مناسك ح_ج

مشخصات كتاب

سرشناسه : مكارم شيرازي ناصر، 1305 -

عنوان و نام پديدآور : مناسك حج / مولف مكارم شيرازي ؛ مترجم اخلاق حسين صاحب.

مشخصات نشر : قم مدرسه الامام علي بن ابي طالب ع 1426ق. = 2005م. = 1384.

مشخصات ظاهري : 220 ص.

شابك : 8000 ريال 964-8139-45-8 :

يادداشت : پشت جلد به انگليسي: .Makarem Shirazi. The Comprehensive Rites of hajj

يادداشت : عنوان روي جلد: مناسك حج (اردو).

عنوان روي جلد : مناسك حج (اردو).

موضوع : حج

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

شناسه افزوده : صاحب، اخلاق حسين، مترجم

شناسه افزوده : مدرسة الامام علي بن ابي طالب (ع)

رده بندي كنگره : BP188/8 /م75م8 1384

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : 2078151

اهمّيّت حج در اسلام

اشاره

صفحه9

حج يكى از اركان مهمّ اسلام، و از بزرگترين فرائض دينى است.

قرآن مجيد در يك عبارت كوتاه و پرمعنى مى فرمايد: «وَ لِلّه عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً; براى خدا بر مردم است كه حجّ خانه او كنند، آنها كه توانائى رفتن به سوى او دارند» و در ذيل همين آيه مى فرمايد: «وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ; و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان بى نياز است.»(1)

پاورقي

1- سوره آل عمران، آيه 97.

صفحه10

جمله «براى خداست بر مردم...» به ضميمه تعبير به «كفر» در مورد كسانى كه حجّ واجب را ترك مى كنند، اهمّيّت فوق العاده آن را در اسلام كاملاً رشن مى سازد.

قابل توجّه اين كه در تفسير آيه شريفه 72، سوره اسراء: «وَ مَنْ كانَ

فى هذِهِ اَعْمى فَهُوَ فِى الاْخِرَةِ اَعْمى وَ اَضَلُّ سَبيلاً; كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراه تر است.» از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه يكى از معانى آيه، كسى است كه حجّ واجب خود را پيوسته به تأخير مى اندازد تا مرگ او فرا مى رسد (او در قيامت نابينا خواهد بود.)(1)

در حديث ديگرى آمده است: «هر كس حجّ واجب را بدون عذر ترك كند روز قيامت يهودى يا نصرانى محشور مى شود.»

و در مقابل براى حج آنچنان پاداشهاى عظيمى در روايات اسلامى وارد شده كه درباره كمتر عملى ديده مى شود.

پاورقي

1- اين حديث شريف و احاديث آينده را مرحوم محقّق يزدى در «العروة الوثقى» در كتاب حج و مرحوم شيخ حرّ عاملى و ديگر بزرگان در كتاب «وسائل الشّيعه» و ساير كتب معروف حديث آورده اند.

صفحه11

چنانكه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «كسانى كه حج و عمره به جا آورند ميهمان خدا هستند، هر چه بخواهند خدا به آنها مى دهد، و هر دعائى كنند به اجابت مى رسد، و اگر درباره كسى شفاعت كنند پذيرفته مى شود... و اگر در اين راه بميرند خداوند تمام گناهان آنها را مى بخشد.»

و نيز در حديث ديگرى مى خوانيم: «اِنَّ الْحَجَّ المَبْرُورَ لا يَعْدِلُهُ شَىءٌ وَ لا جَزاءَ لَهُ اِلاَّ الجَنَّة; حجّ مقبول چيزى با آن برابرى نمى كند و پاداشى جز بهشت ندارد!»

«وَ اَنَّ الْحاجَّ يَكُونُ كَيَوم وَلَدَتْهُ اُمُّه; كسى كه حج به جا آورد از گناه پاك مى شود، همانند روز كه از مادر متولّد شده است.»

و اين بزرگترين

موهبت، و برترين افتخار، و بالاترين پاداش است.

صفحه12

اسرار حج

بدون شك ثوابهاى عظيم و فوق العاده اى كه براى حج در اخبار بالا و ساير روايات آمده، و همچنين كيفرهاى سختى كه براى ترك آن در قرآن مجيد و روايات اسلامى ذكر شده، همه به خاطر اسرار و فلسفه هاى مهمّى است كه اين عبادت بزرگ اسلامى دارد.

قرآن مجيد در يك جمله كوتاه و بسيار پرمعنى درباره حج مى فرمايد: «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ; (مردم را دعوت به حج كن) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند!»(1)

اين منافع، فراوان است كه در روايات معصومين(عليهم السلام) به آن اشاره شده، از جمله:

1- تربيت نفوس و تهذيب اخلاق و تقويت پايه هاى تقوى و خلوص است، تعبيرى كه در احاديث بالا آمده بود كه حجّ مقبول سبب مى شود انسان از تمام گناهانش خارج شود و همانند روزى كه از مادر متولّد شده گردد، دليل روشنى براى تأثير حج بر پاكى دل و صفاى روح و زدودن آثار گناهان يك عمر است، البتّه اين فايده بزرگ اخلاقى هنگامى به دست مى آيد كه زائران بيت اللّه الحرام به اسرار اعمال و مناسكى كه انجام مى دهند دقيقاً توجّه داشته باشند، تا هر قدمى كه بر مى دارند قدمى به سوى خدا و معبود و محبوب حقيقى باشد، و اين عبادت بزرگ و پرمحتوى براى آنان به منزله «تولّد دوباره» گردد.

پاورقي

1- سوره حج، آيه 28.

صفحه13

كسانى كه با توجّه به اسرار اين عبادت و با نهايت خلوص نيّت، اين عبادت بزرگ روحانى را انجام مى دهند آثار عميق آن را در درون جان خود تا پايان عمر احساس مى كنند، و هر

زمان به ياد خاطره هاى اين سفر روحانى و صحنه هاى مملوّ از روحانيّت و صفا و اخلاص بيفتند روح تازه اى در آنها دميده مى شود (اين اثر تربيتى و اخلاقى حج است.)

2- «آثار سياسى» كه در كنار آثار تربيتى حج قرار دارد

صفحه14

بسيار مهم است; چراكه حج - اگر همان گونه كه اسلام دستور داده و ابراهيم بت شكن، جهانيان را به آن فراخوانده انجام شود - سبب عزّت مسلمين و تحكيم پايه هاى دين، و وحدت كلمه، و مايه قدرت و شوكت در برابر دشمنان و برائت از مشركين جهان خواهد شد، و اين كنگره عظيم الهى كه هر سال در كنار خانه خدا تشكيل مى شود بهترين فرصت را به مسلمانان براى بازسازى نيروهاى خويش، و تقويت پايه هاى اُخوّت و برادرى، و خنثى كردن توطئه ها و نقشه هاى دشمنان اسلام در طول يك سال مى دهد.

ولى متأسّفانه همانگونه كه گروهى از مسلمين به عمق فلسفه اخلاقى حج نمى رسند، از فلسفه سياسى آن نيز بى خبرند، تنها به ظواهرى قناعت مى كنند و از روح اين عبادت بزرگ غافلند و به گفته يكى از سياستمداران بيگانه: «واى به حال مسلمانان اگر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنان اسلام اگر مسلمين معنى حج را بفهمند!»

صفحه15

3- «آثار علمى و فرهنگى» يكى ديگر از آثار مهمّ حج كه در روايات معصومين(عليهم السلام) به آن اشاره شده، آثار فرهنگى آن است، چراكه آثار رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) و ائمّه معصومين(عليهم السلام) در جاى جاى مكّه و مدينه و مواقف حج به چشم مى خورد، و حضور دانشمندان بزرگ اسلامى از

تمام كشورها، اعمّ از علماى بزرگ دينى، و اساتيد فنون ديگر و گويندگان و نويسندگان كه همه سال در حج شركت دارند فرصت خوبى به همه مسلمين جهان براى مبادله اطّلاعات و دانستنيها در تمام زمينه هاى دينى و علمى مى دهد، و از همه گذشته آگاهى خوبى از وضع همه مسلمين جهان در آن محيط پيدا مى شود كه اگر براى اين كار نيز برنامه ريزى شود آثار عظيم آن در جهان اسلام همه ساله ظاهر مى گردد.

4- در روايات اسلامى «فلسفه اقتصادى» نيز يكى از اسرار و اهداف حج شمرده شده است، ممكن است كسانى تصوّر كنند كه حج با مسائل اقتصادى چه كار دارد؟ ولى وقتى توجّه مى كنيم كه مهمترين مشكل مسلمين امروز همان وابستگى اقتصادى آنها به دشمنان اسلام است و در كنار مراسم حج مى توان كنگره ها و سمينارهاى عظيمى از اقتصاددانان جهان اسلام به وجود آورد، و مسلمين را از اين نظر از زير سلطه اجانب رهائى بخشيد، اهمّيّت اين موضوع روشن مى شود.(1)

صفحه16

خلاصه اين كه حج، اسرار مهمّى دارد كه شايسته است در كتابهاى جداگانه تدوين و به همه مسلمين، مخصوصاً جوانان مسلمان، تعليم داده شود.

شرايط وجوب حج

مسأله 1- حج با شرايط زير در تمام عمر يك بار واجب مى شود.

1- بالغ بودن 2- عاقل بودن 3- با انجام عمل حج، واجب ديگرى كه مهمتر از حجّ است ترك نشود، يا كار حرامى كه اهمّيّتش در شرع بيشتر است به جا نياورد.

پاورقي

1- اين چهار فلسفه در حديثى از امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه السلام) نقل شده است (وسائل الشّيعه، جلد 8، صفحه 7، حديث شماره 15.)

صفحه17

4- مستطيع

بودن و آن به چند چيز حاصل مى شود:

1- داشتن زاد و توشه سفر، و آنچه مورد نياز او است و هزينه مركب سوارى و مانند آن. 2- داشتن جواز سفر و نبودن مانعى در راه و عدم خوف بر جان و مال و عرض(آبروى) خويش. 3- داشتن توانائى جسمانى بر انجام اعمال حج. 4- داشتن وقت كافى براى رسيدن به مكّه و انجام اعمال. 5- داشتن مخارج زندگى همسر و فرزند و كسانى كه خرج آنها بر او شرعاً يا عرفاً لازم است در طول مدّت حج. 6- داشتن مال يا كسب و كارى كه بعد از بازگشت بتواند با آن زندگى كند.

مسأله 2- كسى كه بدون خانه ملكى رفع احتياجش نمى شود وقتى حج بر او واجب است كه پول خانه را داشته باشد; ولى اگر با خانه اجاره اى يا وقفى و مانند آن مى تواند زندگى كند با داشتن آن مستطيع مى شود.

صفحه18

مسأله 3- هرگاه كسى مخارج رفتن به مكّه را ندارد، ولى ديگرى مالى به او مى بخشد يا در اختيار او مى گذارد كه با آن به حج برود و هزينه زن و فرزند او را نيز در اين مدّت مى پردازد حج بر او واجب است، هرچند بدهكار باشد، و در موقع بازگشت وسيله كافى براى امرار معاش نداشته باشد، و قبول كردن چنين هديه اى واجب است; مگر اين كه در آن منّت و ضرر يا مشقّت غير قابل تحمّلى باشد، و اين حج كفايت از حجّ واجب مى كند.

مسأله 4- كسانى را كه براى خدمت در سفر حج استخدام مى كنند خواه به عنوان روحانى كاروان

باشد يا مدير و معاون كاروان و يا اعضاء ستاد و بعثه حج و يا طبيب و پرستار يا مأمورين انتظامى و مسؤولين بانك و غير اينها، و به اين صورت حج خود را به جا مى آورند حجّ واجب آنها محسوب مى شود، به شرط اين كه هزينه خانواده اش در اين مدّت نيز تأمين باشد; ولى قبول چنين استخدامى واجب نيست.

صفحه19

مسأله 5- كسى كه مى تواند با وام گرفتن حج به جا آورد مستطيع نيست، هرچند بعداً بتواند وام خود را يكجا يا به اقساط بپردازد; مگر اين كه معادل آن اموالى داشته باشد كه از محل آن دين خود را به آسانى بپردازد.

مسأله 6- جايز نيست با مال حرام يا مالى كه خمس آن را نداده اند حج به جا آورد و اگر لباس احرام و طواف و سعى يا پول قربانى و اجرت چادر و فرشى كه بر آن وقوف به عرفات و منى مى كند حرام باشد حجّ او بنابر احتياط باطل است.

مسأله 7- هرگاه ثبت نام براى حج كرده و پيش از آن كه نوبت او برسد از دنيا برود، يا استطاعت بدنى او زائل شود مستطيع نبوده است و فيش حجّ او در صورت فوت متعلّق به ورثه است; مشروط به اين كه جز از طريق نام نويسى قادر بر حج نبوده باشد.

مسأله 8- پولى كه براى نام نويسى داده مى شود اگر از درآمد همان سال بوده خمس ندارد.

صفحه20

حجّ مستحبّى

مسأله 9- مستحبّ است براى كسانى كه استطاعت يا ساير شرايط در آنها جمع نيست و يا حجّ واجب را به جا آورده اند حجّ را به جا

آورند، بلكه مستحبّ است هر سال تكرار كنند; ولى چنانچه ازدحام بيش از حدّ حجّاج توليد مزاحمت شديد براى كسانى كه هنوز حج به جا نياورده اند مى كند سزاوار است موقّتاً از انجام حجّ مستحبّى خوددارى نمايند، و همچنين هنگام نوبت بندى سزاوار است نوبت را به كسانى دهند كه مى خواهند براى نخستين بار حجّ واجب به جا آورند; ولى اگر خانه خدا (فرضاً) يك سال از زوّار به اندازه كافى خالى بماند بر حاكم شرع واجب است عدّه اى را به حجّ بفرستد، هرچند حجّ واجب خود را انجام داده باشند.

مسأله 10- در حجّ واجب اجازه شوهر براى زن لازم نيست، ولى در حجّ مستحبّى اجازه شوهر لازم است; حتّى اگر حجّ مستحبّى باعث آزار پدر يا مادر شود اشكال دارد.

صفحه21

حجّ نيابتى

مسأله 11- جايز است كسى را از طرف ميّت براى حجّ واجب، يا مستحب، اجير كند، امّا از طرف كسى كه زنده است فقط براى حجّ مستحبّى مى توان اجير كرد، مگر كسانى كه حج بر آنها واجب شده باشد و بر اثر كوتاهى، آن را به جا نياورده اند، و اكنون به خاطر بيمارى يا پيرى و ناتوانى قادر بر حج نيستند، در اين صورت واجب است نائب بگيرند، امّا اگر وقتى استطاعت مالى پيدا كرده استطاعت جسمى نداشته، و يا طريق رفتن براى او باز نبوده حج بر او واجب نيست، و گرفتن نائب نيز واجب نمى باشد، چه در حيات باشد و چه بعد از مرگ او.

مسأله 12- زن مى تواند از طرف مرد، و مرد مى تواند از طرف زن نيابت كند، و هر كدام بايد وظيفه

خودشان را در چنين حجّى رعايت كنند; اگر زن است وظايف زنان را به جا آورد، و اگر مرد است مطابق وظائف مردان، ولى بهتر آن است كه زن براى زن و مرد براى مرد نيابت كند.

صفحه22

مسأله 13- كسى كه حجّ واجب بر او است جايز نيست از طرف ديگرى اجير براى حج شود; ولى اگر اين كار را كند حجّ نيابتى او صحيح است هرچند گناه كرده است. و كسى كه مستطيع نيست مى تواند حجّ نيابتى به جا آورد و با رسيدن به مكّه از اين طريق مستطيع نمى شود.

مسأله 14- هرگاه كسى براى حج اجير شود و تعيين نكنند در چه سالى بايد انجام دهد، وظيفه او اين است كه در اوّلين سال انجام دهد.

مسأله 15- جايز است براى انجام حجّ واجب از طرف ميّت كسى را اجير كنند كه از «ميقات» حج را به جا آورد، و پول آن از اصل تركه خارج مى شود; ولى اگر وارثها اجازه دهند مى توان از طرف او حجّ «بلدى» انجام داد (يعنى كسى اجير شود كه از همان شهرى كه ميّت در آن بوده حج به جا آورد) ولى تفاوت حجّ بلدى و ميقاتى را فقط وارثان كبير مى توانند بپردازند.

صفحه23

مسأله 16- «نائب» بايد مسائل حج را بداند، ولى لازم نيست قبلاً حج به جا آورده باشد. و كسانى از خدمه كاروان يا مانند آنها كه از اوّل مى دانند قادر به درك وقوف اختيارى مشعر يا مانند آن نيستند مى توانند نيابت قبول كنند.

حجّ نذرى

مسأله 17- كسى كه عاقل و بالغ باشد و از روى قصد و اختيار نذر كند كه حج

به جا آورد، حج بر او واجب مى شود; ولى نذر زن بدون اجازه شوهر - اگر با حقّ او منافات داشته باشد - جايز نيست، و در صورتى كه منافات نداشته باشد صحيح است.

مسأله 18- هرگاه نذر حج كند و زمانى براى آن تعيين ننمايد مى تواند آن را تأخير بيندازد; ولى اگر زمانى براى آن معيّن كرده، واجب است در همان زمان انجام دهد، و چنانچه عمداً انجام ندهد بايد كفّاره بدهد و احتياط آن است كه حج را نيز قضا كند

صفحه24

مسأله 19- هرگاه كسى نذر كند اگر فلان حاجتش روا شد حج به جا آورد و قبل از روا شدن آن از دنيا برود قضاى نذر لازم نيست، امّا اگر بعد از روا شدن حاجتش از دنيا برود بايد ورثه او آن را قضا كنند، يا براى او اجير بگيرند، و احتياط آن است كه پول آن را از اصل تركه بردارند، با رضايت ورثه اگر همه كبير باشند.

اقسام حج

مسأله 20- حج بر سه گونه است: «حجّ تمتّع» و «حجّ قِران» و «حجّ اِفراد»

«حجّ تمتّع» وظيفه كسانى است كه فاصله محلّ سكونت آنها تا مكّه چهل و هشت ميل يا بيشتر باشد (يعنى حدود هشتاد و شش كيلومتر) و قسم دوم و سوم حج، وظيفه اهالى مكّه معظّمه و كسانى است كه منازل آنها در كمتر از اين مسافت قرار داشته باشد.

مسأله 21- كسى كه اهل مكّه است اگر به خارج از مكّه سفر كند سپس به سوى مكّه بازگردد مى تواند حجّ تمتّع يا حجّ قِران و اِفراد به جا آورد.

صفحه25

كسى كه اهل خارج از مسافت مزبور باشد هرگاه در مكّه

بيش از دو سال اقامت كند وظيفه او همان وظيفه اهل مكّه است، خواه قبلاً مستطيع بوده و يا بعد از اقامت مستطيع شده باشد و خواه اقامت او به قصد توطّن بوده باشد يا به قصد ماندن براى يك مدّت محدود.

مسأله 22- از آنجا كه بيشتر مسلمين در تمام نقاط جهان مشمول «حجّ تمتّع» هستند، لذا احكامى كه در اين مناسك آمده است احكام حجّ تمتّع است.

صورت حجّ تمتّع

مسأله 23- صورت حجّ تمتّع به طور اجمال چنين است:

1- عمره تمتّع: عمره تمتّع حتماً بايد در ماههاى حج (يعنى شوّال و ذى القعده و ذى الحجّه) واقع شود و در آن اعمال زير واجب است:

صفحه26

1- احرام بستن از ميقات به قصد عمره تمتّع.

2- هفت بار طواف خانه كعبه.

3- دو ركعت نماز طواف نزد مقام ابراهيم.

4- سعى بين صفا و مروه.

5- تقصير، يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن، ولى قناعت به گرفتن ناخن نكند.

و بعد از آن كه اين اعمال پنجگانه را انجام داد از احرام بيرون مى آيد، و چيزهائى كه به خاطر احرام بر او حرام شده بود حلال مى شود.

2- حجّ تمتّع: حجّ تمتّع شامل اعمال زير است:

1- بستن احرام از مكّه.

2- وقوف (يعنى ماندن) در عرفات از ظهر تا غروب روز نهم ذى الحجّه.

3- وقوف در مشعر الحرام و ماندن در آنجا از طلوع فجر روز عيد قربان تا طلوع آفتاب.

صفحه27

4- رفتن به منى و رمى جمره عقبه (يعنى هفت سنگ كوچك به ستونى كه در آخر منى قرار دارد و نامش «جمره عقبه يا جمره قصوى» است مى زند.)

5- قربانى كردن در منى روز عيد (دهم ذى الحجّه)

6- تقصير، يعنى تراشيدن

سر يا گرفتن مقدارى از مو يا ناخن.

با انجام اين شش عمل تمام آنچه با احرام بر او حرام شده بود حلال مى شود، جز زن و بوى خوش.

7- طواف خانه كعبه (اين طواف، طواف زيارت نام دارد.)

8- به جا آوردن دو ركعت نماز طواف.

9- سعى (يعنى رفت و آمد) ميان صفا و مروه.

هنگامى كه اين چند عمل انجام شد بوى خوش براى او حلال مى شود.

10- طواف ديگرى اطراف خانه كعبه به جا مى آورد (و اين طواف، طواف نساء نام دارد.)

صفحه28

11- دو ركعت نماز طواف نساء.

با انجام اين دو عمل زن نيز بر او حلال مى شود.

12- بازگشت به منى و اقامت شب يازدهم و شب دوازدهم (و در بعضى از حالات شب سيزدهم) در آنجا.

14- رمى جمرات سه گانه (يعنى انداختن هفت سنگ به هر كدام از سه ستون كه در منى قرار دارد) در روز يازدهم و دوازدهم.

و بعد از ظهر روز دوازدهم با انجام اين اعمال، مى تواند به مكّه بازگردد و حجّ او تمام است.

اين بود اعمال پنجگانه عمره تمتّع، و اعمال سيزده گانه حجّ تمتّع كه شرح جزئيّات آن در مسائل آينده خواهد آمد.

صورت حجّ إفراد: حجّ إفراد مانند حجّ تمتّع است با اين تفاوت كه در حجّ تمتّع قربانى هست و در إفراد واجب نيست، ولى استحباب دارد و عمره آن بعد از حج مى باشد به خلاف عمره تمتّع كه قبل از آن است و چون حجّ قِران در اين ايّام مورد ابتلا نيست از شرح آن خوددارى مى شود.

صفحه29

شرايط حجّ تمتّع

مسأله 24- در حجّ تمتّع پنج چيز شرط است:

1- نيّت و آن عبارت از اين است

كه قصد كند براى خدا اين اعمال را به عنوان «حجّ تمتّع» به جا مى آورد، بنابراين اگر نوع ديگرى از حج را قصد كند، يا مردّد ميان «حجّ تمتّع» و حجّ ديگرى باشد يا قصد او خالص براى خدا نباشد حجّش صحيح نيست.

2- «عمره» و «حج» بايد هر دو در ماههاى حج (ماه شوّال و ذى القعده و ذى الحجّه) واقع شود، بنابراين اگر تمام عمره يا قسمتى از آن را قبل از ماه شوّال انجام دهد كافى نيست.

3- «عمره تمتّع» و «حجّ آن» هر دو را بايد در يك سال انجام دهد، اگر يكى را امسال، و ديگرى را سال ديگر در ماههاى حج انجام دهد صحيح نيست.

4- احرام «حجّ تمتّع» چنانكه گفته شد بايد از خود مكّه

صفحه30

باشد، و تفاوتى ميان محلّه ها و مناطق مختلف مكّه نيست، از منزل باشد، يا از مسجد الحرام، يا حتّى از كوچه و خيابان قصد احرام كند، ولى از همه جا بهتر براى احرام حج «مسجد الحرام» است.

5- در صورتى كه «حجّ تمتّع» عنوان نيابت داشته باشد بايد «عمره» و «حج» هر دو به وسيله يك نفر انجام شود، بنابراين اگر يك نفر عمره را به جا آورد و ديگرى حج را، كافى نيست.

مسأله 25- احتياط واجب آن است كه بعد از انجام «عمره تمتّع» از مكّه خارج نشود تا موقع حج فرا رسد، و حج را انجام دهد، مگر اين كه حاجت و ضرورتى پيدا كند كه در اين صورت بايد بنابر احتياط واجب به نيّت حج احرام ببندد و با احرام از مكّه خارج شود و هنگام بازگشت به همان حال بماند تا مراسم

حج را انجام دهد; امّا اگر بستن احرام براى حج، مايه مشقّت و حرج شديد باشد مى تواند آن را ترك كند، و در اين احكام فرقى ميان حجّ واجب و مستحب نيست.

صفحه31

مسأله 26- ممنوع بودن خروج از مكّه براى كسانى كه عمره تمتّع را انجام داده اند براى رفتن به نقاط دوردست است، بنابراين رفتن به نقاط نزديك مانند يك فرسنگ و دو فرسنگ مانعى ندارد، و كسانى كه منزلشان بيرون مكّه است مى توانند بعد از فراغت از عمره به منزل خود بازگردند.

مسأله 27- شهر مكّه امروز بسيار بزرگ شده، با اين حال تمام آنچه به نام مكّه ناميده مى شود احكام مكّه را دارد، همان گونه كه مسجدالحرام توسعه يافته، در عين حال تمام آن، احكام مسجدالحرام را دارد.

مسأله 28- هرگاه پس از انجام عمره بدون احرام از مكّه بيرون رفت و از ميقاتها گذشت به هنگام بازگشت بايد از ميقات مُحرِم شود و عمره به جا آورد مگر اين كه بازگشت او در همان ماهى باشد كه خارج شده است (مثلاً در ذى القعده خارج شده و در همان ذى القعده بازگشته است.)

مسأله 29- كسى كه وظيفه او حجّ تمتّع است نمى تواند

صفحه32

به حجّ إفراد يا حجّ قِران بازگردد، مگر اين كه وقت تنگ باشد، به طورى كه نتواند عمره را تمام كرده و به حج برسد، در اين صورت مى تواند «عمره تمتّع» را رها كرده، و نيّت حجّ إفراد يا قِران كند، و وظائف حج را به جا آورد، و بعد از پايان حج، عمره مفرده انجام دهد (مانند ساير كسانى كه حج قران و افراد انجام مى دهند)

و منظور از تنگ بودن وقت براى حج اين است كه نتواند وقوف در عرفات را از ظهر تا غروب روز عرفه درك كند.

مسأله 30- هرگاه زن گرفتار عادت ماهانه شود و نتواند طواف و نماز طواف را، كه شرط آن طهارت است، پيش از رسيدن موسم حج (و وقوف به عرفه) انجام دهد بايد نيّت حج إفراد كند و با همان احرام به عرفات برود و اعمال حج را انجام دهد، و بعد از بازگشت به مكّه و پاك شدن، طوافهاى حج و نمازهاى طواف را انجام مى دهد، و پس از إتمام حج براى «عمره مفرده» به مسجد تنعيم رفته و از آنجا مُحرِم مى شود و اعمال عمره مفرده را انجام مى دهد، و احتياط آن است كه در پايان آن طواف نساء را نيز به جا آورد.

صفحه33

مسأله 31- مانعى ندارد كه زنان به وسيله خوردن قرص و مانند آن از عادت ماهانه خود جلوگيرى كنند تا بتوانند اعمال حجّ تمتّع، از جمله طواف و نماز طواف را در حال پاكى انجام دهند.

ميقاتهاى احرام

مسأله 32- منظور از ميقات جائى است كه بايد از آنجا براى حج يا عمره احرام بست، و بدون احرام نمى توان از آن گذشت.

مسأله 33- ميقاتهاى احرام ده محل است كه پنج ميقات آن اصلى مى باشد.

1- مسجد شجره

مسأله 34- مسجد شجره در كنار مدينه قرار دارد، و امروز به نام «آبارعلى» معروف است، تمام كسانى كه مى خواهند از راه مدينه به حج روند بايد از آنجا مُحرِم شوند، و جايز نيست تأخير بيندازند، و مثلاً از «جحفه» كه ميان راه مكّه و مدينه است مُحرِم گردند،

مگر بيماران و افراد ضعيف و كسانى كه موانع ديگرى دارند.

صفحه34

مسأله 35- واجب نيست احرام از داخل مسجد شجره باشد، بلكه مى توان در كنار مسجد نيز احرام بست، و تفاوتى ميان مسجد سابق و مسجد امروز كه بسيار توسعه يافته است وجود ندارد، بنابراين زنانى كه در حال عادت ماهانه هستند مى توانند در بيرون مسجد احرام ببندند.

2- جُحْفَه

مسأله 36- «جحفه» محلّى است ميان مدينه و مكّه در فاصله 15 كيلومترى مكّه و با جادّه اصلى مقدارى فاصله دارد، و آن ميقات كسانى است كه از مصر و شمال آفريقا و سوريه و اردن و لبنان (از طريق زمينى) به حج مى آيند، بلكه ميقات تمام كسانى است كه از آنجا عبور مى كنند.

صفحه35

مسأله 37- مسلمانان ايران و ساير نقاط كه با هواپيما وارد فرودگاه جدّه مى شوند، و نمى خواهند به مدينه روند مى توانند به جحفه رفته، و از آنجا مُحرِم شده، به مكّه بروند.

مسأله 38- در «جحفه» مسجدى است كه مى توان از بيرون مسجد يا داخل آن احرام بست و بهتر داخل مسجد است.

3- وادى عقيق

مسأله 39- وادى عقيق محلّى است در سمت شمال شرقى مكّه، و حدود 94 كيلومتر با آن فاصله دارد و آن ميقات اهل «عراق» و مردم «نجد» است، و تمام كسانى كه از آن محل عبور مى كنند مى توانند از آنجا مُحرِم شوند، اين ميقات داراى سه قسمت است; قسمت اوّل را «مسلخ» مى نامند، و قسمت دوم را «غمره» و قسمت سوم را «ذات عرق» و احرام بستن از تمام آنها جايز است هرچند افضل احرام از «مسلخ» است كه قسمت اوّل آن

مى باشد.

صفحه36

4- قرن المنازل

مسأله 40- «قرن المنازل» محلّى است نزديك «طائف» كه حدود 94 كيلومتر با مكّه فاصله دارد و آن ميقات مردم آنجا يا كسانى است كه از آنجا عبور مى كنند، بلكه تمام كسانى كه به جدّه وارد مى شوند مى توانند به آنجا رفته و از آنجا مُحرِم شوند.

5- يلملم

مسأله 41- «يلملم» نام كوهى است در نواحى جنوبى مكّه (حدود 84 كيلومتر با آن فاصله دارد) و آن ميقات كسانى است كه از جنوب شبه جزيره عربستان مانند يمن به سوى مكّه مى آيند، و نيز تمام كسانى كه از آنجا مى گذرند مى توانند از آنجا مُحرِم شوند.

اين پنج ميقات اصلى است.

6- شهر مكّه

مسأله 42- «مكّه» ميقات براى «حجّ تمتّع» است; يعنى پس از انجام عمره براى اداى مناسك حج، كه نخستين عمل آن رفتن به «عرفات» است، از شهر مكّه احرام مى بندند.

صفحه37

مسأله 43- فرقى بين محلاّت مكّه نيست و از هر نقطه آن مى تواند مُحرِم شود، حتّى در نقاطى كه بر اثر توسعه شهر مكّه امروز به آن اضافه شده است; ولى احتياط واجب آن است كه از محدوده حرم خارج نباشد; مثلاً، امروزه مكّه امتداد يافته و از مسجد تنعيم كه نزديكترين حدّ حرم است فراتر رفته، اگر كسى از آنجا كه بيرون حدّ حرم است مُحرِم به احرام حجّ تمتّع شود خالى از اشكال نيست و بهتر از همه جا مسجدالحرام است.

7- منزل خود انسان

مسأله 44- كسانى كه منزلشان از ميقات به مكّه نزديكتر است ميقاتشان همان منزل خودشان است، ولى جايز است بلكه بهتر است كه آنها هم به يكى از ميقاتهاى پنجگانه نخستين رفته

و از آنجا مُحرِم شوند.

8- جعرّانه

مسأله 45- «جعرانه» محلّى است در انتهاى حرم ميان

صفحه38

طائف و مكّه و بنا بر احتياط واجب اهل مكّه بايد از آنجا احرام ببندند، همچنين كسانى كه مدّت دو سال در مكّه اقامت كرده اند.

9- محاذات يكى از ميقاتها

مسأله 46- كسانى كه از ميقات نمى گذرند هرگاه به محاذات هر يك از ميقاتها برسند بايد از همانجا مُحرِم شوند و لزومى ندارد حتماً به يكى از ميقاتهاى پنجگانه نخستين بروند، و اگر از محاذات دو ميقات مى گذرند بايد وقتى به محاذات نخستين ميقات مى رسند احرام ببندند.

مسأله 47- هرگاه محاذات ميقات را به طور قطع بداند و يا از گفته اهل اطّلاع گمان حاصل شود كافى است از همان جا احرام ببندد، امّا اگر شك كند و راهى براى تحقيق نباشد بهتر است قبل از رسيدن به آن محل نذر احرام كند و از آنجا مُحرِم شود.

مسأله 48- هرگاه از راهى بگذرد كه محاذى هيچيك از ميقاتها نيست احتياط آن است كه به مقيات رود و از آنجا مُحرِم شود يا به جائى برود كه محاذى يكى از ميقاتها باشد، و اگر آن هم امكان ندارد از هرجا كه احتمال دهد محاذى يكى از ميقاتها است مُحرِم مى شود سپس به اوّلين نقطه حرم (در اطراف مكّه) كه رسيد احرام خود را تجديد مى كند (يعنى از نو نيّت كرده و «لبّيك» مى گويد.)

صفحه39

مسأله 49- فرقى در مسأله محاذات ميقات، ميان صحرا و دريا و هوا نيست، بنابراين هرگاه با هواپيما از محاذات يكى از ميقاتها عبور كند بايد از همانجا مُحرِم شود و بلافاصله «لبّيك» بگويد (و اين كه

در چنين صورتى در حال احرام زير سقف خواهد بود حكمش بعداً خواهد آمد.)

10- أدنى الحل

مسأله 50- «أدنى الحل» يعنى اوّلين نقطه خارج از حرم، ميقات كسانى است كه عمره مفرده به جا مى آورند (اعم از عمره حجّ قِران و إفراد يا عمره مفرده كه در هر موقع از سال مى توان به جا آورد.)

مسأله 51- بهتر اين است كه براى عمره مفرده از يكى از سه محل زير «حديبيّه» يا «جعرّانه» يا «تنعيم» كه نزد اهل مكّه معروف است، احرام ببندد و آسانتر براى كسانى كه مى خواهند بعد از حج، عمره مفرده به جا آورند اين است كه به مسجد تنعيم كه حدود هشت كيلومتر با مسجدالحرام فاصله دارد و در حال حاضر جزء شهر مكّه شده، رفته، از تنعيم مُحرِم شوند.

صفحه40

مسأله 52- كسانى كه از طريق جدّه براى عمره مفرده به سوى مكّه مى روند بايد از «حديبيّه» (كه فاصله آن با مكّه حدود 17 كيلومتر است) مُحرم شوند (حديبيّه دورترين حدّ حرم است.)

مسأله 53- بهتر اين است كه احرام عمره مفرده، نيز از يكى از ميقاتهاى پنجگانه اوّل (مسجد شجره، جحفه، قرن المنازل، وادى عقيق و يلملم) انجام گيرد، بنابراين كسانى كه قصد عمره مفرده دارند و قبلاً به مدينه مى روند، بهتر است از مسجد شجره يا لااقل جحفه مُحرِم شوند.

مسأله 54- ترتيب ميقاتها به طور خلاصه به صورت زير است:

صفحه41

ميقات «عمره حجّ تمتّع» يكى از ميقاتهاى پنجگانه اوّل است خواه حجّ واجب باشد يا مستحب.

2- ميقات «حجّ تمتّع»، مكّه است.

3- ميقات «حجّ إفراد يا قِران» يكى از ميقاتهاى پنجگانه است.

4- ميقات «عمره مفرده» أدنى الحلّ است; يعنى نخستين

محلّى است كه از حرم مكّه بيرون مى باشد (مانند تنعيم و جعرّانه و حديبيّه).

5- ميقات كسانى كه خانه آنها بعد از ميقات است همان منزلشان مى باشد كه براى عمره تمتّع يا حجّ «إفراد» و «قِران» مى توانند از آنجا مُحرِم شوند، ولى بهتر است آنها نيز از يكى از ميقاتهاى پنجگانه مُحرِم شوند.

احكام ميقاتها

مسأله 55- احرام بستن قبل از ميقات جايز نيست، همان گونه كه گذشتن از ميقات بدون احرام حرام است، تنها بايد در خود ميقات مُحرِم شوند; مگر در دو صورت

صفحه42

1- در صورتى كه نذر كند قبل از ميقات مُحرِم شود لازم است به نذر خود وفا كند، از هر جا كه باشد، و نيازى به تجديد احرام در ميقات نيست، به همين جهت هنگامى كه انسان در ميقات يا محاذات آن شك كند مى تواند قبل از رسيدن به محلّ مشكوك «نذر احرام» نمايد، و از همانجا مُحرِم شود و فرقى ميان حجّ واجب و مستحب نيست و نذر زن در صورتى كه مزاحم حقّ شوهر نباشد اشكالى ندارد.

2- براى كسى كه مى خواهد عمره ماه رجب را به جا آورد و بيم آن دارد كه ماه رجب قبل از رسيدن به ميقات بگذرد جايز است قبل از ميقات، مُحرِم شود تا فضيلت عمره ماه رجب را درك كند.

مسأله 56- رسيدن به ميقات بايد به طور يقين، يا اطمينان، يا مشهور بودن در ميان اهل محل، يا حدّاقل شهادت يك نفر عادل ثابت شود، و در صورت شك، احرام بستن جايز نيست (مگر به ترتيبى كه در مسأله قبل اشاره شد، از طريق نذر كردن).

صفحه43

مسأله 57- جايز نيست كه انسان

بدون احرام از ميقات بگذرد مگر اين كه ميقات ديگرى در پيش داشته باشد كه در اين صورت احرام از ميقات دوم صحيح است; هرچند احتياط واجب آن است كه در همان ميقات اوّل مُحرِم شود.

مسأله 58- هرگاه از روى علم و عمد بدون احرام از ميقات بگذرد بايد به ميقات بازگردد و مُحرِم شود، و اگر نتواند بازگردد حجّ او باطل است، و بايد سال بعد به جا آورد.

مسأله 59- هرگاه از روى جهل يا فراموشكارى در ميقات مُحرِم نشود بايد هنگامى كه يادش آمد اگر بيرون حرم است از همانجا احرام ببندد، و اگر وارد حرم شده به بيرون حرم (مثلاً به تنعيم) برود و احرام ببندد، و اگر نمى تواند از حرم بيرون برود از همان جا كه هست احرام مى بندد.

صفحه44

مسأله 60- هرگاه زن در عادت ماهانه باشد و خيال كند احرام بستن براى او جايز نيست، و در ميقات احرام نبندد، اگر مى تواند بايد به ميقات برگردد، و مُحرِم شود، و اگر نمى تواند به خارج حرم رود و اگر نمى تواند از همان جا كه هست احرام ببندد و حجّ و عمره او صحيح است.

مسأله 61- همانطور كه قبلاً گفته شد احرام براى حجّ تمتّع از خود مكّه است، حال اگر از روى جهل يا فراموشى بدون احرام به سوى «عرفات» حركت كند چنانچه امكان داشته باشد به مكّه برمى گردد و مُحرِم مى شود، و اگر نتواند به مكّه برگردد در خود «عرفات» يا «مشعر» يا «منى» (قبل از رمى جمرات و قربانى كردن) مُحرِم مى شود، و اگر بعد از رمى جمرات و قربانى كردن يادش

بيايد وقت احرام گذشته است و حجّ او صحيح است.

مسأله 62- هرگاه از روى جهل يا فراموشى احرام را ترك كند و بعد از تمام شدن اعمال متوجّه شود، اعمال او صحيح است; خواه در عمره تمتّع باشد، يا حج، يا عمره مفرده.

صفحه45

1-كيفيّت احرام

همان گونه كه گفته شد نخستين اعمال عمره و حج، «احرام» است، و واجبات احرام سه چيز است:

اوّل: نيّت

مسأله 63- نيّت احرام چنين است كه قصد مى كند امورى را كه بعداً به آن اشاره مى شود بر خود حرام بشمرد و به دنبال آن به اعمال عمره يا حج بپردازد، و كافى است با در نظر گرفتن اين معنى به زبان يا در قلبش بگويد: «احرام مى بندم براى عمره تمتّع از حجّ واجب (يا مستحب) براى خودم (يا براى كسى كه از طرف او نيابت دارم) قربة الى اللّه» و منظورش از احرام مى بندم، بناگذارى بر تحريم كارهاى مزبور بر خويش است.

و در احرام حج مى گويد: «احرام مى بندم براى حجّ واجب قربة الى اللّه» و در عمره مفرده مى گويد: «احرام مى بندم براى عمره مفرده قربة الى اللّه.»

صفحه46

مسأله 64- لازم نيست نيّت را بر زبان جارى كند بلكه كافى است چنين قصدى در دل او باشد، ولى بهتر است علاوه بر قصد باطنى بر زبان نيز جارى سازد.

مسأله 65- منظور از قصد قربت، قصد جلب رضاى خدا و قرب به ذات پاك او است، و بايد در همان حال، قصد انجام مناسك عمره يا حج را داشته باشد، و بهتر است از همان اوّل تعيين كند كه قصد عمره دارد، يا حج، و منظورش مثلاً «حَجّة

الاسلام» است (يعنى حجّ واجب به خاطر استطاعت) يا «حجّ مستحب»، يا «حجّ نذرى،» يا «نيابت»، ولى اگر از اوّل نيّت احرام كند به اين قصد كه نوع عمل را بعداً تعيين نمايد نيز مانعى ندارد.

مسأله 66- هرگاه در موقع نيّت احرام و تحريم آنچه بر مُحرِم حرام است بر خويش، نيّت شكستن بعضى از اينها را داشته باشد (مثل اين كه در همان موقع در حال سفر باشد و بدون ضرورت زير سقف اتومبيل يا هواپيما باشد) براى احرام او خالى از اشكال نيست.

صفحه47

و اگر در آغاز، نيّت ترك همه را داشته باشد، و بعد از احرام بستن نيّت او عوض شود، و يا بعضى از آن اعمال را مرتكب گردد، ضرر به احرام او نمى زند، هرچند در مواردى بايد كفّاره بدهد.

مسأله 67- دانستن امور مزبور به طور مشروح لازم نيست بلكه كافى است اجمال آنها را بداند.

دوم: گفتن لبّيك

مسأله 68- واجب است هنگام احرام «لبّيكهاى چهارگانه» را با عربى صحيح بگويد و احتياط واجب آن است كه به صورت زير باشد:

«لَبّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، اِنَّ الْحَمْدَ و النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْم_ُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ;

يعنى، خداوندا اجابت (و اطاعت) مى كنم تو را، باز هم اجابت مى كنم تو را، و دگربار هم اجابت مى كنم تو را، همتائى براى تو نيست، اجابت مى كنم تو را، ستايش تنها تو را سزاوار است. و نعمت و ملك از آن تو است، هيچ همتائى ندارى!»

صفحه48

و بهتر است از افزودن عبارات ديگر خوددارى شود مگر آنچه در مستحبّات خواهد آمد.

مسأله 69- در صورتى كه نتواند خودش اين عبارات را با عربى

صحيح ادا كند كافى است ديگرى شمرده براى او بخواند و او تكرار نمايد، و چنانچه قادر بر تلفّظ صحيح نباشد احتياط آن است آنچه را مى تواند، بگويد، و ترجمه آن را نيز بگويد، و يك نفر كه توانائى دارد به نيابت او نيز «لبّيك» بگويد.

مسأله 70- در احرام فقط يك بار لبّيك گفتن (به صورتى كه گفته شد) واجب است و بعد از آن مستحبّ است آن را در حالات مختلف به مقدار امكان تكرار كند، يعنى در موقع سوار شدن بر مركب و پياده شدن، و گذشتن از پستيها و بلنديها، و بعد از خواب، و بعد از نمازها تكرار مى نمايد، و بهتر است مردان صداى خود را به لبّيك بلند كنند.

مسأله 71- در احرام عمره تمتّع واجب است مُحرِم

صفحه49

هنگام مشاهده خانه هاى مكّه «لبّيك» را قطع كند، و در احرام حج به هنگام ظهر روز عرفه، و در عمره مفرده هنگام مشاهده كعبه (اگر از مكّه براى احرام به خارج رفته است، و اگر از خارج مكّه به سوى آن مى آيد هنگام داخل شدن به منطقه حرم لبّيك را قطع مى كند.)

مسأله 72- شخص گنگ به جاى گفتن «لبّيك» با دست خود اشاره مى كند، و زبان خود را طبق معمول حركت مى دهد، و بهتر است علاوه بر اين، كسى به نيابت او نيز لبّيك بگويد، ولى واجب نيست.

مسأله 73- كودكان نيز مى توانند براى عمره يا حج مُحرِم شوند، و چنانچه خودشان تميز بدهند «لبّيك» را همراه با نيّت مى گويند، و اگر غير مميّز باشند كسى از طرف آنها نيّت مى كند، و لبّيك مى گويد،

و هرگاه كسى در ميقات بيهوش باشد از طرف او نيز مى توان نيّت كرد و لبّيك گفت.

مسأله 74- پيش از گفتن «لبّيك» كارهاى بيست و پنجگانه اى كه بر مُحرِم حرام است بر او حرام نمى شود،

صفحه50

هرچند نيّت احرام كرده، و لباس احرام را نيز پوشيده باشد، بنابراين اگر قبل از گفتن لبّيك چيزى از آنها را به جا آورد كفّاره اى ندارد، در حقيقت «لبّيك» مانند «اللّه اكبر» اوّل نمازاست كه تا آن را نگويد وارد نماز نمى شود، و هرگاه شك كند كه «لبّيك» گفته يا نه، باز هم چيزى بر او حرام نمى شود.

مسأله 75- هرگاه در ميقات باشد و شك كند لبّيك گفته يا نه بايد لبّيك را بگويد و اگر از ميقات گذشته، احتياط آن است اگر مى تواند بازگردد و بگويد و اگر نمى تواند در همان جا بگويد، و اگر لبّيك گفته امّا نمى داند صحيح گفته يا نه، بنا بر درست بودن مى گذارد و احرامش صحيح است.

سوم: پوشيدن لباس احرام

مسأله 76- شخصى كه مى خواهد احرام ببندد واجب است قبلاً لباسهائى را كه پوشيدنش بر مُحرِم حرام است از تن بيرون آورد، سپس دو جامه احرام را بر تن كند، يكى را به صورت لنگ دور كمر ببندد (و آن را «إزار» گويند) و ديگرى را مانند عبا بر دوش بيندازد (و آن را «رِداء» گويند)، اين حكم مخصوص مردان است، و براى زنان پوشيدن اين دو جامه، نه زير لباسها، و نه روى لباسها، لازم نيست.

صفحه51

مسأله 77- احتياط واجب آن است كه دو جامه احرام و طرز پوشيدن آن به همين شكلى كه معمول

است باشد يعنى لنگ را طورى ببندند كه لااقل از ناف تا زانو را بپوشاند، و رداء را روى شانه بيفكند به طورى كه بقيّه بدن را بپوشاند، ولى جنس و رنگ خاصّى در جامه احرام شرط نيست، امّا بايد دوخته نباشد.

مسأله 78- احتياط آن است كه پوشيدن دو جامه احرام، قبل از نيّت و گفتن لبّيك، باشد.

مسأله 79- احتياط واجب آن است كه لنگ را به گردن گره نزند (امّا گره زدن آن به دور كمر مانعى ندارد) و بهترين راه آن است كه كمربند روى لنگ ببندد.

امّا گره زدن دو طرف رداء مانعى ندارد، همچنين بستن آن به وسيله يك سنجاق، يا گذاشتن سنگى در يك طرف حوله و بستن آن با ريسمانى به طرف ديگر (آن گونه كه در ميان بعضى از حجّاج معمول است) هرچند ترك اين امور بهتر است.

صفحه52

مسأله 80- اگر از روى نادانى يا فراموشى در حالى كه پيراهن يا لباسهاى معمولى ديگر در تن دارد احرام ببندد، احرام او صحيح است، ولى بايد فوراً آن لباس را از تن بيرون آورد و فقط لباس احرام بپوشد، و اگر اين كار از روى علم و عمد باشد احتياط آن است كه در اين صورت بعد از بيرون آوردن آن لباس و پوشيدن لباس احرام، دوباره نيّت كند و لبّيك بگويد.

مسأله 81- هرگاه بعد از احرام به خاطر ندانستن مسأله يا فراموشى پيراهن به تن كند، بايد آن را از طرف پائين بيرون آورد و اگر ممكن نشد بايد آن را بشكافد و بيرون آورد.

مسأله 82- واجب نيست هميشه لباس احرام را به تن داشته باشد، بلكه مى تواند براى

شستن يا عوض كردن يا مقصودى ديگر آن را از تن درآورد.

صفحه53

مسأله 83- هرگاه بيمار باشد و نتواند لباس معمولى خود را در ميقات از تن درآورد، كافى است نيّت احرام كند و لبّيك بگويد، و اگر ممكن است لباسهاى معمولى را موقّتاً درآورد و لباس احرام بپوشد و مُحرِم شود، و بعد اگر ناچار است لباس معمولى خود را به تن كند، و اگر در ميقات اين كار ممكن نشد و بعداً حال او براى پوشيدن لباس احرام مساعد شد احتياط واجب آن است است كه اگر توانايى دارد به ميقات برگردد و مجدّداً احرام ببندد، و اگر بازگشت به ميقات ميسّر نبود از همانجا لباس را عوض مى كند و تجديد احرام لازم نيست.

مسأله 84- پوشيدن بيش از دو جامه براى احرام جهت جلوگيرى از سرما يا گرما يا غير آن اشكالى ندارد.

مسأله 85- تمام چيزهائى كه در لباس نمازگزار شرط است در دو جامه احرام نيز شرط مى باشد، بنابراين بايد

جامه هاى احرام پاك باشد، و از اجزاى حيوان حرام گوشت، يا ابريشم خالص، و زربفت نباشد (در اين حكم بنابر احتياط واجب فرقى ميان زن و مرد نيست هرچند در نماز در مورد پارچه ابريشم و زربفت ميان زن و مرد تفاوت است.)

صفحه54

در مواردى كه نجس بودن لباس نمازگزار بخشوده شده، در لباس احرام نيز بخشوده است.

مسأله 86- إزار (لُنگ) بايد بدن نما نباشد، و احتياط آن است كه رداء نيز چنين نباشد.

مسأله 87- هرگاه لباس احرام نجس شود بايد آن را بشويد و اگر ميسّر نبود هر وقت براى او ممكن شد مى شويد (اگر رداء نجس شود مى تواند

موقّتاً آن را بردارد.)

كارهائى كه در حال احرام حرام است

اشاره

مسأله 88- هنگامى كه انسان مُحرِم مى شود كارهاى زير بر او حرام مى شود و بعضى داراى كفّاره است، بعضى از فقها اين كارها را 25 كار مى دانند ولى به عقيده ما بعضى از آنها مكروه است كه شرح آن خواهد آمد.

صفحه55

اين كارها به ترتيب زير است:

1- پوشيدن لباس دوخته (براى مردان)

2- پوشيدن چيزى كه پشت پا را مى پوشاند (براى مردان)

3- پوشانيدن سر (براى مردان)

4- پوشانيدن صورت (براى زنان)

5- زينت كردن

6- سرمه كشيدن

7- نگاه در آئينه كردن

8- استعمال بوى خوش

9- ماليدن كرم و روغن به بدن

10- ناخن گرفتن

11- زير سايه رفتن در حال سفر (براى مردان)

12- زائل كردن مو از بدن

13- عقد ازدواج

صفحه56

14- نگاه كردن به همسر از روى شهوت

15- لمس كردن

16- بوسيدن

17- نزديكى كردن

18- استمناء كردن

19- كشتن حشرات

20- و 21- كندن دندان و خارج نمودن خون از بدن

22- مجادله كردن

23- دروغ گفتن

24- صيد حيوانات صحرائى

25- حمل اسلحه

شرح احكام اين كارهاى 25 گانه در مسائل آينده روشن خواهد شد.

1- پوشيدن لباس دوخته

پوشيدن لباسهائى مانند پيراهن و قبا و شلوار و زيرپيراهن، بر مردان در حال احرام حرام است. بلكه احتياط واجب آن است كه از هر لباس دوخته اجتناب كند، همچنين از لباسهاى بافتنى و لباسهائى كه قطعات آن را به هم مى چسبانند يا مانند نمد درست مى كنند، و به صورت پيراهن و پالتو و شلوار و مانند آن است، هرچند دوختنى نباشد و نخ و سوزن در آن به كار نرود، احتياط اين است كه از همه اينها پرهيز كند.

صفحه57

مسأله 89- در لباس دوخته شده تفاوتى ميان لباس كوچك و بزرگ نيست ولى انداختن پتوهائى كه اطراف آن دوخته شده بر

شانه براى دفع سرما و مانند آن، يا كشيدن لحاف دوخته شده به روى بدن (به شرط اينكه سر خود را با آن نپوشاند) اشكال ندارد بلكه اگر لبه هاى احرامى نيز دوخته باشد ضررى ندارد هرچند احتياط در ترك آن است.

مسأله 90- بستن هميان بر كمر مانعى ندارد هرچند دوخته شده باشد (هميان چيزى است كه پول نقد و مانند آن را در آن مى گذارند و بر كمر مى بندند) همچنين بستن كمربند روى احرامى نيز مانعى ندارد، خواه كمربند دوخته باشد يا غير دوخته، همچنين بستن شال روى احرامى نيز بى مانع است، هرچند از پارچه دوخته شده باشد، امّا احتياط مستحب در تمام اينها ندوخته بودن است.

صفحه58

مسأله 91- استفاده از فتق بند هرچند دوخته باشد مانعى ندارد، همچنين كيفهاى دوخته اى كه احياناً به گردن يا شانه مى اندازند، و اشياء مورد نياز خود را در آن حفظ مى كنند، دوخته بودن آنها ضررى ندارد.

مسأله 92- همان گونه كه گفتيم احتياط واجب آن است كه لنگ احرامى را به گردن گره نزند، امّا گره زدن آن به دور كمر مخصوصاً در آنجا كه احتياط به آن باشد، و همچنين گره زدن رداء و يا استفاده از سنجاق براى نگهداشتن رداء يا لنگ مانعى ندارد، ولى بهتر ترك آن است. و آنچه در ميان بعضى از حجّاج معمول است كه سنگى در كنار حوله گذاشته و با يك قطعه كش يا نخ آن را به طرف ديگر مى بندند نيز جايز است.

مسأله 93- پوشيدن انواع لباس دوخته براى زنان بى مانع است; مگر دستكش كه جايز نيست

صفحه59

مسأله 94- كسى كه عمداً يا

در حال اضطرار لباس دوخته بپوشد كفّاره آن يك گوسفند است، امّا اگر از روى فراموشى يا جهل باشد چيزى بر او نيست

2- چيزى كه تمام پشت پا را بپوشاند(كفش و جوراب)

مسأله 95- پوشيدن كفشهائى كه تمام پشت پا را مى پوشاند مانند چكمه و گيوه و امثال آن و همچنين جوراب در حال احرام جايز نيست خواه ساق پا را بپوشاند يا نه امّا اگر قسمتى از پشت پا را بپوشاند، مانند بند نعلين و كفشهائى كه قسمتى از پشت پا در آن بيرون است مانعى ندارد، اين حكم مخصوص مردان است، و كفش و جوراب براى زنان اشكال ندارد.

مسأله 96- هرگاه حوله احرامى بلند باشد و پشت پا را بپوشاند، يا مثلاً براى رفع درد پا، پارچه اى را داغ كنند و روى پشت پا بگذارند اشكالى ندارد.

صفحه60

مسأله 97- هرگاه مرد عمداً يا در حال اضطرار كفش و جوراب بپوشد كفّاره ندارد، و احتياط مستحب آن است كه اگر مجبور به پوشيدن كفش و جوراب شود قسمت روى پا را شكاف دهد.

3- پوشانيدن سر براى مردان

مسأله 98- پوشانيدن تمام سر در حال احرام براى مردان مُحرِم حرام است، و احتياط واجب آن است كه قسمتى از سر را نيز نپوشانند، ولى پوشانيدن سر با دست يا به هنگام خواب به وسيله بالش جايز است، همچنين انداختن بند مشك و ساك و مانند آن بر سر جايز است، پوشانيدن صورت نيز براى مرد مانعى ندارد.

مسأله 99- احتياط واجب آن است كه گوشها را نيز نپوشانند.

مسأله 100- دستمالى كه براى سردرد به سر مى بندند اشكال ندارد و خشك كردن سر با دستمال و حوله نيز اشكالى ندارد مشروط بر اين كه سر را با آن نپوشانند.

صفحه61

مسأله 101- اگر مُحرِم فراموش كند و سر را بپوشاند مستحبّ است دوباره لبّيك بگويد امّا واجب نيست.

مسأله 102- احتياط واجب آن است

كه سر را با «گل» و «حنا» و مانند آن يا گذاشتن چيزى مانند طبق بر سر، نپوشاند.

مسأله 103- جايز نيست مُحرِم سر خود را در آب فرو برد، خواه بقيّه بدن زير آب باشد يا نه، امّا ريختن آب بر سر خواه براى غسل باشد يا غير آن مانعى ندارد، همچنين رفتن زير دوش; ولى در وان حمّام سر خود را زير آب نكند.

مسأله 104- كفّاره پوشانيدن سر به طور عمد براى مردان يك گوسفند است (بنابر احتياط واجب); ولى در صورت جهل و فراموشى كفّاره ندارد.

4- پوشانيدن صورت براى زنان

اشاره

مسأله 105- پوشانيدن صورت براى زنان در حال احرام جايز نيست، خواه به وسيله نقاب باشد يا پوشيه يا بادبزن، و مانند آن، حتّى احتياط واجب آن است به وسيله گل و مانند آن هم صورت خود را نپوشانند.

صفحه62

مسأله 106- پوشانيدن قسمتى از صورت به طورى كه نقاب و برقع به آن نگويند حرام نيست، و همچنين پوشانيدن در حال خواب و گذاردن صورت بر بالش و يا پوشانيدن به وسيله دست مانعى ندارد.

مسأله 107- جايز است زن چادر خود را پائين بكشد به طورى كه نصف يا تمام صورت را فراگيرد، خواه به صورت بچسبد يا نه; ولى احتياط واجب آن است كه اين كار را فقط زمانى انجام دهد كه مى خواهد خود را از مردان بپوشاند و در غير اين حال صورت خود را بازنگهدارد (باز بودن گردى صورت در غير حال احرام نيز جايز است.)

مسأله 108- كفّاره پوشانيدن صورت براى زنان يك گوسفند است بنا بر احتياط مستحب.

5- زينت كردن

مسأله 109- جايز نيست مردان انگشتر زينتى بپوشند ولى انگشترهائى كه براى ثواب در دست مى كنند، اگر جنبه

صفحه63

تزئينى ندارد بى اشكال است، بنابراين اگر انگشتر زينتى باشد بايد از پوشيدن آن خوددارى كند خواه به قصد زينت باشد يا نباشد.

مسأله 110- پوشيدن زينت آلات مطلقاً براى زنان در حال احرام جايز نيست، امّا زينت آلاتى كه قبلاً به طور معمول آن را مى پوشيد، اگر در حال احرام پنهان باشد مانعى ندارد.

مسأله 111- بستن حنا براى مردان و زنان اگر جنبه زينت داشته باشد در حال احرام جايز نيست.

مسأله 112- احتياط واجب آن است كه مُحرِم خواه زن باشد يا مرد، از

پوشيدن هرگونه زينت آلات ديگر نيز اجتناب كند، حتّى احرامى زينتى يا نعلين تزيين شده نپوشد و از هرگونه آرايش سر و صورت و ساير اعضاى بدن پرهيز نمايد.

مسأله 113- رنگ كردن موها در صورتى كه به آن تزيين گفته شود براى مُحرِم اشكال دارد، هرچند قصد زينت نكرده باشد، و در صورتى كه جنبه تزيين نداشته باشد (مثل اين كه براى درمان حنا ببندد) مانعى ندارد، همچنين رنگ كردن موها و بستن حنا قبل از احرام به طورى كه اثرش تا موقع احرام باقى بماند اشكالى ندارد، مگر اين كه از اوّل قصد تزئين خود براى حالت احرام داشته باشد.

صفحه64

6- سرمه كشيدن

مسأله 114- سرمه كشيدن براى زنان و مردان با موادّ سياه يا غِير آن اگر جنبه زينت داشته باشد در حال احرام حرام است، و اگر جنبه زينت ندارد مثلاً براى درمان چشم سرمه بكشد و شكل زينت به خود نگيرد اشكالى ندارد.

7- نگاه كردن در آئينه

مسأله 115- نگاه كردن در آئينه براى تزئين خود، و اصلاح سر و وضع خويش در حال احرام جايز نيست، خواه مرد باشد يا زن، امّا براى هدفهاى ديگر مثل نگاه كردن رانندگان در آئينه براى ديدن اطراف اتومبيل، يا نگاه پزشك براى ديدن دهان و دندان بيمار، يا نگاه به آئينه بى آن كه عكس خويش را در آن ببيند، يا نگاه كردن به آئينه براى ديدن محلّ زخم صورت و مانند آن، مانعى ندارد.

صفحه65

مسأله 116- نگاه كردن در آب صاف و اشياء صيقلى براى اصلاح سر و وضع خويش حكم نگاه در آئينه را دارد و در حال احرام جايز نيست.

مسأله 117- اگر بدون اختيار چشمش به آئينه بيفتد اشكالى ندارد، و بهتر اين است در ايّام حج در اطاقهائى كه افراد مُحرِم سكونت دارند روى آئينه چيزى بيندازند كه نگاه غير اختيارى نيز به آن نيفتد.

مسأله 118- نگاه كردن در شيشه اطاق يا شيشه عينك كه پشت آن پيدا است در حال احرام بى مانع است.

8- استعمال بوى خوش

مسأله 119- استعمال بوى خوش، مانند انواع عطرها، و مشك و زعفران و گلاب، و غير آن خواه از طريق بوئيدن باشد، يا ماليدن بر بدن و لباس يا پراكندن در فضاى اطاق به وسيله اسپرى يا خوردن غذاهاى معطّر، بر مرد و زن مُحرِم حرام است.

صفحه66

مسأله 120- خوردن ميوه هاى خوشبو مانند سيب و پرتقال و غير آن مانعى ندارد، ولى بهتر است از بوئيدن آنها خوددارى شود.

مسأله 121- مُحرِم نمى تواند با صابونهاى عطرى يا شامپوهاى معطّر خود را بشويد، و لازم است از گذاشتن اين گونه اشياء در كنار لباس احرامى خود كه

سبب بو گرفتن آنها مى شود خوددارى كند و حجّاج بايد اين گونه اشياء را در ساكهاى لباس احرامى خود قرار ندهند.

مسأله 122- هرگاه مُحرِم در جائى قرار بگيرد كه بوى خوش در آنجا باشد بايد چيزى در برابر بينى خود قرار دهد كه بوى خوش را استشمام نكند; مگر اين كه موجب عسر و حرج شود، ولى بعكس اگر از محلّى بگذرد كه بوى بد در آنجا است نبايد بينى خود را بگيرد، ولى مى تواند با سرعت از آنجا بگذرد.

مسأله 123- بوئيدن گلها بنابر احتياط واجب براى مُحرِم جايز نيست.

صفحه67

9- ماليدن انواع روغنها و كرمها به بدن

اشاره

مسأله 124- ماليدن هر نوع روغن و كرم به بدن خواه معطّر باشد يا نه براى مُحرِم جايز نيست، حتّى ماليدن روغنهاى خوشبو قبل از احرام در صورتى كه عطر آن در حال احرام باقى بماند ممنوع است، امّا روغن و كرم غير معطّر قبل از احرام مانعى ندارد.

مسأله 125- خوردن غذاهاى چرب هرچند اطراف دست و دهان را چرب كند براى مُحرِم جايز است.

مسأله 126- ماليدن انواع پمادها بر بدن براى معالجه و درمان مانعى ندارد.

10- ناخن گرفتن

مسأله 127- گرفتن ناخن دست يا پا، حتّى گرفتن يك ناخن يا بعضى از آن، بر مُحرِم حرام است، ولى اگر ناخن آسيب ديده و ماندنش ضرر دارد، يا مايه ناراحتى شديد است مى تواند آن را قطع كند.

مسأله 128- هرگاه گرفتن ناخن از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بوده باشد چيزى بر او نيست، و اگر از روى عمد باشد كفّاره گرفتن هر ناخن يك مدّ طعام است (حدود 750 گرم) و هرگاه تمام ناخن دستها را بگيرد كفّاره آن يك گوسفند است، همچنين اگر تمام ناخنهاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد كفّاره آن يك گوسفند است، امّا اگر ناخن دستها را در يك مجلس و ناخن پاها را در مجلس ديگر بگيرد، كفّاره آن، دو گوسفند است.

صفحه68

مسأله 129- تفاوتى در گرفتن ناخنها با قيچى و ناخن گير و حتّى با دندان نيست.

مسأله 130- در صورت اضطرار و ناچارى مى تواند ناخن را بگيرد، ولى احتياط واجب آن است كه همان كفّاره را بدهد.

مسأله 131- هرگاه مُحرِم به فتواى كسى (يا به نقل فتوا توسّط شخصى) ناخن خود را در حال احرام بگيرد، و

خون بيايد يك گوسفند كفّاره بر فتوا دهنده واجب مى شود، بلكه بنا بر احتياط اگر خون هم نيايد يك گوسفند واجب است.

صفحه69

11- زير سايه رفتن در حال سفر

مسأله 132- مرد مُحرِم هنگام سفر نبايد زير سايه برود، يا سايبانى مانند چتر بر سر بگيرد، بنابراين سوار شدن بر هواپيما يا اتومبيل سرپوشيده و مانند آن براى مردان مُحرِم جايز نيست، ولى براى زنان جايز است.

مسأله 133- در منازل وسط راه يا در مكّه و عرفات و مشعر و منى، رفتن زير خيمه و سقف منزل مانعى ندارد، همچنين گذشتن از بازارهاى سرپوشيده و تونلهائى كه براى عابران درست كرده اند.

مسأله 134- در مواقعى كه سايبان اثرى براى حفظ از آفتاب و باران و سرما ندارد، رفتن مردان مُحرِم زير سايبان در حال سفر مانعى ندارد بنابراين مردان مُحرِم مى توانند در اين شبها يا بين الطّلوعين يا روزهاى كاملاً ابرى از ماشين سقف دار يا هواپيما استفاده كنند، ولى در شبهاى بارانى و سرد استفاده از سايبان كفّاره دارد.

مسأله 135- گذشتن از زير پلهاى وسط راه مانعى ندارد، و همچنين بودن در سايه اى كه از ديواره هاى اتومبيل سرباز به وجود مى آيد جايز است.

صفحه70

مسأله 136- بيماران و كسانى كه از حرارت آفتاب شديداً ناراحت مى شوند، يا تابش آفتاب به آنها زيان مى رساند مى توانند از ماشين سقف دار و مانند آن استفاده كنند، امّا بايد كفّاره بدهند (كفّاره آن در مسأله بعد خواهد آمد.)

مسأله 137- هرگاه مُحرِم از روى سهو و فراموشى يا جهل زير سايه برود كفّاره ندارد، امّا اگر عمداً يا به خاطر ضرورتى باشد كفّاره دارد و كفّاره آن يك گوسفند براى

هر احرام است، يعنى براى مجموع احرام عمره يك گوسفند، و براى مجموع احرام حج نيز يك گوسفند واجب است.

مسأله 138- بهتر است كفّاره هاى مربوط به احرام عمره را در مكّه و مربوط به احرام حج را در منى ذبح كنند، ولى جايز است آن را به تأخير اندازند و در وطن انجام دهند بلكه در شرايط فعلى كه پيدا كردن مستحق در آنجا مشكل است اَوْلى آن است كه در وطن انجام دهند، ولى مراقب باشند فراموش نكنند.

مسأله 139- گوسفند كفّاره بايد تماماً به مصرف فقرا برسد و شخصاً از آن چيزى نخورد.

صفحه71

12- زايل كردن مو از بدن

مسأله 140- مُحرِم نبايد مو از بدن خود جدا كند، خواه با تراشيدن باشد يا قيچى كردن، يا كندن به هر وسيله ديگر، خواه شخصاً اين كار را انجام دهد، يا ديگرى را وادارد كه او را اصلاح نمايد، حتّى يك مو از بدن جدا كردن جايز نيست، و فرقى ميان اعضاى بدن نمى باشد.

مسأله 141- شانه زدن موى سر و صورت اگر بداند سبب جدائى موها مى شود جايز نيست، بلكه احتياط آن است كه در حال احرام از شانه كردن موها خوددارى كند، و هنگام خاراندن بدن نيز بايد مواظب باشد موئى جدا نشود.

مسأله 142- هرگاه داشتن مو سبب بيمارى گردد، يا ناراحتى شديد توليد كند، جايز است آن را زايل كند، ولى كفّاره دارد، و كفّاره آن در مسأله آينده مى آيد.

مسأله 143- هرگاه عمداً سر خود را بتراشد، يا موهاى زير هر دو بغل يا يكى را زايل كند، كفّاره آن يك گوسفند است، ولى اگر از روى ضرورت سر خود را بتراشد مخيّر است ميان

يك گوسفند، يا سه روز روزه، يا اطعام شش فقير به هر كدام دو مدّ طعام (تقريباً يك كيلو و نيم) و احتياط واجب آن است كه در زايل كردن موى زير بغل نيز همين كفّاره را بدهد، امّا اگر مقدارى از موى سر يا صورت يا زير گلو يا زير بغل و مانند آن را زايل كند، يك فقير را اطعام نمايد كافى است.

صفحه72

مسأله 144- اگر از روى ندانستن مسأله، يا فراموشى و غفلت موى بدن را زايل كند كفّاره ندارد، و هرگاه در موقع وضو و غسل دست بر بدن بكشد و موهائى كنده شود چيزى بر او نيست، امّا اگر بدون هدفى دست بر سر و صورت يا بدن بكشد و موهائى از او جدا شود احتياط واجب آن است كه مقدارى غذا به فقير دهد.

مسأله 145- مُحرِم نمى تواند مو از بدن ديگرى زايل كند خواه طرف مقابل مُحرِم باشد يا غير مُحرِم، خواه با تيغ باشد يا قيچى، يا وسيله ديگر (ولى اين كار كفّاره ندارد) بنابراين در منى به هنگام بيرون آمدن از احرام، افراد مُحرِم نمى توانند سر ديگران را بتراشند، يا اصلاح كنند، بلكه بايد اوّل خودشان از احرام بيرون آيند و بعد چنين كنند.

صفحه73

13- عقد ازدواج

مسأله 146- ازدواج كردن در حال احرام براى مُحرِم جايز نيست، خواه خودش صيغه عقد را بخواند، يا به ديگرى وكالت دهد، خواه عقد دائم باشد يا موقّت، و در اين حال عقد او باطل است، و در صورتى كه علم به حرام بودن آن داشته باشد و اقدام به اين كار كند، آن همسر براى او حرام ابدى خواهد شد.

همچنين جايز

نيست مُحرِم براى ديگرى صيغه عقد بخواند، هرچند او غِير مُحرِم باشد و در اين صورت نيز عقد او باطل است; امّا حرام ابدى نمى شود، و در هيچ يك از اين دو صورت كفّاره واجب نيست.

مسأله 147- جايز نيست مُحرِم در مجلس عقد ازدواج براى شاهد بودن حضور پيدا كند، همچنين (بنا بر احتياط واجب) جايز نيست شهادت بر انجام عقد ازدواج دهد، يا براى خود يا ديگرى خواستگارى كند.

صفحه74

14 و 15 و 16- نگاه كردن و لمس كردن و بوسيدن

مسأله 148- جايز نيست مُحرِم به همسر خود از روى شهوت نگاه كند، يا دست بر بدن او بگذارد، يا ببوسد; ولى نگاه و لمس بدون قصد لذّت مانعى ندارد، و احتياط آن است كه بوسيدن بدون قصد لذّت را نيز ترك كند.

مسأله 149- هرگاه به قصد لذت به همسر خود نگاه كند يا او را لمس نمايد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد، و اگر با اين كار انزال منى از او شود احتياط واجب يك شتر است و اگر همسر خود را به قصد لذّت ببوسد يك شتر بر او واجب مى شود، خواه انزال شود يا نه.

17- نزديكى كردن

مسأله 150- نزديكى با زن در حال احرام ممنوع است و اين سه حالت دارد:

1- هرگاه در احرام حج از روى علم و عمد نزديكى كند چنانچه قبل از وقوف به مشعرالحرام صورت گيرد حجّ او فاسد مى شود، ولى بايد آن را تمام كرده و سال آينده اعاده نمايد، و كفّاره آن يك شتر است، و بايد آن زن و مرد، (بنا بر احتياط واجب) تا آخر مناسك حج از هم جدا شوند يا اين كه شخص سومى با آنها باشد و در سال بعد نيز هنگامى كه به آن مكان كه عمل در آن واقع شده مى رسند، بايد از هم جدا شوند تا پايان اعمال حج.

صفحه75

حكم زن نيز اگر از روى علم و عمد و اختيار باشد همين است، ولى اگر همسرش او را مجبور كرده باشد كفّاره ندارد، و مرد بايد دو كفّاره بدهد.

و اگر اين عمل بعد از وقوف در مشعر الحرام و قبل از طواف نساء صورت گيرد حجّ آنها

صحيح است ولى گناه كرده و يك شتر كفّاره دارد.

2- هرگاه نزديكى عمداً در عمره تمتّع واقع شده باشد بنابراحتياط واجب يك شتر بر او است، ولى عمره او باطل نمى شود خواه اين عمل قبل از سعى صفا و مروه باشد يا قبل از تقصير و بيرون آمدن از احرام، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر قبل از سعى باشد عمره را در صورت امكان تمام كرده، سپس عمره را اعاده كند، و اگر ممكن نشد سال بعد حجّ تمتّع را از نو به جا آورد.

صفحه76

3- هرگاه اين عمل در عمره مفرده واقع شده باشد اگر قبل از اتمام سعى صفا و مروه باشد عمره او باطل است و يك شتر بايد كفّاره بدهد، و احتياط واجب آن است كه عمره را تمام كرده و يك ماه صبر كند، سپس به يكى از ميقاتها رفته مجدّداً احرام ببندد و عمره مفرده را اعاده كند، و فرقى ميان عمره واجب و مستحب نيست. امّا اگر بعد از طواف و سعى (و قبل از تقصير) باشد عمره او باطل نخواهد شد.

مسأله 151- هرگاه از روى فراموشى يا غفلت يا ندانستن مسأله نزديكى كند ضررى به حج يا عمره او نمى زند، كفّاره هم ندارد.

مسأله 152- اگر با همسر خود نزديكى بدون جماع كند بايد يك شتر كفّاره بدهد، ولى حج در سال آينده لازم نيست، حكم زن نيز همين گونه است و در صورت اكراه، مانند مسائل سابق است.

صفحه77

مسأله 153- كفّاره در همه اين موارد بنابر احتياط واجب يك شتر است، و فرقى ميان همسر دائم و موقّت نيست، همچنين نزديكى از جلو و عقب

هر دو در اين احكام يكسان است.

مسأله 154- احكام بالا در حجّ واجب و مستحب و حجّ نيابت يكسان است، ولى در صورت ارتكاب اين عمل اجير حقّ مال الاجاره را دارد، امّا بايد به وظايف بالا عمل كند (اينها همه در صورت عمد است.)

18- استمناء كردن

مسأله 155- هرگاه مُحرِم با آلت خود بازى كند و منى از آن بيرون آيد حكمش حكم كسى است كه با زنى نزديكى كرده باشد كه شرح آن در مسائل سابق گذشت و اگر با همسر خود بازى كند يا به وسيله نگاه كردن يا فكر و خيال نمودن چنين صحنه هائى، منى از او خارج گردد كفّاره بر او واجب است، بلكه احتياط واجب آن است كه تمام احكام جماع را دارد كه در مسائل سابق گذشت.

صفحه78

19- كشتن حشرات

مسأله 156- احتياط واجب آن است كه مُحرِم حشرات را مانند پشه و مگس و شپش و امثال آن نكشد، چه روى بدن يا لباس او باشد يا نباشد، و هيچ جنبنده اى را به قتل نرساند، مگر اين كه مايه آزار او شوند، يا حيوانات موذى و خطرناك مثل مار و عقرب و مانند آنها باشد، حتّى احتياط واجب آن است كه حشرات مذكور را از بدن نيفكند، و اگر از روى خطا چنين كرد، مقدارى طعام به فقير دهد.

20- بيرون آوردن خون از بدن

مسأله 157- بيرون آوردن خون از بدن خواه به وسيله حجامت باشد، يا جرّاحى، يا مسواك نمودن و خاراندن بدن، به طورى كه خون از آن خارج شود، در غير حال احتياج و ضرورت مكروه است، و چون جمعى از فقهاء آن را حرام مى دانند احتياط مستحب ترك آن است، حتّى بهتر است كه از دادن خون به روش امروز در حال احرام نيز خوددارى كند، مگر در مواقع ضرورت و براى حفظ جان مسلمانى.

صفحه79

21- كشيدن دندان

مسأله 158- كشيدن يا كندن دندان اگر باعث خونريزى شود حكم آن همان است كه در مسأله قبل گفته شد، يعنى اين كار در حال احرام مكروه است، ولى اگر موجب خونريزى نشود اشكالى ندارد، هرچند احتياط مستحب ترك آن است.

22- دروغ گفتن و دشنام دادن و تفاخر نمودن

مسأله 159- دروغ گفتن و دشنام دادن در همه حال حرام است، ولى در حال احرام بخصوص نهى شده، يعنى از كارهائى است كه مُحرِم بايد آن را ترك كند، بلكه احتياط واجب آن است كه از اظهار برترى بر ديگران يا بيان نقص ديگران نسبت به خود نيز اجتناب كند، و اين سه كار طبق بعضى از روايات، كه از معصومين(عليهم السلام) نقل شده، در معنى «فُسوق» در آيه شريفه فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فى الْحَجِّ(1) جمع است و هرگاه كسى اين امور را انجام دهد كار خلاف كرده، ولى احرام او باطل نمى شود، و كفّاره آن استغفار است، و بهتر اين است كه انسان در حال احرام زبان خود را از هر سخن ناروا و زشت حفظ كند و جز به نيكى سخن نگويد.

پاورقي

1- سوره بقره، آيه 197.

صفحه80

23- مجادله و نزاع

مسأله 160- «جدال» درحال احرام ممنوع است همان گونه كه در آيه بالا به آن اشاره شده است، و منظور از «جدال» در اينجا آن است كه از روى خصومت و دشمنى براى اثبات مطلبى در مقابل ديگرى به خدا سوگند ياد كند و بگويد: «بَلى وَ اللّه» يعنى «آرى به خدا سوگند كه مطلب چنين است»، يا براى نفى مطلبى بگويد: «لا وَ اللّهِ» يعنى «نه به خدا سوگند مطلب چنين نيست» و فرقى در ميان عربى و فارسى و زبانهاى ديگر نمى باشد، هر عبارتى اين مفهوم را بدهد در حال احرام حرام است.

مسأله 161- سوگند دروغ و راست در اين حكم يكسان است، ولى اگر قسم دروغ باشد كفّاره آن در همان مرتبه اوّل يك گوسفند است،

و اگر راست باشد چنانچه سه مرتبه تكرار كند، كفّاره اش يك گوسفند مى باشد، امّا كمتر از سه بار كفّاره ندارد، هرچند كار خلافى كرده، و بايد استغفار كند.

صفحه81

مسأله 162- بهتر است كه در حال احرام از هر نوع مجادله و خصومت بپرهيزد، هرچند جمله هاى قسم كه در بالا گفته شد در آن نباشد، ولى اظهار تنفّر و بيزارى و برائت از دشمنان اسلام نه تنها ضررى براى احرام ندارد بلكه از وظايف مسلمين در برابر كفّار مى باشد.

مسأله 163- هرگاه از روى محبّت (نه به خاطر خصومت) بگويد به خدا قسم اين كار را نكن، يا بگويد به خدا سوگند بگذار من براى تو انجام دهم، حرام نيست و كفّاره هم ندارد.

24- شكار كردن حيوانات صحرائى

مسأله 164- شكار كردن حيوانات صحرائى يا ذبح آنها در حال احرام، حرام است، همچنين شكار پرندگان. و فرقى نمى كند كه به تنهائى شكار كند، يا به كمك ديگران، همچنين حرام است نشان دادن شكار به شخص شكار كننده، يا بستن و نگهدارى آن، يا خوردن گوشت شكار، (هرچند ديگرى شكار كرده يا خودش قبل از احرام آن را شكار كرده باشد.)

صفحه82

مسأله 165- كشتن ملخ نيز براى مُحرِم جايز نيست بنابراين اگر از راهى بگذرد كه ملخ در آن است چنانچه مى تواند، راه خود را تغيير دهد، و اگر نمى تواند بايد مواظب باشد ملخ ها را پايمال ننمايد، ولى در صورت ناچارى و مشقّت و عسر و حرج اشكالى ندارد، همچنين كشتن حيوانات موذى مانند مار و عقرب و درندگان در جائى كه ايجاد خطر نمايند جايز است.

مسأله 166- ذبح حيوانات اهلى مانند مرغ خانگى و گاو

و گوسفند و شتر در حال احرام اشكالى ندارد

مسأله 167- شكار حيوانات دريائى براى مُحرِم جايز است.

صفحه83

مسأله 168- براى كشتن و شكار كردن هر يك از حيوانات صحرا كفّاره اى معيّن شده است، ولى چون در حال حاضر اين مسأله چندان مورد ابتلا نيست از شرح آن در اين مختصر صرفنظر مى شود.

25- برداشتن سلاح

مسأله 169- مُحرِم نبايد با خود اسلحه بردارد خواه اسلحه گرم باشد يا سرد، بلكه احتياط آن است كه از سلاحهاى دفاعى مانند سپر و امثال آن نيز استفاده نكند، ولى در موارد ضرورت و خطر و ترس از دزد و حيوان درنده و دشمن هر نوع سلاحى لازم باشد جايز است.

مسأله 170- آنچه ممنوع است در بر كردن اسلحه و حمل نمودن با خويش است مانند بستن شمشير به كمر و گرفتن تفنگ بر دوش يا با دست، ولى اگر در خانه و خيمه و اثاث اتومبيل او بوده باشد براى احرام او ضرر ندارد هرچند احتياط مستحب آن است كه آن را نيز در غير موارد ضرورت ترك كند.

صفحه84

مسأله 171- هرگاه عمداً اسلحه با خود بردارد احتياط آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.

كفّارات احرام

مسأله 172- كفّارات احرام به شرح زير است:

1- كفّاره لباس دوخته عمداً يا در حال اضطرار يك گوسفند است و در حال فراموشى و جهل كفّاره ندارد.

2- پوشيدن كفشى كه تمام پشت پا را بگيرد و جوراب براى مردان جايز نيست; ولى كفّاره ندارد هرچند عمداً باشد.

3- كفّاره پوشيدن سر به طور عمد براى مردان بنا بر احتياط واجب يك گوسفند و در حال جهل و فراموشى كفّاره ندارد.

4- كفّاره پوشانيدن صورت براى زنان بنابراحتياط مستحب يك گوسفند است.

5- كفّاره گرفتن ناخن عمداً براى هر ناخن يك مدّ طعام است (حدود 750 گرم) و اگر تمام دست ها را بگيرد يا ناخنهاى دست و پا را در يك مجلس بگيرد كفّاره آن يك گوسفند است; ولى اگر ناخن دستها را در يك مجلس و ناخن پاها را در مجلس

ديگرى بگيرد، دو گوسفند كفّاره دارد و در صورت فراموشى كفّاره ندارد و در صورت اضطرار و ناچارى احتياط واجب آن است كه همان كفّاره را بدهد.

صفحه85

6- كفّاره زير سايه رفتن در حال سفر عمداً و در حال اضطرار براى هر احرام يك گوسفند است; يعنى براى احرام عمره يك گوسفند و براى احرام حج نيز يك گوسفند است و در حال سهو و فراموشى و جهل كفّاره ندارد.

7- كفّاره تراشيدن سر يا موهاى زير بغل (هر دو يا يكى) عمداً، يك گوسفند است، ولى در حال ضرورت در تراشيدن سر مخيّر است ميان يك گوسفند يا سه روز روزه يا اطعام شش فقير به هر كدام دو مدّ طعام، و احتياط واجب در زايل كردن موى زير بغل نيز همين كفّاره است; امّا زايل كردن مقدارى از موى سر يا صورت يا زير گلو يا زير بغل و مانند آن كفّاره آن اطعام يك فقير است; ولى در صورت جهل به مسأله يا فراموشى و غفلت، كفّاره ندارد

صفحه86

8- ازدواج براى خود يا اجراى صيغه عقد براى ديگران كفّاره ندارد.

9- 10- 11- هرگاه به قصد لذّت به همسر خود نگاه كند يا او را لمس نمايد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و اگر با اين كار انزال منى شود احتياط واجب يك شتر است و اگر همسر خود را به قصد لذّت ببوسد يك شتر بر او واجب مى شود، خواه انزال شود يا نه.

12- كفّاره نزديكى صورتهاى مختلفى دارد كه در مسائل «150 و 151 و 152 و 153» ذكر شده است.

13- استمناء از نظر كفّاره شبيه نزديكى است.

14- كشتن حشرات مقدارى طعام كفّاره

دارد; خواه عمداً باشد يا از روى خطا، بنابر احتياط واجب.

15- دروغ گفتن، دشنام دادن و تفاخر نمودن كفّاره اش استغفار است.

16- كفّاره قسم دروغ مرتبه اوّل يك گوسفند و اگر راست باشد و سه مرتبه تكرار كند كفّاره اش باز هم يك گوسفند است; امّا كمتر از سه بار كفّاره ندارد.

صفحه87

17- كفّاره حمل سلاح عمداً بنا بر احتياط يك گوسفند است.

18- كفّاره استعمال بوى خوش از روى عمد بنا بر احتياط واجب يك گوسفند است.

19- سرمه كشيدن كفّاره ندارد; مگر اين كه بوى خوش داشته باشد كه كفّاره بوى خوش را دارد.

20- نگاه كردن به آئينه كفّاره ندارد; لكن مستحبّ است بعد از نگاه كردن لبّيك بگويد.

21- پوشيدن زيورآلات حرام است، ولى كفّاره ندارد.

22- اگر در روغن ماليدن به بدن بوى خوش باشد كفّاره آن يك گوسفند است، هرچند از روى اضطرار باشد.

23- خون از بدن درآوردن كفّاره ندارد.

24- كشيدن دندان بنا بر احتياط مستحب يك گوسفند كفّاره دارد.

25- در قطع گياهِ حرم كفّاره اى نيست، جز استغفار.

صفحه88

2- طواف

اشاره

مسأله 173- دوم از واجبات عمره، طواف است; طواف يعنى گردش به دور خانه خدا (هفت دور) هم در عمره واجب است و هم در حج (يك مرتبه در عمره و دو بار در حج.)

مسأله 174- در طواف پنج چيز شرط است:

اوّل: «نيّت» زيرا طواف از عبادات است و بدون نيّت همراه با قصد قربت، صحيح نيست.

دوم: «طهارت از حدث» يعنى وضو داشتن و پاك بودن از جنابت و حيض و نفاس، و اين در صورتى است كه طواف واجب باشد، امّا در طواف مستحب طهارت شرط نيست، هرچند افضل آن است كه طهارت داشته باشد،

و اگر جنب بوده، و فراموش كرده است طواف مستحب او نيز صحيح است، امّا در صورت علم و آگاهى چون بودن جنب در مسجد الحرام حرام است طواف او صحيح نمى باشد.

صفحه89

مسأله 175- هرگاه دسترسى به آب پيدا نكند، يا از استعمال آب معذور باشد مى تواند به جاى آن تيمّم كند، خواه تيمّم بدل از غسل باشد يا بدل از وضو، و طواف را به جا آورد.

مسأله 176- هرگاه زنى حائض باشد و نتواند طواف و نماز طواف را با طهارت قبل از وقوف به عرفات به جا آورد بايد عدول به حجّ إفراد كند، و بعد از اتمام حج، عمره مفرده با طهارت انجام دهد، خواه حائض شدن قبل از احرام باشد يا بعد از احرام، حكم زن زائو نيز همين است. ولى بانوان مى توانند با خوردن قرص عادت را به عقب بيندازند و طواف حج و عمره را به جا آورند.

مسأله 177- هرگاه كسى مشغول طواف واجب باشد و وضوى او باطل شود تجديد وضو مى كند و باز مى گردد، اگر حدّاقل چهار دور را تمام كرده باشد دنباله آن را به جا مى آورد، و اگر كمتر از چهار دور بوده است از اوّل شروع مى كند، و اگر زن در حال طواف، عادت ماهانه ببيند حكم او نيز بعد از پاك شدن همين است.

صفحه90

مسأله 178- اگر به خاطر پيش آمدن حاجت ضرورى براى خودش يا يكى از برادران و خواهران دينى طواف واجب خود را قطع كند مطابق مسأله سابق عمل مى نمايد.

مسأله 179- اگر در اثناء طواف بيمارى شديدى به او دست دهد كه قادر به

اتمام طواف نباشد، طواف را قطع مى كند، اگر چهار دور را تكميل كرده بعد از بهبودى باقيمانده را به جا مى آورد و اگر كمتر از آن باشد طواف را از سر مى گيرد، و اگر بيمارى ادامه يافت و نتوانست شخصاً طواف كند او را طواف مى دهند، و اگر به اين صورت نيز نتوانست طواف كند، نائب مى گيرد.

مسأله 180- هرگاه طواف مستحب را رها كند و دنبال كارى برود (خواه ضرورى باشد يا غير ضرورى) هنگامى كه بازمى گردد از همانجا كه رها كرده ادامه مى دهد، خواه چهار دور تمام شده باشد يا نه.

صفحه91

مسأله 181- نشستن در حال طواف براى رفع خستگى مانعى ندارد، ولى احتياط واجب آن است كه موالات عرفى به هم نخورد (يعنى مطابق معمول طواف را پشت سر هم و بدون فاصله زياد به جا آورد.)

سوم: «طهارت» از نجاست است.

مسأله 182- بدن و لباس طواف كننده خواه طواف واجب باشد يا مستحب بايد از هر نجاستى پاك باشد، حتّى بعضى از نجاسات كه در نماز بخشوده شده (مانند خون كمتر از يك درهم) در طواف بخشوده نيست، ولى در مورد خون زخمها اگر شستن آن باعث مشقّت و عسر و حرج باشد ضررى براى طواف ندارد.

مسأله 183- لباسهاى كوچك (مانند جوراب و شب كلاه و هميان كه به تنهائى با آنها نمى توان ستر عورت كرد) اگر نجس باشد عيبى ندارد.

مسأله 184- هرگاه لباس يا بدن نجس باشد و نداند، يا مى دانسته و فراموش كرده است، چنانچه بعد از طواف بفهمد، طوافش صحيح است، و اگر در حال طواف بفهمد بايد لباس خود را عوض

كند، و با لباس پاك، طواف را ادامه دهد، و اگر لباس پاكى همراه ندارد طواف را متوقف مى كند، و لباس يا بدن را آب مى كشد، سپس باقيمانده طواف را به جا مى آورد و طوافش صحيح است، خواه قبل از تكميل كردن چهار دور باشد يا بعد از آن.

صفحه92

چهارم: ختنه است.

مسأله 185- هرگاه مردى ختنه نكرده باشد طوافش باطل است، و احتياط واجب آن است كه پسر بچّه نيز ختنه كرده باشد.

مسأله 186- هرگاه كسى از روى عمد يا فراموشى يا ندانستن مسأله، طواف را بدون ختنه انجام دهد، طوافش باطل است.

مسأله 187- هرگاه مكلّف ختنه نشده باشد و مستطيع گردد (مانند كسى كه تازه مسلمان شده) چنانچه بتواند ختنه كند بايد در همان سال به حج رود، و اگر نتواند، حج را به تأخير مى اندازد تا ختنه كند، و اگر ختنه كردن هميشه براى او ضرر دارد بايد با همان حال حج را به جا آورد (ولى احتياط مستحب آن است كه علاوه بر طواف كردن خودش، نائب هم بگيرد تا براى او طواف كند.)

صفحه93

پنجم: پوشانيدن عورت است.

مسأله 188- پوشاندن عورت بر طواف كننده واجب است بلكه لازم است بدن خود را طورى بپوشاند كه نگويند بدنش برهنه است.

مسأله 189- احتياط واجب آن است كه تمام شرايط لباس نمازگزار را در حال طواف رعايت كند.

واجبات طواف

مسأله 190- در طواف هفت چيز واجب است:

اوّل و دوم: بايد طواف را از «حجرالاسود» شروع كند، و به «حجرالاسود» ختم نمايد، و همين اندازه كه در عرف بگويند از حجر الاسود شروع كرده و به آن خاتمه داده كافى است، و دقّت در محاذى

بودن اجزاى بدن با اجزاى حجرالاسود لازم نيست، ولى احتياط واجب آن است كه كمى قبل از حجرالاسود شروع كند و كمى بعد از آن ختم نمايد تا يقين حاصل كند كه هفت دور تمام انجام داده است.

صفحه94

سوم: واجب است طورى طواف كند كه خانه كعبه طرف دست چپ او باشد، همان گونه كه معمول همه مسلمين است، و طواف در طبقات بالاى مسجدالحرام در غير حال ضرورت خالى از اشكال نيست.

مسأله 191- لازم نيست شانه چپ در تمام حالات محاذى كعبه باشد، بلكه همين اندازه كه مطابق معمول خانه كعبه را دور بزند كافى است، حتّى اگر گاهى رو به كعبه كند بعد به راه خود ادامه دهد مانعى ندارد، و آنچه بعضى از عوام در مورد محاذى بودن دائمى شانه چپ با كعبه (حتّى موقعى كه به حجر اسماعيل مى رسند) انجام مى دهند، هيچ لزومى ندارد، بلكه اگر موجب وهن مذهب گردد طوافشان اشكال دارد، و بهتر اين است كه به جاى اين گونه احتياطهاى بيجا در مورد محاذى بودن شانه چپ در تمام حالات، حضور قلب داشته باشند و مناجات و راز و نياز با پروردگار كنند، و همانند ساير مسلمين كعبه را دور بزنند.

صفحه95

چهارم: واجب است «حجر اسماعيل» را داخل طواف كند، يعنى از بيرون حجر اسماعيل كعبه را دور بزند، بنابراين اگر از داخل «حجر اسماعيل» طواف كند بايد آن دور را ناديده گرفته و از حجرالاسود اعاده نمايد (ولى نظر به اين كه به عقب برگشتن در اين گونه موارد با ازدحام جمعيّت مشكل است بهتر اين است كه همراه طواف كنندگان آن دور را بدون نيّت ادامه

دهد، تا به حجرالاسود برسد، سپس نيّت مى كند و آن دور را ادامه مى دهد.)

پنجم: طواف بايد در خارج خانه كعبه باشد، بنابراين طواف در داخل خانه كعبه جايز نيست. همچنين جايز نيست روى آن قسمت از كناره كعبه كه «شاذروان» نام دارد، طواف كند (هرچند امروز شاذروان طورى ساخته شده كه عملاً امكان طواف روى آن نيست) و نيز جايز نيست روى ديوار «حجر اسماعيل» برود و طواف كند.

صفحه96

مسأله 192- دست گذاشتن بر ديوار خانه كعبه يا بر ديوار حجر اسماعيل، يا روى حجر اسماعيل ضررى براى طواف ندارد، ولى احتياط مستحب آن است كه در آن طرف كعبه كه شاذروان قرار دارد هنگام طواف دست بر ديوار كعبه نگذارد.

مسأله 193- هرگاه در اثناى طواف داخل خانه كعبه شود طواف او باطل است و بايد اعاده كند، و هرگاه از درون حجر اسماعيل طواف كند همان دور را چنانكه گفته شد از حجرالاسود اعاده مى كند، امّا اگر از روى ديوار حجر اسماعيل يا شاذروان طواف كند همان مقدار را اعاده مى كند.

مسأله 194- هرگاه طواف را عمداً قطع كند ولى از مسجد خارج نشود، و قبل از فوت موالات بازگردد و از همان جا كه قطع كرده ادامه دهد طوافش صحيح است.

صفحه97

ششم: مشهور ميان فقها اين است كه بايد طواف در فاصله مقام ابراهيم و خانه كعبه باشد (اين فاصله بيست و شش ذراع و نيم، يعنى كمتر از سيزده متر مى باشد) و از هر طرف بايد اين فاصله در نظر گرفته شود.

بنابراين در طرف «حجر اسماعيل» محدوده طواف شش ذراع و نيم (كمتر از سه متر و نيم) است; زيرا

حجر اسماعيل كه مجموعاً بيست ذراع است، از آن كم مى شود.

ولى حق اين است كه طواف در تمام مسجد الحرام جايز مى باشد هرچند بهتر اين است احتياط را ترك نكند. يعنى اگر طواف كردن در فاصله مزبور مشكل نباشد از آن حد خارج نشود; و طواف در طبقات بالا در غير حال ضرورت خالى از اشكال نيست.

هفتم: موالات در طواف شرط است; يعنى بايد هفت دور پى در پى دور خانه خدا بگردد، و كمتر از هفت دور كافى نيست، ولى در طواف نافله چنانكه گفتيم موالات شرط نمى باشد.

صفحه98

مسأله 195- هرگاه كسى مشغول طواف واجب باشد و وقت نماز فريضه يا نافله «وتر» فرا رسد، مى تواند طواف را قطع كرده و نماز را به جا آورد، سپس بقيّه طواف را تكميل كند، خواه قبل از چهار دور باشد، يا بعد از آن.

صفحه99

احكام طواف

مسأله 196- كم و زياد كردن طواف جايز نيست. هرگاه كسى عمداً چيزى بر هفت دور بيفزايد طواف او باطل است، و اگر از روى عمد طواف واجب را كم كند، چنانچه قبل از فوت موالات بازگردد و طواف را ادامه دهد صحيح است، و الاّ طواف او باطل مى شود، و بايد از نو شروع كند.

مسأله 197- هرگاه از روى سهو و فراموشى طواف واجب را ناقص بگذارد، اگر بعد از تمام كردن چهار دور باشد برمى گردد و طواف را كامل مى كند (خواه موالات از دست رفته باشد يا نه) و اگر قبل از چهار دور باشد چنانچه موالات به هم نخورده، مى تواند آن را تكميل نمايد، وگرنه بايد از نو شروع كند.

مسأله 198- كسى

كه «طواف عمره تمتّع» را ترك كند چند صورت دارد:

صفحه100

1- هرگاه عمداً ترك كند تا وقت وقوف به «عرفات» تنگ شود احتياط واجب آن است كه نيّت حجّ إفراد كند، و بعد از حج، عمره مفرده به جا آورد، و سال بعد حجّ تمتّع را اعاده نمايد (وقت وقوف به عرفات بنا بر احتياط از ظهر روز عرفه، يعنى نهم ذى الحجّه است تا غروب آفتاب.)

2- كسى كه از روى جهل و نادانى طواف را ترك كند حجّ او مبدّل به افراد مى شود، و بنا بر احتياط واجب بعد از آن عمره مفرده به جا مى آورد. و سال بعد حجّ تمتّع را اعاده مى نمايد، و احتياط مستحب آن است كه يك شتر به عنوان كفّاره قربانى كند.

3- كسى كه از روى سهو و فراموشى طواف را ترك كند، حجّ او درست است، و هر وقت به خاطرش آمد طواف را به جا مى آورد (و احتياط مستحب آن است كه سعى را هم بعد از آن اعاده كند) و اگر به وطن خود بازگشته، يا از مكّه بيرون رفته، و مراجعت براى او زحمت دارد نائب بگيرد تا طواف او را به جا آورد، و در اين مدّت چيزى بر او حرام نيست، و احتياط آن است كه يگ گوسفند قربانى به مكّه بفرستد و اگر فرستادن قربانى به مكّه ممكن نيست در شهر خود قربانى كند.

صفحه101

4- كسى كه «طواف حج» را تا آخر ذى الحجّه ترك كند اگر از روى عمد باشد حجّ او باطل است، و بايد سال ديگر اعاده كند، و اگر از روى جهل و ناآگاهى باشد نيز

حجّ او باطل است (خواه جاهل مقصّر باشد يا غير مقصّر) و علاوه بر اعاده حج، احتياط آن است كه شترى هم قربانى كند.

و اگر از روى سهو و فراموشى بوده طواف را قضا مى كند و حجّ او صحيح است، و چنانچه بعد از مراجعت از حج يا بيرون رفتن از مكّه متوجّه شود و بازگشت براى او مشقّت داشته باشد كسى را نائب مى گيرد كه براى او طواف كند (و مستحبّ است سعى را نيز بعد از آن اعاده كند، و يك گوسفند در منى قربانى نمايد، و اگر ممكن نشد در وطن خود قربانى كند و در اين مدّت چيزى بر او حرام نيست.)

5- اگر «طواف نساء» را ترك كند خواه از روى عمد باشد يا جهالت يا فراموشى، زن بر او حرام است، تا بازگردد و طواف كند، و اگر ممكن نيست يا مشكل است نائب بگيرد، و اگر از دنيا برود «ولىّ» او قضاى آن را جا مى آورد. و اگر طواف نساءهاى متعدّدى را ترك كرده باشد يك طواف نساء براى همه آنها كافى است. و در اين حكم، يعنى ترك طواف نساء، فرقى ميان زن و مرد و كودك نيست، زيرا طواف نساء بر همه لازم است، و بدون آن همسر براى او حلال نمى شود.

صفحه102

كم يا زياد كردن طواف

مسأله 199- هرگاه عمداً مقدارى از طواف را كم كند و موالات از بين برود طوافش باطل است، و بايد اعاده كند و اگر پيش از فوت موالات كمبود را جبران كند طوافش صحيح است; و طواف واجب يا مستحب را مى توان قطع كرد و از نو شروع نمود.

مسأله 200-

هرگاه طواف را عمداً بيش از هفت دور به جا آورد طواف او باطل است، خواه از اوّل قصد زيادى داشته باشد يا بعد از اتمام طواف قصد كند چيزى بر آن اضافه نمايد، و خواه زيادى به اندازه يك دور باشد يا بيشتر يا كمتر، امّا اگر مقدار اضافى را به قصد طواف به جا نياورد، مثل اين كه در اوّل كار يك دور با جمعيّت حركت مى كند تا به طواف آشنا شود، سپس هنگامى كه مقابل «حجرالاسود» رسيد قصد طواف كند، اين كار ضررى ندارد.

صفحه103

همچنين اگر بعد از تمام شدن هفت دور بر اثر كثرت جمعيّت نتواند فوراً از محلّ طواف خارج شود مانعى ندارد مقدارى با مردم، بدون قصد طواف ادامه دهد، و بعد خارج شود.

مسأله 201- هرگاه سهواً طواف را زيادتر از هفت دور به جا آورد، اگر كمتر از يك دور باشد آن را قطع مى كند و طوافش صحيح است، و اگر يك دور يا بيشتر باشد احتياط واجب آن است كه به قصد قربت بر آن بيفزايد تا هفت دور ديگر كامل شود، و بعد دو ركعت نماز طواف واجب به جا مى آورد و بعد از سعى (در آنجا كه سعى واجب است) دو ركعت ديگر براى طواف مستحب به جا مى آورد (و لازم نيست قصد كند كه طواف اوّل واجب است و دوم مستحب، همين اندازه كه به قصد قربت انجام دهد كافى است.

صفحه104

مسأله 202- «قِران» در طواف (يعنى دو طواف كامل را قرين هم و پشت سر يكديگر بدون آن كه نماز طواف ميان آن دو بخواند به جا آورد) در طواف واجب

حرام است، ولى طواف اوّل باطل نمى شود، مگر اين كه از آغاز چنين قصدى را داشته باشد كه در اين صورت صحيح بودن طواف او مشكل است; امّا قران در طواف مستحب مكروه است، ولى حرام و باطل نيست.

مسأله 203- هرگاه مقدارى از طواف را سهواً كم كند. مطابق مسأله شماره 197 عمل مى كند.

صفحه105

شك در مقدار طواف

مسأله 204- اگر بعد از فراغت از طواف شك در عدد دورهاى طواف كند اعتنا نمى كند، همچنين اگر شك كند كه شرايط آن را مانند وضو و غيره درست انجام داده يا نه، اعتنا نكند.

مسأله 205- اگر بعد از رسيدن به «حجرالاسود» شك كند هفت دور به جا آورده يا هشت دور يا بيشتر، اعتنا نكند، و طوافش صحيح است; همچنين اگر در وسط دور، شك كند كه دور هفتم است يا بيشتر، آن دور را تمام كند و طوافش صحيح است.

مسأله 206- هرگاه در طواف واجب شك در كمتر كند (مثل شكّ ميان شش و هفت، يا پنج و شش و مانند آن) احتياط واجب آن است كه آن طواف را رها كرده، از نو شروع نمايد (اين در صورتى است كه طواف واجب باشد)، امّا در طواف مستحب بنا بر كمتر مى گذارد و طوافش صحيح است.

صفحه106

مسأله 207- ظن و گمان در مسائل گذشته در حكم شك است و بايد مطابق حكم شك عمل كند.

مسأله 208- مانعى ندارد كه انسان براى شمردن دورهاى طواف به رفيق و همراه خود اعتماد كند (در صورتى كه فرد مورد اعتمادى باشد.)

مسأله 209- شخص كثيرالشّك (يعنى كسى كه زياد در طواف شك مى كند) اعتنا به شك خود نكند، و

آن طرفى را كه مناسبتر براى او است بگيرد، مثلاً اگر شك ميان پنج و شش كند بنا را بر شش مى گذارد، و اگر شك ميان هفت و هشت كند، بنا را بر هفت مى گذارد.

مسأله 210- سخن گفتن در حال طواف و خنديدن و حتّى خوردن چيزى، طواف را باطل نمى كند، ولى البتّه بهتر است در حال طواف (خواه طواف واجب باشد يا مستحب) سخنى جز ذكر خدا و دعا نداشته باشد، و با حضور قلب اين عبادت بزرگ را انجام دهد و از هر كارى كه حضور قلب را كم مى نمايد پرهيز كند

صفحه107

3- نماز طواف

اشاره

مسأله 211- واجب است بعد از طواف واجب دو ركعت نماز به جا آورد، و احتياط واجب آن است كه اين نماز را پشت مقام ابراهيم(عليه السلام) به جا آورد، و لازم نيست متّصل به آن باشد، همين اندازه كه بگويند پشت مقام ابراهيم به جا آورده، كافى است.

مسأله 212- محلّ نماز طواف واجب چنانكه گفتيم پشت مقام ابراهيم است، ولى اگر فشار جمعيّت زياد باشد مى تواند در يكى از دو طرف مقام ابراهيم، يا عقب تر از مقام بخواند (مخصوصاً در مواقعى كه جمعيّت طواف كننده به قدرى زياد است كه صفوف طواف كنندگان به پشت مقام ابراهيم مى رسد، و خواندن نماز در آنجا مشكل مى شود، در اين حال نبايد اصرار بر خواندن نماز در نزديكى مقام ابراهيم داشت، بلكه در جائى كه اين مشكل وجود ندارد مى خواند، و كارهائى كه بعضى از عوام مى كنند و گروهى دست به دست هم مى دهند و حريمى براى نمازگزاران مورد نظر درست مى

كنند هيچ ضرورتى ندارد، بلكه اگر براى طواف كنندگان يا ساير نمازگزاران ايجاد مزاحمت كند خالى از اشكال نيست.)

صفحه108

مسأله 213- نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجدالحرام مى توان خواند، و مقام ابراهيم در آن شرط نيست.

مسأله 214- نماز طواف را مى توان بلند يا آهسته خواند، و اذان و اقامه ندارد، و در چيزهاى ديگر شبيه نماز صبح است; ولى جماعت در نماز طواف مشروع نيست، بنابر احتياط واجب.

مسأله 215- هرگاه كسى عمداً نماز طواف را ترك كند بايد برگردد و به جا آورد، ولى اگر بموقع به جا نياورد حجّ او باطل نيست، فقط گناه كرده است.

مسأله 216- هرگاه كسى سهواً يا از روى جهل و ندانستن مسأله، نماز طواف واجب را ترك كند اگر ممكن است برگردد و نماز را پشت مقام ابراهيم به جا آورد، و اگر برگشتن براى او مشقّت دارد هرجا كه هست نماز را به جا آورد، حتّى اگر در وطن خود باشد، و اگر از دنيا برود و نماز طواف واجب را به جا نياورده باشد ولىّ او قضا مى كند (اگر ديگرى نيز براى او قضا كند كافى است.).

صفحه109

مسأله 217- هرگاه نماز طواف را فراموش كند و مشغول سعى ميان صفا و مروه شود، و در حال سعى يادش بيايد، در همان جا سعى را رها مى كند و برمى گردد، و نماز طواف را به جا مى آورد، سپس سعى را از همان جا كه رها كرده، ادامه مى دهد.

مسأله 218- احتياط واجب ان است كه «نماز» طواف را بدون فاصله بعد از «طواف» به جا آورد، مگر آن كه يادش برود كه حكم

آن در بالا گفته شد.

مسأله 219- «طواف» و «نماز طواف واجب» را در هر ساعتى از شب و روز مى توان به جا آورد، حتّى به هنگام طلوع و غروب آفتاب چنين نمازى كراهت ندارد.

صفحه110

مسأله 220- هرگاه به واسطه مانعى مثل باطل شدن وضو يا نجس شدن لباس و بدن، يا ازدحام جمعيّت براى نماز جماعت روزانه، نتواند نماز طواف را بلافاصله به جا آورد، بعد از رفع مانع به جا مى آورد، و «طواف»و «نمازش» صحيح است.

مسأله 221- بر هر مكلّفى واجب است قرائت نماز خود را ياد بگيرد; يعنى حمد وسوره و ساير ذكرهاى نماز را بطور صحيح بخواند، ولى اگر به علّت بيسوادى يا علل ديگر، بعد از تلاش لازم نتوانست قرائت را بطور كامل بخواند، همان مقدار كه مى تواند كافى است، و اگر مى تواند ياد بگيرد امّا كوتاهى كند، معصيت نموده، ولى اگر وقت تنگ باشد و فرصت براى ياد گرفتن نباشد بايد به همان مقدار كه توانائى دارد نماز طواف را بخواند، و نائب گرفتن لازم نيست، و خواندن نماز طواف به جماعت اشكال دارد.

مسأله 222- اگر كسى نمى داند قرائت نمازش درست نيست و در نادانى خود معذور باشد نمازش صحيح است، و اعاده ندارد; امّا اگر مقصّر بوده لازم است پس از درست كردن قرائت، نمازش را اعاده كند وگرنه معصيت كرده است.

صفحه111

مسأله 223- همه نمازها را بايد با قرائت صحيح انجام داد و زوّار خانه خدا بايد از فرصت استفاده كنند و به هنگام اراده اين سفر بزرگ روحانى قرائت نماز خود را دقيقاً براى اهل علم بخوانند و اگر ايرادى دارد برطرف نمايند تا

حجّ آنها از هر نظر خالى از اشكال باشد.

مسأله 224- براى صحيح بودن قرائت دقّتهاى علماى تجويد شرط نيست، همين اندازه كه در عرف عرب بگويند كلمات را صحيح ادا مى كند كافى است.

صفحه112

طوافهاى مستحبّى

يكى از مستحبّات بسيار مؤكّد براى كسانى كه در مكّه هستند طواف خانه خداست، كه مانند طواف واجب هفت دور است، و بعد از آن دو ركعت نماز طواف خوانده مى شود; ولى سعى صفا و مروه ندارد.

و اين از افضل عبادات در مسجد الحرام است و در حديث معتبر از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه: «در اطراف كعبه صد و بيست رحمت الهى وجود دارد كه نيمى از آن مخصوص طواف كنندگان و چهل قسمت ديگر از آن مربوط به نمازگزاران و بيست قسمت ديگر، از آنِ نگاه كنندگان به كعبه است»(1)

و انسان مى تواند به نيّت خود يا به نيّت دوستانى كه در مكّه نيستند، اعم از اموات و غير اموات، اين طواف را به جا آورد و بر عمره هاى متعدّد كه به قصد رجا به جا مى آورند ترجيح دارد.

پاورقي

1- وسائل الشّيعه، جلد 9، صفحه 398.

صفحه113

طواف مستحب مانند طواف واجب است; ولى در موارد زير تفاوت دارد.

1- در طواف مستحب طهارت شرط نيست; هرچند افضل آن است كه با وضو باشد; ولى براى نماز طواف بايد وضو بگيرد.

2- نماز طواف مستحب را در هر جايى از مسجد الحرام مى توان انجام داد.

3- موالات در طواف مستحب لازم نيست.

4- قطع طواف نافله بدون عذر و ضرورت جايز است; اگرچه نخواهد بقيّه اشواط را به جا آورد. و امّا در طواف واجب بنا بر احتياط واجب در غير

موارد ضرورت قطع نشود.

5- شك در نقصان دورهاى طواف مستحب اشكالى ندارد و بنا را بر كمتر مى گذارد.

6- در طواف واجب، قِران جايز نيست (يعنى جايز نيست طواف واجب را با طواف ديگر دنبال هم آورد، بدون آن كه بين دو طواف، نماز طواف فاصله شود) ولى در طواف مستحب مكروه است.

صفحه114

7- قطع طواف مستحب در غير موارد ضرورت نيز جايز است و بعداً از هر كجا قطع كرده باشد بقيّه را به جا مى آورد و احتياج به گذشتن از دور چهارم نيست.

بهتر است در مواقعى كه گروه زيادى مشغول انجام طواف واجب هستند و ازدحام شديد است، از طواف مستحب خوددارى شود تا مطاف در اختيار كسانى كه طواف واجب مى كنند قرار گيرد.

طواف مستحب وقت معيّنى ندارد و در هر موقع از شب يا روز مى توان انجام داد، همچنين تعداد معيّنى ندارد ولى هر طواف بايد هفت دور باشد.

طواف مستحب لباس احرام نمى خواهد و سكوت يا سخن گفتن و يا ذكر گفتن در آن جايز است، مانند طواف واجب; هرچند بهتر است كه مشغول ذكر خدا باشد و يا دعا بخواند.

بلند خواندن دعاها در طواف مستحب و واجب بطورى كه مزاحمت براى ديگران فراهم شود كار خوبى نيست.

صفحه115

4- سعى صفا و مروه

سعى صفا و مروه

مسأله 225- سعى صفا و مروه از واجبات «عمره تمتّع» و «حج» است، و منظور از آن رفت و آمد ميان اين دو كوه كوچك است، از «صفا» به سوى «مروه» مى رود، و از «مروه» به «صفا» باز مى گردد، تا هفت دور تمام شود (رفتن از يكى به ديگرى يك دور حساب مى شود.)

بنابراين چهار بار از صفا به

مروه مى رود و سه بار آن، باز مى گردد و دفعه چهارم باز نمى گردد و مجموعاً هفت دور مى شود.

مسأله 226- هر كس عمداً تمام هفت دور يا قسمتى از آن را ترك كند اگر در عمره تمتّع بوده باشد، و نتواند قبل از وقوف به عرفات آن را جبران كند، احتياط واجب آن است كه حجّ خود را مبدّل به إفراد كند يعنى نيّت حجّ إفراد كند و اعمال حج را تمام نمايد و سال آينده نيز حجّ تمتّع را اعاده كند.

صفحه116

و اگر سعى را عمداً در حج ترك كند و بموقع آن را جبران ننمايد حجّ او باطل مى شود، و بايد سال آينده دوباره حج را به جا آورد.

مسأله 227- اگر ترك سعى از روى جهل و نادانى نسبت به مسأله بوده باشد احتياط واجب آن است كه همان حكم عمد را، كه در مسأله قبل گفته شد، اجرا كند; امّا اگر سهواً و از روى فراموشى سعى را ترك كند بايد هر وقت يادش آمد برگردد و آن را به جا آورد، هرچند بعد از ماه ذى الحجّه باشد، و اگر برگشتن براى او مشقّت دارد، نائب مى گيرد تا براى او به جا آورد، و در اين مدّت چيزى بر او حرام نيست.

مسأله 228- هرگاه عمداً زيادتر از هفت مرتبه سعى را به قصد سعى واجب به جا آورد سعى او باطل است، و اگر سهواً يك دور يا كمتر يا بيشتر اضافه كند و بعد به خاطرش بيايد اعتنا نمى كند و سعى او صحيح است، و نيازى ندارد كه مقدار زيادى را تا هفت دور تمام

كند; بلكه احتياط ترك اين كار است.

صفحه117

مسأله 229- هرگاه از روى ندانستن مسأله چيزى بر هفت دور اضافه كند نيز حكمش مانند عمد است; يعنى سعى را از نو به جا مى آورد.

مسأله 230- هرگاه از روى سهو و فراموشى چيزى از سعى را كم كند، خواه قبل از اتمام چهار دور باشد يا بعد از آن، هر وقت به خاطرش آمد كمبود را به جا مى آورد، و سعى او صحيح است، و اگر از مكّه خارج شده، يا به وطن بازگشته، و برگشتن به مكّه براى او مشقّت دارد نائب مى گيرد، و كفّاره اى هم ندارد; هرچند كارهائى را كه بر مُحرِم حرام است انجام داده باشد.

مسأله 231- هرگاه قبل از تقصير گمان كند سعى خود را كامل كرده بايد به اين گمان قناعت نكند و تحقيق نمايد و اگر فكرش به جائى نرسيد، مقدارى را كه اطمينان به انجامش ندارد، به جا آورد; و اگر بدون تحقيق تنها به گمان اين كه سعى خود را كامل كرده، تقصير كند (موى سر را كوتاه كند و ناخن بگيرد) و بعد از آن با همسر خود نزديكى نمايد احتياط واجب آن است كه علاوه بر تكميل سعى خود يك گاو قربانى كند (قربانى را اگر بتواند در مكّه و اگر نتواند در شهر خود ذبح مى كند.)

صفحه118

مسأله 232- هرگاه مشغول سعى صفا و مروه است، و مقدارى از آن را انجام داده - خواه كم باشد يا زياد - و وقت نماز فرا رسد سعى را قطع مى كند، و نماز را به جا آورده، سپس باقيمانده سعى را انجام مى دهد.

مسأله 233-

هرگاه حاجت ضرورى براى او يا يكى از برادران و خواهران دينى پيدا شود مى تواند سعى را قطع كرده، و به دنبال آن برود، بعد كه برمى گردد از همان جا كه رها كرده ادامه دهد و سعى او صحيح است. همچنين كسى كه خسته شود مى تواند براى استراحت در وسط سعى بنشيند، و بعد برخيزد و ادامه دهد (خواه در صفا باشد يا در مروه يا در ميان اين دو.)

مسأله 234- هرگاه مشغول سعى باشد و به خاطرش بيايد كه نماز طواف را انجام نداده برمى گردد، و نماز طواف را نزد مقام ابراهيم مى خواند، سپس سعى را از همان جا كه رها كرده ادامه مى دهد

صفحه119

مسأله 235- احتياط آن است در غير مواردى كه در بالا گفته شد موالات در سعى را مراعات كند، يعنى هفت دور را بدون فاصله زيادى پشت سر هم به جا آورد.

واجبات سعى

مسأله 236- در سعى چند چيز واجب است:

اوّل: نيّت - واجب است «سعى» را با «قصد» و براى رضاى خدا انجام دهد، و همين اندازه كه اجمالاً بداند چه مى كند، و براى حج يا عمره سعى مى نمايد كافى است، و گفتن به زبان لازم نيست.

دوم: شروع از «صفا» و سوم: ختم كردن به «مروه» است (صفا و مروه چنانكه گفته شد دو كوه كوچك است نزديك مسجدالحرام كه هنگام بيرون آمدن از مسجدالحرام «صفا» در طرف راست و «مروه» در طرف چپ قرار دارد، بنابراين

حاجى نخست به طرف صفا آمده و از آن شروع مى كند.)

صفحه120

رفتن از صفا به مروه يك دور و بازگشت از آن، دور دوم حساب مى شود،

بنابراين دور هفتم به مروه ختم مى شود.

مسأله 237- بايد تمام فاصله ميان اين دو كوه را بپيمايد و با توجّه به اين كه در حال حاضر قسمتى از دامنه اين كوه پوشانيده شده همين اندازه كه سربالائى را بپيمايد كافى است، بنابراين لازم نيست به قسمت لخت كوه برود، و پاى خود را به آن بچسباند، و كارهاى وهن آورى كه بعضى عوام انجام مى دهند انجام دهد.

چهارم: بايد سعى صفا و مروه هفت مرتبه تمام باشد نه كمتر و نه بيشتر و اگر عمداً كم و زياد كند سعى او باطل است، و اگر سهواً باشد، در صورت نقصان، قبل از فوت موالات، كامل مى كند; و در صورت زيادى، ضررى ندارد.

پنجم: سعى ميان صفا و مروه بايد از طريق معمول باشد، بنابراين اگر قسمتى از سعى را از داخل مسجد الحرام، يا فضاى بيرون انجام دهد، درست نيست; همچنين سعى از طبقه بالا كه امروز ساخته شده و بالاتر از دو كوه صفا و مروه قرار دارد مشكل است، مگر اين كه ضرورت شديدى باشد و نتواند سعى را در طبقه پائين به جا آورد، در اين صورت سعى در طبقه بالا جايز است.

صفحه121

ششم: واجب است هنگام رفتن به مروه، رو به مروه باشد، و هنگام برگشتن به صفا، رو به صفا باشد، و اگر به عكس باشد، يعنى موقع رفتن به سوى مروه پشت به آن كرده عقب عقب برود، يا روى دست راست يا دست چپ حركت كند اشكال دارد، ولى اين مسأله نبايد موجب وسواس شود، همين اندازه كه مطابق معمول حركت كند كافى است، هرچند صورت خود را

به راست و چپ برگرداند، يا مثلاً براى ملاحظه همراهان گاهى به عقب سر نگاه كند.

هفتم: براى صحّت سعى احتياط واجب آن است كه لباس شخص سعى كننده و آنچه همراه خود دارد غصبى نباشد، و نيز احتياط ستر عورت در مردان و حجاب شرعى در زنان است.

صفحه122

مسأله 238- لازم نيست سعى را بلافاصله بعد از طواف و نماز آن به جا آورد، بلكه اگر خسته باشد يا هوا گرم باشد مى تواند آن را تا شب به تأخير اندازد، و حتّى بدون خستگى و گرما نيز جايز است، ولى تأخير آن تا فردا بدون ضرورت جايز نيست; امّا اگر تأخير انداخت گناه كرده و سعى او باطل نخواهد شد.

مستحبّات سعى

مسأله 239- در سعى امور زير مستحبّ است:

1- بهتر است در حال سعى وضو داشته باشد، ولى واجب نيست. حتّى زنان در حالى كه حائض هستند مى توانند سعى بين صفا و مروه را انجام دهند. حتّى سعى در حال خواب اشكالى ندارد (مثلاً در حالتى كه روى چرخ نشسته، سعى مى كند و مقدارى خواب مى رود.)

2- مستحبّ است اگر ازدحام مانع نشود بعد از تمام كردن طواف و نماز آن، دست به «حجرالاسود» بگذارد يا آن را ببوسد، و به سراغ آب زمزم برود، مقدارى از آن بنوشد، و كمى بر سر و بدن خود بريزد، سپس به سراغ سعى برود، ولى اگر بوسيدن يا دست گذاردن بر حجرالاسود بر اثر ازدحام موجب آزار ديگران گردد بايد آن را ترك كند.

صفحه123

3- سعى را مى توان پياده يا سواره انجام داد، خواه سالم و توانا باشد، يا بيمار و ناتوان، امّا براى اشخاصى كه

توانائى پياده روى دارند، بهتر پياده رفتن است.

4- مستحبّ است به هنگام رفتن از صفا به مروه يا هنگام بازگشت وقتى به محلّ علامتگذارى شده مى رسد «هَرْوَله» كند (هروله يعنى حركت سريع كه ميان راه رفتن و دويدن محسوب مى شود) ولى اگر موجب ناراحتى اوست آن را ترك كند.

هروله كردن براى زنان مستحب نيست، و براى مردان نيز اگر فراموش شود احتياط آن است كه برنگردند.

5- سخن گفتن و حتّى خوردن آب يا چيزى از غذا در حال سعى جايز است، ولى بهتر آن است كه در اين حال مشغول به دعا و ذكر خدا باشد و با سكينه و وقار و توجّه به ذات پاك خداوند سعى را به جا آورد.

صفحه124

مسأله 240- استراحت در ميان سعى صفا و مروه براى رفع خستگى يا غير آن اشكالى ندارد، خواه در صفا باشد يا در مروه يا ميان اين دو، ولى بهتر آن است كه بدون خستگى ننشيند و استراحت نكند.

مسأله 241- هرگاه بعد از اتمام سعى و انجام تقصير شك كند آيا هفت دور را درست به جا آورده يا نه، يا ساير شرايط، موجود بوده يا نه اعتنا نكند، ولى اگر قبل از تقصير شك كند كه ناقص به جا آورده يا كامل، بايد سعى را از اوّل اعاده كند، امّا اگر مى داند هفت دور كامل به جا آورده و شك در بيشتر دارد سعى او صحيح است و اعتنا نكند.

مسأله 242- هرگاه يقين داشته باشد كه سعى را ناقص به جا آورده، مثلاً شش دور يا كمتر از آن بوده، برمى گردد و آنچه را مى داند ناقص گذاشته تكميل

مى كند، و سعى او صحيح است.

صفحه125

5- تقصير

تقصير

مسأله 243- پنجمين واجب عمره، تقصير است، يعنى كوتاه كردن موى سر يا صورت (ريش يا سبيل) و گرفتن مقدارى از ناخن، و كافى است تنها كمى از موى سر يا صورت را كوتاه كند، واز كوتاه كردن ناخن صرفنظر نمايد، ولى احتياط آن است كه به كوتاه كردن ناخن به تنهائى قناعت نكند.

مسأله 244- كوتاه كردن موى سر يا صورت با هر وسيله اى باشد فرق نمى كند، ولى كندن مو كافى نيست.

مسأله 245- تقصير از عبادات است و بايد با قصد قربت و براى خدا انجام شود.

مسأله 246- براى تقصير عمره تمتّع محلّ معيّنى شرط نيست، پس مى تواند در همان محلّ «مروه» پس از اتمام سعى، تقصير كند، و يا بعد از مراجعت به منزل تقصير نمايد، و نيز تفاوت نمى كند كه خودش كوتاه كند يا به ديگرى بگويد كمى از موى او را كوتاه نمايد.

صفحه126

مسأله 247- تراشيدن سر به جاى كوتاه كردن مو در تقصير «عمره تمتّع» جايز نيست، و هرگاه عمداً اين كار را كند و در ماه ذى القعده به بعد باشد احتياط واجب آن است كه گوسفندى كفّاره دهد، و اگر عمداً اين كار را نكرده كفّاره ندارد.

مسأله 248- بعد از تقصير «عمره تمتّع» از احرام بيرون مى آيد، و تمام آنچه بر مُحرِم حرام بود بر او حلال مى شود، مگر صيد كردن كه همچنان بر او حرام است; به خاطر اين كه صيد حَرَم براى همه حرام مى باشد.

مسأله 249- هرگاه تقصير را فراموش كند و به سراغ اعمال حج برود (يعنى احرام ببندد و به عرفات برود)

عمره و حجّ او صحيح است، و چيزى بر او نيست; ولى بهتر آن است كه يك گوسفند كفّاره بدهد.

مسأله 250- اگر عمداً تقصير را ترك كند و به سراغ اعمال حج برود، عمره او باطل است، و حجّ او مبدّل به إفراد مى شود، حج را بايد تمام كند، و احتياط واجب آن است كه بعد از حج، عمره مفرده به جا آورد، و حجّ او صحيح است، هرچند احتياط مستحب آن است كه در سال بعد حج را اعاده كند.

صفحه127

مسأله 251- كسى كه از روى ندانستن، تقصير را ترك كند نيز حكمش حكم عمد است.

مسأله 252- در عمره تمتّع طواف نساء واجب نيست، حتّى ضرورتى ندارد كه به قصد رجاء طواف نساء را به جا آورد.

صفحه128

حجّ تمتّع

اشاره

مسأله 253- همان گونه كه قبلاً گفتيم بعد از عمره تمتّع بايد حجّ تمتّع را به جا آورد و اعمال آن سيزده چيز به ترتيب زير است:

1- احرام بستن از مكّه.

2- وقوف يعنى ماندن در «عرفات» از حدود ظهر تا غروب آفتاب روز نهم ذى الحجّه.

3- وقوف در مشعرالحرام; يعنى ماندن از طلوع فجر روز عيد قربان تا طلوع آفتاب.

4- رفتن به منى و رمى جمره عقبه (يعنى هفت سنگ كوچك به ستونى كه در آخر منى قرار دارد و نامش «جمره عقبه» يا «جمره اولى» است بزند.)

5- قربانى كردن در منى در روز عيد (دهم ذى الحجّه).

6- تراشيدن موى سر يا كوتاه كردن آن.

7- طواف خانه كعبه (اين طواف را طواف زيارت مى گويند.)

صفحه129

8- به جا آوردن دو ركعت نماز طواف.

9- سعى ميان صفا و مروه.

10- طواف ديگرى كه آن را «طواف نساء» مى نامند.

11- دو

ركعت نماز طواف نساء.

12- اقامت شب يازدهم و شب دوازدهم در منى.

13- رمى جمرات سه گانه يعنى انداختن هفت سنگ به هر كدام از سه ستونى كه در منى قرار دارد در روزهاى يازدهم و دوازدهم.

شرح هر كدام در مسايل آينده خواهد آمد.

1- احرام بستن از مكّه

مسأله 254- قبلاً نيز اشاره شد كه ميقات احرام براى «حجّ تمتّع» «مكّه» است، و از هر جاى مكّه باشد خواه مسجدالحرام، يا مساجد ديگر مكّه، يا كوچه ها و خيابانها، و يا خانه و منزل كافى است و فرقى ميان مكّه قديم و جديد نيست، حتّى محلاّتى از مكّه امروز كه به طرف منى و عرفات گسترش يافته از همه اين مناطق مى توان احرام حج بست، ولى احتياط واجب آن است كه نقاطى از شهر مكّه كه از «مسجد تنعيم» دورتر است، يعنى از محدوده حرم بيرون است، از آنجا احرام نبندد (مسجد تنعيم نزديكترين حدّ حرم است) و بهتر از همه جا مسجدالحرام است.

صفحه130

مسأله 255- بهترين وقت احرام براى حج، روز هشتم ذى الحجّه است، ولى از سه روز قبل از آن نيز مى توان احرام بست و به سوى منى حركت كرد تا از آنجا به عرفات برود، مخصوصاً افراد پير و بيماران در صورتى كه از ازدحام بترسند مى توانند زودتر از اين هم حركت كنند.

مسأله 256- آخرين وقت احرام حج موقعى است كه تأخير از آن سبب شود كه به وقوف عرفات كه از ظهر روز نهم تا غروب مى باشد، نرسد; بنابراين صبح روز نهم نيز مى تواند مُحرِم شود و خود را به عرفات برساند (در صورتى كه امكان رسيدن در اين موقع باشد).

صفحه131

2- وقوف در عرفات

مسأله 257- دومين واجب از واجبات حج وقوف عرفات است. «عرفات» بيابانى است در حدود بيست كيلومترى مكّه كه امروزه به صورت نيمه مشجّر درآمده، و واجب است حجّاج بعدازظهر روز نهم ذى الحجّه را در آنجا بمانند.

مسأله 258- احتياط آن است كه

از اوّل ظهر روز نهم تا غروب آفتاب، در آنجا توقّف كند، خواه سواره باشد يا پياده، در حال حركت باشد يا نشسته، در حال بيدارى باشد و يا مقدارى خواب و مقدارى بيدارى، و مستحبّ است در اين مدّت مشغول به ذكر خدا و توجّه به ذات پاك او و توبه و دعا و نيايش باشد، و فضيلت دعا و نيايش در اين مكان و اين زمان بى نظير است.

مسأله 259- وقوف در عرفات عبادت است و بايد با نيّت و قصد قربت همراه باشد، و نيّت آن عبارت خاصّى ندارد و همين مقدار كه در دل قصد كند كافى است.

صفحه132

مسأله 260- هرگاه قبل از غروب آفتاب از عرفات كوچ كند، اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد چيزى بر او نيست، ولى اگر عمداً باشد گناه كرده و بايد يك شتر در منى قربانى كند (و اگر نتواند شتر قربانى كند بايد هيجده روز، روزه بگيرد) و در هر صورت حجّش صحيح است.

مسأله 261- هرگاه قبل از غروب آفتاب دوباره به عرفات بازگردد و تا غروب در آنجا بماند سپس كوچ كند كفّاره اى بر او واجب نيست.

مسأله 262- گرچه وقوف در عرفات در تمام وقتى كه در بالا گفته شد واجب است و تركش گناه مى باشد، ولى از اركان حج نيست، بلكه ركن حج فقط مقدارى از اين مدّت است، يعنى اگر كسى تنها مقدارى از ظهر تا غروب را در عرفات توقّف كند حجّش صحيح است، و اگر عمداً تمام اين مدّت را ترك كند حجّ او باطل خواهد بود.

مسأله 263- كسى كه موفّق به درك وقوف در عرفات

از ظهر تا غروب نشود واجب است مقدارى از شب عيد را هرچند كم باشد در آنجا توقّف كند; بنابراين اگر بر اثر موانع، زمانى به عرفات برسد كه مردم از آنجا كوچ كرده باشند مقدارى از شب را مى ماند به شرط اين كه قبل از طلوع آفتاب روز عيد خود را به مشعر الحرام برساند و اين را «وقوف اضطرارى عرفات» مى گويند.

صفحه133

و اگر موفّق به اين وقوف اضطرارى در عرفات نيز نشد يعنى نتوانست چيزى از شب را در آنجا بماند كافى است كه مقدارى از وقوف مشعر الحرام را، كه بعداً اشاره خواهيم كرد، درك كند كه در اين صورت نيز حجّش صحيح است.

3- وقوف در مشعر الحرام

مسأله 264- مشعرالحرام، كه نام ديگرش «مُزْدَلَفَه» و «جُمَعْ» مى باشد، محلّ معروفى است ميان منى و عرفات (و حدود آن مابين كوه مِأزَمَيْن و حِياضْ و وادى مُحَسَّر مى باشد) و واجب است بر كسانى كه حج به جا مى آورند بعد از وقوف به عرفات به آنجا كوچ كنند و احتياط آن است كه در صورت امكان، كوچ كردن به مشعر را به تأخير نيندازند.

صفحه134

مسأله 265- وقوف از طلوع صبح تا طلوع آفتاب در مشعرالحرام واجب است، بلكه احتياط واجب آن است كه شب را نيز در آنجا بماند و مقدارى ذكر خدا بگويد و واجب است براى تمام اينها نيّت كند و قصد قربت داشته باشد.

مسأله 266- هرگاه بدون عذر شرعى قبل از طلوع فجر از مشعر كوچ كند و به منى برود اگر جاهل باشد چيزى بر او نيست و اگر از روى عمد باشد گناه كرده و بايد يك گوسفند كفّاره بدهد;

ولى حجّ او صحيح است.

مسأله 267- وقوف در مشعر الحرام ركن است و هر كس عمداً آن را ترك كند حجّ او باطل مى شود.

مسأله 268- اگرچه ماندن تمام فاصله ميان طلوع صبح تا طلوع آفتاب در مشعر الحرام واجب است (و حتّى ماندن در شب عيد نيز بنابرا احتياط، واجب مى باشد) ولى هرگاه شب را به تنهائى در آنجا بماند براى صحيح بودن حجّ او كافى است، امّا همانطور كه گفتيم اگر عمداً باشد گناه كرده و يك گوسفند كفّاره دهد.

صفحه135

مسأله 269- براى چند طايفه جايز است مقدار مختصرى در مشعر توقّف كنند و سپس به منى بروند.

1- زنان. 2- بيماران. 3- پيرمردان. 4- تمام افراد معذور. به اين ترتيب كه كسانى كه عذرى دارند مقدارى از شب را در مشعر توقّف كنند، سپس از آنجا كوچ كرده به منى بروند; بنابراين پيرمردان، بيماران، كودكان و تمام اشخاصى كه براى پرستارى يا راهنمائى بايد همراه آنها باشند و آنها كه مى ترسند در ازدحام جمعيّت صبح روز عيد اذيّت شوند مى توانند شبانه (بعد از مقدارى توقّف در مشعر الحرام و ذكر خدا) به منى بروند و همان شب نيز رمى جمره عقبه كنند; ولى احتياط مستحب آن است كه قبل از نصف شب از مشعر حركت نكنند. و راهنمايان اگر بتوانند بعد از رساندن نفرات به مشعر براى وقوف بازگردند، احتياط آن است كه برگردند.

صفحه136

احكام وقوف در عرفات و مشعر

مسأله 270- همان گونه كه گفته شد هر يك از وقوف در «عرفات» و «مشعر» داراى دو قسم است:

1- وقوف اختيارى 2- وقوف اضطرارى.

«وقوف اختيارى عرفات» از حدود ظهر تا غروب آفتاب است.

«وقوف

اضطرارى عرفات» مقدارى - هرچند كم - از شب عيد است.

«وقوف اختيارى مشعر» از طلوع صبح روز عيد تا طلوع آفتاب است.

«وقوف اضطرارى مشعر» از طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد است.

البتّه «مشعر» وقوف اضطرارى ديگرى نيز دارد كه

صفحه137

مربوط به زنان و افراد ضعيف و بيمار است و آن، مقدارى از شب عيد مى باشد كه در آنجا توقّفِ كوتاهى مى كنند سپس از آنجا به منى كوچ مى كنند.

در اينجا احكام كسى كه همه اين وقوفها يا بعضى از آنها را درك كند مشروحاً مى آوريم.

1- كسى كه وقوف به عرفات و مشعر را هر دو در وقت اختيارى انجام دهد (يعنى از ظهر تا غروب روز عرفه در عرفات، و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب در مشعر الحرام باشد) مسلّماً حجّ او صحيح است.

2- كسى كه هيچيك از وقوفهاى اختيارى و اضطرارى كه در بالا گفته شد نه در مشعر و نه در عرفات درك نكند، چنين كسى حجّ او باطل است و بايد نيّت «عمره مفرده» كند، يعنى با همان احرامى كه دارد طواف و نماز و سعى به جا آورد و تقصير كند (و احتياطاً طواف نساء و نماز آن را نيز به جا آورد) و از احرام بيرون آيد، ولى بايد در سال آينده حجّ تمتّع را اعاده كند.

صفحه138

3- هرگاه «وقوف اضطرارى عرفه» را با «وقوف اختيارى مشعر» به جا آورد (يعنى روز نهم به عرفات نرسيده و تنها مقدارى از شب را در آنجا مانده، سپس در مشعر الحرام از طلوع صبح تا طلوع آفتاب وقوف كرده است، چنين كسى نيز حجّش صحيح و بلااشكال است.

4- كسى كه

«وقوف اختيارى عرفه» را با «اضطرارى مشعر» درك كند (يعنى بعد از ظهر عرفه تا غروب در عرفات بوده، ولى به علّتى بعد از طلوع صبح تا طلوع آفتاب در مشعر نمانده است، امّا مقدارى قبل از ظهر را در مشعر مانده است) چنين كسى نيز حجّش صحيح است.

5- كسى كه فقط «وقوف اختيارى عرفه» را درك كرده است (يعنى بعد از ظهر نهم تا غروب در عرفات بوده، امّا نتوانسته است در مشعر حتّى قبل از ظهر روز عيد مقدارى وقوف كند) چنين كسى نيز حجّش صحيح است (به هر علّت كه باشد.)

6- كسى كه تنها «وقوف اختيارى مشعر» را درك كرده(يعنى مطلقا به عرفات نرسيده، امّا در مشعرالحرام از طلوع صبح تا طلوع آفتاب توقّف نموده) حجّ او نيز صحيح است.

صفحه139

7- كسى كه «وقوف اضطرارى عرفات» را در شب عيد و «وقوف اضطرارى مشعر» را در پيش از ظهر عيد درك نموده، حق اين است كه حجّ او نيز صحيح مى باشد.

8- كسى كه فقط «وقوف اضطرارى مشعر» را درك كرده (يعنى تنها توانسته است خود را پيش از ظهر روز عيد به مشعر الحرام برساند) چنين شخصى حجّ او فوت شده و بايد نيّت عمره مفرده كند و بعد از انجام اعمال عمره مفرده از احرام بيرون آيد، و بايد حجّ تمتّع را در سال آينده اعاده كند.

9- كسى كه تنها وقوف اضطرارى عرفات را درك كند حجّ او نيز فوت شده و بايد مطابق صورت قبل عمل كند.

10- كسى كه هيچيك از وقوفهاى اضطرارى و اختيارى را درك نكند (يعنى بعد از ظهر روز عيد به آنجا برسد) حجّ او باطل

است و بايد طبق مسأله قبل عمل كند.

صفحه140

4- رمى جمره عقبه

مسأله 271- چهارمين واجب از واجبات حج، رمى «جمره عقبه» در روز عيد قربان است، منظور از آن، انداختن هفت عدد سنگ كوچك به محلّى است كه در آخر منى در طرف مكّه واقع شده، و آن را «جمره عقبه» مى نامند.(1)

مسأله 272- در رمى «جمره» چند چيز واجب است:

1- نيّت و قصد قربت و كافى است كه در دل قصد داشته باشد كه براى اطاعت فرمان خدا و انجام مناسك حج هفت سنگ كوچك به جمره مى زند و به زبان آوردن نيّت لازم نيست.

پاورقي

1- به گفته مرحوم صاحب جواهر - رضوان اللّه تعالى عليه - نام «جمره» از «جمار» گرفته شده كه در لغت به معنى سنگريزه است و در حقيقت جمره محلّ «جمار» و سنگريزه ها مى باشد. بايد توجّه داشت كه سه «جمره» داريم، «جمره اولى» و «جمره وسطى» و «جمره عقبه» كه آخرين آنها به طرف مكّه است.

صفحه141

2- تعداد ريگها بايد هفت عدد باشد (نه زياد بزرگ باشد و نه زياد كوچك، كافى است هر كدام به اندازه يك سر انگشت باشد.)

3- ريگها را يكى بعد از ديگرى بزند و اگر دو عدد يا بيشتر را با هم بزند كافى نيست، و يكى حساب مى شود.

4- بايد سنگها به جمره اصابت كند، حتّى اگر شك داشته باشد كافى نيست و هر كدام را شك كند بايد از نو بزند.

5- بايد ريگها را پرتاب كند نه اين كه روى جمره بگذارد، و اگر به كمك شخص يا چيز ديگرى به جمره بخورد كافى نيست (مثلاً اگر سنگى را كه او پرتاب كرده در

راه به كمك سنگى كه شخص ديگرى زده به جمره بخورد كافى نمى باشد) امّا اگر سنگ او به زمين يا اطراف جمره بخورد و از آنجا برخيزد و به جمره بخورد كافى است.

6- وقت زدن سنگها مابين طلوع آفتاب روز عيد و غروب آفتاب مى باشد، ولى همان طور كه گفتيم براى«زنان» و «پيرمردان» و كسانى كه از ازدحام روز عيد ترسان هستند، جايز است شب عيد رمى جمره كنند.

صفحه142

7- سنگريزه ها سه شرط دارد:

«اوّل» اين كه سنگ باشد نه كلوخ و گِل يا چيز ديگر.

«دوم» آن كه آنها را از «حرم» جمع كند (بايد توجّه داشت كه تمام مشعر الحرام و منى در داخل حرم قرار دارد امّا عرفات خارج از حرم است) ولى بهتر آن است كه همان شب عيد كه در مشعر الحرام است ريگها را از آنجا جمع آورى كند، جمع آورى از «منى» و «مكّه» نيز مانعى ندارد.

«سوم» اين كه سنگريزه ها «بِكر» باشد، يعنى قبلاً خودش يا ديگرى از آنها براى رمى جمرات استفاده نكرده باشد.

بنابراين از سنگهائى كه دور جمره افتاده و از آن استفاده كرده اند نمى توان استفاده كرد. ولى اگر در غير آنجا سنگهائى ببيند و شك كند آيا از آن استفاده شده يا نه؟ مى تواند از آنها در رمى استفاده كند.

صفحه143

بايد توجّه داشت تعداد سنگريزه هاى مورد نياز او براى سه روز 49 عدد مى باشد (و اگر ناچار باشد روز سيزدهم را بماند 70 عدد سنگ لازم است) كه بهتر است شب عيد آنها را از مشعر جمع كرده و در كيسه اى با خود بياورد، ولى چون ممكن است بعضى

از آنها به جمره نخورد سزاوار است تعداد بيشترى جمع آورى كند.

مسأله 273- احتياط واجب آن است كه آنها را از مساجد آنجا جمع آورى نكند.

مسأله 274- رمى جمره را مى توان پياده يا سواره انجام داد، و با دست راست يا چپ تفاوت نمى كند، در پرتاب كردن آن نيز طرز خاصّى واجب نيست، وضو داشتن نيز شرط آن نمى باشد، هرچند بهتر است پياده و با وضو باشد، و در آن حال، دعا و ثناى پروردگار گويد، و با دست راست رمى كند.

مسأله 275- رمى كردن در شب جايز نيست، مگر براى زنان و بيماران و كسانى كه از ازدحام در روز مى ترسند، يا كسانى كه روزها گرفتار كار حجّاج هستند و توانائى رمى در روز را ندارند (فرق نمى كند كه در شب قبل رمى كنند يا شب بعد از آن.)

صفحه144

مسأله 276- جمره عقبه و ساير جمرات را از هر طرف كه بخواهد مى تواند رمى كند، هرچند مطابق مشهور مستحبّ است هنگام رمى جمره عقبه پشت به قبله و رو به جمره باشند، امّا در جمرات ديگر مستحبّ است شخص رمى كننده رو به قبله بايستد.

مسأله 277- هرگاه در عدد سنگهائى كه زده است شك كند بنا را بر كمتر مى گذارد، و آنچه را كه شك دارد به جا مى آورد، و اگر يقين كند كه كمتر به جا آورده، چنانچه موالات به هم نخورده باقيمانده را به جا مى آورد، و اگر موالات به هم خورده، احتياط آن است كه آن را تكميل كرده، سپس از نو هفت سنگ بزند.

مسأله 278- هرگاه كسى از روى فراموشى يا ندانستن

صفحه145

مسأله،

رمى جمره را ترك كند لازم است، تا روز سيزدهم هر وقت يادش آمد يا متوجّه مسأله شد قضا نمايد، و بهتر اين است آنچه را مربوط به قضاى روز قبل است پيش از ظهر به جا آورد، و وظيفه همان روز را بعد از ظهر; ولى مانعى ندارد هر دو را در يك وقت به جا آورد (اوّل قضاى روز گذشته، سپس وظيفه همان روز را به جا مى آورد.)

مسأله 279- اگر بعد از بازگشت از منى به مكّه متوجّه شد كه رمى جمره را به جا نياورده بايد به منى بازگردد و آن را به جا آورد، ولى اگر روز سيزدهم بگذرد بايد آن را در سال آينده خودش در همان ايّام قضا كند، و اگر نمى تواند كسى را نائب بگيرد كه براى او قضا كند.

مسأله 280- اگر كسى عمداً رمى جمره را ترك كند گناه كرده، ولى حجّ او باطل نمى شود و بايد مطابق مسأله قبل عمل كند.

مسأله 281- در روز يازدهم و دوازدهم، كه رمى هر سه جمره واجب است، بايد ترتيب را در ميان جمرات رعايت كند; يعنى اوّل «جمره اولى» بعد «جمره وسطى» و سپس «جمره عقبه» را كه آخرين جمره است سنگ مى زند (اين مربوط به روز يازدهم و دوازدهم است; ولى روز دهم يعنى روز عيد فقط جمره عقبه را رمى مى كند.)

صفحه146

مسأله 282- هرگاه ترتيب را در رمى جمرات رعايت نكرد بايد برگردد و طورى به جا آورد كه ترتيب حاصل شود، امّا اگر چهار سنگ يا بيشتر را به هر كدام به ترتيب زده باشد بر مى گردد و باقيمانده را به

ترتيب مى زند، و اگر كمتر از چهار سنگ زده از اوّل شروع كند و هفت سنگ بزند، و اگر از يكى از جمرات سه سنگ يا كمتر را ترك كرده فقط همان را تكميل مى كند، و چيز ديگرى بر او واجب نيست.

مسأله 283- اگر از روى عمد ترتيب را رعايت نكرد احتياط واجب آن است كه برگردد و از آغاز شروع كند و فرقى ميان چهار سنگ يا كمتر از آن نيست.

مسأله 284- احتياط واجب آن است كه در رمى جمره «موالات» را رعايت كند; يعنى سنگها را پى در پى و با فاصله كمى به جمره بزند، ولى چنانكه گفتيم اگر چهار سنگ را پشت سر هم زده باشد و بقيّه را از روى فراموشى يا عدم اطّلاع ترك نمايد مانعى ندارد كه بقيّه را بعداً بزند هرچند موالات به هم خورده باشد.

صفحه147

مسأله 285- همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد كسانى كه به واسطه عذر نمى توانند در روز رمى كنند بايد در شب آن را به جا آورند، و اگر در شب هم از آن عاجز باشند، يا خوف خطر و ضررى باشد، بايد كسى را نائب كنند كه در روز به جاى آنها سنگها را بزند.

مسأله 286- اين روزها طبقه دوم براى جمرات ساخته اند، ظاهر اين است كه به هنگام ازدحام مانعى ندارد از طبقه دوم رمى كند.

5- قربانى

مسأله 287- دومين واجب منى، قربانى است و از همه بهتر شتر و متوسط آن گاو و كمترين آن گوسفند است و تنها

بر كسانى واجب است كه حجّ تمتّع به جا مى آورند و بر غير آنها واجب نيست.

صفحه148

مسأله 288-

احتياط واجب آن است كه يك قربانى فقط براى يك نفر باشد، حتّى در حال ضرورت. و اگر چند نفر فقط قادر بر يك قربانى باشند احتياط آن است كه هم قربانى كنند و هم روزه اى را كه بعداً اشاره خواهيم كرد به جا آورند. ولى در قربانيهاى مستحب كه روز عيد قربان انجام مى شود مانعى ندارد عدّه اى يك قربانى كنند هر چند هفتاد نفر باشند.

مسأله 289- بهتر است قربانى را روز عيد ذبح كنند; ولى تأخير آن تا روز سيزدهم نيز جايز است.

مسأله 290- اگر به خاطر عذرى و يا بدون عذر و از روى عمد قربانى را تأخير انداخت واجب است تا آخر ذى الحجّه انجام دهد و اگر انجام نداد بايد نائب بگيرد تا سال بعد در همان ايّام عيد و در همانجا انجام دهد.

مسأله 291- حيوان قربانى بايد شرايط زير را داشته باشد، از نظر سن، شتر قربانى حدّاقل 5 سال تمام، و گاو 2 سال تمام و گوسفند يك سال تمام داشته باشد. (بنا بر احتياط واجب.)

صفحه149

2- چشم آن سالم باشد و گوش آن بريده نباشد و دست و پاى آن نيز لنگ نباشد. (لنگى مختصر عيب ندارد) شاخ درونى آن شكسته نباشد. امّا اگر شاخ بيرونى شكسته باشد ضررى ندارد.

مسأله 292- هرگاه گوش حيوان را براى نشانه و علامت مقدارى چاك داده يا سوراخ كرده، يا كمى از آن بريده باشند ضررى ندارد.

مسأله 293- چنانچه نوعى از آن حيوانات در اصل خلقت بى شاخ يا بى دم يا بدون گوش باشد ضررى براى قربانى ندارد.

مسأله 294- حيوان خصىّ و اخته شده (حيوانى كه تخم آن را

كشيده باشند) براى قربانى جايز نيست; ولى اگر آن را كوبيده يا رگ آن را از كار انداخته باشند اشكالى ندارد.

صفحه150

مسأله 295- شرط سوم اين است كه آن حيوان لاغر نباشد، همين اندازه كه مردم بگويند لاغر نيست، كافى است، بلكه اگر ظاهراً لاغر است ولى بر كليه هاى آن مقدارى چربى وجود داشته باشد كفايت مى كند.

مسأله 296- بعيد نيست قول فروشنده در مورد سنّ حيوان يا اخته نبودن و ساير امور پنهانى، كه خريدار نمى تواند آن را تشخيص دهد، مقبول باشد.

مسأله 297- هرگاه حيوانى را كه به ظاهر چاق است خريدارى كرد و بعد از ذبح كردن يا بعد از خريدن و پرداخت وجه و قبل از ذبح معلوم شد لاغر است، كافى است. همچنين اگر به گمان اين كه لاغر است خريدارى كرد و بعد معلوم شد چاق است كفايت مى كند، خواه قبل از ذبح باشد يا بعد از ذبح.

مسأله 298- هرگاه حيوانى را كه به ظاهر ناقص نيست خريدارى كرد و بعد از ذبح و يا بعد از خريدارى و پرداخت پول فهميد كه ناقص است آن حيوان كفايت مى كند، هرچند احتياط مستحب آن است كه به آن حيوان قناعت نكند.

صفحه151

مسأله 299- مستحبّ است قربانى را سه قسمت كند. يك سوم آن را براى خود بردارد و يك سوم را در راه خدا صدقه بدهد و يك سوم را به دوستان و مؤمنان هديه نمايد; ولى دادن بخشى از آن به فقرا واجب است; امّا خوردن چيزى از آن واجب نمى باشد.

مسأله 300- هرگاه در منى مستحقّينى نباشند مى توان گوشت قربانى را به خارج از منى و

حتّى خارج از حجاز برد و به فقراى مسلمين رساند، امّا وكالت گرفتن از بعضى از مستحقّين و يا مؤمنين براى قبول كردن سهم فقرا و يا سهم هديه مؤمنان و رها كردن در آنجا، هرچند مطابق احتياط است، امّا واجب نيست. همانگونه كه خوردن از آن نيز واجب نيست، هرچند موافق احتياط است.

مسأله 301- لازم نيست تقسيم به سه قسمت، به طور مساوى باشد.

صفحه152

مسأله 302- احتياط آن است كه تا افراد نيازمند در منى پيدا شوند گوشت قربانى را از منى خارج نكنند و در صورتى كه پيدا نشود، جايز است.

مسأله 303- گوشت قربانى را به همه فقراء مسلمين اعم از شيعه و اهل سنّت مى توان داد; ولى دادن به غير مسلمانان و ناصبيها اشكال دارد.

مسأله 304- هرگاه تا موقع بازگشت از مراسم حج دسترسى به قربانى پيدا نكند، ولى پول قربانى داشته باشد آن را نزد شخص مطمئنّى مى گذارد كه تا پايان ذى الحجّه گوسفندى خريدارى كرده و براى او قربانى كند اگر ممكن است در منى و اگر ممكن نيست در خود مكّه، و چنانچه تا پايان ذى الحجّه ممكن نشود بايد در ذى الحجّه سال آينده قربانى كند و اگر شخص مطمئنّى در آنجا نيابد مى تواند در سال آينده از بعضى از حجّاج مطمئن خواهش كند كه از طرف او خريدارى كرده، قربانى كند.

مسأله 305- احتياط آن است كه قربانى كننده، پوست حيوان قربانى و مانند آن را نفروشد و اگر براى استفاده خود نگهدارد، به اندازه پول آن به فقرا دهد.

صفحه153

مسأله 306- قربانى كردن در قربانگاههاى موجود كافى است، هرچند معروف اين است كه در حال حاضر

همه آنها در خارج از محدوده منى است، و لازم نيست مخفيانه در گوشه اى از منى قربانى كنند يا براى روزهاى بعد بگذارند.

مسأله 307- مسلمانان بايد كارى كنند كه از گوشتهاى قربانى استفاده شود و از بين نرود و مجبور به دفن كردن يا سوزاندن آن نشوند، زيرا اين كار اسراف است و حرام و مخالف دستورهاى اسلام است. و چنانچه مستحقّينى در منى يافت نشوند بايد آن را به ساير كشورها برد و به فقرا و مؤمنان داد و چنانچه هزينه اى براى اين كار لازم باشد بايد حكومت اسلامى يا مردم آن را بپردازند.

مسأله 308- استفاده از وسايل ماشينى براى ذبح حيوانات مانعى ندارد; ولى شرايط شرعى ذبح، مانند رو به قبله بودن و بسم اللّه گفتن و غير آن بايد رعايت شود (چنان كه در توضيح المسائل اشاره كرده ايم).

صفحه154

مسأله 309- چنانچه بعد از تلاش و كوشش لازم راهى براى استفاده از گوشتهاى قربانى پيدا نشود و مجبور به نابود كردن آنها شوند در اين صورت بايد موقّتاً از قربانى كردن در منى صرف نظر كرد و پول آن را كنار گذاشت تا هنگام بازگشت در محلّ خود قربانى كند و طبق دستور آن عمل نمايد. و اگر مسؤولين سازمانهاى مورد اعتماد بپذيرند كه قربانى را طبق آداب شيعه در آنجا ذبح كرده و گوشت آن را براى محرومين مناطق ديگر بفرستند، قربانى در منى اولويّت دارد.

مسأله 310- در فرض مسأله قبل بايد قربانى را در باقيمانده ذى الحجّه انجام دهد و يا اگر بازگشت او به طول مى انجامد نائب بگيرد. و چنانچه در ماه ذى الحجّه آن سال موفّق

نشد بايد در ايّام عيد قربان سال آينده انجام دهد.

مسأله 311- قربانى را مى توان شخصاً ذبح نمود يا به ديگرى نيابت داد و در هر صورت نيّت را خود حاجى مى كند و لازم نيست نائب دقيقاً شناخته شده باشد، بلكه شناخت او اجمالاً كافى است. و نيز لازم نيست ذبح كننده شيعه باشد، بلكه تمام كسانى كه ذبيحه آنها پاك و حلال است مى توانند ذبح كنند; هرچند شيعه بودن بهتر است.

صفحه155

مسأله 312- لازم نيست وكيل نام كسى را كه براى او قربانى مى كند بر زبان جارى سازد (هرچند نام بردن بهتر است) حتّى اگر از روى اشتباه نام شخص ديگرى را ببرد ضرر ندارد و براى موكّل اصلى واقع مى شود.

6- تقصير

مسأله 313-واجب است حاجى بعد از قربانى كردن مقدارى از موى سر خود را كوتاه كند يا تمام آن را بتراشد و اگر دفعه اوّل حجّ او باشد تراشيدن بهتر است; ولى واجب نيست و با اين عمل از احرام بيرون مى آيد، يعنى پوشيدن لباس دوخته و ساير محرّمات احرام بر او مباح مى شود به استثناى بوى خوش و زن كه در اعمال بعد (چنان كه خواهد آمد) بر او حلال مى شود.

صفحه156

مسأله 314- براى كسانى كه موهاى خود را گره زده يا با موادّى چسبانيده اند احتياط واجب آن است كه سر خود را بتراشند و براى كسانى كه دفعه اوّل حجّ آنها است احتياط مستحب تراشيدن است، ولى قناعت به كوتاه كردن مقدارى از موى سر نيز جايز است. و براى دفعات بعد در ميان اين دو كار مخيّر است; البتّه مسأله تراشيدن موى سر مخصوص

مردان است و در مورد زنان تراشيدن موى سر جايز نيست و تنها كوتاه كردن مقدارى از آن واجب است.

مسأله 315- كوتاه كردن ناخن همراه كوتاه كردن موى سر براى مردان و زنان خوب است; ولى بنا بر احتياط واجب به كوتاه كردن ناخن قناعت نكنند.

مسأله 316- واجب است وظايف سه گانه منى را از روى ترتيب انجام دهد; يعنى اوّل: رمى جمره عقبه، دوّم: قربانى، سوّم: تراشيدن سر يا كوتاه كردن مقدارى از موى آن و ناخن، و هرگاه از روى نادانى يا فراموشكارى بر خلاف اين ترتيب انجام دهد، عمل او صحيح است; حتّى اگر عمداً آن را رعايت نكند گناه كرده امّا چيزى بر او نيست، و تأخير در تراشيدن يا كوتاه كردن موى سر و ناخن تا آخر روز دوازدهم مانعى ندارد، ولى احتياط آن است كه در شب اين كار انجام نشود.

صفحه157

مسأله 317- واجب است تراشيدن يا كوتاه كردن مو قبل از طواف حج بوده باشد و اگر طواف را عمداً قبل از تقصير انجام دهد بايد طواف را بعد از تقصير اعاده كند. يك گوسفند نيز كفّاره بدهد. امّا اگر طواف را از روى فراموشى يا نادانى مقدّم داشته كفّاره ندارد. ولى احتياط واجب آن است كه طواف را بعد از تقصير اعاده كند.

مسأله 318- لازم نيست انسان خودش موى سر را كوتاه كند، اگر به ديگرى هم دستور اين كار را بدهد كافى است خواه شيعه باشد يا سنّى و در هر حال خودش بايد نيّت كند كه مثلاً براى حَجّة الاسلام واجب تقصير مى كنم قربة الى اللّه.

صفحه158

مسأله 319- واجب است تراشيدن يا كوتاه كردن مو در

منى باشد و كسى كه از روى عمد يا نادانى و فراموشى در منى تقصير نكرد واجب است به منى برگردد و اين وظيفه را انجام دهد. و اگر نمى تواند برگردد يا مشقّت شديد دارد در هر جا كه هست انجام دهد. و احتياط واجب آن است كه اگر مى تواند، موى خود را به منى بفرستد. و مستحبّ است در آنجا دفن كنند.

مسأله 320- جايز نيست افرادى كه تقصير نكرده اند و محرم هستند سر ديگرى را بتراشند يا كوتاه كنند، بلكه بايد اوّل خودشان تقصير كنند بعد درباره ديگرى انجام دهند.

مسأله 321- كسى كه مى داند اگر سرش را بتراشد زخمى مى شود (و زخمى كردن بدن در حال احرام خلاف احتياط است) احتياط آن است كه اوّل مقدارى از موى سر را كوتاه كند سپس سرش را بتراشد

صفحه159

7 تا 11- واجبات پنجگانه مكّه

مسأله 322- بعد از انجام اعمال سه گانه «منى» واجب است حاجى براى انجام باقى مانده اعمال حج به مكّه بازگردد و اعمال مكّه را كه پنج چيز است انجام دهد و آنها عبارتند از:

1- «طواف حج» كه آن را «طواف زيارت» نيز مى نامند.

2- «نماز طواف زيارت».

3- «سعى بين صفا و مروه».

4- «طواف نساء».

5- «نماز طواف نساء».

اين پنج واجب را به همان كيفيّت كه در عمره تمتّع بيان كرديم بدون هيچ تفاوت به جا مى آورد، مگر در نيّت كه اينجا بايد به نيّت طواف حج و نماز و سعى آن باشد يا به نيّت طواف نساء و نماز آن.

مسأله 323- حاجى مى تواند بعد از اعمال منى بلافاصله در روز عيدِ قربان به مكّه برود و اعمال بالا را در همان

روز انجام دهد. و بهتر است كه از روز يازدهم تأخير نيندازد، و اگر تأخير انداخت از روز سيزدهم نگذرد، ولى بعيد نيست كه تا آخر ذى الحجّه نيز بتواند اين اعمال را انجام دهد، هرچند احتياط مستحب عدم تأخير از روز سيزدهم است.

صفحه160

مسأله 324- اعمال مكّه، يعنى طواف زيارت و نماز، و سعى، و طواف نساء، و نماز آن، را بايد بعد از اعمال منى به جا آورد; ولى چند طايفه مى توانند قبل از رفتن به عرفات آنها را به جا آورند:

1- زنهايى كه ترس دارند كه هنگام برگشتن از منى گرفتار عادت ماهانه يا مسأله وضع حمل گردند و نتوانند بمانند تا پاك شوند.

2- بيمارانى كه نتوانند در ازدحام جمعيّت طواف و سعى را به جا آورند.

3- پيرمردان يا پيرزنانى كه از انجام اين اعمال هنگام بازگشت از منى به خاطر زيادى جمعيّت عاجز باشند يا خوف خطر يا ضرر داشته باشند.

صفحه161

4- تمام كسانى كه مى دانند بعد از مراجعت قادر به انجام اين اعمال نيستند و يا فوق العاده به زحمت مى افتند. (و فرقى ميان طواف نساء و طواف حج در اين مسأله نيست.)

مسأله 325- در مواردى كه اين اعمال را مقدّم مى دارد احتياط واجب آن است كه محرم به احرام حج شود، سپس آنها را انجام دهد.

مسأله 326- اگر بيمار بعد از بازگشت از «منى» بهبودى يابد، يا زن پاك باشد، و توانايى بر طواف و سعى پيدا كنند، احتياط واجب آن است كه اعاده نمايند.

مسأله 327- طواف نساء بر مرد و زن و پير و جوان و متأهّل و مجرّد و حتّى كودكان مميّز و خنثى واجب

است، و بدون آن زن بر مرد و مرد بر زن حلال نمى شود; بلكه احتياط واجب آن است كه اگر كودك غير مميّز را به حج آورند و محرم كنند ولىّ او همراه او طواف نساء را به جا آورد.

صفحه162

مسأله 328- در عمره حجّ تمتّع طواف نساء واجب نيست، ولى در حجّ تمتّع و عمره مفرده طواف نساء واجب است.

مسأله 329- هرگاه زنى طواف حج و طواف نساء را به جا نياورده، گرفتار عادت ماهانه شود و پيش از پاك شدن ناچار به رفتن از مكّه باشد (مثل اين كه كاروان مهلت نمى دهد تا پاك شود) لازم است براى طواف حج و نماز آن نايب بگيرد، سپس خودش سعى را به جا آورد، و بعد براى طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد. (همچنين كسان ديگرى كه به خاطر بيمارى يا عذر ديگر قادر به انجام طواف و سعى نباشند بايد نايب بگيرند.)

مسأله 330- طواف نساء را نمى توان بلافاصله بعد از طواف حج و قبل از سعى به جا آورد، بلكه بايد بعد از اتمام سعى به جا آورده شود; ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله، آن را قبل از سعى به جا آورد صحيح است.

صفحه163

مسأله 331- با انجام اعمال سه گانه منى و اعمال مكّه آنچه در احرام براى حاجى حرام بود در سه مرحله حلال مى شود:

1- بعد از تراشيدن سر يا كوتاه كردن موى آن تمام آنچه حرام بود حلال مى شود; مگر بوى خوش و زن.

2- بعد از طواف زيارت و نماز طواف و سعى صفا و مروه بوى خوش حلال مى شود.

3- بعد از طواف

نساء و نماز آن، زن نيز بر او حلال مى گردد.

12- توقّف شبانه در منى

(بيتوته در منى)

مسأله 332- واجب است حاجى شب يازدهم و دوازدهم را در منى بماند (و در بعضى از مواقع، شب سيزدهم نيز واجب مى شود) و اگر در اين دو شب در غير منى باشد بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و احتياط واجب آن است كه براى هر شب يك گوسفند بدهد.

صفحه164

مسأله 333- كافى است نيمى از شب را در آنجا بماند خواه نيمه اوّل باشد يا دوم.

مسأله 334- مانعى ندارد كه حاجى شب يازدهم بعد از نيمه شب براى انجام اعمال مكّه به مكّه بيايد و يا همان روز عيد بعد از انجام اعمال سه گانه منى به مكّه بيايد و تا نيمه شب بازگردد.

مسأله 335- بيتوته در منى نيز مانند ساير اعمال حج، نيّت و قصد قربت مى خواهد و كافى است در قلبش نيّت كند كه براى انجام حجّ تمتّع از حَجّة الاسلام يا حجّ مستحب شب را در منى مى مانم.

مسأله 336- هرگاه كسى از روى اضطرار و ناچارى از بيتوته در منى خوددارى كند گناهى بر او نيست، كفّاره هم ندارد و حجّ او صحيح است.

مسأله 337- چند طايفه از بيتوته در منى معاف هستند: 1- پيرمردان و پيرزنان و بيماران و پرستاران آنها كه ماندن در منى براى آنها مشقّت شديد دارد.

صفحه165

2- مسؤولان و خدمه كاروانهادر صورتى كه ناچار باشند براى حلّ مشكلات زوّار به مكّه بيايند.

3- كسانى كه از ازدحام جمعيّت هنگام بازگشت عمومى خوف ضرر يا خطر دارند.

4- كسانى كه در مكّه در تمام شب مشغول انجام اعمال طواف يا عبادت ديگرى باشند و جز

براى ضروريّات خود، كار ديگرى انجام ندهند.

5- كسانى كه براى انجام مناسك به مكّه آمده و قبل از طلوع فجر به منى بازگردند.

مسأله 338- بيتوته كردن در دامنه كوههاى اطراف منى (مخصوصاً در موقع ازدحام) مانعى ندارد (همچنين در دامنه كوههاى اطراف مشعر به هنگام وقوف در مشعر در شب عيد، ولى در دامنه كوههاى «مأزمين» كه در آغاز مشعر قرار دارد و خارج از حدود مشعر است، جز در موقع ازدحام و ضرورت اشكال دارد.)

صفحه166

مسأله 339- سه طايفه بايد شب سيزدهم را نيز در منى بمانند و در روز سيزدهم جمرات سه گانه را (بنا بر احتياط واجب) رمى كنند:

1- كسى كه در احرام خود مرتكب صيد حيوانى شده.

2- كسى كه در احرام با زن نزديكى كرده باشد.

3- كسى كه روز دوازدهم از منى كوچ نكند تا آفتاب غروب كند و شب فرا رسد.

در اين سه صورت ماندن شب سوم در منى واجب است، و در غير اين سه صورت مى تواند روز دوازدهم به مكّه بازگردد.

مسأله 340- بازگشت از منى در روز دوازدهم بايد بعد از اذان ظهر باشد، ولى كسانى كه در روز سيزدهم كوچ مى كنند قبل از ظهر جايز است.

13- رمى جمرات در روزهاى 11 و 12

مسأله 341- همانگونه كه قبلاً گفته شد يكى از واجبات حج، رمى هر سه جمره در روزهاى يازدهم و دوازدهم است به ترتيبى كه گفته شد

صفحه167

مصدود و محصور

(كسانى كه به خاطر مانعى از ادامه اعمال حج يا عمره بازمانده اند)

مسأله 342- «مصدود» به كسى گفته مى شود كه شخصى (خواه دشمن يا مأموران دولت) او را بعد از احرام براى عمره يا حج، از انجام اعمال بازدارد و «محصور» به كسى گفته مى شود كه بر اثر بيمارى و امثال آن نتواند اعمال حج يا عمره را به جا آورد.

مسأله 343- كسى كه محرم به احرام «حج» يا «عمره» شود و دشمنى يا فرد ديگرى مانند عمّال دولت يا سارقين يا غير آنها او را از رفتن به مكّه بازدارند، و راه ديگرى براى رفتن به مكّه نداشته باشد، و يا اگر راهى باشد هزينه آن را ندارد، در همانجا يك قربانى مى كند، و از احرام بيرون مى آيد و احتياط آن است كه قربانى را به قصد بيرون آمدن از احرام انجام دهد، و نيز احتياط آن است كه موى سر خود را كوتاه كند، و اگر دسترسى به قربانى پيدا نكرد همانجا «نيّت» خارج شدن از احرام مى كند، و احتياط آن است به جاى قربانى ده روز، روزه بگيرد (آن گونه كه در «مسأله 347» گفته مى شود و اگر به آن صورت نتوانست روزه بگيرد تمام آن را در بازگشت روزه بگيرد.)

صفحه168

مسأله 344- مصدود شدن حاصل مى شود به جلوگيرى از آمدن به مكّه، و يا آمدن به مكّه و ممنوع شدن از انجام همه اعمال حج بر اثر زندان و

بازداشت و هر عامل ديگر، و يا ممنوع شدن از وقوف به عرفات و مشعر، امّا اگر تنها از انجام اعمال منى ممنوع گردد نائب براى رمى و قربانى مى گيرد، سپس موى سر را مى تراشد يا كوتاه مى كند و از احرام بيرون مى آيد، و بقيّه اعمال مكّه را شخصاً انجام مى دهد; و اگر وقوفها را انجام داده و فقط از انجام اعمال منى و اعمال مكّه ممنوع شود، براى رمى و قربانى نائب بگيرد سپس خودش تقصير مى كند، و بعد براى اعمال مكّه نائب بگيرد. و در تمام اين صورتها حجّ او صحيح است، و از احرام بيرون مى آيد; مگر در جايى كه ممنوع از ورود به مكّه يا انجام وقوف به عرفات و مشعر گردد، و به تعبير ديگر از به جا آوردن اعمالى كه با ترك آنها (حتّى بدون عمد) حج باطل مى شود، ممنوع گردد كه در اين صورت اگر قبلاً مستطيع بوده يا استطاعت او تا سال آينده باقى بماند حج بر او واجب مى شود و الاّ حج بر او واجب نيست.

صفحه169

مسأله 345- «محصور»، يعنى كسى كه بر اثر بيمارى يا مجروح شدن يا شكستگى اعضاء و مانند آن نتواند اعمال حج و عمره را به جا آورد، داراى چهار حالت است:

1- محرم به احرام عمره مفرده باشد، ولى بر اثر بيمارى و مانند آن مجبور است به وطن بازگردد، يا در همان جا بسترى شود، و قادر به انجام اعمال عمره نيست، چنين كسى بايد پول يك قربانى را به مكّه بفرستد و با دوستان خود قرار بگذارد كه در فلان روز

و فلان ساعت در مكّه براى او قربانى كنند، سپس در همان موعد معيّن تقصير مى كند و از احرام بيرون مى آيد، و همه چيز براى او حلال مى شود مگر زن، تا زمانى كه حالش خوب شود و عمره مفرده به جا آورد، و اگر حالش خوب شد و نتوانست عمره به جا آورد، نائب مى فرستد، و در صورتى كه كسى نباشد كه براى او در مكّه قربانى كند در همان جا كه هست قربانى مى كند و از احرام خارج مى شود و اگر آن هم ممكن نشد، در بازگشت به وطن قربانى مى كند، و مطابق دستور بالا عمل مى نمايد.

صفحه170

2- هرگاه محرم به احرام «عمره از حجّ تمتّع» باشد، مانند مسأله قبل عمل مى كند (بنا بر احتياط واجب) و اگر حجّ او واجب بوده بايد سال بعد به جا آورد.

3- هرگاه محرم به احرام حجّ تمتّع (از مكّه) شده باشد و بر اثر يكى از اين موانع نتواند هيچ يك از وقوف به «عرفات» يا «مشعر» را به جا آورد، در اين صورت پول يك قربانى به وسيله دوستان خود به منى مى فرستد تا در روز عيد (يا بعد از آن تا سيزدهم ماه) براى او قربانى كنند و در آن روز و ساعتى كه با دوستان خود قرار داده تقصير مى كند، و از احرام بيرون مى آيد، و همه چيز بر او حلال مى شود جز زن (بنا بر احتياط واجب) كه بايد در سال آينده حج به جا آورد تا بر او حلال شود، يا قبل از فرا رسيدن سال آينده عمره مفرده به

جا آورد، و اگر نمى تواند نائب مى فرستد.

صفحه171

چنين كسى اگر حج بر واجب بوده بايد سال آينده حجّ واجب را به جا آورد.

4- هرگاه يكى از دو وقوف را درك كند حجّ او صحيح است و براى بقيّه اعمال، هرچه را بتواند خودش به جا مى آورد و هرچه را نتواند نائب مى گيرد.

مسأله 346- هرگاه بيمار بهبودى يابد و بتواند خود را به حج برساند و لا اقل يكى از دو وقوف را درك كند بايد برود و بقيّه اعمال را نيز به جا آورد.

صفحه172

مسائل متفرّقه حج

مسأله 347- كسى كه نه قربانى دارد و نه پول آن، واجب است به جاى قربانى ده روز روزه بگيرد; سه روز پى در پى در ايّام حج (روزهاى هفتم و هشتم و نهم ذى الحجّه) و هفت روز پس از بازگشت به وطن، و اگر نتوانست روز هفتم را روزه بگيرد، هشتم و نهم را پشت سر هم روزه بگيرد و يك روز هم بعد از سيزدهم، و اين سه روز بايد در ماه ذى الحجّه باشد (و مسافر بودن ضررى به آن نمى زند) امّا هفت روز بعد را مى تواند در ماههاى ديگر به جا آورد، خواه پى در پى باشد يا نه.

مسأله 348- هرگاه كسى عمره تمتّع را به جا آورد و از احرام بيرون آيد و بخواهد از انجام مراسم حج خوددارى كند اگر به علّت بيمارى يا مانع ديگرى باشد گناهى ندارد، و اگر سال اوّل استطاعت او بوده، معلوم مى شود مستطيع

به حج نبوده است، و اگر حج قبلاً بر او واجب شده بايد سال ديگر حجّ تمتّع را به طور

كامل انجام دهد.

صفحه173

امّا اگر بدون عذر از انجام حج منصرف شود گناه كرده (خواه حجّ واجب باشد يا مستحب) و چيز ديگرى بر او نيست و بايد در سال ديگر حجّ واجب خود را انجام دهد و در هر حال احتياط واجب آن است كه طواف نساء و نماز آن را به جا آورد.

مسأله 349- كشتن زنبور و حشرات ديگر، مانند مگس و پشه، در حال احرام جايز نيست (بنا بر احتياط واجب) و اگر عمداً آنها را بكشد كفّاره دارد و كفّاره آن مقدارى غذا است (مثلاً يك نان به فقير مى دهد) امّا اگر اين حشرات موجب اذيّت و آزار او شود كشتن آنها جايز است و كفّاره ندارد.

مسأله 350- كسى كه عمره تمتّع را به جا مى آورد واجب است در مكّه بماند تا مراسم حج را انجام دهد (خواه حجّ واجب باشد يا مستحب) و در صورتى مى تواند از مكّه خارج شود كه اطمينان داشته باشد مى تواند بازگردد و حج را به جا آورد، بنابراين رفتن به نقاط نزديك، مانند غار حرا و امثال آن، كه مشكلى در امر حج ايجاد نمى كند مانعى ندارد، همچنين خدمه كاروانها و غير آنها مى توانند براى انجام كارهاى ضرورى به جدّه يا مدينه و غير آن بروند، به شرط آن كه مطمئن باشند بموقع براى انجام مراسم حج باز مى گردند. و احتياط واجب آن است كه وقتى مى خواهند خارج شوند محرم به احرام حج شوند و تا موقع انجام اعمال حج در احرام بمانند; امّا اگر اين كار موجب مشقّت است مى توانند بدون احرام خارج شوند.

صفحه174

مسأله 351- هرگاه

براى انجام كارى بعد از اتمام عمره از مكّه خارج شود چنانچه در همان ماه برگردد احرام بر او واجب نيست (مثلاً در اوائل ماه ذى القعده عمره تمتّع را به جا آورده و از مكّه خارج شده و به جدّه يا جاى ديگر رفته و باز در همان ماه ذى القعده بازگشته است) امّا اگر در ماه بعد وارد شود بايد محرم گردد و دوباره عمره به جا آورد و همين، عمره تمتّع او حساب مى شود و احتياط آن است كه براى عمره سابق يك طواف نساء و نماز طواف به جا آورد.

صفحه175

مسأله 352- سوار ماشين سرپوشيده شدن در حال احرام در داخل شهر مكّه مانعى ندارد (خواه در روز باشد يا در شب) ولى لازم است در آن قسمتى كه از حرم بيرون است (يعنى آن طرف كه از مسجد تنعيم فراتر مى رود) احتياط كند.

صفحه176

احكام عمره مفرده

مسأله 353- عمره مفرده يكى از بهترين اعمال است و فضيلت بسيار دارد و از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه: «اَلْعُمرَةُ كَفّارَةٌ لِكُلِّ ذَنْب; عمره كفّاره تمام گناهان است (و پشت انسان را از بار گناه سبك مى كند.)»

مسأله 354- عمره را در هر ماهى از سال مى توان به جا آورد، ولى در ماه رجب از همه ماهها بهتر است و در اخبار اسلامى تأكيد بسيار درباره آن شده است.

مسأله 355- كسى كه توانائى بر عمره مفرده داشته باشد احتياط واجب آن است كه آن را به جا آورد، هرچند استطاعت و توانائى بر حج نداشته باشد، و يك مرتبه در عمر بيشتر واجب نيست، بنابراين كسانى كه حجّ نيابتى براى ديگران

به جا مى آوردند احتياط واجب آن است كه بعد از انجام عمل نيابت، عمره مفرده اى براى خودشان به جا آورند.

صفحه177

مسأله 356- هر كس به هر دليلى وارد مكّه شود بدون احرام جايز نيست وارد شود و بعد از احرام بايد عمره مفرده به جا آورد، و بدون آن از احرام خارج نمى شود، ولى چند گروه از اين حكم مستثنى هستند: رانندگان اتومبيل و خدمه كاروانها و تمام كسانى كه به طور مكرّر به خارج از مكّه (مانند جدّه و مدينه) رفت و آمد دارند، همچنين كسى كه عمره تمتّع يا عمره مفرده را به جا آورده و از مكّه خارج مى شود و در همان ماه قمرى به مكّه برمى گردد احرام و عمره بر او واجب نيست.

مسأله 357- در هر ماه يك عمره مستحبّ است; بنابراين اگر كسى در اواخر ماه رجب وارد مكّه شود و عمره مفرده را به جا آورد و بعداً ماه شعبان شروع شود مى تواند دوباره عمره مفرده اى به جا آورد، و امّا در همان ماه، دو عمره مفرده اشكال دارد و اگر كسى بخواهد در يك ماه بيش از يك عمره به جا آورد به قصد رجاء به جا مى آورد; يعنى به اميد اين كه مطلوب درگاه الهى باشد (نه به نيّت دستور قطعى).

صفحه178

مسأله 358- اعمال عمره مفرده هفت چيز است:

1- احرام از ميقات.

2- طواف خانه خدا (هفت دور).

3- نماز طواف.

4- سعى صفا و مروه.

5- تقصير (كوتاه كردن مو و ناخن).

6- طواف نساء.

7- نماز طواف نساء.

طرز به جا آوردن احرام و طواف و ساير اعمال بالا درست همان گونه است كه در همين

رساله قبلاً در مورد عمره حجّ تمتّع آمده است، با اين تفاوت كه در همه اينها نيّت عمره مفرده مى كند.

مسأله 359- براى عمره مفرده از هر يك از ميقاتهاى معروف مخصوصاً «مسجد شجره» (نزديك مدينه) مى توان احرام بست، و نيز جايز است از «ادنى الحلّ» يعنى اوّلين نقطه خارج از حرم محرم شود، و بهتر اين است كه براى عمره مفرده از يكى از سه محلّ زير: «حديبيّه» يا «جِعرانه» يا «تنعيم» كه نزد اهل مكّه معروف است احرام ببندد; ولى براى كسانى كه بعد از حج مى خواهند عمره مفرده به جا آورند آسانتر اين است كه به مسجد تنعيم بروند كه فعلاً داخل مكّه است و حدود هشت كيلومتر با مسجد الحرام فاصله دارد و از آنجا محرم شوند و چون داخل شهر است مى توانند با ماشين سرپوشيده حتّى در روز رفت و آمد كنند.

صفحه179

مسأله 360- كسانى كه از طريق جدّه براى عمره مفرده به مكّه مى آيند بايد از حديبيّه (كه فاصله آن با مكّه حدود 17 كيلومتر است) محرم شوند، و اگر از طريق مدينه بروند و در مسجد شجره محرم شوند از همه اينها بهتر است.

صفحه180

چند مسئله مهم و محلّ ابتلاء در حج و عمره

1- استفاده از ماشينهاى سرپوشيده در حال احرام در شبها يا بين الطّلوعين يا روزهاى كاملاً ابرى كه سايبان تأثيرى براى حفظ از آفتاب و باران و سرما ندارد جايز است.

2- لازم نيست طواف در فاصله بين مقام ابراهيم و خانه كعبه (حدود 13 متر) باشد; بلكه در تمام مسجدالحرام طواف جايز است. (مخصوصاً هنگام ازدحام جمعيّت) ولى در صورت امكان بهتر است از فاصله مزبور تجاوز نكند.

3- لازم نيست شانه

چپ در تمام حالات محاذى كعبه باشد; بلكه همين اندازه كه مطابق معمول، خانه كعبه را دور بزند، كافى است.

صفحه181

4- هرگاه جمعيّت طواف كننده بقدرى زياد است كه انسان را با فشار و بدون اختيار به پيش مى برد، ضررى براى طواف ندارد. و همين اندازه كه از آغاز، نيّت مى كند كه براى طواف به ميان جمعيّت برود كافى است.

5- محلّ نماز طواف واجب، پشت مقام ابراهيم است ولى اگر ازدحام جمعيّت زياد باشد مى توان عقب تر نماز خواند. مخصوصاً در موقعى كه جمعيّت طواف كننده بقدرى زياد است كه به پشت مقام ابراهيم مى رسد، نبايد اصرار بر خواندن نماز در پشت مقام داشت و كارهايى كه بعضى عوام مى كنند و مزاحم طواف كنندگان مى شوند صحيح نيست. (امّا نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجد مى توان خواند.)

6- سعى صفا و مروه در طبقه بالا جايز نيست; مگر اين كه ازدحام بقدرى زياد باشد كه سعى در طبقه پائين مشقّت شديد داشته باشد.

7- هنگام سعى صفا و مروه كافى است مقدارى از سربالايى صفا و مروه را طى كند و لازم نيست به قسمت لخت كوه برسد و پاى خود را به آن بچسباند (سربالايى مفروش در صفا و مروه جزء كوه است.)

صفحه182

8- نشستن در حال طواف واجب، براى رفع خستگى مانعى ندارد، ولى احتياط آن است كه موالات عرفى به هم نخورد و فاصله زياد نشود; امّا نشستن در حال سعى براى رفع خستگى و مانند آن به هر مقدار، مانعى ندارد; خواه در صفا باشد يا در مروه يا در ميان آن دو.

9- رمى جمرات (پرتاب كردن

سنگريزه به ستونهاى سه گانه در منى) در طبقه بالا هنگام ازدحام جمعيّت مانعى ندارد و كسانى كه روز نمى توانند رمى كنند شب قبل يا بعد از آن مى توانند رمى كنند.

10- قربانى كردن در هر يك از قربانگاه هاى موجود در منى جايز است هرچند خارج از محدوده منى باشد.

11- بهتر است قربانى را روز عيد ذبح كنند; ولى تأخير آن تا روز سيزدهم نيز جايز است.

صفحه183

12- لازم نيست ذبح كننده شيعه باشد; بلكه هر مسلمانى كه ذبيحه او پاك و حلال است جايز است ذبح كند.

13- سر بريدن و ذبح حيوانات براى قربانى يا غير آن با چاقوهاى استيل و فلزّات ديگرى مانند آن، اشكالى ندارد.

14- قربانى را مى توان شخصاً ذبح نمود و يا به ديگرى كه به او اطمينان دارد نيابت دهد. خواه مدير كاروان باشد يا بعثه حج يا بعضى از دوستان. (معيار، اطمينان داشتن به كار نايب است.) و لازم نيست وكيل، نام صاحب قربانى را بداند هرچند بردن نام او جايز است. ولى اگر كسى بدون گرفتن وكالت از طرف ديگرى قربانى كند، صحيح نيست.

15- مسلمانان بايد كارى كنند كه گوشتهاى قربانى از بين نرود و مجبور به سوزاندن و دفن كردن آنها نباشند. زيرا اين كار اسراف و حرام است و چنانچه مستحقّينى در منى يافت نشوند لازم است آن را به ساير بلاد اسلامى برد و به فقرا و مؤمنين داد و اگر اين كار هزينه اى دارد، بر عهده مسلمانان و حكومت اسلامى است.

صفحه184

16- تا ممكن شود بايد قربانى را در منى انجام داد و از تلف شدن گوشت آن جلوگيرى كرد، امّا اگر

بعد از تلاش و كوشش لازم يقين پيدا كند كه راهى براى استفاده از گوشت قربانى نيست و حتماً ضايع مى شود بايد موقّتاً از قربانى صرفنظر كند و پول آن را كنار بگذارد و هنگام بازگشت در محلّ خود قربانى كند. (در همان ماه ذى الحجه يا در ذى الحجّه سال آينده) سپس مطابق دستورى كه درباره گوشت قربانى گفتيم آن را مصرف مى كند.

17- استفاده از وسايل ماشينى براى ذبح حيوانات مانعى ندارد. ولى شرايط ذبح شرعى مانند رو به قبله بودن و بسم اللّه گفتن و غير آن بايد رعايت شود (شرح آن را در توضيح المسائل ذكر كرده ايم.)

18- بهتر است هنگام ازدحام جمعيّت، طواف مستحبى را ترك كرد و محلّ طواف را براى كسانى كه طواف واجب مى كنند واگذاشت.

صفحه185

19- ميقات براى احرام حجّ تمتّع مكّه است و از هر جاى مكّه باشد كافى است و فرقى ميان مكّه قديم و جديد نيست، حتّى از محلاّتى از مكّه كه امروز به طرف منى گسترش يافته مى توان احرام بست، امّا احتياط واجب آن است كه از نقاطى از شهر مكّه كه از مسجدتنعيم دورتر است (و از محدوده حرم بيرون است) احرام نبندد. (مسجد تنعيم نزديكترين حدّ حرم است) ولى بهتر از همه جا مسجدالحرام مى باشد.

20- كاركنان كاروانها و بعثه حج و تمام كسانى كه حجّ واجب خود را قبلاً به جا آورده اند و انجام تمام مراسم حج براى آنها مشكل است مى توانند از اوّل نيّت عمره مفرده كنند و آن را كامل كرده و از احرام بيرون آيند و بعد از آن براى رفتن به عرفات

و مشعر و منى (بدون نيّت) يا نرفتن و ماندن در مكّه و رسيدن به كارها آزادند.

21- نماز خواندن با اهل سنّت و شركت در جماعات آنها در ايام حج و مانند آن از مستحبّات مؤكّد و موجب تقويت صفوف مسلمين در برابر دشمنان است و در روايات معصومين تأكيدهاى بسيارى درباره آن شده است. و حق اين است كه چنين نمازى كفايت از نماز واجب مى كند و اعاده آن لازم نيست و در مسئله وقت و مانند آن از آنها پيروى نمايند و در مورد سجده اگر بتواند، روى سنگهاى كف مسجد سجده مى كند (زيرا بر تمام اين سنگها سجده كردن جايز است) و اگر نتواند، روى فرش سجده مى كند; ولى لازم نيست دست بسته نماز بخواند يا بعد از حمد آمين بگويد.

صفحه186

در مورد هلال ماه ذى الحجّه نيز مى توان از آنها پيروى كرد. همچنين در مورد وقت افطار روزه براى كسانى كه در مسجد الحرام يا ساير مساجد آنان باشند و به آنها اصرار بر افطار كنند مانعى ندارد و روزه آنها صحيح است.

22- استفاده كردن از بادبزن يا حصيرهاى بدون نخ يا حصيرهاى معمولى كه نخ نازكى دارد براى سجده كردن در همه حال جايز است و لزومى ندارد كه از مهر استفاده شود كه مخالفان به خاطر تبليغات نادرستى روى آن حساسيّت دارند; بلكه استفاده از مهر در بعضى از مواقع اشكال دارد.

صفحه187

23- رفتن به غار حرا و مناطقى شبيه به آن در خارج از مكّه بعد از اتمام عمره و قبل از حج مانعى ندارد; ولى به نقاط دورتر نروند. مگر ضرورتى ايجاب كند.

24- روحانيّون كاروانها

و خدمه و كاركنان بعثه ها و كارمندان بانكها و پزشكان و پرستاران و تمام كسانى كه به هر عنوان دعوت به حج مى شوند مى توانند قصد حجّ واجب كنند، هرچند مستطيع نباشد و حجّ ديگرى بر آنها واجب نيست.

25- احتياط واجب آن است كه افرادى كه حجّ نيابتى انجام مى دهند و سال اوّل آنهاست بعد از اتمام حج، عمره مفرده براى خودشان به جا آورند. (با طواف نساء.)

26- احتياط واجب آن است افراد معذور كه ناچارند بعضى از اعمال حج را ترك كنند نايب و اجير نشوند، ولى عذرهايى كه براى افراد معمولى در سفر حج پيدا مى شود مانند تيمّم و جبيره و نرسيدن به بعضى از وقوفهاى اختيارى و امثال آن مانع از عمل نايب نخواهد شد; بلكه مطابق دستور عمل مى كند و حجّ او صحيح است. همچنين اگر بر اثر ضيق وقت مجبور به عدول از حجّ تمتّع به حجّ افراد شود، ولى كسانى كه بر اثر بيسوادى يا كم سوادى قادر به اصلاح حمد و سوره خود نيستند قبول نيابت نكنند هرچند حجّشان براى خودشان در صورت ناچارى صحيح است.

صفحه188

27- نايب و اجير بايد اعمال حج را مطابق اجتهاد يا تقليد خودش به جا آورد نه اجتهاد يا تقليد شخصى كه براى او نيابت مى كند.

28- مسافران مخيّرند در مكّه و مدينه نماز خود را در مسجد الحرام و مسجدالنّبى بلكه در تمام شهر مكّه و مدينه، تمام يا قصر بخوانند و نماز تمام افضل است. و فرقى ميان مكّه و مدينه قديم و امروز نيست.

29- كسانى كه پيش از رفتن به عرفات قصد ده روز در

مكّه كرده اند هنگامى كه به عرفات و مشعر و منى مى روند نمازشان همه جا تمام است. و اين مسافت گرچه در گذشته به اندازه 4 فرسنگ بوده; ولى امروز به خاطر توسعه مكّه كمتر است.

صفحه189

30- احرام بستن از تمام آنچه امروز جزء مسجد شجره است جايز است، و تمام آنچه امروز جزء مسجد الحرام و مسجد النبى(صلى الله عليه وآله) شده حكم آن را دارد.

31- حاجيان شيعه و پيروان مكتب اهلبيت(عليهم السلام) نبايد در ايّام حج و مانند آن تشكيل نماز جماعت جداگانه به طور گروهى در كاروانها يا مسجدالحرام و مسجد النّبى بدهند. و چنين نماز جماعتى اشكال دارد.

32- زوّار خانه خدا بايد از تمام كارهايى كه موجب وهن مذهب است اجتناب كنند; مانند:

الف: بازگشت از مسجدالحرام و مسجدالنّبى(صلى الله عليه وآله) و صفوف جماعت آنان هنگام اذان يا نزديك اذان.

ب: پرداختن به خريد و فروش در بازارها و خيابانها يا برگشتن با اجناس خريدارى شده به سوى كاروانها در چنين ساعات.

صفحه190

ج: اجتماع پشت ديوار بقيع براى زيارت قبور معصومين(عليهم السلام) هنگام نماز جماعت.

د: پوشيدن لباسهاى نامناسب كه مايه وهن در انظار عموم است.

ه_: برخورد خشونت آميز در سخن يا رفتار با ساير زوّار خانه خدا يا ساكنان مكّه و مدينه.

خلاصه بايد چنان رفتار كنند كه همه احساس نمايند آنها به بركت تأسّى به اهلبيت(عليهم السلام) از تربيت بالائى برخوردارند و هيچ گونه بهانه اى به دست مخالفان ندهند كه اين كار اجر و ثواب حجّ آنها را مضاعف مى سازد. انشاء اللّه.

صفحه191

آداب و مستحبّات حج و عمره

در روايات اسلامى، و كلمات فقهاى عظام (رضوان اللّه تعالى عليهم) آداب و مستحبّات بسيارى براى هر يك از

اعمال «حج» و «عمره» ذكر شده است كه قسمت قابل توجّهى از آن را عيناً در اينجا مى آوريم.

ولى از آنجا كه بعضى از آنها دليل كافى ندارد (و ما اصل تسامح در ادلّه سنن و مستحبّات را صحيح نمى دانيم) بهتر است همه را به قصد «رجاء»، يعنى به اميد اين كه مطلوب شرع مقدّس و داراى ثواب باشد، به جا آورد.

«نكته مهمّ ديگر» اين كه انجام بعضى از اين مستحبّات در زمان ما، و در آن انبوه جمعيّت، براى بسيارى از مردم غير ممكن است; بنابراين آنچه را ممكن است انجام مى دهند، و آنچه را نمى توان انجام داد اگر مورد علاقه حاجى باشد و نيّت انجام آن را، در صورت امكان داشته باشد، طبق روايات معصومين(عليهم السلام) خداوند مطابق نيّتش به او پاداش خواهد داد.

صفحه192

مستحبّات سفر: كسى كه قصد سفر مكّه يا سفر ديگرى دارد. مستحبّ است كه از خداوند متعال طلب خير كند و وصيّت بنمايد و صدقه بدهد تا آن كه به آن صدقه سلامت خود را خريدارى نمايد و وقتى كه براى مسافرت مهيّا مى شود مستحبّ است در خانه خود چهار ركعت نماز به جا آورد در هر ركعتى سوره حمد و سوره قل هو اللّه را بخواند و بگويد:

(اللَّهُمَّ إنّي أتَقَرَّبُ إلَيْكَ بِهِنَّ، فَاجْعَلْهُنَّ خَليفَتي في أهْلِي وَ مَالي.)

و مستحبّ است بر در خانه خود ايستاده و سه مرتبه از پيش رو و از طرف راست و طرف چپ سوره حمد و به همين ترتيب سه مرتبه آية الكرسى را بخواند و بعد از آن بگويد:

(اَللَّهُمَّ احفَظْنى وَ احْفَظْ مَا مَعىَ وَ سَلِّمْني وَ سَلِّم مَا

مَعِىَ وَ بَلِّغْني وَ بَلِّغْ مَا مَعِىَ بِبَلاغِكَ الحَسَنِ الجَميلِ.)

صفحه193

مستحبّات احرام

مستحبّات احرام چند چيز است:

1- قبلاً بدن خود را پاكيزه نموده و ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و اطراف عورت را زايل كند.

2- كسى كه قصد حج دارد از اوّل ماه ذى القعده و شخصى كه قصد عمره مفرده دارد پيش از يك ماه موى سر و ريش را رها كند و بعضى از فقهاء قائل به وجوب آن شده اند.

3- پيش از احرام در ميقات غسل احرام بنمايد و اين غسل از زن حائض و زنى كه وضع حمل كرده نيز صحيح است و تقديم اين غسل بخصوص در صورتى كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود، جايز است و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد مستحبّ است غسل را اعاده بنمايد و بعد از اين غسل اگر مكلّف لباسى را بپوشد يا چيزى را بخورد كه بر محرم حرام است باز هم اعاده مستحبّ است و اگر مكلّف در روز غسل نمايد آن غسل تا آخر شب آينده كفايت مى كند و همچنين اگر در شب غسل نمايد تا آخر روز آينده كافى است; ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام وضوى او باطل شد، غسل را اعاده نمايد.

صفحه194

4- هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:

«اَلحَمْدُ لِلّه الَّذي رَزَقَني مَا اُواري بِه عَوْرَتِي و اُؤدِّي فيهِ فَرْضي وَ أعْبُدُ فيهِ رَبِّي و اَنْتَهي فيه إلى مَا اَمَرَنِي الحَمْدُ لِلّهِ الَّذي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَني و أرَدْتُهُ فَاُعانَنى وَ قَبِلَني وَ لَمْ يَقْطَعْ بي وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَني فَهُوَ حِصْني وَ كَهْفِي و حِرْزي

وَ ظَهْري وَ مَلاذي وَ رَجائى وَ مَنجاي و ذُخري وَ عُدَّتى في شِدَّتي وَ رَخائي.»

5- دو حوله احرام از جنس پنبه باشد.

6- احرام را به ترتيب ذيل ببندد: در صورت تمكّن بعد از نماز ظهر و در صورت عدم تمكّن بعد از نماز واجب ديگر و در صورت عدم تمكّن از آن، بعد از شش يا دو

صفحه195

ركعت نماز نافله، در ركعت اوّل پس از حمد سوره توحيد و در ركعت دوم سوره قل يا ايّها الكافرون را بخواند و شش ركعت افضل است و بعد از نماز حمد و ثناى إلهى را به جا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد; آنگاه بگويد:

«اللَّهُمَّ إنَّي أسألُكَ أنْ تَجْعَلَني مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ أمْرَكَ فإنَّي عَبْدُكَ وَ في قَبْضَتِكَ لا أوُقى إلاَّ مَا وَقَيْتَ وَ لا آخُذُ إلاّ مَا أعْطَيْتَ وَ قَدْ ذكَرْتَ الْحَجَّ فَأسْاَلُكَ أنْ تَعْزِمَ لي عَليهِ عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَليهِ وَ آلِهِ و تُقَوِّيَني عَلى مَا ضَعُفْتُ وَ تُسَلِّمَ لي مَناسِكي في يُسر مِنْكَ وَ عافِيَة وَ اجْعَلْني مِن وَفْدِكَ الَّذي رَضِيْتَ وَ ارْتَضَيْتَ وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ، اللّهُمَّ إنَّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّة بَعيدة وَ أنْفَقْتُ مالي إبْتِغاءَ مَرْضاتِكَ اللّهُمَّ فَتَمِّمْ لي حَجَّتي وَ عُمْرَتي، اللّهُمَّ إنّي اُرِيدُ الَّتمَتُّعَ بِالعُمرَةِ إلى الحَجِّ عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ، فَإن عَرَضَ لي عارِضٌ يَحْبِسُني فَخَلِّني حَيثُ حَبَسْتَني بِقَدَرِكَ الَّذي قَدَّرْتَ عَلَىّ، اللّهُمَّ إنْ لَمْ تَكُنْ حِجَّةً فَعُمرَةً اُحَرِّمُ لَكَ شَعْري وَ بَشَري وَ لَحْمي وَ دَمي وَ عِظِامي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنِ النِّساءِ وَ الثِّيابِ وَ الطّيبِ أبْتَغي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ

الدّارَ الآخِرَةَ.

صفحه196

7- نيّت احرام را بر زبان جارى كند و تنها به نيّت قلبى قناعت نكند، و براى مردان مستحبّ است تلبيه را بلند بگويند.

8- سابقاً گفتيم كه تلبيه واجب، كه احرام به آن حاصل مى شود، بنا بر احتياط اين است:

«لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيكَ، إنَّ الحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ المُ_لْك، لا شَرِيكَ لَكَ.»

و مستحبّ است بعد از آن بگويد:

«لَبَّيْكَ ذَا الْم_َعارِجِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ داعِياً اِلى دارِ السَّلام لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَاالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْني وَ يُفْتَقَرُ اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْعُوباً وَ مَرْهُوباً اِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اِلهَ

صفحه197

الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْمآءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَميلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الْكُرَبِ العِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ.»

و خوب است اين جمله ها را نيز بگويد:

«لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِمُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ بِحَجَّة اَوْ عُمْرَة لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ وَ هذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَة اِلَى الْحَجِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ اَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَلْبِيَةً تَمامُها وَ بَلاغُها عَلَيْكَ.»

9- تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند و در اين موارد نيز تكرار كند: 1- وقت برخواستن از خواب. 2- بعد از هر نماز واجب و مستحب. 3- وقت رسيدن به زوّار ديگر كه سوار هستند 4- هنگام بالا رفتن از بلندى يا سرازير شدن از آن. 5- وقت سوار شدن يا پياده شدن. 6- در اوقات سحر تلبيه بسيار بگويد، و زن حائض و نفساء نيز اين تلبيه ها را بگويند و شخصى كه عمره به جا مى آورد تلبيه گفتن او در عمره

مستمر خواهد بود تا خانه هاى مكّه را ببيند، و پس از آن قطع خواهد شد و تلبيه حج تا ظهر روز عرفه مستمر است و پس از آن قطع خواهد شد

صفحه198

صفحه199

مكروهات احرام

مكروهات احرام چند چيز است:

1- احرام در جامه سياه، و احتياط ترك آن است و بهتر احرام در جامه سفيد است.

2- خوابيدن محرم در رختخواب و بالش زردرنگ.

3- احرام بستن در جامه چركين و اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر است مكلّف مادام كه در حال احرام است آن را نشويد; ولى مى تواند تبديل كند.

4- احرام بستن در جامه راه راه.

5- استعمال حنا پيش از احرام در صورتى كه اثر آن تا حال احرام باقى بماند.

6- بهتر است كه محرم كيسه و مانند آن بر بدن نكشد.

7- لبّيك گفتن محرم در جواب كسى كه او را صدا نمايد، بلكه احتياط ترك آن است.

صفحه200

مستحبّات دخول حرم

1- براى تواضع و فروتنى در برابر خداوند متعال پابرهنه شده و كفشهاى خود را در دست گرفته داخل حرم شود، اين عمل ثواب زيادى دارد.

2- هنگام دخول حرم اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ في كِتابِكَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ: وَ اَذِّنْ في النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق - اَللّهُمَّ اِنِّي اَرْجُوا اَنْ أكُونَ مِمَّنْ اَجابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّة بَعِيدَة وَ فَجٍّ عَمِيق سامِعاً لِنِدآئِكَ وَ مُسْتَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لاَِمْرِكَ وَ كُلُّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَىَّ وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ما وَفَّقْتَني لَهُ اَبْتَغي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدكَ وَ الْقُرْبَةَ اِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبي وَ التَّوْبَةَ عَلَىَّ مِنْها بِمَنِّكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ حَرِّمْ بَدَني عَلَى النّارِ وَ امِنِّي مِنْ عَذابِكَ وَ عِقابِكَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.»

صفحه201

مستحبّات ورود به مكّه معظمه

براى دخول مكّه معظّمه نيز غسل كردن مستحبّ است و هنگامى كه وارد مكّه مى شود با حالت تواضع وارد شود.

آداب مسجدالحرام و مكّه معظّمه

مستحبّ است مكلّف براى دخول مسجدالحرام غسل نمايد و همچنين مستحبّ است با پاى برهنه و با حالت سكينه و وقار وارد شود و هنگام ورود از در «بنى شيبه» وارد شود و گفته اند كه باب بنى شيبه در حال حاضر مقابل باب السّلام است، بنا بر اين بهتر است كه انسان از باب السّلام وارد شده و دم در مسجد الحرام ايستاده و بگويد:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ مِنَ اللّهِ وَ ما شآءَ اللّهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِيآءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهِيمَ خَليلِ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.»

صفحه202

سپس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دستها را بلند نموده، بگويد:

«اَللّهُمَّ إِنّي اَسْأَلُكَ فِي مَقامي هذا، وَ في اَوَّلِ مَناسِكي اَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتي، وَ اَنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتي وَ اَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ، اَللّهُمَّ إِنِّي اَشْهَدُ اَنَّ هذا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمْناً مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ، اَللّهُمَّ إنّى عَبْدُكَ، وَ الْبَلَدَ بَلَدُكَ، وَ الْبَيْتَ بَيْتُكَ، جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَ اَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُطِيعاً لاَِمْرِكَ، راضِياً بِقَدَرِكَ، اَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ اِلَيْكَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، اَللّهُمَّ افْتَحْ لي اَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني بِطاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ.»

و در روايت ديگر وارد است كه بر در مسجد بگويد:

«بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ مِنَ اللّهِ وَ اِلَى اللّهِ وَ ما شآءَ اللّهُ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ

وَ آلِهِ، وَ خَيْرُ الاَْسْمآءِ لِلّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَ السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْبِيآءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ، اَلسَّلامُ عَلى خَلِيلِ الرَّحْمنِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحينَ.

صفحه203

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ بارِكْ عَلى مُحمد و آلِ مُحمد، وَ ارْحَم مُحمداً و آلَ مُحَمَّد، كَما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ على إبْراهِيمَ وَ آلِ إبْراهِيمَ، إنَّكَ حَميدٌ مَجِيدٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى إبْراهِيمَ خَلِيلِكَ وَ عَلى أَنْبِيآءِكَ وَ رُسُلِكَ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

اَللّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني فِي طاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ وَ احْفَظْنِي بِحِفْظِ الاِيمانِ اَبَداً ما اَبْقَيْتَني، جَلَّ ثَناءُ وَجْهِكَ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي جَعَلَني مِنْ وَفْدِهِ وَ زُوّارِهِ وَ جَعَلَني مِمَّنْ يَعْمُرُ مَساجِدَهُ، وَ جَعَلَني مِمَّنْ يُناجيهِ اَللّهُمَّ إِني عَبْدُكَ وَ زائِرُكَ في

صفحه204

بَيْتِكَ وَ عَلى كُلِّ مَأْتِىٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتاهُ وَ زارَهُ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَأْتِىٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُور فَأَسْأَلُكَ يا اَللّهُ يا رَحْمنُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ بِأَنَّكَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْوَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ عَلى أَهْلِ بَيْتِهِ يا جَوادُ يا كَريمُ يا ماجِدُ يا جَبّارُ يا كَريمُ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيّايَ بِزيارَتي إِيّاكَ أَوَّلَ شَىْء تُعْطِيَني فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ.» سپس سه مرتبه مى گويد: «أَللّهُمَّ فُكَّ رَقَبتي مِنَ النّارِ.» سپس مى گويد: «وَ أَوْسِعْ

عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرَأْعَنّي شَرَّ شَياطِيْنِ الْجِنِّ وَ الإنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ»

و مستحبّ است وقتى كه محاذى حجرالأسود شد بگويد:

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ اللاّتِ وَ الْعُزّى وَ بِعِبادَةِ الشَّيْطانِ وَ بِعِبادِةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ.»

صفحه205

سپس نزديك حجرالأسود رفته و در صورت امكان دست بر آن بگذارد و بگويد:

«أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللّهُ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، اَللّهُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَ اللّهُ أَكْبَرُ مِمّا أَخْشى وَ اَحْذَرُ، لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَ يُميتُ وَ يُميتُ وَ يُحْيي وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.»

و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد، و سلام بر پيغمبران بدهد، همان گونه كه هنگام دخول مسجد سلام مى داد سپس بگويد: «إنَّى اُؤمِنُ بِوَعدِكَ وَ أوُفي بِعَهْدِكَ» و در روايت معتبر وارد است هنگامى كه نزديك حجرالأسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و ثناى إلهى را به جا آور، و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حجّ تو را قبول كند، پس از آن در صورت امكان حَجَر را بوسيده و اگر بوسيدن ممكن نشد با دست لمس كن و اگر آن هم

صفحه206

ممكن نشد اشاره به آن كن و بگو:

«أَللّهُمَّ أَمانَتي أَدَّيْتُها وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوفاةِ أَللّهُمَّ تَصْديقاً

بِكِتابِكَ وَ عَلى سُنَّتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَشْهَدُ أَنْ لا اِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ الّلاتِ وَ الْعُزّى وَ عِبادَةِ الشَّيْطانِ وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ.»

و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:

«أَللّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدي وَ فيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتى فَاقْبَلْ سُبْحَتي وَ اغْفِرلي وَ ارْحَمْني، اَللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَواقِفِ الْخِزْىَ فِى الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ.»

آداب و مستحبّات طواف

در حال طواف مستحبّ است بگويد:

«اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يُمْشى بِهِ عَلى طَلَلِ الْمآءِ كَما يَمْشي بِهِ عَلى جُدَدِ الأرْضِ وَ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي تَهْتَزُّ بِه اَقْدامُ مَلائِكَتِكَ وَ اَسْئَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَاَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي غَفَرْتَ بِه لِم_ُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ وَ اَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ اَنْ تَفْعَلَ بى كَذا وَ كذا.»

صفحه207

و به جاى «كذا و كذا» حاجت خود را از خداوند متعال بخواهد. و نيز مستحبّ است، هنگام طواف بگويد:

«اَللّهُمَّ اِنّي اِلَيْكَ فَقْيرٌ وَ اِنّي خآئِفٌ مُسْتَجيرٌ فَلا تُغَيِّرْ جِسْمي وَ لاتُبَدِّلْ اِسْمي.» و صلوات بر محمّد و آل او بفرستد، بخصوص وقتى كه به در خانه كعبه رسيد و وقتى كه به حجر اسماعيل رسيد به ناودان نگاه نموده و بگويد:

«اَللّهُمَّ اَدْخِلْني الْجَنَّةَ وَ اَجِرْني مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ عافِني مِنَ السُّقْمِ وَ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأَ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الإنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ.» و چون از

حجر بگذرد

صفحه208

بگويد: «يا ذَا المَنِّ وَ الطَّوْلِ يا ذَا الْجُودِ وَ الْكَرَمِ اِنَّ عَمَلي ضَعيفٌ فَضاعِفْهُ لي وَ تَقَبَّلْهُ مِنّي اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ.» و چون به ركن يمانى برسد دست را بلند كند و بگويد: «يا اَللّهُ يا وَلِىَّ الْعافِيَةِ، وَ خالِقَ الْعافِيَةِ، وَ رازِقَ الْعافِيَةِ، وَ الْمُنْعِمَ بِالْعافِيَةِ، وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعافِيَةِ عَلَىَّ وَ عَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُما، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ ارْزُقْنَا الْعافِيَةَ، وَ تَمامَ الْعافِيَةِ، وَ شُكْرَ الْعافِيَةِ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.» سپس سر را به جانب كعبه كند و بگويد: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً، وَ جَعَلَ عَلِيّاً اِماماً، اَللّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ، وَ جَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ.» و هنگامى كه ميان ركن يمانى و حجرالأسود برسد بگويد: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار.»

و در شوط هفتم وقتى كه به مستجار(1) رسيد مستحبّ است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روى خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد: «اَللّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النّارِ.

پاورقي

1- مستجار، پشت كعبه نزديك ركن يمانى برابر در خانه كعبه واقع شده است.

صفحه209

سپس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش بطلبد كه انشاءاللّه تعالى مستجاب خواهد شد، بعد بگويد:

«اَللّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعافِيَةُ، اَللّهُمَّ اِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، وَ اغْفِرْ لِي مَااطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّي وَ خَفِىَ عَلى خَلْقِكَ، اَسْتَجِيرُ بِاللّهِ مِنَ النّار.»

و هرچه خواهد دعا كند، و دست بر ركن يمانى كه

قبل از ركن حجرالاسود قرار دارد بگذارد سپس نزد حجرالأسود آمده و طواف خود را تمام كند و بگويد:

«اَللّهُمَّ قَنِّعْني بِما رَزَقْتَني وَ بارِكْ لي فيما آتَيْتَني.»

و براى طواف كننده مستحبّ است در هر شوط اركان خانه كعبه (چهار گوشه آن را) و حجرالاسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد: «أمانَتي أدَّيتُها وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْ_مُوافاةِ.» (منظور از استلام لمس كردن آن است) البتّه انجام بسيارى از اين امور در ايّام حجّ واجب امكان پذير نيست و مزاحمت براى زوّار است، آنچه مى تواند و مزاحمت نيست، انجام دهد.

صفحه210

مستحبّات نماز طواف

در نماز طواف مستحبّ است بعد از حمد در ركعت اوّل «سوره توحيد» و در ركعت دوم «سوره قل يا ايّها الكافرون» را بخواند، و پس از نماز حمد و ثناى الهى را به جا آورده و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد واز خداوند عالم طلب قبول نمايد، و در بعضى از روايات آمده است كه حضرت صادق(عليه السلام) بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:

«سَجَدَ لَكَ وَجْهِي تَعَبُّداً وَرِقّاً، لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ حَقّاً حَقّاً، أَلاَْوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَىْء، وَ الاْخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَىْء، وَ ها اَنَا ذابَيْنَ يَدَيكَ ناصِيَتِي

صفحه211

بِيَدِكَ، فَاغْفِرْلِي، اِنَّهُ لايَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ، فَاغْفِرْلِي، فَإنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلى نَفْسِي، وَ لايَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ.»

و بعد از سجده روى مبارك آن حضرت از گريه تر شده بود.

و بعد از فراغ از نماز طواف، و پيش از سعى مستحبّ است نزد چاه زمزم رفته و كمى آب بر سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزقاً واسِعاً

وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقْم.»

مستحبّات سعى

پس از اعمال طواف نزد حجرالأسود بيايد، و مستحبّ است از درى كه محاذى حجرالأسود است به سوى صفا برود و با آرامش بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركنى كه حجرالأسود در آن است رو نمايد و حمد و ثناى الهى را به جا آورد و نعمتهاى الهى را در نظر بگيرد سپس اين أذكار را بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ» هفت مرتبه، «اَلْحَمْدُلِلّهِ» هفت مرتبه، «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» هفت مرتبه، «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَ يُميتُ وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَئ قَديرٌ.» سه مرتبه، پس سه مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، وَ الْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الْحَىِّ القَيُّومِ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ الدّآئمِ» و سه مرتبه آن را تكرار كند.

صفحه212

پس سه مرتبه بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا نَعْبُدُ إلاّ إيّاهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ.» سپس سه مرتبه بگويد: «أَللّهُمَّ إنّي أسْئَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعافِيَةَ وَ اليَقينَ في الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ.» سپس سه مرتبه بگويد: «اَللّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ.» سپس صد مرتبه «اَللّهُ أَكْبَرُ»، صد مرتبه «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ»، صد مرتبه «اَلْحَمْدُلِلّهِ»، صد مرتبه «سُبْحانَ اللّهِ»

صفحه213

بگويد. سپس بگويد: «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أنْجَزَ وَعْدَهُ و نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ غَلَبَ الأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ المُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ، اَللّهُمَّ بارِكْ لي في الْمَوْتِ وَ

فيما بَعْدَ المَوتِ، اَللّهُمَّ إِنّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ، اَللّهُمَّ اَظِلَّني في ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لاظِلَّ إلاّ ظِلُّكَ.»

و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفس و أهل و مال خود را به خداوند عالم، پس از آن بگويد: «اَسْتَوْدِعُ اللّهَ الرَّحْمنَ الرَّحيمَ الَّذي لايَضيعُ وَدايِعَهُ ديني وَ نَفْسي وَ أَهْلي اَللّهُمَّ اسْتَعْمِلْني عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ وَ تَوَفَّني عَلى مِلَّتِهِ وَ اَعِذْني مِنَ الْفِتْنَةِ.» سپس سه مرتبه بگويد: «اَللّهُ أَكْبَرُ» و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر كه مى تواند بخواند.

و نيز مستحبّ است كه اين دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْب أذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَىَّ بِالْمَغْفِرةِ، فَإِنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحيمُ، اَللّهُمَّ افْعَلْ بي ما أَنْتَ أَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بي ما أنْتَ أهْلُهُ تَرْحَمْنى، وَ إِنْ تُعَذِّبْني فَأَنْتَ غَنِىٌّ عَنْ عَذابي، وَ أَنَا مُحْتاجٌ إلى رَحْمَتِكَ، فَيامَنْ اَنَا مُحْتاجٌ إلى رَحْمَتِهِ إرْحَمْني، اَللّهُمَّ لاتَفْعَل بي ما اَنَا اَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إنْ تَفْعَلْ بي ما اَنَا أهْلُهُ تُعَذِّبْني وَ لم تَظْلِمْني، اَصْبَحْتُ اَتَّقي عَدْلَكَ وَ لاأَخافُ جَوْرَكَ، فَيامَنْ هُوَ عَدْلٌ لايَجُورُ اِرْحَمْني»

صفحه214

مستحبّ است پياده سعى نمايد و از آنجا كه علامت گذارى شده هروله كند; يعنى كمى تندتر برود و اگر سوار چرخ باشد اين حد را فى الجمله تند نمايد و بعد از آن بطور عادى تا مروه راه برود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب عمل نمايد و از براى زنها هروله نيست، و مستحبّ است بر درگاه خداوند گريه كند و در حال سعى دعاء بسيار نمايد

صفحه215

مستحبّات احرام تا وقوف به عرفات

امورى كه در احرام عمره مستحب بود در احرام حج نيز مستحبّ

است و پس از اين كه شخص احرام بسته و از مكّه بيرون آمد همين كه بالاى بلندى اطراف مكّه قرار گرفت با صداى بلند لبّيك بگويد، و چون متوجّه منى شود بگويد: «اللّهُمَّ إيّاكَ أرجو و إيّاكَ أدْعُو فَبَلِّغْني أملي وَ أصلحْ لي عَمَلِي.»

و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالى راه را ادامه دهد و چون به منى رسيد بگويد: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي اَقْدَمَنِيها صالِحاً فِي عافِيَة وَ بَلَّغَنِي هذَا الْمَكانَ.» سپس بگويد: «اَللّهُمَّ هذِهِ مِنى وَ هِىَ مِمّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الْمَناسِكِ، فَأَسْئَلُكَ اَنْ تَمُنَّ عَلَىَّ بِما مَنَنْتَ عَلى أنْبِيآئِكَ، فَإنَّما اَنَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِك.»

و اگر ممكن است شب عرفه را در منى باشد و به طاعت الهى مشغول باشد، و بهتر آن است كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف به جا آورد، و چون نماز صبح را بخواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته سپس به سوى عرفات روانه شود، و اگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح روانه شود مانعى ندارد، ولى سنّت بلكه أحوط اين است كه تا آفتاب طلوع نكرده از وادي محسَّر رد نشود و روانه شدن پيش از صبح مكروه است، مگر از براى ضرورت مانند بيمار و كسى كه از ازدحام مردم خائف باشد و چون به سوى عرفات حركت كند اين دعا را بخواند:

صفحه216

«اَللّهُمَّ اِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ اِيّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ اَرَدْتُ اَسْئَلُكَ اَنْ تُبارِكَ لى فى رِحْلَتى وَ اَنْ تَقْضِىَ لي حاجَتى وَ اَنْ تَجْعلَنى مِمَّنْ تُباهى بِهِ الْيَوْمَ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مِنّي.»

و تا رسيدن به عرفات لبّيك را تكرار كند.

البته انجام بسيارى از اين مستحبّات

در حال حاضر مشكل است آنچه را مى تواند انجام دهد، و اگر نيّت انجام همه را داشته خداوند ثوابش را مى دهد; انشاءاللّه.

صفحه217

مستحبّات وقوف به عرفات

در وقوف به عرفات چند چيز مستحبّ است.

1- با طهارت بودن در حال وقوف.

2- غسل نمودن و بهتر آن است كه نزديك ظهر باشد.

3- آنچه موجب تفرّق حواس است از خود دور سازد تا قلب او متوجّه درگاه الهى گردد.

4- وقوف او در پائين كوه و در زمين هموار بوده باشد، و بالا رفتن از كوه مكروه است.

5- نماز ظهر و عصر را اوّل وقت به يك اذان و دو اقامه به جا آورد.

6- قلب خود را متوجّه خدا ساخته و حمد الهى و تهليل و تمجيد نموده و ثناى پروردگار را به جا آورد، پس از آن صد مرتبه «اَللّهُ أكبَر» و صد مرتبه سوره توحيد را بخواند و آنچه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم به خدا پناه برد و اين دعا را نيز بخواند:

صفحه218

«اَللّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ كُلِّها، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، وَ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ، اَللّهُمَّ لاتَمْكُرْبى، وَ لاتَخْدَعْنِى، وَ لاتَسْتَدْرِجْنِى، اَللّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ بِحَوْلِكَ وَجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ وَ مَنِّكَ، يا اَسْمَعَ السّامِعِينَ، وَ يا اَبْصَرَ النّاظِرِينَ، وَ يا اَسْرَعَ الْحاسِبِينَ وَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي (كذا و كذا) و حاجت خود را نام ببرد، سپس دست به آسمان بردارد و بگويد: «اَللّهُمَّ حاجَتِي اِلَيْكَ الَّتى اِنْ اَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي، وَ اِنْ مَنَعْتَنِيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما اَعْطَيْتَنِي، أَسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، اَللّهُمَّ

إنِّي عَبْدُكَ، وَ مِلْكُ ناصِيَتِي بِيَدِكَ، وَ أَجَلِي بِعِلْمِكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِما يُرْضِيكَ عَنِّي، وَ اَنْ تُسَلِّمَ مِنِّي مَناسِكِي، الَّتي اَرَيْتَها خَلِيلَكَ اِبْراهِيمَ (عليه السلام)، وَ دَلَلْتَ عَلَيْها نَبِيَّكَ مَحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

اَللّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ عَمَلَهُ، وَ اَطَلْتَ عُمْرَهُ، وَ اَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوتِ.»

صفحه219

7- اين دعا را بخواند:

«لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ. اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذي تَقُولُ، وَ خَيْراً مِمّا نَقُولُ، وَ فَوْقَ ما يَقُولُ الْقائِلُونَ. اَللّهُمَّ لَكَ صَلاتى وَ نُسُكي وَ مَحيْاىَ وَ مَماتي وَ لَكَ تُراثي وَ بِكَ حَوْلى وَ مِنْكَ قُوَّتي. اَللّهُمَّ اِنّي اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ، وَ مِنْ وَساوِسِ الْصُّدُورِ، وَ مِنْ شَتاتِ الاْمْرِ، وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ. اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ خَيْرَ الرِّياحِ وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما يَجىءُ الرِّياحُ، وَ اَسْئَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهارِ. اَللّهُمَّ اجْعَلْ في قَلْبي نُوراً، وَ في سَمْعي وَ بَصَري نُوراً، وَ في لَحْمي وَ دَمي وَ عِظامي وَ عُرُوقي وَ مَقْعَدي وَ مَقامي وَ مَدْخَلي وَ مَخْرَجي نُوراً، وَ اَعْظِمُ لي نُوراً، يا رَبِّ يَوْمَ اَلْقاكَ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ.»

و در اين روز تا مى تواند در خيرات و صدقات كوتاهى نكند.

صفحه220

8- رو به كعبه كند و هر يك از اين اذكار را صد مرتبه بگويد: «سُبحانَ اللّهِ»، «اَللّهُ أكبَرُ»، «ما شآءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ»، «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شريك لَهُ، لَهُ المُلكُ، وَ لَهُ الحَمدُ، يُحيي و يُميتُ، وَ يُميتُ و يُحيي، وَ هُوَ حَىٌّ لا يُمُوتُ، بِيَدِهِ الخَير،

وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ».

سپس از اوّل سوره بقره ده آيه بخواند، بعداً سوره توحيد را سه مرتبه بخواند، و آية الكرسى را تا آخر بخواند، سپس اين آيات را تلاوت كند: «اِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ فِي سِتَّةِ اَيّام ثُمَّ اسْتَوى عَلىَ الْعَرْشِ يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرات بِاَمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الاَْمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ. اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إنَّهُ لا يُحِبُّ المُعْتَدينَ. وَ لا تُفسِدوا فى الأرضِ بَعدَ إصلاحِهَا و ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَريْبٌ مِنَ الُمحْسِنينَ.» سپس سوره «قُل اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ» و سوره «قُل اَعُوذُ بِرَبِّ النّاس» را بخواند.

صفحه221

سپس آنچه از نعمتهاى پروردگار به ياد داشته باشد يك يك ذكر كرده و حمد الهى نمايد. مخصوصاً به خاطر نعمت خانواده و اموال كه خداوند بزرگ به او مرحمت نموده حمد بنمايد و بگويد:

«اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى نَعْمآئِكَ الَّتِي لاتُحصى بِعَدَد و لاتُكافى بِعَمَل.»

و به آياتى از قرآن كه در آنها ذكر حمد شده است خدا را حمد نمايد، و به آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده است خدا را تسبيح نمايد، و به آياتى كه در آنها ذكر تكبير شده است خدا را تكبير نمايد، و به آياتى كه در آنها ذكر تهليل شده است خدا را تهليل نمايد، و بر محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) زياد صلوات بفرستد و به هر اسمى از اسماء اللّه كه در قرآن موجود است خدا را بخواند و به آنچه از أسماء الهى كه در ياد دارد خدا را ذكر كند، و به اسماء الهى

كه در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند; و آنها عبارتند از:

صفحه222

«اللّه، عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ، الرَّحْمنُ الرَّحيمِ، اَلْمَلِكُ، القُدُّوسُ، السَّلام، اَلْمؤمِنُ المُهَيْمِنُ، العَزيزُ الْجَبّارُ، اَلْمُتَكَبِّرُ، الْخالِقُ الْبارِىءُ، الْمُصَوِّرُ.»

و اين دعا را بخواند: «أَسْأَلُكَ يا اَللّهُ يا رَحْمنُ بِكُلِّ اسْم هُوَ لَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ جَمِيعِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ بَاَرْكانِكَ كُلِّهَا وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الاَْكْبَرِ الاَْكْبَرِ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ اَنْ لا تُخَيْبَهُ و بِاسْمِكَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الَّذِى مَنْ دَعاكَ به كانَ حَقّاً عَلَيْكَ اَنْ لاتَرُدَّهُ وَ اَنْ تُعْطِيَهُ ما سَأَلَ وَ اَنْ تَغْفِرَ لِي جَمِيعَ ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِكَ فِىَّ.»

و هر حاجت كه دارد از خداوند بخواهد و از خداوند متعال طلب كند توفيق حج را در سال آينده و هر سال. و هفتاد مرتبه بگويد: «أَسْئَلُكَ الْجَنَّةَ» و هفتاد مرتبه «أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّي وَ أتُوبُ إلَيْهِ» بگويد.

صفحه223

سپس اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ فُكَّني مِنَ النّارِ وَ أوْسِعْ عَلىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَيِّبِ وَ ادْرَأ عَنِّى شَرَّ فَسَقَةِ الجِنَّ وَ الإنْسِ وَ شَرَّ فَسِقَةِ العَرَبِ وَ الْعَجَمِ.»

9- نزديك غروب آفتاب بگويد:

«اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِكَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ تَشَتُّتِ الاُْمُورِ وَ مِنْ شَرِّ ما يُحْدِثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ اَمْسى ظُلْمى مُسْتَجيراً بِعَفْوِكَ وَ اَمْسى خَوْفى مُسْتَجيراً بِاَمانِكَ وَ اَمْسى ذُلّى مُسْتَجيراً بِعِزَّتِكَ وَ اَمْسى وَجْهي الْفانى مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الْباقى يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى جَلِّلْنى بِرَحْمَتِكَ وَ اَلْبِسْنى عافِيَتَكَ وَ اصْرِفْ عَنّي شَرَّ جَميعِ خَلْقِكَ»

توجّه به اين نكته لازم است كه دعاهاى وارده در اين

صفحه224

روز شريف بسيار است و هر قدر ممكن باشد

خواندن دعا مناسب است، و بسيار خوب است كه در اين روز دعاى صحيفه كامله و دعاى حضرت سيّد الشّهداء و حضرت زين العابدين(عليهما السلام) خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد:

«اَللّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذَا الْمَوْقِفِ، وَ ارْزُقْنيهِ مِنْ قابِل اَبَداً ما اَبْقَيْتَنِي، وَ اقْلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي، مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي، بِاَفْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ، وَ حُجّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ، وَ اجْعَلْنِى الْيَوْمَ مِنْ اَكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ، وَ اَعْطِنِي اَفْضَلَ ما اَعْطَيْتَ اَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْمَغْفِرَةِ، وَ بارِكْ لِي فِيما اَرْجِعُ اِلَيهِ مِنْ اَهْل اَوْ مال أوْ قَلِيل اَوْ كَثِير، وَ بارِكْ لَهُمْ فِىَّ.» و بسيار بگويد: «اللّهُمَّ اَعْتِقْني مِنَ النَّار.»

صفحه225

مستحبّات وقوف به مشعر

مستحبّ است با تن و دلى آرام از عرفات به سوى مزدلفه حركت كند و استغفار نمايد، و همين كه از طرف دست راست به تلّ سرخ رسيد بگويد: «اللّهُمَّ ارحَمْ تَوَقُّفي وَ زِد في عَمَلي وَ سَلِّمْ لي ديني وَ تَقَبَّلْ مَناسكي.»

و در راه رفتن عجله ننمايد و كسى را آزار ندهد و مستحبّ است نماز مغرب و عشا را تا مزدلفه به تأخير اندازد، اگرچه ثلث شب نيز بگذرد. و ميان هر دو نماز به يك أذان و دو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا به جا آورد، ولى باتوجّه به اين كه گاه رسيدن به مشعر در زمان ما به تأخير مى افتد بهتر است در شرايط فعلى نماز مغرب و عشاء را در عرفات بخواند و حركت كند. و مستحبّ است كه آن شب را هر مقدار كه ممكن

باشد به عبادت الهى به سر برد و اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ هذِهِ جُمَعُ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْمَعَ لى فيها جَوامِعَ الْخَيْرِ اَللّهُمَّ لاتُؤْيِسْنى مِنَ الْخَيْرِ الَّذى سَئَلْتُكَ اَنْ تَجْمَعَهُ لى فى قَلْبى وَ اَطْلُبُ مِنْكَ اَنْ تُعَرِّفَنى ما عَرَّفْتَ اَوْلِيآئَكَ فى مَنْزِلى هذا وَ اَنْ تَقِيَنى جَوامِعَ الشَّرِّ.»

صفحه226

و مستحبّ است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى را به جا آورد، و هر اندازه ممكن باشد از نعمتهاى حضرت حق ذكر كند و بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستد آن گاه دعاء نمايد، و بعضى آن را واجب مى دانند و اين دعا را نيز بخواند:

«اَللّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ فُكَّ رَقَبتى مِنَ النّارِ وَ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَ ادْرَأ عَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاِنْسِ اَللّهُمَّ اَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوب اِلَيْهِ وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْئُول وَ لِكُلِّ وافِد جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتى فى مَوْطِنى هذا اَنْ تُقيلَنى عَثْرَتى وَ تَقَبَّلْ مَعْذِرَتى وَ اَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطيئَتى ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوى مِنَ الدُّنْيا زادي.»

و مستحبّ است سنگ ريزه هائى را كه در منى رمى خواهد نمود از مشعر بردارد و مجموع آنها هفتاد سنگ است (و چون بعضى از سنگها ممكن است اصابت نكند بيشتر بردارد) و مستحبّ است وقتى كه از مشعر به سوى منى مى رود و به وادى «مُحَسَّر» مى رسد مقدار صد قدم تند برود و بگويد: «اَللّهُمَّ سَلِّمْ لي عَهْدى وَ اقْبِلْ تَوْبَتي وَ أجِبْ دَعْوَتي وَ اخْلُفْني فيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدي»

صفحه227

صفحه228

مستحبّات رمى جمرات

در رمى جمرات چند چيز مستحبّ است:

1- با وضو بودن در حال رمى.

2- هنگامى كه سنگها را در دست گرفته اين دعا را

بخواند: «اللّهُمَّ هذِهِ حَصَيَاتي فَاَحْصِهِنَّ لي وَ ارفَعْهُنَّ في عَمَلِي.»

3- با هر سنگى كه مى اندازد تكبير بگويد.

4- هر سنگى را كه بيندازد اين دعا را بخواند:

«اَللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَّيْطانَ، اَللّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَ عَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً، وَ عَمَلاً مقْبُولاً، وَ سَعْياً مَشْكُوراً، وَ ذَنْباً مَغْفُوراً.»

5- اگر مى تواند ميان او و جمره در جمره عقبه ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولى و وسطى كناره جمره بايستد.

6- جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نمايد و جمره اولى و وسطى را رو به قبله ايستاده رمى نمايد.

صفحه229

7- پس از برگشتن به جاى خود در منى اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ، وَ نِعْمَ الْمَوْلى، وَ نِعْمَ النَّصيرُ

صفحه230

مستحبّات قربانى

متحبّات قربانى چند چيز است:

1- در صورت تمكّن قربانى شتر باشد، و در صورت نبودن آن گاو، و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.

2- قربانى فربه باشد.

3- در صورت شتر يا گاو بودن، از جنس ماده و در صورت گوسفند يا بز بودن، از جنس نر باشد.

4- شترى كه مى خواهند آن را نحر كنند ايستاده و از سر دستها تا زانوى آن را ببندند و شخص از جانب راست او بايستد، و كارد يا نيزه يا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، اِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْياىَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لاشَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ

اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِميِنَ، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ، بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ اللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي.»

صفحه231

5- اگر مى تواند خودش قربانى را بكشد و اگر نتواند دست خود را بالاى دست كشنده بگذارد.

مستحبّات حلق

در حلق چند چيز مستحبّ است:

1- از طرف راست پيش سر ابتداء كند و اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ أعْطِني بِكُلِّ شَعْرَة نُوراً يَومَ الْقِيامَةِ.»

2- آنكه موى سر خود را در منى در خيمه خود دفن نمايد و بهتر اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته و همچنين ناخنها را بگيرد.

مستحبّات طواف حج و نماز آن و سعى

آنچه كه از مستحبّات در طواف عمره و نماز آن و سعى ذكر شد اينجا نيز جارى است، و مستحبّ است شخصى كه براى طواف حج مى آيد در روز عيد قربان بيايد و بر در مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:

صفحه232

«اَللّهُمَّ أَعِنِّي عَلى نُسُكِكَ، وَ سَلِّمْنِي لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ، أَنْ تَغْفِرَلِي ذُنُوبي، وَ أَنْ تُرْجِعَنِي بِحاجَتِي، اَللّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ، وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَ أَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لاَِمْرِكَ، راضِياً بِقَدَرَكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ اِلَيْكَ، اَلْمُطِيعِ لاَِمْرِكَ، اَلْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ، اَلْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ، وَ تُجِيرَنِي مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِك.»

سپس اگر ممكن است نزد حجرالأسود بيايد و استلام و بوسه نمايد، و اگر بوسيدن ممكن نشد دست بر حجر ماليده و دست خود را ببوسد، و اگر آن هم ممكن نشد مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد و بعد آنچه در طواف عمره به جا آورده بود به جا آورد.

مستحبّات منى

براى حاجى مستحبّ است كه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در منى بماند، و حتّى براى طواف مستحب از منى بيرون نرود، و تكبير گفتن در منى بعد از پانزده نماز، و در غير منى بعد از ده نماز، كه اوّل آنها نماز ظهر روز عيد است، مستحب مى باشد و بعضى آن را واجب دانسته اند، و اولى در كيفيّت تكبير اين است كه بگويد:

صفحه233

«اَللّهُ اَكْبَرُ اَللّهُ أَكْبَرُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ، اَللّهُ اَكْبَرُ وَلِلّهِ الْحَمْدُ، اَللّهُ اَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، اَللّهُ اَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ اْلأَنْعامِ، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا.»

و مستحبّ است مادامى كه

در منى اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب را اگر ممكن است در مسجد خيف به جا آورد، و در حديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است، و هر كس در آنجا صد مرتبه «سُبْحانَ اللّه» بگويد ثواب آن برابر با ثواب بنده آزاد كردن است، و هر كسى در آنجا صد مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ» بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده باشد و هر كس در آنجا صد مرتبه «اَلْحَمْدُ لِلّهْ» بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده باشد و هر كس در آنجا صد مرتبه «اَلْحَمْدُ لِلّهْ» بگويد، ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا صدقه دهد.

صفحه234

مستحبّات ديگر مكّه معظّمه

آداب و مستحبّات ديگر در مكّه معظّمه از اين قرار است:

1- زياد ذكر نمودن خدا و خواندن قرآن.

2- ختم نمودن يك قرآن.

3- خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقْم».

و نيز بگويد:

«بسم اللّهِ وَ باللّهِ وَ الشُّكرُ لِلّهِ»

4- نظر نمودن به كعبه.

5- هرگاه مزاحم طواف كنندگان واجب نشود در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمايد، در اوّل شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول صبح دو طواف، و بعد از ظهر دو طواف.

صفحه235

6- هنگام توقّف در مكّه به عدد روزهاى سال طواف نمايد و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه، و اگر آن هم ممكن نشد هر مقدارى كه بتواند.

7- شخص صروره، يعنى كسى كه

اوّلين بار حج به جا مى آورد، در صورت امكان داخل خانه كعبه شود و مستحبّ است قبل از دخول غسل كند و در وقت داخل شدن بگويد:

«اللّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فآمنِّي مِنْ عَذابِ النّارِ.»

سپس دو ركعت نماز گزارده در ركعت اوّل بعد از حمد سوره «حم سجده» و در ركعت دوم بعد از حمد پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاى قرآن، بين دو ستون بر سنگ قرمز بخواند.

8- دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه و بعد از نماز اين دعا را بخواند:

صفحه236

«اللَّهُمَّ مَنْ تَهيَّأَ أوْ تَعبَّأَ أوْ أعَدَّ أوِ اسْتَعَدَّ لِوِفادَة إلى مَخلُوق رَجاءَ رِفدِهِ وَ جائِزِتهِ وَ نَوافِلِه وَ فَواضِلِه فَإلَيكَ يا سيِّدي تَهْيِئَتي وَ تعبِيَتي وَ إعْدادي وَ اسْتِعْدادي رَجاءَ رِفدِكَ وَ نَوافِلِكَ وَ جائِزتِكَ فَلا تُخَيِّبِ اليَومَ رَجائي يا مَنْ لا يَخيبُ عَلَيهِ سائِلٌ وَ لا يَنْقُصُهُ نائِلٌ فإنّي لَمْ آتِكَ اليَومَ بِعَمَل صالِح قَدَّمْتُهُ وَ لا شَفاعَةِ مَخلُوق رَجُوتُهُ وَ لكنّي أتَيتُكَ مُقِرّاً بالظُّلمِ وَ الإساءَةِ عَلى نَفسي فإنَّهُ لا حُجَّةَ لي وَ لا عُذْرَ فَأسْألُكَ يَا مَنْ هُوَ كذلِكَ أنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلهِ وَ تُعطينَي مَسْأَلَتي وَ تَقْلِبَني بِرَغْبَتي وَ لا تَرُدَّني مَجْبُوهاً مَمْنوُعاً وَ لا خائِباً يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ، أرْجوكَ لِلعَظيمِ أسألُكَ يا عظيمُ أنْ تَغفِرَ لي الذَّنبَ العَظيمَ لا إلهَ إلاّ أنتَ.»

و مستحبّ است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه «اللّهُ اكبَرُ» بگويد.

سپس بگويد:

«اَللّهُمَّ لا تُجْهِدْ بَلاءَنا رَبَّنا وَ لا تُشمِتْ بِنا أعْداءَنا فَإِنَّكَ أنْتَ الضَّارُّ النّافِعُ.»

صفحه237

بعداً پائين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد و

نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند. (البتّه در شرايط فعلى انجام اين مستحبّات غالباً ممكن نيست.

طواف وداع

كسى كه مى خواهد از مكّه بيرون رود مستحبّ است طواف وداع نمايد، و در هر شوطى حجرالأسود و ركن يمانى را در صورت امكان استلام نمايد و چون به مستجار رسد مستحبّاتى كه قبلاً براى آن مكان ذكر شد به جا آورد و آنچه خواهد دعا نمايد، بعداً حجرالأسود را استلام نموده و حمد و ثناى الهى نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين دعاء را بخواند:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمينِكَ وَ حَبيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، أَللّهُمَّ كَما بَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ جاهَدَ في سَبيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِىَ في جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتّى أَتاهُ اليَقينُ، أللّهُمَّ اقْلِبْني مُفلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِأَفْضَلِ مايَرْجِعُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ المَغْفِرَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْعافِيَةِ.»

صفحه238

و مستحبّ است وقت بيرون آمدن، از مقابل ركن شامى بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت بطلبد و وقت بيرون رفتن معادل يك درهم خرما خريده و آن را به فقرا صدقه دهد.

زيارت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از حج

از جمله امور مستحبّه كه بسيار مؤكّد است اين است كه شخص هنگام برگشتن، به مدينه طيّبه برگردد تا آن كه به زيارت حضرت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) و حضرت صديقه طاهره(عليها السلام)و ائمّه بقيع(عليهم السلام) مشرّف شود.

صفحه239

زيارت حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)

«السَّلامُ عَلى رَسولِ اللّه صَلّى اللّهُ عليهِ وَ آلِه. السَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يا صفوَةَ اللّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يا أمينَ اللّهِ. أشْهَدُ أنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لاُِمَّتِكَ وَ جاهَدْتَ في سَبيلِ اللّهِ وَ عبَدتَهُ حَتّي أتاكَ الْيَقينُ فَجَزاكَ اللّهِ أفضَلَ ما جَزى نبيّاً عَنْ اُمَّتِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلى إبراهيمَ وَ آلِ إبراهيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجيدُ.»

زيارت حضرت صدّيقه(عليها السلام)

«يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّهُ الَّذي خَلَقَكِ قَبْلَ أنْ يَخلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِماَ امتَحَنَكِ صابِرَةً، وَ زَعَمْنا أَنّا لَكِ أولِيآءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِكُلِّ ما أتانا بِهِ أبُوكِ وَ أتانا بِهِ وَصِيُّهُ، فَإنّا نَسْأَلُكِ إنْ كُنّا صَدَّقْناكِ إِلاّ أَلْحَقْتِنا بِتَصْديقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِاَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.»

صفحه240

زيارت جامعه كه هر يك از ائمّه(عليهم السلام) را مى توان با آن زيارت نمود

«اَلسَّلامُ عَلى أَوْلِيآءِ اللّهِ وَ أَصْفِيآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلى أُمَنآءِ اللّهِ وَ أَحبّآئِهِ، اَلسَّلامُ عَلى أنْصارِ اللّهِ و خُلَفآئِهِ، السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَساكِنِ ذِكرِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِري أَمْرِ اللّهِ وَ نَهْيِهِ، اَلسَّلامُ عَلى الدُّعاةِ إِلَى اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى المُسْتَقَرِّينَ في مَرْضاةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الُْمخْلِصينَ في طاعَةِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الاَْدِلاّءِ عَلَى اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللّه وَ مَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللّهَ، وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللّهَ وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللّهَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ وَ مَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللّهِ، أُشْهِدُ اللّهَ أنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَ_مَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ، مُؤمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ في ذلِكَ كُلِّهِ إلَيْكُمْ، لَعَنَ اللّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّد مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ مِنَ الاَْوَّلينَ وَ الآخِرينَ، وَ أَبرَأُ إِلَى اللّهِ مِنْهُمْ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد و آلِه الطّاهِرين.»

صفحه241

صفحه242

زيارت ائمّه بقيع(عليهم السلام)

مستحبّ است كه زائر بهترين لباس نظيف خود را بپوشد، و به بهترين عطر خود را خوشبو كند، و با آرامش و وقار به زيارت آنان برود، و چون نزديك آن بارگاه شد بايستد، و چنين استيذان كند:

«يا مَوالِىَّ يا اَبْنآءَ رَسُولِ اللّهِ، عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ اَمَتِكُمْ، اَلذَّلِيلُ بَيْنَ اَيْدِيكُمْ، وَ الْمُضْعِفُ فِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ، وَ الْمُعْتَرِفُ بَحَقِّكُمْ، جاءَكُمْ مُسْتَجِيراً بِكُمْ، قاصِداً اِلى حَرَمِكُمْ، مُتَقَرِّباً اِلى مَقامِكُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَى اللّهِ تَعالى بِكُمْ، ءَاَدْخُلُ يا مَوالِىَّ، ءَأَدْخُلُ يا اَوْلِيآءَ اللّهِ، ءَأَدْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللّهِ الُْمحْدِقِينَ بِهذَا الْحَرَمِ، الْمُقِيمِينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ.»

سپس قدم راستت را پيش گذار، و با خشوع و خضوع وارد شو، و بگو:

«اَللّهُ اَكْبَرُ كَبِيراً، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ كَثِيراً، وَ سُبْحانَ اللّهِ

بُكْرَةً وَ اَصِيلاً، وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الْفَردِ الصَّمَدِ، اَلْماجِدِ الاَْحَدِ، اَلْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ، اَلْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ، الَّذِي مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَ سَهَّلَ زِيارَةَ ساداتِي بِإحْسانِهِ، وَ لَمْ يَجْعَلْنِي عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ.»

صفحه243

و پشت به قبله و رو به آن قبور مطهّر بخوان:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدى، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ التَّقْوى، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلى أهْلِ الدُّنْيا، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوّامُ في الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُم أهلَ النَّجْوى، أَشْهَدُ أنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ في ذاتِ اللّهِ وَ كُذِّبْتُمْ وَ اُسيءَ إلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَ أَشْهَدُ أنَّكُمُ الأئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ، وَ أَنَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ، وَ اَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَ أنَّكُمْ دَعآئِمُ الدّينِ و أرْكانُ الأرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللّهِ يَنْسَخُكُمْ مِنْ أَصْلابِ كُلِّ مَطَهَّر، وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فيكُمْ فِتَنُ الأهْواءِ، طِبْتُمْ وَ طابَ مَنْبَتُكُمْ، مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيّانُ الدّينِ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا وَ كَفّارَةً لِذُنُوبِنا، اِذِ اخْتارَكُمُ اللّهُ لَنا، وَ طَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَ كُنّا عِنْدَهُ مُسَمِّينَ بِعِلْمِكُمْ، مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنا اِيّاكُمْ، وَ هذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَ اَخْطَأَ وَ اسْتَكانَ وَ اَقَرَّ بِما جَنى، وَرَجى بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَ اَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدى، فَكُونُوا لِي شُفَعآءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَيْكُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ اَهْلُ الدُّنْيا، وَ اتَّخَذُوا آياتِ اللّهِ هُزُواً، وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها. يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ لا يَسْهُو، وَ دآئِمٌ لا يَلْهُو، وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَىْء، لَكَ الْمَنُّ

بِما وَفَّقْتَنِي، وَ عَرَّفْتَنِي بِما اَقَمْتَنِي عَلَيْهِ، اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَ مالُوا اِلى سِواهُ، فَكانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَىَّ مَعَ اَقْوام خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنِي بِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ إذ كُنْتُ عِنْدَكَ في مَقامي هذا، مَذْكُوراً مَكْتُوباً، فَلا تَحْرِمْني ما رَجَوْتُ، وَ لا تُخَيِّبْني فيما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.»

صفحه244

صفحه245

سپس قبور فاطمه بنت اسد و ابراهيم فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ساير بزرگان بقيع را زيارت كند و بر آنها درود و رحمت فرستد و فاتحه بخواند.

و سزاوار است مساجد هفتگانه و مسجد قبا و قبور شهداى اُحد را زيارت كند و به هنگام زيارت قبر حضرت حمزه، عموى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اُحد بگويد:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ الشُّهَدآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَسَدَ اللّهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ جاهَدْتَ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ جُدْتَ بِنَفْسِكِ، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللّهِ، وَ كُنْتَ فِيما عِنْدَ اللّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِاَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي، اَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً اِلَى اللّهِ عَزِّوَجَلَّ بَزِيارَتِكَ، وَ مُتَقَرِّباً اِلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) بِذلِكَ، راغِباً اِلَيْكَ فِى الشَّفاعَةِ، اَبْتَغِي بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسِي مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نار اسْتَحَقَّها مِثْلِي بِما جَنَيْتُ عَلى نَفْسِي، هارِباً مِنْ ذُنُوبِي الَّتِي احْتَطَبْتُها عَلى ظَهْرِي، فَزِعاً اِلَيْكَ رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّي، اَتَيْتُكَ مِنْ شُقَّة بَعِيدَة، طالِباً فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، وَ قَدْ اَوْقَرَتْ ظَهْرِي ذُنُوبِي، وَ اَتَيْتُ ما اَسْخَطَ رَبِّي، وَ لَمْ اَجِدْ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَيْهِ خَيْراً لِي مِنْكُمْ اَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ، فَكُنْ لِي شَفِيعاً يَوْمَ فَقْرِي وَ حاجَتِي، فَقَدْ سِرْتُ

اِلَيْكَ مَحْزُوناً،وَ اَتَيْتُكَ مَكْرُوباً، وَ سَكَبْتُ عَبْرَتِي عِنْدَكَ باكِياً، وَ صِرْتُ اِلَيْكَ مُفْرَداً، وَ اَنْتَ مِمَّن اَمَرَنِيَ اللّهُ بِصِلَتِهِ، وَحَثَّنِي عَلى بِرِّهِ، وَ دَلَّنِي عَلى فَضْلِهِ، وَ هَدانِي لِحُبِّهِ، وَ رَغَّبَنِي فِى الْوِفادَةِ اِلَيْهِ، وَ اَلْهَمَنِي طَلَبَ الْحَوآئجِ عِنْدَهُ، اَنْتُمْ اَهْلُ بَيْت لا يَشْقى مَنْ تَوَلاَّكُمْ، وَ لايَخِيبُ مَنْ أتَاكُمْ، وَ لايَخْسَرُ مَنْ يَهْواكُمْ، وَ لا يَسْعَدُ مَنْ عاداكُمْ.»

صفحه246

صفحه247

و هنگام وداع با پيامبر(صلى الله عليه وآله) بگويد:

«اَللّهُمَّ لاْ تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ، فَاِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذلِكَ فَاِنِّي اَشْهَدُ فِي مَماتِي عَلى ما اَشْهَدُ عَلَيْهِ فِي حَياتِي، اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، وَ اَنَّكَ قَدِ اخْتَرْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ، ثُمَ اخْتَرْتَ مِنْ اَهْلِ بَيْتِهِ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرينَ، اَلَّذينَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهيراً، فَاحْشُرْنا مَعَهُمْ، وَ فِي زُمْرَتِهِمْ، وَ تَحْتَ لِواءِهِمْ، وَ لا تُفَرِّقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ، لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ تَسْلِيمِى عَلَيْكَ.»

و پس از وداع با قبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قبور ائمّه بقيع(عليهم السلام) را زيارت كن، و با آنان وداع نما و بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَئِمَّةَ الْهُدى وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ اَقْرَءُ عَلَيْكُمُ السَّلامَ، آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِما جِئْتُم بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَيْهِ، اَللّهُمَّ فَاكتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ.»

و سپس مى گوئى:

«وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِهِمْ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ.»

صفحه248

دعاء امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه

قسمت اول

«اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَ لا لِعَطآئِهِ مانِعٌ، وَ لاكَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِع، وَ هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدآئِعِ، وَ اَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنآئِعَ، لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلائِعُ، وَ لاتَضِيعُ عِنْدَهُ الْوَدآئِعُ، جازِي كُلِّ

صانِع، وَ رآئِشُ كُلِّ قانِع، وَ راحِمُ كُلِّ ضارع، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ، وَ الْكِتابِ الجامِعِ، بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَ لِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَ لاشَيءَ يَعْدِلُهُ، وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ.

صفحه249

اَللّهُمَّ اِنِّي اَرْغَبُ اِلَيْكَ، وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبِّي، وَ اَنَّ اِلَيْكَ مَرَدِّي، اِبْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً، وَ خَلَقْتَنِي مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ اَسْكَنْتَنِي الاَْصْلابَ، آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ، وَ اخْتِلافِ الدُّهُورِ وَ السِّنِينَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم فِي تَقادُم مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ، وَ الْقُرُونِ الْخالِيَةِ، لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي، وَ لُطْفِكَ لِي، وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ فِي دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ، الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ، لكِنَّك اَخْرَجْتَنِي لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى، الَّذِي لَهُ يَسَّرْتَنِي، وَ فِيهِ اَنْشَأتَنِي، وَ مِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بِي، بِجَمِيلِ صُنْعِكَ، وَ سَوابِغِ نِعَمِكَ، فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى، وَ اَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُمات ثَلاث، بَيْنَ لَحْم وَ دَم وَ جِلْد، لَمْ تُشْهِدْنِي خَلْقِي، وَ لَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرِي، ثُمَّ اَخْرَجْتَنِي لِلَّذي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تامّاً سَوِيّاً، وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً، وَ رَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً، وَ عَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَ كَفَّلْتَنِى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَ كَلاَتَنِي مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ، وَ سَلَّمْتَنِي مِنَ الزِّيادَةِ وَ النُّقْصانِ، فَتَعالَيْتَ يا رَحِيمُ يا رَحْمنُ، حَتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الاِْنْعامِ، وَ رَبَّيْتَنِي زايِداً فِي كُلِّ عام، حَتّى اِذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتِي، وَ اعْتَدَلَتْ مِرَّتِي، اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَّتَكَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ، وَ رَوَّعْتَنِي بِعَجآئِبِ حِكْمَتِكَ، وَ اَيْقَظْتَنِي

لِما ذَرَأتَ فِي سَمآءِكَ وَ اَرْضِكَ مِنْ بَدآئِعِ خَلْقِكَ، وَ نَبَّهْتَنِي لِشُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ، وَ اَوْجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَ عِبادَتَكَ وَ فَهَّمْتَنِي ما جآءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَ يَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَ مَنَنْتَ عَلَىَّ فِي جَمِيعِ ذلِكَ بِعَوْنِكَ وَ لُطْفِكَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ خَيْرِ الثَّرى، وَ لَمْ تَرْضَ لِي يا اِلهِي نِعْمَةً دُونَ اُخْرى، وَ رَزَقْتَنِي مِنْ اَنْواعِ الْمَعاشِ، وَ صُنُوفِ الرِّياشِ، بِمَنِّكَ الْعَظِيمِ الاَْعَظَمِ عَلَىَّ، وَ اِحْسانِكَ الْقَدِيمِ اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمِيعَ النِّعَمِ، وَ صَرَفْتَ عَنِّي كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَ جُرْاَتِي عَلَيْكَ اَنْ دَلَلْتَنِي اِلى ما يُقَرِّبُنِي اِلَيْكَ، وَ وَفَّقْتَنِي لِما يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ، فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنِي وَ اِنْ سَأَلْتُكَ اَعْطَيْتَنِي، وَ اِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي وَ اِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنِي، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ، وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئ مُعِيد حَمِيد مَجِيد، وَ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ، وَ عَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَاَىُّ نِعَمِكَ يا اِلهِي اُحْصِي عَدَداً وَ ذِكْراً، اَمْ اَىُّ عَطاياكَ اَقُومُ بِها شُكْراً، وَ هِىَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيهَا الْعادُّونَ، اَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَ دَرَاْتَ عَنِّي اَللّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ و الضَّرّآءِ اَكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعافِيَةِ وَ السَّرّآءِ، وَ اَنَا اَشْهَدُ يا اِلهِي بِحَقِيقَةِ اِيمانِي، وَ عَقْدِ عَزَماتِ يَقِينِي، وَ خالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي، وَ باطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي، وَ عَلائِقِ مَجارِي نُورِ بَصَرِي، وَ اَسارِيرِ صَفْحَةِ

صفحه250

صفحه251

صفحه252

صفحه253

جَبِينِي وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسِي، وَ خَذارِيفِ مارِنِ عِرْنِينِي، وَ مَسارِبِ سِماخِ سَمْعِي، وَ ما ضُمَّتْ وَ اَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ، وَ حَرَكاتِ لَفْظِ لِسانِي، وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي، وَ مَنابِتِ اَضْراسِي، وَ مَساغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي، وَ حِمالَةِ اُمِّ رَأسي، وَ بَلُوعِ فارغِ حَبآئِلِ عُنُقِي،

وَ مَااشْتَمَلَ عَلَيْهِ تامُورُ صَدْرِي، وَ حَمآئِلِ حَبْلِ وَتينِي، وَ نِياطِ حِجابِ قَلْبِي، وَ اَفْلاذِ حَواشِي كَبِدِي، وَ ما حَوَتْهُ شَراسِيفُ اَضْلاعِي، وَ حِقاقُ مَفاصِلِي، وَ قَبْضُ عَوامِلِي، وَ اَطْرافُ اَنامِلِي، وَ لَحْمِي، وَ دَمِي، وَ شَعْرِي، وَ بَشَرِي، وَ عَصَبِي، وَ قَصَبِي، وَ عِظامِي، وَ مُخِّي وَ عُرُوقِي، وَ جَمِيعُ جَوارِحِي، وَ مَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعِي، وَ ما اَقَلَّتِ الاَْرْضُ مِنِّي، وَ نَوْمِي، وَ يَقْظَتِي، وَ سُكُونِي، وَ حَرَكاتِ رُكُوعِي وَ سُجُودِي، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعْصارِ وَ الاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اُؤَدِّيَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ اَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَدِيداً، وَ ثَنآءً طارِفاً عَتِيداً، اَجَلْ، وَ لَوْ حَرَصْتُ اَنَا وَ الْعادُّونَ مِنْ اَنامِكَ اَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ آنِفِهِ ماحَصَرْناهُ عَدَداً، وَ لا اَحْصَيْناهُ اَمَداً، هَيْهاتَ اَنّى ذلِكَ، وَ اَنْتَ الُْمخْبِرُ فِي كِتابِكَ النّاطِقِ، وَ النَّبَأِ الصّادِقِ «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها». صَدَقَ كِتابُكَ. اللّهُمَّ وَ اِنْباؤُكَ، وَ بَلَّغَتْ اَنْبِياؤُكَ وَ رُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ، وَ شَرَعْتَ لَهُمْ وَ بِهِمْ مِنْ دِينِكَ، غَيْرَ اَنِّي يا اِلهي اَشْهَدُ بِجَهْدِي وَ جِدِّي، وَ مَبْلَغِ طاقَتِي وَ وُسْعِي، وَ اَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً: اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي مُلْكِهِ فَيُضادَّهُ فِيَما ابْتَدَعَ، وَ لا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيم_ا صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللّهِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ.

صفحه254

صفحه255

اَلْحَمْدُلِلّهِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ، و اَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلِينَ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيِّينَ

وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الُْمخْلَصِينَ وَ سَلَّمَ.

صفحه256

آنگاه حضرت شروع در دعا و سئوال از حق تعالى كردند و با ديدگانى اشكبار گفتند:

«اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَاَنّي اَراكَ وَاَسْعِدْني بِتَقْواكَ وَ لا تُشْقِني بِمَعْصِيَتِكَ وَ خِرْلي في قَضآئِكَ وَ بارِكْ لي في قَدَرِكَ حَتّى لا اُحِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَ لا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ في نَفْسي وَ الْيَقينَ في قَلْبي وَ الاِْخْلاصَ في عَمَلي وَالنُّورَ في بَصَري وَالْبَصيرَةَ في ديني وَ مَتِّعْني بِجَوارِحي وَاجْعَلْ سَمْعي وَبَصَرِيَ الْوارِثَيْنِ مِنّي وَانْصُرْني عَلى مَنْ ظَلَمَني وَاَرِني فيهِ ثاري وَ مَآرِبي وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَيْني. اَللّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتي وَاسْتُرْ عَوْرَتي وَاغْفِرْلي خَطيئَتي وَاخْسَا شَيْطاني وَفُكَّ رِهاني وَاجْعَلْ لي يا اِلهي الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاخِرَةِ وَالاُولى اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَميعاً بَصيراً وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِيّاً رَحْمَةً بى وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِيّاً رَبِّ بِما بَرَأتَنى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما اَنْشَأتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَ فى نَفْسى عافَيْتَنى رَبِّ بِما كَلاَتَنى وَ وَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَهَدَيْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَيْتَنى وَ مِنْ كُلِّ خَيْر اَعْطَيْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَ سَقَيْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَيْتَنى وَاَقْنَيْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِكَ الصّافى وَيَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد وَ اَعِنّى عَلى بَوآئِقِ الدُّهُورِ وَ صُرُوفِ اللَّيالى وَ الاَيّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُباتِ الاخِرَةِ وَاكْفِنى شَرَّ ما يَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاكْفِنى وَ ما اَحْذَرُ فَقِنى وَ فى نَفْسى وَ دينى فَاحْرُسْنى وَ فى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَ فى اَهْلى وَ مالى فَاخْلُفْنى وَ فيما رَزَقْتَنى فَبارِكْ لى وَ فى نَفْسى فَذَلِّلْني

وَ فى اَعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَ مِنْ شَرِّالْجِنِّ وَ الاِنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَ بِسَريرَ تى فَلا تُخْزِنى وَ بِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَ نِعَمِكَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَيْرِكَ فَلا تَكِلْنى اِلهى اِلى مَنْ تَكِلُنى اِلى قَريب فَيَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعيد فَيَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعِفينَ لى، وَاَنْتَ رَبّى وَ مَليكُ اَمْرى، اَشْكُوا اِلَيْكَ غُرْبَتى وَ بُعْدَ داري، وَ هَوانى عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ اَمْرى اِلهي فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سِواكَ سُبْحَانَكَ غَيْرَ اَنَّ عافِيَتَكَ اَوْسَعُ لى، فَاَسْئَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَرْضُ وَالسَّمواتُ وَ كُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ وَ صَلُحَ بِهِ اَمْرُالاَوَّلينَ وَ الاْخِرينَ، اَنْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِكَ وَ لا تُنْزِلَ بى سَخَطَكَ، لَكَ الْعُتْبى لَكَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِكَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَيْتِ الْعَتيقِ الَّذي اَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَ جَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اَعْطَى

صفحه257

صفحه258

صفحه259

صفحه260

الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتى فى شِدَّتى، يا صاحِبى فى وَحْدَتى، يا غِياثى فى كُرْبَتى، يا وَلِيّى فى نِعْمَتى. يا اِلهى وَاِلهَ ابآئى اِبْراهيمِ وَاِسْمعيلَ وَاِسْحقَ وَيَعْقُوبَ وَ رَبَّ جَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ وَ اِسْرافيلَ، وَ رَبَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَ مُنْزِلَ التَّوْريةِ وَ الاِنْجيلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَ مُنَزِّلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَالْقُرانِ الْحَكيمِ، اَنْتَ كَهْفى حينَ تُعْيِينِىَ الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَ تَضيقُ بِيَ الاَرْضُ بِرُحْبِها وَ لَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَ اَنْتَ مُقِيلُ عَثْرَتى، وَ لَوْ لا سَتْرُكَ اِيّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحينَ، وَ اَنْتَ مُؤَيِّدي بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى، وَ لَوْ لا نَصْرُكَ اِيّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ، يا مَنْ

خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَولِيآئُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نيرَالْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خآئِفُونَ، يَعْلَمُ خآئِنَةَ الاَعْيُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَ غَيْبَ ماتَاْتى بِهِ الاَزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ يا مَنْ لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ ماهُوَ اِلاّ هُوَ يا مَنْ لا يَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ، يا مَنْ كَبَسَ الاَرْضَ عَلَى الْمآءِ وَ سَدَّالْهَوآءَ بِالسَّمآءِ يا مَنْ لَهُ اَكْرَمُ الاَسْمآءِ يا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذي لا يَنْقَطِعُ اَبَداً يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الجُبِّ وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً يا رادَّهُ عَلى يَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوى عَنْ اَيُّوبَ وَ يا مُمْسِكَ يَدَىْ اِبْراهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَنآءِ عُمُرِهِ يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيى وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً يا مَنْ اَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَني اِسرآئيلَ فَاَنْجاهُمْ، وَ جَعَلَ فِرْعُونَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّرات بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَ قَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ يَاْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَ قَدْ حآدُّوهُ وَ نادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ يااللهُ يااللهُ يابَديءُ يا بَديعاً لا نِدَّ لَكَ، يا دائِماً لا نَفادَ لَكَ يا حَيّاً حينَ لا حَيَّ، يامُحْيِيَ الْمَوْتى يا مَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى

صفحه261

صفحه262

صفحه263

فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ عَظُمَتْ خَطيئَتي فَلَمْ يَفْضَحْنِى وَ رَآني عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ يَشْهَرْنى يا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَري يا مَنْ رَزَقَني في كِبَري يا

مَنْ اَياديهِ عِنْدي لا تُحْصى وَ نِعَمُهُ لا تُجازى يا مَنْ عارَضَنى بِالْخَيْرِ وَالاِحْسانِ وَ عارَضْتُهُ بِالاِسآئَةِ وَالْعِصْيانِ، يامَنْ هَدانى لِلايمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُكْرَ الاِمْتِنانِ يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفانى، وَ عُرْياناً فَكَسانى، وَ جايِعاً فَاَشْبَعَنى، وَ عَطْشاناً فَاَرْوانى، وَ ذَليلاً فَاَعَزَّني، وَ جاهِلاً فَعَرَّفَنى وَ وَحيداً فَكَثَّرَنى، وَ غائِباً فَرَدَّنى، وَ مُقِلاًّ فَاَغْنانى وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَ غَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنى وَ اَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِكَ فَابْتَدَ أَنى فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ يا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى وَ نَفَّسَ كُرْبَتى وَ اَجابَ دَعْوَتى، وَ سَتَرَعَوْرَتى وَ غَفَرَ ذُنُوبى، وَ بَلَّغَنى طَلِبَتى، وَ نَصَرَنى عَلى عَدُّوى، وَ اِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَك وَ كَرائِمَ مِنَحِكَ لااُحْصيها يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذي مَنَنْتَ، اَنْتَ الَّذي اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذي اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذي اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذي اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذي اَكْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذي رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذي وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذي اَعْطَيْتَ، اَنْتَ الَّذي اَغْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذي اَقْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذي آوَيْتَ، اَنْتَ الَّذي كَفَيْتَ، اَنْتَ الَّذي هَدَيْتَ، اَنْتَ الَّذي عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذي سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذي غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذي اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذي مَكَّنْتَ، اَنْتَ الَّذي اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذي اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذي عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذي اَيَّدْتَ، اَنْتَ الَّذي نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذي شَفَيْتَ، اَنْتَ الَّذي عافَيْتَ، اَنْتَ الَّذي اَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَتَعالَيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دائِماً وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً اَبَداً. ثُمَّ اَنَا يا اِلهِي اَلْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لي، اَنَا الَّذي اَسَأْتُ، اَنَا الَّذي اَخْطَأْتُ، اَنَا الَّذي هَمَمْتُ، اَنَا الَّذي جَهِلْتُ، اَنَا الَّذي غَفَلْتُ، اَنَا الَّذي سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنا الَّذي تَعَمَّدْتُ، اَنَا الَّذي وَعَدْتُ، وَ اَنَا الَّذِي اَخْلَفْتُ، اَنَا الَّذِي نَكَثْتُ، اَنَا الَّذِي اَقْرَرْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَىَّ وَعِنْدي، وَاَبُوءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، يا مَنْ لا

تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وَ هُوَالْغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ اِلهي وَ سَيِّدي، اِلهي اَمَرْتَني فَعَصَيْتُكَ وَ

صفحه264

صفحه265

صفحه266

نَهَيْتَني فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَة لي فَاَعْتَذِرُ، وَ لا ذا قُوَّة فَاَنْتَصِرُ، فَبِاَىِّ شَيْء اَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعي اَمْ بِبَصَري اَمْ بِلِساني اَمْ بِيَدي اَمْ بِرِجْلي، اَلَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِنْدي وَ بِكُلِّها عَصَيْتُكَ، يا مَوْلايَ فَلَكَ الْحُجَّةُ وَالسَّبيلُ عَلَىَّ، يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الآبآءِ وَالاُمَّهاتِ اَنْ يَزْجُرُونى، وَ مِنَ الْعَشآئِرِ وَ الاِخْوانِ اَنْ يُعَيِّرُونى، وَ مِنَ السَّلاطينِ اَنْ يُعاقِبُونى وَ لَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلايَ عَلى مَا اَطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى، وَ لَرَفَضُونى وَ قَطَعُونى فَها اَنَا ذا يا اِلهي بَيْنَ يَدَيْكَ يا سَيِّدي خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ، لا ذُوبَرآءَة فَاَعْتَذِرُ وَ لا ذُو قُوَّة فَاَنْتَصِرَوَ لا حُجَّة فَاَحْتَجُّ بِها وَ لا قائِل لَمْ اَجْتَرِحْ وَ لَمْ اَعْمَلْ سُوءً وَ ما عَسَى الْجُحُودُ وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلايَ يَنْفَعُنى، كَيْفَ وَ اَنّى ذلِكَ، وَ جَوارِحي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَيَّ بِما قَدْ عَمِلَتْ، وَ عَلِمْتُ يَقنياً غَيْرَ ذي شَكٍّ اِنَّكَ سآئِلِى مِنْ عَظآئِمِ الاُمُورِ، وَ اَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ وَ عَدْلُكَ مُهْلِكي، وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبى، فَاِنْ تُعَذِّبْنى يا اِلهي فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَتِّكَ عَلَيَّ وَ اِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِكَ وَجُودِكَ وَ كَرَمِكَ. لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمِينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْخآئِفينَ، لا اِله َاِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الرّاجينَ، لا اِلهَ اِلاّ

اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الرّاغِبينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ السّائِلينَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ رَبّى وَ رَبُّ ابائِىَ الاَوَّلينَ. اَللّهُمَّ هَذاثَنآئى عَلَيْكَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصي لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً وَاِقْراري بِآلائِكَ مُعَدِّداً وَ اِنْ كُنْتُ مُقِّراً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِكَثْرَتِها وَ سُبُوغِها وَ تَظاهُرِها وَ تَقادُمِها اِلى حادِث ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَني وَ بَرَأْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَ كَشْفِ الضُّرِّ وَ تَسبيبِ الْيُسْرِ وَ دَفِْع الْعُسْرِ وَ تَفْريجِ الْكَرْبِ وَالْعافِيَةِ فِى الْبَدَنِ وَالسَّلامَةِ فِى الدِّينِ وَ لَوْ رَفَدَني عَلى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ مِنَ الاَوَّلينَ وَ الاخِرينَ ما قَدَرْتُ وَ لا هُمْ عَلى ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَ تَعالَيْتَ مِنْ رَبٍّ كَريم عَظيم رَحيم، لا تُحْصى آلاؤُكَ وَ لا يُبْلَغُ ثَنآؤُكَ وَ لا تُكافى نَعْمآؤُكَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَتْمِمِ عَلَيْنا نِعَمَكَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ. اَللّهُمَّ اِنَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَكْشِفُ السّوُءَ وَ تُغيثُ الْمَكْرُوبَ وَ تَشْفِى السَّقيمَ وَ تُغْنِى الْفَقيرَ وَ تَجْبُرُ الْكَسيرَ وَ تَرْحَمُ الْصَّغيرَ وَ تُعينُ الْكَبيرَ وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهيرٌ وَ لا فَوْقَكَ قَديرٌ وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ

قسمت دوم

صفحه267

صفحه268

صفحه269

صفحه270

الاَسيرِ يا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغيرِ يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَ لا وَزيرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد وَاَعْطِنى في هذِهِ الْعَشِيَّةِ اَفْضَلَ مآ اَعْطَيْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ مِنْ نِعْمَة تُوليها وَالاء تُجَدِّدُها وَ بَلِيَّة تَصْرِفُها وَ كُرْبَة تَكْشِفُها وَ دَعْوَة تَسْمَعُها

وَ حَسَنَة تَتَقَبَّلُها وَسَيِّئَة تَتَغَمَّدُها، اِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشآءُ خَبيرٌ وَ عَلى كُلِّ شَىْءِ قَديرٌ. اَللّهُمَّ اِنَّكَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَكْرَمُ مَنْ عَفى وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى وَ اَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَالاخِرَةِ وَ رَحيمَهُما لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ وَ لا سِواكَ مَأْمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاَجَبْتَنى وَسَئَلْتُكَ فَاَعْطَيْتَنى وَ رَغِبْتُ اِلَيْكَ فَرَحِمْتَنى وَ وَثِقْتُ بِكَ

صفحه271

فَنَجَّيْتَنى وَ فَزِعْتُ اِلَيْكَ فَكَفَيْتَنى. اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَ عَلى الِهِ الطَّيِبّينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَ تَمِّمْ لَنا نَعْمآئَكَ وَ هَنِّئْنا عَطآئَكَ وَ اكْتُبْنا لَكَ شاكِرينَ وَ لاِ لائِكَ ذاكِرينَ امينَ امينَ رَبَّ العالَمينَ. اَللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَ قَدَرَ فَقَهَرَ، وَ عُصِيَ فَسَتَرَ، وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطّالِبينَ الرّاغِبينَ، وَ مُنْتَهى اَمَلِ الرّاجينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِكُلِّ شَىْء عِلْماً وَ وَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ حِلْماً. اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَ عَظَّمْتَها بِمُحَمَّد نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَاَمينِكَ عَلى وَحْيِكَ، الْبَشيرِ النَّذيرِ السِّراجِ الْمُنيرِ، الَّذي اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اَلّلهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد كَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظيمُ فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلى الِهِ الْمُنْتَجَبينَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَ تَغَمَّدْنا بِعَفِوْكَ عَنّا فَاِلَيْكَ عَجَّتِ الاَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا اللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْر تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، وَ نُور تَهْدى بِهِ وَ رَحْمَة تَنْشُرُها وَ بَرَكَة تُنْزِلُها وَ عافِيَة تُجَلِّلُها وَ رِزْق تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَللّهُمَّ اقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ، وَ لا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ،

وَ لا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومينَ، وَ لا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِكَ قانِطينَ، وَ لا تَرُدَّنا خآئِبِينَ، وَ لا مِنْ بابِكَ مَطْرُودينَ، يا اَجْوَدَ الاَجْوَدينَ وَ اَكْرَمَ الاَكْرَمينَ، اِلَيْكَ اَقْبَلْنا مُوقِنينَ وَلِبَيْتِكَ الَحْرامِ امّينَ قاصِدينَ، فَاَعِنّا عَلى مَنا سِكِنا وَاَكْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا وَ عافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيْكَ اَيْدِيَنا، فَهِيَ بِذِلَّةِ الاِعْتِرافِ مَوْسُومَةُ، اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَئَلْناكَ، وَاكْفِنا مَااسْتَكْفَيْناكَ فَلا كافِىَ لَنا سِواكَ، وَ لا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ،

صفحه272

صفحه273

نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فينا قَضآؤُكَ، اِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيْرِ، اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الاَجْرِ وَ كَريمَ الذُّخْرِ وَ دَوامَ الْيُسْرِ، وَاغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعينَ، وَ لا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ،

صفحه274

وَ لا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَكَ وَ رَحْمَتَكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ وَ ثابَ اِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَ تَنَصَّلَ اِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَالْجَلالِ وَالاِكْرامِ. اَللّهُمَّ وَ نَقِّنا وَ سَدِّدْنا وَ اعْصِمْنا، وَ اقْبَلْ تَضَرُّعَنا يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يَخْفى عَلَيْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ وَ لا لَحْظُ الْعُيُونِ، وَ لا ما اسْتَقَرَّ فِى الْمَكْنُونِ، وَ لا ما انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلاكُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُكَ وَ وَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَ تَعالَيْتَ عَمّا يَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُّواً كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّم_اواتُ السَّبْعُ وَ الاَْرَضُونَ وَ مَنْ فيهِنَّ، وَ اِنْ مِنْ شَىء اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ

صفحه275

الْحَمْدُ وَالَْمجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَالْجَلالِ وَالاِكْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِنْعامِ وَالاَيادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الْكَريمُ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ. اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَ عافِنى فى بَدَنى وَ دينى وَآمِنْ خَوْفى وَ اَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ. اَللّهُمَّ

لا تَمْكُرْبِى وَ لا تَسْتَدْرِجْنى وَ لا تَخْدَعْنى وَ ادْرَءْعَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِنْسِ.»

سپس حضرت سر و ديده خود را به سوى آسمان بلند كردند و با چشم گريان و صداى بلند گفتند:

«يا اَسْمَعَ السّامِعينَ، يا اَبْصَرَ النّاظِرِينَ، وَ يا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَ يا اَرْحَمَ الرّاحمينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مَحَمَّد السّادَةِ الْمَيامينَ، وَ اَسْأَلُك اللّهُمَّ حاجَتيَ الَّتِي اِنْ اَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي، وَ اِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما اَعْطَيْتَنِي، اَسْأَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لاشَرِيكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ، وَ اَنْتَ عَلى كُلِّ شَيء قَدِيرٌ، يا رَبِّ يا رَبِّ.»

صفحه276

و جمله «يا ربّ» را بسيار تكرار كردند. و كسانى كه دور آن حضرت بودند به دعاى ايشان گوش داده و آمين مى گفتند، آنگاه صدايشان به گريه بلند شد تا آن كه خورشيد غروب كرد و روانه مشعر الحرام شدند.

تا اين جا دعاى امام حسين(عليه السلام) طبق روايت مرحوم كفعمى تمام مى شود; ولى سيّد ابن طاووس(عليه الرّحمة) اين ذيل را نيز اضافه نموده است:

صفحه277

«اِلهي انَاَ الْفَقيرُ فى غِنايَ، فَكَيْفَ لا اَكُونُ فَقيراً فى فَقْرى، اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمِي فَكَيْفَ لا اَكُونُ جَهُولاً فى جَهْلى. اِلهي اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ وَ سُرْعَةِ طَواءِ مَقاديرِكَ مَنَعا عِبادَكَ الْعارِفينَ بِكَ عِنَ السُّكُونِ اِلى عَطاء وَالْيَاْسِ مِنْكَ فى بَلاء اِلهي مِنّى ما يَليقُ بِلُؤُمِي وَ مِنْكَ ما يَليقُ بِكَرَمِكَ. اِلهي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى. اِلهي اِنْ ظَهَرَتِ الَْمحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ، وَ اِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْ لِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ، اِلهي كَيْفَ تَكِلُنى وَ قَد

تَكَفَّلْتَ لى، وَ كَيْفَ اُضامُ وَ اَنْتَ النّاصِرُ لى، اَمْ كَيْفَ اَخْيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى، ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْري اِلَيْكَ وَ كَيْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ اَشْكُو اِلَيْكَ حالى وَ هُوَ لا يَخْفى عَلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَ هُوَ مِنْكَ بَرَزٌ اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ آمالى وَ هِيَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَ بِكَ قامَتْ. اِلهي ما اَلْطَفَكَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى، وَ ما اَرْحَمَكَ بى مَعَ قَبيحِ فِعْلى، اِلهي ما اَقْرَبَكَ مِنّى وَ اَبْعَدَنى عَنْكَ، وَ ما اَرْاَفَكَ بِي فَمَا الَّذي يَحْجُبُنِي عَنْكَ، إِلهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الآثارِ وَ تَنَقُّلاتِ الاَطْوارِ اَنَّ مُرادَكَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَيَّ فى كُلِّ شَىْء حَتّى لا اَجْهَلَكَ فى شَيْء، اِلهِي كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمي اَنْطَقَنى كَرَمُكَ، وَ كُلَّما ايَسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُكَ، اِلهِى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ

صفحه278

صفحه279

مَساوِيَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَساويهِ مَساوِيَ، وَ مَنْ كانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِيَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ دَعاويهِ دَعاوِيَ، اِلهِي حُكْمُكَ النّافِذُ وَ مَشِيَّتُكَ الْقاهِرَةُ لَمْ يَتْرُكا لِذي مَقال مَقالاً، وَ لا لِذي حال حالاً. اِلهِي كَمْ مِنْ طاعَة بَنَيْتُها وَ حالَة شَيَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادي عَلَيْها عَدْلُكَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُكَ، اِلهي اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّى وَ اِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْماً، اِلهِي كَيْفَ اَعْزِمُ وَ اَنْتَ الْقاهِرُ، وَ كَيْفَ لا اَعْزِمُ وَ اَنْتَ الامِرُ، اِلهي تَرَدُّدي فِى الآثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنى عَلَيْكَ بِخِدْمَة تُوصِلُنى اِلَيْكَ، كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ، اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُون هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليل يَدُّلُّ عَلَيْكَ، وَ مَتى بَعُدْتَ حَتّى

تَكُونَ الاثارُ هِيَ الَّتي تُوصِلُ اِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيباً. اِلهِي اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الآثارِ فَأَرْجِعْنى اِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الأَنْوارِ وَ هِدايَةِ الاِسْتِبْصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَيْكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ اِلَيْكَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِعْتِمادِ عَلَيْها، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ. اِلهِي هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ هذا حالى لا يَخْفى عَلَيْكَ، مِنْكَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَيْكَ، وَبِكَ اَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ، فَاهْدِنى بِنُورِكَ اِلَيْكَ، وَ اَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ. اِلهِي عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِكَ الَْمخْزُونِ وَصُنّى بِسِتْرِكَ الْمَصُونَ، اِلهِي حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُكْ بى مَسْلَكَ اَهْلِ الْجَذْبِ. اِلهِي اَغْنِنى بِتَدْبيرِكَ لى عَنْ تَدْبيري، وَ بِاخْتِيارِكَ عَنْ اِخْتِياري، وَ اَوْقِفْنى عَنْ مَراكِزِاضْطِراري. اِلهِي اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسي وَ طَهِّرْنى مِنْ شَكّي وَ شِرْكي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسي، بِكَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى، وَ عَلَيْكَ اَتَوَّكَلُ فَلا تَكِلْنى، وَ اِيّاكَ اَسْئَلُ فَلا تُخَيِّبْنى، وَ فى فَضْلِكَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى، وَ بِجَنابِكَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى، وَ بِبابِكَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى، اِلهِي تَقَدَّسَ رِضاكَ اَنْ يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، فَكَيْفَ تَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى. اِلهي اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِكَ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ النَّقْعُ مِنْكَ فَكَيْفَ لا تَكُونُ غَنِيّاً عَنّى، اِلهِي اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يُمَّنينى، وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى، فَكُنْ اَنْتَ الْنَّصيرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَ تُبَصِّرَنى، وَاَغْنِنى بِفَضْلِكَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِكَ عَنْ طَلَبى. اَنْتَ الَّذي اَشْرَقْتَ الاَنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ، وَ اَنْتَ الَّذي اَزَلْتَ الاَغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِكَ حَتّى لَمْ يُحِّبُوا سِواكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا اِلى غَيْرِكَ، اَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ اَوْ حَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ،

ماذا وَجَدَمَنْ فَقَدَكَ، وَ مَاالَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً، وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلاً، كَيْفَ يُرْجى سِواكَ وَ اَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِحْسانَ، وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَ اَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الاِمْتِنانِ، يا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَّلِّقينَ، وَ يا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِيآئَهُ مَلابِسَ هَيْبَتِهِ فَقا مُوابَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرينَ، اَنْتَ الذّاكِرُ قَبْلَ الذّاكِرينَ وَ اَنْتَ الْبادي بِالاِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ، وَاَنْتَ الجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ، وَ اَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضينَ. اِلهي اُطْلُبْنى

صفحه280

صفحه281

صفحه282

صفحه283

بِرَحْمَتِكَ حَتّى اَصِلَ اِلَيْكَ، وَاجْذِبْنى بِمَنِّكَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَيْكَ. اِلهِي اِنَّ رَجائى لا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَ اِنْ عَصَيْتُكَ كَما اَنَّ خَوْفى لا يُزايِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَيْكَ وَ قَدْ اَوْ قَعَنى عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ، اِلهِى كَيْفَ اَخيبُ وَ اَنْتَ اَمَلى، اَمْ كَيْفَ اُهانُ وَ عَلَيْكَ

صفحه284

مُتَّكَلى، اِلهِي كَيْفَ اَسْتَعَّزُ وَ فِى الذِّلَّةِ اَرْكَزْتَنى اَمْ كَيْفَ لا اَسْتَعَّزُ وَاِلَيْكَ نَسَبْتَنى، اِلهي كَيْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذي فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى، اَمْ كَيْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيْتَنى، وَاَنْتَ الَّذي لا اِلهَ غَيْرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىْء فَما جَهِلَكَ شَيْءٌ، وَاَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ اِلَيَّ فى كُلِّ شَىْء فَرَاَيْتُكَ ظاهِراً فى كُلِّ شَىْء، وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ شَىْء، يا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِيَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَيْباً فى ذاتِهِ، مَحَقْتَ الاثارَ بِالاثارِ وَ مَحَوْتَ الاَغْيارَ بِمُحيطاتِ اَفْلاكِ الاَنْوارِ، يا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَبْصارُ، يا مَنْ تَجَلّى بِكَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِواءَ، كَيْفَ تَخْفى وَ اَنْتَ الظّاهِرُ، اَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَ اَنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ

صفحه285

صفحه286

چند سؤال و جواب درباره قربانى

سؤال 1- در شرايط فعلى كه همه يا

قسمت مهمّى از گوشت قربانى از بين مى رود و زير خاك مى كنند وظيفه مقلّدين شما در مورد قربانى چيست؟

جواب: در اين شرايط قربانى كردن در آنجا مجزى نيست، بايد پول آن را كنار بگذارند و در ماه ذى الحجّه در محلّ ديگرى كه مصرف مى گردد قربانى كنند، اميدوارم روزى فرا رسد كه مسلمانان بتوانند در منى قربانى كنند و به جايى كه در آنجا مصرف مى شود منتقل سازند.

سؤال 2- اگر كسى در شرايط فعلى كه قربانيها معمولاً از بين مى رود، در منى قربانى كند تكليفش چيست؟

جواب: بايد به آن قناعت نكند و قربانى ديگرى در محلّ خود بنمايد.

سؤال 3- اگر شك دارد كه قربانى تلف مى شود يا نه ، تكليفش چه مى باشد؟

جواب: با توجّه به اين كه ديگران به مقدار كافى قربانى مى كنند بايد از آن صرفنظر كند و پول آن را كنار بگذارد تا هنگام بازگشت در محلّ خود قربانى كند و طبق دستور آن عمل نمايد.

صفحه287

سؤال 4- آيا تحقيق در اين باره كه مصرف مى شود يا نه، لازم است؟

جواب: در شرايط فعلى تحقيق لازم نيست.

سؤال 5- مسأله ترتيب اعمال بعد از قربانى چگونه حل مى شود؟

جواب: كافى است پول آن را كنار بگذارد و بقيّه اعمال منى را انجام دهد و از احرام بيرون آيد.

سؤال 6- مقدار پولى را كه كنار مى گذارد به حساب قربانى در محل باشد يا قربانى در مكّه؟

جواب: به حساب قربانى در محل.

سؤال 7- آيا مى تواند پول را در محلّ خود هنگام عزيمت به حج، كنار بگذارد; يا اين كه سفارش كند براى او پول را كنار بگذارند

و يا در آن روز قربانى كنند؟

جواب: هر سه صورت مانعى ندارد.

سؤال 8- اگر هماهنگ كند كه در همان روز و در محلّ خودش به جاى او قربانى كنند آيا معيار روز عيد قربان

صفحه288

در مكّه است يا در محلّ خودش؟

جواب: معيار عيد قربان در مكّه است.

سؤال 9- هرگاه بر اثر تأخير در بازگشت از حج موفق نشود در ماه ذى الحجّه قربانى كند چه بايد كرد؟

جواب: در ذى الحجّه سال آينده قربانى كند.

سؤال 10- اگر موقع بازگشت قربانى كند آيا مى تواند با گوشت آن دوستان و آشنايان را اطعام نمايد؟

جواب: اشكالى ندارد ولى واجب است جمعى از فقرا در آن سهيم باشند.

سؤال 11- كسانى كه مقلّد مراجع گذشته بوده اند و اكنون به فتواى حضرتعالى بر تقليد آنها باقى مى باشند آيا مى توانند در خصوص اين مسأله از شما تقليد كنند؟

جواب: هرگاه سفر اوّل حجّ آنها باشد لازم است در تمام مسائل حج به فتواى ما عمل كنند و اگر سفر اوّل آنها نباشد بر تقليد آن بزرگواران باقى مى مانند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109