آئین رحمت

مشخصات كتاب

سرشناسه : مکارم شیرازی ناصر، 1305 - عنوان و نام پديدآور : آئین رحمت: پاسخ به اتهام بی اساس پاپ به دین اسلام/ مکارم شیرازی. ؛ گردآوری و تحقیق ابوالقاسم علیان نژادی. مشخصات نشر : قم: مدرسة الامام علی بن ابی طالب( ع 1385. مشخصات ظاهری : 96 ص. شابک : 5000 ریال 9645330246 يادداشت : پشت جلد به انگلیسی: Makarem shirazi.Religion of mercy. يادداشت : عنوان دیگر: آیین رحمت: پاسخ به دو اتهام بی اساس پاپ به دین اسلام یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس. عنوان دیگر : آیین رحمت: پاسخ به دو اتهام بی اساس پاپ به دین اسلام موضوع : بندیکت شانزدهم، پاپ 1927 - م. -- نظریه درباره اسلام موضوع : اسلام -- دفاعیه ها و ردیه ها شناسه افزوده : علیان نژادی ابوالقاسم 1343 - ، گردآورنده رده بندی کنگره : BP228/4 /م7آ9 1385 رده بندی دیویی : 297/479 شماره کتابشناسی ملی : 1098690

پيشگفتار

پاپ بنديكت شانزدهم، رهبر كاتوليكهاى جهان، در سخنرانى روز سه شنبه خود، كه در دوازدهم «1» سپتامبر 2006 ميلادى در دانشگاه راتيسبونا واقع در شهر رگنزبورگ آلمان ايراد كرد، در بحثى، رابطه بين خردورزى و ايمان و مسأله جهاد را به ميان كشيد، و آئين اسلام را متّهم به خشونت و تقابل با علم و دانايى كرد! او در سخنانش به نقل قولى از يك گفت و گو ميان مانوئل دوم امپراتور مسيحى بيزانس با يك عالم دينى مسلمان ايرانى استناد كرد كه گفته بود: «به من نشان بده كه محمّد چه چيز تازه اى ارائه كرده است؟ آيا جز چيزهاى بد و غير انسانى چيز ديگرى به ارمغان آورده است؟ مثلًا او حكم مى كرد كه ايمانى كه او وعظ

مى كند بايد با زور شمشير گسترش يابد». «2»

آيين رحمت، ص: 10

جناب پاپ با نقل قطعه تاريخى مذكور، دو اتّهام بى اساس را به اسلام نسبت داده است: نخست اتّهام خشونت و پيشرفت اسلام در سايه زور و شمشير! ديگر اتّهام ناسازگارى آئين مقدّس اسلام با علم و خردورزى!

گرچه اين اتّهامات اتّهامهاى تازه و جديدى نيست، و كسانى كه از يكسو شاهد پيشرفت سريع و چشمگير اسلام بوده، و از سوى ديگر قادر بر مقابله منطقى با اين دين و فرهنگ قوى آن نبوده اند، سعى كرده اند با انواع برچسب ها و دروغ ها از جمله برچسبهاى مذكور، مانع اسلام آوردن ديگر تشنگان حقيقت شوند، ولى اين سخن از يك مقام مذهبى كه عاليترين مقام كاتوليكهاى جهان است، و طبيعتاً بايد آشنايى كافى از ديگر اديان مطرح جهان داشته باشد، بسيار اعجاب آور است. لذا لازم بود پاسخ شايسته اى به اين تهمتهاى ناروا داده شود، آنچه در اين نوشتار ملاحظه مى كنيد پاسخ به اتهام اوّل است. و به خواست خدا بى اساس بودن اتّهام دوم ايشان را نيز با ادلّه و مدارك معتبر تقديم علاقمندان خواهيم كرد.

***

نوشته اى كه پيش رو داريد بخشى از مباحث تفسيرى مرجع عاليقدر حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى (مدّ ظلّه العالى) است، كه در ماه مبارك رمضان ايراد گرديده، و در قالب كتاب «والاترين بندگان» منتشر شد.

آيين رحمت، ص: 11

مبحث مورد نظر پس از بازبينى مجدّد و تيتربندى جديد، و اضافه كردن مباحث تكميلى، در شش فصل خدمت شما خوانندگان محترم تقديم مى شود.

در ضمن براى تكميل اين اثر، بيانيه آن مرجع عاليقدر در پاسخ به سخنان بى اساس پاپ، و اطلاعيّه اعلان آمادگى معظّم له براى مناظره با

پاپ در مورد ادّعاى مزبور، در فصل ششم از نظر شما خوانندگان عزيز مى گذرد.

اميد است صاحب اين آئين مقدّس كه سراسر رحمت و مهربانى و خردورزى است، اين گام كوچك را از ما بپذيرد، و آن را ذخيره يوم المعادمان قرار دهد.

والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته ابوالقاسم عليان نژادى 23 مهر 1385 مطابق با 21 رمضان 1427

آيين رحمت، ص: 13

فصل اوّل:

تبيين و تفسير شبهه

اسلام آئين خشونت يا رأفت

دشمنان لجوج اسلام هنگامى كه اين دين الهى را مانع بزرگى بر سر راه منافع- و به تعبير دقيقتر مطامع- خويش يافتند، در فكر مبارزه و مقابله با آن افتادند، و براى رسيدن به اهداف خويش از هر وسيله و ابزارى سود جستند. اين مبارزه، از اوّلين روزهاى پيدايش اسلام آغاز و هم اكنون نيز ادامه دارد، و در آينده هم ادامه خواهد داشت؛ بلكه اين مبارزه در عصر و زمان ما، مخصوصاً از سوى غربيها و در رأس آنها آمريكا، جزء برنامه اصلى آنها مى باشد. «1» از جمله ابزارهاى ناجوانمردانه اى كه همواره مورد استفاده آنها قرار گرفته و مى گيرد، برچسب خشونت است. آنها مى گويند: «اسلام آئين خشنونت و جنگ است!- اسلام با روح لطيف بشر سازگار نيست!- اسلام حقوق بشر را

آيين رحمت، ص: 16

ناديده مى انگارد!» و اين تهمتهاى ناروا را در سراسر جهان بر ضدّ اسلام ترويج مى كنند.

با كمال تأسّف بايد اعتراف كنيم كه اعمال برخى مسلمان نماها، نيز به تبليغات مسموم آنها كمك مى كند. از جمله مى توان به گروه طالبان، كه مظهر خشونت و بى رحمى و ظلم و ستم و بيگانه از اسلام بودند، و به عنوان يك جمعيّت اسلامى مدّتى كوتاه حكومت افغانستان را غصب كردند، اشاره كرد.

آرى، اين جمعيّتِ

كوچكِ خشنِ از خدا بى خبر، در مدّت كوتاه حكومتشان جنايات عجيبى را به اسم اسلام مرتكب شدند و دشمنان ما از اعمال و جنايات آنها گزارشها و فيلمهايى تهيّه كرده و به عنوان تصويرى از اسلام در جهان پخش كردند! فيلمهايى كه حاوى جناياتى فجيع (مانند سر بريدن انسانها همچون گوسفند) بود، كه دل هر انسانى را به درد مى آورد. هر چند خوشبختانه اكثر مسلمانهاى جهان از اين مسلمان نماها اظهار انزجار و بيزارى كردند، و اعمال و كردار آنها را ساخته و پرداخته ذهن ناتوان و عاجز آنها دانستند.

گروه القاعده از آنها بدتر و خشن ترند، آنها كه از اسلام فقط نام آن را براى خود يدك مى كشند، آن قدر در عراق جنايت كردند كه در تاريخ بشر كمتر سابقه داشته است.

ولى خوشبختانه اكثريّت قاطع مسلمانان جهان، اعمال آنها را محكوم مى كنند و از اسلام بيگانه مى شمرند.

آيين رحمت، ص: 17

با توجّه به اين مطالب، لازم است اين بحث به طور جدّى پى گيرى شود كه آيا اسلام واقعاً آئين خشونت است، يا دين رحمت و رأفت و روابط دوستانه مى باشد؟

براى پاسخ به اين سؤال بايد هم به سراغ قرآن مجيد برويم، و سيرى كوتاه در آيات نورانى اين كتاب دست نخورده و محفوظ از تحريف داشته باشيم، و هم پاى سخنان رهبران پاك و معصوم دينى بنشينيم، و هم نمونه هايى از برخوردهاى اجتماعى و عملى آن بزرگواران را از دل تاريخ بيرون كشيده و با رفتارهاى مدّعيان تمدّن در جهان غرب مقايسه نماييم، تا آفتاب حقيقت از پشت ابرهاى تاريك پديدار گردد.

آيين رحمت، ص: 19

فصل دوم

رأفت و رحمت اسلامى در قرآن مجيد

اشاره

با مطالعه اى اجمالى و تفكّر در برخى آيات قرآن مجيد،

به نمونه هاى فراوانى از رأفت و رحمت اسلامى در اين كتاب آسمانى دست مى يابيم، كه به عنوان اصل اساسى معرّفى شده است. به چند نمونه آن توجّه كنيد:

1- نسبت رحمت و خشونت در قرآن

در قرآن مجيد يكصد و چهارده سوره وجود دارد، كه صد و سيزده سوره آن با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» كه پيام آور رأفت و رحمت و محبّت اسلامى است، شروع شده، و تنها يك سوره بدون «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» است «1»، كه آن هم دليل روشنى دارد:

سوره برائت اعلان جنگ و نبرد و بيزارى از دشمنان لجوج و عنود اسلام است كه اميدى به هدايت و اصلاح آنها نيست؛ و روشن است كه به هنگام جنگ با دشمن كينه توز، از رحمت و محبّت سخن گفته نمى شود.

آيين رحمت، ص: 22

به عبارت ديگر، نسبت خشونت و رحمت در قرآن مجيد بر اين اساس، نسبت يك بر صد و چهارده است؛ يعنى اصل بر رحمت و رأفت است و خشونت يك استثناء مى باشد!

آيا دينى كه معجزه آن چنين كتابى است، آئين خشونت است؟!

2- بدى را با خوبى پاسخ دهيد!

خداوند متعال در آيه 60 سوره «الرَّحْمن» مى فرمايد:

«هَلْ جَزَاءُ الْاحْسانِ الَّاالْاحْسانِ»؛

آيا جزاى نيكى جز نيكى است؟!

اين آيه شريفه، كه سرشار از محبّت و رحمت و دوستى است، به عنوان يك شعار اسلامى ما مسلمانان مى باشد. اگر تعجّب نكنيد با مطالعه ديگر آيات قرآن در مى يابيم كه خداوند متعال نه تنها پاسخ نيكى را رفتار نيك مى داند، بلكه به مسلمانان دستور مى دهد در مقابل بديها نيز به نيكى رفتار كنند، و پاسخ بدى را هم به نيكى بدهند!

اين مطلب در آيه شريفه 96 سوره مؤمنون آمده است؛ مى فرمايد:

«ادْفَعْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ اعْلَمُ بِما يَصِفُونَ»؛

بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده) ما به آنچه توصيف مى كنند، آگاهتريم.

اى پيامبر! فريب خوردگان را- هر چند به تو

بدى كرده اند- با عطوفت و محبّت به سوى اسلام باز گردان، تا تسليم تو شوند.

آيين رحمت، ص: 23

آيا دين و آئينى كه منطق آن خشونت و تندى است، به پيامبر خويش سفارش مى كند كه حتّى پاسخ بديهاى ديگران را با خوبى بدهد! يا چنين آئينى آئين محبّت و عاطفه و رحمت و صفا و عطوفت و مهربانى است!

3- رحمت اسلامى، فراتر از مسلمانان

آيه چهاردهم سوره جاثيه مى فرمايد:

«قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يِغْفِرُوا لِلَّذينَ لايَرْجُونَ ايَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِىَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»؛

(اى پيامبر ما!) به مؤمنان بگو: كسانى را كه اميد به روز رستاخيز ندارند، مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى دهند جزا دهد.

طبق اين آيه شريفه، رحمت و عطوفت اسلامى اختصاص به مسلمانان و مؤمنان ندارد؛ بلكه خداوند به مسلمانان دستور مى دهد كه با غيرمسلمان هم مهربان باشند.

آيا چنين آئينى آئين خشونت است!؟

در داستان عذاب قوم لوط مى خوانيم كه فرشتگانِ مأمور عذاب، به صورت انسانهايى ناشناس به سراغ حضرت ابراهيم عليه السلام رفتند. آنها مأمور بودند شهر قوم لوط را نابود كنند، بلكه كلّ شهر را به آسمان ببرند و آن را واژگون نمايند! حضرت ابراهيم مشغول تهيّه غذا براى ميهمانانش شد.

غذا آماده و سفره گسترده شد، امّا هيچ يك از ميهمانان دست به سمت آيين رحمت، ص: 24

غذا دراز نكردند! اين مطلب در آن عصر و زمان، پيام خوشى نداشت؛ زيرا هنگامى كه ميهمان ناشناس دست به غذا نمى زد، صاحبخانه از شرّ او در امان نبود؛ امّا اگر غذا مى خورد و با صاحبخانه هم نمك مى گرديد، آرامش بيشترى اهل خانه را فرا مى گرفت؛ بدين جهت، حضرت ابراهيم از اين كار ميهمانانش ناراحت شد

و احساس خطر كرد، و علّت اين كار را پرسيد. آنان در پاسخ گفتند: ناراحت نباش، ما مأموران پروردگارت هستيم، و براى انجام دو مأموريّت خدمت شما رسيده ايم:

نخست اين كه، به شما بشارت دهيم در اين سنّ پيرى و كهولت، خداوند فرزندى به نام اسحاق به شما عنايت خواهد كرد، و از نسل او پيامبرانى زاده خواهند شد. ابراهيم و همسرش از اين خبر مسرّت آميز و غير منتظره غرق در شادى و شور و شعف شدند.

ديگر اين كه، ما مأموريّت داريم قوم لوط، كه مردمى آلوده و گناهكار هستند، را نابود كنيم. اين خبر- بر عكس خبر نخست- حضرت ابراهيم را غرق در ماتم و اندوه كرد. بدين جهت با مأموران پروردگار، جهت تأخير يا تخفيف عذاب قوم لوط شروع به مذاكره و چانه زنى كرد، و با آنها در اين رابطه به مجادله پرداخت!

پاسخ فرشتگان درباره اين درخواست چنين بود:

«يا ابْراهيمُ اعْرِضْ عَنْ هَذَا انَّهُ قَدْجاءَ امْرُرَبِّكَ وَ انَّهُمْ آتيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»؛ «1»

آيين رحمت، ص: 25

اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده و به طور قطع عذاب الهى به سراغ آنها مى آيد و برگشت ندارد.

با اين كه قوم لوط آلوده ترين و كثيف ترين و ناپاك ترين اقوام و ملل پيشينيان بودند، امّا عطوفت و رأفت حضرت ابراهيم شامل حال آنها گشت، و آن حضرت حاضر شد براى اين مطلب از آبروى خويش نزد پرودگار مايه بگذارد، و براى آنها در تأخير يا تخفيف عذابشان شفاعت كند.

حقيقتاً سعه صدر حضرت ابراهيم بسيار زياد و مثال زدنى است، و قرآن و اسلام ما ترويج كننده چنين رحمت و محبّتى است.

آيا برچسب

خشونت به چنين آئين سراسر رحمت و مهربانى و عطوفت، مى چسبد؟ هرگز!

4- مهربانى پيامبر، عامل جذب مسلمانان

يكى از معجزات پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم «تأليف قلوب» است. در آيه 159 سوره آل عمران مى خوانيم:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛

به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدى؛ و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى شدند.

آيين رحمت، ص: 26

طبق اين آيه شريفه، عطوفت و مهربانى پيامبر رحمت، موجب جذب و جلب مردم به سمت آن حضرت شد، كه آن هم از رحمت الهى سرچشمه گرفته بود. بدين جهت، در آيه 63 سوره انفال مى خوانيم:

«لَوْ انْفَقْتَ ما فِى الْارْضِ جَميعاً ما الَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ الَّفَ بَيْنَهُمْ انَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ»؛

(اى پيامبر ما!) اگر تمام آنچه روى زمين است صرف مى كردى كه ميان دلهاى آنان الفت دهى موّفق نمى شدى؛ ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد. او توانا و حكيم است.

ايجاد يك امّت مسلمان پرقدرت از آن مردم عقب افتاده، و تبديل دلهاى پراكنده و پر از كينه آنها، به قلبهايى متّحد و مهربان، يك معجره الهى بود.

بنابراين، اگر يكى از معجزاتِ مهمّ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را تأليف قلوب و جمع بين جمعيّتى خشن و پر كينه، و ايجاد محبّت و صفا و صميميّت بين آنها بدانيم، سخن به گزافه نگفته ايم.

آيا آئينى كه معجزه آن تأليف قلوب و مهربانى و رحمت و عطوفت است، آئين خشونت است!

5- صلح و آشتى برنامه اصلى اسلام

خداوند مهربان در آيه شريفه 208 سوره بقره مى فرمايد:

آيين رحمت، ص: 27

«يا ايُّهَاالَّذين آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ انَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»؛

اى كسانى

كه ايمان آورده ايد! همگى در صلح و آشتى در آييد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست.

طبق اين آيه شريفه، صلح و آشتى برنامه اصلى اسلام است. و جالب اين كه قرآن مجيد كسانى كه از صلح و آشتى دورى مى كنند و آتش افروزى مى نمايند، و طالب درگيرى و جنگ مى باشند، پيرو شيطان معرفّى مى كند! يعنى صلح و آشتى كارى الهى و رحمانى، و جنگ و آتش افروزى و خشونت، كارى شيطانى و اهريمنى است.

6- مودّت و رحمت از نشانه هاى پروردگار

آياتى از قرآن مجيد بيان كننده نشانه هاى عظمت پروردگار است- كه در حقيقت موضوع برهان نظم در مسأله خداشناسى است- در آيه شريفه 21 سوره روم مى خوانيم:

«وَ مِنْ آياتِه انْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ ازْواجاً لِتَسْكُنُوا الَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً انَّ فى ذلِكَ لَآياتٌ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ»؛

از نشانه هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و

آيين رحمت، ص: 28

رحمت قرا داد؛ در اين، نشانه هايى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند.

ممكن است منظور از «بينكم» ارتباط بين زن و شوهر باشد؛ يعنى، خداوند بين زن و شوهر مودّت و رحمت قرار داد؛ ولى به احتمال قوى تر منظور ارتباط بين تمام انسانهاست. طبق اين احتمال، يكى از نشانه هاى خداوند اين است كه بين تمام انسانها محبّت و مودّت و رحمت ايجاد كرده است.

آرى، تأليف قلوب از آيات الهى است، به گونه اى كه اگر اين محبّت اجتماعى وجود نداشت، زندگى دستجمعى امكان پذير نبود.

فصل سوم

رأفت و رحمت اسلامى در روايات

اشاره

رأفت و رحمت اسلامى در روايات متعدّد و فراوانى منعكس شده، كه به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم:

1- اساس دين محبّت است

امام صادق عليه السلام در روايت زيبايى چنين مى فرمايد:

«هَلِ الدّينُ الَّا الْحُبّ! انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: قُلْ انْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى يَحْبِبْكُمُ اللَّه» «1»؛

آيا دين جز محبّت و رحمت چيز ديگرى است؟! (سپس دليل كلامش را اين گونه بيان مى كند: زيرا) خداوند متعال مى فرمايد: اگر خدا را دوست داريد از دستورات من (پيامبر صلى الله عليه و آله) اطاعت كنيد تا محبوب خداوند شويد.

يعنى انگيزه عمل به دستورات الهى، عشق و محبّت به خداوند است.

در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام چنين مى خوانيم:

آيين رحمت، ص: 32

«الدّين هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّينُ» «1»؛

دين محبّت است و محبّت دين است.

گاه استدلال عقلى انگيزه انسان براى انجام كارى مى شود؛ و گاه عشق و محبّت، او را وادار به كارى مى كند. آيا اين دو انگيزه يكسان هستند؟

خداوند براى بقاء نسل بشر علاقه اى بين زن و مرد ايجاد كرد تا نسل بشر ادامه يابد؛ حال اگر قرار بود منطق و استدلال عقلى انگيزه انسان براى بقاء نسل باشد، مثل اين كه بگويد:

«براى بقاء نسل بايد ازدواج كرد و فرزندانى به وجود آورد و تمام زحمتها و ناراحتيهاى آن را تحمّل كرد» يا بگويد: «چون در پيرى و ناتوانى عصاى دستى لازم دارم و كسى را مى خواهم كه مرا كمك كند و حمايتم نمايد، پس بناچار بايد ازدواج كنم و فرزندانى داشته باشم.»

اگر واقعاً انگيزه انسان اين امور بود، از هر 100 نفر چند نفر حاضر به ازدواج و تحمّل سختيها و ناكاميها و مشكلات فراوان زندگى مشترك

و بچّه دار شدن مى شد؟ فكر نمى كنيم بيش از 10 نفر آنها حاضر به چنين كارى مى شدند.

امّا جاذبه جنسى و عشق و محبّت، انسانها را به سمت ازدواج- با همه مشكلاتش- سوق مى دهد؛ به گونه اى كه آنها عاشقانه تمام سختيها را به جان مى خرند؛ بلكه تمام عمرشان را به پاى فرزندشان مى ريزند تا نوزادشان كم كم بزرگ شود و راه رفتن بياموزد، و سخن بگويد. آرى،

آيين رحمت، ص: 33

انگيزه عشق و محبّت اين قدرت و قوّت عجيب و خيره كننده را دارد.

همين مطلب در مورد برنامه هاى دينى نيز صادق است و لهذا در روايات فوق بر عشق و محبّت تأكيد شده، نه بر راه پرسنگلاخ برهان منطقى و استدلالهاى عقلى، تا آدمى زودتر به سر منزل مقصود برسد. اگر عاشق شدى خود به خود به سوى اطاعت الهى گام برمى دارى، و مشكلات آن را به جان مى خرى. اگر عاشق امام زمان شدى اطاعت اوامرش و مبارزه با فساد و منكرات، كارى بس آسان خواهد بود. آرى، عشق و محبّت كارها را سهل مى كند. آيا دين و آئينى كه انگيزه حركت پيروانش محبّت و عشق است، و تمام دينش را محبّت و عشق معرّفى مى كند، آئين خشونت است؟!

2- رحمت اسلامى در ميدان نبرد!

رحمت و رأفت اسلامى بقدرى وسيع و فراگير است كه در ميدان جنگ نيز بروز و ظهور دارد؛ به تعبير ديگر، اسلام آن قدر به محبّت و عطوفت و رحمت اهمّيّت مى دهد كه حتّى در كانون خشونت و تندى، پيروانش را نسبت به آن سفارش مى كند! بدين جهت در روايات مربوط به آداب جنگ، نكات جالبى در اين زمينه به چشم مى خورد، كه به يك نمونه آن اشاره مى كنيم:

امام

صادق عليه السلام مى فرمايد: «هنگامى كه رسول مكرّم اسلام صلى الله عليه و آله تصميم مى گرفت سربازان اسلام را به سوى ميدان جنگ روانه كند، آنها را فرا

آيين رحمت، ص: 34

مى خواند و اين نكات «1» را به آنها گوشزد مى كرد (به گونه اى كه اگر سربازى از اين آداب تخلّف مى كرد مورد مؤاخذه قرار مى گرفت):

«سيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فى سَبيل اللَّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»؛

به سوى ميدان جنگ حركت كنيد، امّا نه از سر هوى و هوس، بلكه با نام و ياد خدا و براى رضاى او، و با نيّتى پاك و خالى از هر گونه انگيزه غير خدائى، و بر طبق برنامه هاى اسلامى (كه شرح آن مى آيد) عمل كنيد.

«لا تَغُلُّوا»: در جنگ هرگز خيانت نكنيد. اين كه: منظور از اين جمله چيست؟ سه احتمال وجود دارد:

نخست اين كه، در تقسيم غنيمتهاى جنگى خيانت ننماييد. همانگونه كه در برخى از آيات قرآن به اين مطلب اشاره شده كه: آنچه مربوطه به حكومت و رهبرى است جدا شود. و آنچه مربوط به رزمندگان است در ميان آنها تقسيم شود، و هر كس به آنچه حقّ اوست برسد و در غنيمت خيانت نشود.

احتمال ديگر اين كه، رزمندگان گذشته از غنائم جنگى، در ساير امور هم به همديگر خيانت نكنند.

احتمال سوم اين كه، نه تنها به همرزمانتان، بلكه به دشمنان هم خيانت نكنيد و با آنها جوانمردانه بجنگيد.

آيين رحمت، ص: 35

«وَ لا تُمَثِّلُوا»: پس از اين كه دشمن را از پاى درآورديد، بر پيكر بى جان او هجوم نياوريد، و آن را مُثله (قطعه قطعه) نكنيد.

در برخى روايات به نقل از پيامبر گرامى اسلام صلى الله

عليه و آله آمده است كه حتّى اگر سگ درنده اى به شما حمله كرد و آن را از پاى در آورديد، پس از كشتنش حقّ قطعه قطعه نمودن پيكرش را نداريد! «1»

«وَ لا تَغْدِروا»: اهل مكر و فريب و غدر و پيمان شكنى نباشيد. اگر با دشمن از درِ صلح وارد شديد، و با او پيمان آتش بس امضا كرديد، عهد و پيمانتان را محترم بشمريد، و آن را زير پا ننهيد. مسلمان كسى است كه حتّى نسبت به عهد و پيمانى كه با دشمنانش مى بندد وفادار باشد؛ بدين جهت حضرت على عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر خطاب به آن فرمانده شجاع خويش مى فرمايد:

«اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا او را در پناه خود امان دادى، به عهد خود وفادار باش، و آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را بر سر پيمانت بنه، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست، كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر دارند. «2»»

«وَ لا تَقْتُلُوا شَيْخاً فانِياً وَ لا صَبيّاً وَ لا امْرَأَةً»؛

به افراد ضعيف و ناتوان، كه دخالتى در جنگ ندارند، حمله آيين رحمت، ص: 36

نكنيد، و پيرمردهاى ناتوان و بچّه ها و زنها را به قتل نرسانيد.

«وَ لا تَقْطَعُوا شَجَراً الّا انْ تَضْطَرُّوا الَيْها»؛

و درختان را قطع نكنيد، مگر كه ناچار شويد!

انسان با مطالعه اين قوانين متعالى و دستورات حساب شده و مترقّى، به عظمت اسلام و گستره رحمت اسلامى پى مى برد و انگشت حيرت به دهان مى گيرد؛ چرا كه رحمت اسلامى در كانون خشونت، حتّى شامل

درختان نيز مى گردد؛ و لهذا پيامبرِ رحمةٌ للعالمين به سربازان خويش دستور مى دهد كه هيچ درختى را در هنگام جنگ و نبرد قطع نكنند و به محيط زيست احترام بگذارند؛ مگر اين كه درخت يا درختانى مانع پيشروى سربازان اسلام و لشكريان قرآن باشد، كه در اين صورت قطع آن از باب ضرورت- و البتّه به مقدارى كه ضرورت اقتضا مى كند- مانعى ندارد.

دستورات بعدى حضرت رسول صلى الله عليه و آله نشانگر اوج رأفت و رحمت اسلامى در ميدان جنگ و نبرد است، توجّه بفرماييد:

«وَ ايُّما رَجُلٍ مِنْ ادْنَى الْمُسْلِمينَ اوْ افْضَلِهُمْ نَظَرَ الى احَدٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ فَهُوَ جارٍ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ، فَانْ تَبِعَكُمْ فَاخُوكُمْ فِى الدّين وَ انْ ابى فَابْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ»؛

هر گاه يكى از لشكريان اسلام، چه برترين مقام باشد و چه پايين ترين سرباز، به يكى از دشمنان اسلام پناه داد، آن آيين رحمت، ص: 37

شخص در أمان است؛ بايد او را به پشت جبهه منتقل كنند، و با صبر و حوصله و زبان خوش و سعه صدر، معارف اسلام و دستورات و احكام اسلامى را برايش بيان كنند، اگر اسلام را پذيرفت و به سلك مسلمانان وارد شد، او هم مسلمانى است همانند شما، و از تمام حقوق مسلمانان برخوردار خواهد شد؛ و اگر اسلام را نپذيرفت، يا مهلتى براى تفكّر پيرامون دستورات اسلامى درخواست كرد، بايد او را صحيح و سالم به كشورش بازگردانيد، و به هيچ عنوان حق نداريد او را اذيّت و آزار كنيد.

البتّه انجام اين دستورات كار سهل و آسانى نيست، و سينه اى گشاده و ايمانى قوى مى طلبد. بدين جهت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در

پايان سخنرانى به سربازانش دستور مى دهد كه براى انجام اين دستورات- كه بيانگر اوج رأفت و رحمت اسلامى است- از خداوند بزرگ و قادر كمك بطلبند.

آيا دنيايى كه دم از رعايت حقوق بشر مى زند، و شعارهاى بشر دوستانه اش گوش جهانيان را كر كرده، هيچ يك از اين امور را در ميدان جنگ رعايت مى كند! در جنگ اسرائيل و فلسطين، نه تنها اين امور رعايت نمى شود، بلكه اين جنايتكاران بى رحم و سنگدل، خانه هاى مردم فلسطين را ويران، بيمارستانهاى آنها را بر سر بيمارانش خراب، و مزارع را به آتش كشيده، و درختان را نابود مى نمايند، و به كوچك و بزرگ، پير زن و پير مرد ترحّم نمى كنند؛ و با اين حال، مدّعيان حقوق بشر از آنها

آيين رحمت، ص: 38

دفاع، و ما را متّهم به خشونت مى نمايند!

3- رحمت اسلامى و ساير جانداران!

رأفت و رحمت اسلامى نه تنها تمام انسانها را- باقطع نظراز كيش وآيين آنها- شامل مى شود، بلكه ساير موجودات وجانداران را نيز در بر مى گيرد!

بر همين اساس در تعاليم اسلامى، رواياتى «1» وجود دارد كه پيرامون حقوق حيوانات سخن مى گويد، به يك نمونه آن اشاره مى كنيم، تا هر چه بيشتر با گستره رحمت و محبّت اسلامى آشنا شويم:

پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله براى چهارپايان شش حق بيان فرموده، «2» كه صاحبان اين حيوانات بايد اين حقوق را محترم بشمارند، و آن را رعايت كنند:

«يَبْدَءُ بِعَلَفِها اذا نَزَلَ»؛

هنگامى كه به منزل مى رسد، اوّل به سراغ آب و غذاى حيوان برود؛ آن را سيراب كند و غذايش دهد؛ سپس به فكر غذاى خويش باشد.

«وَ يَعْرِضُ عَلَيْهَا الْماءَ اذا مَرَّ بِه ؛

به هنگام سفر و در بين راه، هر

جا به نهر آبى رسيد، حيوان آيين رحمت، ص: 39

را به كنار آب ببرد (تا اگر تشنه بود آب بخورد).

«وَ لايَضْرِبُ وَجْهَها فَانَّها تُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّها»؛

(اگر مى خواهد حيوان با سرعت بيشتر حركت كند) با تازيانه بر سر و صورتش نزند؛ زيرا حيوانات نيز به ذكر و تسبيح خداوند مشغول هستند، و سزاوار نيست بر سر و روى حيوانى كه تسبيح خدا مى گويد تازيانه زده شود. «1»

«وَ لايَقِفُ عَلى ظَهْرِها الّا فى سَبيِلِ اللَّهِ»؛

بر پشت حيوانِ متوقّف، سوار نگردد، مگر در راه خدا (مثلًا در ميدان جنگ، كه در آنجا سوار بودن بر حيوان در حال توقّف هم اشكالى ندارد، چون اگر به خاطر رعايت حال حيوان پياده شود، احتمال غافلگيرى توسّط دشمن مى رود).

«وَلا يَحْمِلُها فَوْقَ طاقَتِها»؛

حيوانات هم قدرت و تحمّل محدودى دارند، بايد توانايى حيوان را در نظر بگيرد، و بيش از توانش بر او حمل نكند.

«وَ لا يُكَلِّفُها مِنَ الْمَشْىِ الّا ما تُطيقُ»؛

نه تنها در مورد باركشى، بلكه در طىّ مسافتها و سفرها نيز بايد مراعات حيوانات را نمود، و به اندازه طاقت و تحمّلشان از آنها سوارى گرفت.

آيين رحمت، ص: 40

اين امور، دستورات ظريفى است كه در دنياى امروز به آن عمل نمى شود و كسى به آن توجّهى نمى كند، بلكه بسيارى قدرت درك و تحليل آن را ندارند؛ امّا آيين رحمت گستر اسلام به تمام اين ريزه كاريها توجّه دارد و پيراوانش را به آن دعوت مى كند. آيا چنين آيين مقدّسى، آيين خشونت است؟

4- دعاهاى مسلمانان براى همه انسانها!

دعاهايى كه در ماه مبارك رمضان بعد از نمازهاى واجب زمزمه مى شود، و عطر آن تمام مساجد و مراكز عبادى مؤمنان را در سراسر جهان فراگرفته، نشانه اى ديگر از رحمت و

عطوفت اسلامى است. بدين شكل كه مسلمانان براى رفع مشكلات همه انسانها (نه فقط مسلمانها) دست نياز به سوى آن احد بى نياز دراز مى كنند. يك بار ديگر بخشى از اين دعاها را مطالعه و بررسى كنيم:

«اللَّهُمَّ ادْخِلْ عَلى اهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورِ»؛

خداوندا! بر تمام مردگان شادى و سرور نازل كن!

«اللَّهُمَّ اغْنِ كُلَ فَقيرٍ»؛

خداوندا! تمام نيازمندان و محتاجان جامعه انسانى را بى نياز كن!

«اللَّهُمَّ اشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ»؛

خداوندا! تمام گرسنگان جهان را سير بگردان!

«اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ»؛

خداوندا! همه برهنگان عالم را بپوشان!

آيين رحمت، ص: 41

«اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدينٍ»؛

خداوندا! وام همه وامداران جهان هستى را ادا كن!

«اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْروبٍ»؛

خداوندا! گره از كار همه اندوهناكان باز فرما!

«اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريبٍ»؛

خداوندا! تمام دور از وطنان را (سالم) به اوطانشان باز گردان!

«اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ اسيرٍ»؛

خداوندا! تمام اسيران را (در هر كجاى دنيا هستند) آزاد فرما!

«اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريضٍ»؛

خداوندا! همه بيماران را شفا ده!

حقيقتاً انسان از اين رحمت گسترده اسلامى لذّت مى برد، و بر اين سعه صدر مسلمين، آفرين مى گويد، و از اين كه بيشترين دعاهاى مسلمين جهانگير و عام است و شامل تمام انسانهاى نيازمندِ دعا، با هر نوع گرايش فكرى مى گردد، خوشوقت مى شود.

آيا اين دعاهاى جالب و عام و فراگير، نشانه رحمت و عطوفت اسلامى نيست؟!

آيا هيچ انسان بى غرض و با انصافى به خود اجازه مى دهد كه چنين آيينى را آئين خشونت معرّفى كند!

آيين رحمت، ص: 43

فصل چهارم

محبّت و رحمت اسلامى در سيره پيشوايان دين

اشاره

سيره عملى، و رفتار و معاشرتهاى اجتماعى بزرگان دينى و رهبران و پيشوايان اسلامى، مملوّ از رحمت و عطوفت و محبّت با پيروان خويش، بلكه با دشمنان اسلام است! به ذكر دو نمونه بسنده مى شود:

1- ريزش رحمت پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح مكّه

برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با دشمنانش پس از فتح مكّه يك نمونه از اين سيره عملى است؛ برخورد آن حضرت را بصورت فشرده نقل نموده، سپس آن را با برخورد غربيهاى مدّعى تمدّن با دشمنانشان، پس از جنگ جهانى دوم مقايسه مى نماييم:

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سيزده سال قبل از هجرت به مدينه، در مكّه مكّرمه بسيار آزار ديد، به گونه اى كه مكّه يادآور آلام و مصيبتها و نامردميها و مشكلات و گرفتاريهاى فراوانى براى آن حضرت بود؛ چرا كه سرسخت ترين دشمنان آن حضرت در مكّه بودند؛ ولى هنگامى كه سپاه اسلام مكّه را فتح كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن دشمنان لجوج و عنود، كه منشأ

آيين رحمت، ص: 46

تمام مصيبتها و مشكلات بودند پيروز شد، با يك جمله زيبا همه آنها را مشمول عفو و رحمت اسلامى قرار داد و خطاب به آنها فرمود:

«اذْهَبُوا انْتُمُ الطُّلَقاء»؛

تمام شما آزاديد، به هر كجا مايليد برويد!

حتّى وقتى خبر دادند كه يكى از سربازان اسلام پرچمى به دست گرفته، و شعار انتقام جويى سر مى دهد، حضرت ناراحت شد، و پرچم را از دست آن سرباز گرفت و به جاى شعار انتقام، شعار صلح و دوستى سرداد:

«الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ»؛

امروز روز رحمت و محبّت است!

امّا هنگامى كه سربازان متّفقين وارد پايتخت آلمان (برلين) شدند، قتل و عام عجيبى به راه انداخته، و مرتكب جنايات فراوان و

بى شمارى شدند، به عنوان نمونه، بچّه هاى شيرخوار قنداقه اى را به آسمان پرتاب كرده، و در وسط زمين و آسمان با شليك گلوله آنها را كشتند!

و اكنون نسل همان جانيان به دور از عاطفه، در فلسطين اشغالى هر روز جنايت تازه اى مى آفرينند، جناياتى كه قلم از بيان آن شرم مى كند، و گاه انسان طاقت ديدن و شنيدن آن را ندارد!

آيا ما اهل خشونتيم، يا اين متمدّن نماهاى بى تمدّن!

2- على عليه السلام و سفارش براى قاتلش!

نمونه ديگر، برخورد حضرت على عليه السلام با قاتل خويش، عبدالرّحمن بن ملجم مرادى، است.

آن حضرت به تبع دستورات دينى آنقدر رحيم و مهربان بود كه حتّى دشمنش و كسى كه به قصد كشتن بر او شمشير زده بود، نيز از رحمتش بى نصيب نگرديد. بدين جهت سفارش هاى آن امام رؤوف از لحظه دستگيرى آن موجود پست آغاز مى گردد و تا دم مرگ ادامه مى يابد:

فرزندانم! قاتل من فقط ابن ملجم است، مبادا پس از من عدّه اى سودجو و فرصت طلب، شمشيرهايشان را از نيام بركشند، و به جان مردم بى گناه بيفتند، و خون آن ها را به بهانه اين كه اينها با قاتل على همدست بوده اند، بريزند و در لباس اين شعار مقدّس به تصفيه حسابهاى شخصى خود بپردازند!

عزيزانم! از همين غذايى كه براى من تهيّه مى كنيد، به قاتلم نيز بدهيد!

نور چشمانم! اگر من زنده ماندم خود مى دانم با قاتلم چه كنم، و اگر به ملاقات خدا نائل شدم شما حق داريد قصاص كنيد، ولى همانگونه كه او يك ضربت شمشير بر من وارد كرد، شما هم بيش از يك ضربت بر او نزنيد!

فرزندان رسول خدا! پس از مرگ، بدنش را قطعه قطعه نكنيد!

آيين رحمت، ص: 48

اينها

سفارشاتى است كه على عليه السلام در بستر مرگ نسبت به قاتل خويش بيان مى كند. آيا در سراسر جهان و در طول تاريخ، هيچ يك از رؤساى كشورها را سراغ داريد كه به نفع قاتل خويش اين گونه سفارش كند!

آيا اسلامى كه جانشنين پيامبرش اينقدر رؤوف و مهربان است، آيين خشونت است!

فصل پنجم

سؤالها و ايرادها

اشاره

پس از اين كه رحمت و رأفت اسلامى را در آيينه آيات قرآن، و روايات معصومان عليهم السلام و سيره پيشوايان دين مطالعه كرديم، و با تمام وجود تصديق نموديم كه دين مقدّس و هماهنگ با فطرت بشرى اسلام، آئين محبّت و رحمت است و نه آئين خشونت، لازم است به بررسى مسائلى كه دستاويز دشمنان اسلام گشته، و آنها را نشانه وجود خشونت در اسلام مى دانند، بپردازيم:

1- آيا قانون قصاص مظهر خشونت دينى است؟

چرا اسلام قانون قصاص را تصويب كرد؟ آيا قصاص نوعى خشونت نيست؟ آيا گرفتن جان يك انسان، هر چند گناهكار باشد، خشونت محسوب نمى شود؟

در پاسخ به اين سؤال توجّه به نكات دقيقى لازم است كه توجّه به آن، شبهه را حل، و اشكال را برطرف مى كند:

آيين رحمت، ص: 52

نكته اوّل- خداوند پس از بيان قانون قصاص در آيه 178 سوره بقره، مى فرمايد:

«اگر قصاص نكنيد، و جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهيد، بهتر است.»

يعنى قصاص واجب نيست، بلكه مستحب هم نمى باشد؛ امّا براى جلوگيرى از جنايت جنايتكاران و تكرار موارد مشابه، اين حق به اولياء مقتول داده شده، و آنها مجاز به اين كار هستند؛ ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب. (دقّت فرماييد)

نكته دوم- در آيه 179 همان سوره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حيات، و حمايت از زندگى زندگان بيان فرموده است، نه كينه و عداوت و انتقامجويى. اگر بر قاتل شرورى كه جان و مال و ناموس مردم در نظر او هيچ ارزش و احترامى ندارد، ترحّم شود، و رحمت اسلامى او را فرا گيرد، و او با سوء استفاده از اين رحمت و رأفت، روز به روز به جنايات گسترده ترى

دست بزند، آيا اين كار ترحّم بر پلنگ تيز دندان و خيانت در حقّ گوسفندان نمى باشد! برخورد با اراذل و اوباش جامعه، كه هيچ راه ديگرى براى جلوگيرى از شرّ آنها جز قصاص باقى نمانده، خشونت نمى باشد. بلكه مصداق روشن رحمت است، تا ديگران بتوانند با آرامش به زندگى خويش ادامه دهند. «1»

آيين رحمت، ص: 53

جالب است كه صداى اعتراض مدّعيان رأفت و رحمت، و مناديان حقوق بشر، به هنگام اجراى قصاص اين انسانهاى جنايتكار سراسر جهان را پر مى كند؛ امّا زمانى كه دوستان جنايتكار آنها در فلسطين، افغانستان، بوسنى هرزگوين، چچن، جنوب لبنان، عراق و ديگر نقاط دنيا هولناكترين جنايات را مرتكب مى شوند، هيچ صداى اعتراضى از آنها بلند نمى شود.

گويا همه آنها كر و كور و خواب هستند!

اگر انگشت دست بيمارى فاسد گردد، و طبيب حاذق و دلسوز تمام سعى خويش را براى درمان و بهبودى آن به كار گيرد، و موفّق بر اين كار نگردد، و چاره اى جز قطع آن براى حفظ ساير انگشتان و جلوگيرى از سرايت بيمارى به قسمتهاى ديگر بدن نداشته باشد، و آن را قطع كند، آيا چنين طبيبى خشونت طلب است! آيا مقتضاى رحمت و عطوفت اين است كه اين عضو فاسد به حيات خود ادامه دهد و بتدريج ساير اعضاى بدن را نيز فاسد كند، و حتّى پيام آور مرگ براى تمام اعضاى كشور تن باشد! آيا هيچ عقل و منطقى اين نوع تفكّر را مى پسندد!

نتيجه اين كه، قصاص نوعى درمان است و براى جلوگيرى از سرايت فساد به ساير اعضاى جامعه، و حفظ امنيّت و ايمنى ديگر اعضا، ضرورى و لازم است. و با اين تحليل، قانون قصاص

نه تنها خشونت محسوب نمى شود، بلكه با توجّه به مصلحت كلّ جامعه، شعبه اى از

آيين رحمت، ص: 54

رحمت و رأفت الهى محسوب مى گردد. (دقّت كنيد)

تصوّر نمى كنيم هيچ انسان عاقلى- هر چند تابع دين مقدّس اسلام نباشد- معتقد باشد كه افراد شرور و قاتل و كسانى كه با قتل و غارت، امنيّت جامعه را به خطر مى اندازند، و به هيچ كس رحم نمى كنند، و پايبند به هيچ اصلى از اصول دينى و انسانى نيستند، در جامعه آزادانه رفت و آمد كنند و مرتكب هر جنايتى شوند؛ بلكه تمام عقلاى دنيا قصاص را به عنوان آخرين درمان اين اعضاء فاسد اجتماعى مى پذيرند، و از آن استقبال مى كنند.

2- آيا حدود اسلامى با رأفت و رحمت دينى سازگار است؟

اشاره

از جمله امورى كه بهانه گيران آن را دستاويز قرار داده اند، «حدود و تعزيرات اسلامى» است. آنها مى گويند:

چگونه حدود و تعزيرات اسلامى با رحمت و رأفت سازگارى دارد؟

آيا نواختن صد ضربه تازيانه بر بدن شخص كه مرتكب گناهى شده، خشونت نيست؟

آيا سنگسار كردن مرد يا زنى كه بر اثر غلبه هوى و هوس، لحظه اى از جاده عفّت خارج گشته، با عطوفت اسلامى سازگار است؟

آيا بريدن دست و پاهاى سارقان و دزدان، با رحمت دينى مى سازد؟

آيا مجازاتهاى غليظ و شديد، نوعى خشونت محسوب نمى شود؟

پاسخ: نكته هاى ظريفى در گوشه و كنار احكام «حدود و تعزيرات» به چشم مى خورد كه به ما در پاسخ اين سؤالات كمك مى كند، و با دقّت و مطالعه در آن نكات روشن مى شود كه حدود و تعزيرات نيز چشمه اى آيين رحمت، ص: 56

ديگر از رحمت و عطوفت اسلامى است- هرچند ظاهر آن براى عدّه اى در برخورد اوّليه خشونت آميز به نظر مى رسد.

اوّل: بررسى فلسفه حدود و تعزيرات

رواياتى در مورد فلسفه اجراى حدود و تعزيرات وجود دارد كه مطالعه آنها به ما بينش تازه اى در باره اين مجازتهاى اسلامى مى دهد. به دو نمونه آن توجّه كنيد:

1- پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:

«اقامَةُ حَدٍّ خَيْرٌ مِنْ مَطَرِ ارْبَعينَ صَباحاً» «1»؛

اجراى هر نوع حدّ يا تعزيرى (به هر مقدار كه باشد) از بارش چهل شبانه روز باران بهتر است.

همانگونه كه ملاحظه مى فرماييد حدود و تعزيرات در اين روايت نبوى به باران تشبيه شده، و اجراى كمترين مقدار آن از چهل روز باران بهتر شمرده شده است؛ مفهوم اين روايت اين است كه همانطور كه باران، رحمت «2» پروردگار است و خداوند آن را بر اهل زمين نازل و

منتشر مى نمايد، حدود الهى نيز نوعى رحمت الهى است. حقيقتاً اجراى مجازاتهاى اسلامى همچون باران جامعه را شستشو مى دهد و اجتماع را از آلودگيها پاك مى كند.

آيين رحمت، ص: 57

به عنوان نمونه، اگر شخصى باعث سلب امنيّت عمومى از جامعه شود و بر جان و مال و ناموس مردم هجوم برد، به گونه اى كه رعب و وحشت قسمتى از جامعه را فراگيرد، محارب خواهد بود و اجراى حدّ محارب بر اين شخص ضامن ثبات امنيّت در جامعه است و همچون باران، رعب و وحشت و ناامنى حاصل از جنايات او را از فضاى جامعه مى شويد.

كسانى كه در يك جامعه اسلامى دست به توليد و پخش مواد مخدّر مى زنند، و با اين جنايت بزرگ جوانان آن كشور را نابود مى كنند، و براى رسيدن به منافع و مطامع خويش كشور را به فساد مى كشند، بايد به عنوان مفسد فى الارض مجازات شوند. تا با دفع آفت، زمينه رشد فراهم گردد.

آيا حدود اسلامى كه تشبيه به باران رحمت الهى شده، خشونت ناميده مى شود!

ما معتقديم كه چنين افراد و گروههايى كه مستحقّ مجازات هاى اسلامى هستند، اگر مشمول اين مجازاتها نشوند خداوند آنها را رها نخواهد كرد، و همان عوارض و ناملايماتى كه سوغات كارهاى فاسد آنها بوده، دامنگير خود آنها خواهد شد.

2- امام هفتم شيعان، حضرت موسى بن جعفر عليه السلام، در تفسير آيه شريفه «يُحْىِ الْارْضَ بَعْدِ مَوْتِها» «1»

مى فرمايد:

«لَيْسَ يُحْيِيْهَا بِالْقِطَرِ، وَ لكِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ رِجالًا فَيُحْيُونَ آيين رحمت، ص: 58

الْعَدْلَ فَتُحْيِى الْارْضَ لِإحْياءِ الْعَدْلَ، وَ لَإقامَةُ الْحَدِّ فيهِ انْفَعُ فِى الْارضِ مِنَ الْقِطَرِ ارْبَعينَ صَباحاً» «1»؛

منظور (فقط) اين نيست كه زمين هاى خشك را با بارانهاى پر بركت زنده

مى كند، بلكه منظور اين است كه خداوند مردانى (بزرگ و مخلص و بلند همّت را) مبعوث مى كند، كه آنها عدالت را در جهان زنده مى كنند، و زمين بر اثر زنده شدن عدالت احياء مى گردد؛ و بدون شك اقامه و اجراى حدود و تعزيرات بر روى زمين، پر منفعت تر است از اين كه چهل شبانه روز بر آن باران ببارد.

توجّه مى كنيد در اين روايات، كه فلسفه اجراى حدود را بيان مى كند، سخنى از انتقام و خشونت و مانند آن نيست؛ بلكه سخن از محبّت و رحمت و اقامه عدل و سيراب كردن جامعه اسلامى و مانند آن است.

دوم: راههاى اثبات حدود شرعى

مطالعه چگونگى اثبات حدود شرعى، جلوه هاى ديگرى از رحمت و رأفت اسلامى را در آئينه حدود و مجازاتهاى اسلامى به نمايش مى گذارد.

بسيارى از حدود با چهار شاهد، يا چهار بار اقرار ثابت مى شود؛ بدين معنى كه بايد چهار نفر انسان عادل شهادت دهند فلان زن و مرد را در حال انجام عمل منافى عفّت ديده اند، تا بتوان حدّ شرعى بر آنها جارى كرد.

آيين رحمت، ص: 59

آيا چنين امرى امكان پذير است! ما در روايات و كتابهاى تاريخ، حتّى يك مورد نيافتيم كه عمل منافى عفّت با شهادت شهود ثابت شده باشد، تا بر اساس آن، حد جارى شود. بنابراين، راه فوق عملًا بسته است و اين خود نوعى رحمت اسلامى محسوب مى شود، كه شامل اين نوع گنهكاران گرديده است.

راه ديگر، كه اقرار خود گناهكار است، شرايط متعدّدى دارد. از جمله اين كه بايد چهار بار اقرار كند، و هر اقرار در مجلس جدا گانه اى باشد، به طورى كه اگر در يك مجلس چهار بار اقرار كند، يك مرتبه محسوب

مى شود! «1» علاوه بر اين، اگر مجرم قبل از اثبات جرمش نزد حاكم شرع توبه كند، و از كار خود نادم و پشيمان گردد، و آثار ندامت و پشيمانى در افعال و كردارش ظاهر گردد، اجراى حد بر او مشكل است! «2»

اين مطالب در روايات متعدّدى آمده كه به يك نمونه آن اشاره مى شود، تا شاهد رأفت و رحمت اسلامى جانشين حقيقى پيامبر صلى الله عليه و آله با مجرمى كه با پاى خويش به پشت ميز محاكمه آمده بود، باشيم:

«زن آلوده اى خدمت حضرت على عليه السلام رسيد، و از آن حضرت خواست كه با اجراى حدّ زنا بر وى، او را از آلودگى پاك كند؛ زيرا عذاب دنيا از مجازات مداوم و قطع نشدنى جهان آخرت آسان تر است! حضرت آيين رحمت، ص: 60

فرمود: برو، پس از وضع حمل بيا، تا تو را پاك كنم. زن رفت و پس از زايمان بازگشت و تقاضاى خويش را تكرار كرد؛ حضرت پس از طرح سؤالات متعدّد (به اميد آن كه شايد زن را منصرف كند و او را در آنچه مى گويد به ترديد بيندازد) فرمود: برو بچّه ات را شير بده و پس از تمام شدن دوران شيرخوارگى اش بيا تا تو را پاك كنم. زن بازگشت و پس از دو سال براى بار سوم خدمت حضرت رسيد و تقاضاى خويش را تكرار كرد. حضرت بار ديگر سؤالهاى مختلفى مطرح كرد و زن پاسخ داد؛ حضرت در نهايت فرمود: برو بچّه ات را بزرگ كن، تا بتواند خودش را از خطرات روزانه حفظ كند، سپس نزد ما بيا تا تورا پاك كنيم. زن در حالى كه اشك مى ريخت بازگشت و

... «1»»

ملاحظه مى كنيد ثابت شدن جرمى كه حدّ شرعى دارد سهل و ساده نيست، و تا زمانى كه مجرم خود خواهان اجراى حد نباشد طبعاً نمى توان جرم وى را ثابت كرد، و اين خود نشانگر رأفت اسلامى است.

اگر اسلام آئين خشونت باشد، آيا براى اثبات جرم اين قدر سخت گيرى مى كند!

سوم: آداب اجراى حدود شرعى

بر فرض كه حدّى ثابت شود، و حاكم شرع تصميم بر اجراى آن بگيرد، در چگونگى اجراى آن، به آداب و دستوراتى برخورد مى كنيم كه مشحون آيين رحمت، ص: 61

از رحمت و رأفت اسلامى است؛ به نمونه هايى از اين آداب فهرست وار اشاره مى كنيم:

1- در ابتدا و انتهاى روزهاى زمستانى، كه هوا بسيار سرد است و تازيانه مجرم را آزار فراوان مى دهد، نبايد حد اجرا شود، بلكه بايد در ميانه روز كه هوا گرمتر است اجرا گردد!

2- در فصل تابستان بايد بر عكس عمل شود، در وسط روز كه هوا بسيار گرم است حد اجرا نگردد! بلكه در پايان روز انجام شود. «1»

3- مجرم به هنگام دريافت تازيانه نبايد خوابيده باشد، بلكه بايد نشسته يا ايستاده باشد. زيرا ضربات تازيانه در اين دو حالت آهسته تر نواخته مى شود، و مجرم درد كمترى را تحمّل مى كند! «2»

4- اگر مجرم بيمار است تا زمان بهبودى اش اجراى حد به تأخير مى افتد! «3»

5- اگر باردار است تا زمان وضع حمل تأخير مى افتد! «4»

و ديگر آدابى «5» كه همگى نشانگر نهايت رأفت اسلامى حتّى در حقّ يك انسان گنهكار است؛ مشروح آن در كتابهاى فقهى آمده است.

توجّه به نكات سه گانه فوق، يعنى فلسفه حدود، راههاى اثبات آيين رحمت، ص: 62

مجازاتهاى اسلامى، و آداب اجراى حدود و تعزيرات، و انديشه و

تفكّر در ظرايف و ريزه كاريهاى موجود در آن، هر انسان منصف و به دور از پيشداورى را، وادار به اعتراف مى نمايد كه: رأفت و رحمت اسلامى حتّى در حدود و تعزيرات، كه ظاهرى خشونت آميز دارد، موجود است. بدين جهت اجراى مجازاتهاى اسلامى براى جامعه، بسيار بابركت و منشأ خيرات فراوان خواهد بود. به گونه اى كه بركات آن، از بركات بارانهاى پى در پى چهل شبانه روز هم افزونتر است!

3- جهاد و رحمت اسلامى!

اشاره

چرا اسلام، كه آن را آئين رحمت معرّفى مى كنيد، جهاد را تشريع كرده، و به مسلمانان اجازه مى دهد به ديگران هجوم ببرند، و آنها را به قتل برسانند؟

آيا جنگ خشونت نيست؟ اگر خشونت است، چرا تجويز شده است؟

براى پاسخ به اين سؤال، لازم است ديدگاه قرآن مجيد را پيرامون جهاد به دست آوريم، تا معلوم شود كه آيا جهاد اسلامى نوعى خشونت است، يا با رحمت اسلامى سازگار مى باشد؟ براى اين منظور كافى است آياتى از قرآن را مورد مطالعه قرار دهيم:

اوّل و دوم: آمادگى نظامى براى جلوگيرى از جنگ

به آيات 60 و 61 سوره انفال توجّه كنيد:

«وَ اعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ»؛

اى مسلمانان! هر نوع نيرو و توانى داريد (اعم از توانايى هاى اقتصادى، نظامى، تبليغاتى، اجتماعى و مانند آن) براى مقابله آيين رحمت، ص: 64

با دشمنان آماده سازيد.

«تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»؛

امّا نه براى هجوم به دشمن و آغاز جنگ توسّط شما، بلكه براى اين كه فكر جنگ را از سر دشمن خارج سازيد، و با آمادگى بالاى شما انديشه جنگ در نطفه خفه شود.

در حقيقت اسلام مى خواهد با ايجاد آمادگى عالى مسلمانان، ريشه جنگ را بخشكاند و زمينه درگيرى و خونريزى را از بين ببرد؛ اسلام مى گويد:

«قوى ونيرومند و پرقدرت باش، تا دشمن حتّى فكر جنگ و حمله را در سر نپروراند».

آيا چنين آئينى، آئين خشونت است؟

در آيه بعد مى خوانيم:

«وَ انْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ انَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ»؛

اگر دشمن دست به حمله زد و با توان بالاى نظامى شما روبرو شد، و پرچم صلح را برافراشت، و تقاضاى صلح و آشتى كرد، شما نيز از درِ صلح در آييد وبا

آنها پيمان صلح ببنديد.

چرا كه هدف اسلام درگيرى و خشونت و جنگ و خونريزى نيست، و اكنون كه دشمن از كار خود پشيمان گشته و آماده صلح و آشتى است، جنگ را رها كنيد و آتش بس را بپذيريد.

خلاصه اين كه، بينش اسلام در مورد جنگ، يك تفكّر پيشگيرانه آيين رحمت، ص: 65

است و اگر مؤثّر نشد و جنگ رخ داد، از هر فرصت مناسبى براى قطع جنگ بهره مى جويد.

بدين جهت، اسلام به سربازانش اجازه آغاز هيچ جنگى را نداده، و در تمام جنگهاى اسلامى گلوله اوّل را دشمن شليك كرده است.

آيا اين ديدگاه در مورد جهاد، آميخته با خشونت است، يا نهايت رأفت و رحمت!

سوم: محدوده جهاد و آداب آن

در آيه شريفه 194 سوره بقره نيز مى خوانيم:

«فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ وَا تَّقُو اللَّهَ وَ اعْلَمُوا انَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ»؛

طبق آنچه در اين آيه شريفه آمده اوّلًا: تنها در مقابل كسانى كه به مقابله و مبارزه با شما اقدام مى كنند، اجازه جنگ داده شده است؛ ثانياً: در هجوم بر آنها بايد به اندازه اى كه شرّ و ظلم آنها دفع مى شود قناعت كنيد و پا را فراتر نگذاريد؛ و ثالثاً: تقوا و خويشتندارى را، حتّى در ميدان جنگ و خونريزى، از دست ندهيد و بدانيد كه خداوند با تقوا پيشه گان است.

در حقيقت قانون جهاد اسلام چيزى است كه همه عقلاى جهان آن را قبول دارند، و به آن عمل مى كنند. آيا هيچ عاقلى اجازه مى دهد كه انسان در مقابل هجوم دشمن تسليم شود، تا مسلّط بر جان و مال و ناموس او گردد؟ هرگز! بلكه تمام عقلاى همان منطق بازدارنده قرآن را توصيه مى كنند.

چهارم: ترك جهاد مساوى با ويرانى عبادتگاههاست؟

خداوند متعال در آيه شريفه 40 سوره حج، يكى از فلسفه هاى جهاد را چنين بازگو مى كند:

«وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ»؛

اگر خداوند از مؤمنان دفاع نكند، و از طريق اذن جهاد بعضى را به وسيله بعضى دفع ننمايد، ديرها و صومعه ها و معبدهاى يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى شود ويران مى گردد.

آرى اگر افراد با ايمان و غيور دست روى دست بگذارند، و تماشاچى فعاليّتهاى ويرانگرانه طاغوتها و مستكبران وافراد بى ايمان و ستمگر باشند، و آنها ميدان را خالى ببينند، اثرى از معابد

و مراكز عبادت الهى نخواهند گذارد. چرا كه معبدها جاى بيدارى است، و محراب ميدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خودكامگان سنگر است، واصولًا هرگونه دعوت به خداپرستى بر ضدّ جبّارانى است كه مى خواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پيدا كنند تمام اين مراكز را با خاك يكسان خواهند كرد.

جالب اينكه طبق آنچه در آيه مورد بحث آمده، جهاد اسلامى نه تنها ضامن بقاى عبادتگاههاى اسلامى است، بلكه در سايه آن، عبادتگاههاى تمام اديان الهى حفظ مى شود.

4- جهاد ابتدائى

اشاره

سؤال: آنچه گفتيد در مورد جهاد دفاعى اسلام صحيح و مورد قبول، و ما نيز معترفيم كه جهاد دفاعى خشونت محسوب نمى شود، بلكه هماهنگ با رحمت و رأفت اسلامى است؛ امّا آيا جهاد ابتدايى كه بدون حمله طرف مقابل انجام مى شود، نيز هماهنگ با رحمت اسلامى است؟

و نوعى خشونت تلقّى نمى گردد؟

پاسخ: از اين سؤال به دو شكل مى توان پاسخ گفت. توجّه كنيد:

پاسخ اوّل: آيا اسلام جهاد ابتدايى دارد؟

برخى از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى معقدند كه در اسلام جهاد ابتدايى نداريم، و تمام جنگهاى زمان پيامبر صلى الله عليه و آله در صدر اسلام جنبه دفاعى داشته است؛ يعنى، حمله از سوى دشمنان بوده و پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان به دفاع از خويش بر مى خاستند.

مثلًا در «جنگ احزاب» كه يكى از گسترده ترين نبردهاى دشمنان آيين رحمت، ص: 68

اسلام عليه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان بود، و كار بر خداپرستان سخت شد، آغازگر جنگ، مشركان بودند. آنها از نقاط مختلف سرزمين حجاز، به فرماندهى مشركان مكّه به سمت مدينه حركت كرده و آن شهر را محاصره نمودند. مسلمانان ناچار بودند از جان و مال و ناموس و عقايد خويش دفاع كنند. آيا هيچ عاقلى به خود اجازه مى دهد كه در مقابل دشمنان تا دندان مسلّح (كه قصد داشتند پيامبراسلام صلى الله عليه و آله و مسلمانان را به قتل برسانند و زنان و بچّه هاى آنان را اسير كنند و مدينه را ويران نمايند) ساكت بنشيند؟ آيا مقابله با آنها خشونت محسوب مى شود؟

در «جنگ حُنين» به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر دادند كه «قبيله هوازان» و برخى ديگر از مشركان، قصد حمله

بر مدينه، پايگاه اصلى مسلمانان، را دارند.

پيامبر مسلمانان را براى دفاع از خود و آئينشان آماده كرد و جنگ حنين بدين شكل رخ داد.

در ميان جنگ هاى صدر اسلام، شايد تصوّر شود «جنگ خيبر» جهاد ابتدايى بوده است؛ ولى مطالعه تاريخ نتيجه ديگرى در اختيار ما مى نهد، و روشن مى كند كه آن هم دفاعى بوده است؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله قصد داشت با اين جهاد پاسخ دندانشكنى به كارشكنيها و توطئه ها و شيطنتهاى آنها، كه در بيشتر حوادث بطور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند، بدهد؛ علاوه بر اين كه، خيبر كانون فساد و فتنه محسوب مى شد، و مسلمانان با حمله به آنجا قصد از بين بردن مركز فتنه و فساد را داشتند. بنابراين، جنگ خيبر هم جهاد ابتدايى نبوده است.

آيين رحمت، ص: 69

همانگونه كه «جنگ بدر» نيز چنين بود. در سال دوم هجرت، دو حادثه به نام جنگ بدر رخ داد، كه يكى به «بدر صغرى» و ديگرى به «بدر كبرى» معروف شد، و آغاز آن توسّط دشمنان اسلام بود. به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خبر رسيد كه عدّه اى از سران مشركان مكّه به اطراف مدينه آمده و شتران و گوسفندان و ساير اموال مسلمانان را به تاراج برده، در حال فرار به سوى مكّه هستند. پيامبر صلى الله عليه و آله سربازان اسلام را به تعقيب آنها فرستاد. سربازان، دشمن را تا سرزمين بدر تعقيب كردند، ولى از دست يافتن به دشمن نااميد شدند. اين حادثه بدون درگيرى پايان يافت، و به «بدر صغرى» مشهور شد. جنگ «بدر كبرى» كه پس از چندى در همان سال رخ داد،

در حقيقت پاسخى به همان تجاوز آشكار سران مكّه بود و جهاد دفاعى محسوب مى شد.

«فتح مكّه» يكى از لشكركشى هاى مهمّ پيامبر اسلام بود؛ امّا اوّلًا، اين لشكركشى براى متلاشى كردن كانون دشمنان اسلام و مشركان بود، كه تمام مشكلات و ناملايمات و جنگهاى مسلمانان را از آنجا هدايت مى كردند؛ و ثانياً، در فتح مكّه جنگى رخ نداد، و هنگامى كه مشركان سپاه عظيم و لشكر بزرگ مسلمانان را مشاهده كرده، و خود را در محاصره مسلمانان ديدند، بدون جنگ و درگيرى تسليم شدند.

خلاصه اينكه، طبق عقيده اين گروه از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى، تمام جنگهاى صدر اسلام جهاد دفاعى بوده، و هيچ كدام جنبه جهاد ابتدايى نداشته است. آياتى از قرآن مجيد نيز اشاره بلكه دلالت آيين رحمت، ص: 70

بر مطلب فوق دارد؛ از جمله در آيه سيزدهم سوره توبه مى خوانيم:

«الا تُقاتِلُونَ قَوْمَاً نَكَثُوا ايْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوكُمْ اوَّلَ مَرَّةٍ»؛

آيا شما با جمعيّتى كه به عهد و پيمان خويش وفا نمى كنند، و عهد شكنى مى نمايند و تمام سعى و تلاش خويش را براى نابودى پيامبر صلى الله عليه و آله و تبعيد او به كار مى گيرند، و آغازگر جنگ عليه شما هستند، پيكار نمى كنيد!

جمله «هُمْ بَدَءُوكُمْ اوَّلَ مَرَّةٍ» شاهد خوبى است بر اين كه جنگهاى صدر اسلام جنبه دفاعى داشته و جهاد ابتدايى نبوده است.

آيه چهارم سوره توبه از ديگر آياتى است كه مطلب فوق را تأييد مى كند؛ خداوند متعال پس از برائت و بيزارى از مشركان و اعلان جنگ با آنها، گروهى را استثناء كرده و مى فرمايد:

«الَّا الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِروُا

عَلَيْكُمْ احَداً فَاتِمُّوا الَيْهِمْ عَهْدَهُمْ الى مُدَّتِهِمْ انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»؛

مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد، و چيزى از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضدّ شما تقويت ننمودند؛ پيمان آنها را تا پايان مدّتشان محترم بشماريد، زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد.

تعبيراتى كه در اين آيه شريفه به كار رفته نشان مى دهد كه تا دشمنان آيين رحمت، ص: 71

اسلام پيمان شكنى نكنند، و با كسانى كه با مسلمين مستقيماً در جنگ هستند همكارى نداشته باشند، و خلاصه احساس خطرى از ناحيه آنها نشود، مسلمانان با آنها وارد جنگ نمى شوند. و در يك جمله، مسلمانان شروع كننده و آغازگر جنگ نخواهند بود.

علاوه بر دو آيه فوق، آيه 61 سوره انفال، كه شرح آن گذشت، نيز مؤيّد همين مطلب است. آيه مذكور به مسلمانان سفارش مى كند دستى كه براى صلح به سوى آنان دراز مى شود را به گرمى بفشارند. مفهوم اين آيه آن است كه اسلام به اقوام و ملل و كشورهايى كه تمايل به جنگ ندارند حمله نمى كند و آنها را مورد هجوم قرار نمى دهد.

خلاصه اينكه: طبق نظر برخى از محقّقان و انديشمندان و مورّخان اسلامى، جنگهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در صدر اسلام همگى جهاد دفاعى بوده و هيچ كدام جهاد ابتدايى به شمار نمى آيد، و آياتى از قرآن مجيد نيز اين مطلب را تأييد مى كند.

پاسخ دوم: جهاد ابتدايى در موارد خاصّى هماهنگ با عقل و منطق است

از قرآن مجيد سه نوع جهاد ابتدايى استفاده مى شود كه هماهنگ با عقل و سيره تمام عقلاى جهان است، و هيچ تضادّ و تنافى با رحمت و رأفت اسلامى ندارد:

آيين رحمت، ص: 72

1- جهاد براى خاموش كردن

آتش فتنه آيه شريفه 193 سوره بقره، به اين نوع جهاد اشاره مى كند؛ خداوند در اين آيه مى فرمايد:

«وَ قاتِلوُهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ لِلَّهِ»؛

با آنها پيكار كنيد؛ تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم) باقى نماند، و دين مخصوص خدا گردد.

طبق اين آيه شريفه هر كجا فتنه اى برپا گردد و راهى براى از بين بردن آن جز جنگ نباشد، به ما اجازه داده شده براى رفع فتنه، دست به جهاد ابتدايى بزنيم. و همانطور كه گفته شد اين نوع جهاد ابتدايى مورد قبول عقلا و ساير اديان و مذاهب عالم نيز مى باشد، و سيره عقلا آن را تأييد مى كند. كه به دو نمونه آن اشاره مى شود:

الف) چند سال قبل كه كشور مسلمان بوسنى و هرزه گوين مورد حمله وحشيانه صربهاى ظالم قرار گرفت، و آنها به تخريب خانه ها و مساجد و مزارع و بيمارستانها و ساير مراكز اين كشور اسلامى پرداختند، و از آن بدتر نسل كشى گسترده اى را آغاز كردند، اتحاديّه اى در كشورهاى اروپايى تشكيل شد تا درباره اين فتنه چاره اى بينديشند؛ آنها در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه براى دفع اين فتنه چاره اى جز تهاجم نظامى و درگيرى با صربها ندارند؛ بدين منظور به آنها حمله كرده و فتنه را خاموش نمودند.

ما در اينجا به انگيزه هاى اتحاديّه مذكور كارى نداريم (كه امور

آيين رحمت، ص: 73

معنوى و كمك به مسلمانان بوده، يا جلوگيرى از مشكلاتى كه در آينده دامنگير خود آنها خواهد شد، يا امور ديگر) ولى به هر حال آنها اين جهاد ابتدايى و هجوم نظامى را براى سركوب فتنه صربها صحيح دانسته و انجام دادند،

و بقيّه عقلاى جهان نيز كار آنها را تأييد كردند.

ب) نمونه زنده تر، جنگى است كه اخيراً در افغانستان رخ داد. ما شاهد بوديم كه طالبان پس از تسلّط بر اين كشور شروع به كشت وسيع خشخاش نمود تا كشورهاى همسايه و خاورميانه، بلكه سراسر جهان را آلوده كند. علاوه بر آن، دست به جنايات بى سابقه اى در داخل افغانستان زد و براى مردم اين كشور و ساير جهانيان تبديل به يك فتنه خطرناك شد؛ در اينجا اگر براى ختم اين غائله و دفع اين فتنه، شوراى امنيّت سازمان بين الملل، نيرويى تشكيل مى داد تا با حمله به افغانستان، مردم مظلوم آن كشور و همه مردم جهان را از شرّ طالبان نجات دهد، بدون شك كار پسنديده و مورد قبول همه عقلاى جهان بود. و اگر مردم جهان در داستان افغانستان به آمريكا معترض بودند، براى اين بود كه كشور متجاوز با سابقه بدى كه از خود به جاى گذاشته، جاى هيچ حسن ظنّى را باقى نگذاشته و مردم مى دانند كه او براى دفع فتنه پاى به اين سرزمين ننهاده، بلكه به دنبال مطامع خويش مى باشد.

به هر حال، جنگ و جهاد براى خاموش كردن فتنه، كه از قرآن مجيد استفاده مى شود، مورد قبول و پذيرش تمام عقلا در سراسر جهان مى باشد، و خشونت محسوب نمى شود.

آيين رحمت، ص: 74

2- جهاد با طاغيان و باغيان هر گاه دو طايفه، يا دو گروه، يا دو كشور اسلامى، به جان هم بيفتند و با يكديگر درگير شوند، وظيفه ساير مسلمين- طبق آنچه در قرآن مجيد آمده «1»- اين است كه اختلافات آنها را بر طرف نموده و صلح و آشتى را در

بين آنها برقرار نمايند. و اگر يكى از آنها كوتاه نيامد، و دست از ظلم و تجاوز و تعدّى برنداشت، و على رغم آمادگى طرف مقابل براى صلح، همچنان به هجوم و يورش خود ادامه داد، از ديدگاه اسلام «باغى» شمرده مى شود. در اينجا اسلام به مسلمانان اجازه مى دهد كه به جنگ «گروه باغى» بروند و با او جهاد ابتدايى كنند؛ هر چند او با ما كارى نداشته باشد و طرف درگيرى ما نباشد.

اسلام نمى پسندد كه گروهى بر گروه ديگر ظلم كنند و ما فقط نظاره گر باشيم. بلكه به ما دستور مى دهد به يارى مظلوم بشتابيم.

بر همين اساس، ما معتقديم كه تمام كشورهاى اسلامى، به هر شكل ممكن، بايد به فلسطين مظلوم كمك كنند و شرّ اسرائيل غاصب و ظالم، كه هر روز ظلم و جنايت تازه اى مى آفريند، و عرصه را بر مسلمانان مظلوم آن ديار تنگ كرده، رفع نمايند. وگرنه بدون شك در پيشگاه خداوند مسؤوليّتى بس سنگين خواهند داشت.

اين نوع از جنگ، هر چند جهاد ابتدايى محسوب مى شود ولى با هر منطق و عقل سليمى سازگار است، و خشونت به شمار نمى آيد. بلكه آيين رحمت، ص: 75

مقتضاى رأفت و رحمت اسلامى نسبت به گروه مظلوم و تحت ستم مى باشد.

3- جهاد براى از بين بردن موانع آزادى تبليغ اسلام خداوند دستورها و برنامه هايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده، و پيامبران خود را موظّف ساخته كه اين دستورات را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد يا جمعيّتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود بينند، و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد كنند، آنها

حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز، و اگر ممكن نشد با توسّل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند، و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند.

به عبارت ديگر، مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حقّ مشروعشان محروم سازند، و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد، و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران اين برنامه ها حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيله اى استفاده كنند.

بنابراين، اگر مسلمانان بخواهند از راه هاى منطقى، دين و آئين خويش را تبليغ كنند، و آن را به غير مسلمانان عرضه نمايند، ولى عدّه اى مزاحم آنها شوند، و مانع تبليغات منطقى و صحيح آنها گردند، و براى اين آيين رحمت، ص: 76

امر مقدّس مانع تراشى كنند، به گونه اى كه قلم ها را بشكنند، زبانها را ببرند، و نفسها را در سينه خفه كنند، اسلام در اين مورد نيز به پيروان خويش اجازه مى دهد كه براى از بين بردن اين موانع و تبليغ صحيح و منطقى آئين حق (نه تحميل آن به زور و قدرت شمشير) دست به جهاد ابتدايى بزنند، و بر دشمنان جاهل و نادان بتازند، و موانع را از سر راه بردارند.

اسلام، هنگامى كه به ايران آمد، براى تحميل عقيده بر ايرانيان پاى به اين سرزمين ننهاد، بلكه براى رفع موانع نامعقولى كه بر سر راه تبليغات منطقى اسلام وجود داشت، با لشكريان ايران به مبارزه پرداخت؛ ولى پس از پيروزى

بر لشگر ساسانيان، هرگز مردم را مجبور به پذيرش اسلام نكرد. بدين جهت سالها پس از فتح ايران توسّط اسلام، برخى از آتشكده ها روشن بود و تعدادى از مردم بر كيش و آئين سابق خود باقى بودند، هر چند غالب مردم ايران، كه افراد باهوشى بودند، دين اسلام را از صميم دل پذيرفته، و دستورات آن را به جان خريدند.

ساسانيان مانع اصلى تبليغ اسلام در ايران بودند. اسلام با برداشتن اين مانع بزرگ از سر راه مردم، زمينه پذيرش اسلام را توسّط ايرانيان فراهم كرد. بدون شك اين نوع از جهاد ابتدايى نيز مورد انكار عقلاى جهان نمى باشد.

به طور كلّى جهاد ابتدايى، كه براى خاموش كردن آتش فتنه، و يا جلوگيرى از طغيان طاغيان و باغيان، و يا از بين بردن موانع تبليغات آيين رحمت، ص: 77

اسلامى، صورت مى گيرد، خشونت محسوب نمى شود بلكه عين رحمت و رأفت اسلامى است.

از آنچه گفته شد بخوبى روشن مى شود كه اسلام، آئين رأفت و رحمت است و حتّى برخى از دستورات دينى آن، كه در ظاهر خشونت آميز به نظر مى رسد، (هرگاه اندكى پيرامون آن تفكّر و انديشه شود، روشن مى گردد كه) هيچ منافاتى با رحمت اسلامى ندارد. و آنان كه به اين آئين سراسر رحمت و رأفت، برچسب خشونت زده اند، يا انسانهاى دورافتاده از تعاليم اسلامى هستند، يا دشمنان كينه توزى هستند كه اسلام را مانع مطامع و منافع نامشروع خويش مى بينند.

اهداف جهاد در اسلام جنگ در اسلام، هيچگاه به عنوان يك ارزش تلقّى نمى شود، بلكه از اين نظر كه مايه ويرانى، و اتلاف نفوس و نيروها و امكانات است يك «ضدّ ارزش» محسوب مى شود. لذا در بعضى از

آيات قرآن، مانند آيه 65 سوره انعام، در رديف عذابهاى الهى قرار گرفته است. در آيه مورد اشاره جنگ در رديف «صاعقه» و «زلزله» و بلاهاى زمينى و آسمانى شمرده شده است. به همين دليل در اسلام تا آنجا كه امكان دارد از جنگ پرهيز مى شود. ولى در آنجا كه موجوديّت امّتى به خطر مى افتد، يا اهداف مقدّسش در معرض سقوط قرار مى گيرد، در اينجا جنگ يك ارزش محسوب مى شود، و عنوان «جهاد فى سبيل اللَّه» به خود مى گيرد.

آيين رحمت، ص: 78

بنابراين، جهاد اسلامى برخلاف آنچه دشمنان معاند تبليغ مى كنند، هرگز به معنى تحميل عقيده نيست، و اصولًا عقيده تحميلى در اسلام ارزشى ندارد، بلكه جهاد مربوط به مواردى است كه دشمن جنگ را بر امّت اسلامى تحميل مى كند، يا آزاديهاى خداداد را از او مى گيرد، يا مى خواهد حقوق او را پايمال كند، و يا ظالمى گلوى مظلومى را مى فشارد، كه بر مسلمانان واجب است به يارى مظلوم بشتابند، هر چند منتهى به درگيرى با قوم ظالم شود. اين نكته نيز قابل توجّه است كه در اسلام مسأله همزيستى مسالمت آميز با پيروان اديان آسمانى ديگر مورد تأكيد قرار گرفته، و در آيات و روايات و فقه اسلامى بحثهاى مشروحى در اين زمينه تحت عنوان «احكام اهل ذمّه» آمده است.

اگر اسلام طرفدار تحميل عقيده و توسّل به زور و شمشير براى پيشرفت اهدافش بود، قانون احكام اهل ذمّه و همزيستى مسالمت آميز معنايى نداشت.

گاهى بلاها هم رحمت است!

كسانى كه به احكام قصاص و حدود و جهاد اسلامى معترضند، و آن را نشانه خشونت مى دانند، حتماً بلاهاى آسمانى و زمينى، و مجازاتهاى الهى را نيز خشونت مى پندارند، و

خداوند را نيز خشن معرّفى مى كنند! در حالى كه ما معتقديم بلاها و مجازاتهاى الهى، كه در دنيا شامل گنهكاران مى شود و دامن آنها را مى گيرد، هر چند ظاهرى خشونت آميز دارد، ولى آيين رحمت، ص: 79

آن ها هم رحمت است! قرآن مجيد در اين زمينه، در آيه شريفه 94 سوره اعراف تعبير جالبى دارد؛ در آيه مذكور مى خوانيم:

«وَ ما ارْسَلْنا فى قَرْيَةٍ مِنْ نَبِىٍّ الّا اخَذْنا اهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ»؛

و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتهايى گرفتار ساختيم؛ شايد به خود آيند و به سوى خدا باز گردند و تضرّع كنند.

انسانِ مستِ ناز و نعمت، گوشش بدهكار حرف پيامبران نيست؛ امّا هنگامى كه با مشكلات دست و پنجه نرم كند، غرورش مى شكند، و گوشش آماده پذيرش سخن حق مى شود.

بنابراين، عذابهاى الهى كه سبب بيدارى گناهكاران و بازگشت آنها به سوى خداو موجب تضرّع و توبه و انابه مى گردد، خشونت نيست، بلكه رحمت و رأفت الهى است.

آيين رحمت، ص: 81

فصل ششم:

ضميمه ها

1- بيانيّه حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى

در نقد سخنان پاپ درباره اسلام بسم اللَّه الرحمن الرحيم چندى قبل كاريكاتوريست هاى دانمارك براى توهين به اسلام و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به ميدان آمدند، كه با آن اعتراض يكپارچه مسلمانان روبرو شدند. اين بار پاپ رهبر كاتوليك هاى جهان را اغفال كردند و او را به ميدان آوردند، تا جهاد اسلامى را زير سؤال برده و مسلمين جهان را به خشونت متّهم سازد و از آئين الهى دور بشمرد، كه با اعتراض شديد و گسترده مسلمانان جهان روبرو شد.

البتّه چنين هجمه اى بعد از پيروزى قهرمانانه حزب اللَّه لبنان بر

اسرائيل (در سايه همين حكم جهاد اسلامى) دور از انتظار نبود؛ ولى چرا يك رهبر بزرگ مسيحى فريب سياستمداران خودكامه و ظالم را بخورد، و در عمل ثابت كند هيچ اطّلاعى از احكام اسلام ندارد؟ آيا باوركردنى است كه رهبر بزرگ كاتوليك ها تا اين اندازه از مذهب بزرگى همچون اسلام با يك ميليارد و چهارصد ميليون پيرو بى خبر باشد؟

ما ضمن محكوم كردن شديد اين اهانت بزرگ به اسلام و مسلمين جهان، كه سبب ناامنى بيشتر در جهان مى شود، يادآور مى شويم كه: قرآن مجيد در آيه 61 سوره انفال با صراحت مى فرمايد: هر كس دست صلح و

آيين رحمت، ص: 84

دوستى به سوى شما دراز كرد، دست دوستى و صلح به سوى او بگشاييد.

«وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا».

و در آيه 19 سوره بقره مى گويد: با كسانى پيكار كنيد كه با شما پيكار مى كنند و از حد تجاوز نكنيد، خداوند تجاوزكاران را دوست ندارد.

«وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» و آيات فراوان ديگر.

آيا پاپ انتظار دارد صهيونيست ها، از آن طرف دنيا بيايند و كشور فلسطين را از دست صاحبانش بگيرند و آواره بيابانها كنند و آنها سكوت نمايند؟ يا اينكه مردم لبنان كشورشان مورد تجاوز صهيونيستها قرار گيرد، همه چيز را ويران كنند، همه كس را اعم از كودك و پير و جوان، قتل عام نمايند وحزب اللَّه ساكت بنشيند؟ زهى تصوّرباطل، زهى خيال محال.

آقاى پاپ! شما به جاى حمله به مسلمانان جهان، سياستمداران بى رحم و خونخوار خودتان را نصيحت كنيد كه دوران استعمار پايان يافته و به استقلال كشورهاى اسلامى و مسلمين جهان احترام بگذاريد، تا به شما احترام بگذارند.

شما با پيروى از خواسته هاى

سياستمداران جهان خوار مرتكب اشتباه بزرگى شده ايد، سعى كنيد هر چه زودتر آن را جبران نماييد، و مطمئن باشيد حمله بى منطق شما به اسلام ومسلمين اثرى جز فشرده شدن صفوف آنها نخواهد داشت.

25/ 6/ 85

والسلام على من اتبع الهدى

2- دعوت پاپ به مناظره علمى و منطقى

اشاره

حضرت آية اللَّه العظمى مكارم شيرازى در تاريخ 629/ 85 ضمن دعوت پاپ به مناظره علمى و منطقى فرمود: اين مناظره مى تواند در هر زمان و هر مكان و بدون هيچگونه قيد و شرط باشد و بطور زنده پخش گردد، و من مطمئن هستم در پايان اين مناظره مردم جهان قضاوت خواهند كرد كه اسلام منادى صلح و صفا و دوستى است، و جهاد يك سپر دفاعى در برابر دشمنان است نه براى تحميل عقيده.

***

معظّم له كه در درس خارج فقه حوزه علميّه به مناسبت روز پايان درس قبل از ماه مبارك رمضان سخن مى گفت، افزود: قرنهاست بسيارى از مسيحيان در كشورهاى اسلامى با ما زندگى مى كنند، و هرگز شنيده نشده كسى را مجبور به تغيير عقيده كنند.

سپس اضافه كرد: سخنان ستيزه جويانه پاپ مصداق بارز گسترش خشونت در جهان بود، و متأسّفانه فضاى دنيا را ناامن تر كرد، و همزيستى مسالمت آميز مسلمين و مسيحيان را به خطر افكند.

اين در حالى است كه ما در اين زمان بيش از هر زمان ديگر نياز به آيين رحمت، ص: 86

دعوت به آرامش و امنيّت و صلح داريم.

معظّم له از تمام طلّاب محترم و مبلّغان اسلام خواستند صلح طلبى اسلام را به اتّكاى آيات قرآن و روايات اسلامى در ماه مبارك رمضان براى مردم تشريح كنند.

متن نامه معظّم له به پاپ

عاليجناب پاپ بنديكت شانزدهم با اهداء سلام و تحيّت؛

با توجه به سخنانى كه جنابعالى در آلمان در نكوهش اسلام و حكم جهاد اسلامى گفتيد و وجدان همه مسلمانان جريحه دار شد، اينجانب به عنوان يكى از مراجع دينى مسلمين، داراى پيروان فراوان و نويسنده بيش از 130 عنوان كتاب در موضوعات مختلف علوم اسلامى از جمله بيش

از 40 جلد كتاب درباره تفسير قرآن مجيد از جنابعالى دعوت مى كنم كه در يك مناظره علمى و منطقى كه به صورت زنده پخش شود با ما شركت كنيد تا درباره دو مسأله بحث كنيم:

1- آيا اسلام طرفدار خشونت است يا منادى صلح و دوستى و محبت؟

2- آيا اسلام به زور شمشير در جهان گسترش يافت يا از طريق منطق آيين رحمت، ص: 87

و دليل و جاذبه فوق العاده فرهنگ اسلامى.

و خوشوقت خواهم بود كه اعلام كنم تعيين زمان و مكان آن را به اختيار جنابعالى مى گذارم و هيچ پيش شرطى براى آن در نظر ندارم و اميدوارم موافقت خود را اعلام فرماييد.

هميشه موفق باشيد.

IV tcideneB epoP ehTscnenimE sihT

.dlrow eht tuo hguorht ecneicsnoc smilsum derujni dna dedneffo hcihw ."dahiJ "fo elpicnirp cimalsI dna malsI gninmednocdna 2006 ,12 peS no ynamreG ni hceeps ruoy gnidragersehsiw dna sgniteerg tseb eht tihW

:etabed siht rof seussiyek ot tseggus I dna lacigol a rof ot uoy etivni ot segdel wonkcimalsI tnereffid ni skoob 130 naht erom rof rohtua na sa dnasrewollof suoremum htiw redael suoigiler milsum a sa ekil I

?evol dnapihsdneirf dna ecaep gniderps ro ecneloiv gnitroppus malsI sI -1

?erutluc cimalsI fo ssenevitcartta dna nosaer dna cigol ybro dlrow eht tuo hguorht drows yb dedaerps malsI neeb saH -2

آيين رحمت، ص: 88

.esoohc ot uoy rof ecalp eht dna emiteht evael dna noissucsid siht ot uoy etivni ot erusaelp ym si tI

.narI fo cilbupeR cimalsImoQ fo yranimeS cimalsI 2006 ,25 ,peSizarihs mirkaM risaN .sseccus tnetnamreop uoy gnihsiW .tnemeerga ruoy sserpxe lliw uoy epoh I ,snoitidnocerp on evah I

***

اين دعوت نامه محترمانه،

با دو زبان فارسى و انگليسى، مستقيماً به سفارت واتيكان در تهران تسليم شد، ولى از طرف مقابل هنوز خبرى نيست!!

3- نامه اعتراض آميز نماينده آشوريان ايران به پاپ

سخنان پاپ بنديكت شانزدهم آن قدر بى منطق و ضعيف بود كه هم كيشان بى غرض و منصف پاپ نيز نتوانستند در برابر آن سكوت كنند، و بسيارى از آنان در برابر آن موضع گرفتند. براى نمونه به نامه مستدل و منطقى نماينده آشوريان ايران در مجلس شوراى اسلامى توجّه فرماييد:

به نام خدا

حضرت پاپ بنديكت شانزدهم براى جامعه مسيحى و جهانى آشورى حيرت آور بود كه با برداشتى متفاوت و البتّه خصمانه همه باورهاى اسلام و مسلمانان جهان را به نقدى تند بكشانيد. در يادمان هست كه آن جناب بر مسندى تكيه داده است كه پاپ ژان پل دوم به عنوان نماد صلح و گفتمان بين اديان، نه تنها هرگز سخنى به گزاف عليه اسلام و مسلمانان نزد، كه حتّى مسلمانى ترك تبار كه به او شليك كرد، بخشود.

سُخره كردن جهاد و اسلام را دينى خشونت آميز خواندن، داورى آيين رحمت، ص: 90

سؤال برانگيزى است كه در اين مقطع حسّاس از زمانه بى پروا بر زبان مى آوريد. مگر سلف شما نبود كه در بيانيه اى اثرگذار به مسيحيان يادآور شد كه حميّت و حمايت از دين را بايد از مسلمانان و خلوص و عبوديّت آنان بياموزند؟!

براى جامعه مسيحيان جهان حيرت آور است كه چگونه آن جناب به ياد سخنان تفرقه برانگيز امپراتور مسيحى بيزانس مانوئل دوم پلالوگوس در قرن هاى گذشته و زخم كهنه جنگ هاى صليبى كه جهان متمدّن امروز مرحمى بر آن گذاشته، جانى تازه مى بخشيد؟

اگر قرار است آن زخم هاى كهنه را باز كنيد، طبيعى است كه مسلمانان جهان هم

از جنايات جنگجويان صليبى كليساى كاتوليك در قرون وسطى عليه ديگر مسيحيان، يهوديان و مسلمانان سخن بگويند.

ما آشورى ها به عنوان جامعه اى مسيحى كه به عنوان ملتى گسترده در شرق به هنگام ظهور مسيحيّت دين مسيحيّت را پذيرفته، قرن هاى متمادى در سرزمين هاى اسلامى و به ويژه ميهن مادرى مان ايران زيسته ايم، و هرگز به سبب باورهاى دينى مان مورد خشم و ستم مسلمانان نبوده، و حتّى از ارج و قربى ستودنى نزد اين هموطنان برخوردار بوده ايم.

ما در صدر اسلام به عنوان مسيحيان آشورى بيشترين داد و ستد فرهنگى و علمى را داشته، و بيشترين خدمات را به خلفاى اسلامى و

آيين رحمت، ص: 91

مسلمان ارائه داده ايم. اكنون كه زمانه گفتمان است و آن داد و ستد بين اديان در آغاز ظهور اسلام مى تواند نمادى زنده براى گفتمان ما باشد، دريغ كه نگاه آن جناب به دور از تمدّن پويا و پرتحرّك است.

ما با باورهايمان با دين مسيحى و به ويژه مذهب شرقى مان با ياد كليساى شرق، كه تا به امروز در ميهن مان ايران زنده مانده اند، زبانمان و خطمان مانده است آن هم در سرزمينى كه قرن ها با باور اسلام زيسته است، هرگز خشونت و خصمى كه از آن سخن مى رانيد، نه شنيده و نه ديده ايم، و اين به باور ما سخنى راستين نيست. ما همچون ديگر دين باوران و به ويژه مسلمانان به انتظاريم تا آن جناب از يك جامعه پوياى ميلياردى، پوزش بخواهيد كه اين خواست عيسى مسيح منجى مان است كه مى گويد: «در شادى و سوگ همسايه ات سهيم باش».

ما چون اين باوران ميلياردى در سوك اين داورى خصمانه ايم.

با احترام يوناتن بت كليا

نماينده آشورى ها و كلدانى ها در مجلس شوراى

اسلامى و رييس دفتر آسيايى اتحاديه جهانى آشورى ها

25/ 6/ 1385

4- اشتباه است يا امر ديگرى؟!

ميزگرد بررسى ريشه ها و پيامدهاى اظهارات پاپ، با حضور دهها نفر از استادان و صاحب نظران برجسته حوزه و دانشگاه، از ساعت 18 لغايت 22 روز دوشنبه مورخه 17/ 7/ 85 در محلّ دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت امور خارجه برگزار شد، كه بخشى از آن از نظر خوانندگان عزيز مى گذرد:

مصطفى بروجردى، آخرين سفير ايران در واتيكان در سخنانى با اشاره به قسمت هايى از زندگينامه پاپ بنديكت شانزدهم و سابقه علمى و سياسى وى اظهار داشت: بنديكت شانزدهم رئيس مجمع دكترين ايمان بود و رئيس اين مجمع مى تواند پاپ بعدى را انتخاب كند، امّا چون خود وى رئيس اين مجمع بوده، خودش را به عنوان پاپ جديد بعد از مرگ پاپ ژان پل دوم انتخاب نموده است!

وى با اشاره به نگرانى پاپ جديد از ظهور و گسترش اسلام در اروپا و به خصوص در ايتاليا خاطرنشان كرد: ظرف 40 سال اخير جمعيّت مسلمانان دراروپا دو برابر شده، و اين باعث نگرانى بخش سياسى- امنيّتى، و بخش مذهبى حكمرانان اروپايى شده است.

آيين رحمت، ص: 94

به گفته بروجردى، دستگاه مسيحيّت با تمام امكاناتى كه براى تبليغ بكار برده امّا به اذعان خودشان نتوانسته توقّعات كليسا را برآورده كند، و اين خود عاملى است كه به نگرانى پاپ افزوده است.

وى با اشاره به ابعاد گسترش اسلام در ايتاليا خاطرنشان كرد: وسعت ايتاليا نصف ايران و جمعيّت آن 57 ميليون است و 437 راديوى كاتوليك در اين كشور تبليغات مى كنند، امّا به اعتراف خود مقامات كليسا هر روز از مراجعه مردم به كليسا كاسته مى شود. از اين طرف،

بررسى هاى انجام شده نشان مى دهد كه ظرف 10 سال آينده ممكن است جمعيّت مسلمانان اين كشور به 50 ميليون نفر برسد، و اين است كه باعث نگرانى پاپ جديد شده است.

آخرين سفير ايران در واتيكان با بيان اينكه غرب سمبل اسلام را القاعده معرّفى مى كند تا بتواند در دل مردم اروپا نسبت به اسلام نفرت ايجاد كند، اظهار داشت: نكته ديگرى كه باعث نگرانى پاپ و دستگاه كليسا شده اين است كه در كنار رشد اسلام گرايى، كليساى كاتوليك شاهد گسترش روند الحاد و دين گريزى مسيحيان هم مى باشد.

در ادامه اين ميزگرد، (دانشمند فرزانه) آقاى خسروشاهى سفير اسبق ايران در واتيكان با بيان اينكه اهانت پاپ به اسلام نه شروع جنگ صليبى بلكه استمرار آن است، خاطرنشان كرد: در پروژه مقابله با اسلام، بخش فرهنگى و دينى اين پروژه به عهده پاپ گذاشته شده است، كما اينكه آقاى بوش هم دقيقاً سخنان ايشان را تأييد كرد.

آيين رحمت، ص: 95

وى با اشاره به سوابق پاپ جديد اظهار داشت: اين پاپ در جوانى عضو سازمان جوانان نازى بود و بعداً به كليسا پيوست و كشيش شد.

وى افزود: اينكه مى گويند سخنان پاپ ناشى از عدم اطّلاع وى از اسلام است، يك سخن عوامانه است و مطمئن باشيد يك پاپ بيش از خيلى ها مى داند كه نقاط قوت اسلام چيست.

خسروشاهى تأكيد كرد: اين پاپ در سابقه خود، رابطه با فاشيسم ايتاليا و نازيسم آلمان را در پرونده دارد، و مكاتبات وى با موسيلينى و هيتلر يك سند منتشر شده است.

وى با بيان اينكه همكارى پاپ قبلى با امپرياليسم آمريكا بسيار تنگاتنگ بوده است، اظهار داشت: در زمان حيات ژان پل دوم روزنامه هاى

چپ ايتاليا مى نوشتند كه اين پاپ هر وقت مى خواهد در خصوص مسائل مهم جهانى اظهار نظر كند ابتدا گزارشات CIA را مى خواند.

سپس (استاد بزرگوار) محقّق داماد، رئيس دائرة المعارف بزرگ اسلام با بيان اينكه بايستى براى پاسخ به اظهارات پاپ از پاسخهاى كلامى فراتر رفت، اظهار داشت: عاجزانه پيشنهاد مى كنم براى پاسخ به پاپ راهى انتخاب شود كه بيشتر جنبه استراتژى عملى داشته باشد.

وى با بيان اينكه پاپ در سخنان خود اسلام را دينى بدون تعقّل معرّفى نموده است، اظهار داشت: براى پاسخ به اين سؤال بايد به پاپ محتويات ادبيّات اسلامى 1400 ساله و مطالعه آنها يادآورى شود.

آيين رحمت، ص: 96

بسيارى از متفكّرين غربى اعتراف كردند كه اسلام دين عقل گرايى است، و همين كه متفكّرين بزرگ اسلامى الگوى تمدن غربى شده اند و تمدن غربى وامدار عقل گرايى اسلامى است، خود جواب خوبى به ادّعاى پاپ است.

به گفته محقّق داماد، منهاى گسترش اسلام از نظر فيزيكى در دو قرن گذشته، كه موجبات نگرانى دنياى مسيحيت را فراهم آورده، مسلمان شدن متفكّرين بزرگ و فيلسوفان نامدار غربى، بر تمدّن غرب ضربه مهلكى زده است. براى فهم ابعاد اين ضربه مى توانيد تصوّر كنيد كه مثلًا اگر بلاتشبيه علّامه طباطبايى رحمه الله با آن مقام علمى و مذهبى اعلام مى كرد كه دين مسيحيّت را پذيرفته چه ضربه اى به مسلمانان و جامعه اسلامى وارد مى شد.

به گفته رئيس دائرة المعارف بزرگ اسلام، كسانى مثل «ولتر» و «كوربن» كه عقل گراى محض بودند مبهوت اسلام شدند، و كوربن مى گويد: «من عاشق اسلام عقلانى ايرانى هستم» و در نهايت مسلمان از دنيا مى رود.

وى با اشاره به احاديث و آيات مربوط به جهاد اظهار

داشت:

انديشمندان اسلامى بايد به بررسى اين آيات و روايات بپردازند، تا تكليف جامعه اسلامى با مسأله جهاد روشن شود. «1»

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109