدا برسند، اما اگر اين دو شرط را رعايت نكنند، خود را از اين پاداش محروم مي سازند.

5. از تعبير «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ» استفاده مي شود كه برخي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله در حين لشگركشي حَمراءُ الأسد خوب عمل كردند و تقوا را رعايت نمودند، اما احتمالًا برخي ديگر لغزش هايي داشتند و،

در نتيجه، خود را از پاداش بزرگ خدا محروم كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. جان بازان هميشه آماده ي اطاعت از فرمان رهبر باشند.

2. لبيك گويي به فراخوان جنگي پيامبر صلي الله عليه و آله لبيك گويي به خداست.

3. در سخت ترين شرايط، دست از ياري رهبر اسلام بر نداريد.

4. جان بازان اگر مي خواهند به پاداش بزرگ الهي برسند، مطيع رهبر، نيكوكار و باتقوا باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 343

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و سوم سوره ي آل عمران به جنگ رواني دشمنان و پايمردي ياران پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

173. الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمناً وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

(همان) كساني كه (برخي از) مردم، به آنان گفتند: «كه مردمان براي (حمله به) شما گرد آمده اند؛ پس، از آنان بترسيد» و [لي اين سخن ]، بر ايمانشان افزود، و گفتند: «خدا ما را بس است؛ و [او] خوب كار سازي است.»

شأن نزول:

در توضيح آيه ي قبل بيان شد كه اين آيات در مورد لشگركشي مجدد مشركان و سپاه اسلام بعد از جنگ احد است. هنگامي كه سپاه اسلام با تجديد سازمان به تعقيب سپاه مشركان پرداخت، ابوسفيان براي آن كه بتواند از چنگ لشگريان اسلام جان سالم به در ببرد، به گروهي از قبيله ي «عَبدُ القيس»، كه قصد رفتن

به مدينه و خريد گندم داشتند، گفت: «به پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان اين خبر را برسان كه بت پرستان مكه و ابوسفيان، با سپاه انبوهي، به سرعت به سوي مدينه مي آيند.»

هنگامي كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، ايمانشان زيادتر شد و گفتند: «خدا ما را كافي است و او بهترين وكيل و مدافع ماست.» مسلمانان سه روز توقف كردند و انتظار كشيدند، اما خبري از سپاه ابوسفيان نشد؛ چرا كه به مكه گريخته بودند. مسلمانان پس از آن به مدينه بازگشتند و آيه ي فوق فرو فرستاده شد و اين ماجرا و داستان پايمردي مسلمانان را بازگو نمود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 344

نكته ها و اشاره ها:

1. مسلمانان صدر اسلام در برابر تبليغات و جنگ رواني دشمن نهراسيدند و ايمان و توكل آنان زيادتر شد. آري، سپاه اسلام و جامعه اسلامي هميشه بايد اين گونه باشد.

2. ايمان و توكل بر خدا، از قوي ترين وسايل در برابر تهديدات دشمن است كه مسلمانان هميشه مي توانند با استفاده از آنها «1» تبليغات منفي و جنگ رواني دشمن را خنثي سازند.

آدمي زاد به كه در همه كار تكيه بر فضل كردگار كند

تا ببيند كه لطف و فضل خدا

با چنين بنده اي چه كار كند

3. مسلمانان در اين حادثه ايمانشان بيش تر شد. اين ويژگي مؤمنان واقعي است كه هر قدر مشكلاتشان بيش تر شود، توجه آنان به خدا شديدتر و پايمردي و استقامتشان بيش تر مي شود.

4. يكي از حربه هاي دشمن در هنگام مقابله با مسلمانان، تبليغات منفي و جنگ رواني است، كه در صدر اسلام به صورت شايعه پراكني و گفت و گو و پيغام رساني بود و در عصر حاضر به وسيله ي ماهواره ها، شبكه هاي تلويزيوني و راديويي، شبكه هاي اينترنت و روزنامه هاي وابسته.

استعمارگران از اين وسايل استفاده مي كنند تا مسلمانان را بترسانند و به اهداف خويش برسند،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 345

ولي ايمان و توكل بر خدا مانع جدّي در راه آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر جنگ رواني دشمنان و شايعات مقاومت كنيد و نهراسيد.

2. در هنگام جنگ رواني دشمنان، بر خدا تكيه كنيد و بر ايمان خود بيفزاييد (تا تبليغات منفي آنان خنثي شود).

3. از اجتماع دشمنان و لشكركشي آنها نهراسيد (كه خدا با شماست).

4. به سخنان تهديدآميز و جنگ رواني دشمن، با تعميق باورهاي مذهبي و به صورت معقول و متين پاسخ دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و چهارم سوره ي آل عمران به آثار پايمردي مسلمانان اشاره مي كند و مي فرمايد:

174. فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ

اتَّبَعُواْ رِضْونَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ

و با نعمتي از جانب خدا و بخشش (او، از ميدان نبرد) بازگشتند، در حالي كه هيچ بدي (و آسيبي) به ايشان نرسيده بود؛ و خشنودي خدا را پيروي كردند؛ و خدا داراي بخششي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز مربوط به جريان هاي بعد از جنگ احد است كه سپاه اسلام تجديد سازمان كرد و به تعقيب سپاه مشركان مكه پرداخت و آنان ترسيدند و فرار كردند و مسلمانان بدون كم ترين ناراحتي، پيروز به مدينه بازگشتند.

2. در اين آيه نتايج لشگركشي مجدد مسلمانان بعد از جنگ احد بيان شده است كه عبارت اند از:

الف) بازگشت پيروزمندانه با نعمت و بخشش الهي و بدون آسيب.

ب) به دست آوردن خشنودي خدا.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 346

آري، كساني كه از رهبران الهي و دستورهاي آنان پيروي كنند، شاهد پيروزي خواهند بود و رضايت الهي را در آغوش مي كشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نتيجه ي پايمردي در برابر دشمن و اطاعت از رهبران الهي، خشنودي الهي و نعمت پيروزي است. «1»

2. به دنبال كسب رضايت الهي باشيد تا بدي به شما نرسد و مشمول نعمت و بخشش الهي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و پنجم سوره ي آل عمران به جنگ رواني و وحشت آفريني شيطان صفتان و واكنش مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

175. إِنَّمَا ذلِكُمُ

الشَّيْطنُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَآءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

اين فقط شرور (شيطان صفت) است، كه پيروانش را مي ترساند. پس اگر مؤمنيد، از آنان نترسيد؛ و از (عذاب من) بترسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق نيز به ادامه ي حوادث جنگ احد و به كساني اشاره مي كند كه مسلمانان را از قدرت لشگريان قريش مي ترسانيدند تا روحيه ي آنان را تضعيف كنند. «2»

قرآن در آيه ي فوق بيان مي دارد كه ترسانيدن مسلمانان يك عمل

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 347

شيطاني است كه در دوستان و پيروان شيطان اثر دارد.

2. وسوسه هاي شيطاني و جنگ رواني كه براي ترساندن افراد به كار مي رود، تنها در دوستان شيطان مؤثر است و مؤمنان ثابت قدم تحت تأثير اين وسوسه ها واقع نمي شوند؛ چون فقط از خدا مي ترسند.

3. «ايمان» از «شجاعت» جدا نيست؛ پس اگر در دل مسلماني، ترس از غير خدا پيدا شود، نشانه ي عدم تكامل ايمان و نفوذ وسوسه هاي شيطاني در آن است.

4. تنها پناهگاه هستي خداست؛ چرا كه مؤثر واقعي در جهان اوست و ديگران در برابر او هيچ قدرتي ندارند، پس انسان با ايمان بايد تنها بر خدا تكيه كند و حريم او را نگه دارد و از غير او وحشتي نداشته باشد. «1»

تكيه كن بر خدا كه عزت او آدمي را بزرگوار كند

5. خداي متعال، مهربان و دوست داشتني است؛ پس ترس از خدا به

معناي ترس از مقام داوري و عدالت خداست، همان طور كه انسان از قاضي دادگاه به خاطر جايگاهش مي ترسد.

6. واژه ي «شيطان» معناي وسيعي دارد و شامل هر موجود شرور و حيله گر، اعم از انسان و غيرانسان مي شود.

قرآن از افرادي كه مسلمانان را از قدرت سپاه قريش مي ترساندند (نَعيم بن مسعود يا كاروان عَبدُ القيس) با عنوان «شيطان» ياد مي كند؛ زيرا اين عمل شيطاني بود و با الهام شيطان صورت پذيرفته بود و يا مقصود از شيطان خود اين افراد بودند كه اغواگري مي كردند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 348

7. شايعات و وسوسه هايي كه مردم را از دشمن مي ترساند و نااميد مي كند، شيطاني است؛ و جنگ رواني و ايجاد وحشت و تهديد، سياست دايمي قدرت هاي شيطاني است، «1» همان طور كه در عصر كنوني، قدرت هاي استكباري و شيطاني، ملت هاي مسلمان را مي ترسانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي خداباوري، نهراسيدن از غير اوست.

2. شيوه ي شيطان و شيطان صفتان، ايجاد جنگ رواني و وحشت است.

3. رزمندگان اسلام بايد از خدا بترسند نه از قدرت هاي شيطاني و تبليغات آنها.

***

قرآن كريم در آيات صد و هفتاد و ششم و صد و هفتاد و هفتم سوره ي آل عمران با يادآوري زيانكار بودن كافران، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

176 و 177. وَ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسرِعُونَ فِي الْكُفْرِ

إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِي الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ* إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرُواْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و كساني كه در كفر ورزيدن [بر همديگر] پيشي مي گيرند، تو را اندوهگين نسازند؛ كه آنان به خدا، هيچ چيزي زيان نمي رسانند. خدا مي خواهد كه براي شان هيچ بهره اي در آخرت قرار ندهد. و براي شان عذابي بزرگ است!* در حقيقت كساني كه كفر را با ايمان مبادله كردند،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 349

به خدا هيچ چيزي زيان نمي رسانند؛ و برايشان عذابي دردناك است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران اشاره كرده اند «1» و از آيه ي فوق و آيه ي قبل نيز برمي آيد كه برخي از منافقان پس از پيروزي كافران در جنگ احد، به كفر متمايل شدند و حتي برخي از ايمان خويش دست برداشتند و كفر ورزيدند.

از اين رو قرآن در آيات فوق به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و بيان مي كند كه نه افرادي كه به سرعت در راه كفر پيش مي روند و گويا مسابقه گذاشته اند، و نه هيچ يك از كساني كه به نوعي راه كفر را در پيش گرفته و ايمان خويش را از دست داده و در مقابل، خريدار كفر شده اند، هرگز به خدا زيان نمي رسانند و زيان آن، دامن گير خودشان مي شود؛ چون زمينه ي عذاب خويش را فراهم مي سازند.

2. سود و زيان در اصل براي موجوداتي است كه وجودشان از خودشان نيست، اما

خداي ازلي و ابدي از هر جهت بي نياز و نامحدود است، كفر و ايمان مردم و كوشش آنان در اين جهت ها در او اثري ندارد و اين مردم هستند كه در پناه ايمان، تكامل مي يابند و به خاطر كفر سقوط مي كنند. «2»

گر جمله ي كائنات كافر گردند بر دامن كبريات ننشيند گرد

(بابا افضل كاشاني)

3. آيه ي فوق يكي از دلايل آزادي اراده ي انسان است. خدا او را آزاد گذاشته تا راه خود را خودش انتخاب كند. اگر مي خواهد به سوي كفر برود و خود را از مواهب جهان ديگر محروم و گرفتار عذاب نمايد، كه در اين صورت خدا براساس كردارش او را از آخرت محروم و گرفتار عذاب مي كند، پس

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 350

آيه ي فوق دلالتي بر جبر ندارد.

4. مهلت يافتن كافران به ضرر آنان است و در حقيقت اين دام قهر و عذاب الهي است كه در آن گرفتار مي شوند و زمينه ي عذاب خود را فراهم مي سازند.

5. در پايان آيه ي اول فرمود: «براي آنان عذاب بزرگي است.» و در پايان آيه دوم فرمود: «براي آنان مجازات دردناكي است.»

شايد تفاوت اين دو تعبير از آن است كه گروه اول با سرعت بيش تري در راه كفر پيش مي روند. «1» از اين رو عذاب بزرگ تري دارند.

6. در قرآن كريم، بارها مسأله ي خريد و فروش و سود و زيان، تكرار

شده است. قرآن دنيا را بازاري مي داند كه عقايد و جان ها و اعمال در آن به فروش مي رسند و مردم فروشندگان آن هستند و مشتري آن گاهي خدا و گاهي غير خداست.

فروش كالا در اين بازار اجباري است، ولي انتخاب مشتري با انسان است.

قرآن كساني را كه با خدا معامله مي كنند و در عوض بهشت و رضايت الهي را كسب مي كنند مي ستايد «2» و از عده اي كه در اين بازار سودي نمي برند و يا دچار خسارت مي شوند، انتقاد مي كند. «3» و اين آيه كساني را كه ايمان را در بهاي كفر مي پردازند، سرزنش مي كند. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان فروشي و كفرورزي، زيان رساني به خويشتن است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 351

2. رهبران الهي (مسئول هدايت مردم هستند، نه مسئول نتيجه ي آن، پس) از كفر مردم اندوهگين نباشند.

3. كفرورزي، زمينه ساز عذاب الهي است.

4. دنيا بازار است، پس مراقب باشيد كه ايمان خود را نفروشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و هشتم سوره ي آل عمران به قانون مهلت دادن به كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

178. وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ

و كساني كه كفر ورزيدند، هرگز نپندارند، كه آنچه به آنان مهلت مي دهيم، براي خودشان نيكوست؛ به آنان مهلت مي دهيم، فقط براي اينكه [عاقبت ] بر

گناه بيفزايند؛ و براي آنان عذابي خوار كننده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا گناهكاران را با زنگ هاي بيدارباش، هم چون مجازات هاي متناسب با اعمالشان، بيدار مي سازد و به راه حق باز مي گرداند «1» كه در اين صورت مجازات هاي آنها نعمتي براي آنان به شمار مي آيد.

البته اين ها كساني هستند كه كاملًا به گناه آلوده نشده اند و هنوز شايستگي هدايت را دارند، اما كساني كه در گناه غرق شده يا كفر مي ورزند، خدا آنان را به حال خود وامي گذارد تا بار گناهشان سنگين شود و استحقاق حداكثر مجازات را پيدا كنند؛ و اين همان قانون «املاء» يا مهلت دادن است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 352

2. گاهي خداوند، برخي از كافران و گناهكاران و ستمگران را، غرق در نعمت هاي خود مي سازد. اين به خاطر آن است كه خدا آنها را «املاء» كرده و مهلت داده است و براساس اين سنت و قانون و اصل آزادي اراده، به حال خود واگذارده است تا به آخرين مرحله ي سقوط برسند و در جهان ديگر مجازات شوند.

همان گونه كه در دنيا هم گاهي ناگهان همه چيز را از آنان مي گيرد «1» تا حداكثر شكنجه را داشته باشند؛ چرا كه جدا شدن از زندگي مرفهي كه دارند برايشان بسيار ناراحت كننده است.

پس در مورد كافران زود داوري نكنيد كه مهم عاقبت كار آنان است. «2»

3. عمر طولاني هنگامي سودمند است كه در راه حق و رشد و خير باشد؛ و عمري كه در گناه مصرف شود، خيري در آن نيست.

از

امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

مرگ براي كافران يك نعمت است؛ زيرا هر چه بيش تر بمانند زيادتر گناه مي كنند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 353

و از امام سجاد عليه السلام حكايت شده كه در دعاي «مكارم الاخلاق» از خدا مي خواهد:

خدايا اگر عمر من چراگاه شيطان خواهد شد، آن را كوتاه بگردان. «1»

آري، نوع بهره برداري از عمر مهم است، نه طول عمر؛ به عبارت ديگر، كيفيت عمر از كميّت آن مهم تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. عمر طولاني و مهلت گناه كردن، فرصت نيست بلكه دام عذاب الهي است.

2. بيشتر به كيفيت عمر توجه كنيد كه در عمر طولانيِ گناه آلود، خيري نيست.

3. خدا با استفاده از قانون مهلت دهي (املاء) كافران را گرفتارتر مي كند.

4. معيار عمر نيك و بد، گناهكاري و نيكوكاري افراد است، نه طول عمر.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و نهم سوره ي آل عمران به تصفيه ي مسلمانان و جداسازي صفوف پاكان و ناپاكان اشاره مي كند و مي فرمايد:

179. مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَي مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّي يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَي الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشَآءُ فَئَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ

خدا هرگز بر آن نيست كه مؤمنان را بر چنين (حالي) كه شما بر آن هستيد،

وا گذارد؛ تا آن كه پليد را از پاكِ (نيكو) جدا سازد. و (نيز) خدا هرگز بر

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 354

آن نيست كه، شما را از (آنچه از حسّ) پوشيده، آگاه كند، ولي خدا از [ميان ] فرستادگانش، هر كه را (شايسته بداند و) بخواهد بر مي گزيند؛ پس به خدا و فرستادگانش ايمان آوريد. و اگر ايمان بياوريد و [خودتان را] حفظ كنيد، پس براي شما پاداشي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در حقيقت به يكي ديگر از نتايج جنگ احد اشاره مي كند.

قبل از حادثه ي احد، موضوع منافقان در ميان مسلمانان زياد مطرح نبود و به همين دليل مسلمانان بيش تر كافران را دشمن خود مي دانستند، اما پس از شكست احد و آماده شدن زمينه براي فعاليت منافقان، متوجه شدند كه دشمنان خطرناك تري دارند كه بايد كاملًا مراقب آنان باشند و صفوف خود را از آنان جدا سازند و اين كار با آزمايش هاي الهي صورت گرفت.

2. در آيه ي فوق از «مؤمن» با عنوان «طيّب» (پاك و پاكيزه) و از منافق با عنوان «خَبيث» (ناپاك و پليد) ياد شده است.

پاكيزه چيزي است كه در نظام هستي بر همان آفرينش نخست خود باقي بماند و عوامل بيگانه و خارجي آن را آلوده و ناپاك نسازند؛ پس مؤمنان بر همان فطرت پاك و آفرينش نخستين خود هستند، ولي منافقان منحرف و آلوده شده اند.

3. خدا علم غيب خود را در اختيار بشر قرار نمي دهد؛ زيرا اين امر سبب هرج و مرج و خاموش شدن شعله هاي

اميد و از هم پاشيدن پيوندهاي اجتماعي و از بين رفتن تلاش و كوشش در ميان مردم مي گردد.

افزون براين، قانون كلي و عمومي آن است كه ارزش اشخاص (مؤمن و منافق) از طريق اعمال آنها روشن گردد، نه از راه هاي غير عادي؛ و مسأله ي آزمايش و امتحان خدا نيز براي همين است.

بهر اظهار است اين خلق جهان تا نماند گنج حكمت ها نهان

(مولوي)

4. قرآن بارها اشاره كرده است كه آزمايش مردم توسط خدا يك سنت و قانون قطعي براي جداسازي پاكان از پليدان و پرورش و تربيت انسان و اتمام حجت بر اوست، نه براي آگاه شدن خدا؛ چرا كه او از اسرار همگان آگاه است. «1»

5. فرستادگان الهي و صاحبان رسالت، به طور ذاتي از غيب آگاه نيستند، ولي بر اثر تعليمات الهي قسمتي از اسرار غيب را مي دانند و مقدار آگاهي آنان نيز بستگي به اراده و خواست خدا دارد؛ يعني خدا هر كس را شايسته ببيند و حكمتش اقتضا كند، به اسرار پنهان هستي آگاه مي سازد. «2»

6. همه ي فرستادگان خدا در يك درجه ي علمي نيستند و برخي را خدا برمي گزيند و به آنان علم غيب عطا مي كند؛ البته اين درجات و انتخاب ها نيز براساس شايستگي هاي افراد است.

7. در آيه ي قبل بيان شد كه خدا كافران را رها مي كند و به حال خود واگذار مي كند، ولي در اين آيه بيان شد كه خدا مؤمنان را رها نمي كند تا افراد پاك را از ميان آنان جدا سازد «3» و اين لطف

و عنايت الهي نسبت به مؤمنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آزمايش مؤمنان و جداسازي صفوف منافقان ناپاك، سنت و قانون حتمي الهي است.

2. مؤمنان پاك نهاد صفوف خود را از ناپاكان جدا سازيد.

3. براي شناسايي منافقان، منتظر علم غيب الهي نباشيد.

4. اگر پاداش بزرگ الهي را مي طلبيد، مؤمن و باتقوا شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 356

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتادم سوره ي آل عمران به افراد بخيل و كيفر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

180. وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ لِلَّهِ مِيرثُ السَّموتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و كساني كه [نسبت ] به آنچه خدا از بخشش خود به آنان داده، بخل مي ورزند، هرگز نپندارند كه آن [بخل ] براي آنان خوب است؛ بلكه آن براي شان بد است؛ بزودي در روز رستاخيز، آنچه كه به آن بخل ورزيده اند، طوق گردنشان خواهد شد. و ميراث آسمان ها و زمين، فقط از آنِ خداست؛ و خدا، از آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق، نامي از زكات و حقوق واجب مالي برده نشده است، اما در روايات اهل بيت عليهم السلام و هم چنين در گفتار مفسران، آيه ي فوق به منع كنندگان زكات اختصاص داده شده است و مجازات هاي شديدي كه

در آيه مطرح شده نيز، مي رساند كه بخشش هاي مستحبي مورد نظر نيست. «1»

البته برخي از مفسران معتقدند كه مفهوم آيه ي فوق، عموميت دارد و انفاق همه ي مواهب الهي حتي علم و دانش را شامل مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 357

البته جمع بين اين دو ديدگاه در مورد آيه ي فوق ممكن است؛ زيرا ندادن زكات و حقوق واجب مالي يكي از اقسام بخل است ولي الفاظ آيه شامل همه ي انواع بخل مي شود؛ و بديهي است كه مجازات هرگونه بُخلي متناسب با آن است.

2. از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

هر كس زكات مال خود را نپردازد، خدا آن مال را به طوق هايي از آتش تبديل مي كند؛ سپس به او گفته مي شود، همان طور كه در دنيا، به هيچ قيمت، اين اموال را از خود دور نمي كردي، اكنون آنها را بردار و به گردن خود افكن. «1»

3. از ديدگاه قرآن كريم، مالي كه مورد بخل واقع شود و انفاق نشود، يا زكاتي كه پرداخت نشود، شرّ است و به جاي سود رساندن، براي صاحبش مشكلاتي را به دنبال مي آورد.

اين ديدگاه قرآن نوعي فرهنگ سازي است در مقابل كساني كه بخل ورزيدن و جمع مال را به سود خود و خير مي دانند.

4. از تعبير «آنچه را خدا از فضل خود به آنان داده است.» استفاده مي شود كه مالك حقيقي اموال، منابع، علوم و همه ي دارايي هاي انسان، خداست. و بخشش هاي او از فضل و كرم اوست؛ پس جاي آن نيست كه كسي

از بخشش در راه مالك حقيقي بخل ورزد. «2»

اي آن كه به بخل كيسه را بند كني خود را به وجود مال خُرسند كني

اين مال خداست صرف كن در ره او امساك به مال ديگري چند كني؟

5. چيزهايي كه انسان در باره ي آن بُخل مي ورزد، در قيامت همانند طوقي بر گردن او افكنده مي شود و اين همان تجسّم عمل بخل است «1» آري، اسير مال شدن در دنيا، سبب اسارت انسان در آخرت به وسيله ي طوق است.

6. تجسّم اموال بخيل به صورت طوق بر گردن، اشاره به اين است كه انسان تمام سنگيني مسئوليت آن اموال را تحمّل خواهد كرد بدون آن كه از آثار آنها بهره مند گردد.

آري بهره گيري از مال و ثروت شخصي، حدود معيني دارد كه بيش تر از آن، يك نوع اسارت و تحمّل بار بيهوده است؛ پس اين اموال در دنيا نيز طوق سنگيني است بر گردن انسان و در آخرت اين امر آشكارتر مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. (در مورد اموال، علوم و توانايي هاي مفيدتان) خسيس نباشيد.

2. بُخل، بر خلاف ظاهرش، نيكو نيست و پيامدهاي شرارت باري دارد كه گردن گير بخيل مي شود.

3. سرمايه هاي شما در حقيقت از خداست و براي خدا مي ماند؛ پس بهتر است با اداي حقوق واجب و بخشش، از ثواب آنها بهره مند شويد.

4. شما تحت نظر خدا هستيد (پس به طور پنهاني بخل نورزيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و يكم سوره ي آل عمران به برخي از سخنان و اعمال كفرآميز يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

181. لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَآءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَ قَتْلَهُمُ الأَنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ

بيقين خدا شنيد، سخن كساني را كه گفتند: «در واقع خدا نيازمند است، و ما توانگريم.» بزودي گفتارشان، و به ناحق كشتن آنان پيامبران را،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 359

خواهيم نوشت. و مي گوييم: «عذاب سوزان را بچشيد!»

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله نامه اي به يهوديان «بَني قينقاع» نوشت و در طي آن، آنان را به گزاردن نماز و پرداخت زكات و دادن وام به خدا (كه مقصود بخشش مال در راه خدا بود) فرا خواند.

فرستاده ي پيامبر صلي الله عليه و آله نامه را به يكي از مراكز تدريس مذهبي يهوديان برد «1» و آن را به دانشمند بزرگ يهود «2» داد، او پس از مطالعه ي نامه، با لحن تمسخرآميزي گفت: اگر سخنان شما راست باشد، بايد گفت كه: خدا فقير است و ما توانگر و بي نياز! زيرا اگر او فقير نبود، از ما وام نمي خواست؛ «3» و بدين مناسبت آيه ي فوق فرود آمد و به او پاسخ داد. «4»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از نوشتن سخنان يهوديان،

نوشتن در صفحه ي كاغذ نيست، بلكه منظور نگه داري آثار اعمال آنهاست كه طبق قانون بقاي ماده و انرژي، همواره در جهان باقي خواهد ماند. «5»

آري گفتار و كردار ما ثبت مي شود و خدا نسبت به سخنان، به ويژه گفتارهاي استهزاآميز حسّاس است و به آنها پاسخ تلخي مي دهد؛ پس مواظب گفتار و كردار خود باشيم.

2. طبق برخي احاديث، كشتن پيامبران توسط يهوديان، قبل از عصر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بوده است. آنان با افشا كردن اسرار پيامبران باعث كشته

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 360

شدن آنها مي شدند. «1» و يهوديان عصر پيامبر اسلام به سبب رضايتشان نسبت به اين عمل نياكان خود سرزنش مي شوند و شريك كار آنها به شمار مي آيند.

3. معيار صحيح و ناصحيح بودن هر كاري، از جمله كشتن انسان ها، به حق و ناحق بودن آن است.

4. خدا علت همه چيز و سرچشمه ي همه ي نيروها و استعدادهاست؛ پس توانگر واقعي در جهان خداست و همگان به او نيازمندند و به لطف خود از مردم مي خواهد كه بخشش كنند و اين بخشش را وام به خويشتن معرفي مي كند تا مردم به كار نيك تشويق شوند و درجات كمال را بپيمايند.

بانگ مي آيد كه اي طالب بيا جود محتاج گدايان چون گدا

(مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب سخنان خود باشيد و به ساحت الهي توهين نكنيد، كه خدا

سخنان شما را مي شنود و ثبت مي كند.

2. يهوديان سوء سابقه ي تاريخي دارند (پس، از اعمال و سخنان ناپسند آنان تعجب نكنيد).

3. معيار نيك و بد اعمال شما، حق و ناحق بودن آنهاست.

4. لطف خدا را در مورد خودتان درك كنيد و خود را نيازمند و خدا را توانگر بدانيد.

5. گفتن سخنان توهين آميز درباره ي خدا، عذابي سوزان به دنبال دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 361

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و دوم سوره ي آل عمران به رابطه ي كردار و كيفر انسان و قانون عدل الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

182. ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ

اين (عذاب) بخاطر دستاورد پيشين شماست، و [بخاطر] اينكه خدا نسبت به بندگان بيدادگر نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه در آيه ي قبل اشاره شد، برخي از يهوديان در جواب نامه ي پيامبر صلي الله عليه و آله سخنان توهين آميزي گفتند كه خدا بدان هاپاسخ داد و جزاي اين سخنان و كشتن پيامبران قبلي به دست يهود را عذابي سوزان معرفي كرد.

در اين آيه بيان مي كند كه اين عذاب دردناك، نتيجه ي اعمال خود شماست؛ اين شما بوديد كه به خود ستم كرديد، و خدا هرگز به كسي ستم نخواهد كرد؛ البته اين آيه اشاره به يهوديان دارد، اما مطالب و قوانين بيان شده در آن منحصر به يهود نيست.

2. از

حضرت علي عليه السلام حكايت شده كه

به خدا سوگند، هيچ گروهي غرق نعمت نشدند (و) سپس آن نعمت از آنها سلب نگرديد، مگر به خاطر گناهاني كه مرتكب شده بودند؛ چرا كه خدا به بندگان خود ستم نمي كند.» «1»

چو بد كردي مباش ايمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافات

سپهر آيينه ي عدل است، شايد كه هر چه از تو بيند وا نمايد

(نظامي)

3. آيه ي فوق، از طرفي جبرگرايي را نفي مي كند و مي گويد هرگونه كيفر و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 362

پاداش از طرف خدا به خاطر اعمالي است كه مردم با اراده ي خودشان انجام داده اند؛ پس انسان ها در انجام اعمال خويش آزادند.

و از طرف ديگر، اصل عدالت عمومي را در مورد افعال خدا بيان مي كند كه خدا هيچ گاه ظلم نمي كند و قانون پاداش او عدالت محور است.

4. واژه ي «ظَلّام» صيغه ي مبالغه و به معناي «بسيار ظلم كننده» است. «1» انتخاب اين واژه شايد به خاطر آن باشد كه اگر خدا مردم را مجبور به كفر و گناه كند، سپس آنها را به جرم آن اعمال كيفر دهد، بسيار ظلم كرده است، در حالي كه خدا پاك و منزه از هرگونه ستم است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1.

قانون عمل و عكس العمل در مورد كردار انسان و كيفر اعمالش حاكم است.

2. خدا ستمكار نيست (بلكه عادل است).

3. اگر ناراحتي و عذابي براي شما پيدا شد، عوامل آن را در كردار خود جست و جو كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و سوم سوره ي آل عمران با پاسخ به برخي از بهانه جويي هاي يهود مي فرمايد:

183. الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَآ أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّي يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَآءَكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 363

كساني كه گفتند: «در حقيقت خدا از ما پيمان گرفته كه به هيچ فرستاده اي ايمان نياوريم، تا براي ما قرباني اي بياورد، كه آتش آن را بخورد.» بگو:

«بيقين پيش از من، فرستادگاني با دليل هاي روشن، و با آنچه گفتيد، به سراغ شما آمدند، پس اگر راستگو هستيد، چرا آنان را كشتيد؟!»

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از بزرگان يهود به حضور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: خدا در تورات از ما پيمان گرفته است به كسي كه ادعاي نبوت كند ايمان نياوريم، مگر اين كه براي ما حيواني قرباني كند و آتشي (از آسمان) آيد و آن را بسوزاند. اگر تو نيز چنين كني، ما به تو ايمان مي آوريم.

آيه ي فوق و آيه ي بعد

از آن به همين مناسبت فرو فرستاده شد و به آنان پاسخ داد كه اين نوعي بهانه جويي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران نوشته اند: يهوديان ادعا مي كردند پيامبران الهي براي اثبات حقّانيّت خود حتماً بايد معجزه اي مخصوص داشته باشند و حيواني را قرباني كنند كه به وسيله ي آتش آسماني در برابر مردم بسوزد. «1»

اما يهوديان با طرح اين مطلب بهانه جويي و لجاجت مي كردند و، در واقع،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 364

معجزه نمي خواستند.

تاريخ گذشته ي يهود نيز به خوبي ثابت مي كرد كه آنان هرگز قصد تحقيق نداشتند، بلكه براي فرار از پذيرش اسلام، هر روز بهانه مي گرفتند و پيشنهاد جديدي ارائه مي كردند و اگر پيشنهاد آنان انجام مي شد، باز ايمان نمي آوردند و حتي در كتاب هاي خود، نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را خوانده بودند، اما از قبول حق سرباز مي زدند.

2. مفسران در مورد كشتن پيامبران توسط يهوديان دو احتمال داده اند:

الف) مقصود كشتن پيامبران الهي، مثل حضرت زكريا و يحيي، به دست آنان باشد. «1»

ب) مقصود افشاي اسرار پيامبران الهي باشد كه زمينه ي كشتن آنها را به دست ستمگران آماده مي كرد.

كه مطلب دوم از امام صادق عليه السلام حكايت شده است. «2»

3. در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه بين يهود عصر پيامبر صلي الله عليه و آله، كه سخنان فوق را مي گفتند، و كساني كه پيامبران را كشتند، صدها سال فاصله بود، اما از آن جا كه يهوديان عصر پيامبر به كشتن پيامبران راضي بودند، اين كار به اينان

نيز نسبت داده شده است. «3»

4. قرباني كردن حيوانات در راه خدا، سابقه اي بس طولاني دارد «4» و در اديان سابق نيز مطرح بوده است.

4. قرباني كردن حيوانات در راه خدا، سابقه اي بس طولاني دارد «4» و در اديان سابق نيز مطرح بوده است.

5. يهوديان مستكبر و لجوج بودند و در عصرهاي پيشين نيز بهانه جويي مي كردند و پيامبران را مي كشتند. آري، تاريخ هر ملت نشانه اي از روحيات

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 365

آنهاست و مي تواند گواه ادعاهاي آنان باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان بهانه تراشي مي كنند تا مسلمان نشوند (وگرنه حق برايشان روشن شده است).

2. يهوديان در برخورد با پيامبران الهي و معجزات آنها سوء سابقه دارند (پس به سخنان آنان اعتماد نكنيد).

3. براي سنجش درستي گفتار افراد، به سوابق آنها توجه كنيد.

4. پيامبر را با معجزات او بشناسيد (ولي بهانه جويي نكنيد).

***

خداي متعال در آيه ي صد و هشتاد و چهارم سوره ي آل عمران پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را دل داري مي دهد و مي فرمايد:

184. فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَآءُو بِالْبَيِّنتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتبِ الْمُنِيرِ

و اگر تو را تكذيب كردند، پس بيقين پيش از تو (نيز) فرستادگاني تكذيب شدند، كه دليل هاي روشن (معجزه آسا) و نوشته هاي متين و كتاب روشني بخش، آورده بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن براي دل داري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله،

به تاريخ پيامبران گذشته و مشكلات آنان اشاره مي كند. آري، آشنايي با تاريخ گذشتگان براي انسان تجربه آموز، صبرآفرين و تسلّي بخش است.

2. زَبُور (نوشته ي محكم) و كتاب مُنير (نوردهنده)، هر دو از جنس كتاب است، اما ممكن است زبور «1» اشاره به كتاب هاي پيامبران قبل از موسي، و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 366

كتاب منير اشاره به تورات و انجيل باشد. «1»

البته برخي از مفسران بر آن اند كه زبور به قسمت هايي از كتاب هاي آسماني گفته مي شود كه محتواي آن پند و اندرز است؛ اما كتاب منير به آن قسمت از كتاب هاي آسماني گفته مي شود كه داراي احكام و قوانين فردي و اجتماعي است. «2»

3. پيامبران قبل از اسلام نيز مخالفاني داشتند كه حتي رسماً آنان را تكذيب مي كردند. آري، در تاريخ، هميشه در مقابل صف حق جويان، صف باطل پرستان خودنمايي كرده است.

4. اين كه پيامبران الهي همراه با معجزات و كتاب، مردم را به سوي حق دعوت مي كردند، نشان مي دهد كه مبناي حركت آنان، يك حركت فرهنگي و فكري بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از برخوردهاي منفي مخالفان اندوهگين نباشند كه اين شيوه ي تاريخي مخالفان دين است.

2. حركت پيامبران الهي، يك حركت فرهنگي، همراه با دلايل روشن و كتاب بوده است.

3. كتاب خوب است متين و روشني بخش باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و پنجم سوره ي آل عمران

به قانون عمومي مرگ و معيار كام يابي انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

185. كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ فَمَن زُحْزِحَ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 367

عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتعُ الْغُرُورِ

هر شخصي چشنده مرگ است؛ و فقط در رستاخيز، پاداش هايتان بطور كامل به شما داده خواهد شد؛ و هر كس از آتش، بتدريج دور شده، و به بهشت در آورده شود، پس بيقين كامياب شده است و زندگي پست (دنيا)، جز كالاي فريبنده، نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «هر نفسي «1» چشنده ي مرگ است.»، اشاره به احساس كردن كامل مرگ دارد؛ زيرا ممكن است انسان غذايي را با چشم ببيند و يا با دست لمس كند، ولي زماني احساس كامل مي شودكه آن را بچشد. گويا در نظام خلقت، مرگ نيز يك نوع غذاي آدمي است. «2»

در ضمن، از اين تعبير استفاده مي شود كه مرگ وجودي است نه عدمي و نيستي.

2. در حديثي از امام صادق عليه السلام در مورد عموميت قانون مرگ حكايت شده كه

در نهايت همه ي جان داران مي ميرند و برخي فرشتگان الهي، مثل جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل باقي مي مانند و سپس فرمان مرگ فرشتگان نيز توسط عزرائيل صادر مي شود و در آخرين مرحله فرشته ي مرگ نيز مي ميرد. و ندائي مي رسد كه كجايند كساني كه براي من شريك قرار مي دادند. «3»

3. گويا دوزخ با تمام قدرتش انسان را به سوي خود جذب مي كند و

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 368

مؤمنان با زحمت و به تدريج از آن دور مي شوند. «1»

آري، هوس ها و لذّات نامشروع و ثروت هاي غيرمجاز براي هر انساني جاذبه دارد «2» و او را به سوي آتش مي كشاند.

ماري است اين جهان و جهان جوي مارگير وز مارگير مار برآرد گهي دمار

4. دنيا كالايي فريبنده است و فريبندگي دنيا از جهات مختلف است:

- از دور بسيار جالب است، اما هنگامي كه انسان بدان مي رسد، توخالي به نظر مي آيد.

- لذّت هاي مادي، از دور، خالص به نظر مي رسند، اما هنگامي كه انسان به آنها نزديك مي شود، آلوده شان مي يابد.

- دنيا خود را با ثبات جلوه مي دهد، در حالي كه فناپذير است.

5. هدف قرآن از تعبير «غرورآميز و فريبنده» در مورد دنيا، آن است كه انسان، جهان مادي را هدف نهايي خود قرار ندهد، كه نتيجه اش غرق شدن در انواع جنايات و دور شدن از حقيقت و تكامل انساني است.

اما استفاده ي صحيح از جهان مادي براي نيل به تكامل انساني، نه تنها نكوهيده نيست، كه لازم و ضروري است. «3»

6. تعبيرات اين آيه نشان مي دهد كه پاداش كامل انسان در رستاخيز پرداخت مي شود. «4» و پاداش هاي خدا در اين دنيا و برزخ، پرتوي از آن يا قسمتي از نتايج اعمال است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 369

آموزه ها و پيام ها:

1. همه مي ميرند (پس دنيا موقت است، به فكر آخرت باشيد).

2. در قيامت پاداش به صورت كامل پرداخت مي شود (پس نگران نباشيد و براي خدا كار كنيد).

3. عوامل سوق دهنده به سوي دوزخ، جاذبه دارند (پس بايد انسان با نيروي ايمان و عمل صالح خود را كنترل كند و از جاذبه ي جهنم برهاند).

4. دنيا فريبنده است (پس مراقب باشيد كه فريب نخوريد و به دنيا دل نبنديد).

5. اگر مي خواهيد كام ياب و بهشتي شويد، از عوامل دوزخ ساز دور شويد و فريب دنيا را نخوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و ششم سوره ي آل عمران به قانون آزمايش مسلمانان و آزارهاي كافران و راه كارهاي مقابله با آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

186. لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْولِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ مِن قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذيً كَثِيراً وَ إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ

مسلماً در مورد مال هايتان و جان هايتان، آزمايش مي شويد؛ و قطعاً از كساني كه پيش از شما به آنان كتاب (الهي) داده شده، و از كساني كه شرك ورزيدند، [سخنان ] آزار دهنده فراواني خواهيد شنيد. و اگر شكيبايي ورزيد و [خودتان را] حفظ كنيد، پس در حقيقت اين [حاكي ] از تصميم استوار (شما در) كارهاست.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از مهاجرت مسلمانان از مكه به مدينه و دور شدن

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 370

آنان از خانه و زندگي، مشركان به اموالشان تجاوز كردند و هركس را مي يافتند اذيت مي كردند و از آزار زباني مسلمانان نيز كوتاهي نمي كردند.

در اين ميان يهوديان مدينه نيز به آزار و بدگويي مسلمانان مي پرداختند و يكي از شاعران آنها به نام «كَعبْ بن أشرف» كه شاعري بدزبان و كينه توز بود، پيوسته پيامبر و مسلمانان را با اشعار خود ناراحت مي كرد و مشركان را بر ضد مسلمانان تشويق مي نمود و حتي به ناموس مسلمانان توهين مي كرد و در نهايت، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور اعدام او را صادر كرد و او به دست مسلمانان كشته شد.

مفسران قرآن برآن اند كه آيه ي مذكور به اين جريان اشاره مي كند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آزمايش هاي الهي و زخم زبان زدن دشمنان اسلام در طول اعصار ادامه مي يابد و به صورت قوانين تاريخي جلوه گر مي شود؛ يعني مسلمانان بايد خود را براي تهاجم تبليغاتي و فرهنگي گسترده ي دشمن آماده كنند و گمان نكنند كه روزي از دست كافران و مشركان راحت خواهند شد. آنان بايد مقاوم باشند و استقامت خود را حفظ كنند و تقوا پيشه سازند.

2. آزمايش الهي عام است و انسان ممكن است با هر چيزي آزمايش شود، اما آزمايش به وسيله ي مال و جان، از موارد و مصاديق مهم آزمايش هاي الهي است؛ و اين كه در برخي روايات و سخنانِ مفسران ذيل آيه ي فوق به مسأله ي زكات و انفاق يا صبر و جهاد اشاره شده است «2» نيز از باب بيان برخي مصاديق است.

3. واژه ي «تقوا» در آيه ي فوق ممكن است به محافظت بيش تر مسلمانان

از آبرو و ناموس خود در مقابل بدگويي دشمن اشاره داشته باشد و ممكن

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 371

است اشاره به آن باشد كه شما در هنگام پاسخ گويي به دشمن، سخنان حرام و زشت بر زبان جاري نكنيد و از حدود تقوا خارج نشويد.

4. در اين آيه دو راه كار اساسي براي پيروزي در آزمايش ها و مقابله با تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام ارائه شده است:

اول، صبر و استقامت در برابر مشكلات و دشمنان.

دوم، تقوا؛ يعني محافظت از خود و جامعه در برابر دشمن و خود نگه داري و پرهيز از سخنان و كارهاي ناشايست.

آري، اين دو راه كار نياز به تصميم استوار دارد «1» تا انسان را به كام يابي و پيروزي ره نمون شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خود را براي آزمايش هاي الهي آماده كنيد كه اين قانون حتمي الهي است.

2. شما حتماً مورد تهاجم فرهنگي دشمنان قرار مي گيريد (پس خود را براي تحمّل آزارها و مقابله با آنان آماده سازيد).

3. مقاومت و محافظت دو راه كار اساسي براي پيروزي در آزمايش و مقابله با دشمنان است.

4. تصميم استوار بگيريد (تا بر مشكلات پيروز شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 372

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد

و هفتم سوره ي آل عمران به پيمان شكني يهوديان و مسيحيان و پنهان كاري و دين فروشي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

187. وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ

و (ياد كنيد) هنگامي را كه خدا، از كساني كه به آنان كتاب (الهي) داده شده، پيمان محكم گرفت، كه حتماً آن را براي مردم روشن نماييد، و پنهانش مَكنيد؛ و [لي ] آن را پشت سرشان افكندند؛ و آن را به بهاي اندكي فروختند؛ و چه بد چيزي مي خرند!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از پيمان خدا با اهل كتاب، دستورهاي خداوند به دانشمندان يهودي و مسيحي است كه از طريق پيامبران براي آنان بيان شده است؛ يعني خدا به وسيله ي پيامبران پيشين مؤكدترين پيمان را براي بيان حقايق گرفته است. «1» البته ممكن است مقصود پيمان فطري دانشمندان باشد چون لازمه ي حياتِ علم آن است كه دانشمندان علوم و حقايق را به ديگران منتقل كنند، همان طور كه ديگران به آنان آموختند، وگرنه علم مي ميرد.

2. واژه ي «تبيين» نشان مي دهد كه منظور تنها خواندن آيات خدا يا نشر كتاب هاي آسماني نيست، بلكه آن است كه در توضيح و تفسير و روشن ساختن آيات براي مردم بكوشند. «2»

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه پيمان مؤكد در آيه ي فوق، در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بوده است كه بشارت هايي را كه در مورد ايشان در

تفسير قرآن

مهر جلد سوم، ص: 373

تورات و انجيل آمده است براي مردم بيان كنند و كتمان نكنند. «1»

البته روشن است كه مخفي كردن بشارت نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله، يكي از بارزترين مصاديق كتمان آيات خداست، اما آيه ي فوق شامل هر نوع حق پوشي مي شود.

4. تعبير «كتاب خدا را پشت سر انداختند.»، كنايه ي جالبي از عمل نكردن به كتاب خدا و فراموش كردن آن است؛ زيرا انسان هر برنامه اي را كه مي خواهد ملاك عمل قرار دهد، پيش روي خود مي گذارد تا پي درپي به آن نگاه كند و هرگاه نخواهد بدان عمل كند، آن را پشت سر مي افكند. «2»

5. از آيه ي فوق برمي آيد كه انگيزه ي پنهان كاري و دين فروشي دانشمندان اهل كتاب، رسيدن به مال و مقام يا حفظ آنها بوده است. آري، علم به تنهايي براي سعادت انسان ها كافي نيست، پارسايي و عدم وابستگي به مقام و ثروت هم لازم است تا حقايق به دست مردم برسد.

عالمي كه گفت باشد و بس هر چه گويد نگيرد اندر كس

(سعدي)

6. در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده است كه

هر كس دانش را از كساني كه اهل آن هستند (و نياز به آن دارند)، پنهان دارد، خدا در روز رستاخيز، لجامي از آتش بر دهان او مي زند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 374

7. آيه ي فوق درباره ي دانشمندان

اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) فرو فرستاده شده است، ولي در حقيقت اخطاري به تمام دانشمندان و علماي مذهبي است كه موظف به تلاش در تبيين و روشن ساختن معارف ديني اند «1» و هرگونه پنهان كاري در اين زمينه، گناهي بزرگ است؛ زيرا موجب انحراف مردم به شرك و كفر مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي دانشمندان بيان حقايق براي مردم است.

2. دانشمندان حق پوشي و دين فروشي نكنند.

3. كتاب هاي آسماني و برنامه هاي الهي را سرمشق خود قرار دهيد و كنار نگذاريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و هشتم سوره ي آل عمران به انسان هاي خودمحور و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

188. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَآ أَتَواْ وَّ يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

هرگز مپندار كساني كه بدانچه انجام داده اند، شادي مي كنند، و دوست دارند كه بخاطر آنچه انجام نداده اند، ستايش شوند، پس هرگز مپندار كه براي آنان نجاتي از عذاب است، و حال برايشان، عذابي دردناك است!

شأن نزول:

حكايت شده كه منافقان از شركت در جهاد خودداري مي كردند و به هنگام بازگشت مجاهدان، مي گفتند «ما هم اگر عذري نداشتيم در جنگ

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 375

شركت مي كرديم.» و اين در حالي بود كه در دل از كار خود خوشحال بودند.

با اين حال انتظار داشتند كه عذر آنان

پذيرفته شود و در برابر مجاهدتي كه انجام نداده بودند، هم چون مجاهدان فداكار، مورد تحسين قرار گيرند. «1»

آيه ي فوق نازل شد «2» و به پندارهاي آنان پاسخ گفت.

نكته ها و اشاره ها:

1. مردم را مي توان به سه دسته تقسيم كرد:

اول: كساني كه كار نيك مي كنند و مايل نيستند جز خدا كسي از آن آگاه شود، ولي از كار نيك خود شادمان اند و گاهي مورد ستايش مردم نيز قرار مي گيرند.

دوم: كساني كه كار نيك مي كنند تا مردم بدانند؛ يعني رياكاري مي كنند تا مورد ستايش قرار گيرند.

گروه سوم: كساني كه تنها كار بد انجام داده و بدان شادمان اند، ولي انتظار ستايش ديگران را دارند. گروه سوم در اين آيه سرزنش شده اند.

2. خوشحالي و سرور انسان در برابر كار نيكي كه انجام داده نكوهيده نيست؛ چون علاقه به تشويق و تقدير در برابر كار نيكي كه انجام شده، يك امر غريزي است و اين تقديرها سبب پيشرفت كارها و دل گرمي افراد مي گردد؛ پس اگر اين علاقه در حد اعتدال باشد كه مايه ي خودپسندي نگردد و انگيزه ي عمل انسان نباشد، نكوهيده نيست. «3»

3. آيه ي فوق در مورد گروهي از منافقان صدر اسلام فرو فرستاده شده است، اما آنان يكي از موارد و مصاديق آيه هستند و مضمون آيه شامل همه ي افرادي مي شود كه از اعمال زشت خود دل شادند و يا مردم را تحريك مي كنند كه آنها را با قلم و زبان، در برابر اعمالي كه انجام نداده اند، تقدير

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 376

كنند. پس آيه اختصاص

به عصر و افراد خاصي ندارد. «1»

4. يكي از موارد جواز غيبت در مورد كسي است كه ادعاي مقام يا تخصصي را بنمايد و اهل آن نباشد. «2»

5. كساني كه در دنيا گرفتار اوهام و خودپرستي هستند و در زندان «مَنيَّت» گرفتارند، در رستاخيز نيز گرفتار عذاب الهي مي شوند. «3»

مرد خودبين خودسر خودرأي كه به خودخواهي افتخار كند

در كمند حوادثي افتد كه نداند كجا فرار كند

6. چرا از مدح بي مورد ديگران دل شاد مي شويم:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

پسرم! براي ماها كه از قافله ي ابرار (: نيكان) عقب هستيم، يك نكته دل پذير است و آن چيزي است كه به نظر من شايد در ساختن انسان، كه درصدد خود ساختن است، دخيل است. بايد توجه كنيم كه منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شايعه افكني ها حبّ نفس است كه بزرگ ترين دام ابليس لعين است. ماها ميل داريم كه ديگران ثناگوي ما باشند، گرچه براي ما افعال ناشايسته و خوبي هاي خيالي را صد چندان جلوه دهند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 377

آموزه ها و پيام ها:

1. از كردار (زشت) خود شادمان نباشيد، كه گرفتار عذاب مي شويد.

2. انتظار ستايش در مورد كارهاي نكرده،

نداشته باشيد.

3. خودپسندي و خودمحوري و طلب ستايش در برابر كارهاي نكرده، زمينه ساز عذاب الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و نهم سوره ي آل عمران به حكومت و قدرت بي كران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

189. وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّموتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و فرمانروايي آسمان ها و زمين، فقط براي خداست؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن كريم، هم چون آيه ي فوق، حكومت خدا بر آسمان ها قبل از زمين مطرح شده است. شايد اين به خاطر عظمت و وسعت آسمان هاست.

2. مِلكيّت و حكومت انسان ها مجازي و اعتباري است و با تنظيم يك سند و يا يك امضا تغيير مي كند، اما مِلكيت و حكومت خدا حقيقي و بر تمام ذرات هستي است؛ چون او خالق همه ي آنهاست. اين حكومت تغيير و زوال نمي پذيرد و اعتباري و مجازي نيست. آري، حكومت و مِلكيّت حقيقي آسمان ها و زمين، در انحصار خداست.

3. قدرت خدا به هر چيز ممكن تعلّق مي گيرد؛ يعني اگر چيزي محال ذاتي نباشد، خدا مي تواند آن را انجام دهد، اما اگر چيزي محال ذاتي باشد،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 378

هم چون اجتماع نقيضين، اصلًا قدرت به آن تعلق نمي گيرد، تا كسي بخواهد آن را انجام دهد.

4. آيه ي فوق مي تواند دليلي بر مفاد آيات قبلي باشد؛ «1» يعني

خدايي كه حاكم بر آسمان ها و زمين است و تواناي بر هر چيزي است، مي تواند به وعده هايي كه داده عمل كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تنها خدا را مالك و فرمان رواي حقيقي و داراي قدرت نامحدود بدانيد.

2. به مالكيت و حكومت و قدرت بي كران الهي توجه كنيد (و به وعده هاي او اطمينان داشته باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نودم سوره ي آل عمران به يكي از راه هاي خداشناسي، يعني جهان شناسي، اشاره مي كند و مي فرمايد:

190. إِنَّ فِي خَلْقِ السَّموتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلفِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ لآيتٍ لِّأُوْلِي الأَلْببِ

قطعاً در آفرينش آسمان ها و زمين و پي در پي آمدن شب و روز، نشانه هايي براي خردمندان است.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شبي را تا صبح به مناجات و نماز گذراندند و اشك ريختند و هنگامي كه بلال ايشان را براي نماز صبح دعوت كرد، هنوز گريان بودند.

بلال سبب گريه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را جويا شد و حضرت فرمودند: آيا نبايد بنده ي شكرگذار خدا باشم؟! چرا نگريم (در حالي كه) در شب گذشته، خدا آيات تكان دهنده اي بر من نازل كرد! سپس آيه ي فوق و چهار آيه ي بعدي را

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 379

خواندند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مردم را به تفكر در نشانه هاي خدا در آفرينش جهان فرا مي خواند

تا هر كس به اندازه ي پيمانه ي استعداد و تفكرش، از اين اقيانوس بي كران سهمي ببرد و از سرچشمه ي صاف اسرارِ آفرينش سيراب گردد.

آري، جهان با نقش هاي بديع و طرح هاي زيبا و دل انگيزش، كتاب بزرگي است كه هر حرف آن دليل روشني بر يكتايي آفريدگار است.

برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتري است معرفت كردگار

2. تعبير «اولي الألباب» (خردمندان) اشاره ي لطيفي به صاحبان عقل است. واژه ي «لُب» در اصل به معناي خالص هر چيزي است؛ و عصاره ي خالص وجود آدمي همان عقل و انديشه و مغز اوست. «2»

3. واژه ي «اختلاف» ممكن است به معناي جانشين يكديگر شدن، يعني آمد و شد شب و روز و يا به معناي تفاوت و كم و زياد شدن مقدار شب و روز باشد، البته جمع بين دو معنا نيز مانعي ندارد. «3»

به هر حال، نظم خاص شب و روز بسيار حساب شده است و نمي تواند تصادفي و بدون دخالت خداي عالِم توانا باشد. در پرتو تغييرات تدريجي شب و روز، فصل هاي چهارگانه به وجود مي آيد و گياهان و موجودات زنده مراحل تكاملي خود را طي مي كنند و اگر اين تغييرات با هرج و مرج توأم بود، يا هميشه روز يا شب بود، حيات از كره ي زمين به كلي برچيده مي شد و يا دچار نابساماني مي گشت. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 380

4.

جهان شناسي مقدمه اي براي خداشناسي است؛ چرا كه هستي آيه و نشانه ي اوست و هر كس خردمندتر باشد، در جهان نشانه هاي بيش تر و عميق تري از خدا مي يابد.

5. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه در مورد آيه ي فوق و چهار آيه ي بعد فرمودند:

واي به حال كسي كه آنها را بخواند و در آنها تفكّر نكند. «1»

و در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز حكايت شده كه فرمودند: هر كس براي نماز شب بر مي خيزد اين آيات (پنج گانه) را تلاوت كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناختي و جهان شناختي، خداشناس شويد.

2. جهان تماشاگه آيات خداست، پس نشانه هاي خدا را در آئينه ي جهان ببينيد.

3. خردورزي كنيد تا خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و يكم سوره ي آل عمران به ويژگي هاي خردمندان و هدفمندي جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

191. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيماً وَ قُعُوداً وَ عَلَي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّموتِ وَ الأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بطِلًا سُبْحنَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

(همان) كساني كه [در حال ] ايستاده و نشسته، و بر پهلوهايشان [آرميده ]،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 381

خدا را ياد مي كنند؛ و در آفرينش آسمان ها و زمين تفكّر مي كنند؛ (در حالي كه مي گويند: اي) پروردگار ما! اين [ها] را بيهوده نيافريده اي؛ منزّهي تو؛ پس ما را از عذابِ آتش، حفظ

كن!

نكته ها و اشاره ها:

1. صاحبان عقل، كساني هستند كه تفكر مي كنند و در هر حال به ياد خدا هستند. كسي كه در علل و عوامل جهان مي انديشد خداشناس مي شود و به ياد خدا مي افتد؛ از اين روست كه ياد خدا، نشانه ي خردمندي است. «1»

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست

(شبستري)

2. در آيه ي فوق نخست به «ذكر» و سپس به «فكر» اشاره شده است؛ يعني تنها يادآوري خدا كافي نيست و زماني يادآوري خدا ثمرات ارزنده اي خواهد داشت كه با تفكر آميخته شود.

همان گونه كه تفكر در آفرينش آسمان و زمين هم، اگر با ياد خدا آميخته نباشد، ممكن است ره به جايي نبرد؛ يعني مناسب است مطالعه ي پديده هاي جهان، با عينك توحيد باشد تا نتايج تربيتي و انساني داشته باشد.

3. «باطل» به چيزي گفته مي شود كه بيهوده و بي هدف است و نمي تواند مقصود و مطلوب انسان واقع شود. تفكر در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين انسان را آگاه مي كند كه خلقت جهان بيهوده نيست. آري، در حالي كه اجزاي هر گياه و حيوان و اعضاي پيكر انسان، هر كدام برنامه و هدفي دارد، آيا ممكن است مجموعه ي جهان هستي بي هدف باشد؟ «2»

4. در آيه ي فوق چهار مرحله ي پي در پي آمده است: اول ذكر خدا، دوم تفكر، سوم ستايش حق و چهارم دعا و مناجات. اين ها مجموعه ي به هم

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 382

پيوسته اي است كه انسان ساز و تكامل آفرين است.

5. در روايت ديگري نيز از امام باقر عليه السلام حكايت شده ساعتي تفكر از يك شب عبادت يا از يك سال عبادت يا از شصت سال عبادت بهتر است. «2»

البته اختلاف مقدار عبادت كه در اين روايات آمده است به خاطر مراتب تفكر و درجات افراد متفكر است كه در هر مورد پاداشي دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تفكر و ياد خدا، از نشانه هاي خردمندي است.

2. جهان هدفمند است (و باطل و بيهوده آفريده نشده است).

3. مطالعات جهان شناختي، انسان را به هدف هستي ره نمون مي شود.

4. در هر حال به ياد خدا باشيد و با او مناجات كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 383

تفكر در قرآن و حديث

1. تفكر از منظر قرآن:

قرآن انسان ها را به تفكر فرا مي خواند و يادآور مي شود كه درباره ي چه چيزي بينديشيم و چگونه با تفكر خداشناس شويم:

1. طبيعت از منابع تفكر است (نحل، 11 و رعد، 3).

2. در مورد آفرينش آسمان ها و زمين بينديشيد (آل عمران، 191).

3. تاريخ گذشتگان (قصه هاي قرآن) از منابع تفكر است (اعراف، 176).

4. آيات قرآن جايگاه خردورزي است (بقره، 219؛ يونس، 24 و نحل، 44).

5. در مثال هاي قرآني تفكر كنيد (حشر، 21).

6. رابطه ي محبت آميز زناشويي، محل انديشه ورزي است (روم، 21).

7. در مورد شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و نسبت هايي كه به او مي دهند تفكر كنيد و ... (اعراف، 184).

2.

تفكر از منظر حديث:

1. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

تفكر يك ساعت (لحظه) بهتر از يك سال عبادت است. «1»

2. از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 384

ثمره ي فكر، حكمت است. «1»

فكر موجب رشد مي شود. «2»

تفكر انسان را به نيكي و عمل فرامي خواند. «3»

فضيلت تفكر و فهميدن، از فضيلت تكرار و درس بيشتر است. «4»

3. در احاديث، فكر كردن به گناهان سرزنش شده است؛ زيرا انسان را به سوي آنها مي كشاند. «5»

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 385

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و دوم سوره ي آل عمران زمزمه ي ديگري از خردمندان را حكايت مي كند و با يادآوري فرجام ستمكاران مي فرمايد:

192. رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ مَا لِلظلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ

[اي ] پروردگار ما! در واقع هر كه را تو، به آتش در آوري، پس بيقين رسوايش كرده اي؛ و هيچ ياوري براي ستمكاران نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. خردمندان از رسوايي رستاخيز بيش تر از آتش دوزخ ترس و وحشت دارند. ناراحتي عذاب روحي و رواني كم تر از عذاب جسمي نيست و افراد با شخصيت حاضرند هرگونه ناراحتي را تحمّل كنند، اما آبروي شان محفوظ بماند؛

بنابراين، دردناك ترين عذاب رستاخيز براي اين دسته، همان رسوايي در پيشگاه خدا و بندگان اوست. «1»

2. تأكيد بر «ظلم» و يادآوري فرجام عذاب آلود و تنهايي ستمكاران، يا به خاطر اهميت اين گناه است و يا براي آن است كه تمام گناهان نوعي ستم بر خويشتن است. «2»

3. خردمندان پس از آشنايي با اهداف تربيتي انسان، به اين حقيقت پي مي برند كه تنها وسيله ي نجات انسان، اعمال اوست؛ بنابراين ستمگران ياوري ندارند، چرا كه ياور اصلي خويش را، كه همان عمل نيك و پاك است، از دست داده اند.

4. ستمگران در رستاخيز ياوري ندارند و از شفاعت محروم اند، زيرا شفاعت صحيح با آمادگي شفاعت شونده و در پرتو اعمال نيك او به دست مي آيد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 386

آموزه ها و پيام ها:

1. دوزخيان در رستاخيز رسوا مي شوند (و اين عذاب رواني آنان است).

2. اگر مي خواهيد در رستاخيز تنها نباشيد (و از شفاعت برخوردار شويد) ستم نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و سوم سوره ي آل عمران به يكي ديگر از مناجات هاي خردمندان اشاره مي كند و مي فرمايد:

193. رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلإِيمنِ أَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَئَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ

[اي ] پروردگار ما! در واقع ما (صداي) دعوتگري را شنيديم كه به ايمان فرا مي خواند، كه: «به پروردگارتان، ايمان

آوريد.» پس ايمان آورديم.

[اي ] پروردگار ما! پس پيامد (گناهان) ما را براي ما بيامرز؛ و بدي هاي ما را از ما بِزُداي؛ و ما را با نيكان (و در زُمره آنان) بميران.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «منادي» در آيه ي فوق، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و يا صداي قرآن است «1» كه به گوش خردمندان مي رسد و به اين نواي الهي لبيك مي گويند و ايمان مي آورند.

2. در تعبير «ابرار» اين اشاره ي لطيف وجود دارد كه انسان هاي نيكوكار وسعت وجودي و وسعت ديد دارند و هم چون دريايي هستند كه، همه از وجود آنان بهره مي برند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 387

اما انسان هاي بدكار و بخيل در تنگناي وجود خويش محصورند و هم چون بركه ي كوچكي هستند كه نمي توانند ديگران را سيراب كنند.

3. خردمندان به اجتماع انساني پيوسته اند و از فردگرايي و فردپرستي بيزارند و از خدا مي خواهند كه هم حيات و زندگي آنان با نيكان و پاكان باشد و هم مرگ و يا شهادت آنان، كه مردن در ميان ناپاكان، مرگي مضاعف است و مرگ با نيكان يك هديه ي الهي است.

4. خردمندان نخست از خدا تقاضاي بخشودن لغزش هاي بزرگ را مي كنند و سپس درخواست پوشاندن و از بين بردن آثار گناهان كوچك را دارند. «1»

5. خردمندان چند ويژگي دارند كه عبارت اند از:

الف) آمادگي براي پذيرش حق، يعني لبيك گفتن به نداي رهبران الهي؛

ب) طلب آمرزش از خداي متعال و پاك شدن از گناهان؛

ج) درخواست حُسن عاقبت خويش و مرگ با

نيكان.

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون خردمندان با خدا مناجات كنيد و طلب آمرزش نماييد.

2. پاسخ مثبت دادن به مناديان الهي، نشانه ي خردمندي است.

3. خردمندان فرجام انديش اند و براي مرگ خويش نيز برنامه ريزي مي كنند.

4. مرگ با نيكان هديه اي الهي است كه بايد آن را از خدا طلبيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 388

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و چهارم سوره ي آل عمران به يكي ديگر از دعاهاي خردمندان اشاره مي كند و مي فرمايد:

194. رَبَّنَا وَ ءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَي رُسُلِكَ وَ لَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيمَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ

[اي ] پروردگار ما! و آنچه را بواسطه فرستادگانت به ما وعده فرموده اي، به ما عطا كن؛ و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان؛ [چرا] كه تو از وعده [ات ] تخلّف نمي كني.

نكته ها و اشاره ها:

1. تأكيد بر عنوان «رسوا نشدن» به اين حقيقت اشاره دارد كه خردمندان به خاطر اهميّتي كه براي شخصيّت و آبروي خويش قائل اند، رسوايي را از دردناك ترين مجازات ها مي دانند.

2. از آن جا كه خردمندان باايمان به تمام پيامبران ايمان دارند، از خدا مي خواهند كه تمام وعده هايي را كه به فرستادگانش داده است، به آنان نيز عطا كند.

3. واژه ي «ربّنا» پنج بار در چهار آيه ي گذشته تكرار شده است؛ چون هر دعايي مستقل است و در دعاها مبالغه و تأكيد بر نام و صفات خدا لازم است. «1»

4.

در روايتي آمده است:

هر كس ناراحتي داشته باشد و پنج بار «ربّنا» بگويد (و آيات فوق را بخواند كه پنج ربنا دارد) مشكل او حل مي شود. «2»

تذكر: روشن است كه اين گونه روايات بيان مقتضي و زمينه ي حل مشكل است، به شرطي كه زمينه ها و شرايط ديگر، مثل توجه قلبي، عمل كردن به مضمون آيات و رفع موانع حاصل شود.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 389

5. خردمندان، مؤدبانه به اين قانون و سنت الهي اشاره مي كنند كه خدا از وعده هايش تخلّف نمي ورزد؛ چرا كه خلف وعده يا به خاطر جهل و فراموشي است و يا به خاطر ناتواني در انجام آن، و خداوند اين گونه نيست، پس خلف وعده نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در دعاهاي خود بلندنظر باشيد و تحقق تمام وعده هاي الهي را در مورد خود بخواهيد.

2. هم چون خردمندان در انديشه ي رستاخيز خود باشيد و از رسوايي قيامت بهراسيد.

3. در دعاها، خدا را با نام هاي نيكو بخوانيد و به سنت هاي الهي اشاره كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و پنجم سوره ي آل عمران به اجابت دعاي خردمندان و ارزش معنوي زن و مرد و پاداش هاي مجاهدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

195. فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لآ أُضِيعُ عَمَلَ عمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ أُخْرِجُواْ مِن دِيرِهِمْ وَ أُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَ قتَلُواْ

وَ قُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لأُدْخِلَنَّهُمْ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهرُ ثَوَاباً مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ

پس پروردگار آنان، (دعاي) شان را پذيرفت؛ به اينكه (فرمود:) من عمل هيچ عمل كننده اي از شما را، از مرد يا زن، تباه نخواهم كرد؛ كه برخي از شما از برخي (ديگر) هستند، و كساني كه هجرت كرده، و از خانه هايشان بيرون رانده شده، و در راه من آزار ديده، و پيكار كرده و كشته شده اند، قطعاً بدي هايشان را از آنان مي زُدايم؛ و حتماً آنان را در باغ هاي (بهشتي)

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 390

وارد مي كنم، كه از زير [درختان] ش نهرها روان است؛ (اين) پاداشي از جانب خداست. و خدا پاداش نيكويي، نزد اوست.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق دو گونه حكايت شده است:

الف) يكي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله به نام «ام سَلَمه» به ايشان عرض كرد: در قرآن از جهاد و فداكاري مردان، فراوان سخن به ميان آمده است؛ آيا زنان هم در اين قسمت سهمي دارند؟ آيه ي فوق فرو فرستاده شد و به پرسش امّ سَلَمه پاسخ داد.

ب) و نيز حكايت شده، هنگامي كه علي عليه السلام به همراه چند زن، يعني فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و فاطمه دختر اسد و فاطمه دختر زُبيَر و ام ايمَن، از مكه به مدينه مهاجرت مي كردند، آيه ي فوق فرو فرستاده شد. «1»

البته آيه ي فوق به دنبال آيات قبل است كه در مورد

خردمندان بود؛ بنابراين ظاهر آيه نشان مي دهد كه بيان كننده ي، نتايج دعاها و اعمال خردمندان است. «2» ولي اين داستان ها با پيوستگي آيات فوق منافاتي ندارد؛ چرا كه ممكن است اين آيه هم نتايج دعاها و اعمال خردمندان را بيان كند و هم پاسخي باشد به پرسش مطرح شده در جامعه ي اسلامي مدينه.

و همان گونه كه فضايل علي عليه السلام و زنان همراه ايشان را بيان مي كند، فضايل تمام مهاجران و مجاهدان و شهيدان را نيز بيان مي كند كه علي عليه السلام و همراهانش از بالاترين مصاديق آنها هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 391

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «پروردگارشان درخواست هاي آنان را پذيرفت.»، نهايت لطف و مرحمت پروردگار را نسبت به خردمندان، نشان مي دهد. «1»

2. جمله ي «من عمل هيچ عمل كننده اي از شما را تباه نخواهم كرد.»، هم اشاره به اصل عمل دارد و هم به شخص عمل كننده، تا روشن شود كه محور اصلي پذيرش دعا، اعمال صالحِ ناشي از ايمان است و درخواست هايي فوراً به اجابت مي رسند كه به دنبال عمل صالح باشند؛ «2» به عبارت ديگر، حُسن فعلي و حُسن فاعلي هر دو مورد توجه خداست.

3. وعده ي الهي اختصاص به زن يا مرد ندارد؛ يعني زن و مرد در پيشگاه خدا براي رسيدن به مقامات معنوي، در شرايط مشابه، يكسان هستند.

آري، تفاوت جنسيت دليلي بر تفاوت مرد و زن از نظر تكامل روحي و انساني شمرده نمي شود؛ و اين در آيات متعددي از قرآن مورد تأكيد قرار

گرفته است. «3»

جالب اين است كه اين آيات در زماني نازل شده كه بسياري از ملت هاي جهان با ديده ي حقارت به زنان مي نگريستند و به آنان اهانت و ستم روا مي داشتند، ولي در اسلام در پاره اي از قوانين و مسئوليت هاي اجتماعي، به خاطر تفاوت هاي جسمي و عاطفي زن و مرد، تفاوت هايي ديده مي شود، «4» اما به هيچ وجه به ارزش معنوي زن لطمه نمي زند و از نظر تكامل روحي و معنوي، زن و مرد تفاوتي با هم ديگر ندارند و درهاي سعادت به طور يك سان بر روي هر دو باز است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 392

4. مفسران در مورد جمله ي «بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» دو معنا را مطرح كرده اند:

الف) بعضي از شما از بعض ديگر تولد يافته ايد؛ يعني همگي شما در آفرينش با يك ديگر پيوستگي داريد.

بني آدم اعضاي يك ديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند

(سعدي)

و ديگر آن كه همه ي شما پيروان يك آيين هستيد و با يك ديگر همكاري داريد؛ بنابراين دليلي ندارد كه خدا بين زن و مرد شما تبعيض قايل شود. «1»

5. نكته ي جالب در آيه ي فوق اين است كه خدا سوگند ياد مي كند، گناهان كساني را كه در راه او هجرت كرده و از خانه و وطن خود بيرون رانده شده و در راه خدا آزار ديده و جهاد كرده و كشته شده اند، خواهد بخشيد؛ يعني تحمّل

اين رنج ها را تاوان گناهانشان قرار مي دهد.

6. نخست بايد در پرتو اعمال صالح از گناهان پاك شد، سپس وارد بساط قرب پروردگار و بهشت و نعمت هاي آن گرديد. آري، بهشت جاي پاكان است و تا كسي پاك نشود به آن راه نخواهد يافت.

7. «بهترين پاداش ها در نزد پروردگار است.» كه از بهشت برين هم برتر است. اين جمله اشاره دارد كه پاداش هاي الهي براي مردم اين جهان به طور كامل قابل توصيف نيست، و همين اندازه بدانند كه از هر پاداشي بالاتر است. «2»

8. در آيه ي فوق به دو نوع مسافرت در راه خدا اشاره شده است:

الف) مسافرت داوطلبانه كه نامش هجرت است.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 393

ب) كوچ اجباري يا تبعيد از وطن.

9. در آيه ي فوق وعده هاي الهي با تأكيد بيان شده است تا كسي در تحقّق آنها شك نكند؛ «1» و نيز فعل ها به صورت اول شخص مفرد (يا متكلم وحده) آمده است كه مي گويد: «من اعمال آنان را تباه نمي كنم، من گناهانشان را مي بخشم و من آنان را داخل بهشت مي كنم.» كه اين نشان دهنده ي لطف خاص خدا به خردمندان و مجاهدان و شهيدان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از منظر قرآن، مرد و زن در رسيدن به مقامات معنوي برابرند.

2. مهاجران، مجاهدان و شهيدان، پاداش هاي خاصي نزد خدا دارند كه برخي از آنها قابل بيان است.

3. در راه خدا بجنگيد و از شهادت هراسي نداشته باشيد.

4. پاك شويد تا آماده ي ورود به بهشت برين گرديد.

5. زحمات مجاهدان و مهاجران

و تبعيدشدگان و آسيب ديدگان در راه خدا را جبران كنيد، كه مورد عنايت الهي هستند.

***

قرآن كريم در آيات صد و نود و ششم و صد و نود و هفتم سوره ي آل عمران با يادآوري قدرت ناچيز كافران و فرجام عذاب آلود آنان هشدار مي دهد كه فريب رفتار آنان را نخوريد و مي فرمايد:

196 و 197. لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي البِلدِ* مَتعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ

هرگز، رفت و آمدِ كافران در شهرها، تو را نفريبد!* [اين ] كالاي اندكي است؛ سپس مقصدشان جهنّم است، و چه بد بستري است!

شأن نزول:

حكايت شده كه بسياري از مشركان مكه و يهوديان مدينه سرمايه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 394

داراني بودند كه از راه تجارت ثروت هاي قابل ملاحظه اي كسب مي كردند، در حالي كه مسلمانان، در آن زمان، به خاطر شرايط خاصي مثل مهاجرت و محاصره ي اقتصادي از نظر مادي بسيار در زحمت بودند.

مقايسه ي وضع مسلمانان و كافران، اين پرسش را براي برخي ايجاد مي كرد كه چرا افراد بي ايمان اين چنين در ناز و نعمت اند، اما مؤمنان در رنج و فقر زندگي مي كنند؟

آيه ي فوق به همين مناسبت فرو فرستاده شد و به اين پرسش ها پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخاطب آيه ي فوق شخص پيامبر صلي الله عليه و آله، اما منظور همه ي مسلمانان هستند. روش قرآن آن است كه گاهي مطالبي را كه

مي خواهد به مردم گوشزد كند، خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله بيان مي كند.

2. آيه ي فوق به مسلمانان تذكر مي دهد كه فريب ظاهر دشمنان اسلام را نخورند، زيرا آنان با رفت و آمدها و مانورها و اعزام هيئت هاي اقتصادي، سياسي و نظامي، براي خود ظاهري فريبنده به نمايش مي گذارند تا افراد ساده لوح را جذب راه خود كنند.

3. ثروت ها و پيروزي هاي كافران ستمگر، محدود است، همان گونه كه محروميت هاي مؤمنان نيز محدود و مخصوص يك دوره ي سخت مبارزه با فساد اجتماعي است.

تاريخ اسلام شاهد است كه ناراحتي و فقر مسلمانان پس از مدتي برطرف، و سيل ثروت به كشور اسلام سرازير شد و دشمنان اسلام، كه در ناز و نعمت بودند، خوار و ذليل گشتند.

4. يكي از دلايل موفقيت هاي مالي افراد بي ايمان آن است كه در جمع آوري ثروت هيچ گونه قيد و شرطي براي خود قايل نيستند و از راه هاي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 395

نامشروع و غيرقانوني و با مكيدن خون بي نوايان، براي خود ثروت مي اندوزند؛ در حالي كه مؤمنان براي رعايت قوانين شرعي و حق و عدالت، محدويت هايي در جمع ثروت دارند.

اما بر اساس آزادي اراده و عمل، هر گروه به نتيجه ي اعمال خود مي رسند؛ گروهي سرانجامشان آتش است و گروهي در بهشت برين به مهماني خدا مي روند.

5. برخي از مفسران در مورد سبب پيشرفت مادي كافران و عقب ماندگي مؤمنان نوشته اند: گاهي افراد مذهبي دستورات عملي دين را فراموش مي كنند و از اين رو بي حال، كم شهامت، بي استقامت و پراكنده

و متفرق مي شوند. اينان گاهي تصور مي كنند، فقط با ايمان و عبادت و بدون رعايت دستورات عملي دين، مي توان پيشرفت كرد و در كارها پيروز شد. اين دسته در زندگي مادي شكست مي خورند. اما برخي افراد بي ايمان، در كارهاي زندگي، جدّي، مصمم، داراي پشتكار و استقامت، هماهنگ با يك ديگر و آگاه به وضع زمان هستند. اين دسته در زندگي مادي پيشرفت مي كنند و پيروز مي شوند؛ زيرا در حقيقت يك سلسله از برنامه هاي اصيل دين را بدون استناد به دين پياده مي كنند.

آري، هر دو دسته نقاط ضعف و قوّتي دارند كه آثار وضعي هر يك به دنبال آن مي آيد.

و اين اصل در مورد وضع كشورها نيز صادق است، هر چند گاهي عوامل و موارد متفاوت است. «1»

6. در روايتي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

خير و خوشي هايي كه به دنبال آن آتش باشد، ارزش ندارد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 396

آموزه ها و پيام ها:

1. از ظاهر پر زرق و برق و نمايش ها و مانورهاي كافران فريب نخوريد.

2. عاقبت افراد و ارزش امور را بسنجيد و مجذوب ظاهر آنها نشويد.

3. فرجام كافران عذاب آلود، و قدرت و ثروت آنها (در برابر قدرت الهي و نعمت هاي بهشتي) ناچيز است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و هشتم سوره ي آل عمران به پاداش هايِ مؤمنان پارسا اشاره مي كند و مي فرمايد:

198. لكِنِ

الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ

ليكن كساني كه [خودشان را] از (عذاب) پروردگارشان حفظ مي كنند، برايشان باغ هاي (بهشتي) است، كه از زير [درختان] ش نهرها روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ (اين نخستين) پذيرايي از جانب خداست؛ و آنچه در نزد خداست، براي نيكان بهتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «نُزُل» در لغت به معناي چيزي است كه براي پذيرايي مهمان آماده مي شود، و يا نخستين چيزي است كه مهمان را با آن پذيرايي مي كنند (مثل: شربت يا ميوه كه در آغاز ورود براي مهمان مي آورند).

آري، بوستان هاي بهشت، با آن همه مواهب، نخستين پذيرايي از پارسايان است، و آنچه در نزد خداست براي نيكان بهتر است. «1»

2. تعبير «پروردگارشان» نوعي ملاطفت و دوستي را بيان مي كند؛ يعني پارسايان خودشان را از پروردگارشان حفظ مي كنند، پروردگاري كه به آنان لطف دارد و اگر كسي را از عذاب مي ترساند، به خاطر لطف اوست، كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 397

مي خواهد اين افراد به راه كمال ره نمون شوند.

3. تعبير «بوستاني كه از زير درختانش نهرها جاري است.»، در قرآن بارها تكرار شده است. انسان به صورت طبيعي و غريزي از باغ و سايه ي درختي كه در كنار جوي آبي باشد، و از هواي دل نشين و فرح بخش آن لذت مي برد و اين اختصاص به يك منطقه يا يك ملت خاص ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام پارسايي و خود نگه داري و

تقواپيشگي، بهشت برين است.

2. اگر عنايات الهي را مي طلبيد، پارسا و نيك باشيد.

3. پاداش هاي الهي پارسايان آن قدر عظيم است كه بهشت گام اول آن است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و نهم سوره ي آل عمران به گروه مؤمنانِ اهل كتاب و ويژگي ها و پاداش آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

199. وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتبِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِئَايتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُوْلئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

و مسلماً از اهل كتاب، كساني هستند كه به خدا، و آنچه به سوي شما فرو فرستاده شده، و آنچه به سويشان فرو فرستاده شده، ايمان دارند؛ در حالي كه براي خدا فروتنند؛ [و] آيات خدا را با بهاي اندكي نمي فروشند. آنان برايشان، پاداش آنان، نزد پروردگارشان است. كه خدا، حسابرسي سريع است.

شأن نزول:

حكايت شده كه در ماه رجب سال نهم هجري، نجاشي، پادشاه ظاهراً مسيحي حبشه، وفات يافت. وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مطّلع شد، به مسلمانان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 398

فرمود: يكي از برادران شما در خارج از حجاز از دنيا رفته است، حاضر شويد تا به پاس خدمات او در حق مسلمانان بر او نماز بگزاريم. برخي پرسيدند: او كيست؟

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: نجاشي. آن گاه

مسلمانان به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله، به قبرستان بقيع رفتند و از دور بر او نماز گزاردند و براي او آمرزش طلبيدند.

برخي از منافقان گفتند: محمد بر مرد كافري كه هرگز او را نديده است نماز مي گزارد؛ و حال آن كه آيين او را نپذيرفته است. آيه ي فوق بدين مناسبت فرو فرستاده شد و به منافقان پاسخ گفت. «1»

اما گروه ديگري از مفسران آيه ي فوق را در مورد مؤمنان اهل كتاب (عده اي از مسيحيان و يهوديان) دانسته اند كه به صف اسلام پيوستند؛ از جمله، چهل نفر از اهل نجران و سي و دو نفر از حبشه و هشت نفر از روم. «2»

به هر حال محتواي آيه ي فوق وسيع است و مي تواند شامل هر دو گروه باشد؛ يعني ممكن است نجاشي يكي از مصاديق آيه باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به اقليتي از اهل كتاب (مسيحيان و يهوديان) اشاره مي كند كه دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را اجابت كردند و براي آنان پنج صفت ممتاز بيان مي كند:

الف) از جان و دل به خدا ايمان مي آورند.

ب) به قرآن و آنچه بر مسلمانان نازل شده، ايمان مي آورند.

ج) به آنچه بر خودشان نازل شده ايمان دارند و، در حقيقت، ايمان آنها به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از ايمان واقعي به كتاب آسماني خودشان و بشارت هايي كه در آن آمده است، سرچشمه مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 399

د) در برابر فرمان خدا تسليم و فروتن هستند و

همين فروتني آنها انگيزه ي ايمان واقعي آنان شده و ميان آنها و تعصب هاي جاهلانه جدايي افكنده است.

ه) هرگز آيات الهي را به بهاي ناچيز نمي فروشند، و همانند برخي دانشمندان يهود نيستند كه به خاطر حفظ موقعيت خود و با گرفتن رشوه، آيات خدا را تحريف مي كردند.

2. قرآن كريم در آيات متعددي يهوديان و مسيحيان متعصب را سرزنش مي كند، اما اين سرزنش هيچ گاه ناشي از يك ضديت نژادي و مذهبي نيست و حق اقلّيت باايمان و درستكار آنان در نظر گرفته مي شود و بر اساس عقايد و اعمال آنان داوري مي شود. «1» آري، قرآن به ما مي آموزد كه در برخورد با مخالفان انصاف را رعايت كنيم.

3. جمله ي «هرگز آيات الهي را به بهاي ناچيز نمي فروشند.»، بدين معناست كه افراد باايمان آيات الهي را به هيچ بهايي نمي فروشند و حتي بهاي فراوان را در برابر آيات الهي ناچيز مي دانند.

اينان همانند دانشمندان دنياپرست اهل كتاب نيستند كه آيات الهي را به بهاي اندك مي فروشند.

4. جمله ي «حساب رسي خدا سريع است.»، به اين نكته اشاره دارد كه نيكوكاران در رستاخيز براي دريافت پاداش خود گرفتار مشكلي نمي شوند و مجازات بدكاران نيز به تأخير نمي افتد؛ پس اين تعبير بشارتي براي نيكوكاران و تهديدي براي بدكاران است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي يهوديان و مسيحيان را يكسان نپنداريد، كه برخي از آنان

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 400

مؤمنان واقعي اند.

2. خدا پاداش مؤمنان حقيقي را تباه نمي سازد، حتي اگر اهل كتاب باشند.

3. ايمان به خدا و وحي و فروتني و

دين فروشي نكردن از صفات نيكوست.

4. حساب رسي خدا (در رستاخيز) سريع است (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويستم، يعني آخرين آيه ي سوره ي آل عمران، مؤمنان را به استقامت و محافظت از مرزها و خويشتن فرا مي خواند و مي فرمايد:

200. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! شكيبا باشيد؛ و [در برابر دشمنان ] شكيبايي ورزيد و نگهبان مرزها باشيد، و [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ كنيد، باشد كه شما رستگار شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي آل عمران، يك برنامه ي جامع چهار ماده اي براي عموم مسلمانان ارائه مي كند، كه عبارت اند از:

الف) صبر و استقامت در برابر حوادث و مشكلات شخصي؛

ب) پايداري در برابر استقامت دشمنان؛

ج) مراقبت از مرزها؛

د) حفظ خود از عذاب الهي، يعني رعايت پارسايي و تقوا.

در پايان آيه ي فوق اشاره شده است شما در سايه ي به كار بستن اين

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 401

چهار دستور، مي توانيد رستگار شويد؛ يعني اين امور زمينه ي كام يابي شما را فراهم مي سازد، «1» ولي با تخلف از آنها راهي به سوي رستگاري نخواهيد داشت.

2. صبر و استقامت در برابر خواهش هاي نامشروع و مشكلات و حوادث زندگي، ريشه ي اصلي هرگونه پيروزي مادي و معنوي است.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

صبر

نسبت به ايمان، مثل سر نسبت به بدن است. «2»

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام، صبر در آيه، به معناي صبر بر دين و استقامت در مصيبت ها و صبر در مقابل گناهان آمده است؛ «3» كه البته اين روايات مصاديق و موارد صبر را بيان مي كنند.

اي دل صبور باش مخور غم كه عاقبت اين شام صبح گردد و اين شب سحر شود

(حافظ)

4. واژه ي «صابِرُوا» به معناي صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران است؛ «4» پس هر چه دشمن بر استقامت خود افزود، ما نيز بايد بر پايداري و استقامت خود بيفزاييم تا پيروز شويم.

5. قرآن نخست به مؤمنان دستور مي دهد كه در برابر مشكلات زندگي

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 402

خود استقامت كنند و در مرحله ي دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مي دهد؛ بنابراين، تا ملّتي در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف دروني خود موفق نشود، نمي تواند بر دشمن پيروز شود. «1»

6. مراقبت از مرزها معناي وسيعي دارد و شامل هرگونه آمادگي براي دفاع از خود و جامعه مي شود؛ «2» يعني مراقبت از مرزهاي جغرافيايي در مقابل هجوم احتمالي دشمن ومراقبت و آماده باش در برابر حملات شيطان و هوس هاي سركش و نيز محافظت از مرزهاي فرهنگي و عقيدتي خود و مردم.

7. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام

«رابطوا» به معناي «همبستگي و مراقبت (در ارتباط) با امام» «3» و در احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام به معناي «انتظار نمازها يكي پس از ديگري» آمده است. «4»

اين گونه احاديث به برخي موارد و مصاديق بارز نگهبانان و محافظان مرزهاي فرهنگي و عقيدتي اشاره مي كند كه ارتباط با آنان سبب حفظ اسلام و فرهنگ و عقايد مسلمانان مي شود.

8. در برخي از روايات به عالمان دين و دانشمندان نيز «مُرابط» گفته شده است. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

دانشمندان پيروان ما همانند مرزداراني هستند كه در برابر لشگر ابليس صف كشيده اند و از حمله كردن آنان به افرادي كه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 403

قدرت دفاع ندارند، جلوگيري مي كنند. «1»

اين احاديث نيز به مصاديق مرزبانان عقايد اسلامي اشاره مي كند و وظيفه ي عالمان ديني را مشخص مي سازد.

9. اگر برنامه هاي چهارگانه اي كه در آيه ي فوق آمده است، در زندگي فعلي مسلمانان پياده شود، بسياري از مشكلات آنان حل خواهد شد، و از ضربات دردناكي كه بر پيكر اسلام و مسلمين وارد مي شود جلوگيري خواهد شد؛ چون يك حالت آماده باش عمومي براي محافظت از همه ي مرزهاي جغرافيايي، فرهنگي و عقيدتي، در مسلمانان ايجاد مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. استقامت در برابر نفس و دشمن وظيفه ي ايماني شماست.

2. نگهباني از مرزهاي (جغرافيايي و فرهنگي مسلمانان) وظيفه ي همگاني است.

3. استقامت، محافظت از قلمرو اسلام و پارسايي، زمينه ساز رستگاري و كام يابي شماست.

4. اگر كام يابي و پيروزي مي خواهيد، در برابر

دشمن استقامت كنيد و نگهبان مرزهاي اسلامي باشيد و پارسايي نماييد «2».

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 405

منابع

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي،

ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 406

مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير

لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 407

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي،

1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 408

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در

ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 409

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول،

1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 410

ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق)

بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي،

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 411

1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم

القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 412

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن

(كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي

بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 414

القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر،

انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهدي التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 415

خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156.

عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 416

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول،

آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه

تفسير قرآن مهر جلد سوم، ص: 417

قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه

مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان،

بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109