آزموده ها جلد 12

مشخصات كتاب

نام كتاب: آزموده ها جلد 12

نويسنده: معاونت امور روحانيون

موضوع: مرجع

زبان: فارسى

ناشر: نشر مشعر

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

مقدمه

آسيب شناسى برنامه هاى زيارتى عتبات عاليات و ارائه راهكارهاى كاربردى براى روحانيون و مدّاحان گرامى وظيفه اى است كه در معاونت امور روحانيون دنبال مى شود.

فرايند بررسى هاى انجام شده اعم از تحقيقات ميدانى و پژوهش هاى كتابخانه اى به تهيّه پيشنهادهايى انجاميد كه يكى از آنها تشكيل جلسه اى توجيهى در نجف اشرف و ارائه راه كارهاى عملى به مبلّغان عزيز بود.

مطالب تنظيم شده در جمع مبلّغان كاروان ها مورد بررسى و اصلاح واقع شد و راهنمايى هاى برخى اساتيد بزرگوار حاضر در جلسات مطالب را كامل تر كرد. آنچه اينك پيش روى شماست محتواى جلسات كارشناسى نجف اشرف و مطالب مورد نياز است كه مبلّغان عزيز كاروان ها، روحانيان و مداحان محترم جهت شكل دهى به فعاليت هاى تبليغى و ارشادى خويش به آن نيازمند هستند.

شايسته است از تلاش هاى نمايندگان اين معاونت در عتبات عاليات حجج اسلام آقايان رحمانى الفت، جاورى، به ويژه حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمّد مقدس نيان كه در پديدآمدن اين اثر سهم ويژه داشته و تلاش فراوان كرده اند، تشكر كنيم.

معاونت امور روحانيون

گروه تدوين متون آموزشى

تابستان 1388

ص:12

پيش درآمد

خفقان و اختناق ناشى از حاكميّت صدّام و تفكرات حزب بعث و تبليغات دين زدايانه اى كه در طول بيش از سى سال در كشور عراق صورت پذيرفت، موجب شد، نسل فعلى شيعه عراق از نظر آگاهى دينى و فهم معارف اسلامى در محروميّت شديدى واقع شود و در نتيجه زمينه براى پيدايش و گسترش روزافزون «خرافات» در اين سرزمين فراهم شود. اهم اين عوامل عبارتند از:

1. محروميت هاى اجتماعى: به جز حوزه علميه نجف و معدودى از شيعيان متّصل و مرتبط با اين حوزه، توده مردم عراق از ابتدايى ترين مسائل دينى و شرعى و معرفت هاى اسلامى رايج، ناآگاه يا كم آگاه باقى ماندند و پس از سقوط صدام و حزب بعث و اشغال نظامى اين كشور نيز چنان مردم مورد بمباران شديد تبليغاتى و شبيخون فرهنگى چند صد كانال ماهواره قرار گرفتند كه ديگر فرصت و مجال بازگشت و جبران مافات را پيدا نكرده و نمى كنند. تبليغات بى امان فرهنگى با سه هدف اساسى اسلام زدايى، تشيّع زدايى و تخريب سيماى ايران و انقلاب اسلامى آن، از يك سو و اشاعه فحشا و ترويج مفاسد اخلاقى و انهدام بنيان اخلاق و خانواده در ميان مردم مظلوم عراق از سوى ديگر مردم منطقه را هدف قرار داده اند. با اين همه از حق نمى توان و نبايد گذشت كه با اين سيل بنيانكن هجوم فرهنگى، ارادت و اعتقاد مردم به خاندان پيامبر و عشق سرشارى كه به اميرالمؤمنين (ع) و فرزندان معصومش سراسر وجودشان را فراگرفته، همچنان دست نخورده باقى مانده است. به عنوان نمونه جمعيّت ده ميليون نفرى كه در اربعين امسال (1430) با پاى پياده صدها كيلومتر راه را پيمودند تا از فيض زيارت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) بهره مند شوند، هر بيننده اى را دچار اعجاب و احساس حقارت و غبن مى كرد. گو اين كه اين حركت نه يك بار، كه هر سال چندين بار صورت مى گيرد و اين جمعيّت ها در عرفه و عاشورا و اربعين و اول رجب و نيمه شعبان به سوى كربلا و در مناسبت هاى ديگرى همچون مبعث پيامبر و غدير خم به سوى نجف راه مى پيمايند.

2. عشق متراكم: عامل ديگر، عشق و علاقه و عواطف شديد زائرانى است كه از بيرون مرزهاى عراق و غالباً از ايران به عراق مى روند. همانان كه چند دهه از زيارت تربت پاك امامان خويش محروم بوده اند و در طول اين ساليان دراز با دل هايى سرشار از عشق و اميد براى زيارت قبور موالى خود لحظه شمارى كرده اند. آنان به خوبى مى دانند كه بسيارى از درگذشتگان، عمرى در آتش اين عشق سوختند و عاقبت به وصال محبوب خويش نرسيدند. چه بسيار رزمندگان دلباخته اى كه آرزوى كربلا را در دل داشتند، ليكن كربلا را نديده پر كشيدند و سرنوشتشان به شهادت ختم شد.

3.

ص:13

راه زيارت عتبات عاليات، بدون برنامه ريزى قبلى و آماده سازى فرهنگى لازم باز شد. دو جمعيّت ميزبان و ميهمان كه يكى كم آگاه و ديگرى پر احساس و عاطفى بودند، به هم رسيدند و مى دانيم كه وقتى عواطف و احساسات شدّت مى يابد، چراغ تعقّل و انديشه كم فروغ مى گردد. هر چه را آن ميزبانان كم آگاه به عنوان مقدّسات معرفى كردند، اين ميهمانان پر عاطفه پذيرفتند و گرامى داشتند. در نتيجه زمينه براى ترويج و گسترش بافته هاى عوامانه فراهم شد، پاره اى از مزارات با ارزش و مستند مغفول ماند و بازديد از اماكنى كم اعتبار و بى ريشه و سند جاى آنها را گرفت و اكنون كه چند سالى بيش از اين رخداد نمى گذرد، چنان كه مى بينيد روز به روز همان بافته هاى مبتنى بر جهل و عوامانه شاخ و برگ بيش ترى پيدا كرده و گستره افزون ترى را دربرگرفته است. اگر هر چه زودتر اقدام سنجيده اى صورت نگيرد، معلوم نيست اين حركت تا كجا گسترش يابد و چه لطمه اى به بنيان مرصوص و مستحكم اعتقادات شيعى وارد كند. البتّه نقشى كه روحانيان و مبلّغان آگاه و دلسوز بر اساس آموزه هاى دينى مبارزه با خرافات تاكنون در مهار امواج رو به گسترش خرافات در همه زمينه ها از جمله در سفر عتبات ايفا كرده اند، جدّاً ستودنى است. اينان هر از چند گاه به همراه زائران عتبات به كشورعراق سفر مى كنند و با صداقت و صميميّت مى كوشند تا مشعل هاى فروزان هدايت در جمع زائران همراه خود باشند. برنامه هاى فشرده اين سفر، دو روز كربلا، دو روز نجف، يك روز كاظمين، يكى دو ساعت سامرّاست. اين فرصت اندك و رنج هاى اياب و ذهاب چنان اين عزيزان را به خود مشغول مى سازد، كه به طور معمول فرصت انجام يك نگرش علمى محقّقانه و ارائه تحليل درست بسيارى از پديده ها را از آنان مى گيرد و تا چشم برهم بزنند، دوره كوتاه سفر به پايان رسيده و ناگزير بايد زندگى روز مرّه را در شهر و ديار خويش از سر گيرند و خاطرات تلخ و شيرين سفر را اندك اندك از ياد ببرند.

مستند، صحبت كردن

قرآن كريم راه پيروى از هر گونه پديده هاى خرافى و بافته هاى ذهنى عوامانه را بر روى ما مى بندد و حجت را بر همه تمام مى كند.

«وَلاتَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِه عِلمٌ انَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنهُ مَسئُولًا.»(1)

از چيزى كه بدان آگاهى ندارى، پيروى مكن؛ همانا هريك ازنعمت هاى شنوايى بينايى و ادراك قلبى مورد بازخواست واقع خواهد شد.

هيچ كس به مقتضاى تعاليم قرآن كريم و سيره روشن اولياى معصوم دين حق ندارد به آنچه كه پشتوانه محكم علمى و عقلى ندارد و از سوى راهبران الهى مورد تأييد قرار نگرفته است، تكيه كند يا تدوام و بقاى آن را به خيال و تصور حفظ دين و مقدسات دينى توجيه نمايد؛ زيرا قرآن كريم بنيان پوشالى موهومات و ساخته ها و پرداخته هاى جاهلانه را مورد يورش جدّى قرار مى دهد، با نگاهى گذرا به آيات كريمه قرآن فرازهاى فراوانى از اين نمونه را مى توان يافت. آنچه در مذمّت سازندگان قصّه گوساله سامرى در قرآن مى خوانيم نيز نمونه ديگرى از اين قبيل است. معارف دين مقدس اسلام چنان بر پايه هاى محكم و مستدّل حقايق و دقايق عقلانى استوار است كه هرگز براى حفظ باورهاى مردم و تحكيم ايمان و اعتقاد آنان نيازى به تشبّث به ريشه هاى سست و متزلزل خرافات وجود ندارد.

در تاريخ حيات پيامبر اعظم (ص) آمده است كه روزى فرزند ايشان از دنيا رفت و اتفاقاً در همان روز خورشيد گرفت. برخى با مصلحت انديشى كوشيدند تا بين دو حادثه رابطه اى تعريف كنند و شايع كردند كه خورشيد گرفتگى معلول مرگ فرزند پيامبر بوده است. شايد چنين اقدامى براى آنها قابل توجيه هم بود كه بالاخره اين تعريف موجب تقويت


1- سوره اسراء 36.

ص:14

اعتقاد مسلمانان يا گرايش تعدادى غير مسلمان به اسلام مى شود. خبر به گوش پيامبر رسيد. ايشان بى درنگ به مسجد آمد و برآشفته بر منبر شد و در جمع مسلمانان با صراحت و صداقت اعلام فرمود كه هيچ پيوندى بين مرگ فرزند و گرفتن خورشيد وجود ندارد؛ آن يك حادثه طبيعى واين يك پديده عادى است.

در سيره ساير معصومان (عليهم السلام) نيز برخوردهايى چنين قاطع در جهت منكوب ساختن جبهه خرافات و مبارزه با باورهاى نادرست جاهلانه فراوان مى توان يافت. از مهم ترين اقدامات حضرت بقية الله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) «

احياء السنن و اماتة البدع

» است و اين حقيقت، نشانگر آن است كه پيش از ظهور آن سرور سنت هايى مرده و نابود شده و بدعت هايى جان گرفته اند كه ايشان آن احياء و اماته را انجام مى دهد. به فرازهايى از دعاى ندبه توجه كنيد:

أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْديدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّريعَةِ؟ أَيْنَ مُحْيى مَعالِمِ الدّينِ وَ أَهْلِهِ؟ أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ؟ أَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ وَالْأَهْواءِ؟ أَيْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْكِذْبِ وَالْافْتِراءِ؟ ...

چنان كه ملاحظه مى كنيد بخش مهمى از اقدامات آن امام والامقام، پاكسازى بناى معمور دين و معارف حقه از لوث وجود همين پديده هاى ناميمون و ساخته هاى بى ريشه است. ما هم كه سرباز آن حضرت و داعيه دار خدمت به آن وجود نورانى هستيم، در افقى پايين و محدود و در گستره توان و استعداد خودمان به يقين چنين تكليفى را بر عهده داريم.

ما هرگز نبايد گمان كنيم كه اگر زنگار آموزه هاى باطل و خرافات بى پايه و اساس را از سيماى دين پاك كنيم، مبانى باورهاى دينى تضعيف مى شود و اعتقاد مردم به اصل دين سست مى گردد بلكه به عكس، حذف اين پيرايه هاى زشت و زايد و زدودن غبار انگاره هاى باطل از سيماى نورانى اسلام عزيز بر جذابيّت معارف دينى مى افزايد و چراغ هدايت دين را پرفروغ تر مى سازد.

ص:15

ص:16

اماكن زيارتى مستند

اشاره

پيش از پرداختن به معرفى تك تك اماكن زيارتى معتبر يادآور مى شود كه در اطراف حرم هاى هر يك از امامان معصوم (عليهم السلام) انبوهى از چهره هاى سرشناس و اسوه مدفونند كه تحت الشعاع عظمت شخصيّت امامان واقع شده اند و كمتر به آن ها توجّه مى شود. اينان ستارگانى را مى مانند كه شب هنگام تمام فضاى آسمان را پر مى كنند، ولى با پيدايش نخستين اشعه هاى خورشيد در افق خاور همگى ناپديد شده و ديده نمى شوند. نه اين كه نباشند، هستند، ولى پرتو تابش خورشيد چنان نيرومند است كه اجازه عرض اندام به آن ها نمى دهد.

جمع كثيرى از علما و دانشمندان بزرگ در اطراف خورشيد عالمتاب وجود اميرالمؤمنين (عليه السلام) مدفونند كه هريك از آن ها سند مستند حقانيّت و اعتبار تشيّع و افتخارى عظيم براى جهان اسلام به حساب مى آيند.

در دو سوى ايوان اميرمؤمنان (ع) دو فحل بى نظير آرميده اند؛ يكى علّامه حلّى و ديگرى شيخ احمد مقدس اردبيلى. در اطراف صحن نيز چهره هاى برجسته اى همچون شيخ مرتضى انصارى، صاحب رسائل و مكاسب، آخوند خراسانى، صاحب كفاية الاصول، سيد كاظم يزدى، صاحب العروة الوثقى و فاضلين ملامهدى و ملااحمد نراقى، سيد عبدالحسين شرف الدين، صاحب المراجعات، حاج ميرزا حسين نورى طبرسى، صاحب المستدرك الوسائل و شاگرد فرزانه اش حاج شيخ عباس قمى و در فاصله هاى كوتاه اطراف حرم نيز چهره هاى بارزى نظيرشيخ طوسى، سيد مهدى بحرالعلوم، شيخ محمد حسن نجفى، صاحب جواهر، شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء، صاحب كشف الغطاء، ميرزاى شيرازى، علامه امينى، صاحب الغدير، حاج سيد على آقا قاضى و ده ها مرزبان مقتدر مرزهاى عقيده سر بر آستان شاه ولايت سوده اند. در كنار حرم كاظمين (عليهما السلام) نيز تربت كيميا اثر نخبگانى همچون شيخ مفيد، ابن قولويه، سيد مرتضى و سيد رضى قرار دارد. حضور كاروان ها در كنار مراقد اين بزرگان و تقديم فاتحه به روان آنان، اظهار ادب و اداى مراتب حق شناسى زائر نسبت به ايشان است. زائر اهل بيت چرا نبايد بداند، كه اگر امروز مسلمان و شيعه است و فرهنگ وتفكّر شيعى را در دنيا ترويج مى كند و به معارف غنى خويش مى بالد، به بركت زحمات طاقت فرسايى است كه اين رادمردان در طول تاريخ يكهزار و چند صد ساله اسلام و تشيّع متحمّل شده اند.

به همين سان ستارگان پر فروغ آسمان شهادت علاوه بر تنى چند از علماى بزرگ نيز مجلس آراى حرم و بارگاه امام حسين بن على سيدالشهداء (عليه السلام) هستند. همانان كه در يك نيمروز خونين عاشورا پروانه وار گرد شمع وجود مولاشان چرخيدند و در آتش عشقش سوختند و فنا شدند ولى در اين فنا راه بقا يافتند و جاودانه شدند. بايد اذعان كرد با همه جمعيّت و ازدحامى كه همواره در اطراف مرقد اين فرزانگان در آمد و شد هستند، اينان نيز در حجابى از مهجوريّت و ناشناختگى به سر مى برند و در سفرهاى زيارتى كمتر كسى در صدد معرّفى حتّى مختصرى از شخصيّت

ص:17

ايشان برمى آيد. از شهداى بنى هاشم و آل ابى طالب گرفته تا حبيب بن مظاهر، برير بن خضير، زهير بن قين، مسلم بن عوسجه، ابو ثمامه صائدى، سعيد بن عبدالله حنفى، عابس بن ابى شبيب شاكرى، جون غلام سياه چهره ابى ذر غفارى و ديگران .... اى كاش اندكى از آن همه سرمايه گذارى كه براى اماكن بى ريشه و اعتبار صورت مى گيرد، صرف معرّفى اين افتخارات بزرگ بشريّت و اين اسوه هاى آزادگى، ايثار، وفادارى و صبر صورت مى پذيرفت.

چه به جاست مبلّغان باسليقه كاروان ها پيش از مبادرت به سفر دو محور عمده را بر محورهاى مطالعاتى خود بيافزايند: يكى زندگى نامه علما به ويژه دانشمندان فرزانه اى كه در اطراف مرقد حضرت على (ع) و نيز در مسير حركت زائران در كربلا و كاظمين آرميده اند و ديگرى بيوگرافى مختصر و نحوه شهادت شهداى كربلا. (1)شما مى توانيد با ثبت جستارهايى از تاريخ زندگى اين دو مجموعه فخيم، در دفترچه يادداشت خود بخش قابل توجّهى از نياز به حقّ زائران همراهتان را به معارف پوشش دهيد و با اين اقدام مثبت و سازنده خود به خود زمينه گرايش به باورهاى عوامانه و نماد هاى بى ريشه و سند را از بين ببريد.

اينك معرّفى زيارتگاه ها كه بعضاً از بازديد برخى آن ها غفلت مى شود، مى پردازيم:

1. مقام امام اميرالمؤمنين (ع) و صافى صفا

از آثار تاريخى مشهور نجف كه اهل معرفت به آن معتقدند مقام حضرت على (ع) است كه به صافى صفا مشهور است و دركنار آن نيز قبر اثيب يمانى قرار دارد. ايشان از شيعيان سرشناس يمن و تربيت شدگان اويس قرنى بوده و در زمانى كه امام على (ع) در كوفه عهده دار خلافت بود، دريمن از دنيا رفت و وصيّت كرد تا فرزندانش جنازه او را از يمن به كوفه ببرند.

از سويى عادت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز اين بود كه هر گاه جوياى مكان خلوتى براى عبادت مى شد از كوفه به غرى(2)مى آمد. روزى امام در آن جا سرگرم عبادت بود. در آن حال مردى را ديد كه از بيابان مى آمد، برشترى سوار بود و جنازه اى به همراه داشت. پرسيد: از كجا مى آيى؟ اين جنازه از كيست؟ چرا اورا در سرزمين خودتان دفن نكرديد؟ پاسخ داد؟ از يمن مى آيم و اين هم جنازه پدرم است. او از رسول خدا (ص) شنيده بود، كه در اين جا شخصيّتى دفن خواهد شد كه به عدد نقوس دو قبيله مضر و ربيعه شفاعت مى كند. از اين رو به من وصيت كرد تا جنازه اش را به كوفه بياورم و اين جا دفن كنم. امام (ع) ضمن تصديق مضمون حديث مزبور، سه بار مى فرمايد: «

انا و الله ذلك الرجل

»؛ يعنى به خدا سوگند آن شفاعت كننده من هستم. سپس دستور دفن جنازه اثيب را به فرزندانش مى دهد(3). بسيارى از فقهاى شيعه در متون و منابع فقهى به روايت حمل جنازه اثيب يمانى به كوفه اشاره و براى فتواى جواز حمل جنائز مردگان از شهرى به شهر ديگر به آن استناد نموده اند.(4) و از همين رو اهل معرفت محرابى قديمى را كه كنار مدفن اثيب يمانى است، مقام اميرالمؤمنين دانسته اند.


1- خوشبختانه در سال هاى اخير كتابى محققانه و جامع به نام پژوهشى پيرامون شهداى كربلا از سوى پژوهشكده تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در اين زمينه منتشر شده كه مطالعه آن اين ضرورت را برطرف ساخته است.
2- نامى تاريخى براى نقطه اى از زمين نجف.
3- فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين، سيد عبدالكريم بن طاووس، ص 86.
4- ر. ك: الحدائق، شيخ يوسف بحرانى، ج 4، ص 149.

ص:18

2. وادى السلام

وادى السلام سرزمينى فخيم و مبارك است. در روايات فراوان آمده است كه ارواح مؤمنان، پس از مرگ به اين سرزمين منتقل مى شود و عالم برزخ آنان در اين مكان سپرى مى شود. چنان كه ارواح فسّاق و فجره نيز به وادى برهوت مى رود كه در يمن است. در اين باره قصّه هاى زيادى از ارتباط برخى از اولياى خدا با ارواح نيكان و بدان در عالم برزخ به ما رسيده كه انكار آنها به يكباره آسان نيست يا بهتر بگوييم ممكن نيست. دو پيامبر بزرگ به نام هود و صالح (عليهما السلام) در اينجا مدفون اند كه بارها از آنان در قرآن به نيكى ياد شده است. همچنين مقام امام صادق و امام زمان (عليهما السلام) در اين قبرستان است. شيخ طوسى (ره) و ديگران روايتى دارند كه امام صادق (عليه السلام) به اين مكان آمده و نماز گزارده و چون از ايشان پرسيدند اين جا كجاست؟ فرمود: محل منبر قائم ما در آخر الزمان است. اين مكان به اعتبار نماز امام صادق (عليه السلام)، مقام امام صادق (عليه السلام) و به اعتبار منبر امام زمان (عليه السلام) مقام امام زمان (عليه السلام) خوانده مى شود.(1) همچنين قبور بسيارى از علما از گذشته هاى دور و نزديك در اين جا قرار دارد. اين سرزمين بارانداز روحى بسيارى از اهل معرفت، نظير ملا مهدى نراقى و سيد على قاضى و شيخ عباس قمى و مردان بزرگى از اين قبيل است كه ساعت ها در اين فضا غنوده و غرق درياى تفكّر بوده اند و مراتب عالى سير و سلوك خود را سپرى كرده اند.

از بركات اين وادى، گفتنى ها بسيار است. ليكن در عين حال خاستگاه افكار منحرف و نيت هاى نادرست دنيا طلبانه و خرافه آميز نيز هست. شيّادانى در اين گورستان هستند، كه نام هاى زيادى را بر سنگ كنده و بر ديوار چسبانده اند كه فلانى از شيراز، فلانى از تهران و ... هنگامى كه علت اين كار را جويا مى شوى، مى گويند، اگر بخواهى پس از مرگ روحت به اين سرزمين بيايد بايد، ده هزار دينار بدهى تا نامت را بر سنگ حك كنم و اين جا نصب كنم و اگر مايل باشى كه روح و جسمت هر دو بيايد، بايد كه شصت هزار دينار بپردازى! متأسفانه زائران ساده لوحى را مى بينى كه همين پول ها را به اين اميد واهى مى پردازند و نام هايشان كه بر سنگ ها حك شده و بر ديوار چسبانده شده است، گواهى روشن براين پديده نادرست است. همچنين برخى از زائران موى خود را مى تراشند يا ناخن خودرا مى گيرند و در اين گورستان دفن مى كنند؛ زيرا مى خواهند، بخشى از وجودشان حتماً در وادى السلام مدفون شده باشد. كسانى نيز روى زمين نشانه مى گذراند يا بر زمين مى خوابند و دور خود خطى مى كشند. علّتش را كه جويا مى شوى مى گويند، مى خواهيم پس از مرگ وقتى ما را به اين سرزمين آوردند، قبرمان همين ابتداى وداى و برِ خيابان اصلى و در اين زمين دو نبش باشد و ما را در انتهاى واى دفن نكنند كه نه كسى به زيارتمان بيايد و نه برايمان فاتحه اى بخوانند! گاهى بدين سان چند نفر را مى بينى كه روى زمين خوابيده و دور هم خط مى كشند. امان از جهالت كه بشر را به چه كارهايى وامى دارد! امان!

3. مقام منبر امام زمان (ع)

در وادى السّلام، نقطه اى است كه از ديرباز به نام مقام امام زمان (عليه السلام) شناخته مى شود. در اين محل كراماتى در طول ساليان متمادى مشاهده شده ومردم به زيارت اين محل مى آيند و در آن جا نماز مى خوانند. در باره اعتبار اين محل چند روايت معتبر هست كه به نقل يكى از آنها بسنده مى كنيم.

سيد بن طاووس (متوفاى 693 ه. ق) از ابى الفرج سندى (كه از اصحاب امام صادق (ع) بوده) نقل كرده است كه در


1- تهذيب الاحكام، ج 6، ص 34.

ص:19

سفرى كه امام صادق (ع) به حيره آمده بود، من نيز همراه ايشان بودم. شبى فرمود تا برايش قاطرى را زين كرديم. پس سوار شد و به نقطه اى در پشت كوفه رفت. من نيز همراه ايشان بودم. در سه نقطه پياده شد و هر بار دو ركعت نماز گزارد. گفتم فدايت شوم. در سه موضع نماز گزاردى! فرمود: امّا اوّلى قبر امير المؤمنين، دومى موضع رأس الحسين و سوّمى موضع منبر قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف)(1) بود اين مكان را به اعتبار اين كه امام صادق (ع) در آن نماز گزارده، مقام امام صادق (ع) نيز مى نامند.

4. مقام امام زين العابدين (ع)

نزديك صافى صفا مقام با عظمتى وجود دارد كه از آن به نام مقام امام زين العابدين (عليه السلام) ياد مى شود. شيخ محمد حرز الدين از محقيقن قرن سيزدهم هجرى مى نويسد: «علماى بزرگ، از مشايخ قديم نجف و آنها نيز از مشايخ خود نقل كرده اند كه وقتى امام على بن الحسين (عليه السلام) براى زيارت جدّش اميرالمؤمنين (عليه السلام) از حجاز به عراق مى آمد دراين محل سكنى مى گزيد تا اگر كسى ايشان را ببيند، گمان كند، مسافرى است كه از سفر حجّ باز گشته و از اين طريق عازم بيابان هاى عراق است و در اين جا فرود آمده تا ازچاه آب قديمى كه در نزديكى آن قرار دارد، وضو بگيرد. آن گاه در فرصت مناسب و به دور از چشم ناظران و جاسوسان، مركب خود را نزديك چاه آبى كه در آن نزديكى بود، مى خواباند و خود پياده مسافت بين مقام تا قبر شريف اميرمؤمنان (ع) را مى پيمود و آن را زيارت مى كرد. سپس بازمى گشت و شب را در اين مقام بيتوته مى فرمود و بامدادان راهى حجاز مى شد.»

خلاصه اخبار فراوانى حاكى از آمدن امام سجاد (ع) براى زيارت قبر جدّش اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ماندن ايشان در نزديكى قبر مطهر وارد شده است اما چيزى كه ثابت كند، مقام فعلى محل ماندن ايشان در شب هنگام بوده است، در دست ما نيست به جز شهرت زيادى كه بين اهل نجف و دانشوران و راويان وجود دارد و به اين شهرت توجّه زيادى مى شود. اهالى نجف آن را به نام مقام امام زين العابدين (عليه السلام) مى شناسند و خلف از سلف و كوچك از بزرگ نقل كرده اند.(2)

5. مسجد حنّانه

بين كوفه و نجف در منطقه اى كه آن را «ثُوَيّه» مى نامند، مسجدى به نام «حَنّانه» وجود دارد. اين مكان ديوارى داشته كه هنگام عبور جنازه امام على (ع) از نزديكى آن به احترام (3)عبور پيكر آن ولىّ الله الاعظم خم شده و يك بار ديگر وجود حيات و شعور را در جمادات به نمايش گذاشته است. واقعيّتى كه قرآن كريم با صراحت برصّحت و درستى آن تأكيد دارد. آن جا كه مى فرمايد:

«ان من شئ الّا يُسَبّحُ بِحَمدِهِ؛ هيچ موجودى نيست مگر اين كه به حمد و ستايش الهى مشغول است.»(4)

به يقين حمد و ستايش، فرع بر وجود شعور و ادراك و حتّى اراده است. بنا براين جمادات هم مى توانند، در برابر عظمت انسان كامل و ولىّ خدا سر تعظيم فرود آورند و كرنش كنند و اگر چنين احترام كنند، خود جاودانه محترم


1- فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين، سيد عبدالكريم بن طاووس، ص 86.
2- تاريخ النجف الاشرف، ج 1، ص 343.
3- الامالى، شيخ طوسى، ص 32.
4- سوره اسراء آيه 44.

ص:20

مى شوند و ديوار مسجد حنّانه كه آن را قائم مايل نيز ناميده اند، از اين قبيل است.

همچنين امام جعفر صادق (عليه السلام) در اين محل فرود آمده و نماز خوانده اند. هنگامى كه علّت را پرسيدند، فرمودند: «وقتى سرهاى شهيدان كربلا را به كوفه مى آوردند تا به حضور عبيد الله بن زياد ببرند، سر مقدّس حضرت سيد الشهدا (ع) را در اين محل بر زمين نهاده اند.»(1) و نيز در روايت مرسلى آورده اند كه حاملان سرها در اين نقطه با سر مقدّس سيدالشهدا (عليه السلام) بازى و بى احترامى كردند، به گونه اى كه اسرا صداى ناله شان بلند شد و زمين نيز از اين رفتار ناشايست ناليد. از اين رو اين مكان به حنّانه معروف شد.(2)

6. نبى يونس (مقام يونس پيامبر (ع))

كم تر از دو كيلو متر بعد از مسجد كوفه به سوى آب فرات زيارتگاهى است كه ساكنان محلّى آن را «نبى يونس» مى خوانند. برخى گمان كرده اند، آنجا قبر حضرت يونس (ع) است. ليكن بررسى ها نشان مى دهد كه قبر آن حضرت در منطقه نينوا از استان موصل است. مرحوم سيد مهدى قزوينى كه از علماى صاحب نام منطقه بوده است، در اثرى به نام «فلك النجاة» ضمن بيان مطالب فوق الذكر مى افزايد: آنچه در نزديكى مسجد بزرگ كوفه به نام آن حضرت وجود دارد، در واقع محلى است كه به امر خداوند ماهى او را به خشكى انداخته و همان جايى است كه قرآن مى فرمايد:

«فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ؛ پس او را به صحراى خشكى افكنديم در حالى كه رنجور و ناتوان بود و گياهى از كدو بر او رويانيديم.»(3)

7. قبور سبعه (مشهد بنى الحسن عليهم السلام)

عبدالله بن حسن المثنى بن حسن المجتبى عليه السلام را بدان سبب عبدالله محض يعنى خالص ناميده اند، كه پدرش فرزند امام مجتبى (عليه السلام) ومادرش فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام) بوده است. او و دو برادرش حسن و ابراهيم و چهار برادرزاده اش كه هرهفت نفر از اولاد امام مجتبى (ع) و امام حسين (ع) بوده اند، در روز عيد قربان سال 145 ه-. ق در زندان منصور دوانيقى به شهادت رسيدند. گفته مى شود، آنان زنده به گور شده اند (4)و نيز وارد شده كه زندان را بر سرشان فرو ريخته اند و ايشان را به شهادت رسانده اند.(5)

قبورمطهر اين بزرگواران اكنون در محلى به نام هاشميه آن سوى پل كوفه و كنار جاده قديم كوفه به قاسم است.

آورده اند كه عبدالله محض شباهت زيادى به رسول خدا (ص) داشته و خوش چهره و سخاوتمند بوده و توليت صدقات اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بعد از پدرش برعهده داشته است.

«... و كان شجاعاً خطيباً شاعراً لسناً مهاباً وَقوراً كريماً

؛ او شجاع، سخنور، شاعر، زباندار، با ابّهت و با وقار و بزرگوار بوده است.»


1- المزار، شهيد اول محمد بن مكى عاملى، ص 32.
2- مراقد المعارف، ج 2، ص 221.
3- مراقد المعارف، ج 2، ص 221.
4- عمدة المطالب، چاپ بمبئى، ص 80، مقاتل الطالبيين، چاپ نجف، ص 158.
5- مراقد المعارف، ج 2، ص 15، به نقل از تذكرة الخواص.

ص:21

هنگامى كه منصور در سال 144 ه-. ق حج گزارد، به رياح بن عثمان، استاندارش در مدينه فرمان داد تا بنى الحسن را به ربذه تبعيد كنند. او نيز آنان را با شانه هاى بسته و گردن و پا در زنجير، سوار بر مركب هاى خشن و بدون جهاز به تبعيدگاه روانه ساخت. هنگام خروج ايشان از مدينه، امام صادق (ع) از موضعى پوشيده كه مردم و جاسوسان، او را نبينند، با اندوه فراوان بديشان مى نگريست و در حالى كه از شدت گريه، اشك بر محاسن شريفش جارى بود، خدا را مى خواند و مى فرمود:

«وَاللهِ لاتُحفَظُ للهِ حُرمَةً بَعدَ هؤُلاءِ؛ به خدا سوگند پس از اينان حرمتى براى خدا نگه داشته نخواهد شد.»

برخورد كينه توزانه منصور به همين اندازه خاتمه نيافت. بار ديگر آنان را به عراق تبعيد كرد و دستور داد تا در زندان هاشميه (نزديك كوفه) در يك زيرزمين نمناك كه تشخيص شب و روز در آن امكان نداشت، به مدّت دو ماه محبوس كردند. آنگاه فرمان قتل ايشان را صادر كرد .... (1)

8. قاسم بن موسى الكاظم عليهما السلام

قاسم فرزند امام هفتم حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) و برادر تنى امام رضا (عليه السلام) و حضرت معصومه (عليها السلام) كه پس از شهادت پدر بزرگوارش از سلطه عباسيان گريخت و در روستايى به نام «سوراء» در نزديكى شهر حلّه مخفيانه زندگى مى كرد تا وفات يافت. در واپسين روزهاى زندگى و در بستر بيمارى، خود را به اطرافيان معرّفى كرد و از ايشان خواست، دخترش را به مدينه برده و به مادرش تحويل دهند.

در باره عظمت شخصيت ايشان شخصى به نام ابى عماره مى گويد: ما عازم عمره بوديم. در راهى به موسى بن جعفر (عليه السلام) و همراهانش برخورديم. امام (عليه السلام) فرمود: آرى! اى ابا عماره! اينان فرزندان من هستند و اين يكى (اشاره به امام على بن موسى (ع)) آقاى ايشان است. سپس فرمود: اى اباعماره! من نيز از منزل بيرون آمده ام! و فرزندم على (حضرت رضا (ع)) را وصى خود قرار داده ام و در ظاهر ديگر فرزندانم را با او در جانشينى خود شريك ساخته ام تا جانش حفظ شود، ولى در باطن به او وصيّت كرده ام. اگر كار به دست من بود، قاسم را جانشين مى ساختم؛ چون او را نيز دوست مى دارم و دلسوزيم براو بيشتر است ليكن اين امر خدا است و هر جا بخواهد آن را قرار مى دهد.(2) همچنين سيد على بن طاووس در كتاب مصباح الزائرين زيارت ايشان را مستحب و فضليت آن را در حدّ زيارت ابو الفضل و على اكبر (عليهما السلام) دانسته است.

9. زيد بن على بن الحسين عليهم السلام

ايشان نيز جايگاه رفيعى در نزد امامين باقر و صادق (عليهما السلام) داشته و در پى خونخواهى امام حسين (ع) از بنى اميه با مظلوميّت به شهادت رسيده است. وى در نزديكى حله داراى حرم و بارگاه با عظمتى است و معجزات و كرامات فراوان از آن مشاهده شده است.


1- مقاتل الطالبيين، ص 230. الكامل، ابن اثير، ج 4، ص 374.
2- اعلام الورى ابوعلى فضل بن حسن طبرسى، ص 184.

ص:22

10 و 11. نبى ايوب و ذى الكفل

قبر اين دو پيامبر نيز در اطراف حله واقع شده است و هر كدام داراى حرم و زيارتگاه مهمى هستند.

12. مدائن

مدائن شهرى در نزديكى بغداد است كه سلمان فارسى و حذيفه بن يمان دو تن از اصحاب رسول خدا و اميرمؤمنان (عليهما السلام) در آن مدفون اند.

13. نواب اربعه امام زمان (عج)

شصت و نه سال آغازين دوران غيبت حضرت ولى عصر (عج) را دوران غيبت صغراى آن حضرت ناميده اند. در اين دوران چهار نفر پى در پى نيابت ايشان را بر عهده داشته اند. آنان به ترتيب ابوعمرو عثمان بن سعيد زيّات، ابوجعفر محمد بن عثمان زيّات، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى و ابوالحسن على بن محمد سمرى بودند و پس از وفات چهارمين نفر، دوران غيبت كبراى حضرت آغاز شده است. قبور مطهر اين نايبان چهارگانه در شهر بغداد است.

ص:23

ص:24

اماكن زيارتى غيرمستند

اشاره

چنان كه گفته شد، زائران عتبات عاليات در سفرزيارتى خود علاوه بر حرم هاى مطهر امامان معصوم (عليهم السلام) از اماكنى بازديد و آنها را زيارت مى كنند كه برخى از آنها فاقد ريشه و سند معتبر بوده و برخى درعين مثبت و مستند بودن در هاله اى از عقايد خرافى و باورهاى نامعقول گرفتار شده اند و اين پيرايه هاى خرافه آميز، سيماى زيباى اين آثار و پديده ها را نيز زشت و مشوّه جلوه مى دهد. در اين بخش اين اماكن را به اختصار بررسى مى كنيم.

1. خانه امام على (ع)

در اين كه امام على (عليه السلام) در اواخر عمر شريفشان به مدّت چهار سال و چند ماه عهده دار خلافت ظاهرى بوده اند و مركز حكومت ايشان در كوفه بوده و به يقين در خانه اى سكونت داشته اند، ترديدى نيست ولى اين كه محل سكونت ايشان دركجاى كوفه بوده، بيرون يا درون دار الاماره، اطّلاع دقيقى در دست نيست؛ چون به هر حال اين احتمال وجود دارد، كه محلّ فعلى در مجاورت كاخ دار الاماره كوفه، خانه آن حضرت باشد و نيز با توجّه به شهرت اين محل به عنوان خانه امام، ما نيز آن را رد نمى كنيم. ولى تقسيمات درون اين خانه قطعاً با روحيات ايشان سازگارى ندارد و ساخته و پرداخته ذهن كسانى است كه در سال هاى آخر حكومت صدّام آن را بازسازى كرده اند؛ به عنوان مثال اختصاص مكانى به عنوان مكتب الحسنين (عليهما السلام) در اين خانه، فاقد هرگونه توجيه عقلايى است. اعتقاد متقن شيعى ما اين است كه آن دو بزرگوار امام بوده اند و علم لدنّى داشته اند و نيازى به تعلّم و فراگيرى نداشته اند. علاوه بر اين در زمان حاكميت پدرشان در كوفه يعنى بين پنجاه و هشت سالگى تا شصت و سه سالگى از عمر آن حضرت، اين دو بزرگوار نيز مردانى سى، چهل ساله و داراى شخصيّت و زندگى مستقل بوده اند و داشتن چنين مكتبى در خانه پدرشان براى آن دو بزرگوار قابل توجيه نيست. برخى كوشيده اند، با ترجمه كلمه مكتب به معنى محلّ تدريس يا دفتر كار، مشكل را حل كنند اما قابل پذيرش نيست؛ زيرا چگونه اتاقى به اين كوچكى آن هم درون خانه مسكونى امام و در كنار خانواده آن حضرت مى توانسته است، محل تدريس يا دفتر كار ادارى آن هم براى دو نفر باشد. در اين صورت تردّد شاگردان يا ارباب رجوع به درون خانه شخصى امام چگونه قابل توجيه است؟ گرفتن مكتب به معناى مكتبه يعنى كتابخانه هم درست نيست؛ چون امام مستغنى از داشتن كتابخانه ومراجعه به كتاب است.

از اين ها گذشته، نماز هايى كه براى قسمت هاى مختلف اين خانه تشريع و ابداع كرده اند، مثل نماز مكتب الحسنين يا نماز چاه اميرالمؤمنين يا نماز مغتسل اميرالمؤمنين يا نماز اتاق حضرت زينب و ام البنين فاقد وجاهت و ريشه درست و مستند بوده و موجب وهن شيعه است؛ مگر آن كه به زائران تفهيم شود، در اين فرصت ها، نمازهاى مأثورى از قبيل نماز

ص:25

هديه به امام عليه السلام يا نماز حاجت يا نمازهاى اداء و قضاى يوميه به جا آورند.

از نمازهاى ساختگى هم كه بگذريم روزانه (در زمان تدوين اين سطور) حدود هشت هزار نفر زائر وارد عراق مى شوند و جمع زيادى از مردم عراق هم هر روز به اين محل مى آيند و همگى مقيدند از اين خانه بازديد كنند يعنى از راهروهاى تنگ آن عبور و در هر يك از اتاق ها و زواياى اين خانه نماز بگذارند و طبعاً زن و مرد نامحرم به يكديگر برخورد مى كنند كه اين تلاقى نامحرمان به يكديگر، خلاف شرع آشكار بوده و به هيچ عنوان قابل توجيه نيست.

2. ميزاب رحمت (ناودان طلاى حضرت على (ع))

درون صحن امام على (ع) و در سمت قبله حرم مطهر ناودان طلايى وجود دارد كه در سال هاى اخير شهرت فراوان يافته است. ايرانى ها در وقت مشايعت به هم سفارش مى كنند كه هنگام تشرّف به نجف زير ناودان طلاى حضرت على (ع) برايم نماز بخوان يا برايم دعا كن! گاهى هم اطراف حرم، زائران سرگردانى را مى بينيد، كه از شما سراغ ناودان طلا را مى گيرند. عرب ها به اين ناودان ميزاب رحمت مى گويند. اين ناودان كه كم كم شهرتش فزونى يافته و شانه به شانه ناودان طلاى كعبه مى زند، از هداياى نادرشاه افشار به حرم امام على (ع) است كه در سال 1156 ه-. ق به زيارت حضرت مشرف شده و گنبد و گلدسته ها و ايوان حرم را طلاكارى كرده است. اين طلاها اكنون متعلّق به حرم مطهّر و از اموال آستان مقدّس علوى است، ولى چنان كه مى دانيد، امام على (ع) ارادتى به طلا نداشته و عبارت تكان دهنده «

يا صَفراء يا بَيضاء غُرّى غَيرى(1)

» يعنى اى زرد و اى سفيد! غير مرا فريب دهيد! از بيانات امير مؤمنان (ع) است بنا بر اين تأكيد بر نماز يا دعا در زير اين ناودان هم از همان بافته هاى عوامانه است كه اصل و ريشه قابل توجيهى ندارد.

3. عتبه حرم ها

عتبه به معناى آستانه يا قسمت پايين چارچوب درِ ورودى است. در سيره بزرگان و علما ديده شده كه برخى به هنگام ورود به حرم ها زانو بر زمين نهاده و عتبه حرم را بوسيده اند. چنان كه برخى نيز ديگران را از اين كار منع كرده اند. نگارنده در حدّ خود نمى بيند كه بگويد، عتبه حرم ها را تأدّباً ببوسيد يا نبوسيد. از فرزانه اى پرسيدند در شعر حافظ (ره) عبارت كشتى شكستگانيم درست است يا عبارت كشتى نشستگانيم اى باد شرطه برخيز؛ باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را؟ فرمود:

بعضى نشسته خوانند، برخى شكسته دانندچون نيست خواجه حافظ، معذور دار ما را

ليكن اگر بنا داريد، هنگام تشرّف عتبه حرم را از روى ادب ببوسيد، شايسته است، پيش از آن، زائران همراه را توجيه كنيد تا به گمان آن كه شما به سجده افتاده ايد، امام را سجده نكنند، كه اين كار علاوه بر اين كه ممكن است، آنان را تا سر حدّ شرك و كفر و سجده بر غير خدا پايين بياورد، ابزار مساعدى نيز براى هتك حيثيّت شيعيان در گستره جهان فراهم سازد. بدخواهانى كه شيعه را به شرك و كفر متّهم مى كنند، به اين قبيل صحنه ها استناد خواهند كرد و مى گويند، اينان مشرك اند. بنگريد كه چگونه دسته جمعى، امامان خود را سجده مى كنند!


1- بحارالانوار، ج 34، ص 31، جلد 39، ص 69

ص:26

4. باغ امام صادق (ع)

در كربلا باغى موسوم به باغ امام صادق (عليه السلام) است كه مالك فعلى در آن بنايى احداث كرده و ضريحى تعبيه كرده است. مالك اين باغ مكرر از بلندگو اعلام مى كند كه اينجا باغ امام صادق (عليه السلام) است و من هم خادم اين باغ هستم. دو ركعت نماز بخوانيد و وجوه خود را در اين ضريح بريزيد. گاه و بيگاه خرمايى هم به بعضى تعارف مى كند كه اين خرماى متبرك باغ امام صادق (ع) است و ....

اگر همه پيشينه و تاريخ آن را كه بررسى كنيد به اين نتيجه مى رسيد كه شنيده ها مى گويند هر وقت امام صادق (ع) به كربلا مى آمده اند، در اين باغ استراحت مى كرده اند يا سكنى مى گزيده اند. اوّلًا عبارت شنيده ها مى گويند چه قدر مى تواند اطمينان بخش باشد؟ ثانياً آن ضريح و آن نماز و آن خرماى متبرّك مستندشان كجاست؟ ثالثاً مگرنه اين است كه امام صادق (ع) براى زيارت جدّشان به كربلا آمده اند و گرنه مدينه كجا و كربلا كجا؟! اگر بپذيريم كه هدف آن حضرت زيارت امام حسين (عليه السلام) بوده، چگونه ما زائرى را كه فقط دو روز در كربلاست؛ آن هم بعد از سى سال انتظار و آرزو و اين همه سرمايه گذارى و اين همه خطرات و مشكلات و ... از كنار حرم امام حسين (عليه السلام) با پاى پياده به اين باغ مى آوريم و برمى گردانيم و او هم در بين راه كلّى اجناس بى كيفيت چينى از قبيل پتو و اسباب بازى و غيره مى خرد و خسته و رنجور وقتى كنار حرم مى رسد و به او پيشنهاد زيارت حرم را مى دهى، سرش را پايين مى اندازد و اظهار مى دارد، خسته شده ام و اين اجناس همراه را هم بايد به هتل ببرم. و بدين گونه توفيق زيارت از آنان سلب مى شود.

نتيجه اين كه متأسفانه اين آدرس هاى غلط و اين شاخه هاى فرعى در اطراف حرم امام حسين (ع) و حضرت ابالفضل (ع) كار زائران ما را به جايى رسانده است كه در مدت اقامت زائران در كربلا يكى دو بار به حرم امام حسين (ع) و يك بار نيز به حرم ابالفضل (ع) مى روند و باقى وقتشان صرف همين شاخه هاى فرعى مى شود. مرتّب از بيرون حرم به اين دو بزرگوار تعظيمى مى كنند، به يكى از كوچه و خيابان هاى اطراف مى روند تا فلان جا را زيارت كند.

5. مقام شير فضّه

از جاهاى ديگرى كه در اين چند سال وقت زائران صرف بازديد از آنها مى شده است، بازديد از مقام شيرِ فضّه است و خلاصه قصّه آن چنين است كه جناب فضّه كنيز حضرت زهرا (سلام الله عليها)- كه اصل حضور او در حادثه عاشورا محل ترديد است- در عصر عاشورا اعجازى فرموده و شيرى را كه نزديك كربلا مى زيسته به كربلا آورده است. نخستين پرسشى كه فوراً به ذهن انسان خطور مى كند، اين است كه علّت احضار اين شير در كربلا چه بوده است؟ و جوابى كه مى شنود، اين كه يا براى حفاظت از پيكر بر خاك افتاده شهدا و يا براى حراست از اسراى عظيم القدر كه بعد از شهادت امام حسين (ع) گرفتار دشمن شدند، اين شير به اعجاز فضّه خاتون در كربلا حضور يافته و جالب اين است كه اين شير بى هنرهيچ يك از اين دو كار مهم را انجام نداده است؛ يعنى نه اجساد شهدا را حفاظت كرده (چون همه مى دانيم كه آن پيكرهاى مطهّر را زير سم اسبان لگدكوب كردند) و نه اسرا را حراست نموده است؛ زيرا در تاريخ مسلّم شده است كه خيمه ها را آتش زدند و اموال بانوان حرم را غارت كردند؛ حتى خلخال از پاها كشيدند و براى رسيدن به گوشواره گوش هاى دختركان يتيم را دريدند و زن و بچّه هاى اسير را در بيابان آواره و پراكنده ساختند و بهترين دليل بر كذب اين روايت اين است كه به عنوان مثال، هيچ كس از آن سى هزار نفرى كه در كربلا جمع شده بودند، نگفتند و حتى يك مورد در تاريخ نيامده است، كه وقتى خواستم به فلان خيمه يورش ببرم، ناگهان شيرى به من حمله كرد و ما

ص:27

را از اين كار باز داشت. ممكن است كسى بگويد كه در فلان كتاب معتبر به قصّه شير فضّه اشاره شده است. پاسخ روشن است. همان كه گفتيم اگر بود يك نفر اورا مى ديد. ليكن از اين گذشته همه مى دانيم كه روايات ما ظنى الصدور هستند. به فرض اين كه چنين مطلبى در كتابى آمده باشد. چه ضرورتى دارد كه ما هر چه را در كتابى ديديم آن را براى زائر عوامى كه فقط دو روز مى خواهد مولايش امام حسين (ع) را با خيالى آسوده زيارت كند و بازگردد، تعريف كنيم و وقت گرانبهاى او را صرف بازديد از چنين اماكنى كنيم و با افزودن كلّى شبهه به ذهن و فكرش او را روانه وطن سازيم؟ آيا اين كار منصفانه است؟ آيا موضوع امام حسين (ع) و حقّانيّت قصّه كربلا آن اندازه سست و بى پايه است كه اين جناب شير آن هم نه با اراده خود آن حضرت يا امام سجاد (ع) يا حضرت زينب كبرى (س) كه به بركت جناب فضه خادمه، بخواهد آن را به اثبات برساند؟

6. مقام احتجاج

مقام احتجاج نقطه اى است كه مى گويند امام حسين (ع) با عمر سعد در آن جا جلسه اى داشته اند. صرف نظر از اين كه معلوم نيست محل آن جلسه دقيقاً همين جا باشد؛ بازهم سخن اين است، كه آنچه مربوط به امام حسين (ع) است كه با وجود قبر مطهّر آن حضرت و ضريح و حرم بارگاه و گنبد و صحن و ... بحمدالله حاصل است. باقى مى ماند عمر سعد ومحل نشستن او. آيا اين پليد و محل نشستنش آن اندازه اهميّت دارد كه زائر، زيارت امام حسين (ع) را ترك كند وبه زيارت يا بازديد از آن برود؟

7. نهر علقمه

در كربلاى كنونى محل دقيق نهر علقمه مشخّص نيست و كسى هم مدّعى آن نيست. در اين يك هزار و چند صد سال به اندازه اى ساخت و ساز و تخريب و جا به جايى در كربلا صورت گرفته است كه هيچ نمى توان معين كرد، حضرت ابالفضل عليه السلام به طور دقيق براى آوردن آب به كجا رفته است و از كجا آب آورده است؟ آبى كه اكنون در بين راه باغ امام صادق (ع) و در كنار مقام امام زمان (ع) جارى است، نهر الحسينى نام دارد و از محله اى به نام الحسينى در حدود پانزده كيلومترى كربلا از فرات اصلى منشعب شده است، تا زمين هاى زراعى بين راه خود را سيراب سازد و اكنون به خاطر ازدياد جمعيّت و افزايش مصرف آب در كربلا و بالاآمدن سطح آب هاى زيرزمينى، فاضلاب هتل ها و خانه هاى اطراف اين نهر بر آن مسلّط شده و در آن مى ريزد تا با عبور از كنار كربلا يا صرف زراعت شود و يا پسمانده آن دو باره به فرات اصلى ملحق گردد. اگر در تابستان سابقه تشرّف داشته باشيد، بوى تعفّنى را كه از اين آب در فضا متصاعد مى شود، استشمام كرده ايد. با اين وجود پلكان سيمانى وسيعى كه بر حاشيه اين نهر ساخته اند، مورد استفاده اكثر كاروان هاست. مبلّغان به جاى آنكه زائر را به صحن مطهّر حضرت ابالفضل ببرند و مرثيه شهادت آن بزرگوار را براى ايشان بخوانند، آنها را براى ذكر مصيبت كنار اين آب آورده و روى اين پلّكان سيمانى مى نشانند و اگر هيچ اشاره اى هم نكنند، خود به خود در ذهن زائران چنين تداعى مى شود، كه حضرت اباالفضل العباس (ع) براى آوردن آب به اين محل آمده است و ....

لازم به يادآورى است كه اگر در مفاتيح الجنان ديده ايد، كه مرحوم شيخ عباس قمى اصرار مى ورزد كه براى غسل زيارت از آب فرات استفاده كنند يا شنيده ايد، كه جابر بن عبدالله انصارى وقتى براى زيارت امام حسين (عليه السلام) در اربعين اول آن حضرت به كربلا آمد، در آب فرات غسل كرد و آن گاه به زيارت آن حضرت نايل شد؛ بايد توّجه كنيد كه

ص:28

در زمان جابر آب مثل امروز آلوده نبود و در زمان شيخ عباس نيز در كربلا آب لوله كشى وجود نداشت و مردم از آب چاه استفاده مى كردند. شيخ عباس به استناد روايتى كه در بيان شرافت آب فرات رسيده، اصرار مى كند، كه زائر در آب فرات غسل كند. ليكن امروز آن چاه هاى قديم بسته شده و آب مصرفى عموم مردم كربلا و حتى نجف و آبادى هاى اطراف آن ها از آب فرات است و مردم آبى جز آب فرات براى مصارف روزمرّه خود ندارند. همين آب فرات را تصفيه مى كنند و از طريق لوله در هتل ها در اختيار شما هم قرار مى دهند. بنا بر اين اگر زائر نذر هم كرده باشد كه در آب فرات غسل كند وقتى در حمّام هتل غسل كرد، به نذرش عمل كرده و ذمّه اش برى شده است.

8. خيمه حضرت قاسم

خيمه گاه فضاى مثبتى است. بازسازى شده، مفروش و مزّين با فضاى روباز و سر پوشيده و براى برگزارى مراسم دعا، توسّل، سخنرانى و مدّاحى آماده است. ليكن در گوشه اى از اين فضا، خيمه حضرت قاسم بنا شده كه اين امر موجب شده است، برخى داستان عروسى حضرت قاسم را كه ريشه معتبرى ندارد، مطرح كنند و اظهار دارند كه شب عاشورا اگر امام حسين (ع) از دشمن مهلت خواست و جنگ را يك شب به عقب انداخت، براى اجراى مراسم عروسى قاسم بوده است. ما در تاريخ خوانده و در منابر گفته و شنيده ايم كه عصر تاسوعا وقتى عمر سعد خواست جنگ را شروع كند، امام حسين (ع) به برادرش ابوالفضل (ع) فرمود: برادرم! من از مرگ و جنگ واهمه اى ندارم ولى به نماز و تلاوت قرآن علاقه مندم. با اينان سخن بگو و اگر مى توانى يك امشبى را برايم مهلت بگير تا به نماز و تلاوت بپردازم. نيمه شب هم وقتى جاسوس عمر سعد از اطراف خيمه ها بازديد كرد به وى چنين گزارش داد كه: «

لَهُم دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحلِ

» يعنى خيمه هاى اينان به سان لانه هاى زنبور است، همگى سرگرم دعا و تضّرع و مناجات و تلاوت و نماز هستند. اكنون شما داورى كنيد كه اگر كسى بنشيند و بگويد كه خير! اينان آن شب عروسى داشته اند، اوّلًا: چه بيراهه رفته است و ثانياً: چه بهانه اى به دست برخى بانوان عوام منتظر چنين فرصت هايى داده تا به سرعت بساط عروسى و حنابندان به پا كنند و نهضت مقدس حسينى را كه درس زندگى و حماسه براى همه بشريّت در پهنه زمين و درازاى زمان است به افسانه اى سمبليك و عاشقانه بدل سازند!؟

9. مقام مشك! مقام كِشتى!

در سمت قبله حرم حضرت اباالفضل (عليه السلام) ماكت مشكى در وسط ميدان ساخته شده كه بناى آن مربوط به همين سنوات اخير است و نمادى از عطش و آب و تشنه كامى است و سابقه اى در تاريخ گذشته اين سرزمين ندارد. گرچه برادرى اين جا را هم به عنوان مقام مشك حضرت ابالفضل (ع) معرفى كرده بود! و نيز كشتى بزرگى هم در سمت حرم امام حسين (ع) ساخته شده است، كه گويا برداشتى سمبليك از حديث معروف «

انَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاةِ

» است و اگر به هوش نباشيم شايد تا چند روز ديگر مقام كشتى نيز به مقامات قبلى افزوده شود.

10، 11 و 12. مقام على اكبر (ع)، مقام على اصغر (ع)، كف العبّاس (ع)

هيچ از خود پرسيده ايد در آن گير و دار روز عاشورا واقعاً چه كسى مى توانست زمين كربلا را نشانه گذارى كند و حوادثى جزئى از اين قبيل را معيّن سازد كه حضرت على اكبر (ع) كجا از اسب فرو غلتيده و حضرت على اصغر (ع) كجا

ص:29

هدف تير واقع شده و دست راست و دست چپ حضرت ابوالفضل (ع) هر كدام كجا روى زمين افتاده اند و اگر هم چنين نشانه گذارى صورت مى گرفت، چگونه مى توانست اين نشانه هاى جزئى تا قرن ها باقى بماند و به ما منتقل شود، بدون آن كه در هيچ متن تاريخى يا روايى به آن اشاره شده باشد و توسّط كارشناسان و محقّقان معتبر و مطمئن مورد تصديق واقع شده باشد؟ كدام يك از ما با چه دليلى و با استناد به كدام مدرك اطمينان بخشى مى توانيم مدّعى شويم، اماكنى كه امروز براى وقايع ياد شده معرّفى مى شوند، واقعاً محلّ دقيق وقوع آنها بوده است؟

البتّه اين جا به دو نكته اساسى بايد توجّه داشت: يكى اين كه تصوّر نشود چنانچه امروز ما اين موارد را با اين وضوح نفى كنيم، فردا ممكن است مردم در اصل ماجراى عاشورا و كربلا؛ امام حسين (ع)؛ اباالفضل (ع)؛ على اكبر (ع) و ... ترديد كنند و همه چيز زير سؤال برود. خير، اوّلًا حادثه كربلا ريشه دار تر از آن است كه با نفى چنين پديده هايى متزلزل شود؛ ثانياً اين نوشته هرگز در صدد نيست كه در اصل شهادت على اكبر يا على اصغر يا قطع دستان مبارك قمر بنى هاشم (عليهم السلام) ترديد كند؛ حاشا و كلّا!! چنان كه ترديدى نيز وجود ندارد، در اين كه واقعاً اين جنايات بزرگ در همين فضا و سرزمين تحقّق يافته است. مدّعاى ما فقط اين است كه تعيين مكان خاصّى براى وقوع هر يك از اين جنايات نيازمند دليلى متقن و عقلائى است و چنين دليلى مسلّماً وجود ندارد.

گزارش وقايع محرم سال 61 هجرى در كربلا با همه جزئياتش هم در متون تاريخى و هم در متون حديثى و روايى شيعه آمده است. قديم ترين گزارش تاريخى حوادث ياد شده مقتل ابى مخنف است كه يك موّرخ شيعى بوده و همين مقتل منبع گزارش حوداث كربلا در تاريخ معروف طبرى است و ديگر مورّخين تقريباً هرچه دارند، از طبرى گزارش كرده اند. همچنين محدّثين بزرگوارى در طول تاريخ هزار و چند صد ساله گذشتته جزئيات همين حوادث را در معتبر ترين آثار روايى خود بيان كرده اند، از قديمى ها مى توان ابن قولويه را نام برد و پس از وى به ترتيب شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسى، و بعد از آنها سيد بن طاووس صاحب اثر ماندگار لهوف و به دنبال او مرحوم مجلسى كه با دّقت و وسعت در بحارالانوار (عربى) و حيوة القلوب و جلاء العيون (فارسى) و غير آنها رخداد كربلا را آورده اند. اين اواخر هم محدّث بزرگ حاج ميرزا حسين نورى طبرسى و شاگردش محدّث قمى صاحب نفس الهموم همين راه را طى كرده اند. اگر همه اين آثار فخيم و گران سنگ را زير و رو كنيد، در هيچ يك از آنها اشاره اى به مقام على اكبر و على اصغر نشده و نامى از محل قطع دست ها به ميان نيامده است كه اگر بود به يقين آن ها هم از آوردن گزارش آن دريغ نمى كردند.

اين مقام ها يقيناً مربوط به همين چند دهه اخير است كه با نگاهى خوشبينانه بايد گفت كسى كه از صفاى باطن برخوردار بوده اينها را معرفى كرده و اگر قدرى واقع بينانه قضاوت شود، بايد گفت كه اين گونه پنداشت ها ريشه در جهل جاهلان يا غرض ورزى مغرضان دارد.

آثار و پيامدهاى ترويج و تبليغ اماكن غير مستند

از آثار منفى و وجود تالى فاسد بقاى اين سه چهار مقام غير مستند، جلب توجّه مردم به سوى آن ها و سلب توفيق زيارت و محروميّت از درك محضر امام حسين و اباالفضل و على اكبر (عليهم السلام) و ديگر شهداى والا مقام كربلاست و زمانى را كه زائر صرف تردّد بين اين اماكن و تماشاى آنها مى كند، به همان اندازه از تشرّف در صحن و حرم آن بزرگواران و زيارت قبور مطهر آنان محروم مى شود. به طورى كه پيامدهاى منفى و زيانبار ترويج چنين اماكنى را مى توان بدين شرح برشمرد:

1) رسميت دادن به اماكن جعلى در حالى كه آموزه هاى دينى بر خلاف آن است؛

2) از بين بردن فرصت هاى ارزشمند زائر؛

3)

ص:30

محروم شدن زائر از زيارت امام حسين (عليه السلام) و شهداى كربلا كه هدف سفر است؛

4) مزاحمت براى ساكنان اطراف اين اماكن جعلى؛

5) تزاحم و تصادم با نامحرم در گذرگاه هاى تنگ اين اماكن؛

گويا سخن امام اميرالمؤمنين (ع) را از ياد برده ايم كه تازيانه در دست در بازار كوفه قدم مى زد و به مردم مى فرمود: شنيده ام در بازار شانه هاى زنانتان به شانه مردان نامحرم برخورد مى كند! خدا لعنت كند مردى را كه غيرت ندارد! (1)6) سوء استفاده سودجويان از اعتقادات مردم.

يكى از دوستان تعريف كرد كه خانمى از همراهان ما وقتى چشمش به گهواره موجود در مقام جعلى على اصغر (ع) افتاد، چند دقيقه بر مظلوميّت آن حضرت گريست و ناگهان گردنبند و النگوها و گوشواره ها و همه جواهر آلات همراه خود را يك جا در گهواره انداخت و رفت. به راستى دست اين سودجويان را چه كسى باز كرده است؟ آيا ما اگر اين زائران عاشق را به اين اماكن نمى برديم چنين اتفاقى مى افتاد؟ آيا عمل ما مورد تأييد سالار شهيدان است؟

شايسته است به عنوان يك تكليف شرعى به جاى بردن زائران ائمه معصوم (عليهم السلام) به اين كوچه پس كوچه هاى انحرافى از آنان بخواهيم تا با حضور در حرم هاى مطهّر از خداى بزرگ كمال و معنويّت را در حضور ارواح بلند آنان طلب كنند.

13. اعمال خرافى در بين الحرمين

حدّ فاصل حرم امام حسين (ع) تا حرم حضرت اباالفضل (ع) در گذشته بازارى به نام بين الحرمين بوده است. صدّام در اواسط دوران حاكميّت خود اين بازار و خانه هاى پشت آن را ويران كرد و به جاى آنها خيابانى عريض با چند رديف درختان نخل احداث نمود. اين فضا كه اكنون نيز بين الحرمين ناميده مى شود، با توّجه به چشم انداز هاى زيبايى كه در دو سوى خود دارد (گنبد و بارگاه امام حسين (ع) و حضرت اباالفضل (ع)) و نيز فضاى سبز و درختان و آب نما ها بسيار قابل بهره بردارى است، زائران مى توانند در اين محيط برنامه هاى مفيد مذهبى از قبيل دعا و توّسل و زيارت، مدّاحى و حتى سخنرانى داشته باشند. ولى بايد هوشيار بود كه عناصرى جاهل يا مغرض در تلاش اند تا همين محيط خوب ومثبت را به خاستگاهى براى افكار خرافى و اعتقادات باطل تبديل كنند. چنان كه در ايام حج سال گذشته (1429) در كربلا افرادى مغرض يا نادان مردم را وادار مى كردند تا هفت شوط (به عدد اشواط سعى بين صفا و مروه در حج) بين حرم امام حسين (ع) تا حرم حضرت اباالفضل (ع) رفت و آمد كنند و احرام بپوشند و هروله كنند و بگويند:

اللَّهُمَّ لَبَّيكَ؛ لَبَّيكَ يا حُسَين!

... نيك بيانديشيد كه

اللَّهُمَّ لَبَّيكَ

را از حج گرفته اند و مخاطب آن خداست و

لَبَّيكَ يا حُسَين

را از پاسخ به نداى

هَل مِن ناصرٍ

امام حسين (ع) برداشته اند و مخاطب امام حسين (ع) است و اگر اين دو شعار با هم آميخته شود، چه آبرويى از شيعه مى برد چه بسيارند دل هاى بيمارى كه آرزوى دست يافتن به چنين فرصتى دارند تا شيعه را متهم كنند و چه سرمايه اى بايد هزينه شود تا آثار سوء اين تهمت خنثى گردد؟!

جوانانى ناآگاه در اين محيط به بهانه تأسّى به چهره خاك آلود و خونين امام حسين (ع) در ظهر عاشورا خود را به زمين انداخته و صورت هاى خود را به خاك مى ساييدند تا خونين شود! چهار دست و پا بر زمين راه مى رفتند و عوعو مى كردند، با اين توجيه غلط كه ما سگ حسين و ابالفضليم!! و معتقدند كه اهل بيت از اصحاب كهف كه كمتر نيستند. آنها سگشان را هم با خود بردند و عاقبت به خيرش كردند، چرا اين ها نكنند؟!


1- بحارالانوار، ج 76، ص 15.

ص:31

14. سنگ قرمز بالاى سر مبارك امام حسين (ع)

در سمت سر مقدس امام حسين (ع) و دركنار ضريح مطهر سنگ قرمزى بر زمين نصب شده كه جمعيّت بر آن ازدحام مى كنند و نوبت مى گيرند تا روى آن بايستند و نماز بخوانند. در باره تاريخ و ماهيّت اين سنگ، متولّيان حرم امام حسين (عليه السلام) مى گويند، زمانى كه هنوز حائل ميان زنان و مردان در اين مكان نصب نشده بود و خيل زائران، مشتاق بودند كه در سمت بالاى سر مبارك امام (ع) نماز بخوانند، گاهى به خاطر ازدياد جمعيّت وعدم توجّه، زائران به تدريج جلو مى رفتند به حدّى كه جلو تر از قبر مطهّر به نماز مى ايستادند و مراجع عظام تقليد براى نماز در حرم امامان معصوم (عليهم السلام) حدّى قائل اند و نماز مقدم بر امام را برخى صحيح نمى دانند، لذا اين سنگ قرمز به عنوان نشانه محاذات، نصب شد؛ يعنى اين كه اين جا برابر بدن مبارك امام (ع) است و از اين قدرى عقب تر بايستند. به زودى تمام سنگفرش حرم مطهّر تعويض مى شود و اين سنگ نيز برداشته خواهد شد.

داستان هايى كه براى اين سنگ و قرمزى آن و فضيلت نماز بر روى آن ساخته شده و چه بسا از اين پس نيز ساخته شود، كاملًا بى اساس است!!

ص:32

ص:33

اعمال مسجدين سهله و كوفه

اشاره

در گذشته هاى نه چندان دور مديريت اعمال مسجدين را مرشدها به عهده داشتند و اين امر دو اشكال عمده داشت: يكى اين كه برداشت عمومى اين بود كه مبلّغان اعزامى همراه كاروان ها قادر به انجام اين اعمال و خواندن اين دعاها نيستند و اين يك اهانت آشكار به همه روحانيان و مدّاحان عزيزى بود كه در طول حدود ده روز، خود را از كار و درس و خانواده و فعاليّت هاى روزمره زندگى منفك كرده و تنها به عشق اهل بيت عصمت (ع) و خدمت به زوّار آنان رنج سفر را بر خود هموار و همه مشكلات طول مسير و خطرات گوناگون را به جان مى خريدند امّا آن گاه كه به مسجدين كوفه يا سهله مى رسيدند، بدون دليل كنار گذاشته مى شدند در حالى كه يكى از اعمال عبادى اين سفر همين اعمال مسجدين بود.

دوم اين كه در حين اعمال يا در پايان آن مرشد به زائران پيشنهاد مى كرد كه همين اعمال را به نيابت پدر، مادر و ديگر گذشتگان آنها انجام دهد و از اين بابت مبلغ هنگفتى از هر كاروان اخذ مى نمود در حالى كه اوّلًا معلوم نبود، او به اين همه نيابت عمل كند؛ ثانياً چنان كه خواهيم گفت، نيازى به پرداخت اين همه هزينه نبود و زائر مى توانست خود با يك نيت ساده همه بستگان و دوستان زنده و مرده اش را در ثواب اعمال خود شريك سازد. به منظور حفظ حيثيّت مبلّغان عزيز كاروان ها و پيشگيرى از هزينه هنگفت نيابت ها لازم است، انجام اعمال مسجدين را مبلّغان كاروان ها شخصاً بر عهده گيرند و مديران نيز موظف هستند ضمن پرهيز از به كارگيرى مرشد، كمال مساعدت را در اين جهت با مبلّغان كاروان خود انجام دهند.

نكات لازم در اجراى مراسم مسجدين

1. پيش از رفتن به مسجد، در هتل زائران را نسبت به اعمال مسجدين توجيه كنيد كه اعمال مسجدين كوفه وسهله مستحبى است و در مستحبات انسان مى تواند ضمن اين كه عملى را براى خودش انجام مى دهد، نيت كند كه همان عمل به نيابت جمع كثيرى كه خودش تعيين مى كند محسوب شود. همان گونه كه وقتى به زيارت هريك از امامان معصوم (عليهم السلام) مى روند، چنين نيّت مى كنند كه زيارت مى كنيم اين امام بزرگوار را براى خودمان و به نيابت پدران، مادران، اقوام، سفارش كنندگان، امام راحل و شهدا، اموات و ... قربةً الى الله. بديهى است در اين صورت اين عمل مستحبى در نزد پرورگار تعالى هم براى انجام دهنده منظور مى شود و هم خداى مهربان بدون آن كه چيزى از ثواب او بكاهد، عين همين ثواب را به همه كسانى كه براى آنها قصد نيابت شده، عطا و عنايت مى فرمايد و حتّى چه بسا ثوابى هم به خاطر قصد نيابت به خود اين شخص عطا مى فرمايد. بنا براين زائران محترم بدون آن كه پولى در اين

ص:34

جهت به كسى بپردازند مى توانند اعمال مسجدين را خودشان انجام دهند و براى هر كسى هم كه مايلند، قصد نيابت كنند البته همين جا فرصت خوبى است تا بر فضل و عنايت بى حساب الهى تأكيد شود و اين كه خداى مهربان چه قدر بخشنده است و به هر بهانه اى بندگانش را از عطاى سرشار خود بهره مند مى فرمايد.

2. به زائران اعلام كنيد كه براى مديريّت اعمال عبادى و برنامه هاى معنوى كاروان در خدمت شما هستم و راهنمايى برنامه هاى مسجدين سهله و كوفه را خودم شخصاً انجام خواهم داد و نيازى به استخدام مرشد و واگذارى كار به غير نيست.

3. اگر مدّتى است به عتبات نيامده ايد و محلّ دقيق مقام ها را به خاطر نداريد، از نقشه مسجدين كه ضميمه اين نوشته است، استفاده كنيد و يا در ابتداى ورود به عنوان معّرفى كلّى مقام ها، به اتفاق زائران همراه گشتى در مسجد بزنيد. به اين صورت در جريان مقام هاى مسجد قرار مى گيريد. البته نام هر يك از مقام ها با خط درشت و خوانا روى سنگ هايى حكّاكى و در معرض ديد همگان نصب شده است.

4. اعمال مربوط به هر مقام مستقل از مقام هاى ديگر است و ترتيبى ندارد. بنا بر اين در هر مقامى كه ازدحام كمترى ديديد مى توانيد عمل مربوط به آن را انجام دهيد.

5. اگر درون مقامى به خاطر ازدحام جمعيّت، جا نبود، مى توانيد قدرى دورتر از آن، كنار جمعيّت متصل به آن مقام بنشينيد و صرف اتّصال به جمعيّت براى شما كافى است. (همانگونه كه در حج، براى خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهيم با اين كه آن نماز عبادتى واجب است، فقها همين اتّصال به جمعيّت نمازگزار را كافى مى دانند؛ چه رسد به عتبات كه نمازها و عباداتش مستحب است.)

6. مى دانيد كه در انجام مستحبات انسان بايد به ظرفيّت روحى خود توجّه كند و اگر نشاط لازم همراه با اقبال قلبى و روحى درخود نمى بيند، بهتر است، عمل مستحبى را كوتاه و مختصر يا حتى آن را ترك كند.(1) متأسفانه اكنون در بين زائرانى كه سابقه تشرّف به عتبات دارند، نوعى كراهت و انزجار نسبت به اعمال مسجدين كوفه و سهله ديده مى شود و وقتى برنامه رفتن به آن جا مطرح مى شود، بعضى تمايلى نشان نمى دهند و توجّه داشته باشيد كه چنين خاطره تلخى نسبت به مكان فخيم و مباركى مثل مسجد كوفه و مسجد سهله زاييده سخت گيرى ها و يا درك نكردن لذت و شيرينى عبادت است. بنابراين در جمع زائران به صراحت به استحباب اعمال اين دو مسجد تأكيد شود و از آنان درخواست شود، در هر قسمت كه خسته شدند، مى توانند از همان جا جدا شوند و در گوشه اى به استراحت بپردازند يا از بخش هاى مختلف مسجد بازديد كنند. بديهى است در اين صورت ديگر نسبت به اعمال مسجد احساس زدگى و ناراحتى نخواهند داشت. همراهان باقيمانده با عشق و علاقه برنامه ها را دنبال مى كنند و ادامه كار براى شما آسان مى شود.

7. بخشى از دعاها را كه برآن تسلّط بيشتر داريد و داراى نكات سازنده و مورد نياز زائر است، براى زائران ترجمه كنيد تا زائران درك كنند در اين مناجات ها به خداى خود چه مى گويند.

8. برخى از مناسبت هاى مسجد كوفه را براى زائران شرح دهيد. مقاماتى از قبيل دكة القضا، بيت الطشت، دكة المعراج، محل كشتى نوح، محل قبول توبه آدم و ... تاريخ هاى مستند و جالب توجهى دارند كه اگر در لابلاى اعمال مسجد به آنها نيز اشاره كنيد، موجبات رفع خستگى و انبساط خاطر و درعين حال رشد و ارتقاى فكرى و معنوى همراهان خود را فراهم ساخته ايد.

9. هدايت انجام اعمال مسجدهاى كوفه و سهله يك فرصت تبليغى مناسب براى روحانى و مداح كاروان است و از جمله شروط لازم براى كسى كه مديريّت معنوى و مذهبى كاروان را به عهده مى گيرد، اين است كه بتواند اين اعمال


1- ر. ك: الكافى جلد 3 ص 454، وسائل جلد 4 ص 69.

ص:35

را به شايستگى انجام دهد. ليكن درعين حال چنانچه به هر دليل قادر به خواندن همه دعاها نيستند، مى توانيد دويا سه كاروان را درهم ادغام كنيد و دعاها را نيز مبلّغان كاروان ها بين هم تقسيم كنند تا برنامه ها هماهنگ تر اجرا شود.

ص:36

ص:37

تجربيات سفر و راهكارهاى عملى

دانش و تخصص روحانيون كاروان هاى زيارتى اگر با تجربيّات پيشين آميخته شود، نتايج ارزنده ترى به همراه دارد. از اين رو شايسته است به برخى از تجربيّات و راهكارها كه در موفقيّت روحانيون كاروان ها مؤثر بوده، توجّه كرد و از آنها بهره گرفت.

الف) هماهنگى با مدير كاروان

توصيه مى شود قبل از شروع سفر يك جلسه هماهنگى نيم ساعته با مدير كاروان داشته باشيد و در اين جلسه اگر خصوصّيات اخلاقى، توقّعات و انتظارات خاص و يا حتى سبك و سليقه ويژه اى داريد، به مدير پيشنهاد كنيد و متقابلًا اگر او نيز پيشنهادى دارد، بشنويد. اگر در زمينه برنامه ها به توافق و تفاهم رسيديد، مسئوليت تبليغى سفر را تقبل نماييد. ولى اگر بدون شناخت و هماهنگى قبلى به سفر زيارتى رفتيد و در اثناى سفر متوجّه شديد، كه نمى توانيد با هم كار كنيد، ضرورى است از ناهماهنگى بپرهيزيد و يكديگر را تحمل كنيد تا زائران بتوانند سفر آسوده و به ياد ماندنى داشته باشند.

در طول مسير هم هر روز ده دقيقه با مدير جلسه داشته باشيد و برنامه هاى بيست و چهار ساعت آينده كاروان را با هم مرور كنيد. در هر قسمت هر كدام مى توانيد به ديگرى كمك كنيد و آن را معين كنيد.

ب) حفظ حرمت مدير

مدير بايد مديريت كند و براى اعمال مديريت بايد وجاهت و حيثيّتش محفوظ بماند و هرگز شخصيتش تحقير نشود لذا يا درجمع از او انتقاد و يا بدگويى نكنيد و با وجود اختلاف سليقه احتمالى حرمت او را حفظ كنيد.

در غير اين صورت تبعيت زائران از وى كمتر مى شود و رشته نظم و انسجام كاروان از هم گسيخته خواهد شد.

هنر روحانى و مداح مديريت معنوى كاروان است. سعى كنيد اگر هم مشكلى با او پيدا كرديد در خفا، برادرانه، به او تذّكّر بدهيد، مهربانانه اورا نصحيت كنيد و چنانچه مؤثر واقع نشد، در شهرهاى زيارتى به نمايندگان بعثه يا حج و زيارت مراجعه و مشكل را مطرح كنيد. معمولًا در اين مراكز كسانى هستند كه به فرد خاطى يا سهل انگار تذّكر لازم را بدهند يا با او برخورد كنند.

ص:38

ج) برنامه ريزى براى طول سفر

مجموعه معارفى را كه مى بايست در طول سفر به زائر منتقل كنيد يا حد اقل خلاصه اى از آن را در يك دفترچه همراه خود داشته باشيد. و مقاطع و فرصت هاى مناسب براى انتقال اين معارف به زائران را شناسايى كنيد و سعى كنيد در هر فرصت، بخشى از آن معارف را دراين ظروف زمانى و مكانى بريزيد. در اين سفرها اتوبوس يكى از مناسب ترين فضاها است؛ مثلًا در مرز، در توقّف هاى اضطرارى، در ايست و بازرسى ها و ... كه معمولًا مدير و راننده سرگرم رتق و فتق امور و حل مشكل هستند، فرصت را غنيمت شمرده و بخشى از همان مطالب را كه از پيش آماده شده است، بيان كنيد؛ مثلًا چند مسأله شرعى بگوييد. يا يك حديث و روايت بخوانيد يا يك مناسبت تاريخى را تعريف كنيد يا تاريخ مرتبط به مكانى را كه بايد به بازديد آن برويد، بيان كنيد يا اگر فرصت مقتضى است، نوحه اى يا روضه اى بخوانيد يا دعاى توسّل يا زيارت امين الله يا عاشورا يا حتى اگر فرصت بيش تر داريد، جامعه كبيره و اگر زمان مقتضى است، دعاى كميل يا ندبه و ... را قرائت كنيد دراين صورت وقتى به شهرهاى زيارتى رسيديد، احساس سبكى خواهيد كرد.

د) استفاده از اوقات فراغت زائر

بكوشيد علاوه بر برنامه هاى جمعى و كلّى كه براى زائران داريد، برنامه هايى هم براى جمع هاى كوچك تر زائران داشته باشيد؛ مثلًا بخشى از تاريخ زندگى ائمه يا تاريخ نجف و كربلا و يا قبور و زيارتگاه هايى را كه در اين سرزمين هست، ولى در برنامه زيارتى كاروان ها نيست، براى آنان بيان و توصيف كنيد. همچنين مى توانيد برخى مسائل شرعى را كه معمولًا عموم مردم به آنها نيازمندند ولى از آن بى اطلاع هستند، به صورت سؤال مطرح كنيد و اگر كسى جواب درست داد به او جايزه كوچكى بدهيد؛ زيرا معمولًا مديران منابعى براى تأمين هزينه جوايز در اختيار دارند.

ه) تأكيد بر وضوى دائم

گاه براى زيارت در نقطه اى پياده مى شويد و كنارشما ده تا اتوبوس ديگر هم زائر پياده مى كنند. به زائران توصيه كنيد قبل از حركت از هتل وضو بگيرند تا در طى مسير يا توقفگاه ها كه معمولًا ازدحام جمعيت براى طهارت و تجديد وضو بسيار زياد است، دچار مشكل نشوند در اين صورت شما مى توانيد از فرصت هاى طول مسير يا توقفگاه ها براى اجراى برنامه هاى خود به خوبى استفاده كنيد.

و) در دسترس بودن

روحانى و يا مداح در اين سفر بايد در دسترس زائر باشد تا زائر بتواند به سهولت مطالب و نياز خود را مطرح نمايد. بنابراين حضور در كنج حرم ها و اشتغال به عبادت هاى طولانى و يا رفتن به ديدار علما و مراجع وامور ديگرى از اين قبيل در سفر تبليغى، كار صحيحى نيست؛ زيرا زائران پيوسته در طول سفر زيارتى خود با پديده هاى جديدى رو به رو مى شوند و مايلند وظيفه شرعى خود را در قبال اين پديده ها از شما بپرسند و تأييد شما را براى ريز و درشت كارهاى خود داشته باشند. گاهى هم درباره مسائل گوناگون بين آنان اختلاف نظر پيدا مى شود و سخن عالمانه شما فصل الخطاب و تعيين كننده است. اگر در چنين مواقعى شما را پيدا نكنند، از شما دلگير و ناراحت خواهند شد و حضور شما در كنار آنان، به آن ها آرامش روحى خواهد بخشيد. بنا بر اين سخاوتمندانه در همه اوقات، خود را در دسترس زائران

ص:39

قراردهيد و هرگز از پاسخگويى به پرسش هاى اظهار خستگى نكنيد.

ز) حضور نمازهاى جماعت

زائران ايرانى شركت در نماز جماعت را دوست دارند و به آن اهمّيّت مى دهند. نمونه اين اهتمام را در مشهد يا مكّه و مدينه مشاهده مى شود. گاهى يك ساعت قبل از اذان در صفوف جماعت حاضر مى شوند و منتظر رسيدن وقت نماز و شنيدن صداى اذان مى مانند. شايسته است، به اين خواسته عمومى احترام بگذاريد و شما نيز در جمع آنان حضور پيدا كنيد در اين صورت هم به پرسش هاى آنان پاسخ مى گوييد و هم چنانچه به هر دليل در اقامه جماعت خللى پيدا شد، خودتان اگر روحانى هستيد، امامت را به عهده خواهيد گرفت و كمبود ها را پوشش خواهيد داد. درباره اقامه جماعت به چند نكته مهم توجّه كنيد:

1- هرگز به بهانه اين كه امام جماعت را نمى شناسيد و عدالت او را احراز نكرده ايد، از شركت در نمارجماعت خوددارى نكنيد؛ زيرا عموم امامان جماعت مورد تأييد حوزه هستند.

2- اگر در جايى امام جماعت منصوب و راتبى ندارد. از برپايى چند نماز جماعت در مكان و زمان واحد اجتناب كنيد. حتّى المقدور جمعيّت ها را در هم ادغام و ضمن احوال پرسى از روحانيون همسفر يك نفر را كه وجاهت و مقبولّيت بيشتر دارد، مقدّم سازيد و همگى به او اقتدا كنيد اين همدلى و اعتماد شما به يكديگر براى زائران بسيار زيبا و آموزنده خواهد بود.

3- اگر معمّم نيستيد هرگز حتى در صورت اصرار همراهان امامت جماعت را به عهده نگيريد؛ زيرا توجّه داريد كه اين امر خلاف فتوا فقهاست و بزرگانى چون امام (ره)، رهبرى معظم انقلاب (مد ظله العالى) و برخى ديگر از مراجع از امامت جماعت افراد غير معمّم در فضاهايى كه دسترسى به معمّمين وجود دارد، نهى كرده اند.

4- نمازهاى جماعت را كوتاه و مختصر اقامه كنيد و از طولانى كردن نماز و افزودن ادعيه و اذكار مستحبى به آن پرهيز كنيد. توجّه داشته باشيد كه نماز مسافر را خداوند از هفده ركعت به يازده ركعت تقليل داده، شما با طولانى كردن نماز اين تخفيف را جبران نكنيد!

ح) پرهيز از بر پايى دو مجلس در يك فضا

پس از اقامه جماعت فرصت خوبى براى سخنرانى، مدّاحى يا خواندن دعا و زيارت فراهم است ولى بايد توجّه داشته باشيد كه هرگز در يك فضا دو نفر به سخنرانى يا مدّاحى نپردازند؛ زيرا هر دو مى كوشند تا براى تحت الشعاع قرار دادن ديگرى صداى خود را بلند تر كنند و زائر شنونده در اين ميان نمى داند به صداى كدام گوينده يا مداح گوش بدهد. بنا بر اين وقتى مى بينيد مبلّغ ديگرى مشغول افاضه است، يا جاى مناسبى دورتر از او براى برپايى مجلس خود انتخاب كنيد يا همراه با زائران همراه خود از مطالب او استفاده كنيد.

حتى مى توانيد به همراهان توضيح بدهيد كه براى جلوگيرى از تداخل برنامه ها با كاروان هاى ديگر، بهتر است فعلًا از ايشان استفاده كنيم. همچنين مى توانيد با اشاره يا فرستادن يادداشتى به خواننده يا گوينده يادآور شويد كه بنا داريد، بعد از او شما هم انجام وظيفه كنيد و نيز اگر خودتان مشغول اداره مجلس هستيد، توجّه داشته باشيد كه بنا نيست تمام فرصت را شما به تنهايى در اختيار بگيريد و ديگران هم كه از راه هاى دور به اين فضاها مشرّف شده اند، مايلند در

ص:40

جمع همراهان خود برنامه اى داشته باشند و فيضى ببرند. پس برنامه خود را مختصرتر كنيد و صداى خود را چنان پايين بياوريد كه فقط همسفران خودتان آن را بشنوند تا مزاحمتى براى ساير مبلّغان فراهم نشود.

ط) حدّ اكثر استفاده از انعطاف پذيرى زائر

سفر به اعتاب مقدسه عراق با سفرهاى توريستى كه مردم مثلًا براى بازديد از آثار تاريخى پيشنيان به كشورهاى مختلف مى روند، يك تفاوت اساسى دارد و آن اين است كه در سفرهاى زيارتى به ويژه در سفر به عراق، زائران از نوعى انعطاف پذيرى ويژه برخوردار مى شوند؛ به گونه اى كه مطالب حاوى امر به معروف و نهى از منكر را به راحتى مى پذيرند و اين حالت به بركت ذوات مقدّسه اى است كه زائر به زيارت آنها آمده است؛ به عنوان مثال در سفر عتبات وقتى مطلبى را از يك مبلّغ عادى بشنوند مى پذيرند و عمل مى كنند. در حالى كه همين مطلب را بارها در شهر و ديار خودشان از گويندگان مشهور و مطرح، شنيده اند و به آن ترتيب اثر نداده اند. پيدايش چنين حالتى در زائران مسؤوليّت و رسالت مبلّغ كاروان را سنگين تر مى كند. اين شما هستيد كه بايد از اين فرصت گرانبها استفاده كنيد و با بيان شيرين خود ارزش هاى والاى اعتقادى و اخلاقى را در جان و روان همراهان نهادينه سازيد. بسيارى از كسانى كه در ايران نماز شب مى خوانند يا به حضور در مسجد و نماز جماعت اهتمام مى ورزند يا نگاه خود را از حرام برمى گيرند يا دست و زبان خود را كنترل مى كنند يا بانوانى كه به حجاب سخت پايبند هستند، اين ارزش ها را از اين سفرها به يادگار دارند. در سفرى كه با يك روحانى يا مدّاح با سليقه به اين سامان آمده اند، لذّت درك حضور در محضر ائمه را چشيده اند و آن مبلّغ با استفاده از اين آمادگى روحى ارزش هاى ياد شده را براى ايشان تبيين كرده و از آنها خواسته است تا در اين چند روزى كه در كنار معصومان و اولياى الهى هستند، ادب حضور را رعايت كنند و گونه اى باشند كه آنان مى پسندند. در واپسين روزهاى سفر نيز با يادآورى اين كه حيف است اين تقرّب و اتّصالى كه برقرار شده است از بين برود و گوهرهاى معنوى را كه حاصل شده از كف بدهند؛ به زائر پيشنهاد كرده اند كه از خدا و ائمه كمك بخواهند و خود نيز تصميم بگيرند تا اين ارزش ها را به عنوان ارزنده ترين سوغات اين سفر براى هميشه عمر خود به يادگار نگه دارند. ناگفته پيداست كه اگر شما بتوانيد در اين فرصت چند روزه چنين تحوّلى را در دل و جان همسفران پديد آوريد، چه اندوخته عظيمى از ايمان و عمل صالح را براى خودتان و در پرونده عملتان ذخيره كرده ايد كه:

«وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً، كسى كه يك نفر را با هدايت خود حيات معنوى بخشد، چنان است كه همه مردم را زندگى بخشيده است.»(1)

ى) اصلاح حمد و سوره ها

اگر در لابى هتل نشسته ايد و منتظر آماده شدن زائران براى عزيمت به نقطه اى هستيد، از افراد حاضر دعوت كنيد تا براى اصلاح قرائت حضور يابند و اشكالات احتمالى را رفع كنيد. اين كار بركات فراوان دارد. هم قرائت افراد اصلاح مى شود و هم كسانى كه نظاره گر و شنونده گفت و شنود شما هستند و به اهميّت موضوع پى مى برند و هم خودتان با دقّت و حسّاس شدن روى لغزش ها و غلط هاى رايج ديگران نسبت به صحّت قرائت خودتان دقيق مى شويد و


1- ر. ك: الكافى جلد 3 ص 454، وسائل جلد 4 ص 69.

ص:41

مصونيّت پيدا مى كنيد. چون بعضى غلط ها تدريجى و ناخواسته روى زبان انسان مى نشينند و يك وقت آدم متوجّه مى شود، كه مدّت ها عبارتى را غلط يا نارسا تلفظّ مى كرده و خودش متوجّه نبوده است.

ك) دقّت درمرثيه خوانى

شايسته است با مطالعه و مراجعه به متون و منابع معتبر و موثّق، اشعار و مراثى وزين و صحيح را انتخاب كرده و همراه داشته باشيد و به جا و به موقع از آنها بهره گيريد و هرگز مطالبى را كه از صحّت آنها اطمينان حاصل نكرده ايد، به صرف شنيدن از ديگرى بازگو نكنيد. در اين خصوص نيز شايسته است به چند نكته توجّه شود:

1. از ذكرمصيبت و مرثيه در حدّ چاشنى براى غذا استفاده كنيد و به ويژه در ايام عادى هرگز تمام وقت مجلس خود را با ذكر مصيبت پر نكنيد. شخصيّت هايى كه شما به زيارت آنها آمده ايد، مثلًا اميرمؤمنان يا امام حسين (عليهما السلام) و ... فضايل و مناقب فراوان دارند، معجزات دارند، در ابعاد مختلفى از ارزش هاى والا سرآمد بشريتند، در مقاطع گوناگون تاريخ زندگى خود افتخارات بى نظير آفريده اند، اين منصفانه نيست كه فكر و ذهن زائران آنها را فقط به تلخى ها و مصيبت هاى آنان معطوف كنيم. اگر باور داريم كه آنان همواره ما را مى بينند و سخن ما را مى شنوند؛ با چه توجيهى راضى مى شويم كه همه روزه از صبح تا غروب شنونده تلخ ترين خاطرات زندگى خود باشند؛ كه ما مرثيه خوانان و مدّاحان پى در پى به بهانه گرياندن زائران در گوش آن ها نيز زمزمه مى كنيم. درود و رحمت خدا به روان آن منبرى معروف تهرانى(1) باد كه وقتى در حرم حضرت سيدالشهدا (ع) از او خواستند روضه حضرت على اكبر (ع) را بخواند، از ميان جمعيّت برخاست و گفت من به شرطى در اين مجلس، ذكر مصيبت خواهم كرد، كه ابتدا پيرمردان مجلس برخيزند و زير بغل امام حسين (ع) را بگيرند و از اين جا بيرون ببرند. بعد من روضه فرزندش را بخوانم. آخر در حضور پدر كه نمى شود، مصيبت فرزند جوانش را خواند و با همين اشاره لطيف و نمكين چنان مجلس را منقلب كرد كه همگان به شدّت گريستند و مجلس اشباع شد.

2. از به كار بردن الفاظ و عباراتى كه با ادب حضور در محضر معصومين (عليهم السلام) منافات دارد پرهيزكنيد.

3. اشعارى كه حاوى اهانت به خاندان پيامبر است را با توجيه اين كه دل شنونده را بسوزانيد و بگريانيد، نخوانيد؛ به عنوان مثال هرگز حضرت زينب كبرى (سلام الله عليها) قهرمان خروشنده در مقابل يزيد و آن عارف كامل كه فرمود «

ما رَأيتُ الا جَميلًا

» را با عبارتى همچون ستمديده، آواره، بيچاره، كتك خورده و بلاكش توصيف نكنيد.

4. هرگز نگران گريه كردن زائر نباشيد. آن ها در اين سفر چنان عواطف سرشارى دارند، كه غالباً با شنيدن فضايل اهل بيت هم مى گريند. حتّى نگاه به در و ديوار حرم ها و گنبد و ضريح اولياى دين هم اشكشان را جارى مى كند، از اين گذشته بنا بر اين نيست كه همه آنها با هر قيمتى كه شده، حتماً گريه كنند. آن روز كه امام صادق عليه السلام از تباكى (تشبه به گريستن) در كنار بكاء (گريستن) و ابكاء (گرياندن) نام برد، دقيقاً به اين معنا توجّه داشت كه همه مردم در همه شرايط به گريه نمى افتند. از اين رو فرمود:

«وَ مَن تُباكى فَلَه الجَنّة؛

كسى كه خود را شبيه گريه كننده در آورد، بهشت براى او است.»(2)


1- مرحوم حاج آقا رضاى سراج ره
2- مرحوم حاج آقا رضاى سراج ره

ص:42

ل) دقّت در صحيح خواندن متون دعاها و زيارات

معمولًا همه ما تصوّر مى كنيم كه متن دعاها و زيارات را صحيح مى خوانيم. ليكن اگر گاهى موقع خواندن ديگران گوش بدهيم، به سادگى در خواهيم يافت، كه عبارتى را اشتباه مى خوانده ايم. يا دست كم محل هاى وقف و ابتدا را رعايت نمى كرده ايم. چه مانعى دارد كه در اين موارد احتياط كنيم تا از قرائت صحيح عبارت ها مطمئن شويم. ساكنان اين سرزمين ها عرب زبان هستند و خيلى زود متوجّه خطاى ما مى شوند و بدون رودربايستى و در حضور ديگران خطاى ما را به ما گوشزد مى كنند. پس بهتر است بيشتر دقّت كنيم، تا شرمندگى به بار نياوريم.

م) پرهيز از اجراى برنامه درون حرم ها

بعضى به گمان اين كه براى زائران همراه خود سنگ تمام بگذارند، آن ها را با خود به درون حرم برده و براى ايشان زيارت يا دعا مى خوانند. اين كار پسنديده اى نيست؛ زيرا اجراى مراسم درون حرم با صداى بلند، مخلّ آسايش ديگران و موجب در هم ريختن حال توّجه و حضور قلب آنان است. پس بهتر است همه مراسم گروهى و برنامه هاى دسته جمعى خود را در صحن ها اجرا و تمام كنيم، سپس به صورت انفرادى براى زيارت به حرم وارد شويم.

بد نيست همين جا يادآور شوم، كه اعلام صلوات هاى پى در پى توسّط برخى زائران در درون حرم ها نيز كار سنجيده اى نيست و توجيه درستى ندارد. درون حرم ها معمولًا همه متذكّرهستند و هركس براى خود سرگرم دعا و زيارت است. وقتى كسى با صداى بلند همگان را دعوت به فرستادن صلوات مى كند، ديگران يا بايد صلوات را بفرستند كه در اين صورت از ذكر خود منقطع خواهند شد و يا صلوات را نفرستند كه در اين صورت از بيم آن كه مبادا حديث مذمّت تارك صلوات (1)شامل آن ها شود، مبتلا به تشويش و اضطراب مى گردند.

يادآورى چند نكته

اشاره

كار روحانيون به اين اعتبار كه عهده دار هدايت همراهان هستند، شبيه كار انبيا است. از اين رو بايد كوشيد تا در حد توان، ويژگى هاى انبياى الهى را در خود ايجاد و تقويت كرد؛ زيرا موفّقيّت مبلغان دينى در گرو برخوردارى از همان خصوصيّات است. اهمّ اين خصوصيّات را مى توان بدين شرح برشمرد:

الف) اخلاص

مبلّغ اگرمخلص نباشد نه در هدايت همراهان توفيق مى يابد و نه براى خودش در نزد خدا پاداشى ذخيره مى كند. امام على عليه السلام مى فرمايد:

«ثَمَرَةُ العِلمِ اخلاصُ العَمَلِ؛

ميوه دانايى (به مبدأ و معاد) اخلاص عمل است.» (2)بديهى است حضور در كنار مرقد اميرمؤمنان (عليه السلام) كه خود مظهر اخلاص است، فرصت گرانبهايى است كه اگر در اين جهت احساس كمبود و نياز مى كنيم، به ذيل عنايت ايشان متوسّل شويم تا با عنايت كريمانه خود، مس وجود ما را طلا كنند و گوهر گرانمايه اخلاص در نيّت و عمل و گفتار و كردار را به ما نيز مرحمت فرمايند.


1- در حديثى آمده است كه رسول خدا ص چند نفر را لعنت فرموده اند يكى از آنها كسى است كه نام مبارك ايشان را بشنود و برايشان درود نفرستد. ر. ك: بحارالانوار جلد 91، ص 85.
2- غرر الحكم، 4642.

ص:43

ب) سعه صدر

امروز كشور عراق، مشكلات فراوانى دارد و زائرانى كه از سطوح مختلف جامعه درقالب كاروان هاى زيارتى به كشور عراق اعزام مى شوند، جامعه اى ناهمگون و ناهماهنگ هستند و سليقه ها و ظرفيّت هاى مختلف دارند لذا هدايت معنوى آن ها كار دشوارى است. عهده دار خدمت معنوى به زائران در اين سرزمين مى بايست از ظرفيّت بالاى روحى برخوردار باشد و با آرامش و تدبير و درايت همچون پدرى مهربان و برادرى دلسوز و آگاه، گره كور تنش ها و ناهنجارى هاى پيش آمده را با سرانگشت تدبير وحكمت بگشايد. در اين كشور بيگانگان حاكميّت دارند. دولت مركزى چندان بر همه امور مسلّط نيست. كارها گاهى تقسيمات منطقى و عادلانه اى ندارد. بسيارى از شهروندان عراقى به خاطر مشكلات، تعادل روانى مناسبى ندارند. بنا بر اين شما هستيد، كه بايد با برخوردارى از سعه صدر به گونه اى روابط همراهان را روان و تسهيل كنيد كه زمينه اى براى كشمكش و ناراحتى به وجود نيايد.

ج) تواضع

تواضع و فروتنى از اخلاق عمومى انبياى الهى است و چه كسى از شما براى اتّصاف به اين صفت ارزشمند سزاوارتر است؟ مگر نه اين است كه زائران همراه شما مهمانان اهل بيت (ع) هستند و ما هم خادم اهل بيت؟ لذا خادم بودن اقتضا مى كند كه ما با قطع نظر از اين كه خودمان كى هستيم و در ايران چه سمتى داريم، به مهمانان موالى خود خدمت كنيم. آن هم با قطع نظر از اين كه اين مهمانان چه كسانى هستند و چه منزلت اجتماعى دارند. خادم بايد مهمان اربابش را تكريم كند و گرنه حقّ مولايش را ادا نكرده است.

د) نرمخويى و مهربانى

خداوند متعال به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايد:

«فَبِما رَحمَةٍ مِنَ الله لِنتَ لَهمُ وَ لَو كُنتَ فَظّاً غَليظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِكَ؛ به موجب رحمت ويژه الهى است كه با اينان نرمخو هستى و اگر خشن و سنگدل بودى از گردت پراكنده مى شدند.»(1) دقت كنيد اگر پيامبر اكرم (ص) با آن همه محاسن و فضايل بى شمار تنها در صورت تندخويى جاذبه اش را از دست مى دهد و به قول قرآن، مردم از گرد او پراكنده مى شوند، حساب من و شما روشن است. بنا بر اين مراقب باشيد كه در اين سفر با زائر تندى نكنيد، سرشان داد نزنيد، آن ها را توبيخ نكنيد، كه اگر چنين كرديد، در دل آنان نسبت به شما كدورتى ايجاد خواهد شد و اين كدورت مانع تأثير سخن شما در دل او خواهد گشت.

ه) خوش رويى و شادابى

زائرانى كه همراه شما آمده اند، از نظر اخلاق و تربيت يكسان نيستند، ظرفيّت هاى روحى متفاوتى دارند، آداب و رسوم آنان گوناگون است، حساسيّت هاى آن ها هم نسبت به پديده ها مختلف است. دوران آشنايى شما هم با آن ها كوتاه است با اين ويژگى ها شوخى با آنها اصلًا زمينه ندارد. چون گاهى ممكن است، از مزاح بى غرض شما برداشت منفى كنند. هنر يك مبلغ موفق اين است كه بتواند خوش رويى و شادابى را چنان با متانت، تواضع و وقار عجين كند كه خاطرات شيرين و در عين حال مثبت و سازنده اى را از اين سفر در ذهن و ضمير زائران به يادگار بگذارد.


1- سوره آل عمران، آيه 159.

ص:44

و) حفظ شأن و جايگاه مبلّغ دينى

روحانى يا مدّاح، شأن والايى دارند. به همان اندازه كه دين و مقدّسات دينى احترام دارند، مبلّغان آن هم محترم اند و بايد حافظ اين شأن و مدافع آن باشيد.

انجام برخى كارها ممكن است براى افراد عادى مشكلى نداشته باشد ولى همان اعمال، چه بسا براى شما مكروه يا حرام باشد؛ چون مردم از شما انتظار ويژه اى دارند؛ انتظارى كه از افراد ديگر ندارند؛ مثلًا كشيدن سيگار در عراق رواج دارد ولى شما از كشورى آمده ايد كه سى سال است؛ در آن، ضدّ دخانيات تبليغ مى شود؛ به صرف اين كه مردم عراق غالباً سيگار مى كشند، شما نبايد به اين كار مبادرت كنيد. چون اگر زائران، شما را در اين حال ببينند، نسبت به شما احساس ناخوشايندى پيدا مى كنند وشخصيّت و وجاهت شما در نظر آنان مخدوش و بى اعتبار مى شود.

همچنين راهنمايى زائران براى خريد از فروشنده خاصّى كه جنس بهتر يا ارزان تر مى فروشد به خودى خود كار ناپسندى نيست ولى شما هرگز نبايد به اين قبيل كارها مبادرت كنيد؛ زيرا به خاطر چند تومان صرفه مادّى براى زائران حيثيّت شما زير سؤال مى رود و متهم مى شويد.

از ديگر امورى كه بايد رعايت شود آراستگى ظاهر و پوشيدن لباس كامل و معمولى است. گاهى يك مدّاح با صورت تراشيده يا لباس هاى جلف و سبك و تنگ مثلًا با شلوار لى يا كاپشن كوتاه در ملأ عام ظاهر مى شود يا يك روحانى به بهانه اين كه هوا گرم است، بدون عمامه يا عبا و قبا به خيابان و حرم و ... مى رود چنين امورى از جاذبه شما در دل آنها مى كاهد.

امام صادق عليه السلام به يكى از بستگانش فرمود:

«انَّ الحسنَ مِن كُلِّ احَدٍ حَسَنٌ وَ انَّهُ مِنكَ احسَنٌ لِمَكانِكَ مِنّا وَ انَّ القَبيحَ مِن كُلِّ احَدٍ قَبيحٌ وَ هُوَ مِنكَ اقبَحٌ لِمَكانِكَ مِنّا؛

كار خوب از هركس سر بزند خوب است؛ ولى از تو خوب تر است؛ چون تو وابسته به ما هستى و كار بد هم از هر كس صادر شود بد است و از تو بد تر است؛ چون تو وابسته به ما هستى.»(1)

نوع نگاه به زائر

نگاه به زائر بايد نگاه خادم به مخدوم خويش باشد و بكوشد تا به بهترين و ماندگارترين روش معارف اسلامى را براى ايشان تبيين و خاطرات معنوى سفر را پايدار سازد.

بديهى است اجر و پاداش چنين خادمانى از دست مواليان بزرگوار و خداى مهربان بسيار كريمانه و جاودانه خواهد بود.


1- سوره آل عمران، آيه 159.

ص:45

ص:46

ص:47

كروكى اماكن زيارتى

نقشه حرم مطهر اباعبدالله الحسين (ع) و آثار آن

1- مرقد و مزار على اكبر (ع)

2- محل دفن شهداى بنى هاشم

3- ساير شهداى كربلا

4- گودال قتلگاه

5- مزار حبيب بن مظاهر

6- مزار ابراهيم مجاب

7- مزار شريف مرتضى و سيد رضى و پدرشان ابواحمد حسين

8- محل قبلى تكيه بكتاشيه

9- محل دفن شيخ محمدباقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، آل عصفور، سيد كاظم رشتى، آل كمونه حسينى، كليددار

10- محل دفن پادشاهان قاجار، مظفرالدين شاه، محمدعلى شاه، احمدشاه و محمد حسن ميرزا، ظل السلطان و نيز سلطان حمزه ميرزا از سلاطين صفوى

11- محل دفن ميرزا تقى خان اميركبير

12- باب ابراهيم مجاب

13- باب الكرامه

14- باب على اكبر (ع)

15- باب حبيب بن مظاهر

16- قبر ميرزا محمدتقى شيرازى

17- قبر ابن فهد حلى

18- مكان قبر فضولى بغدادى

19- مقبره خاندان مجتهد قزوينى

20- محل دفن خاندان بحرانى و زينى حسنى

21- محل دفن خاندان برغانى

22- محل دفن پادشاهان آل بويه

ص:48

نقشه حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1- باب المراد

2- باب الرواق

3- مناره طلا (شرقى)

4- مناره طلا (غربى)

5- باب العلقمى (باب الرضا)

6- مقام دست چپ حضرت عباس (ع) (بازارچه عباس (ع))

7- مقام دست راست حضرت عباس (ع)

راهنماى حرم مطهر

مراقد علماء در صحن شريف

اتاق شماره 1: آرامگاه شيخ ضياءالدين بن محمد عراقى (متوفى 1361 ه-. ق) از اساطين مجتهدين نجف

اتاق شماره 2: آرامگاه سيد حسين بن على همدانى، سيد نصر بن صدر علماء بنى صدر و شيخ اسماعيل بن محمد على محلاتى

اتاق شماره 3: آرامگاه شيخ محمد حسين بن محمد باقر اصفهانى، شيخ عبد على بن امير على الرشتى

اتاق شماره 4: آرامگاه سيد موسى بن مهدى مازندرانى

اتاق شماره 6: آرامگاه سيد محمد جواد تبريزى (متوفى 1388 ه-. ق)، شيخ فتح على بن حسن سلطان آبادى و شيخ محمد رضا بن على نايينى

اتاق شماره 11: آرامگاه شيخ مرتضى بن محمد امين انصارى معروف به خاتم المجتهدين صاحب مكاسب (متوفى 1281 ه-. ق) و شيخ آقا رضا بن محمد باقر تبريزى

اتاق شماره 13: آرامگاه سيد على بن محمد خلخالى، سيد آقا بن محمد خلخالى، شيخ كمال الدين بن محمد تقى شريعتمدار، سيد عبدالصمد بن احمد جزائرى شوشترى (متوفى 1337 ه-. ق)

اتاق شماره 15: در ايوان اطاق آرامگاه شيخ حسين بن محمد تقى نورى (متوفى 1320 ه-. ق)، شيخ عباس بن محمد رضا قمى (متوفى 1359 ه-. ق) مؤلف مفاتيح الجنان و چهار اثر حديثى ديگر

اتاق شماره 18: آرامگاه سيد عباس بن اسدالله بن عباس اشكورى، سيد حسين بن عباس اشكورى، شيخ محمد على بن محمد نصير جهاردهى و سيد جعفر بن محمد مرعشى (متوفى 1407 ه-. ق)

اتاق شماره 19: آرامگاه سيد على مدد قائينى (متوفى سال 1384 ه-. ق)

اتاق شماره 20: آرامگاه سيد على بن محمد نورى

ص:49

اتاق شماره 21: آرامگاه شيخ حسين بن عبدالرحيم نايينى (متوفى 1355 ه-. ق) و سيد محمد بن ميرقاسم فشاركى (متوفى 1313 ه-. ق)، سيد اسماعيل بن رضى شيرازى، شيخ محمد غلام بن غلام على تسترى و شيخ موسى بن محمد خوانسارى

در ايوان اتاق، آرامگاه سيد على اصغر بن محمد تقى شهرستانى

اتاق شماره 22: آرامگاه سيد حسين بن محمود قمى (متوفى 1366 ه-. ق)، شيخ فتح الله اصفهانى (شيخ شريعه) (متوفى 1339 ه-. ق)، شيخ باقر بن محمد مهدى زنجانى (متوفى 1394 ه-. ق)، سيد على بن محمد تقى تبريزى، شيخ ابوالقاسم بن محمد تقى اوردبادى و در ايوان اطاق آرامگاه شيخ على اكبر بن هاشم خوئى

اتاق شماره 23: آرامگاه شيخ محمد على بن ابى القاسم اوردبادى (متوفى 1308 ه-. ق)، سيد احمد بن رضى مستنبط (متوفى 1400 ه-. ق)

اتاق شماره 24: آرامگاه سيد حسن بن عبدالله طالقانى (متوفى 1307 ه-. ق)، سيد عباس بن حسين طالقانى (متوفى 1308 ه-. ق)، سيد احمد بن حسين (طالقانى (متوفى 1337 ه-. ق) و سيد عبدالرسول بن مشكور طالقانى (متوفى 1394 ه-. ق)

اتاق شماره 26: آرامگاه سيد ابوالحسن بن محمد اصفهانى (متوفى 1356 ه-. ق)، سيد ميربادكوبى (متوفى 1359 ه-. ق)، سيد حسن بن آقا بزرگ بجنوردى (متوفى 1405 ه-. ق)، شيخ حبيب الله بن محمد على رشتى و شيخ محمد كاظم بن حسين خراسانى معروف به آخوند خراسانى صاحب كفايت الاصول

اتاق شماره 29: آرامگاه سيد ابوالقاسم بن محمدرضا تبريزى، شيخ محمد على بن محمد حسن خونسارى و سيد عزيزالله بن حسين دركنى

اتاق شماره 31: آرامگاه آيت الله العظمى سيد ابوالقاسم بن على اكبر خوئى (متوفى 1413 ه-. ق) همراه با فرزندان و سيد نصرالله بن رضى مستنبط (متوفى 1400 ه-. ق) داماد آيت الله خوئى

اتاق شماره 46: آرامگاه سيد محمد بن محمد باقر فيروزآبادى و سيد هادى بن ابى الحسن نقوى

اتاق شماره 47: آرامگاه سيد محمد كاظم بن عبدالعظيم يزدى (متوفى 1337 ه-. ق) صاحب عروة الوثقى

اتاق شماره 48: آرامگاه سيد عبدالحسين بن يوسف شرف الدين صاحب المراجعات (متوفى 1377 ه-. ق)

اتاق شماره 49: آرامگاه سيد عبدالغفار بن يوسف مازندرانى

اتاق شماره 52: آرامگاه سيد حسين بن اسماعيل شاهرودى و سيد عزيز الله بن اسدالله تهرانى

اتاق شماره 53: آرامگاه شيخ عبدالكريم بن محمد رضا زنجانى (متوفى 1388 ه-. ق)

گلدسته سمت درب باب طوسى: سمت راست گلدسته آرامگاه شيخ محمد حسين بن محمد حسن اصفهانى كمپانى (متوفى 1361 ه-. ق) استاد برجسته حوزه نجف، شهيد آيت الله سيد مصطفى بن روح الله خمينى (متوفى 1379 ه-. ق) و در سمت چپ گلدسته آرامگاه علامه حلى حسن بن يوسف بن مطهر (متوفى 726 ه-. ق)

گلدسته سمت درب باب قبله: سمت راست گلدسته آرامگاه مقدس اردبيلى احمد بن محمد (متوفى 992 ه-. ق)

ايوان علما: آرامگاه شيخ محمد مهدى بن ابى ذر نراقى صاحب جامع السعادات (متوفى 1209 ه-. ق) و شيخ احمد بن محمد مهدى نراقى، صاحب مستند الشيعه فى علم الشريعه، سيد عبدالباقى بن محمد حسين خاتون آبادى و شيخ محمدباقر بن محمد باقر هزار جريبى

ص:50

ورود خواهران به حرم از سمت باب طوسى: راهرو تا حرم سمت راست ايوان علما آرامگاه شيخ محمد بن فضل على فاضل شريبانى (متوفى 1322 ه-. ق)

آرامگاه خانواده مجدد شيرازى: آرامگاه سيد محمد حسن بن محمود مجدد شيرازى (ميرزاى شيرازى صاحب فتواى تحريم تنباكو)

غير از اين بزرگان افراد ديگرى نيز در حرم و يا صحن دفن شده اند، از جمله: عضدالدوله و اشرف الدوله و بهاءالدوله از سلاطين آل بويه در ورودى شرقى حرم و برخى از سلاطين قاجار در شمال حرم مدفون هستند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109