98. سوره البينة

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره البينة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (1)

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2)

فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)

وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (4)

وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (5)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6)

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7)

جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (8)

آشنايي با سوره

98- بينه [دليل روشن و حجت آشكار]

اين سوره، بيانگر رسالت عام پيامبر نسبت به همه مشركين و يهود و نصارى است و دعوت او را از همه بشريت به آئين حق باز مى گويد و صلاح جامعه انسانى را در سايه اعتقاد و عمل مى داند. گرايش مشركين و اهل كتاب را به ايمان توحيدى، در سايه آمدن «بينه مى داند و خود محمد (ص) نمونه و مصداقى از اين حجت آشكار براى انديشه ها و پيروان اديان ديگر است (امام باقر فرموده است: البينه محمد رسول الله «ص (الميزان ج 20 ص 482) به نقل از تفسير القمى.) به نام «لم يكن هم مشهور است و اين نام از آغاز سوره اقتباس شده است. از نام هاى ديگر اين سوره «اهل الكتاب «قيامت ، «بريه و «انفكاك است. بعد از سوره طلاق نازل شده و از سوره هاى

مدنى است و 8 آيه دارد.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{لَمْ} حرف جزم {يَكُنِ} فعل مضارع، مجزوم به سكون {الَّذِينَ} اسم كانَ، مرفوع يا در محل رفع {كَفَرُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {مِنْ} حرف جر {أَهْلِ} اسم مجرور يا در محل جر {الْكِتابِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَالْمُشْرِكِينَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {مُنْفَكِّينَ} خبر كان، منصوب يا در محل نصب {حَتَّى} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {تَأْتِيَهُمُ} فعل مضارع، منصوب به فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {الْبَيِّنَةُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع

{رَسُولٌ} بدل تابع {مِنَ} حرف جر {اللَّهِ} اسم مجرور يا در محل جر {يَتْلُوا} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {صُحُفاً} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {مُطَهَّرَةً} نعت تابع

{فِيها} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر مقدّم محذوف {كُتُبٌ} مبتدا مؤخّر {قَيِّمَةٌ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع

{وَما} (و) حرف عطف / حرف نفى غير عامل {تَفَرَّقَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى {الَّذِينَ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {أُوتُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع، نائب فاعل {الْكِتابَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {إِلاَّ} حرف استثنا {مِنْ} حرف جر {بَعْدِ} اسم مجرور يا در محل جر

{ما} حرف مصدرى {جاءَتْهُمُ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / (ت) تأنيث / (ه) ضمير متصل در محل نصب، مفعولٌ به {الْبَيِّنَةُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع

{وَما} (و) حرف عطف / حرف نفى غير عامل {أُمِرُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع، نائب فاعل {إِلاَّ} حرف استثنا {لِيَعْبُدُوا} (ل) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {اللَّهَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {مُخْلِصِينَ} حال، منصوب {لَهُ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {الدِّينَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {حُنَفاءَ} حال، منصوب {وَيُقِيمُوا} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الصَّلاةَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَيُؤْتُوا} (و) حرف نصب / فعل مضارع، منصوب به حذف نون / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الزَّكاةَ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَذلِكَ} (و) حرف استيناف / مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {دِينُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {الْقَيِّمَةِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {الَّذِينَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {كَفَرُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {مِنْ} حرف جر {أَهْلِ} اسم مجرور يا در محل جر {الْكِتابِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {وَالْمُشْرِكِينَ} (و) حرف عطف / معطوف تابع {فِي} حرف جر {نارِ} اسم مجرور يا در محل جر

{جَهَنَّمَ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / خبر إنَّ محذوف {خالِدِينَ} حال، منصوب {فِيها} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {أُولئِكَ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {هُمْ} ضمير فصل بدون محل {شَرُّ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {الْبَرِيَّةِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {الَّذِينَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {آمَنُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {وَعَمِلُوا} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الصَّالِحاتِ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {أُولئِكَ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {هُمْ} ضمير فصل بدون محل {خَيْرُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {الْبَرِيَّةِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / خبر إنَّ محذوف

{جَزاؤُهُمْ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {عِنْدَ} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {رَبِّهِمْ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {جَنَّاتُ} خبر، مرفوع يا در محل رفع {عَدْنٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {تَجْرِي} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى {مِنْ} حرف جر {تَحْتِهَا} اسم مجرور يا در محل جر / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه {الْأَنْهارُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {خالِدِينَ} حال، منصوب {فِيها} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {أَبَداً} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {رَضِيَ} فعل

ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى {اللَّهُ} فاعل، مرفوع يا در محل رفع {عَنْهُمْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {وَرَضُوا} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {عَنْهُ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {ذلِكَ} مبتدا، مرفوع يا در محل رفع {لِمَنْ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور / خبر در تقدير يا محذوف يا در محل {خَشِيَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير {رَبَّهُ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب / (ه) ضمير متصل در محل جر، مضاف اليه

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Lam yakuni allatheena kafaroo min ahli alkitabi waalmushrikeena munfakkeena hatta ta/tiyahumu albayyinatu

2.Rasoolun mina Allahi yatloo suhufan mutahharatan

3.Feeha kutubun qayyimatun

4.Wama tafarraqa allatheena ootoo alkitaba illa min baAAdi ma jaat-humu albayyinatu

5.Wama omiroo illa liyaAAbudoo Allaha mukhliseena lahu alddeena hunafaa wayuqeemoo alssalata wayu/too alzzakata wathalika deenu alqayyimati

6.Inna allatheena kafaroo min ahli alkitabi waalmushrikeena fee nari jahannama khalideena feeha ola-ika hum sharru albariyyati

7.Inna allatheena amanoo waAAamiloo alssalihati ola-ika hum khayru albariyyati

8.Jazaohum AAinda rabbihim jannatu AAadnin tajree min tahtiha al-anharu khalideena feeha abadan radiya Allahu AAanhum waradoo AAanhu thalika liman khashiya rabbahu

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

كافران اهل كتاب و مشركان، دست بردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد: (1)

فرستاده اى از جانب خدا كه [بر آنان صحيفه هايى پاك را تلاوت كند، (2)

كه در آنها نوشته هاى استوار است. (3)

و اهل كتاب دستخوش پراكندگى نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد. (4)

و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند، و دين [ثابت و] پايدار همين است. (5)

كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مى مانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند. (6)

در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده اند، آنانند كه بهترين آفريدگانند. (7)

پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان آن، نهرها روان است، جاودانه در آن «همى» مانند؛ خدا از آنان خشنود است

و [آنان نيز] از او خشنود، اين [پاداش براى كسى است كه از پروردگارش بترسد. (8)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» كافران از اهل كتاب و مشركان [مى گفتند:] دست از آيين خود برنمى دارند تا دليل روشنى براى آنها بيايد،

«2» پيامبرى از سوى خدا [بيايد] كه صحيفه هاى پاكى را [بر آنها] بخواند،

«3» و در آن نوشته هاى صحيح و پرارزشى باشد! [ولى هنگامى كه آمد ايمان نياوردند، مانند اهل كتاب].

«4» اهل كتاب [نيز در دين خدا] اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن براى آنان آمد!

«5» و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند؛ و اين است آيين مستقيم و پايدار!

«6» كافران از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى مانند؛ آنها بدترين مخلوقاتند!

«7» [امّا] كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات [خدا]يند!

«8» پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است؛ هميشه در آن مى مانند! [هم] خدا از آنها خشنود است و [هم] آنها از خدا خشنودند؛ و اين [مقام والا] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

كافران از اهل كتاب و مشركان [از آيين خود] جدا نمى شدند تا آن دليل روشن براى آنان بيايد. (1)

[آن دليل روشن] فرستاده اى [چون پيامبر اسلام] از سوى خداست كه صحيفه هايى پاك را مى خواند. (2)

در آنها نوشته هايى استوار و باارزش است؛ (3)

و اهل كتاب درباره دين، [گروه گروه و] پراكنده نشدند مگر

پس از آنكه آن دليل روشن براى آنان آمد [و به طور كامل نسبت به آنان اتمام حجت شد.] (4)

در حالى كه فرمان نيافته بودند جز آنكه خدا را بپرستند، و ايمان و عبادت را براى او از هرگونه شركى خالص كنند، و حق گرا باشند، و نماز را برپا دارند، و زكات بپردازند؛ و اين است آيين استوار و ثابت. (5)

به يقين كافرانِ از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخ اند و در آن جاودانه اند؛ اينانند كه بدترين مخلوقاتند. (6)

مسلماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، اينانند كه بهترين مخلوقاتند. (7)

پاداششان نزد پروردگارشان بهشت هاى پاينده اى است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانه اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد. (8)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

كافران اهل كتاب و مشركان از كفر و عصيان منفك نبودند و به راه صواب هدايت نمى يافتند تا آن كه برهان و حجت حق بر آنها آمد (1)

رسولى از جانب خدا چون محمد (ص) فرستاده شد تا كتب آسمانى پاك و منزه ازخطا و تحريف را بر آنها تلاوت كند (2)

كه در آن كتب نامه هاى حقيقت و راستى و نگهبان سنت عدل الهى مسطور است (3)

و اهل كتاب در حق اين رسول گرامى (ص) راه تفرقه و خلاف نپيمودند مگر پس از آنكه آنها را حجت كامل در كتب آسمانى بر حقانيت رسول آمد و دانسته بر انكار او لجاج و عناد ورزيدند (4)

و در كتب آسمانى امر نشدند

مگر بر اينكه خدا را به اخلاص كامل و بى شائبه شرك و ريا در دين اسلام پرستش كنند و از غير دين حق روى بگردانند و نماز بپا دارند و زكات فقيران بدهند. اينست دين درست و راه راست سعادت (5)

محققا آنان كه از اهل كتاب كافر شدند و عيسى و عزير و رهبانان و احبار را به مقام ربوبيت خواندند آنها با مشركان همه در آتش دوزخند و در آن هميشه معذبند و آنها به حقيقت بدترين خلقند (6)

و آنان كه به خداى يكتا ايمان آوردند و نيكوكار شدند آنها به حقيقت بهترين اهل عالمند (7)

پاداش آنها نزد خدا باغهاى بهشت عدنست كه نهرها زير درختانش جاريست و در آن بهشت ابد جاودان متنعمند و خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا راضى هستند و اين بهشت مخصوص كسى است كه از خدا ترسيد و به طاعت او پرداخت (8)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

كسانى كه كفر ورزيدند از اهل كتاب و مشركان، (از راه انحرافى خود) دست برندارند تا آنكه دليل روشنى برايشان بيايد. (1)

پيامبرى از سوى خدا كه كتب (آسمانى) را تلاوت كند. (2)

در آن ها نوشته هايى استوار و با ارزش است. (3)

كسانى كه به آنان كتاب داده شد متفرق نشدند مگر بعد از آنكه برهان روشن برايشان آمد. (4)

به اهل كتاب فرمانى داده نشده جز آنكه خدا را بپرستند در حالى كه دين را براى او خالص ساخته و گرايش به حق داشته باشند و نماز را به پا دارند و زكات بپردازند و اين است دين استوار. (5)

همانا كسانى

از اهل كتاب و مشركين كه كافر شدند، در آتش دوزخند، در آن جاودانه اند. آنانند بدترين مخلوقات. (6)

بى شك كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند آنانند خود بهترين مخلوقات. (7)

پاداش آنان گروه در نزد پروردگارشان، باغهاى جاودانه اى است كه زير آن نهرها جارى است. (آنان) براى هميشه در بهشت جاودانه اند، خدا از آنان راضى است و آنان نيز از او راضى. اين مقام مخصوص كسى است كه از پروردگارش خشيت دارد. (8)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

كسانى از اهل كتاب - جهودان و ترسايان - و مشركان كه [اكنون به اسلام] كافر شدند، [از آيين خود] جدا نمى شدند - باز نمى ايستادند - تا آن حجت روشن - پيامبر (ص) - بديشان آمد (1)

فرستاده اى از خداى كه نامه هايى پاك - پاره هايى از قرآن - را بر آنان مى خواند، (2)

كه در آنها نوشته هايى است راست و درست. (3)

و كسانى كه به آنها كتاب داده شده - جهودان و ترسايان - پراكنده نشدند - اختلاف نكردند - مگر پس از آنكه ايشان را حجت روشن - پيامبر و قرآن - آمد. (4)

و آنان را جز اين نفرموده بودند كه خداى را بپرستند در حالى كه دين را ويژه او كنند و حقگراى باشند و نماز را برپا دارند و زكات بدهند، و اين است آيين [آن نوشته هاى] راست و استوار - يا: اين است دين راست و استوار -. (5)

همانا كافران اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخ جاويدانند، اينانند بدترين آفريدگان. (6)

همانا كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند، ايشانند بهترين آفريدگان. (7)

پاداش ايشان نزد پروردگارشان بهشتهاى پاينده است كه از زير آنها جوى ها روان است، در آنجا هميشه جاودانه باشند، خداى از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند، اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگار خود بترسد. (8)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

كافران اهل كتاب و مشركان دست بر ندارند تا برايشان برهاني روشن بيايد: (1)

پيامبري از جانب خدا كه صحيفه هاي پاك را مي خواند. (2)

در آنها نوشته هايي است راست و درست. (3)

و اهل كتاب پراكنده نشدند مگر از آن پس كه برايشان برهاني روشن آمد. (4)

و آنان را جز اين فرمان ندادند كه خدا را بپرستند در حالي كه در دين او اخلاص مي ورزند. و نماز گزارند و زكات دهند. اين است دين درست و راست. (5)

از اهل كتاب، آنها كه كافرند و نيز مشركان، در آتش جهنمند و در آن همواره خواهند بود. اينان بدترين آفريدگانند. (6)

كساني كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته مي كنند بهترين آفريدگانند. (7)

كساني كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته مي كنند بهترين آفريدگانند. (8)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

كافران از ميان اهل كتاب و مشركان، دست بردار نبودند، تا آنكه برايشان حجت هويدا آمد: (1)

پيامبرى از سوى خداوند كه بر آنان صحيفه هاى پاك [آسمانى] مى خواند (2)

كه در آنها نوشته هاى استوارى هست (3)

و اهل كتاب تفرقه پيشه نكردند، مگر بعد از آنكه برايشان حجت هويدا آمد (4)

و جز اين فرمان نيافته بودند كه خداوند را بپرستند و پاكدينانه دين خود را براى او خالص دارند، و نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند، و اين دين استوار است (5)

كافران از ميان اهل كتاب و مشركان در آتش جهنمند، و جاودانه در آنند، اينانند كه خود بدترين آفريدگانند (6)

كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند،

اينانند كه خود بهترين آفريدگانند (7)

پاداش آنان در نزد پروردگارشان بهشتهاى عدن است كه جويباران از فرودست آن جارى است، و جاودانه در آنند، خداوند از ايشان خشنود است و آنان هم از او خشنودند، اين از آن كسى است كه از پروردگارش بترسد (8)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

نبودند آنان كه كفر ورزيدند از اهل كتاب و مشركان دست بردارندگان تا بيايدشان نشانى (1)

فرستاده اى از خدا كه خواند نامه هائى پاك شده (2)

در آنها است نوشته هائى استوار (3)

و پراكنده نشدند آنان كه داده شدند كتاب را مگر پس از آنكه بيامدشان نشانى (4)

و فرموده نشدند مگر آنكه بپرستند خدا را پاك دارندگان براى او دين را يكتاپرستان و بپاى دارند نماز را و بدهند زكات را و اين است دين استوار (5)

همانا آنان كه كفر ورزيدند از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخند جاودانان در آن آنانند بدترين جهانيان (6)

همانا آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند آنانند بهترين جهانيان (7)

پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاى جاودانى است كه روان است از زير آنها جوى ها جاودانان در آنها هميشه خشنود شد خدا از ايشان و خشنود شدند از او اين براى آن است كه بترسد از پروردگارش (8)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 The faithless from among the People of the Book and the polytheists were not set apart until the proof had come to them:

2 an apostle from Allah reciting impeccable scriptures,

3 wherein are upright writings.

4 And those who were given the Book did not divide, except after the proof had come to them.

5 Yet they were not commanded except to worship Allah, dedicating their faith to Him as men of pure faith, and to maintain the prayer and pay the zakat. That is the upright religion.

6 Indeed the faithless from among the

People of the Book and the polytheists will be in the fire of hell, to remain in it [forever]. It is they who are the worst of creatures.

7 Indeed those who have faith and do righteous deeds—it is they who are the best of creatures.

8 Their reward, near their Lord, is the Gardens of Eden, with streams running in them, to remain in them forever. Allah is pleased with them, and they are pleased with Him. That is for those who fear their Lord.

ترجمه انگليسي شاكر

Those who disbelieved from among the followers of the Book and the polytheists could not have separated (from the faithful) until there had come to them the clear evidence: (1)

An messenger from Allah, reciting pure pages, (2)

Wherein are all the right ordinances. (3)

And those who were given the Book did not become divided except after clear evidence had come to them. (4)

And they were not enjoined anything except that they should serve Allah, being sincere to Him in obedience, upright, and keep up prayer and pay the poor-rate, and that is the right religion. (5)

Surely those who disbelieve from among the followers of the Book and the polytheists shall be in the fire of hell, abiding therein; they are the worst of men. (6)

(As for) those who believe and do good, surely they are the -best of men. (7)

Their reward with their Lord is gardens of perpetuity beneath which rivers flow, abiding therein for ever; Allah is well pleased with them and

they are well pleased with Him; that is for him who fears his Lord. (8)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) Those People of the Book who have disbelieved, and the associators [of others with God] did not give up until evidence came to them,

(2) [through] a messenger from God reciting purified pages

(3) which comprise changeless books.

(4) Nor did those who were given the Book disagree (about it) until after evidence had come to them.

(5) Yet they have merely been ordered to worship God sincerely-[reserving] religion for Him [Alone], as righteous seekers [after Truth] -and to keep up prayer and pay the welfare tax. That is the religion for an established [community].

(6) Those People of the Book who disbelieve as well as the associators will remain in Hell fire; those are the worst creatures.

(7) Those who believe and perform honorable deeds are the best creatures;

(8) their reward from their Lord will be gardens of Eden through which rivers flow, to live in for ever. God is pleased with them while they feel pleased with Him. That is [reserved] for anyone who dreads his Lord.

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

The unbelievers of the People of the Book and the idolaters would never leaveoff, till the Clear Sign came to them, (1)

a Messenger from God, reciting pages purified, (2)

therein true Books. (3)

And they scattered not, those that were given the Book, excepting after theClear Sign came to them (4)

They were commanded only to serve God, making the religion His sincerely,men of pure

faith, and to perform the prayer, and pay the alms--that isthe religion of the True. (5)

The unbelievers of the People of the Book and the idolaters shall be in theFire of Gehenna, therein dwelling forever; those are the worst of creatures. (6)

But those who believe, and do righteous deeds, those are the best ofcreatures; (7)

their recompense is with their Lord--Gardens of Eden, underneath which riversflow, therein dwelling for ever and ever. God is well-pleased with them, andthey are well-pleased with Him; that is for him who fears his Lord. (8)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

Those who disbelieve among the People of the Scripture and the idolaters could not have left off (erring) till the clear proof came unto them, (1)

A messenger from Allah, reading purified pages (2)

Containing correct scriptures. (3)

Nor were the People of the Scripture divided until after the clear proof came unto them. (4)

And they are ordered naught else than to serve Allah, keeping religion pure for Him, as men by nature upright, and to establish worship and to pay the poor due. That is true religion. (5)

Lo! those who disbelieve, among the People of the Scripture and the idolaters, will abide in fire of hell. They are the worst of created beings. (6)

(And) lo! those who believe and do good works are the best of created beings. (7)

Their reward is with their Lord: Gardens of Eden underneath which rivers flow, wherein they dwell for ever. Allah hath

pleasure in them and they have pleasure in Him. This is (in store) for him who feareth his Lord. (8)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

Those who reject (Truth) among the People of the Book and among the Polytheists were not going to depart (from their ways) until there should come to them Clear Evidence. (1)

An apostle from Allah rehearsing scriptures kept pure and holy: (2)

Wherein are laws (or decrees) right and straight. (3)

Nor did the people of the Book make schisms until after there came to them Clear Evidence. (4)

And they have been commanded no more than this: to worship Allah offering Him sincere devotion being True (in faith); to establish regular Prayer; and to practice regular Charity; and that is the Religion Right and Straight. (5)

Those who reject (Truth) among the People of the Book and among the Polytheists will be in hell-fire to dwell therein (for aye). They are the worst of creatures. (6)

Those who have faith and do righteous deeds they are the best of creatures. (7)

Their reward is with Allah: Gardens of Eternity Beneath which rivers flow; They will dwell therein for ever; Allah well pleased with them and they with Him: all this for such as fear their Lord and Cherisher. (8)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Les infidèles parmi les gens du Livre, ainsi que les Associateurs, ne cesseront pas de mécroire jusqu'à ce que leur vienne la Preuve évidente:

2. un Messager, de la part d'Allah, qui leur récite des feuilles purifiées,

3. dans lesquelles se trouvent des prescriptions d'une rectitude

parfaite.

4. Et ceux à qui le Livre a été donné ne se sont divisés qu'après que la preuve leur fut venue.

5. Il ne leur a été commandé, cependant, que d'adorer Allah, Lui vouant un culte exclusif, d'accomplir la Salat et d'acquitter la Zakat. Et voilà la religion de droiture.

6. Les infidèles parmi les gens du Livre, ainsi que les Associateurs iront au feu de l'Enfer, pour y demeurer éternellement. De toute la création, ce sont eux les pires.

7. Quant à ceux qui croient et accomplissent les bonnes oeuvres, ce sont les meilleurs de toute la création.

8. Leur récompense auprès d'Allah sera les Jardins de séjour, sous lesquels coulent les ruisseaux, pour y demeurer éternellement. Allah les agrée et ils L'agréent. Telle sera [la récompense] de celui qui craint son Seigneur.

ترجمه اسپانيايي

1. Los que no creen, tanto gente de la Escritura como asociadores, no podían renunciar hasta que les viniera la prueba clara:

2. Un Enviado de Dios, que recitara hojas purificadas,

3. que contenían Escrituras verdaderas.

4. Y quienes recibieron la Escritura no se dividieron sino después de venir a ellos la prueba clara.

5. Pero no se les ordenó sino que sirvieran a Dios, rindiéndole culto sincero comohanifes, que hicieran la azalá y dieran el azaque. Ésa es la religión verdadera.

6. Los que no crean, tanto gente de la Escritura como asociadores estarán, eternamente, en el fuego de la gehena. Ésos son lo peor de la creación.

7. En cambio, los que crean y obren bien, ésos son

lo mejor de la creación,

8. y tendrán como retribución, junto a su Señor, los jardines del edén, por cuyos bajos fluyen arroyos, en los que estarán eternamente, para siempre. Dios está satisfecho de ellos y ellos lo están de Él. Esto es sólo para quien tiene miedo de su Señor.

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Die unglنubig sind unter dem Volk der Schrift und den Gِtzendienern, konnten (von ihrem Irrtum) nicht eher befreit werden, als bis ein deutlicher Beweis zu ihnen kam:

2. Ein Gesandter von Allah, der (ihnen) die reinen Schriften vorliest,

3. Worinnen die ewigen Gebote sind.

4. Und die, denen die Schrift gegeben ward, waren nicht eher gespalten, als nachdem der deutliche Beweis zu ihnen gekommen war.

5. Und doch war ihnen nichts anderes befohlen, als Allah zu dienen, in lauterem Gehorsam gegen Ihn und aufrechtem Glauben, und das Gebet zu verrichten und die Zakat zu zahlen. Und das ist der bestنndige Glaube.

6. Wahrlich, jene, die unglنubig sind unter dem Volk der Schrift und den Gِtzendienern, werden im Feuer der Hِlle sein, um darin zu bleiben. Sie sind die schlechtesten Geschِpfe.

7. Die aber glauben und gute Werke üben, sie sind die besten Geschِpfe.

8. Ihr Lohn ist bei ihrem Herrn: Gنrten der Ewigkeit, von Strِmen durchflossen; darin werden sie weilen auf immer. Allah ist mit ihnen wohlzufrieden und sie wohlzufrieden mit Ihm. Das ist für den, der seinen Herrn fürchtet.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. I miscredenti fra la gente della Scrittura e gli associatori , non cesseranno , finché che non giunga loro la Prova Evidente .

2. un Messaggero, da parte di Allah, che legge fogli purissimi ,

3. contenenti precetti immutabili.

4. Coloro cui fu data la Scrittura non si divisero, finché non giunse loro la Prova Evidente ;

5.

eppure non ricevettero altro comando che di adorare Allah, tributandoGli un culto esclusivo e sincero , di eseguire l'orazione e di versare la decima . Questa è la Religione della verità.

6. In verità i miscredenti fra gente della Scrittura e gli associatori, saranno nel fuoco dell'Inferno, dove rimarranno in perpetuo. Di tutta la creazione essi sono i più abbietti.

7. Quelli che invece credono e compiono il bene sono i migliori di tutta la creazione.

8. Presso il loro Signore, la loro ricompensa saranno i Giardini di Eden, dove scorrono i ruscelli, in cui rimarranno in perpetuo. Allah si compiace di loro e loro si compiacciono di Lui. Ecco [cosa è riservato] a chi teme il suo Signore.

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Te, кoтopыe нe вepoвaли из людeй пиcaния и мнoгoбoжникoв, нe oтдeлялиcь, пoкa нe пpишлo к ним яcнoe знaмeниe -

2. пocлaнник oт Aллaxa, кoтopый читaeт oчищeнныe cвитки,

3. в кoтopыx пиcaния пpямыe.

4. И нe paздeлилиcь тe, кoтopым былo пpинeceнo пиcaниe, инaчe кaк пocлe тoгo, кaк пpишлo к ним яcнoe знaмeниe.

5. И былo им пoвeлeнo тoлькo пoклoнятьcя Aллaxy, oчищaя пepeд Hим peлигию, кaк xaнифы, выcтaивaть мoлитвy, пpинocить oчищeниe. Этo - вepa пpямoты!

6. Пoиcтинe, тe из oблaдaтeлeй пиcaния и мнoгoбoжникoв, кoтopыe нe yвepoвaли, - в oгнe гeeнны, - вeчнo пpeбывaя тaм. Oни - xyдшиe из твapи.

7. Пoиcтинe, тe, кoтopыe yвepoвaли и твopили дoбpoe, эти - лyчшиe из твapи.

8. Boздaяниeм им y иx Гocпoдa - caды 'Aднa, гдe внизy тeкyт peки, - для вeчнoгo пpeбывaния тaм нaвceгдa. Aллax

дoвoлeн ими, и oни дoвoльны Aллaxoм. Этo - для тex, ктo бoитcя cвoeгo Гocпoдa.

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Vaz geçemezlerdi kâfirlikten kitap ehlinden kâfir olanlar ve irk ko anlar, kendilerine apaçk kesin bir delil gelmedikçe.

2- Bir kesin delil, bir peygamber, Allah tarafndan, onlara tertemiz sahîfeleri okumadkça.

3- O sahîfelerdedir hükmü sâbit doًru kitaplar.

4- Ve ancak kendilerine apaçk kesin bir delil geldikten sonradr ki aykrlًa dü tüler, kendilerine kitap verilmi olanlar.

5- Ve ancak ِzleri hâlis olarak ve onun gerçek dînine uyarak Allah'a kulluk etmeleri emredildi onlara, doًru olmalar emredildi ve namaz klmalar ve zekât vermeleri ve i te budur hükümleri sâbit doًru kitaplardaki din de.

6- Kitap ehlinden kâfir olanlar ve irk ko anlar, üphe yok ki cehennem ate indedir, ebedîdir onlar orada, onlardr yaratlm larn en kِtüleri.

7- فnananlar ve iyi i lerde bulunanlarsa: Onlardr üphe yok ki yaratlm larn en hayrllar.

8- Rablerinin katndaki mükâfatlar, kylarndan rmaklar akan ebedî Adn cennetleridir, ebedîdir onlar orada, Allah râz olmu tur onlardan ve onlar da râz olmu lardr ondan; ve bu mükâfat, Rabbinden korkanadr.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. Kitab əhlindən (yəhudilərdən və xaçpərəstlərdən) kafir olanlar və müşriklər özlərinə açıq-aşkar bir dəlil gəlməyənə qədər (dinlərindən) ayrılan deyildilər.

2. (Bu açıq-aşkar dəlil isə) pak səhifələri onlara oxuyan, Allah tərəfindən göndərilmiş peyğəmbərdir (Muhəmməd əleyhissəlamdır).

3. O səhifələrdə doğru-dürüst hökmlər vardır.

4. Kitab əhli yalnız özlərinə açıq-aydın dəlil (Peyğəmbər və Qur'an) gəldikdən sonra (dində) ayrılığa düşdülər (onlardan kimisi Peyğəmbərə iman gətirdi, kimisi onu inkar etdi, kimisi də şəkk-şübhə içində qaldı).

5. Halbuki onlara əmr edilmişdir ki, Allaha - dini yalnız Ona məxsus edərək, batildən haqqa (islama) dönərək - ibadət etsinlər, namaz qılıb zəkat versinlər. Doğru-düzgün din budur!

6.

Həqiqətən, kitab əhlindən kafir olanların və müşriklərin yeri cəhənnəm odudur. Onlar orada əbədi qalacaqlar. Onlar yaradılmışların ən pisidirlər.

7. İman gətirib yaxşı əməllər edənlər isə yaradılmışların ən yaxşılarıdır.

8. Onlardan öz Rəbbi yanındakı mükafatı (ağacları) altından çaylar axan Ədn cənnətləridir. Onlar orada əbədi qalacaqlar. Allah onlardan razıdır, onlar da Allahdan. Bu (ne'mətlər) Rəbbindən qorxanlar üçündür!

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. جو لوگ كافر ہيں (يعني) اہل كتاب اور مشرك وہ (كفر سے) باز رہنے والے نہ تھے جب تك ان كے پاس كھلي دليل (نہ) آتي

2. (يعني) خدا كے پيغمبر جو پاك اوراق پڑھتے ہيں

3. جن ميں( مستحكم) آيتيں لكھي ہوئي ہيں

4. اور اہل كتاب جو متفرق (و مختلف) ہوئے ہيں تو دليل واضح آنے كے بعد( ہوئے ہيں)

5. اور ان كو حكم تو يہي ہوا تھا كہ اخلاص عمل كے ساتھ خدا كي عبادت كريں (اور) يكسو ہو كراورنماز پڑھيں اور زكوٰة ديں اور يہي سچا دين ہے

6. جو لوگ كافر ہيں (يعني) اہل كتاب اور مشرك وہ دوزخ كي آگ ميں پڑيں گے (اور) ہميشہ اس ميں رہيں گے۔ يہ لوگ سب مخلوق سے بدتر ہيں

7. (اور) جو لوگ ايمان لائے اور نيك عمل كرتے رہے وہ تمام خلقت سے بہتر ہيں

8. ان كا صلہ ان كے پروردگار كے ہاں ہميشہ رہنے كے باغ ہيں جن كے نيچے نہريں بہہ رہي ہيں ابدالاباد ان ميں رہيں گے۔ خدا ان سے خوش اور وہ اس سے خوش۔ يہ (صلہ) اس كے ليے ہے جو اپنے پروردگار سے ڈرتا

رہا

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے له كافرانو څخه اهل كتاب او مشركان له خپله دينه جدا شونكي نه وو تر دې چې (د الله) روښانه دليل هغوي ته راغللو

2. د الله رسول چې دوي ته پاكې صحيفې تلاوت كوي

3. چې په هغې كښې سم حكمونه ليكلي شوي دي

4. او اهل كتاب (د پيغمبر(ص)) په هكله اختلاف نه لرل تر دې چې دوي ته روښانه دليل راغلو

5. او هغوي ته يوازې دا حكم شوې و چې پداسې حال كښې د خداي عبادت وكړئ چې الله لره د خپل دين خالص كوونكي وئ (د دين حنيف) له شركه توحيد ته ستانۀ شئ لمونځ ادا كړئ او زكات وركړئ او دا محكم (مامورٌ بِه) شيان دين دے.

6. بيشكه هغه كسان چې كفر يې كړے دے له اهل كتابو او مشركانو څخه (هغوي) د تل لپاره به د دوزخ په اور كښې وي او دا له خلكو څخه ډېر بد خلك دي.

7. بيشكه كومو كسانو چې ايمان راوړے دے او ښه عمل يې كړے دے دا له خلكو څخه ډېر ښه خلك دي

8. د دې جزا د خداي په نږدې د جنت تل پاتې كيدوونكې باغونه دي چې (د ونو او ماڼو) لاندې يې ويالې بهيږي، د تل لپاره به هغې كښې وي، الله له هغوي راضي دے او دا (لوړه درجه) د هغه چا لپاره ده چې له خدايه ويريدلے دے.

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Ewanê xweyê pirtûkên, ku bûn e file û ewanê hevrî çêker hene!

Heya ji bona wan ra (berateke) huzwartî neyê (ewan ji hevaltîyan) xwe venabin.

2. Ewa (berata) qasidekî wusa¬ne ji alîyê Yezdan da hatîye şandinê, ku ji bona wan ra rûpelên paqij bi xûne.

3.Di wan (rûpelan da) nivîsanê (biryarê) wusa hene, mafan bi rastî vedikin.

4. Ewane xweyê pirtûk hene! ji piştî, ku ji bona wan ra berata huzwartî hatîye, paşê dutîretî di nava xwe da çêkirine.

5. Ewan (xweyê pirtûkan) bi tenê (ji alîyê qasid da) hey aha hatibûnê ferman kirinê; ku xurî ji bona Yezdan ra perestî bikin, loma ola rast hey ji bona (Yezdan ra) heye û nimejê bikin û baca malê xwe bidin û ola mafe rast şixwa eva ye.

6. Bi rastî ewanê xwedîyê pirtûkne, ku bûne file û ewanê hevrî çêker hene!Ewanê di agirê dojê da her bimînin. Sikne heyîne reşayîyê evan in.

7. Ewanê bawer kirine û karê aştî kirine hene! Qenctirne heyîna reşayîyê evan in.

8. Xelata wan li bal Xuda yê wan behişta xarinane;(Behiştake wusane) ku di binê (darê wêda) çemê (avê) dikişin. Ewanê di wê (behiştê da) her bimînin. Yezdan bi wan qayîl e û ewan jî (ji dana Yezdan) qayîl in. Ewê, ku ji Xuda yê xwe ditirsîya ye (bê gotina wî ne kiriye) heye! Eva xelata ji bona wî ra ne.

ترجمه اندونزي

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah lagi Maha Penyayang.

Apabila bumi diguncangkan dengan guncangannya (yang dahsyat). (1)

Dan bumi telah mengeluarkan beban- beban berat (yang dikandung) nya.(2)

Dan manusia bertanya:" Mengapa bumi (jadi begini)".(3)

Pada hari itu bumi menceritakan beritanya,(4)

Karena

sesungguhnya Tuhanmu telah memerintahkan (yang sedemikian itu) kepadanya.(5)

Pada hari itu manusia ke luar dari kuburnya dalam keadaan yang bermacam- macam, supaya diperlihatkan kepada mereka (balasan) pekerjaan mereka.(6)

Barang siapa yang mengerjakan kebaikan seberat zarah pun, niscaya dia akan melihat (balasan) nya.(7)

Dan barang siapa yang mengerjakan kejahatan seberat zarah pun, niscaya dia akan melihat (balasan) nya pula.(8)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Orang-orang yang kafir dari Ahli Kitab (Yahudi dan Nasrani) serta orang-orang musyrik, tidak akan terlepas (dari kepercayaan dan amalan masing-masing) sehingga datang kepada mereka bukti yang jelas nyata, - (1)

Iaitu seorang Rasul dari Allah yang membacakan (kepada mereka) Lembaran-lembaran Suci, (2)

Terkandung di dalamnya pelajaran-pelajaran dan hukum-hukum yang benar. (3)

Dan orang-orang (Yahudi dan Nasrani) yang diberi Kitab (Taurat dan Injil) itu, tidak berpecah-belah melainkan setelah datang kepada mereka bukti yang jelas nyata. (4)

Pada hal mereka tidak diperintahkan melainkan supaya menyembah Allah dengan mengikhlaskan ibadat kepadaNya, lagi tetap teguh di atas tauhid; dan supaya mereka mendirikan sembahyang serta memberi zakat. Dan yang demikian itulah Ugama yang benar. (5)

Sesungguhnya orang-orang yang kafir dari Ahli Kitab dan orang-orang musyrik itu akan ditempatkan di dalam neraka Jahannam, kekalah mereka di dalamnya. Mereka itulah sejahat-jahat makhluk. (6)

Seungguhnya orang-orang yang beriman dan beramal soleh, mereka itulah sebaik-baik makhluk. (7)

Balasan mereka di sisi Tuhannya ialah syurga Adn (tempat tinggal yang tetap), yang mengalir di bawahnya beberapa sungai; kekalah mereka di dalamnya selama-lamanya; Allah reda akan mereka dan merekapun reda (serta bersyukur) akan nikmat pemberianNya. Balasan yang demikian itu untuk

orang-orang yang takut (melanggar perintah) Tuhannya. (8)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Wale waliokufuru miongoni mwa watu wa Kitabu na washirikina, hawakuwa wenye kuachana na waliyo nayo mpaka iwafikie hoja.

2. Ni Mtume aliyetoka kwa Mwenyeezi Mungu anayewasomea kurasa zilizotakaswa.

3. Ndani yake zimo Sharia madhubuti.

4. Wala hawakufarikiana wale waliopewa Kitabu ila baada ya kuwafikia hoja.

5. Wala hawakuamrishwa ila kumwabudu Mwenyeezi Mungu kwa kumtakasia yeye dini, hali wameshikamana na haki, na wanasimamisha swala na kutoa zaka, na hiyo ndiyo dini madhubuti.

6. Hakika wale waliokufuru miongoni mwa watu wa Kitabu na washirikina wamo katika Moto wa Jahannam watakaa milele humo, hao ndio waovu wa viumbe.

7. Hakika wale walioamini na kutenda mema, hao ndio werna wa viumbe.

8. Malipo yao kwa Mola wao ni Mabustani ya milele yanayopita mito chini yake, watakaa humo milele Mwenyeezi Mungu amewaridhia nao wamemridhia (malipo) hayo ni kwa yule anayemuogopa Mola wake.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 569

(98) سوره بينه مدنى است و هشت آيه دارد (8)

[سوره البينة (98): آيات 1 تا 8] ترجمه آيات به نام اللَّه رحمان و رحيم.

به هيچ وجه كفار، چه مشركين و چه اهل كتاب رها نخواهند شد تا آنكه حجت نبوت خاتم الانبياء (صلوات اللَّه عليه) و حقيقت دعوتش و قرآنش بر آنان تمام شود (1).

رسولى از ناحيه خدا كه صحيفه هايى منزه از باطل را بر آنان تلاوت كند (2).

صحيفه هايى كه در آنها كتابهايى گرانبها هست (3).

و اگر اهل كتاب دعوت او را نپذيرفتند و از مسلمانان جدا و متفرق گشتند بارى بعد از تماميت حجت عليه شان جدا شدند (4). ______________________________________________________ صفحه ى 570

با اينكه رسالت اين رسول

جز اين نبود كه به مشركين و اهل كتاب بفهماند از طرف خدا مامورند اللَّه تعالى را به عنوان يگانه معبود خالصانه بپرستند و چيزى را شريك او نسازند و نماز را بپا داشته زكات را بدهند و دين قيم هم همين است (5).

از اهل كتاب و مشركين، آنها كه كافر شدند در آتش جهنم خواهند بود آن هم براى هميشه و ايشان بدترين خلق خدايند (6).

و كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح كردند ايشان بهترين خلق خدايند (7).

جز ايشان نزد پروردگارشان عبارت است از بهشت هاى عدن كه نهرها در زير درختانش روان است و ايشان تا ابد در آنند در حالى كه خدا از ايشان راضى و ايشان هم از خدا راضى باشند اين سرنوشت كسى است كه از پروردگارش بترسد (8).

بيان آيات [تفسير آيه:" لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ..." كه گفته شده از مشكل ترين آيات قرآنى است

اين سوره رسالت محمد بن عبد اللَّه خاتم النبيين (صلوات اللَّه عليه) را براى عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل مى كند، و به عبارتى ساده تر براى عموم اهل ملت و غير اهل ملت و باز ساده تر بگويم: براى عموم بشر تسجيل مى كند، و مى فهماند كه آن جناب از ناحيه خدا به سوى عموم بشر گسيل شده، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاى سنت الهى، يعنى سنت هدايت است، همان سنتى كه آيات زير بر آن اشاره دارد، و مى فرمايد:" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" «1»،" وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ" «2» و به بيانى كه ان شاء اللَّه به زودى مى آيد بر عموميت دعوت

آن جناب استدلال كرده، به اينكه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انسانى است، عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح مى سازد، و اين سوره هم با نزول در مكه مى سازد و هم نزول در مدينه، هر چند كه از نظر سياق به مدنى بودن شبيه تر است.

" لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ" آيات اين سوره در سياقى است كه به قيام حجت عليه كافران به دعوت اسلامى اشاره مى كند، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و نيز عليه عده اى از اهل كتاب كه بعد از آمدن حجت به خاطر اختلافهاى ناشى از منيت حجت خدا را رها كردند. و با در نظر داشتن اين _______________

(1) ما راه را به او نمايانديم خواه شاكر باشد و خواه كفران كند. سوره انسان، آيه 3.

(2) هيچ امتى نبوده مگر آنكه هدايت گرى بيم رسان در آن بوده است. سوره فاطر، آيه 24. ______________________________________________________ صفحه ى 571

سياق از ظاهر آيات بر مى آيد كه منظور اشاره به اين معنا است كه رسول خدا (ص) از مصاديق حجت بينه اى است كه عليه مردم قيام شده، و سنت الهى كه در بندگان جارى است اقتضا كرده اين حجت قائم گشته، و اين رسول مبعوث شود، چون سنت جارى خدا ايجاب مى كرد بينه و حجت روشنگرش به سوى اين طوايف نيز بيايد، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد و بر ايشان حجت فرستاد، چيزى كه هست خودشان از آن حجت استفاده نكردند، و با يكديگر اختلاف راه انداختند.

بنا بر اين، مراد از جمله" الَّذِينَ كَفَرُوا" در آيه شريفه،

همه كافران از دعوت اسلامى است، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و كلمه" من" در جمله" مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ" تبعيض را مى رساند، نه تبيين را، و كلمه" و المشركين" عطف است بر كلمه" اهل الكتاب"، و مراد از" مشركين"، غير اهل كتاب است، حال چه بت پرست باشند، و چه اصناف ديگر مشركين.

و كلمه" منفكين" از ماده انفكاك است، كه به معناى جدايى دو چيز است كه به شدت به هم متصل بوده اند، و مراد از آن- به طورى كه از جمله" حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ" استفاده مى شود- جدا شدن از مقتضاى سنت هدايت و بيان است، گويا سنت الهى دست بردار از آنان نبوده، تا حجت و بينه بيايد، همين كه آمد آن وقت رهاشان مى كند، و به حال خودشان واگذار مى كند، هم چنان كه در جاى ديگر به اين معنا اشاره نموده مى فرمايد:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ" «1».

" حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ"- اين جمله به همان معناى ظاهريش معناى مى شود، يعنى منظور از كلمه" تاتيهم" كه صيغه مضارع است همان آينده است، و كلمه" بينة" به معناى دليل روشن است. و معناى آيه شريفه اين است كه: خداى تعالى كسانى را كه به رسالت و يا دعوت رسول خدا (ص) كافر شدند، و يا به قرآن كفر ورزيدند، رها نخواهد كرد، تا آنكه بينه و دليل روشن كه همان رسول خدا (ص) است براى آنان بيايد، (و ساده تر آنكه خداى تعالى دست از هدايت اين كفار بر نمى دارد تا زمانى كه حجت بر آنان تمام شود، و خودشان يقين كنند كه محمد (ص) رسول

خدا است، و راست مى گويد، و لجاج و عناد وادار به كفرشان ساخته).

_______________

(1) خدا هرگز چنين نبوده كه قومى را بعد از آنكه هدايت كرده گمراه كند، مگر بعد از آنكه آنچه باعث تقواى آنان مى شود برايشان بيان كرده باشد. سوره توبه، آيه 115. ______________________________________________________ صفحه ى 572

و اما مفسرين در تفسير آيه و معانى كلمات آن اختلافى عجيب به راه انداخته اند، به طورى كه بعضى «1» از آنان- آن طور كه مى گويند- گفته اند: اين آيه از مشكل ترين آيات قرآن است، هم از نظر نظم و هم از نظر تفسير.

ولى معنايى كه ما براى آيه كرديم با سياق آيات سوره سازگار است، و هيچ تناقضى بين مفردات و جمله هاى آن رخ نمى دهد، و از خوانندگان هر كس بخواهد به طور مفصل به آن قيل و قالها واقف شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.

" رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" اين آيه بيانگر معناى بينه است، مى فرمايد: منظور از بينه، محمد رسول اللَّه (ص) است و اين معنا به طور قطع از سياق استفاده مى شود.

و كلمه" صحف" جمع صحيفه است، كه به معناى هر چيزى است كه در آن مى نويسند (از قبيل كاغذ، و لوح هاى سنگى و فلزى و امثال آن) و منظور در اينجا اجزايى است كه از قرآن كريم نازل شده بود، و در كلام خداى تعالى اطلاق صحف بر اجزاى كتابهاى آسمانى، و از آن جمله خود قرآن كريم مكرر آمده، از آن جمله فرموده:" فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ" «2».

و مراد از اينكه فرموده:" مى خواند صحفى مطهره را" اين است كه اجزاى قرآن از لوث

باطل پاك است، و شيطان در آن دست نينداخته، و اين معنا نيز در قرآن كريم مكرر آمده كه خداى تعالى قرآن را از مداخله شيطانها حفظ مى كند، از آن جمله فرموده:" لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" «3».

[موارد استعمال واژه" كتاب" و مراد از اينكه فرمود در صحف مطهره اى كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) تلاوت مى كند" كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" هست

و در جمله" فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" منظور از" كتب" كه جمع كتاب است جرم كتاب نيست، بلكه منظور مكتوب و مطالبى است كه در كتاب نوشته شده، و كلمه" كتاب"، هم بر كاغذ و لوحهاى مختلف اطلاق مى شود و هم بر كلمات و الفاظ نوشته شده اى كه نقوش حك شده و يا با قلم سياه شده، از آن الفاظ حكايت مى كند، و چه بسا بر معانى آن الفاظ هم اطلاق شود، به اين اعتبار كه آن معانى به وسيله الفاظ حكايت شده، و نيز بر حكم حاكم و قضاى رانده شده نيز اطلاق مى گردد، مثلا مى گويند:" كتب عليه كذا- بر فلانى چنين _______________

(1) روح المعانى، ج 30، ص 202 به نقل از واحدى.

(2) در الواح پر ارزشى ثبت است. الواحى و الا قدر و پاكيزه. به دست سفيرانى است و الا مقام و فرمانبردار و نيكوكار. سوره عبس، آيات 13- 16.

(3) جز پاكان كسى با آن تماس ندارد. سوره واقعه، آيه 79. ______________________________________________________ صفحه ى 573

نوشتند" يعنى حكم كردند كه بايد چنين و چنان كند، در قرآن هم آمده كه:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ" «1»، و نيز فرموده:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ" «2»، و ظاهرا مراد از كتبى كه در صحف است همين معناى آخر باشد، يعنى احكام

و قضايايى الهى باشد، كه در مورد اعتقادات و اعمال صادر شده است، دليلش توصيف كتاب است به صفت" قيمه"، چون كلمه" قيمه" از قيام كردن به امر خيرى، و حفظ و مراعات مصلحت آن، و ضمانت سعادت آن است، هم چنان كه در قرآن كريم در مورد دين استعمال شده، آنجا كه فرموده:" أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" «3»، يعنى دينى كه خدا آن را حفظ مى كند، و بقايش را ضمانت كرده است، و معلوم است كه صحف آسمانى قيم اند، چون امر مجتمع انسانى را بپا مى دارند، و با دستورات و احكام و قضايايى كه متعلق به عقايد و اعمال است مصالح بشر را حفظ مى كنند.

پس معناى آيه مورد بحث اين مى شود كه آن حجت و بينه روشنى كه از ناحيه خداى تعالى براى آنان آمده، عبارت است از رسولى از ناحيه خدا، كه براى مردم صحف آسمانى پاك را مى خواند، پاك از پليدى باطل، صحفى كه در آن احكام و قضايايى است قائم به امر مجتمع انسانى، و اداره كننده آن به بهترين وجه، و حافظ مصالح آن.

" وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ" آيه اول سوره كه مى فرمود:" ما دست بردار از كفار اهل كتاب و مشركين نيستيم تا حجت بر آنان تمام شود"، به كفرشان به نبوت رسول خدا (ص) و كتاب او، كه متضمن دعوت حق او است اشاره مى كرد، و آيه مورد بحث به اختلافى كه قبل از دعوت اسلامى داشتند اشاره مى كند، و در قرآن كريم در چند جا به اين اختلاف اشاره شده، از آن جمله مى فرمايد:" وَ

مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ" «4»، و از اين قبيل آياتى ديگر.

و منظور از آمدن بينه براى كفار همان بيانات كتب انبياى گذشته اى است كه در كتبشان آمده بود، و يا كلام انبياى آنان در توضيح و تفسير بيان الهى است، هم چنان كه در آيه _______________

(1) روزه بر شما نوشته شده، يعنى حكمش صادر شده. سوره بقره، آيه 183.

(2) جهاد در راه خدا بر شما مقرر شد. سوره بقره، آيه 216.

(3) دستور فرموده تا بجز او را نپرستيد، دين قيم هم همين است. سوره يوسف، آيه 40.

(4) اهل كتاب اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه حجت برايشان تمام شد، و به حقيقت دعوت يقين پيدا كردند، ولى دشمنى موجود در بين خودشان نگذاشت آن را بپذيرند. سوره آل عمران، آيه 19. ______________________________________________________ صفحه ى 574

زير بينه را به همين دو قسم بيان تفسير نموده، مى فرمايد:" وَ لَمَّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ" «1».

در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه: چرا در آيه مورد بحث متعرض اختلاف اهل كتاب در مذاهب خود شد، ولى اختلاف و تفرقه مشركين و اعراضشان از دين توحيد و انكارشان مساله رسالت را متعرض نگرديد؟

[بيان اينكه كتب آسمانى براى عموم بشر آورده شده و آيه:" وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ ..." حكايت حال مشركين نيز هست

در پاسخ مى گوييم: بعيد نيست جمله" وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ"، شامل مشركين هم بشود، چون

در آيه مورد بحث مى توانست بفرمايد:" و ما تفرق اهل الكتاب الا من بعد ..."، ولى به جاى جمله" اهل الكتاب" جمله" الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ" را آورد، و تفاوت بين اين دو تعبير بر كسى پوشيده نيست، چون تعبير اهل كتاب در عرف قرآن تنها شامل يهود و نصارى و صابئان و مجوسيان، و يا تنها يهود و نصارى مى شود. ولى تعبير دوم يعنى" آنان كه كتاب برايشان نازل شده"، شامل مشركين هم مى شود، چون كتاب خدا براى عموم بشر نازل شده، و در قرآن كريم تصريح فرموده به اينكه خداى تعالى در اولين روز تشكيل اجتماع بشرى، و بروز اختلافهاى حيوانى در بينشان كتاب براى آنان نازل كرد، يعنى شريعت و قانونى بر ايشان تشريع كرد تا در اختلافهايى كه در امور زندگى و حيوانيشان رخ مى دهد حكومت كند، ولى بشر بعد از آمدن شريعت هم آن اختلافهاى قبلى را در شريعت خدا سرايت دادند، با اينكه حق برايشان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود، پس به حكم اين آيات، عموم بشر مشمول كتب آسمانى بوده و هستند، چيزى كه هست در اثر اختلاف (ناشى از پيروى هواى نفس)، بشر چند طايفه شدند، بعضى ها به كلى فراموش كردند كه كتابى از ناحيه آفريدگارشان برايشان نازل شده، و بعضى ديگر اين معنا را از ياد نبردند و ليكن هواى نفس را در دين خدا رخنه داده، به دينى تحريف شده متدين شدند، طايفه اى ديگر دين خدا را بدون كم و كاست حفظ كرده، بدان متدين شدند، اينك يكى از آن آيات از نظر خواننده مى گذرد:

" كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ

مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ"

_______________

(1) و چون بعثت عيسى براى روشنگرى و بيان بود، به مردم خود گفت: من براى شما حكمت آوردم، تا برايتان بيان كنم پاره اى از آنچه راى كه مورد اختلاف شما است، پس از خدا پروا نموده مرا اطاعت كنيد، و بدانيد كه اللَّه تعالى تنها رب من و رب شما است، پس تنها او راى بپرستيد، كه اين است صراط مستقيم، ولى گروه ها در بين خود اختلاف كردند. سوره زخرف، آيه 62- 65. ______________________________________________________ صفحه ى 575

«1»، كه تفسيرش گذشت.

و در اين معنا است آيه اى ديگر كه مى فرمايد:" تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ ... وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ" «2».

و كوتاه سخن اينكه: جمله" الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ" اعم از اهل كتاب است، و بنا بر اين، جمله" وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ ..." شامل مشركين مى شود، همانطور كه شامل اهل كتاب مى شود.

" وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ ..."

ضمير در جمله" امروا" به همان الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ" بر مى گردد، مى فرمايد: رسالت رسول اسلام (ص) و" كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" كه در صحف وحى است اين كفار از اهل كتاب و مشركين را امر نمى كند مگر به عبادت خداى تعالى، به قيد اخلاص در دين، پس بايد كه چيزى را شريك او نگيرند.

كلمه" حنفاء" حال است از ضمير جمع در" ليعبدوا"، و اين كلمه

جمع حنيف است، كه از ماده حنف است كه به معناى متمايل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفريط به سوى حالت اعتدال است، و خداى تعالى اسلام را بدين جهت دين حنيف خوانده كه خلق را دستور مى دهد به اينكه در تمامى امور حد وسط و حالت اعتدال را از دست ندهند، و از انحراف به سوى افراط و تفريط بپرهيزند.

و جمله" وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ" از باب ذكر خاص بعد از عام، و يا ذكر جزء بعد از كل است، كه در مواردى صورت مى گيرد، كه گوينده به آن فرد خاص عنايت بيشترى دارد، در اينجا نيز خداى تعالى بعد از ذكر كلى عبادت، نماز و زكات را ذكر كرد، چون اين _______________

(1) مردم قبل از بعثت انبياء همه يك جور بودند، (اختلاف شيرازه زندگيشان را گسيخت)، و لذا خداى تعالى پيامبران مبشر و منذر را مبعوث نموده، با ايشان كتابهاى به حقى نازل كرد، تا در بين مردم در آنچه اختلاف مى كردند داورى كند، و اين امت واحده متفرق و دسته دسته نشدند مگر همانهايى كه كتاب برايشان نازل شد، و مگر بعد از آنكه حجت برايشان تمام شد، و اختلاف نكردند مگر به انگيزه دشمنى كه بين خود داشتند. سوره بقره، آيه 213.

(2) اينها رسولان بودند كه ما بعضى را بر بعضى برترى داديم ... و اگر خدا مى خواست مى توانست كارى كند كه مردم بعد از انبيا و بعد از تماميت حجت بر آنان به جان هم نيفتند، ولى اختلاف كردند، بعضى ايمان آوردند و برخى كافر شدند. سوره بقره، آيه 253- 254. ______________________________________________________ صفحه ى 576

دو عبادت

از اركان اسلامند، يكى توجه عبودى خاصى است به درگاه خداى تعالى، و ديگرى انفاق مال است در راه رضاى او.

[توضيح اينكه از آيه:" وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ" استفاده مى شود كه دين توحيد قائم به امر مجتمع بشرى و حافظ مصالح حياتشان است و رسالت پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله وسلّم) شامل عموم بشر مى شود]

" وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ"- يعنى اين است دين كتب قيمه- مفسرين چنين معنا كرده اند. و مراد از" كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" اگر همه كتابهاى آسمانى يعنى كتاب نوح و پايين تر از او از ساير انبيا (ع) باشد، معناى جمله اين مى شود كه: اين دعوت محمدى كه بشر به پذيرفتن آن مامور شده، دينى است كه در همه كتابهاى قيم آسمانى مكلف بدان بودند، و دين نوظهورى نيست، چون دين خدا همواره يكى بوده، پس بناچار بايد به آن بگروند، براى اينكه قيم است.

و اگر مراد از كتب قيمه، معارفى است كه رسول خدا (ص) از صحف مطهره براى آنان خوانده، معناى آيه چنين مى شود كه: مردم در دعوت اسلامى مامور نشده اند مگر به احكام و قضاهايى قيم، احكام و قضايايى كه مصالح جامعه انسانى را تامين مى كند، پس با در نظر گرفتن اين معنا بر مردم واجب است به اين دعوت ايمان آورده، و به اين دين متدين شوند.

پس آيه شريفه به هر حال اشاره دارد به اينكه دين توحيد (كه قرآن كريم متضمن آن است، قرآنى كه مصدق كتب آسمانى قبل از خويش و به حكم آيه 48 از سوره مائده مهيمن و ما فوق آنها است)، با دستوراتى كه به مجتمع بشرى مى دهد قائم به امر آنان و حافظ

مصالح حياتشان است، هم چنان كه آيه زير اين معنا را با وافى ترين بيان خاطرنشان ساخته، مى فرمايد:" فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" «1».

و با اين آيه بيان عموميت رسالت رسول خدا (ص) و شمول و فراگيرى دعوت اسلامى عموم بشر را، تكميل مى شود، پس اينكه فرمود:" لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ ..."، اشاره مى كند به اينكه از نظر سنت هدايت الهى، بر خداى تعالى است كه همه عالم را هدايت نموده، لازم است حجتش را بر هر كسى كه كافر شده و دعوت او را نپذيرفته تمام كند، چه كافر از اهل كتاب و چه از مشركين، گو اينكه در روز نزول آيه كفار از اهل كتاب و از مشركين بعضى از كفار بودند نه همه آنان ولى اين معنا را

_______________

(1) روى دل خود به سوى دين كن (در حالى كه از تمايل به افراط و تفريط پرهيز كرده، و متمايل به راه وسط باشى) كه فطرت خدا همين است، فطرتى كه خدا مردم را بر آن فطرت خلق كرده، و در خلقت خدا تبديلى نيست اين است دين قيم. سوره روم، آيه 30. ______________________________________________________ صفحه ى 577

به طور قطع مى دانيم كه در تعلق دعوت فرقى ميان بعضى با بعض ديگر نيست، اگر در عصر نزول متعلق به بعضى شده، بايد كه متعلق به كل كفار هم بشود.

و جمله" رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ" اشاره دارد به اينكه آن بينه عبارت است از محمد (ص) و جمله" وَ ما تَفَرَّقَ ..." اشاره دارد به اينكه تفرقه و كفرى كه در سابق نسبت

به حق داشتند نيز بعد از آمدن بينه بوده.

و جمله" وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ ..." مى فهماند كه آنچه بدان دعوت شده اند، و مامور به آن گشته اند، دينى است قيم، كه مصالح اجتماع بشريشان را تامين مى كند، پس بر همه آنان لازم است به آن دين ايمان آورند و كفر نورزند.

[بهترين مردم و بدترين مردم

" إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ" بعد از آنكه از اشاره به كفرشان به بينه اى كه به موجب سنت الهى برايشان آمده بود، فارغ شد، و نيز بعد از آنكه بيان كرد كه دين قيم به چه چيز دعوت مى كند، شروع كرد به انذار و تهديد كفار، و وعده به مؤمنين. و كلمه" بريه" به معناى خلق است، مى فرمايد كسانى كه از اهل كتاب و مشركين به اين بينه كافر شدند، در آتش جهنم و به طور دائم خواهند بود، اين گونه افراد بدترين خلق خدايند (چون نعمت هدايت بالاترين نعمت هاى الهى است، و كفران آن بدترين كفرانها است).

" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ" در اين آيه خيريت را منحصر در مؤمنين كرده، كه اعمال صالح مى كنند، هم چنان كه در آيه قبلى شريت را منحصر در كفار مى كرد، (و اين انحصار از آوردن ضمير" هم" استفاده مى شود، چون اگر فرموده بود:" اولئك شر البرية" معنايش اين مى شد كه ايشان بدترين خلقند، و اين منافات نداشت با اينكه اشخاص ديگرى هم بدترين خلق باشند، ولى عبارتى كه در آيه آمده معنايش اين است كه ايشان، آرى ايشانند بدترين خلق).

" جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ

... ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ" كلمه" عدن" به معناى استقرار و ثبات است، پس جنات عدن به معناى بهشت هاى خالد و جاودانه است، و توصيف دوباره اش به اينكه خير البرية در آن بهشت ها خالدند و ابدا خالدند تاكيد همان جاودانگى است، كه اسم" عدن" بر آن دلالت داشت" رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ"- خدا از ايشان راضى است، و رضايت خدا از صفات فعل خداست و مصداق و مجسم آن همان ثوابى است كه به ايشان عطا مى كند، تا جزاى ايمان و ______________________________________________________ صفحه ى 578

اعمال صالحشان باشد.

" ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ"- اين جمله علامت بهشتيان و آنان كه به سعادت آخرت مى رسند را بيان مى كند، مى فرمايد: علامت خير البريه و آنهايى كه به جنات عدن مى رسند اين است كه از پروردگار خود ترس دارند. در جاى ديگر هم فرموده:" إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ" «1»، پس علم به خدا خشيت از خدا را به دنبال دارد، و خشيت از خدا هم ايمان به او را به دنبال دارد، يعنى كسى كه از خدا مى ترسد، قهرا در باطن قلبش ملتزم به ربوبيت و الوهيت او است، و در ظاهر هم ملازم با اعمال صالح است.

اين را هم بدان كه مفسرين در تفسير مفردات اين آيات به شدت اختلاف كرده، اقوالى بسيار دارند كه چون فايده اى در تعرض آنها نبود از نقل آنها و پاسخ دادن و اشكال كردن به آنها صرفنظر شد، خواننده مى تواند به تفسيرهاى مطول مراجعه نمايد.

بحث روايتى [(چند روايت در باره اينكه مراد از" خير البريه- بهترين مردم" امير المؤمنين (عليه السلام) و شيعيان اويند)]

در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام ابى

جعفر (ع) آمده كه فرمود: منظور از كلمه" بينة" رسول خدا (ص) محمد (صلوات اللَّه عليه) است «2».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عايشه روايت كرده كه گفت: به رسول خدا (ص) عرضه داشتم: يا رسول اللَّه گرامى ترين خلق نزد خداى عز و جل كيست؟ فرمود: اى عايشه مگر آيه شريفه" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ" را نمى خوانى «3».

و در همان كتاب است كه ابن عساكر از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده كه گفت: نزد رسول خدا (ص) بوديم كه على (ع) از راه رسيد، رسول خدا (ص) فرمود: به آن خدايى كه جانم به دست او است، اين مرد و پيروانش (شيعيانش) تنها و تنها رستگاران در قيامتند، آن گاه اين آيه نازل شد:" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، از وقتى كه اين آيه نازل شد اصحاب رسول خدا

_______________

(1) تنها علماء هستند كه از خدا مى ترسند. سوره فاطر، آيه 28.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 432.

(3) الدر المنثور، ج 6، ص 379. ______________________________________________________ صفحه ى 579

(ص) هر وقت على را مى ديدند كه دارد مى آيد مى گفتند:" خَيْرُ الْبَرِيَّةِ" آمد «1».

مؤلف: الدر المنثور اين معنا را از ابن عدى از ابن عباس نيز نقل كرده، و نيز از اين مردويه آورده «2».

و نيز تفسير برهان آن را از موفق بن احمد- در كتاب المناقبش- از يزيد بن شراحيل انصارى كاتب على (ع) از آن جناب روايت كرده و در عبارت يزيد بن شراحيل چنين آمده: من از على شنيدم مى فرمود: رسول خدا (ص) از دنيا مى رفت در حالى كه سر آن جناب را

به سينه ام تكيه داده بودم، در آن حال فرمود: يا على مگر نشنيدى كلام خداى عز و جل را كه مى فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، اين" خير البرية" شيعيان تواند، موعدم و موعد شما حوض است، وقتى كه تمامى امت ها براى حساب جمع مى شوند، شيعيان تو بنام و لقب پيشانى سفيدان خوانده مى شوند «3».

و در مجمع البيان از مقاتل بن سليمان از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير كلمه" هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ" گفته است: اين آيه شريفه در باره على و اهل بيتش نازل شده «4».

_______________

(1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 379.

(3) تفسير البرهان، ج 4، ص 492، ح 15.

(4) مجمع البيان، ج 10، ص 524.

تفسير نمونه

سوره بينه

مقدمه

اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 8 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره بينة

مشهور اين است كه اين سوره در مدينه نازل شده است ، و محتواى آن نيز گواه بر همين معنى است ، چرا كه در آن مكرر از اهل كتاب بحث شده ، و ميدانيم سر و كار مسلمانان با اهل كتاب بيشتر در مدينه بود.

از اين گذشته سخن از نماز و زكات هر دو به ميان آمده ، درست است كه زكات در مكه تشريع شده بود، ولى رسميت و گسترش آن در مدينه بود.

به هر حال اين سوره اشاره به رسالت جهانى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و آميخته بودن آن با دلائل و نشانه هاى روشن ، مى كند، رسالتى كه قبلا آن را انتظار مى كشيدند ولى هنگامى كه به سراغشان آمد گروهى به

خاطر اينكه منافع ماديشان به خطر مى افتاد به آن پشت كردند.

در ضمن اين حقيقت را نيز در بردارد كه اصول دعوت انبياء، مانند ايمان و توحيد و نماز و روزه ، اصولى است ثابت و جاودانى كه در همه اديان آسمانى وجود داشته است .

و در بخش ديگرى از اين سوره موضع گيريهاى مختلف اهل كتاب و مشركان را در برابر اسلام مشخص مى كند كه آن گروه كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين مخلوقاتند، و آن گروه كه راه كفر و شرك و گناه پيش گرفتند بدترين مخلوقات محسوب مى شوند.

اين سوره داراى نامهاى متعددى است كه به تناسب الفاظ آن انتخاب شده ، اما از همه معروف تر سوره ((بينه )) و ((لم يكن )) و ((قيمة )) است .

در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در فضيلت تلاوت اين سوره چنين نقل شده :

اگر مردم مى دانستند چه بركاتى اين سوره دارد خانواده و اموال را رها كرده ، به فرا گرفتن آن مى پرداختند!

مردى از قبيله خزاعه عرض كرد: اى رسول خدا! تلاوت آن چه اجر و پاداشى دارد؟

فرمود: هيچ منافقى آن را قرائت نمى كند، و نه كسانى كه شك و ترديد در دلشان است ، به خدا سوگند فرشتگان مقرب از آن روز كه آسمانها و زمين آفريده شده است آن را مى خوانند، و لحظه اى در تلاوت آن سستى نمى كنند، هر كس آن را در شب بخواند خداوند فرشتگانى را مامور مى كند كه دين و دنياى او را حفظ كنند، و آمرزش و رحمت براى

او بطلبند، و اگر در روز بخواند به اندازه آنچه روز آن را روشن مى كند و شب آن را تاريك مى سازد ثواب به او مى دهند. <1>

تفسير :

اين است آئين جاويدان

در آغاز سوره به وضع اهل كتاب (يهود و نصارى ) و مشركان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته مى گويد: آنها مدعى بودند ما دست از آئين خود بر نمى داريم تا دليل روشنى و پيامبر مسلمى براى ما بيايد (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتى تاتيهم البينة ).

پيامبرى كه از سوى خدا باشد، و صحيفه هاى پاك و پاكيزهاى را بر ما بخواند (رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة ).

صحيفه هائى كه در آن نوشته هاى درست و موزون و ثابت و پر ارزش باشد

(فيها كتب قيمة ).

آرى آنها قبل از ظهور پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين ادعائى را داشتند، ولى بعد از ظهور او و نزول كتاب آسمانيش صحنه عوض شد، و آنها در دين خدا اختلاف كردند و اهل كتاب اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن و پيامبر راستين و آشكار براى آنها آمد، (و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينة ).

به اين ترتيب آيات فوق ادعاى اهل كتاب و مشركان را بازگو مى كند كه در آغاز اصرار داشتند كه اگر پيامبرى با دلائل روشن براى دعوت ما بيايد پذيرا مى شويم .

ولى بعد از آمدنش از اين قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستيز برخاستند، جز گروهى كه طريق ايمان را پيش

گرفتند.

بنابراين آيه فوق شبيه چيزى است كه در سوره بقره آيه 89 آمده است : و لما جائهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جائهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله على الكافرين : هنگامى كه از طرف خداوند كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه هائى بود كه با خود داشتند، و پيش از آن به خود نويد فتح مى دادند، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.

مى دانيم اهل كتاب انتظار چنين ظهورى را داشتند، و قاعدة مشركان عرب كه اهل كتاب را از خود عالم تر و آگاه تر مى دانستند نيز در اين برنامه با آنها همصدا بودند، ولى بعد از تحقق آرزوهايشان مسير خود را تغيير دادند و به صف مخالفان پيوستند.

جمعى از مفسران اعتقاد ديگرى در تفسير اين آيات دارند، و آن اينكه : منظور اين است كه آنها واقعا نه بر حسب ادعا از آئين خود دست بر نمى داشتند و منفك و جدا نمى شدند، تا دليل روشنى به سراغشان آيد.

ولى مفهوم اين سخن آن است كه بعد از آمدن چنين دليل روشنى ايمان آوردند، در حالى كه آيات بعد نشان مى دهد اين مطلب چنين نبود، مگر اينكه گفته شود منظور ايمان آوردن گروهى از آنها است هر چند در اقليت باشند، و به اصطلاح از قبيل موجبه جزئيه است

ولى به هر حال اين تفسير بعيد به نظر مى رسد، و شايد به همين دليل فخر رازى در تفسير خود

آيه نخست را از پيچيده ترين آيات قرآن مى شمرد كه در تضاد با آيات بعد است ، و بعد براى حل مشكل طرقى ذكر مى كند كه بهترين آن همان است كه ما در بالا آورديم .

در اينجا تفسير سومى نيز وجود دارد و آن اينكه : منظور اين است كه خداوند مشركان و اهل كتاب را به حال خود رها نمى كند، تا زمانى كه به آنان اتمام حجت نمايد، و بينه اى بفرستد، و راه را به آنان نشان دهد و لذا پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را براى هدايت آنها فرستاد.

در حقيقت اين آيه اشاره به قاعده لطف است كه در علم كلام مطرح مى باشد كه خداوند براى هر قوم و ملتى دلائل روشن را براى اتمام حجت خواهد فرستاد. <2>

به هر حال منظور از ((بينه )) در اينجا دليل روشن است كه مصداق آن طبق آيه دوم شخص ((رسول الله )) است ، در حالى كه قرآن مجيد را بر زبان داشت .

((صحف )) جمع ((صحيفه )) به معنى اوراقى است كه چيزى بر آن مى نويسند، و منظور از آن در اينجا محتواى اوراق است ، زيرا مى دانيم پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هرگز چيزى را از روى اوراق نمى خواند.

و منظور از ((مطهره )) پاك بودن آن از هر گونه شرك و كذب و دروغ و باطل است ، و مطهر از اينكه شياطين جن و انس در آن دخالت كنند.

همانگونه كه در آيه 42 فصلت آمده است : لا ياتيه الباطل من بين يديه

و لا من خلفه : هيچگونه باطلى نه از پيش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آيد.

جمله ((فيها كتب قيمة )) اشاره به اين است كه در اين صحف آسمانى مطالبى نوشته شده كه از هر گونه انحراف و اعوجاج و كجى بركنار است . بنابراين ((كتب )) به معنى مكتوبات است و يا به معنى احكام و مقرراتى كه از ناحيه خداوند تعيين شده است ، زيرا كتابت به معنى تعيين حكم نيز آمده ، چنانكه مى فرمايد: كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم روزه بر شما مقرر شد همانگونه كه بر پيشينيان مقرر گرديد (بقره 183).

و به اين ترتيب ((قيمة )) به معنى صاف و مستقيم ، يا محكم و پابرجا، يا ارزشمند و پربها، و يا همه اين مفاهيم در آن جمع است .

اين احتمال نيز داده شده كه چون قرآن تمام محتواى كتب پيشين را با اضافات فراوانى در بر دارد و لذا گفته شده كه در آن كتب قيمه گذشته است . قابل توجه اينكه در آيه اول اهل كتاب مقدم بر مشركان ذكر شده اند، و در آيه چهارم تنها سخن از اهل كتاب است و از مشركان سخنى به ميان نيامده ، در حالى كه آيه ناظر به هر دو است .

اين تعبيرات ظاهرا به خاطر آن است كه اهل كتاب در اين برنامه ها اصل و اساس بودند، و مشركان تابع آنها، و يا به خاطر آن است كه اهل كتاب

در خور مذمت بيشترى بودند، چرا كه آنها علما و دانشمندان فراوانى داشتند، و از اين نظر در سطحى بالاتر

از مشركان قرار گرفته بودند، بنابراين مخالفت آنها زشت تر و ناپسندتر بود و در خور سرزنش فراوان .

سپس اهل كتاب و به تبع آنها مشركان را مورد ملامت قرار داده ، مى گويد: چرا در اين آئين جديد اختلاف كردند، بعضى مؤ من و بعضى كافر شدند، در حالى كه در اين آئين دستورى به آنها داده نشده است جز اينكه خدا را پرستش كنند، و عبادت او را از عبادت غير او خالص سازند، و از هر گونه شرك باز گردند و متمايل به توحيد شوند، نماز را بر پا دارند و زكات را ادا كنند (و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤ توا الزكاة ). <3>

سپس مى افزايد:

((و اين است آئين مستقيم و پايدار)) (و ذلك دين القيمة ).

در اينكه منظور از ((و ما امروا))… در اينجا چيست جمعى گفته اند منظور اين است كه اهل كتاب در آئين خودشان مساءله توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلى است ثابت ، ولى آنها به اين دستورات نيز وفادار نمانده اند.

ديگر اينكه در آئين اسلام دستورى جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند

آن نيامده ، و اينها امورى هستند شناخته شده ، چرا از قبول آن سرباز مى زنند؟ و در پذيرش آن اختلاف مى كنند.

معنى دوم نزديك تر به نظر مى رسد، زيرا به دنبال آيه قبل كه سخن از اختلاف آنها در پذيرش آئين جديد مى گفت مناسب همين است كه ((امروا)) ناظر به آئين جديد باشد.

از اين گذشته معنى اول تنها در باره اهل

كتاب صادق است و مشركان را شامل نمى شود، در حالى كه معنى دوم همگان را شامل مى شود.

منظور از ((دين )) كه بايد آن را براى خدا خالص كنند به عقيده بعضى از مفسران همان ((عبادت )) است ، و جمله ((الا ليعبدوا الله )) كه قبل از آن ذكر شده نيز همين معنى را تاءييد مى كند

ولى اين احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دين و شريعت باشد، يعنى آنها ماءمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آئين خود را در تمام جهات خالص گردانند، اين معنى با گستردگى مفهوم دين سازگارتر است ، و جمله بعد ((و ذلك دين القيمة )) كه دين را به معنى وسيع مطرح كرده همين معنى را تاءييد مى كند.

((حنفا)) جمع ((حنيف )) از ماده حنف (بر وزن كنف ) به گفته راغب در مفردات به معنى تمايل يافتن از گمراهى به سوى راه مستقيم است ، و عرب تمام كسانى را كه حج بجا مى آوردند يا ختنه مى كردند حنيف مى ناميد، اشاره به اينكه آنها بر آئين ابراهيم بوده اند و احنف به كسى گفته مى شود كه پاى او كث باشد.

رويهمرفته از كتب مختلف لغت چنين به دست مى آيد كه اين واژه در اصل به معنى انحراف و كجى بوده ، منتها در قرآن و اخبار اسلامى به معنى انحراف از شرك به سوى توحيد و هدايت به كار رفته است .

انتخاب اين تعبير ممكن است در اصل به اين دليل باشد كه جامعه هاى بت پرست هر كسى كه آئين آنها را رها مى كرد و به

سوى توحيد گام بر مى داشت او را حنيف (منحرف ) مى شمردند، و تدريجا اين تعبير براى پويندگان راه توحيد به عنوان يك تعبير رائج شناخته شد كه در حقيقت مفهومش انحراف از ضلالت به هدايت بود، و لازمه آن همان توحيد خالص و اعتدال كامل و اجتناب از هر گونه افراط و تفريط است ، ولى نبايد فراموش كرد كه اينها معانى ثانوى اين كلمه است .

جمله ((و ذلك دين القيمة )) <4> اشاره به آن است كه اين اصول يعنى توحيد خالص و نماز (توجه به خالق ) و زكات (توجه به خلق ) از اصول ثابت و پابرجاى همه اديان است ، بلكه مى توان گفت اينها در متن فطرت آدمى قرار دارد.

زيرا از يكسو سرنوشت انسان بر مساءله توحيد است ، و از سوى ديگر فطرتش او را دعوت به شكر منعم و معرفت و شناخت او مى كند، و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك به محرومان فرا مى خواند.

بنابراين ريشه اين دستورات به صورت كلى در اعماق همه فطرتها جاى دارد، لذا در متن تعليمات همه انبياى پيشين و پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گرفته است . بهترين و بدترين مخلوقات !

در آيات گذشته آمده بود كه كفار اهل كتاب و مشركان در انتظار اين بودند كه دليل روشنى از سوى خداوند سراغ آنها بيايد، ولى بعد از آمدن ((بينه )) متفرق و پراكنده شدند و هر كدام راهى را پيش گرفتند.

در آيات مورد بحث به دو گروه كافران و مؤ منان در برابر اين

دعوت الهى ، و سرانجام كار هر يك از آنها اشاره مى كند.

نخست مى فرمايد: كسانى كه از اهل كتاب و مشركان به اين آئين جديد كافر شدند در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى مانند، آنها بدترين مخلوقاتند! (ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البرية ).

تعبير به ((كفروا)) اشاره به كفرشان در مقابل آئين اسلام است ، و گر نه كفر و شرك قبلى آنها مطلب تازه اى نيست .

تعبير اولئك هم شر البرية (آنها بدترين مخلوقاتند) تعبير تكان دهنده اى است كه نشان مى دهد در ميان تمام جنبندگان و غير جنبندگان موجودى مطرودتر از كسانى كه بعد از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها كرده در ضلالت گام مى نهند يافت نمى شود، و اين در حقيقت شبيه چيزى است كه در آيه 22 سوره انفال آمده است : ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون : بدترين جنبندگان نزد خداوند افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا و نه انديشه بيدار!

و يا آنچه در سوره اعراف آيه 179 آمده كه بعد از ذكر گروه دوزخيان با همين اوصاف مى فرمايد: اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون :

((آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهتر، آنها غافلانند)).

آيه مورد بحث مطلبى فراتر از اينها نيز دارد چرا كه آنها را بدترين مخلوقات معرفى كرده ، و اين در حقيقت به منزله بيان دليلى است براى خلود آنها در آتش دوزخ .

چرا آنها بدترين مخلوقات نباشند در حالى كه تمام درهاى سعادت به رويشان گشوده

شده و از روى كبر و غرور و عناد و لجاج آگاهانه به مخالفت برخاستند. مقدم داشتن اهل كتاب بر مشركان در اين آيه نيز ممكن است به خاطر اين باشد كه آنها داراى كتاب آسمانى و علما و دانشمندان بودند و نشانه هاى پيغمبر اسلام در كتب آنها صريحا آمده بود، بنابراين مخالفت آنها زشت تر و بدتر بود.

در آيه بعد به گروه دوم كه نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار دارند اشاره كرده مى فرمايد: كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند آنها بهترين مخلوقات خدا هستند (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ).

سپس پاداش آنها را در چند جمله كوتاه چنين بيان مى كند: جزاى آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش پيوسته جارى است ، در حالى كه هميشه در آن مى مانند (جزاؤ هم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا).

((هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود)) (رضى الله عنهم و رضوا عنه ).

و اين مقام والا و پاداشهاى مهم و بى نظير از آن كسى است كه از پروردگارش بترسد (ذلك لمن خشى ربه ).

قابل توجه اينكه در مورد مؤ منان سخن از انجام اعمال صالح نيز به ميان آمده كه در حقيقت ميوه درخت ايمان است ، اشاره به اينكه ادعاى ايمان به تنهائى كافى نيست ، بلكه اعمال انسان بايد گواه بر ايمان او باشد، ولى كفر به تنهائى هر چند تواءم با عمل ناصالحى نيز نباشد مايه سقوط و بدبختى است ، گذشته

از اين كفر معمولا مبداء انواع گناهان و جنايات و اعمال خلاف نيز مى شود.

تعبير ((اولئك هم خير البرية )) به خوبى نشان مى دهد كه انسانهاى مؤ من و صالح العمل حتى از فرشتگان برتر و بالاترند، چرا كه آيه مطلق است ، و هيچ استثنائى در آن نيست ، آيات ديگر قرآن نيز گواه بر اين معنى مى باشد ، مانند آيات سجود فرشتگان بر آدم ، و آيه و لقد كرمنا بنى آدم (اسراء - 70).

به هر حال در اين آيه نخست از پاداش مادى و جسمانى آنها كه باغهاى پر نعمت بهشتى است سخن به ميان آمده ، و بعد از پاداش معنوى و روحانى آنان كه هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى .

آنها از خدا راضى اند چرا كه هر چه خواسته اند به آنها داده ، و خدا از آنها راضى است چرا كه هر چه او خواسته انجام داده اند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرف نظر كرده ، چه لذتى از اين برتر و بالاتر كه احساس كند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده ، و به لقاى او واصل گرديده است .

دارند هر كس از تو مرادى و مطلبى

مقصود ما ز دنيى و عقبى لقاى تو است !

آرى بهشت جسم انسان ، باغهاى جاويدان آن جهان است ، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است .

جمله ((ذلك لمن خشى ربه )) نشان مى دهد كه تمام اين بركات از ((خوف

و خشيت و ترس از خدا)) سرچشمه مى گيرد، چرا كه همين ترس

انگيزه حركت به سوى هر گونه اطاعت و تقوى و اعمال صالح است .

بعضى از مفسران با ضميمه كردن اين آيه به آيه 28 سوره فاطر انما يخشى الله من عباده العلماء تنها دانشمندان از خدا مى ترسند چنين نتيجه گرفته اند كه بهشت در واقع حق مسلم دانشمندان و آگاهان است .

البته با توجه به اينكه خشيت مراتب و مراحلى دارد و علم و دانش و آگاهى نيز داراى سلسله مراتب است مفهوم اين سخن روشن مى شود.

ضمنا بعضى عقيده دارند كه مقام ((خشيت )) مقامى برتر از مقام ((خوف )) است ، زيرا خوف به هر گونه ترس گفته مى شود ولى خشيت ترسى است تواءم با تعظيم و احترام .

1 - على (عليه السلام ) و شيعيانش خير البريه اند

در روايات فراوانى كه از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنين در منابع معروف شيعه نقل شده ، آيه ((اولئك هم خير البرية )) (آنها بهترين مخلوقات خدا هستند) به على (عليه السلام ) و پيروان او تفسير شده است .

((حاكم حسكانى )) نيشابورى كه از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است اين روايات را در كتاب معروفش ((شواهدالتنزيل )) با اسناد مختلف نقل مى كند، و تعداد آن بيش از بيست روايت است كه به عنوان نمونه چند روايت را از نظر مى گذارنيم :

1 - ((ابن عباس )) مى گويد: هنگامى كه آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على (عليه السلام ) فرمود:

هو انت و

شيعتك تاتى انت و شيعتك يوم القيامة راضيين مرضيين ، و ياتى عدوك غضبانا مقحمين :

منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت وارد عرصه محشر مى شويد در حالى كه هم شما از خدا راضى و هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگين وارد محشر مى شود و به زور به جهنم مى رود (در بعضى از نسخه هاى حديث مقمحين آمده است كه به معنى بالا نگاه داشتن سر به وسيله غل و زنجير مى باشد). <5>

2 - در حديث ديگرى از ((ابوبرزه )) آمده است كه وقتى پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين آيه را قرائت كرد، فرمود: هم انت و شيعتك يا على ، و ميعاد ما بينى و بينك الحوض : آنها تو و شيعيانت هستيد، اى على ! و وعده من و شما كنار حوض كوثر است !. <6>

3 - در حديث ديگرى از ((جابر بن عبدالله انصارى )) آمده است كه ما خدمت پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كنار خانه خدا نشسته بوديم على (عليه السلام ) به سوى ما آمد، هنگامى كه چشم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او افتاد فرمود: قد اتاكم اخى : برادرم به سراغ شما مى آيد سپس رو به كعبه كرد: فقال و رب هذه البنية ! ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة : به خداى اين كعبه قسم كه اين مرد و شيعيانش در قيامت رستگارانند سپس رو به سوى ما كرد و افزود:

اما و الله

انه اولكم ايمانا بالله ، و اقومكم بامر الله ، و اوفاكم بعهد الله و اقضاكم بحكم الله و اقسمكم بالسوية ، و اعدلكم فى الرعية ، و اعظمكم عند الله مزية .

قال ((جابر)): فانزل الله : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات

اولئك هم خير البرية )) فكان على اذا اقبل قال اصحاب محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قد اتاكم خير البرية بعد رسول الله .

به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ايمان آورد، و قيام او به فرمان خدا بيش از همه شما است ، وفايش به عهد الهى از همه بيشتر، و قضاوتش به حكم الله افزونتر، و مساواتش در تقسيم (بيت المال ) از همه زيادتر، عدالتش درباره رعيت از همه فزون تر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است .

جابر مى گويد: در اينجا خداوند آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية را نازل فرمود و از آن به بعد هنگامى كه على (عليه السلام ) مى آمد ياران محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گفت ند: بهترين مخلوق خدا بعد از رسول الله آمد!. <7>

نزول اين آيه در كنار خانه كعبه منافات با مدنى بودن سوره ندارد، زيرا ممكن است از قبيل نزول مجدد، و يا تطبيق بوده باشد، بعلاوه بعيد نيست كه نزول اين آيات در سفرهائى كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از مدينه به مكه آمده است واقع شده باشد، به خصوص اينكه راوى روايت جابر بن عبد الله انصارى است كه در مدينه

به حضرت ملحق شد، و اطلاق مدنى بر اينگونه آيات بعيد نيست .

بعضى از اين احاديث را ((ابن حجر)) در كتاب ((صواعق )) آورده و بعضى را محمد ((شبلنجى )) در ((نور الابصار)). <8>

((جلال الدين سيوطى )) در ((در المنثور)) نيز قسمت عمده روايت اخير را از ((ابن عساكر)) از ((جابر بن عبدالله )) نقل كرده است . <9>

4 - در ((درالمنثور)) از ((ابن عباس )) آمده است كه وقتى آيه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية نازل شد پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به على فرمود: هو انت و شيعتك يوم القيامة راضيين مرضيين : آن تو و شيعيان تو در قيامت مى باشيد كه هم شما از خدا خشنود هستيد و هم خدا از شما خشنود! <10>

5 - نامبرده در حديث ديگرى از ابن مردويه از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به من فرمود: ا لم تسمع قول الله : ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ؟ انت و شيعتك و موعدى و موعدكم الحوض ، اذا جئت الامم للحساب ، تدعون غرا محجلين : آيا اين سخن خدا نشنيده اى كه مى فرمايد: كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند بهترين مخلوقاتند؟ اين تو و شيعيان تو هستيد، و وعده گاه من و شما كنار حوض كوثر است ، هنگامى كه من براى حساب امتها مى آيم و شما دعوت مى شويد در حالى كه پيشانى سفيد و شناخته

شده ايد. <11>

بسيارى ديگر از دانشمندان اهل سنت نيز همين مضمون را در كتب خود نقل كرده اند از جمله خطيب خوارزمى در ((مناقب )) و ((ابو نعيم اصفهانى )) در ((كفاية الخصام )) و ((علامه طبرى )) در ((تفسير معروفش )) و ابن صباغ مالكى در ((فصول المهمه )) و ((علامه شوكانى )) در ((فتح الغدير)) و ((شيخ سليمان قندوزى )) در ((ينابيع المودة )) و آلوسى در ((روح المعانى )) ذيل آيات مورد بحث و جمعى ديگر.

كوتاه سخن اينكه حديث فوق از احاديث بسيار معروف و مشهور است كه از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذيرفته شده ، و اين فضيلتى است بزرگ و بى نظير براى على (عليه السلام ) و پيروانش .

ضمنا از اين روايات به خوبى اين حقيقت آشكار مى شود كه واژه ((شيعه ))

از همان عصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله آن حضرت در ميان مسلمين نشر شد، و اشاره به پيروان خاص امير مؤ منان على (عليه السلام ) است ، و آنها كه گمان مى كنند تعبير شيعه از تعبيراتى است كه قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.

2 - لزوم اخلاص نيت در عبادت

بعضى از علماى اصول فقه به آيه و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين براى لزوم قصد قربت در عبادات ، و اينكه اصل در اوامر تعبدى بودن است نه توصلى استدلال كرده اند، و اين منوط به آن است كه دين در اينجا به معنى عبادت بوده باشد، تا دليل بر لزوم اخلاص در عبادات گردد و امر را در

اين آيه به طور مطلق قرار دهيم تا مفهومش لزوم قصد قربت در همه اوامر باشد (مگر مواردى كه به دليلى خارج شده ) در حالى كه مفهوم آيه ظاهرا هيچ يك از اينها نيست ، بلكه مقصود اثبات توحيد در مقابل شرك است ، يعنى آنها جز به توحيد دعوت نشده اند و با اين حال ارتباطى با احكام فرعى ندارد.

3 - قوس عجيب صعودى و نزولى انسان

از آيات اين سوره به خوبى استفاده مى شود كه هيچ مخلوقى در عالم فاصله قوس صعودى و نزوليش به اندازه انسان نيست ، اگر داراى ايمان و اعمال صالح باشد (توجه داشته باشيد كه عملوا الصالحات همه اعمال صالح را شامل مى شود نه بعضى را) برترين خلق خدا است ، و اگر راه كفر و ضلالت و لجاج و عناد را بپويد چنان سقوط مى كند كه بدترين خلق خدا مى شود!

اين فاصله عظيم ميان قوس صعودى و نزولى انسان گر چه مساءله

حساس و خطرناكى است ، ولى دلالت بر عظمت مقام نوع بشر و قابليت تكامل او دارد، و طبيعى است كه در كنار چنين قابليت و استعداد فوق العادهاى امكان تنزل و سقوط فوق العاده نيز باشد. خداوندا! براى رسيدن به مقام شامخ خير البرية از لطف تو استمداد مى طلبيم . پروردگارا! ما را از شيعيان و پيروان آن بزرگ مردى قرار ده كه براى اين عنوان از همه شايسته تر است . بارالها! چنان اخلاصى مرحمت كن كه جز تو را نپرستيم و به غير تو عشق نورزيم .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر سوره ديگرى

ايستاده ايم، به جاست كه پيش از آغاز ترجمه و تفسير آيات آن به شناسنامه اش بنگريم:

1 - نام اين سوره اين سوره بااين نام ها خوانده شده است:

1 - با نام «بيّنه»، به معنى «دليل روشن و آشكار»، كه به بيان امام باقر(ع) منظور محمد (ص) پيام آور خداست.(234)

2 - با نام «بريّه»، به معنى بهترين آفريدگان،

3 - با نام «قيامت»، به معنى برپاشدن و فرارسيدن رستاخيز،

4 - با نام «اهل كتاب» كه اشاره به پيروان كتاب هاى آسمانى پيش دارد،

5 - با عنوان «لم يكن»،

6 - با نام «قيّمه»، به معنى ارزشمند و استوار،

7 - و ديگر با عنوان انفكاك.

و همه اين نام هاى چندگانه از آيات اين سوره اقتباس شده است.

2 - فرودگاه آن در اين مورد دو نظر آمده است:

1 - از ديدگاه برخى اين سوره در مدينه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمده است.

2 - امّا پاره اى نيز برآنند كه اين سوره مكّى است.

3 - شمار آيه هاى آن آيات اين سوره به باور پاره اى هشت آيه، و به باور برخى نه آيه است. و از 94 واژه و 396 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت اين سوره 1 - از پيامبر آورده اند كه فرمود:

من قرأها كان يوم القيامة مع خير البريّة مسافراً و مقيماً.(235)

هر كس اين سوره را در حال سفر و يا اقامت در مكه بخواند، در روز رستاخيز با بهترين آفريدگان خواهد بود.

2 - و نيز آورده اند كه فرمود:

لو يعلم الناس ما فى «لم يكن»

لعطلوا الاهل و المال و تعلموها.(236)

اگر مردم مى دانستند چه بركاتى در اين سوره است، با رهاساختن ثروت و خاندان خويش، به فراگرفتن آن مى پرداختند.

مردى پرسيد: مگر چه پاداشى دارد؟

فرمود: اين سوره را نه نفاقگرا تلاوت مى كند و نه كسى كه دلى ترديدگر و حق ناپذير دارد، امّا به خداى سوگند كه فرشتگان مقرّب از آن روزى كه آسمان ها و زمين پديد آمده است، آن را مى خوانند، و لحظه اى در تلاوت آن سستى نمى ورزند. هر كس آن را شب هنگام تلاوت كند، خدا فرشتگانى را گسيل مى دارد تا از دين و دنياى او مراقبت كنند، و براى او آمرزش و رحمت از بارگاه خدا بخواهند، و اگر در روز آن را تلاوت كند، به اندازه آن چه روز آن را روشن مى سازد و سياهى شب آن را مى پوشاند، به او پاداش خواهند داد.

مردى از قبيله «قيس» با شنيدن سخنان پيامبر برخاست و گفت: پدر و مادرم فدايتان باد، باز هم با سخن خود روشنگرى كنيد و ما را ارشاد فرماييد.

پيامبر فرمود: سوره هاى «نبأ»، «ق»، «بروج» و «طارق» را بياموزيد. اگر مى دانستيد در آموزش و تلاوت هدفدار و خالصانه آن ها چه پاداش پرشكوهى است، همه كارهاى خود را وامى نهاديد و به آموزش آن ها همت مى گماشتيد و به وسيله آن ها به بارگاه خدا نزديك مى شديد.

خداى بخشاينده به بركت خواندن و عمل به اين ها هر گناهى جز گناه سهمگين شرك را مى بخشد. و بدانيد آن خدايى كه فرمانروايى روز رستاخيز و سراى آخرت از آن اوست، در روز رستاخيز به هنگامه حسابرسى از كسانى كه اين سوره ها را خوانده و به مفاهيم و مقررات

آن ها عمل نموده اند دفاع خواهد كرد، و گناهانشان را خواهد بخشيد.

3 - از امام باقر آورده اند كه فرمود:

من قرأ «لم يكن» كان بريئاً من الشرك و ادخل فى دين محمد(ص) و بعثه اللّه مؤمناً و حسابه الله حساباً يسيراً.(237)

هر كس اين سوره را بخواند و بدان دل دهد، از شرك و كفر رويگردان، و به دين محمد(ص) وارد مى گردد. خدا در روز رستاخيز او را با ايمان بر مى انگيزد و حسابرسى از او آسان خواهد بود.

5 - دور نمايى از مفاهيم اين سوره از آنجايى كه در اين سوره و آيات هشت گانه آن بارها از پيروان كتاب هاى آسمانى سخن رفته، و سر و كار اسلام و مردم مسلمان در مدينه با آنان بود، به باور بيشتر قرآن پژوهان حال و هواى سوره مدنى است، و اين بحث ها در آن به تابلو رفته است:

در انتظار نويدها و بشارت ها،

آيين جاودانه حقگرايان و كمال طلبان،

روى گردانى از دليل و برهان و دميدن به آتش اختلاف،

فرمان اخلاص و راستى،

رابطه دوستانه با خدا،

فرمان رعايت حقوق انسان ها،

بدترين هاى روزگاران،

بهترين ها و مترقى ترين هاى روزگاران،

از ادعاها تا عملكردها،

اصول مشترك دعوت هاى آسمانى،

برترين پيشوا و بهترين رهروان.

1 - كفرگرايان اهل كتاب و مشركان، دست بردار نبودند تا اين كه آن دليل آشكار برايشان آمد:

2 - پيامبرى از جانب خدا كه صحيفه هايى پاك را بر آنان تلاوت مى كرد.

3 -[ صحيفه هايى كه در آن ها نوشته هايى استوار است.

4 - و كسانى كه كتاب [آسمانى به آنان داده شده است پراكنده نشدند مگر پس از آنكه دليل آشكار برايشان آمد.

5 - و فرمان نيافته بودند مگر اين كه با گرايش به حق، خدا را بپرستند در حالى كه دين [خود] را براى او خالص گردانيده، و نماز را بر پا دارند و زكات را بپردازند؛ و اين است آيين [آن نوشته هاى ]استوار.

6 - بى گمان كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدند و [نيز] شرك گرايان در آتش دوزخند؛ در آنجا ماندگارند؛ اينان همان بدترين آفريدگانند.

7 - بى ترديد كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان همان بهترين آفريدگانند.

8 - سزاى آنان نزد پروردگارشان باغهايى جاودانه است كه از زير [درختان آن جويبارها روان است؛ براى هميشه در آن جاودانه اند؛ خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنود؛ اين [پاداش بزرگ از آن كسى است كه از پروردگارش بترسد.

نگرشى بر واژه ها

انفكاك: به معنى جدا شدن و دست برداشتن از چيزى آمده است.

اين واژه بيشتر در نفى آمده است، بسان «ما انفك» كه به معنى «جدا نشد» آمده است. واژه «منفكين» در آيه، ممكن است اسم فاعل و يا مفعول، از همين فعل باشد.

بيّنه: دليل روشن و آشكار، كه در پرتو روشنگرى آن حق از باطل جدا مى گردد. اين واژه در اصل به معنى جداسازى دو پديده از يكديگر آمده، و بدان جهت كه دليل و برهان روشن و روشنگر، و نيز پيامبر و امام معصوم، و نيز گواه و شاهد با وجود و بيان خود ميان حق و باطل جدايى مى افكنند، به آن ها «بيّنه» گفته مى شود.

قيّمه: اين واژه به معنى راست و صاف و بى انحراف، و نيز استوار و تزلزل ناپذير و

ارزشمند و ارجدار آمده است.

حُنفاء: اين واژه جمع «حَنيف» از ريشه «حنف» به معنى انحراف از بيراهه و گمراهى و تمايل به شاهراه راست و صاف و بى دست انداز آمده است. با اين بيان واژه «حنفاء» را مى توان به حقگرايان ترجمه كرد.

تفسير

در سوره پيش خداى فرزانه روشنگرى فرمود كه كران تا كران آيات قرآن دليل و برهان روشن و روشنگر بر حقانيت اسلام و رسالت محمد(ص) است، اينك در بيان حال و روز شرك گرايان و كفرگرايان مى فرمايد:

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ

كفرگرايان اهل كتاب و شرك گرايان عرب، بر اين ادعا بودند كه از راه خود دست بردار نخواهند بود، تا دليلى روشن و روشنگر براى آنان بيايد.

در آيه شريفه «كفرگرايان اهل كتاب» به يهود و نصارا اشاره دارد، و «شرك گرايان»، به «بت پرستان عرب» كه كتاب آسمانى نداشتند. واژه «تأتيهم» در قالب فعل مضارع است، امّا به معنى ماضى آمده است؛ بسان اين آيه كه مى فرمايد: و اتبعوا ما تتلوا الشياطين...(238)

و آنچه را شيطان صفت ها در حكومت خوانده بودند، پيروى كردند...

از «ابن عباس» آورده اند كه: آنان از كفر و شرك خود دست بردار نبودند... و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: آنان از كفر و شرك خويش دست بردار نخواهند بود، تا محمد(ص) بيايد و با دليل هاى روشن و روشنگر خود گمراهى آنان را برايشان آشكار سازد و آنان را به سوى اسلام دعوت كند.

و از ديدگاه برخى منظور اين است كه: آنان از دين و آيين خود جدا نمى شدند تا دليل و برهان روشنى بر

نادرستى راه و رسم آنان و درستى و حقانيت دعوت جديد بيايد و حقيقت را براى آنان آشكار سازد.

آن گاه در تفسير واژه «بيّنه» مى فرمايد:

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً

پيام آورى از سوى خدا كه صحيفه هاى پاك و پاكيزه را بر آنان تلاوت نمايد.

منظور از «صحف» كتاب ها و نوشته هاى آسمانى است؛ نوشته ها و كتاب هايى كه پاك و پاكيزه اند و جز فرشتگان در آسمان ها، كسى به آن ها دست نمى زند. منظور از آن پيامبر و فرستاده نيز، محمد(ص) است كه خدا به وسيله او قرآن و سوره هاى آن را فرستاد، و آن حضرت آيات آن را بر آنان تلاوت نمود، و به توحيد و تقوا و ايمان و اخلاص و راستى و عدالت دعوتشان فرمود.

سپس مى افزايد:

فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ

صحيفه ها و كتاب هايى كه در آن ها نوشته هايى درست و استوار و پر ارج است و حق را از باطل و درست را از نادرست جدا مى سازد.

به باور «قتاده» واژه «مطهره» به معنى پاك و پاكيزه از هر دروغ و بافته هاى پوچ و بى اساس و زورمدارانه آمده، و منظور از صحيفه ها، نوشته ها و آيات و مطالب و مفاهيم روح پرور قرآن است؛ و آيه نشانگر آن است كه آن حضرت پس از دريافت وحى، آن را حفظ مى شد و از حفظ بر آنان تلاوت مى كرد و نه از روى كتاب و نوشته.

امّا به باور «ابومسلم» منظوراز واژه «رسول» فرستاده اى از فرشتگان مى باشد كه نوشته هايى را از لوح محفوظ مى آورد و تلاوت مى كرد، آن گاه پيامبر آن ها را بر مردم مى خواند.

از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: در

اين قرآن پرشكوه و پر معنويت نوشته هاى ارجدار و پربها و به دور از هر انحراف و اشتباهى است كه همه معارف و مفاهيم كتاب هاى آسمانى و پيشين در آن ها گنجانيده شده، و تلاوت گر قرآن در حقيقت تلاوت گر همه كتاب هاى آسمانى است.

با اين بيان اين ديدگاه و اين آيه چيزى بسان اين آيه است كه مى فرمايد: نزل عليك الكتاب بالحق مصدّقاً لما بين يديه...(239)

خداى يكتا اين كتاب را در حالى كه گواهى كننده مفاهيم و معارف كتاب هاى آسمانى پيش از خود مى باشد،.. به تدريج بر تو فرو فرستاد...

و از ديدگاه برخى ديگر منظور اين است كه: در قرآن نوشته هاى ارزشمند و ارجدار و استوارى است كه انواع و اقسام علوم و دانش ها و بينش ها را در بر دارد، كه هر نوع آن بسان كتابى جداگانه است.

آن گاه در نقد عملكرد تفرقه افكنانه و حق ناپذيرى آنان مى فرمايد:

وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ

اهل كتاب دستخوش پراكندگى و كشمكش نشدند، مگر پس از آن كه دليلى روشن و پيامبرى روشنگر براى آنان آمد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: پيروان كتاب هاى آسمانى پيشين در مورد پيامبر اسلام و دعوت او دستخوش كشمكش نشدند، مگر پس از آن كه از كتاب هاى آسمانى خود مژده آمدن محمد(ص) را دريافت داشته و ديگر بهانه اى براى حق ناپذيرى و اختلاف نداشتند.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: اهل كتاب به خاطر روشنگرى پيامبران و كتاب هاى خود آمدن محمد(ص) در آينده را گواهى نموده و در انتظار آمدنش بودند، امّا پس از بعثت آن حضرت و فرود قرآن،

گروهى بر باور خويش ماندند و ايمان آوردند و گروهى به كشمكش پرداخته و حق را نپذيرفتند و بر آن حضرت كفر ورزيدند.

در آيه بعد در مورد آنچه به آنان فرمان داده شده بود، و از آن انحراف جسته و به شرك و بيداد گراييده بودند، مى فرمايد:

وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ

و آنان فرمان نيافته بودند، جز اين كه خداى يكتا را بپرستند و براى او همتا و شريكى نگيرند و مپندارند.

مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ و پرستش و عبادت او را خالص سازند و به شرك نگرايند و عبادت غير او را به پرستش ذات بى همتاى او نياميزند.

حُنَفاءَ

و اين در حالى باشد كه از همه آيين هاى شرك آلود و خرافى و بيراهه ها دورى جسته و به توحيد گرايى و يكتا پرستى و قرآن و پيامبر اسلام ايمان آورند.

به باور «عطيّه»، واژه «حنيف» هرگاه با واژه «مسلم» در كنار هم قرار گيرند و هر دو وصف براى انسانى باشند، در آن صورت منظور كسى است كه حج گزارده است؛ امّا اگر تنها به كار رود، به معنى مسلمان و توحيد گرا مى باشد.

«ابن عباس» نيز واژه «حُنَفاء» را به معنى حاجيان و زائران خانه خدا تفسير كرده است.

«ابن جبير» مى گويد: عرب به كسى كه حج نگزارده و ختنه نكرده است، «حنيف» و يا حقگرا نمى گويد.

امّا «قتاده» مى گويد: واژه «حنيف» به معنى ختنه كردن پسران و تحريم ازدواج با دختران، خواهران، مادران، عمه ها و خاله ها و انجام مناسك حج است.

وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ

و نماز را به پا دارند،

وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ

و حقوق

مالى خويش را بپردازند،

وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ

و دين جاودانه اى كه از آن سخن رفت، همين است.

به باور پاره اى منظوراين است كه: دين و آيين درستى كه از آن سخن رفت همين است. امّا به باور پاره اى ديگر، آن دين و آيين كتاب ها و نوشته هاى ارزشمند آسمانى همين است.

از ديدگاه برخى، آن دين راست و بى انحراف همين است.

اما «نضر بن شميل» مى گويد: از «خليل» در مورد آيه پرسيدم كه گفت: واژه «قيّمه»، جمع «قيّم» مى باشد و واژه «قيّم» و «قائم» به يك معنى هستند و منظور آيه اين است كه: و دين يكتاگرايان و يكتاپرستان گيتى همين است.

آيه مورد بحث از دو جهت نشانگر پوچى پندار جبرگرايان است، چرا كه: از سويى روشنگرى مى كند كه بندگان خدا براى پرستش خداى يكتا و توحيدگرايى و دورى از شرك و بيداد فرمان يافته اند. از دگر سو روشنگرى مى نمايد كه در عبادت و پرستش خدا و سجده و نماز بايد اخلاص ورزيد و نيت را خالص گردانيد؛ و مى دانيم كه اخلاص ورزيدن در عبادت خدا، در گرو قصد قربت و داشتن طهارت است، و اين دو نيز اختيارى هستند و نه جبرى.

بهترين و بدترين آفريدگان و فرجام عبرت انگيز آنان در اين آيات سخن از دو گروه توحيد گرا و حق طلب و در برابر آنان شرك گرا و حق ناپذير و فرجام كار هر كدام از آن هاست.

نخست مى فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ

بى گمان آن كسانى از اهل كتاب و شرك گرايان كه به آيين جديد كفر ورزيده، و يكتايى خدا و رسالت

محمد(ص) را انكار نموده، و در پرستش و عبادت خود، ديگرى را همتا و شريك خداى يكتا مى پندارند در آتش دوزخند،

خالِدِينَ فِيها

هماره در آتش دوزخ خواهند بود و هرگز از عذاب نجات نخواهند يافت.

أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ

اينان هستند كه بدترينِ آفريدگانند.

آن گاه در وصف مردم با ايمان و سرانجام خوش آنان مى فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

به يقين آن كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، اينان هستند كه بهترين آفريدگانند.

آن گاه در مورد پاداش پرشكوه خدا به آنان مى افزايد:

جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ

پاداش آنان نزد پروردگارشان بوستان هاى جاودانه بهشت است كه از زير درختان كاخ ها و سراهاى آن، جويبارها روان است.

خالِدِينَ فِيها أَبَداً

در آنجا براى هميشه خواهند بود و خواهند زيست؛

رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ خدا به خاطر درست انديشى و كارهاى شايسته آنان، از آن ها خشنود است،

وَ رَضُوا عَنْهُ

واينان نيز به خاطر پاداش پرشكوه و ارزشمندى كه خدا به آنان مى دهد از او خشنودند.

به باور پاره اى از مفسران منظور اين است كه: خدا بدان دليل از آنان خشنود است كه او را به يكتايى و بى همتاى خوانده و پرستيده اند و آنچه در خور ذات بى همتاى او نيست، به او نسبت نداده و او را پاك و منزه شمرده و در زندگى مقررات او را رعايت نموده اند و آنان نيز بدان دليل كه به بخشايش و رحمت و مهرى كه از بارگاه او انتظار داشتند، رسيده اند.

ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ اين خشنودى و

پاداش براى آن كسى است كه از پروردگار خويش بترسد و ضمن رعايت مقررات و انجام فرمان او، از گناه و ستم دورى جويد.

«حاكم حسكانى»، از دانشمندان نامدار اهل سنت با اسناد خويش از اميرمؤمنان آورده است كه: پيامبر گرامى در حالى كه در واپسين ساعت زندگى اش در اين جهان بر سينه من تكيه داشت فرمود:

يا على أَلم تسمع قول الله: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ؟

على جان! آيا اين سخن خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادنده اند، آنان هستند كه بهترين آفريدگانند؟ آن گاه فرمود:

هم شيعتك، و موعدى و موعدكم الحوض اذ اجتمعت الأمم للحساب يدعون غرّاً محجّلين.(240)

على جان! اين آيه در وصف تو و شيعيان راستين توست. وعده گاه من و شما در كنار حوض كوثر است، و اين ديدار هنگامى خواهد بود كه تمام جامعه ها و امت ها براى حساب، گرد مى آيند؛ آن جا شما را دعوت مى كنند در حالى با پيشانى هايى سپيد و چهره هايى نورانى، نامدار و سرشناس هستيد و مورد احترام.

و نيز از «ابن عباس» آورده است كه در تفسير آيه مورد بحث مى گفت: نزلت فى علّى و اهل بيته(241) اين آيه در وصف على (ع) و خاندان پرمعنويت او فرود آمد.

پرتوى از سوره مباركه در آيات روح پرور و الهام بخشى كه گذشت به اين نكات بايد هماره انديشيد و از آن ها درس گرفت.

1 - از ادعاها و آرزوها تا عملكردها

در آيات اين سوره مباركه به باور گروهى از مفسران، قرآن شريف روشنگرى مى كند كه كفرگرايان و ظالمان بر اين ادعا

بودند و هماره لاف مى زدند و گزاف مى بافتند كه اگر دليل روشن و برهان روشنگرى از سوى خدا برسد، آن را خواهند پذيرفت، و بر اساس منطق و خرد و دليل و برهان رفتار خواهند كرد؛ امّا آن گاه كه قرآن آمد و پيامبر در پرتو روشن ترين دليل آنان را به يكتايى خدا و عدالت و آزادگى و رعايت حقوق مردم خواند، و از ستم و استبداد باز داشت، زورمداران و خودكامگان، كه منافع باد آورده و بى حساب خود را در وضعيت موجود مى ديدند نتوانستند در برابر حق و عدالت سر فرود آورند و حق را بپذيرند؛ به همين جهت آگاهانه و دانسته خود را به بيراهه زدند و آن همه نويد و مژده و انتظار و آروز، ادعا و لاف و گزاف از كار در آمد. راستى كه بايد به خدا پناه برد كه ميان شعار و شعور و ادعا و عمل و اسلام و ايمان چقدر فاصله است، و چه مدعيان عدالت و سينه چاكان آزادى و ديندارى و رفتارنبوى و منش علوى كه در گذر تاريخ نتوانستند از فرصت هاى زندگى بهره جويند و در آزمون دشوار دنيا تباه شدند و تباهى ها پديد آوردند و ظلم ها و خشونت ها و سنگدلى ها و زورگويى هايى ناگفتنى در حق همدين و همنوع و حتى دوست و همسنگر ديروز خود كردند!

2 - اصول مشترك دعوت هاى توحيدى قرآن نشانگر اين واقعيت است كه سرلوحه دعوت هاى توحيدى و پيام هاى آسمانى همانند و مشترك است و همه آن ها به چند اصل، بسيار سفارش كرده اند:

1 - يكتايى خدا و بى همتايى او.

2 - اخلاص ورزيدن در قلمرو انديشه و

باور و نيت و گفتار و عملكرد و دورى گزيدن از فريب و ريا و سوداگرى در دين و پرستش او.

3 - رابطه دوستانه و هماره و بى گسست با او در شبانه روز.

4 - رعايت حقوق و كرامت و حرمت و آزادى انسان ها.

5 - به ياد داشتن باز خواست و حساب روز رستاخيز.(242)

3 - برترين پيشوا و شايسته ترين انسان ها

در انبوهى از روايات در مهم ترين منابع پيروان مذهب اهل بيت و نيز در منابع معروف اهل سنت آيه «خيرُ البريه» به اميرمؤمنان و رهروان راستين راه او تفسير شده است. دو نمونه از اين روايات ترسيم شد، اينك يكى چند روايت ديگر را مى نگريم و مى گذريم:

1 - «ابوبرزه» آورده است كه پيامبر گرامى اين آيه را تلاوت كرد كه:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...

آن گاه فرمود: هم انت و شيعتك يا على! و ميعاد مابينى و بينك الحوض.(243)

على جان! منظور از اينان، تو هستى و رهروان راستين راه تو، و وعده ديدار من با شما كنار حوض كوثر خواهد بود.

2 - «جابر انصارى» آورده است كه: ما، در كنار خانه خدا، در حضور پيامبر نشسته بوديم كه على (ع) به سوى ما آمد. هنگامى كه چشم پيامبر به او افتاد، فرمود: برادرم به سوى شما آمد قداتاكم اخى آن گاه رو به خانه خدا نمود و فرمود:

و ربّ هذه البنية، انّ هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة.

به خداى اين خانه سوگند كه اين مرد و رهروان راستين راه او در قيامت كاميابان واقعى هستند. سپس رو به ما نمود و

افزود:

اما و اللّه انّه اولكم ايماناً باللّه، واقومكم بامرالله، و اوفاكم بعهدالله، و اقضاكم بحكم اللّه، و اقسمكم بالسوّية، و اعدلكم فى الرعيّة، و اعظمكم عنداللّه مزية.

به خداى سوگند كه او پيش از همه شما ايمان آورد، و بيشتر از همه براى انجام فرمان خدا به پاخاست، و در عهد و پيمان ها با خدا وفادارترين شماست، و از همه دقيق تر و بهتر بر اساس مقررات خدا داورى مى كند، و تساوى طلبى و تقسيم عادلانه اش افزونتر است، و دادگرى و عدالت اش در جامعه بيشتر؛ و دربارگاه خدا از همه پرشكوه تر و سرفرازتر است.

درست در اين هنگام بود كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيه را بر پيامبر آورد كه:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ...أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ

پس از اين رويداد هرگاه على مى آمد، ياران محمد(ص) مى گفتند بهترين آفريده خدا پس از پيامبر آمد.

فكان على اذا اقبل، قال اصحاب محمد(ص): قد اتاكم خير البرية بعد رسول الله.(244)

3 - و نيز آورده اند كه پس از فرود آيه مورد بحث، پيامبر رو به على(ع) نمود و فرمود:

هو انت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.(245)

على جان! اين تو هستى و رهروان راستين راه تو، كه در قيامت هم شما از خدا خشنود هستيد و هم ذات بى همتاى او از شما.

گفتنى است كه پاره اى از روايات رسيده در تفسير آيه با اين بيان مفهوم و مضمون را دانشمندان نامدار اهل سنت، «ابن حجر»(246) «شبلخى»(247) «سيوطى» در كتاب هاى خود آورده اند كه تنها فراتر از سى روايت «حاكم» حسكانى در اين مورد آورده است.(248)

بار خدايا ما را از دوستداران و شيعيان راستين او قرار

ده.

تفسير اطيب البيان

سوره بينه ، غرض سوره :اثبات رسالت پيامبر ص براي عوام از اهل كتاب و مشركين وبيان عموميت رسالت آنحضرت براي همه ابناء بشر و توضيح اينكه دعوت آنحضرت متضمن صلاح جامعه انساني است و عقايد اعمال و آنها را اصلاح مي سازد.

(1) (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتي تاتيهم البينه ):(به هيچ وجه كفار و مشركين و اهل كتاب رها نخواهند شد، تا وقتي كه حجت نبوت خاتم الانبياء و حقيقت دعوتش بر آنان تمام شود)

(2) (رسول من الله يتلوا صحفا مطهره ):(رسولي از ناحيه خدا كه صحيفه هايي منزه از باطل را بر آنان تلاوت كند)

(3) (فيها كتب قيمه ):(كه در آن صحيفه ها كتابهاي ارزشمندي هست )مي فرمايد: خداوند كافران به دعوت نبوت رسولخدا ص من جلمه اهل كتابي كه بااعتقاد به الوهيت مسيح و مريم يا بنوت او، يا بنوت عزير كافر شدند و مشركيني كه به عبادت بتها و آلهه و ارباب اشتغال داشتند، را رها نخواهد كرد تا آنكه دليل روشن كه همان رسولخدا ص است ، براي آنان بيايد، يعني سنت هدايت الهي ادامه دارد و خدادست از هدايت آنها بر نمي دارد تا وقتي كه حجت بر آنها تمام شود و خودشان يقين بيابند كه حضرت محمدص فرستاده خداست ، هر چند كه از روي لجاج و عناد به اوكفر بورزند.آنگاه به شرح آن بينه مي پردازد و مي فرمايد: آن حجت و بينه روشني كه از ناحيه خدا براي آنان آمده ، رسولي از جانب خداست كه براي مردم صحف آسماني پاك ومنزه از باطل و دسترسي شياطين را مي خواند

و آن صحف حاوي احكام و عقايدي ارزشمند هستند كه قائم به امر مجتمع انساني و اداره كننده آن و حافظ مصالح جامعه مي باشند.

(4) (و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينه ):(و اهل كتاب از مسلمين جدا و متفرق نگشتند، مگر بعد از اينكه حجت و بينه برايشان بيامد)منظور از آمدن بينه براي كفار، همان بيانات كتب انبياء گذشته و يا سخنان خود انبياءدر توضيح و تفسير بيان الهي ، است .و (الذين اوتوا الكتاب )شامل همه ابناء بشر مي گردد، اعم از اهل كتاب و يا مشركين ،چون كتب آسماني براي هدايت عموم مردم نازل شده اند، در واقع اين آيه شريفه مي خواهد بفرمايد اختلاف و تفرقه اي كه مردم در امر دين به راه انداختند، بعد از ارسال پيامبر و كتاب آسماني و پس از اتمام حجت برايشان بوده است ، همچنانكه در جاي ديگر مي فرمايد:(و مااختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيابينهم (45) اهل كتاب اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و حجت قطعي برايشان بيامد، ولي به جهت دشمني بين خودشان آن را نپذيرفتند)

(5) (و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوه و يؤتواالزكوه و ذ لك دين القيمه): (با اينكه رسالت اين رسول جز اين نبود كه به مشركين واهل كتاب بفهماند از طرف خدا مأمورند الله را به عنوان يگانه معبود بپرستند و چيزي راشريك او نسازندونماز را بپا داشته ، زكات را بدهند و دين قيم هم همين است )يعني رسالت رسول اسلام ص و كتابهاي آسماني ، اين كفار

اهل كتاب و مشركين راامر نمي كند، مگر به عبادت خداي تعالي ، آنهم به نحو خالصانه ، كه به هيچ وجه چيزي را شريك او نگيرند و در حد وسط و اعتدال بوده و به جانب افراط و تفريط مايل نشوند، آنگاه در مقام ذكر خاص بعد از عام ، به دو مسأله نماز و زكات اشاره مي كند كه نماز، توجه عبودي خالصانه بسوي پروردگار است و زكات انفاق به خلق خدا در راه خداست كه آنهم از ايمان به خدا نشأت مي گيرد.در ادامه مي فرمايد: اين همان دين ارزشمند كتب قيمه است ، يعني اين دين اسلام ودعوت محمدي ، ديني نوظهور و بي سابقه نيست و دين خدا همواره يكي بوده و در همه كتابهاي آسماني همين معاني مطرح بوده است و امتهاي قبلي نيز به اين تكاليف عبادي مكلف بوده اند، پس بناچار بايد به آن بگروند، چون قيم و ارزشمند است و شايد هم مراد از (كتب قيمه ) معارفي باشد كه رسولخدا ص آن را از صحف مطهره براي آنان خوانده كه در اين صورت معنا اين است كه مردم در دعوت اسلامي مأمور نشده اند، جزبه احكام و قوانين قيم و ارزشمندي كه مصالح جامعه انساني را تأمين مي كند، پس برمردم واجب است كه به اين دين ايمان بياورند.با اين آيه ، بيان عموميت رسالت پيامبر ص و شمول و فراگيري دعوت اسلامي برعموم بشر، تكميل مي شود.

(6) (ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين في نار جهنم خالدين فيهااولئك هم شر البريه ):(بدرستي كه از اهل كتاب و مشركين كسانيكه كافر شده اند درآتش

جهنم خواهند بود و در آن جاودان هستند، آنها بدترين خلق خدا مي باشند) در اينجا به تهديد و انذار كفاري مي پردازد كه به اين رسالت و بينه آشكار، كافرشده اند و از سنت هدايت الهي در ارسال دين قيم ، بهره نگرفته و اعراض كرده اند،مي فرمايد: اين كفار چه از اهل كتاب باشند و چه از مشركين ، در آتش جهنم ،جاودانه خواهند بود و بدترين خلق خدا هستند، چون نعمت هدايت را كه بالاترين نعمات الهي است كفران كرده اند.

(7) (ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه ):(بدرستي كسانيكه ايمان آورده و اعمال صالح بجا آورده اند، ايشان بهترين خلق خدايند)

(8) (جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدارضي الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشي ربه ):(پاداش آنان در نزد پروردگارشان بهشتهاي جاويدي است كه نهرها در دامنه آن روان است و در آن تا ابد خواهند بود، هم خدا از ايشان راضيست و هم آنها از خدا راضي هستند، اين عاقبت كسي است كه ازپروردگارش خشيت داشته باشد)اين آيات در مقام بشارت و وعده به مؤمنان است ، مي فرمايد: مؤمناني كه اعمال صالح بجا آوردند، بهترين خلق خدا هستند(46)، يعني خيريت منحصر در مؤمنان است ،آنگاه به شرح عاقبت ايشان مي پردازد و مي فرمايد: جزاي آنها در نزد پروردگارشان بهشتهاي خالد و جاودانه است كه نهرها در زير درختان آن جاريست و اين مؤمنان تا ابددر آن جاودانه خواهند بود و هيچ زوال و دگرگوني در نعمات آنها نخواهد بود.در ادامه مي فرمايد: خدا از ايشان راضيست ، رضايت

از صفات فعلي خداست ومصداق آن همان ثوابيست كه به ايشان اعطامي كند تاجزاي ايمان واعمال صالحشان باشد،از جانب ديگر آنها هم از خدا راضي هستند، چون به نعم و سعادت ابدي رسيده اند،آنگاه مي فرمايد: اين عاقبت و سرنوشت كساني است كه از پروردگارشان مي ترسند،يعني علامت بهترين خلق خدا و كسانيكه به بهشت عدن نايل مي شوند، همين است كه ازمقام پروردگارشان خشيت دارند و از آنجا كه در جاي ديگر فرموده :(انما يخشي الله من عباده العلماء فقط بندگان عالم از خدا مي ترسند)، معلوم مي شود،علم به خدا خشيت از او را به دنبال دارد و خشيت خدا هم ايمان به او را در پي خواهد داشت ، لذا فردي كه از خدا مي ترسد، قهرا در باطنش ملتزم به ربوبيت و الوهيت اوست و در ظاهر هم ،اعمالش صالح و مطابق اوامر الهي مي باشد .

تفسير نور

«بيّنة» به معناى دليل روشن است كه به واسطه آن حق از باطل آشكار گردد.

«قيّمة» به معناى مستقيم، محكم، ارزشمند و گرانبهاست. «قيّم» به كسى گويند كه دلسوز است و به مصالح ديگران قيام مى كند. حرف تاء در كلمه «قيمة» براى مبالغه است نظير علاّمة، نه تأنيث.

اين آيه را دو گونه تفسير كرده اند: طبق يك تفسير سخن از بى وفائى و عدم صداقت اهل كتاب و مشركان است و در تفسير ديگر سخن از اتمام حجت براى آنان است.

ادعاى كفار اين بود كه تا دليل روشنى به ما نرسد، در راه خود باقى هستيم، ولى بعد از آن كه دليل روشنى رسيد، باز هم در راه خود باقى ماندند و جز عده اى ايمان نياوردند. شبيه

اين مضمون، در آيه 89 سوره بقره آمده است كه قبل از ظهور اسلام در انتظار آمدن پيامبر

ديدى بودند و به خود نويد مى دادند ولى <<فلما جائهم ما عرفوا كفروا>> همين كه آمد براى آنان چيزى را كه مى شناختند نپذيرفتند.

«صُحُف» جمع «صحيفة» است. گويا هر بخش از كتاب آسمانى به تنهايى صحيفه اى است. تورات يك كتاب است ولى قرآن در باره آن مى فرمايد: <<صحف ابراهيم و موسى>><977>

1- بدون دليل روشن انتظار نداشته باشيد كه مردم دست از عقيده و راه خود بردارند. <<لم يكن... منفكّين حتى تأتيهم البيّنة>>

2- در اتمام حجّت، كفّار و مشركين از يكديگر جدا نيستند. خداوند براى همه مردم، چه كفّار و چه مشركين، با فرستادن بيّنه، اتمام حجّت مى كند. <<تأتيهم البيّنة>>

3- از اهل كتاب توقع بيشترى است. (با اينكه در آيه اول سخن از اهل كتاب و مشركين بود ولى در آيات بعد انتقاد تنها از اهل كتاب است.) <<و ما تفرّق الّذين اوتوا الكتاب>>

4- اتمام حجت خداوند از طريق پيامبرى آسمانى و كتاب پاك است. <<رسول... يتلوا صُحُفًا مطهّرة>>

5 - قرآن از هر خطا و انحراف و لغو و باطل وتحريف دور است. <<صحفاً مطهّرة>>

6- در قرآن، دستورات قوام بخش است.<978> <<فيها كتب قيمة>>

7- قرآن هم خود كتابى معتدل و دور از اعوجاج است 979> و هم سبب اعتدال و قوام جامعه است.<980> <<قيّمة>>

8 - با وجود هواى نفس، علم و دانش مشكل گشا نيست. اهل كتاب حق را به روشنى فهميدند ولى به خاطر هواهاى نفسانى، دست خوش تفرقه شدند. <<و ما تفرّق الّذين اوتوا الكتاب...>>

«حنفاء» جمع «حَنيف» به معناى گرايش به حق است، در برابر كلمه «جَنيف» كه به معناى

گرايش به باطل است.

اگر آيه <<ذلك دين القيمة>> را در كنار آيه <<فاقم وجهك للدّين حنيفاً فطرة اللّه>><981> بگذاريم مى توان استفاده كرد كه عبادت خالص و بى پيرايه و رابطه با خدا (نماز) و كمك به ديگران (زكات)، از امور فطرى هر انسانى است.

1- سليقه ها و هوسهاى ديگران متغيّر است. دين پايدار و ثابت، سرسپردگى خالصانه به خداى ثابت است. <<مخلصين له الدين... ذلك دين القيّمة>>

2- ايمان بدون نماز و زكات استوار نيست. <<يقيموا الصلوة و يؤتوا الزكاة و ذلك دين القيمة>>

3- توجه به سابقه لجاجت ها و تفرقه ها، سبب تسلّى پيامبر و پيروان است. <<و ما تفرّق الّذين... الاّ من بعد ما جاءتهم البينة>>

4- توحيد و پرستش خالصانه خداوند، عامل وحدت است. <<و ما تفرق الّذين اوتوا الكتاب... و ما امروا الاّ ليعبدوا اللّه>>

5 - پيامبران، مردم را به سوى خدا دعوت مى كردند نه خود. <<و ما امروا الاّ ليعبدوا اللّه>>

6- خالص و بى پيرايه بودن، رمز بقاء است. <<مخلصين... ذلك دين القيمة>>

7- فرمان توحيد و نماز و زكات در تمام اديان آسمانى بوده است. <<و ما امروا الاّ ليعبدوا اللّه...>>

كلمه «بَريّة» يا از «بَرى به معناى خاك و مراد از آن تمام خاكيان از جمله بشر است و يا از «بَرَءَ» به معناى خلق است و «بَريّة» بر وزن فعيلة به معناى مفعولة يعنى مخلوقات است.

در رواياتى از شيعه و سنى نقل شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به علىّ بن ابيطالب فرمودند: تو و ياران تو خير البريّة هستيد.<982>

مشابه اين آيه، در جاى ديگر قرآن چنين آمده است: <<انّ شرّ الدّوابّ عند اللّه الصُمّ البُكم الّذين لايعقلون>><983>

دليل بدترين بودن انسان آن است

كه رسول و كتاب به سراغش آمده و او حقيقت را مى فهمد ولى به خاطر غرور و تكبر لجاجت مى كند. <<كفروا من اهل الكتاب... هم شرّ البريّة>>

1- كسى كه اسلام را نپذيرد، خواه مشرك باشد، خواه اهل كتاب، كافر است. <<انّ الّذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين>>

2- سرنوشت اهل كتاب و مشركان يكى است. <<اهل الكتاب و المشركين فى نار جهنم>>

3- گل سر سبد هستى يعنى انسان، به خاطر پشت پا زدن به منطق و بيّنه، بدترين مخلوقات مى شود. <<شرّ البريّة>>

4- انسان با انتخاب خود جايگاه خود را تعيين مى كند، يا شرّ البريّه و جهنمى، يا خير البريّه و بهشتى. <<كفروا... شرّ البريّة... آمنوا... خير البريّة>>

5 - مقايسه ميان كفر و ايمان و پايان كار آنان، بهترين نوع روشنگرى است. <<شرّ البريّة - خير البريّة>>

6- رشد يا سقوط ديگر موجودات، محدود است ولى رشد و سقوط انسان، بى نهايت است. <<شرّ البريّة - خير البريّة>> (انسان در اثر ايمان و عمل صالح مى تواند حتى از فرشتگان برتر باشد.)

7- بهترين شدن در گرو ايمان است و بدترين ها اهل كفرند. (در كلمه «هُم» معناى انحصار است) <<اولئك هم شرّ البريّة... هم خير البريّة>>

8 - ايمان به شرطى ثمربخش است كه همراه با عمل صالح باشد <<امنوا و عملوا الصالحات>> (ولى كفر به تنهايى سبب دوزخ است.)

در آيات قبل براى اهل دوزخ فرمود: <<خالدين فيها>> ولى در اين آيه براى بهشتيان علاوه بر <<خالدين فيها>> كلمه <<ابداً>> را اضافه كرد كه نشانه و جلوه رحمت اوست.

«خَشيت» به آن خوفى گفته مى شود كه بر اساس تعظيم و عظمت باشد.

اين آيه مى فرمايد: بهشت مخصوص اهل خشيت است. <<ذلك لمن

خشى ربه>> و آيه اى ديگر مى فرمايد: اهل خشيت تنها علما اهل خشيت هستند: <<انّما يخشى اللّه من عباده العلماء>><984> پس بهشت مخصوص علما است. از طرفى مى دانيم كه تمام علما و دانشمندان اهل بهشت نيستند

زيرا قرآن بسيار از دوزخيان را كسانى مى داند كه بعد از علم گمراه شدند: <<اضلّه اللّه على علم>> و همچنين تمام بى سوادان دوزخى نيستند، پس آن علمى كه سبب خشيت مى شود اين علم اصطلاحى نيست، بلكه مراد يك فهم طبيعى و الهى است كه سبب نورانيّت دل شود.

1- بهشت جسم، باغ و نهر و بهشت روح، رضاى خداوند است. <<جنّات عدن... رضى اللّه عنهم>>

2- خشيت الهى، سرچشمه عمل به دستورات الهى است. <<آمنوا و عملوا الصالحات... جزاؤهم... جنّات... ذلك لمن خشى ربّه>>

3- جاودانگى بهشت براى مؤمنان قطعى است. (كلمات «عدن»، «خالدين» و «ابداً» همه بيانگر قطعى بودن خلود است.) <<جنّات عدن... خالدين فيها ابداً>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

The people of the book referred to are the Jews and the Christians who were freed from their false beliefs when the Holy Prophet, whose advent was clearly foretold in the Tawrat and the Injil, brought the final book of Allah, the Quran, in this world. See commentary of Baqarah: 40, 89, 253 for the promised prophet in the Old and New Testaments.

The people of the book strayed from the true teachings of Musa and Isa and followed devious ways and false notions. The polytheists and the pagans did not believe in any scripture. When the Holy Prophet came with clear evidence (his life, his character and his teachings) to them, all of them had

an opportunity to believe in Allah and follow His religion, Islam.

The Holy Prophet was sent to mankind with the pure and holy word of Allah. Refer to the commentary of Baqarah: 151; Ha Mim: 41, 42; Waqi-ah: 77 to 80. The Quran is an inviolate book. It is a revelation from the all-wise Lord. Falsehood cannot enter it from any side.

Qayyimmah means straight, definite, permanent as opposed to crooked and transitory. See Bara-at: 36 and Yusuf: 40. Through the Quran Allah has revealed the supreme law to be followed by mankind for ever.

It confirms the law given to the prophets of Allah from Adam to Musa and Isa; and with decisive additions and amendments serves the purpose of regulating the individual and collective behaviours of man in all times till the day of judgement.

Refer to the commentary of Ali Imran: 19 and Nisa: 163 to 165. The people of the book were in a better position than the pagans to recognise the truth of Islam, because they had been prepared for the standard and eternal religion of Allah by the revelations sent down on their prophets; but, when the clear evidence came in the person and message of the Holy Prophet, they resisted it and belied it.

The Jews and the Christians were commanded through their scriptures to worship Allah, sincerely devoted only to Him.

Aqa Mahdi Puya says: Verse 36 of Nahl says: "Worship Allah, and keep away from all other (false) idols". So man has been ordered to worship Allah alone. It may also be

interpreted that the purpose of command is to enable man to obey as well as to test his readiness and willingness to obey as stated in verse 143 of Baqarah in connection with the change of Qiblah.

In carrying out the divine orders, niyyat (motive) is very important.

Submission to the will of Allah and service to mankind is dinul qayyimmah (the right religion).

To reject truth and belie the truthful is the worst sin a creature, endowed with the ability to discriminate between right and wrong and to use his free will, can commit. Therefore it will necessarily bring its own punishment, because such a person is the worst of creatures.

Hafiz Abu Nu-aym, in Hilyatul Awliya, reports on the authority of Ibn Abbas that when verse 7 was revealed the Holy Prophet said:

"O Ali, you and your followers will be in paradise."

Ibn Asakir narrates from Abu Sa-id Khudri that khayrul bariyyah refers to Ali. Haskani narrates from "Maqatul Ibn Sulayman", one of the earliest commentators of the Quran, that Ibn Abbas said:

"Khayrul bariyyah was revealed for Ali and his family."

Haskani; in Shawahidut Tanzil, narrates that the Holy Prophet said:

"O Ali, khayrrul bariyyah is your shi-ah (follower). I will meet your shi-ahs on the cistern of kawthar when all the people will be gathered together for the final reckoning. Your followers will be called ghurral mahajjalin."

(see commentary for verse 7)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109