نويسنده : السيد محمد حسن اللنگرودي
ناشر: السيد محمد حسن اللنگرودي
موضوع:الفقه الفتوائي
زبان:فارسي
تعداد جلد:1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ، في مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ سَهْلِها وَ جَبَلِها، حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ، وَ عَنْ والِدَىَّ وَ وُلْدي وَ عَني مِنَ الصَّلَواتِ وَ التَّحيَّاتِ، زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ كَلِماتِهِ، وَ مُنْتَهى رِضاهُ، وَ عَدَدَ ما احْصاهُ كِتابُهُ، وَ احاطَ بِهِ عِلْمُهُ، أَللَّهُمَّ إِني اجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ، وَ في كُلِّ يَوْمٍ، عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً في رَقَبَتي، أَللَّهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ، وَ فَضَّلْتَني بِهذِهِ الْفَضيلَةِ، وَ خَصَصْتَني بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلاىَ وَ سَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَ اجْعَلْني مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَشْياعِهِ وَ الذّآبينَ عَنْهُ، وَ اجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، طائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ فِى الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اهْلَهُ في كِتابِكَ، فَقُلْتَ صَفّاً كَانَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ عَلى طاعَتِكَ وَ طاعَةِ رَسوُلِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، أَللَّهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي إِلى يَوْمِ الْقيمَةِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمد للَّه الّذي جعل الصّلاة عموداً للدين، و الصّوم جنة من النّار، و الزّكوة تزكية للمال، و الحج قياماً للناس، و الصّلاة و السّلام على من أمر وصيه بتطهير بيت اللَّه الحرام عن الأصنام، و على آله المعصومين، سيّما من يلعن دعوته من بيت اللَّه مسنداً ظهره بالكعبة المعظمة، لإقامة العدل و إحياء الشريعة، كما ملئت الأرض ظلماً و جوراً، و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعين.
و بعد: حج و زيارت بيت اللَّه الحرام و انجام مناسك آن از شعائر اسلام
توضيح المناسك، ص: 8
و يكى از اركان پنج گانه است
كه اسلام بر آنها نهاده شده؛ و از ضروريات دين به شمار رفته، هرگاه مستطيع عمداً حج را ترك كند با اعتراف به واجب بودن آن گناه بزرگ مرتكب شده؛ و هرگاه آن را انكار كند در صورتى كه انكار حج برگردد به انكار رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله كافر و نجس است؛ در قرآن مجيد و روايات رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام تأكيدات زيادى به رفتن حج شده كه از حوصله رساله خارج است فقط به يك آيه شريفه و يك روايت بسنده مى شود؛ خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده:
لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ. «1» شيخ كليني رحمه الله در كافى به سند معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده:
«هر كس از دنيا برود و حجة الإسلام را بجا نياورده باشد بدون اين كه او را حاجتى ضرورى بوده؛ يا اين كه به جهت بيمار شدن از آن بازمانده؛ يا اين كه پادشاهى از رفتن آن جلوگيرى كرده؛ چنين شخصى در حال مردن به آئين يهوديان يا نصرانيان از دنيا خواهد رفت».
بنا بر اين لازم است مسلمانان نسبت به اين واجب بزرگ عنايت
توضيح المناسك، ص: 9
مخصوص داشته باشند و كسانى كه داراى شرايط آن هستند در اولين فرصت اقدام كنند و در كنگره عظيم اسلامى شركت كنند و از بركات و فيوضات دنيايى و آخرتى آن بهرمند گردند.
چون مناسكى كه حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت به چاپ رسانده و در اختيار حجاج بيت اللَّه الحرام زاده
اللَّه شرفاً و عزاً قرار داده از بهترين مناسك موجود است از نظر جامعيت مسائل و كثرت فروع و در بردارنده استفتاءات مكررى كه در آن مطرح شده و محل ابتلاء حجاج گرامى است و از آن گذشته رساله مطرح انظار و توجه مراجع تقليد گذشته و حال قرار گرفته؛ شايسته بود مورد نظر و توجه قرار گيرد.
له الحمد توفيق ربانى نصيب گرديد مسائل و فروعى كه در آن رساله شريفه آمده مورد بررسى قرار گرفت و با تغيير بعضى عبارات و اسقاط متن استفتاءات و سؤالات و بعض مسائل تكرارى، در اين رساله آمده بنا بر اين رساله توضيح المناسك نمودى از آن رساله و مواد اكثر مسائل آن، از آن رساله مباركه اقتباس شده.
ناگفته نماند سعى شده در اين رساله جنبه احتياطى مسائل بيشتر ملاحظه شود چنانچه روش شيخ اعظم انصارى قدس سره در تنظيم مناسك بوده براى اين كه ممكن است بعضى در طول عمر فقط يك بار توفيق تشرف نصيبشان شود و مراعات نكردن احتياط با اختلاف نظر فقهاء چه بسا براى حاج مشكلاتى پيش آورد.
توضيح المناسك، ص: 10
به هر حال در مواردى كه در اين رساله احتياطات واجبى شده به لحاظ اهميتى كه دارند تا مى شود به آنها عمل شود ولى مى توان به مجتهد ديگرى مراجعه شود؛ با مراعات الاعلم فالاعلم على الاحوط.
به هر حال اميد است اين رساله مورد توجه حجاج گرامى و زائرين بيت اللَّه الحرام زاده اللَّه شرفاً قرار گيرد و بتوانند تا حدودى گمشده خود را در آن بيابند و دچار سردرگمى و حيرت نشوند و اللَّه الهادى إلى الصراط المستقيم.
حجة الإسلام يعنى حجى كه
به اصل شريعت در تمام عمر يك مرتبه واجب مى شود بر سه نوع است:
1 حج تمتع. 2 حج افراد. 3 حج قران.
حج تمتع از دو عمل عبادى تركيب شده: يكى عمره تمتع و ديگرى حج تمتع، حج افراد و قران عمره ندارد؛ ولى به جاى آن پس از آن كه از حج مُحل شد بايد عمره مفرده انجام دهد؛ فرقى بين حج افراد و قران نيست مگر اين كه در حج قران در حال احرام بايد قربانى باشد.
حج تمتع بر كسى واجب مى شود كه محل او تا مكه مكرمه چهل و هشت ميل برابر شانزده فرسخ كه حدود هفتاد و شش كيلو متر تفسير شده فاصله داشته باشد يا زيادتر از اين مقدار باشد؛ حج افراد و قران وظيفه كسى است كه فاصله محل او تا مكه مكرمه كمتر از فاصله مذكور باشد؛
توضيح المناسك، ص: 13
بنا بر اين بر اكثر مردم جهان حج تمتع واجب مى شود لذا احكام آن در اين رساله مفصلًا بيان مى شود.
در حج تمتع بايد اول عمره تمتع، بعد از آن حج تمتع را انجام داد؛ ولى هرگاه شخصى به جهتى نتوانست عمره تمتع را قبل از حج تمتع انجام دهد (چنانچه شرح آن ان شاء اللَّه خواهد آمد) حج او تبديل به حج افراد مى شود پس از انجام اعمال حج بايد عمره مفرده بجا آورد.
گرچه بر هر مكلفى كه داراى شرايطى كه گفته مى شود در تمام عمر بيش از يك مرتبه به اصل شرع، حج واجب نمى شود و از او به حجة الإسلام تعبير مى شود؛ ولى ممكن است به جهات ديگرى مانند خراب كردن حج اول، يا نذر، عهد، اجاره و مانند اينها بيش از يك بار واجب شود.
واجب شدن حج بر شخص مستطيع فورى است به اين معنى كه لازم است در سال اول استطاعت حج را بجا آورد و تأخير آن جايز نيست؛ بلكه چنانچه فرموده اند بعيد نيست تأخير آن از گناهان بزرگ باشد؛ و در صورت تأخير لازم است در سال آينده انجام دهد گرچه از استطاعت خارج شود؛ و همچنين ..
بر كسى كه مستطيع شده واجب است در اولين فرصت مقدمات سفر از قبيل ثبت نام، گرفتن گذرنامه، تعيين كاروان و ديگر لوازم سفر را به موقع فراهم كند به نحوى كه بتواند در سال استطاعت مناسك حج
توضيح المناسك، ص: 14
را در موقع خود انجام دهد؛ و در صورتى كه كوتاهى كند و در آن سال به حج نرسد حج بر او مستقر مى شود؛ و در صورتى كه معلوم شود اگر در اولين فرصت مى رفت به حج مى رسيد بايد بعداً به حج برود گرچه از استطاعت خارج شود؛ مگر انجام حج با وضعى كه دارد بر او مشقت زياد داشته باشد به نحوى كه از توان و قدرت عرفى او خارج باشد گرچه در اين حال حج بر او واجب نيست ولى بعداً در صورت قدرت بايد انجام دهد يا پس از مرگش از تركه اش حج نيابتى و لو از ميقات انجام دهند؛ و همچنين بنا بر احتياط واجب هرگاه كوتاهى هم نكرده باشد به اعتقاد اين كه با تأخير مى تواند حج را در همان سال درك كند در اولين فرصت اقدام نكرد ولى اتفاقاً درك نكرده؛ حج بر عهده او مستقر مى شود گرچه در تأخير معصيت نكرده باشد.
هرگاه درك حج پس از حاصل شدن استطاعت منحصر به نام نويسى براى چند سال بعد باشد لازم است در اولين فرصت ثبت نام كند.
مسأله 9 با چهار شرط حج بر انسان واجب مى شود:
كودك گرچه مميز باشد؛ و يا ديوانه گرچه هميشگى نباشد؛ حج بر او واجب نيست مگر ديوانه در حالى كه سالم و عاقل است بتواند مناسك حج
توضيح المناسك، ص: 15
را بجا آورد.
هرگاه مميز غير بالغ گرچه نزديك به حد بلوغ باشد حج را بجا آورد حجش صحيح است ولى از حجة الإسلام كفايت نمى كند بايد پس از بالغ شدن اگر شرايط ديگر را داشته باشد حج را بجا آورد.
هرگاه مميز غير بالغ براى حج مُحرم شود و هنگام درك مشعر الحرام بالغ شود؛ گرچه مشهور فرموده اند كفايت از حجة الإسلام مى كند ولى احوط عدم كفايت است بعد از استطاعت حج را اعاده كند؛ و همچنين است امر در مجنون، ولى اگر در ميقات به اذن ولىّ شرعى او را رجاءً مُحرم كنند و قبل از درك مشعر الحرام عاقل بشود بعيد نيست كفايت از حجة الإسلام بكند ولى مع ذلك احوط اين است اگر مستطيع باشد حج را اعاده كند.
كسى كه گمان مى كرده بالغ نشده و قصد حج استحبابى كرده بعد معلوم شود بالغ بوده؛ حج او از حجة الإسلام كفايت نمى كند مگر اين كه قصد مأمور به واقعى داشته و اشتباهاً آن را بر حج ندبى تطبيق كرده در اين صورت كفايت از حجة الإسلام مى كند.
مستحب است كودك مميز به حج رود؛ و حجش صحيح و اذن ولىّ در صحت حج او شرط نيست؛ مگر اين كه ترك آن موجب اذيت ولىّ شود در اين صورت احتياط بر گرفتن اذن است؛ ولى در مواردى كه حج او باعث تصرف در اموالش مى باشد براى مصرف در آن اذن ولىّ لازم
توضيح المناسك، ص: 16
است؛ به هر حال بعد از بالغ شدن هرگاه استطاعت داشت بايد به حج برود.
مستحب است ولىّ پسر بچه غير مميز را مُحرم كند و او را لباس احرام بپوشاند؛ و نيت كند كه طفل را مُحرم مى كنم براى عمره تمتع، يا اين طفل را مُحرم مى كنم براى حج تمتع، و اگر مى شود تلبيه را به او تلقين كند و الّا خودش به عوض او بگويد؛ و او را از تروك احرام باز دارد و به آنچه از اعمال عمره و حج قدرت دارد وادارش كند و در آنچه توانايى ندارد از طرفش نيابت كند؛ مثلًا او را وادار به طواف، نماز طواف، سعى و رمى نمايد و اگر نتوانست از طرف او نيابت كند؛ و در عرفات، مشعر الحرام و منى وقوفش دهد؛ سرش را بتراشد و يا تقصير كند و همچنين در بقيه اعمال، و هرگاه خود كودك طواف و نماز طواف مى خواند بايد پاك و با وضو باشد؛ و در كودك غير مميز او را وضوء دهد گرچه به صورت وضوء باشد و خودش هم وضوء بگيرد و هرگاه در طول طواف كردن و نماز خواندن طاهر بودن او ممكن نباشد ولىّ از جانب او طواف كرده نماز طواف مى خواند.
بعيد نيست ولىّ بتواند دختر غير مميز را نيز مُحرم كند اما خلاف احتياط است؛ احرام ولىّ ديوانه را محل اشكال است و احتياط واجب بر ترك آن است؛ ولى هرگاه ولىّ ديوانه را رجاءً به اميد مطلوبيت و رسيدن به ثواب مُحرم كند اشكال ندارد.
ولىّ مى تواند كودك خود را مُحرم نمايد گرچه خودش مُحرم نباشد.
مشكل است عمو، برادر و مانند آنها گرچه كفيل بچه غير مميز و نگه دار او باشند؛ بتوانند او را مُحرم نمايند؛ قدر ميقن آن است كه ولىّ شرعى بچه باشد مانند پدر، پدر پدر، وصى آن دو، حاكم شرع و نماينده و وكيل هر يك از آنها، بلى چنانچه نص داريم مادر مى تواند او را مُحرم كند.
بعد از آن كه كودك مُحرم شد يا او را مُحرم كردند؛ بايد ولىّ او را از محرمات احرام بازدارد مخصوصاً در صورتى كه كودك مميز نباشد.
هرگاه طفلى كه مُحرم است يكى از محرمات احرام را بجا آورد در صورتى كه طفل صيد كرده باشد كفاره آن بر ولىّ طفل است و در غير صيد بنا بر احتياط واجب بر عهده ولىّ او است.
قربانى براى حج بر عهده ولىّ طفل است.
هرگاه كودك قبل از آن كه در ميقات مُحرم شود بالغ گردد اگر از همان جا كه مُحرم مى شود مستطيع باشد حج او حجة الإسلام است.
واجب نيست پدر يا مادر، بچه غير مميز خود را در ميقات مُحرم كند يا از طرف او حج انجام دهد مى تواند بدون احرام داخل حرم شود؛ ولى هرگاه او را مُحرم كرد بايد تمام دستورات و اعمال احرام عمره و حج را مطابق آنچه كه در رساله مناسك ذكر شده انجام دهد مثلًا در ميقات نيت احرام و تلبيه را از طرف بچه انجام دهد و در طواف زيارت و حج و طواف نساء، سعى بين صفا و مروه، وقوف به عرفات، مشعر الحرام و منى،
توضيح المناسك، ص: 18
قربانى، رمى حجرات و غير ذلك را ولىّ بچه از طرف او انجام دهد؛ در صورتى كه تمام اعمال مطابق دستور انجام شد بچه از احرام خارج مى شود و بعد از بلوغ مى تواند پسر زن بگيرد و دختر شوهر كند؛ وگرنه اگر درست انجام نشود در بعضى صورت ها بچه در حال احرام باقى مى ماند تا انجام ندهد نمى تواند ازدواج كند.
كسى كه بعد از عمره حج تمتع ديوانه شد لازم نيست او را براى حج مُحرم كنند.
كسى كه بنده است حج بر او واجب نيست گرچه با اجازه مالك حج كند.
چون مسأله بندگى فعلًا در خارج نيست متعرض فروع آن نشديم به كتاب هاى مفصل مراجعه شود.
استطاعت عقلى به تنهايى براى واجب شدن حج كفايت نمى كند بلكه بايد استطاعت شرعى داشته باشد يعنى هزينه حج را فعلًا داشته باشد؛ پس بر كسى كه مخارج حج را ندارد ولى قدرت بر تحصيل آن از راه كسب كردن و غيره را دارد حج واجب نيست.
استطاعت از جهت مال يعنى داشتن زاد، كه مراد توشه راه
توضيح المناسك، ص: 19
است؛ و راحله، كه مراد وسيله سفر مانند مركب سوارى، ماشين، كشتى، هواپيما و ...
داشتن راحله و وسيله سفر براى كسى كه نياز به آن دارد شرط واجب شدن حجة الإسلام است چه به جهت قادر نبودن بر پياده روى يا سخت بودن آن يا خلاف شأن بودن آن باشد؛ ولى كسى كه نياز به مركب سوارى ندارد و مى تواند بدون زحمت و بدون اين كه خلاف شأن او باشد مناسك را انجام دهد مخصوصاً براى كسى كه در نزديكى مكه مكرمه باشد؛ شرط داشتن راحله در واجب شدن حج مشكل است احتياطاً مراعات شود.
در زاد و راحله لازم نيست عين آنها را داشته باشد همين كه پول يا چيز ديگرى داشته باشد كه ممكن باشد آن را صرف تهيه آنها نمايد كفايت مى كند.
همان گونه كه داشتن هزينه رفتن به حج و انجام مناسك حج در واجب شدن حج شرط است داشتن هزينه بازگشت به محلى كه در آن زندگى مى كرده شرط مى باشد؛ مگر اين كه قصد بازگشتن به آنجا را نداشته باشد و بخواهد در مكه مكرمه زندگى كند و در صورتى كه بخواهد در جاى ديگرى ساكن شود هزينه رفتن به آنجا را بايد داشته باشد اگر بيشتر از هزينه بازگشت به محل خود نباشد؛ مگر اين كه ناگزير بر سكونت در آنجا باشد در اين صورت زيادى هم از مخارج سفر حساب مى شود.
شرط است در واجب شدن حج گذشته بر مخارج رفتن به حج و برگشتن؛ اين كه لوازم زندگى خود را كه در معاش روزانه به آنها نياز دارد داشته باشد؛ مثلًا خانه مسكونى گرچه اجاره اى باشد در صورتى كه برايش حرجى نباشد و وسيله سوارى، فرش، ظروف، ساير اثاث خانه، لباس هاى خود گرچه لباس هاى تجملى، كتاب هاى علمى، وسائل كار، زيور آلات زنانه و ديگر چيزهايى كه مورد نياز است در حدى كه مناسب با شأن او باشد داشته باشد مخصوصاً در صورتى كه نداشتن آنها موجب حرج باشد؛ ولى فروش چيزهايى كه در حال حاضر مورد نياز نيست گرچه قبلًا مورد نياز بوده لازم است؛ بنا بر اين زنى كه پير شده از زيور آلات استفاده نمى كند و يا ابزار كار شخصى كه بازنشسته شده و توانايى كار ندارد لازم است براى تحصيل لوازم سفر حج آنها را بفروش برساند؛ و چنانچه عين لوازم زندگى را ندارد و نداشتن آنها بر او حرج و مشقت داشته باشد بايد پول يا چيز ديگرى
كه بتواند آنها را تهيه كند داشته باشد.
اگر چيزهايى كه در لوازم زندگى خود به آنها نيازمند است يا پول آنها را در حج مصرف كند از حجة الإسلام كفايت نمى كند.
كسى كه به مقدار حج پول يا چيز ديگرى كه به آن نياز ندارد دارد ولى ازدواج نكرده در صورتى كه اگر ازدواج نكند به حرج و مشقت يا مرض يا به حرام دچار مى شود؛ در صورتى مستطيع است كه گذشته از هزينه حج هزينه ازدواج را هم داشته باشد.
هرگاه كسى طلب دارد كه با دريافت آن مى تواند به حج برود اگر وقت طلب او رسيده و حال است و مى تواند بدون واقع شدن در حرج و مشقت آن را وصول كند واجب است مطالبه كند و بگيرد و به حج رود؛ مگر اين كه مديون نتواند بپردازد در اين صورت مطالبه جايز نيست و استطاعت حاصل نيست؛ مگر اين كه بتواند طلب خود را به مقدار كمتر بفروشد در صورتى كه باعث ضرر و مشقت برايش نباشد و با پول آن و يا با ضميمه مال ديگر بتواند حج رود در اين صورت مستطيع است؛ و همچنين است اگر وقت طلب او نرسيده (مدت دار است) ولى مديون بخواهد طلب خود را بپردازد لازم است طلب كار آن را بگيرد و مستطيع مى شود؛ ولى هرگاه مديون نمى خواهد پرداخت كند مطالبه واجب نيست براى اين كه تحصيل استطاعت واجب نيست ولى هرگاه بداند كه با مطالبه حاضر به پرداخت است و محذورى ندارد مطالبه لازم است بلكه در صورتى كه احتمال مى دهد كه با مطالبه پرداخت مى كند احتياط آن است كه مطالبه كند براى اين كه ممكن است مطالبه در اين صورت فحص از استطاعت باشد نه تحصيل استطاعت.
هرگاه كسى كه هزينه حج را ندارد ولى مى تواند آن را قرض كند گرچه بتواند به سهولت آن را ادا كند مستطيع نيست؛ ولى هرگاه قرض كرد و بتواند بدون مشقت آن را پرداخت كند به جهت صدق استطاعت، حج بر او واجب مى شود.
هرگاه مالى داشته كه به مقدار هزينه حج است ولى فعلًا نمى تواند آن را بفروشد ولى پس از حج مى تواند بفروشد و يا با آن قرض خود را ادا كند حج بر او واجب مى شود بايد قرض كند.
هرگاه كسى كه هزينه حج را دارد ولى بدهى هم دارد چنانچه بدهى او مدت دار است و مطمئن است كه هنگام اداء بدهى قدرت پرداخت آن را بدون حرج و مشقت دارد واجب است به حج برود؛ و همچنين هرگاه وقت اداء بدهى رسيده ولى طلب كار راضى به تأخير پرداخت آن باشد در صورتى كه بدهكار مطمئن است كه هنگام مطالبه مى تواند بدهى را بدون زحمت و مشقت اداء نمايد واجب است به حج برود؛ و نيز اگر بداند طلب كار از طلب خود خواهد گذشت يا بنا بر تسامح است مانند مهريه بعض خانم ها، يا اين كه مى داند شخص يا اشخاصى دين او را اداء مى كنند؛ چنين قرضى مانع از استطاعت نيست بايد به حج برود.
هرگاه بر عهده كسى خمس و زكات باشد حكم ساير بدهكارى هاى او را دارد؛ ولى هرگاه عين مالى كه در حج هزينه مى كند متعلق خمس و زكات باشد بايد ابتداء خمس و زكات آن را بدهد و در صورتى مستطيع است كه گذشته بر آن مخارج حج را داشته باشد.
كسى كه از جهت مالى مستطيع است ولى از جهت صحت بدن يا باز بودن راه استطاعت نداشته هرگاه بداند يا اطمينان داشته باشد كه در همان سال استطاعت پيدا مى كند نمى تواند در مال خود تصرف كند و
توضيح المناسك، ص: 23
خود را از استطاعت مالى خارج كند بلكه اگر بداند در سال آينده يا سال هاى بعد متمكن از حج مى شود بنا بر احتياط واجب قدرت مالى خود را حفظ كند؛ وگرنه مى تواند خود را از استطاعت مالى خارج كند مگر اين كه اميد خوب شدن تا آخر عمر را نداشته باشد واجب است در همان سال نايب بگيرد و چنانچه عذر بر طرف شد در صورتى كه استطاعت مالى باقى بود خودش نيز به حج برود و الّا حج بر او واجب نيست.
كسى كه از جهت مالى و بدنى و راه استطاعت دارد ولى هنوز وسائل رفتن را تهيه نكرده يا وقت حج نرسيده گرچه چند ماهى به موسم حج باقى باشد؛ نمى تواند خود را از استطاعت خارج كند و اگر خارج كرد حج بر او مستقر شده و بايد به هر نحو كه هست به حج رود مگر اين كه حج از قدرت عرفى او خارج باشد.
كسى كه استطاعت حج دارد بايد خرج هاى مقدماتى را از قبيل هزينه گذرنامه، ويزا، وديعه و آنچه كه مربوط به حج است بدهد و به حج رود؛ ولى كسى كه استطاعت اين نحو مخارج را نداشته باشد مستطيع نيست و واجب نيست به حج برود.
هرگاه كرايه اتومبيل يا كشتى يا هواپيما زياد باشد يا زيادتر از حد معمول باشد؛ و همچنين هرگاه قيمت اجناس در سال استطاعت زياد باشد يا زيادتر از حد متعارف باشد؛ بايد به حج برود و جايز نيست تأخير از سال استطاعت مگر آن كه قيمت به قدرى زياد باشد كه موجب حرج و
توضيح المناسك، ص: 24
مشقت در زندگى باشد؛ يا به حدى قيمت زياد باشد كه عرفاً اجحاف شمرده شود گرچه موجب حرج و مشقت نباشد؛ در اين صورت حج واجب نيست.
كسى كه استطاعت دارد اگر پول ندارد ولى ملك يا چيزى كه از لوازم زندگى او نيست دارد؛ بايد بفروشد و به حج رود گرچه به واسطه مشترى نداشتن يا تعجيل به كمتر از قيمت معمولى بفروشد؛ ولى هرگاه فروش آنها به آن مبلغ باعث ضرر و مشقت در زندگانى باشد يا باعث ضرر كلى شود و اجحاف باشد فروش واجب نيست.
كسى كه بيش از احتياجش كتاب يا چيز ديگرى دارد و در معرض استفاده اش نيست اگر آنها را بفروشد به قدر مخارج حج مى شود؛ در صورتى كه ساير شرايط حج را دارا باشد واجب است به حج برود بلكه هرگاه كتاب هاى وقفى يا چيزهاى ديگر وقفى كه در اختيار او است و در معرض زوال نباشد و بتواند بدون زحمت و مشقت رفع نيازمندى هاى خود را بكند و ارزش آنها به اندازه هزينه حج باشد واجب است به حج برود.
هرگاه خانه وقفى در اختيارش باشد يا بتواند در اختيار خود قرار دهد و استفاده از آن مناسب شأنش باشد و هيچ گونه زحمت و مشقتى در استفاده از آن برايش نباشد هرگاه خانه ملكى داشته باشد كه ارزش آن به اندازه هزينه حج است؛ واجب است به حج برود.
هرگاه شك كند مالى كه دارد به اندازه استطاعت هست يا
توضيح المناسك، ص: 25
نه، بنا بر احتياط واجب بلكه خالى از وجه نيست كه فحص و تحقيق كند؛ و فرقى نيست در وجوب فحص و تحقيق بين اين كه نداند مالى كه دارد به اندازه هزينه حج است؛ يا اين كه مقدار مال خود را بداند ولى نداند براى مصارف حج كفايت مى كند يا نه.
هرگاه نذر كند كه روز عرفه به زيارت امام حسين عليه السلام يا يكى از ائمه معصومين عليهم السلام مشرف شود نذرش صحيح است بايد به آن عمل كند؛ ولى اگر مستطيع بوده يا در اين سال مستطيع شود نذرش منحل مى شود بايد به حج برود و اگر به حج نرفت حج بر او مستقر مى شود؛ چون نذرش منحل شده عمل نكردن به نذر كفاره ندارد گرچه به حج هم نرود.
اگر رفتن به حج باعث ترك واجبى يا انجام حرامى مى شود؛ يا از بين رفتن مال قابل توجهى شود؛ بايد ملاحظه اهميت حج با حرام و واجب بودن و از بين رفتن مال را كرد؛ هرگاه اهميت حج يا احتمال اهميت آن بيشتر باشد بايد به حج رود و اگر اهميت آنها يا احتمال اهميت آنها بيشتر باشد به حج نمى رود و هرگاه احتمال اهميت در هر يك داده شود مخير است و در صورتى كه اهميت غير حج معلوم يا محتمل باشد؛ هرگاه حرام را قبلًا بجا آورد يا واجب را ترك كرد و به حج رفت گناه كار است اما حج او صحيح است.
هرگاه به اعتقاد اين كه مستطيع نيست نيت حج استحبابى كند به نحوى كه به اصطلاح به نحو تقيييد باشد بعد معلوم شود كه مستطيع
توضيح المناسك، ص: 26
بوده كفايت از حجة الإسلام نمى كند؛ ولى هرگاه قصد وظيفه فعلى را داشته و حجى را كه خداوند از او خواسته نيت كرده و اشتباهاً آن را بر حج استحبابى تطبيق كرده كفايت از حجة الإسلام مى كند.
هرگاه به كسى كه مستطيع نيست گفته شود حج بجا آور خرج تو بر عهده من، حج بر او واجب مى شود در صورتى كه قبول آن منتى نداشته باشد و سبب هتك نباشد و اين حج را حج بذلى گويند؛ و در واجب شدن حج بذلى شرط نيست كه اطمينان داشته باشد كه طرفش از بذلش برنگردد بلكه همين كه به او بگويد بر او واجب مى شود؛ ولى هرگاه وثوق و اطمينان داشته باشد كه از بذلش برمى گردد حج بر او واجب نمى شود؛ و همچنين در استطاعت بذلى شرط نيست كه عهده دار خرج عيالات شخص شود كسى كه خرج عيالاتش به عهده او نيست؛ يا چيزى كه عيالات را تا بازگشت تأمين كند در اختيار باشد؛ يا رفتن به حج و برگشت از آن تأثيرى در تأمين هزينه آنان ندارد و در حرج و مشقت واقع نمى شود حج بر او واجب مى شود؛ ولى هرگاه خرج عيالات به عهده او باشد و چيزى كه عيالات را تا بازگشت تأمين كند در اختيار ندارد و رفتن و برگشتن تأثيرى در تأمين هزينه داشته باشد و در حرج و مشقت واقع مى شود بايد عهده دار خرج عيالات شخص شود؛ و الّا حج بر او
واجب نمى شود چنانچه در شرايط واجب شدن حج رجوع به كفايت به تفصيلى كه در مسأله (27) گفته شد در استطاعت بذلى هم معتبر است مخصوصاً در صورتى كه رفتن به حج
توضيح المناسك، ص: 27
موجب اخلال در امر زندگى او بشود مگر اين كه هزينه بازگشت را داشته باشد.
هرگاه مالى را كه براى حج كفايت مى كند به او ببخشند كه به حج برود در صورتى كه قبولش منت و سرشكستگى نباشد واجب است قبول كند و حج بر او واجب مى شود؛ و همچنين بنا بر احتياط واجب اگر مالى را به او ببخشند و او را مخير كنند بين اين كه حج بجا آورد يا نه، ولى هرگاه نام حج را نبرند فقط مال را به او ببخشند قبول واجب نيست مگر اين كه عرفاً غرض استطاعت باشد در اين صورت قبول واجب است.
در استطاعت بذلى جايز است باذل قبل از اين كه طرف مُحرم شده رجوع به بذلش نمايد ولى اگر در بين راه بوده بايد هزينه بازگشت را به او بدهد و اگر بعد از احرام بوده احتياط آن است كه رجوع نكند گرچه بعيد نيست جايز باشد؛ و در صورتى كه اتمام حج در فرض واجب باشد بايد هزينه حج را بدهد؛ ولى واجب بودن اتمام در فرض محل اشكال است.
پول قربانى در حج بذلى بر عهده باذل است هرگاه پول قربانى را ندهد حج واجب نمى شود مگر اين كه خودش تمكن داشته باشد و دادن آن حرج و مشقت نداشته باشد در اين صورت حج واجب مى شود.
در استطاعت بذلى هرگاه قربانى كفاره به وسيله كارى كه مُحرم عمداً و از روى اختيار انجام داده واجب شود بر خود او است؛ ولى
توضيح المناسك، ص: 28
اگر به سبب جهل يا نسيان يا اضطرار كار را انجام داده مثل كفاره صيد، احوط اين است كه بر عهده باذل باشد.
كسى كه در راه حج براى خدمت اجير شود به اجرتى كه با آن مستطيع مى شود حج بر او واجب مى شود گرچه اجير شدن بر او واجب نباشد؛ در صورتى كه بتواند با اجير بودن به خدمت اعمال حج را بجا آورد و الّا واجب نيست؛ ولى هرگاه شخص عادت و شغلش خدمت باشد احتياط و شايسته است كه قبول كند.
شخصى كه به جهت نيابت در حج اجير شده و با اجرت آن مستطيع شده در صورتى كه استيجار براى سال اول بوده بايد حج نيابتى را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقى بماند براى خودش در سال بعد حج بجا آورد؛ و چنانچه حج نيابتى مقيد به آن سال نباشد در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه مى تواند حج نيابتى را در سال بعد انجام دهد حج خودش را مقدم بدارد.
چنانچه در تحقق استطاعت شرط است كه بايد مخارج عائله اى كه انفاق بر آنها واجب است تا بازگشت از حج داشته باشد؛ همچنان شرط است كه بايد مخارج انفاق كسانى كه عرفاً ملتزم به پرداخت هزينه مخارج آنها است مانند برادر كوچك يا بزرگى كه قدرت بر كسب و اداره زندگانى خود ندارند داشته باشد؛ در صورتى كه زير نظر او اداره مى شوند مخصوصاً اگر به آنها انفاق نكند در عسر و حرج واقع مى شوند؛
توضيح المناسك، ص: 29
خلاصه شرط است مخارج كسانى كه در كفالت او هستند گرچه شرعاً انفاق بر آنها واجب نباشد؛ تا بازگشت از حج داشته باشد.
شرط است در استطاعت به اين كه پس از بازگشت از حج رجوع به كفايت داشته باشد به اين معنى كه پس از برگشت تجارت يا زراعت يا منفعت ملك مثل باغ و دكان داشته باشد به طورى كه براى زندگانى به مشقت و حرج نيفتد؛ و اگر قدرت بر كسب لايق به حالش هم داشته باشد كافى است بلكه كسى كه از وجوه شرعيه مانند خمس، زكات و ساير وجوه شرعيه زندگى مى كند و بر حسب عادت مخارجش بدون مشقت تأمين مى شود كفايت مى كند؛ بنا بر اين بر اهل علمى كه هزينه حج و عيالات خود را دارند و در بازگشت از حج نياز خود را بدون زحمت و مشقت از شهريه حوزه علميه رفع مى كنند حج واجب است.
شرط است در واجب شدن حج گذشته بر استطاعت از جهت مال اين كه از جهت بدن استطاعت داشته باشد؛ پس بر مريضى كه قدرت به رفتن حج ندارد؛ و يا رفتن به حج برايش مشقت و زحمت فوق العاده دارد؛ حج واجب نيست؛ ولى كسى كه استطاعت از نظر بدن داشته و حج بر او مستقر شده ولى مريض شده هرگاه اميد به خوب شدن ندارد واجب است فوراً نايب بگيرد.
شرط است در واجب شدن حج گذشته بر استطاعت مالى و بدنى استطاعت از جهت باز بودن راه و از جهت زمان داشته باشد؛ پس
توضيح المناسك، ص: 30
كسى كه راه براى او باز نيست يا وقت تنگ است به نحوى كه نمى تواند به حج برسد؛ حج بر او واجب نيست.
هرگاه با وجود شرايط استطاعت حج را ترك كرد حج بر او مستقر مى شود بايد بعداً به هر نحوى كه مى تواند به حج برود؛ مگر اين كه قدرت انجام آن را نداشته باشد در اين صورت استحقاق عذاب ترك حج را دارد گرچه حج از خودش ساقط است؛ هرگاه با اين حال از دنيا برود بايد از تركه او و لو حج ميقاتى نايب گرفته شود يا شخص ديگرى حج او را انجام دهد.
كسى كه مستطيع است بايد خودش به حج برود و حج ديگرى از طرف او كفايت نمى كند مگر در مورد مريض يا پير به شرطى كه بعداً بيان مى شود.
كسى كه حج بر او مستقر شده و تمكن از انجام آن را دارد بنا بر احتياط واجب چنانچه مشهور فرموده اند نمى تواند از جانب ديگرى براى حج نايب شود چه تبرعى باشد يا با اجاره يا حج استحبابى بجا آورد؛ و هرگاه حج نيابتى يا استحبابى بجا آورد صحت آن محل اشكال است؛ ولى اگر تمكن از انجام حج براى خود ندارد مى تواند به نيابت از ديگرى بجا آورد.
كسى كه حج بر او مستقر شده و بجا نياورده تا فوت نمود؛ بايد از تركه او براى او حج بدهند و حج ميقاتى كفايت مى كند؛ ولى احوط
توضيح المناسك، ص: 31
اين است كه حج بلدى داده شود و در مقدار زيادى بلدى نسبت به ميقاتى از سهم صغير و مانند آن حساب نشود؛ و تا حج او را ندهند ورثه نمى توانند در تركه تصرف نمايند چه هزينه حج برابر تركه باشد يا كمتر، بلى هرگاه تركه ميت خيلى زياد باشد و بناى قطعى ورثه بر اداء حج باشد بعيد نيست بتوانند در زيادى تصرف كنند؛ ولى احوط آن است كه قبل از اخراج هزينه حج در تركه تصرف نشود؛ و لازم است در سالى كه فوت شده حج او را بجا آورند و تأخير آن جايز نيست و چنانچه در آن سال استيجار ممكن نشود مگر از بلد، لازم است از بلد اجير گرفته شود گرچه بدانند در سال بعد از ميقات مى شود اجير گرفت؛ ولى در اين صورت هزينه ما زاد بلدى از ميقاتى از سهم صغير و مانند آن حساب نشود؛ به هر حال هزينه حج از اصل تركه خارج مى شود مگر اين كه وصيت
كرده باشد كه هزينه حج از ثلث پرداخت و ثلث وافى باشد و اگر وافى نبود از اصل تركه تكميل شود؛ و همچنين هرگاه در آن سال هزينه گرفتن اجير از ميقات پيش از متعارف باشد لازم است اجير بگيرند و تأخير نيندازند ولى هزينه ما زاد از سهم صغير و مانند آن حساب نشود؛ و هرگاه وصى يا وارث اهمال كنند و در آن سال حج ندهند و تركه از بين برود ضامنند، بلى اگر ميت تركه نداشته باشد بر وارث حج او واجب نمى شود.
زن يا شوهرى كه در زمان حيات يكديگر استطاعت مالى نداشته ولى با ارثى كه از يكديگر مى برند استطاعت مالى پيدا مى كنند ولى در آن حال استطاعت بدنى ندارند و نمى توانند به حج بروند حج بر آنها واجب نيست؛ و همچنين هرگاه از ارثى كه برده اند مى توانند به حج بروند و برگردند ولى پس از برگشتن رجوع به كفايت به تفصيلى كه در مسأله (57) گفته شد ندارند؛ مستطيع نيستند.
مهريه زنى كه به اندازه هزينه حج مى باشد و آن را از شوهرش طلب كار است؛ اگر شوهرش تمكن از اداء آن را ندارد زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست؛ همچنين اگر شوهر تمكن دارد اما مطالبه مهر براى زن مفسده داشته باشد؛ مثلًا ممكن است مطالبه به نزاع و طلاق كشيده شود كه براى زن تحمل آن مفسده دارد مستطيع نيست؛ ولى اگر شوهرش تمكن دارد و مطالبه مهريه براى زن مفسده ندارد با فرض اين كه شوهر نفقه و هزينه زندگى را مى پردازد لازم است زن مطالبه كند و به حج برود.
مستحب است مهر زن به مقدار مهر السنة (پانصد درهم نقره) باشد.
با وجوه شرعيه مثل سهم مبارك امام عليه السلام و سهم سادات
توضيح المناسك، ص: 33
شخص مستطيع نمى شود؛ ولى هرگاه از روى استحقاق و خدمات دينى از طرف حاكم شرع به او داده شود اگر به مقدار رفتن و برگشتن باشد مستطيع است گرچه پس از برگشت از وجوه شرعيه استفاده كند چنانچه در مسأله (57) گفته شد.
هرگاه كسى منزل گران قيمت دارد در صورتى كه آن را بفروشد و منزل ارزان بخرد و با تفاوت قيمت آن بتواند به حج برود چنانچه منزلى كه دارد زيادتر از شأن او نباشد و فروش خانه سبب حرج و مشقت او مى شود مستطيع نيست لازم نيست آن را بفروشد؛ ولى اگر فروش خانه برايش حرج و مشقت ندارد يا منزلى كه دارد زيادتر از شئون او باشد با وجود ساير شرايط مستطيع است.
كسى كه از راه كسب يا غير كسب هزينه رفتن به حج و برگشتن را دارد و پس از بازگشت از حج مقدارى از مئونه زندگى خود را از درآمد كسب منبر و بقيه را از وجوه شرعيه مانند شهريه بدون مشقت و رنج تأمين مى كند چنانچه در مسأله (57) گفته شد مستطيع است.
هرگاه كسى زمين يا چيز ديگرى را بفروشد كه منزل مسكونى تهيه كند در صورت نياز به منزل مسكونى و سكونت در منزل اجاره اى يا وقفى منافى با شأن او باشد؛ يا باعث مشقت و ناراحتى يا تحقير او شود؛ مستطيع نيست گرچه پولى كه به دست آورده براى مخارج حج كافى باشد؛ ولى هرگاه سكونت در منزل اجاره اى يا وقفى منافى با شأنش
توضيح المناسك، ص: 34
نباشد و باعث مشقت و ناراحتى يا تحقير او نشود مستطيع است بايد به حج برود.
هرگاه كسى كه از سال هاى گذشته مستطيع بوده و نرفته و فعلًا مسافرت با هواپيما به جهت كسالت براى او مقدور نيست و غير از هواپيما وسيله ديگرى براى او فراهم نيست؛ تا آنجا كه امكان دارد بايد خودش به حج برود و هرگاه متمكن نشد تا فوت نمود بايد از تركه او برايش حج بدهند؛ ولى اگر اميد بهبودى و تمكن از انجام حج را نداشته باشد واجب است نايب بگيرد و اگر از سال هاى گذشته استطاعت نداشته در فرض مزبور مستطيع نيست.
هرگاه زنى با كسب مى تواند هزينه زندگى خود را تأمين كند و هزينه رفت و برگشت حج را دارد ولى اگر به حج برود شوهرش براى هزينه زندگى به زحمت مى افتد اگر به زحمت افتادن شوهر سبب مى شود كه زن در مشقت و رنج باشد و تحمل آن برايش طاقت فرسا باشد مستطيع نيست؛ ولى هرگاه در حرج و مشقت واقع نمى شود مستطيع است.
كسى كه در محل خودش مستطيع نيست واجب نيست به حج برود هر چند استطاعت حج ميقاتى را داشته باشد؛ و اگر رفت و وقتى كه به ميقات رسيد هرگاه استطاعت حج از آنجا را با شرايط ديگر داشت مستطيع مى شود و اگر به حج رفت كفايت از حجة الإسلام مى كند.
كسى كه بعد از استطاعت مالى بدون تأخير سعى در رفتن به
توضيح المناسك، ص: 35
حج داشته و در قرعه كشى شركت نموده و از جهت اين كه قرعه به نامش اصابت نكرده نتوانسته به حج برود؛ در صورتى كه راه رفتن به حج منحصر به شركت در قرعه كشى باشد مستطيع نيست و حج بر او واجب نيست؛ ولى هرگاه مسامحه كرده و تأخير نموده و در سال هاى بعد در قرعه كشى شركت كرد حج بر او مستقر شده هر چند قرعه به نام او اصابت نكند؛ در صورتى كه مطمئن باشد اگر در قرعه كشى شركت مى كرده قرعه به نامش اصابت مى كرد.
كسى كه به حج نيابتى اجير شده پس از آن در همان سال استطاعت مالى پيدا كند چنانچه براى حج در آن سال اجير شده و استطاعت از مال الإجاره باشد بايد حج نيابتى بجا آورد؛ اگر استطاعت او باقى ماند حج خودش را در سال بعد انجام دهد ولى اگر استطاعت از غير مال الاجاره باشد اجاره باطل مى شود بايد حج خود را بجا آورد.
در مستطيع شدن فرق نيست مالى كه در اختيار او قرار گرفته در يكى از ماه هاى حج يعنى شوال، ذيقعده و ذيحجه باشد يا قبل از آن، بنا بر اين هرگاه در اوايل سال و قبل از ماه هاى حج مالى به دست آورد در صورتى كه استطاعت بدنى و ساير شرايط را داشته باشد نمى تواند خود را از استطاعت خارج كند.
خدمه و روحانى كاروان كه وارد جده يا يكى از ميقات ها مى شوند اگر ساير شرايط استطاعت را دارند؛ از قبيل داشتن وسائل زندگى
توضيح المناسك، ص: 36
بالفعل يا بالقوة و رجوع به كفايت چنانچه در مسأله (57) گفته شد مستطيع هستند در صورتى كه خدمت به كاروان مانع از اعمال حج او نباشد بايد حجة الإسلام را بجا آورد و كفايت از حج واجب آنان مى شود؛ ولى چنانچه خدمت مانع از اعمال حج او باشد يا ساير شرايط را ندارد به مجرد امكان حج براى آنان استطاعت حاصل نشده و حج آنان استحبابى است؛ چنانچه بعداً استطاعت پيدا كرد بايد حج واجب را بجا آورد.
پزشكان يا كسان ديگر كه با مأموريت به ميقات رفته اند و در ميقات واجد شرايط باشند واجب است حجة الإسلام را بجا آورند هر چند كه لازم است مأموريت خود را نيز انجام دهند؛ مگر اين كه مأموريت به گونه اى باشد كه نتوانند به اعمال حج عمل كنند در اين صورت مستطيع نيستند.
كسى كه در مدينه منوره مريض شده مثلًا سكته كرده و طبق دستور دكتر بايد استراحت كند و اعمال حج برايش دشوار و مشقت دارد؛ اگر سال اول استطاعت او باشد هرگاه قدرت اعمال حج و لو اضطرارى آن را ندارد؛ يا انجام آن برايش مشقت و حرج شديد دارد از استطاعت افتاده و حج بر او نيست؛ اگر نمى تواند برگردد بايد با كاروان به مكه مكرمه برود و براى داخل شدن به مكه مكرمه بايد مُحرم شود و با انجام اعمال عمره مفرده و لو اضطرارى آن از احرام خارج مى شود؛ ولى چنانچه از قبل مستطيع بوده و حج بر او مستقر شده باشد اگر مأيوس از خوب شدن باشد
توضيح المناسك، ص: 37
بايد نايب بگيرد كه عمره تمتع و حج تمتع برايش انجام دهد و خودش براى داخل شدن به مكه مُحرم شود و با انجام عمره مفرده و لو اضطرارى آن، از احرام خارج شود.
كسى كه احتمال مى دهد اگر وسواسى نباشد حجى را كه در گذشته انجام داده صحيح نبوده يا مستطيع نبوده و فعلًا استطاعت پيدا كرده بخواهد احتياطاً حج كند؛ مى تواند به قصد حجة الإسلام احتياطى انجام دهد يا به قصد امتثال امر واقعى به اعم از واجب و مستحب بجا آورد.
كسى كه حج را به طور صحيح انجام داد وجهى براى اعاده آن ندارد و موردى براى قصد ما في الذمه نيست؛ ولى مى تواند به رجاء امر كه عنوان احتياط است بجا آورد و اگر حجى كه قبلًا انجام داده باطل بوده حجى كه اكنون انجام مى دهد صحيح است و بجاى حجة الإسلام است.
كسى كه بعد از انجام عمره تمتع مريض شد و قدرت انجام مناسك حج تمتع را نداشت هرگاه سال اول استطاعت او بود و در اثر مرض قدرت انجام اعمال حج را نداشته عمره او مفرده مى شود و احتياطاً بايد طواف نساء و نماز آن را بجا آورد حج بر او واجب نيست مگر اين كه استطاعت او تا سال هاى بعد باقى بماند؛ ولى اگر سال اول استطاعت او نبود بلكه از قبل بر او واجب شده بود چنانچه مأيوس از خوب شدن باشد بايد در همان سال، و اگر نشد در سال بعد براى عمره تمتع و حج تمتع نايب بگيرد؛ ولى اگر مأيوس از خوب شدن نباشد نمى تواند نايب بگيرد بايد
توضيح المناسك، ص: 38
خودش حج تمتع و عمره تمتع را مجدداً انجام دهد؛ و در هر صورت فعلًا از احرام خارج و محرمات احرام بر او حلال مى شود.
هرگاه كسى براى رفتن به حج ثبت نام كند ولى نوبت او براى چند سال بعد اعلام شود اگر قبل از رسيدن نوبتش هرگاه از راه ديگر وسيله رفتن به حج فراهم شود در صورتى كه بدون قرض كردن بتواند به حج رود حج او حجة الإسلام حساب مى شود؛ بلكه اگر قرض كند ولى هنگام قرض كردن مالى داشته باشد كه به راحتى با آن قرض خود را اداء كند؛ يا بتواند نوبت حج خود را در مقابل قرضى كه كرده به او واگذار كند؛ حج بر او واجب مى شود و كفايت از حجة الإسلام مى كند.
هرگاه به تصور اين كه مستطيع است به قصد عمره تمتع مُحرم شود و به ترتيب اعمال عمره و حج را بجا آورد پس از انجام مناسك حج معلوم شود كه مستطيع نبود اگر به قصد وظيفه فعلى مناسك حج را انجام داده احرامش صحيح، و حج او استحبابى است كفايت از حجة الإسلام نمى كند؛ و هرگاه در آينده مستطيع شد بايد حجة الإسلام بجا آورد.
هرگاه به تصور اين كه مستطيع نيست به نيت حج استحبابى به عمره تمتع مُحرم و بعد از انجام عمره در مكه مكرمه معلوم شود كه مستطيع بوده؛ اگر به قصد انجام عمره ايى كه فعلًا وظيفه او بوده انجام داده بعيد نيست كفايت از عمره حجة الإسلام بكند لازم نيست مجدداً مُحرم شود؛ ولى احتياط آن است كه مجدداً مُحرم شود.
هرگاه براى زيارت عتبات عاليات يا سوريه ثبت نام كرده ولى فعلًا پولى به دست آورده كه با پولى كه براى ثبت نام داده مى تواند به حج رود؛ در صورتى كه ساير شرايط استطاعت را داشته باشد بايد به حج برود.
هرگاه پدرى پس از ثبت نام براى حج فوت كند و چند ورثه داشته باشد؛ در صورتى كه حج واجب بر پدر بوده بر هيچ يك از ورثه رفتن و قبول نيابت واجب نيست بايد براى پدر حج استيجارى بدهند؛ و در صورتى كه بر پدر حج واجب نبوده اگر ورثه ساير شرايط حج را داشته باشند بايد هر يك از آنان سعى كند كه به حج برود و در صورت نزاع و درگيرى يكى از آنان با قرعه تعين شود؛ و در هر صورت ارزش فيش را نسبت به بيشتر از سهم خود به ورثه مديون است.
هرگاه پدرى براى حج ثبت نام كرده و در وصيت نامه نوشته حج مستحبى برايش بجا آورند در صورتى كه وصيت در مقدار ثلث مالش باشد بايد برايش حج استحبابى آورده شود؛ اگر پسر بزرگ تر كه استطاعت بدنى و مالى دارد سوء استفاده كند از اين فيش براى خود حج رود حج صحيح، ولى به خاطر ترك عمل به وصيت گناه كرده بايد حج مستحبى پدر را خودش انجام دهد يا كسى را اجير كند تا انجام دهد.
مسلمانى كه در مملكت كفر است هرگاه بخواهد به حج برود دولت از او پول زيادى مى گيرد اگر رفتن به حج منحصر به آن راه باشد
توضيح المناسك، ص: 40
در صورتى كه گرفتن اين مقدار پول متعارف باشد و بر انسان اجحاف نباشد و تمكن داشته باشد بايد پول را بدهد و كفايت از حجة الإسلام مى كند.
زنى كه استطاعت دارد و براى حج ثبت نام كرده نمى تواند نوبت خود را به شوهر خود كه مستطيع است واگذار كند؛ ولى اگر گناه كرد و نوبت خود را به شوهرش داد حج شوهرش صحيح است.
هرگاه شخص مستطيع پولى قرض كند و به حج برود اگر پرداخت بدهى در آتيه برايش امكان دارد حجش صحيح و كفايت از حجة الإسلام مى كند؛ اما كسى كه استطاعت ندارد و به قرض كردن استطاعت پيدا كند اين شخص مستطيع نيست و حجش كفايت از حجة الإسلام نمى كند.
شخص مستطيع بايد به حج برود و جايز نيست پول آن را به پدر، مادر يا ديگرى ببخشد و خود را از استطاعت خارج كند؛ ولى اگر بخشيد صحيح است و به بخشيدن حج از او ساقط نمى شود و بايد به حج برود.
كسى كه هنگام ثبت نام براى حج استطاعت مالى دارد ولى دولت براى چند سال، مثلًا پنج سال بعد اسم نويسى مى كند؛ هرگاه يقين يا اطمينان داشته باشد كه در قرعه كشى سال اول نامش بيرون مى آيد واجب است شركت كند و اگر شركت نكرد حكم كسى را دارد كه حج بر او مستقر شده؛ و همچنين است بنا بر احتياط واجب هرگاه بداند يا اطمينان داشته
توضيح المناسك، ص: 41
باشد كه بعد از چند سال قرعه به نامش اصابت مى كند و اگر مسامحه كرد و ثبت نام نكرد پس از آن مُرد بنا بر احتياط واجب برايش حج استيجارى بجا آورند.
كسى كه در حد زندگى معمول با قناعت از كسب حلال و مالى كه خمس آن را داده بدون مشقت و زحمت بتواند هزينه كامل رفت و برگشت حج خود را تأمين كند و پس از بازگشت بتواند هزينه زندگى خود و عائله خود را تأمين كند؛ حج بر او واجب مى شود و لو خانه ملكى نداشته باشد و اجاره نشين باشد و ماشين شخصى و ساير امكانات را هم نداشته باشد.
هرگاه كسى كه مستطيع بود و در اثر مسامحه براى حج نام نويسى نكرد و فعلًا به طور متعارف نمى تواند به حج برود ولى مى تواند با صرف هزينه زياد و لو به اين كه از خارج كشور باشد به حج برود؛ در صورتى كه حرج شديد و ضرر فوق العاده برايش نباشد گرچه مستلزم بعض گناهان جزئى باشد بايد به حج رود.
كسى كه هنگام ثبت نام جهت حج مستطيع بود و ثبت نام نموده ولى بعد از آن براى هزينه لازم زندگى احتياج به پولى كه سپرده دارد و پول ديگرى ندارد؛ مى تواند پول خود را پس بگيرد و مستطيع نيست.
كسى كه در سالى مستطيع شده و در سال بعد به حج مى رود پس از بستن احرام قبل از انجام عملى فوت مى كند چون حج بر او
توضيح المناسك، ص: 42
مستقر شده بايد از طرف او حج نيابتى داده شود؛ چه قبل از داخل شدن در حرم فوت كرده باشد يا بعد از داخل شدن در حرم.
كسى كه در زمان حيات خود هزينه رفتن به حج و برگشتن را از ارث و مالى كه در اختيار او است دارا بوده و در بازگشت از حج درآمد شايسته جهت هزينه خود و خانواده اش را داشته و تأخير انداخته؛ خلاصه مستطيع بوده و به حج نرفته؛ چنانچه وصيت به حج بلدى نكرده حج ميقاتى از اصل تركه خارج مى شود.
گذشت كسى كه حج انجام داده ولى با وجوه شرعيه و امثال آن زندگى مى كند حجى كه بجا آورده كفايت از حجة الإسلام مى كند؛ پس هرگاه پس از اين به نحوى ديگر مستطيع شود و در آن حال حج نيابتى انجام دهد حج نيابتى او صحيح است.
شوهرى كه در هنگام ازدواج به همسر خود وعده بردن به حج داده اگر آن را جزء مهر يا شرط ضمن عقدى قرار داده واجب است به آن وفا كند؛ ولى هرگاه صرفاً وعده بوده تخلف از وعده كراهت شديد دارد بلكه وفاء به آن مستحب مؤكد است.
كسى كه از تمام جهات مستطيع بوده ولى به حج نرفته هرگاه به جهت پيرى يا بيمارى كه اميد به خوب شدن نباشد تمكن از رفتن به حج نباشد واجب است در زمان حيات نايب بگيرد تا برايش حج بجا آورد.
كسى كه پدرش وصيت كرده كه فرزندش پس از فوتش در سال اول از جانب او شخصاً برايش حج بجا آورد؛ يا اين كه گرچه نسبت به زمان مطلق بوده ولى انصراف به سال اول داشته و فرزند وصيت را قبول كرده باشد؛ هرگاه فرزند بعد از فوت پدرش مستطيع شود لازم است سال بعد از فوت پدر حج نيابتى براى پدر انجام دهد و اگر براى خودش انجام دهد صحيح است گرچه در مخالفت وصيت معصيت كرده؛ و در غير اين صورت بايد براى خود حج كند و اگر در اين صورت حج نيابتى بجا آورد حجى كه بجا آورده نه براى خود و نه براى پدرش واقع نمى شود؛ چون حج بر خودش مستقر شده بايد به هر نحوى كه شده در سال بعد بجا آورد.
زنى كه حج برايش واجب شده اجازه شوهر شرط نيست بايد به حج واجب برود گرچه شوهرش راضى نباشد؛ ولى بهتر است به هر نحوى كه بتواند با رضايت شوهر باشد.
فرزندى كه طبق وصيت پدرش لازم است به نيابت از او به مكه مكرمه برود در حالى كه خودش استطاعت مالى دارد؛ بايد براى خود حج بجا آورد و براى پدرش نايب بگيرد.
قدرت خريد قربانى جزء استطاعت مالى حج است كسى كه قدرت خريد قربانى را ندارد گرچه تمكن از ساير مصارف حج را داشته باشد مستطيع نيست؛ ولى هرگاه بتواند بدون حرج و مشقت به جاى قربانى روزه بگيرد بعيد نيست چنين كسى عرفاً مستطيع باشد.
كسى كه استطاعت مالى ندارد و قدرت سفر به حج را هم ندارد و مأيوس از تمكن انجام حج در آينده باشد؛ اگر كسى هزينه حج را به او ببخشد يا او را مهمان كند لازم نيست قبول كند تا لازم باشد نايب بگيرد.
اگر كسى در ميقات مستطيع شد و حج بجا آورد كفايت از حجة الإسلام مى كند؛ ولى رجوع به كفايت شرط است مگر اين كه انجام حج در آن شرايط تأثيرى در وضع حال او نداشته و در زندگى او قبل و بعد از حج تفاوتى پيدا نشود در اين صورت رجوع به كفايت شرط نيست.
كسى كه استطاعت رفتن به حج را پيدا كرده نمى تواند پول حج را به مصارف لازمى در غير مؤنه خود و افراد واجب النفقه اش خرج كند؛ مثلًا خرج جهيزيه كند و خود را از استطاعت خارج كند و اگر خرج كرد و از استطاعت افتاد بايد به هر نحوى كه هست به حج رود.
در مواردى كه نهاد يا ارگانى فردى را به حج مى فرستد بدون اين كه او ملزم باشد كارى انجام دهد در صورتى كه قصد بذل داشته اند حكم استطاعت بذلى را دارد.
كسى كه پول براى رفتن به حج را دارد ولى از طرف دولت وقتى براى ثبت نام اعلام نشده هرگاه ساير شرايط را داشته باشد در صورتى كه يقين دارد در همان سال دولت ثبت نام مى كند بايد پول را نگه دارد تا ثبت نام كند؛ و اگر بتواند از راه آزاد به حج رود مستطيع است بايد به حج برود؛ ولى هرگاه اصل ثبت نام از طرف دولت معلوم نباشد و تمكن رفتن به
توضيح المناسك، ص: 45
حج را از راه آزاد ندارد مستطيع نيست و نگه دارى پول هم لازم نيست.
هرگاه پدرى با فرزندانش جمع المال و شريك هستند اگر فرضاً درآمد را تقسيم كنند هر كدام مستطيع مى شوند بايد همگى به حج روند وگرنه هيچ كدام مستطيع نيسند؛ ولى اگر بعضى سهم خود را به ديگرى واگذار كند و ببخشد تا ديگرى مستطيع شود حج بر او واجب مى شود.
كسى كه استطاعت مالى دارد اما نوه ايى دارد كه هزينه ازدواج او به عهده پدر بزرگ است به نحوى كه ترك تزويج او بر پدر بزرگ حرجى باشد؛ و تمكن ندارد هم به حج برود و هم نوه را زن بدهد؛ در اين صورت بعيد نيست تزويج نوه مقدم بر رفتن به حج باشد و الّا رفتن به حج مقدم است.
هرگاه كسى كه استطاعت مالى دارد معتاد به خوردن ترياك است و طبق مقرارت كشورى اداره بهزيستى از رفتن به حج جلوگيرى مى كند اگر قبل از اعتياد مستطيع بوده و به حج نرفته حج بر او مستقر است بايد به نحوى كه بشود و لو به ترك اعتياد به حج رود؛ و اگر راهى براى رفتن ندارد و مأيوس از ترك اعتياد است بنا بر احتياط نايب بگيرد؛ ولى هرگاه بعد از اعتياد استطاعت مالى پيدا كرده حج بر او واجب نيست مگر اين كه بتواند به ترك اعتياد يا از راه ديگر به حج برود.
كسى كه از وجوه شرعيه استفاده مى كند در صورتى كه هنگام گرفتن زكات و سهم سادات مستحق آن بوده مالك مى شود و جزء
توضيح المناسك، ص: 46
تركه او حساب مى شود و با وجود ساير شرايط مستطيع مى شود؛ و در سهم مبارك امام عليه السلام هرگاه فقط مجاز در تصرف باشد مالك نمى شود و جزء تركه او نمى شود و موجب استطاعت نيست مگر اين كه از طرف حاكم شرع به او تمليك شده باشد يا با سهم مبارك چيزى را بخرد آن چيز ملك او مى شود و جزء تركه قرار مى گيرد و استطاعت مى آورد.
هرگاه كسى مقدارى از سرمايه يا ابزار كار خود را بفروشد مى تواند بدون زحمت در صورتى كه فروختن آن خلاف شأن او نباشد و با باقى مانده آن زندگى كند؛ به حج رود اگر ساير شرايط باشد مستطيع است.
هرگاه كسى باغى كه چند سال درآمدى نداشته ولى قيمت آن براى حج كافى است و صاحب باغ اطمينان دارد هنگامى كه باغ به ثمر بيايد از كار افتاده مى شود بايد از درآمد باغ زندگى كند اگر در حال حاضر و پس از بازگشت از حج زندگيش از راه ديگر تأمين مى شود مستطيع است.
مسأله 117 نايب، يعنى كسى كه از طرف ديگرى حج بجا مى آورد؛ بايد شرايطى داشته باشد:
اول: بالغ باشد؛ در حج واجب نايب بايد بالغ باشد و بنا بر احتياط واجب در حج استحبابى هم بلوغ رعايت شود.
دوم: عاقل باشد؛ ديوانه گرچه گاه به گاه باشد در صورتى كه در حال
توضيح المناسك، ص: 47
ديوانگى باشد نيابتش صحيح نيست ولى نيابت سفيه صحيح است.
سوم: مؤمن باشد؛ يعنى دوازده امامى باشد؛ نيابت غير دوازده امامى صحيح نيست گرچه اعمال را مطابق مذهب اماميه انجام دهد.
چهارم: اطمينان به انجام عمل صحيح در او باشد؛ اگر بعد از انجام عمل نايب شك شود كه عمل را صحيح انجام داده؛ حكم به صحت مى شود.
پنجم: نايب معرفت و آشنايى به مناسك و احكام حج داشته باشد؛ و لو به راهنمايى كسى در حال عمل.
ششم: ذمه نايب در سالى كه نايب شده مشغول به حج واجبى نباشد؛ بنا بر احتياط حتى در موردى كه نايب جاهل يا غافل به آن باشد؛ بنا بر اين صحت حج نيابى كسى كه حج واجب بر عهده او بوده گرچه غافل و جاهل به او بوده محل اشكال است و احوط عدم اكتفاء به حج او است.
هفتم: نايب بايد بتواند تمام مناسك حج را بجا آورد و معذور در ترك بعض آنها نباشد
حتى در حج تبرعى، ولى چيزهايى كه در خود حج تصادفاً پيش مى آيد مانند وقوف اضطرارى اشكال ندارد؛ بلى شخص مى تواند براى خود حج انجام دهد و ثواب آن را اهداء كند.
مسأله 118 در منوب عنه، يعنى كسى كه از طرف او حج انجام مى شود شرايطى معتبر است:
اول: اسلام. دوم: ايمان.
توضيح المناسك، ص: 48
نيابت از كافر و مخالف صحيح نيست.
سوم: در حج واجب شرط است منوب عنه مرده باشد و اگر زنده باشد بايد حج بر او مستقر شده باشد و خودش از جهت مرضى كه اميد خوب شدن در آن نباشد يا از جهت پيرى نتواند به حج رود؛ اين شرط در حج استحبابى نيست مى شود به نيابت از كسى كه زنده است حج استحبابى بجا آورد.
در منوب عنه بلوغ شرط نيست مى شود از صبى و مميز نيابت كرد و نيابت از مجنونى كه حج بر او مستقر نشده اشكال دارد؛ ولى هرگاه در حال سلامت حج بر او مستقر شده باشد و پس از آن ديوانه شود و اميد به خوبى آن نباشد؛ و يا در حال ديوانگى مرده باشد واجب است از مالش براى او استيجار حج شود و لو از ميقات.
لازم نيست نايب همجنس منوب عنه باشد مى تواند مرد نايب زن شود و بعكس، ولى بهتر آن است كه هم جنس باشند و نيابت زن از مرد مرجوح است.
جايز است كسى كه تا كنون به حج نرفته و به اصطلاح صرورة است و مستطيع نيست براى ديگرى نايب شود؛ ولى بهتر اين است كه نايب صرورة مرد باشد مخصوصاً اگر بخواهد نيابت از كسى كند كه زنده است ولى نمى تواند حجة الإسلام را بجا آورد.
نايب بايد در عمل قصد نيابت كرده و منوب عنه را در نيت
توضيح المناسك، ص: 49
تعيين كند و لو اجمالًا، لازم نيست اسم او را ذكر كند و به لفظ بياورد.
ذمه منوب عنه فارغ نمى شود مگر اين كه نايب عمل را صحيحاً انجام دهد؛ بلى هرگاه نايب بعد از احرام و دخول حرم بميرد از منوب عنه مجزى است؛ و در اجراء اين حكم در حج تبرعى اشكال است ولى فرقى بين اقسام حج نيست.
لباس احرام و پول قربانى در حج نيابتى بر اجير است مگر در صورتى كه شرط شده باشد كه مستأجر بدهد؛ و همچنين هرگاه موجبات كفاره را اجير انجام دهد كفاره بر عهده اجير است نه مستأجر.
نايب در طواف نساء نيز بايد قصد منوب عنه نمايد و احتياط استحبابى آن است كه به قصد ما فى الذمة بجا آورد.
هرگاه نايب طواف نساء را صحيحاً انجام ندهد زن بر او حلال نمى شود و بر منوب عنه چيزى نيست مگر اين كه نايب در خصوص طواف نساء نايب نشده در اين صورت بر منوب عنه نيز حلال نمى شود.
استيجار كسى كه وقتش از اتمام حج تمتع تنگ شده و وظيفه او عدول از حج تمتع به حج افراد است براى كسى كه وظيفه او حج تمتع است صحيح نيست؛ بلى اگر او را در وسعت وقت اجير كرده و بعد وقت تنگ شده باشد بايد عدول به حج افراد كند و ذمه منوب عنه تفريغ مى شود و در صورتى كه نيابت بر تفريغ ذمه منوب عنه شده اجير استحقاق اجرت را دارد؛ اما اگر اجاره بر اعمال عمره تمتع و حج تمتع بوده اجير
توضيح المناسك، ص: 50
مستحق اجرت نيست.
در حج واجب نيابت يك نفر از چند نفر در يك سال جايز نيست مگر اين كه حج بر ايشان به نحو شركت واجب شده باشد؛ مثل اين كه دو نفر يا بيشتر نذر كرده باشند كه با شركت يكديگر كسى را براى حج اجير كنند در اين صورت مى تواند يك نفر از طرف چند نفر نيابت كند؛ و نيابت يك نفر از چند حجى كه بر يك نفر واجب شده در يك سال جايز نيست؛ ولى نيابت در حج استحبابى از چند نفر مانعى ندارد چنانچه حج استحبابى را براى خود نيت كند و ثواب آن را براى چند نفر اهداء نمايد مانعى ندارد.
كسى كه حج بر او مستقر شده و در سال اول استطاعت به حج نرفته اگر به واسطه پيرى يا مرض قدرت رفتن را ندارد؛ يا رفتن برايش حرج و مشقت زياد دارد؛ در صورتى كه اميد قدرت و خوب شدن را نداشته باشد بنا بر احتياط واجب فوراً نايب بگيرد؛ ولى اگر حج بر او مستقر نشده باشد نايب گرفتن واجب نيست؛ هرگاه در اثناء عمل نايب عذر منوب عنه بر طرف شود بايد خودش به حج رود؛ و همچنين است اگر پس از تمام شدن عمل نايب عذر منوب عنه بر طرف شود بايد خودش بجا آورد.
كسى كه حج بر او واجب شده چه سال استطاعتش باشد و چه حج بر او مستقر شده بوده؛ بنا بر احتياط واجب نمى تواند از طرف كسى نيابت كند و بنا بر احتياط واجب فرقى بين عالم به حكم و جاهل و غافل به
توضيح المناسك، ص: 51
حكم نيست.
هرگاه اجير براى حجة الإسلام يا حج واجب ديگرى بعد از احرام بستن و داخل شدن در حرم بميرد؛ كفايت مى كند از حج كسى كه براى او بجا آورده و لازم نيست حج كردن براى او، ولى هرگاه اجير قبل از احرام يا بعد از آن و قبل از داخل شدن در حرم بميرد بايد دو مرتبه اجير بگيرد و همين حكم جارى است در باره كسى كه براى خودش به حج برود در صورتى كه همان سال مستطيع شده باشد؛ ولى كسى كه حج بر او مستقر شده بميرد بايد از طرف او حج نيابتى داده شود گرچه بعد از احرام و داخل شدن در حرم باشد.
هرگاه كسى براى حج اجير شده باشد ظاهر حال اين است كه اجاره بر تفريغ ذمه منوب عنه است و اگر بعد از احرام و داخل شدن در حرم بميرد مستحق تمام اجرت است؛ ولى اگر قبل از احرام و داخل شدن باشد بعيد نيست استحقاق اجرة المثل به مقدار راهى را كه پيموده است داشته باشد؛ و اگر براى اعمال حج و مقدمات آن اجير شده هرگاه قبل از داخل شدن در حرم بميرد ظاهراً مستحق اجرت گرفتن تا محل فوت مى باشد؛ و اگر بعض اعمال را بجا آورده مستحق آن اعمال نيز مى باشد و اگر اعمال را به نحوى بجا آورده باشد كه در عرف گفته شود كه عمره و حج را بجا آورده مستحق تمام اجرت مى شود گرچه بعض اعمال را كه مضر به صحت حج نيست و محتاج به اعاده نيست نسياناً ترك كرده است.
كسى كه به عنوان نيابت حج به مكه مكرمه رفته پس از انجام حج نيابى مى تواند براى خودش عمره مفرده و طواف بجا آورد؛ و هرگاه استطاعت براى عمره مفرده داشته باشد عمره مفرده بر او واجب نيست گرچه احتياط مؤكد انجام آن است.
كسى كه اجير شده براى حج تمتع مى تواند اجير ديگرى شود براى طواف يا قربانى يا سعى يا عمره مفرده بعد از انجام مناسك حج.
گذشت كسى كه معذور از انجام بعض افعال حج است نمى تواند نايب شود؛ هرگاه نايب شد بايد پول آن را به صاحبش برگرداند مگر اين كه از صاحب پول اجازه داشته باشد كه نايب بگيرد در اين صورت مى تواند ديگرى را در اصل انجام حج نايب بگيرد؛ در صورتى كه بدون اجازه، ديگرى را نايب كند و او عمل را انجام دهد حج از طرف منوب عنه اگر مى دانسته واقع مى شود ولى پول را بايد به صاحبش برگرداند و صاحب پول ضامن چيزى نيست و اجرت نايب را بايد امر كننده بپردازد؛ ولى هرگاه منوب عنه زنده باشد نيابت بدون اجازه مجزى نيست.
خدمه كاروان كه ناچارند و بايد نيمه شب از مشعر الحرام براى انجام كارهاى لازم در منى همراه ضعفا به منى بروند چون نمى توانند وقوف اختيارى مشعر الحرام را درك كنند نمى توانند اجير در نيابت حج بشوند؛ و هرگاه قبل از استخدام اجير شده باشند بايد حج را بجا آورند و وقوف اختيارى را درك كنند.
كسى كه از رفتن به حج معذور و مأيوس از خوب شدن است بايد خودش نايب بگيرد؛ نايب گرفتن از ميقات كفايت مى كند لازم نيست از بلد باشد؛ و نايب گرفتن ديگرى براى او كفايت نمى كند مگر اين كه از طرف او وكالت داشته باشد.
در عمره مفرده يا طواف استحبابى مى شود يك نفر به نيابت از چند نفر انجام دهد در اين صورت بايد اعمال را از آن جمله طواف نساء را به نيت همه بجا آورد.
كسى را كه روز عيد قربان قبل از حلق يا تقصير دستگير كنند و به وطن خود برگردانند رفقايش نمى توانند به نيابت او بقيه اعمال را انجام دهند بايد خودش نايب بگيرد مگر اين كه احراز رضايتش بشود و شاهد حال هم گواهى بدهد به اين كه اگر بفهمد راضى است؛ و براى خارج شدن از احرام اگر به او مهلت دهند و بتواند بايدمنى آود و حلق يا تقصير كند و اعمال مرتبه را انجام دهد و اگر نمى تواند در محل خودش حلق تقصير كند و اگر مى تواند موى خود را به بفرستدبراى اعمال مرتبه بگيرد.
كسى از قبيل خدمه كاروان ها كه هر ساله به حج مى روند هرگاه در محل خود از كسى نيابت قبول كند ولى در ميقات در اثر اشتغال زياد از نيابت غافل شود و به نيت خود مُحرم شود هرگاه محرك و داعى اصلى او در احرام منوب عنه بوده ولى غفلةً و ناخودآگاه عمل را براى خود
توضيح المناسك، ص: 54
بجا آورده به نحوى كه اگر هنگام احرام از او پرسيده مى شد چه ميكنى؟ جواب مى داد براى منوب عنه مُحرم مى شوم؛ احرام به عنوان نيابت محقق شده و صحيح است؛ ولى هرگاه در حال احرام غافل بوده به نحوى كه اگر از او پرسيده مى شد جواب مى گفت براى خودم مُحرم شدم بايد حج را به نيت خود تمام كند؛ ولى هرگاه پس از انجام عمره مفرده به نحوى از مكه مكرمه خارج شود گرچه باطل كردن عمره تمتع عمداً صحيح نيست و گناه است اما مى تواند از ميقات به نيت منوب عنه احرام ببندد.
هرگاه كسى در ميقات براى خودش مُحرم شود و تلبيه بگويد بعد به خاطرش مى رسد چون حج واجب خود را انجام داده خوب است اين حج را تبرعاً براى پدر يا مادر يا يكى از خويشان خود بجا آورد؛ در صورتى كه به احرام صحيح مُحرم شده نمى تواند نيت را عوض كند بايد عملش را به همان نيتى كه در احرام داشته تمام كند ولى هرگاه پس از انجام عمره مفرده به نحوى از مكه مكرمه خارج شد گرچه باطل كردن عمره مفرده عمداً صحيح نيست مى تواند از ميقات به نيت از غير مُحرم شود.
كسى كه در احرام تمتع پس از وارد شدن در مكه مكرمه شك كند در ميقات قصد نيابت كرده و مُحرم شد يا براى خود مُحرم شد؛ چون در نيت خطور لازم نيست هرگاه انگيزه او در احرام نيابت بوده عمل را به نيابت انجام دهد و اگر در داعى و انگيزه هم شك دارد به عنوان نيابت نمى تواند به آن اكتفاء كند بايد به ميقات برگردد و مجدداً به نيابت از غير،
توضيح المناسك، ص: 55
مُحرم شود.
هرگاه كسى در اثناء مناسك حج ديوانه شود چون تكليف ندارد نمى شود براى او نايب بگيرند ظاهراً احرام او باطل مى شود.
كسى كه براى عمره تمتع مُحرم شده و لو مستحبى، نمى تواند در اصل عمره يا حج براى كسى كه بعد از احرام عمره قادر به انجام اعمال نباشد نايب شود بايد عمل خود را تمام كند؛ ولى هرگاه مريض بتواند وقوفين را درك كند مى تواند ديگران را در طواف، سعى و اعمال بعد نايب بگيرد هر چند خودشان هم حج يا عمره بجا آورند.
كسى كه چون مسؤول گروه حج بوده ناچار است همراه زنان و بيماران باشد هرگاه آنان از وقوف اختيارى معذور بوده فقط توانسته اند وقوف اضطرارى را انجام دهد براى او هم اشكال ندارد؛ ولى چنانچه گذشت اگر نايب از كسى شده نيابتش صحيح نيست.
هرگاه كسى به عنوان خادم كاروان حج بجا آورده مى تواند در دفعه دوم به نيابت از پدر يا مادر كه فوت كرده اند حج بجا آورد و كفايت از آنها مى كند مگر آن كه سال اول مستطيع نبوده و سال دوم مستطيع باشد.
غير از زن كسانى كه در شب عيد قربان پس از درك اضطراى مشعر الحرام مى توانند به منى بروند نيابت آنها و لو تبرعاً براى اين كه ذوى الاعذار هستند صحيح نيست؛ ولى زن مى تواند نايب شود.
كسى كه هنگام قرارداد اجاره براى انجام مناسك حج
توضيح المناسك، ص: 56
عذرى نداشته ولى بعد از انجام حج متوجه شد كه در وقوف به مشعر الحرام به عنوان راهنما با زن ها و مريض ها وقوف اضطرارى كرده و به منى رفته و غافل بوده كه نايب بايد وقوف اختيارى بكند؛ ظاهراً عمل مزبور مجزى از حج نيابتى استيجارى نيست و از جهت اجرت بايد به اجير مراجعه كند و يا در صورتى كه اجاره متوقف به زمان مخصوصى نشده باشد دوباره حج نيابى بجا آورد.
در يك سال نمى توان هم براى خود و هم براى ديگرى فريضه حج را بجا آورد.
كسى كه به عنوان نيابت در ميقات مُحرم شد به مكه مكرمه رفته در مكه مكرمه بفهمد كه خودش مستطيع بوده؛ احرام او صحيح نبوده بايد برگردد و براى عمره تمتع براى خودش مُحرم شود و وظيفه خودش را انجام دهد؛ و راجع به حج نيابتى نمى تواند نايب بگيرد مگر اجازه داشته باشد يا استيجار او براى مطلق تحصيل حج بوده.
كسى كه نايب بوده و عمره تمتع را انجام داده و بعد ناچار شده كه به محلش بازگردد نمى تواند بقيه اعمال را به ديگرى واگذار كند كه حج تمتع را انجام دهد.
چنانچه گذشت شرط است در اصل نيابت كه نايب بايد ايمان داشته باشد؛ و همچنين در ساير اعمالى كه نيابت در آنها جايز است مانند طواف و رمى بايد مؤمن باشد؛ ولى در ذابح بايد مسلمان باشد
توضيح المناسك، ص: 57
هر چند دوازده امامى نباشد؛ اما احتياط آن است كه دوازده امامى باشد بلكه احوط است اگر ذابح را در انجام قربانى نايب كرده باشد نه خصوص ذبح را از او خواسته باشد.
اگر فرزند تمام اختيار اموال پدرش را دارد و پدر عاجز است از انجام حج، هرگاه پسر اختيارات تامه داشته باشد حتى در مثل نايب گرفتن؛ مى تواند بدون تذكر دادن به پدر برايش كسى را براى انجام حج اجير كند و كفايت از حجة الإسلام پدر مى شود وگرنه عمل نايب كفايت از حجة الإسلام پدر نمى كند؛ مگر اين كه قبل از احرام پدر مطلع شود و موافقت نمايد.
هرگاه كسى كه حج بر او مستقر شده باشد قبل از احرام ديوانه شود در زمان حيات او نمى شود برايش نايب گرفت يا تبرعاً انجام داد؛ ولى پس از مرگش بايد برايش نايب بگيرند يا تبرعاً انجام دهند.
نايب بايد طبق وظيفه خود عمل كند و لازم نيست سؤال كند كه وظيفه منوب عنه يا مستأجر چگونه است؛ مگر اين كه اجير شده باشد كه مطابق وظيفه منوب عنه يا مستأجر عمل كند در اين صورت بايد به همان نحو عمل كند مگر اين كه يقين به فساد عمل داشته باشد.
كسى كه از شهرى مثلًا از قم اجير به حج بلدى شد بايد از همان شهر برود مگر اين كه مستأجر راضى باشد از شهر ديگر برود.
هرگاه نايب چند ماه قبل از حج به شهر منوب عنه رفته و به
توضيح المناسك، ص: 58
عنوان حج حركت كرد و به وطن خود يا محل ديگرى برود؛ هنگامى كه عازم حج مى شود لازم نيست به شهر منوب عنه رفته بلكه از همان محلى كه هست حركت كند كفايت مى كند.
در موردى كه پدر وصيت كرده كه پسر بزرگ مثلًا به نيابت از او به حج برود؛ و پسر به وسيله ارث مستطيع شده ولى نتوانسته سهم الارث خود را فعلًا به پول تبديل كند با فرض امكان فروش و صرف قيمت آن در حج بايد اول پسر براى خودش به حج برود و براى پدر نايب بگيرد؛ مگر اين كه شرط مباشرت شده باشد در اين صورت سال بعد براى پدرش انجام بدهد.
كسى كه نايب شده در طواف عمره تمتع يا طواف حج تمتع، نمى تواند آن را در غير موسم حج بجا آورد بلكه بايد طواف عمره تمتع را در شهر حج و طواف حج تمتع را در ذيحجه روز عيد و بعد از آن بجا آورد؛ مگر اين كه منوب عنه طواف را فراموش كرده باشد و بعد از گذشتن موسم متذكر شود در اين صورت خود او، و در فرض عدم تمكن نايب او مى تواند طواف را در غير موسم حج بجا آورد.
كسى كه مستطيع بوده و به حج نرفته و الآن قدرت مالى انجام حج را ندارد فرزندش نمى تواند تبرعاً از طرف او حج نيابتى انجام دهد مگر اين كه پدرش از جهت پيرى يا مرض يا عذر ديگر نتواند به حج رود و مأيوس از بين رفتن عذر تا آخر عمر باشد.
حج به نيابت از حضرت ولى عصر ارواحنا فداء گرچه گفته مى شود در موسم حج تشريف دارند؛ به رجاء مطلوبيت مانعى ندارد گفته شده احتياط آن است كه حج را انسان براى خود انجام دهد و ثواب آن را هديه به آن حضرت نمايد.
كسى كه حج نيابتى انجام مى دهد هرگاه در قربانى شخص ثالثى را وكيل كند كه ذبح كند لازم نيست ذابح نام ميت را ببرد همين كه نيت كند آنچه كه بر عهده نايب است انجام مى دهم كفايت مى كند.
كسى كه براى حج اجير شده اگر عذر دارد نمى تواند شرط كند براى مثل طواف نساء يا عمل ديگرى كه نيابت بردار نيست نايب بگيرد؛ بلى در قربانى مانعى ندارد و نياز به شرط نيست.
كسى كه احتمال قوى عقلى مى دهد كه نتواند اعمال را به نحو عادى انجام دهد و چه بسا حج تمتع را به افراد بدل كند مى تواند نيابت كند؛ ولى هرگاه وظيفه او عدول به افراد شد بنا بر احتياط واجب منوب عنه به آن اكتفاء نكند.
نايبى كه در وقت قبول نيابت براى حج معذرور نبوده و بعد از عقد اجاره قبل از احرام يا بعد از احرام جزء معذورين شود كفايت حج او از منوب عنه مشكل است؛ گرچه در هر عذرى كه پيش آمده به وظيفه معذور رفتار بكند و نسبت به استحقاق تمام اجرت تراضى كنند.
معذورى كه نمى تواند نايب شود كسى است كه نتواند
توضيح المناسك، ص: 60
اعمال اختيارى حج را بجا آورد؛ يا نمى تواند نماز طواف را صحيح بخواند؛ يا نمى تواند رمى جمرات كند؛ ولى مباشرت در ذبح در حال اختيار لزوم ندارد و لذا كسى كه نمى تواند ذبح كند مى تواند براى حج نايب شود و براى ذبح نايب بگيرد.
كسى كه نايب مى گيرد؛ يا منوب عنه در هنگام نيابت بدانند كه نايب جزء معذورين است نمى توانند او را نايب كنند و حجى كه بجا مى آورد كفايت نمى كند؛ بعيد نيست استحقاق اجرت را داشته باشد ولى احتياط آن است كه با مستأجر تراضى كنند.
مستحب است كسى كه شرايط واجب شدن حج را ندارد و مستطيع نيست در صورت امكان حج بجا آورد؛ و همچنين بر كسى كه حج واجبش را انجام داده مستحب است مرتبه ديگر به حج برود و ترك آن در پنج سال متوالى بلكه چهار سال كراهت دارد؛ بلكه تكرار آن در هر سال مطلوب است؛ روشن است آنچه درباره استحباب حج هاى مستحبى و تكرار آن آمده در صورتى است كه موجب محروميت تشرف كسانى كه بر آنها حج واجب شده نباشد در اين صورت شايسته است وقت به آنها داده شود.
مستحب است براى كسى كه از مكه مكرمه خارج مى شود
توضيح المناسك، ص: 61
نيت بازگشت داشته باشد بلكه مكروه است نيت باز نگشتن داشته باشد؛ و در خبر آمده نيت بازگشت موجب طول عمر، و نيت برنگشتن موجب كوتاهى عمر مى گردد و چه بسا اگر قصد برنگشتن استخفاف به حج باشد حرام باشد.
مستحب است انسان حج تبرعى براى حضرات معصومين عليهم السلام، بستگان، برادران و خواهران ايمانى چه زنده باشند يا مرده انجام دهد؛ و هم چنين مستحب است از طرف آنها طواف كنند به شرط آن كه در مكه مكرمه نباشند يا اين كه از انجام آن معذور باشند.
كسى كه مال ندارد كه با آن حج بجا آورد مستحب است قرض كند و به حج برود در صورتى كه بتواند قرض خود را اداء كند يا اجير شود و به نيابت از ديگرى به حج رود؛ در خبر آمده نه سهم از ثواب حج به اجير داده مى شود و يك سهم آن به منوب عنه مى رسد.
فرستادن افراد غير مستطيع به حج مستحب است حتى جايز است از سهم سبيل الله به فقير داد تا براى حج استطاعت پيدا كند.
با مال حرام جائز نيست به حج برود بلكه با مال مشتبهى كه حلال و حرام بودن آن را نمى داند در صورتى كه به حسب ظاهر حلال بودن آن ثابت نباشد جائز نيست.
مى تواند ثواب حج استحبابى را قبل از انجام آن، و در اثناء و پس از انجام آن به ديگرى هديه كند.
كسى مى تواند به حج استحبابى برود كه حج واجب بر عهده او نباشد.
انفاق، بذل و بخشش زياد در سفر حج مستحب است؛ در خبر است خداوند اسراف را مبغوض دارد مگر در سفر حج و عمره، ظاهراً مراد دست باز بودن و كثرت انفاقات به همراهان و كسانى كه در مسير زيارت و ساكنين آن ديار است.
در حج مستحبى زن اجازه شوهر لازم است و در حج مستحبى فرزند شرط است كه نهى پدر نباشد.
عمره مانند حج به واجب اصلى، واجب عرضى و مستحب تقسيم مى شود.
عمره مفرده براى كسى كه مستطيع باشد و اهل مكه مكرمه باشد؛ يا فاصله منزلش با مكه مكرمه كمتر از شانزده فرسخ باشد؛ عمره مفرده در عمر يك بار واجب مى شود و وجوب آن مانند وجوب حج فورى است؛ و در واجب شدن آن استطاعت حج معتبر نيست بلكه اگر براى عمره مستطيع باشد عمره مفرده واجب مى شود هر چند براى حج مستطيع نباشد؛ چنانچه كسى كه وظيفه اش حج افراد يا قران باشد هرگاه استطاعت نسبت به حج داشته باشد حج بر او واجب مى شود و عمره مفرده واجب
توضيح المناسك، ص: 63
نيست؛ بلى كسانى كه از مكه مكرمه دورند مانند ايرانيان كه وظيفه آنان حج تمتع است چون حج تمتع مركب از دو عمل است هيچ گاه استطاعت حج از استطاعت عمره، و استطاعت عمره از استطاعت حج جدا نيست.
عمره مانند حج قابل استيجار و نيابت است و امورى كه در استيجار و نيابت حج گفته شد در عمره جارى است.
عمره با نذر، عهد، قسم و شرط در ضمن عقد لازم، مانند بيع، اجاره و مصالحه واجب مى شود. «1»
واجب است بر كسى كه مى خواهد داخل مكه مكرمه شود با احرام وارد شود و براى احرام بايد نيت عمره يا حج داشته باشد؛ و اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد مكه مكرمه شود واجب است عمره مفرده انجام دهد؛ و از اين حكم كسانى استثناء شده اند مانند كسانى كه مقتضى شغلشان اين است كه زياد وارد مكه مكرمه مى شوند و از آن خارج مى شوند؛ مريض و كسانى كه عمره مفرده بجا آورده يا بعد از تمام شدن اعمال حج از حرم خارج شوند در صورتى كه مجدداً در همان ماه هلالى به مكه مكرمه بازگردند لازم نيست مُحرم شوند.
در مقدار فاصله بين دو عمره اختلاف فرموده اند؛ اما ظاهراً فاصله بين دو عمره لازم نيست بلكه مى توان در يك روز چند عمره مفرده
توضيح المناسك، ص: 64
بجا آورد؛ ولى احوط آن است كه در كمتر از يك ماه به قصد رجاء آورده شود.
حج تمتع از دو قسمت تشكيل مى شود:
1 عمره تمتع. 2 حج تمتع.
عمره تمتع مقدم بر حج تمتع است.
عمره تمتع داراى شش عمل است به اين ترتيب:
1 نيت.
2 احرام از يكى از ميقات ها.
3 طواف هفت شوط (مرتبه) به دور خانه خدا (كعبه معظمه).
4 دو ركعت نماز طواف پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام.
5 هفت بار سعى بين كوه صفا و مروه.
6 تقصير يعنى كوتاه كردن مقدارى از مو يا ناخن، و احتياط آن است كه تنها به گرفتن ناخن اكتفاء نكند.
مُحرم به عمره تمتع با تقصير از احرام خارج مى شود و همه كارهايى كه با احرام بستن بر او حرام شده بود حلال مى شود مگر حلق (سر تراشيدن)،
توضيح المناسك، ص: 65
و هرگاه عمداً سرش را بتراشد بنا بر احتياط يك گوسفند كفاره دهد.
حج تمتع داراى چهارده عمل است به اين ترتيب:
1 نيت.
2 احرام از مكه مكرمه.
3 وقوف در عرفات از ظهر روز نهم ذيحجه تا غروب آفتاب.
4 وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عيد.
5 انداختن تعدادى از سنگ ريزه روز عيد در منى به جمره عقبه.
6 قربانى در منى.
7 تراشيدن سر يا تقصير در منى.
8 طواف هفت شوط (مرتبه) به دور خانه خدا (كعبه معظمه).
9 دو ركعت نماز طواف زيارت، پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام.
10 هفت بار سعى بين كوه صفا و مروه.
11 هفت شوط طواف نساء.
12 دو ركعت نماز طواف نساء پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام.
13 بيتوته (شب ماندن) در منى شب يازدهم و دوازدهم، و شب سيزدهم براى بعضى.
توضيح المناسك، ص: 66
14 انداختن سنگ ريزه به جمرات (جمره اولى، جمره وسطى و جمره عقبه) در روز يازدهم و دوازدهم و روز سيزدهم براى افرادى كه شب سيزدهم در منى مانده اند.
آنچه كه ذكر شد صورت
اجمالى عمره تمتع و حج تمتع بود؛ تفصيل آنها در مسائل آينده ذكر مى شود.
گرچه رساله براى كسانى است كه تكليف آنها حج تمتع است ولى چون بعض افرادى كه حج تمتع بر آنها واجب است مبتلى به حج افراد مى شوند به صورت حج افراد و عمره مفرده آن اشاره مى شود؛ مثلًا زن حائض يا كسى كه به واسطه تنگى وقت نمى تواند عمره تمتع را بجا آورد و وقوف اضطرارى عرفات را درك كند بايد در ميقات از احرام عمره تمتع به احرام حج افراد عدول كند و به عرفات برود و مانند ساير حجاج در عرفات و مشعر الحرام وقوف كند و به منى برود اعمال منى را بجا آورد مگر قربانى كه بر او واجب نيست؛ و آن گاه به مكه مكرمه برود و طواف زيارت و نماز آن را بجا آورد بعد برگردد به منى براى بيتوته در آن و انجام اعمال روزهاى يازدهم و دوازدهم به همان كيفيتى كه ساير حجاج بجا مى آوردند بجا آورد؛ خلاصه صورت حج افراد عين صورت حج تمتع است ولى مع
توضيح المناسك، ص: 67
ذلك فرق هايى ذكر مى شود:
اول: در حج تمتع قربانى واجب است؛ ولى در حج افراد واجب نيست گرچه مستحب است.
دوم: در حج تمتع بايد عمره و حج در ماه هاى شوال، ذيقعده و ذيحجه از يك سال انجام شود؛ ولى در حج افراد لازم نيست در يك سال واقع شود.
سوم: احرام حج تمتع بايد در مكه مكرمه بسته شود؛ ولى محل احرام حج افراد براى اهل مكه مكرمه و غير آنها چنانچه خواهد آمد متفاوت است.
چهارم: واجب است عمره تمتع را پيش از حج تمتع انجام داد؛ ولى در حج افراد معتبر نيست.
پنجم: بنا بر احتياط چنانچه
مى آيد در حج تمتع در صورت نبودن عذر طواف و سعى حج را بر وقوف مقدم ننمايد؛ ولى در حج افراد جايز است.
ششم: بنا بر احتياط جايز نيست بعد از احرام حج تمتع طواف مستحب انجام داد؛ ولى در حج افراد جايز است.
كيفيت حج قران مانند حج افراد است فرقى كه دارد اين است كه حاج در حج قران قربانى خود را هنگام احرام با خود مى برد و لازم است كه همان حيوان را قربانى كند ولى حج افراد قربانى ندارد؛ چون حج
توضيح المناسك، ص: 68
قران واجب تعيينى نيست و مورد ابتلاء هم نيست كسانى كه احكام آن را خواسته باشند به كتب مفصله مراجعه كنند.
صورت عمره مفرده كه بايد كسى كه حج تمتع او بدل به حج افراد شده بعد از حج بجا آورد آن است كه از حرم خارج شود و از ادنى الحل و افضل آن است كه از جعرانه، يا حديبيه، يا تنعيم كه از همه نزديك تر به مكه مكرمه است مُحرم شود و به مكه مكرمه برود و طواف زيارت بجا آورد و نماز طواف و سعى بين صفا و مروه بكند و تقصير كند يا سر بتراشد و طواف نساء و نماز طواف نساء بجا آورد.
عمره مفرده كه بعد از حج افراد انجام مى دهد با عمره تمتع در صورت فرق ندارد مگر در چند چيز:
اول: در عمره تمتع بايد تقصير كند (يعنى مقدارى از مو يا ناخن خود را بگيرد) و تراشيدن سر جايز نيست؛ ولى در عمره مفرده مخير است بين سر تراشيدن و تقصير، با افضليت سر تراشيدن.
دوم: در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست گرچه مستحب است؛ ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب است.
سوم: ميقات عمره تمتع بايد در يكى از مواقيت پنچ گانه يا محاذى آنان كه خواهد آمد باشد؛ ولى ميقات عمره مفرده اگر در مكه مكرمه باشد ادنى الحل است و جايز است از يكى از مواقيت پنچ گانه باشد.
كيفيت افعال حج افراد و عمره مفرده با افعال حج تمتع و
توضيح المناسك، ص: 69
عمره تمتع مشتركند.
هرگاه كسى عمره تمتع را بجا آورد لازم نيست عمره مفرده بجا آورد.
كسى كه وظيفه اش حج تمتع است مانند كسى كه از مكه مكرمه شانزده فرسخ شرعى دور باشد هرگاه استطاعت براى عمره مفرده داشته باشد و براى حج نداشته باشد عمره مفرده بر او واجب نيست؛ ولى كسى كه به نيابت حج كرده اگر استطاعت داشته باشد كه عمره مفرده انجام دهد احتياط آن است كه انجام دهد.
كسى كه به احرام عمره مفرده مُحرم شده حرام مى شود بر او تمام چيزهايى كه در احرام عمره تمتع گفته شد و بعد از تقصير يا سر تراشيدن همه چيز بر او حلال مى شود مگر زن، و بعد از انجام طواف نساء و نماز آن زن هم بر او حلال مى شود.
طواف نساء و نماز آن را در عمره مفرده بايد بعد از تقصير يا سر تراشيدن بجا آورد.
كسى كه در احرام عمره مفرده وارد مكه مكرمه شده هرگاه احرامش در ماه هاى حج بود و تا وقت حج در مكه مكرمه بماند مى تواند قصد عمره تمتع كند و دنبال آن حج تمتع را بجا آورد در اين صورت قربانى بر او واجب مى شود.
لازم نيست مكلف اعمال عمره تمتع، حج تمتع، عمره
توضيح المناسك، ص: 70
مفرده و حج افراد را قبل از انجام آنها گرچه اجمالى آن باشد بداند؛ بلكه هنگام نيت عمره تمتع يا حج تمتع نيت كند عمره تمتع يا حج تمتع را به نحوى كه خداوند متعال بر او واجب كرده بجا مى آوردم؛ و كيفيت و تفصيل هر يك را از رساله يا به نحو ديگر ياد بگيرد و انجام دهد كفايت مى كند ولى ياد گرفتن اجمالى آن بهتر و موافق با احتياط است.
كسى كه در اثناء عمره مفرده در شوط پنجم سعى بين صفا و مروه مريض شد و نتوانست عمره را تمام كند و به مملكت خود برگشته و پس از بهبودى هم نتوانسته به مكه مكرمه برود؛ براى سعى نايب بگيرد ابتداء احتياطاً سعى را تمام كند و بعد آن را اعاده كند و به منوب عنه خبر دهد كه تقصير كند و بعد از تقصير براى طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد.
كسى كه عمره مفرده را انجام داده و بدون انجام طواف نساء و نماز آن به مدينه منوره رفته مى تواند براى عمره تمتع مُحرم شود و پس از انجام عمره تمتع طواف نساء و نماز آن را انجام دهد؛ و همچنين هرگاه پس از انجام حج تمتع طواف نساء و نماز آن را ترك كرده مى تواند براى عمره مفرده مُحرم شود و بعد از آن طواف نساء حج و نماز آن را بجا آورد.
زنى كه به نيت عمره مفرده مُحرم شده پس از آن عادت زنانه شود و در همه روزهايى كه مى تواند در مكه مكرمه باشد حيض بوده؛ بايد براى طواف و نماز طواف نايب بگيرد و بقيه اعمال عمره را خودش بجا آورد و چنانچه اينها را انجام نداده به مملكت خود رفته بايد برگردد و
توضيح المناسك، ص: 71
آن اعمال را بجا آورد و اگر نمى تواند برگردد بايد براى اعمال عمره نايب بگيرد ولى بايد خودش تقصير كند و ترتيب بين آن و ساير اعمال مراعات شود و تا اعمال بجا آورده نشود آنچه به وسيله احرام بر او حرام شده بر او حلال نمى شود.
نماز طواف عمره مفرده استحبابى حكم نماز طواف عمره واجب را دارد كه بايد پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام خوانده شود؛ ولى نماز طواف مستحبى را در حال اختيار مى توان در هر جاى مسجد بجا آورد.
انجام عمره مفرده در ماه هاى حج پيش از عمره تمتع جايز است؛ در اين مسأله فرقى بين صروره (كسى كه اولين بار است كه به حج مشرف مى شود) و غير صروره نيست.
بنا بر احتياط واجب در حج افراد بايد مبادرت به عمره مفرده كند و آن را تأخير نيندازد.
هرگاه احتمال دهد بعد از احرام عادت زنانه مى شود؛ يا مريض احتمال دهد نتواند اعمال مفرده را انجام دهد؛ مى توانند براى عمره مفرده مستحبى مُحرم شوند و هرگاه زن خون ببيند يا مريض نتواند انجام دهد و نتواند طواف نساء و نماز را خودش بجا آورد؛ نايب بگيرد و ساير اعمال را خودش بجا آورد.
كسى كه وظيفه او عمره تمتع است و ندانسته به نيت عمره مفرده مُحرم شده؛ اگر حقيقةً عمره مفرده نيت كرده بايد عمره مفرده انجام
توضيح المناسك، ص: 72
دهد و بعد عمره تمتع را بجا آورد؛ ولى چنانچه اشتباه در تطبيق بوده عمره تمتع واقع مى شود و صحيح است.
هرگاه تقصير را در عمره مفرده جهلًا يا نسياناً بجا نياورد و طواف نساء و نماز آن را بجا نياورد چون هنوز از احرام عمره مفرده خارج نشده احرام عمره تمتع براى اين شخص درست نيست بايد پس از تقصير، طواف نساء و نماز آن به ميقات برود و براى عمره تمتع مجدداً مُحرم شود.
كسى كه حجش بدل به افراد شده و بايد بعد از حج، عمره مفرده را بجا آورد بايد فوراً آن را انجام دهد نمى تواند آن را به سال بعد تأخير بيندازد و يا عمره مفرده را انجام نداده براى عمره و حج ديگر مُحرم شود.
كسى كه غير حجازى يا غير از اهل مكه مكرمه و اطراف آن بوده و قصد مجاورت مكه مكرمه نموده هرگاه قبل از آن مستطيع بوده بايد حج تمتع بجا آورد و همچنين اگر قبل از اقامت دو سال مستطيع شود حج تمتع بجا آورد؛ ولى اگر بعد از دو سال مستطيع شود حكم اهل مكه مكرمه را دارد؛ و همچنين اگر ابتداء ماندن قصد توطّن داشته باشد در اين صورت پس از گذشتن مدتى كه وطن صدق كند حكم اهل مكه مكرمه را دارد.
ميقات:
ميقات در لغت به اعم از اسم زمان و اسم مكان آمده؛ به زمانى كه براى كار خاصى قرار داده شده ميقات گفته مى شود؛ چنانچه به مكان خاصى براى كار مخصوصى ميقات گفته مى شود؛ بنا بر اين ميقات احرام را به هر دو نوع مى توان تقسيم كرد ميقات زمانى احرام همانا ماه هاى حج است كه عبارتند از شوال، ذيقعده و ذيحجه، كه احرام حج تمتع بايد در آنها واقع شود؛ و ميقات مكانى مكان هايى است كه تعيين شده كه گذشتن از آنها يا محاذى با آنها بدون احرام براى حاج و كسى كه عمره بجا مى آورد جايز نيست.
مسأله 205 ميقات و محل احرام بستن براى عمره تمتع يا عمره مفرده به حسب اختلاف راه هايى كه اشخاص از آنها به طرف مكه مكرمه مى روند پنج مكان است:
كه به آن ذو الحليفة، يا ابار على هم گفته مى شود؛ و آن ميقات كسانى
توضيح المناسك، ص: 75
است كه از مدينه منوره به مكه مكرمه مشرف مى شوند؛ و ميقاتى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن محل براى رفتن به مكه مكرمه مُحرم شدند؛ و دورترين ميقات نسبت به مكه مكرمه است؛ گفته مى شود كه از مدينه منوره هفت كيلو متر فاصله دارد و فاصله آن تا مكه مكرمه 486 كيلو متر است.
احتياط واجب آن است كه در داخل مسجد شجره مُحرم شوند خارج از مسجد هر چند نزديك به آن باشد مُحرم نشوند؛ بلى در تمام مسجد كه جديداً اضافه شده احرام جايز است گرچه مستحب است در محل اصلى مسجد باشد.
جنب، حائض و نفساء مى توانند در حال عبور از مسجد مُحرم شوند؛ يا اين كه از دربى وارد شوند و تلبيه گويند و از درب ديگر خارج شوند ولى توقف در مسجد نكنند.
هرگاه جنب به واسطه جمعيت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد و همچنين حائض و نفساء كه از خون حيض و نفاس پاك شده اند و آب براى غسل ندارند و نتوانند صبر كنند تا آب پيدا شود؛ بايد تيمم كنند و داخل مسجد شوند و احرام ببندند.
زن حائض كه عذر شرعى از داخل شدن در مسجد شجره دارد مى تواند در مدينه منوره با اذن شوهر يا نذر مُحرم شود؛ در اين صورت لازم نيست به مسجد شجره برود.
زن حائض كه از مدينه منوره عازم مكه مكرمه شده و گمان
توضيح المناسك، ص: 76
مى كرد در حال عبور در مسجد شجره مى تواند مُحرم شود ولى هنگامى كه به محوطه حياط مسجد رسيد به جهت ازدحام نتوانست با عبور از مسجد مُحرم شود؛ از مسجد فاصله بگيرد با اجازه شوهرش كه حاضر باشد نذر احرام در آنجا بكند و از آنجا مُحرم شود كفايت مى كند.
هرگاه زن حائض به خيال اين كه مى تواند در حال عبور در مسجد شجره مُحرم شود وارد مسجد شد و بلا فاصله احرام بست و تلبيه گفت و چند قدم هم به طرف درب ديگر كه مى خواست خارج بشود رفت ولى نتوانست خارج شود برگشت و از همان درى كه وارد شده بود خارج شد احرامش صحيح است.
ميقات كسانى است كه از طريق عراق و نجد به مكه مكرمه مشرف مى شوند؛ ابتداء آن از طرف عراق مسلخ، و وسط آن غمره، و آخر آن ذات عرق است؛ گفته مى شود كه عامه از ذات عرق مُحرم مى شوند و فاصله تقريبى آن به مكه مكرمه 100 كيلو متر است
هرگاه محل مسلخ را مى شناسد افضل آن است كه از آنجا مُحرم شود؛ و اگر نمى شناسد همين كه يقين كرد به وادى عقيق رسيد احتياط واجب آن است كه مُحرم مى شود و احرام خود را تا ذات عرق تأخير نيندازد.
ميقات كسانى است كه از طريق طائف به مكه مكرمه مشرف مى شوند؛ گفته مى شود فاصله آن تا مكه مكرمه حدود 94 كيلو متر است.
ميقات كسانى است كه از راه يمن به مكه مكرمه مشرف مى شوند؛ گفته مى شود كه فاصله آن تا مكه مكرمه حدود 84 كيلو متر است.
ميقات كسانى است كه از راه شام، مصر و مغرب به مكه مكرمه مشرف مى شوند؛ گفته مى شود كه فاصله آن تا مكه مكرمه حدود 156 كيلو متر است.
هر يك از ميقات ها بايد به يكى از اين راه ها ثابت شود؛ يا علم و يقين پيدا كند كه فلان مكان ميقات است؛ يا بيّنه شرعى (يعنى دو نفر عادل) شهادت دهند؛ يا از شياع و گفته اهل خبره و اطلاع اطمينان حاصل شود كه فلان مكان ميقات است؛ و هرگاه از گفته اهل خبره و اطلاع اطمينان حاصل نشد احتياط آن است كه به وسيله نذر در آن محل مُحرم شود.
هرگاه از راهى برود كه به هيچ يك از ميقات ها عبورش نيفتد بايد از محاذات يكى از ميقات ها باشد.
هرگاه عبور او طورى است كه از دو ميقات يا محاذات دو
توضيح المناسك، ص: 78
ميقات، يكى جلوتر از ديگرى باشد؛ احتياط واجب بلكه خالى از قوت نيست از جائى كه ميقات اول يا محاذات آن است مُحرم شود و در ميقات دوم يا محاذات آن نيت احرام را تجديد كند.
هرگاه مستطيع عمداً و بدون عذر احرام را از ميقات تأخير بيندازد بايد برگردد و از ميقات مُحرم شود؛ ولى هرگاه به جهت ضيق وقت يا عذر ديگر نتواند به ميقات برگردد؛ و ميقات ديگر هم در پيش نباشد بنا بر احتياط از جائى كه ممكن است برگردد و احرام ببندد و عمره را انجام دهد ولى بايد سال ديگر حج را بجا آورد.
هرگاه كسى كه مى خواهد از محاذى ميقات مُحرم شود بايد يقين يا اطمينان به محاذات داشته باشد گرچه از گفته اهل محل كه مورد وثوق باشند؛ و به گمان نمى شود اكتفاء كرد گرچه به گفته مجتهدى كه اهل اطلاع به آن مكان ها نيست حاصل شود؛ و در صورتى كه نتواند محاذات را بفهمد احوط اين است كه قبل از رسيدن به محلى كه احتمال مى دهد از محاذات مى گذرد به وسيله نذر مُحرم شود.
محاذى بودن جده با هيچ يك از ميقات ها ثابت نيست بايد به يكى از ميقات ها يا محاذات ميقات برود و مُحرم شود؛ بنا بر اين كسانى كه با هواپيما به حج مشرف مى شوند و مى خواهند مستقيماً عازم مكه مكرمه شوند ميقات آنان جحفه است و اگر نمى توانند به جحفه يا ميقات ديگر بروند لازم است در محل خود يا در هواپيما قبل از رسيدن به جده نذر
توضيح المناسك، ص: 79
احرام در جده كنند و در جده مُحرم شوند؛ و بهتر است كه در حده تجديد احرام كنند.
مراد از محاذات ميقات جايى است كه هرگاه انسان رو به قبله باشد ميقات بدون فاصله زياد به خط مستقيم در طرف راست يا چپ او قرار گيرد به نحوى كه اگر از آنجا به طرف مكه مكرمه برود ميقات متمايل به پشت او شود.
اگر ثابت نباشد كه رابُعْ محاذى با جحفه است احرام از آن جايز نيست مگر با نذر.
هرگاه از كسى احرام از ميقات به واسطه فراموشى يا عذر يا مجوز ديگرى از قبيل ندانستن حكم وجوب احرام و محل آن، بدون تقصير ترك شود؛ واجب است برگردد و از ميقات مُحرم شود؛ و هرگاه برگشت ممكن نباشد در صورتى كه از ميقات ديگر عبور مى كند بايد از آن ميقات مُحرم شود و اگر ميقات ديگرى در مسير نباشد مقدارى كه بتواند بايد به طرف ميقات برگردد و از آنجا مُحرم شود. و هرگاه داخل حرم شده اگر بتواند به اعمال عمره برسد بايد به طرف ميقات به مقدارى كه ممكن است برگردد و از آنجا مُحرم شود؛ و الّا از حرم خارج شود و در ادنى الحل مُحرم شود و اگر به آن ميقات هم ممكن نباشد در همان محل مُحرم شود و عمره او صحيح است.
حكم زن حائضى كه به جهت ندانستن مسأله و بدون
توضيح المناسك، ص: 80
تقصير، عقيده داشته كه در حال حيض نبايد از ميقات مُحرم شود و احرام نبست، همان است كه در مسأله گذشته بيان شد.
جائز نيست احرام بستن پيش از رسيدن به ميقات مگر اين كه نذر كند قبل از ميقات از آن محل مُحرم شود؛ مثلًا نذر كند از قم مُحرم شود از همان جا مُحرم شود؛ در اين صورت احتياط مستحب آن است كه هنگامى كه به ميقات يا محاذات آن برسد احرام را تجديد كند.
جايز نيست در حال اختيار احرام را از ميقات تأخير بيندازد گرچه ميقات ديگرى بعد از آن باشد؛ بلكه احتياط آن است كه از محاذات ميقات بدون احرام عبور نكند گرچه ميقات ديگرى بعد از آن باشد.
اگر از ميقات بدون عذر بدون احرام عبور كرد واجب است در صورت امكان برگردد و از آن ميقات مُحرم شود؛ بلكه اگر ميقات ديگرى بعد از آن ميقات باشد بايد برگردد به ميقاتى كه از آن گذشته و مُحرم شود.
زنى كه در ميقات حائض باشد و يقين كند كه نمى تواند عمره تمتع را در وقت خود انجام دهد چون ممكن است بر خلاف عادت پاك شود: احتياط آن است كه هنگام احرام بستن نيت كند مُحرم مى شوم به احرامى كه بر من واجب است از عمره تمتع يا حج افراد، چنانچه قبل از گذشتن وقت عمره پاك شد اعمال عمره تمتع را بجا آورد و مُحل شود و بعد اعمال حج را بجا آورد حج تمتع او صحيح است و اگر پاك نشد اعمال حج افراد را بجا آورد و بعد عمره مفرده بجا آورد و حجش به صورت حج
توضيح المناسك، ص: 81
افراد صحيح است.
كسى كه در غير ماه هاى حج به مكه مكرمه رفته و عمره مفرده بجا آورده و در مكه مكرمه مانده تا ماه هاى حج براى احرام تمتع بايد به يكى از ميقات هاى پنج گانه معروف برود نمى تواند از تنعيم كه ادنى الحل است مُحرم شود.
كسى كه براى عمره مفرده به مكه مكرمه مشرف مى شود بايد از يكى از ميقات هاى معروف مُحرم شود نمى تواند بدون احرام از ميقات عبور كند و اگر بدون احرام عبور كرد بايد به ميقاتى كه از آن عبور كرده برگردد و مُحرم شود؛ و اگر نتوانست برگردد از ادنى الحل مُحرم شود.
كسى كه در مكه مكرمه باشد و نخواهد عمره تمتع بجا آورد و به جهتى از رفتن به يكى از ميقات هاى معروف معذور باشد؛ لازم است به خارج حرم رفته و مقدارى كه ممكن است به طرف ميقات برود و از آنجا مُحرم شود.
ميقات ايرانيان و غير آنها كه در جده شغلى دارند در عمره تمتع و عمره مفرده همان ميقات هاى معروف است نمى توانند از جده يا ادنى الحل مُحرم شوند؛ و هرگاه عالماً عامداً يا از روى نادانى مُحرم شوند احرام آنها صحيح نيست و محرمات احرام به آنها حرام نيست.
خدمه كاروان ها كه به مكه مكرمه مى روند و بعد از آن از مكه مكرمه خارج مى شوند عمره تمتع را انجام ندهند بلكه از يكى از
توضيح المناسك، ص: 82
ميقات هاى معروفه عمره مفرده انجام دهند و پس از انجام اعمال عمره مفرده مى توانند از مكه مكرمه خارج شوند؛ و هرگاه بخواهند مجدداً به مكه مكرمه مراجعت كنند براى مرتبه دوم و سوم اگر در همان ماه قمرى كه مُحرم شده بودند وارد شوند لازم نيست مُحرم شوند؛ به هر حال اين اشخاص اخرين مرتبه اى كه به مكه مكرمه مى روند بايد به يكى از ميقات هاى معروفه بروند و از آنجا براى عمره تمتع مُحرم شوند.
كسى كه مثلًا از راه طائف عازم مكه مكرمه بوده ولى قبل از رسيده به قرن المنازل از راه قرن المنازل جلوگيرى شده از وادى عقيق مُحرم شود احرامش صحيح است.
كسى كه مُحرم براى عمره تمتع شده و وارد حرم شده خواه اعمال عمره تمتع را انجام داده يا هنوز انجام نداده يادش بيايد كه وسائلش مثلًا در جحفه مانده نمى تواند از مكه مكرمه خارج شود مگر حاجت و ضرورتى داشته باشد.
كسى كه در ميقات مُحرم به عمره تمتع شده مى تواند به طرف خلاف مكه مكرمه برود و بعد از چند روز به مكه مكرمه برود؛ مثلًا در مسجد شجره مُحرم شده مى تواند به مدينه منوره رفته بعد از همان راه يا راه ديگر به مكه مكرمه برود.
بعد از اتمام حج تمتع هرگاه شخصى از مكه مكرمه خارج شود و بخواهد مراجعت كند؛ اگر در همان ماه قمرى باشد كه عمره تمتع
توضيح المناسك، ص: 83
را انجام داده لازم نيست مُحرم شود؛ ولى احتياط آن است كه براى عمره مفرده مُحرم شود.
كسى كه عمره مفرده انجام داده مى تواند در فاصله كمتر از يك ماه قمرى بدون احرام وارد مكه مكرمه شود؛ ولى احتياط آن است كه براى عمره مفرده ديگر مُحرم شود.
كسى كه در مدينه منوره يا جده ديوانه شده چون تكليف ندارد مى تواند بدون احرام وارد مكه مكرمه شود.
زن حائضى كه نمى توانست صبر كند تا پاك شود و نزديك مسجد شجره مُحرم شده و بنا داشت محاذى جحفه احرام را تجديد كند ولى در ماشين خوابش برد و وارد مكه مكرمه شده؛ هرگاه ممكن است بايد برگردد از جحفه يا محاذى آن مُحرم شود و اگر ممكن نيست به مقدارى كه بتواند به ميقات برود و از آنجا مُحرم شود.
كسى كه پس از خارج شدن از ميقات در عمره تمتع در بين راه متوجه شود كه تلبيه را نگفته، يا نيت احرام نكرده؛ يا به جهت ديگر احرامش درست نبوده؛ اگر بتواند از همان جا يا بعد از داخل شدن به مكه مكرمه به ميقات برگردد نمى تواند براى عمل واجب از غير ميقات مُحرم شود؛ ولى براى داخل شدن به مكه مكرمه از ادنى الحل به نيت عمره مفرده مُحرم شود و بعد از اعمال آن به يكى از مواقيت معروف برود و براى عمره تمتع احرام ببندد.
اگر زنى بدون اذن شوهر احرام قبل از ميقات را نذر كند و مُحرم شود احرامش درست نيست بايد از ميقات مُحرم شود.
نذر احرام قبل از ميقات براى نايب هم جايز است.
هرگاه جنب يا حائض عصياناً وارد مسجد شجره شوند و مانند ديگران توقف نمايند و مُحرم شوند گرچه معصيت كرده اند؛ ولى اگر قصد قربت از آنان متمشى شود بعيد نيست احرامشان درست باشد اما احتياط آن است كه احرام و تلبيه را در حال خروج از مسجد تجديد كنند.
كسى كه در مكه مكرمه اقامت موقت كرده؛ هرگاه فريضه حج او تبديل نشده بايد از يكى از ميقات هاى پنچ گانه مُحرم شود؛ ولى اگر فريضه او تبديل شده باشد از مكه مكرمه مُحرم شود.
چنانچه گذشت كسى كه عمداً و بدون عذر بدون احرام وارد مكه مكرمه شده بايد به يكى از ميقات هاى معروف برگردد و مُحرم شود و گرانى بيش از حد كرايه و مانند آن عذر نيست تا بتواند ترك احرام از ميقات نكند مگر اين كه موجب حرج و طاقت فرسا باشد؛ هرگاه نتوانست به ميقات برگردد اگر مستطيع است سال بعد بايد حج انجام دهد؛ و احتياط آن است كه از حرم بيرون رود و در خارج حرم مُحرم شود؛ و احتياط آن است كه در اين صورت هر چه بتواند از حرم دور شود و احرام ببندد؛ ولى هرگاه سهواً يا از روى جهل قصورى به حكم يا موضوع بدون احرام وارد مكه مكرمه شده باشد اگر ممكن نباشد به ميقات برود لازم است از حرم
توضيح المناسك، ص: 85
بيرون رفته و از خارج حرم مُحرم شود و احتياط آن است كه هر اندازه بتواند از حرم دور شود و مُحرم شود؛ و اگر آن را هم نتواند از ادنى الحل مُحرم شود.
مسأله 245 واجبات هنگام احرام بستن سه چيز است:
يعنى قصد بجا آوردن عمره يا حج تمتع را مثلًا داشته باشد؛ لازم نيست به طور تفصيل اعمال عمره يا حج را بداند همين كه شناخت اجمالى از آن دو داشته باشد كفايت مى كند؛ پس هرگاه نيت اعمالى كه در عمره يا حج واجب است اجمالًا بداند به نحوى كه به تدريج آنها را از روى رساله يا آموزنده اى كه به او اطمينان دارد انجام دهد كفايت مى كند.
در نيت چند امر معتبر است:
1 مانند عبادات ديگر بايد قصد قربت و اخلاص داشته باشد به اين معنى كه مثلًا عمره تمتع صرفاً براى نزديك شدن به رضاى خداوند باشد و هيچ هدفى غير از آن نداشته باشد؛ پس هرگاه عمره يا حج يا احرام آنها را كه عبادتند، رياءً انجام دهد باطل است.
2 نيت بايد در جاى مخصوص باشد؛ مثلًا در احرام عمره تمتع در يكى از ميقات ها باشد.
توضيح المناسك، ص: 86
3 مشخص نمودن عبادتى كه قصد احرام براى آن را دارد؛ به اين كه عمره است يا حج، و تعيين حج كه تمتع است يا افراد يا قران، و در صورتى كه قصد انجام عبادت را براى ديگرى دارد بايد آن را نيت كند؛ و تعيين اين كه حجش حجة الإسلام است كه براى اولين بار به استطاعت بر او واجب شده يا حج مستحبى است؛ خلاصه هر يك از اينها باشد بايد در نيت مشخص شود پس اگر بدون تعيين نيت احرام بست احرامش باطل است.
در صحت احرام عزم بر ترك محرمات احرام لازم نيست گرچه احتياط آن است كه قصد ترك محرمات داشته باشد؛ چه هنگام بستن احرام و چه بعد از آن تا پايان احرام، بلكه هرگاه در حال احرام قصد انجام بعضى محرمات را داشته باشد مانند رفتن زير سايه در حال سفر، احرامش صحيح است؛ بلى نسبت به بعضى محرماتى كه عمره يا حج را باطل مى كنند؛ مثل نزديكى با زن در بعضى صور چنانچه خواهد آمد؛ با قصد ارتكاب آن احرام باطل مى شود بلكه احرام منعقد نمى شود.
كسى كه حج واجبش را انجام داده و بنا دارد حج مستحبى بجا آورد؛ هرگاه از روى نا آگاهى يا فراموشى در نيت احرام حجة الإسلام را ببرد؛ مثلًا بگويد احرام عمره تمتع از حج تمتع از حجة الإسلام بجا مى آورم قربة إلى اللَّه، هرگاه قصدش اين بوده عمره ايى را كه وظيفه او است انجام مى دهد و اشتباهاً لفظ حجة الإسلام را به زبان آورد چنانچه غالباً پيش مى آيد اشكال ندارد.
يعنى گفتن لبيك براى انعقاد احرام، گفتن لبيك هاى چهارگانه به اين كيفيت است:
«لَبَّيْكَ، أَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ».
احتياط لازم اين است كه اين جمله را بر چهار لبيك اضافه كند:
«إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ».
فرموده اند اگر بخواهد احتياط بيشترى بكند پس از گفتن آنچه كه ذكر شد بگويد:
«لَبَّيْكَ، أَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ».
ترجمه لبيك ها از اين قرار است:
«خداوندا دعوت تو را با كمال ميل و رغبت اجابت مى كنم؛ با كمال ميل و رغبت دعوت تو را اجابت مى كنم؛ اجابت مى كنم دعوت تو را با كمال ميل و رغبت، شريكى نيست تو را اجابت مى كنم دعوت تو را با كمال ميل و رغبت، همانا ستايش و نعمت و ملك و سلطنت براى تو است اجابت مى كنم دعوت تو را با كمال ميل و رغبت».
در مواردى كه بايد ترجمه لبيك ها را بگويد اگر كلمه «دعوت» را نگويد كفايت مى كند.
توضيح المناسك، ص: 88
مستحب است بعد از آن بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ داعياً إِلى دارِ السَّلامِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبيَةِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْني وَ يُفْتَقَرُ إِلَيْكَ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَيْكَ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَميلِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ، اگر زن است بگويد: (أَمَتُكَ وَ ابْنَتُ عَبْدَيْكَ)، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ يا كَريمُ لَبَّيْكَ».
هرگاه احرام عمره تمتع است شايسته است اين جملات را بگويد:
«لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ
اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ وَ هَذِهِ مُتْعَةُ عُمْرَةٍ إِلَى الْحَجِّ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أهْلَ التّلْبيَةِ، لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَمامُها وَ بَلاغُها عَلَيْكَ».
واجب است تلبيه هاى واجب را كه در مسأله سابق گذشت صحيح بگويد چنانچه صحيح گفتن تكبيرة الاحرام در نماز واجب است؛ و هرگاه غلط بگويد احرام منعقد نمى شود.
هرگاه لبيك هاى واجب را يك مرتبه بگويد كفايت مى كند و مُحرم مى شود و احرامش صحيح است؛ ولى مستحب است تكرار تلبيه و
توضيح المناسك، ص: 89
زياد گفتن آن به هر اندازه كه مى تواند و براى گفتن لبيك هفتاد مرتبه ثواب زيادى ذكر شده؛ و گفتن آن بعد از نماز واجب و مستحب، در هر پستى و بلندى، در حال سوار شدن؛ در برخورد با سوارى، هنگام بيدار شدن و در سحر تأكيد شده؛ لازم نيست آنچه را كه در حال احرام بستن گفته مى شود تكرار كند بلكه كافى است به قصد رجاء بگويد: «لَبَّيْكَ، أَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ»، يا فقط «لَبَّيْكَ»، را تكرار كند.
جايز نيست لبيك هاى واجب را از ميقات تأخير بيندازد و هرگاه تأخير افتاد بايد به دستورى كه در مساله (221) ذكر شد عمل كند.
هرگاه كسى كه براى عمره تمتع مُحرم شده وقتى كه خانه هاى مكه مكرمه پيدا شد لبيك را ترك كند؛ بعيد نيست مراد از خانه هاى مكه مكرمه خانه هاى قديمى آن باشد؛ و احتياط آن است كه در مشاهده خانه هاى جديد مكه مكرمه هم ترك كند؛ و هرگاه براى حج احرام ببندد تا ظهر روز عرفه لبيك بگويد.
هرگاه لبيك هاى واجب را نداند واجب است ياد بگيرد يا كسى به او تلقيق كند؛ يعنى هنگام گفتن تلبيه كلمه به كلمه به او گفته شود و كسى كه مى خواهد احرام ببندد دنبال او به طور صحيح بگويد.
لال و كسى كه قدرت حرف زدن ندارد به وسيله حركت دادن دست معنى تلبيه را مانند ساير مطالب خود بيان كند؛ و احتياط آن است كه نايب هم براى اداء تلبيه بگيرد.
هرگاه كسى كه مى خواهد احرام ببندد نتواند لبيك ها را ياد بگيرد؛ يا وقت براى ياد گرفتن نباشد؛ و يا با تلقين هم نتواند بگويد؛ به هر نحوى كه مى تواند بگويد اگر عرفاً تلبيه صدق بكند؛ مستحب است مرادف عربى آن را، يا ترجمه آن را به زبان خود بگويد و بهتر آن است كه نايب هم بگيرد كه از طرف او صحيح بگويد؛ و هرگاه عرفاً صدق تلبيه نكند بنا بر احتياط واجب مرادف عربى آن، و هم ترجمه آن را به زبان خود بگويد و نايب هم بگيرد.
هرگاه گفتن لبيك ها را در ميقات فراموش كرد؛ يا به واسطه ندانستن حكم آنها را نگفت، واجب است اگر ممكن است برگردد به ميقات و احرام ببندد و لبيك بگويد؛ و اگر نتواند به ميقات برگردد به مقدارى كه ممكن است به ميقات برگردد و احرام ببندد و لبيك بگويد؛ و هرگاه در اصل حرم مُحرم شده باشد برگردد به خارج حرم و احرام ببندد و لبيك بگويد؛ و اگر ممكن نباشد به مقدارى كه مى تواند برگردد و احرام ببندد و لبيك بگويد.
هرگاه لبيك هاى واجب را رياءً گفت، يا به واسطه عذرى يا بدون عذر نگفت، چيزهاى كه بر مُحرم حرام مى شود بر او حرام نمى شود و اگر آنچه كه در احرام باعث كفاره مى شود بجا آورد كفاره ندارد.
هرگاه بعد از گفتن لبيك هاى واجب در ميقات فراموش كند كه نيت عمره تمتع كرده يا حج تمتع، بنا بگذارد كه نيت عمره تمتع كرده و عمره او صحيح است؛ و هرگاه بعد از لبيك گفتن در روز هشتم ذيحجه كه
توضيح المناسك، ص: 91
بايد براى حج تمتع بگويد فراموش كند لبيك را براى حج تمتع گفته يا براى عمره تمتع، بنا بگذارد كه براى حج تمتع گفته و حج او صحيح است و احتياط مستحب تجديد تلبيه است.
هرگاه كسى نداند در صورت صحيح نگفتن تلبيه مُحرم نمى شود و عمداً غلط بگويد و اعمال را بجا آورد اعمالش صحيح نيست ولى هرگاه از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بوده به مسأله (257) مراجعه شود.
كسى كه به ديگرى تلقين نيت احرام و تلبيه مى كند؛ مى تواند براى خود نيت احرام و تلبيه داشته باشد و مُحرم مى شود؛ ولى اگر فراموش كرد براى نيت انجام عمره يا حج خود تلبيه بگويد مُحرم نشده؛ در صورت امكان بايد به ميقات برگردد و مُحرم شود به مسأله (239) مراجعه شود.
واجب است در حال بستن احرام پوشيدن دو جامه احرام كه بايد ندوخته باشند؛ يكى مانند لنگ از ناف تا زانو را بپوشاند و احتياط آن است كه ناف و زانوها هم را بپوشاند؛ و ديگرى را مانند عباء به دوش بيندازد و احتياط آن است كه به اندازه اى باشد كه دو شانه و دو بازو، و مقدار قابل توجهى از كمر را هم بپوشاند؛ و احتياط واجب آن است كه اين
توضيح المناسك، ص: 92
دو جامه را قبل از نيت احرام و گفتن لبيك بپوشد.
پوشيدن دو لباس ندوخته احرام بر مردها حتمى است و بنا بر احتياط لازم خانم ها هم در حال احرام بايد بپوشند ولى جايز است پس از بستن احرام دو جامه احرام را كنار بگذارند.
واجب است مردها لباس هاى دوخته، حتى لباس هاى زير را در حال احرام بستن از تن بيرون آورند؛ ولى كندن لباس دوخته بر زن ها واجب نيست مى توانند روى لباس هاى دوخته دو لباس احرام را بپوشند.
در حال اختيار اكتفاء نشود به يك جامه بلند كه مقدارى از آن را لنگ و مقدارى را رداء قرار دهد؛ بلكه بايد دو جامه جدا از هم باشند.
در پوشيدن دو جامه احرام بايد نيت قربت و اطاعت امر خداوند داشته باشد و احتياط مستحب آن است كه در كندن جامه دوخته هم قصد اطاعت امر الهى داشته باشد.
لازم نيست تا آخر عمره و حج با دو جامه اى كه در آنها احرام بسته باشد؛ مى تواند آنها را براى شتشو و نظافت عوض كند؛ بلكه مى تواند آنها را در حمام و در مكان خلوت از خود دور نمايد و لخت شود.
مُحرم مى تواند بيش از دو لباس احرام براى حفظ از سرما يا گرما بپوشد؛ ولى بايد شرايط دو لباس احرام را داشته باشد.
آنچه كه در لباس نمازگزار شرط است؛ در دو جامه احرام نيز شرط است؛ پس لازم است كه دو جامه احرام از حرير خالص، زربفت،
توضيح المناسك، ص: 93
از اجزاى حيوانات غير مأكول اللحم، غصبى و نجس نباشد؛ ولى هرگاه متنجس به نجاستى كه در نماز بخشوده شده باشد مانعى ندارد؛ و احتياط واجب آن است كه لباس احرام زن از حرير خالص و زربفت نباشد بلكه احتياط واجب آن است كه تا آخر احرام حرير و زربفت نپوشد.
لازم است جامه اي كه لنگ قرار مى دهد نازك نباشد به طورى كه بدن نمايان باشد؛ بلكه بنا بر احتياط واجب رداء هم بدن نما نباشد.
هرگاه اين دو جامه در بين اعمال يا غير آن در حال احرام نجس شود؛ احتياط آن است كه آن را عوض كند يا تطهير نمايد؛ چنانچه بدن در حال احرام نجس شود احتياط آن است كه آن را تطهير كند.
هرگاه لباس يا بدن را تطهير نكرد احرامش باطل نمى شود و كفاره هم ندارد.
احتياط آن است كه دو جامه احرام از منسوجات باشد و از پوست و نمد ماليده و نايلون و مانند آنها نباشد.
افضل آن است كه مُحرم هرگاه دو جامه احرام را عوض كرده براى طواف از همان دو جامه استفاده كند؛ بلكه موافق با احتياط استحبابى است و بعضى آن را واجب دانسته اند.
مكروه است دو جامه احرام را بفروشد.
هرگاه مُحرم اضطرار پيدا كند به پوشيدن قبا يا پيراهن براى
توضيح المناسك، ص: 94
سردى هوا يا نيافتن رداء و ازار و مانند آنها، مى تواند قبا و پيراهن بپوشد؛ لكن بايد قباء را پايين و بالا كند و به دوش بيندازد و دست از آستين آن بيرون نياورد؛ و احتياط آن است كه آن را پشت و رو كند و پيراهن را به دوش بيندازد و نپوشد؛ و هرگاه اضطرار رفع نمى شود مگر به پوشيدن قبا و پيراهن به طور معمول، مى تواند بپوشد ولى احتياط آن است كه كفاره بدهد.
هرگاه در حال احرام بستن عالماً عامداً لباس دوخته را بيرون نياورد معصيت كرده و صحت احرامش خالى از اشكال نيست؛ ولى اگر از روى عذر باشد معصيت نكرده و احرامش صحيح است.
احتياط آن است كه آنچه را كه لنگ قرار داده به گردن خود گره نزند بلكه مطلقاً گره نزند و با سنجاق نيز آن را به هم وصل نكند؛ و احتياط آن است كه آنچه را به صورت هوله مى اندازد گره و سنجاق نزند و سنگ بين دو طرف آن نگذارد به نحوى كه هوله به صورت يقه پيراهن درآيد؛ و نبايد پارچه احرام را چاك دهد و مانند پيراهن بپوشد؛ و هرگاه اين كارها را از روى ندانستن يا فراموشى كرده باشد فوراً باز كند و به احرامش ضرر نمى رساند و چيزى هم بر او نيست.
هرگاه بعد از آن كه مُحرم شد پيراهن بپوشد لازم است پيراهن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد؛ بلكه بنا بر احتياط هرگاه در پيراهن مُحرم شده باشد آن را شكاف دهد و از پايين بيرون آورد و بعد احرام بپوشد؛ خلاصه در هر دو صورت لباس دوخته را به نحوى از خود
توضيح المناسك، ص: 95
جدا كند كه سر پوشيده نشود؛ و در هر دو صورت احرامش صحيح است.
هرگاه فراموش كند احرام عمره تمتع را، يا از روى جهل ترك احرام كرده باشد و به خاطرش نيايد تا بعد از اتمام همه واجبات عمره و نتواند جبران كند؛ بنا بر احتياط عمره اش باطل مى شود بايد به غير حج تمتع عدول كند؛ و هرگاه بعد از تمام شدن اعمال حج به خاطرش بيايد عمره اش صحيح است.
شرط نيست در احرام بستن پاك بودن از حدث اصغر و اكبر پس جايز است احرام بستن در حالى كه وضو ندارد يا در حالى كه جنب و حيض و نفاس است؛ بلى غسل احرام براى حائض و نفساء مستحب است.
زنى كه قبل از احرام براى عمره تمتع مى داند كه عادت ماهيانه او طول مى كشد و نمى تواند قبل از احرام حج اعمال عمره تمتع را انجام دهد نيت را به حج افراد برگرداند؛ و هرگاه به نيت انجام وظيفه فعلى بوده و نيت عمره تمتع كرده كفايت مى كند و حج افراد بجا آورد؛ ولى اگر با التفات به اين كه نمى تواند عمره تمتع را انجام دهد مع ذلك نيت عمره تمتع كرده صحت اين احرام بلكه حصول جدّ به آن محل اشكال است.
هرگاه مُحرم براى اين كه موقع وزش باد يا سوار شدن به ماشين و مانند آن عورتش ظاهر نشود اضافه بر آن دو هوله مثلًا يك متر پارچه ندوخته از وسط عبور بدهد به نحوى كه دو طرف پارچه از جلو و عقب زير هوله قرار بگيرد اشكال ندارد.
لباس احرام كه معلوم نيست از درآمد ساليانه تهيه شده يا غير درآمد است؛ لازم نيست خمس آن را بدهد؛ ولى اگر بداند از درآمد است ولى نداند از منبر است يا وجوهات بايد خمس آن را بدهد.
مسأله 285 فرموده اند مستحبات احرام چند چيز است:
1 بدن خود را قبل از احرام پاكيزه نمايد؛ ناخن و شارب خود را بگيرد و موى زير بغل و عانه (پشت عورت و زير شكم) را زائل كند؛ افضل آن است كه با داروى نظافت باشد؛ بلكه هرگاه در مدت كمتر از پانزده روز داروى نظافت استفاده كرده باشد مستحب است همين كه مى خواهد مُحرم شود مجدداً از داروى نظافت استفاده كند.
2 مسواك كند.
3 كسى كه قصد حج دارد؛ گرچه حج تمتع نباشد؛ از اول ماه ذى القعدة الحرام، و شخصى كه قصد عمره مفرده را دارد يك ماه قبل، موى سر و ريش خود را رها كند آنها را اصلاح نكند؛ گرچه بعضى آن را واجب دانسته اند و فرموده اند هرگاه سرش را بتراشد خونى بريزد؛ ولى اين قول ضعيف است ولى شايسته است احتياط شود.
4 در ميقات غسل احرام كند؛ و اين غسل از مستحباتى است كه
توضيح المناسك، ص: 97
خيلى در باره آن تأكيد شده و بعضى آن را واجب دانسته اند ولى ثابت نيست اما تا ممكن است ترك نشود؛ و هرگاه عذر از استعمال آب داشته باشد مى تواند تيمم بدل از غسل كند؛ و اين غسل از زن حائض و نفساء صحيح است بلكه مستحب است؛ و تقديم اين غسل به خصوص در صورتى كه بترسد كه در ميقات آب يافت نشود؛ يا ترس از استعمال
آب براى سرما و ضرر داشته باشد جايز است؛ و در صورت تقديم هرگاه در ميقات آب يافت شد مستحب است غسل را اعاده كند و بعد از اين غسل هرگاه لباس دوخته بپوشد يا چيزى را بخورد كه بر مُحرم حرام است مستحب است غسل را اعاده كند؛ و هرگاه در اول روز غسل كند تا آخر روز كفايت مى كند؛ و هرگاه در اول شب غسل كند تا آخر شب كفايت مى كند؛ بلكه هرگاه در روز غسل كند تا آخر شب كفايت مى كند و چنانچه در شب غسل كند تا آخر روز بعد كفايت مى كند؛ ولى اگر بعد از غسل و پيش از احرام به حدث اصغر مخصوصاً به خواب محدث شد مستحب است غسل را اعاده كند.
5 دو جامه احرام از پنبه باشد.
6 دو پارچه احرام سفيد باشد.
7 نيت احرام و نيت پوشيدن دو جامه احرام، بلكه نيت كندن لباس دوخته را به زبان آورد.
8 احرام را به اين ترتيب ببندد؛ در صورت تمكن بعد از فريضه
توضيح المناسك، ص: 98
ظهر، و در صورت عدم تمكن بعد از فريضه ديگر، و در صورت عدم تمكن بعد از فريضه ادائى بعد از فريضه قضايى مُحرم شود؛ و در صورت عدم تمكن از آن بعد از شش يا چهار يا دو ركعت نماز نافله مُحرم شود؛ بعد از خواندن شش ركعت افضل است؛ هر وقت بتواند نافله ها را بجا آورد كراهت ندارد؛ شايسته است در ركعت اول بعد از حمد سوره توحيد، و در ركعت دوم سوره جحد (كافرون) را بخواند؛ و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پيغمبر
و آل آن حضرت صلوات و درود بفرستد و آن گاه بگويد:
«أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَني مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ، وَ اتَّبَعَ أَمْرَكَ، فَإِنّي عَبْدُكَ وَ في قَبْضَتِكَ، لا أُوقى إِلَّا ما وَقَيْتَ، وَ لا آخُذُ إِلَّا ما أَعْطَيْتَ، وَ قَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ لي عَلَيْهِ عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبيِّكَ صلى الله عليه و آله، وَ تُقَويَني عَلى ما ضَعُفْتُ عَنْهُ، وَ تَتَسَلَّمَ مِني مَناسِكي في يُسْرٍ مِنْكَ وَ عافيَةٍ، وَ اجْعَلْني مِنْ وَفْدِكَ الَّذينَ رَضيتَ وَ ارْتَضَيْتَ، وَ سَمَّيْتَ وَ كَتَبْتَ، أَللَّهُمَّ إِني خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ، وَ أَنْفَقْتُ ماليَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِكَ، أَللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لي حَجّتي وَ عُمْرَتي، أَللَّهُمَّ إِني أُريدُ الَّتمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ، عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبيِّكَ صلى الله عليه و آله، فَإِنْ عَرَضَ لي عارِضٌ يَحْبِسُني فَحُلَّني حَيْثُ حَبَسْتَني لِقَدَرِكَ الَّذي قَدَّرْتَ عَلَيَّ، أَللَّهُمَّ أُحَرِّمُ لَكَ شَعْري وَ بَشَري وَ لَحْمي وَ دَمي وَ عِظامي وَ مُخي وَ عَصَبي، مِنَ النِّساءِ وَ الثِّيابِ
توضيح المناسك، ص: 99
وَ الطِّيبِ، أَبْتَغي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ».
9 هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي رَزَقَني ما أُواري بِهِ عَوْرَتي، وَ أُؤَدي بِهِ فَرْضي، وَ أَعْبُدُ فيهِ رَبي، وَ أَنْتَهي فيهِ إِلى ما أَمَرَني، الْحَمْدُ للَّه الَّذي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَني، وَ أَرَدْتُهُ فَأَعانَني، وَ قَبِلَني وَ لَمْ يَقْطَعْ بي، وَ وَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَني، فَهُوَ حِصْني وَ كَهْفي وَ حِرْزي وَ ظَهْري وَ مَلاذي وَ مَلْجَئي وَ مَنْجايَ وَ ذُخْري وَ عُدَّتي، في شِدَّتي وَ رَخائي».
10 تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند به خصوص در اين موارد:
الف وقت برخاستن از خواب.
ب بعد از نماز واجب يا مستحب.
ج هنگامى كه
به سواره مى رسد.
د هنگام بالا رفتن از تل و بلندى يا سرازير شدن از آن.
ه هنگام سوار شدن يا پياده شدن.
و آخر شب.
ز هنگام سحر.
11 مردها تلبيه را بلند بگويند.
12 زن حائض و نفساء و جنب نيز اين تلبيه ها را بگويند.
13 در مسأله (253) گذشت كسى كه احرام عمره تمتع بسته تلبيه را
توضيح المناسك، ص: 100
ادامه دهد تا آن كه خانه هاى مكه مكرمه را ببيند؛ و در احرام حج تا ظهر روز عرفه ادامه دهد.
مسأله 286 فرموده اند مكروهات احرام چند چيز است:
1 احرام در جامه سياه، بعضى احتياط در ترك آن كرده اند؛ بلكه در هر جامه رنگ شده مگر رنگ سبز چنانچه از خبر خالد ابن ابى العلاء استفاده مى شود كه امام باقر عليه السلام را ديده كه رداء سبز در حال احرام بر آن حضرت بوده.
2 خوابيدن مُحرم بر رختخواب و بالش و پارچه زرد و سياه.
3 احرام بستن در جامه چركين، گرچه پاك باشد؛ و هرگاه جامه در حال احرام چرك شود بهتر آن است كه آن را در حال احرام نشويد مگر نجس شود؛ ولى مى تواند آن را تبديل به احرامى تميز كند.
4 احرام بستن در جامه راه راه و نقش دار و مانند آن.
5 استعمال حنا پيش از احرام در صورتى كه اثر آن تا حال احرام باقى بماند؛ چه در مرد باشد چه زن، و اگر قصد زينت داشته باشد احتياط آن است كه حنا استعمال نكند؛ ظاهراً فرقى بين حنا و رنگ هاى امروزى نيست.
6 حمام رفتن؛ ولى آب ريختن بر سر و صورت اشكال ندارد.
توضيح المناسك، ص: 101
7 سائيدن مُحرم پا، بدن، سر و صورت خود را با كيسه،
سنگ پا و مانند آن گرچه در حمام نباشد؛ زياد مسواك زدن در صورتى كه نداند باعث بيرون آمدن خون باشد و الّا جايز نيست.
8 لبيك گفتن مُحرم در حال احرام در جواب كسى كه او را صدا مى كند؛ بعضى احتياط را در ترك آن دانسته اند ولى بعد از پايان احرام مانعى ندارد.
9 شستن سر با سدر و خطمى.
10 گفتار بى فايده و هذر.
11 شستشوى بدن با آب سرد براى خنك شدن.
12 كشتى گرفتن و هر كارى كه در آن بيم مجروح شدن و يا ريختن مو از بدن باشد.
13 شعر خواندن گرچه به حق باشد.
14 تكيه دادن مخصوصاً در مسجد الحرام.
در گذشته گفته شد كه احرام عمره و حج تنها به نيت منعقد نمى شود بلكه بايد با تلبيه يا آنچه كه در حكم آن است باشد؛ پس از آن كه مكلف احرام بست چيزهايى بر او حرام مى شود كه نبايد آنها را انجام دهد و هرگاه آنها را بجا آورد چه بسا كفاره دارد؛ و از آنها به تروك احرام يا محرمات احرام
توضيح المناسك، ص: 102
نام مى برند؛ ناگفته نماند كه تروك احرام دو قسمند:
1 يك قسم آن فقط در حال احرام بر مكلف حرام است و پس از اين كه از حال احرام به وسيله تقصير يا حلق خارج شد حرمتى بر او ندارد؛ مانند استعمال عطريات، نگاه كردن در آينه، سرمه كشيدن در چشم، پوشيدن كفش، جوراب و لباس دوخته بر مردها و مانند اينها.
2 قسم ديگر آن ذاتاً بر مكلف حرام است گرچه در حال احرام نباشد؛ مانند استمناء، نگاه كردن با لذت به محارم غير از زن خود، فسوق و
صيد در حرم و مانند اينها، اين قسم از تروك با احرام بستن شدت بيشترى پيدا مى كند و چه بسا موجب كفاره مى شود؛ پس معنى اين كه مُحرم به وسيله حلق يا تقصير از احرام بيرون مى آيد نسبت به اين قسم از تروك آن است كه از جهت احرام بستن چيزى بر او نيست گرچه از جهت حرمت قبل از احرام به حال خود باقى است.
مسأله 287 تروك احرام يا محرمات احرام بيست و چهار چيز است:
1 شكار حيوان صحرايى، كشتن، نگه دارى و خوردن آن.
2 استمتاعات و بهره گيرى مرد از زن، و زن از مرد، گرچه به دست زدن و نگاه شهوانى باشد.
3 خواند عقد ازدواج براى خود يا ديگرى.
4 استمناء، يعنى انجام دادن كارى كه باعث خارج شدن منى شود.
5 استعمال بوى خوش.
توضيح المناسك، ص: 103
6 پوشيدن لباس دوخته و آنچه كه در حكم آن است براى مرد.
7 سرمه كشيدن.
8 نگاه در آيينه.
9 پوشيدن تمام پشت پا براى مرد.
10 دروغ گفتن؛ دشنام دادن؛ گفتن كلمات قبيح و فخر به ديگران.
11 جدال كردن يعنى گفتن (بلى و اللَّه) يا (نه و اللَّه).
12 كشتن جانورانى كه در بدن انسان ساكن مى شوند.
13 انگشتر به دست كردن براى زينت.
14 پوشيدن زيور آلات.
15 روغن مالى كردن بدن.
16 جدا نمودن مو از بدن خود يا غير.
17 پوشاندن مرد سر خود را به هر چه كه او را بپوشاند.
18 پوشاندن زن صورت خود را به نقاب، روبند و برقع.
19 زير سايه رفتن مرد.
20 بيرون آوردن خون از بدن.
21 ناخن گرفتن.
22 كندن دندان.
23 كندن درخت يا گياهى كه در حرم روئيده.
24 سلاح برداشتن.
توضيح المناسك، ص: 104
اين بود اجمالى از تروك احرام
تفصيل احكام مربوطه به اين امور در مسائل آينده بيان خواهد شد.
شكار كردن حيوان صحرايى، نگه دارى و كشتن آن، چه حلال گوشت باشد و چه حرام گوشت، پرنده باشد يا غير پرنده، جايز نيست ولى درندگانى كه مُحرم بترسد به او ضرر برسانند؛ يا پرندگان درنده ايى كه به كبوتران حرم ضرر مى رسانند از اين حكم مستثنى هسنتند.
مقصود از حيوان صحرايى حيوانى است كه به حسب طبع اولى خود وحشى و گريزنده باشد گرچه به سبب عارضى اهلى شده باشد.
خوردن گوشت شكار بر مُحرم حرام است چه خودش شكار كرده باشد يا ديگرى، چه مُحرم شكار كرده باشد يا غير مُحرم.
نشان دادن شكار و راهنمايى شكارچى به شكار به هر نحوى كه باشد حرام است.
هرگاه مُحرم حيوان صحرايى را شكار كند يا سر ببرد حكم ميته را دارد؛ خوردن گوشت آن حرام است حتى براى كسى كه مُحرم نيست؛ و بنا بر احتياط واجب نماز با پوست آن باطل است.
شكار حيوان دريايى مانعى ندارد و آن حيوانى است كه در آب زندگى مى كند و تخم و جوجه در آن مى گذارد گرچه در دريا نباشد؛
توضيح المناسك، ص: 105
مانند ماهى، و اما حيوانى كه در صحرا و دريا زندگى مى كند ملحق به صحرايى است؛ و هرگاه شك كند حيوان صحرايى است يا نه احوط اجتناب است.
سر بريدن يا نحر و خوردن حيوان اهلى مانند مرغ خانگى، گاو، گوسفند و شتر مانعى ندارد گرچه بعداً وحشى شده باشند.
ملخ جزء پرندگان صحرايى مى باشد شكار و خوردن آن در حال احرام جايز نيست؛ ولى روبيان (ميگو) از حيوانات دريايى است شكار و خوردن آن در حال احرام جايز است.
احتياط واجب آن است كه زنبور را نكشد؛ چه زنبور عسل باشد يا نه، مگر اين كه قصد آزار او را داشته باشد.
جايز نيست مُحرم شكار را نزد خود نگه دارد چه خودش آن را شكار كرده باشد گرچه شكارش پيش از احرام باشد؛ يا ديگرى شكار كرده؛ و چه شكارش در حرم صورت گرفته باشد يا در بيرون آن.
جوجه و تخم هر حيوانى حكم اصل حيوان را دارد؛ هرگاه شكار حيوان حرام باشد شكار جوجه و تخم آن نيز حرام است.
كشتن افعى، مار خطرناك، عقرب و موش جايز است.
كشتن مارمولك و از اين قبيل حيوانات جايز نيست مگر اين كه او را اذيت كنند.
بنا بر احتياط واجب كشتن هر حيوانى جايز نيست مگر اين
توضيح المناسك، ص: 106
كه موذى باشند.
در صيد احكام ديگرى هست به كتب مفصله مراجعه شود.
كفاره حيواناتى كه شكار آنها حرام است مختلف بوده فروع زيادى دارد كه در كتب مفصله آمده و به جهت اين كه در اين زمان كمتر مورد نياز است از ذكر آنها خوددارى مى كنيم علاقمندان مى توانند به كتاب هاى مفصل مراجعه كنند؛ به بعضى فروع كه ممكن است محل ابتلاء واقع شود اشاره مى شود.
فرموده اند كفاره كشتن قطاة (سنگخوار)، كبك، دراج و مانند آن يك بره است كه از شير گرفته شده و علف خوار باشد؛ و كفاره شكار گنجشگ، قُبّره (چكاوك) و صعوه (سنگامه) يك مد طعام «1» از گندم يا جو يا نان و مانند آن، و كفاره كشتن پرندگان غير از آنچه كه ذكر شد مانند كبوتر و مانند آن يك گوسفند است؛ و كفاره كشتن جوجه آن يك بره يا بزغاله است.
كفاره كشتن يك ملخ يك دانه خرما، و يا يك مشت طعام است؛ و دومى افضل است؛ و در صورتى كه بيش از يك ملخ بكشد، به تعدادى كه كشته كفاره حساب مى شود مگر اين كه مقدارى كه كشته از نظر عرف زياد باشد در اين صورت بايد يك گوسفند كفاره بدهد؛ در راهى كه
توضيح المناسك، ص: 107
ملخ زياد است بايستى مُحرم راه خود را كج كند كه آنها را نكشد؛ و اگر نتواند اين كار را بكند كشتن آنها اشكال ندارد؛ و كفاره هم ندارد.
كفاره كشتن موش صحرايى، خارپشت و سوسمار، يك بزغاله است.
كفاره كشتن مارمولكى به نام عظايه يك مشت طعام است.
كفاره كشتن عمدى زنبور، مقدارى از طعام است؛ و در صورتى كه كشتن به جهت دفع اذيت باشد؛ كفاره ندارد.
هرگاه عده اى كه مُحرمند در كشتن شكارى شركت كردند؛ بر هر يك كفاره مستقلى واجب است.
كفاره خوردن شكار مانند كفاره خود شكار است؛ پس هرگاه مُحرم شكارى كرد و آن را خورد؛ دو كفاره بايد بدهد؛ يكى براى شكار كردن و ديگرى براى خوردن آن.
فرقى نيست در وجوب كفاره در كشتن و خوردن شكار، بين اين كه از روى عمد، يا سهو، يا ندانستن مسأله باشد.
در شكار مكرر، كفاره نيز مكرر مى شود.
نزديكى كردن مُحرم با زن گرچه زن خود باشد؛ و در آغوش گرفتن او با شهوت، بوسيدن، دست بازى، لمس و نگاه با شهوت حرام
توضيح المناسك، ص: 108
است؛ و اگر نگاه، لمس و مانند آن بدون شهوت به زن خود باشد اشكال ندارد و براى زن مُحرم همين حكم نسبت به مرد جارى است گرچه مرد مَحرم زن باشد.
گرچه بعضى فقهاء فرموده اند لذت بردن مرد مُحرم از زن خود به غير آنچه كه در مسأله گذشته ذكر شد؛ مانند لذت بردن از همنشينى با او يا سخن گفتن با او، شنيدن صداى او و مانند اينها جايز است؛ ولى احتياط واجب در ترك آنها است.
هرگاه در احرام عمره مفرده از روى علم و عمد با زن خود در جلو يا عقب نزديكى كند؛ اگر قبل از سعى باشد عمره اش باطل مى شود و موجب كفاره است كه بيان مى شود؛ و بنا بر احتياط آن را تمام كند؛ و اگر بعد از سعى قبل از تقصير باشد عمره اش باطل نمى شود ولى كفاره دارد.
هرگاه در احرام عمره تمتع از روى علم و عمد عملى كه در مسأله قبل بيان شد را انجام دهد بنا بر احتياط واجب اگر پيش از سعى باشد عمره او فاسد است و بايد احتياطاً آن را تمام كند؛ و اگر بعد از تمام كردن عمره پيش از حج واجب بوده عمره را اعاده كند؛ و هرگاه به واسطه تنگى وقت نتواند آن را پيش از حج اعاده كند حج او افراد مى شود بايد بعد از حج، عمره مفرده انجام دهد؛ و احوط اعاده حج تمتع است در سال آينده، و اگر بعد از سعى باشد عمره را تمام كند و در هر دو صورت كفاره دارد كه بيان مى شود.
هرگاه در احرام حج اين عمل از روى علم و عمد واقع شود؛ اگر قبل از وقوف به عرفات بوده حج باطل است؛ و همچنين است اگر بعد از وقوف به عرفات و قبل از وقوف به مشعر الحرام بوده؛ و در هر دو صورت كفاره دارد كه بيان مى شود؛ و در هر دو صورت بايد حج را تمام كند و در سال آينده حج بجا آورد؛ و زن اگر خود را در اختيار شوهرش قرار دهد همين حكم را دارد؛ ولى هرگاه زن مكره از طرف شوهر بوده حج او صحيح است و كفاره اش بر عهده شوهرش مى باشد و لازم است از جايى كه اين عمل واقع شده تا پايان مناسك از يكديگر جدا باشند؛ و هرگاه در سال آينده با هم به حج رفتند بايد از محلى كه اين معصيت واقع شده تا آخر مناسك از هم جدا باشند؛ و اگر بعد
از وقوف به عرفات و مشعر الحرام بوده دو صورت دارد: يكى آن كه پيش از طواف نساء يا قبل از تجاوز از نصف طواف نساء مرتكب شده در اين صورت حج او صحيح است فقط بايد كفاره بدهد؛ و دوم آن كه بعد از تجاوز از نصف طواف نساء مرتكب شده حج او صحيح است و كفاره هم ندارد ولى احوط است.
شوهر پس از آن كه از احرام خارج شد گرچه مى تواند از روى التذاذ به زن خود كه در حال احرام است دست بزند ولى هرگاه زن لذت مى برد نبايد حاضر شود.
اگر در حال احرام با زن دائمى يا موقت خود نزديكى كند زن بر او حرام ابدى مى شود در صورتى كه علم به حكم و موضوع داشته
توضيح المناسك، ص: 110
باشد.
هرگاه مُحرم با زن خود از روى علم و عمد در احرام عمره مفرده در جلو يا عقب نزديكى كند اگر قبل از سعى بوده يك شتر كفاره دارد؛ بلكه هرگاه بعد از سعى بوده گفته شده يك شتر كفاره دارد.
هرگاه در عمره تمتع اين عمل را از روى علم و عمد قبل از تقصير انجام دهد اگر قبل از سعى بوده بايد يك شتر كفاره بدهد؛ و اگر بعد از سعى قبل از تقصير بوده بنا بر احتياط واجب اگر متمكن است يك شتر، و اگر متوسط الحال است يك گاو، و اگر فقير است يك گوسفند كفاره بدهد.
هرگاه در احرام حج اين عمل را از روى علم و عمد انجام دهد اگر قبل از وقوف به مشعر الحرام بوده يك شتر كفاره دارد؛ و اگر بعد از وقوف به مشعر الحرام و قبل از انجام طواف زيارت حج بوده اگر متمكن است يك شتر، و اگر نمى تواند احوط دادن يك گاو، وگرنه يك گوسفند كفاره دهد؛ و اگر قبل از طواف نساء يا قبل از انجام كمتر از نصف طواف نساء باشد؛ صحيح و در هر دو صورت كفاره واجب است؛ ولى اگر بعد از تجاوز از نصف طواف نساء باشد كفاره واجب نيست ولى احوط است.
جايز نيست مُحرم زن خود را ببوسد و اگر او را از روى شهوت ببوسد و منى خارج شود لازم است يك شتر كفاره بدهد؛ و همچنين
توضيح المناسك، ص: 111
بنا بر احتياط يك شتر كفاره دارد اگر از روى شهوت ببوسد و منى از او خارج نشده باشد؛ ولى اگر زن خود را بدون شهوت ببوسد يك گوسفند كفاره دارد.
هرگاه مردى بعد از طواف، زن خود را كه در حال احرام است ببوسد در صورتى كه زن راضى نبوده و اختيار نداشته بر زن چيزى نيست؛ ولى مرد بنا بر احتياط يك گوسفند كفاره بدهد.
اگر مُحرم به غير همسر خود عمداً نگاه كند چه با شهوت باشد يا بدون شهوت، هرگاه منى از او خارج شود اگر متمكن است يك شتر كفاره بدهد؛ و اگر متوسط الحال است يك گاو، و اگر فقير است يك گوسفند كفاره بدهد و هرگاه منى از او خارج نشود كفاره ندارد گرچه اگر نظر از روى شهوت بود يا نگاهى كه جايز نبوده گناه كرده است.
هرگاه مُحرم به همسر خود از روى شهوت نگاه كند و منى از او خارج بشود يك شتر كفاره بدهد؛ ولى اگر منى خارج نشد گرچه گناه كرده ولى كفاره ندارد؛ چنانچه اگر از روى شهوت نگاه نكرده ولى بى اختيار منى از او خارج شود كفاره ندارد.
هرگاه مُحرم با همسر خود ملاعبه و دست بازى مى كند اگر منى از او خارج نشود يك گوسفند كفاره بدهد؛ و اگر منى خارج شود هرگاه متمكن است يك شتر، و اگر متمكن نيست يك گوسفند كفاره بدهد.
هرگاه از مُحرم يكى از اين امورى كه موجب كفاره است از روى جهل به مسأله، يا از روى غفلت، يا از روى فراموشى صادر شود به
توضيح المناسك، ص: 112
عمره و حج او ضرر نمى رساند و كفاره هم بر او نيست.
هرگاه مُحرم با زن خود كه مُحرم است از روى اجبار نزديكى كند بر زن چيزى نيست؛ مرد بايد علاوه بر كفاره خود كفاره زن را هم بدهد؛ و اگر زن رضايت بر نزديكى بدهد كفاره خودش بر عهده خودش مى باشد؛ و بر مرد فقط يك كفاره واجب است.
جايز نيست مُحرم در حال احرام براى خود يا ديگرى زنى را عقد كند؛ چه آن ديگرى مُحرم باشد يا نباشد؛ و چه عقد دائم باشد يا موقت، و عقد در تمام اين صورت ها باطل و فاسد است.
هرگاه مُحرم در حال احرام ازدواج كند اگر بداند ازدواج در حال احرام حرام است زن بر او حرام ابدى مى شود چه نزديكى با او كرده باشد يا نه، و اگر جاهل بوده گرچه عقد باطل است ولى زن بر او حرام ابدى نمى شود گرچه بعد از عقد با او نزديكى هم كرده باشد مى تواند او را به عقد خود درآورد؛ ولى در موردى كه نزديكى كرده احتياط در ترك ازدواج است.
هرگاه كسى كه مُحرم است زنى را در حال احرام عقد كند با علم به حكم شرعى، و لكن غفلت داشت كه مُحرم است يا فراموش كرده بود كه مُحرم است عقدش باطل است و در اين كه حرام ابدى مى شود اشكال است؛ ولى احتياط واجب آن است كه با او ازدواج نكند.
هرگاه در حال احرام ازدواج كند زنى را كه قطع نظر از احرام، ازدواج با او باطل بوده؛ مثل اين كه با خواهر زن خود ازدواج كرده يا اين كه زن پنجم دائمى را براى خود عقد كند؛ گرچه بعضى فقهاء فرموده اند حرام ابدى مى شود و نمى تواند در صورتى كه خواهرش در ازدواج او نباشد و يا در صورتى كه زن هايش كمتر از چهارتا بشوند او را عقد كند؛ ولى محل اشكال است احتياط واجب آن است كه با او ازدواج نكند.
هرگاه مردى كه مُحرم نيست زن در حال احرام را عقد كند عقدش باطل است و احتياط آن است كه او را طلاق دهد؛ و در صورت علم به مسأله احتياط آن است كه او را طلاق دهد و با او هيچ وقت ازدواج نكند.
فرقى نيست در باطل بودن عقد نكاح در حال احرام و حرام شدن ابدى در صورت علم به حرمت بين اين كه در احرام حج واجب باشد يا مستحب، و يا در احرام عمره واجب بوده يا مستحب.
چنانچه مشهور فرموده اند جايز نيست مُحرم شاهد براى عقد ازدواج بشود گرچه آن عقد براى مُحرم باشد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه در مجلس عقد ازدواج حاضر نشود؛ بلكه احتياط آن است كه از شهادت دادن بر واقع شدن عقد ازدواج در سابق نيز بپرهيزد گرچه پيش از احرام در مجلس عقد حاضر بوده.
احتياط واجب آن است كه در حال احرام خواستگارى نكند ولى رجوع كردن به زنى كه او را طلاق رجعى داده مانعى ندارد.
مسأله 336 هرگاه براى كسى كه مُحرم است زنى را عقد كند و مُحرم با آن زن نزديكى كند؛ در صورتى كه عقد كننده و مُحرم و زنى كه برايش عقد كرده عالم به حكم و موضوع آن (يعنى بداند كه مُحرم است) بودند؛ بايد هر يك از آن سه نفر يك شتر كفاره بدهند؛ و در آنچه كه ذكر شد فرق نيست بين آن كه زن و كسى كه عقد خوانده در حال احرام باشند يا نباشند؛ و اگر بعضى حكم و موضوع را مى دانند و بعضى نمى دانند؛ بر آنانى كه نمى دانند كفاره نيست.
استمناء، يعنى انجام كارى به وسيله دست يا غير آن و لو به وسيله خيال و تصورات مناظر شهوى يا بازى كردن با زن خود يا ديگرى كه موجب خارج شدن منى از انسان بشود؛ بر مُحرم حرام است.
احتياط واجب آن است كه استمناء زن هم حكم استمناء مرد را داشته باشد.
استمناء حكم نزديكى و مجامعت را دارد در جايى كه جماع موجب بطلان است استمناء هم سبب بطلان مى شود به تفصيلى كه در جماع گفته شد مراجعه شود.
مسأله 340 هرگاه از روى عمد كارى كند كه از او منى خارج شود به نحوى كه بيان شده بايد يك شتر كفاره بدهد؛ ولى هرگاه به شنيدن صداى زن يا نظر افتادن به بدن زن بى اختيار از او منى خارج شود كفاره ندارد.
استفاده مُحرم از عطريات مانند مشك، زعفران، كافور، عود و عنبر حرام است؛ بلكه بنا بر احتياط واجب مُحرم استفاده از هر ماده اى كه براى خوش بو كردن بدن يا لباس يا خوراك يا غير اينها مورد استفاده قرار مى گيرد مانند عطر گل محمدى، ياس رازقى، ادكلن و مانند آنها اجتناب كند.
فرق نمى كند در حرمت استفاده مُحرم از عطريات بين اين كه به وسيله بوئيدن باشد؛ يا خوردن، يا ماليدن، گرچه قبل از احرام بر لباس يا بدن ماليده و اثرش باقى باشد؛ و بخور دادن؛ بلكه با پراكنده كردن در فضا به وسيله اسپرى و مانند آن باشد؛ و بنا بر احتياط واجب از شامپو و صابون و سيگارى كه بوى عطر دارد اجتناب كند.
بنا بر آنچه در مسأله گذشته اشاره شد ماليدن عطر بر لباس و بدن جايز نيست؛ و اگر به بدن و لباس بريزد لازم است فوراً آن را با شستن و مانند آن زائل كند؛ و همچنين پوشيدن لباسى كه بوى عطر مى دهد گرچه
توضيح المناسك، ص: 116
قبل از احرام عطر به آن زده يا ماليده باشند؛ و همچنين خوردن غذايى كه در آن چيزى است كه بوى خوش مى دهد مانند زعفران، جايز نيست.
هرگاه به پوشيدن لباس يا خوردن غذايى كه بوى خوش مى دهد مجبور شود بايد دماغ خود را بگيرد كه بوى خوش به آن نرسد؛ مگر اين كه موجب عسر و حرج باشد در اين صورت گرفتن بينى لازم نيست.
احتياط اجتناب از گل ها يا سبزى هاى خوش بو است؛ حتى انواع صحرايى آن مانند بومادران، چنانچه احتياط اجتناب از دارچين، زنجبيل، هل و مانند آن است.
لازم نيست از خوردن ميوه هاى خوش بو مانند سيب و به، اجتناب كند ولى احتياط آن است كه آنها را نبويد.
گرفتن دماغ از بوى بد جايز نيست ولى تند رفتن از جايى كه بوى بد مى آيد مانعى ندارد.
خريد و فروش عطريات و نگاه كردن به آنها اشكال ندارد؛ لكن نبايد آنها را براى امتحان بو كند يا استعمال نمايد.
گرچه مشهور فرموده اند استعمال خلوق كعبه معظمه و آن چيزى است كه كعبه معظمه را با او خوش بو مى كنند جايز است؛ ولى چون معلوم نيست كه خلوق چيست؛ گفته مى شود قسمت زياد آن زعفران است؛ و آنچه اكنون استفاده مى شود معلوم نيست چه مى باشد؛ احتياط آن است كه از آن اجتناب شود.
مشهور فرموده اند كفاره استعمال بوى خوش يك گوسفند است؛ ولى در مورد خوردن يقينى است و در استعمالات ديگر آن بنا بر احتياط واجب است.
هرگاه استعمال بوى خوش را مكرراً در يك زمان، يا در يك مجلس به نحوى باشد كه عرفاً آن را يك بار استعمال بدانند؛ دادن يك گوسفند كفايت مى كند و در غير آن بايد كفاره را به تعداد استعمال تكرار كند.
پوشيدن لباس دوخته مثل پيراهن، شلوار، زير شلوارى، قبا، لباده و مانند آنها بر مُحرم مرد حرام است؛ بلكه پوشيدن چيزهايى كه شبيه به دوخته است؛ مانند لباس هايى كه با دست يا چرخ مى بافند؛ يا چيزهايى كه با نمد شكل بالاپوش چوپان يا مثل كليجه و پستك و مانند آن درست مى كنند؛ يا لباس هايى كه قطعات آن را به هم مى چسبانند بر مُحرم مرد حرام است.
جايز نيست پوشيدن كلاه نمدى، عرقچين، شب كلاه و مانند آنها، ولى بستن هميان كه براى حفظ پول بر كمر مى بنند مانعى ندارد؛ ولى هرگاه بتواند از هميان ندوخته، چنانچه در اين زمان درست مى كنند؛ استفاده كند از هميان دوخته استفاده نكند.
فتق بند اگر دوخته باشد در صورتى كه ضرورت داشته باشد و ندوخته نباشد؛ جايز است ولى احتياط دادن كفاره است.
احتياط آن است كه حمل قمقمه كه در محفظه دوخته نگه دارى مى شود به دوش نيندازد به دست بگيرد.
هرگاه به لباس دوخته احتياج پيدا كند و ضرورت داشته باشد جايز است بپوشد ولى بايد كفاره بدهد.
پوشيدن لباس دوخته براى خانم ها به هر اندازه ايى كه بخواهند جايز است و كفاره ندارد؛ ولى پوشيدن قفازين بر زنان جايز نيست و آن چيزى بوده كه به جاى دستكش امروزه زن هاى عرب در آن پنبه مى گذاشتند و براى حفظ از سرما به دست مى كردند؛ گفته مى شود براى قفازين تكمه بوده كه بر بازو مى بستند و آن را براى زينت مى پوشيدند؛ بعيد نيست پوشيدن دست كش براى خانم ها همين حكم را داشته باشد.
كفاره پوشيدن لباسى كه بر مُحرم حرام مى باشد يك گوسفند است؛ و در صورت اضطرار گرچه پوشيدن آن جايز است ولى بايد كفاره بدهد؛ مگر اين كه دادن كفاره برايش عسر و حرج داشته باشد در اين صورت كفاره واجب نيست.
در صورتى كه از روى سهو و فراموشى يا از روى نادانى
توضيح المناسك، ص: 119
لباسى كه براى مُحرم حرام است بپوشد كفاره ندارد.
هرگاه مُحرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثلًا پيراهن، قبا و عبا بپوشد؛ يا چند لباس از يك نوع بپوشد؛ براى هر يك جداگانه كفاره بدهد گرچه يك جا بپوشد؛ ولى در صورتى كه لباس هاى متعدد را روى هم كرده يك دفعه بپوشد به نحوى كه يك پوشيدن صدق كند يك كفاره دارد؛ ولى مع ذلك احتياط دادن كفاره است براى هر كدام مخصوصاً در موردى كه چند نوع لباس را يك جا بپوشد.
هرگاه يك نوع لباس بپوشد مثلًا پيراهن بپوشد و كفاره دهد؛ و باز پيراهن ديگر بپوشد؛ يا آن پيراهن را كه پوشيده بكند و باز بپوشد؛ براى دفعه ديگر نيز كفاره بدهد.
براى مُحرم سرمه سياه كشيدن در صورتى كه در آن زينت باشد حرام است گرچه مُحرم قصد زينت نداشه باشد؛ بلكه بنا بر احتياط واجب از كشيدن هر گونه سرمه كه در آن زينت باشد هر چند سياه نباشد خوددارى كند؛ بلكه اگر بوى خوش در سرمه باشد بنا بر اقوى اجتناب كند.
حرام بودن سرمه كشيدن اختصاص به زن ندارد براى مرد هم حرام است.
در صورتى كه مُحرم براى معالجه ناچار به كشيدن سرمه
توضيح المناسك، ص: 120
باشد اشكال ندارد.
مسأله 365 بنا بر احتياط واجب هرگاه عمداً سرمه بكشد كفاره دارد و احتياط دادن يك گوسفند است؛ بلكه هرگاه در سرمه بوى خوش باشد بنا بر اقوى كفاره دارد.
نگاه كردن مُحرم در آيينه براى زينت دادن خود و اصلاح سر و صورت خود جايز نيست؛ بلكه احتياط نگاه نكردن در آينه است گرچه براى زينت نباشد؛ ولى هرگاه نگاه در آن براى جهت ديگرى باشد؛ مانند نگاه كردن راننده ماشين در آيينه به جهت ديدن ماشين هايى كه در پشت سرش اين طرف و آن طرف قرار دارند اشكال ندارد.
حرمت نگاه كردن در آيينه اختصاص به زن ندارد بر مرد هم جايز نيست.
اجسام صاف و صيقل داده شده كه عكس در آن پيدا است بنا بر احتياط حكم آيينه را دارد؛ و همچنين است نگاه كردن در آب صاف هرگاه در آن عكس به خوبى ديده شود.
هرگاه در محلى باشد كه آيينه در آنجا است و بداند گاهى سهواً چشمش به او مى افتد اشكال ندارد؛ ولى احتياط آن است كه آيينه را
توضيح المناسك، ص: 121
بردارد يا چيزى روى آن بيندازد.
نگاه كردن به وسيله عينك مانعى ندارد ولى در صورتى كه عينك زدن عرفاً زينت محسوب شود گرچه قصد زينت نداشته باشد؛ يا به قصد زينت استفاده كند جايز نيست؛ چنانچه خواهد آمد.
مسأله 371 گرچه فرموده اند در نظر كردن در آيينه كفاره نيست بلكه مستحب است بعد از نگاه كردن در آيينه لبيك بگويد و بعضى فرموده اند كفاره آن استغفار است؛ ولى بنا بر احتياط كفاره آن دادن يك گوسفند است.
پوشيدن كفش، جوراب، چكمه و هر چه كه تمام روى پا را مى پوشاند براى مرد مُحرم جايز نيست؛ ولى براى زن مُحرم مانعى ندارد ولى احتياط آن است كه زن ها هم مراعات كنند.
پوشيده شدن روى پا هنگام راه رفتن، نشستن و خوابيدن به وسيله هوله احرام يا ملافه و روانداز هنگام خواب اشكال ندارد.
هرگاه مرد مُحرم مضطر شود به پوشيدن چيزى كه روى پا را مى گيرد احتياط واجب آن است كه روى آن را شكاف دهد.
مسأله 375 در صورتى كه عمداً پشت پا را بپوشاند احتياط واجب آن
توضيح المناسك، ص: 122
است كه يك گوسفند كفاره بدهد و در صورتى كه از روى سهو يا فراموشى يا نادانى پشت پا را بپوشاند كفاره ندارد.
فسوق كه عبارت از دروغ گفتن، دشنام دادن و فخر كردن به ديگران كه مستلزم اهانت و تحقير مؤمن باشد؛ گرچه در هر حال حرام است ولى حرمت آن در حال احرام شديدتر است بايد كسى كه احرام بسته از آنها پرهيز كند؛ بلكه بايد از فخر كردن به ديگران در حال احرام گرچه اهانت و تحقير به ديگران نباشد اجتناب كند.
مراد از فخر كردن اين است كه در مقابل ديگران به نسب يا مال يا مقام و منصب و مانند اينها افتخار و مباهات كند.
مسأله 378 گرچه مشهور فرموده اند اگر مُحرم دروغ بگويد يا دشنام دهد يا فخر كند غير از استغفار و گفتن لبيك چيزى بر او نيست چنانچه از صحيح حلبى استفاده مى شود؛ ولى چنانچه صحيح سليمان ابن خالد دلالت دارد و بعضى فرموده اند احتياط آن است كه يك گاو كفاره بدهد.
جدال كردن و آن گفتن:" لا و اللَّه" براى نفى مطلبى، و يا
توضيح المناسك، ص: 123
گفتن:" بلى و اللَّه" براى اثبات مطلبى بر مُحرم حرام است.
هرگاه معنى و مرادف" لا و اللَّه" يا" بلى و اللَّه" را به زبان هاى ديگر بگويد بنا بر احتياط واجب جدال است؛ مثلًا در زبان فارسى بگويد:" نه به خدا" يا" بلى به خدا".
قسم خوردن در مقام اثبات مطلب يا رد آن جدال است گرچه با" لا" يا" بلى" شروع نشده باشد.
احتياط واجب آن است كه ساير اسماء حسنى الهى مانند رحمان، يا رحيم، يا خالق السموات و الارض، ملحق به لفظ جلاله اللَّه است.
قسم خوردن به غير ذات مقدس الهى از مقدسات ديگر مانند نام رسول خدا صلى الله عليه و آله يا يكى از ائمه معصومين عليهم السلام جدال محسوب نمى شود چه رسد به اين كه بگويد:" نه به جان تو" يا" بله به جان شما".
هرگاه در قسم جنبه خبرى در او نباشد؛ مثلًا قسم بخورد براى درخواست چيزى از طرف، مثلًا بگويد: «تو را به خدا قسم اين را به من بده» يا براى تأكيد تصميم و اراده انجام عملى بگويد: «و اللَّه اين چيز را به تو خواهم داد» جدال نيست.
هرگاه جدال در مقام ضرورت باشد به اين كه اگر قسم نخورد حقش ضايع مى شود جايز است.
اگر جدال كننده در قسم خوردن راست گو باشد در كمتر از
توضيح المناسك، ص: 124
سه مرتبه پى در پى چيزى بر او نيست مگر استغفار، و در مرتبه سوم بايد يك گوسفند كفاره بدهد؛ و اگر قسم هاى پى در پى او از سه مرتبه بيشتر باشد كفاره تكرار نمى شود؛ ولى هرگاه بعد از سه بار يا بيشتر كه قسم خورد كفاره بدهد و مجدداً سه بار يا بيشتر قسم بخورد بنا بر احتياط بايد كفاره ديگر بدهد.
اگر جدال كننده در قسم خوردن دروغ گو باشد در مرتبه اول يك گوسفند كفاره بدهد؛ و احتياط آن است كه در مرتبه دوم يك گاو، و در مرتبه سوم يك شتر كفاره بدهد؛ و احتياط كامل به اين است كه در مرتبه دوم جمع كند بين دو گوسفند و گاو، و در مرتبه سوم جمع كند بين گاو و شتر.
هرگاه جدال كننده در قسم خوردن به دورغ در دفعه اول يك گوسفند كفاره داد؛ اگر بعد از آن در جدال دوم و سوم دروغ بگويد بعيد نيست بايد به ترتيبى كه گذشت كفاره بدهد؛ پس اگر در دفعه اول يك گوسفند كفاره داد پس از دادن كفاره جدال به دورغ قسم بخورد احتياطاً يك گاو كفاره دهد؛ و اگر بعد از دادن كفاره جدال قسم به دورغ بخورد گفته اند احتياطاً يك شتر كفاره بدهد؛ و احتياط كامل در مسأله گذشته بيان شد.
هرگاه در جدال به دورغ ده مرتبه يا بيشتر قسم بخورد؛ گرچه فرموده اند اگر بعد از سه مرتبه يا بيشتر باشد اگر كفاره را نداده فقط يك شتر كفاره بدهد؛ و اگر داده در اين صورت در دفعه اول يك گوسفند، و در دفعه دوم يك گاو، در دفعه سوم يك شتر كفاره دهد؛ ولى احتياط آن است
توضيح المناسك، ص: 125
كه فرقى بين دادن كفاره و ندادن آن نمى كند و در موردى كه كفاره نداده حكم موردى را دارد كه كفاره داده.
كشتن جانوارنى كه در بدن به وجود مى آيند مانند شپش، بر مُحرم حرام است گرچه به وسيله حشره كش باشد؛ و ظاهراً فرقى نمى كند كه خود مُحرم مباشرةً آن را بكشد يا به نحوى سبب كشته شدن او شود.
انداختن شپش از بدن و لباس جايز نيست.
جايز نيست نقل دادن شپش از مكانى كه محفوظ است به جايى كه از آنجا ساقط مى شود؛ بلكه بنا بر احتياط واجب جايز نيست آن را به محلى كه در معرض سقوط است نقل دهد؛ بلكه بنا بر احتياط آن را از محلى به محل ديگر از بدن نقل ندهد در صورتى كه در مكان اول محفوظتر بماند؛ ولى هرگاه محل ديگر از بدن محفوظتر باشد؛ يا در حفظ و نگه دارى آن مانند اول باشد مانع ندارد؛ ولى مع ذلك بهتر اين است كه آن را از جاى خود نقل ندهد.
بنا بر احتياط واجب پشه و كيك «1» و كنه «2» و مانند آن را
توضيح المناسك، ص: 126
نكشد؛ و اما راندن آنها ظاهراً جايز است هر چند احتياط در ترك است خصوصاً در حرم، ولى در صورتى كه ضررى از آنها متوجه مُحرم شود جايز است گرچه احتياط آن است كه خصوصاً در حرم، تا مى تواند او را نكشد و از خود دور نكند.
جايز نيست كه كيك و كنه را كه در بدن حيوان مانند شتر ساكن است بكشد.
مسأله 395 در كشتن حيوان يا انتقال دادن آن از جايى به جايى خصوصاً شپش، احتياط واجب دادن يك مشت طعام صدقه است.
مسأله 396 انگشترى به دست كردن به قصد زينت بر مرد مُحرم يا زنى كه در حال احرام است حرام است؛ بلكه بنا بر احتياط اگر زينت حساب شود اجتناب كند گرچه قصد زينت نداشته باشد؛ ولى استفاده از انگشترى عقيق و فيروزه و مانند آنها براى استحباب شرعى، يا خاصيتى كه در آنها است؛ يا به جهت حفظ و نگه دارى آنها از گم شدن؛ يا حساب شوط طواف و سعى اشكال ندارد.
مسأله 397 كفاره انگشترى به دست كردن به قصد زينت بنا بر احتياط
توضيح المناسك، ص: 127
يك گوسفند است.
مردى كه مُحرم است و زنى كه در حال احرام است بايد از هر چيزى كه عرفاً زينت شمره مى شود اجتناب نمايد؛ بلكه بنا بر احتياط اگر زينت حساب شود اجتناب كند گرچه قصد زينت نداشته باشند؛ و شايسته است در حال احرام از هر چيزى كه منافات با سادگى دارد بپرهيزد.
حنا بستن در صورتى كه به قصد زينت باشد بر مُحرم چه زن باشد چه مرد، جايز نيست؛ بلكه اگر زينت حساب شود گرچه قصد زينت نداشته باشد اجتناب كند؛ اما استعمال آن جهت درمان اشكال ندارد.
هرگاه قبل از احرام حنا ببندد به قصد ادامه زينت در حال احرام، احوط اجتناب است.
بنا بر احتياط زن از زيورهايى كه عادت به پوشيدن آنها قبل از احرام داشته اجتناب كند؛ مگر آن كه قصد زينت به آنها را نداشته باشد و براى نگه دارى از گم شدن پوشيده باشد؛ در اين حال براى شوهرش و مردان، حتى مردانى كه با او مَحرمند ظاهر نسازد و نشان ندهد؛ اما نشان دادن به زنان مانعى ندارد.
مسأله 402 كفاره پوشيدن زيور آلات بر مُحرم و حنا بستن به قصد
توضيح المناسك، ص: 128
زينت بنا بر احتياط يك گوسفند است.
جايز نيست كسى كه احرام بسته بدن خود را روغن مالى كند هر چند بوى خوشى در آن نباشد؛ ولى خوردن روغنى كه خالى از مواد خوش بو كننده مثل زعفران باشد اشكال ندارد؛ گرچه روغن به خودى خودش خوش بو باشد.
جايز نيست استعمال روغنى كه بوى خوش دارد قبل از احرام بستن هرگاه بداند اثرش تا وقت احرام باقى مى ماند.
روغن مالى بدن در حال ضرورت مثل معالجه تَرَك خوردگى و مانند آن اشكال ندارد؛ گرچه روغن خوش بو باشد.
مسأله 406 هرگاه بدن خود را روغن مالى كند در صورتى كه در حال علم و التفات باشد؛ اگر روغن خوش بو نباشد كفاره ندارد؛ ولى اگر خوش بو باشد كفاره آن يك گوسفند است اگر چه از روى اضطرار باشد؛ و اگر از روى علم و التفات نبوده كفاره اش اطعام يك فقير است.
جايز نيست مُحرم موى سر، صورت و ساير بدن خود را
توضيح المناسك، ص: 129
جدا كند؛ چه به تراشيدن و كندن و استعمال دارو باشد؛ يا قيچى كردن؛ بلكه جايز نيست اين كارها را در باره ديگرى گرچه مُحرم نباشد انجام دهد.
فرقى نيست بين اين كه مو زياد باشد يا كم، حتى كندن يك مو، يا جدا كردن قسمتى از يك مو هم جايز نيست.
جدا كردن مو هرگاه از روى ضرورت باشد جايز است؛ مثل اين كه شپش زياد در سر و بدن او است و او را اذيت مى كند؛ يا موى زياد سرش موجب سردرد شديد شده؛ يا مو در پلك چشمش توليد شده و او را ناراحت كرده باشد.
هرگاه هنگام غسل، يا وضو، يا تيمم، يا تطهير بدن از نجاست، يا برطرف كردن مانعى كه به بدن چسبيده باشد و مانع از رسيدن آب به بدن باشد و مانند آنها مويى از بدن مُحرم بدون اين كه قصد جدا كردن داشته باشد جدا شود اشكال ندارد.
هرگاه كسى كه مُحرم است سر خود را بدون اين كه ضرورت داشته باشد بتراشد كفاره آن يك گوسفند است؛ و هرگاه از روى ضرورت باشد كفاره آن يكى از سه جيز است:
1 يك گوسفند.
2 سه روز روزه.
توضيح المناسك، ص: 130
3 اطعام شش مسكين به هر يك دو مد طعام. «1»
هرگاه موى سر خود را بدون تراشيدن جدا كند؛ مثل اين كه آن را بكند يا بسوزاند يا با داروى نظافت از بين ببرد؛ بنا بر احتياط واجب حكم تراشيدن را دارد.
هرگاه مقدارى از سر خود را بتراشد؛ مثلًا نصف يا ثلث و ربع آن را بتراشد احتياط آن است كه حكم تراشيدن تمام سر را دارد.
هرگاه موهاى زير هر دو بغل خود را جدا كند كفاره آن يك گوسفند است؛ و همچنين است بنا بر احتياط واجب هرگاه موى زير يك بغل خود را جدا كند يك گوسفند كفاره بدهد؛ بعضى فرموده اند در اين صورت مخير است بين دادن گوسفند و اطعام سه مسكين.
خاراندن مُحرم سر و صورت خود را در صورتى كه سبب افتادن مو نشود و خون از سر و صورت و بدنش نيايد اشكال ندارد؛ ولى هرگاه بى جهت بدون اين كه غرض عقلايى داشته باشد دست به سر و صورت خود بكشد و يك مو يا بيشتر جدا شود واجب است يك مشت طعام به مسكين بدهد؛ ولى هرگاه جدا شدن مو در اثر وضو گرفتن و مانند آن باشد كفاره ايى واجب نيست.
جايز نيست مرد مُحرم تمام سر يا قسمتى از آن را بپوشاند و فرقى نيست بين پوشاندن سر با روسرى، لباس و مانند اينها، و بين پوشاندن آن به چيزى غير پوششى مانند پوشال، گل، حنا، دوا و مانند اينها، ولى پوشاندن صورت براى مرد مُحرم اشكال ندارد.
گذاشتن پا بر روى سر يا روى دوش به طورى كه قسمتى از سر را بپوشاند جايز نيست؛ ولى گذاشتن بند مشك آب بر سر هنگام حمل مشك، و بستن سر با مثل دستمال به علت سردرد و مانند آن اشكال ندارد.
دست كشيدن به سر هنگام غسل كردن؛ و مسح كردن آن هنگام وضو گرفتن اشكال ندارد؛ و همچنين جايز است خاراندن سر در صورتى كه بداند مويى از سرش نمى ريزد يا خون نمى آيد؛ ولى احتياط آن است كه بى جهت دست ها را بر روى سر نگه ندارد مخصوصاً اگر مدت گذاشتن طولانى باشد.
گذاشتن سر روى بالش يا فرش براى خواب و استراحت گرچه قسمتى از سر را بپوشاند جائز است.
هرگاه مُحرم سر خود را شست نبايد آن را با هوله يا دستمال و مانند آن خشك كند؛ و بعض سر حكم تمام سر را دارد؛ ولى هرگاه به نحوى خشك كند كه سر پوشيده نشود اشكال ندارد.
رفتن مُحرم در پشه بند يا جايى كه پارچه اى را روى كمان يا طنابى بيندازند به نحوى كه بالاى سر باشد و سرش را براى حفظ از پشه و مانند آن زير آن قرار دهد اشكال ندارد.
مرد نبايد هنگام خواب سر خود را بپوشاند و هرگاه بدون التفات پوشيده شد بايد فوراً بعد از التفات آن را باز كند؛ و همچنين هرگاه از روى فراموشى پوشانيد واجب است بعد از توجه فوراً سر را باز كند؛ و مستحب بلكه احتياط گفتن لبيك است بعد از آن.
جايز نيست مرد مُحرم تمام سر خود را زير آب يا مايعات ديگر فرو برد؛ بلكه بعض سر را هم فرو نبرد؛ گوش در اينجا حكم سر را دارد نبايد آن را در آب و مانند آن فرو برد؛ خلاصه منظور از سر در اين حكم بالاى گردن است.
آب ريختن بر سر، و دوش گرفتن براى مُحرم جايز است؛ ولى زير آبشار و مانند آن كه سر را فرا مى گيرد جايز نيست.
كفاره پوشاندن تمام سر دادن يك گوسفند است؛ بلكه بنا بر احتياط دادن كفاره است براى پوشاندن بعض سر.
ظاهر اين است در مواردى كه پوشانيدن سر جايز است؛ و در موردى كه پوشاندن آن از روى ناچارى صورت مى گيرد كفاره واجب
توضيح المناسك، ص: 133
نيست؛ ولى احتياط در مورد اضطرار دادن كفاره است.
احتياط آن است كه هرگاه مكرراً سر را بپوشاند كفاره تكرار شود؛ مخصوصاً اگر مجلس متعدد و بعد از دادن كفاره باشد.
كفاره در صورتى واجب مى شود كه از روى علم به مسأله و عمد سر خود را بپوشاند؛ پس هرگاه از روى ندانستن مسأله، يا غفلت، سهو و نسيان باشد كفاره ندارد.
هرگاه سر خود را به چيزى بپوشاند و روى آن را دستمال ديگرى ببندد كفاره متعدد نمى شود.
جايز نيست زن در حال احرام صورت خود را به پوشيه يا نقاب يا باد بزن و يا هر چيز ديگرى بپوشاند؛ احتياط واجب آن است كه قسمتى از صورت خود را هم نپوشاند؛ لذا پوشيدن مقنعه كه اطراف صورت را مى پوشاند خلاف احتياط است.
جايز است صورت خود را در حال ضرورت بپوشاند؛ و همچنين جايز است براى يقين پيدا نمودن بپوشيدن سر كه در نماز واجب است فقط به مقدارى كه يقين به پوشيدن سر باشد اطراف صورت خود را بپوشاند نه بيشتر از آن، ولى همين كه نماز تمام شد بايد فوراً پوشش را از صورت بردارد.
جايز نيست بنا بر احتياط صورت خود را با هوله يا دستمال هر چند تمام صورت خود را نپوشاند خشك كند؛ ولى هرگاه به نحوى خشك كند كه صورت پوشيده نشود اشكال ندارد.
هرگاه زن مُحرم دست هاى خود را روى صورت بگذارد مانع ندارد ولى بهتر است تا ضرورت نباشد اين كار را نكند.
هرگاه صورت خود را براى خوابيدن و استراحت روى بالش يا فرش بگذارد مانع ندارد.
زن در حال احرام جايز است كه صورت خود را از نامحرم بپوشاند به اين كيفيت كه طرف چادر يا هر چيزى را كه با آن سر خود را پوشانده به طرف صورت رها كند و تا محاذى بينى بياورد؛ و در مورد ضرورت مى تواند تا محاذى گردن پايين بياورد؛ ولى بنا بر احتياط واجب بيش از محاذى بينى پايين نياورد و احتياط آن است كه اين پوشش از صورت به وسيله دست يا چيز ديگرى فاصله داشته باشد و به صورت نچسبد.
زن در حال احرام بايد سعى كند كه مقنعه در حال پوشيدن و كندن؛ صورتش را نپوشاند.
مسأله 437 گرچه بعضى براى پوشاندن صورت زنى كه مُحرم است
توضيح المناسك، ص: 135
دادن يك گوسفند به عنوان كفاره را واجب و بعضى مستحب دانسته اند؛ ولى احتياط واجب دادن يك گوسفند است.
جايز نيست بر مرد در حال احرام هنگامى كه در حال سير و پيمودن راه است خود را زير سقف ماشين، هواپيما، كشتى، محمل، چتر و مانند آنها قرار دهد؛ در اين حكم فرقى نيست كه مرد مُحرم سواره باشد يا پياده در صورتى كه جسم سايه دار بالاى سرش قرار گرفته باشد؛ ولى در سايه ابر متحرك قرار گرفتن اشكال ندارد.
سايه قرار دادن مرد مُحرم جسم سايه دار متحرك را هنگامى كه در منزل فرود آمده؛ مثلًا در مكه مكرمه يا در منى اشكال ندارد؛ پس مى تواند در مكه، عرفات و منى مثلًا زير چتر قرار گيرد گرچه در حال راه رفتن باشد؛ بنا بر اين مى تواند در منى از چادر خود تا جايى كه براى قربانى كردن مى رود؛ يا براى رمى جمرات مى رود با چتر برود؛ گرچه احتياط مستحب آن است كه در حال راه رفتن زير چتر نباشد.
هرگاه مردى كه مُحرم است در بين راه پيمودن در جايى براى استراحت يا كارى توقف كند؛ جايز است زير سايه قرار گيرد.
مردى كه مُحرم است در حال پيمودن راه هرگاه سواره است اگر پهلوى راست يا چپ يا پيش رو يا پشت سر او چيزى بر او سايه
توضيح المناسك، ص: 136
مى افكند به نحوى كه تأثير در كم شدن سرما و گرما يا باد و مانند آنها داشته باشد بايد اجتناب كند؛ مگر اين كه خيلى كوتاه باشد كه عرفاً مانع تابش آفتاب و مانند آن نباشد به طورى كه سر و سينه را بپوشاند مانند ديواره بعضى ماشين هاى رو باز، بلكه بنا بر احتياط هرگاه پياده راه مى رود در سايه چنين سايه اى هم راه نرود مثلًا احتياطاً در سايه محمل يا ماشين و مانند اينها هم راه نرود.
سايه قرار دادن اشياء ثابت مانند تونل ها، پل ها، درخت ها و كوه ها براى مردى كه مُحرم است مانع ندارد خواه سواره باشد يا پياده.
مردى كه مُحرم است مى تواند سر خود را با دو دست خود از آفتاب بپوشاند؛ ولى احتياط در ترك آن است.
مراد از سايه قرار دادنى كه بر مرد مُحرم حرام است پوشانيدن خود از شعاع آفتاب و باران، بلكه بنا بر احتياط پوشانيدن خود از باد، سرما و گرما است مگر اين كه برايش ضرر و حرج داشته باشد؛ بنا بر اين سوار شدن در ماشين سقف دار، هواپيما و كشتى در شب كه بارانى نباشد و باد و سرما هم نباشد اشكال ندارد.
كسى كه نذر كرده از تهران يا محل ديگر مُحرم شود بايد مُحرم شود.
كسى كه با هواپيما به مكه مكرمه مشرف مى شود مى تواند ابتداء به مدينه منوره برود و از آنجا در مسجد شجره مُحرم شود؛ يا به
توضيح المناسك، ص: 137
جحفه برود و در آنجا مُحرم شود؛ و هرگاه روز آفتابى يا بارانى يا باد و سرما است با ماشينى كه سقف ندارد به مكه مكرمه مشرف شود.
در كفاره زير سايه رفتن مرد هنگام سير و پيمودن راه، يك گوسفند كفايت مى كند.
مردى كه مُحرم است هنگام سير و پيمودن راه براى عذرى مانند شدت گرما يا سرما يا بارندگى و مانند آنها جايز است زير سايه قرار گيرد؛ ولى بايد كفاره بدهد و كفاره آن يك گوسفند است.
هرگاه راننده و كارمند كاروان براى محافظت زنان مجبور باشد از ماشين سر پوشيده استفاده كند جايز است؛ ولى بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
ظاهراً دادن يك گوسفند در احرام عمره كفايت مى كند هر چند بيش از يك مرتبه زير سايه قرار گرفته باشد؛ و همچنين دادن يك گوسفند در احرام حج كفايت مى كند هر چند بيش از يك مرتبه زير سايه رفته باشد؛ گرچه احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك گوسفتند كفاره بدهد چه در احرام عمره باشد يا در احرام حج.
جايز نيست كسى كه مُحرم است از بدن خود با خاراندن؛
توضيح المناسك، ص: 138
رگ زدن و مانند آنها خون بيرون كند؛ بلكه بنا بر احتياط واجب به وسيله مسواك كردن هم خون از بن داندان ها و دهان خود خارج نكند.
بيرون آوردن خون از بدن ديگرى به وسيله حجامت و رگ زدن و مانند آن در صورتى كه مُحرم نباشد حرام نيست و در صورتى كه مُحرم است احوط ترك است.
در حال ضرورت يا رفع ناراحتى مثلًا فشار خون، جايز است به وسيله حجامت و رگ زدن خون از خود خارج كند؛ و همچنين جايز است در حال احتياج دُمل را بيرون آورد؛ و يا در كسالت جَرَب در صورتى كه موجب آزار باشد مى تواند بدن خود را بخاراند گرچه از آن خون خارج شود.
هرگاه احتمال دهد به وسيله خاراندن و مسواك كردن خون خارج مى شود اشكال ندارد ولى در غير حال احتياج مكروه است.
مسأله 455 گرچه بعضى فقهاء براى بيرون آوردن خون از بدن يك گوسفند كفاره گفته اند و بعضى دادن يك مد طعام به فقير را دانسته اند؛ ولى روشن نيست مع ذلك احتياط دادن يك گوسفند است.
كسى كه مُحرم است حرام است ناخن يا قسمتى از آن را
توضيح المناسك، ص: 139
بگيرد؛ مگر آن كه ضرورت داشته باشد يا از باقى ماندن آن اذيت شود؛ مانند اين كه قسمتى از يك ناخن شكسته باشد و از باقى ماندن بقيه اذيت شود در اين صورت مى تواند بقيه را بگيرد.
فرقى نيست در جايز نبودن گرفتن ناخن بين اين كه با قيچى باشد يا چاقو، يا ناخون گير، بلكه بنا بر احتياط واجب به وسيله دندان و سوهان و مانند آنها هم ناخن را از بين نبرد.
هرگاه انگشت زيادى داشته باشد بنا بر احتياط واجب جايز نيست ناخن آن را بگيرد گرچه معلوم باشد كه آن انگشت زيادى است؛ و همچنين هرگاه دست زيادى داشته باشد بنا بر احتياط واجب ناخن انگشت هاى آن دست را نگيرد گرچه معلوم باشد كه آن دست زيادى است.
هرگاه يك ناخن از دست يا پا را بگيرد بايد يك مد از طعام (750 گرم) كفاره بدهد؛ و بنا بر احتياط خود طعام را بدهد نه قيمت آن را، و هرگاه دو ناخن از دست يا پا را بگيرد دو مد طعام كفاره بدهد؛ و به همين صورت تا ناخن انگشت نهم، در اين حكم فرق نمى كند كه ناخن ها را در يك مجلس بگيرد يا در چند مجلس، ولى هرگاه تمام ده ناخن دست يا پا را بگيرد بايد يك گوسفند براى گرفتن ده ناخن دست، يا ده ناخن پا بدهد.
هرگاه تمام ناخن دست ها و پاها را در يك مجلس بگيرد
توضيح المناسك، ص: 140
يك گوسفند كفاره او است؛ ولى هرگاه تمام ناخن هاى دست را در يك مجلس يا چند مجلس، و در مجلس ديگر يا چند مجلس ناخن هاى پا را بگيرد دو گوسفند كفاره دارد.
اگر تمام ناخن هاى دست را بگيرد و كمتر از ده ناخن پاها را بگيرد يك گوسفند براى گرفتن ناخن هاى دست و براى هر يك از ناخن هاى پا يك مد طعام بايد كفاره بدهد؛ و همچنين در صورتى كه تمام ناخن هاى پا را بگيرد و كمتر از ده ناخن دست را بگيرد؛ يك گوسفند براى كفاره گرفتن ناخن هاى پا، و براى هر يك از ناخن هاى دست يك مد طعام بدهد.
هرگاه تمام ناخن هاى دست را گرفت و كفاره آن را داد بعد در همان مجلس تمام ناخن هاى پا را گرفت؛ بايد بنا بر احتياط واجب يك گوسفند ديگر كفاره دهد.
اگر پنج ناخن از دست و پنج ناخن از پا بگيرد؛ براى گرفتن هر يك از ناخن ها يك مد طعام كفاره دهد؛ و همچنين است هرگاه كمتر از ده ناخن در هر يك از دست و پا بگيرد براى هر يك بايد يك كفاره بدهد.
اگر بيشتر از ده ناخن داشته باشد هرگاه تمام ناخن ها را بگيرد بايد يك گوسفند كفاره بدهد و براى يك از ناخن هاى زيادى بنا بر احتياط واجب يك مد طعام كفاره بدهد.
هرگاه كسى كمتر از ده ناخن دارد و تمام آن را گرفت براى هر يك بايد يك مد طعام بدهد؛ و احتياط واجب آن است كه يك گوسفند
توضيح المناسك، ص: 141
كفاره دهد.
هرگاه محتاج به گرفتن ناخن شد احتياط واجب آن است كه كفاره را به همان نحوى كه ذكر شد بدهد.
هرگاه مُحرم به استناد گفته كسى كه از روى اشتباه فتوى به جواز ناخن گرفتن را نقل كرده است ناخن خود را گرفت و باعث خون آمدن انگشتش شد؛ بنا بر احتياط واجب كفاره بر كسى است كه فتوى نقل كرده.
مسأله 468 حرام است مُحرم دندان خود را بكشد بلكه بنا بر احتياط واجب حرام است كندن دندان گرچه خون نيايد اگر فرض داشته باشد.
كفاره كندن دندان يك گوسفند است اگر خون بيايد؛ بلكه بنا بر احتياط واجب اگر خون نيايد يك گوسفند كفاره بدهد.
در حال ضرورت گرچه جايز است مُحرم دندان خود را بكشد؛ ولى بنا بر احتياط واجب يك گوسفند كفاره بدهد.
حرام است كندن و بريدن درخت يا گياهى كه در حرم روئيده باشد؛ اين حكم مخصوص به مُحرم نمى باشد و از احكام احرام
توضيح المناسك، ص: 142
نيست؛ بلكه از احكام حرم است براى غير مُحرم هم جايز نيست.
هرگاه بعد از آن كه جايى در حرم منزل انسان شده درخت يا گياهى روئيده باشد احتياط واجب آن است كه آن را نكند؛ ولى اگر خودش درخت يا گياهى را بعد از آن كه منزل او شد كاشته باشد جايز است آن را بكند گرچه احتياط مستحب آن است كه آن را هم نكند.
هرگاه منزلى خريده باشد؛ يا در آن سكونت كرده باشد گرچه نخريده باشد؛ اگر داراى درخت و گياه باشد نبايد آن را ببرد يا بكند.
گرچه مشهور فرموده اند كه درخت خرما و درخت ميوه از اين حكم خارج است انسان مى تواند آنها را قطع كند؛ ولى هرگاه آنها را نكاشته باشد مشكل است بتواند قطع كند؛ بلى مى تواند ميوه ها و شاخه هايى از آن را كه در كيفيت و كميت محصول تأثير دارد قطع كند.
كندن اذخر كه گياه بيابانى معطر و معروفى است جايز مى باشد.
جايز است شتر خود يا چهارپاى ديگر خود را رها كند كه علف بخورد؛ ولى احتياط آن است كه خودش براى او قطع نكند.
انسان مى تواند به طور متعارف در زمين سبزه زار و داراى گياه راه برود و اگر گياهى از راه رفتن او كنده شود مانعى ندارد اما بنا بر احتياط اگر بداند گياهى قطع مى شود و مجبور به راه رفتن نيست از آن راه نرود.
مسأله 478 اگر درختى را كه كندنش جايز نيست بكند و درخت بزرگ باشد بنا بر احتياط واجب يك گاو كفاره بدهد؛ و اگر بعض درخت را قطع كند قيمت آن را كفاره دهد؛ و اگر گياهى را قطع كند غير از استغفار كفاره ندارد.
جايز نيست مُحرم سلاح بر تن كند؛ بلكه حمل سلاح به طورى كه او را مسلح بدانند هم جايز نيست؛ ولى همراه داشتن سلاحى كه ظاهر نباشد و او را مسلح نگويند اشكال ندارد ولى احوط ترك آن است.
همراه داشتن چاقوى كوچك كه معمولًا مورد نياز است اشكال ندارد؛ و همچنين اگر سلاح در جامه دان و مانند آن همراهش باشد مانعى ندارد.
مقصود از سلاحى كه حكمش بر مُحرم حرام است هر چيزى است كه عرفاً به آن سلاح و آلات جنگى گفته شود؛ چه اسلحه گرم باشد مانند هفت تير، مسلسل و نارنجك، و چه اسلحه سرد مانند شمشير، خنجر و نيزه، و ابزار حفاظت و دفاع مانند زره و سپر كه سلاح جنگى نيست اشكال ندارد.
حرمت مسلح شدن مُحرم مخصوص حال اختيار است اما
توضيح المناسك، ص: 144
در حال ناچارى مثل ترس از دشمن يا دزد و مانند آن، مسلح شدن مُحرم اشكال ندارد.
مسأله 483 احتياط واجب دادن يك گوسفند است به عنوان كفاره براى مُحرمى است كه در غير حال ضرورت سلاح برداشته باشد.
مسأله 484 حرم به محدوده ايى گفته مى شود كه اطراف كعبه معظمه را احاطه كرده و جبرييل امين عليه السلام به امر الهى براى حضرت ابراهيم عليه السلام حدود آن را مشخص كردند؛ و آن حضرت علائمى براى شناسايى آنها نصب كردند و آن علائم در اعصار مختلف به جهت خرابى و فرسودگى تجديد بنا مى شده تا اين كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله آن علائم ديگر بار تثبيت و تعيين گرديد و تا به حال با ترسيم و تجديد بنا نگاه داشته شده؛ است حدود تعيين شده با اشاره به مقدار مسافت آنها به مسجد الحرام ذكر شود:
1 در طرف شمال در راه مدينه مكانى است به نام تنعيم كه به مسجد العمره نيز مشهور است: فاصله آن تا مسجد الحرام حدود 6148 متر است.
2 در طرف غرب در راه جده مكانى است به نام حديبيه كه به آن علمين هم گفته مى شود؛ فاصله آن تا مسجد الحرام حدود 48 كيلو متر
توضيح المناسك، ص: 145
است.
3 در طرف جنوب در راه عرفات مكانى است به نام نمره، گفته مى شود فاصله آن تا مسجد الحرام حدود 12095 متر است.
4 در طرف شرق در راه نجد محلى است به نام جعرانه، گفته مى شود فاصله آن تا مسجد الحرام حدود 30 كيلو متر است.
آنچه كه ذكر شد حدود حرم امن الهى است و ادنى الحل حساب مى شود؛ داخل آنها حرم امن الهى است و داراى احكام مخصوص است به بعضى از آنها اشاره
مى شود:
1 صيد در حرم چنانچه گذشت حرام است.
2 كندن درخت و گياه به نحوى كه در مسأله (472) و بعد از آن بيان شد؛ جايز نيست.
3 انتقال خاك و سنگ حرم بنا بر احتياط جايز نيست.
4 ورود كفار به حرم به قصد ماندن باشد و يا به قصد عبور منع شده.
5 هرگاه كسى چيزى را در حرم پيدا كرد نبايد آن را بردارد؛ و اگر برداشت بايد تا يك سال تمام اعلان نمايد تا صاحبش پيدا شود و در صورتى كه پس از يك سال پيدا نشد مى تواند آن را صدقه دهد و مى تواند براى صاحبش نگه دارد؛ تملك آن براى خودش پس از يأس از پيدا شدن صاحبش جايز نيست.
توضيح المناسك، ص: 146
6 دفن كافر در حرم جايز نيست و هرگاه دفن شده باشد نبش قبر شود و بدن او را به بيرون حرم منتقل كنند.
7 انجام كارهاى عبادى و گناه در حرم الهى ده برابر است.»
مسأله 485 مستحب است همين كه به حرم رسيد:
1 پياده شود و غسل نمايد.
2 هرگاه براى تعظيم و فروتنى به خداوند متعال پاى برهنه كند و نعلين خود را به دست بگيرد و داخل حرم شود ثواب زيادى دارد.
3 اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ في كِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ، أَللَّهُمَّ وَ إِني أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ، وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعيدَةٍ وَ مِنْ فَجٍّ عَميقٍ، سامِعاً لِنِدائِكَ، وَ مُسْتَجيباً لَكَ مُطيعاً لِأَمْرِكَ، وَ كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسانِكَ إِلَيَّ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما وَفَّقْتَني لَهُ،
أَبْتَغي بِذَلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ، وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ، وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبي، وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْها بِمَنِّكَ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ حَرِّمْ بَدَني
توضيح المناسك، ص: 147
عَلَى النَّارِ، وَ آمِني مِنْ عَذابِكَ وَ عِقابِكَ بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ».
4 هنگام داخل شدن حرم مقدارى از علف اذخر كه گياهى است خوش بو گرفته و بجود تا دهنش خوش بو شود.
مسأله 486 مستحب است براى داخل شدن به مكه مكرمه:
1 شستشو كند تا بدنش عرقى نباشد بلكه غسل كند تا با طهارت باشد.
2 با حالت تواضع، فروتنى، سكينه و و قار وارد شود.
3 با لباس ساده و بى آلايش باشد.
4 كسى كه از راه مدينه منوره مى رود از بالاى مكه مكرمه وارد شود و هنگامى كه از مكه مكرمه بيرون مى رود از پايين آن خارج شود.
5 كسى كه احرام به عمره تمتع بسته هنگامى كه خانه هاى مكه مكرمه را ببيند گفتن لبيك را قطع كند.
6 زياد ذكر خدا كند و قرآن بخواند.
7 ختم قرآن كند.
8 آب زمزم بخورد و بعد از خوردن آن اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَ رِزْقاً واسِعاً، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ».
و نيز بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الشُّكْرِ للَّهِ».
مسأله 487 مستحب است براى داخل شدن به مسجد الحرام:
1 غسل كند.
2 با پاى برهنه يا حالت سكينه و و قار و تواضع باشد.
3 از باب بنى شيبه وارد شود؛ گفته اند كه باب بنى شيبه در حال كنونى مقابل باب السلام است؛ بنا بر اين شايسته است از باب السلام وارد شود.
4 بر در مسجد الحرام ايستاده و بگويد:
«السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ، وَ السَّلامُ عَلى أَنْبياءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، وَ السَّلامُ عَلى إِبْراهيمَ خَليلِ اللَّهِ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».
و در روايت ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ وَ عَلى مِلَّةِ
رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، وَ خَيْرُ الْأَسْماءِ للَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّهِ، وَ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلى أَنْبياءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، السَّلامُ عَلى إِبْراهيمَ خَليلِ الرَّحْمَنِ، السَّلامُ عَلى الْمُرْسَلينَ وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، السَّلامُ عَلَيْنا
توضيح المناسك، ص: 149
وَ عَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، كَما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَ آلِ إِبْراهيمَ، إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى إِبْراهيمَ خَليلِكَ وَ عَلى أَنْبيائِكَ وَ رُسُلِكَ، وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ سَلامٌ عَلى الْمُرْسَلينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، أَللَّهُمَّ افْتَحْ لي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني في طاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ، وَ احْفَظْني بِحِفْظِ الْإيمانِ أَبَداً ما أَبْقَيْتَني جَلَّ ثَناءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي جَعَلَني مِنْ وَفْدِهِ وَ زُوَّارِهِ، وَ جَعَلَني مِمَّنْ يَعْمُرُ مَساجِدَهُ، وَ جَعَلَني مِمَّنْ يُناجيهِ، أَللَّهُمَّ إِني عَبْدُكَ زائِرُكَ في بَيْتِكَ، وَ عَلى كُلِّ مَأْتيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتاهُ وَ زارَهُ، وَ أَنْتَ خَيْرُ مَأْتيٍّ وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ، فَأَسْأَلُكَ يا اللَّهُ يا رَحْمانُ، بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، وَ بِأَنَّكَ واحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلى أَهْلِ بَيْتِهِ، يا جَوادُ يا كَريمُ يا ماجِدُ يا جَبَّارُ يا كَريمُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إيَّايَ بِزيارَتي،
إيَّاكَ أَوَّلَ شَيْ ءٍ تُعْطيني فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ».
پس سه مرتبه بگويد:
«أَللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ».
توضيح المناسك، ص: 150
سپس بگويد:
«وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ، وَ ادْرَأْ عَنَّي شَرَّ شَياطينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».
پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دست ها را بلند كرده و بگويد:
«أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ في مَقامي هَذا في أَوَّلِ مَناسِكي، أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتي، وَ أَنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطيئَتي وَ أَنْ تَضَعَ عَني وِزْري، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي بَلَّغَني بَيْتَهُ الْحَرامَ، أَللَّهُمَّ إِني أَشْهَدُ أَنَّ هَذا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً مُبارَكاً وَ هُدًى لِلْعالَمينَ، أَللَّهُمَّ إِني عَبْدُكَ، وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أَؤُمُّ طاعَتَكَ مُطيعاً لِأَمْرِكَ راضياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ (الْفَقير ن خ) إِلَيْكَ، الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَللَّهُمَّ افْتَحْ لي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني بِطاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ».
بعد خطاب بكند به سوى كعبه معظمه و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي عَظَّمَكِ وَ شَرَّفَكِ وَ كَرَّمَكِ، وَ جَعَلَكِ مَثابَةً لِلنَّاسِ، وَ أَمْناً مُبارَكاً وَ هُدًى لِلْعالَمينَ».
و وقتى محاذى حجر الاسود شد بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
توضيح المناسك، ص: 151
آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، وَ بِاللّاتِ وَ الْعُزَّى، وَ عِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللَّهِ».
و وقتى كه نظرش به حجر الاسود افتاد متوجه به سوى او شود و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي هَدانا لِهَذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانا اللَّهُ، سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ مِمَّنْ أَخْشى وَ أَحْذَرُ،
وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَ آلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ، وَ سَلامٌ عَلى جَميعِ النَّبيينَ وَ الْمُرْسَلينَ وَ الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، أَللَّهُمَّ إِني أُومِنُ بِوَعْدِكَ وَ أُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَ أَتَّبِعُ كِتابَكَ».
در روايت معتبر است وقتى كه نزديك حجر الاسود رسيدى دست هاى خود را بلند كن و حمد و ثناى الهى را بجا آور و صلوات بر پيغمبر و آلش بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند؛ پس از آن حجر را بوسيده و استلام نما، و اگر بوسيدن ممكن نشد استلام نما، و اگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن بكن و بگو:
«أَللَّهُمَّ أَمانَتي أَدَّيْتُها، وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوافاةِ، أَللَّهُمَ
توضيح المناسك، ص: 152
تَصْديقاً بِكِتابِكَ، وَ عَلى سُنَّةِ نَبيِّكَ صلى الله عليه و آله، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، وَ بِاللّاتِ وَ الْعُزَّى، وَ عِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللَّهِ».
و اگر نتوانى همه را بخوانى، بعضى را بخوان و بگو:
«أَللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدي، وَ في ما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتي، فَاقْبَلْ سَبْحَتي، وَ اغْفِرْ لي وَ ارْحَمْني، أَللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَواقِفِ الْخِزْيِ في الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ».
5
نظر كردن به كعبه معظمه، بلكه بسيار تكرار كردن آن.
6 در هر شبانه روز ده مرتبه طواف كند؛ در اول شب سه تا، در آخر شب سه تا، و بعد از داخل شدن صبح دو تا، و بعد از ظهر دو تا، شايسته است مواقعى كه ازدحام جمعيت براى طواف واجب است طواف هاى مستحب ترك شود تا فرصتى باشد براى كسانى كه طواف واجب بجا مى آورند.
7 هنگام توقف در مكه مكرمه سى صد و شصت مرتبه طواف كند؛ و هرگاه اين تعداد نشد پنجاه دو مرتبه، و اگر آن هم ميسور نشد هر مقدار كه بتواند طواف كند.
8 به داخل كعبه معظمه مشرف شود خصوصاً كسى كه سفر اول او
توضيح المناسك، ص: 153
است؛ و مستحب است قبل از داخل شدن بگويد:
«أَللَّهُمَّ إنَّكَ قُلْتُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَآمِنّي مِنْ عَذابِ النَّارِ».
پس از داخل شدن در كعبه معظمه دو ركعت نماز بين دو ستون قرمز بخواند؛ در ركعت اول بعد از حمد سوره حم سجده، و در ركعت دوم بعد از حمد پنجاه و پنج آيه از جاهاى ديگر قرآن بخواند.
9 در هر يك از چهار زاويه كعبه معظمه دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ أَوْ تَعَبَّأَ أَوْ أَعَدَّ أَوِ اسْتَعَدَّ لِوِفادَةٍ إِلى مَخْلُوقٍ رَجاءَ رِفْدِهِ وَ جائِزَتِهِ وَ نَوافِلِهِ وَ فَواضِلِهِ، فَإِلَيْكَ يَا سَيِّدي تَهْيِئَتي وَ تَعْبِئَتي وَ إِعْدَادي وَ اسْتِعْدَادي رَجَاءَ رِفْدِكَ وَ نَوَافِلِكَ وَ جَائِزَتِكَ، فَلا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ رَجائي، يا مَنْ لا يَخيبُ عَلَيْهِ سائِلٌ وَ لا يَنْقُصُهُ نائِلٌ، فَإِنّي لَمْ آتِكَ الْيَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ، وَ شَفاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ، وَ لَكِني أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ
وَ الْإِساءَةِ عَلى نَفْسي، فَإِنَّهُ لا حُجَّةَ لي وَ لا عُذْرَ، فَأَسْأَلُكَ يا مَنْ هُوَ كَذَلِكَ أَنْ تُصَليَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ، وَ تُعْطيَني مَسْأَلَتي، وَ تُقيلَني عَثْرَتي، وَ تَقْبَلَني بِرَغْبَتي، وَ لا تَرُدَّني مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَ لا خائِباً، يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ أَرْجُوكَ لِلْعَظيمِ، أَسْأَلُكَ يا عَظيمُ أَنْ تَغْفِرَ ليَ الذَّنْبَ الْعَظيمَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ».
توضيح المناسك، ص: 154
10 هنگام خروج از كعبه سه مرتبه «اللَّهُ أَكْبَر» بگويد و سپس بگويد:
«أَللَّهُمَّ لا تُجْهِدْ بَلاءَنا رَبَّنا، وَ لا تُشْمِتْ بِنا أَعْداءَنا، فَإِنَّكَ أَنْتَ الضَّارُّ النَّافِعُ».
كسى كه مُحرم به احرام عمره تمتع شده اول عملى كه بر او واجب مى شود طواف و دور زدن به دور كعبه معظمه است.
طواف واجب عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه معظمه گرديدن به نحوى كه خواهد آمد؛ و دورى را" شوط" گويند؛ پس طواف واجب عبارت است از هفت شوط.
طواف از واجبات ركنى عمره است هرگاه كسى طواف را عمداً ترك كند تا وقتى كه وقت آن فوت شود؛ عمره او باطل مى شود چه عالم به حكم باشد و چه جاهل.
وقت فوت طواف عمره تمتع هنگامى است كه اگر بخواهد آن را با بقيه اعمال بجا آورد نتواند وقوف به عرفات را درك كند؛ پس آخر زمان آن وقتى است كه نتواند اعمال عمره تمتع را تا ظهر روز عرفه تمام كند.
چنين شخصى كه عمره خود را باطل كرده احتياط واجب آن است كه عدول به حج افراد كند و پس از آن عمره بجا آورد؛ مع ذلك كفايت از حج تمتع نمى كند بايد سال بعد حج را اعاده كند.
هرگاه مُحرم از روى سهو طواف را ترك كند؛ يا آن را به طور باطل انجام دهد؛ هر وقت يادش بيايد لازم است آن را بجا آورد و سعى بين صفا و مروه را بعد از طواف و نماز آن اعاده كند و هرگاه پس از بازگشت به محلش يادش بيايد اگر بتواند بايد برگردد و طواف و نماز آن و سعى را بجا آورد؛ ولى اگر نتواند به مكه مكرمه برگردد؛ يا رفتن برايش مشقت و حرج دارد؛ بايد كسى را كه مورد اطمينان است نايب بگيرد تا طواف و نماز آن و سعى را از طرف او انجام دهد.
هرگاه پيش از آن كه طواف را بجا آورد سهواً سعى بين صفا و مروه كرده؛ يا نماز طواف خوانده؛ بايد بعد از طواف نماز طواف و سعى را اعاده نمايد.
هرگاه مُحرم به واسطه مرض قدرت ندارد كه خودش طواف كند تا وقت تنگ شود؛ در آن حال واجب است اگر بشود خود او را به نحوى ببرند كه طواف كند اگر بشود پاهايش به زمين كشيده شود و اگر ممكن نشود او را به وسيله دوش گرفتن يا بر تخت گذاشته طواف دهند اگر بشود در مطاف انجام شود و نايب هم بگيرد؛ و اگر اين هم ممكن نباشد نايب بگيرد.
شخص مريضى را كه طواف مى دهند بايد شرايط و احكام طواف را به هر اندازه اى كه برايش امكان دارد انجام دهد.
واجبات طواف بر دو قسم است:
قسم اول: چيزهايى كه شرط طواف است.
قسم دوم: چيزهايى كه گفته اند دخالت در حقيقت طواف دارند؛ گرچه بعضى از آنها شرط طواف هم مى باشد لكن در عمل فرق نمى كنند.
چيزهايى كه شرط طواف است چند چيز است:
بايد طواف را به نيت طواف عمره يا طواف حج، و همچنين هفت دور آن را براى انجام و امتثال امر خداوند و تقرب به ذات مقدس الهى باشد.
لازم نيست نيت را به زبان بياورد يا از خاطر بگذراند بلكه همين كه بنا دارد طواف را بجا آورد كفايت مى كند؛ اساساً نيت در عبادت و كارهاى ديگر در اين جهت فرق ندارد همان طور كه راه رفتن انسان و آب خوردن او با نيت است لازم نيست آن را به زبان بياورد يا از خاطر بگذراند آنچه در كارهاى عبادى لازم است بايد انجام كار تنها براى انجام فرمان الهى باشد فقط از اين جهت عبادت با كارهاى ديگر فرق مى كند.
مستحب است در اعمال و مناسك حج نيت را به زبان بياورد و اين از مختصات حج است.
هرگاه در انجام طواف يا ساير اعمال عمره و حج رياء كند (يعنى اعمال عمره و حج كه بايد براى انجام فرمان خداوند باشد؛ اصل عمل يا خوب جلوه دادن آن را براى نشان دادن و به رخ ديگران كشيدن انجام دهد) گذشته بر اين كه آن كار معصيت است عملى كه در آن رياء كرده باطل است.
هرگاه هنگام طواف يا ساير اعمال عمره و حج براى اطاعت و فرمان خداوند انجام دهد ولى بعد از انجام عمل كارى كه انجام داده به رخ ديگران بكشد گرچه كار درستى نيست بلكه زشت است؛ ولى عملى كه انجام داده باطل نمى شود.
همين كه طواف يا ساير اعمال عمره و حج براى خداوند، يا براى اطاعت امر خداوند، يا براى ترس از جهنم، يا رسيدن به بهشت و ثواب آن باشد عمل صحيح است.
اگر در عملى كه براى خداوند انجام مى دهد رضايت ديگرى را هم دخالت دهد نتيجةً عمل تنها براى خداوند نباشد؛ عمل باطل است.
كسى كه طواف واجب انجام مى دهد بايد از جنابت و حيض و نفاس پاك باشد و با طهارت و وضوء باشد.
طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف مستحبى شرط نيست مى تواند انسان طواف مستحبى را بى طهارت انجام دهد؛ ولى نماز طواف بايد با طهارت باشد.
كسى كه جنب يا حائض يا نفساء است جايز نيست در مسجد الحرام وارد شود ولى هرگاه از روى غفلت يا فراموشى يا نادانى طواف مستحب كند طوافش صحيح است.
مستحب است طواف كردن به غير هفت دور اطراف كعبه معظمه گرديدن بلكه هر اندازه بتوان طواف كرد شايسته است ولى هنگام ازدحام جمعيت براى طواف واجب شايسته است مراعات حال آنها بشود.
در طهارتى كه بايد در طواف واجب باشد فرق نيست كه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء باشد؛ بلكه در عمره و حج مستحب كه پس از احرام بستن واجب است آن را تمام كند بايد با طهارت از حدث اكبر و اصغر باشد.
هرگاه كسى در طواف واجب از روى عمد، يا غفلت، يا فراموشى، يا ندانستن مسأله، با حالت جنابت، يا حيض، يا نفاس، يا بى وضوء طواف كند طوافش باطل است.
هرگاه در بين طواف كردن محدث شود؛ چه اختيارى باشد و چه بى اختيار، اگر قبل از رسيدن به نصف باشد طوافش باطل است بايد پس از تحصيل طهارت طواف را از سر بگيرد؛ و اگر بعد از تمام شدن نصف
توضيح المناسك، ص: 159
قبل از تمام شدن دور چهارم محدث شود؛ چه با اختيار بوده يا بدون اختيار، بنا بر احتياط واجب پس از تحصيل طهارت طواف را تمام كند و نماز آن را بخواند و دوباره طواف و نماز آن را بخواند؛ و اگر بعد از تمام شدن دور چهارم محدث شود و با اختيار خود را محدث كرده مانند صورت گذشته احتياط كند و به جاى احتياط در اين دو صورت چنانچه فرموده اند هرگاه پس از قطع طواف و تحصيل طهارت يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف پيش و يك طواف كامل بجا آورد كفايت مى كند؛ و اگر بى اختيار محدث شده پس از تحصيل طهارت طواف را از جايى كه محدث شده تمام كند و طوافش صحيح است؛ ظاهراً در اين مسأله فرقى بين حدث اصغر و اكبر نباشد.
هرگاه در بين طواف حدث اكبر مانند جنابت يا حيض عارض شود بايد فوراً از مسجد بيرون رود اگر پيش از نصف بوده پس از تحصيل طهارت طواف را اعاده كند و اگر بعد از نصف بوده به تفصيلى كه در مسأله گذشته بيان شد عمل كند.
هرگاه عذرى داشته از وضوء گرفتن يا غسل كردن و نتواند صبر كند تا عذرش برطرف شود تيمم بدل از وضوء يا بدل از غسل كند و طواف را بجا آورد؛ و در تيمم بدل از غسل غير جنابت هرگاه بتواند بايد وضوء هم بگيرد و اگر نتواند وضوء بگيرد تيمم ديگرى بدل از وضوء بگيرد؛ فرموده اند مستحب است جنبى كه با تيمم طواف كرده پس از آن كه خودش
توضيح المناسك، ص: 160
طواف كرد نايب هم بگيرد كه طواف را بجا آورد.
هرگاه عذر داشته باشد از وضوء گرفتن يا غسل كردن؛ اگر بداند عذرش باقى مى ماند تا آخر وقتى كه مى تواند طواف كند مى تواند تيمم كند و طواف را بجا آورد؛ و اگر احتمال مى دهد كه عذرش باقى مى ماند مى تواند به اميد باقى بودن عذر تيمم كند و طواف را بجا آورد؛ ولى در هر دو صورت هرگاه عذرش برطرف شد بايد طواف را با وضوء يا غسل بجا آورد؛ ولى احتياط آن است كه اگر اميد دارد كه عذرش برطرف مى شود صبر كند تا وقت تنگ شود.
هرگاه طواف كننده كه از حدث اكبر پاك بوده؛ يا با وضوء بوده؛ شك كند كه حدث اكبر يا اصغر عارض شده لازم نيست غسل كند يا وضوء بگيرد.
هرگاه طواف كننده كه مثلًا جنب يا بى وضوء بود؛ شك كند غسل كرده يا وضوء گرفته يا نه، در صورت اول بايد غسل كند و در صورت دوم بايد وضوء بگيرد.
هرگاه بعد از تمام شدن طواف شك كند كه طواف را با غسل يا وضوء انجام داده يا نه، طواف او صحيح است؛ ولى براى اعمال بعد كه طهارت شرط آنها است بايد تحصيل طهارت كند.
هرگاه بعد از تقصير در عمره تمتع متوجه شود كه وضوى او باطل بوده يا وضوء نداشته با آن حال طواف كرده و نماز طواف خوانده؛
توضيح المناسك، ص: 161
طواف و نماز را اعاده كند؛ عمره او صحيح است.
هرگاه در اثناء طواف شك كند كه با وضوء بوده يا نه، اگر حالت سابقه خود را نداند كه با وضوء بوده يا نه، بنا بر احتياط واجب وضوء بگيرد و طواف را تمام كند و نماز آن را بخواند و پس از آن طواف و نماز را اعاده كند؛ ولى اگر بداند كه حالت سابقه او طهارت بوده جايز است طواف را تمام كند و طوافش صحيح است و وضوء گرفتن لازم نيست؛ و اما اگر بداند كه حالت سابقه اش بر حدث بوده هر مقدار طوافى كه انجام داده درست نبوده بايد وضوء بگيرد و طواف را از سر بگيرد؛ در اين سه صورت فرقى نيست كه شك قبل از دور چهارم عارض شده باشد يا بعد از آن.
در تمام صورت هايى كه در شك بناء مى گذارد بر طهارت و طوافش صحيح است چون ممكن است بعد معلوم شود كه وضوء يا غسل نداشته و مشكلاتى برايش حاصل شود بهتر است كه تجديد وضوء كند و رجاءً غسل كند و طواف را بجا آورد.
هرگاه در اثناء طواف شك كند غسل جنابت يا حيض يا نفاس را انجام داده يا نه، بايد فوراً از مسجد الحرام بيرون رود و غسل كند و طواف را از سر بگيرد؛ در اين حكم فرق نمى كند شك بعد از دور چهارم باشد يا قبل از آن.
هرگاه كسى عذرى دارد و وضوء و غسل را به كيفيت مخصوصى انجام مى دهد؛ مثلًا وضوء جبيره ايى مى گيرد؛ با همان كيفيت
توضيح المناسك، ص: 162
مى تواند طواف و نمازش را انجام دهد.
هرگاه آب نباشد كه وضوء يا غسل كند؛ و چيزى هم نباشد كه با او تيمم كند اگر فرض داشته باشد؛ «1» حكم غير متمكن از طواف را دارد؛ اگر مأيوس از پيدا شدن يكى از اين دو باشد بايد نايب بگيرد: و بنا بر احتياط واجب اگر جنب يا حائض و نفساء باشد خودش هم طواف كند؛ و اگر مستحاضه متوسطه يا كثيره است در صورتى كه غسل هايى كه بر او واجب است انجام داده مى تواند وارد مسجد الحرام بشود و طواف و نماز آن را بجا آورد؛ بنا بر اين به احتياطى كه در غير جنب و حائض و نفساء گفته شد بايد عمل كند.
احتياط واجب آن است كه مستحاضه قليله براى هر يك از طواف و نماز آن وضوء بگيرد؛ و اگر مستحاضه متوسطه است يك غسل هم براى هر دو اضافه كند؛ و اگر مستحاضه كثيره است براى هر يك از طواف و نماز آن غسل كند و بنا بر احتياط براى هر يك وضوء هم بگيرد.
كسى كه مُحرم است بايد بدن و لباسش پاك باشد؛ با بدن و لباس نجس طواف صحيح نيست بلكه از نجاساتى كه در نماز عفو شده مانند خونى كه كمتر از يك درهم است «2» و جامه هاى كوچكى كه نمى توان
توضيح المناسك، ص: 163
با آنها عورت را پوشاند مانند عرق چين و جوراب ساقه كوتاه و مانند آنها اجتناب كند؛ احتياط آن است كه انگشترش هم نجس نباشد.
در خون دمل و جراحت هرگاه تطهير و تعويض آن زحمت و مشقت نداشته باشد بايد تطهير يا تعويض كند؛ ولى هرگاه مشقت داشته باشد و تحملش مشكل باشد اگر بتواند طواف را تأخير بيندازد به شرطى كه وقت تنگ نشود؛ تأخير بيندازد تا بى مشقت تطهير يا تعويض كند؛ و اگر نتواند تأخير بيندازد يا وقت تنگ است لازم نيست تطهير و تعويض كند ولى احتياط آن است كه بعد از آن كه خودش طواف را بجا آورد نايب بگيرد تا براى او طواف كند.
هرگاه بعد از طواف يقين كند كه بدن يا لباسش در حال طواف نجس بوده طوافش صحيح است.
اگر شك داشته باشد كه بدن يا لباسش نجس است اگر يقين داشته كه نجس بوده و شك دارد كه تطهير كرده نمى تواند با آن حال طواف كند بايد آن را تطهير كند و طواف نمايد؛ ولى اگر بداند پاك بوده ولى نمى داند نجس شده يا نه، مى تواند با حال شك طواف كند و طوافش صحيح است.
هرگاه در بين طواف نجاستى به بدن يا لباسش برسد؛ يا اين كه احتمال دهد كه نجاست در آن حال به او رسيده؛ يا اين كه يقين كند كه از اول طواف نجس بوده ولى نمى دانسته؛ اگر بتواند بدون رها كردن طواف
توضيح المناسك، ص: 164
تطهير كند يا لباس پاكى داشته باشد تطهير كند يا عوض كند و طواف را تمام كند طوافش صحيح است؛ ولى هرگاه اين كار ممكن نباشد طواف را رها كرده لباس يا بدنش را تطهير كند و فوراً برگردد و طواف را از همان جايى كه قطع كرده تمام كند طوافش صحيح است و نماز طواف بخواند؛ ولى احتياط مستحب است در صورتى كه يقين داشته باشد كه از اول طواف بدن يا لباسش نجس بوده طواف و نماز طواف را اعاده كند؛ مخصوصاً در صورتى كه تطهير زياد طول كشيده باشد.
هرگاه مى دانسته لباس يا بدنش نجس بوده ولى فراموش كرده و با حالت نجاست طواف كرده؛ اگر بعد از طواف يادش بيايد طوافش صحيح است؛ و همچنين است اگر در بين طواف يادش بيايد مقدار طوافى كه انجام داده صحيح است در بقيه طواف از آنچه كه در مسأله گذشته بيان شد عمل كند ولى مستحب است طواف را اعاده كند؛ اما هرگاه بعد از نماز طواف يادش بيايد فقط بايد نماز را اعاده كند.
مرد طواف كننده بايد ختنه شده باشد چنانچه ختنه نشده باشد طوافش باطل است؛ ولى در طواف زن شرط نيست كه ختنه شده باشد؛ در طواف پسر پچه مميز (بچه ايى كه خوب و بد را مى فهمد) شرط است كه ختنه شده باشد و احتياط واجب آن است كه بچه ايى كه خوب و بد
توضيح المناسك، ص: 165
را نمى فهمد و وليّش او را طواف مى دهد ختنه شده باشد.
هرگاه بچه ختنه نشده مُحرم شود يا او را وادار به احرام بستن كنند؛ گرچه احرامش صحيح است ولى طوافش صحيح نيست؛ پس اگر مُحرم به حج يا عمره شده باشد چون طواف نساء او باطل است زن بر او حلال نيست مگر اين كه او را ختنه كنند و بعد از ختنه شدن خودش طواف كند يا او را طواف دهند؛ و نايب گرفتن براى طواف قبل از ختنه كردن مشكل است.
هرگاه بچه ختنه شده به دنيا بيايد طوافش صحيح است.
هرگاه كسى كه ختنه نشده مستطيع شود اگر بتواند در سالى كه مستطيع شده ختنه شود و حج نمايد حجش صحيح است؛ ولى اگر نتواند به جهت ضرر يا سختى و مشقت زياد اصلًا ختنه كند حج از او ساقط نمى شود احتياط آن است در عمره و حج هم خودش طواف كند و نماز طواف بجا آورد و هم براى طواف نايب بگيرد و پس از طواف نايب نماز طواف را خودش بخواند؛ و در صورتى كه دو طواف با هم انجام شود خودش يك نماز طواف بخواند كفايت مى كند؛ و اگر به واسطه تنگى وقت يا جهت ديگرى نتواند در سالى كه مستطيع شده ختنه كند بعضى فرموده اند بايد حج را تا پس از ختنه نمودن تأخير اندازد؛ ولى بعيد نيست با فوريت وجوب حج حكم صورت ضرر را داشته باشد كه به واسطه ضرر و حرج نتواند ختنه كند.
مسأله 533 پوشاندن عورتين به مقدارى كه در نماز واجب است شرط درست بودن طواف است؛ بلكه هرگاه فقط عورتين خود را بپوشاند و برهنه و عريان بر او صدق كند گرچه ناظرى نباشد طوافش باطل است.
مسأله 534 بايد چيزى كه مُحرم عورت خود را با آن مى پوشاند مباح باشد؛ بلكه هرگاه در جامه احرام يا كفش يا لباس هاى ديگر كه غصبى باشد طواف كند طوافش باطل است؛ بلكه بنا بر احتياط واجب مراعات ساير شرايط نمازگزار را بنمايد؛ پس لباس مُحرم از اجزاء ميته يا اجزاء حيوان غير مأكول اللحم و حرير و طلابافت نباشد.
مسأله 535 در طواف واجب بايد مراعات موالات عرفى در غير موارد عذر بشود؛ به اين معنى كه در بين دورهاى طواف آن قدر طول ندهد كه از صورت يك طواف خارج شود ولى در طواف مستحب موالات شرط نيست.
واجبات طواف كه گفته شده در حقيقت طواف دخالت دارد؛ گرچه
توضيح المناسك، ص: 167
بعضى آنها نيز شرط صحت طوافند، چند چيز است:
واجب است طواف را در هر دور از جزء اول حجر الاسود شروع كند و به آن ختم كند؛ بنا بر اين شروع طواف از غير حجر الاسود و ختم به غير آن صحيح نيست.
چون يقين به اين كه شروع طواف از حجر الاسود بوده و ختم طواف به آن شده لازم است؛ پيش از رسيدن به حجر الاسود نيت كند و قصد كند كه ابتداء طواف در هر دور از برابر اولين جزء حجر الاسود باشد و انتهاى آن همان موضعى كه واقعاً انتهاى دور است باشد و زائد از باب مقدمه علميه باشد؛ و اين نيت را در ذهن باقى بدارد تا وقتى كه برابر حجر الاسود شود؛ و با همين نيت هفت دور طواف كند؛ خلاصه واجب است شروع طواف از حجر الاسود و ختم آن به حجر الاسود باشد و براى يقين به اين امر مى تواند از باب مقدمه علميه كمى قبل از حجر الاسود نيت و در پايان طواف كمى پس از حجر الاسود ختم كند.
همين كه طواف را از برابر حجر الاسود شروع كرد لازم نيست در دورهاى بعد توقف كند بلكه طواف را ادامه دهد تا هفت دور تمام شود؛ و مانند بعض نادانان نباشد كه در هر دورى كه مى زنند مى ايستند و عقب و جلو مى روند كه محاذات درست كنند؛ اين كار باعث اشكال در
توضيح المناسك، ص: 168
طواف مى شود.
واجب است در تمام حالات طواف كعبه معظمه طرف چپ طواف كننده باشد؛ پس هرگاه كعبه معظمه روبروى او قرار گيرد چه به واسطه بوسيدن چهار ركن كعبه، يا فشار جمعيت، پشت به آن كند يا كعبه معظمه در طرف راست قرار گيرد و لو به يك قدم، آن مقدار از طواف صحيح نيست بايد برگردد و تدارك كند و بقيه طواف را بجا آورد؛ بنا بر اين از بوسيدن كعبه معظمه و انجام ساير مستحبات با ازدحام جمعيت احتراز كند ممكن است كار طواف كننده را دشوار كند سعى كند طواف را به نحو صحيح انجام دهد.
ميزان در قرار دادن كعبه معظمه در طرف چپ صدق عرفى است همانطور كه از سواره طواف نمودن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به دست مى آيد؛ نيازى نيست دقت كردن در آن و منحرف كردن بدن هنگام رسيدن به ركن هاى چهارگانه كعبه معظمه و در دهانه حجر اسماعيل عليه السلام تا يقين حاصل كند كه طرف چپ بدن دقيقاً روى كعبه معظمه قرار گرفته؛ بنا بر اين لازم نيست در تمام حالات طواف شانه چپ را برابر كعبه معظمه قرار دهد بلكه چه بسا هنگام دور زدن به حجر اسماعيل عليه السلام و به نبش هاى كعبه معظمه، شانه چپ قدرى از محاذات كعبه معظمه خارج مى شود ولى
توضيح المناسك، ص: 169
اشكال ندارد در صورتى كه دور زدن به نحو متعارف باشد.
گاهى ديده شده بعضى نادانان براى احتياط، ديگرى را وادار مى كنند كه او را طواف دهد و خود طواف كننده كانّ اختيار را از خود سلب مى كند و خود زا به دست ديگرى مى دهد و تكيه به دست او مى دهد و او را شخص ديگرى با فشار دور مى دهد؛ اگر اين طواف باطل نباشد خالى از اشكال نيست از اين نحو طواف اجتناب شود.
چنانچه در مسأله (539) گفته شد در تمام حالات طواف بايد كعبه معظمه در طرف چپ طواف كننده باشد گرچه به نحو ضعيف آن باشد؛ بايد طواف را مانند ساير مسلمانان انجام داد و از دقت هاى بى جا و بى موردى كه از بعضى نادانان و وسواسى ها صادر مى شود كه باعث وهن و تضعيف مذهب شيعه اثنى عشرى مى شود خوددارى نمود؛ ولى هرگاه عالم آگاهى بخواهد احتياط كند و قدرى شانه خود را هنگام رسيدن به حجر اسماعيل عليه السلام يا اركان كعبه معظمه چپ كند به طورى كه خلاف متعارف و انگشت نما نشود مانعى ندارد.
هرگاه به واسطه كثرت جمعيت طواف كننده را بدون اختيار ببرند و دور دادند كفايت نمى كند؛ اگر نتواند در اثر ازدحام جمعيت برگردد و جبران كند مى تواند تا حجر الاسود بدون قصد طواف برود و از آنجا شوط را كاملًا اعاده كند؛ ولى هرگاه فشار جمعيت به نحوى نبوده كه قصد طواف از او سلب شود فقط در وسط جمعيت قرار گرفته و جمعيت او
توضيح المناسك، ص: 170
را به پيش ببرند طوافش صحيح است.
در طواف كردن به هر طور كه بخواهد مى تواند طواف كند؛ مى تواند آهسته برود يا تند برود و بدود؛ مى تواند پياده طواف كند يا سواره برود؛ ولى بهتر آن است كه به طور متوسط پياده طواف كند.
حجر اسماعيل عليه السلام گرچه از كعبه معظمه نيست ولى بايد طواف در خارج آن واقع شود همين كه مقابل حجر اسماعيل عليه السلام واقع مى شود به نحوى طواف كند كه طواف كعبه معظمه صدق كند و طواف در داخل حجر اسماعيل عليه السلام باطل است؛ و همچنين بنا بر احتياط واجب طواف در بالاى ديوار حجر باطل است و بايد اعاده كند.
اگر عمداً دور حجر اسماعيل عليه السلام نگردد حكم ابطال عمدى طواف را دارد و چنانچه اگر سهواً اين كار را بكند حكم ابطال سهوى را دارد.
هرگاه در بعض دورها حجر را داخل در دوره نكرده بايد آن دور را اعاده كند؛ و احتياط اعاده طواف است بعد از اتمام آن.
احتياط واجب آن است كه در حال طواف بر روى ديواره حجر اسماعيل عليه السلام دست نگذارد.
طواف در داخل كعبه معظمه و بر شاذروان «1» كه جزء كعبه است صحيح نيست طواف كننده بايد شاذروان را در مطاف قرار دهد.
هرگاه طواف كننده در بعضى حالات به جهت كثرت جمعيت يا امر ديگر از بالاى شاذروان برود و دور بزند آن مقدار كه دور زده باطل است بايد اعاده كند؛ ولى در حال حاضر شاذروان به نحوى ساخته شده كه عملًا طواف روى آن ممكن نيست.
احتياط واجب آن است كه دست به ديوار كعبه كه شاذروان دارد نگذارد و اگر گذاشت به مقدارى كه دست گذاشته طواف را اعاده كند.
گفته مى شود كه فاصله بين كعبه معظمه و مقام ابراهيم عليه السلام «2» بيست و شش ذراع و نصف است؛ بايد بنا بر احتياط واجب در حال اختيار و تمكن و لو در حال ازدحام، طواف در اين مقدار فاصله واقع شود دورتر از اين مقدار نباشد؛ ولى در صورت عدم تمكن يا مشقت شديد طواف در آن مقدار، در صورتى كه طواف كننده گان متصل به يكديگر بوده و
توضيح المناسك، ص: 172
مشغول طواف باشند بعيد نيست طواف در بيشتر از آن مقدار جايز باشد؛ ولى مع ذلك احوط مراعت آن حد است با امكان و انجام طواف است در اوقاتى كه نسبةً جمعيت كمتر است.
هرگاه مُحرم از پشت مقام ابراهيم عليه السلام در حال اختيار طواف كند كه مقام ابراهيم عليه السلام هم داخل در طوافش باشد بنا بر احتياط واجب طوافش باطل است بايد اعاده كند.
هرگاه در بعض دورها در حال اختيار از پشت مقام طواف كند بنا بر احتياط واجب بايد آن دور را با اعاده همان مقدار تمام كند گرچه احتياط آن است كه طواف را هم اعاده كند.
هرگاه در طواف كعبه معظمه مثلًا در چند قدمى از طواف اشكالى پيش آمد؛ مثل اين كه او را بى اختيار بردند يا اين كه در اثر فشار و ازدحام جمعيت به طرف كعبه معظمه كشيده شود و قسمتى از طواف به اين صورت انجام گرفت؛ بايد برگردد و از همان چند قدم طوافش را ادامه دهد و اگر نتوانست برگردد بدون نيت طواف دور بزند تا به محلى كه بدون اختيار بوده برسد از آنجا به طواف خود ادامه دهد؛ ولى اگر از حجر الاسود به قصد طواف شروع كند اشكال دارد.
منظور از بى اختيار شدن اين نيست كه در اثر فشار جمعيت تند برود بلكه در اين صورت هرگاه قدم ها را با اختيار خود بردارد به نحوى كه هرگاه بخواهد توقف كند بتواند؛ طوافش صحيح است.
گرچه بعضى فرموده اند محل طواف در طرف حجر اسماعيل عليه السلام تنگ نمى شود و به مقدار بيست و شش ذراع و نيم (حدود 12 متر) از ديوار حجر مطاف است؛ ولى اين حكم خلاف احتياط است و احتياط آن است كه محل طواف تنگ مى شود و حجر اسماعيل عليه السلام كه گفته مى شود تقريباً بيست ذراع و نيم (حدود سه متر) براى طواف باقى مى ماند.
هرگاه از جانب حجر اسماعيل عليه السلام پيش از 5/ 6 ذراع در دور زدن دور زند بنا بر احتياط واجب آن مقدار را اعاده كند و از مطاف دور بزند.
بايد هفت بار كعبه معظمه را دور بزند (به هر دور يك شوط گفته مى شود) كمتر از آن كفايت نمى كند و بيشتر از آن هم نبايد باشد.
هرگاه از روى عمد طواف كننده از اول قصد كند كه كمتر از هفت دور يا بيشتر از هفت دور بجا آورد طوافش باطل است گرچه به هفت دور تمام كند؛ و همچنين اگر از روى نادانى به حكم مسأله قصد كمتر يا بيشتر از هفت دور را داشت در صورتى كه جاهل مقصر باشد؛ و هرگاه جاهل قاصر باشد يا از روى سهو و غفلت نيت كرده باشد احتياطاً طواف را اعاده كند.
اگر مقدار كمى قبل از شروع به طواف يا بعد از پايان طواف از باب اطمينان پيدا كردن به مقدار لازم طواف زياد كند اشكال ندارد.
هرگاه در بين طواف از قصد هفت دور گشتن برگردد و قصدش زيادتر يا كمتر از هفت دور باشد؛ از آنجا كه اين قصد را كرده آنچه كه دور كرده باطل است بايد اعاده كند و اگر با اين نيت زيادتر از هفت بار بجا آورد اصل طواف باطل مى شود.
هرگاه از ابتداء قصد كند كه هشت دور بجا آورد ولى با اين نيت كه هفت دور آن طواف واجب باشد و دور هشتم صرفاً به قصد تبرك يا به قصد ديگرى باشد طوافش صحيح است.
هرگاه گمان مى كرده پس از انجام هفت دور واجب يك دور مستحب است و آن دور را به نيت استحباب بجا آورد؛ طوافش صحيح است.
هرگاه سهواً از طواف كم كرد اگر چهار دور را تمام كرده باشد بايد بقيه را تكميل كند؛ و اگر كمتر از چهار دور انجام داده بايد طواف را از سر بگيرد؛ و اگر از سه و نيم دور گذشته به چهار دور كامل نرسيده احتياط در تكميل دور و اعاده طواف است؛ بلكه سزاوار است در تمام موارد سهو به اين كه طواف ناقص را تمام كند و طواف را از سر بگيرد.
هرگاه بعض طواف واجب را فراموش كند و پس از مراجعت به محل خود يادش بيايد بايد برگردد و خودش طواف را بجا آورد؛ و اگر نتوانست يا برگشتن برايش سخت و دشوار باشد بايد نايب بگيرد.
جايز نيست در طواف واجب قبل از بجا آوردن نماز طواف طواف ديگرى بجا آورد و از اين كار به قِران بين طوافين تعبير شده؛ و اگر اين كار را انجام داد طواف دومى باطل است؛ بلكه اگر از اول يا در بين طواف قصد زياد كردن طواف را داشته طواف اول هم باطل است؛ بلكه بنا بر احتياط اگر بعد از تمام شدن طواف اول قصد زياد كردن را كرده باشد طوافش باطل است.
هرگاه يك دور يا كمتر از يك دور زياد كند و قصدش آن باشد كه زيادى را جزء طواف ديگرى قرار دهد داخل در قِران بين دو طواف است و حكم آن در مسأله گذشته بيان شد.
هرگاه بعد از تمام شدن دور هفتم سهواً كمتر از يك دور زياد كند آن را قطع كند طوافش صحيح است؛ و هرگاه يك دور كامل يا بيشتر اضافه كرده باشد احتياط آن است كه هفت دور ديگر را به قصد قربت تمام كند ولى نيت مستحب يا واجب را نكند؛ و قبل از سعى بين صفا و مروه دو ركعت نماز براى طواف واجب بخواند ولى تعين نكند كه براى طواف اول است يا طواف دوم، و دو ركعت ديگر بعد از سعى بخواند.
هرگاه بدون عذر طواف واجب را قطع كند اگر منافى، گرچه به فصل زياد باشد؛ انجام نشده باشد طواف را تمام كند طوافش صحيح است؛ ولى اگر منافى بجا آورده باشد هرگاه قطع قبل از انجام دوره چهارم بوده طوافش باطل است بايد از ابتداء طواف كند؛ ولى هرگاه بعد از انجام
توضيح المناسك، ص: 176
دور چهارم بوده طوافش را تمام كند و بعد طواف را اعاده كند.
بايد هفت دور گشتن به دور كعبه معظمه از نظر شرع متوالى و پى در پى به حساب آيد و فاصله زيادى در بين دورها يا در بين يكى از دورها واقع نشود مگر در بعضى موارد كه بيان مى شود.
موالات و پى در پى انجام دادن دورها از شرايط طواف واجب است در طواف مستحب موالات شرط نيست.
هرگاه در طواف واجب از روى نادانى به حكم مسأله عمداً يك دور يا كمتر يا بيشتر از يك دور را كم كند اگر قبل از فوت موالات بود واجب است آن را تمام كند و اگر نكرد حكمش حكم كسى را دارد كه طوافش را عمداً ترك كرده.
هرگاه به قصد كم كردن طواف كارهايى انجام دهد كه موالات فوت شود حكمش حكم قطع طواف است.
جايز است طواف مستحب را بدون عذر قطع كند مانند جواز قطع نماز مستحب، ولى بنا بر احتياط طواف واجب را بدون عذر و به مجرد خواهش نفس قطع نكند به نحوى كه نتواند بقيه را بدون موالات عرفى بجا آورد.
مسأله 576 بهترين وقت براى طواف كردن هنگام زوال ظهر است و مستحب است:
1 پا برهنه طواف كند.
2 گام ها را كوتاه بردارد.
3 در حال طواف كردن مشغول ذكر، دعا و تلاوت قرآن باشد؛ و در روايتى تلاوت قرآن را افضل از ذكر دانسته.
4 از هر چيزى كه در نماز كراهت دارد؛ و از هر چيزى كه بيهوده و لغو است اجتناب كند.
5 از حرف زدن، خنديدن و شعر خواندن در طواف خوددارى كند.
6 در حال طواف اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يُمْشى بِهِ عَلى ظَلَلِ الْماءِ، كَما يُمْشى بِهِ عَلى جَدَدِ الْأَرْضِ، وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدامُ مَلائِكَتِكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُّورِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخَّرَ،
توضيح المناسك، ص: 178
وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أَنْ تَفْعَلَ بي كَذا وَ كَذا».
و به جاى كذا و كذا حاجت خود را بطلبد.
7 و نيز در حال طواف بگويد:
«أَللَّهُمَّ إِني إِلَيْكَ فَقيرٌ، وَ إِني خائِفٌ مُسْتَجيرٌ، فَلا تُغَيِّرْ جِسْمي، وَ لا تُبَدِّلِ اسْمي».
8 اگر بتواند در صورتى كه كسى را اذيت نكند و او را كنار نزند و منحرف نشود؛ در هر دور طواف حجر الاسود را استلام و لمس
كند و آن را ببوسد و در حال استلام بگويد:
«أَمانَتي أَدَّيْتُها، وَ ميثاقي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوافاةِ».
9 در حال طواف كردن صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد مخصوصاً هنگامى كه به درب كعبه معظمه برسد و اين دعا را بخواند:
«سَائِلُكَ فَقيرُكَ مِسْكينُكَ بِبابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، أَللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ، وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَ هَذا مَقامُ الْعائِذِ الْمُسْتَجيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ، فَأَعْتِقْني وَ وَالِدَيَّ وَ أَهْلي وَ وُلْدي وَ إِخْوانيَ الْمُؤْمِنينَ مِنَ النَّارِ، يا جَوادُ يا كَريمُ».
روايت شده حضرت امام سجاد عليه السلام همين كه به حجر اسماعيل عليه السلام مى رسيدند قبل از اين كه به نادوان طلا برسند سر مبارك را بلند مى كردند در حالى كه به نادوان نظر مى افكندند مى گفتند
توضيح المناسك، ص: 179
«أَللَّهُمَّ أَدْخِلْني الْجَنَّةَ وَ أَجِرْني بِرَحْمَتِكَ مِنَ النَّارِ، وَ عافِني مِنَ السُّقْمِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَني شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».
نيكو است پس از آن كه از حجر گذشت و پشت كعبه قرار گرفت بگويد:
«يا ذا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْجُودِ وَ الْكَرَمِ، إِنَّ عَمَلي ضَعيفٌ فَضاعِفْهُ لي، وَ تَقَبَّلْهُ مِني، إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ».
و همين كه به ركن يمانى رسيد دو دستش را بلند كند و بگويد:
«يا اللَّهُ يا وَليَّ الْعافيَةِ، وَ خالِقَ الْعافيَةِ، وَ رازِقَ الْعافيَةِ، وَ الْمُنْعِمَ بِالْعافيَةِ، وَ الْمَنَّانَ بِالْعافيَةِ، وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعافيَةِ، عَلَيَّ وَ عَلى جَميعِ خَلْقِكَ يا رَحْمانَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحيمَهُما، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنا الْعافيَةَ، وَ دَوامَ الْعافيَةِ، وَ تَمامَ الْعافيَةِ، وَ شُكْرَ الْعافيَةِ، في الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ».
و پس از آن
سرش را به طرف كعبه معظمه بلند كند و بگويد:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ الَّذي بَعَثَ مُحَمَّداً نَبيّاً، وَ جَعَلَ عَليّاً إِماماً، أَللَّهُمَّ أَهْدِ لَهُ خيارَ خَلْقِكَ، وَ جَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ».
توضيح المناسك، ص: 180
و همين كه در بين ركن يمانى و حجر الاسود رسيد بگويد:
«رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النَّارِ».
و در دور هفتم همين كه به مستجار كه نزديك ركن يمانى است رسيد بايستد مقابل كعبه معظمه و دو دست را در حالى كه باز كرده بر ديوار كعبه بگذارد و شكم و صورت خود را به كعبه بچسباند و بگويد:
«أَللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَ هَذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ».
پس به گناهان خود يك به يك اقرار، و توبه و استغفار كند و از خداوند متعال طلب آمرزش كند ان شاء اللَّه تعالى مستجاب خواهد شد و بعد بگويد:
«أَللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعافيَةُ، أَللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلي ضَعيفٌ فَضاعِفْهُ لي، وَ اغْفِرْ لي ما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِني وَ خَفيَ عَلى خَلْقِكَ، أَسْتَجيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ».
از امام سجاد عليه السلام روايت شده همين كه به ملتزم رسيدند گفتند:
«أَللَّهُمَّ إِنَّ عِنْدي أَفْواجاً مِنْ ذُنُوبٍ، وَ أَفْواجاً مِنْ خَطايا، وَ عِنْدَكَ أَفْواجٌ مِنْ رَحْمَةٍ، وَأَفْواجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِأَبْغَضِ خَلْقِهِ إِلَيْهِ، إِذْ قالَ أَنْظِرْني إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ اسْتَجِبْ لي».
سپس حوايج خود را طلب كردند؛ حوايج خود را بخواهد و دعا زياد بكند و به گناهان خود اعتراف كند؛ اگر آنها را مفصلًا به ياد دارد مفصلًا نام
توضيح المناسك، ص: 181
ببرد، وگرنه مجملًا نام ببرد و استغفار و طلب مغفرت
كند ان شاء اللَّه خداوند مى آمرزد و همين كه به حجر الاسود رسيد طواف خود را تمام نمود بگويد:
«أَللَّهُمَّ قَنِّعْني بِما رَزَقْتَني وَ بارِكْ لي في ما آتَيْتَني».
واجب است بعد از تمام شدن طواف واجب دو ركعت نماز طواف كه مانند نماز صبح است بخواند.
بايد بعد از طواف به فوريت عرفى نماز طواف خوانده شود به اين معنى كه به نظر عرف بين طواف و نماز آن فاصله نباشد؛ ولى فاصله به مقدار ده دقيقه براى استراحت يا يافتن جاى مناسب براى نماز و مانند آن مانع ندارد اما به كار ديگرى مثلًا خواندن نماز قضاء و مانند آن نپردازد؛ بلكه احتياط آن است كه در بين طواف و نماز آن نماز مستحبى يا عبادت ديگر بجا نياورد گرچه فاصله عرفى هم نشود.
اگر عالماً عامداً نماز طواف را تأخير انداخت ظاهراً طوافش باطل مى شود و اگر تدارك نكند و وقت بگذرد حجش هم باطل مى شود.
مى تواند نماز طواف را با هر سوره اى كه خواست بخواند مگر سوره هايى كه آيه سجده واجب دارد.
مخير است نماز طواف را مانند نماز صبح بلند بخواند و
توضيح المناسك، ص: 182
مى تواند مانند نماز ظهر آهسته بخواند.
شك در ركعات نماز طواف مانند شك در ركعات نماز صبح است هرگاه پس از تروّى و فكر شك مستقر شد؛ باعث باطل شدن نماز مى شود بايد آن را اعاده كند.
ظن در ركعات نماز طواف و افعال آن معتبر است.
در نماز طواف تمام آنچه كه در نماز واجب معتبر است؛ از قبيل پاك بودن لباس، با وضو بودن، مباح بودن لباس، استقبال و مانند آنها بايد مراعات شود.
واجب است نماز طواف واجب نزد مقام ابراهيم عليه السلام كه سنگى است به عرض و طول يك ذراع كه جاى پاى حضرت ابراهيم عليه السلام بر او است واقع شود؛ بلكه احتياط آن است كه پشت مقام باشد كه مقام بين نمازگزار و كعبه معظمه واقع شود؛ اگر مزاحمت با سايرين نباشد هر چه ممكن است نماز را در نزديكى مقام بخواند و لو به كمك ديگران.
هرگاه به واسطه زيادى جمعيت نتوانست نماز را نزديك مقام و پشت آن بخواند حتى با كمك ديگران به اين كه چند نفر اطراف او بايستند تا نماز را پشت مقام بخواند؛ با رعايت الاقرب فالاقرب دور بخواند حد معينى نمى توان فرض كرد ولى به طورى باشد كه عرفاً نماز پشت مقام گفته شود؛ و اگر در نزديكى دو طرف مقام جا باشد ولى پشت مقام صدق نكند عقب تر بايستد به نحوى كه عرفاً صدق پشت مقام بكند.
هرگاه ممكن نشد كه نماز را پشت مقام بجا آورد مى تواند نماز را در دو طرف مقام با رعايت الاقرب فالاقرب بجا آورد؛ ولى احتياط آن است كه تا هنگامى كه وقت براى سعى تنگ نشده نماز را پشت مقام اعاده كند؛ خلاصه اگر بر اثر كثرت جمعيت نتوانست پشت مقام نماز بخواند مگر اين كه چند روزى تأخير بيندازد؛ تأخير بيندازد تا نماز را پشت مقام بخواند.
هرگاه كسى نماز طواف واجب را فراموش كرد بايد هر وقت كه يادش بيايد پشت مقام به تفصيلى كه در دو مسأله گذشته آمده بجا آورد.
هرگاه بعد از اين كه از مكه مكرمه خارج شد يادش بيايد كه نماز طواف را نخوانده اگر بازگشت مشقت نداشته باشد بايد برگردد و نماز را پشت مقام به تفصيلى كه گفته شد بجا آورد؛ و هرگاه بازگشت برايش مشقت داشته باشد اگر مى تواند بدون مشقت بنا بر احتياط نماز را در حرم بخواند و هرگاه اين كار هم برايش مشقت و دشوار باشد هرجا بخواند مى تواند نماز را بخواند گرچه احتياط مستحب آن است كه كسى را هم نايب بگيرد كه نماز را پشت مقام بجا آورد.
هرگاه اين نماز را بجا نياورد تا مرد، بر وليّش به نحوى كه در كتاب صلاة بيان شده واجب است انجام دهد؛ و اگر ديگرى قربة إلى اللَّه انجام دهد كفايت مى كند.
كسى كه جاهل به حكم است و نماز طواف را بجا نياورد
توضيح المناسك، ص: 184
بايد پشت مقام بجا آورد؛ احكام كسى كه آن را فراموش كرده چنانچه در مسائل گذشته بيان شده بر او جارى است.
واجب است بر هر مكلف مخصوصاً كسى كه به حج مى رود قرائت و ذكرهاى واجب نماز را اگر بلد نيست ياد بگيرد تا بتواند نماز را به طور صحيح بجا آورد البته دقت هاى علماء تجويد لازم نيست همين اندازه كه عربى صدق كند كفايت مى كند.
هرگاه نتواند تمام قرائت و اذكار واجب را صحيح بخواند بايد به هر اندازه ايى كه مى تواند آنها را ياد بگيرد.
هرگاه قرائت يا ذكرهاى واجب را به خوبى نمى داند و نمى تواند ياد بگيرد يا وقت تنگ است و در آن وقت نمى تواند ياد بگيرد به هر نحوى كه بتواند گرچه در سايه تلقين هم شده نماز را خودش بجا آورد كفايت مى كند؛ چون مشروعيت جماعت در نماز طواف ثابت نيست و گذشته بر اين در جماعت فقط حمد و سوره تصحيح مى شود و انجام ساير اذكار به عهده مأموم است بايد خودش بجا آورد پس از آن كه خودش نماز را خوانده احتياط آن است كه نايب هم بگيرد؛ و هرگاه كسى پيدا نشد كه تلقين كند يا نايب پيدا نشود به هر نحو كه قدرت داشت بخواند كفايت مى كند.
هرگاه كسى از روى بى مبالاتى مسامحه كرد در ياد گرفتن قرائت و ذكرهاى واجب تا اين كه وقت تنگ شد؛ گرچه معصيت كرده ولى بايد نماز را به هر نحوى كه بتواند گرچه در سايه تلقين باشد؛ بخواند و
توضيح المناسك، ص: 185
احتياط آن است كه پس از اين كه خودش خواند نايب هم بگيرد.
كسى كه قرائت و اذكار واجبه نماز را مى داند ولى عمداً غلط بخواند نمازش باطل است و عمره و حجش باطل است؛ بنا بر اين حجة الإسلام از او ساقط نشده و چه بسا چيزهايى كه در احرام بر او حرام شده مانند زن و چيزهايى كه گذشت بر او حلال نمى شود؛ ولى هرگاه از روى جهل قصورى نماز غلط خوانده شود يا با اعتقاد به صحيح بودن قرائتش خوانده عمره و حجش باطل نيست.
نماز طواف را در تمام اوقات شبانه روزى مى توان خواند مگر در صورتى كه مزاحمت با وقت نمازهاى شبانه روزى يا نماز آيات بشود به نحوى كه اگر نماز طواف بخواند سبب فوت آنها بشود در اين صورت ابتداء آن نمازها را بخواند.
نماز طواف استحبابى را لازم نيست پشت مقام ابراهيم عليه السلام بخواند بلكه در هر جاى از مسجد الحرام مى تواند بخواند مخصوصاً هنگام ازدحام جمعيت مناسب است پشت مقام را براى كسانى كه نماز طواف واجب انجام مى دهند بگذارد.
نماز طواف مستحب را نمى توان به جماعت خواند بلكه مشروعيت جماعت در نماز طواف واجب ثابت نيست نمى توان نماز طواف را به نماز طواف واجب و يا نماز يوميه و بالعكس بجا آورد؛ پس در صورتى كه قرائت كسى درست نيست به جماعت نخواند ولى بنا بر احتياط
توضيح المناسك، ص: 186
پس از آن كه خودش نماز را خواند نايب بگيرد.
كسى كه قرائتش درست نيست و نمى تواند كلمات را درست ادا كند نمى تواند از طرف كسى كه حج بر او واجب است نيابت كند و حج انجام دهد گرچه تبرعى باشد؛ مگر اين كه بتواند قرائت و اذكار را درست كند تا از ذوى الاعذار محسوب نشود.
كسى كه قرائتش درست نيست و نمى تواند اذكار واجبه را درست ادا كند يا از جهت ديگر عاجز باشد؛ گرچه اين شخص از اول نمى توانسته نايب بشود ولى بى توجه به عذر خود به نيابت از ديگرى مُحرم شده و در اثناء عمل و يا بعد از عمره تمتع متوجه مى شود كه نمى بايد نايب شده باشد؛ اگر بتواند قرائت و اذكار واجبه را ياد بگيرد يا عذر را برطرف كند واجب است انجام دهد تا از احرام خارج شود؛ ولى اگر ممكن نباشد هرگاه هنگام قبول نيابت احتمال تصحيح قرائت و اذكار و رفع عذر را مى داده با تصحيح قرائت و اذكار و رفع عذر و انجام اعمال از عمره خارج مى شود؛ و الّا اصل احرام او باطل است بايد پول نيابت را برگرداند؛ و در صورت بطلان احرام نيابى مى تواند براى خودش مُحرم شود و عمره و حج را بجا آورد و قرائت و اذكار واجبه را به نحوى كه در مسأله (594) بيان شد بجا آورد.
هرگاه كسى مطمئن بود كه قرائتش يا ذكرى كه در نماز مى گويد صحيح است نماز طواف حج و نساء را به همان گونه خواند بعد
توضيح المناسك، ص: 187
معلوم شود كه اشتباه بوده؛ اگر در اشتباه خود معذور بوده نمازش صحيح است ولى اگر معذور نبوده گرچه حجش صحيح است ولى بايد نمازش را به صورت صحيح قضاء كند و در قضاى نماز طواف عمره و طواف حج و طواف نساء، ترتيب را مراعات كند.
هرگاه در حال قرائت يا گفتن ذكر واجب در نماز طواف نمازگزار را حركت دادند اگر طورى بود كه استقرارش بهم خورده باشد بايد تكرار كند گرچه در مرتبه سوم و چهارم باشد؛ ولى اگر استقرار بهم نخورده تكرار نكند مگر به قصد احتياط به شرط اين كه از جهت وسوسه نباشد.
پوشيدن لباس هاى نجس و متنجس و همراه داشتن آنها در طواف و نماز آن حكم پوشيدن و همراه داشتن آنها در نماز واجب يوميه را دارد آنچه كه در نماز شبانه روزى عفو شده در نماز طواف عفو است.
هرگاه در پشت مقام جمعيت زياد است و مرد و زن كنار هم واقع مى شوند و چه بسا مورد فشار ازدحام جمعيت هم واقع مى شوند در صورتى كه رَيبه و فسادى در بين نباشد نماز خواندن در آنجا اشكال ندارد؛ و احتياط آن است كه زن مقدم بر مرد يا برابر مرد نماز نخواند بلكه مرد و لو به مقدار كمى از زن جلوتر باشد يا فاصله كمى و لو به مقدار يك وجب باشد؛ ولى اگر زن شيعه نباشد؛ يا با تأخير نماز سبب فوت موالات عرفى بين طواف و نماز آن مى شود؛ يا مستلزم عسر و حرج باشد رعايت اين شرط لازم نيست.
هرگاه انسان بداند يا اطمينان داشته باشد اگر نماز طواف را شروع كند طواف كنندگان او را حركت مى دهند و جابجا مى كنند صحيح نيست نماز را شروع كند؛ ولى اگر احتمال دهد بتواند استقرار خود را حفظ كند و به اميد و رجاء بقاء استقرار نماز را شروع كند و استقرار باقى باشد نمازش صحيح است.
هرگاه نماز را در غير پشت مقام بخواند به اعتقاد اين كه لازم نيست در پشت مقام باشد؛ بايد فقط نماز را پشت مقام اعاده كند.
هرگاه پشت مقام ابراهيم عليه السلام دو طبقه شود نماز طواف در طبقه بالا يا زير زمين در صورتى صحيح است كه احراز شود نماز پشت مقام است و الّا صحيح نيست.
كسى كه نماز طواف را به اعتقاد اين كه حجر اسماعيل عليه السلام مقام ابراهيم عليه السلام است در حجر اسماعيل عليه السلام خوانده بايد نماز را در پشت مقام ابراهيم عليه السلام اعاده كند.
كسى كه با احرام عمره تمتع وارد مكه مكرمه شده و وقت براى ياد گرفتن و صحيح خواندن قرائت و اذكار واجبه باقى است ولى خوب ياد نگرفته؛ اگر مى تواند قرائتش را تا آخر وقت اصلاح كند بايد در احرام بماند و نمازش را اصلاح كند و نماز صحيح بخواند و همين كه وقت ضيق شد يا اين كه بودن در احرام برايش عسر و حرج داشته باشد به هر نحوى كه مى تواند بعد از طواف بدون فوت موالات عرفى نماز را بخواند
توضيح المناسك، ص: 189
و احتياطاً نايب بگيرد كه نماز را بجا آورد.
مسأله 611 مستحب است:
1 در نماز طواف در ركعت اول بعد از حمد سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ و در ركعت دوم بعد از حمد سوره قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ خوانده شود.
2 پس از نماز حمد و ثناى الهى را بجا آورد و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند متعال طلب قبول اعمال نمايد و بگويد:
«أَللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِني، وَ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِني، الْحَمْدُ للَّهِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلى نَعْمائِهِ كُلِّها، حَتّى يَنْتَهي الْحَمْدُ إِلى ما يُحِبُّ وَ يَرْضى أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَقَبَّلْ مِني، وَ طَهِّرْ قَلْبي، وَ زَكِّ عَمَلي».
و در روايت ديگر آمده بگويد:
«أَللَّهُمَّ ارْحَمْني بِطاعَتي إيَّاكَ، وَ طاعَةِ رَسُولَكَ صلى الله عليه و آله، أَللَّهُمَّ جَنِّبْني أَنْ أَتَعَدّى حُدُودَكَ، وَ اجْعَلْني مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلائِكَتَكَ وَ عِبادَكَ الصَّالِحينَ».
در روايت آمده كه حضرت امام صادق عليه السلام بعد از نماز طواف به سجده رفتند و چنين گفتند:
«سَجَدَ وَجْهي لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً، الْأَوَّلُ
قَبْلَ كُلِ
توضيح المناسك، ص: 190
شَيْ ءٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ ءٍ، ها أَنَا ذا بَيْنَ يَدَيْكَ ناصيَتي بِيَدِكَ، فَاغْفِرْ لي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظامَ غَيْرُكَ، فَاغْفِرْ لي فَإِنّي مُقِرٌّ بِذُنُوبي عَلى نَفْسي، وَ لا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظيمَ غَيْرُكَ».
و پس از سجده روى مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.
هرگاه در بين طواف عذرى پيدا كند كه نتواند طواف را تمام كند مثل اين كه مريض شود يا بى اختيار محدث شود؛ اگر بعد از تمام شدن دور چهارم بوده پس از رفع عذر برگردد و از جايى كه قطع كرده طواف را تمام كند و احتياط اعاده طواف است؛ ولى اگر قبل از تمام شدن دور چهارم بوده طواف را اعاده كند.
هرگاه به واسطه مرض طواف را قطع كرد و نتوانست آن را بجا آورد تا اين كه وقت تنگ شد؛ اگر ممكن است او را حمل كنند و طواف دهند؛ و اگر ممكن نيست براى او نايب بگيرند؛ چنانچه فرموده اند بعيد نيست طواف حكم نماز را داشته باشد و تبعيض در اشواط در نيابت محتاج به دليل است نايب تمام طواف را انجام دهد.
هرگاه مشغول طواف بود وقت نماز واجب تنگ شود بايد طواف را رها كند نماز بخواند پس اگر قطع بعد از دور چهارم بوده از
توضيح المناسك، ص: 191
همان جا كه قطع شده طواف را تمام كند و احتياط اعاده طواف است؛ ولى اگر قبل از آن بوده و فاصله طولانى شده طواف را اعاده كند اما احتياط آن است كه اولًا طواف را تمام كند و پس از خواندن نماز طواف، طواف و نماز آن را اعاده كند؛ و اگر بعد از تمام شدن نصف بوده و چهار دور تمام نشده باشد احتياط آن است كه طواف را تمام كند و بعد اعاده كند.
جايز است بلكه مستحب است طواف را قطع كند براى رسيدن به نماز جماعت يا رسيدن به وقت فضيلت نماز واجب، و از هرجا قطع كرده از همان جا بعد از نماز اتمام كند و احتياط واجب آن است كه به دستور مسأله قبل عمل كند و سزاوار نيست اين احتياط ترك شود.
هرگاه بعد از تمام شدن طواف و انصراف از آن گرچه وارد نماز طواف نشده شك كند كه طواف را زيادتر از هفت دور يا كمتر از هفت دور انجام داده به شك خود اعتناء نكند طوافش صحيح است.
هرگاه بعد از طواف شك كند كه هفت دور گرديدن را صحيح بجا آورده؛ مثلًا شك كند كه طواف را با طهارت انجام داده يا احتمال دهد كه از طرف راست طواف كرده؛ اعتناء نكند طوافش صحيح است گرچه در محل طواف باشد و از آنجا منصرف نشده باشد.
هرگاه در آخر دور كه به حجر الاسود رسيده شك كند كه هفت دور زده يا هشت دور يا زيادتر، به شك خود اعتناء نكند؛ طوافش صحيح است.
اگر قبل از رسيدن به حجر الاسود و تمام شدن دور شك كند آنچه را كه دور مى زند دور هفتم است يا هشتم، احوط بطلان طواف است.
هرگاه در آخر دور يا اثناء آن شك كند بين شش و هفت و هر چه پاى نقيصه در كار است؛ بنا بر احتياط طوافش باطل است احتياط آن است كه طواف را تمام كند و بعد از آن طواف را اعاده كند.
هرگاه در طواف مستحب شك در عدد دورها بكند در هر شرايط باشد بنا بر اقل بگذارد و طوافش صحيح است.
كسى كه در عدد دورهاى طواف زياد شك كند به شكش اعتناء نكند چنانچه در نماز هرگاه زياد شك كند اعتناء نمى كند؛ بنا بر آنچه كه به نفع او است بگذارد؛ احتياط آن است كه كسى را بگمارد كه شمارش دورها را برايش حفظ كند.
بعيد نيست گمان در عدد دورها گمان در عدد ركعات نماز را داشته باشد؛ ولى احتياط اجراء حكم شك است بر او.
هرگاه از روى سهو يا غفلت يا نادانى طواف را بى وضو يا با حالت جنابت يا حيض يا نفاس انجام داده طوافش باطل است.
هرگاه كسى كه مريض يا طفلى را حمل كرده و طواف مى دهد خودش هم قصد طواف كند طواف هر دو صحيح است.
واجب نيست صورت طواف كننده در حال طواف به طرف جلو باشد جايز است صورت خود را به طرف راست يا چپ برگرداند ولى
توضيح المناسك، ص: 193
احتياط آن است كه به حدى صورت خود را برنگرداند كه پشت سر خود را ببيند؛ مى تواند طواف كننده طواف را رها كند و كعبه معظمه را ببوسد و برگردد و از همان جا اتمام كند.
جايز است در بين طواف براى رفع خستگى و استراحت بنشيند يا دراز بكشد و بعد از همان جا اتمام كند؛ ولى نبايد آن قدر طول بدهد كه موالات عرفيه بهم بخورد؛ و هرگاه به قدرى نشست كه موالات بهم خورد احتياط آن است كه طواف را تمام كند و سپس آن را اعاده كند.
هرگاه در حال طواف پولى كه متعلق خمس است داشته باشد؛ يا پول غصبى همراهش باشد؛ حكم محمول غصبى در نماز را دارد طوافش اشكال پيدا مى كند.
هرگاه بعد از طواف شك كند در حال طواف كه كعبه معظمه را بوسيده چند قدمى هم راه رفته يا نه، طوافش صحيح است.
هرگاه در بين طواف كردن شك كند كه دور سابق را يا جزيى از دورى كه در او است و محل آن گذشته درست انجام داده؛ مثلًا شك كند هنگامى كه از مقابل حجر اسماعيل عليه السلام عبور مى كرده از حد مطاف خارج شده يا نه، در صورتى كه حكم مسأله را مى دانسته و غافل نبوده طواف او صحيح است و در غير اين صورت طواف را تمام كند و نماز آن را بخواند و پس از آن احتياطاً طواف و نماز آن را اعاده كند.
كسى كه در بين طواف آن را قطع و از اول شروع كرده اگر
توضيح المناسك، ص: 194
بعد از دور چهارم بوده بنا بر احتياط آن را تمام كند و بعد طواف ديگر بجا آورد و اگر قبل از دور چهارم بود همان طوافى را كه از سر گرفته كفايت مى كند.
هرگاه در حال طواف اشتباهاً به قصد طواف وارد حجر اسماعيل عليه السلام شد بعد متوجه شد آن دور باطل است بايد از حجر الاسود اعاده كند؛ چون غالباً به جهت كثرت جمعيت برگشتن به عقب مشكل است بهتر است همراه جمعيت آن دور را بدون نيت طواف ادامه دهد تا به حجر الاسود رسيده از حجر الاسود نيت كند؛ و بنا بر احتياط طواف را اعاده كند.
هرگاه در حال طواف يا در نماز طواف شك كند كه دور چندم يا ركعت چندم است؛ بايد تروى كند (مقدارى فكر كند) اگر به يك طرف اطمينان پيدا كرد طبق آن عمل كند و الّا عمل را از نو انجام دهد.
شخصى كه طواف را از حجر الاسود شروع كرده در هر دور كه به ركن يمانى رسيد نيت ختم كرده به گمان اين كه ختم طواف در هر دور آن بايد در ركن يمانى باشد هفت دور طواف را اين گونه تمام كرده طوافش درست نيست بايد اعاده كند.
در صورتى كه مأمورين نظافت مسجد الحرام از كنار كعبه معظمه دست به دست مى دهند تا مقام ابراهيم عليه السلام به نحوى كه نمى شود در مطاف طواف كند بايد صبر كند تا نظافت تمام شود سپس طواف خود را
توضيح المناسك، ص: 195
ادامه دهد؛ نمى شود در خارج مطاف طواف كند؛ هرگاه كسى به خيال اين كه ضرورت است در خارج مطاف طواف كرد طواف و نماز آن را اعاده كند.
هرگاه دو جامه احرام يا لباس هاى ديگر طواف كننده و كفش او با عين پولى كه خمس آن را نداده خريدارى شده حكم مال غصبى را دارد؛ ولى اگر آنها را به ذمه خريده و از پولى كه متعلق خمس بوده ذمه خود را تفريغ نموده طواف در آنها صحيح است ولى ذمه اش به مقدار خمس مشغول است.
هرگاه با پولى كه نمى داند متعلق خمس است اشياء نامبرده را خريده طواف در آنها مانع ندارد گرچه احتياط مطلوب است.
كسى كه در حج تمتع واجب از روى جهالت به خيال اين كه طواف واجب نيست تنها نماز طواف را انجام داده و دنبال آن ساير اعمال را بجا آورد و به محل خود برگشته بايد حج را اعاده نمايد و يك شتر قربانى كند.
زنى كه قادر بر طواف كردن نباشد هرگاه امرش داير باشد بين اين كه با تخت روان در خارج مطاف طواف داده شود يا نامحرم او را پشت كند و در مطاف طواف دهد؛ در صورتى كه مفسده نباشد نامحرم او را پشت كند و در مطاف طواف دهد.
كسى كه وظيفه اش اتمام و اعاده طواف است هرگاه مشغول اعاده طواف بود و در بين يكى از دورها مانند مرتبه اول طوافش قطع شد
توضيح المناسك، ص: 196
بايد اين طواف را مانند گذشته اتمام و اعاده كند.
هرگاه در حال طواف كردن غش كرد و بعد از ساعتى به هوش آمد؛ چون اغما مانند حدث وضو را باطل مى كند حكم كسى را دارد كه در بين طواف وضوئش باطل شده؛ پس اگر قبل از دور چهارم بوده وضو بگيرد و طواف را اعاده كند و اگر بعد از شوط چهارم بوده بايد وضو بگيرد و طواف را تمام كند.
بنا بر احتياط طواف واجب را بدون عذر قطع نكند و هرگاه قطع كرد پس از فوت موالات آن را از سر بگيرد.
كسى كه به حدود مطاف آگهى ندارد هرگاه بعد از طواف شك كند كه در مطاف بوده يا نه، اگر در ابتداى طواف در مطاف بوده و شك در خارج شدن از مطاف را دارد طوافش صحيح است؛ ولى اگر از اول شك دارد كه در مطاف بوده نمى تواند به آن طواف اكتفاء كند بايد طواف را از سر بگيرد.
اگر شخصى با يقين به اين كه تماس با بدن زن در حال طواف حرام است در حال طواف تماس با بدن زن بنمايد و از اين تماس لذت ببرد به طوافش ضرر نمى رساند و اگر كارى كه موجب كفاره است انجام داده بايد كفاره بدهد؛ ولى هرگاه اين كار را با علم و عمد انجام داده باشد و موجب انزال منى شده گذشته بر گناه طوافش باطل مى شود بايد يك شتر كفاره بدهد.
اگر با تأخير طواف به وقت خلوت، امكان طواف در مطاف باشد بايد طواف را تأخير بيندازد تا در وقت خلوت در مطاف طواف كند.
كسى كه مُحرم است قبل از انجام طواف واجب خود چه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء، احتياط آن است كه اين طواف ها را براى معذور نيابت نكند.
اگر يقين داشته باشد كه در حال طواف او را هل مى دهند؛ يا با اجنبى و اجنبيه برخورد مى كند نمى تواند در خارج از مطاف طواف كند.
زنى كه به جهت خوردن قرص نظم عادت ماهانه اش بهم خورده هرگاه سه روز پشت سر هم خون ببيند و لو به اين كه پس از خروج خون تا سه روز باطن فرج آلوده باشد حكم حيض را دارد؛ ولى هرگاه سه روز پشت سر هم نباشد مثلًا دو روز خون ببيند و يك روز پاك باشد و دوباره خون ببيند؛ بنا بر احتياط لازم در روزهايى كه خون مى بيند جمع كند بين ترك چيزهايى كه بر حائض حرام است و انجام كارهايى كه بر مستحاضه واجب است؛ بلكه در روزهايى كه خون نمى بيند همين كارها را انجام دهد يعنى جمع كند بين تروك حائض و انجام عمل مستحاضه.
مستحاضه كثيره بايد براى هر يك از طواف و نماز آن غسل كند؛ ولى هرگاه از وقت غسل براى طواف تا آخر نماز خون قطع باشد يك غسل كفايت مى كند و اگر محدث به حدث اصغر بود احتياطاً وضوء بگيرد.
زن مستحاضه كه بايد غسل كند و وضو بگيرد؛ در صورتى كه بين وضوء، غسل، طواف و نماز آن فاصله مى شود؛ مثلًا بايد برود منزل غسل كند و برگردد؛ هرگاه در اين فاصله خون قطع نشود براى هر يك از طواف و نماز آن بايد غسل كند و وضو بگيرد و بلا فاصله عمل را انجام دهد؛ اگر بتواند نزديك مسجد الحرام غسل كند و وضو بگيرد نبايد به منزل برود؛ اگر بتواند در نزديكى مسجد غسل كند احتياطاً قبل از طواف و نماز آن تيمم بدل از غسل نموده وضو بگيرد.
زن مستحاضه كه بايد براى هر نماز و طواف غسل كند و وضو بگيرد؛ هرگاه غسل كرده وضوء گرفته و طواف را شروع كرد و در بين طواف وقت نماز ظهر مثلًا رسيد نماز ظهر را خواند و با همان حال بعد از خواندن نماز ظهر طواف را ادامه داد؛ اگر از هنگام غسل و وضو تا آخر طواف خون قطع بود طوافش صحيح است و در غير اين صورت احتياط آن است كه طواف را تمام كند و پس از انجام طواف، طواف را اعاده كند.
زنى كه حيض نمى شود ولى هر چند وقتى دو سه روزى لك و ترشحات مى بيند اگر خون تا سه روز استمرار داشته باشد حيض است؛ ولى اگر خون استمرار نداشته؛ و لو به اين كه پس از خارج شدن خون تا اين مدت باطن فرجش آلوده باشد؛ احتياط آن است كه در اين مدت جمع كند بين ترك چيزهايى كه بر حائض حرام و انجام كارهايى كه بر مستحاضه واجب است.
هرگاه زنى در حال طواف مستحاضه قليله شده اگر بعد از تمام شدن سه دور و نيم بوده پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را تمام كند؛ و اگر قبل از آن بوده بنا بر احتياط پس از تجديد وضو و تطهير بدن و لباس، طواف را انجام و سپس آن را اعاده كند.
هرگاه زن (چه قرشيه باشد يا غير قرشيه) بين پنجاه سال و شصت سال خون به صفات حيض ببيند و سه روز ادامه داشته باشد؛ احتياط واجب آن است كه جمع كند بين تروك حائض و عمل مستحاضه، ولى هرگاه بعد از شصت سال خون ببيند هر چند سه روز پى در پى باشد و خون هم به صفات حيض باشد حكم مستحاضه را دارد.
زنى كه براى جلوگيرى از قاعدگى قرص مى خورد؛ در صورتى كه در ايام عادت يك يا دو لكه خون كم رنگ ببيند حكم استحاضه را دارد بايد به وظيفه مستحاضه عمل كند.
كسى كه غسل ميت به عهده اش بوده يادش رفته غسل كند و اعمال حج را بجا آورده و پس از اعمال متذكر مى شود؛ هرگاه پس از مس ميت غسل جنابت كرده كفايت مى كند و اعمالش صحيح است؛ وگرنه بايد طواف و نماز آن را اعاده كند.
كسى كه مرتباً از او باد معده يا ادار يا مدفوع خارج مى شود و به فاصله يكى دو دقيقه وضويش باطل مى شود؛ براى هر يك از طواف و نماز آن بايد وضو بگيرد و بلا فاصله شروع به طواف و نماز آن بكند؛ هرگاه
توضيح المناسك، ص: 200
در بين طواف و نماز آن خارج شود اگر بتواند در اثناء وضو بگيرد و لو با حمل آب بايد تطهير كند و ضو بگيرد؛ و اگر نتواند در اثناء وضو بگيرد يا مشقت شديد دارد بايد براى هر يك از طواف و نماز آن وضو بگيرد و بلا فاصله شروع به طواف و نماز آن بكند و احتياطاً براى طواف و نماز آن نايب بگيرد.
كسى كه عمل جراحى كرده و كيسه اى به خود بسته و بول از غير مجراى طبيعى قطره قطره در آن كيسه مى ريزد حكم مسلول را دارد كه در مسأله گذشته بيان شد.
كسى كه نيت طواف در دل گذرانده به قصد طواف حركت مى كند؛ مقدارى كه مى رود به گمان اين كه نيت طواف را بايد به زبان بگويد به قصد جواز استيناف طواف را از نو شروع كند طوافش صحيح است.
هرگاه طواف و نماز آن و بعض اعمال حج را گرچه به حسب ظاهر درست انجام داده ولى براى اطمينان بيشتر آنها را احتياطاً اعاده مى كند؛ اگر از راه وسوسه نباشد مانعى ندارد ولى خيلى بايد توجه داشته باشد تا در معرض وسوسه واقع نشود.
استحباب يك دور يا دو دور طواف ثابت نيست؛ ولى هرگاه كسى گمان مى كرد كه مستحب است و بعد از هفت شوط يكى دو دور طواف مستحبى بجا آورد و بعد نماز طواف خواند طوافش صحيح است.
ميزان در كثير الشك بودن در طواف عرف است هرگاه
توضيح المناسك، ص: 201
كسى كه شكش در طواف بيشتر از اندازه اى باشد كه مانند او شك مى كنند كثير الشك است.
اين كه گفته مى شود كه سنى ها طواف در محدوده 5/ 26 و نماز خواندن پشت مقام را بدعت مى دانند ثابت نيست؛ بلكه جايز مى دانند طواف در خارج محدوده و نماز دورتر از مقام خوانده شود؛ پس جايز نيست به عنوان تقيه طواف را در خارج محدوده و نماز را دور از مقام انجام داد.
در موردى كه بايد طواف را تمام كرد و اعاده نمود ترتيب لازم است؛ بنا بر احتياط لازم است طواف را تمام كند و نماز طواف بخواند سپس طواف و بعد از آن نماز را اعاده كند.
در مواردى كه طواف و نماز آن لازم است اعاده شود چون هنوز بر احرام باقى است بنا بر احتياط لازم با لباس احرام باشد و از محرمات اجتناب داشته باشد.
هرگاه مُحرم به احرام عمره تمتع جنب باشد و آب براى او ضرر داشته باشد؛ يا آب ندارد؛ يا وقت مى گذرد؛ بايد تيمم كند و طواف و نماز را با تيمم انجام دهد؛ و بنا بر احتياط لازم نايب هم بگيرد.
حجاب زن در طواف به تمام بدن است و وجه و كفين مستثنى است و پوشانيدن پشت پا و كف پا احتياطى است؛ و پوشاندن صورت از نامحرم بنا بر احتياط لازم وجوب نفسى دارد ولى بايد به نحوى
توضيح المناسك، ص: 202
باشد كه ساتر صورت زن را مس نكند؛ و حجاب زن در نماز هم گرچه به تمام بدن است ولى وجه و كفين و پشت پا و كف آن استثناء شده و زن مى تواند صورت خود را در حال نماز بپوشاند گرچه نامحرم نباشد.
هرگاه زن مقدارى از موهاى سر خود يا جاهاى ديگر بدن خود را كه در طواف بايد بپوشاند عمداً ظاهر كند بنا بر احتياط لازم طواف او صحيح نيست؛ و همچنين است بنا بر احتياط در جهل تقصيرى، ولى هرگاه از روى سهو، نسيان و جهل قصورى باشد طوافش صحيح است.
كسى كه در عمره تمتع مثلًا طواف را تمام كرده ولى به دلش نچسبيد و قبل از اين كه نماز طواف را بخواند طواف را اعاده مى كند؛ گرچه چون اين كار جنبه احتياطى دارد قِران بين دو طواف نيست تا حرام باشد؛ ولى از جهت اين كه فاصله بين طواف اول و نماز مى شود خالى از اشكال نيست.
خوردن و آشاميدن در حال طواف مانع ندارد بهتر اين است كه اجتناب كند.
كسى كه در حال طواف شخصى را از زمين بلند مى كند ممكن است در اين حال گامى به جلو بردارد؛ هرگاه قصد طواف را و لو اجمالًا داشته باشد مانعى ندارد به شك خود اعتناء نكند.
كسى كه در دور ششم طواف نتوانست طواف را ادامه دهد و ديگرى را به جاى خود گذاشت كه بقيه طواف را براى او بجا آورد ولى
توضيح المناسك، ص: 203
خودش نماز طواف را خواند؛ بعد متوجه شد كه استراحت در اثناء طواف به طواف ضرر نمى رساند و با استراحت مى توانست خودش طواف را تمام كند؛ در صورتى كه موالات بهم نخورده باشد طواف را تمام كند و نماز را اعاده نمايد؛ و در صورتى كه موالات بهم خورده بايد طواف را از سر بگيرد و نماز را اعاده كند.
كسى كه طواف خود را بهم زده طواف دوم را شروع كرده آن را هم بهم زده و طواف سوم را شروع كرده و تمام مى كند؛ با فرض اعتقاد به جواز از سرگرفتن طواف، طواف آخرى را كه تمام كرده مجزى است.
هرگاه شك كند در يكى از دوره هاى طواف كه بهم خورده يا نه، در صورتى كه شك او از روى وسوسه باشد نبايد اعتناء كند و گرنه بايد همان قسمت را اصلاح كند؛ و ادامه بعد از شك بدون قصد طواف به تصحيح آن قسمت موجب اشكال در طواف مى شود و با آوردن يك دور بعد از طواف احتياطاً رفع اشكال نمى شود.
شرايطى كه در طواف واجب بايد مراعات شود در طواف مستحب معتبر است مگر آنچه را كه در مناسك استثناء شده باشد؛ مانند موالات، طهارت از حدث و خواندن نماز طواف كه در طواف مستحب معتبر نيست؛ و همچنين قطع طواف مستحب بدون عذر جايز است و شك در عدد دورهاى طواف مستحب موجب بطلان آن نمى شود بلكه بنا بر بر اقل مى گذارد؛ و قِران بين دو طواف مستحب حرام نيست بلكه مكروه
توضيح المناسك، ص: 204
است؛ و خواندن نماز آن در هر جاى مسجد الحرام در حال اختيار صحيح است.
در طواف مستحبى، خانم ها هرگاه اختياراً به بدن نامحرمان نگاه نكنند ولى مى دانند نگاه شان بى اختيار به بدن آنان مى افتد و احياناً بين فشار مردان قرار مى گيرند؛ شرعاً طواف اشكال ندارد ولى شايسته است خانم ها در هنگام ازدحام طواف نكنند؛ به هر حال طواف صحيح است.
هر دور از طواف مستحبى را به نيت يك نفر انجام ندهد ولى مى تواند مجموع هفت دور را به نيت چند نفر انجام داد.
طواف مستحبى را بايد در مطاف بجا آورد در خارج آن جايز نيست مگر در مورد ضرورت.
گرچه بعضى فرموده اند در طواف مستحبى مى توان عمداً نماز آن را نخواند ولى در حال اختيار سزاوار نيست ترك آن، بلكه احتياط آن است كه نماز آن را بجا آورد.
سعى يعنى راه پيمودن بين كوه صفا و كوه مروه، را بايد بعد از طواف و نماز طواف بجا آورد پس هرگاه سعى را عمداً يا از روى فراموشى يا نادانى بر طواف و نماز طواف مقدم داشت بايد آن را بعد از طواف و نماز آن اعاده كند.
سعى بين صفا و مروه عبادت است بايد به قصد اخلاص انجام شود يعنى سعى را صرفاً براى خداوند و امتثال امر بارى تعالى انجام دهد پس رياء و خودنمايى در آن سعى را باطل مى كند.
بايد در نيت سعى مشخص شود كه براى عمره است يا حج.
واجب است سعى بين صفا و مروه هفت مرتبه باشد و به هر مرتبه يك شوط گويند؛ شوط اول از كوه صفا بايد شروع شود و به كوه مروه ختم گردد؛ و شوط دوم بر عكس آن و شوط سوم مانند شوط اول و به همين ترتيبت بايد ادامه پيدا كند تا اين كه سعى در شوط هفتم به مروه تمام شود.
هرگاه شوط اول را از مروه آغاز كرد بايد آنچه را انجام داده ملغى كند گرچه اشتباهاً انجام شده باشد؛ و از نو از صفا شروع كند.
بايد در هر شوط تمام فاصله موجود بين دو كوه را دقيقاً پيموده چيزى از آن را فرو نگذارد؛ چون هم اكنون قسمتى از كوه صفا و مروه را مفروش كرده اند تنها قسمتى از دو كوه نمايان است لازم نيست به قسمت پايانى دو كوه برود بلكه همين اندازه كه به قسمت سر بالايى برود كافى است.
جايز است در حال اختيار در سعى بين صفا و مروه سواره بر روى حيوان يا غير آن باشد ولى افضل آن است كه پياده سعى كند.
طهارت از حدث و نجاست در سعى معتبر نيست گرچه احوط است بنا بر احتياط واجب ستر عورت معتبر است.
در سعى معتبر است رفت و آمد بين صفا و مروه از راه متعارف بين آن دو انجام شود پس كفايت نمى كند كه رفت يا برگشت از راه مسجد الحرام يا راه ديگر انجام شود.
هرگاه طبقه زير زمينى بين صفا و مروه احداث شده چنانچه طبقه فوقانى اخيراً بين آن دو احداث شده اگر صدق سعى متعارف بين صفا و مروه بكند جايز است؛ گرچه احتياط آن است كه سعى از طبقه روى زمين از همان راهى كه از اول متعارف بوده انجام دهد؛ گفته مى شود كه طبقه دوم كه فعلًا وجود دارد ميان دو كوه نيست بنا بر اين سعى در طبقه دوم صحيح نيست.
هنگامى كه از صفا به طرف مروه مى رود بايد آن را استقبال كند و متوجه او باشد چنانچه در وقت برگشتن از مروه به صفا بايد آن را استقبال كند و متوجه او باشد بنا بر اين اگر در حالى كه پشتش يا پهلويش به طرف او باشد به طرف مروه يا صفا حركت كند باطل است؛ لكن نگاه كردن به طرف چپ يا راست بلكه احياناً براى ملاحظه همراهان هرگاه نگاهى به پشت سر بيفكند مانع ندارد در صورتى كه مقاويم بدن منحرف نشود.
سعى بين صفا و مروه بايد طورى انجام شود كه عرفاً آن را پى در پى و يك عمل بدانند چنانچه در طواف گفته شد؛ نشستن براى
توضيح المناسك، ص: 207
استراحت و رفع خستگى به مقدارى كه موالات عرفى بهم نخورد مانع ندارد جايز است بر كوه صفا يا مروه يا بين اين دو بنشيند؛ و احتياط آن است كه بدون عذر در بين راه ننشيند.
قطع سعى براى درك فضيلت نماز و ادامه دادن آن پس از آن از جايى كه قطع كرده اشكال ندارد.
جايز است تأخير سعى از طواف و نماز آن براى رفع خستگى يا تخفيف گرماى هوا، بلكه جايز است تأخير تا شب گرچه احتياط آن است كه بدون عذر تأخير نيندازد.
سعى مانند طواف از اركان است هرگاه عمداً يا سهواً ترك شود حكم ترك طواف را دارد چنانچه گذشت.
هرگاه عمداً سعى را بيش از هفت مرتبه زياد كرد موجب باطل شدن سعى مى شود چنانچه در طواف گذشت.
هرگاه از روى فراموشى سعى را زياد كرد چه كمتر از يك شوط باشد يا بيشتر، سعى او صحيح است؛ بهتر است كه زائد را رها كند گرچه بعيد نيست اگر يك شوط يا بيشتر باشد بتواند بلكه فرموده اند مستحب است آن را به هفت شوط برساند.
هرگاه از روى فراموشى سعى را كم كرد اگر كمتر از يك مرتبه سعى كرده و بقيه را فراموش كرده احتياط واجب آن است كه سعى را از سر بگيرد؛ و همچنين است اگر قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد
توضيح المناسك، ص: 208
واجب است باقى را هر وقت يادش بيايد؛ هر چند بعد از اعمال حج باشد؛ تدارك كند؛ و هرگاه به محل خود مراجعت كرده اگر مراجعت براى او مشقت و حرج ندارد بايد مراجعت كند و احتياط آن است كه كمبود را جبران كند سپس سعى را از سر بگيرد؛ و اگر خودش نتواند تدارك كند يا تدارك آن برايش مشقت و حرج داشته باشد واجب است نايب بگيرد و احتياط واجب آن است كه نايب هم جمع كند بين جبران كمبود و از سر گرفتن سعى.
اگر بعد از فارغ شدن از سعى يا بعد از هر دورى شك كند كه درست بجا آورده يا نه، اعتنا نكند و سعيش صحيح است؛ و همچنين اگر در بين رفت و آمد شك كند كه جزء پيش را صحيح بجا آورده يا نه، اعتناء نكند.
هرگاه هنگامى كه در كوه مروه است شك كند كه هفت مرتبه رفت و آمد كرده يا زيادتر، مثل اين كه شك كند بين هفت و نه، اعتناء نكند بنا بگذارد كه هفتم است.
هرگاه قبل از رسيدن به مروه شك كند كه اين دور هفتم است يا كمتر سعى او باطل است و همچنين است هر شكى كه به كمتر از هفت تعلق بگيرد مثل اين كه شك كند بين يك و دو، يا دو و چهار و هكذا.
كسى كه مى دانسته بايد هفت مرتبه بين صفا و مروه سعى كند و با همين نيت از صفا شروع كرده ولى رفتن به مروه و بازگشت به صفا را
توضيح المناسك، ص: 209
يك مرتبه حساب كرده و در نتيجه چهارده مرتبه سعى نموده؛ اگر جاهل قاصر بوده سعيش صحيح است و اگر جاهل مقصر بوده سعيش خالى از اشكال نيست احتياط آن است كه سعى را اعاده كند.
هرگاه بعد از ظهر طواف و نماز آن را بجا آورد گرچه مبادرت سعى لازم نيست ولى تأخير آن تا فرداى آن روز بدون عذر مثل مرض و مانند آن، جايز نيست؛ هرگاه تأخير انداخت طواف و نماز را اعاده كند؛ ولى تأخير اگر عرفاً تأخير حساب نشود مانع ندارد.
هرگاه در اثناى سعى متوجه شود كه طواف او بيش از هفت دور بوده احتياطاً سعى را رها كند مقدارى صبر كند كه موالات عرفى از بين برود پس از آن طواف و نماز و سعى را بجا آورد.
اگر مشغول سعى بين صفا و مروه باشد يادش بيايد كه طواف را بجا نياورده سعى را رها كند و طواف كند و پس از آن سعى را از سر بگيرد.
اگر در حال سعى يادش بيايد كه طواف را ناقص بجا آورده برگردد و طواف را از همان جا كه ناقص كرده تكميل كند و نماز آن را بخواند و بعد تتمه سعى را بجا آورد طواف و سعيش صحيح است؛ ولى بنا بر احتياط اگر كمتر از چهار دور بجا آورده بود طواف را تمام كند و سپس اعاده نمابد؛ و همچنين احتياط آن است اگر سعى را كمتر از چهار بار انجام داده تمام كند سپس اعاده كند.
هرگاه در اثناء سعى براى خوردن آب از مسير منحرف شود و پس از خوردن آب سعى را ادامه دهد اگر سعى را قطع نكرده و به نيت سعى حركت را ادامه داده و در بين راه آب خورد؛ و يا اگر قطع كرده از جايى كه سعى را قطع كرده يا محاذى آن سعى را تمام كند سعيش صحيح است.
زن حائض كه براى طواف نايب مى گيرد نمى تواند براى سعى نايب بگيرد براى اين كه محل سعى مسجد نيست؛ حائض بايد پس از اين كه نايب طواف و نماز آن را بجا آورد سعى را خودش بجا آورد.
كسى كه از روى فراموشى يا جهل به موضوع يا حكم، در عمره تمتع سعى را بجا نياورد و مُرد، بايد برايش نايب گرفته شود و در صورتى كه سعى را فراموش كرده نايب بايد سعى را به نيابت آن شخص انجام دهد گرفتن نايب براى تمام حج تمتع لازم نيست؛ و اگر از روى جهالت سعى را بجا نياورده واجب است براى سعى نايب گرفته شود و احتياط آن است كه عمره مفرده برايش انجام شود و پس از آن حج اعاده شود.
بين صفا و مروه طورى است كه از يك طرف مى روند و از طرف ديگر برمى گردند اگر بتواند از مسيرى كه به مروه رفته به صفا برگردد اشكال ندارد ولى نبايد مزاحم ديگران بشود.
هرگاه كسى در حال سعى كردن متوجه شد مقدارى را كه
توضيح المناسك، ص: 211
براى هروله كردن (آهسته دويدن) علامت گذارى كرده اند به طور عادى سعى كرده گمان كرده كه هروله لازم است برمى گردد مقدارى را كه به طور عادى رفته با هروله مى رود؛ اگر به طور قهقرى (پشت سركى) به محل هروله برگردد يا به قصد انجام وظيفه واقعى برگردد سعيش باطل نيست؛ ولى هرگاه همين طور برگشته باشد بنا بر احتياط واجب سعى را اعاده كند.
در سعى بين صفا و مروه هرگاه به جايى از صفا يا مروه مى رسد براى شوط بعدى از محلى كه رسيده براى شوط بعدى شروع نمى كند بلكه مقدارى روى كوه صفا يا مروه حركت مى كند و در اين مقدار حركت متوجه نيست كه با نيت سعى كرده يا نه، ولى اگر از او سؤال شود چه مى كنى جواب مى دهد سعى مى كنم؛ سعيش درست است و راه رفتن روى كوه مضر به سعى نيست.
سعى بايد بين دو كوه صفا و مروه باشد؛ از حدود دو متر بالاتر از سراشيبى كه مريض ها را با چرخ مى برند مربوط به كوه است لازم نيست بالا برود؛ خلاصه مسير چرخ سوارها اشكال ندارد.
هرگاه زن حائض يا نفساء در اثر ازدحام براى رفتن به صفا براى سعى در مسير معمولى ناچار است از مسجد الحرام عبور كند اگر امكان نداشته باشد از راه ديگرى برود بايد سعى را تأخير بيندازد و اگر آن هم ممكن نيست نايب بگيرد كه سعى را انجام دهد ولى اگر مخالفت كرد و از مسجد رفت و خودش سعى را بجا آورد سعيش صحيح است گرچه گناه
توضيح المناسك، ص: 212
كرده.
زياد كردن سعى اگر از روى جهل باشد حكم زياديى سهوى را دارد سعى باطل نمى شود؛ ولى مع ذلك احتياط اعاده سعى است.
كسى كه نمى تواند بدون سوار شدن در چرخ هاى معمولى در مسعى سعى كند و پولى هم براى اين كار در اختيار ندارد؛ مثلًا سوغاتى خريده؛ نمى تواند نايب بگيرد بايد خودش سعى كند به سوار شدن در چرخ و لو به فروش مقدارى از سوغاتى يا قرض كردن؛ مگر اين كه حرج و مشقتى در بين باشد در اين صورت مى تواند براى سعى نايب بگيرد.
هرگاه به تصور اين كه در حال سعى بايد با وضو باشد بعد از يك شوط و نيم مثلًا سعى خود را قطع مى كند وضو مى گيرد و هفت شوط ديگر سعى مى كند هرگاه پس از فوت موالات عرفى بوده اگر جاهل قاصر بوده سعيش صحيح است و اگر جاهل مقصر بوده احتياطاً سعى را اعاده كند.
هرگاه با اعتقاد به اين كه هر شوط سعى عبارت از رفتن به مروه و برگشت به صفا است سعى را شروع كرد و در شوط سوم متوجه مسأله مى شود و سعى خود را به هفت شوط خاتمه مى دهد سعى او صحيح است.
كسى كه در حال سعى گاهى به طرف عقب به طرف صفا يا مروه برگشته بايد آن مقدار را تدارك كند و سعيش صحيح است؛ و اگر
توضيح المناسك، ص: 213
تدارك نكرده سعيش محل اشكال است احتياط در اتمام و اعاده است.
هرگاه به جهت كنترل همراهان خود هنگام سعى گاهى به عقب برمى گشته و بدون توجه مجدداً همان مسافت را طى مى كرده سعيش محل اشكال است بايد اعاده كند مگر اين كه جاهل قاصر بوده يا مقدار اضافى را به قصد سعى انجام نداده باشد.
هرگاه به تصور اين كه رفتن بالاى كوه صفا يا مروه واجب است چون اين مقدار وارد سعى شده و بعد به نيت سعى برگشته و در واقع مقدارى از مسافت را دوبار طى كرده اگر اين كار را به نيت احتياط انجام داده ضرر ندارد.
در صورتى كه مقدارى از شوطها را مى داند انجام داده مثلًا مى داند پنج شوط انجام داده؛ ولى شك دارد بقيه را انجام داده يا نه، چون شك در اشواط است سعيش باطل است.
هرگاه قبل از رسيدن به مروه شك كند كه هفت مرتبه شوط كرده يا نه مرتبه، چون شك در شوطهاى سعى است سعيش باطل است بايد سعى را اعاده كند.
بنا بر احتياط واجب اعتبار موالات عرفى است در تمام شوطهاى سعى مگر در مواردى كه استثناء شده باشد فرقى بين شوط اول و شوطهاى ديگر نيست.
هرگاه در حال سعى غير از صورت و دو كف دست زن
توضيح المناسك، ص: 214
آشكار شود اگر از روى عمد بوده معصيت كرده ولى سعيش باطل نيست.
هرگاه در عدد شوطهاى سعى شك دارد و با حال ترديد به سعى خود ادامه داد پس از تأمل و داخل شدن در شوط بعدى يقين به عدد شوطها پيدا كرد و با يقين سعى را تمام كرد چون كفايت سعى در حال شك روشن نيست بلكه وظيفه او از سر گرفتن سعى بوده صحت سعى محل اشكال است؛ و احتياط اعاده سعى است مگر اين كه سعى را با حال ترديد به رجاء كشف حال ادامه داده باشد در اين صورت بعيد نيست سعيش صحيح باشد؛ مع ذلك احتياط بر اعاده سعى است.
هرگاه مُحرم لباس احرام را كنار گذارد و با لباس دوخته طواف و سعى عمره را بجا آورد طواف و سعيش صحيح است؛ ولى در صورت عمد معصيت كرده بايد يك گوسفند كفاره دهد و در صورت سهو و فراموشى و جهالت كفاره ندارد.
«1» مسأله 727 پس از فارغ شدن از نماز طواف و دعاهاى مربوط به آن شايسته است:
1 اگر بتواند به طرف چاه زمزم برود مقدارى از آب آن بردارد و از آن بياشامد و مقدارى از آن را به سر، صورت، پشت و شكم خود بريزد و
توضيح المناسك، ص: 215
بگويد:
«أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَ رِزْقاً واسِعاً، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ وَ سُقْمٍ».
2 به طرف حجر الاسود برود و از آنجا به طرف كوه صفا بيرون رود.
3 با آرامى و آرامش بدن بالاى كوه صفا برود و به كعبه معظمه نظر كند و به ركنى كه حجر الاسود در او است متوجه شود حمد و ثناء الهى بجا آورد و نعت هاى الهى را به خاطر بياورد و اين اذكار را بگويد:
هر يك از «اللَّهُ أَكْبَرُ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» را هفت مرتبه بگويد.
سپس سه مرتبه بگويد:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، يُميتُ وَ يُحْيي، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ».
سپس صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و آن گاه سه مرتبه بگويد:
«اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، وَ الْحَمْدُ للَّهِ عَلى ما أَوْلانا، وَ الْحَمْدُ للَّهِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ الْحَيِّ الدَّائِمِ».
سپس سه مرتبه بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا
اللَّهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، لا نَعْبُدُ إِلَّا إيَّاهُ، مُخْلِصينَ لَهُ الدينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».
توضيح المناسك، ص: 216
آن گاه سه مرتبه بگويد:
«أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعافيَةَ وَ الْيَقينَ في الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ».
سپس سه مرتبه بگويد:
«أَللَّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النَّارِ».
سپس هر يك از «اللَّهُ أَكْبَرُ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ سُبْحان اللَّه». را صد مرتبه بگويد؛ و آن گاه بگويد:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ غَلَبَ الْأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ، أَللَّهُمَّ بارِكْ لي في الْمَوْتِ وَ في ما بَعْدَ الْمَوْتِ، أَللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَ وَحْشَتِهِ، أَللَّهُمَّ أَظِلَّني في ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ».
بسيار تكرار كند اعتقاد دينى خود را و خود و اهل و مال خود را به خداوند عالم بسپارد و بگويد:
«أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ الرَّحْمَنَ الرَّحيمَ، الَّذي لا تَضيعُ وَ دائِعُهُ ديني وَ نَفْسي وَ أَهْلي، أَللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْني عَلى كِتابِكَ وَ سُنَّةِ نَبيِّكَ، وَ تَوَفَّني عَلى مِلَّتِهِ وَ أَعِذْني مِنَ الْفِتْنَةِ».
سپس سه مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ» بگويد؛ سپس دعاى گذشته را دو مرتبه تكرار كند؛ و يك بار «اللَّهُ أَكْبَرُ» بگويد و باز دعا را اعاده كند؛ و هرگاه تمام
توضيح المناسك، ص: 217
اين اعمال را نتوانست انجام دهد هر مقدارى كه مى تواند بجا آورد.
و از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده همين كه آن حضرت به بالاى كوه صفا قرار مى گرفت رو به طرف كعبه معظمه مى كرد و دو دست خود را بلند مى كردند و مى فرمودند:
«أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ،
فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ، فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ، أَللَّهُمَّ افْعَلْ بي ما أَنْتَ أَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْني، وَ إِنْ تُعَذِّبْني فَأَنْتَ غَنيٌّ عَنْ عَذَابي، وَ أَنَا مُحْتَاجٌ إِلى رَحْمَتِكَ فَيا مَنْ أَنَا مُحْتاجٌ إِلى رَحْمَتِهِ ارْحَمْني، أَللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بي ما أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بي مَا أَنَا أَهْلُهُ تُعَذِّبْني وَ لَمْ تَظْلِمْني أَصْبَحْتُ أَتَّقي عَدْلَكَ وَ لا أَخافُ جَوْرَكَ فَيا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لا يَجُورُ ارْحَمْني».
سپس بگويد: «يا مَنْ لا يَخيبُ سائِلُهُ، وَ لا يَنْفَدُ نائِلُهُ، صَلِّ عَلْى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَعِذْني مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ».
4 از امام صادق عليه السلام روايت شده فرمودند: كسى كه بخواهد مال او زياد شود ايستادن بر كوه صفا را طول دهد.
5 پياده سعى كند و با آرامش و و قار راه برود؛ همين كه به مناره اول رسيد از آنجا تا مناره دوم آهسته بدود (هروله كند) اگر سواره باشد در ميان دو مناره قدرى سرعت كند؛ براى خانم ها هروله نيست؛ از مناره دوم با و قار و آرامش به طرف مروه حركت كند؛ و هنگام بازگشت از مروه در بين دو
توضيح المناسك، ص: 218
مناره هروله كند.
6 همين كه به مروه رسيد و بالاى آن قرار گرفت آنچه را كه در كوه صفا انجام داده بجا آورد و پس از آن بگويد:
«أَللَّهُمَّ يا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، يا مَنْ يَجْزي عَلَى الْعَفْوِ، يا مَنْ دَلَّ عَلَى الْعَفْوِ، يا مَنْ زَيَّنَ الْعَفْوَ، يا مَنْ يُثيبُ عَلَى الْعَفْوِ، يا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ، يا مَنْ يُعْطي عَلَى الْعَفْوِ، يا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ، يا رَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ».
7 كوشش كند در حال
سعى خود را به گريه اندازد و گريه كند و بسيار خداوند را بخواند و اظهار نياز به پيشگاه او نمايد و بخواند اين دعا را:
«أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ في كُلِّ حالٍ، وَ صِدْقَ النيَّةِ في التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ».
واجب است در عمره تمتع بعد از انجام سعى بين صفا و مروه قدرى از موى سر يا ريش يا شارب خود را بگيرد؛ گرچه مشهور فرموده اند كه با گرفتن مقدارى از ناخن دست يا پا تقصير تحقق پيدا مى كند؛ ولى بهتر بلكه احتياط آن است كه به گرفتن ناخن اكتفاء نكند و آن را پس از چيدن موى سر يا صورت تأخير بيندازد.
تراشيدن سر در تقصير كفايت نمى كند بلكه جايز نيست؛ و
توضيح المناسك، ص: 219
در صورتى كه از روى عمد و با دانستن حكم شرعى سر خود را بتراشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
تقصير به كندن مو صادق نيست ميزان كوتاه كردن موى سر يا صورت است و اكتفاء به كوتاه نمودن موى زير بغل و مانند آن مشكل است.
تقصير از عبادات است و واجب است به قصد قربت و اخلاص براى خداوند انجام شود هرگاه در آن ريا كند تقصير محقق نمى شود بايد جبران كند و اگر بدون تدارك تقصير هرگاه براى حج مُحرم شود و اعمال حج را انجام دهد در اين صورت حكم كسى را دارد كه بدون تقصير وارد اعمال حج شده لازم است سال آينده حج تمتع را بجا آورد.
هرگاه تقصير را عمداً ترك كند تا وقتى كه احرام حج مى بندد؛ عمره او باطل مى شود و حج افراد مى شود و پس از تمام شدن مناسك حج، عمره مفرده بجا آورد؛ و بنا بر احتياط واجب در سال بعد حج را اعاده كند.
اگر طواف يا نماز آن يا سعى در عمره به جهتى باطل شده و شخص بدون توجه به آن تقصير نموده و لباس پوشيده و بعد متوجه شده كه عمره مزبور باطل بوده بايد عمره باطل شده را جبران كند؛ پس اگر در طواف بوده احتياطاً بعد از اعاده طواف و نماز آن سعى و تقصير را نيز اعاده كند.
هرگاه تقصير را فراموش كند تا وقتى كه احرام حج را ببندد عمره اش صحيح است ولى بنا بر احتياط واجب يك گوسفند كفاره بدهد.
بعد از تقصير در عمره تمتع آنچه كه بر او حرام شده حلال مى شود حتى نزديكى با زن ولى بنا بر احتياط واجب سر خود را نتراشد.
كسى كه تقصير او محكوم به بطلان شده و بعد از آن از روى جهل به حكم محرمات احرام را بجا آورد كفاره بر او نيست مگر اين كه با زن خود نزديكى كرده باشد.
كسى كه در عمره تمتع بعد از سعى و تقصير شك كند تقصيرى كه انجام داده صحيح بوده يا نه، در صورتى كه حال عمل عالم به مسأله بوده و التفات داشته اعتناء نكند.
در صورتى كه يكى از خدمه كاروان به احرام عمره مفرده در ميقات مُحرم شده و طواف و نماز و سعى را بجا آورده فكر مى كرده كندن چند مو به عنوان تقصير كفايت مى كند چند نخ مو كنده به حساب خود از احرام بيرون آمده سپس براى عمره تمتع كه وظيفه اش بوده به ميقات رفته و مُحرم شده اعمال عمره تمتع را با تقصير انجام داده؛ چون به كندن چند مو از احرام عمره مفرده خارج نشده عمره تمتع او صحيح نيست تا اين كه با تقصير صحيح از عمره مفرده خارج شود.
هرگاه در عمره مفرده تقصير را فراموش كرد هر كجا كه يادش بيايد گرچه پس از بازگشت به محل خود باشد مى تواند انجام دهد
توضيح المناسك، ص: 221
ولى بايد طواف نساء را اعاده كند و اگر خودش نمى تواند برود نايب بگيرد.
لازم نيست خودش تقصير كند شخص ديگرى گرچه سنى باشد مى تواند براى شيعى تقصير كند.
هرگاه بعد از انجام اعمال عمره مفرده در منزل خود تقصير كند مانع ندارد.
هرگاه از روى جهل تقصير را ترك كند در اين مسأله جهل حكم عمد را دارد.
بين عمره تمتع و حج تمتع ماشين كردن سر مانع ندارد ولى احتياط آن است كه سر خود را نتراشد و از ماشين كردنى كه مانند تراشيدن است اجتناب كند.
هرگاه بين عمره تمتع و حج تمتع سر خود را تراشيد؛ بنا بر احتياط واجب يك گوسفند كفاره دهد هر چند از روى جهالت و فراموشى تراشيده باشد.
تراشيدن صورت بين عمره تمتع و حج تمتع حكم خاصى ندارد همچنان كه در غير اين مورد تراشيدن صورت جايز نبوده در اين حال هم جايز نيست.
با تمام شدن سعى محرمات احرام بر او حلال نمى شود
توضيح المناسك، ص: 222
بلكه در عمره تمتع به تقصير حلال مى شود.
هرگاه در عمره تمتع بعض سعى را فراموش كرد؛ گرچه شش شوط انجام داده باشد؛ به گمان اين كه اعمال عمره تمام شده از احرام خارج شده و با زن خود نزديكى كرد واجب است برگردد و سعى را تمام كند و يك گاو براى كفاره سر ببرد؛ و همچنين است اگر نزديكى با زن در مفروض بعد از تقصير باشد؛ بلكه احتياط تمام كردن سعى و دادن كفاره است اگر در مفروض تقصير كرده باشد گرچه نزديكى با زن نكرده باشد و در تقصير فرقى بين ناخن گرفتن و مو گرفتن نيست.
اتمام سعى و دادن كفاره كه در مسأله گذشته بيان شد در غير سعى عمره تمتع، يعنى در سعى عمره مفرده و حج، احتياطى است.
هرگاه شك كند در عدد رفت و آمدها بعد از تقصير و انصراف از سعى، بايد اعتنا نكند سعيش صحيح است چه شك در زياده باشد و چه در نقيصه.
هرگاه سعى را از مروه شروع كرده و به صفا ختم كرده بعد فهميده كه بايد از صفا شروع كند و به مروه ختم كند بايد سعى را از صفا شروع كند و به مروه ختم كند و تقصير كند گرچه تقصير كرده باشد.
هرگاه بعد از تمام شدن شوط ششم سعى در صفا گمان كند كه شوط هفتم را بجا آورده تقصير كند ولى فوراً به او گفته شود كه بايد يك شوط ديگر انجام شود او هم شوط هفتم را انجام داد و بار ديگر تقصير كرد
توضيح المناسك، ص: 223
عملش صحيح است؛ ولى هرگاه در عمره تمتع بوده بنا بر احتياط در صورتى كه با گرفتن ناخن تقصير كرده يك گاو كفاره بدهد.
هرگاه يقين كند كه هفت شوط بين صفا و مروه را تمام كرده بعد از تقصير متوجه شود كه پنج شوط بوده بايد سعى را تمام كند و احتياطاً تقصير را اعاده كند و احتياطاً يك گاو كفاره بدهد.
هرگاه در اثناء سعى مثلًا در شوط سوم سعى را بهم زد اگر بعد از فوت موالات سعى را از سر گرفته باشد سعى و تقصيرش صحيح است و اگر قبل از فوت موالات عرفى بوده هرگاه جاهل قاصر بوده سعى و تقصير او صحيح است و اگر جاهل مقصر بوده احتياطاً سعى و تقصير را اعاده كند.
كسى كه از روى جهل سعى بين صفا و مروه را پنج دور رفت و برگشت كه مجموعاً ده شوط مى شود انجام داده و آن گاه متوجه حكم مسأله شد از همان جا سعى را قطع كرد و تقصير كند؛ گذشت سعيش باطل نيست ولى مع ذلك احتياط اعاده سعى است.
كسى كه به طور كلى سعى را فراموش كرده و تقصير كرده هر وقت يادش بيايد سعى را بجا آورد و احتياط آن است كه بعد از سعى تقصير كند؛ و بنا بر احتياط قبل از اعاده تقصير محرمات احرام را ترك كند ولى كفاره ثابت نيست.
كسى كه بعد از طواف و نماز طواف از روى سهو يا نادانى
توضيح المناسك، ص: 224
تقصير كرد سپس سعى را بجا آورد و دوباره تقصير كرد؛ چيزى بر او نيست.
هرگاه در اثناء سعى عمداً تقصير نموده بايد سعى را تمام كند و تقصير را اعاده كند؛ بلكه هرگاه از روى نادانى يا فراموشى انجام داده بنا بر احتياط تقصير را اعاده كند و اگر در ابتداى سعى قصد هفت شوط را نداشته سعى را اعاده كند.
كسى كه به واسطه عذرى مُحرم به احرام عمره تمتع شده؛ وقتى به مكه مكرمه وارد مى شود اگر بخواهد عمره را بجا آورد وقت وقوف به عرفات مى گذرد؛ يا مى ترسد كه وقت بگذرد؛ بايد عدول كند به حج افراد و پس از بجا آوردن اعمال حج، عمره مفرده بجا آورد؛ حج او صحيح است و كفايت از حجة الإسلام مى كند.
هرگاه زنى احرام عمره تمتع بست پس از وارد شدن به مكه مكرمه به واسطه حيض يا نفاس نتوانست طواف و نماز آن را بجا آورد؛ و اگر صبر كند تا پاك شود وقت وقوف به عرفات مى گذرد يا مى ترسد كه وقت بگذرد؛ به دستورى كه در مسأله گذشته بيان شد بايد عمل كند.
هرگاه زنى در عمره تمتع قبل از اين كه سه دور و نيم طواف را انجام داده حائض شود و تا قبل از رفتن به عرفات پاك نشود وظيفه او عدول به حج افراد است.
هرگاه بدون احرام وارد مكه مكرمه شد و نبستن احرام به واسطه عذرى بود و وقت هم تنگ باشد بايد در مكه مكرمه احرام حج افراد ببندد و به دستورى كه در دو مسأله گذشته گفته شد بايد عمل كند.
هرگاه عمداً و بى جهت احرام نبست و عمره خود را باطل كرد و وارد مكه مكرمه شده و وقت براى انجام عمره تمتع نباشد بنا بر احتياط واجب بايد مُحرم به احرام حج افراد شود و پس از آن عمره مفرده بجا آورد و در سال بعد حج تمتع را اعاده كند؛ و همچنين اگر مُحرم به احرام عمره تمتع از حج واجب شده ولى عمداً اعمال آن را تأخير انداخت تا وقت تنگ شود.
مراد از تنگى وقت كه در مسائل گذشته عنوان شد بنا بر احتياط نرسيدن به وقوف اختيارى عرفه است كه از ظهر نهم ماه ذيحجه تا غروب آن است.
هرگاه به قصد حج استحبابى مُحرم شد و پس از ورود به مكه مكرمه وقت تنگ شد عدول به حج افراد كند و حج افراد بجا آورد و عمره مفرده بر او واجب نيست.
هرگاه كسى كه وظيفه او حج تمتع است هنگام بستن احرام يقين پيدا كند اگر بخواهد عمره تمتع بجا آورد به وقوف عرفات نمى رسد بايد از ابتداء مُحرم به احرام حج افراد شود و آن را بجا آورد و پس از آن عمره مفرده بجا آورد و بنا بر احتياط واجب در سال بعد حج تمتع بجا آورد.
هرگاه در عمره تمتع به جاى تقصير چند مو از بدن خود بكند بعد متوجه شود؛ اگر حج واجب بوده حج تمتع او منقلب به حج افراد مى شود پس از انجام مناسك حج، عمره مفرده بجا آورد و احتياط آن است كه در سال بعد حج را اعاده كند.
كسى كه قصد بيرون رفتن از مكه مكرمه را داشته به همين جهت از اول ميقات به نيت عمره مفرده مُحرم مى شود و وارد مكه مكرمه مى شود و عمره مفرده بجا مى آورد ولى بعداً از خارج شدن از مكه مكرمه منصرف مى شود؛ هرگاه عمره مفرده در ماه هاى حج (شوال، ذيقعده و ذيحجه) باشد و عمره مفرده بر او واجب نبوده و تا وقت حج در مكه مكرمه باقى باشد و قصد داشته باشد كه حج تمتع بجا آورد مى تواند عمره مفرده را عمره تمتع قرار دهد و بعد از آن مناسك حج تمتع را بجا آورد؛ ظاهراً در اين حكم فرقى بين اين كه حج واجب بوده يا مستحب نيست.
هرگاه به نيت عمره ايى مُحرم شد و تلبيه گفت؛ تجديد احرام براى عمره ديگر معنى ندارد احرام دوم باطل است مگر اين كه به نيت عمره مفرده مُحرم شده بود و احرام در ماه هاى حج (شوال، ذيقعده و ذيحجه) بوده و عمره مفرده بر او به نذر و مانند آن واجب نشده مى تواند آن عمره را عمره تمتع قرار دهد.
با توجه به توسعه مكه مكرمه رفتن به اطراف تا جايى كه صدق كند از مكه مكرمه است مانند غار حرا و غار ثور، مانع ندارد.
كارمند سازمان حج كه ناچار است بايد بعد از عمره تمتع قبل از حج از مكه مكرمه خارج شود و به عرفات برود در صورت امكان يا نبودن عسر و حرج بايد مُحرم شود به احرام حج و از مكه مكرمه خارج شود؛ و اگر مُحرم شدن براى اين شخص امكان ندارد يا عسر و حرج است مى تواند بدون احرام خارج شود و ضررى به حج و نيابتش نمى زند.
كسى كه منزلش خارج از مكه مكرمه است اگر از توابع و اطراف مكه مكرمه حساب شود مى تواند در اثناء عمره يا بعد از عمره قبل از احرام به حج به منزل خود برود.
خارج شدن از مكه مكرمه براى كسى كه حج تمتع را انجام داده در غير ضرورت جايز نيست و مراد ضرورت عرفى است؛ پس كسى كه مطمئن است به آسانى بر نمى گردد جايز نيست خارج شود.
كسى كه بر اثر شلوغى مقدارى از طوافش در خارج مطاف واقع شده بعد بقيه اعمال را انجام داده اگر ممكن نبوده و لو در وقت ديگر در مطاف طواف كند مانعى ندارد؛ وگرنه بايد طواف و نماز آن را اعاده كند و احتياطاً سعى و تقصير را هم اعاده كند.
كسى كه وظيفه او وضوى جبيره اى و تيمم است ولى از روى جهالت بدون تيمم اعمال عمره را انجام داده طواف و نماز آن را اعاده
توضيح المناسك، ص: 228
كند و احتياطاً سعى و تقصير را هم اعاده نمايد.
در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست ولى انجام آن موافق با احتياط است و اگر بخواهد انجام دهد محل آن قبل از تقصير است؛ بر خلاف طواف نساء در عمره مفرده كه محل آن بعد از تقصير است.
اگر صاحب عادت وقتيه و عدديه كه عددش مثلًا هشت روز است روز هفتم پاك شد و غسل كرد و اعمال حج را بجا آورد اما بعداً لك ديد؛ اگر آن لك به صفات حيض بوده و قبل از گذشت ده روز باشد بايد طواف و نماز آن را اعاده كند و اگر سعى و تقصير را بجا آورده احتياطاً آنها را هم اعاده كند؛ و اگر بعد از ده روز باشد يا به صفات حيض نبوده اعمالش درست است.
هرگاه زنى پس از آن كه سه دور و نيم طواف عمره تمتع را انجام داده حائض شود و تا وقت وقوف به عرفات پاك نشود؛ سعى و تقصير عمره تمتع را انجام دهد و براى حج تمتع مُحرم شود و پس از اعمال منى قبل از طواف حج بقيه طواف عمره تمتع و نماز آن را بجا آورد و احتياطاً سعى و تقصير را هم اعاده كند.
زنى كه عمره تمتع را بجا آورده بعد از آن متوجه شد كه طواف او باطل بوده و در همان حال متوجه مى شود كه عذر زنانه دارد هر وقت عذر او برطرف شد طواف و نماز آن را بجا آورد و اگر سعى و تقصير را بجا آورده بود احتياطاً آنها را هم اعاده كند؛ و اگر قبل از وقوف به عرفات
توضيح المناسك، ص: 229
پاك نمى شود براى حج مُحرم شود و پس از اعمال منى و رفع عذر قبل از طواف حج، طواف و نماز عمره را بجا آورد و احتياطاً سعى و تقصير را هم بجا آورد.
كسى كه در طواف يا سعيش بدون نيت به جلو مى رود مى خواهد از همان نقطه كه قطع شده شروع كند ولى به جهت ازدحام نتواند به آن نقطه كه قطع شده خود را برساند مى تواند از محاذى آن نقطه طرف راست يا چپ شروع كند.
هرگاه در دور آخر محدث شده بدون طهارت دور را تمام كرده بعد وضو گرفته طواف را اعاده نموده و نماز و سعى و تقصير را انجام داده بنا بر احتياط بايد قسمتى از طواف را كه بى وضو انجام داده با وضو بجا آورد؛ و احتياط آن است كه طواف را از سر بگيرد و احتياطاً نماز و سعى و تقصير را اعاده كند.
كسى كه در دور ششم طواف مى كند نجاستى در بدن ديده و يقين دارد كه اين نجاست در دورهاى قبل در بدن او بوده بدون توجه به مسأله طواف را به پايان رسانده سپس بدن را تطهير كرده طواف را اعاده نموده و عمره را تمام كرده بايد مقدارى از طواف را كه بعد از يقين به نجاست باقى مانده احتياطاً اعاده كند گرچه موالات از بين رفته باشد؛ سپس احتياطاً نماز طواف و سعى و تقصير را اعاده نمايد؛ و تا تقصير نكرده احكام مُحرم را مراعات كند.
هرگاه بين سعى صفا و مروه يادش بيايد كه نماز طواف واجب را فراموش كرده؛ برگردد و نماز را پشت مقام به تفصيلى كه در مسأله (585) اشاره شد بجا آورد و آن گاه سعى را از جايى كه قطع كرده تمام كند.
هرگاه بعد از ساير اعمال كه بعد از نماز بايد بجا آورد يادش بيايد نماز را پشت مقام نخوانده لازم نيست آن اعمال را اعاه كند گرچه احتياط استحبابى اعاده آنها است.
كسى كه نماز طواف عمره را در داخل حجر اسماعيل عليه السلام بجا آورده و بعد از تقصير متوجه شد؛ بايد نماز را پشت مقام بجا آورد ولى لازم نيست اعمال بعد از آن را اعاده كند گرچه احتياط اعاده سعى و تقصير است.
كسى كه بعد از طواف وضوى او باطل شده ولى خجالت كشيد كه وضو بگيرد با همان حال نماز طواف و سعى و تقصير كرده بايد نماز و سعى و تقصير را اعاده كند بلكه بنا بر احتياط واجب طواف را نيز اعاده كند.
زنى كه نماز طواف عمره را در حجر اسماعيل عليه السلام خوانده پس از آن ملتفت شد كه در حال حيض بوده و تا وقوف به عرفات پاك نمى شود؛ عمره او صحيح است بايد براى حج تمتع مُحرم شود ولى قبل از طواف و نماز حج قضاى نماز عمره تمتع را بجا آورد.
هرگاه زنى كه مُحرم به احرام عمره تمتع شده پس از ورود به
توضيح المناسك، ص: 231
مكه مكرمه و انجام طواف قبل از اين كه نماز طواف بخواند حائض شود اگر وقت وسعت دارد صبر كند تا پاك شود و نماز را بخواند و بقيه اعمال را بجا آورد؛ و چنانچه وقت تنگ باشد سعى و تقصير عمره تمتع را انجام دهد و مُحرم با احرام حج تمتع شود قبل از انجام طواف حج تمتع طواف عمره و نماز طواف عمره را قضاء كند سپس بقيه اعمال را انجام دهد.
هرگاه طواف عمره را بجا آورد از روى جهالت يا فراموشى بدون نماز و سعى تقصير كرده اگر فاصله زياد نباشد بايد نماز و سعى را بجا آورد و احتياطاً تقصير را هم اعاده كند و اگر فاصله زياد شده بنا بر احتياط طواف را هم اعاده كند.
بعد از انجام عمره تمتع و قبل از انجام مناسك حج تمتع جايز نيست عمره مفرده بجا آورد و هرگاه بجا آورد عمره تمتعش باطل مى شود و لازم است آن را اعاده كند.
هرگاه زن به تصور اين كه پاك شده طواف را انجام مى دهد و در اثناء سعى يا به بعد از سعى متوجه مى شود هنوز پاك نشده؛ در صورت توجه در اثناء، سعى را قطع كند و پس از پاك شدن از حيض، طواف و نماز طواف را اعاده كند و احتياطاً سعى را هم اعاده نمايد.
كسى كه قادر نباشد بعض دورهاى طواف يا سعى را خودش انجام دهد مى تواند در آن قسمت نايب بگيرد.
هرگاه طواف و نماز را در روزى بجا آورد و روز بعد شك
توضيح المناسك، ص: 232
كند كه سعى كرده يا نه، اگر در موردى است كه احتمال تأخير انداختن بدون عذر بوده بنا گذارد بر اين كه سعى را بجا آورده گرچه احتياط استحبابى در بجا آوردن است؛ ولى اگر در موردى است كه تأخير با عذر بوده ظاهراً وجهى بر بناگذارى بر انجام سعى نيست بايد سعى را بجا آورد بلكه طواف و نماز آن و سعى را بجا آورد؛ ولى هرگاه بعد از تقصير شك كند كه سعى را بعد از طواف و نماز آن بجا آورده يا نه، لازم نيست سعى كند.
گذشت كه واجبات حج تمتع سيزده چيز است:
پس از تمام شدن عمره تمتع واجب است براى حج تمتع احرام ببندد.
هرگاه نيت كند حج تمتع را و لبيك هاى واجب را به طورى كه در احرام عمره تمتع بيان شد بگويد مُحرم مى شود؛ و چنانچه در احرام عمره تمتع گفته شد قصد احرام بستن و تروك احرام لازم نيست.
چنانچه در نيت احرام عمره تمتع گذشت بايد نيت احرام بستن به حج تمتع فقط براى خداوند متعال باشد و اگر رياء در نيت باشد احرام باطل است.
كيفيت احرام بستن و گفتن لبيك در احرام حج تمتع به همان نحوى است كه در احرام عمره تمتع بيان شد.
تمام چيزهايى كه در محرمات احرام عمره تمتع حرام بود در احرام حج تمتع هم حرام است و آنچه كه از ارتكاب آن در عمره تمتع باعث كفاره مى شد در احرام حج تمتع هم باعث كفاره مى شود.
بهترين وقت براى احرام بستن براى حج تمتع ظهر روز
توضيح المناسك، ص: 235
هشتم ذيحجه (ترويه) است؛ مى تواند از آن وقت تأخير بيندازد تا هنگامى كه بعد از احرام بستن به وقوف اختيارى عرفات برسد و از آن وقت نمى تواند تأخير بيندازد.
پيرمرد و مريض بلكه غير آنان مى توانند پيش از آن وقت احرام ببندند ولى پيش از سه روز از آن وقت احرام نبندند.
اولى بلكه احتياط آن است كه احرام بعد از نماز باشد؛ و افضل آن است كه بعد از نماز ظهر، وگرنه بعد از نماز عصر، وگرنه بعد از نماز قضاء، وگرنه بعد از نافله شبانه روزى، و لا أقل بعد از دو ركعت نافله باشد.
محل احرام حج شهر مكه مكرمه است از هر جاى آن، گرچه در محله هاى تازه ساز باشد؛ پس اگر بعض محلات تازه ساز مكه مكرمه با مسجد الحرام فاصله زياد دارد ولى به وسيله تونل هاى متعدد كه در كوه ها احداث شده به يكديگر مرتبط هستند و از محلات مكه مكرمه حساب مى شوند جدايى به خاطر كوه و مانند آن مانع ندارد از هر نقطه آن مى تواند احرام حج تمتع ببندد؛ ولى اگر از محلات مكه مكرمه حساب نشود بلكه از توابع آن به حساب آيند يا مورد شك باشند كه از محلات مكه مكرمه باشند؛ احرام از آنها كفايت نمى كند؛ خلاصه احرام از محلات تازه ساز كه عرفاً از محلات مكه مكرمه حساب شوند جايز است ولى احوط و اولى آن است كه احرام بستن در هر جاى مكه مكرمه قديم باشد كه در
توضيح المناسك، ص: 236
زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و افضل آن است كه در مسجد الحرام باشد؛ بهترين جاى مسجد الحرام براى احرام بستن نزد مقام ابراهيم عليه السلام يا حجر اسماعيل عليه السلام است.
گذشت كسى كه از عمره تمتع فارغ شده و مُحل گرديده بدون حاجت از مكه مكرمه خارج نشود؛ و هرگاه حاجتى براى بيرون رفتن پيش آيد مُحرم شود به احرام حج و بيرون رود؛ و با همان احرام براى اعمال حج برگردد در صورتى كه در همان ماه قمرى برگردد؛ و اگر در ماه بعدى برگردد بايد با عمره تمتع وارد مكه مكرمه شود؛ عمره اول فاسد است و بعد از انجام اعمال عمره تمتع مُحرم به احرام حج تمتع شود.
امورى كه در احرام عمره تمتع مستحب بود در احرام حج تمتع نيز مستحب است.
همين كه احرام بست و از مكه مكرمه بيرون رفت آهسته تلبيه بگويد تا اين كه مشرف بر ابطح شود همين كه مشرف بر ابطح شد مستحب است صدايش را به تلبيه بلند كند همين كه متوجه منى شود بگويد:
«أَللَّهُمَّ إيَّاكَ أَرْجُو وَ إيَّاكَ أَدْعُو، فَبَلِّغْني أَمَلي وَ أَصْلِحْ لي عَمَلي».
توضيح المناسك، ص: 237
با بدن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالى برود و به منى كه رسيد بگويد:
«أَلْحَمْدُللَّهِ الَّذي أَقْدَمَنيها صالِحاً في عافيَةٍ وَ بَلَّغَني هذا الْمَكانِ».
همين كه داخل منى شد بگويد:
«أَللَّهُمَّ هذِهِ مِني وَ هيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيْنا مِنَ الْمَناسِكِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِما مَنَنْتَ عَلى أَنْبيائِكَ فَإِنَّما أَنَا عَبْدُكَ وَ في قَبْضَتِكَ».
مستحب است شب عرفه در منى باشد و به طاعت و عبادت مشغول باشد؛ بهتر است كه عبادات مخصوصاً نمازها را در مسجد خيف بجا آورد و نماز صبح را در آنجا بخواند و بعد از نماز مشغول به عبادت و تعقيب باشد تا طلوع آفتاب.
مكروه است قبل از طلوع فجر و طلوع آفتاب، بلكه خلاف احتياط است كه از منى كوچ كند مگر از جهت ضرورت مثل اين كه بيمار باشد يا از هجوم جمعيت ترسان باشد؛ خلاصه تا آفتاب طلوع نكرده از وادى مُحَسَّر رد نشود.
همين كه متوجه عرفات شود اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ، وَ إيَّاكَ اعْتَمَدْتُ، وَ وَجْهَكَ أَرَدْتُ، فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِأَ لي في رِحْلَتي وَ أَنْ تَقْضيَ لي حاجَتي وَ أَنْ تَجْعَلَني الْيَوْمَ مِمَّنْ تُباهي بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنّي».
توضيح المناسك، ص: 238
و در هر پستى و بلندى تلبيه بگويد تا اين كه به عرفات برسد.
دوم از واجبات حج تمتع وقوف در عرفات است.
واجب است وقوف در عرفات به قصد قربت و اخلاص باشد مانند نماز و ساير عبادات.
مراد از وقوف حضور و ماندن در عرفات است خواه سواره باشد يا پياده، خواه ساكن باشد يا در حال حركت، گرچه وقوف در حال ايستاده افضل است.
هرگاه در تمام وقت بيهوش يا خواب يا مست باشد وقوفش باطل است؛ ولى اگر در اول وقت نيت كرده باشد و بعد از آن بخواب رود يا بيهوش شود مانع ندارد.
وقوف در عرفات براى مختار بايد از اول زوال روز عرفه (نهم ذيحجه) تا غروب شرعى آن كه وقت نماز مغرب است باشد؛ جايز نيست تأخير بيندازد از اول زوال و در وقت عصر توقف كند گرچه فرموده اند جايز است كه وقوف بعد از زوال به مقدار خواندن نماز ظهر و عصر پشت سرهم با اذان و اقامه باشد در صورتى كه بخواهد نماز ظهر و عصر را جمع كند؛ ولى احتياط آن است كه به اين مقدار هم تأخير نيندازد و وقوف در عرفات از زوال باشد.
وقوف در عرفات از زوال تا مغرب گرچه واجب است لكن ركن نيست كه حج به ترك آن باطل شود؛ بلى توقف مقدارى از آن زمان ركن است پس هرگاه از روى اختيار هيچ توقف و لو به مقدار كمى در عرفات نداشته باشد حجش باطل است؛ ولى اگر مقدار كمى توقف در عرفات داشته باشد و قبل از مغرب از عرفات كوچ كند حج او صحيح است گرچه اگر از روى عمد و علم باشد خلاف و معصيت كرده.
فرموده اند حدود عرفات عبارتند از دشت هاى عرفه و ثوّيه و نَمِره تا ذى المجاز و از مأزمين تا آخرين جاى وقوف، و خود اينها حدود عرفات مى باشند و جزء موقت نيستند؛ وقوف در عرفات بايد داخل محدود باشد بنا بر اين وقوف در وادى نَمِره و ديگر جاهايى كه از حدود عرفات خارج است كفايت نمى كند؛ خلاصه حدودى كه براى عرفات، مزدلفه، مشعر الحرام و منى مشخص شده اگر مورد اطمينان يا تصديق اهل محل باشد معتبر است؛ ظاهراً تابلوها و علاماتى را كه گذارده اند دست به دست از قديم به آنها رسيده مورد قبول اهل محل است مادامى كه خطاى آنها احراز نشود معتبر است.
جبل الرحمة گرچه جزء موقف عرفات است ولى فرموده اند زفتن به بالاى كوه و وقوف بر آن هنگام وقوف مكروه است؛ مستحب است ايستادن در دامنه طرف چپ جبل الرحمة باشد.
هرگاه از روى علم و عمد، يا از روى جهل تقصيرى وقوف
توضيح المناسك، ص: 240
ركنى را ترك كند؛ يعنى بعد از زوال ظهر روز عرفه (نهم ذيحجه) در عرفات نباشد؛ حجش باطل است و كفايت نمى كند درك وقوف اضطرارى عرفه كه وقوف شب عيد است در عرفات.
هرگاه وقوف ركنى در عرفات را از روى فراموشى، يا از روى جهل قصورى يعنى ندانستن حكم شرعى از راه كوتاهى ياد گرفتن نبود؛ يا به جهت عذر ديگرى از قبيل مرض و سرما و گرما و مانند اينها درك نكند؛ واجب است وقوف اضطرارى انجام دهد و آن عبارت است از وقوف در مقدارى از شب عيد قربان در عرفات، و با درك وقوف اضطرارى حجش صحيح است و هرگاه نتواند وقوف اضطرارى عرفه را هم درك كند اگر وقوف در مشعر الحرام را درك كند چنانچه بيايد حجش صحيح است.
كوچ كردن (بيرون رفتن) از حدود عرفات پيش از مغرب عالماً عامداً حرام است اما حج را باطل نمى كند؛ ولى اگر تا مغرب شرعى به عرفات برنگردد يك شتر كفاره دهد و آن را بنا بر احتياط واجب در روز عيد و بنا بر احتياط واجب در منى در راه خدا قربانى كند؛ ولى هرگاه پشيمان شود قبل از غروب دوباره به عرفات برگردد و تا مغرب بماند چيزى بر او نيست گرچه احتياط آن است كه يك شتر قربانى كند؛ و همچنين است اگر بدون اين كه از كار خود پشيمان شود براى حاجتى برگردد در صورتى كه بعد از رسيدن به عرفات با قصد قربت تا مغرب در عرفات توقف داشته باشد.
چنانچه گذشت هرگاه عالماً و عامداً از عرفات كوچ كند كفاره بر او واجب است؛ اگر نتواند اين كفاره را بدهد بايد هيجده روز روزه بگيرد يا در مكه مكرمه، يا در راه برگشتن، يا نزد اهل و عيالش، و احتياط واجب آن است كه روزه ها را پشت سرهم بگيرد.
هرگاه سهواً يا از روى فراموشى يا ندانستن مسأله از عرفات قبل از مغرب شرعى كوچ كند و از حدود عرفات خارج شود اگر يادش نيايد چيزى بر او نيست؛ ولى هرگاه يادش بيايد يا عالم شود بايد مراجعت كند و اگر مراجعت نكرد گناه كرده و بنا بر احتياط واجب حكم كسى را دارد كه عمداً خارج شده و باز نگشته، بنا بر احتياط كفاره بدهد خصوصاً در موردى كه جهل تقصيرى بوده.
هرگاه به واسطه عذرى مانند فراموشى، يا تنگى وقت، يا جهل قصورى، يا مرض، يا شدت گرما، يا سرما از زوال روز عرفه تا مغرب در عرفات نباشد؛ يعنى هيچ جزيى از زمان را درك نكند واجب است مقدارى از شب عيد قربان را توقف كند؛ خلاصه كسى كه وقوف اختيارى عرفات را به واسطه عذرى درك نكند هرگاه وقوف اضطرارى عرفات را كه توقف مقدارى از شب عيد است درك كند حجش صحيح است.
هرگاه كسى كه به واسطه عذرى وقوف روز نهم را در عرفات انجام نداد و شب دهم را عمداً و بدون عذر در عرفات وقوف نكند يعنى وقوف اختيارى عرفات را به واسطه عذرى بجا نياورد؛ و وقوف اضطرارى
توضيح المناسك، ص: 242
عرفات را كه با طلوع فجر شب دهم است عمداً و بدون عذر ترك كند حجش باطل است؛ اما اگر از روى فراموشى يا غفلت يا عذر ديگرى بوده؛ اگر وقوف اختيارى مشعر الحرام را چنانچه خواهد آمد درك كند حجش صحيح است.
وقوف اضطرارى عرفه كه درك مقدارى از شب عيد است چنانچه گذشت از ابتداى شب عيد است تا طلوع فجر.
مسأله 823 مستحب است:
1 در حال وقوف با طهارت باشد.
2 غسل كند؛ بهتر آن است كه هنگام زوال ظهر باشد.
3 وقوف در پايين كوه جبل الرحمة سمت چپ آن و در زمين هموار باشد؛ گذشت كه بالا رفتن بر كوه در حال وقوف مكروه است مگر اين كه در صحراى عرفات ازدحام و تراكم جمعيت باشد.
4 در اول وقت جمع كند بين نماز ظهر و عصر به يك اذان و دو اقامه چه به جماعت باشد يا فرادى، امام باشد يا مأموم، نمازش تمام باشد يا شكسته، جمع بين دو نماز براى آماده شدن براى دعا و نيايش است براى اين كه روز عرفه روز دعا و مسئلت است.
توضيح المناسك، ص: 243
5 آنچه سبب تفرق حواس است از خود دور كند؛ به اين طرف و آن طرف و مردم توجه نكند تا اين كه قلب او متوجه حق تعالى شود همين كه قلبش متوجه حق تعالى شد حمد الهى كند و تهليل و تمجيد و ثناى حضرتش بجا آورد؛ صد مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ» بگويد و صد مرتبه سوره توحيد بخواند و آنچه كه بخواهد براى خود و والدين و برادران ايمانى خود كه كمتر از چهل نفر نباشند دعا كند؛ توبه كند؛ استغفار نمايد و از شيطان رانده درگاه الهى به خدا پناه ببرد و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و به تسبيح، حمد، تكبير و ساير اذكار و دعاهاى وارده مشغول شود.
6 فرموده اند احتياط آن است كه دعا، استغفار، صلوات و اذكار
را در آن مقطع حساس ترك نكند؛ روز عرفه روزى است كه خداوند متعال بندگانش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و عنايت مخصوص و سفره احسان خود را براى بندگانش گسترده، و شيطان در اين روز خوارتر و كوچك تر و رانده تر و خشمناك ترين وقت ها است؛ از امام سجاد عليه السلام روايت شده در روز عرفه شنيدند صداى سائلى را كه از مردم سؤال مى نمود فرمودند: واى بر تو!! آيا از غير خداوند در اين روز سؤال مى كنى و حال آن كه اميد مى رود در اين روز فضل الهى شامل حال بچه هايى كه در شكم مادران هستند بشود و آنها سعيد شوند؛ بايد حد اكثر استفاده را از اين زمان بسيار عزيز نمود به گريه، ناله، استغفار و دعا مخصوصاً دعاهاى در اين روز مشغول شد بداند كه اين فرصت كمتر براى انسان دست مى دهد.
توضيح المناسك، ص: 244
7 ابى بصير از امام صادق عليه السلام روايت كرده فرمودند همين كه وارد موقف عرفات شدى كعبه معظمه را استقبال كند و اين اذكار را بگو:
صد مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ»، صد مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ»، صد مرتبه «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، صد مرتبه «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ».
سپس از اول سوره بقره ده آيه بخوان و آن گاه آية الكرسى را تا آخر بخوان پس اين آيات را بخوان:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ
النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ، ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ، وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ».
پس از آن سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را بخوان؛ سپس آنچه از نعمت هاى خداوند متعال بر تو ارزانى داشته يكايك ياد كن و خدا را بر آنها حمد و ستايش كن؛ و همچنين بر اهل و مال و ساير
توضيح المناسك، ص: 245
چيزهايى كه خداوند متعال بر تو تفضل كرده حمد و ستايش كن و بگو:
«أَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى نَعْمائِكَ الَّتي لا تُحْصى بِعَدَدٍ وَ لا تُكافَأُ بِعَمَلٍ».
و به آياتى از قرآن مجيد كه در آنها ذكر حمد شده خدا را حمد كن؛ و به آياتى كه در آنها ذكر تسبيح شده خدا را تسبيح كن؛ و به آياتى كه در آنها ذكر تكبير شده خدا را تكبير كن؛ و به آياتى كه در آنها ذكر تهليل شده خدا را تهليل كن؛ و زياد صلوات بر محمد و آل محمد بفرست؛ و به هر اسمى از اسماء الهى كه در قرآن موجود است خدا را بخوان؛ و به آنچه از اسماء الهى كه در ياد دارى خدا را ياد كن؛ و به اسماء الهى كه در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخوان؛ و آنها عبارتند از:
«هُوَ اللَّهُ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ، ... الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ، ... الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ، الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ، ... الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ».
8 فرموده اند شايسته است اگر
خسته نشود دعاها را در حالى كه ايستاده است بخواند؛ بلكه مكروه است سواره يا نشسته بخواند اگر از دعا كردن و زارى در حال ايستاده خسته نشود؛ خواندن هر دعا و ذكر در عرفات شايسته است افضل آنها دعاها و اذكار وارده است مانند دعاء حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه و دعاء حضرت امام سجاد عليه السلام كه در صحيفه كامله آمده.
9 دعا حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه به حضرت امير المؤمنين عليه السلام تعليم
توضيح المناسك، ص: 246
فرموده و فرمودند كه اين دعاء انبياء گذشته است: آن دعاء از اين قرار است:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَ يُميتُ، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، أَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَالَّذي تَقُولُ، وَ خَيْراً مِمَّا نَقُولُ، وَ فَوْقَ ما يَقُولُ الْقائِلُونَ، أَللَّهُمَّ لَكَ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي وَ لَكَ تُراثي (بَراءَتي خ ل)، وَ بِكَ حَوْلي، وَ مِنْكَ قُوَّتي، أَللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ، وَ مِنْ وَساوِسِ الصُّدُورِ، وَ مِنْ شَتاتِ الْأَمْرِ، وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ خَيْرَ الرياحِ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما تَجي ءُ بِهِ الرياحُ، وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ اللَّيْلِ وَ خَيْرَ النَّهارِ، أَللَّهُمَّ اجْعَلْ في قَلْبي نُوراً، وَ في سَمْعي وَ بَصَري نُوراً، وَ في لَحْمي وَ دَمي وَ عِظامي وَ عُرُوقي وَ مَقْعَدي وَ مَقامي وَ مَدْخَلي وَ مَخْرَجي نُوراً وَ أَعْظِمْ لي نُوراً، يا رَبِّ يَوْمَ أَلْقاكَ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ*».
10 از دعاهاى وارده اين دعا است:
«أَللَّهُمَّ رَبَّ
الْمَشاعِرِ كُلِّها، فُكَّ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَني شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، أَللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بي، وَ لا تَخْدَعْني، و لا تَسْتَدْرِجْني، أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ بِحَوْلِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ مَنِّكَ وَ فَضْلِكَ، يا أَسْمَعَ السَّامِعينَ، وَ يا أَبْصَرَ النَّاظِرينَ، وَ يا أَسْرَعَ
توضيح المناسك، ص: 247
الْحاسِبينَ، وَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ أَنْ تُصَليَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَفْعَلَ بي كَذا وَ كَذا». و به جاى كذا و كذا حاجتت را بخواه.
سپس دست به آسمان بردار و بگو:
«أَللَّهُمَّ حاجَتي إِلَيْكَ الَّتي إِنْ أَعْطَيْتَنيها لَمْ يَضُرَّني ما مَنَعْتَني، وَ الَّتي إِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْني ما أَعْطَيْتَني، أَسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ، أَللَّهُمَّ إِني عَبْدُكَ وَ مِلْكُ يَدِكَ ناصيَتي بِيَدِكَ وَ أَجَلي بِعِلْمِكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُوَفِّقَني لِما يُرْضيكَ عَني، وَ أَنْ تُسَلَّمَ مِني مَناسِكي، الَّتي أَرَيْتَها خَليلَكَ إِبْراهيمَ صلى الله عليه و آله، وَ دَلَلْتَ عَلَيْها نَبيَّكَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله، أَللَّهُمَّ اجْعَلْني مِمَّنْ رَضيتَ عَمَلَهُ وَ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ أَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَياةً طَيِّبَةً».
و در روايتى آمده بگو:
«أَللَّهُمَّ اجْعَلْني مِمَّنْ رَضيتَ عَمَلَهُ، وَ أَطَلْتَ عُمُرَهُ، وَ أَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَياةً طَيِّبَةً».
و در روايت ديگر صد مرتبه حمد الهى و صد مرتبه تسبيح را اضافه كن پس از آن بگو:
«أَللَّهُمَّ إِني عَبْدُكَ فَلا تَجْعَلْني مِنْ أَخْيَبِ وَفْدِكَ، وَ ارْحَمْ مَسيري إِلَيْكَ مِنَ الْفَجِّ الْعَميقِ، أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ بِحَوْلِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ مَنِّكَ وَ فَضْلِكَ يا أَسْمَعَ السَّامِعينَ وَ يا أَبْصَرَ النَّاظِرينَ».
توضيح المناسك، ص: 248
11 و اين دعا را بخوان:
«أَسْأَلُكَ يا اللَّهُ يا رَحْمانُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ
وَ عِزَّتِكَ، وَ بِجَميعِ ما أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ، وَ بِجَمْعِكَ وَ بِأَرْكانِكَ كُلِّها، وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صلى الله عليه و آله وَ بِاسْمِكَ الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الَّذي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لا تُخَيِّبَهُ، وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ، أَنْ لا تَرُدَّهُ، وَ أَنْ تُعْطيَهُ ما سَأَلَ، أَنْ تَغْفِرَ لي جَميعَ ذُنُوبي في جَميعِ عِلْمِكَ فيَّ».
و هر حاجت كه در امور دنيا و آخرت دارى بخواه، و از خداوند متعال بخواه كه توفيق حج در سال آينده و هر سال داشته باشى. و هفتاد مرتبه بگو: «أَسْأَلُكَ الْجَنّةَ».
و هفتاد مرتبه بگو: «أسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبي وَ أَتُوبُ إَلَيْهِ».
و اين دعا را بخوان:
«أَللَّهُمَّ فُكَّني مِنَ النَّارِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ، وَ ادْرَأْ عَني شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».
و هرگاه بعد از انجام اين كارها وقت بود و آفتاب غروب نكرده بود مى توانى آنچه گفته شد تكرار كنى؛ مبادا از دعا، تضرع و زارى خسته شوى.
12 در اين روز تا مى توانى از خيرات و صدقات كوتاهى نكن.
توضيح المناسك، ص: 249
13 نزديك غروب آفتاب بگو:
«أَللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ، وَ مِنْ تَشَتُّتِ الْأُمُورِ، وَ مِنْ شَرِّ ما يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ، أَمْسى ظُلْمي مُسْتَجيراً بِعَفْوِكَ، وَ أَمْسى خَوْفي مُسْتَجيراً بِأَمانِكَ، وَ أَمْسى ذُنُوبي مُسْتَجيرةً بِمَغْفِرَتِكَ، وَ أَمْسى ذُلي مُسْتَجيراً بِعِزِّكَ، وَ أَمْسى وَجْهيَ الْفاني الْبالي مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الْباقي، يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَ يا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطى جَلِّلْني بِرَحْمَتِكَ، وَ أَلْبِسْني عافيَتَكَ، وَ اصْرِفْ عَني شَرَّ جَميعِ خَلْقِكَ».
14 بعد از غروب آفتاب بگويد:
«أَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ
هَذا الْمَوْقِفِ، وَ ارْزُقْنيهِ أَبَداً ما أَبْقَيْتَني، وَ اقْلِبْني الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لي، مَرْحُوماً مَغْفُوراً لي، بِأَفْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ، وَ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ، وَ اجْعَلْني الْيَوْمَ مِنْ أَكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْكَ، وَ أَعْطِني أَفْضَلَ ما أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الْعافيَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْمَغْفِرَةِ، وَ بارِكْ لي في ما أَرْجِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مالٍ أَوْ قَليلٍ أَوْ كَثيرٍ، وَ بارِكْ لَهُمْ فيَّ».
و بسيار بگويد: «أَللَّهُمَّ أَعْتِقْني مِنَ النَّارِ».
سوم از واجبات حج تمتع وقوف در مشعر الحرام است
همين كه مغرب شرعى شد و از وقوف در عرفات فارغ گشت واجب است به طرف مشعر الحرام كه و به آن مزدلفه و جَمْع نيز مى گويند كوچ كند.
گفته اند مشعر الحرام بيابانى است وسيع كه بين مازمين كه نام تنگه اى است بين عرفات و مشعر الحرام، و حياص و وادى مُحسّر قرار گرفته و با علائم نصب شده حدود آن مشخص شده؛ خود اينها همه حدود مشعر الحرام هستند و جزء موقف نيستند نمى شود در حال اختيار در آنها توقف كند ولى در حال ازدحام و فشار جمعيت مى تواند به طرف مازمين بالا رود.
بنا بر احتياط واجب به قصد اطاعت خداوند شب دهم را تا طلوع فجر در مشعر الحرام بسر برد و مقدارى از آن را ذكر خدا بگويد؛ همين كه فجر طالع شد براى اطاعت خداوند با نيت خالص از رياء و خودنمايى تا طلوع آفتاب توقف داشته باشد؛ خلاصه در اينجا دو تكليف است:
اول: ماندن از شب دهم است تا طلوع فجر در مشعر الحرام.
دوم: ماندن از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب، بايد در هر دو وقوف قصد قربت و اخلاص داشته باشد؛ مى تواند نيت وقوف دوم را مقارن طلوع فجر بكند و مى تواند هر دو نيت را هنگام ورود به مشعر الحرام انجام دهد.
هرگاه عالماً و عامداً وقوف در مشعر الحرام را از شب تا طلوع آفتاب ترك كند حجش باطل است؛ ولى زن ها، بچه ها، بيماران،
توضيح المناسك، ص: 251
اشخاص ضعيف و كسانى كه كار ضرورى دارند مانند كسانى كه براى پرستارى و راهنمايى آنان لازم است؛ لازم نيست بين طلوعين در مشعر الحرام وقوف داشته باشند در صورتى كه شب را در مشعر الحرام توقف داشته باشند مى توانند قبل از طلوع فجر كوچ كنند؛ و احتياط واجب آن است كه پيش از نصف شب كوچ نكنند و احتياط مستحب آن است كه هرگاه توقف برايشان مشكل نباشد كوچ نكنند؛ ولى همراهان معذورين و كسانى كه عذر آنها برطرف شود لازم است در صورتى كه برايشان امكان داشته باشد براى درك وقوف اختيارى مشعر الحرام قبل از طلوع آفتاب و لو به يك لحظه برگردند؛ و در فرض عجز هرگاه بتوانند قبل از ظهر روز عيد به مشعر الحرام برگردند بايد برگردند.
كسى كه تمام شب عيد يا بعضى از آن را در مشعر الحرام بوده اگر قبل از طلوع فجر عمداً و بدون عذر از مشعر الحرام بيرون رود و تا طلوع آفتاب برنگردد در صورتى كه وقوف در عرفات از او فوت نشده باشد گرچه گناه كرده ولى حجش صحيح است؛ چنانچه مشهور هم فرموده اند بايد يك گوسفند كفاره بدهد ولى احتياط آن است كه در سال بعد حجش را اعاده كند.
هرگاه كسى كه عذر دارد و وقوف شب يا بين طلوعين مشعر الحرام را درك نكند در صورتى كه وقوف در عرفات، گرچه اضطرارى آن را درك نكرده باشد؛ اگر مقدارى گرچه كم باشد از طلوع آفتاب تا ظهر روز
توضيح المناسك، ص: 252
عيد را در مشعر الحرام توقف كند حجش صحيح است؛ و الّا اگر وقوف در عرفات گرچه اضطرارى آن را درك نكرده باشد حجش صحيح نيست.
اگر وقوف اختيارى عرفات را درك كرد و قبل از رفتن به مشعر الحرام بيهوش شد؛ هرگاه بهوش آمد اگر وقت انجام اعمال هايى را داشته باشد بقيه اعمال را خودش بجا آورد؛ و اگر نتواند نايب بگيرد؛ و در غير اين صورت سال بعد حج را اعاده كند و براى خارج شدن از احرام، عمره مفرده بجا آورد.
از آنچه گذشت روشن شد كه براى وقوف به مشعر الحرام سه وقت است:
1 وقوف بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، اين وقوف اختيارى مشعر الحرام است و احتياط واجب آن است كه از شب عيد تا طلوع فجر هم در مشعر الحرام وقوف داشته باشد.
2 وقوف شب عيد براى كسى كه عذر دارد و نمى تواند بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب وقوف داشته باشد.
3 وقوف از طلوع آفتاب است تا ظهر روز دهم براى كسى كه عذر داشته وقوف در شب يا بين طلوعين را بجا نياورده؛ اين دو قسم وقوف اضطرارى مشعر الحرام است.
با در نظر گرفتن هر يك از وقوف اختيارى و اضطرارى عرفات و مشعر الحرام، و درك هر دو موقف يا يكى از آنها در وقت اختيارى
توضيح المناسك، ص: 253
يا اضطرارى، يا درك نكردن آن دو، و به ملاحظه اين كه ترك ممكن است از روى عمد يا نادانى يا فراموشى باشد؛ اقسامى دارد بعضى آنها صحيح و بعضى آنها باطلند، به اقسامى كه ممكن است محل ابتلاء بشود اشاره مى شود:
اول: شخص درك اختيارى هر دو موقف را داشته باشد؛ يعنى از ظهر روز عرفه تا مغرب شرعى وقوف در عرفات را درك كرده و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب وقوف در مشعر الحرام را درك كرده باشد؛ اشكالى در درست بودن حج او از اين نظر نيست گرچه ممكن است از جهت ديگر مثل اين كه از نظر جماع كردن باطل شود.
دوم: هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطرارى در عرفات و در مشعر الحرام را درك نكرده باشد و در اين صورت حج او باطل
است بنا بر احتياط واجب بايد با همان احرام عدول به عمره كند و طواف و نماز آن، سعى و تقصير، و طواف نساء و نماز آن را بجا آورد و از احرام خارج شود؛ و اگر گوسفند همراه داشته باشد احتياطاً قربانى كند؛ هرگاه ترك دو موقف از روى تقصير بوده حج بر او مستقر شده بايد سال بعد حج بجا آورد گرچه شرايط استطاعت را نداشته باشد؛ ولى هرگاه ترك از روى عذر بوده اگر شرايط استطاعت را دارا باشد بايد سال ديگر به حج برود بلكه احتياط آن است كه به حج رود اگر حج بر او مستقر شده باشد گرچه مستطيع نباشد.
سوم: درك وقوف اختيارى عرفه با وقوف اضطرارى نهارى
توضيح المناسك، ص: 254
مشعر الحرام را درك كرده؛ اگر وقوف اختيارى مشعر الحرام را كه وقوف بين طلوع فجر و طلوع آفتاب است؛ عمداً ترك نكرده باشد حجش صحيح است؛ ولى اگر وقوف اختيارى مشعر الحرام را عمداً ترك كرده باشد حجش باطل است.
چهارم: وقوف اضطرارى عرفات كه شب عيد است؛ با وقوف اختيارى مشعر الحرام را درك كرده؛ هرگاه ترك وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك كرده حجش باطل است و الّا حجش صحيح است.
پنجم: وقوف اختيارى عرفه را تا وقوف اضطرارى شب مشعر الحرام، يعنى وقوف قبل از طلوع فجر است را درك كرده؛ هرگاه ترك وقوف اختيارى مشعر الحرام از روى عذر بوده حجش صحيح است چيزى بر او نيست؛ ولى هرگاه از روى عمد بوده گرچه حجش صحيح است ولى گناه كرده بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
ششم: وقوف اضطرارى عرفات يا وقوف اضطرارى شب مشعر الحرام را
درك كرده؛ هرگاه معذور بوده در ماندن شب در مشعر الحرام و وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك نكرده باشد حج او صحيح است ولى هرگاه معذور نبوده اگر وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك كرده حجش باطل است و اگر وقوف اختيارى عرفات را درك كرده ولى عمداً وقوف اختيارى مشعر الحرام را ترك كرده حجش باطل نيست گرچه گناه كرده بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
توضيح المناسك، ص: 255
هفتم: وقوف اضطرارى عرفات و وقوف اضطرارى روز مشعر الحرام كه وقوف بعد از طلوع آفتاب تا ظهر است را درك كرده؛ اگر وقوف اختيارى عرفات و وقوف اختيارى مشعر الحرام را عمداً ترك كرده حجش باطل است؛ ولى هرگاه عمداً نبوده حجش صحيح است اما احتياط آن است كه اگر شرايط واجب شدن حج را داشته باشد در سال بعد حج را اعاده كند.
هشتم: وقوف اختيارى عرفات را درك كرده باشد؛ هرگاه وقوف اختيارى و اضطرارى وقوف به مشعر الحرام (به دو قسمش) را عمداً ترك كرده حج او باطل است و اگر عمداً ترك نكرده باشد حج او صحيح است؛ ولى احتياط تمام كردن اعمال حج است و اعاده حج.
نهم: فقط وقوف اضطرارى عرفه را درك كند در اين صورت حج او باطل است.
دهم: وقوف اختيارى مشعر الحرام را درك كرده در اين صورت هرگاه وقوف عرفات را عمداً ترك نكرده حجش صحيح، و الّا حجش باطل است.
يازدهم: فقط وقوف اضطرارى روز مشعر الحرام را درك كند؛ هرگاه وقوف اختيارى عرفه را عمداً ترك نكرده باشد گرچه مشهور فرموده اند حجش باطل است ولى بعيد نيست صحيح باشد اما احتياط مراعات فتوى مشهور است.
دوازدهم: فقط
وقوف اضطرارى شب مشعر الحرام را درك كرده؛ اگر وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك نكرده و از صاحبان عذر باشد حج او
توضيح المناسك، ص: 256
صحيح است و چيزى بر او نيست؛ ولى اگر از صاحبان عذر نباشد گرچه حجش صحيح است ولى گناه كرده بايد يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 833 همين كه مغرب شرعى شب دهم شد و از وقوف به عرفات فارغ شد شايسته است:
1 با دلى آرام و با و قار به طرف مشعر الحرام حركت كند.
2 مشغول دعا و استغفار باشد.
3 در راه رفتن ميانه رو باشد و از مزاحمت ديگران بپرهيزد.
4 همين كه به تپه اى كه از شن سرخ در طرف راست است رسيد بگويد:
«أَللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفي، وَ زِدْ في عِلْمي، وَ سَلِّمْ لي ديني، وَ تَقَبَّلْ مَناسِكي».
5 نماز مغرب و عشاء را تا رسيدن به مشعر الحرام به تأخير اندازد گرچه يك سوم از شب گذشته باشد؛ و آنها را پشت سرهم بخواند؛ اذان و اقامه براى نماز مغرب بگويد و براى نماز عشاء فقط اقامه بگويد؛ و از اين جهت نافله مغرب را بعد از نماز عشاء بجا آورد و هرگاه در رسيدن به مشعر الحرام قبل از نصف شب مانعى برسد نبايد نماز را به تأخير اندازد در بين راه بخواند.
6 در وسط وادى دَرّه كه از طرف راست راه است فرود آيد؛ از كوه
توضيح المناسك، ص: 257
قَزَحْ بالا رود و خدا را ياد كند.
7 براى حاج كه صروره است (يعنى كسى كه براى اولين بار حج بجا مى آورد) مستحب است بلكه احتياطى است با پاى برهنه روى سرزمين مشعر الحرام راه برود.
8 مستحب است به
هر مقدارى كه مى تواند آن شب را به عبادت و اطاعت و خواندن دعا سپرى كند گرچه از دعاهاى وارده در آن شب نباشد؛ روايت شده اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ هَذِهِ جَمْعٌ، أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لي فيها جَوامِعَ الْخَيْرِ، أَللَّهُمَّ لا تُؤْيِسْني مِنَ الْخَيْرِ الَّذي سَأَلْتُكَ أَنْ تَجْمَعَهُ لي في قَلْبي، ثُمَّ أَطْلُبُ إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَني ما عَرَّفْتَ أَوْلياءَكَ في مَنْزِلي هَذا، وَ أَنْ تَقيَني جَوامِعَ الشَّرِّ».
9 صبح كند در حالى كه با طهارت باشد و غسل كند و با آن نماز صبح بخواند.
10 بعد از نماز صبح در پايين كوه رو به قبله با طهارت حمد و ثناى الهى بجا آورد؛ و به هر اندازه كه مى تواند نعمت ها و عنايات و تفضلات الهى را ياد كند؛ و شهادتين بگويد و بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام يكايك درود بفرستد و دعا كند و از دشمنانشان بى زارى بجويد؛ بلكه احتياط آن است در مشعر الحرام ذكر و صلوات بر پيامير گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و
توضيح المناسك، ص: 258
اهل بيتش عليهم السلام را ترك ننمايد و اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ فُكَّ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ، وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَني شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، أَللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ، وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْئُولٍ، وَ لِكُلِّ وَافِدٍ جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتي في مَوْطِني هَذا أَنْ تُقيلَني عَثْرَتي، وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتي، وَ أَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطيئَتي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَى مِنَ الدُّنْيا زادي».
11 براى خود، پدر، مادر، فرزندان، خانواده، مؤمنين و مؤمنات دعا زياد كند سپس هر يك
از:
«اللَّهُ أَكْبَرُ، الْحَمْدُ للَّهِ، سُبْحانَ اللَّهِ، وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ».
را صد بار بگويد و صلوات بر محمد و آل بفرستد و اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ اهْدِني مِنَ الضَّلالَةِ، وَ أَنْقِذْني مِنَ الْجَهالَةِ، وَ اجْعَلْ لي خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ، وَ خُذْ بِناصيَتي إِلى هُداكَ، وَ انْقُلْني إِلى رِضاكَ، فَقَدْ تَرى مَقامي بِهذَا الْمَشْعَرِ الَّذي انْخَفَضَ لَكَ فَرَفَعْتَهُ، وَ ذَلَّ لَكَ فَأَكْرَمْتَهُ، وَ جَعَلْتَهُ عَلَماً لِلنَّاسِ، فَبَلِّغْني مُناىَ وَ نَيْلَ رَجايي، أَللَّهُمَّ إِني أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ أَنْ تُحَرِّمَ شَعْري وَ بَشَري عَلَى النَّارِ، وَ أَنْ تَرْزُقَني حَياةً في طاعَتِكَ، وَ بَصيرَةً في دينِكَ، وَ عَمَلًا بِفَرائِضِكَ، وَ إِتِّباعاً لِأَمْرِكَ وَ خَيْرَ الدَّارَيْنِ، وَ أَنْ تَحْفَظِني في نَفْسي وَ والِدَيَّ وَ وُلْدي وَ أَهْلي وَ إِخْواني
توضيح المناسك، ص: 259
وَ جِيْراني بِرَحْمَتِكَ».
12 در دعا و تضرع به پيش گاه خداوند سبحان سعى و كوشش فراوان داشته باشد تا آفتاب طلوع كند؛ بلكه سزاوار است آن شب را بيدار باشد و به راز و نياز مشغول باشد؛ در خبر است درهاى رحمت الهى در آن شب بر بندگان باز است و خداوند عز و جل مى فرمايد: من پروردگار شما هستم شما بندگان من هستيد شما حق مرا ادا كرديد و بر من حق و سزوار است دعاهاى شما را اجابت كنم.
13 نزديك طلوع آفتاب از مشعر الحرام به طرف منى حركت كند ولى از وادى محسّر عبور نكند.
14 هرگاه با فاصله زيادى قبل از طلوع آفتاب حركت كند و از مشعر الحرام خارج شود بنا بر احتياط مستحب است يك گوسفند كفاره بدهد.
15 همين كه از مشعر الحرام به طرف منى حركت كرد و به وادى محسر
رسيد مستحب است به مقدار يك صد ذراع يا صد قدم هروله كند يعنى راه رفتنش نه كند باشد و نه دويدن حساب شود؛ و اگر سواره است سوارى خود را حركت دهد و بگويد:
«أَللَّهُمَّ سَلِّمْ لي عَهْدي، وَ اقْبَلْ تَوْبَتي، وَ أَجِبْ دَعْوَتي، وَ اخْلُفْني فيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدي».
توضيح المناسك، ص: 260
و بگويد:
«رَبِّ اغْفِرْ، وَ ارْحَمْ، وَ تَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ».
اين نحو حركت مورد تأكيد است به نحوى كه هرگاه حركت به نحوى كه ذكر شد انجام نگرفت مستحب است براى جبران آن به مشعر الحرام بازگردد و هروله كند.
چهارم از واجبات حج تمتع و اول از اعمال منى رمى جمره عقبه است.
همين كه روز دهم به منى رسيد اولين عملى كه واجب است رمى جمره عقبه است يعنى انداختن هفت سنگ ريزه به محلى كه به او جمره عقبه مى گويند.
در سنگى كه براى رمى جمره عقبه استفاده مى شود؛ بلكه در جمره اولى و وُسْطى كه در روزهاى تشريق بايد بيندازد چند چيز معتبر است:
1 از حرم باشد؛ سنگ ريزه خارج حرم كافى نيست؛ از هر جاى حرم كه مباح باشد مى تواند بردارد مگر از مسجد الحرام و مسجد خيف، بلكه
توضيح المناسك، ص: 261
ساير مساجد بنا بر احتياط واجب، مستحب است شبانه از مشعر الحرام، وگرنه از منى بردارد.
2 از سنگى كه به آن ريگ (حصى) گفته مى شود باشد پس نبايد خيلى ريز باشد كه به آن ريگ گفته نشود مانند شن، و نه خيلى بزرگ باشد؛ شايسته است به اندازه بند انگشتان و به رنگ سرمه اى و نقطه دار باشد؛ شكسته شده؛ سفت و سخت نباشد تا حدودى سست باشد؛ و از قبل جدا شده باشد؛ كراهت دارد سنگ بزرگ ترى را بشكند و به صورت سنگ ريزه درآورد.
3 نبايد به مثل كلوخ، سفال و انواع جواهرات باشد؛ و اگر هر نحو سنگى باشد حتى از سنگ مرمر، مانع ندارد.
4 بكر باشد؛ يعنى از آنها خودش يا شخص ديگرى در رمى جمرات گرچه در سال هاى قبل استفاده نشده باشد.
5 مباح باشند؛ پس با سنگ ريزه غصبى يا آنچه كه ديگرى براى خودش جمع كرده كافى نيست؛ ولى هرگاه نداند كه غصبى هستند يا فراموش كرده كه غصبى است در صورتى كه خودش غصب نكرده باشد كفايت مى كند.
سنگ ريزه هايى كه در مشعر الحرام است معلوم است از خارج مشعر الحرام آورده اند ولى معلوم نيست از حرم است يا از خارج است استفاده از آن مانع ندارد؛ ولى اگر بداند كه از خارج حرم هستند
توضيح المناسك، ص:
262
نمى تواند از آنها براى رمى استفاده كرد مگر اين كه طورى باشد كه جزء مشعر الحرام حساب شوند در اين صورت مانعى ندارد.
هرگاه سنگى را كه در حرم است احتمال دهد از خارج آورده باشند اعتناء نكند ولى احتياط آن است كه با آن رمى نكند.
هرگاه شك كند سنگى را كه مى خواهد پرتاب كند از نظر كوچكى يا بزرگى به او حصى گفته مى شود بايد به آن اكتفاء نكند.
وقت انداختن سنگ ريزه ها از طلوع آفتاب روز عيد است تا غروب آفتاب آن روز، و هرگاه از روى نادانى يا فراموشى يا هر عذر ديگر در روز عيد رمى نكرده تا روز سيزدهم مى تواند به نيت قضاء بجا آورد و اگر تا آن زمان متذكر نشد و رفع عذر نشد تا وقتى كه در منى يا مكه مكرمه است رمى كند ولى در شب رمى نكند و احتياطاً خودش يا نايبش در سال ديگر رمى كند؛ و هرگاه بعد از خروج از مكه مكرمه عذرش برطرف شد لازم نيست برگردد و رمى كند و بنا بر احتياط سال بعد خودش يا نايبش رمى كند.
زن ها و افراد ضعيفى كه مجازند بعد از نيمه شب از مشعر الحرام به منى وارد شوند هرگاه از رمى روز عيد معذور باشند مى توانند شب عيد رمى كنند.
مردى كه مى تواند در روز رمى نمايد نمى تواند از طرف زنش نايب شود كه رمى را در شب انجام دهد.
زنى كه مى تواند براى خود در شب رمى كند هرگاه براى
توضيح المناسك، ص: 263
ديگرى نايب شود گرچه طرف زن باشد بايد در روز رمى كند و الّا نيابت در شبش درست نيست.
كسى كه صبح روز دهم معذور از رمى است ولى مطمئن است بعد از ظهر بلحاظ كمى جمعيت يا امر ديگرى مى تواند رمى كند نمى تواند نايب بگيرد بايد صبر كند تا خلوت شود و بتواند خودش رمى كند.
در پرتاب سنگ ها چند چيز معتبر است:
1 با قصد قربت و اخلاص باشد؛ هفت سنگ را به جمره عقبه در حج تمتع خالصاً براى خدا انجام دهد؛ رياء و نمايش دادن به غير در او نباشد.
2 شماره سنگ ريزه ها هفت باشد؛ هرگاه كمتر باشد كفايت نمى كند.
3 سنگ ريزه ها با پرتاب كردن خودش به جمره عقبه برسد؛ پس اگر برود نزديك جمره و با دست سنگ ها را به جمره برساند كفايت نمى كند؛ چنانچه اگر سنگ را انداخت و سنگ ديگران به او خورد و به واسطه آن يا با كمك آن به جمره برسد كفايت نمى كند.
4 سنگ ريزه ها يكى پس از ديگرى پرتاب شود؛ پس اگر پرتاب دو تا يا بيشتر در يك دفعه باشد كفايت نمى كند گرچه با هم به جمره نرسند و دنبال هم برسند؛ اما هرگاه پرتاب متعدد باشد ولى با هم به جمره برسد مانع
توضيح المناسك، ص: 264
ندارد.
5 پرتاب با دست باشد؛ ولى لازم نيست با دست راست باشد گرچه بهتر است؛ پس هرگاه با دهان يا با پا پرتاب كند كفايت نمى كند بلكه بنا بر احتياط هرگاه سنگ را با ابزارى مانند فلاخن پرتاب كند كفايت نمى كند.
6 پرتاب سنگ ها در فاصله بين طلوع آفتاب و غروب آفتاب واقع شود در شب نباشد؛ مگر براى خانم ها و كسانى كه جايز است شب عيد از مشعر الحرام به طرف منى حركت كنند براى آنان پرتاب
سنگ ها در شب كفايت مى كند.
سنگ ريزه هاى مورد حاجت هفتاد دانه است ولى از آنجايى كه در فشار جمعيت ممكن است بعضى از سنگ ها به محل مورد نظر اصابت نكند بهتر است سنگ ريزه ها بيشتر باشد.
كسى كه زيادتر از هفت سنگ ريزه به جمره مى زند هرگاه از اول نيت بيش از هفت را داشته صحيح نيست بايد رمى را اعاده كند؛ ولى هرگاه بعد از اين كه قصد هفت تا كرد و آن را انجام داده زدن بيش از هفت سنگ ضرر ندارد.
هرگاه شك در شمارش سنگ هايى كه پرتاب كرده بكند در حالى كه مشغول پرتاب كردن است بايد به اندازه اى بيندازد كه يقين به شماره پيدا كند؛ و همچنين هرگاه شك كند سنگى را كه پرتاب كرده به
توضيح المناسك، ص: 265
جمره خورده يا نه بايد مجدداً پرتاب كند تا يقين كند كه به او خورده.
هرگاه در حال پرتاب كردن معتقد بود كه سنگ به جمره رسيده ولى بعد يقين كند كه نرسيده بايد مجدداً پرتاب كند؛ پس هرگاه پهلوى جمره چيزى نصب شده باشد و اشتباهاً سنگ به او رسيده كافى نيست بايد مجدداً پرتاب كند گرچه در سال ديگر به وسيله خودش يا نايبش باشد.
هرگاه چند سنگ ريزه را با هم پرتاب كند اشكال ندارد ولى يك پرتاب حساب مى شود گرچه همه آنها به محل برسند.
فرق نمى كد در حال پرتاب كردن سنگ ريزه ها سواره باشد يا پياده، ولى افضل آن است كه پياده باشد.
هرگاه بعد از برگشتن از محل پرتاب سنگ بعد از قربانى كردن يا سر تراشيدن يا كوتاه كردن موى سر شك كند در شمارش آنها يا در انداختن آنها، اعتناء نكند؛ ولى هرگاه قبل از آنها باشد اگر شك در نقيصه است برگردد و نقيصه را تمام كند و اگر شك در زياده است اعتناء نكند.
هرگاه بعد از فارغ شدن از مراسم رمى شك كند در اين كه سنگ ها را درست پرتاب كرده يا نه، يا سنگ ها مستعمل بوده يا نه، يا با دست زده يا نه به شكش اعتناء نكند.
گمان به رسيدن سنگ به محل يا عدد آن حكم شك را دارد.
لازم نيست در حال پرتاب سنگ با طهارت باشد يا بدنش پاك باشد گرچه بعضى فقهاء فرموده اند براى پرتاب كردن سنگ غسل كند ولى ثابت نيست؛ بلى شايسته است بدن خود را در آن حال شستشو دهد همچنان كه لازم نيست سنگ ها پاك باشد ولى احتياط آن است كه پاك باشند.
بچه، مريض و كسى كه به واسطه عذرى مانند بيهوشى، اميد ندارد تا مغرب بتواند خودش رمى كند كسى را نايب بگيرد كه از طرف او بجا آورد؛ مستحب است بلكه موافق احتياط است اگر بشود او را ببرند نزد جمره و در حضور او سنگ پرتاب كنند؛ و هرگاه ممكن باشد احتياط آن است كه مريض سنگ ها را به دست بگيرد و ديگرى براى او پرتاب كند.
هرگاه مريض خوب شد و بيهوش به هوش آمد بعد از آن كه نايب سنگ ها را پرتاب كرده باشد؛ احتياط آن است كه خودش نيز بجا آورد؛ بلكه اگر در بين پرتاب كردن نايب مريض خوب شد يا به هوش بيايد بايد خودش از سر بگيرد.
كسى كه عذرى دارد از اين كه روز رمى كند مى تواند شب بجا آورد هر وقت شب كه باشد؛ بنا بر اين مريض كه اميد بهبودى در روز ندارد مخير است بين اين كه نايب بگيرد تا از طرفش در روز رمى كند يا شب خودش بجا آورد؛ و احتياط آن است كه خودش در شب بجا آورد؛ بهتر آن است كه در روز نايب هم بگيرد كه از طرفش رمى كند.
مسأله 858 در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
1 با آرامى و و قار به رمى جمرات برود.
2 در حال رفتن با طهارت باشد بلكه احوط است.
3 سنگ ريزه ها پاك باشند.
4 پياده رمى كند.
5 سنگ ريزه ها را در دست چپ بگيرد و با دست راست رمى كند.
6 وقتى سنگ ها را در دست دارد و آماده رمى است اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ هذِهِ حَصَياتي فَأَحْصِهنَ لي وَ ارْفَعْهُنَّ بي عَمَلي».
7 در صورتى كه بتواند سنگ ها را بر انگشت ابهام بگذارد و با ناخن انگشت سبابه (انگشت شهادت) پرتاب كند.
8 با هر سنگى كه پرتاب مى كند تكبير بگويد و اين دعا را بخواند:
«اللَّهُ أَكْبَرُ أَللَّهُمَّ ادْحَرْ عَني الشَّيْطانَ، أَللَّهُمَّ تَصْديقاً بِكِتابِكَ وَ عَلى سُنَّةِ نَبيِّكَ صلى الله عليه و آله، أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لي حَجّاً مَبْرُوراً، وَ عَمَلًا مَقْبُولًا، وَ سَعْياً مَشْكُوراً، وَ ذَنْباً مَغْفُوراً».
و مى تواند به گفتن اللَّه اكبر اكتفاء كند.
9 جمره عقبه را در حالى كه پشت به قبله است رمى نمايد؛ و در
توضيح المناسك، ص: 268
جمره اولى و وسطى در حالى كه رو به قبله است رمى كند.
10 در جمره عقبه فاصله بين او و جمره ده ذراع، و افضل پانزده زراع باشد؛ و در
جمره اولى و وسطى كنار جمره باشد.
11 پس از اتمام رمى و برگشتن بجاى خود در منى اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ بِكَ وَقِقْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ، وَ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ».
پنجم از اعمال حج تمتع و دوم از اعمال منى قربانى است.
واجب است بر كسى كه حج تمتع بجا مى آورد؛ گرچه استحبابى باشد؛ يك قربانى بكند بيشتر از يك قربانى واجب نيست؛ يك گوسفند يا يك بز كمتر چيزى است كه بايد براى قربانى سر بريده شود؛ هر چه بيشتر فضيلت بيشترى دارد؛ در خبر است رسول خدا صلى الله عليه و آله صد شتر همراه خود بردند و سى و چهار تاى آنها را براى امير المؤمنين عليه السلام، و شصت و شش تاى آنها را خودشان نحر كردند.
هر نفر بايد يك قربانى كامل سر ببرد يا نحر كند؛ جايز نيست در حال اختيار چند نفر در يك قربانى شريك شوند بلكه در حال ضرورت اكتفاء به يك قربانى مشكل است و احتياط واجب آن است كه جمع كنند
توضيح المناسك، ص: 269
بين شركت در قربانى و بدل آن كه گرفتن روزه است.
در قربانى چند چيز شرط است كه بايد مراعات شود:
1 قصد قربت و اخلاص داشته باشد؛ تنها به خاطر امتثال امر خداوند قربانى كند.
2 شتر يا گاو يا گوسفند يا بز باشد؛ از ساير حيوانات كفايت نمى كند؛ گاو ميش جايز است ولى فرموده اند كراهت دارد؛ افضل قربانى شتر است؛ و پس از آن گاو، و در آخر گوسفند و بز است.
3 در روز عيد انجام شود؛ و بنا بر احتياط جايز نيست در حال اختيار آن را از روز عيد به تأخير اندازد؛ ولى هرگاه به واسطه عذرى مانند فراموشى يا غير آن قربانى را در روز عيد بجا نياورد احتياط واجب آن است كه در ايام تشريق قربانى كند و اگر آن هم نشد تا آخر ذيحجه قربانى كند؛ و بنا بر احتياط هرگاه در غير روز عيد و سه روز بعدش قربانى كرده نيت اداء و قضاء نكند بلكه به نيت ما فى الذمه انجام دهد؛ و هرگاه عمداً قربانى را در روز عيد و ايام تشريق انجام نداد گناه كرده بايد در ايام تشريق و بقيه ماه ذيحجه بجا آورد.
4 بعد از رمى جمره عقبه باشد؛ ولى هرگاه قربانى از روى جهل و نادانى يا فراموشى بر رمى مقدم شد اعاده لازم نيست.
5 هرگاه شتر باشد بايد وارد
سال ششم شده باشد؛ و اگر گاه يا بز است بنا بر احتياط واجب وارد سال سوم شده باشد؛ و اگر گوسفند است
توضيح المناسك، ص: 270
بنا بر احتياط واجب كمتر از يك سال نباشد بلكه داخل سال دوم شده باشد.
6 بايد صحيح باشد؛ پس حيوانى كه مريض است كفايت نمى كند حتى مثل كچلى بنا بر احتياط واجب.
7 بنا بر احتياط واجب خيلى پير نباشد كه مغر استخوانش آب شده باشد.
8 تام الاجزاء باشد قربانى ناقص كافى نيست؛ پس قربانى حيوان كور يا يك چشم، لنگ، گوش بريده، دم بريده، شاخ داخلش شكسته يا بريده و مانند آنها كفايت نمى كند ولى شكسته شدن شاخ بيرونى «1» اشكال ندارد؛ اگر قربانى در اصل خلفت بى دم باشد؛ يا گوش و شاخ نداشته باشد؛ بعيد نيست كفايت كند اما خلاف احتياط است؛ ولى اگر گوش قربانى سوراخ شده باشد يا آن را چاك داه باشند اشكال ندارد اما احتياط آن است كه اين چنين هم نباشد.
9 لاغر نباشد؛ مشهور فرموده اند در لاغر نبودن همين كه در گرده او پيه باشد كفايت مى كند؛ اما احوط آن است كه علاوه بر آن در عرف لاغر نگويند.
10 خصى نباشد؛ يعنى تخم هاى آن كشيده نشده باشد؛ و احتياط آن است كه بيضتين او هم ماليده و كوبيده نشده باشد؛ و همچنين احتياط
توضيح المناسك، ص: 271
آن است كه قربانى در اصل خلقت بى بيضه نباشد.
رمى در شب بدون عذر واقع نمى شود بايد در روز باشد اگر در روز رمى نكند معصيت كرده و قربانى بايد روز عيد واقع شود و بنا بر احتياط واجب اگر در حال اختيار از روز عيد
تأخير بيندازد معصيت كرده گرچه اگر تأخير افتاده مى تواند در ايام تشريق قربانى كند.
هرگاه غير خصى يافت نشود احتياط آن است كه جمع كند بين قربانى خصى در وقت مقرر، و سالم در ماه ذيحجه همان سال، و اگر نشد سال ديگر، يا جمع كند بين قربانى خصى و گرفتن روزه.
كسى كه قربانى مى كند هرگاه در خصوص سر بريدن يا نحر كردن نايب باشد لازم نيست مؤمن باشد؛ همين كه مسلمان باشد كه محكوم به كفر نباشد كفايت مى كند؛ صاحب قربانى بايد قصد قربانى و قربت داشته باشد ولى اگر او را در مراسم قربانى نايب كرده باشد احتياط آن است كه مؤمن باشد و هر دو قصد قربانى كنند بلكه حكم همين است در قربانى كفارات.
كسى كه قربانى نيافت بايد قيمت آن را نزد شخص امينى بگذارد تا در بقيه ذيحجه از طرف او در منى قربانى كند؛ و اگر شخص امين در آن سال گوسفند نيافت بايد در سال بعد قربانى كند و احوط آن است كه در اين صورت جمع كند بين آن كار و گرفتن ده روز روزه.
هرگاه غير از قربانى ناقص، (غير از جهت خصى بودن كه
توضيح المناسك، ص: 272
حكم آن در چند مسأله گذشته بيان شد) يافت نشود واجب است همان ناقص را قربانى كند و احتياط آن است كه در بقيه ذيحجه قربانى كامل بكند؛ و اگر نشد در سال بعد قربانى كند و احتياط بهتر آن است كه جمع كند بين قربانى ناقص و قربانى كامل به طورى كه گفته شد و گرفتن روزه.
هرگاه حيوانى را به اعتقاد اين كه چاق است قربانى كند بعد معلوم شود كه لاغر است كفايت مى كند.
هرگاه حيوانى را به گمان اين كه لاغر است خريد و به اميد اين كه چاق است براى اطاعت امر الهى رجاءً قربانى كرد بعد معلوم شد كه چاق بوده كفايت مى كند.
هرگاه احتمال نمى داده كه قربانى چاق است يا احتمال مى داده ولى از روى بى مبالاتى بدون اين كه به اميد موافقت امر الهى قربانى كرده باشد بعد معلوم شد كه چاق بوده كفايت نمى كند.
هرگاه معتقد بوده كه قربانى لاغر است ولى نمى دانست كه بايد قربانى لاغر نباشد به قصد اطاعت امر خداوند قربانى كرد بعد معلوم شد چاق بوده واجب نيست اعاده كند گرچه بهتر است اعاده كند.
هرگاه معتقد بوده كه قربانى ناقص است ولى نمى دانست كه قربانى بايد كامل باشد به قصد اطاعت امر خداوند قربانى كرد بعد معلوم شد كه صحيح بوده كفايت مى كند.
احتياط آن است كه مقدارى از قربانى را خودش بخورد؛ و
توضيح المناسك، ص: 273
مقدارى را هديه دهد؛ و مقدارى را به فقير صدقه دهد و صدقه را به فقير مؤمن بدهد؛ و هرگاه با اختيار خود صدقه يا هديه را به غير مؤمن بدهد ضامن است ولى مى تواند نسبت به صدقه از فقير مؤمن، و نسبت به هديه از مؤمن گرچه در شهر خود باشند وكالت در قبول و اعراض بگيرد و بعد از قربانى از طرف آنان قبول و قبض كرده و بعد اعراض نمايد.
احتياط آن است كه اگر احتمال دهد نقصى يا مرضى در حيوان باشد آن را معاينه كند مخصوصاً در عيب هايى كه احتمال دهد از حال تولد داشته و مادر زاد بوده تا اطمينان به تماميت و صحت آن پيدا كند؛ گرچه از گفته فروشنده باشد.
هرگاه بعد از قربانى احتمال دهد كه قربانى ناقص بوده يا ساير شرايط قربانى را نداشته در صورتى كه احتمال دهد در حال قربانى شرايط مورد توجه و التفاتش بوده اعتناء نكند.
اگر حاج قبل از فرستادن قربانى به منى و قربانى كردن مُرد واجب است ورثه از اصل تركه پول قربانى را براى قربانى كردن در منى بدهند.
هرگاه كسى را براى خريد قربانى و قربانى كردن نايب كرده بايد علم و اطمينان پيدا كند كه انجام داده و گمان كفايت نمى كند ولى اگر نايب ثقه باشد و خبر دهد كه قربانى كرده كفايت مى كند.
هرگاه نايب بر خلاف دستور شرع در اوصاف و شرايط
توضيح المناسك، ص: 274
قربانى و در كشتن آن عمل كرده باشد ضامن است بايد خسارت آن را بدهد و دوباره قربانى كند.
هرگاه نايب از روى اشتباه يا جهل بر خلاف دستور شرع قربانى كرد چون تلف مستند به او است ضامن است گرچه تبرعاً انجام داده باشد و به هر حال بايد مجدداً قربانى كند.
چون مسلخ را تغيير داده اند و به وادى محسر معتصر برده اند و تشخيص آن كه محل فعلى مسلخ از منى است يا از مشعر الحرام، گرچه مشكل است بايد سعى كند قربانى در منى واقع شود و گفته اهل خبره حجت است؛ ولى هرگاه قربانى در منى و لو تا آخر ذيحجه ميسور نباشد يا عسر و حرج داشته باشد؛ يا كشتن در منى مفاسدى داشته باشد مى تواند در مسلخ جديد قربانى كند؛ ولى هرگاه اتفاقاً معلوم شود كه مى توانسته در منى قربانى كند؛ يا عسر و حرج و مفسده نداشته بايد دوباره در منى قربانى كند.
در صورتى كه نتواند در منى قربانى كند نمى تواند در مكه مكرمه يا در محل خود قربانى كند؛ قربانى در وادى محسر كفايت مى كند.
كسى كه اجير در حج شده مى تواند براى قربانى كردن شخص سومى را وكيل كند؛ شخص سوم نيت قربانى حجى كه موكلش بر عهده گرفته مى كند و خود موكل هم بايد نيت داشته باشد چنانچه گذشت.
گذشت بنا بر احتياط واجب بايد روز عيد قربانى كند نمى تواند آن را تأخير بيندازد؛ ولى هرگاه از روى نادانى يا فراموشى بلكه از
توضيح المناسك، ص: 275
روى عمد در روز عيد انجام نداد در روزهاى ايام تشريق انجام دهد؛ قربانى كردن در شب كفايت نمى كند مگر براى خائف، و اگر در ايام تشريق هم قربانى نكرد در بقيه ماه ذيحجه قربانى كند.
هرگاه جمعى از حاجيان پول روى هم بگذارند و به كسى بدهند كه با پول مشترك آنها تعدادى گوسفند بخرد و هر يك از گوسفندها به نيت يك نفر از آنها قربانى كند در صورتى كه صاحبان پول اجازه داده باشند و به آن شخص وكالت در افراز داده باشند كفايت مى كند گرچه قيمت گوسفندها با هم تفاوت داشته باشد.
اگر در شرايط مربوط به نقص عارض بر قربانى بعد از تمام بودن آن مانند خصى نبودن يا معيوب نبودن آن شك كند فحص لازم نيست؛ و در صورت شك بدون تحقيق مى تواند قربانى كند؛ اما در شرايط ديگر مانند سن حيوان يا مسلمان بودن كسى كه قربانى مى كند لازم است يقين يا اطمينان حاصل شود؛ و هرگاه فروشنده قربانى اهل خبره و ظاهر الصلاح باشد مى توان به گفته او در باره سن قربانى يا اوصاف پنهانى قربانى اعتماد كرد.
هرگاه پول حاج را دزديدند و بعد از طى مراحل قانونى حاكم آنجا حكم كرد پولى از دزد گرفته شد و به او دادند؛ در صورتى كه بداند پول خود او است يا اين كه نمى داند عين پول را از ديگران دزديده و شرايط تقاص حاصل باشد مانعى ندارد با آن پول قربانى بخرد و قربانى
توضيح المناسك، ص: 276
بكند؛ بهتر است قربانى را به نحو كلى در ذمه بخرد و با آن پول ذمه خود را فارغ كند.
اگر شخص بدون گرفتن وكالت در قربانى از طرف عيالش يا شخص ديگر قربانى كند به خيال اين كه آنان راضى هستند و خوشحال مى شوند كفايت نمى كند؛ مگر اين كه با اذن قبلى باشد يا اين كه شخص احراز رضايت كرده و شاهد حال هم بر رضايت بوده به طورى كه هرگاه او بفهمد رضايت مى دهد؛ ولى معذلك احتياط بر عدم كفايت در غير اذن قبلى است.
بنا بر آنچه كه در مسأله گذشته بيان شد هرگاه شخص يا اشخاصى روز عيد به قربان گاه بروند و بدون اين كه نيابت داشته باشند براى رفقايشان قربانى كنند؛ كفايت نمى كند و پول قربانى به عهده كسى است كه خرج كرده مگر اين كه كسى او را فريب داده باشد در اين صورت پول قربانى به عهده كسى است كه او را فريب داده.
هرگاه در قربان گاه حجاج و صاحب گوسفندان با هم قرارى بگذارند به اين كه هر چند رأس گوسفندى كه مى خواهند هر يكى به فلان مبلغ و نام مى برد حاج قبول مى كند يكى يكى را به نيت افرادى كه وكالت دارد مى كشد بعد مى رود با صاحب گوسفند حساب مى كند قربانى اشكال ندارد.
هرگاه در قربان گاه حاجيانى با صاحب گوسفند قرار بگذارد
توضيح المناسك، ص: 277
كه چند عدد گوسفند را جدا كنند و قربانى كنند از قرار هر يكى به فلان مبلغ در اين بين چند نفر از رفقايشان از راه مى رسند و بدون قرارداد با صاحب گوسفند به تعدادشان قربانى مى كنند و بنا دارند كه بعد از قربانى طبق قرارداد افراد قبلى به صاحب گوسفند پول بدهند؛ اگر يقين داشته باشند كه صاحب گوسفند رضايت دارد نه اين كه بعد راضى مى شود؛ قربانى آنان درست است.
در موردى كه بايد قربانى كننده مؤمن باشد؛ اگر غير مؤمن مشغول ذبح قربانى باشد حاج اگر دستش را بگذارد روى دست او و فشار دهد به نحوى كه بريدن سر قربانى به هر دو استناد داده شود كفايت نمى كند.
هرگاه شخص يا اشخاص از طرف اشخاصى نايب مى شوند كه بر ايشان قربانى كند اگر شك كند كه براى فلانى هم قربانى كرده يا نه، بايد نايب براى او قربانى كند.
بايد سر حيوان را با آهن بريد؛ گفته مى شود استيل فولاد همراه با ضد زنگ است پس در حقيقت استيل همان آهن است بنا بر اين قربانى با آن مانع ندارد؛ ولى اگر اين امر ثابت نشد سر بريدن با كاردهاى استيل درست نيست.
مريضى كه نمى تواند در حج تمتع قربانى كند و به شخصى وكالت داده كه از طرفش قربانى كند؛ اگر نايب و وكيل فراموش كرد كه قربانى كند و در مدينه يا در محل خود يادش بيايد قربانى نكرده حج او
توضيح المناسك، ص: 278
باطل نيست اما قربانى بر عهده او است؛ اگر در ذيحجه فهميد بايد در صورت امكان در همان ماه قربانى كند و الّا بايد در سال بعد خودش يا نايبش در منى قربانى كند.
هرگاه كسى كه براى خود و نيابت افرادى گوسفندانى خريد و قربانى كرد بعد از آن يقين پيدا كرد پول يكى از گوسفندان را نداده و صاحب گوسفند را پيدا نكرده در صورتى كه مأيوس از شناسايى صاحبش باشد پول آن گوسفند را از طرف صاحبش به فقير مؤمن صدقه دهد و احتياط آن است كه با اجازه حاكم شرع باشد مى تواند پول سعودى كه با صاحب گوسفند معامله كرده بدهد يا قيمت بالا و ارز آزاد بدهد.
هرگاه قربانى را با عين پولى كه خمس آن را نداده خريده باشد كفايت نمى كند ولى اگر قربانى را به ذمه خريده باشد و در مقام پرداخت پول از پولى كه خمس آن را نداده پرداخت كند كفايت مى كند.
كسى كه شخصى را در قربانى نايب خود قرار داده پس از آن به ديگرى نيابت داده ولى شخص اول قربانى كرده؛ اگر اولى را از قربانى كردن عزل نكرده باشد كفايت مى كند و مجرد نايب كردن دومى عزل نيابت اولى از نيابت نيست.
در موردى كه بايد قربانى كننده مؤمن باشد؛ هرگاه از روى جهالت قربانى را به ديگرى واگذار كرد كه قربانى كند و پس از قربانى متوجه مسأله شده باشد اگر ايمان قربانى كننده معلوم نباشد دو مرتبه قربانى كند.
هرگاه كسى را وكيل در قربانى كند كه خود وكيل قربانى كند نمى تواند وكيل ديگرى را وكيل كند كه قربانى كند.
در موردى كه بايد قربانى كننده مؤمن باشد؛ هرگاه غير مؤمن قربانى كرده باشد بايد در ايام تشريق مجدداً قربانى كند و هرگاه در ايام تشريق انجام نشد در بقيه ماه ذيحجه قربانى كند.
مُحرم هرگاه لباسش بر اثر قربانى و غيره نجس شود احتياط واجب آن است كه آن را تطهير كند ولى اگر تطهير نكرد ضرر با احرام نمى رساند و كفاره ندارد.
پس از بريدن چهار رگ قربانى جايز نيست سر حيوان را جدا كنند و هرگاه عمداً جدا كنند حيوان حرام نمى شود و كفايت از قربانى مى كند گرچه خوردن گوشتش مكروه است.
اگر قربانى در حال بريدن چهار رگ رو به قبله باشد كفايت مى كند گرچه پس از بريدن چهار رگ آن حيوان را رها كنند يا آن را روى حيوانى كه سر آنها را بريده اند پرت كنند و حيوان پشت به قبله جان دهد.
هرگاه پس از قربانى قبل از انجام ساير اعمال يا بعد از آن متوجه شود كه سن قربانى كمتر از نصاب مقرر بوده بايد قربانى را اعاده كند.
هرگاه روحانى كاروان مى داند كه لباس احرامى او در مسلخ به خون آلوده مى شود و به جهت اين كه روحانى است بايد بر اعمال حجاج نظارت داشته باشد ممكن است چند ساعت لباس احرامى او خون آلود
توضيح المناسك، ص: 280
باشد؛ اگر بتواند آن را تبديل يا تطهير كند يا ابتداء از احرام خارج شود سپس نظارت بر اعمال حجاج داشته باشد؛ ولى اگر معذور از انجام اين كارها باشد مانعى ندارد؛ به هر حال اگر روحانى كاروان نايب است با علم به آلودگى لباسش و تأخير در تطهير به لحاظ نظارت بر اعمال حجاج، به نيابتش ضرر نمى رساند.
قربانى در بعضى محله هاى جديد مكه مكرمه كه در محدوده منى ساخته شده هرگاه احراز داشته باشد منى است مانعى ندارد و الّا صحيح نيست.
در موردى كه بايد قربانى كننده مؤمن باشد؛ هرگاه شك كند كه قربانى كننده مؤمن بوده يا نه، اگر در حال عمل مسأله را مى دانسته و ملتفت بوده اعتناء نكند وگرنه قربانى را اعاده كند.
كسى كه براى قربانى از شخص يا اشخاص پول مى گيرد و چه بسا خودش سر بريدن را ياد ندارد قربانى را به كسى كه مؤمن نيست واگذارد مى كند؛ در موردى كه ايمان قربانى كننده معتبر باشد قربانى كفايت نمى كند و آن شخص ضامن است.
هرگاه بتواند بدون زحمت و مشقت قرض كند و در مقابل آن چيزى كه پرداخت كند داشته باشد واجب است قرض كرده و قربانى كند.
هرگاه بتواند بدون مشقت چيزى كه زيادتر از هزينه سفر
توضيح المناسك، ص: 281
است يا لباسى كه زيادتر از شأنش حتى در تجملات است در صورتى كه عرفاً هتك حساب نشود بفروشد؛ بايد بفروشد و قربانى تهيه كند.
كسى كه پول قربانى را ندارد لازم نيست كسب كند و قربانى تهيه نمايد؛ ولى هرگاه از راه كسب پول قربانى به دست آورد واجب است قربانى كند.
مسأله 911 شايسته است در قربانى اين امور مراعات شود:
1 در صورت تمكن شتر باشد؛ و در صورت نبودن آن گاو، و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2 بسيار فربه باشد.
3 در صورتى كه شتر يا گاو است ماده باشد؛ و در صورتى كه گوسفند يا بز است نر باشد.
4 شترى را كه مى خواهد نحر كند شايسته است ايستاده باشد و از سر دست ها تا زانوى او را ببندند و شخص در طرف راست او بايستد و كارد يا نيزه يا خنجر را به گردن او فرو برد.
5 هنگام سر بريدن يا نحر اين دعا را بخواند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِيفاً مُسْلِماً، وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ،
توضيح المناسك، ص: 282
لا شَرِيكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ، أَللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِني».
6 خود قربانى كند؛ و اگر نتوانست دست خود را بالاى دست كسى كه سر حيوان را مى برد يا نحر مى كند بگذارد.
7 پوست قربانى را صدقه دهد؛ مكروه است بابت اجرت كشتن يا نحر قربانى حساب كند.
هرگاه حيوانى براى قربانى كردن نداشت و پولش را هم نداشت و قدرت بر قرض كردن يا فروش زائد بر هزينه سفر، چنانچه در مسائل گذشته گفته شد نداشت؛ بايد ده روز روزه بگيرد سه روز آن را در سفر حج و هفت روز آن را پس از مراجعت از حج.
هرگاه لباسى كه به مقدار شأنش بوده گرچه لازم نبوده آن را بفروشد؛ اگر فروخت واجب است قربانى كند لازم نيست روزه هم بگيرد.
اين سه روز روزه را بايد در ماه ذيحجه بعد از احرام به عمره تمتع بجا آورد؛ پس قبل از اين كه مُحرم به احرام تمتع شود نمى تواند روزه بگيرد؛ اما بعد از احرام عمره تمتع گرچه مُحل هم شده مى تواند روزه بگيرد.
مى تواند اين سه روز را بعد از شروع به اعمال عمره تمتع از اول ماه ذيحجه روزه بگيرد و بنا بر احتياط مستحب از روز هفتم تا نهم باشد.
اين سه روز را بايد دنبال هم بجا آورد؛ يا هر سه روز قبل از عيد قربان باشد يا پس از بازگشت از منى تا آخر ذيحجه بجا آورد.
هرگاه نتوانست سه روز را پيش از عيد قربان بجا آورد بنا بر احتياط كفايت نمى كند اگر آنها را در روز هشتم، نهم و يك روز پس از بازگشت از منى بجا آورد؛ بلكه افضل است بگذارد پس از سپرى شدن روزهاى تشريق، كه يازدهم، دوازدهم و سيزدهم است؛ روزه بگيرد و احتياط آن است كه پس از ايام تشريق فوراً روزه بگيرد.
براى حاج كه در منى باشد جايز نيست اين سه روز را روزه بگيرد بلكه احتياط واجب آن است كه هر كسى در اين سه روز در منى باشد گرچه حج بجا نياورد؛ روزه نگيرد.
در گرفتن روزه اين سه روز لازم نيست قصد ماندن ده روز در مكه مكرمه داشته باشد مى تواند آنها را در سفر بجا آورد؛ بلكه هرگاه براى ماندن سه روز در مكه مكرمه مهلت نباشد مى تواند آنها را در بين راه بگيرد.
هرگاه سه روز روزه را گرفت و بعد از آن تمكن پيدا كرد از قربانى كردن؛ بنا بر احتياط واجب قربانى كند.
هرگاه اين سه روز روزه را نگرفت تا ماه ذيحجه تمام شد
توضيح المناسك، ص: 284
ديگر روزه گرفتن فايده ندارد بايد يك گوسفند در سال آينده خودش يا نايبش در منى قربانى كند و احتياط آن است كه آن را به قصد ما فى الذمه از قربانى و كفاره نيت كند.
هفت روز بقيه را بايد بعد از مراجعت از سفر روزه بگيرد.
جايز نيست اين هفت روز را در مكه مكرمه يا در بين راه روزه بگيرد؛ مگر اين كه پس از انجام مناسك حج بناى اقامت و مجاورت در مكه مكرمه داشته باشد؛ در اين صورت صبر كند به مقدارى كه همسفرانش به محل مراجعت مى كنند يا يك ماه بگذرد سپس روزه بگيرد؛ بهتر اين است كه يك ماه صبر كند بنا بر اين كسانى كه با هواپيما مراجعت مى كنند بعيد نيست براى كسى كه از آنان در مكه مكرمه اقامت كرده جايز باشد به همان مقدارى كه در هواپيما همراهانشان را با توجه به ترتيب بندى در حركت هواپيما به محل مى رساند صبر كند و آن گاه روزه بگيرد؛ لكن خلاف احتياط است بهتر آن است كه يك ماه صبر كند آن گاه روزه بگيرد؛ به هر حال نبايد بين روزه سه روز و هفت روز را جمع كند.
احتياط واجب آن است كه روزه هفت روز را پى در پى بجا آورد ولى ظاهراً لازم نباشد آنها را فوراً انجام دهد.
هرگاه در غير مكه مكرمه چه در راه يا در محلى غير از محل خودش اقامت كرد ظاهراً نتواند هفت روز روزه را در آنجا بگيرد گرچه به مقدارى صبر كند كه اگر راه مى پيمود به محل خود مى رسد؛ ولى لازم
توضيح المناسك، ص: 285
نيست در محل خود روزه بگيرد بلكه همين كه به محل خود رسيد مى تواند در محل ديگرى قصد اقامه كند و روزه ها را بگيرد.
ابتداء حساب ماهى را كه اگر در مكه مكرمه باشد مى تواند روزه ها را بگيرد از وقتى است كه بناى مجاورت يا قصد اقامه در مكه مكرمه را كرده است؛ ولى در مورد صبر كردن تا رسيدن همسفران به محل، ملاك رسيدن همسفرانش كه قصد ماندن در مكه مكرمه را نكردند به محل است ولى احتياط آن است كه از وقتى كه بناى مجاورت و اقامه در مكه مكرمه داشته حساب كند.
هرگاه متمكن از روزه گرفتن در ذيحجه شد ولى قبل از اين كه روزه بگيرد مُرد واجب است ولىّ او سه روز را قضاء كند؛ و همچنين اگر پس از مراجعت به محل متمكن از گرفتن هفت روز روزه شد ولى مُرد بنا بر احتياط ولىّ او هفت روز را قضاء كند.
هرگاه در مكه مكرمه متمكن از گرفتن سه روز روزه نشد و به محل خود برگشت در صورتى كه ماه ذيحجه باقى است مى تواند در محل روزه بگيرد ولى بايد با گرفتن هفت روز فاصله بدهد؛ و اگر ذيحجه گذشته بود بايد خودش يا نايبش در منى قربانى كند.
ششم از اعمال حج تمتع و سوم از اعمال منى تراشيدن سر يا كوتاه
توضيح المناسك، ص: 286
كردن مو و ناخن است.
واجب است روز عيد در منى بعد از قربانى سر خود را بتراشد و از او به حلق تعبير مى شود؛ يا مقدارى از سر و ناخن خود را كوتاه كند و از او به تقصير تعبير مى شود؛ و اين تخيير بر همه افراد ثابت است گرچه سر تراشيدن افضل و اولى است؛ مگر چند دسته:
اول: زن ها كه بايد از مو يا ناخن خود مقدارى بچينند و سر تراشيدن براى آنان جايز نيست.
دوم: كسى كه سال اول حج او است و از او به صروره تعبير مى شود كه بنا بر احتياط واجب بايد سر خود را بتراشد.
سوم: كسى كه موى سر خود را به عسل يا ضمغ يا مانند آن براى رفع شپش و مانند آن پوشانيده باشد بنا بر احتياط واجب بايد سر خود را بتراشد.
چهارم: كسى كه موى خود را جمع كرده و گره زده و درهم پيچيده و بافته است بنا بر احتياط واجب بايد سر خود را بتراشد.
پنجم: خنثاى مشكل هرگاه از اين سه دسته اخير نباشد بايد تقصير كند؛ ولى هرگاه از اين سه دسته باشد واجب است هم تقصير كند و هم سرش را بتراشد؛ و بنا بر احتياط واجب ابتداء تقصير كند و بعد از آن سر را بتراشد.
كسى كه سر خود را مى تراشد بايد تمامش را بتراشد.
كسى كه تقصير مى كند كفايت مى كند مقدارى از موى سر يا ريش يا شارب را به هر وسيله كه باشد بچيند و يا ناخن خود را بگيرد؛ احتياط آن است كه به گرفتن ناخن تنها اكتفاء نكند و بهتر آن است كه هم مقدارى از مو بچيند و هم مقدارى ناخن بگيرد.
سر تراشيدن يا كوتاه كردن چون از عبادات است بايد با قصد قربت بدون رياء براى اطاعت خداوند باشد و هرگاه بدون آن انجام شود چيزى كه بايد به آن حلال شود حلال نمى شود.
جايز است سر خود را خودش بتراشد يا به ديگرى واگذار كند؛ و همچنين است در كوتاه كردن؛ ولى بهتر است خودش انجام دهد.
در صورتى كه ديگرى سرش را مى تراشد يا كوتاه مى كند بايد خودش نيت داشته باشد و بهتر آن است كه ديگرى هم نيت كند.
كسى كه سر تراشيدن بر او متعين است؛ چنانچه در مسائل گذشته بيان شد؛ هرگاه سرش مو نداشت بايد تيغ را به سرش بكشد و احتياطاً مقدارى از شارب يا ريش يا ناخن را هم كوتاه كنند.
كسى كه مخير است بين تراشيدن سر و گرفتن موى ريش يا شارب و گرفتن ناخن، هرگاه سرش مو نداشت بايد مقدارى از موى صورت و شارب خود را كم كند و احتياطاً تيغ را به سر بكشد؛ و هرگاه هيچ مويى در سر و صورت نداشت ناخن بگيرد و احتياطاً تيغ را هم به سر بكشد؛ و اگر ناخن هم نداشت تيغ كشيدن به سر كفايت مى كند.
تراشيدن ريش كفايت از تراشيدن سر يا كوتاه كردن مو نمى كند.
در تقصير، به كوتاه كردن موى زير بغل يا عانه اكتفاء نكند؛ چنانچه به كندن موى آنها هم اكتفاء نكند.
محل تراشيدن يا كوتاه كردن منى است جايز نيست در حال اختيار در غير منى انجام شود.
هرگاه كسى در منى سرش را نتراشيد يا كوتاه نكرد و كوچ نمود؛ بايد به منى مراجعت كند و عمل را انجام دهد و فرقى در اين حكم نيست بين كسى كه عمداً ترك كرده؛ يا فراموش كرده باشد؛ يا سهو كرده؛ يا به واسطه ندانستن مسأله باشد؛ و هرگاه برايش ممكن نشود به منى برگردد هرجا كه هست سر را بتراشد يا كوتاه كند و موى آن را به منى بفرستد؛ مستحب است مو را در منى بلكه در محل خيمه خود دفن كند.
كسى كه نمى تواند در روز عيد رمى كند نمى تواند حلق يا تقصير كند و روز بعد رمى كند؛ چنين شخصى بايد شب عيد رمى كند و چنانچه از رمى در شب عيد معذور باشد براى رمى در روز نايب بگيرد و بعد از رمى نايب حلق يا تقصير كند.
احتياط آن است كه روز عيد تراشيدن سر يا كوتاه كردن انجام شود؛ احتياط واجب آن است كه بايد در منى اول رمى جمره عقبه و بعد قربانى كند بعد سر بتراشد يا كوتاه كند؛ پس اگر بر خلاف اين ترتيب
توضيح المناسك، ص: 289
عمل كند اگر از روى علم و عمد بوده در صورتى كه ممكن باشد اعاده كند تا ترتيب حاصل شود ولى هرگاه از روى غفلت و سهو خلاف ترتيب شده اعاده لازم نيست؛ بلكه اگر از روى ندانستن مسأله بوده اعاده لازم نيست گرچه احتياط در اين صورت اعاده است.
چنانچه گفته شد سر تراشيدن يا تقصير بايد روز عيد بعد از قربانى باشد ولى اگر به دليلى قربانى از روز عيد تأخير افتاد مى تواند بلكه بعيد نيست لازم باشد سر تراشيدن يا تقصير را در روز عيد انجام دهد و از احرام خارج شود.
هرگاه سر تراشيدن يا تقصير به جهتى در روز عيد انجام نشود بنا بر احتياط در شب انجام نشود بلكه در روز بعد بجا آورد.
هرگاه كسى را براى قربانى وكيل كرد؛ تا وكيل قربانى نكرده نمى تواند سر خود را بتراشد يا تقصير كند؛ ولى اگر يقين كرده كه وكيل او برايش قربانى كرده مى تواند حلق يا تقصير بكند؛ اما اگر معلوم شود كه وكيل قربانى نكرده هنوز در حال احرام است بايد بعد از قربانى، حلق يا تقصير كند.
كسى كه وظيفه اش سر تراشيدن است جايز نيست به واسطه زيادى مو اول سر خود را ماشين و يا با قيچى كوتاه كند و بعد آن را بتراشد هر چند فوراً بتراشد؛ و در صورت علم و عمد كفاره دارد.
قبل از سر تراشيدن يا تقصير نمى تواند سر كسى را بتراشد
توضيح المناسك، ص: 290
يا مو از بدنش زائل كند ولى مى تواند ناخن ديگرى را بگيرد.
كسى كه وظيفه اش تراشيدن سر است هنگامى كه كسى سر او را مى تراشد حق ندارد در آن حال ناخن خود را بگيرد و اگر بگيرد كفاره دارد؛ ولى اگر غافل بوده كه نبايد اين كار را بكند ناخن خود را بگيرد كفاره ندارد.
هرگاه در موردى كه بايد حلق كند تقصير كرده؛ اگر از روى جهل قصورى و غفلت و نسيان بوده كفاره ندارد؛ ولى در صورت علم احتياطاً كفاره بدهد؛ و در فرض مسأله بنا بر احتياط بايد حلق كند.
كسى كه در سال اول براى خودش حج نموده و حلق كرده سال بعد به نيابت از ديگرى به حج رفته لازم نيست حلق كند تقصير كفايت مى كند؛ و همچنين است اگر سال اول به نيابت از ديگرى رفته و حلق كرده سال بعد براى خودش رفته لازم نيست حلق كند تقصير كفايت مى كند.
كسى كه وظيفه او حلق است اگر مقدارى از سر خود را با تيغ بتراشد و بقيه را ماشين كند جايز نيست و لو بعد از ماشين كردن بقيه را بتراشد ولى اگر با ماشين ته زنى بوده بعيد نيست جايز باشد اما خلاف احتياط است.
كسى كه غير از وقوفين اضطرارى را نمى تواند درك كند و براى بقيه اعمال نايب مى گيرد نمى تواند در خارج منى حلق كند و حلق در غير منى كفايت نمى كند؛ ولى اگر نتواند به منى برود كفايت مى كند اما
توضيح المناسك، ص: 291
موهاى خود را به منى بفرستد.
صبى مميز كه تمام اعمال حج را به نحو صحيح انجام داده از صروره بودن خارج مى شود.
كسى كه وظيفه اش سر تراشيدن است ولى مى داند با تيغ كشيدن سرش خون مى آيد اگر مى تواند سلمانى ماهرى پيدا كند كه سر او را خونى نكند؛ و اگر پيدا نشد با ماشين ته زنى بتراشد و اگر آن هم پيدا نشد تقصير كند و بعد در ماه ذيحجه هر وقت متمكن شد سرش را بتراشد و مو را به منى بفرستد.
در حج صروره گفته شد احتياط واجب آن است كه سر خود را بتراشد در اين احتياط واجب مانند احتياطات واجبه ديگر چنانچه در اول رساله ذكر شد مى تواند به ديگرى مراجعه كند ولى چون امر مهمى است تا مى تواند مراعات كند.
در موردى كه واجب است سر تراشيده شود اگر فراموش كرد و سرش را نتراشيد و به محل خود برگشت؛ بايد سر تراشيدن و اعمال مترتبه بر آن را انجام دهد اگر نمى تواند خودش به مكه مكرمه برود در محل خودش سرش را بتراشد و موى خود را بنا بر احتياط به منى بفرستد و براى اعاده اعمال مكه مكرمه نايب بگيرد.
كسى كه وظيفه او سر تراشيدن است اگر معذور از سر تراشيدن باشد مى تواند تقصير كند ولى احتياط آن است كه در اين مسأله به
توضيح المناسك، ص: 292
غير مراجعه كند.
كسى كه روز عيد قربان در حال رمى جمره عقبه پول خود را گم كرد و پول براى قربانى نداشت و قربانى را مبدل به روزه كرد و تصميم دارد بعد از ايام تشريق شروع به گرفتن سه روز روزه بكند اين شخص مى تواند؛ بلكه بنا بر احتياط واجب بايد حلق يا تقصير را روز عيد بجا آورد.
كسى كه صروره نيست و مى تواند تقصير كند؛ نمى تواند به تراشيدن ريش كه حرام است يا لا أقل خلاف احتياط است تقصير كند.
در حلق يا تقصير مانند ساير اعمال حج گفتن به زبان يا احضار قلبى لازم نيست همين كه حلق يا تقصير را به عنوان اين كه وظيفه و از اعمال حج است انجام شود كفايت مى كند؛ لازم نيست به گويد مثلًا سرم را مى تراشم براى حج تمتع، گرچه مستحب است.
در صورتى كه وظيفه او حلق است جايز نيست به جهت اين كه از سر تراشى بدش مى آيد تقصير كند؛ اگر تقصير كرد گذشته از اين كه معصيت كرده بنا بر احتياط از احرام هم خارج نشده.
در حج صروره كه بايد حلق كند؛ هرگاه پس از قربانى فوراً تقصير كند كه دچار تطهير نجاست بدن و لباس احرام نگردد و پس از رسيدن به چادر حلق كرد؛ در صورتى كه از روى جهالت بوده كفاره ندارد و حلق را اگر در منى به قصد قربت و به حساب يكى از اعمال حج انجام داده كفايت مى كند گرچه قصد اخلاص نكرده باشد؛ و الّا باقى بر احرام است.
مسأله 963 شايسته است در حلق يا تقصير اين امور مراعات شود:
1 نيت حلق يا تقصير را به زبان آورد و بگويد حلق مى كنم يا تقصير مى كنم در حج تمتع قربة إلى اللَّه.
2 رو به قبله باشد.
3 نام خدا را ببرد.
3 حلق را از طرف راست جلو شروع كند.
5 اين دعا را در حال سر تراشيدن بخواند:
«أَللَّهُمَّ أَعْطِني بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقيامَةِ، وَ حَسَناتٌ مُضاعَفاتٌ، وَ كَفِّرَ عَني السَّيِّئاتٌ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ».
و بهتر آن است كه اين دعا را با صلوات بر پيغمبر و آلش ختم كند.
6 پس از حلق اطراف ريش و شارب و ناخن ها را بگيرد.
7 موهاى سر خود را در منى در خيمه اش دفن كند.
هفتم و هشتم از اعمال حج تمتع، و اول و دوم از اعمال مكه مكرمه بعد از منى طواف حج و نماز طواف حج است.
واجب است بعد از تمام شدن اعمال منى كه سه چيز بود (رمى جمرات، قربانى، حلق يا تقصير) به مكه مكرمه مراجعت كند و ابتداء
توضيح المناسك، ص: 294
طواف حج و نماز آن را بجا آورد.
كيفيت طواف حج تمتع كه آن را طواف زيارت هم مى گويند؛ و نماز آن به نحوى است كه در طواف و نماز طواف عمره تمتع گفته شد مگر در نيت كه بايد به نيت طواف و نماز طواف حج تمتع باشد.
مستحب است روز عيد كه از اعمال منى فارغ شد براى انجام بقيه اعمال حج كه اول آنها طواف زيارت است به مكه مكرمه برود و بنا بر احتياط از روز يازدهم تأخير نيندازد گرچه ظاهراً جايز باشد تأخير تا بعد از ايام تشريق بلكه تا آخر ذيحجه، ولى محل خلاف و خلاف احتياط است؛ به هر حال اختلاف از نظر تكليفى است نه وضعى، پس در هر زمان ذيحجه انجام دهد صحيح است اگر چه ممكن است معصيت كرده باشد.
كسى كه تنها از اين ترس داشته باشد كه بعد از برگشت از منى در اثر ازدحام نتواند طواف كند يا به مشقت شديد مى افتد مى تواند طواف را مقدم بدارد ولى احتياط آن است كه پس از بازگشت از منى اگر نتوانست طواف كند نايب بگيرد.
هرگاه كسى طواف عمره تمتع يا طواف زيارت را از روى جهل به مسأله بجا نياورد و برگشت به محل خود، بايد حج را اعاده نمايد و يك شتر قربانى كند.
نهم از اعمال حج تمتع و سوم از اعمال مكه مكرمه بعد از منى سعى
توضيح المناسك، ص: 295
بين صفا و مروه است.
كيفيت سعى بين صفا و مروه به نحوى است كه در سعى بين صفا و مروه عمره تمتع گفته شد مگر در نيت كه بايد به نيت سعى بين صفا و مروه حج تمتع باشد.
جايز نيست سعى بين صفا و مروه را در حال اختيار بر طواف زيارت و نماز آن مقدم بدارد؛ و اگر عمداً يا از روى جهل و فراموشى مقدم داشت بايد اعاده كند چنانچه گذشت.
مسأله 971 آنچه از مستحبات كه در طواف عمره تمتع و نماز آن، و سعى بين صفا و مروه ذكر شد در اينجا جارى است؛ از آن گذشته مستحب است كسى كه به جهت طواف حج تمتع مى رود:
1 در روز عيد برود.
2 غسل كند؛ قبل از داخل شدن به مسجد الحرام، و بهتر آن است كه در منى براى ورود به مكه مكرمه نيز غسل كند.
3 ناخن ها و شارب خود را بگيرد.
4 ذكر خدا را بجا آورد و بر پيامبر اكرم و خاندانش عليهم السلام درود بفرستد.
5 بر درب مسجد الحرام بايستد و اين دعا را كه از امام صادق عليه السلام
توضيح المناسك، ص: 296
وارد شده بخواند:
«أَللَّهُمَّ أَعِني عَلى نُسُكِكَ، وَ سَلِّمْني لَهُ وَ سَلِّمْهُ لي، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْعَليلِ الذَّليلِ، الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ، أَنْ تَغْفِرَ لي ذُنُوبي، وَ أَنْ تَرْجِعَني بِحاجَتي، أَللَّهُمَّ إِني عَبْدُكَ، وَ الْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَ أَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لِأَمْرِكَ، راضياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ، الْمُطيعِ لِأَمْرِكَ، الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ، الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَنْ تُبَلِّغَني عَفْوَكَ وَ تُجيرَني مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ».
6 سپس نزد حجر الاسود رفته استلام حجر كند و آن را ببوسد؛ و اگر بوسيدن ممكن نشد دست به آن بمالد و دست خود را ببوسد؛ و اگر آن هم ممكن نشد برابر حجر الاسود بايستد و به آن اشاره كند و دستش را ببوسد و تكبير بگويد و بعد آنچه
كه در طواف عمره تمتع بجا آورده بجا آورد.
7 از آب زمزم بنوشد.
8 از باب صفا براى سعى به كوه صفا برود.
دهم و يازدهم از اعمال حج تمتع و چهارم و پنجم از اعمال مكه مكرمه بعد از منى طواف نساء و نماز طواف نساء است.
كيفيت طواف نساء و نماز آن به نحوى است كه در طواف و نماز طواف عمره تمتع گفته شد.
طواف نساء و نماز آن اختصاص به مرد ندارد بلكه بر زن، خنثى، خصىّ و بچه مميز نيز لازم است به نحوى كه اگر طواف نساء و نماز آن را انجام ندهند زن به همان تفصيل كه در سابق گفته شد بر آنها حلال نمى شود؛ و نيز اگر زن آن را ترك كند مرد بر او حلال نمى شود؛ بلكه طفل غير مميز هرگاه ولىّ او را مُحرم كرده بايد او را طواف نساء دهد تا بعد از بالغ شدن زن يا مرد بر او حلال شود بلكه اگر مجنون را مُحرم كرده اند طواف نساء بدهند تا بعد از آن كه عاقل شد زن يا مرد بر او حلال باشد.
طواف نساء و نماز آن، گرچه از واجبات حج هستند و بايد بعد از سعى بين صفا و مروه واقع شوند اما از اركان حج نيستند اگر كسى عمداً آنها را بجا نياورد حجش باطل نيست؛ ولى اگر زن است بدون انجام آنها مرد بر او حلال نمى شود و اگر مرد است زن بر او حلال نمى شود؛ بلكه بنا بر احتياط عقد كردن نيز بر او حلال نمى شود.
جايز نيست طواف نساء و نماز آن را در حال اختيار بر طواف زيارت و نماز آن و بر سعى مقدم بدارد؛ و هرگاه مقدم داشت اعاده كند تا ترتيب حاصل شود.
جايز است طواف نساء و نماز آن را در حال ضرورت قبل از سعى بجا آورد مانند ترس از حيض و نتوانستن اقامت در مكه مكرمه تا زمان پاكى، ولى مع ذلك احتياط آن است كه نايب بگيرد كه طواف نساء را بعد از سعى بجا آورد.
اگر سهواً طواف نساء و نماز آن را قبل از سعى بجا آورد؛ يا به واسطه ندانستن حكم مقدم بدارد؛ طواف و سعيش صحيح است و احتياط بر اعاده طواف نساء و نماز آن است و اگر خودش نتواند بجا آورد نايب بگيرد.
هرگاه طواف نساء و نماز آن را سهواً يا عمداً بجا نياورد تا برگشت به محل خود، چنانچه گذشت حجش صحيح است اگر مى تواند بايد خودش برگردد و طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ و اگر نمى تواند برگردد يا مشقت شديد دارد نايب بگيرد و پس از بجا آوردن نايب اگر مرد است زن بر او حلال مى شود و اگر زن است مرد بر او حلال مى شود.
هرگاه طواف عمره يا طواف حج، بلكه بنا بر احتياط طواف نساء و نماز آن را فراموش كرد و برگشت و با زن خود نزديكى كرد در صورتى كه طواف عمره را فراموش كرده يك قربانى در مكه مكرمه، و اگر طواف حج را فراموش كرده يك قربانى در منى بجا آورد؛ و فراموشى طواف نساء بعيد نيست كه حكم طواف حج را داشته باشد و احتياط آن است كه قربانى شتر باشد؛ اگر مى تواند خودش برود طواف و نماز آن را بجا آورد و احتياطاً در غير طواف نساء سعى را هم بجا آورد و اگر نمى تواند يا مشقت شديد دارد نايب بگيرد.
كسى كه چندين عمره مفرده انجام داده ولى در هيچ كدام آنها طواف نساء و نماز آن را بجا نياورد بايد براى هر يك از عمره ها طواف
توضيح المناسك، ص: 299
نساء مستقل همراه با نماز آن بجا آورد يك طواف نساء كفايت نمى كند.
دخترى كه در كودكى يا اوائل بلوغ به نحوى جنب شده و از روى جهالت و نادانى غسل جنابت نكرده ولى غسل حيض و جمعه و بعض غسل هاى ديگر را بجا آورده و به حج رفته اعمال عمره و حج را بجا آورده؛ بايد طواف هاى عمره، حج و نساء و نمازهاى آنها را دوباره بجا آورد و احتياطاً با عمره مفرده از احرام خارج شود؛ و اگر خودش نمى تواند برود براى آنها نايب بگيرد؛ و تا طواف عمره، حج و طواف نساء و نمازهاى آنها را انجام نداده يا با عدم قدرت نايب بجا نياورده بايد از استعمال بوى خوش و ازدواج و محرماتى كه با طواف نساء حلال مى شود اجتناب نمايد.
نايب در طواف نساء و نماز آن بايد آنها را به نيت منوب عنه انجام دهد.
بعد از حلق يا تقصير و اعمال بعد از آن و قبل از انجام طواف نساء و نماز آن تمام انواع التذاذ از زن يا از مرد حرام است؛ مخصوص به مقاربت نيست.
لازم نيست طواف نساء و نماز آن بلا فاصله بعد از سعى بين صفا و مروه باشد؛ مى توان آن را چند روز تأخير انداخت.
كسى كه پس از حج ازدواج كرده و داراى فرزند شد و بعد متوجه شد در حج، طواف نساء و نماز آن را بجا نياورده؛ اگر جاهل بود فرزند حلال زاده است ولى عقد ازدواج باطل است بايد خودش طواف
توضيح المناسك، ص: 300
نساء و نماز آن را بجا آورد و اگر نتوانست بايد نايب بگيرد كه طواف نساء و نماز آن را انجام دهد پس از آن اگر بخواهد مى تواند تجديد عقد نمايد.
مردى كه به زنش مى گويد وظيفه من طواف نساء است ولى تو بايد طواف رجال بجا آورى زن هم بجاى نيت طواف نساء نيت طواف رجال مى كند چون منظور اداء وظيفه مقرره است اشكال ندارد.
كسى كه عمره مفرده انجام داده بدون اين كه تقصير كند طواف نساء و نماز آن را انجام داده گرچه عمره او باطل نمى شود لكن بايد تقصير كند و بعد از تقصير طواف نساء و نماز آن را اعاده كند و بدون آن زن بر او حرام است.
كسى كه پس از مراجعت از مكه مكرمه شك مى كند كه طواف نساء و نماز آن از حج يا عمره مفرده را بجا آورد يا نه، در صورتى كه التفات به وجوب طواف نساء و نماز آن نداشته بايد طواف نساء و نمازش را انجام دهد؛ بلكه در صورتى كه التفات به وجوب آنها هم داشته بنا بر احتياط واجب طواف نساء و نماز آن را انجام دهد.
اگر قبل از طواف نساء و نماز آن با زن خود دست بازى كند و از روى شهوت به او دست بزند؛ در غير صورت جهل يا فراموشى كفاره دارد.
زنى كه اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم داشته بعد از سعى و قبل از طواف نساء و نماز آن حائض شود شوهرش نمى تواند در آن
توضيح المناسك، ص: 301
حال به نيابت او طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ بلكه احتياط آن است كه به اعمالى كه مقدم داشته اكتفاء نكند اگر توانست خودش آنها را بجا آورد و الّا نايب بگيرد.
هرگاه نايب طواف نساء و نماز آن را بجا نياورد ذمه شخص مشغول است بايد در زمان حياتش خودش انجام دهد و اگر نتوانست نايب بگيرد؛ و هرگاه در زمان حياتش تدارك نكرد ذمه اش مشغول است بنا بر احتياط از تركه اش قضاى آن بجا آورده شود.
كسى كه طواف نساء و نماز آن از عمره مفرده را فراموش كرده بعد براى عمره تمتع مُحرم شده مى تواند طواف نساء و نماز آن را بعد از انجام عمره تمتع بجا آورد و اگر تأخير بيندازد تا پايان اعمال حج بايد دو طواف نساء همراه با دو نماز بجا بياورد يكى براى عمره مفرده كه فراموش كرده و ديگرى براى حج تمتع.
كسى كه طواف نساء و نماز آن را از عمره مفرده بجا نياروده و بعد از آن حج افراد بجا مى آورد يك طواف نساء و نماز براى حج افراد كفايت نمى كند بايد طواف نساء و نماز ديگرى هم براى عمره مفرده بجا آورد.
پيرمرد و پير زن كه عمل زناشويى از آنان ساخته نيست و ازدواج هم نمى خواهند بكنند؛ و نيز كسى كه عنين است اگر چه طواف نساء و نماز آن از اعمال حج نيست ولى واجب است بايد آنها را انجام دهند.
هرگاه قربانى نكرده طواف را بجا آورد اگر از روى عمد قربانى نكرده طوافش باطل است بايد پس از قربانى كردن طواف را اعاده كند و اگر قربانى را از روى عذر ترك كرده باشد احتياط آن است كه طواف را بعد از قربانى بجا آورد.
هرگاه كسى به اعتماد اين كه نايبش از طرف او رمى و قربانى كرده حلق يا تقصير كند؛ بعد معلوم شود كه نايب از طرف او رمى نكرده قربانى و حلق يا تقصير او صحيح است.
كسى كه وكيل شده براى ديگرى قربانى كند مى تواند قبل از حلق يا تقصير خود براى او قربانى كند.
جايز نيست طواف زيارت و نماز و سعى را قبل از تراشيدن سر و كوتاه كردن بجا آورد پس اگر از روى سهو يا ندانستن مسأله طواف و نماز و سعى را قبل از آن بجا آورد بايد به منى برگردد و سر بتراشد يا كوتاه كند پس از آن طواف و نماز طواف و سعى را بجا آورد؛ و اگر نمى تواند به منى برگردد هر كجا هست سر بتراشد يا كوتاه كند و طواف و نماز طواف و سعى را اعاده كند؛ و اگر اين كار از روى عمد و علم بوده گناه كرده بايد گذشته بر اعاده طواف و نماز طواف و سعى احتياطاً يك گوسفند قربانى كند؛ بلكه اگر طواف را فقط از روى علم و عمد مقدم داشته احتياطاً قربانى
توضيح المناسك، ص: 303
كردن يك گوسفند لازم است؛ ولى اگر فقط سعى را مقدم داشته قربانى كردن گوسفند لازم نيست اما بايد سعى را بعد از تراشيدن سر يا كوتاه كردن و طواف و نماز آن اعاده كند.
كسى كه در غير منى سر تراشيده و اعمال مترتبه را انجام داده مثلًا طواف و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را انجام داده؛ اگر از روى جهل قصورى يا غفلت يا نسيان بوده عمل او صحيح است ولى احتياط آن است كه اگر ممكن است و عسر و حرج نباشد به منى برگردد و سرش را بتراشد و اعمال مترتبه را اعاده كند؛ و اگر بعد از آن عمره مفرده انجام داده عمره اش صحيح است؛ ولى اگر در غير اين صورت بوده از احرام خارج نشد و هرگاه
بعد از آن عمره مفرده انجام داده صحيح نيست.
گفته مى شود كه مسلخ (كشتارگاه) جديد در منى نيست؛ بنا بر اين حلق يا تقصير در آنجا صحيح نيست بايد در منى باشد؛ پس هرگاه در مسلخ جديد حلق يا تقصير واقع شد بايد در منى اعاده شود؛ ولى اگر از روى جهل قصورى يا غفلت يا نسيان بوده لازم نيست اعاده شود گرچه در صورت امكان و نبودن عسر و حرج احوط اعاده است.
هرگاه كسى در سال گذشته حلق يا تقصير را در خارج منى انجام داده و امسال هم آن را در خارج منى انجام داده و اعمال مكه مكرمه را بجا آورده؛ اگر از روى جهل قصورى يا غفلت يا نسيان بوده اشكال ندارد ولى احتياط آن است كه حلق را در منى بجا آورد و بعد طواف و نماز و سعى
توضيح المناسك، ص: 304
سال گذشته را اعاده كند و احتياطاً طواف و نماز و سعى امسال را بجا آورد و يك طواف نساء و نماز آن را انجام دهد؛ ولى اگر در غير جهل قصورى يا غفلت يا نسيان بوده ظاهراً احرام براى عمره و حج امسال صحيح نبوده براى سال گذشته بايد حلق يا تقصير را در منى اعاده كند و بعد طواف و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را بجا آورد.
كسى كه وظيفه او حلق است هرگاه دو موضع يا بيشتر سرش شكسته است ممكن است حلق روز عيد باعث پاره شدن پوست سرش گردد اگر اميد خوب شدن به حدى كه بتواند حلق تمام سر را تا آخر ايام تشريق انجام دهد دارد حلق را تأخير بيندازد و همچنين اعمال مترتبه را، و اگر اميد خوب شدن ندارد يا پس از تأخير خوب نشد بنا بر احتياط هر مقدار سر را مى تواند بتراشد و تقصير هم بكند و هر وقت در ماه ذيحجه متمكن از حلق شد حلق كند هر چند به مكه مكرمه رفته باشد ولى مو را به منى بفرستد.
كسى كه قربانى يا حلق را در خارج منى انجام داده و به محل خود برگشته اگر اين كار را از روى جهل قصورى يا غفلت يا نسيان بوده مى تواند براى خود يا ديگرى در سال بعد به حج رود؛ ولى در غير اين صورت بايد حلق و قربانى را اگر مى تواند در منى انجام دهد و همچنين اعمال مترتبه را اعاده كند؛ تا اين كارها را انجام نداده از احرام خارج نشده و نمى تواند مُحرم شود.
جايز نيست در حال اختيار در حج تمتع، طواف حج و نماز آن، و سعى و طواف نساء و نماز آن را قبل از وقوف به عرفات و مشعر الحرام و انجام اعمال منى بجا آورد و اگر بجا آورد باطل است و لازم است اعاده كند مگر براى چند دسته كه در مسأله آينده ذكر مى شود.
براى چند دسته جايز است اعمال پنچ گانه مكه مكرمه را قبل از رفتن به عرفات انجام دهند:
اول: زنى كه بترسد در برگشت از منى مبتلا به حيض و نفاس شود و نتواند به لحاظ رفتن كاروان بماند تا پاك شود.
دوم: پيرمرد و يا پيرزنى كه عاجز باشد از طواف كردن در مراجعت از منى، به لحاظ كثرت جمعيت و نتواند صبر كند تا جمعيت كم شوند يا عاجز از برگشتن به مكه مكرمه باشد.
سوم: مريضى كه بترسد در هنگام ازدحام طواف كند يا عاجز از آن باشد و نتواند تا كم شدن جمعيت در مكه مكرمه بماند.
چهارم: كسى كه نداند يا بترسد كه تا آخر ماه ذيحجه به جهتى يا جهاتى نتواند طواف و سعى كند.
براى اشخاصى كه در مسأله گذشته بيان شد گرچه تقديم اعمال مكه مكرمه جايز است ولى احتياط بر استنابه هم مى باشد.
سه دسته اول اشخاصى كه در دو مسأله گذشته گفته شد؛ اعمالى را كه جلو انداخته اند كافى است و اعاده لازم نيست گرچه بعد
توضيح المناسك، ص: 306
خلاف آن ظاهر شود؛ مثلًا زن حائض نشود و مريض خوب شود و ازدحام چندان نباشد كه باعث مزاحمت شود اما در صورت امكان احتياط به اعاده ترك نشود؛ دسته چهارم كه عقيده داشته نمى تواند اعمال را تا آخر ذيحجه انجام دهد اگر از جهت مرض يا پيرى و عليلى باشد باز مجزى است ولى اگر جهت احتمال حدوث مرض بوده ولى مرض حادث نشده؛ يا اعتقاد سيل و حبس و دستگيرى و مانند آنها بوده بعد خلاف آنها ظاهر شده احوط عدم اجزاء است بايد بنا بر احتياط اعمال را بعد از رجوع اعاده كند.
نايب هم مى تواند اگر خوف حيض يا مرض داشته باشد اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين و اعمال منى مقدم بدارد به نحوى كه نسبت به كسى كه حج خود را انجام مى داده بيان شد.
كسانى كه اعمال مكه مكرمه را قبل از اعمال منى انجام مى دهند؛ مشكل است فقط سعى را پس از برگشتن از منى انجام دهند و ساير اعمال را قبل بلكه سعى را پس از طواف و نماز آن انجام دهند.
تقديم اعمال مكه مكرمه بر اعمال وقوفين و منى براى ذوى الاعذار جايز است؛ مگر اين كه بداند يا اطمنيان داشته باشد چنانچه اعمال مكه مكرمه را مقدم بدارد امكان انجام آن را تا آخر ذيحجه ندارد در اين صورت تقديم واجب است.
كسى كه جايز است اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم بدارد لازم نيست نزديك ترين زمان به وقوفين ملاحظه شود.
تشخيص عذر براى كسى كه اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين و اعمال منى مقدم مى دارد بر عهده خود مكلف است.
كسى كه او را با تخت روان طواف مى دهند اگر عذر ديگرى ندارد نمى تواند اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم بدارد.
در موردى كه اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم مى دارد تبعيض در اعمال قرار ندهد به اين كه طواف و نماز را قبل، و طواف نساء و نماز آن را بعد انجام دهد بلكه همه را قبل انجام دهد.
شخصى كه مى تواند اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم بدارد اگر از راه جهل به حكم بدون احرام آنها را انجام دهد كفايت نمى كند بايد يا قبل از وقوفين يا بعد از آن با احرام انجام دهد.
كسى كه مى تواند اعمال مكه مكرمه را خودش انجام دهد و لو به تأخير تا آخر وقت، نمى تواند نايب بگيرد.
كسى كه از منى برگشته و هنوز اعمال واجب مكه مكرمه را انجام نداده بنا بر احتياط طواف مستحبى را انجام ندهد؛ و همچنين كسى كه در حال احرام عمره تمتع است احتياطاً طواف مستحبى انجام ندهد.
بعد از انجام اعمال منى قبل از انجام اعمال مكه مكرمه احتياط آن است كه از مكه مكرمه خارج نشود.
كسى كه با احرام حج چيزهايى بر او حرام شده بود كه مفصلًا در احرام عمره بيان شد؛ پس از سه عمل به تدريج آنها بر او حلال
توضيح المناسك، ص: 308
مى شود:
اول: همين كه اعمال منى تمام شد؛ يعنى بعد از رمى، قربانى و حلق يا تقصير، تمام چيزهايى كه بر مُحرم به وسيله احرام بستن حرام شده بود حلال مى شود مگر استعمال بوى خوش و همه لذت هاى جنسى گرچه بدون نزديكى باشد؛ و همچنين شكار بنا بر احتياط در خارج از حرم از جهت احرام و اين حرمت ادامه دارد تا ظهر روز سيزدهم، بلكه احتياطاً قبل از طواف نساء و نماز آن از شكار خوددارى كند؛ و اما شكار در حرم چنانچه گذشت جايز نيست گرچه مُحرم نباشد و از اعمال حج فارغ شده باشد.
دوم: پس از انجام طواف زيارت و نماز آن و سعى بين صفا و مروه استعمال بوى خوش بر او حلال مى شود ولى احتياط آن است كه قبل از طواف نساء و نماز آن از بوى خوش نيز اجتناب كند.
سوم: پس از بجا آوردن طواف نساء و نماز آن، همه چيز بر او حلال مى شود حتى زن و شكار در خارج از حرم بنا بر احتياط، ولى چنانچه اشاره شد شكار در حرم و كندن گياه و درخت حرم بر همه كس چه مُحرم باشد و چه مُحل جايز نيست.
كسانى كه به واسطه عذر مثل پيرى و خون حيض و مانند آنها طواف زيارت و نماز آن و طواف نساء و نماز آن را مقدم مى دارند بوى خوش و زن و شكار بر آنها حلال نمى شود؛ ولى تمام
محرمات بعد از حلق يا تقصير بر او حلال مى شوند.
هرگاه از راه نادانى يا فراموشى نمازهاى طواف عمره تمتع و طواف حج تمتع و طواف نساء را بجا نياورد و به محل خود برگشت اگر مى تواند به مكه مكرمه برود و نمازها را پشت مقام بخواند؛ ولى اگر نمى تواند برود در محل خود قضاء كند و تا نخوانده مراعات محرمات احرام را بنمايد و احتياطاً نايب بگيرد كه آنها را در پشت مقام بجا آورد.
دوازدهم از اعمال حج بيتوته (شب ماندن) در منى است.
پس از انجام اعمال مكه مكرمه واجب است ماندن شب هاى يازدهم و دوازدهم ذيحجه در منى از غروب شرعى كه مغرب است تا نصف شب چنانچه مشهور گفته اند؛ پس جايز است بعد از نيمه شب از منى خارج شود ولى افضل آن است كه تمام شب را تا طلوع فجر در منى بماند و احتياط مستحب آن است كه قبل از طلوع فجر داخل مكه مكرمه نشود؛ گرچه بعضى فرموده اند و روايت دارد حاج مخير است بين اين كه سر شب تا بعد از نيمه شب يا قبل از نيمه شب تا طلوع فجر در منى باشد ولى خلاف احتياط است.
كسى كه در روز عيد قربان جهت انجام اعمال حج بعد از منى به مكه مكرمه رفته بايد براى ماندن شب هاى ذكر شده به منى مراجعت كند.
ماندن شب در منى از عبادات است بايد مانند ساير اعمال حج با نيت خالص براى اطاعت خداوند باشد؛ و نيت بايد مقارن با اول جزء آن كه غروب آفتاب است باشد.
بر چند دسته ماندن شب سيزدهم تا نيمه شب در منى نيز واجب است:
اول: كسى كه در حال احرام شكار كرده باشد و بنا بر احتياط واجب اگر شكار را گرفته گرچه نكشته باشد شب سيزدهم را بماند؛ ولى اگر شكار نكرده: اما گوشت شكار را خورده يا شكار را به صياد نشان داده و مانند اينها گرچه خلاف كرده ولى ماندن شب سيزدهم در منى بر او واجب نيست.
دوم: كسى كه با زن نزديكى كرده باشد چه از جلو يا از پشت، چه با زن خود يا اجنبيه، ولى هرگاه از نزديكى با زن اجتناب داشته ولى از بوسيدن و لمس و مانند آن اجتناب نداشته گرچه خلاف كرده ولى واجب نيست ماندن شب سيزدهم در منى گرچه احوط است.
سوم: كسى كه روز دوازدهم ازمنى بيرون نرفته تا غروب شب سيزدهم داخل شده و لو آماده حركت بوده بلكه سوار وسيله نقليه شده اما در راه بندان مانده و نتوانسته از حدود منى خارج شود؛ بايد تا طلوع فجر در منى بماند.
كسى كه در احرام عمره تمتع نيز از صيد و زن اجتناب نكرده بايد شب سيزدهم در منى بماند پس ماندن شب سيزدهم در منى
توضيح المناسك، ص: 311
اختصاص به احرام حج ندارد.
بعضى ماندن شب سيزدهم را در منى بر غير از سه دسته كه در دو مسأله گذشته بيان شد نيز واجب دانسته اند؛ مثل كسى كه صروره است يا كسى كه يكى از گناهان كبيره را مرتكب شده باشد گرچه از تروك احرام نباشد؛ يا كسى كه يكى از تروك احرام را گرچه كفاره نداشته مرتكب شده باشد ولى ثابت نيست گرچه ماندن آنها اولى و احوط است؛ بلكه ماندن شب سيزدهم در منى براى همه افضل است.
بر چند دسته واجب نيست در شب هاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم در منى بمانند:
اول: بيمار و پرستار او اگر لازم داشته باشند؛ و كسانى كه به هر علتى ماندنشان در منى مشقت و زحمت شديد داشته باشد يا اين كه بر اثر ماندن در منى بر خودش يا ناموسش يا اموالش بترسد.
دوم: كسى كه بترسد اگر شب در منى باشد مال ارزشمندى از او كه در مكه مكرمه است تلف مى شود يا مورد سرقت قرار مى گيرد.
سوم: چوپانى كه محتاج است حيواناتش در شب بچرند.
چهارم: كسانى كه متكفل آب دادن به حجاج در مكه مكرمه هستند يا متكفل ساير كارهاى لازم حجاج هستند.
پنجم: كسى كه تمام شب را تا صبح در مكه مكرمه به عبادت بپردازد و كار ديگرى نداشته باشد؛ مگر كارهاى ضرورى مانند خوردن و آشاميدن
توضيح المناسك، ص: 312
بقدر احتياج و تجديد و ضوء و مانند آنها.
كسى كه در اول شب بدون عذر در منى نبوده واجب است قبل از نيمه شب برگردد و تا طلوع فجر در منى بماند.
نيمه شب را بايد از غروب شرعى تا طلوع فجر حساب كرد؛ و احتياطاً تا طلوع آفتاب حساب شود.
جايز نيست در غير مكه مكرمه مشغول عبادت شود و به منى نرود؛ اما اگر طواف خانه را نموده و در عبادت خود باقى ماند سپس از مكه مكرمه به طرف منى رفته و از عقبه «مدنيين» گذشته باشد چنين شخصى مى تواند در بين راه بيتوته نمايد و لازم نيست خود را به منى برساند.
كسى كه واجب است در منى بيتوته كند هرگاه آن را ترك كند؛ براى هر شب بايد يك گوسفند قربانى كند.
واجب شدن قربانى گوسفند در ترك بيتوته در منى در صورتى است كه ترك از روى علم و عمد و جهل تقصيرى باشد؛ و در صورتى كه از روى جهل قصورى و نسيان بوده بنا بر احتياط واجب است.
در مسأله (1028) گفته شد واجب نيست چند دسته در منى بمانند؛ نسبت به كسى كه در مكه مكرمه تا صبح به عبادت اشتغال داشته قربانى واجب نيست؛ اما چهار دسته ديگر حتى دسته سوم و چهارم اگر در منى نماندند بنا بر احتياط واجب براى هر شب يك گوسفند قربانى كنند.
گوسفندى كه بايد قربانى كند لازم نيست هيچ يك از شرايط قربانى را كه در منى براى حج معتبر بود داشته باشد گرچه موافق با احتياط است؛ و احتياط آن است كه محل قربانى در منى باشد؛ ولى اگر نكرد مى تواند هرجا قربانى كند.
هرگاه قسمتى از اول شب را كه بايد در منى باشد درك نكرد يا زودتر از نصف شب از منى خارج شود؛ احتياط واجب آن است كه يك گوسفند قربانى كند حتى در صورتى كه معذور بوده.
كسى كه جايز است روز دوازدهم كوچ كند بايد بعد از ظهر كوچ كند قبل از ظهر جايز نيست؛ ولى مى تواند اثاثيه خود را قبل از زوال بفرستد؛ ولى كسى كه روز سيزدهم كوچ مى كند مختار است كه هر وقت بخواهد كوچ كند.
كسى كه جايز نيست روز دوازدهم به مكه مكرمه برود ولى اگر رفت بايد قبل از ظهر به منى برگردد تا بعد از ظهر با مردم از منى كوچ كند.
در كوچ كردن بعد از ظهر روز دوازدهم زن ها هم حكم مردان را دارند؛ پس هرگاه با عذر از رمى در روز، شب دوازدهم رمى كردند نمى توانند قبل از ظهر از منى كوچ كنند مگر اين كه از ماندن تا بعد از ظهر معذور باشند.
كسى كه در زمين هاى متصل به منى كه از منى نيست شب
توضيح المناسك، ص: 314
يازدهم و دوازدهم را بيتوته مى كند براى هر شب يك گوسفند كفاره دهد چه عالم به موضوع باشد چه جاهل، مگر اين كه فراموش كرده يا جاهل قصورى به حكم مسأله باشد و معذور بوده كه دادن كفاره بنا بر احتياط واجب است.
اگر قبل از غروب آفتاب شب سيزدهم از منى خارج و بعد از غروب به منى برگشت ماندن شب در منى و رمى روز سيزدهم بر او واجب نيست؛ و همچنين اگر بعد از ظهر روز دوازدهم از منى خارج شود و قبل از غروب براى كارى به منى برگردد و تا غروب بماند واجب نيست شب سيزدهم در منى بماند و رمى روز سيزدهم بر او واجب نيست.
كسى كه مقدارى از ابتداء شب با عذر يا بدون عذر در خارج از منى بوده تا قبل از نصف شب از منى خارج شده بنا بر احتياط واجب يك گوسفند كفاره بدهد.
اگر بدون عذر نصف اول شب را در منى نبود واجب است نصف دوم را در منى بماند و براى نبودن نصف اول در منى بايد كفاره بدهد.
كسى كه شب يازدهم و دوازدهم مى تواند براى عبادت در مسجد الحرام بيتوته كند؛ هرگاه در بين عبادت در اثر خستگى چرت مى زند و بيدار مى شود اگر به اندازه اى به خواب مى رود كه عرفاً صدق نكند تمام شب را مشغول به عبادت بوده كفايت نمى كند بايد كفاره بدهد.
عبادت در هر جاى مسجد الحرام كفايت مى كند گرچه در
توضيح المناسك، ص: 315
پشت بامى كه اخيراً در مسجد الحرام درست كرده اند باشد.
حمله دارى كه يقين كرده محلى از منى است و با همراهان خود در آن محل بيتوته كردند بعد برايش معلوم شد كه آن محل خارج از منى بوده كفاره ترك بيتوته در منى بر خود حمله دار واجب است كفاره همراهان بر حمله دار واجب نيست و اعلام به آنان نيز واجب نيست؛ اگر فهميدند كفاره بر خود آنها واجب است و اگر كفاره دادند حمله دار آنها را راضى كند.
هرگاه علامت گذارى حدود منى در گذشته كه به گفته اهالى مكه مكرمه بوده با علامت گذارى اخير كه به وسيله حكومت انجام گرفته تفاوت داشته باشد و حمله دارى كه در گذشته با حجاجى در محدوده ايى كه قبلًا تعيين شده بيتوته كردند اگر تعيين حكومتى درست باشد بيتوته آنان در خارج محدود بوده اگر يقين داشته در محلى كه بيتوته كرده بوده از منى بوده تا يقين پيدا نكند كه خارج از منى بوده قربانى لازم نيست در اين صورت اعلام به حجاج لازم نيست بلكه چنانچه در مسأله گذشته ذكر شد در غير اين صورت هم اعلام لازم نيست.
كسى كه عذر از رمى در روز دوازدهم دارد و مى تواند شب رمى كند نمى تواند بعد از نصف شب به مكه مكرمه برود و اگر رفت بايد برگردد به منى و بنا بر احتياط لازم قبل از ظهر به منى برگردد و صبر كند تا بعد از ظهر با مردم كوچ كند مگر اين كه از رمى در روز و ماندن تا بعد از ظهر
توضيح المناسك، ص: 316
معذور باشد در اين صورت مى تواند بعد از نيمه شب به مكه برود و برنگردد.
خدمه كاروان براى پذيرايى از كسانى كه مى توانند در شب دوازدهم رمى كنند و به مكه مكرمه كوچ كنند و به منى برنگردند چون وقوف روز دوازدهم در منى واجب نيست و آنچه واجب است كوچ نكردن قبل از زوال است بنا بر اين خدمه مذكور مى توانند بعد از نصف شب با آن افراد بروند و روز دوازدهم براى رمى برگردند و احتياط آن است كه قبل از ظهر باشد و بعد از ظهر با مردم كوچ كنند.
مدير كاروان كه زن ها را قبل از ظهر روز دوازدهم از منى خارج نموده و كسانى كه از مسأله اطلاع نداشتند كه بايد بعد از ظهر كوچ كنند يا اگر متوجه مسأله بودند نمى توانند بدون مدير كاروان و همراهان در منى بمانند چون معذور هستند مانع ندارد قبل از زوال كوچ كنند.
مراد از تمام شب كه بايد در مكه مكرمه بجاى بيتوته در منى به عبادت اشتغال داشته باشد از مغرب است تا طلوع فجر.
پس از رمى، قربانى و حلق يا تقصير در روز عيد مى تواند براى اعمال مكه مكرمه به مكه برود ولى بايد براى شب يازدهم به منى برگردد؛ اگر بداند دو سه ساعت از اول شب منى را درك نمى كند بايد براى تأخير كفاره بدهد.
سيزدهم از اعمال حج رمى جمرات سه گانه در ايام تشريق است.
شب هايى كه واجب است در منى بيتوته كند بايد در روزهاى آنها رمى جمرات سه گانه كند؛ يعنى بايد به سه محل سنگريزه بزند يكى از آنها را جمره اولى و ديگرى را جمره وسطى و سومى را جمره عقبه گويند؛ پس رمى جمرات سه گانه در روزهاى يازدهم و دوازدهم ذيحجه براى همه حجاج و در روز سيزدهم براى برخى واجب است؛ بايد هر روز به هر يك از جمرات سه گانه هفت سنگ ريزه بزند؛ كيفيت زدن سنگ ريزه ها و شرايط و واجبات آنها به همان نحو است كه در گذشته در رمى جمرات عقبه گفته شد.
زمان انداختن سنگ ريزه ها در حال اختيار از طلوع آفتاب است تا غروب آفتاب، بعيد نيست نزديك زوال بهتر باشد جايز نيست در شبى كه در منى بيتوته كرده رمى كند؛ همين كه روز شد بايد رمى كند.
هرگاه كسى عذرى داشته باشد كه در روز رمى كند؛ مانند مريض، چوپان، عليل و كسى كه در روز به جهت كثرت جمعيت بر نفس خود ترس داشته باشد در شب آن روز رمى كند؛ و در صورتى كه هر شب نمى تواند رمى كند مى تواند در يك شب سنگ همه روزها را بزند.
واجب است مراعات ترتيب در انداختن سنگ ها، به اين
توضيح المناسك، ص: 318
كه اول به جمره «اولى»، بعد از آن به جمره «وُسْطى»، و بعد از آن به جمره «عقبه» سنگ بيندازد؛ و در صورتى كه بر خلاف ترتيب كرده بايد طورى بجا آورد كه ترتيب حاصل شود؛ مثلًا هرگاه اول به جمره وسطى سنگ انداخت و بعد به جمره اولى كفايت مى كند كه جمره وسطى را دوباره بجا آورد و بعد جمره عقبه را، و اعاده جمره اولى لازم نيست.
در خلاف ترتيب فرق نمى كند بين اين كه از روى علم بوده يا از روى سهو و نسيان و ندانستن مسأله، و در هر صورت بايد اعاده كند تا ترتيب حاصل شود.
هرگاه از روى فراموشى چهار سنگ يا بيشتر به جمره اولى بزند و آن را رها كند و به هر يك از جمره وسطى و عقبه هفت سنگ يزند اگر سنگ هاى جمره اولى را تا هفت عدد تكميل كند كفايت مى كند و اعاده رمى جمره وسطى و عقبه لازم نيست؛ ولى هرگاه اين كار را عالماً و عامداً انجام دهد احتياط لازم آن است كه رمى همه جمرات را اعاده كند به نحوى كه ترتيب حاصل شود چنانچه احتياط الحاق جاهل است در اين مسأله به عالم عامد، و اگر در فرض بالا به جمره اولى كمتر از چهار سنگ بزند بايد رمى همه جمرات را اعاده كند هر چند از راه فراموشى باشد.
هرگاه رمى يكى از روزها را فراموش كرده باشد يا عمداً ترك كرده بايد قضاى آن را روز بعد بجا آورد؛ و همچنين است اگر دو روز از او فوت شده باشد بايد روز بعد هر دو را قضا كند مى بايست اول قضاى روز
توضيح المناسك، ص: 319
قبل را كاملًا بجا آورد سپس سنگ هاى آن روز را بزند احتياط آن است كه بين سنگ زدن قضايى و ادائى فاصله باشد؛ مستحب است قضاى روز گذشته را پس از طلوع آفتاب بجا آورد و سنگ همان روز را به هنگام زوال بزند؛ و هرگاه قضاى دو روز يا بيشتر به عهده باشد بايد قضاى روز سابق را مقدم بدارد بر قضاى روز بعد پس هرگاه روز سيزدهم مثلًا بخواهد قضاى روزهاى عيد و يازدهم و دوازدهم را بجا آورد؛ بايد به ترتيب از قضاى روز عيد شروع كند و به روز سيزدهم كه
اداء است ختم كند.
هرگاه در روز بعد بفهمد كه رمى جمرات گذشته به خلاف ترتيب بوده بايد ابتداء به نحوى كه ترتيب حاصل شود آنها را قضا كند سپس وظيفه آن روز را بجا آورد.
هرگاه يادش بيايد كه به هر يك از جمرات يا بعض آنها در روز گذشته كمتر از هفت سنگ زده بنا بر احتياط واجب بايد بقيه روز گذشته را قضا كند بعد وظيفه همان روز را بجا آورد.
هرگاه رمى جمرات سه گانه را فراموش كند و از منى خارج شده و به مكه مكرمه رفته باشد اگر در ايام تشريق يادش بيايد بايد برگردد و بجا آورد و اگر متمكن نباشد بايد نايب بگيرد؛ و اگر بعد از ايام تشريق يادش بيايد احتياط واجب آن است كه خودش از مكه مكرمه برگردد و بجا آورد و اگر متمكن نيست بايد نايب بگيرد و در سال آينده در ايامى كه فوت شده است خودش يا نايبش قضا كند.
هرگاه عمداً رمى جمرات را ترك كند تا بعد از ايام تشريق، گرچه گناه كرده ولى حجش باطل نمى شود اگر در مكه مكرمه است بنا بر احتياط واجب بايد برگردد و بجا آورد و اگر متمكن نيست نايب بگيرد و بايد در سال آينده در ايامى كه فوت شده خودش يا نايبش قضاء كند و همچنين است اگر عمداً ترك كرده تا از مكه مكرمه خارج شده حجش باطل نيست بايد سال آينده خودش يا نايبش در ايامى كه فوت شده قضاء كند.
هرگاه فراموش كند رمى جمرات را و يادش نيايد تا بعد از خارج شدن از مكه مكرمه واجب است در سال آينده خودش وگرنه نايبش در ايامى كه فوت شده قضاء كند.
هرگاه رمى بعض جمرات را فراموش كند حكمش همان است كه در دو مسأله گذشته ذكر شد بلكه هرگاه كمتر از هفت سنگ در تمام جمرات يا بعض آنها انداخت بنا بر احتياط واجب همين حكم را دارد.
كسى كه معذور است و شخصاً نمى تواند رمى كند مثل اين كه مريض يا طفل يا عليل باشد به اين كه دست و پايش شكسته باشد؛ يا از شدت بى حالى نتواند رمى كند نايب بگيرد؛ و اگر از نايب گرفتن هم عاجز باشد مثل اين كه بيهوش و طفل كوچك باشد ولىّ شرعى او رمى كند؛ و اگر ولىّ شرعى ندارد ديگرى از طرف او رمى كند و اولى اين است كه اگر مى شود شخص معذور را به نزد جمره ها ببرند و نايب در حضور او رمى كند؛ اگر مى شود سنگ در دست او بگذارند و بيندازند.
هرگاه مريض يا معذور مأيوس از خوب شدن و رفع عذر باشد واجب است نايب بگيرد و اگر خوب شد يا رفع عذر حاصل شد واجب نيست اعاده كند؛ ولى هرگاه مأيوس از خوب شدن و رفع عذر نيست مى تواند به رجاء بقاء عذر و مرض نايب بگيرد و لكن اگر خوب شد يا رفع عذر شد بايد خودش اعاده كند.
هرگاه ديگران مأيوس باشند از خوب شدن يا رفع عذر لازم است از شخص اذن بگيرند؛ و اگر نتواند اذن دهد ولىّ شرعى انجام دهد يا اذن دهد و اگر ولىّ شرعى ندارد ديگرى از طرف او رمى كند.
هرگاه بعد از گذشتن روزى كه واجب بوده در آن رمى كند شك كند رمى كرده يا نه، اعتناء نكند.
هرگاه بعد از رمى شك كند كه آن را صحيح انجام داده يا نه، اعتناء نكند و همچنين هنگامى كه مشغول رمى جمره عقبه است شك كند كه رمى جمره اولى يا وسطى يا هر دو را صحيح انجام داده اعتناء نكند.
هر گاه در عدد انداختن سنگ ها شك كند اگر مشغول عمل است و داخل در رمى جمره بعدى نشده بايد چندان بيندازد تا يقين به عدد پيدا كند بلكه همچنين بنا بر احتياط اگر عمل تمام شده باشد گرچه در رمى جمره بعدى وارد نشده باشد؛ ولى بعيد نيست اگر شك بعد از انصراف و صدق فراغ عرفاً باشد اعتناء نكند.
هرگاه يقين كند كه يكى از سه جمره را در روز گذشته رمى
توضيح المناسك، ص: 322
نكرده احتياط واجب آن است كه هر سه را قضاء كند.
هرگاه بعد از رمى جمرات سه گانه يقين پيدا كند يك سنگ يا دو سنگ يا سه سنگ از يكى از سه جمرات ناقص شده بايد هر چند احتمال كسرى مى دهد به هر يك از سه جمرات بزند.
هرگاه بعد از رمى جمرات يقين كند كه در يكى از آنها كمتر از چهار سنگ زده احتياط واجب آن است كه هر سه را از سر بگيرد.
هرگاه بعد از آن كه داخل در جمره بعدى شده شك كند در عدد قبلى بنا بر احتياط واجب بقيه را بجا آورد چه يقين داشته باشد چهار سنگ قبلى را انداخته و شك در انداختن بقيه داشته باشد يا كمتر از آن.
هرگاه بعد از گذشتن ايام تشريق يقين كند كه يك روز را رمى نكرده بنا بر احتياط واجب بايد هر سه روز را با مراعات ترتيب قضاء كند يا به قصد ما في الذمه بجا آورد.
گفته مى شود عرض جمره از نظر مقدار با مقدارى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام بوده فرقى نكرده فقط از نظر طول ظاهراً به مقدار قامت انسان يا كمى بيشتر اخيراً اضافه شده؛ زدن سنگ به مقدارى كه اضافه شده محل اشكال است احتياط آن است كه مقدار سابق را رمى كند و اگر متمكن نباشد مقدار سابق را رمى كند مقدار زائد را خودش رمى كند و براى زدن مقدار سابق نايب بگيرد.
كسانى كه با عذر از رمى در روز مى توانند به مباشرت
توضيح المناسك، ص: 323
خودشان در شب رمى كنند بايد خودشان شبانه رمى كنند نمى توانند در روز نايب بگيرند.
نايب بايد اعمال اختيارى حج را انجام دهد و اگر معذور باشد نمى تواند نايب شود؛ پس كسى كه در رمى جمرات نايب شده نمى تواند در شب انجام دهد بايد در روز باشد.
ذوى الاعذار نمى توانند نايب شوند حتى در اعمالى كه ترك آنها و لو عمداً مضر به حج نباشد مانند رمى جمرات سه گانه در روز يازدهم و دوازدهم و بيتوته كردن در منى در شب هاى يازدهم و دوازدهم.
در رمى جمرات هرگاه سنگ ريزه اول به ديوار مجاور بخورد و بعد كمانه كند و به جمره برسد اگر مجموعاً يك رمى حساب شود كفايت مى كند وگرنه مشكل است.
كسى كه روز سيزدهم بعد از رمى جمرات متوجه شود كه رمى روز عيد را غلط انجام داده بايد قضاء كند بعد از قضاى رمى آن روز لازم نيست رمى روز يازدهم و دوازدهم را تكرار كند.
كسى كه نتوانسته قربانى كند و حلق يا تقصير نكرده مى تواند روز يازدهم رمى كند.
زنى كه بداند رمى باعث قاعدگى او مى شود نمى تواند نايب بگيرد بايد خودش انجام دهد مگر اين كه بداند در اثر آن به مشقت شديد مى افتد در اين صورت عذر حساب مى شود و مى تواند نايب بگيرد.
اگر زيادتر از هفت سنگ ريزه به جمره زند هرگاه از اول نيت بيش از هفت را داشته صحيح نيست بايد رمى را اعاده كند اما اگر بعد از اين كه قصد هفت تا كرد و آن را انجام داده زدن بيش از هفت سنگ ضرر ندارد.
چنانچه گفته شد زن مى تواند شب دهم بعد از نصف شب از مشعر الحرام به منى برود و همان شب جمره عقبه را رمى كند و به خميه خود برگردد؛ ولى نمى تواند رمى روز يازدهم و دوازدهم را در شب هاى آنها انجام دهد مگر اين كه از رمى در روز بلحاظ ازدحام و خطر احتمالى معذور باشد در اين صورت مى تواند رمى روز يازدهم را در شب آن، و رمى روز دوازدهم را در شب آن انجام دهد.
مسأله 1087 مستحب است:
1 به هنگام بازگشت از مكه مكرمه به منى بگويد:
«أَللَّهُمَّ بِكَ وَقَفْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ، ذلِكَ أَسْلَمْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُ، وَ نِعْمَ الْمُولى وَ نِعْمَ النَّصير».
2 روز يازدهم، دوازدهم و سيزدهم را در منى بماند و حتى به جهت طواف مستحب از منى بيرون نرود.
3 براى كسى كه در منى است بعد از يازده نماز، و كسى كه در غير منى است بعد از ده نماز كه اول آنها ظهر روز عيد قربان است اين
توضيح المناسك، ص: 325
تكبيرات را بگويد؛ و بعضى آن را واجب دانسته اند؛ بهتر آن است كه بگويد:
«اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ للَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ عَلى ما أَوْلانا».
4 مادامى كه در منى اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد خيف بجا آورد؛ در حديث است ثواب خواندن صد ركعت نماز در مسجد خيف برابر است با عبادت هفتاد سال، و هر كس در آنجا صد مرتبه سُبْحانَ اللَّه بگويد ثواب آن
برابر است با ثواب آزاد كردن بنده، و هر كس صد مرتبه لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بگويد ثواب آن برابر است با ثواب كسى كه احياء نفس كرده و هر كس در آنجا صد مرتبه الْحَمْدُ للَّهِ بگويد ثواب آن برابر با ثواب خراج كوفه و بصره است كه در راه خدا صدقه نمايد.
5 شش ركعت نماز در مسجد خيف بخواند و بهتر است كه هنگام اراده بازگشت به مكه مكرمه در حال و داع از او هر ساعت كه باشد.
6 بعد از زوال روز سيزدهم بعد از رمى جمرات به مكه مكرمه كوچ كند.
هرگاه احرام بستن براى حج تمتع را از روى فراموشى يا نادانى بجا نياورد گرچه وارد عرفات شده باشد؛ واجب است برگردد به
توضيح المناسك، ص: 326
مكه مكرمه و از آنجا مُحرم شود؛ و اگر به واسطه تنگى وقت يا عذر ديگر نتواند به مكه مكرمه برگردد هر قدر بتواند به مكه مكرمه برگردد و مُحرم شود؛ و اگر اين كار را هم نمى تواند بكند از همان جا كه هست مُحرم شود؛ و اگر بعد از اعمال حج يادش بيايد فوراً از همان جا مُحرم شود و حج را تمام كند حجش صحيح است و هرگاه بعد از تمامى اعمال يادش بيايد حجش صحيح است و بنا بر احتياط مستحب در اين دو صورت سال آينده حج را دوباره بجا آورد.
هرگاه از روى عمد احرام را تا زمان وقوف به عرفات و مشعر الحرام ترك كند حجش باطل است.
معذورى كه مى تواند اعمال مكه مكرمه را بر وقوفين مقدم بدارد هرگاه از روى نادانى اعمال مكه مكرمه را قبل از وقوفين بدون احرام انجام داد كفايت نمى كند بايد اعمال را بعد از وقوفين با احرام انجام دهد.
هرگاه در عرفات يا منى بفهمد كه در احرام حج تلبيه نگفته است اگر بتواند بايد به مكه مكرمه برود و مُحرم شود و بقيه اعمال را كه بايد با احرام انجام دهد بجا آورد؛ و اگر نتواند همان جا لبيك بگويد؛ و هرگاه بعد از تقصير يا حلق يادش بيايد عملش صحيح است لازم نيست لبيك بگويد.
مستحب است بعد از فراغ از اعمال حج در صورتى كه
توضيح المناسك، ص: 327
ميسور باشد عمره مفرده بجا آورد.
تكرار عمره مانند حج مستحب است گرچه در فاصله بين دو عمره خلاف است ولى ظاهراً فاصله معتبر نيست مى توان دو عمره را حتى در يك روز هم بجا آورد اما احتياط آن است كه در كمتر از ده روز به قصد رجاء مطلوبيت بجا آورد.
گفته شده عمره مفرده با عمره تمتع كه مفصلًا ذكر شد در صورت با هم فرق ندارند مگر در سه چيز:
1 در عمره تمتع بايد تقصير كند و در عمره مفرده مخير است بين تقصير يا حلق.
2 در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست و در عمره مفرده واجب است.
3 ميقات عمره تمتع يكى از ميقات هاى پنچ گانه است و ميقات عمره مفرده گذشته بر آن ميقات ها در صورتى كه در حرم باشد مى توان از ادنى الحل مُحرم شود.
كسى كه در عمره مفرده تقصير را عمداً يا از روى نادانى يا فراموشى ترك نمود و طواف نساء را انجام داد بايد تقصير نمايد و طواف نساء را اعاده نمايد.
مسأله 1096 مستحب است براى كسى كه مى خواهد از مكه مكرمه
توضيح المناسك، ص: 328
بيرون برود طواف و داع نمايد و در هر دورى حجر الاسود و ركن يمانى را در صورت امكان استلام نمايد همين كه به مستجار رسيد مستحباتى كه قبلًا براى آن مكان ذكر شد بجا آورد آنچه كه خواهد دعا كند سپس حجر الاسود را استلام نموده شكم خود را به خانه كعبه معظمه بچسباند يك دست خود را بر حجر و دست ديگر را به طرف در گذاشته حمد و ثناى الهى نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل بفرستد و اين دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبيِّكَ وَ أَمينِكَ وَ حَبيبِكَ وَ نَجيبِكَ وَ خيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، أَللَّهُمَّ كَمْا بَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ جاهَدَ في سَبيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذيَ في جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتى أَتاهُ الْيَقينُ، أَللَّهُمَّ أَقْلِبْني مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِأَفْضَلِ ما يَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ الْعافيَةِ».
مستحب است وقت بيرون آمدن از درب حناطين كه مقابل ركن شامى است بيرون رود و از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد و مستحب است هنگام بيرون رفتن مقدارى خرما بخرد و آن را بر فقراء صدقه دهد.
مصدود كسى است كه بعد از احرام بستن به وسيله دشمن و مانند آن از مناسك عمره، يا حج، يا هر دو به تفصيلى كه خواهد آمد بازداشته شود؛ و ظاهراً فرق نمى كند كه بازدارنده كافر باشد يا مسلمان،
توضيح المناسك، ص: 329
بلكه غير انسان باشد مانند سيل.
محصور كسى است كه پس از احرام بستن به وسيله مرض و مانند آن مثل شكستگى اعضاء يا مجروح شدن و مانند آن نتواند مناسك عمره، يا حج، يا هر دو را به تفصيلى كه خواهد آمد بجا آورد.
مصدود و محصور در بيشتر احكام مشتركند و در بعضى احكام با هم تفاوت دارند.
كسى كه مُحرم به احرام عمره يا احرام حج شده واجب است عمره يا حج را تمام كند و اگر نكند بر احرام باقى خواهد ماند مگر در بعضى موارد مثل اين كه در احرام حج قبل از وقوف به عرفات عالماً و عامداً نزديكى كند؛ و همچنين هرگاه در عمره مفرده قبل از سعى نزديكى كند كه خود به خود احرام باطل مى شود گرچه اتمام واجب است.
هرگاه كسى كه مُحرم به احرام عمره شده بعد از آن دشمن يا يكى از عمال دولت او را از داخل شدن به مكه مكرمه بازدارد و راه ديگرى نباشد جز آن راهى كه از آن راه جلوگيرى شده؛ و يا اگر باشد هزينه آن را ندارد و نتواند نايب بگيرد؛ «1» در همان جايى كه از او جلوگيرى شده يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند قربانى كند و از احرام خارج شود و احتياط واجب آن است كه قدرى از مو و ناخن خود را بگيرد (به گرفتن ناخن تنها
توضيح المناسك، ص: 330
اكتفاء نكند) يا سر خود را بتراشد در اين حال از احرام خارج مى شود و همه چيز بر او حلال مى شود حتى زن.
هرگاه مُحرم به احرام عمره باشد و وارد مكه مكرمه شد ولى دشمن يا شخص ديگرى او را از بجا آوردن اعمال عمره بازداشت؛ همان حكم مسأله گذشته را دارد بلكه بعيد نيست هرگاه از طواف يا سعى نيز جلوگيرى شد همان حكم را داشته باشد.
هرگاه كسى را به جهت بدهى كه ندارد بدهد حبس كنند يا به ظلم او را حبس كنند حكم مصدود را دارد.
هرگاه بعد از احرام بستن براى رفتن به مكه مكرمه يا بجا آوردن اعمال، پولى مطالبه كنند اگر داشته باشد و حرج و مشقت بر او نباشد بايد بدهد و وارد مكه مكرمه شود و اعمال را انجام دهد؛ ولى اگر نداشت يا دادن پول برايش حرج و مشقت داشته باشد ظاهراً حكم مصدود را دارد.
هرگاه غير از راهى كه جلو او را گرفته اند راهى براى ورود به مكه معمظه باشد و هزينه رفتن آن را داشته باشد بايد به احرام باقى بماند و از آن راه برود؛ و اگر از آن راه رفت و حج از او فوت شد بايد عمره مفرده بجا آورد و از احرام خارج شود.
هرگاه مصدود بترسد اگر از راه ديگر برود به اعمال حج نمى رسد نمى تواند وظيفه مصدود را بجا آورد و مُحل شود؛ بلكه بايد به راه
توضيح المناسك، ص: 331
خود ادامه دهد و صبر كند تا فوت محقق شود و با عمره مفرده از احرام خارج شود.
مصدود بودن در حج به اين است كه به هيچ يك از وقوف اختيارى و اضطرارى عرفات و مشعر الحرام نرسد؛ بلكه مصدود بودن تحقق پيدا مى كند اگر نرسد به چيزى كه به انجام ندادن آن حج از بين مى رود گرچه از روى علم و عمد نباشد چنانچه مفصلًا گذشت؛ بلكه ظاهراً مصدود بودن متحقق مى شود در صورتى كه بعد از وقوفين او را از اعمال منى و مكه مكرمه كلًّا بازدارند و نتواند براى انجام آنها نايب بگيرد؛ ولى هرگاه او را از اعمال منى يا مكه مكرمه بازدارند و نتواند براى انجام آنها نايب بگيرد مشكل است مصدود بودن تحقق پيدا كند به كتب مفصله مراجعه شود و هرگاه تمام اعمال را بجا آورده باشد ولى از بازگشت به منى براى بيتوته در آن و اعمال ايام تشريق جلوگيرى شود مصدود بودن تحقق پيدا نمى كند و حج او صحيح است و بايد نايب بگيرد براى اعمال آنها در اين سال و اگر نشد در سال ديگر.
كسى كه مصدود شد از رفتن به مكه مكرمه، يا از اتمام اعمال، يا از بجا آوردن اعمالى كه به ترك آنها گرچه به غير عمد باشد حج باطل مى شود و به دستورى كه گفته شد از احرام خارج شد اگر حج بر او در سابق مستقر شده بود يا در سال آينده مستطيع باشد و حج واجب را بجا نياورده بايد بعد از رفع صد دوباره به حج برود و اعمالى كه در حال مصدود
توضيح المناسك، ص: 332
بودن انجام داده از حجة الإسلام كفايت نمى كند.
كسى كه مصدود است هرگاه اميد برطرف شدن مانع را دارد نمى تواند به دستورى كه گفته شد از احرام خارج شود و احتياط اين است كه صبر كند تا اطمينان به بقاء مانع پيدا كند.
آنچه كه در تحقق مصدود بودن گفته شد در تحقق محصور بودن جارى است.
كسى كه احرام عمره تمتع بسته و به واسطه مرض نتوانست به مكه مكرمه برود اگر بخواهد مُحل شود بايد قربانى كند و به احتياط واجب قربانى يا پول آن را به وسيله امينى بفرستد به مكه مكرمه و با او قرار گذارد كه در چه روزى و چه ساعتى در مكه مكرمه قربانى كند و وقتى كه روز و ساعت مقرر رسيد تقصير كند پس از آن هر چه بر او حرام شده حلال مى شود؛ و احتياط آن است كه نايب در قربانى كردن نيت تحليل منوب عنه كند ولى كسى كه احرام عمره مفرده بسته و به واسطه مرض نتوانست به مكه مكرمه برود اگر بخواهد مُحل شود مخير است بين فرستادن هدى به مكه مكرمه چنانچه در عمره تمتع گفته شد و بين اين كه در محل حصر خودش قربانى كند؛ به هر حال همه چيز بر او حلال مى شود مگر زن.
كسى كه احرام حج بست و به واسطه مرض نتوانست به عرفات و مشعر الحرام برود و بخواهد مُحل شود به احتياط واجب قربانى يا پول آن را بفرستد به منى كه در آنجا قربانى شود و مواعده كنند كه روز عيد
توضيح المناسك، ص: 333
قربانى شود همين كه قربانى كرد در آن وقت تقصير كند هر چه بر او حرام شده بود حلال مى شود مگر زن.
كسى كه در حج چه واجب، چه مستحب و چه نيابتى، به واسطه مرض محصور شد زن بر او حلال نمى شود مگر آن كه خودش اعمال و طواف نساء را بجا آورد؛ ولى هرگاه از اعمال عاجز شد بعيد نيست عمل نايب براى حلال شدن زن بر او كفايت كند.
هرگاه با كسى كه قرار داده بود در وقت مقرر از طرف او قربانى كند ولى قربانى نكرد و مُحرم در وقت مقرر مُحل شد و با زن هم نزديكى كرد معصيت نكرده و كفاره هم ندارد؛ ولى بايد باز قربانى يا پول آن را به واسطه بفرستد و مواعده كند و بايد از وقتى كه معلوم شد قربانى نشده از زن بلكه از همه محرمات احرام اجتناب كند.
هرگاه مريض بعد از آن كه قربانى يا پولش را فرستاد حالش خوب شد به نحوى كه توانايى رفتن به مكه مكرمه را دارد بايد به مكه مكرمه برود؛ پس هرگاه مُحرم به احرام تمتع بوده و به وقت رسيد بايد اعمال عمره و حج را بجا آورد و اگر وقت تنگ بود به نحوى كه اگر بخواهد عمره تمتع را بجا آورد وقوف به عرفات فوت مى شود بايد برود به عرفات و حج افراد بجا آورد احتياط آن است كه نيت عدول كند و بعد از اعمال، عمره مفرده بجا آورد و از حجة الإسلام كفايت مى كند؛ و هرگاه وقتى كه به مكه مكرمه رسيد كه حج از او فوت شده بود به نحوى كه نتوانست يكى از
توضيح المناسك، ص: 334
دو وقوف عرفات يا مشعر الحرام را درك كند عمره او مبدل به عمره مفرده مى شود بايد آن را بجا آورد و از احرام خارج شود و احتياط آن است كه قصد عدول به عمره مفرده كند و در صورتى كه حج بر او مستقر بوده يا اين كه در سال ديگر مستطيع باشد حج واجب بجا آورد.
مصدود از حج به وسيله دشمن گرچه بايد در محل صَد قربانى كند ولى اگر پس از قربانى رفع صد شد همان طورى كه براى مريض در مسأله گذشته ذكر شد براى مصدود جارى است و حكمش هم همان است كه ذكر شد.
اگر كسى كه بعد از احرام به واسطه تصادف با ماشين يا غيره شكستگى يا خونريزى ضعف بر او مستولى شد و نتواند به مكه مكرمه برود ظاهراً حكم مريض را دارد آنچه كه در مريض گفته شد بر او جارى است.
زمانى كه مريض بايد مواعده كند براى قربانى در احرام عمره تمتع بنا بر احتياط قبل از خروج به عرفات است و در احرام حج، چه حج تمتع باشد و چه قران و چه افراد، روز عيد است در منى، و در عمره مفرده ظاهراً وقت باشد مى تواند در مكه مكرمه انجام شود.
اگر به نيت عمره تمتع استحبابى براى يكى از معصومين عليهم السلام يا يكى از شهداء مُحرم شد و طواف و نماز طواف و عمره را بجا آورد و قدرت انجام عمل را چه از جهت مرض يا دشمن ندارد؛ براى بقيه اعمال نايب بگيرد و اگر نمى تواند نايب بگيرد حكم محصور و مصدود
توضيح المناسك، ص: 335
را دارد؛ و اگر قدرت انجام اعمال حج را ندارد واجب نيست مُحرم به احرام حج گردد.
كسى كه بعد از انجام عمره تمتع و خارج شدن از احرام محصور شود و نتواند براى حج مُحرم شود گرچه از احرام خارج شده ولى كفايت از حج نمى كند؛ چنانچه سال اول استطاعت بود حج بر او واجب نشده ولى اگر مستطيع بود يا سال ديگر مستطيع باشد بايد سال آينده حج بجا آورد.
هرگاه كسى بعد از آن كه براى حج مُحرم شد دچار سكته قلبى گرديد به گونه ايى كه هر نوع حركت براى او ضرر دارد؛ اگر نمى تواند وقوفين را درك كند حكم محصور را دارد؛ و چنانچه وقوفين را درك كرد نسبت به بقيه اعمال قدرت ندارد تقصيل در امكان استنابه و عدم آن چنانچه است كه اشاره شد.
كسى كه در مدينه منوره مصدوم واقع شده مى تواند در مسجد شجره مُحرم شود اگر بتواند اعمال عمره و حج را و لو به استنابه در طواف و سعى بجا آورد حجش صحيح است؛ ولى اگر نمى تواند حج را بجا آورد بعيد نيست حكم محصور را داشته باشد ولى احتياط آن است كه با احرام مزبور عمره مفرده را هم انجام دهد.
كسى كه مُحرم شده ولى نتوانسته وظيفه خود را انجام دهد؛ هرگاه مصدود و محصور بوده بايد به وظيفه آنها كه ذكر شد عمل نمايد و اگر
توضيح المناسك، ص: 336
مصدود و محصور نبوده در بعض موارد با انجام عمره مفرده مى تواند مُحل شود.
شايسته نيست مؤمنين هنگامى كه در مسجد الحرام يا مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله نماز جماعت برقرار شده از آنجا خارج شوند يا بايستند و شركت در جماعت نكنند؛ بلكه هرگاه ضرورت ايجاب كند نماز با آنان اشكال ندارد و در غير ضرورت هرگاه باعث تأليف قلوب آنان و دفع اتهامات وارده بر شيعه باشد شركت در جماعت خوب است؛ ولى هرگاه بتوانند و مفسده نباشد حمد و سوره را آهسته بخوانند و يا در ذهن و نفس خود بخوانند؛ به هر حال با تمكن نماز را با شرايط كامل اعاده كنند و هرگاه در نماز جمعه شركت كنند بعد از آن نماز ظهر را بخوانند.
سجده كردن بر سنگ فرش هاى مسجد الحرام و مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله جايز است.
كسى كه خيال مى كرده كه سجده بر سنگ فرش هاى مسجدين صحيح نيست و بر پشت دست سجده كرده نمازهايى كه به اين نحو خوانده صحيح نيست؛ و هرگاه نماز طواف را به اين كيفيت خوانده خودش يا نايبش اعاده كند.
خواندن نماز به جماعت در هتل ها و مسافر خانه هاى مكه
توضيح المناسك، ص: 337
مكرمه و مدينه اگر مفسده نداشته باشد مانعى ندارد ولى هرگاه خلاف تقيه و لو تقيه مداراتى باشد؛ نماز جماعت خوانده نشود بهتر است در جماعت مسلمين شركت كنند.
تخيير بين قصر و اتمام اختصاص به مسجد الحرام و مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله ندارد بلكه در تمامى دو شهر مكه مكرمه و مدينه منوره با توسعه ايى كه پيدا كرده اند جارى است گرچه احتياط اقتصار بر مسجدين است و احتياط بيشتر اقتصار بر دو مسجد اصلى است؛ بنا بر اين مسافر مى تواند در تمام مكه مكرمه و مدينه منوره نماز را تمام يا شكسته بخواند.
جاى كشتن كفاره شكار در احرام عمره تمتع مكه مكرمه، و در عمره مفرده بنا بر احتياط واجب مكه مكرمه است و در احرام حج تمتع منى است؛ و جاى كشتن كفاره ايى كه به غير از شكار واجب شده بنا بر احتياط اگر در احرام عمره تمتع است مكه مكرمه است و اگر در احرام حج تمتع بوده منى است؛ و هرگاه از روى عذر يا بدون عذر در مكه مكرمه يا منى نكشت تا برگشت به محلش، در صورت امكان احتياط آن است كه نايب بگيرد تا از طرف او در مكه مكرمه يا منى قربانى شود و الّا مى تواند در هرجا بخواهد قربانى كند.
كسى كه در ميقات يا محاذى آن يا جاى ديگرى كه تكليف اقتضاء مى كرده مُحرم شده نمى تواند احرام خود را بهم زند و مُحل شود براى رفتن به مدينه منوره يا براى مقصد ديگرى، و اگر لباس احرام را هم
توضيح المناسك، ص: 338
بكند و قصد بيرون آمدن از احرام را بكند احرامش بهم نمى خورد؛ و آنچه به واسطه احرام بر او حرام شده حلال نمى شود و هرگاه كارى كه موجب كفاره است بجا آورده بايد كفاره بدهد.
هرگاه به واسطه عذرى مانند مرض نتواند لباس دوخته خود را بكند و لباس احرام بپوشد بايد در ميقات يا محاذى آن نيت عمره يا حج كند و لبيك بگويد و كفايت مى كند و هر وقت عذرش برطرف شد جامه دوخته را بكند و اگر لباس احرام نپوشيده بپوشد و لازم نيست به ميقات برگردد؛ ولى براى پوشيدن لباس دوخته بايد يك گوسفند قربانى كند.
هرگاه يكى از محرمات را از روى ندانستن مسأله يا فراموشى حكم يا موضوع يا غفلت مرتكب شود اگر شكار بوده كفاره دارد و در غير شكار كفاره ندارد مگر در اين چند مورد:
1 كسى كه طواف واجب حج يا عمره را فراموش كرده با همسر خود نزديكى كرده اگر در طواف حج بوده يك گوسفند به منى بفرستد و قربانى كند و اگر در طواف عمره بوده يك گوسفند به مكه مكرمه بفرستد و قربانى كند.
2 كسى كه مقدارى از سعى بين صفا و مروه عمره تمتع را فراموش كرده و از احرام خارج شد به اعتقاد اين كه از سعى فارغ شد با زن خود نزديكى كند يا ناخن بگيرد بنا بر احتياط يك گاو كفاره بدهد.
3 كسى كه دست خود را بى خود به سر و رويش بكشد و يك يا چند
توضيح المناسك، ص: 339
مو بيفتد كه بايد يك كف طعام كفاره بدهد.
4 اگر بدن خود را با روغن خوش بو روغن مالى كند در مورد علم و عمد بايد يك گوسفند كفاره دهد و در مورد جهل كفاره اش اطعام فقير است.
عمره تمتع و حج تمتع بايد در يك سال واقع شوند پس اگر در يك سال عمره تمتع، و در سال ديگر حج تمتع را بجا آورد صحيح نيست.
كسى كه وظيفه اش حج تمتع است بايد در حالى كه مى خواهد احرام عمره تمتع ببندد نيت آن را داشته باشد كه ابتداء عمره تمتع و بعد از آن حج تمتع كند گرچه به نيت اجمالى باشد.
هرگاه بعد از اين كه مشغول به حج تمتع شد شك كند كه عمره تمتع را بجا آورد يا نه، يا شك كند كه صحيح بجا آورده يا نه، به شكش اعتناء نكند؛ در صورت اول بنا بگذارد كه عمره را انجام داده؛ و در صورت دوم بنا بگذارد كه عمره اش صحيح است.
اگر در هر يك اعمال عمره و حج شك كند بعد از آن كه وارد عمل بعدى كه مترتب بر او است شده اعتناء نكند چه شك در اين باشد كه عمل گذشته را انجام داده يا نه، يا شك كند كه صحيح بجا آورده يا فاسد.
در عدد دورهاى طواف و سعى و عدد سنگ هاى رمى مى تواند به گفته ديگرى اعتماد كرد اگر اطمينان به گفته او برايش حاصل
توضيح المناسك، ص: 340
شود.
بايد عمره تمتع و حج تمتع در ماه هاى حج (شوال و ذيقعده و ذيحجه) واقع شوند؛ پس هرگاه عمره تمتع را در ماه شوال يا ذيقعده بجا آورد و در مكه مكرمه بماند تا ايام حج و حج تمتع را بجا آورد صحيح است؛ ولى هرگاه قبل از شوال عمره تمتع را شروع كند صحيح نيست گرچه بقيه اعمال عمره را در شوال بجا آورد.
كسى كه با احرام عمره تمتع وارد مكه مكرمه شد در صورتى كه حج او فوت شد نيت عمره مفرده كند و با همان احرامى كه بسته عمره مفرده بجا آورد و از احرام خارج شود؛ و هرگاه حج بر او مستقر بوده يا سال ديگر شرايط استطاعت را دارا باشد بايد به حج برود.
شرايطى كه براى قربانى در حج تمتع معتبر بود هيچ يك در حيوانى كه براى كفاره تقصير بايد قربانى كند معتبر نيست؛ پس مى تواند گوسفند معيوب را قربانى كند گرچه احتياط آن است كه شرايط مراعات شود.
مصرف كفارات بنا بر احتياط فقير مؤمن غير سيد است ولى اگر دهنده كفاره سيد باشد مى تواند كفاره خود را به سيد فقير بدهد؛ چنانچه هرگاه فقير مؤمن پيدا نشد مى تواند به ضعفاى عامه كه ناصبى نباشند بدهد.
مى تواند دهنده كفاره مقدار كمى از گوشت قربانى را كه بر
توضيح المناسك، ص: 341
او واجب شده بخورد و هرگاه خورد قيمت آن را متعهد شود كه به فقير صدقه بدهد؛ و از قربانى مستحب مى تواند بخورد و چيزى بر عهده اش نمى باشد.
سنگ ريزه هاى زياد آمده را مى توان براى سال بعد نگه داشت ولى خارج كردن آنها از حرم جايز نيست.
هرگاه در حرم چيزى پيدا كرد كه از او به لقطه حرم تعبير مى شود؛ برداشتن آن كراهت شديد دارد بلكه احتياط در برنداشتن است.
هرگاه لقطه حرم را كه كمتر از يك درهم ارزش دارد برداشت مى تواند نيت تملك آن را بكند و مصرف كند و ضامن صاحبش نيست؛ ولى اگر صاحبش قبل از تلف شدن لقطه پيدا شد بايد بنا بر احتياط واجب آن را به صاحبش رد كند؛ ولى چنانچه نيت تملك لقطه نكرد اگر در نگه دارى آن كوتاهى نكرد و تلف شد ضامن نيست ولى اگر در نگه دارى آن كوتاهى كرد و تلف شد ضامن است.
هرگاه لقطه حرم يك درهم يا بيشتر ارزش داشته باشد بايد يك سال تعريف و جستجو از صاحبش كند بعد از يك سال اگر صاحبش پيدا نشد جايز نيست آن را تملك كند و اگر تملك كرد مالك نمى شود و ضامن هم مى باشد؛ ولى مى تواند يكى از دو كار را انجام دهد:
1 آن را براى صاحبش حفظ كند در اين صورت اگر در نگه دارى آن كوتاهى نكرد و تلف شد ضامن نيست و الّا ضامن است.
توضيح المناسك، ص: 342
2 براى صاحبش صدقه دهد اما اگر تصادفاً صاحبش پيد شد و راضى به صدقه نشد عوضش را به او بدهد ثواب صدقه براى خودش خواهد بود.
در مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله در صورتى كه مخالف تقيه نباشد و به نحوى نباشد كه باعث هتك و انگشت نما باشد بايد در محلى نماز بخواند كه مى تواند پيشانى خود را بر سنگ مسجد يا حصير يا بادبزن و مانند آنها كه سجده بر آنها صحيح است بگذارد نمى تواند روى فرش هاى مسجد سجده كند؛ ولى هرگاه تقيه اقتضاء كند مى تواند سجده بر فرش ها بكند در صورتى كه مندوحه نداشته باشد و نتواند پيشانى خود را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است بگذارد.
هرگاه نماز جماعت در مسجد الحرام به نحو استدارى به طورى كه رودرروى امام جماعت قرار بگيرد در صورتى كه از روى تقيه باشد و نتواند پشت سر امام قرار گيرد لازم نيست آن را اعاده كند وگرنه واجب است آن را اعاده كند.
سجده بر حصيرهاى غير پلاستيكى كه با نخ درست شده هرگاه مجموع آنچه كه سجده بر آن صحيح است به مقدار لازم در سجده باشد صحيح است.
هرگاه انجام نماز به كيفيتى باشد كه معلوم نيست موافق با فتوى عامه باشد مانند سجده بر پشت نمازگزار صف جلو و عدم مراعات
توضيح المناسك، ص: 343
اتصال، نماز خواندن در اين گونه موارد اعاده دارد.
جنب و حائض نمى توانند از مقدار توسعه يافته مسجد الحرام و مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله عبور كنند.
در شب هاى مهتابى هنگامى كه مسلمانان نماز صبح را بجا مى آورند مى تواند نماز صبح را بخواند لازم نيست بعد از روشن شدن هوا نماز بخواند؛ اساساً فرقى بين شب هاى مهتابى و غير مهتابى نيست.
كسى كه مدتى تقليد نمى كرده و در اين مدت نماز و روزه و حج بجا آورده هرگاه اعمالش را به قصد قربت بجا آورده و مطابق با واقع بوده صحيح است؛ و راه به دست آوردن مطابقت با واقع به اين است كه يا يقين كند كه مطابق با واقع بوده يا آن كه مطابق با فتواى مجتهدى كه فعلًا وظيفه اش تقليد از او است واقع شده باشد.
قرآن هايى كه در مسجد الحرام و مسجد النبيّ صلى الله عليه و آله است و بر آنها وقف نوشته نشده بنا بر احتياط واجب برداشتن آنها بدون اجازه از متصديان مربوطه جايز نيست و اگر بدون اجازه برداشته شد برگردانده شود.
بيرون بردن خاك و سنگ از مسجد الحرام و صفا و مروه و هر جاى حرم جايز نيست و اگر برداشته برگردانده شود ولى برداشتن از غير حرم كه ملك كسى نباشد مانع ندارد.
كسى كه در مسجد الحرام و مسجد النبىّ صلى الله عليه و آله جنب شده بايد
توضيح المناسك، ص: 344
فوراً از مسجد خارج شود؛ بايد تيمم كند و از مسجد خارج شود مگر اين كه زمان خارج شدن از مسجد از زمان تيمم كردن كوتاه تر يا مساوى باشد كه در صورت اول بايد بدون تيممم خارج شود و در صورت تساوى جايز است تيمم كند و خارج شود.
در تطهير مسجد الحرام به نحوى كه عين نجاست را برطرف مى كنند و بعد از هر طرف با آب قليل شسته مى شود اگر يقين به پاك شدن پيدا كند مى تواند بر آن سنگ ها سجده كند و طواف نمايد وگرنه سجده بر آنها نكند و در حال طواف نعلين و چيزى مشابه آن به پا كند.
هرگاه با عين مالى كه خمس آن را نداده لباس احرام و غيره و قربانى بدهد طواف و نماز طواف با آن لباس باطل و قربانى صحيح نيست ولى اگر معامله با ذمه شده باشد و از پول غير مخمس داده و ذمه اش را افراغ كرده نماز و طواف و قربانى صحيح است ولى ذمه اش به مقدار خمس فارغ نشده.
هرگاه هلال ماه نزد قاضى عامه ثابت شود و نزد شيعه ثابت نشده باشد و لكن از جهت تقيه ناچار به متابعت باشند و از عمل به وظيفه خود خائف باشد؛ مى تواند به آنچه كه نزد آنان ثابت شده عمل كند و كفايت از حجة الإسلام مى كند؛ ولى هرگاه بدون ترس بتواند به وظيفه خود عمل كند احتياط آن است كه با آنها رجاءً متابعت كند و بعد واجب است عمل به وظيفه خود نمايد حتى با عدم علم به مخالفت، مثلًا اگر طبق حكم
توضيح المناسك، ص: 345
قاضى فلان روز عرفه (نهم) است ولى واقعاً روز هشتم است اگر بتواند عمل به وظيفه خود نمايد بدون محذور و لو به وقوف اضطرارى در مشعر الحرام بايد عمل به وظيفه خود نمايد.
انسان نمى تواند گوشت كفاره تقصير خود را به مصرف فقرايى كه واجب النفقه او هستند برساند.
كفاره غير شكار در عمره تمتع را كه بايد در مكه مكرمه قربانى كند؛ هرگاه فقير مؤمن نباشد گرچه تأخير عمدى آن خلاف احتياط است ولى اگر كشتن را تأخير انداخت مى تواند هرجا كه بخواهد قربانى كند.
در موردى كه حكم دائر مدار حرج و مشقت باشد شخصى آن مراد است نه نوعى.
كسى كه پس از اعمال عمره و حج بفهمد كه وضويش باطل بوده هرگاه زمان تدارك گذشته باشد مانند اين كه وضوى نماز و طواف عمره باطل بوده حجش باطل است و احرام او هم باطل است؛ ولى هرگاه زمان تدارك باقى باشد مثل اين كه طواف و نماز حج باطل بوده و هنوز ماه ذيحجه تمام نشده طواف و نماز و اعمال مترتبه را اعاده كند و اگر تمكن از مباشرت نيست براى آن اعمال نايب بگيرد.
هرگاه كسى مبلغى ارز به فردى بدهد كه عوض آن را به قيمت دولتى يا آزاد پول ايرانى بگيرد در صورتى كه با هم تراضى نمايند و خلاف مقرارت نباشد مانع ندارد.
مصرف كنسروهاى گوشت و ماهى خارجى كه در بازار مسلمانان فروش مى رسد اگر ندانند از مملكت كفر وارد شده؛ يا بدانند كه از بلاد مسلمين است مانع ندارد و در كنسرو ماهى بايد احراز شود كه فلس دارد؛ ولى هرگاه ندانند از بلاد كفر وارد مى شود در صورتى محكوم به حليت است و مى شود مصرف كرد كه وارد كننده آن مسلمان باشد و احتمال بدهند كه احراز تذكيه آن را كرده و متوجه آن بوده كه بايد ماهى فلس داشته باشد؛ و در دسترس مسلمين قرار داده و الّا حلال نيست و مصرف آن جايز نيست.
فيش حج ميت به ورثه منتقل مى شود؛ و در صورتى كه حج بر ميت مستقر شده باشد يا وصيت به حج كرده باشد بايد براى ميت نايب بگيرند هرگاه تصريح به حج بلدى كرده يا انصراف وصيت به حج بلدى باشد بايد حج بلدى برايش داده شود و الّا حج ميقاتى كفايت مى كند در وصيت به حج نسبت به ما زاد بر ثلث بسته به اجازه ورثه است؛ در صورتى كه فيش ميت در بازار به مبلغ بيشترى خريدارى مى شود و به كمتر از آن مبلغ مى توان براى ميت نايب گرفت با توافق ورثه در صورتى كه صغير و محجور در بين آنها نباشد مى توان از خود فيش براى استيجار حج براى ميت استفاده كرد چنانچه مى توان فيش را بفروشند و به كمتر از آن مبلغ استيجار حج شود و ما زاد متعلق به ورثه است و در صورتى كه صغير و محجور در بين ورثه باشد در ما زاد بر ثلث بايد سهم آنان لحاظ شود و كنار
توضيح
المناسك، ص: 347
گذاشته شود.
كسى كه تمام شرايط استطاعت حج را داشته باشد مگر باز بودن راه چون استطاعت از جهت راه را ندارد مى تواند اجير شده كه حج نيابى از طرف ميت بجا آورد نمى تواند حج خود را بجا آورد و براى ميت نايب بگيرد؛ مگر اين كه اجير شده باشد براى انجام حج به اعم از حج مباشرتى و تسبيبى و حج مورد اجاره حج ميقاتى باشد در اين صورت جايز است بلكه واجب است خودش حجة الإسلام خود را بجا آورد و در مدينه يا جده (قبل از ميقات) براى ميت حج ميقاتى استيجار كند و در اين صورت نمى تواند خودش حج نيابتى از طرف ميت انجام دهد چون نيابت مستطيع صحيح نيست.
هرگاه ميت يكى از ورثه گان را براى انجام حج مشخص كرده باشد؛ در صورتى كه استطاعت به حج براى آن شخص از هر جهت حتى از جهت راه باشد نمى تواند از طرف ميت به حج رود بايد حجة الإسلام خودش را بجا آورد ولى هرگاه استطاعت از غير راه را داشته باشد حكم آن از آنچه كه در مسأله گذشته بيان شد روشن مى شود.
كسى كه عمره مفرده انجام داده و به مدينه منوره مى رود هرگاه مجدداً وارد مكه مكرمه مى شود اگر در همان ماه هلالى كه مُحرم به احرام عمره مفرده شده بود وارد شود مى تواند بدون احرام وارد شود؛ ولى اگر در ماه بعد باشد هر چند فاصله يك روز باشد؛ مثلًا در آخر ماه شوال
توضيح المناسك، ص: 348
عمره مفرده بجا آورده و در اول ذيقعده وارد مكه مكرمه شده باشد؛ بايد مُحرم به احرام عمره مفرده شود و بدون احرام جايز نيست وارد شود.
چنانچه در واجبات طواف گفته شد كسى كه مُحرم است بايد بدن و لباسش پاك باشد با بدن و لباس نجس طواف صحيح نيست بلكه از نجاساتى كه در نماز عفو شده مانند خونى كه كمتر از يك درهم است و جامه هاى كوچكى كه نمى توان با آنها عورت را پوشاند مانند عرقچين و جوراب ساقه كوتاه و مانند آنها بايد اجتناب كند و احتياط آن است كه انگشتر مُحرم نجس نباشد.
محمول متنجس كه ساتر نباشد در طواف مانع ندارد گرچه احوط احتياط است.
كسى كه از ميقات براى انجام عمره تمتع مُحرم شده و اعمال عمره را به پايان برده سپس عمداً يا اضطراراً از مكه مكرمه خارج شده مثلًا به مدينه منوره رفته هرگاه در همان ماه هلالى كه مُحرم به عمره تمتع شده بود وارد مكه مكرمه مى شود احرام لازم نيست و عمره تمتع كه بجا آورده صحيح است ولى هرگاه در ماه بعدى هلالى وارد مكه مكرمه مى شود اگر نخواهد دوباره تا زمان حج از مكه مكرمه خارج شود بايد به قصد عمره تمتع مُحرم شود عمره تمتع اول فاسد مى شود و طواف نساء هم لازم نيست ولى اگر دوباره قصد خارج شدن از مكه مكرمه و داخل شدن در ماه بعد را داشته باشد به قصد عمره مفرده مُحرم شود و وارد شود.
كسى كه به نيابت حج بلدى رفته هرگاه ضمن عقد اجاره نسبت به مستحبات ذكرى نشده باشد نسبت به مستحبات عمره و حج به مقدارى كه متعارف است همه حجاج يا اكثر آنها انجام مى دهند بايد بجا آورد و نسبت به مستحبات مدينه و مكه مكرمه احتياط نيز آن است كه به مقدرارى كه متعارف است براى منوب عنه انجام دهد.
در نيابت حج بلدى بازگشت به شهر منوب عنه لازم نيست بلكه اساساً در استيجار و تحقق نيابت حج بازگشت معتبر نيست نايب مى تواند پس از اعمال حج در مكه مكرمه بماند يا به شهر ديگر برود؛ ولى اگر در ضمن عقد اجاره برگشت به شهر منوب عنه ذكر شده باشد مراعات شود.
احتياطاً از خوردن نعنا و ساير سبزى هاى خوش بو و معطر در حال احرام اجتناب كند و در صورتى كه به خوردن آنها مجبور شود بايد بينى خود را بگيرد كه بوى خوش به آن نرسد مگر اين كه اين كار موجب عسر و حرج شديد باشد در اين صورت گرفتن بينى لازم نيست.
كسى كه در ميقات براى عمره تمتع مُحرم شده قبل از انجام اعمال حج دستگير و زندانى شد و پس از گذشت ايام تشريق آزاد شد ولى در زمان صَدْ به وظيفه مصدود عمل نكرد خواه جاهل به مسأله بوده يا نتوانسته عمل به وظيفه كند اگر بتواند عمره مفرده انجام دهد بايد با انجام عمره مفرده از احرام خارج شود و احتياط آن است كه نيت عدول به عمره
توضيح المناسك، ص: 350
مفرده بكند و احتياط آن است كه وظيفه مصدود را هم بجا آورد و اگر نتواند عمره مفرده بجا آورد حكم مصدود را دارد.
كسى كه پس از انجام عمره تمتع به جهت مأموريتى كه مثلًا از سازمان حج به جهت خدمت به حجاج دارد بايد در ايام تشريق در مكه مكرمه باشد نمى تواند مناسك حج تمتع را بجا آورد هرگاه عمره تمتع در حج واجب حجة الإسلام يا حج واجب به نذر و مانند آن بوده اگر مضطر به ترك اعمال حج تمتع باشد بنا بر احتياط عمره تمتع را عمره مفرده قرار دهد و براى آن طواف نساء بجا آورد ولى معلوم باشد مجرد منع، محقق اضطرار نيست؛ به هر حال عمره ايى كه انجام داده كفايت از عمره تمتعى كه جزء حج تمتع است نمى كند لازم است بعداً عمره تمتع و حج تمتع را با هم در يك سال انجام دهد و اگر عمره تمتع كه انجام داده در حج استحبابى بوده در صورتى كه ضرورت عرفى يا شرعى عمره تمتع را عمره مفرده قرار دهد و طواف نساء بجا آورد اگر خواست حج استحبابى انجام دهد بايد عمره تمتع
و حج تمتع را با هم در يك سال انجام دهد.
برداشتن خاك، ريگ و سنگ از مسجد الحرام و مسجد خيف و ساير مساجد و صفا و مروه بلكه بنا بر احتياط از حرم جايز نيست و اگر با خود برد در صورت تمكن به حرم برگرداند.
هرگاه كسى كودكى را در بغل گرفته طواف مى دهد بايد تمام شرايطى كه در بزرگسالان معتبر است مراعات شود مثلًا بايد شانه هاى
توضيح المناسك، ص: 351
كودك به طرف كعبه معظمه باشد.
كودك مميز را كه مُحرم كرده اند و طواف مى دهند بايد بدن و لباس كودك در حال طواف مانند بزرگسالان پاك باشد و با وضو و طهارت باشد؛ و در صورتى كه كودك غير مميز است اگر ممكن است او را وضو دهند و لباس و بدنش را تطهير كنند؛ به هر حال اگر در بين طواف شك عارض شد كه بدن يا لباس كودك نجس شده و محدث شده وارسى لازم نيست طهارت قبل از طواف كفايت مى كند؛ ولى هرگاه يقين يا اطمينان به نجاست و حدث پيدا شد بنا بر احتياط بدن و لباسش را تطهير كنند و او را وضوء بدهند.
ميقات كسانى كه از خارج وارد مكه مكرمه مى شوند يكى از پنج ميقات معروف است كه در محلش ذكر شده؛ كسى كه مُحرم مى شود چه به احرام عمره تمتع يا عمره مفرده، بايد در يكى از پنچ ميقات يا محاذى يكى از آنها مُحرم شوند نمى توانند از ادنى الحل كه حديبه يا جعرانه يا تنعيم است مُحرم شوند؛ ولى اگر كسى كه در مكه مكرمه است مى خواهد عمره مفرده بجا آورد مى تواند از ادنى الحل مُحرم شود و همچنين كسى كه براى عمره مفرده وارد مكه مكرمه مى شود و از يكى از مواقيت پنچ گانه يا محاذات آنها عبور نمى كند؛ مثلًا كسانى كه از جده براى عمره مفرده وارد مى شوند مى توانند از ادنى الحل مُحرم شوند و معصيتى نكرده اند؛ بلكه هرگاه از يكى از ميقات هاى پنچ گانه يا محاذى آن عبور كنند و مُحرم نشوند گرچه معصيت كرده اند؛ مى توانند از ادنى الحل براى عمره
توضيح المناسك، ص: 352
مفرده مُحرم شوند و چيزى
بر آنان نيست؛ ولى براى كسى كه وارد مكه مكرمه مى شود احرام از ادنى الحل براى عمره تمتع صحيح نيست بايد از يكى ميقات هاى معروف يا محاذى آنها باشد.
در صورتى كه امام جماعت اهل سنت آيه سجده را مى خواند و نمازگزاران پس از قرائت آيه سجده به سجده مى روند و بر مى خيزند؛ هرگاه شركت در نماز جماعت عنوان تقيه را داشته باشد و ترك متابعت با آنان خلاف تقيه باشد در سجده كردن با آنها موافقت كند و نمازش صحيح است؛ و در غير مورد تقيه هرگاه سماع آيه سجده بوده سجده واجب نيست بلكه جايز نيست و اگر سجده كرد هر چند با ايماء باشد نمازش باطل است؛ ولى در صورت استماع آيه سجده بايد ايماءً سجده كند و هرگاه در صورت مذكور به ركوع رفت و سپس سجده كرد و دوباره به قيام برگشت چون ركن زياد شده نمازش باطل است و در صورت تقيه هرگاه سجده را ترك كرد نمازش صحيح است؛ به هر حال گرچه متابعت با آنان تكليف است ولى احتياطاً نماز را اعاده كند.
كسى كه براى عمره مفرده ثبت نام كرده ولى نوبت تشرف او به سال بعد افتاد هرگاه سال خمسيش رسيده چون پول صرف فعلى نشده و مى تواند پول خود را از سازمان حج پس بگيرد بنا بر احتياط بلكه خالى از وجه نيست كه بايد خمس آن را بدهد؛ ولى اگر نتواند پول خود را پس بگيرد بعيد نيست خمس نداشته باشد.
مسّ اسماء و القاب ائمه معصومين عليهم السلام مثل رضا، جواد و هادى بدون طهارت هرگاه بى احترامى حساب شود جايز نيست؛ بلكه شايسته است كه مسّ اسماء و القابشان با طهارت باشد.
كودك مميزى را كه ولىّ او او را به سعى مى برد اگر متمكن از راه رفتن است نمى تواند او را در كالسكه سوار كند و سعى دهد؛ و در موردى كه جايز است او را در كالسكه سعى دهد؛ هرگاه كودك خوابش ببرد چون سعى از عبادات است بايد از ابتداء تا آخر آن با نيت و قصد قربت باشد؛ پس اگر قبل از شوط چهارم به خواب رفته بنا بر احتياط واجب سعى را از سر بگيرد و اگر بعد از شوط چهارم بوده پس از بيدار شدن از جايى كه به خواب رفته سعى را ادامه دهد.
در ايام عمره كه جمعيت كمترى در نماز جماعت مسجد الحرام شركت مى كنند چند صف دور كعبه معظمه تشكيل مى شود و بقيه جمعيت در شبستان ها هستند و اتصال صفوف برقرار نيست هرگاه تقيه اقتضاء كند لازم نيست مراعات اتصال شود اقتداء كند و چون اقتداء صورى است بايد قرائت را آهسته بخواند و اگر نمى شود مخفيانه حديث نفس كند و احتياطاً نماز را اعاده نمايد؛ و در غير مورد تقيه هرگاه نماز را با آنان خواند اعاده كند؛ و در اين مسأله فرقى بين آقايان و بانوان نيست.
كسى كه از ندانستن مسأله در فرودگاه جده براى عمره مفرده مُحرم مى شود و پس از انجام طواف و نماز و سعى متوجه مى شود كه
توضيح المناسك، ص: 354
مى بايست از يكى از مواقيت مُحرم مى شده عمره او باطل است و چيزى بر او نيست؛ و چنانچه بخواهد عمره مفرده انجام دهد يا عمره به جهتى به نذر يا مانند آن بر او واجب بوده بايد به يكى از ميقات ها و لو به ادنى الحل كه تنعيم يا جعرانه يا حديبيه است برود و مُحرم شود.
پوشيدن دمپايى دوخته در حال احرام خالى از اشكال نيست احتياط آن است كه مردان از پوشيدن چنين كفشى در حال احرام خوددارى كنند؛ و همچنين اجتناب كنند از بستن ساعت مچى كه بند آن دوخته باشد.
غير از غسل براى رفتن به مسجد الحرام غسل ديگرى براى طواف به خصوص ثابت نيست؛ بلى براى زيارت بيت اللَّه غسل مستحب است؛ بعيد نيست طواف، زيارت بيت باشد؛ به هر حال به رجاء مطلوبيت مى تواند براى طواف غسل كند؛ يك غسل به نيت هر دو هم كفايت مى كند.
كسى كه پس از استقرار حج بر او ديوانه شده تا زنده است ولىّ شرعى او تكليفى ندارد مخصوصاً اگر اميد به زوال جنون او داشته باشد؛ ولى اگر با حال جنون مرده از مال او برايش حج نيابى بدهد.
كسى كه به لحاظ مأموريتش ممكن است از مكه مكرمه خارج شود مى تواند در ميقات به نيت عمره تمتع مُحرم شود؛ بلكه اگر يقين داشته باشد به لحاظ الزام شغلى پس از پايان عمره تمتع خارج مى شود بعيد نيست بتواند به نيت عمره تمتع مُحرم شود؛ گرچه جايز ندانيم كسى كه
توضيح المناسك، ص: 355
عمره تمتع رابجا آورده قبل از انجام مناسك حج از مكه مكرمه خارج شود؛ ولى اگر مطمئن باشد كه براى انجام مناسك حج به مكه مكرمه برمى گردد جايز است.
بانوان مى توانند در لباس دوخته مُحرم شوند و احتياط واجب آن است كه در حال نيت احرام و گفتن لبيك دو جامه احرام به تن داشته و كندن لباس دوخته بر آنها واجب نيست و جايز است بعد از احرام دو جامه را بيرون آورند و بهتر آن است كه در حال طواف و سعى دو جامه احرام را به تن داشته باشند؛ لباس بانوان شرط خاصى ندارد مى توانند در لباس معمولى خود كه با آن نماز مى خوانند مُحرم شوند مگر اين كه بنا بر احتياط واجب از حرير خالص، و زربافت نباشد؛ بعيد نيست از منع پوشيدن قفازين بر زن ها استفاده شود كه زن ها در حال ارحرام نبايد دستكش بپوشند؛ پس همچنان كه نماز در اجزاء حيوانات حرام گوشت و لباس نجس صحيح نيست مگر نجاستى كه معفو باشد مانند خونى كه كمتر از سر انگشت است؛ احرام در آنها هم درست نيست.
كسى كه در مدينه منوره شخص را اجير مى كند كه حج ميقاتى بجا آورد ولى مشخص نكرده كه از مسجد شجره باشد يا ميقات ديگرى، بعيد نيست اجير گرفتن از مدينه قرينه باشد كه از مسجد شجره مُحرم شود؛ به هر حال هرگاه عقد اجاره انصراف يا ظهور عرفى در خصوص مسجد شجره نداشته مى تواند از يكى از مواقيت معروفه ديگر به نيابت
توضيح المناسك، ص: 356
مُحرم شود؛ بنا بر اين نايب مى تواند در مسجد شجره براى خودش مُحرم به احرام عمره مفرده بشود و پس از پايان آن به يكى از ميقات هاى معروفه برود و براى عمره تمتع استيجارى مُحرم شود.
مى تواند عمره مفرده مستحب را به نيت خود و به نيابت تبرعى ديگران انجام دهد؛ ولى بهتر است به نيت خود بجا آورد و هر مقدار ثواب آن را كه بخواهد به ديگران هديه كند.
هرگاه عمره مفرده ايى به نيابت پدرش انجام داده و روز بعد به نيابت مادرش مُحرم شود و در اثناء آن متوجه مى شود كه در عمره اول طواف و نماز آن را بى وضوء انجام داده احرام دوم باطل است بايد طواف و نماز عمره اول را اعاده كند.
كسى كه بعد از انجام عمره پس از گذشت يك ماه هلالى براى انجام كارى به جده مى رود؛ در برگشت بايد با احرام وارد مكه مكرمه شود؛ ولى هرگاه عمداً يا از روى نادانى بدون احرام وارد مكه مكرمه شود اگر موسم حج است و بخواهد حج تمتع بجا آورد بايد به يكى از مواقيت پنج گانه معروفه برود و براى عمره تمتع مُحرم شود؛ و اگر موسم حج نيست يا نمى خواهد حج تمتع بجا آورد تكليفى ندارد؛ ولى در صورتى كه از روى عمد وارد شده باشد بايد توبه كند.
زنى كه از راه جهالت پس از پاك شدن از حيض به خيال اين كه جنب است نيت غسل جنابت كرد و اعمال حج را انجام داد چون نظر او
توضيح المناسك، ص: 357
غسل براى حدثى است كه از حيض پيدا شده اسم آن را از روى جهالت جنابت گذاشته اعمالش صحيح است.
كسى كه به عمره تمتع يا عمره مفرده يا به احرام حج تمتع مُحرم شده؛ قبل از اعمال عمره تمتع و اعمال عمره مفرده، و قبل از رفتن به عرفات احوط آن است كه طواف مستحبى بجا نياورد و هرگاه پيش از رفتن به عرفات طواف مستحبى بجا آورد بعد از طواف تلبيه را تجديد كند؛ به هر حال به عمره و حج ضرر نمى زند.
هرگاه پس از انجام عمل حج تمتع بفهمد كه در طواف عمره يا حج سهواً يك يا چند دور از هفت دور از داخل حجر اسماعيل عليه السلام دور زده حج تمتع او صحيح است ولى بايد آن دور يا چند دور را اعاده كند و نماز را نيز اعاده نمايد و احتياطاً سعى را هم اعاده كند و پس از آن اصل طواف را اعاده كند و احتياطاً سعى را هم بجا آورد.
در صورتى كه شخص در طواف عمره تمتع و عمره مفرده و سعى نايب مى شود لازم نيست مُحرم باشد و لباس احرام به تن داشته باشد مى تواند مُحرم نباشد و در لباس دوخته باشد؛ بعضى فقهاء احتياط كرده اند كه طواف و سعى نيابتى در عمره بايد قبل از تقصير و خارج شدن از احرام باشد.
نابالغى كه با اذن پدر مُحرم شده و طواف را نيمه كاره به تصور اين كه همين مقدار كفايت مى كند رها كرده و سعى را در طبقه دوم
توضيح المناسك، ص: 358
انجام داده اگر از ابتداء قصد هفت دور را نداشته طواف او باطل است بايد طواف و نماز و سعى را در طبقه اول اعاده كند و بعد تقصير نمايد؛ خلاصه تا اعمال را به صورت صحيح انجام نداده در حال احرام باقى است.
هرگاه زنى در غير ايام عادت لك خون ببيند و به اعتبار اين كه پاك است طواف و نماز را انجام داد ولى شب بعد خون ديد با شرايط حيض، اگر يقين كند كه پس از ديدن لك، خون در باطن فرج بوده و قطع نشده و حيض بوده است طواف و نمازش صحيح نيست ولى حج او صحيح است بايد طواف و نماز را اعاده كند؛ بلكه بنا بر احتياط سعى را هم اعاده كند و هرگاه در عمره بود در صورت ضيق وقت حج تمتع او مبدل به حج افراد مى شود و پس از حج، عمره مفرده بجا آورد.
هرگاه زنى كه عادت ماهانه او مثلًا شش روز است در حال عادت ماهانه براى عمره تمتع مُحرم شد و روز هشتم ذيحجه كه روز ششم عادت او است پاك مى شود غسل مى كند اعمال عمره تمتع را انجام مى دهد و براى حج تمتع مُحرم مى شود ولى بعد از زوال روز نهم در عرفات لك خون ببيند؛ در صورتى كه نداند ادامه دارد تا پس از ده روز تا استحاضه حساب شود و اعمال فعلى او صحيح باشد؛ يا قبل از تمام شدن ده روز قطع مى شود تا حكم حيض را داشته باشد؛ اگر آن لك خون به صفات حيض نباشد يعنى زرد رنگ باشد؛ خون استحاضه است اعمالى كه بجا آورده صحيح است و مناسك حج را بجا آورد؛ و همچنين است اگر لك
توضيح المناسك، ص: 359
خون را در مشعر الحرام ببيند؛ ولى هرگاه لك خون به صفات حيض باشد بايد احتياط كند يعنى بقيه اعمال را به نيت اعم از حج تمتع
و افراد و به قصد ما فى الذمه بجا آورد؛ و هرگاه خون قبل از ده روز قطع شد معلوم مى شود وظيفه او حج افراد بوده بايد بعد از مناسك حج، عمره مفرده بجا آورد و اگر خون قطع نشد و پس از ده روز هم خون ديد اعمال حج تمتع او صحيح است.
در فرض مسأله گذشته هرگاه در عرفات يا مشعر الحرام لك ديد و همان وقت يقين پيدا كرد كه خون حيض است و قبلًا پاك نبوده؛ گرچه وقت وقوفين اختيارى يا اضطرارى باقى است ولى وقت برگشتن به مكه مكرمه و انجام عمره تمتع را ندارد از موارد عدول به حج افراد است بايد بعد از اتمام مناسك حج، عمره مفرده بجا آورد.
اين بود اجمالى از مسائل و احكام مربوط به حج و زيارت بيت اللَّه الحرام و الّا مسائل مربوط به حج بيش از آن است كه به اين گونه نوشتارها به دست آيد چنانچه فقيه ماهر شيخ الفقهاء صاحب جواهر قدس سره پس از آن كه در باره مسائل مربوط به حج در كتاب قيم جواهر الكلام مفصلًا بحث و تحقيق نموده سرانجام فرموده آنچه كه در جواهر آورده ايم به مقدار توان و قدرت ما است وگرنه مسائل حج بيشتر از آن است كه به شماره درآيد.
چه زيبا حضرت امام صادق عليه السلام در پاسخ جناب زراره كه به آن حضرت عرض كرد خدا من را فداى تو گرداند چگونه است چهل سال در باره
توضيح المناسك، ص: 360
مسائل حج از شما سؤال مى كنم و شما در اين زمينه فتوى مى دهيد؟!! فرمود اى زراره خانه ايى كه دو هزار سال
قبل از آدم محل زيارت و حج ملائكه و مقربين بوده مى خواهى مسائل مربوط به آن در چهل سال تمام شود. «1» «و الحمد للَّه اولًا و آخراً و الصلاة و السلام على محمد و آل محمد.» در روز يك شنبه 27 ربيع الثانى سال 1423 هجرى قمرى در حرم اهل بيت عش آل محمد جوار كريمه اهل بيت عليها السلام پايان يافت.
بنده محتاج به درگاه ربوبى سيد محمد حسن مرتضوى لنگرودى عفى عنه.
«اللّهم وفقنا لما تحب و ترضى»
«أَللَّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ، وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبادِ، يا كَريمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا جَوادُ، يا مَنْ لا يُواري مِنْهُ لَيْلٌ داجٍ، وَ لا بَحْرٌ عَجَّاجٌ، وَ لا سَماءٌ ذاتُ أَبْراجٍ، وَ لا ظُلَمٌ ذاتُ ارْتِتاجٍ، يا مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضياءٌ، أَسْئَلُكَ بِنوُرِ وَجْهِكَ الْكَريمِ، أَلَّذي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّاً وَ خَرَّ موُسى صَعِقاً، وَ بِاسْمِكَ الَّذي رَفَعْتَ بِهِ السَّمواتِ بِلا عَمَدٍ، وَ سَطَحْتَ بِهِ الْأَرْضَ عَلى وَجْهِ ماءٍ جَمَدٍ، وَ بِاسْمِكَ الَمخْزوُنِ الْمَكْنوُنِ الْمَكْتوُبِ الطَّاهِرِ، الَّذي إِذا دُعيتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَ إِذا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَ بِاسْمِكَ السُّبوُحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهانِ، الَّذي هُوَ نوُرٌ عَلى كُلِّ نُورٍ، وَ نُورٌ مِنْ نُورٍ، يُضيئُ مِنْهُ كُلُّ نوُرٍ، إِذا بَلَغَ الْأَرْضَ انْشَقَّتْ، وَ إِذا بَلَغَ السَّمواتِ فُتِحَتْ، وَ إِذا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَرائِصُ مَلائِكَتِكَ، وَ أَسْئَلُكَ بِحَقِّ جَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ وَ اسْرافيلَ، وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صلى الله عليه و آله وَ عَلى جَميعِ الْأَنْبياءِ وَ جَميعِ الْمَلائِكَةِ، وَ بِالْاسْمِ الَّذي مَشى بِهِ الْخِضْرُ عَلى قُلَلِ (طَلَلِ) الْماءِ كَما
مَشى بِهِ عَلى جَدَدِ الْأَرْضِ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِمُوسى وَ أَغْرَقْتَ
توضيح المناسك، ص: 362
فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ، وَ أَنْجَيْتَ بِهِ موُسَى بْنَ عِمْرانَ وَ مَنْ مَعَهُ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ موُسَى بْنُ عِمْرانَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ أَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي بِهِ أَحْيى عيسَى بْنُ مَرْيَمَ الْمَوْتى وَ تَكَلَّمَ فِى الْمَهْدِ صَبيّاً، وَ أَبْرَءَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِكَ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ حَمَلَةُ عَرْشِكَ، وَ جَبْرَئيلُ وَ ميكائيلُ وَ اسْرافيلُ، وَ حَبيبَكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله، وَ مَلائِكَتُكَ الْمُقَرَّبوُنَ، وَ أَنْبياؤُكَ الْمُرْسَلوُنَ، وَ عِبادُكَ الصَّالِحوُنَ، مِنْ أَهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ ذوُ النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَيْهِ، فَنادى فِى الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، سُبْحانَكَ اني كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ نَجَّيْتَهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ تُنْجِى الْمُؤْمِنينَ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الَّذي دَعاكَ بِهِ داوُودُ وَ خَرَّ لَكَ ساجِداً، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعَتْكَ بِهِ آسيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ، إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ، وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعائَها، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ أَيُّوبُ إِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلاءُ، فَعافَيْتَهُ وَ آتَيْتَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِكَ وَ ذِكْرى لِلْعابِدينَ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ يَعْقوُبُ، فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ بَصَرَهُ وَ قُرَّةَ عَيْنِهِ يوُسُفَ، وَ جَمَعْتَ شَمْلَهُ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ سُلَيمانُ، فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْكاً لا يَنْبَغي لِاحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ، وَ بِاسْمِكَ الَّذي سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، إِذْ
توضيح
المناسك، ص: 363
قُلْتَ سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى وَ قَوْلُهُ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذي تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئيلُ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ آدَمُ، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ وَ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ، وَ أَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيينَ، وَ بِحَقِّ إِبْراهيمَ وَ بِحَقِّ فَصْلِكَ يَوْمَ الْقَضآءِ، وَ بِحَقِّ الْمَوازينِ إِذا نُصِبَتْ، وَ الصُّحُفِ إِذا نُشِرَتْ، وَ بِحَقِّ الْقَلَمِ وَ ما جَرى وَ اللَّوْحِ وَ ما أَحْصى وَ بِحَقِّ الْاسْمِ الَّذي كَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ خَلْقِكَ الْخَلْقَ وَ الدُّنْيا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ بِأَلْفَىْ عامٍ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ، وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَمخْزُونِ في خَزائِنِكَ الَّذىِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ في عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، لَمْ يَظْهَرْ عَلَيْهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ، لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لا نَبيٌّ مُرْسَلٌ، وَ لا عَبْدٌ مُصْطَفىً، وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ، وَ قامَتْ بِهِ الْجِبالُ، وَ اخْتَلَفَ بِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ، وَ بِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثاني وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَ بِحَقِّ الْكِرامِ الْكاتِبينَ، وَ بِحَقِّ طه وَ يس وَ كهيعص وَ حمعسق، وَ بِحَقِّ تَوْريةِ موُسى، وَ إِنْجيلِ عيسى، وَ زَبوُرِ داوُودَ، وَ فُرْقانِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وَ عَلى جَميعِ الرُّسُلِ، وَ بِاهياً شَراهيّاً.
أَللَّهُمَّ إِني أَسْئَلُكَ بِحَقِّ تِلْكَ الْمُناجاتِ الَّتي كانَتْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ موُسَى بْنِ عِمْرانَ
توضيح المناسك، ص: 364
فَوْقَ جَبَلِ طوُرِ سَيْناءَ، وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي عَلَّمْتَهُ مَلَكَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الْأَرْواحِ، وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي
كُتِبَ عَلى وَرَقِ الزَّيْتوُنِ، فَخَضَعَتِ النيرانُ لِتِلْكَ الْوَرَقَةِ، فَقُلْتَ يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً وَ أَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي كَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الَمجْدِ وَ الْكَرامَةِ، يا مَنْ لا يُحْفيهِ سائِلٌ وَ لا يَنْقُصُهُ نائِلٌ، يا مَنْ بِهِ يُسْتَغاثُ وَ الَيْهِ يُلْجَأُ، أَسْئَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ، وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ، وَ جَدِّكَ الْأَعْلى وَ كَلِماتِكَ التَّامَّاتِ الْعُلى
أَللَّهُمَّ رَبَّ الرِّياحِ وَ ما ذَرَتْ، وَ السَّماءِ وَ ما أَظَلَّتْ، وَ الْأَرْضِ وَ ما أَقَلَّتْ، وَ الشَّياطينِ وَ ما أَضَلَّتْ، وَ الْبِحارِ وَ ما جَرَتْ، وَ بِحَقِّ كُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَيْكَ حَقٌّ، وَ بِحَقِّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَ الرَّوحانيينَ وَ الْكَروُبيينَ وَ الْمُسَبِّحينَ لَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ لايَفْتُرُونَ، وَ بِحَقِّ إِبْراهيمَ خَليلِكَ، وَ بِحَقِّ كُلِّ وَلىٍّ يُناديكَ بَيْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ، وَ تَسْتَجيبُ لَهُ دُعائَهُ يا مُجيبُ، أَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الْأَسْماءِ، وَ بِهذِهِ الدَّعَواتِ أَنْ تَغْفِرَ لَنا ما قَدَّمْنا وَ ما أَخَّرْنا، وَ ما أَسْرَرْنا وَ ما أَعْلَنَّا، وَ ما أَبْدَيْنا وَ ما أَخْفَيْنا، وَ ما أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
يا حافِظَ كُلِّ غَريبٍ، يا موُنِسَ كُلِّ وَحيدٍ، يا قُوَّةَ كُلِّ ضَعيفٍ، يا ناصِرَ كُلِّ مَظْلوُمٍ، يا رازِقَ كُلِّ مَحْروُمٍ، يا موُنِسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ، يا صاحِبَ كُلِّ مُسافِرٍ، يا عِمادَ
توضيح المناسك، ص: 365
كُلِّ حاضِرٍ، يا غافِرَ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطيئَةٍ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا صَريخَ الْمُسْتَصْرِخينَ، يا كاشِفَ كَرْبِ الْمَكْرُوبينَ، يا فارِجَ هَمِّ الْمَهْمُوُمينَ، يا بَديعَ السَّمواتِ وَ الْأَرَضينَ، يا مُنْتَهى غايَةِ الطَّالِبينَ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرينَ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، يا رَبَّ الْعالَمينَ، يا دَيَّانَ يَوْمِ الدينِ، يا أَجْوَدَ الْأَجْوَدينَ، يا أَكْرَمَ الْأَكْرَمينَ، يا أَسْمَعَ السَّامِعينَ،
يا أَبْصَرَ النَّاظِرينَ، يا أَقْدَرَ الْقادِرينَ، اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي توُرِثُ النَّدَمَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي توُرِثُ السَّقَمَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تَهْتِكُ الْعِصَمَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تَرُدُّ الدُّعاءَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تَحْبِسُ قَطْرَ السَّماءِ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تُعَجِّلُ الْفَناءَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تَجْلِبُ الشَّقاءَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تُظْلِمُ الْهَواءَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي تَكْشِفُ الْغِطاءَ، وَ اغْفِرْ ليَ الذُّنوُبَ الَّتي لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ، يا أَللَّهُ وَ احْمِلْ عَني كُلَّ تَبِعَةٍ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ اجْعَلْ لي مِنْ أَمْري فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ يُسْراً، وَ أَنْزِلْ يَقينَكَ في صَدْري، وَ رَجاءَكَ في قَلْبي، حَتّى لا أَرْجُوَ غَيْرَكَ.
أَللَّهُمَّ احْفَظْني وَ عافِني في مَقامي، وَ اصْحَبْني في لَيْلي وَ نَهاري، وَ مِنْ بَيْنِ يَدَىَّ وَ مِنْ خَلْفي، وَ عَنْ يَميني وَ عَنْ شِمالي، وَ مِنْ فَوْقي وَ مِنْ تَحْتي، وَ يَسِّرْ ليَ السَّبيلَ، وَ أَحْسِنْ ليَ التَّيْسيرَ، وَ لا تَخْذُلْني في الْعَسيرِ، وَ اهْدِني يا خَيْرَ دَليلٍ، وَ لا تَكِلْني إِلى
توضيح المناسك، ص: 366
نَفْسي فِى الْاموُرِ، وَ لَقِّني كُلَّ سُروُرٍ، وَ اقْلِبْني إِلى أَهْلي بِالْفَلاحِ وَ النَّجاحِ، مَحْبوُراً فِى الْعاجِلِ وَ الْاجِلِ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ، وَ ارْزُقْني مِنْ فَضْلِكَ، وَ أَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ طَيِّباتِ رِزْقِكَ، وَ اسْتَعْمِلْني في طاعَتِكَ، وَ أَجِرْني مِنْ عَذابِكَ وَ نارِكَ، وَ اقْلِبْني إِذا تَوَفَّيْتَني إِلى جَنَّتِكَ بِرَحْمَتِكَ.
أَللَّهُمَّ إِني أَعوُذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، وَ مِنْ تَحْويلِ عافِيَتِكَ، وَ مِنْ حُلوُلِ نَقِمَتِكَ، وَ مِنْ نُزوُلِ عَذابِكَ، وَ أَعوُذُ بِكَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ، وَ دَرَكِ الشَّقاءِ، وَ مِنْ سُوءِ الْقَضاءِ، وَ
شَماتَةِ الْأَعْداءِ، وَ مِنْ شَرِّ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ، وَ مِنْ شَرِّ ما فِى الْكِتابِ الْمُنْزَلِ.
أَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْني مِنَ الْأَشْرارِ، وَ لا مِنْ أَصْحابِ النَّارِ، وَ لا تَحْرِمْني صُحْبَةَ الْأَخْيارِ، وَ أَحْيِني حَيوةً طَيِّبَةً، وَ تَوَفَّني وَفاةً طَيِّبَةً، تُلْحِقُني بِالْأَبْرارِ، وَ ارْزُقْني مُرافَقَةَ الْأَنْبِياءِ في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ.
أَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ وَ صُنْعِكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى الْإِسْلامِ، وَ اتِّباعِ السُّنَةِ، يا رَبِّ كَما هَدَيْتَهُمْ لِدينِكَ، وَ عَلَّمْتَهُمْ كِتابَكَ، فَاهْدِنا وَ عَلِّمْنا، وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ، وَ صُنْعِكَ عِنْدي خاصَّةً، كَما خَلَقْتَني فَأَحْسَنْتَ خَلْقي، وَ عَلَّمْتَني فَأَحْسَنْتَ تَعْليمي، وَ هَدَيْتَني فَأَحْسَنْتَ هِدايَتي، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى إِنْعامِكَ عَلَىَّ قَديماً
توضيح المناسك، ص: 367
وَ حَديثاً، فَكَمْ مِنْ كَرْبٍ يا سَيِّدي قَدْ فَرَّجْتَهُ، وَ كَمْ مِنْ غَمٍّ يا سَيِّدي قَدْ نَفَّسْتَهُ، وَ كَمْ مِنْ هَمٍّ يا سَيِّدي قَدْ كَشَفْتَهُ، وَ كَمْ مِنْ بَلاءٍ يا سَيِّدي قَدْ صَرَفْتَهُ، وَ كَمْ مِنْ عَيْبٍ يا سَيِّدي قَدْ سَتَرْتَهُ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى كُلِّ حالٍ في كُلِّ مَثْوىً وَ زَمانٍ، وَ مُنْقَلَبٍ وَ مَقامٍ، وَ عَلى هذِهِ الْحالِ وَ كُلِّ حالٍ.
أَللَّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ أَفْضَلِ عِبادِكَ نَصيباً في هذَا الْلَيْلِ، مِنْ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ، أَوْ ضُرٍّ تَكْشِفُهُ، أَوْ سُوءٍ تَصْرِفُهُ، أَوْ بَلاءٍ تَدْفَعُهُ، أَوْ خَيْرٍ تَسُوقُهُ، أَوْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، أَوْ عافِيَةٍ تُلْبِسُها، فَإِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، وَ بِيَدِكَ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ، وَ أَنْتَ الْواحِدُ الْكَريمُ الْمُعْطِى الَّذي لا يُرَدُّ سائِلُهُ، وَ لا يُخَيَّبُ آمِلُهُ، وَ لا يَنْقُصُ نائِلُهُ، وَ لا يَنْفَدُ ما عِنْدَهُ، بَلْ يَزْدادُ كَثْرَةً وَ طيباً وَ عَطاءً وَجوُداً، وَ ارْزُقْني مِنْ خَزائِنِكَ الَّتي لا تَفْنى وَ مِنْ رَحْمَتِكَ الْواسِعَةِ، إِنَّ عَطائَكَ لَمْ يَكُنْ مَحْظُوراً، وَ
أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ».
و نيز خواندن اين دعا در شب عرفه شايسته است:
«أَللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَيَّأَ وَ أَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفادَةٍ إِلى مَخْلُوقٍ، رَجاءَ رِفْدِهِ وَ طَلَبَ نائِلِهِ وَ جائِزَتِهِ، فَإِلَيْكَ يَا رَبِّ تَعْبِيَتي وَ اسْتِعْدَادي، رَجَاءَ عَفْوِكَ، وَ طَلَبَ نائِلِكَ وَ جايِزَتِكَ، فَلا تُخَيِّبْ دُعائي، يا مَنْ لا يَخيبُ عَلَيْهِ سائِلٌ، وَ لا يَنْقُصُهُ نائِلٌ، فَإِنّي لَمْ آتِكَ
توضيح المناسك، ص: 368
ثِقَةً بِعَمَلٍ صالِح عَمِلْتُهُ، وَ لا لِوِفادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ، أَتَيْتُكَ مُقِرّاً عَلى نَفْسي بِالْإِساءَةِ وَ الظُّلْمِ، مُعْتَرِفاً بِأَنْ لا حُجَّةَ لي وَ لا عُذْرَ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظيمَ عَفْوِكَ، الَّذي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخاطِئينَ، فَلَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلى عَظيمِ الْجُرْمِ، أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ، فَيا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ وَ عَفْوُهُ عَظيمٌ، يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ، لا يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلَّا حِلْمُكَ، وَ لا يُنْجي مِنْ سَخَطِكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ، فَهَبْ لي يا إِلهي فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتي تُحْيي بِها مَيْتَ الْبِلادِ، وَ لا تُهْلِكْني غَماً حَتّى تَسْتَجيبَ لي، وَ تُعَرِّفَنِى الْإِجابَةَ في دُعائي، وَ أَذِقْني طَعْمَ الْعافِيَةِ إِلى مُنَتَهى أَجَلي، وَ لا تُشْمِتْ بي عَدُوي، وَ لا تُسَلِّطْهُ عَلَىَّ، وَ لا تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقي.
أَللَّهُمَّ إِنْ وَضَعْتَني فَمَنْ ذَا الَّذي يَرْفَعُني، وَ إِنْ رَفَعْتَني فَمَنْ ذَا الَّذي يَضَعُني، وَ إِنْ أَهْلَكْتَني فَمَنْ ذَا الَّذي يَعْرِضُ لَكَ في عَبْدِكَ، أَوْ يَسْئَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ، وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ في حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لا في نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّما يَعْجَلُ مَنْ يَخافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّما يَحْتاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعيفُ، وَ قَدْ تَعالَيْتَ يا إِلهي عَنْ ذلِكَ عُلُوّاً كَبيراً.
أَللَّهُمَّ إِني أَعُوذُ بِكَ فَأَعِذْني، وَ أَسْتَجيرُ بِكَ فَأَجِرْني، وَ أَسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْني، وَ
أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ فَاكْفِني، وَ أَسْتَنْصِرُكَ عَلى عَدُوي فَانْصُرْني، وَ أَسْتَعينُ بِكَ فَأَعِني، وَ أَسْتَغْفِرُكَ يا إِلهي فَاغْفِرْ لي، آمينَ آمينَ آمينَ».
بشر و بشير فرزندان غالب مى گويند: در عرفه خدمت حضرت امام حسين عليه السلام بوديم؛ آن حضرت با اهل بيت و فرزندان و پيروانش از خيمه خارج شده و در دامنه كوه زير آسمان روى پا ايستاده بود و در حالى كه دست ها را مقابل صورت گرفته بود با خشوع و خضوع كامل خداوند متعال را چنين مى خواند:
«أَلْحَمْدُللَّهِ الَّذي لَيْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَ لا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَ هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، و أَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ، وَ لا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازي كُلِّ صانِعٍ، وَ رائِشُ كُلِّ قانعٍ، وَ راحِمُ كُلِّ ضارِعٍ، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ، وَ الْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ، وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَ لِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا إِلهَ غَيْرُهُ وَ لا شَيْ ءَ يَعْدِلُهُ، وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ، وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ اللَّطيفُ الْخَبيرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ.
أَللَّهُمَّ إِني أَرْغَبُ إِلَيْكَ، وَ أَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِأَنَّكَ رَبي، وَ إِلَيْكَ مَرَدي،
توضيح المناسك، ص: 370
ابْتَدَأْتَني بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً، وَ خَلَقْتَني مِنَ التُّرابِ ثُمَّ أَسْكَنْتَنِى الْأَصْلابَ، آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ، وَ اخْتِلافِ الدُّهُورِ وَ السِّنينَ، فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلى رَحِمٍ في تَقادُمٍ مِنَ الْأَيَّامِ الْماضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخالِيَةِ، لَمْ تُخْرِجْني لِرَاْفَتِكَ بي، وَ لُطْفِكَ لي، وَ احْسانِكَ إِلَىَّ في دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ، الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ، لكِنَّكَ أَخْرَجْتَني لِلَّذي سَبَقَ لي مِنَ الْهُدى الَّذي لَهُ يَسَّرْتَني، وَ فيهِ أَنْشَأْتَني، وَ مِنْ قَبْلِ
ذلِكَ رَؤُفْتَ بي، بِجَميلِ صُنْعِكَ وَ سَوابِغِ نِعَمِكَ، فابْتَدَعْتَ خَلْقي مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَ أَسْكَنْتَني في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ، بَيْنَ لَحْمٍ وَ دَمٍ وَ جِلْدٍ، لَمْ تُشْهِدْني خَلْقي، وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَىَّ شَيْئاً مِنْ أَمْري، ثُمَّ أَخْرَجْتَني لِلَّذي سَبَقَ لي مِنَ الْهُدى إِلَى الدُّنْيا تامّاً سَوِيّاً، وَ حَفِظْتَني فِى الْمَهْدِ طِفْلًا صَبِيّاً، وَ رَزَقْتَني مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً، وَ عَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَ كَفَّلْتَني الْأُمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَ كَلَأْتَني مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ، وَ سَلَّمْتَني مِنَ الزِّيادَةِ وَ النُّقْصانِ، فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، حتّى إِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، أَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الْانْعامِ، وَ رَبَّيْتَني زايِداً في كُلِّ عامٍ، حَتّى إذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتي، وَ اعْتَدَلَتْ مِرَّتي، أَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِأَنْ أَلْهَمْتَني مَعْرِفَتَكَ، وَ رَوَّعْتَني بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ، وَ أَيْقَظْتَني لِما ذَرَأْتَ فِي سَمائِكَ وَ أَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَ نَبَّهْتَني لِشُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ، وَ أَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَ عِبادَتَكَ، وَ فَهَّمْتَني ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَ يَسَّرْتَ لي تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ،
توضيح المناسك، ص: 371
وَ مَنَنْتَ عَلَىَّ في جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَ لُطْفِكَ، ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَني مِنْ خَيْرِ الثَّرى لَمْ تَرْضَ لي يا إِلهي نِعْمَةً دُونَ أُخرى وَ رَزَقْتَني مِنْ أَنواعِ الْمَعاشِ، وَ صُنُوفِ الرِّياشِ، بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الْأَعْظَمِ عَلَىَّ، وَ إِحْسانِكَ الْقَديمِ إِلَىَّ، حَتّى إِذا أَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ، وَ صَرَفْتَ عَني كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلي وَ جُرْأَتي عَلَيْكَ أَنْ دَلَلْتَني إِلى ما يُقَرِّبُني إِلَيْكَ، وَ وَفَّقْتَني لِما يُزْلِفُني لَدَيْكَ، فَإِنْ دَعَوْتُكَ أَجَبْتَني، وَ إِنْ سَئَلْتُكَ أَعْطَيْتَني، وَ إِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَني، وَ إِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَني، كُلُّ ذلِكَ إِكْمالٌ لِأَنْعُمِكَ عَلَىَّ، وَ إِحْسانِكَ إِلَىَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ، تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ، وَ عَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَأَىَّ نِعَمِكَ يا إِلهي
أُحْصي عَدَداً وَ ذِكْراً، أَمْ أَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً، وَ هِىَ يا رَبِّ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصيَهَا الْعادّوُنَ، أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَ دَرَأْتَ عَني.
أَللَّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَ الضَّرَّاءِ أَكْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لي مِنَ الْعافِيَةِ وَ السَّرَّاءِ، وَ أَنَا أَشْهَدُ يا إِلهي بِحَقيقَةِ ايماني، وَ عَقْدِ عَزَماتِ يَقيني، وَ خالِصِ صَريحِ تَوْحيدي، وَ باطِنِ مَكْنُونِ ضَميري، وَ عَلائِقِ مَجاري نُورِ بَصَري، وَ أَساريرِ صَفْحَةِ جَبيني، وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسي، وَ خَذاريفِ مارِنِ عِرْنيني، وَ مَسارِبِ سِماخِ سَمْعي، وَ ما ضُمَّتْ وَ أَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتايَ، وَ حَرَكاتِ لَفْظِ لِساني، وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمي وَ فَكي، وَ مَنابِتِ أَضْراسي، وَ مَساغِ
توضيح المناسك، ص: 372
مَطْعَمي وَ مَشْرَبي، وَ حِمالَةِ امِّ رَأْسي، وَ بُلُوغِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقي، وَ مَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ صَدْري، وَ حمائِلِ حَبْلِ وَ تيني، وَ نِياطِ حِجابِ قَلْبي، وَ أَفْلاذِ حَواشي كَبِدي، وَ ما حَوَتْهُ شَراسيفُ أَضْلاعي، وَ حِقاقُ مَفاصِلي، وَ قَبضُ عَوامِلي، وَ أَطرافُ أَنامِلي، وَ لَحْمي، وَ دَمي، وَ شَعْري، وَ بَشَري، وَ عَصَبي، وَ قَصَبي، وَ عِظامي، وَ مُخي، وَ عُرُوقي، وَ جَميعُ جَوارِحي، وَ مَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ أَيَّامَ رِضاعي، وَ ما أَقلَّتِ الْأَرْضُ مِني، وَ نَوْمي، وَ يَقَظَتي، وَ سُكُوني، وَ حَرَكاتِ رُكُوعي، وَ سُجُودي، أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعصارِ وَ الْأَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ إِلَّا بِمَنِّكَ، الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ أَبَداً جَديداً، وَ ثَناءً طارِفاً عَتيداً، أَجَلْ، وَ لوْ حَرَصْتُ أَنَا وَ الْعادُّونَ مِنْ أَنامِكَ أَنْ نُحْصيَ مَدى إِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ آنِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَ لا أَحْصَيناهُ أَمَداً، هَيْهاتَ أَنّى ذلِكَ، وَ
أَنْتَ الُمخْبِرُ في كِتابِكَ النَّاطِقِ، وَ النَّبَأِ الصَّادِقِ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها صَدَقَ كِتابُكَ.
أَللَّهُمَّ وَ إِنْباؤُكَ، وَ بَلَّغَتْ أَنْبِياؤُكَ وَ رُسُلُكَ ما أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ، وَ شَرَعْتَ لَهُمْ وَ بِهِمْ مِنْ دينِكَ، غَيْرَ أَني يا إِلهي أَشْهَدُ بِجُهْدي وَ جِدي، وَ مَبْلَغِ طاعَتي وَ وُسْعي، وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً: أَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ في مُلْكِهِ فَيُضادَّهُ فيَما ابْتَدَعَ، وَ لا وَليٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ
توضيح المناسك، ص: 373
سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللَّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، أَلْحَمْدُ للَّهِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَ أَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيينَ وَ آلِهِ الطَّيِبينَ الطَّاهِرينَ الُمخلَصينَ وَ سَلَّمَ».
سپس شروع به درخواست هاى خود از خداوند نمود و در دعا اهتمام مى روزيد؛ و در حالى كه مى گريست مى گفت:
«أَللَّهُمَّ اجْعَلْني أَخْشاكَ كَأَنّي أَراكَ، وَ أَسْعِدْني بِتَقويكَ، وَ لا تُشْقِني بِمَعْصِيَتِكَ، وَ خِرْ لي في قَضائِكَ، وَ بارِكْ لي في قَدَرِكَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجيلَ ما أَخَّرْتَ، وَ لا تَأْخيرَ ما عَجَّلْتَ.
أَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ في نَفْسي، وَ الْيَقينَ في قَلْبي، وَ الْإِخْلاصَ في عَمَلي، وَ النُّورَ في بَصَري، وَ الْبَصيرَةَ في ديني، وَ مَتِّعْني بِجَوارِحي، وَ اجْعَلْ سَمْعي وَ بَصَري أَلْوارِثَيْنِ مِني، وَ انْصُرْني عَلى مَنْ ظَلَمَني، وَ أَرِني فيهِ ثاري وَ مَأرِبي، وَ أَقِرَّ بِذلِكَ عَيْني.
أَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتي، وَ اسْتُرْ عَوْرَتي، وَ اْغْفِرْ لي خَطيئَتي، وَ اخْسَأْ شَيْطاني، وَ فُكَّ رِهاني، وَ اْجَعْلْ لي يا إِلهي الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الْآخِرَةِ وَ
الْأُوْلى
أَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَني فَجَعَلْتَني سَميعاً بَصيراً، وَ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَني
توضيح المناسك، ص: 374
فَجَعَلْتَني خَلْقاً سَويّاً رَحْمَةً بي، وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقي غَنيّاً.
رَبِّ بِما بَرَأْتَني فَعَدَّلْتَ فِطْرَتي، رَبِّ بِما أَنْشَأْتَني فَأَحْسَنْتَ صُورَتي، رَبِّ بِما أَحْسَنْتَ إِلَىَّ وَ في نَفْسي عافَيْتَني، رَبِّ بِما كَلَأْتَني وَ وَفَّقْتَني، رَبِّ بِما أَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيْتَني، رَبِّ بِما أَوْلَيْتَني وَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَعْطَيْتَني، رَبِّ بِما أَطْعَمْتَني وَ سَقَيْتَني، رَبِّ بِما أَغْنَيْتَني وَ أَقْنَيْتَني، رَبِّ بِما أَعَنْتَني وَ أَعْزَزْتَني، رَبِّ بِما أَلْبَسْتَني مِنْ سِتْرِكَ الصَّافي، وَ يَسَّرْتَ لي مِنْ صُنْعِكَ الْكافي، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَعِني عَلى بَوائِقِ الدُّهُورِ وَ صُرُوفِ اللَّيالي وَ الْأَيَّامِ، وَ نَجِّني مِنْ أَهْوالِ الدُّنْيا وَ كُرُباتِ الْآخِرَةِ، وَ اكْفِني شَرَّ ما يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِى الْأَرْضِ.
أَللَّهُمَّ ما أَخافُ فَاكْفِني، وَ ما أَحْذَرُ فَقِني، وَ في نَفْسي وَ ديني فَاحْرُسْني، وَ في سَفَري فَاحْفَظْني، وَ في أَهْلي وَ مالي فَاخْلُفْني، وَ فيما رَزَقْتَني فَبارِكْ لي، وَ في نَفْسي فَذَلِّلْني، وَ في أَعْيُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْني، وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْني، وَ بِذُنُوبي فَلا تَفْضَحْني، وَ بِسَريرَتي فَلا تُخْزِني، وَ بِعَمَلي فَلا تَبْتَلِني، وَ نِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْني، وَ إِلى غَيْرِكَ فَلا تَكِلْني.
إِلهي إِلى مَنْ تَكِلُني، إِلى قَريبٍ فَيَقْطَعُني، أَمْ إِلى بَعيدٍ فَيَتَجَهَّمُني، أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لي، وَ أَنْتَ رَبي وَ مَليكُ أَمْري، أَشْكُو إِلَيْكَ غُرْبَتي وَ بُعْدَ داري، وَ هَواني
توضيح المناسك، ص: 375
عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ أَمْري.
إِلهي فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ، فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا أُبالي سِواكَ، سُبْحانَكَ غَيْرَ أَنَّ عافِيَتَكَ أَوْسَعُ لي، فَأَسْئَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمواتُ، وَ كُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ،
وَ صَلَحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، أَنْ لا تُميتَني عَلى غَضَبِكَ، وَ لا تُنْزِلْ بي سَخَطَكَ، لَكَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِك، لا إِلهَ الَّا أَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، وَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَ الْبَيْتِ الْعَتيقِ، أَلَّذي أَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَ جَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ أَسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ أَعْطَى الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتي في شِدَّتي، يا صاحِبي في وَحْدَتي، يا غِياثي في كُرْبَتي، يا وَلِيي في نِعْمَتي.
يا إِلهي وَ إِلهَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ، وَ رَبَّ جَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ وَ إِسْرافيلَ، وَ ربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبيينَ وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَ مُنْزِلَ التَّوريةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقانِ، وَ مُنَزِّلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَ الْقُرآنِ الْحَكيمِ، أَنْتَ كَهْفي حينَ تُعْيينيَ الْمَذاهِبُ في سَعَتِها، وَ تَضيقُ بيَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها، وَ لَوْ لا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَ أَنْتَ مُقيلُ عَثْرَتي، وَ لَوْ لا سَتْرُكَ إيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحينَ، وَ أَنْتَ مُؤَيِّدي بِالنَّصْرِ عَلى أَعْدائي، وَ لَوْ لا نَصْرُكَ إيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ.
توضيح المناسك، ص: 376
يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ، فَأَوْلِياؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُكُ نيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى أَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَ غَيْبَ ما تَأْتي بِهِ الْأَزْمِنَةُ وَ الدُّهُورُ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ ما هُوَ إِلَّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، يا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْماءِ، وَ سَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، يا مَنْ لَهُ أَكْرَمُ الْأَسْماءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذي لا يَنْقَطِعُ أَبَداً، يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِى
الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً، يا رادَّهُ عَلى يَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوى عَنْ أَيُّوبَ، وَ يا مُمْسِكَ يَدَيْ إِبْراهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَناءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيى وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ أَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَني إِسْرائيلَ فَأَنْجاهُمْ، وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا مَنْ أَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَ قَدْ غَدَوْا في نِعْمَتِهِ يَاْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَ قَدْ حادُّوهُ وَ نادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ.
يا أَللَّهُ يا أَللَّهُ يا بَدئُ، يا بَديعُ (بَديعاً) لا نِدَّ لَكَ، يا دائِماً لا نَفادَ لَكَ، يا حَيّاً حينَ لا حَيَّ، يا مُحْييَ الْمَوْتى يا مَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْري
توضيح المناسك، ص: 377
فَلَمْ يَحْرِمْني، وَ عَظُمَتْ خَطيئَتي فَلَمْ يَفْضَحْني، وَ رَآني عَلَى الْمَعاصي فَلَمْ يَشْهَرْني، يا مَنْ حَفِظَني في صِغَري، يا مَنْ رَزَقَني في كِبَري، يا مَنْ أَياديهِ عِنْدي لا تُحْصى وَ نِعَمُهُ لا تُجازى يا مَنْ عارَضَني بِالْخَيْرِ وَ الْإِحْسانِ وَ عارَضْتُهُ بِالْإِساءَةِ وَ الْعِصْيانِ، يا مَنْ هَداني لِلْإيمانِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُكْرَ الْامْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفاني، وَ عُرْياناً فَكَساني، وَ جائِعاً فَأَشْبَعَني، وَ عَطْشانَ فَأَرْواني، وَ ذَليلًا فَأَعَزَّني، وَ جاهِلًا فَعَرَّفَني، وَ وَحيداً فَكَثَّرَني، وَ غائِباً فَرَدَّني، وَ مُقِلّاً فَأَغْناني، وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَني، وَ غَنيّاً فَلَمْ يَسْلُبْني، وَ أَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ
ذلِكَ فَابْتَدَأَني، فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ، يا مَنْ أَقالَ عَثْرَتي، وَ نَفَّسَ كُرْبَتي، وَ أَجابَ دَعْوَتي، وَ سَتَرَ عَوْرَتي، وَ غَفَرَ ذُنُوبي، وَ بَلَّغَني طَلِبَتي، وَ نَصَرَني عَلى عَدُوي، وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَكَ وَ كَرائِمَ مِنَحِكَ لا أُحْصيها.
يا مَوْلايَ أَنْتَ الَّذي مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذي أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذي أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذي أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذي أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذي أَكْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذي رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذي وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذي أَعْطَيْتَ، أَنْتَ الَّذي أَغْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذي أَقْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذى آوَيْتَ، أَنْتَ الَّذي كَفَيْتَ، أَنْتَ الَّذى هَدَيْتَ، أَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذي غَفَرْتَ، أَنْتَ الَّذي أَقَلْتَ، أَنْتَ الَّذي مَكَّنْتَ، أَنْتَ الَّذي أَعْزَزْتَ، أَنْتَ الَّذي أَعَنْتَ، أَنْتَ الَّذي عَضَدْتَ، أَنْتَ الَّذي أَيَّدْتَ، أَنْتَ الَّذي نَصَرْتَ، أَنْتَ الَّذي
توضيح المناسك، ص: 378
شَفَيْتَ، أَنْتَ الَّذي عافَيْتَ، أَنْتَ الَّذي أَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَ تَعالَيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دائِماً، وَ لَكَ الشُّكْرُ واصِباً أَبَداً.
ثُمَّ أَنَا يا إِلهيَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبي فَاغْفِرْها لي، أَنَا الَّذي أَسَاْتُ، أَنَا الَّذي أَخْطَاْتُ، أَنَا الَّذي هَمَمْتُ، أَنَا الَّذي جَهِلْتُ، أَنَا الَّذي غَفَلْتُ، أَنَا الَّذي سَهَوْتُ، أَنَا الَّذي اعْتَمَدْتُ، أَنَا الَّذي تَعَمَّدْتُ، أَنَا الَّذي وَعَدْتُ، وَ أَنَا الَّذي أَخْلَفْتُ، أَنَا الَّذي نَكَثْتُ، أَنَا الَّذي أَقْرَرْتُ، أَنَا الَّذي اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ وَ عِنْدي، وَ أَبُوءُ بِذُنُوبي فَاغْفِرْها لي، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، و هُوَ الَغَنيُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلهي وَ سَيِّدي.
إِلهي أَمَرْتَني فَعَصَيْتُكَ، وَ نَهَيْتَني فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ، فَأَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَةٍ لي فَأَعْتَذِرُ، وَ لا ذا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرُ، فَبِأَيِّ شَيْ ءٍ أَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلايَ، أَبِسَمْعي أَمْ بِبَصَري أَمْ بِلِساني أَمْ بِيَدي أَمْ بِرِجْلي، أَلَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندي، وَ بِكُلِّها عَصَيْتُكَ
يا مَوْلايَ، فَلَكَ الْحُجَّةُ وَ السَّبيلُ عَلَيَّ، يا مَنْ سَتَرَني مِنَ الْآباءِ وَ الْأُمَّهاتِ أَنْ يَزْجُرُوني، وَ مِنَ الْعَشائِرِ وَ الْإِخْوانِ أَنْ يُعَيِّرُوني، وَ مِنَ السَّلاطينِ أَنْ يُعاقِبُوني، وَ لَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلايَ عَلىَّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِني إِذاً ما أَنْظَرُوني، وَ لَرَفَضُوني وَ قَطَعُوني، فَها أَنَا ذا يا إِلهي بَيْنَ يَدَيْكَ يا سَيِّدي خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ، لا ذُو بَرآئَةٍ فَأَعْتَذِرُ، وَ لا ذُو قُوَّةٍ
توضيح المناسك، ص: 379
فَأَنْتَصِرُ، وَ لا حُجَّةٍ فَأَحْتَجُّ بِها، وَ لا قائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ، وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءً وَ ما عَسَى الْجُحُودَ، وَ لَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلايَ يَنْفَعُني، كَيْفَ وَ أَنّى ذلِكَ، وَ جَوارِحي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَ عَلِمْتُ يَقيناً غَيْرَ ذي شَكٍّ أَنَّكَ سائِلي مِنْ عَظايِمِ الْامُورِ، وَ أَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذي لا تَجُورُ، وَ عَدْلُكَ مُهْلِكي، وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبي، فَإِنْ تُعَذِّبْني يا إِلهي فَبِذُنُوبي بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ، وَ إِنْ تَعْفُ عَني فَبِحِلْمِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ.
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْخائِفينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الرَّاجينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الرَّاغِبينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ السائِلينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِني كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ رَبي وَ رَبُّ آبائِيَ
الْأَوَّلينَ.
أَللَّهُمَّ هذا ثَنائي عَلَيْكَ مُمَجِّداً، وَ اخْلاصي لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَ إِقْراري بالائِكَ مُعَدِّداً، وَ إِنْ كُنْتُ مُقِرّاً أَني لَمْ أُحْصِها لِكَثْرَتِها وَ سُبُوغِها وَ تَظاهُرِها وَ تَقادُمِها إِلى حادِثٍ، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُني بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَني وَ بَرَأْتَني مِنْ أَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الْإِغْناءِ
توضيح المناسك، ص: 380
مِنَ الْفَقْرِ، وَ كَشْفِ الضُّرِّ، وَ تَسْبيبِ الْيُسْرِ، وَ دَفْعِ الْعُسْرِ، وَ تَفريجِ الْكَرْبِ، وَ الْعافِيَةِ فِى الْبَدَنِ، وَ السَّلامَةِ فِى الدينِ، وَ لَوْ رَفَدَني عَلى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ مِنَ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ ما قَدَرْتُ وَ لا هُمْ عَلى ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَ تَعالَيْتَ مِنْ رَبٍّ كَريمٍ عَظيمٍ رَحيمٍ، لا تُحْصى آلاؤُكَ، وَ لا يُبْلَغُ ثَناؤُكَ، وَ لا تُكافى نَعْماؤُكَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَتْمِمْ عَلَيْنا نِعَمَكَ، وَ أَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ.
أَللَّهُمَّ إِنَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَكْشِفُ السُّوءَ، وَ تُغيثُ الْمَكْرُوبَ، وَ تَشْفِى السَّقيمَ، وَ تُغْنِى الْفَقيرَ، وَ تَجْبُرُ الْكَسيرَ، وَ تَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَ تُعينُ الْكَبيرَ، وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهيرٌ، وَ لا فَوْقَكَ قَديرٌ، وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسيرِ، يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَ لا وَزيرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَعْطِني في هذِهِ الْعَشِيَّةِ، أَفْضَلَ ما أَعْطَيْتَ وَ أَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبادِكَ مِنْ نِعْمَةٍ تُوَليها، وَ آلاءٍ تُجَدِّدُها، وَ بَلِيَّةٍ تَصْرِفُها، وَ كُرْبَةٍ تَكْشِفُها، وَ دَعْوَةٍ تَسْمَعُها، وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها، وَ سَيِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها، إِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشاءُ خَبيرٌ، وَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ.
أَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ، وَ أَسْرَعُ مَنْ أَجابَ، وَ أَكْرَمُ مَنْ عَفى وَ أَوْسَعُ مَنْ أَعْطى وَ أَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ
الْآخِرَةِ وَ رحيمَهُما، لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْؤُولٌ وَ لا سِواكَ مَاْمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَأَجَبْتَني، وَ سَئَلْتُكَ فَأَعْطَيْتَني، وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَني،
توضيح المناسك، ص: 381
وَ وَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَني، وَ فَزِعْتُ إِلَيْكَ فَكَفَيْتَني.
أَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبيِّكَ، وَ عَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ أَجْمَعينَ، وَ تَمِّمْ لَنا نَعْمائَكَ، وَ هَنِّئْنا عَطائَكَ، وَ اكْتُبْنا لَكَ شاكِرينَ، وَ لِالائِكَ ذاكِرينَ، آمينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ.
أَللَّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَ قَدَرَ فَقَهَرَ، وَ عُصِىَ فَسَتَرَ، وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطَّالِبينَ الرَّاغِبينَ، وَ مُنْتَهى أَمَلِ الرَّاجينَ، يا مَنْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْماً، وَ وَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ حِلْماً.
أَللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ في هذِهِ الْعَشِيَّةِ، أَلَّتي شَرَّفْتَها وَ عَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ أَمينِكَ عَلى وَحْيِكَ، الْبَشيرِ النَّذيرِ، السِّراجِ الْمُنيرِ، أَلَّذي أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ، وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ.
أَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، كَما مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظيمُ، فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلى آلِهِ الْمُنْتَجَبينَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ أَجْمَعينَ، وَ تَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنَّا، فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا أَللَّهُمَّ في هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، وَ نُورٍ تَهْدي بِهِ، وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَ بَرَكَةٍ تُنْزِلُها، وَ عافِيَةٍ تُجَلِّلُها، وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
توضيح المناسك، ص: 382
أَللَّهُمَّ أَقْلِبْنا في هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ، وَ لا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومينَ، وَ لا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطائِكَ قانِطينَ، وَ لا تَرُدَّنا خائِبينَ، وَ لا مِنْ بابِكَ مَطْرُودينَ، يا أَجْوَدَ الْأَجْوَدينَ وَ أَكْرَمَ الْأَكْرَمينَ، إِلَيْكَ أَقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَ
لِبَيْتِكَ الْحَرامِ آمينَ قاصِدينَ، فَأَعِنَّا عَلى مَناسِكِنا، وَ أَكْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَ اعْفُ عَنَّا وَ عافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا إِلَيْكَ أَيْدِيَنا، فَهِيَ بِذِلَّةِ الْاعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ.
أَللَّهُمَّ فَأَعْطِنا في هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَئَلْناكَ، وَ اكْفِنا مَا اسْتَكْفَيْناكَ، فَلا كافيَ لَنا سِواكَ، وَ لا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ، نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فينا قَضاؤُكَ، إِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ، وَ اجْعَلْنا مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ.
أَللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الْأَجْرِ، وَ كَريمَ الذُّخْرِ، وَ دَوامَ الْيُسْرِ، وَ اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا أَجْمَعينَ، وَ لا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ، وَ لا تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَكَ وَ رَحْمَتَكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
أَللَّهُمَّ اجْعَلْنا في هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَأَعْطَيْتَهُ، وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَ تابَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَ تَنَصَّلَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ.
أَللَّهُمَّ وَ نَقِّنا وَ سَدِّدْنا (و اعْصِمْنا)، وَ اقْبَلْ تَضَرُّعَنا يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَ يا أَرْحَمَ
توضيح المناسك، ص: 383
مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يَخْفى عَلَيْهِ اغْماضُ الْجُفُونِ، وَ لا لَحْظُ الْعُيُونِ، وَ لا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَكْنُونِ، وَ لا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، أَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ أَحْصاهُ عِلْمُكَ وَ وَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَ تَعالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَنْ فيهِنَّ، وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الَمجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ، وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعامِ، وَ الْأَيادِى الْجِسامِ، وَ أَنْتَ الْجَوادُ الْكَريمُ الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ.
أَللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ عافِني في بَدَني وَ ديني، وَ آمِنْ خَوْفي، وَ أَعْتِقْ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ.
أَللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بي، و لا تَسْتَدْرِجْني، وَ لا تَخْدَعْني، وَ ادْرَءْ عَني شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ
وَ الْإِنْسِ».
سپس آن حضرت سر و ديده خود را به سوى آسمان برداشته و در حالى كه اشك بر گونه هاى شريفش مى ريخت صدايش را بلندتر كرده و مى گفت:
«يا أَسْمَعَ السَّامِعينَ، يا أَبْصَرَ النَّاظِرينَ، وَ يا أَسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ الْمَيامينِ، وَ أَسْئَلُكَ أَللَّهُمَّ حاجَتِيَ الَّتي إِنْ
توضيح المناسك، ص: 384
أَعْطَيْتَنيها لَمْ يَضُرَّني ما مَنَعْتَني، وَ إِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْني ما أَعْطَيْتَني، أَسْئَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِ، لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ، وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، يا رَبُّ يا رَبُّ». مكرراً يا ربّ مى فرمودند.
هنگامى كه آن حضرت دعا مى خواند كسانى كه اطراف آن حضرت بودند با تمام وجود به دعاء آن حضرت گوش مى دادند و تنها به گفتن آمين اكتفاء مى كردند تا اين كه همگان با آن حضرت در گريستن همراه شدند تا آفتاب غروب كرد؛ سپس روانه مشعر الحرام شدند.
كفعمى در بلد الامين دعاء عرفه امام حسين عليه السلام را تا اينجا نقل كرده ولى سيد بن طاووس در اقبال بعد از يا رَبِّ يا رَبِّ اين را اضافه ذكر نموده اند.
«إِلهي أَنَا الْفَقيرُ في غِنايَ، فَكَيْفَ لا أَكُونُ فَقيراً في فَقْري، إِلهي أَنَا الْجاهِلُ في عِلْمي، فَكَيْفَ لا أَكُونُ جَهُولًا في جَهْلي.
إِلهي إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ وَ سُرْعَةَ طَوآءِ مَقاديرِكَ، مَنَعا عِبادَكَ الْعارِفينَ بِكَ عَنْ السُّكُونِ إِلى عَطاءٍ وَ الْيَأْسِ مِنْكَ في بَلاءٍ.
إِلهي مِني ما يَليقُ بِلُؤْمي، وَ مِنْكَ ما يَليقُ بِكَرَمِكَ.
إِلهي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَ الرَّأْفَةِ لي قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفي، أَفَتَمْنَعُني مِنْهُما بَعْدَ
توضيح المناسك، ص: 385
وُجُودِ ضَعْفي.
إِلهي إِنْ ظَهَرَتِ الَمحاسِنُ مِني فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ،
وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوي مِني فَبِعَدْلِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ.
إِلهي كَيْفَ تَكِلُني وَ قَدْ تَكَفَّلْتَ لي، وَ كَيْفَ أُضامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لي، أَمْ كَيْفَ أَخيبُ وَ أَنْتَ الْحَفيُّ بي، ها أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَقْري إِلَيْكَ، وَ كَيْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِما هُوَ مَحالٌ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ أَشْكوُ إِلَيْكَ حالي وَ هُوَ لا يَخْفى عَلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقالي وَ هُوَ مِنكَ بَرَزٌ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ آمالي وَ هِيَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ لا تُحْسِنُ أَحْوالي وَ بِكَ قامَتْ.
إِلهي ما أَلْطَفَكَ بي مَعَ عَظيمِ جَهْلي، وَ ما أَرْحَمَكَ بي مَعَ قَبيحِ فِعْلي.
إِلهي ما أَقْرَبَكَ مِني وَ أَبْعَدَني عَنْكَ، وَ ما أَرْأَفَكَ بي فَمَا الَّذي يَحْجُبُني عَنْكَ.
إِلهي عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَ تَنقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَكَ مِني أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ في كُلِّ شَيْ ءٍ حَتّى لا أَجْهَلَكَ في شَيْ ءٍ.
إِلهي كُلَّما أَخْرَسَني لُؤْمي أَنْطَقَني كَرَمُكَ، وَ كُلَّما آيَسَتْني أَوْصافي أَطْمَعَتْني مِنَنُكَ.
إِلهي مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِيَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَساويهِ مَساوِيَ، وَ مَنْ كانَتْ حَقايِقُهُ دَعاوِيَ فَكَيْفَ لا تَكُونُ دَعاويهِ دَعاوِيَ.
توضيح المناسك، ص: 386
إِلهي حُكْمُكَ النَّافِذُ وَ مَشِيَّتُكَ الْقاهِرَةُ، لَمْ يَتْرُكا لِذي مَقالٍ مَقالًا، وَ لا لِذي حالٍ حالًا.
إِلهي كَمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَيْتُها، وَ حالَةٍ شَيَّدْتُها، هَدَمَ اعْتمادي عَلَيْها عَدْلُكَ، بَلْ أَقالَني مِنْها فَضْلُكَ.
إِلهي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَني، وَ انْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِني فِعْلًا جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْماً.
إِلهي كَيْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقاهِرُ، وَ كَيْفَ لا أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْامِرُ.
إِلهي تَرَدُّدي فِى الْآثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْني عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُني إِلَيْكَ، كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ في وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ، أَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى
تَحْتاجَ إِلى دَليلٍ يَدُلُّ عَليْكَ، وَ مَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الْآثارُ هِيَ الَّتي تُوصِلُ إِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيباً.
إِلهي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ، فَارْجِعْني إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوارِ، وَ هِدايَةِ الْاسْتِبصارِ، حَتّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاعْتمادِ عَلَيْها، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيٍ قَديرٌ.
إِلهي هذا ذُلي ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ هذا حالي لا يَخْفى عَلَيْكَ، مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ
توضيح المناسك، ص: 387
إِلَيْكَ، وَ بِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ، فَاهْدِني بِنُورِكَ إِلَيْكَ، وَ أَقِمْني بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ.
إِلهي عَلِّمْني مِنْ عِلْمِكَ الَمخْزُونِ، وَ صُني بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ.
إِلهي حَقِّقْني بِحَقائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ، وَ اسْلُكْ بي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ.
إِلهي أَغْنِني بِتَدْبيرِكَ لي عَنْ تَدْبيري، وَ بِاخْتِيارِكَ عَنِ اخْتِياري، وَ أَوْقِفْني عَلى مَراكِزِ اضْطِراري.
إِلهي أَخْرِجْني مِنْ ذُلِّ نَفْسي، وَ طَهِّرْني مِنْ شَكي وَ شِرْكي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسي، بِكَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْني، وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ فَلا تَكِلْني، وَ إيَّاكَ أَسْئَلُ فَلا تُخَيِّبْني، وَ في فَضْلِكَ أَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْني، وَ بِجَنابِكَ أَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْني، وَ بِبابِكَ أَقِفُ فَلا تَطْرُدْني.
إِلهي تَقَدَّسَ رِضاكَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِني.
إِلهي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذاتِكَ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ غَنِياً عَني.
إِلهي إِنَّ الْقَضاءَ وَ الْقَدَرَ يُمَنيني، وَ إِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَّني، فَكُنْ أَنْتَ النَّصيرَ لي حَتّى تَنْصُرَني وَ تُبَصِّرَني، وَ أَغْنِني بِفَضْلِكَ حَتّى أَسْتَغْنِيَ بِكَ عَنْ طَلَبي، أَنْتَ الَّذي أَشْرَقْتَ الْأَنْوارَ في قُلُوبِ أَوْليائِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ، وَ أَنْتَ الَّذي أَزَلْتَ الْأَغْيارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتّى لَمْ يُحِبُّوا سِواكَ، وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلى غَيْرِكَ، أَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيْثُ
أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَ أَنْتَ الَّذي هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ما ذا
توضيح المناسك، ص: 388
وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ، وَ مَا الَّذي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا، وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلًا، كَيْفَ يُرْجى سِواكَ وَ أَنْتَ ما قَطَعْتَ الْإِحْسانَ، وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَ أَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الْامْتِنانِ، يا مَنْ أَذاقَ أَحِبّائَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقينَ، وَ يا مَنْ أَلْبَسَ أَوْليائَهُ مَلابِسَ هَيْبَتِهِ فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرينَ، أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرينَ، وَ أَنْتَ الْبادي بِالْإِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ، وَ أَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبينَ، وَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضينَ.
إِلهي اطْلُبْني بِرَحْمَتِكَ حَتّى أَصِلَ إِلَيْكَ، وَ اجْذِبْني بِمَنِّكَ حَتّى أُقْبِلَ عَلَيْكَ.
إِلهي إِنَّ رَجائي لا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ، كَما أَنَّ خَوْفي لا يُزايِلُني وَ إِنْ أَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعَتْني الْعَوالِمُ إِلَيْكَ، وَ قَدْ أَوْقَعَني عِلْمي بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ.
إِلهي كَيْفَ أَخيبُ وَ أَنْتَ أَمَلي، أَمْ كَيْفَ أُهانُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلي.
إِلهي كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَ فِى الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَني، أَمْ كَيْفَ لا أَسْتَعِزُّ وَ إِلَيْكَ نَسَبْتَني.
إِلهي كَيْفَ لا أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذي فِى الْفُقَراءِ أَقَمْتَني، أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَني، وَ أَنْتَ الَّذي لا إِلهَ غَيْرُكَ، تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ فَما جَهِلَكَ شَيْ ءٌ، وَ أَنْتَ الَّذي تَعَرَّفْتَ الَيَّ في كُلِّ شَيْ ءٍ، فَرَأَيْتُكَ ظاهِراً في كُلِّ شَيْ ءٍ، وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ.
توضيح المناسك، ص: 389
يا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِيَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَيْباً في ذاتِهِ، مَحَقْتَ الْآثارَ بِالْآثارِ، وَ مَحَوْتَ الْأَغْيارَ بِمُحيطاتِ أَفْلاكِ الْأَنْوارِ، يا مَنِ احْتَجَبَ في سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ، يا مَنْ تَجَلّى بِكَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ (مِنَ) الْاسْتِواءَ، كَيْفَ تَخْفى وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ، أَمْ
كَيْفَ تَغيبُ وَ أَنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ».
«الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، أَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ، رَبَّ الْأَرْبابِ، وَ إِلهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وارِثَ كُلِّ شَيْ ءٍ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ، وَ لا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ ءٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ مُحيطٌ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ رَقيبٌ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ، أَلْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلْكَريمُ الْمُتَكَرِّمُ، أَلْعَظيمُ الْمُتَعَظِّمُ، أَلْكَبيرُ الْمُتَكَبِّرُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلْعَليُّ الْمُتَعالِ، أَلشَّديدُ الِمحالِ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلرَّحْمنُ الرَّحيمُ، أَلْعَليمُ الْحَكيمُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلسَّميعُ الْبَصيرُ، أَلْقَديمُ الْخَبيرُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلْكَريمُ الْأَكْرَمُ، أَلدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلدَّاني في عُلُوِّهِ، وَ الْعاليِ في دُنُوِّهِ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهاءِ وَ الَمجْدِ، وَ الْكِبْرياءِ وَ الْحَمْدِ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، أَلَّذي أَنْشَأْتَ الْأَشْياءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ ما صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعاتِ بِلا احْتِذاءٍ، أَنْتَ الَّذي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ تَقْديراً، وَ يَسَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ
توضيح المناسك، ص: 391
تَيْسيراً، وَ دَبَّرْتَ ما دُونَكَ تَدْبيراً، أَنْتَ الَّذي لَمْ يُعِنْكَ عَلى خَلْقِكَ شَريكٌ، وَ لَمْ يُوازِرْكَ في أَمْرِكَ وَزيرٌ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشاهِدٌ وَ لا نَظيرٌ، أَنْتَ الَّذي أَرَدْتَ فَكانَ حَتْماً ما أَرَدْتَ، وَ قَضَيْتَ فَكانَ عَدْلًا ما قَضَيْتَ، وَ حَكَمْتَ
فَكانَ نِصْفاً ما حَكَمْتَ، أَنْتَ الَّذي لا يَحْويكَ مَكانٌ، وَ لَمْ يَقُمْ لِسُلْطانِكَ سُلْطانٌ، وَ لَمْ يُعْيكَ بُرْهانٌ وَ لا بَيانٌ، أَنْتَ الَّذي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ تَقْديراً، أَنْتَ الَّذي قَصُرَتِ الْأَوْهامُ عَنْ ذاتيَّتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهامُ عَنْ كَيْفيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصارُ مَوْضِعَ أَيْنيَّتِكَ، أَنْتَ الَّذي لا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً، أَنْتَ الَّذي لا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعانِدَكَ، وَ لا عِدْلَ لَكَ فَيُكاثِرَكَ، وَ لا نِدَّ لَكَ فَيُعارِضَكَ، أَنْتَ الَّذي ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ ما صَنَعَ، سُبْحانَكَ ما أَجَلَّ شَأْنَكَ، وَ أَسْنى في الْاماكِنِ مَكانَكَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقانَكَ، سُبْحانَكَ مِنْ لَطيفٍ ما أَلْطَفَكَ، وَ رَءُوفٍ ما أَرْأَفَكَ، وَ حَكيمٍ ما أَعْرَفَكَ، سُبْحانَكَ مِنْ مَليكٍ ما أَمْنَعَكَ، وَ جَوادٍ ما أَوْسَعَكَ، وَ رَفيعٍ ما أَرْفَعَكَ ذُو الْبَهاءِ وَ الَمجْدِ وَ الْكِبْرياءِ وَ الْحَمْدِ، سُبْحانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْراتِ يَدَكَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدايَةُ مِنْ عِنْدِكَ، فَمَنِ الَتمَسَكَ لِدينٍ أَوْ دُنْيا وَجَدَكَ، سُبْحانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرى في عِلْمِكَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِكَ ما دُونَ عَرْشِكَ، وَ انْقادَ لِلتَّسْليمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ، سُبْحانَكَ لا تُحَسُّ وَ لا تُجَسُ
توضيح المناسك، ص: 392
وَ لا تُمَسُّ، وَ لا تُكادُ وَ لا تُماطُ وَ لا تُنازَعُ، وَ لا تُجارى وَ لا تُمارى وَ لا تُخادَعُ وَ لا تُماكَرُ، سُبْحانَكَ سَبيلُكَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُكَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ، سُبْحانَكَ قَولُكَ حُكْمٌ، وَ قَضاؤُكَ حَتْمٌ، وَ إِرادَتُكَ عَزْمٌ، سُبْحانَكَ لا رادَّ لِمَشيَّتِكَ، وَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ، سُبْحانَكَ باهِرَ الْآياتِ، فاطِرَ السَّماواتِ، بارِئَ النَّسَماتِ، لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَدُومُ بِدَوامِكَ، وَ لَكَ
الْحَمْدُ حَمْداً خالِداً بِنِعْمَتِكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يُوازي صُنْعَكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزيدُ عَلى رِضاكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِّ حامِدٍ، وَ شُكْراً يَقْصُرُ عَنْهُ شُكْرُ كُلِّ شاكِرٍ، حَمْداً لا يَنْبَغي إِلَّا لَكَ، وَ لا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَيْكَ حَمْداً يُسْتَدامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ يُسْتَدْعى بِهِ دَوامُ الْآخِرِ، حَمْداً يَتَضاعَفُ عَلى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ يَتَزايَدُ أَضْعافاً مُتَرادِفَةً، حَمْداً يَعْجِزُ عَنْ إِحْصائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ يَزيدُ عَلى ما أَحْصَتْهُ في كِتابِكَ الْكَتَبَةُ، حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الَمجيدَ وَ يُعادِلُ كُرْسيَّكَ الرَّفيعَ، حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوابُهُ، وَ يَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزاءٍ جَزاؤُهُ، حَمْداً ظاهِرُهُ وَفْقٌ لِباطِنِهِ، وَ باطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النّيَّةِ، حَمْداً لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِواكَ فَضْلَهُ، حَمْداً يُعانُ مَنِ اجْتَهَدَ في تَعْديدِهِ، وَ يُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً في تَوْفيَتِهِ، حَمْداً يَجْمَعُ ما خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ يَنْتَظِمُ ما أَنْتَ خالِقُهُ مِنْ بَعْدُ، حَمْداً لا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلى قَوْلِكَ مِنْهُ، وَ لا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ بِهِ، حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزيدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزيدٍ بَعْدَ مَزيدٍ طَوْلًا مِنْكَ، حَمْداً يَجِبُ
توضيح المناسك، ص: 393
لِكَرَمِ وَجْهِكَ، وَ يُقابِلُ عِزَّ جَلالِكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَواتِكَ، وَ بارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكاتِكَ، تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَماتِكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلاةً زاكيَةً لا تَكُونُ صَلاةٌ أَزْكى مِنْها، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً ناميَةً لا تَكُونُ صَلاةٌ أَنْمى مِنْها، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً راضيَةً لا تَكُونُ صَلاةٌ فَوْقَها.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلاةً تُرْضيهِ وَ تَزيدُ عَلى رِضاهُ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً تُرْضيكَ وَ تَزيدُ عَلى رِضاكَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً لا تَرْضى لَهُ إِلَّا بِها،
وَ لا تَرى غَيْرَهُ لَها أَهْلًا.
رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلاةً تُجاوِزُ رِضْوانَكَ، وَ يَتَّصِلُ اتِّصالُها بِبَقائِكَ، وَ لا يَنْفَدُ كَما لا تَنْفَدُ كَلِماتُكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلاةً تَنْتَظِمُ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ وَ أَنْبيائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَهْلِ طاعَتِكَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلى صَلَواتِ عِبادِكَ مِنْ جِنِّكَ وَ إِنْسِكَ وَ أَهْلِ إِجابَتِكَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلى صَلاةِ كُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنافِ خَلْقِكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، صَلاةً تُحيطُ بِكُلِّ صَلاةٍ سالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ
توضيح المناسك، ص: 394
وَ عَلى آلِهِ، صَلاةً مَرْضيَّةً لَكَ وَ لِمَنْ دُونَكَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِكَ صَلَواتٍ تُضاعِفُ مَعَها تِلْكَ الصَّلَواتِ عِنْدَها، وَ تَزيدُهُ عَلى كُرُورِ الْأَيَّامِ زيادَةً في تَضاعيفَ لا يَعُدُّها غَيْرُكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلى أَطايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دينِكَ، وَ خُلَفاءَكَ في أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلى عِبادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهيراً بِإِرادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسيلَةَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلى جَنَّتِكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِها مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرامَتِكَ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْياءَ مِنْ عَطاياكَ وَ نَوافِلِكَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوائِدِكَ وَ فَوائِدِكَ.
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلاةً لا أَمَدَ في أَوَّلِها، وَ لا غايَةَ لِأَمَدِها، وَ لا نِهايَةَ لِآخِرِها.
رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ ما دُونَهُ، وَ مِلْ ءَ سَماواتِكَ وَ ما فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضيكَ وَ ما تَحْتَهُنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ، صَلاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفى وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضاً، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظائِرِهِنَّ أَبَداً.
أَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دينَكَ في كُلِّ أَوانٍ بِإِمامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبادِكَ، وَ مَناراً في بِلادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّريعَةَ
إِلى رِضْوانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصيَتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثالِ أَوامِرِهِ، وَ الإِنْتِهاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ
توضيح المناسك، ص: 395
مُتَقَدِّمٌ، وَ لا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ، فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكينَ، وَ بَهاءُ الْعالَمينَ.
أَللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَليِّكَ شُكْرَ ما أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنا مِثْلَهُ فيهِ، و آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسيراً، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ راعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ، وَ أَقِمْ بِهِ كِتابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ، صَلَواتُكَ أَللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ أَحْيِ بِهِ ما أَماتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعالِمِ دينِكَ، وَ اجْلُ بِهِ صَداءَ الْجَوْرِ عَنْ طَريقَتِكَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبيلِكَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبينَ عَنْ صِراطِكَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً، وَ أَلِنْ جانِبَهُ لِأَوْليائِكَ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلى أَعْدائِكَ، وَ هَبْ لَنا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سامِعينَ مُطيعينَ، وَ في رِضاهُ ساعينَ، وَ إِلى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفينَ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلى رَسُولِكَ صَلَواتُكَ أَللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبينَ.
أَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْليائِهِمُ الْمُعْتَرِفينَ بِمَقامِهِمُ، الْمُتَّبِعينَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفينَ آثارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِكينَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَتِهِمُ، الْمُؤْتَمينَ بِإِمامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمينَ لِأَمْرِهِمُ، الُمجْتَهِدينَ في طاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرينَ أَيَّامَهُمُ، الْمادينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُمُ، الصَّلَواتِ
توضيح المناسك، ص: 396
الْمُبارَكاتِ الزَّاكياتِ النَّامياتِ الْغادياتِ الرَّائِحاتِ، وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلى أَرْواحِهِمْ، وَاجْمَعْ عَلى التَّقْوى أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ، وَ خَيْرُ الْغافِرينَ، وَ اجْعَلْنا مَعَهُمْ في دارِ السَّلامِ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
أَللَّهُمَّ هَذا يَوْمُ عَرَفَةَ، يَوْمٌ
شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فيهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَنْتَ فيهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فيهِ عَطيَّتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلى عِبادِكَ.
أَللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إيَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَيْتَهُ لِدينِكَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّكَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَهُ في حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوالاةِ أَوْليائِكَ، وَ مُعاداةِ أَعْدائِكَ، ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ يَأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ، وَ نَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصيَتِكَ، فَخَالَفَ أَمْرَكَ إِلى نَهْيِكَ، لا مُعانَدَةً لَكَ، وَ لَا اسْتِكْباراً عَلَيْكَ، بَلْ دَعاهُ هَواهُ إِلى ما زَيَّلْتَهُ وَ إِلى ما حَذَّرْتَهُ، وَ أَعانَهُ عَلى ذَلِكَ عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِوَعيدِكَ، راجياً لِعَفْوِكَ، واثِقاً بِتَجاوُزِكَ، وَ كانَ أَحَقَّ عِبادِكَ مَعَ ما مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلَّا يَفْعَلَ، وَ ها أَنَا ذا بَيْنَ يَدَيْكَ صاغِراً ذَليلًا خاضِعاً خاشِعاً خائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَليلٍ مِنَ الْخَطايا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجيراً بِصَفْحِكَ، لائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لا يُجيرُني مِنْكَ مُجيرٌ، وَ لا يَمْنَعُني مِنْكَ مانِعٌ، فَعُدْ عَلَيَّ بِما تَعُودُ بِهِ عَلى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَ جُدْ عَلَيَّ بِما تَجُودُ بِهِ عَلى مَنْ أَلْقى بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَ امْنُنْ
توضيح المناسك، ص: 397
عَلَيَّ بِما لا يَتَعاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلى مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرانِكَ، وَ اجْعَلْ لي في هَذا الْيَوْمِ نَصيباً أَنالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوانِكَ، وَ لا تَرُدَّني صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِنْ عِبادِكَ، وَ إِني وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ ما قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدادِ وَ الْأَنْدادِ وَ الْأَشْباهِ عَنْكَ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوابِ الَّتي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتى مِنْها، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِما لا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلَّا بالتَّقَرُّبِ بِهِ، ثُمَّ أَتْبَعْتُ
ذَلِكَ بِالْإِنابَةِ إِلَيْكَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِكانَةِ لَكَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ، وَ الثِّقَةِ بِما عِنْدَكَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجائِكَ الَّذي قَلَّ ما يَخيبُ عَلَيْهِ راجيكَ، وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقيرِ الذَّليلِ الْبَائِسِ الْفَقيرِ الْخائِفِ الْمُسْتَجيرِ، وَ مَعَ ذَلِكَ خيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لا مُسْتَطيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرينَ، وَ لا مُتَعالياً بِدالَّةِ الْمُطيعينَ، وَ لا مُسْتَطيلًا بِشَفاعَةِ الشَّافِعينَ، وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلينَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلينَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَها، فَيا مَنْ لَمْ يُعاجِلِ الْمُسيئينَ، وَ لا يَنْدَهُ الْمُتْرَفينَ، وَ يا مَنْ يَمُنُّ بِإِقالَةِ الْعاثِرينَ، وَ يَتَفَضَّلُ بِإِنْظارِ الْخاطِئينَ، أَنَا الْمُسي ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخاطِئُ الْعاثِرُ، أَنَا الَّذي أَقْدَمَ عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً، أَنَا الَّذي عَصاكَ مُتَعَمِّداً، أَنَا الَّذي اسْتَخْفى مِنْ عِبادِكَ وَ بارَزَكَ، أَنا الَّذي هابَ عِبادَكَ وَ أَمِنَكَ، أَنَا الَّذي لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ، وَ لَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ، أَنَا الْجاني عَلى نَفْسِهِ، أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَليَّتِهِ، أَنَا القَليلُ الْحَياءِ، أَنَا الطَّويلُ الْعَناءِ، بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِّ مَنِ
توضيح المناسك، ص: 398
اخْتَرْتَ مِنْ بَريَّتِكَ، وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصيَتَهُ كَمَعْصيَتِكَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوالاتَهُ بِمُوالاتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ، تَغَمَّدْني في يَوْمي هَذا بِما تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جارَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلًا، وَ عاذَ بِاسْتِغْفارِكَ تائِباً، وَ تَوَلَّني بِما تَتَوَلّى بِهِ أَهْلَ طاعَتِكَ وَ الزُّلْفى لَدَيْكَ وَ الْمَكانَةِ مِنْكَ، وَ تَوَحَّدْني بِما تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفى بِعَهْدِكَ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ في ذاتِكَ، وَ أَجْهَدَها في مَرْضاتِكَ، وَ لا تُؤاخِذْني بِتَفْريطي في جَنْبِكَ، وَ تَعَدي طَوْري في حُدُودِكَ، وَ مُجاوَزَةِ أَحْكامِكَ، و لا تَسْتَدْرِجْني بِإِمْلائِكَ لي اسْتِدْراجَ مَنْ مَنَعَني خَيْرَ ما عِنْدَهُ وَ لَمْ يَشْرَكْكَ في حُلُولِ
نِعْمَتِهِ بي، وَ نَبِّهْني مِنْ رَقْدَةِ الْغافِلينَ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفينَ، وَ نَعْسَةِ الَمخْذُولينَ، وَ خُذْ بِقَلْبي إِلى ما اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقانِتينَ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدينَ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهاوِنينَ، وَ أَعِذْني مِمَّا يُباعِدُني عَنْكَ، وَ يَحُولُ بَيْني وَ بَيْنَ حَظي مِنْكَ، وَ يَصُدُّني عَمَّا أُحاوِلُ لَدَيْكَ، وَ سَهِّلْ لي مَسْلَكَ الْخَيْراتِ إِلَيْكَ، وَ الْمُسابَقَةَ إِلَيْها مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشاحَّةَ فيها عَلى ما أَرَدْتَ، وَ لا تَمْحَقْني فيمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفينَ بِما أَوْعَدْتَ، وَ لا تُهْلِكْني مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ الْمُتَعَرضينَ لِمَقْتِكَ، وَ لا تُتَبِّرْني فيمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرفينَ عَنْ سُبُلِكَ، وَ نَجِّني مِنْ غَمَراتِ الْفِتْنَةِ، وَ خَلِّصْني مِنْ لَهَواتِ الْبَلْوى وَ أَجِرْني مِنْ أَخْذِ الْإِمْلاءِ، وَ حُلْ بَيْني وَ بَيْنَ عَدُوٍّ يُضِلُّني، وَ هَوىً يُوبِقُني، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُني، وَ لا تُعْرِضْ
توضيح المناسك، ص: 399
عَني إِعْراضَ مَنْ لا تَرْضى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ، وَ لا تُؤْيِسْني مِنَ الْأَمَلِ فيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لا تَمْنَحْني بِما لا طاقَةَ لي بِهِ فَتَبْهَظَني مِمَّا تُحَمِّلُنيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ، وَ لا تُرْسِلْني مِنْ يَدِكَ إِرْسالَ مَنْ لا خَيْرَ فيهِ، وَ لا حاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَ لا إِنابَةَ لَهُ، وَ لا تَرْمِ بي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعايَتِكَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيَدي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدينَ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفينَ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورينَ، وَ وَرْطَةِ الْهالِكينَ، وَ عافِني مِمَّا ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقاتِ عَبيدِكَ وَ إِمائِكَ، وَ بَلِّغْني مَبالِغَ مَنْ عُنيتَ بِهِ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ، وَ رَضيتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَميداً، وَ تَوَفَّيْتَهُ سَعيداً، وَ طَوِّقْني طَوْقَ الْإِقْلاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَناتِ، وَ يَذْهَبُ بِالْبَرَكاتِ، وَ أَشْعِرْ قَلْبيَ الِازْدِجارَ عَنْ قَبائِحِ السَّيِّئاتِ، وَ فَواضِحِ الْحَوْباتِ،
وَ لا تَشْغَلْني بِما لا أُدْرِكُهُ إِلَّا بِكَ عَمَّا لا يُرْضيكَ عَنِّي غَيْرُهُ، وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبي حُبَّ دُنْيا دَنيَّةٍ تَنْهى عَمَّا عِنْدَكَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغاءِ الْوَسيلَةِ إِلَيْكَ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ، وَ زَيِّنْ ليَ التَّفَرُّدَ بِمُناجاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ، وَ هَبْ لي عِصْمَةً تُدْنيني مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ تَقْطَعُني عَنْ رُكُوبِ مَحارِمِكَ، وَ تَفُكَّني مِنْ أَسْرِ الْعَظائِمِ، وَ هَبْ ليَ التَّطْهيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيانِ، وَ أَذْهِبْ عَني دَرَنَ الْخَطايا، وَ سَرْبِلْني بِسِرْبالِ عافيَتِكَ، وَ رَدِّني رِداءَ مُعافاتِكَ، وَ جَلِّلْني سَوابِغَ نَعْمائِكَ، وَ ظاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ وَ طَوْلَكَ، وَ أَيِّدْني بِتَوْفيقِكَ وَ تَسْديدِكَ، وَ أَعِني عَلى صالِحِ النيَّةِ، وَ مَرْضيِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ
توضيح المناسك، ص: 400
الْعَمَلِ، وَ لا تَكِلْني إِلى حَوْلي وَ قُوَّتي دُونَ حَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ، وَ لا تُخْزِني يَوْمَ تَبْعَثُني لِلِقائِكَ، وَ لا تَفْضَحْني بَيْنَ يَدَيْ أَوْليائِكَ، وَ لا تُنْسِني ذِكْرَكَ، وَ لا تُذْهِبْ عَني شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنيهِ في أَحْوالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلاتِ الْجاهِلينَ لِآلائِكَ، وَ أَوْزِعْني أَنْ أُثْنيَ بِما أَوْلَيْتَنيهِ، وَ أَعْتَرِفَ بِما أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ، وَ اجْعَلْ رَغْبَتي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبينَ، وَ حَمْدي إيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحامِدينَ، وَ لا تَخْذُلْني عِنْدَ فاقَتي إِلَيْكَ، وَ لا تُهْلِكْني بِما أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ، وَ لا تَجْبَهْني بِما جَبَهْتَ بِهِ الْمُعانِدينَ لَكَ، فَإِنّي لَكَ مُسَلِّمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ، وَ أَنَّكَ أَوْلى بِالْفَضْلِ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسانِ، وَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلى مِنْكَ بِأَنْ تُعاقِبَ، وَ أَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ إِلى أَنْ تَشْهَرَ، فَأَحْيِني حَيَاةً طَيِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُريدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَيْثُ لا آتي مَا تَكْرَهُ، وَ لا أَرْتَكِبُ ما نَهَيْتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْني ميتَةَ
مَنْ يَسْعى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمينِهِ، وَ ذَلِّلْني بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ أَعِزَّني عِنْدَ خَلْقِكَ، وَضَعْني إِذا خَلَوْتُ بِكَ، وَ ارْفَعْني بَيْنَ عِبادِكَ، وَ أَغْنِني عَمَّنْ هُوَ غَنيٌّ عَني، وَ زِدْني إِلَيْكَ فاقَةً وَ فَقْراً، وَ أَعِذْني مِنْ شَماتَةِ الْأَعْداءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَناءِ، تَغَمَّدْني فيما اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِني بِما يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقادِرُ عَلى الْبَطْشِ لَوْ لا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَى الْجَريرَةِ لَوْ لا أَناتُهُ، وَ إِذا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّني مِنْها لِواذاً بِكَ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْني مَقامَ فَضيحَةٍ في دُنْياكَ فَلا تُقِمْني مِثْلَهُ في آخِرَتِكَ، وَ اشْفَعْ لي أَوائِلَ
توضيح المناسك، ص: 401
مِنَنِكَ بِأَواخِرِها، وَ قَديمَ فَوائِدِكَ بِحَوادِثِها، وَ لا تَمْدُدْ لي مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبي، وَ لا تَقْرَعْني قارِعَةً يَذْهَبُ لَها بَهائي، وَ لا تَسُمْني خَسيسَةً يَصْغُرُ لَها قَدْري وَ لا نَقيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِها مَكاني، وَ لا تَرُعْني رَوْعَةً أُبْلِسُ بِها، وَ لا خيفَةً أُوجِسُ دُونَها، إِجْعَلْ هَيْبَتي في وَعيدِكَ، وَ حَذَري مِنْ إِعْذارِكَ وَ إِنْذارِكَ، وَ رَهْبَتي عِنْد تِلاوَةِ آياتِكَ، وَ اعْمُرْ لَيْلي بِإِيقاظي فيهِ لِعِبادَتِكَ، وَ تَفَرُّدي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ، وَ تَجَرُّدي بِسُكُوني إِلَيْكَ، وَ إِنْزالِ حَوائِجي بِكَ، وَ مُنازَلَتي إيَّاكَ في فَكاكِ رَقَبَتي مِنْ نارِكَ، وَ إِجارَتي مِمَّا فيهِ أَهْلُها مِنْ عَذابِكَ، وَ لا تَذَرْني في طُغْياني عامِهاً، وَ لا في غَمْرَتي ساهياً حَتَّى حينٍ، وَ لا تَجْعَلْني عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لا نَكالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ لا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ، وَ لا تَمْكُرْبي فيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ، وَ لا تَسْتَبْدِلْ بي غَيْري، وَ لا تُغَيِّرْ لي إِسْماً، وَ لا تُبَدِّلْ لي جِسْماً، وَ لا تَتَّخِذْني هُزُواً لِخَلْقِكَ، وَ لا سُخْريّاً لَكَ،
وَ لا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضاتِكَ، وَ لا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالانْتِقامِ لَكَ، وَ أَوْجِدْني بَرْدَ عَفْوِكَ، وَ حَلاوَةَ رَحْمَتِكَ وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحانِكَ، وَ جَنَّةِ نَعيمِكَ، وَ أَذِقْني طَعْمَ الْفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَ الاجْتِهادِ فيما يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَ عِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْني بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفاتِكَ، وَ اجْعَلْ تِجارَتي رابِحَةً، وَ كَرَّتي غَيْرَ خاسِرَةٍ، وَ أَخِفْني مَقامَكَ، وَ شَوِّقْني لِقاءَكَ، وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لا تُبْقِ مَعَها ذُنُوباً صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً، وَ لا تَذَرْ مَعَها عَلانيَةً وَ لا سَريرَةً، وَ أَنْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْري لِلْمُؤْمِنينَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبي عَلى
توضيح المناسك، ص: 402
الْخاشِعينَ، وَ كُنْ لي كَما تَكُونُ لِلصَّالِحينَ، وَ حَلِّني حِلْيَةَ الْمُتَّقينَ، وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْغابِرينَ، وَ ذِكْراً نامياً في الْآخِرينَ، وَ وافِ بي عَرْصَةَ الْأَوَّلينَ، وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَ ظاهِرْ كَراماتِها لَدَيَّ، إِمْلَاْ مِنْ فَوَائِدِكَ يَدي (يَدَيَّ)، وَ سُقْ كَرائِمَ مَواهِبِكَ إِلَيَّ، وَ جاوِرْ بيَ الْأَطْيَبينَ مِنْ أَوْليائِكَ فِي الْجِنانِ الَّتي زَيَّنْتَها لِأَصْفيائِكَ، وَ جَلِّلْني شَرائِفَ نِحَلِكَ في الْمَقاماتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ، وَ اجْعَلْ لي عِنْدَكَ مَقيلًا آوي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً، وَ مَثابَةً أَتَبَوَّؤُها، وَ أَقَرُّ عَيْناً، وَ لا تُقايِسْني بِعَظيماتِ الْجَرائِرِ، وَ لا تُهْلِكْني يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ، وَ أَزِلْ عَني كُلَّ شَكٍّ وَ شُبْهَةٍ، وَ اجْعَلْ لي فِى الْحَقِّ طَريقاً مِنْ كُلِّ رَحْمَةٍ، وَ أَجْزِلْ لي قِسَمَ الْمَواهِبِ مِنْ نَوالِكَ، وَ وَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ الْإِحْسانِ مِنْ إِفْضالِكَ، وَ اجْعَلْ قَلْبي واثِقاً بِما عِنْدَكَ، وَ هَمي مُسْتَفْرَغاً لِما هُوَ لَكَ، وَ اسْتَعْمِلْني بِما تَسْتَعْمِلُ بِهِ خالِصَتَكَ، وَ أَشْرِبْ قَلْبي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طاعَتَكَ، وَاجْمَعْ ليَ الْغِنى وَ الْعَفافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعافاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنينَةَ
وَ الْعَافيَةَ، وَ لا تُحْبِطْ حَسَناتي بِما يَشُوبُها مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَ لا خَلَواتي بِما يَعْرِضُ لي مِنْ نَزَغاتِ فِتْنَتِكَ، وَ صُنْ وَجْهي عَنِ الطَّلَبِ إِلى أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ، وَ ذُبَّني عَنِ الِتماسِ ما عِنْدَ الْفاسِقينَ، وَ لا تَجْعَلْني لِلظَّالِمينَ ظَهيراً، وَ لا لَهُمْ عَلى مَحْوِ كِتابِكَ يَداً وَ نَصيراً، و حُطْني مِنْ حَيْثُ لا أَعْلَمُ حياطَةً تَقيني بِها، وَ افْتَحْ لي أَبْوابَ تَوْبَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ رَأْفَتِكَ وَ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ،
توضيح المناسك، ص: 403
إِني إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبينَ، وَ أَتْمِمْ لي إِنْعامَكَ، إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمينَ وَ اجْعَلْ باقيَ عُمُري فِى الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغاءَ وَجْهِكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ، وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَبَدَ الْآبِدينَ».