سرشناسه:مدرّسي طباطبايي يزدي، سيّد محمّدرضا، 1334 _
عنوان و نام پديدآور:
ويرايش و نشر:ادب، چهرة خِرد / سيّد محمّدرضا مدرّسي طباطبايي يزدي.
گروه معارف مؤسسه پرتو ثقلين
مشخصات نشر:قم: انتشارات كريمه اهل بيت (عليهم السلام) ، 1391.
مشخصات ظاهري:59ص / پالتويي.
شابك:
قيمت:5 _ 6 _ 9888 _ 8777 _ 987
12000 ريال
وضعيت فهرست نويسي:فيپا
يادداشت:كتابنامه به صورت زيرنويس.
موضوع:آداب معاشرت اسلامي
ادب _ احاديث
قرآن _ اخلاق
ادب _ _ جنبه هاي قرآني
رده بندي كنگره:BP288
رده بندي ديويي:297/613
شماره كتابشناسي ملي:27897771
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ
«و درحقيقت تو به نيكو خلقى بزرگ، آراسته اى»
القلم : 4
ص: 7
ادب و ارزش انساني9
عقل هم نيازمند ادب است12
خداوند متعال برترين مؤَدِّب و پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - برترين متأدِّب14
ادب در مقابل خداوند متعال18
ادب در رابطه با پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - ، ائمّه - عليهم السلام -، علما و اوليا23
ادب حضور در ميان دوستان، مردم و مسجد30
ادبِ سلام و هر شادباشي35
بزرگ شمردن دوستان و مؤمنان، در حضور و غياب آنان42
ادب در سخن، و اشاره به تفاوت مرد و زن در برخي آداب48
ادبِ مُدارا، هوشياري و تغافل51
حتّي از كنار عطسه ي مؤمن، بي اعتنا نبايد گذشت!54
نمونه اي از شدّت اهتمام ياران امامان - عليهم السلام - به شناخت و عمل به آداب56
بهترين ميراث58
ص: 8
ص: 9
بسم الله الرحمن الرحيم
الحَمْدُلِلهِ رَبِّ العالَمِينِ
وَ صَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِينِ
دوستان بزرگوار عنوان مهمّي را براي سخن برگزيده اند و آن شايستگي هاي اخلاقي و آداب و سنن حسنه در رفتارهاي يك فرد مسلمان(1) مي باشد. انصافاً عنوان با ارزش و گران قدري است كه بايد مركز توجّه همه قرار گيرد. اين عنوان داراي ابعاد گوناگون و دامنه ي وسيعي است كه پرداختن به همه ي آن ها نيازمند جلسات فراوان و ساعت هاي زيادي است؛ حتّي فهرست گويايي از همه ي آن ها نيازمند بيش از يك جلسه مي باشد. امّا من سعي مي كنم در اين دقايقي كه خدمت شما عزيزان هستم، بحثي را كه شايد بيشتر مورد فراموشي قرار گرفته و بدين جهت يادآوري آن
ص: 10
لازم تر است با توجّه به روايتي از اميرمؤمنان علي - عليه السلام - مطرح نمايم. از مولاي ما اميرمؤمنان علي - عليه السلام - چنين روايت شده است:
يَا مُؤمِنُ! إنَّ هَذا العِلمَ و الأدَبَ ثَمَنُ نَفسِكَ فَاجْتَهِدْ فِي تَعَلُّمِهِما؛ فَمَا يَزِيدُ مِنْ عِلمِكَ و أدَبِكَ يَزِيدُ فِي ثَمَنِكَ و قَدرِكَ فَإنَّ بِالعِلمِ تَهتَدِي إلَى رَبِّكَ و بِالأدَبِ تُحْسِنُ خِدمَةَ رَبِّكَ و بِأدَبِ الخِدمَةِ يَستَوجِبُ العَبدُ وَلايَتَهُ و قُربَهُ فَاقبَلِ النَّصِيحَةَ كَي تَنجُوَ مِنَ العَذابِ؛1 (1)
اى مؤمن! اين دانش و ادب، بهاى جانِ تو است؛ پس در ياد گرفتنِ علم و ادب بكوش و هر آن چه بر علم و ادب تو افزايد، به بها و قَدر تو مي افزايد. همانا به وسيله ي علم، به پروردگارت راه مي يابى و به وسيله ي ادب، خدمتِ (عبادت و بندگى) پروردگارت را نيكو مي گردانى، و به وسيله ي ادب خدمت، بندهْ سزاوار ولايت و قرب خداوند مي گردد؛ پس پند بپذير تا از عذاب، رهايى يابى.
خطابِ يا مؤمن! خطاب به هر مؤمني است. مؤمن در غالب روايات يعني كسي كه ولايت اميرالمؤمنين - عليه السلام - و اولاد معصومينش - عليهم السلام - را قبول دارد؛ يعني علاوه بر اسلام، ايمان هم دارد2 (2). البتّه مؤمن مراتبي دارد؛ مؤمنِ درجه ي
ص: 11
يك داريم، مؤمنِ درجه ي دو تا آخر، تا مي رسد به مثل بنده كه ديگر به قول آقايان در صفُّ النِعال و پايين ترينِ درجات هستم، ولي خدا را شاكريم كه مؤمنيم. حضرت - عليه السلام - مي فرمايند: اي مؤمن! اين علم و ادب، بهاي جانِ توست.
فَاجتَهِد فِي تَعَلُّمِهِما؛
تلاش كن در فراگيري و يادگرفتن علم و ادب.
فَمَا يَزِيدُ مِن عِلمِكَ و أدبِكَ يَزِيدُ فِي ثَمَنِكَ و قَدرِكَ؛
هرچه كه بر علم و ادب تو بيافزايد، بر بها و ارزش تو مي افزايد.
شما تا به حال درباره ي ارزشِ علم، مطالب زيادي شنيده يا خوانده ايد؛ اين روايت هم اشاره به ارزشِ علم
ص: 12
دارد، ولي عنايت در اين سخن بر قسمت دوم آن است كه معمولاً كمتر از آن صحبت مي شود؛ يعني ادب.
اجازه بفرماييد روايت ديگري از حضرت - عليه السلام - برايتان بخوانم. طبق اين روايت كه در غررالحكم آمده است، اميرالمؤمنين - عليه السلام - مي فرمايند:
كُلُّ شَيءٍ يَحتَاجُ إلَى العَقلِ و العَقلُ يَحتَاجُ إلَى الأدَبِ؛3 (1)
هر چيزي محتاج عقل است و عقل، نيازمند ادب است.
يعني هر انديشه، حركت يا برنامه اي نيازمندِ عقل مي باشد و عقلْ خود نيازمند ادب است. در روايت ديگري حضرت - عليه السلام - فرمودند:
الأدَبُ صُورَةُ العَقلِ؛4 (2)
ادب چهره ي عقل است.
عقلي كه در درون انسان ها نهفته است، با ادب بروز
ص: 13
مي كند و نمايان مي شود.
ما تا به حال درباره ي لزوم اجتناب از محرّمات و انجام تكاليف واجب، مطالب زيادي شنيده ايم، امّا درباره ي ادب و آداب رفتار انسان با خداي خود، با پيامبرِ خود، با امامانِ خود، با خانواده ي خود، با جامعه ي خود و حتّي با حيوانات و جمادات5 (1) _ هرچند در دايره ي واجبات و محرّمات قرار نگيرد _ كمتر شنيده ايم. در حالي كه در روايات، عنايت بر مبحثِ ادب، بسيار زياد مي باشد، و هيچ چيز را بدون ادب، ندانسته است. در روايت آمده است:
لِكُلِّ أَمْرٍ أَدَبٌ؛6 (2)
براى هر كارى، ادبي است.
و از طرف ديگر، روايت مي فرمايد:
لا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الأدَبِ؛7 (3)
ص: 14
هيچ شرافتي با سوء ادب، وجود ندارد.
و در روايت از امام صادق - عليه السلام - آمده است:
خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثِيرُ مُسْتَمْتَعٍ قِيلَ: وَ مَا هُنَّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! قَالَ: الدِّينُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الْأَدَب ... ؛8 (1)
پنج چيز اگر در كسي نباشد در او بهره ي زيادي نيست: دين؛ عقل؛ شرم؛ خوي نيكو و ادب نيكو.
خداوند متعال أدب كننده ي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - بود؛ يعني پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - متأدَّب به ادب الهي شد:
خُذِ العَفوَ و أمُر بِالعُرفِ و أَعرِض عَنِ الجاهِلين؛9 (2)
(با آن ها) مدارا كن و عُذرشان را بپذير، و به نيكى ها دعوت كن، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مكن).
در ذيل اين آيه ي شريفه، امام صادق - عليه السلام - مي فرمايند:
ص: 15
خداوند متعال با اين آيه ي مباركه، پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را تربيت و مؤدَّب كرد، بعد از آن كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - به ادب الهي متأدِّب شد، خداوند متعال خطاب به پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - فرمود:
وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ؛10 (1)
و همانا تو بر مَلَكه ي نفسانى بزرگى (كه همه ي اخلاقِ فاضله ي انسانى در آن جمع است) استواري11 (2).
در روايت ديگري آمده است: پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - متأدِّب به ادب الهي شد و خداوند مؤدِّب پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - بود و پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - اميرالمؤمنين - عليه السلام - را متأدِّب كرد و ائمّه - عليهم السلام - ما را
ص: 16
ادب مي كنند12 (1). خداوند متعال ساير پيامبرانش - عليهم السلام - را نيز تعليمِ ادب مي داد؛ ببينيد وقتي كه حضرت موسي - عليه السلام - به وادي مقدّس رسيد خداوند متعال فرمود:
فَاخلَع نَعلَيكَ إنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوىً؛13 (2)
كفش هايت را بيرون آر كه تو در سرزمينِ مقدّسِ طُوى هستي.
انسان بايد در رفتار، اخلاق و گفتار خود، داراي ادب باشد. اين چنين نيست كه فرد حتّي خارج از محدوده ي واجبات و محرّمات، آزاد مطلق باشد و هرگونه بخواهد رفتار كند.
در يك نگاه كلّي، رعايت ادب از جانب انسان، ابعاد متعدّدي دارد مثل:
الف. رعايت ادب نسبت به ذات اقدس پروردگار؛
ب. رعايت ادب نسبت به پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - ، ائمّه ي هدي - عليهم السلام - و قرآن كريم؛
ج. رعايت ادب نسبت به علما، اولياي الهي،
ص: 17
بزرگ سالان در اسلام و ذريّه ي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - ؛
د. رعايت ادب نسبت به پدر، مادر، فرزند و همسر؛
ه_. رعايت ادب نسبت به علم، معلّم و عالم؛
و. رعايتِ ادب نسبت به فرمانده و افراد تحت فرمان؛
ز. رعايت ادب نسبت به كارگر و كارفرما؛
ح. رعايت ادب نسبت به دوستان و معاشران؛
ط. رعايت ادب نسبت به فقير، درمانده، بيمار، مصيبت زده، اموات و ... ؛
ي. رعايت ادب نسبت به جامعه به طور كلّي؛
ك. رعايت ادبِ رابطه با بيگانگان و كافران؛
ل. رعايت ادبِ دارايي و مال، طبيعتِ جان دار و غير جان دار؛
و ... .
به خاطر كميِ وقت و مشترك بودن برخي از اين ابعاد در دليل و وجهِ لزوم رعايت ادب، بدون تفكيك تفصيلي هر بُعْد از ديگري، بحث را دنبال مي كنيم.
بايد توجّه كنيم اكثر اين آدابي كه ذكر مي شود گرچه رعايت آن ها واجب نيست امّا انسانِ خالي از اين آداب همچون انسان بي لباس يا بدلباسي خواهد بود كه نگاه ها در پايين ترين سطح به او متوجّه است، يا چون سفره ايست كه جز غذاي بي مزه و طعم، چيز ديگري در
ص: 18
آن يافت نمي شود و اين ها گرچه به طور موردي و در كوتاه مدّت قابل تحمّل است، امّا اين روش اگر فراگير و پايدار شود، به اساس نيازهاي انسان نيز ضربه مي زند و تعهّد انسان را در برابر واجبات و محرّمات، ضعيف كرده و انسان را در پرتگاه هلاكت قرار مي دهد، چنان كه ترك برخي آداب، انسان را از رسيدن به كمالات مادّي و معنوي محروم مي كند:
عَنْ عَلِيٍّ - عليه السلام -: مَنْ قَلَّ أدَبُهُ كَثُرَتْ مَساوِيه؛14 (1)
امام علي - عليه السلام - مي فرمايد: هركس ادب او كم باشد، بدي هاي او فزون خواهد شد.
ادبِ بنده در برابر ربّ العالمين، بالاترين ادبي است كه بايد رعايت شود. وقتي ما در مقابل خداوند متعال قرار مي گيريم و مي خواهيم نيايش، پرستش و دعا كنيم، آيا آدابِ دعا را به جا مي آوريم؟ اصلاً آداب صحبت با خداوند چيست؟ آيا اين روش صحيحي است كه ما انجام مي دهيم؟! به گونه اي كه گاهي با طهارت، گاهي بي طهارت، گاهي با توجّه و گاهي بي توجّه به نيايش و دعا مي پردازيم. البتّه ذكرِ خدا در همه حال، خوب است
ص: 19
«فَإنَّ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَسَنٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ ... .15 (1)» امّا آن وقتي كه ما حاجتي داريم و مقام، مقامِ عبادت، تضرّع و نيايش مي باشد آيا درست است كه به درگاه پروردگار عالَم به هر روشي وارد شويم؟!
در بعض ادعيه آمده است:
وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْأَدَبِ فِيمَا تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ فِيه؛16 (2)
حُسن ادب را روزيِ من فرما در هرچه بدان به سوي تو توجّه مي كنم.
امام صادق - عليه السلام - در روايتي مي فرمايند:
إنَّمَا هِيَ المِدحَةُ ثُمَّ الثَّنَاءُ ثُمَّ الإقرَارُ بِالذَّنبِ ثُمَّ المَسألَةُ؛17 (3)
جز اين نيست كه آن (آداب دعا) مدح است، سپس ستايش، بعد اقرار به گناه، آن گاه درخواست.
پس اوّل بايد ستايش، مدح و ثناي الهي را به جاي آورده سپس اقرار به گناه كرد، آن وقت از درگاهِ خداوند چيزي خواست. بعضي فقط دست به آسمان بلند مي كنند و مي گويند: خدايا خير دنيا و آخرت به ما بده! گرچه اين هم خوب است، ولي ادب نيست؛ بلكه بايد
ص: 20
ديد، كجا و در مقابل چه كسي قرار گرفته ايد! خداي لايتناهي، ربّ الارباب، مالك يوم الدّين، چه عظمتي دارد! آن خدايي كه وقتي ائمّه - عليهم السلام - در مقابل او قرار مي گرفتند، رنگ از چهره ي ايشان مي پريد!
در روايات آمده است: ائمّه - عليهم السلام - هنگام وضو، حال شان منقلب مي گشت18 (1). هر چيزي معياري دارد و أدبِ مع الله هم حساب دارد. متأسّفانه شيطان تلاش مي كند در همه جا رخنه كند و خرابي به بار آورد كه يكي از آن ها همين مسأله ي ادب است. اين كه انسان بايد با خداي خود، ادب داشته باشد از واضحات است. امام صادق - عليه السلام - در روايتي مي فرمايند:
مَا أكَلَ رَسُولُ اللَّهِ - صلي الله عليه و آله و سلم - مُتَّكِئاً مُنذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إلَى أن قَبَضَهُ و كَانَ يَأكُلُ إكلَةَ
ص: 21
العَبدِ وَ يَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ. قُلتُ: و لِمَ ذَلِكَ؟ قَالَ - عليه السلام -: تَواضُعاً لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛19 (1)
رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - از آن گاه كه خداوند او را مبعوث كرد تا وقتى كه خداوند او را قبض روح كرد، هرگز به هنگام غذا خوردن تكيه نكردند و همواره مانند بندگان غذا مي خوردند و مي نشستند. (راوي مي گويد) گفتم: علّت اين كار چه بوده است؟ حضرت - عليه السلام - فرمودند: براى فروتنى به پيش گاه خداوند عزّوجل.
آن وقت مي بينيم عدّه اي به نام صوفي پيدا شده، گفته اند: وقتي كه انسان دوست خدا شد و محبّت خدا را پيدا كرد و خيلي به خدا نزديك شد، از آن جا كه بين دوستان نبايد آدابي باشد در اين حال عبادت هم كه ادب محسوب مي شود ساقط مي گردد؛ بعد هم يك قافيه اي درست كرده اند و مي گويند: «تسقط الآداب بين الأحباب؛ آداب و اخلاقِ درست بين دوستان، ساقط مي شود.» ببين شيطان تا كجا منحرف مي كند! شكل و ظاهر قشنگي هم به حرف خود داده اند.
يكي از علماي شيعه به نام ديلمي كتاب شريف و لطيفي دارد به نام إرشاد القلوب، ايشان مي گويد: كسي به من گفت: جنيد بغدادي معروف گفته كه: «إذا صحت المودّة، سقطت شروط الأدب؛ هرگاه كه محبّت ثابت و پايدار شد، شرايطِ ادب، ساقط مي شود.» _ يعني ديگر نبايد با
ص: 22
خداوند متعال از روي ادب رفتار كرد؛ چون محبّت زياد شده است! _ اين عالِم بزرگوار (جناب ديلمي;) مي گويد: «و هذا غلط» اين حرفِ غلطي است كه اين آقا يا طرفدارانش درست كرده اند _ البتّه من نمي دانم او چنين گفته باشد، ولي قطعاً طرفدارانش مي گويند _ . چرا غلط است؟:
إذا صحت المحبةُ و خلصت، تأكدت على المحب ملازمة الأدب و الدليل على ذلك أنّ رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - كان أكثر الناس محبة لله تعالى و أعظمهم أدبا؛20 (1)
هرگاه دوستى، محكم و خالص شد، لزوم رعايت ادب بيشتر مي شود؛ دليل بر اين مطلب اين است كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - از تمام مردم دوستيش نسبت به خداى تعالى بيشتر و ادب آن حضرت از همه ى مردم عظيم تر بود.
چه كسي نزدِ خداوند، محبوب تر از پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - بود، و چه كسي بيش از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - خدا را دوست مي داشت. لقب حضرت، حبيب الله است. در عين حال كه بالاترين درجاتِ محبّت را دارا بود، بالاترين ادب را در برابر خداوند متعال داشت، كه اشاره كرديم براي رعايت ادب و تواضع در برابر خداوند در هنگام غذاخوردن به جايي تكيه نمي داد. آن قدر عبادت كرد كه آيه نازل شد:
ص: 23
طه مَا أنزَلْنَا عَلَيكَ القُرْآنَ لِتَشْقَى؛21 (1)
ما قرآن را به تو نازل نكرديم كه اين قدر به رنج بيفتي.
به هرحال رعايت ادب در برابر ذات اقدس پروردگار و آداب عباداتي همچون دعا، نماز، روزه، حجّ و ... امور مهمّي است كه كتاب ها از آن مشحون است و بايد مؤمنين به آن توجّه كافي داشته باشند. از طرف ديگر ادبِ حضور در محضر خداي سميع و بصير و مُنعِم و قاهر و قادر بايد ما را از ارتكاب گناه بلكه انديشه ي گناه باز دارد. اين چه ادبي است كه در محضر خداي خود به فكر گناه بيفتيم يا خداي ناكرده آلوده به گناه شويم و بدتر آن كه شرم نكنيم و از گناه انجام شده پشيمان نشويم.
ادب ديگري كه رعايت آن لازم است، در رابطه با پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مي باشد. در موردِ رعايت ادب با پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - ، ببينيد در سوره ي مباركه ي حُجُرات خداوند متعال چگونه به بندگانش مي آموزد با پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - از روي ادب رفتار كنند:
يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَينَ يَدَيِ اللهِ و رَسُولِه؛22 (2)
ص: 24
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر خدا و فرستاده ي او تقدّم نجوييد.
بعد از اين فرمان كلّي و فراگير، خداوند متعال مي فرمايد:
لاتَرفَعُوا أصواتَكُم فَوقَ صَوتِ النَّبِيِّ و لاتَجهَرُوا لَهُ بِالقَولِ كَجَهرِ بَعضِكُم لِبَعضٍ أن تَحبَطَ أعمالُكُم و أنتُم لاتَشعُرُون؛23 (1)
(براى رعايت ادب و مقام پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - ) صداى خود را (هنگام صحبت) بلندتر از صداى پيامبر نبريد و با او بلند سخن نگوييد همانند آن كه با يكديگر بلند سخن مى گوييد، مبادا عمل هايتان حَبط و تباه گردد درحالي كه نمى دانيد.
پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - در مقابل مؤمنين تواضع مي فرمود24 (2).
ص: 25
عدّه اي به جاي آن كه با ديدن تواضعِ حضرت - صلي الله عليه و آله و سلم - تواضعِ بيشتر در مقابل ايشان كنند و ارزش اين خُلق و خويِ خوب را بدانند، سوء استفاده مي كردند. بعضي جهالت داشتند. برخي هم منافق بودند و عناد داشتند؛ مي آمدند پشت حجره هاي پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - با بي ادبي، حضرت - صلي الله عليه و آله و سلم - را با كلام يا محمّد! مورد خطاب قرار مي دادند. خيال مي كردند با بچه ي خودشان يا فردي مثل خودشان رو به رو هستند25 (1). اين ها كساني نيستند كه ادب داشته باشند؛ به همين خاطر صراحتاً در قرآن كريم مورد توبيخ قرار مي گيرند. برخي فكر مي كنند اين ها چيزهاي ساده اي است، درحالي كه بسيار مهمّ است. خداوند متعال در چندين آيه نسبت به اين مسائل، عنايت فرموده و آن هايي را كه صدايشان را پايين مي آوردند و مؤدّب صحبت مي كردند مورد لطف و مغفرت قرار داده است. خداوند متعال مي فرمايد:
إنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أصواتَهُم عِندَ رَسُولِ اللهِ أولئِكَ الَّذينَ امتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُم لِلتَّقوى لَهُم مَغفِرَةٌ و أجرٌ عَظيمٌ؛26 (2)
ص: 26
همانا كساني كه صداهاى خود را نزد رسول خدا پايين مى آورند، كسانى اند كه خداوند، دل هايشان را براى پرهيزكارى آزموده (و آماده ساخته) است، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.
و كلّاً پايين آوردن صدا از آدابي است كه قرآن كريم مي فرمايد جناب لقمان - عليه السلام - به فرزند خود آموخت:
وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِك؛27 (1)
و آواز خود را بلند مكن (بلند سخن مگو).
وقتي كه بزرگي به خاطر اخلاق برترِ خود در مقابل ما تعظيم، تواضع و احترام مي كند ما نبايد خود را فراموش كرده و به جاي تواضع و ادب بيشتر طوري رفتار كنيم كه نامناسب باشد. اين ادبِ معاشرت با پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - است. ادب با پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - در مورد ائمّه - عليهم السلام - هم ساري و جاري است حتّي نسبت به قبور مطهّر آنان بايد رعايت ادب شود تا آن جا كه در روايت آمده است كه نماز را مقدّم بر قبر نخوانيد:
... أَمَّا الصَّلَاةُ فَإِنَّهَا خَلْفَهُ يَجْعَلُهُ الْأَمَامَ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَ بَيْنَ يَدَيْهِ لِأَنَّ الْإِمَامَ لَا يُتَقَدَّمُ؛28 (2)
... امّا نماز پس همانا نماز را پشت مرقد شريف در حالي كه قبر را در پيش روي خود دارد به جا مي آورد و جايز نيست پيش روي قبرِ مطهّر
ص: 27
نماز را اقامه كند؛ زيرا كسي بر امام - عليه السلام - نبايد مقدّم شود.
در مورد كساني كه جانشينان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و معصومين - عليهم السلام - هستند نيز بايد رعايت ادب مناسب بشود. كسي كه رفتارش با وليّ فقيه، مراجع، علما، فقها و حتّي با معلّمش مانند رفتارش با ديگران باشد، اين خلاف ادب است. از اميرالمؤمنين - عليه السلام - روايت شده است:
مَنْ وَقَّرَ عَالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ؛29 (1)
كسي كه عالمي را بزرگ بِدارد خداي خود را بزرگ شمرده است.
و باز از حضرت - عليه السلام - آمده است:
إِيَّاكَ أَنْ تَسْتَخِفَّ بِالْعُلَمَاء؛30 (2)
مبادا كه عالمان را سبك بشماري.
و در روايتي اميرالمؤمنين - عليه السلام - مي فرمايد:
قُم عَن مَجلِسِكَ لِأبِيكَ و مُعَلِّمِكَ و لَو كُنتَ أمِيراً؛31 (3)
از جاى خود به احترامِ پدر و استادت برخيز اگر چه امير و فرمان روا باشى.
خوب دقّت بفرماييد! مي فرمايد: و لو اين كه فرمانده و
ص: 28
امير باشي، هنگامي كه پدر يا معلّمت وارد شد به احترام او بايست و از جايت بلند شو. متأسّفانه بعضي از ماها ظرفيت كافي نداريم. اگر موقعيّتي برايمان پيدا شود يا شرايط اجتماعي براي ما فراهم گردد، نسبت به معلّم و حتّي نسبت به پدرمان، احترامِ لازمي را كه بايد به جا آوريم، انجام نمي دهيم. اين ها خلافِ اسلام است و روش هايي است كه شيطان به ما القا مي كند.
ادبي كه انسان بايد با عالِم، معلِّم و استاد داشته باشد در روايات، بسيار مورد عنايت قرار گرفته است. آموزه هايي در آدابِ رفتارِ با استاد، چگونگي سؤالِ از ايشان، شيوه ي حضور در مجلسِ درس، رفتار انسان با خانواده اش، همسرش، فرزندانش، دوستانش، فرماند ه اش و زيردستانش، شاگردانش، همسايه اش، ميهمانش و ... وارد شده است. هر رفتاري، ادب و آدابِ مخصوص به خود را دارد كه اگر رعايت نشود چه بسا فردْ مبتلا به سوء ادب شود؛ مثلاً از مصاديق سوء ادب آن است كه فردي تيزي سخن و زيبايي كلام خود را متوجّه كسي كند كه به او سخن آموخته است. در نهج البلاغة آمده است:
لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ وَ
ص: 29
بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ؛32 (1)
با كسى كه ترا سخن آموخته با تندى حرف نزن و با آن كه گفتارت را نيكو ساخته، سخن بليغ و رساى خود را به كار مبند.
از ديگر مصاديق سوء ادب، آن است كه فردي درِگوشي در حضور ديگران صحبت كند مگر در موارد استثنا. خداوند متعال مي فرمايد:
لا خَيْرَ في كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً؛33 (2)
در بسيارى از سخنانِ درگوشىِ آن ها، خير و سودى نيست مگر كسى كه _ به اين وسيله _ امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند و هركس براى خشنودى پروردگار چنين كند، پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
و فرموده است:
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئً إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ وَ
ص: 30
عَلىَ اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ ِ الْمُؤْمِنُون؛34 (1)
نجوا (درگوشي) تنها از سوى شيطان است، مى خواهد با آن مؤمنان غمگين شوند ولى نمى تواند هيچ گونه ضررى به آن ها برساند جز به اذن پروردگار؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توكّل كنند.
اسلام براي اين كه بين مردم، پيوند باشد و محبّتْ همه جا را فرا بگيرد، براي سراسرِ زندگاني و برخوردها و رفتارهاي ما ادب قرار داده است. بعضي ادب ها منصوص است و برخي از آداب، عرفي است؛ يعني انسان خودش مي تواند بر اساس شرايط و مقضيات زمان و حكمِ عقل و شرع، آدابي را ابداع كند؛ البتّه نه به گونه اي كه مبتلا به بدعت در شرع شود.
اوّلين ادب اين است كه وقتي وارد اجتماع مي شوي _ بين برادران، خواهران و دوستانت _ طوري حضور يابي كه مناسب باشد. در روايتي درباره ي رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - چنين نقل شده است:
أنَّهُ - صلي الله عليه و آله و سلم - كَانَ يَنظُرُ فِي المِرآةِ و يُرَجِّلُ جُمَّتَهُ و يَمتَشِطُ؛
(پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - ) در آينه نگاه مى كرد و موهاى
ص: 31
سرش را منظّم مي فرمود و شانه مى زد.
و رُبَّمَا نَظَرَ فِي المَاءِ و سَوَّى جُمَّتَهُ فِيهِ؛
و گاه با نگاه در آب، موهاي سرش را مرتّب مى فرمود.
و لَقَدكَانَ يَتَجَمَّلُ لِأصحَابِهِ فَضلاً عَلَى تَجَمُّلِهِ لِأهلِهِ؛
(پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - ) براى اصحاب خود نيز خود را آراسته مى كرد، تا چه رسد به اهل خود.
و حضرت - صلي الله عليه و آله و سلم - مي فرمود:
إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذَا خَرَجَ إلَى إخوَانِهِ أن يَتَهَيَّأ لَهُم و يَتَجَمَّلَ؛35 (1)
خداوند دوست دارد هنگامي كه بنده به سوى برادران خود بيرون مي رود، خود را براى آن ها منظّم كند و بيارايد و زيبا سازد.
صبح كه مي خواهي بيرون بيايي، اگر با موهاي ژوليده، مَحاسن به هم ريخته، لباسِ چروك شده و حالت حزين باشي، اين ها ارزش ندارد36 (2). همان طور كه در روايت ديديم، پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - خودش را مي آراست و
ص: 32
سپس در ميان مردم حاضر مي شد، موهاي سرشان را شانه كرده و مي آراستند و لباس تميز مي پوشيدند. در آن زماني كه داشتن آينه مشكل بود، حضرت - صلي الله عليه و آله و سلم - چه بسا در آبي نگاه مي كردند كه ظاهرشان براي بيرون آمدن، آراسته و مناسب باشد. اوّلين ادب اين است كه لباس ها منظّم باشد. گاهي برخي با همان لباس كارشان وارد مجلس ميهماني مي شوند كه اين عمل با ادب سازگار نيست و مبادا برخي آن را نشانه ي زهد و ساده زيستي بپندارند كه در چنين حالتي مرتكب اشتباه شده اند. در روايتي از امام صادق - عليه السلام - چنين نقل شده است:
إنَّمَا السَّرَفُ أن تَجعَلَ ثَوبَ صَونِكَ ثَوبَ بَذلِك؛37 (1)
همانا اسراف اين است كه جامه ي آبرودارى خود را در همه وقت بپوشى.
نبايد لباس كارت را كه چه بسا كثيف، پاره، چروك و به هم ريخته است، لباس حضورت در مجالس قرار دهي. برخي با هر وضع و لباسي، به نماز جماعت مي روند. امّا خداوند متعال مي فرمايد:
يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛38 (2)
ص: 33
اى فرزندان آدم! (در وقت هر نماز و) در هر مسجدى، آرايش و زينتتان را (به تناسب آن عمل و محل) برگيريد.
بعضي با بدن و پاهاي عرق كرده اي كه بوي بدي به همراه دارد، در مسجد حاضر مي شوند! در حالي كه انسان براي حضور در مكان شريفي مانند مسجد، بايد معطّر باشد:
العِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلِينَ؛39 (1)
عِطر زدن (معطّر كردن) يكي از سنّت هاي پيامبران - عليهم السلام - است.
يكي از حكمت هاي غسل روز جمعه، زدودنِ بويِ زير بغل و بدن است40 (2) و كلّاً در مورد روز جمعه و آماده شدن براي نماز جمعه در روايت آمده است:
لِيَتَزَيَّنْ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَغْتَسِلُ وَ يَتَطَيَّبُ وَ يُسَرِّحُ لِحْيَتَهُ وَ يَلْبَسُ أَنْظَفَ
ص: 34
ثِيَابِهِ وَ لْيَتَهَيَّأْ لِلْجُمُعَة؛41 (1)
بايد هر يك از شما در روز جمعه زينت كند؛ غسل كند و خود را خوش بو نمايد و محاسنش را مرتّب كند و تميزترين لباس هايش را بپوشد و براي جمعه مهيّا شود.
يكي از آداب اين است كه با روي خوش و چهره ي متبسّم با مؤمنين، برخورد كنيم حتّي اگر ناراحتي در ما وجود دارد. در ضمن بر شمردن صفات مؤمن در روايت چنين آمده است:
المُؤْمِنُ ... هَشَّاشٌ بَشَّاشٌ لا بِعَبَّاسٍ و لا بِجَسَّاس ... ؛42 (2)
مؤمن ... خوش رو، خوش خو و غير اخمو است و غير كاونده (در امور مردم) است ... .
مؤمن، خوش احوال، متبسّم و غير عبوس است. در عين حال، مؤمنْ فضول هم نيست كه مرتّب تجسّس كند چي شده؟ كجا چه اتّفاقي افتاده؟ طرف مقابل ممكن است نخواهد بعضي حرف ها را بِزند، نبايد زير و رو و بالا و پايينش كرد، صحيح نيست.
ص: 35
با خوشرويي و تبسّم، به برادران مؤمنت سلام كن. درباره ي سلام كردن و سبقت گرفتن به سلام سفارش شده است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ - عليه السلام - قَالَ: الْبَادِئُ بِالسَّلَامِ أَوْلَى بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛43 (1)
امام صادق - عليه السلام - فرمودند: آن كه اوّل سلام كند، اولي است به خداوند و رسولش.
اين سبقت گرفتنِ در سلام، سنّت پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - بود، در وصف حضرت - صلي الله عليه و آله و سلم - آمده است:
يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ؛44 (2)
(رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - ) پيش دستي در سلام مي كرد با هركس كه ملاقات مي كرد.
اين كه يك بار سلام كرديد، نگوييد بس است؛ آقا صبح كه آمدم، سلام كردم ديگر بس است. چندبار از اتاق بيرون مي روم و بر مي گردم، ديگر سلام كردن معنا ندارد؛ نه، باز هم معنا دارد؛ مگر اين كه در شرايطِ خاصّ و نامناسبي باشد كه بايد خود انسان متوجّه آن باشد تا افراط و تفريط نشود؛ زيرا افراط و تفريط در هر امري،
ص: 36
غلط است. امّا به طورِ كلّي كثرتِ سلام، امر شايسته اي است و موجب افزايش محبّت در ميان مؤمنين مي شود. راوي مي گويد: من با امام باقر - عليه السلام - در هودج45 (1)، هم سفر بودم. من ابتدا سوار مي شدم بعد حضرت، وقتي هردو بر مركب قرار مي گرفتيم، حضرت سلام مي كردند و احوال پرسي و مصافحه و وقتي پايين مي آمديم و بر روي زمين قرار مي گرفتيم، باز حضرت سلام كرده، احوال پرسي مي نمودند و مصافحه مي كردند...46 (2). از روايت
ص: 37
استفاده مي شود همين كه تغييرِ حالْ حاصل شد، سلام مناسب است.
از مصاديق افراط در سلام آن است كه بدون نياز ويژه، مسلمان به كافر حتّي كافر اهل كتاب سلام كند و يا در جواب سلام آنان، همچون پاسخِ سلام مسلمان بدهد. از اميرالمؤمنين - عليه السلام - آمده است:
لَا تَبْدَؤُوا أَهْلَ الْكِتَابِ بِالتَّسْلِيمِ وَ إِذَا سَلَّمُوا عَلَيْكُمْ فَقُولُوا وَ عَلَيْكُم؛47 (1)
ص: 38
نسبت به كفّار اهل كتاب، آغاز به سلام نكنيد و هرگاه به شما سلام كردند در پاسخ بگوييد: و عليكم.
يكي ديگر از مصاديق افراط در سلام آن است كه انسان به فرد در حال نماز، سلام كند. در روايت آمده است:
لَاتُسَلِّمُوا عَلَى الْيَهُودِ وَ لَا عَلَى النَّصَارَى ... وَ لَا عَلَى الْمُصَلِّي... ؛48 (1)
سلام نكنيد بر يهودى و نه بر نصرانى ... و نه بر نمازگزار ...
گرچه، در صورتي كه كسي بر نمازگزار سلام كرد _ حتّي اگر سلام كننده كودك مميّز باشد _ بايد جواب او داده شود49 (2). و اين نكته حائز اهمّيت بالايي است كه چه
ص: 39
مقدار شارع مقدّس عنايت بر روي احترام مؤمن و ايجاد الفت بين مؤمنين داشته است كه حتّي انسان وقتي مشغول عبادت واجب پروردگار است و ادب اقتضا مي كند كه هيچ التفاتي به غير نداشته باشد، اگر مسلماني سلام كرد، بايد نمازگزار پاسخ او را بدهد. و نظير اين مسأله است اين كه مستحبّ است انسان روزه ي مستحبّي خود را بشكند به خاطر اين كه مؤمني او را دعوت به طعامي مي كند50 (1)، يا طواف را قطع كند براي برآوردنِ حاجتِ مؤمني51 (2) و يا در هنگام اعتكاف _ با
ص: 40
شروطي _ براي عيادت از مريض يا تشييع جنازه از مسجد خارج شود52 (1).
به هرحال به اين نكته نيز بايد توجّه كنيم كه ادبِ جوابِ سلام را هم داشته باشيم. كسي كه به شما سلام كرد، در جوابش به يك سلامِ خشك و خالي اكتفا نكنيد، بلكه بهتر است كه شما تحيّت و سلامي نيكوتر به او إهدا كنيد53 (2). خداوند متعال مي فرمايد:
و إذا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأحسَنَ مِنها أو رُدُّوها؛54 (3)
و چون به شما تحيّت و درودى گفته شد، شما
ص: 41
تحيّتى نيكوتر از آن يا همانند آن را بگوييد.
ابتدا خداوند متعال مي فرمايد: وقتي يك تحيّتي براي شما آمد _ كه از جمله ي تحيّات، سلام است _ شما بهتر تحيّت بگو؛ اگر كسي به شما گفت: سلامٌ عليكم، شما در جواب بگو: عليكم السلام و رحمةُ الله و بركاتُه؛ يعني پاسخ شما همان سلام، با بركت و خير بيشتر باشد. حالا اگر كسي حال نداشت، قرآن مي فرمايد: )رُدُّوها(؛ يعني همان تحيّت _ مثلاً سلام _ را به او برگرداند. اين چنين نباشد كه هر تحيّتي براي شما آمد، بي جواب باشد. در ذيل اين آيه ي شريفه، روايت مي فرمايد:
السَّلَامُ وَ غَيْرُهُ مِنَ الْبِرّ؛55 (1)
سلام و هر نيكيِ ديگري.
هرگونه تحيّتي به سوي شما آمد، مثلش يا بهترش را در مقابل ارائه بدهيد؛ البتّه بهتر اين است كه تحيّت را به أحسن جواب داد56 (2). كسي شما را به مهماني دعوت مي كند، شما هم او را دعوت كن. دوستي براي شما هديه اي مي آورد، شما هم در وقتِ مناسب به او هديه اي بدهيد. ما را به هديه دادن سفارش كرده اند؛ زيرا هديه،
ص: 42
محبّت را زياد مي كند:
تَهَادَوْا تَحَابُّوا؛57 (1)
به يكديگر هديه دهيد تا دوستي در ميان شما برقرار شود.
اين ها اخلاقِ اسلامي و اجتماعي است.
انسان در همه چيز بايد ادب و اخلاق حسنه را رعايت كند. با همسر، با فرزندان، با نزديكان58 (2). گمانتان بر اين نباشد كه با كسي كه خيلي صميمي هستيد، ديگر ميانتان نيازي به رعايت ادب نيست. در روايتي از امام
ص: 43
باقر - عليه السلام - چنين نقل شده است:
عَظِّمُوا أصحَابَكُم و وَقِّرُوهُم و لايَتَهَجَّمْ بَعضُكُم عَلَى بَعضٍ و لاتَضَارُّوا و لاتَحَاسَدُوا و إيَّاكُم و البُخلَ و كُونُوا عِبَادَ اللَّهِ المُخلِصِين؛59 (1)
يارانتان را بزرگ بشماريد و احترام كنيد و به يكديگر پرخاش نكنيد، و به هم ضرر نرسانيد و حسد نورزيد و از بخل بپرهيزيد و بندگانِ خالصِ خدا باشيد.
اين چنين نباشد كه با هر كسي كه صميمي هستيم، در جمع خصوصي يا عمومي او را با هر كلام و سخن ناشايست و سبكي مورد خطاب قرار دهيم يا با بي احترامي و بد رفتاري با او برخورد كنيم، فقط به اين دليل كه ما با هم صميمي هستيم! امام - عليه السلام - در روايت مي فرمايد:
عَظِّمُوا أَصْحَابَكُم؛
يارانتان را بزرگ بشماريد.
به عنوان يك معيار كلّي در نهج البلاغة آمده است:
كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِك؛60 (2)
در ادب تو همين بس كه از آن چه براى
ص: 44
ديگران نمى پسندى، اجتناب كنى.
مردم و دوستانتان را با اسامي و القابي كه دوست دارند و شايسته ي يك انسانِ مؤمن است، مورد خطاب قرار داده و از ايشان ياد كنيد.
در زبان عربي، كُنْيه وجود دارد؛ كنيه، اسم قشنگ است؛ يعني كسي را با كنيه مي شود ياد كنند؛ مثلاً اميرالمؤمنين - عليه السلام - نام مباركشان علي است و كنيه ي ايشان، ابو الحسن است.
در روايت دارد وقتي كه در حضور برادرِ مؤمنت هستي، او را با كنيه ياد كُن61 (1)؛ زيرا اين روش، محترمانه تر است. اين مطلب بيان گر اين نيست كه وقتي برادرِ مؤمن شما نزدتان حاضر نبود، جايز باشد كه با هر لفظي او را ياد كنيد، بلكه بايد در هر حال او را با احترام ياد كرد62 (2). اين نكته را هم بايد خدمتتان عرض كنم از اموري كه به پرهيز از آن توجّه داده شده اين است كه مبادا انسان در حضورِ كسي او را مدح كند و ثنايش را بگويد و خداي نكرده پشت سرش،
ص: 45
رذائل او را بيان كرده و غِيبتش كند. اين يكي از بدترين روش ها و صفات رذيله است. در روايت دارد كسي كه اين چنين باشد كه در برابر ديگران مدح و ثناي آنان را بگويد و در پشت سر، مذمّت كرده و غِيبتش كند، روز قيامت دو زبان از آتش براي او خواهد بود63 (1).
اسم اين افراد را ذو لسانين مي گذارند؛ يعني كسي كه دو زبان دارد؛ با يك زبان، روبرو مدح مي كند و با يك زبان، پشت سر قدح مي كند. مي گويند: ذو لسانين، ذو وجهين. در روايات، چنين شخصي، عجيب مذمّت شده است64 (2).
از آداب مهمّ ديگري كه وجود دارد اين است كه هنگامي كه برادرِ مؤمنت در مجلسي حضور ندارد و موردِ غِيبت قرار مي گيرد از او دفاع كُني؛ بلكه اولاً نبايد در مجلسي بنشيني كه از برادرِ مؤمنت، غِيبت مي شود. در روايتي از امام صادق - عليه السلام - چنين نقل شده است:
ص: 46
مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللهِ و اليَومِ الآخِرِ فَلا يَجلِسُ مَجلِساً يُنتَقَصُ فِيهِ امامٌ أو يُعَابُ فِيهِ مُؤمِنٌ؛65 (1)
هر كه ايمان به خدا و روز جزا دارد، ننشيند در مجلسى كه كم شمارند در آن امام را يا عيب كنند و بد گويند از مؤمنى.
در مرحله ي بعد اگر به هر دليلْ غيبتي اتّفاق افتاد، شنونده بايد ردِّ غِيبت كند؛ يعني اگر مي داند كه مطلب ذكر شده خلاف واقع است بگويد چنين نيست. اگر هم احتمال مي دهد كه چنين مطلبي صحيح است، مثلاً توضيح دهد كه مي شود حملِ بر صحّت كرد.
به هر حال، جز در موارد استثناي غِيبت، نمي توان پشتِ سرِ كسي ناروا صحبت كرد. البتّه غِيبت هم استثنا دارد. مواظب باشيم كه مبادا هر كسي كه در موردِ شخصي در نبودِ او صحبت كرد، بگوييم غِيبت نكن؛ اين گونه رفتار كردن هم، خلاف ادب است. شايد او مجوّز دارد و نمي خواهد غِيبتِ حرام انجام دهد. يادم نمي رود كه در زمان طاغوت، طبقِ وظيفه در جلسه اي در موردِ يكي از آخوندهاي ساواكي براي حُضّار سخني گفتم تا او را بشناسند و از او اجتناب كنند. در آن جلسه شخص مقدّس مآبي نشسته بود و از اين افشاگري، رويش را در هم كشيد، به اين منظور كه اين صحبت ها غِيبتِ آن
ص: 47
شخص است. در صورتي كه در چنين مواردي، غِيبت كردن نه تنها جايز، بلكه چه بسا واجب باشد؛ اگر كسي اهل بدعت بوده و يا شايسته ي مقامي نباشد؛ مثلاً خود را در معرضِ تعليم دين و فتوا قرار دهد، در اين صورت براي حفظ دينِ مردم بايد اين ها را به مردم معرفي كرد. اين ها از مصاديقِ غِيبت هاي واجب است. ولي آن جايي كه انسان مي داند سخن گفتن از كسي، مصداق غِيبتِ حرام است، ادب اقتضا مي كند كه انسان اوّلاً در چنين مجلسي ننشيند و ثانياً اگر غِيبتي اتّفاق افتاد، از برادر مؤمنش دفاع كند. در روايتي آمده است: اگر كسي غِيبت مؤمني كرد و مؤمن ديگري شنيد و دفاع كرد، خداوند متعال در روز قيامت او را ياري مي كند و اگر دفاع نكرد، خداوند در روز قيامت او را مخذول مي كند و وا مي گذارد.
در وصيت پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به اميرالمؤمنين - عليه السلام - آمده است:
يَا عَلِيُّ! مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ يَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؛66 (1)
ص: 48
اى على! هركس در پيش او غِيبت از برادر مسلمانش بكنند و او تواناى يارى برادر مسلمانش را داشته باشد و يارى نكند، خدا او را در دنيا و آخرت خوار كند.
يكي از آداب مهمّ معاشرت و زندگي، نرمي و پاكيزگي و دل نشين بودنِ سخن با مردم است. خداوند متعال در يك فرمان فراگير مي فرمايد:
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛67 (1)
و با مردم به زبان خوش سخن گوييد.
و در روايات متعدّدي سفارش به پاكيزگي و مطبوع بودن كلام شده است. از جمله از اميرالمؤمنين - عليه السلام - آمده است:
أَطِيبُوا الْكَلَام... ؛68 (2)
ص: 49
به خوبي و پاكيزگي سخن بگوييد ... .
البتّه به يك نكته ي بسيار مهمّ بايد توجّه شود كه ادبِ زن و مرد در ميان خودشان و چه در اجتماع چه بسا متفاوت از يكديگر باشد؛ از جمله در «كلام» كه بايد زنان از نرميِ گفتار در برابر نامحرم اجتناب كنند. خداوند متعال خطاب به زنان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - مي فرمايد:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل؛69 (1)
پس به نرمى سخن مگوييد.
يا در مورد پوشش زنان مي فرمايد:
وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَ؛70 (2)
و روسري هاي خود را تا گريبان، فروگذارند.
و نيز فرموده است:
يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ؛71 (3)
بالاپوشِ خود را بر خويش بيفكنند.
خداوند متعال در سوره ي مباركه ي نور آيه ي شريفه ي31 دو بار مي فرمايد:
وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ؛
زنان، زينت هاي خود را آشكار نسازند.72 (4)
ص: 50
و در مورد اوّل، استثناي مقداري را كه لازم نيست بپوشانند ذكر مي فرمايد، يعني:
إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْه؛
جز آن مقدار از آن ها كه پيداست.
و در مورد دوم، افرادي را كه لازم نيست زنان، زينت خود را در برابر آنان بپوشانند، ذكر فرموده است، يعني:
إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساء؛
مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران
ص: 51
خواهرانشان، يا زنان هم كيششان، يا بردگانشان (كنيزانشان) يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند.
و از پاكيزگيِ در رفتار و كلام است شكرگزاري نسبت به كساني كه خدمتي به شخص و يا جامعه ارائه داده اند. در روايت آمده است:
مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ؛73 (1)
هركس كه پاس نعمت خويش از مخلوق را ندارد، خداوند عزّوجلّ را شكر نكرده است.
انسان بايد در گفتار و رفتار خود در عين رعايت حكمت و معرفت، نرم و سهل باشد، و تندي و خشونت مگر در موارد استثنا از مؤمن به دور است. در روايت آمده است:
الْمُؤْمِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ؛74 (2)
مؤمنان نرم خو و ملايمند.
و حتّي در معامله كه مبني بر هوشياري است در عين نهيِ از غافل شدن و امر به دقّت و بصيرت و عدم
ص: 52
اعتماد بي جا در روايت آمده است:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ الْعَبْدَ يَكُونُ سَهْلَ الْبَيْعِ سَهْلَ الشِّرَاءِ سَهْلَ الْقَضَاءِ سَهْلَ الِاقْتِضَاءِ؛75 (1)
خداوند متعال بنده اى را دوست دارد كه در معاملاتش سهل گير باشد، در فروش، آسان بگيرد، در خريد، آسان گيرد، و در پرداخت و دريافتش نيز آسان بگيرد.
و به طور كلّي، مؤمن در عين فطانت و هوشياري _ «الْمُؤْمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِر؛76 (2) مؤمن، هوشيار و دقيق و محتاط است.» _ در بسياري از موارد، خود را به غفلت مي زند به گونه اي كه ديگران گمان مي برند كه فريب خورده است درحالي كه اين يك غفلتِ دستوري بوده كه براي رضاي خداوند و صلاحِ حال خود و جامعه انجام داده است و از روي كرامت و بزرگواري، از بعضِ ناهنجاري ها و بي ادبي ها گذشته است. از اميرالمؤمنين - عليه السلام - نقل شده است:
تَغَافَلْ يُحْمَدْ أَمْرُك؛77 (3)
تغافل كن تا ستوده شود كار تو.
ص: 53
مراد، تغافل از بي ادبي ها و تقصيرات نزديكان و معاشران است و خود را بى خبر وانمودن كردن.
و نيز:
مَنْ لَمْ يَتَغَافَلْ وَ لَا يَغُضَّ عَنْ كَثِيرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَتْ عِيشَتُه؛78 (1)
هر كه تغافل نكند و چشم نپوشد از بسيارى از كارها، زندگانيش تيره و ناصاف گردد.
نقل شده است جاحظ (أبو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ) دانشمند معروف اهل تسنّن در كتاب البيان و التبيين گفته است: حقّاً جمع كرده است محمّد بن عليّ بن الحسين (امام باقر - عليه السلام -) صلاح حال دنيا را با تمام زواياي آن در دو كلمه:
صَلاحُ حَالِ التَّعايُشِ و التَّعاشُرِ مِلْءُ مِكْيالٍ ثُلُثاهُ فِطْنَةٌ وثُلُثُهُ تَغافُلٌ؛79 (2)
ص: 54
مصلحت زندگى و معاشرت اجتماعى به پيمانه اى پُر مانَد كه دو سوم آن هوش و زيركى؛ و يك سومش ناديده گرفتن و تغافل است.
يكي ديگر از آداب مورد سفارش، تسميت است؛ يعني مستحبّ است اگر كسي عطسه كرد، برادر مؤمنش براي او دعا كرده، تحيّت بگويد. مثلاً به او بگويد: خدا تو را رحمت كند (يرحمك الله):
كَانَ أبُوجَعفَرٍ - عليه السلام - إذَا عَطَسَ فَقِيلَ لَهُ: يَرحَمُكَ اللَّه قَالَ - عليه السلام -: يَغفِرُ اللَّهُ لَكُم و يَرحَمُكُم؛
هرگاه امام باقر - عليه السلام - عطسه مى كرد و به او مى گفتند: خداوند تو را رحمت كند، ايشان در پاسخ آنان مى فرمودند: خداوند بر شما ببخشايد و شما را رحمت كند.
و إذَا عَطَسَ عِندَهُ إنسَانٌ؛
و هرگاه كسى در حضور امام باقر - عليه السلام - عطسه مى كرد؛
قَالَ - عليه السلام -: يَرحَمُكَ اللَّهُ عَزَّوجَلَّ؛80 (1)
ص: 55
ايشان مى فرمودند: خداوند عزّوجلّ تو را رحمت كند.
در روايت آمده است اگر اين حقّ را براي برادر
ص: 56
مؤمنت انجام ندادي، روز قيامت مي تواند از تو باز خواست كند _ البتّه در حدّ بازخواست استحبابي _ و به نفع او و عليه تو حكم مي شود81 (1).
عدّه اي در آن زمان هايي كه حمّام در منزل نبود، در مدينه به حمّام رفته بودند؛ در مسير برگشت، امام صادق - عليه السلام - با آنان برخورد كردند، ادامه ي روايت چنين است:
فَقَالَ - عليه السلام - لَنَا: مِن أينَ أَقبَلتُم؟؛
امام - عليه السلام - به ما فرمود: از كجا مى آييد؟
فَقُلنَا لَهُ: مِنَ الحَمَّام؛
گفتيم: از حمّام.
فَقَالَ - عليه السلام -: أَنقَى اللَّهُ غَسْلَكُم؛
حضرت فرمود: خدا شستشوى شما را پاكيزه گرداند.
فَقُلنَا لَهُ: جُعِلنَا فِداكَ!
عرض كرديم: فداي شما گرديم!...
ص: 57
اين ها ديگر نتوانستند در جواب امام - عليه السلام - چيزي بگويند، گفتند: قربان شما شويم آقا، بعد پيش خودشان گفتند: معلوم است اين تحيّتي است كه جواب مناسب دارد، بايد از خود امام - عليه السلام - ياد بگيريم، چگونه ياد بگيريم؟ بهتر اين است كه ما با امام - عليه السلام - همراه شويم؛ زيرا معلوم بود كه به حمّام مي روند، وقتي بيرون آمدند، همين تحيّت را به ايشان بگوييم تا ببينيم جواب چيست. نشستند، امام - عليه السلام - استحمامشان تمام شد و بيرون آمدند، خدمت حضرت - عليه السلام - عرض كردند:
أنقَى اللَّهُ غَسْلَكُم؛
خدا شستشوى شما را پاكيزه گرداند.
حضرت در جواب فرمودند:
طَهَّرَكُمُ اللَّهُ؛82 (1)
خداوند شما را پاكيزه كند.
اين ها آداب اجتماعي است، هم دعا و توجّه به خداست و هم محبّت بين افراد را زياد كرده و ما را به هم ديگر نزديك مي كند. به هر حال، طبق دستوراتِ اسلام _ همان طوري كه عرض كرديم _ براي هر چيزي أدبي هست. از هنگام تولّد فرد بلكه قبل از تولّد او، آن وقتي كه پدر و مادرش مي خواهند ازدواج كنند در شريعت اسلام
ص: 58
برايش آدابي در نظر گرفته شده است. آداب النكاح از مسائلِ مهمّي است كه در روايات و كتاب هاي فقهي وجود دارد. چه آدابي بايد در هنگام خواستگاري، عقد و در هنگامي كه عروس به منزل آورده مي شود، رعايت گردد. در هنگامِ حاملگي، در هنگامي كه بچه متولّد مي شود، بعد از تولّد تا هنگامي كه بزرگ مي شود و تا آن زماني كه مي خواهند ما را در قبر بگذارند، همه ي اين ها آداب دارد، و مؤمن بايد اين آداب را مورد توجّه قرار دهد.
آخرين مطلبي را كه مي خواهم خدمت شما بزرگواران عرض كنم اين است كه در روايت از امام صادق - عليه السلام - چنين نقل شده است كه:
إنَّ خَيرَ مَا وَرَّثَ الآبَاءُ لِأبنَائِهِمُ الأَدَبُ لا المَالُ فَإنَّ المَالَ يَذهَبُ و الأدبَ يَبقَى؛83 (1)
نيكوترين ميراثِ پدران براى فرزندانشان، ادب است نه مال؛ زيرا مال مى رود و ادب باقى مى ماند.
اگر كسي فرزندش را با ادب تربيت كند _ ادب به معناي وسيعش؛ يعني ادب با خداوند متعال، ادب با پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - ، ادب با معصومين - عليهم السلام -، ادب با والدين، ادب با مردم و ... _ بهتر از آن است كه ميلياردها براي او
ص: 59
مال باقي بگذارد.
خداوند به همه ي ما توفيقِ متأدِّب شدن به آدابِ الهي و رعايتِ ادب با خداوند متعال، پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - ، اهل بيت - عليهم السلام - و همه ي بزرگان و مؤمنين و آحاد مردم را عنايت بفرمايد.
و آخر دعوانا
أن الحمد لله ربّ العالمين
و صلّي الله علي محمّدٍ و آله الطّاهرين