پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى

مشخصات كتاب

سرشناسه : بی آزار شیرازی عبدالکریم - 1323 عنوان و نام پديدآور : پرشکوه ترین مراسم عبادت و قربانی مطابق با فتاوای فقیه اهل بیت آیه العظمی ناصر مکارم شیرازی نگارش عبدالکریم بی آزار شیرازی مشخصات نشر : قم مدرسه الامام علی بن ابی طالب ع ، 1379. مشخصات ظاهری : 148 ص مصور (رنگی ، نقشه (رنگی شابک : 964-6632-60-2 6000ریال يادداشت : پشت جلد به انگلیسی The most glorious rite of worship and sacrifice . یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : حج موضوع : حج -- قربانی شناسه افزوده : مکارم شیرازی ناصر، . - 1305 رده بندی کنگره : BP188/8 /ب92پ4 1379 رده بندی دیویی : 297/357 شماره کتابشناسی ملی : م 79-12091

[اهداء]

مراسم حج در حقيقت يك دوره كامل از صحنه هاى مبارزات ابراهيم و منزلگاههاى توحيد و بندگى و فداكارى و اخلاص را در خاطره ها مجسم مى سازد. اگر مسلمانان به هنگام انجام اين مناسك به روح و اسرار آن واقف باشند و به جنبه هاى مختلف «سمبوليك» آن بينديشند، يك كلاس بزرگ تربيتى و يك دوره كامل خداشناسى و پيامبرشناسى و انسان شناسى است.

آيةالله العظمى مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 1 ص 540

مقدمه

«وَ ارِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا انَّكَ انْتَ التَّوابٌ الرِّحيم «1»؛

پروردگارا! مناسك ما را به ما ارائه فرما و توبه و بازگشت ما را بپذير كه تو توبه پذير و مهربانى.»

مَناسِك، جمع مَنْسَكْ اسم زمان و مكان، نُسك به معناى عبادت است، عبادتى همرديف نماز كه مايه قرب انسان به خدا است:

«قُل انَّ صَلَاتِى وَ نُسُكِى وَ مَحْياىَ وَ مَماتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «2»؛

بگو: نماز و عبادتم و زندگيم و مرگم براى خداى رب العالمين است.»

قرآن قربانگاه را كه محل قرب به خدا بوسيله ذبح، و خوردن از روزى خدا و اعطاء به فقرا و ميهمانان خداست، منسك ناميده است:

«وَ لِكُلِّ امَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكَاً لِيَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْانْعامِ «3».

و براى هر امّتى قربانگاهى قرار داديم تا نام خدا را بر چهارپايانى كه قربانى مى كنند ياد كنند.»

و مناسك به معناى پايگاههاى عبادتى است كه مراسم حج در آنجا انجام مى شود، و به خود اعمال حج نيز مناسك گفته مى شود «4»:

«فَاذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ «5»؛

وقتى اعمال حج خود را به بجا آورديد»

همچنانكه مفرد آن مَنْسَك، در خصوص عمل قربانى به كار رفته است هرچند كه مفهوم آن عام است: وَ لِكُلِّ امَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكَاً «6»

و

يا واژه نُسُك با اينكه به معناى مطلق پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 8

عبادت است، آنرا در خصوص قربانى معنى كرده اند:

«فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضَاً او بِهِ أَذًى مِنْ رَأسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ اوْ صَدَقَةٍ اوْ نُسُكٍ «1»؛

كسى كه از شما (حجاج) بيمار باشد يا در سر ناراحتى داشته باشد (و مجبور شود در حالت احرام سر بتراشد) بايد با روزه يا صدقه يا قربانى، فديه دهد.»

از مجموع آيات مربوط به حج مى توان دريافت كه گرچه تمامى اعمال حج وسيله تقرب به خداست امّا در ميان آنها ذبح كردن چهارپايان با نام خدا و تناول از اين روزى خداداد با نام و ياد خدا و اطعام به فقرا و ميهمانان خداى مهربان بيت القصيد حج بوده مهمترين وسيله قرب به خداست و از اين رو به آن قربانى گفته مى شود.

متأسفانه در عصر ما در اثر دورى از مفاهيم قرآن، و كثرت تعداد حاجيان و محدوديتهاى فراوان، مهمترين عمل حج يعنى قربانى از محل خود خارج شده، بيشتر گوشتهاى قربانى نه تنها به مصرف صحيح و شرعى خود نمى رسد بلكه به صورت زباله، در زمين دفن و يا سوزانده مى شود. و مانند گذشته قربانى همچون ذبح اسماعيل وسيله قرب به خدا، و نزديك شدن بندگان با يكديگر و سهيم شدن فقراء در طعام و شاديهاى اغنياء، نيست.

از سويى ديگر آيات مناسك قرآن با آن همه محتواى بيكران، كمتر مورد توجه قرار مى گيرد و اغلب به كتابهاى مناسك حج- كه مجموعه هايى از احكام ظاهرى حج و پاسخگوئى به مشكلات، سئوالات و استفتائات حجاج در شرايط زمان و مكان آنهاست بسنده مى كنند.

آيات مناسك قرآن بيانگر روح احكام و

حكمت و محتواى حج است كه آنچنان با زمينه هاى تاريخى آن همراه شده كه به تعبير آيةالله العظمى مكارم، ناگهان چرخ پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 9

زمان را به عقب برمى گرداند، و پرده ها را كنار مى زند و حجاج را وارد صحنه نمايش حج مى كند، به طورى كه حاجى خود را در آن لحظه در كنار آدم و حوا، ابراهيم عليه السلام و هاجر و اسماعيل عليه السلام و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى بيند و با آنها در سعى و تلاش همگام مى شود و در مى يابد كه در راه خدا بى سعى و تلاش به جايى نمى رسد. «1»

زائر با احرام در ميقات در كنار پيامبر وارد حريم بهشت الهى مى شود، و در صحراى عرفات در كنار آدم و حوا به سوى خدا توبه و بازگشت مى كند و در غروب عرفات و شب مشعر و صبح وادى محسّر در كنار ابراهيم، طلوع و غروب خورشيد و ماه ستارگان را تماشا مى كند و به خدايى كه هرگز افول و غروب ندارد روى مى آورد و در مِنى همراه با ابراهيم خليل، شيطان را رَمْى مى كند و از خود دور مى سازد، و با تسليم مال و جان و ساير متعلقات در قربانگاه به مرحله قرب به خدا مى رسد و آنگاه است كه همچون خاندان ابراهيم عليه السلام از خداوند عيديهاى گوناگون دريافت مى دارد.

هدف از نگارش اين جزوه:

اين جزوه با اين هدف نگارش يافته تا با آيات مناسك حج بيشتر آشنا شويم و با رهنمود فقها و مراجع عظام راه حلى براى مشكل قربانى كه متأسفانه در عصر ما از خط خود خارج گشته بيابيم.

در اين كتاب از

كتب تفسيرى و مناسك مراجع عظام بخصوص از تفسير نمونه و مناسك و «حكم الاضحيه فى عصرنا» آيةالله العظمى مكارم شيرازى استفاده فراوان كرده ايم و دلائل معظم له را در مورد راه حل مسئله قربانى به تفصيل بيان داشته ايم.

لازم به ذكر است كه هدف از نگارش اين كتاب رقابت يا مقابله با نظر ساير مراجع پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 10

عظام در مسئله قربانى نيست بلكه اين اجتهاد مرجعى است كه در شرائط كنونى مؤدى به فتواى جديد شده است. و آيةالله العظمى مكارم همواره به شاگردان خود توصيه مى كنند كه مبادا شطر كلمه اى بى احترامى به نظر ساير مجتهدين شود كه ميان ما و آنان رفاقت است نه رقابت.

در بخش اول نگاهى به تاريخچه مكه و مراسم حج خواهيم داشت.

و در بخش دوم مسئله استطاعت و گستره آن و در بخش سوم مناسك عمره و در بخش چهارم مناسك حج و در بخش پنجم منسك يا مراسم قربانى و راه حل فقها و فتواى جديد آيةالله العظمى مكارم شيرازى بيان خواهد شد.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 11

بخش 1: تاريخچه مكّه و مراسم حج

اشاره

نخستين خانه مردم راز قرار گرفتن خانه خدا در بيابان راز اسكان ذريّه ابراهيم عليه السلام در مكّه تجديد بناى خانه خدا توسّط ابراهيم و اسمعيل عليهما السلام مقام ابراهيم درخواست مناسك حج املاء و اعلان دعوت الهى براى حج

1- خانه خدا و مردم

انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبارَكاً «1»

الف: خانه خدا

در آيه فوق به خانه خدا، (بيت الله) خانه مردم و خانه بكّه گفته شده تا نشان دهد كه خداوند نيازى به جا و مكان و خانه و كاشانه ندارد (انَّ اللَّهَ غَنِىٌ عَنِ الْعالَمينَ) و معمولًا در مسائل اجتماعى آنچه به نام خدا و براى خدا است، در حقيقت در خدمت مردم و بندگان خدا است، و هر خدمتى در راه مردم و بندگان خدا انجام گيرد، براى خدا محسوب مى گردد بطورى كه مى توان كلمه «الناس» را در اين نوع آيات خليفه و جانشين خدا، قرار داد بعنوان نمونه:

اقْرضُوا اللَّه قَرْضَاً حَسَناً؛ «به الله (يا مردم) قرض الحسنه بدهيد»

ب: خانه مردم آرى اين خانه، خانه مردم است چه تمام انسانها، از هر نژاد و رنگ و زبان، زن و مرد سياه و سفيد را در سايه ايمان و اسلام به صورت يك خانواده در كنار هم متحد مى گرداند و همه همچون اعضاء يك خانه در امن و آسايش و صلح و صفا به سر مى برند.

ج: خانه بكه و اينكه در آيه فوق به خانه خدا بكّه گفته شده شايد بدين جهت است كه بكّه از ماده بَكَ به معناى ازدحام و اجتماع است، و چون اين خانه محل اجتماع مردم است، آنرا بكّه ناميده اند. «2»

معناى ديگر «بك» از بين بردن غرور و نخوت است،

و چون در اين خانه بزرگ همه تبعيضها كنار مى رود و همه دور از غرور و نخوت با هم برادر و اعضاء يك خانواده مى شوند، به آن بكّه گفته اند. «3»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 14

انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدَىً لِلْعالَمينَ فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ ابْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً «1»

1- اولين خانه اى كه براى مردم بنا نهاده شده، همان خانه بكه است كه:

2- داراى خير و بركت بسيار و مايه هدايت جهانيان است 3- در آن خانه آيات پروردگار آشكار است.

4- مقام ابراهيم است.

5- هر كس كه در آنجا داخل شود ايمن شود.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 15

د: خانه بركت (مباركاً)

خانه خدا، هم از نظر مادى و هم از نظر معنوى خانه اى است پربركت، از جمله بركات معنوى آن:

1- كانون وحدت و همبستگى 2- كانون ايمان 3- جذبه هاى الهى و از جمله بركات مادى آن 1- با اينكه از نظر جغرافيائى اين شهر در بيابان بى آب و علفى است انواع نعمات و بركات و وسائل زندگى در آن مهيّا و شهرى آباد بوده و هست.

2- مركزى است كه مسلمانان كشورهاى مختلف اسلامى پس از فراغت از عبادات مى توانند كالاها و صنايع خود را بيكديگر عرضه كنند و به تقويت امور اقتصادى و بازرگانى خود بپردازند. (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) «1»

ه: خانه هدى (هدى للعالمين)

خانه خدا مايه هدايت و ارشاد جهانيان بوده و همواره مبلغين و رهبران در اين مركز به تبليغ و راهنمائى زائران پرداخته و زائران كه هر كدام از مملكتى هستند، به هنگام بازگشت پيام حج و آموخته هاى خود را در ضمن ديدار با فاميل و

دوستان به كسانى كه در مكه حضور نداشتند مى رسانند.

همچنين مسلمانان گذشته از برنامه هاى سازنده مانند نماز وحدت و دسته جمعى و تلاوت قرآن با ملاقات و ديدار با ساير مسلمانان با هم به تبادل نظر و افكار مى پردازند، و در رشد فرهنگى و عقل اجتماعى آنان بسيار مفيد و سودمند است.

و: خانه آيات (فيه آيات)

در اين خانه آيات و نشانه هاى بسيارى است از ايمان به خدا، پرستش خداى پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 16

يكتا و بازتابى از توحيد و يگانگى خدا در خلق، و پيدايش آب زمزم در اثر توكّل به خدا توأم با سعى و تلاش.

ز: خانه ابراهيم عليه السلام (مقام ابراهيم)

در اين خانه نيز نشانه هايى از پيغمبر بزرگ حضرت ابراهيم عليه السلام است، جاى پاى آن حضرت، محلى كه براى بناى اين خانه ايستاده و سنگ بنيان توحيد را بنا نهاده.

ح: خانه هاجر و اسماعيل (حجر اسماعيل)

در كنار خانه خدا خانه هاجر و فرزندش اسماعيل است كه با ايمانى كامل به خدا توكّل جستند، و آن همه سختيها و رنجها و دورى از شوهر، پدر و وطن را تحمّل كردند و جوار خانه خدا را برگزيدند، و در نتيجه خداوند آنچنان به آنان مقام داد كه خانه آنها را به خانه خود پيوست.

ط: خانه أمن (و من دَخَله كان آمناً)

خداوند به درخواست حضرت ابراهيم اين خانه و به بركت آن، سرزمين مكه را شهر امن و امان قرار داد:

«رَبِّ اجْعَلْ هَذا الْبَلَدَ آمِنَاً» «1»

اين شهر و اين خانه، مايه آرامش و امنيت و صلح بوده هرگونه جنگ و جدال در آن ممنوع است، تا جائيكه حتى حيوانات، و گياهان از هرگونه تعرض در

امان هستند.

ى: خانه كهن (بيت عتيق)

در سوره حج: 21، اين خانه، خانه عتيق ناميده شده چه از زمان حضرت آدم عليه السلام تا كنون محل اجتماع انسانها بوده و آيندگان با مشاهده آثار و جاى پاى پيامبران و پيشينيان، خود را با آنان همگام، و در يك مسير مى بينند و با همه انسانها در طول تاريخ احساس همبستگى مى كنند.

2- راز قرار گرفتن خانه خدا در بيابان

«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّه .... «1»؛

اى كسانى كه ايمان آورده ايد: خداوند شما را [در مراسم حج مورد آزمايش قرار مى دهد.»

امام على عليه السلام در تفسير آيه فوق مى فرمايد:

آيا نمى بينيد كه خداى سبحان پيشينيان را از زمان آدم عليه السلام تا آخرين نفر از مردم اين جهان، به سنگهايى آزمود كه نه زيان دارد و نه سود. نه مى بيند و نه مى شنود، و آنرا بيت الحرام قرار داد. خانه اى كه آنرا براى قيام و قوام مردم بپاداشت (الَّذى جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيامَاً) و آنرا در دشوارترين و سخت ترين سنگلاخ بقعه زمين و كم ارتفاع ترين نقطه دنيا از نظر عرض و در تنگ ترين واديها قرار داد، در ميان كوههاى خشن و ريگهاى ريز و روان و چشمه هاى كم آب و قريه هاى دور از هم كه در آنها نه گاو و گوسفند رشد مى گيرند و نه اسب و ماديان.

سپس به آدم و فرزندانش فرمان داد كه به آن سوى روى آورند ... تا در معرض آزمايش بزرگ درآيند و خدا آن را بيت رحمت خويش و وسيله رفتن آنان به بهشت خود گرداند.

اگر خداوند اراده مى فرمود: كه بيت الحرام خود را در ميان باغها و نهرها و زمينهاى هموارو درختان پرميوه و بناهاى پيوسته، بين گندمهاى طلايى رنگ و راههاى آباد

قرار دهد، ارزش جزا را، بر حسب كوچكى آزمايش بلا ناچيز مى گردانيد، اما خداوند بندگانش را با انواع سختيها مى آزمايد و با مجاهدتهاى گوناگون از آنان بندگى مى خواهد و آنان را به رويدادهاى ناخوش و بسيار مبتلا مى فرمايد تا كبر و خودستايى از دلهايشان بيرون رود و فروتنى در جانشان جايگزين گردد و تا اين آزمايشها، درهاى گشاده به سوى فضل و احسان الهى ايجاد كند و سببهاى آسان براى بخشايش او فراهم آورد». «2»

3- راز اسكان ذريّه ابراهيم عليه السلام در مكه

«رَبَّنا انّى اسْكَنْتُ مِنْ ذُرّيَّتِى بِوادٍ غَيْرَ ذِى زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الُمحَرَّم رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاة «1»؛

پروردگار! من بعضى از فرزندانم را در وادى و صحراى خالى از آب و گياه در كنار خانه گرامى تو سكونت دادم تا نماز را برپا دارند.»

حضرت ابراهيم خليل عليه السلام از سرزمين متمدن و سرسبز و پررفاه اور و بابل به مكه مهاجرت مى كند و ذريه خود را به چنين بيابان خشك و لم يزرع مى آورد و در كنار

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 19

خانه خدا اسكان مى دهد

تا نماز را بپا دارند و با خدا ارتباط برقرار سازند.

باشد كه خداوند بدين وسيله اميد ساكنان صحرا و اهل حرم را از غير خود قطع كند و در نتيجه توكّل و اتّكايشان تنها به خدا باشد.

تا اهل دنيا و شرك و طاغوت در اين سرزمين پاى نگيرند و مكه همواره از لوث وجود آنان پاك باشد:

«وِ اذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ انْ لا تُشْرِكَ بِىْ شَيْئاً» «1»

تا تجّار، تجارت را هدف و مقصد اساسى خود قرار ندهند و هدفشان نماز و بندگى و خدمت به زائران خانه خدا باشد:

«وَ طَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطَّائِفِيْنَ وَ الْقائِميْنَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»

«2»

تا استعمارگران و كشورگشايان به طمع ثروتها و ذخائرش آنرا مورد حمله و تاخت و تاز نسازند:

«وَ اذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ امْناً «3»؛ خانه كعبه را محل مراجعه مردم و پناهگاه امنى براى آنان قرار داديم»

تا شرافت و افتخار فقر و قناعت آشكار شود، كه خداوند خود خانه اش را در فقيرترين منطقه دنيا قرار داده و قناعت پيشگان هم در دنيا از خانه امن برخوردارند و هم در آخرت:

آنكه را خيمه به صحراى قناعت زده اند گر جهان زلزله خيزد غم ويرانى نيست تا انسانها دريابند كه خداوند كعبه معرفتش را در قلب انسانهايى قرار مى دهد كه عارى از زرق و برق و خالى از محبت دنيا باشد. «1»

4- تجديد بناى خانه خدا توسط ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام

«وَ اذْ يَرْفَعُ ابْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ اسْماعيلُ ... «1»

و به ياد آر آنگاه كه ابراهيم پايه هاى خانه خدا را بالا مى برد و اسمعيل نيز ...»

حضرت ابراهيم عليه السلام در سومين سفر خود به مكه اسماعيل را در كنار زمزم ديد، او را در آغوش گرفت و مورد مهر و محبت قرار داد و آنگاه به او گفت:

- اى اسماعيل: خداوند به من مأموريتى داده است.

- اسماعيل گفت: چه مأموريتى؟

- آيا تو در اين مأموريت به من كمك مى كنى؟

- آرى حتماً شما را يارى مى دهم.

- خداوند مكان خانه اش را جايگاهى براى من قرار داده و به من امر فرموده كه خانه اش را تجديد بنا كنم و آنرا از آلودگيهاى شرك و بت پرستى پاك و براى طواف كنندگان و به نماز ايستادگان و ركوع روندگان و سجود برندگان پاكيزه گردانم:

وَ اذْ بَوَّأنا لِابْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ انْ لا تُشْرِكْ بِى شَيْئَاً وَ طَهِّرْ بَيْتِى لِلطَّائِفِيْنَ وَ الْقائِمِيْنَ

وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ. «2»

آنگاه با هم بپا خاستند و شروع به پايه گذارى خانه خدا كردند.

اسماعيل عليه السلام سنگها را از گوشه و كنار مى آورد و حضرت ابراهيم آنها را كار مى گذاشت «3».

5- مقام ابراهيم عليه السلام

«فِيْهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ ابْراهيمَ ... «1»؛

در آن خانه آيات آشكار پروردگار، مقام و پايگاه ابراهيم قرار داد».

هنگامى كه مقدارى از بناى خانه خدا بالا رفت، حضرت ابراهيم عليه السلام كه پير و سالمند بود، وقتى از برداشتن سنگها خسته مى شد، به روى سنگى رفع خستگى مى كرد، سپس سنگ را برمى داشت و در ساختمان به كار مى برد آن جا همان «مقام ابراهيم» است. «2»

6- درخواست مناسك حج براى توبه و بازگشت به خدا

«وَ ارِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا انَّكَ انْتَ التَوَّابُ الرَّحيم؛

پروردگارا! مناسك [حج و عمره ما را به ما ارائه فرما و توبه و بازگشت ما را بپذير كه تو توبه پذير و مهربانى».

حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام پس از اتمام بناى كعبه در حاليكه به دور خانه طواف مى كردند، از خدا خواستند كه آنان و فرزندانشان را مسلمان واقعى گرداند و راه و رسم حج و ساير عبادات آن مكان مقدس را به آنان ارائه دهد و توبه و بازگشت آنان را بپذيرد خداوند جبرئيل را فرستاد و مناسك حج را از آغاز تا روز عرفه به آندو آموخت. «1»

7- دعوت الهى براى حج

وَ اذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالًا وَ عَلى كُلِّ ضَامِرٍ يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُروا اسْمَ اللَّهِ فِى أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُم مِنْ بَهِيْمَةِ الْانْعامِ «1»

و درميان مردم براى اداى حج ندا ده تا پياده و سواره- بر مركبهاى لاغر شده از دورى راه- از دره هاى عميق سوى تو آيند. تا شاهد منافع خويشتن باشند و نام خدا را در روزهاى معين ياد كنند.

پس از آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام با كمك فرزندش اسماعيل عليه السلام خانه خدا را بپا داشت ندا آمد كه ميان مردم اعلام حج كن.

ابراهيم عليه السلام اظهار داشت من يك تن بيشتر نيستم چگونه مى توانم همه مردم سراسر جهان را به حج دعوت كنم؟

خداوند فرمود از تو اعلام كردن و از ما رساندن آن به گوش جهانيان ابراهيم عليه السلام پرسيد: چه بگويم؟

ندا آمد كه بگو: لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبِّيْك. (به فرمان پروردگارا، به فرمان)

و اين نخستين لبيك بود كه گفته شد.

چون وقت

حج فرا رسيد حضرت ابراهيم عليه السلام رو به يمن كرد و مردم را به سوى حج دعوت كرد، پاسخ شنيد: لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبِّيْك.

آنگاه روى بسوى مشرق كرد و دعوت الهى را به مردم آن ديار املاء كرد. پاسخ شنيد: لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبِّيْك.

سپس رو سوى مغرب كرد و مردم مغرب زمين را به خانه خدا فراخواند. جواب شنيد: لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبِّيْك.

و آنگاه رو به سوى شام كرد و كلمه لَبَّيْك، اللَّهُم لَبَّيك. را انشاء كرد و مردم شام جواب دادند: لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبِّيْك. «2»

،

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 25

بخش 2: استطاعت و انواع حج

اشاره

دعوت به حج توسّط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استطاعت و گستره آن خرج كردن در راه حج انواع حج و عمره فهرست مناسك حج و عمره اعمال حج و عمره يك واحد به هم پيوسته

1- دعوت به حج توسط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَيْهِ سَبِيْلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَانَّ اللَّهَ غَنِىٌ عَنِ الْعالَمِيْنَ. «1»

و اين حق خدا بر مردم است كه هر كس براى رسيدن به مكه استطاعت و توانايى دارد، آهنگ خانه كند و مراسم حج را بجا آورد و كسى كه كفر ورزد بايد بداند كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است.

فقها احكام زير را از آيه فوق استنباط كرده اند:

1- على الناس (بر مردم) عام است و با «من استطاع» (هر كس استطاعات دارد)

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 28

تبديل به خاص شده است، يعنى آن دسته از مردم كه استطاعت و توانايى دارند.

2- كلمه الناس و مَنِ اسْتَطاعَ، مردان و زنان و خنثاها را در بر مى گيرد.

3- بديهى است كه فرمان حج شامل افراد عاقل مى شود چون از نظر عقل شرط خطاب فهم است و افرادى را كه فاقد ادراك هستند در بر نمى گيرد، و در حديث پيامبر صلى الله عليه و آله: از سه دسته تكليف برداشته شده است: الف: كودك تابه هنگام بلوغ.

ب: ديوانه تا هنگام به عقل آمدن. ج: خواب تا به هنگام بيدارى. «1»

2- استطاعت و گستره آن

4- استطاعت شامل موارد زير مى شود:

الف: استطاعت زمانى.

ب: استطاعت بدنى ج: استطاعت مالى د: استطاعت طريقى بنابراين بر كسى كه فاقد هر يك از توانائى هاى فوق باشد، حج واجب نخواهد بود.

5- لازم نيست كه شخص مالك هزينه سفر باشد بلكه امكان بهره بردارى از آن كافى است، بنابراين اگر كسى هزينه سفر حج را به وى ببخشد، مستطيع محسوب مى شود مگر اينكه قبول آن مستلزم منّت و هتك حرمت او باشد.

آيةالله العظمى مكارم، مناسك حج، 27

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى،

ص: 29

6- وجوب حج در آيه فوق، واجب فورى است به چند دليل:

الف: «وَ سارَعُوا الى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم «1»؛

به سوى مغفرت پروردگارتان بشتابيد».

ب. فاء تعقيب و تهديد كسانى كه ترك حج كنند به كفر:

(وَ مَنْ كَفَرَ فَانَّ اللَّهَ غَنِىٌ عَنِ الْعالَمِيْنَ) صراحت در فوريت دارد.

7- در طول مدت عمر، يكبار بيشتر حج واجب نيست زيرا:

الف: لفظ مطلق بر اقل مراتب آن عمل مى شود.

ب: اصل برائت ذمّه از بيشتر از يكبار است.

ج: امر اقتضاى تكرار نمى كند.

د: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: حج يكبار در عمر است و زائد بر آن مستحب است. «2»

8- آيه فوق داراى تأكيدات متعدّد در امر حج است كه در غير آن نيامده است:

الف: با سبك و صيغه خبرى: «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ»

ب: به صورت جمله اسميه: «حِجُّ الْبَيْتِ»

ج: به عنوان حقّ خدا بر گردن مردم: «لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ»

د: ابتدا تعميم حكم به همه مردم «عَلَى النَّاسِ» و آنگاه تخصيص آن به افراد مستطيع «مَنِ اسْتَطاعَ»

ه: ناميدن ترك حج به كفر «وَ مَنْ كَفَرَ» يعنى ترك حج كار كفرپيشگان است و از گناهان بزرگ محسوب مى شود.

و: ذكر بى نيازى «فَانَّ اللّهَ غَنِىٌّ» در آيه فوق نشانگر عظمت خشم الهى بر ترك كنندگان حج است.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 30

ز: تعبير «غَنِىٌّ عَنِ العالَمِيْنَ» (خدا از جهانيان بى نياز است) به جاى «غَنِىٌّ عَنْهُ» (بى نياز از او) تأكيد بيشترى را مى رساند، يعنى خداوند از همه جهانيان بى نياز است و از ترك كننده حج به طريق اولى بى نياز است. «1»

3- خرج كردن در راه حج

«وَ انْفِقُوا فِى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بَايْدِيَكُمْ الَى التَّهْلُكَةِ وَ احْسِنُوا انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الُمحْسِنينَ. «2»

و در راه خدا

خرج كنيد و با دست خود، خود را به هلاكت نيفكنيد و نيكويى كنيد كه خداوند نيكوكاران را بسيار دوست دارد».

از تعميم آيه فوق و آمدن آن ميان احكام حج استفاده مى شود كه:

1- براى سفر حج بايد به تهيه و تدارك زاد و توشه پرداخت: «وَ انْفِقُوا» «3»

2- و بايد در راه خدا خرج كرد: «وَ انْفِقُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ» «4»

3- نبايد بدون زادو توشه، به صِرف توكّل يا اتّكال به اين و آن مبادرت به سفر حج كرد. زيرا كه اين افكندن خود به وادى هلاكت است: «وَ لا تُلْقُوا بِايْدِيَكُمْ الَى التَّهْلُكَةِ».

4- گذشته از انفاق در راه سفر حج، مستحب است كه انسان امكانات بيشترى را با خود همراه داشته باشد و به احسان و نيكى به افراد نيازمند بپردازد كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد: «وَ احْسِنُوا انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الُمحْسِنينَ».

5- در مراسم حج آن چنان در راه خدا انفاق و عبادت كنيد كه گويى خدا را مى بينيد كه اگر شما او را نمى بينيد، خدا شما را مى بيند: «وَ احْسِنُوا» (احسان كنيد) «الإحْسانُ انْ تَعْبَدُ اللَّهَ كَانَّكَ تَرَاهُ ...»

4- انواع حج و عمره

وَ اتِمّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ ... فَمَنْ تَمَتَّع بِالْعُمْرَةِ الَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْى، ... ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ اهْلهُ حاضِرى الْمَسْجِد الْحَرام ...

اعمال حج و عمره را تمام بجا آوريد ...

هركه از عمره تمتع به حج درآيد پس آنچه از قربانى ميسّر است ...

اين حكم براى كسى است كه خانواده اش مقيم مسجدالحرام نباشد.

1- عمره مانند حج واجب است فرمان به اتمام حج و عمره دليل بر اين است كه هر دو عبادتند و واجب است كه بجا آورده شوند زيرا

كه امر براى وجوب است و وجوب هر يك از اجزا مستلزم وجوب ماهيّت تركيب شده از آن اجزاء است پس همانطور كه حج واجب است، عمره نيز واجب است.

از ميان فقهاء اسلام تنها ابوحنيفه و مالك عمره را مستحب دانسته اند. و آيه را چنين معنى كرده اند كه هرگاه اين دو عمل را شروع كرديد.، از نظر اين دو نيز با شروع در مستحب، اتمام آن واجب مى شود.

2- انواع حج:

از آيه فوق برمى آيد كه حج بر سه گونه است: تَمَتُّع، قِران و افراد

حج تمتع، حجى است كه عمره در آن مقدمه حج است: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ الَى الْحَجّ. بر خلاف حج قِران و افراد.

حج قِران، حجى است كه حاجى همراه با احرام قربانى خود را روانه محل قربانى مى كند و با اشعار يا كوتاه كردن مو يا ناخن و اگر بخواهد با تلبيه احرام مى بندد.

حج افراد حجى است كه حج گزار فقط با گفتن لبيك احرام مى بندد.

3- انواع عمره عمره بر دو گونه است: 1- عمره حج (تمتع، قران و افراد)

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 32

2. عمره مفرده. اين دو عمره در جهات زير با يكديگر مختلفند:

1. عمره تمتع، عمره ايست كه قبل از حج تمتع بجا آورده مى شود. و از آن جهت به آن تمتع گفته مى شود كه در فاصله ميان آن و حج تمتع، لذّت و كاميابى كه با احرام عمره حرام شده بود حلال مى شود، با اينكه هر دو با يكديگر مربوط بوده يك عمل محسوب مى شوند.

2. در عمره تمتع، طواف نساء واجب نيست امّا در عمره مفرده واجب است.

3. ميقات عمره تمتع ذوالحليفه، جحفه، ذات عرق، قرن المنازل و يلملم امّا ميقات

عمره مفرده، در شعاع نزديكتر يعنى جعرانه يا تنعيم يا حديبيّه است.

4. كسى كه عمره تمتع بجا مى آورد، از احرام خارج نمى شود جز با تقصير (كوتاه كردن مو يا ناخن) و سر تراشيدن (حلق) جايز نيست.

امّا كسى كه عمره مفرده بجا مى آورد مخير است بين حلق (تراشيدن سر) يا تقصير.

5- اختلاف حج تمتع با قران و افراد

1. عمره و حج تمتع بايد با هم در يكسال انجام شود به خلاف حج قران و افراد.

2. عمره و حج تمتع در ماههاى حج انجام مى گيرد (الْحَجُّ اشْهَرُ مَعْلُومات) بخلاف حج قران و افراد.

3. كسى كه حج تمتع بجا مى آورد صحيح نيست كه طواف حجّش را در حال اختيارى بر وقوف عرفات و مشعر مقدم بدارد بخلاف حج قران و افراد.

4. در حج تمتع بايد طواف و سعى و طواف نساء آن را در روز دهم يا يازدهم انجام داد و اگر تأخير بيفتد، گناه دارد ولى مجزى است اما در حج قران و افراد مى توان در طول ماه ذى الحجه اعمال فوق را به تأخير انداخت و هيچ گناهى ندارد.

5. حج تمتع مخصوص كسانى است كه خانواده شان در محدوده 48 ميلى مكه پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 33

ساكن نباشد ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُن اهْلَهُ حَاضِرى الْمَسْجِدِ الْحَرامِ و حج قران و افراد براى اهالى مكه است.

6. حج قران و افراد مخصوص اهل مكه و حاضران در آن است (و اتِمّوا الْحَجّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه) «1»

مگر برخى از حاجيان تمتع كه دچار عارضه اى مى شوند مانند زن حائض يا كسى كه به واسطه ضيق وقت نمى تواند عمره تمتع به جا آورد، بايد قصد حج افراد كند و به همان احرام عمره تمتع، كه به حج

افراد عدول كرده رهسپار عرفات شود، و مثل ساير حجاج در آنجا وقوف كند و ساير اعمال بعدى را بجا مى آورد بجز قربانى كه واجب نيست و مستحب است. «2»

7. در حج قران و افراد قربانى واجب نيست اما در حج تمتع واجب است: فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ الَى الْحَجّ فَمَا اسْتَيْسَر مِنَ الْهَدْىِ.

انواع حج و عمره در جدول زير چنين خلاصه مى شود: عمره مفرده افراد حج افراد

انواع حج

6- فهرست مناسك حج و عمره تمتع

وَ اتِمُّوا الحجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ «1»

اعمال عمره تمتع پنج چيز است:

1. احرام 2. طواف 3. دو ركعت نماز طواف 4. سعى 5. تقصير

و در عمره مفرده طواف نساء و دو ركعت نماز آن افزوده مى شود.

و حج تمتع داراى 13 عمل است:

1. احرام در مكه 2. وقوف در عرفات 3. وقوف در مشعر 4. رمى جمره عقبه 5.

قربانى 6. حلق يا تقصير در منى 7. طواف خانه خدا 8. دو ركعت نماز طواف 9.

سعى بين صفا و مروه 10. طواف نساء 11. دو ركعت نماز طواف نساء 12. بيتوته در منى در شبهاى 11 تا 13 (تشريق) 13. رمى جمرات سه گانه در هر روز.

7- اعمال حج و عمره يك واحد به هم پيوسته.

وَ اتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ ... «2»

اعمال حج و عمره را براى خدا تمام كنيد و ناتمام نگذاريد.

بعضى گفته اند اتمام حج به اين است كه زائر از ميقات احرام بندد و بعضى گفته اند، كه تمامى هزينه سفرش از مال حلال باشد و برخى گفته اند خالصانه به اين عبادت پردازد و كارش فقط براى خدا باشد.

سيورى گويد: حقيقت مراد آيه اين است كه تمامى اعمال حج يك واحد به هم پيوسته و يك مجموعه از هم ناگسسته است مانند اجزاء نماز كه اخلال به هر جزئى از آن موجب بطلان نماز بوده كه بايد پس از اتمام آنرا اعاده كند نه مانند روزه كه هر

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 35

روزش عبادتى مستقل است و اخلال به يكى از روزها صدمه اى به روزهاى ديگر نمى زند. بنابراين اگر كسى حجش را خراب كند بايد آنرا به اتمام برساند و سال آينده حج بجا آورد زيرا كه اتمام حج و عمره واجب است.

و

نيز به آيه فوق استدلال كرده اند كه واجب است حتى حج و عمره مستحبى را به اتمام رساند. «1»

از نظر آيةالله العظمى مكارم شيرازى:

كسانى كه با اجازه ايشان از مراجع گذشته پيروى مى كنند چنانچه سال اولشان باشد و بخواهند در پاره اى از مسائل به فتاواى معظم له عمل كنند لازم است در تمام مسائل حج به فتواى ايشان عمل كنند. «2»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 37

بخش 3: مناسك عمره

اشاره

احرام در ميقات تقوى از محرّمات احرام طواف نماز طواف سعى بين صفا و مروه تقصير

1- احرام در ميقات

اشاره

انَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مَيْقاتُهُم اجْمَعِين «1»

روز فصل (و جدايى از تعلقات مادى) ميقات و وعده گاه تمام خلايق است.

در اطراف و جهات مختلف مكه پايگاههايى به نام «ميقات» تعيين شده كه وقتى حجاج به اين نقاط مى رسند، براى ورود به حريم الهى لباسهايى كه معمولًا نشانگر زينت و خودآرايى، و تفاخر و تكبر و تبعيضات قومى و نژادى است، از تن بيرون مى آورند و دو قطعه پارچه ساده و ندوخته و سفيد به نشانه لباس تقوى مى پوشند، همچون ميقات مردگان در روز فصل و جدايى.

اين عمل همراه با نيت و قصد قربت و نزديك شدن به خدا انجام مى گيرد زيرا كه قرآن مى فرمايد:

وَ اتِمُّوا الحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه «2»؛

اعمال حج و عمره را به طور كامل خالصانه براى خدا انجام دهيد، دور از هرگونه ريا و تظاهر.

مستحب است قبل از احرام بدن را پاكيزه و غسل كند و واجب است به هنگام احرام با گفتن لبيك به دعوت الهى پاسخ دهد.

واجبات احرام

اشاره

واجبات احرام دو امر اساسى است:

1. احرام در ميقات 2. تقوى از محرمات ميقات: از توقيت، يعنى براى هر چيزى وقت خاصى قرار دهند، آنگاه اين مفهوم پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 40

توسعه يافته و بر محدوده مكانى شئ نيز اطلاق شده است. «1»

و در اصطلاح: ميقات: مكانها و زمانهاى تعيين شده براى عبادت است. بنابراين احرام داراى دو نوع ميقات است: زمانى و مكانى.

1. ميقات زمانى

الْحَجُّ اشْهَرٌ مَعْلُومات، فَمَنْ فَرَضَ فِيْهِنْ الْحَجَّ ...

حج در ماههاى معينى است، كسانى كه با احرام حج را بر خود فرض كرده اند بايد از محرمات احرام خوددارى كنند. ميقات زمانى حج عبارتست از ماههاى: شوال، ذيقعده و دهه اول ذيحجه.

احرام حج جز در اين ماهها صحيح نيست از نظر اماميه عمره تمتع نيز تنها در اين ماهها صحيح است.

2. ميقات مكانى

ميقات مكانى، به دو قسم تقسيم مى شود: ميقات مكانى براى احرام عمره، و ميقات مكانى براى احرام حج.

الف: ميقات مكانى براى احرام حج:

ميقات حج نسبت به فاصله مكانى زائرين متفاوت است:

ميقات آفاقى: براى كسانى كه منزلشان خارج از منطقه مواقيت است.

ميقات ميقاتى: براى كسانى كه در مناطق ميقات يا محاذى آن يا در فاصله كمترى تا حرم ساكنند مانند اهالى غدير، عسفان و مرّ الظهران.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 41

ميقات حرمى: براى كسانى كه در منطقه حرم زندگى مى كنند.

ميقات مكى: براى كسانى كه در خود مكه به سر مى برند.

ب: ميقات مكانى براى عمره ميقات مكانى براى عمره همان ميقات مكانى حج براى ساكنين آفاقى و ميقاتى است و ميقات كسانى كه در مكه هستند چه اهالى آن و چه غير اهالى از ادنى الحل مى باشد. تفصيل اين دو ميقات از اين قرار است:

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 42

ميقات هاى مكانى

ميقاتهاى عمره تمتع

عِرْق، العراق؛ يَلَمْلَم، اليمن و بذى الحليفة، يحرم المدنى و الشام، جحفة ان مررت بها و لأهل نجد، قرن؛ فاستبن 1. كسانى كه از مدينه رهسپار مكه مى شوند در مسجد شجره واقع در ذوالحليفة، محرم مى شوند جائيكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله محرم شدند «1» و اكنون به «آبار على» (چاههاى امام على عليه السلام) مشهور است.

مسجد شجره در 440 كيلومترى شمال مكه و 9 كيلومترى مدينه واقع شده است.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 44

2. زائران غربى مانند اهالى شام، مصر و مراكش و كسانى كه نمى خواهند به مدينه روند در جحفه 156 كيلومترى غرب مكه احرام مى بندند اين سرزمين پايگاه سپاهيان اسلام به هنگام فتح مكه بوده و در

نزديكى «غدير خُم» است.

«1» امروزه فاصله جحفه تا مكه از راه اتوبان هجرت حدود 220 كيلومتر مى باشد. «2»

3. زائران شرقى مانند اهل عراق و نجد، در وادى عقيق واقع در 94 كيلومترى شمال شرقى مكه محرم مى شوند اين ميقات داراى سه قسمت: مسلخ، غمره و ذات عرق است كه احرام بستن از تمام آنها جائز است ولى از مسلخ افضل است.

«3» 4. و كسانى كه از راه طائف به مكه مى روند در قرن المنازل واقع در 96 كيلومترى مكه احرام مى بندند و اكنون به آن «السيل» گفته مى شود.

5. زائران جنوب كه از راه يمن به حج مى روند در يلملم (نام كوهى است) واقع در 84 كيلومترى جنوب مكه محرم مى شوند. در اين سرزمين مسجد معاذ بن جبل قرار دارد. «4»

ميقات حرمى و مكّى

6. شهر مكه: ميقات براى حج تمتع از نظر آيةالله العظمى مكارم شيرازى از هر نقطه مكه حتى نقاطى كه بر اثر توسعه شهر به آن اضافه شده است مى توان محرم شد ولى بنا به احتياط واجب از محدوده حرم كه در نقشه صفحه 46 ترسيم شده خارج نباشد.

7. منزل: براى كسانى كه منزلشان از ميقات به مكه نزديكتر است.

8. جعرانه: محلى در انتهاى حرم ميان طائف و مكه براى اهالى مكه و كسانى كه مدت دو سال در مكه اقامت كرده اند.

9. محاذات يكى از ميقاتها: براى كسانى كه از ميقات نمى گذرند، و در اين مسئله فرقى ميان راههاى صحرائى، دريايى و هوايى نيست، بنابراين هرگاه با هواپيما از محاذات يكى از ميقاتها عبور كند بايد از همانجا محرم شود و بلافاصله لبيك گويد.

10. ادنى الحل: يعنى اولين نقطه خارج از حرم، ميقات كسانى است

كه عمره مفرده بجا مى آورند، (اعم از عمره حج قران و افراد و يا عمره مفرده كه در هر موقع از سال مى توان بجا آورد) مانند تنعيم، جعرانه و حديبيه (چنانكه در تصوير شماره 8 ديده مى شود).

آيةالله العظمى مكارم، مناسك، ص 30- 39.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 46

نقشه ميقاتهاى سه گانه با استفاده از «اطلس التاريخ الاسلامى»،

الدكتور شوقى ابوخليل، چاپ دمشق 1419 ه، ص 31

تقوى از محرمات

اشاره

«الْحَجُّ اشْهَرٌ مَعْلُوماتٌ، فَمَنْ فَرَضَ فِيْهِنَّ الْحَجَّ: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَانَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَ اتَّقُونِ يا اولِى الْالْبابِ.»

حج در ماههاى معينى است، كسانى كه [با احرام حج را بر خود فرض كرده اند بايد از امور زير اجتناب كنند: آميزش با همسر، دروغ و دشنام، جدال و مشاجره. آنچه از كارهاى خير انجام مى دهيد خدا مى داند. و زاد و توشه برگيريد كه بهترين زاد و توشه تقوى است. و تقواى الهى پيشه كنيد اى خردمندان».

راز تقوى از محرمات احرام:

الف. حفاظت حريم معنوى الهى از شهوت ب. حفاظت حريم صلح و سلام الهى از غضب ج. حفاظت حريم امن الهى از خونريزى د. حفاظت محيط زيست از فساد و تخريب.

ه. حفاظت حريم زيبا و عطرآگين الهى از آلايشهاى دنيوى.

الف: حفاظت حريم معنوى الهى از شهوت
اشاره

فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجِّ فَلا رَفَثَ «رفث» در اصل به معناى هر سخنى است كه مربوط به ياد و ذكر زنان و يا سخن زنان در آميزش باشد «2» و برخى گفته اند آميزش و مقدماتش. «3»

از نظر آيةالله العظمى مكارم: هنگام حج بايد از تمتعات جنسى و انجام گناه بركنار بود، زيرا محيط، محيط عبادت، خلوص و ترك لذتهاى مادى است، محيطى است كه روح بايد از آن نيرو بگيرد و يكباره از جهان ماده جدا شود و به جهان ماوراء ماده راه يابد. «4»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 48

در اين راستا فقها امور زير را در حال احرام حرام دانسته اند:

1- عقد كردن از براى خود يا ديگرى و حتى شاهد عقد بودن
2- نگاه با شهوت به همسر خود.
3- لمس كردن و دست گذاشتن بر بدن همسر به قصد شهوت.
4- بوسيدن همسر از روى شهوت.
5- نزديكى با زن.
6- استمناء و خودارضايى (يعنى كارى كند كه موجب خارج شدن منى شود).

مناسك حج 140- 141

ب: حفاظت حريم صلح و سلام الهى از غضب
7- تقوى از فسوق:

فَمَنْ فَرَضَ فِيْهِنَّ الْحَجّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ «فسق» در اصل به معناى خارج شدن خرما از پوست است كه در مفهوم خروج از طاعت به كار مى رود. از نظر اماميه: فسوق به معناى دروغ گفتن است «1» و بعضى گفته اند: تمامى گناهان «2» و برخى گفته اند: دشنام و بدگويى است به دليل اينكه در روايت آمده كه «سُبابَ الْمُؤمِنِ فُسُوقِ» «3»

و از نظر زمخشرى: خروج از حدود شريعت. «4»

در اين راستا در مناسك حج آيةالله العظمى مكارم مى خوانيم:

دروغ گفتن و دشنام دادن در همه حال حرام است، ولى در حال احرام به خصوص نهى شده بعضى از كارهايى است كه محرم بايد ترك كند بلكه احتياط واجب آن است كه از اظهار برترى بر ديگران يا بيان نقص ديگران پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 49

نسبت به خود نيز اجتناب كند. و اين سه كار طبق بعضى از روايات در معنى «فسوق» جمع است. و كفاره آن استغفار است.

مناسك، ص 81.

8- تقوى از جدال و مشاجره:

وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِ جدال در لغت به معناى مجادله، منازعه، مشاجره و مخاصمه، و از نظر طبرى، درگيرى لفظى با كسى به طورى كه او را به خشم آورد و از نظر طوسى، طبرسى و ابوالفتح رازى به معناى درگيرى لفظى و ستيزه جويى و گفتن: «لا و الله» و «بلى و الله» است. چه راست باشد يا دروغ.

از نظر ابن عباس، ابن مسعود و حسن، منظور از جدال، مراء و خودنمايى، بدگويى و سخن گفتن با تندى و لجاجت است. «1»

آيةالله العظمى مكارم در فلسفه حرمت مجادله و مشاجره مى نويسند:

براى رسيدن به حريم امن الهى و نزديك شدن به خدا

همه بايد با هم يكى شويم و از هرچه مايه تفرقه و جدايى است بپرهيزيم و رشته اتحاد و اتفاق و برادرى را ميان خود محكم گردانيم.

تفسير نمونه، ج 2، ص 30.

ج. حفاظت حريم امن الهى از خونريزى
9- تقوى از خونريزى حتى با حجامت و خاراندن پوست
10- مسواك و كشيدن دندان كه منجر به خونريزى شود

بنا بر احتياط «2»

11- بستن اسلحه (وسيله خونريزى).

مناسك، ص 162- 167

يكى از عوامل مهم دورى از خدا، قساوت قلب و خونخواهى و خونريزى است، در محيط طاغوتى و دنيوى انسانها چنان دچار سنگدلى مى شوند كه از ريختن خون يكديگر ابايى ندارند و از اين رو فرشتگان به هنگام آفرينش آدم اظهار داشتند:

«اتَجْعَلَ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّمَاء؟؛

آيا كسى را در زمين خليفه قرار مى دهى كه كارش فساد

و خونريزى است».

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 50

بنابراين براى ورود به حريم امن الهى چه در نماز و چه در حج و عمره بايد بدن و لباس خود را از هرگونه آلودگى به خون بر حذر داشت، و با دامنى پاك و قلبى مهربان به سوى خدا گام برداشت تا به مقام قرب و خلافت الهى نائل گرديم.

د. حفاظت محيط زيست از فساد و تخريب
اشاره

وَ اذْ قالَ ابْراهيمُ: رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِنَا وَ ارْزُقْ اهْلَهُ مِنَ الَّثمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَامَتِّعُهُ قَلِيْلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ الى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ المَصير. «1»

و به ياد آور آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده و اهل آنرا از ثمرات (محصولات كشاورزى) روزى بخش، كسانى كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده اند، خداوند فرمود: من گذشته از افراد با ايمان حتى كفرپيشگان را نيز، از رزق اين جهان كه روزى اندكى است بهره مند مى سازم سپس كفرپيشه را به عذاب آتش (كه نتيجه كفر اوست) دچار مى سازم و چه بد جايگاهى است.

اين آيه بر ايمنى شهر و اهالى آن دلالت دارد امّا چون صفت «آمناً» به شهر نسبت داده شده، اين امنيّت شامل حيوانات و درختان و گياهان و

به طور كلّى حفاظت محيط زيست مى شود.

در اين باره آيةالله العظمى مكارم چنين مى فرمايند:

«جالب اينكه ابراهيم عليه السلام نخست تقاضاى «امنيت» و سپس تقاضاى «مواهب اقتصادى» مى كند و اين خود اشاره اى است به اين حقيقت كه تا امنيت در شهر يا كشورى حكمفرما نباشد، فراهم كردن يك اقتصاد سالم ممكن نيست».

تفسير نمونه، ج 1، ص 452.

در اين راستا موارد زير جزء محرمات احرام به حجاج آموزش داده مى شود:

12- كندن درخت يا بوته يا علفى كه در حرم روئيده است. «1»
13- كشتن حشرات و جنبندگان مگر اينكه مايه آزار او شوند يا حيوانات موذى و خطرناك مثل مار و عقرب «2»

باشد كه به هنگام بازگشت، در حفظ امنيت و محيط زيست خود بكوشيم.

و در همين سوره بقره ضمن آيات مناسك حج، به طور كلى مى آموزيم كه تخريب محيط زيست نابود كردن كشاورزى و دام (حرث و نسل) كار مفسدين و اهل دوزخ است كه: وَ اذا تَوَلّى سَعَى فِى الْأرْضِ لِيُفْسِدَ فَيْها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفِسادَ. «3»

14- تقوى از شكار و كشتن و خوردن آن

«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُو لا تَقْتُلُواْ الصِّيْدَ وَ انْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدَاً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ. يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ اوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكِيْنَ او عَدْلُ ذَلِك صِيامَاً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ «4»؛

اى مؤمنان در حالى كه محرم هستيد شكار را نكشيد و هر كس از شما عمداً آنرا بكشد بر اوست كه به كيفر اين كار نظير آنچه كشته است از چهارپايان كه دو عادل از شما به همانندى آن حكم دهند پيرامون كعبه قربانى كنند، يا بايد كفّاره اى بدهد طعام مساكين يا برابر آن روزه بگيرد، تا كيفر كار خود را بچشد».

مقداد سيورى در تفسير آيه فوق مى نويسد: صيد در هر احرام خواه احرام حج يا احرام عمره،

خواه حج واجب يا مستحب، حرام است.

كفّاره كشتن صيد، يك قربانى مشابه است كه خود يا قيمت معادل آن صرف اطعام شصت مسكين مى شود و اگر تنگدست بود به اندازه هر يك، يك روز روزه مى گيرد.» «5»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 52

شكار صحرايى «حُرِّمَ عَلَيْكُم صَيْدُ الْبَرِّ مادُمْتُم حُرُماً «1»؛

شكار صحرايى تا وقتى كه محرم هستيد، بر شما حرام شده است».

فقها يكى ديگر از محرمات احرام را شكار حيوانات صحرايى و پرندگان و خوردن

گوشت شكار ذكر كرده اند. «2»

15- تراشيدن موى سر

«وَ لا تَحْلِقُوا رُؤسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْى مَحِلَّه «3»؛

و سرتان را نتراشيد تا قربانى به قربانگاه برسد».

كفاره تراشيدن سر از اينقرار است:

«فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضَاً اوْ بِهِ أَذْىً مِنْ رَأسِهِ؛

هر كس از شما كه بيمار باشد يا سرش آزارى رسيده باشد [و سر بتراشد] بر اوست كه كفاره اى بدهد»:

فِدْيَة مِنْ صِيَام (كفاره اى از روزه)

اوْ صَدَقَه (يا صدقه)

اوْ نُسُك (و يا قربانى)

در مناسك آيةالله العظمى مكارم مى خوانيم:

مُحرم نبايد مو از بدن خود جدا كند خواه با تراشيدن يا قيچى يا كندن يا به هر وسيله ديگر خواه شخصاً اين كار را انجام دهد يا ديگرى را وادارد كه او را اصلاح كند.

هرگاه عمداً موهاى سر يا موهاى زير هر دو بغل يا يكى را بتراشد كفاره آن يك گوسفند است.

ولى اگر داشتن مو سبب بيمارى يا ناراحتى شديد گردد جايز است كه پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 53

آنرابتراشد امّا بايد كفّاره بدهد و براى آن مخيّر است ميان يك گوسفند يا سه روز روزه يا اطعام شش فقير به هر كدام دو مدّ طعام (تقريباً يك و نيم كيلو).

اگر مقدارى از موى سر يا صورت يا زير گلو يا زير بغل را بزند اطعام يك فقير كافى است.

مناسك حج، ص 72 و 73.

ه حفاظت حريم زيبا و عطرآگين الهى از آلايشهاى دنيوى
اشاره

ثُمَّ لْيَقضُوا تَفَثَهُمْ ... «1»

آنگاه بايد آلايشهايشان را بزدايند.

حجاج براى آراسته شدن به زينت ايمان و تقوى «2» و استشمام عطر الهى، خود را از آلايشهاى دنيوى مى زدايند: آلايشهاى حرام شده در سنّت نبوى از اين قرار است:

16- پوشيدن لباس دوخته براى مردان.
17- پوشيدن سر براى مردان.
18- پوشيدن كفش (پاپوشى كه تمام پشت پا را بپوشاند) براى مردان.
19- پوشيدن انگشتر زينتى براى مردان.
20- پوشيدن زيورآلات به جهت زينت و آرايش براى بانوان اگرچه براى همسر باشد.
21- پوشيدن صورت براى بانوان.
22- ماليدن انواع روغنها و كرمها به بدن.
23- حنا بستن و رنگ كردن موها براى زينت.
24- استعمال انواع عطرها، صابون و شامپوى معطر. گرفتن مشام از بوى نامطبوع.
25- گرفتن ناخن.
26- نگاه كردن به آئينه.
تقوى از آلايشهاى دنيوى براى آراسته شدن به زيور ايمان

«وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ الَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم «1»؛

و لكن خداوند ايمان را براى شما محبوب گردانيد و آن را در قلبهايتان زينت داد».

احرام و محرمات آن به حجاج مى آموزد كه زينت و زيبايى انسان به جمال ظاهرى نيست بلكه به كمالات و آراستگى هاى درونى و معنوى است.

صورت زيباى ظاهر هيچ نيست اى برادر سيرت زيبا بيار

حجاج در حال احرام لباسهاى معمولى و زينت آلات را كنار مى گذارند تا خود را به لباس بهترى يعنى لباس تقوى بيارايند:

«يا بَنِى آدَمَ قَدْ انْزَلْنا عَلَيْكُم لِباسَاً يُوارِى سَوءَاتِكُم وَ رِيْشاً وَ لِباسُ التَّقْوَىْ ذلِكَ خَيْرٌ «2»؛

اى فرزندان آدم! براى شما لباسى فرو فرستاديم كه اندام شما را مى پوشاند، و مايه زينت شماست و لباس تقوى بهتر است».

و از اين رو حجاج در حالى كه زيورهاى مادى را كنار گذاشته و با لباس احرام مشغول طواف و سعى هستند اين دعا را مى خوانند:

اللَّهُمَّ حَبِّبْ الَيْنَا الْإيمانَ وَ زَيِّنْهُ فِى قُلوبِنا «3»

خداوند ايمان را براى ما دوست داشتنى گردان و آنرا در دلهاى ما زينت قرار ده!

آراسته شدن به زيور تقوى و نيكوكارى

قرآن براى آراسته شدن حجاج در حال احرام به زيور تقوى و نيكوكارى مى فرمايد:

1- در حال احرام هرچه بيشتر به كارهاى نيك بپردازيد و توجه داشته باشيد كه هر كارى را انجام دهيد خدا مى داند و به آن پاداش مى دهد: وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّه پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 55

2- هر كس زاد و توشه خود را بردارد و در خوراك و طعام كلّ بر ديگران نشود و بار خود را خود بر دوش گيرد و به اين و آن تحميل نكند: (وَ تَزَوَّدُوا)

3- در گفتگو و

نشست و برخواست با همسفران و ديگر ميهمانان خدا از سراسر جهان، خود را آراسته به تقوى كند: فَانَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى 4- در طى مدت احرام از هرگونه بى خردى و گفتار و كردار نامعقول بپرهيزد: (وَ اتَّقُونِ يا اولِى الْالْباب)

5- در طول احرام مانعى ندارد كه به تجارت و داد و ستد بپردازد اما بكوشد كه خود را با زيور راستى و درستى و فضل بيارايد: لَيْسَ عَلَيْكُم جُناحٌ انْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُم «1»

ورود به مكه معظمه

«و مَنْ دَخَلَه كانَ آمناً؛

و هر كس كه داخل آن [مكه مكرمه شود ايمن باشد».

ميهمانان خداى رحمان در حاليكه همه آلايشها و نشانه هاى تفاخر و خودبرتربينى را كنار گذاشته و آنچنان خودبينى را از ياد برده كه حتى به آئينه نمى نگرند، آماده مى شوند تا با زيور ايمان و با توشه تقوى در محيطى پر از صلح و آرامش و عارى از هرگونه ريا و جدال وارد خانه خدا شوند. باشد كه خداوند با اين آيه به آنان اذن دخول دهد:

«يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَةً فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادْخُلِى جَنَّتِى؛

اى نفس آرامش يافته! به سوى پروردگارت، خشنود و راضى بازگرد و در زمره بندگانم درآى و به بهشت من داخل شو».

2- طواف

اشاره

«وَ لْيَطَّوَفُوا بِالْبَيْتِ العَتِيقِ «1»

و پيرامون بيت العتيق طواف كنند».

همانطور كه فاضل مقداد در تفسير آيه فوق مى نويسد: اين آيه به طور اجمال صراحت در وجوب طواف پيرامون خانه خدا دارد. «2»

حجاج پس از ورود به خانه خدا به گرد كعبه مى روند تا همراه با فرشتگان طواف كننده عرش الهى، (وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حافينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ) «3»

به دور خانه كعبه طواف كنند.

حجر اسماعيل در طواف

در كنار خانه خدا حريمى براى «هاجر» و فرزندش «اسماعيل» باز شده به نام «حجر اسماعيل» كه هر سال صدها هزار نفر از اطراف عالم به سراغ آن آمده و موظفند در طواف خانه خدا آن حريم را كه مدفن آن زن و فرزند است همچون جزئى از كعبه قرار دهند. «1»

از نظر آيةالله العظمى مكارم لازم نيست طواف در فاصله بين مقام ابراهيم و خانه كعبه (شعاع 13 متر) باشد بلكه در تمام مسجدالحرام طواف جايز است (مخصوصاً هنگام ازدحام جمعيت) ولى در صورت امكان بهتر است از فاصله مزبور تجاوز نكند.

مناسك حج، ص 175.

3- نماز طواف

«وَ اتَّخَذُواْ مِنْ مَقامِ ابْراهيمَ مُصَلًّى «1»

... و از مقام ابراهيم نمازگاهى بسازيد».

مقداد سيورى مى نويسد: فرمان به اينكه مقام ابراهيم را نمازگاه قرار دهيد دليل بر وجوب نماز طواف است كه بنا به روايات مورد اتفاق دو ركعت است. «2»

آنگاه زائران خانه خدا مانند فرشتگان كه پس از طواف پيرامون عرش الهى با حمد پروردگار به نماز و تسبيح مى پردازند (يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ) «3»

، پشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز طواف به جا مى آورند.

از نظر آيةالله العظمى مكارم شيرازى:

«محل نماز طواف واجب، پشت مقام ابراهيم است ولى اگر ازدحام جمعيت زياد باشد، مى توان عقب تر خواند مخصوصاً در موقعى كه جمعيت طواف كننده به قدرى زياد است كه به پشت مقام ابراهيم مى رسد نبايد اصرار بر خواندن نماز پشت مقام داشت و كارهايى كه بعضى عوام مى كنند و مزاحم طواف كنندگان مى شوند، صحيح نيست. اما نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجد مى توان خواند.

مناسك حج، ص 176.

4- سعى بين صفا و مروه

«انَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اوْ اعْتَمَر فَلْا جُناحَ عَلَيْهِ انْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرَاً فَانَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيْمٌ؛»

صفا و مروه از شعائر الهى است كسى كه حج يا عمره بجا مى آورد گناهى بر او نيست كه طواف آرد به هر دو و هر كس كه با ميل و رغبت طواف كند، خداوند سپاس دارنده اى داناست».

صفا پشته ايست از كوه ابوقبيس كه بنا به روايت امام صادق عليه السلام، آدم به هنگام هبوط بر آن فرود آمد و صفت آدم كه صفى الله بود بر آن نهاده شد و مروه كوه مقابل آن است كه حوا بر آن فرود آمد و نام

وى را كه مرأه بود به صورت مروه بر آن نهادند. «2»

سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره توكل توأم با سعى هاجر همسر حضرت ابراهيم عليه السلام است كه هفت بار ميان اين دو كوه شتافت تا براى كودك تشنه اش آبى بيابد وى در جائى كه آبى به چشم نمى خورد تلاش كرد و خداوند هم از راهى كه تصور نمى كرد او را سيراب نمود. سعى بين صفا و مروه به ما مى آموزد كه در نوميديها بسى اميدهاست. «3»

«انَّ الصَّفْا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرَ اللَّهِ؛ «4»

صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى الهى هستند (نه از شعائر بت پرستى)».

«شعائر» جمع «شعيره» به معناى علامت و نشانه اى است، از نظر طبرسى شعائر الله محلهاى معلوم و نشاندارى هستند كه خداوند آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معينى براى عبادت مَشعَر آن عبادت است چنانكه به بيابان ما بين منى و عرفات كه محل ذكر و دعاست مشعر الحرام اطلاق شده است.

فاصله اين دو كوه كوچك) 420 متر و ارتفاع كوه صفا 15 متر و مروه 8 متر است. «5»

فَلْا جُناحَ عَلَيْهِ انْ يَطَّوَّفَ بِهِما

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 60

اين رفع جناه و گناه مربوط به ذهنيت مسلمانان نسبت به آن دو كوه است نه راجع به اصل طواف كه واجب است زيرا در جاهليت بت پرستان بت اساق خود را بر روى كوه صفا و بت نائله را بر فراز كوه مروه گذاشته بودند و به دور آن طواف مى كردند و مسلمانان با اين ذهنيت كه اين دو از شعائر و نشانه هاى بت پرستان است از سعى ميان آن دو كراهت داشتند. آيه فوق اشكال

و ذهنيت آنان را برطرف مى سازد و مى فرمايد: اين دو كوه در اصل از شعائر و مكان عبادت الهى است و گناهى نيست كه پيرامون آن دو طواف و سعى بجا آوريد. «1»

1- سعى يا طواف ميان صفا و مروه از نظر فقهاى اماميه و شافعى و مالكى واجب است زيرا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اسْعَوا فَانَّ اللَّهَ كَتَبَ عَلَيْكُمُ السَّعْىَ «2»

(سعى كنيد كه خداوند سعى را بر شما مقرر داشته است).

2- به همان ترتيبى كه در قرآن آمده واجب است كه سعى را از صفا آغاز كرد، هرچند كه واو مفيد ترتيب نيست لكن به خاطر فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله كه ابْدَؤا بِما بَدَءَ اللَّهُ پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 61

بِهِ «1»

(به آنچه خدا ابتدا كرده ابتدا كنيد) و پيامبر صلى الله عليه و آله خود از صفا سعى كردند. «2»

ان يَطَّوَّف بِهِما

در آيه فوق به جاى تعبير به سعى ميان صفا و مروه، تعبير به طواف به آن دو كوه كرده، (انْ يَطَّوَّفَ بِهِما: زيرا اگر از بالا به جمعيت سعى كننده بنگريم، آنرا مانند طواف پيرامون كعبه مى يابيم با اين تفاوت كه طواف كعبه دايره اى و طواف صفا و مروه بيضوى است.

و به تعبير آيةالله العظمى مكارم شيرازى: كاربرد كلمه طواف بجاى سعى با معنى لغوى مخالفتى ندارد، زيرا هر حركتى كه انسان در پايان به جاى اول بازگردد به آن طواف گفته مى شود خواه حركت دورانى باشد يا نه.

تفسير نمونه، ج 1، ص 543.

وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرَاً فَانَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ از نظر بعضى يعنى كسى كه با ميل و رغبت به

خيرات و طاعات بپردازد، خداوند شاكرى داناست. و كار نيك آنان را بى پاداش نمى گذارد.

و برخى گفته اند: يعنى اگر بعد از سعى واجب سهواً دورى را افزون بر هفت دور زند مستحب است كه با بجا آوردن شش دور ديگر آنرا تمام كند. «3»

از نظر آيةالله العظمى مكارم شيرازى: احتمال مى رود كه اين جمله تكميل و تأكيد جمله هاى قبل باشد و منظور از «تطوع» پذيرفتن طاعت در آنجا كه بر انسان مشكل است مى باشد. بنابراين معنى جمله چنين مى شود: كسانى كه سعى صفا و مروه را با تمام زحمتى كه دارد انجام دهند و بر خلاف ميل باطنى كه از اعمال اعراب جاهليت سرچشمه مى گيرد، حج خود را با آن تكميل نمايند، خداوند پاداش لازم به آنها خواهد داد.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 62

و تعبير به «شاكر» در مورد پروردگار تعبير لطيفى است كه از نهايت احترام خداوند به اعمال نيك انسانها حكايت مى كند. جائى كه او در برابر اعمال بندگان شكرگزار باشد تكليف آنها در برابر خداوند معلوم است.

تفسير نمونه، ج 1، ص 544- 545.

5- كوتاه كردن مو يا ناخن

اشاره

«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسَولَهُ الرُّؤيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ انْشاءَاللَّهُ آمِنِيْنَ، مَحُلَّقِيْنَ رُؤسَكُم وَ مُقَصِّرينَ ...؛ «1»

به راستى كه خداوند رؤياى پيامبرش را به حقيقت پيوست كه شما انشاءالله در امن و امان، حلق و تقصير كرده وارد مسجدالحرام خواهيد شد».

اين آيه حكم حلق (تراشيدن سر) و تقصير (كوتاه كردن مو يا ناخن) را به طور كلى بيان مى كند و فقهاء با استفاده از سنت، احكام آنرا به تفصيل چنين ذكر كرده اند:

1- در عمره مفرده، زائر مخيّر بين حلق و تقصير بعد از سعى بين صفا و مروه است.

2-

در عمره تمتع زائر تنها عمل تقصير را بعد از سعى بجا مى آورد يعنى قدرى از ناخنها يا قدرى از موى سر يا پشت لب يا ريش را كوتاه مى كند.

از نظر آيةالله مكارم، احتياط واجب آن است كه به كوتاه كردن ناخن اكتفا نكند و از موى نيز قدرى كوتاه كند.

3- در حج تمتع بعد از عمل قربانى زائر مخيّر بين حلق و تقصير است.

4- در حج تمتع، صروره (كسى كه براى اولين بار حج بجا مى آورد) از نظر امام خمينى (ره) بنا به احتياط واجب بايد عمل حلق (سرتراشى) را انجام دهد. و از نظر آيةالله خويى (ره) بنا به احتياط مستحب و از نظر آيةالله مكارم چنين كسى نيز مخيّر است و سرتراشيدن برايش معيّن نيست.

در فاصله ميان عمره و حج

«وَ اذِّنَ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأتِيْن مِنْ كُلِّ فُجٍّ عَمِيْق لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى ايَّامٍ مَعْلُومات؛ «1»

و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دور (به سوى خانه خدا) بيايند تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معينى بر چهارپايانى كه به آنها روزى داده است ببرند».

ايام معلومات آيةالله العظمى مكارم در تفسير آيه فوق مى نويسند:

گروهى از مفسران طبق بعضى از روايات اسلامى معتقدند كه منظور از ايام معلومات ده روز آغاز ذيحجه است و ايام معدودات در سوره بقره، ايام تشريق (روزهاى 11 و 12 و 13 ذيحجه) با توجه به اينكه در آيات فوق بعد از ذكر «ايام معلومات» مسئله قربانى آمده و قربانى معمولًا در روز دهم انجام مى گيرد

اين موضوع تأييد مى شود كه «ايام معلومات» ده روز آغاز ذيحجه است كه به روز دهم، روز قربانى ختم مى گردد. «2» بنا به فتواى ايشان:

كسى كه از عمره فراغت يافته و از احرام بيرون آمده نبايد بدون احتياج از مكه خارج شود و در صورتى كه نيازى پيش آيد واجب است براى حج تمتع محرم گردد و با حالت احرام از مكه خارج شود و به همان حالت احرام براى حج برگردد، خدمه كاروانها مى توانند براى انجام كارهاى لازم به جده و مانند آن بروند و اگر محرم شدن برايشان مشقت داشته باشد مى توانند آنرا ترك كنند.

مناسك حج

شاهد منافع گوناگون خويش

پس از انجام عمره، حجاج تا روز هشتم ذيحجّه كه هنگام حركت دسته جمعى عظيم به سوى عرفات است، آزادند، و فرصت مناسبى است كه با ساير برادران اسلامى ارتباط برقرار سازند و با يكديگر آشنايى پيدا كنند و با هم به گفتگو و تبادل نظر بپردازند، باشد كه شاهد محسّنات و منافع يكديگر باشند كه اين يكى از اهداف و فلسفه مهم حج است: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم بلكه يكى از اهداف مهم آفرينش انسانهاست كه خداوند مردم سراسر جهان را از يك مرد و زن آفريد و به صورت قبائل و ملل با استعدادهاى گوناگون قرار ده تا يكديگر را بشناسند و از كمالات و منافع يكديگر استفاده كنند:

يا ايُّهَا النَّاس! انَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ انْثى وَ جَعَلْناكُمْ قَبائَلَ وَ شُعُوبَاً لَتَعارَفُوا در اين باره امام صادق عليه السلام درباره فلسفه حج فرمود:

«انَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ امْرَهُمْ بِما يَكُونَ مِنْ امْرِ الطَّاعَةِ فِى الدّينِ وَ مَصْلَحَتِهم فِى امْرِ دُنْياهُمْ فَجَعَلَ فيهِ الْإجْتماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ

الْغَرْبِ وَ لِيَتَعارَفُوا وَ لَيَنْزَعَ كُلَّ قَوْمٍ مِنَ التِّجارات مِن بَلَدٍ الى بَلَدٍ ... و لِتَعْرِفَ آثارَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ تَعْرِفَ اخْبارَهُ وَ يَذْكُر وَ لا يَنْسى؛ «1»

خداوند اين بندگان را آفريد ... و فرمانهايى در طريق مصلحت دين و دنيا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را (در آئين حج) مقرر داشت تا مسلمانان به خوبى يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهى سرمايه هاى تجارى را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند. و براى اينكه آثار پيامبر صلى الله عليه و آله و اخبار او شناخته شود، مردم، آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند».

ابعاد مختلف منافع حج

اشاره

از نظر آيةالله العظمى مكارم اين مناسك بزرگ در حقيقت داراى چهار بُعد است كه هر يك از ديگرى ريشه دارتر و پرسودتر است:

1- بُعد اخلاقى حج:

مهمترين فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است كه در انسانها به وجود مى آورد، مراسم احرام انسان را به كلّى از تعيّنات مادى و امتيازات ظاهرى و لباسهاى رنگارنگ و زر و زيور بيرون مى برد و با تحريم لذائذ و پرداختن به خودسازى كه از وظايف محرم است او را از جهان ماده جدا كرده و در عالمى از نور و روحانيت و صفا فرو مى برد.

2- بُعد سياسى حج:

روح عبادت، توجه به خدا و روح سياست، توجه به خلق خداست و اين دو در حج آنچنان به هم آميخته اند كه تار و پود يكپارچه!

حج عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان است (كه احكام آن خواهد آمد).

حج عامل مبارزه با تعصّبات ملّى و نژادپرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافيايى است.

حج وسيله اى براى انتقال اخبار كشورهاى اسلامى و شكستن زنجيرهاى اسارت و استعمار.

3- بُعد فرهنگى:

ارتباط قشرهاى مسلمانان در ايام حج مى تواند مؤثرترين عامل مبادله فرهنگى و انتقال فكرها درآيد. بخصوص كه اجتماع شكوهمند حج نماينده طبيعى و واقعى همه قشرهاى مسلمانان جهان است.

حج مى تواند، مبدل به يك كنگره عظيم فرهنگى شود و انديشمندان جهان اسلام در ايّامى كه در مكه هستند كه هم آيند و افكار و ابتكارات خويش را به ديگران عرضه كنند.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 66

اصولًا يكى از بدبختى هاى بزرگ اين است كه مرزهاى كشورهاى اسلام سبب جدايى فرهنگى آنها شود و مسلمانان هر كشور تنها به خود بينديشند. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:

«وَ لَوْ كانَ كُلُّ قَوْمٍ انَّما يَتَكَلَّمُونَ عَلى بِلادِهِم وَ ما فيها هَلَكُو وَ خَرَبتْ البِلادُ وَ سَقَطَتْ الجَلب وَ الْارْباح وَ عَمِيَتْ الأخْبار؛ «1»

اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويشتن سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است بينديشند، همگى نابود مى گردند و كشورهايشان ويران مى شود، منافع آنها ساقط مى گردد و اخبار واقعى در پشت پرده قرار مى گيرد.»

4- بُعد اقتصادى حج:
اشاره

استفاده از كنگره عظيم حج براى تقويت پايه هاى اقتصادى كشورهاى اسلامى نه تنها با روح حج منافات ندارد بلكه طبق روايات اسلامى يكى از فلسفه هاى آن را تشكيل مى دهد.

چه مانعى دارد، مسلمانان در آن اجتماع بزرگ، پايه يك بازار مشترك اسلامى را بگذارند و زمينه هاى مبادلاتى و تجارى را در ميان خود به گونه اى فراهم سازند كه نه منافعشان به جيب دشمنانشان بريزد و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد، كه اين دنياپرستى نيست، عين عبادت است و جهاد بنابراين در فاصله عمره و حج، فرصت بسيار مناسبى براى حجاج كشورهاى اسلامى است كه

شاهد منافع گوناگون خويش در ابعاد مختلف اخلاقى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى باشند.

تفسير نمونه، ج 14، ص 75- 82

و از اين رهگذر هر يك از ملتها پى به نقصهاى خود مى برند و در جهت رفع آنها برمى آيند به عنوان نمونه در سالهاى اخير بسيارى از ملل اسلامى پى به حيات و پويايى مكتب اهلبيت برده و فهميده اند كه بسيارى از بدبينيهاى آنان نسبت به پيروان اين مكتب در اثر جدايى و بى اطلاعى تحت تأثير تهمتهايى كه از سوى پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 67

استعمارگران به آنان القاء شده، بوده است. با اشتياق فراوان به سوى شيعيان روى آورده تا اين مكتب را بهتر بشناسند و از رمز موفقيت آن استفاده كنند. در اين راستا اعلام «محبّت اهلبيت» به عنوان يكى از اصول اساسى اهل سنت و جماعت «1»، و چاپ و انتشار كتابهايى در عربستان بمانند: «عَلِّمُوا اوْلادَكُمْ مُحَبَّةَ آلِ بَيْتِ النّبى»، و كتاب «فاطمة سيدة نساء اهل الجنة» و كتاب «علائم ظهور المهدى» و «موسوعة فقه الامام على بن ابيطالب» و «مدخل الى فقه الامام على عليه السلام» و «مفاهيم يحب ان تصحح» درباره توسّل و ...

مى تواند طليعه اى نويدبخش براى شناخت صحيح شيعه باشد.

همچنانكه ايرانيان با مشاهده نمازهاى باشكوه و با عظمت مسجدالحرام و مسجد النبى و استقبال پرشور مردم از نماز به اين فكر افتاده كه به امر نمازهاى جماعت اهتمام بيشترى دهند و شركت گسترده آنان در سالهاى اخير در نمازهاى مسجدالحرام و مسجدالنبى، و اقامه نمازهاى جمعه و برپايى نماز جماعت در ظهر عاشورا در ايران، نمونه اى از ثمرات و منافع مراسم حج است.

وحدت صفوف مسلمين

بنا به نظر آيات عظام چون

امام خمينى و آيةاللّه العظمى مكارم شيرازى:

1- «نماز خواندن با اهل سنت و شركت در جماعات آنها در ايام حج و مانند آن از مستحبات مؤكد و موجب تقويت صفوف مسلمين در برابر دشمنان است و در روايات معصومين تأكيدهاى بسيارى درباره آن شده است. و حق اين است كه چنين نمازى كفايت از نماز واجب مى كند و اعاده آن لازم نيست و در مسئله وقت و مانند آن از آنها پيروى مى نمايد و در مورد سجده اگر بتواند روى سنگهاى كف مسجد سجده مى كند و اگر نتواند روى فرش سجده مى كند ولى لازم نيست دست بسته نماز بخواند يا بعد از حمد آمين بگويد». «2»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 68

2- حاجيان شيعه و پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام نبايد در ايّام حج و مانند آن تشكيل نماز جماعت جداگانه به طور گروهى در كاروانها يا مسجد الحرام و مسجد النبى بدهند، و چنين نماز جماعتى اشكال دارد.

3- زوّار خانه خدا بايد از تمام كارهايى كه موجب وهن مذهب است اجتناب كنند مانند:

الف: بازگشت از مسجدالحرام و مسجدالنبى و صفوف جماعت آنان هنگام اذان يا نزديك اذان.

ب: پرداختن به خريد و فروش در بازارها و خيابانها يا برگشتن با اجناس خريدارى شده به سوى كاروانها در چنين ساعات.

ج: اجتماع پشت ديوار بقيع براى زيارت قبور معصومين هنگام نماز جماعت.

د: پوشيدن لباسهاى نامناسب كه مايه وهن در انظار عمومى است.

ه برخورد خشونت آميز در سخن يا رفتار با ساير زوّار خانه خدا يا ساكنان مكه و مدينه.

خلاصه بايد چنان رفتار كنند كه همه احساس نمايند آنها به بركت تأسّى به اهلبيت عليهم السلام از تربيت

بالايى برخوردارند و هيچ گونه بهانه اى به دست مخالفان ندهند كه اين كار اجر و ثواب حج آنها را مضاعف مى سازد.

آيةالله العظمى مكارم، مناسك، ص 183- 184.

هماهنگى در وقت فضيلت نماز

4- مستحب است پنج نماز را در پنج وقت به جا آورد، يعنى هر كدام را در وقت فضيلت خود انجام دهد و تنها فاصله دادن به مقدار نافله با تعقيبات كافى نيست، بلكه معيار همان وقت فضيلت است.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 69

وقت فضيلت نماز ظهر وقتى است كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص شود.

وقت فضيلت نماز عصر از موقعى است كه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعى كه به اندازه دو برابر آن شود.

از نظر آيةالله العظمى مكارم وقت فضيلت نماز مغرب از غروب آفتاب است تا ناپديد شدن سرخى مغرب.

و وقت فضيلت عشا از موقعى است كه سرخى مغرب ناپديد شود تا يك سوم شب.

و وقت فضيلت نماز صبح از اول طلوع سپيده صبح تا موقعى كه هوا روشن شود.

آيةالله العظمى مكارم، توضيح المسائل، ص 136.

بخش 4: مناسك حج

اشاره

احرام در مكّه وقوف در عرفات وقوف در مشعر

اعمال مِنى اعمال مكّه

صورت اجمالى حج تمتع

اشاره

زائران خانه خدا در روز هشتم ذيحجه آماده اعمال حج تمتع مى شوند:

حج تمتع داراى 13 برنامه به شرح زير است:

1- احرام در مكه 2- وقوف در صحراى عرفات 3- وقوف در مشعر الحرام 4- رمى جمره عقبه در مِنى 5- قربانى 6- تقصير

7- طواف به دور كعبه 8- نماز طواف 9- سعى بين صفا و مروه 10- طواف نساء

11- نماز طواف نساء

12- ماندن در مِنى شب 11 و 12

13- رمى جَمَرات.

1- احرام در مكه

«الْحَجُّ اشْهَرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنَ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِّ «1»؛

حج در ماههاى معينى است، كسانى كه [با احرام حج را بر خود فرض كرده اند، بايد از امور زير اجتناب كنند: آميزش با همسر، دروغ و دشنام و جدال و مشاجره و ...».

حجاج در روز هشتم ذيحجه بعد از نماز ظهر در مكه براى حج تمتع محرم مى شوند، چگونگى بستن احرام و گفتن لبيك و چيزهايى كه بر محرم حرام است و كفاره تخلف از محرمات، همان چيزهايى است كه در احرام عمره گذشت، مستحب است كه زائر در مقام ابراهيم يا حجر اسماعيل محرم شود.

2- وقوف در عرفات

اشاره

«فَاذا افَضْتُم مِنْ عَرَفات؛

هنگامى كه از صحراى عرفات كوچ كرديد ...».

حجاج بيت الله الحرام در روز عرفه (روز شناخت). از حج خانه خدا براى حج خداى خانه به صحراى عرفات مى روند، باشد كه در آن صحراى بى بنا و طبيعت اصيل صاحب خانه را بشناسند و خود را از ظواهر و ظروف به عرفان و شناخت محتوى، معانى و مفاهيم دين برسانند.

حجاج از ظهر تا غروب روز نهم ذيحجه در صحراى عرفات در نقش آدم و حواى دور شده از جوار خدا با نشستى روحانى متوجه گناهان و دورى خود از خدا شده و با توبه واقعى به سوى خدا باز مى گردند و منظره قيامت و اجتماع خلايق را در محشر به نمايش در مى آورند.

معرفت و شناخت در عرفات

از جمله اعمال مستحب اين روز كه ما را به شناخت خدا و عرفان مى رساند خواندن ده آيه اول سوره بقره و آيةالكرسى و سوره هاى توحيد، فلق و ناس و آيات آخر سوره حشر و آيات 55- 57 سوره اعراف است.

«انَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأرْضَ فِى سِتَّةِ ايَّامً، ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ، يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيْثاً و الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتِ بِأمْرِهِ الا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِيْنَ؛

پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را طى شش روز (دوره) بيافريد، سپس بر عرش قرار گرفت با (پرده تاريك) شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حركت است و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان كه تحت فرمان او هستند. آرى آفرينش و تدبير (جهان) به فرمان اوست». «1»

ملكوت آسمانها و زمين

در غروب روز عرفه و شب مشعر الحرام خداوند همان تابلوى غروب آفتاب و طلوع ماه و ستارگان را كه براى شناخت خود به حضرت ابراهيم عليه السلام ارائه داده بود، در معرض تماشاى حجاج قرار مى دهد تا با مشاهده افول و غروب اين اجرام پى به ملكوت آسمانها و زمين برده، و دريابند كه خداوند از همه نقصهاى افول كنندگانِ حادث منزه بوده، هميشگى است و هيچگاه بندگان خود را تنها نمى گذارد و همواره مؤمنان را از تاريكيها به سوى نور مى برد، نورى كه در آن ظلمت نيست، هرگز افول و غروب نمى كند و هرگز نمى ميرد و نيازى به شريك ندارد.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 77

«وَ كَذَلِكَ نُرِىَ مَلَكُوتُ السَّمَواتِ وَ الْأرْضِ وَ لِيَكُونَ مِن الْمُوقِنينَ «1»؛

و اين چنين ملكوت [و

حكومت مطلقه الهى بر] آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا اهل يقين گردد».

آنچه تغيّر نپذيرد تويى وآنكه نمرده است و نميرد تويى ما همه فانى و بقا بس تراست ملك تعالى و تقدّس تراست خاك به فرمان تو دارد سكون قُبِّه خضرا تو كنى بيستون عقد پرستش ز تو گيرد نظام جز تو بَرِ هست پرستش حرام نظامى دعاى عرفه امام حسين عليه السلام نيز بهترين وسيله براى عرفان و شناخت حقتعالى در روز عرفه است.

3- وقوف در مشعر الحرام

«فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَر «1»؛

چون از عرفات [به صحراى مشعر الحرام كوچ كرديد، خداى را در مشعر ياد كنيد».

حجاج پس از غروب آفتاب، از عرفات رهسپار مشعر الحرام مى شوند و همچون حضرت ابراهيم عليه السلام با مطالعه ماه و ستارگان شب افروز به ياد خدا مى پردازند

«وَ يَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هَذَا باطِلًا؛

و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند كه پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده اى».

مقدار ركن در وقوف مشعر ميان طلوع فجر و طلوع خورشيد به مقدارى است كه بتوان آنرا توقف ناميد.

4- رمى جمره عقبه

اشاره

«ثُمَّ افيظُوا مِنْ حَيْثُ افاضَ النَّاس؛

آنگاه از همانجا كه مردم باز مى گردند [به سوى منى بازگرديد».

به محض طلوع آفتاب روز دهم سيل حجاج براى نبرد با شيطان به سوى منى سرازير مى شوند و هر دسته كه با جمره عقبه (سمبل شيطان بزرگ) مواجه مى شوند، با هفت سنگريزه آن را سنگباران مى كنند.

از نظر آيةالله العظمى مكارم:

«رمى جمرات (پرتاب سنگريزه به ستونهاى سه گانه در منى) در طبقه بالا هنگام ازدحام جمعيت مانعى ندارد و كسانى كه روز نمى توانند رمى كنند شب قبل يا بعد از آن مى توانند رمى كنند.»

مناسك حج: 177.

درسى از جمرات

پوشيده شدن ستونهاى جمرات از سنگريزه ها به مسلمانان مى آموزد كه اظهار تنفر و انزجار از شيطان و بديها و نهى از منكر هرچند به اندازه چند سنگريزه كوچك باشد ولى اگر همگانى و توأم با اتفاق و اتحاد باشد مى تواند بزرگترين دشمن را محو و نابود سازد.

5- قربانى

اشاره

وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ «1»

پنجمين عمل حج تمتع قربانى است كه تفصيل آن در بخش پنجم خواهد آمد.

اين عمل در نقش قربانى كردن حضرت ابراهيم و اسماعيل وسيله تقرب و نزديك شدن به خداست همچنانكه رمى جمرات وسيله اى براى دور كردن شياطين.

با ابراهيم عليه السلام در قربانگاه

وَ قالَ انّى ذاهِبٌ الى رَبِّى سَيَهْدِيْنِ، رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصَّالِحينَ، فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قالَ يا بُنَىَّ! انّى ارَى فِى الْمَنامِ انّى اذْبَحُكَ فَانْظُر ماذا تَرَى؟ قالَ يا ابَتِ افْعَل ما تُؤمَر سَتَجِدُنِى انْشاءَاللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ. فَلَمَّا اسْلَماه وَ تَلَّهُ لِلْجَبين وَ نادَيْنا انْ يا ابْراهِيمُ! قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا انَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُمحْسِنِيْنَ، انَّ هَذَا لهَوُ الْبَلاءُ الْمُبين. وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيْمٍ «2»

حضرت ابراهيم عليه السلام به هنگام مهاجرت از سرزمين شرك و ستاره پرستى به سوى خدا و سرزمينهاى مقدّس، از خداوند خواست كه به او فرزندى شايسته دهد و خداوند او را به نوجوانى حليم و بردبار بشارت داد. فَبَشِّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ.

اين پسر همان اسماعيل بود كه در ديگر آيات وى را از صالحين و صابرين و

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 81

صديق خوانده است. «1» چون به سن بلوغ رسيد و با پدر به سعى و عبادت پرداخت، خداوند براى امتحان در خواب به پدرش فرمان داد كه وى را در راه خدا قربانى كند.

گفته مى شود كه ابراهيم ابتدا در شب هشتم ذيحجه اين خواب را ديد و سپس در شب عرفه و شب عيد قربان اين خواب تكرار شد.

حضرت ابراهيم خوابش را با فرزندش در ميان گذاشت:

- فرزندم! چند شب است كه در خواب مى بينم كه تو را ذبح مى كنم، نظرت چيست؟

اسماعيل

كه از پدر درس صبر و حلم و رضا و تسليم در برابر حق را آموخته بود گفت:

- اى پدر! هرچه زودتر مأموريت خود را اجرا كن كه انشاءالله مرا از صابران خواهى يافت.

و آنگاه هر دو به سوى كوه ثبير در شمال مكه رهسپار شدند تا به تلّ يعنى ارتفاع مشرف به مسجد مِنى رسيدند.

مسجد مِنى در كنار جمرات كه به آن مسجد خيف گفته مى شود (خيف به معناى بلنديهاى مشرف بر سيل) «2» همان جائى است كه ابراهيم عليه السلام پيشانى فرزندش را بر صخره ها نهاد و كارد بر گلوى وى گذاشت و آنرا به حركت درآورد و فشار داد، اما هرچه كرد تيغ نبريد. و چون آن دو فرمان خدا را گردن نهادند و ابراهيم فرزند را تسليم كرد و اسماعيل جان را، خداوند ابراهيم عليه السلام را ندا در داد:

«يا ابْراهِيمَ! قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا، انَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُمحْسِنينَ؛

اى ابراهيم! به درستى كه راست كردى خوابى كه ديده بودى، و مأموريتت را انجام دادى و ما اين چنين نيكوكاران را كه تسليم فرمان ما هستند و حاضرند در راه ما از جان خود و عزيزترين فرزند خود بگذرند پاداش مى دهيم».

آن توكّل تو خليلانه تو را تا نبرد تيغت اسماعيل را

البته اين يك آزمايش مهم و آشكارى بود كه اين دو دوست الهى به بهترين وجه از عهده آن برآمدند و چقدر گران است براى پدرى كه يك عمر از داشتن فرزند محروم بوده و از خدا فرزند صالحى خواسته و اكنون كه پس از يك عمر انتظار صاحب فرزند صالح گشته و اين فرزند به سنّ جوانى و شكوفايى رسيده و يار

و ياور و عصاى دست پدر در اين سنين پيرى شده، اكنون در راه دوست اينچنين او را قربانى كند. همچنين چقدر مهم است براى جوانى، كه بر روى آنهمه هوى و هوس و آمال و آرزو پا بگذارد و حاضر شود، با پاى خود به قربانگاه برود و جان خود را تسليم خدا كند.

با دو ذريه ابراهيم عليه السلام در قربانگاه

خداوند همين امتحانى را كه از حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل عليهما السلام بعمل آورد در مورد دو ذريه آنها يعنى بنى اسرائيل و بنى اسماعيل نيز تكرار كرد: وقتى حضرت موسى عليه السلام بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين موعود مهاجرت داد، آنها را در دروازه سرزمين موعود در بوته امتحان قرار داد و از آنها خواست كه به جهاد با طاغوتيان آن سرزمين برخيزند و با يارى خداوند آن سرزمين را كه به حضرت ابراهيم وعده داده بود، به دست آورند، امّا آنها كه به وعده خدا ايمان نداشتند و جان خود را بيشتر از خدا دوست مى داشتند، از رفتن به جنگ امتناع ورزيدند و به موسى گفتند: اذْهَبْ انْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا انَّا هَيهُنا قَاعِدُونَ (تو و پروردگارت به راه افتيد و با آنان نبرد كنيد، ما همين جا نشسته ايم) «1»

و چون خداوند چهل سال آنها را از سرزمين موعود محروم ساخت. «2» بنا به نقل تورات سفر اعداد 14: 40: «بامدادان به سر كوه آمدند و گفتند: اينك ما حاضريم كه به جنگ برويم (و جان خود را در راه خدا قربانى كنيم امّا ديگر خداوند از آنان نپذيرفت) موسى گفت: برويد كه خداوند در ميان شما نيست و شكست خواهيد خورد».

خداوند همين آزمون را در حديبيه- نزديك

سرزمين مكه- از بنى اسماعيل و

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 83

مسلمانان نيز به عمل آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همچون حضرت ابراهيم عليه السلام به دنبال خوابى كه مى بيند همراه با 1400 تن از افراد با ايمان و از خودگذشته به سوى مكه حركت مى كنند و چون به حديبيه در نزديكى مكه مى رسند، آن افراد از صميم قلب با پيامبر بيعت مى كنند و با خدا پيمان مى بندند كه جان خود را در راه خدا تسليم كنند و به پيامبر صلى الله عليه و آله مى گويند:

«ما بر خلاف بنى اسرائيل مى گوئيم اى پيامبر! تو و پروردگارت برويد و با اهالى مشرك مكه بجنگيد و ما هم تا آخرين نفس با شما خواهيم بود». «1»

و خداوند در برابر اين قربانى و ايثار صادقانه هم سكينه و آرامش خود را بر آنان مى فرستد و هم پيروزى قريب الوقوع و فتح سرزمين مكه و سرزمينهايى كه خداوند به ذريه صالح حضرت ابراهيم عليه السلام وعده داده بود.

«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيا بِالْحَقِّ لَتَدْخِلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامِ انْشاءَاللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤسَكُمْ وَ مُقَصِّرِيْنَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريبَاً؛

خداوند رؤياى پيامبر خود را تحقق بخشيد كه اگر خدا بخواهد حتماً به ايمنى به مسجدالحرام درخواهيد آمد در آن حال كه سر تراشيده و مو سترده ايد و هراسى نداريد، خدا چيزى دانست كه شما نمى دانستيد و پيش از اين فتحى نزديك مقرر كرد». «2»

6- حلق و تقصير

حجاج به سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله (مُحَلِّقينَ رُؤسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ) مراسم حلق و تقصير را بجا مى آورند. مردانى كه سال اول آنهاست (بنا به احتياط واجب

از نظر بيشتر مراجع عظام و بنا به احتياط مستحب از نظر آيةالله خويى) مراسم حلق (سرتراشى) را انجام مى دهند و مقلدين آيةالله مكارم مخير بين حلق و تقصيرند و سرتراشيدن بر ايشان معين نيست.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 84

و مردانى كه سال اولشان نيست مخير بين حلق وتقصيرند و از نظر آيةالله مكارم كوتاه كردن ناخن به تنهايى كافى نيست يا سر مى تراشند و يا از مو و ناخن قدرى كوتاه مى كنند.

بانوان فقط به عمل تقصير (كوتاه كردن مو و ناخن) مى پردازند و سر را نمى تراشند.

7- 11. اعمال مكه

اشاره

آنگاه حجاج، اعمال مكه يعنى طواف، نماز طواف، سعى بين صفا و مروه و طواف نساء و نماز طواف نساء را به صورتى كه در عمره گفته شد، بجا مى آورند.

عيدى و عطاياى الهى به خاندان ابراهيم عليه السلام

«انَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُمحْسِنينَ؛

ما اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم».

ابراهيم و اسماعيل در برابر آنهمه ايمان و ايثار، رضا و تسليم، صداقت و راستى در راه دوستى با خدا عيدى و پاداشهاى عظيمى از خداوند دريافت مى دارند، پاداشى به عظمت جهان، و به وسعت طول زمان همراه با سلام و درود خدا:

1- بازداشتن تيغ از بريدن گلوى اسماعيل و حيات دوباره وى «قَد صَدَّقْتَ الرُّؤيا انَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُمحْسِنِيْنَ».

2- فرستادن ذبح عظيم فداى اسماعيل «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ».

3- جاودانه ساختن نام و سنّت ابراهيم در امّتهاى آينده «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِى الْآخِرين».

4- ارسال سلام و درود بر ابراهيم و خاندانش «سَلامٌ عَلى ابْراهِيمْ، كَذلِكَ نَجْزِى الُمحْسِنينْ».

5- بشارت به فرزندى ديگر به نام اسحق، فرزندى صالح از تبار پيامبران «وَ بَشِّرْناهُ بِاسْحقَ نَبِيَّاً مِنَ الصَّالِحينَ».

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 85

6- اعطاء بركت و فزونى به دودمان او و اسحاق، «وَ بارَكْنا عَلَيْهِ و عَلى اسْحاقِ» «1»

7- اعطاى مقام امامت و وراثت زمين به وى و ذريّه صالحش «قالَ: انّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ امَامَاً» «2»

12- ماندن شبهاى يازدهم و دوازدهم در منى

حجاج پس از اعمال مكه به منى باز مى گردند تا شبهاى يازدهم و دوازدهم از غروب تا نيمه شب در آنجا بمانند از نظر آيةالله العظمى مكارم ماندن نيمه اول شب يا نيمه دوم كافى است.

13- رمى جمرات

اشاره

آخرين عمل حج تمتع پرتاب سنگريزه به جمرات سه گانه در منى است كه حجاج در روزهايى كه شب قبلش را در منى گذرانده اند، اين سه جمره را كه به ترتيب آنها را جمره اولى، جمره وسطى و جمره عقبه مى نامند، هدف قرار مى دهند.

رمى شيطان

در آن هنگام كه حضرت ابراهيم عليه السلام به فرمان خداوند فرزندش را مى برد تا بر فراز تل منى قربانى كند، شيطان به تلاش افتاد تا در اين آزمون بزرگ الهى جلوى موفقيت و پيروزى خاندان ابراهيم را بگيرد. ابتدا به سراغ مادر اسماعيل مى رود تا به وسيله احساسات مادرى، پدر و پسر را از اجراى فرمان لهى باز دارد:

- آيا خبر دارى كه ابراهيم اسماعيل را مى برد تا او را بكشد؟

- دور شو اى شيطان كه ابراهيم مهربانتر از آن است كه فرزند صالح خود را بكشد.

او ادعا مى كند كه دستور خداست.

اگر فرمان خدا باشد، راضى و تسليم فرمان خدا هستيم.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 86

شيطان وقتى از سوى هاجر رانده شد، به سوى فرزند آمد تا با دردناك جلوه دادن مرگ او را از نيمه راه باز گرداند. ولى اسماعيل، با ايمان محكمى كه داشت او را سخت از خود براند كه اين مرگ چون فرمان خداست، شهادتى شيرين و گوارا خواهد بود رَضِيْنَا بِحُكْمِ اللَّهِ وَ سَلَّمْناهُ لِامْرِهِ.

و چون شيطان از مادر و پسر رانده شد، به سوى پدر آمد تا با القاى شك و شبهه او را از ادامه راه باز دارد.

- شنيده ام كه شيطان تو را در خواب واداشته تا دست به گناه بزرگى زده مرتكب قتل فرزند شوى! ابراهيم عليه السلام بدانست كه او

شيطان وسوسه گر است، فرياد بر او زد:

- دور شو اى دشمن خدا!

گفته مى شود ابراهيم بر سر راه خود به قربانگاه در سه محل شيطان بر وى ظاهر شد، يكى به محل جمره اولى و ديگرى به محل جمره وسطى و سومى به محل جمره عقبه، و ابراهيم در هر سه نقطه با پرتاب هفت سنگ او را از خود براند «1» و از آن زمان اين رسم از جمله مناسك و اعمال واجب حج بوده و مستحب است به هنگام پرتاب سنگ به جمرات گفته شود: اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّى الشِّيْطان (خداوندا شيطان را از من دور گردان).

در حديث ديگرى آمده است: ابراهيم عليه السلام نخست به «مشعر الحرام» آمد تا پسر را قربانى كند، شيطان به دنبال او آمد، ابراهيم هفت سنگ به او پرتاب كرد، هنگامى كه به جمره دوم رسيد باز شيطان را مشاهده نمود، هفت سنگ ديگر بر او انداخت تا به «جمره عقبه» آمد هفت سنگ ديگر بر او زد «2» (و او را براى هميشه از خود مأيوس ساخت).

و اين نشان مى دهد كه وسوسه هاى شياطين در ميدانهاى بزرگ امتحان نه از يك سو كه از جهات مختلف صورت مى گيرد. هر زمان به رنگى و از طريقى مردان خدا بايد ابراهيم وار شياطين را در همه چهره ها بشناسند و از هر طريق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان كنند، و چه درس بزرگى؟! «3»

تكبير جبرئيل، ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام

هنگامى كه اين پدر و پسر از عهده اين امتحان بزرگ برآمدند، جبرئيل با صداى بلند تكبير گفت:

- اللَّهُ اكْبَرُ، اللَّهُ اكْبَرُ! ...

و فرزند ابراهيم چنين تكبير سر داد:

- لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ

اكْبَرُ! ...

و پدر فداكار نيز چنين گفت:

- اللَّهُ اكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ.»

و اين شبيه تكبيراتى است كه ما روز عيد قربان مى گوئيم. و حجاج با تكرار اين تكبيرها بعد از 15 نماز كه نخستين آن نماز ظهر روز عيد است، خاطره پيروزى ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام را در آن ميدان بزرگ آزمايش در نظرها زنده مى كنند!

***

آنگاه خداوند قوچى بزرگ فرستاد تا ابراهيم عليه السلام آنرا به جاى پسرش قربانى كند و سنتى براى آيندگان در مراسم حج و سرزمين مِنى

«وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ؛

و ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم».

يكى از نشانه هاى عظمت اين ذبح به تعبير آيةالله العظمى مكارم آن است كه با گذشت زمان سال به سال وسعت بيشترى يافته و هر سال چند ميليون به ياد آن ذبح عظيم ذبح مى كنند و خاطره اش را زنده نگه مى دارند. «2»

فلسفه قربانى از ديدگاه آيةالله العظمى مكارم شيرازى

از ديدگاه آيةالله العظمى مكارم شيرازى، سفر حج در حقيقت يك هجرت بزرگ است، يك سفر الهى است، يك ميدان گسترده خودسازى و جهاد اكبر است.

مراسم حج در واقع عبادتى را نشان مى دهد كه عميقاً با خاطره مجاهدات ابراهيم و فرزندش اسماعيل و همسرش آميخته است، و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از اين نكته غفلت كنيم بسيارى از مراسم آن به صورت معما در مى آيد، آرى كليد حل اين معما توجه به اين آميختگى عميق است. هنگامى كه در قربانگاه در سرزمين منى مى آئيم تعجب مى كنيم، اين همه قربانى براى چيست؟ اصولًا مگر ذبح حيوان مى تواند حلقه اى از مجموعه يك عبادت باشد؟!

اما هنگامى كه مسئله قربانى ابراهيم را به خاطر مى آوريم كه عزيزترين عزيزانش در شيرين ترين ثمره عمرش

را در اين ميدان در راه خدا ايثار كرد و بعداً سنتى به عنوان قربانى در منى به وجود آمد، به فلسفه اين كار پى مى بريم.

قربانى كردن رمز گذشت از همه چيز در راه معبود است، قربانى كردن مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غير ياد خدا، و هنگامى مى توان از اين مناسك بهره تربيتى كافى گرفت كه تمام صحنه ذبح اسماعيل و روحيات اين پدر و پسر به هنگام قربانى در نظر مجسم شود و آن روحيات در وجود انسان پرتوافكن گردد.

متأسفانه مراسم قربانى در عصر و زمان ما به شكل نامطلوبى درآمده كه بايد علماى اسلام در نجات آن بكوشند. «1»

تفسير نمونه، ج 19، ص 125.

بخش 5: مَنْسَك حج

اشاره

منسك يا مراسم قربانى رابطه ذبح حيوان با قرب و شكر خدا

منسك در امم پيشين قربانى در اسلام وضعيت مستحدثه قربانى در عصر ما

راه حل فقها

فتواى آيةالله العظمى مكارم شيرازى و دلائل اين فتوا

مَنْسك يا مراسم قربانى

«وَ لِكُلِّ امَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكَاً لِيَذْكُروا اسْمَ اللَّهَ عَلى ما رَزَقَهُم مِنْ بَهيمَةِ الْأنْعامِ «1»؛

و براى هر امتى قربانگاهى قرار داديم تا نام خدا را به هنگام قربانى بر چهارپايانى كه به آنها روزى داده ايم ببرند».

نُسُك به معناى «عبادت» و ناسك به معناى «عابد» و مناسك حج يعنى پايگاههايى كه مراسم حج در آنجا انجام مى شود و به خود اعمال حج نيز مناسك گفته مى شود. «2»

و مَنْسك بر وزن منصب در خصوص قربانى كه يكى از عبادات است به كار مى رود هرچند كه مفهوم آن عام است، اما در آيه فوق به قرينه «لِيَذْكُروا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُم مِنْ بَهيمَةِ الْأنْعامِ؛

تا نام خدا را بر چهارپايانى كه به آنها روزى داده ايم ببرند».

به معناى خصوص قربانى است. «3»

ذبح حيوانات خوراكى با نام خدا و خوردن آن در راه خدا و اطعام به فقرا و نيازمندان و تقسيم شادى هاى خود با فقرا و مستمندان با تقسيم گوشت قربانى در عيد قربان، وسيله اى است براى تقرب و نزديك شدن به خدا و از اين رو به آن قربانى گفته مى شود.

همچنانكه وسيله اى است براى ياد خدا و شكر نعمات خدا و نزديك شدن دلهاى بندگان خدا به يكديگر.

رابطه قربانى با قرب و شكر خدا

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُم فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوَافَّ، فَاذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْقانِعْ وَ الْمُعْتَرْ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُم لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ «4»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 92

و شترهاى فربه را براى شما از شعائر الهى قرار داديم در آنها براى شما خير و بركت است، نام خدا را (هنگام قربانى كردن آنها) در حالى كه به صف ايستاده اند ببريد هنگامى

كه پهلويشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بخوريد و مستمندان قانع و فقيران معترض را نيز از آن اطعام كنيد. اين گونه ما آنها را در تسخير و دسترس شما قرار داديم باشد كه شكر خدا را بجا آوريد».

همانطور كه ميزبان براى نشاندن مهر و محبت خود در دل ميهمان، برايش غذاهاى خوب تدارك مى بيند و مرتب از او مى خواهد كه از غذايى كه با دست خود تهيه كرده تناول كند. حجاج بيت الله الحرام نيز در واقع ضيوف الرحمن هستند و خداوند گوشت گوسفند و گاو و شتر را به عنوان روزى براى پذيرايى آنان تدارك ديده تا بدينوسيله مهر و محبت خود را در دل آنان بنشاند و آنان را آماده پرستش و شكرگذارى لفظى و قلبى و عملى و پذيرش تربيتهاى الهى گرداند.

از اين رو خداوند كه كريم ترين و مهربان ترين ميزبانان است بطور مكرر به ميهمانان خود مى فرمايد:

«فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى ايَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُم مِنْ بَهِيْمَة الْأنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْبِآئِسَ الْفَقِيْرَ؛ «1»

و نام خدا را در ايام معينى بر چهارپايانى كه به آنها روزى داده است، ببريد و از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را اطعام دهيد».

و باز هم با فاصله كوتاهى دوباره به ميهمانان خود مى فرمايد:

«فَكُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «2»؛

از گوشت آنها بخوريد و افراد قانع و فقيران سائل را نيز اطعام كنيد، اينچنين ما آنها را در تسخير شما قرار داديم باشد كه شكر خدا را به جا آوريد».

مسلماً وقتى افراد با ايمان، چهارپايان را با نام و ياد خدا ذبح مى كنند و با

نام خدا از آن تناول مى كنند و به فرمان خدا سهمى از آن را به دوستان و سهمى از آن را به پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 93

بندگان نيازمند تقديم مى دارند، در واقع قلب خود و دوستان و فقرا را از مهر و محبت خداوند سيراب مى سازند.

بر خلاف آنچه با نام طاغوت و بتان ذبح مى شود و طعامى كه با نام خدا نبوده و يا به سلامتى طاغوتها مى نوشند و مى خورند و به كفر و ناسپاسى مى پردازند، باعث مى شود كه به جاى مهر و محبت خدا قلبشان با مهر و محبت و پرستش غير خدا سيراب گردد چنانكه خداوند كفرپيشگان بنى اسرائيل كه يك عمر بر سر سفره فرعونيان طاغوتى نشسته و از گوشت گوساله هايى كه به نام بتان ذبح شده بود تناول كرده بودند مى فرمايد:

«وَ اشْرِبُوا فى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِم؛ «1»

و به سبب كفرى كه داشتند دلهايشان با مهر و محبت و پرسش گوساله سرشته و سيراب شد».

منسك و قربانى در امم پيشين

اشاره

«وَ لِكُلِّ امَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكَاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيْمَةِ الْأنْعام «2»؛

و براى هر امتى قربانگاهى قرار داديم تا نام خدا را به هنگام قربانى بر چهارپايانى كه به آنان روزى داده ايم ببرند».

منسك يا قربانى در علم اديان و امم پيشين عبارت از گرفتن زندگى موجود زنده اى (اعم از انسان، حيوان يا نبات) از راه كشتن و خوردن به منظور تقرب به خدايان و جلب نظر آنان بوده است.

مفهوم «نزديكى جستن به خدا يا خدايان» در كلمه قربانى (كه از ريشه قرب) است و كلمه Sacrifice (ساكريفيس) در زبان اروپايى تقريباً معادل مفهوم كلمه قربانى است و مى رساند كه شئ قربانى شده براى

خدايان به وسيله قربانى كردن جنبه قدس و خدايى به خود گرفته است. اما موضوع و مقاصد و كيفيات قربانى در ميان اديان و امم پيشين به اندازه اى متنوع است كه نمى توان همه آنها را به معنى واحد و مشتركى كه در كلمات فوق است برگرداند. «3»

1- قصد از قربانى در امم پيشين

قصد از قربانى يا تقرب به خدايان گاه اين بوده است كه از راه قربانى و تقديس، شئ قربانى شده از نيروى خدائى بهره ور شود، و انسان در نتيجه خوردن آن، اين قدرت خدايى را به جسم خود بياورد، و اين همان است كه در زبانهاى اروپايى به آن كمونيون «1»

و مانند آن مى خوانند، و گاه اين بوده است كه ضعف بشرى را برطرف سازد و بسيارى از اقوام شئ را كه بدين منظور قربانى مى شده است دست نمى زدند و بيرون مى ريختند ايندو منظور اصلى بعدها به صورتهاى شكر، نذر، دفع بلا، كفاره يا تقديس و توبه و اعتراف درآمده است.

2- اقسام قربانى در امم پيشين

موضوع قربانى به خونى و غير خونى تقسيم مى شد، قربانى خونى شامل قربانى انسان، حيوان (مانند قوچ و گاو) مى شد در يونان قديم، پرندگان خوراكى و ماهيان نيز به عنوان قربانى ذبح مى شدند، قربانى انسان براى تقرب به خدا و كفاره گناهان و حاصلخيزى زمين انجام مى شد. در بسيارى از اقوام، قربانى حيوانات به جاى قربانى انسان انجام مى شود.

قربانى غير خونى شامل شير، عسل، روغن، شراب و آبجو و آب بود.

شراب به عنوان خون انگور و خون زمين براى تقويت خدايان. و آب به عنوان منبع حيات و ماده اصلى موجودات زنده نثار مى شد.

در ميان مسيحيان قربانى مقدس «شكرگزارى» «2» با خوردن از نان و شراب برگزار مى شود كه به نظر آنان نمايش دهنده عمل مسيح در آخرين شام با شاگردانش مى باشد. بنابر آنچه در انجيل كنونى آمده در اين شام مسيح نان را پاره كرد و به آنان داد و گفت: «اين است بدن من» و شراب را در پياله ريخته به ايشان

داد و گفت: «اين است خون من» «3» و اين در حكم يك قربانى بدون خونريزى است. «4»

3- انحراف قربانى در ملل پيشين

قربانى در ملل مختلف دچار انحراف گشته گاه از راه ريختن خون يا شراب با آب و با نثار ميوه و سبزى و گل و يا از راه سوزاندن آن يا از راه دفن آن. سوزاندن قربانى در ميان يهوديان قديم و يونانيان مرسوم گرديد. شايد غرض از سوزاندن قربانى آن بوده است كه بوى سوختگى و دود آن به مشام خدايان آسمانى برسد. و دفن قربانى براى جلب نظر و تقرب به خدايان زيرزمينى بوده است. نحوه كشتن قربانى در درجه دوم اهميت بوده است اما در بعضى از اديان و اقوام ديگر در درجه اول.

در دنياى بت پرستى، جان قربانى را مى گرفتند و زراعت را آتش مى زدند و در ديانت مكزيك قديم ذبح بشر مظهر عبادت بود. «1»

در يونان به وسيله قربانى و خوردن گوشت و نوشيدن خون بزغاله يا گوساله به آنها وجد و شوقى دست مى داده كه آنرا نشانه اتصال معنوى و مقدس با خدا مى دانسته اند. «2»

يونانيان معتقد بودند كه ابناى بشر بايد مراسم قربانى بجا آورند وگرنه مستوجب خشم خدايان معنوى واقع خواهند گرديد. «3»

بابليها به قصد آنكه از بركات و نعمات زندگى بهره ور گردند به وسيله قربانى توسل مى جستند «4»

در روم كشاورزان و افراد خانواده با خوكى و گوسفندى و گاو نر كه براى قربانى آماده مى كردند سه بار به دور مزرعه خود طواف مى نمودند، و آنگاه قربانى خود را به خدايان پيشكش مى كردند و در شهر رم در معبد مارس در برابر مذبحى كه مقام خداوند بود تشريفاتى به عمل مى آوردند.

«5»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 96

اقوام سلت در اروپا براى حق شناسى و شكرگزارى و فراوانى محصول، نباتات و حيوان و انسان قربانى مى كردند. براى قربانى كردن انسان گاهى زنان و كودكان خردسال و گاهى از اسراى جنگى، به پيشوايان دينى تسليم مى كردند. «1»

پيروان آئين برهمنيزم در هند با اداى نماز و تلاوت دعا و تقديم قربانى ها از آن عالم يارى مى جستند «2»

و پيروان زرتشت هدايا و قربانيهايى از گوشت حيوانات نثار روانهاى بهشتى و آله غيبى مى كردند. «3»

كنعانيان، در هر شهرى مذبح و محرابى به نام بعل همان شهر برافراشته بودند و اولين ميوه نوبر درخت يا گوشت اولين حيوان نوزاد كه جسد او را بر فراز مذبح مى سوزاندند و مراسم عشاى ربانى كه در آن عابد و معبود يعنى خداى بعل با پرستندگان خود متحد شده و مراسم قربانى را به عمل مى آوردند. «4»

هدف قربانى در اديان جهان:

بنابر آنچه در دائرة المعارف اديان آمده است: تصور مى رود غذاى تهيه شده از قربانى، گويى غذايى است كه همراه با خدا و دريافت كننده قربانى صرف مى گردد.

و قبولى قربانى و نذر از سوى خدا به آن قداست و ارزش معنوى مى بخشد و خدا و گيرنده قربانى ميزبان مى گردد كه با قربانى كننده، غذاى تهيه شده از آن را صرف مى كند. و موجب رفع كدورت ميان قربانى كنندگان و مصرف كنندگان مى شود.

بعضى از مردم يونان عقيده دارند كه آنها خود خدا را در قالب گوشت و خون قربانى تناول كرده اند. «5».

قربانى در اسلام

اشاره

قربانى در اسلام يا هَدْى است كه در حج تمتع واجب است، يا اضْحيه مستحب در روز عيد اضحى است يا براى كفاره ارتكاب محرمات احرام يا براى وفاى به نذر.

مقداد سيورى مى نويسد: ظاهر روايات و فتاوى اشاره به قسمت كردن قربانى به سه بخش دارند اين تقسيم را در بعضى روايات واجب و در بعضى روايات مستحب دانسته اند:

يك قسمت را خود مى خورد و يك قسمت را هديه مى كند و يك قسمت را به فقرا تقديم مى دارد. «1»

همانطور كه گفته شد خداوند مانند ميزبانى كريم و مهربان مرتب به ميهمانان خود مى فرمايد:

فَكُلُوا مِنْها (از اين گوشتهاى قربانى ميل كنيد) باشد كه:

قلب ميهمانان را از مهر و محبت خود سيراب كند.

ميهمانان آمادگى براى پرستش و شكر قلبى، لفظى و عملى بنمايند لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون به ياد و ذكر خدا باشند لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيْمَةِ الْأنْعامِ تسليم فرمان خداى واحد گردند: فَالْهُكَ الهٌ واحِدٌ فَلَهُ اسْلِمُو و بَشِّرِ الُمخْبِتِيْنَ.

و باشد كه خدا را به خاطر هدايتهايش بزرگ بشمارند.

كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما

هَداكُمْ.

با اهداء بخشى از قربانى، به دوستان: وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ، در زمره نيكوكاران درآيد وَ بَشِّرِ الُمحْسِنينَ.

و با اعطاى بخشى از قربانى به فقرا و مستمندان: «وَ اطْعِمُوا الْبائسَ الفَقِيْر» طعام و شادى خود را با آنان تقسيم كنند و در جامعه مساوات و برادرى و مهر و محبت پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 98

برقرار گردد و اين انفاق خود بهترين وسيله صفاى قلبها و نزديك شدن به خداست.

در اسلام ساير مقاصدى كه در اديان شرك و بت پرستى و يا تحريف شده آمده كه قربانى را مى سوزاندند يا دفن مى كردند تا بو يا گوشت يا خون آن به خدايان برسد، به شدّت نفى شده است و قرآن صريحاً مى فرمايد:

«لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُم «1»؛

«هرگز نه گوشتها و نه خونهاى آنان به خدا نمى رسد، آنچه به او مى رسد تقوا و پرهيزگارى شماست».

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حجّةالوداع خود به قربانگاه رفتند و مقدارى از قربانيها را خود ذبح كردند و بقيه را به على عليه السلام دادند تا ذبح كند، آنگاه مقدارى از گوشت هر كدام را طبخ كرده بخوردند و آبش را سركشيدند. «2»

على عليه السلام مى فرمايند: من به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله گوشتهاى قربانى و حتى پوستهاى آنها را ميان فقرا تقسيم كردم «3»

فَأَمَرَنِى فَقَسَّمْتُ لُحُومَها ثُمَّ امَرَنِى فَقَسَّمْتُ جَلالَها وَ جُلُودَها

1- محل ذبح در منى

اشاره

«وَ لا تَحْلِقُوا رُؤسَكُم حَتّى يَبْلَغَ الْهَدْىُ مَحِلَّه»؛

و سرتان را نتراشيد تا اينكه قربانى به محل آن (منى) برسد».

در ميان فقها، خلافى نيست كه محل قربانى منى است و آيه فوق دليل بر آن است كه قربانى كردن

محل خاص و معهودى دارد كه در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جايى جز منى نبوده است. و دليل ديگر آن رواياتى چون روايت امام صادق عليه السلام است پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 99

راجع به كسى كه قربانيش را گم كرده و ديگرى آن را پيدا كرده و ذبح كرده بود، حضرت فرمودند:

«انْ كانَ نَحْرُهُ بِمِنى فَقَدْ أَجْزَأ عَنْ صاحِبِهِ الَّذِى ضَلَّ عَنْهُ وَ ان كانَ نَحْرُهُ فِى غَيْرِ مِنى لَمْ يُجزء عَنْ صاحِبِه؛ «1»

اگر در منى قربانى را از طرف صاحبش كه آنرا گم كرده نحر كرده كفايت مى كند و اگر آنرا در غير منى از سوى صاحبش نحر كرده مجزى نيست».

و سيره قطعى كه نسل به نسل به ما رسيده كه در منى ذبح مى كرده اند بهترين دليل بر آن است. «2»

وجه تسميه هَدْى هَدْى بر وزن فَلْس در هفت جاى قرآن به كار رفته كه همه راجع به قربانى حج و عمره است. واحد آن هديه است و در وجه كاربرد آن در قربانى گفته شده كه چون حجّاج شتر، گاو يا گوسفندى به خانه خدا هديه مى كنند تا به خدا نزديك گردند و بعضى در وجه تسميه آن گفته اند كه چون قربانى به محل آن (منى) سوق داده مى شود به آن هدى مى گويند. «3»

ب. كيفيت قربانى در اسلام

«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيْها خَيْرٌ «1»؛

و شترهاى چاق و فربه را براى شما از شعائر الهى قرار داديم در آنها براى شما خير و بركت است».

بُدن بر وزن قُدس جمع بَدَنِه بر وزن عجله به معناى شتر بزرگ و چاق و گوشت دار است و از آنجايى كه چنين

حيوانى براى مراسم قربانى و اطعام فقراء و نيازمندان مناسبتر است مخصوصاً روى آن تكيه شده است «2» و مى فرمايد: براى شما در چنين حيواناتى خير و بركت است (لَكُمْ فِيها خَيْرٌ).

هرچند كه فربه بودن از شرائط الزامى قربانى نيست، امّا از آن جا كه خداوند مى فرمايد: وَ انْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون (از آن چه را كه دوست داريد انفاق كنيد)، مسلماً هرچه قربانى سالم تر و بزرگ و گوشت دارتر باشد، دوست داشتنى تر است و ايثار آن مايه قرب بيشتر به خدا خواهد بود.

از اين رو در مناسك مراجع تقليد آمده كه قربانى بايد صحيح و سالم بوده نه كمسال باشد و نه پير و فرتوت، تام الاجزاء بوده، ناقص و لاغر نباشد. «3»

در شرائط كنونى بيشتر گوسفندان را از سومالى و قسمتى را از استراليا و زلاند نو مى آورند «4» در بازديدى كه نويسنده خود از آغلهاى مكّه داشت؛ گوسفندان سومالى پرورشى و داراى كيفيت پائينى و اغلب كوفته و اخته شده است امّا گوسفندان استراليا و زلاند نو، بسيارى از آنها گوسفندانى است كه براى پشمش پرورش داده مى شود و گوشتش خوراكى نيست و در خارج به عنوان كود از آن پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 101

استفاده مى كنند. شركتهاى خارجى اين گوسفندان كم ارزش را با قيمت گرانى دست كم دو برابر قيمت گوسفند خوب در ايران) به حجاج مى فروشند.

و حجاج به جاى اينكه شاهد منافع خويش باشند: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ، بايد شاهد منافع شركتهاى خارجى و زيانهاى خويش باشند.

عارى بودن قربانى از كيفيت مورد نظر شارع محروم بودن حجاج، و ميهمانان و فقرا از گوشت قربانى رفتن آن همه ارز به جيب شركتهاى خارجى اعتراف برخى از

مقامات سعودى و مشاهدات عينى نويسنده و ارقام و آمار بانك توسعه اسلامى عربستان بهترين گواهى اين مدعاست. كارشناس حج و زيارت در گزارشى مى نويسد: «به شهادت اكثر قريب به اتفاق افرادى كه در هر دو كشتارگاه گوسفند خريده و ذبح كرده اند گوسفندان خريدارى شده توسط بانك توسعه اسلامى با اينكه از نظر كيفيت حداقل 40 درصد بهتر است از نظر قيمت به طور متوسط 70 ريال سعودى ارزانتر از گوسفندان قربانگاههاى آزاد است.

افزون بر اينكه قيمت گوسفند در بانك اسلامى شامل پول ذبح و انجماد و بسته بندى و ارسال به كشورهاى محروم، در حدود 350 ريال سعودى و قيمت گوسفند آزاد در ساير قربانگاهها با بيش از 40 درصد نامرغوب بودن بين 300 تا 450 ريال سعودى است كه گاهى تا 500 ريال هم مى رسد، بدون پول ذبح كننده و ساير مخارج. «1»»

ج. تقسيم قربانى

«فَكُلُوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيْر «1»؛

از آن بخوريد و بينواى فقير را اطعام دهيد».

«فَكُلوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَ «2»؛

از آن بخوريد و افراد قانع و فقيران سائل را اطعام كنيد».

اين دو آيه مشتركاً بر وجوب خوردن حاجى از قربانى دلالت دارد و اولى بر وجوب اطعام بر فقير بينوا و دومى بر وجوب اطعام قانع (كسى كه به آنچه به وى مى دهند قانع است) و معتر (عبور كننده اى كه انتظار دارد اطعامش كنند) دلالت دارند. و از آنجا كه در مفهوم قانع و معتر عنوان فقير نيست، از مجموع دو آيه فوق،

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 103

لزوم تقسيم گوشت قربانى به سه قسمت استفاده مى شود.

1- يك سوم براى خويش 2- يك سوم براى فقراء

3- يك سوم هديه

براى مؤمنين.

و اين نظر مشهور فقهاست و برخى قانع و معتر را دو نوع فقير سائل و غير سائل دانسته اند در مورد وجوب خوردن حاجى از گوشت قربانى برخى احتمال داده اند كه منظور رفع محظور باشد، يعنى مى توانيد بخوريد، مانعى ندارد. «1»

از نظر آيات عظام خويى، گلپايگانى، اراكى و ... تقسيم قربانى به سه قسمت احتياط وجوبى است. «2»

از نظر آيةالله العظمى مكارم: تقسيم قربانى به سه قسمت مستحب است ولى دادن بخشى از آن به فقرا واجب است.

مناسك، ص 146

د. وضعيت جديد قربانى در عصر ما

در سالهاى اخير وضع حج و قربانگاه و مقررات عربستان به كلى دگرگون شده و موضوع قربانى به صورت مسئله اى مستحدثه در آمده است.

از سويى كثرت تعداد حاجيان و از سويى كاهش فقرا در عربستان و از سويى ممنوعيت استفاده از گوشتهاى قربانى و جلوگيرى از طبخ آن به علت آتش سوزيهاى مهيب در چادرها باعث شده كه هر سال ميليونها رأس گوسفند و گاو و شتر در قربانگاهها، همچون دوران جاهليّت در زير خاك دفن و يا سوزانده شود، و

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 104

هدفهاى اصلى قربانى تعطيل گردد، در حالى كه ميليونها مسلمان فقير در كشورهاى اسلامى چشم به راه لقمه اى گوشت هستند. آمار رسمى عربستان ما را با ارقام و اعداد تكان دهنده اى روبرو مى كند. اين آمار نشان مى دهد كه هر حاجى غير سعودى يك و نيم گوسفند قربانى مى كند و هر چهار حاجى سعودى يك قربانى؛ زيرا حجّاج گذشته از قربانى عيد بسيارى به علّت ارتكاب پاره اى از محرّمات احرام مشمول كفّارات مى شوند، و بعضى قربانى نذر دارند و بعضى به حدّاقل اكتفا نكرده براى عمل به استحباب چند عدد قربانى

مى كنند. به عنوان نمونه در سال 1395 كه تعداد حاجيان غير سعودى كمتر از يك ميليون يعنى 573/ 894 نفر بودند، رقم قربانى به يك و نيم ميليون رسيد. «1»

بنابراين در اين سالها كه شمار حاجيان به بيش از دو ميليون مى رسد، رقم قربانى در حدود سه ميليون رأس مى باشد، با همه تلاشهايى كه توسط بانك توسعه اسلامى به عمل آمده اين بانك توانسته بطور متوسط نيم ميليون آن را بسته بندى و آماده ارسال به مناطق محروم سازد اما باز هم بيشتر از دو و نيم ميليون آن نابود مى شود.

2- ادامه و توسعه كار بانك توسعه اسلامى چه از جهت خريدارى ماشينها و سردخانه هاى بسيار، و چه از جهت تأمين پرسنل و نگاهدارى آن در طول يكسال مستلزم پرداخت هزينه سنگينى است كه معلوم نيست دولت عربستان پرداخت آن را تحمل كند و يا به كمكهاى خود ادامه دهد.

3- اجراى اين طرح در اين سالها كه ايام حج در فصل بهار و زمستان است تا حدودى امكان پذير است امّا در سالهايى كه مصادف با گرماى شديد تابستان است و لاشه حيوان در ظرف چند دقيقه فاسد مى گردد كار اين مؤسسه را بسيار محدودتر خواهد ساخت. در چنين موقع با چه مقدار كارگر و وسيله و در چه شعاعى از

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 105

عمليات مى توان سه ميليون لاشه را جمع آورى كرده و به سردخانه برد و تحويل داد؟

4- بر فرض كه همه اين اشكالها برطرف شود، چه كسى تضمين مى كند كه همه گوشتها و پوستها به فقرا تحويل شود و در بازارها به فروش نرسد و بهاى آن به جيب ثروتمندان ريخته نگردد همچنانكه

گفته مى شود بسيارى از گوشتهاى خوب را كه در كشتارگاههاى معمولى به نام فقراء مى برند، به رستورانهاى مكه مى فروشند.

به قول دكتر سيد جعفر شهيدى، حل مشكل قربانى در صلاحيت دولت عربستان و جمعيت رابطه و وزارت حج و اوقاف نيست. اظهار نظر درباره آن در صلاحيت فقهاى مذاهب مختلف اسلام است. آنها مى توانند با استفاده از ظاهر قرآن كريم و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و اقوال ائمه عليه السلام و رعايت احكام ثانوى در اين باره تصميم بگيرند. «1»

5- سازمان بانك توسعه اسلامى ظرفيت كشتارگاههاى جديد معيصم (شامل واحدهاى: ب، د، ه، و) را 000/ 400 رأس (هر واحد 000/ 100 رأس) اعلام داشته كه با ظرفيت كشتارگاه اتوماتيك آن 000/ 800 تا 000/ 900 رأس مى رسد كه سال گذشته به علّت نقص فنّى تنها توانست 000/ 637 رأس قربانى را مورد بهره بردارى قرار دهد. «2»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 106

سازمان تبليغى جوانان اسلامى عربستان (الندوة العالمية للشباب الاسلامى) براى قربانى كوپنهاى 250 ريالى تهيه كرده كه در ايام حج پول قربانى را (با صد ريال كمتر) دريافت مى دارد و پولهاى جمع آورى شده را به دفاتر خود در كشورهاى محروم حواله مى كند و مبلغين سعودى با اين پولها بهترين قربانى را در مناطق فقيرنشين خريدارى و پس از ذبح در آن كشورها، گوشتهاى گرم و تازه را همراه با كتابهاى تبليغى ميان فقراء توزيع مى كنند «1»

ه. نظر و راه حل فقهاء:
اشاره

از مجموع آيات استفاده كرديم كه هدف از قربانى سوزاندن براى رساندن بوى آن به خدا و يا دفن كردن آن براى رسيدن آن به خداى زمينى و يا نوشاندن خون آن به خدا نبوده

بلكه قرآن اين خرافات جاهلى را نفى كرده است. هدف اصلى از قربانى كه قرآن به روى آن تكيه كرده اطعام مساكين، وَ اطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيْر، و سيراب شدن قلب زائر از محبت و پرستش خداست.

و در روايات نيز اين هدف اساسى به عنوان علت و حكمت تشريع قربانى ذكر شده به عنوان نمونه امام على عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى كنند كه:

«انَّما جَعَلَ اللَّهُ الْأضْحَى لَيشْبَعَ مِنْهُ مَسَاكِيْنَكُمْ مِنَ اللَّحْم فَاطْعِمُوهم «1»؛

جز اين نيست كه خداوند قربانى را براى آن قرار داد تا مساكين شما از گوشت سير شوند پس اطعامشان كنيدو گوشت را به ايشان بخورانيد».

و تنها اراقه دم و ريختن خون كه بعضى از علماى اهل سنت به آن قائلند نمى تواند هدف قربانى و تقرب به خدا باشد و اگر در ظاهر برخى روايات كلمه اراقه دم به كار رفته منظور ريختن خون براى مصرف كردن و اطعام فقراء است نه دور ريختن و آتش زدن.

راه حلهاى ارائه شده از اين قرار است:

1- فروش يا هبه سهم فقراء

از آنجا كه بعضى از مراجع عظام تقسيم قربانى به سه قسمت را احتياط واجب مى دانند، بخصوص در مورد سهم فقراء و در شرايط كنونى بيشتر قربانيها دفن يا سوزانده مى شود و به فقرا نمى رسد، حاجى را ضامن سهم فقرا دانسته و قربانى را نسبت به آن سهم مجزى نمى دانند. براى حل اين مشكل چنين فرموده اند:

«نسبت به صدقه و اهداء، انسان مى تواند از فقراء و مؤمنين وكالت در قبول و اعراض بگيرد و بعد از ذبح از طرف آنها قبول كرده و بدون تقسيم اعراض نمايد». «2»

از نظر امام خمينى رحمه الله و

ساير مراجع عظام فروش يا هبه سهم فقير قبل از قربانى و بدون پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 108

قبض آن باطل است، بنابراين عمل بعضى كه به ادعاى فقر و وكالت از فقير ثلث فقير را از قربانى به خود حاجى مى فروشند يا هبه مى كند، صحيح نيست «1».

از نظر آيةالله العظمى مكارم در وضع كنونى كه گوشتهاى قربانى تلف مى شود، صحت ذبح در مِنى مشكل است خواه وكالت از فقير بگيرد يا نگيرد. «2»

اين راه حل مشكل قربانى را بيشتر كرده و حاجى هم بايد قربانى كند و آنرا دور بريزد و هم بابت سهم فقير پول بپردازد و هم براى قبول و اعراض وكيل بگيرد.

2- پرداخت پول قربانى به فقراء

بعضى در مجمع فقهى جدّه پيشنهاد دادند اكنون كه استفاده از بيشتر گوشتهاى قربانى براى تناول حجاج و اطعام فقرا ممكن نيست، حجاج در روز عيد قربان پول آن را به قصد قربت جدا كنند و به موقع آن را به جاى گوشت به فقرا تقديم دارند.

چنان كه در مورد فطريه فقها اجازه مى دهند كه به جاى غلّات اربع، پول آن را به فقراء تقديم كنند و يا در مورد كفّارات چنان كه گذشت.

در سال 1949 م. حجاج مصرى از شيخ الازهر روز، شيخ محمود شلتوت، استفتاء كردند و از او اجازه خواستند كه پول قربانى را به نيازمندان بدهند، ولى شيخ الازهر تنها در قربانيهاى مستحب به آنان اجازه داد. «3»

فريد وجدى صاحب دائرةالمعارف قرن بيستم مى نويسد: «وقتى كه دين تصريح مى كند كه حكمت قربانى واداشتن ثروتمندان به بذل و بخشش و مقصود از آن اطعام فقراست، (و ذبح حيوان در منى) و مانند ساير امم ركنى

از اركان دين نيست، از نظر ما بايد پول قربانى را به جاى قربانى ميان فقرا تقسيم كرد». «4»

در موسوعه فقهيه كويت آمده است:

جمهور فقهاى اهل سنت از جمله شافعيان و حنبليان و به قول ارجح نزد مالك و روايتى از ابو يوسف بر آنند كه قربانى سنت مؤكد است، نه واجب.

و اين نظر جمعى از اصحاب مانند بلال، ابن مسعود و سيد بن مسيب و عطاء و علقمه و اسود و اسحاق و ابى ثور و ابن منذر است.

از جمله دلائل آنان اين است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 109

«وَ اذا دَخَلَ الْعَشْرَ وَ ارادَ احَدُكُم انْ يُضْحَى

چون دهم ذيحجه فرا رسيد و كسى از شما اراده كرد قربانى كند».

اگر قربانى واجب بود پيغمبر صلى الله عليه و آله نمى فرمودند:

«وَ ارادَ احَدُكُم؛

كسى از شما خواست».

تنها ابوحنيفه و بنا به قولى مالك و اوزاعى قربانى كردن را واجب دانسته اند. «1»

گرچه همه فقهاى مذاهب اهل سنت تصريح كرده اند كه قربانى كردن بهتر از صدقه دادن با پول آن است امّا بلال صحابه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى گفت:

«از نظر من اگر پول آن را در راه يتيمى نيازمند صرف كنم، بهتر است تا اينكه قربانى كنم» بعضى ديگر از صحابه چون شعبى و ابوثور، نيز چنين نظر داده اند. «2»

ولى همانطور كه در حكمت قربانى از نظر قرآن توضيح داده شد چه بسيار اثراتى كه در خوردن و خوراندن گوشت قربانى وجود دارد كه در پرداخت پول آن نيست.

از نظر آيةالله العظمى مكارم: «انفاق پول قربانى به جاى قربانى كافى نيست». «3»

3- نظريه شيخ محمود شلتوت

بعضى از فقها تا

حدودى زمان و مكان قربانى را توسعه داده، از نظر مكان محل قربانگاه را از منى به محدوده حرم گسترش داده و از نظر زمان ذبح قربانى را از روز عيد قربان به ايام تشريق 11 و 12 و 13 و برخى تا آخر ذى الحجة توسعه داده اند. و در مورد قربانى مستحب پيشنهاد تبديل آن به نقدى را داده اند.

مرحوم شيخ محمود شلتوت فقيه و مفسّر و شيخ اسبق الازهر در اين باره مى نويسد:

اولًا: اسلام از همه حاجى ها قربانى نخواسته و ثانياً آنجا كه ذبح قربانى را واجب كرده، ذبح را در خصوص منى لازم ندانسته است و ثالثاً در مورد وجوب قربانى در مِنى آن را فقط در روز اول لازم نمى داند بلكه در همه ايام نحر و همه جاى حرم پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 110

جايز مى شمارد و در بقيه موارد هم حاجى، ميان ذبح و غير آن مثل صدقه و روزه مخير مى باشد و آن زائرى كه ذبح قربانى بر او مستحب است صدقه نقدى دهد. «1»

متأسفانه با گذشت چهل سال از اين راه حل، مشكل همچنان باقى است و هر سال ميليونها رأس گوسفند، در معرض فساد و تباهى قرار مى گيرد.

4- نظريه شيخ محمد جواد مغنيه

مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه با عنايت فراوانى كه به شرايط زمان و مكان و موضوع شناسى در فقه داشت در اين باره به انتشار مقاله اى در مجله رسالةالاسلام پرداخته كه فشرده آن از اينقرار است:

آيا شارع معصوم از عبث، حجاج را به ريختن خون حيوان (خوردنى) موظف مى دارد در صورتى كه در روى زمين رها و به سرعت متعفن و فاسد مى گردد؟

آيا حاجى بايد خون حيوان را بريزد با

اينكه يقين دارد كه قربانيش در كوره ها سوزانده و يا در زير خاك دفن مى شود؟ و چون به مصرف فقرا نمى رسد، گذشته از قربانى، پولى را بابت سهم فقير، كنار بگذارد؟

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 111

در مجموعه آيات قرآنى، آيه اى كه نص صريح باشد در اينكه ريختن خون حيوان به طور مطلق ولو در صورت تلف و فساد، مجاز و يا واجب است وجود ندارد. و در سنّت نبوى هم وارد نشده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين چيزى فرموده و يا انجام داده و يا امضا كرده باشند.

از آنجا كه شارع به زبان عرف سخن مى گويد براى شناختن منظور شارع بايد به مفهوم عرفى احكام توجه كنيم:

مفهوم عرفى جمله «قربانى كن» و گوسفندى ذبح كن ذبح براى خوردن است و ريختن خون به طور مطلق از اذهان مردم به دور است و بر اساس همين تفاهم عرفى است كه مردم با تعجب از رها شدن قربانى مى پرسند آيا شارع ما را مكلف به چنين كارى كرده است؟

مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه نتيجه مى گيرد كه وقتى مأموربه و عمل تقرب، منتفى شد، و حاجى نتوانست قربانى را در منى و منطقه حرم به مصرف واقعى خود برساند، تكليف منتفى مى شود.

به دليل اينكه اگر وجوب قربانى شامل مواردى كه نمى توان از گوشت آن استفاده كرد، مى شد لازم مى آمد كه در آن صورت، قربانى مجزى باشد، در صورتى هيچ يك از فقها قديم و جديد قائل به آن نيستند.

از نظر علامه مغنيه امكان مصرف قربانى و ساير احكام آن همچون شرط وجوب است.

اگر زمينه استفاده از قربانى ها فراهم گردد، ذبح در مِنى واجب

مى شود و اگر زمينه آن فراهم نگردد تكليف منتفى است، مانند استطاعت كه اگر تحقق يافت حج واجب مى شود وگرنه تحصيل آن براى شخص واجب نيست. «1»

جمع بين ذبح و روزه بدل از هدى از نظر آيةاللّه العظمى سيستانى در صورت عذر از ذبح در مِنى به جهت منع حكومت نه بعلت كمبود جا در منى احتياط جمع بين ذبح قربانى در وادى محسّر (معيصم) و روزه بدل از هدى است. «2»

5- استفتاء از امام خمينى

شخصى قربانى نمى كند به اعتقاد اينكه گوشت گوسفند تلف مى شود و از آنها استفاده اى نمى شود و با همين كيفيت تقصير كرده اعمال حج را انجام مى دهد، وظيفه او چيست؟

پاسخ امام خمينى (ره) به اين استفتاء چنين است:

بسمه تعالى اگر جاهل بوده و فكر مى كرده كه عملش صحيح است، از احرام خارج شده ولى قربانى بر ذمه اوست. «1»

اين فتوى نشانگر آن است كه قربانى كردن از اركان حج نيست. و الا مانند طواف و وقوفين با ترك آن حج باطل مى شد.

6- نظريه آيةالله شهيد دكتر بهشتى

به طور مسلم، آن قربانى را كه مى دانيد بعد از يك، دو روز دفن مى شود، آن را به عنوان قربانى ندانيد. من نظرم را در اين مسئله در پاسخ سئوال جمعى به طور قطع و جزم اعلام داشته و مى گويم:

«اين قربانى قبول نيست زيرا تبذيرى است، كه با آيات و روايات وارده در مورد قربانى اصلًا سازگارى ندارد». «2»

7- فتواى آيةالله العظمى مكارم شيرازى

از نظر آيةالله العظمى مكارم شيرازى از آيات سوره حج بخوبى استفاده مى شود كه هدف از قربانى كردن علاوه بر جنبه هاى معنوى و روحانى و تقرب به درگاه خداوند اين است كه گوشت آن به مصرفهاى لازم برسد، هم قربانى كننده از آن استفاده كند و هم قسمتى را به فقيران نيازمند برساند.

از سويى ديگر تحريم اسراف در اسلام، چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد،

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 113

چراكه قرآن و روايات و دليل عقل آن را اثبات كرده است.

آيةالله العظمى مكارم چنين نتيجه مى گيرند كه مسلمانان مجاز نيستند گوشتهاى قربانى را در سرزمين منى بر روى زمين بيندازند تا گنديده شود و يا در زير خاكها مدفون كنند، و وجوب قربانى براى حجاج دليل بر چنين عملى نمى تواند باشد، بلكه اگر نيازمندانى در آن روز و در آن سرزمين پيدا نشوند بايد آن را به مناطق ديگر حمل كنند و به مصرف برسانند و اين مقتضاى جمع ميان ادله است.

ايشان مى افزايند، متأسفانه در عصر ما بسيارى از مسلمانان به حكم اول عمل كرده و حكم دوم را به دست فراموشى سپرده اند، و هر سال، هزاران هزار قربانى كه گوشتهاى آنها مى تواند تغذيه گروه عظيمى از محرومان را تا مدتى طولانى برطرف گرداند.

در آن سرزمين مقدس به وضع بسيار زننده و نامطلوبى نابود مى شود. و در حال حاضر صحنه قربانگاه در روز عيد قربان به قدرى زننده و غير منطقى به نظر مى رسد كه افراد ضعيف الايمان را به ترديد در اصل اين برنامه مى اندازد و به دشمنان دستاويز محكمى مى دهد.

در مورد صور چهارگانه قربانى

اگر در روايات اسلامى مى خوانيم كه بيرون بردن گوشت قربانى از سرزمين منى يا از حرم مكه ممنوع است، اين مربوط به زمانهايى بوده كه مصرف كننده در آنجا به قدر كافى وجود داشته است لذا در روايت صحيح كه در منابع معتبر از امام صادق عليه السلام نقل شده چنين مى خوانيم:

يكى از ياران امام عليه السلام از همين موضوع سئوال كرد. امام فرمود:

«كُنّا نَقُولُ لا يَخْرَجْ مِنْها بِشَئٍ لَحاجَةِ النَّاسِ الَيْهِ، فَامَّا الْيَوْم فَقَد كَثُرَ النَّاس فَلَا بَأسَ بِاخْراجِهِ «1»؛

ما سابقاً دستور مى داديم كه چيزى از آن را از سرزمين منى بيرون نبرند چراكه مردم به آن نياز داشتند امّا امروز چون مردم (و قربانيان آن ها) فزونى يافته اند، بيرون بردن آنها بى مانع است».»

اين روايت و مانند آن به خوبى ثابت مى كند كه هدف از قربانى برطرف كردن نيازمندى مردم فقير است و تعيين مكان منى تابع شرايط زمان است تا وقتى كه در آن منطقه قابل مصرف است، واجب است كه در آنجا به مصرف تعيين شده رساند، امّا وقتى كه امكان مصرف قربانى در آن منطقه نيست. نبايد آن را براى سوزاندن و خاك كردن رها ساخت. در روايت ديگر امام صادق عليه السلام فرمودند. رسول خدا از خوردن گوشت قربانى و ذخيره كردن آن پس از سه روز نهى كردند چون مردم آن

روزگار نياز داشتند ولى بعد اجازه دادند.

نَهَىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَنْ ادِّخارِ لُحُومِ الْأضاحِى فَوْقَ ثَلَاثَةِ ايَّام مِنْ اهْل حاجَةِ النَّاسِ يَومَئِذٍ فَامَّا الْيَوْمَ فَلا بَأسَ بِهِ. «3»

همچنين در زمانى كه گوشت كم بود و مردم نيازمند در آن سرزمين زياد بودند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بنا به روايت امام صادق عليه السلام از بردن گوشتهاى قربانى به خارج نهى مى كردند و آنگاه فرمودند:

«فَامَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ اللَّحْم وَ قَلَّ النَّاس، فَلا بَأسِ بِاخْراجِهِ «4»؛ امّا امروز كه گوشت فراوان شده و مردم كمترند، مانعى ندارد كه گوشتها بيرون برده شوند».

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 115

بنابراين لزوم پيروى از مجتهد حىّ براى آن است كه مجتهد با توجه به شرايط زمان و مكان، احكام را آن چنان با موضوعات تغيير يافته انطباق دهد كه هدف شارع و روح قانون عملى گردد.

آيةالله العظمى مكارم شيرازى محور اصلى را در مسئله قربانى اين چنين مطرح مى كنند:

مسئله قربانى در زمان ما داراى چهار حالت است:

1- در صورتى كه امكان ذبح در منى (يا كشتارگاههاى كنونى در صورت عدم امكان ذبح در منى) وجود دارد و بتوان گوشتهاى قربانى را در مصارف صحيح آن رساند و موجب اتلاف و دفن و سوزاندن آنها نشود، بدون اشكال بر هر چيز مقدم است.

2- در صورتى كه مستحق در مِنى نباشد ولى بتوان گوشتها را به خارج از منى يا خارج از عربستان انتقال داد چه با خشك كردن يا وسائل روز، واجب است كه قربانى را در منى ذبح و سپس براى مصرف مستحقين به خارج منتقل ساخت.

3- در صورتى كه انتقال گوشتها

به خارج از منى يا خارج حجاز امكان ندارد امّا اگر آنها را در جايى ديگر، داخل مكه يا داخل حرم ذبح كنند، مى توان گوشتها را به مصرف صحيحش رساند بنابراحتياطلازم بايددرآن مكان ذبح كرد.

4- در صورتى كه حالات سه گانه فوق ممكن نباشد و جز رها ساختن براى دفن يا سوزاندن چاره اى نبود، مى توان گفت كه تكليف ذبح ساقط مى شود (زيرا كه تنها ريختن خون هدف نبوده بلكه از نظر قرآن و سنت مشروط به صرف آن در مصارفش مى باشد و چون تحصيل شرط امكان ندارد. مشروط ساقط مى گردد). ولى احتياط واجب آن است كه پول آن را كنار گذاشت و به ساير مناسك حج پرداخت و آنگاه در وطن يا در محلى ديگر بعد از مراجعت در ماه ذيحجه با آن پول قربانى كند (و به مصارف صحيحش برساند) و بهتر است كه در صورت امكان، با خانواده خود يا با دوستان هماهنگ كند كه در همان روز عيد قربان، از طرف او در وطنش قربانى كنند، تا گوشتش را به مصارفش برسانندو بعد از آن عمل تقصير را انجام دهد (ولى اين كار واجب نيست زيرا كه موجب عسر و حرج بر بسيارى از حجاج خواهد بود).

آيةالله العظمى مكارم: حكم الاضحية فى عصرنا، ص 8- 10.

دلائل فتواى آيةالله العظمى مكارم

1- ريختن خون هدف قربانى نيست

اشاره

بعضى از فقهاى اهل سنت حنفى «1» و برخى از علماى شيعه با استناد به رواياتى، مى گويند رها كردن ميليونها قربانى در منى براى خاك كردن يا سوزاندن مانعى ندارد چون تقرب به خدا با اراقه دم (ريختن خون) حاصل مى شود. تمسك اينان به رواياتى از اين قبيل است:

«انَّهُ لَيَغْفِر لِصاحِبِ الْأضْحِيَةِ عِنْدَ اوَّلِ قَطْرَةٍ تَقْطُر مِنْ دَمِها «2»؛

به هنگامى

كه اولين قطره خون قربانى فرو مى ريزد صاحب قربانى آمرزيده مى شود».

آيةالله العظمى مكارم در اين باره مى فرمايند:

«آنچه از ظاهر آيات قرآن در حكم قربانى استفاده مى شود اين است كه هدف از قربانى در شريعت اسلامى مصرف كردن گوشتهاى آن براى فقراء و مساكين است نه تنها ريختن خون، خداوند متعال مى فرمايد:

وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيْها خَيْرٌ؛ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَاذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلوا مِنْها وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ. «3»

و شترهاى فربه را براى شما از شعائر الهى قرار داديم. در آنها براى شما خير و بركت است، نام خدا را (هنگام قربانى كردن آنها) در حالى كه به صف ايستاده اند ببريد، هنگامى كه پهلويشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بخوريد و مستمندان قانع و فقيران معترض را نيز از آن اطعام كنيد.

از اين آيه خصوصاً به قرينه فاء، (فَكُلُوا ...) استفاده مى شود كه شارع قربانى پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 117

را در راه اطعام و لزوم تناول قربانى كننده و فقراء سائل و غير سائل (القانع و المعتر) از گوشتهاى قربانى قرار داده، و بديهى است كه اين آيه ناظر به مواردى نيست كه قربانى كنندگان و فقراء از خوردن قربانى ممنوع بوده قربانى ها در معرض تلف شدن و دفن و سوزاندن مى باشند.

حكم الاضحية فى عصرنا، ص 11 و 12.

اينكه در بعضى از روايات آمده كه با ريختن اولين قطره خون قربانى قربانى كننده آمرزيده مى شود، كنايه از ذبح براى تناول و اطعام فقرا و مساكين است. اين روايات نظير روايت فضيلت جهاد است كه مى فرمايد: يَغْفِرُ اللَّهُ الُمجاهِد بِاوَّلِ خَطْوَةٍ يَصِفُها فِى طَرِيْقِ

الْجَهاد فِى سِبِيْلِ اللَّهِ (خداوند جهادگر را با اولين گام در راه جهاد فى سبيل الله مى آمرزد). «1»

آيا مى توان گفت كه همان اولين گام كافى است هرچند كه گامهاى بعدى را در راه فساد و تباهى بردارد؟

فتوى يا احتياط واجب و يا مستحب به تقسيم قربانى به سه بخش: يك سوم براى خود، يك سوم براى فقرا و يك سوم هديه به مؤمنين.

و ضامن دانستن حاجى نسبت به سهم فقراء در اين شرائط كه قربانى تلف مى شود و گرفتن وكالت از فقراء و مؤمنين، براى پرداخت مبلغى پول.

توصيه فقها بر اساس قرآن كه قربانى صحيح و سالم و فربه باشد، نشانگر آن است كه هدف از قربانى و ريختن خون، مصرف صحيح آن است.

و نيز در جايى كه شكار و كشتن صيد و آزردن حشرات و حتى جا به جا كردن حشره بدن حرام است و كفاره دارد چگونه ريختن خون ميليونها گوسفند و گاو و شتر، براى انهدام جايز است؟

از قديم در روايات و اصطلاحات فقها روزهاى 11 و 12 و 13 را از آن جهت «تشريق» مى گفتند كه فقراء گوشتها را براى مصرف، در برابر آفتاب خشك و نگهدارى مى كردند، در اين روزها روزه گرفتن حرام است، هم چنين وجوب پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 118

نشانه گذارى روى حيوانى كه به قربانگاه مى فرستند، همه و همه به طور وضوح و آشكار بهترين دليل بر اين است كه هدف از قربانى مصرف صحيح گوشت قربانى آست نه آتش زدن و دفن كردن آن.

آيا قربانى مانند طواف و سعى است؟

آيا در لسان روايات موردى را مى يابيد كه شارع دستور داده باشد كه قربانى را خارج از منى انجام دهند. آيا قربانى

كردن در خارج از منى همچون طواف كردن يا سعى كردن در غير مكه نيست؟

آيةالله العظمى مكارم به اين قياس چنين پاسخ مى دهند:

آرى موارد متعدد در روايات قربانى يافت مى شود كه قربانى خارج از منى واجب مى شود بنابراين قربانى از قبيل طواف و سعى نيست كه قائم به مكان خاص باشد. به عنوان نمونه:

1- مصدود- كسى كه با خود قربانى آورده و او را از ورود به منطقه حرم يا مكه باز داشته اند- روايات و فتاواى مشهور فقهاى عظام اتفاق دارند كه واجب است در همان محلى كه او را بازداشته اند ذبح كند و از احرام بيرون آيد. «1» بنابراين اگر قربانى در غير منى مانند طواف در غير مكه بود قربانى ساقط مى شد، و قربانى كردن خارج از منى جائز نبود. «2»

2- شخصى كه قربانى با خود همراه مى برد اگر در راه خدا از حركت باز ماند و شخص كسى را نيابد كه قربانى را به وى صدقه دهد، بايد آن را نحر يا ذبح كند و يادداشتى به روى آن بگذارد كه اين قربانى است، تا هر كس كه بر آن مى گذرد بداند كه اين صدقه است اگر بخواهد از گوشت آن بخورد. «3»

اين روايات به خوبى دلالت دارد بر اينكه:

1- در موارد ضرورت، جايز است كه قربانى را در خارج از منى (و منطقه حرم) ذبح كنند.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 119

2- لازم است كه حاجى سعى كند كه گوشت قربانى را به مستحقين آن برساند و در صورتى كه مستحقى را نيابد بايد علامتى را به روى آن نصب كند كه اين قربانى است و مؤمنين و مستحقين مى توانند از

آن تناول كنند.

البته در شرائط كنونى براى بيشتر گوشتهاى قربانى مستحقى نيست به طورى كه آنها را دفن يا مى سوزانند و نصب علامت قربانى يا يادداشت به روى آن بيهوده است. «1»

آيا ذبح در خارج از منى بدعت است؟

بعضى از افراد توجهى به تغيير شرائط زمانى و مكانى و موضوع حكم ندارند و آن چنان به احكام خو گرفته اند كه تغيير حكم بعلت تغيير موضوع برايشان بدعت به نظر مى رسد و مى پرسند كه آيا ذبح در وطن يا جاى ديگر خارج از مِنى بدعت نيست؟

آيةالله العظمى مكارم از اين توهم چنين پاسخ مى دهند:

1- همانطور كه گفته شد مواردى وجود دارد كه شارع خود به قربانى كردن خارج از منى فرمان داده است.

2- قربانيهايى كه در زمان ما در كنار منى دفن يا سوزانده مى شود خارج از اهداف شرع است كه در قرآن كريم با فاء تفريغ آمده: فَاذا وَجَبَتْ جُنُوبَها ....

(وقتى حيوان جان داد از آن بخوريد و فقرا را اطعام كنيد) و در روايت ائمه عليه السلام آمده كه خداوند قربانى را مقرر داشت لِتَشْبَعَ مَساكِيْنَكُم (تا مساكين شما سير شوند).

3- از كجا كه چنين ذبحى كه در زمان ما در كشتارگاههاى مُزْدَلِفه انجام مى شود و آن را مى سوزانند و خاك مى كنند و فقراء را محروم مى دارند، بدعت پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 120

نباشد، چون در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام هرگز چنين قربانى كردن نظير و مانند نداشته است.

4- حكم به قربانى كردن در وطن يا جاى ديگر فقط به خاطر احتياط است و الا مقتضاى صناعت فقه، احتمال سقوط قربانى به طور كلى است، و حكم مبنى بر احتياط، بدعت نيست.

حكم

الاضيحة فى عصرنا، ص 22.

2- اطلاق دلائل قربانى مصاديق كنونى را شامل نمى شود.

دومين دليل آيةالله العظمى مكارم اين است كه:

مسئله قربانى با وضعيت كنونى بدون ترديد از مسائل جديد و مستحدثه اى است كه در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام سابقه نداشته، زيرا در آن روزگاران تعداد حجاج بسيار كم و مستحقين بسيار زياد بودند به طورى كه همه گوشتها در ايام حج مصرف مى شد. و شايد شروع وضع كنونى از قرن اخير باشد و افراد كهنسال ما به ياد دارند كه گوشتهاى قربانى به سرعت در منى و خارج منى مصرف مى شد، و به همين جهت اين مسأله در كتب فقهاى سابق به علت عدم ابتلاء طرح نشده است.

آنچه از آيات قربانى استفاده مى شود، موضوع قربانى مقيد به صرف گوشتها در مصارفش بوده و دخالت «مصرف» مانند مقومى براى اين واجب شرعى است. و از روايات نيز استفاده مى شود كه تمامى گوشتهاى قربانى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله مصرف مى شد به طورى كه حضرت از ذخيره كردن بيش از مصرف سه روز به علت كثرت مستحقين در آن زمان نهى مى فرمودند: به عنوان نمونه محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام روايت مى كند كه گفتند:

«كَانَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله نَهَىَ انْ تَحْبِسَ لُحُومَ الْأضاحِى فَوْقَ ثَلاثَةَ ايَّامٍ مِنْ اجْلِ الْحاجَة فَامَّا الْيَوْم فَلا بَأسَ بِهِ؛ «1»

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 121

پيامبر صلى الله عليه و آله از نگاهدارى گوشتها بيشتر از مصرف سه روز به جهت نياز (محتاجين) نهى مى كردند اما امروز ذخيره كردن آن مانعى ندارد».

و در حديث ديگر پيامبر از نگاهدارى گوشتهاى قربانى بيش از مصرف

سه روز نهى كردند.

و ابو الصلاح و حنان بن سدير از امام صادق عليه السلام روايت مى كنند كه فرمود:

«نَهَىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَنْ لُحُومِ الْأضاحِى بَعْدَ ثَلاثَ، ثُمّ اذَّنَ فِيْها وَ قال: كُلُو مِنْ لُحُومِ الْأضاحِى بَعْدَ ذلِكَ وَ ادَّخِرُوا؛ «1»

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از گوشتهاى قربانى بعد از سه روز نهى كردند، سپس اجازه دادند و فرمودند از اين به بعد از گوشتهاى قربانى بخوريد و ذخيره كنيد».

از مجموع اين روايات و ديگر روايات بر مى آيد كه تمامى گوشتهاى قربانى در آن ايام مصرف مى شده يا دست كم آنها را به صورت قطعه قطعه در مى آوردند تا براى روزهاى ديگر ذخيره كنند.

همين ذخيره سازى در ابتدا به علت كثرت نيازمندان ممنوع بود و سپس (با كاهش يافتن نيازمندان و كثرت قربانى) اجازه داده شد.

و از همين روايات استفاده مى شود كه بيرون بردن گوشتهاى قربانى از منى بعلت كثرت افراد نيازمند به آنها ممنوع بود، و با افزايش گوشتها و كم شدن مستحق انتقال آن به خاج از منى و بهره بردارى از آن اجازه داده شد.

در حديث محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام از بيرون بردن گوشتهاى قربانى از منى سئوال مى كند و امام در پاسخ مى فرمايند:

«كُنَّا نَقُولُ لا يَخْرُجْ مِنْها بِشَئٍ لِحاجَةِ النَّاسِ الَيْهِ، فَامَّا الْيَوْم فَقَد كَثر النَّاس فَلْا بَأسَ بِإخْراجِهِ؛ «2»

ما قبلًا مى گفتيم چيزى از آن را بيرون نبرند به خاطر احتياج مردم به آن امّا امروز كه تعداد حجاج زياد شده اند بيرون بردن آن مانعى ندارد».

آنچه مجموع اين روايات بر آن دلالت دارد اين است كه گوشتهاى قربانى پرشكوه ترين مراسم عبادت و

قربانى، ص: 122

در عصر ائمه معصومين عليهم السلام نيز يا در همان روزهاى اوليه حج در منى يا در روزهاى ديگر در مكه يا خارج از مكه مورد استفاده قرار مى گرفت، امّا آنچه را كه امروزه ما شاهد آن هستيم كه گوشتهاى قربانى را دفن مى كنند و يا مى سوزانند، امرى جديد و مستحدثه است كه در زمانهاى گذشته سابقه نداشته است. و بنابراين بسيار مشكل است كه اطلاق روايات قربانى شامل تمامى صور قربانى حتى صورت دفن و سوزاندن آن شود. زيرا كه مصداق موجود در عصر ما از قبيل فرد نادر يا فرد معدوم در عصر نزول آيات هدايت و صدور رويات آن است.

و اگر فقها براى مصاديق جديد به عمومات و اطلاقات تمسك مى جويند مانند تمسك به عموم آيه اوفُوا بِالْعُقُود براى صحت عقد بيمه، به جهت الغاء خصوصيت قطعى عرفى در مواردى است كه امكان داشته باشد. امّا خصوصيتى در محل بحث يقيناً وجود دارد كه نمى توان آن را الغاء كرد، زيرا كسى نمى تواند ادعاى يقين يا اطمينان كند كه ميان قربانى هايى كه مصرف مى شود و قربانى هايى كه دفن يا سوزانده مى شود فرقى نيست.

و اين دليل ديگرى بر مجزى نبودن قربانى هايى است كه تلف مى شود.

حكم الاضحية فى عصرنا تقريراً لمحاضرة آيةالله العظمى مكارم، ص 23- 27.

3- انتقال كشتارگاهها به خارج مِنى

اشاره

سومين دليل حضرت آيةالله العظمى مكارم اجماع علماء بر لزوم ذبح كردن در منى است و روايات نيز بر آن صراحت دارد كه:

«انْ كانَ هَدْيَاً واجِبَاً فَلا يَنْحَرُهُ الَّا بِمِنى «1»؛

اگر قربانى واجب باشد جز در مِنى نحر نشود».

و در بعضى از روايات آمده است كه:

«لا ذِبْحَ الّا بِمِنى «2»؛

ذبح جز در مِنى نيست».

پرشكوه ترين مراسم عبادت

و قربانى، ص: 123

حدود مِنى مِنى به كسر ميم، نزديكترين مشاعر حرم به مكه است. يكى از وجوه تسميه اين سرزمين به منى، بجهت ريخته شدن خون قربانى در آن است. «1»

در روايت صحيح معاويه و ابى بصير از امام صادق عليه السلام:

«مرز منى از جمره عقبه تا وادى محسّر است.» «2»

در اخبار مكه ازرقى، نيز حدّ منى از عقبه تا وادى محسّر ذكر شده، به اتفاق فقها و جغرافى دانان اسلامى، وادى محسر جزو مِنى نيست بلكه مرز مِنى است. همين طور عقبه حدّ منى است نه جزو مِنى چنان كه اصطخرى در كتاب مسالك و ممالك مى نويسد بطن محسر وادى باشد ميان مِنى و مُزْدَلِفه، نه از مِنى باشد و نه از مُزْدَلِفه.

و جمرة العقبة از مِنى نيست. «3»

و از نظر القاسى در شفاء العزام كوههاى پيرامون آن حدود مِنى را از نظر عرض ترسيم مى كند به اين صورت كه اين سوى كوه كه رو به مِنى دارد جزو مِنى و پشت كوهها خارج از مِنى است و هم اكنون از سوى ولت عربستان تابلوهايى نصب شده كه حدود مِنى و مزدلفه را مشخص كرده اند. و بنابراين قربانگاههاى جديد شهردارى كه در پشت كوههاى مِنى در وادى معيصم واقع شده بطور قطع خارج از منى است و قابل ضميمه شدن به مِنى نيست.

آيا منى قابل توسعه به معيصم است؟

همانطور كه در نقشه ملاحظه مى شود، قربانگاه كه از منطقه منى خارج و به منطقه مزدلفه انتقال يافته و به وادى محسّر عقب نشينى كرده بود اكنون از منى دورتر شده و به منطقه معيصم رفته و بر فرض كه در گذشته واحدى محسّر قابل ضميمه شدن به منى بود، منطقه معيصم بعلت سلسله كوههاى فاصل،

قابل ضميمه شدن به منى نيست.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 125

در هر حال عمل به اين واجب در عصر ما ممكن نيست، زيرا مى دانيم كه همه قربانگاهها به خارج از منى انتقال يافته است (به تصوير شماره 20 نگاه كنيد).

اكنون اگر بگوئيم: ذبح كردن در منى مطلقاً شرط صحّت است چه در حال اختيار و چه در حال اضطرار، لازمه آن سقوط ذبح از اساس خواهد بود، زيرا كه مشروط با انتقاء شرط منتفى مى شود، همچنان كه مى گوئيم نماز بر كسى كه طهارت (وضو و تيمم) ندارد واجب نيست زيرا كه طهارت بطور مطلق شرط نماز است.

و اگر بگوئيم: ذبح كردن در منى فقط در حال اختيار شرط است، لازمه آن سقوط اين شرط در حال اضطرار است، و واجب است آن را در محلى ديگر انجام داد بى آنكه فرق باشد بين وادى مُحَسَّر و غير آن، زيرا كه دليلى بر لزوم رعايت الْأقْرَبُ فَالْأقْرَب (نزديكترين جاى ممكن) نداريم. همچنين دليلى نداريم كه وادى مُحَسَّر (يا وادى مُعَيْصِم) بدل از منى باشد.

حكم الاضحية فى عصرنا، ص 29- 30

تصريح مراجع عظام به عدم لزوم اقربيت به مِنى

بسيارى از مراجع و آيات عظام به مانند خويى، گلپايگانى، اراكى، شهيد سيد محمد باقر صدر، به اين موضوع تصريح كرده اند كه عين دستخط يا نوشته آنان را در صفحه بعد از نظر مى گذرانيد.

آية الله العظمى گلپايگانى و اراكى: رعايت اقربيت به منى لازم و واجب نيست.

سئوال- اخيراً توسط بانك توسعه اسلامى، وابسته به كشورهاى اسلامى و همكارى عربستان، مسلخ هايى براى ذبح قربانى به صورت كاملًا مكانيزه تأسيس شده است كه در وادى معيصم قرار دارد. با توجه به دو نكته ذيل قربانى در آن

مسلخ ها چه حكمى دارد؟

الف: ديگر مسلخ ها هم بنا به نقل، خارج از منى است ولى به منى نزديكتر است.

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 126

ب: گوشت حاصل از قربانى در مسلخ جديد با وسائل پيشرفته بسته بندى شده و براى نيازمندان كشورهاى اسلامى ارسال مى شود، در حالى كه لاشه هاى قربانى در ديگر مسلخ ها سوزانده و از بين مى رود.

جواب آيةالله اراكى: ذبح در مسلخ هاى جديدالتأسيس بر فرض عدم امكان ذبح در منى در صورتى كه شرايط شرعى ذبح رعايت شود مانعى ندارد هرچند نسبت به ساير مسلخ ها از منى دورتر باشد و رعايت اقربيت به منى لازم نيست.

جواب آيةالله گلپايگانى: در فرض مسئله چنانچه ساير شرايط صحّت ذبح در مذابح مذكوره محقق باشد رعايت اقربيت به منى واجب نيست اگرچه اولى و مطابق احتياط است، و الله العالم.

آيةالله العظمى خويى: در هركجا عمل به وظيفه بهتر انجام شود ذبح نمايد.

سئوال- در صورتيكه ذبح در خود منى ممكن نباشد وادى محسّر و مزدلفه و مكّه چه فرق دارد با آنكه ممكن است در مكه سهم فقير را به فقير داد و در منى انجام اين عمل مشكل است؟

جواب: اگر تا آخر ذى الحجّه ممكن نباشد ذبح در منى، پس به وقتش در هر كجا كه عمل به وظيفه بهتر انجام شود در آنجا ذبح نمايد و الله العالم.

آيةالله شهيد سيد محمد باقر صدر: در صورتى كه ذبح در منى معذور باشد حاجى مى تواند در مكه و غير آن ذبح كند.

الذبح و النحر في منى و الخامس من واجبات حج التمتع 123- و موضعه من الناحية المكانية مني، و اذا ضاقت منى بالناس و تعذّر انجاز الواجبات فيها اتسعت رقعة

منى شرعاً فشملت وادىّ محسّر، و هي المنطقة التي تفصل منى عن المشعر، و اذا تعذر الذبح في منى اطلافاً بسبب منع السلطة و تعيينها بحازر خارج منى جاز للحاج أن يذبح في مكة أو غيرها.

2- آيا مكه بدل از مِنى است؟

در روايات متعدد جواز ذبح در مكه آمده است، مانند روايت ابن عمار كه به امام صادق عليه السلام اظهار مى دارد: اهل مكه ايراد مى گيرند كه شما قربانى خود را در منزل خود در مكه ذبح كرده ايد، حضرت مى فرمايند:

«انّ مكّة كُلَّها منْحَر؛ تمامى مكه قربانگاه است «1»».

آيا جمع ميان اين گونه روايات و رواياتى كه محل ذبح را جز در منى نمى داند، اين نيست كه بگوئيم مكه بدل از منى است و در صورت عدم امكان ذبح در منى بايد قربانى را در مكه ذبح كرد؟

آيةالله مكارم شيرازى به اين سئوال اين چنين پاسخ مى دهند:

اينگونه روايات مربوط به جواز ذبح در مكه را بايد حمل بر قربانى غير واجب كرد زيرا كه صريحاً آمده است:

«انْ كانَ هَدْيَاً واجِبَاً فَلا يَنْحَرَهُ الّا بِمِنى وَ انْ كانَ لَيْسَ بِواجِبٍ فَلْيَنْحَرهُ بِمَكَّةِ انْشاءَ «2»؛

اگر قربانى واجب بود جز در منى ذبح نكند و اگر واجب نبود اگر خواست در مكه ذبح كند».

بنابراين نمى توان روايت ذبح در مكه را بر صورت عدم توان ذبح در منى حمل كرد زيرا اگر ذبح در زمان امام عليه السلام در منى غير ممكن بود، جا نداشت كه اهل مكه به امام ايراد بگيرند.

ثانياً بر فرض كه ذبح در مكه بدل از ذبح در منى باشد، باز مشكل بزرگ قربانى همچنان باقى است، و تنها افراد معدودى ممكن است بتوانند در مكه ذبح كنند و مسئولين بهداشتى عربستان

اجازه تأسيس چنين كشتارگاه عظيمى را براى قربانى همه حجاج نداده و نمى دهند.

حكم الاضحية فى عصرنا، ص 30 و 31.

3- آيا كشتار در غير منى با روح حج سازگار است؟

بعضى از فضلاى حوزه علميه قم با كاوشى در مجموعه دلائل به اين نتيجه رسيده اند كه واجب بودن كشتار در منى ثابت نيست ولى جدا كردن آن از اعمال حج نيز، با روح حج سازگارى ندارد پس جمع بين دليلها، آيات قرآن و روح اعمال حج واجب بودن كشتار در حرم است. «1»

اولًا جدا كردن پاره اى از اعمال حج در مواقع غير عادى با روح حج سازگار است به دليل اينكه خداوند خود در قرآن كريم بدل هدى را براى كسانى كه پول قربانى ندارند، سه روز روزه در حج و هفت روز روزه در وطن (وَ سَبْعَةً اذا رَجَعْتُم) را مقرر داشته است.

و ثانياً حاجى در همان منى براى قربانى با قصد قربت، پول قربانى را جدا كرده و به هنگام مراجعت در محلى كه گوشت قربانى به مصرف واقعى مى رسد، ذبح مى كند. بر اساس روايت امام صادق عليه السلام خارج كردن قربانى در آن هنگام كه تعداد قربانى كمتر از تعداد فقراى آن مناطق بود جائز نبود و بعد كه شرائط عوض شد و تعداد قربانى افزايش يافت پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه دادند كه قربانى را از منى به خارج ببرند:

فَامَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ النَّاسُ فَلا بَأسَ بِاخْراجِهِ. «2»

بر فرض كه كشتار در غير منى يا در غير حرم با روح حج سازگار نباشد. در حال حاضر كه بيشتر قربانيها به مصرف مورد نظر شارع نمى رسد و آن را به صورت زباله دفن مى كنند و يا مى سوزانند، مسلماً قربانى كردن

در چنين جايى با روح حج ناسازگارتر است.

بنابراين به حكم عقل در چنين شرايطى بايد قربانى را در جايى انجام داد كه به پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 129

مصرف صحيح آن برسد، حتى اگر از كاوشهاى خود به اين نتيجه مى رسيديد كه كشتار در منى يا نزديك به آن واجب است.

4- آيا كشتار در غير منى موجب وهن شيعه است؟

همانطور كه نقل كرديم از نظر مراجع عظام: اكنون كه قربانگاهها را به خارج از منى منتقل كرده اند، رعايت اقربيت و نزديك بودن به منى واجب نيست. «1» بنابراين فرقى ميان وادى مُحَسَّر، مكه و ايران نخواهد بود. برخى اظهار مى دارند اين فتوى و پاى بندى و عمل همگانى به آن، سبب وهن شيعه مى شود و بازتاب بسيار ناشايستى خواهد داشت و شيعه متهم مى شود كه به ضروريات حج اعتقاد ندارد. «2»

از نظر ما درست به عكس در شرايط كنونى كه بيشتر گوشتها، به صورت بسيار ناپسندى جزء زباله ها به دور ريخته مى شود مايه وهن اسلام و مسلمين گشته و بازتاب بسيار ناشايستى را در اذهان به وجود آورده است و فتواى ذبح در مكانى كه بتوان آن را به مصرف فقرا رساند ايمان مردم را به حيات و پويايى فقه اسلام پايدارتر كرده است.

امّا وجوب ذبح در نزديكترين منطقه به منى نه تنها از ضروريات دين و حج نيست بلكه بنا به فتواى فقهاى عظام، لازم نبوده و دليلى بر آن نيست امّا عمل همگانى به ذبح خارج از منى، كسى نگفته كه همگان چنين كنند بلكه گفته اند تا جائى كه امكان مصرف آن در منى وجود دارد در آنجا و مازاد را در جاى قابل مصرف ذبح كنند و همانطور كه قبلًا

گفتيم اين كار در خود عربستان انجام مى گيرد و طرح الندوة العالمية لشباب الاسلامى پول قربانى را از حجاج دريافت و با آن در كشورهاى فقير قربانى خريدارى و ذبح مى كند.

5- قربانى سوختنى در امم پيشين

برخى در برابر فاجعه عظيم سوزاندن ميليونى گوسفندان قربانى اظهار مى دارند: چه اشكالى دارد مگر قربانى سوختنى در ميان قوم بنى اسرائيل نيز متداول نبوده است مگر در قرآن نيامده كه:

الَّذيْنَ قَالُوا: انَّ اللَّهَ عَهِدَ الينا الّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّىَ يَأتيْنَا بقُربانٍ تَأكُلُه النّارَ قُل قَدْ جائكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلى بالبَيِّنات و بالّذى قُلْتُمْ فَلِمَ قتلتُمُوهم انْ كُنْتُمْ صادِقينَ؟ «1»

آنان گفتند: خدا با ما عهد كرده است كه به پيامبرى ايمان نياوريم مگر قربانى براى ما بياورد كه آتش آنرا بخورد. بگو پيش از من پيامبرانى با نشانه هايى آشكار و آنچه گفتيد [قربانى سوختنى آمدند، اگر راست مى گوئيد چرا آنان را كشتيد؟

پاسخ اينكه يكى از معجزات برخى از پيامبران مانند حضرت الياس اين بود كه براى اثبات حقّانيّت خود و نزديكى خود به خدا دو گاو را مى آوردند يكى را پيامبر و ديگرى را رؤساى بت پرستان قطعه قطعه مى كردند و بر هيزم مى گذاردند و روى آن آب مى ريختند و دست به دعا برمى داشتند، ناگهان آتش الهى فرود مى آمد و فقط قربانى پيامبر را مى بلعيد و حقّانيّت آن پيامبر را آشكار مى ساخت. «2»

بعضى از مفسّرين اخير مانند نويسنده تفسير المنار احتمال ديگرى درباره مسئله قربانى سوختنى داده اند كه خلاصه آن اين است: منظور آنها اين نبوده كه حيوانى ذبح شود و آتشى بطور اعجازآميز از آسمان فرود آيد و آن را بسوزاند بلكه منظور اين بوده كه در دستورات مذهبى آنها يك نوع قربانى بنام قربانى

سوختنى بوده، حيوانى را سر مى بريدند و با مراسم مخصوصى آن را آتش مى زدند كه شرح آن در

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 131

فصل اول سفر لاديان تورات آمده است. آنها مدعى بودند كه خداوند با ما عهد كرده كه اين دستور قربانى سوختنى در هر آئين آسمانى خواهد بود و چون در آئين اسلام نيست ما به تو ايمان نمى آوريم.

از نظر آيةاللّه العظمى مكارم شيرازى وجه اول با آيه مناسبتر است «1». در هر حال بنا بر وجه اول قربانى سوختنى يك رأس گاو با صاعقه آسمانى براى اثبات حقّانيّت پيامبر بوده و اين با سوزاندن بى دليل و بى سابقه ميليونها گوسفند كاملًا فرق دارد. امّا بنا به فرض دوم كه چنين رسمى بصورت محدود در ميان بنى اسرائيل بوده دليل بر جواز آن در اسلام نمى شود بلكه ايمان نياوردن يهود به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به بهانه نبودن دستور قربانى سوختنى در شريعت اسلام، خود دليلى صريح بر عدم جواز سوزاندن قربانى در اسلام است. افزون بر اينكه هرگز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام اقدام به سوزاندن قربانى نكرده اند.

6- حرمت اسراف و تبذير

اشاره

«وَ آتَ ذَاالْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِيْنَ وَ ابْنَ السَّبِيْلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيْراً انَّ الْمُبَذِّرِيْنَ كانُوا اخْوانَ الشَّياطِين وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُورَاً؛ «1»

حق خويشان و مسكين و در راه مانده را بپرداز و هرگز تبذير (ريخت و پاش) مكن چراكه تبذيركنندگان برادران شيطانند و شيطان كفران كننده (نعمتهاى) پروردگارش است».

چهارمين دليل آيةالله العظمى مكارم حرمت اسراف و تبذير است در اين باره مى فرمايند:

قران كريم به شدّت از اسراف نهى كرده و فرموده است:

«وَ لا تُسْرِفُوا انَّ

اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِيْنَ «2»؛

اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد».

و در تعبيرى شديدتر مى فرمايد:

«وَ انَّ الْمُسْرِفِيْنَ هُمْ اصْحابُ النَّارِ «3»؛

و جز اين نيست كه اسراف كنندگان اصحاب آتشند».

«انَّ اللَّهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّاب؛ «4»

و خداوند اسراف كنندگان دروغگو را هدايت نمى كند».

«وَ أهْلَكْنَا الْمُسْرِفِيْنَ؛»

و اسراف مقدمه هلاكت و نابودى است».

در قرآن يكى از نشانه هاى عِبادُ الرَّحْمان، عدم اسراف حتى در انفاق است:

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 133

«وَ الَّذِيْنَ اذا انْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوامَاً؛ «1»

و با لحن شديد از تبذير و ريخت و پاش نهى كرده و آنرا نوعى كفران نعمت برشمرده و تبذيركنندگان را برادران شيطان معرفى مى كند:

انَّ الْمُبَذِّرِيْنَ كانُوا اخْوانَ الشَّياطِينِ. وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُورَاً. «2»

1- فرق بين اسراف و تبذير

از نظر آيةالله العظمى مكارم، اسراف به معناى خروج از حد اعتدال و اقتصاد بدون تضييع شئ به حسب ظاهر است مانند پوشيدن لباس گرانقيمتى كه معادل چندصد برابر قيمت لباس معمولى است. و تبذير عبارت است از آنچه منجر به ضايع شدن نعمتهاى خداى تعالى مى شود مثلًا براى ده نفر غذاى پنجاه نفر تهيه شود به طورى كه مازاد آن فاسد و يا دور ريخته شود. البته گاهى اين دو كلمه با هم يكى مى شوند و در يك معنى به كار مى روند.

حكم الاضحية فى عصرنا، ص 40 و 41.

2- دفن و سوزاندن قربانى مصداق بارز اسراف و تبذير

مسلماً قربانى هايى كه امروزه در قربانگاهها دفن و يا سوزانده و يا مى ماند تا متعفّن مى شود به طورى كه سگها هم آنها را نمى خورند، از آشكارترين مصاديق اسراف و تبذير است كه شرعاً حرام است به خصوص با اين مقدار و تعداد عظيم ميليونى، آيا شارع حكيم با چنين اسراف و تبذير عظيمى راضى است؟ آيا دليلى بر خروج آن از آيات محكمات و روايات وارده در حرمت اسراف و تبذير كه حتى شامل هسته خرما يا باقيمانده آب ليوان مى شود وجود دارد؟ ممكن است گفته پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 134

شود اسراف و تبذير چون در راه اطاعت فرمان خداست مانعى ندارد.

مى گوئيم: اين مصادره به مطلوب است و فرمان خدا هرگز به چيز ممنوع و حرام تعلق نمى گيرد و اطلاقات ادلّه اسراف و تبذير به قدرى محكم و قوى است كه شامل تلف كردن كوچكترين چيزى مى شود چه رسد به ضايع كردن ميليونها رأس از نعمتهاى الهى. «1»

3- مفهوم «لا اسراف فى الحج»

در پاره اى از روايات آمده كه «لا اسْرافَ فِى الْحَجِّ» (در حج اسراف نيست). امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كنند كه فرمودند:

«ما مِنْ نَفَقَةٍ احَبُّ الَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ نَفَقَةٍ قَصَد، وَ يُبْغِضُ الإسْرافَ الّا فِى الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ؛

هيچ هزينه اى نزد خدا محبوبتر از هزينه مقتصد (ميانه) نيست و خداوند نسبت به اسراف خشمگين است مگر در حج و عمره». «2»

آيةالله العظمى مكارم در اين باره مى فرمايند:

«بدون شك مفهوم اينگونه روايات تضييع مال و رها كردن و سوزاندن و خاك كردن و يا مانند تهيه طعام پنجاه نفر براى ده نفر و دور ريختن بقيه نيست.

بلكه

منظور از آن گشاده دستى در تهيه زاد و توشه و خريد هديه و سوغاتى براى خويشان و دوستان است. شاهد آن اوّلًا اينكه گشاده دستى را در برابر اعتدال و ميانه روى مطرح كرده ثانياً رواياتى كه در آداب سفر عموماً وارد شده، راجع به استحباب بذل و بخشش زاد و توشه سفر «3» و يا رواياتى كه در خصوص سفر حج آمده كه هديه حاجى از نفقه حاجى است (هَدِيّةُ الْحَاجِّ مِنْ پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 135

نَفَقَةِ الْحاج) «1»

و زياده هزينه كردن در حج داراى پاداش فراوان است: (وَ انَّ اكْثارَ النَّفَقَة فِيهُ اجْرٌ جَزِيْل) «2»

همه اين روايات گواه بر آن است كه مقصود از اسراف در حج، از قبيل خريد هدايا و سوغات و ساير هزينه هاست نه سوزاندن ميليونها گوسفند و گاو و شتر.

افزون بر اينكه محل بحث ما از مصاديق تبذير است نه اسراف زيرا كه فرق ميان آن دو- چنان كه گفته شد- اسراف عبارت از خروج از حد اعتدال بدون تضييع مال است و تبذير عبارت است از آنچه منجر به ضايع و فاسد كردن شود.

4- قربانى توسط بانك توسعه اسلامى

آيا اگر كسى قربانى را توسط بانك توسعه اسلامى به مصرف فقرا رساند و يا به طور آزاد فقيرى را پيدا كند و لاشه قربانيش را به وى بدهد، مى توان گفت كه مرتكب عمل حرام اسراف و تبذير نشده و قربانيش مجزى است؟

از نظر آيةاللّه العظمى مكارم در صورتى كه همه گوشتهاى ذبح شده به مصرف مى رسد احتياط واجب آنست كه در قربانگاههاى جديد ذبح شود و الا بر فرض كه تمامى شرائط صحت قربانى در بانك توسعه اسلامى وجود داشته باشد و

يا بتوان فقيرى را پيدا كرد و قربانى را به او داد باز در شرائط كنونى كمك به اسراف و تبذير است زيرا به همان اندازه كه ما ظرفيت محدود بانك توسعه يا ظرفيت فقراى موجود را پر كنيم، آنها را از برداشتن لاشه هاى بر زمين افتاده باز داشته ايم، و به همان اندازه كه بار آنها را كاهش دهيم توان آنان را براى بردن لاشه هاى به جا مانده افزوده ايم.

بنابراين در شرائط كنونى كه چند برابر آنچه را بانك توسعه و يا فقراى مكه به پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 136

مصرف مى رسانند، دفن يا سوزانده مى شود ما نيز بايد با قربانى كردن در وطن از اين اسراف و تبذير عظيم بكاهيم. و بگذاريم بانك توسعه و فقراى مكه از همان لاشه هاى بر زمين ريخته استفاده كنند. از اين رو آيةالله العظمى مكارم مى فرمايند:

«با توجه به اينكه ديگران به مقدار كافى قربانى مى كنند بايد از آن صرف نظر كند و پول آن را كنار بگذارد تا هنگام بازگشت در محل خود قربانى كند و طبق دستور آن عمل نمايد». «1»

5- پاره اى از اشكالات كشتارگاههاى صنعتى
اشاره

1- از نظر مكانى قربانگاههاى جديد نه تنها خارج از منى است بلكه در فاصله نسبتاً زيادى از منى يعنى در معيصم است.

2- به علت كثرت كار، زمان شروع كشتار از ساعت 5 بامداد است. «2» و تا پاسى از شب ادامه دارد و بسيارى از قربانيهايى كه قبل از رمى جمره و يا بعد از غروب آفتاب انجام مى شود از نظر فقه شيعه اشكال دارد.

3- رها شدن قسمتى از فرمان خدا يعنى خوردن قربانى كننده از گوشت قربانى فَكُلُوا مِنْها و هديه دادن قسمتى از

آن به مؤمنان [وَ اطْعِموا الْقانِعِ وَ الْمُضْطَرِّ] كه بنا به نظر بعضى از فقهاى گذشته «3» و برخى از فقهاى معاصر واجب يا احتياط وجوبى است. «4»

5- ذبحهاى ماشينى كه با فشار كليد برق، گردنها را يكباره جدا مى كند از نظر برخى از فقها همچون امام خمينى داراى اشكال است.

6- مشخص نشدن نام تك تك افرادى كه براى ذبح وكالت داده اند از نظر بعضى از فقها همچون آيةالله اراكى:

سئوال- آيا در مسأله ذبح، كسى كه از طرف چند نفر وكالت دارد بايد تك تك افراد را جداگانه هنگام ذبح مشخص كند، يا همين كه از طرف آنها وكالت دارد و به طور كلّى چند گوسفند را ذبح مى كند، كافى است؟

جواب آيةالله اراكى: ظاهراً بايد تك تك افراد را هنگام ذبح مشخص كند.

خلاصه كلام درباره منسك (قربانگاه)

آيةالله العظمى مكارم از مجموعه مقدمات چهارگانه مذكور چنين نتيجه مى گيرند:

با احترام به فتاواى فقهاى معاصرين كَثَّرَ اللَّهُ امْثالَهُم ما معتقديم:

1- مسئله قربانى با مشكل كنونى آن، كه بيشتر آن دفن يا سوزانده مى شود، مسئله مستحدثه اى است كه در ادوار گذشته سابقه اى نداشت تا فقهاى گذشته آراء خود را نسبت به آن بيان دارند در آن زمان به گواهى بسيارى از كهنسالان و روايات نسبت به زمان ائمه عليهم السلام همه گوشتها در ايام حج مصرف مى شد.

بنابراين مسئله قربانى كنونى از مسائل جديد و مستحدثه است و از اين رو در كلمات فقهاى عظام سخن تازه اى درباره آن نيست.

2- آنچه از آيات و روايات برمى آيد، ريختن خون در منى موضوعيت ندارد بلكه از آيات و روايات برمى آيد كه ريختن خون مقدمه براى مصارف شرعى قربانى است.

3- اطلاق آيات و روايات مربوط به قربانى

شامل قربانى هاى زمان ما نمى شود (كه همچون زباله خاك يا سوزانده مى شود) زيرا كه اينگونه مصاديق در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده است. بنابراين اكتفا كردن به اين نحو قربانى در ايام حج بسيار مشكل است و بايد در چنين شرايطى به طور موقت ملتزم به توقف در مسئله قربانى شويم و يا آنرا در محلى ديگر كه بتوان آن را در مصارف شرعيش صرف كرد، عملى سازيم، و عمل به احتياط موجب التزام به صورت دوم است.

4- تمام كشتارگاههاى كنونى خارج از منى است، و اين شايعه كه قطعه كوچكى از آن در منى است تحقيقات اخير خلاف آن را ثابت كرد و بر فرض كه چنين بود باز مشكل قربانى را حل نمى كرد. (افزون بر اين كه كشتارگاههاى جديد به منطقه پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 138

دورترى از منى يعنى وادى مُحَسَّر برده شده است.)

بنابراين شرط وقوع ذبح در منى (كه در روايات آمده لا ذِبْحَ الّا بِمِنى تحقق نمى يابد و فرقى ميان وادى مُحَسَّر كه كشتارگاه به آنجا انتقال يافته و ساير اماكن نيست.

بله اگر قربانى با شرائطش در مصارف شرعيش صرف مى شد ترجيح داشت كه از باب احتياط در اين كشتارگاهها ذبح شود.

5- دلائل حرمت اسراف و تبذير كه بسيار قوى و محكم است مانع از اتلاف اين تعداد عظيم گوشت قربانى و دفن و سوزاندن آن است. زيرا اسلام كه از انداختن دانه اى و ريختن باقيمانده آب ظرفى ما را باز مى دارد چگونه اجازه چنين اتلافى را مى دهد با اينكه هيچ دليلى بر تخصيص دلائل اسراف و تبذير در اين باره نداريم.

6- نتيجه گيرى كلى

6- نتيجه مى گيريم كه

تا وقتى كه گوشتهاى قربانى به اين صورت وحشتناك تلف مى شود بايد ذبح را رها كرد و قيمت آن را بنا بر احتياط لازم كنار گذاشت و به ساير مناسك حج پرداخت و در مراجعت در وطن يا محلى ديگر در ماه ذيحجه قربانى كرد و يا با خانواده يا يكى از دوستان هماهنگ كرد كه در روز عيد قربان از طرف او گوسفندى ذبح كرده و آنگاه بعد از ساعات هماهنگ شده به ساير اعمال بپردازد.

نظير كسى كه پول دارد امّا قربانى نمى يابد كه در روايت تصريح شدن كه پول آنرا نزد فرد موثقى گذارد كه از طرف وى در ماه ذيحجه در مكه قربانى كند و آنگاه به پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 139

سائر مناسك مى پردازد (پوشيده نيست كه در حال حاضر، گذاشتن پول نزد كسى براى ذبح جز براى تعداد كمى ممكن نيست و نمى توان به عنوان حكم عمومى درآيد).

آرى اگر در آينده انتقال گوشتها يا غالب آن (نه مقدار كمى از آنها) به خارج از منى يا خارج مكه يا خارج حجاز امكان داشت، چه با خشك كردن گوشتها و يا توسط دستگاههاى جديد و آنگاه آنرا به مصرف مستحقين رساند در اين حال ذبح در منى يا نزديك آن بنابر احتياط وجوبى، واجب مى شود.

عمده دلائلى كه بر آنچه ما ذكر كرديم گواهى مى دهد از اين قرار است:

1- عدم دليل بر صحت قربانيهايى كه گوشتهاى آن مصرف نمى شود.

2- آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود صرف گوشتهاى قربانى در مصارف شرعى آن از مقدمات قربانى است.

3- تمامى قربانگاههاى موجود خارج از منى است.

4- اسراف و تبذير حرام است خصوصاً در اين

حجم عظيم و دليلى بر جواز چنين تبذير و اسرافى وجود ندارد.

از خدا مى خواهيم كه همه پژوهشگران را خواه موافق و خواه مخالف به آنچه او دوست دارد و راضى است موفق بدارد.

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِيْنَ.

حكم الاضحية فى عصرنا، ص 49- 53.

7- پاسخ به استفتاءاتى درباره قربانى

حضرت آيةاللّه العظمى مكارم شيرازى به سئوالات و استفتاءاتى كه در مورد قربانى از ايشان به عمل آمده چنين پاسخ مى دهند:

1- در شرائط فعلى كه همه يا قسمت مهمى از گوشتهاى قربانى از بين مى رود و آنها را در زير خاك دفن مى كنند وظيفه مقلدين شما در مورد قربانى چيست؟

جواب: در اين شرايط، قربانى كردن در آنجا مجزى نيست، بايد پول آن را كنار بگذارند و در ماه ذيحجه در محل ديگرى كه مصرف مى گردد، قربانى كنند، اميدوارم روزى فرا رسد كه مسلمانان بتوانند در منى قربانى كنند و به جايى كه در آنجا مصرف مى شود منتقل سازند.

2- اگر كسى در شرائط فعلى كه قربانيها معمولًا از بين مى رود، در منى قربانى كند تكليفش چيست؟

جواب: بايد به آن قناعت نكند و قربانى ديگرى در محل خود بنمايد.

3- اگر شك دارد كه قربانى تلف مى شود يا نه، تكليفش چيست؟

جواب: با توجه به اينكه ديگران به مقدار كافى قربانى مى كنند، بايد از آن صرف نظر كند و پول آنرا كنار بگذارد تا هنگام بازگشت در محل خود قربانى كند و طبق دستور آن عمل نمايد.

4- مسأله ترتيب اعمال بعد از قربانى چگونه حل مى شود؟

جواب: كافى است پول آن را كنار بگذارد و بقيه اعمال منى را انجام دهد و از احرام بيرون آيد.

5- مقدار پولى را كه كنار مى گذارد به حساب قربانى در محل

باشد يا قربانى در مكه؟

جواب: به حساب قربانى در محل 6- آيا مى تواند پول را در محل خود به هنگام عزيمت به حج كنار بگذارد، يا

پرشكوه ترين مراسم عبادت و قربانى، ص: 141

اينكه سفارش كند براى او پول كنار بگذارند، و يا در آن روز قربانى كنند؟

جواب: هر سه صورت مانعى ندارد.

7- اگر هماهنگ كند كه در همان روز در محل خودش به جاى او قربانى كنند آيا معيار او روز عيد قربان در مكه است يا در محل خودش؟

جواب: معيار عيد قربان در مكه است.

8- هرگاه بر اثر تأخير در بازگشت از حج موفق نشود در ماه ذى الحجه قربانى كند چه بايد كرد؟

جواب: در ذى الحجه سال آينده قربانى كند.

9- اگر موقع بازگشت قربانى كند مى تواند با گوشت آن دوستان و آشنايان را اطعام نمايد؟

جواب: اشكالى ندارد ولى واجب است جمعى از فقرا در آن سهيم باشند.

10- كسانى كه مقلد مراجع گذشته بوده اند و اكنون به فتواى حضرتعالى بر تقليد آنها باقى مى باشند آيا مى توانند در خصوص اين مسأله از شما تقليد كنند؟

جواب: هرگاه سفر اوّل حج آنها باشد لازم است در تمام مسائل به فتواى ما عمل كنند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109