مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی

مشخصات كتاب

سرشناسه : کردی، عبیدالله محمدامین

Kurdi, Ubayd Allah Muhammad Amin

عنوان و نام پديدآور : مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی/ تالیف عبیدالله محمدامین کردی؛ ترجمه حسین صابری

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1380.

مشخصات ظاهری : ص 312

شابک : 964-6293-93-x14500ریال ؛ 964-6293-93-x14500ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

يادداشت : مترجم پاورقی های این کتاب را از کتاب "قصه التوسعه الکبری" اثر حامد عباس انتخاب کرده است

یادداشت : کتابنامه: ص. [309] - 312؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : کعبه -- تاریخ

موضوع : مسجد الحرام، مکه -- نگهداری و مرمت

موضوع : مسجد النبی، مدینه -- نگهداری و مرمت

موضوع : زیارتگاههای اسلامی -- عربستان سعودی

شناسه افزوده : صابری، حسین، 1345 - ، مترجم

شناسه افزوده : عباس، حامد

رده بندی کنگره : DS248/م 7ک 4 1380

رده بندی دیویی : 953/8

شماره کتابشناسی ملی : م 80-9269

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

يادداشت مترجم

مكه و مدينه خاستگاه اسلام اند و كانون هاى پرآوازه وحى و حرم هاى مقدس الهى. نام آيين پرآوازه اسلام در جاى جاىصفحه هاى زرّين تاريخ با نام اين دو شهر، همپاى و همراه است.

از آن روز كه نخستين بانگ دعوت به آيين آسمانى از مكه برخاست و از آن هنگام كه «شهر پيامبرصلى الله عليه و آله» مهد بزرگ ترين تمدن الهى انسانى شد تا آن زمان كه دين محمدى مرزهاى جزيرة العرب را درنورديد و در كران تا كران جهان گسترد و از آن روزگارانِ آغازين تا دنياى پرتلاطم امروزين كه در وراى همه دگرگونى هاى خود، از آينده اى درخشان براى آيين توحيد خبر مى دهد، هيچ گاه مكه و مدينه از كانون توجه مسلمانان دور نبوده است.

مكه قبله نماز مسلمانان و مدينه كعبه آمال و آرزوهاى آنان است. دل ها بدان دو كانون وحى پَر مى كشد و ديده ها در انتظار ديدار، لحظه ها را مى شمارد.

در اين ميان، يكى از جلوه هاى اهتمام مسلمانان به اين حرم هاى مقدس، توجه به نوسازى و بهسازى بناها و توسعه اين حرم هاست. اين تلاش خجسته ديرينه اى كهن دارد و نشانه هاى آن را در روزگاران حيات رسول اللَّهصلى الله عليه و آله مى توان يافت.

در گذر ساليان و سده ها، اين تلاش ارجمند و اين اهتمام ستودنى استمرار يافته و حاصل آن همه، شاه كارهايى هنرى و بناهايى خيره كننده است كه بر شكوه

ص:12

معنويت اين حرم ها مى افزايد.

پرپيداست كه در اين ميان، اهتمام، توسعه و نوسازى كه در دهه هاى اخيرصورت پذيرفته، بسيار شكوهمندتر و گسترده تر مى نمايد.

كتابى كه اينك فرا روى داريد، گزارش جامع از نوسازى ها و توسعه هاى حرم هاى مكه و مدينه در طول تاريخ و به ويژه در دهه هاى اخير است. اين كتاب برگردانى از دو اثر عربى به نام هاى «الكعبة المعظمة و الحرمان الشريفان عمارة و تاريخاً» و «قصة التوسعة الكبرى» است كه به ترتيب، به قلم «عبيداللَّه محمد امين كردى» و «حامد عباس» تأليف شده است.

در اين كتاب در چهار بخش آگاهى هايى روز آمد درباره عربستان سعودى، كعبه، مسجد الحرام، مسجد النبى و همچنين مكه و مدينه در اختيار قرار داده مى شود.

يادآورى چند نكته در آغاز اين ترجمه شايسته به نظر مى رسد:

1- از آنجا كه كتاب «الكعبة المعظمة و الحرمان الشريفان عمارة و تاريخاً» پس از «قصة التوسعة» و در پايان طرح توسعه به چاپ رسيده، آن را متن پايه قرار داده و آگاهى هايى را كه افزون بر اطلاعات موجود در اين كتاب در قصة التوسعه آمده است در پاورقى آورده ايم.

2- بدان هدف كه براى خوانندگان برداشتى ملموس تر و عينى تر از توسعه ها و نوسازى ها حاصل آيد، كتاب حاضر به تصويرهايى چند آراسته شده است.

بيشتر اين تصويرها، از دو اثر پيشگفته انتخاب شده است.

3- براى دسترسى خوانندگان به آگاهى هاى بيشتر و نيز استنادهاى تاريخى، مجموعه كتاب هاى مورد استناد مولفانِ دو اثر پيشگفته، در كتابنامه در اختيار قرار گرفته است.

4- مترجم بر خود لازم مى داند از جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى قاضى عسكر كه در مراحل مختلف ترجمه و نشر اين كتاب بدان اهتمام داشته اند، از دوست ديرين آقاى حميد رضا شيخى كه زحمت ويرايش اثر را پذيرفته اند و از

ص:13

برادران گرامى محمد رضا مرواريد و على اسدى كه در رايزنى هاى مترجم با آنان بى دريغ همكارى كرده اند و سرانجام از همه عزيزانى كه درصفحه آرايى، حروفچينى و چاپ اثر هنرمندانه تلاش كرده اند، سپاسگزارى نموده، مزد تلاش آنان را از خداى كعبه مسألت كند.

5- برخوانندگان گرامى پوشيده نيست كه انسان خطا كار است و از همين روى خطاهاى احتمالى مترجم را بر او خواهند بخشيد و از راهنمايى و يادآورى دريغ نخواهند كرد.

توفيق از اوست

حسينصابرى/ مشهد مقدس/ تابستان 1379

ص:14

ص:15

مقدمه مؤلف

مسلمانان با شمار فراوان خود، كه امروزه از مرز يك ميليارد نفر گذشته و در جاى جاى گيتى در پنج قاره سكونت دارند، همه دلداده نخستين خانه اى هستند كه براى مردم برپا شد. هر روز دل رهسپار زيارت آن مى كنند و پنج نوبت در پنج نماز خود جان در جوى روى كردن بدان مى شويند و هرگاه به سوى كعبه روى مى كنند، شوق و دلدادگى مى افزايند و از اين شوق به وجد مى آيند. همه در اين آرزو كه خداوند حجى يا عمره اى روزيشان كند تا به ديدار آن خانه نخستين بشتابند و سپس ديده به ديدار حرم پيامبر او نورانى كنند. در روضه حرم، آن باغ بهشت، نمازى بگزارند و بر آن بهانه آفرينش كه خدايش در شب مواج به نزديك ترين مقام قرب بار داده است و در فرداى اين زندگى او را دربر خويش جوار دهد، سلامى كنند وصلواتى بفرستند.

بانگ اذانى كه از گلدسته هاى آسمانى مسجد الحرام و از مناره هاى پر فروغ مسجد النبى طنين انداز است و نواى قرآنى كه از اين دو منزلگاه وحى به گوش مى رسد، دلدادگى مسلمانان راصد چندان مى كند و نامسلمانان را نيز به شكوه و عظمت اين كانون هاى معنويت توجه مى دهد. بناهايى كه هر بيننده را خيره مى كند و فراهم كننده بسترى مناسب براى تجلّى هرچه افزون تر معنويت است.

بناهاى مقدس و پر شكوه مكه و مدينه، كه توسعه ها و عمران هاى اخير بر شكوه

ص:16

آنها افزوده، شايسته توجه و دل دادن نويسندگان و دانشوران و تاريخنگاران و تاريخ پژوهان است. نگارنده، هر چند در شمار اين كسان نيست اما خود را در رديف آنان جاى مى دهد. هم از اين روى؛ چون مجموعه بن لادن- كه افتخار اجراى طرح هاى توسعه حرمين را از آنِ خود ساخته- از او خواستند در اين باره چيزى بنويسد و چون اين مجموعه از طريق مشاور عالى قدر خود، استاد خلف عاشور، از وى خواستند كتابى در اين زمينه بنگارد تا يادگارى براى تاريخ و سندى ماندگار باشد كه از شايسته ترين كارها و از آنچه به هدف بزرگداشت شعائر الهى و در توسعه هاى عظيم حرم هاى مكه و مدينه بر طبق اخلاص نهاده شده است، سخن مى گويد. پاسخ وى آن بود كه نه فقط چنين درخواستى را مى پذيرد، بلكه در پاسداشت شرف نويسندگى، مى كوشد تا هر چند بخشى از آن همه هست را كه بذل توسعه حرم و توجه به آن شده است، به تصوير كشد.

نگارنده در حالى اين پيشنهاد را پذيرفت كه مى دانست مجموعه بن لادن، پيش از اين، كتابِ گران سنگ ديگرى با نام «قصة التوسعة الكبرى» به قلم استاد حامد عباس منتشر كرده است. اما از آنجا كه انتشار آن كتاب قبل از پايان پذيرفتن عمليات توسعهصورت گرفته، مؤسسهصلاح بر اين دانست كه با پايان گرفتن توسعه، آنچه را پيشتر در اين باره منتشر كرده است تكميل كند.

چون كتاب حاضر در حقيقت نوعى تجديد نظر در محتواى كتاب حامد عباس است و البته افزوده هايى نيز دارد، مناسب مى نمايد با نامى نو، در جامه اى جديد و به قلمى ديگر فرا روى نهاده شود. «الكعبة المعظمة و الحرمان الشريفان عمارة و تاريخاً» نامى است كه نگارنده بر اثر خويش نهاده و اين نه به معناى رويگردانى از قصة التوسعه، بلكه تكمله اى از آن در جامه اى نو است. «(1)» هرچند مؤسسه بن لادن با شمار فراوانى از افراد و مؤسسه هاىصاحب نام، در


1- به دليل اهميت كتاب قصة التوسعه بخش هاى عمده اى از اين كتاب هم كه آگاهى هايى افزون بر الكعبة المعظمه به دست مى داده، ترجمه شده و در پاورقى آمده است.« مترجم»

ص:17

كار تأليف و نشر سر و كار دارد اما به دليل سابقه همكارى هاى نگارنده، كار تأليف و انجام اين كتاب را به او سپرده و نگارنده نيز پاسخى جز پذيرفتن اين افتخار سراغ نداشته است.

با اين همه، افتخار پيشگامى در اين راه، از آنِ استاد حامد عباس است كه نخستين گام ها را در اين طريق برداشته و اثرى درخور اقتباس در اين زمينه پديد آورده است. نگارنده پوشيده نمى دارد كه كتاب او يكى از منابع و تكيه گاه هاى اصلى وى بوده و در بسيارى از مباحث، آنچه عرضه داشته در واقع دنباله كار آن كتاب است. و بهره جستن از آن كتاب تا حد زيادى از سنگينى كار نگارنده كاسته است. از خداى آن استاد براى وى پاداش و ثواب مى خواهم.

در اين مقدمه يادآورى چند نكته لازم مى نمايد:

1- آنچه نگارنده در اين كتاب فرا روى نهاده، نه به اتكاى قدرت و توان خود او، بلكه همه به توفيق و توانايى دهى خداى توانايى است كه چون چيزى را بخواهد و تقدير كند زمينه ها و عوامل آن را فراهم سازد و بنده خويش را بر انجام آن نيرو دهد تا بدين سان آنچه او خود تقدير كرده است، جامه عمل در پوشد و قضاى او تحقق پذيرد. اين گونه است كه خداوند اسباب و زمينه هاى تأليف اين كتاب را براى نگارنده فراهم ساخت و دوستان و يارانى به همدستى و همراهى او برانگيخت، تا كتاب حاضر به جامه وجود درآمد.

با اين همه، اگر در كتاب مايه هاى خللى ديده شود، نه از تقصير، بلكه از قصور و كوتاهى دست نگارنده است.

2- معمولًا مجموعه منابع و مآخذى كه هر مؤلفى در كار خود از آنها بهره مى جويد، همان آثارى است كه در موضوع جستار او پيشتر پديد آمده و نزد ما فراهم است. اما درباره موضوع كتاب حاضر آثار و منابع فراوان و گوناگونى وجود دارد كه برخى كاملًا اختصاصى است و برخى هر چند عمومى است اما در قالب يك يا چند فصل يا باب، نگاهى به حرمين و تاريخ آنها افكنده است؛ براى نمونه كتاب هاى حديث، تفسير، تاريخ، ادب و سفرنامه ها، هر چند به لحاظ

ص:18

موضوع عمومى اند اما در جاى جاى آنها دانسته هايى درباره مكه و مدينه و آثار آنها به چشم مى خورد. شايد از همين روى، عمده منابع تحقيق هايى كه در اين موضوع انجام مى پذيرد همسان است.

نكته ديگر آن كه در اين موضوع، غالباً به واقعيت هاى ثابت تاريخى پرداخته و به آمار و ارقامى استناد مى شود كه هيچ نمى توان آنها را تغيير داد يا در آنها تجديد نظر كرد. به همين دليل گاه ممكن است چنين به نظر آيد كه فصل مشخصى از يك كتاب دقيقاً همانند فصلى از يك كتاب ديگر است. اين تكرار بدان معنا نيست كه مؤلف كتابِ پسين به دستاورد تلاش علمى ديگران دستبرد زده است، بلكه بيش از هر چيز بدان باز مى گردد كه اين واقعيت هاى ثابت تاريخى و اين آمار و ارقام نزد همه يكسان است. با اين همه، نگارنده هر جا متنى را از كتابى ديگر نقل كرده آن را به منبع خود مستند ساخته و اين استناد را يادآور شده است، مگر در جايى كه گزاره اى مشهور و ثبت شده در شمار فراوانى از منابع نقل شده باشد، كه در اين گونه موارد از نسبت دادن آن به يك منبع مشخص خوددارى شده تا مباد خواننده گمان برد آن گزاره تنها در همان منبع آمده است.

3- نگارنده از ذكر نام منابع، در پاورقىِصفحه ها خوددارى ورزيده و براى رعايت اختصار تنها آنها را با شماره رديف اختصاصيى كه به فهرست منابع مربوط مى شود، يادآور شده و آنگاه نام كامل منبع را در آن فهرست آورده است. همچنين در ارجاع حقايق ثابتِ تاريخى و آنچه در چند منبع آمده، يادآور شدن شمارهصفحه منبع را لازم نديده و در ساير موارد، شماره جلد وصفحه را يادآورى كرده است. «(1)» 4- هر چند پاره اى از مباحث اين كتاب؛ يعنى آنچه به آمار و ارقام و حقايق


1- . البته مترجم در برگردان متن به فارسى، براى آسان تر كردن مراجعه به منابع بر پايه شيوه معمول در كتاب هاى فارسى، نام منابع را در پاورقى آورده و آنگاه نام كامل و ديگر مشخصات كتاب را در كتابنامه فرا روى گذاشته است.

ص:19

ثابت تاريخى مربوط مى شود، تكرار به نظر آيد، اما نگارنده كوشيده است نگاهى نو به آنها بيفكند و در چارچوب انديشه اى تازه بدانها بپردازد. افزون بر اين، برخى مباحث مطرح شده در اين كتاب بى سابقه است، كه از آن جمله مى توان به اطلاعات مربوط به ترميم كعبه و نيز بازسازى كامل مقام ابراهيم اشاره كرد.

5- مهمترين هدف اين كتاب آن است كه در درجه نخست سندى تاريخى و در درجه دوم گواهى روشن بر تلاش كسانى باشد كه با چنين كارهايى نام خويش را در تاريخ ثبت كرده اند.

6- در اين كتاب، به تناسب موضوع و نام اثر و براى پرهيز از گستردگى بيش از حد دامنه بحث، تنها تاريخ و توسعه و ترميم هاى مسجد الحرام، كعبه، مسجد النبى و حرم پيامبرصلى الله عليه و آله بررسى شده و به تاريخ عمومى مكه و مدينه و همچنين ديگر مكان هاى مذهبى اين دو شهر پرداخته نشده است، مگر نگاه هايى گذرا به برخى از مكان ها يا مباحثى كه جنبه هايى از موضوع بحث كتاب حاضر را روشن مى ساخته است.

7- كتاب در بردارنده تصويرهايى چند است كه هر يك بخشى از حقايق تاريخى را بيان مى كند، بى آن كه به توضيحى افزون تر و يا شرح و تعليقى نياز باشد.

8- نگارنده به اتكاى آمارها، نمودارها و تصويرهاى كتاب، از بسيارى سخن پردازى ها خوددارى ورزيده و از اطناب و پرگويى و يا طرح روايت هاى شبهه آميخته حذر كرده است.

9- در پايان، از همه افراد و مؤسسه هايى كه به هرگونه نگارنده را يارى رسانده اند؛ يعنى آنها كه انديشه اى را با او در ميان نهاده، تصوير يا لوحه اى به او هديه كرده و يا كارى برايش انجام داده اند، سپاسگزارى مى كند. نام كسان را نياورده ام تا پاداش آنان نزد خداوند دو چندان باشد، چونان كه بسيارى از آنان، خود خواسته اند هيچ نامى از ايشان آورده نشود تا آنچه كرده اند خالص براى

ص:20

خدا باشد. نام مؤسسه ها را نيز نياورده ام؛ چرا كه به لطف خداوند، ما در فضايى سراسر همكارى و همدلى به سر مى بريم و به توفيق خداوند دست به دست همديگر براى انجام خدمتى كه كار مردم و كشور را به سامان بدارد بسيج شده ايم.

آخرين سخن آن كه خداى را بر آنچه توفيق داده است سپاس مى گوييم.

«بگو كار خويش انجام دهيد كه خدا و پيامبر او و مؤمنان كارتان را خواهند ديد.» «(1)» عبيداللَّه محمد امين كردى


1- توبه: 105

ص:21

بخش اول: سرزمين وحى

اشاره

ص:22

ص:23

فصل اول: نگاهى به تاريخ

متن هاى تاريخى و دينى بر اين حقيقت تواتر دارند كه جزيرة العرب از همان آغازين دوره هاى تاريخ بشر، گهواره تمدن هاى عظيمى بوده است كه يكى پس از ديگرى رخ نموده، دوران شكوه و عظمت خويش را سپرى كرده و از آن پس رو به افول گذاشته اند. اين تمدن ها در دشت ها و سرزمين هاى آباد اين جزيره استقرار يافته و در دوران عمر خود با همسايگان و مناطق مجاور داراى پيوندهايى بوده و گاه نيز دوره هايى از انزوا را طى كرده اند. طسم، جديس، سبأ و عاد در جنوب جزيرة العرب و ثمود و مدين در شمال آن، نمونه هايى از تمدن هاى كهنى هستند كه روزگارى در اين سرزمين از شكوه و عظمت برخوردار بوده و سپس از ميان رفته اند.

با اين همه، اراده ازلى و حكمت حكيم خداوندى بر اين قرار گرفته كه اين جزيره گهواره تمدن تاريخىِ زوال ناپذيرى شود كه همه تمدن هاى پيشين بسترى آماده ساز براى آن بوده و آنگاه كه رخ نموده سر آغاز تاريخ واقعى اين سرزمين را مژده داده و آن را براى سعادت دو سراى آماده كرده است.

چنين بود كه خداوند اين سرزمين را افتخارى بزرگ نصيب كرد و ابراهيم، پدر پيامبران را فرمود آن «خانه كهن» را برپا بدارد و زن و فرزندان خود را در مكه، آن بيابان بى كِشت و زرع، «(1)» منزل دهد تا در آينده اى نه چندان دور امّ القرى و مايه افتخار و


1- اشاره به آيه 37، سوره ابراهيم.« مترجم»

ص:24

سربلندى جزيرة العرب شود، و پس از برپايى پايه هاى آن خانه به كمك اسماعيل، زادگان وى، از نسل اين فرزند كه نياى همه عرب است، رو به فزونى گذارند و آن بيابان بى حاصل، جايگاه دلدادگى ها و همايشگاه مردمان گردد كه هر دم، ديدار آن جان افزايد و مردم از هر سوى آهنگ آن كنند و دستاوردهاى دنياى خويش را بدان سرزمين آورند.

خداوند به همان اراده و حكمت، آخرين پيامبرِ خود، حضرت محمدبن عبداللَّهصلى الله عليه و آله را از ميان مردم مكه و از نسل ابراهيم عليه السلام برمى گزيند تا مردم را به يگانه پرستى بخواند و دعوت او از مكه به مدينه و از آنجا به سر تا سر جزيرةالعرب بگسترد و مرزهاى اين سرزمين را نيز درنوردد و گيتى گستر شود.

پيامبر خدا زمانى برانگيخته شد كه جامعه جزيرة العرب يكى از سخت ترين دوره هاى افول اجتماعى، دينى، سياسى و اقتصادى خويش را مى گذراند، اما در فرداى آن رستاخيز، به شكوه و عظمتى دست يافت كه هيچ خيال بلندپروازى نيز بدان نرسد.

پژوهش هاى اجتماعى ثابت كرده است كه هيچ چيز به اندازه اسلام و انديشه اسلامى نتوانسته است جامعه عرب را به حركت وادارد، در آن اثر بگذارد و آن را به سوى پيشرفت و دگرگونى براند. آنگاه كه اسلام در پرتو دعوت رسول خداصلى الله عليه و آله در اين سرزمين رخ نمود، جامعه عرب به حركت و تلاش درآمد و به سوى تحول و پيشرفت برخاست؛ چه، رسول خداصلى الله عليه و آله عقيده اى را به اين جامعه عرضه داشته بود كه خردِ فرزندان آن را شكوفا مى كرد و ديده جان و عقلشان را بر روى ارزش هاى جديدى، متفاوت با آن ارزش ها كه در روزگار جاهليت داشتند، مى گشود.

پيامبرصلى الله عليه و آله با راه نمودن آنان به سوى نگاهى نو به هستى و به زندگى دنيا و آخرت، ديدگاه سنتى جاهلى شان را دگرگون ساخت، راه را بر شكوفايى استعدادهاى نهفته جامعه گشود. آنان را پس از دوران طولانى پراكندگى و از هم گسيختگى، به وحدت و يكپارچگى كشاند. نظام هاى اجتماعى و سياسى عرب را متحوّل كرد و افراد جامعه را به برادرانى بدل ساخت كه هيچ تفاوت و برترى به همديگر ندارند و تنها ملاك برترى آنان نزد خداوند، اندازه برخورداريشان از آگاهى دينى و پايبنديشان به اصول و احكام دين در رفتارهاى فردى و اجتماعى است.

ص:25

آنگاه كه «انديشه و آيين نو» همه سرزمين شبه جزيره را در برگرفت، مرزهاى آن را به سوى سرزمين هاى مجاور در نورديد و مردمان آن سرزمين ها را به اسلام درآورد، و بدين سان دوران تمدنِ نوينى در تاريخ بشر آغاز شد كه براى سال هاى طولانى، عرب ها و مسلمانان آن را رهبرى كردند. اين تمدن چنان جايگاهى در تاريخ به خود اختصاص داد كه در جاى جاى كتاب بزرگ تاريخ تمدن ها،صفحه هاى روشنى از عرب ها و مسلمانان به چشم مى خورد.

دهه ها و سده ها گذشت و عواملى پيدا و پنهان دست به دست هم داد و دورانى از فروپاشى و عقب ماندگى را در جهان اسلام در پى آورد و در نتيجه بسيارى از مظاهر تمدن و فرهنگ اسلامى رو به افول نهاد. البته، ريشه اين تمدن پرآوازه هرگز نخشكيد و همچنان پايگاه هايى براى اين تمدن، هرچند در سرزمين هاى دورتر، باقى ماند و گاه در اين شهر و گاه آن ديگرى رخ نمود. با اين همه، جزيرةالعرب همچنان جايگاه خود را به عنوان مهد اين تمدن حفظ كرد.

ص:26

فصل دوم: عربستان سعودى در يك نگاه

اشاره

«(1)»

موقعيت

عربستان سعودى ميان درياى سرخ در سمت غرب، و خليج فارس در سمت شرق قرار گرفته و از شمال با اردن، عراق و كويت، از جنوب با جمهورى يمن، از شرق با امارات متّحده عربى، بحرين، قطر و عمان هم مرز است.

مساحت عربستان سعودى به 2240000 كيلومتر مربع مى رسد و طول ساحل غربى آن، از عقبه تا ميدى تقريباً 1100 مايل، ساحل شرقى آن از رأس مشعاب تا قطر 300 مايل و طول مرز آن از عقبه تا رأس مشعاب 850 و از ميدى تا خليج فارس نيز 880 مايل است.

وضعيت جغرافيايى

در موازات درياى سرخ و در طول ساحل جلگه اى، ساحلى وجود دارد كه پهناى آن در مناطق مختلف تفاوت مى يابد. اين جلگه در مناطق جنوبى 40 مايل پهنا دارد و هر چه به سمت شمال پيش مى رويم، از اين عرض كاسته مى شود و در فاصله «جيزان» تا «ليث» به 30 و در منطقه الوجه به 10 مايل مى رسد و پس از مسافتى اندك به طرف شمال


1- نك: المملكة العربية السعوديه، وزارة الاعلام، ص 11

ص:27

و در نزديكى خليج عقبه، به كلى از ميان مى رود. اين جلگه ساحلى را «تهائم» و بخش هاى آن را «تهامه» گفته اند كه از آن جمله است: تهامه حجاز، عسير و يمن. در اين منطقه ساحلى شوره زارهاى فراوانى وجود دارد.

در سمت شرق اين دشت، سلسله جبال مرتفعى قرار گرفته و خود وادى هاى بزرگى را دربر دارد كه وادى حمض، وادى ينبع، وادى فاطمه و همچنين وادى عتود و وادى بيشه در منطقه عسير از مهمترين آنهاست. از آن جا كه كوه هاى اين سلسله جبال به سمت غرب داراى شيبى تند و شبه عمودى است رودخانه هايى كه از اين كوه ها سرازير مى شود، آبرفت فراوانى با خود به همراه مى برد. اين آبرفت در دشت ساحلى ته نشين مى شود و همين امر اراضى آن منطقه را حاصلخيز كرده است.

ارتفاع ديواره كوهستانى منطقه جنوبى؛ يعنى نواحى عسير 9000 پاست و در مناطق غرب مكه به 8000 پا و سپس در غرب مهدالذهب به 4000 كاهش مى يابد و با ادامه اين روند در مناطق محاذى مدينه به 3000 پا مى رسد و تقريباً با همين ارتفاع به سمت شمال ادامه مى يابد.

بلافاصله در شرق اين ديواره كوهستانى، فلات نجد قرار گرفته كه ارتفاع آن از 4000 تا 6000 پاست و در منطقه دهناء، كه خود به خليج فارس منتهى مى شود، به 2000 پا كاهش مى يابد. اين فلات از سمت جنوب به منطقه اى كه وادى دواسر در آن قرار دارد و موازىصحراى ربع الخالى است، منتهى مى شود.

دشت هاى نجد در سمت شمال تا حدود 900 مايل ادامه دارد و به منطقه حائل و همچنين مرزهاى عراق و اردن مى رسد. در نجد بلندى هاى فراوانى وجود دارد كه بلندى هاى عارض و عويرض و كوه هاى اجا و سلمى و همچنين سلسله جبال طويق كه از سمت جنوب غرب به سمت شمال غربى شنزارِ نفود كشيده شده، از اين جمله است.

«نفود» منطقه هايى باريكه شكل و دربردارنده تپه هاى شنى است كه بهصورت زبانه هايى از دو سمت شرق و غربصحراى ربع الخالى به طرف شمال امتداد مى يابد و در نفود كبير به همديگر مى پيوندد. از ويژگى هاى اين باريكه هاى

ص:28

بيابانى آن است كه همواره خشك و بى حاصل است و تنها به هنگام بارش باران هاى موسمى گياهان در آنها رشد مى كنند و مى توان از اين گياهان براى چراى دام استفاده كرد.

در مناطق داخلى نجد شوره زارهاى فراوانى وجود دارد كه احتمالًا، در دوره هاى گذشته زمين شناسى درياچه اى داخلى بوده است.

از سمت شرق فلات نجد؛ يعنى در منطقه دهناء به تدريج ارتفاع كاهش مى يابد تا به سواحل خليج فارس و ارتفاع نزديك به سطح دريا مى رسد. ميدان هاى نفتى عربستان در اين منطقه قرار گرفته است.

نقشه عربستان سعودى

ص:29

وضعيت آب و هوايى

در منطقه ساحلى غرب عربستان كه در كنار درياى سرخ واقع شده، آب و هواى شبه استوايى حكمفرماست. تابستان هايى گرم با رطوبت هواى بالا و زمستان هايى معتدل دارد و گاه در اين فصل؛ يعنى در فاصله ماه هاى نوامبر تا فوريه، باران هاى خفيفى در اين مناطق مى بارد.

مناطق ميانى عربستان داراى تابستان هايى خشك و نسبتاً گرم و زمستان هايى خشك و سرد است و به دليل ارتفاع فلات نجد، گاه موج هايى از سرماى سوزنده، اين مناطق را در برمى گيرد.

منطقه شرقى عربستان از نظر آب و هوا تقريباً همانند مناطق ميانى است، با اين تفاوت كه به دليل نزديك بودن به دريا و منابع آبى، در فصل تابستان رطوبت هوا در اين منطقه افزايش چشمگيرى مى يابد.

نشان كشور عربستان

نشان پادشاهى عربستان سعودى دربردارنده نمادى از يك درخت خرماست كه دو شمشير خميده عربى متقاطع در پايين آن قرار گرفته است. دليل استفاده از نماد درخت خرما، فراوانى آن در اين سرزمين و اثر آن در زندگى ساكنان جزيرة العرب در دوره هاى مختلف تاريخ است و قرار گرفتن آن در ميان شمشيرهاى متقاطع نيز بدان معناست كه رفاه و آسايش جز در پرتو عدالت امكان پذير نيست.

ص:30

سياست خارجى

پادشاهىِ عربستان سعودى، كشورى است عربى- اسلامى و مستقل و از اعضاى سازمان ملل متحد، اتحاديه عرب، سازمان كنفرانس اسلامى و كشورهاى غير متعهد و از پايه گذاران برخى از اين سازمان هاى بين المللى است.

عربستان سعودى عضو مجموعه كشورهاى غير متعهد است و پيوستن به هرگونه پيمان نظامى را رد مى كند.

اين كشور همچنين از اعضاى اصلى سازمان كشورهاىصادر كننده نفت (آاوپك) و نيز سازمان كشورهاى عربصادر كننده نفت (اوپك) است و در تعيين قيمت نفت و سطح توليد آن نقش فعالى برعهده دارد. اين كشور به سياست اعتدال در مورد نفت پايبند و به هدف حفظ سلامت و ثبات اقتصاد جهانى و جلوگيرى از آسيب جدى در سطح رفاه جهانى با هرگونه تندروى در زمينه سياست هاى نفتى مخالف است.

عربستان همچنين سرمايه خود را درصندوق بين المللى پول و ديگر مؤسسات اعتبارى و مالىِ جهانى افزايش داده است تا بتوانند با توانايى بيشترى به درخواست هاى وام كشورهاى فقير و در حال توسعه پاسخ دهند.

ص:31

بخش دوم: كعبه، خانه توحيد

اشاره

ص:32

ص:33

فصل اول: كعبه در يك نگاه

موقعيت كعبه بر روى كره زمين

گفته مى شود نقطه اى كه خانه خدا بر آن ساخته شده، مركز زمين است و زمين از آن جا به اطراف كشيده شده است. ملّا على قارى در «مسلك المتقسط فى المنسك المتوسط» در فضيلت اين سرزمين، از پيشواى مفسران، مجاهد، نقل مى كند كه گفته است: چون خداوند، دو هزار سال پيش از آفرينشِ آسمان ها و زمين، عرش خويش را بر آب آفريد، در آب نگريست و بر هوا تجلى كرد. آب متلاطم شد و از آن دودى بلند برخاست و خداوند آسمان را از آن دود بيافريد. برفراز اين آب قطعه اى، بلكه گداخته اى به اندازه سرزمين بيت بر جاى ماند. زمين از همين قطعه آفريده و آن گاه از اطراف گسترده و كشيده شد.

از همين روى، سرزمين كعبه «امّ القرى» نام گرفت. اما از آن جا كه اين قطعه زمين آرام نبود و به سان لوحه اى گاه بدين سوى و گاه بدان سوى كج مى شد، خداوند كوه ها را بيافريد تا ستون هاى استوار كننده آن لوحه باشند. نخستين اين كوه ها ابوقبيس است و از همين روى آن را امّ الجبال (ما در كوه ها) نامند. پس آن گاه بناى كعبه بر اين قطعه زمينصورت پذيرفت. «(1)»


1- الحج و العمره الى بيت اللَّه الحرام، ص 98

ص:34

تصوير موقعيت جغرافيايى؟؟؟

نام هاى كعبه

كعبه به نام هايى چند خوانده شده است:

1- كَعْبه؛ دليل اين نام گذارى، به چهار گوش بودنِ خانه و داشتن شكل مكعب برمى گردد. برخى نيز آن را به بلندى و برجستگى اين بنا نسبت داده اند. «(1)»


1- درباره نامگذارى خانه خدا به« كعبه» روايت هايى متفاوت آمده است: بغوى در تفسير خود از- مجاهد نقل مى كند كه گفته است: كعبه را به دليل چهار گوش بودن، كعبه ناميده اند؛ چرا كه عرب هر خانه چهار گوش را« كعبه» مى نامد. مقاتل گفته است: كعبه را از آن روى كه از ديگر بناها جداست و درون آن بنايى نيست كعبه ناميده اند. گفته شده: كعبه از آن روى كه از زمين برجسته است بدين نام خوانده شده؛ چرا كه اصل معناى كعب به برجستگى و بيرون زدن برمى گردد؛ ابن اثير در نهايه گويد: هر چيز كه برجسته و بلند باشد كعب است و از همين كاربرد معنايى نيز خانه خدا كعبه نام گرفته است. همچنين گويند: كعبه به دليل چهار گوش بودن بدين نام خوانده شده است. قصة التوسعه، ص 73.« مترجم»

ص:35

2- بَيتُ العَتيق.

3- بَيتُ الحرام.

4- بَنِيَّه؛ بر وزن بقيه، چنان كه عرب در سوگند خود گويد: «لا وَ رَبُّ هذِهِ البَنِيّة»؛ يعنى به خداى اين بنا سوگند ...

5- بَنِيّة ابراهيم.

6- قِبْله؛ بدان سبب كه مردم بدان روى كنند؛ چرا كه هر چه بدان روى شود قبله نام گيرد.

7- حَمْساء؛ قريش را با انتساب به كعبه، در متون تاريخى «حمس» ناميده اند.

8- بَيْت المَعْمُور؛ البته بنابر يكى از تفسيرهايى كه درباره «بيت المعمور» ابراز شده است. بنابر تفسيرى ديگر، بيت المعمور نام خانه اى است در آسمان و به موازات كعبه. «(1)»

فضيلت كعبه

فضيلت هاى كعبه را در شمار نتوان آورد؛ چه، اين فضيلت ها بى پايان است. اما در اين ميان مى توان از برخى فضيلت ها كه كعبه بدان ها نامور شده، ياد كرد:

* بسيارى از «آغازها و نخستين ها» به كعبه باز مى گردد: آنجا نخستين خانه اى است كه در زمين براى همه مردم نهاده شد تا در آن، خداى را بپرستند و آن را قبله خود گيرند؛ نخستين بيتى است كه فرشتگان و آدم و ابراهيم، همه، آن را ساختند؛ و سرانجام نخستين پرستشگاه زمين است كه پس از طوفان نوح بر گِرد آن طواف شد.

* بيت اللَّه جايگاه گرد آمدن و پناه آوردن هميشگىِ همه مردمان است، كه مردم از


1- الحجج المبينة في التفضيل بين مكة و المدينه، ص 120

ص:36

جاى جاى زمين به هدف حج يا عمره، يا تكرار حج و عمره، يا به چنگ آوردن ثواب، يا توبه اى آغازين و يا دوباره، يا ديدارى نو، يا مجاور شدن و ماندن در جوار بيت، يا به سامان آوردن حال دين و دنياى خود و يا از سر شوق و دلدادگى و يا به همه اين هدف ها آهنگ زيارت آن مى كنند، كه جايگاه جاودان و سزامند پناه آوردن است.

* هر كس آهنگ آن كند جز با پاداش ها و دستاوردى معنوى و بهشتى، كه خدايش ضمانت كرده است، باز نگردد و هركس تنها به انگيزه نماز در بيت، آهنگِ آن كند، چون باز گردد، آن سان از گناه پيراسته شود كه طفلى نوزاد را ماند، و هر كس با اخلاص بار سفر زيارت آن بر بندد و در راه جان دهد بى حساب به بهشت درآيد.

* گرامى داشت اين خانه خجسته از سوى امت مسلمان، سبب سرازير شدن خير و سعادت در ميان آنان است، چونان كه اگر آن را گرامى ندارند خود تباه شوند.

* هفت بار طواف بر گرد اين خانه با آزاد كردن يك برده برابرى كند، و خداوند به طواف كنندگان نزد فرشتگان مباهات كند و طواف فراوان بر گرد اين خانه سبب آمرزش گناهان شود، تا بدان پايه كه طواف كننده را هيچ گناه نماند. البته مشروط به آن كه در هنگام طواف زبانش به ذكر خداوند، حمد و تكبير و شعار يگانه پرستى گويا باشد و پيوسته او را به زبان و به دل بخواند.

* طواف كعبه در شرايط سخت همانند هنگام نزول باران و يا تابش آفتاب سوزان پاداش الهى بى شمارى را براى طواف كننده در پى آورد. اين مژده بدان سبب است كه كعبه هيچ گاه از طواف كننده خالى نشود.

* خداوند، كعبه را به نشان افتخار «قبله» گرامى داشته و از اين رهگذر پيامبر خود، محمدصلى الله عليه و آله را خشنود ساخته است. خداوند در قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

«ما به هر سوى گردانيدن رويت در آسمان را نيك مى بينيم. پس باش تا تو را به قبله اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن، و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد. در حقيقت اهل كتاب نيك مى دانند كه اين از جانب پروردگارشان به جا و درست است و خدا از آنچه مى كنند بى خبر نيست.» «(1)»


1- بقره: 144

ص:37

* سرانجام آن كه خداوند، كعبه آن خانه مقدس و پاك را مايه قوام «(1)» و سامان مردم يعنى مركزى براى سامان نظام مادى و معنوى زندگى آنان قرار داد تا در هر كار و انديشه، از آن سمت و سوى گيرند و بدان روى كنند و در پرتو آن يگانه نمادِ وحدت و يك دلى، اهداف و برنامه هاى زندگى خويش را هماهنگ سازند و بدين سان كعبه پرتو توحيد را بيفشاند و روشنايى آن را مسلمانانى كه به طواف آمده اند، در سراسر گيتى بپراكنند.


1- اشاره به آيه« جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ» مائده: 97.« مترجم»

ص:38

فصل دوم: تاريخچه كعبه

تعريف تاريخچه

تاريخچه يك اثرِ باستانى يا يك شهر و يا همانند آن، بيشترين همانندى را با زندگينامه خود نوشت دارد كه در آن فهرست فشرده اى از همه رخدادها، نقاط تحول و متغيرهايى كه بر آن اثر يا شهر و يا انسان گذشته است، از آغاز تا هنگام نگاشته شدن اين تاريخچه به دست داده مى شود.

تاريخچه در واقع نه به بيان جزئيات رخدادها و اوضاع و احوال تاريخى مى پردازد و نه درصدد به دست دادن اسناد علمى دقيقى درباره موضوع است كه بتوان در يك پژوهش آكادميك، جز ارجاعى گذرا و يا نيم نگاهى حاشيه اى و گذرا، بدان مراجعه كرد.

البته اين بدان معنا نيست كه معلومات داده شده در يك فهرستِ تاريخى يا تاريخچه، معلوماتى تقريبى است، بلكه درست به عكس، معلومات به دست داده شده در چنين فهرستى، همه درست و كاملًا دقيق و مفيد است، منتها از اطناب و پرگويى و بيان جزئيات پرهيز مى شود.

خوانندگان كتاب ها، به ويژه در روزگار ما، سليقه هاى متفاوتى دارند؛ برخى به دليل تنگى وقت يابه هر دليل ديگر، به نوشته هاى مختصر وفشرده علاقه دارند. برخى علاقه مند تفاصيل و جزئيات هستند، هر چند زمان به درازا بكشد، و برخى تنها با يك تصوير يا نمودار كه به فشرده ترينصورت، معلوماتِ مورد نياز را باز گويد، خرسند مى شوند.

ص:39

در اين فصل از كتاب حاضر، تلاش بر آن است كه به كمك فهرستى تاريخى نياز بيشتر خوانندگان كه طالب بيانى فشرده و كوتاه هستند برآورده شود. البته به نياز ديگر خوانندگان نيز توجه شده و از همين روى است كه در فصل حاضر تنها در قالب اين فهرست فشرده كلياتى درباره كعبه از جنبه هاى مختلف يادآورى شده و آن گاه در ديگر فصل ها به سراغ بيان جزئيات بسيارى از آنچه در اين فصل بدانها اشاره شده است رفته ايم تا خوانندگانى كه طالب جزئيات هستند بدانها مراجعه كنند.

ناگفته نماند آنچه در ديگر فصول بيشترين اهميت را براى نگارنده داشته، پرداختن به مسأله توسعه اماكن مذهبى مسجد الحرام و مسجد النبى و به ويژه طرح توسعه اخير است.

آنچه اينك فرا روى داريد فهرستى تاريخى از كعبه در گذر زمان است:

تاريخچه فهرست وار بناى كعبه

كعبه دوازده بار بهصورت بنيادين از پايه بنا شده و يا مورد بازسازى همه جانبه قرار گرفته است.

آنها كه كعبه را ساخته و يا بازسازى كرده اند عبارتند از: فرشتگان، آدم عليه السلام، شيث عليه السلام، ابراهيم عليه السلام، اسماعيل عليه السلام، عمالقه، جرهم، قريش، عبداللَّه بن زبير، حجاج بن يوسف ثقفى، سلطان مراد خان. «(1)»


1- . در قصة التوسعه ص 76 در اين باره چنين آمده است: كعبه دوازده بار بنا شده و اين بناهاى دوازده گانه عبارتند از: 1- بناى فرشتگان 2- بناى آدم عليه السلام، 3- بناى شيث عليه السلام 4- بناى ابراهيم عليه السلام 5- بناى عمالقه 6- بناى جرهم 7- بناى قصى 8- بناى عبدالمطلب 9- بناى قريش 10- بناى عبداللَّه بن زبير 11- بناى حَجّاج 12- بناى سلطان مراد خان عثمانى. در اين كتاب همچنين از:« فى رحاب البيت الحرام» ص 117 و 118 نقل شده است كه مورخان در اين باره كه چه كسانى كعبه را بنا كرده اند اختلاف نظر دارند و به اجماعى در اين باره نرسيده اند. آنچه در اين مورد ثابت است و به واسطه دلايل قوى اى كه دارد در آن اختلافى نيست، اين است كه بنا كنندگان كعبه سه تن يا گروه هستند: ابراهيم خليل، قريش و سرانجام ابن زبير و حجاج. چه، بناى ابراهيم خليل به تصريح قرآن ثابت شده، بناى قريش به روايت صحيحى كه بخارى نقل كرده ثابت شده و بناى ابن زبير و حَجّاج موضوع اتفاق نظر و اجماع مورخان و مفسّران است.« مترجم»

ص:40

فرشتگان كعبه را ساختند تا خانه اى در مقابل بيت المعمور كه در آسمان هاست باشد.

گفته اند خانه كعبه از سنگ هاى پنج كوه بنا شده و فرشتگان اين سنگ ها را براى آدم مى آوردند. آن پنج كوه عبارتند از: طور سينا، حِراء، طور زيتا، جبل لبنان و جودى «(1)» در برخى كتاب هاى تاريخى در كنار اين پنج كوه، از كوه هاى ديگر هم نام برده مى شود كه عبارتند از: جبل احمر، ثبير، رضوى و ورقان. «(2)» گفته اند: بناى آدم و بناى فرشتگان يكى است؛ آدم خانه را مى ساخته و فرشتگان او را يارى مى رسانده اند.

ابراهيم و اسماعيل به فرمان خداوند خانه را بر پايه همان بناى آدم استوار ساختند. «(3)» بنايى كه ابراهيم ساخت، با روى هم نهادن سنگ ها و بدون گِل و ملاط فراهم شد.

او هر روز يك رج از سنگ مى چيد و چون به جايى رسيد كه اكنون حجرالأسود در آن است، از اسماعيل خواست برايش سنگى بياورد كه نشان نقطه آغاز طواف باشد. در اين هنگام جبرئيل براى وى حجرالأسود را آورد.

در بنايى كه ابراهيم ساخت، كعبه شكلى مستطيلى داشته، ارتفاع آن 9 ذراع، طول ضلع شرقى 32 ذراع، ضلع غربى 31 ذراع، ضلع جنوبى 20 و ضلع شمالى 22 ذراع بوده است. «(4)» وى براى كعبه دو درگاه هم سطح زمين تعبيه كرد بدون آن كه درى نصب كند.


1- . نك: التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، محمد طاهر كردى مكى، ج 3، ص 14
2- منبع پيشين، ج 3، ص 44
3- منبع پيشين، ج 3، ص 47
4- درباره ابعاد كعبه، در قصة التوسعه ص 75 و 76 چنين آمده است: مورخان درباره ابعاد كعبه اختلاف نظريه دارند و اين اختلاف، طبيعى و ناشى از تفاوتى است كه در اندازه هاى دقيق دو نوع ذراع؛ يعنى ذراع اليد ذراع با دست و ذراع الحديد ذراع با ابزار ويژه وجود دارد؛ در« تاريخ الكعبة المعظمه» آمده است كه ذراع اليد ميان 46 تا 50 سانتيمتر و ذراع حديد 5/ 56 سانتيمتر است. اين در حالى است كه اخيراً گفته مى شود ذراع يد 48 سانتيمتر است. ابراهيم رفعت پاشا در كتاب مرآة الحرمين با يادآورى اين كه خود ابعاد كعبه را اندازه گرفته است، چنين مى نويسد: ارتفاع كعبه 85، طول ضلع شمالى 92/ 9، ضلع غربى 15/ 12 ضلع جنوبى 25/ 10 و ضلع شرقى آن 88/ 11 متر است. مؤلف كتاب تاريخ الكعبة المعظمه با آنچه رفعت پاشا به عنوان ارتفاع كعبه معرفى مى كند موافق نيست و مى گويد: ظاهراً ابراهيم رفعت ارتفاع كعبه را عملًا اندازه گيرى نكرده و تنها آن را تخمين زده است. در پژوهشى كه از سوى مركز پژوهش هاى حج در دانشگاه امّ القراى مكه درباره حركت در مطاف انجام گرفته اين ابعاد براى كعبه گزارش شده است: الف: از ركن اسود تا ركن شامى- يعنى همان ضلعى كه درِ خانه كعبه در آن قرار گرفته- 68/ 11 متر است. ب: از ركن يمانى تا ركن غربى 04/ 12 متر است. ج: از ركن اسود تا ركن يمانى 18/ 10 متر است. ه: و از ركن شامى تا ركن غربى 90/ 9 متر فاصله است. اما ارتفاع كعبه بر حسب بناى ابراهيم 32/ 4 متر، در بناى قريش 64/ 8 متر و در بناى عبداللَّه بن زبير 95/ 12 متر بوده و بناى حَجّاج نيز همين ارتفاع را داشته است. يادآور مى شود« والتر هينس» ذراع اليد را معادل 875/ 49 سانتيمتر و ذراع الحديد را معادل 187/ 58 سانتيمتر مى داند. براى آگاهى بيشتر بنگريد به: اوزان و مقياس ها در اسلام، والتر هينس، ترجمه و حواشى دكتر غلامرضا ورهرام، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1368، صص 89- 88.« مترجم»

ص:41

همچنين براى كعبه سقف نزد. او در داخل كعبه گودالى كند تا جايگاه نگهدارى هديه ها باشد. ابراهيم در سمت شمال كعبه آغلى براى گوسفندان اسماعيل ساخت و اين همان است كه امروزه حجر اسماعيل نام دارد.

عمر بناى ابراهيم تقريباً چهار هزار سال است.

هنگامى كه قريش خواست خانه كعبه را، كه از سيل و آتش سوزى آسيب كلى ديده بود، بازسازى كند تصميم گرفت اين كار تنها با مال حلالصورت پذيرد. از همين روى، چون مال هاى حلالى كه فراهم بود براى ساختن همه خانه بسنده نمى كرد، بخشى از خانه را كه حجر اسماعيل كنونى است از بنا حذف كردند.

قريش پس از بناى كعبه، هر يك از چهار سمت آن را به چهار قسمت كرد و براى توليت آنها، ميان عشاير قبايل قرعه زد و بدين سان هر قبيله اى عهده دار بخشى خاص شد.

ص:42

قريش چوب هايى را كه در بناى كعبه به كار برد، ازصاحبان كشتى اى رومى كه در بندر شيبه شكسته بود خريد و يكى از ملوانان اين كشتى را نيز براى كمك كردن به آنان در بناى كعبه به شكل بناهاى شام به خدمت گرفت. «(1)» رسول خداصلى الله عليه و آله در بناى كعبه با قريش همراه شد و نزاعى را هم كه در هنگام نصب حجرالأسود ميان آنان رخ داده بود به سر پنجه تدبير گشود.

قريش ارتفاع كعبه را هيجده ذراع قرار داد و آن را مسقف كرد و يك در از سمت شرق بلندتر از سطح زمين گشود. برگرد حجر اسماعيل ديوارى كوتاه بنا كرد و داخل خانه را تزييناتى دادند، براى آن پلكانى داخل قرار داد كه به پشت بام مى رسيد و همچنين شش ستون براى نگهدارى سقف آن در داخل نصب كرد.

پس از آن كه در روزگار يزيد بن معاويه كعبه به منجنيق بسته شد و در آتش سوخت، عبداللَّه بن زبير آن را بر همان وضع كه- بر اساس حديث عايشه- پيامبرصلى الله عليه و آله آرزوى بازسازى اش را داشت بنا كرد. او كعبه را بهصورت چهار گوش بر پايه هاى بناى ابراهيم بازسازى كرد. براى آن، دو در از سمت شرق و غرب، هم سطح زمين گشود و در داخل آن سه ستون براى نگه داشتن سقف قرار داد و ارتفاع آن را به بيست و هفت گز افزايش داد «(2)» بناى حَجّاج شامل بازسازى كامل كعبه نبود. بلكه وى بخشى از بناى عبداللَّه بن زبير را خراب كرد و آن را به همانصورت كه قريش ساخته بود بازگرداند.

پس از آن كه در سال 1039 ه. ق. سيل عظيمى به سمت منطقه مسجد الحرام سرازير شد و حدود شش ماه بناى كعبه را تا نيمه هاى ديوار آن دربر گرفت و در نتيجه اين بنا فرو ريخت، «(3)» سلطان مراد خان آن را به سال 1040 ه. ق. بازسازى كرد. البته بيست سال پيش از اين، آثارى از شكستگى در ديوار كعبه رخ نموده بود كه سلطان عبدالحميد با


1- . نك:« اخبار الكرام باخبار المسجد الحرام»، احمد بن محمد مكى، تحقيق د. حافظ غلام مصطفى.
2- منبع پيشين.
3- نك:« تاريخ الكعبة المعظمة عمارتها و كسوتها و سدانتها»، حسين عبداللَّه باسلامه.

ص:43

مهار كردن كعبه به وسيله كمربندى فلزى و زركوب آن را ترميم كرد. «(1)» آخرين بازسازى كعبه، بازسازى اخير است كه جزئيات آن را در آخر همين بخش از كتاب خواهيد خواند.

تصويرهاى بناى ابراهيم و ...

فهرست نخستين هاى كعبه

نخستين سرزمينى كه خداوند در هنگام آفرينش زمين آفريد بقعه كعبه است كه بر روى آب رخ نمود و هسته اى شد كه زمين از اطراف آن گسترش يافت. «(2)» نخستين خانه اى كه براى مردم و براى پرستش خداوند بنا نهاده شد كعبه است.

اين خانه قبله همگان قرار داده شد تا كانون دل ها و مايه وحدت مسلمانان باشد.

نخستين سرزمينى كه خداوند پس از آفرينش آسمان ها و زمين آن را حرم قرار داد، سرزمين كعبه است.


1- . نك:« التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم»، محمد طاهر كردى مكى.
2- نك:« الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف»، ابن ظهيره قرشى.

ص:44

نخستين خانه اى كه در روى زمين با سنگ بنا شد كعبه است. «(1)» نخستين كسانى كه برگرد كعبه طواف كردند فرشتگان الهى بودند و همينان نخستين كسانى بودند كه كعبه را ساختند.

نخستين كسانى كه حج خانه خدا گزاردند، فرشتگان بودند. «(2)» نخستين بنايى كه آدم به دست خود در زمين بنا كرد كعبه است و بدين سان كعبه نخستين بنايى است كه نخستين بشر آفريده است. «(3)» نخستين كسى كه كعبه را تجديد بنا كرد شيث بود. «(4)» نخستين كسانى كه مساحت كعبه را تغيير دادند قريش بودند كه پنج سال پيش از بعثت چنين كردند، نخستين كسى كه آن را به وضع نخستين باز گرداند عبداللَّه بن زبير بود كه در سال 65 ه. ق. اين كار را به انجام رساند، و نخستين كسى كه اين بنا را خراب كرد و به وضع دوران قريش باز گرداند حَجّاج بن يوسف ثقفى بود. «(5)» نخستين كسى كه براى كعبه درى قفل دار قرار داد تبّع اسد حِمْيرى، و به روايتى ديگر انوش بن شيث و به روايتى جرهم است. «(6)» نخستين كسى كه براى كعبه سقفى قرار داد قُصّى بن كلاب است. اين سقف بعدها از ميان رفت و قريش پنج سال پيش از بعثت براى آن سقفى ديگر ساخت. «(7)» نخستين كسى كه براى كعبه پوششى جزئى قرار داد حضرت اسماعيل عليه السلام بود.

نخستين كسى كه كعبه را به پرده اى كامل پوشاند تُبّع اسد حميرى است. «(8)» نخستين كسى كه با رعايت فاصله مشخص از كعبه و واگذاشتن آن به عنوان


1- نك:« تاريخ الكعبة المعظمة عمارتها و كسوتها و سدانتها.»
2- الجامع اللطيف؛ اخبار الكرام؛ التاريخ القويم.
3- التاريخ القويم، ج 3، ص 11
4- منبع پيشين.
5- . منبع پيشين.
6- نك: الجامع اللطيف.
7- منبع پيشين.
8- . نك: الجامع اللطيف؛ اخبار الكرام؛ التاريخ القويم؛ تاريخ الكعبة المعظمه.

ص:45

صحن پيرامونى كعبه، در اطراف آن خانه ساخت، قصى بن كلاب است كه اين كار را حدودصد و سى سال پيش از بعثت به انجام رساند. تا پيش از اين كار، در اطراف كعبه خانه اى نمى ساختند و به احترام آن، خانه هاى خود را بيرون از مكه بنا مى كردند. اما از آن هنگام به بعد كسانى كه در اطراف كعبه خانه مى ساختند از ديگران متمايز شدند و «قريش بواطن» نام گرفتند.

نخستين كسى كه در كعبه و پيرامون آن بت نصب كرد عمرو بن لُحى خزاعى بود كه بت هبل را از سرزمين جزيره در شام به مكه آورد و آن را در كنار گودالى كه در درون كعبه كنده شده و جايگاه هدايا بود، نهاد. او نخستين كسى بود كه مردم را در مكه به بت پرستى فرا خواند. «(1)» نخستين كسانى كه براى كعبه ناودان قرار دادند، قريش بودند. بعدها عبداللَّه بن زبير نيز در تجديد بنا براى كعبه ناودان قرار داد و پس از او هم در هر تجديد بنا، جايى براى ناودان در نظر گرفته شد.

نخستين كسى كه خانه اى چهار گوش به شكل كعبه ساخت حميد بن زهير است.

پيش از آن، خانه ها تقريباً دايره اى شكل و يا به اشكال ديگرى كه با شكل كعبه تفاوت داشته باشد ساخته مى شد. «(2)» نخستين كسى كه در روزگار جاهليت كعبه را آذين كرد عبدالمطلب بن هاشم جد پيامبر گرامىصلى الله عليه و آله است. او كعبه را به دو غزال طلايى كه به هنگام حفر زمزم در زير خاك يافت و همچنين در كعبه را به سلاح هايى كه در حفر زمزم يافته بود تزيين كرد. «(3)» نخستين كسى كه به هنگام ورود به كعبه و به گراميداشت آن كفش و پاى افزار از پاى كند وليد بن مغيره بود كه پس از فراغت قريش از بناى كعبه، پاى افزار درآورد و به درون كعبه رفت و اين كار پس از او سنت شد.

نخستين نماز واجبى كه پس از شب معراج در جوار كعبه خوانده شد، نمازهاى


1- اخبار الكرام.
2- . منبع پيشين؛« التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم»، ج 4، ص 84
3- اخبار الكرام؛ التاريخ القويم.

ص:46

پنجگانه بود كه جبريل براى خواندن آنها و تعليم دادنش به پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله به فرمان خداوند از آسمان فرود آمد و اين نمازها را در مقابل ضلع شرقى كعبه و تقريباً در سمت راست در كعبه خواند و پيامبر صلى الله عليه و آله به او اقتدا كرد. «(1)» نخستين كسى كه كعبه را شست، رسول خدا صلى الله عليه و آله بود كه پس از پاك كردن كعبه از آلودگى بتان، در روز فتح مكه بدين كار اقدام فرمود. «(2)» نخستين كسى كه در مكه به پشت بام كعبه اذان گفت بلال بن رباح بود كه در روز فتح بر فراز بام رفت و بانگ اذان در داد. برخى از مشركان بر اين كار طعنه زدند و خداوند آيات سوره حجرات را در اين باره نازل كرد:

«اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا همديگر را باز شناسيد. اما در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. بى ترديد خداوند آگاه و دانا است.» «(3)» نخستين كسى كه كف كعبه را با سنگ مرمر سنگفرش و ديوارهاى آن را به قطعه هاى سنگ محكم كرد، وليد بن عبدالملك است. سنگى كه وى براى اين منظور به كار برد، رنگ هاى گوناگونى چون سفيد، سبز و سرخ بود.

نخستين كسى كه حجر اسماعيل را با مرمر سنگفرش كرد، منصور خليفه عباسى بود كه در سال 140 ه. ق. اين كار را انجام داد. بعدها بارها اين بناتجديد شد.

نخستين كسى كه در ميان خلفاى عثمانى حجر اسماعيل را تجديد بنا كرد، سلطان مراد خان بود و پس از او نيز سلطان عبدالمجيد خان در سال 360 ه. ق. به تجديد بناى آن همت گماشت.

نخستين كسى كه كعبه را به منجنيق بست حصين بن نمير بود كه به هنگام نبرد با عبداللَّه بن زبير و به فرمان يزيد بن معاويه، در سال 64 ه. ق. بدين كار دست يازيد.

نخستين قسمت كعبه كه در جريان سيل بنيان كن سال 1039 ه. ق. تخريب شد


1- نك: التاريخ القويم: ج 1، ص 25
2- نك: منبع پيشين، ج 5، ص 45
3- حجرات: 13

ص:47

ديوارى بود كه حجاج بن يوسف ثقفى آن را ساخته بود. «(1)» نخستين فرمانروايى كه پيش و پس از نماز، ركن حجرالأسود را استلام كرد عبداللَّه بن زبير بود و پس از وى ديگر فرمانروايان و اميران اين كار را پسنديدند و تكرار كردند.

نخستين كسى كه چهار ركن كعبه را به هنگام طواف استلام كرد عبداللَّه بن زبير بود. در اين باره كه چرا پيش از او دو ركن شامى را استلام نكرده بودند، چنين دليل آورده اند كه اين ركن ها برپايه بنايى كه ابراهيم ساخته بود استوار نشده بودند؛ چه، قريش در هنگام بازسازى كعبه، از مساحت كعبه در سمت شمال؛ يعنى سمتى كه حجر اسماعيل در آن واقع است، از مساحت كعبه كاسته و در نتيجه بناى خويش را بر پايه اى جز آن كه ابراهيم نهاده، بنا ساخته بود.

نخستين كسى كه براى نماز برگرد كعبه،صف هاى نماز را دايره وار كرد خالد بن عبداللَّه قسرى بود كه به روزگار عبدالملك بن مروان و در سال 75 ه. ق. بدين كار اقدام ورزيد. پيش از اوصف ها تنها پشت مقام ابراهيم تشكيل مى شد. «(2)» نخستين كسى كه براى كعبه سايه بان يا شمسيه قرار داد متوكل عباسى بود. «(3)» شمسيه، چتر، سايه بان، انارك يا تاجى است كه بر بالاى درها و پنجره ها، براى جلوگيرى از تابش نور و گاه براى تزيين قرار داده مى شود. در مورد كعبه تنها به هدف زينت از اين شمسيه استفاده مى شد و آن را در فاصله روزهاى ششم تا هشتم ذى الحجه (يوم الترويه) بر بالاى در كعبه قرار مى دادند. غالباً ابعاد آن 3 متر در 25 سانتيمتر بود و آن را به ياقوت و جواهر آذين مى كردند. «(4)» نخستين تمبرى كه تصوير كعبه بر آن نقش بسته بود، در سال 1384 ه. ق. و به ارزش 4، 6 و 10 قروش چاپ شد.


1- التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، ج 3، ص 602
2- . التاريخ القويم، ج 2، ص 124
3- منبع پيشين، ج 2، ص 132
4- منبع پيشين.

ص:48

فهرست عناصر و اماكن پيرامونى و درونى كعبه

اركان كعبه: اركان چهار گانه كعبه به ترتيب طواف، بدين شرح هستند:

طواف از ركن حجرالأسود آغاز مى شود. پس از آن به ركن عراقى، سپس به ركن شامى، كه نام ديگر آن ركن مغربى است، و سرانجام به ركن يمانى مى رسد.

هرگاه در متنى كلمه «ركن» بدون هيچ قيد وصفتى به كار رود مقصود از آن، ركن حجرالأسود است و هرگاه «ركنين» (دو ركن) گفته شود، ركن حجرالأسود و ركن يمانى مورد نظر است. ديوار كعبه در فاصله ميان دو ركن عراقى و شامى در روزگار ابراهيم بهصورت هلالى؛ يعنى همانند حالت امروزين حجر اسماعيل بوده و بعدها در روزگار عبداللَّه بن زبير روى خطى مستقيم بنا شده است. از آن پس بناى كعبه بهصورت چهار گوش با چهار ضلع مستقيم حفظ شده و حجر اسماعيل بنايى جداگانه يافته است. «(1)» تصوير نمادى از كعبه كه محمدطاهر بن عبدالقادر كردى، به سال 1368 ه. ق ترسيم كرده است.

روزنه هاى كعبه: كعبه داراى روزنه هايى است كه نور خورشيد را به درون آن هدايت مى كند. عبداللَّه بن زبير هنگامى كه مكه را در اختيار داشت، بر بام كعبه، افزون بر روزنى كه در مدخل پلكان كعبه به بام وجود داشت، چهار نورگير ديگر نيز براى آن قرار داد. وى قاب پيرامونى اين نورگيرها را از سنگ مرمر ساخت. اين روزنه ها تا سال 843 ه. ق. باقى بود و در اين سال ملك اشرف برس بيك براى جلوگيرى از ورود باران به درون كعبه،


1- . التاريخ القويم، ج 4، ص 121

ص:49

آنها را بست. «(1)» ناودان كعبه: قريش نخستين كسانى بودند كه سقف كعبه را پوشاندند و براى آن ناودانى به سمت حجر اسماعيل قرار دادند. عبداللَّه بن زبير و همچنين حَجّاج بن يوسف در بازسازى كعبه اين ناودان را حفظ كردند و بعدها وليد بن عبدالملك ناودان را با ورقه هاى طلا آذين كرد و از آن پس بارها اين ناودان به دست ثروتمندان و حكمرانان تجديد شد. آخرين ناودان كعبه، اهدايى سلطان عبدالمجيد عثمانى است كه به سال 1273 ه. ق. آن را اهدا كرد. همين ناودان يك بار در دوران ملك سعود و بار ديگر در دوران ملك فهد باز سازى شد. «(2)» حجر اسماعيل: حجر اسماعيل محوطه نيم دايره اى است كه در شمال كعبه و در مجاورت ضلعى كه ناودان در آن است واقع شده و آن را «حطيم» «(3)» ناميده اند. دليل نامگذارى اين بخش بدين نام آن است كه اين بخش در جريان نوسازى كعبه در روزگار قريش، از خانه كاسته شده است. اين محوطه دو مدخل از دو سوى شرق و غرب دارد و ارتفاع ديوارچه آن از سطح مسجد الحرام حدود يك و نيم متر است و در سه نقطه از اين ديوار چراغ هايى براى تزيين و نور دهى بر روى پايه هاى مخصوص نصب شده است.

بخشى از حجر اسماعيل به فاصله شش ذراع و يك وجب از ديوار كعبه، در واقع جزو كعبه و امتداد آن است.

حجر اسماعيل تا كنون افزون بر بيست و پنج بار ترميم شده است.

درگذشته آن را قبرستان بانوان تبار اسماعيل مى ناميده اند، چنان كه روايت هاى تاريخىِ فراوانى از اين حكايت دارد كه اسماعيل و مادرش هاجر در همان جا به خاك


1- التاريخ القويم، ج 5، ص 38
2- منبع پيشين، ج 4، ص 85
3- البته چنان كه در قصة التوسعه ص 86 آمده است ابن اثير در نهايه از اين سخن به ميان مى آورد كه دونقطه را حطيم ناميده اند؛ اين دو نقطه يكى ميان ركن حجرالأسود و در كعبه است كه آن را حطيم مكه نيز گفته اند و ديگرى حجر اسماعيل است. ازرقى نيز روايت كرده است كه حطيم منطقه ميان ركن حجرالأسود و مقام ابراهيم و زمزم است، و حجر اسماعيل را نيز حطيم ناميده اند.« مترجم»

ص:50

سپرده شده اند.

در برخى روايت هاى تاريخى آمده است كه زير ناودان كعبه جاى التزام و برآورده شدن دعاهاست، چنان كه در اثرى كه به پيامبرصلى الله عليه و آله نسبت داده اند، آمده است: به هنگام طواف در قسمت مقابل ناودان، اين دعا گفته شود:

«أللّهُمّ انّي أَسْأَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ». «(1)» «پروردگارا! از تو آسايش به هنگام مرگ و بخشايش به هنگام حساب را مسألت مى كنم.»

ملتزم: بخشى از مطاف است كه ميان ركن حجرالأسود و درِ كعبه واقع شده و آن را مدعى و متعوذ هم گفته اند. آن محل استجابت دعا و جايى است كه ماليدن گونه ها، سينه و كف دستان و آرنج ها بر زمينش و نيز دعا و تضرع به درگاه خداوند درآن مستحب است.

مستجار: بخشى از مطاف است ميان ركن يمانى و جاى درى كه در گذشته ها از پشت كعبه و مقابل ملتزم قرار داشته است. آن را «متعوذ» و «مستجاب» و همچنين «ملتزم عجائز قريش»؛ «جاى دعاى زنان قريش» ناميده اند و محل اجابت دعاست.

حطيم: هم حجر اسماعيل و هم منطقه ميان حجر اسماعيل و حجرالأسود و مقام ابراهيم و زمزم را حطيم ناميده اند و آن جا مكانى است كه در آن گناهان فرو ريزد و آمرزيده شود.

حجرالأسود: سنگى است كه در ركن جنوب شرقى كعبه قرار گرفته و طواف از مقابل آن آغاز مى شود. اين سنگ از ياقوت هاى بهشت بوده، رنگ آن سفيد به خاكسترى گراييده، به سان مقام ابراهيم است.

اين سنگ پيمان خدا در زمين و مقامى است كه بنده در آن با خداى خويش عهد توبه مى كند. هر كه بر اين سنگ دست نهد گويا به سوى خداوند دست بيعت گشوده است، و هر كه آن را مسح كند همه گناهانش فرو ريزد. پيامبران،صالحان و زايران و حاجيان بر آن بوسه زده اند و بوسه زنند و در برِ آن، دعاها اجابت شود و در جوار آن اشك ها برگونه ها سرازير گردد.


1- . التاريخ القويم، ج 3، صص 116 و 122

ص:51

استلام و بوسيدن اين سنگ نزد مذاهب اسلامى يكى از سنت ها و مستحبات طواف است. «(1)» درِ كعبه: به روزگار ابراهيمِ خليل كعبه درى نداشت و تنها درگاهى به درون كعبه راه مى گشود. بعدها ملك اسعد، تُبّع سوم كه از پادشاهان يمن بود، براى آن درى يك لنگه قرار داد. سپس قريش درى دو لنگه بر آن نصب كرد. اين در بعدها در گذر تاريخ چندين نوبت نوسازى و تجديد شد.

در، همچنين داراى قفل و كليدى مشخص است و اين كليد نزد آل شيبى نگهدارى مى شود، و هيچ كس ديگر مدعى آن نيست. گويند به فرمان پيامبرصلى الله عليه و آله كليد در اختيار اين خاندان نهاده شده است.

طول كنونىِ در، 318 سانتيمتر، عرضِ آن 171 سانتيمتر و ارتفاع آن از شاذروان 222 سانتيمتر است.

معجن: نام حفره اى كوچك است كه قبلًا در كنار ديوار شرقى كعبه ميان ركن عراقى و درِ كعبه قرار داشته و گفته مى شود كه نشان جاى اصلى مقام در روزگار ابراهيم عليه السلام بوده است.

همچنين هنگامى كه سيل امّ نهشل مقام ابراهيم را از جاى كند، پس از باز گردانده شدن براى مدتى موقتاً در محل معجن قرار داده شد و بعدها عمر بن خطاب آن را به جاى دائمش انتقال داد.

اين حفره همچنين نشان محل نماز رسول خداصلى الله عليه و آله پس از بيرون آمدن از كعبه در روز فتح و نيز نشان جاى نماز جبرئيل بوده است.

از آن جا كه اين گودال سبب زمين خوردن حاجيان به هنگام طواف مى شد در سال 1377 ه. ق. آن را پر كردند و به نشان آن علامت مربعى ميان سنگ ها قرار داده اند.

همچنين در مقابل جاى قديم معجن، در شاذروان سنگ مرمر برجسته اى وجود دارد و بر روى آن نوشته هايى دشوارخوان حك شده است.


1- التاريخ القويم، ج 3، صص 12 و 13

ص:52

اين حفره را «جب»، «بئر» «اخسف» و «غبغب» نيز ناميده اند. «(1)» مقام ابراهيم: از لواحق كعبه و مسجد الحرام است؛ سنگى است كه ابراهيم عليه السلام به هنگام بنا كردن كعبه و نيز به هنگام بانگ حج و فرا خوان مردم بدين مهم، بر روى آن ايستاد و در هنگام نماز آن را در سمت قبله خود قرار مى داد.

بر روى اين سنگ رد پاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام حفر شده و اين خود آيتى از آيات الهى است.

هر كس در پشت مقام ابراهيم نماز بخواند گناهانش آمرزيده شود؛ چه، قرآن به نماز خواندن در پس اين مقام فرمان داده است.

شاذروان: ازاره اى كوهانى شكل است از سنگ مرمر كه در سه سمت كعبه، به جز سمتِ حجر اسماعيل، در پايين ديوار چيده شده و بنابر روايت گزيده تر، جزو كعبه است.

در اين رديف سنگ، حلقه هايى نصب شده كه پوشش كعبه از پايين بدانها قلاب مى شود.

گويند: نخستين كسى كه شاذروان را ساخت عبداللَّه بن زبير بود كه به هدف تقويت ديوار كعبه و جلوگيرى از نفوذ آب به پايه هاى بنا اين كار را انجام داد.

شاذروان تا كنون بارها مرمت و نوسازى شده است.

سكوى نگهبانى: در كنار حجرالأسود سكويى سنگى ساخته شده است. بر اين سكو كه با عبور آب سرد از زيرش سرد نگه داشته مى شود، نگهبانى مى ايستد تا بر بوسه زدن طواف كنندگان بر حجرالأسود نظارت كند و آن را سازمان دهد.

ستون هاى درون كعبه: در درون كعبه سه ستون وجود دارد كه سنگينى سقف خانه بر روى آنهاست. اين ستون ها كه كار عبداللَّه بن زبير است هر كدام تقريباً يك گز قطر دارد و فاصله ميان هر يك تا ديگرى 35/ 2 متر است.

جبّ كعبه: در سمت راست كسى كه به درون كعبه درآيد گودالى به عمق سه گز وجود داشته است. حفر آن را به ابراهيم خليل عليه السلام نسبت دهند و گويند هداياى كعبه در آن جا نگهدارى مى شده است. اين حفره تا روزگار عبداللَّه بن زبير وجود داشت و در


1- التاريخ القويم، ج 4، ص 126

ص:53

روزگار او از ميان برداشته شد و خزانه كعبه به سراى شيبة بن عثمان بن ابى طلحه انتقال يافت و به جاى آن براى نگهدارى هديه ها در داخل كعبه قلاب ها و چنگك هايى قرار داده شد.

چند نكته خواندنى درباره كعبه

از ابوالحجاج مكى، مجاهد بن جبر، بزرگ قاريان و مفسّران و در گذشته به سال 104 ه. ق. در مكه، نقل شده است كه گويد: پسر زبير بر اين عادت بود كه هر عبادتى را كه ديگر مردم نمى توانستند انجام دهند با سختى و رنج به انجام مى رساند. يك بار سيل آمد و خانه كعبه را در محاصره گرفت و مردم از طواف ماندند. در همين زمان ابن زبير شنا كنان كعبه را طواف كرد.

گويند: كليد كعبه در اختيار مردى از خزاعه به نام ابوغبشان بود. وى در حال مستى آن را به يك مشك شراب به قصى بن كلاب فروخت. اين داد و ستد مثلى براى تجارت هاى زيانبار شد، چونان كه هر تجارت پست و زيانبارى را بدان مثل زنند و گويند:

«اخس مِنصفقة أبي غبشان».

جلال الدين سيوطى گويد: گفته اند: هنگامى كه مطيع، خليفه عباسى، حجر الأسود را از ابوطاهر قرمطى [كه آن را به سرقت برده بود] خريد، عبداللَّه بن عكيم كه از محدثان است در مجلس حضور يافت و گفت: حجرالأسود ما را دو نشانه است:

يكى آن كه بر سطح آب مى ايستد و ديگرى آن كه به آتش گداخته نمى شود. پس سنگى عطر آگين پيچيده در پارچه اى ديبا آوردند تا او را به خطا اندازند و بفريبند. اما سنگ را چون در آب نهادند به زير رفت و چون بر آتش گذاشتند گداخته شد تا جايى كه نزديك بود تكه تكه شود. سنگى ديگر آوردند و با آن نيز همان كردند و همان نتيجه داد. سپس حجرالأسود را آوردند و چون آن را در آب نهادند بر روى آب قرار گرفت و چون بر آتش گذاشتند گداخته نشد. در اين هنگام عبداللَّه گفت: اين همان حجرالأسود ماست. ابوطاهر قرمطى با ديدن اينصحنه در شگفت شد و پرسيد: از كجا چنين نشانه اى را مى دانستيد؟

عبداللَّه گفت: در حديثى از رسول خداصلى الله عليه و آله رسيده است كه فرمود:

ص:54

«حجرالأسود دست راست خدا در زمين است. روز قيامت در حالى كه زبانى گويا دارد مى آيد و براى هر كس كه آن را به حق يا باطل بوسيده باشد گواهى مى دهد. اين سنگ نه در آب غرق مى شود و نه به آتش مى گدازد.»

ابوطاهر با شنيدن اين سخن گفت: اين دينى است كه به روايت و نقل حفظ شود.

اين داستان نشان مى دهد كه درباره حجرالأسود حتى درصورتى كه دزديده شود نمى توان تقلب و تزوير كرد.

اموال و اراضى متعلق به كعبه را «ابرق» نامند، شايد بدان معنا كه هر كس به آنها تجاوز كند به سرعتِ برق، كيفر خواهد يافت.

هنگامى كه كارگران عبداللَّه بن زبير در جريان بازسازى كعبه به پى ديوارها رسيدند و خواستند آنها را با ديلم بكنند، پايه هاى كعبه تكان خورد و مكه به لرزه درآمد.

آنان ديدند همه اين پايه ها و پى ديوارها به يكديگر پيوسته است. از اين روى آنها را به همانصورت كه بود واگذاشتند.

چون عبداللَّه بن زبير در هفدهم رجب سال 64 يا 65- به اختلاف روايت ها در اين باره- بناى كعبه را به پايان رساند، ديوارها را از داخل و خارج به مشك و عنبر خوشبو كرد و به ديبا پوشاند و آن گاه سنگ هايى را كه زياده مانده بود در اطراف خانه كعبه فرش كرد. وى سپس از تنعيم محرم شد و عمره اى به جا آورد و از مردم نيز خواست كه به شكرانه، اين كار را انجام دهند. و هركس به اندازه توانايى خود در راه خدا قربانى كند.

از آن پس انجام عمره در ماه رجب در ميان مردم مكه بهصورت سنت درآمد.

نخستين زن عرب كه كعبه را به حرير پوشاند مادر عباس بن عبدالمطلب بود. او كه عباس را در خردسالى گم كرده بود نذر كرد چنانچه او را يافت كعبه را به پوششى آذين كند، و چون گمشده اش را باز يافت به نذر خود وفا كرد.

هنگامى كه قريشيان به تجديد بناى كعبه پرداختند، هرگاه مى خواستند براى هموار كردن و تخريب باقيمانده بناى قديم بدان نزديك شوند، مارى با دهانِ گشاده پيش مى آمد و مانع نزديك شدن آنان مى شد پس خداوند پرنده اى بزرگتر از كركس فرستاد كه چنگال هاى خود را در آن مار افكند و آن را به طرف اجياد انداخت. بدين سان قريشيان

ص:55

پيش آمدند و بقاياى خانه را با زمين هموار كردند و كار تجديد بنا را پى گرفتند. «(1)» هنگامى كه قريش به بازسازى كعبه تصميم گرفت ابووهب بن عمر بن عائذ مخزومى، دايى پدر پيامبرصلى الله عليه و آله، سنگى از سنگ هاى كعبه را برداشت، اما سنگ از دست او پريد و به جاى خويش بازگشت. پس گفت: اى جماعت قريش، در بناى كعبه جز از درآمدهاى حلال خود بهره نجوييد. مباد مهر زنى بدكاره يا درآمد ربا و يا حقى به ناروا ستانده از مردم، در ساختن خانه به كار آيد. قريشيان اين اصل را پذيرفتند و بر همين بنا، كارِ بازسازى كعبه را پيش بردند. «(2)» ميان بناى ابراهيم تا بازسازى كعبه از سوى قريش تقريباً 2645 سال، از اين بازسازى تا بناى عبداللَّه بن زبير 82 سال، از آن تا بناى حَجّاج بن يوسف ثقفى 10 سال و از آن هنگام تا تجديد بناى سلطان مراد 965 سال و از بناى سلطان مراد تا توسعه فراگير دوران ملك فهد 377 سال فاصله است. «(3)» شمارى از روايت هاى تاريخى از اين حكايت دارد كه چون قريش كعبه را براى بازسازى تخريب كرد نوشته هايى بر سنگ ها به زبان سريانى يافت. يكى از يهوديان، آن نوشته ها را بر ايشان خواند. يكى از آنها چنين بود:

«من خداوند،صاحب مكه ام، آن روزكه آسمان ها و زمين راآفريدم و خورشيد و ماه راصورت وجود دادم آن را بيافريدم و به هفت پادشاه يگانه پرست در ميان گرفتم. تادوكوه مكه بر جا باشد، مكه نيز پا برجاست و براى مردمانش آب و شير خجسته و ميمون دارد.»

گويند شاخ هاى قوچى كه ابراهيم عليه السلام ذبح كرده بود تا دوران عبداللَّه بن زبير درون كعبه بر ديوار آويخته بود و در جريان بازسازى كعبه از سوى عبداللَّه بن زبير به سبب كهنگى و سوختگى خاكستر شد و از ميان رفت.

يكى از دلايلى كه حجر اسماعيل را حطيم ناميده اند آن است كه عرب ها جامه اى را كه با آن طواف مى كردند، پس از طواف در حجر بر زمين مى افكندند و وامى گذاشتند تا


1- التاريخ القويم، ج 3، ص 133
2- منبع پيشين، ج 3، ص 243
3- . منبع پيشين، ج 3، ص 241

ص:56

گذشت زمان آن را بپوساند و از ميان ببرد.

چون ابراهيم بناى كعبه را به پايان برد، جبرئيل از جانب خداوند نازل شد و مناسك حج را به وى آموخت. آن گاه ابراهيم در مقام ايستاد و بانگ فرا خوانِ حج در داد كه اى مردم، دعوت خدايتان را پاسخ دهيد، اى مردم، حج بر شما مقرر شده است. اين ندا را به گوش همه كسانى كه در پشت مردان و زهدان زنان بودند رساند، و همه كسانى كه ايمان آورده بودند و به علم الهى حج برايشان تقدير شده بود- تا روز قيامت- پاسخ دادند كه: «لَبَّيكَ أَللّهُمَّ لَبَّيك».

قريشيان پيش از اسلام با آنچه از بقاياى آيين حنيفى ابراهيم آموخته بودند مى دانستند كه ربا حرام است. از همين روى به هنگام بناى كعبه بر اين اصرار داشتند كه هيچ مال فراهم آمده از ربايى در آن به كار گرفته نشود تا آن جا كه چون داشته هايشان بسنده نمى كرد ترجيح دادند به جاى استفاده از اموال حرام، از مساحت بناى كعبه بكاهند تا همه بنا با حلال برپا شود.

قريش در جريان بازسازى كعبه، درگاه ورودى آن را به اندازه اى بلندتر از سطح زمين قرار داد كه بدون استفاده از پله و نردبان، رفتن به درون آن دشوار باشد، تا از اين رهگذر آسان تر بتوانند رفتن يا نرفتن مردمان به درون كعبه را در فرمان خويش داشته باشند و كسى جز با اجازه آنها به درون خانه نرود.

گويند هنگامى كه ابراهيم مى خواست پايه هاى خانه كعبه را بگذارد بادى به نام سكينه كه داراى دو بال و سرى همانند سر مار بود او را راهنمايى كرد و با خزيدن بر روى زمين جاى پايه و پى كعبه را مشخص ساخت و ابراهيم و اسماعيل نيز با كلنگ پى هاى ديوار كعبه را كندند و بدين ترتيب پايه هاى كعبه را استوار ساختند.

ابراهيم عليه السلام درى را كه براى كعبه قرار داد از ميانه ضلع شرقى نگشود بلكه آن را نزديك ركن قرار داد تا فاصله ميان آن و ركن، محلى براى دعا و راز و نياز باشد.

گويند: هنگامى كه حَجّاج كعبه را به منجنيق بست با اصابت اولين سنگ به بنا، از آن ناله اى چون ناله بيمار برخاست. «(1)»


1- . التاريخ القويم، ج 3، ص 172

ص:57

فهرست برخى از حوادث تاريخى كه بر كعبه گذشته است

دشمنان اسلام در طول تاريخ كوشيده اند از جايگاه و عظمت كعبه نزد مردمان بكاهند.

روايت هاى تاريخ حاكى است نخستين كسى كه براى ويران كردن كعبه تلاش كرد تُبّع از شاهان حِمْير بود. او آرزو داشت كاش مى توانست كعبه را به يمن منتقل كند و بدين سان توجه عرب را از مكه به يمن معطوف سازد و از اين رهگذر مايه هاى آبادانى و عمران اين سرزمين را فراهم آورد. اما خداوند او را به دست دو تن از راهبان آن سرزمين به حق راه نمود و وى از سركشى و گمراهى برگشت، كعبه را گرامى بداشت و آن را به ديبا پوشاند.

يكى از حقايق تاريخى كه به دلالت قرآن و روايتِ تاريخ ثابت شده، داستان اصحاب فيل است. ابرهه حبشى كعبه اى در يمن ساخت و آن را «قليس» ناميد. او اموال فراوانى براى ساخت اين كعبه هزينه كرد و تلاش كرد مردم را به جاى مكه به يمن متوجه سازد. اما اين تلاش با توفيق همراه نبود و از اين روى درصدد برآمد كعبه را به سپاه فيل سوارِ خود ويران كند اما خداوند تلاش او را بى ثمر كرد و بر او و سپاهش لشكرى از پرندگان ابابيل فرستاد تا مهاجمان را به سنگ هاى سجيل درهم كوبند و به سان علفى جويده شده خرد كنند. چنين نيز شد و آن مهاجمان نابود شدند.

در روزگار قريش يك بار كعبه در آتش سوخت. علت آن بود كه زنى براى خوشبو كردن كعبه آتش و اسپند آورده بود و شراره اى از آتش به جامه كعبه رسيد. در آن دوران جامه جديد كعبه بر روى جامه قديم آويخته مى شد و قديم را برنمى داشتند. به همين سبب جامه هايى روى هم انباشته بود و همه در آتش سوخت.

در روزگار عمر بن خطاب سيلى سنگين مكه را در ميان گرفت. اين سيل كه سيل «امّ نهشل» ناميده شده مقام ابراهيم را با خود به مناطق پايين مكه برد و جاى مقام را نيز با زمين هموار كرد.

پس از پايان يافتن سيل، مقام را باز گرداندند و در سمت شرق كعبه به پرده هاى

ص:58

خانه بستند و آن گاه در اين باره به عمر نامه نوشتند، وى نگران به مكه آمد و پس از باز يافتن جاى درست مقام و اطمينان يافتن نسبت به آن، مقام را در جاى اصلى اش مستقر كرد و پايه هاى آن را استوار ساخت. و تا به امروز درست در همان جايى كه عمر قرار داده بود واقع است.

حجرالأسود بارها از سوى كسانى چون جرهم، اياد، عمالقه، خزاعه و سرانجام قرامطه از كعبه جدا شده و هر بار نيز خداوند آن را باز گردانده است، اين خود يكى از نشانه هاى اعجاز حجرالأسود است. در آخرين بار، هنگامى كه ابوطاهر سليمان بن حسن قرمطى به سال 317 ه. ق. بر مكه يورش آورد و حاجيان را هدف قتل و غارت قرار داد، حجرالأسود را نيز با خود به كوفه برد. سنگ نزد قرمطيان ماند تا هنگامى كه المطيع للَّه يا المقتدر عباسى- روايت در اين باره مختلف است- آن را خريد و در سال 339 ه. ق. به جاى اصلى اش باز گردانده شد. قرمطيان كه مى خواستند كعبه را به هجر انتقال دهند در هنگام بردن حجرالأسود چهل شتر را در زير آن بار گران هلاك كردند و شگفت آن كه در زمان بازگشت حجرالأسود، شتر ضعيفى كه آن را بر پشتش گذاشته بودند چون به مكه رسيد چاق و چابك شد. «(1)» روزگارى توليت كعبه در اختيار جرهم بود. اما چون اين طايفه نسبت به كعبه كوتاهى ورزيدند و سركشى در پيش گرفتند، خداوند ايشان را كيفر داد و خزاعه را بر آنان چيره ساخت، خزاعه در برابر جرهم مدعى توليت شد و سرانجام نيز آن را از ايشان ستاند.

هنگامى كه، در پى شكاف برداشتن و فرو ريختن بخش هايى از كعبه، قريشيان آن را با زمين هموار كردند و آن گاه نوسازى اش را آغازيدند، چون بنا به اندازه اى بالا آمد كه مى بايست حجرالأسود را در جاى خود قرار دهند بر سر آن كه چنين افتخارى از آنِ چه كسى خواهد شد، با همديگر اختلاف كردند. اين اختلاف و نزاع به حدى بالا گرفت كه آهنگ جنگ در سر پروراندند. بنى عبدالدار قدحى پر از خون آوردند و همراه با بنى عدى ابن كعب پيمان خون و ايستادگى تا مرگ بستند كه به كسى ديگر اجازه نصب حجر


1- التاريخ القويم، ج 2، ص 213

ص:59

ندهند. آنان براى انعقاد اين پيمان دست هاى خود را به زير خونى كه در آن قدح بود بردند و از همين روى بعدها «لعقة الدم» نام گرفت.

در اين ميان، ابواميّة بن مغيرة بن عبداللَّه بن عمر بن مخزوم، كه در آن زمان پيرترين فرد قريش بود، پيش آمد و گفت: اى طايفه قريش، بياييد و نخستين كسى را كه از در مسجد- يعنى باب بنى شيبه- به درون آيد ميان خود داور كنيد. آنها نيز پذيرفتند و نخستين كسى كه از باب بنى شيبه به درون آمد، پيامبر خداصلى الله عليه و آله بود. بدين سان در اين رخداد، كه پنج سال پيش از بعثت به وقوع پيوست، پيامبرصلى الله عليه و آله را ميان خود به داورى گرفتند و آن حضرت نيز نزاع را گشود، پيامبرصلى الله عليه و آله ردايى طلبيد، سنگ را بر روى آن نهاد و آن گاه فرمود از هر قبيله نماينده اى پيش آيد و گوشه اى از اين ردا را بگيرد و آن را از زمين بلند كنند. آنها چنين كردند و چون سنگ را به برابر جايى كه بنا بود نصب شود رساندند، با دست خويش آن را برداشت و در جايش نشاند و بدين ترتيب با تدبيرى حكيمانه مانع از جنگى سخت ميان قريش شد.

يكى از حوادث تاريخى كه بر كعبه گذشته، آن است كه چون قريش از رسول خداصلى الله عليه و آله و بنى هاشم به تنگ آمد نوعى محاصره اقتصادى را بر ضد پيامبرصلى الله عليه و آله و اين خاندان مقرر كرد. قرشيان سندى درباره محاصره اقتصادى پيامبرصلى الله عليه و آله و هر كس كه او و خاندانش را يارى دهد نوشتند و آن را در كعبه آويختند. آنصحيفه سه سال آويخته ماند و بنى هاشم در شعب ابى طالب روزگارى سخت را پشت سر نهادند و به چشمان خويش شبح مرگ را ديدند.

اما از آن سوى خداوند پنج تن از مردان قريش را كه به آنصحيفه و الزامهايش خرسند نبودند برانگيخت تا در مسجد الحرام و در حضور مردمان خواستار شكستن پيمان محاصره شوند. چون اين خواسته را آشكارا مطرح كردند و ميان آنها و قريش نزاع درگرفت، ابوطالب كه خود از نخستين محاصره شدگان قريش بود چنين نظر داد كهصحيفه را بخوانند و آنچه را در آن نوشته شده است اجرا كنند. او ياد آور شد كه قرشيان در خواندن آنچه در اينصحيفه نوشته شده گرفتار خطا شده بودند.

آن سند را بيرون آوردند و ديدند موريانه همه آن را از ميان برده و تنها نام خدا را

ص:60

باقى گذاشته است.

بدين سان، محاصره خاندان بنى هاشم شكسته شد.

كعبه يك بار در دوران عبداللَّه بن زبير، به سال 64 ه. ق. از سوى حصين بن نمير، فرمانده سپاه يزيد بن معاويه، هدف منجنيق قرار گرفت و در نتيجه تخريب شد. ديگر بار نيز حَجّاج بن يوسف ثقفى در اواخر ذى حجه سال 72 ه. ق. و در جريان محاصره عبداللَّه ابن زبير كعبه را هدف منجنيق قرار داد. «(1)» هنگامى كه عبداللَّه بن زبير به كعبه پناه برد و سپاهيان يزيد او را محاصره كردند، كعبه يك بار در آتش سوخت. در آن روزگار كعبه از يك رج سنگ و يك رج چوب ساخته شده بود و از همين روى چون يكى از افراد ابن زبير آتشى برافروخت و شراره هايى از آن به پوشش كعبه رسيد، پوشش و چوب هاى به كار رفته در بنا، در آتش سوخت. افزون بر اين، در همين زمان، كعبه از سوى سپاهيان يزيد هدف منجنيق قرار گرفت و در نتيجه اين دو رخداد، به اندازه اى تخريب شد كه مى بايست از نو بنا شود.

در طول تاريخ طولانى كعبه، سيل هاى ويرانگر و سختى به سوى آن سرازير شده كه شمار آن ها در تاريخ تا حدود نود مورد ثبت شده است؛ از جمله مهمترين آنهاست:

سيل هاى امّ نهشل، جحاف، مخبل، ابن حنظله، قناديل و خديوى.

اين سيل ها غالباً يا به نام كسى كه در جريان آن غرق شده، يا به نام بيماريى كه در پى آن گسترش يافته، يا به نام زمان وقوع، يا به نام آثارى كه در حرم بر جاى گذاشته، يا به نام شخصيت مهمى كه در آن سال حج گزارده و يا به اوصافى از قبيل تخريب كنندگى و ويرانگرى ناميده شده و معمولًا در هر سى سال يك بار به وقوع پيوسته است. «(2)» در اواخر سال 1351 ه. ق. مردى افغانى به حجرالأسود دست درازى كرد و قطعه اى از آن كند و پاره اى هم از پوشش كعبه را جدا كرد و به سرقت برد.

سارق به كيفر اين كار اعدام شد و در روز 28 ربيع الثانى همان سال ملك عبدالعزيز


1- التاريخ القويم، ج 3، ص 166
2- منبع پيشين، ج 2، ص 200

ص:61

در حضور شمارى از عالمان و مجاوران كعبه، با دست خود آن قطعه را به جاى قبلى اش بازگرداند. «(1)» بخارى، مسلم و نسائى روايتى درباره نشانه هاى آخر الزمان از ابوهريره نقل كرده اند كه در آن آمده است: «ذو السويقتين كعبه را خراب مى كند.»

احمد و برخى از ديگرصاحبان مسانيد وصحاح، حديثى به همين مضمون از ابن عمر نقل كرده اند، با اين تفاوت كه در حديث ابن عمر اين افزوده نيز به چشم مى خورد:

«... و زيورهاى كعبه را از آن جدا مى كند و آن را از پوشش برهنه مى كند. گويا او را مى بينم كه زبون و چلاق است و بيل و كلنگ بر كعبه فرود مى آورد.» «(2)»

فهرست و تاريخچه آويخته هاى كعبه

مقصود از آويخته هاى كعبه چيزها يا لوح نوشته هايى است كه بر ديوارهاى كعبه و يا بر ستون هاى سه گانه درون خانه آويخته است.

خليفگان، اميران و ثروتمندان در زمان هاى مختلف هديه هايى گوناگون به كعبه مى فرستاده اند كه در درون خانه آويخته مى شد و در شمار دارايى هاى آن در مى آمد. اين هديه ها شامل ظرف هاى طلا و نقره، جام هاى ياقوت نشان و مرواريد نشان و همچنين جواهرها و سنگ هاى زينتى است كه به اشكال گوناگونى چون هلال، جام، شمسه، زنجير، چلچراغ و همانند آن درآمده است.

پيامبرصلى الله عليه و آله پس از فتح مكه اموال و آويخته هايى را كه درون كعبه بود باقى گذارد و تنها پيكرها و تصويرها را از ديوار پايين كشيد.

برخى از نوشته هايى كه در داخل كعبه آويخته بوده و يا اكنون بر ديوار و ستون ها آويخته است عبارتند از:

- متن پيمان ستمگرانه تحريم اقتصادى و اجتماعى بنى هاشم از سوى قريش كه در


1- التاريخ القويم، ج 2، ص 315
2- منبع پيشين، ج 3، ص 244

ص:62

فاصله سال هاى هفتم تا دهم بعثت در كعبه آويخته بود و سرانجام موريانه آن را از ميان برد و از همه متن تنها نام خدا را باقى گذاشت

- معلّقات سبع يا ثمن يا عشر كه مجموعه اى هفتگانه، هشتگانه و يا دهگانه از برجسته ترين شعرهاى عرب بود كه در دوران معاصر ظهور اسلام به نشان گرانسنگى و ارزش آنها و نيز به هدف محفوظ ماندن در داخل كعبه آويخته شده بود.

-صحيفه سبز سفاح.

- سند نوشته هاى بيعت با برخى كارگزاران و اميران.

- پيمان بيعت و ولايت عهدى كه معتمد عباسى براى دو فرزندش نوشت.

- پيمان بيعت و ولايت عهدى امين و مأمون از سوى پدرشان هارون. اين گونه پيمان نامه ها پس از پايان دوره تاريخى خود، از كعبه بيرون برده مى شدند. «(1)»- لوح هاى يادمان توسعه ها و ترميم هاى كعبه و مسجد الحرام از سوى خليفگان، اميران و پادشاهان. آخرين اين لوح ها، يادمان توسعه حرم در دوران فهد است كه تاريخ 1416 ه. ق. را برخود دارد.

زيورها و زينت هاى كعبه

مقصود از زيورها و زينت هاى كعبه، همه چيزهايى است كه براى آراستن كعبه- از درون و برون- به كار گرفته شده است.

نخستين كسى كه به تزيين كعبه پرداخت عبدالمطلّب جدّ پيامبرصلى الله عليه و آله بود. وى كعبه را به دو غزالى كه در هنگام حفر زمزم يافته بود آراست و سلاحى را نيز كه همراه با اين دو غزال يافته بود براى تزيين بر در كعبه آويخت.

بعدها وليد بن عبدالملك، عبداللَّه بن زبير، امين، متوكل، معتضد، مقتدر و شمارى ديگر از خليفگان و اميران، هر يك در روزگار فرمانروايى خود به شكلى كعبه را آراستند.

بخشى از تزيين كعبه شامل آراستن اجزا و عناصر آن؛ از قبيل ستون هاى داخلى،


1- التاريخ القويم، ج 3، ص 146

ص:63

ناودان، در، قفل و هديه هاى درون كعبه به طلا و نقره است.

برخى از ابزارهاى زينتىِ داخل كعبه عبارتند: از دو غزال طلايى، سلاح هاى جواهر نشان و تزيين شده، جواهرها، هلال ها، شمسه ها، جام ها، قطعه هايى از ياقوت، مرواريد و زبرجد، تاج نقره، قفل، حلقه الماس، زنجيرهاى مرواريد، چلچراغ ها و محراب ها، قلعه هاى چوبين، بلورين و مسين و شيشه و شمع تاج نشان.

درگذشته ها هديه ها و ابزارهاى زينتى درون كعبه در معرض آسيب هاى ناشى از عوامل طبيعى؛ چون سيل و يا عوامل تخريب انسانى همانند جنگ و تجاوز بوده است.

اما در روزگار حاضر وضعى متفاوت يافته و در مكان هايى محفوظ و ايمن از آسيبِ چنان عواملى نگهدارى مى شود.

متولّيان كعبه

متوليان كعبه عهده دار وظايفى چون خدمتگزارى آن و باز كردن و يا بستن در آن و نيز انجام مراقبت هاى لازم بوده اند. توليت كعبه پيش از قريش در اختيار طايفه طسم كه قبيله اى از قوم عاد بوده اند، قرار داشت و بعدها خزاعه و سپس قصى عهده دار آن شده اند و در پى او به فرزندش عبدالدار رسيده و او نيز آن را به فرزند خود عثمان سپرده است و به همين ترتيب توليت كعبه در ميان زادگان او از نسلى به نسل ديگر به ارث رسيده و سرانجام در اختيار عثمان بن طلحه و پس از وى پسر عمويش شيبه قرار گرفته و اكنون نيز در اختيار اين خاندان است؛ چه اين فرمان رسول خداست و آن حضرت هنگامى كه پس از فتح مكه كليد كعبه را بدين خاندان سپرد، فرمود:

«اى زادگان طلحه، اين [كليد] را بگيريد كه جاودانه و هميشگى تا روز رستاخيز در اختيارتان بماند و هيچ كس جز ستمگرى آن را از شما نستاند.»

خوشبو كردن كعبه

خوشبو كردن كعبه كارى ديرين است كه به پيش از اسلام باز مى گردد.

پيامبر خداصلى الله عليه و آله نيز اين سنت را تقرير فرمود و در روزگار آن حضرت گاه كعبه را به طور

ص:64

كامل به عطر خوشبو مى كردند.

در روزگار معاويه خوشبو كردن كعبه، در هنگام هر نماز رسم شده بود.

در روزگار عبداللَّه بن زبير كعبه را هر روز خوشبو مى كردند و در روز جمعه بر عطر و بوى آن مى افزودند. عبداللَّه، خود، با به پايان رساندن بناى كعبه ديوارهايش را از درون و برون عطر زد.

مهدى عباسى در روزگار فرمانروايى اش، كعبه را از درون و برون به آميخته اى از مشك و عطر و عنبر خوشبو كرد و مردم پس از او اين كار را پيوسته به انجام رساندند.

برخى از فقيهان بر اين نظريه اند كه خوشبو كردن كعبه گونه اى از همان تطهير است كه خداوند بدان فرمان داده، آن جا كه فرموده است:

«و به ابراهيم و اسماعيل سپرديم كه حرم خدا را براى طواف كنندگان و مقيمان و ركوع كنندگان سجده گزار پاك و پاكيزه بداريد.» «(1)»

پوشش كعبه

نخستين كسى كه پوششى ناقص بر كعبه پوشاند، اسماعيل عليه السلام بود. پس از او تُبّع حميرى پوششى كامل بر اين خانه پوشاند.

پوشش كعبه در روزگار جاهليت از مواد گوناگونى چون پارچه هاى بافته از موى شتر، پوست، پارچه هاى يمانى، چادر شب، حرير، كتان هاى قرمز رنگ يمنى، پارچه هاى قبطى مصرى، پارچه هاى نرم عراقى، ديباى سياه، سرخ، سفيد، زرد و سبز و همچنين پارچه هاى راه راه تهيّه مى شد.

در روزگار جاهليت پوشش هاى جديد كعبه را روى پوشش هاى قديم قرار مى دادند.

پيامبر گرامىصلى الله عليه و آله كعبه را با پارچه هاى يمانى پوشاند و پس از آن حضرت، ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه و عبداللَّه بن زبير همين كار را انجام دادند و از آن پس درگذر تاريخ، بسيارى از كسان براى كعبه پوشش ساختند و سرانجام در روزگار ما به وضع


1- بقره: 125

ص:65

امروزين در آمد.

در روزگار قبل از اسلام تجديد پوشش كعبه به روز معينى از سال محدود نبود و ممكن بود در هر وقت از سال انجام گيرد اما پس از دوران اسلام، اين كار معمولًا در روز عاشوار انجام مى گرفت. بعدها در برخى دوره ها گاه در سال دو و يا سه نوبت و يا افزون بر آن، پوشش كعبه تجديد مى شد. روزهايى كه اين كار در آنها انجام مى گرفت معمولًا عبارت بودند از روز عاشوار، اول ماه رجب، بيست و هفتم ماه رمضان، روز ترويه (هشتم ذى الحجه) و روز عيد قربان.

اما از سده ششم هجرى به بعد، رسم بر اين شد كه تنها يك روز در سال پوشش كعبه تجديد شود. «(1)» احرام كعبه لايه زيرين و سفيد رنگ پوشش كعبه را گويند كه از پايين ديوار كعبه آغاز مى شود و تا برابر بالاى حجرالأسود و اندكى بالاتر از آن، امتداد دارد. تاريخ اين كار به دوران مأمون عباسى باز مى گردد.

هنگامى كه بخش پايين ديوار كعبه سفيد پوش مى شود مى گويند كعبه احرام بسته است. احرام كعبه همه ساله در روز هفتم ذى الحجه و پس از شستن پارچه هاى احرام به آب زمزم و خوشبو كردن آن انجام مى گيرد و تا هنگامى كه حاجيان از عرفه باز گردند اين احرام وجود دارد و پس از آن پرده هاى كعبه فرو افكنده مى شود. «2(2)» حجر اسماعيل، بر خلاف كعبه، از گذشته هاى تاريخ بى پوشش بوده و اكنون نيز چنين است. تنها در سال 853 ه. ق. يكى از ملوك چراكسه پوششى براى آن تقديم كرد و ديوار حجر اسماعيل از سمت درون و برون بدين جامه درآمد. «(3)»

آگاهى هايى پراكنده درباره كعبه

اگر نگوييم همه پيامبران، بيشتر پيامبران الهى حج خانه خدا را به جاى آورده اند.


1- التاريخ القويم، ج 4، ص 257
2- منبع پيشين، ج 4، ص 257
3- منبع پيشين، ج 3، ص 114

ص:66

در دوران پيش از ابراهيم خليل هر چند كعبه وجود نداشت اما جايگاه آن مشخص بود و آنجا تپه اى بلند وجود داشت كه وقتى سيل مى آمد و به اين تپه مى رسيد از سمت چپ و راست آن روان مى شد. پيامبران الهى پيش از ابراهيم براى حج گزاردن آهنگ آن جا مى كردند.

مكه و از جمله خانه كعبه و مسجد الحرام از نخستين روز كه خداوند آسمان ها و زمين را آفريد، حرم قرار داده شد و تا آن روز كه آسمان و زمين برپا باشد و زمين به بندگانصالح خدا رسد حرم خواهد بود.

به هنگام طواف خانه كعبه ذكر فرشتگان «سُبْحَانَ اللَّهِ والْحَمْدُ للَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللّهُ» بود و آدم بر اين ذكر عبارت «وَ لا حَولَ وَلا قُوَّة الّا بِاللَّه» را افزود. ابراهيم عبارت «الْعَلىِّ العَظيم» بدان علاوه كرد و براى ما مسلمانان ذكر «اللَّه اكْبر» نيز بر آن افزوده شد و بدين سان ذكر مسلمانان به هنگام طواف چنين است: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللّهُ وَاللَّهُ اكْبَرْ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّة الّا بِاللَّهِ الْعَلىِّ العَظيم». «(1)» ابراهيم و اسماعيل به هنگام بناى كعبه اين دعا را بر زبان داشتند كه: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. «(2)» در كعبه، از آن هنگام كه بر اين خانه درى نصب كرده اند، هيچ گاه، چه در دوره جاهليت و چه در دوران اسلام، شبانه باز نشده است. «(3)» شريف ترين سايه در روى زمين سايه كعبه است.

در خبرصحيح آمده است كه زمين از مركز كعبه به پيرامون گسترش يافته و از اين روى كعبه مركز زمين به شمار مى آيد.

كعبه در موازات بيت المعمور كه در آسمان است و هر روز هفتاد هزار فرشته بر گرد آن عمره مى گزارند، قرارگرفته و بدين سان كعبه زمين، كعبه و مطافِ جن و انسان، و


1- خداوند منزه است، خداى را سپاس، هيچ خدايى جز اللَّه نيست، و هيچ توان و نيرويى نيست مگر به خداوند بلند مرتبه بزرگ.
2- بقره: 127، پروردگارا! از ما بپذير كه شنواى دانا تويى.
3- . التاريخ القويم، ج 3، ص 109

ص:67

بيت المعمور كعبه و مطاف فرشتگان است. بنابر روايات، بيت المعمور در زير عرش قرار دارد و از اين روى هر كس برگرد كعبه طواف كند در زير عرش جاى مى گيرد. «(1)» كعبه در كلام خداوند «مبارك» خوانده شده و اين وصف بدان معناست كه براى هر كس كه بر گرد آن طواف كند يا در جوار آن معتكف شود و يا به زيارت آن رود، پاداشى فزاينده است.

در كعبه و پيرامون آن آياتى الهى به چشم مى خورد كه مفاهيم دينى ويژه اى دارند.

از آن جمله است بر جاى ماندن جاى پاى ابراهيم بر روى سنگ، تا نمادى از آن باشد كه خداوند همه پديدارهاى هستى را در برابر بندگان مخلص خود تسليم و فرمانبر مى سازد، هرچند آن قطعه سنگى سخت باشد. همچنين است باقى ماندن مقام ابراهيم كه در گذر سده ها و سال ها از گزند حوادث در امان مانده است. حجرالأسود هم آيتى ديگر است كه به رغم همه دست اندازى ها و تجاوزهايى كه به آن شده، همچنان در جاى خويش مانده است. سرانجام، ماندگارى كعبه در گذر روزگاران، هيبت و عظمتى كه اين خانه دارد و احساس ويژه اى كه در دل زائران مى افكند و همچنين كيفر يافتنِ دنيوى و سريعِ همه كسانى كه نسبت به كعبه قصد سوئى داشته باشند؛ آيات الهى ديگرى هستند كه تأمل در آنها ايمان را دو چندان كند.

كعبه را «كعبه» ناميده اند چون چهار گوش است، يا چون در مقايسه با خانه هاى پيرامونش برجسته و از آنها جداست. آن را «بيت الحرام» ناميده اند؛ چرا كه حرام است و قطعه سرزمينى هم كه آن را در برگرفته حرم است و شكار حيوانات در اين سرزمين و يا كندن درخت و گياه اين سرزمين روا نيست. آن را «بيت العتيق» گفته اند، از آن روى كه خانه اى كهن و والا و گرانقدر است و نيز از آن روى كه هر كس آن را با اخلاص زيارت كند از آتش دوزخ و كيفر الهى رهيده (عتيق) است.

كعبه در هر سال دو بار، يكى پس از نيمه شعبان و ديگرى در هفتم ماه ذى الحجه شست و شو مى شود. «(2)»


1- التاريخ القويم، ج 3، ص 11
2- منبع پيشين، ج 5، ص 45

ص:68

در روز فتح مكه، هنگامى كه رسول خداصلى الله عليه و آله به مكه درآمد 360 بت در كعبه و پيرامون آن نصب شده بود. رسول خداصلى الله عليه و آله عصايى در دست داشت در حالى كه آيه جَاءَالْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً «(1)» را بر زبان داشت با عصاى خود به آن بتان اشاره مى كرد و بت ها فرو مى افتاد. «(2)» در روزگار نوح پيامبر عليه السلام بناى كعبه پابر جا و آشكار بود. اما بعد از طوفان، آثار آن از ميان رفت. «(3)» برخى عالمان گويند: نگاه كردن به كعبه عبادت است. البته بى گمان مقصود از اين نگاه، نگريستنى است همراه با تفكر و تدبر و در پى يافتن آيات الهى.

در تاريخ آورده اند كه سنگ هاى به كار رفته در پايه هاى خانه كعبه به شترهاى آبستن مى مانسته است كه روى هم افتاده باشند.

پيامبر گرامىصلى الله عليه و آله در روز فتح مكه سوار بر شتر خود، هفت بار برگرد كعبه طواف كرد و با عصاى خود حجرالأسود را استلام فرمود. سپس بر آستانه كعبه از شتر به زير آمد و عثمان بن طلحه را خواست. عثمان حضور يافت و كليد كعبه را آورد و در را گشود.

پيامبرصلى الله عليه و آله در حالى كه اسامة بن زيد، بلال و عثمان بن طلحه او را همراهى مى كردند، به درون كعبه رفت، در را از داخل بست و آن جا نماز گزارد. مدتى در كعبه ماند و سپس بيرون آمد.

پيامبرصلى الله عليه و آله براى دومين بار در فرداى آن روز به درون كعبه رفت.

روايت شده است كه رسول خداصلى الله عليه و آله در عمرة القضا و نيز در حجة الوداع وارد كعبه شد. «(4)» اماكنى كه رسول اللَّهصلى الله عليه و آله در داخل كعبه و پيرامونش در آنها نماز گزارده؛ عبارتند از:


1- . اسراء: 81، حق آمد و باطل نابود شد؛ زيرا كه باطل نابود شونده است.
2- التاريخ القويم، ج 2، ص 24
3- . منبع پيشين، ج 3، ص 12
4- منبع پيشين، ج 1، ص 280

ص:69

درون كعبه در مقابل در و به سمت ديوار غربى در فاصله سه ذراع از آن، پشت مقام ابراهيم، مقام حجرالأسود، نزديك به ركن شامى، مقابلِ در كعبه، در مقابل ركن شمال غربى نزديك حجر، ميان دو ركنى كه مقابل حجر اسماعيل است و ميان ركن يمانى و حجر الأسود.

دو طايفه جرهم و عمالقه همزمان با يكديگر در مكه مى زيستند و پيوسته بر سر فرمانروايى اين شهر و همچنين توليت كعبه، ميان آن دو جنگ و درگيرى بود.

در روزگار قريش، بناى كعبه با سرمايه اى كه از طريق همكارى مردم و از مال حلال به دست آمده بود انجام گرفت و اين بدان معنا است كه انديشه گردآورى كمك و تعاون، ديرينه اى بسيار دارد.

هنگامى كه قريشيان كعبه را از نو بنا مى كردند، زنان و مردان در اين كار همكارى داشتند؛ مردان سنگ ها را حمل مى كردند و زنان گل و گچ مى آوردند.

ص:70

فصل سوم: شرحى از بنا و بازسازى كعبه در گذر تاريخ

كعبه، نخستين بنا

اين نه روايتى تاريخى است كه ما بدان پرداخته باشيم، بلكه آيه اى از آيات كتاب الهى است كه باور داشتنش از ايمان است و ترديد ورزيدن در آن نشانى از كفر؛ اين سخن از قول كسى است كه در حق خود فرموده است: «چه كسى از خدا راستگوتر است»؛ «(1)» هم اوست كه فرموده: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ. «(2)» نگارنده از آن روى در آغاز اين فصل چنين حقيقتى را يادآورى مى كند كه خوانندگان را به نادرستى گفته كسانى توجه دهد كه به گاه رويارويى با تعارض آغازينى كه ميان آيه پيش گفته و روايت هاى تاريخ مى يابند، به تأويل قرآن دست مى يازند. برخى از روايت هاى تاريخى موجود نزد يهوديان ومسيحيان ازاين خبر مى دهدكه بيت المقدس نخستين خانه اى است كه براى بندگى خدا و انجام مراسم دينى بنا شده است. در اين ميان برخى با اين پندار كه گويا آيه قرآن و روايت تاريخىِ رسيده در آثار ديگران، دو متن هم عرض و هم رتبه اند، كوشيده اند ميان آيه قرآن و آنچه در تاريخ نقل شده است، سازگارى به وجود آورند؛ آنان گفته اند: نخستين خانه اى كه براى عبادت و بندگى خدا بنا


1- . اشاره به آيه 122 سوره نساء.
2- . آل عمران: 96، بى گمان نخستين خانه اى كه براى آدميان بنا شده، همان است كه در بكّه است، مبارك است و راهنماى آفريدگان.

ص:71

شده، بيت المقدس است، اما نخستين خانه اى كه در زمين بنا شده كعبه است.

نگارنده مى گويد: براى آيه اى كه گذشت دو تفسير ممكن است:

يكى آن كه مقصود از «اوَّلَ بَيْتٍ» به طور مطلق نخستين خانه اى باشد كه خداوند در زمين آدميان فراهم ساخته است. بنابراين تفسير، كعبه بنا شده آدم در آغازين زمان فرود آمدن وى به زمين است.

تفسير ديگر آن كه مقصود از «أوَّلَ بَيْتٍ» نخستين خانه اى باشدكه در زمين براى عبادت و بندگى خدا ساخته شده است. طبق اين تفسير، بناى كعبه پس از نزول آدم و پس از پيدايش ساختمان هاى مسكونى و همچنين اماكن پرستش، به عنوان نخستين بنا ساخته شده است.

در اين ميان، سخن ديگر نيز مطرح شده و آن اين كه ابراهيم نخستين كسى بود كه كعبه را ساخت و ديوارهاى آن را تا حدى كه عرفاً يك بنا خوانده شود بالا آورد.صاحبان اين سخن بدين آيه استناد مى كنند كه فرموده است: وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيل. «(1)» اما براى اين آيه دو تفسير امكان پذير است:

تفسير نخست آن كه گفته شود ابراهيم بنا گذارنده كعبه و نخستين كسى است كه ديوارهاى آن را تا حد يك بناى عرفى بالا آورد. چنين تفسيرى به روشنى با آيه پيشين يعنى آيه إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ «(2)» تعارض دارد؛ چرا كه پيش از ابراهيم نيز خانه هايى مسكونى و يا مكان هايى براى عبادت و بندگى و نيز پيامبران و رسولانى وجود داشته است و از اين روى نمى توان گفت بناى ابراهيم نخستين بنا است، در حالى كه اين آيه، كعبه را نخستين بنا مى داند. البته بدين دليل چنين پاسخ داده اند كه هر چند پيش از كعبه ابراهيم خانه ها و بناهايى وجود داشته، اما آن خانه ها و بناها يا از آنِ اشخاصى بوده و يا به قبايل و طوايف معينى تعلّق داشته است. اما كعبه نخستين خانه عبادت است كه به هيچ


1- بقره: 126، و آنگاه كه ابراهيم پايه هاى آن خانه را با اسماعيل بالا مى برد ...
2- آل عمران: 96

ص:72

طايفه و ملتى اختصاص ندارد و از آنِ همه مردم است؛ همان مردمى كه خداوند ابراهيم را فرمان داد تا همه آنان را به حج فرا بخواند، آن جا كه فرمود: وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ .... «(1)»

تفسير دوم آن است كه گفته شود: خانه كعبه پيش از ابراهيم بنا شده و در روزگارانى پيش از او وجود داشته، اما بعدها ديوارهاى كعبه و آنچه بيرون از خاك بوده از ميان رفته و پى و پايه هاى خانه بر جاى مانده است و بعدها ابراهيم همراه با فرزندش اسماعيل ديوارهاى خانه را بر همان پى و پايه كه از پيش وجود داشته بالا آورده و آن را به سان گذشته اش بازسازى كرده اند.

كسانى كه كعبه را ساخته يا بازسازى كرده اند

در كتاب هاى تاريخ آمده است كه خانه خدا يازده بار بازسازى شده است. منابع تاريخى نام كسانى را كه بدين بازسازى همت گماشته اند، آورده و البته در اين ميان ثبوت برخى روايت ها يقينى و برخى ديگر ظنّى است.

مجموع كسانى كه، به روايت اسناد تاريخى، كعبه را ساخته يا بازسازى كرده اند، عبارتند از:

1- فرشتگان الهى؛ به فرمان خداوند.

2- آدم عليه السلام؛ گفته اند كه بناى آدم و فرشتگان مجموعاً يك بناست كه در جريان آن، آدم كارِ ساختن و بالا آوردنِ خانه را بر عهده داشته و فرشتگان در اين كار به او كمك مى رسانده اند.

3- شيث؛ فرزند آدم.

4- ابراهيم همراه با فرزند خود اسماعيل.

5- عمالقه.

6- جرهم.

7- قصى، نياى چهارم رسول خدا.


1- حج: 27، و در ميان آدميان بانگ حج در ده تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى ... سوى تو آيند.

ص:73

8- قريش؛ بناى كعبه از سوى اين خاندان در سال پنجم بعثت انجام پذيرفت و پيامبر خداصلى الله عليه و آله نيز باآنان مشاركت كرد وهمراه عموى خود عباس سنگ هارا به محل بنا مى آورد.

در همين بازسازى بود كه آن حضرت نزاعى را كه بر سر قرار دادن حجرالأسود در محل آن در گرفت و احتمال داشت به جنگى سخت منجر شود، به سر پنجه تدبير گشود.

9- عبداللَّه بن زبير؛ در سال 65 ه. ق. پس از آن كه حصين بن نمير فرمانده سپاهيان يزيد كعبه را به محاصره درآورد و به هدف سركوب عبداللَّه بن زبير آن را به منجنيق بست، ديوارهاى اين بنا سست شد. تقريباً همزمان با آن، آتش سوزى نيز در كعبه رخ داد.

بنابراين، ضرورى بود كه كعبه تخريب و از نو ساخته شود.

بدين ترتيب پس از پايان محاصره و بازگشت سپاه حصين بن نمير، بازسازى كعبه آغاز شد.

10- حَجّاج بن يوسف ثقفى؛ وى در سال 74 ه. ق. آنچه راكه ابن زبير به بناى كعبه افزوده بود، تخريب كرد و كعبه را به وضع دوران قريش باز گرداند. از همين روى نمى توان كار حجاج را بناى كعبه يا باز سازى و نوسازى فراگير دانست.

11- سلطان مراد خان عثمانى؛ در عصر و شب پنج شنبه بيستم شعبان سال 1309 ه. ق. سيلى سنگين كعبه را درميان گرفت و در پى آن بخش هاى عمده اى از كعبه فرو ريخت.

به دنبال اين خرابى و در سال 1040 ه. ق. سلطان مراد خان عثمانى به نوسازى و تجديد بناى كعبه پرداخت.

اين فهرستى است از كسانى كه در طول تاريخ، به بنا يا تجديد بناى كعبه همّت گماشته اند. البته همان گونه كه گذشت روايت هايى تاريخى كه از اين كسان نام مى برد، برخى قطعى و برخى ديگر تنها در حد گمان است. اما در اين ميان آنچه مسلم تر و پذيرفته تر به نظر مى رسد، روايت هاى حاكى از بناى ابراهيم و اسماعيل، بناى قريش، بناى عبداللَّه بن زبير، بناى حَجّاج و بناى سلطان مراد خان عثمانى است و پس از همه اين تلاش ها، آخرين تلاشى كه در نوسازى كعبه و بناهاى پيرامونى اشصورت پذيرفته طرح توسعه فراگير دوره اخير است.

ص:74

اينك بناهاى پيش گفته را يك به يك به بررسى مى گذاريم:

بناهاى ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام

خداوند در آياتى از قرآن كريم داستان بناى كعبه از سوى ابراهيم و اسماعيل را چنين آورده است:

«آن هنگام كه ابراهيم پايه هاى آن خانه را بااسماعيل بالا مى برد گفتند: پروردگارا! از ما بپذير؛ زيراكه شنواى دانا تويى. پروردگارا! ماراتسليم شده خود قرارده واز فرزندان ما نيز امتى تسليم شده خويش، و آداب حج مان را به ما بنمايان و بر ما توبه كن كه توبه كننده مهربان تويى. پروردگار ما! در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان تلاوت كند و به ايشان كتاب و حكمت بياموزد و پاكيزه شان كند؛ زيرا كه مقتدر حكيم تويى.» «(1)» خداوند پس از آن كه جاى خانه كعبه را براى ابراهيم معين ساخت. فرمود كه خانه را بنا كند. ابراهيم نيز با علاقه و عشق فرمان الهى را به اجرا درآورد و در اين كار، فرزندش اسماعيل او را يارى رساند.

بنايى كه ابراهيم برپا كرد، به لحاظ فنى داراى مشخصه هاى زير بود:

* نوع مصالح به كار رفته در بنا- سنگ.

* ارتفاع بنا از سطح- 9 گز.

* طول ضلع شمالى- جنوبى، در سمت شرق؛ همان ضلعى كه اكنون درِ كعبه در آن قرار گرفته است، از ركن يمانى تا ركن شمالى- 32 گز.

* طول ضلع شمالى- جنوبىِ ديگر در سمت غرب- 31 گز.

* طول ضلع شرقى- غربى، در سمت جنوب، يعنى از ركن حجرالأسود تا ركن يمانى- 20 گز.

* طول ضلع شرقى- غربىِ ديگر در سمت شمال؛ يعنى سمت حجر اسماعيل- 22 گز.


1- بقره: 127- 129

ص:75

بنايى كه ابراهيم ساخته بود داراى دو درگاه همكف بود كه يكى از سمت شرق؛ يعنى از كنار حجرالأسود و ديگرى از سمت غرب؛ يعنى از مجاورت ركن يمانى به بيرون گشوده مى شد.

ابراهيم همچنين در داخل كعبه، در سمت راست كسى كه به كعبه در آيد، گودالى به عمق سه گز كنده بود تا محل نگهدارى هديه هاى كعبه و نيز اموال آن باشد.

كعبه روزگار ابراهيم سقف و درى كه باز و بسته شود نداشت.

در كعبه اى كه ابراهيم ساخت سنگ ها بهصورت خشكه چين بود. ابراهيم عليه السلام هر روز يك رج از سنگ ها را مى چيد.

كعبه ابراهيم تنها در ضلع جنوبى، دو گوشه تشكيل شده از ديوارهاى مستقيم داشت و بدين ترتيب اين كعبه تنها داراى دو ركن يمانى و ركن حجرالأسود بود. اما ضلع شمالىِ كعبه شكلى منحنى داشت و به موازات همين ديوار منحنى كعبه، در فاصله اى اندك، آغلى با ديوارهاى كوتاه بود كه اسماعيل گوسفندان خود را درآن جا نگه مى داشت.

تصوير زيرترسيمى است ازكعبه ابراهيم كه نگارنده آن را ازتاريخ القويم آورده است:

تصويرص 91؟؟؟

ص:76

بناى قريش

«(1)»

پيش از آن كه قريش دست به كارِ تجديد بناى كعبه شود اين خانه از رديف هاى سنگى كه خشكه چين شده بودند تشكيل مى شد. درِ آن همكفِ زمين بود و سقفى نداشت. پرده ها و پوشش كعبه از سمت بيرونى به ديوار آويخته و بندهاى آنها از سمت درونى در بالاى ديوار بسته مى شد. در درون كعبه بر سمت راست كسى كه به كعبه درآيد، گودالى وجود داشت كه خزانه و محل نگهدارى هدايا و اموال كعبه بود و شاخ هاى قوچى كه ابراهيم پس از بناى كعبه ذبح كرده بود، از سمت داخلى بر ديوار كعبه آويخته بود.

در اين ميان زنى از قريش براى خوشبو كردن فضاى پيرامونى كعبه اسپند دود كرد و شراره هايى از آتشِ او به پرده هاى كعبه رسيد و در نتيجه پوشش كعبه سوخت و ديوارهايش شكاف برداشت و در برخى قسمت ها فرو ريخت. بعدها سيل هاى تندى هم كه به درون دره سرازير مى شد، بر خرابى خانه افزود و بدين سان قريش در اين انديشه شد كه باقيمانده بنا را تخريب و آن را از نو بنا كند.

در همين زمان به مكه خبر رسيده بود كه يك كشتى رومى در شعيبه، بندر مجاور مكه، درهم شكسته است. از اين روى وليد بن مغيره با تنى چند از قريشيان روانه شدند و چوب هاى كشتى را خريدند و افزون بر اين، با يكى از سرنشينان كشتى كه «باقوم» نام داشت و حرفه اش نجارى بود توافق كردند كه به مكه برود و آنان را براى ساختن كعبه به شكل بناهاى شامىِ آن روزگار راهنمايى كند.

قريشيان براى حفظ حرمت كعبه تصميم گرفتند اجازه ندهند مال حرامى؛ اعم از ربا، يا درآمد قمار يا بدكارگى و يا مالى فراهم آمده از دزدى و ستم، در بناى كعبه به كار گرفته شود؛ چرا كه خداوند پاك است و بر درگاه او جز پاكى نشايد.

قريشيان به هنگام تخريب و بازسازى، براى جلوگيرى از اختلاف بر اين توافق


1- در قصّة التوسعه ص 79 از بناى قصّى نيز ياد شده و درباره آن آمده است: بناى قصى چهارمين نياى پيامبر صلى الله عليه و آله، هفتمين بناى كعبه است. قصى سقف كعبه را به چوب مرغوب دَوْم درختى بزرگ از تيره خرما و همچنين شاخه هاى خرما پوشاند و هر يك از ضلع هاى كعبه را نيز 25 ذراع قرار داد.« مترجم»

ص:77

كردند كه بنا را به چهار بخش و سپس هر كدام از اين قسمت ها را به چهار بخش كوچك تر قسمت كنند و هر يك يا چند قبيله عهده دار بخشى معين شود. «(1)» در كار ساختن كعبه زنان با مردان همكارى داشتند و وظيفه حمل سنگ ها با مردان و كار آوردن گل و گچ (ملاط ساروج) با زنان بود.

قرشيان پس از بازسازى كعبه، همه آنچه را در داخل كعبه نگهدارى مى شد و يا بر ديوارهاى آن آويخته بود گرد آوردند و به ابوطلحه عبداللَّه بن عبدالعزى بن عثمان بن عبدالدار بن قصى سپردند. همچنين هبل را از خانه بيرون بردند و در محل مقام ابراهيم نصب كردند.

به هنگام نوسازى كعبه از سوى قريش رسول خداصلى الله عليه و آله سى و پنج ساله بود و در جا به جا كردن سنگ ها با آنان همكارى مى كرد.

قريش ديوارهاى خانه را كاملًا تخريب كرد و آن را با زمين هموار ساخت. اما چو خواستند با ديلم و كلنگ پى و پايه هاى كعبه را كه در زمين بود بكنند كوه هاى مكه به لرزه درآمد و از همين روى از كندنصرف نظر كردند و خانه را بر همان پى و پايه پيشين ساختند.

بنا آغاز شد و كار ادامه يافت تا هنگامى كه نوبت نصب حجرالأسود رسيد. اما در اين مرحله بر سر اين كه چه كسى سنگ را در جاى خود قرار دهد با همديگر اختلاف كردند و چند روز اين اختلاف و خصومت ادامه داشت و نزديك بود جنگى خانمانسوز درگيرد. سرانجام ابواميه حذيفة بن مغيره مخزومى پيشنهاد كرد نخستين كسى را كه از باب بنى شيبه وارد شود ميان خود داور گيرند. همه با اين پيشنهاد موافقت كردند. چندى نگذشت كه امين مكه و امين اسلام محمد بن عبداللَّه از باب بنى شيبه به درون آمد.


1- در قصّة التوسعه ص 80 در اين باره چنين آمده است: ضلعى كه درِ كعبه از آن گشوده مى شود، سهم عبد مناف و زهره، ضلع ميان ركن حجرالأسود و ركن يمانى از آنِ بنى مخزوم و تيره هاى قريشى پيوسته بدين خاندان، ضلعِ مقابل ضلعى كه درِ كعبه در آن واقع است، از آنِ بنى جمح و همچنين سهم دو تن از پسران عمروبن هصيص بن كعب بن لؤى و سرانجام ضلع مجاور حجر اسماعيل، از آنِ بنى عبدالدار بن قصى، بنى اسد بن عبدالعزى بن قصى و نيز بنى عدى بن كعب بن لؤى بود.« مترجم»

ص:78

قرشيان او را به داورى پسنديدند و آن حضرت نيز گره اين نزاع را گشود؛ او ردايى طلبيد سنگ را در ميان آن قرار داد. آنگاه از هر قبيله نماينده اى خواست تا همه با هم كناره هاى ردا را بگيرند و تا برابرى آن جايگاه كه بايد قرار گيرد، بالا آورند. آنها نيز چنين كردند و پيامبرصلى الله عليه و آله سنگ را برگرفت و در جاى خويش نشاند.

قرشيان پس از گذر از اين مرحله، كار بازسازى كعبه را پى گرفتند. چون ديوار را به اندازه چهار ذراع و يك وجب بالا بردند، داخل كعبه را تا همين ارتفاع با خاك پر كردند و در همين سطح درى به بيرون گشودند. سپس كار بالا بردن ديوارها را با چيدن يك رج سنگ و يك رج چوب ادامه دادند و ارتفاع ديوار را، بر خلاف بناى پيشين كه تنها نُه ذراع بود، به بيش از هجده ذراع رساندند و سقف آن را نيز پوشاندند.

قرشيان در داخل كعبه دو رديف ستون قرار دادند. در هر يك از اين رديف ها سه ستون و سمت رديف ها از ضلع شامى، مجاور حجر، به طرف ضلع يمانى بود.

در بناى قريش جمعاً پانزده رج چوب و شانزده رج سنگ به كار رفته بود و ناودان نيز به سمت حجر اسماعيل قرار مى گرفت. همچنين در داخل اين بنا پلكان چوبى در ركن شامى و در مجاورت ديوارى كه در كعبه آن جا واقع است قرار داده بودند كه به بام خانه راه مى گشود. آنان سقف خانه و ديوارهاى آن را از درون و نيز ستون ها را تزيين كرده بودند. بر ستون ها تصويرهايى از پيامبران الهى بود؛ تصوير ابراهيم بهصورت پير مردى بود كه تيرهاى قرعه در دست داشت و با آنها قرعه مى زد و در تصوير مريم، وى نشسته بود و عيسى را بر دامن داشت. افزون بر اين، تصويرهايى از فرشتگان و درختان نيز در داخل كعبه قرار داده بودند.

قرشيان همچنين، ضمن حفظ درگاه قديم كعبه در بناى نو، بر اين درگاه درى نصب كردند.

چون بنا را به پايان بردند اموال و هداياى كعبه را كه به ابوطلحه سپرده بودند، ديگر بار به درون گودالى كه در گوشه نزديك به ضلع شامى در داخل كعبه كنده شده بود باز گرداندند و زيورهاى كعبه و شاخ هاى قوچى را كه ابراهيم ذبح كرده بود از ديوار و ستون هاى كعبه آويختند و هبل را چنان كه پيشتر بود بر كناره گودال هدايا نصب كردند

ص:79

و در پايان، پارچه هاى راه راه يمانى بر كعبه پوشاندند.

تصوير زير ترسيمى است از كعبه قريش كه از «التاريخ القويم» آورديم:

تصويرص 91؟؟؟

بناى عبداللَّه بن زبير

پس از شورش عبداللَّه بن زبير، يزيد بن معاويه سپاهى به فرماندهى حصين بن نمير براى سركوب عبداللَّه روانه مكه ساخت. حصين بن نمير بر مكه چيره شد و تنها مسجدالحرام بيرون از سلطه او ماند. ابن زبير و يارانش به مسجد پناه بردند و در اطراف كعبه خانه هايى از چوب و نى ساختند تا از سنگ هايى كه با منجنيق به سويشان افكنده مى شد و همچنين از تابش آفتاب در امان باشند.

ص:80

حصين بن نمير منجنيق هايى بر كوه ابوقبيس و قعيقعان نصب كرده بود كه به وسيله آنها كعبه را هدف قرار مى دادند. بارش سنگ ها پوشش كعبه را دريد و سنگ هاى آن را از جا كند. در همين زمان، شراره هايى از آتشى كه يكى از ياران عبداللَّه بن زبير آماده كرده بود به پرده كعبه رسيد و از آن جا كه در آن روزگار ديوارهاى كعبه رديفى از سنگ و رديفى از چوب و سقف آن نيز فراهم آمده از چوب بود آتشى سخت را در پى آورد. اين رخداد در شب شنبه سوم ماه ربيع الأول سال 64 ه. ق. به وقوع پيوست و به سبب آن سنگ هاى كعبه بخشى فرو ريخت و بخشى آن اندازه شل شد كه اگر پرنده اى بر آن مى نشست فرو مى ريخت.

زمانى نگذشت كه خبر مرگ يزيد به مكه رسيد و حصين بن نمير دست از محاصره عبداللَّه زبير برداشت و در پنجم ربيع الثانى همان سال با سپاهش مكه را ترك كرد.

بدين سان ضرورت داشت براى بازسازى كعبه چاره اى انديشيده شود؛ ابن زبير در اين باره با خردمندان و خبرگان رايزنى كرد و تصميم نهايى آن شد كه كعبه را كاملًا تخريب كنند و آن را از نو بسازند.

ابن زبير سنگ هاى لازم براى بناى كامل كعبه را از كوه هاى حِرا، ثبير، مقطع، خندمه، حلحله، كعبه و مردله فراهم ساخت و ديوارهاى كعبه را بر روى پى و پايه اى كه به روزگار ابراهيم بوده است؛ يعنى مطابق آنچه رسول خداصلى الله عليه و آله آرزوى انجامش را داشت، بالا آورد.

عبداللَّه به هنگام بازسازى كعبه، پس از فراهم آوردن آنچه براى اين كار لازم بود، همه هديه ها و يا زينت هايى را كه در داخل كعبه وجود داشت يك جا گرد آورد و به سراى شيبة بن عثمان انتقال داد تا پس از پايان عمليات، ديگربار بازگردانده شود.

او خود نخستين كسى بود كه در روز شنبه، نيمه جمادى الآخر سال 65 ه. ق.

تخريب باقيمانده هاى بناى كعبه را آغاز كرد و پس از او مردم كار تخريب را ادامه دادند و در يك نيم روز آن را به پايان رساندند.

ابن زبير در مدتى كه كار بازسازى كعبه ادامه داشت، داربستى چوبين برگرد كعبه

ص:81

قرار داد و پرده هايى بر آن آويخت تا مردم بر گردش طواف كنند. او همچنين پس از كنده شدن حجرالأسود از جاى خود، در جريان تخريب كعبه، آن را به پارچه اى ديبا پيچيد و در جعبه اى قرار داد و آن را قفل كرد و در دار الندوه گذاشت.

چون تخريب را به پايان بردند و پى و پايه كعبه آشكار شد، ديدند كه آن به عمق شش ذراع و يك وجب در زمين و داخل سنگ ها فرو رفته و چنان به هم پيوسته است كه هر قسمت از آن راكه از جاى خود تكان دهند، همه اركان اين پى تكان مى خورد. ابن زبير پنجاه تن از مردمان سرشناس را به اين پى و پايه گواه گرفت و بناى جديد را روى آن استوار ساخت و درِ شرقى كعبه را بر روى همان رديف سنگى كه شاذروان را تشكيل مى داد وبه سطح زمين نزديك بود قرار داد و درست در مقابل آن درى ديگر در سمت غرب گشود.

چون بنا به نقطه اى رسيد كه مى بايست حجرالأسود نصب شود عبداللَّه بى خبر از مردم، خودش آن را در جاى خويش قرار داد.

عبداللَّه ديوارهاى كعبه را به ارتفاع بيست و هفت ذراع و عرض ديوارها را به دو ذراع رساند و در داخل كعبه نيز سه ستون در رديفى از شمال به جنوب براى نگه داشتن سقف قرار داد.

ابن زبير روزنهاى كعبه را از سنگ مرمرهايى كه ازصنعا آورده بودند ساخت و درِ كعبه را كه تا آن زمان يك لنگه بود به درِ دو لنگه اى به ارتفاع يازده ذراع تبديل كرد، در داخل خانه و در مجاورت ركن شامى، پلكان چوبى ساخت كه به پشت بام مى رسيد و بر پشت بام نيز ناودانى كه به حجر اسماعيل مى ريخت قرار داد.

پسر زبير پس از فراغت از بناى كعبه، داخل آن را به مشك و عنبر خوشبو كرد و بر سطح بيرونى ديوار خانه نيز از بالا تا پايين مشك و عنبر ماليد و سپس خانه را به پارچه هاى ديبا پوشاند.

در پايان بنا مقدارى سنگ اضافه مانده بود كه با آنها اطراف كعبه را به شعاع ده ذراع از ديوارها، سنگ فرش كرد.

ص:82

كار نوسازى كعبه در هفدهم رجب سال 65 ه. ق. «(1)» به پايان رسيد و عبداللَّه از مردم خواست به شكرانه آن، از تنعيم محرم شوند و عمره گزارند و هر كس به هر اندازه مى تواند در راه خدا قربانى كند. او خود، همراه با يارانش در تپه اى كه مقابل مسجد عايشه در ميقات تنعيم بود احرام بست و شتران بسيارى به سپاس خداوند قربانى كرد.

از آن پس، انجام عمره از تنعيم در اين روز از سال ميان مردمان مكه سنت شد و اين سنت در گذر تاريخ پا برجاى ماند.

تصوير زير ترسيمى است از كعبه عبداللَّه بن زبير كه از «تاريخ القويم» آمد:

تصويرص 93؟؟؟


1- به روايت قصة التوسعه ص 82 اين تاريخ با سال 684 ميلادى برابرى مى كند.

ص:83

بناى حَجّاج ثقفى

به شمار آوردنِ كار حَجّاج در رديف بناها يا تجديد بناهاى كعبه، نوعى مجازگويى است كه به خطا بر قلم مورّخان رفته است. چه، حَجّاج هيچ بنايى نساخت و آنچه كرد تنها تخريب بخشى از بناى ابن زبير بود.

حجاج در سال 74 ه. ق./ 693 م. به عبدالملك بن مروان نوشت كه ابوخبيب عبداللَّه بن زبير چيزهايى به كعبه افزوده كه پيشتر نبود. و همچنين درى ديگر از كعبه به بيرون گشوده است.

عبدالملك در پاسخ او چنين نوشت: درِ غربى را كه ابن زبير گشوده است مسدود كن، آنچه را بر سنگ هاى بناى كعبه افزوده است تخريب كن و كعبه را با سنگ هاى زايد فراهم آمده تا ارتفاع پيشينِ آن پر كن و آن را به همانصورت كه در روزگار رسول خداصلى الله عليه و آله بوده است درآور.

حَجّاج شش ذراع و نيم وجب از كعبه در سمت حجر تخريب كرد و با سنگ هاى زايد فراهم آمده، داخل كعبه را تا ارتفاعى كه مى بايست در نصب شود پر كرد، درى را كه به سمت غرب گشوده مى شد از ميان برداشت، درگاه در شرقى را در ارتفاع چهار ذراع و يك وجب قرار داد و ساير قسمت هاى بنا را بر همان حال كه در روزگار ابن زبير بود واگذاشت.

در مجموع آنچه حَجّاج بر بناى كعبه افزود يا آنجا ساخت؛ عبارت است از ديوار حجر اسماعيل، بستن در غربى كعبه، سنگچين پايين در كعبه، پلكان موجود در داخل كعبه و دو درى كه بر اين پلكان نصب شده است.

از هنگام بناى قريش تا بناى ابن زبير هشتاد سال و از آن زمان تا بناى حجاج نُه يا ده سال فاصله شده و از آن پس تا سال 1039 كعبه به همان حالت مانده است و در فاصله نهصد و شصت و شش سال در آن هيچ تغيير يا خرابى اى جز برخى ترميم هاى محدود به وجود نيامده است.

در سال 1039 ه. ق./ 1629 م. سيلى ويرانگر و بى سابقه كعبه را خراب كرد و بدين سان لازم آمد كعبه براى يازدهمين بار نوسازى شود.

ص:84

يازدهمين بنا را سلطان مراد خان عثمانى در سال 1040 ه. ق./ 1630 م. به انجام رساند.

تصوير زير ترسيمى از كعبه حَجّاج است كه از كتاب «تاريخ القويم» آورده شده است:

تصويرص 94 الكعبة المعظّمه

بناى سلطان مراد خان

در روز چهار شنبه 19 شعبان سال 1039 ه. ق. بارانى سيل آسا در مكه باريدن آغازيد و تا شب پنج شنبه ادامه يافت و در نتيجه آن، سيلى بنيان كن جارى شد كه تا آن روز همانندش را در مكه نديده بودند. سيل مسجد الحرام را در برگرفت و ديوارهاى

ص:85

كعبه تا نيمه، به آب فرو رفت و ديوارها يكى پس از ديگرى سقوط كرد.

در آن دوران مسعود بن ادريس بن حسن كه از سادات به شمار مى رفت امير مكه بود و به فرمان او تدابير لازم از قبيل جمع آورى و نگهدارى اشياى گران بهاى متعلق به كعبه و پاك سازى مسجد الحرام پس از فرو نشستن سيل انجام گرفت. همچنين عالمان و بزرگان شهر گرد هم آمدند و در اين باره به گفت و گو نشستند تا ببينند براى بازسازى كعبه چه مى توان كرد.

سرانجام تصميم آن شد كه در اين باره به سلطان مراد خان عثمانى نامه بنويسند و از او كسب تكليف كنند و همزمان نيز ديواركى چوبى كه از هر طرف شش ذراع با كعبه و ويرانه هاى آن فاصله داشته باشد برپا كنند.

پس از چندى يك فروند كشتى كه حامل مصالح و تجهيزات لازم براى بازسازى كعبه بود به بندر جده وارد شد و بدين ترتيب در اواخر جمادى الأول سال 1040 ه. ق.

كار نوسازى و بازسازى آغاز شد.

بنايى كه اين بار ساخته شد تقريباً به همان حالت بناى حَجّاج و داراى ويژگى هاى زير بود:

1- سلطان مراد بناى جديد كعبه را به همان شكل كه در دوران حَجّاج بود ساخت.

نه چيزى بر آن افزود و نه چيزى از آن كاست.

2- اگر آغاز بازسازى را از ابتداى تخريب باقيمانده كعبه و هموار كردن ويرانه اى كه بر جاى مانده بود لحاظ كنيم از روز شنبه آخر جمادى الأولى و اگر آن را از بر زمين نهادن نخستين سنگ بناى كعبه به حساب آوريم، روز يكشنبه بيست و سوم جمادى الآخر سال 1040 ه. ق. خواهد بود.

تاريخ پايان بازسازى نيز دوم ذى الحجه سال 1040 ه. ق. بوده و اين بنا تا روزگار حاضر نيز مانده و تنها در دوران ملك فهد و در قالب «طرح توسعه حرم» ترميم هايى جزئى در آنصورت پذيرفته است.

3- در جريان تخريب باقيمانده هاى كعبه، كار را تا رسيدن به نخستين رديف سنگى كه بر روى زمين چيده شده بود ادامه دادند و سپس بازسازى را بر روى همان رديف اوليه

ص:86

آغاز كردند. بدين ترتيب ابعاد كعبه هيچ گونه تغييرى، حتى اندك، نيافت.

4- سنگ هاى جديد مورد نياز در بازسازى، از كوه شبيكه كه آن را جبل الكعبه گفته اند تأمين شد.

5- در جريان تخريب، سه ركن كعبه را با زمين هموار ساختند اما از تخريب ركن حجرالأسود خوددارى كردند و تنها سنگ ها و خاك و گلى راكه روى حجرالأسود قرار گرفته بود برداشتند و اطراف آن را ترميم كردند و بنا را ازهمين نقطه به بالا ادامه دادند.

6- در جريان بازسازى مشاهده شد رنگ قسمت هايى از حجرالأسود كه در زير ديگر سنگ هاى ديوار كعبه پوشيده مانده، همانند مرمرهاى مقام ابراهيم سفيد است.

7- در پايان بازسازى لوح يادبودى با نام سلطان مراد و تاريخ تجديد بنا در داخل كعبه گذاشته شد.

تعمير پشت بام كعبه در دوران ملك سعود

در اول ماه محرم سال 1377 ه. ق. و به تشخيص كميته علمى و فنى ويژه اى كه به فرمان ملك سعود تشكيل شده بود اعلام شد كه سقف كعبه نيازمند مرمت است. به دنبال آن در اواخر محرم همان سال به فرمان پادشاه عربستان، شيخ محمد بن عوفى بن لادن مدير تأسيسات عمومى مأمور شد نسبت به ترميم و باز سازى كامل سقف كعبه اقدام كند.

بدين ترتيب كار نوسازى سقف كعبه با مشخصات زير انجام گرفت:

1- در بيست و يكم جمادى الثانى سال 1377 ه. ق. حايل چوبى بلندى برگرد كعبه، به جز مقابل حجرالأسود، ركن يمانى و حجر اسماعيل برپا كردند و ممر رسيدن به سقف را از ميان داربست سمت حجر اسماعيل قرار دادند.

2- پيش از شروع بازسازى، چوب و ديگر مواد و مصالح لازم براى كار را فراهم ساختند.

3- در ظهر روز جمعه هيجدهم رجب، وليعهد وقت فيصل بن عبدالعزيز به نمايندگى از طرف برادر خود ملك سعود براى آغاز عمليات حضور يافت و به همراه تنى چند از ميهمانان و مسؤولان بر بام كعبه رفت و قسمتى از دورچين پشت بام را به نشانه

ص:87

شروع عمليات سقف قديم تخريب كرد.

4- سپس سقف فوقانى به طور كامل برداشته و آنگاه تيرچه هايى عرضى بر روى ديوارها سوار شد و چوب هاى سقف بهصورت شرقى غربى بر روى اين تيرچه ها نصب گرديد و با ساروج مرغوبِ محلى محكم شد.

در انتهاى چوب هاى سقف و در زير آنها، دو تير چوبى به ديوارهاى شرقى و غربى محكم شد و در زير اين چوب ها در وسط تيرى آهنى براى حمل سقف فوقانى تعبيه شد كه يك سر آن روى ديوار شمالى و سر ديگر آن روى ديوار جنوبى كعبه قرارگرفت.

همچنين تيرى ديگر براى حمل سقف تحتانى نصب و چوب هاى اين سقف نيز روى آن فرش شد.

تصويرص 155 كتاب الكعبه المعظمه

تصوير؟؟؟

ص:88

پس از كامل شدن سقف فوقانى، ديوار دور چين سقف را به ارتفاع هشتاد سانتيمتر بنا كردند و در آن به جاى ميخ هاى چوبىِ قبلى، ميخ هاى بلند آهنين به منظور آويختن جامه كعبه بدانها تعبيه كردند.

همچنين چوب هاى سقف را با سرنج رنگ كردند و آن گاه لايه اى از قلع نازك و سپس لايه اى از ساروج و پس از آن لايه اى از عايق رطوبتى و پس از آن لايه ديگرى از ملاط و ساروج روى سقف گستردند و پس از همه اين ها سنگ هاى مرمر سقف را فرش كردند. اين كار با استفاده از سنگ هاى قديم و پس از تميز كردن آنهاصورت گرفت و در نصب آنها شيب بام به طرف ناودان كه به حجر اسماعيل مى ريزد مراعات شد.

به منظور جلوگيرى از نفوذ آب و محكم تر شدن سنگ هاى فرش شده روى بام كعبه، درز آنها با سرب مذاب پر شد و پس از آن كنار ديوار دور چين تا ارتفاع 25 سانتيمتر سنگ هاى مرمر نصب گرديد.

همچنين درگاه ورودى پلكان به پشت بام تعمير شد و پوششى كه بر آن قرار داده مى شود با درپوشى نو- كه در لابه لاى آن ورقه فلزى محكم و زيبا قرار داده شده بود- تعويض گرديد.

5- در كنار چوب هاى جديدى كه در ساختن سقف از آنها استفاده شد، چوب هاى قابل استفاده قديم نيز به كار رفتند.

6- سقف تحتانى كعبه نيز ترميم شد و طى اين مرمت چوب هاى فرسوده اى كه در اين سقف وجود داشت با چوب هاى جديد جايگزين گرديد.

گفتنى است چوب هاى اين سقف، كه دو سر آنها به سمت شرق و غرب است، از پهلو كنار هم چيده شده و روى ستون هاى سه گانه اى كه در زير قرار دارد جاى گرفته است. از اين سه ستون فقط ستون ميانى تعويض شد.

7- مرمت هايى جزئى در بند كشى ديوار از سمت داخل كعبه و نيز سنگ هاى مرمر كف و ديوار به عمل آمد.

8- دوصندوق بزرگ با ابعاد 150 در 80 سانتيمتر براى نگهدارى چلچراغ هاى كعبه و همچنين پرده هاى داخلى آن ساخته شد.

ص:89

9- از آن جا كه ناودان قديم كعبه؛ يعنى همان كه سلطان عبدالمجيد خان به سال 1273 ه. ق. از نقره خالص ساخت و به طلا رو كش كرد، دچار كهنگى و فرسايش نشده بود، همين ناودان پس از مرمّت قاعده چوبى آن و همچنين ايجاد كنگره هايى در لبه آن به منظور جلوگيرى از نشستن كبوتران و ديگر پرندگان، به جاى خويش برگردانده شد و مجدداً نصب گرديد.

10- چوب هاى در كعبه، آستانه در و همچنين ديوار بازوى در مرمت شد.

11- پلكان داخلى كعبه بى آن كه از پله هايش كاسته يا بدان افزوده شود تعمير شد.

12- ستون هاى سه گانه اى كه عبداللَّه بن زبير حدود 1300 سال پيش براى نگه داشتن سقف كعبه در درون خانه نصب كرده بود، به دليل سالم ماندن در همه اين سال ها، تنها مرمتى سطحى شد.

گفتنى است اين ستون ها داراى سر ستون هاى آذين شده و پايه هاى چهار گوش نقشدار هستند و طول هر كدام از كف كعبه تا زير سقف 7 متر و قطر هر يك نيز تقريباً 44 سانتيمتر است.

13- در دوم ماه شعبان 1377 ه. ق. رسماً پايان عمليات نوسازى سقف كعبه و مرمت هاى جانبى آن اعلام شد.

ص:90

فصل چهارم: كعبه و لواحق آن تا پيش از توسعه دوران فهد

ابعاد كعبه

مورخان درباره ابعاد كعبه اختلاف دارند و اين، البته اختلافى طبيعى است كه به دقيق نبودن واحد اندازه گيرى و تفاوت ميان ذراع دست و ذراع فلزى (ذراع يد و ذراع حديد) باز مى گردد. در كتاب «تاريخ الكعبة المعظمه» آمده است كه اندازه ذراع دست ميان 46 تا 50 سانتيمتر نوسان دارد و اندازه ذراع فلزى 5/ 56 سانتيمتر است و اخيراً آن را 48 سانتيمتر گفته اند. «(1)» اين خود سبب مى شود در زمان هاى مختلف و در روايت هاى مختلف تفاوت هايى در ابعاد و اندازه هاى كعبه به چشم بخورد و به ويژه به هنگام تبديل اين واحد اندازه گيرى به واحدهاى نظام متر اختلاف پديد آيد.

در آخرين اندازه گيرى انجام شده از سوى مركز پژوهش هاى حج در دانشگاه امّ القراى مكه ابعاد و اندازه هاى زير گزارش شده است:

1- فاصله ركن حجرالأسود تا ركن شامى، يعنى طول ضلعى كه درِ كعبه در آن قرار گرفته: 86/ 11 سانتيمتر.

2- فاصله ركن يمانى تا ركن غربى: 04/ 12 سانتيمتر.

3- فاصله ركن حجرالأسود تا ركن يمانى: 18/ 10 سانتيمتر.


1- نگارنده در تبديل واحدهاى ذراع به متر همين مقياس را مبنا قرار داده است.

ص:91

4- فاصله ركن شامى تا ركن غربى: 90/ 9 سانتيمتر. «(1)» ارتفاع كعبه بر حسب بناى ابراهيم 32/ 4 سانتيمتر، در بناى قريش 64/ 8 سانتيمتر و در بناى عبداللَّه بن زبير 95/ 12 سانتيمتر بوده و عبدالملك مروان نيز همين ارتفاع را حفظ كرده است.

تصويرص 155 كتاب الكعبه المعظمه

برش افقى


1- اين گزارش در قصة التوسعه ص 75 نيز آمده و البته در آن جا اندازه گيرى غير دقيقى- به اظهار مؤلف- نيز بدين شرح نقل شده است: الف: ارتفاع 15 متر. ب: ضلع شمالى 92/ 9 متر ج: ضلع غربى 15/ 12 متر د: ضلع جنوبى 25/ 10 متر ه: ضلع شرقى 88/ 11 متر نويسنده قصة التوسعه پس از نقل اين اندازه ها تأكيد مى كند كه اين اندازه گيرى غير دقيق است.« مترجم»

ص:92

حسين باسلامه در كتاب «تاريخ الكعبة المعظمه» يادآور مى شود كه خودش توفيق اندازه گيرى كعبه از داخل آن را داشته و در اندازه گيرى كه در روز جمعه بيست و سوم ذى القعده سال 1352 ه. ق.صورت گرفته، از وسط ديوار يمانى تا وسط ديوار شامى 15/ 10 سانتيمتر و از وسط ديوار شرقى تا وسط ديوار غربى 10/ 8 سانتيمتر فاصله بوده است.

مصالح تشكيل دهنده بناى كعبه

بناى كنونى كعبه كه در دوران ملك فهد ترميم مختصرى در آن انجام گرفته، همان بناى سلطان مراد چهارم، از پادشاهان عثمانى است كه در سال 1040 ه. ق. به اتمام رسيده و بنايى قوى و استوار است.

در ساخت كعبه از سنگ هاى سياه مايل به نيلى استفاده شده و اين سنگ ها از كوه هاى مكه و مهم تر از همه جبل الكعبه در محله شبيكه فراهم گشته است.

البته اين سنگ ها داراى ابعاد و اندازه هاى يكسان نيستند و بزرگ ترين سنگ به طولصد و نود سانتيمتر، عرض نيم متر و ارتفاع بيست و هشت سانتيمتر، و كوچك ترين سنگ نيز به طول نيم متر و عرض چهل سانتيمتر است.

سنگ ها از قسمت زيرين داراى برجستگى هايى قوسى شكل هستند تا به خوبى به درون همديگر فرو روند و سبب استوارى بيشتر بنا شوند.

در پايين ديوار كعبه، از بيرون رديفى از سنگ هاى مرمر وجود دارد كه آن را شاذروان گويند.

شاذروان

شاذروان بخش بيرونى پايين ديوار كعبه است كه در گذشته هاى دور جزو خانه بوده و بعدها از عرض ديوار واگذاشته شده است. شاذروان را «تأزير» هم ناميده اند؛ چرا كه براى خانه كعبه همانند ازار است.

شاذروان رديفى از سنگ هاى اريب است كه در سه ضلع از ديوارهاى كعبه، در

ص:93

پايين ديوار و چسبيده به زمين قرار گرفته است. در ضلع مجاور حجر اسماعيل از شاذروان اثرى نيست و در پايين اين ضلع تنها پاسنگى به ارتفاع ده و عرض چهل سانتيمتر وجود دارد كه حاجيان بر روى آن مى ايستند و دست وصورت و بدن خود را به ديوار كعبه مى چسبانند و در اين حال دعا و به درگاه خداوند زارى مى كنند. علت قرار نداشتن شاذروان در اين ضلع آن است كه در اين قسمت، ديوار خانه كعبه در واقع مرز شمالى آن نيست و حد واقعى كعبه در سمت شمال شش ذراع و يك وجب پس از ديوار به سمت حجر اسماعيل است.

آن گونه كه اشاره شد، شاذروان در اصل جزوى از كعبه بوده است و گفته اند براى نخستين بار عبداللَّه بن زبير آن را روى پى و پايه اى كه از دوران ابراهيم وجود داشته است نصب كرد. هدف وى از انجام اين كار آن بود كه ديوارهاى كعبه در برابر سيل تقويت و از نفوذ آب به درون خانه جلوگيرى شود، ريسمان هاى نگهدارنده پايين پرده كعبه را به حلقه هاى تعبيه شده در ميان سنگ هاى شاذروان محكم كنند، وجود اين رديف سنگ اريب مانع تماس زياد طواف كنندگان؛ با پرده كعبه و ديوارهاى آن مى شود تا هم بدن آنها از آسيب مصون بماند و هم پرده كعبه دوام بيشترى يابد و ساييده نشود.

سنگ هاى شاذروان همه مرمر سفيد محكم و در ابعاد و اندازه هاى متفاوت است.

شمار آنها هفتاد و يك قطعه است و هشت قطعه از آنها كه از سمت پايين در كعبه به طرف شمال قرار دارد، از بهترين سنگ هاى مرمر در دنياست.

در لابه لاى سنگ هاى شاذروان چهل و يك حلقه فلزى قرار داده شده كه طناب هاى پايين پرده كعبه به آنها بسته مى شود.

ناگفته نماند يك بار در سال 1098 ه. ق. احمد پاشا شاذروان را مرمت كرده است.

در كعبه

اگر بخواهيم از تاريخچه در كعبه، از نخستين دوران و از آن روزگار كه تبّع حِمْيرى پيش از ظهور اسلام، نخستين در را نصب كرد تا دوره هاى بعد همچنين عصر حاضر

ص:94

بنويسيم سخن به درازا خواهد كشيد. «(1)» همين اندازه يادآور مى شويم كه آخرين در كعبه در پيش از دوران سعودى، درى بوده كه سلطان مراد خان عثمانى دستور ساختنش راصادر كرده و در ساخت آنصد و شصت رطل نقره به كار رفته است.

در كعبه كه از سمت شرق آن گشوده مى شود، امروزه حدود دو متر و بيست و پنج سانتيمتر از كف مسجد الحرام بالاست، ارتفاع خود در سه متر و ده سانتيمتر و عرض آن حدود دو متر است و حدود نيم متر نيز به سمت درون كعبه تورفتگى دارد.

درطول تاريخ، بر شكل و رنگ و نوع ونيز تزيين هاى اين در، رخدادها وتغييرهايى گذشته و سرانجام در دوره سعودى دو در براى كعبه ساخته شد.

درِ نخست؛ درى است كه ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمن آل سعود فرمان ساخت آن راصادر كرد، اين در داراى روكشى از طلا و نقره بوده، به نام هاى الهى زينت يافته و كار ساخت آن در سال 1363 ه. ق. به انجام رسيده است. «(2)» اما دومين در كعبه آن است كه به فرمان ملك خالد ساخته شد. در سال 1397 ه. ق./ 1977 م. ملك خالد در زيارت داخل كعبه متوجه شد مويه هايى روى در


1- . در قصة التوسعه ص 88 از سيره ابن هشام و تاريخ مكه ازرقى نقل شده كه نخستين كسى كه براى كعبه در قرار داد تبّع سوم يكى از شاهان يمن بود. در همين كتاب از« تاريخ الكعبة المعظمه» چنين نقل شده است: چون قريش خانه را تعمير و نوسازى كرد براى آن درى دو لنگه قرار داد. اين در يازده ذراع ارتفاع داشت. ابن زبير نيز همين در را بر كعبه نصب كرد. اما چون دوره حَجّاج شد، وى درى به ارتفاع شش ذراع و يك وجب ساخت و محل نصب در را نيز در مقايسه با دوره ابن زبير بالا برد. به همين دليل به رغم آن كه وى ارتفاع در را كمتر كرده بود اما چون محل نصب از قبل بلندتر بود در درست به اندازه درگاه درآمد.« مترجم»
2- . التاريخ القويم، ج 5، ص 51، گفتنى است در اين باره در قصة التوسعه ص 88 چنين آمده است: در دوران خاندان سعود دو در براى كعبه ساخته شد: نخستين در به روزگار ملك عبدالعزيز؛ يعنى در سال 1363 ه. ق./ 1944 م. ساخته شد. اين در از جنس آلومينيوم، داراى تسمه هاى تقويت كننده آهنى، به قطر دو ونيم سانتيمتر و ارتفاع سه متر و ده سانتيمتر بود و سمت روى در به لوح هايى از نقره آب طلا داده شده پوشانده و به نام هاى خداوند زينت يافته بود.« مترجم»

ص:95

وجود دارد. از همين روى فرمان داد درى نو از طلاى ناب براى كعبه بسازند. «(1)» ساخت اين در همراه با باب التوبه «(2)» مجموعاً 000/ 420/ 13 ريال سعودى هزينه برداشت و اين مبلغ جداى از 280 كيلوگرم طلايى «(3)» است كه در ساخت در به كار رفته و هزينه آن از سوى موسسة النقد العربى السعودى تأمين شده است.

كار ساخت اين در از هنگام آغاز در اول ذى الحجه سال 1398 ه. ق. تا پايان آن دوازده ماه به طول انجاميد.

مشخصات درِ كعبه

پيش از آن كه عمليات ساخت در آغاز شود، مطالعات كارشناسى ويژه اى در اين خصوص انجام گرفت تا درى با بهترين كيفيت و دقيق ترين جزئيات و مشخصات فنى و نيز با استفاده از بهترين مواد و اصيل ترين شيوه هاى تزيين فراهم گردد.

در جريان كار نيز جديدترين شيوه هاى فنى و اصول مهندسى به كار گرفته شد تا در كعبه از بالاترين كيفيت و استحكام برخوردار باشد و بتواند شرايط مختلف آب و هوايى را تحمل كند و ساليان دراز به خوبى كار خود را انجام دهد.

در جريان ساخت و در جزئيات كار، آخرين احتياط هاى فنى مهندسى براى تناسب و هماهنگى ميان اجزاى در، چهار چوب و نيز درگاه مورد نظر قرار گرفت و در پايين در زايده اى به منظور جلوگيرى از ورود آب به داخل كعبه افزوده شد. همچنين در لا به لاى


1- طبق همان فرمان، باب التوبه نيز از نو ساخته شد. باب التوبه درى است كه بر مدخل پلكان داخل كعبه قرار دارد. اين در به لحاظ ويژگى هاى فنى همانند در كعبه ساخته شده. با اين تفاوت كه عرض آن 70 سانتيمتر و طول آن 30/ 2 سانتيمتر است. بنگريد به قصة التوسعه، ص 89 و 91.« مترجم»
2- چنان كه در قصة التوسعه ص 88 آمده عيار طلاى به كار رفته 9/ 999مترجم
3- التاريخ القويم، ج 5، ص 51 گفتنى است در اين باره در قصة التوسعه ص 88 آمده است: در دوران خاندان سعود دو در براى كعبه ساخته شد؛ نخستين در به روزگار ملك عبدالعزيز يعنى در سال 1363 ه. ق./ 1944 م. ساخته شد. اين در از جنس آلومينيوم، داراى تسمه هاى تقويت كننده آهنى، به قطر دو و نيم سانتيمتر و ارتفاع سه متر و ده سانتيمتر بود و سمت روى در به لوح هايى از نقره آب طلا داده شده پوشانده و به نام هاى خداوند زينت يافته بود.« مترجم»

ص:96

در تيركى ويژه قرار داده شد تا به هنگام بسته بودن در، سنگينى آن را بهصورت متوازن به پايين منتقل كند.

در تزيين در كعبه و نوشته هاى روى آن، دقت شده است عناصرى هماهنگ به كار رود و مهم ترين آنها قاب برجسته اى است كه به اندازه مساوى قفل برجستگى دارد و جايگاه و اهميت قفل در را مشخص تر به بيننده مى نماياند.

در دو گوشه بالاى در دو لچكى برجسته به چشم مى خورد و در پايين قوس هاى آن؛ يعنى متن قسمت بالايى درها كلمه «اللَّه» [بر روى لنگه راست] و كلمه «محمد» [بر روى لنگه چپ] در داخل دو دايره برجسته ديده مى شود.

پايين تر از اين دو دايره در هر لنگه چهار كادر برجسته وجود دارد و در آنها آيات زير ثبت شده است: «(1)»* ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ «(2)»

* رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَصِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَصِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً «(3)»

* كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ ألرَّحْمَةَ «(4)»


1- گفتنى است افزون بر آنچه در اين كتاب آمده است: عبارت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ و همچنين آيه جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ بر روى در نقش شده است.
2- حجر: 46، با سلامى ايمن به آنها درآييد.
3- اسراء: 80، ... پروردگار من، درآر مرا در آوردن راست و بيرون آر مرا بيرون آوردن راست و مرا از جانب خويش حجتى يارى كننده بده.
4- غافر: 60، پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد دعايتان را اجابت كنم.

ص:97

* وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ «(1)» در پايين اين كادرها دو دايره وجود دارد و داخل هر كدام دايره كوچك ترى است كه در آنها به ترتيب در لنگه هاى راست و چپ، دو عبارت: «لا اله الّا اللَّه» و «محمّد رسول اللَّه» نقش بسته است.

در پايين اين دايره هاى برجسته بر سطحصاف در حلقه هاى در، بر هر لنگه يك حلقه قرار دارد و اين حلقه ها با قفل كه قدرى پايين تر و در ذيل دو كادر برجسته ديگر قرار گرفته شكل هندسى متوازنى را به وجود مى آورد.

در كادر برجسته اى كه ميان حلقه ها و قفل قرار گرفته، آيه زير نقش بسته است:

قُلْ يَا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «(2)» پايين تر از قفل در، كادرى مربع كه فرو رفته تر مى نمايد، دو دايره برجسته (شبيه به پنجره چرخ فلكى) وجود دارد و در وسط هر كدام دايره كوچك تر ديگرى است و در حلقه ميانى اين دو دايره، سوره فاتحه نقش شده است.

در پايين اين دايره ها بر هر لنگه دو كادر مستطيل شكل وجود دارد كه بالايى كوچك تر از پايينى است و در كادر بالايى اين عبارت به خط زير نوشته است:

«صنع الباب السابق في عهد خادم الحرمين الشريفين الملك عبدالعزيز بن عبدالرحمن آل سعود سنة 1363 ه. ق.» «(3)» و در كادر پايينى هم اين عبارت به چشم مى خورد:

«صنع هذا الباب في عهد خادم الحرمين الشريفين الملك خالد بن عبدالعزيز


1- انعام: 54، پروردگارتان بر خود رحمت را واجب كرده است.
2- زمر: 53، بگو: اى بندگان من كه بر خويش اسراف كرده اند، از رحمت خداوند نوميد مشويد؛ كه خداوند همه گناهان را مى آمرزد و بى گمان او آمرزنده مهربان است.
3- درِ قديم به روزگار خدمتگزار دو حرم شريف، ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمن آل سعود، در سال 1363 ه. ق. ساخته شد.

ص:98

آل سعود سنة 1399 ه. ق.». «(1)» همچنين بر روى لنگه راست در، لابه لاى نقش و نگارهايى ريز اين عبارت آمده است:

«تشرّف بافتتاحه بعون اللَّه تعالى الملك خالد بن عبدالعزيز آل سعود في الثاني والعشرين من شهر ذى القعدة سنة 1399 ه. ق.». «(2)» بر روى لنگه چپ نيز اين عبارت در لابه لاى نقش و نگارهايى ريز به چشم مى خورد:

«صنعه احمد ابراهيم بدر بمكة المكرمة،صحّحه منير الجندي؛ واضع الخط عبدالرحمان امين.» «(3)» دماغه اى در روى لنگه چپ قرار گرفته و خود داراى نقش و نگارهايى ريز است.

همان گونه كه گذشت، درِ كعبه حدود نيم متر به طرف درون كعبه رفته و بنابراين، عمق درگاه حدود نيم متر است.

كناره هاى ديوار كه بدين ترتيب در جلو در سه سمتِ آن پيداست، با ورقى زرّين روكش شده و بر روى اين روكش لوح هاى دايره اى شكل برجسته اى قرار دارد و در آنها نام هاى خداوند نقش شده است.

درسمت بالاى درگاه سه لوح وجود داردكه درآنها آمده است: «يا واسِعُ»، «يا مانِعُ»، «يا نافِع».

در سمت راست درگاه شش لوح وجود دارد و در آنها آمده است: «يا عالِمُ»، «يا عَلِيمُ»، «يا حَلِيمُ»، «يا عَظِيمُ»، «يا حَكِيمُ» و «يا رَحِيم».

در سمت چپ درگاه نيز شش لوح وجود دارد كه عبارت هاى زير بر آنها نقش بسته


1- اين در به روزگار خادم دو حرم شريف، ملك خالد بن عبدالعزيز آل سعود در سال 1399 ه. ق. ساخته شده است.
2- به يارى خداوند متعال ملك خالد بن عبدالعزيز آل سعود در بيست و هشتم ذى العقده سال 1399 ه. ق. در مراسم افتتاح حضور يافتند.
3- سازنده: احمد ابراهيم بدر در مكه مكرمه؛ طرح: منير جندى؛ خطاط: عبدالرحيم امين.

ص:99

است: «يا غَنِىُّ»، «يا مُغْني»، «يا حَمِيدُ»، «يا مَجِيد»، «يا سُبْحان» وَ «يا مُسْتَعانُ».

پايين چهار چوبِ در از جنس چوب ساخته شده و به روكشى از طلاى داراى نقش و نگارهاى كنده كارى و برجسته كارى آذين گشته كه خود داراى سه لايه است و نقش و نگارها بر لايه فوقانى نقش بسته است. «(1)»

قفل در

قفل قديمِ در به دوران سلطان عبدالحميد (سال 1309 ه. ق.) تعلق دارد و در هنگام جايگزينى آن با قفل جديد، سعى شده است ضمن حفظ مشخصات فنى و شكل و شمايل آن، ترتيبى اتخاذ شود كه قفل مطمئن تر و داراى مقاومت و ماندگارى بيشتر و همچنين با در جديد سازگارتر و هماهنگ تر باشد.

حجرالأسود

در ديوار خانه خدا سنگى ارزشمند وجود دارد كه همانندش در دنيا نيست. به آن دست راست خدا در زمين مى گويند. اين سنگ مكه را نورانيت مى دهد و بندگان با استلام آن، گويى كه با خدا دست بيعت مى دهند.

ترمذى در حديثى حسن وصحيح از ابن عباس نقل كرده است كه گويد:

رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: «حجرالأسود از بهشت نازل شد، در حالى كه از شير سفيدتر بود، اما گناهان آدميزادگان آن را سياه كرد.» «(2)» بخارى حديثى از عامر بن ربيعه نقل كرده و ترمذى نيز اين حديث را آورده و درباره اش مى نويسد: حديثىصحيح و حسن است. بر پايه اين روايت، راوى مى گويد:

عمربن خطاب را ديدم كه بر حجرالأسود بوسه مى زند و مى گويد:

«در حالى كه مى دانم يك سنگ هستى بر تو بوسه مى زنم. اگر نبود آن كه خود ديده ام


1- عمدة الأخبار فئ مدينة المختار، عباسى، احمد عبدالحميد، صص 90- 88 با تلخيص و تصرف از سوى مؤلف.
2- سنن، ترمذى، ج 2، ص 175

ص:100

رسول خداصلى الله عليه و آله بر تو بوسه مى زند هرگز تو را نمى بوسيدم.» «(1)» ترمذى حديث ديگر آورده و آن را حديثى حسن خوانده و ابن خزيمه و ابن حبان نيز درصحيح خود همين حديث را نقل كرده اند. حديث از ابن عباس است كه مى گويد:

رسول خداصلى الله عليه و آله درباره حجرالأسود فرمود:

«به خداوند سوگند، خداوند آن را در روز قيامت مبعوث خواهد ساخت، در حالى كه چشمانى خواهد داشت كه بدانها ببيند و زبانى كه با آن براى هر كس كه آن را به حق استلام كرده است گواهى دهد.» «(2)» ابن خزيمه درصحيح خود حديثى ديگر آورده و حاكم نيز آن را از وى روايت كرده و درباره اش گفته است: بر شرط و شيوه مسلم، حديثىصحيح است. اين حديث از جابربن عبداللَّه است كه مى گويد: به هنگام بالا آمدن آفتاب به مكه درآمديم. پيامبرصلى الله عليه و آله بر در مسجد رفت و آن جا شتر خويش را خسباند و سپس به مسجد درآمد. از حجر آغاز كرد و آن را استلام فرمود و در اين حال ديدگانش پر از اشك شد ...- و حديث را ادامه داد تا بدان جا رسيد كه مى گويد:- سه شوط را هروله كنان و چهار شوط ديگر را با راه رفتن طواف كرد تا آن كه طواف را به پايان برد. چون از طواف فارغ شد بر حجر بوسه زد و دستان خود بر روى آن گذاشت و سپس بهصورت خويش كشيد.

آيا سجده بر حجرالأسودصحيح است؟ ابويعلى فراء، از ابن عمر نقل مى كند كه گفته است: عمربن خطاب را ديدم كه بر حجر بوسه زد و بر آن سجده كرد.

گفتنى است رجال سندِ اين حديث، همه به جز مخزومى كه او نيز ثقه است، رجالصحيح هستند و حديث را بزاز نيز به سندى خوب نقل كرده است.

به هر روى، بر خلاف برخى ادعاهاى خاورشناسان كه حجرالأسود قطعه اى از سنگى آسمانى يا شهاب است، بر پايه روايت هاى اسلامى حجرالأسود ياقوتى سفيد از ياقوت هاى بهشت است كه به سبب گناهان مشركان، چهره اش سياه شده است و خداوند آن را در روز قيامت برمى انگيزد تا براى همه كسانى كه آن را استلام كرده اند يا بوسه بر آن


1- سنن، ترمذى، ج 2، ص 175
2- الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، منذرى، ج 2، ص 193

ص:101

زده اند گواهى دهد. «(1)» اين سنگ را يا خداوند مستقيماً به سوى ابراهيم رانده تا به وحى الهى آن را در جاى معين خود قرار دهد و يا آن كه از آغاز در كوه ابوقبيس به امانت قرار داده شده و ابراهيم به هنگام ساختن كعبه آن را از اين كوه جدا كرده و در جاى معين خود در كعبه نصب كرده است.

حجرالأسود در ركن جنوب شرقى كعبه و در ارتفاع تقريبى يك متر و نيمى از كف مسجد الحرام قرار گرفته و قابى بيضى شكل از نقره خالص، آن را در ميان دارد.

توصيف دقيق و كامل حجرالأسود براى ما ميسر نيست؛ زيرا آنچه از حجرالأسود اكنون ديده مى شود، هشت قطعه كوچك با حجم هاى مختلف و بزرگترين آنها به اندازه يك خرماست. روايت مى شود كه اين قطعه ها مجموعاً پانزده تا بوده كه هفت تاى آنها در ميان خمير قهوه اى رنگ- نگهدارنده اى كه هر استلام كننده حجرالأسود آن را مشاهده مى كند و مخلوطى از موم و مشك و عنبر است كه بر روى سنگ قيمتى قرار گرفته- پنهان شده است. بنابراين آنچه از حجر ديده مى شود، در داخل ديوار كعبه قرار گرفته و آنچه آن را در ميان دارد سنگ هاى عادى ديوار كعبه است.

ابعاد حجرالأسود را محمد بن نافع خزاعى در هنگامى كه قرامطه آن را در سده چهارم هجرى از جاى كندند ديده و طول آن را يك ذراع روايت كرده و گفته است تنها در قسمت بالاى سنگ، سياهى ديده و ساير قسمت هاى سنگ سفيد بوده است.

در روزگار سلطان مراد عثمانى نيز يكى از عالمان مكه به نام ابن علان سنگ را ديده و طول و عرض آن را به ترتيب نيم ذراع و يك سوم ذراع گزارش كرده است.

نخستين كسى كه براى حجر قاب نقره ساخت، عبداللَّه بن زبير بود و از آن پس پيوسته خليفگان و اميران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام كرده اند.

آخرين كسى كه پيش از دوران سعودى قابى از نقره خالص براى حجرالأسود تقديم كرد سلطان محمد رشاد خان بود كه در سال 1331 ه. ق. بدين كار همت گماشت. در سال


1- الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، منذرى، ج 2، ص 194

ص:102

1366 ه. ق. ملك عبدالعزيز قسمتى از اين قاب را نوسازى كرد و در سال 1375 ه. ق.

ملك سعود قاب محمد رشاد را با قاب جديد ديگرى از نقره خالص جايگزين ساخت.

تصويرص 117 كتاب الكعبه المعظمه

ترسيمى است از حجرالأسود كه شيخ محمدطاهر كردى خود شخصاً با گذاشتن كاغذى نازك روى حجرالأسود آن را در اوّل ربيع الاوّل سال 1376 ه. ق. رسم كرده و هشت قطعه حجرالأسود در آن پيداست.

ركن يمانى

ركن يمانى ركن جنوب غربى كعبه است و در موازات ركن جنوب شرقى كه حجرالأسود را در خود جاى داده و طواف خانه از آن آغاز مى شود قرار دارد. از آن روى كه اين ركن در سمت يمن واقع است، آن را ركن يمانى ناميده اند. استلام اين ركن به دست مستحب است، چنان كه رسول خداصلى الله عليه و آله اين كار را انجام داد.

از ويژگى هاى ركن يمانى آن است كه اين ركن بر روى همان پى و پايه اى كه به روزگار ابراهيم بود بنا شده و همچنين درباره آن حديثى نبوى رسيده است كه فرمود:

«دست كشيدن بر حجرالأسود و ركن يمانى تمامى گناهان انسان را فرو مى ريزد.»

ص:103

ناودان كعبه

ناودان كعبه در سمت حجر اسماعيل؛ يعنى در ضلع شمالىِ كعبه، بر پشت بام نصب شده و آب باران يا شست و شوى پشت بام را به حِجْر هدايت مى كند.

قريش نخستين كسانى بودند كه براى كعبه سقفى و بر اين سقف ناودانى قرار دادند. چنان كه گذشت پيش از اين دوران، كعبه داراى سقف نبود و قريش در بازسازى آن در سى و پنج سال پيش از بعثت سقفش را پوشاند.

عبداللَّه زبير هم در بازسازى كعبه ناودانى بر آن نصب كرد و حَجّاج هم در بازسازى كعبه ضمن از ميان بردن زوايد عبداللَّه زبير، ناودان را در همان جاى پيشين نگه داشت.

ازرقى مى گويد: ناودان چهار ذراع طول، هشت انگشت عرض و همين اندازه ارتفاع دارد. ناودان به ورقه هاى طلا روكش شده است و نخستين كسى كه آن را داراى روكش طلا ساخت وليد بن عبدالملك بود.

ناودان كعبه بارها تعويض يا تعمير شده و اين خود به دو علت بوده است:

يكى اين كه: ناودان خراب مى شده و ناگزير مى بايست آن را با ناودانى ديگر جايگزين ساخت.

ديگر آن كه شاهان و اميران و ثروتمندان مسلمان ناودان هايى نو به كعبه تقديم مى كردند و به ناگزير اين ناودان هاى نو جايگزين ناودان هاى قديم مى شد.

ناودان كنونى كعبه همان است كه به فرمان سلطان عبدالمجيد خان عثمانى در قسطنطنيه ساخته و از آن جا به مكه حمل شد و در سال 1376 ه. ق. نصب گرديد. «(1)» اين ناودان داراى روكشى از جنس طلاست. «(2)» در دوران ملك سعود و در جريان نوسازى سقف كعبه مرمت هايى جزئى در اين ناودانصورت پذيرفت و كنگره هايى به لبه هاى فوقانى آن افزوده شد تا مانع نشستن پرندگان شود.


1- عمدة الأخبار، ص 87
2- در قصة التوسعه ص 87 مقدار اين طلا حدود پنجاه رعل گزارش شده است.« مترجم»

ص:104

جامه كعبه

جامه يا پوشش كعبه، پارچه اى است يك يا چند تكه كه كعبه را در خود جاى داده و هم ديوارهاى آن را از ديده ها پنهان ساخته و هم نوعى تزيين براى اين خانه به شمار مى رود.

در طول تاريخ، بسته به عوامل مختلف اجتماعى و اقتصادى، اين جامه داراى وضعيت هاى متفاوتى بوده است ...

روايت ها در اين باره كه نخستين بار چه كسى بر كعبه جامه پوشاند گونه گون است؛ برخى مى گويند اسماعيل نخستين كسى بود كه كعبه را داراى پوشش كرد. برخى ديگر مى گويند عدنان بن ادّ، جد اعلاى رسول خداصلى الله عليه و آله، نخستين كس بود. اما آنچه در اين ميان از ديدگاه نگارنده ثابت شده اين است كه تُبّع حميرى، پادشاه يمن نخستين كسى بود كه كعبه را به جامه ستبرى كه راه راه سياه و سفيد بود پوشاند و پس از او بسيارى از كسان در روزگار جاهليت بدين كار اقدام كردند و آن را از وظايف آيينى و دينى شمردند؛ از جمله مى توان از ابوربيعة بن عبداللَّه مخزومى ياد كرد كه سالى او و سالى ديگر قريش جامه كعبه را فراهم مى ساختند.

در دوران اسلام و پس از سوختن جامه كعبه به سبب آتش اسپند يكى از زنان، رسول خداصلى الله عليه و آله جامه اى يمانى بر كعبه پوشاند.

پس از رسول خداصلى الله عليه و آله نيز خلفاى راشدين كعبه را به پارچه هايى مصرى كه قباطى نام داشت مى پوشاندند.

در دوران پس از خلفا نيز خليفگان اموى، عباسى، مماليك و تركان بر سر فراهم ساختن جامه كعبه و تفنن در آن، بر همديگر پيشى مى جستند. «(1)» زمانى جامه هاى كعبه يكى بر روى ديگرى انداخته مى شد و جامه هاى كهنه را از ديوارهاى كعبه پايين نمى كشيدند تا آن كه در سال 160 ه. ق. و در جريان حج گزاردن خليفه عباسى، كليد داران كعبه از اين مشكل به او شكايت بردند و او فرمان داد از آن پس


1- عمدة الأخبار، ص 105، با تصرف و تلخيص از سوى مؤلف كتاب حاضر.

ص:105

هيچ گاه جامه اى نو بر روى جامه كهنه قرار ندهند و همواره تنها يك لايه پوشش بر كعبه باشد كه اين شيوه تا به امروز ادامه يافته است.

از دوران محمد على پاشا، حكمران مصر، اداره اى دولتى براى ساختن جامه كعبه بنيان گذاشته شد و دولت مصر هزينه هاى انجام اين كار را عهده دار بود.

اين وضعيت تا دوران بنيان گذار سعودى، ملك عبدالعزيز، ادامه يافت و در اين دوران به فرمان وى كارگاه ويژه براى ساخت پوشش كعبه، در مكه ايجاد شد و با فراهم آمدن همه ابزارهاى لازم براى انجام اين كار در نيمه سال 1346 ه. ق. رسماً كار كارگاه ساخت جامه كعبه افتتاح شد.

در سال 1392 ه. ق./ 1972 م. همراه با پيشرفت هاىصنعتى و فن آورى هاى نوين، ملك فيصل فرمان تأسيس كارخانه اى جديد را در «ام الجود» مكهصادر كرد. «(1)» اين كارخانه رسماً در ربيع الثانى سال 1397 ه. ق./ 26 مارس 1977 م. به دست ملك فهد كه آن زمان وليعهد بود افتتاح شد. «(2)»


1- مكة المكرمة العاصمة المقدسه، اتاق بازرگانى مكه، ص 75
2- در قصة التوسعه صص 110- 105 تاريخچه جامع جامه كعبه چنين گزارش شده است: در اين باره كه چه كسى براى نخستين بار بر كعبه جامه پوشاند، اختلاف وجود دارد و در روايت ها از اسماعيل، عدنان جد پيامبر صلى الله عليه و آله و اسعد حميرى پادشاه يمن سخن به ميان آمده است. آنچه مى توان به تأكيد بيان داشت، اين است كه ابراهيم پوششى بر كعبه نياويخت؛ چرا كه هيچ روايت صحيحى حاكى از اين كه ابراهيم بر كعبه جامه پوشانده است نرسيده و به گمان نگارنده دليل ديگر نيز آن است كه ابراهيم پس از ساختن كعبه بى درنگ به فلسطين باز گشته و اسماعيل را تنها واگذاشته و از آن پس او عهده دار امور كعبه بوده است. البته روايت صحيحى حاكى از اين كه اسماعيل بر كعبه پوشش آويخته باشد نيز نرسيده و آنچه وجود دارد تنها روايتى است كه نويسندگان سيره و تاريخ آن را از همديگر گرفته اند و فحوايش اين است كه اسماعيل نخستين كسى است كه بر كعبه جامه پوشاند. ما نمى توانيم اين روايت را نفى كنيم؛ زيرا عقلًا امكان چنين چيزى وجود دارد و از ديگر سوى برهنه گذاشتن كعبه مى توانسته است موجب ناخوشايندى بينندگان باشد. بنابراين اگر اسماعيل كعبه را به جامه پوشانده باشد اين مسأله طبيعى است. اما پس از اسماعيل سده ها و دوره هايى بر كعبه گذشته و صفحه هاى كتاب تاريخ كعبه و پوشش آن در اين برهه سفيد است و هيچ سخنى از آن به ميان نمى آيد تا آن كه دوران عدنان فرا مى رسد و در اين مقطع روايتى از اين خبر مى دهد كه عدنان كعبه را پوشش ساخته است. سومين كسى كه روايت ها از او سخن به ميان مى آورد تبع ابوكرب اسعد پادشاه حمير است. ميان اين سه روايت مى توان چنين سازگارى ايجاد كرد كه گفته شود: اسماعيل به طور مطلق نخستين كسى است كه جامه بر كعبه پوشاند عدنان نخستين كسى است كه پس از اسماعيل كعبه را به جامه اى پوشاند و تبع نخستين كسى است كه كعبه را به پارچه هاى راه راه يمنى پوشاند. به تأكيد مى توان گفت در دوره هاى مختلف تاريخ، جامه هايى- صرف نظر از نوع آنها- بر كعبه بوده است، به ويژه آن كه مى دانيم كعبه نزد عرب ها مقدس بوده و از ديگر سوى در هر عصرى شمارى از مؤمنان و گروندگان به آيين ابراهيم در اين سرزمين وجود داشته اند. بنابراين، دور نمى دانيم كه كعبه در همه دوره ها داراى پوشش بوده است؛ چرا كه جامه پوشاندن بر آن از كارهاى شايسته به شمار مى رفته و حرمت پرستش گاه ها نزد آيين هاى مختلف آن را اقتضا مى كرده است. دوران قصى: در روزگار قصى بن كلاب كار پوشش كعبه سامان يافت. او از قبايل خواست در اين باره با يكديگر همكارى كنند و اين كار را نيز همانند سقايت حاجيان به صورت مشترك به انجام رسانند. بدين سان كار با مشاركت قبايل ادامه داشت تا هنگامى كه ابوربيعة بن مغيرة بن عبداللَّه بن عمر بن مخزوم، جد شاعر معروف عمر بن ابى ربيعه پيشنهادى ديگر به ميان آورد. او كه بازرگانى ثروتمند بود و با يمن داد و ستد داشت و از آن سرزمين به مكه و ديگر آبادى ها پارچه مى آورد، خواستار آن شد كه يك سال قريش جامه كعبه را فراهم سازد و سالى ديگر او آن را برعهده گيرد. نتيله، دختر حباب، همسر عبدالمطلب و مادر عباس يكى از ديگر كسانى است كه به تنهايى عهده دار جامه كعبه شد. او كه به روايتى فرزند خود عباس و به روايتى ديگر ضرار را گم كرده بود نذر كرد چنانچه فرزندش را بيابد به تنهايى براى كعبه جامه اى فراهم آورد. پس چون فرزندش را يافت به نذر خويش وفا كرد و اولين زنى شد كه به تنهايى براى كعبه جامه اى فراهم ساخت. روايتى حاكى از آن است كه وى كعبه را به ديبا پوشاند و روايتى ديگر مى گويد: او جامه اى سفيد بر كعبه آويخت. اگر روايت نخست درست باشد مادر عباس نخستين كسى است كه بر كعبه جامه ديبا پوشانده است. دوران اسلام: ابن حجر در فتح البارى به روايت واقدى از ابراهيم بن ابى ربيعه نقل كرده است كه جامه كعبه در روزگار جاهليت از تكه هاى چرم بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله بر آن پارچه هاى يمانى پوشاند، عمر و عثمان آن را به پارچه هاى قبطى پوشاندند و حَجّاج جامه ديبا بر آن كرد. گفته اند كه در روزگارى، در هر سال دو بار جامه كعبه نو مى شد و زمانى هم اين كار در هر سال سه بار انجام مى گرفت. جامه كعبه در سيزده سال دوران دعوت رسول خدا صلى الله عليه و آله و در چند سالى از دوران هجرت از آنچه غير مسلمانان هديه مى كردند فراهم مى گشت. در سال فتح مكه، رسول خدا صلى الله عليه و آله پوشش كعبه را تغيير نداد و آن را بر همان وضع كه بود واگذاشت. در همين سال زنى با آتشدانى كه براى خوشبو كردن آورده بود به جوار كعبه آمد و شراره اى از آتش او به پرده هاى كعبه رسيد و جامه اى كه مشركان بر كعبه پوشانيده بودند به كلى سوخت و كعبه برهنه ماند. پس از چندى مسلمانان به پوشش آن همت گماشتند و از آن روز تا كنون تنها مسلمانان جامه آن را عهده دار هستند و غير مسلمان ها در اين كار هيچ سهمى ندارند. دوران خلفاى راشدين: يكى از كارهاى ابوبكر در دوران خلافت خود، پوشش كعبه به پارچه هاى مصرى قباطى بود و پس از او عمر نيز به سفارش وى اين كار را ادامه داد. يكى از يادگارهاى عمر نيز آن بود كه ديوان امور حكومت را سامان داد و در اين چهار چوب مقرر كرد كه هزينه هاى فراهم ساختن جامه كعبه از بيت المال تأمين شود. از آن روزگار به بعد تأمين هزينه اين جامه بر عهده حكومت ها قرار گرفته و تنها در موارد محدودى كسانى از ثروتمندان يا دولت مردان و يا سران كشورهاى اسلامى آن را عهده دار شده اند. از ديگر كارهاى عمر آن بود كه به مصر، سرزمينى كه در روزگار فرمانروايى وى گشوده شد، نامه نوشت كه جامه كعبه را در آنجا ببافند و آن را كه از جنس قباطى است به مكه بفرستند. در روزگار عمر به هنگام پوشاندن جامه نو بر كعبه، پوشش كهنه برداشته مى شد و وى خود آن را ميان مسلمانان قسمت مى كرد. عثمان در دوران خلافت خود در اين زمينه به همان شيوه كه در روزگار عمر مرسوم بود عمل كرد و در دوران او نيز پارچه هاى پوشش كعبه با هزينه بيت المال در مصر بافته مى شد. او نخستين كسى بود كه مقرر داشت در سال دو بار پوشش كعبه تجديد شود: بار نخست به پارچه هاى ديبا در روز ترويه؛ يعنى هشتم محرم و بار ديگر به قباطى در روز بيست و هفتم ماه رمضان. درباره سرورمان امام على بن ابى طالب[ عليه السلام] روايتى نرسيده است كه بگويد او جامه اى بر كعبه پوشاند. البته اين نشانگر كوتاهى آن حضرت نيست؛ چه، وى به جنگ هايى مشغول بود كه حفظ وحدت و يكپارچگى مسلمانان وى را بدان ها ناگزير مى ساخت. عبداللَّه بن عمر از ديگر كسانى است كه از مال خود پوششى براى كعبه فراهم مى ساخت؛ او قباطى ساخت مصر و حبره هاى ساخت يمن را به شيبة بن عثمان بن طلحه، متولى كعبه تحويل مى داد تا با آنها براى كعبه جامه اى تهيه كند. روزگار بنى اميه: در دوران معاوية بن ابوسفيان هزينه جامه كعبه از بيت المال تأمين مى شد و پس از استقرار حكومت اموى، براى معاويه زمينه آن فراهم شد كه دو جامه براى كعبه فراهم سازد. او همچنين زمان تجديد پوشش كعبه را تغيير داد تا يك بار در روز عاشورا و به روايتى به پارچه ديبا و ديگر بار در آخر ماه رمضان و به پارچه هاى قباطى انجام گيرد. يكى از كارهاى معاويه كه براى نخستين بار انجام مى شد، آن بود كه ماده خوشبو كننده اى به كعبه اختصاص داد تا بعد از هر نماز، خانه خدا بدان خوشبو شود. او سالى دو بار اين خوشبو كننده را به مكه مى فرستاد. خليفگان اموى سنت پيشينيان خود را ادامه دادند و عمدتاً پس از پوششى كه حجاج به فرمان عبدالملك مروان بر كعبه پوشاند، سالى يك بار خانه خدا را به جامه اى نو و غالباً ديبا مى پوشاندند. عبداللَّه بن زبير: او يكى از آنهاست كه روايت هاى تاريخى از آنان به نام نخستين كسانى كه كعبه را به جامه ديبا پوشاندند ياد مى كند. عبداللَّه پس از آن كه خانه را بر پى و پايه اى كه از دوران ابراهيم بود بناكرد جامه اى بر آن پوشاند و آن را به بهترين خوشبو كننده ها خوشبو ساخت. او تا پايان حيات خود در سال 73 ه. ق. هر روز كعبه را به يك رطل عطر خوشبو مى كرد و جمعه ها رطلى ديگر نيز مى افزود. دوره عباسيان: عباسيان به پوشش كعبه اهتمام خاصى ورزيدند و در جستجوى بهترين بافندگان براى ساخت اين پوشش برآمدند و سرانجام شهر تنيس مصر را كه در بافتن پارچه هاى گرانقيمت نامور بود برگزيدند و جامه اى فاخر از حرير سياه و با استفاده از ماهرترين بافندگان فراهم ساختند. كعبه در آن روزگاران هر سال دو بار تجديد جامه مى شد و در دوره فرمانروايى مأمون اين كار در هر سال سه بار انجام مى گرفت. اين رسم از سال 206 ه. ق. و به فرمان مأمون برقرار شد و بر طبق آن سه بار در سال جامه بر كعبه پوشانده مى شد: بار اول در روز ترويه و به ديباى سرخ، بار دوم در اول ماه رجب و به قباطى، و بار سوم در بيست و هفتم ماه رمضان و به حرير سفيد. پوشاندن جامه اى از ديباى سياه بر كعبه از دوران ناصرلدين اللَّه خليفه عباسى كه از سال 575 ه. ق. حكومت را در اختيار گرفت رسم شد و تا دوران حاضر نيز همين سنت ادامه يافته است. دوره پس از عباسيان: با ضعف و افول عباسيان، روزگار سختى بر پرده و پوشش كعبه گذشت؛ چه، در اين دوران حكومت داراى ثبات كافى و همچنين بودجه اى كه با آن بتواند امور كعبه را اداره كند نبود و از همين روى گاه كسانى بيرون از دايره حكومت فراهم آوردن جامه كعبه را بر عهده مى گرفتند. با پايان يافتن دوران عباسيان به سال 656 ه. ق. ملك مظفر پادشاه يمن به تجديد پوشش كعبه همت گماشت و اين كار در سال 659 ه. ق. انجام شد. پس از او ملك ظاهر بيبرس، كه يكى از بزرگترين فرمانروايان عصر مماليك بود بر كعبه پوششى ساخت و بعدها شاهان يمن و مصر به تناوب عهده دار جامه كعبه مى شدند، با اين تفاوت كه چند سال پى در پى ملك مظفر اين مهم را بر عهده داشت، سپس كار به تناوب ادامه يافت و سرانجام مصر به تنهايى آن را عهده دار شد. جامه مصرى: در سال 750 ه. ق. شاه اسماعيل فرزند ملك ناصر بن قلاوون سه آبادى را در مصر وقف كرد تا از عايدات آنها جامه كعبه و همچنين پوشش حجره پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد النبى فراهم شود. بعدها سلطان سليمان عثمانى هفت آبادى ديگر نيز در مصر خريد و به مجموعه اوقاف شاه اسماعيل ضميمه كرد. حتى پس از درآمدن مصر به زير حكومت عثمانى در سال 923 ه. ق. همچنان جامه كعبه در مصر ساخته مى شد تا هنگامى كه محمد على پاشا قدرت را در مصر در اختيار گرفت و وقف ويژه جامه را منحل اعلام كرد و اداره اى دولتى به منظور ساخت پوشش كعبه بنيان نهاد و حكومت مصر عهده دار هزينه هاى اين مهم شد. دوره سعودى: در روز چهارم محرم سال 1218 ه. ق./ 1803 م. سعود، فرزند عبدالعزيز به مكه آمد. او هر چند به حج و مراسم پوشش جامه كعبه نرسيد اما چون مى دانست نوآورى هاى فراوانى در كار پوشش كعبه پديد آمده است مى خواست از تكرار آن در سال هاى بعد جلوگيرى كند. در اين دوره، به مدت هفت سال از سوى حكومت مركزى به كعبه و جامه آن توجهى نمى شد و در اين مدت، سعود آن را عهده دار بود. وى در سال 1221 ه. ق. كعبه را به حرير قرمز، و در سال هاى بعد به ديباى سياه پوشاند و ازار كعبه و همچنين كمربند را از حرير طبيعى قرمز كه به طلا و نقره گلدوزى شده بود قرار داد. دوران پيش از آل سعود: اين دوره؛ يعنى فاصله سال هاى 1333 ه. ق. تا 1343 ه. ق. آكنده از رخدادهاى مختلف است. جنگ جهانى در اين دوره رخ داد و آشفتگى ها و آشوب هايى نيز در حجاز به وقوع پيوست. اما همچنان در اغلب سال ها جامه كعبه از مصر مى رسيد تا آن كه در سال 1341 ه. ق. جامه ساخته شده در مصر باز گردانده و پوشش جديد از استانبول درخواست شد. سرانجام در سال 1343 ه. ق. عبدالعزيز به مكه آمد و توليت مسجد الحرام، كعبه و جامه كعبه را عهده دار شد.« مترجم»

ص:106

ص:107

ص:108

ص:109

بعدها بخش جديد نيز به كارخانه افزوده شد: بخش بافت ماشينى، بخش چاپ و تبليغات، و بخش ساخت پرده هاى داخل كعبه. «(1)»

مراحل ساخت جامه كعبه

ساخت جامه كعبه در مراحلى چندصورت مى پذيرد كه مهم ترين آنها عبارتند از:

مرحله رنگ آميزى؛ ابريشم خام كه بهصورت كلاف وارد مى شود به رنگ هاى مطلوب درمى آيد. براى پوشش خارجى كعبه از رنگ سياه، براى پوشش داخلى و نيز پوشش حجره نبوى از رنگ سبز و براى كمربند حجره نبوى از رنگ قرمز سير استفاده مى شود و عمليات رنگرزى با كار آمدترين و جديدترين شيوه ها انجام مى گيرد.


1- مكة المكرمه العاصمة المقدسه، ص 76

ص:110

مرحله بافت؛ درگذشته عمليات بافت، تنها بهصورت دستى انجام مى يافت، اما امروزه همپاى پيشرفت هاىصنعتى، بخش عمده بافت، ماشينى است و در كنار آن همچنان بافت دستى نيز به عنوان نماد اصالت هاى هنرى ادامه دارد.

شيوه و مواد به كار رفته در عمليات بافت به دو نوع است:

نوع نخست را كه «بافت ساده» نامند، در بافتن كمربند، پرده داخلى- كه روى آن با سيم هاى مخصوص گلدوزىصورت مى گيرد- و همچنين پارچه آسترىِ پوشش كعبه به كار گرفته مى شود.

نوع دوم كه آن را «جاكارد» گويند، براى بافتن آيات قرآن و ديگر عبارت هايى كه بايد روى جامه نقش شود به كار مى آيد. اين شيوه شيوه اى كاملًا فنى است كه دستانى توانمند و هنرمند مى طلبد.

مرحله چاپ؛ در گذشته براى ثبت نوشته ها بر روى پوشش كعبه از روشى ابتدايى كه آن را «ترب» مى ناميدند، استفاده مى شد. اين شيوه وقت فراوانى را به هدر مى داد و دشوارى هايى نيز به همراه داشت. از همين روى مديريت كارخانه بخشى ويژه براى چاپ تدارك ديد و امروزه اين كار با استفاده از رنگ هاى پيش ساخته و با شاولون و تور ابريشمى (سيلك اسكرين) انجام مى گيرد.

مرحله زرى دوزى؛ كه يكى از عمده ترين مرحله هاست و درآن، مشخصه هاى انحصارىِ پرده كعبه بر روى پارچه هاى مخصوصى ايجاد مى شود. اين مرحله شامل زرى دوزى وبافت برجسته كلمه ها ونقش ونگارهاى ساده اسلامى بااستفاده از سيم هاى نقره و طلاست. از آن جا كه ايجاد اين نقش و نگارها و نوشته ها با ماشين امكان ناپذير است اين كار دستى انجام مى گيرد و گاه ضخامت زرى دوزى به دو سانتيمتر مى رسد. «(1)» مرحله تركيب؛ در اين مرحله كه آخرين مرحله است، پارچه هاى «جاكارد» به يكديگر دوخته مى شود تا جوانب چهار گانه جامه را تشكيل دهد. سپس كمربند كعبه و همچنين پرده در روى آن، در جاى مخصوص تركيب مى شود تا مجموعاً جامه كعبه براى


1- مجلة عالم السعوديه، سال سوم، 1993 م. ص 18

ص:111

نصب آماده باشد. «(1)»

مشخصات جامه كعبه

اين جامه از ابريشم طبيعى خالص كه به رنگ سياه رنگ آميزى شده است، تهيه و عبارت هاى: «لا الهَ الّا اللَّه»، «محمّدٌ رسول اللَّه»، «اللَّه جلّ جَلالُهُ»، «سبحان اللَّه و بحمدِهِ»، «سبحان اللَّه العظيم»، «يا حنّان» و «يا منّان» به شيوه جاكارد و در لوزى هاى كشيده گلدوزى مى شود.

ارتفاع جامه 5/ 14 متر است و در يك سوم بالاى آن، كمربند كعبه را كه 95 سانتيمتر عرض دارد مشاهده مى كنيم. در پايين كمربند و در گوشه هاى كعبه سوره اخلاص در قاب هاى مربع شكل بر روى جامه گلدوزى شده است. اين كتيبه ها را «صمديه» گويند.

همچنين در پايين كمربند و در خطى موازى باصمديه ها شش كتيبه وجود دارد كه آيات قرآن بر آنها نقش بسته و در فاصله ميان اين كتيبه ها نيز كتيبه هاى كوچك قنديل شكلى به چشم مى خورد كه عبارت هاى: «يا حىّ يا قيّوم»، «يا رحمن يا رحيم» و «الحمد للَّهِ رَبِّ العالمين» بر روى آنها گلدوزى شده است.

تزيين جامه كعبه به اين كتيبه ها، كه همه به خط ثلث نوشته و بر روى جامه بهصورت برجسته گلدوزى و با سيم هاى مسى زراندود تثبيت شده اند، از دوره سعودى رايج شده است. «(2)»

هزينه هاى ساخت جامه

هزينه فراهم ساختن يك جامه؛ اعم از خريد مواد اوليه و دستمزدها، به حدود 000/ 000/ 17 ريال سعودى مى رسد. در هر جامه حدود 670 كيلوگرم ابريشم خالص


1- . مكة المكرمة العاصمة المقدسه، ص 17. گفتنى است به روايت قصة التوسعه ص 124 براى ساخت كل پوشش كعبه مجموعاً 450 كيلوگرم حرير خالص استفاده مى شود و كل سطح اين جامه 658 متر مربع مى شود كه از 47 طاقه پارچه هر كدام به طول 14 متر و عرض 95 سانتيمتر فراهم مى آيد.« مترجم»
2- مكة المكرمة العاصمة المقدسه، ص 76

ص:112

مصرف مى شود كه از آنها 47 طاقه پارچه، هر يك با عرض 95 سانتيمتر و 14 متر تهيه شده و جامه از اين پارچه فراهم مى گردد.

ياد آور مى شود شمار كارگرانى كه در كارخانه ويژه ساخت جامه كعبه به كار مشغولند از 16 نفر در ابتداى تأسيس، در حال حاضر به 240 نفر رسيده است.

پرده داخلى كعبه

در كارخانه ساخت جامه كعبه، بخش ويژه اى تأسيس شده كه مسؤوليت بافت پرده داخل كعبه و نيز جامه فوقانى حجره نبوى را بر عهده دارد. از آن جا كه در مراحل مختلف كار، به دقت و مهارت فراوانى نياز است، عمده كارها بهصورت دستى انجام مى گيرد و بخشى نيز به ماشين هايى وارداتى كه متناسب با نوع كار تغييراتى در آنها ايجاد شده است سپرده مى شود.

كار بافت و آماده كردن اين پرده شامل مراحل مختلفى؛ از قبيل فراهم كردن حرير طبيعى، بافت پارچه ها، رنگ آميزى و مشخص كردن خطوط و اشكال بر روى پارچه ها، زر دوزى اين خطوط و اشكال با سيم هاى نقره اى و طلاست. «(1)»


1- عمدة الأخبار، ص 116 گفتنى است بنا بر روايت قصة التوسعه ص 117 مراحل فراهم آورى پرده داخلى كعبه از اين قرار است: الف- مرحله اول همانند نخستين مرحله در فراهم آورى پوشش بيرونى كعبه است و شامل تهيه ابريشم خام و رنگ آميزى آن است، با اين تفاوت كه در اين مرحله ابريشمى كه بناست براى ساخت پرده داخلى به كار گرفته شود به رنگ سبز رنگ مى شود. ب- مرحله بافت نيز همانند بافت پوشش بيرونى انجام مى گيرد، با اين تفاوت كه براى پرده داخلى كعبه از پارچه ابريشم ساده سبز استفاده مى شود. ج- پس از پايان بافت پارچه، اشكال و خطوطى كه مى بايست بر پرده زر دوزى شود به وسيله چاپ سيلك مشخص مى گردد. د- در اين مرحله كه دقيق ترين و طولانى ترين مرحله است، زر دوزى برجسته نقش ها و خطوطى كه پيشتر با سيلك مشخص شده است با سيم هاى طلا و نقره انجام مى پذيرد. اما آيات و عبارت هايى كه بر پرده داخلى نقش مى شود عبارتند از: *- لاالهَ الّا اللَّه، محمدٌ رسول اللَّه. *- إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ. *- قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ. *- يا حَنّان يا منّان يا ذاالجلال و الإكرام. اين نوشته ها به رنگ سفيد بر روى پارچه سبز نقش مى بندد. پرده داخلى كعبه ديوارهاى اين خانه و همچنين سقف آن را از داخل مى پوشاند. ابعاد اين پرده بدين شرح است: 1- سمت حجر اسماعيل: 80/ 5 متر 2- سمت مقابل؛ يعنى ميان دو ركن حجرالأسود و ركن يمانى: 40/ 8 متر 3- سمت باب ابراهيم: 20/ 10 متر 4- ارتفاع پرده: 50/ 7 5- مساحت پرده سقف: 9* 14 متر 6- افزون بر اين جامه، هر يك از ستون هاى سه گانه كه قطر هر ستون 160 سانتيمتر است. پرده داخلى كعبه بين هر سه تا پنج سال تعويض مى شود و نخستين پرده ساخت كارخانه ويژه در سال 1403 ه. ق. در درون كعبه نصب شده است.« مترجم»

ص:113

پرده در كعبه

بخشى از پوشش كعبه پرده اى است كه مقابل در از بيرون آويخته است.

براى نخستين بار در سال 810 ه. ق. پرده اى نقش دار بر در كعبه آويخته شد و از آن زمان تا كنون جز در فاصله سال هاى 816 تا 818 ه. ق. همواره پرده آويخته بر در كعبه نقشدار بوده است.

اين پرده ازحرير سياه ساخته مى شود ولايه آسترآن پارچه حرير سبز كلفت است. بر روى اين پرده نيز نقش ونگارهايى اسلامى وآياتى ازقرآن وهمچنين عبارت هاى حاكى از تاريخ ساخت بهصورت برجسته و با استفاده از نخ هاى نقره زراندود ثبت مى شود. «(1)»


1- . درباره پرده در كعبه در قصة التوسعه صص 116- 113 چنين آمده است: پرده از پنج پاره تشكيل شده كه بالاى هم دوخته شده اند و سپس آستر و لايه داخلى به پشت آنها دوخته شده است. اما جمله ها و آياتى كه بر اين پرده نوشته شده از قرار زير است: الف- پاره اول: بر اين پاره كه بخش فوقانى پرده كعبه را تشكيل مى دهد به ترتيب جمله هاى زير نقش بسته است: 1- در بالاى اين قطعه در وسط، ميان دايره اى كوچك:« اللَّهُ حَسْبي» 2- موازى همين دايره در دايره كوچك ديگرى در گوشه سمت راست:« اللَّهُ رَبّي» 4- موازى همين دايره در دايره كوچك ديگرى در گوشه سمت چپ:« اللَّهُ رَبّي» 5- ميان اين سه دايره و به موازات آنها در داخل دو قاب مستطيل شكل به ترتيب در قاب سمت راست عبارت قرآنى: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ... و در قاب سمت چپ عبارت: فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا. 6- در زير اين رديف و داخل قاب بزرگى كه از كناره راست تا كناره چپ متن اين قطعه را در برمى گيرد عبارت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ. 7- در حاشيه سمت راست و در زير دايره كوچكى كه عبارت« اللَّهُ رَبّي» بر آن نقش شده است، به صورت عمودى از بالا به پايين آيه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ نقش شده است. 8- به موازات اين عبارت در قاب حاشيه سمت چپ از پايين به بالا آيه غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ نقش شده است. 9- در پايين اين قطعه آيه: اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ چهار بار و در داخل چهار طرح جقه بته مانند گلدوزى شده است. ب- پاره دوم: بر اين پاره كه از بالا به پايين دومين قطعه پرده است، عبارت ها و آيات زير نقش بسته است: 1- در حاشيه بالاى آن، همانند قطعه اول در سه دايره كوچك و به ترتيب از راست به چپ عبارت هاى:« اللَّه رَبّي»،« اللَّه حَسْبي» و« اللَّه رَبّي». 2- در قاب متن اين قطعه و پايين حاشيه، عبارت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ. 3- در حاشيه بالا و به موازات دايره هايى كه عبارت هاى:« اللَّه حَسْبي» و« اللَّه رَبّي» در آنها نقش شده در دو كادر سمت راست در دو سطر عبارت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لَاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ. 4- به موازات آن در قاب ديگرى در سمت راست ادامه آيه: مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا .... 5- در حاشيه سمت راست در قابى مستطيل شكل از بالا به پايين: الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ كه نخستين آيه سوره حمد است. 6- در حاشيه سمت چپ در قابى مستطيل شكل از پايين به بالا عبارت: أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ. ج- پاره سوم: 1- در حاشيه بالاى آن در دو دايره كوچك در سمت راست و چپ:« اللَّهُ رَبّى» 2- در همين حاشيه در قاب سمت راست و در دو سطر ادامه آية الكرسى: خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَىْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ* لَاإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَىِّ. 3- در همين حاشيه در قاب سمت چپ و در دو سطر ادامه آيةالكرسى: وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ* لَاإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَىِّ. 4- در متن مربع شكل وسط و در لنگه راست سوره توحيد دايره اى را تشكيل داده و در وسط اين دايره نيز جمله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جاى گرفته است. 5- در متن مربع شكل وسط و در لنگه سمت چپ آيه: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً دايره اى را تشكيل داده و در وسط اين دايره نيز جمله بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ جاى گرفته است. 6- در حاشيه سمت راست و در قابى مستطيل شكل از بالا به پايين ادامه سوره حمد: الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. 7- در حاشيه سمت چپ و در قابى مستطيل شكل از پايين به بالا، بخش ديگرى از حمد: صِرَاطَ الَّذِينَ. د- پاره چهارم: در اين قطعه آيه ها و عبارت هاى زير نقش شده است: 1- در متن نيمه راست و در داخل قاب مستطيل شكل عبارت:« لا الهَ الّا اللَّهُ الْمَلِك الْحَقّ المُبينُ». 2- در متن نيمه چپ و در داخل قاب مستطيل عبارت:« محَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ الصَّادِقُ الْوَعْدِ الأمِينُ». 3- در متن نيمه راست و در داخل قاب مستطيل شكلى كه رديف دوم را تشكيل مى دهد عبارت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ. 4- در متن نيمه چپ و در داخل قاب مستطيلى، به موازات آن عبارت: إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ. 5- در متن نيمه راست و در داخل قاب مستطيل شكلى كه سوّمين رديف را تشكيل مى دهد، عبارت فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ* الَّذِي أَطْعَمَهُمْ. 6- در متن نيمه چپ و در داخل قاب مستطيلى به موازات آن عبارت: مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ 7- در حاشيه سمت راست و در قاب مستطيل شكل از بالا به پايين عبارت: مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ 8- در حاشيه سمت چپ و در قاب مستطيل شكل از پايين به بالا عبارت: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ 9- در حاشيه پايين اين قطعه در لنگه راست به ترتيب عبارت هاى:« اللَّه رَبّي» إِيَّاكَ نَعْبُدُ و« اللَّه حَسْبي» 10- در حاشيه پايين همين قطعه و در لنگه چپ به ترتيب عبارت هاى« اللَّهُ حَسْبي» وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ و« اللَّهُ رَبّي» ه- پاره پنجم: در اين قطعه كه قطعه پايين پرده است، تاريخ و مكان ساخت پرده و نام خدمتگزار دو حرم ثبت شده و اين عبارت در آن آمده است: « صنعت هذه الستارة في مَكة المكرّمة و اهداها الَى الكعبة المشّرفة خادم الحرمين الشريفين فهد بن عبدالعزيز آل سعود تقبل اللَّه منه.»« مترجم»

ص:114

ص:115

ص:116

در پايين آيه هاى قرآنى كه بر پرده ثبت شده، اين عبارت در دو قاب جداگانه آمده است: «صنعت هذه الستارة في مكّة المكرّمة و اهداها الَى الكعبة المشرّفة»، «خادم الحرمين الشريفين الملك فهد بن عبدالعزيز آل سعود تقبل اللَّه منه.» «(1)» گفتنى است طول اين پرده شش متر و نيم و عرض آن سه متر و نيم است و از پنج قطعه تشكيل شده كه سر هم دوخته شده اند و سپس از پشت آسترى پارچه اى بر آن دوخته شده است. «(2)»

كمربند كعبه

تصويرص 117 كتاب الكعبه المعظمه

تصوير يكى از قنديلهاى برجسته روى پوشش كعبه

كمربند در يك سوم بالاى جامه كعبه واقع شده، عرض آن 95 سانتيمتر است و بر آن آياتى از قرآن كريم به خط ثلث تركيبى و در قاب هاى كتيبه مانند نقش شده است.

نقش هاى روى كمربند برجسته و فراهم آمده از سيم هاى نقره طلا اندود است.

كمربند دور تا دور جامه كعبه را در بر گرفته، طول آن 47 متر، عرض آن 95 سانتيمتر و داراى 16 قطعه (كتيبه) است كه در هر ضلعى از ضلع هاى چهارگانه كعبه، چهار قطعه قرار مى گيرد.

در پايين كمربند بر روى جامه كعبه و در


1- في خدمة ضيوف الرحمن، وزارت ارشاد عربستان، ص 56
2- عمدة الأخبار، ص 113

ص:117

هر ضلع از آن، دو كتيبه و سه قنديل قرار دارد، جز در سمت باب ملتزم كه تنها داراى يك كتيبه بزرگ به نام «اهداء» است و بدين ترتيب جمع كتيبه ها هفت قطعه و جمع قنديل ها دوازده مورد مى شود.

در هر يك از اركان كعبه، بر روى جامه اين خانه، كتيبه هايى مربع شكل نقش بسته كه آنها را «صمديه» نامند و بر هر يك سوره اخلاص گلدوزى شده است.

بر روى هر چهار طرف كمربند آيه هايى از قرآن ثبت شده است. «(1)»


1- در قصة التوسعه صص 119- 118 در اين باره آمده است: به كمربند كعبه، آيه هاى زير گلدوزى شده است: الف- سمت باب الملتزم: *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً. *- وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. *- وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. *- رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. *-« صنعت هذه الكسوة في مكة المكرمة واهداها الى الكعبة المشرّفة خادم الحرمين الشريفين الملك فهد بن عبدالعزيز آل سعود تقبل اللَّه منه». ب- سمت حجر اسماعيل: *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ. *- ومَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ. *- لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ. *- وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنْ الضَّالِّينَ. *- ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ. *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. *- قالَ تَعالى: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ. ج- سمت باب ابراهيم؛ يعنى سمتى كه مقابل در كعبه است: *- وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. *- وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ. *- لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا. *- وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ* ثُمَّ لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ. *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَبَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنْ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً. *- قالَ اللَّهُ تَعالى: وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرْ اللَّهَ يَجِدْ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً. د- سمت ميان دو ركن حجرالأسود و يمانى: *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ. *- إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ. *- فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً. *- وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ. *- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. *- قالَ تَعالى وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى.« مترجم»

ص:118

محصولات مختلف كارخانه بافت جامه كعبه

در گذشته، سالى يك بار جامه كعبه عوض مى شد. اما اكنون اين كار در هر سال دو بار انجام مى شود. اين جامه و همچنين يك جامه كامل براى احتياط و رويارويى با وضعيت هاى پيش بينى نشده و همچنين آسترهاى اين پوشش و كمربند آن، در كارخانه جامه كعبه تهيه مى گردد.

فعاليت توليد اين كارخانه را مى توان چنين فهرست كرد:

1- بافت و آماده سازىِ جامه بيرونىِ كعبه، كه اصلى ترين كار است و با دقت و مهارتِ تمامصورت مى پذيرد.

2- بافت و آماده سازى پرده داخلى با همان دقت و مهارت.

3- بافت پارچه هاى حرير سياه ساده براى تهيه كمربند و هديه هاى زربفت از آنها.

4- بافت پارچه هاى ساده سبز و سفيد براى آستر و نيز پرده هاى داخلى كعبه.

5- بافت و آماده سازى جامه اى كامل به منظور احتياط.

6- بافت پرچم عربستان سعودى مطابق با آيين نامه خاص و با رعايت مشخصات فنى اعلام شده از سوى كميته فنى مشخصات و مقياس ها.

گلدوزى پرچم، خود نوع ويژه اى از به كارگيرى ابزارهاى گلدوزى ماشينى را با دقت و مهارت ويژه مى طلبد.

7- توليد هديه هاى زربفت؛ اين هديه ها كه قطعه هاى كوچك پارچه اى است و

ص:119

نام هاى خداوند و آيات قرآن به همان شكل وشيوه اى كه بر روى جامه كعبه وجود دارد بر روى آنها با نخ هاى نقره اى و طلايى رنگ گلدوزى مى شود، پيشتر به تعداد كمى توليد مى شده اما در سال هاى اخير ميزان اين توليد چند برابر شده است تا بتوان همه آنچه را براى تقديم به ميهمانان كشور عربستان لازم است فراهم ساخت و همه نيازى را كه در اين زمينه وجود دارد پوشش داد. «(1)» بنا به گزارش «البلاد» در شماره چهارشنبه، ششم ذى قعده سال 1418 ه. ق. از سوى ملك فهد فرمانى براى نوسازى دستگاه هاى كارخانه بافت جامه كعبه صادر گرديد و ماشين هاى جديدى نيز بدين منظور وارد شد.

اوصاف داخل كعبه

در داخل كعبه، در ركن شامى و در سمت راست كسى كه به درون كعبه مى آيد، پلكانى وجود دارد كه به بام مى رسد. اين پلكان در داخل اتاقكى بدون پنجره قرار گرفته و ديوار كعبه، ضلع هاى شرقى و شمالىِ آن را تشكيل مى دهد و براى دو ضلع ديگر ديوارى جداگانه در داخل كعبه ساخته شده است. بنابراين، در داخل كعبه پله ها به چشم نمى آيد و آنچه ديده مى شود همين اتاقك است.

اين اتاقك داراى در است و آن در قفلى ويژه دارد و در جلوى آن نيز پرده


1- عمدة الاخبار، ص 126 گفتنى است در اين باره در قصة التوسعه ص 126 چنين آمده است: درگذشته، كارخانه بافت جامه كعبه شمار محدودى از هديه هاى كوچك را كه بر آنها عبارت هاى« اللَّه حسبى»،« اللَّه ربّى» و« اللَّه جلّ جلاله» با نخ هاى نقره اى و طلايى گلدوزى شده بود توليد مى كرد. اين توليد در سال 1395 ه. ق. متوقف گرديد و از آن به بعد توليد هديه ها با اشكال و نقوش و خطوطى همانند آنچه بر جامه كعبه است و با نوشته هايى از قبيل« الحمد للَّه ربّ العالمين»،« يا رَحمن يا رحيم» و« يا حىّ يا قيّوم» صورت گرفت و افزون بر اين قطعه، كتيبه هايى همانند كتيبه هاى بخش پايين تر از كمربند در روى جامه كعبه، توليد شد. توليد اين هديه ها سال به سال افزايش يافت، به گونه اى كه براى نمونه در سال 1409 در مقايسه با سال 1400 شاهد 500% افزايش هستيم، در اين سال 500 هديه توليد شد كه 100 قطعه از آن كتيبه هايى همانند با كتيبه هاى پايين كمربند جامه كعبه است و اين رقم با توليد سه كمربند كامل برابرى مى كند.« مترجم»

ص:120

حرير زيبايى كه با رشته هاى طلا و نقره بر آن خطوط و رسومى نقش بسته، آويخته شده است.

عرض ديوار جنوبى اتاقك پلكان، كه درِ اتاقك نيز در همين ضلع قرار دارد، 225 سانتيمتر و عرض ديوار غربى آن 150 سانتيمتر است. هنگامى كه از پله ها بالا برويد تقريباً به اندازه يك قد مانده به سقف، درى كوچك در سمت روبرو و درى ديگر همانند آن در سمت چپ ديده مى شود. اين دو در، به فضاى ميان سقف تحتانى و سقف فوقانى كعبه كه با همديگر 120 سانتيمتر فاصله دارند، راه مى گشايد. در بالاى پلكان روزن يا

تصويرص 129 كتاب الكعبه المعظمه

برشى از كعبه و قسمتهاى داخلى آن، پيش از مرمت اخير

ص:121

نورگيرى وجود دارد كه براى جلوگيرى از ورود باران، پوشش بر روى آن قرار گرفته است و براى رفتن به بالاى بام برداشته مى شود.

در داخل كعبه سه ستون چوبى با چوب هاى بى نظير قهوه اى مايل به سياهى وجود دارد كه از دوران عبداللَّه زبير تاكنون؛ يعنى 1350 سال، بر جاى مانده و سقف كعبه بر روى آنها استوار است.

قطر هر ستون 44 سانتيمتر و محيط هر كدام تقريباً 150 سانتيمتر است و قاعده آنها چوبى، مربع شكل و كنده كارى شده است.

در ارتفاعى مناسب ميله اى ميان ستون هاى سه گانه وجود دارد كه برخى از هديه هاى كعبه بدان آويخته مى شود. در بالاى هر يك از ستون ها تيركى است كه دو سر آن در ديوارهاى شمالى و جنوبى كعبه محكم شده است.

ستون هاى سه گانه داخل كعبه تنها تا زير سقف تحتانى امتداد دارد و به زير سقف فوقانى نمى رسد.

در فاصله ميان سقف هاى تحتانى و فوقانى ستون هاى چوبى باريك تر و بيشترى براى نگهدارى سقف فوقانى قرار داده شده و پايه برخى از اين ستون ها با واسطه بر روى ستون هاى سه گانه قرار گرفته است.

در پايين هر يك از ستون هاى سه گانه، كه عمده وزن سقف را تحمل مى كنند، طوقى براى تقويت قرار داده شده است.

سنگفرش كعبه و سنگِ نماى ديوارها از داخل

كف كعبه با سنگ هاى مرمر كه بخش عمده آن سفيد و باقى مانده اش رنگى است فرش شده و ديوار نيز از سمت داخل به سنگ نماى مرمر روكش شده و اين سنگ ها داراى نقش و نگارهاى ظريفى است.

ديوارها و سقف كعبه از داخل به پرده اى از حرير قرمز گلى پوشانده شده و بر اين حرير عبارت هاى: «لا الهَ الَّا اللَّه» و «محمّدٌ رسول اللَّه» و نيز برخى از نام هاى خداوند در

ص:122

قاب اشكال 7 و 8 با نخ سفيد گلدوزى شده است.

تصويرص 131 قصة التوسعه

پلان برش افقى كعبه

لوح هاى سنگى يادمان

در داخل كعبه نُه لوح مرمر وجود دارد كه بر هشت تاى آنها با خط ثلث كنده كارى شده و در يكى ديگر با خط كوفى برجسته و به شيوه همانند معرق كارى و با قطعه هاى رنگى سنگ هاى قيمتى متنى نقش بسته است.

تمامى اين نُه لوح در سده ششم هجرى نوشته شده است.

اما در ديوار شرقى كعبه و ميان در اصلى و باب التوبه [در پلكان داخلى] لوح بزرگى وجود دارد كه يادمان توسعه دوران ملك فهد است و بدين ترتيب شمار لوح هاى سنگى

ص:123

موجود در داخل كعبه به ده مورد مى رسد.

اين لوح ها هر كدام 144 سانتيمتر بالاتر از كف كعبه قرار دارند، به جز لوحى كه بر بالاى سر درِ كعبه قرار گرفته كه در ارتفاعى افزون بر دو متر است.

تصويرهاى زير لوح هاى يادمان داخل كعبه را نشان مى دهد:

لوح ها يادمان شماره .... ازص 132 الكعبة المعظمه

ص:124

فصل پنجم: آخرين توسعه و مرمت كعبه

مرمت سطح خارجى كعبه

همه مى دانند كعبه بنايى است در ميان مسجد الحرام كه هيچ بناى ديگرى از آن حفاظت نمى كند و گرچه جامه اى به منظور زيبايى و نيز محفوظ ماندن، بر آن پوشانده شده، اما اين خانه همچنان در معرض عوامل طبيعى و فرساينده مختلفى به ويژه عوامل جوّى است كه در شكل فرايندهاى شيميايى يا مكانيكى بر آن اثر مى گذارند.

از آخرين مرمت كلّى كعبه در سال 1040 ه. ق. نزديك به چهار سده بر آن گذشته و از اين روى، در اثر عوامل فرساينده طبيعى، بر روى سنگ هاى ديوار پوسته ها و شكاف هاى ريزى پديد آمده و در بند كشى ميان سنگ ها نيز، خواه در قسمت هاى بالا و خواه در قسمت هاى پايين ديوارها، درزها و شكستگى هايى پديدار شده بود.

از اين روى، در اوايل ذى حجه سال 1414 ه. ق. طى دستورى مرمت شكاف ها و بر طرف كردن پوسته ها و اقدام هاى لازم ديگرى كه در نوسازى ديوار كعبه نياز است آغاز شد.

مراحل كار بدين شرح انجام پذيرفت:

1- بندكشى ميان سنگ ها، تا جايى كه لازم بود و به اصل بنا نيز آسيب نمى رساند برچيده شد و آن گاه شكاف ميان سنگ ها كاملًا پاكسازى و تميز گرديد.

ص:125

در جريان كار در لابه لاى سنگ ها مقدارى رطوبت به چشم آمد كه احتمالًا از عوامل طبيعى و آب و هوايى سرچشمه مى گرفت. اين رطوبت نيز برطرف گرديد.

همچنين در قسمت هايى از درز سنگ ها آثار موريانه وجود داشت كه آنها نيز از ميان رفت.

2- پس از تميز كردن درزهاى ميان رديف هاى سنگ به تنظيف رويه سنگ ها و زدودن پوسته ها و خالى كردن اطراف شكاف ها و رخنه ها اقدام شد. پس از آن سنگ ها را شستند و به وسيله ماشين هاى مخصوص خشك كردند.

3- سپس مطالعاتى در مورد مشخصات و تركيب سنگ هاى ديوارهاى كعبه و تطابق اين مشخصات با كوه هاى معروف مكه انجام گرفت تا سازگارترين سنگ ها براى ترميم انتخاب شود. پس از آن از سازگارترين سنگ ها خميرى تهيه و ضمن آميختن آن به مواد شيميايى ويژه، به داخل قالب هايى هم شكل با پوسته طبيعى سنگ كه بر روى سنگ هاى نيازمند مرمت قرار داده شده بود تزريق شد و بدين وسيله قسمت هاى كنده شده از سنگ هاى كعبه و نيز درزها و شكاف هاى آن مرمت شد؛ به گونه اى كه رويه جديد، درست همانند ظاهر طبيعى سنگ به چشم مى آيد.

4- سپس به درون فواصل طبيعى ميان رديف هاى سنگ كه بندكشى هاى قبلى اش برداشته شده بود، ملاط مخصوصى به وسيله دستگاه تزريق شد تا همه درزها را پر كند آنگاه با همين ملاط مخصوص بندكشى هاى جديد بهصورت برجسته انجام پذيرفت.

هدف از انتخاب اين نوع بندكشى نيز كمك به ماندگارى و مقاومت بيشتر سنگ ها در برابر عوامل طبيعى بود.

همچنين به منظور يكسان سازى شكل مستطيل هايى كه پس از بندكشى رخ مى نمود، در جاهايى كه سنگ هاى بزرگ و يكپارچه در مسير وجود داشت، خط بندكشى روى سطح سنگ بهصورت برجسته ادامه مى يافت تا در نهايت ديوار كعبه شكلى همسان و هماهنگ به خود گيرد.

بدين ترتيب پس از پايان اين مرمت، ديوارى نو رخ نمود، هر چند آن همان ديوار پيشين بود كه دستان هنرمندى بدان چنين چهره اى تازه مى بخشيد.

ص:126

مرمّت داخلى كعبه

مقدمات كار: در سال 1415 ه. ق. مرمت بيرونى ديوار كعبه به پايان رسيد. اين كار بدون نصب ديوارهاى كارگاهىِ موقت و تنها با داربست هاى رو بازصورت پذيرفت و مجموعه عملياتى كه انجام مى شد در معرض ديد زائران و حاجيان بود.

انجام موفقيت آميز مرمت بيرونى ديوار، عامل برانگيزاننده اى بود تا دست اندركاران را به اهتمام هر چه بيشتر به ترميم وضع داخلى ديوارها و پايه ها و سقف كعبه وادارد تا اين خانه در آينده گرفتار خرابى ها يا مشكلاتى كه شايسته چنين بنايى تاريخى و دينى نيست نشود، به ويژه آن كه در جريان مرمت بيرونى روشن شده بود كه موريانه و ديگر حشرات و همچنين عوامل آب و هوايى و رطوبت، خرابى هايى به بار آورده بود كه هيچ دور نمى نمود توانسته باشد به درون ديوار و پى و پايه آن نيز نفوذ كرده باشد.

بنابراين، در چهار چوب سياستِ «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد» مطالعات و پژوهش هاى علمى، فنى و مهندسى دقيقى در داخل كعبه آغاز شد تا وضعيت آن به درستى روشن شود و نسبت به چگونگىِ اقدام هايى كه بايد انجام گيرد، اطمينان به دست آيد؛ چه، وضع ظاهرى ديوار و خانه نمى توانست در اين زمينه اطمينانى به دست دهد و چه بسا بناهايى كه در ظاهر نشانى از خرابى ندارد اما در درون آن خوردگى و ديگر عوامل طبيعى بنا را در آستانه نابودى قرار داده است. اين مطلب هنگامى حساس تر مى شود كه عامل فرساينده حشرات و عواملِ طبيعى باشد. افزون بر اين كه مى دانيم بخش هايى از ديوارِ كعبه از داخل با لوح هاى سنگى يادمان پوشيده شده و در پشت اين سنگ ها موريانه و رطوبت و ديگر عوامل به خوبى مى تواند تخريبى جبران ناپذير به وجود آورد.

از ديگر سوى، سياستِ مسؤولان بر تغييرات، بى مطالعه و بى پايه نبوده و همواره درصدد در پيش گرفتن روند و اجراى برنامه اى است كه مصلحت عمومى اقتضا مى كند، و البته در كنار آن بدين ضرورت توجه دارد كه نمى توان در برابر حوادث و آنچه ممكن است پيش بيايد با دستان بسته ايستاد.

به هر روى، با توجه به اين جوانب و ملاحظات، بررسى ها و مطالعات شناسايى در

ص:127

مورد ديوار كعبه، با استفاده از شيوه هاى مشاهده مستقيم و نيز حفر آزمايشى و نمونه بردارى تصادفى از عمق ديوارها و كف و سقفصورت پذيرفت. اين مطالعات نشان داد كه در ميان فواصل سنگ ها و لوح ها، موريانه و قارچ وجود دارند و همچنين عوامل خوردگى به كنش شيميايى خود ادامه مى دهند و در مورد سقف نيز حشرات و فرساينده هاى طبيعى در لابه لاى ستون هاى چوبى و پوشش هاى گل و شن و ماسه و گچ جاى گرفته و در اين ميان وجود رطوبت به آنها امكان تكثير و رشد داده است و توانسته اند بخش هاى عمده اى از اين سقف را، كه همچنان در زير لايه سطحى خود سالم به نظر مى رسد، از ميان ببرند.

اين مطالعات ثابت كرد مرمت همه جانبه ديوارها و سقف كعبه، كارى لازم است و مى بايست قسمت هاى تخريب شده را ترميم و يا با مواد و مصالح نو و مقاوم تر جايگزين كرد و البته در اين كار تدابير پيش گيرانه لازم را نيز فراهم ديد تا از وقوع چنين خوردگى ها و خرابى هايى در آينده جلوگيرى شود.

تصويرص 129 كتاب الكعبه المعظمه

خوردگى در چوبهاى قرار گرفته در لابه لاى ديوار

آغاز كار: انجام كار مرمت و نوسازى به مجموعه بن لادن تعلق گرفت. اين شركت در ماه شعبان 1416 ه. ق. آمادگى خود را اعلام كرد اما اين موقعيتِ زمانى، براى انجام

ص:128

كار مناسب نبود؛ چه، ماه رمضان و ماه هاى پس از آن تا ذى حجه در پيش بود و اين دوره زمانى اوج مراسم حج و عمره بود و از اين روى انجام عمليات در اين مقطع زمانى موجب محروم شدن حاجيان و زائران از مشاهده خانه خدا مى شد. اين در حالى است كه بنابر سياست اتخاذ شده، طرح هاى اين گونه اماكن مى بايست به موازات هم و به گونه اى پيش رود كه كمترين خلل را در بهره بردن زائران و حاجيان از اين مكان هاى مقدس به وجود آورد.

بدين ترتيب، به رغم همه علاقه اى كه به انجام كار در كوتاه ترين زمانِ ممكن وجود داشت، طرح مرمّت درون كعبه در دهم محرم سال 1417 ه. ق. عملى گرديد.

مراحل عملىِ كار: در آغاز عمليات مرمت كعبه، حصارى چوبى با ارتفاع اندكى بيشتر از ارتفاع كعبه و با فاصله مناسب از ديوار ايجاد شد. اين حصار به گونه اى بود كه اركان و نقاطى از كعبه كه حاجيان استلام مى كنند در معرض رؤيت بماند. براى اين حصار دو در؛ يكى در سمت شمال غرب براى ورود به محوطه حصار و ديگرى در سمت جنوب غرب براى خروج از آن قرار داده شد.

يكى از ابتكارهايى كه در اين مرحله انجام گرفت آن بود كه در سه هفته اول به حاجيان اجازه دادند به حصار پيرامونى وارد و از آن جا به داخل كعبه مشرف شوند. مردم پس از هر نماز براى ورود به داخل كعبه بهصف مى ايستادند و بهصورت منظم و به اندازه گنجايش داخل كعبه، تشرف مى يافتند تا لحظه هايى را در مقدس ترين مكان دينى، در خلوت انس سپرى كنند و هم از نزديك ببينند كه چگونه در سنگ ها و بندكشى هاى ميان سنگ ها درزها و ترك هايى پديد آمده و نيازمند نوسازى است و آنچه انجام مى گيرد برخاسته از يك ضرورت است. «(1)» همه هديه ها و لوح هاى يادمان كه در داخل كعبه وجود داشت يا به ديوارها الصاق شده بود، برچيده و پس از تميز شدن در جايى محفوظ نگهدارى شد.


1- گواه گرفتن مردم بر آنچه درباره كعبه انجام مى پذيرد يا بايستى انجام پذيرد، سنتى است كه عبداللَّه بن زبير گذارد. او هنگامى كه تصميم به نوسازى كعبه داشت مردم را به ديدن خانه فرا خواند تا خود تأييد كنند و ببينند كه خانه نيازمند مرمّت كلى است.

ص:129

از آنجا كه بيشترين آسيب ها و فرسودگى ها در سقف و ستون هاى چوبىِ نگهدارنده آن پيش بينى مى شد سقف و ستون ها به طور كامل برداشته شد.

در سطح داخلى ديوار كعبه، همه بندكشى هاى درز سنگ ها و همچنين ملاط ميان سنگ هاى درون ديوار برداشته شد. در آغاز پيش بينى مى شد ضرورتى به برداشتن سنگ هاى تشكيل دهنده لايه ميانى ديوار نباشد، اما با برداشتن مقدارى از ملاط مشخص شد كه اين ملاط كيفيت و چسبندگى خود را از دست داده است. از همين روى سنگ هاى لايه داخلى ديوار شماره گذارى و سپس بر داشته شد و از نو با استفاده از ملاط تازه و سازگار با فنون و شيوه هاى جديد ساخت و ساز در جاى خود قرار گرفت.

مشاهده شد كه سطح خارجى ديوار هيچ گونه عيب ساختارى ندارد و سنگ هاى لايه داخلى از پشت تهيگاه هاى ميان سنگ هاى سطح خارجى، ديوار را پر كرده و برآمدگى هاى قبه شكل سنگ ها در فرورفتگى هاى سنگ هاى ديگر جاى گرفته و آنها را محكم نگه داشته است. در اين ميان تنها در ملاط پركننده فضاهاى خالى ميان سنگ ها اشكال وجود داشت كه آن نيز- همان گونه كه گذشت- با ملاط نو جايگزين گرديد.

در ديوارها بهصورت كلّى عيبى اساسى؛ همانند نشست در پى و پايه، يا انحراف و كج شدن، مشاهده نشد.

در تخته ها و چوب هاى حمايتىِ به كار رفته در داخل ديوارها، تخريب طبيعى فراوانى به چشم آمد. دليل اين امر نيز روشن بود؛ چرا كه چوب بيش از سنگ در گذر زمان از عوامل طبيعى و آب و هوايى و موريانه و همانند آن آسيب مى بيند.

براى آن كه انجام كار در هيچ بخش از ديوار بر بخش هاى ديگر اثر نگذارد و به ويژه كار در رديف هاى پايينى سنگ هاى ديوار، در رديف هاى بالاتر مشكلى به وجود نياورد، انجام كار به ترتيب در طى سه مرحله جدا از همصورت پذيرفت.

مرحله اول: تنها به سنگ هاى چهار رديف يا رج بالاتر ديوار محدود شد.

مرحله دوم: سنگ هاى رديف هاى پايين تر تا رديف موازى با كف كعبه مرمّت شد.

مرحله سوم: به رديف هاى پايين تر از كف كعبه تا رديف موازى با كف مسجدالحرام پرداخته شد و مرمت تا عمق ميان 40 تا 70 سانتيمتر ادامه يافت.

ص:130

در همين مرحله پى و پايه ديوارها مورد معاينه قرار گرفت و معلوم شد كه كاملًا فاقد عيب و در وضعيت بسيار خوبى است.

تصويرص 129 كتاب الكعبه المعظمه

سطح داخلى ديوار كعبه و مراحل مرمّت آن

اينك به شرح هر يك از اين سه مرحله مى پردازيم:

مرحله اول: همان گونه كه يادآورى شد، در اين مرحله تنها چهار رج بالايى ديوارهاى كعبه از داخل هدف مرمت قرار گرفت. در اين مرحله، ملاط لاى سنگ هاى بزرگ تراشيده، سنگ هاى كوچكترى كه در فاصله ميان آنها و يا در لايه داخلى ديوار وجود داشت برداشته و شماره گذارى، تميز و شسته شد تا پس از انجام مراحل كارى لازم، به جاى خود برگردانده شود. پس از آن فاصله هاى خالى به وجود آمده؛ با ملاطى

ص:131

كاملًا قوى و داراى قابليت هاى بالا در نگهدارى سنگ، پر شد و سپس سنگ هاى لايه ميانى و همچنين سطح نماى درونى كعبه با توجه به شماره گذارىصورت پذيرفته، در جاى قبلى خود قرار گرفت و فواصل ميان اين سنگ ها نيز با ملاط سيمان با مشخصات فنى مناسب پر شد. در اين مرحله در لا به لاى سيمان قطعات فلزى مخصوصى قرار گرفت تا نگهدارندگى سيمان را دو چندان كند و سنگ هاى نماى درونى را با سنگ هاى لايه ديوار به خوبى به هم كلاف كند.

بدين ترتيب كار مرمت چهار رج بالايى ديوار انجام پذيرفت و سنگ هاى اين رج كاملًا به همديگر محكم شدند تا در هنگام انجام عمليات ترميم، در رج هاى پايين تر مشكلى در اين قسمت به وجود نيايد.

همچنين براى احتياط هر چه بيشتر، كار در مراحل بعدى و در رج هاى پايين تر در مقطع هاى عمودى از بالا به پايينصورت گرفت و از كار كردن در محدوده هاى افقى خوددارى شد.

مرحله دوم: اين مرحله دربردارنده عمده بخش هاى ديوار، به استثناى چهار رج

اشاره

بالايى و قسمت هاى كرسى چينى پايين است. در اين مرحله، ديوار به بخش هايى مستطيل شكل- و مستطيل هاى عمودى- قسمت شد و مرحله به مرحله كار در هر يك از اين نوارها يا باريكه هاى فرضى پيش رفت. عرض هر يك از اين نوارهاى عمودى بسته به ابعاد سنگ هاى موضوع مرمت ميان يك و نيم متر تا 70/ 1 سانتيمتر بود، و در هر يك از اين نوارها سنگ هاى لايه داخلى ديوار و همچنين سنگ هاى نماى درونى، پس از شماره گذارى برچيده و تنها سنگ هاى نماى بيرونى كعبه باقى گذاشته شد.

به منظور جلوگيرى از هر گونه لغزش و از جا در رفتن سنگ هاى ديوار، در دو طرف باريكه هايى كه موضوع مرمت قرار مى گرفت تيركهاى حايلى بهصورت افقى و در فاصله هاى مناسب نصب مى شد.

در جريان مرمت ديوار، در هر يك از نوارها يا باريكه هايى كه مرمت در آنهاصورت مى پذيرفت كار بهصورت بخش بخش و هر بخش شامل چهار رج از بالا به پايين ادامه يافت و در هر رج درزهاى ميان سنگ ها خالى و سنگ ها تميز و سپس با

ص:132

دستگاه هاى مخصوص خشك شد آنگاه ملاطى مناسب با درجه چسبندگى و استقامت بالا به اين درزها تزريق گرديد و پس از اطمينان نسبت به خشك شدن و استحكام يافتن آنها، بندكشى مناسبى با مواد داراى كيفيت بى نظيرصورت پذيرفت.

تصويرص 129 كتاب الكعبه المعظمه

تصويرى از نماى درونى ديوار كعبه در مراحل مرمّت

به هدف بالا بردن ميزان استحكام ديوارها و كلاف شدن كامل سنگ هاى نماى بيرونى ديوارها با سنگ هاى درون ديوار و نيز سنگ هاى نماى درونى كعبه بتون و ملاط به كار رفته در فواصل آنها با ميله هايى از فلزهاى آزمايش شده مسلح شد.

پس از مرمّتِ لايه درونى ديوار، در هر يك از نوارهاى عمودى اى كه موضوع مرمت قرار گرفتند، بدين ترتيب در مورد سنگ هاى نماى درونى عمل شد:

* در پايين ترين رج؛ يعنى رجى كه موازى با كف كعبه قرار مى گيرد، حشره كش هايى با اثر دراز مدت استفاده شد تا از لانه كردن حشرات جلوگيرى كند.

* سنگ ها، بر حسب شماره گذارى قبلى و پس از شست و شوى كامل و خشك كردن، از پايين به بالا در جاى خود قرار داده شدند و پس از آن

ص:133

درزهاى ميان سنگ ها با ملاط و بتون مسلّحى با شبكه هاى عمودى- افقى پر شد.

* پس از پايان كار در هر باريكه عمودى، كار نوسازى باريكه بعدى آغاز و به همين ترتيب در مورد آن عمل شد.

سرانجام با پر كردن همه فاصله ها، درزها و شكاف هاى موجود با ملاطى قوى پايان پذيرفت.

مرحله سوم: اين مرحله شامل كندن كف كعبه و رساندن كف آن به سطحى موازى با مسجد الحرام؛ يعنى عمق دو متر و بيست سانتيمتر و انجام تعميرات در ديوارها شده است.

در اصل كندن كف خانه كعبه كارى نبود كه بتوان در آن شتابزده عمل كرد، همچنين مصلحت نبود مرمت كامل ديوار كعبه در اين قسمت بدون بررسى همه جانبه اى از پى ديوار انجام پذيرد. به همين دليل نخستين گام انجام آزمايش هايى در اين خصوص بود. بدين منظور در نزديك ركن شامى قسمتى با عرض و طول كافى، تا سطح موازى مطاف حفر شد تا از وضعيت ديوار و بخشى از پى، اطلاعات دقيقى به دست آيد.

پس از انجام اين حفرِ آزمايشى، مشاهده شد وضعيت ديوارها در اين بخش بسيار مطلوب تر و سالم تر از بخش هاى فوقانى است و تنها نشانه هايى از احتمال تأثيرهاى تخريبى عوامل محيطى در آينده، البته درصورت واگذاشتن وضع، وجود دارد.

بدين ترتيب تصميم نهايى بر كندنِ كفِ كعبه و انجام تعميرات در اين بخش از كرسى چينى ديوار قرار گرفت. در مرحله بعد داخل كعبه تا سطح موازى مطاف خالى شد و سپس مرمت ديوار به همان ترتيبى كه در مرحله پيشين و در مورد ديوارهاى فوقانىصورت پذيرفته بود انجام گرفت. همچنين براى احتياط هر چه بيشتر كار ترميم تا عمقى ميان نيم متر تا سه چهارم متر پايين تر از سطح موازى مطاف نيز ادامه يافت. در پايين اين عمق سنگ هاى بزرگ و محكم شده اى وجود دارد كه هيچ نيازى به مرمت آنها نيست.

چرا مرمت تنها تا سطح پى ديوار ادامه يافت؟ در مرمت هر بناى تاريخى و اصولًا در هرگونه عمليات معمارى فراگير مى بايست وضع پى و پايه بنا، به خوبى روشن و

ص:134

ارزيابى شود. اين اصل كلى را در مورد هيچ بنايى نمى توان ناديده گرفت و تنها شيوه هاى بررسى و ارزيابى از بنايى تا بناى ديگر تفاوت دارد.

از ديگر سوى، مى دانيم كعبه بنايى مقدس است و بر پى و پايه اى كه خداوند بدان راه نموده، استوار شده و از اين روى بررسى و وارسى اين پى و پايه لزوماً مى بايست شيوه اى ويژه داشته باشد؛ به گونه اى كه به هيچ وجه در قداست آن مكانِ با عظمت، خللى وارد نياورد.

وضعيت پايين ترين رج هاى ديوار كعبه و وضعيت پى ديوار: براى روشن شدن وضعيت بخش هايى از ديوار كه پايين تر از سطحِ كفِ مسجد الحرام قرار گرفته است، دو حفر شناسايىصورت گرفت؛ يكى در فاصله دو مترى ركن شامى و ميان اين ركن و ركن يمانى و ديگرى در فاصله 10/ 2 سانتيمتر از ركن حجرالأسود و ميان اين ركن و ركن يمانى.

پس از نمونه برداى ها و مشاهدات انجام گرفته، نتايجى بدين شرح به دست آمد:

الف) حفره اول:

ابعاد: 10/ 1 سانتيمتر به موازات ديوار كعبه، در يك متر عمود بر ديوار با عمق متوسط 40/ 1 سانتيمتر از سطح كف فعلى كعبه؛ يعنى 20 سانتيمتر پايين تر از سطح كنونى مطاف.

نتايج مشاهدات: روشن شد عمليات ترميمى كه در مورد ديوارها انجام گرفته تا عمق 70 سانتيمتر پايين تر از سطحى كه حفارى در آن انجام شده پيش رفته و پايين تر از آن تا سه يا چهار رج سنگ هايى همانند سنگ هاى بخش هاى فوقانى ديوار وجود دارد و اين سنگ ها به شيوه خشكه چين (شيوه اى كه در قديم در بناى چهار ديوارى ها مرسوم بوده) روى هم قرار گرفته و از نظر عرض نيز در مقايسه با قسمت هاى بالاتر ديوار عرض بيشترى دارند.

ب) حفره دوم:

ابعاد: 10/ 1 سانتيمتر موازى با ديوار كعبه، در 05/ 1 سانتيمتر عمود بر ديوار، با عمق متوسط 25/ 1 سانتيمتر از سطحى كه حفارى در آن آغاز شده است؛ يعنى عمق 10

ص:135

سانتيمتر پايين تر از سطح فعلى مطاف.

نتيجه مشاهدات: روشن شد عمليات ترميمى كه در مورد ديوارها انجام گرفته تا عمق 45 سانتيمتر پايين تر از سطحى كه حفر در آن آغاز شده ادامه يافته و پايين تر از آن چهار يا پنج رديف سنگ همانند سنگ هاى قسمت هاى فوقانى ديوار وجود دارد و اين سنگ ها به شيوه خشكه چين روى هم قرار گرفته اند و عرض آنها از عرض ديوار بيشتر است.

ارزيابى وضع كنونى پى ديوارها: آن جا كه هر گونه عمليات شناسايى در مورد پى ديوارهاى كعبه با محدوديت نسبى مواجه است و به دلايل پيش گفته، پايين رفتن به بيش از عمقى كه انجام گرفته امكان پذير نيست، ارزيابى وضعيت پى ديوارها افزون بر مشاهدات فعلى، تا حدى نيز به مشاهدات گذشته و برخى از شرايط و اوضاع تاريخى اين خانه بستگى دارد.

روايت هاى تاريخى موجود گوياى اين امر است كه پى و پايه كعبه از روزگار ابراهيم، از سنگ هايى متداخل كه به خوبى در هم فرو رفته اند تشكيل شده و با آن كه كعبه در گذر تاريخ بارها نوسازى و مرمت شده، اما در هيچ يك از اين نوسازى ها و مرمت ها تغييرى در اين پى و پايهصورت نپذيرفته است.

درباره نوسازى دوران عبداللَّه زبير روايت كرده اند كه چون ديوارها را تا سطح پى تخريب كرد، سنگ هاى متداخلى كه از دوران ابراهيم بهصورت خشكه چين نهاده شده بود و شترانى را مى مانست كه گردن در همديگر فرو برده باشند، پديدار شد. اين نحوه از سنگ چينى به گونه اى است كه فرو نشستن يا جا به جايى آنها در اثر سنگينى ديوارهاى كعبه؛ يعنى همان وزنى كه در سده هاى طولانى آن را تحمل كرده است، امكان پذير نيست؛ چه، وضعيت مكانيكى چنين پشته اى سنگى، باعث مى شود هر گونه فرو نشستنِ ناشى از تحمل وزن بهصورتى فورى انجام گيرد و با گذشت زمانى اندك با رسيدن پشته سنگى به حالت توازن، در حالى كه كمترين فضاى خالى ميان سنگ ها وجود دارد اين فرو نشستن متوقف مى شود و امكان هر گونه جا به جايى سنگ ها در آينده و در اثر تحمل وزن پيشين از ميان مى رود.

ص:136

رج هاى پايين و پى ديوارهاى كعبه از چنين وضعيتى برخوردار است و مشاهدات گذشته و حال هيچ گونه نشانى از فرو نشستن يا جابه جايى خاك و سنگ رديف هاى پايين يا پى و پايه ديوارها در دوره حدوداً چهارصد ساله ميان مرمت هاى دوران حاضر و آخرين مرمت دوران عثمانى و همچنين دوره افزون بر نهصد سال ميان مرمت عبداللَّه بن زبير تا آخرين مرمت دوران عثمانى به دست نمى دهد.

گفتنى است در بناهاى سنگى از اين نوع، هر گونه نشست يا جا به جايى در رديف هاى پايين و يا پى ديوار، فروپاشى ها و مشكلات سريعى را در ديوارها موجب مى شود، چنان كه مشكلاتى از اين دست در مورد برج پيزاى ايتاليا به وجود آمده است.

اما در مورد كعبه تا كنون مشكلى از اين قبيل ديده نشده و اين خود دليلى ديگر است كه از وضعيت مناسب پى و پايه كعبه خبر مى دهد.

*** به هر حال، به ترتيبى كه ذكر شد، در بخش هايى از ديوار كعبه كه بالاتر از سطح مطاف است و ديده مى شود سنگ ها از نو با همديگر تركيب شده و با توجه به بتون هاى مسلحى كه در لابه لاى آنها به كار رفته است، ديوار حالتى يكپارچه يافته و از قدرت و استحكام فراوانى برخوردار شده است و در اين ميان تسليح عمودى بتون مقصود عمود بر سطح نماى ديوار است- يكپارچگى و ارتباط سنگ هاى نماى بيرونى و نماى درونى را حفظ كرده و تسليح افقى و موازى بتون بخش هاى مختلف ديوار را به همديگر كلاف كرده است.

همچنين تجانس كامل ديوار با ارتفاع افزون بر 13 متر منظم بودن و توازن توزيع سنگينى ديوارها را بر رديف ها و رج هاى پايينى و نيز پى و پايه تضمين مى كند و اين توازن، استحكام وقدرتى رابه بنا مى بخشد كه حتى درصورت وجود گسستگى ها يا نقاط ضعيف اندكى درپايين ديوار، همچنان سر پا بماند و وزن خود را بر پىِ بنا توزيع كند.

با عنايت به همه آنچه ياد شد، مى توان با اطمينان گفت: پى ديوارهاى كعبه در حالت بسيار مناسبى است و به هيچ گونه مرمت و نوسازيى نياز ندارد، تا آن روز كه خداوند مستضعفان را وارث زمين سازد.

ص:137

سقف كعبه

چوب، اساسى ترين عنصر تشكيل دهنده سقف كعبه است. مناسب ترين چوبى كه مى تواند در اين سقف به كار رود، چوبى است كه داراى ويژگى هاى فنى متعددى؛ از جمله ويژگى هاى زير باشد:

1- مقاومت در برابر وزن براى طولانى ترين عمر فرضى.

2- پايين بودن ميزان انقباض تا حد نزديك بهصفر.

3- مقاومت در برابر تغييرات آب و هوايى مناطق گرم و خشك.

4- مقاومت در برابر موريانه و قارچ ها و ديگر حشرات ريز و همچنين رطوبت هوا.

5- برخوردار بودن از طول، افزون بر 10 متر و داشتن قطرى كه پس از آماده سازى نهايى، كمتر از يك متر نباشد.

روشن است دست يافتن به چوب هايى بااين مشخصات و آن هم برخوردار از بالاترين كيفيت، بدون رايزنى بامراكزجهانى پژوهشى درصنعت چوب امكان پذير نبود.

به همين دليل با مراكزى در اروپا، استراليا و نيوزيلند تماس برقرار شد و در نتيجه مطالعات و رايزنى هاىصورت پذيرفته و از ميان انواع درخت هاى مورد بررسى، چوب درخت تيك، كه پيشتر نيز در برخى از طرح هاى توسعه در عربستان از آنها استفاده شده بود و ويژگى هاى مورد نظر؛ از جمله طول كافى و قطر افزون بر 5/ 1 متر را داشت و دفع كننده موريانه بود وامكان خشك كردن آن دركوتاهترين زمان ممكن نيز وجود داشت و علاوه بر اين، پس از روغن خوردن درخشش خيره كننده اى مى يافت انتخاب شد.

انتخاب درختان مناسب: درختان تيك در جنگل هاى هند و برمه مى رويند. از اين روى ديدارهايى از جنگل هاى نيلمپور در هند و رانگون در بِرمه انجام گرفت تا درخت هاى موجود در آنها بررسى شود. در نتيجه بررسى ها مشخص شد چوب مورد نظر در جنگل هاى برمه راحت تر در دسترس قرار مى گيرد. به همين دليل دو نماينده از شركت بن لادن مأمور شدند از طريق وزارت جنگل در برمه با شركت هاى فراورى چوب هماهنگى هاى لازم را انجام دهند تا درختان مناسب انتخاب و قطع شود و چوب آنها به كارگاه هاى آماده سازى اوليه و از آنجا پس از گزينش تنه هاى مرغوب تر به

ص:138

عربستان سعودى انتقال يابد.

جست و جوى درختان مناسب در مساحتى حدود 13000 هكتار در جنگل هاى بايو، كانا و مدييك كه با پايتخت برمه 1000 كيلومتر فاصله دارند انجام پذيرفت و سرانجام درختان مورد نياز در جنگل هايى با فاصله 250 كيلومتر از رانگون كه درختانى با كيفيت برتر داشت انتخاب شد.

در اين عمليات مجموعاً 137 اصله درخت قطع شد و پس از انتقال آنها به كارگاه فراورى 49 تنه مرغوب تر براى استفاده در سقف و ستون هاى كعبه به عربستان انتقال يافت.

انتقال و آماده سازى: چوب هاى انتخاب شده به بندر جده منتقل شد و در آن جا به منظور خشك شدن نسبى، به مدت شش ماه در هواى آزاد گذاشته شد و پس از اين مدت به كوره هاى ويژه خشك كردن انتقال داده شد و نسبت رطوبت آنها تا 15% كاهش يافت.

پس از اين مرحله نوعى ماده نگهدارنده غير سمى و فاقد رنگ و بو به نام براى محافظت، بر اين چوب ها پاشيده شد.

سپس در پى برش چوب ها به اندازه هاى مناسب سر تيرك ها و نقاطى از آنها كه سنگينى را مستقيماً تحمل مى كرد با ورقه هاى فلزى مقاوم در برابر زنگ زدگى پوشش شد.

طراحى سقف: قطعه هاى چوب به كيفيتى انتخاب شد كه اندازه هاى ستون ها و تيرك ها با آنچه از پيش وجود داشته است برابرى كند. سپس ستون و تيرك ها در فاصله هاى مناسب و مساوى نصب گرديد، به گونه اى كه وزن سقف بهصورت مساوى و متوازن بر آنها و سپس بر ديوارها توزيع شود.

عايق بندى: پس از نصب سقف چوبى كعبه، لايه اى از عايق رطوبتى روى آن قرار گرفت و روى اين لايه نيز با لايه اى از بتون سبك تقويت و براى جريان آب بام، شيب بندى شد. در مرحله بعد سر تا سر روى بام با سنگ مرمر سنگفرش گرديد.

ناودان: پس از پايان كار سقف و بام كعبه ناودان قديم با ناودانى نو با همان اندازه ها و ابعاد و نيز نقش ها و كتابت هاى ناودان قديم جايگزين گرديد، با اين تفاوت كه ناودان

ص:139

جديد در مقايسه با قديم محكم تر، زيباتر و بادوام تر ساخته شد.

پايه هاى ستون ها: در اين مرمت به جاى پايه هاى سنگىِ ستون هاى داخلى كعبه، پايه هايى از بتون مسلح ساخته و اطراف آنها كاملًا عايق بندى شد. همچنين براى آن كه فشار خاك ها و مصالحى كه درون كعبه را از سطح موازىِ در تا سطح موازى مطاف پر كرده است، مستقيماً به ديوار اصلىِ كعبه وارد نيايد، در كنار ديوارهاى اصلى، در چهار سمت، ديوارهاى حمايتى با بتون مسلح و با عايق بندى كامل تا ارتفاع موازى در كعبه بنا گرديد.

تصويرص 129 كتاب الكعبه المعظمه

برشى از سقف و ستونهاى كعبه

شاذروان: همچنين در اين مرمت، سنگ هاى كهنه شاذروان با سنگ هاى جديد، البته با همان رنگ و كيفيتِ سنگ هاى قديم، جايگزين شد.

ص:140

گفتنى است در جريان كار، بخشى از شاذروان قديم كه در ناحيه پايين در كعبه قرار گرفته است، به دليل مرغوبيت و استحكام و همچنين زيبايى سنگ ها، واگذاشته و از تعويض سنگ هاى آن خوددارى شد.

حجر اسماعيل و نوسازى آن

در اين مرمت سنگ هاى نماى ديوار حجر و نيز سنگ هاى كف آن برچيده و سنگ هاى جديدى جايگزين آنها شد. همچنين چلچراغ هاى نصب شده بر روى ديوار تنظيف گرديد و پس از آن به جاى قبلى خود برگردانده شد. افزون بر اين، براى درگاه هاى حجر از دو سوى، نرده اى مناسب از طناب هاى محكم و زيبا و سازگار با جايگاه و عظمت حجر اسماعيل فراهم گشت تا بتوان در مواقع ضرورت براى بستن حجر از آنها استفاده كرد.

دكه نگهبانى

در آخرين مرمت كعبه، در كنار ركن حجرالأسود براى نگهبانى و ساماندهى استلام حجرالأسود از سوى حاجيان، دكه اى بنا شد. اين دكه از سنگ مرمر ساخته شده و با عبور آب سرد از كف آن، سرد نگه داشته مى شود.

ص:141

بخش سوّم: تعمير وتاريخ مسجد الحرام

اشاره

ص:142

ص:143

فصل اول: نگاهى اجمالى به مسجد الحرام

مسجد الحرام كدام است؟

«مسجد الحرام» مسجدى را گويند كه كعبه در آن واقع است، چنان كه آن را «مسجد الكعبه» نيز گفته اند؛ درصحيح بخارى، كتاب التوحيد، در ذيل باب وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً «(1)» آمده است: عبدالعزيز بن عبداللَّه براى ما حديث كرد و گفت: سليمان، از شريك بن عبداللَّه برايم نقل كرد كه گفته است: از ابن مالك شنيدم كه گفت: شبى كه رسول خداصلى الله عليه و آله از مسجد كعبه به معراج رفت سه نفر نزد او آمدند ...- تا پايان حديث.

علامه ابن ظهيره قرشى در كتاب «الجامع اللطيف فى فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف» مى نويسد:

خداوند در كتاب خود، حدود پانزده جا از مسجد الحرام نام برده است.

اما در اين باره كه مسجد الحرام؛ يعنى همان مسجدى كه بنا به روايت ابن زبير در حديثى نبوى پاداش نماز در آن ازصد نماز در مسجد من برتر است. «(2)» كدام مسجد است، اختلاف شده؛ برخى گفته اند: مقصود از آن، همه سرزمين حرم است و برخى ديگر گفته اند مقصود از آن، كعبه و بخشى از كعبه است كه امروزه در حِجْر اسماعيل قرار دارد.


1- نساء: 164، ... و خداوند با موسى آشكارا سخن گفت.
2- . آن حديث چنين است: «وصلاة في المسجد الحرام افضل من مائةصلاة في مسجدي»؛ «نماز در مسجدالحرامصد بار برتر از نماز در مسجد من است.»

ص:144

اين تفسير را روايت نسائى به نقل از ابوهريره از رسول خداصلى الله عليه و آله تأييد مى كند، آن جا كه بنا بر روايت فرموده است: «نماز در مسجد من از هزار نماز در غير آن برتر است، مگر در كعبه.» سرانجام، تفسير ديگر نيز آن است كه مقصود از مسجد الحرام كعبه و بخشى از زمين پيرامونىِ آن است كه مسجد را تشكيل مى دهد. نووى همين تفسير اخير را پذيرفته و گفته است: ظاهر از ادله همين مى باشد.

فهرست آيات قرآنى درباره مسجد الحرام

به هر روى، از باب تبرك در اين آغازين فصل، فهرست آياتى از قرآن كريم را كه در آنها از مسجد الحرام نام برده شده است فرا روى مى گذاريم:

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ «(1)».

وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ. «(2)» وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ وَلِاتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ. «(3)»


1- بقره: 144،« به يقين گرداندن رويت را در آسمان مى بينيم. پس تو را به قبله اى كه مى پسندى مى گردانيم. اينك رويت را به سوى مسجد الحرام بگردان و هر جا كه بوديد رويتان را به جانبش بگردانيد. بى گمان كسانى كه كتاب داده شدند البته مى دانند آن حقى است از جانب پروردگارشان و خدا از آنچه مى كنند بى خبر نيست.»
2- بقره: 149،« و از هر جا كه برون آمدى رويت را به جانب مسجد الحرام بگردان و بى گمان آن حقى است از جانب پروردگارت و خدا از آنچه مى كنيد بى خبر نيست.»
3- بقره: 150،« و از هر جا كه بيرون آمدى رويت را به جانب مسجد الحرام بگردان و هر جا كه باشيد- رويتان را به جانب آن بگردانيد تا آدميان را در برابر شما بهانه اى نباشد. مگر كسانى از آنان كه ستم كردند، كه از آنان نيز نترسيد و از من بترسيد و براى اين كه نعمتم را بر شما تمام كنم و تا باشد كه راه يابيد.»

ص:145

وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنْ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ. «(1)» وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنْ الْهَدْىِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْصِيَامٍ أَوْصَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنْ الْهَدْىِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ. «(2)» يَسْأَلُونَكَ عَنْ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنْ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنْ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ


1- بقره: 191،« هر جا كه آنان را يافتيد بكشيدشان، و از هر جا كه بيرونتان كردند بيرون برانيدشان و فتنه از كشتن بدتر است، و نزديك مسجد الحرام با آنان نجنگيد مگر آن كه با شما در آنجا بجنگند پس هر گاه كه با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه چنين است جزاى كافران.»
2- بقره: 196،« حج و عمره را براى خدا به پايان بريد. پس اگر بازمانده شديد هر چه از قربانى برايتان ميسر است بگذرانيد و موى سرتان را نتراشيد تا وقتى كه قربانى به جايگاهش برسد. پس كسى از شما كه بيمار بود يا زخمى بر سرش بود بايد از روزه يا صدقه يا قربانى فديه اى دهد. پس هنگامى كه ايمن شديد هر كه پس از عمره آهنگ حج كند بايد كه از قربانى آنچه ميسّر باشد بگذراند و كسى كه نيابد بايد سه روز در حج و هفت روز آنگاه كه برگشتيد روزه بدارد. آن ده روز كامل است. اين حكم براى كسى است كه خاندان وى در بر مسجد الحرام نباشند و از خدا بترسيد و بدانيد خدا سخت كيفر است.»

ص:146

وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. «(1)» يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْىَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَ آنُ قَوْمٍ أَنْصَدُّوكُمْ عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ. «(2)»

وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمْ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَايَعْلَمُونَ. «(3)» كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ. «(4)»


1- بقره: 217،« از تو درباره جنگيدن در ماه حرام مى پرسند. بگو: جنگيدن در آن گناهى سهمگين است و بر بستن راه خدا و كافر شدن به آن و بر بستن راه مسجد الحرام و بيرون كردن اهالى اش از آن، نزد خداوند سهمگين تر است و فتنه سهمگين تر از كشتن است. هنوز هم با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و هر كس از شما كه از دينش برگردد پس در حالى كه كافر است بميرد. پس اينان در دنيا و آخرت كارهايشان بر باد رفته باشد و اينان همدم آتش باشند. آنان در آن ماندگارند.»
2- . مائده: 2،« هان! اى كسانى كه ايمان آورده ايد، شعائر خدا را حرمت فرو منهيد و نه ماه حرام را و نه قربانى و نه گردنبندش را و نه قاصدان خانه مقدس را كه بخشايش و خشنودى از پروردگارشان مى جويند، و چون از احرام بيرون آييد شكار كنيد و مباد دشمن با قومى كه راه مسجد الحرام به رويتان بستند شما را وادارد كه تجاوز كنيد بر سر نيكى و پرهيزگارى همكارى كنيد و بر سر گناه و تجاوز همكارى مكنيد و از خدا پروا كنيد كه خداوند سخت كيفر است.»
3- . انفال: 34،« چرا خداوند كيفرشان ندهد در حالى كه آنان بى آن كه صاحب مسجد الحرام باشند مردم را از آن باز مى دارند. صاحبان آن تنها پرهيزگارانند، اما بيشترينشان نمى دانند.»
4- توبه: 6،« چگونه براى مشركان نزد خداوند و پيامبرش پيمانى باشد؟ مگر كسانى كه نزديك مسجد الحرام با آنان پيمان بستيد. پس تا زمانى كه با شما به پيمان استوار ماندند با آنان به پيمان استوار مانيد، كه خداوند پرهيزكاران را دوست دارد.»

ص:147

أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَايَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. «(1)» يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. «(2)» سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. «(3)» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِي وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ. «(4)» هُمْ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْىَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ


1- . توبه: 19:« آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را مانند كار كسى شمرديد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورد و در راه خدا جهاد كرد؟ نزد خدا يكسان نيستند و خداوند مردم ستمكار را هدايت نكند.»
2- توبه: 28،« اى كسانى كه ايمان آورديد، مشركان به راستى نجسند. از اين رو پس از امسال نبايد به مسجد الحرام نزديك شوند. اگر از فقر بيمناك شديد بدانيد كه به زودى خداوند اگر بخواهد شما را به فضل خويش بى نياز گرداند، كه خداوند دانايى حكيم است.»
3- . اسراء: 1،« منزه است آن كه شبانگاهى بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصى، كه گرداگردش را بركت داديم، برد تا از آيت هايمان به او بنمايانيم. بى گمان اوست كه شنواى بيناست.»
4- حج: 25،« آنهايى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجد الحرام، كه براى مردم، چه مقيم و چه غريب، يكسانش قرار داديم، باز مى دارند و نيز هر كه را كه در آنجا قصد كجروى يا ستم كارى داشته باشد عذاب دردآورى مى چشانيم.»

ص:148

كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً. «(1)» لَقَدْصَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَاتَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحاً قَرِيباً. «(2)»

موقعيت جغرافيايى و آب و هوايى مكه

طول و عرض جغرافيايى: مكه بر روى طول 39 درجه و 49 دقيقه و 46 ثانيه شرقى و عرض 21 درجه و 25 دقيقه و 19 ثانيه شمالى واقع است.

موقعيت جغرافيايى: مكه در دامنه كوه هاى سروات قرار گرفته و محل تلاقى دشت هاى تمامه با سلسله كوه هايى است كه اين شهر را در برمى گيرد.

مكه دربردارنده مجموعه اى از وادى ها و درّه هاست كه به ويژه در سمت غرب و به طرف ساحل فزونى مى يابد و گلوگاه هاى ورود و خروج به اين منطقه به شمار مى رود.

اين شهر در گذشته اهميت فراوانى داشته و دليل آن نيز قرار گرفتن شهر در ميانه راه كاروان هاى تجارى يمن و شام بوده است.

ارتفاعات: بلندى هاى مكه عمدتاً كوه هايى گرانيتى است كه خود بخشى از ديواره غربى اين منطقه را تشكيل مى دهد. لايه هاى زيرين اين ارتفاعات در دوره هاى كهن زمين ساختى پديد آمده است.


1- . فتح: 25،« آنان هستند كه كافر شدند و راه مسجد الحرام را بر رويتان بستند و نگذاشتند قربانى كه محبوس مانده بود به جايگاه خويش برسد. اگر در ميان آنان مردان و زنانى نبودند كه شما آنها را نمى شناسيد و اگر بيم آن نبود كه آنها را زير پاى درنورديد و نادانسته مرتكب گناه شويد خدا دست شما را بر آنان مى گشود. خدا هر كه را بخواهد مشمول رحمت خود كند. اگر آنها از يكديگر جدا مى بودند كافرانشان را به عذابى دردناك كيفر مى داديم.»
2- فتح: 27،« خدا آن رؤياى پيامبرش را راست آورد كه اگر خدا بخواهد ايمن، گروهى سر تراشيده و گروهى موى كوتاه كرده، بى هيچ بيمى به مسجد الحرام درخواهيد آمد. او چيزها مى دانست كه شما نمى دانستيد، و جز آن در همين نزديك فتحى نصيب شما كرده بود.»

ص:149

در اين بلندى ها وادى هاى كهن فراوانى وجود دارد و وادى ابراهيم كه مسجد الحرام در آن قرار گرفته، يكى از مهم ترين آنهاست.

آب و هوا: آب و هواى مكه تحت تأثير عواملى چند، از قبيل ارتفاع اندك از سطح دريا و نيز بلندى هايى است كه آن را در ميان مى گيرد. اين شهر تنها 300 متر از سطح دريا ارتفاع دارد و اين خود ارتفاعى پايين است كه به بالا بودن درجه حرارت مى انجامد.

افزون بر اين، قرار گرفتن مكه در ميان مجموعه اى بسته از كوه ها، عامل ديگرى است كه موجب تشديد گرماى هوا مى شود.

بادها: مكه در طول سال، در معرض بادهاى مختلف شمال غربى، شمال شرقى و جنوب غربى است. اين بادها معمولًا خشك هستند و گاه در فصل زمستان موجب بارش مى شوند.

فضايل و نام هاى مكه

فضايل مكه: خداوند به حكمت ازلىِ خويش، چنين خواسته است كه برخى از پديدارهاى هستى را بر برخى ديگر برترى دهد؛ او ميان ماه ها، روزها، دوره ها، امت ها، پيامبران، سرزمين ها، مردمان، جاى ها و آبادى ها برخى را برترى داده و در اين ميان از همه سرزمين ها و آبادى ها، مكه و مدينه و از آن پس عرفات و منا و ديگر مشاعر مقدس حج را از برترين ها قرار داده است. در اين سرزمين ها مردم به خدا پناه مى برند و از درگاه او بهره هاى قدسى و الهى معنويت را مى جويند. از هر سرزمينى دور و نزديك آهنگ اين سامان مى كنند و خشنودى خدا و بخشايش او را مى جويند.

مكه، همان شهر كه «امّ القرى» نام گرفته، فضيلت هايى بى همانند دارد و از مهم ترين آنهاست:

* مكه بهترين زمين خدا و دوست داشتنى ترين آن در پيشگاه خداوند است.

رسول خداصلى الله عليه و آله روزى بر بلنداى حزوره رو به مكه كرد و فرمود:

«به خداوند سوگند، تو برترين زمين خدايى و دوست داشتنى ترين سرزمين خداوند در پيشگاه اويى. اگر نبود آن كه از تو بيرون رانده شدم هرگز بيرون نمى رفتم.»

ص:150

* نماز در مسجدِ اين شهر، مسجد الحرام، به اندازهصد هزار نماز پاداش دارد.

* مكه و مدينه تنها شهرى هستند كه در آنها تنها يك دين وجود دارد.

* مناسك حج و عمره در اين شهر و سرزمين مجاور آن انجام مى گيرد.

* در هر جا كه نمازى خوانده شود بايد قبله اش مكه باشد.

* درآمدن بدين شهر تنها با احرام امكان پذير است و غسل كردن نيز براى ورود به آن مستحب است.

* هم در روزگار جاهليت حرم امن بوده و هم در روزگار اسلام حرم امن است و خداوند از آن روز كه هستى را بيافريد آن را حرم امن قرار داد.

نام هاى مكه:

مكه داراى نام هايى چند است كه مورخان و محدثان آنها را در نظم و نثر آورده اند. از آن جمله است:

1- اسمكه، در اين نام مفهوم جذب و كشش نهفته است، چنان كه مكه خود، نيز همه را به سوى خويش مى كشاند.

2- بكه، چرا كه گردن ستمكاران و سركشان را در هم مى شكند.

3- بلد امين، كه در سوره بلد از آن ياد شده است.

4- بلده، كه آيتى ديگر از قرآن بدين نامش خوانده است. «(1)» 5- امّ القرى، از آن روى كه نقطه آغازين پيدايش زمين بوده است.


1- آن جا كه در سوره نمل آيه 91 مى فرمايد: إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ؛« من فقط فرمان يافته ام كه پرورگار اين شهر را بپرستم.»

ص:151

فصل دوّم: نخستين هاى مكه

اشاره

1- نخستين كسى كه در مسجد الحرام بر او نماز ميت خوانده شد ابواهاب بن عزيز بن قيس بود.

2- در روزگار قريش، كف حجر اسماعيل و مطاف خاك و شن بود و نخستين كسى كه آن را به ريگ فرش كرد عمر بن خطاب بود. «(1)» 3- نخستين كسى كه مطاف را سنگفرش كرد عبداللَّه بن زبير بود كه اين كار را در شعاع حدود ده ذراع از ديوار و با سنگ هايى كه زايد بر بناى كعبه مانده بود به انجام رساند. «(2)» 4- نخستين كسى كه در شب براى طواف كنندگان چراغى روشن ساخت عقبة بن ازرق بن عمرو غسّانى بود كه خانه اش چسبيده به مسجد الحرام و در سمت مقابل باب كعبه قرار داشت. بعدها در روزگار عبدالملك مروان، خالد بن عبداللَّه قسرى عهده دار اين كار شد.

5- براى نخستين بار در سال 1346 ه. ق. در مسجد الحرام نيروى برق به كار گرفته شد. «(3)»


1- التاريخ القويم، ج 5، ص 93
2- منبع پيشين.
3- منبع پيشين، ج 2، ص 124

ص:152

6- براى نخستين بار در سال 1366 ه. ق. در مسجد الحرام از پنكه هاى برقى استفاده شد. «(1)» 7- نخستين به كارگيرى بلندگو در مسجد الحرام، به سال 1375 ه. ق. باز مى گردد. «(2)» 8- توسعه مسجد الحرام در دوران آل سعود، نخستين بار در سال 1375 ه. ق. آغاز گرديد. «(3)» 9- براى نخستين بار در سال 1377 ه. ق. مطاف توسعه يافت. «(4)» 10- براى نخستين بار در سال 1379 محل برداشتن آب از زمزم به طبقه زير زمين انتقال يافت. «(5)» 11- در سال 1379 ه. ق. براى نخستين بار در طبقه بالاى مسجد الحرام كه در جريان توسعه سعودى ساخته شده بود، نماز گزاردند. «(6)»

نكته ها و ناگفته هايى از مسجد الحرام

رسول خداصلى الله عليه و آله از مسجد الحرام، به سير شبانه مسجد الأقصى و معراج رفت؛ آن حضرت در حطيم خفته بود كه جبرئيل نزد وى آمد و وى را به سير شبانه برد. «(7)»صبحگاهِ روزِ پس از معراج، جبرئيل در محل كعبه، پيشاپيش پيامبرصلى الله عليه و آله به نماز ايستاد و نمازهاى پنجگانه را بدان حضرت تعليم داد: «(8)» رسول خداصلى الله عليه و آله چون در روز فتح به مكه درآمد سمت آب دادن حاجيان را از عباس بن عبدالمطلب و سمت پرده دارى و كليددارى را از عثمان بن طلحه ستاند. اما


1- التاريخ القويم، ج 2، ص 124
2- . همان.
3- همان.
4- . همان.
5- منبع پيشين، ج 2، ص 270
6- منبع پيشين، ج 2، ص 270
7- منبع پيشين، ج 1، ص 202
8- منبع پيشين، ج 1، ص 22

ص:153

ديگر بار بر آستانه در كعبه اين دو سمت را بدين دو تن باز گردانيد و همان جا اعلام كرد:

هر خونى و هر امتيازى كه در روزگار جاهليت بوده، همه را زير پا مى گذارم و بى اثر اعلام مى دارم، مگر همين سقايت حاجيان و كليددارى كعبه را. «(1)» چون رسول خدا در روز فتح مكه طواف خود را سوار بر شتر به پايان برد، از مركب فرود آمد و آن را از مسجد الحرام بيرون بردند. پس دو ركعت نماز گزارد و سپس به سراغ زمزم رفت و در آن نگريست. او مى خواست با دستان خود از زمزم آب بردارد، اما به كناره اى از مسجد نزديك مقام ابراهيم رفت.

در آن روزگار مقام ابراهيم چسبيده به خانه خدا بود و پيامبرصلى الله عليه و آله آن را دور كرد.

همچنين رسول خداصلى الله عليه و آله ظرف آبى خواست و قدرى نوشيد و وضو ساخت. در اين هنگام مسلمانان قطره هاى آب وضوى او را بى درنگ برمى گرفتند و برصورت خويش مى ريختند و مشركان نيز مى نگريستند و مى گفتند: هيچ پادشاهى نه ديده و نه شنيده ايم كه به چنين جايگاهى در ميان قوم خود رسيده باشد.

پيامبرصلى الله عليه و آله پس از فتح مكه، در روز جمعه ده روز مانده از ماه رمضان، بر گرد خانه خدا طواف مى كرد كه فضالة بن عمر بن ملوح ليثى آهنگ قتل وى داشت. پيامبرصلى الله عليه و آله چون به او نزديك شد فرمود: اى فضاله؟ گفت: بله، اى رسول خدا. فرمود: با خويشتن در چه انديشه بودى؟ گفت: چيزى نيست، ذكر خدا مى گفتم. پيامبر خنديد و سپس فرمود: از خداوند آمرزش بخواه. آن گاه دستان خود بر روى سينه وى گذاشت و دل آن مرد آرام گرفت. وى خود بعدها گفته بود: به خداوند سوگند هنوز دست خود از روى سينه ام برنداشت كه احساس كردم خداوند هيچ چيز را براى من دوست داشتنى تر از او نيافريده است. «(2)» پيامبر خدا در روز فتح مكه پس از آن كه به درون كعبه رفت، بلال را كه همراهش بود فرمود تا اذان بگويد. در همين زمان ابوسفيان بن حرب، عتاب بن اسيد و حارث بن هشام در آستانه كعبه نشسته بودند. عتاب رو به همراهانش كرد و گفت: خداوند بر اسيد


1- التاريخ القويم، ج 1، ص 289
2- منبع پيشين، ج 1، ص 291

ص:154

منت نهاد كه در اين جا نباشد و چيزى نشنود كه او را به خشم آورد. حارث گفت: به خداوند سوگند، اگر او را به حق مى دانستم از وى پيروى مى كردم. ابوسفيان نيز گفت: من هيچ نمى گويم، كه اگر چيزى بگويم اين ريگ به او خبر مى رساند!

ديرى نپاييد كه رسول خدا از كعبه بيرون آمد و به اين جمع فرمود: من همه آنچه را كه گفتيد مى دانم- و سپس همه آنچه را كه گذشته بود برايشان بازگو كرد. در اين هنگام حارث و عتاب هر دو گفتند: گواهى مى دهيم كه تو پيامبر خدايى. به خداوند سوگند، هيچ كس از آنچه ميان ما گذشت خبر نيافته بود تا بگوييم به تو خبر رسانده است. «(1)» در گذشته ها، در فصل تابستان مطاف را براى سرد شدن پيوسته آب پاشى مى كردند.

در تاريخ مسجد الحرام به ده ها رخداد طبيعى؛ از قبيلصاعقه، لرزش هاى شبيه زلزله، خورشيد گرفتگى و همانند آن برمى خوريم كه آياتى از حكمت خداوند را نشان داده و مايه عبرت مردمان در دورى از گناه و آمرزش طلبيدن بركرده هاى خويش بوده است.

تاريخچه زمزم

چنان كهصاحب «مرآة الحرمين» آورده، چاه زمزم در مقابل ضلع حجرالأسود به فاصله هيجده مترى كعبه و در كنار مقام ابراهيم قرار داشته است.

پيدايش اين چاه به روزگار ابراهيم باز مى گردد. چون ابراهيم به فرمان خداوند زن و فرزند خويش هاجر و اسماعيل را در بيابانى بى كشت و ذرع رها كرد، همسرش از او پرسيد: چرا ما را وامى گذارى؟ آيا خداوند تو را چنين فرمان داده است؟ ابراهيم در پاسخ گفت: آرى. همسرش آنگاه گفت: اگر چنين است تباه نخواهيم شد.

هاجر و اسماعيل در جوار خانه ماندند و چون ذخيره آبى كه همراه داشتند به پايان رسيد ميان دو كوهصفا و مروه از اين سوى بدان سوى دويد تا مگر آبى بيابد. آن گاه كه


1- التاريخ القويم، ج 1، ص 291

ص:155

همه تلاش خود را انجام داد و توانش به كرانه رسيد، او را از جانب پروردگار پاسخ آمد و خداوند زمزم را در زير پاى اسماعيل برجوشاند.

چون زمزم از خاك برجوشيد، هاجر از اين بيم كه مباد تا آوردن مشك، اين آب از ميان برود، برگرد آن با خاك حصار ساخت و چنين بدان خطاب كرد: «زمى، زمى»؛ «بر جاى خويش بمان». از آن روز و به سبب اين خطاب، زمزم به چنين نامى خوانده شد.

گويند: اگر هاجر بر گرد اين آب كه از زمين برمى جوشيد، حوضچه و حصار نمى ساخت چشمه اى هميشه جارى مى ماند.

با گذشت زمان و به سبب شرايط و اوضاع جغرافيايى و سياسى كه به واگذاشته شدن مسجد الحرام و زمزم انجاميد اين چاه پر شد و آثار آن هم از ميان رفت، تا آن كه بعدها عبدالمطلب در پى رؤيايى كه ديده بود، به الهام خداوند آن را ديگر بار آشكار ساخت.

به واسطه زمزم و در وفاى به نذرى كه عبدالمطلب كرده بود، عبداللَّه فرزند وى و پدر رسول خداصلى الله عليه و آله در معرض قربانى شدن قرار گرفت. اما زمزم كه چشمه آب حيات است و زندگى را به اسماعيل باز گردانده بود چگونه امكان داشت واسطه مرگ شود؟

چنين بود كه خداوند راهى ديگر در پيش عبدالمطلب گذاشت و بدين سان عبداللَّه از كشته شدن رهايى يافت. «(1)» به واسطه زمزم و در هنگام فديه دادن براى عبداللَّه و رهايى او از كشته شدن بود كه مقرر شد ديه هر مردصد نفر شتر باشد. اسلام هم اين سنت عرب را پذيرفت و در


1- . در اين باره در قصة التوسعه ص 140 به نقل از« الكعبة والكسوه» آمده است: شبى عبدالمطلب در خواب ديد كه بانگى غيبى از او مى خواهد زمزم را حفر كند. آن بانگ تكرار شد و جاى حفر را به او نماياند. بدين سان عبدالمطلب كندن را آغاز كرد در حالى كه يگانه فرزندش حارث او را يارى مى داد و البته جز او فرزندى هم نداشت. هنگامى كه كار در شرف پايان يافتن بود قريش در انجام بقيه اش مدعى شدند و از او خواستند آنان را نيز در كار اين چاه كه هديه پدرشان اسماعيل است شريك كند. عبدالمطلب از پذيرفتن سر باز زد و آنان به فزونى شمار خود در برابر وى حجت آوردند. عبدالمطلب نذر كرد كه اگر خداوند او را ده فرزند پسر دهد يكى را در راه خدا قربانى كند.

ص:156

آيين ديه چنين مقرر كرد.

زمزم آبى است كه هر كس از آن بخورد از نفاق رهايى يابد.

زمزم شربت پذيرايى از ميهمانان خداست كه خانه او را زيارت كنند.

گويند ابوذر سى روز تنها به آب زمزم گذراند و در اين مدت آن اندازه فربه شد كه چين خوردگى هاى شكمش شكافت.

آب زمزم بر هر آب ديگرى برترى دارد؛ چه، آن كه سبب برجوشيدنش از زمين شده، پيامبرى از پيامبران الهى بوده و آنچه واسطه اين بر جوشيدن شده پاى جبرئيل بوده است، در جوار كعبه و در مقدس ترين جاى زمين برجوشيده است. آب زمزم از سه سوى يعنى سمت حجرالأسود،صفا و نيز مروه مى آيد، پيامبران و برگزيدگان و پرهيزگاران از اين آب نوشيده اند، قلب رسول خداصلى الله عليه و آله بدان شسته شده است، و آب زمزم را به دليل گوارا بودن و تبرك براى رسول خداصلى الله عليه و آله به مدينه مى بردند.

پس از آن كه عبدالمطلب زمزم را ديگر بار زنده ساخت، در جوار اين چاه جايى آماده كرد و خود در اين جاى عهده دار آب دادن به مردم از زمزم مى شد. چون درگذشت فرزندش ابوطالب اين سمت را عهده دار شد. ابوطالب سالى از برادر خود عباس بن عبدالمطلب ده هزار درهم قرض طلبيد و آن را در موسم حج مصرف كرد و هيچ براى خويش نگذاشت. چون سال بعد موسم حج شد ابوطالب هيچ نداشت و از اين روى ديگر بار از برادر خود عباس چهارده هزار درهم وام خواست، بر اين شرط كه اگر نتواند آن را باز پس دهد، منصب سقايت حاجيان را به وى واگذارد.

چون سال بعد شد و ابوطالب در اين مدت نتوانسته بود بدهى برادر را باز پس دهد سقايت را به او واگذاشت. اين سمت در دست بنى عباس بود و تا پايان خلافت عباسيان در اختيار آنان ماند.

ايوبصبرى در «مرآة جزيرة العرب» در اين باره چنين آورده است:

چون عباسيان حكومت را در اختيار گرفتند، كارهاى حكومتى آنان را از پرداختن به امور سقايت باز داشت و از اين روى اين كار را به خاندان زبير كه خود عهده دار اوقات حرم بودند مى سپردند تا به نيابت از خاندان عباسى آن را به انجام رسانند.

ص:157

تصويرص 145 قصة التوسعه يك صفحه كامل

ص:158

بعدها خاندان زبير از عباسيان خواستند اين سمت را رسماً بديشان واگذار كنند.

عباسيان هم بر اساس سندى اين كار را بدين خاندان واگذاشتند، هر چند به دليل فزونى يافتن حاجيان، كسانى ديگر نيز در انجام اين مهم با آنان همكارى مى كردند. اينان را «زمازمه» مى ناميدند.

بعدها خلفاى عثمانى نيز اين سمت را براى خاندان زبير تثبيت كردند.

امروزه اين خاندان به «بيت ريس» نامورند. «(1)» روزگارى بر زمزم غرفه اى و گنبدى بوده و آن جا سايبانى براى سرد كردن سبوهاى آب وجود داشته است. اما اين بنا در سال 1383 ه. ق. در جريان توسعه مطاف و بر اقتضاى ضرورت برداشته شد. «(2)»


1- التاريخ القويم، ج 3، ص 80
2- در قصة التوسعه ص 137 درباره تاريخ زمزم چنين آمده است: بنابر پژوهش هاى انجام گرفته از سوى كسانى كه در رخدادهاى مذكور در كتب مقدس يهوديان و مسيحيان تحقيق مى كنند، اسماعيل در سال 1910 قبل از ميلاد به دنيا آمده است. اين تاريخ با آنچه برخى مورخان مسلمان؛ همانند مسعودى پيش از اين محققان يادآور شده اند، سازگارى و هماهنگى دارد. از آن زمان تا سال 1995 ميلادى 3905 سال شمسى و 3987 سال قمرى فاصله است. در قصة التوسعه ص 138 از نام هاى زمزم چنين ياد شده است: زمزم، شباعه، مرويه، نافعه، عافيه، ميمونه، بركه، مضنونه، كافيه، معذبه، شفاء سقم، طعام طعم، هزمة جبريل، و سقيا اسماعيل. در همين كتاب درباره سرچشمه، ميزان آب دهى و نيز ابعاد و اندازه ها و مرمت هاى زمزم چنين آمده است: سرچشمه زمزم و ميزان آب دهى آن: مطالعاتى چند به هدف شناخت سرچشمه آب زمزم صورت پذيرفته و پس از بررسى هايى علمى كه در شرايط مختلف از جمله زمان بارش باران و جارى شدن سيل انجام گرفته مشخص شده است كه سرچشمه آب زمزم با ديگر آب هاى زير زمينى تفاوت دارد و بايد سرچشمه اى مستقل داشته باشد. بر پايه همين بررسى ها، سرچشمه اصلى آب زمزم از لابه لاى صخره هاى مسطحى است كه در دوره هاى كهن زمين ساختى شكل گرفته است. اين آب از طريق سه رخنه كه در ميان سنگ ها پديد آمده، از سمت كعبه، صفا و همچنين مروه به طرف چاه زمزم مى آيد. فشار آبى كه در زير اين صخره ها به سمت چاه سرازير مى شود به حدود ده متر آب مى رسد. در بالاى طبقات سنگى كه آب از زير آنها جريان مى يابد طبقه اى به ضخامت حدود 16 متر از شن و ماسه وجود دارد. طبق آخرين بررسى ها ميزان دبى آب زمزم ميان 11 تا 5/ 18 ليتر در ثانيه است. اگر ما كمترين ميزان دبى زمزم را لحاظ كنيم كل دبى اين چاه در هر ساعت 600/ 39، در هر روز 400/ 950، در هر ماه سى روزه 000/ 512/ 28 و در هر سال افزون بر 000/ 144/ 342 ليتر خواهد بود. بر اين پايه مى توان پيش بينى كرد از روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله تاكنون كه افزون بر چهارده سده مى گذرد، چه اندازه از زمزم آب برداشت شده است و چه اندازه كسان از آن سيراب شده اند. ابعاد زمزم: از دير باز مورخان به اندازه گيرى ابعاد زمزم اهتمام داشته و گزارش هايى از عمق و قطر آن در آثار خويش بر جاى گذاشته اند. اخيراً نيز بررسى هايى علمى درباره اين امر صورت پذيرفته و در نتيجه آن مشخص شده كه عرض چاه حدود چهار متر است و داخل چاه تا عمق 80/ 14 سانتيمتر از دور چين محكمى برخوردار است. در پايين اين عمق دو دهانه تونل وجود دارد كه يكى از سمت كعبه و ديگرى از سمت اجياد مى آيد، و پايين تر از آن تا عمق 20/ 17 سانتيمتر در داخل سنگ حفر شده است. جالب آن كه اين اندازه ها به آنچه در اسناد تاريخى كهن نيز آمده و عمق چاه را چهل ذراع گزارش مى كند نزديك است. قطر چاه در عمق هاى مختلف آن متفاوت و ميان يك و نيم و دو متر در نوسان است و در محل تلاقى دو بخش داراى دورچين و حفر شده در دل سنگ ها به 80/ 1 سانتيمتر مى رسد. مرمت و بناى بر زمزم: در گذر روزگاران با توجه به جايگاه زمزم، اهتمام فراوانى بدان شده است و خليفگان و شاهان و حكمرانان عنايتى بسيار بدان داشته و به ساختن بنا، بر آن پرداخته و آذين هايى مناسب با جايگاه و منزلت اين چاه، بدان افزوده اند و اين اهتمام تا به امروز ادامه يافته است. از آنجا كه در روزگاران كهن منصب سقايت حاجيان از آب زمزم در اختيار عباس بوده، عباسيان علاقه و اهتمام فراوانى به زمزم و ابنيه آن داشتند. منصور نخستين كسى بود كه نرده هايى بر چاه گذاشت و اطراف آن را سنگفرش كرد. عباسيان همچنين بر روى چاه گنبدى بنا كردند كه ياقوت حموى از آن ياد كرده است. ابن عبد ربه اين گنبد را كاشى كارى شده توصيف كرده و در گزارشى كه ابن جبير از آن به دست داده، گنبدى است با نماى سنگ سفيد، و گنبد خانه آن درى به سمت شرق دارد و در داخل آن دلوى است كه پر آب مى كنند و بر كنار گنبد نيز اقامتگاه موذن زمزم است. در اين گزارش، همچنين گرداگرد چاه كاملًا با سنگ دورچين شده است. در دوره هاى بعد گنبد و بنايى كه بر زمزم بوده بارها مرمت شده و در آخرين مرحله پيش از توسعه فراگير سعودى، دهانه چاه گرد بوده، بر آن قطعه سنگى مرمر به اندازه دهانه قرار داشته، سطح اطراف آن با مرمر فرش شده، بر گرد آن حصارى فلزى وجود داشته تا مانع سقوط به چاه شود و بر روى اين حصار نيز نرده هايى فلزى بوده است. بناى گنبد خانه اى كه تا اين دوران بر زمزم بوده، بنايى چهار گوش و طول هر ضلع آن 11 ذراع برابر 5/ 5 متر بوده است. درِ گنبد خانه از سمت شرق گشوده مى شده، در ارتفاع نيمه ديوار و در سمت مقابل كعبه يعنى ضلع غربى بنا كتيبه اى وجود داشته، بر فراز بنا سقفى چوبى و بر روى اين سقف گنبدچه اى كوهان شكل با اضلاع مسطح قرار گرفته بوده، و مجموع اين سايه بان چوبى به رييس وقت نگه داران، كه وظيفه اعلام وقت اذان در اوقات پنج گانه به مؤذنان را عهده دار بوده، اختصاص داشته است. تا سال 1373 ه. ق. براى برداشتن آب از دلو استفاده مى شده و در اين سال پمپ آبى بدين منظور نصب شده كه آب را به منبعى فلزى در بالا مى رسانده و از آنجا آب به شيرهايى كه در اطراف چاه قرار داده شده مى رسيده است. البته در اين زمان همچنان دلو چاه نيز براى كسانى كه علاقه داشته اند باقى گذاشته شده بود. در دومين مرحله از نخستين توسعه دوران سعودى كه در فاصله سال هاى 1381 تا 1388 ه. ق. صورت پذيرفت، بناهاى موجود بر زمزم برچيده شد و دهانه چاه نيز به طبقه زير زمين؛ يعنى عمق دو متر و هفتاد سانتيمتر از سطح مطاف انتقال يافت و پلكانهايى براى رفتن به سالن هاى جداگانه زنان و مردان كه در هر كدام تعدادى شير نصب شده بود ساخته شد. در همين مرحله، دوران به كارگيرى دلو براى برداشتن آب به كلى پايان يافت. در مراحل بعد به وسعت و امكانات سالن زير زمين افزوده شد. همچنين آب زمزم در سر تا سر مسجد الحرام در مخزن هاى ويژه يك شكل در دسترس حاجيان قرار گرفت. تا پيش از دوران حاضر كه آب زمزم با دستگاه هاى ويژه سرد مى شود، يخ هاى مورد استفاده براى سرد كردن آب از خود زمزم تهيه مى شده است و اكنون نيز همين شيوه در كنار استفاده از سرد كن ها استمرار دارد بنگريد به قصة التوسعه، صص 141- 127.« مترجم»

ص:159

ص:160

ص:161

تاريخچه مقام ابراهيم

خداوند درباره مقام ابراهيم در قرآن كريم چنين فرموده است: «و آن گاه كه آن خانه را پناهگاه و مأمن آدميان قرار داديم و شما از مقام ابراهيم براى خويشتن نمازگاه بگيرد.» «(1)»- يعنى آن كه در جوار مقام ابراهيم نماز بگزاريد.

برخى گفته اند: مسجد الحرام همه جايش مقام ابراهيم است. برخى گفته اند: همه حرم مقام ابراهيم است. كسانى گفته اند: همه مكان هاى حج از قبيل منا، عرفات و مزدلفه مقام ابراهيم است. و سرانجام كسانى ديگر نيز گفته اند: مقام ابراهيم همان سنگى است كه ابراهيم به هنگام بناى كعبه بر روى آن مى ايستاد و هر اندازه ديوارهاى كعبه بالاتر مى رفت آن را نيز بالاتر مى برد.

در اين ميان، نظر اخير درست تر از بقيه مى نمايد و همين نيز از نام مقام ابراهيم به ذهن انسان تبادر مى كند.

پس مقام ابراهيم همان سنگ است كه خداوند خواسته جاى پاى او بر آن بماند تا يادمانى از ايمان كامل و دلدادگى تام او به خداوند باشد. «(2)» بنا بر روايتى كه ترمذى، احمد، حاكم و ابن حِبّان نقل كرده اند، مقام ابراهيم در اصل از سنگ هاى بهشت است؛ از رسول خداصلى الله عليه و آله روايت كرده اند كه فرمود: «ركن و مقام دو ياقوت از ياقوت هاى بهشت هستند كه خداوند درخشش آنها را خاموش كرده است و اگر خداوند نور آنها را خاموش نمى كرد از مشرق تا مغرب را روشن مى ساختند.

با آن كه اعراب در روزگار جاهليت نيز حجرالأسود و مقام را در كنار كعبه احترام مى گزاردند، اما خداوند چنين مقدر داشت كه اين سه از بت شدن مصون بمانند تا اين


1- بقره: 125
2- التاريخ القويم، ج 4، ص 11

ص:162

مقدسات آيين محمدى از هر گونه شائبه شرك در تاريخ خود به دور باشند.

جاى پاهايى كه بر سنگ مقام است حالت اوليه خود را از دست داده؛ چرا كه جز در دوره هاى اخير، در فضاى آزاد و در زير آفتاب و ديگر عوامل طبيعى بوده و افزون بر اين، فراوان آن را لمس كرده اند و مجموع اين عوامل سبب از ميان رفتن نقش انگشتان شده است.

آنچه از جاى پاهاى موجود بر سنگ به نظر مى رسد اين است كه ابراهيم به هنگام بناى كعبه و قرار گرفتن بر روى اين سنگ پا برهنه بوده است.

بخارى از انس بن مالك نقل كرده است كه عمر بن خطاب گفته:

«در سه چيز با خدايم بر يك خواسته شدم: يكى آن كه گفتم: اى رسول خدا، چه خوب بود مقام ابراهيم را نماز گاه مى كردى. پس اين آيه نازل شد كه وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً «(1)» ....»

سنت آن است كه نماز در پشت مقام ابراهيم خوانده شود. البته حتماً نمى بايست به طور دقيق پشت مقام قرارگرفت، بلكه به همان اندازه كه عرفاً پشت مقام باشد كافى است، آن گونه كه نمازگزاران جماعت، در فاصله هاى دور ونزديك پشت سر امام قرار مى گيرند.

در دوران جاهليت و در روزگار رسول خداصلى الله عليه و آله تا روز فتح مكه، مقام ابراهيم چسبيده به خانه خدا بود، اما پيامبرصلى الله عليه و آله پس از نزول آيه وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً و براى آن كه نمازگزاران در پشت مقام ابراهيم سد راه طواف كنندگان كعبه نشوند آن را از خانه خدا فاصله داد و به جاى كنونى برد. مقام در دوران ابوبكر و عمر نيز در همين جا بود و چون در اين دوران سيل آن را از جاى خود كند و دور كرد آن را به مسجد الحرام برگرداندند و چسبيده به كعبه گذاشتند. اما عمر خود از مدينه به مكه آمد و در ماه رمضان سال 17 ه. ق. در حضور جمعى ازصحابه آن را به همان موضع خويش در دوران پيامبرصلى الله عليه و آله برگرداند. اكنون نيز مقام در همان جا قرار دارد.

مهدى خليفه عباسى نخستين كسى بود كه در سال 161 ه. ق. براى مقام ابراهيم


1- بقره: 125

ص:163

قابى از طلا فراهم ساخت، سپس ديگر خليفگان و كليد داران كار نگهدارى از مقام و ترميم قاب آن و يا فراهم ساختن قاب هاى جديد را براى آن پى گرفتند.

مقام ابراهيم در آغاز در فضاى روباز قرار داشت، در جريان فتنه قرمطيان كه حجرالأسود را دزديدند، خواستند مقام را هم بربايند، اما يكى از كليدداران كعبه آن را پنهان ساخت و بدين سان از گزند ايمن نگه داشت. از آن پس بود كه مردم براى حفاظت از مقام، در انديشه برآمدند و بدين سان براى آن، دو قبه متحرك؛ يكى چوبى و ديگرى آهنين فراهم گرديد. بعدها براى مقامصندوقى ويژه ساختند و آن را در اينصندوق مى گذاشتند.

در زمان هاى پسين و با پيشرفت اوضاع، براى مقام مقصوره اى ساختند و در انتهاى اين مقصوره سايه بانى بود تا مردم نماز طواف را در آن انجام دهند.

گفته مى شود نخستين بار در سال 810 ه. ق. مقصوره اى بر مقام ساخته شد. بناى ساخته شده بر مقام، بعدها بارها مرمت و نوسازى شد و سرانجام در دوران سعودى و به هدف فراخ تر كردن مطاف بر حاجيان، آن را برداشتند و ضريح شيشه اى كوچكى جايگزينش كردند.

تا سال 1385 ه. ق. مقام ابراهيم در داخل بناى مقصوره قرار داشت و پرده اى كه مقام را در ميان گرفته بود مانع دسترسى بدان مى شد. در سال 1377 ه. ق. محمد طاهر كردى فاصله ميان شاذروان كعبه تا نخستين پنجره ضريح مقام ابراهيم را اندازه گيرى و آن را يازده متر گزارش كرده است. «(1)»


1- محمد طاهر كردى همچنين در« التاريخ القويم» اين طرح تقريبى را از مقام ابراهيم آورده و در مورد آن كه در صفحه بعد آمده چنين نوشته است: اين طرحى است تقريبى اما نزديك به حقيقت كه ما خود، هنگامى كه در 17 شعبان 1367 ه. ق. درهاى ضريح مقام را برايمان باز كردند به دست خويش ترسيم كرده ايم؛ چنان كه در اين طرح به خوبى پيداست روى مقام ابراهيم و چهار ضلع جانبى آن با قاب نقره پوشيده شده و تنها جاى پاها بازمانده است. اين قاب نقره از سمت پايين به سنگى كه قاعده مقام را تشكيل مى دهد و در زير آن جاى گرفته، چسبيده است و نمى توان آن را جا به جا كرد. كردى همچنين شعرى بدين مضمون نقل مى كند: « هر اندازه بنا بالا مى رفت ابراهيم و اسماعيل مقام را بالاتر مى بردند و بدين سان به كمك آن، پايه هاى خانه را بالا بردند. بر اين سنگ جاى پايى است كه بيش از هر چيز جاى پاى آن هاشمى را مى ماند.» تصوير؟؟؟؟؟ كردى سپس مى افزايد: واقعاً نيز چنين است؛ چه، هم در اين باره احاديثى صحيح رسيده و هم شكل جا پاهاى موجود بر مقام اين همانندى را گواهى مى كند. ابوجهم ابن حذيفه قرشى- كه خود دوبار؛ يكى در روزگار قريش و ديگرى در روزگار عبداللَّه زبير در بناى كعبه شركت داشته است- مى گويد: هيچ شباهتى به سان شباهت جاى پاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با جاى پاى ابراهيم عليه السلام كه بر مقام مى يابيم نديده ام. كسانى از بنى مدلج؛ يعنى خاندانى كه در علم شناخت كسان از طريق جاى پا و ديگر نشانه هاى بدنى نامورترين خاندان عرب بوده اند، هنگامى كه عبدالمطلب پس از درگذشت آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه و آله عهده دار كفالت آن حضرت شده به او گفته اند: از محمد خوب نگهدارى كن كه ما هيچ جاى پايى به همانندىِ جاى پاى او با آن كه بر مقام ابراهيم است نديده ايم. نك: التاريخ القويم، ج 4، ص 20

ص:164

تصميم به برداشتن بناى ساخته شده بر مقام ابراهيم بنابر توصيه كنگره تأسيس رابطه العالم الاسلامى (انجمن جهان اسلام) در 25/ 12/ 84 ه. ق. آغاز شد. در مقدمه آن توصيه چنين آمده بود: «به منظور از ميان بردن خطر ازدحام درايام برگزارى حجّ و همچنين جلوگيرى از تكرار قربانى شدن بى گناهان در زير دست و پاى طواف كنندگان يعنى فاجعه اى كه همه ساله شاهد آن هستيم و با تسامح و تساهل آيين اسلام و مكلّف نكردن مردم به بيش از آنچه در توانشان است ناسازگارى دارد، اين كنگره طرح زير را

ص:165

تصويب و برداشتن مقام را به نهادهاى دست اندركار عربستان سعودى واگذار مى كند ...»

به دنبال اين تصميم مشخصات فنّى طرح اعلام و مسؤولان بى درنگ دست به كار اجراى آن شدند و در نتيجه اقدام هاى انجام گرفته، حفاظ شيشه اى و ضريح امروزين بر روى مقام قرار داده شد.

در سال هاى اخير و در چهار چوب طرح توسعه ملك فهد فرمانى از سوى وى درباره مرمت مقام ابراهيم، بى آن كه ذره اى جابه جا شود يا در آن تغييرىصورت پذيردصادر شد و در پى آن فرمان، مرمت مقام ابراهيم با ويژگى هاى زير انجام گرفت:

1- ضريح فلزى كه بر مقام ساخته بودند با ضريح مسى جديد جايگزين گرديد. در اين ضريح، پنجره هاى مشبك داخل، آب طلا داده شد و بر روى اين، پنجره اى شيشه اى به قطر 10 ميليمتر و از نوع مقاوم در برابر ضربه و حرارت قرار گرفته است.

2- نماى قاعده سنگى مقام از گرانيت سياه و مرمر وادى فاطمه به مرمر سفيد يكدست كرار كه با گرانيت سبز تزيين شده بود تغيير يافت تا با نماى حجر اسماعيل همانند شود.

3- لبه هاى تيز قاعده سنگى مقام به شكل منحنى و گرد درآمد.

4- عمليات مرمت در بعد از ظهر روز چهارشنبه 21/ 10/ 1418 ه. ق. پايان پذيرفت. «(1)»


1- در كتاب قصة التوسعه درباره مشخصات سنگ مقام ابراهيم، تاريخچه اين سنگ، مراحل تاريخى ساخت بنا بر سنگ و همچنين وضع كنونىِ سنگ، آگاهى هايى به دست داده شده كه يادآورى آنها بر فايده اين كتاب مى افزايد. در آن كتاب چنين آمده است: مشخصات سنگ مقام:[ باسلامه در كتاب تاريخ عمارة المسجد الحرام درباره سنگ مقام ابراهيم چنين گزارش مى كند:]« سنگى است از نوع سنگ هاى نرم، شكل كلى آن مربع و طول، عرض و ارتفاع آن هر كدام يك ذراع 50 سانتيمتر* 50 سانتيمتر* 50 سانتيمتر است. در وسط آن جاى پاى ابراهيم به چشم مى خورد. اكنون اين جاى پا دو حفره بيضى شكل است كه البته دراثر دست كشيدن هاى فراوان بر آن در گذر تاريخ و همچنين پر كردن آن با آب زمزم و ديگر عوامل بدين صورت درآمده است. من[ باسلامه] در سال 1332 ه. ق. همراه با رييس كليد داران وقت، مرحوم شيخ محمد صالح بن احمد بن محمد شيبى سنگ مقام را به چشم ديديم و مشاهده كرديم كه با ورقه هاى نقره پوشانده شده و بر روى قاعده اى قرار گرفته و چنان كه يادآور شده ام مكعب شكل و به رنگى ميان سفيد، سياه و زرد است، و جاى پاهايى بر روى آن نقش بسته است.» محمد طاهر كردى تاريخ نگار ديگرى است كه خود سنگ مقام را ديده و آن را چنين گزارش كرده است:« مشاهده كرديم كه سنگ مقام ابراهيم خليل بر روى قاعده اى از سنگ مرمر سفيد و با طول و عرض همانند طول و عرض مقام ولى با ارتفاع 13 سانتيمتر سوار شده و قاب نقره اى كه سنگ اصلى مقام را در برگرفته اندكى از اين قاعده را هم گرفته و بدين ترتيب آنها را به همديگر محكم كرده است، به گونه اى كه سنگ اصلى مقام را نمى توان از اين قاعده جدا كرد.» سنگ اصلى و اين قاعده كوچك، با هم، بر روى قاعده بزرگترى سكو مانند قرار گرفته كه از جنس سنگ مرمر سفيد و طول و عرض آن يك متر و ارتفاعش از زمين 36 سانتيمتر است. اين قاعده، خود در ميان صندوق يا ضريح چوبى مكعب شكلى به ارتفاع قد انسان قرار گرفته و اين ضريح داراى هيچ منفذى نيست و تنها از طريق درِ آن مى توان مقام را مشاهده كرد. البته هم در اندازه ها و هم در مشخصاتى كه براى سنگ و مقام ذكر شده، اختلاف هايى ميان كردى و باسلامه وجود دارد. آنچه درباره ابعاد و مشخصات در آغاز اين بحث آورديم گزارش باسلامه است، اينك بنگريم كردى در اين باره چه مى نويسد. او ابعاد مقام را چنين گزارش مى كند:« سنگ مقام شبيه به مكعب است، ارتفاع آن بيست سانتيمتر، طول سه ضلع از اضلاع آن، در برش افقى، 36 سانتيمتر و طول ضلع ديگر 38 سانتيمتر است. بنابراين محيط سنگ؛ يعنى محيط شامل ضلع هاى چهار طرف جمعاً صد و چهل و شش سانتيمتر خواهد بود. اما سطح ضلع پايين مقام اندكى از سطح ضلع فوقانى بيشتر است و بدين ترتيب محيط سنگ يعنى محيط شامل ضلع هاى پايين و بالا و دو ضلع جانبى جمعاً حدود صد و پنجاه سانتيمتر خواهد بود.» به نظر مى رسد در ميان اين گزارش ها گزارش محمد طاهر كردى دقيق تر است؛ زيرا او اين فرصت را در اختيار داشته كه با دقت و حوصله ابعاد را اندازه بگيرد و مشخصات را بررسى كند هر چند كه اختلاف ميان او و باسلامه اندك است و از چند سانتيمتر تجاوز نمى كند. فاصله سنگ مقام تا كعبه و ديگر اماكن: شمارى از عالمان اين فاصله را در آثار خود يادآور شده اند؛ از جمله ازرقى در اخبار مكه ج 2، ص 28 آورده است: فاصله ميان ركن حجرالأسود تا مقام ابراهيم بيست و نه ذراع حدود 5/ 14 متر، فاصله ميان شاذروان كعبه و مقام بيست و شش ذراع و نصف حدود 25/ 13 متر، از ركن شامى تا مقام 28 ذراع و هفت انگشت حدود 14 متر، و از مقام تا كنار چاه زمزم بيست و چهار ذراع و 20 انگشت حدود 05/ 12 متر است. مراحل تاريخى مقام: سنگ مقام همانند حجرالأسود در كانون اهتمام و توجه خليفگان، شاهان، فرمانروايان و اميران بوده است؛ نخستين كسى كه اين سنگ را آذين فراهم ساخت مهدى عباسى بود. او هزار دينار فرستاد و با آن براى سنگ مقام ابراهيم حفاظ ساختند. هارون در دوران خلافت خود پس از مشاهده اين كه حفاظ نقره سنگ آسيب هايى برداشته است فرمان داد آن را مرمت و نوسازى كنند. در دوران متوكل عباسى نيز بر اين حفاظ افزوده شد. در سال 810 ه. ق. به نام ملك ناصر فرج فرمانرواى مصر و شام گنبدى بر مقام ساخته شد. در سال 900 ه. ق. اين گنبد تعويض و در سال 915 مقام ابراهيم مرمت شد. در سال 1001 ه. ق. نيز سقف بنايى كه بر مقام بود تعويض گرديد و از آن پس بارها اين بنا و نيز ضريح و قاب سنگ نوسازى يا مرمت شد. در روزگار حكمرانان عثمانى رسم بر اين بود كه هر سال به هنگام تعويض جامه كعبه، بر مقام ابراهيم نيز جامه اى سياه بپوشانند. اين جامه همانند پوشش كعبه با سيم هاى نقره و طلايى رنگ و به سبكى همانندِ سبك مورد استفاده در پرده و كمربند كعبه گلدوزى شده بود و بر روى صندوق چوبيى كه در داخل ضريح فولادى و بر روى مقام قرار داشت آويخته مى شد. در چهار سوى اين پوشش نوشته هايى عربى و يا آيه هايى از قرآن گلدوزى شده بود. اين نوشته ها كه از سمت درِ مقام ابراهيم آغاز مى شد عبارت بودند از: سطر اول: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ سطر دوم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنْ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ سطر سوم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ* فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ سطر چهارم:« االلَّه جَلَّ جَلالُهُ، مُحَمَدٌ صلى الله عليه و آله، ابوبكر رضى الله عنه، عمر رضى الله عنه، عثمان رضى الله عنه، على رضى الله عنه، حسين رضى الله عنه» سطر پنجم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا سطر ششم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. وضع كنونى مقام ابراهيم: تا پيش از سال 1387 ه. ق./ 1967 م. مقام ابراهيم در داخل ضريحى مسى و مكعب شكل قرار داشته و اين ضريح را گنبد خانه اى چهار ستونى با ابعاد سه در شش متر در ميان مى گرفته و بر فراز آن بنا گنبدى وجود داشته است. اما افزايش روز به روز حاجيان در آن روزگار به گونه اى بود كه مطاف گنجايش آنان را نداشت و در اين ميان، بناى مقام ابراهيم، خود يكى از عوامل كندى حركت طواف كنندگان برگرد كعبه بود. اين مسأله گفت و گوهاى پردامنه اى را ميان عالمان مسلمان سبب گرديد و سرانجام انجمن جهان اسلام در كنگره بناى مقام ابراهيم كه در جريان توسعه مطاف برچيده شد تأسيس خود در 25/ 12/ 1384 ه. ق. مصوبه اى را درباره مقام ابراهيم صادر كرد، مبنى بر اين كه همه بناهاى زايد پيرامون مقام برچيده و تنها مقام در جاى اصلى خود باقى گذارده و براى حفاظت از مقام ابراهيم حفاظ يا ضريح مخصوصى از شيشه و با ارتفاع مناسبى كه مانع بر زمين خوردن طواف كنندگان شود بر آن قرار گيرد. بدين ترتيب ضريحى شيشه اى با حفاظى محكم ساخته شد و در رجب سال 1387 ه. ق./ 1967 م. سنگ مقام در درون اين ضريح برروى قاعده اى سنگى با ابعاد 180* 130 سانتيمتر و ارتفاع 75 سانتيمتر نصب شد. در روز شنبه 18/ 7/ 1387 ه. ق. طى مراسمى با حضور ملك فيصل از ضريح جديد پرده بردارى شد. قصة التوسعه، صص 151- 147 به نقل از منابع ديگر.« مترجم»

ص:166

ص:167

ص:168

ص:169

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ص:170

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ص:171

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ص:172

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ص:173

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ازصفحه 185 تا 189 از كتاب كعبه المعظمه

ص:174

مسعى

خداوند در قرآن كريم دربارهصفا و مروه فرموده است: «بى گمانصفا و مروه از شعائر خداست ...» «(1)» سعى يكى از اعمال مخصوص حج است و از كارهايى تعبدى كه آيين الهى مقرر داشته است و بايد در جاى ويژه خود؛ يعنى ميان دو كوهصفا و مروه انجام گيرد و عدول از آن جايز نيست.

كوهصفا در پايين كوه ابوقبيس و تقريباً در موازات حجرالأسود قرار گرفته و سعى از آن آغاز مى شود. مروه نيز در سمت مدعى و كوه آن در بيخ كوه قعيقعان قرار دارد و سعى در آن پايان مى پذيرد.

هر چند سعىصفا و مروه از امور تعبدى است و در علت و فلسفه آن نتوان چند و چون كرد، اما ممكن است پاره اى از حكمت هاى اين عمل عبادى با تدبر در اصول و مبانى تشريع به دست آيد. درباره سعىصفا و مروه، شايد يكى از حكمت ها آن باشد كه خداوند خواسته است چنين مراسمى در حج نماد ايمان والاى مادرِ اسماعيل و يادآور آن داستان و آن ايمان و يقينى باشد كه چون ابراهيم در پاسخ پرسش او گفت خداوند چنين فرموده است، اظهار داشت: اگر چنين است تباه نخواهيم شد. او اين پاسخ را در حالى داد كه همه قراين مى گفت اين بيابان بى آب و علف جاى تلف شدن است. اما او قيوم بودن خداوند را باور داشت و مى دانست خدا او را وانخواهد گذاشت.

در روزگار رسول خدا، مسعى پر پهن بود. اما بعدها خانه هايى در دو سويش ساخته شد و عرض آن را كم كرد. مهدى عباسى به روزگار فرمانروايى اش اين خانه ها را خراب كرد، بخشى از زمين آنها را جزو مسعى و بخشى ديگر را جزو مسجد الحرام قرار داد.

در دوره هاى قديم بر كوه هاى مروه وصفا پلكانى وجود داشته است. در دوران فرمانروايى منصور، كارگزار او در مكه، عبدالصمد بن على بن عبداللَّه بن عباس، دوازده


1- بقره: 158

ص:175

پله در دامنهصفا و پانزده پله در دامنه مروه بنا كرده بود.

در دوره هاى قديم همچنين بر دو كوهصفا و مروه به نشانىِ نقطه شروع و پايان سعى، دو گنبد كوچك وجود داشته كه با پله به گنبدخانه هاى آنها مى رفته اند. تاريخ اين دو به سده سوم باز مى گشته و بر گنبد مروه آيه إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ... نقش شده بود.

در زير گنبدها و در بالاى پله ها دو هشتى (گنبدخانه) وسيع براى توقف و دعا، دور زدن و همچنين استراحت وجود داشته است.

در 24/ 10/ 1377 ه. ق. و در توسعه دوران ملك سعود گنبدصفا برداشته و دو پلكان سيمانى يكى براىصعود بهصفا و ديگرى براى فرود از آن ساخته شد.

بنا بر گزارش محمد طاهر كردى كه خود پس از توسعه مسجد الحرام در دوران سعودى فاصله ميانصفا و مروه را اندازه گرفته، ازصفا تا مروه 375 متر است. «(1)» درگذشته زمين مسعى ناهموار و منطقه هروله داراى شيبى بوده است كه سعى كنندگان را به تندتر رفتن و هروله كردن وادار مى ساخته است. اما پس از هموار كردن زمين مسعى لازم آمده است براى مشخص شدن بخشى از مسعى كه هروله كنان طى مى شود نشانى هايى گذاشته شود تا اين عمل تعبدى به درستى انجام گيرد.

دو تيرك سبز، نشان دهنده بخش هروله مسعى هستند. در جريان توسعه و بازسازى مسجدالحرام و مسعى در سال 1375 يكى از اين دو تيرك تخريب ولى تيرك ديگر واگذاشته شد تا نشان دهنده مرز اين بخش باشد. پس از بازسازى اين تيرك و به سال 1376 ه. ق. تيرك دوم برداشته و آن نيز نوسازى و به جاى خويش بازگردانده شد.

بدين سان تيرك هايى كه امروزه در دو نقطه آغاز و پايان بخش هروله مسعى وجود دارند درست در جاى تيرك هاى اوليه قرار گرفته اند.

از بررسى روايت هاى تاريخى مى توان به دست آورد كه دو تيرك سبز، نشان


1- قصة التوسعه ص 197 به نقل از اخبار مكه ازرقى، فاصله صفا تا مروه را 5/ 766 ذراع؛ يعنى حدود 25/ 383 متر گزارش كرده است.« مترجم»

ص:176

دهنده اين بخش از مسعى خيلى جديد نيستند و از همان سده نخست هجرت براى مشخص كردن بخش ويژه مسعى كه در آن بايد هروله كنان سعىصفا و مروه كرد نصب شده اند.

مسعى تا سال 1341 ه. ق. بدون سقف بوده و در اين سال به فرمان شريف حسين بن على بن محمد بن عون سقفى بر قسمت اعظم مسعى قرار داده شده و اين سقف در سال 1366 به فرمان ملك عبدالعزيز با سقفى نو به عرض بيست متر و نيم و برخوردار از كيفيت فنى بالا جايگزين شده است.

براى نخستين بار در دوران ملك عبدالعزيز (به سال 1345 ه. ق. در پى فرمان وى و به هدف جلوگيرى از بلند شدن گرد و خاك در هنگام سعىصفا و مروه، سطح مسعى سنگفرش شد.

در دوران ملك سعود كل مسعى؛ اعم از كف و سقف با بتون مسلح به شكلى زيبا تجديد بنا گرديد.

هم اكنون نيز مسعى داراى وسعت كافى، امكانات تهويه و سنگفرش مناسب است. «(1)»

درهاى مسجد الحرام

«(2)»

تا پيش از اسلام، حد مسجد الحرام همان دايره طواف بوده و اين مسجد داراى ديوار و بارويى نبوده و خانه هاى قريش دايره مطاف را در ميان داشته است. ميان هر دو يا سه خانه ممرى وجود داشته كه مردم از طريق آن به دايره مطاف يا همان مسجد الحرام راه مى يافته اند.

عمربن خطاب در توسعه مسجد الحرام ديوارى برگرد آن ساخت. بنابراين، او نخستين كسى است كه مسجد الحرام را توسعه داد و اطراف آن را ديوار كرد.

مورخان نياورده اند كه عمر براى مسجد الحرام درى قرار داده باشد، اما با توجه به


1- در قصة التوسعه ص 244 مساحت فعلى مسعى 10172 متر مربع گزارش شده است.« مترجم»
2- نك: التاريخ القويم، ج 5، ص 781

ص:177

اين كه معمولًا ساختن حصار و ديوار با گذاشتن در و درگاه همراه است مى توان حدس زد كه وى در يا درهايى نيز بر مسجد الحرام نصب كرده باشد.

به هر حال، در گذر زمان و با توسعه هاى مسجد الحرام درهاى آن نيز فزونى يافته و به بيست و شش مورد رسيده است.

در جدول زير نام اين درها آمده است:

رديف نام درملاحظات

1 باب السلام دليل نامگذارى آن را نمى دانيم. گفتنى است باب بنى شيبه كه در گذشته ها در مقابل مقام ابراهيم قرار داشته پيشتر بدين نام خوانده مى شده است.

2 باب قايتباى مئذنه سلطان قايتباى پادشاه مصر بر ايوان همين درگاه قرار دارد و آن را باب القواريرهم مى گفتند.

3 باب النبىصلى الله عليه و آله آن را از اين روى باب النبى ناميده اند كه پيامبرصلى الله عليه و آله ازخانه خود، خانه خديجه كه در توجه عطاران بود، از طريق اين در به مسجد الحرام وارد مى شد.

اين در را «باب الجنائز» هم گفته اند، بدان دليل كه در گذشته جنازه ها را از اين در بيرون مى بردند. باب الحرير نام ديگر اين در است، از آن روى كه دكان هاى مجاور اين درگاه حرير مى فروخته اند. سرانجام نام ديگر اين در «باب النساء» است.

4 باب العباس اين در از آن روى به نام عباس بن عبدالمطلب نامور شده كه در مقابل خانه او كه در مسعى واقع شده قرار داشت.

5 باب على عليه السلام نام هاى ديگر آن «باب بنى هاشم» و «باب البطحاء» است.

6 باب بازان چنان كه ازرقى در اخبار مكه آورده، آن را باب بنى عائذ هم گويند.

امروزه آن را «باب قره قول» يا «باب مخفر الشرطه» (پاسگاه پليس) مى ناميم.

7 باب البغله ازرقى از آن به نام باب بنى سفيان هم نام برده است.

8 باب الصفا چون در برابرصفا قرار دارد بدين نام معروف شده است. «باب بنى مخزوم» و «باب اجياد الصغير» نام هاى ديگر آن است.

9 باب اجياد از آن روى بدين نام خوانده شده كه خط مستقيمى آن را به اجياد وصل مى كند.

ص:178

رديف نام درملاحظات

10 باب الرحمه آن را «باب المجاهديه» نيز گويند. از آن روى كه مدرسه ملك مجاهد فرمانرواى يمن در مقابل آن بوده است. «باب اجياد» نام ديگر اين در است.

11 باب التكيه مقصود تكيه مصريان است كه در برابر اين در قرار داشته است. اين در را «باب الشريف عجلان» و «باب بنى تيم» نيز گفته اند.

12 باب ام هانى نام دختر ابوطالب است. اين در را «باب الحميديه»- كه دار الحكومه بوده است- و نيز «باب اجياد الكبير» گويند.

13 باب الوداع «باب الحزوره»، «باب الحزاميه» و «باب بنى حكيم بن حزام» نام هاى ديگر آن است.

14 باب ابراهيم گويند خياطى به نام ابراهيم در جوار اين در دكانى داشته و بدين دليل در را باب ابراهيم گفته اند.

15 بابصغير اين در به مدرسه شريف عبدالمطلب گشوده مى شده است.

16 باب الداووديه از آن روى بدين نام خوانده شده كه به مدرسه داووديه راه داشته است.

17 باب العمره آن را از اين روى باب العمره گفته اند كه عمره گزارانى كه از تنعيم محرم مى شوند. از طريق شبيكه به سمت مسجدالحرام مى آيند وازاين دربه مسجد واردمى شوند. اين در را «باب بنى سهم» وهمچنين «باب بنى جمح» ناميده اند.

18 باب العتيق آن را «باب السده» و «باب عمرو بن عاص» هم گويند.

19 باب الزماميه ميان «باب العتيق» و «باب الباسطيه» قرار دارد.

20 باب الباسطيه دليل اين نامگذارى اتصال اين در به مدرسه عبدالباسط بوده است. نام ديگر آن «باب العجله» است، بدان علت كه ابن زبير در هنگام نوسازى كعبه در نزديك اين در سرايى داشت و با عجله، شب و روز كار نوسازى را پى مى گرفت.

21 باب القطبى در كنار ميدان باب الزياده واقع است و آن را «باب الزياده» هم گفته اند.

مقصود از اين قطبى كه نام در به او منسوب است عبدالكريم قطبى است.

22 باب الزياده آن را «باب السويقه» نيز گويند؛ زيرا بدين منطقه راه دارد.

23 باب المحكمه آن را بدين نام خوانده اند، چون به محكمه راه داشته است.

24 باب الكتبخانه از آن راهى است به كتابخانه مسجد الحرام

25 باب دريبه از آن روى بدين نام معروف شده كه درى كوچك به سمت سويقه دارد.

26 باب مراد در سمت مروه قرار دارد.

ص:179

فصل سوّم: توسعه ها و نوسازى هاى مسجد الحرام

تاريخچه اى از توسعه ها از دوران پيامبرصلى الله عليه و آله تا نخستين توسعه سعودى

مسجد الحرام از همان آغاز با كعبه پيوندى استوار داشته است. در روزگار كهن؛ يعنى دوران آغازين اسلام و پيش از آن، مرز مسجد الحرام همان دايره مطاف بود كه امروزه با سنگ هاى سفيد مرمر فرش شده و آن راصحن مى ناميم. بسيارى از مردم، اينصحن را پيش از نخستين توسعه سعودى ديده اند. همين مساحت اندك از آغاز حد مطاف بوده و برگرد خانه كعبه خانه هاى مردم قرار داشته و ديوار اين خانه ها حد مسجدالحرام را مشخص مى كرده است. چنان كه پيشتر گذشت از ميان اين خانه ها راه هايى به مطاف گشوده مى شده است.

بعدها به دليل فزونى يافتن شمار مسلمانان، اين مساحتِ اندك بسنده نمى كرد و توسعه مسجد الحرام ضرورى مى نمود. بدين سان درگذر دوره ها و سال ها، توسعه هايى چند در مسجد الحرامصورت گرفت كه مهمترين آنها عبارتند از:

1- توسعه عمر بن خطاب: «(1)»

در سال 17 ه. ق. پس از آن كه سيل امّ نهشل مقام ابراهيم


1- عمر در رمضان سال 17 ه. ق./ 638 م. پس از شنيدن اين خبر كه سيل مقام ابراهيم را از جاى كنده و دوركرده است، به مكه آمد و مقام را به جاى خويش برگرداند. او در همين سفر مشاهده كرد مساحت مسجد الحرام گنجايش نماز گزاران را ندارد و از همين روى دستور داد شمارى از خانه هاى مجاور مسجد الحرام را بخرند و به مسجد ضميمه كنند. از آنجا كه اين مساحت نيز بسنده نمى كرد و نياز به توسعه بيشتر بود، عمر كوشيد با مالكان خانه هاى ديگر هم كه آنجا وجود داشت گفت و گو كند تا خانه هايشان را به منظور توسعه مسجد الحرام در اختيار گذارند. گروهى از آنان از پذيرش اين درخواست خوددارى ورزيدند و از اين روى عمر به آنان گفت:« اين شماييد كه در جوار كعبه منزل كرده ايد و خانه ساخته ايد، در حالى كه نه مالك اطراف كعبه هستيد و نه مى توان گفت كعبه به سراى شما درآمده و در آن جاى گرفته است.» عمر سپس دستور داد خانه ها را قيمت گذارى كنند و بهاى آنها را به صندوق كعبه بسپارند. اين نخستين توسعه مسجد الحرام بود كه در آن 1487 متر مربع، يعنى حدود 70 عمر همچنين دستور داد براى جلوگيرى از ورود سيلاب ها به اطراف مسجد الحرام در بالاى مكه، در فاصله نيم ميلى حرم و در منطقه اى به نام مدعا سدى بسازند و آب هاى آن را به سمت وادى ابراهيم برانند. قصة التوسعه، صص 192- 191.« مترجم»

ص:180

را از جاى كند و به مناطق پايين مكه برد، عمر بن خطاب از مدينه به مكه آمد و مقام را به جاى خود بازگردانيد. او در همين سال، شمارى از خانه هاى مجاور به مسجد الحرام را خريد و پس از تخريب، زمين آنها را به مسجد ضميمه كرد و بدين سان مسجد الحرام را به گونه اى توسعه داد.

عمر همچنين ديوارى به ارتفاع كمتر از قد انسان، كه داراى چند در نيز بود برگرد مسجد بنا كرد و براى روشنايى مسجد چراغ هايى بر روى اين ديوار قرار مى دادند.

بدين ترتيب مى توان گفت: عمر نخستين كسى بود كه مسجد را توسعه داد، برگرد آن ديوار ساخت و كف آن را ريگفرش كرد.

گفتنى است مساحت توسعه عمر بن خطاب حدود 1400 متر مربع تخمين زده مى شود.

2- توسعه عثمان بن عفان: «(1)»

با توجه به اين كه مسجد الحرام گنجايش نماز گزاران را نداشت، عثمان در سال 26 ه. ق. شمارى از خانه هاى اطراف مسجد را خريد و پس از تخريب، زمين آنها را به مسجد ضميمه ساخت.

همچنين از آن جا كه مسجد هيچ رواق و سايه بانى نداشت عثمان در اطراف مسجد


1- توسعه عثمان بن عفان در سال 26 ه. ق./ 646 م. به ميزان 869 متر مربع؛ يعنى 24% مساحت قبلى صورت پذيرفت و مساحت مسجد الحرام پس از اين توسعه به 4482 متر مربع رسيد. قصة التوسعه، ص 192.« مترجم»

ص:181

رواق ها و سايه بان هايى بنا كرد.

مساحت توسعه دوران عثمان بن عفان حدود 1475 متر مربع تخمين زده مى شود.

3- توسعه عبداللَّه بن زبير: «(1)»

عبداللَّه بن زبير در سال 65 ه. ق. و پس از بازسازى كعبه، خانه هاى اطراف مسجدالحرام را خريد وبه مسجدضميمه كرد. يكى از اين خانه ها، قسمتى از سراى ازرقى،صاحب كتاب اخبار مكه بود كه به چند ده هزار دينار خريدارى شد.

توسعه عبداللَّه در مقايسه با دو توسعه پيشين عمده تر بود و مجموع مساحت توسعه او 3225 متر مربع تخمين زده مى شود. اين مساحت فراوان مى طلبيد كه بخشى از آن سقف دار شود.

4- توسعه وليد بن عبدالملك بن مروان: «(2)»

در سال 91 ه. ق. وليد فرمان توسعه و بازسازى مسجد الحرام راصادر كرد. در اين دوره براى نوسازى مسجد ستون هايى سنگى از شام و مصر آوردند، بر سر اين ستون ها ورقه هايى از طلا قرار دادند و سقف بخش هايى از مسجد را به ساج آذين شده پوشاندند. همچنين بر سر ديوارها كنگره هايى ساختند و در ديوارها طاق هايى قرار دادند و بالاى اين طاق ها را كاشى كارى كردند.

توسعه وليد در سمت شرق مسجد الحرامصورت گرفت و مقدار آن 1725 متر مربع تخمين زده مى شود.

5- توسعه منصور عباسى: «(3)»

در محرم سال 137 ه. ق. منصور به زياد بن عبداللَّه


1- بنا بر گزارش قصة التوسعه، صص 192 و 193 حدس زده مى شود كه اين توسعه در سال 65 ه. ق./ 684 م. صورت پذيرفته باشد. عبداللَّه در جريان توسعه و نوسازى خود 96/ 2982 متر مربع؛ يعنى 67% مساحت قبل از توسعه به مسجد الحرام افزوده و پس از آن مساحت مسجد به 96/ 7464 متر مربع رسيده است.« مترجم»
2- بنا به گزارش قصة التوسعه، ص 193 توسعه وليد در سال 91 ه. ق./ 709 م. به ميزان 04/ 2805 مترمربع يعنى 38% مساحت قبلى صورت پذيرفته و پس از آن مساحت كل مسجد به 10270 متر مربع رسيده است. به گزارش همين كتاب، وليد كنگره هايى بر ديوارهاى اطراف مسجد الحرام ساخت و نماى آنها را كاشى كارى كرد. او همچنين كف مسجد الحرام را به سنگ هاى مرمر قرمز، سبز و سفيد فرش كرد.« مترجم»
3- بنا به گزارش قصة التوسعه، ص 193 توسعه منصور در سال 137 ه. ق./ 754 م. به ميزان 5221 مترمربع؛ يعنى 51% مساحت قبل از توسعه صورت پذيرفته و مساحت كل مسجد الحرام پس از اين توسعه به 15491 متر مربع رسيده است. از ديگر كارهاى منصور آن است كه صحنى گرداگرد مسجد الحرام ساخت. در اين صحن ستون هايى سنگى به كار رفته بود.« مترجم»

ص:182

حارثى كارگزار خود در مكه فرمان داد مسجد الحرام را توسعه دهد. او مسجد را از سمت شامى؛ يعنى سمت دار الندوه و همچنين از سمت پايين مسجد تا مناره باب العمره و از سمت غرب تا باب ابراهيم توسعه داد. او همچنين بر امكانات موجود در مسجد افزود، آن را به طلا وكاشى تزيين كرد ونماى بيرونى، نماى درونى وبالاى ديوارچه حِجر اسماعيل را سنگ كرد و بدين سان نخستين كسى شد كه اين ديوار را به نماى سنگى مرمر مى آرايد.

كار توسعه سه سال به درازا انجاميد و در ذى الحجه سال 140 ه. ق. به پايان رسيد.

در اين سال منصور خود حج گزارد و در جريان سفر خود اموال فراوانى هديه كعبه و مسجد الحرام كرد.

گفتنى است مساحت توسعه منصور 4950 متر مربع تخمين زده شده است.

6- توسعه هاى مهدى عباسى: «(1)»

در دوران مهدى عباسى و در سال هاى 160


1- در توسعه دوران مهدى جمعاً 12512 متر مربع؛ يعنى 81% به مساحت مسجد الحرام افزوده شد و كلّ مساحت آن پس از توسعه به 28003 متر مربع رسيده است. اين توسعه در دو مرحله انجام پذيرفته است: مرحله اول، در سال 160 ه. ق./ 776 م. صورت گرفته و شامل توسعه مسجد از سمت شمال بوده و براى بناهاى اين توسعه ستون هايى سنگى از شام به مكه آورده شده است. همچنين در اين مرحله از توسعه پنج در به درهاى كعبه افزوده اند. مرحله دوم، فرمان آن در سال 164 ه. ق./ 780 م. صادر شده، سه سال مطالعات پيرامونى آن به هدف تغيير مجراى سيل وادى ابراهيم و چهار گوش كردن مسجد به درازا انجاميده و عملًا كار توسعه از سال 167 ه. ق. آغاز گرديده است. پيش از پايان عمليات توسعه، خليفه در گذشته و پس از او جانشينش هادى كار را در سال هاى 169 و 170 ه. ق. پى گرفته و به پايان برده است. توسعه و نوسازى مهدى تا آن زمان بزرگترين توسعه به شمار رفته است؛ چه، بناهايى كه او در جريان توسعه ساخته است دربردارنده 484 ستون سنگى و هر كدام با ارتفاع 8/ 4 متر و محيط 44/ 1 متر بوده است. در بناهاى دوران مهدى ديوار مسجد 6/ 9 متر ارتفاع داشته است. بنابر محاسبه باسلامه در« تاريخ عمارة مسجد الحرام» مجموع هزينه هاى اين توسعه دست كم به 750/ 578/ 4 دينار مى رسيده است.« مترجم»

ص:183

و 164 ه. ق. دو توسعه عمده در مسجد الحرامصورت پذيرفت. اين توسعه با مجموع همه توسعه هاى پيشين برابرى مى كرد و آن اندازه بر مساحت مسجد افزود كه مى توان گفت مساحت كنونى مسجد جز بخش هايى كه در سمت باب ابراهيم و باب الزيارهصورت گرفته، تقريباً همان مساحت دوران مهدى است.

نخستين توسعه مهدى به هنگامى باز مى گردد كه وى در سال 160 ه. ق. براى حج به مكه آمد و اموال فراوانى كه حدود سى ميليون درهم تخمين زده مى شود، با خود به مكه آورد. او قاضى وقت مكه، محمد اقوص مخزومى را فرا خواند و به او فرمان داد خانه هايى را كه در سمت بالاى مسجد الحرام قرار گرفته است بخرد و پس از تخريب به مسجد الحرام ضميمه كند. قاضى مكه همه خانه هاى ميان مسجد الحرام و مسعى را خريد و حتى به جاى رباطها يا به تعبير مصرى ها، تكيه هايى كه در اين قسمت وجود داشت و جزو اوقاف ياصدقه ها بود براى ساكنانش خانه هايى در دره هاى اطراف مكه خريدارى كرد. بسيارى از خانه هاى مشهور واقع در شرق مسجد الحرام و از جمله باقيمانده سراى ازرقى، كه بخشى از آن در دوره عبداللَّه زبير جز و مسجد شده بود، در اين دوره به مسجد ضميمه شد.

در اين دوره افزون بر توسعه عمده بخش شرقى، خانه هايى در سمت غرب، شمال و جنوب نيز خريدارى و زمين آنها جزو مسجد گرديد.

مجموع توسعه نخست مهدى عباسى 8380 متر مربع تخمين زده مى شود.

دومين توسعه مهدى نيز در سال 164 ه. ق. سامان يافت. او در اين سال و در جريان سفر حج پس از مشاهده اين كه مسجد الحرام كاملًا چهارگوش نيست و كعبه نيز در وسط مسجد قرارنگرفته است معماران وبنايان چيره دست را فراخواند و از آنان خواست به مسجد شكل مربع دهند، به گونه اى كه كعبه درست در وسط آن قرار گيرد. آنان در آغاز اجراى اين كار را ناشدنى خواندند و از اين بابت عذر خواستند؛ چراكه توسعه در سمت جنوب تقريباً امكان ناپذير بود؛ گذرگاه سيل وادى ابراهيم در آن سمت قرار داشت و پس از آن خانه هاى مردم واقع مى شد و امكان داشت ضميمه كردن اين مسيل به مسجد دشوارى هايى پديدآورد و يا بناهاى جديدى كه در اين قسمت ساخته مى شود در معرض

ص:184

خطر سيل و يا لغزش قرار داشته باشد. اما خليفه براجراى فرمان خود اصرار ورزيد و اعلام داشت كه اين كار، هرچند به بهاى هزينه كردن همه بيت المال، بايد انجام پذيرد.

بنايان و معماران كه تصميم جدى خليفه را ديدند بدين كار همت گماشتند و آنچه در توان داشتند به كار گرفتند. آنان مجراى سيل وادى ابراهيم را تغيير دادند و براى اين منظور بر پشت بام خانه هاى مدخل وادى نيزه ها و تيرك هايى نصب كردند تا مانع جريان آب شود. همچنين خانه هايى راكه بايد تخريب شود و نيز محل مسعى و مجراى سيل را مشخص كردند ونقشه اى جامع براى چهارگوش كردن مسجد الحرام فراهم ساختند.

مهدى پس از اطمينان يافتن نسبت به اين طرح و اجراى آن مكه را ترك گفت و با برجاى گذاشتن اموال فراوانى براى هزينه شدن در اين توسعه به عراق بازگشت.

مساحت توسعه اخير 6560 متر مربع تخمين زده مى شود و در نتيجه توسعه هاى دوران مهدى، مسجد الحرام شكل چهارگوش به خود گرفت، اين شكل در گذر تاريخ همچنان محفوظ مانده و توسعه هاى اندكى كه بعدها در مسجد انجام پذيرفته، در مقايسه با توسعه دوران مهدى اندك و بيرون از شكل مربع مسجد است.

7- توسعه معتضد عباسى: «(1)»

در سال 281 ه. ق. معتضد عباسى فرمان داد دار الندوه را


1- در قصة التوسعه، ص 194 از نوسازيى ديگر، پيش از اين توسعه نيز ياد شده است: نوسازى معتمدعباسى در سال 271 ه. ق. خانه زبيده دختر جعفر بن منصور بر بام مسجد الحرام خراب شد و چوب هاى بناى مسجد الحرام را در هم شكست و همچنين موجب فرو ريختن دو ستون از ستون هاى مسجد شد. در آن روزگار كارگزار خليفه در مكه هارون بن محمد بن اسحاق بود. وى در اين باره به بغداد نامه نوشت و در پى آن، موفق، برادر خليفه به هارون فرمان داد مسجد الحرام را باز سازى كند. وى ستون هاى خراب شده را دوباره ساخت، ايوان هاى اين ستون ها را از نو بنا كرد و براى مسجد سقفى نو از چوب ساج بر افراشت و آن را به رنگ و نقش و نگار تزيين كرد. اين نوسازى در سال 272 ه. ق. پايان پذيرفت.« مترجم» همچنين در قصة التوسعه، ص 194 درباره توسعه معتضد آمده است: در سال 281 ه. ق./ 894 م. دو توسعه در مسجد الحرام صورت گرفت كه هر دو از مربع مسجد الحرام بيرون است. يكى از اين توسعه ها توسعه در ضلع شمالى است كه دارالندوه را خراب كردند و به صورت مسجد درآوردند. اين بخش يكى از رواق هاى مسجد الحرام شد كه شش در از درهاى مسجد الحرام را در برمى گرفت. سقف اين مسجد يا رواق از چوب و به موازات سقف مسجد الحرام بود. رواق دوازده در به سمت داخل مسجد الحرام و سه در به سمت خارج داشت.« مترجم»

ص:185

كه در جلوى ميدان باب الزياده قرار داشت به مسجد الحرام ضميمه كنند.

اين كار به فرمان او انجام گرفت و افزون بر اين، ستون ها، طاق ها و رواق هايى داراى سقف هاى ساج آذين شده ساخته شد. دوازده در كه شش تاى آنها داراى درگاه و طاق بزرگ شش طاق كوچك در بين آنها، بود براى مسجد الحرام قرار داده شد و در آن مناره اى نيز بنا گرديد.

اين عمليات توسعه كه مساحت آن 2500 متر مربع تخمين زده مى شود سه سال به درازا انجاميد.

8- توسعه مقتدر عباسى: «(1)»

وى در سال 306 ه. ق. فرمان داد ميدانگاهى جلو باب ابراهيم- ابراهيم نام خياطى است كه آن جا مى نشسته است- و همچنين رواق مجاور را جزو مسجد كنند و بدين ترتيب مسجد را توسعه دهند، و نشانه هاى حرم را نيز نوسازى كنند.

مجموع مساحت توسعه دوران مقتدر عباسى 980 متر مربع تخمين زده مى شود.

اين بود چكيده اى از مجموع توسعه هايى كه از آغاز اسلام تا اوايل سده چهارمصورت پذيرفته است.

پس از آن به مدت هزارسال هيچ توسعه اى در مسجدالحرامصورت نپذيرفته است. «(2)»


1- بنابر گزارش قصة التوسعه، ص 195 اين توسعه در فاصله سال هاى 306 ه. ق./ 918 م. تا 307 ه. ق./ 919 م. صورت گرفته و طى آن دو خانه كه به زبيده تعلق داشته جزو مسجد الحرام شده و بر اين قسمت جديد ازمسجد كه آن را زياده باب ابراهيم گويند، درى بزرگ قرار گرفته كه به باب ابراهيم معروف است.« مترجم»
2- البته در قصة التوسعه به پاره اى از نوسازى ها و مرمت هاى دوران مماليك و عثمانى پرداخته شده و در اين باره چنين آمده است: از آخرين توسعه اى كه مقتدر عباسى در سال 306 ه. ق. انجام داد تا سال 736 ه. ق. يعنى هنگامى كه مماليك استوانه هاى اطراف مطاف را نوسازى كردند يا اصولًا هيچ نوسازى و توسعه اى در مسجد الحرام صورت نگرفته و يا اگر صورت گرفته در تاريخ انعكاسى نيافته است. مماليك خود در نوسازى مسجدالحرام و مراقبت از آن جايگاهى ويژه و سهمى به سزا دارند، براى نمونه: - در روزگار ناصر محمد قلاوون سنگ هاى نماى ديوار حجر اسماعيل تعويض شد. - در سال 801 ه. ق. برقوق ايوان بنا شده بر مروه را نوسازى و پله هاى آن را نيز مرمت كرد. - در سال 803 ه. ق. در پى آتش سوزى هايى كه در بخش غربى مسجد الحرام رخ داده و به بخش شمالى نيز سرايت كرده بود، بيسق ظاهرى به نمايندگى از سلطان ابوالسعادات بن ظاهر برقوق به مرمت مسجدالحرام همت گماشت. او ستون هاى چوبى مسجد را كه شمارشان به 130 مورد مى رسيد با ستون هاى سنگى كه از جبل كعبه فراهم آمده بود جايگزين ساخت. وى اين كار را در مدت دو سال به انجام رسانيد، اما نصب سقف در دو بخش شمالى و غربى تا سال 807 ه. ق. به تأخير افتاد تا بتوانند در اين مدت چوب هاى لازم را از سرزمين روم بياورند. او همچنين براى اين كار از چوب هاى عرعر كه از طائف آورده بودند بهره جست، برسقف نقش و نگار و آن را تزيين كرد و همچنين زنجيرهايى از سقف آويخت تا چراغ هاى مسجد الحرام را از آنها آويزان كنند و بدين ترتيب از تكرار آتش سوزى جلوگيرى كرد. - در سال 882 ه. ق. سلطان قايتباى مدرسه هايى دينى را كه علماى مذاهب چهارگانه در آنها تدريس مى كردند و بعدها به مسجد الحرام ضميمه شد نوسازى كرد و اوقافى ويژه براى آنها مقرر داشت تا براى مدارس مصرف شود يا در اختيار مدرسان و طلاب نيازمند قرار گيرد. او همچنين 72 حجره، و نيز مناره ساخت و كتابخانه اى براى اين مدارس فرستاد. نوسازى هاى دوره عثمانى: سلاطين عثمانى اهتمام فراوانى به حرم مكه داشتند و در روزگار آنان نوسازى هايى انجام گرفت كه با ساخت و سازهاى دوران مهدى عباسى برابرى مى كند. يكى از مهمترين اقدام هاى عثمانيان مرمت و نوسازى دوران سلطان سليمان است كه در سال 972 ه. ق. آغاز گرديد و در طى آن سقف كعبه ترميم شد، سنگفرش مطاف نوسازى شد، به مسجد الحرام منبرى بزرگ از سنگ كه با مرمر نيز تزيين شده بود اهدا گشت و مناره اى بلند برپا گرديد. از دوران مهدى عباسى و توسعه او تا اين زمان 810 سال گذشته و در اين مدت خرابى هاى چندانى در بنا رخ نداده بود. تا اين كه در سال 979 ه. ق. در نماى سمت مسجد الحرامِ رواق ها، شكاف ها و كج شدگى هايى مشاهده شد كه ديگر انجام تعميرهاى جزئى براى رفع آنها بسنده نمى كرد و مى طلبيد كل بناى مسجد الحرام از نو و به صورت محكم تر ساخته شود. از همين روى سلطان سليمان عثمانى، احمدبك كدخدا را به نظارت اين مرمت گماشت و مرمت آغاز شد. در اين عمليات سقف هاى چوبى قديم با گنبدهاى جديد جايگزين گرديد و ضمن استفاده از ستون هاى سنگين كه از بناى دوران مهدى مانده بود، ستون هايى نو نيز از سنگ ساخته شد. مجموع اين ستون ها تا پايان كار به 589 ستون در چهار سمت مسجد الحرام رسيد كه جمعاً 881 طاق، 152 گنبد و 232 نيم گنبد بر روى آنها قرار گرفته بود. در اين بناى عثمانى كه در سال 984 ه. ق. پايان يافت درهاى مسجد الحرام به 26 باب و مجموع مساحت به 28003 مترمربع رسيدكه دقيقاً بامساحت كل بناهاى ساخته شده تا دوران مهدى عباسى برابرى مى كند. از آن پس نيز در دوره عثمانى مرمت هايى در مسجد الحرام صورت گرفته كه نوسازى سلطان محمد خان در سال 1005 ه. ق. و مرمت هاى سلطان عبدالعزيز سال 1287 ه. ق.، سلطان عبدالحميد سال 1314 ه. ق. و سلطان محمود رشاد سال 1327 ه. ق. از آن جمله است. ستون هاى مسجد الحرام در دوره عثمانى: مجموع ستون هاى سنگى در بناى مسجد الحرام پيش از نوسازى سال 984 ه. ق. در چهار سمت مسجد و با قطع نظر از ستون هاى دو بخش زياده دار الندوه و زياده باب ابراهيم 469 مورد، ستون هاى درگاه ها 27 مورد، ستون هاى بخش زياده دار الندوه 27 مورد و ستون هاى بخش زياده باب ابراهيم نيز 27 مورد بوده است. در دوران مهدى عباسى پس از پايان عمليات توسعه، رواق هاى مسجد الحرام مجموعاً داراى 484 طاق، بخش زياده دار الندوه داراى 68 طاق و زياده باب ابراهيم نيز داراى 36 طاق بوده و شمار اين طاق ها در نوسازى سال 984 به گزارش باسلامه در« تاريخ عمارة المسجد الحرام» به 984 طاق رسيده است. شمار گنبدها و نيم گنبدها تاس وارونه ها ى پس از نوسازى سال 984 ه. ق.، 152 گنبد و 232 نيم گنبد تاس وارونه و شمار كنگره هاى لب ديوارها از سمت داخل مسجد الحرام 498 و از سمت خارج 495 مورد؛ يعنى جمعاً 993 مورد بوده كه در نوسازى سلطان سليم و فرزندش به 1380 مورد رسيده است. درهاى دوره عثمانى: به روزگار مهدى عباسى مسجد الحرام داراى 38 درگاه و 19 در بوده كه بيشترين آنها را مهدى بنا كرده است. بعدها هفت باب به اين درها افزوده شده و شمار آنها در نوسازى هاى عثمانى به 26 باب رسيده است كه بدين ترتيب توزيع شده اند: - در سمت شرقى مسجد الحرام پنج در به نام هاى باب السلام، باب مدرسه قايتباى، باب النبى باب الجنائز، باب العباس بن عبدالمطلب و باب الامام على كرّم اللَّه وجهه. - در سمت جنوبى هفت در به نام هاى باب بازان باب النعوش، باب بنى سفيان، باب الصفا، باب اجياد الصغير، باب المجاهدين، باب بنى تميم و باب امّ هانى. - در سمت غربى شش در به نام هاى: باب الحزوره، باب ابراهيم، باب خوزى، باب مدرسة الشريف غالب، باب مدرسه الداووديه و باب العمره. - در سمت شمالى هشت در به نام هاى: باب السده العتيق، باب مدرسة الزماميه، باب الباسطيه، باب القطبى، باب المحكمه، باب السليمانيه، باب الدريبه و باب بنى شيبه. گفتنى است باب بنى شيبه پشت مقام ابراهيم قرار داشته و داراى طاقى نيم دايره و آذين شده به نقش و نگارهاى بديع بوده است. منبر مسجد الحرام تا دوره عثمانى: خطباى مسجد الحرام در گذشته ها منبر را نمى شناختند؛ زيرا آنان در جمعه ها و عيدها ايستاده خطبه مى خواندند تا آن كه در سال 44 ه. ق./ 664 م. معاوية بن ابى سفيان براى نخستين بار و در جريان سفر حج بر منبرى كه سه پله داشت و از چوب ساخته شده بود براى مردم سخن گفت و بدين سان نخستين كسى شد كه در حرم مكه بر منبر خطبه مى خواند. اين منبر تا دوران هارون در حرم ماند و در اين دوره منبر جديدى كه نُه پله داشت به مسجد الحرام اهدا و منبر قديم به عرفات برده شد. از آن پس در طول ساليان، منبرهايى چند به مسجد الحرام اهدا شد تا آن كه سرانجام در سال 972 ه. ق./ 1564 م. سلطان سليمان عثمانى منبرى جديد ساخت و به مسجد اهدا كرد. اين منبر از مرمر براق و سفيد يكدست ساخته شده، داراى سيزده پله است و در بالاى آن چهار ستون قرار دارد و بر فراز ستون ها سايه بانى از چوب است كه با ورقه هاى نقره آب طلا داده شده پوشانده شده است. بر بالاى اين سقف هم هلالى به چشم مى خورد و كلّ ارتفاع منبر از زمين تا هلال به دوازده متر مى رسد. مئذنه هاى مسجد الحرام تا دوره عثمانى: چنين به نظر مى رسد كه نخستين مناره مسجد الحرام مناره اى است كه به فرمان منصور عباسى در كنار باب العمره ساخته شد، و از مشخصات فنى و ارتفاع آن اطلاعى در دست نيست. بعدها مهدى عباسى سه مناره ديگر ساخت كه يكى بر باب السلام، ديگرى بر باب على و سومين آنها بر باب الوداع بود. سپس معتضد عباسى مناره اى پنجم در زياده دارالندوه و ميان باب الزياده و باب القطبى ساخت. از آن پس ملك اشرف قايتباى ششمين مناره را ميان باب النبى و باب السلام ساخت، و سرانجام هفتمين مناره را به فرمان سلطان سليمان و در ميان مدارس چهارگانه علوم دينى ساختند. اين مناره ها بعدها تا دوره آل سعود چندين نوبت نوسازى شده است- قصة التوسعه، صص 196- 195.« مترجم»

ص:186

ص:187

ص:188

يادآورى:

1- از مجموع توسعه هاى پيشگفته، درباره مقدار توسعه دوران عمربن خطاب و عثمان بن عفان گزارش هاى جزئى و دقيقى در دسترسى نيست و آنچه در اين فصل بيان شده تنها برآوردهايى مبتنى بر اسناد تاريخى است. «(1)» 2- مطاف، مكان پيرامونىِ كعبه را گويند كه شكلى بيضوى دارد و مساحت آن در دوران قبل از اسلام و دورهصدر اسلام 2000 متر مربع بوده است. «(2)»


1- التاريخ القويم، ج 5، ص 211
2- درباره مطاف و سير تاريخى توسعه و مرمت آن، در قصة التوسعه، ص 161- 158 آگاهى هايى به دست داده شده كه گزيده اى از آن را فرا روى مى گذاريم: شكل مطاف: تا پيش از نخستين توسعه مسجد الحرام در دوران عمر بن خطاب مطاف و مسجد الحرام يك چيز و آن همان فضايى بود كه در ميان خانه هاى محيط به حرم وجود داشت. مردم از آن زمان كه قصى آنان را به خانه ساختن در اطراف كعبه تشويق كرده بود، در آن پيرامون خانه ساختند و تنها فضايى محدود را بر گرد كعبه براى طواف واگذاشتند. بعدها با افزايش روز به روز شمار مسلمانان و حاجيان توسعه هاى متعددى در مسجد الحرام صورت گرفت و در چهار چوب اين توسعه ها مطاف نيز وسعت بيشترى يافت تا بتواند شمار روز افزون مسلمانان را در خود جاى دهد. از آن جمله مى توان از نوسازى ها و توسعه هاى زير نام برد: - در سال 91 ه. ق. وليد بن عبدالملك مطاف را سنگفرش كرد. - در سال 284 ه. ق. معتضد عباسى پس از ضميمه كردن دار الندوه به مسجد الحرام، مطاف را از نو سنگفرش كرد. - در محرم سال 881 ه. ق. درزهاى ميان سنگ هاى مطاف را با سرب گداخته پركردند. - در سال 894 آسيب هايى كه سيل به مطاف وارد كرده بود بر طرف گرديد و مطاف نوسازى شد. - در سال 918 ه. ق. يك بار ديگر درزهاى سنگفرش مطاف با سرب گداخته پر شد. - يك بار ديگر در سال 920 ه. ق. و در روزگار سلطان غورى همين كار تكرار شد. - در سال 961 ه. ق. ناظر حرم، شريف احمد جلبى به هموار كردن سنگفرش مطاف همت گماشت. - سنان پاشا نيز در دوران سلطان سليم عثمانى همين كار را تكرار كرد. - در سال 1003 ه. ق. و به روزگار سلطان محمد بن مراد عثمانى مطاف به مرمر سنگفرش شد. - در سال 1279 ه. ق. نيز ديگر بار مرمتى در مطاف انجام گرفت. توسعه مطاف: تا سال 1375 ه. ق. در دوران آل سعود، مطاف بيضوى شكل و قطرهاى بلند و كوتاه آن به ترتيب 50 و 40 متر بود، كف آن نيز با مرمر سنگفرش شده بود. در دايره بيرونى آن چراغدان هايى مسين براى روشنايى مسجد الحرام وجود داشت، بر زمزم و همچنين بر مقام ابراهيم گنبد و بنايى بود و اين دو بنا از وسعت مطاف مى كاست. همين امر سبب شد در دومين مرحله از نخستين توسعه سعودى 1381- 1388 ه. ق. بناى زمزم برچيده و دهانه چاه و آبخورى ها به طبقه پايين انتقال داده شود و در مقام ابراهيم نيز ضريح شيشه اى جايگزين بناى موجود گردد. در نتيجه آن توسعه، قطر مطاف با مركزيت كعبه به 8/ 64 متر رسيد. برگرد اين مطاف دو ممر موازى و هر كدام با عرض 5/ 2 متر و ارتفاع 20 سانتيمتر از كف وجود داشت. همچنين در اين توسعه كف مطاف با سنگ هاى داراى ابعاد مختلف كه از ايتاليا وارد شده بود با سنگ هاى سفيد و نيز برخى از مكان هاى تاريخى براى حفاظت از آنها با سنگ هاى سياه مفروش گرديد. در بخش داخل دايره مطاف، از آنجا كه پيوسته براى طواف مورد استفاده قرار مى گرفت هيچ گونه خط كشى و نشانى براى صف بستن وجود نداشت. اما در بخش بيرون از اين دايره هشت نوار دايره اى، هر كدام به عرض 10 سانتيمتر با سنگ هاى سياه مشخص گرديد تا نشان صف هاى نماز باشد. در اين توسعه همچنين ممرهايى كه به مطاف مى رسيد سنگفرش شد. گويند حدود اين ممرها چندين قرن هيچ گونه تغييرى نداشته و بنا بر روايت، به قبل از اسلام باز مى گشته است. مساحت مطاف پس از اين توسعه به 3058 متر مربع رسيد كه به استثناى دو ممر محيط بر آن، به تنهايى گنجايش 8500 نفر را داشت. در ايام حج مساحت مطاف با افزوده شدن ممرها به 4154 متر مربع مى رسيد كه براى 14000 نفر در زمان واحد گنجايش داشت. توسعه بعدى: با ازدياد شمار حاجيان و زائران، ضرورت اقتضا مى كرد با از ميان بردن پياده روها و قسمت هاى غير مفروش حرم و نيز جابه جاكردن منبر و مدخل چاه زمزم و نيز محل اذان، مطاف توسعه يابد. در اجراى اين مرحله از توسعه، قطر مطاف از 8/ 64 متر به 2/ 95 متر رسيد و كل حدود حرم قديم را در برگرفت. همچنين گنجايش جمعيتى آن از 14000 نفر به 28000 نفر در زمان واحد افزايش يافت. حركت در مطاف: به رغم همه توسعه هاى پى در پى مطاف، افزايش چشمگير حاجيان و روى آوردن روز افزون مسلمانان به انجام مناسك حج و عمره، همواره انديشه مسؤولان و دست اندركاران بخش هاى مختلف را به اين مهم معطوف ساخته است كه راه ها و شيوه هاى نوينى براى افزودن بر گنجايش اين مكان هاى مقدس جست وجو شود، به ويژه آن كه در بسيارى از اين مكان ها گاه به دلايل تاريخى و گاه به دلايل شرعى امكان تغيير چندانى وجود ندارد و يا اگر چنين امكانى هست با دشوارى هاى فراوانى همراه است؛ چه، مطاف به حدود حرم قديم محدود مى شود و از اين ناحيه امكانى براى توسعه فراهم نيست. با اين همه پژوهش ها و مطالعاتى انجام پذيرفته است تا راه هايى براى افزودن بر قدرت گنجايش مطاف و ديگر مكان هاى همانند يافته شود. شايد مهم ترين دشوارى موجود بر سر راه بالا بردن ميزان گنجايش مطاف و همچنين عاملى كه از قدرت مانور طرح هاى جديد و انديشه هاى نوين مى كاهد اين نكته است كه حركت مسلمانان در مطاف و برگرد كعبه حركتى متعدد و گاه متقاطع بر هم است كه به اهداف متفاوت و البته با انگيزه و عنوان دينى انجام مى گيرد وهر كس سعى دارد به آنچه شرعاًمطلوب خودمى بيندبرسد. آغازوانجام طواف و سرعت حركت هر يك از طواف كنندگان با ديگرى تفاوت دارد و افزون بر اين، هر يك از طواف كنندگان در اثناى طواف ويا پس از آن، كارهايى چون دعا درجوار ملتزم، نماز درحجراسماعيل، استلام ركن يمانى، استلام وبوسيدن حجرالأسود، نماز دوركعتى طواف در پشت مقام ابراهيم ونوشيدن آب زمزم را انجام مى دهند. همه اين كارها درداخل دايره مطاف و دروقت واحد صورت مى گيرد و با توجه به ناهمسانى افراد در انجام اين اعمال سبب مى شود مجموعه حركت ها به رغم هماهنگى كلى در نگاهى جزئى تر حركت هايى گاه متقاطع و متنافر باشد، و بدين سان از مجموع گنجايش و توان مطاف براى پذيرش بكاهد. در سال 1407 ه. ق. از سوى مركز مطالعات حج در دانشگاه امّ القرى با همكارى كارفرماى طرح هاى توسعه حرم؛ يعنى موسسه بن لادن پژوهش هايى ميدانى درباره حركت در مطاف انجام پذيرفت. اين پژوهش ها در دو هنگام از سال؛ يعنى در ماه رمضان در هنگام اوج ازدحام طواف كنندگان و ماه ذى الحجه در اوج ازدحام حاجيان و در دو محور زير انجام گرفت: يك: بررسى چگونگى حركت در مطاف با تأكيد بر تراكم هاى مختلف يعنى شمار طواف كنندگان در هر متر مربع در اوقات مختلف و نيز ميزان اين تراكم در نقاط دور يا نزديك به كعبه و اثر اين تفاوت تراكم بر سرعت طواف. دو: بررسى عناصرى كه ممكن است از روان بودن حركت در مطاف بكاهد. اين بخش از بررسى عمدتاً بر نقاطى چون مقام ابراهيم، حجرالأسود، حجراسماعيل، ركن يمانى، ملتزم وخط آغاز طواف تكيه داشت. در نتيجه اين مطالعات و بررسى ها مشخص شد شمار كسانى كه تنها در پنج روز از ماه رمضان روزهاى اوج ازدحام به مسجد الحرام وارد شده اند 1144618 نفر بوده كه از اين شمار 380892 مورد به شب 27 ماه رمضان كه شب قدر است مربوط مى شود. همچنين درايام حج شمار مجموعه كسانى كه در ساعت هاى بررسى و شمارش در روزهاى دهم، يازدهم، دوازدهم وسيزدهم ماه ذى الحجه به مسجد الحرام واردشده بودند 3096276 نفر با توزيع زير بوده است: - روز 10/ 12/ 1407 ه. ق. تعداد 738576 نفر - روز 11/ 12/ 1407 ه. ق. تعداد 887952 نفر - روز 12/ 12/ 1407 ه. ق. تعداد 998024 نفر - و روز 13/ 12/ 1407 ه. ق. تعداد 551724 نفر اين اعداد و ارقام مى تواند به گونه اى نشانگر دشوارى هايى باشد كه پيش روى خدمات دهى به حاجيان به ويژه در ساعت ها و روزهاى اوج ازدحام وجود دارد. گفتنى است در اين ساعت ها كه از پنج ساعت در طول سال تجاوز نمى كند، طواف با بيشترين فشردگى انجام مى گيرد و ميزان اين فشردگى به 807 نفر در متر مربع مى رسد. سنگفرش مطاف: تا پيش از نخستين توسعه سعودى مطاف با سنگ هاى عادى فرش شده بود و از اين روى طواف در ساعت هاى وسط روز، به ويژه در روزهاى تابستان دشوارى هايى را براى حاجيان به همراه داشت. اما در توسعه هاى سعودى براى سنگفرش مسجد الحرام از سنگ هاى ويژه اى استفاده شده، به گونه اى كه طواف در گرم ترين ساعت هاى روز نيز در آسايش كامل صورت مى پذيرد. قصة التوسعه، صص 161- 158.« مترجم»

ص:189

ص:190

ص:191

ص:192

فصل چهارم: مسجد الحرام و توسعه هاى دوران سعودى

توسعه هاى انجام شده تا دوران ملك فهد

اصولًا تصدى حكومت در هر كشورى به معناى مسؤوليت در برابر ملت و سرزمين است. اين قاعده اى است كلى و فراگير كه در همه جاصدق مى كند. اما در سرزمين عربستان تصدّى حكومت، مسؤوليتى فراتر از اين در پى دارد؛ چه، عهده دارى دو شهر مقدس مسلمانان؛ يعنى مكه و مدينه مسؤوليتى فراتر از ملت عربستان سعودى مى طلبد؛ مسؤوليت در برابر همه امت اسلامى.

در چهار چوب اين رسالت كه بر عهده مسؤولان امر در عربستان است، خاندان سعود از همان نخستين دوره اى كه ملك عبدالعزيز به يكپارچه سازى سرزمين و متحد كردن ملت دست يازيد به گستردگى و اهميت مسؤوليتى كه متوجه آنهاست و بار امانتى كه بر دوش آنان است آگاهى و توجه داشتند و مى دانستند كه خدمت گزاردن به امت اسلامى از رهگذر فراهم آوردن وسايل و زمينه هاى لازم براى انجام اعمال و مناسك حج در فضايى آرام و برخوردار از راحت و آسايش بايسته، از لوازم اين مسؤوليت و امانت است.

عبدالعزيز در نخستين سال در اختيار گرفتن قدرت سياسى در عربستان؛ يعنى سال 1344 ه. ق. فرمان داد مرمت هاى فراگيرى در كوتاه ترين زمان ممكن در مكه انجام پذيرد. اين فرمان بلافاصله در همان سال و پيش از فرا رسيدن موسم حج به

ص:193

اجرا درآمد. «(1)» در سال 1346 ه. ق. فرمان ديگرى درباره مرمت و نوسازى مسجد الحرام از داخل و خارج و همچنين كف آن و نيز احداث سايه بان هايى در اطراف مسجد از سمت درونىصادر شد. «(2)» و اين حركت در سال هاى بعد نيز ادامه يافت. «(3)»


1- در نخستين فرمان عبدالعزيز در سال 1344 ه. ق./ 1926 م. مدير سابق اوقاف شيخ محمد سعيد ابوالخير مأمور شد خرابى هاى موجود در ديوارها، كف و ستون هاى مسجد الحرام را مرمت كند و به مرمت راهروها، حاشيه مطاف و درها و همچنين روكش كردن مقام ابراهيم و ستون هاى مسين گردا گرد مطاف با روكشى سبز رنگ اقدام كند. نك: قصة التوسعه، ص 239.« مترجم»
2- در اوايل سال 1346 ه. ق. عبدالعزيز، شيخ عبداللَّه دهلوى را مأمور نوسازى مسجد الحرام كرد. او در جمادى الأول همان سال بدين كار همت گماشت و اقدام هاى زير را به انجام رساند: - سنگفرش رواق هاى مسجد الحرام در چهار سمت آن و همچنين دو زياده دار الندوه و باب ابراهيم و نيز راهروهاى منتهى به مطاف. - تجديد سنگفرشى كه« مقامات اربع» را در ميان گرفته بود. - مفروش كردن آستانه درهاى مسجد الحرام. - تعمير نماى درونى و بيرونى ديوارهاى مسجد الحرام. - رنگ آميزى طاق ها و بالاى ديوارها و ستون هاى مسجد الحرام. در همين سال ملك عبدالعزيز وزير دارايى وقت عربستان شيخ عبداللَّه سليمان را مأمور كرد در چهار سمت مسجد الحرام در جلوى رواق ها و پشت منطقه حصوه منطقه داخلى مفروش به ريگ سايه بان هايى براى برگزارى نماز در زير آنها بنا كند. او سايه بان هايى شيروانى شكل بر روى پايه هاى چوبى جاوه و با پارچه هاى پنبه اى سفيد محكم كه قلع ناميده مى شد ساخت و اين سايه بان ها را در اطراف منطقه حصوه در داخل مسجد نصب كردند. اين نوسازى تقريباً يك سال به درازا انجاميد و از آن پس رسم بر اين شد كه همه ساله مديران اوقاف به برخى اصلاح ها و مرمت هاى جزئى در مسجد الحرام بپردازند. درسال 1354 ه. ق. نيز ديگر بار مسجد الحرام به فرمان ملك عبدالعزيز هدف مرمت كلى قرار گرفت قصة التوسعه، ص 239. گفتنى است« مقامات اربع» چهار مقام به نام هاى مقام حنفى، مقام شافعى، مقام مالكى و مقام حنبلى بوده كه قرن ها در اطراف كعبه و در داخل صحن مسجد الحرام وجود داشته، اما پيش از توسعه نخست سعودى، براى توسعه مطاف برچيده شده است. قصة التوسعه، ص 246.« مترجم»
3- بررسى هاى همه جانبه اى كه درباره نقشه جامع توسعه انجام گرفت تا سال 1375 ه. ق./ 1955 م. به درازا كشيد. مسجد الحرام، بنا به گزارش قصة التوسعه، ص 240 و 241 چنين وضعيتى داشته است: در اين سال مسجد الحرام تقريباً مستطيل شكل بوده و با مساحتى بالغ بر 12200 متر مربع عناصر زير را در خود جاى مى داده است: الف: مطاف به صورت بيضوى شكل كه سنگفرش بوده و در گرداگرد آن چلچراغ هايى براى روشنايى بر روى تيرك ها قرار داشته است. ب: مقام ابراهيم در جايى كه امروزه هست قرار داشته، با اين تفاوت كه در بنايى مسقف بوده و باب بنى شيبه نيز در پشت آن جاى داشته است. ج: چاه زمزم با بنايى داراى گنبد كه ساخت آن به سال 1074 ه. ق./ 1663 م. باز مى گشته و شامل دو طبقه بوده و از طبقه اول به عنوان مكبريه استفاده مى شده و در همين طبقه اقدام هايى براى دسترسى حاجيان به آب زمزم انجام شده بوده است. د: منبر، كه در سال 966 ه. ق./ 1558 به شيوه كهن عربى و با سنگ مرمر سفيد ساخته شده و سلطان سليمان بن سليم عثمانى آن را به مسجد الحرام هديه كرده بود، در جايى نزديك به مقام ابراهيم و در سمت شمال آن قرار داشت. ه: سايه بان ها، چهار سايه بان بوده در چهار ضلع محيط بيرونى مطاف و هر كدام، از آنِ پيروان يكى از مذاهب چهارگانه بوده است. و: حصاوى، بخشى از صحن داخلى مسجد الحرام را مى گفته اند كه ريگفرش بوده و ميان مطاف و ستون هاى مسجد واقع مى شده است و ممرهايى از ميان آن مى گذشته و مطاف را به رواق ها و سايه بان ها وصل مى كرده است. ز: بنا رواق ها ى مسجد الحرام، ابعاد خارجى اين قسمت به استثناى دو جناح واقع در باب ابراهيم و باب الزياده 192* 194 متر و ابعاد داخلى بخش مسقّف بنا حدود 163* 106 متر بوده و كل اين مساحت گنجايش افزون بر 50000 نمازگزار را نداشته است. همچنين پشت بام هاى مكشوفى در اطراف وجود نداشته است تا در هنگام ازدحام بتوان از آنها براى برگزارى نماز استفاده كرد. در اين دوره مسعى بازارى مسقف با سقف هايى شيروانى بوده است.« مترجم»

ص:194

توسعه هاى انجام گرفته پس از اين مطالعات و در طول اين دوره را «نخستين توسعه اين دوره» «(1)» ناميده اند كه خود در چهار مرحله انجام يافته و فاصله سال هاى 1375


1- در قصة التوسعه صص 245- 241 آگاهى هايى بدين شرح درباره اين توسعه به دست داده شده است: اهداف نخستين توسعه دوران سعودى: اين توسعه، بازسازى مسجد و مسعى و تجديد ساختار مناطق پيرامونى مسجد الحرام و نيز تهيه امكانات براى انجام بيشتر و بهتر خدمات عمومى در اين محدوده را در برمى گرفت و اهداف آن از اين قرار بود: 1- افزايش چشمگير وسعت مسجد الحرام به منظور غلبه بر مشكل كمبود جا براى نماز در هنگام برگزارى حج. در اين چارچوب مى بايست مساحت مسجد افزوده و بناى آن دو طبقه شود. 2- توسعه مطاف و از ميان برداشتن موانعى كه در سطح مسجد الحرام و پيرامون كعبه وجود داشت. 3- بهسازى وضع سعى صفا و مروه از طريق تلفيق مسعى با بناهاى مسجد الحرام و نيز دو برابر كردن وسعت آن با ايجاد طبقه فوقانى. 4- بهسازى راه هاى مواصلاتى پيرامون مسجد الحرام. 5- كاستن از خطرهاى سيلاب و جلوگيرى از ورود آن به مسجد الحرام. 6- تغيير مجراى آب بارانى كه در منطقه ميان صفا و بناى عثمانى جمع مى شده است. 7- بهسازى خدمات داخلى مسجد، از قبيل آب و روشنايى و همانند آن. مراحل توسعه نخست دوران سعودى: نخستين توسعه فراگيرِ دوران سعودى در فاصله سال هاى 1375 ه. ق./ 1955 م. تا 1396 ه. ق./ 1976 م. انجام پذيرفت و شامل چهار مرحله بود: مرحله اول 1375 تا 1381 ه. ق.: در اين مرحله بناى مسعى در دو طبقه احداث شد. طول اين بنا از داخل 5/ 394، عرضِ آن 20 و ارتفاع طبقه همكف 12 و ارتفاع طبقه فوقانى 9 متر است. در اين بناى دو طبقه به عنوان بخشى از مسجد الحرام صف هاى نماز جماعت بسته مى شود، كه اين خود از ازدحام جمعيت كاسته است. در ساخت بناى مسعى در وسط راهرو، در هر دو طبقه، ديواركى به منظور تقسيم راهرو به دو مسير رفت و برگشت ساخته شد. در دو سمت مسعى؛ يعنى در صفا و مروه در فراخنايى دايره اى شكل پلكانى احداث گرديد. براى طبقه اول مسعى هشت در به سمت شرق و به خيابان بيرون از آن گشوده شد، براى طبقه دوم نيز دو مدخل از بيرون حرم احداث شد كه يكى در صفا و ديگرى در مروه است و سرانجام در دو سمت باب السلام و باب الصفا پله هايى متحرك ساخته شد. مرحله دوم 1381 تا 1389 ه. ق.: در اين مرحله مرمّت هاى مسجد الحرام، احداث بخش بيرونى ساختمان جديد، توسعه مطاف و همچنين احداث پله هاى زير زمين زمزم صورت پذيرفت. مرحله سوم 1389 تا 1392 ه. ق.: بناى مكبريه، احداث راه هاى جديد و همچنين ميدان هاى اطراف حرم در اين مرحله انجام يافت. مرحله چهارم 1393- 1396 ه. ق.: در اين مرحله بناهاى قديم مسجد الحرام و همچنين چهار بخش مسقّف چهار سمت مسجد به منظور ايجاد درهاى سه گانه اصلى نوسازى شد. در كل اين چهار مرحله از توسعه، جمعاً يك ميليارد ريال سعودى هزينه شد كه اين هزينه شامل پرداخت خسارت به املاك و مستغلات واقع در طرح توسعه و احداث بناها مى شد. در اين توسعه جمعاً بيش از 55000 كارگر، كارگر فنى و مهندس شركت داشتند و با پايان اين توسعه، مساحت مسجد الحرام به 160168 متر مربع رسيد كه شامل فضاها و مكان هاى زير مى شد: مساحت مسجد الحرام قبل از نخستين توسعه سعودى: 29127 متر مربع. مساحت نخستين توسعه طبقه هاى اول و دوم رواق هاى مسجد الحرام: 31309 متر مربع. مساحت مسعى پس از ضميمه شدن به مسجد الحرام: 10172 متر مربع. مساحت طبقه دوم مسجد الحرام شامل طبقه دوم مسعى: 60560 متر مربع. مساحت طبقه زير زمين رواق هاى توسعه: 29000 متر مربع. جمع كل: 160168 متر مربع. اين آمار و ارقام بدان معناست كه در چهار مرحله از نخستين توسعه دوران سعودى جمعاً 041/ 131 متر مربع به مساحت مسجد الحرام و بناهاى آن افزوده شده است. درهاى مسجد الحرام: تا پايان نخستين توسعه دوران سعودى شمار درهاى مسجد الحرام به 164 باب مى رسد كه مهم ترين آنها سه دروازه اصلى و عبارتند از: 1- باب الملك عبدالعزيز: اين باب در سمت جنوبى مسجد و در سمت اجياد واقع است و خود از سه در چوبى منبت كارى شده و داراى نقش و نگارهاى ممتاز تشكيل مى شود. در مدخل اين باب از بيرون مسجد ايوانى بر چهار ستون بنا شده و اين ايوان داراى گچ برى است. اين باب مشرف بر ميدان ملك عبدالعزيز است كه پاركينگ خودروهاى عمومى در آن واقع است. دو مناره در مجاورت اين باب قرار دارد و كتابخانه جديد حرم نيز در مقابل آن واقع مى شود و در سمت چپ كسانى كه از اين در به مسجد وارد مى شوند محل آب آشاميدنى است. 2- باب العمره: در سمت غرب مسجد الحرام واقع شده است و از آن به سمت تونلى كه به شارع الجديد و شارع باب السلام راه دارد مى رويم. باب العمره به همان شيوه باب الملك عبدالعزيز ساخته شده و دو مناره در جوار آن واقع است. 3- باب السلام: در سمت شمال مسجد الحرام و مشرف بر ميدان باب السلام و شارع السلام است. اين باب نيز به سبك و سياق باب الملك عبدالعزيز بنا گرديده و دو مناره در جوار آن ساخته شده است. گلدسته هاى مسجد الحرام: در نخستين توسعه دوران سعودى هفت گلدسته در اطراف مسجد الحرام ساخته شد كه طول هر كدام 89 متر است و با زيبايى در عين حال سادگى و دقتى كه در بناى آن به كار رفته هم نمادى از عظمت و شكوه هستند و هم ابعاد مسجد الحرام را نشان مى دهند. اين هفت گلدسته همه به يك سبك و با طرحى همانند ايجاد شده اند. قاعده هر گلدسته مربع شكل و چسبيده به ديوارهاى مسجد الحرام است و ساقه گلدسته پس از بالا آمدن از محازات مسجد، ابعاد هشت ضلعى به خود مى گيرد. گلدسته ها براى حفظ هماهنگى با ديوارهاى مسجد الحرام با همان سنگ و ترتيبى كه ديوارها نما كارى شده آذين شده اند. هر گلدسته داراى دو مئذنه يا عرشه منار است و مئذنه پايين با فاصله اندكى از سقف مسجد الحرام و در ارتفاع اندكى از ساقه گلدسته واقع شده و داراى شكل و ابعاد هشت ضلعى است. بر گوشه هر ضلع نيز ستونى باريك و بلند قرار گرفته كه تا زير سقف مئذنه ادامه دارد. سقف مئذنه بر روى اين ستون هاى هشتگانه قرار گرفته و داراى پوششى سبز رنگ است. مئذنه بالايى نيز با سبك و سياقى همانند مئذنه پايين و نزديك به سر گلدسته واقع است. بالاتر از مئذنه فوقانى، دو قطعه گچى ديگر واقع است: يكى از آنها شكلى دايره اى دارد و با گچ برى هاى ممتاز آذين شده و ديگرى نيز به شكل گنبدك يا كلاه خودى است كه بر اطراف آن خطوط نيم دايره نصف النهار گونه اى با فرورفتگى ايجاد شده است. قاعده گويچه ها يا سبك هاى سه گانه اى كه بالاترين بخش گلدسته را تشكيل مى دهد بر اين قسمت سوار است و بر فراز گويچه ها نيز هلالى وجود دارد. اين گلدسته هاى هفتگانه بر درگاه هاى باب الصفا، باب الملك عبدالعزيز، باب العمره و باب السلام توزيع شده اند. رهاورد اين توسعه: نخستين توسعه دوران سعودى كه بيش از بيست سال به طول انجاميد، نقطه عطفى در تاريخ مسجد الحرام و مكه است؛ چه، از اين زمان بود كه مجموعه بناها از نظر فن آورى، شيوه كار و ساختار عمومى دچار دگرگونى شد و منطقه حرم كه قبلًا با بافت شهرى به صورت زننده اى درهم آميخته شده بود از اين بافت جدا و متمايز گرديد. همچنين گفتنى است تا پيش از اين توسعه، نمازهاى جماعت هر يك از مذاهب اربعه در جاى ويژه خود و پشت يكى از مقامات اربعه انجام مى گرفت و پس از اين توسعه براى نخستين بار صف هاى نماز جماعت متحد شد.« مترجم»

ص:195

ص:196

ص:197

تا 1396 ه. ق. را در بر گرفته است.

محمد بن لادن كه در آن زمان به تازگى توسعه مسجد النبى را به پايان برده بود كارفرماى بخش عمده اى از اين توسعه شد.

به جاى پرداختن به جزئيات نخستين توسعه دوران سعودى، دانستن همين نكته ما را بسنده خواهد كرد كه كل مساحت مسجد الحرام پيش از اين توسعه، گنجايش بيش از پنجاه هزار نمازگزار را نداشته و استفاده از پشت بام ها نيز براى نماز امكان پذير نبوده است، در حالى كه پس از توسعه اين ظرفيت به بيش از سيصد هزار نماز گزار در زمان واحد رسيده كه مى توانسته اند در آسايش و آرامش در مسجد الحرام نماز بگزارند.

البته در هريك از دوره هاى سه گانه اى كه بر اين طرح توسعه گذشته بخشى مشخص از توسعه در كانون اهتمام قرار داشته و از پيشرفت بيشترى برخوردار شده است:

الف- مشخصه دوره ملك سعود، خارج كردن بناها و اراضى مجاور حرم در سمت

ص:198

مسعى و اجياد از ملكيت مردم، تخريب بناهاى موجود در اين منطقه و سامان دادن به مسعى است.

ب- در دوره ملك فيصل، به سال 1387 ه. ق. كنفرانسى با شركت شمار فراوانى از مهندسان و معماران مسلمان در مكه برگزار شد تا طرح هاى جايگزين براى بهسازى نقشه هاى توسعه را بررسى كنند. اين كنفرانس توصيه كرد بخش بزرگى از بناى دوران عثمانى برچيده شود. اما ملك فيصل با اين توصيه مخالفت كرد و بر اين اصرار ورزيد كه بناى عثمانى حفظ شود و نقشه هايى براى توسعه فراهم گردد كه بيشترين قابليت تلفيق ميان بناهاى قديم و جديد را ايجاد كند، كه چنين نيز شد.

در همين دوره، در پنجم ماهصفر سال 1389 ه. ق. مرحله تازه اى از توسعه آغاز شد كه در نتيجه آن، دو جناح به بناهاى مسجد الحرام افزوده شد و بناهاى قديم نيز بازسازى گرديد. در اين مرحله راه ها و معابر مناسب و همچنين ميدان ها و بازارهايى در اطراف مسجد الحرام ايجاد شد. مجموع هزينه هاى اين مرحله در زمان خود به 000، 000، 800 ريال سعودى مى رسيد.

در همين دوره و در سال 1382 ه. ق. كارخانه بافت جامه كعبه نيز بازگشايى گرديد.

- در دوره ملك خالد رواق هاى طبقه دوم مسجد الحرام تكميل شد و در كنار انجام مستمر مرمت ها و نوسازى ها و ارائه خدمات كار ساخت آب خورى هاى زمزم به پايان رسيد.

در اين دوره اهتمام به راه ها و معابرى كه مردم را به سمت حرم مى برد دو چندان شد و از جمله مجموعه اى از تونل ها در كوه هاى اطراف مسجدالحرام ايجاد گرديد.

در همين دوره و به سال 1397 ه. ق. كارخانه جديد جامه كعبه در امّ الجود تأسيس شد.

طرح جامع توسعه اخير

ويژگى هاى ساختمانى و معمارى طرح جامع توسعه: ويژگى هاى ساختمانى و معمارى اين طرح بر پايه نظامى دقيق و مطابق با اصول و استانداردهاى لازم است و در

ص:199

طراحى بخش هاى گوناگون ساختمان ها، مقاومت بنا در برابر همه عوامل احتمالى؛ از قبيل زلزله و طوفان و ديگر عوامل طبيعى و جغرافيايى، در بالاترين سطح ممكن درنظر گرفته شده است. ساختمان اصلى توسعه (يعنى بخش هايى كه در طرح توسعه به مسجد الحرام افزوده شده، شامل سه طبقه است كه بهصورت بتون مسلح با ستون ها، طاق ها و پل هاى بتونى زير سقف و نيز سقف يكپارچه مسلح ساخته شده است. پل هاى زير سقف بهصورت هاى طولى و عرضى نگهدارنده سقف است و رديف هاى ستونى كه در زير اين پل ها قرار دارد از پنج متر، براى راه روها، تا پانزده متر، براى مكان هاى برگزارى نماز، با همديگر فاصله دارند و در هر طبقه 530 ستون استوانه اى و چهارگوش وجود دارد.

براى آن كه كار ساخت بناهاى جديد طرح توسعه با دقت و درستى بيشترى انجام گيرد كل بنا به پانزده بخش يا كارگاه مستقل قسمت شد تا در هر بخش به طور جداگانه ميان اصول معمارى و نيازهاى هر بخش، تلفيقى كاملصورت پذيرد و بناى هر بخش بر پايه مطالعات دقيق در مورد ميزان تحمل فشارهاى عمودى و افقى انجام گيرد.

نماى بناى جديد از سمت بيرون مسجد الحرام 57/ 22 متر ارتفاع دارد و ارتفاع و مساحت هر يك از طبقه هاى سه گانه به شرح زير است:

- طبقه زير زمين با ارتفاع 30/ 4 متر و مساحت 18000 متر مربع.

- طبقه همكف با ارتفاع 80/ 9 متر و مساحت 20000 متر مربع.

- طبقه اول با ارتفاع 64/ 9 متر و مساحت 19000 متر مربع.

در دو طرف درگاه اصلى بناهاى جديد؛ يعنى باب الملك فهد دو گلدسته به ارتفاع 89 متر ساخته شده و ساخت اين گلدسته ها با توجه به تأثيرهاى احتمالى بر بناهاى درگاه و پى و پايه آن و همچنين مقدار مقاومت در برابر باد و ديگر عوامل طبيعىصورت پذيرفته است.

در وسط بناهاى جديد (بناهاى طرح توسعه) سه گنبد ساخته شده است كه بخشى از فضاى ميان بناهاى طرح توسعه فهد و طرح توسعه پيشين را، كه در موازات در اصلى قرار دارد مى پوشاند. هر گنبد بر فراز چهار ستون استوار است و در داخل در ساقه گنبد مقرنس هايى وجود دارد و در بالاى آنها نيز پنجره هايى از چوب ساج تعبيه شده است.

ص:200

در ساخت بناهاى جديد و همچنين گنبدها، سه نوع بتون با برترين كيفيت و همچنين بتون هاى پيش ساخته به كار گرفته شده است.

نوع آجر و مقدار آنها و عايق هاى رطوبتى و مواد به كار رفته در بندكشى و آذين بندى نيز از بالاترين كيفيت ممكن و مناسب ترين مشخصه هاى استاندارد معمارى برخوردار است.

دشوارى هايى كه در برابر اراده به زانو درآمد: به دليل ويژگى هاى انحصارى مكان و شرايط توسعه، اجراى آن با دشوارهايى پيش بينى شده همراه بود كه البته در برابر اراده استوار و نقشه و برنامه ريزى درست به زانو درآمد. از آن جمله است:

1- اراده مسؤولان بر آن بود كه جريان كار به شكلى استمرار يابد كه هيچ گونه خللى در حركت زائران و حاجيان به وجود نياورد. اين در حالى است كه مسجدالحرام خود در قلب تپنده مكه جاى گرفته و هر روزه با سيل مشتاقان روبرو است. از همين روى لازم بود دركنار كارهاى اصلى طرح، بخشى از سرمايه و نيروى انسانى در كارهايى هزينه شود كه هدف از آن جلوگيرى از پيش آمدن مشكل و مانع در كار و زندگى و عبادت مردم است.

2- جايى كه طرح توسعه در آن عملى مى شد، زمينِ بكر و آماده بنا نبود، بلكه بناهاى قبلى غير حرم و يا ويرانه هايى بود كه در زير آنها نيز شبكه هاى قديم خدمات شهرى؛ از قبيل آب و برق و تلفن وجود داشت و بنا بر اين لازم بود هم اين شبكه ها با شبكه هاى جديد جايگزين شوند و هم در طول انجام كار خدمات رسانى، اين شبكه ها قطع نشود و در عين حال حركت روان حاجيان و در كنار آن حجم سنگين عمليات توسعه همزمان پيش رود.

3- تأكيد بر آن بود كه كار طرح با بازدهى استثنايى و دقت فراوان و با كيفيت بالا پيش رود، بى آن كه اين دقت و كيفيت بر منطقه مركزى و به ويژه شبكه هاى خدمات رسانى آسيب برساند و يا حركت زائران و كسانى را كه هر روز در پنج نوبت براى نماز به مسجد الحرام مى آيند كند سازد.

4- اصرار بر آن بود كه بناهاى ساخته شده در توسعه جديد با ديگر بناهاى

ص:201

توسعه هاى پيشين، بيشترين تناسب و همگنى را داشته باشد؛ به گونه اى كه به سختى بتوان آنها را از همديگر باز شناخت.

پله هاى ثابت ومتحرك: در دو سمت شمال وجنوب، بناهاى توسعه دو مجموعه پله برقى؛ هر كدام با مساحت 375 متر مربع و گنجايش 15000 نفر در ساعت ساخته شده است. افزون براين، دو مجموعه ديگر در داخل محدوده ساختمان توسعه و در دو سمت درگاه اصلى وجود دارد ومجموع پله هاى متحرك در اين دو مجموعه و همچنين پله هاى متحرك موجود در ديگر نقاط مسجدالحرام (ساختمان هاى توسعه جديد) به هفت مورد مى رسد. دراين مجموعه ها جمعاً 56 دستگاه پله برقى وجود دارد و ظرفيت نهايى آنها جمعاً 105000 نفر در ساعت است كه مردم را به طبقه اول و پشت بام ها مى رساند.

در توسعه دوران فهد شش پلكان ثابت به پلكان هاى موجود افزوده شده است و بدين ترتيب جمع پلكان ها به سيزده مورد مى رسد. از اين شمار، شش تاى آنها در دو سوى باب ملك فهد و ورودى هاى ثانوى شمال و جنوب بناهاى جديد و بقيه در اطراف ساختمان توزيع شده است. اين پلكان ها همه با بتون مسلح ساخته و با سنگ، نماكارى شده است.

صحن هاى بيرونى براى نماز: در جريان طرح در سه سمت مسجد الحرامصحن هايى يا به تعبير دقيق تر فضاهاى بازى براى انجام نماز آماده شد كه مجموع مساحت آنها بالغ بر 88000 متر مربع است و به ترتيب زير در اطراف مسجد الحرام واقع شده اند: در سمت شرق مسعى با مساحت كل 46000 متر مربع، سمت سوقِصغير با مساحت كل 28000 متر مربع و سمت شامى با مساحت كل حدود 14000 متر مربع.

البته براى انجام اين مهم لازم بود ساختار كل اين مناطق مجاور حرم بر هم بخورد و نوسازى شود. به همين منظور همه دستشويى ها و وضوخانه هاى موجود برداشته و مسير تردد خودروها نيز از اين بخش ها به تونل هايى كه ايجاد شد هدايت گرديد. همچنين به جاى دستشويى ها و وضوخانه هاى قديم ساختمانى دو طبقه با مساحت 14000 متر مربع احداث شد كه در بردارنده 1440 سرويس بهداشتى، 1091 وضو خانه، 162 شير آب آشاميدنى و راهروهاى پر عرضى است كه امكان تردد به طرفصحن هاى جديد را

ص:202

فراهم مى سازد.

گفتنى است در بناى دستشويى هاى جديد قسمت ويژه خواهران از قسمت برادران به تفكيك ساخته شد.

توقفگاه هاى خودروها: پس از نوسازى ساختار منطقه مركزى حرم و خارج كردن خودروها از آن و اختصاص دادن اين منطقه به تردد پياده ها و برگزارى نماز، لازم بود نظام آمد و شدى طراحى گردد كه از تراكم خودروها در مناطق مركزى و تداخل وسايل نقليه و عابران پياده جلوگيرى كند.

بدين منظور توقف گاه هايى بيرون از منطقه مجاور حرم ايجاد شد كه زائران و حاجيان در آن جا از خودروهاى عمومى يا خصوصى، پياده و يا سوار شوند. فاصله دورترين توقفگاه تا مسجد الحرام در اوقات پر ازدحام حداكثر 20 دقيقه پياده روى و در ساعات كم ازدحام 10 دقيقه است.

اين توقفگاه ها رايگان هستند و روزانه گنجايش 12000 خودرو دارند.

گلدسته ها: در حرم مسجد الحرام 41 مدخل اصلى وجود دارد و نُه گلدسته بلندى كه ساخته شده، الهام گر عظمت و زيبايى و شكوه و عمدتاً نشان دهنده، مدخل هاى اصلى هستند، به استثناى گلدسته مجاورصفا كه نقطه آغاز سعى را نيز نشان مى دهد.

فرد بودن شمار گلدسته ها خود نمادى از يگانگى و بى همتايى مراسمى دينى است كه در مسجد الحرام انجام مى گيرد.

هر يك از بخش هاى مختلف اين گلدسته ها به گونه اى مناسب آذين شده است.

در پايين ترين بخش؛ يعنى قاعده هر گلدسته، در بالاى هر يك از ضلع هاى هشتگانه و در زير مئذنه پايينى گلدسته، مقرنس هايى به ابعاد مثلث كامل وجود دارد و طوقه زير مئذنه در بالاى اين مثلث هاست.

اين مثلث ها داراى نمايى از سنگ سفيدصنعتى است. قاعده گلدسته با همان نوع سنگى كه در نماى بيرونى مسجد الحرام به كار رفته نماكارى شده و كتيبه ها و نقش و نگارهايى همانند آنچه بر نماى بيرونى است، در اين بخش نيز ايجاد شده تا قاعده گلدسته با بازوهاى ايوان هاى ورودى مسجد الحرام در هماهنگى كامل باشد.

ص:203

قدرى بالاتر، نخستين مئذنه (عرشه منار) گلدسته به چشم مى خورد كه خود داراى هشت ضلع است و در رأس زاويه هر ضلع، ستونى باريك و بلند قرار گرفته كه تا زير سقف مئذنه امتداد دارد.

سقف مئذنه نيز با كاشى هاى نيم دايره اى سبز رنگ تزيين شده است.

در ديوارك پايين مئذنه نقش هايى هندسى با كلاف سنگ و اشكال هشت ضلعى به چشم مى خورد و پيش نشستگى ابعاد مئذنه نسبت به قاعده نيز بهصورت اريب و با مثلث هاى متداخل است.

بخش بالايى ساقه (يعنى بخش ميان مئذنه پايين و مئذنه بالا) با ابعاد هشت ضلعى و داراى خطوطى طولى و عرضى است كه بر زيبايى گلدسته مى افزايد. در بخش هاى پايين و بالاى اين قسمت طوق هاى تزيين شده اى با استعمال خطوط هندسى (در طوق پر عرض) و خطوط نرم (در طوق كم عرض) وجود دارد.

در مئذنه بالايى گلدسته، در زير آن روزنهايى هشت گانه (در هر ضلع يك روزن) و در بالاى روزن ها مقرنس هايى وجود دارد كه همين مقرنس ها پيش نشستگى ابعاد مئذنه نسبت به ساقه را مى سازد. سقف اين مئذنه نيز همانند مئذنه پايين بر روى هشت ستون قرار دارد و ساير مشخصه هاى هنرى و نماى اين مئذنه همانند مئذنه پايين است.

در سقف مئذنه بالايى، قطر گلدسته به طور چشمگيرى كاهش مى يابد و بالاتر از آن طوق برجسته اى تزيين شده قرار دارد. بالاتر از اين طوق گنبدچه مانندى شبيه كلاه خود وجود دارد كه داراى خطوط نصف النهار شكل طولى با تورفتگى است و قاعده برونزى و طلا كارى شده هلال فوقانى گلدسته بر روى آن قرار مى گيرد. بالاترين نقطه گلدسته نيز نشان هلال است.

گنبدها: گنبدها نشانه هايى اصلى از ساخت وساز توسعه جامع اخير هستند، كه البته در شكل و شمايل و نوع تزيين داخلى و پوشش بيرونى در دو حرم مسجد الحرام و مسجد النبى با همديگر تفاوتى آشكار دارند. در مسجد الحرام گنبدها ثابت و از داخل بر روى مقرنس ها استوار است و از همين سمت در ساقه خود پنجره هايى از چوب ساج دارد. اطراف همين پنجره ها در نماى بيرونى با سنگ گرانيتصنعتى پوشش شده و در

ص:204

ميان اين نماى سنگىِ بيرونى خطوط برجسته طلا كارى شده و همچنين مساحت هايى با نماى سنگ امازونيت و نيز كاشى هاى رنگارنگ كه در قالب نظامى از هندسه و هنر اسلامى سامان يافته اند وجود دارد.

مقرنس هاى اين گنبدها از گرانيتصنعتى است و در برخى از طاق هاى بلند نيز از سنگ مرمر سفيد و سبز استفاده شده است.

در داخل گنبدها چلچراغ هايى از مس و بلور داراى اشكال هندسى ويژه وجود دارد.

پشت بام گنبدها نيز با ازمالدو رنگى پوشش شده است.

سيستم برق و روشنايى: تأمين برق و روشنايى حرم مسجد الحرام بر سيستمى فعال متكى است كه همه شرايط غير منتظره در آن لحاظ شده و در هر وضعيتى مى تواند جريان برق را بر قرار نگه دارد.

بر همين اساس، نيروى برق مسجد الحرام از منابع متعددى تأمين مى شود تا احتمال قطع جريان بهصفر برسد. منابع تأمين كننده جريان برق در مسجد الحرام عبارتند از:

1- تغذيه كننده هاى اصلى كه جريان برق را از طريق پست هاى جبل ابوقبيس، حارّة الباب و پست ويژه حرم براى مولدهاى احتياطى، از خطوط برق منطقه غربى «سكيكو» كه داراى چهار مولد است مى گيرد.

2- ايستگاه توليد برق احتياطى كه در كدى در فاصله 5/ 3 كيلومترى مسجد الحرام قرار دارد و اخيراً با افزايش موتورهاى آن از 4 به 8 دستگاه قدرت توليد آن، به 32 مگاوات رسيده است.

3- سيستم جريان مستمر برق (..) كه روشنايى اضطرارى و سيستمصوتى مسجدالحرام را تأمين مى كند.

4- افزون بر اين، منبع تغذيه مستمر ديگرى نيز تدارك ديده شده كه با باترى كار مى كند و مى تواند در شرايط اضطرارى نيروى لازم براى روشنايى اضطرارى و ديگر خدمات حياتى مسجدالحرام را به مدت 30 دقيقه و تا برقرار شدن جريان مولدهاى

ص:205

احتياطى و ذخيره فراهم كند.

تهويه هوا: در مجموعه بناهاى مسجد الحرام، از دو نوع تهويه استفاده مى شود:

1- تهويه و جابه جا كردن هوا؛ با كمك پنكه هاى سقفى و ديوارى، كه مجموع آنها به 1292 دستگاه مى رسد.

2- تهويه از طريق تلطيف هوا، كه با تزريق هواى سرد به اماكن حرمصورت مى گيرد. بدين منظور كانال هايى در طبقه همكف و در كف طبقه بالا تعبيه شده و از آنها كانال هايى فرعى به درون ستون ها كشيده شده است. هواى سرد از طريق اين تونل ها توزيع و با عبور از دريچه هايى مربع شكل كه در بالاى ستون ها تعبيه شده اند وارد فضاى اماكن مسجد الحرام مى شود و در همين حال، هواى گرم از طريق دريچه هاى دايره اى شكل كه در پايين ستون ها در نظر گرفته شده است به بيرون حرم هدايت مى گردد.

عمليات اصلى تهويه و تلطيف هوا در ايستگاه مركزى اى كه به همين منظور در خيابان اجياد و در فاصله 450 مترى حرم ايجاد شده استصورت مى گيرد. اين ايستگاه كه در ساختمانى شش طبقه واقع شده، در بردارنده جديدترين دستگاه هاى تهويه و شامل سى و دو واحد خنك كننده هوا با ميانگين بيش از 13000 تن هواى سرد است.

از اين ايستگاه آب سرد با لوله هاى 1100 ميليمترى كه در تونل شبكه خدماتى اطراف حرم قرار گرفته است به داخل مسجدالحرام پمپاژ و آن جا آب هايى كه سرماى خود را از دست داده دوباره از طريق لوله به ايستگاه باز گردانده مى شود.

در ايستگاه مركزى تهويه هوا 142 دستگاه تهويه با ميانگين توليد 1755 كيلو در ثانيه وجود دارد كه هواى تهويه شده در آنها از طريق كانال هاى ويژه و به كمك دستگاه هاى مكش و پمپاژ به طبقه پايين بناهاى تازه احداث تزريق و از آن جا از طريق لوله هاى فرعى به دستگاه هاى تهويه هوا كه در طبقه همكف مسجد الحرام نصب شده، فرستاده مى شود.

علت انتخاب موقعيت فعلى براى دستگاه هاى تهويه مركزى مسجد الحرام دور نگه داشتنصداى دستگاه ها از مسجد بوده است، هر چند در همان محل نيز براى كاستن ازصداها از عايق هاىصوتى استفاده شده است.

ص:206

به هدف توزيع مناسب تر هواى تهويه شده، كانال هاى تهويه به مجموعه شبكه خدماتى كه گرداگرد حرم وجود دارد متصل شده و از اين رهگذر امكان تنظيم درست تر و به هنگام ميزان سردى و گرمى هوا و نيز فرستادن هواى سرد به هر نقطه كه لازم تر است فراهم گشته است.

در چهار چوب تكميل اين سيستم امكانات جداگانه اى براى تهويه هواى مسعى فراهم گرديده كه هواى سرد را از طريق دريچه هاى موجود در شرق مسعى به فضاى ميانصفا و مروه هدايت مى كند.

ص:207

فصل پنجم:از زبان آمار و ارقام

«(1)»

جدول شماره 1: وضعيت كلى مسجد الحرام در دوره هاى مختلف: الف- پيش از نخستين توسعه سعودى، ب- نخستين توسعه دوران سعودى، ج- دوره دوران فهد

جزئيات طرح. الف. ب. ج. مجموع. ملاحظات

1- مساحت مسجد الحرام بر 12104129127- 160168 اين رقم مربوط به وضعيت تا حسب متر مربع پيش از توسعه فهد است و شامل بناهاى جديد طرح توسعه نمى شود.

2- مساحت بناهاى طرح توسعه-- 57000--

فهد

3- مساحت پشت بام هايى كه 61000 اين رقم 19000 متر مربع پشت امكان استفاده از آنها فراهم بام بناهاى جديد در طرح شده است توسعه ملك فهد است.


1- اين فصل را عمدتاً از قصة التوسعه اقتباس و ترجمه كرده ام.« مترجم»

ص:208

جزئيات طرح. الف. ب. ج. مجموع ملاحظات

4-صحن هاى بيرون مسجدالحرام-- 88000- كل اين رقم به توسعه دوران كه به برگزارى نماز اختصاص فهد مربوط مى شود.

يافته است

مجموع مساحت ها 129127 13104 206000 366168 اين رقم شاملصحن هاى بيرونى مسجد نيز هست.

گنجايش تعداد نمازگزار 47000 313000 460000 820000 در اوقات اوج ازدحام اين رقم از يك ميليون نفر فراتر مى رود.

تعداد گلدسته ها 9277 دو گلدسته جديد در دوره فهد در كنار باب ملك فهد احداث شده است.

ارتفاع گلدسته ها به متر 898936

تعداد پلكان ثابت 1367 «(1)»

ساختمان هاى پلكان متحرك 725 ظرفيت جابجايى پله هاى بيرونى خارجى 105000 نفر در ساعت

تعداد پلكان متحرك داخلى 22 ظرفيت جابجايى پله هاى داخلى 60000 نفر در ساعت است.


1- الف: هدف از احداث پله هاى متحرك برقى روان تر كردن حركت نماز گزاران به سمت طبقه هاى فوقانى و پشت بام است. اين پله ها به خوبى شمار انبوه نمازگزاران را، حتى در روزهاى اوج مراسم حج پاسخگو است. ب: ساختمان هايى كه پله هاى برقى در آنها جاى گرفته در جوار مدخل هاى مجاور مروه، باب الفتح، باب الشاميه، مجاور صفا، باب اجياد، شمال و جنوب ساختمان هاى جديد توسعه و نيز در جوار باب الملك و باب العمره واقع شده است. گفتنى است در بناهاى كنونى مسجد الحرام تهويه هوا از طريق هواى تصفيه شده اى كه از ايستگاه اجياد و با استفاده از كانال هاى ويژه به مسجد انتقال مى يابد انجام مى پذيرد.

ص:209

جدول شماره 2: توسعه ها و نوسازى هاى جامع مسجد الحرام «(1)»

رديف توسعه و نوسازى سال انجام سال انجام

ه. ش. ميلادى

1 توسعه و نوسازى عمر بن خطاب 63817

2 توسعه و نوسازى عثمان بن عفان 64626

3 توسعه و نوسازى عبداللَّه بن زبير 68465

4 توسعه و نوسازى وليد بن عبدالملك 70991

5 توسعه و نوسازى منصور دوانيقى 754137

6 توسعه و نوسازى مهدى عباسى 776160

780164

7 توسعه و نوسازى معتضد عباسى (زياده دار الندوه) 894281

8 توسعه و نوسازى مقتدر عباسى (زياده باب ابراهيم) 918306

9 توسعه و نوسازى عبدالعزيز آل سعود 19551375

10 توسعه و نوسازى ملك فهد بن عبدالعزيز 19891409

جدول شماره 3: نوسازى هاى مسجد الحرام «(2)»

رديف نوسازى تاريخ ه. ق. م.

1 نوسازى عبدالملك مروان 69475

2 نوسازى معتمد عباسى 884271

3 نوسازى امير بيسق ظاهر 1400803

4 نوسازى فرج برقوق بن قانصوه 1404807

5 نوسازى سلطان قايتباى عثمانى 1477882

6 نوسازى سلطان سليمان قانونى 1564972

7 نوسازى سلطان سليم دوم 1576984


1- يادآور مى شود: الف: تاريخ هاى ميلادى در اين جدول و جدول هاى شماره 3 و 4 تقريبى است. ب: مؤلف قصة التوسعه عمدتاً به تاريخ عمارة المسجد الحرام استناد كرده است.
2- گفتنى است: مقصود از نوسازى ها، انجام عملياتى با دامنه كمتر از طرح هاى توسعه است.

ص:210

رديف نوسازى هجرى قمرى ميلادى

8 نوسازى سلطان مراد خان 16001003

9 نوسازى شريف حسين بن على 19221338

10 نوسازى ملك عبدالعزيز آل سعود 19281344

11 نوسازى ملك عبدالعزيز آل سعود 19301343

12 نوسازى ملك عبدالعزيز آل سعود 19381354

جدول شماره 4: مرمّت هاى مسجد الحرام «(1)»

رديف تاريخ ه. ق. م.

1 مرمت قاضى مكه جمال الدين محمد بن عبداللَّه 1412815

2 مرمت سلطان اشرف برسباى 1422825

3 مرمت ابن المراءه مصرى 1427830

4 مرمت امير سودون محمدى 1435838

5 مرمت ظاهر سيف الدين چقمق 1440843

6 مرمت امير قثم 1443846

7 مرمت ناظر حرم بيرم بيك 1449852

8 مرمت ناظر بردبيك 1451854

9 مرمت ناظر و قاضى القضاة وقت برهان الدين بن ظهيره 1482855

10 مرمت ناظر و قاضى القضاه وقت جمال الدين 1498894

11 مرمت خواجه محمد بن عباد رومى 1512915

12 مرمت سلطان اشرف قانصوه 1514917

13 مرمت ناظر حرم احمد جلبى 1558961

14 مرمت سلطان محمد بن مراد 16001003

15 مرمت سلطان محمد خان 16021005


1- گفتنى است: الف: در پاره اى از مرمّت ها تنها نام دست اندر كار آن ذكر شده و به حكمران يا خليفه وقت اشاره اى نشده است. ب: مطمئناً مرمت هاى ديگرى نيز در تاريخ صورت پذيرفته است كه ما از آن اطلاعى در دست نداريم.

ص:211

رديف تاريخ ه. ق. م.

16 مرمت سلطان احمد بن محمد 16121015

17 مرمت سلطان محمد بن ابراهيم 16691072

18 مرمت سلطان ابراهيم بيك 17091112

19 مرمت معمار محمد افندى 17311134

20 مرمت سلطان عبدالحميد خان 18541257

21 مرمت سلطان عبدالمجيد خان 18631266

22 مرمت سلطان عبدالحميد خان 18761279

23 مرمت سلطان عبدالحميد خان ثانى 18981314

24 هموار كردن مسعى به فرمان ملك عبدالعزيز 19291345

25 احداث سايه بان ها به فرمان ملك عبدالعزيز 19301346

جدول شماره 5: شرح وضعيت توسعه هاى مسجد الحرام «(1)»

الف: تاريخ انجام بر حسب سال قمرى، ب: مساحت خالص افزوده شده به مسجد الحرام بر حسب متر مربع، ج: درصد افزايش، د: مساحت كل پس از توسعه بر حسب متر مربع

رديف نام الف. ب. ج. د. ملاحظات

1 دوران قريش 18 قبل از 2126 در آن دوران مسجد الحرام هجرت بنايى مشخص نداشت و


1- چند يادآورى: 1- مساحت دوره قريش، مساحت مبنى قرار داده شده است. 2- درباره مقدار مساحت مسجد الحرام پيش از نخستين توسعه دوران سعودى، اختلاف نظريه هايى وجود دارد. براى نمونه: در حالى كه در تاريخ عمارة المسجد الحرام ابن رقم 29127 متر مربع گزارش شده، دكتر مجدى حريرى در كتاب« توسعه و عمارة الحرمين الشريفين، رؤية حضاريه»، آن را 3005716 گزارش كرده است. مؤلف كتاب قصة التوسعه هر چند در پاورقى اين جدول يادآور مى شود كه براى مساحت پيش از توسعه سعودى ارقام مجدى حريرى را مورد استناد قرار مى دهد، اما در خود جدول در رديف 8 ارقام تاريخ عمارة المسجد الحرام را مى آورد. مترجم ارقام توسعه و عمارت را كه با ارقام رديف هاى بالاتر سازگارتر است جايگزين ارقام تاريخ عمارة المسجد الحرام در رديف 8 كرده است. همچنين يادآور مى شود مساحت كل رديف 9 مستند به تاريخ عمارة المسجد الحرام است.« مترجم»

ص:212

رديف نام. الف. ب. ج. د. ملاحظات

محدوده مطاف كه ميان خانه هاى پيرامونى كعبه بازمانده بود حكم مسجد الحرام كنونى داشت.

2 توسعه عمر بن خطاب 17 ه. ق. 701487% 3613 در اين دوره براى نخستين بار ديوارهاى مسجد الحرام برافراشته شد.

3 توسعه ونوسازى دوران 2486926% 4482 در اين دوره رواق هايى برگرد عثمان مسجد الحرام بنا گرديد.

4 توسعه ونوسازى عبداللَّه بن 9665/ 672982% 96/ 7464 عبداللَّه بزرگ ترين توسعه را تا زبير روزگار خود به انجام رسانيد و كعبه را سقف پوشاند.

5 توسعه وليد بن عبدالملك 0491/ 372805% 10270

6 توسعه منصور دوانيقى 515221137% 15491 در اين دوره مساحت مسجد 5/ 1 برابر شد و ديوارها داراى نماى سنگ و كف مسجد الحرام نيز سنگفرش گرديد.

7 توسعه دوران مهدى عباسى 161، 8112512164% 28003 در اين دوره و طى دو توسعه اى كه انجام يافت، مسجد الحرام شكل مربع به خود گرفت.

مهدى همچنين پنج در بر درهاى مسجد افزود.

8 توسعه دوران معتضد عباسى 31284/ 51339% 31/ 29342 سمت دارالندوه در اين دوره به مسجد افزوده شد. اين بخش را بعدها زياده دار الندوه گفتند.

9 توسعه دوران مقتدر عباسى 85306/ 4714/ 2% 16/ 30057 زياده باب ابراهيم و همچنين سراى زبيده در اين دوره به مسجد الحرام افزوده شد.

ص:213

رديف نام. الف. ب. ج. د. ملاحظات

10 نخستين توسعه سعودى به 451310411375% 160168 در اين دوره مسعى جزو حرم فرمان ملك عبدالعزيز شد و ساختمانى دو طبقه براى آن بنا گرديد و حرم قديم نوسازى شد.

همچنين براى مسعى 21 در به داخل مسجد الحرام و 7 در از ضلع شرقى به بيرون گشوده شد.

11 توسعه ملك فهد 1282060001409% 366168 در نوع خود يكى از بزرگ ترين توسعه هاى مسجد الحرام كه درنتيجه آن با افزوده شدن 206000 متر مربع به مساحت مسجد الحرام، مساحت كل آن به 366168 متر مربع و گنجايش جمعيت آن به 820000 نفر رسيد كه اين رقم در شرايط ازدحام به يك ميليون نيز مى رسد.

جدول شماره 6: فهرستى از شمار حجاج در نيم سده از دوران سعودى

رديف سال ه. ق. شمارحجاج درصدافزايش امير الحاج مساحت حرم در آن وقت

يا كاهش

13451 ه 90662 ملك عبدالعزيز 16/ 30057

2 1346 ه 96312 23/ 6+ ملك عبدالعزيز

3 1347 ه 90764 76/ 5- ملك عبدالعزيز

4 1348 ه 81166 57/ 10- ملك عبدالعزيز

5 1349 ه 39045 89/ 51- ملك عبدالعزيز

ص:214

رديف سال ه. ق. شمارحجاج درصدافزايش امير الحاج مساحت حرم در آن وقت

يا كاهش

13506 ه 29065 56/ 25- ملك عبدالعزيز

13517 ه 20181 56/ 30- ملك عبدالعزيز

13528 ه 25291 32/ 25+ ملك عبدالعزيز

13539 ه 23898 04/ 34+ ملك عبدالعزيز

135410 ه 33820 20/- ملك عبدالعزيز

135511 ه 49517 41/ 46+ ملك عبدالعزيز

135612 ه 76334 15/ 54+ ملك عبدالعزيز

135713 ه 59577 95/ 21- ملك عبدالعزيز

135814 ه 32153 03/ 46- ملك عبدالعزيز

135915 ه 09024 93/ 71- ملك عبدالعزيز

136016 ه 23863 43/ 164+ اميرفيصل به نيابت از ملك عبدالعزيز

17 1361 ه 24743 68/ 3+ ملك عبدالعزيز

136218 ه 63590 00/ 157+ اميرفيصل به نيابت از ملك عبدالعزيز

19 1363 ه 27857 19/ 56- اميرفيصل به نيابت از ملك عبدالعزيز

20 1364 ه 33630 72/ 20+ ملك عبدالعزيز

136521 ه 61286 23/ 82+ اميرسعود به نيابت از ملك عبدالعزيز

22 1366 ه 55344 69/ 9- ملك عبدالعزيز

136723 ه 75614 62/ 36+ اميرسعود به نيابت از ملك عبدالعزيز

24 1368 ه 99069 01/ 31+ ملك عبدالعزيز

136925 ه 107653 66/ 8+ اميرسعود به نيابت از ملك عبدالعزيز

26 1370 ه 100578 57/ 6- ملك عبدالعزيز

137127 ه 148515 66/ 47+ اميرسعود به نيابت از ملك عبدالعزيز

28 1372 ه 149841 89/+ اميرسعود به نيابت از ملك عبدالعزيز

29 1373 ه 146072 51/ 2- ملك سعود بن عبدالعزيز

30 1374 ه 232971 49/ 59+ ملك سعود بن عبدالعزيز

31 1375 ه 220733 25/ 5- ملك سعود بن عبدالعزيز شروع عمليات اجرايى مسعى

ص:215

رديف سال ه. ق. شمارحجاج درصدافزايش امير الحاج مساحت حرم در آن وقت

يا كاهش

137632 ه 215575 33/ 2- ملك سعود بن عبدالعزيز

137733 ه 209197 95/ 2- ملك سعود بن عبدالعزيز پايان برخى از مراحل اجرايى مسعى

34 1378 ه 207171 96/- ملك سعود بن عبدالعزيز

137935 ه 253369 29/ 22+ ملك سعود بن عبدالعزيز

138036 ه 285948 85/ 12+ ملك سعود بن عبدالعزيز عمليات اجرايى مسعى رو به پايان است

37 1381 ه 216455 30/ 24- ملك سعود بن عبدالعزيز پايان عمليات اجرايى و افتتاح مسعى

38 1382 ه 199038 04/ 8- امير فيصل به نيابت از ملك سعود آغاز مرحله دوم طرح توسعه

39 1383 ه 266555 92/ 33+ امير به نيابت از ملك سعود بخش خارجى طرح توسعه و ساختمانهاى جديد توسعه طواف

40 1384 ه 283319 28/ 6+ ملك فيصل بن عبدالعزيز ادامه اجراى طرح توسعه

41 1385 ه 294118 81/ 3+ ملك فيصل بن عبدالعزيز

138642 ه 316226 51/ 7+ ملك فيصل بن عبدالعزيز ادامه عمليات اجرايى بخش هاى جانبى طرح توسعه

43 1387 ه 317507 72/+ ملك فيصل بن عبدالعزيز ادامه عمليات اجرايى بخش هاى جانبى طرح توسعه

44 1388 ه 374782 66/ 17+ ملك فيصل بن عبدالعزيز آخرين سال مرحله دوم توسعه

45 1389 ه 406295 40/ 8+ ملك فيصل بن عبدالعزيز پايان مرحله دوم و آغازمرحله سوم توسعه

ص:216

رديف سال ه. ق. شمارحجاج درصدافزايش امير الحاج مساحت حرم در آن وقت

يا كاهش

139046 ه 431270 14/ 6+ ملك فيصل بن عبدالعزيز ادامه مرحله سوم توسعه

47 1391 ه 479399 15/ 11+ ملك فيصل بن عبدالعزيز بناى مكبريه، احداث راه هاى جديد و ميدان ها

48 1392 ه 645183 58/ 34+ ملك فيصل بن عبدالعزيز پايان مرحله سوم

49 1393 ه 607755 80/ 5- ملك فيصل بن عبدالعزيز آغاز مرحله چهارم از نخستين طرح توسعه دوران سعودى

50 1394 ه 918777 17/ 51+ امير فواز به نيابت از ملك فيصل نوسازى بناهاى حرم قدم

51 1395 ه 894573 63/ 2- ملك خالد بن عبدالعزيز سال ما قبل آخر عمليات توسعه

52 1396 ه 719040 62/ 19- ملك خالد بن عبدالعزيز پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

53 1397 ه 739319 82/ 2+ ملك خالد بن عبدالعزيز پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

54 1398 ه 830236 29/ 12+ امير فهد به نيابت از ملك خالد پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

55 1399 ه 862520 88/ 3+ ملك خالد پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

56 1400 ه 812892 75/ 5+ ملك خالد پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

57 1401 ه 879368 17/ 8+ ملك خالد پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

58 1402 ه 9111853 93/ 2- ملك فهد بن عبدالعزيز پايان توسعه و رسيدن مساحت به 160168 م. م.

ص:217

رديف سال ه. ق. شمارحجاج درصدافزايش امير الحاج مساحت حرم در آن وقت

يا كاهش

140359 ه 1003555 61/ 17+ ملك فهد بن عبدالعزيز

60 1404 ه 0969671 41/ 3- ملك فهد بن عبدالعزيز

61 1405 ه 846097 74/ 12- ملك فهد بن عبدالعزيز

140662 ه 856718 25/ 1+ ملك فهد بن عبدالعزيز

140763 ه 960386 10/ 12+ ملك فهد بن عبدالعزيز

140864 ه 762755 57/ 20- ملك فهد بن عبدالعزيز

140965 ه 774560 54/ 1+ ملك فهد بن عبدالعزيز

141066 ه 827236 80/ 6+ ملك فهد بن عبدالعزيز آغاز طرح توسعه فهد ابن عبدالعزيز

67 1411 ه 720102 95/ 12- ملك فهد بن عبدالعزيز ادامه طرح توسعه

68 1412 ه 1012140 55/ 4+ ملك فهد بن عبدالعزيز ادامه طرح توسعه

69 1413 ه 922813 90/ 1- ملك فهد بن عبدالعزيز ادامه طرح توسعه

70 1414 ه 995611 28/+ ملك فهد بن عبدالعزيز پايان طرح توسعه و رسيدن مساحت حرم به 366168 م. م.

ص:218

ص:219

بخش چهارم: مسجد النبى

اشاره

ص:220

ص:221

فصل اول: نگاهى به مدينه

درآمد

مسجد النبى كعبه دل هاى دلدادگان مسلمان است و همسنگ مسجد الحرام.

مسجدى است كه خداوند آن را ويژگى هايى انحصارى بخشيده است؛ خود جاى آن را به پيامبرصلى الله عليه و آله نمايانده، برگزيده ترين بنده خداوند؛ يعنى پيامبرصلى الله عليه و آله نقشه آن را نهاده و بناى آن را به دست خويش پى ريخته،صحابيانى پاك و راستين دست به كار ساختن و بالا آوردن پايه هاى آن شده اند و سرانجام در گذر تاريخ، افراد ديگرى به نوسازى و توسعه اين مسجد همت گمارده اند.

پاسداشت و گرامى داشت و نوسازى و استوارسازى مسجدها، كه خانه هاى خدا در زمين است، از آن دسته كارهاى شايسته است كه خداوند تنها بندگان خويش را بدان توفيق مى دهد و اين كارِ گران سنگ را برخاسته از ايمان و سزامند مؤمنان راستين مى داند؛ آنجا كه در قرآن كريم مى فرمايد: «مساجد خدا را تنها كسانى آباد مى كنند كه به خدا ... ايمان دارند.» «(1)» از اين روى، سخن گفتن از هر مسجدى و به ويژه مسجد النبى سخن گفتن از ايمان است و از آنها كه به انگيزه هاى ايمانى بدان دل داده و يا كمر به خدمت آن بسته اند.


1- توبه: 18

ص:222

مسجد النبى نگين انگشترى مدينه است؛ همپاى آن و همسفر آن در همه تاريخ است و آن سان اين دو به هم پيوسته اند كه هيچ نمى توان آنها را از هم جدا كرد، يا تاريخ آنها را جداى از هم ديد و يا از يكى نوشت و از ديگرى هيچ نگفت.

بدين دليل بايسته است پيش از پرداختن به مسجد النبى به مدينه و تاريخ آن و همچنين نام ها و موقعيت جغرافيايى اين شهر و مسائلى از اين دست بپردازيم. آنچه فرا روى داريد گزارشى فشرده در اين باره است:

آيت هاى ماندگار

حسّان شاعر نامور عرب در شعرى كه با مطلع: «بِطَيْبَةَ رَسْمٌ لِلرَّسُولِ وَمَعْهَدٌ» آغاز مى شود مدينه را چنين ستوده است:

در طيبه- كه از نام هاى مدينه است- نشانى از پيامبرصلى الله عليه و آله است و نيز جايگاهى كه همواره پرتو مى افكند. با آن كه نشان هاى كسان درگذر تاريخ كهنه مى شود و از ميان مى رود.

اما نشان هاى آن سراى حرمت هيچ از ميان نمى رود، همان سراى كه منبر پيامبرصلى الله عليه و آله هدايت گر در آن است.

و نيز آيت هاى روشن و ديگر نشانه ها و هم، سرزمينى است كه مصلّا و مسجد رسول در آن است.

در آن شهر خانه هايى است، در ميان آنها نورى از جانب خداوند نازل مى گشت كه همواره مى درخشد و همواره روشنى مى دهد.

آنها آيت هايى هستند كه گذر روزگار آنها را كهنه نمى كند و هر چند كهنگى بدانها رسد دم به دم نو شوند.

چشم ها بر كنار آن قبر كه احمد در آن خفته است، به گريه مى ايستد و تا آن را توان است سرشك فرو مى ريزد.

اى قبر پيامبر، تو خود مباركى و آن زمين هم كه پيامبرِصلى الله عليه و آله هدايت گرِ راهنماى در آن خفته است مبارك است.

همان پيامبر كه هر كه را بدو اقتدا كند به سوى خداوند رحمان راه مى نماياند و از

ص:223

انديشه خوارى و زبونى مى رهاند و به پيش مى راند.

همو كه پيشواى مردم است و با جهاد و تلاش، آنان را به سوى حق راه مى نمايد و خود معلم راستين است كه اگر از وى فرمان برند رستگار شوند.

از هر لغزشى درمى گذرد و عذر و پوزش مردمان مى پذيرد و اگر هم با او نيكى كنند خداى سزامندتر است كه آنان را پاداش دو چندان بخشد.

بخشاينده ترين است، استوار پيمان ترين است و در پيشگاه اوست كه بيش از هر كس ديگر توان به حاجت خويش دست يافت و هرگز نوميد باز نگشت.

در آن هنگامه هاى سختى كه هر بخشنده و سخاوتمندى ديرين، به رغم گذشته خويش عطا را فرو گذارد او هر تازه وارد و هر خانه زاد را به فراوانى عطا دهد.

پروردگارش او را از خردسالى پروراند و در سايه برترين خير و بركت به كمال رساند.

شكوه و عظمت مسلمانان به دست او به كرانه رسيد و در پرتو اوست كه نه دانش در زنجير است و نه انديشه در تباهى.

مى گويم و البته بر اين سخنم هيچ كس جز بى خردانِ منفور خرده نگيرند.

هرگز از ثناگويى او دل نبرم، بدان اميد كه در بهشت جاويد جاودانه شوم.

و در جوار مصطفى باشم كه بدين ثناگويى اميد جوارش دارم و در رسيدن بدان روز مى كوشم و در پى آن دوانم.

نثر ادبى در وصف مدينه

اى كعبه دل

دامنى پر مهر و پناهگاهى همه اطمينان و اميد، باغستان دل ها و مبارك ترين سرزمين دنيا و دروازه سراى عقبى.

گنبد همواره برافراشته اسلام و مسلمانى. خانه سلامت و كانون ايمان و كرامت؛ همان جا كه حرم امن الهى است و خداوند «سراى و ايمانش» «(1)» خواند.

جايى كه پرچم هاى جهاد از دامن سرزمينش بربستند و غنيمت هاى


1- اشاره به آيه نهم سوره حشر: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ ...

ص:224

گشايش هاى الهى بردامانش ريختند، سرايى كه ثروت مسلمانان در آن گرد مى آمد و زندگانى اسلام آوردگان از فرمان آن سامان مى يافت.

بركت آن را از هر سوى در ميان گرفته است و فرشتگان الهى بر آسمانش بال عنايت و رعايت گسترده اند. آن كه رزق و روزى بطلبد در زمين اين شهر بجويد و آن كه ستاره خود را راه پويد چشم بر آسمان اين شهر بدوزد. آن كه آهنگ مجد و عظمت كند راهش از اين شهر بگذرد و آن كه «درآمد گاهصدق و راستى» «(1)» را بخواهد در اين شهر گام نهد.

مدينه را مى گويم؛

آن جا كه «باره» و «مبرّه» است؛ ساكنانش را به برّ و بركتى ويژه گزين كند و ديگر مردمان را در پهنه گيتى مايه برّ و بركت شود؛ چه، خاستگاه همه اسرار الهى و تابشگاه انوار ربّانى است كه هم در دامنش زندگانى به سعادت بگذرد.

و هم آيينى كه از آن برخاسته، راهنماى سعادت بشر شود. بر خاك پاكش پيامبرخداصلى الله عليه و آله گام نهاده و در هوايش بويى از آخرين نفس هاى پيامبرصلى الله عليه و آله است و گويى بر نخل هايش دست هاى آن عزيز گرانقدر كه خرما مى چيند تا با آن روزگار بگذراند.

«جابره» است كه هر دل و دست شكسته را درمان بخشد و هر تهى دستى را بى نياز كند.

«مجبره» است كه همگان را به سر فرود آوردن در برابر آيات عظمت خويش ناگزير سازد.

«جباره» است كه دست تجاوز هر كس را كه بدان سوى گشوده شود در هم شكند.

«مجبوره» است كه هر آسيب و گزندى از ناملايمات حوادث بر آن و بر مردمانش رسد خدايش جبران كند تا در آن هيچ سختى بى گشايش نماند و اين


1- . اشاره به آيه هشتادم سوره اسراء: رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ ...

ص:225

همه، سپاس به درگاه خداى را بطلبد.

«حسنه» است كه حسن و جمال با آن هم آغوش گشته و زيبايى آن را در خويش غرقه ساخته است.

«مرحومه» است كه خداوند آن را در بارش رحمت خويش قرار داده است و غفران و بخشايش خداوند بر مردمانش پيوسته نازل شود.

خود همه فضل و شرافت و عظمت، دلدار همه انسان هاى بزرگوار، و سرايى است كه پاكان و نيكان را در خويش جاى داده و كانون فرمانروايى رسول خداصلى الله عليه و آله به دل ها و سرزمين ها و جايگاه مهاجران و انصار بوده است.

«غراء» است، پيشاپيش همه خوبى ها و فضيلت ها.

مهتر همه سرزمين ها است كه حلال و حرام خدا از آنجا سرچشمه گرفته است.

روضه آنجاست و همان سرزمينى است كه هجرتگاه پيامبرصلى الله عليه و آله شد. خدايش طابه و رسولش طيبه ناميد و حسّانش «معهد منير» خواند و يكپارچه طيب و پاكيزه است.

«حبيبه» است كه هر محبّى را دوست دارد.

«محبوبه» است كه همگان دوستش دارند.

مهد هر دانش و سرچشمه هر آگاهى، و دانشگاهى است كه پيامبرصلى الله عليه و آله خود نخستين استادش بوده و جبريل در آنجا تعليم فرموده است، دانشگاهى براى دانش و فضيلت كه يگانه ارزيابى اش به تقوا و ايمان و پايمردى در طريق خدايى بودن است.

روضه پيامبرصلى الله عليه و آله، يادمانصحابى، نشان زندگى تابعى و آثار تمدن اسلامى بر جاى مانده از بدوى و حضرى در آنجاست. آن اندازه نشان هاى افتخار تاريخ پر عظمت اسلام در اين شهر گرد آمده كه هر زبانى در توصيفش به عجز درمى ماند و هر وصفى از بيان آن ناتوان مى گردد: از قبا تا خندق و از خندق تا احُد آيت هايى است كه ايمان افزايد و يقين زايد. بقيع آنجاست و بى گمان سرآمد همه گورستان هاست كه نزديكان پيامبرصلى الله عليه و آله،صحابه او و بزرگان اسلام را در خويش

ص:226

جاى داده و رسول خداصلى الله عليه و آله بر خفتگان آن دعا كرده و رحمت الهى را براى آنان خواسته است.

شهر شهر مسجد النبى است و در اين مسجد است كه مسلمانانصف درصف به نماز مى ايستند و با ياد خداوند يگانه، همه جدايى ها و دوگانگى ها و واگرايى ها را از ياد مى برند و همه تعصب هاى ناروا را، چونان كه گناه از آنان فرو ريزد، فرو مى نهند تا جهان آينده را جهان اسلام كنند و پيام اين دين الهى را در همه جاى آن بگسترند.

خداى همه آنان را كه بر او برخيزند و براى او بنشينند و براى او گام بردارند و سنت رسولشصلى الله عليه و آله را سر لوحه كار و زندگى خويش قرار دهند توفيق دهاد! «(1)»

پيدايش و تاريخ مدينه

مدينه آباديى نوساخته و نوخاسته نيست بلكه تاريخ كهن آن، به هزاران سال پيش باز مى گردد.

به طور كلى مى توان تاريخ مدينه را در دو مرحله جداى از هم بررسى كرد:

مرحله نخست: از آغاز پيدايش آن، كه تاريخش به روشنى معلوم نيست و آگاهى هاى اندكى از جزئيات آن در اختيار داريم، تا هجرت پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله.

مرحله دوم: از هنگام هجرت رسول خدا به اين شهر، كه مى توان آن را تولدى دوباره ناميد، تا روزگار حاضر. تولد دوباره مدينه كه با هجرت پيامبرصلى الله عليه و آلهصورت پذيرفت يك رخداد و زايش محلى و محدود نبود، بلكه زايشى بود جهانى كه اين شهر را جامه اى جهانى پوشاند و پرتو آن را به همه گيتى براى هميشه تاريخ گستراند.

دانستن جزئيات اين كه چه كسى مدينه را براى نخستين بار بنياد نهاد و آن را مسكون ساخت و يا چه رخدادهايى در آغازين دوره حيات اين آبادى به وقوع پيوست، نه چندان پرفايده است و نه چندان مبتنى بر آگاهى هاى روشن تاريخى؛ چرا كه ديدگاه ها


1- اين گفتار اثرى است به قلم عبيداللَّه محمد امين كردى.

ص:227

و نظريه هايى كه درباره پيدايش اين شهر مطرح شده گرفتار ابهام، پرسش، تناقض، و گاه آميخته به خرافه است. اما با اين همه نقطه هاى اشتراك و اتفاق نظرهايى ميان آگاهى هاى تاريخى درباره اين شهر و يا ميان نظريه ها و ديدگاه ها وجود دارد كه خود نوعى اجماع شمرده مى شود.

نگارنده، همان گونه كه پيشتر يادآور شده، اين كتاب را جستارى آكادميك نمى داند و بيشتر مى كوشد در آن آگاهى هايى فشرده كه مورد نياز خوانندگان عادى است پيش روى گذارد. از همين روى همانند بخش هاى مربوط به كعبه و مسجد الحرام در اين بخش نيز آگاهى هايى فشرده و كوتاه در اختيار مى گذارد:

1- همگان بر اين اتفاق دارند كه مدينه تا پيش از هجرت، «يثرب» نام داشته است، چنان كه در قرآن كريم به اين موضوع تصريح شده است: وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَامُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا .... «(1)» همچنين متون روايى و تاريخى گوياى آن است كه پيامبرصلى الله عليه و آله از ادامه به كار بردن اين نام نهى فرموده است؛ در حديثى كه براء بن عازب نقل كرده آمده است: «هر كس مدينه را يثرب بنامد بايد از خداوند آمرزش بطلبد. آن طابه است، طابه است.» «(2)» اما اين كه چرا در قرآن كريم اين نام به كار رفته، در پاسخ بايد گفت: آنچه در قرآن آمده نقل سخن منافقان است كه از اين شهر با نام يثرب ياد كردند.

2- معظم منابع عربى تقريباً بر اين اتفاق دارند كه يثرب نام مردى از نوادگان نوح و احتمالًا همو پايه گذار اين آبادى بوده است. البته در اين مورد كه چند نسل ميان نوح و يثرب فاصله وجود داشته و نام كسانى كه در سلسله واسطه ها قرار مى گيرند چيست اختلاف وجود دارد.

3- در كتاب هاى تاريخ، هر جا سخن از نخستين كسانى كه در يثرب اقامت گزيدند به ميان مى آيد از «عبيل» و «عماليق» ياد مى شود، هر چند در اين باره كه كدام يك از اين


1- احزاب: 13،« آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى ساكنان يثرب، شما را در اين آبادى اقامت مباد؛ بازگرديد ...»
2- سيد على حافظ،« فصول من تاريخ المدينة المنوره»، ج 1، ص 164

ص:228

دو قوم پيشتر از ديگرى در مدينه اقامت داشته اند اختلاف وجود دارد.

اين دو قوم در جريان مهاجرت هاى بزرگى كه در روزگاران قديم در جست و جوى آبادانى و سرزمين انجام مى شدهصورت پذيرفته است.

4- در متون تاريخى و در ميان كسانى كه در نخستين دوره پيدايش مدينه در اين آبادى مى زيستند از «صعل» و «فالج» نيز سخن به ميان مى آيد و بدين نكته اشاره مى شود كه يهوديان بر اين دو خاندان وارد شدند.

5- ميان مورخان در اين نكته هيچ ترديد يا اختلافى وجود ندارد كه در هنگام هجرت پيامبرصلى الله عليه و آله به مدينه ساكنان آن آميخته اى از قبايل عرب و يهود بوده و مهمترين خاندان هاى آنان عبارت بودند از اوس و خزرج از اعراب، و بنى قينقاع، بنى قريظه و بنى نضير از يهوديان، اما اين كه چگونه يهوديان و يا اوس و خزرج به مدينه آمده بودند و كدام يك از آنها سابقه سكونت كهن ترى داشتند، دست كم نگارنده به پاسخى روشن و كامل در اين باره دست نيافته است.

6- اوس و خزرج دو قبيله قحطانى و از اعراب عاربه اى بودند كه از سبأ در يمن، قبل يا بعد از فاجعه سيل ارم و خرابى سد مأرب، بدين سامان آمدند و هر دو به تبار بزرگ قيله دختر ارقم بن عمرو بن جفنه تعلق دارند.

اين از حكمت خداوند بود كه نياكان پدرى پيامبرصلى الله عليه و آله از عرب مستعربه و نياكان مادرى او دايى هاى عبدالمطلب از طايفه بنى نجار؛ يعنى از عرب عاربه باشند تا بدين سان نسب آن حضرت به اين هر دو تيره بزرگ اعراب بازگردد.

7- متون تاريخى در اين باره تواتر دارند كه زندگى اوس و خزرج تا پيش از هجرت رسول خداصلى الله عليه و آله بدان شهر، آميخته با جنگ هاى فرساينده بود و جنگ هايى كه بيش از يك قرن ميان آنان استمرار داشت توانشان را ستانده بود. اين سلسله درگيرى ها كه از باب تغليب، آنها را «حروب بعاث» منسوب به آخرين جنگ از اين سلسله- مى نامند با «حرب سمير» آغازشده بود. سمير بن زيد نام يكى از افرادقبيله اوس بود كه آتش اين جنگ را برافروخت.

آخرين اين نبردها؛ يعنى حرب بعاث پنج سال پيش از هجرت پايان يافت. از آغاز

ص:229

آن نخستين جنگ تا آخرين آن بيش از ده جنگ عمده رخ داد كه از آن جمله است: حرب حاطب و سراره، فارع، يوم الربيع، فجار اولى و همانند آن.

گفتنى است همه اين جنگ ها به آتش افروزى يهوديانصورت پذيرفت و حدودصد و بيست سال ادامه يافته بود. اين خود، به حكمت الهى، سبب شده بود اوس و خزرج چشم به آينده اى پر ازصلح و آرامش بدوزند. همين خود مهمترين عاملى بود كه سبب شد آنان به سرعت به رسول خداصلى الله عليه و آله بگروند و در بيعت هاى سه گانه عقبه با او پيمان ببندند و يكسره دل در اختيار او گذارند.

موقعيت جغرافيايى مدينه

مدينه بر روى مدار 24 درجه و 28 دقيقه و 5 ثانيه عرض شمالى و نصف النار 39 درجه و 36 دقيقه و يك ثانيه طول شرقى واقع است.

شهر مدينه كه در منطقه عمومى حجاز در غرب عربستان سعودى و در شمال مكه قرار گرفته است، تا مكه حدود 420، تا بندر تاريخى مكه؛ يعنى ينبع البحر حدود 220 و تا رياض پايتخت عربستان حدود 900 كيلومتر فاصله دارد.

منطقه مدينه منطقه اى حاصلخيز و مناسب براى كشت و زرع است كه از اطراف، بيابان هاى سوخته با سنگ هاى سياه آن را در ميان گرفته است. اين بيابان ها كه از رسوبات آتش فشان تشكيل شده در متون تاريخى كهن دوران اسلام به «لابتى المدينه» «(1)» نامور شد و شامل دو دشت سوخته «حره واقم» و «حره وبره» است كه امروزه آنها را به ترتيب «حرّه شرقى» و «حرّه غربى» نامند. اين دو دشت در مناطق جنوبى مدينه با همديگر تلاقى مى يابند و سپس هر چه به سمت شمال مى آييم از همديگر جدا مى شوند، تا جايى كه حره شرقى در نزديكى سيد الشهدا و حره غربى در جايى كه مسجد قبلتين قرار دارد پايان مى پذيرد. مزارع مدينه و خانه هاى اين شهر در ميان اين دو بيابان سوخته واقع است.

مهمترين بلندى منطقه مدينه جبل سلع است كه در گذشته ها، در شمال غرب


1- در حديث نبوى آمده است:« ما بين لابتيها حرام»؛« ميان دو دشت سوخته آن- يعنى مدينه- حرم است.»

ص:230

مدينه- با مركز گرفتن مسجد النبى براى شهر- قرار مى گرفته و امروز با توجّه به توسعه شهر، در داخل مدينه واقع است.

در اطراف منطقه مدينه دو كوه و دو وادى بزرگ وجود دارد كه اين شهر را در ميان گرفته اند:

در جنوب مدينه جبل عير قرار گرفته و وادى عقيق در مسافت محدودى به موازات آن قرار دارد و پس از چندى به سمت غرب زاويه مى گيرد تا ناحيه غرب مدينه را تشكيل دهد.

در شمال مدينه هم كوه احد و وادى قنات قرار دارد كه از مناطق مجاور سيدالشهدا مى گذرد. وادى بطحان كه آن را وادى ابى جيده نيز گويند وادى ديگرى است كه بهصورت جنوبى- شمالى از ميان مدينه مى گذرد و در پايين شهر به وادى عقيق مى پيوندد.

اين وادى طبيعى، از منطقه قربان به بعد گود بردارى شده و پس از چندى با خواباندن لوله هاى پر قطرى درآن، كه تا عيون ادامه دارد ازحالت كانال روباز خارج شده است.

در پشت كوه احد، كوه كم ارتفاع گنبدى شكل سرخ رنگى است كه آن را جبل ثور گويند و مرز شمالى مدينه و حرم مدينه است. اين بلندى تا مسجد النبى 8 كيلومتر فاصله دارد. جبل عير هم كه در جنوب واقع شده و مرز جنوبى حرم مدينه را تشكيل مى دهد تا مسجد النبى 8 كيلومتر فاصله دارد و بدين ترتيب طول منطقه حرم مدينه در محور شمال- جنوب؛ يعنى از ثور تا عير 16 كيلومتر است.

پيشتر يادآور شديم كه دو دشت سوخته در دو سوى شرق و غرب، مدينه را در ميان گرفته و بخشى از آنها نيز جزو مدينه و منطقه داخلى آن شده است. مرزهاى شرقى و غربى حرم مدينه را مى توان در همين دشت ها سراغ داشت؛ يعنى از منطقه عروه و وادى آن در غرب تا مسجد عريض در شرق. اين مسجد در داخل مدينه و بر دست راست كسانى كه به سمت فرودگاه مى روند، در موازات مناطق بعد از پل مركز تجارى بلول واقع شده است. در ابتداى حكومت جديد ما، اين منطقه مركز قرنطينه بود.

آب و هواى مدينه از نوع آب و هواى خشكصحرايى قاره اى است كه البته پوشش گياهى اين منطقه تا حدى از شدت اين خشكى مى كاهد. اين منطقه داراى تابستان هاى

ص:231

طولانى و گرم است و گهگاه بادهاى سوزان مى وزد و زمستان هاى كوتاه با برخى روزهاى بارانى است، هر چند در آغاز و اواخر فصل بهار نيز مى توان از باران، گرچه اندك، سراغ يافت. بنابر احاديث اهل سنت، رسول خداصلى الله عليه و آله خود اين شهر را به كم باران بودن وصف كرده است.

احمد و همچنين طبرانى در معجم الأوسط از طريق رجالصحيح، از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: از رسول خداصلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: «اين سرزمين كم باران است.» همچنين در حديثى ديگر كه تا حدى ضعف دارد، آمده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس گلّه گوسفندى دارد آن را از مدينه به جاى ديگر برد كه مدينه در زمين خدا از هرجاى ديگر كم بارش تر است»- اين حديث را طبرانى در معجم الكبير نقل كرده است.

ميانگين دماى تقريبى مدينه در ماه هاى سال، از اين قرار است:

ژانويه 160 مه 320 سپتامبر 350

فوريه 210 ژوئن 350 اكتبر 280

مارس 250 ژولاى 350 نوامبر 220

آوريل 270 آگوست 370 دسامبر 190

پوشيده نماندكه چون مراسم دينى بر پايه تقويم قمرى انجام مى گيرد و اين تقويم داراى فصل هاى ثابت نيست، ممكن است در ماه هاى مختلف سال و در شرايط مختلف تابستان و زمستان زائران براى زيارت به مدينه بروند و با وضعيت هاى متفاوت آب و هوا روبرو شوند.

مدينه و نام هايش

مدينه را همين افتخار بس كه سراى ايمان و جايگاه هدايت و منزلگاه نزول قرآن و نخستين پايتخت اسلام بوده است و مسجد النبى و مدفن آن پيامبر گرامى را در خود جاى داده است. خداوند از ميان همه شهرها و آبادى ها اين شهر را برگزيد تا پايگاه گسترش آيين محمدى و كانون برپايى دين باشد و پيام وحى از آن به همه جهان رسد.

ص:232

عظمت و جايگاه مدينه آن را از نام هايى چند برخوردار ساخته و هر يك از اين نام ها خود به جلوه اى از جلوه هاى آن اشاره مى كند و سويى از تابش عظمت اين شهر را مى نماياند.

نام هاى مدينه رادرمنابع تاريخى تابيش ازنود هم آورده اند. نگارنده دراين جا درصدد يادآورى همه آن نام ها نيست و به ذكر چند نمونه از مشهورترين نام ها بسنده مى كند:

1- مشهورترين نام آن «مدينه» است؛ يعنى هرگاه در متون اسلامى و به تبع آن در ديگر متون، از «مدينه» نام برند و هيچ قيد و توضيحى نياورند، مقصود از آن همين «مدينة النبى» است. مدينه بدين نام، هم در قرآن و هم در سنت ياد شده است و معمولًا در كنار اين نام واژه «منوره» را هم مى افزايند؛ چرا كه اين شهر از خدا و رسولش فروغ جاويدان يافته و اين روشنى را در هميشه تاريخ به جهان تابانده است. حسان بن ثابت از مسجد مدينه با نام «المعهد المنير» ياد كرده است.

2- «طابه» يكى ديگر از نام هاى آن است؛ در حديثى كه بخارى از سهل بن سعد، از ابوحميد نقل كرده، آمده است كه وى گويد: با رسول خداصلى الله عليه و آله از تبوك باز مى گشتيم و چون به نزديك مدينه رسيديم، حضرت فرمود: «اين طابه است.»

3- «طيبه» نام ديگر مدينه است؛ چرا كه شهرى پاك و پيراسته است، رسول پاك و طيب را در خود ميهمان كرد، و پيامبرصلى الله عليه و آله نيز آن را بدين نام خواند؛ در حديثى آمده است كه «مردم، مدينه را يثرب مى ناميدند اما پيامبر خدا آن را طيبه ناميد.»

4- «دار» نامى ديگر براى مدينه است كه خداوند در قرآن كريم از آن بدين عنوان ياد كرده و فرموده است: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ ... «(1)» 5- «حبيبه» هم نام مدينه است؛ چرا كه پيامبر خداصلى الله عليه و آله آن را دوست داشت و به پيروى از او مسلمانان نيز آن را دوست دارند.

6- «حرم رسول اللَّه» نامى ديگر است كه بر مدينه نهاده اند. طبرانى از طريق رجالى موثق، اين حديث نبوى را نقل كرده است كه فرمود: «حرم ابراهيم مكه، و حرم من


1- حشر: 9

ص:233

مدينه است.»

7- مدينه همچنين «دار الهجره» است؛ زيرا كه پيامبرصلى الله عليه و آله وصحابه او بدين شهر هجرت كردند.

8- «فتح» هم نام مدينه است؛ چه، همه سرزمين ها از اين شهر فتح شد.

9- مدينه را «خانه ايمان» نيز خوانده اند؛ كه رسول خداصلى الله عليه و آله به روايت مسلم و بخارى فرمود: «آن سان كه مار به سوراخ خويش برگردد، ايمان در مدينه خانه گزيند.»

10- مدينه «محفوظه» است؛ چرا كه خدايش از طاعون و از دجال نگه داشته است.

حرمت و فضيلت مدينه و مردم آن

فضيلت و حرمت يك مكان، يا از خود آن و به جمال و كمال ذاتى آن است، يا به چيزهايى است كه آن را در ميان مى گيرد و يا با آن همجوار مى شود و يا به چيزهايى است كه درباره اش گفته اند.

اما مدينه همه اينها را داراست و در فضيلت آن همين بس كهصدها حديث از زبان پيامبر گرامىصلى الله عليه و آله، آن امين وحى و آن راستگوى راست كردار، نقل شده كه همه گوياى فضايل و مناقب اين شهر هستند.

مدينه حرم امن الهى است، شهرصدق و راستى است، خداوند آن را حرم قرار داده است. خداى بركت را در آن جاى داده است. فرشتگان الهى آن را پاسبانند. هجرتگاه و مضجع پيامبر خداصلى الله عليه و آله آن جاست. آخرين مسجد پيامبر الهى در اين شهر واقع است.

مسجدى كه خداوند جايش را به رسول خويش نماياند و آن پيامبر بزرگ برايش دعا كرد و بدين سان مدينه كعبه دل ها شد.

در مدينه جانوران در امان هستند و شكار كردن و راندن آنها حرام است. در مدينه گياهان در امانند و بريدن درخت و كندن گياه و بوته حرام است. مردم را از برگرفتن سلاح و پيكار در اين شهر نهى فرموده اند. خداوند آن را در برابر ورود دجال پاس داشته است و پاس بدارد. شيطان از اين كه در اين شهر پرستش شود نوميد است. نامسلمانان حق در اختيار گرفتن اين شهر را ندارند و هر كه در اين شهر كجروى كند و فتنه ورزد و از دين

ص:234

برگردد كيفرى سخت يابد.

مدينه شهرى است كه مردمش به ميهمانى چون پيامبرصلى الله عليه و آله افتخار يافته اند. كوه و دشت آن به قدم هاى آن پيامبرصلى الله عليه و آله فخر ورزيده و از شادى برخود لرزيده است و نخل هايش در استقبال آن عزيز رقصِ شادى كرده اند.

در اين شهر پاداش نماز دو چندان است و مسجد اين شهر از آن مسجدهاست كه بار بستن به آهنگ زيارتشان رواست.

خرماى مدينه و خاك اين سرزمين شفاست. در اين سرزمين يادگارهايى از بهشت است و مردمانش همسايگان پيامبر خدايند.

هر كه در اين شهر بميرد بر ايمان مرده است، و آن روز كه مردمان به رستاخيز برخيزند مردمان اين شهر نخستين برانگيخته شدگان پس از پيامبرصلى الله عليه و آله باشند و از شفاعت او بهره برند.

اگر همه شهرها به شمشير گشوده شده، شهر مدينه گشوده قرآن است.

ستايش مدينه را كرانه نيست؛ چرا كه ستايش به اندازه دلدادگى است و دلدادگى مسلمانان به مدينه بى پايان است.

آنچه در اين سطور گذشت، نه سخن سرايى و قلمفرسايى، بلكه يادآورى پاره اى از حقايقى است كه در متون دينى و در احاديث اسلامى آمده است و اينك براى تبرّك نمونه هايى از آن احاديث را يادآور مى شويم:

بخارى از عايشه روايت كرده است كه گفت: رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: خداوندا! آن سان كه مكه را دوست داشتيم، بلكه بيشتر از آن مدينه را محبوبمان بدار خداوندا! كيل ها و پيمانه هاى ما را بركت ده و آنها را برايمان پر و بى عيب بدار!».

درصحيح بخارى وصحيح مسلم از ابوهريره نقل شده است كه گويد:

رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: «آن سان كه مار به سوراخ خود باز گردد ايمان در مدينه خانه كند.»

از ابوهريره همچنين به روايت بخارى نقل شده است كه گفت: پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود:

فرمان يافته ام به آباديى بروم كه ديگر آبادى ها را فرو مى خورد. مردم، آن را يثرب گويند.

اما آن مدينه است كه مردمان [ناپاك] را از خود دور كند، آن گونه كه دم آهنگر

ص:235

ناخالصى هاى آهن را.»

بخارى و نيز مسلم از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: پيامبر خداصلى الله عليه و آله فرمود:

«فرشتگان بر دروازه هاى مدينه نگاهبانند و نه طاعون بدين شهر درآيد و نه دجال.»

در بخارى و ديگر منابع آمده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله در ضمن حديثى بلند فرمود: «اگر مى دانستند، مدينه برايشان بهتر بود.»

درصحيح مسلم، از عامر بن سعد، از پدرش نقل شده كه گفته است:

رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: «من در ميان دو دشت مدينه اين را حرام مى دانم كه شاخه اى يا بوته اى بريده و يا حيوانى شكار شود.» در همين حديث است كه فرمود: «اگر مى دانستند، مدينه بر ايشان بهتر بود. هيچ كس اين شهر را، از روى بى ميلى به آن، وانگذارد مگر آن كه خداوند كسانى بهتر از او را در اين شهر جايگزين كند، و هيچ كس در اين شهر و در برابر سختى ها و دشوارى هاى آن مقاومت نكند مگر آن كه خود در روز قيامت او را شفيع يا شاهد باشم.» در روايت ديگرى در دنباله همين حديث چنين آمده است: «... و هيچ كس قصد سوئى نسبت به مردم مدينه نكند مگر آن كه خداوند او را در آتش بگدازد، آن گونه كه سرب در آتش يا نمك در آب ذوب شود.»

در روايت ديگرى از عايشه است كه «... و هيچ كس با مردم مدينه نيرنگ و پيكار نكند مگر آن كه از ميان رود، چونان كه نمك در آب از ميان رود.»

در حديث ديگرى كه بخارى و مسلم روايت كرده اند آمده است: «مدينه، از عائر تا ثور، حرم است؛ هر كه در آن فتنه اى (قتلى) كند يا فتنه گرى (قاتلى) را پناه دهد، لعنت خداوند و فرشتگان و مردم، همه، بر او باشد و هيچ كفاره و جايگزينى (واجب يا مستحب) از او پذيرفته نشود.»

ابوهريره مى گفت: اگر آهويى در مدينه به چرا بينم آن را نمى رمانم؛ چرا كه رسول خداصلى الله عليه و آله فرموده است: «ميان دو دشت سوخته مدينه، حرم است.»

حرمِ مدينه و حدود آن

نگارنده در اين جا، درصدد وارسى همه جانبه حدود حرم مدينه نيست و تنها قصد

ص:236

دارد تصويرى نزديك تر به حقيقت از حرم مدينه، به همان اندازه كه براى ساكنان مدينه و يا زائران ضرورت دارد به دست دهد.

مدينه از منظر فقهى داراى دو حرم است و حرمتِ يكى از آنها از ديگرى بيشتر است. اين دو حرم عبارتند از:

* حرم مركزى كه آن را «حرم الصيد» گويند و سكونت در آن فضيلت دارد. بركت آن فراوان است و فتنه و بدعت آورى در آن، به موجب احاديث، كيفرى دو چندان دارد.

** حرم پيرامونى، كه بيشتر به هدف حفاظت از منافع اقتصادى مدينه و چراگاه هاى آن مقرر شده و آن را «حرم الشجر» يا «قرقگاه مدينه» گويند.

ساده ترين ترسيم از حدود حرم شجر يا قرقگاه مدينه آن است كه دايره اى به مركزيت مناطق مركزى مدينه و به قطر 44 تا 50 كيلومتر رسم كنيم كه از شرق عاقول آغاز مى شود و به منطقه شمال فرودگاه، سپس نعمتى و منطقه خليل ادامه مى يابد و سپس در سمت جنوب غربى در موازات مفرحات و پس از آن نقيع پيش مى رود و ديگر بار از پشت كوه عير با فاصله ده كيلومتر برمى گردد و به نقطه آغازين؛ يعنى شرق عاقول مى رسد.

مبناى اين تحديد حديثى نبوى است كه در سنن ابى داوود از عدى بن زيد نقل شده و مى گويد: «قرق رسول خداصلى الله عليه و آله در چهار سوى مدينه يك بريد در يك بريد است و در اين منطقه نه برگ درختى كنده و نه شاخه اى از درخت جدا شود، مگر بدان اندازه كه براى راندن شتران لازم آيد.»

هر «بريد» كه در اين حديث آمده معادل 12 ميل- به ميل قديم- و هر ميل مساوى با 1848 متر است. بريد همچنين معادل چهار فرسخ- و هر فرسخ معادل سه ميل- است و بدين ترتيب طول هر بريد به متر امروزين 22176 متر مى شود كه تقريباً نصف همان قطرى است كه ما يادآور شديم، هر چند اين ارقام و اعداد از محاسبه هايى نتيجه مى شود كه باتوجه به دقيق نبودن معيارهاى قديم نه خيلى دقيق هستند ونه خيلى دور ازواقعيت.

البته اين حرم الشجر يا قرق مدينه چندان براى مردم مورد ابتلا و اعتنا نيست؛ چرا كه بيرون از دايره منافع اقتصادى و اجتماعى خصوصىِ آنان واقع مى شود. از همين روى،

ص:237

امروزه اگر كسى درباره حرم مدينه بپرسد بيشتر خواهان دانستن حرم مركزى يا «حرم الصيد» است.

تحديد حرم الصيد يا همان حرم مركزى مدينه، مبتنى به روايتى نبوى است كه درصحيح مسلم نقل شده است. بنابراين روايت، رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: «من ميان دو دشت مدينه را حرم قرار مى دهم»- و مقصود از اين دو دشت، كه در گذشته ها حرّة واقم و حرّة وبره نام داشته اند و امروزه حرّه شرقى و حرّه غربى ناميده مى شوند، روشن است و آنچه در اين ميان در آن اختلاف نظرهايى وجود دارد اين مسأله است كه چه اندازه از اين دو دشت در داخل يا خارج حرم قرار مى گيرد. مى توان گفت: آنچه محققان بر آن اتفاق دارند اين است كه كلّ حرّه غربى يا دشت سوخته غربى در داخل حرم واقع مى شود و بخش عمده اى از دشت شرقى هم، تا منطقه پس از ديار بنى حارثه، واقع در مناطق بالايى حره در منطقه عريض، جزو حرم قرار دارد و عريض هم خود، در داخل حرم است.

اين ترسيم از حدود شرقى- غربى حرم مركزى است. اما حدود شمالى- جنوبى آن نيز بر حديث ديگر مبتنى است كه مسلم آن را نقل كرده و بنا بر آن حديث، رسول خداصلى الله عليه و آله فرموده است: «مدينه حرم است، از عير تا ثور.»

جبل عير كوهى است نمايان با قله اى راست كه در سمت جنوب مدينه واقع مى شود و از آن تا مركز مدينه حدود 8 كيلومتر فاصله است.

جبل ثور نيز تپه اى است كم ارتفاع كه بى هيچ گفتگويى پشت كوه احد يا پشت مناطق موازى آن واقع مى شود. كوه احد، خود، جزو حرم است و در اين كه جبل ثور پشت كوه احد يا بر روى خطى كه از پشت كوه احد مى گذرد قرار مى گيرد اختلافى نيست. آنچه در آن اختلاف هست مشخص كردن اين كوه يا تپه است؛ برخى احتمالًا جبل ثور را تپه كم ارتفاع و گنبدى شكلى سرخ رنگ مى دانند كه در شمال كوه احد واقع مى شود. اما برخى ديگر، و از جمله كسانى از محققان تاريخ مدينه، بر اين نظريه اند كه جبل ثور كوهى است كه در ابتداى منطقه خليل و بر دست راست كسانى كه جاده آسفالت را به طرف باغ هاى اين منطقه پشت سر مى گذارند قرار گرفته است.

از ديدگاه نگارنده، ميان اين دو نظر تفاوت چندانى وجود ندارد؛ زيرا هر يك از اين

ص:238

دو بلندى كه بدان ها اشاره شده، در موازات ديگرى قرار دارد و از همين روى هر كدام را كه مرز حرم بدانيم نتيجه تفاوتى نخواهد داشت و هر دوى آنها بر روى خط دايره فرضيى قرار خواهند گرفت كه با مركزيت نقاط مركزى مدينه و به شعاع 8 كيلومتر رسم مى شود.

نگارنده همچنين هيچ مانعى هندسى يا منطقى و يا فقهى براى اين نمى يابد كه دايره حرم اندكى وسيع تر فرض شود تا بخش هاى ميانى وادى عقيق را از مسجد ميقات و مرز شرقى بيداء و همچنين قسمت هايى از اين وادى را كه در سمت مركز شهر واقع مى شود در برگيرد. اين خود به احتياط هم نزديك تر است مگر در يك چيز، و آن فضيلت سكونت گزيدن و شمول بركت است. البته در اين مورد هم دور نيست گفته شود وسيع تر فرض كردن منطقه حرم نوعى گشايش و توسيع بر مردم است و اين امر با جنبه اى ديگر از احتياط سازگارى دارد. همچنين بر طبق برخى احاديث، وادى عقيق- همان كه از منطقه ميقات آغاز مى شود- وادى مباركى است و از ديگر سوى نمى توان گفت تنها منطقه ميانى وادى مبارك، و اطراف آن از اين ويژگى بى بهره باشد، به ويژه آن كه رحمت خداوند فراتر از همه اينهاست.

ص:239

فصل دوم: مسجد النبى.

درآمد

پيشتر گفتيم كه مسجد النبى در دوران ابوبكر بر همان وضعيت كه به روزگار رسول خداصلى الله عليه و آله داشت باقى ماند و هيچ توسعه يا تغييرى در آنصورت نپذيرفت، بلكه توسعه ها و نوسازى هاى مسجد النبى از روزگار عمر بن خطاب آغاز شد كه تا روزگار حاضر ادامه يافته است.

اگر بخواهيم به شرح جزئيات تاريخ توسعه مسجد النبى در سده هاى پيشين تاكنون بپردازيم، اين كار نيازمند تأليفى گسترده خواهد بود و افزون بر اين، آنچه فراهم خواهد گشت، شايد چيزى بيش از تكرار مطالبى كه در كتاب هاى تاريخ پراكنده است نخواهد بود.

نگارنده عمده كتاب هايى را كه درباره مسجد النبى و نوسازى ها و توسعه هاى آن تأليف شده و يا به گونه اى به اين موضوع پرداخته، ديده است. برخى از اين كتاب ها درباره مقطعى از تاريخ به تفصيل به شرح جزئيات پرداخته و درباره مقطعى ديگر چنان ايجاز و اختصار پيش گرفته كه از كارآيى اثر كاسته است. برخى ديگر هم دراز نويسى هايى در پيش گرفته اند كه ممكن است بسيارى از خوانندگان را بدان نياز نباشد. از همين روى نگارنده مناسب ديد چكيده آگاهى هاى لازم در اين خصوص را در قالب تاريخچه اى مختصر در اختيار گذارد و عمده اطلاعات موجود در منابع را كه غالباً از

ص:240

همديگر نيز گرفته اند فرا روى نهد. البته مؤلف در مراجعه به منابع و مآخذ، برخى را ترجيح داده است و در عين حال افتخار پيشتازى دراين عرصه را از آنِ پيشينيان مى داند.

نگارنده بحث درباره توسعه هاى تا دوران ملك فهد را، از آن روى كه در ديگر منابع آگاهى هايى فراوان در اين زمينه وجود دارد، به اختصار برگزار كرده و درباره توسعه دوران ملك فهد، بدان دليل كه كمتر بدان پرداخته شده، شرح و بسط بيشترى به ميان آورده است.

اينك در اين فصل، تاريخچه اى از وضعيت و توسعه مسجد النبى و عناصر و اماكن وابسته به آن را پيش روى داريد:

حدود مسجد النبى

حدود مسجد النبى را در نخستين دوره اش مى توان چنين مشخص كرد:

1- نرده هاى مسين زرد رنگى كه در حال حاضر در فاصله يك ذراع يا اندكى بيشتر از منبر نبوى، از شرق به غرب كشيده شده، جاى ديوار جنوبى (سمت قبله) مسجدالنبى را در دوران پيامبر خدا، نشان مى دهد.

2- استوانه هاى ضلع شمالى عمارت سلطان عبدالمجيد عثمانى كه از كنار بازوى باب النسا شروع مى شود و مشرف برصحن ميانى و بدون سقف مسجد النبى از شرق به غرب رديف شده، جاى ديوار سمت شمال مسجد النبى را در دوران نخست آن نشان مى دهد.

3- ديوار شرقى مسجد النبى در آغاز تاريخش، در جايى قرار داشته كه امروزه در درون ضريح واقع شده و با پنجمين ستونى كه در سمت راست منبر واقع مى شود چهار ذراع فاصله دارد.

4- جاى قبلى ديوار غربى مسجد النبى، امروزه همان رديف ستونى است كه از شمال به جنوب رديف شده اند و بر بالاى نخستين ستون، در داخل طاقى تراشيده شده و طلا كارى شده نوشته است: «حدّ مسجد النبى عليه السلام». اين ستون ها در موازات پنجمين ستون سمت غرب منبر نبوى قرار دارند.

ص:241

هر چه بعدها به مساحت مسجد النبى افزوده شود جزو مسجد است و احكام آن را داراست.

هنگامى كه رسول خداصلى الله عليه و آله براى نخستين بار مسجد را ساخت، قبله مسلمانان به سمت مسجد الأقصى بود و از همين روى، پيامبرصلى الله عليه و آله براى مسجد سه در كه به سمت غرب، شرق و جنوب گشوده مى شدند قرار داد. اما پس از تغيير قبله از مسجد الأقصى به مسجد الحرام، پيامبرصلى الله عليه و آله درى را كه به سمت جنوب باز مى شد مسدود ساخت و درى ديگر از سمت مقابل قبله جديد؛ يعنى سمت شمال گشود.

موقعيت درهاى مسجد النبى در روزگار نخستين از اين قرار بوده است:

1- جاى قديم باب شرقى، كه آن را باب آل عثمان، باب النبى و باب جبريل گويند، در داخل مسجد النبى كنونى قرار گرفته است. هنگامى كه از باب جبريل كنونى به مسجد وارد مى شويد و روى خطى شمالى جنوبى پيش مى رويد، تقريباً چهار يا پنج ذراع مانده به اين كه ضلع شمالى حجره نبوى تمام شود، جاى قديم باب شرقى است.

2- باب غربى در قديم باب عاتكه ناميده مى شده و امروزه درگاهى كه از اين سمت به بيرون گشوده مى شود «باب الرحمه» نام دارد. هنگامى كه از باب الرحمه به مسجدالنبى وارد مى شويد و مستقيم به سمت شرق حركت مى كنيد چون به موازات ستونى كه بر بالاى آن «حد مسجد النبى عليه السلام» نوشته است مى رسيد، آن همان جاى پيشين باب غربى است كه رسول خداصلى الله عليه و آله در ديوار اين ضلع گشوده بود.

3- باب قبله يا باب جنوبى كه آن را باب آل عمرو گفته اند در نيمه شرقى ديوار سمت قبله و در فاصله ميان مصلاى پيامبرصلى الله عليه و آله و حجره نبوى قرار داشته و احتمالًا جاى دقيق آن، چنان كه مورّخان گفته اند، گوشه جنوب غرب ضريح امروزين بوده است.

پس از تغيير قبله از مسجد الأقصى به مسجد الحرام، رسول خداصلى الله عليه و آله درِ اين سمت را بست و درى ديگر از ديوار شمالى گشود.

4- باب شمالى، همان گونه كه گفته شد، اين باب درست در مقابل باب جنوبى و پس از تغيير قبله گشوده شده بود. جاى قديم اين باب نقطه اى مشرف بر نخستينصحن داخلى بدون سقف مسجد النبى است.

ص:242

محراب پيامبرصلى الله عليه و آله

در مسجدالنبى، در دوران پيامبرصلى الله عليه و آله و همچنين دوران خلفاى راشدين، محرابى وجود نداشته و نخستين كسى كه محرابى نيم دايره در اين مسجد ساخت عمربن عبدالعزيز است. بنابر نقل سيوطى در «اوائل» و برزنجى در «نزهة الناظرين» در نوسازى وليد بن عبدالملك به سال 88 تا 91 ه. ق. اين كار را انجام داد.

محرابى كه اكنون در مسجد النبى وجود دارد. باقيمانده از نوسازى دوران اشرف قايتباى است.

محل هاى نماز پيامبرصلى الله عليه و آله

1- محل نماز پيامبر رو به كعبه: اين محل در سمت غرب نيم دايره محراب كنونى واقع است. اگر در طرف غرب محراب بايستيد و به عبارت ديگر در حالى كه رو به قبله هستيد محراب را در سمت چپ خود قرار دهيد و ميان شما و منبر نبوى 14 ذراع و يك وجب فاصله باشد در جايى قرار گرفته ايد كه محل نماز رسول خداصلى الله عليه و آله بوده است.

2- محل نماز پيامبرصلى الله عليه و آله رو به مسجد الأقصى: اگر بخواهيم محل نماز رسول خداصلى الله عليه و آله رو به قبله بيت المقدس را- كه شانزده يا هفده ماه قبله بوده است- مشخص كنيم، پشت به ستون عايشه و رو به سمت شمال پيش مى رويم و چون به موازات باب جبرئيل رسيديم و اين باب در مقابل شانه راست ما قرار گرفت در نقطه اى ايستاده ايم كه به روايت مورّخان، محلّ نماز پيامبرصلى الله عليه و آله رو به بيت المقدس بوده است.

3- محل نماز پيامبرصلى الله عليه و آله در مجاورت ستون عايشه: پيامبرصلى الله عليه و آله پس از تغيير قبله چند روزى در جوار اين ستون نماز گزارده و بعداً محلى ديگر (همان كه در رديف 1 بدان پرداختيم) را براى نماز اختيار فرموده است.

ستون هاى تاريخى مسجد النبى

ستون ها يا استوانه هايى كه در مسجد النبى و در بخش جنوبى آن ديده مى شود در دوران عبدالمجيد عثمانى ساخته شده و جايگزين ستون هايى گرديده كه در دوران

ص:243

پيامبرصلى الله عليه و آله وجود داشته و از تنه درخت بوده است. بنابراين، وقتى از ستون هاى مسجد النبى نام مى بريم و ستون هاى كنونى را مى نمايانيم در واقع جاى ستون هايى را كه در روزگار پيامبرصلى الله عليه و آله وجود داشته است مشخص مى كنيم.

در ميان ستون ها يا استوانه هاى مسجد النبى هشت ستون در متون تاريخى محور رخدادى قرار گرفته و درباره آن سخن به ميان آمده است. اين ستون ها عبارتند از:

1- ستون مخلّقه: استوانه خوشبو يا معطر، نشان جايى است كه رسول خداصلى الله عليه و آله در آن نماز مى گزارده است.

سلمة بن اكوع پيوسته ترجيح مى داد در جوار اين ستون نماز بگزارد. چون از او در اين باره پرسيدند گفت: من خود ديدم كه رسول خداصلى الله عليه و آله پيوسته در اين مكان نماز مى خواند.

مالك بن انس گويد: بهترين مكان براى گزاردن نمازِ مستحب، جوار ستون مخلقه است، اما نماز واجب را بهتر است در نخستينصف هاى جماعت خواند.

گفتنى است ستون مخلقه مقدارى به سمت قبله به جلو كشيده شده و بخشى از آن جزو محراب گرديده و نام «الاسطوانة المخلّقه» بر بالاى آن نوشته است.

2- ستون عايشه: اين ستون سومين ستون از منبر نبوى، سومين ستون از ضريح و همچنين سومين ستون از سمت قبله است. از آن جا كه مهاجران مدينه در جوار اين ستون مى آسودند، آن را «اسطوانة المجاهدين» هم ناميده اند. يكى از نام هاى ديگر آن نيز «اسطوانة القرعه» است، از آن روى كه از عايشه حديثى رسيده كه مى گويد: «اگر مردم فضيلت نماز در جوار اين ستون را مى دانستند بر سر آن با همديگر قرعه مى زدند.» البته عايشه مقصود از «اين ستون» را مشخص نكرده بود و بعدها مردم، خود آن را استنباط كردند.

3- ستون توبه: اين ستون، از منبر به طرف ضريح چهارمين و به عكس از ضريح به طرف منبر دومين و از طرف قبله به طرف مخالف سومين ستون است. اين ستون را «استوانه ابولبابه» نيز ناميده اند؛ چه، ابولبابه پس از كارى كه به سود هم پيمانان قبيله خود؛ يعنى بنى قريظه انجام داد و پس از آن كه به حكم وجدان گناه بودن كار خويش را دريافت

ص:244

تصويرص 251 قصّة التوسعه

ص:245

و از آن توبه كرد، خود را به اين ستون بست و سوگند ياد كرد تا پيامبرصلى الله عليه و آله او را از ستون باز نكرده است خود را باز نكند. او افزون بر ده شبانه روز در اين مكان ماند تا آن كه ضعيف شد و نزديك بود شنوايى و بينايى خود را از دست بدهد. در اين مدت هرگاه وقت نماز يا قضاى حاجت مى شد دختر آن مرد گره ريسمانش را كه به ستون بسته بود مى گشود و پس از انجام كار ديگر بار آن را گره مى زد. پس از گذشت چند روز، سحرگاهان در حالى كه پيامبرصلى الله عليه و آله در خانه امّ سلمه بود وحى بر آن حضرت نازل شد كه توبه ابولبابه پذيرفته است. رسول خداصلى الله عليه و آله در پى نزول اين وحى به مسجد آمد و با دستان خود ابولبابه را از ستون باز كرد.

پيامبرصلى الله عليه و آله بعدها نافله خود را در جوار اين ستون مى خواند و همچنين پس از نمازصبح در جوار آن، در سمت قبله، به راز و نياز و عبادت مى پرداخت. همچنين بينوايان و تهى دستان و بى خانگانى كه جايى جز مسجد براى خفتن نداشتند به گاه نمازصبح در اطراف اين ستون جمع مى شدند و پيامبرصلى الله عليه و آله پس از نماز به ميان آنان مى آمد و آنچه را شب بر او نازل شده بود بر ايشان تلاوت مى فرمود وباآنان به گفت وگو مى پرداخت.

4- ستون سرير: اين ستون در سمت شرق ستون توبه و چسبيده به پنجره ضريح (حجره) نبوى است. گويند: پيامبرصلى الله عليه و آله تختى از شاخه هاى خرما داشت كه نزديك اين ستون گذاشته مى شد و حضرت بر آن استراحت مى كرد. گاه نيز اين تخت در كنار ستون ابولبابه قرار داده مى شد.

5- ستون محرس (نگهبانى): اين ستون كه استوانه على بن ابى طالب نيز ناميده شده، در شمال ستون سرير قرار دارد و چسبيده به ضريح است. گويند على بن ابى طالب عليه السلام در اين محل نماز مى گزارد و همچنين در فاصله آن و محل كنونى، مضجع رسول خداصلى الله عليه و آله كه آن زمان درگاه خانه پيامبرصلى الله عليه و آله بود مى نشست و از پيامبرصلى الله عليه و آله حفاظت مى كرد.

اميران مدينه نيز در جوار اين استوانه نماز مى گزارند.

6- ستون وفود (هيأت ها): اين ستون در پشت استوانه على بن ابى طالب عليه السلام و در شمال آن چسبيده به ضريح مطهر قرار دارد. پيامبر خداصلى الله عليه و آله در جوار اين ستون مى نشست و با هيأت هاى عرب ديدار مى كرد. اين مكان را «مجلس القلاده» مى ناميدند و سران و

ص:246

بزرگانصحابه آن جا مى نشستند.

7- ستون مربعة القبر (گوشه ضريح): اين استوانه را مقام جبرئيل هم گفته اند و در گوشه ميان دو ضلع غربى و شمالىِ ضريح و بهصورت دقيق تر ميان ضلع شمالى ضريح و ستون وفود كه چسبيده به ضريح است واقع شده است.

سليمان بن مسلم روايت كرده است كه درِ خانه فاطمه عليها السلام از اين جا باز مى شد و پيامبرصلى الله عليه و آله پشت اين در مى ايستاد و چهار چوب در را مى گرفت و مى فرمود: «سلام بر شما اى اهل بيت، خداوند خواسته است ناپاكى را از شما اهل بيت دور كند و به تمامى پاكتان بدارد.»

8- ستون تهجد: اين ستون در پشت خانه حضرت فاطمه زهرا، از سمت شمال، واقع است و در آن محرابى است كه چون نمازگزار به سمت آن بايستد باب عثمان يا همان باب جبرئيل در سمت چپ او واقع مى شود.

منبر و روضه

فضايل منبر و روضه: درصحيح مسلم وصحيح بخارى از رسول خداصلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «ميان خانه و منبر من باغى از باغ هاى بهشت است.» بخارى همين حديث را روايت كرده و در روايت او، حديث چنين دنباله اى دارد: «... و منبر من بر فراز حوض من است.»

احمد از طريق رجالصحيح روايت كرده است كه فرمود: «... و منبر من بر روى نهرى از نهرهاى بهشت است.»

نسائى از رجالى ثقه از ابوامامة بن ثعلبه روايت كرده است كه مرفوعاً از پيامبرصلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: «هر كس نزد اين منبرم سوگندى دروغ بخورد تا به وسيله آن مال مسلمانى ديگر را از آن خود كند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او خواهد بود و خداوند هيچ كفاره و جايگزينى از او نخواهد پذيرفت.»

در سنن ابى داوود نيز روايت مرفوعى از جابر نقل شده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود:

«هيچ كس نزد اين منبر من سوگندى دروغ، هر چند براى به چنگ آوردن مسواكى سبز،

ص:247

نخورد مگر آن كه جايش در آتش باشد- يا آتش بر او واجب شود.»

داستان پيدايش منبر: در مسند دارمى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه و آله به گاه ايراد خطبه ايستاده سخن مى گفت و چون سخن به درازا مى كشيد، ايستادن او را خسته مى كرد. به همين سبب قطعه اى تنه خرما آوردند و در زمين نشاندند، چنان كه پيامبرصلى الله عليه و آله به هنگام سخن گفتن، چون خطبه طولانى مى شد بدان تكيه مى زد. يك بار مردى تازه وارد به مدينه آمد و حضرت را در اين حال ديد. به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: اگر بدانم چنانچه براى محمّد كارى انجام دهم كه اسباب آسايش او را فراهم آورد مرا سپاس خواهد گزارد، براى او نشستنگاهى مى سازم كه هرگاه بخواهد بر آن بنشيند و هرگاه بخواهد برفراز آن برخيزد.

خبر به پيامبرصلى الله عليه و آله رسيد و پيامبر فرمود او را بياورند.

آن مرد را آوردند و وى دستور داد منبرى سه يا چهار پله ساخته شود.

پيامبرصلى الله عليه و آله آن منبر را راحت تر يافت. چون آن تنه درخت را كه پيشتر بر آن تكيه مى زد واگذاشت وبه سراغ منبر تازه رفت، آن تنه درخت به سان شترى ماده به ناله درآمد.

روايت كرده اند كه آن منبر از چوب درختان گز جنگلى ساخته شده بود.

ناله آن تنه خرما: در كتاب يحيى از ابوسعيد نقل شده است كه چون آن تنه درخت به سان شترى كه بچه گم كرده باشد ناله زد، پيامبرصلى الله عليه و آله به سراغش رفت، آن را در آغوش گرفت و در اين هنگام ناله اش خاموش شد. پس پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود گودالى بكنند و آن را به خاك بسپارند.

در كتاب ابن زباله آمده است كه اين تنه در زير منبر دفن شد. برخى هم گفته اند در نقطه اى در سمت شرق منبر به خاك سپرده شد.

شكل و شمايل منبر: در مسلم خبرى حاكى از آن وجود دارد كه منبرِ ساخته شده براى پيامبرصلى الله عليه و آله سه پله داشت. كمال ديرى مى گويد: منبر به جز نشستنگاه فوقانى سه پله داشت. پيامبرصلى الله عليه و آله بر پله سوم مى ايستاد. ابوبكر در دوران فرمانروايى خود بر پله دوم مى نشست و پاهاى خود را روى پله اول مى گذاشت. عمر در دوران فرمانروايى خويش به گاه ايراد خطبه، بر پله اول مى نشست و پاهاى خود را روى زمين مى گذاشت. عثمان نيز

ص:248

در شش سال اول فرمانروايى خود به شيوه عمر عمل كرد، اما پس از آن برفراز منبر نشست؛ يعنى همان جا كه پيشتر رسول خداصلى الله عليه و آله نشسته بود.

منبر نبوى در طول تاريخ مورد توجه و اهتمام فراوان شاهان و خليفگان قرار گرفته و حدود هشت بار نوسازى شده است. با اين همه، در تمام نوسازى ها و توسعه هاى مسجد، منبر در جاى پيشين خود قرار داده شد، به گونه اى كه مى توان گفت جاى امروزين منبر همان جايى است كه منبر پيامبرصلى الله عليه و آله درآن، يا در حول و حوش آن، قرار داشته است. «(1)» روضه نبوى: حديثِ «ميان خانه و منبر من باغى از باغ هاى بهشت است» حديثى شريف است كه درصحيح مسلم وصحيح بخارى نقل شده است. مورّخان و بيشتر عالمان بر اين اتفاق نظر دارند كه روضه نبوى (باغ بهشت) محدوده اى است ميان منبر و خانه پيامبرصلى الله عليه و آله، كه همان خانه عايشه بوده است. اما درباره تعيين دقيق اين محدوده ديدگاه هايى متفاوت وجود دارد.

صاحب نزهة الناظرين مى گويد: پذيرفتنى تر و آنچه ظاهراً اغلب علما بر آن هستند،


1- اما در قصة التوسعه ص 214 درباره منبر چنين مى خوانيم: در صحيح بخارى آمده است كه جابر گويد: زنى خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: آيا اجازه مى فرماييد چيزى برايتان فراهم سازم كه بر آن بنشينيد؟ چرا كه من غلامى نجار دارم. پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ او فرمود: اگر خواستى مى توانى منبر را بسازى. اين نخستين منبر بود كه در اسلام ساخته شد. اين منبر كه سه پله داشت در روزگار خلفاى راشدين نيز بر همان وضع ماند، با اين تفاوت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به گاه سخن گفتن بر پله سوم مى ايستاد، ابوبكر بر پله دوم قرار مى گرفت، عمر بر پله پايين مى ايستاد و عثمان نيز چنين مى كرد. اما بعدها كه حكومت به معاوية بن ابى سفيان رسيد اين منبر داراى نُه پله شد. پس از آتش سوزى مسجد النبى، در سال 654 ه. ق. ملك مظفر فرمانرواى يمن منبرى به مسجد النبى فرستاد كه دو انارك از صندل داشت. اين منبر ده سال در مسجد ماند و در سال 664 ه. ق. ظاهر بيبرس فرمانرواى مصر منبرى چوبى براى مسجد فرستاد كه هفت پله و درى دو لنگه داشت. بعدها در سال 797 ه. ق. ظاهر برقوق منبرى نو به مسجد اهدا كرد. در سال 822 ه. ق. ملك مؤيد شيخ منبرى ديگر اهدا كرد كه در حريق سال 886 ه. ق. سوخت و از آن پس مردم مدينه، خود منبرى ديگر ساختند. تا آن كه در سال 888 ه. ق. سلطان قايتباى منبرى نو كه از سنگ ساخته شده بود به مسجد اهدا كرد. اين منبر تا سال 999 ه. ق. ماند و در اين زمان با منبر اهدايى سلطان مراد كه با سنگ و مرمر ساخته شده بود جايگزين گرديد. بعدها منبر قايتباى به مسجد قبا برده شد و منبر كنونى مسجد النبى همان منبر اهدايى سلطان مراد عثمانى است كه دقت و زيبايى هنر اسلامى را به نمايش مى گذارد ..« مترجم»

ص:249

اين است كه حدود روضه در بخش جلويى مسجد النبى (بخش قبله يا جنوب) موازى منبر و در بخش جنوبى نيز موازى ضلع ديگر منبر است، هر چند درست موازى حجره يا ضريح نبوى نباشد. «(1)»

گلدسته هاى مسجد النبى

مسجد النبى در روزگار رسول خداصلى الله عليه و آله و همچنين در دوران خلفاى راشدين داراى گلدسته يا مئذنه اى نبود تا براى اذان بر آن بالا روند.

بنا به گفته مورخان و نيز برزنجى در نزهة الناظرين، نخستين كسى كه براى اين مسجد گلدسته ساخت، عمر بن عبدالعزيز بود كه در هنگام كارگزارى حكومت وليد بن عبدالملك در مدينه و در جريان توسعه سال هاى 88 تا 91 ه. ق. اين كار را انجام داد. او در چهار گوشه مسجد چهار گلدسته ساخت. از آن به بعد، ساختن گلدسته براى مساجد رواج يافت.

در آخرين بناى پيش از دوران سعودى؛ يعنى در بناى سلطان عبدالمجيد عثمانى، مسجد النبى داراى پنج گلدسته به شرح زير بوده است:

1- گلدسته شمال غرب: اين گلدسته كه به نام هاى شكيليه، خشبيه و مجيديه معروف شده در گوشه شمال غرب مسجد واقع شده است. اين گلدسته پيش از دوران عثمانى نيز وجود داشته و در دوره سلطان عبدالمجيد عثمانى نوسازى شده است. در دوران سعودى و در جريان نخستين توسعه حرم، بناى اين گلدسته به طور كامل برداشته و به جاى آن گلدسته اى نو با زيباترين شكل ساخته شد.

2- گلدسته شمال شرق: اين گلدسته سنجاريه و عزيزيه نام دارد. علت نامگذاريش به عزيزيه آن است كه اين گلدسته را سلطان عبدالعزيز عثمانى در زمان سلطنت خود نوسازى كرد. در دوران سعودى نيز اين گلدسته را به طور كامل برداشته و گلدسته اى نو


1- به گزارش قصة التوسعه ص 214 ابعاد روضه 22 متر طول و حدود 15 متر عرض است كه جزو بناهاى مجيدى و با ستون هاى خاص مشخص شده است.« مترجم»

ص:250

جايگزين آن ساخته اند.

3- گلدسته جنوب شرق: اين گلدسته را المنارة الرئيسه (مناره اصلى) مى گويند و تا كنون هم به همين نام خوانده مى شود. گلدسته در جوار گنبد سبز مسجد قرار گرفته و معمولًا در تصويرهايى كه از نماى بيرونى گنبد تهيه شده در كنار آن ديده مى شود.

اين گلدسته در دوران اشرف قايتباى سه بار؛ يعنى در سال هاى 886 ه. ق.، 888 ه. ق. و 892 ه. ق. بازسازى و نوسازى شده است. در آخرين بار، گلدسته كاملًا نوسازى شد و در ساخت آن از سنگ هاى سياه رنگ استفاده گرديد و ارتفاع آن نيز به 120 ذراع يعنى حدود 60 متر افزايش يافت. بناى كنونى گلدسته همين بناى دوران قايتباى است.

براى نخستين بار روزنامه المدينة المنوره در آغازين شماره هاى خود به سال 1356 ه. ق. از گنبد و گلدسته مسجد النبى- همين گلدسته جنوب شرق- به عنوان نشان مدينه استفاده كرد و امروزه غالباً اين گنبد و گلدسته نشان مدينه است.

در گذشته، هر مؤذنى كه در اين گلدسته اذان مى گفت، رسماً جزو مؤذنان بود. اين گروه را رؤسا مى ناميدند و اوقاف ويژه اى داشتند.

4- گلدسته جنوب غربى: اين مناره را مناره باب السلام نامند و در حال حاضر نيز جزو بناهاى موجود مسجد است. به روايت طبرى، ناصر بن قلاوون اين گلدسته را به سال 706 ه. ق. ساخته است. اما ابن فرحون در اين باره ديدگاهى ديگر دارد و مى گويد: آن كه اين گلدسته را ساخت كافور مظفرى معروف به حريرى بود كه گلدسته را به چلچراغ هاى طلا و نقره نيز آراست. او امير بن سلال و بكير بن سكندر را براى نوسازى اين مناره به مدينه فرستاد و آنها بنا را به طور كامل برداشتند و چون براى پى و پايه، تا عمق يك قامت كندند، خمره اى سفالين و آبگينه نشان يافتند كه پر از درهم هاى مظفرى بود. آنان همچنين آثار ريگفرش دوران مروان را كه با ريگ هاى سياه رنگ انجام گرفته بود و به روايت برزنجى بدان مى مانست كه از كوه سلع فراهم آمده باشد، يافتند.

بناى كنونى اين گلدسته به روايت ابن فرحون و تا روزگار او- همان بناى كافور مظفرى است.

ص:251

5- گلدسته غرب: گلدسته غربى مسجد النبى كه مناره باب الرحمه نام داشت در دوران اشرف قايتباى نوسازى شد. اين مناره در خارج بناى مسجد و در ضمن ديوار سرايى كه در جوار مسجد وجود داشت و سكونت گاه مدرسان مدرسه محموديه بود ساخته شده بود، و در نخستين توسعه سعودى، همراه با مدرسه و سراى مدرسان برچيده شد وصحن و ميدان كنونى جايگزين آن گرديد.

گلدسته ها در دوران سعودى: در جريان توسعه ها و نوسازى هاى دوران آل سعود گلدسته هاى شمال شرق و شمال غرب و همچنين گلدسته باب الرحمه برچيده و به جاى گلدسته هاى شمال شرق و شمال غرب دو گلدسته جديد، هر كدام با عمق پايه 17 متر و ارتفاع 70 متر ساخته شد.

در ساخت اين گلدسته ها از جديدترين فن آورى ها استفاده شده و در اطراف هر گلدسته و به ويژه با تمركز بر دو مئذنه يا عرشه منارى كه در هر گلدسته وجود دارد نورپردازى هاى بديعىصورت پذيرفته است، به گونه اى كه وقتى به گلدسته ها مى نگريد، ستون هاى نور را مى بينيد كه سر بر آسمان مى سايند.

گفتنى است در جريان توسعه هاى سعودى و همچنين توسعه دوران ملك فهدبن عبدالعزيز شش گلدسته به گلدسته هاى پيشين مسجد النبى افزوده شد و بدين ترتيب با احتساب چهار گلدسته قبلى، منهاى گلدسته باب الرحمه كه به كلى برچيده شد، شمار گلدسته هاى مسجد النبى به ده رسيد.

حجره پيامبرصلى الله عليه و آله

خانه پيامبر خداصلى الله عليه و آله: پيامبر خانه كوچك خود را، همانند مسجد، با خشت و شاخه هاى درخت خرما بنا كرد. اين خانه سقفى كوتاه كه دست بدان مى رسيد و همچنين دو درِ يك لنگه بدون قفل داشت كه يكى از غرب خانه به مسجد و ديگرى از ضلع شمالى آن به بيرون گشوده مى شد.

مضجع پيامبرصلى الله عليه و آله: پيكر پيامبر خدا پس از بدرود حيات، در همين حجره محقر به خاك سپرده شد، به طورى كه سر شريفش به سمت مغرب و پاهاى مباركش به سوى

ص:252

شرق و روى آن بزرگوار به سمت قبله بود. فاصله مضجع آن حضرت تا ديوار سمت قبله خانه يك وجب و به روايتى به اندازه طول يك تازيانه، و تا ديوار سمت ضلع غربى خانه نيز دو ذراع بود.

بعدها ابوبكر، در جوار آن حضرت به خاك سپرده شد، به گونه اى كه سر او در هنگام دفن، در موازات شانه رسول خداصلى الله عليه و آله و پشت سر آن حضرت قرار گرفت.

پس از چندى عمر بن خطاب نيز بنابر وصيت خود او و با اجازه عايشه در همين خانه به خاك سپرده شد. او را در نقطه اى پشت سر ابوبكر و به گونه اى به خاك سپردند كه سرش در موازات شانه هاى ابوبكر قرار گيرد.

تخريب و نوسازى حجره در دوران وليد: وليد بن عبدالملك در دوران فرمانروايى اش به عمربن عبدالعزيز، كارگزار خود در مدينه نوشت كه پس از خريد خانه هاى همسران رسول خداصلى الله عليه و آله به تخريب اين خانه ها يا حجره ها و توسعه حجره نبوى اقدام كند.

عمر بن عبدالعزيز فرمان اين كار راصادر كرد و به هنگام تخريب خانه ها، خود نيز به نظاره آن پرداخت. چون نخستين خانه را تخريب كردند قبرهاى سه گانه كه تا حدى فرو ريخته بود پديدار گشت.

عمر در آغاز قصد داشت خود به مرمّت قبرها بپردازد، اما بعداًصلاح ديد غلام خود مزاحم را مأمور اين كار كند. عبداللَّه بن محمد بن عقيل روايت مى كند و مى گويد: در شبى بارانى از خانه بيرون رفتم، چون به حدود سراى مغيره رسيدم، در آن جا بويى به مشامم رسيد كه تا آن زمان همانندش را سراغ نداشتم. پس به مسجد رفتم و جست و جوى خود را از مضجع آغاز كردم. بناگاه ديدم ديوار آن از سمت شرق خراب شده است. وارد شدم و سلام كردم. اما ديرى نپاييد كهصداى خش خشى شنيدم، چون نگريستم ديدم عمر بن عبدالعزيز است كه فرمان داده است قبر را با پارچه هاى قباطى بپوشانند.

چونصبح شد عمر بن عبدالعزيز، وردان بنّا را خواست. او به حجره در آمد و گفت:

مردى براى كمك مى خواهم. عمر بن عبدالعزيز جامه خود را تا زانو بالا زد و قاسم بن

ص:253

محمد و سالم بن عبداللَّه نيز چنين كردند. عمر از آنها پرسيد: چه مى كنيد؟ گفتند:

مى خواهيم با تو به درون آييم. گفت: نه، ما اين خفتگان را به شمار فراوان خويش نمى آزاريم. پس، از غلام خود مزاحم خواست او براى كمك به وردان به داخل حجره برود.

روايت شده است كه عمر بن عبدالعزيز وردان را مأمور كرده بود ديوارهاى خانه را تا پى بردارد و پى را نيز بكند. يك روز او، در حالى كه به كار خود مشغول بود ناگاه هراسان كنار كشيد. عمر پريشان و آشفته برخاست. عبداللَّه بن عبيداللَّه كه آن جا بود [رو به عمر كرد و] گفت: مترس، اينها پاهاى جدت عمر بن خطاب است كه در اين زاويه از حجره جاى نگرفته و به ناچار بخشى از پى ديوار را نيز براى قبر كنده اند. عمر نيز به وردان گفت: آنچه را ديده اى بپوشان.

هشام بن عروه روايت كرده است كه چون در روزگار وليد ديوار خانه خراب شد، به تجديد بنا پرداختند و در اثناى كار، پايى ديدند، نگران شدند و ترسيدند پاى رسول خداصلى الله عليه و آله باشد، اما هيچ كس نيافتند كه بداند آن كه ديده اند پاى آن حضرت بوده است. در اين ميان عروه گفت: به خداوند سوگند، اين پاى رسول خداصلى الله عليه و آله نيست؛ فقط پاى عمر است.

گفتنى است روايتى هم كه درصحيح بخارى رسيده است همين روايت عروه را تأييد مى كند.

بناى حجره و حصار آن به دست عمر بن عبدالعزيز: عمر بن عبدالعزيز حجره پيامبرصلى الله عليه و آله را با سنگ هاى سياهِ تراشيده كه به سنگ هاى كعبه مى مانست و به همان مساحتى كه خانه رسول خداصلى الله عليه و آله در نخستين بنا داشت ساخت. او طول ديوارهاى هر ضلع را يك ذراع و نيم و دو قيراط قرار داد مگر ديوار شرقى كه طولش يك ذراع و سه هشتم شد. همچنين بلنداى ديوارهايى كه او ساخت پانزده ذراع بود.

عمر بن عبدالعزيز، سپس بر گرداگرد حجره حصارى پنج ضلعى ساخت كه نوك مثلث ضلع هاى چهارم و پنجم به طرف شمال بود. او بدان دليل اين حصار را پنج ضلعى قرار داد كه مباد با كعبه همانند شود و مردم آن را قبله گيرند و به طرف آن نماز بگزارند.

ص:254

نقشه زير جزئياتى از حجره و حصار پيرامونى آن را نشان مى دهد:

نقشه حجره و حصار مضجع پيامبرصلى الله عليه و آله كارى از سيدابراهيم بن على عياش مدنى

گنبد و ضريح حرم پيامبرصلى الله عليه و آله

نخستين ضريح: در دوره هاى آغازين، مسلمانان مى توانستند هنگام زيارت مضجع رسول خداصلى الله عليه و آله در پيش روى مبارك، در فاصله تقريبى سه ذراع و بى آن كه ميان آنان و قبر مطهر مانعى وجود داشته باشد، بايستند. آنان در پشت ديوارچه حصارى كه عمر بن عبدالعزيز ساخته بود مى ايستادند. در سال 668 ه. ق. ظاهر بيبرس، فرمانرواى مصر، ضريحى چوبين به ارتفاع حدود دو برابر قد انسان ساخت و آن را ميان ستون هاى سمت شمال حجره نبوى نصب كرد. او همچنين محل تهجد پيامبرصلى الله عليه و آله و خانه حضرت زهرا را نيز در داخل اين ضريح قرار داد و از آن، سه در به بيرون گشود؛ يكى در سمت قبله، يكى در سمت شرق و يكى در سمت غرب. او خود با دست و با ريسمان ابعاد اين ضريح را در حج سال 667 ه. ق. اندازه گرفته بود و پس از پايان نصب آن، زائران مجبور شدند

ص:255

بيرون اين ضريح در سمت پيش روى مضجع پيامبرصلى الله عليه و آله قرار بگيرند.

نخستين گنبد: در آغاز، ضريح و مضجع پيامبرصلى الله عليه و آله گنبدى نداشت و تنها بر پشت بام مسجد النبى براى مشخص كردن بخشى از بام كه بر فراز ضريح و مضجع قرار گرفته است، دورچينى از آجر به ارتفاع نصف قد انسان گرداگرد همين بخش بالا آمده بود تا آن را از ديگر قسمت هاى سقف جدا كند.

سلطان قلاوونصالحى نخستين كسى است كه به سال 678 ه. ق. بر فراز ضريح و حجره نبوى گنبدى ساخت. اين گنبد در پايين چهار ضلعى و در بالا هشت ضلعى بود و بر روى ستون هايى قرار داشت كه حجره را در ميان مى گيرد. تركيبى از تخته هاى چوب وصفحه هاى سربى، پوشش رويين آن را تشكيل مى داد و برگرداگرد آن به جاى ديوار چينِ آجرىِ قبلى، دورچينى از چوب فراهم شده بود.

اين گنبد در دوران حسن بن محمد قلاوون، ملقب به ناصر، نوسازى شد و سپس در دوران اشرف شعبان بن حسين بن محمد (سال 765 ه. ق.)صفحه هاى سربى پوشش گنبد برداشته و پس از نوسازى ديگر بار در جاى خود تثبيت شد.

بعدها شكاف هايى در اين گنبد پديدار شد كه در دوران سلطان قايتباى (سال 881 ه. ق.) مرمّت گرديد.

نوسازى گنبد پس از دومين آتش سوزى: در دومين آتش سوزى مسجد النبى كه به سال 886 ه. ق.صورت پذيرفت، ضريح و گنبد حرم نبوى در آتش سوخت. در سال 887 ه. ق. و در دوران حكومت سلطان قايتباى گنبد نوسازى شد. بدين منظور ستون هايى بزرگ از روى زمين بالا آوردند و سقف را بر اين ستون هاى بلند آجرى سوار كردند. همچنين از آن جا كه با احداث اين ستون ها ميان آنها و ديوار شرقى باريكه اى به وجود آمده بود كه آمد و شد از آن دشوار بود. ديوار اين بخش برچيده و تا بلاط (سنگفرش)، محل نمازگزاردن بر جنازه ها، به مقدار يك و نيم ذراع جلوتر برده شد.

گفتنى است به دليل وجود گنبد كوچك و زيرينى كه قايتباى بر حجره و قبر مطهر پيامبرصلى الله عليه و آله و قبور ابوبكر و عمر ساخته بود آتش به حجره مطهّر آسيبى نرساند.

ص:256

در جريان اين نوسازى، در ضلع سمت قبله ضريح مطهر پنجره هايى مسى قرار دادند و در بالاى آنها نيز مشبكى از نوارهاى مسى كه چوب هاى متصل به طاق هاى پيرامونى بالاى ضريح را به هم پيوند مى داد نصب كردند. در سه ضلع ديگر ضريح؛ يعنى ضلع هاى شمال و شرق و غرب پنجره هايى از آهن قرار دادند و در بالاى اين پنجره ها نوارهايى از مس نصب كردند تا مانع نشستن كبوتران شود.

شكاف برداشتن و تجديد گنبد: پس از نوسازى گنبد، به شكلى كه گذشت، شكاف هايى در آن پديد آمد. از همين روى و از آن جا كه انجام مرمت هاى جزئى سودى نداشت سلطان قايتباى فرمان داد قسمت هاى فوقانى گنبد را تخريب و آن را از نو بنا كنند. اين كار انجام گرفت و در سال 892 ه. ق. گنبدى نو و محكم با گچ سفيد ساخته شد.

نوسازى گنبد در دوران سلطان محمود عثمانى: پس از چند سده و در دوران سلطان محمود بن مجيد عثمانى شكاف هايى در قسمت هاى فوقانى گنبد رخ نمود. از همين روى به فرمان سلطان عثمانى اين قسمت ها برچيده و از نو بهصورتى بسيار محكم ساخته شد.

ساخت گنبد نو در سال 1233 ه. ق. پايان پذيرفت و گنبد كنونى مسجد النبى همين بناست.

رنگ آميزى گنبد: براى نخستين بار در سال 1253 ه. ق. سلطان عبدالحميد عثمانى فرمانى درباره رنگ آميزى گنبد به رنگ سبزصادر كرد و بدين ترتيب او نخستين كسى بود كه در روزگار فرمانروايى اش گنبد مسجد النبى به رنگ سبز درآمد.

از آن پس نيز هرگاه نياز بود، اين گنبد مجدداً به همان رنگ سبز رنگ آميزى شد.

گفتنى است گنبد مسجد النبى تا پيش از اين رنگ آميزى قبّة البيضاء (گنبد سفيد)، قبة الفيحاء (گنبد بزرگ) و قبة الزرقاء (گنبد نيلگون) ناميده مى شد و از آن پس به قبة الخضراء (گنبد سبز) شهرت يافت.

مرمت جزئى دوران ملك عبدالعزيز: در دوران ملك عبدالعزيز آل سعود و در پى شنيده شدن اين خبر كه حجره نبوى نيازمند پاره اى مرمت است، فرمانى در اين خصوص

ص:257

صادر شد و از آن جا كه پس از بررسى ها معلوم شد تنها پوسته شدن ها و شكاف هايى در بندكشى برخى از ستون ها رخ نموده است، مرمت هاى جزئى لازم شبانه انجام پذيرفت. «(1)»


1- گزارش قصة التوسعه از احداث و نوسازى هاى گنبد چنين است: - احداث گنبد براى نخستين بار در دوران سلطان قلاوون صالحى، سال 678 ه. ق./ 1279 م. - نوسازى گنبد در دوران حسن بن محمد قلاوون، سال 765 ه. ق./ 1365 م. - مرمت در دوران سلطان قايتباى، سال 881 ه. ق./ 1476 م. - تخريب و احداث مجدد به فرمان سلطان قايتباى، سال 892 ه. ق./ 1487 م. - نوسازى دوباره در دوران سلطان محمود بن عبدالحميد ثانى، سال 1233 ه. ق./ 1817 م. - نخستين رنگ آميزى به رنگ سبز در دوران سلطان عبدالحميد، سال 1253 ه. ق./ 1837.« مترجم»

ص:258

فصل سوم: توسعه هاى مسجد النبى تا دوره اخير

اشاره

پس از نخستين توسعه اى كه پيامبر خدا در مسجد النبى «(1)» ايجاد كرد «(2)»، عمر و عثمان


1- درباره نخستين بناى مسجد النبى در روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله چنين آمده است: چون مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله درآغلى زانو بر زمين نهاد، پيامبر فرمود: اگر خدا بخواهد همين منزلگاه ماست. سپس دو نوجوانى را كه آغل از آنِ ايشان بود فرا خواند و درباره خريد آن براى ساخت مسجد با آنها گفت و گو كرد. آنها گفتند: اى رسول خدا، ما آن را نمى فروشيم، بلكه به شما هديه مى كنيم. پيامبر صلى الله عليه و آله از پذيرش آن به عنوان هديه خوددارى كرد و آن را به بهاى ده دينار از ايشان خريد و اين قيمت را ابوبكر پرداخت. مساحت اين مسجد پس از آماده شدن حدود 30* 35 متر 60* 70 ذراع و مساحت كل آن 1050 متر مربع بود. پيامبر صلى الله عليه و آله در ساخت مسجد و خانه هاى دو تن از همسرانش؛ يعنى عايشه و سوده پيشاپيش انصار و مهاجران كار مى كرد. ديوارهاى اين مسجد از خشت، ستون هاى آن از تنه هاى خرما، سقف آن از شاخ و برگ درختان خرما و قبله آن به سوى بيت المقدس بود و سه در و همچنين صحنى در ميان داشت. در كتاب« المدينة المنورة تطورها العمرانى و تراثها المعمارى» ص 200 اين مسجد چنين توصيف شده است: پى ديوارهاى مسجد به عمق سه ذراع حدود 5/ 1 متر با سنگ پر شد و ديوار نيز از خشت به عرض 75 سانتيمتر بنا گرديد. براى پوشيدن سقف مسجد تيرهايى از تنه درختان خرما در مسجد قرار دادند و پل هايى از چوب بر روى آنها سوار شد و آنگاه روى اين پل ها با شاخ و برگ درختان خرما پوشش گرديد. مسجد در سمت قبله خود سمت شمال كه رو به بيت المقدس بود سه رواق و هر رواق شش ستون داشت و در آخر مسجد سمت جنوب آن نيز سايه بانى بود كه مهاجران بى سرپناه بدان پناه مى جستند. سقف اين مسجد به ارتفاع قد انسان حدود 5/ 3 ذراع يا 75/ 1 متر بود. در كتاب پيشگفته ص 57 خانه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چنين وصف شده است: خانه هاى آن حضرت مربع شكل و طول ضلع هر كدام 8 تا 9 ذراع 4 تا 5/ 4 متر و سقف هر كدام در ارتفاعى بود كه دست بدان مى رسيد. همچنين در هر خانه از سمت داخل حجره اى با طول ضلع 6 تا 7 حدود 3 تا 5/ 3 متر بود كه ديوارهايش از بافته هاى مو تهيه شده و با چوب هاى عرعر تثبيت شده بود. اين بدان معناست كه در داخل هر خانه يا اتاق، راهرويى كوچك قبل از حجره وجود داشته است. گفتنى است درهاى اين خانه ها يا اتاق ها در ضلع غربى آنها قرار داشته و به مسجد باز مى شده است. نك: قصة التوسعه، صص 208- 207.« مترجم»
2- در قصة التوسعه ص 208 درباره نخستين توسعه؛ يعنى توسعه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله چنين آمده است: هنوز هفت سال از هجرت نگذشته بود كه با توجه به فزونى شمار مسلمانان، مسجد نيازمند توسعه شد. به همين دليل پيامبر صلى الله عليه و آله پس از فتح خيبر محرم سال 7 ه. ق./ ژوئن 628 م. بر ابعاد مسجد افزود، به گونه اى كه مساحت آن به 100 ذراع در 100 ذراع 50* 50 متر رسيد. مسجد همچنين در اين دوره داراى سه رواق در سمت قبله شد كه در هر رديف از آنها نه ستون وجود داشت. اين مسجد در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ريگفرش شد، گرچه برخى اين ريگفرش را به عمر بن خطاب نسبت مى دهند. مسجد پيامبر در دوران آغازين، گلدسته و مئذنه اى نداشت و بلال بر بام خانه يكى از افراد قبيله بنى نجار مى رفت و از آنجا اذان مى گفت. مسجد محراب نيمدايره و منبرى نيز نداشت و پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام ايراد خطبه به تنه درختى تكيه مى زد، و بعدها براى آن حضرت منبرى ساختند. در صحيح مسلم است كه اين منبر صرفنظر از نشستنگاه بالاى آن، داراى سه پله بود. گفتنى است در اين باره كه چه كسى اين منبر را ساخت اختلاف وجود دارد.« مترجم»

ص:259

و از آن پس وليد بن عبدالملك و در دوره هاى بعد مهدى عباسى، اشرف قايتباى، سلطان عبدالمجيد عثمانى و سپس ملك عبدالعزيز و سرانجام ملك فهد توسعه هايى در مسجدصورت دادند.

آنچه در اين فصل فرا روى داريد گزارشى از اين توسعه هاست:

توسعه و نوسازى عمر بن خطاب

در سال 17 ه. ق. عمر بن خطاب مسجد النبى را از سمت قبله به مقدار يك ستون، از سمت غرب به مقدار دو ستون و از سمت شمال به مقدار سى ذراع توسعه داد و بدين

ص:260

ترتيب، طول مسجد به 140 و عرض آن به 120 ذراع رسيد. مسجد به سان روزگار پيامبرصلى الله عليه و آله با خشت و چوب هاى تنه خرما و شاخ و برگ آن ساخته شد و ارتفاع سقف آن 11 ذراع بود و در اطراف بام دور چينى به ارتفاع دو يا سه ذراع بنا كرد.

دفتر توسعه مسجد النبى مقدار توسعه روزگار عمر بن خطاب را 1100 متر مربع تخمين زده است «(1)»

توسعه و نوسازى عثمان بن عفان

در فاصله سال هاى 28 تا 30 ه. ق. عثمان بن عفان مسجد النبى را در سمت قبله و در سمت غرب به اندازه يك ستون و در سمت شمال به اندازه حدود 10 ذراع توسعه داد. او مسجد را با سنگ هاى منقوش و گچ ساخت، در ستون هاى مسجد از ميله هاى


1- درباره اين توسعه همچنين در قصة التوسعه صص 208 و 209 مى خوانيم: ابوبكر خليفه پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى به مساحت مسجد نيفزود؛ چه، وى درگير رخدادهايى بود كه پس از درگذشت پيامبر به وقوع پيوسته بود. وى تنها برخى از ستون هاى فراهم آمده از تنه هاى خرما را كه پوسيدگى داشت تعويض كرد. پس از ابوبكر، عمر بن خطاب در سال 17 ه. ق./ 638 م. توسعه فراوانى در مسجد ايجاد كرد. او در سمت قبله به اندازه يك رواق حدود 9 ذراع يا 48/ 4 متر، در سمت مجاور صحن مسجد حدود 31 ذراع تقريباً 23/ 15 متر و در سمت غرب به اندازه دو رواق به مسجد افزود و بدين ترتيب طول ضلع شرقى- غربى مسجد به حدود 109 تا 110 ذراع حدود 30/ 54 متر و طول ضلع شمالى- جنوبى آن به 140 ذراع تقريباً 70/ 69 متر رسيد. در اين نوسازى از ستون هاى فراهم آمده از تنه هاى درختان خرما و خشت استفاده به عمل آمد و بر روى رواق هاى چهارگانه دورچينى نيز انجام گرفت. ارتفاع مسجد در اين توسعه به 11 ذراع حدود 48/ 5 متر رسيد و برگرد سقف دورچينى به ارتفاع سه ذراع فراهم گرديد. پايه هاى بنا در اين نوسازى تا ارتفاع 75/ 1 متر با سنگ بالا آورده شد و ريگفرش كف مسجد با ريگهايى كه از وادى عقيق بدانجا حمل شد صورت پذيرفت. عمر بن خطاب، همچنين چراغ دان هايى بزرگ در مسجد قرار داد و رسم خوشبو كردن مسجد در روزهاى جمعه را پى گذارد. در روزگار او همچنين سه در به مسجد افزوده شد و شمار مجموع درها به شش باب رسيد، چنان كه مساحت كل مسجد نيز به 3475 متر رسيد.« مترجم»

ص:261

آهنى كه با سرب تثبيت شده بودند استفاده كرد و سقف را به ساج پوشاند.

بنابر برآورد دفتر توسعه مسجد النبى، توسعه عثمان در اين مسجد 496 متر مربع بوده است. «(1)»

توسعه وليد بن عبدالملك

در فاصله سال هاى 91- 88 ه. ق. وليد بن عبدالملك اموى توسعه اى در مسجد النبى ايجاد كرد. برخى گويند اين توسعه از سال 88 آغاز شده و تا سال 93 ه. ق. به درازا كشيده است.

در اين توسعه كه به دست عمر بن عبدالعزيز، كارگزار وليد در مدينهصورت پذيرفت مناره، محراب و كنگره هايى در بنا ايجاد گرديد و خانه هاى همسران رسول خداصلى الله عليه و آله پس از تخريب به مسجد ضميمه شد. اين توسعه در سمت شرق و غرب


1- در قصة التوسعه ص 209 آگاهى هاى ديگرى نيز در اين باره آمده است: مساحت افزوده شده به مسجد در اين دوره 23% بود و در جريان اين توسعه مسجد داراى پنج رواق موازى با ديوار سمت قبله شد. نحوه بنا در اين دوره با دوران پيشين تفاوتى بسيار داشت: در كل بنا سنگ جاى خشت هاى گلين را گرفت و مسجد با سنگ هاى تراشيده شده نقش دار و گچ و ستون هاى آن نيز از سنگ ساخته شد. در لا به لاى اين ستون ها و به منظور محكم تر شدن سنگ ها به همديگر از رشته هايى فلزى كه با سرب گداخته تثبيت شده بود استفاده شد، كه اين خود پيروى از شيوه بيزانسى آن روزگار بود. ستون هاى سنگى جديد در جاى ستون هاى چوبى قديم قرار گرفت و سقف چوبى جديد، فراهم آمده از چوب ساج، بر روى پل هايى كه از تنه درختان ساخته و بر روى ستون ها قرار داده شده بود نصب گرديد. در اين بنا همچنين ديوارها را از داخل گچ كارى كردند و در ديوار شرقى، به گمان قوى تر در قسمت هاى فوقانى آن، روزن هايى گشودند. در بناى عثمان بن عفان و به ويژه با توجه به كشته شدن عمر بن خطاب، برگرد محراب ديوارى از خشت ساختند و در آن دريچه هايى قرار دادند تا مردم بتوانند امام را ببينند و در عين حال ديوار مانع آسيب رساندن به امام شود. گفتنى است عمليات توسعه و نوسازى عثمان در ربيع الاول سال 29 ه. ق./ نوامبر و دسامبر سال 649 م. آغاز شد و پس از ده ماه در محرم سال 30 ه. ق./ سپتامبر سال 650 م. پايان يافت و با پايان آن، مساحت كل مسجد به 4071 متر مربع رسيد.« مترجم»

ص:262

و شمالصورت گرفت.

برخى مورخان گويند: پس از اين توسعه، طول ضلع مسجد به 200 ذراع و عرض آن نيز در قسمت هايى جلو به 200 و در قسمت هاى انتهاى مسجد به 180 ذراع رسيد.

بنابر تخمين دفتر توسعه مسجد النبى، مجموع افزوده وليد بر مساحت مسجد النبى 2369 متر مربع بوده است. «(1)»

توسعه مهدى عباسى:

در فاصله سالهاى 161 ه. ق. مهدى عباسى مسجد النبى را فقط از سمت شمال توسعه داد. گويند: او به اندازه 100 ذراع بر طول اين بخش افزود. برخى مورخان نوشته اند كه پس از توسعه او، طول مسجد النبى به 300 ذراع و عرض آن به 180 ذراع رسيد.


1- افزون بر آگاهى هايى كه مؤلف در اين جا به دست مى دهد، در قصة التوسعه آگاهى هاى تكميلى ديگرى نيز آمده كه از آن جمله است: به نظر مى رسد اين توسعه بزرگترين توسعه اى باشد كه تا آن زمان در مسجدالنبى صورت پذيرفته است. اين توسعه همه همت و توجه خليفه وليد بن عبدالملك و كارگزار او در مدينه عمر بن عبدالعزيز را به خود معطوف كرد و خليفه به دليل علاقمندى به بهره جستن از جديدترين فن آورى هاى وقت در كار ساخت و ساز، از پادشاه روم خواست تا خبرگان و زبده دستانى را كه در اين مهم مهارت دارند و همچنين كاشى هايى براى توسعه و نوسازى مسجد بفرستد. در بنايى كه وليد فراهم ساخت پى ديوارها از سنگ، ديوارها و ستون ها از سنگ هاى آماده شده و تراشيده شده و سقف از چوب ساج بود. همچنين در كار ساخت ديوارها از ملاط آهك و گچ استفاده شد، در لا به لاى سنگ هاى ستون ها و براى محكم تر شدن آنها تارهايى از آهن كه با سرب گداخته تثبيت شده بود به كار رفت، بر بالاى ستون هاى سنگى سر ستون هايى و بر روى سر ستون ها پل هايى چوبى قرار داده شد كه نگهدارنده سقف بود، و سطح ستون ها با پوششى سفيد پوشانده شد و اين خود سبب گرديد ستون ها مانند مرمر بدرخشند. اين ستون ها قاعده هايى مربع شكل و سرستون هايى مذهب داشت. در اين نوسازى دو عنصر جديد در مسجد النبى رخ نمود: يكى گلدسته و ديگرى محراب نيم دايره؛ چهار گلدسته در چهار گوشه مسجد ساخته شد كه ابعاد برش افقى پايين هر كدام 8 ذراع در 8 ذراع حدود 4* 4 متر و ارتفاع هر كدام 55 ذراع 22 متر تا 60 ذراع 30 متر بود. اين توسعه در سال هاى 88 تا 91 ه. ق./ 707 تا 710 م. و به مساحت 2369 متر مربع صورت پذيرفت و پس از پايان آن، مساحت مسجد به 6440 متر مربع رسيد.« مترجم»

ص:263

او همچنين نماى مسجد را كاشى كارى كرد و در آن ستون هايى با ميله هاى آهنين كه در داخل جاسازى شده بود نصب كرد.

دفتر توسعه مسجدالنبى مقدار افزوده مهدى عباسى بر مساحت مسجد را 2450 متر مربع تخمين زده است. «(1)»

توسعه و نوسازى سلطان قايتباى:

در سال 654 ه. ق. و پس از آن، براى دومين بار در سال 886 ه. ق. مسجد النبى دچار حريق شد. پس از نخستين حريق مسجدالنبى، شمارى از فرمانروايان و شاهان در كار نوسازى مسجد شركت كردند. نخستين آنها المستعصم باللَّه عباسى بود كه از بغداد خواربار وصنعتگر فرستاد و كار نوسازى در سال 655 ه. ق. آغاز شد.

پس از استيلاى مغولان بر بغداد، اميران و فرمانروايانِ سرزمين هاى اسلامى در نوسازى مسجدالنبى بر همديگر پيشى جستند. اين فرمانروايان عبارت بودند از: منصور نورالدين على بن معز ايبكصالحى حكمران مصر، ظاهر ركن الدين بيبرس بندقدارى فرمانرواى يمن، محمد بن قلاوونصالحى، اشرف برسباى، ظاهر چقمق و سلطان قايتباى كه در اواخر سده نهم هجرى قمرى مى زيستند.

نخستين نوسازى مسجد پس از اولين حريق، بدون هيچ گونه توسعه اىصورت


1- بنابر گزارش قصةالتوسعه ص 210 عمليات توسعه در سال 162 ه. ق./ 778 م. آغاز شد و تا سال 165 ه. ق./ 781 م. به درازا كشيد و با پايان آن، مساحت مسجدالنبى به 8890 متر مربع رسيد. پس از اين توسعه، ستون هاى مسجدالنبى در رديف موازى با خط قبله 17 مورد و در رديف موازى با ديوار شرقى و غربى 28 مورد شد، چنان كه مسجد در بخش جنوبى سمت قبله داراى 5 رواق، در بخش شمالى داراى 5 رواق، در بخش شرقى داراى 3 رواق و در بخش غربى داراى 4 رواق بود. اين رواق ها كه از چهار سوى مشرف بر صحن بودند در نماى شمال و جنوب جمعاً 11 طاق و در نماى شرق و غرب جمعاً 19 طاق داشتند و در بخش فوقانى قوس داخلى طاق ها حاجزهايى چوبى قرار گرفته بود كه به گمانِ قوى تر، براى جلوگيرى از تابش آفتاب بوده است. در اين توسعه همچنين 24 باب در براى مسجد قرار دادند و ديوارها از كاشى كارى برخوردار شد.« مترجم»

ص:264

پذيرفت. پس از دومين حريق، مردم مدينه به سلطان قايتباى، فرمانرواى مصر، در اين باره نامه نوشتند و او خواربار و كارگر و مصالح و پول براى بازسازى مسجد فرستاد و مسجد را نوسازى كرد. كار پوشش سقف مسجد در اين نوسازى به سال 887 ه. ق. و كل عمليات بازسازى و نوسازى در سال 890 ه. ق. پايان يافت. در اين نوسازى در محل نماز پيامبرصلى الله عليه و آله يك محراب و در افزوده سمت قبله نيز محراب عثمانى احداث گرديد.

در جريان احداث گنبد سبز بر روى حجره مطهر و پايه هاى آن، ممر ميان حجره نبوى و ديوار سمت شرق مسجد تنگ شد و در نتيجه ناگزير شدند ديوار اين ضلع را حدود دو ذراع و ربع جلوتر ببرند.

اين آخرين توسعه اى است كه پيش از دوران عثمانى و دوران آل سعودصورت پذيرفت.

دفتر توسعه مسجدالنبى، مساحت اين توسعه را 120 متر مربع برآورد كرده است. «(1)»


1- افزون بر آنچه در اين كتاب آمده، مؤلف قصة التوسعه نيز آگاهى هايى ديگر به نقل از منابع و به شرح زير در اختيار گذارده است: در سال 886 ه. ق./ نوامبر سال 1481 م. در پى برخورد صاعقه با گلدسته جنوب شرقى گلدسته اصلى مسجد النبى، دومين آتش سوزى بزرگ در اين مسجد به وقوع پيوست و بر اثر آن مسجد به كلى سوخت و تنها گنبد داخلى آن كه در نوسازى پيشين قايتباى ساخته شده بود از آسيب ايمن ماند، منبر و ضريح نيز سوخت، طاق ها و ستون هاى مسجد در هم ريخت و ستون ها يا طاق هايى هم كه باقى ماند نيم خراب و روبه نابودى بود، و يك سوم گلدسته نيز از بيم آن كه كلًا سقوط كند تخريب گرديد. سلطان اشرف قايتباى پس از آگاهى از اين آتش سوزى سنقر جمالى را به همراه شمارى كارگر و بنّا به مدينه گسيل داشت و در پى آنها شمس بن زمان را نيز فرستاد. آنها دست به كار تجديد بناى مسجد شدند. طاق ها را بر روى ستون ها بنا كردند تا سقف را نگه دارد. گنبدى بر محراب عثمانى، گنبدى بر حجره يا ضريح مطهر، گنبدى ديگر در بخش شمالى مسجد و در جوار آن سه گنبد ديگر نيز ساختند و دو گنبد هم در جلوى باب السلام از سمت داخل و در جوار باب السلام با سنگ هاى سفيد و سياه بنا كردند. مسجد را تزيين و سنگ هاى حجره را تعويض كردند و محراب را به سنگ نما ساختند و گلدسته اى هم در جوار باب الرحمه احداث كردند. در نزهة الناظرين، بناى اين دوران چنين وصف شده است: بيشتر مساحت مسجدالنبى باسقف هايى از چوب پوشانده شده بود، طاق ها از آجر و ستون ها از سنگ هاى سياه تراشيده شده اى ساخته شده بود كه زبانه ها و مادگى هاى آنها با همديگر جفت شده و براى استحكام بيشتر در لابه لاى آنها از ميله هاى فلزى و ملات گچ و آهك استفاده شده بود. مسقفات عمومى اين بنا نيز چنين گزارش شده است: مسجد در ضلع جنوبى از سمت شرق به غرب داراى 7 رواق، در ضلع شمالى داراى 4 رواق، در ضلع شرقى از سمت جنوب به شمال داراى 3 رواق، و در ضلع غربى نيز داراى 4 رواق بود. همچنين دومين دوره شمار ستون هاى مسجد به 296، عرض آن در ضلع جنوبى سمت قبله 167 ذراع حدود 5/ 83 متر و در ضلع شمالى يعنى قسمت انتهاى مسجد 135 ذراع حدود 5/ 67 متر و طول آن از ديوار قبله تا ديوار شمالى 253 ذراع حدود 5/ 126 متر بود. اين توسعه حدود 120 متر تقريباً 240 ذراع برآورد شده و با پايان آن، مساحت كل مسجد به 9010 متر مربع رسيده است. توسعه و نوسازى سلطان قايتباى در سال 890 ه. ق./ 1484 م. پايان يافت. م.

ص:265

توسعه و نوسازى سلطان عبدالمجيد عثمانى:

از عمارت سلطان قايتباى كه پس از دومين حريق احداث شده بود، حدود 387 سال مى گذشت و اين مدت بسنده بود كه در بسيارى از بخش هاى مسجد خرابى هايى رخ داده و حتى بخش هايى از سقف در شرف فروپاشى قرار گرفته باشد. از همين روى، در سال 1263 ه. ق. شيخ وقت حرم، داوود پاشا، در اين باره به سلطان عبدالمجيد خان عثمانى در استانبول نامه نوشت.

پادشاه عثمانى اهتمام فراوانى به حرم نبوى مبذول داشت و پس ازصدور فرمان بررسى و در پى قطعى شدن اين مسأله كه مسجد رو به خرابى نهاده است فرمان داد معماران، كارشناسان، نجارها،صنعت گران و ديگر نيروهاى لازم همراه با اموالى كه نياز است روانه مدينه شوند.

پس از فراهم سازى وسايل لازم، كار نوسازى كامل مسجدالنبى در سال 1265 ه. ق.

آغاز شد و بعد از حدود 12 سال در 1277 ه. ق. پايان يافت.

در ساخت بناى جديد مسجد از سنگ هاى سرخى كه از كوهى معروف به «جبل الحرم»، واقع در غرب جماوات در ذى الحُليفه، تهيه شده بود، استفاده شد.

اين بنا يكى از زيباترين، بزرگ ترين و مستحكم ترين بناهايى بود كه در مسجدالنبى

ص:266

صورت پذيرفت و هنوز نيز بخش هاى سمت قبله آن باقى است.

در اين بنا گنبدهاى كوچك جايگزين سقف چوبى و مسطح قبلى گرديد و داخل اين گنبدها با نقش و نگارهاى طبيعى و جذاب تزيين شد، در ديوارهاى سمت قبله كتيبه هايى دربردارنده آيات و سوره هايى از قرآن و نام هاى پيامبرصلى الله عليه و آله و همانند آن كه با خط ثلث زيبا و ممتاز و بهصورت مذهَّب نوشته شده بود پديد آمد و درهايى نو با هنرمندى تمام ساخته شد. درهاى سمت قبله مسجدالنبى؛ يعنى باب النساء، باب جبرئيل، باب السلام و باب الرحمه يادگارهايى از آن دوران هستند.

اين بنا درهايى ديگر نيز داشت. باب مجيدى و باب مخزن الزيت در بخش شمالى از آن جمله اند كه در توسعه هاى بعدى برداشته شده اند.

در ساخت اين بنا دقت شد ستون هاى سمت قبله درست در جاى ستون هايى قرار گيرد كه به روزگار رسول خداصلى الله عليه و آله بوده است.

سلطان عبدالمجيد همچنين در سمت شمالى مسجد مكتب خانه هايى براى آموزش قرآن و نيز انبارهايى ايجاد كرد. وى همچنين از سمت مشرق مسجد؛ يعنى از مناره اصلى تا حدود باب جبرئيل، آن را پنج ذراع و يك چهارم توسعه داد؛ چرا كه در اين نقطه فضاى مسجد تنگ بود.

بنابر تخمين دفتر توسعه مسجدالنبى، مقدار توسعه انجام پذيرفته در دوران عبدالمجيد 1293 متر مربع بوده است. «(1)»


1- درباره اين توسعه در قصة التوسعه ص 211 و 212 چنين آمده است. بر عمر بناى قايتباى 387 سال گذشت و در اين مدت حكمرانان عثمانى مجموعه اى از مرمت ها و نوسازى ها را در اين بنا انجام دادند. سلطان سليمان قانونى، فرزندش سليم، مراد سوم، سلطان احمد اول، سلطان مصطفى دوم، سلطان احمد سوم، سلطان محمود اول و سلطان عثمان سوم از اين جمله اند. پس از آنها نيز در دوره سلطان عبدالحميد اول نوسازى گسترده اى در مسجد صورت پذيرفت و در دوران محمود دوم هم به مسجد اهتمام فراوانى شد و در همين دوره بود كه گنبدى نو ساخته و با سرب روكش شد و به رنگ سبز رنگ آميزى گرديد. در بناى سلطان عبدالمجيد، صحن در وسط مسجد قرار مى گيرد و از سمت قبله 13 رواق، از سمت غرب، 3 رواق و از سمت شرق و شمال نيز هر كدام 2 رواق، آن را در ميان گرفته است. با توجه به ويژگى هاى بخش واقع در قبله صحن كه در آن مى بايست ستون ها بر جاى ستون هاى روزگاران پيشين قرار داده شوند، تعداد ستون هاى مشرف بر صحن در بخش شمالى با بخش جنوبى متفاوت است. در بناى سلطان عبدالمجيد درهاى چهارگانه اصلى مسجدالنبى حفظ شده و البته در توسعه اى كه در بخش شمالى صورت پذيرفته، درى ديگر نيز گشوده شده كه به باب مجيدى معروف است. همچنين در اين دوره گلدسته اى جديد به نام« مئذنة المجيديّه» جايگزين گلدسته چوبى قديم شده است. در مورد چگونگى انجام عمليات بازسازى مسجد نيز در اين دوره، به منظور آن كه مردم از زيارت و نماز و آمدن بدين مكان بى بهره نمانند تخريب و سپس نوسازى به صورت بخش به بخش انجام يافته است. توسعه عبدالمجيد از سال 1265 ه. ق./ 1848 م. آغاز شد و در سال 1277 ه. ق./ 1861 م. پايان پذيرفت و پس از آن مساحت كل مسجد با افزوده شدن 1293 متر مربع بر آن به 10303 متر مربع رسيد.- م.

ص:267

توسعه و نوسازى ملك عبدالعزيز:

با فزونى يافتن شمار مسلمانان، به تدريج احساس مى شد كه حرم مدينه، به ويژه در هنگام مراسم حج، گنجايش جمعيت زائران را ندارد. همچنين در حدود سال 1365 ه. ق.

در برخى از طاق هاى ضلع شمالى حرم شكافهايى مشاهده شد و در برخى از سنگ هاى ستون هاى همين بخش نيز شكستگى هاى نمايانى به چشم آمد.

آغاز طرح توسعه و نوسازى:

بررسى هايى چند در مورد وضعيت مسجد و حرمصورت پذيرفت و پس از آن فرمان نوسازى و توسعه حرمصادر گرديد و اين مأموريت به محمّد بن لادن واگذار گرديد.

بن لادن پس از استخدام و جذب نيروهاى فنى و كارگران لازم براى انجام طرح در شوال سال 1370 ه. ق. كار خود را آغاز كرد و پس از پنج سال؛ يعنى در سال 1375 ه. ق.

اين طرح توسعه را به پايان رساند. «(1)» در اين طرح سرپرستى كل به عهده محمد بن لادن، مدير عاملى طرح توسعه با شيخ محمدصالح قزاز و مديريت كارگاه ها با سيد جعفر فقيه بود.


1- بنابر گزارش قصة التوسعه 253 پيش از اين نيز در دوران ملك عبدالعزيز، به سال 1348 ه. ق./ 1929 و 1930 م. در كف رواق هاى محيط بر صحن مرمت هايى صورت گرفت و در سال 1350 ه. ق./ 1931 و 1932 م. برخى از ستون هاى رواق هاى غربى و شرقىِ صحن، مرمت گرديد.« مترجم»

ص:268

به منظور انجام سريع تر كارها، كارگاه تهيه بتونى در منطقه آبارعلى احداث گرديد و كار ساخت بناها با سيمان مسلح و بهصورتى زيبا و كاملًا مستحكم انجام پذيرفت.

آمارهايى از نخستين طرح توسعه دوران سعودى:

در جريان توسعه و نوسازى، بخشى از بناهاى سلطان عبدالمجيد، عمدتاً در سمت قبله، باقى گذارده و بخش ديگرى به مساحت 6247 متر مربع تخريب و از نو ساخته شد و در كنار آن بناهايى جديد به مساحت 6024 متر مربع نيز احداث گرديد و به مسجد ضميمه شد. بدين ترتيب مجموع كل ساخت و ساز در نخستين طرح توسعه آل سعود به 12271 متر مربع رسيد.

آن قسمت از بناهاى مجيدى هم كه در سمت قبله واقع مى شد و با مرمّت هايى جزئى به همان وضع پيشين باقى گذارده شد، بنابر گزارش نشريه دفتر توسعه حرم نبوى 4056 مترمربع مساحت داشت. بخش هاى قديم مسجدالنبى شامل حجره مطهر، گنبد سبز، محل نماز رسول خداصلى الله عليه و آله، منبر شريف، روضه مطهر، استوانه هاى كهن، گلدسته اصلى مسجد، مناره باب السلام و همچنين محل نماز پيامبرصلى الله عليه و آله رو به مسجدالأقصى در اين بخش واقع شده است.

گفتنى است پس از نخستين توسعه سعودى، مجموع بناهاى قديم، بناهاى نوسازى شده و نيز بناهاى تازه احداث شده به 16327 مترمربع رسيد.

در گزارش دفتر توسعه مسجدالنبى عناصر احداث شده در طرح توسعه بدين شرح گزارش شده است:

- ستون هاى مربع شكل متصل به ديوارهاى بناهاى توسعه: 474 مورد

- ستون هاى دايره شكل بناهاى توسعه: 232 مورد

- طول ديوار شرقى مسجد: 128 متر

- طول ديوار شمالى: 91 متر

- رواق هاى شمالى: 5 مورد

- رواق هاى شرقى: 3 مورد

ص:269

- رواق هاى ميانى: 3 مورد

- رواق هاى غربى: 3 مورد

- ريگ فرش ها (صحن هاى بيرونى ريگ فرش شده): 2 مورد

- طاق ها: 689 مورد

- دريچه ها: 44 باب

- عمق پى هاى ديوارها و ستون ها: 5 متر

- گلدسته هاى جديد: 2 مورد

- ارتفاع هر گلدسته: 70 متر

- عمق پى هر گلدسته: 17 متر «(1)»


1- افزون بر اين، در قصة التوسعه ص 256 آمده است: - درهاى جديد: 9 مورد - عمق پى ديوارها و ستون ها: 5 متر. در اين كتاب همچنين به ايجاد شش خيابان جديد و توسعه و تعريض سه خيابان قديم و نيز احداث سه ميدان به شرح زير پرداخته شده است: خيابان هاى جديد: 1- خيابان اصلى كه از باب الملك عبدالعزيز، احداث شده در جريان توسعه، آغاز مى شود و به سمت ميدان بقيع مى رود. 2- خيابان اصلى كه از سمت جنوب از شارع درب الجنائز به سمت مسجدالنبى كشيده شده و در حدود باب السلام به پايان مى رسد. 3- خيابان اصلى كه از ميدان بقيع تا جاده فرودگاه در منطقه باب الصدقه كشيده شده است. 4- خيابان غربى كه در سمت غرب حرم احداث گرديده و در كنار آن نيز ساختمان هاى جديدى به عنوان اوقاف حرم ايجاد شده است. 5- خيابان شرقى. 6- خيابان جنوبى كه از شرق به غرب امتداد دارد. ميدان هاى جديد: 1- ميدان باب السلام واقع در غرب مسجدالنبى و به مساحت افزون بر 3000 مترمربع 2- ميدان باب المجيدى واقع در سمت شمال مسجد و با مساحت 5000 مترمربع 3- ميدان باب جبرئيل در شرق مسجد به مساحت 1500 مترمربع در اين كتاب ص 257 همچنين درباره درهاى مسجدالنبى قبل و بعد از توسعه آمده است: حرم نبوى و مسجد النبى پيش از توسعه پنج در داشت كه عبارت بودند از: 1- باب السلام، 2- باب الرحمه يا باب عاتكه، 3- باب جبرئيل كه نامهاى ديگر آن باب النبى يا باب آل عثمان است، 4- باب النساء، 5- باب الصديق. اما پس از توسعه پنج درگاه افزوده شد كه عبارتند از: 1- باب الملك عبدالعزيز كه خود مشتمل بر سه در مجاور هم است كه به شارع الملك عبدالعزيز گشوده مى شود، 2- باب عثمان بن عفان، 3- باب المجيدى، 4- باب عمر بن خطاب، 5- باب الملك كه خود مشتمل بر سه درِ مجاور همديگر است كه در ضلع مقابل باب الملك عبدالعزيز در سمت غرب مسجد واقع شده اند.« مترجم»

ص:270

هزينه هاى طرح نخستين توسعه سعودى:

شيخصالح قزاز، مدير كل دفتر طرح توسعه، در سخنانى كه در مراحل پايانى نخستين طرح توسعه ايراد كرده است، مى گويد: آنچه در توسعه و نوسازى حرم نبوى هزينه شده 30 ميليون ريال (سعودى) است، و البته اين رقم افزون بر 40 ميليون ريال ديگرى است كه براى خريد املاك و مستغلات و احداث خيابانهاى جديد طرح توسعه هزينه شده است.

اداره طرح توسعه: در چهار چوب احساس مسؤوليت در خدمت گزارى به اسلام و مسلمانان از رهگذر اهتمام به مكان هاى مقدس دينى مسلمانان، ملك فيصل نيز در ادامه طرح توسعه محوطه بازى در سمت غربى به مساحت 49000 متر مربع براى برگزارى نماز احداث شد و سايه بان هايى نيز در اين قسمت ايجاد گرديد. بعدها در دوران ملك خالد و پس از آتش سوزى مشهور بازارچه، املاك و مستغلات اين بخش خريدارى و فضايى ديگر به مساحت 43000 مترمربع به محوطه قبلى افزوده شد.

اين هر دو مساحت بعدها در توسعه دوران فهد جزو طرح قرار گرفت.

ص:271

فصل چهارم: توسعه مسجدالنبىّ در دوران اخير

اهميت طرح توسعه

به رغم آن كه زائران و ديداركنندگان دو حرمِ مكه و مدينه تقريباً يكسان هستند، اما مساحت اين دو حرم به ويژه تا پيش از توسعه ملك فهد تفاوت چشمگيرى داشته است؛ چه، مساحت مسجدالحرام قبل از اين توسعه 160168 مترمربع و مساحت مسجدالنبى در همين زمان 16327 مترمربع بوده كه تنها 19/ 10% مساحت حرم مكه است.

البته در دوران ملك فيصل و پس از وى در دوران ملك خالد، مساحت هاى وسيعى در سمت غرب مسجدالنبى براى نماز آماده شد، اما اين بخش جديد تنها شامل سايه بان ها و تأمين روشنايى و آماده سازى كف بود و هيچ بنايى را در بر نداشت.

به هر روى، تفاوت چشمگير مساحت مسجدالنبى و مسجدالحرام مسؤولان را بر آن داشت تا دستور اجراى مطالعاتى را درباره بزرگ ترين طرح توسعه حرم نبوىصادر نموده «(1)» تا بتوان مسجدالنبى و حرم نبوى را به وضعيتى هم سنگ مسجدالحرام و حرم مكه رساند.

مطالعات و پژوهش هاى لازم براى اين كار انجام پذيرفت و طرح توسعه


1- بنابر گزارش قصةالتوسعه ص 295 اين فرمان در محرم سال 1403 ه. ق. اكتبر 1982 م. صادر شد وهمزمان با آن فرمان ديگرى نيز براى برچيدن سوق صغير در مكه و اختصاص 31000 مترمربع فضا براى نماز صادر گرديد.

ص:272

مسجدالنبى نهايى شد. بنابر اين طرح، مى بايست در سه بخش شمال، شرق و غرب مسجدالنبى توسعه اى به مساحت طبقه همكف حدود 82000 مترمربعصورت پذيرد؛ ورودى هاى زائران در اين سه بخش توزيع شود، امكان استفاده از پشت بام براى برگزارى نماز فراهم گردد، امكان ايجاد طبقه فوقانى بر روى بناهاى احداث شده در نظر گرفته شود، در نقاط مختلفى از حرم پله هاى برقى ثابت و متحرك نصب گردد تاصعود و فرود زائران را، بى آن كه به حركت افقى آنها خللى رساند، فراهم كند.

ويژگى هاى طرح توسعه

طرحى كه براى توسعه فراهم گشت، در بردارنده راه حل هاى پيش گيرانه براى جلوگيرى از بروز هرگونه مشكل در مجموعه اماكن و در بردارنده مشخصات و ويژگى هاى زير بود:

1- ايجاد سيستم تهويه طبيعى هوا، واين مهم با در نظر گرفتن دريچه هايى در سقف ها و پوشاندن آنها با گنبدهاى متحرك اتوماتيك كه امكان باز و بسته شدن همزمان يا جداگانه آنها در كوتاه ترين وقتِ ممكن ميسّر است انجام مى گرفت.

2- ايجاد سيستمصوتى پيشرفته با استفاده از جديدترين دستگاه هاى پيشرفته الكترونيكى و با توزيع مناسبصوت در فضاهاى درون و بيرون مسجدالنبى و طرح توسعه، به گونه اى كه از پيش آمدن هرگونه اختلال، تداخل يا ناهماهنگىصوتى جلوگيرى شود.

3- ايجاد سيستم تلويزيونى مدار بسته با پيشرفته ترين دستگاه هاى الكترونيكى، به منظور تأمين اهداف امنيتى و فراهم ساختن امكان راهنمايى زائران به خروجى هاى مناسب در شرايط اضطرارى.

4- ايجاد سيستم هشدار دهنده آتش سوزى و همچنين سيستم اطفاى حريق هماهنگ با گنجايش وسيع اماكن و سيل جمعيت زائران به ويژه در ايام مراسم حج و عمره.

5- ايجاد سيستم پيشرفته تهويه و تلطيف هوا.

ص:273

6- ايجاد دستگاه ها و شبكه هاى جداگانه آب وضو، آب آشاميدنى سرد شده در آب سردكن هاى مركزى پساب اماكن و همچنين آب باران.

7- ايجاد دو سيستم اصلى و اضطرارى برق، با استفاده از بانك باترى هاى خشك كه بهصورت رايانه اى كنترل مى شود.

8- ايجاد مراكز خدماتى لازم براى انبوه زائران و حاجيان؛ از قبيل توقف گاه خودرو با گنجايش 4500 خودرو در زمان واحد، دستشويى و وضوخانه، مراكز بهداشتى- درمانى، مراكز خدمات اجتماعى، مراكز آتش نشانى، مراكز پليس، پله هاى برقى، پله هاى معمولى و همانند آن.

مراحل اجرايى طرح توسعه

«(1)»

برچيدن بناهاى مناطق شامل طرح: در آغازين مرحله اجراى طرح توسعه، كار برچيدن مجموعه اماكن و بناهاى مشمول طرح كه مساحت آن حدود 000، 100 مترمربع تخمين زده مى شود آغاز شد. اين مرحله از سال 1405 تا 1408 ه. ق. يعنى سه سال به درازا كشيد و در اين مدت مالكان فرصت داشتند كه راه حل هاى مناسبى براى توافق بيابند تا در نتيجه با رضايت آنها خسارت لازم پرداخت شود و تنها در شرايط اضطرارى و پس از تخليه نسبى كل اماكن در يك بخش، مجريان طرح ناگزير به قطع جريان آب و برق اين گونه اماكن شوند.

با تخليه اماكن و بناهاى مشمول طرح، كار برچيدن آنها كه شمارشان افزون بر 390 واحد بود انجام مى گرفت. در اين مرحله، به دليل وضعيت خاص مكان و تقدس دينى آن، و همچنين به منظور پيش گيرى از هرگونه خطر براى تخريب بناها به جاى استفاده از مواد منفجره، از سست كردن پايه هاى بنا و كشيدن پايه ها به اطراف به وسيله جرثقيل هاى سنگين استفاده شد.

پس از تخريب بناها، خاك و ديگر ضايعات به وجود آمده از اين منطقه تخليه شد و


1- بنابر گزارش قصةالتوسعه ص 296 عمليات اجرايى طرح توسعه در روز جمعه 9/ 2/ 1405/ 2/ 11/ 1984 م. آغاز شد.« مترجم»

ص:274

در چهارچوب طرح توسعه و نوسازى مدينه، تمامى اين ضايعات كه مقدار آنها حدود 000، 500 مترمكعب برآورد مى شد و همچنين خاك حاصل از عمليات خاك بردارى كه مقدار آن حدود 000، 443 مترمكعب برآورد شده است، براى پركردن دره ها و گودال هاى واقع در شهر مورد استفاده قرار مى گرفت.

پى ريزى بناهاى طرح توسعه: در اين مرحله خاك مناطقى كه قرار بود بناهاى جديد در آنها احداث شود با دقت آزمايش شد تا مناسب ترين مواد براى پى مشخص شود، به گونه اى كه با خاك ناثابت اين منطقه سازگارى داشته باشد و بتواند وزن بناهاى احداث شده بر آن را، چه در زمان حاضر و چه در زمان هاى بعد، تحمل كند. همچنين همراه با آزمايش خاك، تست هاى آزمايشگاهى متعدد بتون نيزصورت پذيرفت و همه احتمال هاى ممكن مورد ملاحظه و دقت قرار گرفت تا مقاومت بنا در بهترين حد ممكن فراهم گردد.

براى پىِ بنا، از بارتهاى بتون مسلحى استفاده شد كه تا رسيدن به لايه هاى سنگى؛ يعنى عمق ميان 30 تا 50 متر در زمين فرو مى رفت.

در احداث اين بارتها نيز از دو شيوه «كندن» و «كوبيدن» استفاده شد؛ در شيوه نخست با كمك ماشين هاى مخصوص عمليات حفر در زمين بادقت فراوانصورت مى پذيرفت و دقت ماشين ها از هرگونه انحرافى در مسير حفر تا ميزان دو دهم درصد جلوگيرى مى كرد. در شيوه دوم لوله اى فولادى كه غلاف بيرونى بارت را تشكيل مى داد با دستگاه هاى كوبه سنگين و آرام به زمين فرو برده مى شد تا به لايه هاى سنگى برسد.

به هر حال، در هريك از اين دو شيوه تا رسيدن به سطح مطلوب در زيرزمين، عمليات جمع آورى و مكش خاك ها انجام مى گرفت و براى جلوگيرى از هرگونهصدمه ناشى از عمليات كندن يا كوبيدن، كار مكش خاك از طريق لوله باريك تر ديگرى كه در داخل غلاف بيرونى جاى مى گرفت انجام مى شد.

پس از حفر گودال ها، آرماتورهاى مناسب در داخل آنها قرار مى گرفت و سپس با ملاط مخصوص پر مى شد تا بدين ترتيب بارت ساخته شود. عمليات ريختن بتون هر بارت نيز در دو بخش؛ يعنى ابتدا قطر ميانى و سپس لايه بيرونى آن انجام مى شد.

ص:275

بدين شيوه در مجموع 8500 بارت در جاهاى مختلف و با ابعاد و اندازه ها و كيفيت هاى متفاوت احداث شد. طول جمع اين بارت ها (اگر آنها را روى يك خط فرضى به همديگر وصل كنيم) بيش از 70 كيلومتر مى شود، طول جمع ميلگردهايى كه در اجراى طرح مورد استفاده قرار گرفته به حدود 000، 28 كيلومتر و مقدار بتون به كار رفته در اين بارت ها به بيش از 9600 متر مكعب مى رسد و مجموع اين بارت ها مى تواند در برابر لرزه و وزن بيش از 000، 42 تن مقاومت كند.

پس از احداث بارت ها، نوبت به اجراى فونداسيون زيرين بنا رسيد و در اين مرحله سرهاى بارت ها از خاك بيرون آورده و به ديگر سخن در اطراف آنها خاك بردارى هايى تا عمق مناسب و با وسعت معينصورت پذيرفت و پس از شكستن سر بارت ها و تنظيف آنها و نيز گره زدن آرماتور بارت ها با آرماتوربندى فونداسيون كه به شيوه اى دقيقصورت گرفت، بتون ريزى مناسب نيز انجام شد و بدين ترتيب فونداسيون هاى لازم براى بناها آماده گرديد.

در اين مرحله بسته به نوع و جاى بنا تعداد متفاوتى از بارت ها در فونداسيون به هم پيوند مى خورد. اين تعداد از يك بارت تا سى و دو بارت، براى فونداسيون گلدسته ها، در نوسان است.

در مرحله بعد، فونداسيون هاى بخش هاى مختلف با شناژهاى افقى بتون مسلح به همديگر پيوند داده شدند و براى اين كار؛ يعنى پيوند دادن حدود 1877 فونداسيون (قاعده) به هم و همچنين ساخت خود اين فونداسيون ها جمعاً افزون بر 000، 66 مترمكعب بتون مسلح مورد استفاده قرار گرفت.

بدين سان، در مرحله ساخت پى و پايه بناهاى جديد مسجد النبى بيشترين دقت به عمل آمد و بالاترين كيفيت ممكن نيز حاصل گشت تا اين بناها بتواند مدت هاى طولانى برافراشته و با شكوه بماند و اين امكان نيز فراهم باشد كه درصورت نياز در آينده بتوان طبقه هايى فوقانى بر روى آنها بنا كرد.

بخش هاى اصلى ساختمان: در نيمه سال 1410 ه. ق./ 1990 م. پايه ها و بخش هاى اصلى بناهاى طرح توسعه ساخته شده بود و اندك اندك نماى بنا خود را نشان مى داد.

ص:276

در اين بنا كه در مساحت 280 هزار متر مربع در اطراف مسجدالنبى قديم گسترده است 2104 ستون بر افراشته شده كه جمعاً 95 فضا شامل 27 فضاى باز و 68 فضاى محصور و هميشه بسته را مى سازد. هر يك از اين ستون ها، بسته به موقعيت بنا، از 6 تا 18 متر با همديگر فاصله دارند. مجموع اين ستون ها و فضاها طبقه همكف را مى سازد كه ارتفاع آن 55/ 12 متر است.

افزون بر اين، در پايين اين طبقه، طبقه ديگرى وجود دارد كه ارتفاع آن 4 متر، تعداد ستون هاى آن 2414 مورد و مساحت كل آن، با احتساب مجارى پساب ها و همچنين ديوارها، 83482 مترمربع است و به خدمات عمومى اختصاص دارد.

در ساخت طبقه زيرزمين همه نكات مهندسى و فنى رعايت شده و پس از تقسيم كف آن به 95 بخش، كه كوچك ترين آنها 480 و بزرگ ترين آنها 1527 مترمربع است، بتون ريزى به قطر 10 سانتى مترصورت پذيرفته و البته در اين كار مسير شبكه هاى پساب، ورود آب و كانال هاى برق رسانى در نظر گرفته شده است. پس از آن، روى اين لايه بتونى، با عايق رطوبتى عايق بندى شده و بر روى آن لايه اى ديگر از بتون به قطر 5 سانتى متر فرش شده و پس از تعبيه كابل ها و كانال هاى لازم بر روى اين لايه، لايه اى ديگر از بتون به قطر 25 سانتى متر پهن شده است.

همچنين براى تقويت كف طبقه زيرزمين و نيز مقاوم تر كردن ستون ها و پايه هاى بناهاى فوقانى در برابر حركت افقى لايه هاى زمين، بر گرداگرد اين طبقه ديوار حايلى دولايه با بتون و لايه هاى ميانى عايق رطوبتى ساخته شده است.

در هنگام بتون ريزى سقف اين طبقه، كه كف طبقه همكف را تشكيل مى دهد، همه تمهيدات لازم براى عبور لوله ها و كانال هاى لازم؛ اعم از لوله هاى آب يا كانال هاى برق براى تغذيه كف طبقه همكف و يا سقف طبقه زيرزمين و نيز كانال هاى تهويه هوا، در نظر گرفته شده و در اطراف هر يك از ستون ها چهار دريچه براى عبور هواى تهويه شده باز گذارده شده و پس از آن عمليات بتون ريزى بر روى پل ها انجام گرفته است. اجراى اين سقف نيز همانند كف طبقه زيرزمين در 95 بخش جداگانه انجام پذيرفته و همين مشخصات در بتون ريزى سقف طبقه فوقانى نيز لحاظ گرديده است.

ص:277

گفتنى است در بتون ريزى هر يك از اين بخش هاى نود و پنج گانه به طور ميانگين 895 مترمكعب بتون به كار رفته است.

گلدسته ها:

گلدسته و مئذنه، نماد مسجد در اسلام است و برجسته ترين مشخصه خانه هاى خدا در زمين، كه از نظر معمارى اسلامى حدود فضايى مسجد را مشخص مى كند.

از همين روى، در طرح توسعه اخير گلدسته هاى جديدى احداث شده است كه بتواند با شكوه و عظمت بنا همخوانى كند. در اين طرح شش گلدسته بنا گرديده كه چهارتاى آنها در چهار گوشه بناهاى جديد و دوتاى آنها در دو سوى باب الملك فهد قرار گرفته است. باب الملك فهد مدخل اصلى بناهاى جديد است كه در سمت مقابل قبله (ضلع شمالى) قرار گرفته و افزون بر دو گلدسته كه در دو گوشه آن ساخته شده، بر فراز اين درگاه نيز هفت گنبد كم ارتفاع احداث گرديده است.

هر يك از اين گلدسته هاى شش گانه از زمين تا نوك هلالى كه در بالاى آن نصب شده، 104 متر ارتفاع دارد و در پى و شناژ اين گلدسته ها نيز بارت هايى با عمق 30 تا 50 متر، با بتون مسلح و در ميان لوله هاى غلاف فولادى ساخته شده و شمار اين بارت ها در زير فونداسيون هر گلدسته از 16 تا 32 مورد در نوسان است.

بتون مسلح ماده اصلى بناى اين گلدسته ها را تشكيل مى دهد و هر گلدسته داراى پنج طبقه به شرح زير است:

طبقه اول: اين طبقه كه قاعده گلدسته را تشكيل مى دهد مربع است و اين بناى مربع تا موازات سقف حرم ادامه مى يابد و از آن نيز قدرى بلندتر است. در دو ضلع آن كه از ديوارها بيرون است و نماى بيرونى را تشكيل مى دهد در هر كدام نوارى طولى با تورفتگى مناسب به چشم مى خورد و در اين نوار طولى بهصورت مشبك، روزن هايى با ابعاد هندسى مشخص ايجاد شده است. نماى اين دو ضلع از سنگ هايى همانند و همرنگ با سنگ هاى نماى بيرونى بناهاى توسعه است و در بالاترين نقطه پايانى سطوحصاف اين طبقه چند نوار افقى وجود دارد كه به شكل كمربندى، گلدسته را دور مى زند؛

ص:278

اين نوارها به ترتيب از پايين به بالا عبارتند از: نوار عريض با تزيينى از اشكال هندسى منظم، نوار باريك ترى از نقش هاى اسليمى، نوار تشكيل دهنده پايه مقرنس ها و سرانجام طوقه مقرنس هايى كه خود پيش آمدگى هاى تشكيل دهنده نخستين عرشه منار را به وجود مى آورد. در بالاى اين طوقه مقرنس، عرشه منار يا مئذنه مربع شكل را مى بينيم كه گرداگرد آن در هر چهار ضلع حصار كوتاهى با مشبك هاى زيبا ايجاد شده و اين مشبك ها نيز فراهم آمده از مربع هاى به هم چسبيده است و در داخل هر كدام نيز يك هشت ضلعى هماهنگ با ديگر اشكال هندسى تزيين هاى قاعده گلدسته به چشم مى خورد.

طبقه دوم: برش افقى اين طبقه هشت ضلعى است و اين طبقه بلافاصله پس از نخستين عرشه منار شروع مى شود. اين طبقه از پايين به بالا داراى چند بخش متمايز و در عين حال هماهنگ با يكديگر است.

بخش پايينى اين بناى هشت ضلعى داراى ضلع هاىصاف با نماى سنگ است و تنها از يكى از ضلع ها درى به عرشه منار پايين گشوده مى شود. بخش ميانى اين طبقه شامل ستون هاى باريك در زاويه تلاقى ضلع ها و همچنين طاق هايى كشيده است كه بر روى اين ستون ها قرار دارد. اين ستون ها شامل هشت دسته سه تايى و طاق ها نيز هشت مورد است. اين طاق ها مثلث شكل هستند و يكى از مهم ترين عناصر مؤثر در تزيين اين طبقه به شمار مى روند و به نوعى نگاه بيننده را به سوى طبقه سوم كه داراى برش افقى دايره است مى رانند. در نماى ميان طاق ها كه فرورفته تر از طاق هاست سنگ هايى تيره تر به كار رفته و نوارپردازى كمترى نيز در آنصورت پذيرفته است و در بالاى هر طاق، درست در وسط نماى ميان نوك طاق و طوقه يا نوار بالايى اين طبقه، روزن هايى دايره شكل وجود دارد كه قاب هاى برجسته سفيدرنگ آنها را مى آرايد. همچنين در تورفتگى دهنه هر طاق پنجره اى شيشه اى وجود دارد كه با قاب سفيد در پهلوى آن آراسته شده است. بخش بالايى اين طبقه، خود، از چند نوار يا طوقه تشكيل شده كه به ترتيب از پايين به بالا عبارتند از: نوار باريك جداكننده بخش ميانى و فوقانى، طوقه مقرنس هاى تشكيل دهنده پيش نشستگى زيرين عرشه منار يا مئذنه دوم، و سر انجام مئذنه دوم و حصار پيرامونى آن. طوقه مقرنس ها نيز خود از سه رديف تشكيل مى شود و بر خلاف

ص:279

مقرنس هاى طبقه اول، كه در ميان آنها لچكى هايى با نقوش اسليمى به چشم مى خورد، اين مقرنس ها يكپارچه هستند. مئذنه يا عرش منار كه در بالاى طبقه دوم قرار گرفته، هشت ضلعى و داراى حصارى فراهم آمده از مربع هاى كوچكى است كه در ميان هر كدام يك هشت ضلعى ديده مى شود.

طبقه سوم: اين طبقه داراى برش افقى دايره و رنگ زمينه آن سربى تيره است. تزيين عمده اين طبقه نوارهاى برجسته موج مانندى است كه از شيارها و برجستگى ها فراهم آمده و همانند كمربندهايى گرداگرد آن را در برگرفته است. تعداد اين نوارها دوازده مورد است و در بالاى آن پس از يك طوقهصاف و بدون نقش و نگار، مقرنس هايى در دو رديف يا دو طوقه وجود دارد كه پيش نشستگى دايره شكل عرشه منار سوم را تشكيل مى دهد. عرشه منار يا مئذنه دايره اى شكل سوم درست در بالاى اين مقرنس ها قرار گرفته و همانند دو مئذنه پايين تر گرداگرد آن حصارى فراهم آمده از مربع هاى متجاور به چشم مى خورد كه در داخل هر يك از اين مربع ها نيز هشت ضلعى اى وجود دارد.

اين طبقه فاقد هرگونه روزن و دريچه اى است و قدرت تحمل بخش ها و طبقه هاى فوقانى را مى نماياند.

طبقه چهارم: اين طبقه به مانند گردن گلدسته، شامل ستون هاى هشت گانه بلند و طاق هاى هشت گانه مثلث شكل و برجسته است و مجموعاً حصار پيرامونى پلكان دايره اى داخل گلدسته را تشكيل مى دهد. در اين طبقه تا حدى همانند طبقه دوم، در بخش فوقانى، دو رديف يا طوقه مقرنس وجود دارد كه پيش نشستگى زيرين عرشه منار چهارم را مى سازد. چهارمين عرشه منار يا مئذنه اين گلدسته كه دايره اى شكل و كوچك تر از عرشه منار قبلى است، درست در بالاى اين طبقه قرار گرفته و گرداگرد آن، حصارى با همان شكل و شمايل حصار ديگر مئذنه ها به چشم مى خورد.

طبقه پنجم: اين طبقه از بالاى مئذنه طبقه چهارم شروع مى شود و از پايين به بالا به ترتيب، داراى اين بخش ها يا عناصر است: در پايين ترين بخش اين طبقه بنايى استوانه اى و چندضلعى وجود دارد و بر بالاى آن تاجى كنگره دار است كه خود نوعى مئذنه يا عرشه منار كوچك را تشكيل مى دهد. پس از اين عرشه كوچك بناى مخروطى شكل آغاز

ص:280

مى شود و بر بالاى آن قبه اى پيازى شكل است كه پايه قاعده برنزى هلال فوقانى را تشكيل مى دهد. اين هلال و همچنين قاعده آن از جنس برنز است كه با طلاى عيار 24 آب طلا داده شده است.

مجموعاً شكل بديع گلدسته ها و نورپردازى هنرمندانه آنها نمادى از زيبايى را مى سازد و هر بيننده اى را تحت تأثير اين بناى شكوهمند قرار مى دهد و نگاه هاى او را به نشان عظمت اين بنا و بلند مرتبگىصاحب آن به سوى آسمان مى راند.

گنبدهاى متحرك

پيشرفت مظاهر تمدن و گسترش فن آورى هاى مدرن چنين اقتضا داشت كه، با توجه به شرايط آب و هوايى مدينه، شيوه نوينى براى تهويه طبيعى مسجدالنبى در ساختمان هاى جديد طرح توسعه فراهم گردد. از اين روى بود كه انديشه ايجاد دريچه هاى بزرگ در سقف و قرار دادن سقف ها يا گنبدهاى قابل جابجايى بر روى آنها مطرح شد. اما مشكل اين بود كه چگونه مى توان امكان جابجا كردن گنبدهايى با وزن هر يك حدود 80 تن را فراهم ساخت و چه اندازه چنين گنبدهايى در باز و بسته شدن به هنگام لزوم و با سرعت مناسب، موفقيت نشان خواهد داد.

براى عملى كردن اين انديشه با شركت هاى مختلفى كه داراى توان مهندسى مناسبى بودند رايزنىصورت گرفت و سرانجام قرار بر اين شد كه يكى از شركت هاى آلمانى كه مجموعه اى از مهندسان مسلمان نيز در آن كار مى كنند با مشاوره مهندسان طرح توسعه دست به كار طراحى گنبدهايى شود كه به راحتى بتواند روى بالشتك هاى خاص بلغزد و جابجا شود.

براى انجام كار با كمك رايانه هاى پيشرفته، ابزار و تكنيك هاى لازم با ملاحظه توازن و هماهنگى ميان سهولت حركت و تحمل وزن گنبد طراحى شد. البته در مراحل مقدماتى نمونه هاى مختلفى با ابعاد متفاوت مورد مطالعه قرار گرفت و سرانجام مناسب ترين طرح مشخص و نمونه اى آزمايشگاهى از آن ساخته شد.

بر پايه مطالعات و بررسى هاى انجام شده كار ساخت گنبدها پى گيرى و سرانجام گنبدهاى متحرك ساخته شد.

شمار اين گنبدها بيست و هفت مورد و مشخصات فنى هر يك به شرح زير است:

- ابعاد سقفى كه گنبد بر روى آن قرار مى گيرد: 18* 18 متر

- ارتفاع گنبد از لبه پايينى يا ازصفحه فرضى كه در پايين قسمت متحرك واقع مى شود: 4 متر

- ارتفاع گنبد از سطح بام: 55/ 3 متر

- ارتفاع گنبد از سطح كف مسجد: 65/ 16 متر

- شيوه جابجايى؛ دو شيوه «دستى» در مدت زمان نيم ساعت و «ماشينى» با كنترل از راه دور در مدت زمان نيم دقيقه.

- نحوه جابجايى؛ لغزيدن بر روى بالش ها يا شيارهاى آهنى كه در پشت بام بدين منظور ايجاد شده و به كمك 17 اسكلت فلزى تثبيت شده است.

- تزيين گنبدها؛ نماى داخلى گنبدها از چوب ارز مغرب [گونه اى ازصنوبرها] است كه منبت كارى هاى آن به دست هنرمندان زبده مغرب انجام يافته و بدين ترتيب هنر كهن در كنار فن آورى مدرن به خدمت گرفته شده است. پوشش بيرونى اين گنبدها نيز نوعى نماى تزيينى سخت است كه در قسمت هاى فوقانى آن رديف هايى گره دايره با شيشه سندبلاست كار شده است. حلقه پايينى نماى داخلى گنبدها هم افريزى مزين به سنگ هاى آمازونيت مايل به نيلى است كه از سنگ هاى قيمتى به شمار مى رود.

به هر روى، گنبدهاى متحرك افزون بر امكان تهويه طبيعى بر جمال و شكوه بناهاى توسعه نيز افزوده و وضع آنها به گونه اى است كه پس از بسته شدن هيچ گونه نشانى از آن

ص:281

ص:282

كه اين گنبدها جابجا هم مى شوند به چشم نمى خورد. «(1)»

صحنهاى روباز داخلى و خارجى:

در طرح توسعه و نوسازى ملك فهدصحن هاى رو باز و بدون سقف داخلى از ياد نرفت و به فراهم آوردن شيوه و وسيله اى براى سايه كردن آنها توجه شد. بدين منظور 12


1- بنابر گزارش قصةالتوسعه ص 365 هر يك از اين گنبدها به كمك موتورهايى كه قدرت هر كدام 5/ 2 اسب بخار است و يا با نيروى دست بر روى بالشتك هاى آهنى ويژه مى لغزند و امكان كنار زدن همه آنها با هم و يا به صورت جداگانه وجود دارد ..« مترجم»

ص:283

سايه بان بزرگ با ارتفاع موازى سقف فراهم گرديد كه مى توان آنها را در مواقع لازم بهصورت ماشين پهن يا جمع كرد تا هم امكان استفاده از سايه و هم امكان استفاده از هواى طبيعى، هر كدام بسته به شرايط، فراهم باشد. اين سايه بان ها از پارچه هاى مناسبى تهيه شده است كه در برابر همه عوامل طبيعى آب و هواى مدينه مقاومت لازم را داراست.

در طرح توسعه، همچنين ايجاد فضاهاى بازى در پيرامون مسجدالنبى و به وسعت كل 000، 235 مترمربع در نظر گرفته شد. اين فضاها يا ميدان ها در چهار طرف مسجدالنبى واقع شده و عرض آنها به ترتيب در ضلع جنوبى 207، در ضلع غربى 154، در ضلع شمالى 144 و در ضلع شرقى 27 متر است.

بخشى از اين فضاها به مساحت 000، 135 مترمربع به نماز اختصاص يافته و بخش ديگر به مساحت 000، 100 مترمربع به خدمات عمومى واگذاشته شده است. در اطراف اين فضاها حدود 30 مدخل با پله هاى برقى و معمولى ساخته شده كه عابران را به بناهاى خدمات همگانى از قبيل وضوخانه يا توقف گاه هاى خودرو كه در زير همين فضاها يا ميدان ها ايجاد شده است مى رساند.

تونل خدمات

تونل خدمات يكى از برجسته ترين شاهكارهاى مهندسى در طرح توسعه است. هر چند طول اين تونل 7 كيلومتر و عرض آن 10/ 6 متر است، اما در نوع خود، كارى بى همانند محسوب مى شود؛ چرا كه اين تونل از ايستگاه مركزى تهويه در فاصله 7 كيلومترى حرم آغاز مى شود و با عبور از زير خيابان طريق الجامعات، وادى عقيق، كمربندى دوم، راه آهن و تونل مناخه به طبقه زيرزمين مسجدالنبى مى رسد.

در موازات اين تونل و به فاصله 13 متر از آن، مجراى كابل ها و كانال هاى خدمات عمومى وجود دارد. اين شبكه از 9 لوله از جنس پلى كلورايد و هر يك به قطر 125 ميلى متر تشكيل شده است.

اين مجرا از طريق كانال هاى فرعى مزدوج يا لنگه اى كه در گرداگرد مسجدالنبى وجود دارد با تونل خدمات مرتبط مى شود.

ص:284

توقف گاه خودرو

احداث اين توقف گاهصدها عمليات پيچيده را مى طلبيد تا از اين رهگذر، سطحى سخت و برخوردار از سلامت و ايمنى كامل فراهم آيد؛ چه، عمقى كه اين توقف گاه در آن احداث مى شد و همچنين خاك منطقه فاقد ثبات لازم بود. و امكان هر گونه لغزش و رانش در آن وجود داشته است. از اين روى لازم بوده، براى احداث اين توقف گاه طولانى ترين ديوار حمايتى جهان ساخته شود.

اين كار نيز انجام يافت و ديوارهايى گرداگرد توقف گاه (پاركينگ) زيرزمينى ايجاد گرديد. اين ديوارها شامل دو نوع بود:

1- ديوارهاى مزدوج يا دو جداره، با بتون مسلح به قطر (عرض) 60/ 6 متر و عمق ميان 22 تا 66 متر در زير زمين.

2- ديوارهاى يك جداره براى كناره هاى مدخل هاى توقف گاه، با بتون مسلح به قطر 80 سانتى متر وبا عمق مناسبى در زمين، به گونه اى كه به سطح لايه هاى سنگى زيرين برسد.

بناى توقف گاه در بردارنده 4100 ستون از بتون مسلح است كه هر كدام 110 سانتى متر قطر و ميان 5 تا 50 متر عمق دارند، به گونه اى كه روى لايه هاى سنگى زيرزمين قرار گرفته اند. مجموع طول اين ستون هاى فرورفته در عمق زمين (بارت) ها [در اتصال فرضى آنها به همديگر] به 000، 100 متر مى رسد.

اين بنا در دو طبقه ساخته شده كه ارتفاع طبقه بالاتر 90/ 4 متر و ارتفاع طبقه پايين 4 متر است و در مجموع در شرايط عادى گنجايش 4000 و در شرايط اوج ازدحام 4500 دستگاه اتومبيل را دارد.

توقف گاه داراى شش ورودى- خروجى است كه سه تاى آنها در طبقه منهاى يك، و سه تاى ديگر در طبقه منهاى دو قرار دارد و همه به خيابان هاى اصلى مدينه راه دارند.

اين دو طبقه از طريق راهروهاى شيبدارى كه در چهار گوشه مسجدالنبى، در (طبقه زيرين) قرار گرفته است به همديگر راه دارند.

توقف گاه در هر طبقه شامل پانزده واحد است كه يازده تاى آنها همانند و چهارتاى ديگر ناهمانند هستند. طول و عرض هر يك از واحدهاى همانند به ترتيب 100 و 80 متر

ص:285

است و ساختمان هاى خدمات در فاصله ميان آنها قرار گرفته اند. هر واحد مركب از پنج پل باطول 80 وعرض 20 متر است و بدين ترتيب مجموع پل ها در دو طبقه به 110 مورد مى رسد، و در دو طرف هر پل در ابتدا، انتها و وسط، ستون هايى متجاور وجود دارد.

اما واحدهاى ناهمانند كه در محدوده شيب هاى برقرار كننده ارتباط ميان طبقه اول و دوم زيرزمين و در نزديك مدخل ها قرار دارند در مجموع داراى 56 پل هستند كه طول هر پل از 20 تا 70 و عرض آن 20 متر است.

كف توقف گاه؛ اعم از راهروها و ورودى- خروجى و نقاط توقف خودرو، با بتون مسلح متداخل و به مساحت كل 000، 250 مترمربع پوشش شده و ديوارهاى داخلى نيز با بتون مسلح احداث و از نماى سنگصنعتى برخوردار شده است.

بناهاى خدماتى

با توجه به وسعت توقف گاه خودروها، لازم بوده كه همه خدمات و پشتيبانى هاى مورد نياز براى استفاده كنندگان از توقف گاه فراهم شود، به گونه اى كه نيازى به خروج از آن و در نتيجه كند كردنِ عبور و مرور نباشد.

در داخل مجموعه توقف گاهِ خودروها، ساختمان ها يا واحدهاى ساختمانىِ ويژه خدمات عمومى به شرح زير احداث شده است:

1- بناهاى خدمات عمومى: شامل 15 واحد ساختمانى كه هر يك متشكل از چهار طبقه و ارائه دهنده خدمات عمومى به شرح زير است:

- محل هاى انفرادى وضو (شامل شير آب و كرسيچه اى براى نشستن): 6214 نقطه.

- شيرهاى آب آشاميدنى: 7858 مورد.

- سرويس بهداشتى: 2432 چشمه.

- پله هاى برقى: 116 دستگاه كه در سى واحد توقف گاه واقع در دو طبقه توزيع شده اند.

- پله هاى ثابت: 30 مورد.

2- بناهاى خدمات خاص: شامل 27 واحد ساختمانى كه هركدام دريك طبقه احداث

ص:286

گرديده و در 4 بخش توقف گاه [واقع در چهار سمت مسجدالنبى و در زير بناهاى طرح توسعه] توزيع شده اند. مراكزى از قبيل مراكز امنيتى و نگهبانى، درمانگاه، اتاق هاى كنترل و ساماندهى (5 مورد)، مراكز آتش نشانى (6 مورد)، تعميرگاه ها (2 مورد)، اتاق كليدخانه (1 مورد)، مراكز بازرسى و تفتيش (4 مورد)، و مخازن (2 مورد) از جمله واحدهاى خدماتى خاص هستند كه در اين توقف گاه با توزيع مكانى مناسب واقع شده اند.

سيستم تهويه هوا

سيستم تهويه و مطبوع سازى هوا در مسجدالنبى، از نظر توانايى ها و قابليت ها كمتر از سيستم مسجدالحرام نيست و از نظر ميزان قدرت از آن بالاتر است؛ چه، مجموع قدرت واحدهاى سردكننده حرم نبوى به 000، 17 تن مى رسد و از توان ذخيره اى (اضطرارى) ديگرى نيز به ميزان 3400 تن برخوردار است.

دستگاه هاى سردكننده هوا شامل 6 واحد است كه به وسيله موتورهاى برقى ويژه اى كه هر كدام هفت هزار اسب بخار قدرت دارند و با جريان برقى به قدرت 8/ 13 كيلو وات كار مى كنند.

ايستگاه سردكننده هوا در داخل ايستگاه مركزىِ خدمات- كه در فاصله 7 كيلومترى حرم قرار دارد- واقع است. در اين ايستگاه بزرگ ترين سردكننده جهان مستقر شده و با كمك پمپ هاى موجود و به طور ميانگين در هر دقيقه 000، 17 گالن آب سرد شده آماده شده در اين دستگاه به سمت مسجد پمپاژ مى شود و رفت و برگشت اين آب از طريق تونل خدمات يك ساعت و نيم به درازا مى كشد.

حركت آب از ايستگاه اصلى و با كمك هفت پمپ بزرگ (هر كدام به قدرت 450 اسب بخار) آغاز مى شود و از طريق شبكه اى از لوله هاى با قطر 90 سانتى متر به طرف طبقه زيرين بناهاى جديد مسجدالنبى مى رود. اين لوله ها در داخل تونل خدمات در داخل كانالى از بتون مسلح با ارتفاع داخلى 1/ 4 متر، عرض 2/ 6 متر و طول 7 كيلومتر جاسازى شده و امكان افزودن 2 لوله ديگر نيز در اين كانال در نظر گرفته شده است.

در اين تونل، در طول مسير، سى و يك اتاق تهويه، مجهز به پنكه هاى لازم ايجاد

ص:287

شده است.

اين لوله ها، در طبقه زيرزمينِ بناهاى جديد مسجدالنبى، به دو شبكه اصلى با لوله هايى به قطر 50 سانتى متر تقسيم و از آن پس نيز به لوله هايى با قطر كمتر؛ يعنى تا 7 سانتى متر تقسيم مجدد مى شود تا از طريق آنها به 143 دستگاه فنكوئل نصب شده در نقاط مختلف طبقه همكف برسد.

از اين شبكه همچنين شبكه اى فرعى با لوله هايى به قطر 25 سانتى متر منشعب مى شود كه اين شبكه تهويه هواى بناهاى قديم مسجدالنبى را بر عهده دارد. براى اين منظور كانال هاى حامل هواى سرد در موازات ديوار سمت قبله مسجد ايجاد شده و از طريق اين كانال ها، هواى سرد به پنجره هاى تعبيه شده در بالاى ديوار سمت قبله مى رسد و از آنجا در هواى مسجد مى پراكند. به همين منظور در داخل دوصحن ميانى مسجدالنبى نيز دو كانال ايجاد گرديده و بخشى از شبكه هاى خدماتى لازم؛ از جمله شبكه انتقال هواى سرد در آن جاسازى شده است تا بتوان با كمك اين شبكه بناهاى احداثى در نخستين توسعه سعودى را نيز از تهويه مطبوع برخوردار ساخت.

هواى سرد از طبقه زيرزمين و از طريق دريچه هايى كه در قاعده هر يك از ستون هاى بناهاى جديد تعبيه گرديده و با پنجره اى مسى (كه خود داراى قاب ها يا كلاف هاى سنگى هستند) پوشيده شده است در سراسر بناهاى طبقه همكف طرح توسعه پخش مى شود و هوايى كه سردى خود را از دست داده است از طريق دريچه هاى ديگرى كه به همين منظور ايجاد شده بازگردانده مى شود.

سيستم تهويه هوا داراى هماهنگى با گنبدهاى متحرك است تا در شرايط آب و هوايى مناسب، كارِ تهويه ماشينى متوقف شود و با كنار رفتن اين گنبدها تهويه طبيعىصورت پذيرد. هر يك از گنبدها به وسيله چهار موتور، كه هر كدام 5/ 2 اسب بخار قدرت دارند بر روى بالشتك هاى ويژه جابجا مى شوند و امكان باز و بسته كردن همزمان و غير همزمان و تك به تك آنها وجود دارد.

در اين سامانه، همچنين اين امكان فراهم آمده است كه بتواند اندازه آلودگى هوا را تنظيم كند و آن را در حد مقبولى نگه دارد. افزون بر اين، سيستم پيشرفته ايمنى براى

ص:288

هشدار و پيشگيرى از حريق، از طريق آب پاش هاى اتوماتِ نصب شده در سقف فراهم گشته است.

تأمين برق حرم نبوى

در منابع تأمين برق و همچنين نحوه تأمين انرژىِ لازم، تفاوتى ميان آنچه در مورد مسجدالحرام ذكر شد و آنچه در مسجدالنبى مى بينيم وجود ندارد؛ چه، در مسجدالنبى نيز همانند مسجدالحرام مطالعاتى به منظور تأمين برق از طريق منابع مختلفصورت پذيرفته است تا امكان استمرار جريان برق براى همه سامانه هاى فعال در حرم نبوى، كه در آغاز اين بخش بدان ها اشاره كرديم، و سامانه هاىصدا، نور و تلويزيون هاى مداربسته از آن جمله است، فراهم باشد.

برق مسجدالنبى و بناهاى ملحق بدان از طريق يك واحد نيروگاه مخصوص تأمين مى شود. اين نيروگاه داراى 6 دستگاه مولد 5/ 2 مگاواتى است كه چهارتاى آنها با ظرفيت 10 مگاوات برق حرم را تأمين مى كند. يك دستگاه ديگر براى تأمين برق اضطرارى در وضعيتِ آماده نگهدارى مى شود و يك دستگاه نيز برق توقف گاه خودروها را تأمين مى كند.

اخيراً دو مولد 5/ 2 مگاواتى ديگر نيز به اين واحد نيروگاهى اضافه شده است.

درهاى مسجدالنبى و مراحل ساخت آنها

اگر درهاى اصلى، پنجره ها و مشبك هاى مسجدالنبى را، به عنوان نمونه هايى از تلاش و دانش و هنر و فن آورى ملاحظه كنيم، خواهيم ديد كارى از هر نظر برجسته انجام پذيرفته است.

براى تهيه درها و ديگر لوازم چوبى مسجدالنبى بهترين مواد خام و كارآمدترين و جديدترين شيوه هاى ساخت و ساز به كار گرفته شده است.

همچنين مقادير فراوان چوب هاى ساج كه براى اين كار لازم بود، از جاهاى مناسب به داخل كشور حمل شده و به منظور خشك كردن در اختيار متخصصان امر قرار گرفته است تا با كمك دستگاه هاى ويژه كه با رايانه كنترل مى شود، نسبت به خشك كردن آنها

ص:289

اقدام كنند. دليل روى آوردن به خشك كردن چوب ها با ماشين، كاستن از زمان عمليات بوده است؛ چه، اين كار بهصورت ماشينى تنها 5 ماه به درازا كشيده است، در حالى كه اگر قرار بود اين كار بهصورت دستى و به شيوه هاى سنتى انجام گيرد ممكن بود چند سال وقت بگيرد.

پس از انجام اين مرحله و وارسى هاى لازم، چوب ها به بارسلون اسپانيا حمل گرديد و درهاى مورد نياز در آن جا ساخته شد.

در بارسلون نيز درجريان ساخت درها از اره هاى ليزرى و ديگر ابزارهاى پيشرفته در آماده سازى چوب ها استفاده شد و در الصاق چوب ها و كلاف ها به همديگر نيز به جاى بهره جستن از ميخ و ابزارهاى فلزى از ميخ هاى چوبى و نيز فاق و زبانه استفاده كردند.

همزمان با جريان عمليات ساخت درها در بارسلون، در كارگاهى ديگر در روآن فرانسه، عناصر تزيينىِ مسى در حال تهيه شدن بود. اين عناصر بر پايه شيوه هاى مرسوم در هنر اسلامى شكل و شمايل مناسب را كسب مى كرد تا پس از ساخته شدن، درها روى آنها نصب شود.

از آن جا كه اين عناصر مى بايست بعداً آب طلا داده شود لازم بود در عمليات ريختن وصيقلى كردن آنها نهايت دقت به عمل آيد تا محصولى كه تهيه مى شود كاملًاصاف وصيقلى و فاقد هر گونه عيب و خللى باشد؛ چرا كه، درصورت وجود هر گونه عيب يا خلل، اين عيب و خلل پس از آب طلا دادن به خوبى خود را نشان مى داد.

در مرحله بعد براى آب طلا دادن اين عناصر لازم بود اجزاى آنها از همديگر جدا شود و براى قطعه هاى بزرگ كه داراى اشكالى از قبيل نيم دايره بودند كوره هاى ويژه اى با گنجايش لازم فراهم گردد.

به هر حال، پس از پايان يافتن اين مراحل، عناصر و قطعه هاى تهيه شده به بارسلون حمل شد تا روى درها نصب شوند.

گفتنى است از آن جا كه هر درى حدود 5/ 2 تن وزن داشت، در مراحل ساخت و تركيب قطعات و اجزاى درها و همچنين به هنگام نصب آنها در مسجدالنبى، وقتى كافى

ص:290

براى حفظ توازن درها مبذول داشته شد.

پنجره هاى رنگى

استفاده از شيشه هاى رنگى يكى از مشخصه هاى هنر اسلامى است كه در بناهاى طرح توسعه به خوبى خود را نشان مى دهد. البته اين كار، بر خلاف ديگر كارها كه به تدريج شيوه ماشينى آنها جايگزين شيوه دستى شده است، تماماً بر مهارت هاى دستى و فردى مبتنى است؛ از همين روى، هنرمندانى چيره دست به تراشيدن چوب هاى ساج براى تهيه قطعه هاى چوبى لازم در ساخت دريچه ها و حصارها و مشبك ها و همچنين درهاى داخلى پرداختند و سپس شيشه گرانى زبردست كه ريشه هاى حرفه و مهارت آنان به چندين سده پيش باز مى گردد به توليد و آماده كردن قطعه هاى شيشه اى مناسب براى اين محصول ها پرداختند و نتيجه همكارى اين دو گروه، خود را در قالب ساخته هايى بديع جلوه گر ساخت كه نشانه هاى مهارت و چيره دستى فراوان وصنعت و فن آورى پيشرفت را يكجا در خود گرد آورده و نمادى الهام گر از ميراث هنر اسلامى بود.

اين ساخته هاى چوبى كه به قطعه هاى تزيينى مس و همانند آن آذين شدند، در كنار سرستون ها، چلچراغ ها، سنگ نماها و ديگر عناصر معمارى و هنر در مسجدالنبى جلال و عظمت بناها را دو چندان مى سازد. «(1)»


1- بخش عمده اى از اطلاعات اين بخش در قصةالتوسعه ص 344- 351 و 364 عيناً آمده و مؤلف كتاب حاضر، اين بخش را از آن جا نقل كرده است ..« مترجم»

ص:291

فصل پنجم: از زبان آمار و ارقام

اشاره

جدول شماره 1: وضعيت كلى مسجدالنبى از زبان ارقام

الف: پيش از نخستين توسعه سعودى، ب: پس از نخستين توسعه سعودى، ج: توسعه دوران ملك فهد

موردالف ب ج جمع ملاحظات

مساحت مسجدالنبى (برحسب مترمربع) 303، 10 024، 6- 327، 16 اين رقم مربوط به قبل از توسعه دوران ملك فهد است.

مساحت ساختمان هاى نوساز در طرح 000، 82

فهد (برحسب مترمربع)

مساحت بام ساختمان هاى احداثى در 000، 67

طرح توسعه فهد (بر حسب مترمربع)

فضاهاى پيرامونى در طرح توسعه فهد 000، 235

(بر حسب مترمربع)

مجموع مساحت هاى اماكن مسجدالنبى 303، 10 024، 6 000، 384 327، 400 اين رقم شامل توسعه و فضاهاى پيرامونى دوران فهد نيز مى شود

گنجايش تعداد نمازگزار 000، 58 000، 95 000، 577 000، 73 اين رقم در اوقات ازدحام تا يك ميليون نفر هم مى رسد.

ص:292

موردالف ب ج جمع ملاحظات

تعداد گلدسته ها 5 4 6 10

ارتفاع گلدسته ها (بر حسب متر) 36 72 104-

تعداد پله هاى ثابت-- 18 18

تعداد مجموعه پله هاى متحرك-- 6 6

شمار درها و مدخل ها 5 17 64 81

تعداد سقف هاى متحرك-- 27 27

يادآورى:

1- در بناهاى طرح توسعه 27 گنبد متحرك ساخته شده كه هر كدام تقريباً 300 مترمربع مساحت دارد.

2- بناهاى جديد ايجاد شده در طرح توسعه، دربردارنده هفت مدخل اصلى در سه ضلع شمالى، شرقى و غربى است. هر مدخل اصلى نيز مشتمل بر چهار درگاه مجاور همديگر و دو درگاه جانبى است. افزون بر اين پنج مدخل، دو مدخلِ اصلى ديگر نيز در ضلع جنوبى وجود دارد كه هر كدام مشتمل بر سه درگاه مجاور همديگر، شش درگاه جانبى و ده درگاه ورود و خروج به پله هاى برقى متحرك است. در وسط ضلع شمالى بناهاى توسعه نيز دروازه ملك فهد وجود دارد كه مدخل اصلى اين بناهاست و بر بالاى اين درگاه، هفت گنبد كوچك و در جوار آن نيز دو گلدسته ساخته شده است.

ص:293

جدول شماره 2 در آخر همين فايل جايگزين شود.

ص:294

جدول شماره 3: فاصله زمانى ميان توسعه هاى مسجدالنبى «(1)»

رديف فاصله به

ازتاسال

1 نخستين توسعه و نوسازى دوران توسعه و نوسازى عمر بن خطّاب 10

پيامبرصلى الله عليه و آله، پس از فتح خيبر

2 توسعه و نوسازى عمر بن خطاب توسعه و نوسازى عثمان بن عفان 12

3 توسعه و نوسازى عثمان توسعه و نوسازى وليد بن عبدالملك 59

4 توسعه و نوسازى وليد توسعه و نوسازى مهدى 73

5 توسعه و نوسازى مهدى نوسازى هاى حكمرانان مسلمان پس از نخستين 706

آتش سوزى

6 نوسازى هاى حكمرانان مسلمان توسعه سلطان قايتباى پس از دومين حريق 21

7 نوسازى و توسعه قايتباى توسعه سلطان عبدالمجيد عثمانى 377

8 توسعه و نوسازى عبدالمجيد عثمانى توسعه و نوسازى ملك عبدالعزيز آل سعود 105

9 توسعه و نوسازى ملك عبدالعزيز توسعه و نوسازى جامع ملك فهد بن عبدالعزيز 35


1- بر گرفته است از قصةالتوسعه ص 286.« مترجم»

ص:295

ويژگى هاى مشترك طرح هاى توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى

فصل ششم: ويژگى هاى مشترك طرح هاى توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى

اشاره

اصرار مسؤولان همواره بر اين بوده است كه در هر دو طرح توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى، طراحى ها و محاسبه ها با بيشترين دقتصورت پذيرد. اجرا بر طبق برترين استانداردهاى مهندسى و فنى انجام گيرد. در مراحل مختلف اجراى كار، بهترين مواد و مصالح مصرف شود تا در نتيجه بناهايى كه پديد مى آيد برخوردار از برجسته ترين مشخصه هاى فنى و هنرى و در اوج زيبايى و شكوه باشد و شاهكارى بى همانند به نظر آيد.

در چهار چوب همين خواسته، اصول كار مشترك و هماهنگى براى طرح هاى توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى تدوين گرديد. بر پايه اين اصول، مى بايست نكات زير مورد توجه قرار گيرد:

1- بررسى و آزمايش همه جانبه عناصر خاك و ميزان تحمل وزن خاك، انواع مصالح ساختمانى مورد استفاده، انواع بتون هاى مسلح و غير مسلح و همچنين مشخص كردن مناسب ترين نوع بتون براى هر نقطه به منظور تأمين استانداردهاى ساخت و ساز و فنى و مهندسى.

2- لحاظ كردن نتايج آزمايش ها و بررسى ها در طرح هاى اجرايى؛ به گونه اى كه اين طرح ها با بيشترين دقت ممكن، نمايانگر نتايج آزمايش ها و جزئيات بررسى و مطالعات باشد و احتمال بروز هر گونه خطا را به كمترين حد ممكن كاهش دهد.

ص:296

3- مراعات هم نواختى و همگنى مطلوب ميان بناهاى توسعه و بناهاى قديم مسجدالحرام و مسجدالنبى؛ به گونه اى كه تلفيق ميان آنها طبيعى ترين تلفيق ممكن باشد.

4- به كارگيرى جديدترين دستاوردهاى فن آورى نوين؛ اعم از ماشين ها و مواد و مصالح و شيوه هاى ساخت و ساز، تا بهترين كيفيت بنا و بيشترين عمر ممكن را براى آنها فراهم سازد.

اهداف اجرايى برنامه توسعه: برنامه توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى دربردارنده اهداف نهايى زير بوده است:

1- افزودن دو مجموعه بناى جديد به بناهاى مسجدالحرام و مسجدالنبى به هدف بالا بردن گنجايش آنها.

2- افزايش ميزان گنجايش مكان هاى مذهبى اين دو حرم با استفاده از فضاهاى رو باز بيرونى، پشت بام هاى بناهاى جديد و پشت بام هاى بناهاى قديم با ايجاد تغييرات لازم در آنها.

3- ايجاد تحول در ساختار دو منطقه مركزى مكه و مدينه به هدف فراهم آوردن سهولت و آزادى بيشتر براى آمد و شد و ارائه خدمات پشتيبانى فعال و شبانه روزى و همچنين سهولت در ورود و خروج زائران به ويژه در هنگام نماز از طريق احداث درها و راهروهاى مناسب و به تعداد كافى و هماهنگ با مقدار گنجايش هر بنا.

4- فراهم آوردن سامانه هاى لازم براى تأمين امنيت و سلامت زائران؛ از قبيل مجموعه تلويزيون هاى مدار بسته، سامانه هاىصوت مركزى، برق، آتش نشانى، تهويه و همچنين مطبوع سازى طبيعى و ماشينى هوا.

5- احداث سامانه آبرسانى و جمع آورى پساب ها با توجه به گستردگى اماكن مكه و مدينه.

6- ايجاد توقف گاه هاى خودرو با گنجايش متناسب با مجموعه بناهاى توسعه و شمار روز افزون زائران و حاجيان و همچنين ايجاد تسهيلات لازم براى عبور و مرور آسان خودروها و راهيابى آنها به بزرگراه ها و خيابان ها و همچنين راهيابى آسان سرنشينان به داخل اماكن مسجدالحرام و مسجدالنبى.

ص:297

ويژگى هاى مشترك در سامانه هاى تأسيساتى و برقى

بناهاى توسعه دوران اخير، تنها، بناهايى خشك و بى روح نيستند، بلكه نمادى زنده از مجموعه اى از بهترين ويژگى ها و عناصرند كه در ساختمان ها، عناصر به كار رفته در آنها و همچنين سامانه هاى تأسيساتى و برقى خود را نشان مى دهند و همه در يكنواختى و همگنى شكوهمندى، كالبدى بر در آميختن دو عنصر مادى و معنوى با همديگر مى شوند: عنصر معنوى توجه و ارادت مسلمانان جهان و عنصر مادى شكوه و عظمت بناها.

اصرار ملك فهد بن عبدالعزيز بر آن بوده است كه در ساخت بناها و در فراهم آوردن سامانه هاى خدماتى و تأسيساتى و برقى، برجسته ترين نظريه ها و راه كارها و ابزارها به خدمت گرفته شوند؛ چرا كه از ديد وى پسنديده ترين كار آن است كه استوارترين و ماندگارترين باشد.

در چهار چوب اين راهبرد كلان، و همان گونه كه در ساخت بناها همه آن چه مى توانست شكوه فراوان ترى را به بار آورد فراهم آمده بود، در تجهيز بناهاى مسجدالحرام و مسجدالنبى به سامانه هاى مختلف نيز اصول كارى و برنامه مشتركى طراحى شد كه تنها در برخى از جزئيات و به تناسب موقعيت و وضعيت اين دو مسجد، با همديگر تفاوت هايى جزئى مى يافت. اين برنامه مشترك ايجاد سامانه هاى زير را در مسجدالحرام و مسجدالنبى، بهصورت همانند و با تفاوت هايى موردى در ابعاد و مشخصات و مقدار توان در برداشت:

الف: سامانه هاى تأسيساتى و خدماتى، شامل:

1- سامانه تهويه و مطبوع سازى هوا

2- سامانه آب آشاميدنى خنك و بهداشتى

3- سامانه آب مصرفى عادى

4- سامانه جمع آورى آبهاى مجارى

5- سامانه جمع آورى آب هاى باران و سيل

6- پله هاى برقى داخلى و خارجى

ص:298

7- سامانه آتش نشانى پيشرفته با استفاده از گاز هالون براى مقابله با آتش در مناطق مهم.

ب: سامانه هاى برقى، شامل:

1- سامانه نور و روشنايى

2- سامانهصدا

3- سامانه تلفن

4- سامانه مراقبت و هشدار سريع

5- سامانه نشان دادن ساعات و زمان

6- سامانه كنترل ماشينى

7- سامانه تلويزيون هاى مدار بسته

8- شبكه جريان برق ولتاژ پايين براى تغذيه سامانه هاى الكترونيكى.

جديدترين فن آورى ها: در هر يك از اين سامانه ها، تازه ترين دستاوردهاى دانش بشرى و جديدترين فن آورى ها به خدمت گرفته شده است، تا اين سامانه ها وظايف خود را به بهترين وجه به انجام رسانند و كمترين اختلالى در كار آنها پيش نيايد؛ براى نمونه، سامانهصدا در مسجدالحرام و در مسجدالنبى يكى از سامانه هاى اصلى است كه هر گونه اختلال جزئى در هر بخش از آن مى تواند به نارسايىصوت و در نتيجه عدم بهره ورى لازم ازصدا و كيفيت آن از سوى مردم و نمازگزاران بيانجامد، به ويژه آن كه مى دانيم در اين دو مسجد، به دليل وسعت فراوان و شمار انبوه نمازگزاران، آنان قادر به ديدن امام جماعت و جمعه نيستند و تنها رابط ميان آنها با امامصداى اوست كه از طريق دستگاه هاىصوتى و بلندگوها به آنان مى رسد و به كمك همينصداى فراگير است كه همراه با امام به سجده و ركوع مى روند و همراه او سر از سجده و ركوع بر مى دارند. با اين حساب مى توان تصور كرد كه كوچك ترين اختلالصوتى، حتى براى زمانى كوتاه، چه دشوارى هايى را پديد مى آورد.

گفتنى است تضمين كاركرد هميشگى و مطلوب سامانه هاى ياد شده، مستلزم بازرسى هاى مداوم و همه روزه است كه در ابعاد و سطوح مختلف مى بايست انجام

ص:299

پذيرد. اين خود حجم عمليات نگهدارى فراوانى را مى طلبد.

سامانه هاى تهويه هوا: با رعايت معيارهايى كه پيشتر بدانها اشاره شد، سامانه هايى پيشرفته براى تهويه و مطبوع سازى هوا در مسجد الحرام و مسجدالنبى فراهم گرديد. اين سامانه ها در نوع خود از بزرگ ترين نظام هاى اجرا شده در جهان هستند و شايد با لحاظ ويژگى ها و محدوديت هاى مكانى در مرتبه نخست نيز قرار گيرند؛ چه، نكات زير اهميت و حساسيت اين سامانه را مشخص مى سازند:

1- ويژگى مكان و تقدس و حرمت آن نزد ميليون ها مسلمان سراسر جهان.

2- مساحت اين دو مكان كه در مورد مسجدالحرام بالغ بر 000، 217 و در مورد مسجدالنبى افزون بر 000، 108 مترمربع مى شود و البته اين رقم جداى از پشت بام ها و فضاهاى روبازى است كه در پيرامون اين دو حرم به نماز اختصاص يافته است.

3- ويژگى انحصارى مكان هايى كه مى بايست هوايشان تهويه شود، بدين معنا كه هم بناهاى مسجدالنبى و هم بناهاى مسجدالحرام از چند سمت باز هستند و اين خود مى طلبد كه شيوه خاصى در انتخاب و همچنين به كارگيرى سامانه تهويه لحاظ گردد.

4- دورى فاصله ايستگاه هاى مركزى تهويه از اماكن؛ چه، ايستگاه هاى تهويه مركزى مسجدالحرام و مسجدالنبى به ترتيب در فاصله 450 مترى و 7 كيلومترى اين حرم ها قرار گرفته اند و كانال هاى رساننده آب و هواى تهويه، از طريق دو تونل به حرم مى رسد.

ويژگى هاى هنرى و تزيينى

هنر تزيين اماكن مذهبى يكى از نمادهاى تمدن اسلامى است كه از ديربار پا به پاى فن معمارى اسلامى به حيات و شكوفايى خود ادامه داده است.

يكى از برجسته ترين عناصر در هنر تزيين اسلامى خط عربى است كه افزون بر هفتاد نوع دارد. پس از آن، نوبت به عناصر تزيين سطوح چوبى و پيكره هاى چوبين و همچنين كنده كارى بر چوب مى رسد و عناصرى چون تزيين با شيشه و مواد فلزى، روكش هاى طلا، و نماهاى سنگ و كاشى و تصوير مناظر طبيعى در رده هاى بعدى

ص:300

جاى مى گيرند.

هر متن كارى، نوع ويژه اى از تزيين را بر مى تابد و مى طلبد؛ براى نمونه داخل بناها و حجره ها و سقف آنها تزيين ويژه خود را داراست، پنجره ها، روزن ها، و حصارها آذين خاص خود را مى طلبند، مسجدها با عناصر خاصى آراسته مى شوند.

اما بناهاى حرم مكه و حرم مدينه مجموعه اى از اين متن ها و زمينه ها را در بردارد و از همين روى، هر بيننده اى در هر نقطه از اين بناها با عناصر متفاوتى از هنر اسلامى روياروى خواهد بود.

تزيين بناهاى مسجدالحرام و مسجدالنبى: تزيين هاى انجام شده در مسجدالحرام و مسجدالنبى اوج طراحى و اجرا و همچنين به كارگيرى عناصر گوناگون را در كنار همديگر به نمايش مى گذارد. در اين تزيين ها مهم ترين عناصر، كارآمدترين شيوه ها، بهترين و مرغوب ترين مواد و مصالح به كار گرفته شده و برجسته ترين هنرمندان و حرفه كاران به خدمت گرفته شده اند و از جديدترين فن آورى ها و نيز قابليت هاى رايانه در طرح عناصر تزيينى، بهصورتى كه با جايگاه و عظمت اين دو مسجد تناسب داشته باشد، استفاده گرديده است.

اگر عناصر به كار رفته در اين بناها را از نظر بگذرانيم، خواهيم ديد هر كدام از اين عناصر سهمى در تزيين بناهاى مختلف حرم بر عهده گرفته است؛ از گلدسته ها و گنبدها گرفته تا رواق ها، ستون ها، ديوارها، سقف ها، كف ها، پله ها، طاق ها، دريچه ها، كرانيش و درها به كمك اين عناصر و همچنين شيوه هاى بديعِ ساخت، تلفيقى مناسب ميان بناهاى قديم، بناهاى نخستين توسعه سعودى و بناهاى توسعه ملك فهد به وجود آمده و يكپارچگى كاملى به بناها بخشيده است.

در ساخت هر يك از اين عناصر مسجد و همچنين در ساخت چلچراغ ها، سرستون ها، پنجره هاى جلو نشسته، نرده ها و حصارها و ديگر عناصر، مواد مختلفى چون مس، طلا، شيشه، انواع كريستال، چوب ساج، چوب ارز مغربى [نوعى درخت از تيرهصنوبرها]، آلومينيوم زرد رنگ، سنگصنعتى تزيين شده، انواع مرمر، انواع گرانيت، سراميك و گچ به كار رفته است.

ص:301

نا گفته نماند، در اين ميان عنصرى كه از همه بيشتر خودنمايى مى كند خط عربى با گونه هاى مختلف آن است.

سنگ صنعتى (مصنوعى)

سنگ مصنوعى ياصنعتى يكى از عناصر مشترك و پركاربرد در تمامى بناهاى مكه و مدينه است كه هم در ساخت و هم در تزيين جايگاهى در خور توجه دارد و بخش عمده اى از ديوارك ها و حصارها و همچنين نماهاى داخلى و خارجىِ بنا، از همين نوع سنگ فراهم شده است.

سنگ هاىصنعتى يا مصنوعى از سنگ هاى طبيعى رنگارنگى (به عنوان مواد اوليه) ساخته مى شود كه عمدتاً از معادن عربستان سعودى تأمين شده است. اين كار در طى مراحل فنى پيچيده اى با كنترل و محاسبه رايانه اى، در دو كارخانه كه به همين منظور و در نزديكى طرح هاى توسعه همزمان با شروع عمليات آنها ايجاد شده است،صورت مى پذيرد.

توليد سنگ مصنوعى بدين شيوه،صنعتى واقعى است كه طراحى ويژه و نيز مهارت و دقت فراوانى را مى طلبد. نخستين گام در مراحل توليد اين سنگ ها، طراحى خط توليد و پس از آن طراحى و ساخت قالب هاى گچى ويژه به عنوان نمونه اوليه براى ساخت قالب هاى واقعى از جنس فلزات سخت است. در مرحله بعد بتون هاى خاص در رنگ ها و حجم هاى مناسب و بر اساس طراحى قبلى تهيه مى گردد. همزمان با آن براى هر قالب و هر قطعه به تناسب شكل و اندازه آن شبكه هاى آرماتور تهيه مى گردد و در داخل قالب ها قرار مى گيرد. البته به تناسب قطعه اى كه مى بايست توليد شود، در نقاط مختلف قالب بتون هاى با رنگ هاى متفاوت ريخته مى شود و آرماتورها در لايه هاى ميانى بتون قرار مى گيرد. عمليات بتون ريزى كه بدين ترتيب انجام مى گيرد در نوع خود كارى هنرى و پيچيده است و پس از انجام آن، قالب ها به سمت خط توليد رانده مى شوند تا در آنجا با توقّفى هشت ساعته، بتون داخل قالب سخت شود.

در حالى كه قالب در خط توليد قرار دارد، هم ابعاد مورد اندازه گيرى مداوم قرار

ص:302

مى گيرد و هم قالب قسمت هاى مختلف قطعه به تدريج و در زمان مناسب از آن جدا مى شود و بدين ترتيب قطعات سنگ هاى مصنوعى متناسب با جاى خاصى كه در بنا براى آنها در نظر گرفته شده است توليد مى شوند.

در اين ميان به سنگ هايى كه تشكيل دهنده طاق ها هستند توجه ويژه اى مى شود و دقت افزون ترى در ابعاد و زاويه بندى آنهاصورت مى گيرد.

در مرحله بعد روى هر يك از قطعه هاى سنگىصافكارى و جلدكارى مى شود و به وسيله خمير مخصوصى درزها و ناهموارى هاى احتمالى جزئى برطرف مى گردد و پس از آن، قطعه هاى سنگ در اتاق ها يا سالن هاى ويژه رطوبت دهى قرار مى گيرد و يك شبانه روز كامل با آب گرم بر آنها آب پاشيده مى شود.

پس از اين مرحله، كار قلمزنى روى سنگ هاى مصنوعى انجام مى پذيرد و سيمان هاى اضافى زدوده مى شود. پس از آن هر قطعه از قطعات سنگصافكارى و جلادهى مجدد مى شود. در انجام اين كار، بسته به نوع و جايگاه نصب سنگ و همچنين تزيين هاى تعبيه شده در آن، دقت هاى ويژه اى معمول مى گردد تا هيچ يك از اجزا و عناصر تزيين خدشه نيابد يا نشكند.

سنگ هايى كه بدين ترتيب فراهم آمده اند، يكى پس از ديگرى در جاى ويژه خود در بناها نصب مى شوند تا نماى چشم نواز آن را تشكيل دهند.

استفاده از كارگاه ها و كارخانه هاى جهان

براى انجام هر چه سريع تر و بهتر طرح هاى توسعه، كارگاه ها و كارخانه هايى چند در داخل و خارج عربستان سعودى تجهيز يا به خدمت گرفته شد؛ براى نمونه درهاى بزرگِ بناهاى توسعه در بارسلونا ساخته شد. رويه طلاى قطعات فلزى و برنزى مورد استفاده در تزيين در فرانسه انجام گرفت. چلچراغ ها در اتريش ساخته شد و ساخت قطعه هاى كريستال مورد استفاده در تزيين چلچراغ ها- كه عمدتاً گرداگرد حلقه هاى مسى چلچراغ ها آويخته مى شوند- در چكسلواكى سابقصورت پذيرفت.

همچنين در كارخانه ها و كارگاه هاى ويژه اى كه در مكه و مدينه براى انجام

ص:303

سفارش هاى طرح توسعه تأسيس شده بود ده ها هزار قطعه مسى، چوبى، سنگى، گرانيتى و همانند آن توليد شد تا همه به عنوان عناصر تزيينى بناهاى مسجدالحرام و مسجدالنبى به كار برده شوند.

تعمير و نگهدارى

همه سامانه هاى خدماتى و تأسيساتى و برقى كه در مسجدالحرام و مسجدالنبى ايجاد شده اند، در ساعات مختلف شبانه روز فعال هستند و بررسى هايى دوره اى و مراقبت هايى دقيق در مورد آنها انجام مى گيرد تا به طور مستمر و بدون توقف بتوانند كارهاى خود را انجام دهند و در آنچه براى راحت و آسايش زائران فراهم آمده است هيچ گونه خللى به هيچ دليلى به وجود نيايد.

ص:304

فصل هفتم: پيامدها و رهاوردهاى توسعه

كارهاى بزرگ و اقدامات سترگ و فعاليت هاى شگفت آورى كه هر انديشه اى را به خود متوجّه مى سازد و هر بيننده اى را خيره مى كند و آغاز و انجام آنها و دست زدن به آنها فراتر از ادعا و گزافه گويى هاى درون تهى است و بيش از هر چيز از اراده استوار، تدبير دورانديش و دقت نظر دست اندركاران خود خبر مى دهد- چنين كارهايى، ناگزير مى بايست زيباترين ياد و نام را ازصاحبان خود بر جاى گذارند، پاك ترين احساس ها را برانگيزانند و بيشترين خوشايند و فراوان ترين تحسين را در پى آورند.

دو طرح جامع توسعه مسجدالحرام و مسجدالنبى از اين دست شاهكارهاى اعجازگونه است كه هيچ قلمى هر چند توانمند نمى تواند جزئيات آن را به بيان در آورد و تصوير راستين آن را كه فراتر از تخيل است ترسيم كند.

اين توسعه و نوسازى رهاوردهاى فراوانى داشته و نتايج ملموس و عظيمى را به بار آورده است كه سال ها و سده ها بر جاى خواهند ماند و نمايانگر غناى هنر و تمدن اسلامى خواهند بود.

هر چند برشمردن همه اين آثار و رهاوردها از توان نگارنده فراتر است، اما لازم مى داندبخشى از آن را كه بيشتر به ذهن وى مانده و نمايانتر است بهصورتى گذرا يادآور شود:

1- ايجاد سهولت در انجام مراسم دينى: طرح هايى كه در مسجدالحرام و

ص:305

مسجدالنبى انجام گرفته، تنها طرح هايى براى توسعه اين دو مكان مذهبى نيستند؛ زيرا اگر چنين بودصرفاً به نوسازى و توسعه در اين مكان ها بسنده مى شد و در اينصورت ممكن بود باز هم خدمات ديگرى چون وسايل نقليه، ارتباطات، اسكان، بازار، تأمين مواد غذايى و آب و همانند آن با دشوارى هايى روبرو شود و از سهولت مراسم دينى كه خواسته خدمتگزاران حرم هاى مكه و مدينه است بكاهد.

از همين روى، از آغاز توسعه و همپاى آن، طرح هاى بزرگ ديگرى نيز اجرا شده كه هدف از آنها تكميل كاركرد طرح هاى توسعه و ارائه خدمات مناسب و فراگير به تمامى زائران و حاجيان و همچنين ساكنان مكه و مدينه بوده است.

به همين دليل، در مجموعه طرح هايى كه به هدف ايجاد سهولت در انجام مراسم دينى اجرا شده، كارهاى ديگرى همچون ايجاد بزرگراه هاى ميان مكه و مدينه و جده و ديگر شهرها، جاده هاى داخل شهرى و كمربندى ها، احداث پل هاى غيرهمسطح و تونل ها، توسعه خيابان ها و جاده هاى موجود، ايجاد ميدان ها و توقفگاه ها، ايجاد بازارهاى تجارى و همچنين تدارك سامانه هاى لازم و نيز تدارك آب، برق، محل هاى اسكان و هتل ها و مهمان پذيرها با انواع و درجه هاى مختلف صورت پذيرفته است.

بنابر اين، مشاهده مى شود مجموعه طرح هاى توسعه، همپاى طرح هاى بزرگ ديگرى پيش رفته كه با توجه به كوتاهى زمان انجام آنها تا حدى خارق العاده به نظر مى رسند.

اجراى اين طرح ها، در كنار طرح هاى توسعه حرم توانسته است بيشترين راحت و آسايش را براى زائران و حاجيان در انجام عبادت ها و انجام مراسم دينى فراهم آورد.

2- دستاوردهاى اجتماعى: بى گمان انجام هر گونه برنامه توسعه و نوسازى در هر شهر و آبادى نوعى تحول و تغيير اجتماعى را نيز در پى مى آورد كه مى تواند جامعه را از دايره بسته كهن خود بيرون برد و به فراخنايى نو راه نمايد كه در آن حتى درك اجتماعى مردم همپاى توسعه شهر و آبادى، در سطح و در ارتفاع، بالا مى رود؛ براى نمونه، تخريب يك واحد مسكونى در منطقه مركزى شهر براى توسعه حرم بدان معناست كه مى بايست خسارتى بهصاحب ملك پرداخت شود و اين خسارت مى تواند سرمايه اى در اختيار

ص:306

صاحب ملك باشد تا در جايى ديگر از همين شهر بنايى نو برپا كند و بدين وسيله سهمى در گسترش آبادانى شهر بر عهده گيرد. اين تحرك اجتماعى به ويژه هنگامى اثربخش تر مى نمايد كه بدانيم معمولًا چنين تحركى با نوعى علاقه به سطح و كيفيتى بهتر از آنچه تا آن زمان وجود داشته همراه است. افزون بر اين، همين تحرك و همين تخريب و نوسازى وظايف جديدى را متوجه حكومت مى سازد و آن را وادار مى كند تا مراكز جديدى براى ارائه خدمات بهداشتى، آموزشى- تربيتى و ارتباطات به وجود آورد.

اينها همه، وضع اجتماعى را بهبود مى بخشد و موجب پيدايش سكونت بهتر و پيشرفته تر، تحرك اقتصادى گسترده تر و ثبات سرمايه و سودآورى اطمينان بخش تر تجارت و بازار مى شود.

3- رهاوردهاى اقتصادى: اگر از ديدگاه اقتصادى به هر حركت عمرانى، چون توسعه اماكن دينى يا توسعه شبكه هاى ارتباطى و فك ملكيت اراضى و املاك و مستغلات واقع در محدوده اين طرح ها بنگريم، خواهيم ديد اموالى كه حكومت در چنين طرح هايى هزينه مى كند بخش كوچكى از آن به عنوان خسارت بهصاحبان املاك و مستغلات پرداخت مى شود و بخش ديگرى كه معمولًا بخش عمده تر است نقدينگى جاريى را موجب مى شود كه به دست كارگران و ياصاحبان املاك مى رسد؛ براى نمونه اگر در طرح هاى توسعه مكه و مدينه و طرح هاى الحاقى و تكميل كنندهصد ميليارد ريال سعودى هزينه شده باشد اين بدان معناست كه دست كم هفتاد ميليارد ريال از اين مبلغ بهصورت نقدينگى در اختيار مردم قرار گرفته كه اين خود به افزايش داد و ستد و سرمايه گذارى و در نهايت به تشديد فعاليت اقتصادى جامعى مى انجامد.

اصولًا اين نكته از نظر اجتماعى روشن است كه هر اندازه طرح هاى توسعه و نوسازى در يك كشور فعال باشد شكوفايى اقتصادى نيز همپاى آنها احيا مى شود.

افزون بر اين، در مورد طرح هاى توسعه مكه و مدينه و اماكنى كه خدماتى در اختيار حاجيان و زائران مى گذارد اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه انجام آسان مراسم حج و زيارت و وجود راحت، آسايش و امنيت افزون تر در حج و زيارت مردم را

به اين مهم تشويق مى كند و موجب افزايش شمار حاجيان و زائران مى شود و اين خود اوضاع و

ص:307

احوال اقتصادى مردم مكه و مدينه و عربستان سعودى را بهبود مى بخشد.

كوتاه سخن آن كه مجموعه طرح هاى توسعه مكه و مدينه همان گونه كه براى مسلمانان جهان و زائران اين دو شهر مقدس وسايل راحت و آرامش و آسايش را فراهم ساخته، براى ساكنان اين شهرها نيز زمينه مناسب رشد و پيشرفت اقتصادى و افزايش رفاه اجتماعى و تحرك اقتصادى را در پى آورده است.

اميد كه خداوند آفريدگاران اين كارهاى سترگ و ماندگار را پاداشى دو چندان دهد و در دو سراى سپاس گزارد.

ص:308

ص:309

كتابنامه «(1)» 1- الاساس فى السنة و فقهها، سعيد حوّى.

2- اخبار الكرام باخبار المسجدالحرام، احمد بن محمد مكى، به تحقيق حافظ ندم مصطفى.

3- اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ابوالوليد ازرقى، به تحقيق رشيدصالح ملحّس، مكة المكرمة، مطابع الثقافه، 1994 م.

4- اطلس تاريخ الاسلام، حسين مونس.

5- الاعلام، خيرالدين زركلى، بيروت، دارالعلم للملايين، 1980 م.

6- اوراق مطويه، احمد سباعى، طائف، نادى الطائف الأدبى، 1402 ه. ق./ 1982 م.

7- اوزان و مقياس ها در اسلام، و الترهينس، ترجمه و حواشى غلامرضا ورهرام، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1368.

8- تاريخ عمارة المسجدالحرام، حسين باسلامه، قاهره، دار مصر للطباعه، 1384 ه. ق./ 1964 م.

9- التاريخ القويم لمكة و بيت اللَّه الكريم، محمد طاهر كردى مكى.

10- تاريخ الكعبة المعظمه، حسين باسلامه، قاهره، دار مصر للطباعه، 1384 ه. ق./ 1964 م.


1- نا گفته نماند اين كتابنامه در بردارنده مجموعه مراجع و مآخذ مؤلف كتاب حاضر و همچنين مؤلف قصةالتوسعه و منابعى براى مطالعه بيشتر است.« مترجم»

ص:310

11- الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، منذرى.

12- حاضر العالم الاسلامى، امير شكيب ارسلان، ترجمه عربى عجاج نويهض، بيروت، دارالفكر، 1394 ه. ق./ 1973 م.

13- الحُجج المبينة في التفضيل بين مكة و المدينه، جلال الدين سيوطى.

14- الحج و العمرة الى بيت اللَّه الحرام، اسعد ساغرجى.

15- حَجّة النبى، احمد عبدالغفور عطار، رياض، وزارة الحج و الأوقاف، 1396 ه. ق./ 1976 م.

16- الحَرَمان الشريفان قمة العمارة الاسلامية المعاصرة، منصور حسين عطار.

17- دائرة معارف القرن العشرين، محمد فريد وجدى، بيروت، دارالمعرفه، 1971 م.

18- دعوة الاسلام، سيد سابق، بيروت دارالفكر 1398 ه. ق./ 1978 م.

19- دليل المدينة المنورة للحاج و الزائر، عبيداللَّه محمد امين كردى و عبدالعزيز محمد بدر الدين كابلى.

20- الديانات و العقائد، احمد عبدالغفور عطار، مكةالمكرمة، وزارة الحج و الأوقاف، 1401 ه. ق./ 1981 م.

21- رحلة ابن بطوطه، ابو عبداللَّه محمد بن عبداللَّه بن محمد بن ابراهيم لوائى طنجى، بيروت، دارالتراث، 1388 ه. ق./ 1968 م.

22- رحلة ابن جبير، ابوالحسين محمد بن احمد كنانى، بيروت، دارصادر، 1379 ه. ق./ 1959 م.

23- الرحلة الملكيه، يوسف ياسين، رياض، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلاميه، 1408 ه. ق./ 1988 م.

24- روائع الفن فى الزخرفة الاسلاميه، عنايات المهدى، قاهره، مكتبة ابن سينا، 1993 م.

25- زمزم طعام طعم و شفاء سقم، يحيى حمزه كوشك، جده، دارالعلم للطباعة و النشر، 1403 ه. ق./ 1983 م.

26- سنن ابن حبان

27- سنن ابن ماجه

ص:311

28- سنن ترمذى

29- سنن دار قطنى

30- سنن نسائى

31- السيرة النبويه، ابو محمد عبدالملك بن هشام

32- شبه الجزيرة العربية فى عهد الملك عبدالعزيز، خيرالدين زركلى، بيروت، دارالعلم للملايين، 1977 م.

33- شعب الايمان، بيهقى

34-صحيح ابن حبان

35-صحيح بخارى

36-صحيح مسلم

37-صقر الجزيرة، احمد عبدالغفور عطار، بيروت، 1399 ه. ق./ 1979 م.

38- الطبقات الكبير، ابن سعد.

39- عمارة و توسعة المسجد النبوى عبرالتاريخ، ناجى محمد عبد القادر انصارى

40- عدة الاخبار فى مدينة المختار، احمد عبدالحميد عباسى

41- فتح البارى بشرحصحيح البخارى، ابن حجر عسقلانى

42- فصول من تاريخ المدينة المنوره، سيد على حافظ، جده، شركة المدينة المنوره للطباعة و النشر، 1405 ه. ق./ 1985 م.

43- فضائل المدينة المنوره، خليل ابراهيم ملا خاطر

44- الفن فى خط العربى، محمود يوسف غلام، رياض، وزارة المعارف السعوديه، 1402 ه. ق./ 1982 م.

45- فهد الوطن و الحدث، حامد عباس، مكة المكرمه، مؤسسة هديل للاعلام، 1404 ه. ق.

/ 1982 م.

46- فى رحاب البيت الحرام، محمد علوى عباس مالكى، جده، دار القبلة للثقافة الاسلاميه، 1412 ه. ق./ 1992 م.

47- قاموس الحج و العمره، احمد عبدالغفور عطار، مكه، 1399 ه. ق./ 1979 م.

ص:312

48- كسوة الكعبة المعظمة عبر التاريخ، سيد محمد دقن

49- الكسوة و الكعبة، احمد عبدالغفور عطار، مكة المكرمه، 1397 ه. ق./ 1977 م.

50- الكعبة المشرفه، امينهصاوى، جده، دار عكاظ للطباعة و النشر

51- كنز العمال فى سنن الأقوال و الأفعال، علاءالدين برهان فورى

52- مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ابن حجر هيثمى

53- المدينة المنورة تطورها العمرانى و تراثها المعمارى،صالح لمعى مصطفى، بيروت، دارالنهضة العربيه، 1981 م.

54- المدينة المنورة فى التاريخ، عبدالسلام هاشم حافظ، مدينه منوره، نادى المدينه الادلي، 1402 ه. ق./ 1982 م.

55- المساجد التاريخية الكبرى، يوسف فرحات، طرابلس (لبنان)، دار الشمال، 1993 م.

56- المسجد النبوى عبر التاريخ، محمد سيد وكيل

57- مسند ابن حنبل

58- معالم مكه التاريخية و الأثريه، عاتق بن غيث بلادى، مكه، دار مكة للنشر و التوزيع، 1400 ه. ق./ 1980 م.

59- معجم معالم الحجاز، عاتق بن غيث بلادى، مكه، دار مكة للنشر و التوزيع، 1391 ه. ق./ 1979 م.

60- مكة فى القرن الرابع عشر، محمد رفيع عمر، مكة المكرمة، نادى مكة الثقافى، 1401 ه.

ق./ 1981 م.

61- الملامح الجغرافيه لدروب الحجيج، جده، تهامه للكتاب الجامعى، 1401 ه. ق./ 1981 م.

62- ملوك العرب، امين ريحانى، بيروت، مطابعصادر ريحانى، 1951 م.

63- موسوعة التاريخ الاسلامى، احمد شلبى، قاهره، مكتب النهضة المصريه، 1980 م.

64- الموسوعة العربية الميسره، محمد شفيق غربال، قاهره، دارالشعب، 1972 م.

65- وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، نورالدين سمهودى

ص:313

جدول شماره 2: خلاصه وضعيت توسعه هاى مسجدالنبى «(1)»

رديف مورد سال انجام آن- هجرى قمرى سال انجام آن- ميلادى مقدار توسعه (بر حسب متر مربع) كل مساحت پس از توسعه (برحسب مترمربع) درصد افزايش مساحت ملاحظات

1 نخستين بناى مسجدالنبى 1 621- 1050- پيامبرصلى الله عليه و آله وصحابه مسجد را بنا كردند،

1 توسعه پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله 7 628 1425 2475 68/ 73% پايه هاى مسجد را به سنگ و ديوارها را از خشت و ستون ها را از تنه هاى درختان خرما بنا كردند.

2 توسعه عمر بن خطاب 17 638 1100 3575 44/ 44% براى آن ديوارى دورچين به ارتفاع يك متر تا يك و نيم متر قرار داد.

3 توسعه عثمان بن عفان 29 649 496 4071 87/ 13% ديوارها را با سنگ هاى نقش دار بنا كرد و در ستون ها رشته هاى آهنين به كار برد.

4 توسعه وليد بن عبدالملك 88 706 2369 6440 19/ 58% منبر، محراب و پنجره ها [ى اوليه ضريح] را احداث كرد.

5 توسعه مهدى عباسى 161 771 2450 8890 04/ 38% مسجد را به كاشى تزيين ساخت.

6 توسعه سلطان قايتباى 888 1483 120 9010 34/ 1% گنبد سبز را بر فراز حجره نبوى تجديد كرد.

7 توسعه سلطان عبدالمجيد 1265 1848 1293 10303 35/ 14% سقف گنبدى را جايگزين سقف چوبى ساخت.

8 توسعه عبدالعزيز آل سعود 1370 1950 6023 16327 46/ 58% افزودن بر نوسازى و توسعه حرم، چند ميدان و خيابان نيز احداث كرد.

9 توسعه فهد بن عبدالعزيز 1405 1985 384000 400327 93/ 2351% بزرگ ترين و در عين حال زيباترين و استوارترين توسعه مسجدالنبى است.


1- بر گرفته است از قصةالتوسعه، ص 285 و 286 ..« مترجم»

ص:314

التاريخ القويم، ج 4،ص 121

التاريخ القويم، ج 5،ص 38

التاريخ القويم، ج 3،صص 12 و 13

التاريخ القويم، ج 4،ص 126

التاريخ القويم، ج 3،ص 133

التاريخ القويم، ج 3،ص 172

التاريخ القويم، ج 2،ص 213

التاريخ القويم، ج 3،ص 166

التاريخ القويم، ج 2،ص 315

التاريخ القويم، ج 3،ص 146

التاريخ القويم، ج 4،ص 257

التاريخ القويم، ج 3،ص 11

سنن، ترمذى، ج 2،ص 175

ص:315

الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف، منذرى، ج 2،ص 194

التاريخ القويم، ج 2،ص 124

التاريخ القويم، ج 1،ص 289

التاريخ القويم، ج 1،ص 291

التاريخ القويم، ج 3،ص 80

يكدست كرار كه با گرانيت سبز تزيين شده بود تغيير يافت تا با نماى حجر اسماعيل

در هنر اسلامى شكل و شمايل مناسب را كسب مى كرد تا پس از ساخته شدن، درها روى

خواسته خدمتگزاران حرم هاى مكه و مدينه است بكاهد.

66- دليل المدينة المنورة للحاج و الزائر، عبيداللَّه محمد امين كردى و عبدالعزيز محمد بدر الدين كابلى.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109