آداب ازدواج و زندگى خانوادگي

مشخصات كتاب

سرشناسه : امینی گلستانی، محمد، 1317 -

عنوان و نام پديدآور : آداب ازدواج و زندگی خانوادگی/ محمد امینی گلستانی.

مشخصات نشر : قم: سپهر آذین، 1387.

مشخصات ظاهری : 273 ص.

شابک : 35000 ریال: 978-964-9910-63-5

یادداشت : کتابنامه: ص.[269]-273؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : زناشویی (اسلام) -- آداب و رسوم

موضوع : اسلام و خانواده

رده بندی کنگره : BP253/2/الف785آ4 1387

رده بندی دیویی : 297/642

شماره کتابشناسی ملی : 1713875

تقديم

جوانان عزيزى كه به سن بلوغ رسيده و براساس قانون طبيعت، در صدد ازدواج و تشكيل خانواده و ريختن فونداسيون زندگى هستند اميدوارم با مطالعه دقيق اين كتاب، و با به كار بستن دستورات آن، خوشبختى و آينده سرشار از كاميابى خود را تضمين و از ندامت و پشيمانى بعدى، بيمه نمايند انشاء اللَّه آمين.

محمّد امينى گلستانى

تقدير و تشكر

روايت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمده است آن حضرت فرمود: هركس مخلوق را تشكر نكند، خدا را هم شكر گزار نخواهد بود، بنا برين، از همسر گرامى و همسرّ و همسفر خوشى ها و ناخوشى هاى دوران زندگى ام حاجيه خانم «عفّت عرفانى» كمال تشكر و قدر دانى را دارم كه با جسم و جان رنجور و ناتوان، وسايل رفاه و آرامش خاطر مرا فراهم نمود، تا اين اثر و ساير اثرهايم را به پايان برسانم، از خداى توانا به احترام مقدسين درگاهش، براى او و تمام مريضها، شفاى عاجل و كامل مسئلت مى نمايم.

محمد امينى گلستان

بخش 1 آداب ازدواج و راهنمائى هاى آن

اشاره

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمد اللَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّد الأنبياء و المرسلين محمد بن عبد اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و على أهل بيته الطيّبين الطّاهرين سيّما ولده بقيّة اللَّه الأعظم و خليفته فى أرضه و حجّته على خلقه حجّة بن الحسن عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف، روحى و أرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، والّعنة الدّائمة الأبديّة على أعدائهم أجمعين من الان الى لقاء يوم الدين

پيشگفتار 1

در اين زمان ها كه مردم دچار مشكلات گوناگون گرديده و باگرفتارى هاى روز افزون، دست و پنجه نرم مى كنند و غم ها و غصه ها، هر روز با رنگ جديد، به زندگى افراد جامعه، حمله ور شده و راه باز مى كند و با الوان مختلف، افراد بشر را دچار سر در گمى، مى نمايد در اين موقعيت سؤالى پيش مى آيد كه آيا در اين بحران ها چه بايد كرد و بايد چه تدبيرى انديشيد؟! جواب اين است اولًا بايد در تمام مراحل زندگى به خدا پناه برد و حل مشكلات را از او درخواست نمود، و ثانياً مى دانيم كه قسمت اعظم اين ناملايمات از ناحيه همسران، نسبت به يكديگر و با اشتباهات تصميمات اوليه زندگى پيش مى آيد كه پيامدش گريز از ازدواج و سرپيچى از تشكيل خانواده و روآوردن به راههاى ناسالم مى گردد، بنابراين بر هر صاحب قلمى فرض و واجب است تا آنجا كه برايش امكان دارد، از دانسته ها و تجربيات خود، استفاده كرده با نوشته هاى خود، اقشار مختلف مخصوصاً قشر جوان را، راهنمائى نموده و باارائه برنامه هاى صحيح و متنوع سالم، آنهارا به آينده درخشان اميد وار ساخته

و به زندگى سعادتمند و خوشبختى، دلگرم نمايند؛

عليهذا، اينجانب با استعانت از درگاه ايزد منان وظيفه خود دانستم به اندازه فهم و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 12

برداشت خود، كتابى را فراهم آورم كه جوانان عزيز را در امر ازدواج و تشكيل خانواده موفق و ايده آل، راهنمائى نموده و سعادت و شيرين كامى را در تمام مراحل زندگى از خداى رؤف و مهربان برايشان، درخواست نمايم انشاءاللَّه آمين.

2

در اين كتاب سعى كرده ام از آيات قرآن و اخبار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اهلبيت عليهم السلام كه از منبع وحى و مصدر آسمانى، به دست ما رسيده است، مدد گرفته و از كلمات بزرگان، استفاده نمايم تا بيشتر قرين موفقيت و رستگارى باشد.

3

چون تعدادى از روايات مذكور در فصل هاى مختلف كتاب، داراى مطالب مشترك با فصل ديگر و با هم ارتباط كامل داشت، و براى اينكه جامعيت خبر و بافت حديث صدمه نخورده و از بين نرود، از تقطيع آنها صرف نظر گرديد تا مفيد فايده بيشتر شود، لذا لازم است كتاب را از ابتدا تا انتها مطالعه نموده و از مجموع آنها، راه درست را انتخاب نموده و زندگى را شروع كرد.

4

در اين كتاب سعى بر اختصار و از اطاله كلام، پرهيز شده است بدينجهت فقط نمونه هائى از اخبار مربوط به هر فصل آمده است تا حجم كتاب به صورت سبك در دست عزيزان قرار گيرد.

5

كلمات و جمله هاى ميان پارانتز () از مؤلف است و به عنوان توضيح بيان گرديده است.

6

اين كتاب مكمّل كتاب «والدين دوفرشته جهان آفرينش» از همين مؤلف، مى باشد، در صورت امكان عزيزان آن

كتاب را به دست آورده و اطلاعات خود را تكميل نمايند زيرا مطالب رفتار با اولاد و اهل و عيال و حقوق آنها وحقوق پدر و مادر كه همان زوجين است، در آن كتاب مشروحاً بيان گرديده است.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 13

7

در باره روايات اين كتاب از نظر رجالى، بر رسى به عمل نيامده ولى سعى شده است از كتاب ها و مأخذ مورد قبول، نقل شود لذا اگر مطلبى به نظر خوانندگان محترم، سنگين و يا قابل قبول نباشد، به مصدرش رجوع و صحّت و سقم آن را، جويا باشيد.

8

اين كتاب داراى چهاربخش است اگرچه بيشتر بخش ها باهم ارتباط دارد.

1- آداب ازدواج و راهنمائى هاى زندگى.

2- رفتار در خانواده.

3- آداب معاشرت و مباشرت.

4- قسمتى از منهيات.

كه هريك از اين بخش ها داراى فصل هاى متعدد مى باشد

مقدمات ازدواج

ابتدائاً لازم مى دانم تعدادى از آيات مبارك مربوط به ازدواج را، از نظر خوانندگان گرامى را بگذرانم و سپس به اصل موضوع كتاب بپردازم

آيات

اشاره

پيش از ورود به اصل مطلب و تفسير وتوضيح آيات مربوطه لطفاً روايت ذيل را كه قسمتى از حديث مفصّل است، با دقت بخوانيد، تا مفهوم آيات برايتان روشن و از ماجراى خلقت انسان آگاه و مطلع شويد.

زرارة بن أعين، از أبى عبداللَّه عليه السلام- ضمن حديثى فرمود: إنّ اللَّه عزّوجلّ خلق آدم من طين ثمّ ابتدع له حواء فجعلها فى موضع النقرة التى بين وركيه، و ذلك لكى تكون المرأة تبعاً للرجل، فقال آدم: يا ربّ ما هذا الخلق الحسن الذى قد آنسنى قربه والنّظر إليه؟! فقال اللّه: يا آدم هذه أمتى حواء أفتحبّ أن تكون معك تؤنسك وتحدّثك، تكون تبعاً لأمرك؟

فقال: نعم يا ربّ ولك بذلك علىّ الحمد والشكر ما بقيت، فقال اللَّه عزوجل: فاخطبها إلىّ، فانّها أمتى، وقد تصلح لك أيضا زوجة للشّهوة، وألقى اللَّه عليه الشهوة وقد علّمه قبل ذلك المعرفة بكلّ شئ، فقال يا ربّ فإنّى أخطبها إليك فما رضاك لذلك؟ فقال اللَّه عزّوجلّ:

رضاى أن تعلّمها معالم دينى، فقال: ذلك لك علىّ يارب إن شئت ذلك لى، فقال اللَّه عزّوجلّ: وقد شئت ذلك وقد زوّجتكها فضمّها إليك. همانا خداى عزّوجلّ آدم را از گِل آفريد سپس برايش حوّا را ابداع نمود (و به وجود آورد) و او را درميان انتهاى دو ران آدم قرار داد تا (از نظر خلقت) زن تابع مرد شود، پس آدم گفت: اى خدا اين آفريده زيبا چيست؟!! كه نزديك بودن و نگاه كردن به او مرا مأنوس (و مشغول) نمود؟! خداوند

فرمود: اى آدم اين كنيز من حوا است، آيا دوست دارى با تو باشد و مونس و هم صحبت توشود و پيرو امر تو باشد؟! عرض كرد: بلى اى خداى من و براى تو در ذمه من باشد سپاس گذارى و تشكر تا زنده هستم، خداى عزّوجلّ فرمود: او را از من خواستگارى نما زيرا او كنيز من است و حتماً به صلاح توست كه جفت شهوت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 16

(و عشق) تو باشد؛

خداوند به (وجود) آدم شهوت را انداخت (و عشق را ايجاد نمود البته) قبلًا به او تمام اشياء را مورد شناخت قرار داده (وفهمانده بود)؛

(آدم) گفت: اى خدا من او را از تو خواستگارى مى نمايم رضايت (ونظر تو در اين باره) چيست؟!! خداى عزّوجلّ فرمود: رضايت من (و مهريه او) آن است كه معالم دين مرا به او ياد دهى، عرض نمود اين به گردن من اى خدا، اگر تو مى خواهى پس خداى عزّوجلّ فرمود: من اين را مى خواهم و (در مقابل اين مهريه) او (حوّا) رابه تو تزويج كردم به خودت بچسبان (و به آغوش بكش). «1»

اين ازدواج مبارك سبب ازدياد نسل بنى آدم و باعث عمران و آبادى كره زمين گرديد؛

و از اين پيوند ميمون فرستادگان خدا و جانشينان آنها: قدم به عرصه وجود گذاشت و روز به روز جريانهاى بى شمار ديگر متولد شد و پيدا گرديد.

خداى متعال اين زن جوان را از وجود خود آدم عليه السلام پديد آورد بلى از دنده چپ آدم «2» از استخوان يا مغز آن آفريده شد كه آزمايش هاى علم روز ثابت كرده است از

ميان تمامى اعضاى بدن جانداران، براى «شبيه سازى»، مغز استخوان مناسب تر و بهتر جواب مى دهد پس اين بده بستان ها و تحويل و تحول ها، حوّاى جوان و مادر بشريت را، به دنيا تحويل داد و همت او را در آرميدن كنار آدم جوان، و آرامش و سكون آدم در سپرى كردن عمر پربها را در آغوش پرمهر و محبت حوّا قرار داد به گونه اى كه زن شوهر خود را در مواقع زياد، به همه عزيزانش ترجيح مى دهد.

حالابه لحن كلمات و تعبيرهاى پرمعناى تعدادى از آيات قرآن دقت نماييد كه نيازى به توضيح بيشتر نباشد.

1 «ومن آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إليها و جعل بينكم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 17

مودّةً و رحمةً إنّ فى ذلك لَاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند. «1»

2- «واللّه جعل لكم من أنفسكم أزواجاً و جعل لكم من أزواجكم بنين و حفدةً ..». خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شمافرزندان و نوه هائى به وجود آورد ... «2»

3- «وهو الذى خلق من الماء بشراً فَجَعَلَهُ نَسَباً و صِهْراً وكان ربّك قديراً». او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد، سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد) و پروردگار تو همواره توانا بوده است. «3»

4- «و جَعَلَ لكم من أنفسكم أزواجاً و من

الأنعام أزواجاً». و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفتهايى از چارپايان آفريد ... «4»

5- «يا أيّهاالنّاس إتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالًا كثيراً و نساءاً ..». «5»

اى مردم از (مخالفت) پروردگارتان: بپرهيزيد. همان كسى كه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را (نيز) از جنس او خلق نمود؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمين) منتشر ساخت (و پراكنده نمود) ...

6- «خلقكم من نفس واحدة ثمّ جعل منها زوجها ...» «6»

او شما را از يك نفس آفريد؛ و همسرش را از (باقيمانده گل) او به وجود آورد؛ ...

7 «و هوالّذى أنشأكم من نفس واحدة فمستقرّ و مستودع قد فصّلنا الايات لقوم يفقهون» و اوست كه شما را از يك نفس آفريد (و شما دو گروه هستيد) بعضى پايدار (از نظر ايمان يا خلقت كامل) و بعضى نا پايدار؛ ما آيات خود را براى كسانى كه مى فهمند: تشريح مى كنيم». «7»

8- «هوالّذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها». او

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 18

خدايى است كه (همه) شما رااز يك فرد آفريد؛ و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد. «1»

9- «وخلقناكم أزواجاً» و شما را به صورت جفتها آفريديم. «2

دستور ازدواج

آيات گذشته، كيفيت آفرينش دوزوج را، بيان فرمود، اما آيه هاى مربوط به ازدواج و تشكيل خانواده را ذيلًا بخوانيد.

10- «فَانْكِحوا ما طاب لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» پس با زنان پاك ازدواج نمائيد دو يا سه يا چهار همسر.

«3»

11- «وَ أَنكِحُوا الأيامى مِنكمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكمْ وَ إِمائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ اللَّهُ وسِعٌ عَلِيمٌ (32) وَ لْيَستَعْفِفِ الَّذِينَ لا يجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ».

مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را، اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد، خداوند گشايش دهنده و (به حالات بندگان) آگاه است.

و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت (و پاك دامنى را) پيشه كنند تا خداوند آنانرا با فضل خود، بى نياز سازد. «4»

ترغيب به ازدواج آسان

از آغاز سوره مباركه «نور» تا به اين آيه، راههاى حساب شده مختلفى براى پيش گيرى از آلودگى هاى جنسى مطرح شده است، كه هر يك از آنها تأثير به سزائى در پيش گيرى يا مبارزه با اين آلودگى ها دارد.

در آيات مورد بحث نيز به يكى ديگر از مهمترين طُرُق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان، و بى ريا و بى تكلف است، اشاره شده، زيرا اين نكته مسلم است كه براى بر چيدن بساط گناه، بايد از طريق اشباع صحيح و مشروع غرائز وارد شد، و به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 19

تعبير ديگر هيچگونه مبارزه منفى بدون مبارزه مثبت مؤثر نخواهد افتاد.

لذا در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد: مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد، و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را «و انكحوا الايامى منكم و الصّالحين من عبادكم و امائِكُمْ».

ايامى جمع ايِّمْ (بر وزن قيّم) در اصل به معنى زنى است كه شوهر ندارد، سپس به

مردى كه همسر ندارد نيز گفته شده است، و به اين ترتيب تمام زنان و مردان مجرد در مفهوم اين آيه داخلند خواه بكر باشند يا بيوه.

تعبير «انكحوا» (آنها را همسر دهيد) با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است، مفهومش اين است كه مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازيد، از طريق كمكهاى مالى در صورت نياز، پيدا كردن همسر مناسب، تشويق به مسأله ازدواج، و بالأخره پا در ميانى براى حل مشكلاتى كه معمولًا در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست؛

خلاصه مفهوم آيه به قدرى وسيع است كه هر گونه قدمى و دِرَمى و سخنى در اين راه را شامل مى شود.

بدون شك اصل تعاون اسلامى ايجاب مى كند كه مسلمانان در همه زمينه ها به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است.

اهميت اين مساله تا به آن پايه است كه در حديثى از امير مؤمنان على (عليه السلام) مى خوانيم: أفضل الشّفاعات أن تشفع بين اثْنَيْنٍ فى نكاح حتّى يجمع اللَّه بينهما:

بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجى گرى كنى، تا اين امر به سامان برسد!.

در حديث ديگرى از امام كاظم موسى بن جعفر (عليه السلام) مى خوانيم: ثلاثة يستظلّون بظلّ عرش اللَّه يوم القيامة، يوم لا ظلّ الا ظلّه رَجُلٌ زوّج أخاه المسلم او أخدمه، او كتم له سرّاً سه طايفه اند كه در روز قيامت در سايه عرش خدا قرار دارند، روزى كه سايه اى جز سايه او نيست: كسى كه وسائل تزويج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و كسى كه به هنگام نياز به خدمت، خدمت كننده اى براى

او فراهم كند و كسى كه اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد! و بالأخره در حديثى از پيامبر (صلى اللَّه عليه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 20

وآله و سلّم) مى خوانيم: هر گامى انسان در اين راه بر دارد و هر كلمه اى بگويد، ثواب يكسال عبادت در نامه عمل او مى نويسند (كان له بكلّ خطوة خطاها، او بكلّ كلمة تكلّم بها فى ذلك، عمل سنة قيام ليلها و صيام نهارها). «1» و از آنجا كه يك عذر تقريبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زير بار ازدواج و تشكيل خانواده مسأله فقر و نداشتن امكانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته مى فرمايد: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشيد و در ازدواجشان بكوشيد چرا كه اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى سازد «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله».

و خداوند قادر بر چنين كارى هست، چرا كه خداوند واسع و عليم است «انّ الله واسع عليم».

قدرتش آنچنان وسيع است كه پهنه عالم هستى را فرا مى گيرد، و علم او چنان گسترده است كه از نيّات همه كس مخصوصا آنها كه به نيّت حفظ عفت و پاكدامنى اقدام به ازدواج مى كنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و كرم خود قرار خواهد داد.

در اين زمينه تحليل هاى روشنى داريم، و همچنين روايات متعددى كه در آخراين بحث و در لابلاى اين كتاب خواهد آمد.

ولى از آنجا كه گاه با تمام تلاش و كوشش كه خود انسان و ديگران مى كنند، وسيله ازدواج فراهم نمى گردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محروميت بگذراند، مبادا كسانى كه

در اين مرحله زندگى قرار دارند، گمان كنند كه آلودگى جنسى براى آنها مجاز است، و ضرورت چنين ايجاب مى كند، لذا بلا فاصله در آيه بعد دستور پارسائى را هر چند مشكل باشد به آنها داده مى گويد: و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت و پاكدامنى پيشه كنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نياز سازد «و ليستعفف الّذين لا يجدون نكاحاً حتى يغنيهم اللّه من فضله».

نكند در اين مرحله بحرانى و در اين دوران آزمايش الهى تن به آلودگى در دهند و خود را معذور بشمرند كه هيچ عذرى پذيرفته نيست، بلكه بايد قدرت ايمان و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 21

شخصيت و تقوا را در چنين مرحله اى آزمود.

نكته ها:

1- ازدواج يك سنت الهى است

گر چه امروز مسأله ازدواج آنقدر در ميان آداب و رسوم غلط و حتى خرافات پيچيده شده كه به صورت يك جاده صعب العبور يا غير قابل عبور براى جوانان در آمده است، ولى قطع نظر از اين پيرايه ها، ازدواج يك حكم فطرى و هماهنگ قانون آفرينش است كه انسان براى بقاء نسل و آرامش جسم و روح و حل مشكلات زندگى احتياج به ازدواج سالم دارد.

اسلام كه هماهنگ با آفرينش گام بر ميدارد نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و مؤثرى دارد، از جمله حديث معروف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است: «تناكحوا، و تناسلوا تكثروا فانّى أباهى بكم الأمم يوم القيامه و لو بالسّقط:» ازدواج كنيد تا نسل شما فزونى گيرد كه من با فزونى جمعيت شما حتى با فرزندان سقط شده در قيامت به ديگر امتها مباهات مى كنم! و در حديث ديگر

از آن حضرت مى خوانيم «من تزوّج فقد أحرز نصف دينه فليتّق اللَّه فى النّصف الباقى» كسى كه همسر اختيار كند نيمى از دين خود را محفوظ داشته، و بايد مراقب نيم ديگر باشد.

چرا كه غريزه جنسى نيرومندترين و سركش ترين غرائز انسان است كه به تنهائى با ديگر غرائز برابرى مى كند، و انحراف آن نيمى از دين و ايمان انسان را به خاطر خواهد انداخت.

باز در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم «شراركم عزّابكم» بدترين شما مجردان شمايند.

به همين دليل در آيات مورد بحث و همچنين روايات متعددى مسلمانان تشويق به همكارى در امر ازدواج مجردان و هر گونه كمك ممكن به اين امر شده اند مخصوصا اسلام در مورد فرزندان مسئوليت سنگينى بر دوش پدران افكنده، و پدرانى را كه در اين مسئله حياتى بى تفاوت هستند شريك جرم انحراف فرزندانشان شمرده است چنانكه در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم «من ادرك له ولد و عنده ما يزوّجه فلم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 22

يزوّجه، فأحدث فالإثم بينهما!» كسى كه فرزندش به حد رشد رسد و امكانات تزويج او را داشته باشد و اقدام نكند، و در نتيجه فرزند مرتكب گناهى شود، اين گناه بر هر دو نوشته مى شود! و باز به همين دليل دستور مؤكد داده شده است كه هزينه هاى ازدواج را اعم از مهر و ساير قسمتها سبك و آسان بگيرند، تا مانعى بر سر راه ازدواج مجردان پيدا نشود، از جمله در مورد مهريه سنگين كه غالبا سنگ راه ازدواج افراد كم در آمد است.

در حديثى از پيامبر اكرم

صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم «شوم المرئه غلاء مهرها» زن بد قدم زنى است كه مهرش سنگين باشد.

و باز در حديث ديگرى كه در ذيل حديث فوق وارد شده مى خوانيم «من شومها شدة مؤنتها» يكى از نشانه هاى شوم بودن زن آن است كه هزينه زندگى (يا هزينه ازدواجش) سنگين باشد.

و از آنجا كه بسيارى از مردان و زنان براى فرار از زير بار اين مسؤليت الهى و انسانى متعذر به عذرهائى از جمله نداشتن امكانات مالى مى شوند در آيات فوق صريحا گفته شده است كه فقر نمى تواند مانع راه ازدواج گردد، بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا و بى نيازى مى شود.

دليل آن هم با دقت روشن مى شود، زيرا انسان تا مجرد است احساس مسؤليت نمى كند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافى براى كسب در آمد مشروع بسيج مى كند، و نه به هنگامى كه در آمدى پيدا كرد در حفظ و بارور ساختن آن مى كوشد و به همين دليل مجردان غالباً خانه به دوش و تهى دستند! اما بعد از ازدواج شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعى مى شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمين وسائل زندگى فرزندان آينده مى بيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار مى گيرد و در حفظ در آمدهاى خود و صرفه جوئى، تلاش مى كند و در مدت كوتاهى مى تواند بر فقر چيره شود.

بى جهت نيست كه در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم «الرّزق مع النساء و العيال روزى همراه همسر و فرزند است».

و در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله

عليه و آله و سلم مى خوانيم: مردى خدمت حضرتش رسيد و از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 23

تهى دستى و نيازمندى شكايت كرد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «تزوّج، فتزوّج فوسع له» ازدواج كن، او هم ازدواج كرد و گشايش در كار او پيدا شد!.

بدون شك امدادهاى الهى و نيروهاى مرموز معنوى نيز به كمك چنين افراد مى آيد كه براى انجام وظيفه انسانى و حفظ پاكى خود اقدام به ازدواج مى كنند.

هر فرد با ايمان مى تواند به اين وعده الهى دلگرم و مؤمن باشد، در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده «من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه بالله انّ اللَّه عز و جل يقول «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله».

كسى كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند گمان بد به خدا برده است، زيرا خداوند متعال مى فرمايد: اگر آنها فقير باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى سازد.

البته روايات در منابع اسلامى در اين زمينه فراوان است كه در فصل هاى مختلف اين كتاب اجمالًا خواهدآمد.

2- منظور از جمله «و الصّالحين من عبادكم و امائكم» چيست؟

قابل توجه اينكه در آيات مورد بحث به هنگامى كه سخن از ازدواج مردان و زنان بى همسر به ميان مى آيد به طور كلى دستور مى دهد براى ازدواج آنان اقدام كنيد، اما هنگامى كه نوبت بردگان مى رسد آن را مقيد به صالح بودن مى كند.

جمعى از مفسران (مانند نويسنده عاليقدر تفسير الميزان و همچنين تفسير صافى) آنرا به معنى صلاحيت براى ازدواج تفسير كرده اند، در حالى كه اگر چنين باشد اين قيد در زنان

و مردان آزاد نيز لازم است.

بعضى ديگر گفته اند كه منظور صالح بودن از نظر اخلاق و اعتقاد است چرا كه صالحان از اهميت ويژه اى در اين امر برخوردارند، ولى باز جاى اين سئوال باقى است كه چرا در غير بردگان اين قيد نيامده است؟ احتمال مى دهيم منظور چيز ديگرى باشد و آن اينكه در شرائط زندگى آن روز بسيارى از بردگان در سطح پائينى از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند بطورى كه هيچگونه مسئوليتى در زندگى مشترك احساس نمى كردند، اگر با اين حال اقدام به تزويج آنها مى شد همسر خود را به آسانى رها نموده و او را بدبخت مى كردند، لذا دستور داده شده است در مورد آنها كه صلاحيت اخلاقى دارند اقدام به ازدواج كنيد، و مفهومش اين است كه در مورد بقيه نخست كوشش براى صلاحيت اخلاقيشان شود تا آماده زندگى زناشوئى شوند

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 24

سپس اقدام به ازدواجشان گردد.

سؤال: حكم مقاربت در ايام عادت ماهانه چيست؟! «و يسئلونك عن المحيض» جواب:

«قل هو أذىً، فاعتزلوالنساء فى المحيض و لا تقربوهنّ حتّى يطهرن فاذا تطهّرن فآتوهنّ من حيث أمركم اللّه، انّ اللّه يحبّ التّواّبين و يحبّ المتطهّرين». «1»

و ازتو درباره حيض سؤال مى كنند، بگو: چيز زيانبار و آلوده ايست از اين رو در قاعدگى از زنان كناره گيرى كنيد؛ و با آنها نزديكى ننمائيد تا پاك شوند، و هنگامى كه پاك شدند از طريقى كه خدا به شما فرمان داده است، با آنها آميزش نماييد كه خداوند توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست مى دارد».

يعنى فقط در حال پاكى زنان: آميزش جنسى داشته باشيد نه در

حالت ناپاكى و غيره ممكن است از آيه مباركه، مفهوم وسيع تر و كلى ترى استفاده كرد: يعنى بعد از پاك شدن نيز: آميزش بايد در چهار چوب فرمان خدا باشد: اين فرمان مى تواند فرمان تكوينى پروردگار يا فرمان تشريعى او باشد زيرا خداوند براى بقاى نوع انسان:

جاذبه مخصوصى در ميان دو جنس مخالف: نسبت به يكديگر قرار داده و به همين دليل آميزش جنسى لذت خاصى براى هر دو طرف دارد ولى مسلّم است، كه هدف نهايى بقاء نسل بوده: و اين جاذبه و لذت، مقدمه آن است بنابر اين لذت جنسى بايد: تنها در مسير بقاى نسل قرار گيرد: و به همين جهت استمناء و لواط و مانند آن:

نوعى انحراف از اين فرمان تكوينى و ممنوع است.

و نيز ممكن است مراد امر تشريعى باشد: يعنى بعد از پاك شدن زنان از عادت ماهانه: بايد جهات حلال و حرام را در حكم شرع در نظر بگيريد.

بعضى نيز گفته اند: مفهوم اين جمله ممنوع بودن آميزش جنسى با همسران از غير طريق معمولى مى باشد: ولى با توجه به اينكه در آيات قبل از آن سخنى از اين مطلب در ميان نبوده: اين تفسير مناسب به نظر نمى رسد.

«نسائكم حرث لكم فأتوا حرثكم أنّى شئتم و قدّموا لأنفسكم و اتّقوا اللّه و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين». «2» آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 25

در اين آيه: اشاره زيبائى به هدف نهايى آميزش جنسى كرده مى فرمايد: همسران شما محل بذرافشانى شما هستند «نساؤكم حرث لكم». بنابر اين هر زمان بخواهيد مى توانيد با آنها آميزش نمائيد «فأتوا حرثكم أنَّى شئتم».

در اينجا زنان تشبيه به مزرعه شده اند: و اين تشبيه

ممكن است براى بعضى سنگين آيد كه چرا اسلام درباره نيمى از نوع بشر چنين تعبيرى كرده است در حالى كه نكته باريكى در اين تشبيه نهفته شده: در حقيقت قرآن مى خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد كه زن تنها وسيله اطفاء شهوت و هوسرانى مردان نيست: بلكه وسيله اى است براى حفظ حيات نوع بشر: اين سخن در برابر آنها كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه يا وسيله هوسبازى و كالا مى نگرند:

هشدارى محسوب مى شود.

حرث مصدر است و به معنى بذرافشانى است و گاهى به خود مزرعه نيز اطلاق مى شود.

أنّى از اسماء شرط است و غالباً به معنى مَتى كه به معنى زمان است استعمال مى شود: و در اين صورت آن را أنّى زمانيّه مى گويند و گاهى نيز به معنى مكان است مانند آنچه در آيه 37 سوره آل عمران آمده: «قال يا مريم أنّى لك هذا قالت هو من عند اللّه» زكريا گفت اى مريم! اين غذا (ى بهشتى) را از كجا آورده اى؟: گفت از نزد خدا.

اگر أنّى در آيه فوق زمانيّه باشد: توسعه زمانى مسأله آميزش جنسى را بيان مى كند، يعنى در هر ساعتى از شب و روز مجاز هستيد و اگر مكانيّه باشد، توسعه در مكان و چگونگى انواع آميزش است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به هر دو جنبه باشد و به اين ترتيب، دو همسر مى توانند هر گونه و در هر زمان و مكان: از لذت جنسى بهره گيرند: (جز آنچه در قانون شرع ممنوع شده است).

سپس در ادامه آيه مى افزايد: با اعمال صالح و پرورش فرزندان صالح: آثار نيكى براى خود از پيش

بفرستيد «و قدّموا لأنفسكم».

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 26

اشاره به اينكه هدف نهايى از آميزش جنسى: تنهالذت و كامجوئى نيست بلكه بايد از اين موضوع: براى ايجاد و پرورش فرزندان شايسته: استفاده كرد: و آن را به عنوان يك ذخيره معنوى براى فرداى قيامت از پيش بفرستيد: اين سخن هشدار مى دهد كه بايد در انتخاب همسر: اصولى را رعايت كنيد كه به اين نتيجه مهم: يعنى تربيت فرزندان صالح و نسل شايسته انسانى منتهى شود.

در حديثى نيز از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم كه فرمود: اذا مات الإنسان انقطع أمله الّا عن ثلاث: صدقة جارية و علم ينتفع به و ولد صالح يدعوا له، هنگامى كه انسان مى ميرد اميد او جز از سه چيز قطع مى شود: صدقات جاريه (اموالى كه از منافع آن مرتبا بهره گيرى مى شود) و علمى كه از آن سود مى برند و فرزند صالحى كه براى او دعا مى كند. «1»

در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود: ليس يتبع الرجل بعد موته من الأجر الّا ثلاث خصال: صدقة اجراها فى حياته فهى تجرى بعد موته، و سنّة هدى سنّها فهى تعمل بها بعد موته، و ولد صالح يستغفر له، هيچ گونه اجر و پاداشى بعد از مرگ به دنبال انسان نمى آيد مگر سه چيز: صدقه جاريه اى كه در حيات خود فراهم ساخته و بعد از مرگش ادامه دارد (مانند بناهاى خير) و سنت هدايت گرى كه آن را بر قرار كرده و بعد از مرگ او به آن عمل مى كنند: و فرزند صالحى كه براى او استغفار كند.

همين مضمون در روايات متعدد ديگرى

نيز وارد شده است: و در بعضى از روايات شش موضوع ذكر شده كه اولين آنها فرزند صالح است.

به اين ترتيب فرزندان صالح در كنار آثار علمى و تأليف كتابهاى هدايت كننده و تأسيس بناهاى خير همچون مسجد و بيمارستان و كتابخانه قرار گرفته اند.

و در پايان آيه: دستور به تقوا مى دهد و مى فرمايد: تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد: و به مؤمنان بشارت دهيد بشارت رحمت الهى و سعادت و نجات در سايه تقوا «و اتقوا اللّه و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين».

از آنجا كه مسأله آميزش جنسى: مسأله اى است مهم: و با پرجاذبه ترين غرايز انسان سر و كار دارد: خداوند در اين جمله هاى آخر: مؤمنان را به دقت در اين امر: و پرهيز

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 27

از هر گونه گناه و انحراف: دعوت فرموده و به آنها هشدار مى دهد كه بدانيد همگى به ملاقات پروردگار خواهيد شتافت و تنها راه نجات ايمان و تقواى در سايه ايمان است.

نكته: دستور عادلانه اسلام در مورد عادت ماهيانه زنان

1- اقوام پيشين در مورد زنان در عادت ماهيانه عقائد مختلفى داشتند: يهود فوق العاده سخت گيرى مى كردند و در اين ايام به كلى از زنان در همه چيز جدا مى شدند در خوردن و آشاميدن و مجلس و بستر: و در تورات كنونى احكام شديدى در اين باره ديده مى شود.

و به عكس آنها مسيحيان هيچ گونه محدوديت و ممنوعيتى براى خود: در برخورد با زنان: در اين ايام قائل نبودند: و اما بت پرستان عرب: دستور و سنت خاصى نزد آنها در اين زمينه يافت نمى شد: ولى ساكنان مدينه

و اطراف آن: بعضى از آداب يهود را در اين زمينه اقتباس كرده بودند: و در معاشرت با زنان در حال حيض:

سخت گيرى هايى داشتند: در حالى كه ساير عرب چنين نبودند و حتى شايد آميزش جنسى را در اين حال جالب مى دانستند و معتقد بودند اگر فرزندى نصيب آنها شود بسيار خون ريز خواهد بود: و اين از صفات بارز و مطلوب: نزد اعراب باديه نشين خون ريز بود.

2- ذكر طهارت و توبه در كنار يكديگر در آيات فوق ممكن است اشاره به اين باشد كه طهارت: مربوط به پاكيزگى ظاهر: و توبه اشاره به پاكيزگى باطن است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه طهارت در اينجا به معنى آلوده نشدن به گناه بوده باشد يعنى خداوند: هم كسانى را كه آلوده به گناه نشده اند دوست دارد و هم كسانى كه بعد از آلودگى توبه كنند: و در زمره پاكان در آيند.

ضمنا اشاره به مسأله توبه در اينجا ممكن است ناظر به اين باشد كه بعضى بر اثر فشار غريزه جنسى نمى توانستند خويشتن دارى كنند و بر خلاف امر خدا به گناه آلوده مى شدند: سپس از عمل خود نادم شده و ناراحت مى گشتند: براى اينكه راه بازگشت را به روى خود بسته نبينند و از رحمت حق مأيوس نشوند: طريق توبه را به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 28

آنها نشان مى دهد. «1»

البته در قرآن كريم آيات مربوط به ازدواج و تشكيل خانواده و زندگى خانوادگى و همچنين پدر و مادر كه اساس و بنيان خانه و خانواده هستند، زياد است كه ما به چند آيه فوق اكتفانموديم

طالبين اطلاعات بيشتر، به قرآن مجيد و تفاسير آن مراجعه نمايند

اخبار

اشاره

به

همه افراد بشر، واضح و روشن است كه خداوند عالم براى استمرار بخشيدن به بقاى نسل انسان و حيوان، غرايز جنسى را در وجود آنهابه وديعت گذاشته و يك امر حياتى و كليدى قرار داده است كه به سادگى نمى توان بحث در باره آن را ناديده گرفت، زيرا حفظ بافت و نظم جامعه به آن بستگى دارد و بدون آن، تداوم زندگى امكان پذير نيست!؛

اگر نبود اين غريزه بنيادين و پيامدهاى آن از قبيل تشكيل خانواده و به دنيا آوردن اولاد وو ..، كدام پدر به آن همه مشكلات تأمين معيشت و تهيه وسايل زندگى تن در ميداد و كدام مادر آن همه زحمات طاقت فرسا را بجان مى خريد و تحمل مى كرد!؛

خداى حكيم على الإطلاق در اين نيروى قوى و طغيانگر، حكمتى بخرج داده است كه به روشنى در مى يابيم و بالعيان مى بينيم، قوى ترين حيوان در هنگام غليان اين غريزه، در برابر جنس لطيف خود به نوعى اظهار عجز و لابه وناتوانى و نرمش و از خود گذشتگى، نشان مى دهد كه آدمى را به تعجب وامى دارد مگر اين حيوان درنده غرش كنان چند دقيقه پيش نيست كه اين گونه در مقابل جنس مخالف و ضعيف و ناتوان خود، از پنبه نرمتر و از حرير لرزنده تر و شكسته تر شده است!؛

در عالم انسان نيز قضيه بدين منوال بلكه به مراتب بالاتر و شگفت انگيزتر است! سفّاك ترين و خونريزترين و مغرورترين آدمى هنگام تحريكات جنسى در برابر خواسته هاى آن، تسليم گشته و براى فرو نشاندن و اطفاى آن از هيچ رفتار متنوع (خواهش، تمنّا، قهر، آشتى و در نهايت، اظهار عشق و سوز دل ودهها مسايل ديگر در

برابر جنس مخالف خود) فروگذار نمى شود!.

پس اين غريزه يك ضرورت حياتى براى انسان و حيوان است كه هنگام نياز، اگر خواسته هاى آن (مشروع يا نا مشروع) بر آورده نشود يقيناً پيامدهاى خطرناك و ناگوارى (از قبيل از دست دادن تعادل روحى و جسمى و افسردگى و سرشكستگى و سرگردانى وو ... در نهايت ديوانگى)، خواهد داشت.

شكى نيست براى رهائى از صدمات روحى و جسمى آن و همچنين به خاطر پايدار

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 30

و پابرجا ساختن بقاى نسل، بايد آن را تغذيه كرد و ارضاء نمود! اما آنچه كه مسلّم است اگر مهار آن رها شود و آزاد گردد، نه از «تاك» نشان خواهد ماند و نه از تاك نشان، حاصلى جز نابودى جوامع بشرى و گرفتار آمدن به بى بند و بارى و نابودى شرافت هاى انسانى و متلاشى شدن خانواده ها و فرو رفتن در منجلاب تباهى و اين دست و آن دست گشتن در دوران جوانى و ويلان و سرگردان ماندن در زمان پيرى و ناتوانى، وو ... نخواهد داشت؛

با توجه به گفتار فوق، بشر به همان اندازه كه براى ارضاء آن غريزه بايد جوابگو باشد، به همان اندازه در تحت كنترل در آوردن و هدايت كردن آن به راه صحيح و درست، مسؤليت دارد و بايد براى حراست از خاندانها و خانواده ها و حفظ انسجامهاى فاميلى و پدر و پسرى و مادر دخترى و ايلى و تبارى و صدها فروعات آن از قبيل شناخته شدن و ارث بردن و مردن و دفن شدن وو ... قدم مثبت برداشته و كوشا باشد تا از عمر پربهاى خود، بهره مند گردد.

بدينجهت شرايع

آسمانى براى ريز ريز و نكته به نكته كيفيت استفاده و بهره بردارى از مسير درست آن، راهنمائى ها و تشويق ها كرده و در مقابل، مجازات هاى سنگين و قوانين جزائى خشونت بار، وضع نموده است، تا از افتادن در سنگلاخ هوا و هوس و فرو رفتن در باتلاق بى بند وبارى جلوگيرى نمايد.

و همچنين براى آرام شدن و آرامش يافتن در برابر اين نيرو، به ريزه كارى هائى پرداخته است كه واقعاً مايه شگفتى و شايسته تفكر و تأمل مى باشد، مانند روزها و ساعات و كيفيت كامجوئى زن و مرد و آماده ساختن طرف مقابل براى همسوئى و تشويق به ازدياد آن، تا از حلال خود اشباع شده و در فكر ديگران نباشد و صدهامسائل ديگر.

حتى در بعضى روايت از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه هنگام كام جوئى از زن «لاتنزو نزو الحمار» (بى مقدمه) مانند چارپايان نزديكى نكنيد!، زيرا اگر زن (در آن حال با سرخوردگى و بدون به دست آوردن آرامش)، جدا شود با غلام سياهى هم روبرو گردد، خود را تسليم و آرام خواهد نمود!! (اما اگر پس از آمادگى طرفين براى فارغ شدن، مسئله پايان يابد، با رضايت و خوشحالى از همديگر جدا خواهند شد).

در كتابهاى فقهى اين مطالب و مسايل زناشوئى، فراوان آمده است كه طالبين به آن

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 31

كتابها از قبيل وسايل الشّيعة: جواهرالكلام: بحار الأنوار: اصول كافى: تهذيب و استبصار و صدها كتاب ديگر در باب النكاح، مراجعه نمايند.

و نيز در باره روزهاى ممنوع المقاربه (حيض، نفاس، احرام، روزهاى ماه مبارك رمضان، ايلاء و بالأخرة ظهار) و مسائل بسيار ديگر،

مورد بحث قرارگرفته است كه به اطلاعات و بر رسى زياد نياز دارد و ما نيز در اين كتاب به بخش كوچكى از آن متعرّض خواهيم شد

1- توبيخ تجرّد

خداى متعال با حكمت متعاليه خود، سنگ بناى زيبائى جهان و نظام احسن و اكمل را در وجود نر و ماده؛ بنا نهاده، و ادامه حيات و زيربناى زندگى را در وجود آفريده هاى مُوَلّد و توليد كننده استوار ساخته و برقرار نموده است.

هيچ موجود رشد كننده و ذيحيات پيدا نمى شود مگر اينكه از زوج و جفت يا به عبارت ديگر از پدر و مادر به وجود آمده اند؛ چنان كه در قرآن كريم نيز به اين معنا تصريح نموده و مى فرمايد: «منزّه است كسى كه تمام زوج ها را آفريد، از آنچه كه زمين مى روياند، و از خودشان و از آنچه نمى دانند». «1»

با جمله «و ممّا لايعلمون» مى فهماند كه زوجها و جفتهاى زيادى هست كه هنوز دانش بشرى به حيطه كشف فورمول وجودى آنها، راه پيدا نكرده و از وجود آنها اطلاع ندارد و از كشف آنها عاجزمانده است پس هرموجود زنده اى از نباتات و سبزيجات و حيوانات گرفته تا انسان صاحب عقل و خرد، بايد از جفت و يا نر و ماده به وجود آيد درست است موجودات تك ياخته اى و تك سلولى نيز يافت مى شود اما كم و ناچيز!.

براى روشن شدن مطلب فوق به فصل آيات كه قبلًا از نظر مباركتان گذشت مراجعه نماييد.

از محتواى گفتار پيشين نيز متوجه شديم كه انسان براى اطفاى آتش غريزه جنسى خود، نياز شديد به همسر و تشكيل خانواده دارد!.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 32

فرد

مجرد يعنى مرغ بى آشيانه!، از حكمت هاى محيّر العقول خداوند آفرينش نر و ماده و ايجاد محبت و عشق در ميان آنها و تشكيل خانواده است؛

تا قانون ازدواج و تشكيل خانواده، در باره كسى و يا جامعه اى اجرا نشود؛ نر و ماده و دختر و پسر مرد وزن؛ همه ويلان و سرگردان و در جايى بند نمى شوند؛ نه آرامش روحى دارند و نه آرامش و سكون جسمى؛

خداوند در جاهاى متعدد قرآن مجيدش به اهميت اين مطلب اشاره فرموده است كه همسران شما مايه آرامش شماهستند نه تنها زيستن و ويلان بودن!. «1»

البته بايد در انتخاب همسر و با چه كسى مى خواهد پيوند زناشوئى ببندد و مال و اولاد خويش را در آينده به دست كهِ بسپارد وو .. دقت كامل نمايد كه ندامت و پشيمانى در پى نداشته باشد.

1- محمد الأصم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام روايت كرده است: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

رذّال موتاكم العزّاب. پست ترين مردگان شما عزبها (مجرّدها) هستند. «2»

2- محمد بن على بن حسين گفت: روى أن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قال: أكثر أهل النّار العزّاب. روايت شده است رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بيشتر اهل آتش مجرّدها هستند. «3»

3 شرار موتاكم العزّاب. بدترين مردگانتان مجردها هستند. «4»

4- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مردى كه نامش عكاف است فرمود: ألك زوجة؟ قال: لا يا رسول اللَّه قال: ألك جارية؟ قال: لا يا رسول اللَّه قال: أفأنت موسر؟ قال: نعم قال: تزوّج وإلّا فأنت من المذنبين.

آيا زن دارى؟؛

آداب ازدواج

و زندگى خانوادگى، ص: 33

گفت: نه اى رسول خدا؛

كنيز (برده) دارى؟؛

نه اى رسول خدا؛

آيا ثروت (و امكان ازدواج) دارى؟؛

بلى اى رسول خدا؛

(برو) ازدواج كن وگرنه تو از گناهكارانى «1»

5- در روايت ديگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من رهبان النصارى. ازدواج كن و گرنه تو از راهبان نصارا هستى. «2»

6- در روايت ديگر فرمود: تزوّج وإلّا فأنت من إخوان الشياطين وگرنه از برادران شيطان ها هستى. «3»

7- و فرمود: شراركم عزّابكم والعزّاب إخوان الشياطين شرورترين شما مجردهايتانند و مجردها برادران شيطانند. «4»

و فرمود: خيار امّتى المتأهّلون و شرار امّتى العزّاب بهتربن امت من متأهل ها و بدترين امتم مجردهاهستند. «5»

ابن فضال، از امام صادق، از پدرش از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

شرار امتى عزّابها. بدترين امت من عزب هاى آنهاست. «6

2- نكوهش فرار از تزويج

در مقدرات الهى براى هر جنبنده اى و جاندارى: رزقى: تعيين گرديده است و از آسايشگاهها و محل زندگى آنها، اطلاع كامل دارد و هيچ موجودى از نظر قدرت او

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 34

پنهان نيست، «1» پس رزق هركسى در هرجا باشد به او مى رسد و سوخت و سوزى ندارد؛

با توجه به مطلب فوق آنان كه از ترس ندارى، تن به ازدواج نمى دهند: يا توكلشان به خدا كم و يا اساساً باور ندارند كه خدا روزى رسان است و يا به مفهوم زندگى و فراز و نشيب آن، پى نبرده اند.

1- حريز: از وليد بن صبيح: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء بالله الظنّ. هركس ترك ازدواج كند به خاطر ترس از عيال بارى و فقر و ندارى،

به يقين برخدابد گمان است! (زيرا خداوند كفيل روزى زن و فرزنداست). «2»

2- محمد بن جعفر، از پدرش، از پدرانش عليهم السلام گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد ساء ظنّه با اللَّه عزّ و جلّ إن اللَّه عزوجل يقول: (ان يكونوا فقراء يغنهم اللَّه من فضله). هركس به خاطر ترس از ندارى، ترك تزويج كند، گمان بد به خداى عزّ و جلّ برده، در حالى كه خداى عزّ و جلّ (در قرآن) مى فرمايد: «اگر (ازدواج كنندگان) فقير باشند، خداوند آنها را از فضل و كرم خود بى نياز مى سازد». «3»

3- أبى بصير: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: أتى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم شاب من الأنصار فشكا إليه الحاجة، فقال له: تزوّج، فقال الشاب: انّى لأستحيى أن أعود إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم، فلحقه رجل من الأنصار فقال: انّ لى بنتاً وسيمة، فزوّجها إيّاه، قال: فوسّع اللَّه عليه، فأتى الشاب النبى عليه السلام فأخبره، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: يا معشر الشباب عليكم بالباه. جوانى از انصار پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد از نياز مندى (و ندارى خود) به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شكايت كرد فرمود: ازدواج كن!، جوان گفت من حيا مى كنم دوباره پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برگردم، مردى از انصار خود را به او رساند و گفت: من دخترى (رسيده) و زيبا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 35

دارم

(مى خواهى او را به تو تزويج كنم؟! آرى) پس به او تزويج نمود و خداوند به او وسعت داد (و زندگى اش بالا گرفت) جوان جريان را به اطلاع رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسانيد حضرت فرمود: اى گروه جوانان بر شما باد لذّت نفس (و ازدواج). «1»

4- إسحاق بن عمار گفت: قلت لأبى عبد اللَّه عليه السلام الحديث الذى يروونه (يرويه) الناس حقّ انّ رجلا أتى النبى صلى الله عليه و آله و سلم فشكى إليه الحاجة فأمره بالتزويج ففعل، ثم أتاه فشكى إليه الحاجة فأمره بالتزويج حتى أمره ثلاث مرات؟ فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام: هو حقّ، ثم قال: الرّزق مع النساء والعيال. به ابى عبداللَّه عليه السلام گفتم: حديثى كه مردم آن را روايت مى كنند حقّ است كه مردى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از احتياجش شكايت نمود و حضرت سه بار او را امر به ازدواج نمود؟! فرمود: (بلى) حق است سپس فرمود: (وسعت) رزق با زنان و عيال است. «2»

5- عاصم بن حميد گفت: نزد أبى عبد اللَّه عليه السلام بودم فأتاه رجل فشكى إليه الحاجة فأمره بالتزويج، قال: فاشتدّت به الحاجة فأتى أبا عبد اللَّه عليه السلام فسأله عن حاله فقال له:

اشتدّت بى الحاجة فقال: ففارق، ثم أتاه فسأله عن حاله؟ فقال: أثريت وحسن حالى، فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام: إنى أمرتك بأمرين أمر اللَّه بهما، قال اللَّه عزوجل (وانكحوا الايامى منكم- إلى قوله- والله واسع عليم) و قال: (ان يتفرّقا يغن الله كلًّا من سعته). مردى پيش او آمد و از نيازمندى اش شكايت نمود، حضرت

او را امر به ازدواج كرد (رفت و ازدواج نمود و ضع زندگى اش بدتر شد) دوباره آمد و از شدت فقر شكايت نمود، حضرت از حالش پرسيد؟ گفت: حالم وخيم تر شده است، فرمود از زنت جدا شو!، رفت و جدا شد (بعد از مدتى برگشت) امام حالش را پرسيد؟ گفت دارا شده ام و حالم خوب است، ابو عبداللَّه عليه السلام فرمود من هردو دستور را از امر خدا به تو گفتم، آنجا كه فرمود: به بيوه ها زن دهيد تا خداوند وسعت دهنده و عالم است، و فرمود: «اگر از هم جدا شدند خداوند همه را بى نياز مى سازد». «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 36

6- سعيد بن هبة اللَّه راوندى در (الخرايج والجرايح) از امام حسين عليه السلام انّ رجلا استشاره فى تزويج امرأة، فقال: لا أحبّ ذلك، وكانت كثيرة المال وكان الرجل أيضا مكثرا، فخالف الحسين عليه السلام وتزوّج بها فلم يلبث الرجل حتى افتقر، فقال له الحسين عليه السلام: قد أشرت عليك! الآن فخلّ سبيلها، فإنّ اللَّه يعوّضك خيراً منها، ثم قال: عليك بفلانة، فتزوجها فما مضى سنة حتّى كثر ماله وولدت له ورأى منها ما يحبّ. مردى با او در باره ازدواج با زنى ثروتمند، مشورت نمود، مرد خود نيز مال زياد داشت فرمود: من دوست ندارم، آن مرد با امام مخالفت نمود و با آن زن ازدواج كرد و در مدت كمى به فقر و ندارى افتاد، حضرت به او فرمود: من به تو اشاره كردم (ولى تو نپذيرفتى) حالا او را رها كن خداوند بهتر از او را به تو عوض مى دهد، سپس فرمود: برتو باد فلان زن

(آن شخص) با او ازدواج كرد يك سال نگذشت وضع مالى اش خوب شد و بچه به دنيا آورد و آنچه را كه دوست داشت، به آن رسيد!. «1

3- تشويق به ازدواج

در روايات اسلامى كمتر مطلبى پيدا مى شود كه مانند تشويق به ازدواج و تشكيل خانواده: سخن گفته و اهميت داده باشد: زيرا ازدواج زير بناى زندگى و تحكيم جوامع بشرى است: هر اجتماع و جامعه اى فاقد اين نعمت و اجراى فرامين الهى در اين مورد باشد روى سعادت و خوشبختى را نديده و مزه آن را نخواهد چشيد:

اساساً بدون ازدواج، اجتماعى وجود ندارد كه بتوان به آن متكى شد و يا در باره آن سخن گفت!.

قرآن مجيد براى ازدواج كننده ها قاطعانه وعده بى نيازى را داده است كه در فصل اول آيات بيان آن گذشت.

1- از ابى جعفر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مابنى بناء فى الإسلام أحبّ الىّ من التّزويج. هيچ بنائى در اسلام بنا نشده است براى من دوست داشتنى تر از ازدواج باشد. «2»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 37

2- امام باقر عليه السلام فرمود: مابنى بناء فى الإسلام أحبّ الى اللَّه عزّ و جلّ من التّزويج در اسلام بنائى بنا نشده است كه به خداى عز و جل دوست داشتنى تراز ازدواج باشد. «1»

3- ابى عبداللَّه عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «من تزوّج (فقد) أحرز نصف دينه «2»

(فليتّق اللَّه فى النّصف الأخر «3») الباقى هركس ازدواج كند نصف دينش را نگهداشته، پس از خدا بترسد در (حفظ) نصف باقى. «4»

4- قال الصّدوق: وقال رسول اللَّه صلى الله عليه

و آله و سلم: اتّخذوا الأهل فإنّه أرزق لكم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: متأهّل شويد ازدواج روزى شما را بيشتر مى كند «5».

5- در كتاب (الخصال) باسند خود از على عليه السلام- در حديث الأربعمأة- فرمود تزوّجوا فإنّ التّزويج سنّة رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم، فانّه كان يقول: من كان يحبّ أن يتبع سنّتى فإنّ من سنّتى التّزويج، واطلبوا الولد، فإنّى مكاثر بكم الأمم غداً، وتوقّوا على أولادكم من لبن البغى من النّساء والمجنونة فإن اللّبن يعدى. ازدواج كنيد همانا ازدواج سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است و مى فرمود: هر كس دوست دارد به سنّت من تبعيت كند، از سنّت من ازدواج است، فرزند طلب نماييد من فردا به سبب شما به امّت هاى ديگر مباهات مى كنم، و اولاد خود را از شير زنان زناكار و ديوانه نگهداريد، زيرا شير اثر گذار است. «6»

6- محمد بن مسلم: از أبى عبداللَّه عليه السلام گفت: اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: تزوّجوا فانّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قال: من أحبّ أن يتّبع سنّتى فإنّ من سنّتى التزويج. ازدواج كنيد چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هركس دوست دارد پيرو سنّت من شود، از سنّت من

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 38

ازدواج است. «1»

7- محمد بن محمد (شيخ مفيد در (المقنعة) گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من أحبّ أن يلقى اللَّه طاهراً مطهراً فليلقه بزوجة. هركس دوست دارد خدا را پاك و مطهّر ملاقات كند، او را بازوجة ملاقات

نمايد. «2»

8- وقال: قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: ركعتان يصلّيهما متزوّج أفضل من رجل عزب يقوم ليله ويصوم نهاره. و باز فرمود: دو ركعت نماز متأهل بهتر است از نماز مجرّد كه شب تا صبح قيام كند و روزش را هم روزه بگيرد. «3»

9- ابن القداح از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: جاء رجل إلى أبى عليه السلام فقال له: هل لك من زوجة؟ قال: لا، فقال أبى: ما احبّ أنّ لى الدّنيا وما فيها وانّى بتّ ليلةً وليست لى زوجةٌ، ثمّ قال: الركعتان يصلّيهما رجل متزوج أفضل من رجل أعزب يقوم ليله ويصوم نهاره. ثم أعطاه أبى سبعة دنانير ثم قال: تزوّج بهذه. ثم قال أبى: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: اتّخذوا الأهل فإنه أرزق لكم امام صادق عليه السلام فرمود: مردى پيش پدرم آمد، پدرم به او فرمود آيا زن گرفته اى؟! گفت: نه، پدرم فرمود: من دوست ندارم تمامى دنيا مال من شود، اما من يك شب بدون زن بخوابم! سپس فرمود: دو ركعت نماز زن دار بهتر است از نماز مجرد كه شب تا بامداد قيام و روزش را روزه بدارد؛ سپس پدرم هفت دينار به او داد و فرمود: (برو) با اين (پول) ازدواج كن سپس پدرم گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

زن بگيريد زيرا اين كار روزى را زياد مى كند. «4»

10- و فرمود: ركعتان يصليهما المتزوج أفضل من سبعين ركعة يصلّيها غير متزوج. دو ركعت نماز متأهل از هفتاد ركعت غير متأهل افضل است. «5»

11- امام صادق عليه السلام فرمود: ركعتان يصلّيهما المتزوّج أفضل من

سبعين ركعة يصلّيها

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 39

عزب دو ركعت نمازى كه متأهل بخواند بهتر از هفتاد ركعت مجرد است. «1»

12- در روايت فريقين آمده رسول خدا فرمود: «النّكاح سنّتى فمن رغب عن سنّتى فليس منّى» ازدواج سنّت من است هر كس از سنت من دورى جويد از من نيست. «2»

13- رسول خدا فرمود: يا معشر الشّباب من استطاع منكم الباه فليتزوّج فانّه أغضّ للبصر و أحصن للفرج و من لم يستطع فليصم فانّ الصّوم له وجاءٌ» اى گروه جوان ها هركس مى تواند، ازدواج كند زيرا ازدواج پوشانانده چشم و نگهدارنده اندام جنسى است، اگر توان ازدواج نداشتيد، روزه بگيريد چون روزه بازدارنده است. «3»

14- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من بركةالمرئة سرعة تزويجها. از بركت زن زود تزويج نمودن (و زود شوهر كردن) اوست. «4»

15- جميل بن دراج، گفت: أبو عبداللَّه (عليه السلام) فرمود: ما تلذّذ النّاس فى الدنيا والآخرة بلذة أكثر لهم من لذة النساء، وهو قول اللَّه عزوجل «زُيِّنَ للنّاس حب الشّهوات من النّساء و البنين» إلى آخر الآية ثمّ قال: وإن أهل الجنّة ما يتلذّذون بشئ من الجنة أشهى عندهم من النكاح لا طعام و لا شراب. مردم لذت نبرده است در دنيا وآخرت كه لذتش بيشتر از لذت زنان باشد، و آن است (معناى) فرموده خداى عز و جل «براى مردم زينت داده شده است دوست داشتن شهوات از زنان و فرزندان» تا آخر آيه سپس فرمود: و همانا اهل بهشت لذتى نمى برند در بهشت كه گواراتر باشد نزد آنها از نكاح، نه خوردنى و نه آشاميدنى (يعنى هيچ يك از اينها مانند

نكاح لذت بخش تر نخواهد بود). «5»

16- راوندى: باسند خود از موسى بن جعفر، از پدرانش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

ما من شابّ تزوّج فى حداثة سنّه إلّا عجّ شيطانه يا ويله يا ويله عصم منّى ثلثى دينه، فليتّق اللَّه العبد فى الثّلث الباقى. نيست جوانى كه در نوجوانى ازدواج نمايد مگر اينكه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 40

شيطانش فرياد زند واى بر او واى بر او از (شر) من دو سوم دينش را حفظ نمود پس بنده در يك سوم باقيمانده از خدا بترسد. «1»

17- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: الدّنيا متاع و خير متاعها الزّوجة الصالحة. دنيا متاع است و بهترين متاعش زن صالحه است. «2»

18- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: زوّجوا أياماكم فان اللَّه يحسن لهم فى أخلاقهم ويوسع لهم فى أرازقهم ويزيدهم فى مروّاتهم. بى زنهايتان را زن دهيد زيرا خداوند آنها را در اخلاقشان، زيبا نمايد و در روزى هايشان وسعت دهد و مروّتشان را زياد نمايد. «3

4- نهى از ترك ازدواج!

بعضى از زنها و مردها، به گمان تقرب جستن به خدا و به خاطر فراغت خاطر وو ...

از ازدواج صرف نظر كرده ترك تزويج مى نمايند!، غافل از اينكه اين عمل بر خلاف رضاى خدا و خواسته اسلام و مبارزه با طبيعت است، زيرا خدائى كه «نر و ماده» را آفريده، براى آنها لازم كرده است كه غريزه جنسى خود را خاموش نمايند ولى نه از راه نامشروع بلكه آن گونه كه خداوند دستور داده است، پس رهبانيت مخصوصاًترك تزويج براى زن و مرد،

اگر بتواند خود را از حرام نگهدارد، مكروه و در غير اين صورت حرام قطعى مى باشد!. به روايات ذيل دقت نمائيد.

1- رساله محكم و متشابه از تفسيرالنعمانى: از على عليه السلام نقل مى نمايد فرمود:

جماعتى از اصحاب، زنها و خوردن روز و خوابيدن شبها را بر خود حرام نمودند، ام سلمة اين جريان را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خبرداد، حضرت به سوى آن اصحاب رفت و فرمود: انّى آتى النّساء و آكل بالنّهار و أنام باللّيل فمن رغب عن سنّتى فليس منّى و أنزل اللَّه تعالى: «لا تحرّموا طيّبات ما أحلّ اللّه لكم و لا تعتدواانّه لا يحبّ المعتدين* و كلوا ممّا رزقكم اللّه حلالًا طيّباً و اتّقواللّه الّذى أنتم به مؤمنون» فقالوايا رسول اللَّه انّا حلفنا على ذالك فأنزل اللّه: «لايؤاخذكم اللّه باللّغو فى أيمانكم» الى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 41

قوله «ذالك كفّارة أيمانكم اذا حلفتم واحفظوا أيمانكم» من با زنها مباشرت دارم و روزها مى خورم و شبها مى خوابم پس هركس از سنّت من دورى جويد، از من نيست و خداى عزّوجلّ (اين آيات را) نازل نمود: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد؛ و از حد تجاوز ننماييد زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمى دارد» و از نعمت هاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند به شماروزى داده است، بخوريد و (از مخالفت) خداوندى كه به او ايمان آورده ايد، بپرهيزيد، گفتند: اى رسول خدا ما براى اين كار قسم خورده ايم! پس خداوند نازل نمود: «خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بيهوده (و خلاف سنّت الهى)

مؤاخذه نمى نمايد؛ (تا فرمود:) اين است كفاره سوگندهايتان اگر قسم خورده ايد و سوگندهاى خود را حفظ نماييد» (تا آخر آيه). «1»

2- ابى يعفور از امام صادق عليه السلام فرمود: نهى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم النّساء أن يتبتّلن و يعطّلن أنفسهنّ من الأزواج. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نهى نمود زنها را كه خود را منقطع نمايند و از ازدواج معطل نمايند!. «2»

3- زنى به امام صادق عليه السلام وارد شد و گفت: أصلحك اللَّه انّى امرأة متبتّلة فقال، ماالتّبتّل عندك؟! قالت لاأتزوّج! قال: و لِمَ؟ قالت: ألتمس بذلك الفضل فقال: انصرفى، فلوكان ذلك فضلًا لكانت «فاطمة» أحقّ به منك انّه ليس أحديسبقها الى الفضل. خدا تورا اصلاح نمايد من زنى «متبتّله» هستم! فرمود: پيش تو (منظور از) تبتّل چيست؟

گفت: (يعنى) ازدواج نمى نمايم! فرمود: چرا؟ گفت: با اين كار فضيلت (و شرافت) مى جويم! فرمود: منصرف شو، اگر اين كار فضيلت داشت «فاطمه» از تو پيش قدم مى شد زيرا كسى از فاطمه براى كسب فضيلت، سبقت نمى كند (و پيشى نمى گيرد). «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 42

4- دعائم الإسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انّه نهى عن التّبتّل و نهى النّساء أن يتبتّلن و يقطعن أنفسهنّ من الأزواج. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از محروم ساختن خود و زنها را از انقطاع از ازدواج، نهى نموده است. «1»

5- راهنمائى ناتوانان از ازدواج!

در جوامع بشرى، خيلى ها هستند كه با اين وضع تورّم و چشم و هم چشمى ها و خودنمائى ها و نبود كار و مسكن وو ...، به ازدواج تن در

نمى دهند و يا قدرت آن را ندارند، كار به جائى رسيده است كه زندگى مجردى را به اين گونه ازدواج ها ترجيح مى دهند و غرايز جنسى خود را از بازار آزاد، اشباع مى كنند و يا مى سوزند و مى سازند؛

حالا اگر كسى داراى ايمان و دين قوى باشد، آيا براى رفع اين مشكل در صورت امكان، با «ازدواج موقت» خود را آرام كند يا راه ديگرى نيز براى مهار كردن خود وجود دارد؟!، به راهنمائى ها و صلاح ديد روايات ذيل دقت نماييد.

1- مردى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ليس عندى طول فانْكح النّساء فالَيْكَ أشكوا العزوبة فقال: وَفّرْ شعرجسدك و أدِمِ الصّيام، ففعل فذهب مابه من الشّبق من امكان ازدواج ندارم و (از ناراحتى هاى تجرد نيز) برايت شكايت مى كنم فرمود: اندام (جنسى ا) ت را پرپشت نما (و نتراش) و روزه را ادامه ده، پس اين كار را كرد، تا (آتش) غريزه جنسى اش خاموش شد. «2»

2- اسماعيل بن زياد از ابى زياد از امام صادق از على عليهما السلام فرمود: ما (أ) كثر شعر رجل قطّ الّا قلّت شهوته به يقين موى مردى زياد نگشت مگر اينكه شهوتش كم شد. «3»

3- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در باره كسى كه قدرت ازدواج ندارد فرمود: ... و من لم يستطع

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 43

فليصم فانّ الصّوم له وجاءٌ» .. اگر توان ازدواج نداشتيد، روزه بگيريد چون روزه بازدارنده است. «1» به فصل بعدى نيز توجه نماييد.

6- واسطه گرى ميان دو جوان!

انسان در دوران زندگى اش، با

فيصله دادن و آشتى برقرار نمودن ميان دو يا چند نفر سر و كار دارد يعنى اين اقدام با زندگى آدميان عجين شده است، اگر دركارهاى خداپسندانه سعى و كوشش نمايد، در دنيا محبوب خدا و خلق خواهد شد و در آخرت مستحق پاداش و اجر مهمى خواهد گرديد؛

پس اگر كسى در ميان خانواده ها رفت و آمد نمايد و سعى و كوشش بخرج دهد كه امر ازدواج دو جوان سر بگيرد و بهم برسند، خداوند او را در روز قيامت در پناه خود گرفته و امنيت خواهد بخشيد.

1- امام صادق از اميرمؤمنان عليهما السلام «أفضل الشّفاعات ان تشفع بين اثنين فى نكاح حتى يجمع اللَّه بينهما» بهترين واسطه گريها، واسطه بودن در ازدواج دو نفراست تا خداوند ميان آنها را جمع نمايد. «2»

2- امام كاظم عليه السلام فرمود: «ثلاثة يستظلّون بظلّ عرش اللَّه يوم القيامة يوم لاظلّ الا ظلّه، رجل زوّج أخاه المسلم، أو أخدمه، أو كتم له سرّاً» سه نفر روز قيامت در زير سايه عرش خدا قرار مى گيرند روزى كه سايه اى غير از آن نخواهد بود، 1- مردى كه برادر مسلمانش را (زن دهد و) تزويج نمايد، 2- يا او را به خدمتى وادارد (ياخدمتكار دهد كه كارهاى او را انجام دهد)، 3- يا سرّ او را پنهان نمايد. «3»

3- سماعة بن مهران از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: أربعة ينظر اللَّه اليهم يوم القيامة من أقال نادماً أو أغاث لهفاناً أو أعتق نسمة أو زوّج عزباً چهار نفرند خداوند در روز قيامت (به آنهابا رحمت) نظر نمايد، هركس نادمى را برگرداند (كسى كه در معامله يا درباره چيزى پشيمان شود آن را

پس دهد)، يا به فرياد گرفتارى برسد، يا برده اى را آزاد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 44

نمايد، يا مجردى را زن دهد (و واسطه سرگرفتن ازدواج او شود). «1»

4- امام صادق فرمود: من زوّج أعزب كان ممّن ينظر اللَّه عزّ و جلّ اليه يوم القيامة. هركس مجردى را زن دهد از كسانى مى شود كه خداى عز و جل در قيامت به او نظر (رحمت) نمايد. «2»

5- در روايت عبداللَّه بن سليمان نوفلى آمده است در حديث طولانى امام صادق عليه السلام به عبداللَّه نجاشى نوشت، حديث كرد مرا پدرم از پدرانش عليهم السلام از على عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: و من زوّج أخاه المؤمن امرئة يأنس بها و تشدّعضدها و يستريح بها، زوّجه اللَّه من الحورالعين و آنسه بمن أحبّه من الصّدّيقين من أهل بيت نبيّه صلى الله عليه و آله و سلم و اخوانه و آنسهم به. و هركس به برادر مؤمنش زن دهد كه با او انس گيرد و بازوانش را محكم نمايد (در شدايد ياور او شود) و با او آرام گيرد، خداوند از حورعين او را تزويج نمايد و با راستان از اهلبيت پيغمبر و برادرانش، او را مأنوس نمايد و آنها را هم با او مأنوس كند. «3»

6- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «من عمل فى تزويج بين مؤمنين حتى يجمع بينهما زوّجه اللَّه عزوجل ألف امرئة من الحور العين كلّ امرأة فى قصر من درّ و ياقوت، و كان له بكل خطوة خطاها او بكل كلمة تكلّم بها فى ذلك عمل سنة قام ليلها

و صام نهارها و من عمل فى فرقة بين امرأة و زوجها كان عليه غضب اللَّه و لعنته فى الدنيا و الاخرة و كان حقّاً على اللَّه ان يرضخه بألف صخرة من نار و من مشى فى فساد ما بينهما و لم يفرّق كان فى سخط اللَّه عزوجل و لعنته فى الدنيا و الاخرة و حرّم عليه النظر الى وجهه» هر كس در تزويج ميان مؤمنان كارى كند تا آنها را بهم برساند، خداى عز و جلّ به او هزار نفر از زنان حورعين تزويج نمايد، هر زنى در قصرى از درّ و ياقوت باشد، و به هر گامى كه در اين راه برداشته، يا حرفى كه زده است، ثواب يك سال عبادت كه روزهايش روزه و شب هايش عبادت كرده باشد را، مى دهد؛

وهركس سعى كند ميان زن و شوهرش جدائى بيفكند، غضب خدا و لعنتش در دنيا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 45

و آخرت بر او خواهد بود، و شايسته است خداوند او را با هزار سنگ آتشين سنگ باران نمايد (و بكوبد)، و هركس در بهم زدن ميان آنها، قدمى بردارد امّا موفق نشود كه آنها را جدا كند، در غضب خداى عزّ و جلّ و لعنت او در دنيا و آخرت بوده و بر او ديدن وجه خدا را، حرام خواهد نمود. «1»

7- رسول خدا فرمود: من عمل فى تزويج حلال حتى يجمع اللَّه بينهما زوّجه اللَّه من الحور العين، وكان له بكل خطوة خطاها وكلمة تكلّم بها عبادة سنة. هركس در تزويج حلال كار كند تا ميان آن ها را جمع نمايد (و بهم رساند) خداوند از حوريان ممتاز، براى او

تزويج و به هر قدمى (دراصلاح اين كار) برداشته و به هركلمه اى زده، عبادت يك سال مى نويسد. «2»

8- از على عليه السلام فرمود: ... وأفضل الشفاعات أن يشفع بين اثنين فى نكاح حتى يجمع شملهما. و بهترين ميانجى گرى آن است كه براى ازدواج (ميان دو نفر) وساطت نمايد تا آنها را بهم رساند. «3

7- سه چيز بى حساب

در تشكيلات خداوندى، همه چيز حساب و كتابى دارد و محاكمه اى!، پس انسان بايد خود را براى پاسخ گوئى به سؤالات مأمورين الهى آماده ساخته و بگونه اى خود را از دست بازجويان روز قيامت برهاند اما در اين ميان در باره سه چيز بازجويى نخواهد شد!.

1- على بن رئاب از حلبى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ثلاثة أشياء لا يحاسب (اللَّه عليها) عليهنّ المؤمن: طعام يأكله، وثوب يلبسه، وزوجة صالحة تعاونه ويحصن بها فرجه. سه چيز براى مؤمن محاسبه نخواهد شد،

1- طعامى كه مى خورد؛

2- لباسى كه مى پوشد؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 46

3- همسر صالحه اى كه ياور او باشد و ناموس او را پاسدارى نمايد و خود را از شهوات نفسانى مهار كند، (زيرا اين ها ضروريات زندگى است كه خداوند متكفّل آنهاست). «1

8- آرامش مؤمن

در زندگى دنياى مادى ما، براى فرد فرد انسان ها آرامش و راحتى فكر، از آرزوهاى مهم و شرط اصلى آن است زيرا در غير اين صورت: زندگى برايش معنا و مفهومى نخواهد داشت،! از جمله آرامش بخش ها سه چيز است.

1- سعيد (شعيب) بن جناح: از مطر مولى معن: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ثلاثة للمؤمن فيها راحة: دار واسعة توارى عورته وسوء حاله من الناس، وامرأة صالحة تعينه على أمر الدنيا والآخرة، وابنة يخرجها إما بموت أو بتزويج. سه چيز مايه آرامش مؤمن است،

1- خانه وسيع كه آبروى خود و بدى حالش را از مردم بپوشاند؛

2- و همسر صالحه كه كمك او باشد در كارهاى دنيا و آخرتش؛

3- دخترى كه از خانه بيرون فرستد يا با مرگ و يا با عروسى (كه آبروى خود را نگه

داشته و از غم او بياسايد). «2»

2- حسن (بن حسن)، ازمادرش فاطمة دخترامام حسين از پدرش حسين بن على، از پدرش على بن أبى طالب عليهم السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من اعطى أربع خصال فقد اعطى خير الدنيا والاخرة وفاز بحظه منهما: ورعٌ يعصمه عن محارم اللَّه، و حسن خلق يعيش به فى الناس، وحلم يدفع به جهل الجاهل، و زوجة صالحة تعينه على أمر الدنيا والاخرة به هركس چهار خصلت داده شده، همانا خير دنيا و آخرت به او داده شده و در هردو آن به حق خود رسيده است،

الف خويشتن دارى كه او را از حرام هاى خدا نگهدارد؛

ب اخلاق نيكو كه با آن با مردم زندگى نمايد؛

ج حلمى كه با آن جهالت نادانان را (از خود) دور سازد؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 47

د- همسر شايسته اى كه به كار دنيا و آخرت او كمك نمايد. «1»

3- حسين بن علوان، از امام صادق، از پدرانش عليهم السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: حسن البشر نصف العقل، والتقدير نصف المعيشة، والمرأة الصالحة أحد الكاسبين خوشروئى نصف عقل و اندازه گيرى نصف معيشت و زن صالحه يكى از كسب كنندگان (يعنى وجودش سبب جلب روزى وبركت زندگى) است. «2»

4- در كتاب دعوات راوندى: از ربيعة بن كعب گفت: شنيدم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود من اعطى خمساً لم يكن له عذر فى ترك عمل الاخرة: زوجة صالحة تعينه على أمر دنياه وآخرته، وبنون أبرار، ومعيشة فى بلده، وحسن خلق يدارى به الناس، وحب أهل بيتى. به هركسى پنج

چيز داده شود، ديگر براى ترك عمل آخرت عذرى برايش باقى نمى ماند؛

1- همسر شايسته اى كه او را براى كارهاى دنيا و آخرت، يارى رساند؛

2- وفرزندان نيكوكار؛

3- و (وسيله كسب) معيشت او در شهرش باشد؛

4- و اخلاق نيكو كه با آن با مردم مدارا داشته باشد؛

5- و دوست دارى اهل بيت من عليهم السلام. «3

ازدواج با چه كسانى

اشاره

زمانى كه شخصى تصميم گرفت براى خودش همسرى اختيار نمايد، چه دختر يا پسر و چه مرد و چه زن، بايد خيلى هشيار باشد و بداند كه تا پايان عمر مى خواهد با كهِ زندگى كند و مادر يا پدر بچه هايش: كهِ خواهد بود و با كدام خانواده افت و خيز خواهد كرد چون يكى از مشكلات مهم و قابل توجه زندگى، انتخاب همسر و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 48

همسرّ شايسته و لايق، و مادر و يا پدر بچه هاست، بايد بداند كه يك نسل را تا ابد الدّهر، مى خواهد روى چه بنيان پى ريزى و بالاى چه فونداسيون، بنا نمايد، پس هيچ وقت اسير هوا و هوس و غرايز جنسى زود گذر و سپرى شونده نباشد! زيرا نسل ادامه مى يابد و ماندگار است و پايان ناپذير.

و مى دانيم كه اصالت و نجابت در انتخاب همسر، حرف اول را مى زند و شرط اول زندگى و تشكيل خانواده است، پس در انتخاب شريك زندگى، شتاب زده نشويد تا دچار اشتباه شويد، در اين باره به روايات ذيل دقت نماييد

1- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چه فرمود؟!

1- دركتاب هاى شيعه و سنّى از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است، النّاس معادن كمعادن الذّهب والفضّة، خيارهم فى الجاهليّة خيارهم فى الإسلام، اذا فقهوا «1» (اذا تفقهوا «2») النّاس معادن كمعادن الذّهب والفضّة، من كان له أصل فى الجاهلية فله أصل فى الإسلام «3» النّاس معادن، فى الخير و الشّرّ، خيارهم فى الجاهلية، خيارهم فى الإسلام اذافقهوا. فرمود: مردم معدنهائى همانند معادن زر و سيم، هستند خوبان آنها در جاهليت، خوبانند در اسلام اگر بفهمند و هشيار باشند، و

هر كس در جاهليت أصالت داشت، در اسلام نيز اصيل است؛

و همچنين در خير و شر (خوبى و بدى)، مانند معادن مختلف هستند. «4»

اين حديث، علاوه بر اينكه، از احاديث علمى مورد قبول شيعه و سنّى است، خيلى از مسائل و پيش آمدهاى گوناگون زندگى را براى ما، معنا مى كند،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 49

باز از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده است «اذاسمعتم بجبل زال عن مكانه فصدّقوا وإذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصدقوا فإنّه يصير إلى ما جبل عليه»

«اگر شنيديد كوهى از جايش زايل (و بركنده) شده است باور كنيد، اما اگر شنيديد مردى (و آدمى) از اخلاق (ونهاد خود) دست برداشته است، باور نكنيد!! زيرا او برنهاد و طبيعت خود بر مى گردد!!. «1»

2- ابى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: قام النبى صلى الله عليه و آله و سلم خطيباً فقال: أيّها النّاس ايّاكم و خضراء الدّمن قيل: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم وما خضراء الدّمن؟ قال: المرأة الحسناء فى منبت السوء. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بلند شد و سخنرانى كرد و فرمود: اى مردم مبادا به خضراء دِمَنْ نزديك شويد (و به سراغ آن رويد) گفتند: اى رسول خدا خضراء دمن چيست؟! فرمود: زن زيبا در رويشگاه (و خانواده) بد. «2»

3- محمد بن أبى طلحة: از امام صادق: از پدرانش عليهم السلام از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قال للناس: ايّاكم وخضراء الدمن، قيل: يا رسول اللَّه وما خضراء الدمن؟ قال: المرأة الحسناء فى منبت السوء. به مردم

فرمود: مبادا به خضراء دِمَنْ نزديك شويد (و به سراغ آن رويد) پرسيدند اى رسول خدا خضراء دمن چيست؟! فرمود: زن زيبا در رويشگاه (و خانواده) بد (كه طبعاً به اصل ونسبش مى رود). «3

2- بهترين بانوان

در ميان انسان ها كسانى هستند كه داراى امتيازات فراوان و از هم نوعان خود ممتاز و پرارزش و بهترينند، در مقابل آنها افرادى هم هستند كه هميشه از قافله عقب و هيچ خير و بركتى در وجود آنها پيدا نمى شود و بدترينند.

در سؤال از بهترين زنان و بدترين آنها، ممكن است هركسى نظرى را اظهار و پاسخى فراخور برداشت و اطلاعات خود: ابراز دارد: حالا ببينيم روايات در اين باره در فصل بعدى (باب پرهيز از چه كسانى) و در فصل (بدترين زنان) چه مى گويد!.

1- جابر بن عبداللَّه گويد: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم فرمود: ألا أخبركم بخير نسائكم، الولود الودود السّتيرة العفيفة العزيزة فى أهلها الذّليلة مع بعلها المتبرّجة مع زوجها الحصان مع غيره الّتى تسمع قوله و تطيعه فاذا خلا بها بذلت له ما أراد منها و لم تبذل كتبذّل الرّجل. آيابشما خبر دهم بهترين زنانتان را؟!، زاينده، دوست دارنده، باحجاب، پاك دامن، در خانواده اش عزيزه، با شوهرش ذليلة، با شوهر خود نما و دريده، با بيگانه خود نگهدار، زنى كه گفته شوهر را مى شنود و اطاعت مى نمايد، هرگاه با شوهر خلوت كرد، هرچه دلبخواه اوست به او مى بخشد، و مانند مردان با او رفتار نمى كند (بلكه رفتارهاى زنانه و تحريك كننده انجام مى دهد وو ..). «1»

2- سكونى: از أبى عبداللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و

سلم فرمود: أفضل نساء أمتى أصبحهن وجهاً وأقلهنّ مهراً. بهترين زنان امت من، زيبارويان و كم مهران آنها است. «2»

3- شيخ صدوق فرمود: وروى أن من بركة المرأة قلّة مهرها، ومن شؤمها كثرة مهرها. و روايت شده است از بركت زن كمى مهر و شومى او در زيادى مهر اوست. «3»

4- سليمان جعفرى: از أبى الحسن الرضا عليه السلام گفت: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: خير

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 51

نسائكم الخمس، قيل: وما الخمس؟ قال: الهيّنة اللّيّنة المؤاتية الّتى إذا غضب زوجها لم تكتحل بغمض حتى يرضى، وإذا غاب عنها زوجها حفظته فى غيبته فتلك عامل من عمّال اللَّه، و عامل اللَّه لا يخيب. بهترين زنان شما پنج (گروه) است، پرسيدند پنج (گروه) كدامند؟! فرمود: خوش رفتار و نرم خو و شوهر دارى كه اگر شوهرش عصبانى شد تا راضى شدن شوهرش، سرمه نكشد (و آرايش نكند) و زمانى كه شوهرش از او غايب شود، (ناموس) او را محافظت نمايد پس همچون زنى كار گزارى از كارگزاران خداوند است و كارگزار خدا هيچ وقت ضرر نمى بيند (و مأيوس نمى شود). «1»

5- فرمود: وجاء رجل إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فقال: انّ لى زوجة إذا دخلت تلقّتنى، وإذا خرجت شيّعتنى، وإذا رأتنى مهموماً قالت لى: ما يهمّك إن كنت تهتمّ لرزقك فقد تكفّل لك به غيرك، وإن كنت تهتم بأمر آخرتك فزادك اللَّه همّاً، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: إنّ اللَّه عمّالًا و هذه من عمّاله لها نصف أجر الشهيد. مردى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت:

من زنى دارم هروقت داخل (خانه) مى شوم به استقبالم مى آيد و اگر خارج شوم بدرقه ام مى كند، و اگر مرا غمگين ببيند مى گويد: اگر براى روزى ات نگرانى، آن را غير تو (يعنى خدا) متكفل شده است، و اگر براى آخرتت فكر مى كنى خداوند آن را زياد كند (و موفق باشى)،! رسول خدا فرمود: همانا براى خداوند عمّال هائى (در زمين) هست اين هم يكى از آن هاست و براى او نصف پاداش شهيد است. «2»

6- يعقوب احمر: از محمد بن مسلم: از أبى جعفر عليه السلام فرمود: أتى رجل رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم يستأمره فى النكاح، فقال: نعم انكح و عليك بذوات الدّين تربّت يداك، و قال: انما مثل المرأة الصّالحة مثل الغراب الأعصم الذى لا يكاد يقدر عليه، قال: وما الغراب الأعصم؟

قال: الأبيض إحدى رجليه مردى به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد در باره ازدواج از او اجازه مى خواست، فرمود: بلى (حتماً) ازدواج كن، و به سراغ دين داران برو تا دستانت نمناك شود (و خير و بركت بينى)؛ فرمود: زن صالحة مانند غراب اعصم، سخت گير مى آيد (و كمياب و كم پيداست!): پرسيدند غراب اعصم چگونه است؟

فرمود: يك پايش سفيدباشد. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 52

7- جميل بن دراج: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: خير نسائكم التى ان غضبت أو اغضبت قالت لزوجها: يدى فى يدك لا أكتحل بغمض حتى ترضى عنّى قال: وكان النبى صلى الله عليه و آله و سلم يقول فى دعائه: اللّهم إنّى أعوذ بك من ولد يكون علىّ رباً ومن مال يكون

علىّ ضياعاً، ومن زوجة تشيبنى قبل أوان مشيبى، ومن خليل ماكر الحديث. زنان خوب شما آن است كه اگر مردش از او ناراحت شود يا او را عصبانى نمايد، به او مى گويد: دست من در دست تو است (و من دراختيار توأم)، آرايش نمى كنم تا از من راضى شوى! و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در دعايش مى گفت: خدايا من به تو پناه مى برم از (شرّ) فرزندى كه براى من بزرگى كند (و مايه شرمندگى من شود)، و از مالى كه سبب ضايع شدن من باشد، و از (شرّ) همسرى كه مرا زود هنگام پيرم كند، و از دوست حيله گر (كه مرا با مكر و نيرنگ هاى خود بفريبد و ضايعم نمايد، تا آخر حديث). «1»

8- ورّام بن أبى فراس در كتابش گفت: امام عليه السلام فرمود: ما اعطى أحد شيئاً خيراً من امرأة صالحة إذا رآها سرّته، وإذا أقسم عليها أبرّته وإذا غاب عنها حفظته (فى نفسها و ماله) به كسى چيزى بهتر از زن صالحه، داده نشده است كه هر وقت او را ببيند شاد شود و اگر براى او (به خاطر چيزى قول دهد و) سوگند بخورد، به او وفا نمايد، اگر از او غايب شود، نگهبان (ناموس و مال) او باشد. «2»

9- سكونى از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: من سعادةالمرء الزّوجة الصّالحة. از خوش بختى مرد (داشتن) زن صالحه است. «3»

10- صفوان بن يحيى: از أبى الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام فرمود: ما أفاد عبد فائدة خيراً من زوجة صالحة إذا رآها سرّته وإذا غاب عنها حفظته فى نفسها وماله. هيچ كس (در زندگى) فائده اى

نبرده است كه بهتر از زن صالحه باشد، هر وقت او را ببيند شاد نمايد: اگر از او غايب شود، نگهبان (ناموس و مال) او باشد. «4»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 53

11- حنان بن سدير: از پدرش: از أبى جعفر عليه السلام فرمود: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم إنّ من القسم المصلح للمرء المسلم أن تكون له امرأة إذا نظر إليها سرّته، وإن غاب عنها حفظته، وإن أمرها أطاعته. رسول خدا فرمود: از قسمت (و نصيب) صالح براى مرد مسلمان آن است كه زنى داشته باشد، هروقت به او نگاه كند شاد شود، و اگر از او غايب گردد، حفظش نمايد، و اگر به او امرى كرد، از او اطاعت نمايد. «1»

12- محمد بن مسلم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من بركة المرأة خفّة مؤنتها (وتيسير ولدها) (وتيسر ولدها)، ومن شومها شدة مؤنتها وتعسير ولدها (ولادتها). از بركت زن سبك بودن مؤنة و آسان زائيدن اوست و شومى اش زيادى مخارج و سخت زائى اوست. «2»

13- امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خداصلى اللَّه عليه وآله در حديثى كه سؤال نمود چه چيزى براى زنان بهتر است، فاطمة عليها السلام گفت:

خير للنساء (ألا يرين الرجال ولا يراهن الرجال) فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: إنّها منّى. براى زنان بهتر آن است (بهترين زنان آنست) كه نه آنها مردان (نامحرم) را ببينند و نه زنها مردان نامحرم را، پس رسول خدا فرمود: او (فاطمه) از من است. «3» در فصل هاى بعدى روايات مناسب اين فصل مى خوانيد

3- تاج كرامت بر سر!!

درهركارى از كارهاى دنيا، اگر خوشنودى و رضاى

خدا و خويشى و خويشاوندى، در نظر گرفته شود، خداوند او را در آن كار شيرين كام و كامياب گرداند و در زندگى هر دو جهان تاج عزّت و كرامت بر سرش نهد و عمر خود را در ميان مردم آبرومندانه به سر برده و سپرى مى كند چون خداوند هميشه به دوستان و خواهانش عزّت دهد و آبرو بخشد، مثلًا دخترى در هم خونان خود وجود دارد اما كمى از جمال ظاهرى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 54

بى بهره است، با او براى رضاى خدا و به احترام همخونى، ازدواج نمايد، خداوند به يقين او را در طول عمر رهايش نمى سازد و باعزت و خوشبختى زندگى مى كند.

1- محمد بن على بن حسين گفت: على بن حسين سيد العابدين عليهما السلام فرمود: من تزوّج اللَّه و لصلة الرحم توّجه اللَّه بتاج الملك (والكرامة). هركس به خاطر خدا و به احترام رَحِمْ (و خويشاوندى) ازدواج كند، خداوند با تاج ملك و كرامت او را تاجدار مى نمايد. «1

4- ازدواج با آن كه دوست دارى!

زندگى باهمسر، يكى از اركان دوران عمر بشر است، چنانچه دلبخواه و باب ميلش نباشد، هميشه در عذاب روحى و شكنجه جسم و جان، فرو خواهد رفت و عمر گرانمايه خود را، دايم بانفرين ونفرت و تلخ كامى و آرزوى مرگ، سپرى خواهد نمود، بدينجهت است كه انسان نبايد در انتخاب همسر و همسرّ خود، تحت تأثير زورگوئى ديگران (پدر، مادر، برادر، دوست آشنا وو ..، قرار گيرد و آينده خود را تباه سازد، زيرا كوچكترين اشتباه و غفلت در اين باره، آدمى را مادام العمر به ندامت و پشيمانى گرفتار خواهد ساخت و بايد تا آخرعمر تاوان اشتباهش

را پس دهد؛

از اين روست كه بزرگان دين سفارش اكيد دارند كه انسان آن كس را كه دوست دارد، ازدواج نمايد و شريك زندگى خود قرار دهد؛

البته حساب مشورت و مشاوره و از صاحبان عقل و خرد نظر خواهى كردن و از تجربه ديگران استفاده نمودن، نه تنها بد نيست بلكه بهتر هم هست. به روايت ذيل توجه نماييد.

1- ابن أبى يعفور، گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: إنّى اريد أن أتزوّج امرأة وإنّ أبوىّ أرادا غيرها قال: تزوج التى هويت ودع التى هوى أبواك. من مى خواهم با زنى (كه دوست دارم) ازدواج نمايم و پدر و مادرم ديگرى را اراده نموده اند! فرمود: با زنى كه دوست دارى، ازدواج كن و آن را كه والدينت دوست دارند، رها ساز!. «2

5- شتاب در ازدواج با هم كفو

اگر ميوه رسيده را به موقع نچينند، فاسد مى شود و گلها را در موقعش برندارند، پرپر مى گردد و گندم را به موقع درو نكنند: از سنبل مى ريزد و مى پوسد و نابود مى شود وو ...

همچنين است فرزندان رسيده و هنگام طراوت و شادابى (دختر يا پسر)، اگر به موقع به خانه بخت فرستاده نشوند، پرپر مى شوند و فاسد از آب در مى آيند!، چنان كه در جوامع مختلف، به روشنى مى بينيم و مسئله ايست غير قابل انكار؛

استفاده بردن و بهره مند شدن از هر چيزى، بايد به موقع باشد، وقتى كه اين گلهاى زندگى به بلوغ رسيدند، حتماً و بايد مسائل زيادى را، در نظر گرفت و در صدد حل آن بر آمد و بدون بهانه جوئى و ايرادگيرى و دعواى مادى و بازى باارقام، حل و فصل نمود، زيرا بى اعتنائى و كم

توجهى به اين مسائل، در زمان نه چندان دور، فاجعه ببار خواهد آورد

مگر اين همه فساد و تباهى جنسى جوامع بشرى از اين مسير ببار نيامده است؟ مگر فرارها و فرارى هاى بى شمار از خانه و خانواده ها و تمرّد و عاق والدينى و نافرمانى هاى فراوان وو .. همه و همه ناشى ازاين، بى توجّهى ها نيست! و دهها مگرها و آياهاى ديگر.

1- أحمد بن محمد بن عيسى: از بعض أصحابش: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته فى بيته. از خوشبختى مرد است كه دخترش در خانه او حيض نبيند (يعنى قبل از عادت بينى و پيش از چند دست شدن، به خانه بخت فرستاده شود). «1»

2- محمد بن على بن حسين گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من سعادة الرجل أن لا تحيض ابنته فى بيته. از سعادت مرد است كه دختر او درخانه اش حيض نبيند

(وعادت نشود و زود هنگام راهى زندگى اش شود). «2»

3- بعضى از أصحاب ما (از ابى عبد اللَّه عليه السلام) روايت كرده است: فرمود: انّ اللَّه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 56

عزّوجلّ لم يترك شيئا ممّا يحتاج إليه الّا وعلّمه نبيّه صلى الله عليه و آله و سلم، فكان من تعليمه إيّاه أنّه صعد المنبر ذات يوم فحمد اللَّه و أثنى عليه، ثمّ قال أيّهاالنّاس انّ جبرئيل أتانى عن اللّطيف الخبير فقال: إنّ الأبكار بمنزلة الثّمر على الشّجر، إذا ادرك ثمارها فلم تجتن أفسدته الشمس، ونثرته الرياح، وكذلك الأبكار إذا أدركن ما تدرك النساء، فليس لهنّ دواء إلا البعولة وإلّا لم يؤمن عليهنّ الفساد

لأنّهنّ بشر، قال: فقام إليه رجل فقال: يا رسول اللَّه، فمن تزوّج؟ فقال: الأكفاء فقال (يارسول اللَّه): و من الأكفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم أكفاء بعض، المؤمنون بعضهم أكفاء بعض. خداى عزّ وجلّ چيز مورد احتياجى فرو نگذاشته، مگر اينكه به پيغمبرش تعليم نموده است، از آن جمله است كه (روزى) بالاى منبر رفت و حمد و ثناى خدا را بجا آورد سپس فرمود: اى مردم جبرئيل از سوى خدا، پيش من آمد و گفت: همانا باكره ها مانند ميوه (رسيده) بر درخت است اگر (بموقع) چيده نشوند، آفتاب آن را فاسد مى نمايد و بادها آنها را پراكنده مى كند، اين چنين است باكره ها، وقتى درك كردند آنچه را كه زنها درك مى كنند (و به بلوغ مى رسند) براى آنها دوائى غير از شوهر كردن نيست و گرنه از فساد در امان نيستند، زيرا آنها بشرند؛

مردى بلند شد وگفت: اى رسول خدا با كهِ ازدواج كنند؟ فرمود: با هم كفوان (و همسنگان)، پرسيد أكفاء كيانند؟! دوبار فرمود: مؤمن ها با همديگر هم كفوند. «1»

4- أبى حيون مولى الرضا از امام رضا عليه السلام فرمود: نزل جبرئيل على النبى صلى الله عليه و آله و سلم فقال يا محمد، ربك يقرئك السلام ويقول: ان الأبكار من النساء بمنزلة الثمر على الشجر، وذكر نحوه، وزاد: ثم لم ينزل حتى زوّج ضباعة بنت الزبير بن عبد المطلب المقداد بن الأسود الكندى، ثم قال: أيها الناس، انما زوّجتُ ابنة عمى المقداد ليتّضع النكاح. جبرئيل به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و گفت: اى محمد خدايت سلام مى رساند ومى فرمايد:

هماناباكره ها بمنزله ميوه بر درخت است (ومانند روايت بالا را ذكر

كرد و اضافه نمود، پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از منبر پايين نيامد) تا ضباعة دختر زبير بن عبد المطلب را به مقداد بن اسود كندى تزويج نمود سپس فرمود: من دختر عمويم را به مقداد تزويج كردم تا (مرزهاى غلط جاهلى) نكاح شكسته شود (زيرا ضباعة اشراف زاده بود و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 57

مقداد غلام سياه كه از نظر فرهنگى آن روز و حتى امروز هم، با همديگر قابل مقايسه نبودند). «1»

5- عبد الرحمن بن سيابة: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ اللَّه خلق حواء من آدم فهمّة النساء الرّجال فحصّنوهنّ فى البيوت. خداوند حوّارا از آدم آفريد پس همت زنها مردانند و آنها را در خانه ها نگه داريد (و مهار نمائيد تا روى جامعه سالم را ببينيد). «2»

6- واسطى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ اللَّه خلق آدم من الماء والطين فهمّة ابن آدم فى الماء والطين، وخلق حواء من آدم فهمّة النساء فى الرجال فحصّنوهنّ فى البيوت. خداوند آدم را از آب و گل آفريد پس همت آدم در آب و گل است، و حوّارا از آدم آفريد پس همت زنها مردانند و آنها را در خانه ها نگه داريد. «3»

7- ابن جمهور: از پدرش گفت: امير مؤمنان عليه السلام در بعض سخنانش فرمود: انّ السباع همّها بطونها، وإنّ النساء همّهنّ الرجال. همت درنده ها، شكم هاى آنهاست و همت زنان مردانند. «4

6- معناى هم كفو بودن

از منظر عقل و دين، همطراز و هم كفو انسان، كسى است كه داراى شخصيت معنوى و سلامت روح و روان و دين و ديانت باشد، مال و منال و مقام هاى اعتبارى و

زيبائى و طنّازى و جاه و جلالت ظاهرى، همگى زود گذر و مانند چرك دست، سريعاً از بين مى رود، اما مقام آسمانى و خدا دادى است كه: جاويد و ابدى مى ماند؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 58

رنگ و پوست و فقر و ثروت و عرب و عجمى و شهرى و دهاتى بودن، معيار انسانيت و شخصيت نيست، بلكه عيار و معدل آدمى، ميزان تقوى و پرهيزكارى و تديّن اوست. «1»

پس هنگام ازدواج به هيچ كدام از اين خصوصيت هاى اعتبارى فريفته نباش، تنها به ميزان عقل و دين و تقواى طرف مقابل دقت نما، زيرا تقوا و پرهيزكاريست كه در خلوت و آشكار و شب و روز و شهر و روستا خلاصه در زمين و آسمان، انسان را از راه هاى انحرافى باز مى دارد و از ارتكاب به اعمال زشت و غير اخلاقى، مهار مى كند ترس از خدا و تقواست كه در زندگى خيالت را راحت مى كند و از جهت همسرت آسوده خاطر مى سازد، چون مى دانى طرف مقابل، پا از جاده حق و حقيقت و عزّت و شرافت، بيرون نخواهد گذاشت و به همه مشكلات و فراز و نشيب هاى زندگى ات، صبورانه و عاشقانه تحمل مى كند و در كنارت، احساس آرامش و خوشبختى مى نمايد و بس؛

پس وقتى همچون شخصيت و موجود شايسته اى را پيدا كردى، مانند پيغمبر الهى حضرت شعيب عليه السلام و ساير بزرگان دين، خود پيش قدم باش و خودت از اين پسر شايسته براى دخترت خواستگارى كن و فرصت را از دست مده، به دو فصل آتى دقت نماييد.

1- أبى حمزة الثمالى- در ضمن حديثى- گفت: كنت عند أبى جعفر عليه السلام

فقال له رجل: إنّى خطبت إلى مولاك فلان بن أبى رافع ابنته فلانة فردّنى و رغب عنّى وازدرأنى لدمامتى و حاجتى و غربتى، فقال أبو جعفر عليه السلام اذهب فأنت رسولى إليه، فقل له: يقول لك محمد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب: زوّج منجح بن رياح (رباح) مولاى بنتك فلانة، ولا تردّه- إلى أن قال: ثمّ قال أبو جعفر عليه السلام: انّ رجلًا كان من أهل اليمامة يقال له: جويبر، أتى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم منتجعاً للإسلام فأسلم و حسن اسلامه، نزد ابى جعفر عليه السلام بودم مردى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 59

به او گفت: من از دوستت (يا غلام آزاد كرده ات) فلان بن ابى رافع، دخترش فلانه را خواستگارى نمودم، مرا ردّ كرد و به خاطر قد كوتاه و ندارى و غريبى، از من روى گردان شد و مرا دكّ نمود (و از من دورى جست)!؛ ابو جعفر عليه السلام فرمود: برو تو قاصد منى از طرف من و به او بگو محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (عليهم السلام» گفت: دخترت فلانه را به غلام من منجح بن رباح، تزويج نما و ردّش نكن راوى گويد:) سپس ابو جعفر فرمود: مردى از اهل يمامة كه به او جويبر مى گفتند، پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و مسلمان شد و اسلامش نيكوگرديد؛

و كان رجلًا قصيراً دميماً محتاجاً عارياً، و كان من قباح السّودان- إلى أن قال: و إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم نظر إلى جويبر ذات يوم برحمةٍ

له و رقّةً عليه فقال له: يا جويبر لو تزوجت امرأة فعففت بها فرجك و أعانتك على دنياك وآخرتك، فقال له جويبر: يا رسول اللَّه بأبى أنت وأمّى، من يرغب فىّ فو اللَّه ما من حسب و لا نسب و لا مال و لا جمال، فأيّة امرأةٍ ترغب فيّ و مرد كوتاه قد و بد ريخت و محتاج و لخت و از زشتان (درجه يك) سودان بود تا فرمود: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با نظر رحمت و دلسوزى به او نگريست و فرمود: اى جويبر چه مى شود ازدواج كنى تا به وسيله آن عفت خود را نگهدارى و به دنيا و آخرت تو كمك كند (و يارى نمايد)، جويبر گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم! پدر و مادرم فداى تو باد چه كسى به من رغبت مى كند (و دختر مى دهد): به خدا قسم نه حسبى دارم و نه نسبى، نه مالى دارم نه جمالى، كدام زنى به من رغبت مى نمايد؛

فقال له رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: يا جويبر انّ اللَّه قد وضع بالإسلام من كان فى الجاهلية شريفاً، و شرّف بالإسلام من كان فى الجاهلية وضيعاً، وأعزّ بالإسلام من كان فى الجاهلية ذليلًا، وأذهب بالإسلام ما كان من نخوة الجاهلية وتفاخرها بعشايرها وباسق أنسابها، فالناس اليوم كلّهم أبيضهم وأسودهم وقرشيّهم وعربيّهم وعجميّهم من آدم، وانّ آدم خلقه اللَّه من طين، وانّ أحب النّاس إلى اللَّه أطوعهم له وأتقاهم، و ما أعلم يا جويبر لأحد من المسلمين عليك اليوم فضلًا إلّا لمن كان أتقى لِلّهِ منك و أطوع، رسول خدا صلى

الله عليه و آله و سلم به او فرمود، اى جويبر خداوند بااسلام كسانى را كه در جاهليت شريف بودند، پايين آورد و با اسلام به آنهائى كه در جاهليت پايين بودند شرف داد، و با اسلام عزيزان جاهليت را ذليل و ذليلان جاهليت را عزيز گردانيد، و با اسلام نخوت (و خود خواهى) و افتخارات عشايرى و نسبى جاهليت را از ميان برداشت، پس همه مردم امروز: سياه و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 60

سفيدشان و قرشى و عربى و عجمى شان همگى از آدم اند، و آدم را از گِل آفريد و محبوب ترين مردم نزد خدا، فرمان برداران و پرهيز كاران آنهاست، من نمى دانم اى جويبر امروز براى احدى از مسلمانها، به تو برترى داشته باشد مگر كسانى كه از تو فرمان بردارتر و خود مهار كننده تر باشد؛

ثمّ قال، انطلق يا جويبر إلى زياد بن لُبيد (انصارى) فانّه من أشرف بنى بياضة حسباً فيهم، فقل له: انّى رسول رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم إليك، و هو يقول لك زوّج جويبراً بنتك الدلفاء (الحديث) وفيه انه زوّجه ايّاها بعد ما راجع النبى صلى الله عليه و آله و سلم، فقال له: يا زياد، جويبر مؤمن والمؤمن كفو المؤمنة، والمسلم كفو المسلمة، فزوّجه يا زياد ولا ترغب عنه. سپس فرمود:

اى جويبر برو به سوى زياد بن لبيد كه از اشرف اولاد بنى بياضة است از حيث حسب و نسب، به او بگو، من فرستاده رسول خدايم به سوى تو و مى فرمايد:

دخترت «دلفاء» را به جويبر تزويج كن (تا آخر حديث) كه او بعد از مراجعه به رسول خدا صلى الله

عليه و آله و سلم حضرت به او فرمود: اى زياد جويبر مؤمن است و مؤمن هم كفو مؤمنة است، و مسلمان هم كفو زن مسلمان است، پس دخترت را به او تزويج كن و از او روى برمگردان (و بى اعتنائى نكن!!) پس دخترش را به جويبر تزويج نمود. «1»

2- أبان: از مردى و محمد بن فضيل هاشمى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: الكفو أن يكون عفيفاً و عنده يسار. (معناى) كفو، عفيف بودن و زندگى مناسب داشتن است. «2»

3- عبد اللَّه بن جعفر در (قرب الاسناد): از عبد اللَّه بن الحسن: از جدش على بن جعفر: از برادرش: گفت: سألته إنّ زوج ابنتى غلامٌ فيه لينٌ و أبوه لا بأس به؟ قال: إذا لم يكن فاحشة فزوّجه يعنى الخنث. از او سؤال كردم همسر (خواستگار) دخترم جوانى است نرم خو و پدرش نيز ايرادى ندارد؟! فرمود: اگر (پسر) فاحشة نباشد تزويج كن (معناى فاحشة در اين حديث) لواط دهنده است. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 61

البته در اين مورد شواهد تاريخى و روايت زياد هست كه فقط براى آوردن نمونه هائى از آن ها اكتفاء نموديم

7- خواستگار شايسته را رد نكن!

زود شوهر دادن دختر در صورتى كه خواستگار مناسب و لايق پيش آيد، از سعادت مرد و سبب آرامش روح و روان خانواده است زيرا پيرامون دختر هزار جور گرفتارى و پيشامد غير مترقبه، مى چرخد و از شرّ اين حوادث ناگهانى، جان سالم به در بردن و رهائى يافتن، از الطاف خداوند بر بنده گان است!، بدينجهت اگر براى دختر خواستگار شايسته (از جهت ايمان و اخلاق و آبرو و وسيله زندگى و

... پيدا شد، بى درنگ موافقت كردن و پاسخ مثبت دادن، لازم و ضرورى است، زيرا بزرگان دين فرموده اند «دختر مانند ميوه درخت است اگر بموقع چيده نشود، فاسد شده و بادها خواهد پاشيد ...»!!؛ «1»

پس هيچ وقت نبايد به خاطر افكار واهى و بى پايه، بهانه گيرى كرده و معطل شوند زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از اين عمل نهى فرموده است به روايات آتى دقت نماييد.

1- على بن مهزيار گفت: كتب على بن أسباط إلى أبى جعفر عليه السلام فى أمر بناته و أنّه لا يجد أحدا مثله، فكتب إليه أبو جعفر عليه السلام: فهمت ما ذكرت من أمر بناتك وأنّك لا تجد أحدا مثلك، فلا تنظر فى ذلك رحمك اللَّه، فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قال: إذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه (قلت يارسول اللَّه! و ان كان دنيّاً فى نسبه؟ قال اذا جائكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه، إلّا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير.

على بن اسباط به ابى جعفر عليه السلام در باره دخترانش، نوشت كه مانند خودش كسى را پيدا نمى كند (كه به آنها تزويج نمايد)!! ابى جعفر عليه السلام به او مرقوم فرمود: آنچه در باره دخترانت نوشته بودى و اين كه مثل خودت را نمى يابى، فهميدم پس منتظر نباش خدايت رحمت كند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتى از اخلاق و ديندارى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 62

كسى راضى هستيد، تزويج كنيد، گفتم اى رسول خدا اگرچه از حيث نسب پست هم باشد؟! فرمود: اگر نكنيد در

زمين فتنه و فساد بزرگى مى شود (و آبروها به خطر مى افتد). «1»

2- عيسى بن عبد اللَّه، از پدرش، از جدش، از على (عليه السلام) فرمايش رسول خدارا، مطابق اين روايت آورده است.

جمله «وإن كان دَنِيّاً فى نسبه؟» با عبارت «ايّاكم و خضراء الدّمن قيل: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم وما خضراء الدّمن؟ قال: المرأة الحسناء فى منبت السوء. «2»

» منافات ندارد زيرا در روايت بالا از پستى و دنائت خانواده سؤال شده است يعنى خانواده اى كه از نظر شرافت نسب با اين شخص هم طراز نيست اما از جهت ديندارى و اخلاق رضايت بخش باشد، ولى در روايت اخير از زن زيبائى كه در خانواده بد و دور از ايمان و اصالت و نجابت، روئيده و پرورش يافته صحبت شده است.

3- إبراهيم بن محمد همدانى گويد: به أبى جعفر (عليه السلام) در باره تزويج نوشتم، نوشته آن حضرت با خط خودش براى من آمد: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم إذا جاءكم (أتاكم) من ترضون خلقه ودينه فزوّجوه، إلّا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: زمانى كه به شما آمد كسى كه به اخلاق و دينش راضى هستيد (به او دخترتان را) تزويج نماييد وگرنه زمين را فتنه و فساد بزرگ فرا مى گيرد! (زيرا بيشتر مردم براى فرو نشاندن فوران شهوت خود، به افسار گسيختگى رو آورده و به آميزش جنسى نامشروع متوسل مى شوند). «3»

4- حسين بن بشار واسطى گويد: به أبى جعفر (عليه السلام) نوشتم و از نكاح؟ سؤال نمودم (به

من پاسخ داد و) نوشت: من خطب إليكم فرضيتم دينه و أمانته فزوّجوه، إلّا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير. هركس به شما براى خواستگارى آمد كه به ديانت و امانت داريش راضى شديد، پس به او زن دهيد وگرنه در زمين فتنه و فساد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 63

بزرگ مى شود (و به وقوع مى پيوندد!). «1»

5- امام رضا عليه السلام فرمود: إن خطب إليك رجل رضيت دينه وخلقه فزوّجه، ولا يمنعك فقره وفاقته، قال اللَّه تعالى: «وإن يتفرّقا يغن اللّه كُلًّا من سعته» وقال: «إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم» ولا يتزوّج شارب خمر فانّ من فعل فكأنّما قادها إلى زنا. اگر مردى از تو خواستگارى نمود كه به دين و اخلاقش راضى هستى، به او تزويج نما و فقر وندارى او مانع اين كار نشود، زيرا خداوند فرموده است «اگر از همديگر جدا شدند خدا هردو را از وسعت رزق توانگر نمايد» و باز فرمود: «اگر ندار بودند آنها را از فضل خود غنى سازد و خداوسعت دهنده و داناست» ولى به شرابخوار دختر ندهيد، اگر اين كار را بكنيد مانند اين است كه آن دختر را به زنا واداشته است! «2

8- خانم گردن بند مرد است

گردن بند براى بانوان، نمود زيبائى و زينت وجودى اوست كه سبب جلب توجه همسر و رغبت بيشتر شوهر ميباشد و چون گردن بند از ابزار زينتى مورد علاقه خانمهاست و به گردنش پيچيده و حلقه زده و محكم چسبيده است، نمى توان به سادگى از گردن او باز كرد و جدا ساخت!!

پر واضح است كه خانم ها نيز هنگام خريد گردن

بند، به تمام زواياى آن بطور كامل دقت مى كنند تا از هر جهت مورد پسند و براى جلب توجه همسر، مفيد باشد.

و براى اينكه مرد بعد از اجراى عقد بازن، زندگيشان باهم گره مى خورد و بهم مى پيچد و به اصطلاح، من و تو «ما» مى شود بدينجهت به آسانى از همديگر گشوده نمى گردد.

اين كه مى بينيم در بعضس از روايات، زن را گردن بند مرد، ناميده با اين تشبيه به اهميت موضوع و دقت كافى در انتخاب آن، اشاره مى نمايد؛

آن گونه كه خانمها براى خريد گردن بند به تمامى ابعاد آن دقت مى نمايند، مرد هم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 64

حد اقل به همان اندازه، بايد در انتخاب و برگزيدن شريك زندگى اش دقيق باشد و هشيار، تا بعدها از كار خود پشيمان نشود و خود را مورد ملامت و مذمت قرار ندهد زيرا رها كردن و از گردن گشودن اين گردن بند بعد ها هزاران مكافات دارد!.

1- عبد اللَّه بن مسكان (سنان): از بعض أصحابش گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: انما المرأة قلادة فانظر «ما تتقلّد» الى ما تقلّده قال و سمعته يقول: ليس للمرأة خطر لا لصالحتهن ولا لطالحتهن، أما صالحتهن فليس خطرها الذّهب والفضّة، بل هى خير من الذهب والفضة، واما طالحتهن فليس التراب خطرها بل التراب خير منها. همانا زن گردن بند است ببين كهِ را به گردن مى آويزى، و گفت: شنيدم امام مى فرمود: البته زن قيمت ندارد، خوبانش طلا و نقره قيمتش نمى شود بلكه از زر و سيم بهتر (و پر قيمت تر) ند و بدانش به خاك هم نمى ارزد

چون خاك از او بهتر است. «1»

2- ابراهيم كرخى به امام صادق عليه السلام گفت: مى خواهم ازدواج كنم فرمود: أنظر أين تضع نفسك و من تشركه فى مالك و تطلعه على دينك و سرّك فان كنت لابدّ فاعلًا فبكراً تنسب الى الخير و الى حسن الخلق (هشيار باش) ببين جانت را كجا مى گذارى و كهِ را شريك مالت كرده و او را به دينت و سرّت آگاه مى نمائى پس اگر از ازدواج ناچارى به سراغ باكره برو هم به خوبى منسوب شوى و هم به اخلاق خوب (يعنى ازدواج با دختر باكره خوبى و حسن خُلق را برايت به ارمغان مى آورد). «2»

3- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: أنكحوا الأكفاء وانكحوا فيهم واختاروا لنطفكم. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: با هم طرازان خود ازدواج كنيد و براى آنها زن دهيد و بر نطفه هاى خود (ظرف) مناسبى اختيار نماييد. «3»

4- باز فرمود: اختاروا لنطفكم فانّ الخال أحد الضّجيعين براى نطفه هايتان (جاى) مناسب اختيار كنيد زيرا دائى يكى از هم بستران است (يعنى بچه به دائيش

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 65

مى رود. «1»

5- در خبر ديگر: تخيّروا لنطفكم فانّ الأبناء تشبه الأخوال (مواظب باشيد) به نطفه هايتان رحِمِ مناسب پيدا كنيد چون بچه شبيه دائى هايشان مى شود. «2»

6- فضل بن محمد، ازمجاشعى، از محمد بن جعفر، از پدرش أبى عبداللَّه عليه السلام واز مجاشعى، ازامام رضا عليه السلام، از پدرانش عليهم السلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: النكاح رقّ، فإذا أنكح أحدكم وليدته فقد أرقّها، فلينظر أحدكم لمن يرقّ كريمته. ازدواج

نوعى بردگى است پس وقتى كه يكى از شما فرزند (دختر) ش را به زنى مى دهد، در واقع او را برده نمود، پس حتماً نگاه كند، فرزن گرامى خود را برده چه كسى قرار مى دهد!. «3

9- ازدواج با دختران باكره

پر واضح است كه انسان عاقل سعى و كوشش فراوان مى كند تا براى همسرى و همسرّى خود: فرد دست نخورده و شايسته و سر به مهرى را: انتخاب نمايد زيرا در اين صورت است كه طرفين: چشم باز مى كنند و فقط يكديگر را مى بينند و بر اخلاقيات و روحيات همديگر: عادت مى كنند، براى اينكه قبلًا فرد ديگرى را نديده و افت و خيز نكرده اند اما اگر با فرد بيوه و دست خورده ازدواج نمايد احتمال ندامت و پشيمانى را در آينده نزديك يا دور در پى خواهد داشت.

البته روايات فصل هاى بعدى يك نوع راهنمائى و امتياز دادن است نه اين كه بانوان بيوه يا زشت رو يا ضعيف اندام وو ... در خانه بمانند و كسى با آنها ازدواج نكند.

1- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد جابر بن عبداللَّه انصارى با زن بيوه ازدواج نموده است، فرمود: هلّاتزوّجت بكراً (تداعبها و تداعبك «4») تلاعبها و تلاعبك «5» (و تضاحكها و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 66

تضاحكك) «1»

چرا بادختر باكره ازدواج نكردى كه، تو با او شوخى نمائى و او با تو، تو با او بازى كنى و او باتو، تو او را بخندانى و او تورابخنداند.

2- رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تزوّجوا الأبكار فإنّهن أطيب شيئ أفواهاً. قال: (وفى حديث آخر) وأنشفه أرحاماً، وأدرّ شئ

اخلافاً، وأفتح شئ أرحاماً، أما علمتم انّى اباهى بكم الأمم يوم القيامة حتى بالسّقط يظلّ محبنطئاً على باب الجنّة، فيقول اللَّه عزوجل: ادخل (الجنّة)، فيقول لا أدخل حتى يدخل ابواى قبلى فيقول اللَّه تبارك وتعالى لملك من الملائكة: ائتنى بأبويه فيأمر بهما إلى الجنّة، فيقول: هذا بفضل رحمتى لك. با دختران باكره ازدواج كنيد! زيرا آنها پاك دهانند و در حديث ديگر فرمود: و نظيف ارحام و پربار و (پرجانشينان و) باز رَحِمْ اند، آيا نمى دانيد من با شما به امت هاى ديگر، مباهات مى كنم حتى سقط شده ها كه در جلوى دَرِ بهشت با حال غضب مى ايستند خداى عزّ و جلّ مى فرمايد: داخل بهشت شويد!، گويند: نه، تا پدر و مادرم داخل شوند! خداى تبارك وتعالى به فرشته اى از فرشتگان مى فرمايد، والدين او را بياور و امر مى كند داخل بهشت شويد پس به او مى فرمايد: اين از فضل و رحمت من است برتو. «2

10- ازدواج با فراخ چشمان گندمگون و ...

در حديث آمده است انّ اللَّه جميلٌ يحبّ الجمال خداوند زيباست و زيبائى را دوست دارد، اين خصلت خدائى در بندگانش هم تبلور يافته است، انسان هميشه به مخلوق زيبا از هرجنس و هرنوع باشد، دل مى بندد و علاقه مند مى شود زيرا زيبائى يكى از نعمت هاى استثنائى خداست و يكى از سه چيز زداينده و از بين برنده: غم و اندوه است «3»؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 67

بدين خاطر در روايات تأكيد شده است با زيبارويان، شهلا چشمان، خنده رويان، سفيداندامان، خوشبويان و مو بلندان وو ... بالأخرة با خوش سيرتان و خوش صورتان، ازدواج كنيد و زندگى ايده آل براى خود بسازيد!! به احاديث فصل هاى بعد دقت نمائيد.

1- مالك

ابن اشيم: از بعض رجالش: از أبى عبد اللَّه عليه السلام روايت مى كند فرمود: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: تزوّجوا سمراء عيناء عجزاء مربوعة فإن كرهتها فعليّ مهرها. با بانوى گندمگون و فراخ چشم و باسن درشت و ميان بالا: ازدواج كنيد اگر خوشت نيامد مهرش به گردن من (من مهرش را مى پردازم). «1»

2- عبد اللَّه بن المغيرة گفت: شنيدم أبى الحسن عليه السلام مى فرمود: عليكم بذوات الأوراك، فإنّهنّ أنجب. برشما باد بانوان درشت اندام، آن هادلچسب ترند (و نجيبان). «2»

3- أحمد بن محمد بن عبد اللَّه گفت: امام رضا عليه السلام به من فرمود: إذا نكحت فانكح عجزاء. زمانى كه (خواستى) ازدواج كنى با زن كف پر گوشت (توپل موپل) ازدواج كن. «3»

4- أمير المؤمنين عليهم السلام فرمود: من أراد الباه فليتزوج امرأة قريبة من الأرض بعيدة ما بين المنكبين، سمراء اللون، فان لم يحظها فعلىّ مهرها هركس اراده ازدواج نمايد باخانم نزديك به زمين (كوتاه قامت) و چهار شانه و گندمگون ازدواج كند اگر او را نپسنديد مهريه اش به گردن من!!. «4

11- ازدواج باخوشبويان

1- أحمد بن أبى عبد اللَّه: عن بعض أصحابنا قال: كان النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) إذا أراد تزويج

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 68

امرأة بعث من ينظر إليها و قال للمبعوثة: شمّى ليتها، فان طاب ليتها طاب عرفها، و انظرى كعبها فإن درم كعبها عظم كعثبها. اگر اراده ازدواج داشت زنى را مى فرستاد تا زن مورد نظر را بر رسى كند و مى فرمود: پشت گردنش را بوكن اگر خوشبو باشد خودش نيز خوش بو است اگر بند يا غوزك پايش پر گوشت باشد خودش ... هم

پرگوشت است. «1

12- ازدواج با سفيد اندام و ..

1- بكر بن صالح: از بعض أصحابش: از أبى الحسن الرضا عليه السلام قال: من سعادة الرجل أن يكشف الثوب عن امرأة بيضاء. از خوش بختى مرد است لباس زن سفيد را كنار زند (يعنى با زن سفيد اندام ازدواج نمايد). «2»

2- أبى أيوب الخراز (الخزّاز) از أبى عبد اللَّه عليه السلام قال: انّى جرّبت جوارى بيضاء و ادماء فكان فيهن بون. بردگان سفيد و سرخ گونه را تجربه نمودم، در آنها بود فاصله زياد. «3»

3- سكونى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تزوّجوا الزّرق فإن فيهنّ اليُمن (فيهنّ يُمناً) فانّ لهنّ البركة.

با زنان كبود چشم (زاغ چشم) ازدواج كنيد در آنها يمن و بركت هست. «4

13- ازدواج با خنده رويان مو بلند!

1- محمد بن ابى القاسم: از پدرش تا از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمو د: المرأة الجميلة تقطع البلغم، والمرأة السوداء تهيّج المرّة السوداء. زن زيبا بلغم را از بين مى برد و زن سياه صفراء سياه را به هيجان مى آورد. «1»

2- محمد بن عبد الحميد: از بعض اصحابش از أبى عبد اللَّه عليه السلام أنه شكا إليه البلغم فقال: أما لك جارة تضحك (تضحكك)؟ قال: قلت: لا، قال: فاتّخذها فإنّ ذلك يقطع البلغم شكايت از بلغم كرد! فرمود: آيا برده (كنيز) خنده رو ندارى (كه ترا بخنداند)؟! گفتم:

نه، فرمود: خنده رو بگير كه بلغم را از ميان بر مى دارد. «2»

3- محمد بن على بن حسين عليهم السلام فرمود: إذا أراد أحدكم أن يتزوج فليسأل عن شعرها كما يسأل عن وجهها فانّ الشَّعر أحد الجمالين. هروقت كسى از شما خواست ازدواج كند از مويش پرس

و جو نمايد چون مو يكى از دو زيبائى است (صورت و مو). «3»

4- عيون أخبار الرضا: از پدران بزرگوارش عليهم السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

اطلبوا الخير عند حسان الوجوه، فإنّ فعالهم أحرى أن يكون حسنا. خير (و بركت) را در زيبارويان بجوييد، چون رفتار آنها شايسته زيبا بودن است (و نيكو بودن را مى طلبد). «4»

5- إبراهيم بن عبد الحميد: از أبى الحسن اول عليه السلام فرمود: ثلاث يجلين البصر: النظر إلى الخضرة، والنظر إلى الماء الجارى، والنظر إلى الوجه الحسن. سه چيز چشم را جلا دهد،

1- به سبزه ها نگريستن،

2- نگاه به آب روان،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 70

3- و تماشا به روى زيبا. «1»

توجّه: در بعضى از روايات از سياه چردگان تعريف و در اين فصل از زيبارويان تمجيد شده است منظور اين است كه سياه صورتان ولود از زيبارويان نازا مقدم تر است و همچنين سياه دين مدار بر زيباى بى دين مزيّت و برترى دارد

14- ازدواج باخانم ولود

يكى از علت هاى مهم تشكيل خانواده و ازدواج، به وجود آوردن اولاد و سوت كور نبودن خانه هاست و اينكه بقاى نسل و جانشين هر آدمى از همه چيز برايش مهم تر است؛

فراوان ديده ايم كه اگر كسى مدتى بعد از ازدواج بفهمد، بچه دار نمى شود، خود را به هر درى مى زند و حتى حاضر است از هستى اش، دست بردارد تا داراى فرزند و يادگارى از خود باشد؛

پس اولاد در زندگى حرف اول را مى زند، بدينجهت است كه در روايات و فرمايش بزرگان، سفارش فراوان شده است كه با بانوى زاينده ازدواج شود و با

بجا گذاشتن نشانه هائى از خود، به درود زندگى گفته و از اين پُل عبور نمايد.

1- علاء بن رزين: از محمد بن مسلم: از أبى جعفر عليه السلام گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود تزوّجوا بكراً ولوداً، ولا تزوّجوا حسناء جميلة عاقراً، فإنّى أباهى بكم الأمم يوم القيامة. با دختر باكره و زاينده ازدواج كنيد و با زيباى نازا ازدواج نكنيد من در قيامت با شما به امت ها مباهات مى كنم. «2»

2- سليمان بن جعفر الجعفرى: از أبى الحسن الرضا عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مردى فرمود: تزوّجها سوءاء ولوداً، ولا تزوّجها جميلة حسناء عاقراً، فانّى مُباهٍ بكم الأمم يوم القيامة أما علمت ان الولدان تحت العرش يستغفرون لآبائهم يحضنهم إبراهيم، و تربّيهم سارة فى جبل من مسك و عنبر و زعفران. با سياهان زاينده وصلت كن و با نازاهاى زيبا وصلت ننما، من در قيامت به امت ها با شما افتخار مى كنم، آيا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 71

نمى دانى كودكان در زير عرش برپدرانشان استغفار مى كنند و ابراهيم عليه السلام آنها را سرپرستى مى كند و سارا در كوهى از مشك و عنبر، تربيتشان مى نمايد؟!. «1»

3- إسماعيل بن عبد الخالق: از كسى كه به او گفته است گفت: شكوت إلى أبى عبداللَّه عليه السلام قلّة وُلدى، وانّه لا وَلَدَ لى، فقال لى: إذا أتيت العراق فتزوج امرأة، ولا عليك أن تكون سوءاء قلت: جعلت فداك، و ما السوءاء؟ قال: امرأة فيها قبح فإنّهن أكثر أولاداً. به ابى عبداللَّه عليه السلام از كمى اولادم شكايت بردم و اين كه بچه ندارم، فرمود: وقتى كه

به عراق رفتى بازنى ازدواج كن (وسعى كن) سؤآباشد، گفتم: فدايت شوم سؤآء چيست؟! فرمود: زنى كه در او زشتى (و بدگِلى باشد) چون آنها پراولادند. «2»

4- امام صادق عليه السلام فرمود: اعلموا أنّ السّوءاء اذا كانت ولوداً أ حبّ الىّ من الحسناءالعاقر. بدانيد (اگر زن بدگل و) زشت، زاينده باشد براى من محبوب تر از زيباى نازاست. «3» به فصل هاى بعد دقت فرماييد

پرهيز از وصلت چه كسانى!

اشاره

در فصل هاى گذشته كراراً گفته ايم و در آينده نيز به مناسبتهائى خواهيم گفت، هنگام ازدواج و دختر دادن و زن گرفتن، بايد خيلى هشيار بود و دقت كافى به عمل آورد با چگونه شخصى زندگى خواهيد كرد كه بعدها گرفتار ندامت و پشيمانى نگرديد

1- عدم ازدواج باخانم نازا

در فصل قبل گفتيم: برقرارى و پايدارى نظام زندگى: با وجود اولاد و فرزند است:

خانه اى كه صداى بچه اى (خواه گريه و خواه خنده اش) بلند نشود آن خانه سوت كور و خانه خاموش است، بدينجهت در روايات وارده، تأكيد بر اين است تا سرحد امكان با زن ولود ازدواج نمايند اگرچه بدگل و زشت رو باشد و از ازدواج با زن نازا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 72

بپرهيزند اگرچه خوشگل و زيبا باشد به دوفصل بعد توجه نماييد.

1- عبد اللَّه بن سنان: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: جاء رجل إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فقال: يا نبيّ اللَّه إنّ لى ابنة عمّ لى قد رضيتُ جمالها وحسنها و دينها ولكنّها عاقر؟ فقال: لا تزوّجها إنّ يوسف بن يعقوب لقى أخاه فقال: يا أخى كيف استطعت أن تزوّج النساء بعدى؟! فقال:

إنّ أبى أمرنى فقال: إن استطعت أن تكون لك ذرية تثقل الأرض بالتسبيح فافعل، قال:

وجاء رجل من الغد إلى النبى صلى الله عليه و آله و سلم فقال له مثل ذلك فقال له: تزوج سوءاء ولودا، فإنى مكاثر بكم الأمم يوم القيامة. قال: فقلت لأبى عبد اللَّه عليه السلام ما السوءاء؟ قال: القبيحة. مردى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: اى پيغمبر خدا من دختر عموئى دارم داراى مال

و جمال و دين است اما نازا است (مى خواهم با او ازدواج كنم؟) فرمود: با او ازدواج نكن چون يوسف بن يعقوب برادرش (بنيامين را) ملاقات كرد و گفت: چگونه دلت خواست بعد از من ازدواج كنى (و مشغول عيش و لذت شوى؟!) گفت: پدرم مرا امر كرد و فرمود: اگر مى توانى در روى زمين ذريه اى داشته باشى كه تسبيح خدا گويد، اين كار را بكن؛

فرداى آن روز نيز مردى آمد و همان را گفت، و به او نيز فرمود: زن ولود (وزاينده) بگير من در قيامت با شما به امّت ها مباهات مى كنم، من از ابى عبداللَّه عليه السلام پرسيدم «سوآء» چيست؟ فرمود: زشت (يعنى با زن زاينده اگرچه زشت هم باشد ازدواج كنيد و از زن نازاى زيبا بپرهيزيد). «1»

2- خالد بن نجيح: از أبى عبد اللَّه عليه السلام قال: تذاكروا الشؤم عند أبى عليه السلام فقال: الشؤم فى ثلاث فى المرأة والدّابة و الدّار، فأما شؤم المرأة فكثرة مهرها، و عقم رحمها. در باره شومى ها نزد امام صادق عليه السلام گفتگو شد فرمود: شومى در سه چيزاست در زن و مركب و خانه، اما شومى زن، زيادى مهر او و نازائى رَحِم اوست. تا آخر روايت. «2»

3- محمد بن على بن حسين گفت: امام عليه السلام فرمود: اعلموا أن السوداء إذا كانت ولوداً أحب إليّ من الحسناء العاقر. بدانيد اگر زن سياه زاينده باشد براى من دوست

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 73

داشتنى تر از زن زيباى نازاست. «1

2- عدم ازدواج باخانم پير

1- محمد بن على بن حسين گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: ثلاثة يهدمن البدن و ربما قتلن: .... و نكاح العجائز. سه چيز

بدن را به ويرانى (وتباهى و نابودى) مى كشد و اى بسا مى كُشد ... و ازدواج با زن پير. «2»

2- أحمد بن أبى عبد اللَّه البرقى در كتاب (المحاسن) گفت: از ابى عبد اللَّه عليه السلام روايت شده است فرمود: ثلاثة يهزلن البدن و ربما قتلن- إلى أن قال: ونكاح العجائز سه چيز بدن را لاغر (وناتوان) مى كند و اى بسا به كام مرگ مى برد- تا اينكه گفت: و ازدواج با زنان پير. «3

3- بدترين بانوان

در فصل (بهترين زنان) رواياتى گذشت و گفتارهائى سپرى شد، حالا نوبت دانستن بدترين زنان و نشانه هاى آنهاست توجه فرمائيد.

1- مسعدة بن زياد: از جعفر بن محمد از پدرش عليهما السلام فرمود: النساء أربعة أصناف:

فمنهنّ ربيعٌ مُرْبَعٌ، و منهنّ جامعٌ مُجْمَعٌ، ومنهنّ كَرْبٌ مُقْمَعٌ و منهنّ غلٌّ قَمِلٌ. زنها چهار صنف اند؛

الف- زنى كه هر وقت به او نگاه كنى شادت نمايد و اگر چيزى به او دهى (كم يا زياد باجان و دل) مى پذيرد، (و مانند بهار، بهار آفرين و زندگى را هميشه بهار مى كند)؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 74

ب- گرد آورنده و به دور خود جمع كننده و با بركت باشد (و اعضاى خانواده را زير بال و پر خود مى گيرد)؛

ج- گرفتارى آور و ريشه برانداز باشد (همه را از دور خود فرارى داده و زندگى را از هم مى پاشد)؛

د- مانند كنه و شپش به بدن مى چسبد (و آدمى را مثل خوره مى خورد و از پا در آورده و فاتحه خوشى و كاميابى را مى خواند). «1»

2- أبى حمزة: از جابر بن عبد اللَّه گفت: شنيدم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ألا اخبركم بشرار

نسائكم؟ الذّليلة فى أهلها، العزيزة مع بعلها، العقيم الحقود التى لاتتورّع من قبيح، المتبرّجة اذا غاب عنها بعلها، الحصان معه ذا حضر، لاتسمع قوله، و لاتطيع أمره، و إذا خلا بها تمنّعت منه كما تمنّع الصعبة عند ركوبها، و لاتقبل منه عذراً و لاتغفر له ذنباً آيا به شما خبر ندهم بدترين زنانتان را؟!

1- (زنى كه) در ميان خانواده اش ذليل است و (در خانه) با شوهر عزيز (و فخر) فروش؛

2- نازا و كينه توزى كه از زشتى ها نپرهيزد؛

3- در زمان غيبت شوهرش (آرايش كرده و پرده درى نموده و) خود را در ديد (مردم) قرار دهد، و در حضور شوهرش با حجاب جلوه كند؛

4- حرف شنو نباشد و از او فرمان نبرد؛

5- در خلوتگاه مانند مركب چموش، (از نزديكى شوهر) ممانعت نمايد و هيچ عذرى را از او نپذيرد (و از خطايش در نگذرد). «2»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 75

3- سكونى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: كان من دعاء رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: أعوذ بك من امرأة تشيبنى قبل مشيبى. از دعاهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود خدايا به تو پناه مى برم از (شرّ) زنى كه مرا پيش از رسيدن زمان پيرى، پيرم كند (و پيرى زود رس براى من تحميل نمايد و به ارمغان آورد). «1»

4- عبد اللَّه بن سنان گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شرار نسائكم المقفرة الدّنسة اللجوجة العاصية، الذليلة فى قومها، العزيزة فى نفسها، الحصان على زوجها، الهلوك على غيره. بدترين زنان، شماباير (و خشك و بى بهره) و آلوده ولجباز

و عصيانگر است كه در فاميل خود ذليل و در خودپسندى عزيز باشد، و برشوهرش، خود نگهدار و بر ديگران نرم (و زود تسليم شونده شود!). «2»

5- اصبغ بن نباتة گويد: از أمير مؤمنان (عليه السلام) شنيدم مى فرمود: يظهر فى آخر الزمان واقتراب الساعة و هو شرّ الأزمنة، نسوة كاشفات عاريات متبرّجات من الدّين خارجات فى الفتن داخلات مائلات إلى الشهوات، مسرعات إلى اللذات، مستحلات المحرمات، فى جهنم خالدات در آخرالزّمان و نزديك قيامت كه بدترين زمان هاست، ظاهر مى شود زنان مكشفه و لخت و خود نشان دهنده، از دين بيرون رونده و بر فتنه ها داخل شونده، ميل كننده به شهوترانى و سرعت گيرنده بر لذتهاى (حرام) حرام ها را حلال و (نهايت اين اعمال) در جهنم هميشه سوزان خواهند بود!. «3»

6- ابى حمزه ثمالى، از أبى جعفر عليه السلام فرمود: كان فى بنى إسرائيل رجل عاقل كثير المال، وكان له ابن يشبهه فى الشمائل من زوجة عفيفة، وكان له ابنان من زوجة غير عفيفة فلمّا حضرته الوفاة قال لهم: هذا مالى لواحد منكم، فلمّا تُوُفّىَ قال الكبير أنا ذلك الواحد، وقال الأوسط: أنا ذلك، وقال الأصغر: أنا ذلك، در بنى اسرائيل مرد خردمند و پولدارى بود و او از زن پاكدامن پسرى داشت كه شبيه خودش بود و دو پسر از زن ناپاك

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 76

داشت!،

هنگامى كه مرگش فرا رسيد به آنها گفت: اين مال من متعلق به يكى از شماهاست، وقتى كه وفات كرد برادر بزرگ گفت: آن يكى منم و برادر وسطى گفت: منم و كوچك هم گفت: منم؛

فاختصموا إلى قاضيهم قال: ليس عندى فى أمركم شئ

انطلقوا إلى بنى غنام الإخوة الثلاث فانتهوا إلى واحد منهم فرأوا شيخاً كبيراً فقال لهم: ادخلوا إلى أخى فلان فهو أكبر منى فأسألوه، فدخلوا عليه فخرج شيخ كهل فقال: سلوا أخى الأكبر منّى، فدخلوا على الثالث فإذا هو فى المنظر أصغر فسألوه أوّلًا عن حالهم ثمّ مبيّناً (لهم) فقال: أما أخى الذى رأيتموه أولا هو الأصغر وإنّ له امرأة سوء تسوؤه وقد صبر عليها مخافة أن يبتلى ببلاء لا صبر له عليه فهرمته، و أما الثانى أخى فانّ عنده زوجة تسوؤه و تسرّه فهو متماسك الشباب، وأما أنا فزوجتى تسرّنى ولا تسوؤنى لم يلزمنى منها مكروه قط منذ صحبتنى فشبابى معها متماسك، پس پيش قاضى براى مرافعه رفتند، او گفت: در اين باره من چيزى ندارم بگويم برويد در (طايفه) بنى اغنام پيش سه برادر (معروف)، پيش يكى رفتند ديدند پيرمرد بزرگسالى است (قضيه را گفتند) گفت: برويد پيش برادر بزرگم فلانى از او سوال كنيد، رفتند پيش او ديدند مرد ميانسالى بيرون آمد و گفت: برويد پيش برادر بزرگتر از من، رفتند پيش او ديدند از همه كوچكتر به نظر مى آيد (تعجب كردند و) اول از حال خود آنها پرسيدند كه اين قضيه چگونه است؟! سپس جريان خود را بيان نمودند؛

گفت: اما برادرى كه اول ديديد درست است او برادر كوچك ماست اما چون زن بدى دارد كه با او بدرفتارى مى كند و او تحملش مى نمايد كه مبادا به بلاى بدتر از او گرفتار آيد كه غير قابل تحمل باشد و او را پيرنموده (و به آن روز انداخته كه ديديد)!.

و برادر دومى زنى دارد كه او را غمگين و خوشحال

مى نمايد كه (متعادل مانده است) ولى من زنى دارم كه هيچ وقت مرا اذيت نمى كند و شاد نگهميدارد و از روزى كه ازدواج كرديم، او مرا آسيبى نرسانده است و جوانى ام به خاطر او سالم مانده است!.

وأما حديثكم الذى هو حديث، أبيكم انطلقوا أوّلًا وبعثروا قبره واستخرجوا عظامه وأحرقوها

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 77

ثم عودوا لأقضى بينكم. فانصرفوا فأخذ الصبى سيف أبيه وأخذ الإخوان المعاول فلما أن همّا بذلك قال لهم الصغير: لا تبعثروا قبر أبى وأنا أدع لكما حصّتى فانصرفوا إلى القاضى فقال:

يقنعكما هذا، ائتونى بالمال فقال للصغير: خذ المال، فلو كانا ابنيه لدخلهما من الرقّة كما دخل على الصغير. واما سرگذشت شما با پدرتان، برويد اول قبر او را بشكافيد و استخوان هايش را در آورده و بسوزانيد و برگرديد تا در ميان شما قضاوت نمايم؛

برگشتند و برادر كوچك شمشير پدر را برداشت و آن دو برادر كلنگ برداشتند تا قبر را بشكافند، برادر كوچك گفت: قبر پدرم را نشكافيد و من حق (ارث پدرم را) به شما واگذ ار نمودم،

به سوى قاضى برگشتند و جريان را گفتند: قاضى دستور داد مال پدر را بياوريد اين قصه براى بيان حكم كافى است! به برادر كوچك گفت: مال براى توست زيرا اگر آنها هم فرزندان او بودند، مانند كوچك تر دلشان مى سوخت. «1»

8- و فرمود عليه السلام: شرّ الأشياء المرأة السّوء بدترين چيزها زن بد است!. «2»

9- از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: لو لا النساء لَعُبِدَ اللّهُ حقّاً حقّاً. اگر زنها (ى بد و منحرف) نبود، خداوند به حق پرستيده مى شد. «3

4- خطرناك ترين دشمن

خدا نكند كه همسر آدم

دشمنش باشد چون دشمنى كه شب و روز در كنارت باشد و با هم زندگى بكند، به مراتب خطرناك تر از دشمنى است كه دور از تو زندگى نمايد زيرا از دوّمى هميشه در حذرى و هوشيار، اگر در دور و برت ديده شود، براى دفاع از خود آماده اى، اما اوّلى، چون در نهان و آشكار و وقت و بى وقت، با او در افت و خيزى، هر گاه بر عليه تو، تصميم بد بگيرد، مى تواند در اسرع وقت، اجراء نمايد، بدينجهت است كه در صورت اختلاف عميق ميان زن و شوهر، زن براى شوهرش بدترين و غالب ترين دشمن به حساب مى آيد.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 78

خداوند متعال مى فرمايد: «يا أيّهالّذين آمنوا انّ من أزواجكم و أولادكم عدوّاً لكم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فانّ اللّه غفورْ رحيمٌ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسرانتان و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد؛ و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد (خدا شما را مى بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است.» «1»

1- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: أغلب أعداء المؤمنين زوجة السّوء. پيروزترين دشمن مؤمنان همسر بد است!. «2»

2- عبد اللَّه بن سنان: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أغلب الأعداء للمؤمن زوجة السوء. غالب ترين دشمن ها براى مؤمن، همسر بد است. «3

5- بهترين و بدترين مردان!

ميان بانوان و آقايان، هم خوبانى وجود دارد و هم بدانى، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى شناختن آنها فرمايشاتى دارد!.

رسول خدا در ضمن حديثى فرمود: ألا اخبركم بخيار رجالكم؟ قلنا: بلى يا رسول اللَّه،

قال: إنّ من خير رجالكم التّقى النّقى السّمح الكفّين السّليم الطّرفين، البرّ بوالديه، ولا يلجئ عياله إلى غيره، ثم قال: ألا اخبركم بشر رجالكم؟ فقلنا: بلى فقال: إنّ من شرّ رجالكم البهات البخيل الفاحش، الآكل وحده، المانع رفده، الضارب أهله و عبده، الملجئ عياله إلى غيره، العاق بوالديه. آيا به شما خبر دهم از (صفات) بهترين مردانتان؟! گفتيم: بلى اى رسول خدا، فرمود: بهترين مردان شما، پرهيزكار و صاف و دست باز و هردو طرف سالم الوجود به والدين نيكوكار باشد، و عيال خود را به پناه ديگران وادار نسازد (و زيردست قرار ندهد)؛

سپس فرمود: آيا به بدترين مردانتان خبر ندهم؟ گفتيم: بلى اى رسول خدا، فرمود:

از بدترين مردان شما، افترا گوينده و بخيل و دريده و تنها خورنده و مانع شونده از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 79

خيرش (خيرش به كسى نرسد) و (كتك) زننده به زن و خدمتكارش باشد و عيال (و زير دستان خود را) به ديگران بسپارد. «1

6- كراهت ازدواج فاميلى!

در رابطه با ازدواج فاميلى، روايات دوگونه آمده است،

1- مستحب است و خوب،

محمد بن على بن حسين گفت: على بن حسين سيد العابدين عليهما السلام فرمود: من تزوّج اللَّه و لصلة الرحم توّجه اللَّه بتاج الملك (والكرامة). هركس به خاطر خدا و به احترام رَحِمْ (و خويشاوندى) ازدواج كند، خداوند با تاج ملك و كرامت او را تاجدار مى نمايد. «2»

2- مكروه است و ممنوع،

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «لاتنكحوالقرابة القريبة فانّ الولد يخرج ضاوياً اى نحيفاً. با نزديكترين نزديكان ازدواج نكنيد زيرا بچه ضعيف و ناتوان به دنيا مى آيد. «3»

مضمون دو روايت بالا، هر كدام به يك بُعد

زندگى نظارت دارد!،

اولى: براى استحكام بخشيدن به زندگى فاميلى و اقربائى، و جلوگيرى از گسستن زنجير ايل و تبارى و پاره شدن شيرازه عواطف خانوادگى مى باشد.

دومى: براى رعايت مسائل ژنيتيگى و پزشگى، و پيشگيرى از پيامدهاى ناگوار بعدى مى باشد كه نهايتاً به طلاق منجر مى شود!، زيرا آزمايشهاى علمى و تجربه هاى اجتماعى، ثابت كرده است كه ازدواج فاميلى در برخى از موارد، به معلول و ناقص به وجود آمدن بچه و كند ذهنى او منتهى مى شود كه در نتيجه هم والدين تاپايان عمر، گرفتار ناراحتى هاى گوناگون و هم جامعه پذيراى يك فرد معلول جامعه خواهد بود!!.

راه حل: براى اينكه ازدواج كنندگان، از اين معضل رهائى يابند، پيشرفت علم و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 80

آزمايشات كنونى مسئله را حل نموده است؛

كسانى كه دوست دارند با افراد فاميل پيوند بخورند، مى توانند بدون دردسر، پيش از همه اقدامات، آزمايشات لازم را انجام داده و با خيال راحت به استقبال زندگى بروند، تا بعداً ندامت و پشيمانى ببار نيايد.

پس اگر اين مسأله از مسير آزمايش حل شود كراهت اين گونه ازدواج ها نيز برداشته مى شود

7- ندادن دختر به شرابخوار

بر هر مسلمانى لازم است به دستورات دينش پايبند و عمل كننده باشد، براى حفظ و دفاع از دينش، كمى غيرت و تعصب دينى داشته باشد، پس اگر كسى از دختر او خواستگارى كرد اما پاى بند ديانت و اسلاميت نباشد، با ملاحظه جهاتى نبايد به او جواب مثبت دهد!، زيرا هم از جهت اين كه از نظر دينى در رديف هم نيستند، و هم برابر روايات وارده، بادختر او هم كفو و هم طراز نيست و در آينده پيامدهاى ناگوار بى شمار

خواهد داشت، چون يك فرد مست و لايعقل، با كليد شراب خواريش درهاى فسادها و شرها را بروى خود و خانواده اش باز نموده و با ناملايمات زندگى اش، دايم آنها را ضجر خواهد داد!.

و دهها مسايل و گرفتارى هاى پيش بينى نشده ديگر كه، با درنظرگرفتن اين معايب، يك شخص مسلمان چگونه مى تواند با يك فرد شراب خوار دور از دين و از خدا بى خبر، وصلت نمايد.

1- أحمد بن محمد تا از أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من زوّج كريمته من شارب خمر فقد قطع رحمها. هركس دخترش را به شراب خوار تزويج كند (درباره او) قطع رَحِم كرده است.» 2- ابن أبى عمير: از بعض اصحابش: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شارب الخمر لا يُزوَّجُ إذا خَطَبَ ولايشفّع اذا شفع و لايصدّق اذا حدّث و لايعاد اذا مرض و لايشهد جنازة و لايؤتمن على أمانة. شرابخوار تزويج كرده نمى شود وقتى كه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 81

خواستگارى نمود (يعنى اگر شارب الخمر براى خواستگارى آيد به او دختر ندهيد) و وساطت او پذيرفته نشود و اگر سخنى گفت تصديق نشود و به تشييع جنازه اى نرود و به امانتى امين نگردد. «1»

3- از ابى الرّبيع از امام صادق عليه السلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من شرب الخمر بعد ما حرّمها اللَّه على لسانى، فليس بأهل أن يزوّج اذا خطب و لايشفع اذاشفع، ولايصدق اذا حدّث و لا عاد اذا مرض ولايشهد جنازة و لا يؤتمن على أمانة. هركس شراب بخورد بعد از آنكه خداوند با

زبان من حرام كرده است، پس اهليت (و شايستگى)، ندارد زمانى كه خواستگارى نمود، به او دختر دهند، شفاعتش را قبول نكنند و گفتارش تصديق نشود و مريض شد عيادت نشود و به تشييع جنازه اى حاضر نباشد و به امانتى امين نگردد تا آخرحديث. «2

8- به بد اخلاقان دختر ندهيد

اخلاق يكى از مسايل مهم كليدى و تعيين كننده دوران زندگى است، اگر در گذران زندگى، هر دو زوج داراى خلق و خوى پسنديده باشند، آن زندگى برايشان، شيرين و گوارا خواهد بود، و اگر يكى يا هردوى آنها داراى اخلاق بد و سيرت ناپسند باشد، صورت زندگى برايشان زشت و معنا و مفهومى نخواهد داشت، حالا فكر كنيد كدام يك از اين دو حالت برايتان ايده آل و رضايت بخش است.

1- حسين بن بشار واسطى گفت: به ابى الحسن امام رضا عليه السلام نوشتم: انّ لى قرابة قد خطب إلىّ (ابنتى) وفى خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن كان سيّئ الخلق. بدرستى كه يكى ازنزديكانم دخترم را خواستگارى نموده است اما بد اخلاق است! فرمود: اگر بد اخلاق است، به او دختر نده. «3

9- بابانوان كم فهم ازدواج نكنيد!!

در فصل هاى مختلف اين كتاب كراراً از نظر عزيزان گذشته است كه براى زندگى مادام العمر خود و براى فرزندان آينده، همسر شايسته و فهميده و شادى آفرين انتخاب نمايد كه موجب ندامت و پشيمانى نشود؛

ومى دانيم كه ازدواج با بانوى كم فهم و نا متعادل اخلاقى و رفتارى، از مصداق بارز ندامت در آينده خواهد بود.

1- سكونى، از ابى عبد اللَّه (عليه السلام) گفت: أميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: ايّاكم وتزويج الحمقاء فإن صحبتها بلاء، وولدها ضياع. مبادا با زنان نادان ازدواج نماييد زيرا همنشينى او بلا و فرزندانش ضايع خواهند شد!. «1»

2- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إيّاكم وتزوّج الحمقاء فان صحبتها ضياع وولدها ضباع.

مبادا بازن كودن ازدواج كنيد همانا همنشينى او ضايع كننده و فرزندانش كفتار صفت مى شوند. «2

10- كراهت ازدواج باخانم ديوانه!

10- كراهت ازدواج باخانم ديوانه! محمد بن مسلم، از أبى جعفر (عليه السلام) گفت: بعضى اصحاب ما از او سؤال نمود: از الرّجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء أيصلح له أن يتزوّجها وهى مجنونة؟ قال: لا ولكن إن كانت عنده أمة مجنونة فلا بأس بأن يطأها ولا يطلب ولدها. مرد مسلمانى كه زن زيبا (ى ديوانه) او را جلب توجه (و شگفت زده) كرده است آيا مصلحت است با او ازدواج نمايد؟! فرمود: نه ولى اگر پيش او برده (زرخريد و) ديوانه باشد مى تواند با او هم بستر شود اما فرزند نياورند. «3

11- فريب مال و جمال را نخور!

11- فريب مال و جمال را نخور! گروهى از انسان هاگمان مى كنند زيبائى زن، يا مال و منال او و دارائى و شخصيت پدرش، خوشبختى و سعادت مى آورد اگر با چنين زن يا دخترى ازدواج كند، زندگى بى دغدغه و بى دردسرى را، براى او به ارمغان خواهد آورد! اما تجربه و دقت در گذران جوامع و زير نظر گرفتن اين نوع خانواده ها، خلاف اين را ثابت كرده است و دقيقاً نشان داده است كه «اى بى خبران راه نه آنست ونه اين» بلكه سعادت در جاى ديگريست! (به روايات ذيل توجه نمائيد).

1- ابن ابى عمير: از هشام بن حكم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام قال: إذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها أو لمالها

وُكّل إلى ذلك، وإذا تزوّجها لدينها رزقه اللَّه المال والجمال. زمانى كه مرد زنى را به خاطر زيبائى و دارائى اش بگيرد، به آن (مال و جمال) سپرده شود، (خيرى نمى بيند) اما اگر براى ديندارى اش ازدواج نمايد، خداوند به او مال و جمال مى دهد (در نظر او از همه زيباتر و داراتر جلوه گر شود). «1»

2- ورّام بن أبى فراس در كتابش گويد: امام عليه السلام فرمود: من تزوّج امرأة لجمالها جعل اللَّه جمالها وبالًا عليه. هركس با زنى به خاطر جمالش ازدواج كند، خداوند جمال او را برايش وبال (و مايه گرفتارى) قرار دهد. «2»

3- در (عقاب الأعمال): از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده است، فرمود: من نكح امرأة حلالًا بمال حلال غير أنّه أراد بها (به) فخراً ورياءاً (وسمعةً) لم يزده اللَّه بذلك إلّا ذلًّا و هواناً، و أقامه (اللَّه) بقدر ما استمتع منها على شفير جهنم، ثم يهوى به فيها سبعين خريفاً. هركس با زنى از طريق حلال و بامال حلال ازدواج كند (ولى از اين ازدواج) جز خودنمائى و فخر فروشى اراده نكند، در اين ازدواج نمى بيند مگر ذلّت و خوارى و خداوند به اندازه اى كه از او بهره برده در كنار جهنّم بازداشت مى كند و سپس هفتاد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 84

خريف (ساليان دراز) سرازير (و معذب) مى شود. «1»

4- محمد بن مسلم گفت: أبو جعفر عليه السلام فرمود: أتى رجل النبى صلى الله عليه و آله و

سلم يستأمره فى النكاح، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: انكح و عليك بذات الدين تَرِبَتْ يداك. مردى با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در كار ازدواج مشورت كرد؟ فرمود: ازدواج كن و برتوباد صاحبان دين، دستانت خاك آلود شود (و خير بيشمار بينى). «2»

5- إسحاق بن عمار گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: من تزوّج امرأة يريد مالها ألجأه اللَّه إلى ذلك المال. هر كس بازنى به خاطر مالش ازدواج كند خداوند او را به آن مال واگذارد. «3»

6- بريد العجلى: از أبى جعفر عليه السلام گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من تزوّج امرأة لا يتزوجها إلا لجمالها لم ير فيها ما يحبّ، و من تزوّجها لمالها لا يتزوجها إلا له وكّله اللَّه إليه، فعليكم بذات الدين. هر كس با زنى به خاطر زيبائى ازدواج نمايد، در او آنچه دوست دارد نمى بيند و اگر به خاطر مالش ازدواج كند، به آن واگذار شود، برشما باد صاحبان دين (بازن دين مدار وصلت كنيد). «4»

7- مروان بن مسلم: از بريد: از أبى جعفر عليه السلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه به من حديث كرد هماناپيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من تزوّج امرأةً لمالها وكّله اللَّه إليه، و من تزوجها لجمالها رأى فيها ما يكره، ومن تزوّجها لدينها جمع اللَّه له ذلك. هركس با زنى به خاطر مالش ازدواج كند: خداوند به آن وا گذارد و اگربه جمالش ازدواج نمايد از جمال او آنچه كه برايش ناخوشايند است، را مى بيند و هر كس به خاطر دينش

ازدواج كند خداوند مال و جمال را برايش جمع مى كند. «5»

8- محمد بن حسين الرضى در كتاب (المجازات النبوية) گويد: و فرمود عليه السلام: تنكح

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 85

المرأة لميسمها. زن به خاطر شخصيتش نكاح مى شود. «1

12- سبك كردن مهريه و ..

12- سبك كردن مهريه و .. سبك كردن مهر يكى از سفارشات بزرگان اسلام و از صفات ممدوح در نظر شرع مقدس و عكس آن مورد ذمّ وتوبيخ قرار گرفته است، زيرا كسى كه تصميم براى ادامه زندگى تاپان عمر را دارد و بنا به مثل مشهور (با لباس سفيدعروسى- به خانه شوهر مى آيد و با لباس سفيد جدائى ابدى كفن- از آن خانه بيرون مى رود)، هيچ وقت در صدد كالا قرار دادن و مانند برده ها، به فروش رساندن خود را ندارد؛

با تجربه هم ثابت شده است، زنى كه مهريه سنگين دارد هميشه با شوهر بگو و مگو دارد و زن با اتكاء به مهريه اش هيچ وقت كم نمى آورد و گردن خود را يك وجب بالاتر از مرد فرض مى كند و در نهايت اكثراً به جدائى منتهى مى شود، برعكس اگر مهر سبك باشد زن خود را در برابر بهاء قرار نمى دهد و به خوشى و ناخوشى زندگى خود متحمل شده و در كوران ها و خطرات زندگى، چتر نجات خود و فرزندان خود مى شود، پس مهر كمتر براى زندگى آرامش

بخش و از همه خيال بافى ها بهتر است (لطفاً به فصل هاى بعدى توجه نماييد).

1- محمد بن مسلم: (عبداللَّه بن ميمون) از أبى عبد اللَّه عليه السلام (از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: الشوم فى ثلاثة اشياء فى الدابة والمرأة والدار، فأما المرأة فشومها غلاء مهرها و عسر ولدها (ولادتها)، و أما الدابة فشؤمها كثرة عللها وسوء خلقها، وأما الدار فشؤمها ضيقها و خبث جيرانها. شومى (زندگى) در سه چيز است، در زن و چهار پا و خانه است!، اما شومى زن در زيادى مهرش است، و شومى چهارپا در زيادى بيمارى و بد خلقى آن است، و اما شومى خانه درتنگى و همسايه بد آن مى باشد. «2»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 86

2- سكونى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (خير نسائكم) أفضل نساء أمتى أصبحهن (أحسنهنّ) وجهاً وأقلهنّ مهراً بهترين زنان امت من، زيبارويان و كم مهران آنها است. «1»

3- امام صادق عليه السلام فرمود: من بركة المرئة خفّة مؤنتها و تيسير ولادتها و من شؤمها شدّة مئونتها و تعسير (تعسّر) ولادتها. از بركت زن سبكى مخارج و آسان زائى اوست و از شومى اش سختى (و زيادى) خرج و سخت زائى اوست. «2»

4- شيخ صدوق رضى الله عنه فرمود: وروى أن من بركة المرأة قلّة مهرها، ومن شؤمها كثرة مهرها و روايت شده است از بركت زن كمى مهر و شومى او

در زيادى مهر اوست «3»

5- عمر بن يزيد گويد: به أبى عبد اللَّه عليه السلام گفتم: أخبرنى عمّن تزوّج على أكثر من مهر السنة أيجوز له ذلك؟ قال: إذا مهر السنة فليس هذا مهراً إنّما هو نحل لأنّ اللَّه يقول: (فَانْ آتيتم إحديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئا (إنّما عنى النحل ولم يعن المهر، ألا ترى أنه إذا أمهرها ثم اختلعت كان لها أن تأخذ المهر كاملا فما زاد على المهر السنة فانّما هو نحل كما أخبرتك فَمِنْ ثَمَّ وجب لها مهر نسائها لعلّة من العلل قلت: كيف يعطى وكم مهر نسائها؟

قال: إنّ مهر (المؤمنات) خمسمائة و هو مهر السنة وقد يكون أقل من خمسمائة ولا يكون أكثر من ذلك، ومن كان مهرها ومهر نسائها أقل من خمسمائة أعطى ذلك الشئ ومن فخر وبذح بالمهر فازداد على خمسمائة ثم وجب لها مهر نسائها فى علة من العلل لم يزد على مهر السنة خمسمائة درهم. به من خبر بده از (حكم) كسى كه با بيش از مهر سنت (با زنى) ازدواج نموده است، آيا اين جايز است؟! فرمود: اگر (بيش از مهر سنت) مهر قرار داده آن مهر نيست بلكه «نحل» است، زيرا خداوند مى فرمايد: «اگر به يكى از زنها، قنطار (يعنى حتى به مقدار پر از پوست گاو، زر داديد) پس چيزى از آن را نگيريد» منظور از آن نحل است نه مهر، آيا نمى بينى وقتى بيش از مهر (سنت) را، مهر قرار داد و سپس (طلاق) خلعى گرفت، حق زن است كه همه آن را بگيرد؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 87

پس (دانستى كه) بيش از مهرالسّنّة نحل است آن طور كه به تو خبر دادم (نه مهر)، بدينجهت است كه در بعض موارد به ميزان مهر اقوام زن، برايش مهر تعلق مى گيرد (مثلًا اگر به دخترى تجاوز نمايد و ازاله بكارت كند، برايش مهر مثل واجب مى شود)؛

گفتم: اندازه مهر زنان فاميل چه قدر است؟ فرمود: مهر زنان مؤمن پانصد درهم است و آن مهر سنت است و گاهى از مهر سنت كمتر شود و بيشتر نمى شود و اگر كمتر شد همان را مى گيرند و هر كهِ افتخاراًزياده روى نمايد و بيش از مهر پانصد درهم قرار دهد و به خاطر علتى مهر مثل برايش واجب شد همان پانصد درهم مهر سنت خواهد بود. «1

13- ثواب بخشيدن مهر!

13- ثواب بخشيدن مهر! بعضى از بانوان دوست دارند مهريه خود را به شوهرانشان ببخشند و گذشت كنند، آيا براى اين كار آنها از سوى خداوند پاداشى مترتب است يا از جيبشان رفته است؟

مطالب ذيل را با دقت بخوانيد.

«و ان طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم الّا أن يعفون أو يعفو الذى بيده عقدة النكاح و أن تعفوا أقرب للتّقوى و لاتنسووا الفضل بينكم انّ اللّه بما تعملون بصير». واگر زنان را، پيش از آنكه با آنها تماس بگيريد (و آميزش جنسى كنيد) طلاق دهيد، درحالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ايد نصف مهر

را به آنها بدهيد مگر اينكه آنها (حق خود را) ببخشند (يا در صورتى كه آنها صغير و سفيه باشند، ولى آنهايعنى) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد و گذشت كردن شما (و بخشيدن تمام مهر به آنها) به پرهيز كارى نزديك تر است و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد، بيناست. «2»

از امام صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ما من امرأة

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 88

تصدّقت على زوجها بمهرها قبل أن يدخل بها إلا كتب اللَّه لها بكل دينار عتق رقبة، قيل: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فكيف الهبة بعد الدخول؟ قال: إنما ذلك من المودّة والإلفة.

نيست زنى كه قبل از همبستر شدن شوهرش، مهرش را به او ببخشد، مگر اينكه خداوند در برابر هر دينار آن ثواب يك برده آزاد كردن را به او مى نويسد، گفته شد اى رسول خدا اگر بخشيدن بعد از دخول باشد چه مى شود؟! فرمود: اين كار از روى محبت و علاقه است. «1

14- گناه ندادن مهر!

14- گناه ندادن مهر! كسانى هستند كه مهر را بيش از اندازه تعيين كرده و به ذمه مى گيرند و

اگر كسى هم اعتراض نمايند، پاسخ مى دهند، اى بابا مهريه را كهِ داده و كهِ گرفته است! معلوم مى شود اين آقا از اول در صدد ندادن مهريه و دَينى است كه به گردن گرفته است، آيا حكم همچون اشخاصى چگونه خواهد شد.

... ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن «2».

وآنان (زنان) را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را كه به آنها داده ايد (از مهر) تملك كنيد (تا آخر آيه).

1- در خبر المناهى، ازپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده است فرمود من ظلم امرأة مهرها فهو عند اللَّه زان يقول اللَّه عز وجل يوم القيامة: عبدى زوّجتك أمتى على عهدى فلم توف بعهدى و ظلمت أمتى فيؤخذ من حسناته فيدفع إليها بقدر حقها فإذا لم تبق له حسنة أمر به إلى النار بنكثه للعهد، «إنّ العهد كان مسئولًا». هر كس در باره مهر به زنى ستم كند، اين شخص پيش خداوند زنا كار (به حساب) آيد، خداى عزّوجلّ روز قيامت مى فرمايد: بنده من، كنيز خودم را با دستور خودم، به تو تزويج نمودم، به عهد من وفا نكردى و به كنيزم ستم نمودى، پس به اندازه حقش از اعمال حسنه او گرفته و به او داده مى شود، اگر از حسناتش چيزى نماند، دستور داده شود به خاطر شكستن عهدش به آتش جهنم ببرند زيرا عهد از كارهاى مورد سؤال شونده هاست. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 89

2- إسماعيل بن كثير گفت: أبو

عبد اللَّه عليه السلام فرمود: السّرّاق ثلاثة: مانع الزكاة و مستحلّ مهور النساء و كذلك من استدان ولم ينو قضاءه. دزدان سه گروهند.

1- زكات ندهنده ها؛ 2- مهرهاى زنان را حلال داننده ها؛ 3- و هركس قرض بگيرد و نيت اداى آن را نداشته باشد. «1»

3- امام رضا عليه السلام ازپدران بزرگوارش عليهم السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إنّ اللَّه تعالى غافر كلّ ذنب إلّا من جحد مهراً أو اغتصب أجيراً أجره أو باع رجلًا حُرّاً. همانا خداى تعالى بخشنده تمام گناهان است مگر كسى را كه مهر (زنش) راانكار كند يا مزد اجير را ندهد يا مرد آزاد را به جاى برده، بفروشد. «2»

4- أبا عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أقذر الذنوب ثلاثة قتل (البهيمة) وحبس مهر المرأة ومنع الأجير أجره. نجس ترين گناهان سه چيز است، كشتن حيوانى و حبس نمودن مهريه زن و ندادن مزد كارگر. «3»

5- على عليه السلام در باره گفته خداوند «وآتوا النساء صدقاتهن نحلة» ومهر زنان را (بطور كامل) بعنوان يك بدهى (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد فرمود: أعطوهن الصّداق الذى استحللتم به فروجهن، فمن ظلم المرأة صداقها الذى استحلّ به فرجها فقد استباح فرجها زنا. با مهرى كه آنها را با آن، به خود حلال كرده ايد، بپردازيد، پس هركس به زنى در مورد مهريه اش ستم نمايد (و ندهد او را به صورت) زنا، به خود مباح نموده است. «4

15- حكم اختيار درتعيين مهر!

15- حكم اختيار درتعيين مهر! تعيين مهر با رضايت

طرفين، انجام مى گيرد ولى در مواردى هنگام عقد ازدواج:

تعيين مقدار مهر را در اختيار زن يا مرد قرار مى دهند: در اين صورت آيا زن مجاز است هر اندازه كه مهرش را تعيين نمود، مرد بايد بپذيرد و تمكين دهد و بالعكس، يا در اين مورد هم حد و مرزى وجود دارد؟!.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 90

1- حسين بن زرارة از پدرش گفت: از أبا جعفر عليه السلام سؤال كردم از رجل تزوّج امرأة على حكمها قال: فقال لا يتجاوز بحكمها مهور آل محمد عليهم السلام اثنتا عشرة أوقية ونش وهو وزن خمسمائة درهم من الفضة، قلت: أرأيت أن تزوجها على حكمه ورضيت بذلك، فقال: ما حكم بشئ فهو جايز عليها قليلًا كان أو كثيراً، قال: فقلت له كيف لم تجز حكمها عليه واجزت حكمه عليها، قال: فقال لأنّه حكمها فلم يكن لها أن تجوز ما سنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم وتزوّج عليه نساؤه فرددتها إلى السنة واجزت حكم الرجل لأنّها هى حكمت و جعلت الأمر فى المهر إليه و رضيت بحكمه فى ذلك فعليها أن تقبل حكمه فى ذلك قليلا كان أم كثيراً. مردى با زنى ازدواج مى كند به مهرى كه زن تعيين نمايد، فرمود: حكم زن نبايد از مهرهاى آل محمد عليهم السلام (مهر سنّت) بيشتر باشد، دوازده «اوقيه» و خرده اى و آن پانصد درهم از نقره است، گفتم: آيا جايز مى دانيد زن با مردى بدين گونه و با رضايت مرد ازدواج نمايد؟، فرمود:

به هر چه مرد حكم كند جايز است، كم و يا زياد، گفتم: چگونه به مرد اجازه مى دهيد و به زن نه، فرمود:

براى اينكه زن نبايد به بيش از مهر سنت حكم كند و از مهر زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تجاوز نمايد، اما در صورت دومى چون زن خودش راضى به حكم مرد شده و به مرد اختيار داده است، پس بايد به مهرى كه مرد حكم نمايد، كم يا زياد راضى شود. «1»

در خبرديگرى روايت شده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: انّما صار الصداق على الرجل دون المرأة وان كان فعلهما واحداً، فانّ الرجل إذا قضى حاجته منها قام عنها ولم ينتظر فراغها فصار الصداق عليه دونها لذلك. محققاً مهر به گردن مرد است نه زن، اگرچه كار هر دو يكى است، مرد وقتى كه احتياجش را از زن بر طرف نمود بلند مى شود و منتظر نمى ماند تا زن هم فارغ شود، پس در اين صورت مهر بر او ثابت شد نه بر زن. «2»

سؤال: ضعيفه قليلة السّن را شوهر او فريفته باشد بدون اطلاع والدين او كه (مهر خود را بر من حلال كن به اين شرط كه تو را به كربلاى معلى ببرم) همچنين ابرائى صحيح است يا نه؟

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 91

جواب: هر گاه زوجه غير رشيده است تصرف او در صداق صحيح نيست. و هر گاه رشيده است وابراء را معلق به شرط كرده است ظاهر

عدم برائت است هر چند شرط را به عمل آورد. چون ابراء قابل تعليق نيست. بلى هر گاه صداق عين باشد وهبه معوضه كرده باشد وعوض هم به عمل آمده باشد: صحيح ولازم است و هم چنين هر گاه صلح كرده باشد. «1

آداب عروسى و ورود عروس به خانه!

اشاره

در دوران زندگى براى هر آدمى چند روز استثنائى و فراموش نشدنى وجود دارد!

1- روزى كه به دبستان يا مكتبى قدم مى گذارد كه درواقع به جهان نو با همه پيشامدهايش وارد مى شود.

2- روزى كه به سربازى اعزام شده و درپادگانى مستقر مى شود آن هم عالم ديگر وفراموش نشدنى دارد! خيلى از پيرمردهارا مى بينيم كه خاطرات دوران سربازيشان و هم رزمان و دوستانشان را بازگو كرده و به آن عالم برمى گردندند!؛

3- روز و شب عروسى كه واقعاً به مرحله مهمى از زندگى خود قدم مى گذارد كه در تمام مدت عمر سرگذشت هاى شيرين و احياناً تلخ، آن روز و شب را ياد مى كند و در ذهن خود زنده نگه ميدارد؛ به قول جوان ها «يك شب ده شب كه نمى شود»!.

مى دانيم براى هريك از اين دوران ها تشريفات خاصى نهفته است كه بايد انجام گيرد، از آن جمله تشريفات عروسى است كه در فرهنگ هر ملت و نژاد، آداب و رسوم مخصوص به خود را دارد ولى براى همه اينها بعضى سفارش ها و توصيه ها شده است كه شكى نيست بايد آن را به كار گرفت و انجام داد.

و مى دانيم در اديان آسمانى خاصه در دين اسلام، براى هركارى حد و مرزى قائل شده است كه بايد درچارچوب آن زندگى كرد؛ مخصوصاً در باره عقد و عروسى و كيفيت انجام و به كار بردن آنهاست

1- حكم نگاه به خانم با قصد ازدواج

1- حكم نگاه به خانم با قصد ازدواج در كتاب هاى فقهى در باره نگاه به زن باقصد ازدواج و بدون

ريبه: نظريه هاى مختلف بيان گرديده است كه در چه حد ومرزى مى تواند و مجاز است به طرف مقابل نگاه كند و مورد بررسى قرار دهد، زيرا شالوده زندگى مادام العمر باآن پى ريزى خواهد شد، به تعدادى از احاديث كه در اين باره نقطه ابهامى نگذاشته است توجه فرماييد.

1- محمد بن مسلم گفت: سألت أبا جعفر عليه السلام عن الرجل يريد أن يتزوج المرأة أينظر إليها؟ قال: نعم، إنّما يشتريها بأغلى الثّمن. از اباجعفر عليه السلام سؤال كردم در باره مردى كه مى خواهد با زنى ازدواج كند آيا مى تواند به او نگاه كند، فرمود: بلى او را به بالاترين قيمت (عمر و وجود و مال) خريدارى مى كند (چرا نگاه نكند). «1»

2- حفص بن البخترى از ابى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: لا بأس بأن ينظر إلى وجهها ومعاصمها إذا أراد أن يتزوجها. اگر اراده ازدواج دارد مى تواند به صورت و به محل دستبندها نگاه كند. «2»

3- حسن بن السرى گفت: قلت لأبى عبد اللَّه عليه السلام: الرّجل يريد أن يتزوج المرأة، يتأملها وينظر إلى خلفها (خلقها) وإلى وجهها؟ قال: نعم لا بأس أن ينظر الرجل إلى المرأة إذا أراد أن يتزوجها، ينظر إلى خلقها (خلفها) وإلى وجهها. به ابى عبداللَّه عليه السلام گفتم: مردى اراده ازدواج با زنى را دارد، آيا مى تواند در هيكل و خلقت او و به پشت سر و صورتش، نگاه كند؟! فرمود: بلى وقتى كه اراده تزويج دارد، نگاهش به مورد سؤال ها عيب ندارد. «3»

4- أبان بن عثمان: از حسن بن السرى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام أنه سأله عن الرجل، ينظر إلى المرأة قبل أن يتزوجها؟ قال: نعم فلِمَ،

يعطى ماله؟! او سؤال نمود از حكم مردى كه پيش از ازدواج به زنى كه (مى خواهد با او ازدواج كند) نگاه كند؟، فرمود: بلى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 93

(مى تواند) پس چرا مالش را (بابت مهريه و خرج عروسى و غير آن) مى دهد. «1»

5- عبد اللَّه بن الفضل: از پدرش: از مردى: به أبى عبد اللَّه عليه السلام: گفتم: أينظر الرجل إلى المرأة يريد تزويجها فينظر إلى شعرها ومحاسنها؟ قال: لا بأس بذلك إذا لم يكن متلذذا. مرد به زنى كه اراده تزويج با او را دارد، آيا به مويش و محل هاى زينتى او مى تواند نگاه كند؟! فرمود: ترسى نيست اگر از روى لذّت نباشد. «2»

6- يونس بن يعقوب گويد: به ابى عبد اللَّه عليه السلام گفتم: الرجل يريد أن يتزوج المرأة، يجوز له أن ينظر إليها؟ قال: نعم وترقّق (و ترفق) له الثياب لّانه يريد أن يشتريها بأغلى الثمن. مردى اراده كرده بازنى ازدواج كند، آيا جايز است به او نگاه كند؟! فرمود: بلى لباسهايش را نازك مى كند (تا خوب ببيند) زيرا مى خواهد او را به گرانترين بها بخرد. «3»

7- محمد بن حسين الرضى از امام صادق عليه السلام (رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم) به مغيرة بن شعبه كه با زنى ازدواج كرده بود، فرمود: لو نظرت إليها فانّه أحرى أن يودم بينكما. كاش (قبل از عقد) به او نگاه مى كردى زيرا آن (نگاه) سبب دوام محبت و الفت ميان شما بود (چون با

چشم باز باهم ازدواج مى كرديد). «4»

8- نوادر الراوندى: بااسنادخودش از موسى بن جعفر، از پدرانش عليهم السلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدكم أن يتزوج فلا بأس أن يولج بصره فانّما هو مشتر. زمانى كه يكى از شما اراده ازدواج نمود، مانعى ندارد چشمش را به او بدوزد (و دقت نمايد) زيرا او مشترى است (مشترى بايد از كم و كيف كالا اطلاع داشته باشد). «5»

9- و در روايت ديگرفرمود: فلا بأس أن ينظر إلى ما يدعوه إليه منها. پس مانعى ندارد نگاه كند به چيزى كه او را وادار مى سازد (و ضرورت دارد) از آن زن ببيند. «6»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 94

10- مسعدة بن اليسع، از أبى عبد اللَّه، از پدرانش عليهم السلام أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: لا بأس بأن ينظر الرجل إلى محاسن المرأة قبل أن يتزوجها إنما هو مُسْتامٌ فَانْ يُقْضَ أمرٌ يَكُنْ. مانعى ندارد مرد (قبل از ازدواج) نگاه كند به محل زينت هاى زنى كه مى خواهد با او ازدواج نمايد همانا او خريدار (و بها دهنده) است اگر چيزى مقدر است، خواهد شد. «1

2- اجازه عقد دست كيست!

2- اجازه عقد دست كيست! در مورد ازدواج با دختران باكره و زنان بيوه كه آيا بدون اجازه ولىّ مى توان با آنها ازدواج كرد يا

حتماً اجازه ولى لازم است؟! در اين باره روايات گوناگون آمده است؛

الف- بدون اجازه ولى نمى تواند ازدواج نمايد؛

1- ابن أبى يعفور: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: لا تُنْكَحُ ذوات الآباء من الأبكار إلّا باذن آبائهنّ. با دختران باكره ازدواج نمى شود مگر با اجازه پدرانشان (نبايد با دختران پدر دار، بدون اجازه پدر ازدواج نمود). «2»

2- ابن أبى عمير: از حماد: از حلبى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فى الجارية يزوّجها أبوها بغير رضاء منها، قال: ليس لها مع أبيها أمر إذا أنكحها جاز نكاحه وإن كانت كارهة. دختر را پدرش بدون رضايت او به شوهر مى دهد؟ فرمود: با وجود پدر، دختراختيارى در دست ندارد و مى تواند او را به شوهر دهد اگرچه دختر كراهت داشته باشد (و دوست ندارد). «3»

3- على بن جعفر در كتابش مى گويد: ازبرادرم موسى بن جعفر عليه السلام سؤال كردم: عن الرجل هل يصلح له أن يزوّج ابنته بغير اذنها؟ قال: نعم ليس يكون للولد أمر إلا أن تكون امرأة قد دخل بها قبل ذلك، فتلك لا يجوز نكاحها إلا أن تستأمر. از مردى كه بدون اجازه دخترش، او را به شوهر دهد؟ فرمود: بلى مى تواند فرزند اختيارى ندارد، مگر زنى كه (بيوه باشد) و قبلًا شوهر كند، در اين صورت در ازدواج با او اجازه خواستن لازم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 95

است. «1»

4- زرارة گفت: شنيدم أبا جعفر عليه السلام مى فرمود: لا ينقض النكاح إلا الأب. نكاح را نمى شكند (و بهم

نمى زند) مگر پدر. «2»

ولايت جدّ مقدم بر ولايت پدر است.

1- على (بن جعفر)، از برادرش (امام موسى بن جعفر عليه السلام) عليه السلام گفت: سألته عن رجل أتاه رجلان يخطبان ابنته فَهَوى أن يزوّج أحدهما وَ هَوى أبوه الاخر أيّهما أحق أن ينكح؟

قال: الذى هَوى الجدّ لأنّها وأباها للجد. از او (امام عليه السلام) سؤال نمودم از حكم مردى كه دو نفر به خواستگارى دختر او آمده اند، او دوست دارد به يكى از آنها بدهد ولى پدرش (جدّ دختر) مايل به آن يكى است، كدامشان مقدم تر است؟ فرمود: آن را كه جدّ دوست دارد زيرا اختيار دختر و پدرش، در دست پدر بزرگ است. «3»

2- در كتاب الهداية: آمده است. ولا ولاية لأحد على الإبنة إلّا لأبيها ما دامت بكراً، فإذا صارت ثيّباً فلا ولاية له عليها وهى أملك بنفسها، وإذا كانت بكراً، وكان لها أب و جدّ فالجد أحق بتزويجها من الأب ما دام الأب حيّاً، فإذا مات الأب فلا ولاية للجد عليها لأنّ الجد إنما يملك أمرها فى حياة ابنه لأنّه يملك ابنه، فإذا مات ابنه بطلت ولايته. براى احدى به دختر ولايت ندارد، مگر پدرش مادامى كه باكره است، وقتى بيوه شد، پدرش هم بر او ولايت ندارد و خود مالك كار خود است؛

زمانى كه باكره است و پدر دارد، پس مادام كه پدر زنده است، پدر بزرگ از پدر براى تزويج مقدم تر است، وقتى كه پدر فوت كرد پس براى پدر بزرگ ولايتى نماند!، زيرا در حيات پدر، جدّ مالك دختر و پدر دختر است، وقتى پدر دختر مرد، ولايت پدر

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 96

بزرگ هم باطل شد (و از بين رفت). «1»

ب- بدون اجازه ولى مى توان ازدواج نمود؛

1- صفوان: عن منصور بن حازم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: تستأمر البكر و غيرها و لا تنكح إلا بأمرها. از دختران باكره و غير باكره، بايد اجازه ازدواج گرفت وبدون اجازه با آنها نبايد ازدواج نمود. «2»

2- سعدان بن مسلم گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: لا بأس بتزويج البكر إذا رضيت بغير اذن أبيها. ازدواج با دختر باكره (بدون اذن پدر) اگر خود رضايت دهد، مانعى ندارد. «3»

ج- اگر خود صلاح و فساد خود را تشخيص مى دهد، مى تواند بدون اجازه ولىّ ازدواج نمايد و در غير اين صورت نمى تواند؛

1- فضيل بن يسار ومحمد بن مسلم و زرارة بن أعين و بريد بن معاوية از أبى جعفر (عليه السلام) فرمود: المرأة التى قد ملكت نفسها غير السفيهة و لا الموالى عليها، انّ تزويجها بغير ولىّ جايز. زنى كه مالك (و اختيار) خود را دارد، مگر زن بى عقل و برده، ازدواج با او بدون ولى، جايز است. «4»

2- عبد الرحمن بن أبى عبد اللَّه، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: تزوّج المرأة من شاءت إذا كانت مالكة لأمرها فإن شاءت جعلت ولياً. زنى كه اختيار خود دارد با هركه خواست، ازدواج مى كند اگر خواست براى خودش براى خودش، ولى (و وكيل) قرار مى دهد. «5»

3- موسى بن بكر: از زرارة، از أبى جعفر عليه السلام فرمود: إذا كانت المرأة مالكة أمرها تبيع وتشترى وتعتق وتشهد

وتعطى من مالها ما شاءت فانّ أمرها جائز تزوّج إن شاءت بغير اذن وليها، وإن لم تكن كذلك فلا يجوز تزويجها إلا بأمر وليها. زمانى كه زن مالك كار

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 97

خود شد مى خرد و مى فروشد و (برده) آزاد مى نمايد و شهادت مى دهد و هر وقت خواست، مى بخشد، در اين صورت تصميم او قابل اجرا است و اگر خواست مى تواند بدون اجازه ولى ازدواج نمايد، و اگر اين طور نباشد (يعنى مالك كار خود نيست در اين صورت) ازدواج او بدون اجازه ولى، جايز نيست. «1»

د- بيوه مى تواند و باكره به طور مطلق نمى تواند.

1- حلبى، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) او در باره زن بيوه كه خواستگار برايش آيد فرمود:

هى أملك بنفسها، تولّى أمرها من شاءت إذا كان كفواً بعد أن تكون قد نكحت زوجاً قبله. او اختيار خودش را دارد و ولايت او دست خودش است، با هركه خواست ازدواج مى نمايد اگر همطراز باشد و پيش از آن، با مرد ديگرى ازدواج كرده باشد (يعنى بيوه شود). «2»

... إلّا أن تكون امرأة قد دخل بها قبل ذلك، فتلك لا يجوز نكاحها إلا أن تستأمر. ... مگر زنى كه (بيوه باشد) و قبلًا شوهر كند، در اين صورت ازدواج با او اجازه خواستن لازم است. «3»

فتواهاى مراجع تقليد هم برابر روايات وارده، متفاوت است و هر يك، روايتى را معتبر دانسته، و مطابق آن فتوا داده اند كه نمونه آن سؤال و جواب ذيل است.

سؤال:

دختر بى اذن پدر و مادر: شوهر ميتواند كرد يا نه؟، و عقد ايشان صحيح است يا شرط است رضاى پدر و مادر كه اگر بى رضاى پدر و مادر عقد به عمل آيد.

صحيح نمى شود؟ واگر بفرمائيد كه بى رضاى والدين عقد صحيح است: آيا (عاق والدين) مى شود يا نه (اعم از اين كه باكره باشد يا ثيّب)؟.

جواب: رضاى مادر مطلقا شرط نيست و در لزوم رضاى پدر در (دختر بالغه باكره خلاف است. واقوى واشهر واظهر، عدم اشتراط است پس عقد بدون اذن پدر صحيح است. و لكن احوط مراعات رضاى او است. و اما هر گاه پدر غايب باشد يا در موقوف داشتن عقد بر رضاى پدر حرج و عسر لازم آيد: آنجا احتياط هم ضرور نيست. و در صورت احتياج دختر به شوهر و متضرر شدن او به ترك شوهر كردن:

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 98

هر گاه مخالفت بكند معلوم نيست كه گناه باشد: چه جاى آن كه عاق باشد. بلى هر گاه دو نفر خواستگار او باشند: و [از] اختيار هر يك از آنها ضررى به دختر نمى رسد پس مخالفت در اينجا دور نيست كه معصيت باشد. و به هر حال تحصيل رضاى پدر و مادر در امور مباحه لازم است مگر اين كه منشأ ضرر و حرج باشد. در اينجا فرقى ما بين باكره و غير باكره نيست. «1

3- دانستنى هاى شب زفاف!

3- دانستنى هاى شب زفاف! عزيزان عروسى كه به خانه شما وارد مى شود هديه و امانت خداست براى شب يا روز ورود او آداب و مستحبات زياد وارد شده است تا سرحد امكان رعايت و به كار گرفتن آن ها ضرورت دارد به تعدادى از آنها ذيلًا اشاره مى شود.

1- وقتى كه اراده تزويج كردى، استخاره نموده وا ز خدا طلب خير كرده اقدام نما و دو ركعت نماز خوانده، دستها را بلند كن و بگو:

1- الَّلهُمَّ انّى اريدُ التَّزْويجَ فَسَهِّلْ لى مِنَ النِّساءِ احْسَنَهُنَّ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ اعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَاحْفَظَهُنَّ نَفْساً فِىَّ وَفى مالى وَاكْمَلَهُنَّ جَمالًا وَاكْثَرَهُنَّ اوْلاداً. «2» 2- روايت شده است امام صادق عليه السلام به أبا بصير فرمود: زمانى كه يكى از شما (مى خواهد) ازدواج نمايد، چهِ مى كند؟! گفتم: نمى دانم، فرمود: وقتى قصد اين كار را داشت دو ركعت نماز بخواند و حمد خداى عزّوجلّ گفته و بگويد: ألّلهُمَّ انّى أُريدُ أنْ أتَزَوَّجَ فَقَدِّرْ لى مِنَ النِّساءِ احْسَنَهُنَّ خَلْقاً و خُلْقاً وَ أعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أحْفَظْهُنَّ لى فى نَفْسِها وَ مالى وَ أوْسَعُهُنَّ رِزْقاً وَ أعْظَمْهُنَّ بركةً وَ قَدِّرْ «قَيِّضْ» لى وَلَداً طَيّباً تَجْعَلْهُ خَلَفاً صالِحاً فى حَياتى وَ بَعْدَ مَوْتى. خدايا من اراده كرده ام ازدواج نمايم پس برايم مقدر گردان از زنها كه به اندام جنسى اش عفيف تر و به نفس و مال من نگهدارنده تر و روزى اش فراوان تر و بركتش بزرگتر باشد؛ و براى من فرزند صالح، مقدر فرما تا در حيات و بعد از مرگ من، جانشين صالح شود. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 99

3- يكى از دعاهائى كه براى شب عروسى وارد شده است بعد از دوركعت نماز دست به پيشانى عروس بگذارد و رو به قبله بگويد: أللّهُمّ عَلى كِتابِكَ تَزَوَّجْتُها وَ فى أَمانَتِكَ أخَذْتُها وَ بِكَلِماتِكَ اسْتَحْلْلُت فَرْجَها، فَان قَضَيْتَ فى رَحِمِها شَيْئاً فَاجْعَلْهُ مُسْلِماً سَوِيّاً وَلاتَجْعَلْهُ شِرْكَ شَيْطانٍ. خدايا با حكم كتابت (قرآن) با او ازدواج نمودم، و درامانت تو او را گرفتم، و با كلمات تو او را به خودم حلال كردم پس اگر در رَحِم او چيزى (بچه اى) به وجود آوردى، او را مسلمان بى عيب قرار ده او را شريك شيطان (يا شيطان را، شريك او قرار نده. «1»

4- مردى پيش اميرمؤمنان عليه السلام آمد و گفت: من ازدواج كرده ام براى من دعا كن فرمود: بگو: اللَّهُمَّ بِكَلِماتِكَ اسْتَحْلَلْتُها، وَ بِامانَتِكَ اخَذْتُها، الَّلهُمَّ اجْعَلْها وَلُوداً وَدُوداً لا تَفْرِكَ، تَأكِلَ ما راحَ وَ لا تَسْألَ عَمّا سَرَحَ. «2» 3- پاك و با وضو بودن،

4- بسم اللَّه گفتن كه امام صادق عليه السلام فرمود: أنّه اذا أتى أحدكم أهله فليذكر اللَّه فان لم يفعل و كان منه ولد كان شرك شيطان همانا هركس از شما پيش همسرش آيد، ذكر خدا گويد و گرنه اگر بچه اى به وجود آيد، شريك شيطان شود! «3»

5- از خدا فرزند پاك و بابركت و نجيب و سالم، در خواست نمايد،

6- موقعى كه زن حامله است، بدون وضو نزديك نشود،

7- دو نفر با يك پارچه خود را پاك نكنند كه در روايت آمده است مايه عداوت فيمابين مى شود.

«4»

8- خواستگارى كردن.

9- استحباب خواند خطبه. على بن رئاب، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام)- در ضمن حديثى فرمود:- جماعتى پيش اميرمؤمنان عليه السلام آمدند و گفتند: ما مى خواهيم فلان خانم را به فلانى تزويج كنيم ومى خواهيم براى آن خطبه بخوانى و فرمود: (آن حضرت)

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 100

خطبه اى مشتمل بر سپاس خدا و وصيت به تقوى خواند و در آخر فرمود: إن فلان بن فلان ذكر فلانة بنت فلان وهو فى الحسب من قد عرفتموه، وفى النسب من لا تجهلونه، وقد بذل لها من الصداق ما قد عرفتموه فردّوا خيراً تحمدوا عليه وتنسبوا إليه وصلى اللَّه على محمد وآله وسلم. همانا فلان پسر فلان دختر فلانى را ياد آورى نمود در حالى حسب او را (بخوبى) مى شناسيد و در نسب او هم بى اطلاع نيستيد و مهريه اى كه بذل نموده است مى دانيد، پس بخوبى جواب دهيد كه مايه تشكر و سپاس باشد و بر آن نسبت داده شويد (يعنى در صورت پاسخ خوب، هم ما تشكر كنيم و هم شما را در همه جا تعريف نماييم) درود خدا بر محمد و آل او و سلام خدا. «1»

10- وليمه دادن به اندازه قدرت اگرچه يك من گندم ياجو باشد.

11- كراهت اجراء عقد در حال بودن قمر در عقرب. «2»

12- كراهت اجراى عقد در اول هرماه، و سه روز به آخر ماه (كه آن را «محاق الشّهر» گويند)، و روز چهارشنبه و دريكى از روزهاى نحس

هرماه يعنى سوم و پنجم و سيزدهم و شانزدهم و بيست و يكم و بيست و چهارم و بيست و پنجم هرماه هر يك از اين مطالب در روايات و در كتاب هاى بسيار فقهى آمده است كه ذكر آن اسناد به درازا مى كشد و طالبين به كتاب هاى حديثى و فقهى مراجعه نمايند.

13- عروسى روز جمعه باشد فى خبر الشامى أنه قال أمير المؤمنين عليه السلام: يوم الجمعة يوم خطبة ونكاح. در روايت شامى آمده است، اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: روز جمعه روز خطبه و ازدواج است. «3»

14- كراهت اجراى عقد يا مقاربت زفافى در هواى گرم!

4- رفتن عروس به خانه شوهر در شب

4- رفتن عروس به خانه شوهر در شب يكى از الطاف خداوند براى بندگان، وجود «شب» و تاريكى آن است، شبى كه در قرآن كريم براى آشكار ساختن عظمت آن، به او سوگند ياد مى كند «1» و انجام خيلى از كارها را در آن قرار داده و به آن موكول نموده است كه نمونه هائى را بطور اختصار ذيلًا مى آورم و مشروح آن را به مطالعه كتاب «شب» كه در باره شب و تعريف و تمجيد وو .. از آن، و بيان شرور شب و آياتى كه نزول بلاها و كوبيدن گناهكاران وو .. را شب، در دست تأليف همين مؤلف است، ارجاع مى دهم؛

1- راز ونياز با پروردگار «قم الّيل الّا قليلًا* نصفه أوانقص منه قليلًا* أو زد عليه» شب را جز كمى بپاخيز* نيمى از شب را يا كمى از آن

كم كن* يا بر نصف آن بيفزا. «2»

2- خواندن قرآن «و رتّل القرآن ترتيلًا» و قرآن را با دقت و تأمّل بخوان.

3- عبادت شبانه «انّ ناشئة الّيل أشدّ وطاً و أقوم قيلًا» مسلماً نماز و عبادت شبانه پا برجا و با استقامت تر است. «3»

4- تسبيح گوئى شبانه «و من الّيل فاسجد له و سبّحه ليلًا طويلًا» و در شبانگاه براى او سجده كن، و مقدارى طولانى از شب، او را تسبيح گوى. «4»

استغفار شبانه «كانوا قليلًا من الّيل ما يهجعون* و بالأسحار هم يستغفرون» آنها كمى از شب را مى خوابيدند و سحرگاهان استغفار مى كردند. «5»

5- وعده هاى ملاقات و بده و بستان هاى خود با پيامبرانش «و اذ واعدنا موسى أربعين ليلًا ...» (وبه ياد آوريد) هنگامى راكه با موسى چهل شب وعده گذارديم.

(و او براى گرفتن فرمان هاى الآهى به ميعادگاه آمد). «6»

6- تقدير و تعيين سرنوشت و مباركى در شب «انّا أنزلناه فى ليلة مباركة انّا كنّا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 102

منذرين* فيها يفرق كلّ أمر حكيم» ما آن (قرآن) را در شبى پر بركت نازل كرديم ما همواره انذار كننده هستيم، در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبيرو جدا مى گردد. «1»

7- نزول قرآن درشب «انّاأنزلناه فى ليلة القدر» ما قرآن را شب قدر نازل كرديم «2»

8- پوشش انسان ها «و جعل اللّيل لباساً» و شب را پوششى (براى شما) قرار داد. «3» 9- «وجعل اللّيل سكناً» شب را مايه آرامش قرار داده

است. «4»

چون شب را براى حفظ آبروها و آشكار نشدن اسرار و مايه آرامش وو .. قرار داده است، بدينجهت در روايات فرستادن عروس را به خانه بخت و اطاق زفاف شب را توصيه نموده است! به روايات ذيل توجه نمائيد.

1- در روايت سكونى از امام صادق عليه السلام فرمود: زفّوا عرايسكم ليلًا و أطعموا ضحىً عروس هايتان را شب هنگام به خانه شوهر بفرستيد و روز اطعام نمائيد. «5»

2- ميسر بن عبد العزيز گويد: أبى جعفر عليه السلام فرمود: يا ميسر تزوّج باللّيل فإنّ اللَّه جعله سكناً، ولا تطلب حاجة بالليل فإن الليل مظلم، ثم قال: ان للطارق لحقّاً عظيماً، وإن للصاحب لحقّاً عظيماً. اى ميسر شب ازدواج كن خداوند شب را مايه آرامش قرار داده است و شب پى كارى نرو زيرا شب تاريك است (و خالى از خطر نيست) سپس فرمود:

همانا بروارد شونده حق بزرگيست و بر همنشين حقيست بزرگ. «6»

3- حسن بن على الوشاء، گفت: شنيدم أبا الحسن الرضا عليه السلام، در باره تزويج فرمود من السّنّة التّزويج بالليل، لأنّ اللَّه جعل اللّيل سكناً، والنساء إنّما هنّ سكن. از سنّت است ازدواج در شب زيرا خداوند شب را مايه آرامش قرار داده است و زن هم مايه آرامش است (پس با سبب آرامش در زمان آرامش وصلت نما). «7»

4- سكونى، از جعفر بن محمد، از پدرانش عليهم السلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا سهر إلّا فى ثلاث: متهجّد بالقرآن، أو فى طلب العلم، أو عروس تهدى إلى زوجها. شب بيدارى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 103

(سزاوار) نيست مگر در سه چيز، در تلاوت قرآن و طلب علم يا عروسى كه به شوهرش راهنمايى (و فرستاده) شود. «1»

5- حسن بن على ابن بنت إلياس گفت: سمعت أبا الحسن الرضا عليه السلام مى فرمود: إنّ اللَّه جعل الليل سكناً و جعل النساء سكناً، ومن السّنّة التزويج بالليل وإطعام الطعام. همانا خداوند شب را سبب آرامش و زنان را سبب سكون قرار داده است و از سنّت است ازدواج و اطعام (وليمه) در شب انجام گيرد. «2»

در اين باره روايات زياد است كه بيش از اين به طول مى انجامد

5- شادى نمودن و شعر خواندن در عروسى ها!

5- شادى نمودن و شعر خواندن در عروسى ها! در دوران زندگى يكى از شيرين ترين روزها، روز عروسى و جشن هاى مربوط به آن است كه الزاماً باشادى و خوشحالى عجين شده است، اين روزها تغيير حالت و حال و هواى ديگرى را مى طلبد.

بايد در اين ايام سعى كرد تا رضايت خداوند را از دست نداد و از منهيات شرع، پرهيز نمود مخصوصاً در استعمال آلات لهو و لعب، با اين كه از نظر شرع مقدس استفاده از بعض آلات شادى بخش نهى نگرديده است كه از جمله آنها استفاده از دف زنى و دست افشانى مجالس زنانه براى بانوان است.

در كتاب (مولد فاطمة) درخبرى از ابن بابويه آورده است: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم امر نمود دختران بنى عبدالمطلب و زنان مهاجرين

و انصار را به همراه فاطمة حركت كنند و شادى نمايند و شعربخوانند و تكبير و تحميد گويند و نگويند چيزى را كه خداراضى نيست؛

... بانوان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در جلو (در محدوده اجازه شرع) شعر مى خواندند (مانند) أم سلمة كه اين شعر را انشادنمود:

سرن بعون اللَّه جاراتى*** واشكرن فى كلّ حالات

واذكرن ما أنعم ربّ العلى*** من كشف مكروه و آفات

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 104

فقد هدانا بعدكفر و قد*** أنعشنا ربّ السّماوات

وسرن مع خيرنساءالورى*** تفدى بعمّات و خالات

يابنت من فضّله ذوالعلى*** بالوحى منه و الرّسالات

سپس عايشه (دختر ابى بكر زن ديگر رسول خدا اين شعر را خواندو) گفت:

يانسوة أسترن بالمعاجر*** واذكرن ما يحسن فى المحاضر

واذكرن ربّ النّاس اذيخصّنا*** بدينه مع كلّ عبد شاكر

والحمد اللَّه على افضاله*** بدينه مع كلّ عبد شاكر

والحمد اللَّه على افضاله*** والشّكر اللَّه العزيز القادر

سرن بها فا اللَّه أعطى ذكرها*** و خصّها منه بطهر طاهر

سپس حفصه (دختر عمر زن ديگر رسول خداانشاد كرد و) گفت:

فاطمة خير نساءالبشر*** و من لها وجه كوجه القمر

فضّلك اللَّه على كلّ الورى*** بفضل من خُصّ بآى الزّمر

زوّجك اللَّه فتى فاضلًا*** أعنى عليّاً خير من فى الحضر

فسرن جاراتى بها انّها*** كريمة بنت عظيم الخطر

سپس مادر سعدبن معاذ (يكى از بزرگان انصار خواند و) گفت:

أقول قولًا فيه مافيه*** و أذكرالخير و أُبديه

محمّد خير بنى آدم*** مافيه كبر و لا تيه

و نحن مع بنت نبىّ الهدى*** ذى شرف قد مكّنت فيه

فى ذروة شامخة أصلها*** فما أرى شيئاًيدانيه

و

كانت النّسوة يرجّعن أوّل بيت من كلّ رجز، ثمّ يكبّرن و دخلن الدّار ...

و بانوان (حرم) در اول هر شعر ترجيع مى نمودند و سپس تكبير مى گفتند تا وارد خانه شدند (تا آخر روايت). «1»

ناگفته نماند در مجالس زنانه اگرخانمها مواظبت نمايند كه نامحرم رفتارشان را نبيند و صدايشان را نشنود ويا ازكارهاى حرام پرهيز نمايند، شادى كردن و خوشحالى نمودن يا در مجالس عروسى دف زدن و خواندن اشعار دور از ابتذال، اشكال ندارد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 105

آنگونه كه در اشعار بالا بانوان حرم خوانده اند مشابه آن را در فارسى و تركى و با هر زبان ديگر مى توان خواند و مانعى ندارد حتى ترجيع صوت كه برابر روايت بالا بانوان حرم در عروسى دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كردند و حضرت هم مانع نشد پس ملاك حرمت و عدم حرمت اين گونه مجالس حتى مجالس عزا، رعايت كردن حلال و حرام شرع است و گرنه اسلام با شادى و خوشحالى مشروع، مخالفتى ندارد

6- اداى شكرخدا!

6- اداى شكرخدا! در قرآن كريم خداى عزّوجلّ فرموده است، «اگر (در برابر نعمت هاى خدا) شكر گزار باشيد البته زياد مى كنم و اگر ناسپاسى نماييد مجازاتم شديد است «1»»

حالا چه نعمتى در دوران زندگى، بزرگتر از ازدواج و داراى همسر شدن و تشكيل

خانواده يعنى آوردن مكمّل وجود خود به خانه و استفاده از مواهب وجودى اوست؛

1- يار و ياور زندگى؛

2- همدم و محرم اسرار زندگى؛

3- كفّ نفس و حفظ خود از وسوسه هاى شيطانى؛

4- به وجود آوردن اولاد و گلهاى زندگى؛

5- گرم نمودن محيط و آشيانه زندگى؛

6- شريك غم و شادى زندگى؛

7- انيس و مونس زندگى وو ...

أبى سعيد خدرى گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على بن أبى طالب عليه السلام وصيت كرد و فرمود: يا على، إذا دخلت العروس بيتك فاخلع خُفّيها حين تجلس واغسل رجليها و صبّ الماء من باب دارك إلى أقصى دارك، فانك إذا فعلت ذلك أخرج اللَّه من دارك سبعين ألف لون من الفقر، و أدخل فيها سبعين ألف لون من البركة و أنزل عليك سبعين ألف رحمة ترفرف على رأس العروس حتى تنال بركتها كل زاوية فى بيتك، و تأمن العروس من

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 106

الجنون والجذام و البرص أن يصيبها مادامت فى تلك الدار الحديث.

1- اى على وقتى كه عروس به خانه ات داخل شد، هنگامى كه نشست كفش هايش را در بياور؛

2- و پاهايش را بشوى؛

3- و از درِخانه ات تا دورتر، آب بپاش؛

پس اگر اين كارهارا كردى، خداوند از خانه ات هفتاد هزار نوع فقر را بيرون راند و هفتاد هزار گونه بركت را داخل نمايد وهفتادهزار رحمت را برايت نازل نمايد كه بالاى سرعروس پر مى زند تا در هر گوشه خانه ات، بركت آن را دريابى،

و عروس از رسيدن امراض جنون و جذام و پيسى در امان باشد مادامى كه در آن خانه است. «1»

درمورد اداى شكر به چند جريان تاريخى توجه فرمائيد.

1- حنظلة بن ابى عامر «غسيل الملائكة» در تواريخ اسلامى مشهور است كه پدر اين جوان به نام ابى عامر به اندازه ابوجهل رسول خدا را آزرده است و اوست كه مسجد ضرار ساخت! اما پسرش حنظله از كسانى بود كه اسلام آورد و از عاشقان جان باخته آن حضرت شد بگونه اى كه در شب جنگ احد شب زفاف اين جوان بادختر عبداللَّه بن ابى سلول بود و آيه 62 سوره مباركه «نور» در باره او نازل شد.

كه با عروس خود در رختخواب آرميده است، نزديكى هاى صبح شنيد منادى ندا مى كند «اى مسلمان ها دستور رسول خداست بشتابيد به ميدان جنگ كه دشمن نزديك شده است»!.

اين جوان از حجله عروسى بيرون آمد و لباس رزم پوشيد و اسلحه خود را برداشت و خواست حركت كند، عروسش صدا زد حنظله كمى صبر كن، فوراً رفت چهار نفر از امصار از نزديكان خود را صدا زد و در برابر آنها از اين جوان پرسيد

«حنظله» ديشب بامن همبستر شدى يانه!!؟ گفت: بلى، و آنها رتا شاهد گرفت! گفتند: عروس خجالت نكشيدى درمقابل اينها اين حرف را زدى؟! گفت: چرا، ولى مجبور بودم چون «رأيت فى هذه اللّيلة فى نومى كأنّ السّماء قد انرجت فوقع فيها حنظلة ثمّ انضمّت فعلمت أنّها الشّهادة. ديشب در خواب ديدم آسمان شكافته شد و حنظله

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 107

به آنجا رفت و دوباره آسمان بهم در آمد «1»» و مى دانم اين شهادت است (و او راكه مى بينم با اين عشق و علاقه به ميدان جنگ مى رود ديگر از به خانه برگشتنش نا اميدم) و ديده شده است بعضى از جوان ها شب اول عروسى نمى تواند با عروسش مقاربت كند ولى اين جوان بامن نزديكى كرده بود ممكن است بچه دار شوم و به من نسبت بد دهند، بدينجهت از خود او اعتراف گرفتم تابعداً متهم نشوم!! روزى كه شهداى «أحد» را با دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جمع آورى كردند، همه شهدا غرق در خون بودند جز اين جوان! با تعجب گفتند: اى رسول خدا ما باچشم خود ديديم اين جوان به خون خود آغشته بود! فرمود: «رأيت الملائگة تغسل حنظلة بين السماء و الارض بماءالمزن فس صحائف من ذهب» (چون اين جوان از حجله عروسى بيرون آمده و جنب در ميدان حاضر شد و شهيد گشت)، من هم باچشم خود ديدم فرشته ها با آب بهشتى او راميان آسمان و زمين روى صفحه هائى از زر، با آب باران، غسل دادند.

بدين خاطراثر خون ازاو برطرف شده است از آن روز مشهور شد به «حنظله غسيل الملائكة» حنظله شسته شده فرشتگان. «2»

2- ازدواج جويبر غلام سياه و به ظاهر زشت با بانوى زيبا به نام «ذلفاء» كه از شنيدنى هاى تاريخ است.

اين شخص از اصحاب «صُفّه» بود يعنى از كسانى بود كه تمام دارائى و زندگى اش روى يك حصير بود كه روى سكوى اطراف مسجدالنّبى قرارداشت نه خانه و كاشانه

و نه مال و منالى و نه جمال وتناسب اندامى، قد كوتاه و بد ريخت و بدهيكل و زشت رو و بدنما!.

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وضع رقت بار او را ديد فرمود: جويبر ميل به ازدواج دارى؟! جويبر با تعجب عرض كرد: چرا اى رسول خدا اما با كدام امكانات و باچه قيافه، كهِ به من دختر مى دهد يا كدام دختر به ازدواج با من تن در داده و راضى مى شود؟!.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 108

فرمود: پيش زيادبن لبيد كه از اشراف بنى بياضه است، برو «1» و از طرف من به او بگو دخترش «ذلفا» را به تو تزويج نمايد!.

جويبر، رفت و پيغام را رسانيد ولى زياد او را تحويل نگرفت و رد كرد و برگشت، دخترش پرسيد پدر كهِ بود؟ جريان را گفت: دختر باكمال تعجب گفت: پدر پس چگونه به رسول خدا ايمان آورده اى كه صلاح ديد او را ردكردى!؟.

گفت: دخترم اين كار به خاطر تو بود آخر اين غلام سياه نه خانه وكاشانه اى دارد و نه مالى و نه جمالى، زشت صورت، قدكوتاه، وو ... و تو را خيلى ها از اشراف مدينه خواستگارى كردند، تو نپسنديدى وانگهى در ميان هم اقران و هم سالانت چگونه سر بلند مى كنى؟!.

گفت: پدر كسى را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صلاح مى داند من هم راضيم به امر او زيرا رضاى او رضاى خداست!.

زياد پيش رسول خدا رفت و

پس از گفتمانى، اعلام موافقت كرد ولى چند روزى مهلت خواست تا وسيله عروسى او را فراهم نمايد.

زياد: يك خانه مجلل با تمام لوازم و وسايلش آماده ساخت و به جويبر بخشيد و «ذلفا» ى زيبارا با آخرين متُد آرايش كردند و جويبر را به حمام فرستاده و تغيير لباس دادند و به حجله عروسى بردند.

جويبر: وقتى كه به خانه و حجله عروس وارد شد و عروس را با آن شكوه و وقار در لباس سفيد عروسى و در نهايت آرايش و غرق در ناز و نعمت ديد، خود را كنار كشيده مشغول عبادت شد، سه روز تمام روزها روزه و شبها تا صبح عبادت كرد، در آخر «زياد» پدر ذلفاء به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شكايت برد اى رسول خدا! جويبر كه به زن احتياج نداشت چرا به اين كار واداشتى؟!.

حضرت او را احضار كرد فرمود: جويبر مگر نگفتى به عيال احتياج دارى؟ عرض كرد بلى يارسول اللَّه فرمود: پس چرا پيش عروست نمى روى؟ عرض كرد اى رسول خدا من يك برده سياهم و در دنيا داراى چيزى نبودم، وقتى كه به خانه مجلل

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 109

اهدائى پدر زنم وارد شدم و آن همه وسايل را با آن عروس زيبا ديدم، به خود گفتم:

هان اى جويبر عجله نكن و نامرد نباش اول شكر آن خدائى كه اين همه نعمت را به تو ارزانى داشته بجا آور و بعد ... اى رسول خدا

چشم اطاعت مى كنم: جويبر هم بعد از چند روز در جنگ «أحد» به شهادت رسيد رضى الله عنه. «1

7- وليمه دادن

7- وليمه دادن يكى از مستحبات مؤكد در عروسى، وليمه دادن است كه بسيار كار پسنديده و ممدوح و از سنت هاى انبياء و ائمه عليهم السلام است، اگرچه يك پيمانه جو ياگندم باشد؛

و در صورت امكان دو روز وليمه دهد كه روز اول حق عروسى و دوم كرامت و بيش از آن ريا و خود نمائى و مكروه و ناپسند است.

مستحب است اين اطعام و وليمه براى فقرا و مساكين و مؤمنان باشد.

1- موسى بن بكر، از أبى الحسن (عليه السلام) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا وليمة الّا فى خمس: «عرس أوخرس أو عذار أو وكار أو ركاز؛ العرس التّزويج، و الخرس النّفاس والعذار الختان؛ والوكار شراء الدّار؛ و الركاز العود من مكّة» وليمه نيست مگر در پنج چيز 1 عروسى و ازدواج؛ 2- به دنيا آمدن اولاد؛ 3- ختنه كردن بچه؛ 4- خريد خانه؛ 5- و برگشتن از سفر حج. «2»

2- سهل بن زياد، وحسين بن محمد، و على بن محمد همگى، از وشاء، از أبى الحسن الرضا (عليه السلام) گفت: شنيدم مى فرمود: ان النجاشى لما خطب لرسول اللَّه (صلى الله عليه و آله و سلم) آمنة بنت أبى سفيان فزوّجه دعا بطعام ثمّ قال: انّ من سنن المرسلين الإطعام عند التزويج. وقتى كه نجاشى (پادشاه حبشه) آمنه دختر ابى سفيان را براى رسول

خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواستگارى كرد و ازدواج نمود، طعام خواست و فرمود: همانا از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 110

سنت هاى پيامبران طعام دادن در هنگام ازدواج است. «1»

3- ابن فضال روايت را به أبى جعفر (عليه السلام) مى رساند فرمود: الوليمة يوم، ويومان مكرمة، وثلاثة أيام رياء وسمعة. وليمه يك روز است، دو روز گرامى داشت است و سه روز رياء و خودنمائى است. «2»

4- هشام بن سالم از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: رسول خدا زمانى كه با ميمونة دختر حارث، ازدواج كرد أولم عليها و أطعم الناس الحيس. براى او وليمه داد و به مردم خرمابا روغن مخلوط نمود و اطعام كرد. «3»

5- سكونى، گفت: أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: رسول خدا فرمود: الوليمة أول يوم حق، والثانى معروف، وما زاد رياء وسمعة. وليمه روز اول حق است و روز دوم معروف (و نيكوست) و زيادتر از آن خود نمائى و خود ستائى است. «4

8- ازدواج ساده سروربانوان دو عالم عليها السلام

8- ازدواج ساده سروربانوان دو عالم عليها السلام اسراف و تشريفات اضافى در هر كارى ناپسند و مورد نكوهش خردمندان قرار گرفته است، اگر اين اخلاق و صفت زشت در جامعه اى حكم فرما شود، هم آن جامعه و هم خانواده هاى فراوان، گرفتار مشكلات زياد بوده و رو به تباهى خواهند رفت؛

اما اگر اعتدال

و ميانه روى جاى آن را بگيرد، جامعه در آرامش فكرى وآسايش جسمى به سر خواهد برد؛

ازجمله كارها كه بايد اعتدال را در آن مصداق قرار داد و پياده كرد، مسئله ازدواج است، زيرا تمامى افراد بشر، روزى به آن نياز خواهند داشت و گريبانگير همه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 111

خواهد بود، پس بايد همگى دست به دست داده اين فرهنگ ميانه روى و ساده برپا داشتن ازدواج را، به مرحله عمل و اجرا برسانيم، تا جوان ها چه دختر يا پسر باخيال راحت به سر زندگى خود رفته و با خيال راحت شروع نمايند؛ براى نمونه به بخش كوچكى از عروسى سرور بانوان هر دو عالم دقت نماييد و اگر طالب مفصل هستيد به منابع زياد مانند كتاب بحارالأنوار ج 43 و غيره مراجعه فرمائيد.

1- انس بن مالك گويد: با رسول خدانشسته بوديم كه وحى اورا فرا گرفت وقتى كه تمام شد فرمود: اى انس آيا مى دانى جبرئيل از نزد صاحب عرش، چه آورد؟! گفتم:

خدا و رسولش مى داند فرمود: مرا امر نمود فاطمه را به على تزويج نمايم؛

برو ابابكر و عمر و عثمان و على و طلحه و زبير و به تعداد آنها از انصار دعوت نما، دعوت نمودم وقتى كه نشستند حضرت شروع به خواندن خطبه عقد نمود و در آخر فرمود: من شما را شاهد مى گيرم فاطمه را به على تزويج نمودم به چهارصد مثقال نقره اگر على راضى باشد؛

سپس رو به على عليه

السلام كرد و تبسم نمود و فرمود: ياعلى انّ اللَّه أمرنى أن أزوّجك فاطمة و قد زوّجتكها اى على خداوند مرا امر نمود فاطمه را به تو تزويج نمايم من اورا به تو تزويج كردم آيا راضى هستى؟! عرض كرد راضيم. «1»

به على عليه السلام فرمود: برو درعت (لباس رزمت) را بفروش، آن را به چهار صد درهم به عثمان بن عفان فروخت و به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آورد، حضرت يك مشت برداشت و به ابوبكر داد و فرمود: به اين درهم ها آنچه براى خانه فاطمة لازم است بخر و سلمان و بلال را همراه او فرستاد كه كمكش كنند.

ابوبكر گويد: آن پول شصت و سه درهم بود، من يك تشك از خيش مصرى كه پر از پشم بود و يك فرش از پوست و پشتى كه پر از ليف خرما بود و يك عباى خيبريه و يك مشك آب و كوزه آب و يك آفتابه خريديم، وقتى جلوى رسول خدا گذاشتيم فلمّا نظر اليه بكى و جرت دموعه، ثمّ رفع رأسه الى السّماء و قال: أللّهمّ بارك لقوم جلّ آنيتهم خزف. حضرت به آنها نگريست، گريست و اشكش جارى شد و سپس سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا بركت بده به قومى كه بيشتر ظروفش سفال است. «2»

2- پس حضرت، فاطمه را به پشت پرده خواند و دست اورا به دست على داد و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص:

112

دعا نمود؛ «1»

3- امام صادق عليه السلام مى فرمايد: فاطمه را به (خانه) على آوردند از پوشش فقط يك عبا داشت و و فرششان پوست گوسفند و بالششان پوستى پر از ليف خرما بود. «2»

موسى بن إبراهيم مروزى، از موسى بن جعفر، از پدرش، از جد بزرگوارش عليهم السلام، از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده است گفت: لمّا زوّج رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فاطمة من على عليهما السلام أتاه أناس فقالوا له: انّك قد زوّجت عليّاً بمهر خسيس! فقال: ما أنا زوّجته، ولكنّ اللَّه زوّجه- إلى أن قال: فلمّا كان ليلة الزفاف أتى النبى صلى الله عليه و آله و سلم ببغلة الشهباء وثَنَّى عليها قطيفة، وقال لفاطمة: اركبى وأمر سلمان أن يقودها، والنبى صلى الله عليه و آله و سلم يسوقها فبينما هو فى بعض الطريق إذ سمع النبى صلى الله عليه و آله و سلم وجبة فإذا بجبرئيل فى سبعين ألفا وميكائيل فى سبعين ألفا، فقال النبى صلى الله عليه و آله و سلم ما أهبطكم إلى الأرض؟ فقالوا: جئنا نزفّ فاطمة إلى زوجها، وكبّر جبرئيل وكبّر ميكائيل وكبّرت الملائكة وكبّر محمد صلى الله عليه و آله و سلم، فوضع التكبير على العرائس من تلك الّيلة. زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه عليها السلام را به على عليه السلام تزويج نمود، مردمانى آمده و به او گفتند: تو (فاطمه را) به على باناچيزترين مهريه، تزويج نمودى!، فرمود: من او را تزويج نكردم بلكه خداوند اورا تزويج نمود- تا فرمود:- وقتى كه شب زفاف رسيد پيامبر صلى الله عليه و آله و

سلم استر

«شهبا» را آورد و قطيفه روى او انداخت و به فاطمه فرمود: سوار شو و به سلمان فرمود: استر را بكشد و خود رسول خدا مى راند در اين مسير ناگهان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صداى گروهى را شنيد و ديد جبرئيل با هفتادهزار فرشته، و ميكائيل با هفتاد هزار ملك حضور يافته اند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چه چيز سبب فرود آمدن شما بر زمين است؟! گفتند: آمديم فاطمه را به زفاف شوهرش بدرقه كنيم؛ جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان و محمد صلى الله عليه و آله و سلم تكبير گفتند: از همان شب در عروسى ها تكبير گفتن مرسوم گرديد. «3»

5- تزويج فاطمه عليها السلام در ماه رمضان و عروسى در ماه ذى الحجّة در سال دوم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 113

هجرت بود. «1»

ناگفته نماند ممكن است بعضى ها خيال كنند كه آن زمان اين گونه و اين لوازم زندگى مرسوم بود، ولى اين فكر اشتباه است در آن زمان هم نسبت به خود تشريفات زياد و سنگين وجود داشت اما اين رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود كه با آن وضع ساده دخترش را به خانه بخت فرستاد، تا زندگى ساده، براى امّتش الگو شود، مگر او پيشوا ورهبر دنيا و آخرت نيست؟!!

با اينكه آن قدرت آسمانى و خدائى كه داشت، مى توانست با آخرين متد و آخرين مدل و با جهازيه

سنگين، دخترش را به خانه على بفرستد ولى نكرد تا من و تو يعنى ما از او زواياى انسانيت و ساده زيستن را ياد بگيريم انشاءاللَّه

9- كراهت ازدواج در ساعات گرم!

9- كراهت ازدواج در ساعات گرم! در احاديث مسائل و مطالبى در شريعت مقدس اسلام آمده است كه علت و حكمت آن به ما روشن نشده و بيان نگرديده است، ولى با مرور زمان علت بعضى از آنها كشف مى شود؛

پس در صورت صحت اسناد حديث، بايد آن مطالب را به طور تعبد و دربست پذيرفته و قبول نماييم، از جمله آنها مطالب فصل هاى ذيل است.

ضريس بن عبد الملك گويد: به أبا جعفر (عليه السلام) گفتند: مردى در نصف روز ساعت گرمى (هوا) ازدواج كرده است فرمود: ما أراهما يتفقان فافترقا. نمى بينم آن دو ادامه (زندگى) دهند، (در زمان كمى) از هم جدا شدند. «2»

زرارة، از أبى جعفر (عليه السلام) او خواست با زنى ازدواج نمايد ولى پدرش خوش

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 114

نداشت، گفت: رفتم و با آن زن ازدواج نمودم، وقتى او را زيارت كردم (و ديدم) چيزى كه از او خوشم بيايد، نديدم، بلند شدم برگردم، برمن پيش دستى كرد كه در را به روى من ببندد! گفتم: نبند، هرچه خواستى براى تو (مى دهم)؛

پيش پدرم برگشتم و جريان را شرح دادم، فرمود: برتو چيزى نيست مگر

نصف مهر و فرمود: أنت تزوّجتها فى ساعة حارّة. تو با او در ساعت گرم ازدواج كردى. «1

10- كراهت زفاف درشب چهارشنبه!

10- كراهت زفاف درشب چهارشنبه! عبيد بن زرارة و أبى العباس هر دو گفتند: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ليس للرجل أن يدخل بامرأة ليلة الأربعاء. براى مرد (صلاح) نيست با زنى، شب چهار شنبه همبستر شود. «2

11- استحباب خواندن خطبه!

11- استحباب خواندن خطبه! 1- عبيد بن زرارة گفت: از أبا عبد اللَّه (عليه السلام) از حكم تزويج بدون خواندن خطبة سؤال نمودم؟ فرمود: أو ليس عامة ما تتزوج فتياتنا ونحن نتعرق الطعام على الخوان نقول: يا فلان زوّج فلانا فلانة، فيقول: قد فعلت. آيا نبود ما جوانانمان را تزويج مى كرديم در حالى كه گوشت استخوان (وليمه) را در سفره مى خورديم و مى گفتيم اى فلانى، فلانه را به فلانى تزويج كن او هم مى گفت: كردم (و با اين وضع ازدواج بدون خطبه انجام مى گرفت). «3»

2- عبد اللَّه بن ميمون قداح، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: إنّ علىّ بن الحسين عليه السلام كان يتزوج و هو يتعرق عرقا يأكل ما يزيد على أن يقول: ثمّ قال على بن الحسين عليه السلام: إذا حمد اللَّه فقد خطب. على بن حسين عليهما السلام ازدواج مى كرد در حالى كه گوشت استخوان (وليمه) را مى خورد وبيش از اين نمى فرمود: الحمد للّه، وصلى الله على محمد وآله ونستغفر اللّه، وقد زوجناك على شرط اللّه، سپس

فرمود: على بن

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 115

حسين عليهما السلام وقتى حمد خدا را مى كرد (در واقع) خطبه مى خواند. «1

12- استحباب اعلان عقد!

12- استحباب اعلان عقد! در زمان هاى قديم و قبل از ايجاد دفاتر رسمى، استشهاد و اعلان براى ازدواج، به خاطر اين بود كه نسب ها قاطى و اولاد مخلوط يا انكار شده نباشد، اما در اين ازمنه اين كارها ضرورت ندارد زيرا ازدواج رسمى در دفاتر ازدواج مسئله را حل نموده است و كتباً شاهد و از طرفين امضاء مى گيرند. روايات ذيل را در اين مورد تيمناً مى آوريم.

1- زرارة بن أعين گفت: از أبو عبد اللَّه (عليه السلام) سؤال نمودند از حكم مردى كه بدون شهود ازدواج كند فرمود: لا بأس بتزويج البتة فيما بينه وبين اللَّه، انما جعل الشهود فى تزويج البتة من أجل الولد، لو لا ذلك لم يكن به بأس. عيب ندارد ازدواج ابتدائى بين اللَّه بين او، و شهود در تزويج به خاطر اولاد است اگر اين نبود (ازدواج بدون شاهد) عيبى نداشت. «2»

2- حفص بن بخترى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام در حكم مردى كه بدون شاهد ازدواج نمايد فرمود: لا بأس. عيبى ندارد. «3»

3- محمد بن الفضيل گفت: أبو الحسن موسى عليه السلام به ابى يوسف قاضى فرمود: ان اللَّه أمر فى كتابه بالطلاق وأكّد فيه

بشاهدين ولم يرض بهما إلا عدلين وأمر فى كتابه بالتزويج فأهمله بلا شهود، فأثبتم شاهدين فيما أهمل، وأبطلتم الشاهدين فيما أكد. خداوند در كتابش (قرآن كريم) به طلاق امر فرموده و آن را با دوشاهد تأكيد (و محكم كارى) كرده است و به تزويج امر نموده و آن را بدون شاهد آسان گرفته است (ولى) شما دوشاهد براى چيزى كه خدا بى اعتنائى كرده، ثابت كرديد و باطل نموديد اهميت دوشاهد را كه خداوند تأكيد نموده است. «4

13- حكم ازدواج با دختر كم سن و سال!

13- حكم ازدواج با دختر كم سن و سال! ازدواج با دختران كم سن و سال اگر كمتر از 9 يا 10 سال باشد و اورا معيوب (و افضاء) نمايد بايد علاوه بر ديه آن، مادام العمر خرج اورا بدهد! زيرا او را از شوهر نمودن، محروم ساخته است، و اگر بعد از بلوغ مسئله افضاء يعنى به هم پيوستن عقب و جلو، پيش آيد، حكم فرق مى كند، به روايات زير توجه نمائيد.

1- حلبى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: إنّ من دخل بامرأة قبل أن تبلغ تسع سنين فأصابها عيب فهو ضامن. هركس به زنى پيش از نُه سالش داخل شود و عيبى به او برسد، ضامن است. «1»

2- حمران، از أبى عبد اللَّه عليه السلام سؤال كردند از حكم مردى كه با دختر باكره به بلوغ نرسيده، نزديكى نموده و او را افضاء نموده است فرمود: إن كان دخل بها حين دخل بها ولها تسع سنين فلا شئ عليه،

وإن كانت لم تبلغ تسع سنين أو كان لها أقل من ذلك بقليل حين دخل بها فاقتضها فإنّه قد أفسدها و عطّلها على الأزواج فعلى الإمام أن يغرمه ديتها، وإن أمسكها ولم يطلّقها حتى تموت فلا شئ عليه. اگر هنگام همبستر شدن به نه سال رسيده است، چيزى بر او نيست و اگر پيش از نُه سال يا كمى كمتر باشد و او را افضاء (پاره) نموده است، چون (آن زن) را فاسد و براى شوهر كردن تعطيل نموده است، پس براى حاكم (شرع) است كه او را به ديه محكوم نمايد و اگر نگهداشت و تا دم مرگ طلاق نداد، چيزى براو نيست. «2»

3- هشام بن حكم، به ابى عبد اللَّه عليه السلام يا أبى الحسن عليهما السلام گفته شد: انّانزوّج صبياننا وهم صغار فقال: إذا زوّجوا و هم صغار لم يكادوا أن يأتلفوا. ما بچه هايمان را در كوچكى تزويج مى كنيم، فرمود: اگر در كوچكى ازدواج نمايند، معلوم نيست باهم انس بگيرند (وكنار بيايند). «3»

4- أبى بصير گفت: شنيدم أبا جعفر عليه السلام مى فرمود: لا تدخل المرأة على زوجها حتى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 117

يأتى لها تسع سنين أم عشر. زن به شوهرش داخل نشود تا سنّش به نُه يا ده سال برسد. «1»

5- حلبى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: إذا تزوّج الرجل بالجارية وهى صغيرة فلا يدخل بها حتى يكون لها تسع سنين زمانى كه مرد با دختر كوچكى ازدواج نمود، با او

نزديكى نكند تا نُه سال داشته باشد. «2»

3- زرارة، از أبى جعفر عليه السلام فرمود: لا يدخل بالجارية حتى يأتى لها تسع سنين أو عشر. به دختر (يا كنيز) نزديكى نشود تا نُه يا ده سالش تمام شود. «3

14- عروس اين چيزها را نخورد

14- عروس اين چيزها را نخورد از نظر پزشكى مصرف بعضى از خوردنى ها براى عروس مجاز نمى باشد و در آينده به مضرات آن گرفتار خواهد شد!، به حديث زير توجه فرمائيد.

1- أبى سعيد خدرى در وصيت نبى صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: وامنع العروس فى اسبوعك (أسبوعها) من الألبان «4» و الخلّ و الكزبرة و التّفاح الحامض من هذه الأربعة الأشياء، فقال علىّ عليه السلام: يا رسول اللَّه و لأيّ شئ أمنعها من هذه الأشياء الأربعة؟ قال: لأنّ الرّحم يعقم و يبرد من هذه الأشياء الأربعة عن الولد و لحصير فى ناحية البيت خير من امرأة لا تلد، فقال على عليه السلام: يا رسول اللَّه، ما بال الخلّ تمنع منه؟ قال: إذا حاضت على الخلّ لم تطهر أبداً بتمام، و الكزبرة تُثير الحيض فى بطنها و تشدّد عليها الولادة، و التّفاح الحامض يقطع حيضها فيصير داءاً عليها. و عروس را در هفته اول از خوردن كندر و سركه و گشنيز و سيب ترش از اين چهارچيزمنع كنيد، على عليه السلام گفت: اى رسول خدا به چه علت از اين چهار چيز منع نمايم؟ فرمود: براى اينكه اين چيزها رحم را عقيم و سرد كرده (و نازا)

مى كند و البته حصيرى در گوشه خانه، بهتر از زن نا زا است، على عليه السلام

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 118

گفت: اى رسول خدا چرا از سركه منع مى كنى؟ فرمود: زمانى كه زن روى سركه حايض شد، به تمام معنى پاك نمى شود، و گشنيز حيض را در باطن زن به فوران مى آورد و ولادت (و زايمان را) براى زن تشديد مى كند، وسيب ترش حيض او را قطع مى كند و بر او مرض مى شود. «1

15- تفاوت غرايز جنسى زن و مرد!

15- تفاوت غرايز جنسى زن و مرد! خداوند با حكمت متعاليه خود: در وجود بانوان و ساختمان جسمى و روانى آنها، مختصات و امتيازات متعددى: نسبت به آقايان قرار داده است: تا كانون زندگى هميشه گرم و برقرار و پابرجا بماند و از هم نپاشد: مانند عواطف سرشار و صبر فوق العادة و گذشت بى شمار و حياى زياد وو ...

همچنين است در مورد غريزه جنسى و هوس جسمى و نياز طبيعى در وجود بانوان چندين برابر آقايان نهفته است كه اگر صبر و حياى آنها آن را مهار نمى كرد كار به جاهاى باريك كشيده مى شد (به چند روايت توجه نماييد).

1- اصبغ بن نباتة گفت: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: خلق اللَّه عزوجل الشهوة عشرة أجزاء فجعل تسعة اجزاء فى النساء، وجزءاً واحداً فى الرجال، ولو لا ما جعل اللَّه عزوجل فيهن

من الحياء على قدر أجزاء الشهوة لكان لكل رجل تسع نسوة متعلقات به. خداى عزّ و جلّ:

شهوت را ده جزء آفريده است پس نُه جزء آن را در زنها قرار داده و يك جزء در مردان، و اگر نبود آن حيائى كه خداى عزّ وجلّ به تعداد شهوت: در زنها قرار داده است، البتّه بر هر مرد نُه زن در مى آويخت. «2»

2- ضريس گفت شنيدم از أبى عبد اللَّه عليه السلام: مى فرمود: ان النساء أُعطين بضع اثنى عشر، وصبر اثنى عشر. همانا به زنها دوازده (قسمت) هوس جماع داده شده و (درمقابل) دوازده قسمت هم صبر داده شده اند!. «3»

3- إسحاق بن عمار گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ اللَّه عزّوجلّ: جعل للمرأة صبر

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 119

عشرة رجال فإذا هاجت كانت لها قوة شهوة عشرة رجال. خداى عزّ وجلّ براى زن صبر ده مرد را داده است وقتى كه به هيجان آمد قدرت ده مرد نيز در او پيدا شود. «1»

4- سماعة بن مهران: از أبى بصير: گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى گفت: فُضّلت المرأة على الرجل بتسعة وتسعين من اللّذّة ولكنّ اللَّه ألقى عليها الحياء. زن با نود ونُه برابر لذّت بر مرد، برترى داده شده است ولكن خداوند براى زن حيا را انداخت (و در آن پيچيد). «2»

5- مسعدة بن صدقة از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ اللَّه جعل للمرأة أن تصبر صبر عشرة رجال، فإذا حصلت زادها قوة عشرة رجال.

خداوند قرار داده است زن به اندازه ده مرد شكيبا باشد، وقتى كه (شهوت جنسى به هيجان آمد و) حاصل شد، قدرت ده مرد را نيز، اضافه مى كند. «3

16- كثرت هم بسترى

16- كثرت هم بسترى فرو نشاندن آتش غريزه جنسى مخصوصاً در دوران جوانى از خواسته هاى طبيعى هر ذى حيات بويژه انسان است، زيرا اين اسب چموش و غول سركش تا آرام نگيرد، سر به بيابان ها نهد و آدمى را به پرتگاه هاى خطرناك مى افكند، بدينجهت براى اين كه انسان از اين نياز جنسى سير شده و آرام گيرد، درپاره اى از روايات براى مقاربت زياد با همسر خود، تشويق و بااين عمل، نفس بى مهار و سر به هوا را، مهار نمايد.

1- معمر بن خلاد گفت: شنيدم على بن موسى الرضا عليه السلام مى گفت ثلاث من سنن المرسلين: العطر، وأخذ (إحفاء) الشعر، وكثرة الطروقة. سه چيز از سنّت هاى پيامبران عليهم السلام است عطر زدن و تراشيدن مو و مقاربت زياد. «4»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 120

2- بهلول: از مردى از أبى جعفر عليه السلام فرمود: خير النساء التى إذا دخلت مع زوجها فخلعت الدّرع خلعت معه الحياء، وإذا لبست الدّرع لبست معه الحياء. بهترين زنان زنى است وقتى با شوهرش داخل (رختخواب) شد (اسلحه و) لباسش را در آورد پرده حيا را از خود خلع نمايد (و دور

سازد) و وقتى كه لباس پوشيد همراه آن لباس حيا را هم بپوشد. «1»

3- أبى بصير: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: خير نسائكم التى إذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحياء، «2» وإذا لبست لبست معه درع الحياء. بهترين زنان شما زنى است وقتى با شوهرش خلوت نمود (اسلحه و) پرده حيا را از خود بركند (و دور سازد) و وقتى كه لباس پوشيد همراه آن لباس حيا را هم بپوشد. «3

17- قلّت هم بسترى!

17- قلّت هم بسترى! افراط در هركارى حتى در عبادت، انسان را به بيراهه مى برد و در نهايت به مرز نابودى مى كشاند، در قرآن مجيد هم وقتى كه صفات بندگان خالص خدا را مى شمارد و بيان مى كند، در باره انفاق و احسان مى فرمايد: «و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى نمايند و نه سخت گيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند». «4»

در راهنمائى پيامبر گرامى، مى فرمايد: «هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حدّ (نيز) دست خود را مگشا، كه مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرو مانى». «5»

پس در هيچ كارى نبايد از ميانه روى و اعتدال بيرون رفت، از اين رو از نظر پزشكى هم افراط در مقاربت و كثرت مجامعت، براى بدن آدمى، ضرر كلّى دارد پس در

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 121

هرچيز حفظ اعتدال شرط سلامت است و در ساختمان وجودى انسانها نيز تفاوت كلى دارد، براى بعضى ها اثر نمى گذارد ولى بعضى را از پا در مى آورد.

1- باسناد سه گانه، از امام رضا، از پدران بزرگوارشان عليهم السلام على عليه السلام فرمود: من أراد البقاء ولا بقاء فليباكر الغداء ويجيّد الحذاء ويخفّف الرداء وليقلّ غشيان النساء. هر كس اراده بقاء (وسلامت زيستن) دارد كه بقاء (وابديتى وجود ندارد)، اول صبح، صبحانه بخورد و كفش خوب (وزيبا) بپوشد و لباسش را سبك نمايد و نزديكى با زنان را كم كند. «1»

ممكن است چنين به نظر آيد كه اين سخن با سخن فصل قبلى تضاد دارد و همخوان نيست، در آنجا به كثرت همبسترى و در اينجا به قلّت آن تشويق و ترغيب مى كند.

راه حلّ: در هر دو فصل انسان را براى زيست سالم و عاقلانه، رهنمون مى شود، در آنجا براى اين كه انسان پشت سر نامحرمان و حرام نگردد و به انحراف كشيده نشود و وجودش كشش آن را دارد، به مقاربت زياد توصيه شده است، ولى در اينجا براى جلوگيرى از افتادن به ورطه هلاكت و نارسائى بدن و ضعف بنيه، راهنمائى نموده است در هر حال افراط و تفريط را از خود دور نمايد و اعتدال و ميانه روى را سرمشق خود قرار دهد

18- مقاربت درحال ميل بانوان!

18- مقاربت درحال ميل بانوان! در بعضى اوقات ممكن است

بانوان بنا به عللى، نياز به مسئله جنسى داشته باشند ولى آقايان هم بنا به بعضى مسائل، بى اعتنا به اين نياز از كنارآن رد شوند؛

البته در كل اين اخلاق خوبى نيست، بايد مرد به همسر و شريك زندگى اش بيشتر توجه داشته باشد و احتياجات او را بر طرف نمايد بخصوص در مراحل مختلف جنسى كه بيشتر اختلاف ها از اين مسير پيش مى آيد به روايت ذيل دقت نمائيد.

1- عبد اللَّه بن القداح، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (روز جمعه) به مردى فرمود: أصبحت صائما؟ فقال: لا، (قال: فعدت مريضاً؟ قال: لا، قال: فاتبعت جنازة؟)

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 122

قال: فأطعمت مسكيناً؟ قال: لا، قال: فارجع إلى أهلك فانّه منك عليهم صدقة

(فارجع إلى أهلك فأصبهم) «1» (قال له قم فأصب من أهلك فانّه منك صدقة عليها).

آيا روزه اى؟ گفت: نه،

مريضى را عيادت كرده اى؟ نه،

به تشييع جنازه رفته اى؟ نه،

مسكينى را اطعام نموده اى؟، گفت: نه

فرمود: پس برگرد پيش اهل و عيالت، اين برگشت از تو براى آنها صدقه است (برگرد به سوى اهل و عيالت و به آنها اصابت نما (و برس و در آويز).

(در روايت ديگر) فرمود: برگرد به سوى عيالت و با او نزديكى كن اين كار از تو صدقه است براى او. «2»

2- إسحاق بن إبراهيم جعفى گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: انّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و

سلم دخل بيت ام سلمة فشمّ ريحاً طيّبة، فقال: أتتكم الحولاء فقالت: هوذا هى تشكو زوجها فخرجت عليه الحولاء فقالت: بأبى أنت وامّى انّ زوجى عنّى معرض، فقال: زيديه يا حولاء، فقالت: لا أترك شيئا طيّبا ممّا أتطيّب له به وهو معرض، فقال: أما لو يدرى ماله باقباله عليك، قالت: و ماله باقباله علىّ؟! فقال: أما انّه إذا أقبل اكتنفه ملكان وكان كالشاهر سيفه فى سبيل اللَّه، فإذا هو جامع تحاتّ عنه الذنوب كما يتحاتّ ورق الشجر، فإذا هو اغتسل انسلخ من الذنوب.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه ام سلمه داخل شد و بوى خوش استشمام نمود فرمود:

حولاء «3» پيش شما آمده بود؟ عرض كرد او اينجاست براى شكايت از شوهرش آمده است!؛

پس حولاء بيرون آمد و گفت: پدر و مادرم فداى تو باد، شوهرم از من رو گردان شده است! فرمود: (به خودت بيشتر برس و خوشبوئيت را) بيشتر كن اى حولاء، گفت:

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 123

چيزى از خوشبوئى برايش كم نگذاشته ام و باز رو گردان است!، فرمود: آگاه باش، كاش او مى دانست در توجه به تو چهِ برايش هست (و چه چيزهائى به او داده مى شود)؛

گفت: با رو كردن او به من برايش چهِ مى دهند؟! فرمود: آگاه باش وقتى كه به سويت مى آيد، دو فرشته او را در ميان گرفته (وبغل مى كنند) و مانند كسى است كه در راه خدا، شمشير كشد (وجهاد نمايد)، زمانى كه نزديكى كرد،

گناهان او مى ريزد آنگونه كه برگ درختان مى ريزد، هرگاه غسل كرداز گناهان بيرون مى آيد. «1

بخش 2 رفتار در خانواده!

راهنمائى هاى رفتار در خانواده

اشاره

در اين بخش علاوه بر مطالب گذشته تعدادى، از روايات راهنمائى هايى را مى آوريم كه به كار گرفتن آنها، ضرورت و لوازم زندگى سالم است

1- عشق و علاقه ات را اظهار كن!

1- عشق و علاقه ات را اظهار كن! داستان شيرين دوران بردگى لقمان را فراموش نكرده ايد كه روزى يك ميهمان عزيز براى مولايش آمد و او به لقمان دستور داد حيوانى را ذبح نمايد و بهترين عضو بدن آن حيوان را كباب كرده و براى ميهمان عزيزش بياورد، او دستور را اجرا كرد و زبان آن حيوان را كباب كرد و جلوى ميهمان گذاشت، دوباره آقايش گفت: حيوان ديگرى را بكشد و بدترين اعضاى آن را كباب كرده و بياورد، باز زبان را آورد؛

مولايش بر آشفت با اينكه مى دانست لقمان كار بيهوده انجام نمى دهد علت اين كار را از او پرسيد او گفت: آقا «زبان» هم بهترين اعضاو هم بدترين عضو بدن است!، زيرا زبان است انسان را به چاه سرازير مى كند و از چاه بيرون مى كشد، زبان است كه به كشتن دهد و از كشتن نجات دهد، زبان آدمى را به زندان افكند و رهاسازد، زبان زندگى را شيرين و ياتلخ و زهرمار مى كند وو ...

كسانى هستند با زبان بازى ولو غير واقعى، كارهاى خود را روبراه كرده و فيصله مى دهند و طرف مقابل را شيفته خود مى سازند، و كسانى هم پيدا مى شوند با اين كه از تهِ دل كسى را دوست مى دارد مخصوصاً به اهل و عيال خود، علاقه زياد دارند و

به آنها عشق مى ورزند: اما از بازگو كردن آن، كوتاهى مى كنند مخصوصاً در باره بانوانشان، او را درحد پرستش دوست دارند، اما نمى خواهند به زبان آورده و علاقه درونى خود را برايش آشكار سازند و به همسرش آرامش روحى و جسمى ارزانى دارند با اينكه عقل و شرع به او دستور مى دهد آنچه كه از عشق و علاقه در دلت انباشته است بيرون بريز و ابراز علاقه كن چون با گفتار عاشقانه، خيلى از مشكلات حل مى شود وخستگى را از تن طرف مقابل مى زدايد: يك جمله

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 128

(دوستت دارم) و (زندگى بى تو برايم مفهومى ندارد) (تو عشق منى تو تمام آرزوى منى) و مانند اين گفتارها، خيلى از كارهاى بغرنج و حل نشدنى راحل مى كند و رشته زندگى را ازهم گسيختن و متلاشى شدن، نجات مى دهد.

1- عمرو بن جميع: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: قول الرجل للمرأة إنّى أحبّك لا يذهب من قلبها أبداً. گفتن مرد بر زن، دوستت دارم، ابداً از دل او نمى رود (و براى هميشه باقى مى ماند). «1

2- تأكيد به دوست داشتن همسر

2- تأكيد به دوست داشتن همسر زندگى شيرين و ايده آل، بر محور محبت و علاقه و حسن خلق و دوستى، دور مى زند اگر خانه و خانواده اى از

اين خصلت هاى انسانى و رحمانى محروم و خالى شود، ديگر آن خانه سوت كور و آن زندگى معنا و مفهومى نخواهد داشت:

مخصوصاً با يك همسفر مادام العمر و رفيق دائمى خوشى ها و نا خوشى ها و همسر و همسرّ و همراز خستگى ناپذيرى كه فقط در انتظار كمترين دوست داشتن و صميميت نشسته و به تمامى فراز و نشيب ها و كوران ها و طوفان هاى زندگى، تن در داده و صبورانه، دست و پنجه نرم مى كند و تحمل مى نمايد؛

بدينجهت، در اديان آسمانى بالأخص در دين مبين اسلام روى اين مسئله، تأكيد زياد شده و دستورهاى اكيد بر همسر دوستى واخلاق خوب خانوادگى و تأمين زندگى مرفه وو ... داده شده است.

چنانكه در قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: «وعاشروهنّ بالمعروف» با آنها به خوبى معاشرت (ورفتار) نماييد. «2»

1- ابن أبى عمير: از إسحاق بن عمار: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من أخلاق الأنبياء حبّ النساء. از اخلاق انبياء دوست داشتن زنان است. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 129

2- أبى العباس گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: العبد كلّما ازداد للنساء حبّاً ازداد فى الإيمان فضلًا. بنده (خدا) زنان (و همسران) را هرچه زياد دوست دارد، فضيلت ايمانش زياد شود (و از مواهب زندگى، بيشتر بهره مند مى شود). «1»

3- ابى عبداللَّه عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: جُعِلَ قرّة عينى فى الصّلاة، و لذّتى فى النّساء. روشنى چشم من در نماز و

لذّتم در (وجود) زنان قرار داده شده است. «2»

4- يونس بن يعقوب: از كسى كه از أبا عبد اللَّه عليه السلام شنيده مى فرمود: أكثر الخير فى النساء. بيشترين خير در (وجود) بانوان است. «3»

5- محمد بن إدريس در آخر (السرائر): بنقل از كتاب رواية ابن قولويه از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: كلّ من اشتدّ لنا حبّاً اشتدّ للنساء حبّاً وللحوّاء. همه آنان كه ما را به شدت دوست دارند زنان و حوّا را نيز زياد دوست مى دارند. «4»

6- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: استوصوا (اتّقوا فى) بالنّساء خيراً فانّهنّ عندكم عوار لايملكن لأنفسهنّ شيئاً و انّما اتّخذتموهنّ بأمانة اللَّه و استحللتم فروجهنّ بكلمة اللَّه «و لهنّ عليكم كسوتهنّ بالمعروف». در باره زنان (بترسيد) سفارش نيكو بكنيد (و با آنها خوش رفتار باشيد) زيرا آنان نزد شما عاريه (و دست خالى) هستند، براى خود چيزى را مالك نيستند، و آنها را به امانت خدا گرفته ايد و اندام جنسى آنها را با كلمه (و دستور) خدا بر خود حلال نموده ايد و برشماست پوشاك آنها بطور مناسب

(پس آنها را قدر بدانيد و ارزش قايل شويد). «5»

7- اميرمؤمنان فرمود: .... فداروهنّ على كلّ حال، وأحسنوا لهنّ المقال، لعلهنّ يحسنّ الفعال. در هر حال باآنها (زنان) مدارا كنيد و گفتار را زيبا نماييد شايد آنها هم رفتار خوبى داشته باشند. «6»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 130

8- هارون، از ابن صدقة، از امام صادق، از پدرش

عليهما السلام فرمود: من اتّخذ امرأة فليكرمها فإنما امرأة أحدكم لعبة. هركس زن گرفت، گرامى بدارد همانا زن هريك از شما وسيله بازى (و سرگرمى) اوست. «1»

9- ابن علوان، از امام صادق، از پدر بزرگوارش عليهما السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اتّقوااللَّه اتّقوااللَّه فى الضّعيفين: اليتيم والمرأة، فانّ خياركم خياركم لأهله. از خدا بترسيد از خدا بترسيد، در باره دو ناتوان، يتيم و زن، همانا بهترين شما نيكويان شماست به اهل (و عيالش). «2

3- شوهر دوستى!

3- شوهر دوستى! شيرينى زندگى در دنيا به محبت و علاقه متقابل بستگى دارد مخصوصاً براى زوجين كه از من وتو «ما» شده اند يعنى زن و شوهر همديگر را درك كنند و به يكديگر علاقه مند شوند بگونه اى كه سالهاى متمادى عمر را با خوشى و خرمى، سپرى كرده و در نهايت با عشق و علاقه از هم جدا شده و براى رفتن به جهان ابديت، از همديگر خدا حافظى نمايند.

1- امام صادق عليه السلام فرمود: انصرف رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم من سرية كان اصيب فيها ناس كثير من المسلمين فاستقبله النساء يسئلن عن قتلاهن فدنت منه امرأة. فقالت: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم ما فعل فلان؟ قال: وما هو منك؟ فقالت: أخى فقال: احمدى اللَّه واسترجعى فقد استشهد ففعلت ذلك، ثم قالت: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم ما فعل فلان؟ فقال: وما هو منك؟ قالت:

زوجى

فقال: احمدى اللَّه واسترجعى فقد استشهد فقالت: (واويلى) واذلّاه، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم ما كنت أظن أن المرأة تجد بزوجها هذا كلّه حتى رأيت هذه المرأة. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از (جنگ و) پيكارى برگشت كه مردان زيادى از مسلمان هادر آن، كشته يا زخمى شده بودند، خانم ها به استقبال آمدند و از كشته شدگانشان مى پرسيدند (در اين حال) بانوئى به حضرت نزديك شد و گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فلانى چهِ كرد؟

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 131

فرمود: او چه نسبتى با تو داشت؟ عرض كرد: برادرم بود، فرمودخدا را سپاس گزار و استرجاع كن، او شهيد شد، آن بانو حمد نمود و انّا اللَّه گفت، سپس پرسيد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فلانى چهِ كرد فرمود: چه كس تو بود؟ گفت: شوهرم بود، فرمود: حمد خدا كن وانّا اللَّه بگو او هم شهيد گشت آن زن گفت: واى برمن، واى برذليلى من، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من گمان نمى كردم زنى براى از دست دادن شوهرش اين همه

(ناراحتى و تأثر) داشته باشد تا اين خانم را ديدم. «1»

2- معمر بن خلاد گويد: شنيدم اباالحسن عليه السلام مى فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دختر جحش فرمود: قُتِلَ خالك حمزة، فاسترجعت، و قالت أحتسبه عند اللَّه،

ثمّ قال لها قتل أخوك، فاسترجعت و قالت أحتسبه عند اللَّه، ثمّ قال لها قتل زوجك، فوضعت يدها على رأسها و صرخت، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم مايعدل الزّوج عندالمرأة شيئى. دائيت حمزه كشته شد، استرجاع نمود و گفت: پيش خدا حساب مى كنم (يعنى اجرم را درباره او از خدا مى گيرم)، فرمود: برادرت (نيز) كشته شد! استرجاع كرد و گفت: پيش خدا حساب مى كنم، فرمود: شوهرت (هم) به قتل رسيد، (مرگ شوهر را كه شنيد دستش را به سر گذاشت وناله بلند سرداد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: پيش زن هيچ چيز با شوهر برابرى نمى كند!

4- شوهر آزارى!

4- شوهر آزارى! 1- امام صادق عليه السلام فرمود: ملعونة ملعونة امرئة تؤذى زوجها وتغمّه، و سعيدة سعيدة امرئة تكرم زوجها ولا تؤذيه و تطيعه فى جميع أحواله. از رحمت خدا دور و ملعونة است زنى كه شوهرخود را اذيت كرده و غمگين نمايد، و خوشبخت و سعادتمند است زنى كه شوهرش را گرامى دارد و او را اذيت نكند و در هرحال فرمانبردار او باشد. «2»

2- أيّما امرأة آذت زوجها بلسانها لم يقبل اللَّه منها صرفاً ولا عدلًا و لا حسنةً من عملها

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 132

حتى ترضيه، وإن صامت نهارها وقامت ليلها وأعتقت الرقاب

وحملت على جياد الخيل فى سبيل اللَّه وكانت فى أول من ترد النار، وكذلك الرجل إذا كان لها ظالما، ثم قال: ألا وأيما امرأة لم ترفق بزوجها وحملته على ما لا يقدر عليه وما لا يطيق لم يقبل اللَّه منها حسنة وتلقى اللَّه وهو عليها غضبان. امام- عليه السلام فرمود:

هر زنى شوهر خود را با زبانش اذيت نمايد، خداوند از او نمى پذيرد صرف و عدل (كوچك و بزرگ عملى) و حسنه اى را، تا اورا از خود راضى نمايد اگرچه روزها روزه و شبها عبادت نمايد و برده ها آزاد كند و با بهترين اسبها، در راه خدا (آنچه را خدا راضى است را) حمل نمايد و اول كسى باشد كه به آتش وارد شود، و همچنين است اگر بر زن ستم نمايد.

سپس فرمود: آگاه باش هر زنى با شوهرش مدارا نكند و اورا برچيزى كه قدرت و طاقت آن را ندارد، وادار سازد، از او حسنه اى قبول نمى شود و خدارا ملاقات نمايد در حالى كه بر او غضبناك است. «1»

3- محمد بن على بن حسين در كتاب (عقاب الاعمال): در عيادت مريض از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من كان له امرأة تؤذيه لم يقبل اللَّه صلاتها ولا حسنة من عملها حتى تعينه وترضيه وان صامت الدهر وقامت وأعتقت الرقاب وانفقت الاموال فى سبيل اللَّه وكانت أول من ترد النار، ثم قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: وعلى الرجل مثل ذلك الوزر والعذاب إذا كان لها مؤذياً ظالماً ومن صبر على سوء خلق امرأته واحتسبه أعطاه اللَّه (بكل مرة) يصبر عليها من الثواب مثل ما اعطى ايوب

على بلائه وكان عليها من الوزر فى كل يوم وليلة مثل رمل عالج فان مات قبل ان تعقبه وقبل ان يرضى عنها حشرت يوم القيامة منكوسة مع المنافقين فى الدرك الأسفل من النّار، ومن كانت له امرأة ولم توافقه ولم تصبر على ما رزقه اللَّه وشقت عليه وحملته ما لم يقدر عليه لم يقبل اللَّه لها حسنة تتقى بها النار وغضب اللَّه عليها ما دامت كذلك. هركس زنى دارد كه او را اذيت مى كند، خداوند نماز و كارهاى خير اورا قبول نمى كند تا بر او كمك كرده و راضى اش نمايد، اگرچه يك روزگار روزه بگيرد و برده ها آزاد كند و اموالش را در راه خدا انفاق نمايد و اول كسى باشد كه به آتش وارد مى شود!؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 133

سپس فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وعين اين وزر و عذاب، بر مرد هم هست، اگر زن را اذيت و ستم نمايد، و هركس بر اخلاق بد زنش صبر كند و اميد اجر داشته باشد، خداوند به هر مرتبه آن كه صبر مى كند، ثواب عطا فرمايد به اندازه اى كه به ايوب عليه السلام داده در مقابل صبر بر بلاهايش؛

وبراى زن در مقابل هر روز (از بد اخلاقى اش) به تعداد ريگ بيابان «عالج»، وزر و وبال مى باشد، پس اگر پيش از راضى نمودن همسر، بميرد، روز قيامت، وارونه آويخته مى شود با منافقين در پائين ترين طبقه جهنم از آتش؛

و هركس همسرى دارد با

شوهرش موافقت نداشته باشد و به روزى خدا دادى صبر ننمايد و بر شوهر سخت بگيرد و وادارش كند بر چيزى كه طاقت آن را ندارد، خداوند اعمال خوب او را كه از آتش نگهدارد، قبول نمى كند و غضب خدا براو خواهد بود مادامى اين گونه باشد. «1»

4- على (بن جعفر) عن أخيه عليه السلام قال: سألته عن المرأة العاصية لزوجها هل لها صلاة وما حالها؟ قال: لا تزال عاصية حتى يرضى عنها. على (بن جعفر) از برادرش (موسى بن جعفر) عليهما السلام گفت: از او از حكم زنى پرسيدم كه به شوهرش نافرمانى مى كند آيا نمازش درست است و حالش چگونه خواهد بود؟! فرمود: اومدام نافرمان (و عصيانگر) به حساب مى آيد تا شوهرش از او راضى شود. «2

5- جهاد بانوان

5- جهاد بانوان روزى ام سلمه (يكى از زنان پيامبر) عرض كرد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: همه ثواب هاى جهاد و شهادت و كارهاى فى سبيل اللَّه مخصوص مردان است و زن ها از اين همه ثواب ها محرومند و دست خالى؟! حضرت در فرمايش مفصلى ثواب دوران حاملگى و بچه دارى و شير دادن و بچه بزرگ كردن و غيره كه به جاى عبادت و شهادت و ثواب هاى تسبيح است را شرح داد و از جمله فرمود: جهاد زن، خوب

آداب ازدواج و زندگى

خانوادگى، ص: 134

شوهر دارى اوست. «1»

1- موسى بن بكر: از أبى إبراهيم عليه السلام فرمود: جهاد المرأة حسن التبعّل. جهاد زن:

خوب شوهردارى اوست. «2»

2- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: كتب اللَّه الجهاد على الرّجال و النّساء فجهاد الرّجل بذل ماله و نفسه حتّى يقتل فى سبيل اللَّه، و جهاد المرأة أن تصبر على ماترى من أذى زوجها و غيرته.

خداوند جهاد را بر مرد و زن واجب نموده است!؛ پس جهاد مرد بخشيدن جان و مال خود است تا در راه خدا شهيد شود؛ و جهاد زن اين است كه به آزار و اذيت شوهر و (از نا روائى هاى شوهر از جهت) غيرت (و بد بينى كه به او متوجه مى شود) صبر نمايد. «3

6- پاداش خدمت به شوهر

6- پاداش خدمت به شوهر ارزش خدمات بانوان به اعضاى خانواده بخصوص به همسرش را غير از خدا، كسى نمى تواند تعيين نمايد و بها دهد زيرا اين خدمات عاشقانه توأم با از خود گذشتگى، مخصوص اين قشر خاص است كه مادام العمر در پاى آن نشسته و ايثار مى نمايند و از هيچ گونه فداكارى دريغ نمى ورزند در اين زمينه به روايت هاى بعدى توجه فرمائيد.

1- ورام بن أبى فراس در كتابش گفت: قال عليه السلام الإمرأة الصالحة خير من ألف رجل غير صالح و أيّما امرأة خدمت زوجها سبعة أيّام أغلق اللَّه عنها سبعة أبواب النار و فتح لها ثمانية أبواب الجنة تدخل من أيّها شاءت. امام عليه السلام فرمود: يك زن صالحه بهتر است از هزار

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 135

مرد نا صالح، هر زنى يك هفته به مرد خودش خدمت نمايد، خداوند هفت دَرِ جهنم را به روى او مى بندد و هشت دَرِ بهشت را به روى او مى گشايد كه از هركدام دلبخواهش است وارد شود. «1»

2- قال: و قال عليه السلام: ما من امرأة تسقى زوجها شربة من ماء إلّا كان خيراً لها من عبادة سنة صيام نهارها وقيام ليلها ويبنى اللَّه لها بكل شربة تسقى زوجها مدينة فى الجنة و غفر لها ستين خطيئة. و باز فرمود: نيست زنى كه شوهر خود را از آب سيراب نمايد، مگر اين كه برايش از ثواب عبادت يك سال بهتر است كه روزها روزه گيرد و شبها تا صبح نماز بخواند، و خداوند برايش به هر آشاميدن آب كه شوهرش را سيراب نمايد، شهرى در بهشت بنا كند و از شصت گناه او در گذرد. «2»

3- جماعتى از أبى المفضل سندش را رسانده از امام صادق عليه السلام روايت مى كند فرمود: سألت ام سلمة رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم عن فضل النساء فى خدمة أزواجهن فقال: أيّما امرأة رفعت من بيت زوجها شيئا من موضع إلى موضع تريد به صلاحاً إلا نظر اللَّه إليها ومن نظر اللَّه إليه لم يعذّبه. فقالت ام سلمة رضى اللَّه عنها: زدنى فى النساء المساكين من ثواب بأبى أنت وامّى فقال صلى الله عليه و آله و سلم: يا ام سلمة إن المرأة إذا حملت كان لها من الأجر كمن

جاهد بنفسه وماله فى سبيل اللَّه عز وجل، فإذا وضعت قيل لها قد غفر لك ذنبك فاستأنفى العمل، فإذا أرضعت فلها بكل رضعة تحرير رقبة من ولد إسماعيل. ام سلمه (زن پيامبر) از رسول خدا سؤال نمود از فضيلت خدمت زنها به شوهرانشان، فرمود: هر زنى از خانه شوهر چيزى را بردارد و جاى ديگر بگذارد كه اراده اصلاح نمودن (وجابجا كردن دارد) مگر اينكه خداوند براو نظر نمايد و به هركس خداوند نظر كند ديگر او را عذاب ننمايد؛

ام سلمة گفت: بيشتر بفرما اى رسول خدا پدر ومادرم فداى تو باد، براى زنهاى بيچاره ازثواب، فرمود: اى ام سلمة همانا زنى كه حامله شد اجر او مانند كسى است كه با مال و جان خود در راه خداى عزّ و جلّ جهاد نمايد، وقتى كه وضع حمل نمود به او گفته مى شود، گناهانت بخشوده شد اعمالت را دوباره از سر بگير، هرگاه بچه را شير داد به هر شير دادن ثواب برده آزاد كردن از اولاد اسماعيل را، مى دهند. «3

7- خوش رفتارى در خانواده

7- خوش رفتارى در خانواده هنگامى كه عاقد ميان دو زوج جوان و غير جوان عقد جارى مى كند، معناو مفهوم آن، اين است كه ما دونفر تا دم مرگ به همديگر يار و ياور وفا دار خواهيم بود، و بنيان زندگى خود را با عشق وعلاقه بنا كرده و به همديگر، گره مى زنيم و عقد مى بنديم؛

اساساً معناى واژه «عقد» در عربى، به معناى گره و عاقد گره دهنده و معقود

گره شونده است، پس با بستن اين پيمان محكم و قول هاى مستحكم و سستى ناپذير، وارد معركه، تلخ و شيرين، و فراز و نشيب زندگى مى شويم، آيا واقعاً كار درست و منصفانه است كه هنوز مركّب امضاء و اثر انگشت در دفاتر ازدواج، خشك نشده راهى امضاء نمودن دفتر طلاق و جدائى باشيم!!؛

آخر چرا مردم اين قدر پيمان شكن و سست گفتار و بد كردار و زشت رفتار شده اند، آيا شنيده ايد در روزگاران قديم كه نه دفتر دستكى بود و نه سند رسمى ازدواج و مواد دوازده گانه دفتر ازدواج، براى نمونه، به خيال يك زن و يا مردى: مسئله طلاق و جدائى خطور كند؟!! و يا اصلًا يكى از اين اتفاقات بيفتد؟!!؛

اگر در قبيله و ايل وتبارى اين مسائل حتى براى يك بار هم شده، پيش مى آمد و اتفاق مى افتاد، مانند صداى بمب اتم در همه جا مى پيچيد و ديگر كسى با آن قبيله وصلت نمى كرد و دختر نمى داد و نمى گرفت و براى هميشه، بد نام گشته و منزوى مى شدند!!؛

آخر ما چه قدر عمر داريم و چند سال زندگى خواهيم كرد كه اين همه مشكلات را براى خود فراهم مى كنيم و پيش مى آوريم، بياييد اين خصلت هاى شيطانى و خصومت هاى غير انسانى را كنار گذاشته، با كسى كه پيمان زناشوئى و عقد همسرى بسته ايم، وفادار بمانيم و با مختصرگذشتى، كينه توزى و خود خورى و صفات ناپسند و اعصاب خراب كن را، كنار گذاشته و فاتحه بد رفتارى و بد اخلاقى وو ... را بخوانيم انشاءاللَّه.

ببينيم خردمندان عالم و بزرگان دين در اين باره، چه توصيه ها و سفارشهائى را

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 137

كرده اند.

1- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: خيركم خيركم لأهله (لنسائه) وأنا خيركم لأهلى (لنسائى). رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بهترين شما كسى است كه با خانواده اش: بهتر (و خوش رفتار) باشد و من بهترين شما نسبت به اهل (و عيالم) هستم. «1»

2- و قال صلى الله عليه و آله و سلم: عيال الرجل اسراؤه وأحب العباد إلى اللَّه عزوجل أحسنهم صنعاً إلى أسرائه. و فرمود: عيالات مرد اسيران اويند و بنده دوست داشتنى تر در پيش خداى عزّ وجلّ كسانى اند كه با اسيران خود: خوش رفتار باشد. «2»

3- و قال أبو الحسن عليه السلام: عيال الرجل اسراؤه فمن أنعم اللَّه عليه بنعمة فليوسّع على اسرائه، فان لم يفعل أوشك أن تزول تلك النعمة. ابو الحسن عليه السلام فرمود: خانواده مرد اسيران اويند! پس هركس راخداوند توانائى نعمت داده به اسراء (و عيالات) خود گشايش دهد: و هركس اين را نكند: نابود شدن نعمتش نزديك است!. «3»

4- و قال صلى الله عليه و آله و سلم: ألا خيركم خيركم لنسائه وأنا خيركم لنسائى. باز آن حضرت فرمود: آگاه باشيد بهترين شما آن است كه با خانواده اش: بهتر (و خوش رفتار) باشد و من بهترين شما نسبت به اهل (و عيالم) هستم. «4»

5- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: انّماالمرئة لعبة الرّجل من اتّخذها فلايضيّعها. زن اسباب بازى مرد است، هركس او را مى گيرد (و امام باقر

فرمود: او ازدواج مى كند) او را ضايع ننمايد. «5»

6- امام صادق عليه السلام فرمود: أكثر أهل الجنّة من المستضعفين النّساء علم اللَّه ضعفهنّ فرحمهنّ. بيشترين اهل بهشت از ناتوانان زنان هستند، خداوند ناتوانى آنها را دانست و به آنان رحم نمود. «6»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 138

7- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اتّقو اللَّه فى الضّعيفين اليتيم و المرئة.! درباره دو ضعيف از خدا بترسيد، يتيم و زن!. «1»

8- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ملعون ملعون من ضيّع من يعول. ملعون است ملعون است كسى كه زيردستانش را ضايع نمايد. «2»

9- محمد بن على بن حسين در كتاب (عقاب الاعمال): در عيادت مريض از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من كان له امرأة تؤذيه لم يقبل اللَّه صلاتها ولا حسنة من عملها ... ثم قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: وعلى الرجل مثل ذلك الوزر و العذاب إذا كان لها مؤذيا ظالماً ومن صبر على سوء خلق امرأته و احتسبه أعطاه اللَّه (بكل مرة) (يوم و ليلة) يصبر عليها من الثواب مثل ما اعطى ايّوب على بلائه ...

هر زنى شوهر خود را اذيت نمايد: خداوند نماز و حسنات او را قبول نمى كند

سپس گفت: رسول خدا فرمود: و مانند اين وزر و عذاب ها براى مرد هم هست اگر عيالش را از روى ستم: اذيت نمايد؛

و هركس به بد

اخلاقى زنش صبر نمايد و براى رضاى خدا (تحمل كند) خداوند به هر مرتبه و هر شب و روزش، مانند ثواب (حضرت) ايّوب عليه السلام عطا نمايد ... «3

8- پاداش تأمين معاش

8- پاداش تأمين معاش هر كسى موظف است معاش زيردستان خود را، تأمين نمايد، و به هر وسيله اى، رفاه و آسايش زندگى آنان را فراهم آورد و آنان را از محتاج به ديگران و چشم داشتن در زندگى سايرين، به دور سازد، زيرا افراد تحت تكفّل هر كسى، براى بزرگ خانواده واجب النّفقة است و خداوند در ازاى انجام اين وظيفه، پاداش و اجر اخروى فراوانى را هم به او وعده كرده و قرار داده است كه تا بادلگرمى به تكاپو و فعاليتش ادامه دهد.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 139

1- امام رضا عليه السلام، از پدر بزرگوارش از جدّش عليهم السلام فرمود:: مرّ جعفر عليه السلام بصيّاد فقال: يا صيّاد أىّ شئ أكثر ما يقع فى شبكتك؟ قال: الطير الزاق قال: فمرّ و هو يقول: هلك صاحب العيال هلك صاحب العيال. امام صادق عليه السلام ازكنار صيّادى گذشت و فرمود: اى صياد به تورت بيشتر چهِ چيزى مى افتد؟! گفت: پرنده «زاق» (حضرت) گذشت در حالى كه مى فرمود: هلاك شد عيالبارها هلاك شد، صاحبان عيال. «1»

2- عالم عليه السلام: ضمنت لمن اقتصد أن لا يفتقر، و

اعلم أن نفقتك على نفسك و عيالك صدقة، و الكادّ على عياله من حلّ، كالمجاهد فى سبيل اللَّه. ضامن شدم به كسى كه (در زندگى اش ميانه رو باشد) اين كه فقير (وندار) نباشد، و بدان مخارج تو، به خودت و عيالت، صدقه است (و ثواب آن را مى برى)، و تلاش كننده از حلال، در راه عيالش، مانند جهاد كننده در راه خداست. «2»

3- ابن عباس گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من دخل السّوق فاشترى تحفة فحملها إلى عياله كان كحامل صدقة إلى قوم محاويج، وليبدأ بالأناث قبل الذّكور، فانّ من فرّح ابنة فكأنّما أعتق رقبة من ولد إسماعيل، ومن أقرّ. بعين ابن فكأنّما بكى من خشية اللَّه عزوجل، ومن بكى من خشية اللَّه عزوجل ادخل جنات النعيم. هركس داخل بازار شود و تحفه اى خريده به اهل و عيالش ببرد، (ثوابش) مانند كسى است به نيازمندان صدقه حمل كند، (وقتى كه به خانه رسيد) پيش از مردان، اول از زنان شروع نمايد، پس هركس دخترى را خوش حال نمايد مانند آنست كه برده اى را از اولاد اسماعيل آزاد نمايد، و هركس چشم پسرى را روشن كند مانند كسى است كه از ترس خداوند گريه نمايد و هر كس از ترس خدا بگريد به جنّات نعيم (بهشت هاى پر نعمت) داخل مى نمايد. «3

9- كمك به اندازه خرج

9- كمك به اندازه خرج در روايات اسلامى آمده است كه كمك هاى آسمانى به اندازه مخارج هركس، نازل مى شود اگر زياد باشد

زياد، و اگر كم باشد كم، البته اين به آن معنا نيست كه انسان اسراف درخرج نمايد بلكه با تقدير و تدبير صحيح، زندگى خود را بچرخاند در عين

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 140

اينكه، از بخل ورزى و سخت گيرى در معيشت را، رها سازد.

1- أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: تنزل المعونة على قدر المؤنة. كمك (خداوند) به اندازه خرج نازل مى شود. «1»

2- ابن علوان، از امام صادق، از پدربزرگوارش عليهما السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إنّ اللَّه تبارك و تعالى ينزل المعونة على قدر المؤنة، و ينزل الصبر على قدر شدة البلاء. همانا خداى تبارك وتعالى كمك (به خرج زندگى را) به قدر هزينه (زندگى) فرود آرد و صبر را به اندازه شدت بلا نازل نمايد. «2

10- تقدير المعيشة

10- تقدير المعيشة تقدير معيشت و اندازه گيرى خرج زندگى، يكى از كارهاى كليدى زندگانى است هركس در دوران عمر خود اين خصلت را براى خود، سرمشق قرار دهد، دست خالى نمانده و پشيمان و محتاج ديگران نخواهد شد.

1- اميرمؤمنان عليه السلام به بعض از أصحابش فرمود: لا تجعلنّ أكثر شغلك بأهلك وولدك فان يكن أهلك وولدك أولياء اللَّه، فانّ اللَّه لا يضيع أولياءه، وإن يكونوا أعداء اللَّه فماهمّك و شغلك بأعداء اللَّه. مشغله خود را زياد به اهل و اولادت قرار

نده (خود را درباره آنها بيش از حد گرفتار نكن زيرا) اگر آنها، دوست خدايند، خداوند آنها را ضايع نمى كند (و رها نمى سازد) و اگر دشمن خدا هستند چرا همت و شغل خود را در باره دشمن خدا، قرار مى دهى!. «3»

2- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: التودّد إلى الناس نصف العقل، و حسن السّؤال نصف العلم، والتقدير فى النّفقة نصف العيش. دوستى با مردم نصف عقل است و سؤال (از استاد) نصف علم است و تقدير در مخارج نصف زندگى است. «4»

3- و در خبر ديگرفرمود: التقدير نصف المعيشة. اندازه نگهداشتن نصف معيشت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 141

است. «1»

4- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: ما عال امرؤ اقتصد. به سختى (زندگى) نيفتاد كسى كه ميانه رو باشد. «2»

5- موسى از او عليه السلام، فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: التودّد إلى الناس نصف العقل، والرّفق نصف المعيشة، و ما عال امرؤ فى اقتصاد. دوستى با مردم نصف عقل است و مدارا (با آنها) نصف معيشت است، و مرد به تنگى (زندگى) نيفتاد در ميانه روى. «3

11- ميوه براى خانواده

11- ميوه براى خانواده توسعه در زندگى خانواده از صفات پسنديده انسانى است كه تا مى توانددر دوران زندگى سعى و كوشش نمايد تا نياز همه جانبه آنها را

بر طرف سازد و نگذارد چشم به ديگران دوخته و آه سوزان از دل بركشند، در صورت امكان اهل و عيال خود را از خوردنيها و آشاميدنيهاى حلال، سير و بى نياز سازد و تا آنجا كه در توان دارد و برايش مقدور است، آنان را از مواهب زندگى، خاصه از ميوه هاى گوناگون، برخوردار نمايد تا خداوند نيز به او با ديده رحمت بنگرد.

1- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: أطرفوا أهاليكم فى كل جمعة بشئ من الفاكهة كى يفرحوا بالجمعة. در هر جمعه به (زندگى) اهل و عيال خود با چيزى از ميوه، تنوع بخشيد تا به آمدن جمعه خوشحال شوند. «4»

2- أبى حمزة الثمالى، از على بن الحسين عليهما السلام فرمود: إنّ أحبّكم إلى اللَّه عزوجل أحسنكم عملا، وإنّ أعظمكم عند اللَّه عملا أعظمكم فيما عنده رغبةً، وإنّ أنجاكم من عذاب اللَّه أشدكم خشيةً اللَّه، وإنّ أقربكم من اللَّه أوسعكم خُلقاً، وإنّ أرضاكم عند اللَّه أسبغكم على عياله، وإنّ أكرمكم عند اللَّه أتقاكم. همانا محبوب ترين شما به خداى عزوجل، زيبا عملانند و بزرگترين صاحب عمل شما نزد خداوند، راغب ترين شما

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 142

بر آنچه كه نزدخداست و نجات بخش ترين شما از عذاب خدا، ترسان ترين شماست (از خدا) و نزديك ترين شما از خدا، خوش اخلاق ترين شماست و رضايت بخش ترين شما نزد خداوند، دست و دل بازترين شما به عيالش است، و گرامى ترين شما نزد خدا، پرهيز كارترين شماست. «1

12- كمى اولاد!

12- كمى اولاد! تربيت و نگهدارى و بزرگ كردن اولاد، يكى از معضلات زندگى است، به قول امروزى ها (اولادكمتر زندگى بهتر).

پيش از آنكه اولاد را به دنيا آورد، بايد در فكر زواياى زندگ و مسؤليت هاى فراوان خود، در برابر آنها باشد، درست است روزى دهنده خداست، اما تنها روزى نيست بلكه وظائف هزاران مسائل ديگر در باره اولاد در دوش آدمى است كه چگونه اين بار سنگين را به سر منزل مقصود برساند، البته اگر كسى بتواند، اين بار سنگين (تربيت و مراقبت و تأمين مخارج) را به سر منزل مقصود برساند، آن وقت است كه مشمول فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم «تناكحوا تناسلوا انّى أباهى بكم الأمم» خواهد بود.

1- عبد العظيم الحسنى، از أبى جعفر الثانى، ازپدران بزرگوارش، از أمير مؤمنان عليهم السلام فرمود: قلّة العيال أحد اليسارين. كمى عيال يكى از دو آسان (زندگى كردن) است. «2»

2- امير مؤمنان عليه السلام فرمود: الفقر هو الموت الأكبر و قلّة العيال أحد اليسارين، التقدير نصف العيش، ما عال امرؤ اقتصد. ندارى مرگ سرخ است و كمى عيال (و اولاد) يكى از دو آسان است، تقدير (در معيشت) نصف عيش (و خوشى) است، گرفتار نشد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 143

مردى كه با اقتصاد (و ميانه روى) زندگى نمايد. «1

13- خوشا به حال دخترداران!

13- خوشا به حال دخترداران! از قديم الأيام، در ميان اقوام مختلف، داشتن دختر سبب سر افكندگى در ميان خويش و اقوام بوده و هست منتهى با تفاوت و شدت و ضعف، از زنده بگور كردن گرفته تا مسايل ديگر؛

با اين فرهنگ و روحيه، تربيت و بزرگ كردن و شوهر دادن وو .. مادام العمر براى پدر و مادر، از مشكلات كمر شكن دوران عمراست، با اينكه دين مقدس اسلام براى احياء و شخصيت دادن به دختر و زن، دستورات و فرامين استثنائى و اختصاصى دارد، اما باز اين مشكلات و بار سنگين در گُرده والدين، سايه افكنده است، بدينجهت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره فرمايشاتى دارد كه ذيلًا مختصرى از آنها را مى خوانيد.

1- أبان بن تغلب، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: البنات حسنات والبنون نعمة والحسنات يثاب عليها والنعمة يسأل عنها. دختران حسناتند و پسران نعمت، به حسنات ثواب مى دهند و از نعمت سؤال مى شود. «2»

2- به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم (تولد) دخترى را مژده دادند (حضرت به روهاى اصحاب نگريست) و نا راحتى را در سيماى آنان ديد پس فرمود: مالكم؟ ريحانة أشمّها ورزقها على اللَّه عزوجل. چه شده برايتان (چرا ناراحت شديد) ريحانه ايست مى بويم او را و روزى اش هم برخداى عزّ و جلّ است. «3»

3- حمزة بن حمران، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: مردى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و نزد او مرد (ديگرى) بود، او

را به مولودى خبر دادند، رنگ آن مرد تغيير يافت!، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: مالك؟ قال: خير قال: قل، قال: خرجت والمرأة تمتخض

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 144

فأخبرت أنّها ولدت جارية، فقال له النبى صلى الله عليه و آله و سلم: الأرض تقلّها والسماء تظلّها و اللَّه يرزقها، وهى ريحانة تشمّها، ثمّ أقبل على أصحابه فقال من كانت له ابنة فهو مقروح، ومن كانت له ابنتان فيا غوثاه ومن كانت له ثلاث بنات وضع عنه الجهاد وكلّ مكروه، و من كانت له أربع بنات فيا عباد اللَّه أعينوه، يا عباد اللَّه أقرضوه، يا عباد اللَّه ارحموه. چه شد برايت؟! گفت:

خير است، فرمود: بگو گفت: هنگام بيرون آمدن من، زنم را درد زايمان گرفته بود (كه الان) خبر دادند دختر زائيده است، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: زمين او را بر مى دارد و آسمان بر او، سايه مى افكند و خدا روزى اش را مى دهد و او ريحانه ايست كه مى بوئى (تو چرا نا راحتى؟!) سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: هركس يك دختر دارد، زخمدار است، و هركس دوتا دختر دارد، واغوثاه، و هركس سه دختر دارد، تكليف جهاد و همه كارهاى ناخوشايند، از او برداشته شده است و هر كس چهار دختر دارد اى بندگان خدا به او كمك كنيد، اى بندگان خدا به او قرض دهيد، اى بندگان خدا به او رحم نماييد!!. «1»

4- روايت

يكى از صادقين عليهما السلام است فرمود: إذا أصاب الرجل ابنة بعث اللَّه إليها ملكاً فأمرّ جناحه على رأسها و صدرها و قال: ضعيفة خلقت من ضعف، المنفق عليها مُعانٌ إلى يوم القيامة. زمانى كه مردى داراى دخترى شد، خداوند فرشته اى را به آن دختر مى فرستد و بال هايش را به و سر وسينه آن دختر مى كشد و مى گويد:

ناتوانيست از ناتوانى آفريده شده است، خرج دهنده او، كمك كرده مى شود تا روز قيامت. «2»

5- يحيى بن المساور، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: موسى بن عمران گفت: يا رب أىّ الأعمال أفضل عندك؟ فقال: حبّ الأطفال فإنّ فطرتهم على توحيدى فإن أمتّهم أدخلهم برحمتى جنّتى. پروردگا را كدام عمل پيش تو بهتر است؟ فرمود: دوست داشتن خردسالان زيرا فطرت آنها بر توحيد من است اگر آنها را ميراندم به بهشتم داخل مى نمايم. «3

حقوق متقابل زن و شوهر

1- حقوق مرد برخانم

1- حقوق مرد برخانم هريك از زن و مرد بر ذمه ديگرى حقوق متقابل دارند و بايد آن حقوق را مدّ نظر قرار داده و به وظايف خود عمل نمايند كه تعدادى از روايات آنها را در دو فصل بعدى مى آوريم.

1- حسين بن زيد، از امام صادق، از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- در حديث مناهى- فرمود: ونهى أن تخرج المرأة من بيتها بغير اذن زوجها، فإن خرجت لعنها كلّ ملك فى السماء وكلّ شئ تمرّ عليه من الجنّ والإنس حتى ترجع إلى بيتها، ونهى أن تتزيّن لغير

زوجها، فان فعلت كان حقاً على اللَّه عزوجل أن يحرقها بالنار، ونهى أن تتكلم المرأة عند غير زوجها وغير ذى محرم منها أكثر من خمس كلمات مما لا بدّ لها منه، و نهى أن تباشر المرأة المرأة وليس بينهما ثوب، ونهى أن تحدّث المرأة المرأة بما تخلو به مع زوجها- إلى أن قال: وقال عليه السلام: أيما امرأة آذت زوجها بلسانها لم يقبل اللَّه منها صرفاً ولا عدلًا ولا حسنةً من عملها حتى ترضيه، وإن صامت نهارها وقامت ليلها وأعتقت الرقاب وحملت على جياد الخيل فى سبيل اللَّه وكانت فى أول من ترد النار، وكذلك الرجل إذا كان لها ظالما، ثم قال: ألا وأيما امرأة لم ترفق بزوجها وحملته على ما لا يقدر عليه وما لا يطيق لم يقبل اللَّه منها حسنة وتلقى اللَّه وهو عليها غضبان.

ونهى نموده است كه، زن از خانه اش بى اجازه شوهر، بيرون رود، چنانچه خارج شود، بر او لعنت فرستند، فرشتگان وتمامى چيزهائى كه از كنار آن بگذرد از جن و انس تا به خانه اش برگردد، و اگر اين كار را بكند، خداوند حق دارد او را با آتش بسوزاند.

و نهى نمود: اينكه زن بيش از پنج كلمه نزد غير شوهرش با نامحرم حرف بزند كه ناچار از آن حرف زدن باشد!؛

و نهى فرمود: زن با زن ديگر مباشرت داشته باشد (زير يك لحاف بخوابند) كه ميان آنها لباسى نباشد؛

و نهى فرمود: زن آنچه كه ميان او و شوهرش مى گذرد، به ديگران بازگو نمايد- تا

آداب ازدواج

و زندگى خانوادگى، ص: 146

اينكه گفت: امام- عليه السلام فرمود: هر زنى شوهر خود را با زبانش اذيت نمايد، خداوند از او نمى پذيرد صرف و عدل (بزرگ و كوچك عملى) و حسنه اى را، تا اورا از خود راضى نمايد اگرچه روزها روزه و شبها عبادت نمايد و برده ها آزاد كند و با بهترين اسبها، در راه خدا (آنچه را خدا راضى است را) حمل نمايد و اول كسى باشد كه به آتش وارد شود، و همچنين است مرد اگر بر زن ستم نمايد، سپس فرمود: هر زنى كه با شوهرش مدارا ننمايد و او را بر آنچه توان آن را ندارد، وادار كند، خداوند عمل خوبى از او نمى پذيرد و خدارا ملاقات كند در حالى كه بر او غضبناك است. «1»

2- محمد بن مسلم، از امام باقر عليه السلام فرمود: زنى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت:

يا رسول اللَّه ما حقّ الزّوج على المرأة؟ فقال لها: تطيعه ولا تعصيه ولا تتصدق من بيته بشئ إلّا باذنه ولا تصوم تطوّعاً إلّا باذنه ولا تمنعه نفسها وإن كانت على ظهر قتب، ولا تخرج من بيته إلّا باذنه، فان خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السّماء و ملائكة الأرض وملائكة الغضب وملائكة الرحمة حتى ترجع إلى بيتها. فقالت: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: من أعظم الناس حقّاً على الرّجل؟ قال: والده قالت: فمن أعظم الناس حقّاً على المرأة؟ قال:

زوجها، قالت فما لى عليه من الحق مثل ما له على؟ قال: لا ولا من كل مائة واحد، فقالت:

والذى بعثك بالحق لا يملك رقبتى رجل أبدا. اى رسول

خدا! حق شوهر برگردن زن چيست؟! فرمود:

1- او را اطاعت نمائى و نافرمانى نكنيد؛ يد

2- و از خانه او بدون اجازه، چيزى تصدق نكنيد؛

3- و روزه مستحبى نگيرد، مگر با اجازه او؛

4- و او را از خود مانع نشو اگرچه در بالاى كوهان شتر باشد؛

5- و ازخانه بدون اجازه بيرون نروى، اگر بيرون رود، فرشته هاى آسمان و زمين و فرشتگان غضب و رحمت، بر او لعنت نمايد تا به خانه برگردد؛

گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى مرد چه كسى حقش بر او بزرگتر است؟ فرمود:

پدرش، گفت: براى زن چه كسى، بزرگترين حق را دارد؟! فرمود: شوهرش، گفت: آيا من هم به او حقى دارم آن گونه كه او دارد؟! فرمود: نه و نه يك صدم! زن گفت:

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 147

سوگند به آن كهِ ترا به حق فرستاده است مردى مالك گردن من نخواهد شد ابداً (و هيچ وقت ازدواج نخواهم كرد). «1

2- حقوق خانمها بر آقايان

2- حقوق خانمها بر آقايان در فصل هاى مختلف اين كتاب راجع به حقوق مرد روايات زياد آورده شده است؛ اما نسبت به حقوق خانمها در گردن آقايان علاوه بر محتواى بعضى از فصل هاى پيشين به مطالب ذيل توجه فرماييد.

خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد: «ولهنّ مثل الّذى عليهنّ» و براى زنان هم مانند آنچه كه

برعليه آنان است، هست. «2»

1- و من حقّها عليه، أن يشبعها و أن يكسوها و أن يغفر لها اذا جهلت. و از حق زن بر مرد، او را سير نمايد و بپوشاند و اگر از او نادانى ديد، او را ببخشد (و گذشت نمايد). «3»

2- از امام صادق عليه السلام فرمود: زنى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از حق مرد بر زن پرسيد و جواب داد، گفت: حق زن بر مرد چيست؟ فرمود: يكسوها من العرى و يطعمها من الجوع و اذا أذنبت غفر لها، قالت فليس لها عليه شيى ءٌ غير هذا؟ قال: لا قالت:

لا و اللَّه لا تزوّجت أبداً ثمّ ولّت فقال النّبىّ ارجعى فرجعت فقال انّ اللَّه عزّوجلّ يقول: «وان يستعففن خير لهنّ». او را از برهنگى بپوشاند، و از گرسنگى برهاند، و اگر گناهى سر زد ببخشايد، گفت: جز اينها براى زن چيزى در گردن مرد نيست؟! فرمود: نه گفت:

نه به خدا قسم ابدا ازدواج نمى كنم، سپس برگشت برود پيامبر فرمود: برگرد، برگشت، فرمود: خداى عز وجل فرمود: اگر عفاف داشته باشند، برايشان بهتر است (يعنى اگر ازدواج نكردى، عفاف داشته باش). «4»

3- ولا يقبحها و جهاً. به او ترش روئى نكند. «5»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 148

4- اميرمؤمنان عليه السلام در حديث مفصلى به پسرش محمد حنفيه نوشت: المرئة ريحانة و ليست بقهرمانة ... فدارها على كلّ حال و أحسن الصّحبة لها ليصفوا عيشك. همانا زن (گل) ريحان است

نه قهرمان .. پس با او در هر حال مدارا كن و صحبت با او را نيكو گردان تا زندگى ات صاف (و شفاف) باشد «1».

5- رحم اللَّه عبداً أحسن فيما بينه و بين زوجته خدا رحمت كند بنده اى را كه ميان خود و همسرش را اصلاح (و خوش رفتارى) نمايد. «2»

6- عمرو بن أبى المقدام از أبى جعفر عليه السلام و عبدالرحمن بن كثيراز أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أميرمؤمنان عليه السلام در نامه اى به امام حسن عليه السلام نوشت: لا تُملك المرأة من الأمر ما يجاوز نفسها فانّ ذلك أنعم لحالها و أرخى لبالها وأدوم لجمالها فَانّ المرأة ريحانة وليست بقهرمانة ولا تعد بكرامتها نفسها واغضض بصرها بسترك واكففها بحجابك ولا تطمعها ان تشفع لغيرها فيميل من شفعت له عليك معها واستبق من نفسك بقيّةً فانّ امساكك عنهنّ وهنّ يرين انّك ذو اقتدار خير من ان يرين حالك على انكسار. زن را بيش از توانش به كار وامدار چون اين روش (مناسب و) بهتر به حال و آرامش خاطر و دوام زيبائى اوست، همانا زن (مانند گل) ريحانه است نه قهرمانة، و با گرامى داشتن فوق (العادة و پرداختن زياد) او را از حد خود بالاتر نبر (و پر رو نكن)، و چشم اورا با پوشاندن (و تقواى) خود، فرو ببند، و با حجاب خود، او را (از حرام) بازدار، و (راه او را براى شفاعت به ديگران، (باز مگذار و) به طمع نينداز كه (روزى) شفاعت شونده بر عليه تو، ميل نمايد (و با او هم دست شود) و براى خودت چيزى (از قدرت) خود نگهدار زيرا خود دارى تو از

همه خواسته هاى آنها در حالى كه آنان تورا قدرتمند ببينند، برايت بهتر است از اين كه حال تو را شكسته (و ناتوان بينند). «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 149

7- إسحاق بن عمار گويد: به ابى عبد اللَّه عليه السلام گفتم: ما حق المرأة على زوجها الذى إذا فعله كان محسناً؟ قال: يشبعها ويكسوها وان جهلت غفر لها. حق زن بر شوهرش چيست كه اگر آن را انجام دهد از نيكوكاران به شمار آيد؟! فرمود: شكم او را سير نمايد و او را بپوشاند و اگر نادانى كرد، او را ببخشد. «1»

8- أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: كانت امرأة عند أبى عليه السلام تؤذيه فيغفر لها. زنى نزد پدرم عليه السلام بود و او را اذيت مى كرد (پدرم) آن زن را مى بخشيد. «2»

9- سماعة بن مهران، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: اتّقوا اللَّه فى الضعيفين يعنى بذلك اليتيم والنّساء وانّما هنّ عورة درباره دو ناتوان (يعنى يتيم و زنها)، از خدا بترسيد همانا آنها عورت (و شايسته پرهيزند). «3»

10- يونس بن عمار گويد: أبو عبد اللَّه عليه السلام كنيز فرزندش إسماعيل را به من تزويج نمود و فرمود: به او نيكى كن، گفتم: نيكى چيست فرمود: اشبع بطنها واكس جنبها واغفر ذنبها، ثم قال: اذهبى وسطك اللَّه ماله. شكمش را سير نماو اندامش را بپوشان و گناهش را ببخش سپس به كنيز فرمود: برو خداوند آنچه او از خير دارد (يا مالش را برتو ارزانى دارد).

«4»

11- محمد بن مسلم، از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: أوصانى جبرئيل بالمرأة حتى ظننت انّه لا ينبغى طلاقها إلا من فاحشة مبينة. جبرئيل آن قدر درباره زن، به من سفارش نمود، خيال كردم او را نمى شود طلاق داد مگر در فاحشه گى آشكار. «5»

12- امام صادق عليه السلام فرمود: رحم اللَّه عبداً أحسن فيما بينه و بين زوجته فانّ اللَّه عزوجل قد ملكه ناصيتها و جعله القيّم عليها. خدا رحمت كند بنده اى را كه ميان خود و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 150

زنش را نيكو نمايد چون خداى عزّوجلّ جان او را به او تمليك نموده و او را بر او سرپرست قرار داده است. «1»

13- از أبى الحسن موسى عليه السلام فرمود: إذا وعدتم الصغار فأوفوا لهم، فانّهم يرون أنّكم أنتم الذين ترزقونهم، وإنّ اللَّه لا يغضب بشئ كغضبه للنساء والصبيان. هروقت به بچه ها وعده اى داديد، وفا كنيد زيرا آنها گمان مى كنند كه روزى آنها را مى دهيد و خداوند برهيچ چيزى مانند (مظلومان) زنان و بچه ها غضب نمى كند. «2»

14- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حديث مناهى فرمود: زن بى اجازه شوهر بيرون رود ...

اول كسى باشد كه به آتش وارد مى شود و فرمود: وكذلك الرجل إذا كان لها ظالماً و مرد هم اين طور است (اول كسى كه به آتش وارد مى شود) اگر به زن ظلم نمايد. «3»

15- قال رسول اللَّه

صلى الله عليه و آله و سلم: وعلى الرجل مثل ذلك الوزر والعذاب إذا كان لها مؤذيا ظالما ومن صبر على سوء خلق امرأته واحتسبه أعطاه اللَّه (بكل مرة) يصبر عليها من الثواب مثل ما اعطى ايوب على بلائه ... رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وعين اين وزر و عذاب، (كه در روايت قبلى گفته شد) بر مرد هم هست، اگر زن را اذيت و ستم نمايد، و هركس بر اخلاق بد زنش صبر كند و اميد اجر داشته باشد، خداوند به هر مرتبه آن كه صبر مى كند، ثواب عطا فرمايد به اندازه اى كه به ايوب عليه السلام داده در مقابل صبر بر بلاها (و گرفتارى ها) يش. «4

3- ثواب صبر به اخلاق بد همسر!

3- ثواب صبر به اخلاق بد همسر! اعضاى خانواده در گرو رفتار بزرگ خانواده اند كه آنها را چگونه ببار آورد و تربيت نمايد و به جامعه تحويل دهد، اگر در فضاى خانه و خانواده محبت و علاقه و رفاقت و دوستى حكم فرما شود: زندگى شيرين و صميمى خواهد شد و گرنه خشونت و اخلاق ناپسند جاى آنها را خواهد گرفت؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 151

بدين خاطر در دين اسلام دستورات اكيد آمده است كه سرپرست خانه با برخوردهاى زيبا و خوب، اعضاى خانواده را به زندگى، دلبسته و وابسته نمايد

و اميد را در دلشان زنده كند و از هرگونه برخورد زشت و نگران كننده بپرهيزد كه عواقب خطرناك و وخيمى در پى خواهد داشت كه آن سرش ناپيدا.

در روايات و اخبار فراوان نيز، به رفتار زيبا و اخلاق نيكو مخصوصاً با اعضاى خانواده، تشويق و ترغيب زياد آمده است، زيرا قوام زندگى و موفقيت وكاميابى مرهون اين خصلت و صفت پسنديده و انسانى است. به چند روايت توجه فرماييد.

1- إسحاق بن عمار: از أبى عبد اللَّه عليه السلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوج إن تركته انتفعت به وإن أقمته كسرته. وفى حديث آخر استمتعت به. همانا مثل زن مانند دنده كج است اگر به حال خود واگذارى بهره مند شوى و اگر راستش كنى مى شكند، و در حديث ديگر به جاى «انتفعت، استمتعت» آمده است. «1»

2- محمد واسطى گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ إبراهيم شكا إلى اللَّه ما يَلْقى من سوء خلق ساره فأوحى اللَّه إليه: انما مثل المرأة مثل الضلع المعوج ان أقمته كسرته و ان تركته استمتعت به اصبر عليها. حضرت ابراهيم از بدى اخلاق سارا به خدا شكايت نمود، خداوند به او وحى نمود، همانا مثل زن مانند دنده كج است اگر به حال خود واگذارى بهره مند شوى و اگر راستش كنى مى شكند، به (بد اخلاقى او) صبر كن. «2»

3- حسين بن زيد: از امام صادق: از پدرانش عليهم السلام- در حديث المناهى- از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم- فرمود: (ألا) و من صبر على خُلق امرأة سيئة الخُلق واحتسب فى ذلك الأجر

أعطاه اللَّه ثواب الشاكرين (فى الاخرة). آگاه باش هركس به خاطر خدا به اخلاق زن بد اخلاق، صبر نمايد خداوند در آخرت اجر شكر گذاران را به او عطا فرمايد. «3»

4- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من صبر على سوء خلق امرأته أعطاه (اللَّه) من الأجر ما أعطاه داود عليه السلام على بلائه، ومن صبرت على سوء خلق زوجها أعطاها مثل

(ثواب) آسية بنت مزاحم. هر (مردى) به اخلاق بد همسرش صبر نمايد خداوند از اجر عطا نمايد آنچه را كه در صبر به بلا، براى داود عطا نموده است، و هر (زنى) به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 152

اخلاق بد شوهرش صبر كند، خداوند مانند ثواب آسيه دختر مزاحم (زن فرعون) را به او عطا نمايد. «1»

5- ألا ومن صبر على خلق امرأة سيئة الخلق واحتسب فى ذلك الاجر أعطاه اللَّه ثواب الشاكرين فى الاخرة، ألا وأيماامرأة لم ترفق بزوجها وحملته على ما لا يقدر عليه وما لا يطيق لم تقبل منها حسنة وتلقى اللَّه (وهو) عليها غضبان. (حضرت فرمود:) آگاه باش هركس به اخلاق زن بد اخلاق، صبر نمايد و در اين صبر پاداش خدا را در نظر گيرد، خداوند براى او ثواب شكرگزاران را در آخرت عطا نمايد،

آگاه باش هر زنى با شوهرش مدارا نكند و اورا برچيزى كه قدرت و طاقت آن را ندارد، وادار سازد، از او حسنه اى قبول نمى شود و خدارا ملاقات نمايد در حالى بر او غضبناك است. «2»

6- جابر

(بن يزيد جعفى)، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: انّ اللَّه كتب على الرجال الجهاد و على النساء الجهاد فجهاد الرجل ان يبذل ماله ودمه حتى يقتل فى سبيل اللَّه، وجهاد المرأة ان تصبر على ما ترى من اذى زوجها وغيرته. خداوند برمردان و زنان، جهاد را نوشته (و واجب نموده) است، پس جهاد مرد بذل مال و جان است تا در راه خدا كشته شود، و جهاد زن آن است كه بر اذيت وغيرت (و سختگيرى) شوهرش، صبر نمايد. «3

4- بيرون رفتن خانم بى اجازه شوهر!

4- بيرون رفتن خانم بى اجازه شوهر! زن از نظر روحى و جسمى، لطيف و تأثّرپذير است لذا در شرايع آسمانى مخصوصاً در شريعت اسلام از حضور اين قشر از جامعه را، در محافل عمومى و جوامع همگانى حتى براى نماز جمعه و عيد فطر و عيد قربان هم «4»، بنا به عللى، ممانعت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 153

به عمل آورده است؛

1- جلوگيرى از متلاشى شدن خانواده ها! زيرا بانوان اگر در جامعه مانند مردان ظاهر شوند و خود نمائى نمايند، يا خود منحرف مى شوند و يا مردان را با جلوه گرى احياناً با عشوه گرى خود به انحراف مى كشانند؛

2- حضورشان در اجتماع و صحبت با هم جنسان خود، بتدريج متأثر شده دچار افسردگى و يا بد رفتارى با شوهر خود خواهند شد؛

3- در اثر

اين ممارست ها به طور ناخواسته به منجلاب و تباهى گرفتار خواهند شد.

4- چيزهاى خانمانسوز و خانه بر انداز را، از همنشينان و همنوعان خود ياد گرفته و در موقعيت هاى مناسب، اجرا مى كند.

وعلل زيادى كه باكمى تفكر، براى هركسى روشن مى شود، و براى اين كه شوهران صلاحيت حضور در اين گونه جاها را خوب تشخيص مى دهد، بدينجهت در اين باره فرمايشاتى دارند كه نمونه هائى از آن را مى آوريم.

1- عبد الملك بن عمير، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أربعة لا تقبل لهم الصلاة الامام الجائر، والرجل يؤم القوم وهم له كارهون، والعبد الابق من مواليه من غير ضرورة، والمرأة تخرج من بيت زوجها بغير إذنه. چهار گروهند كه نمازشان قبول نمى شود!؛

الف- رهبر ستمگر؛

ب مردى كه به قومى امامت نمايد كه آنها او را دوست ندارند؛

ج- بنده اى كه از مواليان خود بدون ضرورت، بگريزد؛

د- و زنى كه بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود. «1»

2- حسين بن زيد، از امام صادق، از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- در حديث مناهى- فرمود: ونهى أن تخرج المرأة من بيتها بغير اذن زوجها، فإن خرجت لعنها كل ملك فى السماء وكل شئ تمر عليه من الجن والانس حتى ترجع إلى بيتها ...، ونهى نموده است كه، زن از خانه اش بى اجازه شوهر، بيرون رود، چنانچه خارج

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 154

شود، بر او لعنت فرستند، فرشتگان وتمامى چيزهائى كه از كنار آن بگذرند از جن

و انس تا به خانه اش برگردد. «1»

3- و از او عليه السلام سؤال نمودم عن المرأة لها أن تخرج من بيت زوجها بغير إذنه؟ قال: لا. از زن آيا مى تواند بى اجازه شوهر از خانه اش بيرون رود؟! فرمود: نه. «2»

4- محمد بن مسلم، از امام باقر عليه السلام فرمود: زنى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت:

يا رسول اللَّه ما حق الزوج على المرأة؟ فقال لها:. ... ولا تخرج من بيته إلا باذنه، فان خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السماء وملائكة الأرض و ملائكة الغضب و ملائكة الرحمة حتى ترجع إلى بيتها. حق مرد برگردن زن چيست؟! فرمود: ... و ازخانه بدون اجازه بيرون نرود، اگر بيرون رود، فرشته هاى آسمان و زمين و فرشتگان غضب و رحمت، بر او لعنت نمايد تا به خانه برگردد. «3»

5- وليد بن صبيح، از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خداصلى اللَّه عليه وآله فرمود:

أية امرأة تطيبت ثم خرجت من بيتها فهى تلعن حتى ترجع إلى بيتها متى رجعت. هر زنى خود را خوشبو نموده و از خانه خود بيرون رود، لعنت كرده مى شود تا به خانه برگردد. «4

5- غيرت زنانه!

5- غيرت زنانه! در دوران زندگى زن و شوهر، مراحل گوناگون وجود دارد، بعضى از اوقات زن به خاطر علاقه زياد به شوهرش اورا تحت نظر دارد كه مبادا زن ديگرى، بر زندگى او وارد شود! و گاهى زن به اندازه اى به شوهر فشار مى آورد كه او را از

راه مستقيم منحرف كرده و از خود دور مى سازد؛ روايت در باره اولى از فرط محبت و دوست داشتن تلقى و دومى را زاييده كفر مى داند توجه كنيد.

1- صفوان، ازاسحاق بن عمارگفت: به ابا عبد اللَّه عليه السلام گفتم: المرأة تغار على الرجل

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 155

تؤذيه قال: ذاك من الحبّ. زن براى مردش غيرت ورزيده اذيتش مى كند، فرمود: آن از دوست داشتن است. «1»

2- امير مؤمنان عليه السلام فرمود: غيرة المرأة كفر وغيرة الرجل ايمان. غيرت زن (در بد رفتارى بامرد) كفر است و غيرت مرد ايمان!. «2»

3- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: الغيرة من الإيمان والبذاء من الجفاء. غيرت از (گروه) ايمان و بد دهنى از (دسته) ستم است. «3»

4- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كتب اللَّه الجهاد على رجال امتى والغيرة على نساء امتى فمن صبر منهم واحتسب أعطاه أجر شهيد. خداوند جهاد را به مردان امت من نوشته و غيرت را براى زنان امتم، پس هركس به (غيرت) آنها صبرنمايد، (خداوند) اجر شهيد براو عطا فرمايد. «4

6- حسادت چه كارها كه نكند!!

6- حسادت چه كارها كه نكند!! انسان در گذران عمر بايد هشيار و آگاهانه زندگى نمايد، تا با كوچك ترين غفلت، خود رابه درد سر نينداخته و آبروى خود را به باد ندهد؛

مراقب اعمال و

رفتار خود باشد مبادا، با كمترين بى توجهى بنيان خانه و خانواده اش را متزلزل ساخته و بر اندازد؛

مخصوصاً مواظب باشد حس حسادت همسرش را تحريك و بيدار نكند، زيرا حسد از صفات مذمومة و ناپسندى است كه پيامدهاى خطرناك و بدبخت كننده دارد به طورى كه در قرآن كريم خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: بنام بخشاينده مهربان: بگو پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح از شر هر آفريده اى و از شر تاريكى ها وقتى كه جهان را فرا گيرد و از شر زنهاى افسونگر وقتى كه به گره مى دمد

(و بر آن افسون مى خواند) و از شرّ حسودان هنگامى كه حسد مى ورزند. «5»

پس وقتى آتش حسد آدمى را فراگيرد و غليان كند و در دل زبانه كشد، از هيچ گونه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 156

رسوايى و جنايت و خيانت وو ... فروگذار نخواهد شد، پناه برخدا!! به روايت ذيل دقت نمائيد.

1- ابن أبى عمير: از عبد الرحمن بن حجاج گويد: بينما رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قاعد إذ جاءت امرأة عريانة حتى قامت بين يديه فقالت: يا رسول اللَّه، انّى فجرت فطهّرنى، قال: و جاء رجل يعدو فى اثرها فألقى عليها ثوباً، فقال ما هى [منك]؟ قال: صاحبتى يا رسول اللَّه خلوت بجاريتى فصنعت ما ترى قال: ضمّها إليك، ثمّ قال: انّ الغيراء لا تبصر أعلى الوادى من أسفله. (روزى) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود،

زن لخت و عريان آمد و پيش روى آن حضرت ايستاد و گفت: اى رسول خدا من زنا كرده ام مرا پاك كن (سنگ سارم نما چون شوهردارم)! و مردى پشت سر او مى دويد و آمد لباسى روى آن زن انداخت، حضرت پرسيد او با تو چه نسبتى دارد؟ عرض كرد: اى رسول خدا زن من است، من با كنيزم خلوت كرده بودم (و او آمد و ما را ديد) دست به اين كار زد كه ديدى، فرمود: او را بردار (وببر) زن غيرت دار (در حسادت زنانگى) بالاى وادى را از پايينش نمى بيند (و تشخيص نمى دهد). «1»

2- يونس بن يعقوب: از سعيدة گفت: بعثنى أبو الحسن عليه السلام إلى امرأة من آل الزبير لأنظر إليها أراد أن يتزوّجها- إلى ان قالت: فتزوّجها فلمّا بلغ ذلك جواريه جعلن يأخذن بأردانه وثيابه وهو ساكت يضحك لا يقول لهن شيئاً، فذكر انّه قال: ما شئ مثل الحرائر. ابوالحسن عليه السلام مرا براى پسنديدن زنى از آل زبير فرستاد كه اراده ازدواج با او را داشت، و با او ازدواج نمود .... وقتى كه كنيزان آن حضرت از قضيه با خبر شدند دامن و لباس آن حضرت را مى گرفتند (كه ماهستيم زن ديگر چرا؟!) و حضرت ساكت بود ومى خنديد و چيزى به آنها نمى گفت ويادش آمد كه مى فرمود: هيچ چيز (از نظر شخصيت و متانت و دوست داشتنى تر) مانند زنان آزاد نمى شود. «2

7- اگر سجده به غير خدا جايز بود ...

7- اگر سجده به غير خدا جايز بود ... در شريعت

اسلام براى استحكام بخشيدن به بنيان زندگى خانوادگى، به اطاعت بانوان از همسرانشان: در حد بالا و فوق تصور: سفارش شده است بگونه اى كه اگر سجده به غير خدا جايز بود، به خانم ها دستور مى دادند كه به شوهرانشان سجده نمايند و از آنها فرمان بردارى كنند! زيرا بانوانند كه به كانون خانواده گرميت مى بخشند و با عواطف سرشار وجودى خود، افراد خانواده را، دور هم جمع مى نمايند و مانند حلقه هاى زنجير به هم پيوند مى دهند وچشم و چراغ زندگى هستند؛

درروايت آمده است بانوئى به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از حق شوهر براى زن سؤال نمود و حضرت تعدادى از آن حقوق را بيان نمود، زن پس از شنيدن اين حقوق، عرض كرد اى رسول خدا من از اين ساعت مردان را بر خود حرام كردم و تصميم گرفتم كه ديگر ازدواج نكنم و زير اين همه مسؤليت نروم چون من توانائى به جا آوردن آنها را ندارم.

1- سليمان بن خالد: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ان قوماً أتوا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فقالوا: يا رسول اللَّه إنّا رأينا أناساً يسجد بعضهم لبعض فقال: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم لو أمرت أحداً أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها. گروهى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: اى رسول خدا ما كسانى را ديديم بعضى به بعض ديگر سجده مى كرد؟! فرمود: اگر من امر مى كردم كسى به كسى سجده كند، امر مى نمودم زن به شوهرش سجده نمايد. «1»

2- رسول خدا

صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لايصلح لبشر أن يسجد لبشر و لو صلح لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها، ...

صلاحيت ندارد (و جايز نيست) بشر براى بشر ديگر سجده كند، اگر (چنين چيزى)

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 158

جايز بود، البته امر مى كردم زن به شوهرش سجده نمايد ... «1»

3- على بن حسان از عمويش عبد الرحمن، از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لو أمرت أحدا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها. اگرامر مى نمودم كسى بر كسى سجده كند، البته امر مى كردم زن بر شوهرش سجده نمايد. «2

8- تقسيم وظايف

8- تقسيم وظايف زن موجودى است بنا به روايات كه خداوند آنها را از باقيمانده خميره يا از دنده چپ، آدم آفريد تا انيس مرد و مونس شوهر شود و همگام با او براى چرخش زندگى و تربيت فرزندان و دهها مسائل ديگر: يارى رساند؛

البته از نظر اسلام، براى بانوان الزام آور نيست كه اين كارها را انجام دهند بلكه نوعى مساعدت به شوهران و برداشتن بار از دوش همسرانشان مى باشد؛

و از آنجائى كه بايد زندگى براى طرفين شيرين و دوست داشتنى شود: خيلى ها وظايف و كارهاى مربوط به زندگى مشترك را ميان خود و همسرانشان تقسيم مى كنند تا سنگينى بار زندگى در

دوش هر دوى زوجين باشد و باهم همكارى نمايند، تا با خوشى و خرّمى به سر منزل مقصود برسند و واقعاً كار پسنديده ايست و مورد قبول خردمندان جهان.

1- أبى البخترى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام: از پدر بزرگوارش عليه السلام فرمود تقاضى علىّ و فاطمة إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فى الخدمة فقضى على فاطمة عليها السلام بخدمتها ما دون الباب، وقضى عَلى علىّ عليه السلام بما خلفه قال: فقالت فاطمة: فلا يعلم ما دخلنى من السرور إلا اللَّه باكفائى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم تحمل أرقاب الرجال. على و فاطمه عليهما السلام براى تعيين (و تقسيم كار) به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند، فرمود: كارهاى پشت دَر (داخل خانه) با فاطمه و بيرون دَر باعلى باشد، فاطمه فرمود: كسى غير از خدا ندانست كه چقدر از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 159

اين حكم خوشحال شدم، از اين كه رسول خدا (كارهاى سخت را) به گردن مردان گذاشت (و مرا از كار بيرون، معاف داشت و راحت نمود). «1»

2- نجم از امام باقر عليه السلام فرمود: انّ فاطمة عليها السلام ضمنت لعلىّ عليه السلام عمل البيت والخُبز و قَمِّ البيت، و ضمن لها علىٌّ عليه السلام ماكان خلف الباب نقل الحطب و ان يجى ء بالطّعام. همانا فاطمه عليها السلام به على عليه السلام كار خانه و خمير و نان پختن و جارو كردن (كارهاى

داخل خانه) را ضمانت كرد و على عليه السلام هم كارهاى بيرون از خانه، حمل هيزم و طعام آوردن را ضامن شد!. «2

9- وجوب اطاعت خانم از شوهر

9- وجوب اطاعت خانم از شوهر با تجربه ثابت شده است كه از هم گسيختگى و متلاشى شدن يك اجتماع يا يك خانواده در اثر گردن فرازى و نافرمانى افراد آن جامعه و خانواده، به فرمان روا و بزرگ خانواده است، بدين منظور و براى اينكه نظم خانواده و جامعه از هم نگسلد و فرو نپاشد دستور داده اند از بزرگان اطاعت شود بخصوص بانوان از شوهران خود اطاعت و فرمان بردارى نمايند.

1- عبد اللَّه بن سنان: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ رجلا من الأنصار على عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم خرج فى بعض حوائجه فعهد إلى امرأته عهداً ان لا تخرج من بيتها حتى يقدم، قال: و انّ اباها قد مرض فبعثت المرأة إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم تستأذنه أن تعوده فقال: لا اجلسى فى بيتك واطيعى زوجك قال: فثقل فأرسلت إليه ثانياً بذلك فقال: اجلسى فى بيتك واطيعى زوجك قال: فمات أبوها فبعثت إليه إن أبى قد مات فتأمرنى ان اصلّى عليه فقال: لا، اجلسى فى بيتك واطيعى زوجك قال: فدفن الرجل فبعث إليها رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم:

انّ اللَّه قد غفر لك و لأبيك بطاعتك لزوجك. مردى در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى

بعضى از نيازمندى هايش بيرون رفت و به زن خود سفارش كرد تا برگشتنش از خانه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 160

بيرون نرود، (درطول سفر تا بازگشت شوهر)، پدر زن مريض شد، زن كسى را پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد اجازه عيادت از پدر را خواست، فرمود: نه، در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت نما؛

بيمارى پدر سنگين شد دوباره از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اجازه خواست؟ فرمود: در خانه بنشين و از شوهرت اطاعت كن! پدرش فوت كرد سومين بار به سوى رسول خدا كسى را فرستاد كه اجازه حضور در نماز ميت پدر را خواستار شد؟ فرمود: نه، در خانه ات بنشين و از شوهرت فرمان بر؛

پدر دفن شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به سوى آن زن كسى را فرستاد و فرمود: همانا خداوند به خاطر اطاعت از شوهرت، هم تورا بخشيد و هم پدرت را. «1

10- مراقبت بر آزادى خانم ها!

10- مراقبت بر آزادى خانم ها! آزادى زنان يكى از مسائل بحث انگيز و مورد اظهار نظرهاى گوناگون و تلاقى افكار مختلف، مى باشد.

يكى مدافع آزادى كامل و ديگرى خواهان اعتدال و سومى سختگير و خشن وو ..؛

ولى اگر منصفانه قضاوت كنيم و با وجدان خود به حل و فصل قضيه بپردازيم، وجداناً مى پذيريم

از آن روز كه بانوان قدم به عرصه گشت و گذار و كسب و كار و اشتغال گوناگون، گذاشتند، كنترل اوضاع از دست خارج شده و جامعه رو به تباهى و انحطاط اخلاقى و غيره، مى رود، زيرا خداوند براى بقاى نسل و استمرار توليد آن جذابيت و كشش دو جنس مخالف را، در روح و روان آنها متمركز ساخته است، اگر رادع و مهار كننده اى درميان نباشد، آرامش و اطمينان و خوشبختى و سعادت، خانواده ها از ميان برداشته خواهد شد؛

اين را نيز مى دانيم كه خداوند، مادربزرگمان «حوّا» را از زيادى گِلِ يا از دنده پدر بزرگ مان «آدم» آفريد يعنى زن در واقع جزء بدن مرد و مكمّل وجود اوست، بدين سبب مرد مورد علاقه زن و آرامش بخش وجود اوست، اگر حفظ شرافت و اصالت خانوادگى و مراقبت از شخصيت خود نشود و بالاتر از همه اينها اگر از نظر ايمان كم بهره و خدا ترسى اش ضعيف باشد، در هر موقعيتى كه پيش آيد و (مقتضى موجود

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 161

و مانع مفقود) باشد، به هر مردى برسد خود را تسليم نموده و آماده كامجوئى خواهد بود؛

بدين خاطر زياد سفارش شده است، زنان را رها نساخته و برايشان آزادى كامل داده نشود تا خداى نكرده به پرتگاه خطرناك شهوات نفسانى، سقوط ننمايند.

بدينجهت است كه شرايع آسمانى بالأخص شريعت اسلام در اين باره، دستورات و فرمان هاى زياد صادر كرده است؛

الف- دختر و پسر كه به سن بلوغ

رسيدند، فوراً ازدواج نمايند، مخصوصاً در اوان بلوغ و پيش از آنكه به اصطلاح چشمشان باز شود؛

ب- تعيين تكاليف و تقسيم وظايف نموده و زن و مرد را براى عمل به آن، فراخوانده است، بانوان كارهاى داخل خانه و آقايان بيرون از خانه را انجام دهند؛

ج- براى هردو قشر اكيداً دستور داده است كه حجاب خود را حفظ نمايند و از حرام بپرهيزند و چشمان خود را از نامحرم بپوشانند؛

د- تأمين خوراك و پوشاك و مسكن را به عهده مردان گذاشته است تا آنان در بيرون تكاپو نموده و به تلاش خود ادامه دهند و وظيفه مادرى و تربيت و بزرگ نمودن اطفال را بر عهده بانوان گذاشته است تامى توانند از خود نمائى و ظاهر شدن در بيرون، بپرهيزند؛

در واقع كشش ساختمان وجودى زن و مرد را در نظرگرفته و كارهاى سخت و جنگ و ساخت و ساز جامعه را بر گُرده آقايان و مشغله هاى وقت گير و سر وكله زدن با گلهاى زندگى و پخت وپز وو .. را به عهده بانوان گذارده تا تعادل زندگى بهم نخورد و هركس پى كار خود باشد؛

و نيز از ظهور بانوان در مجامع عمومى و محافل همگانى جلوگيرى به عمل آيد مگر در موارد ضرورى.

به رواياتى در اين مورد توجه فرمائيد.

1- فاطمة دختر امام حسين، از پدر بزرگوارش، از على بن أبى طالب عليهم السلام، از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: النساء عىّ وعورات فداووا عيّهن بالسكوت و عوراتهنّ بالبيوت. زنها عاجز و واجب السّتر هستند پس ناتوانى آنها را با سكوت (دربرابر آنها) و پوشيده

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 162

ماندنشان را در خانه هامداوا كنيد. «1»

2- على بن عيسى در كتاب (كشف الغمة) از كتاب أخبار فاطمة عليها السلام ابن بابويه از على عليه السلام فرمود: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم فرمود: أخبرونى أىّ شئ خير للنساء؟

فعيينا بذلك كلّنا حتى تفرّقنا، فرجعت إلى فاطمة عليها السلام فأخبرتها بالذى قال لنا رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله و سلم) وليس أحد منّا علمه ولا عرفه، فقالت: ولكنّى أعرفه خير للنساء أن لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال، فرجعت إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فقلت: يا رسول اللَّه سألتنا أىّ شئ خير للنساء خير لهنّ أن لا يرين الرجال ولا يراهنّ الرجال، فقال: من أخبرك، فلم تعلمه وأنت عندى؟ قلت: فاطمة، فأعجب ذلك رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و قال: انّ فاطمة بضعة منى. به من خبر دهيد چه چيز براى زنها بهتر؟! پس همه ما وامانديم (نتوانستيم جواب دهيم) همگى متفرّق شديم، من به سوى فاطمة عليها السلام برگشتم و جريان را گفتم: فرمود من مى دانم: بهترين كار براى زنان آنست كه نه زنها مردان (نامحرم) را و نه مردها زنان (نامحرم) راببينند؛

پس به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برگشتم و گفتم: اى رسول خدا سؤالى كه از ما پرسيدى چه چيز براى زنها بهتر؟! (جوابش اين است)، بهترين كار براى زنان آنست كه نه زنها مردان (نامحرم) را و نه مردها

زنان (نامحرم) راببيند؛ فرمود: كهِ به تو خبر داد (و ياد داد؟!) عرض كردم فاطمة، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تعجب كرد و فرمود: همانا فاطمة پاره اى از من است. «2»

3- وهب، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: قال أمير المؤمنين عليه السلام: خلق الرجال من الأرض وإنّما همّهم فى الأرض، وخُلقت المرأة من الرجال وإنّما همّها فى الرجال فاحبسوا نساءكم يا معاشر الرجال اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: مردان از زمين آفريده شده اند (بدينجهت) همت آنها در زمين (وبهره بردارى از آن) است و زنها از مردان به وجود آمده اند و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 163

همت آنان در مر دان است، پس زنان تان را حبس نمائيد (و از آنها مراقبت كنيد) اى گروه مردان. «1»

4- غياث بن إبراهيم، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: إنّ المرأة خُلقت من الرجل و إنّما همّتها فى الرجال فأحبّوا نساءكم، وإنّ الرجل خلق من الأرض فانّما همّته فى الأرض. همانا زن از مرد آفريده شده است، و به يقين همت آنها در مردان است، پس زنانتان را دوست بداريد و مرد از زمين خلق شده و همت او در زمين است. «2»

5- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ضمن بياناتى فرمود: ... فقصّروا أجنحة نسائكم ولا تطوّلوها فإنّ فى تقصير أجنحتها رضىً وسروراً ودخول الجنة بغير حساب، احفظوا وصيتى فى أمر نسائكم حتى تنجوا من شدة الحساب، ومن لم يحفظ وصيتى فما أسوء حاله

بين يدى اللَّه و قال عليه السلام: النساء حبائل الشيطان. پس بال هاى زنانتان را كوتاه نماييد و آن را بلند نكنيد، زيرا در كوتاه كردن بالهاى آنها، رضايت و شادى و وارد شدن در بهشت است بدون حساب.

وصيت مرا در باره زنانتان حفظ كنيد، تا از شدت حساب (قيامت) نجات يابيد، و هركس وصيت مرا حفظ ننمايد، پس چقدر حال او بد خواهد شد در پيشگاه خدا، وباز فرمود: زنها دام هاى شيطانند (به هركس اين دام گسترده شود در آن دام افتاده و تباه خواهد شد)!. «3»

6- فرمود: إنّ فاطمة دخل عليها على بن أبى طالب عليه السلام وبه كآبةٌ شديدة فقالت فاطمة عليها السلام: يا على ما هذه الكآبة؟ فقال علىّ عليه السلام سألنا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله عن المرأة ما هى؟ فقلنا عورة، فقال فمتى تكون أدنى من ربها؟ فلم ندر فقالت فاطمة لعلى عليه السلام:

ارجع إليه فأعلمه أنّ أدنى ما تكون من ربّها أن تلزم قعر بيتها، فانطلق فأخبر رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم ما قالت فاطمة عليها السلام، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: إن فاطمة بضعة منى. همانا على بن ابى طالب عليهما السلام به (منزل) فاطمه داخل شد و در او غمگينى (و خستگى) شديد ديده مى شد، پس فاطمه عليها السلام گفت اى على اين چه ناراحتى است (در سيماى تو؟!،) على عليه السلام گفت: رسول خدا از ما در باره زن سؤال نمود كه چيست او

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 164

(يعنى زن)؟ گفتيم: عورت است، فرمود: كى به خدا نزديك تر مى شود؟! ما (هيچكدام نفهميديم و) درك نكرديم فاطمه به على گفت: برگرد خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اعلام كن (زن) زمانى به خدا نزديك مى شود كه در توى خانه اش (بنشيند و) ملازم آن باشد؛

پس رفت و به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خبر داد آنچه كه فاطمه عليها السلام گفته بود فرمود: فاطمه پاره اى از من است. «1»

7- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: النساء عورة احبسوهن فى البيوت واستعينوا عليهن بالعرى. زنها عورت هستند آنها را در خانه حبس نمائيد (و بازداريد) و بر آنها يارى رسانيد با بى بهره و محروم كردن از بيرون رفتن (يا با برهنگى يعنى به آنها از نظر پوشاك، زياد نپردازيد تا هوس بيرون رفتن را ننمايند). «2»

8- أبى هريرة، از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من كان يؤمن بالله واليوم الاخر فلا يدع حليلته تخرج إلى الحمام. هركس به خدا و قيامت ايمان آورده است، پس نگذارد خانمش به حمام (عمومى) برود، (زيرا حمام محل لخت شدن واعضاى زيرين آشكار و عيبها روشن شدن و مركز تلاقى افكار زنانه و صحبت هاى ناگوار وو .. است). «3»

9- سكونى، از امام صادق، از پدرانش عليهم السلام فرمود: قال على عليه السلام: من أطاع امرأته فى أربعة أشياء أكبّه اللَّه على منخريه فى النّار قيل وما هى؟ قال: فى الثياب الرقاق والحمامات والعرسات والنايحات. على عليه السلام فرمود: هركس در چهارچيز به زنش اطاعت

نمايد، خداوند او را به دودماغ (يعنى به رو) به آتش اندازد، گفتند: آن چهار چيست؟! فرمود: در لباس نازك و حمام ها و عروسى ها و نوحه خوانى ها. «4»

10- عبد الرحمن بن كثير، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود: امير مؤمنان عليه السلام در نامه اى كه به امام حسن عليه السلام فرمود: إياك ومشاورة النساء فإنّ رأيهنّ إلى الإفْن، و عزمهنّ إلى الوهن، واكفف عليهنّ من أبصارهن بحجابك ايّاهنّ فانّ شدة الحجاب خير لك ولهنّ من

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 165

الإرتياب، وليس خروجهنّ بأسدّ من دخول من لا يوثق به عليهنّ، فإنّ استطعت أن لا يعرفن غيرك من الرجال فافعل. مبادا با زنان مشورت نمائى، ز يرا رأى آنها به ضعف و قصدشان به سستى است، و ببند چشمانشان را با حجاب خود بر آنها، همانا سخت گيرى در حجاب، براى تو و آنها بهتر است از هوسرانى (و به انحراف كشيده شدن)؛

بيرون رفتن آنها (از خانه) مطمئن تر از ورود اشخاص بى اطمينان بر آنان، (و خطرش كمتر و بازدارنده تر) نيست، اگر مى توانى (كارى كنى كه همسرانت) مردى را جزتو نشناسند، (اين كار را) بكن. «1

11- حكم زدن خانم!

11- حكم زدن خانم! واژه «ضَرْب» «زدن» از لغات مشترك است و معناى متفاوت دارد، زدن فيزيكى، اخلاقى، روانى وو ..

در اصطلاح و محاورات روزانه هم فرق مى كند، من

تورا مى زنم (در بيكار نمودن كسى را از كار)، مخ او را زدم، خود را اين طرف و آن طرف زدم (تغلا نمودم)، طورى اورا زدم كه حالا حالاها نمى تواند، به كارش ادامه دهد يا بلند شود و به معناى تنبيه و يازدن واقعى هم آمده است و از اين قبيل.

در آيات و روايات هم معناى گوناگون دارد كه با دقت درمطالب ذيل، روشن مى شود.

1- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إنّى أتعجّب ممّن يضرب امرأته وهو بالضرب أولى منها، لا تضربوا نساءكم بالخشب فإن فيه القصاص، ولكن اضربوهن بالجوع والعرى حتى تريحوا فى الدنيا والاخرة ... من تعجب مى كنم از كسى زنش را مى زند در حالى كه خودش به زده شدن اولى تر است، زنانتان را با چوب نزنيد چون در آن قصاص هست ولكن آنها را با گرسنگى و لختى بزنيد تا در دنيا و آخرت راحت شويد (در اين روايت از تنبيه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 166

اخلاقى به زدن تعبير فرموده است. «1»

على عليه السلام فرمود: مردى از انصار دخترش را پيش پيامبر صلى اللَّه عليه وآله، آورد و گفت: يا رسول اللَّه إنّ زوجها فلان بن فلان الأنصارى فضربها فأثر فى وجهها فأقيده لها؟

فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: لك ذلك فأنزل اللَّه تعالى قوله: «الرجال قوامون على النساء» الاية فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: أردتُ أمراً وأراد اللَّه تعالى غيره. اى رسول خدا شوهر

او فلان پسر فلان انصارى اورا طورى زده است كه در صورت او اثر گذاشته است (و كبود يا سياه و يا زخمى شده است) آيا من هم او را بزنم (و با او مقابله به مثل نمايم) فرمود: اين حق تو است، در اين بين خداى تعالى اين آيه را نازل نمود «مردان سر پرست و نگهبان زنانند به خاطر برترى هائى خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى قرار داده است»؛

حضرت فرمود: من چيزى را اراده نمودم و خداتعالى غير آن را. «2»

2- موسى بن جعفر، از پدرانش عليهم السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اضربوا النساء على تعليم الخير. زنان را براى تعليم خير بزنيد (يعنى در صورت سرپيچى زنان از فراگرفتن علم و راه و رسم خوبيها، آنان را براى فرا گرفتن آنها وادار نماييد). «3»

4- امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم باتعجب فرمود: أيضرب أحدكم المرئة ثمّ يظلّ معانقها؟!! آيا يكى از شما زن را مى زند سپس بااو هم آغوش مى شود؟!!. «4

12- مشاوره بابانوان!

12- مشاوره بابانوان! مطلبى را هميشه در نظر داشته و به خاطر بسپاريد در خلال مطالعه اين كتاب به مطالبى بر مى خوريد كه به ظاهر نشانه عقب گردى يا توهين به بانوان است مانند اينكه، با آنها مشورت كنيد و مخالفت نمائيد؛ يا آنها را بزنيد، يا در خلاف نظر و رأى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 167

آنها بركت هست؛ و امثال اين مطالب، ولى منظور از اين تعبيرها چيز ديگرى است؛

اولًا- بايد اسناد اين روايات بررسى شود، در صورت صحت آن مطلب زير را مدّ نظر قرار دهيد؛

و ثانياً- منظور روايات همه بانوان نيست بلكه بانوانى كه از جهت عقل و فكر وسواد و تجربه، كم بهره و يا بى بهره هستند يا زياده طلب و كله شق و خود خواهند، چون مسلّم است نظربانوئى كه با اين صفات متصف باشد، رأى و نظراو مورد قبول نبوده و بى پايه خواهد بود؛

در طول تاريخ بانوان بزرگ و بزرگوار فراوان داريم كه با صلاح ديد آنها، كارها پيش مى رفته و مى رود و حتى براى اداره يك كشور و يك وزارتخانه مهم شايستگى دارند، پس نبايد بى آنكه مفاد روايت را در صورت درست بودن آن، بفهميم، بلافاصله در صدد تخريب دين و يا مسائل ديگر برآئيم، به روايت يكم دقت بفرمائيد و بعدى ها را مطالعه نماييد.

1- أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: إيّاك ومشاورة النساء إلّا من جرّبت بكمال عقل، فانّ رأيهنّ يجرّ إلى الإفن، و عزمهنّ إلى وهن ... مبادا با زنان مشورت نمائى مگر با بانوانى كه كمال عقل او را تجربه كرده باشى، زيرا رأى آنها به تباهى مى كشد و عزم آنها بر سستى ... «1»

در اين روايت اميرمؤمنان: عليه السلام بانوانى را كه بكمال عقل و دور انديشى و صاحب تجربه در كارها هستند را، استثناء نموده و مشاوره با آنها را،

مجاز دانسته است.

و تمام مطالب بيان شده در باره مشاوره با بانوان را در محور دين، روشن مى سازد زيرا بانوئى كه صاحب خرد و فكر درست و پخته است، چرا طرف مشورت قرار نگيرد و از تجربياتش استفاده نشود!).

2- رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله إذا أراد الحرب دعا نساءه فاستشارهن ثمّ خالفهن هروقت اراده جنگ داشت خانمهايش فرا خوانده و با آنها مشورت مى نمود و سپس بر خلاف رأى آنها عمل مى كرد. «2»

زيرا آنها از جنگ اطلاعى نداشتند و به رموز حرب نابلد بودند و روى عواطف نظر

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 168

مى دادند، پس مخالفت حضرت با آنها روى حساب درست بود.

2- ابن فضال، از امام صادق، از پدرش و از پدران بزرگوارش عليهم السلام، از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شاوروا النساء وخالفوهن فانّ خلافهن بركة. با زنها مشورت كرده و با آنها مخالفت نماييد زيرا در خلاف آنها بركت هست. «1»

3- امام عليه السلام فرمود: فى خلافهن البركة. در خلاف آنها بركت هست. «2»

4- در وصيت اميرمؤمنان عليه السلام به فرزندش حسن عليه السلام فرمود: إياك ومشاورة النساء فان رأيهنّ إلى أفن، وعزمهنّ إلى وهن ... مبادا با زنان مشاوره نمايى، چون رأى آنها بى پايه و عزمشان برسستى است. «3» اين گونه روايات را در بالا معنا كرديم

13- اطاعت از بانوان!

13- اطاعت از بانوان! در تعدادى از روايات، اطاعت از زنان و همسران، تقبيح و مورد مذمت قرار گرفته!، و به رو به آتش انداخته خواهد شد!!.

حالا ببينيم اطاعت از همه خواسته ها و دستورهاى آنهااست ياموارد خاصى در نظر گرفته شده است، به متون روايات دقت نمائيد كه خود مسئله را روشن مى نمايد.

1- از أبى عبد اللَّه عليه السلام از پدرانش عليهم السلام فرمود: در وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من أطاع امرأته أكبّه اللَّه على وجهه فى النار قال: وما تلك الطاعة؟ قال: تطلب إليه الذهاب إلى الحمامات والعرسات والعيدان والنايحات والثياب الرقاق فيجيبها. هركس از زنش اطاعت نمايد خداوند او را به رو به آتش اندازد!، گفت: كدام اطاعت؟، فرمود: از شوهرش رفتن به حمام ها و عروسى ها و عيد ديدنى ها و نوحه گرى ها و لباس نازك بخواهد واو نيز موافقت نمايد. «4»

2- سكونى، از امام صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام فرمود: قال علىّ عليه السلام: من أطاع امرأته أكبّه اللَّه على وجهه فى النّار، قيل: وما تلك الطاعة؟ قال: تطلب إليه أن تذهب إلى الحمامات

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 169

وإلى العرسات وإلى النايحات والثياب الرقاق فيجيبها. هركس از زنش فرمان برد، خداوند او را به رو به آتش اندازد!، گفته شد: كدام اطاعت؟، فرمود: از شوهر در خواست نمايد رفتن به حمام ها و عروسى ها و نوحه گرى ها

و لباس نازك و او هم قبول نمايد. «1»

3- و فرمود: عليه السلام: طاعة المرأة ندامة. اطاعت از زن (نادان) پشيمانى است «2»

4- على عليه السلام فرمود: كل امرئ تدبّره امرأة فهو ملعون. كار هر مردى را زن (ناپخته) تدبير (و تنظيم) كند، او ملعون است!. «3

14- احسان خانم از مال شوهر

14- احسان خانم از مال شوهر خانم ها معمولًا از خانه و مال شوهر، براى مصارفى خرج مى كنند آيا اين گونه هزينه ها جنبه شرعى دارد و مى تواند يانه؟.

1- ابن بكير، گويد: از أبا عبد اللَّه عليه السلام سؤال نمودم: عمّا يحلّ للمرأة أن تتصدّق من بيت زوجها بغير إذنه؟ قال: المأدوم.

از آنچه كه به زن حلال است از خانه شوهرش بى اجازه شوهر، تصدق نمايد؟

فرمود: غذا. «4»

2- على ( (بن جعفر)، از برادرش (موسى بن جعفر) عليهماالسلام سؤال نمود: از زن هل لها أن تعطى من بيت زوجها بغير إذنه؟ قال: لا إلا أن يحللها (يحلّها). آيا حق دارد از خانه شوهرش بدون اجازه او چيزى عطا نمايد؟ فرمود: نه؛ مگر اينكه بر او حلال نمايد (و اجازه دهد). «5»

3- محمدبن مسلم از امام باقر عليه السلام ... ولا تتصدّق من بيته بشئ إلا باذنه ... و از خانه شوهر تصدق نكند مگر با اجازه او. «6

15- اشتغال بانوان!

15- اشتغال بانوان! در فصل هاى گذشته ازمعايب و خطرات حضور بانوان در مجامع عمومى مطالبى گفته شد و در اين فصل درباره اشتغال و در آمد زندگى آنها، صحبتى داريم؛

مى دانيم كه در شريعت اسلام تأمين خوراك و پوشاك و مسكن بانوان را، بر ذمه مردان گذاشته شده است بايد به هرطريقى، به وظايف شرعى و شوهرى خود عمل نمايد، در

غير اين صورت از سوى حاكم شرع براى عمل به اين وظيفه، ملزم مى شود، مگر اينكه توانائى جسمى يا روحى نداشته باشد در اين صورت هزينه زندگى او از بيت المال تأمين خواهد شد؛

بلى اگر بانوئى بيوه باشد و نان آور خود را از دست داده باشد و از طرف حكومت مخارج او فراهم نگردد و در منزل امكان اشتغال و در آمد برايش ميسّر نباشد، مى تواند به كارهاى بيرون از منزل با رعايت حجاب و ساير دستورات دينى، اشتغال ورزيده و زندگى خود را بچرخاند.

1- ابن أسباط، از عمويش سند را رسانده به على عليه السلام گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نعم اللّهو المغزل للمرأة الصالحة. چه سرگرمى خوبيست نخ ريسى (و بافتنى) براى زن صالحه. «1»

2- واز امام صادق عليه السلام است: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا تنزلوا النساء الغرف ولا تعلّموهنّ الكتابة وأمروهنّ بالمغزل و علّموهنّ سورة النور. زنان را در غرفه (وبالاخانه ها) منزل ندهيد (كه در معرض ديد قرار گيرند) و نوشتن را براى آنان ياد ندهيد (تا با نا اهلان و نامردان ارتباط بر قرار نمايند) آنها را امركنيد به نخ ريسى (و بافتنى) و خواندن سوره نور (كه درباره تكاليف زن و مرد سخن گفته است).

پيرامون اين روايت بعداً مطلبى خواهيم داشت ولى (اگر سند روايت اشكال نداشته باشد) آنچه كه مسلّم است، منظور روايت زنانى است قابل كه اطمينان نباشد وگرنه دين مبين اسلام كه آخرين اديان و بايد تا انقراض عالم، كره زمين را

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 171

اداره نمايد، چگونه مى تواند با بى سواد نگهداشتن نيمى از انسان ها (قشر زنان) را، به اين مديريت دست يابد و جهان را زير بال و پر خود گرفته و به سرمنزل مقصود برساند؛

در حالى كه از بزرگان دين خاصّة شخص رسول گرامى دستورات اكيد به فراگيرى علم و دانش صادر شده است، فرمود:

«أطلبوالعلم من المهد الى اللّحد» زگهواره تا گور، دانش بجوى؛

و «طلب العلم فريضة على كلّ مسلم و مسلمة» فراگرفتن دانش بر هر مسلمان، زن و مرد، واجب است.

پس از پايان جنگ بدر و دستگيرى گروهى از اسراء، شرط آزادى آنهائى كه سواد داشتند را، باسواد نمودن چند نفر از مسلمان ها قرار داد.

در قرآن كريم صراحتاً مى فرمايد: «انّما يخشى اللَّه من عباده العلماء محقّقاً از ميان بندگان خدا تنها، دانشمندان از خدا مى ترسند»

«يرفع اللَّه الّذين آمنوا و الّذين أوتو العلم درجات خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و كسانى كه علم به او داده شده است، درجات عظيمى مى بخشد».

«قل هل يستوى الّذين يعلمون و الّذين لايعلمون بگو: آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند، يكسانند». «1»

مى بينيم در هيچكدام از آيات و اخبار فوق كه براى رعايت اختصار، يك دهم آن را نياورديم، زنان را استثناء نكرده است.

پس ما نمى توانيم با روايت فوق، از آن همه دستورات دينى براى تشويق به فراگرفتن علم و دانش و ارزش و بها دادن به علم و عالم وو ..، دست برداريم.

در باره علم و نظر اسلام در آن، صدها بلكه هزاران كتاب و مقالات نوشته شده

است كه صاحبان علم، از گوشه اى از آنهااطلاع دارند؛

مگر در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام و بزرگان دين در هر عصر و زمانى مكتب هاى قرآن و تدريس آن وجود نداشت و يا دختران آن بزرگان در مدينه و كوفه وساير بلاد اسلامى مانند حضرت زينب عليها السلام، تفسيرقرآن نمى گفتند؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 172

مگر قابل قبول است كه آخرين دين آسمانى نيمى از اقشار جامعه را در جهالت نگهدارد، مگر عاقلانه است كه از اين همه پيشرفت هاى علمى در هر زمينه و در هر مقوله، بانوان اسلام كور و نابينا و از همه مواهب زندگى، بى اطلاع و بى بهره بمانند.

در اين باره مطالبى در بخش 4 فصل (احكام خاص بانوان) خواهد آمد.

3- عبد اللَّه بن سليمان، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: ليأتينّ على الناس زمان يظرف فيه الفاجر و يقرب فيه الماجن، و يضعف فيه المنصف، قال: فقيل له متى يا أمير المؤمنين؟ فقال: إذا اتّخذت الأمانة مغنماً، والزكاة مغرماً، والعبادة استطالة والصّلة مَنّاً، فقيل: متى ذلك يا أمير المؤمنين؟ فقال: إذا تسلّطن النساء وتسلّطن الإماء وأمّر الصبيان. البته برمردم مى آيد زمانى كه در آن، دَريده ها به كار گرفته شوند، و بيهوده ها نزديك (و كارها را قبضه نمايند) و با انصاف ها تضعيف مى گرددند، گفته شد (اين كارها) كى خواهد شد اى اميرمؤمنان؟! فرمود: زمانى كه امانتها غنيمت و زكات غرامت شمرده شود

و عبادت براى خود بزرگ بينى انجام گرفت و احسان به كسى منت گذارى گردد،

پرسيدند كى خواهد شد اى اميرمؤمنان؟! فرمود: زمانى كه زنها مسلط شوند (و كارها را به دست گيرند!) و كنيزان قدرت پيدا كردند، و بچه ها فرمان روا شدند. «1

16- نسبت زنا بر خانم!!

16- نسبت زنا بر خانم!! در بعضى موارد، شوهران براى مقاصد شوم و يا زهر چشم گرفتن و يا خلاص شدن از دست همسر يا روى بدبينى يا اشتباه وو ..، خانم هاى خود را نسبت زنا مى دهند و دامن او را با تهمت نا روا، آلوده مى سازند و از افترا گفتن نمى ترسند و بايد براى دريافت پيامدها و عواقب ناگوار دنيا و آخرت آن، آماده باشند.

1- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من قذف امرأته بالزّنا خرج من حسناته كما تخرج الحيّة من جلدها، و كتب له بكلّ شعرة على بدنه ألف خطيئة. هركس همسر خود را نسبت زنا دهد، از اعمال خير خود، بيرون رود (و محروم ماند) مانند بيرون رفتن مار از پوست خود، و بر تعداد هرموى بدنش هزار خطا (و گناه بر او نوشته شود). «1»

2- و امام عليه السلام فرمود: لا تقذفوا نساءكم بالزّنا فإنّه شبه بالطلاق، وإيّاكم والغيبة فانّها شبه بالكفر، واعلموا أن القذف والغيبة يهدمان عمل مائة سنة. زنان خود را نسبت زنا ندهيد،

آداب

ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 173

زيرا آن مانند طلاق دادن است، و مبادا غيبت بكنيد، چون آن شبيه كفر است، و بدانيد نسبت نارواى زناو غيبت، عمل يك صد سال را، ويران مى كنند. «1» 3- و او عليه السلام فرمود: من قذف امرأته بالزّنا نزلت عليه اللّعنة و لا يقبل منه صرف و لا عدل. هركس زن خود را نسبت زنا دهد، بر او (از آسمان) لعنت نازل شود و از او هصچ عملى، كوچك و بزرگ، پذيرفته نمى شود!.» 4 و باز امام عليه السلام فرمود: لا يقذف امرأته إلا ملعون أو قال: منافق، فإنّ القذف من الكفر والكفر فى النار، لا تقذفوا نساءكم فإنّ فى قذفهنّ ندامة طويلة و عقوبة شديدة. به زن خود نسبت زنا ندهد، مگر ملعون يا فرمود: منافق، زيرا نسبت نا رواى زنا از كفر و كفر هم در آتش است زنان خود را نسبت زنا ندهيد چون در اين نسبت، پشيمانى طولانى و عقوبت شديد، در پى خواهد داشت. «3

17- بى غيرتان!

17- بى غيرتان! در هر زمانى مخصوصاً در زمان ما، كسانى پيدا مى شوند كه از غيرت مردانگى و شرف انسايت، به اندازه پرِ پشه در وجود او پيدا نمى شود بلكه به اين صفت غير انسانى و دور از شرافت، افتخار مى كند و مى بالد!؛

زياد ديده ايم و مى بينيم گروهى را كه با زنان آرايش كرده و دلرباى خود، دست بهم داده و دوش به دوش، در خيابانها و بازارها و در مجامع

عمومى و در برابر چشمان جوانهاى مجرد و متأهل، ظاهر مى شوند و قدم زده و خود نمائى مى نمايند و اگر كسى هم مانند آنها نباشد، امّل و بى فرهنگ و عقب افتاده و يا مرد عصر حجرى نثارمى كنند و مى گذرند!!؛

واقعاً جاى بسى تأسّف است كه از وجود اين گونه افراد يا خانواده، يا جامعه، مفهوم غيرت و معناى شرافت، رخت بر بسته و به سفر بى پايان رفته است!! به اميد روزى كه اين نوع اشخاص به خود برگشته و خود را دريابند و سبب تباهى جامعه و از هم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 174

پاشيدن خانواده ها نشوند انشاءاللَّه.

1- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در حديث مفصل- مناهى:

وأيّما رجل تتزينّ امرأته و تخرج من باب دارها فهو ديّوث و لا يأثم من يسمّيه ديّوثاً، والمرأة إذا خرجت من باب دارها متزيّنة متعطرة والزوج بذلك راض يبنى لزوجها بكل قدم بيت فى النار .. و هر مردى زنش آرايش كرده و از درِ خانه اش بيرون رود، پس او ديّوث است و هر كس اورا ديوث بنامد، گناه نكرده است!!؛

و زن زمانى كه از درِ خانه اش، آرايش كرده و خوشبو بيرون رود و شوهرش هم برآن، راضى شود، بهر قدمى كه زن برمى دارد براى شوهرش، خانه اى در آتش، بنا خواهد شد. «1»

2- رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله فرمود: أيّما رجل رأى فى منزله شيئاً من الفجور فلم يغيّر، بعث اللَّه تعالى طيراً أبيض

يظلّ عليه أربعين صباحاً فيقول كلّما دخل و خرج غَيّرْ غَيّرْ فإن غَيَّرَ وإلّا مسح رأسه بجناحيه على عينيه، فإن رأى حسناً لم يستحسنه وإن يرى قبيحاً لم ينكره. هرمردى در منزلش كار زشت ببيند و غيرت نشان ندهد، خداى تعالى، پرنده سفيدى را مى فرستد، چهل روز بر او سايه افكند و در هر داخل و خارج شدن به او مى گويد: غيرت نشان ده غيرت نشان ده، پس اگر غيرت نشان داد (فبها)، و گرنه، دوبالش را به سر و چشمان او مى كشد، (بعد از آن چيز خوبى را ببيند خوب نمى شمارد و قبيح (و زشتى) راببيند، بدش نمى آيد (و ديگر توفيق ايمان از او سلب گردد). «2»

3- امام (عليه السلام) فرمود: انّ الجنّة ليوجد ريحها من مسيرة خمسمائة عام ولا يجدها عاق ولا ديّوث قيل: يا رسول اللَّه، وما الديوث؟ قال: الذى تزنى امرأته وهو يعلم بها. همانا بوى بهشت از پانصد سال راه پيدا (و استشمام مى شود) آن را عاق والدين و ديّوث درنمى يابد، گفته شد اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديوث چيست؟! فرمود: كسى كه زنش زنا مى دهد و او مى داند، (اما حرفى نمى زند). «3

18- ضايع كردن خانواده حرام است

18- ضايع كردن خانواده حرام است مواقعى پيش مى آيد كه بزرگ خانواده، افراد تحت تكفّل خود را در جمع يا در ميان دوست و آشنا و محيط خانه: تحقير مى كند و توسرى مى زند، و يا در مقابل مسؤليت هائى كه دارد بى اعتنا و از هرجهت، چه

تربيتى و آموزشى و غيره حقوق آنها را ناديده گرفته و خود را كنار كشيده و به امان خدا، رهامى سازد، در اين صورت است كه مشمول لعن و نفرين مى گردد.

1- قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: ملعون ملعون من ضيّع من يعول. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

ملعون است ملعون است هركس عيالات خود را ضايع نمايد. «1

19- كراهت خوابيدن دور از خانه

19- كراهت خوابيدن دور از خانه در اجتماع اشخاصى پيدا مى شود كه، فقط خود را مى بيند و به زندگى خود فكر مى كند و از ديگران غافل و حقوق آنها را پايمال و ناديده مى گيرد، مانند معتادها و قمار باز و مشروبى ها، در جائى گردهم آمده و سرگرم اعمال نا مشروع خود مى باشند و دور از اهل و عيال خود شب را سپرى مى كنند، و يا اصلًا اهل اين كارهاهم نيستند ولى در اثر بى مسؤليتى، مجلس بزم و عيشى، فراهم مى كنند وپس از گذشت پاسى از شب، تنبلى كرده، از فكر برگشتن به خانه منصرف مى شوند و يا به زن و بچه خود بى ميل شده وقت گذرانى مى نمايند و زن و بچه را چشم براه و منتظر مى گذارند كه همه اين اعمال در شأن يك انسان سالم و خدا شناس نيست.

1- قال: وقال عليه السلام: هلك بذى المروة ان يبيت الرجل عن منزله بالمصر الذى فيه أهله. و فرمود: صاحب مروّت به هلاكت رسيد اينكه (اگر) دور از خانه خود بخوابد درشهرى كه

اهل و عيالش در آن شهر زندگى مى كنند (با بهانه هاى گوناگون از آمدن به خانه خود دارى مى نمايد و يا با دوستان و رفيقان بد، شب گذرانى كند و خانواده خود را منتظر مى گذارد). «2

بخش 3 آداب معاشرت و مباشرت!

راهنمائى هاى معاشرت در خانواده

1- آداب خانوادگى

1- آداب خانوادگى «ياأَيُّهَا الَّذِينَ أمَنُوا لِيَستَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَت أَيْمانُكمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الحُلُمَ مِنكُمْ ثَلاثُ مَرّاتٍ مِّنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضعُونَ ثِيابَكُم مِّنَ الظَّهيرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَّكُمْ لَيْس عَلَيْكمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طوّافُونَ عَلَيْكم بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ كَذالِك يُبَيّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».

«وَ إِذَا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَستَأْذِنُوا كمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكمْ اياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكيمٌ».

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْس عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَن يَضعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبرِّجاتِ بِزِينَةٍ وَ أَن يَستَعْفِفْنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ». «1» اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند (براى ورود به خوابگاه شما) در سه وقت از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز فجر، و در نيم رو ز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى آوريد، و بعد از نماز عشاء، اين سه وقت خصوصى شما است؛ اما بعد از اين سه وقت گناهى بر شما و بر آنها نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گِرد يكديگر طواف كنيد (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت

نمائيد) اين گونه خداوند آيات را براى شما تبيين مى كند و خداوند عالم و حكيم است.

و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 178

اشخاصى پيش از آنها بودند اجازه مى گرفتند، اين چنين خداوند آياتش را براى شما تبيين مى كند و خدا عالم و حكيم است.

و زنان از كار افتاده اى كه اميد به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند به شرط اينكه در برابر مردم خود آرائى نكنند و اگر خود را بپوشانند براى آنها بهتر است و خداوند شنوا و دانا است. «1»

در آيات قرآن اهميت زيادى به پيوند خانوادگى: و احترام و اكرام پدر و مادر: و نيز توجه به تربيت فرزندان: داده شده است، كه در آيات فوق به قسمتى از آن اشاره شده است: اين بخاطر آن است كه جامعه بزرگ انسانى از واحدهاى كوچكترى به نام خانواده تشكيل مى شود: همانگونه كه يك ساختمان بزرگ از غرفه ها و سپس از سنگ ها و آجرها تشكيل مى گردد.

بديهى است هر قدر اين واحدهاى كوچك از انسجام و استحكام بيشترى برخوردار باشد استحكام اساس جامعه بيشتر خواهد بود: و يكى از علل نابسامانى هاى اجتماعى جوامع صنعتى عصر ما متلاشى شدن نظام خانوادگى است كه نه احترامى از سوى فرزندان وجود دارد: نه محبتى از سوى پدران و مادران: و نه پيوند مهر و عاطفه اى از سوى همسران.

منظره دردناك آسايشگاه هاى بزرگسالان

در جوامع صنعتى امروز كه مركز پدران و مادران ناتوانى است كه از كار افتاده اند و از خانواده طرد شده اند شاهد بسيار گويائى براى اين حقيقت تلخ است.

مردان و زنانى كه بعد از يك عمر خدمت: و تحويل فرزندان متعدد به جامعه در ايّامى كه نياز شديدى به عواطف فرزندان: و كمكهاى آنها دارند: به كلى رانده مى شوند: و در آنجا در انتظار مرگ، روز شمارى مى كنند: و چشم به در دوخته اند كه آشنائى از در درآيد: انتظارى كه شايد در سال يك يا دو بار بيشتر يا اساساً تكرار نمى شود! به راستى تصور چنين حالتى زندگى را براى انسان از همان آغازش تلخ مى كند و اين است راه و رسم دنياى مادى و تمدن منهاى ايمان و مذهب.

(در آيه ديگر) جمله «أعمل صالحا ترضاه» بيانگر اين واقعيت است كه عمل

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 179

صالح چيزى است كه موجب خشنودى خدا مى شود: و تعبير «أحسن ما عملوا»

(بهترين كارى كه انجام دادند) كه در آيات متعددى از قرآن مجيد آمده: بيانگر فضل بى حساب خداوند است كه در مقام اجر و پاداش بندگان: بهترين اعمال آنها را معيار قرار مى دهد و همه را به حساب آن مى پذيرد. «1

2- آداب ورود به جايگاه خصوصى والدين

2- آداب ورود به جايگاه خصوصى والدين مهمترين مسأله اى كه در آيات فصل قبل «2»، تعقيب

شده مسأله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته و به امورى كه با اين مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مى كند و آن مسأله اذن گرفتن كودكان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهائى است كه مردان و همسرانشان ممكن است در آن خلوت كرده باشند.

نخست مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوكهاى شما (بردگانتان) و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند «يا ايها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات». قبل از نماز فجر و در نيم روز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى آوريد و بعد از نماز عشاء «من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظّهيرة و من بعد صلوة العشاء».

ظهيرة چنانكه راغب در مفردات و فيروزآبادى در قاموس مى گويند: به معنى نيم روز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى كنند.

اين سه وقت: سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است (ثلاث عورات لكم) عورت در اصل از ماده عار به معنى عيب است و از آنجا كه آشكار شدن اندام جنسى مايه عيب و عار است در لغت عرب به آن عورت اطلاق شده.

كلمه عورة گاه به معنى شكاف در ديوار و لباس و مانند آن نيز آمده است و گاه به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 180

معنى مطلق عيب مى باشد: و به هر حال اطلاق كلمه عورت بر اين اوقات سه گانه به خاطر آن است كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمى كنند و يك حالت خصوصى دارند.

بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند: چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيده اند تا مشمول تكاليف الهى باشند:

و به همين دليل مخاطب در اينجا اولياء هستند.

ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى شود و كلمه الذّين كه براى جمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست: زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع اطلاق مى گردد همانگونه كه در آيه وجوب روزه تعبير به الّذين شده و منظور عموم مسلمانان است. «1»

ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكانى سخن مى گويد كه به حد تميز رسيده اند و مسائل جنسى و عورت و غير آن را تشخيص مى دهند: زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مى فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه و تعبير به ثلاث عورات شاهد ديگرى بر اين معنى است.

اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مرد است يا كنيزان را نيز شامل مى شود روايات مختلفى وارد شده هر چند ظاهر عام است و شامل هر دو گروه مى شود و به همين دليل روايت موافق ظاهر را مى توان ترجيح داد.

در پايان آيه مى فرمايد: بر شما و بر آنها گناهى نيست كه بعد از

اين سه وقت بدون اذن وارد شوند: و بعضى به ديگرى خدمت كنند و گرد هم (با صفا و صميميت) بگردند (ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهن طوّافون عليكم بعضكم على بعض).

آرى اين چنين خداوند آيات را براى شما تبيين مى كند و خدا عالم و حكيم است (كذلك يبين الله لكم الايات و الله عليم حكيم) واژه طوّافون در اصل از ماده طواف به معنى چرخيدن به دور چيزى است: و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معنى كثرت در اين امر مى باشد: و با توجه به اينكه بعد از آن بعضكم على بعض

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 181

آمده مفهوم جمله اين مى شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد بر گرد يكديگر بگرديد و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد.

و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است: چرا كه اگر بخواهند مرتباً رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مى شود.

در آيه بعد حكم بالغان را بيان كرده: مى گويد: هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد در همه اوقات اجازه بگيرند: همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مى گرفتند (و اذا بلغ الأطفال منكم الحُلُمْ فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم).

واژه حُلُمْ (بر وزن كُتُبْ) به معنى عقل آمده است و كنايه از بلوغ

است كه معمولا با يك جهش عقلى و فكرى توأم است: و گاه گفته اند حلم به معنى رؤيا و خواب ديدن است: و چون جوانان: مقارن بلوغ: صحنه هائى در خواب مى بينند كه سبب احتلام آنها مى شود اين واژه به عنوان كنايه در معنى بلوغ به كار رفته است.

به هر حال از آيه فوق چنين استفاده مى شود كه حكم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است: زيرا كودكان نابالغ طبق آيه قبل، تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند: چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود: و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز به طور كامل بيدار نشده: ولى نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.

اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مى كنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) مخصوصا به هنگامى كه ديگران هم در آنجا حاضرند: و هيچ گونه مانع و رادعى در كار نيست اجازه گرفتن لزومى ندارد.

ذكر اين نكته نيز لازم است كه جمله «كما استأذن الذين من قبلهم» اشاره به بزرگسالان است كه در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند: در اين آيه افرادى را كه تازه به حد بلوغ رسيده اند

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 182

همرديف بزرگسالان قرار داده كه موظف به استيذان بودند.

در پايان آيه براى تأكيد و توجه بيشتر مى فرمايد: اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مى كند و خداوند عالم و حكيم است «كذلك يبيّن اللّه لكم آياته و اللّه عليم حكيم».

اين همان تعبيرى است كه در ذيل آيه قبل بود بدون هيچگونه تغيير جز اينكه در آن آيه الايات بود و در اينجا آياته كه از نظر معنى تفاوت چندانى ندارد.

در آخرين آيه مورد بحث استثنائى براى حكم حجاب زنان بيان مى كند و زنان پير و سالخورده را از اين حكم مستثنى مى شمرد و مى گويد: زنان از كار افتاده اى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرائى نكنند (و القواعد من النساء اللَّاتى لا يرجون نكاحاً فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهنّ غير متبرّجات بزينة).

در واقع براى اين استثناء دو شرط وجود دارد: نخست اينكه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند: و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست داده اند.

ديگر اينكه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.

روشن است كه با اين دو قيد مفاسد كشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همين دليل اسلام اين حكم را از آنان برداشته است.

اين نكته نيز روشن است كه منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاى رو است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است

(الجلباب و الخمار در حديثى از امام صادق عليه السلام در ذيل همين آيه مى خوانيم كه فرمود: الخمار و الجلباب، قلت بين يدى من كان؟ قال: بين يدى من كان غير متبرجة بزينة: منظور روسرى و چادر است: راوى مى گويد از امام پرسيدم در برابر هر كس كه باشد؟ فرمود: در برابر هر كس باشد اما خود آرائى و زينت نكند.

روايات ديگرى نيز به همين مضمون يا نزديك به آن از ائمه اهلبيت عليه السلام نقل شده است كه تعدادى از آن در بخش 4 در فصل «حدود نگاه به نامحرم» خواهد آمد.

در پايان آيه اضافه مى كند كه با همه احوال اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است (و ان يستعففن خيرٌ لهنّ).

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 183

چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديده تر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.

و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند: و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلوده اى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مى فرمايد خداوند شنوا و دانا است (و الله سميع عليم).

آنچه را مى گوئيد مى شنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مى پرورانيد مى دان

3- ورود به خلوتگاه والدين و ..!

3- ورود به خلوتگاه والدين و ..! اين مطلب قابل قبول تمام فرقه ها و نژادها و اقوام گوناگون جوامع بشرى است كه، انسان نبايد بدون اجازه، به خلوت خانه كسى وارد شود، بخصوص از نظر اسلام در اين موارد دقت زياد شده و مورد توجه بيشتر بزرگان دين قرار گرفته است؛

فرق نمى كند پدر و مادر و خواهر و برادر و به طور خلاصه اقوام نزديك و دور و حتى بيگانه: بايد اين آداب و رسوم را رعايت نمايد.

از جمله آدابى كه نشان دهنده شخصيت و حسن ادب آدمى است و آبروى خانوادگى را محفوظ مى دارد، رعايت حرمت هاى خانوادگى و بها دادن به همديگر است كه مصداق بارز آنها اجازه خواستن در ورود و خروج به خلوت گاه والدين و محارم ديگر (دختر و پسر و عمه و خاله و غيره) است.

1- ابن محبوب از أبى أيوب الخراز: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: يستأذن الرجل إذا دخل على أبيه و لا يستأذن الأب على الإبن، الحديث. حتماً وقتى كه مرد به خدمت پدر مى رسد، اجازه بخواهد ولى اجازه خواستن پدر لزومى ندارد (لحن حديث استيذان فرزند، در مواقع زندگى طبيعى است، زيرا پدر هم مجاز نيست، سرزده به خلوتگاه فرزند وارد شود). «1»

2- محمد بن على الحلبى گويد: به أبى عبد اللَّه عليه السلام گفتم: الرجل يستأذن على أبيه؟

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 184

فقال: نعم قد كنت أستأذن على أبى وليست

امّى عنده إنّما هى امرأة أبى تُوفّيت امّى وأنا غلام، وقد يكون من خلوتهما مالا أحب أن أفجاهما عليه، ولا يحبّان ذلك منّى والسلام أحسن وأصوب. آيا مرد براى ورود به خدمت پدر اجازه مى خواهد؟ فرمود: بلى، من براى ورود به پدرم اجازه مى خواستم در حالى كه مادرم پيشش نبود، او زن پدرم بود، من جوان بودم كه مادرم وفات يافت اى بسا در محل خلوت آنها چيزى باشد كه من دوست نداشتم، ناگهانى (و سرزده) با آن روبرو شوم و آنها نيز اين كار را، دوست نداشتند، و سالم بودن (از اين كارها) زيبا و مقرون به حقيقت است. «1»

3- ابن محبوب: از أبى أيوب الخراز: از أبى عبد اللَّه عليه السلام- در حديثى- فرمود: و يستأذن الرّجل على ابنته وأخته إذا كانتا متزوّجتين. مرد براى ورود به منزل دختر و خواهرش، اجازه بخواهد اگر ازدواج كرده اند. «2»

4- جراح المدائنى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام- در حديثى- فرمود: و من بلغ الحُلُمْ فلا يلج على أمّه و لا على اخته ولا على خالته و لا على سوى ذلك إلا باذن، ولا تأذنوا حتى يسلّموا (يسلّم)، والسلام طاعة لله عزوجل. هر كس به حد بلوغ رسيده است نبايد سر زده به مادر و خواهر و خاله وارد شود و نه ديگران، مگر با اذن: و اجازه (ورود ندهيد) تا سلام كنند، سلام اطاعت از خداى عزّ و جلّ است. «3»

5- محمد بن قيس: از أبى جعفر عليه السلام- در حديثى- فرمود: ومن بلغ الحلم منكم فلا يلج على امّه ولا على اخته ولا على ابنته ولا على من سوى ذلك إلا بإذن، ولا يؤذن

لأحد حتى يُسلّم، فانّ السلام طاعة الرحمن. هر كس به حد بلوغ رسيده است نبايد سر زده به مادر و خاله و خواهر وارد شود و نه ديگران، مگر با اذن (و اجازه)، و اجازه (ورود ندهيد) تا سلام كنند، سلام اطاعت از خداى رحمان است. «4»

6- على عليه السلام گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم أمىّ أستأذن عليها؟ قال: نعم، قال: ولم يا رسول اللَّه؟ قال أيسرّك أن تراها عريانة؟ قال: لا قال: فاستأذن. از مادرم (براى ورود به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 185

خانه) اجازه بخواهم؟ فرمود: بلى، گفت چرا اى رسول خدا، فرمود: آيا خوشت مى آيد مادرت را لخت ببينى؟! گفت: نه، فرمود پس اذن بخواه. «1»

7- على عليه السلام فرمود: مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفت: اى رسول خدا! اختى تكشف شعرها بين يدىّ؟ قال: لا إنّى أخاف إذا أبدت شيئا من محاسنها ومن شعرها و معصمها أن تواقعها. خواهرم مويش را پيش من باز مى كند؟ (آيا اشكال دارد) فرمود: نه (نبايد اين كار را بكند)، زيرا مى ترسم هرگاه چيزى از آرايشش و مويش و محل زينتش را باز كند، تورا (وسوسه كند و) با او درآميزى (و زنا كنى). «2»

8- فرمود: نهى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم أن يدخل على النساء إلّا باذن الأولياء. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نهى فرمود: از اينكه بر زنان داخل شوند

مگر با اجازه اولياء (و صاحبان آنها). «3»

9- جعفربن عمر از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نهى أن يدخل الرّجال على النّساء الّا باذنهنّ نهى نمود كه مردان بر (منزل) بانوان داخل شوند مگر با اجازه آنها. «4

4- استيذان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دخترش

4- استيذان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دخترش رعايت اين دستورها از همه مطلوب و از بزرگان و رهبران دين كه عمل آنها، سرمشق و الگوى ديگران مى باشد مطلوب تر است: بدينجهت بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى ورود به خانه دخترش فاطمه عليها السلام اجازه مى خواست و بدون اجازه وارد نمى شد!.

1- عمرو بن شمر از أبى جعفر عليه السلام: از جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: خرج رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم يريد فاطمة وأنا معه، فلما انتهينا إلى الباب وضع يده عليه فدفعه ثم قال: السلام عليكم، فقالت فاطمة عليها السلام: وعليك السلام يا رسول اللَّه، قال: أدخل؟ قالت: ادخل يا رسول اللَّه، قال: أدخل انا ومن معى؟ قالت: ليس عليّ قناع، فقال: يا فاطمة خذى فضل ملحفتك فقنعى به رأسك ففعلت ثم قال: السلام عليك، فقالت: وعليك السلام يا رسول اللَّه قال:

ادخل؟ قالت: نعم يا رسول اللَّه، قال: أنا ومن معى؟ قالت: ومن معك، قال جابر: فدخل رسول

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 186

اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم ودخلت و إذا وجه فاطمة عليها السلام اصفر كأنه بطن جرادة، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: مالى أرى وجهك اصفر، قالت: يا رسول اللَّه، الجوع، فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: اللّهم مشبع الجوعة ودافع الضيعة اشبع فاطمه بنت محمد، قال جابر: فواللَّه لنظرت إلى الدم يتحدر من قصاصها حتى عاد وجهها احمر فما جاعت بعد ذلك اليوم. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيرون رفت و اراده داشت فاطمه را ببيند و من هم با او بودم؛ وقتى كه به كنار دَر رسيديم، دست روى دَر گذاشت و (كمى) هل داد و فرمود: سلام بر شما باد، فاطمه عليها السلام گفت: و برتو باد سلام اى رسول خدا؛

فرمود: آيا داخل شوم؟ گفت: داخل شو، فرمود: آيا با همراهم داخل شوم؟ عرض كرد مقنعه ندارم، فرمود: اى فاطمه زيادى ملافه را بگير و برخود مقنعه (و حجاب) قرار داده و سرت را بپوشان، (فاطمه) اين كار را كرد؛

سپس فرمود: سلام برتو باد و او نيز گفت: و برتوباد سلام اى رسول خدا، فرمود:

داخل شوم (خودترا جمع و جور كردى)؟ گفت: بلى اى رسول خدا (داخل شو)؛ فرمود: من و همراهم؟ عرض كرد بلى و هركهِ با تواست؛

جابر گويد: پس من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داخل شديم، ناگهان روى فاطمه را مانند شكم ملخ، زرد رنگ ديديم، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (اى فاطمه)

چرا صورتت را زرد مى بينم؟ گفت: اى رسول خدا، گرسنگى (سبب زردى رنگ من است)!!؛

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (دست به دعا برداشت و) گفت خدايا اى سير كننده گرسنگان و دفاع كننده از ضايع شوندگان، فاطمه بنت محمد را نيز سير نما؛ جابر گويد: به خدا قسم ديدم خون به پوست صورت فاطمه سرازير شد تا به حالت سرخ گونه (وعادى)، برگشت كه بعد از آن روز فاطمه هيچ وقت گرسنه نشد. «1

5- فلسفه استيذان و مفاسد عدم رعايت آن

5- فلسفه استيذان و مفاسد عدم رعايت آن براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت، تنها توسل به اجراى حدود و تازيانه زدن منحرفان كافى نيست: در هيچ يك از مسائل اجتماعى

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 187

چنين برخوردى نتيجه مطلوب را نداده و نخواهد داد: بلكه بايد مجموعه اى ترتيب داد از آموزش فكرى و فرهنگى آميخته با آداب اخلاقى و عاطفى: و همچنين آموزشهاى صحيح اسلامى: و ايجاد يك محيط اجتماعى سالم: سپس مجازات را به عنوان يك عامل بازدارنده در كنار اين عوامل در نظر گرفت.

به همين دليل در سوره نور كه در واقع سوره عفت است از مجازات تازيانه مردان و زنان زناكار شروع مى كند و به مسائل ديگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم رعايت حجاب اسلامى، نهى از چشم چرانى، تحريم

متهم ساختن افراد به آلودگى ناموسى، و بالأخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدران و مادران گسترش مى دهد.

اين نشان مى دهد كه اسلام از هيچ يك از ريزه كاريهاى مربوط به اين مسأله غفلت نكرده است.

خدمتكاران موظفند به هنگام ورود در اطاقى كه دو همسر قرار دارند اجازه بگيرند.

كودكان بالغ نيز موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتباً نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده شوند كه لااقل در سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر كه پدران و مادران به استراحت مى پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.

اين يك نوع ادب اسلامى است هر چند متأسفانه امروز كمتر رعايت مى شود و با اينكه قرآن صريحاً آن را (در آيات 585960 سوره نور كه (در فصل اول اين بخش گذشت) بيان كرده است: در نوشته ها و سخنرانى ها و بيان احكام نيز كمتر ديده مى شود كه پيرامون اين حكم اسلامى و فلسفه آن بحث شود: و معلوم نيست به چه دليل اين حكم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهى قرار گرفته؟! گر چه ظاهر آيه وجوب رعايت اين حكم است حتى اگر فرضاً آن را مستحب بدانيم باز بايد از آن سخن گفته شود: و جزئيات آن مورد بحث قرار گيرد، بر خلاف آنچه بعضى از ساده انديشان فكر مى كنند كه كودكان سر از اين مسائل در نمى آورند و خدمتكاران نيز در اين امور باريك نمى شوند ثابت شده است كه كودكان (تا چه رسد به بزرگسالان) روى اين مسأله فوق العاده حساسيت دارند: و گاه مى شود سهل انگارى پدران و مادران و بر

خورد كودكان به منظره هائى كه نمى بايست آن را ببينند

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 188

سرچشمه انحرافات اخلاقى و گاه بيمارى هاى روانى شده است.

ما خود با افرادى بر خورد كرديم كه به اعتراف خودشان بر اثر بى توجهى پدران و مادران به اين امر و مشاهده آنان در حال آميزش جنسى يا مقدمات آن به مرحله اى از تحريك جنسى و عقده روانى رسيده بودند كه عداوت شديد پدر و مادر در سر حد قتل! در دل آنها پيدا شده بود: و خود آنها نيز شايد تا مرز انتحار پيش رفته بودند! اينجا است كه ارزش و عظمت اين حكم اسلامى آشكار مى شود كه مسائلى را كه دانشمندان امروز به آن رسيده اند از چهارده قرن پيش در احكام خود پيش بينى كرده است.

و نيز در همين جا لازم مى دانيم به پدران و مادران توصيه كنيم كه اين مسائل را جدى بگيرند: و فرزندان خود را عادت به گرفتن اجازه ورود بدهند: و همچنين از كارهاى ديگرى كه سبب تحريك فرزندان مى گردد از جمله خوابيدن زن و مرد در اطاقى كه بچه هاى مميز مى خوابند تا آنجا كه امكان دارد پرهيز كنند: و بدانند اين امور از نظر تربيتى فوق العاده در سرنوشت آنها مؤثر است.

جالب اينكه در حديثى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم كه فرمود: ايّاكم و ان يجامع الرجل امرئته و الصبى فى المهد ينظر اليهما: مبادا در حالى كه كودكى در گهواره به شما مى نگرد

آميزش جنسى كنيد!. «1»

در بخش 4 فصل پرهيز از (مقاربت در حضور بچه) رواياتش مشروحاً خواهد آمد

6- آرايش خانم و آقابراى همديگر

6- آرايش خانم و آقابراى همديگر آرايش و تميزى و نظافت، براى زن و مرد، از ضروريات و شرط ادامه و شيرينى زندگى است، مخصوصاً براى بانوان كه بيشتر مورد توجه آقايان و براى جلوگيرى كردن از انحرافات آنها است؛

در روايات متعدد آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم يك سوم نقدينگى خود را به خوشبوئى و عطريات هزينه مى كرد و سفارش اكيد در نظافت و تميزى، داشت به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 189

طورى كه آن را جزء ايمان قرار داد «1» و در بيان احكام خاص بانوان به مطالب ذيل عنايت داشت،

به طور خلاصه نظافت و آرايش براى زن و مرد لازم الاجراست و شكى در مطلوبيت آن نيست.

1- محمد بن مسلم، از أبى جعفر (عليه السلام) فرمود: لا ينبغى للمرأة ان تعطل نفسها ولو ان تعلّق فى عنقها قلادة ولا ينبغى ان تدع يدها من الخضاب ولو ان تمسحها مسحاً بالحناء وان كانت مسنّة. سزاوار نيست زن خود را (از زينت محروم و) معطل نمايد اگرچه قلاده اى به گردن آويزد، و شايسته نيست دستانش را از خضاب رهاسازد اگرچه با حنا آن را مسّ نمايد و اگرچه زن مسن (و پير باشد).

«2»

2- ولا يجوز للمرأة أن تعطّل نفسها ولو أن تعلّق فى عنقها خيطاً، و لا يجوز أن ترى أظافيرها بيضاء ولو أن (تمسها بالحناء مسّاً) (تمسحها بالحناء مسحاً)، ولا تخضب يديها فى حيضها، لأنّه يخاف عليها الشيطان، ... و يجوز للمرأة لبس الديباج والحرير فى غير صلاة وإحرام، و حُرّم ذلك على الرجال إلا فى الجهاد و يجوز أن تتختّم بالذهب وتصلّى فيه، و حرّم ذلك على الرجال، و جايز نيست بر زن كه خود را معطل نمايد (و از زينت و آرايش دست بكشد و خود را محروم كند) اگرچه با آويختن نخى برگردن باشد و جايز نيست انگشتانش سفيد ديده شود اگر چه (لا اقل) با حنا خود را مس كند (ورنگين نمايد)،

و در ايام حيض خود را خضاب نكند، زيرا براى او از (صدمات) شيطان ترسيده مى شود،

و براى زن پوشيدن لباس ديباج و حرير در غير نماز و احرام، جايز است، اما اين ها براى مردان حرام است مگر در جهاد،

و جايز است زنها با انگشتر طلا نماز بخواند و لى براى مردان حرام است. «3»

3- سعد بن سعد: از حسن بن الجهم گفت: رأيت أبا الحسن عليه السلام اختضب، فقلت: جعلت فداك اختضبت؟ فقال: نعم إنّ التهيئة ممّا يزيد فى عفّة النساء، ولقد ترك النساء العفّة بترك

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 190

أزواجهنّ التهيئة، ثمّ قال: أيسرّك أن تراها على ما تراك عليه إذا كنت على غير تهيئة؟ قلت:

لا، قال: فهو ذاك، ثمّ قال: من أخلاق الأنبياء التنّظف

و التطيّب و حلق الشعر و كثرة الطروقة، الحديث. ديدم ابالحسن عليه السلام خضاب گذاشته گفتم: فدايت شوم خضاب گذاشتى؟! فرمود: بلى همانا آماده شدن (مرد باآرايش) عفت زنهارا زياد مى كند، زنها عفاف را ترك نمودند با ترك شوهرانشان آمادگى (و زينت) را، سپس فرمود: آيا دوست دارى زن را در آن حالت كه تو هستى (از بى نظمى و بهم ريختگى و وضع چندش آور) ببينى؟!، گفتم: نه، فرمود: پس او هم همان طور سپس فرمود: از اخلاق انبياء است نظافت كردن و خود را خوشبو ساختن و تراشيدن مو و زياد همبستر شدن ... تا آخر حديث. «1»

4- أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: لتطيب المرأة المسلمة لزوجها. زن مسلمان حتماً خود را براى همسرش خوشبو كند. «2»

5- محمد بن مسلم، ازيكى از صادقين عليهما السلام از استعمال طلا براى زنها سؤال كردند؟ فرمود: ليس به بأس. ولا ينبغى للمرأة أن تعطل نفسها ولو أن تعلق فى عنقها قلادة. ولا ينبغى لها أن تدع يدها من الخضاب ولو أن تمسحها بالحناء مسحا ولو كانت مسنة. عيب ندارد و سزاوار نيست براى زن خود را از آرايش كردن تعطيل نمايد، اگرچه با آويختن يك قلاده باشد، و شايسته نيست بر او دستش را از حنا گذاشتن، رها سازد اگرچه با ماليدن دست بر حنا اگرچه سالخورده و پير باشد. «3»

6- در كتاب الغايات: شيخ جعفر بن أحمد القمى آمده است امام عليه السلام فرمود: إنى لأبغض من النساء السلتاء والمرهاء، فالسلتاء التى لا تختضب، والمرهاء التى لا تكتحل. من زنان سلتاء و مرهاء را دوست ندارم سلتاء زنى كه خضاب نمى كند و مرهاء زنى كه

سرمه نمى كشد (بطور كلّى از زنان بى آرايش خوشم نمى آيد). «4

7- روايت حفظ زيبائى!

7- روايت حفظ زيبائى! در جامعه ديده شده است كسانى كه، به پيرى زود رس و يا از دست دادن نشاط و نماى جوانى زود هنگام، گرفتار مى شوند و از نظر سنّى جوان و در منظر و رؤيت پير هستند!

البته اين گونه اشخاص بنا به عللى (غم و غصه و فقر وندارى و فشارهاى روحى و حسادت و كينه و دهها مسائل ديگر از جمله پر خورى) به اين روز مى افتند؛

پس هركسى بايد علت اين گرفتارى را در خودش، پيدا كند و در صدد معالجه اش بر آيد.

1- عمر بن على، از پدرش على بن أبى طالب عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مرّ أخى عيسى بمدينة وفيها رجل وامرأة يتصايحان فقال: ما شأنكما؟ قال: يا نبى اللَّه هذه امرأتى وليس بها بأس صالحة ولكنّى احبّ فراقها قال: فأخبرنى على كل حال ما شأنها؟ قال: هى خلقه الوجه من غير كبر. قال لها: يا امرأة أتحبّين أن يعود ماء وجهك طريّاً؟ قالت: نعم قال لها: إذا أكلت فايّاك أن تشبعى لأنّ الطعام إذا تكاثر على الصّدر فزاد فى القدر، ذهب ماء الوجه ففعلت ذلك فعاد وجهها طريّاً. برادرم عيسى به شهرى گذشت و ديد مردى با زنى، به رويهم فرياد مى كشند پرسيد: چه شده؟ گفت اى پيامبر خدا! اين همسر من است و اشكالى هم در او نيست و زن صالحه است، ولى من

دوست دارم از او جدا شوم! فرمود: خلاصه جريانتان را به من بگوييد (علت اين نفرت از چيست)؟ گفت: اين زن در جوانى بدگِل شده (با اينكه سنّى از او نگذشته زشت رو شده است) فرمود:

اى زن دوست مى دارى زيبائى و آب رويت برگردد؟! گفت: بلى، فرمود: هرگاه غذا خوردى، سير نخور زيرا غذا وقتى كه در سينه زياد شد و بيش از قدر معمول شد، آب رو را مى برد (و زشت مى شود)، آن زن به اين دستور عمل كرد و رويش تر وتازه شد (وزيبائيش برگشت!). «1

8- زينت براى نابينايان!

8- زينت براى نابينايان! در فصل پيشين تشريح گرديد كه زن و مرد براى همديگر آرايش نمايند و خود را زيبا جلوه گر نمايند، آيا براى نابينايان چه كنند؟!

1- سكونى از امام صادق عليه السلام فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سؤال نمودند زينت زن براى نابينا چگونه است؟ فرمود: الطّيّب و الخضاب فانّه من طيب النّسمة. (استعمال) بوى خوش و خضاب كردن كه آن از پاكى زن است. «1»

زيرا استشمام بوى خوش و بوى خضاب نيازى به ديدن و چشم ندارد و با قوه شامّه مى تواند آن را درك مى نمايد

9- حكم وصل مو براى زيبائى

9- حكم وصل مو براى زيبائى از زمان قديم: آرايش براى جنس زن و مرد با مدل ها و متدهاى گوناگون در هرجامعه اى متداول و جا افتاده بود در فصل هاى قبل هم متذكر شديم كه بايد هم اين گونه باشد ولى در اين مورد اين سؤال مطرح است كه آيا محدوديتى در اين باره وجود دارد يانه؟!.

1- حسن بن فضل طبرسى در (مكارم الأخلاق): از سليمان بن خالد گفت: قلت له المرأة تجعل فى رأسها القرامل»، قال: يصلح له الصوف وما كان من شعر المرأة نفسها، و كره أن يوصل شعر المرأة من شعر غيرها، فإن وصلت شعرها بصوف أو شعر نفسها فلا بأس به. به امام عليه السلام

گفتم: زن در سرش موى بند مى زند (و مو وصل مى كند وبراى زيبائى تغيير حالت مى دهد)؟ فرمود: اگر اين كار را از پشم و يا موى خود انجام مى دهد جايز است ولى از موى زن ديگر باشد مكروه است، پس اگر از موى خود و يا پشم (وموى حيوانات حلال گوشت باشد) مانعى ندارد. «3»

2- عمار الساباطى گفت: به ابى عبد اللَّه عليه السلام گفتم: إن الناس يروون: أن رسول اللَّه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 193

صلى الله عليه و آله و سلم لعن الواصلة والموصولة، قال: فقال: نعم، قلت: التى تمتشط وتجعل فى الشعر القرامل؟ قال: فقال لى: ليس بهذا بأس، قلت: فما الواصلة والموصولة؟ قال: الفاجرة والقوادة. مردم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كنند كه به زن وصل دهنده و وصل شونده، لعنت نموده است؟! فرمود: بلى، گفتم: زنى كه شانه مى زند و در مويش موبند مى زند؟ فرمود: نه، آن مانعى ندارد گفتم: پس واصله و موصوله چيست؟

فرمود: دونفر را (براى زنا) به هم رساننده و ميانجى گرى را گويند. «1»

3- ابراهيم ابن زياد الكرخى گويد: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: لعن اللَّه الواصلة والمتوصلة يعنى الزانية والقوادة. خدا لعنت كرده بر واصله و موصوله يعنى زناكار و دو بهم رسان. «2»

4- زيد بن على، از پدرانش از على عليهم السلام گفت: رسول خداصلّى اللَّه عليه وآله فرمود: لعن اللَّه المتشبهين من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال. خدا لعنت كند

برمردانى كه خود را، بر زنان و بر زنانى كه خود را بر مردان، تشبيه نمايند. «3

10- حكم چيدن موى صورت

10- حكم چيدن موى صورت 1- أبى بصير گفت: از امام عليه السلام پرسيدم عن قصة النواصى تريد المرأة الزينة لزوجها، و عن الحفّ والقرامل والصوف و ما أشبه ذلك؟ قال: لا بأس بذلك كلّه. از حكم زن كوتاه كننده موى پيشانى كه براى شوهرش زينت مى كند و از چيدن مو و موى بند زدن و با پشم ديگر وصل مى كند و مانند اينها را انجام دادن؟ فرمود: در همه اينها مانعى نيست. «4»

2- على بن جعفر در كتابش مى گويد: به برادرش موسى عليه السلام: عرض كرد: سألته عن المرأة، أتحف الشعر عن وجهها؟ قال: لا بأس. از او سؤال نمودم از زنى كه موى صورت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 194

خود را مى چيند؟ فرمود: ترسى نيست (و مانعى ندارد). «1

11- بلند گذاشتن ناخن!

11- بلند گذاشتن ناخن! امروزها ميان بانوان و دوشيزگان مرسوم است كه ناخن هاى خود را براى زيبائى بلند مى كنند و رنگ مى زنند، اين جريان براى خانمها به صورت يك فرهنگ درآمده است.

حالا سؤال اين است كه آيا اين كار از نظر اسلام چه حكمى دارد، پر واضح است اگر بانوان مسائل شرعى خود را رعايت نمايند و در اوقات

نماز، رنگ ناخن ها را پاك نمايند كه مانع از نفوذ آب وضو يا غسل به ناخن ها نشود، مانعى ندارد اما حكم خود بلند كردن نا خن چيست؟! به روايت ذيل توجه فرمائيد.

سكونى از امام صادق عليه السلام، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مردان فرمود: قصّوا أظافيركم و للنّساء أتركن من أظفاركنّ (أظافيركنّ) فانّه أزين لكنّ. ناخن هايتان را كوتاه كنيد و به زنان فرمود: (چيدن) ناخن هايتان را ترك كنيد (ونگيريد تا بلند شود) زيرا آن برايتان زينت بخش تر است. «2

12- از كيفيت موى خانم بپرسيد!

12- از كيفيت موى خانم بپرسيد! ريخت و هيكل بانوان، كلًا جذّابيت خاص خود را دارد اما بعضى از اندام هايش بيشتر مورد توجه است كه يكى از آنها، موى بانوان است كه بايد براى نماى آن اهميت زياد قائل شد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدكم أن يتزوج المرأة فليسأل عن شعرها كما يسأل عن وجهها، فانّ الشعر أحد الجمالين. هروقت يكى از شما خواست با زنى ازدواج نمايد، از (كيفيت) مويش بپرسد آنگونه كه از رويش مى پرسد، زيرا، مو يكى از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 195

جمالين (و يكى از يبائيست). «1

13- احترام به داماد!!

13- احترام به داماد!! در روايت آمده است كه امام سجّاد عليه السلام به احترام داماد بلند مى شد و عبايش را زير او پهن مى كرد! از امام در اين باره سؤال نمودند (و يا خرده گرفتند) فرمود: او آبروى مرا حفظ كرده (و خيالم را از جهت دخترم يا خواهرم راحت نموده) و خرجم را كم كرده است روى اين فلسفه داماد براى همه لازم الإحترام است؛

و ديگر اينكه اگر به داماد احترام گذاشته شود: او هم با عيالش رفتار مشابهى خواهد

داشت، مگر اينكه مانند بعضى ها از طبيعت و نهاد، آدم پست و دنى باشد كه از احترام خانواده عيال سوءاستفاده كرده و برداشت منفى نمايد

1- نوح بن شعيب تا أبو عبد اللَّه عليه السلام آن حضرت فرمود: كان على بن الحسين عليه السلام إذا أتاه ختنه على ابنته أو على اخته بسط له رداه ثمّ أجلسه ثمّ يقول: مرحباً بمن كفى المؤنة و ستر العورة. وقتى كه داماد دخترى يا خواهرى امام على بن حسين عليهما السلام، مى آمد ردايش را زير او پهن مى كرد و روى آن مى نشانيد سپس مى فرمود: خوش آمد كسى كه خرج را عهده دار و آبرو را پوشانيد. «2

بخش 4 قسمتى از منهيات

مكروهات مقاربت

اشاره

در اين بخش روايات بعضى از كارهاى ممنوعه بيان مى شود، با اينكه در بخش هاى گذشته نيز مطالبى بدين مناسبت از نظر مبارك خوانندگان گرامى گذشت و در آخر كتاب روايت دستورات كلى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواهد آمد كه با اين بخش، مكمّل يكديگرند.

1- همبسترى با زوجه در كشتى مكروه است؛

2- و مكروه است رو به قبله و پشت به قبله همبستر شدن؛

3- در ميان راه عبورى مردم؛

4- لخت و عريان مادر زاد؛

5- بعد از احتلام قبل از غسل؛

6- هنگام زرد شدن آفتاب در طلوع و غروب؛

7- جماع با انگشتر آيه دار؛

8- در ايام باردارى،

9- در حال خضاب؛

10- مابين طلوع فجر تا طلوع آفتاب؛

11- هنگام غروب آفتاب تا غروب شفق

12- در روز ماه گرفتگى.

13- روز آفتاب گرفتگى.

14- در روز يا شب وزيدن باد سياه و باد سرخ و باد زرد.

15- در اوقات زلزله.

16- بعداز غسل ميت.

17- مقاربت با معده پر!.

روايات مكروهات بالا و علاوه بر آن

ها را، در فصل هاى آتى مطالعه بفرمائي

1- هنگام وزيدن باد سياه و ..

1- هنگام وزيدن باد سياه و .. عبد الرحمن ابن سالم، از پدرش گفت: به أبى جعفر عليه السلام گفتم: هل يكره الجماع فى وقت من الاوقات وإن كان حلالا؟ قال: نعم ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشمس ومن مغيب الشمس إلى مغيب الشفق، وفى اليوم الذى تنكسف فيه الشمس، وفى الّيلة التى ينكسف فيها القمر، وفى اليوم والّيلة التى تكون فيها الريح السوداء و الريح الحمراء، والريح الصفراء، وفى اليوم والّيلة التى تكون فيها الزلزلة. ولقد بات رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله عند بعض نسائه فى ليلة انكسف فيها القمر فلم يكن فى تلك الّيلة ما يكون منه فى غيرها حتى أصبح، فقالت له: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم البغض هذا منك فى هذه الّيلة؟ قال: لا ولكن هذه الاية ظهرت فى هذه الّيلة فكرهت أن أتلذذ وألهو فيها، وقد عيّر اللَّه أقواماً فى كتابه فقال:

( «وإن يروا كسفاً من السماء ساقطاً يقولوا سحاب مركوم* فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذى فيه يصعقون» ثم قال أبو جعفر عليه السلام: وأيم اللَّه لا يجامع أحد فيرزق ولدا فيرى فى ولده ذلك ما يحبّ. آيا جماع در وقتى از اوقات كراهت دارد اگرچه حلال باشد؟ فرمود: بلى، مابين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، و از غروب آفتاب تا غايب شدن (سرخى) شفق، و روز آفتاب گرفتگى، و شب ماه گرفتگى، و در شب وروزى كه در آن باد سياه

و باد سرخ و باد زرد، بوزد، شبى كه در آن زلزله باشد،

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شبى كه ماه گرفته بود، نزد يكى از زنهايش خوابيد و در آن شب، كارى كه معمولًا مى شد، نشد تا صبح فرا رسيد، خانمش گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آيا سبب اين رو گردانى در اين شب از ناراحتى (از من) بود؟! فرمود: نه، ولكن اين نشانه امشب ظاهر گشت من خوش نداشتم مشغول لذت و خوش گذرانى باشم در حالى كه خداوند اقوامى را در كتابش (قرآن) در اين باره مذمت نموده است «و آنها

(چنان لجوجند) اگر ببينند قطعه سنگى (يا پاره اى) از آسمان (براى عذابشان) سقوط مى كند، مى گويند: اين ابر متراكمى است، حال كه چنين است پس آنها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات نمايند».

سپس ابوجعفر عليه السلام فرمود: و به خدا سوگند (اگر كسى در اين روزهائى كه رسول خدا نهى نموده و اين خبر هم به او رسيده است) جماع نمايد و داراى فرزند شود،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 200

در اين فرزندش آنچه دوست دارد، نمى بيند. «1

2- ترك مقاربت بيش از چهار ماه!

2- ترك مقاربت بيش از چهار ماه! در شريعت اسلام، مرد بايد در هر چهار ماه با خانمش، آميزش جنسى داشته باشد يعنى اين

حق شرعى خانمهاست اگر شوهر از انجام و اداى اين حق سرپيچى كند، خانم مى تواند به حاكم شرع شكايت نمايد و حق خود را بخواهد، مقاربت، يا طلاق!، مگر اين كه خانم خودش نخواهد و از حق خودش صرف نظر نمايد.

صفوان بن يحيى، از أبى الحسن الرضا (عليه السلام)، انه سأله عن الرجل تكون عنده المرأة الشابة فيمسك عنها الأشهر والسّنة لا يقربها ليس يريد الإضرار بها يكون لهم مصيبة يكون فى ذلك آثماً؟! او سؤال نمود: از حكم مردى كه زن جوانى دارد و ماهها (بلكه) سالى با او مقاربت نمى كند و قصد ضرر زدن به او را ندارد بلكه مصيبتى براى آنها وارد شده است، آيا با اين كار گناهكار است؟ فرمود: إذا تركها أربعة أشهر كان آثما بعد ذلك. «إلا ان يكون باذنها» هرگاه چهار ماه او را ترك نمايد، گناه كار مى شود مگر با اجازه خود زن. «2

3- گناه بى توجهى به همسر!

3- گناه بى توجهى به همسر! در كشورهاى عربى هنوز هم مرسوم است، گروهى از مردان براى خود حرمسرا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 201

تشكيل داده و حد اقل چهار زن دائمى براى خود، مى آورند، اگر در اين ميان مرد به يكى از آنها بى توجهى كند و آن خانم به معصيت بيفتد، حكمش چيست؟!.

1- از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) فرمود:

من جمع من النساء ما لا ينكح فزنى منهنّ شئ فالإثم عليه. هركس زنانى گرد آورد و با آنها عمل جنسى انجام ندهد و يكى از آنها زنا كند، پس گناهش بر (گردن) اوست. «1»

2- زيد بن على، از پدرش از جدش از على عليه السلام فرمود: عذاب القبر يكون من النميمة والبول و عزب الرجل عن أهله. عذاب قبر از سخن چينى و (ايستاده) بول كردن و از دورى جستن مرد از زنش، مى باشد. «2

4- خطرنزديكى باشكم پُر!

4- خطرنزديكى باشكم پُر! 1- محمد بن على بن حسين گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: ثلاثة يهدمن البدن و ربما قتلن: دخول الحمام على البطنة، و الغشيان على الإمتلاء، و نكاح العجائز. سه چيز بدن را به ويرانى (وتباهى و نابودى) مى كشد و اى بسا مى كُشد،

1- با شكم پر حمام كردن،

2- با شكم پر نزديكى كردن،

3- ازدواج با زن پير. «3»

2- أحمد بن أبى عبد اللَّه البرقى در (المحاسن) گفت: از ابى عبد اللَّه عليه السلام روايت شده است فرمود: ثلاثة يهزلن البدن و ربما قتلن دخول الحمام على البطنة، و الغشيان على الإمتلاء، ونكاح العجائز. سه چيز بدن را لاغر (وناتوان) مى كند و اى بسا به كام مرگ مى برد الف- با شكم پر حمام كردن، ب- با شكم پر نزديكى كردن، ج- و ازدواج با زنان پير. «4»

3- از أبى عبد اللَّه عليه السلام روايت شده است: ثلاث يهدمن البدن و ربما قتلن: أكل القديد الغاب، ودخول الحمام على البطنة، ونكاح العجائز.

و زاد

فيه أبو إسحاق النهاوندى، و غشيان النساء على الامتلاء. سه چيز بدن را از بين

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 202

مى برد و اى بسا نابود مى كند، خوردن گوشت بوگرفته و مانده، با شكم پر به حمام رفتن، و با زن پير ازدواج نمودن (ابو اسحاق نهاوندى اضافه كرده است) و مقاربت با زنان باشكم پر. «1

5- بهانه گيرى براى عدم تمكين

اربت با زنان باشكم پر. «1»

5- بهانه گيرى براى عدم تمكين بعضى وقت ها بانوان در اثر بى ميلى به شوهر و يا خشكه مقدسى، خواندن نماز را بهانه قرار داده و طول مى دهند، و يا وقت گذرانى مى كنند تا از مقاربت شوهر ممانعت به عمل آورند، در اين صورت است كه به سبب اين كار و نارضايتى زوج، مورد مذمت و توبيخ قرار مى گيرند.

1- أبى بصير: از أبى جعفر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم للنساء: لا تطولنّ صلاتكنّ لتمنعن أزواجكنّ. به زنهافرمود: نماز را طول ندهيد تا از (نزديكى) شوهرانتان ممانعت به عمل آوريد. «2»

2- از ضريس الكناسى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّ امرأة أتت رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه وآله) لبعض الحاجة فقال لها: لعلك من المسوفات، قالت: و ما المسوفات يا رسول اللَّه؟ قال: المرأة التى يدعوها زوجها لبعض الحاجة فلا تزال تسوفه حتى ينعس زوجها فينام فتلك التى لا تزال الملائكة تلعنها حتى يستيقظ زوجها. همانا زنى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى بعضى حاجتش آمد،

به آن زن فرمود: شايد تو از «مسوفاتى» عرض كرد مسوفات چيست اى رسول خدا، فرمود: زنى كه شوهرش او را به بعض كار (آميزش جنسى و غير آن) بخواند و او هى بگويد حالا حالا (و به پشت گوش بيندازد) تا مرد را خواب ببرد (و نيازش برطرف نشود) پس او زنيست كه مدام فرشتگان او را لعن مى كنند تا شوهرش از خواب بيدار شود!. «3

6- كراهت حرف زدن هنگام مقاربت!

6- كراهت حرف زدن هنگام مقاربت! علت و حكمت خيلى چيزهابيان نشده و از آن بى خبريم، از جمله آنها حرف زدن زياد هنگام همبسترى است كه در بعض روايات مطرح شده است، اگر اسناد آن روايت ها مخدوش نباشد و در آن حال نطفه منعقد گردد، ممكن است در اثر فعل و انفعالات فيزيكى، روى جنين اثر بگذارد ولى در اين زمان ها كه با وسايل گوناگون از انعقاد نطفه جلوگيرى مى كنند و بطور يقين بچه دار نخواهند شد، اين كراهت هم منتفى است و جاى نگرانى نيست، بلى اگر جلوگيرى ننمايند بايد جانب احتياط را رعايت كنند.

در اين مورد به احاديث ذيل توجه فرماييد.

1- عبد اللَّه بن سنان گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: اتّقوا الكلام عند ملتقى الختانين فانّه يورث الخرس. بپرهيزيد از حرف زدن موقع نزديكى با زن چون باعث لالى (بچه) مى شود!. «1»

2- حسين بن زيد: از امام صادق: از پدرانش عليهم السلام- در حديث المناهى- فرمود:

نهى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم أن

يكثر الكلام عند المجامعة، و قال يكون منه خرس الولد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نهى نمود از زياد حرف زدن موقع مقاربت و فرمود: از آن كار بچه لال مى شود. «2»

3- و باسندش از أبى سعيد خدرى در وصيت نبى صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: يا على لا تتكلّم عند الجماع فانّه إن قضى بينكما ولد لا يؤمن أن يكون اخرس. اى على هنگام جماع حرف نزن كه اگر (از آن نطفه) بچه دار شويد: از لال بودن (بچه) در امان نيستيد!. «3» 4- شيخ صدوق در خصال باسندش از على عليه السلام- در حديث الأربعمائة- فرمود إذا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 204

أتى أحدكم زوجته فليقلّ الكلام فانّ الكلام عند ذلك يورث الخرس، لا ينظرن أحدكم إلى باطن فرج امرأته فلعله يرى ما يكره و يورث العمى. هر وقت يكى از شما به نزد خانمش رفت (كه همبستر شود): كم حرف زند زيرا در آن هنگام حرف زدن سبب لالى (بچه) مى شود: به باطن اندام جنسى خانم نگاه نكند: اى بسا آنچه را كه دوست ندارد: مى بيند و سبب نابينائى مى گردد. «1»

7- نزديكى در حال خضاب

7- نزديكى در حال خضاب مردى كه سر و ريش خود را خضاب مى كند، مكروه است با عيال خويش مقاربت

نمايد چون در اين صورت اگر بچه اى از آن مقاربت متولد شود، هم مورد آزار و اذيت جنيان قرار مى گيرد و هم خود فروش ببار آيد! ولى اگر با بستن لوله و غيره از به وجود آمدن بچه جلوگيرى شود جاى نگرانى نيست.

1- مسمع بن عبد الملك گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: لا يجامع المختضب قلت: جعلت فداك لم لا يجامع المختضب؟ قال: لأنّه محتضر. مرد خضاب دار (و حناگذار با همسرش) نزديكى نكند!، گفتم: فدايت شوم چرا؟ فرمود: چون او در خطر آفت (جنيان و پريان) است. «2» 2- أبان از مسمع بن عبد الملك گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: لا يجامع المختضب، قلت: لا يجامع المختضب؟! فقال: لا. خضاب دار (بازن خود) نزديكى نكند!، (با تعجب) پرسيدم: خضاب كننده جماع نكند؟! فرمود: نه. «3» 3- إسماعيل بن أبى زينب از أبى عبد اللَّه عليه السلام آن حضرت به مردى از دوستانش فرمود: لا تجامع أهلك وأنت مختضب فإنّك انْ رُزِقْتَ ولداً كان مخنّثاً. هنگام خضاب گذاشتن، با همسرت نزديكى نكن زيرا اگر بچه اى به وجود آيد خود فروش (و لواط

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 205

دهنده) مى شود. «1» 4- در ضمن حديثى فرمود: .. ولكن لا يجامع الرجل مختضباً، ولا تجامع امرأة مختضبة ولكن مرد و زن در حال خضاب با همديگر، جماع ننمايند. «2»

8- مقاربت در حضور بچه

8- مقاربت در حضور بچه نگاه بچه اگر چه خيلى كوچك هم باشد، نافذ و هرچه را ببيند در لوح دل و زواياى مغزش متمركز و ثبت مى نمايد كه بعدها، پس از بزرگ شدن، در زندگى و اخلاقيات او اثر گذار و تأثير مهمى خواهد داشت، بدين جهت در دستورات اسلام اكيداً براى پرهيز از رفتارهاى جنسى و آميزشى در برابر چشمان بچه، روايات متعدد، وارد شده است.

1- ابن راشد از پدرش گفت: شنيدم أبا عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: لا يجامع الرجل امرأته و لا جاريته و فى البيت صبىّ فانّ ذلك مما يورث الزنا. مرد در حالى كه بچه اى در خانه باشد با زن و كنيز خود نزديكى نكند چون اين عمل باعث زنا كارى (آن بچه در آينده) مى شود. «3» 2- حسين بن زيد: از پدرش: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود والذى نفسى بيده لو انّ رجلًا غشى امرأته وفى البيت صبىّ مستقيظ يراهما ويسمع كلامهما ونفسهما ما أفلح ابداً ان كان غلاماً كان زانياً أو جارية كانت زانية، وكان على بن الحسين عليهما السلام إذا أراد ان يغشى أهله أغلق الباب وأرخى السّتور وأخرج الخدم. سوگند به كسى كه جان من در دست (قدرت) اوست نجات نمى يابد مردى كه با همسرش نزديكى نمايد درحالى كه بچه اى بيدار باشد و آن دو را ببيند و سخن گفتن (و گفتارهاى عاشقانه) و نفس نفس زدنشان را بشنود، اگر پسر باشد زنا كننده و اگر

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 206

دختر باشد زنا دهنده شود، على بن حسين (امام زين العابدين) عليهما السلام هر وقت اراده مقاربت با همسرداشت در را بسته و پرده ها را افكنده و خدمتكاران را (بابهانه اى) بيرون مى كرد. «1» 3- محمد بن على بن حسين گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: تعلّموا من الغراب ثلاث خصال: استتاره بالسفاد، و بكوره فى طلب الرزق، و حذره. سه خصلت را از كلاغ ياد بگيريد، مجامعت پنهانى، و صبح خيزى در طلب رزق، و هوشيارى را. «2» 4- سكونى گويد: انّ عليّاً عليه السلام مرّ على بهيمة وفحل يسفدها على ظهر الطريق فأعرض عنه بوجهه فقيل له: لم فعلت ذلك يا أمير المؤمنين؟ فقال: انّه لا ينبغى ان تصنعوا ما يصنعون و هو من المنكر، الّا أن تواروه حيث لا يراه رجل و لا امرأة. همانا على عليه السلام به راهى گذر كرد كه دو حيوان (نر وماده با هم) جفت گيرى مى كردند، (يا براى جفت گيرى بهم رسانيده بودند) حضرت روى خود را گرداند، گفتند: اى امير مؤمنان چرا اين كار را كردى؟! فرمود: سزاوار نيست مانند آنها كارى انجام دهيد چون اين كار از منكرات است مگر اينكه در جائى بپوشانيد كه مرد و زنى آن را نبيند (تا سبب تحريك آنها گردد). «3» 5- سليمان بن جعفر الجعفرى: از امام رضا: از پدرانش عليهما السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تعلّموا من الغراب خصالا ثلاثا: استتاره بالسفاد، و بكوره فى طلب الرزق، و حذره. سه خصلت را

از كلاغ ياد بگيريد، مجامعت پنهانى، وصبح خيزى در طلب رزق، و هوشيارى (و رعايت جانب احتياط را). «4» 6- حنان بن سدير: از پدرش گفت: شنيدم از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: لا يجامع الرجل امرأته ولا جاريته وفى البيت صبىّ، فانّ ذلك مما يورث الزنا. مرد در حالى كه بچه اى در خانه باشد با زن و كنيز خود نزديكى نكند چون اين عمل باعث زنا كارى (آن بچه در آينده) خواهد شد. «5» آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 207

7- جابر گويد: أبو جعفر عليه السلام فرمود: ايّاك و الجماع حيث يراك صبىّ يحسن أن يصف حالك قلت: يا ابن رسول اللَّه كراهة الشنعة؟ قال: لا فانّك ان رُزقت ولداً كان شهرة علماً فى الفسق و الفجور. مبادا در مقابل بچه اى كه (چيز فهم است و) مى تواند احوالات تو را بيان نمايد، جماع نماييد گفتم: اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كراهت بدى (وحرام) است؟! فرمود: نه بلكه اگر فرزندى به وجود آيد در فسق و فجور مشهور (و انگشت نما) مى گردد. «1» 8- أبى بصير: عن أبى عبد اللَّه عليه السلام آن حضرت فرمود: ايّاك ان تجامع أهلك وصبىّ ينظر اليك فانّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم كان يكره ذلك اشد كراهية. مبادا با عيالت نزديكى كنى كه بچه اى به شما نگاه مى كند چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به شدت از اين كار

كراهت داشت. «2» 9- در حديثى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى خوانيم كه فرمود: ايّاكم و ان يجامع الرجل امرئته و الصبى فى المهد ينظر اليهما: مبادا در حالى كه كودكى در گهواره به شما مى نگرد آميزش جنسى كنيد!. «3»

9- در كشتى

9- در كشتى اگر در كشتى جاى خلوتى باشد كه آميزش جنسى امكان دارد، انجام اين عمل مكروه است زيرا پيامدش مشكلاتى دارد از قبيل غسل كردن و غيره اما اگر جاى مناسبى وجود ندارد، اساساً صحبتش خنده دار است عملش كه هيچ!!.

1- .... رسول خدا فرمود: ولا تجامع فى السفينة، و در كشتى جماع نكن. «4»

10- مقاربت بعد از احتلام!

10- مقاربت بعد از احتلام! بعد از احتلام و پيش از غسل كردن، با عيال خود همبستر شدن مكروه است مگر اينكه: حد اقل ادرار نموده و خود را بشويد.

1- محمد بن الحسن گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: و يكره ان يغشى الرجل المرأة و قد احتلم حتى يغتسل من احتلامه الذى رأى فان فعل فخرج الولد مجنوناً فلا يلومنّ إلا نفسه. و مكروه است مرد بعد از احتلام و قبل از غسل كردن، با زن خود جماع نمايد، اگر اين كار را كرد و بچه ديوانه بيرون آيد، جز خود كسى را مذمت (و توبيخ) ننمايد. «1» 2- حماد بن عمرو از جعفربن محمد از پدرش از جدش از على بن أبى طالب عليه السلام، در حديث طولانى كه وصيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بيان مى كرد: فرمود: كره ... أن يأتى الرجل أهله وقد احتلم حتى يغتسل

من الإحتلام، فان فعل ذلك و خرج الولد مجنوناً فلا يلومنّ إلّا نفسه. همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كراهت داشت بعد از محتلم شدن و (قبل از غسل كردن) بازن خود نزديكى نمايد اگر (كسى) اين كار را كرد و بچه ديوانه به وجود آمد، كسى را غير از خود ملامت نكند. «2»

11- نزديكى با انگشتر آيه دار

11- نزديكى با انگشتر آيه دار اگر هنگام جماع يا توالت رفتن، قرآن يا انگشتر آيه دار و اسماء متبركه همراه باشد:

درصورتى كه كم احترامى به آنها نباشد و در دست راست باشد مكروه است و گرنه جايز نيست.

1- على بن جعفر در كتابش از برادرش موسى بن جعفر عليه السلام گفت: سألته عن الرجل يجامع أو يدخل الكنيف و عليه خاتم فيه ذكراللَّه أو شئ من القرآن أيصلح ذلك؟ قال لا. از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 209

برادرم پرسيدم از مردى كه با انگشتر آيه دار و يا نامى از خدا در آن باشد، (بازن خود) جماع نمايد و يا به توالت برود آيا مصلحت (و جايز) است؟! فرمود: نه. «1»

12- هنگام زرد شدن و طلوع آفتاب

12- هنگام زرد شدن و طلوع آفتاب عبيد اللَّه بن على الحلبى، از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: انّى لأكره الجنابة حين تصفرّ الشمس و حين تطلع و هى صفراء. من كراهت دارم هنگام زرد شدن و موقع طلوع آفتاب در حال زردى آن، جنب شوم. «2»

13- بازن باردار

13- بازن باردار مقاربت در ايام بار دارى بانوان را، مكروه دانسته اند مگر اين كه مرد با وضو باشد و مراقب حال جنين باشد كه صدمه اى به او نرسد!.

امام رضا از پدرانش عليهم السلام فرمود: پيامبر صلّى اللَّه عليه وآله نهى فرمود: از وطى الحبالى حتى يضعن. نزديكى زن باردار تا وضع حمل نمايد (مكروه است). «3»

14- مقاربت در جاى نبود آب!

14- مقاربت در جاى نبود آب! إسحاق بن عمار گويد: از أبا عبد اللَّه (عليه السلام) سؤال نمودم از حكم مردى كه با عيالش، در مسافرتى است كه آب پبدا نمى شود آيا مى تواند با عيالش عمل جنسى انجام دهد؟ فرمود: دوست ندارم اين كار را بكند مگر اينكه براى خودش بترسد قلت:

فيطلب بذلك اللذة أو يكون شبقا إلى النساء، فقال: ان الشبق يخاف على نفسه، قال: قلت:

طلب بذلك اللذة، قال: هو حلال، قلت: فانه يروى عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم أن أبا ذر سأله عن هذا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 210

فقال: ائت أهلك تؤجر، فقال: يا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم آتيهم واوجر؟ فقال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: كما انك إذا

أتيت الحرام ازرت، وكذلك إذا أتيت الحلال اجرت، فقال أبو عبد اللَّه عليه السلام: ألا ترى أنه إذا خاف على نفسه فأتى الحلال اجر؟ گفتم با اين لذت مى خواهد يا هوس سخت به عمل جنسى با زنان دارد؟! فرمود: اين به خودش هم ترس (از ضرر) دارد، گفتم: با اين حال لذت مى جويد؟، فرمود: حلال است، گفتم: از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده است اباذر از اين مسئله سؤال نمود: فرمود: برو پيش عيالت ثواب دارد!، عرض كرد: مقاربت نمايم و اجر هم دارد؟!، فرمود: آن گونه كه اگر به حرام بيفتى گناه دارد همان گونه به حلال اقدام نمائى، ثواب دارد، پس ابوعبداللَّه عليه السلام فرمود: آيا نمى بينى هرگاه به خودش بترسد و به حلال رو آوَرَد، (ثواب دارد و) مأجور است. «1»

15- باغسل مس ميت

15- باغسل مس ميت اگر كسى غسل مس ميت دارد و بخواهد با عيال خود هم مقاربت نمايد تا دو غسل را يكى كند، از نظر شرع مانعى ندارد و فقط مكروه دانسته اند آن هم با گرفتن وضو بر طرف مى شود.

امام ضا عليه السلام فرمود: إذا أردت الجماع بعد غسلك الميت من قبل أن تغتسل من غسله فتوضأ ثم جامع. هرگاه خواستى بعد از شستن ميت و پيش از غسل مس ميت، جماع نمائى، پس وضو بگير و سپس نزديكى بنما. «2»

16- حكم عزل!

16- حكم عزل! لغت عزل: در فقه يعنى ريختن «مَنى» به بيرون وجلوگيرى از انزال به اندام جنسى زن، آيا اين عمل از نظر شرع جايز است يا مكروه؟ مورد بحث است؛

براى هردونظر رواياتى داريم كه به بعضى از آنها اشاره مى نمائيم.

براى جواز.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 211

1- محمد بن مسلم گويد: از أبا عبد اللَّه (عليه السلام) از حكم «عزل» سؤال نمودم پس فرمود: ذاك إلى الرجل يصرفه حيث شاء. آن در اختيار مرد است هرجا خواست مصرف مى نمايد. «1» 2- عبد الرحمن بن أبى عبد اللَّه گويد: از أبا عبد اللَّه (عليه السلام) از حكم عزل پرسيدم؟

فرمود:

ذاك إلى الرجل. اختيار آن براى مرد است. «2» 3- محمد بن مسلم، از أبى جعفر (عليه السلام) فرمود: لا بأس بالعزل عن المرأة الحرة ان أحب صاحبها وان كرهت ليس لها من الأمر شئ. عزل كردن از زن آزاد ترسى ندارد اگر صاحب نطفه دوست داشته باشد و اگر زن هم نخواهد، در اين كار براى او اختيارى نيست. «3» 4- محمد بن مسلم گفت: به ابى جعفر (عليه السلام): گفتم: الرجل تكون تحته الحرة أيعزل عنها؟ قال: ذاك إليه ان شاء عزل وان شاء لم يعزل. مردى زن آزاد دارد: آيا مى تواند از او عزل نمايد؟ فرمود: آن حق اوست اگر خواست عزل مى كند و اگر خواست عزل نمى نمايد. «4» براى كراهت:

1- محمد بن مسلم، از يكى از صادقين (عليهما السلام)، از حكم عزل سؤال شد فرمود: امّا الأمة فلا بأس، فأما الحرّة فانّى اكره ذلك الَّا ان يشترط عليها حين يتزوجها. اما برده مانعى ندارد و اما زن آزاد، من خوش ندارم مگر اينكه هنگام ازدواج با او شرط كرده باشد. «5» 2- محمد بن مسلم، از أبى جعفر (عليه السلام) مانند پرسش قبل نمودند، و در پاسخ فرمود: الّا أن ترضى أو يشترط ذلك عليها حين يتزوجها. مگر اينكه زن خود راضى شود يا موقع ازدواج با او شرط (عزل) نمايد. «6» 3- يعقوب جعفى گفت: شنيدم أبا الحسن (عليه السلام) مى فرمود: لا بأس بالعزل فى ستة

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 212

وجوه: المرأة الّتى تيقّنت انّها

لا تلد والمسنّة والمرأة السليطة والبذية، والمرأة التى لا ترضع ولدها، والأمة.

در شش مورد، مانعى بر عزل نيست، زنى كه يقين باردار نمى شود، و زن سالخورده و زن سليطه و بد دهن، و زنى كه فرزندش را شير ندهد و امه (زن برده). «1»

17- محرّمات جماع

17- محرّمات جماع احكام حرمت جماع در موارد گوناگون، در كتاب هاى مفصل فقهى مشروحاً بيان گرديده است كه در اين مختصر به آوردن همه آنها، نيازى نيست فقط به بعضى از آنها اشاره مى شود و از آوردن رواياتش هم، صرف نظر كرديم كه، طالبين به آن منابع مراجعه نمايند و در آخر اين كتاب نيز لازم است به روايت دستورات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مراجعه فرمائيد.

1- در روزهاى ماه مبارك رمضان از اذان صبح تا اذان مغرب؛

2- در لباس احرام، وقتى براى احرام عمرة يا حج، محرم شد، تا پايان اعمال، همبسترى و مقاربت با زوجه حرام است؛

3- اگر براى حرام نمودن زنش، پشت او را به پشت مادرش تشبيه نمايد، اين را در قرآن به «ظهار» «2»

تعبير فرموده است در اين صورت زنش به او حرام است و چهار ماه فرصت دارد كفاره اين سوگندش كه كفاره ماه رمضان است، را بدهد تا زنش حلال شود و اگر نكند، زن به حاكم شرع شكايت مى كند و حاكم او را به پرداخت كفاره يا طلاق الزام مى كند چون زن نمى شود بلا تكليف بماند؛

اگر براى فرار از كفاره،

بخواهد طلاق دهد و دوباره ازدواج كند، نمى تواند، زيرا در آن صورت بايد كفاره را بدهد تا بتواند دوباره ازدواج كند.

4- اگر براى حرام كردن زن براى خودش، قسم شرعى ياد كند كه ديگر با تو مقاربت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 213

نخواهم كرد كه آن را «ايلاء» «1»

، ناميده است، حكم اين نيز عيناً حكم ظهار است؛

5 در روزهاى زايمان كه آن را «نفاس» گويند؛

6- روزهاى عادت ماهانه كه آن را «حيض» گويند؛

حمادبن عمرو از جعفر بن محمد، از پدر و جدش از على بن أبى طالب در حديث طولانى كه در آن وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ذكر مى كرد و در آن مى گفت: إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم كره أن يغشى الرجل امرأته وهى حائض، فان فعل وخرج الولد مجذوماً أو به برص فلا يلومنّ إلّا نفسه، ... همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كراهت داشت كه مرد با زنش در حال حيض، نزديكى كند، پس اگر اين كار را كرد و بچه، جذامى بيرون آمد، (كسى را) ملامت نكند مگر خود را .. «2»

فقهاء و مراجع: در اين روايت كراهت را درحال حيض به معناى حرام دانسته اند.

7- رو به قبله و پشت به قبله، دستشوئى كردن حرام است و شايسته است، براى حفظ حرمت كعبه هنگام همبسترى نيز، رو به قبله نباشد كه مكروه است.

1- .... رسول خدا فرمود: ولا تجامع مستقبل القبلة ولا

تستدبرها. و روبه قبله و پشت به قبله مقاربت منما؛ «3»

2- غياث بن إبراهيم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام: انّه كره ان يجامع الرجل مقابل القبلة. همانا او دوست نداشت كسى رو به قبله جماع كند. «4»

3- ابى البخترى از جعفر: از پدرش: از على عليهما السلام: انّه كره ان يجامع الرجل مما يلى القبلة. همانا مكروه است كسى رو به قبله جماع نمايد. «5

18- مسائلى چند!

18- مسائلى چند! 1

اصحاب و حاشيه نشينان: از امامان بزرگوار عليهم السلام راجع به مسائل (زنا شوئى) و كارهاى زير لحافى و رفتارهاى محرك زوجين، سؤال هائى نموده و بدون رو دربايستى: كنجكاوى كرده اند تا از احكام آنها سر درآورده و مطلع شوند،

زيرا كسى كه به عقايد مذهبى خود احترام قائل و پاى بند اوامر و نواهى آن است، بايد باپرس وجو از خواسته و نخواسته هاى آن با خبر گردند.

البته مى دانيم كه دانستن احكام اين مسائل كه، مورد ابتلاء و خواست دوران جوانى است و از ما كه يك مبلّغ دينى هستيم، مردم كراراً اين مسائل را مى پرسند و دوست دارند از شرعيت آن، سر درآورند تا مورد مؤاخذه خداوند قرار نگيرند، بدينجهت براى آگاهى از حكم بعضى از آنها (با كمال شرمندگى و معذرت) مسائل آتى و رواياتش را مى آورم اميدوارم در ذكر اين احكام به اين حقير، خرده نگيريد كه بنا به مثل مشهور «در بيان شرع شرم نيست».

حالت فارغ شدن چند ثانيه بيش نيست: آنچه كه طرفين را آماده كامجويى كند، و

آرامش دهد، مقدمات آن است: مانند شوخى و سخنان تحريك كننده و بازى هاى متنوع به گونه اى كه طرف مقابل هم براى فارغ شدن مهيا شده و خود را تخليه نمايد در غير اين صورت: زن و مرد سر خورده و نادم و ناراحت و عصبى و سر افكنده برخاسته و گرفتار پيامدهاى آن مانند عصبانيت و بيمارى هاى روحى و جسمى و افسردگى و پژمردگى، خواهد بود؛

بدين سبب در دستورات دينى به اين قسمت زندگى اهميت زياد داده و سفارش هاى اكيد دارد!.

1- محمد بن على بن حسين گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: انّ أحدكم ليأتى أهله فتخرج من تحته، فلو أصابت زنجيّاً لتشبّثت به فإذا أتى أحدكم أهله فليكن بينهما مداعبة فانّه أطيب للأمر. همانا كسانى از شما با عيال خود مقاربت مى كند (و زود فارغ شده و خود را خلاص مى نمايد ولى در آن حال اگر زن) از او جدا شود حتّى يك سياه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 215

زنگى را هم ببيند به او در آويزد! (چون هنوز تخليه نشده و در حال ولع مى باشد)؛

پس وقتى كه مى خواهيد نزديكى كنيد در ميان شما بازى و شوخى باشد كه اين پسنديده ترين كار است. «1»

2- أبى بصير: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ليس شيئ تحضره الملائكة إلا الرّهان و ملاعبة الرجل أهله. چيزى نيست كه فرشتگان در كنار آن حضور پيدا كنند، مگر دو چيز، در مسابقات و هنگام بازى مرد با هم

سرش. «2»

دقت كنيد مقدمات كار با چه تعبير هائى مورد، تشويق قرار گرفته است!.

3- على بن إسماعيل از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ارموا واركبوا وان ترموا أحب إليّ من أن تركبوا، ثمّ قال: كلّ لهو المؤمن باطل إلا فى ثلاث: فى تأديبه الفرس، و رميه عن القوس، و ملاعبته امرأته فانّهنّ حق. (در مسابقات) تير اندازى كنيد و اسب سوارى نمائيد ولى اگر تير اندازى كنيد از اسب دوانى بيشتر دوست دارم! سپس فرمود: تمامى لهويات مؤمن باطل است (و خوشايند نيست) مگر در سه چيز: تمرين اسبش و تير اندازى و بازى مرد با عيال خود كه آنها همگى حق است (و مورد تأييد). «3»

4- أبى البخترى از أبى عبد اللَّه عليه السلام: از پدرش عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ثلاثة من الجفا: أن يصحب الرجل الرجل فلا يسأله عن اسمه و كنيته، و أن يدعى الرجل إلى طعام فلا يجيب و ان يجيب فلا يأكل، و مواقعة الرجل أهله قبل الملاعبة. سه چيز از جفا است؛

الف- كسى باكسى هم سفر شود: اما از نام و فاميل او سؤال نكند!،

ب- مرد به طعام (و ميهمانى) دعوت شود اما نپذيرد يا بپذيرد و چيزى نخورد؛

ج- نزديكى مرد با همسرش پيش از بازى (و آمادگى او). «4»

5- عبد اللَّه بن حسين بن زيد العلوى: از پدرش: از جعفر بن محمد: ازپدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إذا تجامع الرجل والمرأة فلا يتعرّيان فعل الحمارين فانّ الملائكة تخرج من بينهما إذا فعلا ذلك. زمانى كه

زن و مرد مقاربت مى كنند روباز و مانند الاغ ها كار انجام ندهند كه اگر اين گونه كنند: فرشتگان از ميان آنها بيرون روند

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 216

(و رخت بر مى بندند). «1»

2

مكمّل شماره 2- به طور كلى شتاب زدگى در هر كارى: پيامدهاى ناگوار و ندامت و پشيمانى در پى خواهد داشت: در تصميم گيرى ها و اقدام ها: نبايد عجله كرد چون فرموده اند العجلة من الشّيطان شتابزدگى از شيطان است؛ پس نبايد در كارها شتاب كرد و عجله نمود.

يكى از مصاديق بارز آن شتاب كردن و زود فارغ شدن هنگام هم بسترى است كه اخلاقاً پسنديده نيست و خواسته هاى درونى و نيازهاى جنسى طرفين، اشباع نخواهد شد بدين خاطرسفارش شده از مقاربت با همسر مانند پرندگان و حيوانات ديگر: بپرهيزند.

1- ابن القداح: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إذا جامع أحدكم أهله فلا يأتيهنّ كما يأتى الطير ليمكث و ليلبث قال بعضهم: وليتلبث. وقتى كه يكى از شماها مى خواهد با اهلش نزديكى نمايد مانند پرنده (سريع و شتابان) نكند بلكه آرام و با تأنّى (و فراهم ساختن آمادگى روحى و جسمى همديگر) به پايان رساند. «2»

2- على عليه السلام- در حديث الاربعمأة- فرمود: إذا أراد أحدكم أن يأتى زوجته فلا يعجّلها فإنّ للنساء حوائج (جوائح). هروقت خواستيد به اهل خود نزديك شويد زن را شتاب زده ننماييد زيرا آنها كار هاى (مقدماتى) دارند كه بايد انجام دهند

(از قبيل رسيدن به خود و استعمال عطر و آرايش كردن و غيره). «3»

3- از مسمع: از أبى عبد اللَّه عليه السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: إذا أراد أحدكم أن يأتى أهله فلا يعجّلها. هروقت كسى خواست به اهلش نزديكى كند: زن را شتاب زده ننمايد. «4»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 217

3

نگاه كردن به اعضاى بدن همسر يكى از كارهاى محرك و مشوّق براى ارضاى غريزه جنسى است در اين صورت سؤالى پيش مى آيد كه آيا براى اين نگاه كردن حد و مرزى وجود دارد يا خير؟! به روايات ذيل دقت نماييد.

1- إسحاق بن عمار: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فى الرجل ينظر إلى امرأته وهى عريانة، قال: لا بأس بذلك، وهل اللّذّة إلّا ذلك؟!. در باره مردى كه به زن خود در حال لخت و عريان نگاه كند سؤال نمود؟! فرمود: عيب ندارد آيا لذّت جز اين است؟!. «1»

2- أبى حمزة گفت: از أبا عبد اللَّه عليه السلام سؤال كردم أينظر الرجل إلى فرج امرأته وهو يجامعها؟ قال: لا بأس. آيا مرد در حال مقاربت: مى تواند به اندام جنسى زن خود نگاه كند؟! فرمود: مانعى ندارد. «2»

3- محمد بن على بن حسين گفت: امام صادق عليه السلام فرمود:

الخيرات الحسان من نساء أهل الدنيا و هنّ أجمل من الحور العين، ولا بأس أن ينظر الرجل إلى امرأته وهى عريانة. زنان بابركت و زيباى اهل دنيا: بهتر از حورعين (بهشت) است و

عيبى ندارد كه مرد به زن لخت خود، نگاه كند. «3»

4

بعضى از كارها ممكن است ابتدائاً و در بدو نظر چيزى به نظر نيايد اما با مرور زمان اثرات خود را ظاهر نمايد: مانند تأثير ازدواج فاميلى در بچه ها و خوردن ميوه هاى خوشگل در زيبائى اولاد و اثر ناگوار جرو بحث هاى والدين، در جنين و روحيات فرزند و غيره؛

يكى از اين موارد، نگاه مرد به پايين تنه همسر است: درست است كه از جهت حكم حرام نيست و به ظاهر هم چيزى به نظرنمى آيد اما اگر از نطفه آن لحظه بچه منعقد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 218

شود، شايد در بعضى ها با گذشت زمان عوارض جانبى و اثرات خود را در روى جنين بگذارد و سبب نابينائى وكورى بچه شود، و همچنين حرف زدن زياد حين عمل جنسى (اگر از آن نطفه بچه منعقد شود) احتمالًا سبب لالى فرزند شود مگر از موانع بچه دار شدن استفاده نكرده باشد، مانند بستن لوله رحِم وخوردن قرصهاى ضد باردارى و غيره كه در اين صورت ها كراهتش منتفى است، به روايات ذيل و مطلب بعد از آن دقت بفرمائيد.

1- سماعة گفت: (از اباعبداللَّه عليه السلام) سؤال كردم مردى، ينظر فى فرج المرأة وهو يجامعها؟ قال: لا بأس به إلا أنه يورث العمى (فى الولد). مرد در حال مقاربت به عورت همسرش نگاه كند؟! فرمود: ترسى نيست (عيب ندارد) مگر اين كه سبب كورى در فرزند مى شود. «1»

2- باسند خود از

أبى سعيد خدرى- در وصيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: ولا ينظر أحد إلى فرج امرأته، وليغضّ بصره عند الجماع فانّ النظر إلى الفرج يورث العمى فى الولد. كسى در حال نزديكى به پايين تنه همسرش نگاه نكند و چشمش را بپوشاند زيرا (در آن حال) نگاه بر عورت زن: سبب نابينائى در فرزند مى شود. «2»

3- عبد اللَّه بن حسين بن زيد بن على بن أبى طالب: از پدرش: از امام صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم- در حديثى- فرمود: وكره النظر إلى فروج النساء، و قال: إنّه يورث العمى، وكره الكلام عند الجماع. و قال: إنّه يورث الخرس، وكره المجامعة تحت السماء. مكروه است نظر به اندام هاى جنسى زنان چون سبب كورى (بچه) مى شود: و سخن گفتن در حال همبسترى سبب لالى مى شود! و مقاربت در زير آسمان (و در فضاى باز) را خوش نداشت!. «3»

4- جعفر بن محمد: از پدرانش عليهم السلام- در وصيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام- فرمود: يا على كره اللَّه لأمّتى العبث فى الصلاة والمنّ فى الصدقة، وإتيان المساجد جنباً،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 219

والضحك بين القبور، والتطلع فى الدور، والنظر إلى فروج النساء لأنّه يورث العمى، وكره الكلام عند الجماع لأنّه يورث الخرس. اى على خداوند به امت من چند چيز را

دوست ندارد: بازى در نماز ومنّت در صدقه دادن و جنب به مسجد آمدن و ميان قبرها خنديدن و كنجكاوى خانه ها و نگاه نمودن به اندامهاى جنسى بانوان: زيرا سبب كورى (بچه) شود و موقع نزديكى با همسر، حرف زدن را دوست نداشت كه سبب لالى فرزند) مى گردد!. «1»

5- أبى البخترى: از جعفر: از پدرش: از على عليهم السلام وابن عباس هردو گفتند: النظر إلى الفرج عند الجماع يورث العمى. نگاه به پايين تنه زن هنگام مقاربت، سبب كورى (بچه) مى شود!. «2»

5

ممكن است بعضى ها در اثر ناتوانى جسمى و پيرى و يا به علت بيماريها و خوردن داروهاى گوناگون، و عوامل ديگر، به ناتوانى جنسى گرفتار آيد و نتواند از طريق معمول همسر خود را ارضاء نمايد، آيا شرعاً مى تواند براى ارضاء همسرش، با راه هاى ديگر اقدام كند يانه؟!.

1- عبيد بن زرارة گويد: كان لنا جار شيخ له جارية فارهة قد أعطى بها ثلاثين ألف درهم، و كان لا يبلغ منها ما يريد و كانت تقول: اجعل يدك كذا بين شُفْرَّيَ فإنّى أجد لذلك لذّةً، و كان يكره أن يفعل ذلك فقال لزرارة: سل أبا عبد اللَّه عليه السلام عن هذا؟ فسأله فقال: لا بأس أن يستعين بكلّ شئ من جسده عليها، ولكن لا يستعين بغير جسده عليها. ما همسايه اى پير (و بى حالى) داشتيم: كنيز سرحال (وزيبائى) داشت كه به سى هزار درهم خريده بود ولى نمى توانست با او مقاربت نمايد و كنيز هم به او مى گفت: (اقلًا) دستانت را ميان اندام من قرار ده (يعنى با پائين تنه من بازى كن) من لذّت ببرم (و خود را آرام نمايم!)

آن مرد (به گمان اينكه اين رفتار شرعاً اشكال دارد) از اين كار كراهت داشت: به زرارة گفت، از امام صادق عليه السلام از حكم اين كار بپرسد او هم سؤال كرد (حضرت) فرمود: با هر شرايط از بدن خود با آن (كنيز) بازى كند: عيب ندارد و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 220

لكن با (لوازم ووسايل ديگر) خارج از بدن خود انجام ندهد. «1»

2- عبيد بن زرارة گفت: قلت لأبى عبد اللَّه عليه السلام: الرجل يكون عنده جوار فلا يقدر على أن يطأهن يعمل لهنّ شيئا يُلذّذهنّ به قال: أما ما كان من جسده فلا بأس به. به ابى عبداللَّه عليه السلام عرض كردم: مردى كنيزان زيادى دارد و نمى تواند با آنها نزديكى كند و (آن ها را ارضاء نمايد) ولى كارهائى مى كند كه از آن ها لذّت مى برند؟! فرمود: اگر با اعضاى بدن خود باشد: عيب ندارد. «2»

6

بعضى ها مايلند از اندام جنسى دوم بانوان استفاده كنند!! آيا جايز است يانه؟!

در اين باره روايات دوگونه آمده است، گروه زيادى آن را تجويز نموده و حتى در كتاب جواهرالكلام: ج 29 ص 103 ادعاى اجماع كرده است؛

و عده اى هم تحريم نموده اند و دسته اى نيز براى حل روايات زياد، جايز دانسته اند اما با كراهت شديد!!، بنا براين براى روشن شدن مطلب چند نمونه از روايات متقابل را مى آوريم و حكم مسئله را به فتواى مرجع تقليد هركس، واگذار مى نماييم.

نمونه هائى از روايات دسته اول:

1- در روايت صحيح

صفوان آمده است به امام رضا عليه السلام گفت: مردى از دوستانت مرا امر كرد مسئله اى را از شما سؤال نمايم كه خودش از هيبت شما حيا كرد بپرسد، فرمود: آن چيست؟! گفتم: مردى از پشت با عيالش مقاربت نموده است!! فرمود:

اين (حق) براى اوست، گفتم: شما خود اين كار را مى كنى؟!! فرمود: ما اين كار را نمى كنيم. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 221

2- ابن يعفور گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم از (حكم) مردى كه از پشت همسرش نزديكى كرده! فرمود: آن، يكى از دو محل مجاز مقاربت است. «1»

ابن أبى يعفور گويد: ازأبا عبد اللَّه (عليه السلام) از حكم مردى از اندام جنسى دوم سؤال نمود؟! فرمود: لا بأس به. عيب ندارد. «2»

3- يونس بن عمار گويد: به ابى عبد اللَّه يا ابى الحسن (عليهما السلام) گفتم: انّى ربما أتيت الجارية من خلفها- يعنى دبرها- ونذرت فجعلت على نفسى إن عدت إلى امرأة هكذا فعلىّ صدقة درهم وقد ثقل ذلك على قال: ليس عليك شئ و ذلك لك. من بعضى وقت ها با كنيزم- از پشت مقاربت مى نمايم- ونذر كرده ام اگر اين كار را تكرار كنم، يك درهم صدقه دهم و اين برايم سنگينى مى كند؟ فرمود: چيزى برايت نيست و اين براى توست. «3»

4- از ابن أبى يعفور نقل شده او گفت: از أبا عبد اللَّه عليه السلام از حكم مقاربت از عقب زنان سؤال نمودم فرمود: لا بأس به، ثم تلا هذه الآية (نساؤكم حرث

لكم فأتوا حرثكم أنى شئتم) قال: حيث شاء. عيب ندارد و اين آيه را تلاوت نمود، «زنان شما محل بذر افشانى شماهستند پس هر زمان كه خواستيد، مى توانيد با آنها آميزش كنيد» فرمود:

هرطور خواست. «4»

نمونه هائى از روايات دسته دوم:

1- سدير گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: دُبُرْ (يعنى اندام جنسى دوم) زنها براى امت من حرام است؛ و در خبر ديگر فرمود: دبر زنان امّت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 222

من به مردان امّتم حرام است. «1»

2- ابان از امام صادق عليه السلام سؤال كردم از (حكم) مقاربت زنان از پشت؟ فرمود: او وسيله بازى توست، اذيّتش نكن. «2»

3- على بن إبراهيم در (تفسيرش): امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه: «فأتوا حرثكم أنّى شئتم» فرمود: أى متى شئتم فى الفرج والدليل على قوله فى الفرج قوله تعالى: «نساؤكم حرث لكم» فالحرث الزرع فى الفرج فى موضع الولد. يعنى هروقت خواستيد از جلو و دليل براينكه منظور آيه قسمت جلو است، فرمايش خداى تعالى «نسائكم حرث لكم» است زيرا كشت و زرع در فرج در محل فرزند است. «3»

4- زيد بن ثابت گويد: مردى از أمير مؤمنان (عليه السلام) سؤال نمود: أتؤتى النساء فى أدبارهن؟ فقال: سفلت سفل اللَّه بك أما سمعت يقول اللَّه: «أتأتون الفاحشة ما سبقكم بها من أحد من العالمين». «4»

آيا مقاربت زنان از عقب جايز است؟ فرمود: خودت

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 223

را پست كردى خداوند ترا پست نمايد، آيا نشنيده اى خدا مى فرمايد: «آيا كار بدى را مى آوريد كه پيش از شما كسى از عالميان، آن را نياورده است».

با توجه به اين روايات، فتواها هم بر دوگونه صادر شده است.

راه حل: براى حل اين مسئله مى توان اينگونه نظر داد، اگر زن خود به اين كار رضايت دهد جايز و در صورت ممانعت و عدم رضايت جايز نمى شود زيرا اين موضع دوم مانند موضع اول نيست اگر زن رضايت هم ندهد، او را به نزديكى از جلو مى شود مجبور نمود اما از پشت اجبار جايزنيست چنانكه در روايتى.

ابى يعفور گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم مردى با همسرش از پشت (آميزش جنسى دارد) و مقاربت نموده، فرمود: اگر خود زن راضى باشد مانعى ندارد .... «1»

اكيداً توصيه مى شود در اين گونه موارد، هركس به فتواى مرجع تقليد خود رجوع نمايد و به آن عمل كند.

7

آميزش جنسى انسان ها (زن و مرد) به چند شكل صورت مى گيرد؛

1- مرد بامرد (لواط يا همجنس بازى)!؛

2- زن با زن (مساحقه)!!.

3- مرد با زن مشروع و با ازدواج خود.

4- بدون ازدواج ونا مشروع).

5- بصورت جلق (يا استمناء).

6- انسان با حيوان.

تمامى صورت هاى فوق بجز ازدواج مشروع، حرام و از نظر شرايع آسمانى مردود و ناپسند و برخلاف مسير درست مى باشد!!.

علاوه بر نادرست بودن آنها براى جلوگيرى و مهار نمودن آنها، مجازات هاى سنگين و كيفرهاى سخت تعيين گرديده است؛

صورت اول: اگر عاملين آن تا رسيدن به

محاكم قضائى، توبة نكنند، بايد با يكى از راههاى ذيل، اعدام و نابود شوند؛

الف: با آتش سوزانده شوند.

ب: سنگسار شوند؛

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 224

ج: دست و پايشان را ببندند و از مكان مرتفع رها سازند تا تكه تكه شوند؛

د: به دار آويخته و نابود گردند؛

صورت دوم: اگر زن شوهردار با زن شوهردار، مرتكب اين اعمال شوند، بى چون و چرا سنگسار و اعدام يا سوزانده خواهند شد،

اگر دو زن يا دختر بى شوهر اين عمل را انجام دهند، در مرحله نخست، براى هر يك در ملأ عام يكصد تازيانه مى زنند همچنين در مرتبه دوم و سوم، اگر توبه نكردند در مرتبه سوم اعدام مى شوند و اگر يكى از آنها با شوهر و ديگرى بى شوهر باشند، شوهردار درمرحله اول و بى شوهر در مرحله سوم نابود مى گردند.

صورت سوم: اگر با ازدواج مشروع باشد (موقت يا دائم) كه مورد پسند خداوند و براى اين گونه آميزش تشويق زياد و ثواب بيشتر معين شده است،

صورت چهارم: اگر نوع نامشروع و زنا باشد، حكم آن هم مانند مساحقه مى باشد، مرد زن دار با زن شوهر دار زنا نمايند، سنگسار و اعدام، مرد بى زن با زن بى شوهر در مرتبه سوم يا چهارم اعدام و اگر يكى بى زن و ديگرى شوهردار يا برعكس باشد حكمش در مساحقه بيان گرديد.

صورت پنجم: براى عاملين و مرتكبين اين عمل هم با صلاحديد حاكم شرع تازيانه تعيين گرديده است «1»

صورت ششم:

اگر با حيوان حلال گوشت باشد علاوه بر اينكه بايد قيمت آن را به صاحب مال پرداخت نمايد، بايد آن حيوان سربريده و سوزانده شود، و اگر با حيوان حرام گوشت باشد، آن حيوان نفى بلد مى شود يعنى بايد به محل ديگر برده و بفروش برسانند، و براى عامل اين عمل هم، مجازات هاى سنگين، پيش بينى شده و تعيين گرديده است. و بايد توجه داشت كه احكام مربوط به اين اعمال در كتاب هاى فقهى مشروحاً بيان گرديده و فتاوا هم متفاوت است، براى اطلاع بيشتر به آن منابع مراجعه شود فقط در ميان صورتهاى فوق در مورد «مساحقه» كه با

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 225

موضوع كتاب ارتبات دارد، به چند روايت توجه نماييد.

1- يعقوبن جعفرگويد: مردى از امام صادق عليه السلام يا امام موسى كاظم عليه السلام سؤال نمود از حكم زنى كه با زن ديگر «مساحقه» نمايد!! حضرت تكيه داده بود (با شنيدن اين سؤال با عصبانيت) نشست و فرمود: ملعونة ملعونة الرّاكبة و المركوبة ملعونة حتّى تخرج من اثوابها، فانّ اللَّه و ملائكته و أوليائه يلعنونها أنا ومن بقى فى أصلاب الرّجال و أرحام النّساء، فهو واللَّه الزّنا الأكبر، ولا واللَّه مالهنّ توبة قاتل اللَّه الأقيس بنت ابليس ماذا جائت به، فقال الرّجل هذا ما جاء به أهل العراق، فقال و اللَّه لقد كان فى عهد رسول اللَّه قبل أن يكون العراق. از رحمت خدا دوراست از رحمت خدا دور است سوارشونده و سوار شده تا از رختخوابش

بيرون آيد، همانا خدا و فرشتگان و دوستانش او را لعنت مى كنند من و هركس در صلب هاى مردان و رحم هاى زنان باقى مانده است پس به خدا سوگند آن «مساحقه» زناى بزرگ است!، نه به خدا سوگند براى آنها، توبه نيست! لعنت خدا براقيس دختر شيطان، چه آورد او، يعنى بنيان گذار مساحقه دختر ابليس بود؛

مرد گفت: اين كار را عراقى ها آورد!، فرمود: به خدا قسم در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هم بود كه عراقى وجود نداشت. «1»

البته اگر پيش از رسيدن به محاكم قضائى، توبه نمايند، حد ساقط مى شود و توبه شان نيز قبول مى گردد و گرنه بايد حد جارى شود.

2- و فيهنّ قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم لعن اللَّه المتشبّهين من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال و هم المخنّثون واللّاتى ينكحن بعضهنّ بعضاً. در باره اين زنها، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خدا لعنت كند به مردانى كه خود را تشبيه كننده به زنان و تشبيه كنندگان زن خود را بر مردان، آن مردانند لواط دهنده و آن زنانند كه بعضى بعضى را، نكاح مى كنند. «2»

3- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: السّحق فى النّساء بمنزلة اللّواط فى الرّجال فمن فعل ذلك شيئاً فاقتلوهما ثمّ اقتلوهما. به همديگر ماليدن در زنان مانند لواط در مردان است،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 226

هركس اين را كرد، هردوى آنان

را بكشيد (و بدون گذشت) بكشيد. «1»

4- محمد بن ابى حمزة و هشام و حفص همگى از امام صادق عليه السلام زنانى بر او داخل شدند و از آن حضرت از (حكم) «سحق» سؤال نمودند؟! فرمود: حدّها حدّالزّانى فقالت المرأة ماذكر ذلك فى القرآن! فقال بلى، قال فأين هو؟ قال هنّ أصحاب الرّسّ. حدّ آن حدّ زناكننده است، زن گفت: اين در قرآن ذكر نشده است؟! فرمود:

بلى (آمده است) گفت: در كجاى (قرآن) فرمود: آنها اصحاب رسّ است. «2»

5- سيف تمّار از امام صادق عليه السلام در حديثى فرمود: أُ تى أميرالمؤمنين عليه السلام بأمرأتين وجدتا فى لحاف واحد و قامت عليهما البيّنة انّهما كانتا تتساحقان فدعا بالنّطع ثمّ أحرقتا بالنّار!. دو زن را پيش اميرمؤمنان عليه السلام آوردند كه در زير يك لحاف بودند و شاهد هم اقامه شد بر اينكه آنها، مساحقه مى كردند، پوست (زير انداز) خواست و سپس هردو با آتش سوزانده شدند. «3»

6- در خبرالمناهى- فرمود: نهى النبى صلى الله عليه و آله و سلم أن يباشر المرءة المرأة ليس بينهماثوب.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نهى نمود زن به زن مباشرت كند كه ميانشا پرده اى نباشد. «4»

7- ابى هاشم، از أبى خديجة، از بعض صادقين عليهما السلام فرمود: ليس لامرأتين أن تبيتا فى لحاف واحد إلا أن يكون بينهما حاجز، فان فعلتا نهيتا عن ذلك، فان وجدتا مع النهى جلدت كل واحدة منهما حدا، فان وجدتا أيضا فى لحاف جلدتا، فان وجدتا الثالثة قتلتا. نبايد دو زن زير يك لحاف بخوابد، مگر اينكه ميان آنها پرده اى باشد، اگر خوابيدند، نهى شوند اگر باز بعد از نهى (زير

يك لحاف) پيدا شدند، تازيانه زده مى شوند، باز پيدا شدند باز تازيانه، اگر سومين بار پيدا شدند كشته مى شوند. «5»

توضيح اينكه ممكن است، اين حكم در باره دختران يا زنان مجرد (وغيرمحصنه)

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 227

باشد اما زنان شوهردار (ومحصنه) پس ثبوت مساحقه شان در وحله نخست، اعدام مى شوند، آنگونه كه اميرمؤمنان عليه السلام در باره دوزن انجام داد زيرا برابر روايات وارده مساحقه مانند زنا است و در حكم آن.

8- از امام صادق، از پدرانش عليهم السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا يباشر الرجل الرجل إلا وبينهما ثوب ولا تباشر المرأة المرأة إلا وبينهما ثوب. مرد بامرد زن با زن با همديگر مباشرت نداشته باشند، مگر اينكه ميان آنها لباس (يا پرده) باشد. «1»

9- واز او عليه السلام فرمود: لا تبيت المرأتان فى ثوب واحد إلا أن تضطرّا إليه. دوزن در زيريك لباس (لحاف) نخوابند مگر اينكه ناچار باشند. «2

.

19- خطرات همنشينى با نامحرم

19- خطرات همنشينى با نامحرم در روايت آمده است كه ابليس به خدمت تعدادى از انبياء مانند حضرات نوح و موسى و يحيى عليهم السلام شرفياب مى شد و صحبت مى كرد!! روزى به خدمت حضرت موسى عليه السلام آمد و گفت: اى موسى وقتى كه مناجاتت را با خدا تمام كردى اين درخواست مرا به او برسان و

بگو: خدايا حالا كه از زمان آدم خيلى گذشته است چه مى شود كه مرا ببخشى و از گناه من در گذرى!!؛

سفارش ابليس را به خدا عرضه داشت، خطاب آمد اى موسى به او بگو اگر مى خواهى ترا ببخشم برو به قبر آدم سجده كن! ابليس كه قضيه را شنيد پوز خندى زد و گفت: من به آدم زنده سجده نكردم به مرده اش سجده كنم هيهات!! ولى اى موسى به خاطر رساندن سفارش من، من هم چند چيز را به تو سفارش مى كنم مواظب باشى!!.

1- متكبر نباش مرا تكبّر بيچاره ام كرد اگر تكبر نمى كردم و به آدم سجده مى نمودم آن همه عبادات و مقام والاى خود را از دست نداده و به اين روز نمى افتادم.

2- در هيچ چيز طمع و حرص نداشته باش، طمع نزديك شدن به شجره منهيّة، سبب رانده شدن آدم از بهشت گرديد.

3- حسود نباش، زيرا حسادت باعث شد قابيل برادرش هابيل را بكشد و لعين دنيا و آخرت گردد.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 228

4- هيچ وقت با زن نامحرم در جاى خلوت ننشين، بدانكه نفر سوم من خواهم بود و شما را از راه ايمان بدر خواهم برد! اقلّا در را باز گذاريد يا بچه مميّز كنارتان باشد. «1»

1- دَرَسْتْ (راوى) از كسى كه به او گفته است از امامان عليهم السلام فرمود: ابليس به موسى عليه السلام گفت: يا موسى لا تخل بامرأة لا تحلّ لك فانّه لا يخلو رجل بامرأة لا تحلّ له إلّا كنت

صاحبه دون أصحابى. اى موسى با زنى كه برتو حلال نيست، خلوت نكن، به يقين مرد با زن نامحرمى خلوت نكرد، مگر اينكه من بدون يارانم با او خواهم بود (يعنى خودم سريع، دست بكار مى شوم و منتظر بچه هايم نمى باشم. «2»

سعدان، از أبى عبد اللَّه عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مانند آن را، روايت كرده است.

2- نوادر راوندى: باسند خود از موسى بن جعفر از پدرانش عليهم السلام گفت: على فرمود:

ثلاث من حفظهن كان معصوماً من الشيطان الرجيم ومن كلّ بلية، من لم يخل بامرأة ليس يملك منها شيئاً، ولم يدخل على سلطان، ولم يعن صاحب بدعة ببدعته. سه چيز است هركس آن را حفظ نمايد، از (خطرات و وسوسه هاى) شيطان رجيم و از همه بلاها معصوم (و مصون) مى شود، هركس با زنى كه مالك آن نيست، خلوت نمايد، و برسلطانى داخل نشود (و به دربار او رفت و آمد نكند) و بربدعت صاحب بدعتى، يارى نرساند. «3»

3- مسمع بن أبى سيار گويد: أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: فيما أخذ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم البيعة على النساء، أن لا يحتبين «4» ولا يقعدن مع الرجال فى الخلاء. در ضمن چيزهائى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در هنگام بيعت گرفتن از زنها، سفارش كرد اين بود كه دست ها را در زانو حلقه زده (چمباتمه) نزنيد و در خلوت با مردان (نامحرم) ننشينيد. «5»

4- موسى بن إبراهيم: از موسى بن جعفر: از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من

كان يؤمن بالله واليوم الآخر فلا يبت فى موضع يسمع نفس امرأة ليست له

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 229

بمحرم. هر كس به خدا و قيامت ايمان آورده است شب نكند در جائى كه نفس زنى شنيده شود كه به او محرم نيست. «1»

5- حسن بن فضل طبرسى در كتاب (مكارم الاخلاق): از امام صادق عليه السلام فرمود:

أخذ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم على النساء أن لا ينحن ولا يخمشن ولا يقعدن مع الرجال فى الخلاء. از جمله شرايط بيعت گرفتن از زنها اين بود كه نوحه گرى نكنند و روى خود را در مصائب نخراشند و بانامحرمان در خلوت همنشين نشوند. «2»

6- شيخ مفيد باسندخود گفت: رسول خداصلى اللَّه عليه وآله فرمود: أربعة مفسدة للقلوب: الخلوة بالنساء والإستمتاع منهن والأخذ برأيهنّ ومجالسة الموتى فقيل: يا رسول اللَّه وما مجالسة الموتى؟ قال: مجالسة كل ضال عن الايمان وجائر عن الأحكام. چهار چيز دل را به فساد كشد،

1- خلوت كردن با زنان؛

2- بهره بردارى (از حرام) آنها؛

3- پذيرفتن رأى آنها؛

4- هم نشينى با مردگان، گفته شد اى رسول خدا با مردگان نشستن چيست؟! فرمود: همنشينى با گمراهان دور از ايمان و ستمگران در حكم دادن. «3

20- ديد زدن به خانه همسايه

20- ديد زدن به خانه همسايه در روايات آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله

و سلم فرمود: جبرئيل آن قدر حقوق همسايه ها را بيان كرد من خيال كردم دستور خواهد داد كه همسايه ها از همديگر ارث ببرند؛

تعداد سى و پنج حق براى همسايه در گردن يكديگر تعيين گرديده است!؛ بدينجهت بايد حقوق يك ديگر را رعايت نمايند و آبروى هم را نگهدارند چون همسايه قهراً از اسرار همسايه اش، آگاه خواهد شد، پس نبايد در صدد ديد زدن به

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 230

خانه همسايه باشد حتى اگر كسى بخواهد به زندگى و اسرار همسايه خود، ديد بزند و دزدكى نگاه كند: آن يكى همسايه حق دارد در آن حال بزند و چشم اورا در آورد و كور نمايد مسؤليت شرعى و ديه هم ندارد!؛

روى اين اصل نبايد كسى براى پى بردن و اطلاع يافتن از اسرار درونى همسايه كنجكاوى نمايد و به كشف اسراراو بپردازد.

1- (عقاب الأعمال): از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من اطلع فى بيت جاره فنظر إلى عورة رجل أو شعر امرأة أو شيئ من جسدها كان حقّاً على اللَّه أن يدخله النار مع المنافقين الذين كانوا يتبعون عورات النساء فى الدنيا، ولا يخرج من الدنيا حتى يفضحه اللَّه، ويبدى للناس عورته فى الآخرة، و من ملأ عينيه من امرأة حراماً حشاهما اللَّه يوم القيامة بمسامير من نار، وحشاهما ناراً حتى يقضى بين الناس، ثم يؤمر به إلى النار. هركس به خانه همسايه ديد بزند و چشمش به عورت مرد يا موى زنى يا به چيزى

از اعضاى او بيفتد، براى خدا حق است كه او را با منافقين به آتش داخل كند، كسانى كه در دنيا به عورات زنها تبعيت (وپيگير) مى شوند، از دنيا بيرون نمى روند مگر اينكه خداوند او را رسوامى نمايد و در آخرت آبروى او را مى ريزد و هركس چشمهايش را از نگاه كردن به زن نامحرم پر نمايد، خداوند هر دو چشم او را در روز قيامت از ميخ هاى آتشين پر نمايد و پر از آتش كند، تا از قضاوت ميان مردم فارغ شود، و سپس دستور دهد تا او را به سوى آتش بكشند. «1

21- لعنت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

21- لعنت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسول خدا در باره سه كس لعنت نموده است.

1- كسى كه به عورت زن حرام نگاه كند.

2- مردى كه به ناموس برادر و دوستش خيانت كند.

3- كسى كه مردم به كمك او احتياج داشته باشند: او از آنها رشوة درخواست نمايد.

1- جابر: از أبى جعفر عليه السلام فرمود: لعن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم رجلًا ينظر إلى فرج امرأة لا تحلّ

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 231

له، و رجلًا خان أخاه فى امرأته، و رجلًا يحتاج الناس إلى نفعه فيسألهم الرشوة. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم لعنت كرد به كسى كه به عورت

زنى نگاه كند كه برايش حلال نيست، ومردى كه به برادرش در مورد زنش خيانت نمايد، و مردى كه مردم به منفعت (و كمك) او نياز داشته باشند، از آنها، درخواست رشوه نمايد. «1

22- ديگر تكرار نكن!!

22- ديگر تكرار نكن!! اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: اتّقوا معاصى اللَّه فى الخلوات فانّ الشّاهد هو الحاكم از معصيت هاى پنهانى بپرهيزيد: زيرا (فرداى قيامت) شاهد (يعنى خداوند) خود حكم كننده خواهد بود!؛

با توجه به مفاد اين روايت نبايد در جاهاى خلوت: حد و مرز را شكست و نافرمانى كرد زيرا براى خدا خلوتى وجود ندارد همه جهان آفرينش: محضر خداست هيچ عملى ريز يا درشت: از منظر خدا پنهان نيست و بايد حيا كرد.

1- سعيد بن هبة اللَّه راوندى در (الخرائج والجرائح) از أبى كهمس گفت: كنت نازلًا فى المدينة وكان فيها وصيفة وكانت تعجبنى فانصرفت ليلة ممسياً فافتتحت الباب ففتحت لى فقبضت على ثديها (فمددت يدى فقبضت على يدها)، فلما كان من الغد دخلت على أبى عبد اللَّه عليه السلام فقال: تب إلى اللَّه مما صنعت البارحة. من در مدينه (در منزلى) نزول كرده بودم و در آن كنيزى بود كه از او خوشم مى آمد (و فكر مرا به خود مشغول ساخته بود)، شبى در را زدم كه باز كند او هم در را گشود، و دستم را دراز كرده پستانهاى او را گرفته (و دستم را بردم و دستش را گرفتم)؛

فردا كه به خدمت امام صادق عليه السلام وارد شدم فرمود: از كارى كه ديشب

كردى، به خدا توبه كن (و ديگر تكرار نكن). «2»

2- مهزم الاسدى گفت: كنّا بالمدينة وكانت جارية صاحب الدار تعجبنى وإنى أتيت الباب فاستفتحت الجارية فغمزت ثديها، فلما كان من الغد دخلت على أبى عبد اللَّه عليه السلام فقال: أين

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 232

أقصى أثرك؟ قلت: ما برحت بالمسجد (المسجد)، فقال: أما تعلم أن أمرنا (هذا لا يتم) (هنا لاينال) إلا بالورع. ما در مدينه بوديم و كنيز صاحب خانه مرا به شگفتى واداشته (و به خود مشغول ساخته بود)، به دم در آمده و در را زدم و او بيرون آمد من پستان هاى او را فشردم، فردا كه به محضر امام صادق عليه السلام داخل شدم فرمود: دورترين آثارت كجاست (ديشب چكار كردى)؟ گفتم: ديشب در مسجد بودم فرمود: آيا نمى دانى اين قبول (ولايت ما) تمام نمى شود (و به كمال نمى رسد) مگر باورع (و تقوى). «1»

3- أبى بصير: گفت: كنت أقرئ امرأة كنت أعلّمها القرآن فمازحتها بشيئ، فقدمت على أبى جعفر عليه السلام فقال لى: أيّ شيئ قلت للمرأة؟ (فغطيت وجهى) (و غطى وجهه) فقال: لا تعودن إليها. به زنى درس قرآن مى دادم، پس با او با چيزى شوخى كردم، به خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم فرمود: به زن چه گفتى؟! (از خجالت) رويم را پوشاندم، فرمود:

ديگر تكرار نكن. «2

23- شوخى و گفتگو با نامحرم

23- شوخى و گفتگو

با نامحرم در روايت وارد شده است هركس با زن نامحرم بيش از ضرورت گفتگو نمايد براى هركلمه آن گفتار به سختى معذب خواهد شد و در روزقيامت براى هر كلمه آن: هزار سال در آتش خواهد سوخت. «3» و بردهان او لجام خواهند زد به روايت ذيل و روايت فصل بعد دقت فرمائيد.

1- حسين بن زيد، از امام صادق، از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم- در حديث المناهى- فرمود: ونهى أن تتكلم المرأة عند غير زوجها وغير ذى محرم منها أكثر من خمس كلمات ممّا لابدّ لها منه. ونهى فرمود كه زن، با نامحرم و جز شوهر خودش، بيش از پنج كلمه كه ناچار است، حرفى بزند (و سخنى بگويد). «4»

مسعدة بن صدقة: از جعفر بن محمد: از پدرش عليهما السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

أربع يُمتن القلب: الذّنب على الذّنب، و كثرة مناقشة النساء يعنى محادثتهن، و مماراة

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 233

الأحمق يقول وتقول و لا (يؤول) (يرجع) إلى خير أبداً، و مجالسة الموتى، قيل (يا رسول اللَّه): و ما الموتى؟ قال: كلّ غنى مترف. چهار چيز دل را مى ميراند،

1- گناه روى گناه كردن،

2- بازنها زياد حرف زدن،

3- با احمق ها دهن به دهن گذاشتن هرچه بگوئى و در او تأثير نداشته باشد (و به خرجش نرود)،

4- و مجالست با مردگان، پرسيدند اى رسول خدا مردگان كيانند؟! فرمود: همه غنى هاى در رفاه كامل (كه

از خدا و احوال فقراء بى خبر باشند). «1

24- دست دادن باخانم نامحرم

24- دست دادن باخانم نامحرم هركس با زن حرام دست دهد و مصافحه نمايد: در روز قيامت دست بسته و به گردن آويخته مى آورند و به آتش مى اندازند!؛

مگر در حال ضرورت، با دستكش يا با لباس دست دهند.

1- مسعدة بن صدقة: از جعفر بن محمد: از پدرش عليهما السلام گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: و من صافح امرأة حراماً جاء يوم القيامة مغلولًا ثمّ يؤمر به إلى النار، و من فاكَهَ امرأةً لا يملكها (حبسه اللَّه) (حبس) بكلّ كلمة كلّمها فى الدنيا ألف عام. و هركس با زن نامحرم دست دهد، روز قيامت به زنجير كشيده شده مى آيد و دستور داده مى شود كه به آتش اندازند، و هركس با زنى كه در اختيارش نيست (زوجه يا كنيز) سخن گويد، خداوند در برابر هر كلمه گفتار كه در دنيا با نامحرم گفته است، هزار سال زندانى نمايد. «2»

2- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من صافح امرأة تحرم عليه فقد باء بسخط من اللَّه، ومن التزم امرأة حراما قرن فى سلسلة من نار مع الشيطان فيقذفان فى النار. هركس بازنى كه برايش حرام است، دست دهد، محققاً خود را با غضب خدا مواجه كرده است، و هركس زن حرام را به آغوش كشد، با شيطان در يك زنجير آتشين كشيده شده، باهم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 234

به آتش اندازند. «1»

3- أبو بصير از أبا عبد اللَّه عليه السلام پرسيد: هل يصافح الرجل المرأة ليست بذى محرم؟ قال:

لا إلا من وراء الثوب. آيا مرد با زن نامحرم، مى تواند دست دهد؟! فرمود: نه مگر از پشت لباس. «2»

4- جابربن يزيد جعفى از ابى جعفر عليه السلام ... و لا يجوز للمرأة أن تصافح غير ذى محرم إلا من وراء ثوبها، ... جايز نيست با نامحرم دست دهد مگر از پشت لباس زن. «3»

5- سماعة بن مهران گفت: از اباعبداللَّه عليه السلام از دست دادن زن و مرد سؤال نمودم؟

فرمود: حلال نيست مرد بازن دست دهد مگر با زنى كه ازدواج او برايش حرام است، خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر يا مانند اينها، اما زنى كه ازدواج با او برايش حلال باشد فلايصافحها الّا من وراء الثّوب و لايغمز كفّها با او مصافحه نكند مگر از پشت لباس و دستش را فشار ندهد. «4

25- نگاه تيرى از تيرهاى شيطان!

25- نگاه تيرى از تيرهاى شيطان! در عالم ماديات، براى گشودن هر درِ بسته اى، بايد كليدى باشد تا آن دَرْ گشوده شود، و در معنويات نيز همانگونه است مثلًا در روايات آمده است كه كليد بهشت رضايت والدين است، اگر فلان عمل را به جا بياورى، همه درهاى بهشت، به رويت گشوده مى شود، در قسمت منفى هم به همان سياق است، مثلًا شراب كليد تمام شرّهاست و

كليد همه نا موفقيت ها، سستى و تنبلى است و كليد تمام گرفتارى هاى جنسى و پيامدهاى ناگوار آن، نگاه كردن به نامحرم است؛

در روايات هم آمده است «النظرة سهمٌ من سهام الشّيطان» نگاه كردن (و ديد زدن) تيرى از تيرهاى شيطان است.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 235

ابليس نيز خود مى گويد: النّساء سهامى لمن رميته أصبته زنها تيرهاى من هستند به هر هدفى شلّيك كنم مى زنمش (و خطا نمى رود).

در روايت آمده است «النّساء حبائل الشّطان» زنها دام هاى شيطانند (براى هركس بگستراند، به تور مى اندازد).

1- على بن عقبة: از پدرش گفت: شنيدم أبى عبد اللَّه عليه السلام مى فرمود: النظرة سهم من سهام إبليس مسموم، وكم من نظرة أورثت حسرة طويلة. نگاه (به زن نامحرم) تيرى از تيرهاى مسموم ابليس است، و چه نگاههائى كه حسرت طولانى براى آدمى ببار مى آورد. «1»

2- هشام بن سالم از عقبة از پدرش گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: النظرة سهم من سهام إبليس مسموم، من تركها لّله عزوجل لا لغيره أعقبه اللَّه أمناً و ايماناً يجد طعمه. نگاه به (زن نامحرم) تيرى از تيرهاى مسموم ابليس است، هركس آن را به خاطر خداى عزّ و جل ترك نمايد، نه براى ديگرى، خداوند پيامد امن و ايمان براى او ارزانى داشته و مزه آن را خواهد چشيد. «2»

3- ابن أبى عمير: از الكاهلى گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: النظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة وكفى بها لصاحبها فتنة. نگاه پشت سر

هم در دل شهوت (وهوسرانى را) مى كارد و براى به فتنه انداختن صاحب آن، كفايت مى كند. «3»

4- امام صادق عليه السلام فرمود: من نظر إلى امرأة فرفع بصره إلى السماء أو غمض بصره لم يرتدّ إليه بصره حتى يزوّجه اللَّه من الحور العين. هركس به زنى نگاه كند و سرش را بالا گرفته و به آسمان بنگرد، يا چشمش را فروبندد، چشمش را نگشوده خداوند به او از حورالعين بهشتى تزويج نمايد. «4»

وفى خبر آخر: لم يرتدّ إليه طرفه حتى يعقبه اللَّه ايماناً يجد طعمه. در خبر ديگر است كه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 236

چشمش را باز نكند تا خداوند ايمانى به او عنايت مى كند كه (فوراً) مزه اش را بچشد. «1»

5- ابن أبى نجران: از كسى كه به او گفته از أبى عبد اللَّه عليه السلام: از أبى جميلة: از أبى جعفر و أبى عبد اللَّه عليهما السلام فرمودند: ما من أحد الّا و هو يصيب حظّاً من الزّنا، فزنا العينين النظر، وزنا الفم القبلة، و زنا اليدين اللمس، صدّق الفرج ذلك أو كذّب. نيست كسى مگر اينكه او را سهمى از زنا اصابت نمايد، پس زناى چشمان نگاه (به زن نامحرم است) و زناى لبها بوسيدن او است، و زناى دستها، لمس است، (بعد از اين مقدمات) نر و مادگى آنها را تصديق نمايد (و به زناى عملى مشغول شوند) يا تكذيب نموده و پرهيز مى نمايند. «2»

6- أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: من أطلق ناظره أتعب حاضره، من تتابعت

لحظاته دامت حسراته. هركس (عضو) نگاه كننده اش را رها سازد، خود را به زحمت انداخته است، و هركس نگاهش پشت سرهم شود، حسرت هايش ادامه خواهد يافت. «3»

7- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: النظر سهم مسموم من سهام إبليس، فمن تركها خوفا من اللَّه أعطاه اللَّه إيمانا يجد حلاوته فى قلبه. نگاه تير زهر آگين از تيرهاى ابليس است پس هركس آن را از ترس خدا ترك نمايد، خداوندبرايش ايمانى عطا فرمايد كه شيرينى آن را در دلش پيدا خواهد نمود. «4»

8- و فرمود: لكل عضو من ابن آدم حظ من الزنا فالعين زناه النظر، و اللسان زناه الكلام والأذنان زناهما السمع واليدان زناهما البطش، والرجلان زناهما المشى، والفرج يصدق ذلك ويكذبه. بر تمام اعضاى فرزند آدم، نصيبى از زناست، پس چشم زنايش نگاه است، و زبان زنايش گفتار (حرام) است، و گوشها زناشان شنيدن (صداها و كلمات حرام) است و دستان، زنايش فشار آوردن (و زدن) است و پاها زنايشان رفتن (به جاهاى حرام) است و اندام جنسى آنها را تصديق و تكذيب مى نمايد. «5»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 237

9- در كتاب «زهد النبى» صلى الله عليه و آله و سلم شيخ جعفر بن أحمد قمى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اشتد غضب اللَّه على امرأة ذات بعل ملأت عينها من غير زوجها. شديد شد غضب خداوند بر زن شوهردارى كه چشمانش را از غير شوهرش پر نمايد. «1»

10- حسين بن

زيد از جعفر بن محمد، از پدرانش عليهم السلام- در حديث المناهى فرمود: ومن ملأ عينيه من حرام ملأ اللَّه عينيه يوم القيامة من النار إلا أن يتوب ويرجع. و هركس چشمانش را از حرام پرنمايد، خداوند روز قيامت چشمهايش را از آتش پر مى نمايد مگر توبه كرده و برگردد. «2»

11- سكونى، از امام صادق، از پدرش عليهما السلام گفت: رسول خدا

فرمود: كلّ عين باكية يوم القيامة إلا ثلاثة أعين: عين بكت من خشية اللَّه، و عين غضت عن محارم اللَّه، و عين باتت ساهرة فى سبيل اللَّه. تمام چشمها روز قيامت مى گريد مگر سه چشم، چشمى كه از ترس خدا بگريد، و چشمى كه از حرام هاى خداوند، پوشيده شود، و چشمى كه در راه خدا شب را بيدار بماند. «3»

12- أمير مؤمنان عليه السلام فرمود: ليس فى البدن شئ أقلّ شكرا من العين، فلا تعطوها سؤلها فتشغلكم عن ذكر اللَّه عزوجل. در بدن كم شكرتر ازچشم نيست، پس خواسته هايش را به او ندهيد تا شما را از ذكر خدا مشغول نسازد. «4»

13- سيف بن عميرة: از سعد الاسكاف: از أبى جعفر عليه السلام فرمود: استقبل شاب من الأنصار امرأة بالمدينة وكان النساء يتقنّعن خلف آذانهنّ، فنظر إليها وهى مقبلة، فلما جازت نظر إليها ودخل فى زقاق قد سمّاه ببنى فلان فجعل ينظر خلفها واعترض وجهه عظمٌ فى الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه، فلما مضت المرأة نظر فإذا الدماء تسيل على ثوبه و صدره، فقال: و اللَّه لآتينّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و لأخبرنّه، فأتاه، فلما رآه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم قال: ما هذا؟

فأخبره فهبط

جبرئيل عليه السلام بهذه الآية: (قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم ان اللَّه خبير بما يصنعون). جوانى از طايفه انصار در مدينه با زنى روبرو آمد و زنها مقنعه را در پشت گوششان مى بستند جوان درحالى كه او مى آمد به او

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 238

نگاه مى كرد تا اينكه رد شده وارد كوچه اى گشت كه به بنى فلان ناميده شده بود، پس مرتب به او نگاه مى كرد و (بيخود شده و محو تماشاى جمال او بود ناگهان سرش به ديوار خورد و) استخوان يا شيشه اى از ديوار به روى او اصابت نمود و رويش پاره شد و خون جارى گشت؛

زن عبور نمود (و گذشت اما جوان تازه متوجه شده بود كه) خون به لباس وسينه اش جارى است، گفت: به خدا اين قضيه را براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خبر داده (ومى رسانم تا فكرى در باره اين زنهاى رو برهنه و آرايش كرده بنمايد كه جوانان را به بيراهه نكشند) پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد قضيه را گفت، در اين حال جبرئيل نازل شده و اين آيات را آورد «به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند، اين براى آنان پاكيزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند، و دامان

خويش را حفظ كنند و زينت خود را- جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى هاى خود را برسينه خود افكنند (تاسينه و گردن با آن پوشانده شود) تا آخر آيه». «1»

26- نگاه اوّليّة

26- نگاه اوّليّة در دوران زندگى خيلى پيش مى آيد كه آدمى بطور ناخواسته چشمش به زن زيبا مى افتد كه او را به اعجاب و شگفتى وا مى دارد و از آن خوشش مى آيد، در اين صورت چه بايد كرد آيا او را بپايد و زُر بزند يا بر خود مسلّط شود و رو به سوى خدا برگرداند!.

1- از امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اذا نظر أحدكم الى المرأة الحسناء فليأت أهله فانّ الّذى معها مثل الّذى مع تلك، فقام رجل فقال يا رسول اللَّه فان لم يكن له أهل فما يصنع؟! قال فليرفع نظره الى السّماء و ليراقيه و ليسأله من فضله. زمانى كه يكى تان به زن زيبائى نگاه كرد، پس به پيش همسرش در آيد زيرا آنچه كه آن دارد مانند آن را اين هم دارد، مردى برخاست و گفت: اى رسول خدا اگر همسر نداشته باشد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 239

چه كند؟! فرمود: نگاهش را به سوى آسمان بلند نمايد و بدوزد و از فضل

خدا درخواست كند. «1»

2- اميرمؤمنان عليه السلام در حديث اربعمأة فرمود: اذا رأى أحدكم امرأة تعجبه فليأت أهله فانّ عنده مثل مارأى فلايجعلنّ للشّيطان على قلبه سبيلًا ليصرف بصره عنها فاذا لم يكن له زوجة فليصلّ ركعتين و يحمد اللَّه كثيراً و ليصلّ على النّبىّ صلى الله عليه و آله و سلم ثمّ يسأل اللَّه من فضله فانّ ينتج (يبيح- يتيح) له من رأفته ما يغنيه. هرگاه يكى از شما زنى را ديد و خوشش آمد پس به پيش همسرش برود همانا در او مانند همان است كه ديده، پس شيطان را بردلش راه ندهد و حتماً چشمش را از او برگيرد، اگر همسر ندارد دوركعت نماز خوانده و ستايش خدا را زياد بجا آورد و بر پيغمبر صلوات بفرستد و سپس از فضل خدا سؤال نمايد چون او از رأفت خود به او نتيجه داده (و فضل خود را به او مباح و عطا فرموده) و بى نياز مى گرداند. «2»

3- سيد رضى در نهج البلاغة: آورده است، اميرمؤمنان عليه السلام با اصحابش نشسته بود زنى زيبا بر آنها گذشت كه آنها به او چشم دوختند حضرت فرمود: انّ عيون هذه الفحول طوامح و انّ ذلك سبب هبابها فاذا نظر أحدكم امرأة تعجبه فليلامس أهله، فانّما هى امرأة كامرأته فقال رجل من الخوارج، قاتله اللَّه كافراً ما أفقهه فوثب القوم ليقتلوه فقال عليه السلام رويداً فانّما هو سبّ بسبّ أو عفو عن ذنب. همانا چشمان اين نرها حريص است و اين سبب تحريك آنهاست، پس وقتى كه يكى تان به زنى نگاه كرد كه او را به تعجب وادشت (و از او خوشش آمد)،

همسر خود را لمس نمايد (و با او آميزش جنسى داشته باشد) زيرا آن زنى مانند زن خودش است، يكى از خوارج گفت: خداوند او (يعنى اميرمؤمنان عليه السلام) را با كفر بميراند!! (ببينيد) چقدر آموزنده تر حرف زد، پس اصحاب خيز برداشتند كه آن مرد را بكشند اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: آرام باشيد، همانا پاسخ آن سخن زشت، مقابله بمثل است يا گذشت كردن

(شايسته گى و اخلاق على هم گذشت است نه انتقام!!). «3»

4- حمادبن عثمان از امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنى را ديد كه آن

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 240

حضرت را به اعجاب واداشت، به ام سلمه داخل شد و با او همبستر شد چون روز نوبت او بود و در حالى كه آب (غسل) از سرش مى چكيد به سوى مردم بيرون آمد و فرمود: اى مردم بتحقيق نگاه (ناصواب) از شيطان است، پس براى هركس همچون كارى پيش آمد به پيش همسر خود برود. «1

27- حدود نگاه به نامحرم

27- حدود نگاه به نامحرم بعضى ها خيال مى كنند كه دستورات بازدارنده اسلام در مورد حجاب و پرهيز از خودنمايى وسوسه انگيز: نوعى خشونت و عقب گرد به عهد عتيق و بربريت و وحشيت عهد بوق است!؛

اما خودمانيم بياييد منصفانه و بدون تقليد از غرب و پيروى از هواى نفس:

كلاهمان را قاضى كنيم اگر بانوان عزيز كه خداوند آنها را براى آرامش روح و آسايش جسم و جان مردان آفريده و مورد توجه جنس مخالف خود قرار داده است: خود را در منظر نامحرم قرار نمى دادند و در مجامع عمومى و محافل خصوصى: با آرايش هاى فريبنده گوناگون ظاهر نمى شدند؛

آيا اين همه فساد و تباهى و سردرگمى و خانمان هاى برباد رفته و ويران گشته: بر جوامع و اقشار مختلف مخصوصاً طبقه جوان كه در بحران بلوغ و غيره با اين مسايل دست و پنجه نرم مى كنند: حكم فرما مى شد؟!!.

آيا اين گريز پايى ها و وحشت از اندرون نشستن قسمتى از بانوان و دختران و سر به بيابان و خيابان گذاشتن ها و از خانه فراركردن ها وو .. محصول بدحجابى و بى حجابى نيست؟!!؛

آيا اطاعت از دستورات آيات سوره مباركه «نور» و پرهيز از منهيات آن: جوامع را به ساحل نجات و زندگى ايده آل و روح آرام نمى رسانيد؟!؛

صدها آيا و مگرهاى ديگر كه شما بهتر از من مى دانيد. خدايا به احترام مقربين درگاهت: تمام اقشار مختلف مخصوصاً طبقه جوان ما را از شرور شياطين جن و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 241

انس و حوادث خانمانسوز محفوظ بدار و آنها را به زندگى آرام و بى دغدغه و دور از ناراحتى هاى روحى و جسمى: برسان و خودت دست آنها را بگير و به ساحل نجات برسان آمين.

در سوره مباركه نور در آيات 30 و 31 حد و مرز حجاب را مشروحاً بيان فرموده است

و در روايات فراوان نيز حدود نگاه به نامحرم، با تفاوتهائى بيان گرديده است كه براى رعايت اختصار فقط تعدادى از آنها را ذيلًا مى آوريم.

1- زرارة، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) در باره آيه «و لا يُبْدينَ زنتهنّ إلّا ما ظهر منها» و زينت هاى خود را (جز آن مقدار كه نمايان است) آشكار ننمايند مگر آنچه كه ظاهر است» منظور اين آيه چيست؟ فرمود: الزّينة الظاهرة الكحل والخاتم. زينت ظاهره سرمه و انگشتر است. «1»

2- باز در باره آيه فوق از أبى عبد اللَّه عليه السلام «إلا ما ظهر منها» فرمود: الوجه والذراعان رو و دو ذراع (بازو). «2»

3- أبى بصير گويد: از أبى عبد اللَّه (عليه السلام)، درباره آيه «ولا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها» پرسيدم؟ فرمود: الخاتم والمسكة وهى القلب انگشتر و مسكه كه آن محل دستبند است. «3»

4- مروك بن عبيد، از بعض أصحاب ما، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) گفت: به او گفتم ما يحلّ للرّجل أن يرى من المرأة إذا لم يكن محرماً؟ قال: الوجه والكفان والقدمان براى مرد از زن نامحرم چه چيزهائى ديدنش حلال است؟! فرمود: رو و كف دستان و قدمها. «4»

5- على بن جعفر از امام موسى كاظم عليهما السلام در باره زن نامحرم كه براى مردنامحرم چه چيزهائى نگاه كردنش حلال است سؤال نمود؟ فرمود: الوجه والكف وموضع السّوار. رو و كف و محل النگو (يعنى مچ دستها). «5»

6- على عليه السلام- در حديث الأربعمائة- فرمود: لكم أول نظرة إلى المرأة فلا تتبعوها

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 242

بنظرة اخرى واحذروا الفتنة. نگاه اول براى شماست، نگاه ديگرى پشت سرش نكنيد و از فتنه در حذر باشيد. «1»

7- تميمى از امام رضا، از پدرانش عليهم السلام.

از رسول خدا فرمود: لا تتبع النظرة النظرة فليس لك إلا أول النظرة نگاه پشت نگاه نكن، نيست براى تو مگر نگاه اول. «2»

8- سكونى: از امام صادق عليه السلام: أوّل نظرة لك والثّانية عليك ولا لك، والثّالثة فيها الهلاك نگاه نخست براى توست، ودومى به ضرر توست نه به خير تو، و سومى در آن است هلاكت (و نابود شدن). «3»

9- عبدالرحمن بن الحجاج گويد: از أبا عبد اللَّه عليه السلام پرسيدم دخترى كه به بلوغ نرسيده است كى سرش ر ا از نامحرم و براى نماز بپوشاند؟ فرمود: لا تغطّى رأسها حتى تحرم عليها الصلاة. سرش را نپوشاند تا نماز برايش حرام شود (حيض ببيند و به بلوغ برسد). «4»

10- بزنطى، از امام رضا عليه السلام فرمود: لا تغطّى المرأة رأسها من الغلام حتى يبلغ الغلام زن از پسر (نامحرم) سرش را نپوشاند تا بالغ شود. «5»

در مورد حدود پوشش زنان سالخورده به فصل بعد دقت نمائيد

28- حكم حجاب بانوان سالخورده

28- حكم حجاب بانوان سالخورده قال اللَّه عزّ و جلّ «والقواعد من النّساء الَّتى لا يرجون نكاحاً فليس علينّ جناحٌ أن يضعن ثيابهنّ غير متبرّجاتٍ بزينةٍ و أن يستعففن خير لهنّ و اللّه سميعٌ

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 243

عليمٌ» «1»

وزنان از كار افتاده اى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، به شرط اين كه در برابر مردم، خود آرايى نكنند؛ و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا ودانا است.

در باره اصل استثناى حكم حجاب براى زنان سالخورده در ميان علماى اسلام محل بحث و گفتگو نيست؛ چرا كه قرآن ناطق به آن است؛ ولى در خصوصيات آن گفتگوهائى وجود دارد از جمله اينكه: در مورد سن اين زنان و اين كه تا چه حد برسند حكم قواعد را دارند گفتگو است در بعضى از روايات اسلامى تعبير به مُسِنّه شده (زنان سالخورده).

در حالى كه در بعضى ديگر تعبير به قعود از نكاح (بازنشستگى از ازدواج) آمده اما جمعى از فقهاء و مفسرين: آن را به معنى پايان دوران قاعدگى و رسيدن به حد نازائى و عدم رغبت كسى به ازدواج با آنها دانسته اند.

ولى ظاهر اين است كه همه اين تعبيرات به يك واقعيت اشاره مى كند و آن اينكه به سن و سالى برسند كه معمولا در آن سن و سال كسى ازدواج نمى كند: هر چند ممكن است به طور نادر چنين زنانى اقدام به ازدواج بنمايند.

و نيز در مورد مقدارى از بدن كه جايز است آنها آشكار كنند: در احاديث اسلامى تعبيرات مختلفى آمده: در حالى كه قرآن به طور سر بسته گفته است مانعى ندارد كه لباسهاى خود را فرو نهند كه البته اين تعبير ظاهر در

لباس رو است.

در بعضى از روايات در پاسخ اين سؤال كه كداميك از لباسهايشان را مى توانند فرو نهند؟ امام صادق عليه السلام مى فرمايد: الجلباب (چادر) در حالى كه در روايت ديگرى تعبير به جلباب و خمار شده است (خمار به معنى روسرى است).

ولى ظاهر اين است كه اين گونه احاديث نيز با هم منافاتى ندارند: منظور اين است كه مانعى ندارد آنها سر خود را برهنه كنند و موها و گردن و صورت خود را نپوشانند و حتى در بعضى از احاديث و كلمات فقهاء: مچ دستها نيز استثناء شده است: اما

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 244

بيش از اين مقدار: دليلى درباره استثناء آن نداريم.

و به هر حال همه اينها در صورتى است كه آنها خود آرائى نكنند

(غير متبرجات بزينة) و زينتهاى پنهانى خود را كه ديگران هم واجب است بپوشانند بايد مستور دارند: و همچنين لباسهاى زينتى كه جلب توجه مى كند در تن نكنند و به تعبير ديگر آنها مجازند بدون چادر و روسرى با لباس ساده و بدون آرايش بيرون آيند اما با همه اينها اين يك حكم الزامى نيست: بلكه اگر آنها مانند زنان ديگر پوشش را رعايت كنند ترجيح دارد: چنانكه در ذيل آيه فوق صريحا آمده است: زيرا به هر حال احتمال لغزش- هر چند به صورت نادر- در مورد اين گونه افراد نيز هست. «1»

1- محمد بن مسلم، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) در منظوراز آيه «والقواعد من النساء اللاتى لا يرجون

نكاحا» چيست كه از لباسهايشان را به زمين بگذارند؟ فرمود جلباب. «2»

در روايت ديگر از حلبى از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) منظور از (أن يضعن ثيابهن؟) فرمود:

الخمار والجلباب روسرى و چادر، گفتم در پيش چه كسانى (مى تواند خمار و جلباب را) بردارد؟ فرمود: جلوى كسانى كه نبايدزينتش را دربرابر آنها آشكار نمايد و اگر نكند برايش بهتر است. «3»

2- از حريز بن عبداللَّه، از أبى عبد اللَّه (عليه السلام) او خواند (أن يضعن من ثيابهن) فرمود:

الجلباب والخمار إذا كانت المرأة مسنة (منظور) چادر و روسرى است است اگر زن سالخورده باشد. «4»

3- على بن أحمد بن يونس گويد: حسين مى گفت به او (امام عليه السلام نوشت و سؤال نمود از حد زنانى كه به چه سنّى رسيد جايز است سرو بازوانش را باز نمايد؟

درجواب نوشت: وقتى كه از نكاح نشستند (يعنى پير شده و از ازدواج افتادند). «5»

4- أبى الصباح الكنانى گفت: از أبا عبد اللَّه (عليه السلام) سؤال نمودم از «القواعد من النساء» كدام لباسشان را صلاح است به زمين گذارند؟ پس فرمود: الجلباب إلا أن تكون أمة فليس عليها جناح أن تضع خمارها. چادر است مگر اينكه كنيز برده باشد كه در اين

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 245

صورت خمارش را هم باز مى كند. «1

29- نگاه پشت سر نامحرم

29- نگاه پشت سر نامحرم تماشاكردن

به پشت سر نامحرم حرام و نشانه پستى صاحب آن عمل است زيرا آن گونه كه اوراضى نيست كسى به زن و خواهر و مادر او ديد بزنند: نبايد پشت سر نواميس مردم زُر زده و تماشا نمايد.

1- هشام و حفص و حماد بن عثمان همگى از أبى عبد اللَّه (عليه السلام فرمود: ما يأمن الذين ينظرون فى أدبار النساء أن ينظر (أن يُبتلوا) بذلك فى نسائهم. آنانكه پشت سر زنان (نامحرم) نگاه مى كنند از ابتلاء به مانند آن در زنهاى خودشان، در امان نيستند

(از مكافات عمل نبايد غافل شد). «2»

2- صفوان بن يحيى: از أبى الحسن عليه السلام در باره گفته خداى عزّ وجلّ «يا أبت استأجره إن خير من استأجرت القوى الأمين» قال: قال لها شعيب: يا بنية هذا قوىّ برفع الصخرة، الأمين من أين عرفتيه؟ قالت: يا أبت انّى مشيت قدّامه، فقال: إمشى من خلفى فان ضللتُ فارشدينى إلى الطريق، فانّا قومٌ لا ننظر إلى (فى) أدبار النساء.

(يكى از آن دو دختر حضرت شعيب عليه السلام به پدرش گفت:) پدر او (يعنى موسى) را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه استخدام كنى اوست كه قوى و امين است؛

شعيب به دختر گفت: دخترم اين (جوان) براى برداشتن صخرة نيرومند است، امانتش را از كجا دانستى؟، گفت: پدر من جلوى او راه مى رفتم، گفت: پشت سر من بيا اگر بيراهه رفتم مرا (بازبان) راهنمائيم كن (زيرا) ما گروهى هستيم به پشت سر زنها نگاه نمى كنيم. «3»

3- أبى بصير: به امام صادق عليه السلام گفت: الرجل تمرّ به المرأة فينظر إلى خلفها، قال: أيسرّ

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 246

أحدكم أن يُنظر إلى أهله و ذات قرابته؟ قلت: لا، قال: فارضَ للناس ما ترضاه لنفسك زنى از جلوى مرد عبور مى كند و او پشت سر او نگاه مى كند؟ فرمود: آيا از شما كسى خوشحال مى شود پشت سر زن خود و زنان خويشانش، نگاه كند؟! گفتم: نه، فرمود: پس آنچه را كه به خود راضى هستى به مردم نيز راضى باش. «1»

4- هشام بن سالم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: أما يخشى الذين ينظرون فى أدبار النساء أن يُبتلوا بذلك فى نسائهم؟!. آيا نمى ترسند آنان كه پشت سر زنان (ديگران) نگاه مى كنند، خود نيز در زنانشان به اين عمل گرفتار شوند؟!. «2»

5- يونس بن عبد الرحمن، گفت: أبو عبد اللَّه عليه السلام فرمود: من تأمّل خلف امرأة فلا صلاة له، قال يونس: إذا كان فى الصلاة. هركس پشت سر زن دقت نمايد، برايش نماز نيست، (نمازش باطل است) يونس گفت: يعنى درنماز. «3

30- حكم نگاه به خواهر زن

30- حكم نگاه به خواهر زن بعضى ها خيال مى كنند كه خواهر زن، مانند خواهر خودش محرم است، در حالى كه اين طور نيست او هم مانند ديگر بانوان نامحرم است زيرا اگر همسرش را طلاق دهد و يا بميرد: مى تواند با او ازدواج نمايد پس با زنى كه مى توان ازدواج نمود، نگاه كردن به او، حرام است مگر حدودى در شرع معين گرديده است كه تعدادى از

آن روايات در فصل شماره 28 «حدود نگاه به نامحرم» همين بخش گذشت.

1- أحمد بن محمد بن أبى نصر گفت: از امام رضا عليه السلام: سؤال كردم: آيا براى مرد حلال است؟ أن ينظر إلى شعر أخت امرأته؟ فقال: لا إلّا أن تكون من القواعد، قلت له:

أخت امرأته و الغريبة سواء؟ قال: نعم، .... اينكه به موى خواهر زنش نگاه كند؟ فرمود:

نه، مگر اينكه پير شود، گفتم: خواهر زن مانند غريبه است؟! فرمود: بلى، .... «4

31- گريه شديد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

31- گريه شديد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم 1- عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى: از محمد بن على الرضا از پدرانش از على عليهم السلام فرمود: دخلت أنا و فاطمة على رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم فوجدته يبكى بكاءاً شديداً، فقلت له: فداك أبى و أمّى يا رسول اللَّه ما الذى أبكاك؟ فقال: يا على ليلة اسرى بى إلى السماء رأيت نساء من أمّتى فى عذاب شديد فأنكرت شأنهنّ فبكيت لما رأيت من شدة عذابهنّ، ثمّ ذكر حالهنّ- إلى أن قال: فقالت فاطمة: حبيبى و قرة عينى أخبرنى ما كان عملهنّ، فقال: أمّا المعلقة بشعرها فانّها كانت لا تغطى شعرها من الرجال، و أمّا المعلقة بلسانها فِانّها كانت تؤذى زوجها، و أما المعلقة بثدييها فانّها كانت ترضع أولاد غير زوجها بغير اذنه، و أما المعلقة برجليها فانّها كانت تخرج من بيتها بغير اذن زوجها، و أمّا التى كانت تأكل لحم جسدها فانّها كانت تزيّن بدنها للناس،

و أما التى تشد يداها إلى رجليها و تسلط عليها الحيات و العقارب فانّها كانت قذرة الوضوء والثياب، و كانت لا تغتسل من الجنابة و الحيض و لا تتنظف، و كانت تستهين بالصلاة، و أما العمياء الصمّاء الخرساء فانها كانت تلد من الزنا فتعلقة فى عنق زوجها، و أما التى كانت تقرض لحمها بالمقاريض فانها كانت تعرض نفسها على الرجال، وأما التى كانت تحرق وجهها و بدنها و هى تجر أمعاءها فانها كانت قوّادة، و أما التى كان رأسها رأس خنزير و بدنها بدن الحمار فانّها كانت نمّامة كذاّبة، و أما التى كانت على صورة الكلب و النار تدخل فى دبرها و تخرج من فيها فانّها كانت قنية نواحة حاسدة، ثم قال عليه السلام: ويل لأمرأة أغضبت زوجها و طوبى لإمرأة رضى عنها زوجها. من و فاطمه به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داخل شديم او را در حال گريه شديد يافتيم، به او گفتم:

پدر و مادرم فداى توباد اى رسول خدا چه چيز ترا مى گرياند (سبب گريه ات چيست)؟ فرمود: اى على شبى كه مرا به معراج بردند، از امتم زنانى را در عذاب سخت ديدم، پس گرفتارى آنها را خوش نداشتم و بر سختى عذاب آنها گريستم سپس حضرت احوال آنها را بيان نمود- فاطمه پرسيد حبيب و روشنى چشم من (بابا) به من خبر بده اعمال آنها چه بود؟!؛

فرمود: اما آنكه از مويش آويخته شده بود، موى خود را از نا محرم نمى پوشانيد، و اما آويخته شدگان از زبان، شوهران خود را با زبانشان اذيت مى كرده اند، و اما از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 248

پستانها آويزان شده ها، بچه هاى ديگران را بدون اجازه شوهر، شير مى دادند، و اما آويزانان از پاها، از خانه بيرون شدگان بدون اذن شوهر بودند، آنانكه گوشت جسد خود را مى خوردند، زنانى بودند كه براى مردم آرايش مى كردند، و اما آنان كه دستهايشان بسته به پايشان بود و مارها و عقرب ها به آنها مسلط شده بود، زنان كثيف بدن و لباس و غسل نكنندگان از جنابت و حيض بودند و نظافت نمى كردند و به خواندن نماز بى اعتنا بودند، و اما كوران و كران و لالان، زنانى بودند كه از زنا زائيده و بچه را به گردن شوهرانشان مى انداختند و اما آنهائى كه گوشت بدنشان را با مقراض ها مى بريدند، زنانى بودند كه خود را به مردان عرضه مى داشتند، و اما زنانى كه رو و بدنشان مى سوخت و روده هايشان را مى كشيدند، زنان دو بهم رسان بودند، و اما زنانى كه سرشان سر خوك و بدنشان بدن خر بود، زنان سخن چين و دروغ گويان بودند، و اما آنان كه به صورت سگ بودند و آتش از پشتشان داخل و از دهانشان خارج مى شد، زنان خواننده و نوحه گر و حسود بودند، سپس فرمود: واى بر زنى كه شوهرش را به غضب در آورد و پاكى و طوبى بر زنى كه شوهرش از او راضى شود. «1

32- شش ساله ها را نبوسيد

32- شش ساله ها را نبوسيد بيش

از هزار و چهارصد سال پيش رواياتى صادر شده است كه از بوسيدن شش ساله ها و هفت ساله ها (ى بچه هاى بيگانه) پرهيز شود: در زمانى كه بچه ها در سادگى و خامى مطلق فرو رفته بودند و از چيزى سر در نمى آوردند: حال كه باپيشرفت اختراعات و صنايع و علوم و فنون و ارتباطات گوناگون و سى دى ها و فيلمها و انواع نمايش هاى گمراه كننده تلويزيون و عنقريباً تلفن تصويردار وو ...

آگاهى كوچولوها از مسايل جنسى و راز و رمز و پيچ و خم آن از بزرگترها زياد نباشد كم نيست: بدينجهت بايد از بوسيدن اطفال بيگانه در سن كوچك تر از آن هم پرهيز كرد و كنار رفت.

حتى براى بوسيدن محارم هم حد و مرزى تعيين گرديده است نه هر طور كه

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 249

دلبخواهش باشد، مانند روايت ذيل.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه وآله فرمود: إذا قبّل أحدكم ذات محرم قد حاضت: أخته أو عمته أو خالته فليقبّل بين عينيها و رأسها وليكفّ عن خدّها وعن فيها هرگاه از محرمان خود حيض ببيند، خواهر، يا عمّه، يا خاله، (اگر خواست او را ببوسد) ميان دوچشمانش و سرش را ببوسد و از بوسيدن رو و لب آنها، خود دارى نمايد. «1»

در اين روايت هنگام حايض بودن محارم را اختصاص داده ولى در روايات ديگر، به طور مطلق پرهيز از بوسيدن لبهاى محارم جز همسر و بچه كوچك را به ميان آورده كه در محلش مشروحاً بيان گرديده است!.

1- زكريّا المؤمن

از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: اذا بلغت الجارية ستّ سنين فلا يقبّلها الغلام، و الغلام لا يُقبّل المرأة اذا جاز سبع سنين. وقتى كه دختر به شش سالگى رسيد پسر او را نبوسد، و پسر از هفت سال كه گذشت زن را نبوسد. «2»

2- عبدالرحمن بن بحر از زرارة از ابى عبداللَّه عليه السلام فرمود: اذا بلغت الجارة ستّ سنين فلا ينبغى لك أن تقبّلها. زمانى كه دختر به سن شش سال رسيد، سزاوار نيست، او را ببوسى. «3

33- حرمت نگاه به نامحرم نابينا!

33- حرمت نگاه به نامحرم نابينا! شايد بعضى ها خيال كنند كه نابينا جائى و ياكسى را نمى بيند، پس نگاه كردن به آنها چه اشكال دارد و چرا پرهيز نمود!!.

1- أحمد بن أبى عبد اللَّه گفت: استأذن ابن ام مكتوم على النبى صلى الله عليه و آله و سلم و عنده عائشة و حفصة فقال لهما: قوما فادخلا البيت، فقالتا: إنه أعمى فقال: إن لم يركما فانّكما تريانه. ابن ام مكتوم (نابينا)، اجازه خواست به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد شود و نزد او عايشه و حفصه بودند، حضرت به آنها فرمود: بلند شده و داخل خانه شويد، گفتند: او نابينا است! فرمود: اگر او شما را نمى بيند، شما كه او را مى بينيد. «4»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 250

2-

قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: اشتد غضب اللَّه على امرأة ذات بعل ملأت عينها من غير زوجها أو غير ذى محرم منها، فانّها إن فعلت ذلك أحبط اللَّه عزوجل كل عمل عملته فان أوطت فراشه

(فراش) غيره كان حقّاً على اللَّه أن يحرقها بالنّار بعد أن يعذّبها فى قبرها. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: غضب خداوند شدت گرفت بر زن شوهردارى كه چشمانش را از غير شوهر و از نامحرم، پر نمايد، اگر او اين كار را كرد، خداوند تمام اعمال او را مهر مى كند!، پس اگر غير از شوهرش كسى به رختخواب او رود، خداوند حق دارد او را با آتش جهنم بسوزاند بعد از آنكه در قبر عذابش نمود. «1»

3- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: انّ فاطمة قالت له فى حديث: خير للنساء أن لا يرين الرجال، و لا يراهنّ الرجال، فقال صلى الله عليه و آله و سلم: فاطمة منّى. وقتى فاطمه در گفتگوئى به پدر گفت: براى زنان بهتر است كه نه مردها آنها را ببينند و نه زنها مردها را، آن حضرت فرمود: فاطمه از من است (فرق نمى كند مرد نامحرم نابينا باشد يا بينا، نگاه كننده زن است!). «2»

4- ام سلمة گويد: كنت عند رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و عنده ميمونة فأقبل ابن ام مكتوم و ذلك بعد أن أمر بالحجاب، فقال صلى الله عليه و آله و سلم: احتجبا، فقلنا: يا رسول اللَّه، أليس أعمى لا يبصرنا؟ قال أفعمياوان، أنتما؟ ألستما تبصرانه؟. ام سلمه گويد: نزد رسول خدا صلى

الله عليه و آله و سلم بودم و ميمونه (زن ديگرش) هم پيشش بود، پس ابن ام مكتوم آمد، اين جريان بعد از نزول آيه حجاب بود، فرمود: حجاب گيريد، ما گفتيم: اى رسول خدا آيا او نابينا نيست و مارا كه نمى بيند؟ فرمود: آيا شما هم نابينائيد، آيا شما هم او را نمى بينيد؟!. «3

34- حجامت پسر نابالغ از خانم ها

34- حجامت پسر نابالغ از خانم ها حجامت كردن و خون حجامت گرفتن، از كارهاى رايج در اسلام و ائمه عليهم السلام است و در اين باره تأكيد زياد هم به كار رفته است، حال سؤال اين است كه آيا مرد يا پسر نا بالغ مى تواند از زنان خون حجامت بگيرد يانه؟!

1- سكونى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: سئل أمير المؤمنين عليه السلام عن الصبى يحجم

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 251

المرأة؟ قال: إذا كان يحسن يصف فلا. از اميرمؤمنان عليه السلام پرسيده شد از حكم بچه كه زن (نامحرم را) حجامت كند؟! فرمود: اگر خوب توصيف مى كند (و خوب وبد را تشخيص مى دهد) نه. «1»

على (بن جعفر) از برادرش عليه السلام پرسيداز (حكم) زنى كه مرد اورا حجامت نمايد؟

فرمود: لا نه. «2

35- معالجه خانم ها وسيله آقايان

35- معالجه خانم ها وسيله آقايان معالجه پزشك مرد، زن نامحرم و بالعكس، از مسائل مورد توجه فقهاء و بزرگان دين است كه در باره آن سخن ها گفته و فتواها داده اند: آن چه كه مسلّم است تا ضرورت ايجاب نكند: نبايد نامحرمان: يك ديگر را معالجه نمايند و اندام و بدن هاى همديگر را لمس نمايند و در معرض

ديد قرار دهند.

1- على بن جعفر در كتابش از برادرش موسى بن جعفر عليه السلام سؤال كرد: عن المرأة يكون بها الجرح فى فخذها أو بطنها أو عضدها، هل يصلح للرجل أن ينظر إليه يعالجه؟ قال لا. از زنى كه زخمى در ران يا در شكم و بازو دارد آيا به صلاح و جايز است كه مرد به او نظر كند و معالجه نمايد؟ فرمود: نه. «3»

(البته اين در صورتى است كه خطرى آن زن را تهديد نكند، و گرنه مرد مى تواند او را معالجه نمايد به حديث بعدى توجه نماييد).

2- أبى حمزة الثمالى گويد: از أبى جعفر عليه السلام پرسيدم عن المرأة المسلمة يصيبها البلاء فى جسدها إمّا كسر و إمّا جرح فى مكان لا يصلح النظر إليه يكون الرجل أرفق بعلاجه من النساء، أيصلح له النظر إليها؟ قال: إذا اضطرّت إليه فليعالجها إن شاءت. در باره زنى كه در بدنش گرفتارى دارد شكستنى و يا زخم، در جائى كه ديدن آنجا براى مرد (نامحرم) جايز نيست (و لكن) مرد براى معالجه او بهتر است، آيا جايز است آن مرد به او نگاه كند؟ فرمود: اگر ناچار باشد، (مى تواند) او را معالجه نمايد. «4»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 252

3- قال: و سألته عن الرجل يكون ببطن فخذه أو إلٌيَتِهِ الجُرح هل يصلح للمرأة أن تنظر إليه و تداويه؟ قال: إذا لم يكن عورة فلا بأس. على بن جعفر گفت: از برادرم سؤال كردم؟

مردى زخمى در داخل ران يا

گوشت رانش دارد، آيا جايز است زن به او نگاه كند و مداوا نمايد؟ فرمود: اگر عورت نباشد، عيب ندارد. «1»

4- أبوالبخترى، از امام صادق، از پدرش از على صلوات اللَّه عليهم أجمعين فى المرأة يموت فى بطنها الولد فيتخوّف عليها قال: لا بأس أن يدخل الرجل يده فيقطعه فيخرجه إذا لم ترفق به النساء. درباره زنى كه بچه در شكمش مرده و به سلامتى زن خطر دارد؟! فرمود: عيب ندارد مرد دستش را فروبرده و بچه را تكه نموده و بيرون آورد اگر زنى نتواند اين كار را انجام دهد. «2»

36- كراهت سلام مرد به خانم ها

36- كراهت سلام مرد به خانم ها سلام كردن از مستحبات مؤكد و مهم است زيرا اين عمل در ميان مردم ايجاد الفت و محبت مى نمايد و نشانه شخصيت و ادب و معرفت سلام كننده است اما اميرمؤمنان عليه السلام با آن عصمتش فرمود: من دوست ندارم بانوى جوان به من سلام كند 1- مسعدة بن صدقة: از أبى عبد اللَّه عليه السلام: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: لا تبدأوا النساء بالسلام و لا تدعوهنّ إلى الطعام، فانّ النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال: النساء عىّ و عورة فاستروا عيّهنّ بالسكوت و استروا عوراتهنّ بالبيوت. به زنها ابتدائاً سلام نكنيد (يعنى اگر آنها سلام كردند جواب دهيد) و آنها را به طعامى دعوت ننماييد، زيرا پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

زنها عاجز و ناتوانند و عورت، پس ناتوانى آنها را با سكوت و عورات آنها

را وسيله خانه ها بپوشانيد. «3»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 253

2- غياث بن إبراهيم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: لا تُسلّم على المرأة. زن سلام كرده نشود (يعنى ابتدائاً به زن سلام نكنيد). «1»

اين در صورتى است كه از شنيدن صداى آنها، احتمال ريبه و گناه و تغيير حال در آدم پيدا شود، و گرنه در مواردى رعايت ادب و احترام ضرورت دارد، به روايت بعدى توجه نماييد.

3- ربعى بن عبد اللَّه: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم يُسلّم على النساء ويرددن عليه عليه السلام، و كان أمير المؤمنين عليه السلام يسلّم على النساء وكان يكره أن يسلّم على الشابّة منهنّ و يقول: أتخوّف أن يعجبنى صوتها فيدخل علىّ أكثر مما طلبت من الأجر. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به زنها سلام مى كرد و آنها نيز جواب سلام را بر او رد مى كردند و اميرمؤمنان عليه السلام به زنها سلام مى كرد و از سلام كردن به زن جوان، كراهت داشت و مى فرمود: مى ترسم صداى او مرا خوش آيد، پس داخل شود برمن بيش از اجرى كه مى خواستم (گناهش از ثواب آن بيشتر شود). «2»

4- عمار الساباطى: از أبى عبد اللَّه عليه السلام پرسيد: عن النساء، كيف يسلّمن إذا دخلن على القوم؟ قال: المرأة تقول: عليكم السلام، و الرجل يقول: السلام عليكم. از وظيفه زنان وقتى كه به جمعى داخل مى شوند چگونه سلام كنند؟ فرمود:

زن بگويد: برشما باد سلام، و مرد گويد: سلام برشما باد. «3

37- حرمت اختلاط آقايان و بانوان

37- حرمت اختلاط آقايان و بانوان اختلاط نامحرمان در مجلس و يا هر محلى، از امور حرام و ناپسند است مخصوصاً در بازارها و اماكن عمومى كه يقيناً فاجعه ببار خواهد آورد.

1- غياث بن إبراهيم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: امير مؤمنان عليه السلام فرمود: يا أهل العراق، نُبّئت أنّ نساءكم يدافعن الرجال فى الطريق، أما تستحون؟ (لعن اللَّه من لا يغار). اى اهل عراق به من خبر دادند كه زنان شما در راه با مردان بهم مى خورند (و

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 254

بهمديگر تنه مى زنند)؟! آيا حيا نمى كنيد؟ لعنت خدا بر بى غيرتان. «1»

2- كلينى گويد: و در حديث ديگر أنّ أمير المؤمنين عليه السلام قال: أما تستحيون و لا تغارون نساؤكم يخرجن إلى الأسواق و يزاحمن العلوج. همانا اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: آيا حيا نمى كنيد (و خجالت نمى كشيد) درباره زنانتان غيرت به خرج نمى دهيد، به بازار مى روند و با فرومايه گان مزاحمت مى كنند؟! (و با شارلاتان ها بهم تنه مى زنند). «2

38- بانوان از پياده روها!

38- بانوان از پياده روها! 1- امام كاظم عليه السلام فرمود: «لا ينبغى للمرأة أن تمشى في وسط الطريق ولكنّها تمشى إلى جانب الحائط. شايسته نيست زنان

از وسط راه بروند ولكن آن ها از (كنار جاده) بغل ديوار رهسپار شوند (تا با مردان در راه تلاقى نداشته باشند).» «3»

2- وليدبن صبيح گويد كه امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «ليس للنّساء من سروات الطريق شي ء تمشى في جانب الحائط والطريق؛ براى زنان لزومى ندارد تا از وسط راه ها راه بروند، بلكه از كنار ديوار و راه رهسپار شوند». «4»

3- ابن ابى عمير از قول هشام بن سالم گويد: كه امام صادق عليه السلام از قول جدّش رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «ليس للنّساء من سراة الطريق ولكن جنبيه؛ براى زنان (صحيح نيست) از بلندى هاى جاده راه بروند، بلكه از دو طرف جاده (هموار يا پايين) راه بروند». «5»

4- جابربن يزيد جُعفى گويد كه شنيدم امام باقر عليه السلام فرمود: «وليس للنّساء من سروات

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 255

الطريق شيى ءٌ ولهنّ جنبتاة؛ براى بانوان حقّى نيست كه از وسط راه (جاده و خيابان) راه بروند و دو طرف راه مخصوص آن هاست». «1»

هشام بن سالم گويد كه امام صادق عليه السلام فرمود: «ليس للنّساء من سروات الطريق شي ء ولكن يمشين في وسط الطريق. براى زنان (صحيح يا جايز) نيست از بلندى ها راه بروند، بلكه از ميانه راه (پايين ترين قسمت) راه بروند (تا اعضايشان مشخّص و ديده نشود)». «2»

اين روايت به ظاهر با روايات بالا تفاوت دارد و مى توان كلمه وسط را به پايين ترين قسمت راه معنا كنيم

وگرنه روايات بالا راه رفتن بانوان از وسط راه را نهى مى كند

39- خداوند باسه گروه حرف نمى زند!

39- خداوند باسه گروه حرف نمى زند! خداوند متعال در روز قيامت به سه كس نظر رحمت نخواهد كرد و به عذاب دردناك گرفتار خواهند شد.

1- محمد بن مسلم: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: ثلاثة لا يكلّمهم اللَّه يوم القيامة و لا يزكّيهم و لهم عذاب اليم: الشيخ الزانى، و الدّيّوث، و المرأة توطئ فراش زوجها. سه گروهند خداوند در روز قيامت با آنها حرف نمى زند (و نظر رحمت نيندازد) و آنها را تزكيه نمى كند و براى آنهاست عذاب دردناك؛ 1- پير زناكار 2- و ديوث (كسى كه زن خود را در معرض فروش قرار دهد)؛ 3- و زنى كه به رختخواب شوهرش ديگرى را راه دهد. «3»

2- عبد اللَّه بن ميمون القداح: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود:

40- حكم خوابيدن زير يك لحاف!

40- حكم خوابيدن زير يك لحاف! در شريعت اسلام، گروهى از زنان براى مردانى مانند پدر و برادر و پسر وو ... محرم و حلال است، اما اين محرميت حد و مرزى دارد، مخصوصاً براى كسانى كه در سنين جوانى و حتى در سن پيرى هم در صورت عدم مهار خود از بعضى رفتارها، بايد خود دارى نمايند و كارها و رفتارهاى تحريك كننده، ننمايند، زيرا انسان جايزالخطا و پر از شهوات نفسانى است كه اگر به دستور زير عمل نشود، آن سرش ناپيداست!.

1- امام عليه

السلام فرمود: لا ينام الرجلان فى لحاف واحد إلا أن يضطرا فينام كل واحد منهما فى إزاره ويكون اللحاف بعد واحدا، والمرأتان جميعاً كذلك، ولا تنام ابنة الرجل معه فى لحافه ولا امّه. دو مرد در يك لحاف نخوابد مگر ناچار شوند، در اين صورت هركس باپيران خود بخوابد و لحاف يكى، و دو زن هم اين طور است و دختر مرد با او زير يك لحاف نخوابد و همچنين مادر، (يعنى با مادر هم زير يك لحاف نخوابد). «1»

2- امام رضا عليه السلام فرمود: پدرم گفت: لا ينام الرجلان فى لحاف واحد إلا أن يكون دون ذلك ثوب فينام كل واحد فى إزاره وكذلك المرأتان، ولا ينام الرجل مع ابنته فى لحاف إلا أن يضطرّا إلى ذلك. دو مرد زير يك لحاف نخوابد مگر اينكه ميانشان لباسى باشد كه (در اين صورت) هركس با شلوار خود بخوابد و همچنين دو زن؛

و مرد با دخترش زير يك لحاف نخوابد مگر اينكه مضطرّ شود. «2

41- قسمتى از احكام خاص بانوان

41- قسمتى از احكام خاص بانوان راجع به وظايف و احكام خاص بانوان، از بزرگان دين روايات جامع متعدد وارد شده است كه ذيلًا بعضى از آنها را مى آوريم.

1- جابر بن يزيد الجعفى گفت: شنيدم أبا جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام مى فرمود ليس على النساء أذان ولا إقامة، و لا جمعة، و لا جماعة، و لا عيادة المريض، و لا اتباع الجنائز، و لا إجهار بالتلبية، و لا الهرولة بين الصفا والمروة، و لا

استلام الحجر الأسود، و لا

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 257

دخول الكعبة، و لا الحلق و إنّما يقصرن من شعورهن، و لا تولّى المرأة القضاء، و لا تلى الأمارة، و لا تستشار، و لا تذبح إلا من اضطرار، و تبدأ فى الوضوء بباطن الذراع والرّجل بظاهره، و لا تمسح كما يمسح الرجال بل عليها أن تلقى الخمار عن موضع مسح رأسها فى صلاة الغداة و المغرب وتمسح عليه فى سائر الصلوات تدخل اصبعها فتمسح على رأسها من غير أن تلقى عنها خمارها،

1- براى زنان اذان و اقامه و جمعه و جماعت نيست؛

2- عيادت بيماران و تشييع جنازه نيست؛

3- (و همچنين) هروله ميان صفا و مروه و استلام حجر اسود و بلند گفتن تلبيه و سرتراشيدن نيست فقط تقصير (مو كوتاه) مى كنند؛

4- تولّى (و مباشرت به سمت) قضاوت نباشد،

5- متولى فرماندارى (و حاكميت) نشود،

6- طرف مشورت قرار نگيرد

7- ذبح حيوانات نكند مگر در ضرورت،

8- در وضو گرفتن از باطن بازو شروع كند و از ظاهر آن، مانند مردان مسح ننمايد بلكه در نماز صبح و شام، روسرى را از محل مسح كنار بزند و مسح كند و در ساير نمازها انگشتانش را بدون اين كه روسرى را كنار بزند، مسح نمايد؛

فإذا قامت فى صلاتها ضمّت رجليها و وضعت يديها على صدرها، و تضع يديها فى ركوعها على فخذيها، و (تجلس) إذا أرادت السجود سجدت لاطيةً بالأرض وإذا رفعت رأسها من السجود جلست ثم نهضت إلى القيام، وإذا قعدت للتشهد رفعت رجليها، و

ضمّت فخذيها، وإذا سبحت عقدت الأنامل لأنّهن مسؤولات، وإذا كانت لها إلى اللَّه حاجة صعدت فوق بيتها، و صلّت ركعتين، و رفعت (كشفت) رأسها إلى السماء، فإنّها إذا فعلت ذلك استجاب اللَّه لها ولم يخيبها،

9- وقتى زنها براى نماز مى ايستد، پاها را به همديگر بچسباند و دستانش را به سينه گذارد و در ركوع دستهارا به رانهايشان بگذارد، وقتى كه به سجده رود خود را به زمين بچسباند و سر از سجده برداشت، بنشيند و سپس بلند شود، وقتى كه براى تشهد نشست، دوپايش را بلند كنند و ران هايش را به همديگر بچسباند (به صورت چمباتمه بنشيند)، و هنگام تسبيح گفتن انگشتانش را به هم بچسباند، زيرا آنها مورد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 258

سؤال قرار خواهد گرفت؛

10- اگر به خدا حاجتى داشت به پشت بام رود و دو ركعت نماز بخواند: و سرش را برهنه نموده و رو به آسمان كند (و حاجت خود را بخواهد) اگر اين كار را انجام دهد خداوند حاجتش را برآورد و محرومش ننمايد؛

و ليس عليها غسل الجمعة فى السفر وليس يجوز لها تركه فى الحضر، ولا تجوز شهادة النساء فى شئ من الحدود، و لا تجوز شهادتهن فى الطلاق، ولا فى رؤية الهلال، و تجوز شهادتهنّ فيما لا يحلّ للرجل النظر إليه وليس للنساء من سروات الطريق شئ ولهنّ جنبتاه ولا يجوز لهن نزول الغرف و لا تعلّم الكتابة، و يستحب لهنّ تعلّم المغزل و سورة النور، و يكره لهنّ (تعلم) سورة يوسف،

و إذا ارتدّت المرأة عن الإسلام استتيبت فإن تابت و إلا خلّدت فى السجن ولا تقتل كما يقتل الرجل إذا ارتدّ، و لكنها تستخدم خدمة شديدة و تمنع من الطعام و الشراب الّا ما تمسك به نفسها، و لا تطعم إلا خبيث (جشب) الطعام و لا تكسى إلا غليظ الثياب و خشنها، و تضرب على الصلاة و الصيام، و لا جزية على النساء،

11- براى زنان در سفر غسل جمعه نيست ولى در حضر آن را ترك ننمايد،

12- شهادت آن ها درمسايل حدود، و در طلاق و رؤيت هلال، جايز نيست،

13- ولى شهادتشان در چيزهائى كه براى مرد نگاه كردن به آن حلال نباشد جايز است،

14- زنها نبايد از وسط راهها (و خيابان ها) راه روند بلكه ازدو طرف (پياده روها) راه روند؛

15- نبايد در بالاخانه ها (كه مشرف به كوچه و خيابان ها است) نزول كنند (و ساكن شوند)؛

16- نوشتن را ياد نگيرند؛ «1»

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 259

17- مستحب است (كارهاى هنرى از قبيل) نخ ريسى و سوره نور را ياد گيرند، و مكروه است ياد گرفتن سوره يوسف،

18- اگر زن مرتد شود و از اسلام برگردد، بايد توبه داد اگر توبه نكرد حبس ابد مى شود و مانند مردان مرتد، كشته نمى شود وليكن به كارهاى سخت وادار مى گردد، و به اندازه ضرورت (و زنده ماندن) خوردن و آشاميدن، داده مى شود، و غذاى ناگوار و لباس خشن و غليظ برايش مى پوشانند و براى بجا آوردن نماز و روزه (تنبيه شده و) زده مى شوند،

19- براى

زنها جزيه نيست؛

وإذا حضر ولادة المرأة وجب اخراج من فى البيت من النساء كيلا يكن أول ناظر إلى عورة (عورتها)، و لا يجوز للمرأه الحايض و لا الجنب الحضور عند تلقين الميّت لان الملائكة تتأذى بهما، و لا يجوز لهما إدخال الميت قبره، و إذا قامت المرأة من مجلسها فلا يجوز للرجل أن يجلس فيه حتى يبرد، و جهاد المرأة حسن التبعل و أعظم الناس حقا عليها زوجها و أحق الناس بالصلاة عليها إذا ماتت زوجها، و لا يجوز للمرأة أن تنكشف بين يدى اليهودية و النصرانية لأنّهنّ يصفن ذلك لأزواجهنّ، و لا يجوز لها أن تتطيّب إذا خرجت من بيتها، و لا يجوز لها أن تتشبه بالرجال لان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم لعن المتشبهين من الرجال بالنساء، و لعن المتشبهات من النساء بالرجل

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 260

20- هنگام ولادت بچه، واجب است زنهاى ديگر را از خانه بيرون نمايند، تا اول كسى نباشند كه به عورت (زاينده) نگاه كنند،

21- بر زن حايض و جنب جايز نيست، موقع تلقين ميت در كنار او بنشيند، زيرا فرشتگان حاضر، از حضور آن دو اذيت مى شوند، و همچنين آن دو نبايد، ميت را در قبر بگذارند؛

22- هنگامى كه زن از جايش بلند شد براى مرد جايز نيست در جاى او بنشيند تا سرد شود،

23- جهاد زن، خوب شوهر دارى اوست، و بزرگ ترين حق در گردن زنها براى شوهران آنهاست، و صاحب حق ترين نماز گذار براى زنها بعد

از مرگشان، شوهران آنهاست؛

24- جايز نيست براى زنها نزد زنهاى يهود و نصارا، خود را باز كنند، زيرا آن ها براى شوهران خود توصيف (و تعريف) مى كنند،

25- جايز نيست براى آنها، هنگام بيرون رفتن از خانه: خود را خوشبو نمايند،

26- جايز نيست خود را به صورت مردان در آورند، زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنانى را كه خود را به مردان و مردانى كه خود را بصورت زنان تشبيه مى كنند (و در آورند) لعنت كرده است؛

و لا يجوز للمرأة أن تعطّل نفسها ولو أن تُعلّق فى عنقها خيطاً، و لا يجوز أن ترى أظافيرها بيضاء ولو أن (تمسها بالحناء مسّاً) (تمسحها بالحناء مسحاً)، و لا تخضب يديها فى حيضها، لأنّه يخاف عليها الشيطان، و إذا أرادت المرأة الحاجة و هى فى صلاتها صفقت بيديها، و الرجل يؤمئ برأسه و هو فى صلاته و يشير بيده و يسبّح (جهراً)، و لا يجوز للمرأة أن تصلّى بغير خمار الّا أن تكون أمَةً فانّها تصلّى بغير خمار مكشوفة الرأس و يجوز للمرأة لبس الديباج و الحرير فى غير صلاة و إحرام، و حرم ذلك على الرجال إلّا فى الجهاد و يجوز أن تتختّم بالذّهب و تصلّى فيه، و حرم ذلك على الرجال،

27- جايز نيست بر زن كه خود را معطل نمايد (و از زينت و آرايش محروم) كند اگرچه با آويختن نخى برگردن باشد.

28- جايز نيست انگشتانش سفيد ديده شود اگر چه (لا اقل) با حنا خود را مس

آداب

ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 261

كند (ورنگين نمايد)، «1»

29- در ايام حيض خود را خضاب نكند، زيرا براى او از (صدمات) شيطان ترسيده مى شود،

30- هر وقت زن سر نماز به كارى احتياج پيدا كرد، دستهايش را به هم زند ولى مرد با سر و دستش: اشاره مى كند و تسبيح را بلندتر مى گويد، (تا بفهمند كه كارى دارد) 31- براى زن جايز نيست بدون روسرى (و روباز) نماز بخواند، اما براى كنيزان بدون اينها و سر برهنه جايز است،

32- براى زن پوشيدن لباس ديباج و حرير در غير نماز و احرام، جايز است، اما اين ها براى مردان حرام است مگر در جهاد،

33- جايز است زنها با انگشتر طلا نماز بخواند و لى براى مردان حرام است؛

و قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم: يا على، لا تتختّم بالذّهب فإنّه زينتك فى الجنّة، و لا تلبس الحرير فانّه لباسك فى الجنة، و لا يجوز للمرأة فى مالها عتق و لا برٌّ إلّا باذن زوجها، و لا يجوز لها أن تصوم تطوعاً إلّا باذن زوجها، و لا يجوز للمرأة أن تصافح غير ذى محرم إلا من وراء ثوبها، و لا تبايع إلا من وراء ثوبها، و لا يجوز أن تحجّ تطوّعاً إلا باذن زوجها، و لا يجوز للمرأة أن تدخل الحمام فان ذلك محرّم عليها، و لا يجوز للمرأة ركوب السرج إلا من ضرورة أو فى سفر، و ميراث المرأة نصف ميراث الرجل، و ديتها نصف دية الرجل، و تعاقل (تقابل) المرأة الرجل فى الجراحات حتى تبلغ ثلث الدية فإذا زادت على الثلث ارتفع الرجل و سفلت المرأة، و إذا صلّت المرأة وحدها مع الرجل قامت

خلفه ولم تقم بجنبه و إذا ماتت المرأة وقف المصلى عليها عند صدرها، و من الرجل إذا صلّى عليه عند رأسه، فإذا ادخلت المرأة القبر وقف زوجها فى موضع يتناول وركيها، و لا شفيع للمرأة أنجح عند ربها من رضا زوجها الحديث پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى على انگشتر طلا به دست نزن چون آن زينت تو در بهشت است و حرير نپوش، چون آن لباس بهشتى توست،

34- براى زن جايز نيست در مال او، به آزاد كردن بردة و كار نيك (و صله دادن)،

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 262

اقدام نمايد مگر با اذن شوهرش،

35- بر زن روزه مستحبى جايز نيست مگر با اذن شوهرش،

36- جايز نيست با غير محرمش، مصافحه كند مگر از پشت لباس،

37- خريد فروش نكند مگر از پشت لباس (يا با دستكش)

38- بدون اجازه شوهر به حج مستحبى نرود،

39- براى زن جايز نيست به حمام (عمومى) برود، چون برايش حرام است،

40- زن سوار زين نشود، مگر در حال ضرورت و يا در سفر،

41- ارث زن نصف ميراث مرد است، و ديه او نصف ديه مرد است،

42- زن در ديات جراحات با مرد مساوى است تا يك سوم مرد وقتى كه از يك سوم بيشتر شد، ديه مرد بالا مى رود و ديه زن پايين مى آيد،

43- وقتى زن با مرد به تنهائى نماز خواند، پشت سر مرد بايستد، و در طرف پهلوى (راست يا چپ) نه ايستد،

44- وقتى كه زن فوت كرد، برگذاركننده

نماز ميت مساوى با سينه زن بايستد، ولى در نماز مرد نزد سرش بايستد؛

پس زمانى كه زن را به قبر گذاشتند، شوهرش مساوى با رانهاى او بايستد، و براى زن شفاعتچى خوب پيش خداوند، بهتر از رضايت شوهرش نيست. (تا آخرحديث). «1»

2- هشام: از أبى عبد اللَّه عليه السلام فرمود: كان أمير المؤمنين عليه السلام يحتطب ويستقى ويكنس وكانت فاطمة عليها السلام تطحن وتعجن وتخبز. امير مؤمنان عليه السلام هيزم جمع مى كرد و آبيارى مى نمود و جارو مى كشيد و فاطمه آرد مى كرد و خمير مى ساخت و مى پخت (كارهاى داخل خانه با فاطمه عليها السلام و بيرون از خانه با امير آزادگان عليه السلام بود).»

42- براى بانوان جمعه و جماعت نيست

42- براى بانوان جمعه و جماعت نيست 1- أنس بن محمد از پدرش از جعفر بن محمد از پدرانش عليهم السلام- در وصيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: يا على، ليس على النساء جمعة و لا جماعة، و لا أذان، و لا إقامة، و لا عيادة مريض، و لا اتباع جنازة، و لا هرولة بين الصفا و المروة، و لا استلام

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 263

الحجر، و لا حلق، و لا تولى القضاء، و لا تستشار، و لا تذبح إلا عند الضرورة، و لا تجهر بالتلبية، و لا تقيم عند قبر، و لا

تسمع الخطبة، و لا تتولى التزويج بنفسها، و لا تخرج من بيت زوجها إلا بإذنه، فان خرجت بغير اذنه لعنها اللَّه عزوجل و جبرئيل وميكائيل، ولا تعطى من بيت زوجها شيئا إلا باذنه، و لا تبيت و زوجها عليها ساخط و إن كان ظالماً لها. اى على براى زنان جمعه و جماعتى نيست و اذان و اقامه و عيادت بيماران و تشييع جنازه نيست (وهمچنين) هروله ميان صفا و مروه و استلام حجر (اسود) وسرتراشيدن و قاضى شدن و طرف مشورت قرار گرفتن و ذبح حيوانات نيست مگر در ضرورت، و تلبيه را بلند نگويد و در نزد قبرى نه ايستد و خطبه نشنود و خودسرانه ازدواج ننمايد و از خانه شوهر بدون اجازه بيرون نرود، پس اگر بى اجازه بيرون رود، خداى عزّوجلّ و جبرئيل و ميكائيل به او لعنت نمايند، و از خانه شوهرش بدون اجازه چيزى به كسى ندهد، و شب نخوابد در حالى كه شوهرش به او غضبناك است اگرچه به او ظلم نمايد. «1

43- دستورات كلّى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

43- دستورات كلّى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در باره حديث شريف ذيل به اين نكته توجه داشته باشيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه اين توصيه ها را به على عليه السلام نموده است از باب (ايّاك أعنى و اسمعى ياجارة، دخترم به تو مى گويم، عروسم تو بشنواست) يعنى به عنوان تعليم، مخاطب آن حضرت، على عليه السلام بود امّا به همه امت سفارش

مى كرد و گرنه احترام فيما بين آنها خيلى بالاتر از اين بود كه مسائل زير لحافى اين گونه با صراحت به ميان كشيده شود.

1- حديث كرد به ما محمد بن ابراهيم أبو العباس الطالقانى رحمه اللَّه گفت: أبو سعيد الحسن بن على العدوى خبر داد او هم گفت: يوسف بن يحيى الاصبهانى أبو يعقوب گفت: أبو على اسماعيل بن حاتم گفت: أبو جعفر احمد بن صالح بن سعيد المكى گفت: عمر بن حفص حديث نمود از اسحاق بن نجيح از حصين از

مجاهد از ابى سعيد خدرى قال: اوصى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم على بن أبى طالب عليه السلام فقال:

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 264

مجاهد از ابوسعيد خدرى روايت كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام وصيت كرد و فرمود:

يا على إذا دخلت العروس بيتك فاخلع خفها حين تجلس وأغسل رجليها وصب الماء من باب دارك إلى أقصى دارك فانك إذا فعلت ذلك اخرج اللَّه من دارك سبعين (ألف) لوناً من الفقر وأدخل فيها سبعين (ألف) لوناً من البركة وأنزل عليك سبعين رحمة ترفرف على رأس العروس حتى تنال بركتها كل زاوية فى بيتك وتأمن العروس من الجنون والجذام والبرص أو يصيبها ما دامت فى تلك الدار،

اى على! زمانى كه عروس به خانه ات داخل شد، و نشست كفش هاى او را از پايش در آور و پاهايش را بشوى و بر دَرَت تا دورتر آب بپاش (به

دمِ دَر آب پاشى كن)، هرگاه اين كار را كردى، خداوند هفتاد (هزار) نوع فقر (و ندارى) را از خانه ات بيرون راند و هفتاد (هزار) رنگ از بركت را داخل نمايد، و هفناد گونه رحمت برتو فرود آورد كه بر سر عروس، پر مى زند تا همه زواياى خانه ات از بركت آن بهره مند شود و عروس مادام كه در آن خانه است از اصابت (امراض ناگوار) ديوانگى و جذام و پيسى در امان باشد

وامنع العروس فى اسبوعها من الألبان والخل والكزبرة والتفاحة الحامضة من هذه الأربعة الأشياء. فقال على عليه السلام: يا رسول اللَّه ولأىّ شئ أمنعها هذه الأشياء الأربعة؟ قال: الرحم تعقم وتبرد من هذه الأربعة الأشياء عن الولد وحصيرة فى ناحية البيت خير من امرأة لا تلد، و عروس را در هفته اول از خوردن البان «1» و سركه و گشنيز و سيب ترش، از اين چهار چيز ممانعت نما، على عليه السلام عرض كرد اى رسول خدا براى چه او را از اين چهار چيز مانع شوم؟! فرمود: رَحِمْ از اين چهار چيز نازا و سرد مى شود و حصيرى در كنار خانه بهتر از زن نازا است!.

فقال على عليه السلام: يا رسول اللَّه فما بال الخلّ تمنع منها؟ قال: إذا حاضت على الخلّ لم تطهر أبدا بتمام، والكزبرة تثير الحيض فى بطنها وتشدّد عليها الولادة. والتّفّاحة الحامضة تقلع حيضها، فيصير داء عليها، پس على عليه السلام گفت: اى رسول خدا چرا از سركه ممنوع شود؟ فرمود: زمانى كه (عروس بعد از خوردن) سركه حايض شود، ديگر پاك

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 265

نمى شود و گشنيز (خون) حيض را در شكم او به هيجان (و فوران) مى آورد و زائيدن برايش سخت مى شود و سيب ترش حيض او را مى كَند (و ازبين مى برد) پس برايش (مايه) درد (و دردسر) مى شود، فرمود:

يا على لا تجامع امرأتك فى أول الشّهر و وسطه و آخره، فانّ الجنون و الجذام والخبل يسرع إليها وإلى ولدها. اى على بازنت در اول ماه و وسط ماه و آخر ماه، نزديكى نكن، زيرا ديوانگى و جذام و سفاهت به سوى خود زن و فرزندش، شتاب مى كند.

يا على لا تجامع امرأتك بعد الظّهر، فانّه ان قُضى بينكما ولد فى ذلك الوقت يكون أحول والشيطان يفرح بالحول فى الإنسان. اى على با خانمت بعد از ظهر جماع نكن! زيرا اگر در آن وقت بچه دار شديد، لوچ (وچپ چشم) مى شود و شيطان نيز از (وجود) انسان لوچ خوش حال مى شود.

يا على لا تتكلم عند الجماع كثيراً فانه ان قضى بينكما ولد لا يؤمن أن يكون أخرس، ولا تنظر إلى فرج امرأتك و غضّ بصرك عند الجماع، فانّ النظر إلى الفرج يورث العمى- يعنى فى الولد- اى على هنگام هم بسترى، زياد حرف نزن! زيرا اگر برايتان در آن حال فرزندى از قضا گذشت، لال مى شود، و موقع جماع، به عورت بانويت نگاه نكن و چشمت را فرو نِهْ! زيرا نگاه كردن به عورت (زن)، سبب كورى بچه مى شود.

يا على لا تجامع امرأتك بشهوة امرأة غيرك فانّنى أخشى ان قضى بينكما ولد ان يكون مخنّثاً مؤنّثاً مخبّلًا. اى على با همسرت به فكر زن

ديگر، مقاربت نكن (و در حين جماع زن ديگر را در نظرت مجسّم منما) زيرا مى ترسم اگر (در آن حال) بچه دار شديد (خود فروش) و خنثى و ناقص عقل مى شود.

يا على إذا كنت جنبا فى الفراش مع امرأتك فلا تقرأ القرآن، فانى اخشى أن ينزل عليكما نار من السماء فتحرقكما. اى على وقتى كه در رختخواب با خانمت، جنب شديد از خواندن قرآن، خود دارى كن، زيرا من مى ترسم آتشى از آسمان به سوى شما فرود آيد و هر دو را بسوزاند.

يا على لا تجامع امرأتك إلا ومعك خرقة ومع امرأتك خرقة ولا تمسحا بخرقة واحدة، فتقع الشهوة على الشهوة، وإنّ ذلك يعقب العداوة بينكما ثم يؤدّيكما إلى الفرقة والطلاق. اى على با خانمت جماع نكن مگر اينكه هريك از شما به تنهائى دستمالى داشته باشيد و با يك دستمال، خود تان را پاك نكنيد كه شهوت روى شهوت بريزد و سبب

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 266

بروز عداوت در ميان شما باشد كه پيامد آن به جدائى و طلاق منجر خواهد شد.

يا على لا تجامع امرأتك من قيام فان ذلك من فعل الحمير وان قضى بينكما ولد يكون بوّالًا فى الفراش كالحمير البوّالة فى كلّ مكان. اى على با خانمت سرپائى (و ايستاده) مقاربت نكن چون اين كار درازگوش هاست، اگر فرزندى به شما داده شود، به شب ادرارى گرفتار آيد آن گونه كه الاغ ها به همه جا بول مى كنند.

يا على لا تجامع امرأتك فى ليلة الفطر فانّه ان

قضى بينكما ولد فيكبر ذلك الولد ولا يصيب ولدا إلى (على) كبر السن. اى على در شب عيد فطر جماع نكن زيرا اگر بچه دار شديد آن بچه بزرگ مى شود (اما) او تا بزرگسالى بچه دار نمى شود.

يا على لا تجامع امرأتك ليلة الأضحى فانّه ان قضى بينكما ولد يكون له ست أصابع أو أربع. اى على شب عيد قربان جماع نكن اگر بچه دار شديد، شش انگشت يا چهار انگشت مى شود (يك انگشتش زياد ياكم مى شود).

يا على لا تجامع امرأتك تحت شجرة مثمرة فانه ان قضى بينكما ولد يكون جلّاد اً قتّالًا عرّيفاً. اى على زير درخت ميوه دار نزديكى نكن، اگر بچه دار شديد، جلاد و آدم كش و غارتگر مى شود.

يا على لا تجامع امرأتك فى وجه الشّمس وتلالؤها إلّا ان ترخى عليكما ستراً، فانّه ان قضى بينكما ولد لا يزال فى بؤس وفقر حتى يموت. اى على در زير تابش آفتاب جماع نكن مگر اين كه پرده اى باشد زيرا اگر بچه دار شويد هميشه (و مادام العمر) فقير و (تنگ دست) مى شود تا مرگش فرارسد!.

يا على لا تجامع اهلك بين الاذان والإقامة، فانّه ان قضى بينكما ولد يكون حريصاً على اهراق الدماء. اى على ميان اذان و اقامه جماع نكن چون اگر بچه دار شديد، به خونريزى حريص مى شود.

يا على إذا حملت امرأتك فلا تجامعها إلا وأنت على وضوء، فانّه ان قضى بينكما ولد يكون اعمى القلب، بخيل اليد. اى على اگر بانويت حامله شد ديگر بى وضو با او مقاربت نكن، زيرا اگر بچه به دنيا آيد كور دل و بخيل مى شود.

يا على لا تجامع اهلك فى النصف من شعبان، فانه ان

قضى بينكما ولد يكون مشوّهاً ذا شأمة فى شعره ووجهه. اى على در نيمه شعبان جماع نكن زيرا اگر بچه دار شديد زشت و در مو و رويش (علامت) سفيدى پيدا شود.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 267

يا على لا تجامع اهلك فى آخر درجة منه- يعنى إذا بقى يومان- فانّه ان قضى بينكما ولد كان مقدّماً. اى على دو روز به آخر شعبان مانده جماع نكن چون اگر بچه دار شديد بى باك (و خون ريز) مى شود.

يا على لا تجامع اهلك على شهوة أختها فان قضى بينكما ولد يكون عشّاراً أو عوناً للظالم ويكون هلاك فئام من الناس على يديه. اى على با خيال خواهر زن مقاربت نكن زيرا اگر بچه دار شويد، ده يك گيرنده (و ماليات بگير و راه زن مى شود) و يار ستمگر و با دست او گروه هائى از مردم به هلاكت مى رسند.

يا على لا تجامع اهلك على سقوف البنيان فانّه إذا قضى بينكما ولد يكون منافقاً ممارياً مبتدعاً. اى على در پشت بام جماع نكن زيرا اگر فرزندى آوريد، دو رو و لجباز (و ريا كار) و بدعت گذار مى شود.

يا على وإذا خرجت فى سفر فلا تجامع اهلك تلك الّيلة فانه ان قضى بينكما ولد، فانه ينفق ماله فى غير حق. و قرأ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم (انّ المبذّرين كانوا اخوان الشّياطين) «1». اى على زمانى كه براى مسافرتى بيرون روى شب آن روز جماع نكن، زيرا اگر بچه دار شويد،

(در آينده) مالش را در غير راه حق، خرج كند، و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آيه «اسراف كاران برادران شيطان ها هستند» را قرائت نمود.

يا على لا تجامع اهلك إذا خرجت إلى مسيرة ثلاثة أيّام ولياليهنّ فانّه إن قضى بينكما ولد يكون عوناً لكلّ ظالم عليك. اى على اگر به مسافت سه روز راه مسافرت كردى روزها و شب هاى آن (سه روز) جماع نكن، چون اگر بچه دار شويد ياور ستمگران شود.

يا على عليك بالجماع ليلة الإثنين فانّه إن قضى بينكما ولد يكون حافظاً لكتاب اللَّه راضياً بما قسم اللَّه عزّو جلّ اى على شب دوشنبه مقاربت كن زيرا اگر بچه اى به دنيا آيد، حافظ قرآن و به داده هاى خداى عزّوجلّ راضى مى شود.

يا على ان جامعت أهلك فى ليلة الثّلاثاء، فانّه يرزق الشهادة بعد شهادة أن لا إله إلا اللَّه وأن محمدا رسول اللَّه ولا يعذّبه اللَّه عزوجل مع المشركين و يكون طيّب النكهة من الفم رحيم القلب سخىّ اليد طاهر اللسان من الغيبة، والكذب والبهتان. اگر شب سه شنبه جماع كنى، (و بچه دار شويد) بچه بعد از اقرار به شهادتين (در راه خدا) شهيد

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 268

مى شود و خداوند او را با مشركان عذاب نكند و دهانش خوشبو و رحم دل و سخاوتمند و زبانش از غيبت و دروغ و بهتان پاك باشد.

يا على وان جامعت اهلك ليلة الخميس فقضى بينكما ولد فانه يكون حاكماً من الحكام أو عالماً من العلماء وان

جامعتها يوم الخميس عند زوال الشمس عن كبد السماء فقضى بينكما ولد فان الشيطان لا يقربه حتى يشيب، ويكون فهماً، ويرزقه اللَّه السلامة فى الدين والدنيا، وان جامعتها ليلة الجمعة وكان بينكما ولد يكون خطيباً قوّالًا مفوّهاً. وان جامعتها يوم الجمعة بعد العصر فقضى بينكما ولد فانه يكون معروفاً مشهوراً عالماً. وان جامعتها ليلة الجمعة بعد العشاء الآخرة فانه يرجى أن يكون الولد بدلًا من الأبدال إن شاء اللَّه. اى على اگر شب پنجشنبه مقاربت كنى (و بچه اى متولد شود)، حاكمى از حكام و عالمى از علماء مى شود، و اگر روز پنجشنبه نزديك ظهر جماع كنى (و بچه اى به دنيا آيد) شيطان تا زمان پيرى به او نزديك نشود و شخص فهميده اى مى شود و خداوند سلامتى دين و دنيا را به او روزى نمايد، و اگر شب جمعه هم بستر شوى و بچه دار شديد، خطيب و سخنگوى چيره دست مى شود، و اگر روز جمعه بعد از عصر جماع كنى، بچه معروف و دانشمند مشهور مى شود، و اگر شب جمعه بعد از نماز عشاء جماع كنى، اميد هست كه آن بچه بزرگى از بزرگان شود ان شاءاللَّه

يا على لا تجامع اهلك فى أول ساعة من اللّيل فانّه ان قضى بينكما ولد لا يؤمن أن يكون ساحراً مؤثراً للدنيا على الآخرة. اى على با اهلت در ساعت اول شب جماع نكن، اگر بچه دار شويد: در امان نمى ماند كه ساحر و اختيار كننده دنيا بر آخرت باشد.

يا على احفظ وصيّتى هذه كما حفظتها عن جبرئيل عليه السلام. اى على اين وصيت مرا حفظ كن آن گونه كه من از جبرئيل حفظ كرده ام. «1»

الحمد للَّه أوّلًا و آخراً

و ظاهراً و باطناً و الصّلوة و السّلام على خاتم رُسُله محمّد بن عبد اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و على آله غرّالميامين المنتجبين واللّعنة الدّائمة الأبديّة على أعدائهم أجمعين من الان الى لقاء يوم الدّين آمين يا رب العالمين

مصادر و منابع

مصادر و منابع 1- قرآن كريم.

2- نهج البلاغة: سيّد رضى.

3- اصول كافى: محمد بن يعقوب كلينى.

4- الأمالى: ابوجعفر محمدبن على بن بابويه شيخ صدوق.

5- الأمالى: شيخ طوسى.

6- الإمامة و التّبصرة: ابوالحسن على بن حسين بن بابويه القمى.

7- التّهذيب: محمد بن حسن (شيخ طوسى).

8- التحفة السنية (مخطوط)- السيد عبد اللَّه الجزائري:

9- الجامع الصغير ج 1- جلال الدين السيوطي:

10- الخرائج و الجرايح: سعيدبن هبةاللَّه قطب راوندى.

11- الخصال: شيخ صدوق.

12- الحدائق النّاضرة: شيخ يوسف بحرانى.

13- الدّروس: شهيداول.

14- السّرائر: محمد بن ادريس.

15- السنن الكبرى: للبيهقى.

16- الرجال: محمد بن عمر بن عبد العزيز الكشى.

17- الغايات: شيخ جعفربن احمد القمى.

18- الفتاوى الميسرة: السيّد على السّيستانى.

19- الفصول المهمّة فى أصول الأئمّة: شيخ حرّ العاملى.

20- الفصول المهمّة فى معرفة الأئمّة: نور الدين ابن الصباغ المالكى.

21- القواعد و الفوائد: شهيد اول.

22- المجازات النبوية: محمدبن حسين السيد الرضى.

23- المحكم و المتشابه: شيخ صدوق.

24- المحاسن: احمدبن عبداللَّه برقى.

25- المغنى: عبداللَّه بن قدامة.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 270

26- المقنعة: محمد بن محمد (شيخ مفيد).

27- المقنع: شيخ صدوق.

28- المهذب البارع: ابن فهدالحلى.

29- الميزان: علّا محمدحسين الطباطبائى.

30-

المهذب البارع: ابن فهد الحلّى.

31- المناقب: موفق الخوارزمى.

32- المنجد: لويس معلوف.

33- الهداية: شيخ صدوق.

34- الوافى فى شرح اصول الكافى: ملاصالح مازندرانى.

35- احياءالعلوم: امام غزالى.

36- أعلام الدّين: شيخ ابو محمد حسن بن محمد ديلمى.

37- امالى: شيخ طوسى.

38- امالى: شيخ صدوق

39- بحارالأنوار: محمد باقر مجلسى.

40- تاريخ مدينة دمشق ج 16: ابن عساكر.

41- تحريرالأحكام: علّامه حلّى.

42- تحف العقول: ابن شعبة الحرّانى.

43- تذكرةالفقهاء: علّامه حلّى.

44- تفسير العياشى: ابوالنضر محمدبن مسعودالعياشى سمرقندى.

45- تفسير صافى: فيض كاشانى.

46- تفسيرقمى: على بن ابراهيم قمى.

47- تفسير كنزالدّقايق: ميرزا محمدالمشهدى.

48- تفسير مجمع البيان: طبرسى.

49- تفسير: نعمانى.

50- تفسيرنور الثقلين: شيخ جمعةالحويزى.

51- تفسير نمونه: جمعى از نويسندگان.

52- تنبيه الخواطر: ورّام بن ابى فراس.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 271

53- ثواب الأعمال: شيخ صدوق.

54- جامع الشّتات: ميرزا ابوالقاسم قمى (الجيلانى).

55- جامع الصّغير: طبرانى.

56- جامع الصّغير: جلال الدين سيوطى.

57- جامع المقاصد: محقق كركى.

58- جواهرالكلام: محمدحسن النّجفى.

59- حواريات فقهية: سيد سعيد حكيم.

60- دعائم الإسلام: قاضى نعمان بن محمد بن منصور بن احمد بن حيون التميمى المغربى.

61- دعوات: للرّاوندى.

62- رياض المسائل: سيدعلى طباطبائى.

63- روضة الواعظين: الفتال النيسابورى.

64- زهدالنّبى: شيخ جعفربن احمدالقمى.

65- سرچشمه حيات: محمد امينى گلستانى.

66- سنن: ابى داود.

67- سنن: ابن ماجه.

68- سنن: الدارمى.

69- شرايع الإسلام: محقق اول.

70- شرح الاخبار: قاضى نعمان مغربى.

71- شرح اللّمعة: شهيد ثانى.

72- صحاح اللّغة: جوهرى.

73- صحيفة الرّضا: طبرسى.

74- صحيح البخارى: محمد بن اسماعيل بخارى.

75- صحيح مسلم: مسلم بن الحجاج القشيرى.

76- طبّ الأئمّة: ابى عتاب عبداللَّه بن بسطام بن سابور زيّات.

77- عقاب الأعمال: صدوق.

78- عوالى اللئالى: شيخ احمد بن جمهور احسائى.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 272

79- علل الشرايع: شيخ صدوق.

80- عيون الأخبار: شيخ صدوق.

81- غريب الحديث: ابوعبيد هروى.

82- فيض القدير شرح الجامع الصغير ج 2: المناوى.

83- قرب الأسناد: عبداللَّه بن جعفرالحميرى.

84- قصص الأنبياء: سيد نعمةاللَّه الجزايرى.

85- كشف الغمة: على بن عيسى اربلى.

86- كشف الخفاء ج 1: العجلونى.

87- كشف الخفاء ج 2: العجلونى.

88- كشف الظنون ج 1: حاجى خليفة.

89- كنز العمال: متقى هندى جونبورى.

90- كنزالفوائد: ابوالفتح كراجكى.

91- كنزالعرفان: فاضل مقداد.

92- كنز العمال ج 3: المتقى الهندي.

93- كفايةالأصول: آخوند خراسانى.

94- لئالى الأخبار: شيخ محمد نبى توسيركانى.

95- مجمع الزوائد ج 7: الهيثمى.

96- مرآت العقول: علامه محمد باقر مجلسى.

97- مسائل: على بن جعفر.

98- مسالك الأفهام: شهيد ثانى.

99- مستدرك الوسايل: محمدحسين النّورى.

100- مستطرفات السرائر: محمد بن ادريس الحلى.

101- مسند: امام شافعى.

102- مسند: احمدبن حنبل.

103- مسند: ابى داود.

104- مشكات الأنوار: طبرسى.

105- معانى الأخبار: شيخ صدوق.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 273

106- معجم أحاديث الإمام المهدى شيخ على الكورانى العاملى.

107- مكارم الأخلاق: حسن بن فضل الطبرسى.

108- منتهى المطلب: علّامه حلّى.

109- منهاج الأحكام: سيد يوسف مدنى تبريزى.

110- منهاج الصالحين: سيد ابوالقاسم الخوئى.

111- من لايحضره الفقيه: شيخ صدوق.

112- نهج البلاغة: سيّد رضى.

113- مولد فاطمة: ابوالحسن على ابن بابويه قمى والد شيخ صدوق.

114- وسائل الشيعة: شيخ حرّ عاملى.

ژ 115- والدين دوفرشته جهان آفرينش: محمد امينى گلستانى.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 274

كتاب هائى كه از مؤلف به چاپ رسيده است.

1- سيماى جهان در عصر امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) در دو جلد قطع وزيرى 1267 صفحه.

كتابيست تحقيقى و تحليلى در باره كيفيت امامت و مديريت حضرت بقيّةاللّه الأعظم روحى و أرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، كشورى به وسعت كره زمين را، از نظر اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، و قضائى و ... با مطالب و پرسش هاى نو و نياز روز و پاسخ آنها كه به علت استقبال شايان دوستان و عاشقان آن حضرت واقشار مختلف جامعه، درمدت يك سال دو مرتبه با تيراژ بالا 16 هزار جلد، توسط انتشارات مسجد مقدس جمكران به چاپ رسيده است علاقمندان از آنجا تهيه نمايند.

2- از مباهله تا عاشوراء: وزيرى يك جلد 684 صفحه.

در باره مباهله نصاراى نجران و مقايسه رفتار نهائى آنها و رفتارهاى مسلمان نماها با پنج تن آل عبا عليهم السلام.

3- سرچشمه حيات: وزيرى يك جلد 402 صفحه.

در اين كتاب مطالب ارزنده علمى و دينى و فلسفى و طبى، در باره آب و آفرينش مخلوقات از آن از نظر قرآن و روايات و كلمات بزرگان فن كه مورد استقبال دانشمندان و محققان داخل و خارج كشور قرار گرفت كه در مدت كوتاه 4 مرتبه چاپ شد و فعلًا كمياب مى باشد

4- والدين دو فرشته جهان آفرينش: وزيرى يك جلد 320.

در باره والدين و و ظايف اولاد در برابر آنها ووظايف والدين در برابر اولاد و تربيت آنها و مطالب متنوع كه در جامعه كنونى نياز شديد بر آن ديده مى

شود.

5- فلسفه قيام و عدم قيام امامان عليهم السلام جيبى 199 صفحه.

اين كتاب در پاسخ سؤالات فراوان كسانى است كه «امام حسين عليه السلام روحى له الفداء كه در برابر دشمن تعادل قوا نداشت و با آن نفرات كم كه به شهادت رسيدن خود و يارانش و اسارت اهل حرم، قطعى بود، چرا اقدام به قيام و مقابله با يزيد و يزيديان نمود؟!.

6- آغلار ساوالان: رقعى 50 صفحه.

كتاب سوز دل و اشك چشمى است كه با زبان تركى در باره زلزله 1375 اردبيل و ويرانى هاى به وجود آمده از اثرات آن و زير آوار ماندن 77 نفر از عزيزان و فاميل هاو كشته شدن آنها در روستاى گلستان اردبيل شهرستان نيراست كه توسط مؤلف سروده شده و اين اشعار تا شهر باكو پايتخت كشور آذربايجان راه يافته 7- آداب ازدواج و زندگى خانوادگى: وزيرى 276 صفحه.

اين كتاب در باره ازدواج جوانان عزيز و راهنمائى آنها در انتخاب همسر و كيفيت زندگى مادام العمر، از

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 275

منظر آيات و اخبار و ... كه در واقع مكمّل كتاب والدين دو فرشته جهان آفرينش مى باشد.

كتاب هاى آماده به چاپ و در دست تأليف

1- يك صد سؤال مهم در باره امام زمان عليه السلام.

2- «آيا و چرا» محاكمه و به زير سؤال بردن برادران اهل سنت نسبت به ولايت و خلافت اميرمؤمنان عليه السلام و اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم.

3- عتابات قرآن، درباره مذمت و عتاب

و ساير مطالب مربوط به انبياست.

4- دعاى عرشيان بر فرشيان كه دعاى فرشتگان بر اولاد آدم عليه السلام است.

5- «شب» كتابى است در باره بركات شب وو ...

6- 200 منبر درچندين مجلد فشرده سخنرانى هاى پنجاه سال مؤلف در شهرها و قصبات و روستاها در داخل و خارج كه به علت حجم زياد و گستردگى مطالب، ناتمام و در دست تأليف است.

7- نشانه هائى از او در بيان آيات «و من آياته» در قرآن كريم و توضيح آيه ها.

8- كتاب مهم «اسلام فراتر از زمان» در باره پاسخ به كسانى است كه ايراد نموده و اشكال مى گيرند، دين اسلام چگونه مى تواند تا دامنه قيامت، دنياى رو به ترقى روزانه را اداره نمايد و اساساً رهبران اين دين چه جايگاهى از علم و دانش داشتند وو .. كه مديريت جهان را تا آخر دنيا به دست گيرند، در اين كتاب قسمت مهمى از احاديث و اخبار غيبيه بزرگان اسلام آورده شده است (مانند فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام به كميل: ياكميل بن زيادهاهنا موضع قبرك ثمّ أشار بيده المباركة يميناً وشمالًا و قال ستبنى من هاهنا و هاهنا دور وقصور ما من بيت فى ذلك الزّمان الّا و فيه شيطاناً أريل.

كلمه أريل لغت انگليسى است كه به آنتن أريال گويند، حضرت 1400 سال پيش نه انگليسى بود ونه از صنعت آنتن اثرى اين بيان را داشتند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سيأتى: زمان على أمّتى يُخربون قباب الأئمّة بالبناديق به زودى مى آيد زمانى بر امت من، قبه (و گنبد) هاى قبرهاى امامان را با بندق ها (يعنى بانارنجك يا بمب) ويران مى سازند!!.

دقت بفرمائيد اين كلام در زمانى گفته شده است نه امامى شهيد شده و در جائى مدفون شده بود و نه از گنبد حرمها و اختراع بمب خبرى بود كه پس از قرنهادر سامرا و قبلًا نيز در بقيع اتفاق افتاد. ياروايت مشهور يكتفى الرجال بالرجال والنساء بالنساء درباره همجنس بازان و يا درموردازدواج آنان يتزوّج الرّجال بالرّجال ويتزوّج النساء بالنساء، وروايت لعن اللَّه المتشبّهين من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال در باره تغيير جنسيت دهندگان وصدهاامثال اين روايتها، و مقايسه و تطبيق آنها بازمان فعلى، كه سعى و كوشش حقير در اتمام اين كتاب و تقديم آن به خواستاران عزيز آن است انشاءاللَّه.

آداب ازدواج و زندگى خانوادگى، ص: 276

9- رحمت واسعة يا بخشش فراگير: تحقيق و تحليل پيرامون آيات مباركات «وسعت رحمته كلّشى ءٍ و كتب على نفسه الرّحمة» وو ...

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109