زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 5

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

دانشمند

ابرقوهي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابرقوهى صاحب (سوانح الافكار) رشيدى كه سال 928 عبدالعلى رستمدارى در 149 صفحه نوشته و اكنون در كتابخانه ملك به شماره 3702 موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ابطحي حسيني سدهي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد على (برادر سيد ابوالقاسم سدهي) عالم فاضل، از شاگردان حاج شيخ محمّد تقى نجفى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى.

در سلخ جمادى الاولى 1290 متولّد، و در 15 شعبان سال 1367 در مسافرت مشهد مقدس وفات يافته، در صحن نو مدفون گرديد.

مشاراليه تقريرات فقهى و اصولى اساتيد خود را به رشته تحرير درآورده، عالمى خوش بيان، و مجتهدى طليق اللسان بود.

در مدرسه صدر و مدرسه كاسه گران سطوح فقه تدريس مى نمود، و عدّه اى كثير از طلاّب از محضر او مستفيض مى شدند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابطحي يثربي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابطحى سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا يثربى پشت مشهدى كاشانى از فضلاء بنام كاشانى مقيم شهرستان قم مى باشد ايشان در شهر كاشان متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى و مقدمات و ادبيات از محضر و دراسات خالوى معظم خود مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا سيد على يثربى استفاده نموده آنگاه به قم عزيمت و از درس و ابحاث مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق و آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران بهره مند شده و به مدارج عاليه فضل و كمال ارتقا يافته و اكنون يكى از ستارگان فروزان شهر كاشانست در حوزه علميه قم كه اكثراً در قم و قسمتى از سال هم در كاشان افاده و افاضه مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى ابطحى كاشانى كه از بيت علم و دانش است امروز از افاضل نامى و در ميان اقران و امائل خود مشار بالبنان و به متانت و مناعت و بزرگوارى موصوف

و متصف مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابطحي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن سيد الجليل حاج سيدرضا ابطحى از علماء معاصر مشهد مقدس مى باشند نسب معظم له به سى واسطه به حضرت موسى بن جعفر هفتمين امام شيعيان عليه صلوات اللَّه الملك المنان مى رسد. به اين كيفيت.

ايشان در سال 1352 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشوده و دروس ابتدائى را خوانده آنگاه در مدرسه نواب به تحصيل علم عربى و ادبى پرداخته تا در سال 1370 قمرى كه نگارنده به مشهد مشرف و در مدرسه مزبور كه در سابق هم اقامت داشتم به حجره ايشان و اردو پس از معارفه و آشنائى به تشويق حقير عزيمت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه متقن و به درس خارج آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى مدظلهما و بالاخص زعيم اعظم مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و از مبانى فقه و اصول آنان بهره مند شده و ضمنا با معيت دوست عزيز و داماد گرام خود جناب مستطاب حجةالاسلام آقاى حاج سيد عبدالكريم هاشمى نژاد صاحب (تاليفات عديده) براى استفاده و درك محضر آيات عظام نجف عزيمت به عتبات عاليات نموده و چند ماهى در باب مدينه علم از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و ديگران استفاده نموده ولى براى گرماى شديد نجف موفق به اقامه بيشتر نشده ناچار مراجعت به قم و تا آخر عمر مرحوم آقاى بروجردى اقامت و استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم به مشهد زادگاه خويش مراجعت و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت

در مسجد صاحب الزمان (ع) (فلكه گوهرشاد سابق) و صاحب الزمان حال و تبليغ و ترويج دين و تنوير افكار نسل جوان در آنجا و حومه مشهد (چناران و قوچان و غيره) نموده و تا هم اكنون اشتغال دارند.

جناب آقاى ابطحى معارف الهى را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى كه از شاگردان مبرز و ممتاز مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بودند استفاده نموده و بيشتر از همه از محضر و حالات عجيبه عالم ربانى و محدث صمدانى عارف كامل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانى كه مجسمه فضيلت و پيكره معنوى بوده كامياب و لذت روحى و معنوى برده و كتابى در حالات و نوادر حكايات آن مغفورله تأليف نموده كه بسيار سازنده و ارزنده است داراى فرزندانى هستند كه از آنها جناب آقاى حاج سيد محمدعلى ابطحى از محصلين روشن و جدى حوزه مشهد مقدس مى باشند.

آثار خير و علمى ايشان از اين قرار است 1- تأسيس كانون بحث و انتقاد دينى در اين مركز سوالاتى كه به وسيله نامه و شفاها مى شود طرح و پاسخ علمى به آنها داده و تاكنون چند جلد از سوال شما و پاسخهاى اين موسسه به طبع و نشر رسيده و بيش از بيست نفر از دانشمندان مسيحى آمريكا و اروپا در اين مركز و مسجدش به شرف اسلام رسيده كه عكسهاى آنها با بيوگرافى و هويتشان در كتاب مستقلى طبع شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ابطحي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مرتضى بزرگ خاندان موحد ابطحى فرزند مرحوم سيد على بن سيد محمدعلى ابن سيد محمدحسين ابن مير محمدتقى معروف به (له له) از اجله بيوت سادات

موسوى در اصفهان كه نسبت آنان به حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام مورد گواهى علماء بزرگ و مشاهير سادات موسوى مانند پدر صاحب روضات مى باشند. معظم له از علماء بنام و ائمه جماعت معاصر اصفهانند كه در حدود سال 1319 قمرى برابر 1278 شمسى در اصفهان ديده به جهان گشوده و در بيت مجد و سيادت پرورش يافته و پس ار رشد و بلوغ و خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول در خدمت مدرسين بزرگ اصفهان به افتخار دامادى مرحوم علامه متقى آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى فقيه احمدآبادى صاحب (مكيال المكارم) نائل شده و از محضر و درس استاد محقق جامع المنقول و المعقول آيت اللَّه حاج سيد على نجف آبادى و آيت اللَّه حاج سيد محمد نجف آبادى صاحب حاشيه كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا نجفى صاحب (وقايةالاذهان) و ساير اساتيد حاضر گرديد.

و در علم طب از مبرزين و مشاهير مدرسين بشمار مى رود و در جديت در تحصيل و تدريس شهرتى دارد و در حوزه علميه اصفهان فضلاء از تدريس ادبيات و سطوح اصول و فقه او بهره كامل داشته و در علوم اسلامى مورد استفاده عموم طبقات مردم اصفهان مى باشند.

فرزندان برومند ايشان همه از فضلاء و مبرزين حوزه هاى علميه قم و نجف و اصفهان بشمار مى روند بدين ترتيب.

1- آيت اللَّه محقق حاج سيد محمدباقر كه از اساتيد حوزه علميه قم مى باشند.

2- آيت اللَّه محقق آقاى حاج سيد محمدعلى كه از اساتيد حوزه علميه نجف و اصفهان مى باشند.

3- حجةالاسلام- حاج سيد على كه از افاضل حوزه علميه قم مى باشند.

4- حجةالاسلام حاج سيد محمدرضا (داماد معظم آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى) 5- حجةالاسلام حاج آقاى حجت از

افاضل حوزه اصفهان.

6- حجةالاسلام حسن آقا از فضلاء حوزه علميه قم.

7- حجةالاسلام حسين آقا از فضلاء حوزه علميه قم.

عالم علوم دينى.

تولد: 1323 ق.، اصفهان.

درگذشت: 13 آذر 1371 (نهم جمادى الثانى 1413).

آيت الله سيد مرتضى موحد ابطحى در سن نوجوانى در محضر آقايان استاد جلال الدين همايى، ميرزا احمد شهيدى، ميرزا محمد تقى موسوى، احمدآبادى، (صاحب مكيال المكارم و پدر همسر خويش) و آقا سيد محمد درچه اى به آموختن دروس سطح مشغول شد. پس از اتمام سطح به درس خارج حضرات آيات سيد محمد و سيد على نجف آبادى، شيخ محمدرضا مسجدشاهى شتافت و مبانى فقهى و اصولى خويش را تكميل نمود و همزمان از محضر آقا شيخ محمود مفيد (حكمت و كلام)، شيخ محمدباقر قزوينى (هيئت) و ميرزا ابوالقاسم طبيب (طب سنتى) فراگرفت.

آيت الله موحد ابطحى پس از تحصيلات، رو به تدريس آورد و در مدرسه صدر به تدريس دوره سطح پرداخت و دهها شاگرد تربيت نمود. وى از حضرات آيات شيخ آقا بزرگ تهرانى، محدث قمى، سيد محمدتقى موسوى احمدآبادى و مرعشى نجفى اجازه روايت و از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، بروجردى و ملا محمد حسين فشاركى اجازه ى امور حسبيه را دريافت نمود.

از آثار ايشان مى توان ديوان اشعار، رساله هاى گوناگون در حديث، تاريخ كلام، ادعيه و احراز، طب و زيارت را نام برد.

آيت الله موحد ابطحى در نود سالگى، در سيزدهم آذر 1371 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ابن بكا بلخي، عبدالمعين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1040 ق)، عالم حنفى. اصلاً بلخى است و در مصر نشو و نما كرد. وى مسلك تصوف داشت و از طريقه ى شاذليه پيروى مى كرد. او شاگرد ابن حجر هيتمى بود. در مدينه درگذشت. از آثار وى: «طراز

الاسمى على كنزالمعما»، كه شرح «كنزالاسماء فى علم المعما» قطب الدين محمد بن علاءالدين على مكى است؛ «غوانى الاشواق فى مغانى العشاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (151 /2 ،569 /1)، كشف الظنون (1513)، معجم المؤلفين (178 /6)، هدية العارفين (623 /1).

ابن بندار فرغاني، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم شافعى. وى از مشايخ شيخ صدوق است و شيخ صدوق در فرغانه از او حديث شنيد و در «عيون اخبار الرضا (ع)» و «الخصال» از وى روايت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (262 /2)، معجم رجال الحديث (160 ،158 /15).

ابن دُؤل قمي، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 350 ق)، عالم و نويسنده ى شيعى. از زندگانى وى چيزى در دست نيست، اما از آثارش چنين برمى آيد كه مؤلفى والا و نويسنده اى پركار بوده است. عاملى براى وى 77 كتاب و استرآبادى 100 كتاب برشمرده است. از جمله آثار وى: «الحدائق»، در توحيد، كه براى فرزندش، محمد بن احمد، نوشته؛ «الطبقات»؛ «التفسير»؛ «المؤمن»؛ «الايضاح»؛ «السنن»؛ «التهذيب»؛ «التنبيه»؛ «العلل»؛ «الصلاة»؛ «الزكاة»؛ «الزيارات»؛ «الاخوان»؛ «الدلائل»؛ «التحذير»؛ «الكمال»؛ «التنافس»؛ «العواصم»؛ «الطب»؛ «خصائص الاطعمة»؛ «الادوية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (200 /1)، اعيان الشيعه (14 -103 /3)، الذريعه (145 /15 ،77 ،40 /12 ،236 /8 ،296 /6 ،149 /5 ،437 /4 ،376 /3 ،489 /2 ،382 /1)، رجال النجاشى (234 -232 /1)، معجم رجال الحديث (259 -258 /2).

ابن صدرالدين شرواني، محمدامين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1036 ق)، عالم حنفى. از مدرم شروان بخارا و به امير پادشاه بخارى مشهور و به علامه موصوف بود. در انواع علوم دست داشت. مدتى درآمد (ديار بكر) و قسطنطنيه اقامت كرد. از آثار وى: «تعليقات على انوار التنزيل»، اثر بيضاوى؛ «تفسير سورة الفتح»؛ «حاشية على شرح الشمسية»، در منطق؛ «رسالة فى المبدأ والمعاد»؛ «شرح قواعد العقائد»، اثر غزالى، در كلام؛ و «الفوائد الخاقانية»، مشتمل بر پنجاه و سه علم عقلى و نقلى كه براى سلطان احمد عثنانى جمع آورى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (266 /6)، ريحانه (67 /8)، كشف الظنون (1906 ،1358 ،192)، معجم المؤلفين (74 -73 /9)، هدية العارفين (275 /2).

ابن الوندي، قاسم، محمدقاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1100 ق)، عالم امامى، معروف به فقيه كاظمى. به سناباد طوس و مكه و طائف و قم و نجف سفر كرد و از مشايخ اين شهرها اجازه ى روايت گرفت. وى در شهر نجف درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «استبصار الاخبار»، در چندين مجلد و معروف به «شرح الاستبصار»؛ «جامع اسرار العلماء» يا «جامع الاحاديث والاقوال»؛ حاشيه بر «الكافى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (445 /8)، الذريعه (183 /6 ،39 /5 ،17 /2)، رياض العلماء (399 -398 /4)، ريحانه (390 /7).

ابن تمام دهقان، ابوالحسن، ابوالحسين محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 340 ق)، عالم شيعى. نياى بزرگ او ايرانى است. در كوفه متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. وى را ثقه و صحيح الاعتقاد و داراى تصنيفات نيكو مى دانند. حسين بن عبيداللَّه غضائرى از او روايت كرد، و تلعكبرى در سال 340 ق از وى حديث شنيد و اجازه روايت گرفت. از آثار وى: «الفرج فى الغيبة»؛ «فضائل الكوفه» يا «كتاب الكوفه»؛ «كتاب الايمان»؛ «كتاب عددالايام»؛ «كتاب الزهد»؛ «كتاب فضل الايمان على الاسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (433 /9)، رجال ابن داود (قسم 326 /1)، رجال الطوسى (503)، رجال النجاشى (306 -305 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 291 -290 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (181)، الفهرست للطوسى (307 -306)، معجم رجال الحديث (337 -336 /16)، معجم المؤلفين (33 /11)، هدية العارفين (44 /2).

ابن خفيف، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 371 ق)، صوفى و عالم. ملقب به شيخ كبير و شيخ شيرازى. اهل شيراز بود. از مشايخ بزرگ صوفيه به شمار مى رفت، به همين خاطر وى را شيخ الاسلام مى خواندند. ابن خفيف مؤسس مكتب عرفانى مستقلى بود و رباطى در شيراز بنا كرده كه تا اواخر سده ششم داير بود. تعليمات او كه كم و بيش متأثر از مذهب حلاج بود تا زمان آغاز حمله ى مغول در فارس نفوذ عميق داشت. ابن خفيف در فقه، ظاهرى مذهب و در كلام، اشعرى مذهب و در الهيات عرفانى روشى ضد سالميان داشته است. ابوعبداللَّه صحبت جنيد و ابومحمد رُوَيم و ابوالعباس بن عطا را دريافت و با حسين بن منصور حلاج ملاقات داشت. شيخ كبير در دستگاه عضدالدوله ى ديلمى صاحب نفوذى سياسى بود و از حلاجيان حمايت آشكار مى ركد. جامى

سال مرگ وى را 331 ق و هدايت در «رياض العارفين» 391 ق و در «مجمع الفصحا» به غلط 319 ق مى نويسند. ابن خفيف تأليفات بسيارى داشته است، از آن جمله: «آداب المريدين»؛ «اختلاف الناس فى الروح»؛ «جامع الارشاد»؛ «الجمع والتفريق»؛ «الرد على ابن سالم»؛ «ديوان» شعر؛ «شرف الفقراء على الاغنياء» يا «شرف الفقراء المتحققين على الاغنياء المنفقين»؛ «فضل التصوف»؛ «كتاب الاستدراج»؛ «كتاب السماع»؛ «كتاب الفضائل و جامع الدعوات والاذكار»؛ «كتاب المعتقد الصغير»؛ «كتاب المعتقد الكبير»؛ «كتاب المعراج»؛ «كتاب المفردات»؛ «لبس المرقعات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (401 ،349 ،340 ،335 ،333 ،303 ،270 ،269 ،266 ،198 ،194 ،47 ،46 /2 ،553 ،485 ،367 ،350 ،4 /1)، بزرگان نامى پارس (103 -101 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 511 -506 /380 -351)، تاريخ گزيده (657)، تذكره ى هزار مزار (88 -79)، تذكرة الاولياء (131 -124 /2)، تذكره ى روز روشن (22)، حلية الاولياء (389 -385 /10)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (149 -139 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (537 -536 /4)، الذريعه (44 /9)، رياض العارفين (43)، سفرنامه ابن بطوطه (262 /1)، سير النبلاء (347 -342 /16)، طبقات الصوفيه هروى (539 -537)، طبقات الصوفيه سُلمى (466 -462)، طرائق الحقائق (487 /3 ،477 -474 /2)، فارسنامه ى ناصرى (1200 /2)، كشف الظنون (1447)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، مجمع الفصحا (144 /1)، معجم البلدان (432 /3)، معجم المؤلفين (283 -282 /9)، نفحات الانس (241 -240)، نامه ى دانشوران (359 -350 /5)، الوافى بالوفيات (42 /3)، هدية العارفين (50 -49 /2).

ابن دُرُستُوْيه فسوي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(347 -258 ق)، نحوى، لغوى و عالم دينى. پدرش از محدثين بزرگ بود. وى از مردم فساى فارس بود كه در نوجوانى به بغداد

رفت و در آنجا مقيم شد. در بسيارى از علوم، از جمله در علم حديث، سرآمد زمان خويش بود. مجموعه هايى گرد آورده بود كه حداقل تا زمان خطيب بغدادى باقى بود. در بغداد درس خواند و از محضر استادانى چون ابن قتيبه ى دينورى و ابوالعباس مبرد بهره گرفت. ابن درستويه مفسر قرآن نيز بود و در تفسير دو ديدگاه اخفش بصرى و ثعلب كوفى را تلفيق مى كرد. ابن درستويه در آثار نحوى، طرفدار مكتب بصره بود. گويا كتبى نيز در رد افكار نحويون كوفى نيز نوشته بوده است. اما در تفسير قرآن و حديث روشى مختلط داشته است. دارقطنى، ابن شاهين و ابوعبيداللَّه مرزبانى از شاگردان وى بودند. از آثار وى: «كتاب الكتّاب المتمم» يا «ادب الكاتب المتمم»، در بررسى جزئيات خط و املا براى دبيران؛ كتاب «الارشاد»، در نحو؛ «معانى الشعر»؛ «اخبار النحويين»؛ «نقض كتاب العين»؛ «التوسط بين الاخفش و ثعلب»، در تفسير قرآن؛ شرح «كتاب الجرمى»؛ «كتاب الهجاء»؛ كتاب «غريب الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 /4)، ايضاح المكنون (558 ،374 ،343 ،330 ،299 ،298 ،282 /2 ،556 ،553 ،374 /1)، تاريخ بغداد (429 -428 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (564 /4)، دائرةالمعارف البستانى (475 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، روضات الجنات (105 -104 /5)، ريحانه (517 /7)، سير النبلاء (532 -531 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (107 -106)، كشف الظنون (2041 ،1730 ،1729 ،1472 ،1461 ،1452 -1451 ،1415 ،1272 ،1205 ،1108 ،839 ،700 ،506 ،116 -115 ،68)، الكنى والالقاب (284 /1)، لسان الميزان (744 -742 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن درستويه)، معجم المؤلفين (40 /6)، نامه ى دانشوران (126 -125 /3)، وفيات الاعيان (45 -44 /3)، هديةالعارفين

(446 /1).

ابن دوست، ابوسعيد، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(431 -357 ق)، عالم، اديب و شاعر. جدش ملقب به دوست بود. عبدالرحمان از مردم نيشابور و ناشنوا بود. نزد ابونصر جوهرى لغت و ادب آموخت. ابوالحسن واحدى مفسير از شاگردان اوست. از آثار او: «ردّ على الزجاجى»، در استداركش بر «اصلاح منطق» ابن سكيت؛ «ديوان» شعر. در «الاعلام» زركلى نام او را به استناد «جواهر المضيئه» ابن درست نوشته است، اما با توجه به آنكه اغلب منابع او را ابن دوست ذكر كرده اند، بنا را بر ضبط ابن دوست مى گذاريم. همين ضبط را «دائرةالمعارف البستانى» به صورت ابن دُوَست [dowast] آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 /4)، دائرةالمعارف البستانى (482 /1)، ريحانه (520 /7)، سير النبلاء (510 -509 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابن دوست)، معجم المؤلفين (188 /5).

ابن طباطبايي اصفهاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، عالم، اديب، شاعر، و محقق. در اصفهان متولد شد. در همان جا تحصيل كرد و تا پايان عمر در همان شهر زيست، از اين رو به ابن طباطباى اصفهانى شهرت يافت. گرچه در عصرى مى زيست كه بازار سياست گرم بود، اما او يكسره به كارهاى علمى و ادبى و شعر و شاعرى پرداخخت و عمرى را به آسودگى گذراند. بيشترين شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعرى به زبان عربى است. شعرهاى او را متوسط دانسته اند، اما در نقد ادبى توانا بود. در شرح واقعه ى غدير خم اشعارى سروده است. عبداللَّه بن معتز، شاعر معروف بغدادى را بسيار دوست مى داشت، اما هرگز با او ملاقات نكرد. برخى از آثار او: «المدخل فى معرفة المعمى من الشعر»؛ «الشعر والشعرا»؛ «تهذيب الطبع»؛ «ديوان» شعر؛ «تقريظ الدفاتر»؛ «عيار الشعر». ظاهراً ابن خلكان در «وفيات» وجه تفاوتى ميان او

و احمد بن محمد بن اسماعيل الديباج، ابن طباطباى مصرى نيافته و به همين جهت در ضبط اشعارشان به اشتباه افتاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 /6)، اعيان الشيعه (80 -72 /9)، الذريعه (1363 /15 ،26 /9 ،511 ،387 /4)، ريحانه (82 -81 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (225)، معجم الادباء (156 -143 /17)، معجم المؤلفين (312 /8)، وفيات الاعيان (130 /1)، الوافى بالوفيات (80 -79 /2)، يادگار (س 3، ش 10، ص 69 -68).

ابن مظفر شيرازي، ضياءالدين، ابوالوقت عبدالوهاب

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 743 ق)، عارف و عالم دينى. مردى توانگر بود. حج گزارد و سفرى هم به آذربايجان كرد و با مشايخ بسيارى ديدار نمود. در محله ى سراجان شيراز نزديك جامع عتيق خانقاهى ساخت. وى در مسجد عتيق و جامع سنقرى هر هفته وعظ مى كرد و درس مى گفت. او از خود خيرات بسيار به جاى گذاشت. جنيد شيرازى از دانش وى بهره مند شد و خرقه ى خود را از او گرفت. در شيراز درگذشت و در مقبره خانوادگى نزديك پدر و برادرانش دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (214)، تذكره ى هزار مزار (247 -246 ،24 -23)، شيرازنامه (179).

ابن مقفع، عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(102- ح 139 ق)، مترجم و عالم. وى يكى از نخستين مترجمان آثار ادبى تمدنهاى هند و ايرانى به زبان عربى و يكى از آفرينندگان نثر ادبى عربى است. در خاندانى نجيب زاده در جور فارس، فيروزآباد كنونى، متولد شد. پدرش، دادويه كه با نام اسلامى مبارك، معروف بود در زمان حجاج تحصيلدار ماليات بود و چون به جرم اختلاس شكنجه شد، وى را به تمسخر مقفع خواندند. عبداللَّه نام اسلامى روزبه بود. در آغاز در كرمان منشى حكام و صاحب منصبان اموى بود. در آنجا ثروتى هنگفت به دست آورد. پس از آن به خدمت عيسى بن على، عموى منصور، خليفه ى عباسى، درآمد. بهترين سالهاى عمر وى در كوفه و بصره طى شد. در محفل اديبان و ظريفان رفت و آمد داشت. مرگ وى عللى سياسى داشت. ابن مقفع با دست بردن در متن دستخط امان نامه ى منصور خليفه سبب برآشفتگى و بدگمانى خليفه در حق خود شد. خليفه فرمان داد تا دست كاتب گستاخ را

قطع كنند. حاكم بصره كه از مدتها پيش كينه ى وى را در دل داشت از اين پيشامد براى گرفتن انتقام شديد بهره برد و ابن مقفع را زير شكنجه هاى سهمناك به قتل رساند. ابن مقفع، با وجود كمى عمر خود آثار گرانبهايى را تأليف و ترجمه كرد، از آن جمله اند: ترجمه ى «كليله و دمنه»، كه قديمى ترين ترجمه از اين اثر هندى است؛ «ادب الصغير» و «ادب الكبير»؛ «اليتيمة»؛ «خداى نامه» كه ترجمه اى است از «آيين نامه ى» عهد ساسانيان؛ «كتاب مزدك»؛ «كتاب التاج».[1]

عبداللَّه روزبه (مقت. 142 يا 143 يا 145 ه.ق.) اصل وى از فارس است و او در آغاز كاتب عيسى بن على بود و يكى از ناقلان بزرگ كتب از فارسى به عربى است. از تأليفات اوست: التاج در سيرت انوشروان، آيين نامه، كليله و دمنه، اليتيمة (در رسائل). ابن مقفع به تحريك سفيان بن معاويه و موافقت منصور خليفه در 36 سالگى كشته شده و در كيفيت مرگ او روايات مختلف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (284 -283 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (187 -185)، تاريخ ادبيات زبان عربى (352 -346 ،338 -329)، تاريخ الحكماء قفطى (307 -306)، تاريخ گزيده (687)، دانشنامه ى ايران و اسلام (868 -864 /6)، دائرةالمعارف اسلامى (1674 /2)، روضات الجنات (219 /3)، ريحانه (226 -222 /8)، سير النبلاء (209 -208 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (196 -195)، كشف الظنون (745 ،217)، الكنى والالقاب (425 -421 /1)، لسان الميزان (175 -173 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن المقفع)، معجم المؤلفين (402 /13 ،156 /6)، مؤلفين كتب چاپى (1001 -999 /3)، الوافى بالوفيات (639 -633 /17)، وفيات الاعيان (155 -151 /2)، هدية العارفين (438

/1).

ابن مُقْله، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(328 -272 ق)، خطاط، شاعر و دانشمند. از مردم بيضاى فارس بود. در بغداد تحصيلك كرد و به خدمات ديوانى مشغول شد. ابن مقله سه بار به وزارت خلفاى عباسى، مقتدر و قاهر و راضى باللَّه رسيد. ولى هربار با توطئه ى درباريان دستگير و از كار بركنار شد. مدتى نيز حكومت فارس را در دست داشت و مدتى سرپرستى ديوان مظالم و قضا بر عهده ى او بود. ابن مقله چندين بار بر ضد خلفاى عباسى تلاش نمود كه هربار بى اثر ماند. سرانجام ابن رائق كه اميرالامرا بود، خليفه را واداشت تا او را از وزارت بردارد و دستور دهد دست راست او را قطع كنند تا چيزى ننويسد. ولى وى با دست چپ مى نوشت. ابن مقله شعر نيز نيكو مى سرود و در اشعارش از سرنوشت شوم خويش مى ناليد. چندى بعد زبانش را نيز بريدند و سرانجام در زندان بغداد درگذشت. وى در فقه و تفسير و ادب چيره دست بود. او را مبتكر خط ثلث و نسخ مى دانند. اصلاحات ابن مقله در خط سبب تسهيل در امر نگارش شد. ولى نسبت وضع تمام شش قلم به او روا نيست. اسماعيل بن حماد، محمد بن اسماعيل بغدادى، ابواسحاحق ابراهيم بن هلال صابى، شمس المعالى قابوس بن وشمگير، حسن بن مرزبان سيرافى، ابن بواب و گروهى ديگر از شاگردان و پيران او بودند، ابن نديم جد ابن مقله را نيز خوشنويس دانسته و قرآنى به خط وى ديده است.[1]

ابوعلى محمد بن على (ف. 328 ه.ق.). وى به خدمت ابوالحسن بن فرات درآمد و مورد لطف او شد و ثروتى اندوخت و سپس بين آن دو كدورتى ايجاد شد و ابن مقله كفران احسان او كرد و

در زمره دشمنان وى درآمد تا آنگاه كه ابن فرات معزول و دستگير شد و چون بار ديگر به وزارت رسيد ابن مقله را بگرفت و مصادره كرد. مقتدر خليق در 316 ابن مقله را به وزارت انتخاب كرد و او در 318 معزول و محبوس شد، و بار ديگر به وزارت راضى خليفه منصوب گرديد و به سعايت حاسدان دست راست او را بريدند و مدتى در زندان ماند و همانجا درگذشت. وى مخترع خطوط ثلث، توقيع، ريحان، رقاع و محقق است.

ابوعلى محمد بن على بن حسين بن مقله ى فارسى، پدرانش از مردم فارس بودند و خود به سال 273 در بغداد متولد شد، واضع خط ثلث و نسخ است. وى از دانشمندان عصر خود بود و در علوم فقه و تفسير و قرائت و ادبيات دست داشت و شعر مى گفت و در ترسل و انشاء و خط سرآمد بود. در اوايل زندگى خود شهرت جهانى داشت تا حدى كه ممدوح شعرا واقع شد. ابن مقله در اوان جوانى به كارهاى ديوانى در دستگاه خلافت پرداخت، و زمانى از طرف «المقتدر بالله» عباسى به حكومت بعض نواحى فارس مأمور بود و پس از چندى به بغداد فراخوانده شد و در مركز خلافت به خدمت مشغول گرديد ولى با توطئه هايى كه شده بود، به حبس خليفه افتاد و مدتى در حبس گذرانيد تا دوباره خليفه او را از حبس بيرون آورد و وزارت خود به او داد.

از سال 316 ه.ق مدت سه سال با قدرت كامل به رتق و فتق امور مشغول بود ولى در اين تاريخ به سعى ساعيان و دشمنان از كار بركنار و به

فارس تبعيد شد. هنگامى كه ابن مقله در تبعيد روزگار مى گذرانيد، مقتدر را كشتند و «القاهر باللّه» (322 -320) را خليفه كردند. وى به محض جلوس بر مسند خلافت، ابن مقله را به بغداد طلبيد و وزارت به وى تفويض شد. مدتى برنيامد كه دشمنان وى را نزد خليفه متهم كردند و او از بيم جان در گوشه اى پنهان گرديد. چندى بعد القاهرباللّه را گرفتند و چشم وى را ميل كشيدند و محمد بن مقتدر «الراضى باللّه» (329 -322) را به خلافت نشانيدند و او ابن مقله را به مقام وزارت بازآورد و پس از مدت اندكى از وى رنجيده گشت و او را به حبس افكند. چندى بعد دست راست او را قطع كردند و به اين اندازه هم اكتفا نكرده زبانش را هم بريدند و سرانجام او را كشتند (328).

اين مرد بزرگ ايرانى پيشقدم يكى از زيباترين مظاهر هنرى يعنى خوشنويسى در تمدن اسلامى است و جمله ى مورخين برآنند كه تا ظهور وى هيچ يك ازخطاطان به قدرت او در نوشتن اقلام مختلف و تتبع او در اختراع خطوط نيامده است و بعضى گويند اقلام سته را كه از اصول خطوط متعارفه ى اسلامى بود. وى از خط كوفى اقتباس كرده است، قدر مسلم اينكه ابن مقله در تكميل اقلام موجود كوشيده است و شايد بعض خطوط را نيز وضع كرده و يا سر و صورتى به آنها داده باشد (محقق و توقيع و رقاع و نسخ)، ولى نسبت وضع تمام شش قلم به او روا نيست.

ابن مقله را به كثرت آثار ستوده اند ولى متأسفانه از آثار خطوط وى اكنون چيزى به جاى نمانده و آنچه به نام او

ديده شده شش رقعه (از مرقع) ثلث رقاع چهار دانگ و دو دانگ جلى و نسخ خوش در كتابخانه سلطنتى است و رقم «خط ابن مقلة» دارد و اين رقم نيز قديم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1016 -1015 /4)، اطلس خط (300 -295)، الاعلام (158 -157 /1)، پيدايش خط و خطاطان (68 -57)، تاريخ برگزيدگان (457)، تاريخ هنرهاى ملى (731 -730 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (22 -21)، دانشنامه ى ايران و اسلام (870 /6)، دائرةالمعارف البستانى (704 -703 /1)، دايرةالمعارف فارسى (22 /1)، ريحانه (228 -227 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 286 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1183 ،1134 ،1110 /2)، الفهرست ابن النديم،ترجمه (15)، الكنى والالقاب (426 -425 /1)، گلستان هنر (18 -16)، لغت نامه (ذيل / ابن مقله)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 328 ،323 ،322 ،320 ،314 ،311)، معجم المؤلفين (320 -319 /10)، مناقب هنروران (43 -37)، نامه ى دانشوران (90 -72 /5)، الوافى بالوفيات (168 /1)، وفيات الاعيان (118 -113 /5)، هدية الاحباب (90).

ابن منده اصفهاني، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، دانشمند. پدربزرگ او ابراهيم (منده) فرزند وليد بن سَنده بن بُطّه بن اُستندار فيروزان بن چهاربُخت است. چهار بُخت از كاربدستان روزگار ساسانيان بوده است. سردودمان خاندان منده خاستگاهشان اصفهان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (878 /6)، سير النبلاء (13 /15).

ابوالمعالي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اهل كمال بوده، در 6 ربيع الاول سال 1374 وفات يافته، در بيرون بقعه تكيه كازرونى مدفون گرديد.

هر دو برادر در خدمت پدر و عمّ خود تلمّذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابوجعفر (خادم الشريعة)

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علاّمه سيد صدرالدين محمّد عاملى موسوى اصفهانى.

عالم فاضل بزرگوار، مادرش دختر شيخ جعفر كاشف الغطاء بوده، و نزد علماى اصفهان تلمذ فرموده، از مخصوصين آقا سيد اللَّه بيدآبادى بوده، و به مصاهرت او نايل گرديده.

رسائلى در فقه و اصول نوشته و به نظر استاد رسانيده، و مرحوم سيّد، پشت آن تقريظى نگاشته، و از فضل و علم و بزرگوارى مؤلّف آن مدح و ثنا گفته است.

صاحب عنوان در سال 1324 قمرى در اصفهان وفات يافته و در تخت فولاد در تكيه اى به نام خود كه گاهى آن را به نام فرزندش حاج آقا مجلس نيز مى خوانند مدوفن گرديد.

مادّه تاريخ ساختمان بقعه اين است: «قل إنّ الجنّة للمتّقين»

تاريخ وفاتش اين است:

يكى آمد بر وزن ز الهام غيب آورد تاريخش

شده طيّار سوى كوى حق روح ابوجعفر

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابوطالبي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ يحيى ابوطالبى از علماء و فضلاء اصحاب و مبرزين رفقا و معاضدين مرحوم آيه الله حجت كوهكمرى داراى مقام و عمل و قدس و ورع ميباشند.

معظم له فرزند عالم بزرگوار شيخ محمد صالح بن العلامه حاج ملا ابوطالب بن عالم جليل حاج ملا غفور است كه از تلامذه مرحوم شيخ انصارى و مرحوم آقا سيد حسين كوهكمرى و مرحوم آيه الله مجدد ميرزاى شيرازى بوده و حواشى مختصرى هم بر رسائل و مكاسب استاد نوشته و تأليفات مستقله ى داشته كه آيه الله العظمى نجفى مرعشى مدظله در پشت يكى از آنها حالات او را يادآور شده است، از او يادگار مانده و آن جناب در 1329 ق در شهر اراك برحمت ايزدى پيوسته است.

فرزند ايشان مرحوم ملا محمد صالح ابوطالبى از شاگردان مرحوم آخوند

خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و پس از فوت آنها نزد پدر خود و مرحوم آيه الله حايرى تلمذ نموده و در سن 35 سالگى در سال 1327 ق بدرود حيات گفته است.

آقاى حاج آقا يحيى در 12 ذى الحجه سنه 1323 ق در اراك بدنيا آمده و پس از رسيدن برشد و بلوغ كه تصادف با ورود مرحوم آيه الله حايرى باراك داشت بتحصيل علوم عربيت و ادبيت پرداخته تا در سال 1340 ق كه مرحوم آيت الله حايرى بقم آمدند بواسطه وجود موانع هفت سال در عراق توقف و در سال 1347 قمرى بقم آمده و تا مدت دو سال از محضر آنجناب استفاده و در ضمن به تكميل سطوح پرداخته تا در سال 1349 كه بواسطه كسالت مراجعت باراك نموده و هفت سال ديگر توقف و در سال 1355 ق مجددا بقم آمده و از محضر آيه الله حايرى و اساتيد ديگر بهره مند ولى پس از چند ماهى كه آفتاب عالمتاب مرحوم حايرى براى هميشه غروب نمود موفق بدرك فيض حضور استادنا الاعظم و معاذنا الاكرم آيه الله حجت كوهكمرى قدس سره و منقطع بايشان گرديده.

مترجم معظم ما پس از فوت مرحوم آيه الله حجت استاد بزرگوار خود مهاجرت بنجف نموده و قريب بيست سال از محضر اساتيد بزرگ نجف چون آيه الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيه الله العظمى حكيم و آيه الله العظمى والعلامه الكبرى خوئى استفاده نموده و در اين حوادث اخير قهرا بايران مراجعت و در اراك ساكن گرديده است.

تأليفاتى در فقه و اصول و غيره از تقريرات درس اساتيد خود مخصوصا آيه الله حجت رحمه الله دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ابونصر فراهي سجزي، بدرالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 640 ق)، دانشمند.

گويند كور مادرزاد بود و در دربار بهرامشاه بن تاج الدين حرب، پادشاه سيستان، كه با پادشاهان غور پيوستگى داشت، مى زيست. وى كتاب «نصاب الصبيان» را در معانى كلمات عربى به فرمان نظام الملك حسن وزير، بهرامشاه، به نظم آورد و «جامع صغير شيبانى» را در 612 ق نظم كرد، اما از اشعارش به جز «نصاب الصبيان» چيزى باقى نيست. بر «نصاب الصبيان» شروح بسيار نوشته شده و تقليدهاى بسيارى از آن شده كه از مشهورترين آنها «زهرة الادب» در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (284 /3)، تاريخ نظم و نثر (90)، تذكره ى روز روشن (28)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، الذريعه (165 /24)، ريحانه (317 -316 /4)، كشف الظنون (1954)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، مؤلفين كتب چاپى (182 -180 /6)، معجم مؤلفين (225 /12)، هدية الاحباب (42)، هدية العارفين (429 /2).

ابويعقوب، اسحق

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابويعقوب اسحق از مشاهير كبار و فضلاء عالى مقدار و سالكى رياضت شعار بوده در سال 532 در زمان مقتفى باللَّه خليفه عباسى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابهري قزويني، رفيع الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، عالم و شاعر. از مردم ابهر بوده كه در كرمان مى زيست. وى از شاعران عهد حجاج سلطان قره ختايى و از ملازمان غازان خان بود. وى با كمال الدين اسمعيل و اثيرالدين اومانى معاصر بوده. رفيع الدين فرزانه اى صاحب كمالات صورى و معنوى و از وارستگان و مجردان عهد خود بوده كه به دو زبان شعر مى گفت. از آثار وى: «متن اقليدس»؛ دو «رساله» در حساب؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (731)، تاريخ نظم و نثر (222)، تذكره ى روز روشن (305)، تذكره ى شاعران كرمان (259 -258)، الذريعه (378/9)، رياض العارفين (195)، مجمع الفصحا (678 -677 /2)، هفت اقليم (192 -190 /3).

ابهري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن آيه الله الحاج السيد شمس الدين موسوى ابهرى مزبور از علماء معاصر و فضلاء مبرز حوزه علميه قم است. وى در ابهر متولد شده و با معيت والدش بتهران آمده و پس از خواندن مقدمات بقم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ به پايان رسانيده آنگاه در درس خارج آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله العظمى شريعتمدارى و آيه الله العظمى امام خمينى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و نيز آيه الله العظمى گلپايگانى شركت و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا معقولا و منقولا استفاده ى كامل نموده و هم از فلسفه و تفسير علامه طباطبائى بهره مند و بنابر دعوت مردم شهر آراء تهران و امريه حضرت آيه الله العظمى شريعتمدارى بتهران منتقل و در مسجد شهر آراء باقامه ى جماعت و ترويج دين پرداخته تا فوت مرحوم والدش در جمادى الاولى 1392 قمرى كه در مسجد آن مرحوم نيز بانجام وظيفه مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب

:گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اثناعشري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند حاج ولى اللَّه اثناعشرى از دانشمندان خدوم و مروجين دين و مبلغين احكام و ناشرين معارف اهل بيت و دلسوخته گان خاندان رسالت عليهم السلام و سالار شهيدان عليه الصلوه والسلام است، كه در منزل خود به خدمات دينى و روحى و تبليغ اسلام و تهذيب نفس و اخلاق داوطلبان و شيفته گان اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص منتظرين ظهور حضرت مهدى فاطمه سلام اللَّه عليها و عليه اشتغال دارند.

وى در تاريخ 1312 شمسى در تهران متولد شده و در دامن پدرى باايمان و تقوا و ولايت آل اللَّه پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و از محضر و درس عالم ربانى و سالك سبحانى ثقةالاسلام حاج شيخ حسين زاهد امام جماعت مسجد امين الدوله طهران استفاده نموده و نيز قسمتى از سطوح را از مرحوم حاج شيخ على اصغر قزوينى فراگرفته و در ماه ذيقعده سال 1370 قمرى به قم آمده و از محضر و دروس مرحوم حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و مقدارى آيت اللَّه حجت رحمه اللَّه و حاج شيخ عبدالنبى عراقى و بالاخص آيت اللَّه بروجردى استفاده كرده و در سال 1344 شمسى به نجف اشرف مشرف شده و حدود سه سال اقامت و از محضر و ابحاث حاج شيخ محمدحسين تهرانى معروف به قاجار كه از اعاظم علماء و فقهاء نجف بوده استفاده كرده و در سال 1347 شمسى مراجعت به تهران نموده و تا حال تحرير 1411 قمرى به خدمات ياد شده اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اثني عشري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا حسن اثنى عشرى برادر مرحوم حسين اثنى عشرى كه پس از وى در مساجد او در

شهر رى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته تا در هفتم ماه صفر 1391 وفات نموده و در كشيكخانه آستانه مقدسه مدفون گرديده است وى نيز مقدمات را در رى خوانده و به قم مهاجرت كرده و سطوح و نهائى را از اساتيد حوزه آموخته آنگاه به رى برگشته و بخدمات دينى پرداخته تا در سال مذكور دعوت حق را اجابت نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اثني عشري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا حسين بن السيد الجليل المرحوم الحاج السيد حاج آقا اثنى عشرى اعتمادى از علماء ابرار و اتقياء اخيار شهرستان رى (زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم عليه السلام) است كه به تقوا و پارسائى و تعصب در دين معروف و موصوف بوده اند.

وى در سال 1318 قمرى در شهر رى متولد و در مهد تربيت مرحوم والدش كه از روساء آستانه مقدسه و محترمين زاويه مقدسه بوده نشو و نما يافته و دروس جديد را به پايان رسانيده آنگاه بتحصيل مقدمات و ادبيات در مدرسه محمديه تهران پرداخته و بعد از تكميل آن در سال 1349 قمرى به قم مهاجرت و سطوح را از اساتيد حوزه چون مرحوم اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظله فراگرفته و در دروس خارج مرحوم آيت اللَّه حايرى مقدارى و پس از ايشان از محضر مرحومين علمين آيتين حجت و خونسارى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى بوطن مذكور خود برگشته و بوظائف دينى پرداخته و در آستانه مقدسه اقامه جماعت و همه شب تبليغ دين و تفسير كتاب مبين نموده و در امر بمعروف و نهى از منكر بسيار ساعى و جدى و در

اين موضوع (لا يخافه لومه لائم) بوده تا در شب پنجشنبه پنجم ماه شعبان 1384 قمرى كه در هنگام انجام وظيفه در بالاى منبر بسكته قلبى بدرود حيات گفته و در رواق مطهر نزديك درب حرم شريف مدفون گرديده است.

از آثار اوست تفسير اثنى عشرى در 14 جلد كه در حيات آن مرحوم طبع و نشر گرديده و ديگرى رساله اى در اخبار و احاديث و رساله اى در اصول عقايد كه بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اثيم سنندجي، فضل اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1254 ق)، دانشمند و شاعر، متخلص به اثيم. وى از فضلاى سخنور و شعراى خوش ذوق سنندج بود كه كتاب «كشكول» شيخ بهاءالدين عاملى را بنا به درخواست امان اللَّه خان ثانى والى كردستان از عربى به فارسى ترجمه كرد. اثيم با رونق، صاحب «حديقه»، تذكره شعراى كردستان معاصر بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (353 -352 /1)، حديقه ى امان اللهى (138 -131)، حديقة الشعراء (80 -79 /1).

احمدي شاهرودي، احمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1305(1346 ق.)، ميامى (در نزديكى شاهرود).

درگذشت: 25 شعبان 1417 ق.

آيت الله احمدعلى احمدى شاهرودى، فرزند آيت الله محمدحسن احمدى، يكى از علماى بنام و مشهور منطقه و جدش آيت الله آقا شيخ احمد نيز از علما و زهاد بود. ايشان به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات را نزد پدر بزرگوارش فراگرفت. پس از چند سالى، به حوزه علميه مشهد شتافت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى و سطوح عاليه را نزد حضرات آيات حاج هاشم قزوينى، حاج شيخ مجتبى قزوينى، ميرزا كاظم محقق دامغانى و حاج ميرزا احمد مدرس يزدى آموخت. سپس براى تكميل معلومات و فراگيرى دوره عالى دورس فقه واصول به حوزه ى علميه ى قم آمد و در محضر آيات عظام بروجردى، سيد محمدتقى خوانسارى، حجت كوه كمره اى، صدرالدين صدر و امام خمينى زانوى ادب به زمين زد و از خرمن فيض آنان توشه ها برگرفت. آنگاه براى مدت كوتاهى به نجف اشرف كوچيد و در درسهاى آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى، حكيم و خويى حاضر شد. سپس به قم بازگشت و براى تبليغ دين و راهنمايى مردم مسلمان به نمايندگى آيت الله العظمى بروجردى به شهرهاى آباده، فيروزكوه، چهارمحال بختيارى

و كاشان رفت و مبارزه اى پيگير با منحرفان و اهل بدعت را آغاز كرد و در اين راستا بسيارى از آنان را توبه داد و به اسلام بازگردانيد.

ايشان پس از مدتى به قم بازگشت و به تدريس سطوح عاليه، ترويج شعائر دينى، اقامه جماعت، ارشاد و راهنمايى مؤمنان و تأليف كتابهاى علمى دست يازيد. او همزمان به تدريس معارف اسلامى در دانشگاه آزاد اسلامى اشتغال ورزيد و در سالهاى نبرد عليه متجاوزين بعثى، ماه ها در كنار رزمندگان اسلام به سر برد و در تقويت روحيه آنان، سخنرانى هاى فراوان ايراد كرد.

برخى از تأليفات چاپ شده آن فقيد عبارت است از:

تقليد الاعلم؛ سيرى درعقايد (بررسى آراء و نظريات صوفيه)؛ به سوى خدا برويد؛ مجموعه مقالات در پيرامون باب و بهاء؛ انگيزه حق (درباره مناقب اميرالمومنين- ع)، جنگ خيبر؛ تفسير موضوعى. تأليفات چاپ نشده ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله بروجردى (درباره لباس مشكوك)، رساله در مسئله ى بداء؛ ترجمه جامع السعادات ملا مهدى نراقى؛ روحانيت در عصر انقلاب.

آيت الله احمدى شاهرودى در تاريخ بيست و پنجم شعبان 1417 ق.، در هفتاد سالگى در جوار بيت الله بدرود حيات گفت.

احمدعلى احمدى فرزند آقا شيخ محمدحسن احمدى ميامئى شاهرودى در ساله 1305 شمسى در ميامى كه در ده فرسنگى شاهرود در طريق خراسان واقع شده به دنيا آمده و در مهد پرورش والدش كه از علماء برجسته آن منطقه بوده نشو و نما نموده است.

مرحوم شيخ محمدحسن پدر مترجم ما در علوم مختلفه بالاخص علم طب اطلاعاتى داشتند و مردم آن بخش از وجودش استفاده مى كردند. و پدر ايشان آقا شيخ احمد نيز از اوتاد و زهاد زمان خود و داراى

تأليفات بوده اند و همينطور پدران او تا چند پشت روحانى بوده اند.

وى پس از پايان تحصيلات ابتدائى براى تحصيلات مذهبى خود به مشهد مشرف شده و تحت سرپرستى رئيس حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه احمد كفائى قرار و دوره مقدمات و ادبيات را خدمت اديب نيشابورى به پايان رسانيده سپس دوره سطح را از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد يزدى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى تكميل و اصول و معارف الهى را در خدمت حاج شيخ مجتبى قزوينى كه از شاگردان بزرگ ميرزا مهدى غروى اصفهانى بوده و نيز مقدارى از فلسفه و كلام را از آن مرحوم استفاده كرده و بعد از پايان دوره سطح در حوزه مشهد به اتفاق بعضى از فضلاء مشهد هجرت به قم نموده و از درس خارج مكاسب و اسفار آقاى خمينى و آقاى حجت كوهكمرى و حاج سيدمحمدتقى خونسارى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و بالاخص حاج آقا حسين بروجردى استفاده نموده و مدت كوتاهى هم در نجف اشرف از اساتيد بزرگ حوزه نجف چون آقاى حكيم و آقاى شاهرودى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده سپس به قم مراجعت و از طرف آقاى بروجردى اعزام به حومه فارس شهر آباده گرديده و حدود دو سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و كتاب اسلام و عقايد را بر رد مذاهب باطله مخصوصا صوفيه در آنجا تأليف نموده و پس از برگشت از استان فارس اعزام به فيروز كوه شده و مدتى هم در آنجا مشغول ارشاد بوده و پس از چندى كه مبارزه

با فرقه ضاله بهائيه آغاز گرديد به اتفاق چند نفر ديگر به امر معظم له به منطقه فريدون و چهار محال رفته و با آنان مبارزه نموده كه به نابودى برخى از رهبران گمراه آنها منتهى شده و پس از آن از طرف آن مرحوم به قراء اطراف كاشان كه مركز بهائيه بوده رفته تا عده اى از آنها توبه نموده و به دامن اسلام برگشتند و برخى هم مانند دكتر برجيس كه مبلغ آنها بود در كاشان كشته شده و آن گروهك تضعيف و نابود شدند.

و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى از طرف حوزه علميه قم در تهران انجام وظيفه نمود سپس به قم مراجعت و تا حال تحرير اين كتاب اشتغال به تدريس سطوح عالى و اقامه جماعت در مسجد امام رضا عليه السلام در سالاريه اشتغال دارند.

داراى تأليفات چندى مى باشند.

1- اسلام و عقايد كه مكرر به طبع رسيده.

2- رساله تقليد اعلم عربى.

3- كتاب سوى خدا برويد.

4- انگيزه حق در مناقب اميرالمؤمنين.

5- رساله در بداء و روحانيت در عصر انقلاب و قبل از انقلاب.

6- كتابى در احكام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي نيشابوري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن احمدى نيشابورى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نوراللَّه نيشابورى داماد بزرگ مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى فاضل نيشابورى رحمه اللَّه عليهم اجمعين مى باشد. آن مرحوم در نيشابور شهر تاريخى استان خراسان به دنيا آمده و پس از گذرانيدن دوران كودكى و خواندن اوليات به تحصيل علوم عربى پرداخته و مقدمات و سطوح اوليه را در نيشابور و مشهد خوانده سپس هجرت به اعتاب عاليات نموده و سالها در اعتاب مقدسه نجف اشرف و كربلاء معلى اقامت و از محضر آيات

عظام بهره مند شده و پس از آن به ايران برگشته و در مشهد مقدس متوطن و به وظائف دينى و روحى تا حد خود اشتغال داشته و آنچه را كه داشته به آن عمل نموده و در دوران اقامتش در مشهد مقدس مانند اقامتش در نجف اشرف در ظهر و شام موفق به نماز در حرم مطهر و به گفتن اذان بلند اعلام وقت فريضه مى نمود.

نگارنده گويد: گرچه در اوساط علمى به علم مشهور نبود ولى نزد همگان به داشتن تقوى و ورع و اعمال صالحه معروف و موصوف بود و هر كس او را مى شناخت به پاكى و بزرگوارى مى شناخت و پس از رحلتش هم او را به خوبى ياد و براى او طلب مغفرت مى نمايد.

در قضاء حوائج مؤمنين سعى بليغ داشت و از بعضى ثقات و وابستگانش شنيدم داراى تأليفات متشتت و مخطوط بود و با بيت مرحوم آي اللَّه العظمى حاج سيدمحمود حسينى شاهرودى نسبت سببى داشت و از محضر آن بزرگوار هم در نجف استفاده نموده بود. وى در حدود هفتاد سالگى در روز ميلاد مادرش حضرت فاطمه زهرا عليهاسلام روز بيستم جمادى الثانى 1411 قمرى در مشهد مقدس درگذشت و در مشهد و قم و نيشابور مجالس بسيارى براى بزرگداشت او برگزار شد و عموما براى ارتحال او ابراز تاثر مى نمودند.

فرزندان صالح و دانشمندى دارد كه در مشهد و حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند و خاطره آن پدر را زنده مى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى احمدى (برادر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر شهيد حكومت بعث) فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى شاهرودى است. در سال هزار

و سيصد و هفت (1307) هجرى شمسى در روستاى مغز شاهرود به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات در شاهرود در سال 1322 شمسى در سن پانزده سالگى هجرت به قم نموده و در مدرسه فيضه در حجره مرحوم برادر شهيدش مدت چهار سال اقامت و بعد از رفتن ايشان در سال 1324 شمسى به نجف اشرف تا سال 1327 در قم مانده، و بقيه مقدمات و ادبيات را در محضر اساتيد متعدد مانند آيت اللَّه حاج آقا رضا صدر و حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و آيت اللَّه مجاهدى و حاج شيخ يوسف شاهرودى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى و نيز آيت اللَّه سلطانى فراگرفته و در سال 1326 شمسى به اتفاق برادر شهيدش كه به ايران آمده بودند به نجف اشرف عزيمت نموده و جلد اول كفايه الاصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و جلد دوم را در خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى خوانده و مكاسب را از محضر مرحوم حاج ميرزا احمد اهرى و حاج سيد محمود مرعشى استفاده نموده و بعدا يك دوره كامل اصول را از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند گرديده و مقدارى از بحث الفاظ را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر زنجانى و نيز مبحث ظن را از آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى آموخته و نيز از ابحاث فقه مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى (ره) و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى استفاده كرده و بعد از ده سال اقامت به واسطه بروز كسالت به ايران مراجعت و بعد از عمل جراحى در تهران

اقامت و حدود بيست سالست كه در مدرسه مروى به بحث و تدريس اشتغال دارند و ضمنا چند سالى هم در تهران از محضر مرحومين آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى مستفيض شدند و در حال حاضر در يكى از مساجد مركز شهر اقامه جماعت دارند و گروهى از نماز و تبليغات ايشان استفاده مى كنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اخترشاه، طهماسب

قرن:10

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دهم هجرى، از زنان عالم و فاضل، به نوشته اعيان الشيعه گروهى از علما، رساله هايى در اصول فقه و غيره به نام او نوشتند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه، 275 / 2؛ النساءالمؤمنات، 266.

اخوان خراساني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقا شيخ على بن العلامه الورع الشيخ محمدحسين مدرس در سال 1319 قمرى در مشهد مقدس رضوى ولادت يافته و بعد از تحصيل مقدمات و سطوح در سته 1344 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در محضر مقدس جمعى از محققين آن عصر بالاخص مرحوم آيت الله نائينى و مرحوم آيت الله اصفهانى رضوان الله تعالى عليهما حضور يافته تا ذى القعده الحرام 1391 قمرى كه در حادثه عراق و فشار و ظلم دولت شوم بعثى عراق به شيعيان ايرانى با ده هاهزار نفر از اهل علم و غيره اخراج به ايران و در شهر مذهبى قم رحل اقامت افكنده و به مباحثات فقه و اصول اشتغال دارند. از آثار ايشانست تقريرات و دراسات اساتيد مذكور كه به رشته تحرير آورده اند ولى هيچ كدام به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اخوان خراساني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقا شيخ مرتضى بن العلامه الشيخ محمدحسين مدرس خراسانى مذكور از علماء و فقها حوزه علميه نجف مى باشند كه با برادر ارجمند فوق الذكرش در سال 1391 قمرى اخراج به ايران و سرانجام اقامه در قم را انتخاب نموده و به وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

تولد ايشان در سال 1321 قمرى واقع شده و بعد از فراغ از مقدمات و سطوح فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده در سال 1344 قمرى.

و در درس اساطين آن عصر مخصوصا مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى اعلى الله مقامهما حاضر و پس از آنها به تدريس و بحث اشتغال داشته و تا هم اكنون كه در قم سكونت نموده اند و به اين سمت مشغول مى باشند از نوشته هاى ايشانست تقريرات اساتيد كه مخلوط است.

برگرفته از

كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اديب اشراق، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1237 ش)، دانشمند و شاعر، متخلص به اديب. وى در گلپايگان متولد شد و تحصيلات مقدماتى را همان جا فراگرفت از آن پس به اصفهان رفت و مدت ده سال به تحصيل علوم ادبى و عربى، فلسفه و كلام پرداخت. آنگاه به تهران آمد و به شغل قضا مشغول شد. اديب شاعرى توانا و دانشمندى ممتاز بود و در فلسفه و حكمت، مشربى عرفانى داشت و به حسن خلق معروف بود. در تهران وفات يافت در گلپايگان به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (215 /1).

اديب پيشاوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1260 ق)، عالم و شاعر. معروف به اديب. در سرحد بين پيشاور و افغانستان متولد شد. علوم ادبى و عربى را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به افغانستان رفت و طى اقامت دو ساله ى خود در كابل، نزد آخوند ملا محمد مشهور به آل ناصر دانش آموخت. بعد به غزنين رفت و در باغ فيروزه، آرامگاه حكيم سنايى غزنوى، اقامت گزيد و آنجا نزد سعدالدين غزنوى تلمّذ نمود. وى در بيست و دو سالگى به مشهد آمد و در آن شهر رياضى را نزد ميرزا عبدالرحمان و علوم عقلى را در محضر آخوند ملا غلامحسين شيخ الاسلام آموخت. سپس به سبزوار رفت و دو سال از محضر حاج ملا هادى سبزوارى و آخوند ملا محمد، فرزند وى، و آخوند ملا اسماعيل استفاده كرد. بعد به مشهد بازگشت و در مدرسه ى ميرزا جعفر ساكن و به اديب پيشاورى يا اديب هندى مشهور شد. در مشهد مورد توجه ميرزا سعيدخان گرمرودى، نايب التوليه آستان قدس رضوى، قرار گرفت و بنا به تقاضاى وى به تهران آمد

و ميهمان محمد خان قوام الدوله شد. و به تعليم و نشر ادب پرداخت. وى علاوه بر فنون ادبى و عربى و حفظ اشعار و نحو و لغت و حكمت و رياضيات در حسن خط نيز استاد بود. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و سرانجام، در منزل يحيى خان قراگوزلو، وزير معارف، درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران دفن شد. آثار وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر چهار هزار و دويست بيت قصيده و غزل فارسى و سيصد و هفتاد بيت قصايد و قطعات عربى به انضمام دو رساله در بديهيات اوليه و تصحيح «ديوان ناصر خسرو»؛ «قيصر نامه»؛ حواشى و تعليقات بر «تاريخ بيهقى»؛ ترجمه ى فارسى «اشارات» شيخ الرييس كه ناتمام ماند؛ حاشه بر «شرح ابن ابى الحديد» بر نهج البلاغه.[1]

(سيد) احمد بن (سيد) شهاب الدين پيشاورى، اديب و شاعر (و. 1260 ه.ق./ 1844 م. ف. 1349 ه.ق./ 1930 م.). وى از سلسله سادات معروف به «اجاق» بود كه در پيشاور به سر ميبردند، و نسبت آنان در سير و سلوك به سلسله سهرو ديده مى رسد. پدر اديب در حوادث سياسى هندوستان تباه شد، و اديب مدتى در شهرهاى افغانستان و خراسان به تحصيل علوم معقول و منقول اشتغال داشت و در غالب علوم سرآمد عصر خود گرديد. در سال 1300 ه.ق./ 1882 م. به تهران هجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر اقامت داشت. اديب در شعر سبك استادان قديم را با موفقيت اقتفا ميكرد. كثرت اطلاع او از فرهنگ اسلامى و علوم مختلف قديم و تبحرش در لغات فارسى و عربى باعث شد كه شعرش بيش از حد عادت مشحون از اطلاعات و معلومات مختلف

گرديده، و به همان نسبت از لطافت و حال و اشتمال بر عواطف رقيق شاعران دور افتاده است. ديوان وى به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (322 -317 /2)، اعيان الشيعه (603 /2)، حماسه سرايى در ايران (375)، دايرةالمعارف فارسى (77 /1)، الذريعه (162 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (105 -103 /1)، سخنوران نامى (9 -3 /1)، سخنوران نامى معاصر (214 -208 /1)، سرآمدان فرهنگ (156 /1)، شرح حال رجال (78 -77 /1)،لغت نامه (ذيل/ اديب پيشاورى)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 /1)، معجم المؤلفين (246 /1)، مكارم الآثار (1624 -1623 /5)، يادداشتهاى قزوينى (149 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 34 -33).

اديب طوسي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1283 ش)، دانشمند، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب طوسى. وى در مشهد متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در مكتب گذرانيد. سپس، به تحصيل علوم دينى در مدارس قديم پرداخت. علوم ادبى را نزد اديب نيشابورى و حكمت را نزد حاج ميرزا عباسعلى معروف به فاضل و آقا بزرگ حكيم و فقه را نزد پدر خود آموخت. اديب طوسى با سفرهايى كه به هند، تركستان، عربستان، مصر، شام و آسياى صغير كرد، به زبانهاى رايج عربى، تركى، اردو، انگليسى، سانسكريت، اوستايى، پهلوى و كلدانى آشنايى كامل پيدا كرد. وى در تبريز اقامت نمود و مجله ى «ماهتاب» را در سال 1316 ش آنجا به مدت يك سال انتشار داد. در دانشكده ى ادبيات تبريز تدريس كرد و مديريت مجله ى آن دانشكده را نيز عهده دار شد. او كتب زيادى به رشته ى تحرير درآورد. از جمله آثار وى: «تاريخ دينى ايران» در دو دوره؛

«دستور زبان فارسى» در سه دوره؛ «بودا در هند»؛ «تخت سليمان»؛ «پيام فردوسى»؛ به نظم؛ «لغات آذرى»؛ «لهجه هاى محلى»؛ «تعليم و تربيت از نظر غزالى».[1]

مدرس، اديب، محقق.

تولد: 1283، مشهد (محله نوغان).

درگذشت: 5 خرداد 1361، تهران.

محمد امين طوسى، معروف به اديب طوسى، فرزند شيخ محمدحسين گيلانى در شهر مشهد به تحصيل پرداخت و در مكتب هاى قديم و مدارس علوم دينى به كسب علم و دانش مشغول شد و علوم ادبى را از اديب نيشابورى و حمكت و فسلفه را از آقا بزرگ حكيم آموخت و مدتى نيز در سبزوار نزد حاج ملا هادى سبزوارى به فراگيرى اصول فسلفه اشراق پرداخت. وى در سال 1342 ق. به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل زبان انگليسى و تدريس ادبيات مشغول شد و بعد از سه سال اقامت به مشهد بازگشت و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن نيز در مدرسه هاى تهران و يزد و تبريز به تدريس مشغول شد.

اديب طوسى سفرهايى به ندوتسان و عربستان سعودى و تركستان و مصر و سوره و تركيه نمود. از آن پس كه به ايران مراجعت كرد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى در اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ به خدمت پرداخت و سال ها نيز در دانشگاه تبريز به تدريس در دانشكده ى ادبيات مشغول بود و در ضمن مديريت نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» را به عهده داشت. پس از آن كه بازنشسته گرديد در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

از جمله آثار وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: آموزش و پروش از نظر غزالى (تبريز، 1320)؛ ايام كودكى

(نظم، تهران، 1312)؛ بودا در هند؛ پيام فردوسى (نظم، تهران، 1313)؛ تاريخ دينى ايران قديم (در دو دوره)؛ تخت سليمان؛ دستور زبان و معانى و بيان و بديع فارسى؛ رابطه اوزان شعر يا ترانه هاى محلى ايران (تبريز، 1332)؛ فرهنگ لغات ادبى تبريز (دو جلد، 1349)؛ فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع) (تبريز، دو جلد، 1343)؛ فرهنگ لغات لهجه هاى محلى ايران؛ فقه الغة فارسى؛ لغات آذرى؛ تلخيص مثنوى؛ مهرشاه و ميهن (نظم، تبريز 1320)؛ نقد الادب (بغداد). وى همچنين مجله ى «ماهتاب» (نشريه ى انجمن ادبى آذربايجان) و نيز داستان هايى چند را منتشر ساخت. از جمله اين داستان ها مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: انتقام عشق (سه جلد، تبريز، 1319 -1317)، مرد عجيب، جوكى در جنگل، دخمه هاى سياه يا كلبه بدبختان (تبريز 1320)، شبح مخوف، درويش گمنام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (181 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (107 -106 /1)، سخنوران نامى (54 -46 /2)، سخنوران نامى معاصر (230 /1)، مؤلفين كتب چاپى (687 -685 /1).

اديب نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1277 ق)، دانشمند، عالم و اديب. در روستاى خيرآباد بلوك عشق آباد نيشابور به دنيا آمد. او تا هيجده سالگى در نزد پدرش درس خواند. سپس پدرش وى را به مشهد فرستاد. پس از اندك زمانى نزد دائى خود حاج شيخ محمد كدكنى به تحصيل پرداخت. در 1294 ش به محضر شيخ عبدالجواد اديب نيشابورى اول راه يافت. اديب نزد بسيارى از مدرسان و عالمان آن عصر درس خواند. او در رشته هاى ادبيات عرب، منطق، فلسفه، رياضيات، اصول، فقه، رجال حديث و تفسير متبحر بود و طب قديم را نيز مى دانست. او نزديك به شصت سال صاحب حوزه ى

تدريس بود و شاگردان بسيارى تربت كرد. از آثار وى: «گوهر دانش»؛ «تاريخ ادبيات عرب»؛ «البداية و النهاية»؛ «تابش جان و بينش روان»؛ «حديث جان و جانان»؛ «تاريخ ادبيات ايران».[1]

محمدتقى معروف به (اديب نيشابورى) از ادباء و اساتيد ادبيات و دانشمندان عاليمقام معاصر و در فنون ادبيه تالى و ثانى استادش مرحوم عبدالجواد اديب نيشابورى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2785 /2)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195 /2)، مجله ى دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد (زمستان 1357).

اديب همداني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و دانشمند. وى در جوانى براى كسب دانش به كاشان و مازندران رفت و از آنجا براى يادگيرى هندسه و رياضيات و هيئت و نجوم به مشهد عزيمت كرد. پس از آن براى فراگيرى حكمت به اصفهان رفت. محمدعلى ميرزا دولتشاه او را براى علم پسرش محمد حسين ميرزا، حشمت الدوله، برگزيد و سمت ملاباشيگرى به او داد. پس از مرگ دولتشاه و دستگيرى حشمت الدوله، قائم مقام ميرزا ابوالقاسم را نيز به عنوان مأموريت از تهران دور كرد و او را همراه قشونى كه مأمور سركوبى حسينعلى ميرزا فرمانفرما ساخته بود، به شيراز فرستاد. وى لقب ذوالرياستين داشت و در شعر بيشر از شعراى پيشين، خاصه خاقانى پيروى مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (117 -116 /1)، سفينة المحمود (140 -138 /1)، مصطبه ى خراب (18 -17)، نگارستان دارا (58 -55).

اراكي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى از دانشمندان طراز اول و منسوبين نزديك مرحوم آيه الله حاج آقا محسن و از مدرسين حوزه علميه اراك بوده بسيارى از فضلاء قم و اراك از محضرش استفاده نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ارباب اصفهاني، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1234 ق)، دانشمند و اديب. وى پدر ميرزا محمد حسين فروغى ذكاءالملك و از اهالى اصفهان بود. آقا محمدمهدى در علوم تاريخ و جغرافيا و هيئت قديم و جديد و نجوم بطلميوسى و اروپايى به مقامى والا دست يافت. پس از مرگ، او را در قبرستان محله ى آب بخشان اصفهان دفن كردند. از آثار وى: تصحيح و طبع «شاهنامه ى فردوسى» و «تاريخ وصاف» كه هر دو در بمبئى به چاپ رسيده؛ «نصف جهان»، در تاريخ اصفهان؛ «جغرافياى اصفهان»؛ كتابى در محاكمه بين علم هيئت و نجوم قديم و جديد؛ «نقشه ى ابنيه ى تاريخى اصفهان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (70)، الذريعه (178 /24 ،114 /5)، شرح حال رجال (6 ،5 /4)، المآثر و الآثار (220).

ارباب، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مردى دانشمند و اديب بود و از راه تجارت و زراعت كسب معاش مى كرد. با دانشهاى اروپا كه به تازگى در آن زمان معمول شده بود، آشنايى داشت و مخصوصاً در هيئت و جغرافيا به هر دو طريقه ى قديم و جديد عالم بود و او از جمله ى پيشقدمان معارف جديد اروپايى- مخصوصاً هيئت جديد- بشمار مى رود. از او يك دختر به نام فاطمه سلطان بيگم و يك پسر بنام محمدحسين خان ذكاءالملك باقى ماند

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

اردبيلي ابوزرعه، عبدالوهاب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، دانشمند و صوفى. وى اهل اردبيل بود و از پارسايان آن شهر. به زيارت خانه خدا رفت و در راه حجاز تا مدينه با ابوعبداللَّه محمد بن خفيف شيرازى معروف به شيخ كبير همسفر بود. و پس از مراجعت از مكه در شيراز اقامت كرد و تمام اوقات خود را به موعظه و اندرز مردم اختصاص داد و در همان جا درگذشت. در آخر عمر بر كردار و گفتار بعضى از صوفيه منكر شد و افعال و اعمال آنان را تقبيح كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (164 ،163)، تذكره ى هزار مزار (272)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (499)، دانشمندان آذربايجان (23)، شيرازنامه (137)، طرائق الحقائق (96/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوزرعه)، نامه ى دانشوران (47 -46 /5)، نفحات الانس (325 -324)، هفت اقليم (255/2).

اردبيلي اصفهاني، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، در مقدمات و سطوح از شاگردان حاج سيد مهدى نحوى، و در فقه و اصول از تلاميذ حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده.

در سلخ صفر سال 1327 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از جنان آمد يكى و از پى تاريخ او

گفت حيدر روز ميزان شافع حيدر على

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اردبيلي، عبدمناف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1345 -1285 ق)، دانشمند و شاعر. معروف به ملامناف. وى علوم مقدماتى را در اردبيل آموخت، سپس براى ادامه ى تحصيل به قم، استانبول و نجف رفت و پس از مدتى كه به زبان فارسى و عربى تسلط كامل يافت، شروع به تأليف در اين دو زبان كرد. ملامناف پس از اتمام تحصيل به تجارت پرداخت و در سفرهايى كه به روسيه و اروپا داشت، زبان روسى و انگليسى و فرانسه را آموخت. در جنگ جهانى اول تجارت را رها كرده، به دارو فروشى پرداخت. وى به جفرو رمل وارد بود و شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «نصيحة الرضائيه»؛ «اخلاق الاولين»؛ «المعيشه»؛ «مقامات» يا «ديوان» شعر؛ «اقتصاد»؛ «تفسير سوره ى توحيد»؛ «حكمت»؛ «علم رمل و جفر»؛ «علم قيافه شناسى»؛ «علم كيميا»؛ «صنعت صابون سازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (131 -130 /1).

اردكاني، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن حسنعلى اردكانى يزدى منظومه اى به عربى در اصول دارد كه سال 1223 خود در هفتاد صفحه نوشته و اين نسخه به نام منظومه الاصول به شماره 2946 در كتابخانه ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اردكاني، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد باقر رشتى از مجتهدين بزرگوار اردكان بوده كه در تهران ميزيسته و بسيار مورد توجه دولت و ملت بوده و در مدرسه فخريه تدريس مى نموده و در سال 1257 ق بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

استاد زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد حسن بن السيد الاعلام... از علماء بزرگوار معاصر بابل است در آن شهرستان متولد شده و پس از تربيت در حجر سيادت و علم و فرا گرفتن مقدمات و سطوح بقم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و آيه الله خونسارى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت ببابل و تاكنون باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

استخر، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشروطه خواه، روزنامه نگار، قاضى، نماينده ى مجلس. در 1266 در يكى از دهات آباده متولد شد. پدرش شيخ اسداللَّه واعظ از روحانيون منطقه و منبرى بود. تا شانزده سالگى در زادگاه خود به تحصيل اشتغال داشت. سپس به شيراز رفت و تحصيلات خود را در ادبيات فارسى و ادبيات عرب و معارف اسلامى ادامه داد و صاحب فضل و دانش نسبى گرديد. در مشروطيت فعاليت داشت و وارد حزب دموكرات فارس شد. در اين حزب فعاليتى شايسته از خود بروز داد و مورد توجه آزاديخواهان فارس قرار گرفت. براى استفاده از اطلاعات و معلوماتش به شغل معلمى دعوت شد و به مديريت مدارس جديد ارتقاء يافت. در 1297 امتياز روزنامه ى استخر را گرفت و به انتشار آن در فارس همت گمارد و طرفدارانى پيدا كرد. در 1306 از وزارت معارف به عدليه انتقال پيدا نمود و شغل قضائى به او ارجاع شد. سال ها در سمت بازپرس و دادستان و رئيس دادگاه در شهرهاى مختلف خدمت مى كرد. در سال 1320 از خدمت قضا كناره گيرى كرد و مجدداً به وزارت معارف رفت. به امور مطبوعاتى و علمى پرداخت و نشريه ى استخر را با وضع مناسب ترى انتشار داد. در سياست

كلى فارس صاحب نظر گرديد. در دوره ى هيجدهم از شيراز وكيل شد. در دوره ى نوزدهم نيز وكيل بود، ولى به علت كبر سن به ادوار بعدى مجلس راه نيافت. مردى اديب و دانشمند و در مسائل مختلف صاحب نظر بود. روزنامه اش قريب چهل سال در شيراز انتشار يافت. غالب مردم فارس به نيكى از او ياد مى كنند. در 1348 درگذشت. آثار و تحقيقات تاريخى و ادبى از وى به يادگار مانده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط داشت و به آن زبان شعر مى سرود.

(1387 -1306 ق)، نويسنده، دانشمند و روزنامه نگار. در بوانات فارس متولد شد. تحصيلات اوليه را نزد پدر و در زادگاه خود فراگرفت. به شيراز رفت و در آغاز علوم متداول زمان مانند ادبيات عرب و فارسى را آموخت و به آموزگارى پرداخت. با مطالعه و پشتكار بسيار در امور اجتماعى و تاريخ و فلسفه تبحر يافت و در آغاز مشروطيت وارد امور سياسى شد و روزنامه ى سياسى و اجتماعى و ادبى «استخر» را از سال 1336 ش به مدت چهل سال منتشر ساخت و در ضمن آن به كارهاى دولتى نيز مشغول بود. وى در دوره ى هجدهم و نوزدهم از طرف اهالى فارس به نمايندگى مجلس شورا انتخاب شد. آثار وى: ترجمه ى «پيشوايان فكر»، طه حسين؛ «فرهنگ اسلام»؛ «چهل مقاله تاريخ تصوف»؛ ترجمه ى «مظاهر محمدى»، توفيق الحكيم؛ «مهمانيها و پذيرائيهاى شاهانه»؛ ترجمه ى «مجموعه ى يادداشتهاى رضاشاه»، على بصرى؛ «چند صفحه از تاريخ بزرگترين تحولات علمى»؛ «روابط ايران و عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام»، ترجمه ى «الصلاة بين العرب و الفرس».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (157

-155 / 1)، دانشمندان فارس (261 -257 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (146 -145 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (698 -697 / 2).

استرآبادي، ابواحمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابواحمد محمد امين بن عبدالنبى بن عبدالصانع محدث اخبارى استرآبادى متولد 21 ذى قعده 1178 ق در هند صاحب تأليفات عديده و رسائله كثيره در فنون عقليه و نقليه كه بواسطه جسارتش به علماء بزرگوار به امر علامه سيد محمد مجاهد كربلائى فرزند صاحب رياض در سن 55 سالگى مقتول گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال الدين استرآبادى بن آيت اللَّه حاج آقا ضياءالدين از فضلاء دانشمندان معاصر شميران تهران است.

وى در حدود 1350 قمرى در تهران متولد شده و دروس جديد و مقدمات را در تهران خوانده آنگاه به قم آمده و چند سالى توقف و سطوح را از مدرسين بزرگ فراگرفته و پس از آن مهاجرت به نجف و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى نجف اقامت و به تحصيل فقه و اصول پرداخته و از دروس و ابحاث آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و بعد بواسطه كسالت مزاج به تهران مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف مشغول و اكنون در تجريش شميران به انجام وظائف دينى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست حسينيه استرآبادى كه در اوائل خيابان پهلوى تجريش قرار دارد و در آن برنامه هاى دينى اجراء مى گردد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، دانشمند شيعى. پدرش شيخ محمود در پادشاهى شاه طهماسب اول (وف 984 ق) به دربار صفوى پيوستگى داشت و در مجلس پادشاه زياده از ديگران سخن موعظت آيين حقيقت بنيان گستاخانه بر زبان مى راند و نهى و مسامحه جايز ندانسته مبالغه بر سر حد افراط مى رسانيد و چون خالى از اغراض دنيوى بود شاه نيز به نصايح او با خرسندى گوش فرا مى داد. شيخ حسن نيز مانند پدرش مردى فاضل و پاكدامن و پارسا بود و در سالهايى كه ازبكان به سركردگى عبداللَّه خان ثانى (وف 1006 ق)، بر خراسان استيلا يافته بودند، وى از مشهد به قزوين نزد شاه عباس اول (وف 1037 ق) آمد

و نزد او از حرمت فراوان برخوردار بود و شاه در سفرهايش وى را با خود مى برد. شاه عباس پس از بيرون راندن ازبكان از خراسان شيخ حسن را به توليت آستان قدس گماشت و او تا پايان زندگى به نيابت از شاه عباس سركشيك باشى و كليددار روضه ى رضوى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (304 /5)، عالم آراى عباسى (158 -157 /1).

استرآبادي، محمدمؤمن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1034 ق)، دانشمند و شاعر. از سادات استرآباد و خواهرزاده ى مير فخرالدين سماكى. وى از عالمان دوران شاه و بيست و پنج سال وزير و معلم فرزند او، حيدر ميرزا، بود. پس از كشته شدن آن شاهزاده به هندوستان رفت و در دكن مورد ملاطفت سلطان ابراهيم قطب شاه قرار گرفت. بنا به قول اسكندر بيك تركمان در سال 1025 ق در قيد حيات بوده است. «رساله ى» او در عروض يك مقدمه و دو فصل و يك خاتمه دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (799 -798 /2)، تاريخ نظم و نثر (502)، عالم آراى عباسى (146 /1)، كاروان هند (1377 -1373 /2)، مجمع الخواص (78)، هفت اقليم (115 -113 /3).

استرآبادي، معين الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 976 ق)، دانشمند و شاعر، متخلص به معين. مشهور به معين لذت. اصل وى از استرآباد بود و در مشهد اقامت گزيد. او از شعراى عهد شاه طهماسب صفوى و مورد احترام وى بود. در 976 ق با معصوم بيگ، وكيل دربار شاه طهماسب، براى عقد مصالحه با سلطان سليم عثمانى به استانبول رفت. پس از مصالحه از آنجا نيز با هيأت سفارت به جانب حجاز اعزام شد. در ميان راه منازعه و جنگى بين معصوم بيگ و اميرالحاج عثمانى درگرفت. معين الدين و چند نفر ديگر، كه زنده ماندند، خود را به جده رساندند و سپس از آنجا، از راه دريا، رهسپار هند گشتند. ولى در راه كشتى غرق شد و آنها به هلاكت رسيدند. از آثار وى: رساله «لذات» يا رساله ى «لذت»، در زمينه ى هزل است كه به موجب همين رساله به معين لذت مشهور شد. همچنين اشعارى ازا و

در تذكره ها آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (631 -630/ 5)، تاريخ نظم و نثر (518)، الذريعه (1076 -1075/ 9)، ريحانه (349 -348/ 5)، صبح گلشن (343 -433)، فرهنگ سخنوران (862)، لغت نامه (ذيل/ معين استرآبادى)، مجمع الخواص (228 -227)، مطلع الشمس (444/ 2)، هفت اقليم (119 -116/ 3).

اسراري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد، ملقب به ولى اللَّه اسرارى فرزند مرحوم حاج شيخ محمدابراهيم مشهور به مدرس اسرارى از علماء معاصر سبزوار است. ترجمه خود را چنين مرقوم و ارسال نموده اند.

اينجانب محمد ملقب به ولى اللَّه اسرارى فرزند مرحوم حاج شيخ محمدابراهيم مشهور به مدرس اسرارى كه از علماء سبزوار و مدرس در تمام علوم از فقه و اصول و فلسفه و كلام و هيئت و نجوم و ترجمه حالش را مرحوم آيت اللَّه جناب آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب ذريعه در كتاب نقباءالبشر مفصلا ذكر فرموده اند و اجداد اين بنده محتاج به رحمت بارى تعالى از طرف پدر و مادر عموماً ملاك و اشراف و ثروتمند و بعضى از آنها اهل علم بوده اند و آثار خيريه آنها در سبزوار باقى و موجود است.

در شب جمعه نهم ذيقعدةالحرام 1321 هجرى قمرى در دارالمؤمنين سبزوار متولد شدم و در سن بين پنج و شش سالگى مرا به مكتب گذاشتند.

پس از يكسال قرآن مجيد و دو سه كتاب كوچك را آموختم سپس مرا خدمت جناب آقا ميرزا روح اللَّه لاهوتى كه خطاط و داراى علوم عربيه بوده فرستادند دو سه سالى بيش نگذشت كه دبستان خيريه ملى افتتاح شد مرا به كلاس چهارم وارد نمودند و تا كلاس ششم بودم و حساب و هندسه و قدرى فرانسه و

صرف و نحو در آنجا ديدم و پس از پايان دوره ششم در خدمت مرحوم پدرم شروع به نحو و صرف نموده و مرحله سيزدهم عمر را مى پيمودم كه مادرم دار دنيا را وداع نمود خدايش رحمت كند

اگر چه رنج و غم من به مرگ آن مرحومه شروع شد ولكن به تحصيلات خود ادامه دادم و مقدارى فقه و اصول و فلسفه و منطق و نجوم و هيئت و حساب قديم خدمت مرحوم والدم تعليم گرفتم و در همان زمان به درس مرحوم علامه فقيد سعيد آقاى شيخ نظام الدين كنابادى رحمة اللَّه تعالى عليه مى رفتم.

و چند سالى طول كشيد و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا عبدالحكيم عمه زاده كه از شاگردان مرحوم جلوه و مرحوم آيت اللَّه العظمى الاصفهانى و آيت اللَّه العظمى النائينى و آيت اللَّه العظمى العراقى اعلى اللَّه تعالى مقامهم بود و از هر سه مرجع به اجازه اجتهاد مفتخر بوده و شرح حال معظم له را در ترجمه و كتاب زندگانى مرحوم جد امجدم حكيم عظيم حاج ملا هادى اسرار سبزوارى اعلى اللَّه تعالى مقامه الشريف نگاشته ام از نجف اشرف مراجعت فرمودند و در خدمت ايشان نيز چند سالى فقه و اصول و فلسفه تلمذ نمودم.

تا اينكه مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن سيادتى رحمةاللَّه تعالى عليه كه ايشان نيز از فضلاء و بزرگان حوزه ى علميه نجف اشرف بودند از آن سامان به وطن اصلى خود مراجعت فرمودند و استفاده ى كامله از محضر درس ايشان نمودم البته اساتيد ديگرى را از قبيل حضرت مستطاب آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى فقاهتى و برادر بزرگوار معظم له حضرت مستطاب آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسين فقيه

سبزوارى و حضرت مستطاب علامه سعيد آقاى فاضل هاشمى اعلى اللَّه تعالى مقامهم درك فيض نموده ام.

و در تمام ادوار از سن شانزده سالگى دروسى از نحو فقه و اصول فلسفه و منطق و كلام و حساب و هيئت جهت آقايان محصلين در مدرسه فخريه و فصيحيه سبزوار تدريس مى نمودم و از سن چهل سالگى كه تاكنون سى و سه سال مى گذرد و در مسجد جامع سبزوار پس از نماز مغرب و عشاء تفسير و بعد از نماز صبح به تبليغ احكام و نشر اخبار آل عصمت صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين مشغول بوده ام خداى تعالى را مسئلت مى نمايم كه توفيق بيشترى عنايت فرمايد تاكنون كتبى تأليف نموده ام كه بعضى به طبع رسيده و بعضى وقت آن نرسيده و كتبى كه بطبع رسيده از اينقرار است.

1- ترجمه و شرح حال فيلسوف بزرگ شرق مرحوم جدا مجدم حاج ملا هادى اسرار سبزوارى است كه به خواهش بعضى از دوستان نوشته ام.

2- گنجينه اسرار كه اصول دين مختصرى است قسمت اول آن و قسمت آخر آن اخبار و احاديثى است اخلاقى كه به خواهش مرحوم شاهيده رئيس آموزش و پرورش شهرستان سبزوار نگاشته شده است.

3- گنجينه صفات يا راهنماى جوان كه در توحيد و صفات ثبوتيه و سلبيه است كه به خواهش سروان اكرمى بازرس محترم نظام وظيفه تأليف گرديده است

4- شرح حال و ترجمه مختصرى از زندگانى عالم بى نظير و زاهد خبير مرحوم شيخ على ابن ابى الطيب معروف به پير حاجات كه در خيابان رضوى سبزوار مدفونست و از علماء بزرگ قرن چهارم هجرى است و در تاريخ بيهق متفرقه ترجمه و شرح زندگانيش نوشته شده است

و كتبى كه بطبع نرسيده است.

1- كتاب شرح بر كلمه طيبه لا اله الا اللَّه الملك الحق المبين و تفسير آيه ى شريفه ان اللَّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء است كه در پاسخ پرسش مرحوم حاج شيخ محمدباقر جوينى شمس آبادى نگاشته شده است.

2- شرح حال مرحوم حاج ميرزا محمد ابراهيم وثوق الحكماء مؤلف شرح دعاى عديله و شرح بر گلشن راز شبسترى است.

3- ترجمه و شرح حال مرحوم آقا شيخ على اصغر گاچى كه از شاگردان مرحوم حاج اسرار و مردم عالم و زاهد و حكيم و اديبى بوده است.

4- كتابى در تطبيق بين هيئت فلا ماريون با آيات و اخبار آل محمد صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين است كه ناتمام است الحمدللَّه على ما انعم و له الشكر على ما الهم و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم و صلى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين ابدالابدين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اسلامبولچي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى (اسلامبولچى) از علماء و دانشمندان مبرز معاصر تهرانست وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و در بيت تقوا و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن فارسى و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت نموده و مكاسب و كفايه را از مرحوم آقا ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و مدرسين ديگر حوزه به پايان رسانيده و درس خارج را از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران برگشته و در خيابان عين الدوله

به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد (سادات اخوى) واقع در اول (كوى سقاباشى) و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين و غيره تا حال تحرير اشتغال دارند نگارنده. گويد: آقاى اسلامبولچى دانشمندى متين و بزرگوار و داراى محاسن اخلاق و مبادى آداب و با سلسله سادات اصيله و ريشه دار تهران كه منتهى به حضرت جوادالائمه امام محمدتقى (ع) مى شوند پيوند مصاهرت دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسلامي، عبدالستار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالستاراسلامى از مشاهير علماء و دانشمندان آبادان است كه بفضل و تقوا موصوف و بتعصب و غيرت در امور دينى معروف ميباشند، بنابر اصرار و مراسلات عديده اينجانب شمه اى از بيوگرافى و ترجمه خويش را مكتوبا ارسال داشته اند كه عينا مى نگارم:

بسمه تعالى الذى خلق الانسان و علمه مالم يعلم و رفع مقامه بما شرفه من الكتابه بالقلم و جعل منهم انبياء لهدايه الامم فكانوا كمصابيح لاناره الطرق من الظلم و مفاتيح لكشف المعضلات وايضاح البهم و صلى الله على سيدهم و خاتمهم محمد اشرف من وطى ء الثرى بالقدم باعث ايجاد الخلق من العدم و على آله الطاهرين الميامين ساده العرب والعجم.

و بعد بر خاطر عاطر پوشيده نماناد كه بر حسب خواهش و امر سر كار كه شرح حال اين فقير درگاه الهى و گوشه نشين خانه تنهائى را خواستار شديد براى اجابت و امتثال بيان حال را بمقدار خالى نبودن عريضه تقديم داشتم و اميد است كه مورد قبول خالى نبودن عريضه تقديم داشتم و اميد است كه مورد قبول آن جناب باشد اگر چه خود مرا قابل اين معنى نمى دانم كه شرح حالم با شرح علماء درج و ثبت گردد. چون

من نوكرى براى علم و اهلش بيش نيستم (وافتخر بان اكون خادما للعلم و اهله و ما- نحن واهلم العلم اتهم جزاهم الله خيرا اتعبوا انفسهم و افادوا واسهروا اعينهم و كتبوا و اجادوا فقامت عمادالدين بافاداتهم و تعلم الناس بكتبهم و رسالاتهم و نحن لانلحق شأوحهم على مضمار و لانصل اليهم فى حبار و لامعيار ولكن ما لايدرك كله لايترك كله اوجلّه فكتبت الميسور اذهو لايسقط بالمعسور و على الله المعول فيما كتبت و شرح الصدور.

حقير در سن 12 سالگى وارد نجف اشرف شدم و مرحوم والد ماجد ممجد سمى خاتم الانبياء محمد قدس الله سره كه از شاگردان بنام مرحوم رئيس المله والدين السيد محمد كاظم يزدى انارالله برهانه بودند مرا براى كسب معارف الهيه بنجف برد و بمقدار وسع در آن محل امن و امان مستمدا من بركات صاحب البقعه المباركه العلويه كسب فيض نموده و از اساتيد محترم كه شمارشان از بيست متجاوز است اخذ و استفاده نمودم بحمدالله و منه كه حضرت مستطاب حجه الاسلام والمسلمين اعجوبه لنكران آقاى شيخ مجتبى طريد عراقيها كه الآن در سن پيرى در اصفهان است يكى از اساتيد است و اجازات علميه و امور حسبيه و اجازات حديث از بسيارى از مراجع اموات و احياء در دست دارم كه صلاح در نشر و پخش آنها نيست يكى از آن اجازات حديثيه از مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى است و يكى از جرثومه فضل و تقوا آيه الله المرعشى النجفى اطال الله عمره و نفع المسلمين بوجوده مى باشد كه بسيار مفصل و محتوى مطالب ارزنده كه ميرسد بمعصوم عليه السلام و يكى از مرحوم استاد علم الحديث نابغه زمان خود آيه الله آقا بزرگ تهرانى قدس

سره ميباشد.

و پس از فوت مرحوم والد طيب الله و مسه مرحوم خلد آشيان پدر يتيمان علامه ثانى آيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهبهانى مرا فرستادند براى رتق و فتق امور شرعيه در عشاير آبادن هشت فرسنگى كه قريب پنجاه هزار يا بيشتر كه بيش از چهار فرسنگ طول منازل آن عشاير است عرب و عجم شيعه و سنى اصولى و اخبارى هستند و بفضل حق تعالى (قمت فيهم ثلاثين سنه احسن قيام) و ترويج شرع نمودم با حسن الترويج و دفع و رفع خرافات كردم كه بحمدالله مشهور شدم بين عشاير على اطلاقها (بانه لاتأخذه فى الله لومه لاثم و صرفت ما حصلته من الحقوق باقامها بين الفقراء والارامل والايتام والله المنه على فى ذلك حتى خرجت من العشاير بعله ضعف المزاج) و مرضهاى پى در پى براى بدى آب و هواى آنمحل و ساكن آبادان شدم در حاليكه مالك چيزى از مال نيستم نه دينارى و نه درهى نه ملكى و نه منزلى سپاس خدائى را كه مرا چنين قرار داد و مرا از دينش اينطور تعليم نمود و اكنون دوازده سال است كه در آبادان بامور دينى و اقامه جماعت اشتغال دارم و ميان اقران مشهور بزهد و تقوايم زيرا با هيچ ادارى و ثروتمندى و شيخ عشيره اى معاشرت و آميزش ننمودم و دندان طمع را از اموال مردم كندم و روى اين جهت عزيزتر از ديگران شدم بجهت اينكه هركس قناعت كند عزيز است و هر كس طمع در اموال مردم نمايد موهونست و كسيكه از مردم عزلت گزيند از ايشان بسلامت خواهد بود.

و در هر شب بعد از نماز احكام خدا را

بيان كرده و در منبر براى مردم اخلاق مى گويم.

و جماعت و منابرم از فضل خدا مشهور و درب كتابخانه ام براى واردين و ميهمانان و نيازمندان و ارباب سئوال باز است.

آثار قلمى از اينقرار است.

1- نظرياتم را بر كتب مطالعه شده از سنى و شيعه نوشته ام.

2- دفترى متوسط محتوى مطالب ارزنده و اشعارى مطلوب كامل است.

3- كشكول اسلامى كه در آن همه چيز موجود است.

4- كتابى بنام المهدى و صفاته در دو جزء اولى تمام دومى ناتمام بعربى و فارسى.

5- كتابى در تلخيص (بيان و تبيين) بنام الدرالثمين فى المنتخب من البيان و التبين جاحظ عثمانى.

6- كتابى باز در كشكول بطرزى بديع ناتمام.

7- اربعين حديث از كافى شريف و كتابها و رساله هاى ديگر در امور مختلفه.

8- ايقاظ الانام عن خرافات العوام.

واما باقيات الصالحات ايشان.

1- مسجد محمدى در نهر اردشير- قصبه. (بضم قاف نام حومه آبادان)

2- مسجدى محمدى در نهر حد- قصبه.

3- حسينيه در نهر اردشير- قصبه.

4- حسينيه حاج يونس در سنافى.

5- حسينيه ملا ابراهيم در نهر فجرى- قصبه.

6- ترميم و اصلاح ساختمان مساجد منطقه مذكوره و فرش آنها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اسلامي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على اكبر بن مرحوم آقا صدر اسلامى تربتى از معاريف دانشمندان اين منطقه است. وى در قريه بابك كه در سه فرسخى تربت واقع است متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات مسافرت بقم نموده و از مرحوم ميرزا محمد همدانى و آيت الله خونسارى و آيت الله ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت الله حايرى استفاده نموده و در سال 1355 قمرى بوطن برگشته و پس از چند سال توقف بقم مراجعت و از محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و

آيه الله... استفاده تا چند سالى بعد از فوت مرحوم بروجردى بوطن بازگشت نموده است.

وى كه با مرحوم ثقه المحدثين آقا شيخ على اكبر واعظ تربتى كه ترجمه اش در جلد دوم گذشت قرابت نزديك دارند و بفضل و دانش معروف و به پرهيزكارى و متانت موصوف و داراى مقام نطق و سخن ورى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اسلامي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى اسلامى نجفى فرزند ارشد حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالستار اسلامى بهبهانى كه در اين منطقه سكونت دارد و مورد احترام تمام بخش و رهبر دينى ساكنين بخش مزبور مى باشد. معظم له در نجف اشرف به سال 1313 شمسى متولد شده و پس از فوت جدش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ محمد بهبهانى كه وكيل مطلق مرحوم آيت اللَّه آقا سيد كاظم يزدى در بخش قصبه بوده والد ماجدش كه از طرف مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى به عشاير بخش قصبه اعزام گرديده وى را به قصبه آورده و در سن هفت سالگى قرآن كريم و خواندن و نوشتن را در مكتب آموخته و در سن 10 سالگى به شهر آبادان رفته و علوم جديده را فراگرفته و در سن شانزده سالگى جهت تحصيل علوم دينيه و معارف الهيه به نجف اشرف عزيمت نموده و در مدرسه مرحوم شر بيانى و بعد در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند به تحصيل پرداخته و دروس مقدماتى و متوسطه و عالى اعم از علوم صرف و نحو و معانى بيان و فقه و اصول و اخلاق و تفسير و حديث و منطق و كلام را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد شكراللَّه بهبهانى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى و مرحوم آيت اللَّه

حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد رشتى و حجةالاسلام حاج شيخ محى الدين مامقانى و حجةالاسلام آقا ميرزا على آقا فلسفى و حجةالاسلام آقا شيخ محمدعلى سرابى و حجةالاسلام ميرزا كاظم تبريزى و حجةالاسلام آقاى آقا شيخ صدرا و حجةالاسلام آقا شيخ محمدعلى افغانى فراگرفتند و در همان اوان تدريس علوم ادبى را براى جمع كثيرى از طلاب نموده سپس درس خارج اصول را از محضر آيت اللَّه خوئى و خارج فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حكيم و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه شاهرودى استفاده نموده و در اثر حافظه قوى و جديت شديد در تحصيل (به حدى كه بيمار و مبتلا به عارضه چشم گرديده) و در سن 26 سالگى پس از ده سال علوم مختلفه به سال 1380 قمرى فارغ التحصيل گرديده و به مقامات عاليه علمى رسيده است چنانچه آيات عظام نجف مراتب فضل او را تصديق و تأييد نموده اند.

جناب آقاى اسلامى در سال 1380 قمرى بنابر توصيه پزشكان و دستور مرحوم آيت اللَّه حكيم جهت معالجه به كشورهاى لبنان، سوريه، مصر، اردن، ايران مسافرت نموده و پس از مراجعت به نجف اشرف و مسافرت به كويت و ايران از طريق بحرين به مكه مشرف و پس از سفر حج و تشرف به عتبات عاليات عراق در سال 1381 ق حسب الامر مرحوم آيت اللَّه حكيم و سائر مراجع تقليد نجف اشرف با وكالت مطلقه و توثيق آنان بوطن خود قصبه آبادان برگشته و ساكن شدند و از بدو عودت ايشان به قصبه و انتقال والد ماجدشان به شهر آبادان معظم له به ترويج مبانى مذهبى و تعظيم شعائر

دينى و بيان احكام شرعى و رسيدگى به حال مستمندان و اصلاح بين مسلمين و حل و فصل اختلافات محلى و ساير وظائف شرعيه اشتغال دارند و در مسجد جامع محمدى در نهر عليشير (معروف به مسجد الشيخ كه از تأسيسات جدشان مرحوم شيخ محمد مى باشد و والدشان تجديد بناء نمودند) اقامه نماز جماعت مى نمايند معظم له مضافاً بر انجام وظائف شرعيه از اول اقامتشان در قصبه منشأ خدمات ارزنده مذهبى از قبيل تأسيس مساجد و حسينيه ها و تجديد بناء آنها و همچنين منشأ خدمات ملى و عام المنفعه بوده و هستند

آثار وى از مساجدى كه تاكنون به تشويق ايشان تأسيس گرديده بدين قرار است

1- مسجد صاحب الزمان (ع) در نهر عليشير به تصدى آقاى حاج عباس و شيخ ابراهيم بهبهانى

2- مسجد صاحب الزمان (ع) در نهر حاج على (به چاچره) به تصدى آقاى حاج صالح بهبهانى

3- مسجد نهر قائميه به تصدى حاج على جاسى 4- مسجد نهر مچرى معمره به تصدى حاج ملا ابراهيم فاضلى

5- مسجد نهر بوچمپه به تصدى آقاى سيد قاسم 6- مسجد نهر عليشير كه در شرف ساختمان است بوسيله آقاى حاج جواد بهبهانى

اما حسينيه ها كه تاكنون به تشويق ايشان تأسيس يا تجديد بنا گرديده و از ساختمان گلى به ساختمان آجرى و امروزى تبديل شده زياد است و از آنجمله است

1- تأسيس حسينيه در نهر ابوالفلوس به تصدى سبهان حاج جابر

2- تأسيس حسينيه زنانه در نهر عوفى به تصدى زاير جمد شلوان

3- تجديد بناء حسينيه محمدى در نهر عليشير (كه از تأسيسات جدشان مرحوم شيخ محمد بوده) كه هر ساله طبق طريقه ى والد واجدشان دهه اول محرم مجلس سوگوارى در آن برگذار مى شود.

4-

تجديد بناء حسينيه حاج زبارى در نهر عليشير

5- تجديد بناء حسينيه حويجى در نهر بلامه

6- تجديد بناء حسينيه شعبان در نهر بلامه

7- تجديد بناء حسينيه علويه در نهر مچرى

8- تجديد بناء حسينيه سلطانى در نهر قصر و غير ذلك از آثار خير و خدماتى كه ذكر آنها موجب اطنابست و معظم له از غالب مراجع تقليد نجف اشرف و قم داراى اجازات و وكالت مطلقه در امور حسبيه و روايتى و شهادات آنان بر توثيق و مقام علمى مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسيري اردكاني

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دوازدهم هجرى، از زنان دانشمند. وى دختر صدرالدين اردكانى (ز 1128 ق) مولف كتاب مرصع الحواشى و جده اعلاى سيد محمد على مدرس يزدى معروف به وامق (ز 1262 ق) مولف تذكره ميكده است. وامق در همين تذكره درباره او مى نويسد: «جده ام صاحب خط و ربط و در فن طبابت مهارت تمام داشته و در شعر طبعش روان، شعر بسيارى دارد.»

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تاريخ تذكره هاى فارسى، 2337 / 2 الذريعه، 602 / 9.

اشتهاردي محمدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى شيخ محمد محمدى اشتهاردى از جوانان فاضل و نويسندگان حوزه علميه است داراى آثار ارزنده مجموعه مى باشد كه آنها را مى نگارم 1- پندهاى جاودان 2- سيماى بلال حبشى 3- سيماى ميثم تمار 4- سيماى مالك اشتر 5- مادر پاك 6- زندگينامه حضرت معصومه عليهاالسلام 7- سيماى جعفر طيار و حمزه سيدالشهداء 8- گفتگوى شيرين و جالب 9- سه مقاله علمى و مذهبى 10- سيماى دو مرد از سرزمين مردان 11- كودك كعبه 12- سيماى مقداد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اشتهاردي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه اشتهاردى از علماء و مدرسين حوزه سامره بودند و بعد از 1391 به ايران مراجعت و در حدود 1393 قمرى بدرود حيات گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اشرف سدهي، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حيدر على بن ملاّ كلب على بن محمّد بن نورا بن محمّد بن نور الدين على بن عبدالعالى ميسى عاملى.

از مشاهير علما و فضلا؛ به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام به ايران آمده، و در اصفهان بر حسب خواهش علما و بزرگان ساكن شده، در سال 1135 در قريه ورنوسفادران كه آن را (بن اصفهان) نيز گويند وفات يافته، و هم در آنجا مدفون گرديد.

از تأليفاتش كتاب عروة المتقّين، در شرح و تفسير آية الكرسى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اشرف عاملي، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير عبدالحسيب بن مير سيد احمد عاملى اصفهانى.

شرح حال پدر و جدّ او در صفحات قبل اين كتاب مذكور گرديد.

صاحب عنوان از دانشمندان و علماى متبحّر زمان خود بوده، در بيشتر علوم از عقلى و نقلى مهارت داشته.

وفات او را حزين در سال 1133، و در الذريعه (3: 355) بسال 1145 مى نويسد.

مدفنش در مقبره ي مخصوص در قبرستان قريه ي ورنوسفادران از قرا ثلاثه ي سده ماربين معروف است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اشرف المناقب، در 1102 به نام شاه سليمان صفرى تأليف كرده است 2- حاشيه بر قبسات 3- حاشيه بر شرح مختصر عضدى 4- شرح مشيخه ي تهذيب الحديث، معروف به رجال سيد محمّد اشرف 5- ترجمه ي الفيّه ي ابن مالك به نظم 6- فضائل السادات كه معروف ترين تأليف اوست.

در ريحانة الادب گويد: كتابى بزرگ و كثير الفوائد، و از كثرت احاطه و تتبّع مؤلّف خود حاكى است. كتاب به نام شاه سلطان حسين صفوى تأليف شده، و همان اشرف المناقب است كه مطالبى بر آن افزوده است.

7- علاقة التجريد، شرح فارسى

بر تجريد العقايد خواجه ي طوسى 8- المنهاج الصفوى.

وى را دو نفر فرنز است به نام مير محمّد حفيظ و مير مرتضى، هر دو از علما و فضلاى زمان خود بوده، و اولاد اوّلى در سده ي ماربين، و فرزندان دوّمى در نجف آباد ساكن، و هر دو به نام مير دامادى مشهور مى باشند

وفات صاحب عنوان در 1160 روي داده، قبرش در سده ي ماربين.

سيد محمّد باقر فرزند سيد مرتضى، اول كسى است كه از اين سلسله كه به نجف آباد مهاجرت نموده است. وى نيز عالم فاضل، و ادب كامل بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اشرف مراغه اي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 864 ق)، دانشمند و شاعر، متخلص به اشرف. معروف به درويش اشرف. در «ريحانه الادب» آمده كه نام وى حسين و نام پدرش حسن و كنيه اش ابوعلى است. معاصر بايسنقر و پسرش سلطان محمد و شاه نعمت الله ولى و جهانشاه قراقويونلو بود. وى ملازم شاهزاده پير بوداق خان، فرزند جهانشاه خان بود و بعد از كشته شدن پير بوداق، به تبريز آمد و در آنجا ساكن شد و به مجلس كسى نرفت. آثار متعدد وى در نظم فارسى: «ديوان قصايد و غزليات» مشتمل بر چهار جلد با عناوين؛ «عنوان الشباب»؛ «خير الامور»؛ «باقيات الصالحات»؛ «مجددات التجليات»، ترجمه منظوم «صد كلمه» اميرالمومنين (ع)، كه در سال 838 ق با قطعات پارسى ترجمه كرده است؛ «مثنويات پنجگانه» كه در مقابل «پنج گنج نظامى»ساخته است با نامهاى «منهج الابرار»، كه در برابر «مخزن الاسرار» سروده به سال 832 ق؛ «مثنوى خسرو و شيرين»، سروه به سال 836 ق؛ «ليلى و مجنون»، كه به سال 842 ق منظوم شده؛ «هفت اورنگ»

به نام «عشق نامه» و مثنوى پنجم «ظفرنامه»، در مقابل «اسكندرنامه»، كه در سال 848 ق به پايان رسيده است. در برخى منابع نام و كينه او را ابوعلى حسين فرزند حسن نوشته اند و در منابع كهن نامى براى او ذكر نكرده و او را فرزند ابوعلى حسين دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (310 -309)، دانشمندان آذربايجان (148 -147)، دويست سخنور (22 -21)، الذريعه (78 /9)، ريحانه (128 /1)، فرهنگ سخنوران (66)، لغت نامه (ذيل اشرف).

اشرفي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى بن المرحوم العلامة الحاج الشيخ آقا بزرگ اشرفى مذكور از فضلاء معاصر شاهرودى مقيم نجف اشرف است.

وى در حدود 1348 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و در سن پنجاه سالگى در معيت والد ماجدش به ايران آمده و در شاهرود به خواندن فارسى و مقدمات پرداخته و پس از فراگرفتن ادبيات و قسمتى از سطوح از والد ماجدش و ديگران به مشهد مقدس عزيمت و از محضر مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا هاشم قزوينى و آيت اللَّه دامغانى و ديگران بهره مند شده و براى تكميل مبانى علم با اجازه والد بزرگوارش به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه العظمى شاهرودى استفاده كامل نموده و تا حال حاضر در آنجا مقيم و به تدريس و استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله موفق مى باشند.

از آثار ايشانست تصحيح و تعليقات كتاب (الروائع الفقهيه) والدش كه در سه مجلد بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اشعري، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و المسلمين آقاى ميرزا على اصغر بن ميرزا محمدعلى بن آخوند ملامحمد طاهر بن حاج ملا عبدالله بن حاج ملامحمد باقر اشعرى قمى از علماء معروف به دانش و تقواى حوزه علميه و شهرستان دينى قم و خانواده اشعرين قم كه ترجمه آنان در جلد اول گذشت مى باشد. آن جناب از طرف مادر به سادات برقعى منسوبند.

در سال 1318 ق در قم متولد شده و تا سنه 1340 ق اشتغال به تحصيل داشته و سطوح را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير و مرحوم حاج

شيخ حسن فاضل خوانده و در سال مزبور به اراك مسافرت و پس از چند ماهى به تبعيت آيت الله حايرى به قم مراجعت و تا آخر عمر معظم له استفاده برده و هم سالها به درس زعيم اعظم آيت الله بروجردى حاضر شده و ضمنا تدريس فقه و اصول را هم مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اشعري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فرزند عالم ربانى حاج شيخ على اصغر فرزند محمدعلى فرزند آيت اللَّه حاج شيخ محمدطاهر اشعرى قمى از چهره هاى درخشان و ستارگان فروزان حوزه علميه قم مى باشند. ايشان پانزده ربيع الثانى در سال 1360 هجرى قمرى برابر سى ام ارديبهشت 1320 شمسى در شهرستان علمى (يا شهر خون و قيام) قم به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش يافته و اوليات و ادبيات را در خدمت پدر بزرگوارش كه ترجمه اش در معجم القبور در مدفونين مسجد طباطبائى مذكور است آموخته و سطوح متوسطه و نهائى مكاسب و رسائل و كفايه را از مدرسين حوزه چون آقاى ستوده و خزعلى و سلطانى و منتظرى به پايان رسانيده و در سال 1341 شمسى در درس خارج مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و امام راحل آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد اراكى و آيت اللَّه آملى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى و آيت اللَّه اراكى حاضر و شركت نموده و از نامبردگان استفاده كامل كرده و خود به تدريس سطوح فقه و اصول و مباحثه با اقران خود اشتغال داشته تا در انقلاب جمهورى اسلامى بنا بر دعوت امام راحل به مدت يازده سال مسئوليت بهدارى قم را به عهده گرفته و خدمات شايانى به مستمندان و مستضعفين قم نموده

و براى خود هزاران دعاگو گذارده است و اين نگارنده خود شاهد خدمات خالصانه ايشان بوده و جدا معظم له از افراد كم نظير حوزه علميه است و جدا به محامد و آداب و محاسن اخلاق موصوف است.

آثار باقيه آقاى اشعرى

1- توسعه و گسترش مركز بهداشتى و درمانى قم به مساحت يكصد و پنجاه هزار متر مربع فضاء بهداشتى درمانى و مسكونى به صورت خانه هاى بهداشت در روستاها.

2- درمانگاه در شهر قم و روستاهاى قم و ساوه و اراك.

3- بيمارستان در شهر قم و روستاهاى ساوه.

4- هشت عدد دبستان و دبيرستان بيست كلاسه.

5- خانه مسكونى و سازمانى براى كارمندان بهدارى قم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اشكوري، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه اشكورى لنگرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر لنگرود بودند. تولد ايشان در منطقه اشكور واقع شده و پس از پرورش و خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت و سطوح عالى را به پايان رسانيده آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه تعالى عليهم شركت و استفاده نموده و پس از فوت مرحوم عمو و ابوالزوجه اش آيت اللَّه حاج سيد موسى اشكورى به لنگرود برگشته و به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا در سال 1392 ق كه به رحمت حق پيوسته و جنازه اش حمل به قم و در اين زمين پاك مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اصطهباناتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا شيخ حسين بن محمد يوسف اصطهباناتى عالمى فاضل بوده و بعد از 1292 ق وفات نموده است. وى داراى خط زيبائى بوده و كتاب (الشواهد) عينى را بخط خود نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصطهباناتي، عبدالمولي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالمولى بن محمد باقر بن محمد على اصطهباناتى اخبارى فاضلى جليل داراى تأليفاتى بنام: (زاد المسافرين) در طب بوده و بعد 1240 ق بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصطهباناتي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين اصطهباناتى شيرازى امام جماعت حرم مطهر عسكريين (ع) بودند.

وى در سال 1312 قمرى در اصطهبانات به دنيا آمده و براى تحصيل مهاجرت به عتبات عاليات نموده و مدتى در سامرا سطوح وسطى را خوانده و بعد به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده و در سال 1368 قمرى مراجعت به سامرا و تا سال 1391 قمرى به امامت در حرم مطهر و مباحثات در مدرسه ميرزاء پرداخته و در سال مزبور از طرف دولت شوم بعث مانند ده ها هزار نفر ايرانى ديگر اخراج به ايران و رحل اقامت در قم المحيه افكنده و منحصراً به جماعت و تدريس آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اصطهباناتي، ميرزا بابا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ ميرزا بابا از علماء اعلام عصر خود معاصر آيه الله حجه الاسلام مطلق آقا سيد محمد باقر صاحب (مسجد سيد) در اصفهان و مورد وثوق آن مرحوم بوده و توليت ثلث يكى از ثروتمندان با او بوده كه از آن منازلى خريده و وقف طلاب در محله براق نجف نموده كه در اين اواخر بدست مرجع عاليقدر آيه الله العظمى اصطهباناتى بوده و از همين ثلث مدرسه و حمامى در اصطهبانات بنا نموده كه تاكنون باقى ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصفهاني حائري، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مولي محمد كاظم اصفهاني حائري، عالم فاضل، از اساتيد سيد محمّد باقر حجّت كربلايى بوده، بعد از سال 1300 در كربلا وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني مازندراني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن رضا بن على بن محمد حسينى اصفهانى مازندرانى.

عالم فاضل جليل، در 11 ذى حجه سال 1287 در نجف متولد شده، و در 5 شنبه دوم جمادى الاولى سال 1344 در سامرا وفات يافته، در صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، عبدالباقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، متوفى در 1225، و مدفون در بقعه ى مجلسى است، و او غير از مير عبدالباقى امام جمعه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل جليل، اوائل عمر، زمان ميرزاى قمى را درك نموده، در نجف خدمت صاحب جواهر رسيده، و ظاهرا تا اواخر قرن سيزدهم، و شايد اوايل قرن 14 حيات داشته و در نجف مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالله بن حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل جليل، از زمره ى علماى حاضر در مجلس نادرشاه و جلسه ى اتحاد عامه و خاصه بوده، و در سال 1184 وفات يافته، قبرش نزديك قبر خواجوئى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسن كاظمينى، معروف به عباس آبادى. عالم فاضل، از شاگردان شيخ احمد احسائى و پيروان او بوده، و در كتب خويش طعن زياد به مخالفين شيخيه دارد.

كتب زير از آثار اوست:

1 - الحجة البالغة 2 - رساله در حجيت مظنه (عنوان هفتم كتاب الحجة البالغه است) 3 - رساله رد بداء، در 1277 تأليف شده 4 - نجاة الدارين (عنوان پنجم الحجة البالغه است).

وفاتش پس از 1277 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، علي نقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از علماى قرن دوازدهم، در 1205 روى داده، قبرش در تكيه ى مجلسى جنب مسجد جامع.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد اشرف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1133 ق)، دانشمند. از علماى عهد صفويه و از شاگردان علامه مجلسى و نوه ى دخترى ميرداماد بود. در بيشتر علوم عقلى و نقلى مهارت داشت. در قريه ى ورنو سفادران از قراء سده ى ماريين اصفهان مدفون است. از آثار وى: «اشرف المناقب»؛«حاشيه بر قبسات»؛ «حاشيه بر شرح مختصر عضدى»؛ شرح مشيخه «تهذيب الحديث» معروف به «رجال سيد محمد اشرف»؛ «ترجمه ى الفيه ابن مالك به نظم»؛ «فضائل السادات»؛ «علاقه التجريد»، شرح فارسى بر تجريد العقايد خواجه طوسى؛ «المنهاج الصفوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (147)، تذكره المعاصرين (282 -281)، الذريعه (355 /3)، ريحانه (381 -380 /3)، فرهنگ سخنوران (65).

اصفهاني، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آخوند ملا محمد على، عالم فاضل متوفى به سال 1270 و مدفون در خارج بقعه ى مجلسى در جنب مسجد جامع اصفهان.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمود جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از مدّرسين و علماى اصفهان بوده و عدّه اى در اصفهان در خدمتش تلمّذ مى نموده اند كه از آن جمله است: شيخ محمّد حسين بن ميرزا محمّد على مقدّس اصفهانى، و اين شاگرد از استاد خود ثناى بليغ مى نموده و استاد در حدود سال 1345 وفات يافته است.

و شيخ محمّد حسين نامبرده نيز از فضلاى نجف به شمار مى رفت، و در شوّال سال 1386 در نجف وفات يافته، در آن ارض اقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اعتماد كربلائي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفى اعتماد كربلائى فرزند آيت اللَّه آقا سيد محسن فرزند آقا سيد محمد فرزند علامه شهير آقا سيد حسين بهبهانى حايرى فرزند عالم بزرگ آقا سيد سعيد از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست وى در ماه شعبان 1346 ق در كربلاى معلى متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات خدمت اساتيد بزرگ مقدارى از علم بلاغت و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارى شاهرودى استفاده نموده آنگاه به درس خارج اساطين علم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميرزا هادى خراسانى و بيشتر حضرت آيت اللَّه العظمى حج سيد محمدهادى ميلانى فقهاً و اصولا بهره مند شده و علم كلام و معقول را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا اصفهانى فراگرفته و جديت و كوشش در تحصيل نموده تا به درجه رفيعه اجتهاد نائل و موفق به اخذ اجازات اجتهاد از علماء اعلام گرديده و در موقع اقامتشان در كربلا در حرم مطهر حسينى اقامه جماعت و در صحن مقدس اشتغال به تدريس داشته و جمعى از طلاب از

درس و محضر و فقه و اصولش استفاده مى نمودند.

معظم له داراى آثار و تأليفات عديده به اسامى زير مى باشند

1- كتاب بلاغةالحسين (ع) كه تاكنون هفت مرتبه به طبع رسيده است.

2- كتاب وحى الفطره در اصول دين 3- وحى الاخلاق.

4- سيدالشهداء 5- كتاب روائع در كلمات امام حسن (ع)

6- شرح بر قصائد مثيرالاخوان 7- شرح مزجى بر كفايه.

8- شرح استدلالى بر بعضى از كتابهاى تبصره 9- شرح استدلالى بر مناسك آيت اللَّه خوئى.

10- شرح استدلالى بر عروةالوثقى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتماد كريمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كريمى اعتماد فرزند حاج ميرزا عباس كريمى ذاكر الحسين عليه السلام در سال 1304 هجرى شمسى در حومه اراك به دنيا آمد و در مهد دانش و ورع پرورش و پس از خواندن دروس ابتدائى اشتغال به تحصيل علوم دينى نمود.

و مقدمات و ادبيات و سطوح را از علماء اعلام اراك آموخته و بعد مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از محضر مدرسين بزرگ قم فراگرفته سپس به درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و بالاخص آيت اللَّه مرعشى نجفى و ديگران شركت و استفاده نموده و براى تبليغ و ارشاد مردم مسافرت به بنادر دوردست چون بندرعباس و بندرلنگه و به ويژه شهرستان ميناب نموده و در آن منطقه خدمات چشمگير و ارزنده اى انجام داده و تا حال تحرير كه سال 1411 قمريست اكثر سال را در آن منطقه گرمسيرى و حرارت بيش از پنجاه درجه به سر برده و ايفاء وظيفه مى نمايد و چند مرتبه هم مشرف به حج بيت اللَّه الحرام شده و در سال 1354 شمسى در حج بودند كه مرحوم والدشان حاج ميرزا عباس پس از سخنرانى و

گفتن مسائل حج و احكام اسلامى و بيان احاديث اهل بيت عليهم السلام دنيا را وداع گفته و در شب عيد غدير سال 1394 قمرى به رحمت حق پيوسته و به لقاءاللَّه رسيدند.

آقاى كريمى ياد شده داراى اجازات روائى و امور حسبيه و غيره از آيات عظام زير مى باشند:

1- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم

2- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى

3- آيت اللَّه العظمى گلپايگانى

4- آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى

5- آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى

6- آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس سره

7- آيت اللَّه ميلانى طاب اللَّه ثراه

8- آيت اللَّه مدرس تبريزى

داراى تأليفات مطبوع و مخطوط مى باشند.

1- الشيعه و وليد الكعبه تحقيقى در پيرامون سنت

2- نخبه المواعظ در خصوص صله رحم و حقوق والدين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

اعتمادزاده، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن مرحوم ثقةالمحدثين حاج شيخ على اكبر اعتمادالواعظين تهرانى از افاضل دانشمندان و وعاظ معاصر تهرانست، وى در حدود سال 1330 قمرى در تهران چشم به دنيا گشوده و پس از رشد و خواندن دروس فارسى و مقدمات و ادبيات در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مدرسين ديگر متون فقه و اصول را به پايان رسانيده و پس از آن مراجعت به تهران و از محضر بعضى اعلام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى و غيره استفاده و تا حال حاضر از راه منبر به تبليغ دين و ترويج احكام و مبانى اخلاق و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج اعتمادزاده از وعاظ نامى و محدثين گرامى حاضر است و در ميان مردم تهران و بالاخص متدينين محبوبيت و موقعيت خاصى دارد، و جدا

دانشمندى متين و واعظى با كمال و موصوف به تقوا و متانت است.

مرحوم والدش حاج شيخ على اكبر اعتمادالواعظين از بزرگان اهل منبر تهران بودند كه به عللى تهران را ترك و به عتبات عاليات مهاجرت و تا آخر عمر مجاورت كاظمين عليهاالسلام را اختيار و در همانجا بدرود حيات گفته و در جوار آن بزرگواران مدفون شده است.

وى دانشمندى ظريف و خوش مجلس و مزاح و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب بودند از باقيات الصالحات مترجم گرامى فرزند ارجمند و فاضل او ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا نجم اعتمادزاده است كه از وعاظ جوان و خطباء خوش بيان معاصر است.

ايشان در حدود 1354 ق در تهران به دنيا آمده و در بيت علم و عمل پرورش و پس از خواندن دروس جديد تا حدود متوسطه براى تحصيل علوم عربى و دينى به قم مهاجرت و چندين سال اشتغال به تحصيل داشته و متون فقه و اصول را از مدرسين معروف حوزه آموخته و چند سالى به درس خارج آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و بعضى ديگر شركت نموده و پس از فوت مرحوم بروجردى به تهران برگشته و تا هم اكنون به تبليغ دين و وعظ و خطابه اشتغال دارد. و مانند والد گرام وجد عاليمقامش واعظ شيرين و متين و اخلاقى و واجد مقام فضل و دانش مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتمادي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مصطفى اعتمادى تبريزى از فضلا مدرسين حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در سال 1304 شمسى در قريه خواجه چهار فرسخى تبريز متولد شده و پس از پرورش و خواندن دروس فارسى و ادبيات عربى صرف و نحو و

منطق و مقدارى از شرايع و تبصره را در زادگاه خود نزد (والد ماجدش آيت اللَّه عالم مجاهد آقاى حاج ميرزا على خواجه اى كه در حال حاضر در قيد حيات و در سن هشتاد و دو سالگى به سر مى برند خوانده است. در زمانى كه به امر رضاخان پليد و جبار حجاب را از سر زنان ايرانى و عمامه را از سر روحانيون برمى داشتند و هيچكس ياراى حرف زدن و چرا گفتن را نداشت.

پس از محل خود به تبريز آمده و در آنجا سطوح عالى را تا مكاسب از محضر اساتيد و مدرسين تبريز استفاده نموده و در سال 1325 شمسى مهاجرت به قم و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى فرا گرفته و بعد از آن در درس فقه خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت كوهكمرى و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و نيز از دراسات و مباحث آيات عظام حاضر اعلى اللَّه كلتهم استفاده كامل نموده و ضمنا به تدريس سطوح عالى پرداخته و بسيارى از محصلين حوزه از محضرش بهره مند شده و مى شوند.

داراى تأليفات ارزنده علمى كه از آنها كتب زير است مى باشند.

1- شرح معالم الاصول كه به طبع رسيده است.

2- شتات الفوائد كه در حواشى معالم چاپ شده.

3- موضع القوانين تا آخر باب نواهى مخلوط.

4- شرح رسائل در سه جلد مخلوط.

5- شرح مكاسب شيخ انصارى مخلوط.

6- شرح كفايه آخوند خراسانى مخلوط.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اعظام قدسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1308 ق)، روحانى و نويسنده. ملقب به اعظام الوزاره. در تهران متولد شد. بعد از فراگيرى مقدمات عربى نزد سيد على اكبر امام جمعه، مدتى روضه خوان شد. سپس با افكار مشروطه خواهى آشنا گرديد. پس از به

توپ بستن مجلس، به طالقان و رشت سفر كرد و به امور سياسى پرداخت و سمت هاى مختلفى را احراز كرد. در سال 1322 ش نماينده ى مردم قزوين در مجلس شوراى ملى شد. «خاطرات من» تنها اثر بازمانده از وى است كه حاوى اطلاعت ذى قيمتى درباره ى اوضاع اجتماعى و اقتصادى و سياسى دوره ى قاجار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (213 -209 /1).

اعلي گيلاني

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم و شاعر. معاصر بهاءالدين محمد عاملى و مورد اعزازخان احمدخان حاكم بيه پيش بود. آثار وى: «شرحى بر كليات قانون»، به فارسى كه به خواهش خان احمدخان نوشت؛ حاشيه بر «فصوص» فارابى؛ «رساله اى در اثبات واجب». اشعارى هم از او به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (49 -48).

افسر قاجار، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1257 ش)، عالم و شاعر، متخلص به افسر. ملقب به شيخ الرئيس. وى از نوادگان فتحعلى شاه قاجار بود. در سبزوار به دنيا آمد و علوم مقدماتى را در زادگاه خود فراگرفت. فقه و اصول را نزد حاج ميرزا حسين مجتهد سبزوارى و علم رياضى و كلام و فلسفه را از محضر حاج ميرزا حسن حكيم و افتخار الحكماء آموخت. وى با اين كه معمم بود وارد خدمات دولتى شد و سمتهاى مختلفى را چون نمايندگى مجلس شوراى ملى در چندين دوره عهده دار بود. افسر از موسسان انجمن ادبى ايران بود و سالها جلسات انجمن به رياست او اداره مى شد. چون به لهجه ى غليظ سبزوارى صحبت مى كرد، روزنامه ى ناهيد به او لقب چلچله الوكلاء داده بود. او در تهران درگذشت. آرامگاهش در امامزاده عبدالله است. «كليات اشعار» او در حدود چهار هزار بيت است كه با مقدمه و تصحيح عبدالرحمان پارسا انتشار يافته و قسمتى از آن به نام «پندنامه ى افسر» در شيراز به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (17 -16)، دويست سخنور (26 -25)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (239 -238 /1)، سخنوران نامى (72 -57 /2)، سخنوران نامى معاصر (311 -305 /1)، شرح حال رجال (255 -254

/6)، فرهنگ سخنوران (73)، گلزار معانى (83 -77)، مؤلفين كتب چاپى (747 -746 /6)، يادداشتهاى قزوينى (152/8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 37 -36).

افقهي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين افقهى از علماء و ائمه جماعت معاصر سبزوار است.

ايشان در سبزوار متولد شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به مشهد مقدس هجرت نموده و متون علمى را تكميل و از محضر و درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله العالى و آيت اللَّه فقيه سبزوارى و ديگران استفاده نموده آنگاه به وطن برگشته و به وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغ احكام و غيره پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اقليدس فسايي، كريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1338 ق)، عالم و شاعر. وى در علوم عربى تبحرى بسزا داشت. و شاعرى شوخ طبع و بذله گو بود و در ساختن قطعه و غزل و ماده تاريخ استاد. حدود پنجاه و پنج سال زيست، در فسا در گذشت و در شاهزاده قاسم دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران(79)، مرآت الفصاحه(63 -61).

الفت، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد تقى آقا نجفى سابق الذكر. عالم فاضل عارف كامل اديب جامع، در جمعه دوّم جمادى الاولى سال 1301 متولّد شده، در اصفهان و نجف اشرف در نزد علماى اعلام تحصيلات خويش را به پايان رسانيده، و در اوايل مشروطيّت ايران در عداد آزادى خواهان وارد شده، در سال 1307 خورشيدى از طرف مردم اصفهان به نمايندگى مجلس شوراى ملّى انتخاب گرديده، در طّى مسافرت هاى خود در ايران و خارج در همدان خدمت آقا سيد محمّد غمام عارف مشهور رسيده و دست ارادت بدو داده.

كتب عديده اى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- مجلّه ي آفتاب، كه در آن كتاب هاى: 1- وسائل رستگارى 2- پرورش استقلال از كتب خارجى را مرحوم الفت ترجمه كرده و ضميمه آن مرتّب به طبع رسانيده است.

2- ابواب الروضات، فهرست كتاب روضات الجّنات كه به طبع رسيده 3- كشف الحجب؛ در اسامى كتب 4- مجمع الاجازات، دو مجلّد 5- نسب نامه ي الفت، كتاب مفيد و قابل توجّهى است. 6- ديوان اشعار با تخلّص الفت؛ و چندين مجلّد ديگر.

الفت در صبح چهارشنبه 26 ربيع الاوّل 1384 وفات يافته، در مقبره ي پدر جنب امامزاده احمد مدفون گرديد، و به مناسبت چهلمين روز وفاتش جزوه اى به نام (ياد نامه الفت)

به طبع رسيد كه در آن مادّه تاريخ هاى شعرا كه جهت او مرثيه گفته و چندين غزل از اشعار او به طبع رسيده

آقاى مير سيّد على خان نوربخش «آزاد» در مرثيه مادّه تاريخ وفاتش گويد:

گفت آزاد بهر تاريخش

حيف الفت ز ما بريد الفت

مرحوم الفت داراى كتابخانه ي معظّم و آبرومندى بود كه پس از وفاتش به دانشكده ي ادبيّات اصفهان اهدا گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

الماسي شمس آبادي، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1159 -1089 ق)، عالم اماميه. مشهور به ميرزا تقى الماسى. از مشاهير علماى خاندان مجلسى بود. علت اشتهار او به الماسى از آن جهت است كه پدر وى قطعه ى الماسى به ارزش هفت هزار تومان بر ضريح مطهر اميرالمؤمنين(ع) نصب كرده بود. الماسى از جد مادرى خويش علامه مجلسى دوم حديث روايت مى كرده است. از شاگردان وى آقامحمد بيدآبادى عارف و فيلسوف شهير است. در اصفهان درگذشت و در مسجد جامع عتيق اصفهان، در مقبره ى مجلسى دفن شد. از آثار باقى مانده از وى: «بهجة الاولياء»، به فارسى، در ذكر كسانى كه در زمان غيبت به شرف تشرف به خدمت صاحب الزمان(عج) مشرف شده اند؛ «الرسائل الكثيرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه(197 /9)، الذريعه(254 /10 ،160 /3)، ريحانه(169 /1)، طبقات اعلام الشيعه(قرن 116 /12)، لغت نامه(ذيل/ الماسى).

الهام، مرتضي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1126 ق)، عالم، خطاط و شاعر، متخلص به الهام. در سى سالگى علوم معقول و منقول را به اتمام رساند وى در فن سپاهيگرى يكتا بود. هفت قلم را به خوبى مى نوشت. پس از مرگ اورنگ زيب، فنون و كمالات خود را به بهادرشاه عرضه كرد كه مورد توجه شاه واقع شد. وى در جوانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان(898 -897 /3).

الهامي، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داوود فرزند مرحوم آقا فتح اللَّه الهامى از افاضل و دانشمندان و نويسندگان حوزه علميه قم و مديران مجله وزين (مكتب اسلام) مى باشند. وى در تاريخ 1316 شمسى در شهرستان آذرشهر آذربايجان متولد شده و در سنين چهار سالگى پدر را از دست داده و در تحت سرپرستى مادر مومنه اش پرورش يافته و با درد يتيمى و تحمل مشكلات فراوان دوران كودكى را گذرانيده و كلاسهاى ابتدائى و متوسطه و مقدارى از نحو و صرف و ادبيات عربى را در محل خوانده و در سال 1335 شمسى وارد حوزه تبريز شده و مقدارى از دروس حوزه را در مدرسه طالبيه به پايان رسانيده و در سال 1338 شمسى در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى وارد حوزه علميه قم گرديده و سطوح عاليه را نزد اساتيد معروف حوزه خوانده و از درس خارج مراجع بزرگ وقت فقها و اصولا استفاده كرده و دوره پنجساله دارالتبليغ اسلامى را نيز به پايان رسانده و مدت پنج سال مديريت آموزش آن مؤسسه را به عهده داشته و به وسيله همان نوشته ها با قلم و نوشتن آشنا شده و از ميان محصلين آنجا به هيئت تحريريه مجله مكتب اسلام انتخاب گرديده و از

سال 12 مجله مزبور با آن موسسه همكارى نموده و اخيرا نيز مدير داخلى آن مجله مى باشند و تا هشت جلد هم با تفسير نمونه همكارى داشته اند.

آقاى الهامى در عصر طاغوت به واسطه فعاليتهاى آموزشى اسلامى چندى گرفتار رژيم طاغوتى شده و با تحمل شدايدى روبرو بوده است ولى در عين حال همواره به تأليف كتب سودمندى اشتغال داشته و آثارى گرانقدر از خود به يادگار گذارده است.

اسامى آثار معظم له

1- ايران و اسلام

2- اسلام دين جهانى و جاودانى

3- اسلام و حقوق طبيعى انسان

4- اسلام و تحول زمان

5- چهره جهاد در اسلام

6- چهره زردتشت در تاريخ

7- لقمان مدرس نمونه

8- روشنفكر و روشنفكرنما

9- بيدارى در ميان خفته ها (سيد جمال الدين)

10- سلمان نخستين مسلمان ايرانى

11- مبانى حكومت اسلامى در دو جلد (ترجمه و نگارش)

12- او خواهد آمد با همكارى آقاى مهدى پور

13- مقدمه و تحقيق و تصحيح تحفه الاخيار ملامحمد طاهر قمى

آثار و تأليفات مخطوط ايشان

1- صوفيان (تحقيق وسيع درباره ى تصوف).

2- تاريخ انقلاب اخير ايران.

3- وهابيت آل سعود در دو جلد.

4- اسلام و شفاعت.

5- تاريخ تشيع در دو جلد.

نگارنده گويد: آقاى الهامى از فضلاء و نويسندگان و روشنفكران حوزه علميه قم و داراى محامد آداب و مكارم اخلاق و ملكات فاضله اخلاقى مى باشد از خداوند توفيقات ايشان و امثال ايشان را خواهانم كه با قلم و افكار روشن خود و اقرانى چون دانشمند گرانقدر آقاى على اكبر مهدى پور و ديگران به فرهنگ اسلام و مكتب اسلام خدمت كرده و مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

الهي ابهري اردبيلي، كمال الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 950 ق)، عالم و شاعر، متخلص به الهى. در جوانى از اصحاب سلطان حيدر صفوى نبيره ى شيخ صفى الدين اردبيلى و سپس شاه اسماعيل بود و

همچنين از شاگردان جلال الدين دوانى، امير غياث الدين دشتكى شيرازى و امير جمال الدين عطاءاللَّه بن فضل اللَّه حسينى بود. در 892 ق از دوانى اجازه ى روايت گرفت. مدتى در هرات نديم امير عليشير نوايى و غريب ميرزا، پسر سلطان حسين بايقرا بود. پس از مرگ سلطان حسين به عراق رفت و از آنجا به آذربايجان بازگشت و در اردبيل در بقعه ى شيخ صفى الدين به تدريس پرداخت تا در همان جا درگذشت. وى اولين كسى است كه در شرعيات بنا بر مذهب شيعه به فارسى كتاب نوشت. الهى صاحب بيش از سى كتاب و رساله به فارسى، عربى و تركى است. او به اقسام مختلف شعر مى گفت. از آثارش: شرح «اثبات الواجب» دوانى؛ «شرح تهذيب الاصول علامه»؛ «شرح اشكال التأسيس سمرقندى»؛ «حاشيه بر تحرير اقليدس»؛ «حاشيه بر بيست باب خواجه نصيرالدين طوسى»؛ «حاشيه بر شرح چغمينى»؛ «منهج الفصاحه»، شرحى بر «نهج البلاغه» به فارسى به نام شاه اسماعيل؛ «شرح گلشن راز» شيخ محمود شبسترى؛ «تاج المناقب فى فضائل الائمه»، به فارسى؛ «تفسير القرآن» در چند جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه(451 /5)، تاريخ ادبيات در ايران(1472 /5)، تاريخ نظم و نثر(691 -690)، تحفه ى سامى(78 -77)، تذكره ى روز روشن(74)، تذكره ى شعراى آذربايجان(511 -509 ،21 -18 /1)، روضات الجنات(311 -310 /2)، رياض العلماء(98 /2)، ريحانه(169 -168 /1)، دانشمندان آذربايجان(49 -47)، الذريعه(195 /23 ،58 /13 ،92 /9 ،137 /6 ،7 /2 ،104 /1)، سخنوران آذربايجان(7 -4)، لغت نامه(ذيل/ الهى و حسين)، معجم المؤلفين(14 /4)، هدية العارفين(318 /1).

الهي قمشه اي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محي الدين الهي قمشه اي فرزند چهارم استاد فقيد مهدي الهي قمشه اي و خانم طيبه تربتي در دي ماه 1318 (ژانويه

1940) در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي را به ترتيب در دبستان دانش، دبيرستان مروي و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران تا درجه دكتري (Ph.D. In Islamic Philosophy Theology) به پايان برد و نيز تحصيلات حوزوي و سنتي را نزد پدر، و استادان ديگر دنبال كرد. پدر ايشان فيلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته اي بودند و اولين و معتبر ترين ترجمه فارسي قرآن از كارهاي ايشان ميباشد. دكتر قمشه اي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به كار تدريس در دانشگاه تهران و ساير مراكز آموزش عالي در داخل و بعد ها خارج از كشور پرداخت و در كنار آن به تاليف و ترجمه در زمينه عرفان و ادبيات و زيبائي شناسي مشغول شد. ايشان داراي همسر و دو فرزند، يك پسر و يك دختر بنامهاي شاهد و شادي مي باشند. وي همه آموزش هاي او در ايران صورت گرفته و زبان انگليسي، عربي، فرانسه و غيره را نيز در ايران آموخته است. استاد قمشه اي، با خستگي ناپذيري تحسين بر انگيزش همواره پيك آشنايي ايراني و غير ايراني با فلسفه و ادبيات غني عرفاني ايران بوده و در اين راستا در دانشگاههاو مراكز علمي فرهنگي بيشماري در ايران و خارج از ايران تدريس و سخنراني داشته كه از آن ميان ميتوان تدريس فلسفه، عرفان، ادبيات، و هنر در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران و همچنين دانشگاههاي لندن، آكسفورد، هاروارد، پرينستن، و بركلي كاليفرنيا را نام برد. دكتر قمشه اي همچنين با هنر هايي چون نقاشي و موسيقي و خوشنويسي از نزديك آشنايي دارد و گاهگاهي در

زمينه خوش نويسي آثاري از او به نمايش گذاشته شده است. ايشان به موسيقي ارادت خاص دارد و آنرا بيش از ساير هنر ها در سخنرانيهاي خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشويق نموده است. به قول يكي از موسيقيدانان هيچيك از سخنرانيهاي دكتر قمشه اي نيست كه در آن نكته اي در باره موسيقي نباشد. دكتر قمشه اي از حافظه درخشاني برخوردار است و به نظر مي رسد كه قرآن را تقزيبا از حفظ دارد و با مثنوي و حافظ و نظامي و فردوسي چنان است كه گويي ديوان آنها در پيش روي او گشاده است و بخصوص گلشن راز شيخ محمود شبستري تماما در خاطر اوست. وي همچنين در ادبيات انگليس و عرب نيز مي تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتي را بازگو كند.

الهي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملاطاهر شهركى شهركردى، عالم فاضل زاهد، از شاگردان آقا سيد محمود مغنى و آقا سيد محمد باقر درچه اى و ديگران بوده، در شب شنبه 15 ربيع الثانى سال 1361 وفات يافته، بيرون بقعه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امام جمعه خوئي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى تهرانى از علماء بزرگ و بسيار محترم تهران و مورد توجه دولت و ملت و منزلش مجمع رجال علم و سياست بوده وى در خوى متولد و پس از خواندن ادبيات و مقدمات به نجف مهاجرت و از محاضر آيات و مراجع بزرگ نجف چون مرحوم علامه مامقانى و فاضل شريبانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و غيره استفاده نموده و به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و به تهران آمده و به تدريس و رتق و فتق امور پرداخته و همواره منزلش مركز دانشمندان و رجال بزرگ دولتى بوده تا در تهران از دنيا رفته است.

فرزند بزرگوارش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ملا امين خوئى نيز از علماء اعلام تهران بوده كه بعد از والد مذكورش بجاى او نشسته و مورد توجه عموم طبقات قرار گرفته است.

وى در معيت مرحوم والدش حاج امام جمعه در زمان آيت اللَّه العظمى حايرى به قم آمده و مورد استقبال و تعظيم مرحوم آيت اللَّه حايرى و عموم دانشمندان و علماء قم گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

امام جمعه سده، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن حاج سيد محمدمهدى (امام جمعه سده) در سال 1288 ق در سده اصفهان به دنيا آمده و در روز دوشنبه نهم ماه ربيع الثانى سال هزار و سيصد و پنجاه و پنج از دنيا رفته و در مقابر آل امام جمعه نزديك فرزندش مرحوم آقا سيد غياث الدين دفن گرديد.

آن مرحوم به علم و عمل و تقوى و صفات پسنديده مشهور بود و در مدت عمر هيچكس از او كوچكترين رنجشى پيدا نكرد و چون در اصفهان علوم دينى را

فراگرفت دوره زندگانى خود را در سده (خمينى شهر) تبليغ دين مقدس اسلام و مذهب شريف جعفرى به سر رساند و براى جلوگيرى از ياغيهائى كه از حدود مقررات اسلام تجاوز كرده و به مال و جان و ناموس مردم دست درازى مى نمودند لباس جنگ پوشيده و پيشرو اهالى گشته و به طرد آنان موفق گرديد.

وى در وقت سخن گفتن در راه حق از نيكوترين گويندگان و زمان جلوگيرى از دشمن بى باكترين اشخاص بود و به همين جهت مؤمنين كمال اخلاص و اعتقاد را به او داشتند و اكنون هم بر سر قبرش از خداوند طلب حاجت مى كنند.

آن مرحوم داراى چند فرزند روحانى و دانشمند بوده كه بعضى از دنيا رفته و برخى در قيد حياتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام جمعه، قاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد قاسم (امام جمعه) فريدن از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدتقى نجفى اصفهانى و آقاى آشيخ محمدعلى برادر آقا نجفى بوده كه پس از طى مراحل تحصيل به امر علماء بزرگ اصفهان به محل خود فريدن مراجعت كرده و تا آخر عمر به ترويج احكام و اقامه نماز جمعه و حل و فسخ امور دينى اشتغال داشته و حكومت شرعى به امر مراجع بزرگ آن وقت در تمام بلوك فريدن به عهده ايشان بوده تا در تاريخ 11 ذى قعده 1339 قمرى بدورد حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امام جمعه، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن بن آقا ميرزا محمدصادق امام جمعه صاحب كمالات عديده بود چون صوت حسن و صورت مستحسن و اطلاع از تاريخ گذشتگان و داراى سليقه مستقيمه و مكارم اخلاق و از ادبيات و علوم هم بهره كافى داشت و شعر هم خوب مى گفته و از اوست .

شب شد و ساقى از كرم مى به اياغ ميكند

عارض خود زرنگ مل عبرت باغ ميكند

دودمانش در گلپايگان بيت فقاهت و وجاهت و جلالت بودند. معظم له در اواخر مرداد ماه 1321 شمسى در سنى بيشتر از پنجاه سال از دار دنيا رفت و فرزندى از او نماند قبرش در جنب مسجد ميرمحمد كاظم (يا امام) مزار است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام سدهي، آقاامام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1334 ش)، عالم و شاعر. وى از فضلاى حوزه علميه ى قم و از علماى سِده بشمار مى رود. او از معاصران صاحب «تذكره ى شعراى اصفهان» است و در زمان طبع كتاب 55 ساله بوده است. اشعار زيبائى از وى به فارسى و عربى باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (59 -58)، فرهنگ سخنوران (86).

امامت، عزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عزاللَّه بن آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت حسينى كاشانى از دانشمندان و ائمه ى جماعت معاصر كاشانست.

وى در سال 1309 شمسى در كاشان متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح و متون فقه و اصول را از مرحوم والدش آيت اللَّه امامت و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمود نجفى فراگرفته و آنگاه به مشهد عزيمت و چندى از دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله استفاده نموده و بعد از آن به كاشان برگشته و به وظائف دينى از قبيل امامت و تبليغ مسائل احكام و تأليفات تاكنون اشتغال دارند.

تأليفاتى كه از معظم له به طبع رسيده است از اين قرار است.

1- كشكول امامت دو جلد.

2- زندگانى سلطان على و هلال بن على.

3- فضائل السادات.

نگارنده گويد: از همين سلسله جليله است جناب آيت اللَّه حاج سيد عباس بن مرحوم حجةالاسلام حاج سيد على اكبر كاشانى حايرى كه اكنون در شهرستان دينى و علمى قم اقامت دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي اليگودرزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد امامى اليگودرزى فرزند مرحوم آقا سيد عبداللَّه كه در چهارم جمادى الاول سال 1386 و مطابق با آخر خرداد سال 45 در اليگودرز وفات و در مقبره علما واقع در ابوحسين قم كنار مرقد حضرت معصومه (ع) دفن شد آن مرحوم دوران تحصيل خود را ابتدا در بروجرد و اصفهان زمان آيت اللَّه بروجردى و در نجف اشرف و قم به پايان رسانيده و اخيرا به نمايندگى آيات و مراجع معظم از جمله آيت اللَّه بروجردى و بعد از ايشان از طرف گلپايگانى و آيت اللَّه نجفى در شهرستان اليگودرز نيابت و به انجام امور دينى

اشتغال داشته و داراى جزواتى در احاديث و اخبار آل عصمت ضمن سفرهاى خود در عتبات عاليات در مكه معظمه به يادگار گذاشته و فرزندانش حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد حسن امامى كه دوران تحصيل خود را در قم گذرانيده و فعلا در اليگودرز در مسجد (صاحب الزمان) انجام وظيفه مى نمايد و حاج آقا حسين امامى كه مقيم قم است و آسيد على و آسيد كاظم دو فرزندان ديگر آن مرحوم است و در اثر علم و دانش و زهد و تقوايش افراد بهره مند بودند و اخلاص و ارتباط با خدا ائمه اطهار مقامش را منيع و روحش را با اجدادش جاويدان دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

امامي تربتي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن حجه الاسلام حاج شيخ ذبيح الله بن العالم العلام حاج ملا عبدالله (امام جمعه تربت) ابن العلامه حاج حسينعلى (امام جمعه) از علماء مبرز معاصر خراسان و تربت حيدريه مى باشد.

مرحوم حاج ملا حسينعلى و حاج ملا اسحق تربتى كه در عصر خود اعلم علماء خراسان معرفى شده اند نسبشان منتهى مى شود به مرحوم حاج ملا خداداد تربتى كه معاصر با اوائل صفويه بوده اند.

جناب آقاى امامى در محرم 1320 ق در تربت حيدريه متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و قرآن و اوليات را در مكتب خانه مرحوم آقا سيد محمود مشلول خوانده و قسمتى از مقدمات را فراگرفته و ضمنا از نماز جماعت و مجالس وعظ مرحوم حجت الاسلام آخوند حاج ملا عباس تربتى (والد جناب آقاى راشد) كه از نظر زهد و تقوا و فضيلت كم نظير بود استفاده نموده و در ماه ربيع الاول 1347 ق به حوزه علميه

مشهد مقدس منتقل و ادبيات را از جناب حاج شيخ محمد تقى اديب نيشابورى و اساتيد ديگر استفاده كرده و پس از آن سطوح فقه و اصول را از مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ شاهرودى و دروس خارج را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و آيت الله عالم ربانى حاج ميرزا مهدى اصفهانى استفاضه نموده و مدتى هم در قم از محضر مرحوم آيت الله مؤسس حاج شيخ عبدالكريم يزدى و آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و در سال 1357 ق مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محاضر آيات عظام آن سامان چون آيت الله حاج شيخ موسى خونسارى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده و در حدود سال 1364 ق به تربت برگشته و قيام به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام نموده و تاكنون اشتغال دارند. از آثار ايشان است:

1- استرداد مدرسه اسحاقيه و تعمير آن به همت مرحوم حاج ابوالقاسم هراتى (كه اكنون به مدرسه هراتى شهرت دارد)

2- رسيدگى به وضع طلاب و محصلين مدرسه مزبور.

3- اعزام مبلغين دينى بقراء اطراف تربت.

4- تهيه زمين براى ساختمان كتابخانه اماميه و تهيه مقدارى كتاب براى آن.

5- اقدام به تجديد ساختمان مسجد مرحوم حاج شيخ على اكبر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امامي خميني شهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و عماد الاعلام آقاى حاج سيدرضا بن العلامه الورع آيت الله حاج سيد محمد امامى سدهى (خمينى شهرى) اصفهانى از علماء حوزه علميه و اصحاب و

تلامذه مخصوص و مبرز آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله العالى مى باشد.

وى در سال 1343 قمرى در خمينى شهر متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و پس از طى مقدمات در سال 1358 قمرى به قم مهاجرت نموده و سطح نهائى مكاسب و كفايه را از آيت الله العظمى مرعشى و آيت الله العظمى گلپايگانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى خوانده و در درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و پس از آن مرحوم به سيدنا الاستاذ آيت الله العظمى مرعشى پيوسته و تمام استفاده اش از دراسات فقه و اصول معظم له بوده و مى باشد و در بيشتر مباحثات شريك اين نگارنده بوده است.

برادر ارجمندش جناب دانشمند معظم آقاى حاج سيد علينقى (فيض الاسلام) شارح نهج البلاغه و صحيفه كامله سجاديه مطبوع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

امامي شيرازي، عنايت الشريعه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و شاعر. نسب وى از جانب پدر به مجاهد بزرگ اسلام، حبيب بن مظهر اسدى و از جانب مادر به حاج شيخ محمد مفيد مى رسيد. وى مقدمات و علوم ادبى و فارسى و عربى و فقه و اصول را در شيراز آموخت. سپس به تهران آمد و از عهده ى آزمون مؤسسه ى وعظ و خطابه برآمد، از تهران به مشهد رفت و پس از چندى به شيراز بازگشت. وى به عربى و فارسى شعر مى گفت. از آثار او: «تحفة العنايه»؛ «تذكرة العنايه»؛ «عناية الرحمن فى اعمال شهر رمضان»؛ «عنايات الرّب فى منتخبات الخطب»؛ «عنايات الخلاق فى علم الاخلاق»؛ «عنايت الصباح والمساء فى حديث شريفِ الكساء»؛ «ديوان» اشعار.[1]

عنايت الشريعه امامى بن شيخ قوام الدين بن شيخ مهدى بن شيخ محمدصالح ابن شيخ عزالدين محمد اسدى

جزايرى از دانشمندان و شعراء معاصر شيراز نسبش به مجاهد بزرگ اسلام حبيب بن مظاهر اسدى رضوان اللَّه تعالى عليه و از طرف مادر به آيت اللَّه حاج شيخ محمد مفيد مى رسد.

وى در شيراز متولد شده و مقدمات و علوم ادبيه فارسى و عربى و فقه و اصول را در شيراز آموخت و سالهاى متمادى است كه در شيراز به امامت و وعظ و خطابه و تشكيل مجالس جشن مذهبى و سوگوارى ائمه اطهار (ع) اشتغال دارد و به فارسى و عربى شعر مى گويد.

آثار علمى و ادبى ايشان از اينقرار است:

1- آثار العنايه 2- اشعار مولوديه 3- بساتين العنايه (در 14 جلد) 4- تحفة العنايه 5- تذكره العنايه 6- عناية الرحمن فى اعمال شهر رمضان 7- عنايات المكنونه فى صلوات المسنونه 8- عناية الرب فى منتخبات الخطب 9- عنايات الخلاق در علم اخلاق 10- عناية السلطان فى فضيلة قرائت القرآن 11- ديوان اشعار عربى و فارسى و غير اينها كه بيست جلد است و چند جلد آن چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (319 -316 /1)، فرهنگ سخنوران (87)، گنجينه ى دانشمندان (439 -337 /5)، مؤلفين كتب چاپى (639 -638 /4).

امامي، جلال الدين محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 782 ق)، عالم. وى معاصر ملك معزالدين حسين كرت، و به زهد و تقوى مشهور، و مورد احترام او بود و بنا به گفته ى صاحب «حبيب السير» چنانچه ملك معزالدين حسين كرت به جانب قاضى رقعه مى نوشت به خط خود بر حاشيه ثبت مى نمود كه: «بنده مخلص دولتخواه حسين كرت». وى در گازرگاه هرات دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (385/3)،

مزارات هرات (102).

امامي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالله امامى اول عالم معاصر شهرستان تربت است كه اكنون باقامه جماعت و خدمات دينى و تدريس و سرپرستى محصلين و طلاب مدرسه تربت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امامي، عطاء الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمّد نيز از علما و فضلا، و از شاگردان آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و آقا ميرزا احمد مدّرس، و از ائمّه ي جماعت اصفهان بود.

در روز پنجشنبه 24 جمادى الاولى سال 1387 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد امامى اراكى از علماء محترم معاصر شهرستان اراك مى باشند. والد ماجش مرحوم علامه آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى امامى خوانسارى از دانشمندان به نام و بزرگ عصر خود در نجف اشرف بوده است.

مترجم گرامى ما در بيت علم و تقوا و ورع ب دنيا آمده و در دامن پاك چنان پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خوان اوليات و ادبيات و سطوح كه اكثرا با استعدا سرشار فوق العاده اى كه داشتند خود با مطالعه اتقان نموده و چند سالى در بحث خارج فقهى و اصولى مرحوم آيت اللَّه نائينى قدس سره حاضر گشتند و مفتخر به اجازه اجتهاد از ايشان گرديده است.

آيت اللَّه امامى به واسطه نبوغ فكرى وجودت ذهن استقامت فهم و سرعت انتقال كه در ترقيات علمى ايشان تاثير بسيار قوى داشته به مرتبه اى كه در سطوح نهائى چون مكاسب و رسائل و كفايه بيش از چند ورقى استاد نديده به نحو اكمل و وافى تدريس كتب مذكور نموده است.

آيت اللَّه امامى در شب سه شنبه بيست و پنجم جمادى الثانى 1399 قمرى برابر سى و يكم ارديبهشت 1358 شمسى در اراك از دنيا رفت و با تشيع و تجليل زيادى در همان شهر در مقبره خصوصى مدفون گرديد.

تاليفات و آثار علمى ايشان.

1- منهاج الاحرام لزائر بيت اللَّه الحرام كتاب استدلالى در احكام حج مشتمل بر

هزارها مسائل حج.

2- بغيه الطالب درحاشيه مكاسب شيخ انصارى.

3- تسديد القواعد فى حاشيه الفرائد حاشيه مبسوطى بر رسائل شيخ.

4- صحيفه الحج در اسرار و فلسفه حج.

5- ترجمه صحيفه الحج به فارسى.

6- كلمات قصار انشاء خود ايشان موسوم الكلم الفائقه و الحكم البالغه.

7- رساله اى به نام الرحمه السابقه و الهدايه البارغه.

8- رساله اى مبسوطى در انفعال ماء قليل.

9- رساله اى مبسوطى در علل اختلاف حديث.

10- رساله اى در جميع مسائل مبحث تعادل و تراجيح.

11- رساله اى در مسائل اصاله الصحه و مسائل قرعه.

12- دو رساله د رجميع حكم ظاهرى و و اقعى.

13- رساله اى در اينكه صيغه امر موضوع است براى مطلق طلب و اينكه اطلاقش افاده وجوب دارد.

14- شرح دعاء صباح حضرت امير عليه السلام.

15- حاشيه برنجاه العباد.

16- حاشيه بر عروه الوثقى.

17- حاشيه بر رسائل پنجگانه و نفقات و قبله و رضاعيه و ربائيه حاج ملا هاشم خراسانى.

18- حاشيه بر توضيح المسائل مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى.

محمد امامى نجفى از علماء و ائمه جماعت معاصر اراك مى باشند. وى در خونسار متولد شده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و براى تحصيل به اصفهان عزيمت و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيات عظام آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين و ديگران استفاده نموده و بعد از پايان مراتب علمى به اراك آمده تا حال حاضر اشتغال به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد آيت اللَّه سلطان و تبليغ احكام و ترويج دين دارند. ادام اللَّه توفيقه و عزه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

امامي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد احمد، از سادات امامى اصفهان، عالم حكيم اديب فاضل زاهد، از شاگردان جهانگيرخان قشقائى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى

و ديگران بوده، و كتابى در حكمت و كلام تأليف فرموده.

در ظهر چهارشنبه ماه صفر سال 1364 وفات يافته، در يكى از اطاقهاى شرقى تكيه بروجردى مدفون گرديد.

نگارنده مدّتى افتخار شاگردى ايشان را داشت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امامي، منيرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منيرالدين امامى متولد 1352 قمرى كه از محصلين حوزه علميه قم مى باشد. وى پس از رشد و خواندن دروس فارسى و مقدمات به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه روحانى دامت بركاتهم شركت نموده و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و تا حال حاضر نيز استفاده مى نمايد و در ايام تعطيل ماه رمضان و محرم و صفر براى نشر احكام به منطقه و محل خود و غيره مسافرت نموده و مى نمايد. برادر ارجمند ايشان آقاى حاج سيد باقر امامى از فضلاء مهذب حوزه مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امري شيرازي، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 999 ق)، عالم، شاعر، متخلص به امرى. در علوم غريبه دست داشت و به همين جهت به طريقه ى نقطوى گرويده بود. فقهاى متعصب معاصرش او را به كفر و الحاد متهم ساختند و شاه طهماسب صفوى را بر آن داشتند كه در سال 932 ق فرمان به كور كردنش داد. پس از كورى منزوى شد تا آن كه عوام الناس به او هجوم بردند و او را كشتند. شعر مى گفت و رساله اى در اعداد و اسرار نقطه و رساله اى ديگر در ذكر و فكر و جواب «مرآة الصفا» نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (709)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (325 -323 /1)، الذريعه (95/9)، رياض العارفين (170)، فارسنامه ى ناصرى (1156/2)، فرهنگ سخنوران (90)، مرآت الفصاحه (64 -63)، هفت اقليم (432 -431 /2).

امير كججي تبريزي، خواجه بيك

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 983 ق)، عالم، شاعر. از مردم كجج در ناحيه مهران رود تبريز بود و مهردار دربار شاه طهماسب در علم حساب و سياق دست داشت، و ادعاى علم اعداد و حروف و تسخير كواكب را نيز داشت. در بغداد، هرات، آذربايجان، شيراز، كرمان عهده دار مناصب مختلفى بود و سرانجام به توليت آستان قدس رضوى و سپس به وزارت خراسان منصوب شد. وى چند مرتبه به دستور شاه زندانى شد، بعد از عزل از وزارت خراسان نخست در زندان قهقهه و آنگاه در الموت زندانى شد و در همان جا درگذشت. وى در قالبهاى مختلف شعر مى گفت و صاحب «ديوان» شعرى نيز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (209 -208 /1)، تاريخ نظم و نثر (692 -691)، تحفه ى سامى (92)، تذكره ى شعراى آذربايجان (61

-58 /2)، دانشمندان آذربايجان (52 -51)، الذريعه (99/9)، سخنوران آذربايجان (217 -214)، عالم آراى عباسى (161/1)، فرهنگ سخنوران (92)، هفت اقليم (439/2).

اميري فيروزكوهي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1288، فرح آباد فيروزكوه.

درگذشت: 18 مهر 1363، تهران.

سيد عبدالكريم اميرى فيروزكوهى متخلص به «امير»، فرزند سيد مصطفى قلى منتظم الدوله، در هفت سالگى با پدرش به تهران آمد و پرستاريش به عهده نامادرى اش سپرد شد. ابتدا به مدرسه سيروس رفت. در همين سال پدرش درگذشت. لذا مادرش از روستا به تهران آمد و در كنار نامادى سرپرستى وى را به عهده گرفت. «امير» سپس در مدارس ثروت و كالج آمريكايى تحصيلات خود را به پايان رساند. پس از آن نزد محمد حسين وحيد دستگردى، مدير مجله ى «ارمغان» و رييس «انجمن ادبى حكيم نظامى» و ديگر اديبان تهران به تعليم فنون ادب و علم كلام مقدمات حكمت همت گماشت و ديرى نگذشت كه با سرودن غزل هاى ناب به سبك هندى (اصفهانى) به جمع شعرا پيوست. سيد كريم اميرى فيروزكوهى به تدريج در انواع فنون شعرى از غزل و قصيده مهارت يافت. ايشان در انجمن ادبى ايران نيز حضور داشت.

اميرى فيروزكوهى در سال 1308 به عضويت در اداره ى كل ثبت اسناد و املاك درآمد. مدتى هم نزد سيد حسين مجتهد كاشانى كه تصدى دفترى از اسناد رسمى درجه اول را بر عهده داشت، كار مى كرد. در سال 1311 عهده دار خدمت در اداره ى ثبت اسناد تهران شد و در سال 1319 خدمت را ترك گفت. ده سالى هم از سال 1326 تا سال 1336 متصدى دفتر اسناد رسمى بود. وى سال ها از محل درآمد املاك موروثى خود در فيروزكوه و تهران زندگى مى كرد.

همچنين در جوانى به شوق فراگيرى

معارف اسلامى به نزد شيخ عبدالنبى مجتهد كجورى و سيد حسين مجتهد كاشانى ملقب به «ضوءالرشد» رفت و علوم اسلامى (فقه و اصول و حكمت و فلسفه و معارف اسلامى) را نزد آنان آموخت. زبان عربى را نيز در خدمت كوتاهى آموخت.

زمينه ى اصلى كار او غزل و قصيده و از حاميان پيروان سبك هندى بود. غزليات «امير» كه دو ثلث آثارش را شامل مى شود، در عين حال كه داراى استحكام آثار اساتيد كهن است لطافت شعر دوره ى صفوى و سبك هندى و مضامين بكر و خاص انديشه اين استاد را همراه دارد. اميرى فيروزكوهى اشعارى هم به زبان عربى داشت كه بعضى از آنها در روزنامه ى «اقدام» چاپ شده است.

از جمله آثار وى مى توان به تصحيح ديوان صائب و مقدمه اى كه بر اين كتاب نوشت و نيز مقاله هايى در مجلات ادبى كشور در زمينه ى شعر و ادب و زبان و همچنين ترجمه اى از نفس المهموم آقا شيخ عباس محدث قمى و ترجمه مكاتيب نهج البلاغه اشاره كرد. از وى رساله اى فلسفى نيز به نام «وجيزة فى علم النبى» در مجله «جاويدان خرد» (شماره ى بهار سال 1354) منتشر شده است. ديوان وى به كوشش دخترش- دكتر اميربانوى اميرى فيروزكوهى (مصفا)- در سال 1354 در تهران به چاپ رسيد. وى علاوه بر ديوان شعر، دو كتاب با نام هاى عفاف نامه در لزوم حجاب (1313) و احقاق الحق از خود به يادگار گذاشته است.

پيكر اميرى فيروزكوهى در صحن شرقى امامزاده طاهر (ع) واقع در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد.

(1363 -1289 ش)، عالم و شاعر، متخلص به امير. از سادات فيروزكوه. در فرح آباد متولد شد. پدرش از رجال اروپا رفته ى

عهد مظفرى و آشنا به تمدن جديد و جد اعلايش امير محمدحسين خان سردار، از حمله فاتحين هرات و بانى دبستان خيرّيه ايتام در تهران كه به دبستان فيروزكوهى مشهور است، بود. امير در هفت سالگى به تهران آمد. پدرش همان سال درگذشت و او تحت تربيت مادر قرار گرفت. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران در مدارس سيروس، ثروت، سلطانى و كالج آمريكايى گذراند. سپس به تحصيل منطق و كلام و حكمت همت گماشت و از محضر استادانى چون آقا شيخ عبدالنبى كجورى، و آقا سيد حسين مجتهد كاشانى استفاده كرد. اميرى از دقايق شعر فارسى آگاه بود. و شاعر غزل و قصيده و از شيفتگان صائب بود و به سبك هندى شعر مى سرود. در زبان عربى تبحر داشت و به آن زبان نيز شعر مى سرود. در تهران درگذشت و در آستانه ى امام زاده طاهر در صحن حضرت عبدالعظيم مدفون گرديد. از آثار وى: ترجمه «مكاتيب نهج البلاغه»؛ ترجمه اى از «نفس المهموم» حاج شيخ عباس محدث قمى؛ «و جيزة فى علم النبى»، رساله اى فلسفى كه در مجله ى «جاودان خرد» چاپ شده؛ «ديوان» اشعار، در دو جلد كه به همت دخترش و دكتر اميربانوى ايمرى (مصفا) چاپ شده است؛ تصحيح و مقدمه بر «ديوان صائب»؛ منظومه ى «عفاف نامه»، در لزوم حجاب؛ «احقاق الحق»، در حمايت از شعراى صفوى و دفاع از سبك هندى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (537 -530)، سخنوران نامى (366 -358/ 1)، سخنوران نامى معاصر (375 -368/ 1)، فرهنگ سخنوران (93)، مؤلفين كتب چاپى (62 -61/ 5).

اميري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد على بن آقا جعفر بن حاج

سيف الله اميرى پاشا از علماء معاصر شمال و اكنون در بند پى بابل سكونت دارد. وى در قريه پادشاه امير بند پى متولد شده و پس از پايان دوره تحصيلات مقدماتى مقدارى از سطوح را در آن قريه در محضر آيه الله آقا شيخ محمد فيروز جاهى كه از تلامذه مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيه الله عراقى بوده اند خوانده و در سال 1325 شمسى بقم مهاجرت و پس از پايان دوره سطح خارجى را در محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و مراجع بزرگ معاصر قم تلمذ فرموده و چون جد نامبرده اش كه از متمكنين متدين و خير آن سامان بوده اند، مدرسه عليمه ايكه داراى چندين حجرات فوقانى و تحتانى در جنب بارگاه حضرت سيد نظام الدين كه مزار اهالى است كه واقع در قريه نامبرده ميباشد ساخته و پنج هكتار زمين شلتوت كارى از بهترين املاك شخصى خود را وقف معاش طلاب ساكنين مدرسه مزبوره بضميمه ربع يك مرتع بنام يك براى تعمير بناى آن مدرسه ميباشد و كليه علماء و مروجين معاصر آن سامان چه آنانى كه مقيم آنجا ميباشند و چه آنانيكه در حوزه هاى مختلف قم و مشهد و غيره مشغول بتحصيلند براى فرا گرفتن دوره مقدماتى و سطوح اوليه و وسطى در اين مدرسه تلمذ نموده اند، تا پيش از سال 1346 شمسى پس از فوت جد نامبرده اش و فوت آيه الله فيروز جاهى مدرسه علميه بصورت مخروبه درآمده و نزديك بود بتصرف اجنبى درآيد و آثارش بكلى محو شود كه معظم له با تحمل زحمات فراوان و كمى بودجه از قم ببخش بند پى و قريه نامبرده رفت و آمد نموده تا آنكه مدرسه مزبوره را مجددا

احياء و مرمت و تأسيس و تشكيل حوزه علميه در بخش بند پى با همكارى و تشريك مساعى مراجع بزرگ تقليد قم نموده بالنتيجه جمعيت زيادى از طلاب محترم آن سامان و سواد كوه باين بخش و اين مدرسه اجتماع نموده و در تحت برنامه خاص مطابق برنامه مدرسه حضرت آيه الله العظمى گلپايگانى مدظله العالى اجراء مى شود و با آنكه هر چند سال يكبار چندين نفر از طلاب آنحوزه پس از فرا گرفتن دوره مقدماتى و مقدارى از سطوح بحوزه هاى علميه قم و مشهد منتقل مى شوند در حال حاضر در حدود چهل نفر از طلاب آن سامان و سواد كوه در آنجا سكونت دارند و جناب مترجم محترم ما بتدريس و تربيت آنان و اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امين الواعظين، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّد على تاجر اصفهانى، عالم و فاضل، و واعظ كامل بوده، در سال 1275 در اصفهان متولّد شده، و در نزد فضلا و علماى اين شهر مانند: حاج ميرزا بديع درب امامى، و حاج سيد مهدى نحوى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى تلمّذ نموده، چندين سال نيز در اعتاب مقدّسه نزد اساتيد آنجا تحصيل كرده، واعظى بليغ بود.

در حدود 1325 به ايران مراجعت نموده، مدّتى در اصفهان، و گاهى در يزد ساكن شده، و سرانجام در قريه سده ماربين كه اكنون به نام همايون شهر معروف است در سال 1358 وفات يافته، در قبرستان خوزان مدفون گرديد.

وى را تأليفات عديده است كه از آن جمله است:

1- امان الخائفين، در امامت 2- البراهين الباهرة، در مذّمت دنيا و مدح آخرت 3- تحفة المعاد

للعباد 4- روح العالمين، در توحيد 5- شهاب الثاقب در مدح امام غائب عليه السلام 6- طريقة الحق، در نبوّت 7- كهف العارفين، در اخلاق و غيره از نظم و نثر 8- قصيده اى در مرثيه استادش ميرزاى شيرازى گفته، و در آن نام عدّه اى از علما را مذكور داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اميني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين امينى شاهرودى از دانشمندان و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه است.

وى در يكى از مضافات شاهرود بدنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در شاهرود و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيات ديگر فقهاً و اصولا استفاده نموده و بنابر تقاضاى بعضى از مؤمنين كرمانشاه و امريه بعضى از مراجع بزرگ نجف براى خدمت و ارشاد مردم به كرمانشاه عزيمت و رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين و تدريس پرداخته.

و ضمناً مبتلا به سوانحى گرديده و مدتى در تهران و نقاط ديگر به طور اضطرار و اجبار و اكراه اقامت نموده و مجدداً به كرمانشاه بازگشت و به خدمات روحى و دينى اشتغال دارد از آثار ايشانست تأسيس درمانگاهى كه با همكارى جمعى از مؤمنين براى مستمندان نموده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اندامي، آذر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر آذَر اَندامي (به انگليسي: Azar Andami ) (زاده 1305 - درگذشته 1363) از پژوهشگران انستيتو پاستور ايران بود. بخاطر خدمات علمي و انساني او يكي از حفره هاي برخوردي روي سياره ناهيد، به نام وي «اندامي» نامگذاري شده است. آذر اندامي در سال 1305 در محله ساغريسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده بود. مقطع ابتدايي را در دبستان بانوان رشت با يك سال جهش تحصيلي به پايان برد. بعد از اخذ مدرك پايان سال نهم تحصيلات عمومي از دبيرستان فروغ رشت، پدرش با اينكه فردي روشنفكر بود از ادامه تحصيل او ممانعت كرد

و وي را به دانشسراي مقدماتي رشت فرستاد. در سال 1324 از دانشسرا فارغ التحصيل شد. و در سال 1325 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد. درسال 1329 و در حين كار ديپلم طبيعي را با امتحان متفرقه دريافت كرد. در سال 1331 با شركت در كنكور دانشگاه تهران در رشته پزشكي اين دانشگاه پذيرفته شد. در سال 1337 موفق به دريافت گواهينامه دكتراي پزشكي گرديد و بلافاصله به گذراندن دوره تخصصي زنان و زايمان مشغول شد. پس از پايان دوره تخصصي به وزارت بهداري آن زمان منتقل شد و در نهايت به كار در انستيتو پاستور پرداخت. او پس از مدتي با استفاده از بورس تحصيلي انستيتو پاستور به پاريس رفت و در سال 1346 موفق به اخذ گواهينامه باكتريولوژي گرديد. در سال 1353 موفق به دريافت دانشنامه تخصصي علوم آزمايشگاهي باليني شد. او در سال 1357 بازنشسته شد. چندين بار به كشورهاي فرانسه و بلژيك سفر كرد و حاصل اين سفرها مقالات علمي بود كه در مجلات معتبر به چاپ رسيد. پس از بازنشستگي چون خانه نشيني را نمي پسنديد به بيمارستان باهر رفت و رياست آزمايشگاه تشخيص طبي آنجا را بر عهده گرفت. پس از مدتي در مطب همسرش، دكتر خلعتبري، در خيابان حسام السلطنه به كار مداواي بيماريهاي زنان و زايمان مشغول شد. در همين سالها بود كه به تومور مغزي مبتلا شد. يك روز در مطب در حين معاينه بيمار، تعادل خود را از دست داد و بر روي او سقوط كرد. در 28 مرداد سال 1363 به علت آمبولي ريه كه از عواقب بيماري سختش بود درگذشت. در سال

1992، اتحاديه بين المللي ستاره شناسي (IAU) حفره اي به قطر 30 كيلومتر در طول جغرافياي 26 درجه و 55 دقيقه و عرض جغرافيايي 17 درجه و 45 دقيقه با قله اي مركزي را در جنوب سياره زهره به نام اندامي نامگذاري كرد. آذر اندامي تنها زن ايراني بود كه نامش به اين شورا فرستاده شد و باني اين كار دخترش بود.

اندرماني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمود اندرمانى از علماء پرهيزكار رى بود و تحصيلاتش در تهران نزد آيات و دانشمندان بزرگ تكميل نموده و در زاويه مقدسه رى در مسجد سر تخت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته تا بعد از سال 1300 قمرى از دنيا رفته و مرحوم آخوند ملا رضا قلى مذكور بامامت و خدمات دينى بجاى آن مرحوم اشتغال يافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انصاري دارابي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقاى انصارى دارابى فرزند حجةالاسلام شيخ محمد فخر بن شيخ زكريا نصيرالاسلام بن شيخ عبدالرحمن زاهد از فضلاء و فقهاء و برادر حجةالاسلام آقا شيخ يحيى انصارى معاصر بوده است وى در سال 1345 قمرى در نودايجان داراب متولد شده و پس از خواندن مقدمات به نجف اشرف مهاجرت و در آنجا از محضر آيات عظام استفاده نموده آنگاه به شيراز مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين حسينى بهره مند گرديده تا در ايام شباب كه با زهد و تقوا مى زيسته در سال 1370 قمرى در داراب به مرض سكته قلبى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

انصاري دارابي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى انصارى متخلص به (اشراق) بن حجةالاسلام شيخ محمد فخر بن شيخ زكريا نصيرالاسلام ابن حاج شيخ عبدالرحمن زاهد از فضلاء باتقوا و شعراء باكمال حوزه علميه قم است، وى در سال 1306 شمسى در سركوه داراب متولد شده و پس از خواندن دروس جديد مقدمات را در خدمت آقاى شيخ عبدالكريم مدرس حجةالاسلام انصارى شيرازى و عموى گرام خود حاج شيخ ابوالحسن انصارى فراگرفته و در سال 1325 شمسى به شيراز آمده و از مدرسين سطوح آنجا و بالاخص مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين مجتهد شيرازى متون فقه و اصول سطحى را آموخته و به تدريس ادبيات و منطق پرداخته تا در سال 1331 شمسى به قم مهاجرت نموده و مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه سلطانى بروجردى و شرح منظومه و حكمت الهى را از حجةالاسلام منتظرى و شرح تجريد را از آيت اللَّه فكور يزدى آموخته و در درس خارج اصول آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى

حاضر شده و ضمناً دروس عقلى مانند اسفار اربعه و الهيات شفاء را از محضر علامه طباطبائى استفاده نموده تا به مقام عالى علم و كمال رسيده و به تدريس سطوح فقه و اصول و حكمت و غيره اشتغال و از مدرسين لايق حوزه گرديده است.

داراى تأليفات ارزنده عديده مى باشد كه مخطوط مانده است و آنها از اينقرار است:

1- اصطلاحات حكمت متعاليه (به فارسى)

2- آهنگ آزادى از سركوه داراب

3- سروشى از غيب (تفسير سوره ى نبأ به فارسى)

4- اشعار و قصائد و غزليات

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

انصاري محلاتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1289.

درگذشت: 1375، قم.

آيت الله ميرزا حسن انصارى محلاتى در حوزه ى علميه ى قم و در محضر آيت الله العظمى حائرى يزدى به تحصيل پرداخت. در ادامه تحصيلات خود، از حوزه فقه و اصول حضرات آيات عظام خوانسارى، كوه كمره اى و بروجردى بهره گرفته و به مدارج عالى فقاهت دست يافت و مدت ها در درس فلسفه حضرات امام خمينى (ره) حاضر شد و شرح منظومه و بخشى از اسفار را در خدمت ايشان تلمذ نمود.

آيت الله انصارى محلاتى در شهر قم درگذشت و پيكر ايشان در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

آقاميرزا حسن انصارى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و قدماء با فضل و تقواى حوزه علميه قم است.

وى در قصبه محلات (وطن مادرى نگارنده) كه در هجده فرسخى قم واقع است متولد شده و براى تحصيل علوم و تكميل فضائل به قم مهاجرت نموده و اكنون بيش از چهل سال است كه در اين شهر اقامت دارند. ايشان پس از فراغت از سطوح چندين سال از درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى

خونسارى و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى قدس الله اسرارهم استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و دانش رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ميرزا حسن بن العلامه آيه الله حاج ميرزا محمد جعفر انصارى از علماء و مدرسين مبرز حوزه علميه اهواز ميباشند و در مسجد نور كه يكى از مساجد مركز شهر اهواز است اقامه جماعت مينمايند در ترويج دين بالاخص نقل تفسير و اخبار و احاديث كوشش خاصى دارند و مورد احترام عامه مردمند. داراى تأليفاتى ميباشند كه نامهاى آنها را مى نگارم:

1- خلاصه مناسك حج مطبوع 2- كتاب سراج المؤمنين 3- شرح صرف و نحو 4- كتاب محمديه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انصاري، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر انصارى از علماء و ائمه جماعت معاصر و نارمك تهران مى باشند وى در سال 1304 خورشيدى در شهرستان نجف آباد متولد گرديده و در ده سالگى به دبستان رفته و دوره ابتدائى را در كمتر از سه سال به پايان رسانيده و پس از آن به دروس دينى پرداخته و در مدت كوتاهى قواعد تجويد و قرائت و رساله عمليه و درس اخلاق را فراگرفته و به تحصل صرف و نحو اشتغال يافته و با تشويق و راهنمائى مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ احمد نجف آبادى به اصفهان آمده و سپس به قم وارد و ادبيات و مقدارى از سطوح فقه و اصول را در اين مركز علمى به پايان رسانيده و بعد از شهريور 1321 به نجف اشرف مهاجرت و بقيه سطوح را تكميل و از دروس خارج مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه شاهرودى و خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و منظومه سبزوار را از آقا شيخ صدرآباد كوبه اى و خلاصه الحساب مرحوم شيخ بهائى و سى فصل هيئت خواجه نصيرالدين طوسى را از مرحوم حاج شيخ اسداللَّه

زنجانى مناظرات دينى و مذهبى را از آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى و مرحوم علامه امينى صاحب الغدير استفاده كرده و در سال 1331 شمسى به ايران مراجعت و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در شهرستان سنقر كردستان به اقامه جماعت و تبليغ و ترويج احكام دينى پرداخت و در آن منطقه خدمات برجسته و شايانى انجام داد از قبيل تعمير و نوسازى مساجد و تأسيس بنياد مساجد و غسالخانه هاى فراوان در آباديهاى حوزه سنقر و تأسيس دبستان روزانه و آموزشگاه شبانه (حيدرى) كه اكنون چند نفر از شاگردان همان دبستان به كسوت روحانيت درآمده و در قم و غيره سرگرم تحصيل علوم دينى مى باشند.

آقاى انصارى در راه مبارزه با خرافات و عقايد مذاهب باطله و برانداختن عادات و رسوم زشت از هيچ چيز نهراسيده و شجاعانه و مديرانه كوشيده و به قول بزرگان محلى چهره آن سامان را عوض كرده و بالاخره در سال 1343 با دعوت و اصرار عده اى از خويشان و دوستانشان به تهران آمده و در مسجد جامع نارمك (موسسه اسلامى نارمك) در معيت ابوالزوجه خود جناب حجةالاسلام حاج سيد محمدتقى واحدى به اقامه جماعت و بيان احكام اشتغال دارند و قسمت عمده از برنامه هاى اين موسسه به وسيله ايشان اجرا مى گردد.

آقاى انصارى در بحث و جدل در موضوعات دينى و اجتماعى نبوغ و تخصص ويژه اى دارد و به قول معروف هر كس با ايشان بحث و مناظره كند در همان مجلس اول مغلوب مى گردد و ايشان با اينكه واعظ و منبرى رسمى نيست ولى در اداره كردن مجالس سنگين و بزرگ بسيار توانا و زبردست مى باشد.

ايشان داراى تاليفات و

آثار قلمى عديده اى هستند كه از نظر دانشمندان مى گذرانم.

1- كتاب محرك احساسات- راجع به خداشناسى پيامبر شناسى و امام شناسى چاپ علميه اسلاميه

2- رساله راه حل- پاسخ ياوه هاى مردوخ كردستانى كه تاكنون بيش از يكصد هزار نسخه از آن چاپ و منتشر شده است.

3- رساله رهبران جهانى- درباره پاره گى از امتيازات ويژه و كلى پيامبران و امامان (ع)كه تاكنون شش بار و هر بار هم پنجهزار نسخه به طبع و نشر رسيد است.

4- شناسنامه (خر) كه تاكنون هفت مرتبه و هر مرتبه پنجهزار نسخه چاپ و بخش شده است.

5- شناسنامه جديد (جلد دوم شناسنامه خر) كه پنج مرتبه به طبع رسيده است.

6- شناسنامه باغ وحش.

7- مقالات متفرقه كه در سالنامه پيام اسلام و اطلاعات و كيهان و نداى حق منتشر شده است.

8- اشعار و قصايد كه پاره اى از آنها چاپ شده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انصاري، عطاء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عطاء انصارى بن المرحوم العلامه حاج شيخ عباس انصارى از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در تهران متولد شده و پس از دوران صبا و خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيةاللَّه محقق داماد و آيت اللَّه شريعتمدارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و پس از فوت مرحوم والدش به تهران برگشته و بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

نگارنده گويد: اقاى انصارى از افاضل با تقوى و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب و اكنون در مدرسه عبداللَّه خان بازار بتدريس مشغول و در مسجد مرحوم والدش بوظائف دينى و روحى مشغول مى باشد.

برگرفته از كتاب

:گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انصاري، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن العالم الجليل الشيخ مرتضى معروف بشيخ آقا بزرگ بن العلامه شيخ محمد حسن انصارى سابق الذكر برادر ارجمند آيه الله شيخ على انصارى مذكور. عالمى جليل القدر فاضل پارسا و پرهيزكار ميباشد.

وى صاحب ملكات فاضله و اخلاق حميده و خصال و صفات جميله و بارزى است كه او را از همگنان ممتاز ميسازد.

تولدش در سال 1322 قمرى پس از فوت مرحوم والدش اتفاق افتاد و در دامن جد والا تبارش نشو و نما نمود و بعد از وفات او نزد برادر برومندش آقا شيخ ميرزا محمد جعفر تربيت يافت و تحصيلاتش را بپايان رسانيد.

معظم له فعلا از مدرسين حوزه علميه اهواز و از جبينش اثار بزرگى و متانت و تقوى و ورع آشكار و هويداست و بدين جهت از موثقين ائمه جماعت شهرستان اهواز و مردم با او عقيدتى كامل دارند و كتابى در اخبار ائمه معصومين عليهم السلام تأليف نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انصاريان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين فرزند حاج شيخ محمدباقر انصاريان خونسارى از گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست. در 18 آبان ماه 1323 شمسى در خونسار متولد شده و در تحت تربيت پدرى متدين و اهل حال پرورش يافته نشو و نما يافته و هفتمين جد ايشان عارف بزرگ شيخ عرفان بوده كه در حمله افاغنه از اصفهان به خونسار آمده و قبرش در سرچشمه خونسار مزار و داراى صحن و سرا و گنبد و بارگاه است و اصلا از طايفه انصار مدينه است.

والده ماجده اش علويه از سادات مصطفوى است كه به عفت و پرهيزگارى و پاكدامنى موصوفه مى باشد. و اين توفيقات ايشان در راه تبليغ اسلام و معارف اهل بيت و تأليفات عديده از اثر دعاء مادرشان

و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى رحمه اللَّه عليه مى باشد كه از خداى متعال خواستند او روحانى و خدمتگذار آستان ولايت و خاندان رسالت و بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام باشند.

ايشان در اوائل عمر با خاندانش مهاجرت به طهران نموده و در خيابان خراسان ساكن و در مدرسه ابتدائى و دبيرستان مرحوم حاج شيخ على اكبر برهان انار اللَّه برهانه دروس جديد را فراگرفته و به تشويق حكيم الهى ميرزا مهدى الهى قمشه اى درسال 1341 شمسى به قم آمده و به دروس ديگر پرداخته و از محضر حاج شيخ محمد وحيد و مرحوم حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى و آقاى ناطق نورى و حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج آقا جمال مرتضوى و آقاى جوادى استفاده و مقدمات و سطوح وسطى را خوانده و پس از آن سطوح عاليه را در طهران از حاج ميرزا ابوالقاسم فلسفى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى آموخته و باز به قم آمده و از محضر و دروس آقاى فاضل لنكرانى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و آقاى خزعلى و حاج شيخ يوسف صانعى فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى و حاج شيخ ابوالفضل خونسارى و آقاى منتظرى و مشكينى و يزدى شركت و استفاده نموده و دروس اخلاق و عرفان را از محضر و بيانات آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان و ميرزا مهدى الهى قمشه اى و آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه العظمى ميلانى در مشهد مقدس آموخته و در تهران و ساير نقاط كشور به ترويج احكام اسلامى و نشر معارف اشتغال داشته و دارند و براى صراحت لهجه و انتقادات

از رژيم طاغوتى گذشته كرارا بازداشت و زندانى شده و پس از مدتى آزاد و به خدمات خود تداوم بخشيده است.

داراى تأليفات سودمنديست كه به طبع رسيده است.

1- اسلام و كار و كوشش

2- اسلام و علم و دانش

3- از اسلام چه مى خواهيد

4- معنويت اساسى ترين نياز عصر

5- حج وادى ايمن

6- لقمان حكيم چاپ چهارم

7- مناجات عارفان طبع ششم

8- عرفان اسلام حدود 14 مجلد

9- به سوى قرآن و اسلام

10- مقدمه بر ديوان وحدت

11- مقدمه حقوق كيفرى

12- مقدمه اى بر معاد

13- مقدمه اى بر قضاء در اسلام

14- چهره هاى محبوب و منفور در قرآن

15- سيرى در اخلاق اسلامى

16- مرز روشنائى

17- شرح ديوان و كلمات باباطاهر

18- فروغى از تربيت اسلامى

19- حسينيه انصاريان (انصار الحسين) در خيابان باغ حاج محمدحسن خيابان رى- كه بسيار مجلل و مكمل آماده براى تبليغ احكام اسلامى و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام و تدريس و تعليم و تعلم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

انگجي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بزرگترين فرزند مرحوم آيه الله حاج سيد ابوالحسن انگجى ره و از علماء اعلام و دانشمندان كرام تبريز است كه در مهد علم و مجد تربيت شده و مقدمات و سطوح را از علماء تبريز مخصوصا والد ماجد خود و مرحوم آيه الله حاج ميرزا صادق آقا و ديگران خوانده و مسافرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و آيه الله حجت كوهكمرى استفاده كرده آنگاه به تبريز مراجعت و به وظائف دينى از اقامه جماعت در مسجد مدرسه طالبيه و مباحثات پرداخته است ادام الله توفيقاته.

از تأليفات ايشان است رساله اى در كر كه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انگجي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على سومين فرزند آيه الله العظمى حاج ميرزا ابوالحسن انگجى است كه در حجر دانش و تقوا نشو و نما نموده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات، سطوح عالى را از مرحوم والدش و آيات ديگر تبريز استفاده نموده و بعد به قم مهاجرت و چندين سال از محضر مرحوم آيه الله حايرى و آيه الله حجت و آيات ديگر بهره مند شده آنگاه بوطن خود معادوت نموده تا در اوائل حكومت دكتر مصدق السلطنه از طرف مردم تبريز براى مجلس پارلمان انتخاب و به طهران آمده و يكدوره وكالت نموده و چندين سال در طهران اقامت و بعد به تبريز مراجعت نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انگجي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام آيت اللَّه الملك العلام السيد الميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى از علماء بنام طهران بودند و در مسجد ملك آباد اقامه جماعت مى نمودند.

ولادت آن مرحوم در تبريز واقع شده و در مهد تربيت آيت اللَّه والد پرورش يافته و مقدمات و قسمتى از سطوح را در تبريز خوانده آنگاه در سال 1340 قمرى مهاجرت به قم فرموده و سطوح عالى را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى فراگرفته و بدرس خارج علامه بزرگوار آيت اللَّه العظمى حجت و مدتى هم بدرس خارج آيةاللَّه حايرى موسس حوزه حاضر شده و پس از آن به تبريز مراجعت و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و پس از آن مهاجرت به تهران نموده و در مسجد مذكور به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و ارشاد مردم مشغول شده تا در سال 1383 كه وفات نموده

و با تشييع عظيمى جنازه اش حمل به قم و در مسجد موزه مدفون گرديده است. داراى تأليفات عديده مى باشند: 1- رساله اى در تنجيس متنجس و عدمه 2- تقريرات اساتيد در فقه و اصول. از باقيات الصالحات ايشانست 1- جناب حجه الاسلام آقا سيد على انگجى كه سالها در قم اقامت و از محضر آيات عظام بالاخص آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيةاللَّه علامه طباطبائى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و بمدارج فضل و كمال رسيده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى ايشان به اقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

از آثار و تأليفات اوست:

1- تفسير سوره ى نور كه جامع جهات مختلفه فقهيه و اخلاقيه و غيره مى باشد.

2- تقريرات دراسات آيت اللَّه العظمى گلپايگانى.

3- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى.

2- دومين فرزند معظم له است دكتر سيد هادى انگجى كه سيدى شريف و طبيبى معروف است در تبريز كه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شده و تخصصى در جراحى دارد و اكنون رئيس بيمارستان (شير و خورشيد) تبريز است.

3- سومين فرزند ايشان آقاى مهندس سيد رضا انگجى است كه متصدى امور كارخانه برق و آب است در استان آذربايجان، خداوند توفيق آنان را در خدمات دينى و اجتماعى زياد فرمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انواري، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ابوالحسن بن آيت اللَّه حاج شيخ حسين قاتوقى (انوارى) از علماء معاصر زنجانست.

وى در سال 1350 قمرى در زنجان متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات به قم آمده و بعد از اتمام سطح در خدمت مدرسين حوزه در سال 1373 قمرى هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرجع اعلا و

زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به وطن مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و تبليغ دين پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

انواري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد انوارى يزدى در سال 1322 ق در يزد متولد و پس از گذرانيدن دوران كودكى بتحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و منطق و قسمتى از شرح لمعه و قوانين و رسائل را خدمت مرحوم والدش حجه الاسلام آقاى شيخ محمد باقر انوارى در يزد خوانده و قسمتى از رسائل و مكاسب و كفايه را خدمت ساير علماء و دانشمندان يزد آموخته و مقدارى هم در مشهد مقدس از محضر مرحوم آيه الله حاج شيخ هاشم قزوينى استفاده كرده و آنگاه بقم آمده و از محضر مرحوم آيه الله حجت كوه كمرى و آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده آنگاه به يزد برگشته و بخدمات دينى پرداخته و در خلال آن بنابر دعوت همشهريهاى مقيم بمبئى بهندوستان براى تبليغ مسافرت و در پونه و نقاط ديگر خدمات ترويجى نموده و پس از آن مراجعت بوطن و بنابر دعوت جمعى از مؤمنين بندرعباس عزيمت بآنسامان نموده و تا حال تحرير شش سال است كه در بندر مزبور و حومه آن بانجام وظائف دينى اشتغال دارد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

انواري، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى بن آيت اللَّه حاج ميرزا محمود انوارى مذكور از فضلاء حوزه علميه قم و علماء معاصر همدان است.

وى در همدان تولد يافته و در مهد تربيت والد ماجدش تربيت و پس از رشد و خواندن دروس ابتدائى و ادبيات به قم آمده سطوح را از مدرسين حوزه آموخته و پس از پايان آن به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى موسوى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه گلپايگانى حاضر شده و

از خرمن علوم و فيوض آنها بهره مند گرديده و مى گردد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انيس طباطبايي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و عالم. وى از سادات بلند مقام بود و اجدادش نيز از جمله ى دانشمندان و به زهد و علم و فضل مشهور بودند. پدر وى از عتبات عاليه به تهران آمد و انيس همراه وى بود. پنج يا شش سال در تهران مشغول تحصيل شد و تمام قواعد نحو و اشتقاقات صرف و قوانين منطق و محاسن بديع و نكات معانى و دقايق بيان را آموخت. پس از آن به منظور تكميل علوم به عتبات رفت و مجدداً به تهران بازگشت و در مجالس تدريس پدرش شركت مى كرد. او در سرودن به ويژه قصيده توانا بود. وى در جوانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (199 -198 /1)، فرهنگ سخنوران (105)، گنج شايگان (143 -141)، مجمع الفصحا (134/4).

ايازي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالحسن قوام الدين ايازى بن حجه الاسلام والمسلمين المرحوم الشيخ حيدر ايازى از علماء معاصر مازندران و مقيم در رستمكلاء كه در يازده كيلومترى بهشهر است ميباشد.

وى در سال 1308 شمسى در قريه مزبور متولد شده و در مهد علم پرورش يافته و تحصيلات مقدماتى را در محضر مرحوم والد و حوزه هاى مازندران خوانده و بقم مهاجرت نموده مدت دوازده سال در اين شهرستان مذهبى از اساتيد بزرگ سطح و خارج مخصوصا درس حضرت آيه الله العظمى بروجردى بهره مند شده سپس بنجف اشرف مشرف گرديده و مدت 8 سال از محضر آيات عظام استفاده نموده آنگاه بدرخواست اهالى خود بمازندران مراجعت و در قريه رستمكلاء وطن اصلى اقامت و تشكيل حوزه علميه داده و تاكنون مدت ده سالست كه حوزه با توجه امام عصر عجل الله فرجه دائر و طلاب علوم دينى

از اوائل صرف و نحو تا پايان سطح عالى اشتغال دارند و در حال حاضر بالغ بر دويست نفر طلاب در حوزه رستمكلاء مشغول هستند و در خلال اين مدت عده كثيرى از فضلاء آنجا بنجف و قم و مشهد مسافرت و از محضر اعلام و آيات استفاده ميكنند.

از آثار ايشانست: 1- تقريرات فقه و اصول اساتيد نجف كه مخطوط است 2- منظومه هديه الانوار كه قسمتى از اشعارش باشعر ابن مالك تضمين شده است اجازات جامعى از علماء نجف دارند. ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ايرواني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى ايروانى از علماء برجسته معاصر تهران است.

وى در سال 1324 ق در تبريز متولد گرديده و مقدمات را در تبريز خوانده و سطوح را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و مرحوم آيت اللَّه حاح شيد محمد مولانا و آيت اللَّه حاج ميرزا على اصغر ملكى تلمذ نموده و در سال 1348 ق به قم مهاجرت كرده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت كوهكمرى استفاده فقه و اصول نموده و علوم عقلى و حكمت را از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد على شاه آبادى بهره مند و در سال 1355 قمرى منتقل به تهران و در خيابان مولوى ابتداء و بعد مختارى (خيابان اميريه) سكونت و تاكنون بالغ بر چهل سال است كه در مسجد چهار راه مختارى به اقامه جماعت و ترويج دين و خدمات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى ايروانى عالمى با متانت و دانشمندى با كياست و فضيلت و موصوف بفضل و تقوى و اهل ولاء و محبت و مواظب زيارت حضرت امام زاده عبدالعظيم حسنى عليه السلام

و همه روزهاى پنجشنبه مرتب با توجه مخصوصى موفق مى باشند ادام اللَّه توفيقه و انار اللَّه برهانه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ايوبي، ربيعه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

643 -561 ق؛ از زنان دانشمند و خير. وى دختر نجم الدين ايوب و خواهر سلطان صلاح الدين ايوبى (589 -567 ق) و همسر مظفرالدين كوكبرى، فرمانرواى اربل، بود. وى مدرسه صاحبه- و به نوشته برخى منابع مدرسه حنبليه- را در دمشق بنا نهاد و وقف كرد.

پادشاهان ايوبى، برادرها و فرزندانشان، احترام خاصى برايش قائل بودند و براى ديدار او به منزلش مى رفتند. ربيعه خاتون در شهر دمشق درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 444 -443 / 1؛ الاعلام، 40 / 3؛ تاريخ مشاهير كرد، 186 / 3؛ لغت نامه دهخدا، ش، 276 / 108.

ايوبي، ملكه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

دانشمند و كاردان ايوبى. وى دختر ملك عادل ابوبكر، و همسر ملك منصور ايوبى (620 -595 ق) بود. همسرش علاقه فراوانى به او داشت و پس از مرگ وى چنان متأثر و اندوهگين بود كه لباس سياه پوشيده و عمامه نيلى بر سر گذاشت و مدت زيادى سوگوار بود. شعراى عصر در مرگ وى قصايد و مراثى سوزناكى گفته اند؛ از جمله حسام الدين خشترى قصيده اى به اين مطلع سرود:

الطرف فى لجة والقلب فى سعر

له دخان زفير طار بالشرر

(در غمش، چشم، غرق درياى اشك و قلب در آتشى است كه لهيب آن شراره مى افكند.) و در يكى از ابيات آن به پوشش سياه ملك منصور اشاره كرده است:

ما كنت اعلم ان الشمس قد غربت

حتى رايت الدجى ملقى على القمر

نمى دانستم كه خورشيد غروب كرده است

تا آنكه سياهى را بر ماه افكنده ديدم)

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تاريخ مشاهير كرد، 185 / 3؛ خيرات حسان، 93 / 3.

آبشادي، موسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1091 ق)، عالم. از آثارش: «اغاثة اللهوف فى عمل الخسوف والكسوف»، كه در تاريخ 1091 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ «تنقيح الافكار فى اعمال الليل والنهار»؛ «المنن الارشادية فى العمل بالتيجة الآبشادية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (105 /1)، معجم المؤلفين (40 /13)، هدية العارفين (481 /2).

آذر فَرنبغ فَرخزادان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، دانشمند زرتشتى و نخستين مؤلف كتاب پهلوى «دينكرد». نام وى در كتاب دينكرد به عنوان موبد بهدينان آمده است. وى با زرتشتى مسلمان شده اى به نام اَباليش در حضور مأمون خليفه ى عباسى مناظره كرده كه شرح آن در رساله ى پهلوى «گُجَستَك اَباليش» آمده است. آذر فرنبغ دانشمند بزرگى بوده است. چنان كه غالباً به افوال وى استناد مى كرده اند. آذر فرنبغ مؤلف كتابى كه در اصول دين زرتشتى بوده است به نام «آيين نامه» كه كتاب چهارم «دينكرد» خلاصه اى از آن است. آذر فرنبغ در اين كتاب با ديد فلسفى اصول دين زرتشتى را بيان مى كند. در «متون پهلوى» اندرزهايى به آذر فرنبغ نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام (285 -284 ،248 ،195 ،134 -129)، تاريخ ادبيات در ايران (139 -135 /1)، تاريخ مردم ايران قبل از اسلام (490 -489 /1)، تمدن ساسانى (142 -140 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (61 -60 /1)، در قلمرو وجدان (288)، سبك شناسى (54 /1).

آذرباد ايميدان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم دينى. وى آخرين مدوّن كتاب «دينكرد» است. او از معاصران زاداسپرم مؤلف كتاب «گزيده ها» بود، و از پيشوايان بهدينان. مسعودى در «التنبيه والاشراف» از موبدى به نام اسفنديار پسر آذرباد پسر انميد (به جاى ايميد اميد) نام مى برد كه در سال 325 ق به قتل رسيده، به نظر مى رسد كه اين اسفنديار پسر همان آذرباد ايميدان باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام (137 ،131 -128)، التنبيه والاشراف (104).

آراني كاشاني، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265 -1192 ق)، عالم دينى. تحصيلات خود را نزد ميرزاى قمى، سيد محمد مجاهد و ملا احمد نراقى به پايان برد. اثر وى «قلائد اللئالى» نام دارد كه در احوال زهاد و مشايخ است. كتاب شامل بيست باب است و هر باب ده حكايت در احوال زهاد و در ذيل هر باب بياناتى دارد. اين كتاب در واقع شرح «جامع الحكايات» نصراللَّه ترمذى است. وى در وادى السلام نجف مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (161 /17)، مكارم الآثار (1799 /5).

آستارايي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1391 ق)، فقيه و مدرس. در قصبه ارچوان آستارا متولد شد. پس از تحصيل ادبيت در زادگاهش، به لنكران رفت و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرد. وى نزد افتخارالعلما و شيخ عبداللَّه تحصيل علوم كرد و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت كرد و از محضر درس آقا شيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقا بزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم بهره برد و در 1345 ق به قم رفت و در حوزه درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى حاضر شد. از ابتداى تأسيس مدرسه حجتيه قم عهده دار امور مدرسه بود. در قم درگذشت و در مقبره ابوالحسن در بقعةالعلماء دفن شد. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت اللَّه حائرى و «تقريرات» درس آيت اللَّه حجت در كفايه و فقه و مكاسب.[1]

مرحوم مبرور حجه الاسلام آقاى آميرزا اسحق آستارائى از افاضل حوزه و مبرزين اصحاب و خواص رفقاء مرحوم آيت الله حجت به فضل و دانش معروف و به متانت و حسن افعال موصوف بوده است والدش مرحوم آقاعباس تاجر قفقازيست در

قصبه ارچوان نزديك شهر آستارا متولد شده و پس از گذرانيدن. ايام كودكى در همانجا به تحصيل ادبيات پرداخته و در سال 1336 ق به لنكران آمده و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرده و نزد مرحومين افتخار العلماء و شيخ عبدالله تحصيل مقدمات نموده و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت و از محضر درس مرحوم آقاشيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقابزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم استفاده نموده و در سال 1345 ق مهاجره به قم و از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و خونسارى استفاده كامل نموده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و از اول تاسيس مدرسه حجتيه تصدى امور مربوط به مدرسه از تمام جهات از طرف مرحوم آيت الله حجت به ايشان محول بوده است.

از آثار اوست مقدارى از تقريرات درس مرحوم آيت الله حايرى و تقريرات درس مرحوم آيت الله حجت در كفايه وقفه و مكاسب اجازاتى هم از آيات عظام گذشته داشته است در ماه ذى الحجه 1391 قمرى از دنيا رفته و در مقبره ابوحسين در بقعه العلماء مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (42 /2)، گنجينه ى دانشمندان (55 -54 /2).

آشتياني، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، شاعر و دانشمند. وى فرزند ميرزا حسين آشتيانى و پدر دكتر محمد مصدق و برادرزاده ى ميرزا حسن مستوفى الممالك اول از رجال بزرگ عصر ناصرى، و آشنا به معارف اسلامى بود. بين ميرزا هدايت اللَّه و پسر عمويش، ميرزا يوسف مستوفى الممالك دوم، يا بر اثر فتنه انگيزى ديگران يا رقابت، همواره اختلاف بود. امّا هنگامى رنجيدگى ميرزا هدايت اللَّه به

اوج رسيد كه با همه ى كدورت با مستوفى الممالك مجبور شد، بعد از مرگ ميرزايوسف، به امر ناصرالدين شاه معاون يا نايب ميرزاحسن مستوفى الممالك سوم باشد و دنباله رو پسربچه اى يازده ساله شود و كارها را او بگرداند و عنوان شغل از آن ديگرى باشد، آن هم طفلى نابالغ. وى چندى وزير لشكر و مدتى هم وزير دفتر بود و گاهگاهى هم شعر مى سرود. در تأويل آيات و تحقيق بطون روايات از دانشوران شمرده مى شد. ميرزا هدايت اللَّه بر اثر مرض و با فوت كرد. اثر او است: «تحفة الخواص»، در فضائل اميرالمومنين (ع) و اسامى آن حضرت استخراج شده از قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (2060 -2057 /3)، الذريعة (166 /26)، شرح حال رجال (427 -422 /4)، المآثر والآثار (198)، مؤلفين كتب چاپى (772 -771 /6)، مجمع الفصحا (1171 /6).

آصفي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسين بن آصفى عالمى كامل و بزرگوار از تلامذه ميرزاى شيرازى بود. و قبل از 1310 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آغا سلطان

قرن:10

جنسيت:زن

مليت:ايران

پس از 938 ق، از زنان فاضل، عابد و نيكوكار. او دختر طهماسب قلى بيگ از بزرگان دولت صفوى بود. آغاسلطان در دربار پادشاهان صفوى بزرگ شد و علوم و فنون اسلامى و ادبيات را از فاضلترين علماى اصفهان فراگرفت. وى در اصفهان آثار و اقدامات ارزشمندى انجام داد كه از جمله آنها تعمير و بناى يك قسمت از مسجد جامع اصفهان و تعمير و تزيين قسمت ديگرى است كه صاحب بن عباد بنا نهاده بود. به نوشته تذكرةالقبور، آغا سلطان در اصفهان درگذشت و در بقعه على بن سهل دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 8 / 4؛ تذكرةالقبور، 28؛ گنجينه آثار تاريخى اصفهان، 101 ،92.

آغاز كوچك

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و دانشمند. پدرش شاهزاده سيف اللَّه سردار مفخم، و از طرف مادر نيز به سلاطين صفويه مى رسيد و فرزندزاده ى معتمدالدوله ميرزا عبدالوهاب نشاط بود. اين رباعى از او است:

گويند بهشت و حور و كوثر باقيست

در روز جزا دوزخ و محشر باقيست

دوزخ چه بود بغض على و آلش

جنت به محبت پيمبر باقيست

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (322 /3)، زنان سخنور (8 -7 /1)، مشاهير زنان (6).

آغازي شيرازي، سكينه عفت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1303 ش)، از زنان دانشمند و معارف پرور شيراز. وى مادر شاعر معاصر دكتر مهدى حميدى بود. در مورد وى گفته اند: «اول كسى كه در تأسيس مدرسه ى نسوان كوشش كرد و مدرسه ى نسبتاً آبرومندى را داير نمود خانم سكينه عفت آغازى بود كه در سال 1339 ق به تشويق ميرزاى رحمت، رييس فرهنگ وقت، دبستانى به نام عفتيه در منزل شخصى تأسيس كرد كه در آذرماه 1303 ش دولتى شد و هنوز هم داير است، و اين اولين مدرسه ى دخترانه است كه دولتى شده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (38 /1).

آقا مجتهد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمّد على فرزند علاّمه جليل آقا سيد صدرالدين عاملى موسوى اصفهانى، از بزرگان و مفاخر علماى شيعه، و از جمله كسانى است كه قبل از رسيدن به سنّ بلوغ به درجه اجتهاد نائل شده، و اجتهادش مورد قبول و گواهى مجتهدين بزرگ قرار گرفته است، به طورى كه كتاب 1- البلاغ المبين در احكام صبيان و مجانين او را كه در سنّ دوازده سالگى تأليف نموده چون به نظر سيّد حجة الاسلام شفتى رسانيد، فوق العاده مورد اعجاب و تحسين قرار گرفته، و سيّد اجتهاد مؤلّف آن را گواهى فرموده، و دختر خود را به حباله نكاح او درآورد.

ديگر از تأليفات صاحب عنوان:

2- احياء التقوى، در شرح دروس است كه ناتمام مانده 3- ديوان اشعار فارسى و عربى 4- العلائم فى شرح المراسم 5- منظومه اى در وقف كه در كتاب «معجم رجال الفكر و الادب» به او اشاره شده است.

مادر صاحب عنوان: جان جان خاتون دختر شيخ جعفر كاشف الغطاء مى باشد كه در بقعه تكيه مادر شاهزاده در تخت

فولاد مدفون مى باشد.

صاحب عنوان در 18 ذي حجة الحرام سال 1274 به سن 35 سالگى در اصفهان وفات يافته، جنازه اش را به نجف برده، در آن ارض مقدّس مدفون ساختند. (تولدش: حدود 1239)

از اشعار فارسى اوست:

نقاش خواست نقش دهان ترا كشد

از بس كه تنگ بود، بر او عرصه تنگ شد

به استشاره رندان گسسته ام تسبيح

بيار خوشه تا كى كه استخاره كنم

خرمن حسن ترا روزى كه مى كردند جمع

آفتاب از دامن يك خوشه چين افتاده بود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

آقاسي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265 -1198ق)، عالم و شاعر، متخلص به فخرى. در چهارده سالگى به عتبات رفت و به خدمت آخوند ملا عبدالصمد عارف همدانى درآمد و در محضر او علوم دينى و طبيعى و رياضى آموخت. پس از شهادت آخوند همدانى به دست وهابيان در 1216 ق ميرزا آقاسى به ايران بازگشت و تربيت فرزندان عباس ميرزا بويژه محمد ميرزا را بر عهده گرفت. وى سرانجام به وزارت محمدشاه رسيد و شاه كه او را مرشد و پيشواى طريقت خود مى دانست سالها اداره مملكت را به كف بى كفايت او سپرد. در عتبات از دنيا رفت و همان جا دفن شد. از آثارش: «سهام عباسيه»، در فقه؛ «شيم فخرى»، در زمينه شريعت و طريقت؛ «نگارنامه»، در جغرافيا؛ «ديوان» شعر.[1]

حاج ميرزا آقاسى بن ميرزا سليم ايروانى از طايفه پات. وى چون به نام جدش موسوم بود، او را به جهت احترام ميرزا آقاسى ناميدند. در سال 1190، ه.ق.براى تحصيل علوم دينى به عتبات رفت و در خدمت ملا عبدالصمد همدانى به تحصيل پرداخت و بعد از شهادت آن استاد به سال 1214 به ايروان برگشت و پس

از چندى به تبريز مهاجرت كرد و مورد تفقد نايب السلطنه عباس ميرزا قرار گرفت و به سمت ملا باشى اولاد وى منصوب گرديد. در زمان پادشاهى محمدشاه وى به صدارت عظمى رسيد. پس از فوت پادشاه اخير به سبب مخالفان بسيارى كه داشت ناگزير به حضرت عبدالعظيم پناه برد و سپس به عتبات رفت و در 1265 ه.ق. در كربلا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حديقة الشعراء (1291 -1287 /2)، دانشمندان آذربايجان (295 -294)، دايرةالمعارف فارسى (826 /1)، الذريعه (260 /12 ،812 /9)، روضة الصفا (171 -167 /10)، رياض العارفين (272)، شرح حال رجال (209 -203 /2)، طرائق الحقائق (317 -299 /3)، لغت نامه (ذيل/ فخرى)، المآثر والآثار (157)، مجمع الفصحا (820 -817 /5)، مكارم الآثار (1791 /5 ،78 -76 /1)، ناسخ التواريخ، قاجاريه (248 -241 /2).

آگه، هادي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1104 ق)، عالم و شاعر، متخلص به آگه. مشهور به هادى. از احوال او اطلاع چندانى در دست نيست، جز اينكه برخى از تأليفات خود را در هندوستان به پايان برده است. از آثار وى «كفاية المهمات»، به فارسى، در عقايد و اعمال و آداب در يك مقدمه و سى فصل و خاتمه؛ «منهج الصالحين»، كه شناخت حقيقت نيت در اين كتاب بخوبى آمده است. از اشعار او است:

آگه اين نكته كرده ام تحقيق

حبّ آل محمد است ايمان

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (194 /23 ،102 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 799 /12).

آل آقا، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه بن العلامه الجليل حاج آقا احمد آل آقا از علماء مبرز معاصر تهران است. وى در سال 1317 ق در تهران متولد شده و در تحت تربيت والد ماجدش پرورش يافته و اوليات و سطوح را در تهران خوانده و در سال 1344 ق به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مرحوم اديب تهرانى و مرحوم آيةاللَّه ميرزا همدانى فراگرفته و دروس خارج فقه و اصول تحليلى را از محضر مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى و پس از رحلت ايشان از آيةاللَّه حجت و نيز از موقع ورود آيةاللَّه العظمى بروجردى تا اواخر سال 1373 ق از محضر آن زعيم اعظم استفاده نموده تا سال مزبور كه مرحوم والدش برحمت حق پيوست بالضروره به تهران عزيمت و به اقامه جماعت در مسجد آقا محمود و خدمات ديگر دينى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان اصيل و ريشه دار ايران و تهرانست زيرا آن جناب از احفاد نابغه بزرگ و علامه سترك وحيد على الاطارق آقاى آقا محمد

باقر بهبهانى قدس سره مجدد مذهب و دين در صده دوازدهم هجرى بوده چنانچه حقير در فوائد البهبهانيه گفتم:

قد قام منها علماء الاهل

كآيه اللَّه وحيد الفحل

مجدد دين بعون الاكبرى

فى مائه الثانيه و العشرى

و شرح احوال اين بيت عاليه و سلسله جليله (آل آقا) در كتب تراجم بخصوص در كتاب زندگانى وحيد بهبهانى تأليف دانشمند معظم استاد مكرم حجه الاسلام حاج شيخ على دوانى مفصلا و مبسوطا مسطور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آل طاهر، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين آل طاهر خمينى از فضلاء معاصر و علماء خمين است كه در سال چند ماهى در قم و چند ماهى در شهرستان خمين به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد وى پس از تولد و خواندن مقدمات و مبادى اوليه در سال 1365 قمرى به قم آمده و بعد از خواندن سطوح وسطى و عالى و تكميل آن در خدمت اساتيد و مدرسين حوزه علميه مدت پنج سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كرده و بعد از ايشان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى بهره مند شده است.

تاليفات و آثار مطبوع ايشان از اينقرار است 1- رساله الهدايه 2- رساله در تواريث الزوجين 3- تقريرات بحث مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى النجفى.

و آثار مخطوط ايشان 1- فضائل الشيعه يك جلد 2- شرح فارسى سيوطى 2 جلد 3- شرح فارسى كتاب صلوة الجمعه اجلد 4- شرح فارسى صمديه اجلد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل طبيب، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1339 قمرى در شوشتر به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات مسافرت به قم نموده و از محضر آيات قم مرحوم اديب تهرانى و آيت العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حجت استفاده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و چند سالى از محضر آيتين اصفهانى و حاج شيخ كاظم شيرازى استفاده كرده سپس به واسطه ضعف و كسالت والدش به اهواز آمده و در مسجد آن مرحوم كه در خيابان وكيلى واقع است (خيابان كاشانى)

تاكنون به امامت و خدمات دينى و اجتماعى اشتغال دارد و از دانشمندان متقى و پارسا و موصوف به فضل و دانش مى باشند و عده اى از محصلين اهواز دراسات ايشان استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل علي شاهرودي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد حسينى آل على شاهرودى دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين حسينى آل على شاهرودى طاب ثراه.

داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى در بيست و هفتم جمادى الاولى 1348 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و به تحصيلات اوليات و ادبيات و سطوح عاليه پرداخته و پس از آن دروس خارج فقه و اصول و غيره را از آيات عظام نجف اشرف و بالاخص فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى قدس اللَّه سره استفاده تا نائل به درجات و مدارك علمى از آيات عظام نجف اشرف و بالاخص فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى قدس اللَّه سره استفاده تا نائل به درجات و مدارك علمى از آيات عظام گرديده و خود در نجف و چند سالى در مسجد يكى از محلات نجف به نام خوان مخضر (ميدان ميوه فروشان) اقامه جماعت و ارشاد مؤمنين مى نمود و سفرهاى متعددى هم به عنوان بعثه دينيه آيت اللَّه العظمى شاهرودى به حج مشرف و رسيدگى به امور حجاج مقلدين آن مرحوم را مى نمود.

در سال 1395 شمسى به واسطه فشار و مزاحمت حكومت بعث عراق به ايرانيهاى مقيم عراق ناچار به مهاجرت به كويت شده و تا سال 1370 قمرى اقامت و به خدمات دينى و روحى و علمى از اقامه جماعت و تبليغ دين و بخصوص نشر معارف اهل البيت

عليهم السلام داشته و خدمات چشمگيرى نموده است.

خدمات معظم له در كويت

1- تأسيس مدرسه علمى از طرف حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله الوارف.

2- تدريس در آن و سرپرستى و رسيدگى به امور طلاب آن.

تأليفات و آثار علمى ايشان در كويت

در مدت اقامتشان در كويت در مواقع فراغت تأليفات سودمندى نموده كه فهرست آنها را از نظر كاوشگران مى گذرانم.

1- الامام المهدى و ظهوره.

2- الانسان فى مراحل الست كه چندين بار به عربى به چاپ رسيده و به فارسى نيز ترجمه شده و بار دوم به وسيله حجةالاسلام آقاى نفسى در كراچى ترجمه باردو چاپ شده.

3- كتاب آداب الحرمين كه تا اين تاريخ هفت نوبت طبع و منتشر شده است و ترجمه آن به فارسى دو مرتبه و هر بار در تيراژ بيست هزار چاپ و نشر گرديده.

4- شخصيه المسلم.

5- الارث فى الجداول- مخطوط و بعضى مخطوطات ديگر.

و نيز از اين بزرگوار خدمات ديگرى در عراق و نجف اشرف و برخى از شهرستانى ايران (از قبيل كمك به بناء مسجد و حسينيه و خيريه هاى ديگر) شده كه شايان تقدير مى باشد.

بيمارستان چشم پزشكى پيامبران

اخيرا آنجناب موفق شدند كه در تهران فلكه دوم صادقيه خيابان باغ فيض- خيابان پيامبران- خيابان ابوذر، بيمارستانى به خيريه اختصاصى چشم پزشكى پيامبران به مساحت 27 هزار متر مربع كه زيربناى آن 20400 متر مربع و داراى پنج بلوك كه بعضى در شش طبقه است و در آن عمليات و جراحى هاى چشم در سطح بالا انجام مى گيرد كه در واقع بيمارستان بى نظيريست در ايران بلكه در خاورميانه.

ايشان پس از مدت پانزده سال اقامت در كويت در سال 1370 شمسى برابر 1410 قمرى هجرت به قم

نموده و به تتميم طبع مولفات خودشان و رسيدگى بيمارستان مذكور مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل احمد طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى (آل احمد) طالقانى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد طالقانى كه به امر زعيم اعظم آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را به عهده داشتند تولد ايشان در 1325 ق واقع شده و چند سالى در قم تحصيل نموده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و ديگران بهره مند شده و بر حسب امريه، مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مدينه طيبه عزيمت نموده و به خدمات دينى و روحى و ارشاد شيعيان مدينه و راهنمائى حجاج بيت اللَّه الحرام اشتغال داشته تا در 14 شعبان 1372 ق وفات و در قبرستان بقيع به خاك رفته است.

(1372 -1325 ق)، عالم دينى و مرجع شيعيان مدينه. در تهران به دنيا آمد. پس از طى مقدمات و سطوح اوليه در اوايل تشكيل حوزه علميه به قم رفت و پس از پايان سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى استفاده كرد. وى داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى بود. در سال 1370 ق به امر آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را عهده دار شد و در آنجا به نشر احكام جعفرى پرداخت و راهنماى حجاج بيت اللَّه الحرام گشت. آل احمد بطور ناگهانى در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (349 -378 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (66 / 7).

آلاشتي سوادكوهي، محمدزمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، دانشمند و عالم دينى. در بابل علوم مقدماتى را فراگرفت. پس از آن به تهران آمد و در مدرسه ى مهد عليا و عبداللَّه خان تحصيل كرد، فقه و اصول را نزد حاج ملا هادى طهرانى مدرس

و علوم عقلى را در خدمت آقا على و ميرزا ابوالحسن جلوه و هندسه و حساب را از ميرزا حسين سبزوارى فراگرفت. سه مرتبه به زيارت مكه معظمه مشرف گشت و مدت يكسال در مدينه اقامت كرد. بعد از آن پنج سال در نجف مجاورت اختيار كرد و ملازم مدرس محقق گيلانى بود. مدتى را نيز در سامراء گذراند. وى در مدت عمر خويش رياضتهاى سختى را متحمل گشت و در تهذيب نفس كوشيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (283 -282).

آل شريف اصفهاني، آمنه

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، فاضل، عابد و زاهد. شريف ابوالحسن عاملى اصفهانى، از علماى بزرگ و از شاگردان علامه مجلسى، جد مادرى او است. وى مادر شيخ باقر اصفهانى نجفى پدر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» است. جدّه عالى مادرى آمنه خانم، مادر شريف ابوالحسن عاملى، نيز آمنه است كه از سادات بزرگ و خواهر اميرمحمد صالح خاتون آبادى، داماد مجلسى، است. لقب «شريف» اين خاندان از رهگذر سيادت اين آمنه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (212 -211 /3).

آل طاهر، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال آل طاهر فرزند آقا شيخ حسين (نواده مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد) از ائمه جماعت معاصر كرمانشاه مى باشند.

تولد ايشان در سال 1307 شمسى در خمين واقع شده و تحصيلات مقدماتى خود را در نزد جدش تكميل و چندين سال از محضر اساتيد قم استفاده نموده و سپس در كرمانشاه متوطن گرديده و از محضر درس آقاى اسلامى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى كه مدتى به امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى در كرمانشاه اقامت داشتند استفاده نموده فعلا در مسجد اشجارى به امامت و ارشاد خلق مشغول مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

آل طيب شوشتري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1339 ق)، عالم دينى و مدرس. در شوشتر متولد شد. پس از تحصيل مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت كرد و از محضر استادانى چون اديب تهرانى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه حجت بهره برد و سپس به نجف رفت و چند سالى در حوزه درس آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمد كاظم شيرازى شركت كرد. آنگاه به اهواز بازگشت و به تدريس و ترويج امور دينى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (217 /2)، گنجينه ى دانشمندان (142 -141 /3).

آملي مازندراني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1262 ق)، عالم. ملقب به ملاباشى. اهل علم و عرفان و مردى صوفى و درويش بود. در سال 1280 ق براى تحصيل به تهران رفت و علوم معقول و منقول را فراگرفت. سپس به عرفان و تصوف روى آورد و توسط حاج ميرزا عبدالكريم ملاباشى تبريزى نزد حاجى استاد غلامرضا شيشه گر رفت. بعد از آن به صفى عليشاه ارادت ورزيد و در سال 1294 ق كه منوّر عليشاه به تهران آمد از وى امضاء دستورالعمل گرفت. از فيض صحبت و بركت و تربيت آنان به درجات عاليه علم و عرفان رسيد و با رجال و اعيان تهران آشنايى و معاشرت به هم رسانيد، و در خدمت به مردم كوتاهى نكرد و به همين سبب لقب ملاباشى گرفت و به توليت كتابخانه ى مدرسه ى سپهسالار منصوب شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طرائق الحقائق (589 -588 /3)، مكارم الآثار (1673 /5).

آملي، شمس الدين، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 753 ق)، عالم شيعى. شمس الدين از معاصران سلطان محمد خدابنده و از مدرسان مدرسه اى بود كه سلطان محمد خدابنده در سلطانيه بنا كرده بود. از علماى معقول و منقول بود كه با علامه حلى و قاضى عضد ايجى معاصر و مصاحب بود كه همواره با قاضى عضد مناظره و مناقشه داشت. تا بعد از سال 753 ق زنده بود. آثارش به دو زبان فارسى و عربى بود از جمله: «نفائس الفنون فى عرائس العيون»، كه كتاب جامعى است در علوم مختلف ادبى، دينى، عرفان، رياضى، موسيقى و حكمى و از امهات كتبى است كه در شرح موضوعات مختلف نوشته شده است؛ بار اول در 1892 م در بمبئى و پس از

آن بارها در تهران چاپ شد؛ شرح «كليات قانون» ابن سينا كه در سال 753 ق به پايان برد؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ شرح «كليات طب» سيد شرف الدين ايلاقى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (663 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (277 ،273 ،178 -177 /3)، تاريخ در ايران (111 -110)، تاريخ مختصر موسيقى (127 -124)، تاريخ نظم و نثر (183)، دايرةالمعارف فارسى (277 ،247 /1)، الذريعه (241 /24 ،60 /18 ،302 /16 ،56 /14)، رياض العلماء (13 /7)، ريحانه (65 -64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 /8)، فرهنگ ادبيات فارسى (516 ،7)، فرهنگ نفايس الفنون (پيش گفتار)، كشف الظنون (1966)، مؤلفين كتب چاپى (790 -789 /5)، مجالس المؤمنين (216 -213 /2)، معجم المؤلفين (7 /12 ،314 /11 ،68 -67 /9)، نام آوران فرهنگ (567)، هدية الاحباب (101)، هدية العارفين (159 /2).

آملي، عزالدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم شيعى. شيخ عزالدين معاصر شاه طهماسب صفوى و ملازم تاج الدين حسن وزير مازندرانى و همدرس محقق كركى و شيخ ابراهيم قطيفى بود كه هر سه از شاگردان على بن هلال جزائرى به شمار مى رفتند. وى در شهر سارى وفات يافت و در همان جا دفن شد. آثارش: رساله ى «حسينيه» با ديباچه و دو باب؛ «بيان اعتقادات قلبيّه و ذكر عبادات شرعيه» به نام تاج الدين حسن وزير؛ ترجمه شرح «نهج البلاغه» ابن ميثم بحرانى به فارسى به نام آن وزير؛ «لمعه»؛ در نكاح دائم و متعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1474 ،274 /5)، تاريخ نظم و نثر (396)، الذريعه (353 /18 ،135 /14 ،20 /7)، رياض العلماء (199 -198 ،13 /7 ،312 /3)،

ريحانه (64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 139 -138 /10)، الكنى والالقاب (8 /2)، معجم المؤلفين (280 -279 /6)، هدية الاحباب (101).

آملي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1292 ش)، عالم و مدرس. مراحل ابتدايى تحصيلات را در شهر خويش و سطوح را در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالى شهيد مطهرى كنونى) تهران فراگرفت. براى تكميل تحصيلات عاليه به قم رفت و نزد آيت اللَّه حائرى، آيت اللَّه حاج مير سيد على يثربى، حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى و حاج سيد محمد حجت كوه كمرى تلمذ كرد. سپس به نجف رفت و نزد استادانى چون آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، ميرزاى نائينى و آقا ضياءالدين عراقى فقه و اصول را فراگرفت. سپس به تدريس پرداخت. در سال 1381 ق به قصد معالجه و ديدار بستگان و دوستان و دعوت جمعى از استادان به قم عزيمت نمود و به تدريس فقه و اصول پرداخت آثار وى: «كشف الحقايق»؛ «المعالم المأثوره»؛ «مجمع الافكار»؛ «منتهى الافكار»؛ «بدايع الافكار فى الاصول».[1]

فقيه.

تولد: 1322(1282 ق.)، توابع لاريجان آمل.

درگذشت: 7 اسفند 1371.

آيت الله العظمى هاشم آملى پس از طى تحصيلات ابتدايى براى كسب علوم دينى به تهران رفت و مورد توجه آيت الله سيد حسن مدرس واقع شد. ايشان در فرصت كوتاهى ادبيات، منطق و سطوح عاليه را به پايان رسانيد. اساتيد وى در اين برهه، آيت الله سيد محمد تنكابنى و آيت الله يدالله نظرپاك بوده اند.

در همين ايام كه حوزه ى علميه ى قم با استقرار آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى شكل گرفته بود، ايشان براى تحصيلات عاليه به قم عزيمت كرد و به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. در اين دوران علاوه بر حضور در محفل درس آيت الله مؤسس، در جلسات درس اساتيد ديگر از جمله آيت الله

سيد على يثربى كاشانى و آيت الله شاه آبادى و آيت الله كوه كمره اى نيز شركت كرد.

پس از پنج سال تحصيل و تدريس در حوزه ى علميه ى قم با اخذ درجه اجتهاد از آيت الله العظمى حائرى و آيت الله حجت كوه كمره اى براى ادامه تحصيل عازم نجف شد و در درس آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى شركت كرد.

ايشان توانست در اين دوره كليه ى مطالب دروس اساتيد خود را تقرير نمايد و در مدت كوتاهى با توصيه اساتيد خود پس از چندين سال تدريس سطوح عاليه به تدريس خارج پرداخت. همچنين در سال 1381 ق. عازم قم شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت.

از جمله آثار ايشان كه به رشته تقرير درآمده و به طبع رسيده به شرح زير هستند: كشف الحقايق عن الفقه الجعفرى فى المكاسب كه تقرير درس بيع و خيارات ايشان است كه بعضى از مجلدهاى آن به چاپ رسيده است (جلد چهارم به تحرير سيد جعفر حسينى طبرسى در نجف در سال 1380 ق. به چاپ رسيده است)، العالم المأثوره در طهارت؛ منتهى الافكار حاوى مباحث الفاظ اصول فقه (به عربى، جلد دوم، نجف، 1380 ق.) همچنين برخى از آثار قلمى ايشان به شرح زير است، بدايع الافكار فى الاصول يك دوره مباحث اصول فقه تقرير درس آيت الله العظمى ضياءالدين عراقى (به زبان عربى) است. از اين دوره مبحث الفاظ به طبع رسيده است. كتاب الرهن؛ كتاب الاجاره؛ كتاب الصوم؛ رسالة النية؛ رساله الخلل فى الصلاة؛ حاشيه اى بر التحصيل بهمنيار كه در زمان تلمذ ايشان نزد استاد نظرپاك تأليف شده است، تعليقة عروة الوثقى.

آيت الله العظمى ميرزا هاشم آملى

به دنبال يك بيمارى طولانى در هفتم اسفند ماه 1371 درگذشت.

يكى از مدرسين عالى قدر و علماء بزرگ حوزه علميه جناب حجه الاسلام والمسلين آيت الله آقاى آقاميرزا هاشم آملى است وى در حدود 1323 قمرى در يكى از قراء لاريجان آمل به دنيا آمده و تحصيلات مقدماتى را در آمل از جناب ثقه الاسلام آقا شيخ احمد آملى و ثقه الاسلام آقا سيد تاج فراگرفته سپس به تهران آمده و كتب فلسفه شوارق و منظومه. و اشارات و امور عامه و الهيات اسفار را از استاد اين فنون مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و ميرزا يدالله نظرپاك آموخته و سطوح وسطى شرح لمعه و قوانين را از حجه الاسلام آقا شيخ حسين آملى و حاج شيخ محمدعلى لواسانى و ميرزا عبدالله غروى آملى و سطوح عالى را از مرحوم حجت الاسلام آقاى ميرزا محمدرضا فقيه لاريجانى و حجت الاسلام آقاى آقا سيد محمد تنكابنى فراگرفته آنگاه عزيمت قم نموده و چند سالى از محضر و ابحاث فقه و اصول مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و مدت سى سال از محضر وحيد عصر مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله ميرزا حسين نائينى و آيت الله العظمى اصفهانى استفاده كافى و وافى نموده تا به درجه اعلاء اجتهاد ارتقاء يافته و ضمنا در همان حوزه مقدسه براى جماعتى از محصلين و فضلاء تدريس فقه و اصول را مى نمود در مدت بيست سال چهارده دوره اصول و چهارده دوره مكاسب شيخ انصارى را تدريس نموده تا بعد از فوت مرحوم آيت الله اصفهانى در عهد رياست آيت الله العظمى بروجردى به قم مراجعت نموده و تشكيل

حوزه تدريس داده و در مدت دوازده سال دو دوره اصول و خيارات مكاسب را تا آخر و طهاره را از عروه در قم تدريس نموده و اكنون نيز در مسجد اعظم حوزه درس را دارند و عده اى از فضلاء شمال و غيره به درسشان حاضر شده و از بياناتشان استفاده مى كنند از آثار ايشانست 1- كتابى در اصول 2- كتابى در فقه از صلوه، زكاه، قضا، اجاره، غصب، رهن، بيع در پنج مجلد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 10، ش 1، ص 59)، گنجينه ى دانشمندان (54 -53 /2)، مؤلفين كتب چاپى (745 -744 /6).

آوي، شمس الدين، ابويوسف محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 705 ق)، عالم دينى. وى از شاگردان فخرالمحققين فرزند علامه حلى است و از معاصران ابوالفتوح آوى است كه همزمان با هم از فخرالمحققين به دريافت اجازه مفتخر شده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 208 /8).

آيةاللهي شيرازي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد بن ميرزا محمدرضا آيةاللهى شيرازى از افاضل علماء معاصر شيراز بوده اند.

وى در 4 ربيع الاول 1309 ق در شيراز متولد و از مدرسين بزرگ شيراز و غيره علوم معموله را فراگرفته و به تاليف و تصنيف پرداخته و بعضى از آنها را بطبع رسانيده كه از آنهاست.

1- حرمة حلق اللحيه 2- زينب بيگم 3- المنظومة الكسائيه 4- مرواريد غلطان 5- النجبة فى صلوة الجمعه و از تاليف چاپ نشده ايشان كتب زير است.

1- حذف الشعور 2- كلمة الحق 3- عصم العفائف 4- درر الفوايد 5- ايقاظ الهجعة 6- كشف المقنعه 7- زندگانى حضرت احمد (شاه چراغ).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آيت ميردامادي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد جعفر، عالم فاضل زاهد اديب شاعر متخلص به «آيت» در شب جمعه 23 ربيع الثانى 1303 متولد، و نزد علماى اصفهان تحصيل نموده، و در سده ى ماربين مولد و موطن خويش مرجع امور شرعيه بوده، و در شب جمعه اول ربيع الثانى 1380 وفات يافته، در امام زاده سيد محمد مدفون گرديد.

وى را تأليفاتى است:

1 - ديوان اشعار 2 - رساله صوميه، در مواعظ ماه مبارك رمضان 3 - رساله در قاعده ى على اليد، تقريرات استادش اقا ميرزا محمد حسين نائينى 4 - عشريه؛ و غيره. [شرح حال وى قبلا نيز ذكر شد]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

آيت اللَّه زاده اصفهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد العلام آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد حسين بن آيت اللَّه السيد على بروجنى اصفهانى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است وى در سال 1345 ق در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و شرف و دامن والده ماجده اش صبيه ى آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قدس اللَّه سره تربيت يافته و از محضر مرحوم والدش و مرحوم آيه اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى استفاده نموده و در سال 1331 شمسى مهاجرت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و از محضر و ابحاث آيه اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خونسارى استفاده نموده و ضمنا بتدريس متون فقه و اصول و تفسير و اقامه نماز جماعت در مسجد بازار و اول كوچه ى غريبان و چند سالى است كه در مسجد ارباب محمدتقى واقع در خيابان دلگشا به اقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

و معظم له سبط مرحوم زعيم الشيعه

فى عصره آيت اللَّه العظمى اصفهانى و داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ موسى خونسارى طاب ثراهما ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آيت اللَّه زاده شيرازي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، دانشمند. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى شريعت شيراز به پايان رساند و علوم دينى را نزد حاج حكيم و شيخ احمد دارابى و شيخ محمدعلى موحد حكيم آموخت. سپس به اصفهان رفت و اصول فقه و مقدارى حكمت الهى را نزد شيخ ميرزا حسن قاضى عسكر و سيد صدرالدين كوپائى فراگرفت. «كفاية الاصول» و سطوح فقه را نزد آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى تكميل كرد و سپس به زراعت پرداخت. از اقدامات او بنياد پلهاى فهليان و شاپور، تصويب ساخت راه كازرون به اهواز به منظور اتصال شيراز به خرمشهر، تأسيس دانشكده ى پزشكى و دانشسراى كشاورزى در شيراز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (45 -44 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (62 -61 /1).

آيت اللهي شيرازي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، عالم. در شيراز متولد شد. ايام كودكى را تحت تربيت و پرورش پدرش گذراند و بعد از آن به تحصيل پرداخت و متون فقه و اصول را از مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ على ابيوردى و آيةاللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى فراگرفت. در سال 1364 ق به قم مهاجرت كرد و از محضر آيةاللَّه حجت و آيةاللَّه بروجردى و آيةاللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيةاللَّه صدر استفاده نمود، سپس به شيراز رفت و به وظايف دينى، اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام پرداخت. از وى حدود 12 اثر باقى مانده است كه از آن جمله: «تقريرات درس آيةاللَّه حجت»؛ «تقريرات آيةاللَّه خوانسارى»؛ «تقريرات درس آيةاللَّه بروجردى»؛ «رساله اى در اجازه»؛ «رساله اى در غصب»؛ «رساله اى در شركت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (120 -119 /2)، گنجينه ى دانشمندان (437 -436 /5).

بافقي يزدي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدحسين بافقى يزدى صاحب كتاب التحفه الحسينيه فى الاحكام الشرعيه كه به زبان عربى نوشته و نسخه اى از آن به خط مصنف مورخ 1281 در 193 ورق 91 سطرى به شماره 596 در كتابخانه ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بافقي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا اسدالله بافقى برادر مرحوم حاج شيخ محمد تقى عالمى بارع و عابدى ناسك و زاهدى كم نظير و داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و بعضى وى را از جهاتى از مرحوم برادرش برتر ميدانستند.

نگارنده در سفريكه آنمرحوم بمشهد مشرف و برى آمدند او را در منزل مرحوم برادرش زيارت كردم آثار صفا و معنويت از سيمايش هويدا بود در سال 1369 قمرى سفرى به يزد رفتم و از آنجا براى ديدن آن عالم ربانى ببافق مسافرت نموده و دو هفته اى توقف و از محضرش استفاده كردم. و مدت ده شب در حسينيه امامزاده سهل بن على منبر رفته و انجام وظيفه نمودم. مردم بافق بآنمرحوم علاقه مخصوص و نظر خاصى داشتند و براى وى كراماتى قائل بودند و او را نميديدند مگر اينكه دست ويرا بوسيده و چيزى بعنوان تبرك ميخواستند و او هم مرتب از جيب خود بمردم پول يا خرما و يا نبات و بادام و غيره ميداد و ابدا تمام نميشد و نميدانم كيسه و جيب آن بزرگوار بكدام سيلو و انبار و خزينه راه داشت. شبها يا نمى خوابيد يا بسيار كم ميخوابيد مسجدى داشت كه بآنجا رفته و تا بصبح مناجات و عبادت مينمود. مزرعه اى داشت بنام حجتيه كه نان و لباس كرباس خود را از آن مزرعه تحصيل مينمود.

از اشياء نفيسه كه نزد ايشان

ديدم بادامى بود كه بطور طبيعى در روى آن حك شده بود الله محمد على فاطمه حسن حسين تا آخر ائمه عليهم السلام كه نوشته بود (مهدى و لشگرش) و نيز انگشتر عقيق يمنى بسيار ظريف و نفيسى كه آنرا اهدائى و اعطائى حضرت صديقه كبرى عليهاسلام ميدانست و بر روى آن آيات رزق منقوش بود. (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايتحسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا). ميفرمود توسلى بحضرت زهرا سلام الله عليها نموده و از حضرتش چيزى خواستم پس روزى در منزلم نشسته بودم كه گفتند كسى شما را ميخواهد درب منزل رفتم زنى را ديدم در چادر و پوشيه سياه كه اصلا در بافق چنين لباسى معمول نبود گفت اين را خانم براى شما داده بسته كوچكى بمن داد و رفت من از او نپرسيدم خانم كيست بسته را باز كردم ديدم اين انگشتر است. فورا بخود آمدم كه اين زن با اين لباس و چادر كه بود و خانم كيست از عقب او آمد هرچه جستجو كردم اثرى از او نيافتم و از هركس استفسار كردم گفتند چنين زنى با اين نشانى نديدم دانستم اين اعطائى از طرف بى بى دو جهان شفيعه روز جزا حضرت صديقه طاهره سلام الله عليهاست.

ديگر از يادگارهاى آن بزرگوار بحقير دعائى است كه ميترسم اگر در اينجا ياد نكنم بميرم و آن مخفى بماند و البته با من تعهد كرد كه بنا اهل ندهى و من معتقدم كه موفق نميشود باين دعا مگر خواص از دوستان اهل بيت عليهم السلام و آن دعا اينست. ميفرمود از پيغمبر اكرم صلى الله

عليه و آله و سلم است اين دعا.

دعاء كفن ميت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله. من كتب هذا الدعاء والقى فى كفن الميت او وضع فى يده لايعذب فى قبره والله والله والله.

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم ان قدومى اليك فاكرمنى فان الضيف اذا نزل بقوم يكرم و انت اولى بالكرامه الهى مادمت حيا عصيتك و انت احسنت على (الى) فالان انقطع عصيانى فلاتقطع احسانك عنى يا رب اعتقنى من النار بمحمد و آله الاطهار الابرار الاخيار و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

نگارنده گويد از آن تاريخ تااكنون بيش از چند نفرى را كه ياد ميكنم موفق نشدم اين دعاء را باو بدهم.

1- مرحوم آيه الله العظمى حجت 2- مرحوم آيه الله العظمى صدر 3- مرحوم آيه الله مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى.

4- مرحوم آيه الله حاج سيد حسين قاضى كه يك ماه مانده بفوتش اين دعا را از حقير گرفت و گويا پيش بينى مرگ خود را كرده بود.

5- مرحومه مغفوره صبيه جوانم كه مناسب است خوابيكه بعد از فوت آن مرحومه يكى از بستگان بى اطلاع ديده بود بنگارم.

6- آيه الله حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى.

ديدن صبيه ام در خواب و دعاء مذكور

در دهم ماه رجب سال 1391 قمرى بود كه نگارنده مبتلا بداغ و مرگ ناگهانى صبيه ام مرحومه فاطمه رازى كه همسر آقا سيد حسين تقوى طهرانى از سادات اخوى تهران كه جوان متدين و پرهيزكاريست شدم و خدا شاهد است كه مرگ او چه ضربه اى بر من و بيت من وارد و چه داغى بر دل من و مادرش و كليه بستگانم گذارد زيرا در ميان 9 فرزندم مزايائى از تقوا و مواظبت بجامعه و توسل و عاشوراء

و غيره داشت.

در آن ناراحتى عجيب كه خود داشتم و انقلاب مادرش و همسر و تمام فاميل را ميديدم و از همه چى غافل بودم ديدم گويا بمن گفته ميشود چرا دعاء را نمينويسى اينجا جاى آنست. پس فورا در هنگاميكه مشغول غسل وى بودند، دعاء را نوشته و بخاله صبيه ام دادم و گفتم اين را در كفن و يا دست راست او بگذار او هم گذارد كسى جز او و يكى دو نفر ديگر اطلاع نداشت و نميدانستند چيست مدت دو سه ماه از اين حادثه گذشت يكى از خويشان و ارحام كه هيچ از اين جريان خبر نداشت در تهران آنمرحومه را در خواب ديد كه در باغ بسيار زيبائى است و لباس سفيد گل دوزى شده اى شبيه لباس سفيد عروسهاى ايران پوشيده و بى اندازه زيباست پرسيد از او بگوئيد چگونه گذشت و وضع تو چطور است. گفت بسيار خوبم و اينجا منزل من است گفتم جريان خود را بگو گفت وقتى من مردم ميديدم كه شما چگونه ناراحتيد و گريه ميكنيد ميگفتم اگر براى من است منكه حالم خوب است تا مرا بقم آورده و در مقبره ام گذاردند و قبر مرا كندند بمن گفتند بايد اينجا بروى گفتم من ميترسم گفتند بايد بروى گفتم پس چشمم را مى بندم كه نبينم ناگاه متوجه شدم در قبرم هستم وحشت مرا گرفت بمن گفته شد نترس چشمت را باز كن پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمده است بيادم آمد نامه ئى پدرم براى پيغمبر نوشته و در دستم گذارده اند گفتم چشمم را باز كرده و نامه را تقديم ميكنم... و آن نامه همين

دعاء مذكور است... خداوند مرحوم حجه الاسلام بافقى و برادر بزرگوار مذكورش و ما را با نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيتش محشور گرداند.

درخت خرما ميترسد

از نوادرى كه در بافق ديده و شنيده ام اين قضيه است در منزل مرحوم حاج ملا اسدالله درخت خرماى بزرگى بود و فرمود سالها بود كه اين درخت با اين هيكل خرما نميداد و هرچه او را تلقيح ميكرديم (تلقيح خرما گرد مخصوصى از خرماى نر است كه بخرماى ماده ميزنند تا بار بدهد (اثر نمى كرد فرمود با دخترم تبانى كردم كه من نردبان گذارده و ريسمانى برداشته با اره ميروم كه سر درخت خرما را ببرم تو بيا بگو ميخواهى چكنى گفتم ميخواهم سر اين خرماى بى ثمر و فايده را ببرم و چوب او را بسوزانم زيرا فقط هيكل بزرگ كرده تو بيا شفاعت كن. پس من از نردبان بالا رفته و ريسمان بر گردن درخت بسته و اره گذاردم كه سر درخت را ببرم دخترم آمد گفت بابا چه ميكنى گفتم ميخواهم سر اين درخت بى فايده را ببرم گفت بابا امسال او را بمن ببخش اگر خرما نداد سال بعد منهم شما را كمك ميكنم در بريدن و من گفتم بخدا قسم كه خرما ندهد حتما سر او را بريده و ميسوزانم آنرا پس از اين تهديد درخت خرما از آن سال مرتب بار آورد و خرماى خوبى داد و مقدارى از آن خرما باين نگارنده داد كه برى آورم.

پس به آنمرحوم گفتم مگر درخت خرما تهديد را حس ميكند و يا ترس دارد و تا اگر سرش را بريدند خشك ميشود فرمود آرى

درخت خرما برزخ ميان نباتات و حيوانات است چند خاصيت از خواص حيوانات در اوست:

1- ميترسد چنانچه حيوانات ميترسند.

2- اگر سرش را ببرند ديگر سبز نميشود مانند حيوانات كه اگر سرش را ببرند ميميرد درخت خرما هم ميميرد.

3- اگر سرش را آب بگيرد خفه ميشود مانند حيوانات خشكى كه اگر زير آب بروند غرق شده و ميميرند.

4- تلقيح لازم دارد يعنى بايد گردى از خرماى نر بخرماى ماده بزنند تا ثمر بدهد مانند حيوانات كه بايد نر با ماده جفت شود تا توليد مثل كند، و در روايات نبوى صلى الله عليه و آله هست كه فرموده: اوصيكم بعمتكم النخله سفارش ميكنم شما را درباره درخت خرما... انتهى.

مرحوم ثقه الاسلام بافقى در حدود سال 1375 قمرى در بافق وفات نموده و در همانجا مدفون گرديد اشعار بسيارى درباره حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف سروده و منبر بسيار شيرين و مؤثرى داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بافقي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن شاه محمود بافقى از معاصرين شيخ بهائى بوده و در رساله اى كه از تأليفات اوست نوشته كه بنده حقير جامع اين رساله على بن شاه محمود بافقى در خدمت حضرت عالم كامل فاضل خاتم المجتهدين شيخ بهاءالدين محمد رضوان اللَّه عليه نشسته بودم كه شخصى را آوردند و او از درد سر شكايت مى كرد.

حضرت شيخ به دست خود اين دعا مرا نوشت و به او داد.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم لا اله الا اللَّه آدم صفى اللَّه لا اله الا اللَّه نوح نجى اللَّه لا اله الا اللَّه ابراهيم خليل اللَّه لا اله الا اللَّه موسى كليم اللَّه لا اله الا اللَّه عيسى روح اللَّه لا اله الا اللَّه محمد

حبيب اللَّه صلى اللَّه عليه و آله لا اله الا اللَّه على ولى اللَّه اسكن ايها الوجع بحق اللَّه العظيم. سكن له ما فى السموات و الارض و هو السميع العليم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بجستاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين بن العالم الجليل الشيخ محمد ابراهيم بجستانى خراسانى از علماء متعصب و مجاهد معاصر تهران است كه بعلم و تقوا موصوف مى باشد. وى در سال 1385 شمسى هجرى در مشهد مقدس متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و مقدمات، سطوح را نزد آقاى آقا شيخ عظيمى خوانده و در درس خارج آيةاللَّه العظمى آقاى حاج حسين قمى و آيةاللَّه آقا زاده كفائى و آقاى حاج ميرزا احمد كفائى فقها و اصولا شركت كرده و از محضرشان استفاده كافى و وافى برده و معارف الهى را هم از اسناد الاساتيد آيةاللَّه عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند شده تا سال هزار و سيصد و چهل و يك شمسى هجرى كه اجبارا از مشهد منتقل به تهران و بعد از آن ابتلائات فراوان رحل اقامت باين شهرستان انداخته و در خيابان شهباز جنوبى با منطقى پر شور و حرارت به تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته و در مسجد رضوان اقامه جماعت و تنوير افكار مى نمايد. آثار و تأليفات ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم. 1- توسعه مسجد رضوان 2- سبائك الذهب 3- كشكول مخلاه 4- انموذج اخلاق الرسول و آل.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بحرالعلوم تهراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بحرالعلوم تهرانى از علماء مبرز و مروجين ممتاز معاصر تهران بودند، وى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه از محضر آيات عظام تهران و نجف اشرف استفاده نموده و در مسجد فخريه (خيابان اميريه) به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و در هيئت بنى فاطمه مردم را

بمواعظ حسنه و بيانات رشيقه و متقنه ى خود مستفيض نموده تا در سال 1382 قمرى كه بدرود حيات گفته و با تجليل فراوان تشييع و حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه بن موسى و حضرت عبدالعظيم حسنى عليهماالسلام مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: بحرالعلوم شهرت و لقب جماعتى از علماء مبرز نجف و تهران و رشت و قزوين و غيره مى باشد. و اشهر مشاهير آنان مرحوم آيةاللَّه العظمى و العلامه الكبرى حاج سيد مهدى بحر العلوم بروجردى طاب اللَّه ثراه عم گرام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه از متشرفين مسلم بودند و كرارا بشرف لقاء مولاى ما حضرت ولى اللَّه اعظم صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه الشريف مفتخر شده و قضاياى آن در دار السلام عراقى و نجم الثاقب و منتهى الامال و كتب ديگر مسطور است.

از دانشمندان ديگرى كه باين لقب شهرت گرفته اند مرحوم علامه سيد مهدى بحرالعلوم قزوينى بودند. وى نيز از علماء معاصر گذشته تهران بودند و با مرحوم حاج سيد محمد باقر بحرالعلوم مذكور و حجةالاسلام حاج شيخ ابوالفضل خراسانى رحمه اللَّه و عده ديگرى از علماء اتقياء مراوده داشتند داراى علوم ظاهرى و معنوى و مكاشفات و مقامات باطنى و حافظ قرآن و طرائف و نوادرى بودند و با مؤمنين از جن رابطه داشتند. بعد از 1370 قمرى در تهران از دنيا رفته و در قم در جوار حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون شدند.

و ديگر از معروفين باين لقب مرحوم حاج بحرالعلوم رشتى برادر ثقةالاسلام و حاج شريعتمدار رشتى بودند. و آنها از گيلان و سالها مقيم اعتاب عاليات و در اواخر در تهران اقامت و از دنيا رفتند.

و

ديگر از معروفين باين هويت آيت اللَّه حاج سيد حسن بحرالعلوم رشتى معاصر است كه ترجمه اش در ضمن علماء رشت خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بحرالعلوم كرماني، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد تقى بحرالعلوم كرمانى عالمى جليل و دانشمندى بزرگوار است در كرمان متولد شده و پس از نشو و نما و خواندن مقدمات و ادبيات بقم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر آيات عظام حوزه و مدرسين بزرگ حضرت آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده تا بمدارج عاليه رسيده آنگاه براى تبليغ به بندرشاه آمده و اهالى محترم بندر ويرا علما و عملا و خلقا پسنديده براى اقامت آنجناب اقداماتى نموده از جمله بحضرت آيه الله العظمى بروجردى ره نامه نوشته و از حسن عمل و خدمات معظم له تقدير و تقاضاى اقامت او را نمودند آيه الله مرحوم بايشان امر فرمودند كه دعوت مردم را اجابت كنند پس ايشان پذيرفته و اكنون بالغ بر بيست سالست كه در آنجا باقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند و چون در آن حدود تركمان كه اغلب سنى حنفى و يا شافعى هستند حسن عمل و خدمات و اخلاق حميده او را ديدند بسيار بايشان گرويده و از مذهب پدرانه خود دست كشيده اند.

نگارنده گويد آقاى بحرالعلوم از اصدقاء و دوستان نزديك حقير است داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و ميهمان دوست و رفيق ميباشند. از ساليكه به بندرشاه مهاجرت نموده اند تاكنون خدمات بزرگى انجام داده و بين برادران تسنن آن حدود و شيعيان التيام داده و دوستى و رفت و آمد برقرار كرده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحراني، ابوالرياض، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم و شاعر امامى. در مدح اميرالمؤمنين- عليه السلام- و ساير معصومين (ع) قصايدى سروده است. از آثار وى: «الاقتباس والتضمين من كتاب اللَّه المبين فى اثبات عقايدالدين»، منظومه اى

در اصول پنج گانه ى دين با ردّ مخالفين؛ «جامع الرياض فى مدح النبى و آله الحفّاظ»، كه منظومه اى مشتمل بر چهارده روضه به عدد حضرات معصومين (ع)، و برخى از اين روضه ها داراى اسامى خاص مى باشند از جمله روضه اى كه در مدح صاحب الزمان (عج) است كه «بستان الاخوان» ناميده شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (57/5 ،267 -266 /2)، ريحانه (114/7).

بحراني، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1341 -1302 ق)، عالم دينى. در برازجان به دنيا آمد. نياكان وى تا جدش شيخ عبد على همگى از علماى ممتاز بحرين بودند. يكى از اجدادش به سواحل جنوبى ايران مهاجرت كرد و در آنجا خود و فرزندش خدمات ذيقيمتى به مردم آن سامان كردند، و در تصحيح عقايد اهالى دشتستان مجاهدت بسيار نمودند. شيخ ابوتراب پانزده سال در نجف و نزد علماى بزرگ عصر علم آموخت. سپس در بوشهر اقامت گزيد و به تعليم و ترويج مذهب پرداخت. رأى صادره ى وى در مورد يك دعواى خصوصى محكوم را به خشم آورد تا حدى كه با تفنگ خويش شيخ ابوتراب و دختر بچه كوچك او را به قتل رساند، البته پس از رسيدگى معلوم شد كه در اصل توطئه اى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (542 -541).

بحراني، جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1091 /1088 ق)، عالم، محدث، مفسر و شاعر امامى. ساكن شيراز و حيدرآباد هند بود. وى با شيخ حر عاملى معاصر بود، و از شيخ على بن سليمان بحرانى و سيد نورالدين عاملى برادر صاحب «مدارك»، روايت نموده است. سيد نعمت الله جزايرى، در شيراز، نزد وى تلمذ كرده است. سيد على خان، صاحب «السلافة»، نيز از شاگردان او است. شيخ سليمان بن على بن ابى ظبيه بحرانى نيز از وى روايت كرده است. بحرانى از دوستان نزديك شيخ صالح بن عبدالكريم بحرانى بود كه هر دو در شيراز ساكن بودند. شيخ صالح در شيراز باقى ماند اما، شيخ جعفر به حيدرآباد هند رفت و مقيم شد و در آنجا مرجعيت عام يافت و عهده دار امور دينى مردم شد و همان جا درگذشت.

وى تصانيفى در تفسير و حديث و علوم عربى دارد كه از آن جمله كتاب «اللباب» است. از ديگر آثار وى «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (138 -136 /4)، الذريعه (194/9)، روضات الجنات (188 -187 /2)، ريحانه (231 -230 /1)، الكنى و الالقاب (94 -93 /3)، معجم المؤلفين (143/3).

بحراني، شمس الدين

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ملا شمسى. عالم و فاضل بوده، و جهت تحصيل معاش علاوه بر تحصيل علم، تجارت نيز مى نموده. از بحرين به ايران آمده، در قميشه ساكن شده، و هم در آنجا وفات يافته، در امام زاده شاه سيد على اكبر نزديك قميشه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على بن ابى القاسم حسينى. عالم فاضل، و مدرس معروف. در 1304 در اصفهان متولد شده، و پس از تحصيل مقدمات به نجف مهاجرت نموده، خدمت آخوند خراسانى و ميرزا محمد تقى شيرازى تحصيل نموده، و پس از فوت استاد، حوزه ى درس و مباحثه تشكيل داده، و به مصاهرت و دامادى مرحوم آية الله اصفهانى مفتخر شده، و در 26 محرم سال 1368 وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1 - حاشيه بر وسيله ى مرحوم اصفهانى 2 - رساله در قاعده ى لا ضرر و لا ضرار؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بدري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد على سينى حسينى بدرى، عالم فاضل زاهد معمر، شاگرد آقا سيد محمدباقر درچه اى. فوتش در صبح 3 شنبه 19 ربيع الثانى 1377.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

برازجاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1249 ش)، عالم دينى. معروف به مجاهد. در برازجان متولد شد. از روحانيون بنام برازجان و بنادر جنوب بود. در جنگ جهانى اول، بعد از تصرف بوشهر توسط انگليسى ها، عليه آنها فتواى جهاد داد. و رييس على دلوارى به حكم او با انگليسيها جنگيد تا شهيد شد. وى پس از پيروزى متفقين مدتى متوارى بود. شيخ محمد حسين در اواخر عمر در تهران زيست و در اين شهر وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (50/2)، شرح حال رجال (232 -231 /6)، علماء معاصرين (289 -288).

برقي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 280 ق)، دانشمند و محدث شيعى. اصلا از مردم كوفه بود. او در يكى از خانواده هاى ايرانى كه به برقى معروف بودند به دنيا آمد، زمانى كه نياى بزرگ او توسط حجاج بن يوسف ثقفى زندانى شد و به قتل رسيد، جدش، خالد، به همراه پدر خود به برقه از روستاهاى قم گريخت. شيخ طوسى او را از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادى (ع) مى داند. وى كاملا ثقه بود اما، از راويان ضعيف بسيار روايت مى كرد، و به مراسيل اعتماد داشت. وى به تهمت غالى بودن مدتى از قم تبعيد شد. افرادى كه برقى از آنها روايت كرده عبارت اند از: حضرت عبدالعظيم حسنى، آدم بن اسحاق قمى، حسن بن على بن فضال، حسن و حسين بن سعيد اهوازى، على بن حكيم و غيره. شاگردان وى عبارت اند از: سعد بن عبدالله اشعرى، سهل بن زياد آدمى رازى، على بن ابراهيم قمى، على بن حسن مودب، على بن حسين سعدآبادى قمى، محمد بن ابى القاسم ماجيلويه، داماد وى و غيره. برقى در

حدود يك صد كتاب دارد. از تأليفات وى: «المحاسن»، در فقه و آداب شريعت؛ بزرگترين و معروفترين كتاب او، كه مجموعه ى نفيسى از جميع علوم و فنون است و بسيارى از علما و دانشمندان به شيوه ى آن كتاب نوشته اند؛ «كتاب العويص»؛ «كتاب التبصره»؛ «كتاب الرجال». در كتاب «تاريخ قم» در جاهاى متعددى به نقل از برقى در مورد تاريخ به وجود آمدن شهر قم توضيحات مفيدى را ذكر كرده است؛ «اختلاف الحديث»؛ «الانساب»؛ «الادب النفس»؛ «المنافع»؛ «المعيشه»؛ «المكاسب»؛ «مذام الاخلاق»؛ «المكارم الاخلاق»؛ «علل الحديث»؛ «النجوم»؛ «السماء»؛ «البلدان و المساحة»؛ «النحو»، «الطب»؛ «الجمل»؛ «الشعر و الشعراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/1)، اعيان الشيعه (107 -105 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1225 -1224 /9)، الذريعه (256/2 ،282/1)، رجال الطوسى (410 ،398)، رجال النجاشى (205 -204 /1)، روضات الجنات (54/1)، ريحانه (251 -250 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (405)، الفهرست للطوسى (40 -37)، الكنى و الالقاب (79 -78 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (135 -132 /2)، معجم البلدان (464 -463 /1)، معجم رجال الحديث (271 -261 ،230 -229 /2)، معجم المؤلفين (98 -97 /2)، مفاخر اسلام (381 -340 /1)، الوافى بالوفيات (392 -390 /7).

بروجردي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج مير سيد على طباطبائى بن عبدالكريم بن على بن مير سيد محمّد (جدّ مرحوم آية اللَّه العظمى حاج آقا حسين بروجردى).

عالم فاضل زاهد، از علما و مجتهدين بزرگ و مدّرسين اصفهان، و از شاگردان حاج سيد مهدى نحوى، و آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى، و حاج ميرزا بديع درب امامى و ديگران بوده، سالها در نجف اشرف در حوزه علميّه شركت داشته و از محضر اساتيد آنجا بهره مند

گرديده، و پس از مراجعت به ايران مورد احترام و تجليل واقع شده است.

در شب 18 ذى قعدة الحرام سال 1348 قمرى به سنّ قريب به هفتاد سال وفات يافته، در تخت فولاد مدفون شد، و بعداً جهت او تكيه اى عالى بنا كردند كه به نام او مشهور است، و جمعى كثير از علما و شعرا در اين تكيه مدفون مى باشند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بروجردي، ابوالحسن عبيدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم و محدث. معروف به قاضى ابوالحسن بروجردى. ساكن بغداد بود و از علماى حديث زمان بهره ها گرفت. از استادان وى مى توان عبيدالله بن محمد بن محمد باغندى و حسين بن محمد انصارى و محمد بن عمران دينورى و محمد بن ابراهيم اصفهانى را نام برد. محمد بن جرير طبرى نيز از مشايخ او است. در سال 371 ق، در بغداد مجلس املاى حديث داشت. عبدالعزيز بن على ازجى و عبدالملك بن عمر رزاز و ابومنصور محمد بن عيسى همدانى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (34 -26 /2)، تاريخ بغداد (361/10).

بروجردي، ابوالمجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ابوالمجد بروجردى از علماء قم و حوزه علميه و ائمه جماعت اين شهرستانست تولدش در بروجرد واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات هجرت به قم نموده و سطوح را تكميل و سالهاى آخر عمر مرحوم حايرى را درك و از محضر پرفيض آن مرحوم استفاده و هم بعد از ايشان به درس آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض حاضر و از موقع ورود آيت الله بروجردى هم تا آخر عمر آن جناب حاضر درس معظم له شده و در پائين شهر قم به اقامه جماعت و تبليغ و ترويج دين اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد العلماء الاعلام و سند الفضلاء الكرام آقاى حاج سيد جعفر طباطبائى بروجردى داماد معظم آيت الله العظمى بروجردى و خواهرزاده آن جناب در سال 1333 هجرى در بروجرد متولد شده والدشان مرحوم آقا فخرالدين كه از علماء مورد احترام مردم بروجرد بودند عموزاده بلاواسطه آيت الله بروجردى است.

آقاى آقا سيد جعفر در سال 1351 به منظور ادامه تحصيل به قم مشرف و چند سالى فقه و اصول و ادبيات و حكمت را در محضر مدرسين مرحوم ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى و غيرهم تكميل و پس از فوت مرحوم حايرى در درس خارج مرحوم آيت الله خونسارى و ساير آيات آن زمان شركت نموده و بعد از ورود دائى عاليقدر خود آيت الله العظمى بروجردى به قم از محضرشان استفاده نموده و دروس آن مرحوم را نوشته اند و تاكنون سطوح عاليه را تدريس مى كنند.

برادر معظم آن جناب حجه الاسلام آقاى آقا سيد شمس الدين طباطبائى احمدى از علماء متين و مورد احترام

حوزه علميه قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، صاحب الداري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين ميرزا عبدالحسين بروجردى مشهور به صاحب الدارى از علماء حوزه علميه و معاضدين مرحوم آيت الله حايرى فرزند مرحوم آخوند ملاعلى بروجرديست كه در سال 1308 قمرى در بروجرد توليد يافته در سلطان آباد عراق نزد مرحوم آقا نورالدين و آخوند ملاعلى عراقى درس خوانده و سال 1340 قمرى به امر آيت الله حايرى و استخاره آن مرحوم و آمدن اين آيه (واتونى باهلكم اجمعين) پس از دو ماه از توقف آن مرحوم در قم شهريه طلاب اراك را داده و بعد به قم آمده و تا آخر عمر مرحوم حايرى متصدى امور مدارس فيضيه و دارالشفا و امور طلاب و سرپرست كتاب خانه فيضيه بوده و هم از محضر آن جناب استفاده مى نموده و پس از آمدن مرحوم بروجردى نيز به اين سمت بود و هم از ابحاث آن مرحوم استفاده مى كرد تا در اواخر عمر وى از دنيا رفته است خدايش رحمت كند زيرا حقوقى بر حوزه علميه و طلاب و محصلين قم دارد از نوشته هاى ايشان است تعليقه اى بر رجال ابى محمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1276 -1231 ق)، عالم، متكلم امامى و شاعر، متخلص به اصغر و نير. در بروجرد به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. سپس به نجف رفت و از بزرگانى همچون شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ محمد حسين، صاحب «فصول»، و سيد ابراهيم موسوى، صاحب «ضوابط» و شيخ حسن فقيه، فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء، استفاده كامل برد، و فيض حضور اكثر محدثان و مفسران و حكماى عصر خود را يافت. او شعر مى سرود و در مثنوى اش اصغر تخلص مى كرد، اما در

«ديوان» خود تخلص نير داشته است. وى آثار سودمندى به جاى گذاشت، از جمله: «الافاضات الرضوية»، در نشئات مختلفه، از بدو خلقت تا محشر؛ «البوارق اللامعة»، در خلافت اميرالمؤمنين (ع)؛ «التيمم»؛ «در مكنون»، مثنوى عرفانى؛ «سيف الشيعة»؛ «سيف المجاهدين»، در احكام جهاد و دفاع؛ «شرح منظومه فقهيه»؛ «ضياء النور»، مثنوى عرفانى عرفانى و اخلاقى؛ «عقائد الشيعة»؛ «اللؤلؤ المنثور»، در بعض خطب اميرالمؤمنين (ع)؛ «لآلى الكلام»، در فروع و احكام؛ «مخزن الاسرار»؛ «معدن الحكمة»؛ «منهج الحق»، در مسائل مختلفه بين الفريقين؛ «مهمات الاصول»، در اصول فقه؛ «نور الانوار»، در احوال حضرت قائم (عج).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (167/8)، تاريخ بروجرد (352 -348 /2)، الذريعه (176/19 ،386/18 ،63/16 ،284/15 ،1241/9 ،73/5)، ريحانه (253/1)، لغت نامه (ذيل/ على اصغر بروجردى)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480 /4). معجم المؤلفين (38/7)، مكارم الآثار (922 -921 /3).

بروجردي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم و مدرس. تحصيلات خود را در بروجرد شروع و براى تكميل به قم رفت، سپس به تهران آمد و در مدرسه شيخ هادى ساكن و از استادان عصر بهره مند شد. آنگاه خود مدرس شد و مستعدان از محضرش استفاده ها بردند. از جمله شاگردانش، دهخدا است كه مدتى در ادبيات از وى بهره گرفت. از جمله آثار علمى وى تصحيح چند كتاب است. از جمله: «النفلية» شهيد اول، در نوافل، كه در 1308 ق در تهران به چاپ رسيد؛ «تذكرة الفقهاء» و «مختلف الشيعة» علامه ى حلى كه در 1323 و 1324 ق در تهران چاپ شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (494 -493 /2).

بروجردي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا مولانا فرزند ملا على اكبر بروجردى از افاضل اهل منبر و محدثين معاصر مقيم قم مى باشند. ايشان در سال 1306 خورشيدى در شهرستان بروجرد به دنيا آمده و خواندن و نوشتن و مقدارى از مقدمات عربى را نزد والدش فراگرفته است، و سپس سطوح ادبيات و فقه و اصول و منطق و فلسفه را از اساتيد فنون ياد شده چون مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محسن شريعتمدارى و مرحوم حجةالاسلام ميرزا لطف اللَّه و مرحوم حجةالاسلام حاج سيدعبدالحسين خندانى و حجةالاسلام حاج شيخ على محمد خرم آبادى و حجةالاسلام حاج شيخ محمد غروى و حجةالاسلام حاج شيخ على جواهرى و حدود هيجده سال تقريبا از محضر آيت اللَّه حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى و چند سالى در فصل تابستان از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد على بهبهانى و رامهرمزى بهره مند شده و از خرمن آنان خوشه ها كه بلكه دسته ها برداشته است.

اما آثار آقاى مولانا

1- تبليغ اسلام و

ترويج دين و نشر معارف اهل البيت از طريق منبر كه بسيار جالب و موثر در قلوب شنوندگان است.

2- درسهائى از توحيد كه دروسى است كه در مدرسه ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف در بروجرد براى طلاب القاء شده است.

3- تعليقات بر كتاب صراط المستقيم كه مقدمه اى است بر تفسير قرآن تأليف آيت اللَّه سيد حسين بروجردى صاحب كتاب نخبه المقال كه در مصر چاپ شده و از طرف جامع الازهر ممنوع الانتشار شد ولى در تهران به وسيله آقاى صدرالسادات دزفولى جلد اول آن به طبع و نشر رسيد.

4- تعليقات بر كتاب ياد شده بر جلد اول و دوم و سوم كه در بيروت به طبع رسيد.

5- الخاتم لوصى الخاتم تحقيق و تفسير آيه الولايه كه در بيروت به طبع رسيده است.

6- تذييل و تخريج الطالب فى شرح المكاسب تأليف آيت اللَّه اردكانى كه در بيروت چاپ شده است.

7- تاريخ بروجرد از نظر جغرافيا و حكام و حوادث جلد اول در قم چاپ شد.

8- تاريخ بروجرد جلد دوم- دانشمندان از قرن چهارم تا چهاردهم كه در قم چاپ شده است.

9- تحقيق و تخريج كتاب شريف عبقات الانوار تأليف ميرحامد حسين هندى كه ده جلد آن در قم به طبع رسيده است.

آثار مخطوط كه در آستانه طبع مى باشد

1- جلد سوم تاريخ بروجرد دانشمندان و شاعران

2- تعليقات بر كتاب بحرانى كه جلد اول در بيروت در آستانه طبع است.

3- تنظيم و تخريج تقريرات مرحوم آيت اللَّه بروجردى در كفايه الاصول كه در قم آماده طبع است.

4- المنظومه الفارسيه فى تفسير القرآن الكريم فى بحر الهرج المسدس المحذوف .

5- المنظومه العربيه فى فقه اللمعه الدمشقيه

6- فهرس الاسماء و الالقاب والكنى

7- المواعظ و الخطب بالفارسيه چندين

جلد

8- كشكول

9- دائر المعارف باللغه العربيه در مجلدات بسيارى.

10- الاوائل بنهج جديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

بروجردي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1303 ق)، عالم. نسبتش به رفيع الدين محمد، صاحب «ابواب الجنان» مى رسد. ملامحسن در بروجرد متولد شد و پس از تحصيل معارف اوليه نزد پدر، براى تكميل به حوزه ى درس سيد جعفر كشفى، سيد حسين بروجردى صاحب «نخبة المقال»، حاج ملا اسداللَّه حجت الاسلام و سيد شفيع جاپلقى رفت. از آثار او است: «مجمع المطالب و منتهى المآرب»، در تفسير دو سوره ى حمد و توحيد. طايفه ى محسنى در بروجرد اكنون از نوادگان ايشان به شمار مى روند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (463 /2)، الذريعه (44 /20)، المآثر والآثار (160).

بروجردي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حاج مير سيد على طباطبائى بروجردى، عالم فاضل محقّق، از شاگردان پدر خود و مرحوم حاج سيد مهدى نحوى و ديگران بوده، و به عزّت و احترام مى زيسته، در 22 رجب سال 1340 وفات يافته، در داخل بقعه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بروجردي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آيت الله زاده معظم آقاى آقا سيدمحمد حسن بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج آقا حسين البروجردى طباطبائى از علماء حوزه فرزند برومند زعيم اعظم است كه ترجمه وى را در دو كتاب زندگانى آيت الله بروجردى آقاى دوانى و آقاى علوى ذكر كرده اند خلاصه آن اين است كه وى در سال 1346 ق در شهرستان بروجرد متولد شده و در تحت تربيت و مراقبت آن پدر بزرگوار تربيت يافته و به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را به پايان رسانيده و از درس و بحث والد خود بهره هاى كافى برده و پس از فوت پدر به جاى ايشان در مسجد اعظم كه جاى چندين جماعت است منحصرا به امامت اشتغال دارد و نيز تدريس هم مى نمايند تكميل مسجد اعظم هم در عهد توليت و سرپرستى ايشان به كمك مردم و بعضى از مبادى عاليه گرديده و هنوز هم كاشيكاريهاى قسمتى از آن باقيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجردي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل و فاضل نبيل مروج الاثار و معظم شعاير الله آقاى حاج شيخ هادى بروجردى از فضلاء و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله حجت و مرحوم آيت الله خونسارى و بعد از ايشان مرحوم آيت الله العظمى بروجردى است ولادتش در بروجرد واقع و پس از ديدن قسمتى از مقدمات و سطوح به قم مهاجرت و تكميل سطوح نموده و هم از محضر مرحوم آيت الله حايرى و پس از آن مرحوم از آيات مذكوره استفاده نموده و در مسجد چهارمندان به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و هم تدريس اشتغال دارد. مورد توجه مردم آن ناحيه و كليه مراجع و زعماء حوزه علميه است

در تعظيم شعاير مذهبى و اقامه عزا در وفيات ائمه عليهم السلام و گرفتن جشن در مواليدشان بسيار ساعى و كوشامى باشد نصب پرچمهاى الوان در اعياد مذهبى و پرچمهاى سياه در ايام وفيات در خيابانهاى ارم و چهارمندان و ساير نقاط شهر قم از آثار ايشانست ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بروجني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا محمد باقر. عالم فاضل، محقق جليل.

در حدود 1265 متولد، و در اصفهان و نجف تحصيل نموده، از مجتهدين بارع، و محققين كامل بوده.

كتب چندى تأليف نموده، از آن جمله است:

1 - بحرالجواهر، در شرح جواهرالكلام 2 - تبصرة المتهجدين، در سال 1323 در اصفهان به چاپ رسيده، و فهرست تأليفات مأخوذ از آنجاست 3 - تفسير قرآن، در چندين مجلد 4 - رساله در آداب و اعمال شب، از واجبات و مستحب، به پيوست كتاب تبصره به چاپ رسيده است 5 - شرح رياض 6 - شرح بر كتاب نكاح؛ و غيره.

صاحب عنوان سال هاى در اصفهان در مدرسه ى الماسيه ساكن و به تدريس فقه و اصول مشغول بوده، و ظاهرا در اواخر عمر به موطن خويش مراجعت نموده، و حدود سال 1330 در آنجا وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بروجني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد ابوالقاسم حسينى. عالم فاضل، از شاگردان: حاج شيخ محمد باقر نجفى، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى و جمعى ديگر از علماى اصفهان بوده، و در ربيع الثانى سال 1338 وفات يافته، در تكيه ى ملك در يكى از حجرات مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

برهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمّد برهانى يكى از دامادهاى گرامى مرحوم آيه الله حاج سيد محمّد مهرى (رحمه الله) از علماء فاضل و محقق معاصر آبادانست.

وى در يك خانواده اصيل متولد و پس از تحصيلات مقدماتى بنجف اشرف مشرف شده و دروس مقدماتى را در مدرسه (بزرگ آخوند) بپايان رسانيد و دروس عالى مذهبى را از محضر زعيم اعظم و مرجع اعلى آيه الله العظمى آقاى خوئى مدظله كسب فيض نموده است. و پس از پايان تحصيلات و بازگشت بايران در مدارس علميه تهران بتدريس و تعليم پرداخته و سپس بقم رفته و از طرف آيه الله العظمى بروجردى رحمه الله به مأموريت مذهبى عازم شهرهاى مختلف جنوب شده و در آبادان اقامت نموده و تاكنون بخدمت دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار اشتغال دارند.

داراى آثار خير و تأليفات سودمندى ميباشد كه بآنها اشاره ميشود.

1- مسجد برهانى.

2- كتابخانه عمومى امام صادق عليه السلام كه داراى چهار هزار جلد كتابهاى ارزنده ميباشد.

3- كتابخانه شخصى كه بيش از دو هزار جلد كتاب نفيس دارند كه مورد استفاده فضلا و دانشمندان است.

4- دانش در اسلام 7 مجلد كه جلد اول آن منتشر شده است و جلد دوم انشاءالله منتشر خواهد شد.

5- حقوق اجتماعى بشر و معارف سجاديه كه علوم مندرج در صحيفه سجاديه ى را تشريح و تفسير نموده

است.

6- تفسير الرسول كه از بهترين تأليفات معظم له است.

7- التفسير عند الشيعه كه حاوى بيوگرافى مفسرين شيعه است.

8- مسانيد الرسول كه احكام و اخلاق و علوم مستند از حضرت رسول صلى الله عليه وآله را جمع آورى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بسطامي، جلال الدين، ابومحمد عبدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 452 ق)، عالم دينى. از علماى سده ى پنجم هجرى است. از آثارش: «الاحسان فى فضيلة اعلام شعب الايمان»؛ «الاعلام فى رؤية النبى (ص) فى المنام»؛ «التبصير» يا «تبصير البسطامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (340 ،127 ،16)، معجم المؤلفين (130/6)، هدية العارفين (452/1).

بطحائي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بطحائى در يكى از مضافات گلپايگان متولد شده و پس از خواندن دروس فارسى و مقدمات مهاجرت به قم نموده و سطوح اوليه و ادبيات و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه فراگرفته و پس از تكميل آن به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى شركت و استفاده نموده و پس از فوت ابوالزوجه اش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على اصغر فقيهى قزوينى به تهران منتقل و در مسدجد خيابان بى سيم نجف آباد به اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارد.

داراى آثار عديده مطبوع و غيره مى باشد و از آنهائى كه چاپ شده و نگارنده ديده ام كتب زير است:

1- مناظره در حرمين شريفين با دانشمندان اهل سنت

2- آداب الحرمين

3- تقريرات در اساتيد قم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بكائي جزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1280 و متوفى 1347 هجرى قمرى طلبه مدرسه صدر و به اتفاق حيدرعلى خان برومند از شاگردان مرحوم آقا ميرزا على نجف آبادى، آقا سيّد محمّد باقر درچه اى، مرحوم حاج آقا رحيم ارباب و مرحوم آيت اللّه آقا نجفى بوده است. در ابتداى شروع تحصيل در گز مدتى از شاگردان مرحوم آقا سيّد ابوتراب الحسينى معروف به آقا معلم جد پدرى اينجانب بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

بلياني كازروني، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، عالم، نويسنده و شاعر، متخلص به قاسمى. او از شاگردان شيخ بهايى و افضل الدين تركه بود. به قزوين و تبريز و كاشان و فارس و عراق سفر كرد. آثار وى «سلم السماوات»، در حكمت و احوال حكما و شعرا و دانشمندان كه مشتمل بر هفت مرقوم است؛ «خطاب الغائبين»، به عربى. «ديوان» اشعار كه نسخه ناتمامى از آن به شماره (516) در كتابخانه ى آستان قدس است كه تحرير قرن يازدهم و شامل ششصد و پنجاه بيت از انواع شعرست، و جزو كتب وقفى ابن خاتون در سال 1067 ق هجرى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (23/2)، تاريخ ادبيات در ايران (1592/5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (660 -653 /2)، تاريخ نظم و نثر (813)، الذريعه (221/12)، فارسنامه ى ناصرى (45/1).

بنابي، عباسعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1260 ق)، عالم دينى. اصل او از بناب در دو فرسنگى مراغه است. وى شاگرد علامه عارف ملا عبدالصمد همدانى، شهيد به دست وهابيان، بود. در مراغه عهده دار مرجعيت عام مردم و سرپرست موقوفات بسيار بود. در همان جا از دنيا رفت و در مقبره ى قبر آقا دفن شد. به گفته ى آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى وى داراى تصانيف بسيارى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 695/13).

بني هاشمي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد آقا بزرگ بنى هاشمى كرد كوهى عالمى اديب و خدمتگزار و متنفذ و ميهمان دوست بود و در كرد كوه و بندر گز و آن حدود نفوذى كامل داشت و در ايام محرم و ماه رمضان كه مبلغين و محصلين از حوزه هاى قم و مشهد و نجف براى تبليغ احكام بوى وارد ميشدند با گرمى از آنان پذيرائى كرده و هر كدام را بمحل و قريه اى اعزام و توصيه مينمود.

داراى طبعى روان بود و اشعارى داشت كه قسمتى از آن نزد فرزند فاضل و دانشمندش آقاى بنى هاشمى در كرد كوه محفوظ مانده است يكى از آن تضمين اشعار نصاب الصبيان در مدح و ولايت على عليه السلام است كه وقتى براى مرحوم آيه الله العظمى قمى- ره- خواندند بسيار گريسته و فرمودند گويا اين نصاب براى اين تضمين سروده شده است و چون آن مفصل است نگارنده بعضى از آنرا مى نگارم:

صبا زد به اهل محبت صلا

رسيدى چو در بحر قالوا بلى

پس از محكمين حصن الا ولا

به بحر تقارب تقرب نما

بدين وضع ميزان طبع آزماى

چنين بلبل عشق شد نغمه خوان

كه گر سدره خواهى كنى آشيان

على را ولى الهى بدان

خرد گفت كى رهرو لامكان

چه

گفتى بگو اى مه دل ربا

على قائل لن ترانى بود

على عين سبع المثانى بود

على مفنى دار فانى بود

بهر جا كه حق را نشانى بود

دليلست و هادى تو گو رهنما

سرانجام فضلش نباشد پديد

بمعراج چون شد رسول مجيد

هزاران قطار اندر آن ره رسيد

پيمبر بهر سو نظر كرد ديد

بعير اشتر است و جرس چه دراى

حرم بود بت خانه ى اشقيا

زيمن قدومش شدى با صفا

قدم زد چه بر شانه ى مصطفى

بسائيد بر جاى دست خدا

فخذ ران عقب پاشنه رجل پاى

مرحوم آقا بزرگ بنى هاشمى در حدود 1380 قمرى وفات نموده و جنازه اش حمل بمشهد و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه والثناء مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بوشهري، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1251 ق)، عالم دينى و فقيه. در بوشهر به دنيا آمد. وى در نجف خدمت علماى بزرگوارى همچون شيخ انصارى و علامه كوه كمرى تحصيل كرد تا اينكه به دريافت اجازه ى اجتهاد از ايشان نايل آمد. وى در راه بازگشت به بوشهر از دنيا رفت. جنازه اش به نجف حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: منظومه اى در اصول فقه به نام «زهرة ارض الغرى» است.[1]

وى شيخ عبدالله بن حسن بن محمد على آل عبدالجبار بوشهرى عالمى فقيه و دانشمندى نبيه و داراى منظومه اى در اصول فقه بوده و نام او را (زهره ارض الغرى) گذارده بود تحصيلاتش در نجف خدمت علماء بزرگوار آن مانند شيخنا الانصارى و علامه كوهكمرى و غيره بوده و پيش از رسيدن ببوشهر در سال 1292 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (72/12)، طبقات الاعلام الشيعه (قرن 775 -774 /13)، گنجينه ى دانشمندان (239 ،238 -237

/3).

بهاء الدين محمّد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمّد ملقّب به صدر الشريعه، عالم و فاضل، اديب و شاعر، از رؤساى ملّت دين. در اصفهان خدمت حاج سيد اسداللَّه بيد آبادى و حاج شيخ محمّد باقر مسجد شاهى، و در طهران خدمت سيد محمّد صادق سنگلجى، سپس مدّتى در خراسان در خدمت علماى آن سامان تحصيل نموده، و از عدّه اى از مجتهدين اجازه يافته، در اواخر عمر در طهران ساكن شده، در حدود سال 1316 در طهران وفات يافته، جنازه حمل به نجف شده، در مدرسه صدر مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- ديوان اشعار فارسى و عربى 2- فوائد البهائيّه، مطبوع؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بهاء ولد، بهاءالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 628 ق)، واعظ، صوفى و عارف. مشهور به سلطان العلماء. وى پدر مولانا جلال الدين بود و نسبش به ابوبكر خليفه مى رسيد و مادرش از خاندان خوارزمشاهى بود و از تربيت يافتگان شيخ نجم الدين كبرى. مدتى در خوارزم مى زيست و به واسطه اختلافى كه با سلطان محمد خوارزمشاه پيدا كرد در سال 610 ق از بلخ به آسياى صغير هجرت كرد. در طول سفر در نيشابور با فريدالدين عطار ديدار كرد و در بغداد نيز چند منبر رفت و بعد از زيارت خانه خدا مدتى در شهرهاى لارنده و ملطيه مسكن گزيد و بالاخره به دعوت سلطان سلجوقى به سال 617 ق به قونيه رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و همان جا درگذشت. وى از واعظان و منبريان مشهور زمان خود بود. يگانه اثر بازمانده از وى كتاب «معارف بهاء ولد» است كه به همت استاد فقيد بديع الزمان فروزانفر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :ايضاح المكنون (487/2)، تاريخ ادبيات در ايران (1022 -1019 /2)، تاريخ گزيده (669)، تاريخ نظم و نثر (121)، تذكرةالشعراء (214)، جستجو در تصوف (283 -277)، دايرةالمعارف فارسى (475/1)،، الذريعه (187/21)، فيه مافيه (12)، لغت نامه (ذيل/بهاءالدين ولد)، معجم المؤلفين (233/9)، مؤلفين كتب چاپى (735/5)، مناقب العارفين (55 -7)، نفحات الانس (460 -459)، هديةالعارفين (110/2).

بهاري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد بهارى كه از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم مى باشد. وى در قم متولد شده و در كودكى با مرحوم والدش به تهران آمده و در آنجا نشو و نما و پرورش يافته و پس از تحصيلات جديده بتحصيل علوم دين پرداخته و اوليات را نزد مرحوم والدش و مدرسين ديگر تهران خوانده آنگاه به قم مهاجرت نموده و سطوح نهائى نزد مدرسين عالى حوزه خوانده و از درس خارج آيةاللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان آيات ثلاثه آقاى شريعتمدارى و آقاى مرعشى نجفى و آيةاللَّه گلپايگانى و ديگران استفاده نموده و از خرمن علوم آنان خوشه ها و توشه ها ذخيره كرده و پس از فوت مرحوم والدش به تهران منتقل و بجاى ايشان به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد و حقا براى مرحوم والدش (ولد صالح يستغفر له) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بهاري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العلامه المتتبع آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بهارى همدانى از علماء و ائمه جماعت معاصر همدانست.

وى در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مبانى علمى را در همدان و غيره خوانده و اكنون در مسجد جامعه همدان به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقه و عزه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بهجتي اردكاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ محمد حسين بهجتى اردكانى از افاضل برجسته و علماء شايسته حوزه ى قم است كه سالها از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ساير آيات استفاده كامل نموده و بمدارج عاليه علم و كمال رسيده است داراى طبع شعر ميباشد.

(س چهارم ق)، فقيه، اديب و شاعر. از علماى شايسته حوزه علميه قم بود كه سالها از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى و ساير آيات استفاده كامل كرد و به مدارج عاليه علمى رسيد. وى داراى طبع شعر بود و قصيده ى مخمسى از وى در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (67/ 3).

بهشتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بهشتى بروجردى. تولد ايشان در بروجرد واقع شده و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت و سطوح وسطى و عالى را از مدرسين و اساتيد حوزه علميه به پايان رسانيده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران حاضر و استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى حسب الامر آقاى گلپايگانى به شاه آباد مهاجرت و تااكنون اشتغال به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد مردم دارند.

و در شاه آباد منشأ خدمات اجتماعى و آثارى گرديده اند كه از جمله تأسيس كتابخانه اى براى جوانان كه ضمن آن كتابهاى مذهبى به قيمت مناسب در دسترس جوانان قرار مى گيرد و ديگر با همكارى جمعى از متدينين اقدام به تأسيس درمانگاه مهديه نموده اند كه براى فقرا و مستمندان بسيار مفيد و مؤثر است.

برادر ارجمندشان جناب حجةالاسلام حاج سيد عبدالحسين بهشتى نيز از فضلاء محترم حوزه علميه قم

به شمار مى روند كه ساليان دراز است از زادگاه خود هجرت و در دارالعلم قم رحل اقامت افكنده و از محاضر آيات عظام آقاى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و غيرهم استفاده نموده و تا هم اكنون از شركاء درس آيتين علمين مذكورين مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهشتي، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير عبدالباقى مير محمدرضا حسينى.

عالم و زاهد و فاضل بوده، در محله ى لنبان مرجع امور دينى بوده، و در مسجد لنبان امامت مى نموده.

در سلخ ربيع الثانى سال 1308 وفات يافته، در قسمت شمالى مسجد مصلى در تخت فولاد مدفون شده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بيدآبادي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حاج فاضل بيدآبادي، عالم فاضل، از مخصوصين حاج ميرزا عبدالحسين مسجد شاهى، و پس از فوت ايشان به آخوند فشاركى پيوست. در مدرسه ميرزا مهدى در محله بيدآباد امامت مى فرمود؛ از مريدان و تربيت يافتگان حاج محمد جواد بيدآبادى. در 8 ذى قعده 1360 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد باقر ثانى بيدآبادى از علماء كاملين و ادباء و شعراء و فضلاء و علماء اخيار معروف بحاج آقا با پدر خود مرحوم حاج سيد اسدالله حجه الاسلام از اصفهان بنجف مهاجرت نموده و سالها در نزد اساتيد آنجا تحصيل نموده و پس از فوت عم بزرگوار خود (1320) به ايران مراجعت نموده و مورد توجه عموم طبقات و بالاخص اهالى بيدآباد قرار گرفته و منشاء خدماتى شايان در مسجد سيد شده است كه از آنجمله:

1- تهيه ضريح فولادى جهت قبر مرحوم سيد حجه الاسلام و نصب آن در تاريخ 1322 و ديگر تهيه ساعت كه در قسمت قبلى مسجد نصب گرديده است در نقباء البشر. گويد: در جريانات مشروطيت ايران بنجف مراجعت نموده و در سال 1373 مجددا باصرار مردم باصفهان معاودت كرده و مورد احترام و اكرام قرار گرفته و پس از شش ماه در سوم ماه رمضان همانسال وفات يافته و در مقبره جد خويش مدفون گرديده است. از اشعار اوست كه بجد خويش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خطاب كرده و گويد:

يابن عم النبى اى معال

لك فى ارفع المدائح تذكر

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بيدآبادي، محمّد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به آقا محمد عماد الاسلام، فرزند حاج سيد جعفر.

عالم فاضل، و شاعر اديب كامل متخلّص به «فخر» در حدود سال 1208 متولّد شده، و در سال 1340 در شيراز وفات يافته، در مقبره حضرت شاه چراغ عليه السلام مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- فصول العليّة، در آداب نماز شب، مطبوع 2- هداية السالكين، در احاديث اربعين، غير مطبوع. نسخه آن در نزد نگارنده موجود است و در 1316 تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و

بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن آقا ميرزا هاشم بن حاج سيد جعفر. عالم فاضل زاهد، از شاگردان آقا سيد محمّد باقر درچه اى و آخوند كاشى و آخوند گزى و جمعى ديگر بوده، و امام مسجد على قلى آقا و مسجد سيّد متوفّى در 10 ربيع الثانى سال 1369، و مدفون در بقعه مسجد سيّد.

مرحوم نيّر در تاريخ وفاتش گويد:

ارخ النيّر للعام و شهرٍ و اليوم

تنقص العشرة من (شهر ربيع الثانى)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محمّد على بن حاج سيد محمّد باقر حجة الاسلام بيدآبادى، از علما و فضلا بوده، و در مسجد سيّد امامت داشته، در 12 شوال سال 1326 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، مؤمن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد محمّد باقر. عالم فاضل كامل، پس از حاج سيد اسداللَّه اعلم و افقه اولاد سيّد بوده. وى بعد از فوت برادر، رياست و عنوان كلّى يافته و در مسجد سيد امامت داشته، و چون مادرش كنيز بوده، قدرى سياه چرده بوده است. در 6 رمضان سال 1294 وفات يافته، در مقبره پدر مدفون گرديد.

مرحوم حاج ميرزا بهاء الدين عاملى در مادّه تاريخ وفاتش ضمن قطعه اى گويد:

ماه صيام نزد رسول آمد از جهان

آن سيّدى كه مؤمن آل رسول بود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا شفيع مستوفى (متوفّى در سال 1281) عالم فاضل محقّق مجتهد، جامع معقول و منقول، و از مدّرسين فقه و اصول در اصفهان بوده، در 1250 متولّد، و در روز جمعه دوّم جمادى الاولى سال 1325 در اصفهان وفات يافته، در يكى از اطاقهاى تكيه مزبور مدفون شد. مشاراليه رفيق و هم درس حاج ميرزا حسين نورى بوده است، و در حدود سى مجلد كتاب و رساله و حاشيه نوشته كه از آن جمله است:

1- رساله در تعيين ثقل اكبر، در افضليّت عترت بر قرآن [هداية المومنين]، و آن را در ردّ بر [رساله تبصره الاخوان] آخوند ملاّ اسمعيل خواجوئى نوشته است 2- رساله در خراج و مقاسمه 3- رساله در خمس 4- رسائلى در مباحث مختلفه فقه و اصول 5- حاشيه بر خاتمه مستدرك تاليف حاج ميرزا حسين نورى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيرجندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1270 ق)، عالم دينى. پس از شهادت پدرش سيد غلامرضا بيرجندى به دست بابيان، در سن كمتر از سى سالگى، به جاى پدر نشست و رهبرى اش عموميت يافت و مردم به گردش جمع شدند. ليكن چهل روز بيش نشد كه بابيان او را نيز به نيرنگ زهر دادند و شهيد ساختند. وى در كنار پدر به خاك رفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (482).

پادشاه خاتون

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

694 ق، ملقب به صفوةالدين و مشهور به لاله خاتون از زنان عالم، فاضل، شاعر و فرمانروا. پدرش سلطان قطب الدين محمد (655 ق) حاكم كرمان و مادرش عصمت الدين قتلغ تركان معروف به تركان خاتون بود. او فضايل و كمالات فراوان داشت. ناصرالدين منشى كرمانى در سمط العلى للحضرة العليا- كه بيست سال پس از مرگ پادشاه خاتون تأليف كرده- وى را زنى «عادله عاقله فاضله كريمه متفضله بلند نهمت والاهمت خوب صورت با طهارت و عفت» توصيف مى كند. پدرش لباس مردانه بر تن او مى كرد و وى را سلطان حسن شاه مى ناميد. درباره علت اين كار گفته شده كه چون پادشاهان مغول عادت داشتند دختران زيبا را از گوشه و كنار جمع نموده و به دربار خود مى آوردند و پس از چندى آنها را به امرا و غلامان خويش مى بخشيدند، از اينرو به اين حيله دست يازيد. اما پس از آنكه سلطان قطب الدين درگذشت تركان خاتون به نيابت از طرف فرزند خردسالش حكومت كرد و براى تثبيت قدرت خود، دخترش را به ازدواج اباقاخان (680 -663 ق) درآورد. پادشاه خاتون پانزده سال با اباقاخان زندگى كرد و پس از مرگ او، با پسرش گيخاتو- بنابر رسم

مغولى- ازدواج كرد و به همراه او رهسپار روم گرديد. بعد از مرگ ارغون خان (690 -683 ق)، گيخاتو پادشاه شد و لذا به ايران آمد و با اجازه همسرش حكومت كرمان را در دست گرفت تا بدين وسيله انتقام مادرش را از برادرش سيورغتمش بگيرد. پس از ورود به كرمان، برادر را به زندان افكند اما پس از چندى همسرش كرد و چين و دخترش شاه عالم او را نجات دادند.

سيورغتمش به عنوان عرض حال به دربار گيخاتو رفت ولى پادشاه خاتون مأمورانى در طلب وى فرستاد و او را به كرمان آوردند و سپس به فرمان پادشاه خاتون به قتل رسيد (692 ق). دو سال بعد گيخاتو درگذشت و بايدو، داماد سيورغتمش و همسر شاه عالم جانشين او شد. كردوچين براى گرفتن انتقام همسرش، حكومت كرمان را از دامادش گرفت و بدانسو رهسپار شد. پادشاه خاتون با بزرگان شهر مشورت كرد. برخى نظر دادند كه وى و همراهانش راه خراسان پيش گرفته و به غازان خان پناه آورند ولى برخى ديگر او را به ماندن در كرمان و تحصن در قلعه توصيه كردند. چند روز بعد لشكر كردوچين به حومه ى كرمان رسيد. چند روزى به جنگ و جدال گذشت ولى اكثر امرا و بزرگان به نزد كردوچين رفتند. كردوچين به شهر وارد شد. به دستور او پادشاه خاتون را با اهانت و خوارى از قلعه فرود آوردند. و زندانى كردند و اموال وى و امرا و اعيانى كه دستگير شده بودند به غارت رفت. پس به اشاره كردوچين پادشاه خاتون را به قتل رساندند. او را در دهى به نام مسكين، در نزديك

كرمان دفن كردند. پس از آنكه سلطان مظفرالدين محمدشاه به حكومت كرمان رسيد دستور داد تا جنازه او را با تشريفات تمام به شهر آوردند و عزادارى رسمى برپا شد و در مدرسه مادرش تركان خاتون دفن كردند.

پادشاه خاتون به علما و ادبا توجه خاص داشت. به نوشته تاريخ كرمان «در زمان سلطنت او به كرمان، علما و فضلا را رعايت و احترام مى فرمود و غالب اوقات در مجلس او صحبت علمى داشته مى شد.» وى خط نسخ را به زيبايى تمام مى نوشت و شعر را نيز نيكو مى گفت. وى قرآن ها و كتابهاى متعددى به خط خودش نوشت كه پس از خودش در كرمان و ديگر ولايات موجود بوده و به گفته ناصرالدين منشى «بر فضل و هنرورى و وفور كمال و دانشورى او دليلى واضح است.»

در مدت كوتاه سلطنتش به عدل و داد رفتار كرد و مدارس و عمارات متعددى بنا كرد و اوقافى براى آنها منظور نمود. از اشعار اوست:

من آن زنم كه همه كار من نكوكارى است

به زير مقنعه من بسى كله دارى است

درون پرده عصمت كه تكيه گاه من است

مسافران صبا را گذر به دشوارى است

نه هر زنى به دو گز مقنعه است كدبانو

نه هر سرى به كلاهى سزاى سردارى است

به هر كه مقنعه اى بخشم از سرم گويد

همه جاى مقنعه تاج هزار دينارى است

من آن شهم ز نژاد شهان الغ سلطان

ز ما برند اگر در جهان جهان دارى است

جمال طلعت خود را دريغ مى دارم

زآفتاب كه آن شهر كو؟؟؟؟؟ است

هميشه باد سر زن به زير مقنعه اى

كه تار و پود وى از عصمت و نكوكارى است

از رباعيات اوست:

سيبى كه ز دست تو نهانى رسدم

زو بوى حيات جاودانى

رسدم

چون نار دلم بخندد از شادى آن

كز دست و كف تو دوستگانى رسدم

بر لعل كه ديد هرگز از مشك رقم

يا غاليه بر نوش كجا كردستم

جانا اثر خال سيه بر لب تو

تاريكى و آب زندگانى است بهم[1]

(وف 694 ق)، خطاط و شاعر، متخلص به لاله خاتون. ملقب به صفوةالدين. از مغولان ساكن كرمان بود. پدرش حاكم كرمان و مادرش تركان خاتون بود. پس از مرگ پدر، پادشاه خاتون به خواست مادر خود با اباقاخان ازدواج كرد و پانزده سال با وى زندگانى كرد. پس از مرگ همسرش، بنابه رسم مغولى، با پسر اباقاخان، گيخاتو، ازدواج كرد و رهسپار روم شد. بعد از مرگ ارغون خان، گيخاتو پادشاه شد و پادشاه خاتون نيز به ايران آمد و با اجازه ى همسرش، پادشاهى كرمان را به دست گرفت. در زمان حكومت، به قصد انتقام مادرش، فرمان قتل برادر خود، سيورغتمش، را صادر كرد، ولى دو سال بعد كه همسرش، گيخاتو، درگذشت و داماد سيورغتمش، جانشين او شد، كردوچين، همسر برادرش، حكومت كرمان را به دست گرفت و پس از جنگ وارد كرمان شد و پادشاه خاتون را با خوارى زندانى كرد و سپس به قتل رسانيد. جسد وى را در مدرسه ى مادرش تركان خاتون دفن كردند. او خط نسخ را به زيبايى تمام مى نوشت و شعر را نيز نيكو مى گفت. از آثار وى قرآن ها و كتابهاى متعددى است با خط زيبا كه پس از خودش در كرمان و ديگر ولايات موجود بود؛ مدارس و عمارات متعددى نيز بنا كرد و اوقافى براى آنها منظور كرد.[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منابع: آتشكده آذر، 359؛

«پرده نشينان سخنگوى»، آريانا، سال دهم، شماره اول، 52 -50؛ از رابعه تا پروين، 66 -61؛ پشت پرده هاى حرمسرا، 192 -191؛ تاريخ ادبيات ايران، 658 / 3؛ تاريخ تذكره هاى فارسى، 610 / 1؛ تاريخ كرمان، تاريخ گزيده، 534 -533؛ تذكرةالخواتين، 60؛ تذكره كاظم، 582؛ جواهرالعجايب، 289 ،122 -121؛ حديقةالشعراء، 2190 / 3؛ حديقه عشرت، 12 -11؛ خيرات حسان، 47 / 3 ،69 / 1؛ الذريعه، 938 ،613 / 9؛ رياحين الشريعه، 46 / 5؛ رياض الجنه، روضه پنجم، قسم دوم، 908؛ رياض العارفين، 217 -216؛ زنان سخنور، 65 -57؛ زن در ايران عصر مغول، 10؛ سمط العلى للحضرة العليا، 79 -70؛ ستارگان كرمان، 319؛ صبح گلشن، 352 ،147، صحف ابراهيم، حرف، عرفات العاشقين. لغت نامه دهخدا، الافكار، 613 -612، نقل مجلس. ك 43 -42.

[2] از رابعه تا پروين (66 -61)، تاريخ ادبيات در ايران (658/ 3)، تاريخ تذكره هاى فارسى (610/ 1)، تاريخ گزيده (534 -533)، تذكره ى شاعران كرمان (426 -424)، جواهر العجايب (122 -121)، حبيب السير (271 -270/ 3)، حديقة الشعراء (2191 -2190/ 3)، خيرات حسان (48 -47/ 3 ،69/ 1)، الذريعه (938/ 9)، رباعى و رباعى سرايان (200 -164)، رياحين الشريعه (46/ 5)، زنان سخنور (65 -57/ 1)، ستارگان كرمان (321 -319)، صبح گلشن (147)، كارنامه ى زنان (46 -44)، لغت نامه (ذيل/ پادشاه خاتون)، مجمع الفصحا (73/ 1)، مخزن الغرائب (810 -809/ 4 ،78/ 2)، مشاهير زنان (43 -41)، نشتر عشق (497/ 2).

پاكدل، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند حاج ميرزا عباس پاكدل از فضلاء و ائمه جماعت و مدرسين معاصر شيراز است. وى در سال 1311 شمسى در طبس به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى در سن 17 سالگى به تحصيل

علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و تفسير و اخلاق را در مدت هشت سال در حوزه طبس نزد اساتيد آنجا مانند حاج شيخ محمد ابراهيم مجتهد نجفى و حاج شيخ محمدعلى امينيان مدرس و حاج شيخ غلامرضا نمائى و ديگران خوانده و بعدا به مشهد مقدس رضوى هجرت نموده و مدت هفت سال توقف و سطوح عالى را (رسائل و مكاسب و كفايه) و نيز مقدارى از تفسير و فلسفه و معقول و اخلاق را در خدمت حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى و حاج شيخ مجتبى قزوينى و سايرين تحصيل نموده و نيز مقدارى از درس خارج آيت اللَّه ميلانى استفاده كرده سپس عزيمت به قم و از محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه خمينى و سايرين بهره مند گرديده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و حدود بيست سال در آن بلده طيبه اقامت و پس از مطالعه در دروس آيات عظام و مدرسين كرام آن سامان فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى را اختيار و پس از شركت در يكدوره اصول معظم له ديگر فقط به درس فقه معظم له حاضر و خود به تدريس سطوح اشتغال و در آن سامان به مصاهرت و دامادى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى طوبائى شيرازى، موفق و در سال 1359 شمسى عزيمت به ايران نموده و مدتى در قم اقامت و براى صله ارحام و ديدن بستگان سببى خود به شيراز آمده و با اصرار آنان و دوستان ديگر عزم رحيل مبدل به اقامت و توطن در شيراز شده و پس از استحضار علماء

بزرگوار شيراز مخصوص مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و فرزند برومند و فاضلش حاج شيخ مجدالدين محلاتى ابراز خرسندى كرده و محل نمازش مسجد مولا را واگذار و به اقامه جماعت در آنجا در شبها و تدريس فقه و اصول و غيره پرداخته و در ظهرها در مسجد ساجدين دروازه كازرون امامت نموده و مسئوليت و اداره تدريس دو حوزه علميه شيراز را به عهده گرفته و آنها از اين قرار است:

1- حوزه علميه امام رضا عليه السلام مدرسه مقيميه و مسجد مشيرالملك و مكتب مقدس حضرت زهرا عليهاالسلام به تدريس سطوح عالى اشتغال دارند.

2- حوزه علميه امام سجاد عليه السلام و مدرسه آقا قاسم مشغول مى باشند.

مرحوم والدش حاج ميرزا عباسعلى نيز از روحانيون خدمتگزار طبس و مورد وثوق و اعتماد و اطمينان مردم آن سامان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

پناهنده، رسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ غلامرضا پناهنده متولد سال 1323 ه. ش كه تحصيلات اوليه خودش را در مدرسه كازرونى اصفهان شروع و بعداً علوم حوزوى را در مدرسه نيم آورد جده بزرگ زير نظر مدرسين زمان خويش ادامه و به حوزه علميه قم وارد و در مدارس حجتيه و فيضيه قم دوره هاى سطح و خارج فقه و اصول را در زمره شاگردان آيات عظام حسين نورى همدانى- حسينعلى منتظرى- يوسف صانعى مرحوم آيت الله گلپايگانى- وحيد خراسانى- محقق داماد و با شركت در بحث هاى اخلاقى و سياسى حضرت امام خمينى قدس سره و در نهايت پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران وارد خدمات اجتماعى خويش گرديده و با شروع تدريس دروس معارف اسلامى و علوم معقول و منقول در دانشكده ادبيات و

علوم اسلامى دانشگاه اصفهان فعاليت فرهنگى ر انيز شروع و در ادوار دوم و سوم مجلس شوراى اسلامى ايران بنمايندگى از منطقه برخوار و ميمه انتخاب و با عضويت در هيئت مديره مركزى ائمه جمعه اصفهان و نمايندگى در بنياد 15 خرداد در سال 1381 ه. ش بعلت عارضه قلبى در سن 58 سالگى دار فانى را وداع و بديار باقى شتافته اند روان ايشان شاد باد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

پيرسيد، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه بن سيد صدرالدين بن سيد محمدهاشم نزيل (قزوين) متوفى 1339 ق از احفاد مير محمدعلى معروف به (پير سيد) كه در سادات محله رامسر مدفون و صاحب مزار و كرامات مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

پيرنيا، محمد كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كريم پيرنيا در سال 1299 شهر يزد متولد شد . وي پس از اخذ دوره دبستان و دبيرستان با يك آزمو ن در دانشكده هنر هاي زيبا در رشته معماري قبول شد و شرو ع به كسب علم نمود .

گروه : هنر

رشته : معماري

والدين و انساب : محمد كريم پيرنيا در سال 1299 از پدري نائيني و مادري يزدي درشهر يزد متولد شد .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد كريم پيرنيا دردورا ن كودكي به اين علت كه پدرش به يزد تبعيد شده بود و اجازه خروج از اين شهر را نداشتند تا بعد كه اين امكان فراهم شد وبراي كارهايي كه بايد انجام مي دادبه اكثر نقاط كشور مسافرت كرد . يزد زمستانهاي بسيار سرد وتابستانهاي گرمي دارد . درآن زمان مردم اعم از اعيان و طبقه پايين از پانزدهم ارديبهشت به كوهستانهاي اطاف مي رفتند كه هواي مطلوبي دارد و تا آخر تابستان آنجا مي ماندند . اكثر مردم از خودشان جايي براي اين مدت اسكانشان نداشتند و معمولا باغهايي را اجاره مي كردند . پدر بزرگ او هم مثل ساير مردم باغي را اجاره مي كرد وبه آنجا مي رفتند .يزد واقعا يكي از شهر هاي آرام دنياست ، اما به علت كمبود آب دراين منطقه ، بين مردم در گيري پيش مي آمد و حتي گاهي قتل هايي هم اتفاق

مي افتاد . در همان باغي كه اجاره مي كردند ، كنار جوي آب ، چاهي درست كرد و به تقليد از قناتها ي يزد ،با درست كرد ن چند پشته ، آب را به بالا مي كشاند و به قول مقني ها ،آ ب آفتابي شد . در آنجا باغ و خياباني درست كرده بود و به جاي درخت ،عدس كاشت و با قوطي كبريت شروع به خشت زدن كرد و با همين خشت ها استخري درست كرد .به قدري اين عمل مورد توجه قرار گرفت كه مردم براي تماشاي آن مي آمدند . اواخر تابستان هم كه ما باغ را ترك مي كردند ، صاحب باغ اطراف مزرعه اي را كه اومي ساخت ،خاركريز كرد تا آب آن را از بين ببرد . خلاصه طوري بود كه علاوه بر بچه ها ،بزرگتر ها هم از اين كار او خوششان مي آمد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد كريم پيرنيا دوران دبستان را درمدرسه اسلام و بعد از تاسيس مدرسه دولتي به دليل با لا بودن كيفيت اين گونه مدارس نسبت به مدرسه هاي قديمي ، «در مدرسه نمره دو »ادامه تحصيل داد . دوران تحصيل را در «دبيرستان ايرانشهر » يزد كه فقط دوره علمي داشت گذراندم . بعد از طي دوره علمي دريزد براي ادامه تحصيل به تهران آمد .در كنكور اولين دوره «دانشكده هنرها زيبا » به دليل علاقه اي كه به هنر معماري كشور خود داشت شركت كرد و قبول شد .

خاطرات و وقايع تحصيل : تمام دوستان محمد كريم پير نيا كه در دانشگاه با وي بودند بعد

ها جزو هنرمندان ممتاز نه تنها ايران ، بلكه در جهان بودند .محل دانشكده آن موقع در «مدرسه هروي » (علوم قديمه ) و مدرسه سپهسالار بود . اين دو مدرسه را با تغييراتي كه در آنها انجام شده بود ، به دانشكده هنر هاي زيبا تبديل كرده بودند . دانشكده هنرهاي زيبا در آن سالها فقط سه رشته معماري ، نقاشي ،مجسمه سازي داشت و براي شركت در دوره معماري ، ديپلم كامل متوسطه لازم بود اما براي رشته نقاشي و مجسمه سازي سيكل اول متوسطه كافي بود .مجسمه سازي به دليل اينكه داوطلب زيادي نداشت ، به تدريج تعطيل شد . باوقوع مسائل شهريور 20 دانشكده به زير زمين دانشكده فني منتقل وبعد ها به ساختمان فعلي انتقال داده شد كه البته سا ختمان آن هنوز تكميل نشده وبه شكل فعلي كه وجود دارد ، نبود . شخصي بودبه اسم استاد مندلي كه چون با سواد بود به او مندلي مي گفتند . ايشان اهل ميبد بود . ملا مندلي اطلاعات عجيب و غريبي درسينه اش داشت . بعد ازاينكه از مدرسه بر مي گشتنددور ايشان جمع مي شدندو اوبه قول خودش «نكير » مي كرد ، يعني با سر انگشت يا چوب خطهايي روي زمين مي كشيد و توضيحاتي خاصه در مورد «هنجار »مي داد . هنجار واقعا مثل يك كامپيوتر كارهاي عجيب و غريبي مي كرد .به هر حال از ملا مندلي كسب اطلاعات مي كردو گاهي هم مي شد كه پاسباني مي آمد و جمع آنهارابه هم مي زد و ازملامندلي مي خواست كه ديگر معركه نگيرد ولي هيچ كس

اجازه نمي داد و درمكاني ديگر جمع شان را تشكيل مي دادند و از وجود ملامندلي استفاده مي كردند . وي وقتي كه همين موضوع هنجارو كاربرد آن را براي مرحوم دكتر محسن هشترودي گفت ايشان خيلي تعجب كرد و مي دانيد كه ايشان هم به رياضيات غربي و هم رياضيات شرقي مسلط بود . دكتر هشترودي مي گفت كه چنين چيزي رانه در رياضيات غرب و نه درشرق نديده است ،و اين رامختص معماران قديمي ايران مي دانست كه سينه به سينه نقل شده است .ايشان علاقمند بود كه براي به جاماندن هنجار ،به طور مشترك كاري انجام دهند ولي متاسفانه به علت فوت ايشان اين كار ميسر نشد . بعد از اين باز هم به دنبال كسي بود كه اينكار را پي گيري كند تا دكتر پيرنيا ي رياضي دان ، براي اين كار اعلام آمادگي كرد ولي متاسفانه ايشان هم مرحوم شد .

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي محمد كريم پيرنيا مي توان به مهندس زهره بزرگمهر و مهندس معماريان كه زحمت چاپ بعضي از كتابهاي او را كشيده بودند اشاره كرد .

وقايع ميانسالي : محمد كريم پيرنيا از اين دوران چنين ياد مي كند: بعد از بازنشسته شدن تجربيات و تحقيقات چندين ساله ام را خواستم روي كاغذ بياورم ، ولي متاسفانه به علت لرزش دست و بعد هم از كار افتادن آن ، ميسر نشد .اما تعدادي زيادي از نوارهاي صحبتهاي بنده در دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و فارابي و «ميراث فرهنگي » موجود است كه دوستان زحمت پياده كردن آنها را كشيده اند .

زمان

و علت فوت : محمد كريم پيرنيا درسال 1376 دارفاني را وداع گفت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد كريم پيرنيا مدتها معاونت «حفاظت آثر باستاني »را به عهده داشتم و كار ترميم و تعمير آثارباستاني بود .

جوائز و نشانها : گرفتن سه مدال كه در طول دانشگاه به دليل نوشتن سه رساله گرفته بود . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آشنايي با معماري اسلامي ايران « ساختمان درون شهري و برون شهري»

ويژگي اثر : اين اثر در 1371 انتشارات دانشگاه علم وصنعت ايران به چاپ رسيده است اين كتاب شامل ده بخش و پنج پيوست است همراه با واژه نامه و فهرست منابع . كه اين مجموعه اي از سخنرانيها، مقالات و مواد درسي استاد است كه توسط غلامحسين معماريان جمع آوري و تنظيم وتدوين شده است .

2 اثر

ويژگي اثر : اين فصلنامه علمي ، فني ، هنري سازمان ميراث فرهنگي كشور شماره 2- زمستان 1370 به چاپ رسيده است . اين فصلنامه بيستمين شماره است و استاد مطالب خود را به تقريرات استاد كريم پيرنيا درزمينه معماري سنتي و هنر هاي وابسته اختصاص داده است . مطالب اين كتاب كه در خقيقت سلسله درسهاي استاد در طول ساليان متمادي براي دانشجويان واهل فن بوده، تحت عنوان «گنبد هاي ايران » جمع آوري شده است . در يك بخش به چگونگي ساخت گنبد ها و در بخش ديگر به طرح خصوصيات هندسي وفني گنبد ها اشاره شده است .

3 اثر

ويژگي اثر : درفصلنامه علمي ، هنري سازمان ميراث فرهنگي كشور پائيز1373به چاپ رسيده است . بيست و چهارمين شماره اثر . سومين

دفتر از تقريرات استاد پيرنيا درزمينه معماري است كه توسط زهره بزرگمهر تنظيم و تدوين شده است . مطالب اين مجموعه «چفدها و طاقها » بخشي ديگراز مبحث «ساخت وسازه »و روش عملي كاربست آن در معماري ايراني است .

4 ارمغانهاي ايران به جهان معماري «جناغ وكليل »

ويژگي اثر : اين اثر در مجله هنر ومردم به شماره 142 در سال دوازدهم 1353 به چاپ رسيده است كه اين مقاله تحت عنوان شرح تاثيرات معماران ايراني است در كار معماران خارجي .

5 ارمغانهاي ايران به جهان معماري گنبد

ويژگي اثر : اين اثرد ر مقاله هنر ومردم به شمارهاي 136و137 در سال 12به چاپ رسيده است . دراين مقاله به شيوه هاي كار معماران ايراني درساخت گنبد و كاربردو ويژگيهاي بناهاي گنبدي پرداخته و در ادامه تاثيرات اين گونه معماري را درروند كار معماران خارجي مورد بررسي قرار مي دهد .

6 ارمغانهاي معماري ايرا ن به جهان معماري «پادياو»

ويژگي اثر : اين اثر در هنر و مردم در سال 12 و شماره 1353،139به چاپ رسيده است كه در رابطه با مكاني براي شست وشوي و طهارت بود كه به آن پادياو مي گفتند و طشت آب كه در آن شست شوي انجام مي شد پادياب دان مي ناميدند .

7 بادگير و خيشخان

ويژگي اثر : اين در مجله هنر و معماري به شماره 10 و 11 به چاپ رسيده است . اين مقاله ،به بررسي جنبه هاي تاريخي و نيز كيفيت فني بادگير و نقش آن در زندگي مردم نواحي مختلف ايران مي پردازد .

8 بازار ايران

ويژگي اثر : اين اثر در

باستان شناسي و هنرايران به شماره 3 درسال1348 به چاپ رسيده است كه در باره خصوصيات نيكو و پسنديده پيشه وران و بازاريان و زندگي و كسب مسالمت آميز آنها در كنار هم و مشخصات معماري و ساختمان بازارهاي ايراني و بر شمردن ويژگيهاي منحصربه فرد هر دكان كه كالايي خاص را به فروش مي رساند ه است .

9 بناهاي تاريخي هر كشور درحكم شناسنامه هاي فرهنگي است

ويژگي اثر : در مجله هنر و معماري شماره 17 اين اثر استاد به چاپ رسيده است .در اين مقاله ،بناهاي تاريخي و معماري اصيل ايراني را از ديدگاه هويت فرهنگي مورد بررسي قرار داده است .وي ضمن بر شمردن برخي از خصوصيات معماري ايراني و تناسب آن با شرايط اجتماعي ، اقليمي و فرهنگي مردم ، آثار مثبت اين قرابت را در تاريخ معروفي چون مساجد ، كاخها ، آتشكده ها ،مزارها و .... اشاره شده و دروصف هركدام از آنها به تفضيل سخن رانده شده است .

10 بيماري بو لو ار

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله هنر ومردم در سال ششم به شماره 69 به چاپ رسيده است كه دريك كلام شكوائيه نويسنده از تخريب بناهاي سنتي و زيبا كه هر كدام انبوهي از خاطرات تلخ وشيرين را با خود دارند و رشد بي رويه بلوارها و خيابانها و آسمان خراشها است كه با ويراني و نابودي بناهاي كهن ، ابزار وجود مي كنند .

11 تويزه _ قوس _دور

ويژگي اثر : اين اثر در هنر ومعماري درشماره 8 و در سال 1349 به چاپ رسيده است. مطالب آن تحت عنوان بررسي نقاط

ضعف و قوت سبكهاي قديم پارتي و پارسي و سبكهاي جديد خراساني و رازي و آذري و اصفهاني كه با ذكر دليل در رابطه با هر كدام بررسي هاي انجام داده است

12 خيز و اندام گنبد هاي ايراني

ويژگي اثر : در مجله هنر و معماري شماره 10و 11 به چاپ رسيده است . در اين مقاله به بررسي ويژگيهاي گنبد و خصوصيات آن و نيز انواع مختلف گنبد درسير تاريخي زندگي مردم ايران پرداخته شده است و در جاي جاي مقاله مثالهاي ازگنبد هاي معروف ايراني چون گنبد : حرم مطهر امام رضا (ع) ، آرامگاه سلطان محمد خدابنده در سلطانيه ، مقبره شاه نعمت الله ولي در ماهان كرمان ، جامع قزويني و. ..... همراه با تصاويري از اين مكانها آورده شده است .

13 در درگاه و كتيبه آستانه حضرت عبدالعظيم (ع)

ويژگي اثر : در باستان شناسي و هنر ايران در شماره دوم و در سال 1348 بهار به چاپ رسيده است . كه دررابطه با تاريخ و قدمت اين بناي معماري است

14 درو پنجره درمعماري ايران

ويژگي اثر : اين مقاله در بهار 1348 و شماره 2 و در مجله باستان شناسي و هنر ايران تحت عنوان چگونگي استفاده معماران از در و پنجره در معماري بنا ها اشاره رفته است .

15 راه و رباط

ويژگي اثر : اين اثر وي درانتشارات امين ، تابستان 1370 به چاپ رسيده است. راه و رباط در دوبخش يكي راه و بناهاي وابسته به آن در دوره پيش از اسلام و در بخش دوم راه ورباط هاي دوره هاي اسلامي مورد بررسي قرار گرفته

است .

16 سبك آذري

ويژگي اثر : اين اثردرفرهنگ ومعماري ايران درسال 1354 به شماره اول به چاپ رسيد ه است كه داراي خصوصيات و نشانه هايي است كه نگارنده مقاله ، به شكلي مبسوط به آنها پرداخته و با در نظر گرفتن تمامي جووانب ، به شرح آن مبادرت كرده است .

17 شيوه هاي معماري ايراني

ويژگي اثر : موسسه نشر هنر اسلامي وابسته به معاونت امور فرهنگي اجتماعي و هنري بنياد مستضعفان و جانبازان ، در هشت بخش ، كه چاپ اول در زمستان 1369 است . اين كتاب د ررابطه به منطق و حكمت كارهايي كه در زمينه معماري در طول تاريخ انجام شده است و نيز تحولاتي كه درمدت سه يا چهارهزار سال ، اين پديده دستخوش آن بوده و همچنين نقاط اوج ، فوايد ، ايرادها و ...پرداخته شود .و بخشهاي هشت گانه آن عبارتند از : _ اصول معماري ايراني - شيوه هاي معماري ايراني - شيوه اصفهاني -شيوه هاي پارسي - شيوه هاي پارتي - شيوه هاي آذري - شيوه هاي خراساني _ شيوه هاي رازي

18 طاق گنبد

ويژگي اثر : اين مقاله كه در حقيقت ادامه اي بر مقاله« خيز و اندام گنبد هاي ايراني »استاد مي باشد ، به مساله طاق گنبد توجه كرده و اقسام مختلف طاقهاي ايراني را از لحاظ شكل و طرز اجرا بر مي شمارد .

19 طاق و چف

20 مردم وراي در معماري ايران

ويژگي اثر : در فرهنگ و زندگي به شماره 24 و در سال 1355 تحت عنوان خصوصيات مردم وراي درمعماري ايران كه نويسنده به جوانب آن اشاره

كرده است.

21 مروري بر كتاب (نظري اجمالي بر شهر نشيني و شهر سازي ايران )

ويژگي اثر : كه اين مقاله در مجله اثربه شماره 1 درسال 1358 به چاپ رسيده است . در اين مقاله استاد به چگونگي و ويژگيهاي معماري ايران د ر رابطه با خصوصيتهاي اجتماعي مردم مي پردازد .

22 مساجد

ويژگي اثر : اين مقاله در خصوص معرفي مسجد به عنوان يك مركز مهم مردمي و همچنين مشخصات مساجد اسلامي از بدو پيدايش و سيرتحولي آنها در طول زمان نگاشته شده است . دراين مقاله همچنين قسمتهاي مختلف يك مسجد بصورت تفكيكي مدرد بررسي قرار گرفته و در هر مورد مثالهايي پيرامون مساجد معروف اسلامي به ميان آورده شده است .

23 معماري مساجد ايران راهي به سوي ملكوت

ويژگي اثر : اين اثر در فصلنامه هنر و به شماره سوم درسال 1362 به چاپ رسيده است كه عنوان اين مقاله است سير مسجدسازي در ايران و ويژگيهاي معماري هر مسجد در ادوار مختلف و جمع بندي خصوصيات تمامي مساجد ، مطلبي است كه نويسنده در اين مقاله بازباني روان و سليس و ديدي مو شكافانه و دقيق و تحليل به آن پرداخته است .

24 هندسه در معماري ايران

ويژگي اثر : اين كتاب در اسفند ماه سال 1360 در نشريه سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران به چاپ رسيده است .

پيشوا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد پيشوا فرزند حاج سيد محمدصادق پيشوا از دانشمندان خدوم و علماء اعلام و فضلاء كرام شيراز مى باشند (كه در سال 1318 شمسى به فشار حكومت وقت شهرت خود را از بحرالعلوم تبديل به پيشوا نمودند).

معظم له در سال 1350

قمرى در شهر كازرون ديده به دنيا گشوده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را از مرحوم والد و عموى بزرگوارش حاج سيد محمدرضا شريعتمدار آموخته و در سال 1335 شمسى مشرف به نجف اشرف شده و از ابحاث و دراسات سطوح و خارج آيات عظام چون ميرزا حسن يزدى و استاد حاج شيخ محمدتقى جعفرى و علامه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله استفاده نموده و پس از آن براى تبليغ اسلام و ترويج احكام به زادگاه خود كازرون مراجعت و به اقامه جماعت و وظائف روحى و دينى و اجتماعى پرداخته و خدمات شايانى نموده تا سال 1348 شمسى شش سال پس از انقلاب پانزده خرداد چهل و دو به شيراز مهاجرت نموده و بنابر اصرار و استقبال گرم عده كثيرى از مردم شيراز رحل اقامت افكنده و در مسجد نو برابر مشهد و مزار حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ) عليهماالسلام به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال يافته و مورد استقبال پرشور و هيجان مردم شيراز قرار گرفته كه محسود برخى از همگنان و ابناء نوع شده تا در سال 1405 قمرى برابر 1363 شمسى روى جهاتى از رفتن به مسجد نو خوددارى و در منزل شخصى به وظائف روحى خود تداوم داده و تا حال تحرير اين كتاب موفق به تدريس فقه و اصول مى باشند.

آثار و تأليفات ايشان

1- كتاب آئينه سياه، برداشتى از سوره مباركه لقمان.

2- على عليه السلام، از ديدگاه دگران- مخطوط.

3- تجديد و

نوسازى مسجد جامع كازرون.

4- تأسيس كتابخانه ولى عصر عجل اللَّه فرجه متصل به مسجد.

5- احداث لوله كشى قسمتى از شهر قبل از اقدام شهردارى كازرون به لوله كشى تمام شهرستان كازرون.

6- خريد دويست هزار متر مربع زمين در قسمت شرقى كازرون به نام باغ فردوس جهت دفن مؤمنين.

7- سنگ فرش و تعمير مسجد نو شيراز.

8- تأسيس بنياد (مهدى) و صندوق قرض الحسنه.

9- تأسيس بيت المهدى و مدرسه علميه امام مهدى (ع).

نگارنده گويد: آقاى پيشوا منتسب به علامه بحرالعلوم است كه ترجمه اش زيب و زينت كتب تراجم مانند اعيان الشيعه و روضات الجنات و معارف الرجال و فوائد الرضويه و ريحانه الادب و ده ها كتاب رجالى و تراجم ديگر مى باشد. و او شاگرد علامه وحيد بهبهانى بوده و بارها به شرف و فيض ملاقات و زيارت مولايمان حضرت بقيه اللَّه اعظم امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف رسيده كه اين نويسنده روسياه همواره گفته و مى گويم:

به اميد ديدن او همه عمر زنده باشم

چه نباشد اين سعادت نه من و نه زندگانى

حاج ميرزا حسين نورى در جنه النعيم و نجم الثاقب خود حكايات تشرف آن بزرگوار را ذكر فرموده است. علامه بحرالعلوم قدس اللَّه سره كه بعد از استادش وحيد بهبهانى رياست عامه و مرجعيت تامه داشت در نجف از دنيا رفته و در نزديك مقبره شيخ طوسى در مقبره شخصى دفن شده است طاب اللَّه ثراه و قبرش از مزارات خاصه نجف است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

پيشوائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن العالم الربانى آيةاللَّه المرحوم حاج سيد على اكبر يزدى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1338 قمرى ه. در نجف اشرف متولد شده و در سن كودكى در خدمت مرحوم والدش در

سال 1341 قمرى به قم مهاجرت نمود و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات، ادبيات را از مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد على اديب تهرانى و سطوح را از مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و حجةالاسلام آقا سيد رضاى سيد صفى و بعضى از آيات ديگر آموخته و در درس خارج مرحومين آيتين حجت و خونسارى شركت و پس از آن بالغ بر پانزده سال از محضر و دراسات فقهى و اصولى مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كامل و ضمناً تدريس متون فقه و اصول را نموده تا سال 1380 قمرى كه بنابر دعوت جمعى از مردم متدين خيابان سلسبيل تهران به تهران عزيمت و تاكنون در خيابان (بوستان سعدى) سكونت و در (مسجد الصادق) به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مواعظ حسنه و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

پيشوائي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين بن آيت الله حاج سيد على اكبر يزدى سابق الذكر از فضلاء و علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم و ائمه جماعت مسجد امام است كه به جاى مرحوم والدش اقامه جماعت دارد دانشمنديست باتقوا و عالمى است با فضيلت در سال 1304 شمسى يعنى چهل و نه سال قبل در اين شهرستان به دنيا آمده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و پس از دوران مقدمات با معيت برادر ارجمندش حجه الاسلام حاج سيد احمد پيشوائى مقيم تهران كه ترجمه اش در جلد سوم خواهد آمد سطوح عالى را از اساتيد حوزه مانند آيت الله العظمى مرعشى و آيت الله امام خمينى و ديگران فراگرفته و پس از فراغت از آن به درس مرحوم آيت الله

حجت و آيت الله خونسارى و ديگران حاضر شده و در غالب دروس با اين نگارنده شركت داشته و از بدو ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا آخر عمر آن مرحوم حاضر ابحاث فقه و اصول آن جناب شده و پس از وى از دروس آيات و زعماء ديگر حوزه مخصوص آيت الله العظمى نجفى مرعشى كه نهايت توجه و عنايت را به ايشان داشته و دارند استفاده هاى كافى و سرشار نموده و در مسجد امام و محله خود كوچه معروف به حاج نوفل به ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و هم تدريس فقه و اصول اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تالهي تويسركاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تألهى از علما اعلام معاصر است در تويسركان كه اكنون در آن سامان به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد وى عالمى بزرگوار و جليل القدر و از شيوخ و كبار دانشمندان حاضر است كه تحصيلات خود را در ايران و عراق به پايان رسانيده و از محاضر آيات عظام نجف اشرف استفاده نموده و در شهرستان تويسركان را محل سكونت و خدمات دينى خود قرار داده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تبريزي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا تقى تبريزى معروف بزرگ رى از تلامذه مبرز و مهذب آيت الله حجت و آيت الله العظمى آقاى نجفى مرعشى است كه از جهت تعذيب اخلاق و متانت كردار و وقار رفتار و صفاء معنويت كم نظير است.

در تبريز متولد شده و پس از رشد و ديدن باره اى از علوم ادبيت و عربيت به قم مهاجرت نموده و پس از پايان سطوح در درس مرحوم سيد استاد ما آيت الله حجت شركت نموده و تا هم اكنون از مباحث فقه و اصول آيت الله نجفى مرعشى استفاده مى نمايد.

داراى فضائل نفسانى و ملكاتيست كه در ج 2 كتاب آثارالحجه اشاره كرده ام دلباخته و شيفته و عاشق مولاى ماست و با مرحوم جمال السالكين و زين المشتاقين عالم و عارف كامل حاج ملامحمود زنجانى مشهور به حاج ملا آقاجان كه در معنويت و صفا و خلوص و اخلاص در عصر خود نادره بود صداقت تام و رفاقت مخصوصى داشت و آن مرحوم چنان مشتاق و مجذوب سالكى بود كه به هر كس نزديك مى شد او را مانند خود مجنون محبوب كرده و واله و شيدا مى نمود كه بى اختيار بگويد:

اى مولاى من امام زمان

من.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، تيلي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا حسن تيلى تبريزى از خواص اصحاب و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله حجت و علماء حوزه علميه است در سال 1385 شمسى در يكى از مضافات تبريز به دنيا آمده و مرحوم والدش حجه الاسلام حاج ملا على تيلى ملقب به معين الشريعه كه از علماء آذربايجان بودند وى را تربيت تا پس از طى مقدمات و خواندن سطوح خدمت مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و مرحوم آيت الله حاج مولينا در سال 1319 به ملازمت مرحوم آيت الله حجت به قم مهاجرت نموده و از همان تاريخ مرتبا در مباحثات فقه و اصول و رجال آن مرحوم شركت و در تمام مسافرتهاى وى به شهر رى و مشهد ملازم آن مرحوم و محرم اسرار ايشان بوده تا پس از فوت ايشان به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و تاكنون كه دوازده سال از فوت بروجردى مى گذرد در كمال متانت و ظرافت در قم زندگانى مى نمايد اطال الله عمره و توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم ميرزا حسين تبريزى از افاضل حوزه علميه و مبرزين تلامذه و مرحوم آيت الله حجت داماد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدباقر قزوينى به كثرت فضل و تقوا موصوف و به علم و كمال قدس و صفا معروف و در نهايت تعفف زندگى مى كرد و در ميان شاگردان مرحوم آيت الله حجت به زيادى فهم و بينش مشار بالبنان بود و براى اين نگارنده و بعضى ديگر دروس استاد را تقرير مى نمود و مقدارى از مكاسب شيخ و بعض سطوح ديگر را خواندم بسيار متواضع و منيع الطبع و كثيرالصمت و قليل الكلام بود فقط در موقع سوال به سخن

مى آمد كمتر كسى را از تلامذه سيد استادمان به رتبه فضل و تهذيب و كمالات معنوى وى يافتم جناب حاج ميرزا عبدالكريم حق شناس طهرانى كه از علماء آن سامانست و در مسجد امين الدوله تهران امامت مى نمايد در ميان حوزه ايشان را انتخاب و به وضع زندگيش رسيدگى مى كرد و از تحقيقاتش استفاده مى نمود.

در اوائل ماه شعبان سال 1365 ق وى را به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام به تهران برده ولى متاسفانه در آنجا ناگهانى بدرود حيات گفته در سنين كمتر از چهل سال و دوستان خود را به مرگ خود داغدار نمود جنازه او را با تجليل به شهر رى برده و در جوار مرقد محمد بن بابويه شيخ صدوق دفن نمودند رحمه الله عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا عبدالرحيم مدرس تبريزى از علماء حوزه و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله حجت و مدرسين و حوزه علميه شهير به مدرس ماهر تبريزى فرزند جناب آقاى محمدتقى تبريزى خيابانيست در سال 1285 شمسى هجرى متولد شده و پس از مقدمات سطوح اوليه و عاليه را در تبريز خدمت مرحوم آقا سيد على اكبر مرعشى و حاج ميرزا على اصغر ملكى و حاج سيد محمد مولينا و آيت الله آقا ميرزا رضى و آقاى سيد عبدالحجه ايروانى و جاج ميرزا عبدالعلى اخوى مرحوم آيت الله آقا ميرزا صادق آقا و بعضى ديگر خوانده و مقدارى از محضر مرحوم آقا ميرزا صادق و آقاى انگجى در تبريز استفاده نموده و بعد از آن رهسپار قم شده و از محاضر آيات عظام قم چون آقاى شاهرودى و آيت الله حجت و آيت الله صدر و اكثرا

آيت الله خونسارى و آيت الله فيض استفاده نموده و هم از محضر آيت الله العظمى بروجردى كامياب و بهره مند گرديده و معقول را هم از خدمت آقاى حاج شيخ مهدى مازندرانى و مرحوم آقاميرزا مهدى آشتيانى فراگرفته و اينك به تدريس و تاليف اشتغال دارد.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- رساله در رضاع

2- حاشيه بر كفايه

3- شرح منظومه راجع به مباحثات معقول.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالرسول مرزبانى تبريزى از فضلاء محترم قم و خواص اصحاب و شاگردان آيت اللَّه العظمى مرعشى مدظله بودند كه در سال 1393 قمرى براى دهمين بار مشرف به مدينه شده و در آنجا به سكته قلبى از دنيا رفته و در نزديكى قبر ائمه عليهم السلام مدفون شده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

تبريزي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى شيخ عبدالله تبريزى از علماء و اتقياء تبريزى و قدماء حوزه علميه قم است كه محلى به زيور علم و حلم و تقوا و متانت است ولادتش در آذربايجان واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح وسطى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى فقه و اصول را نزد مدرسين بزرگ حوزه تكميل نموده و به درس سيد استاد ما مرحوم آيت الله حجت حاضر و فقها و اصولا از آن مرحوم استفاده كرده و از منقطعين به آن جناب بود، و پس از فوت آن مرحوم به حوزه درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و تا پايان عمر آن جناب بهره هاى كافى برده و تا هم اكنون به مباحثات خصوصى و تدريس اشتغال دارد- عالمى متين و دانشمندى آرام و متقى و پرهيزكار و منيع الطبع و زكى النفس و نقى القلب مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم آقاى سيد مهدى تبريزى از فضلاء با ورع حوزه علميه و تلامذه مبرز مرحوم آيت الله حجت است كه از مسقط الراس خود در زمان مرحوم آيت الله حايرى هجرت به قم نموده و سطوح خويش را از اساتيد بزرگ قم تكميل نموده و در شمار اصحاب و شاگردان آيت الله آقا سيدمحمد حجت رحمه الله درآمده و تا آخر عمر آن جناب حدود 17 سال فقه و اصول را استفاده نموده و هم چندين سال درس و بحث آيت الله العظمى بروجردى بهره مند گرديده است.

از نوشته هاى ايشانست دروس فقه و اصول مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تحريري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمود تحريرى تهرانى يكى از چهره هاى درخشان و فضلاء موصوف به تقوا و ائمه جماعت معاصر تهران است. وى در حدود 1342 قمرى در تهران ديده به دنيا گشوده و پس از رشد و خواندن دروس فارسى مقدمات و اوليات را در تهران فراگرفته سپس مهاجرت به قم نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه آموخته آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى و حضرت آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله العالى و ديگر آيات شركت و از خرمن علوم آنان استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم آقاى بروجردى به زادگاه خود مراجعت و بنابر دعوت عده اى از مؤمنين غرب تهران در مسجد خيابان اصطخر به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج مذهب حقه اثناعشريه پرداخته و تا حال تحرير نيز به خدمات دينى در آن محيط اشتغال دارند.

نويسنده گويد: جناب آقاى تحريرى دانشمندى باتقوا و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و در ميان اقران خود

موصوف به ورع و پاكى و مبرا از رذائل اخلاقى و داراى ولايت كامل و از مخلصين مخصوص خاندان رسالت و جداً خالص در محبت اهل بيت عصمت عليهم السلام است منبرى مفيد و آموزنده دارد و از مرز قرآن و احاديث عترت (دو ثقل بزرگ و دو امانت پيامبر (ص) تجاوز نمى كند.

نيست در لوح دلش جز الف قامت دوست

چه كند حرف ديگر ياد نداد استادش

در مصائب اهل بيت نبوت سلام اللَّه عليهم اجمعين خود مى گريد و ديگران را نيز مى گرياند. سيمائى ملكوتى و بياناتى لاهوتى دارد.

در مبارزه بر عليه طاغوت و عوامل آن تا حد قدرت و توانائى خود با كسالت مزاجش كوتاهى را روا نداشته و مسجدش يكى از سنگرهاى مبارزه بوده و هست و نويسنده هم كه در ماه صفر 1399 ق بهمن ماه 1357 شمسى ده شبى را در آنجا برنامه تبليغى داشته شاهد عينى مبارزات تربيت يافتگان ايشان بودم.

از باقيات الصالحات ايشان فرزندان صالح و شايسته اى به نام آقا شيخ باقر و آقا شيخ كاظم كه اكنون در قم به تحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

آقاى تحريرى از شيفتگان و دلباختگان سالار شهيدان محبوب سالكان راه حق و معشوق عاشقان جمال مطلق حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

ترابي، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رشيد ترابى واعظى توانا و خطيبى اريب و فاضلى حسيب بودند.

وى در آنجا پرورش و تحصيل خود را در مدرسةالواعظين هندوستان تكميل و در كراچى كه يكى از پايگاه هاى مهم شيعه هندوستانست اقامت اختيار و از طريق منبر به تبليغ ولايت و فضائل اهل بيت رسالت عليهم السلام پرداخته و در شهرهاى بمبئى و حيدرآباد و رنگون و مسقط و لگنهو وحيدآباد

سند و لاهور و كويته ط و زنگبار و غيره مسافرت و منبرهاى پرشورى رفته است.

مرحوم رشيد ترابى بيشتر اساس و برنامه منبرش گفتن مطاعن غاصبين و ظالمين اهل بيت و خاندان مظلوم پيغمبر عليهم السلام و فضائل آن برگزيدگان عالم بود و مردم پاكستان و هندوستان و غيره توجه و علاقه تامى به منبر و سخنان او داشتند و در هر كجا منبر مى رفت جاى بر مردم تنگ مى شد و ده ها هزار نفر براى استماع بيانات او شركت و ابراز احساسات و تظاهرات به رسم و عادت خود مى نمودند.

وى به زبان فارسى و عربى و اردو انگليسى و غيره وارد و صحبت مى كرد و همه طبقات را مستفيض مى نمود.

نگارنده ده شب اول محرم را قبل از منبر وى در حسينيه انجمن ايرانيان در سال 1389 ق منبر رفتم و نسبت به حقير محبت و علاقه داشت.

فرزندان متعددى داشت كه در ميان آنان جناب مستطاب حجةالاسلام و فاضل علام آقاى حاج ميرزا عقيل ترابى از افاضل معاصر است.

وى چندين سال در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در قم اشتغال به تحصيل داشت و در اواخر عمر آن مرحوم مسافرت به نجف و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه حكيم به لندن عزيمت و براى رهبرى شيعه هندى انگلستان در آنجا اقامت و به خدمات دينى و تبليغ دين اسلام و ترويج احكام اشتغال يافته و تا حال تحرير نيز در آنجا به انجام وظائف موفق مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ترشيزي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين ترشيزى (كاشمرى) عالمى جليل و فاضلى كامل

از شاگردان مجدد شيرازى در سامرا و ملازمين علامه آقا شيخ اسماعيل كاشمرى بوده و مضافاً بر تبحر در فقه و اصول يد طولائى در علم طب داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تفسيري تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسن فرزند حجت الاسلام مرحوم حاج ميرزا على مرندى يكى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران بودند- والد ماجدش در سال 1290 قمرى پس از اتمام تحصيلات در نجف اشرف به تبريز مراجعت و در كوى اميرخيز اقامت و در آن موقع با مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كوهكمرى كه در آن محل بودند وصلت كرده و از طيبه عفيفه و صالحه آن مرحوم اولين فرزند را در سال 1300 همان مترجم ما دارا شدند. آن مرحوم در سن 6 سالگى در مكتب مرحوم حاج ملا حسن كه از ادباء و فضلاء عصر خود بودند مشغول تحصيل علم و كمال گشته و مقدمات را همان مكتب فراگرفته و در سن 10 سالگى در مدرسه طالبيه به تحصيل علوم صرف و نحو اشتغال ورزيده و در حدود 15 سالگى مطول را از مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ حسينعلى تبريزى كه در علوم ادبى عربى شهرت به سزائى داشته و سپس شرايع و شرح لمعه را از عالم ربانى آميرزا رضا نورى فراگرفته و در حدود 20 سالگى رسائل و مكاسب را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن انگجى فراگرفته و شرح اشارات و تجريد خواجه نصيرالدين طوسى را در محضر مرحوم صراف تلمذ نموده و پس از پايان مراحل تحصيلات و كسب اجازه در نقل احاديث از مراجع عاليقدر آن زمان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و حاج عبدالكريم حايرى

و مرحوم آيت اللَّه حجت در سال 1335 قمرى بنا بر تقاضاى اهالى كوى اهراب به آن محل منتقل و در مسجد معروف ملا محسن به اقامه نماز جماعت و ارشاد وعظ پرداخته و در سال 1316 و 1317 شمسى به ترجمه و تفسير قرآن با تشريك مساعى مرحوم حاج ميرزا على خيابانى موفق و در كتابفروشى اقبال چاپ و منتشر گرديده و در آن موقع از طرف يكى از اساتيد شايسته دانشگاه تهران به لقب تفسيرى مشهور و معروف شدند.

فقيد سعيد مدت 30 سال به تهذيب اخلاق و تقويت روحى انسان ها پرداخت و عده اى از فضلاء و اخيار از بيانات و دروس آموزنده و سازنده او استفاده نموده و به مراتب عاليه رسيده اند كه از آنهاست استاد محمد تقى جعفرى تبريزى دانشمند محترم و نويسنده ارجمند معاصر كه درباره ايشان چنين مى گويد.

(يكى از موفقيت آميزترين دورانهاى زندگى اينجانب دورانى بود كه در تبريز موفق به حضور در جلسات وعظ و ارشاد فقيد سعيد گذشته توصيف حالات ربانى مرحوم حجت الاسلام والمسلمين عالم ربانى آقاى حاج شيخ حسن تفسيرى قدس اللَّه سره و نورانيتى در هنگام ارشاد چهره او را فرامى گرفت كه امكان ناپذير يا خيلى دشوار است آنچه توصيف و تشريح امواج روحانى كه از دل سرمى كشد و در دل ها مى نشيند امكان پذير نباشد.

او كه مى گفت راه برويد خود در حال توقف وجود نبود بلكه خود راه ميرفت و به ديگران مى گفت راه برويد. مى گفت راستگو باشيد خود واقعا از دروغ متنفر بود او از آن جمله مربيان زندگى اسلامى بود كه طعم سازندگى اسلام را حقيقتا چشيده بود هرگز فراموش نمى كنم كه وقتى آيات قرآنى را تفسير

مى فرمود همين كه آيه يا آياتى را مى خواند خود الفاظ قرآنى تجسم معنى به خود مى گرفت و درون شنوندگان را دگرگون مى كرد. يكى ديگر از با عظمت ترين امتيازات آن مرد كمال يافته اين بود كه هيچ مطلبى را بدون ماخذ صحيح عظمى يا نظمى مطرح نمى كرد.

امتياز ديگرى كه همه آشنايان آن مرحوم در او ديده اند خود سازى شايسته اى بود كه در كمتر اشخاص ديده مى شود حالات ربانى آن مرحوم به خوبى اثبات مى كند كه از خودخواهى گذشت به خوديابى رسيده وسپس به آن خود سازى كه انسان را به بارگاه خدا رهنمون مى شود موفق گشته بود.

شادروان تفسيرى در سال 1324 شمسى به تهران مهاجرت و به علت استقبال علاقمندى مردم تهران و آذربايجانيهاى مقيم مركز در آن اقامت نموده و در يكى از مساجد بازار به اقامت جماعات اشتغال و به تدريج مجالس وعظ و خطابه مجدد آغاز گرديده در اين مجالس عده اى از معاريف علماء مبارز از بيانات و منابر شادروان تفسيرى استفاده مى نموند.

در طول زندگى حدود 30 بار مشرف به عتبات عاليات و مشهد مقدس رضوى و دوازده بار توفيق زيارت بيت اللَّه الحرام را داشته و در خلال سفر حج هميشه به عنوان مرجع مسائل دينى حجاج بوده اند.

فقيد سعيد داراى فضائل اخلاقى فوق العاده بوده و در مراتب زهد و تقوا كم نظير بوده اند به نحوه اى كه عده اى از رفقا و دوستان نزديكش وى را مقدس اردبيلى عصر خود مى ستودند از صفات برجسته آن مرحوم امانت در قول و فعل كه سخت مراقب و مواظب به معنى واقعى امين بود.

غيب و بدگوئى از ديگران در حضور ايشان غير ممكن بود به احدى اجازه بدگوئى و

غيبت از ديگران را نميدادند. امر به معروف و نهى از منكر را براى خود فريضه مى دانست (چنانچه بر هر متمكنى فريضه است) و عمل مى كرد و از كسى باك نداشت. به نماز و قرآن عشق و علاقه عجيبى داشت و تمام نوافل را به جا مى آورد.

در بزرگداشت مساجد و احترام معبدى آنها سعى فراوانى داشت. مساجد زيادى در تهران شاهد نماز و نيايش و سجود آن فقيد سعيد مى باشد به زيارت عاشورا مداومت داشت و در وصيتنامه خود نوشته و تاكيد كرده بود كه زيارت نامه عاشورا موقع دفن به سينه او گذارند. عشق عجيبى به حضرت سيد الشهداء عليه السلام داشت و هر وقت ياد آن شهيد مظلوم مى كرد بى اختيار اشك مى ريخت.

از مستمندان و فقيران دستگيرى مى كرده و براى خود يك امر لازم و واجب مى دانست و براى علما و سادات احترام بسيارى قائل بود.

مرحوم تفسيرى سه ماه قبل از فوتش كليه كتابهاى خود را به كتابخانه دارالتبليغ اسلامى قم اهداء نمود و باقيات الصالحات بعد از مرگ خود قرار داد. و در بيستم جمادى الاولى 1397 قمرى برابر نوزدهم ارديبهشت 1356 شمسى پس از يك دوره نقاهت كوتاه دعوت حق را لبيك گفته و در گورستان بهشت زهرا تهران در آرامگاه مخصوص (شماره 328) به خاك سپرده شد در تهران و قم و تبريز مجالس عديده اى از طرف علماء و مراجع عظام براى بزرگداشت او برگزار شد. داراى سه فرزند ذكور به نام آقايان حاج على- حاج محمد- حسين آقا از تجار محترم تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تقوي شيرازي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عبدالعلى بن العالم المجاهد الكامل آيت اللَّه الحاج سيد هدايت اللَّه تقوى شيرازى از

علماء خدوم و مروجين حقيقى خاندان رسالت و ولايت علوى معاصر تهران است كه جمع نموده مقام فضل و تقوى عمل و اخلاص را در سال 1362 قمرى برابر با 1320 شمسى در تهران در بيت علم و فضيلت ديده به جهان گشود و در مهد تقوى و دانش پرورش يافته و در سن 14 سالگى براى تحصيل مهاجرت به قم نمود و اوليا و ادبيات و سطوح را در قم خوانده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى چندى در تهران توقف و سطوح را در مدرسه عالى سپه سالار از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد على لواسانى استفاده- و سپس به نجف عزيمت نموده و بقيه سطوح عالى را از آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه مدنى و آيت اللَّه حاج شيخ جواد تبريزى فراگرفته و از درس خارج آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن صافى اصفهانى بهره مند شده و در سال 1391 قمرى به واسطه كسالت والد ماجدش كه منجر به فوت ايشان شده مراجعت به تهران و بعد از رحلت آن مرحوم بنابر اصرار بسيارى از متدينين و دوستان والدش و امريه حضرات آيات عظام خوئى و شاهرودى و مراجع بزرگوار قم براى اداره مسجد والدش معروف به (مسجد سنگى) واقع در خيابان اديب الممالك خيابان رى از برگشت به نجف اشرف معذور و تا حال حاضر با اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و تدريس علوم دينيه و نشر معارف اهل بيت وحى و رسالت اشتغال و جدا از مدافعين ولايت علوى معاصر و مجاهدين با وهابى مسلك ها و سنى منش هاى وطنى و ضد ولايتى ها مى باشد معظم له در ميان روحانيون

مركز و مراجع و آيات بزرگ تقليد و نجف و بالاخص از نظر حضرت نايب الامام آقاى خمينى مدظله از محبوبيت مخصوصى برخوردار است و در مسافرتش به لندن براى معالجه براى ملاقات و زيارت معظم له سفرى به پاريس نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تقوي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى سيد جلال الدين تقوى فرزند محمدشريف از ادباء و فضلاء معروف شهرضا و سومين فرزند پدر است. وى در سال 1282 شمسى در شهرضا متولد و پس از تحصيلات ابتدائى علوم ادبى و عربى را در آنجا از حكيم فرزانه فراگرفته آنگاه به اصفهان آمده و چند سالى در مدرسه (جده بزرگ) تحصيل نموده و سپس در تهران در مدرسه سپهسالار علوم ادبى و عربى و پاره اى از علوم جديد را تكميل كرده است.

معظم له داراى طبعى روان و قريحه اى سرشار مى باشد و اشعار ايشان مكرراً در جرائد و مجلات بطبع رسيده است

(تو 1282 ش)، شاعر و روزنامه نگار. وى در شهرضاى اصفهان به دنيا آمد، و پس از طى دوره ى ابتدايى، صرف و نحو و منطق را در خدمت حكيم فرزانه فراگرفت، سپس چند سالى در مدرسه ى جده ى بزرگ اصفهان و مدرسه ى سپهسالار تهران به تكميل علوم ادبى و عربى و برخى علوم جديد پرداخت. تقوى از طبع شعرى سرشار برخوردار بود و اشعارش در مجلات به چاپ مى رسيد. مدت سه سال هم روزنامه ى «شهرضا» را منتشر ساخت كه بعدها به علل قانونى تعطيل شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (33 -32/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -272/ 2).

تنكابني، ابوجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوجعفر بن السيد محمدحسين تنكابنى دائى ميرزا محمد تنكابنى صاحب (قصص العلماء)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تنكابني، صدرالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صدرالدين بن سيد محمدهاشم تنكابنى متوفى 1316 قمرى از احفاد ميرزا محمدعلى (پير سيد) مذكور.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تنكابني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن سيد محمد سعيد بن الامير سيد على بن الامير سيد عبدالباقى تنكابنى متولد 1238 و متوفى 1334 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تنكابني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن متوفى قبل از 1290 قمرى از بنى اعمام صاحب (قصص العلماء) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تنكابني، محمدرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرحيم تنكابنى از شاگردان ميرزا محمد تنكابنى صاحب (قصص العلماء) متوفى سال 1302 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تنكابني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى تنكابنى متوفى قبل از 1320 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

توحيدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1332 ق.، تبريز.

درگذشت: 1366.

آيت الله رضا توحيدى مقدمات را در مدرسه ى ملى كه زير نظر علما اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيد و قسمتى از سطوح عاليه را (رسائل مكاسب) در تبريز طى نمود. در سال 1363 ق. براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و مدت بيست و پنج سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس شد. در آنجا از محضر اساتيدى چون آيت الله سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خويى و آيت الله آقا شيخ حسن حلى و آيت الله حكيم و آيت الله حسن حمامى و آيت الله سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و علماى ديگر در چندين دوره اصول را پشت سر گذاشت و خارج صلوة آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نمود و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله سيد محمدهادى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بود) بهره مند شد و نيز تقريرات علامه نايينى اعم از مباحث الفاظ و عطيه را در محضر علامه حلى استفاده نمود. شانزده سال نيز در يكى از مساجد نجف به اقامه نماز جماعت و تبليغات دينى پرداخت و به بعد از مدتى به تبريز درآمد و در مسجد توحيد به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال پيدا نمود.

مشايخ اجازه ايشان عبارتند از آيت الله سيد محمدهادى ميلانى، آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى، آيت الله ميرزا سيد عبدالهادى شيرازى، آيت الله حكيم، آيت الله شريعمتدارى.

آثار علمى آيت الله توحيدى به شرح زير است: تفسير

قرآنى به نام اللئالى المنضودة فى تفسير الايات المأثوره؛ نفخة القدير فى شرح خطبة الغدير؛ القرآن والحجة؛ اربعينات؛ الدراسات الدينيه؛ تقريرات دروس فقه و اصول از آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى و علامه حلى، شرح حديث اهليلجه به قلم روز.

رضا بن محمد على بن عبدالحسين بن محمد حسين معروف بتوحيدى از علماء اعلام و دانمشندان بنام معاصر تبريز است.

وى در سال 1332 قمرى در بلده تبريز متولد شده و در خاندان عفيف و پاكدامنى پرورش يافته است.

دروان صباوت را در مدرسه ملى كه به نظارت علماء اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيده و قسمتى از سطوح عاليه (رسائل و مكاسب) را در تبريز طى نموده و در سال 1363 هجرى قمرى براى تكميل تحصيلات از هر گونه علائق مادى دست كشيده به آستان بوسى باب مدينه العلم نجف اشرف على مشرفها و ساكنها آلاف التحيه و الشرف مشرف شده و مدت 25 سال در محضر پر بركت مولاى متقيان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مشغول تحصيل و تدريس و از محاضر آيات عظام و اساتيد كرام آيت الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آقا شيخ حسين حلى و آيه الله حكيم و آيت الله سيد حسين حمامى و آيت الله حاج سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و ساير بزرگان در چندين دوره اصول آقايان نامبرده را ديده و خارج صلوه حاج آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نموده و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت

الله العظمى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بودند) بهره مند شده و نيز تقريرات نائينى اعم از مباحث الفاظ و عقليه را در محضر آقاى حلى كامياب شده و در مدت شانزده سال هم در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت و ضمنا مشغول تبليغات دينى از مسائل و اصول عقائد و احكام نموده تا چند سال قبل كه به وطن مراجعت و در خيابان نادر تبريز در مسجد «توحيد» باقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

از آثار قلمى و علمى ايشان كتب زير است كه به آن اشاره مى شود:

1- تفسير قرآن بنام «اللئالى المنضوده فى تفسير الايات المأثوره» از اول فاتحه الكتاب تا آخر سوره بقره و سوره الرحمن و سوره الواقعه و سوره الحديد و مجادله و سوره فجر را تمام نموده اند.

2- نفحه القدير فى شرح الخطبه الغدير حاوى يك مقدمه و پنج اصل «توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد» و خاتمه در دو مجلد.

3- القرآن و الحجه، كتابى است معادله و موازنه مى كند حضرت حجت (عج) را با قرآن از حيث آثار و خصايص.

4- اربعينيات كتابى است حاوى چهل حديث آنهائى كه متضمن عدد چهل و مطالبى است.

5- الدراسات الدينيه. كتابيست علمى، اخلاقى، دينى، انتقادى، اجتماعى، فلسفى، در حدود پانصد صفحه.

6- تقريرات دروس فقهيه و اصوليه از آقاى شاهرودى و آقاى خوئى و آقاى حلى.

7- شرح حديث اهليلجه بقلم امروز.

مشايخ اجازه مترجم معظم:

1- آيت الله العظمى ميلانى. 2- آيت الله العظمى شاهرودى 3- آيت الله العظمى خوئى 4- آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى 5- آيت الله العظمى حكيم طاب ثراه 6- آيه الله العظمى شريعتمدارى.

نگارنده گويد

آيت الله توحيدى از علماء متين و دانشمندان موصوف به تقوا و داراى صفات جميله و خصال حميده و محاسن اخلاق و محامد آداب و اهل سلوك و معنويت است در محرم و صفر سال 1391 قمرى كه باعتاب عاليات مشرف بودند چند روزى در كاظمين و سامرا درك مصاحبت ايشان را نموده و از حالات و روحيات ايشان استفاده نمودم، در مشاهد مشرفه توجه مخصوص و حال خاصى دارند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توحيدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على توحيدى از علماء مبرز و محترم معاصر شاهرود است.

ايشان تحصيلات خود را در مشهد و نجف اشرف به پايان رسانيده و سالها از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ حوزه نجف استفاده نموده و سپس به وطن مراجعت و تا حال حاضر در مسجد مدرسه قلعه به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

توسلي، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تولد: 1343.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: برداشتى از انشراح، انفطار والرحمن (مشهد، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تويسركاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالغفار. از محترمين علماى اصفهان و متنفّذين به شمار مى رفت، و مانند برادر خود در مسجد حاج محمّد جعفر آباده اى امامت مى فرمود. در 1295 متولّد، و در صبح 3 شنبه 18 محرّم سال 1383 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

تويسركاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن العلامه الشيخ محمد امين تويسركانى عالمى فاضل و اديبى شاعر از شاگردان مرحوم آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى و مورد توجه و مقسم شهريه آن مرحوم بودند تا در سال 1342 در موقع مراجعت از حج وفات نمودند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است: 1- ديوان شعرى در مدح و مراثى ائمه معصومين عليهم السلام 2- منظومى مانند نان و حلواى شيخ بنام (قند و چاهى).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم بن العالم الجليل الشيخ محمد حسن توسركانى از علماء مبرز اين شهرستان و مقيم بروجرد بوده و بعد از فوت مرحوم والد مذكورش كه از شاگردان مرحوم علامه رجالى آقا سيد شفيع جاپلقى صاحب (الروضه البهيه) رياست و مرجعيت به وى رسيده و در ذى الحجه 1325 قمرى وفات نموده است

داراى دو فرزند عالم به نام حجه الاسلام آقا شيخ مجتبى تويسركانى كه از شاگردان مرحومين آيتين خراسانى و يزدى و حجت الاسلام آقا شيخ مصطفى بوده كه وى نيز از علماء مبرز بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم حاج ميرزا عبدالغفّار حسينى، عالم فاضل، مجتهد زاهد، از علماى اخيار، و فضلا و ابرار، در غرّه جمادى الاولى سال 1293 متولّد، و در شب دوّم ربيع الاول 1374، وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر بزرگوار خود مدفون گرديد.

مشاراليه از شاگردان حاج ميرزا بديع درب امامى، و پدر والا گهر خود، و ميرزا حسين همدانى، و آخوند كاشى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى بوده، فقيهى جامع و منزوى بود. بيشتر اوقات در كتابخانه خود به مطالعه مشغول بود، و جمعى از فضلا و دوستانش به منزل او رفته، به مباحثه مشغول بودند.

كتب زير از اوست:

1- تعيلقات بر حواشى مغنى 2- حواشى بر شرايع 3- حواشى بر شرح لمعه 4- حواشى بر تفسير روح البيان شيخ اسماعيل حقّى 5- المآثر الباقريّة، در چندين مجلّد، در فوائد رجالى و متفرّقات.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

اذ جمع الواحد فى الجمع قل

اقترب الباقر بالباقر

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

تويسركاني، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمد رضا بن السيد معصوم تويسركانى عالمى جليل از شاگردان علامه سيد ابراهيم قزوينى صاحب (ضوابط) در كربلا بوده و بعد از سال 1256 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تهجدي، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصالح بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على تهجدى ساوه اى از علماء معاصر شهرستان ساوه مى باشد.

وى در سال 1319 شمسى در ساوه متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و در سال 1329 شمسى براى تحصيل علوم دينيه و نيل به درجه اجتهاد و مقامات علمى با مرحوم والد خود عازم نجف اشرف شدند. و مدت بيست و دو سال در حوزه نجف اشرف و مكتب على عليه السلام به فراگرفتن و تدريس علوم مشغول بوده و از محاضر آيات عظام و مراجع تقليد مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حكيم و آيت اللَّه العظمى آقاى خوئى و ساير اساتيد بزرگ استفاده و در سال 1351 شمسى به دعوت اهالى ساوه كه در ضمن طومارهاى بزرگ از مراجع تقليد خواسته بودند نامبرده را مجبور نمودند كه به ساوه بيايند.

مراجعت به ايران نموده و فعلا در اين شهرستان مشغول انجام امور مذهبى و امامت مسجد جامع و مورد احترام مردم ساوه مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سيد ابوالقاسم تهرانى از علماء محترم و ائمه جماعت شهرستان قم بوده است كه در اوائل تاسيس حوزه از تهران مهاجرت به قم نموده و سالهاى متمادى از فيض محضر و درس مرحوم آيت الله حايرى بهره مند شده و پس از ايشان از محضر و درس مرحومين علمين آيت الله حجت و آيت الله خونسارى طاب ثراهما و بعد از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به درس ايشان حاضر شده و در زمان رياست آن مرحوم به رحمت حق و اصل و در جوار فاطمه معصومه عليهاالسلام مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1283 ش)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در تهران، در عصر آيت الله حايرى رهسپار قم شد و سطوح نهايى «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت الله مرعشى نجفى و مدرسان ديگر فراگرفت. به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضى طالقانى و آيت الله حاج شيخ محمدتقى آملى بهره مند شد، و به تهران بازگشت و پس از اقامتى كوتاه به مشهد رفت، و در آنجا از محضر حاج شيخ هاشم قزوينى بهره ها برد. از آن پس در حوزه درس خارج آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر شد و به مدت ده سال تا پايان عمر اين استاد در نزد وى بود. بعد از فوت آن مرحوم خود رسماً حوزه ى درس خارج تشكيل داد و عده ى بسيارى از مبانى علمى و اخلاقى و معارف وى استفاده نمودند. او يكى از مروجان مبانى تفكيك و اصول مكتب تفكيك بود. از آثار وى: «فلسفه بشرى و اسلامى»؛ «عارف و صوفى چه مى گويد»؛ «ميزان

المطالب».[1]

مدرس، فقيه

تولد: 1283، تهران.

درگذشت: دوم آبان 1368.

آيت الله جوادآقا تهرانى خراسانى، فرزند محمدتقى، در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از تحصيل دوره ابتدايى و اخذ گواهى سيكل از مدرسه ى ثروت تهران، براى فراگيرى علوم دينى راهى قم شد و پس از چند سال سكونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشى از سطوح، به نجف اشرف رفت و از محضر آيت الله مرتضى طالقانى و آيت الله محمدتقى آملى (صاحب دررالفوائد، تعليقه بر شرح منظومه سبزوارى) كسب فيض كرد. آنگاه به امر مادرش به تهران بازگشت و پس از مدتى اقامتى كوتاه در تهران، در سن سى سالگى (سال 1313) به مشهد رفت. نخست از حضور آيت الله هاشم قزوينى بهره گرفت. از آن پس به حوزه درس خارج فقه و اصول و معارف آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر گشت و تا پايان عمر ايشان (19 ذيحجه 1365 ق.) يعنى نزديك به ده سال از محضر ايشان استفاده كرد و مبانى اصولى ميرزاى نايينى را، و همچنين فقه و معارف اهل بيت (ع) را فراگرفت. اين دوره ى طولانى باعث شد كه ميرزاى اصفهانى تأثير فوق العاده اى بر وى بگذارد، چنانكه تا پايان عمر، در تبيين و ترويج مبانى و خط مشى علمى ايشان كوشش داشت و در كتابها و درسهاى خود همواره به تفسير و تقرير معارف براساس آرا و انديشه هاى استاد مى پرداخت و بدين گونه يكى از مروجان مبانى «تفكيك» و اصول «مكتب تفكيك» به حساب مى آمد.

آيت الله تهرانى خراسانى پس از اين دوره فراگيرى، به تدريس و تأليف پرداخت. ساليانى دراز (حدود چهل سال) به حوزه ى علميه ى مشهد خدمت كرد و خارج فقه و اصول درس و

معارف تدريس مى كرد و به درخواست طلاب و يكى دو دوره به تدريس شرح منظومه ى سبزوراى پرداخت. سپس به تفسير قرآن همت گماشت. محل تدريس ايشان غالبا مدرس فوقانى مدرسه ى ميرزا جعفر بود. پس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حيدر درس مى گفت.

از جمله فعاليتهاى اجتماعى او مى توان به تأسيس اولين خيريه ى درمانى مشهد، به نام «درمانگاه خيريه بينوايان» بنا به اشارت و مساعدت ايشان و جمعى از دوستان پزشكى وى، در سال 1334 اشاره نمود. هر هفته يك شب در جلسه ى هيئت ى مديره ى آن شركت مى كرد تأسيس نخستين صندوق قرض الحسنه ايران نيز كه در سال 1342 در مشهد آغاز به كار كرد تا با تأييد و مساعدت ايشان صورت گرفت؛ اين مؤسسه بعدها به صورت مجموعه اى شامل صندوق قرض الحسنه، فروشگاه تعاونى و كتابخانه درآمد. ايشان پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دفعات براى ديدار با امام خمينى (ره) در فرصت هاى مختلف، به صورت انفرادى يا با هيئت هايى از علما و روحانيون به قم و تهران آمد. ضمنا با وجود كهولت، چندين بار به جبهه هاى دفاع مقدس نيز رفت.

در امر تأليف و نوشتن تلاش داشت براى خود عنوانى قائل نشود و به تعبيرهايى نظير (ج- زراع) يا «ج» يا «جواد» بسنده مى كرد و بعدها تحت نام «جواد تهرانى» مى نوشت. از جمله آثار چاپ شده ايشان اين كتاب هاست: فلسفه بشرى و اسلامى؛ عارف و صوفى چه مى گويند؟ (تهران، 1367)؛ ميزان الطالب (در دو جلد)؛ آيين زندگى و درسهاى اخلاق اسلامى؛ بررسى پيرامون اسلام (رد بر كسروى)؛ اصول و عقايد؛ بهايى چه مى گويد؛ آئين زندگى در اخلاق اسلامى.

آيت الله جواد آقا تهرانى خراسانى در سن

هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا جواد تهرانى از علماء ربانى و آيات صمدانى و مدرسين برجسته معاصر مشهد مقدسند (كرارا به معظم له مراجعه نمودم كه بيوگرافى خود را مرحمت نمايند ولى اجابت نفرمودند) اما وجدان نگارنده اجازه نداد كه از ذكر معظم له صرف نظر كنم و قطعا ارباب فضل و دانش و شاگردان آن جناب هم به اين امر راضى نيستند كه كتاب ما خالى از نام ايشان باشد.

اجمالا آن بزرگوار در حدود سال 1330 قمرى در تهران چشم به جهان گشوده و در بيت ديانت و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى و جديد و اوليات و ادنيات در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى رهسپار قم شده و سطوح نهائى مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و مدرسين ديگر حوزه استفاده نموده.

آنگاه مهاجرت به مشهد و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء رحل اقامت افكنده و از درس و محضر مرحوم مبرور عالم ربانى و آيت سبحانى آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى غروى اصفانى تا آخر عمر آن مرحوم استفاده فقه و معارف اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده.

و ضمنا به تدريس فقه و اصول پرداخته تا بعد از فوت آن مرحوم كه خود رسما حوزه درس خارج تشكيل و عده زيادى از افاضل دانشمندان از مبانى علمى و اخلاقى و معارف آن جناب استفاده نموده و مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى تهرانى از جهت تواضع و محاسن اخلاق و محانمد آداب نسخه اول استادش مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى مى باشند و جدا از نوادر دانشمندان عصر محسوب

مى شوند.

آثار و تاليفات علمى چندى دارند كه بعضى از آنها مانند كتاب عارف و صوفى چه مى گويد به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 40 -39)، گنجينه ى دانشمندان (127 -126 /7).

تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم حاج شيخ محمدتقى تهرانى از ائمه جماعت مسجد امام و علماء حوزه علميه و تلامذه قديمى مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله العظمى بروجرديست، پس از فوت مرحوم حايرى براى ترويج دين و تبليغ احكام به شهريار تهران و قصبه رباط كريم چند سالى اقامت نموده و آنگاه به قم مراجعت و تا حدود سال 1382 قمرى به وظائف دينى و روحى شاغل سپس دعوت حق را لبيك اجابت گفته و به سراى باقى خراميده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدصادق بن ميرزا ابوالقاسم تهرانى از دانشمندان فاضل و اخيار معروف به تقوا و پرهيزكارى حوزه علميه قم و شهرستان مذهبى قم است مرحوم والد مذكورش از متدينين واقعى و عبادالله الصالحين بوده كه تا آخر عمرش جز كسب رضاى خدا هدفى نداشت و جدش مرحوم ميرزا على اكبر سياه پوشان از رجال معروف زمان ناصرالدين شاه بود كه همه عمر براى ماتم حضرت سيدالشهداء عليه السلام لباس سياه را از تن بيرون نكرد شب و روز كارش گريه بود بخصوص در ايام عاشورا كه دستمالها از گريه و اشك چشمش تر نموده و براى كفن و قيامت خود ذخيره مى نمود و نيز مادران وى از زنان پارسا و قانتات عابدات ذاكرات با كيات صالحات روز كار بوده اند و هم پدران مادرى ايشان از مومنين كاملين و اتقياء زمان خود و بسيار معتقد و صوام و قوام بوده اند.

وى در اواخر ذى الحجه 1331 ق در چنين خاندانى متولد و در حجر اين پدران متدين و مادران صالحه تربيت و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات

به مشهد مقدس رفته و بعضى از سطوح را خدمت مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگانى كه از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد و معروف به قدس و تقوا بود خوانده و بعد از دو سال به تهران آمده و از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى كه از علماء اتقياء تهران بود استفاده كرده و بعد به قم مهاجرت نموده و از اساتيدى مانند مرحوم اديب تهرانى و سيد مهدى كشفى و حاج شيخ عباس تهرانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله شاهرودى سطوح را تكميل و به درس خارج آيت الله حجت و آيت الله صدر حاضر شده و بعد به درس مرحوم علامه بزرگ آيت الله بروجردى شركت نموده و ضمنا در مسجد جامع قم به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى- ره- به آيت الله العظمى امام خمينى مدظله پيوسته و از اصحاب خاص آن جناب گرديد و به همين جهت گاهى گرفتار و به معذورات شديدى مبتلا شده است.

آثار ايشان 1- كتابى است در شرح احوال علماء قم كه از زمان مرحوم حايرى تا عصر حاضر از دنيا رفته و داراى اثرات نورانى بوده اند به نام آثارالنوريه يا (جلوه درخشان).

2- سفور التهافت يا (رسوائى ياوه گويان) كه همان تهافت و تناقض گوئى جمعى از مبدعين قرون گذشته و عصر حاضر است كه همان بطلان ادعاء آنهاست از قول خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تهراني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمود تهرانى از تلامذه امام شيرازى و متوفى 1304 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ثابتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن العالم الجليل آخوند ملا محمدتقى ثابتى از فضلاء بارع قم و علماء ائمه جماعت معاصر همدان است.

وى در قريه و هنده متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و در تحت تربيت و پرورش برادر جليل القدر خود نشو و نما نموده و پس از فراگرفتن مقدمات و سطوح اوليه به قم مهاجرت و سطوح نهائى از مدرسين بزرگ حوزه چون آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و گلپايگانى و ديگران به پايان رسانيده و چند سالى از خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت كوه كمره اى و بالاخص مرحوم مبرور آيت اللَّه العظمى بروجردى بالغ پانزده سال استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به همدان رحل اقامت افكنده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ارشاد مردم و تدريس سطوح فقه و اصول و غيره تا حال حاضر اشتغال دارد.

نگارنده گويد مترجم گرامى ما مانند برادر بزرگوارش به تقوا و ورع و متانت موصوف و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشد (و مذرايته و عرفته مارايت منه الا جميلا) آرى از آن پدر متقى برادر سازنده و مربى لايق برجسته اى انتظار اين گونه فرزند صالح و فاضل و برومندى مى رود ادام اللَّه توفيقه و عزه .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ثاراللهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمد ثاراللهى همدانى- كه از دانشمندان موصوف به ديانت و تقوا و مروجين معروف به صفا و دانش است در سال 1321 ق در يكى از قراء همدان تولد يافته و در خاندان زهد و تقوا تربيت شده و مقدمات فارسى و عربى را در مكتب خانه آن

قريه خدمت ميرزا على اكبر عالم آنجا آموخته و در سال 1339 ق به عراق سلطان آباد مسافرت و به ادامه تحصيل پرداخته و پس از انتقال مرحوم آيت الله حايرى به قم ايشان هم در سال 1340 به قم آمده و سطوح را خدمت آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و آيت الله گلپايگانى و مرحوم آيت الله يثربى كاشانى خوانده و به درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر و از فقه و احوال آن مرحوم استفاده و پس از فوت ايشان به تبليغ دين و ترويج احكام و مبارزه با فرقه ضاله نموده و چندى هم مرحوم آيت الله بروجردى براى تبليغ و ارشاد مردم به كردستان و نقاط ديگر رفته و خدمات عالى انجام داده و مورد توجه آيت الله گرديده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ثاني بيد آبادي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد اسداللَّه بن حاج سيد محمّد باقر شفتى. از علماى كاملين، و ادبا و شعرا و فضلا و علماى اخيار، معروف به حاج آقا. با پدر خود از اصفهان به نجف مهاجرت نموده، و سالها در نزد اساتيد آنجا تحصيل نموده، و پس از فوت عمّ بزرگوار خود (1320) به ايران مهاجرت نموده، و مورد توجّه عموم طبقات بالاخص اهالى بيد آباد قرار گرفته، و منشأ خدماتى شايان در مسجد سيد قرار گرفته كه از آن جمله است: تهيّه ي ضريح فولادى جهت قبر مرحوم سيّد حجة الاسلام و نصب آن در تاريخ 1322، و ديگر تهيه ي ساعت كه در قسمت قبله ي مسجد نصب گرديده است.

در نقباء البشر (: 195) فرمايد: در جريانات مشروطيّت ايران به نجف مراجعت نموده، و در سال 1323 مجدّداً به اصرار مردم به اصفهان معاودت كرده،

مورد احترام و اكرام قرار گرفته، پس از شش ماه در سوّم رمضان 1333 وفات يافته، در مقبره جدّ خويش مدفون گرديد.

در كتاب معجم رجال الفكر و الادب (: 35) درباره ي او فرمايد: عالم فاضل اديب جليل شاعر رقيق الطبع، له شعر، كثير، منه:

يابن عمّ النبىّ اىّ معالٍ

لك فى ارفع المدائح تذكر

در كتاب شعراء الغرى در دو محل نامى از او برده شده، يكى به نام حاج آقا، و دوّم: سيد باقر. همچنين در اعيان الشيه، و در الحصون الشيعه و ديگر كتب از او به احترام نام برده شده، طالبين مراجعه فرمايند.

اشعار كتيبه هاى شمالى مسجد سيد (پشت بقعه ي سيد و قرينه ي آن) از مرحوم حاج ميرزا فتح اللَّه مير محمّد صادقى فرزند ميرزا كوچك است، وى اديب فاضل شاعر ماهر بوده، به فارسى و عربى شعر مى سروده، اشعار مادّه تاريخ فوت آقا ميرزا محمّد باقر چهارسوقى نيز از اوست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثاني بيدآبادي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1290 -1227 ق)، عالم دينى. وى در مجله ى بيدآباد اصفهان متولد شد و در محضر پدرش تربيت يافت و چون از مقدمات فراغت يافت نزد پدر و ديگر عالمان اصفهان به تحصيل علوم پرداخت تا اينكه عازم نجف شد و در آنجا در محضر صاحب «جواهر» و ديگران به تلمذ پرداخت و به مقامات عاليه ى علم و عمل رسيد. پس از آن به اصفهان بازگشت و در آن شهر به تدريس و امامت پرداخت و پس از مرگ پدر مرجعيت تامه يافت. پس از آن به اصفهان بازگشت و در آن شهر به تدريس و امامت پرداخت و پس از مرگ پدر مرجعيت تامه

يافت. پس از مدتى به عتبات رفت و مدرسه ى سهله را تعمير كرد و براى آوردن آب فرات به نجف اقدام كرد. وى در حسن خط و سرودن شعر نيز بهره ى كافى داشت. حاج سيد اسداللَّه از پدرش و حاج ميرزا حسين بن ميرزا خليل از او روايت مى كرد. وى را پس از مرگ مقابل قبر شيخ مرتضى نصارى دفن كردند. از آثار وى: كتابى در رجال؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «منتخب المناقب»؛ «مناسك حج»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (192)، تذكره القبور (127)، الذريعه (75/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 126 -124 /13)، المآثر و الاثار (184 ،139)، مكارم الاثار (838 -836 /3)، نامها و نامدارهاى گيلان (42 -41).

ثاني گيلاني اصفهاني، زاهد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و شاعر اديب عارف، از اعقاب شيخ زاهد گيلانى عارف مشهور است. از شاگردان آخوند ملا على نورى بوده، پس از تحصيل علوم ظاهر خدمت حسين على شاه رسيده.

در سال 1222 در سفر حج در كاظمين وفات يافته. از اشعار اوست:

عمرى به در مدرسه ها بنشستيم

با اهل ريا و كبر و كين پيوستيم

از يك نظر عاشق رندى آخر

هم از خود و هم ز غير خود وارستيم

سلسله ى ايشان به سلسله ى مشايخ بيدآباد معروفند، و جمعى كثير عالم و فاضل در بين آنها بوده، و عده اى از آنها به مقام قضاوت اين شهر رسيده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقة الاسلام، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محسن بن مير محمّد باقر بن مير سيد على مدرس مير محمّد صادقى. عالم جليل، در 12 ربيع الثانى سال 1285 در اصفهان متولّد گرديده، مقدّمات علوم را در اصفهان نزد علماى اين شهر آموخته، در سنّ هيجده سالگى به عتبات عاليات جهت تكميل تحصيلات مهاجرت نموده، در آن ارض اقدس مدّتى نزد جمعى از دانشمندان تلمّذ نموده كه از آن جمله است: ميرزا محمّد على رشتى، و ميرزا محمد حسن شيرازى، و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و قسمت عمده تحصيلات او نزد آخوند خراسانى بوده، و از خواصّ آن مرحوم به شمار مى آمده، و در 1230 به ايران معاودت نموده، به درس و بحث و اقامه جماعت اشتغال جسته.

سرانجام در قبل از ظهر روز 6 ماه صفر سال 1382 وفات يافته، در تخت فولاد درتكيه مير محمّد صادقيها جنب تكيه ملك مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- ارشاد المسلمين، در نسب نامه خود. و

در اين كتاب از او استفاده شده است 2- انيس العارفين، در احوال برزخ و جنّت و نار، مطبوع 3- تقريرات اصولّيه اساتيدش 4- حاشيه بر طهارت شيخ 5- خلاصة الاصول، از محبث الفاظ تا محبث تعادل و تراجيح 6- رساله در اصول دين 7- رساله در لباس مشكوك 8- رساله در تقليد اعلم 9- رساله در عدالت 10- رساله در قاعده من ملك شيئاً 11- رساله در قاعده ميسور 12- رساله در وضو، طبق رساله شيخ اسماعيل مقرّى كه تمام سطرها اگر خوانده شود مسأله وضو است، و كلمات اوّل سطرهاى هر صفحه غرض از تأليف است، و كلمات وسط سطرها اگر جمع شود مسأله لغز است، و كلمات آخر سطرها بيان ذكر دعايى است به جهت علاج جراحات 13- رساله اى در طرق روايت خود و اجازه آنها به فرزندش فاضل بزرگوار آقا سيد محمّد كاظم 16- كتابى در مجازاتهاى معاصى (حدود و ديات و تعزيزات) 15- مبك المؤمنين 16- مشكول، مانند كشكول 17- مقتصر المقال، در علم رجال 18- نور الايمان، ردّ بر بابيّه؛ و رسائل عديده ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثمري، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد ابراهيم بن خير الحاج آقاى حاج اكبر آقاى ثمرى گلپايگانى از فضلاء محترم و بنام حوزه علميه قم است در عليشاه عوض، وى در سال 1311 شمسى در گوگد گلپايگان (زادگاه آيت اللَّه العظمى گلپايگانى) متولد شده و پس از رشد مقدمات و ادبيات را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت وحيد در گلپايگان خوانده و در سال 1365 قمرى به قم مهاجرت نموه و سطوح را در خدمت آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه

سلطانى و حجةالاسلام آقاى حاج شيخ اسداللَّه نوراللهى و حجةالاسلام آقاى حاج آقا رضاى صدر تكميل نموده سپس بدرس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه موسوى شركت نموده و از خرمن علوم آنان بهره ها برده آنگاه در سال 1388 ق حسب الامر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به عليشاه عوض عزيمت نموده و در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى و نشر معارف اسلامى اشتغال دارند.

از آثار ايشانست: تعمير اساسى مسجد جامع و چند باب دكان و مؤسسه ى براى مصارف و مخارج مسجد و كتابخانه اى براى مسجد كه در شرف تكميل مى باشد و نيز جلسات متعددى براى تنوير افكار جوانان و مبارزه با افراد منحرف و ضد ولايت در عليشاه عوض و مناطق ديگر شهريار دارند ادام اللَّه توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جابري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن حاج محمدحسين جابرى ابلولانى گلپايگانى از علماء متورع و پرهيزكار اين ديار بوده كه سالها در اصفهان اشتغال به تدريس و تدرس داشته است.

و پس از رسيدن به حد كمال به موطن خود برگشته و به انجام وظائف دينى و علمى پرداخته و از ورع او آنكه از وجوه شرعيه استفاده نمى نموده در دوران تحصيل هم شهريه نمى پذيرفته.

بلكه چون تاجرزاده بوده و پدرش از متمكنين بنام گلپايگان بوده دستگيرى از مستمندان بسيارى نموده و به طلاب بى بضاعت كمكهائى نموده آن مرحوم همشيره زاده آيت اللَّه آقا شيخ محمد سعيد است و به مصداق الولد الحلال يشبه بالعم و الخال خلقا و علما و ادبا شباهت تام بخال مفضال خود داشته و صاحب ترجمه دائى حاج آقاعلى قاضى زاده مى باشد.

حجةالاسلام والمسلمين آقاى ميرزا عباسعلى قاضى زاهدى مى فرمودند در

وقتى كه من تازه به اصفهان رفته بودم مرحوم حاج ملا محمدرضا از فضلاى نامى حوزه ى اصفهان به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جاودان، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالحسين نجل عالم جليل مرحوم حاج شيخ مرتضى حمام گلشنى از علماء محترم معاصر تهرانست وى در 1286 شمسى در تهران متولد و در تحت تربيت چندين پدر صالح و بزرگوارى پرورش يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح رسائل را خدمت مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمد تنكابنى و كفايه را نزد مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ عباس حايرى خوانده و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم والدش بجاى او به خدمات دينى و تدريس و گفتن تفسير و معارف اسلامى در جلسات هفتگى و غيره تا هم اكنون اشتغال دارد. نگارنده گويد: آقاى جاودان از دانشمندان متين و داراى محامد اخلاق و آداب و مانند والدش مورد وثوق و اعتماد و توجه مردم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جبل عاملي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ابراهيم بن حاج شيخ عباس عاملى از احفاد مولانا شيخ بهاءالدين عاملى از زهاد و عباد علماء قم بودند در سال 1296 در قريه جبع از قراء لبنان متولد شده سال 1323 ق به نجف اشرف مشرف و از مرحوم آيت الله حاج شيخ احمد كاشف الغطا و شيخ على محمد يزدى و آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى استفاده نموده و در سال 1338 ق به قم مهاجرت و از موقع ورود آيت الله حايرى تا وفات آن مرحوم از محضرش استفاده كرده و در سال 1370 ق وفات و در خاك قم مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

جدلي، محمد ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماى ازكيا عالم فاضل عظيم القدر بوده، در سال 1199 وفات يافته، در تخت فولاد جنب قبر ملاّ اسماعيل خواجوئى مدفون شد؛ قبرى بلند بسته دارد

مادّه تاريخ وفاتش را رفيق شاعر اصفهانى ضمن اشعارى گويد:

شد ز جهان و رفيق از پى تاريخ گفت

رفت ببزم جنان زبده ارباب علم

همچنين مشهور شاعر اصفهانى در مرثيه و تاريخ او گويد:

شد دريغا ز لوح هستى محو

نام ملا محمد ابراهيم

حيف از آن فاضل عظيم الشأن

آه از آن عالم خبير عليم

گر شد اجزاى او چو گل اوراق

گر شد اعضاى او چو عظم رميم

گفت مشهور بهر تاريخش

شد بجنت مقام ابراهيم

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جرجاني اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم و متكلم امامى. وى اصلا از مردم جرجان بود كه در اصفهان سكنى داشت. او در ابتدا معتزلى بود كه به دست عبدالرحمان بن احمد جيرويه رجوع به مذهب اماميه كرد. نجاشى در كتاب «رجال» حود وى را ستوده و مى نويسد: از اصحاب جليل و عظيم القدر است. از جمله آثار وى «الجامع فى سائر ابواب الكلام كبير»؛ «المسائل و الجوابات فى الامامه»؛ «مواليد الائمه (ع)»؛ «مجالس مع ابى على الجبائى»؛ «الامامه»؛ «النقض على الجبائى»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (289/24 ،236/23 ،366/19 ،335/2)، رجال النجاشى (298 -297 ،47 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 282 -281 ،147 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (332)، معجم رجال الحديث (246/16).

جرفادقاني، اباالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اباالقاسم بن محمد ربيع جرفادقانى صاحب مصنفات بسيار و حواشى بر كتب معقول و منقول و علامه مجلسى حوزه اجازه او را از ملامهر على گلپايگانى نقل كرده و او معاصر مجلسى او بوده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جرفادقاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على گلپايگانى حكيم بوده و فرزانه و عالمى بوده يگانه داراى تأليفاتى بود از قبيل تكلمة الصافى و تقريب المرام على القسم الاول من تهذيب الكلام و كشكول و غيره و از كتب مطبوعه ايشان است كتاب واردات غيبى اين كتاب در دهه اول ذى القعدة الحرام 1248 قمرى به دست مولفش پايان پذيرفته و پس از گذشتن هفتاد و سه سال بعد از تأليف در ذيقعده 1321 به طبع رسيده تاريخ ولادت و رحلت آن مرد بزرگ بر ما مجهول است و توضيحا نامبرده اهل گوگد گلپايگان بوده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جرقويه اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملا على نيز از علماى نامدار، و به زهد و تقوى معروف بوده، در اصفهان خدمت آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى و حاج ميرزا بديع درب امامى تلمذ نموده، و در حدود 1325 وفات يافته، در مولد خود مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جزايري شوشتري، عبداللطيف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللطيف بن سيد احمد بن سيد محمد بن سيد طيب جزايرى شوشترى فاضلى بزرگوار بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري شوشتري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى بن سيد محمود بن سيد احمد بن سيد محمدرضا بن سيد على اكبر بن سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن علامه محدث سيد نعمت اللَّه جزايرى شوشترى عالمى باورع و فاضلى متقى بوده است.

وى در 12 ماه رمضان 1297 ق متولد شده و مقدمات را خدمت شيخ محمدعلى شيخ الاسلام خوانده و از محضر علامه آقاى آسيد عبدالصمد جزايرى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و به درس ميرزا محمدعلى رشتى و علامه يزدى آقا سيد كاظم صاحب عروه حاضر شده و از آن دو بزرگوار كاملا بهره مند گرديده و بعد به شوشتر مراجعت و به وظائف شرعى قيام نموده تا در روز دوشنبه ششم ذى الحجه 1356 ق وفات نموده است. رساله اى در امامت دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا جواد جزايرى از (احفاد مرحوم علامه كبير و محدث خبير مرحوم سيد نعمت اللَّه جزايرى شوشترى صاحب تأليفات بزرگ) مى باشد داراى كمالات نفسانى و معنوى و از علماء متمكن عصر خود و به ديانت و تقوا موصوف و مورد توجه عموم مردم خرم آباد و لرستان بوده و در سال 1383 قمرى وفات نموده است.

فرزندان ارجمندى دارد كه يكى از آنها به نام مرحوم آقا سيد مغيث الدين از طلاب قم بود كه در سنين جوانى و عنفوان شباب 22 سالگى وفات نمود و پدر پير خود را داغدار و مصيبت زده نمود.

2- جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا عماد جزايرى كه در مهد علم و تقوا پرورش و سالها در قم اقامت و از محضر مراجع و آيات سطحاً و خارجاً فقهاً و اصولاً استفاده كامل نمود و بعد از فوت مرحوم والد به

خرم آباد مراجعت و تا هم اكنون به اقامه جماعت و خدمات دين اشتغال دارد.

3- جناب حجةالاسلام آقا سيد نورالدين جزايرى كه در قم اقامت و به تكميل مبانى علمى از محضر آقايان اشتغال دارد بسيار متين و متواضع و موصوف به تقوا مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، عبدالغفور

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالغفور بن سيد محمدرضا جزايرى عالمى كامل و فاضلى جليل بوده و در سال 1322 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالكريم معروف به آغا كب يعنى آغا بزرگ بن سيد حسين بن سيد عبدالكريم بن سيد حسن بن سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين ابن علامه سيد نعمت اللَّه جزايرى عالمى متقى از شاگردان ميرزاء شيرازى و معاصرين او بوده و در سال 1310 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بن سيد محمد بن سيد محمد شفيع جزايرى شوشترى از فضلاء باكمال و ورع در اصفهان بوده و در جمعه 4 ربيع الثانى 1357 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا عيسى جزايرى از علماء بزرگ خرم آباد و مورد توجه و علاقه مردم لرستانست. ايشان در خرم آباد متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم آمده و از محضر آنجناب و آقايان ديگر استفاده نموده و بعد مراجعت به خرم آباد و تا حال (تحرير اين كتاب ه.ش 1353) به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فخرالدين بن حجةالاسلام حاج سيد على بن آيت اللَّه مير محمد على جزايرى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1308 ق متولد شده و در خاندان فضيلت تربيت شده و پس از خواندن متون فقهى و اصول نزد مدرسين و علماء تهران مانند آقا سيد محمد مدرسى يزدى و مرحوم آقا شيخ مسيح طالقانى و آقا شيخ على نورى و در سال 1343 قمرى به قم مهاجرت كرده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيات ديگر استفاده نموده و در اواخر مرحوم آقاى حايرى به تهران مراجعت و تاكنون به اقامه و ترويجات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزايري، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن سيد عبدالصمد بن احمد بن محمد بن طيب بن نورالدين الموسوى جزايرى عالمى فاضل بوده و در سال 1273 در شوشتر متولد و در سال 1336 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزايري، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نصراللَّه بن العلامه الورع حاج سيد حسن بن آيت اللَّه مير محمدعلى جزايرى از علماء معاصر بودند.

وى از دانشمندان بنام سلسله ى جزايرى تهران بودند و عمرى را بتقوى و فضيلت گذرانيده و بسهم خود خدماتى انجام داده و به اجل محتوم باجداد خويش ملحق گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزائري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر بن سيد حسين بن سيد على موسوى جزايرى شوشترى معروف به حكيم عالمى نويسنده و فاضلى جليل بوده و در سال 1348 ق وفات نموده است.

آثار بسيارى دارد كه از آنهاست (مختصر معنى اللبيب و شرح عيون الاخبار و لوامع الاخبار در شرح عيون و ترجمه لالى الاخبار و مجموعه در ادعيه و زيارات و تأليفات ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزي اصفهاني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماى قرن چهاردهم در اصفهان (حدود 1330 هجرى قمرى) و از ملازمين مرحوم آخوند فشاركى متوفى 1314 و مدفون به تكيه آقاحسين خوانسارى بوده و از شاگردانش شيخ اسماعيل بن نقرى بن محمّد حسن معزالدين اصفهانى متولد 1309 و متوفى به 1363 است. محضر بسيارى از علماى درجه يك حوزه را درك كرده است. از مرحوم ملّا عبدالرزاق جزى اطلاع بيشترى در دست نيست ولى همعصر با حاج ميرزا بديع و سيّد مهدى درچه اى بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جزي اصفهاني، محمّدعلي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سلطان محمّدالحسينى العريضى الجزى الاصفهانى از شاگردان علامه شيخ على ابن ابراهيم ابن سليمان قطيفيه البحرانى بوده و در شرح احوالاتش در الذريعه جلد 13 ص 145 آمده است. كتاب استادش «شرح ترددات النافع فى مختصر الشرايع» را با ضمائمى به عنوان «قوله، و اوله الحمداللّه الذى بنعمه ثم الصالحات و نشكراللّه بشكرة ترفع المحذورات الى آخره» و مرحوم آقابزرگ تهرانى در الذريعه نقل كرد كه: «رأيت نسخته منه فى مكتبة الشيخ محمّدالسماوى فى النجف ضمن مجموعه مع المقتصر ابن فحد حلّى و هى بخط تلميذ المؤلف السيد محمّد على بن سلطان محمّد العريضى الحسينى الجزى فرغ من نسخها فى صفر سنه 955 هجرى قمرى فى حياته الاستاده المؤلف و مانضم اليها فى المجموعه بخط هذا السيد ايضاً».

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جزي، محمّدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جد مادرى مرحوم آخوند گزى است كه فاضل و زاهد و از علماء و مقدسين و پيشوايان مردم برخوار و از شاگردان حاج سيّد محمّدباقر حجةالاسلام و حاجى كلباسى و مقبول القول نزد آن دو و ديگران بوده و در موطن خويش وفات يافته است. تكيه اى داشته معروف به مقبره و فرزندش ملاّ محمّدباقر ابوالفقرا دايى مرحوم گزى صاحب عنوان كه در يك محل مدفون بوده اند. محل آن در جنوب پارك عمومى گز و نزديك به مقبره شاه نعمت اللّه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جعفري همداني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غلامحسين جعفرى همدانى از علماء ابرار معاصر تهرانست و در يكى از شبستانهاى جنوبى مسجد جامع به اقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارد.

تولد آنجناب در حدود سال 1325 ق در ده هنجرين در جزين همدان واقع شده و در تحت تربيت مرحوم والدش كه مرد متدين و با تقوا و به عدالت موصوف و به تقوا و پرهيزكارى معروف بوده نشو و نما يافته و در محل خود تحصيل مقدمات نموده و به همدان آمده و قسمتى از ادبيات را در آنجا خوانده آنگاه به قم مشرف و مقدارى از سطوح را چند سالى در حوزه علميه قم فراگرفته و بعد مهاجرت به نجف نموده و كفايه را نزد مرحوم ميرزا ابوالحسن مشكينى سطحا و خارجا استفاده نموده و بعد در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى فقها و اصولا شركت كرده و هم از دروس اصول و فقه فقيه اهل البيت آيت اللَّه العظمى اصفهانى و مقدارى هم در درس مرحوم آيت اللَّه نائينى آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شده و از معقول مرحوم آيت اللَّه

آقا سيد حسين باد كوبه اى بهره مند گرديده است چندين سال در نجف بتدريس متون فقه و اصول اشتغال داشتند تا در سال 1368 ق كه به ايران مراجعت و در تهران رحل اقامت افكنده و تا هم اكنون بخدمات دينى و روحى و تدريس اشتغال دارند در امور دينى بسيار متعصب و غيور و در امر بمعروف و نهى از منكر حتى المقدور كوتاهى نمى كند و در همين زمينه ابتلا آتى داشته و تحمل مشاقى در راه دين نموده است.

از آثار قلمى ايشان است: 1- جزاوتى از دروس و مباحثات آيت اللَّه مشكينى. 2- جزوات تقريرات دروس آيت اللَّه اصفهانى. 3- دوره ى تقريرات دروس آيت اللَّه آقا ضياء الدين عراقى 4- تقريرات درس آيت اللَّه نائينى. 5- تقريرات دروس آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جعفري، يعقوب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب فرزند مرحوم محمدحسين جعفرى نيز از افاضل نويسندگان و مدرسين معاصر حوزه علميه و مجتمع مجله مكتب اسلام مى باشند.

وى در سال 1325 شمسى در شهر مراغه به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدايى و اوليه در مدرسه جامع و مدرسه امامزاده مراغه به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و مقدارى از سطوح را در مراغه خدمت مرحوم آقا شيخ حسين پيشنماز و مرحوم حاج شيخ رضا ساجدى و حاج شيخ احمد امينى و حاج سيد جواد مقدسى و آقاى هبةالهى خوانده و در سال 1341 شمسى عزيمت به قم نموده و عليرغم مشكلات مالى و كمبودهاى شكننده اى با اهتمام تمام به درس و بحث پرداخته و دوره سطح را از محضر اساتيدى مانند آقايان ستوده و اعتمادى و مكارم و سبحانى به پايان رسانيده

و همزمان با آن دروس عقلى را از مرحوم آيت اللَّه مطهرى و آقاى حسن زاده آملى استفاده كرده و خود نيز به تدريس كتب سطح مشغول بوده و در كنار اين تدريس و تدرس دوره عالى دارالتبليغ اسلامى قم را به اتمام رسانيده و پس از آن به درس خارج مرحوم آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه آملى حدود پانزده سال شركت و ادامه داده و در ايام تعطيل و موسم تبليغ محرم و ماه رمضان در مساجد مهم شهر مراغه تبليغ احكام و ترويج دين و نشر معارف جعفرى نموده و خدمات ارزنده اى از ارشاد نسل جوان و روشن كردن افكار آنان نموده و در ضمن اشتغال به دروس متداوله به نويسندگى علاقه شديدى داشته و در سن 18 سالگى نخستين سلسله مقالات تحت عنوان درس زندگى در مجله كتابخانه مسجد اعظم به چاپ رسيده و از آن پس در روزنامه نداى حق و مجلاتى مانند نسل نو و پيام شادى و مكتب اسلام مرتبا مقالات ايشان منتشر مى شد و مدتى هم سر دبيرى مجله نسل نو و مديريت داخلى مكتب اسلامى را به عهده داشته اند و در حال حاضر نيز عضويت هيئت تحريريه مكتب اسلام را دارا هستند.

آثار طبع شده ايشان به قرار زير است:

1- انسان در جهان بينى اسلامى

2- ابعاد حكومت اسلامى

3- بينش تاريخى قرآن

4- مسلمانان در بستر تاريخ 5- خوارج در تاريخ

آثار مخطوط آماده طبع

1- قرآن در قرآن

2- بينش تاريخى نهج البلاغه

3- شرح دوازده بند محتشم كاشانى تحت عنوان (آن سر كه شد به نيزه)

4- تاريخ علم كلام

5- حدوث و قدم قرآن- و غيره جزوه هاى ديگرى مانند:

6- نور هدايت در تفسير قرآن

7-

آداب و اخلاق در حديث

8- النور المبين فى شرح تبصره المتعلمين

9- طبقات متكلمين شيعه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جلال الدين جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337-1281) در شب 6 ذي حجه سال مرقوم وفات يافته، در نجف مدفون گرديد. از علماى اصفهان به شمار مى رفت.

فرزند ايشان مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين نيز عالم و امام جماعت مسجد شاه بود، و در شب 22 رجب سال 1348 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جلالي تهراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد ابن العالم الجليل الحاج السيد علينقى الموسوى الجلالى تهرانى مذكور از فضلاء دانشمندان تهران و سبط آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق لاله زارى مى باشد.

معظم له در حدود سال 1355 قمرى در تهران متولد شده و پس از تربيت- در بيت علم و سيادت و تحصيلات ابتدائى و مقدمات به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته و بدروس خارج آيات عظام مانند آيت اللَّه مرحوم محقق يزدى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر شركت تا سال 1382 قمرى كه در تهران اقامت گزيده و بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

مؤلف گويد: آقاى جلالى دانشمندى با استعداد و فاضلى برومند و در ميان اقران خود مانند والد ارجمندش بمتانت و ظرافت ممتاز و بشرافت حسب و نسب سرافراز ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جلالي همداني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جلالى بن حاج سيد جلال الدين از علماء محترم معاصر (مجاور) مشهد مقدس است.

وى در سال 1325 قمرى در تهران متولد شده و بعد از پرورش در تحت تربيت مرحوم والدش به تحصيل علوم فارسى و عربى پرداخته و در معيت آن مرحوم از تهران عزيمت عراق نموده ولكن به اصرار بستگان و دوستان همدانى رحل اقامت در همدان افكنده و پس از خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به قم و از محضر آقايان استفاده نموده آنگاه به همدان مراجعت و به خدمات دينى پرداخته تا سال 1392 قمرى كه به مشهد منتقل و مجاور حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام را اختيار فرمودند.

داراى آثار خير و باقيات الصالحات در همدان و حومه آن و مشهد مقدس مى باشند و از جمله آن

آثار.

1- درمانگاه مهديه همدان است كه مجهز و همه روزه از بيماران بينوا و غيره پذيرائى و معالجه نموده و مى نمايد.

2- مهديه همدان از موسسه هاى بسيار مجهز دينى مى باشد زيرا داراى مسجد و پرورشگاه و درمانگاه و بانگ قرض الحسنه و سالن تبليغات مى باشد.

و در همين سالن در ايام دينى و روزهاى شريف سخنرانى هاى مذهبى و نشر معارف اسلام و حقايق دينى مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جليلي، حسام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسام الدين جليلى از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه مى باشد.

وى در سال 1349 ق در نجف اشرف متولد شده و در سال 1350 ق با مرحوم والدش به كرمانشاه آمده و بعد از طى دوران كودكى مشغول به تحصيل دبستان و دبيرستانى گرديده و در روز عيد فطر سال 1366 ق در سن هفده سالگى در لباس مقدس روحانيت وارد و به خواندن مقدمات و ادبيات عرب نزد مرحوم والدش پرداخته و تا مقدارى از سطوح را در وطن خويش خوانده و در سال 1371 ق به قم مهاجرت و بقيه سطوح را در خدمت حاج شيخ محمدتقى ستوده اراكى و آقا ميرزا على آقاى مشكينى و آقا شيح جواد تبريزى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى و معقول را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد فكورى خوانده.

و پس از تكميل سطوح از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى از محضر آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و مقدارى از آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و در سال 1389 قمرى به واسطه مريضى و كهولت مرحوم والدش حسب الامر مراجع عظام به وطن خود كرمانشاه

برگشته و بعد از فوت والدش در مسجد عمادالدوله به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده مى باشد كه هيچكدام به طبع نرسيده و نگارنده هم زيارت نكرده ام و نيز اجازات چندى در امور حسبيه و روايتى دارند و در حال حاضر سرپرستى مدرسه عمادالدوله نيز به عهده ايشانست.

نگارنده گويد: مترجم عزيز ما در تمام اخلاق و رفتار و حتى طرز لباس و عمامه (اشبه الناس خلقا و خلقا و لباسا) به پدر بزرگوارش مى باشد و به قول شاعر عرب.

بابه اقتدى عدى فى الكرم

فمن يشابه ابه فما ظلم

و به گفته شاعرى فارسى زبان

گرچه گل رفت و گلستان شد خراب

بوى گل را از چه جويم از گلاب

مردم كرمانشاه همان نظرى كه به مرحوم والدش داشتند به ايشان دارند و وى را به همان ديده مى نگرند ادام اللَّه توفيقه و عزه.

و مخفى نماند كه ترجمه ايشان و والد مبرورشان بايد در باب اعلام معاصرين كرمانشاه ياد شود ولى چون در آن هنگام به واسطه گرفتارى و ابتلاء اين حقير مفقود و مجددا وقتى رسيد كه جلد ششم تمام و منتشر از اين رو در اينجا تدارك نموديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جمال الدين، اسدآبادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدآبادى (سيد) بن صفدر متفكر و مصلح اجتماعى شرق (و. اسدآباد 1254- مقت. 1314 ه.ق.) مردى آزادى خواه و آزادمنش و داراى افكار و عقايد فسلفى و سياسى و اجتماعى و طرفدار استقرار دموكراسى در ممالك شرق و ايجاد وحدت ميان مسلمانان و تشكيل اتحاديه دول اسلامى. وى همه عمر را با استبدار سلاطين ايران و عثمانى و مصر و سياست استعمارى انگلستان در مبارزه بود و پيوسته به شرق و غرب سفر سفر

ميكرد. در پاريس روزنامه عروةالوثقى را انتشار داد و به سياست انگلستان در شرق حمله كرد. در قاهره و استانبول و هند و افغانستان طى نطقهاى پرشوى افكار آزاديخواهانه را به مردم تلقين كرد. در سال 1306 ه.ق. به امر ناصرالدين شاه بار دوم تبعيد گرديد و به لندن رفت و روزنامه ضياءالخافقين را به زبانهاى عربى و انگليسى منتشر كرد و مجددا مورد تعقيب واقع شد و ناچار خاك اروپا را ترك كرد و به استانبول رفت. سلطان عبدالحميد عثمانى براى ايجاد اتحاديه مسلمين از او به گرمى پذيرائى كرد اما وقتى متوجه شد كه سيد قصد دارد پادشاه ايران را به رياست چنان اتحاديه اى منصوب كند سيد را مسموم كرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

جوان، علي

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جوان (زادهٔ 9/10/1305 در تهران از پدر و مادري آذري الاصل) دانشمند و مخترع ايراني است. وي اولين ليزر گازي دنيا كه تركيبي از دو گاز هليوم و نئون است و به همين نام نيز معروف است را اختراع كرد. اين ليزر از نوع ليزرهاي بي خطر به حساب مي آيد و رنگ آن سرخ است. اين ليزر در آزمايشگاه هاي دانشگاه ها براي بررسي پديده هايي مانند تداخل امواج و آزمايش دو شكاف يانگ كاربرد دارد.

پيشينه:

علي جوان پس از گذراندن تحصيلات در دبيرستان البرز، تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه تهران داد. سپس در سال 1948 به ايالات متحده آمريكا مهاجرت مي كند و تحصيلات خود را در مقطع دكتراي فيزيك در دانشگاه كلمبيا ادامه مي دهد. وي در سال 1964 با درجه دانشياري به عضويت هيات علمي موسسه فناوري ماساچوست (MIT)در آمد. وي در حال حاضر استاد بازنشسته موسسه

فناوري ماساچوست در ايالات متحده آمريكا مي باشد. گرايش وي در فيزيك، اتمي - مولكولي و اپتيك است.

او در MIT يك تحقيق بزرگ را پايه گذاري كرد كه باعث ايجاد بزرگترين تحقيق ليزري در دهه هاي شصت و هفتاد ميلادي شد. بسياري از بنيان هاي اوليه در استفاده از ليزر در آنجا به وقوع پيوست. اين بنيان ها شامل؛ ابداعات زيادي در زمينه اسپكتروسكوپي ليزري بصورت Sub-Doppler ؛ اولين استفاده از ليزر براي آزمايش دقيق نسبيت و ايزوتروپي در فضا؛ ابداع تكنولوژي اندازه گيري فركانسي دقيق در طيف نوري و اولين ساخت ساعت هاي اتوميك ليزري مي باشند.

پروفسور جوان در زمينه هاي تازه تحقيق مانند پژوهش اخيرش براي جستجوي اثرات هدايت نورهاي هم جهت شونده توسط يك آنتن نوري به سوي اندازه نانو از ماده فعال است.

او در تحقيقات گسترده اي از ليزرهاي پرانرژي و رادارهاي مولتي استاتيك

ليزري كه توسط ساعت هاي نوري دقيق كنترل مي شود، گرفته تا ليزرهاي تشخيصي پزشكي شركت داشته است. پايان نامه هاي تحقيقاتي بسياري از دانشجويان فيزيك تحت نظر او بوده است.

براي تحقيقات در زمينه ليزرهاي گازي، پروفسور جوان در سال 1964 مدال Stewart Ballentine، در سال 1966 مدال Fany John Hertz Foundation در سال 1975 مدال Fredrick Ives و در سال 1993 مدال جهاني آلبرت انيشتين را دريافت كرد.

او عضوي از آكادمي ملي علوم و آكادمي هنر و علم آمريكا و عضو افتخاري موسسه Trieste براي ترويج علوم مي باشد. در سال 1966 او به عنوان Guggeheim Fellow و در سالهاي 1979 و 1995 به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد.

افتخاراتپ:

•در سال 1960 وي موفق به

اختراع ليزر گازي شد.

•اين فيزيكدان ايراني در سال 1975 مهم ترين نشان انجمن نورشناسي آمريكا يعني مدال فردريك ايوز را دريافت كرد. در جمله اي كه در كنار اين نشان حك شده است از آقاي جوان به خاطر «پديد آوردن يك دستگاه نورشناختي (ليزر گازي) با كاربردهاي بي سابقه در پژوهش هاي علمي» قدرداني فراوان شده است.

•علي جوان در سال 1993 جايزهٔ علمي جهاني آلبرت اينشتين را دريافت نمود.

•او همچنين در سال 2007 رتبه دوازدهمين آدم باهوش را در جهان كسب كرد.

جوزي، حافظ ابوالقاسم اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد بن فضل بن على بن احمد قرشى طلحى بستى جوزى ملقّب به قوام السنة. از مشاهير علماى اهل سنّت، و از اساتيد سمعانى است.

سمعانى در كتاب انساب گويد: الجوزى (به ضمّ جيم) به زبان اصفهانى به معنى جوجه است، و صاحب عنوان در اصفهان بدين نام شهرت داشته است. متولّد 475، فوتش در سال 535 روى داده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جولاني، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادى تالهى جولانى از علماء و ائمه جماعت و زهاد معاصر همدانست.

اين بزرگوار كه اكنون عمر شريفش از هشتاد متجاوز است. در محله جولان همدان متولد شده و در همدان و غيره تحصيل علم و كمال نموده و پس از آن به خدمات دينى از امامت و تبليغ احكام و غيره پرداخته و از غالب اجتماعات و معاشرتهائى كه غالبا بر ضرر انسان تمام مى شود كناره گيرى و اجتناب نموده است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جويباره اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل، و مرجع مرافعات در اصفهان بوده، در دوم شوال 1261 متولد، و در صبح شنبه 20 ذى حجه ى سال 1325 وفات يافته، در تكيه ى فاضل سراب مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جهرمي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى شيخ محمدباقر جهرمى از افاضل علماء زمان خود و اصلش از جهرم ولى مقيم كربلاء معلى و معروف به حكيم بود براى او تقريظ نفيسى بر (شرح اشارات) خواجه نصيرالدين طوسى دارد كه تاريخش (1255) قمرى و از آن كمال فضل تبحرش معلوم مى گردد. وى بعد از آن از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جيلاني اصفهاني، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و فقيه جامع، در متولد شده، پس از تحصيل مقدمات به اصفهان مهاجرت نموده، و سال ها به تكميل فضايل و معلومات خود گذرانيده. در نجف به درس سيد بحر العلوم و ديگران حاضر شده.

كتب زير از اوست:

1- اصل الاصول، در شرح معالم، مفصل 2- جواهر الاصول، حاشيه بر معالم تا آخر تعادل و تراجيح 3- حواشى بر دره ى بحرالعلوم 4- رساله در جمعه 5- كشف المدارك، تعليقه بر مدارك، مطبوع 6- اللثالى الثمنية در شرح نهج البلاغه؛ و غيره.

صاحب عنوان در حدود سال 1245 به بعد در نجف وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

چرندابي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدعلى چرندابى تبريزى از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در حدود 1334 ق در محله چرنداب تبريز متولد شده و پس از طى دوران صباوت و پرورش صحيح مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در تبريز خوانده آنگاه مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت كوه كمرى و بعض ديگر استفاده نموده سپس هجرت به نجف اشرف و چندى از دروس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيات ديگر بهره مند شده و بواسطه عدم مساعدت هوا به ايران مراجعت و چندى از آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران مستفيض و بنابر اصرار و تقاضاى عده اى از مومنين تبريز بوطن برگشته و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و غيره پرداخته تا در سال 1376 قمرى كه بواسطه جهانى منتقل به تهران و تا اكنون به اقامه جماعت و وظائف روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى چرندابى دانشمندى ظريف و با تقوا و خوش

مجلس و خوش سفر مى باشد. در سال 1359 ق سفرى در مصاحبت ايشان بقصد عراق نموده و حدود دو ماه از محضرشان استفاده خاطره هاى شيرين و عجيبى از آن سفر دارم كه از آنها حادثه طوفان آبادان و خرمشهر و بصره و حومه آنها بود كه در آن طوفان ميليونها خسارت مالى به ايران و عراق وارد و در اول طوفان ما بر بلم كوچكى سوار و از عراق به ايران برمى گشتيم كه هوا منقلب و اگر لطف و ترحم پروردگار شامل حال اين حقير و مترجم محترم نشده بود غرق آن طوفان و طعمه كوسه ماهى ها و نهنگ هاى خليج فارس شده بوديم بخاطر دارم كه معظم له با حال عجيب و اضطراب غريبى متوسل بذكر غريق شده و مرتبا ميگفت: (نجاه منك يا سيد الكريم نجنى و خلصنى بحق بسم اللَّه الرحمن الرحيم) پس خداوند مهربان بفضلش ما را از غرقاب و آن طوفان شديد نجات بخشيد و الحمد لله رب العالمين.

و چون بساحل رسيديم و در منزل ميزبان خود وارد شديم و شب را در آنجا مانديم ثلثى از شب نگذشته بود كه ديديم آب از زمين اطاق مى جوشد تا آمديم حركت كنيم كه تمام اطاقها و منزل و كوچه ها و نخلستانها و خلاصه همه آن محيط را آب فراگرفت ناچار چند شبانه روز در كشتى بسر برديم تا بعد از پانزده روز كه آب فرونشست و ما از آنجا حركت نموديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حاج آخوند، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم آقاحسين بن العلامه حاج ملا غلامرضاى قمى چهارمين فرزند آن مرحوم از علماء باتقوا و فضيلت قم بوده اند تولدش در قم واقع شده

و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و سالها از مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده تا دعوت حق را لبيك اجابت گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حاج آخوند، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالهادى بن العلامه حاج ملا غلامرضا دومين فرزند آن مرحوم از علماء بارع و متين قم بوده كه در خاندان علم و كمال نشو نما يافته و از محضر آيات عظام حايرى و حجت و خونسارى و فيض و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و با كبر سن و قد خميده اش از شركت در دروس حضرات كوتاهى نمى كرد تا در اواخر رياست مرحوم آيت الله بروجردى رحلت نموده و در قبرستان شيخان مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حاج آخوند، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقامحمد بن العلامه حاج ملا غلامرضا سومين فرزند آن مرحوم است كه در دامن علم و كمال تربيت نموده و سالها از محضر آيات عظام حوزه علميه مانند دو برادر گذشته اش استفاده نموده تا به سراى جاويد منتقل شده است.

مولف گويد بيت مرحوم آيه الله حاج ملا غلامرضا بيت علم و فضل و معنويت و از بيوتات شريفه شهرستان قم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حاج فاضل، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى معروف به (حاج فاضل) از علماء اعلام و مدرسين گرام و حكماء فحام معاصر مشهد بوده است.

شرح كمالات اين علام ربانى هنوز زبانزد دانشمندان خراسانست و مردمى كه از بيانات او استفاده كرده اند هم اكنون در قيد حيوتند.

بسيارى از علماء حاضر خراسان خود را از شاگردان ايشان معرفى مى كنند.

آقاى مروج در سوانح مى نويسد: وى در روز دوشنبه ششم ربيع الثانى 1342 ق وفات و در مقبره خالصى مدفون در ماده تاريخش چنين سروده.

سال تاريخ حاجى فاضل

آن حكيم و فقيه با ايمان

ساعد از گفته شفيق نوشت

بهر تاريخ فوت (يا غفران)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حاج معتمد، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل معروف به (حاج معتمد) خراسانى كه از وعاظ و منبريهاى محترم تهرانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حافظيان، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن حافظيان خراسانى از روحانيون و دانشمندان متقى كراچى مى باشد.

وى در مشهد مقدس متولد شده و در بيت سيادت پرورش يافته و از محضر مرحوم جمال السالكين آقاى حاج شيخ حسنعلى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى غروى و ديگران استفاده و كسب فيض نموده مخصوص در قسمت علوم غريبه و ادعيه محربة زحمات فراوان كشيده و بيش از سى سالست كه براى خدمت بيشترى به كراچى در پاكستان رفته و در ضمن تجارت انجام وظيفه نموده است.

اكثر مردم كراچى از ايرانى و هندى اعتقاد مخصوصى بدعاء و نفس او دارند از باقيات الصالحات و آثار اوست ضريح نقره و طلاكارى حضرت على بن موسى الرضا (ع) كه به نقشه ى و همت والاى او و كمك مردم و بودجه خود حضرت رضا (ع) ساخته و بر روى قبر مطهر نصب گرديد و قبلا ضريح فولادين داشت كه جلب نظر نمى نمود

و ديگر تأسيس و توسعه انجمن كراچى و صندوق اعانات و اكنون رياست انجمن بعهده معظم له مى باشد

عارف.

تولد: 1282، مشهد.

درگذشت: 1360، مشهد.

سيد ابوالحسن حافظيان مشهدى ابتدا به فراگرفتن ادبيات و رياضى و طب قديم و نجوم و هيئت و فقه و اخلاق پرداخت، ليكن به زودى وارد رياضيات و تحصيل علوم غريبه گشت.

حافظيان، در حوزه ى مشهد با آيت الله مجتبى قزوينى آشنا شد و از طريق ايشان بود كه با ذكر مقامات و كرامات و علوم سيد موسى زرآبادى، وى را متوجه ى ايشان كرد. و همين باعث شد تا حافظيان به راهنمايى و همراهى مجتبى قزوينى در سال

1348 ق. به قزوين مسافرت كند و به محضر سيد برسد و به كسب مراحلى نايل آيد.

سيد ابوالحسن حافظيان سال ها در يكى از حجره هاى فوقانى صحن عتيق رضوى (صحن انقلاب)- حجره هاى رو به قبله، در سمت شمال شرقى- به عبادت و رياضت اشتغال داشت. از آثار ايشان، يكى لوح محفوظ است و ديگرى كتابى در شرح آن و نيز لوح جنةالاسماء كه با دقت و زيبايى نوشته است.

همچنين ضريح مبارك حضرت امام

رضا (ع) از آثار حافظيان است. ايشان سال ها پيش، به فكر تعويض ضريح قبلى- كه فرسوده شده بود- افتاد، و پس از اتمام ساختن ضريح، به وسيله هنرمندان اصفهانى و مشهدى، و انتقال ضريح سابق به موزه ى آستان قدس رضوى، ضريح جديد نصب گرديد و به روز نيمه شعبان سال 1379 ق.، از آن پرده بردارى شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صدرالدين حايرى از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر شيراز است.

وى پس از توليد و پرورش در حجر علم و تقوا مقدمات و ادبيات و سطوح را از مدرسين بزرگ فراگرفته و مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ استفاده نموده و پس از آن به شيراز آمده و به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و تاليف پرداخته و در دوران خدمتش ابتلاءاتى پيدا نموده و گرفتاريهائى داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حايري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين بن آقا سيد على بن سيد جواد بن حسن بن سلمان بن درويش بن احمد آل طعمه موسوى حايرى متولد 1299 و متوفى 1380 ق فاضلى جليل و اديبى متقى بوده است و آل طعمه از خاندان مجد و جلال كربلا و از خزان و خدام آستان قدس حسينى بوده اند و از همين سلسله است جناب سلالة السادات الاطياب حاج سيد عبدالمهدى بن حاج سيد عباس معاون التوليه آل طعمه موسوى مقيم تهران كه از تجار خير مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن ملا آغابابا حايرى عالمى متقى و فاضلى جليل بود و در سال 1325 ق وفات نمود

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حائري بروجني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ابوالقاسم بن حسن حسينى بختيارى.

عالم فاضل، از شاگردان فاضل اردكانى و شيخ زين العابدين مازندرانى بوده، و در صحن حضرت اباالفضل عليه السلام اقامه جماعت مى فرموده. در 1320 و اندى به ايران مراجعت نموده و در نزد عوام و خواص، محترم و به وظايف شرعى قيام فرموده.

در 1339 وفات يافته. [در تكيه ي ملك در تخت فولاد مدفون است].

تقريرات اساتيد خود را در فقه و اصول به رشته ي تحرير درآورده است.

وى را دو برادر عالم است:

1- سيد على (فوت 1312.)

2- سيد محمّد. هر دو از علما و فضلا بوده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حائري شيرازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد حسين بن سيد محمدرضا حسينى حايرى شيرازى عالمى فاضل از شاگردان شيخ فضل اللَّه نورى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حائري، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا الحائرى المعروف (به كتاب فروش) متوفى حدود 1307 قمرى و مدفون در زاويه صحن شريف نزديك شبكه سرداب.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حبيب آبادي، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا اسماعيل، عالم فاضل، از شاگردان آقا سيد محمد باقر درچه اى بوده، و در 1283 متولد، و در ذى حجه ى سال 1335 در مشهد مقدس در سفر زيارت وفات يافته و مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حجازي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالرسول حجازى برادر معظم آقاى حجازى كه در غرب تهران حدود سلسبيل اقامت و به خدمات دينى اشتغال دارد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حجازي، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر سيد عبدالرضا حجازى از مشاهير خطباء و گويندگان و معاريف وعاظ و نويسندگان عصر حاضر مى باشد. در تهران و تمام نقاط كشور شهرت بسزائى دارند.

معظم له داراى بيانى شيرين و منطقى شيوا و علمى مى باشند اين واعظ عاليقدر به زبان عصرى داد سخن مى دهد و تمام طبقات مردم را از عالم و عامى و ديروزى و امروزى بخصوص نسل جوان را بهره مند مى سازد.

در سال 1313 خورشيدى در شهرضاى اصفهان متولد گرديده و پس از خواندن دروس جديد و مقدماتى به اصفهان آمده و مدت سه سال از محضر مرحوم حجه الاسلام عالم ربانى حاج ميرزا على آقا شيرازى استفاده كرده و در سال 1329 شمسى وارد حوزه علميه قم گرديده است.

و پس از تكميل نمودن سطوح عاليه از محضر مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى و حضرت آيت الله العظمى مجاهد امام خمينى استفاده كرده ايشان معقول و تفسير قرآن را نزد علامه بزرگ آقاى طباطبائى تبريزى فراگرفته و در سال 1340 به تهران آمده و در راه انتشار اسلام و تبليغ احكام به اشتغال ورزيده است.

اين واعظ گرامى در اثر نبوغ و استعداد ذاتى و تحقيقات علمى كه دارد در شمار وعاظ نامى كشور درآمده است. استاد حجازى گوينده مجاهديست كه در اين پست حساس مصائب فراوان و سوانح زيادى را تحمل كرده و مورد غبطه بسيارى قرار گرفته است. وى دوره ليسانس را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران و دوره دكترا را در دانشگاه آنكارا طى نموده است و

نه تنها از رهگذر خطابه و سخنرانى خدمات شايانى به اسلام كرده است بلكه با قلم شيواى خود نيز افكار نسل جوان را روشن و متوجه بمبانى اعتقادى و دينى نموده است.

آثار علمى ارزنده ايشان كه به طبع رسيده و مورد استفاده عموم مخصوص نسل جوان و تحصيل كرده مى باشد از اين قرار است 1- كتاب سيستم اقتصادى اسلام پيرامون مبادى اقتصادى و روشهاى عالى اسلام و اولين كتابيست كه در سال 1338 شمسى به زبان پارسى در اين رشته به تحرير آمده است.

2- كتاب رسالت قرآن در عصر فضا و از جمله شاهكارهاى علمى و ادبى فارسى است كه در طى يكسال سه مرتبه به چاپ رسيده و پر تيراژترين كتاب اسلامى است كه در اين چند سال اخير منتشر شده است و اخيرا آقاى سيد على كه يكى از فضلاء نجف است آن را به عربى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجازي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى حجازى از علماء محترم معاصر شهرضا هستند كه در آنجا به امامت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حجت، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا سيد حسن بن العلامه السيد محمد الحجه الكوه كمرى دومين فرزند آن مرحوم داراى مقام علم و كمال است كه در سال 1342 قمرى در تبريز متولد و در سال 1349 در خدمت والدش به قم مهاجرت و پس از خواندن مقدمات و سطوح به درس خارج پدر شركت نموده و هم از آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و تاكنون كه به تدريس اشتغال دارد. داراى تاليفاتى در فقه و اصول مى باشند كه بعضى به طبع رسيده و برخى هم مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجتي كرماني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على كرمانى دومين فرزند روحانى آن مرحوم است. وى نيز در كرمان ديده به دنيا گشوده و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم عربى و ادبى در مدرسه معصوميه كرمان پرداخته و براى تكميل رهسپار قم و سطوح را از اساتيد حوزه تكميل و به درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه امام خمينى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى و آيت اللَّه گلپايگانى شركت و هم فلسفه و تفسير را نزد استاد علامه طباطبائى خوانده و مدت دو سال هم در نجف اشرف اقامت و از آيات عظام آنجا استفاده نموده و جمعاً بيش از بيست سال در قم اقامت و اشتغال به تحصيل و تدريس و تأليف داشته تا يكى از گويندگان و نويسندگان مشهور حوزه علميه گرديده و هم از اعضاء هيئت تحريريه مجله وزين مكتب اسلام بوده است

معظم له در سال 1343 شمسى با بيت اصيل و شريف آيت اللَّه صدر وصلت و به مصاهرت و دامادى حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضاى صدر دامت بركاته

درآمده و در سال 1351 شمسى منتقل به تهران گرديده و اكنون به عللى در كرمانشاه بسر مى برند.

داراى تأليفات عديده مى باشند كه از آنها كتب زير به طبع رسيده و يا آماده براى طبع مى باشند 1- اسلام و تبعيضات نژادى 2- اسلام آئين زندگى 3- فاجعه تمدن و رسالت اسلام 4- چهارده استان 5- اسلام و فرهنگ قرن بيستم 6- عقل و احساس 7- تاريخ و علوم قرآن 7- زن و انتخابات 8- بلاهاى اجتماعى قرن ما (اين دو كتاب اخير 8 -7 به همكارى چند تن از دانشمندان مانند جناب آقاى عميد زنجانى و زين العابدين قربانى به رشته تحرير درآمده است)

9- عصر امتياز ماشين 14 -10 مقاله 12 -11 داستان و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حجتي كرماني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد حجتى كرمانى كه از دانشمندان و افاضل نويسندگان و بنام حوزه علميه قم مى باشند.

وى در كرمان متولد شده و در حجر والد چنان پدرى پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در مدرسه معصوميه كرمان از مرحوم والدش و آيت اللَّه صالحى و ديگران فراگرفته آنگاه عزيمت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده و فلسفه را نزد استاد علامه طباطبائى فراگرفته است

نگارنده گويد: آقاى حجتى از دوستان نزديك حقير است و از سال 1371 قمرى كه به كرمان تبعيد شدم و به امر مرحوم والدش به ديدنم آمده و مأنوس بوده ايم ايشان را به تقوا و كمالات و فضائل اخلاقى و انسانى شناخته ام داراى آثار ارزنده اى كه از آنها كتب زير است مى باشد 1- اسرار سقيفه 2- جلوه مسيح در پيرامون مسيحيت. ترجمه سه جلد

تفسير (الميزان) و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حججي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد حججى از علماء و ائمه جماعت معاصر آبادان است. وى در سال 1312 شمسى در شهرستان نجف آباد متولد گرديد و تحصيلات ابتدائى خود را در آنجا به اتمام رسانيده و در اثر پيش آمد فوت والدش به امر و راهنمائى عمويش حجةالاسلام حاج شيخ ابوالقاسم عزيمت به قم نموده و در حوزه علميه قم به معاونت حجةالاسلام حاج شيخ محمدحسين موحد (عمه زاده خودش) مقدمات و سطوح عاليه را به اتمام رسانيده و مدتى از درس خارج مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه امام خمينى و علامه طباطبائى استفاده نموده و برحسب درخواست عده اى از مومنين و ساكنين آبادان رحل اقامت در آن شهر صنعتى افكنده و در آنجا به اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حججي، سجاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد حججى از علماء محترم و ائمه جماعت فعال شهرستان ميانه است.

وى در سال 1307 شمسى در ميانه متولد شده و دوران تحصيلات ابتدائى را در دبستان ميانه گذرانيده سپس در سن 17 سالگى موفق به ورود در سلك سربازى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف گرديده و مدت كوتاهى در ميانه تحصيل مقدمات نموده و در سال 1366 قمرى به قم مهاجرت و از محاضر اساتيد عاليقدر آقاى حاج ميرزا مسلم سرايى و آقاى حاج ميرزا على مشكينى و آقاى حاج شيخ نصرت ميانه چى و بعد سطوح عالى را از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى استفاده نموده و بنابر درخواست اهالى

ميانه و امريه مرحوم آيت اللَّه بروجردى (بميانه) وطن خويش مراجعت و به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و وعظ و تدريس و غيره پرداخته است آثار و خدمات ايشان از اين قرار است.

1- تعليم و تربيت محصلين علوم دينى 2- تأسيس كتابخانه براى مطالعه عموم داشن پژوهان در سال 1382 ق در جنب مدرسه طلاب دينى در زمينى به مساحت 350 متر داراى سالن مطالعه و مخزن و كريدور حياط مجزا و وسائل لازمه و جمع آورى كتب سودمند و مورد استفاده همگانى.

3- تجديد بناى مسجد حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام (مشهور به كربلائى تقى) به اضافه تأسيس يك قرائت خانه فوقانى مجزا و داراى كتب و وسائل لازم آن و بهره بردارى از آن از سال 1387 ق شده است.

4- تأسيس مكتب قرآن مجيد در ماه هاى تعطيلى (سه ماهه) براى آشنا ساختن جوانان به قانون آسمانى قرآن و احاديث و تربيت اخلاقى آنان و تشكيل كلاسهاى متعدد بهمين منظور كه از سال 1388 ق شروع به كار كرده اند.

5- تجديد بناى مسجد مرحوم حاج سيد حسين و تكميل آن در سال 1490 ق گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است. تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج

سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح

الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله

قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون

شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.* خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است. وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را

درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش» ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن. وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسني بسطامي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالرسول بن العالم الجليل ملا فضل الله بسطامى بن العلامه ملا نور محمد (از اعاظم شاگردان مرحوم حجه الاسلام شفتى اصفهانى) ميباشد. وى در سال 1290 شمسى در بسطام متولد شده و پس از رشد در سال 1348 قمرى براى تحصيل بقم آمده و ادبيات را از مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى و مرحوم حجه الاسلام اديب تهرانى فرا گرفته و سطوح را از آيه الله حاج شيخ على اصغر صالحى كرمانى و آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و مرحوم آيه الله حاج شيخ عباسعلى

شاهرودى و مرحوم آيه الله حاج ميرزا شهاب همدانى و مرحوم آقا شيخ حسين گيلانى و مرحوم آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى بپايان رسانيده و از درس خارج مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله خونسارى و ديگران استفاده نموده و پس از دوازده سال توقف در قم در سال 1360 قمرى مهاجرت به بسطام نموده و تاكنون بتلبيغ احكام و ترويج دين و اقامه جماعت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل فرزند آقا سيد ابوالقاسم حسنى نجف آبادى از علماء و فضلاء روشن فكر و با تدبير نجف آباد بوده است. وى در سال 1303 شمسى در نجف آباد چشم به دنيا گشود و بعد از نشو و نما و پرورش در بيت سيادت و تحصيلات ابتدائى به اصفهان رفته و مدت سه سال در مدرسه جده بزرگ مشغول به مقدمات بوده تا اينكه در سال 1320 شمسى مهاجرت به قم نموده و سطوح اوليه را خدمت حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ اسداللَّه نوراللهى و حجةالاسلام حاج سيد مرتضى علوى فريدنى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد فكور و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد جبل العاملى فراگرفته و در درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده و از آيت اللَّه امام خمينى بهره نموده و براى ارشاد مردم به تبليغ اسلام و ترويج احكام به اطراف اصفهان و محال بختيار و غيره مسافرت و خدماتى از قبيل بناء مساجد و حمام و راه سازى و آب لوله كشى و غيره نموده تا در جمادى الثانى 1394 قمرى كه به جرم دفاع از سالار شهيدان حضرت اباعبداللَّه الحسين (ع) از طرف حاميان نويسنده كتاب ضد مقام علمى و ولايتى آن حضرت و خاندان

جليل رسالت (كتاب شهيد جاويد) به واسطه ضربات چوب كه بر گردن ايشان اصابت كرده بوده مريض شد و يكسال بعد از ضربات مانند اجداد طاهرين خود شهيدا از دنيا رفته و به اسلاف پاك خود ملحق و به رحمت حق پيوست. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك. اللهم العنهم جميعا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حسني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر حسنى فرزند آقاحبيب اللَّه از فضلاء روشنفكر و اعضاء رئيسيه مجله وزين مكتب اسلام مى باشند.

وى چنانچه مرقوم فرموده اند در اسفند ماه 1317 شمسى در پرشكوه لنگرود گيلان به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى جديد را در محل به اصرار و تاكيد پدر متدين و متعبد و پرهيزكارش براى تحصيل علوم دينى در سال 1332 شمسى عزيمت به قم نموده و در مدرسه (خان) آيت اللَّه بروجدرى و بعد مدرسه ملاصادق پس از آن فيضيه و دارالشفا اقامت و به تحصيل مقدمات و ادبيات و سطوح پرداخته و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى شركت و جزوه تقريرات درس ايشان را نوشته و قسمتى از اسفار را از محضر علامه طباطبائى استفاده نموده و مدت دو سال هم از درس خارج امام راحل (ره) بهره مند گرديد و نيز تا سال 1357 شمسى اوائل انقلاب در دروس خارج مراجع بزرگ و معروف آن عصر شركت نموده و خود به تدريس سطوح متوسط پرداخته و همزمان با آن عضويت شوراء نويسندگان در راه حق و نيز از سال 1350 -1369 شمسى به عضويت هيئت تحريريه مجله وزين مكتب اسلام نشريه حوزه علميه قم درآمده كه

هنوز هم ادامه دارد و چند سال نيز به عنوان مدير داخلى مجله مزبور فعاليت داشته است.

آقاى حسنى از اول انقلاب خالصانه در دانشگاه اسلامى اشتغال به تدريس داشته و خدمات بسيارى نموده اند. و هم در مدرسه عالى قضائى و تربيتى طلاب قم و مجتمع آموزش عالى قضائى علوم ادارى قم و دانشكده سپاه قم به تدريس مشغول و هم در دانشگاه آزاد قم اشتغال به تدريس دارند و هم در مدرسه علميه حقانى مشغول مى باشند و هم در كميته تأليف و اصلاح كتابهاى درسى دانشگاه فعاليت علمى و تحقيقى دارند.

آثار علمى و تأليفات آموزنده آقاى حسنى

علاوه بر مقالات متعدده در مؤسسه راه حق و مجله صف وابسته ارتش پس از انقلاب و مقالات متعدد مكتب اسلام و ساير مجلات تأليفات ديگرى دارند كه يادآور مى شوم.

1- سازش دين و دانش

2- ترجمه اسلام در سر دو راهى به اتفاق يكى از افاضل

3- مسائل از ديدگاه اسلام با همكارى برخى از دوستان

4- شيعه از ديدگاه پيامبر اسلام ترجمه و نگارش

5- نقش سياسى و تاريخى فدك ترجمه الفدك آيت اللَّه صدر

6- امام چهارم پاسدار انقلاب خونين كربلا

7- پديده هاى اسرارآميز

8- سفرى به اعماق وجود انسان

9- تكوين شخصيت

10- اسلام و سياستهاى استعمارى اين كتابها عموما قبل از انقلاب به طبع رسيده است.

11- نظرى به قوانين اسلام

12- جزوهاى بسيار ديگر كه در دانشگاه طهران تكثير نشر شده است و نيز كتب و جزوات ديگرى كه از ياد آن خوددارى شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حسين سبزواري، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى بن سيد محمدتقى بن سيد محمدكاظم حسينى سبزوارى عالمى متبحر و فاضلى متقى از اجلاء و اعلام اهل فضل در معقول و منقول و

فقه و اصول و طب و رياضيات و حكمت و غيرها مضافاً بر اين معلمات، بسيار محتاط و متقى و زاهد و صالح بوده است.

وى در شب 28 ماه صفر 1338 ق در كاظمين از دنيا رفته و در حجره قبلى در زاويه شرقى سحن شريف مدفون شده است.

داراى 3 فرزند صالح به نام 1- سيد محمدتقى متوفى 1384 ق

2- سيد هاشم

3- سيد محمدسعيد تاجر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني استرآبادي، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 965 ق)، عالم امامى. وى از علماى بزرگ امامى و از شاگردان محقق كركى بود. از آثارش: «تاويل الايات الظاهر فى فضل العتره الطاهره» يا «الايات الباهره»؛ «الفوائد الغرويه» در شرح «الجعفريه» استادش محقق كركى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (353 -352 /16 ،305 -304 /3 ،46/1)، ريحانه (198/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 145/10)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (33/7)، هديه العارفين (747 ،745 /1).

حسيني اشكوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شب 13 ربيع الاول سال 1350 ق در نجف اشرف متولد شده.

مرحوم پدرش حاج سيد على اشكورى از شاگردان آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ شعبان گيلانى بود و مقدارى از تقريرات اصولى و فقهى آقا ضياء را نوشته است.

جدش سيد حسن بن سيدعلى بن سيد معصوم حسينى اشكورى از يكى از محال گيلان به نحف اشرف هجرت نموده و از شاگردان آيت الله آخوند خراسانى بود و حدود سال 1367 در نجف بدرود حيات گفت.

نزد اساتيد برجسته ى نجف تحصيلات مقدمات و سطوح را به پايان رساند و در خصوص علوم ادبى عرب تخصص پيدا نموده و كوشش زيادى كرده است.

در سن هيجده سالگى ترك تحصيل نموده از نجف به بغداد رفتند و چهارسال به كسب اشتغال داشته و وضع مادى و كسبشان بسيار خوب بود، اما چون در خود قدرت انجام كارهاى علمى مى ديدند خود لازم دانستند كه در اين راه بذل مساعى كنند لذا به نجف بازگشته و به ادامه ى تحصيل پرداختند.

در نجف اشرف از سال 1378 ق به كار نويسندگى و تحقيق و تصحيح كتابهاى علمى عربى پرداخته و در راه احياء و زنده نمودن كتب قدما تا توانستند جديت كرده و در ظرف چند

سال پاره اى از كتابهاى مهم را تحقيق و چاپ نمودند.

در اثر پيش آمدهائى ناگزير به سال 1391 ه به قم هجرت نموده و مشغول به تاليف و تحقيق شده اند.

بيشتر اوقاتشان صرف مى شود در تاليف كتاب «مولفات الاماميه العربيه» كه بيش از صد جلد مى باشد، و كتاب «الاسماء و مصادر» كه بيش از پنجاه جلد مى باشد و «فهرست كتابخانه ى آيت الله مرعشى» كه حدود بيست جلد مى باشد.

سيد احمد حسينى اشكورى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج سيد على فرزند سيد حسن اشكورى در شب سيزدهم ربيع الاول 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در آنجا نشو و نما يافته و علوم اوليه و اوليات علوم دينيه را نزد افاضل علماء و مدرسين نجف خوانده و دروس عاليه را نيز به سبك سنتى معموله در نجف اشرف در خدمت جماعتى از برزگان آن سامان به اتمام رسانده.

و اكثر از درسهاى خصوصى استفاده كرده و پس از فراغت از آن در سال 1380 ق به تأليف و به تحقيق پرداخته و شوق مفرطى به مطالعه و تحقيق آثار بزرگان داشته و موفق به مطالعه و بررسى صدها كتاب نويسندگان و مولفين شده و مسافرتها به داخل و خارج كشور براى مطالعه و ديدن كتب مطبوعه و غيره نموده است.

در اواخر 1391 قمرى منتقل به ايران و در قم رحل اقامت افكنده و به تأليف و تحقيق و مباحثات پرداخته و از بسيارى از شهرها و استانها ديدن نموده و درباره كتب مخطوطه كاوش و تفحص به عمل آورده و از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ديدن كرده و بر بسيارى از مصادر صالحه و كتب مخطوطه قديمه كه

از مواريث اسلامى بوده راه يافته و استفاده نموده و ده ها كتاب كه از دانشمندان قديم بوده به تحقيق ايشان به عراق و ايران و بيروت به طبع رسيده است.

و از كارها و تاسيسات ايشانست (مجمع الذخائر الاسلاميه) در قم و از تأليفات به چاپ رسسيده معظم له كتب زير است:

1- الامام الحكيم در سال 1385 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

2- الامام الثائر در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

3- الامام الشاهرودى در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

4- فهرست مخطوطات رشتى كه به كتابخانه آيت اللَّه الحكيم اهداء شده.

5- فهرست مخطوطات خزينه اميرالمؤمنين عليه السلام كه در سال 1391 ق به طبع رسيده.

6- زندگانى شريف مرتضى در سال 1385 ق به طبع رسيده.

7- دليل المخطوطات كه جزء اول آن در سال 1397 در قم به طبع رسيده.

8- التعريف بالتراث مقالاتى كه در مجله هادى چاپ شده.

9- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه گلپايگانى كه جزء اول آن در سال 1357 به طبع رسيده است.

10- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه مرعشى (ره) كه تاكنون بيست جلد آن به طبع رسيده است.

11- تراجم الرجال در قم چاپ شده.

12- اجازات الحديث علامه مجلسى در سال 1410 ق در قم چاپ شده.

13- تلامذه شاگردان مجلسى در قم چاپ شده.

از كتابهائى كه به عربى ترجمه نموده اند

1- القرآن فى الاسلام در سال 1393 ق در بيروت چاپ شده.

2- رابطه العالم الاسلامى.

و از تأليفات چاپ نشده ايشان كتب زير است:

1- مهذب الذريعه الى تصانيف الشيعه.

2- المفصل فى تراجم الاعلام.

3- حديث جوله.

4- نهج البلاغه فى الشعر العربى.

5- معجم الاعلام الاماميه.

6- مولفات الزيديه.

7- قضيه حياتى.

8- من كل لون (از هر رنگى).

9-

فهرست مخطوطات كتابخانه حكيم در نجف.

10- التراث العربى در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى.

11- اجازات الحديث.

12- معجم المولفات القرانيه.

13- احسن المواثر فى اعلام القرن الخامس العشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسيني اصبهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن محمدرضا بن على بن محمد الحسينى اصبهانى نجفى متولد 1287 ق و متوفى 1344 قمرى كه در ماده تاريخش علامه سماوى سروده است.

و كالحسين بن محمدالرضا

ابن على الحسينى مضا

من اهل اصبهان سكان النجف

و من ذوى العلوم فيها والزلف

جاهد فى الولا و زار واعتصم

فارخوا (فى العمل الجهد ختم)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني تويسركاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد شريف بن سيد محمدطاهر حسينى تويسركانى متوفى روز عرفه 1322 ق و مدفون در رواق مطهر سمت پائين پاى مبارك.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني خاتون آبادي، محمد صادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و دانشمندان در 1140 وفات يافته، قبرش در تكيه ى خاتون آبادى ها است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني رشتي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن سيد كاظم بن سيد قاسم حسينى رشتى عالمى اديب بوده و در سال 1295 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني زرندي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود حسينى زرندى از فضلاء اين سامان بوده و سالهاى متمادى در حوزه علميه قم كسب علم نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه مانند آيت اللَّه مرعشى نجفى و ديگران فراگرفته آنگاه به تهران منتقل و به خدمات دينى مخصوص تأليف و تحشيه و تصحيح كتب و تفاسير پرداخته تا در سال 1392 قمرى كه در آنجا وفات و در قم به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني سبزواري، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه بن سيد عبدالكريم بن سيد عبداللَّه بن سيد على حسينى سبزوارى الاصل ساكن دولت آباد اصفهان بوده و در حدود 1303 قمرى در كاظمين از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين حسينى شاهرودى سومين فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى قدس اللَّه سره مى باشند كه در حدود سال 1323 شمسى در نجف اشرف ديده به دنيا گشوده و در حجر والد بزرگوار و والده ماجده اش صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى فاضل نيشابورى پرورش يافته و مقدمات را از اساتيد حوزه نجف مانند آيت اللَّه حاج سيد كاظم حايرى خوانده و سطوح عاليه را از مدرسين آن سامان فراگرفته و در درس خارج برادر بزرگوارش حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد شاهرودى شركت و فقه و اصول را از آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه صدر شهيد استفاده نموده، تا در سال 1394 ق كه از طرف حكومت يزدى عراق تسخير به ايران گرديده و مانند برادر بزرگوارش مقيم حوزه علميه قم شده و به تدريس سطوح عاليه كفايه و مكاسب پرداخته و در ابحاث و دراسات برادرش نيز شركت نموده و مى نمايد. به فضل و دانش و تقوا موصوف مى باشند و در غياب برادر عزيزش در حسينيه نجفيهاى قم به جاى معظم له اقامه جماعت نموده و مورد توجه خاص معاودين محترم و غيره مى باشند.

نگارنده بارها از ايشان خواستار شدم كه ترجمه خود را به نگارنده به جهت پارسائى اجابت ننموده تا بعد از مدتى چند سطرى مرقوم داشتند كه تلخيص آن را نگاشتم.

از تأليفات ايشان تقريرات بحث برادر بزرگوارشان آيت اللَّه حاج سيد محمد شاهرودى كه جزو اول

آن به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حسيني شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حسينى شاهرودى در سال 1347 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از تربيت و نشو در بيت علم مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه علميه نجف خوانده و به درس خارج والدش رفته و سالها استفاده نموده و آنگاه به اداره امور و كارهاى والدش قيام و به قضاء حوائج مراجعين حتى المقدور و تا آنجائى كه امكانات ايجاب مى كرد مبادرت مى نمود و در حال حاضر نيز اين دو برادر درب منزل والد را باز و مانند زمان حياة آن مرحوم رفت و آمد برقرار مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين بن سيد هدايةاللَّه بن سيد عنايةاللَّه بن اسماعيل بن هدايةاللَّه بن عنايةاللَّه حسينى شيرازى معروف به دستغيب عالمى جليل و فاضلى متقى از اولاد زيد شهيد و علماء بزرگ و معروف شيراز بوده و در مسجد حاج ميرزا كريم اقامت داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، فضل الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير فضل اللَّه بن محب اللَّه حسينى شيرازى متوفى 1043 ق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني صدرالدين، يونس

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم دينى و مدرس. از مدرسان و دانشمندان معاصر شاه طهماسب صفوى بود كه سالها در مدرسه ى سبز برامان و مدرسه ى بديعيه و مدرسه ى غياثيه هرات به تدريس اشتغال داشت. وى در روزگار چيرگى محمدخان شيبانى بر ديار خراسان، به منصب احتساب آن سامان گماشته شد. مدتى نيز منصب شيخ الاسلامى بلخ را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (352 / 4).

حسيني فسائي، كمال الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين حسينى فسائى از دانشمندان و شعراء قرن دوازدهم هجريست. وى از افضال شاگردان آخوند فدشكوئى محمد مسيح بن اسماعيل و متخلص به (معنى) بوده.

داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنها (1) حاشيه بر معالم الاصول (2) كتاب شواهد كه شرح مطول است (3) رساله اى در حل شبهات كاتبى قزوينى.

از شاگردان وى مرحوم شيخ محمدعلى حزين صاحب تذكره و ديوان حزين مى باشد، در تذكره اش مى نويسد: راقم كتاب مغنى اللبيب را با تفسير صغير عروةالاسلام شيخ ابوعلى طبرسى عليه الرحمه و بعض مقاصد ديگر را در حضور باهرالنورش قرائت و استفاده نمودم.

وى در سال 1134 ق در هنگام محاصره اصفهان از طرف افغانيان زندگى را بدرود گفت و به سراى جاويد شتافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسيني همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حسين حسينى همدانى از افاضل معاصر حوزه علميه قم مى باشند. در سال 1324 شمسى در يكى از قراء همدان به نام (دمق) متولد شده و پس از خواندن درس ابتدائى براى فراگرفتن علوم به شهر همدان مهاجرت و پس از دو سال اقامت در همدان و كرمانشاه و قم و تكميل ادبيات در سال 1341 شمسى به نجف اشرف مشرف شده و سطوح عاليه را از محضر اساتيد عظام فراگرفته مخصوصا منطق را در خدمت فيلسوف عالى مقام و محقق والامقام مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ صدرا كه در معقول وحيد عصر خود بود استفاده نموده و در اين علم كتابهاى مختلف علم منطق در سن بيست سالگى بين طلاب مشهور معروف گرديده و عده اى از طلاب نجف و قم از دروس وى استفاده نموده اند آقاى حسينى پس از ده سال اقامت در نجف اشرف و استفاده از محضر

مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله در اثر ناهنجارى اوضاع عراق به ايران و قم مشرف و تاكنون به تدريس سطوح وسطى و استفاده از محضر آيات عظام اشتغال دارند داراى آثار ارزنده زير مى باشند.

1- كتاب (المحاكمه فى القضاء) تقرير درس آيت اللَّه حاج شيخ محمد طاهر خاقانى (آل شبير).

2- الاجاره تقرير درس آيت اله حاج سيد علامه فانى اصفهانى غير مطبوع.

3- شرح حاشيه ملا عبداللَّه غير مطبوع.

4- يادداشتهائى در علم منطق كه مشتمل ببر مباحث مشكله علم منطق مى باشد.

5- نوشته هائى در فقه و اصول غير مطبوع.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

حسيني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد ابوالحسن بن السيد الجليل مرحوم حاج مير باقر بن مير محمد بن سيد يوسف حفيد برادر آيه الله آقا سيد عبدالغفار مذكور از علماء معاصر بابل و فضلاء با تقوا حوزه علميه قم است. وى در سال 1304 شمسى در قريه درزى كلاء بابل متولد شده و تحصيلات ابتدائى را در شهرستان بابل خوانده و در سال 1320 شمسى بمشهد مقدس مشرف شده و مدت 9 ماه در آنجا توقف و بواسطه بروز جنگ بين المللى و ورود متفقين بايران با مشكلاتى روبرو شده كه ناچار بوطن برگشته و مدت يكسال يا بيشتر توقف و مواجه با گرفتاريهاى زيادى شده تا والدش وى را بقم آورده در سال 1363 قمرى و شروع بتحصيل نموده و سطوح اولى و متوسط را نزد اساتيد حوزه خوانده و سطوح عالى فقه و اصول را از محضر آيه الله آقاى سلطانى بروجردى و آيه الله صدوقى و آيه الله فكور يزدى خوانده و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله

حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيه الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و ديگران استفاده كرده و ضمنا تدريس ادبيات و سطوح متوسط و عالى را نموده و در زمان آيه الله العظمى بروجردى امور طلاب و محصلين مازندرانى از قبيل تقسيم شهريه و غيره بايشان محوّل بوده و مدت هيجده سال در قم اقامت و اشتغال بتحصيل و تدريس داشته تا اواخر سال 1339 شمسى كه بموجب دعوت و اصرار اهالى شهرستان بابل و حسب الامر آيه الله العظمى بروجردى به بابل آمده و تااكنون باقامه جماعت در مسجد بى سر تكيه و ارشاد مردم و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام و تدريس ساير امور دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما كه اين حقير در قم آشنائى نزديكى با او داشتم از علماء ابرار و فضلاء اخيار معاصر و در مكارم اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و قدس و تقوا شباهت تامى بعموى معظمش مرحوم آيه الله آقا سيد عبدالغفار طاب الله ثراه دارد و در مدت توقفش در قم مكروهى از او نديده و مارأيت منه الا جميلا. آرى بايد از بيت آن مرحوم كه از شاگردان آيه الله عالم ربّانى حاج شيخ محمد بهارى و آيه الله التقى الورع الزكى حاج سيد احمد كربلائى تهرانى بوده مانند آقاى حسينى بيرون آيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسيني، اشگوري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على (نجفى) حسينى اشگورى از علماء معاصر نجف اشرف كه به حسن اخلاق و تقوى مشهور و معروفند.

وى حدود 1320 ق هجرى در نجف اشرف متولد شده و مراحل تحصيلى مقدماتى و سطوح را نزد اساتيد معظم آنجا گذرانيده و سالها به درس

خارج حضرات آيات عظام آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ شعبان گيلانى و حاج شيخ عبدالحسين رشتى حاضر شده و استفاده هاى فراوان برده و يك دوره تقريرات اصول آيت اللَّه عراقى را با سبكى روشن و مرتب نوشته اند.

معظم له در حسن اخلاق و نيكوئى معاشرت ممتاز و بين دوستان و آشنايان خود مشهورند و در تقوا و ورع گوى سبقت ربوده و دائما به ادعيه و اذكار مشغولند. وى عفت نفس را پيشه خود قرار داده و براى صاحبان اموال و مكنت خضوع نمى نمايند و در طول عمر به جز دست اساتيد بزرگوار خود را نبوسيده فقط براى آنان تواضع و فروتنى نموده اند.

از باقيات الصالحات ايشان فرزندان برومند و دانمشندانى به نام 1- حجةالاسلام حاج سيد احمد حسينى اشگورى صاحب كتاب (مولفين الاماميه) كه ترجمه اش در جلد دوم ص 71 گذشت.

2- حجةالاسلام حاج سيد نورالدين 3- حجةالاسلام حاج سيد محمدرضا حسينى كه از علماء مشتغل حوزه علميه قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حسيني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا حسينى بهشهرى از علماء و ائمه جماعات فعال و مبارز شهر رى مى باشد. ايشان در سال 1317 شمسى برابر 1358 قمرى در بهشهر مازندران متولد شده و در سن پانزده سالگى در دهستان كوهسان در خدمت مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى آقاى كوهسانى مقدمات و قسمتى از سطوح را خوانده و پس از آن به قم آمده و سطوح عالى كفايه را در محضر آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه منتظرى استفاده نموده و بعد از اتمام آن به درس خارج آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى حاضر و بهرمند شده سپس از طرف آيت اللَّه العظمى

گلپايگانى عزيمت به شهر رى (حضرت عبدالعظيم حسنى) عليه السلام نمود در حاليكه قبل از آن از طرف معظم له در بعضى از شهرستانهاى ديگر به خدمات دينى اشتغال داشته اند.

آقاى حسينى پس از ورود به زاويه مقدسه مشغول به ارشاد و اقامه جماعت و تبليغ احكام گرديده و احداث مسجدى به نام امام حسين عليه السلام و كتابخانه اى براى استفاده عموم و نيزصندوق قرض الحسنه نموده و از اين مسير خدمتى به اجتماع و مستمندان نموده اند.

معظم له داراى اجازات عديده از مراجع و آيات عظام معاصر قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

حسيني، موسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسى حسينى كه اصلا اهل قريه ايزى پنج كيلومترى شرقى سبزوار بوده و تحصيلات نهائى را در سامره در محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا ميرزا حسن شيرازى به پايان برده و كتاب كفايةالاصول را ابتدا ايشان در سبزوار تدريس و رائج نموده است مردى محجوب و آرام و متقى بوده و در سال 1336 ق به رحمت حق واصل شده است. قبرش در مقبره مشهور به مقبره ميرزا موسى باقى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حقاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقانى از فضلا بنام و مهذب و بارع زنجانى حوزه علميه قم مى باشند.

وى در زنجان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و دروس مقدماتى و سطوح اولى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين حوزه تكميل و از محضر آيات عظام بروجردى و شريعتمدارى و ديگران خارج فقه و اصول را استفاده نموده و خود به تداريس متون عاليه فقه و اصول پرداخته و اكنون از فضلاء بنام و مشهور حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حقايق، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّد باقر حبيب آبادى برخوارى اصفهانى، عالم فاضل و شاعر و اديب بوده، و در شب جمعه دوّم ماه صفر سال 1328 وفات يافته، در تكيه فاضل سراب مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفات ميرزاى شيرازى را ضمن قطعه اى گفته، تاريخ اين است:

بهر تاريخ او حقايق گفت

گشت فائز بلطف ربّ سميع

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى شيخ محمد بن العالم العابد عبدالله سرابى حقى از فضلاء اعلام حوزه و مدرسين و نويسندگان كرام مى باشند وى در سال 1348 قمرى در شهرستان سراب آذربايجان متولد شده و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات در سن 14 سالگى به تبريز رفته و به تكميل علوم ادبى پرداخته سپس عازم قم شده و سطوح عاليه را نزد مدرسين مانند مرحوم آيت الله امام خمينى و آيت الله حاج سيد حسين قاضى و آيت الله سلطانى و آيت الله حايرى خوانده و پس از اتمام آن به نجف اشرف و مدتى از محضر اساتيد بزرگ آنجا چون حضرت آيت الله العظمى خوئى مدظله و آيت الله ميرزا باقر زنجانى و آيت الله العظمى مرحوم حكيم و بعضى ديگر استفاده كرده و ضمنا قسمتى از مباحث اعتقادى و اخلاقى را از آقاى شيخ محمدعلى سرابى كه از تلامذه مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى بود بهره مند شده و مراجعت به قم نموده و از محضر آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى امام خمينى كامياب شده و به تدريس فقه و اصول و كلام و غيره پرداخته است.

مولف گويد استاد حقى از دانشمندان جدى و اشتغال زيادى به تفسير و عقايد دارند و در حال حاضر هم

جلسات بحث عقايد اسلامى دارند كه بر مبناى كتاب و سنت و عقل مورد بررسى قرار داده و متعرض اقوال حكماء و متكلمين شده و گفتار آنان را رد و تحليل مى نمايند. و مدت سه سالست كه جزء هيئت تحريريه مكتب اسلام بوده و در جلسه مهم پاسخ سؤالات شركت دارند. و نيز در دارالتبليغ اسلامى به تدريس اخلاق عالى اشتغال داشته اند.

آثار علمى استاد حقى مضافا بر تقريرات اساتيد بزرگ در فقه و اصول چند مجلد كتاب است كه مى نگارم. 1- صحنه هاى خوش منظر در تفسير سوره كوثر 2- راه و چاره يا پناه و پناهگاه در تفسير معوذتين.

3- يگانه پرستى تفسير مفصل از سوره مباركه توحيد 4- شرح دعاء افتتاح.

5- الاسماء والتسميه 6- رساله اى در تفسير آيه نور 7- رساله اى در لباس مصلى.

8- رساله اى در تقليد شرح بر عروه 9- تفسير مهم و مفصل قرآن مجيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حكمت نيا، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمد باقر حكمت نيا آذرشهرى از علماء معاصر آذرشهر است (در قصبه شاه آباد غرب كرمانشاه) در سال 1335 قمرى در آذرشهر متولد شده و تا سن سيزده سالگى در محل خود پرورش يافته آنگاه در معيت برادر رضاعى خود آيه الله حاج سيد اسدالله مدنى (مقيم خرم آباد) از آذرشهر بقم آمده و تا سن هيجده سالگى دوره سطح خود را بپايان رسانيده و در صراط تزكيه نفس و تهذيب اخلاق كوشيده و چندى در تهران توقف و چندى هم در شهر رى بتدريس و سرپرستى طلاب مدرسه برهانيه اشتغال داشته تا گاهيكه از طرف مرحوم آيه الله مجاهد كاشانى بمنظور مبارزه با منحرفين و جلوگيرى از تبليغات مسمومانه بهائيت اعزام بخلخال گرديده و

پس از آن مدتى در تبريز اقامت نموده و بتبليغ و خدمات مذهبى پرداخته و با تشكيل انجمن تبليغات اسلامى خدمات شايانى انجام داده است تا در سال 1385 قمرى كه باز بقم برگشته و چند سالى در حوزه تدريس فقه و اصول و تعليم اعتقادات نموده و شاگردان چندى تربيت تا سال 1346 شمسى كه بنا بر دعوت و اسرار بعضى از اهالى محترم شاه آباد غرب براى ارشاد فرق مختلف اسلامى در آن سامان بآنجا منتقل و شروع بتبليغات نموده و خدماتى انجام داده اند كه ذيلا مينگارم.

1- ساختمان حجراتى در كنار مسجد شاه آباد بعنوان مدرسه علميه و تربيت طلاب و مبلغين براى دهات اطراف.

2- راهنمائى و اعزام مبلغين دينى بدهات اطراف شاه آباد غرب در ايام محرم و ماه مبارك رمضان.

3- تصرف زمينى كه گمراهان ميخواستند در گوشه اى از شهر آنرا تبديل به محفل كنند بنام مسجد امام عليه السلام.

4- بنيانگذارى مسجدى در كنار بقعه شاهزاده محمد كه زيارتگاه عمومى است.

5- تعميرات و تجديد بناى صحن و ديوار اطراف احمد بن اسحاق قمى در سرپل ذهاب با همكارى برخى از علماء و تجار كرمانشاه.

6- تجديد بناء مسجد كرند با همكارى جمعى از متدينين و يكنفر از تجار كرمانشاه.

7- رفع اختلافات مذهبى كه ميان فرق اهل حق و خانقاهيان و مؤمنين با بيانات جالب و تشكيل جلسات براى آقايان اهل حق و ارشاد آنان بمبانى شيعه و تبديل نام (جمخانه) آنان به مسجد حق و تبديل نام خانقاه به (مسجد مرتضى على).

8- اقامه نماز جمعه و خدمات ارزنده ديگر در شاه آباد و اطراف آن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حكيم الهي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى بن سيد اسماعيل مشهور به

حكيم الهى از علماء و فلاسفه جهرم بوده است.

وى در خدمت مرحوم ميرزا ابراهيم محلاتى شيرازى و آقا ميرزا حكيم جهرمى درس خوانده و در حكمت اسلامى يد طولانى داشت و در سال 1312 شمسى وفات نموده و در امامزاده حسين جهرم مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حكيم فرزانه، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدهادى فرزانه شهررضائى يكى از اساتيد بزرگوار و حكماء عاليمقدار معاصر و مفاخر استان اصفهان است پدرش مرحوم ملا محمدمهدى از جمله علماء و ائمه جماعت و از مراجع تقليد مردم شهررضا بوده.

محمدهادى فرزانه در سال 1302 قمرى در خاندان علم و دانش و كانون فلسفه و حكمت پا به عرصه وجود گذاشته تحصيلات مقدماتى را از محضر پدر دانشمند خود استفاده كرده و سپس براى تحصيل منطق و حكمت و كلام مدت هفت سال محضر فيلسوف بزرگ ميرزا نصراللَّه حكيم را درك و چون داراى استعدادى فوق العاده و هوش سرشار و تند بود همواره مورد احترام و علاقه استاد خود قرار مى گرفت.

پس از فوت مرحوم ميرزا نصراللَّه حكيم به اصفهان مهاجرت و فرائد و متاجر را نزد مرحوم ملا عبدالكريم كزى رحمت اللَّه عليه تكميل و فقه و اصول را نزد آن مرحوم و سيد محمدباقر و حاج مير محمدصادق و قسمتى را هم نزد مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين سيد العراقين به اتمام رسانيد و علم طب را خدمت مرحوم ميرزا محمدباقر اصفهانى تحصيل و پس از اتمام تحصيلات به موطن اصلى خود (شهرضا) مراجعت و مشغول مطالعات علمى و تحقيقات فلسفى گرديد.

اگر درباره مدارج علمى و مراتب فضل و دانش حكيم توجه شود به خوبى مسلم خواهد شد كه از دانشمندان معاصر

بلكه قرون اخير كمتر كسى به پايه و مايه وى در عالم علم و حكمت پا به عرصه وجود نهاده است.

در انواع فنون حكمت طبيعى الهى و رياضى و همچنين در ادبيات و علوم عربيه و علم كلام و فقه و اصول و عرفان استادى كامل محسوب و دانشمندى جامع معقول و منقول است.

از فلسفه متقدم بيشر به معلم ثانى ابونصر فارابى و شيخ الرئيس ابوعلى سينا معتقد بوده و درباره تصنيفات اين دو فيلسوف شهير تحقيقات مفصل و حواشى جامعى دارد و بالجمله براى تدريس تصنيفات ابن سينا (اشارات و شفا و قانون و غيره) اگر مدعى شويم بين حكماء معاصر منحصر مى باشد تحقيقا به خطا نرفته ايم و روى همين اصل اساتيد دانشگاههاى اصفهان و تهران نيز مكرر محضر مشاراليه را درك و تقاضاى مسافرت ايشان به اصفهان و تهران و تشكيل حوزه علمى و فلسفى را نموده اند ولى شخص ايشان همچنانكه عادت اساتيد اين فن است هرگز به قبول اين امر تن درنداده و او اعتكاف و تدريس در موطن اصلى را بر مسافرت و مهاجرت اختيار كرده اند.

طريقه حكيم فرزانه در حكمت تقريبا نزديك به مشائين است اينكه مى گوئيم نزديك به مشائين بدين مناسبت است كه در بعضى موارد عقيده ايشان با نظريه حكماء و مشائين اختلاف دارد و دراثبات واجب الوجد و توحيد او داراى برهانى است نزديك برهان صديقين و بالاخره در تطبيق اصول و قواعد حكمت با احكام و آداب شريعت استادى كامل مى باشند.

همانطور كه قبلا گفته شد حكيم فرزانه پس از فراغ و از تحصيل و بازگشت به موطن خود در منزل شخصى جلسات تدريس را دائر نموده و اين

همه روز صبحها از هنگام طلوع فجر تا پاسى از روز گذشته بدون وقفه و تعطيل و اغلب عصرها دائر و حكيم بزرگوار مدت چهل و هفت سال تمام به تدريس علوم مختلف و كتابهاى گوناگون از ابتدائى تا عالى و از سطح تا خارج اشتغال ورزيد و به هيچ عنوانى از ارشاد افكار مستعد و افاضه فيض به دوستداران و طالبان دانش مضايقه نمى كرد. تدريس و تعليم و هيچ كتابى و كلاسى را ولو در سطح پائين دون شأن خود نمى دانست و از تدريس هيچ علمى و كتابى ولو در عاليترين سطح پروائى نداشت.

كلاسى پرشوكت و پر استفاده داشت و درب اين كلاس و اين مكتب به روى همه دوستداران دانش باز بود و جماعتى كثير با اشتياقى وافر از مجالس درس حكيم استفاده مى كردند و برخوردار مى شدند.

اهتمام اين حكيم بزرگوار در افاده و افاضافه و تدريس بدون هيچگونه توقع و انتظار به حدى بود كه تا روز دوشنبه اول آذرماه 1344 شمسى دو روز قبل از فوتش تدريس اسفار و مكاسب و قوانين و منظومه و حكمت اشراق را تعطيل ننمود.

دعوت دانشگاه از حكيم و پاسخ وى.

در سال 1325 خورشيدى دانشگاه تهران از حكيم فرزانه براى چندين بار به منظور تدريس فلسفه دعوت نود كه ايشان به تهران عزيمت و در آنجا به تدريس اشتغال ورزد. ايشان در جواب چنين نوشتند كه متاسفانه زمانى از من ياد شده است كه قوت رو به ضعف و ضعف رو به قوت نهاده است.

پاسخ استاد بديع الزمان فروزان فر به حكيم فرزانه.

محضر شريف جناب افضل المتاخرين زمانا قدوه اهل حكمت و معرفت آقاى شيخ هادى فرزانه دامت افاضاته

مرقومه شريفه را زيارت كردم از ديدار خط منيف نورى در دل و جان يافتم اما تقاضاى تشريف فرمائى جنابعالى به تهران و تدريس در دانشگاه مبتنى بر چند امر بود.

1- اينكه علوم عقلى به علت عدم توجه در اين نيم قرن اخير مشرف به زوال و انقطاع است و حفظ آن بر عهده كسانى است كه وارث به اين علم و حامل اين امانتند و شخص جنابعالى چنانكه شنيده ام دراين رشته كم نظير هستيد گمان مى كنم كه نشر و حفظ آن بيشتر در عهده آن جناب باشد تا ديگران خاصه اين ضعيف را كه درفنون حكمت خوضى پيوسته است و مفاد حديث شزيف (فعلى العالم ان يظهر علمه) مصداقش در عهده ما نسبت به علوم عقلى وجود عالى است كه ينبوع فضائل و معدن كمالات نفسانى و ملكى است.

2- آنكه وجود كثيرالخير عالى در آن شهر مانند گوهرى خسروانى و يا جوهرى عرشى است كه در كاهدان افتاده باشد و يا به دست آلودگان خاك رسيده و ارادتمند بر اين عزيمت بود كه آن گوهر در دست خريداران گوهرشناس باشد و در عرصه دانشگاه كه مركز حقيقى علم است نورپاشى كند چنانكه از هنگام دعوت جنابعالى همه روز قريب هزار طالب علم كه متعطشان زلال حكمت و مشتاقان فيض درياى معرفت آن حكيم منفرد هستند مترصد خبر ورود قدوم كثير البركات جنابعالى بوده اند.

3- تصور مى كردم بر شخص عالى كه قطعا مايل به نشر علوم و معارف آل محمد عليهم السلام هستند اكنون كه وسائل آن در تهران در حد امكان فراهم شده است خوشتر خواهد گذشت و از آفتاب فضائل عالى ذرات حقير امثال اين مستضعفين

خواهند شد و همين امر موجب تقويت باطن و تائيد ضمير منير آن دانشمند خواهد بود.

اما مسئله ضعف قوى و قوت جهات ضعف چنانكه مى دانيم عوامل آن در تهران و شهرضا يكسان است بلكه شايد وسائل ظاهرى تقويت به نيت در تهران فراهم تر مى باشد و اما اشكالات خانوادگى آن هم هيچ است و تا حد امكان در آسايش خيال جنابعالى سعى خواهد رفت هيچ نگرانى نخواهد بود (واتونى باهلكم اجمعين) و اگر مختصر ملاحظه اى هم داريد ممكن است يك چند به عنوان تفرج و بر سبيل اختيار تشريف بياوريد بعد از آن راه شهرضا هميشه باز است و بازگشت ميسر با كمال صدق نيت عرض مى كنم كه بنده در تقاضاى خود مصرم و آن را به صلاح علم و صلاح شخص ارجمند عالى و آقازادگان كه بايد در محيط وسيعى زندگى كنند و حق تعالى شاهد است كه هيچگونه غرض نفسانى ندارم و چه غرض تواند بود كه بنده اينجا و جنابعالى در شهرضا جز عشق به فضيلت قرض نمى شود كه به مقام عالى استادى دانشگاه كه هم اكنون عده اى كثير هرگونه وسيله اى مى انگيزند تا بدان رتبه نائل آيند و كسى جوابشان باز نمى دهد وجود مبارك را دعوت كنند و مقدمات و وسائل آن را بدون طلب از جانب مستفيض عالى فذاهم آورند.

به هر حال اينكه خط عالى را زيارت كردم و ثمره وجود شريف، آقاى دكتر فرزانه ايداله به مواهب التوفيق ديدار نمودم موجب تشكر و مسرت است و اميدوارم كه حق تعالى اسباب ديدار و شرف دست بوسى و افاضات و افادات عاليه را هرچه زودتر ميسر فرمايد با تقديم ارادت.

1335/9/16

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد هشتم)

حكيم، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن السيد احمد بن سيد على اكبر بن سيد حسين بن سيد على بن سيد محمد ابن السيد طيب بن السيد نورالدين بن العلامه السيد نعمت اللَّه جزايرى موسوى از علماء معاصر است در نياوران شميران.

تولد ايشان در دوشنبه 24 ربيع الثانى 1345 قمرى برابر 9 تير ماه 1305 شمسى در شوشتر واقع شده و در كودكى دروس ابتدائى را خوانده و به تحصيل صرف و نحو پرداخته و از محضر آيتين آقا سيد محمدحسن آل طيب و آقا سيد محمدجعفر مروج سطوح اوليه را فراگرفته و به قم عزيمت نموده و پس از خواندن قسمتى از سطوح وسطى به نجف اشرف مهاجرت و سطوح نهائى را از حجةالاسلام آقا شيخ محمدتقى ايروانى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى بپايان رسانيده آنگاه بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى شركت نموده و بالغ بر يك سال و نيم از محضر آنان استفاده كرده سپس به اهواز مراجعت و چندى بتدريس علوم ادبى فقه و اصول اشتغال داشته و در سال 1340 شمسى منتقل به تهران و در مسجد جامع (حصار بوعلى) نياوران به اقامه جماعت و ترويجات دينى مشغول مى باشد.

آن جناب داراى اجازه روايتى از مرحوم آيت اللَّه تهرانى صاحب الذريعه مى باشد.

تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- ترجمه حقوق زن در اسلام مطبوع تهران.

2- ترجمه حقوق و حدود آزادى زن در اسلام.

3- مناسك يا راهنماى اعمال حج چاپ هشتم.

4- راهنماى تجزيه و تركيب و قواعد صرف و نحو عربى چاپ ششم.

5- سخنان حضرت موسى بن جعفر

چاپ اول.

6- پدر و فرزند چاپ سوم.

7- فلسفه و اسرار حج چاپ دوم.

8- الهام از گفتار على عليه السلام چاپ سوم.

9- درسهائى از مكتب امام صادق عليه السلام.

10- حواشى متفرقه بر بعضى از كتب درسى مانند هدايه و صمديه و سيوطى و شرح لمعه و غيره مخطوط.

11- اربعين حديث چهل حديث اخلاقى و دينى و اجتماعى مخطوط.

12- (تعجب) ترجمه كتاب التعجب كراچكى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حلبي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمودين صديق المحدثين مرحوم حاج شيخ غلامرضا معروف به حلبى واعظ از دانشمندان مبرز و وعاظ نامى معاصر است در تهران تولد ايشان در روز يكشنبه 13 جمادى الاولى 1318 قمرى در مشهد مقدس واقع شده و تحصيلات مقدماتى قرآن و كتب فارسى را در مكتبهاى بعضى از معلمين نموده و ادبيات نحو و اشتقاق و معانى

بيان را خدمت مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و منطق را خدمت مرحوم حاجى محقق و شرح لمعه را خدمت مرحوم ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و مقدارى از قوانين را خدمت مرحوم حاج ميرزا جعفر شهرستانى كه از مشاهير مدرسين مشهد بودند تحصيل نموده آنگاه مدت دو سال دروس عقلى را نزد اساتيد بزرگ فلسفه مانند مرحوم شيخ حسن كاشانى و مرحوم شيخ اسدالله يزدى و مرحوم حاج فاضل خراسانى خوانده سپس مدت چهار سال خدمت يگانه استاد فيلسوف عصر مرحوم آقا بزرگ شهيدى قدس سره اشارات و اسفار و بعضى ديگر از كتب فلسفه را تحصيل كرده.

پس از آن سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت الله آقاشيخ محمد نهاوندى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد آقازاده

خراسانى و آيت الله العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى قدس سره تحصيل نموده و پس از آن مدت چهار سال در محضر مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى حاضر شده و از اقيانوس علم و عرفان آن بزرگوار اغترات غرفه اى نموده و پس از واقعه جان گداز مسجد گوهرشاد كه در سال 1313 شمسى واقع گرديد مدت هشت سال مشغول امور فلاحتى شده و پس از انقلاب محور و آزادى محراب و منبر مجددا مراجعت به شهر نموده و از تحصيل و تدريس محروم فقط به امر منبر قناعت نموده تا در سال 1331 شمسى كه به تهران هجرت و تاكنون كه سال 1352 خورشيد پست ساكن تهران و از طريق منبر به خدمات دينى و ترويج معارف اسلامى و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

مولف گويد. علامه حلبى از گويندگان نامى و خدمتگذاران سامى عصر حاضر است و اخلاص شديدى بساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف دارد و مبارزات علمى بسيارى با فرق ضد ولايت و منحرفين نموده و با مجادلات حسنه جماعت زيادى را برگردانيده و هدايت به پيروى از ائمه اثناعشر عليهم السلام نموده اند از آثار ايشانست انجمن جوانان كه براى جلوگيرى كردن از تبليغات سوء فرقه ضاله و مبارزه كردن با آنها تاسيس و افراد بسيار مبرزى تربيت كه بحمدالله تاكنون صدها نفر از منحرفين از طريقه حقه را به راه حق هدايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حمزه ي اصفهاني، ابوعبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(360/350 -270 ق)، مورخ و اديب. در اصفهان تولد يافت. مدتى در طلب علم سفر كرد و اكثر ايام عمر را در زادگاهش گذراند. اگرچه، غالبا به عنوان يك مورخ

مشهور نام برده مى شود اما، وى بيشتر به ادب و لغت توجه داشته است. مشهورترين اثر وى «سنى ملوك الارض و الانبياء» است، كه نمايانگر تفكر شعوبى نويسنده مى باشد. چه، نامهاى ايرانى را به صورت اصلى آن نگاشته است، حال آنكه اغلب مورخان آنها را معرب كرده اند. ديگر آثار وى: «التنبيه على حدوث التصحيف»؛ «كبار البشر»؛ «الامثال»؛ «تاريخ اصفهان».[1]

اصفهانى، ابوعبداللَّه بن حسن (و. حدود 270- ف. حوالى 360 -350 ه.ق.) وى مؤلف كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء (سنى ملوك...)، كتاب التصحيف، كتاب كبار البشر و كتاب المثال است كه همه آنها در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (240/6)، تاريخ ادبيات در ايران (643/1)، تاريخ در ايران (35 -34)، دايرةالمعارف فارسى (866/1)، الذريعه (265/17 ،288 -233 /3)، ريحانه (143/1)، سرآمدان فرهنگ (321/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (185 ،117 -116)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (230)، كشف الظنون (1464 ،301 ،282 ،168)، لغت نامه (ذيل/ حمزه)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المولفين (78/4)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (163/4).

حمصي، محمد حسين بن محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، فوت سلخ رمضان 1210.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

مايل زار حزين گفت به تاريخ اين

باد بهشت برين جاى محمد حسين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حميدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن مرحوم آقا سيد رحيم حميدى همدانى از علماء و ائمه جماعت معاصر همدانست.

وى در سال 1322 در قريه (حصارخان) همدان به دنيا آمده و در سال 1324 قمرى والد ماجدش آقا سيد رحيم كه مقام زهد و تقوايش محرز و مسلم همگان بود در آن محل فوت نموده و ايشان در تحت كفالت و سرپرستى مرحوم عمويش آقا سيد شريف قرار گرفته و پس از رشد تحصيلات مقدماتى را در همدان طى نموده و پس از آن در عصر مرحوم آيت اللَّه حائرى به قم مهاجرت و از محضر مدرسين و آيات و مراجع دينى و علمى قم استفاده نموده و پس از چند سال به واسطه كسالت مجبور به ترك تحصيل و يا دريافت اجازه در تصدى از شرعيه از مرحوم آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت به زادگاه خود برگشته و تاكنون به اقامه جماعت و ارشاد و هدايت مردم اشتغال دارند و به حمداللَّه در اثر تبليغات موثر و طرز سلوك و روش ايشان مردم آن سامان نوعا متدين و داراى اخلاق دينى گرديده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حيدري، محمدولي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدولى حيدرى از علماء بزرگ معاصر شهرستان نهاوند است.

وى پس از تحصيل مقدمات در شهر كرمانشاه در سال 1340 قمرى به نجف اشرف عزيمت كرده و در جوار مرقد مطهر حضرت امير (ع) به تحصيل و استفاده از بحث مراجع بزرگ نجف پرداخته.

آنگاه به ايران مراجعت و در بلده طيبه قم به بحث و تدريس مشغول و از محضر و درس آيت اللَّه حايرى استفاده نموده و پس از رحلت معظم له از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى بهره مند شده و در خلال توقف

در قم مدت دو سال از طرف حضرت آيت اللَّه حايرى به هرسين براى اداره امور مذهبى و تبليغ رفته تا اينكه بعد از تكميل تحصيلات و نيل به مقام اجتهاد و استنباط در سال 1368 قمرى به تقاضا و درخواست اهالى نهاوند عزيمت به آن نموده و تاكنون در آنجا به اقامه امور دينى و انجام وظائف مذهبى اشتغال دارند.

خدمات برجسته مذهبى و اجتماعى معظم له در شهر نهاوند و قراء و قصبات اطراف آن در خلال 25 سال بر اهالى اين شهر و آنهائى كه ارتباطى دارند و يا به آنجا مسافرت كرده اند پوشيده نيست زيرا با همت و جديت ايشان مساجد آبرومندى بنا شده و مساجدى كه قبلا مخروبه بود به بهترين صورت تعمير يافته است آثار خير آن جناب از اين قرار است.

1- در سال 1335 شمسى اقدام به ساختمان و تأسيس مدرسه علميه نموده اند براى سكونت و تحصيل طلاب و مبلغينى كه به اين شهر رفت و آمد مى كنند.

2- حسينيه اى در شهر نهاوند با اراده و اقدامات و همت اهالى ساخته كه در منطقه غرب كم نظير است.

3- تبليغات مؤثرى در اين شهر نموده اند كه بسيار ارزنده و آموزنده بوده و در اثر آن آلودگى و مفاسد كمتر ديده مى شود.

4- مبارزات با فرق باطله و منحرفين كه بحمداللَّه اكنون يا به كلى ريشه كن شده اند و يا در حال خمودگى و مردگى افتاده اند.

5- رسيدگى به وضع مبلغين و گويندگانى كه به اين شهر مى آيند از جهت رفاه و آسايش آنان آثار قلمى معظم له نيز كه به طبع رسيده است به قرار زير است.

1- تنبيه الغافلين و ارشاد الجاهلين

2- خلاصه البيان فى احكام النسوان

3- ديوان

شعر كه هنوز به طبع نرسيده است.

معظم له در سال 1394 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خاتمي اردكاني، روح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا روح الله خاتمى اردكانى از علماء عصر اردكان داراى مقام علم و عمل و تقوا ميباشد، معظم له در اردكان متولد شده و پس از خواندن ادبيات در يزد و اردكان باصفهان آمده و سطوح عالى و مسائل و مكاسب و غيره را نزد علماء اصفهان خوانده و مهاجرت بقم نموده و چندين سال از محضر مؤسس حوزه آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى طاب الله ثراه استفاده نموده آنگاه باردكان مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام سيدالمرسلين عليه و على آله صلوات المصلين و وظائف دينى و روحى پرداخت. وى والد حجه الاسلام والمسلمين خاتمى رئيس جمهور اسلامى ايران است.

مؤسس حوزه ى علميه ى اردكان.

تولد: 10 رمضان 1324 ق.، اردكان.

درگذشت: 10 آبان 1367.

آيت الله سيد روح الله خاتمى دوران طفوليت در اردكان طى كرد، همان جا به مكتب رفت و تا سيزده سالگى فارسى و عربى را آموخت. سپس در سال 12342 ق. به اصفهان رفت و در حوزه ى علميه ى آن شهر به تحصيل مشغول شد. از جمله اساتيد ايشان در اين مرحله حاج ميرزا على آقاى شيرازى و شيخ محمد خراسانى و در فقه و اصول به ترتيب آيت الله سيد محمد نجف آبادى، آقا سيد على نجف آبادى و ايت الله رحيم ارباب بودند. در سال 1354 ق. از اصفهان به اردكان بازگشت. آيت الله خاتمى قصد داشت به نجف برود كه مقدور نگرديد. با شروع جنگ جهانى دوم، ايشان به همراه عده اى طلبه ديگر مدرسه اى را در اردكان ترميم كردند كه به تدريج به حوزه ى علميه ى

اردكان تبديل شد.

(ح 1367 -1285 ق)، عالم دينى. در خانواده اى روحانى در اردكان به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، پس از آن براى تكميل تحصيلات خود به اصفهان رفت و از محضر اساتيدى چون حاج ميرزا على آقا شيرازى، حاج رحيم ارباب، حاج سيد على نجف آبادى و سيد محمد نجف آبادى بهره ها گرفت و چندين سال در حوزه ى درس آيت اللَّه حايرى يزدى در قم كسب فيض كرد. سپس به اردكان بازگشت و به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و در اين شهر تشكيل حوزه ى علميه داد. از آثار وى «آيينه ى مكارم» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (25 -24)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 9، ص 63)، گنجينه ى دانشمندان (67 -66/ 3 ،291/ 1).

خاتون آبادي علوي، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل متقّى.

سيّد عبداللَّه جزائرى در اجازه ي كبيره ي خود گويد: از شركاى درس پدرم در اصفهان بود و نزد مير محمّد باقر و امير محمّد صالح و ديگران تلمّذ مى فرمود، سپس به مشهد رضوى منتقل شده و از علما و مدّرسين آنجا محسوب مى شد. با وجود كمال تبحّرى كه در علم داشت در حكم و فتوى محتاط بود.

از تأليفاتش رساله اى است در جواب اعتراضاتى كه علماى هند بر كتاب حقّ اليقين علاّمه ي مجلسى نموده اند.

در سال 1141 در مشهد وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر ايشان: مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل خاتون آبادى، عالم زاهد مقدس، و فقيه جامع، مدرس مدرسه ى ملا عبدالله، و امام جماعت در آن مدرسه و مسجد ساروتقى در بازار، و مورد وثوق و اعتماد قاطبه ى اهالى اصفهان بود، و در شب دوشنبه 11 رمضان المبارك 1388 در طهران وفات يافته، جنازه با احترامات لازمه به قم منتقل شده، در آن ارض اقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، امير ابراهيم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالنبى قزوينى مؤلّف تتميم امل الامل كتاب «الرسائل الحكميّه» را از تأليفاتش نام مى برد، بنابراين صاحب عنوان عالم و حكيم و محقّق بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، عبدالحسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد باقر بن شاه مراد، عالم فاضل، محقّق مورّخ، از شاگردان ملاّ محمّد تقى مجلسى و ملاّ محمّد باقر سبزوارى است.

در شعبان 1037 متولّد، و در 1097 يا 1100 وفات يافته، در مزار بابا ركن الدين مدفون گرديد.

كتب زير از اوست: 1- شرح بر شاطبيّه، در علم تجويد 2- شرح بر شافيه ي ابن حاجب 3- وقايع السنين و الاعوام، مشهورترين تأليفات اوست. 4- ترجمه ي رساله ي شهيد ثاني در معني ايمان «حقايق الايمان» و نسخه آن نزد نگارنده موجود است. تاريخ ترجمه: دوشنبه سلخ جمادي الاولي 1098.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، عبدالغني

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير معصوم عالم فاضل، و شيخ الااسلام اصفهان بوده، و در روز دوشنبه غره ى رمضان المبارك 1161 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، عبدالواسع

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد مهدى، مانند عموم خاندان خود عالم و فاضل بوده، و در 1151 وفات يافته، در قبرستان آب بخشان مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1254 ش)، عالم دينى. مشهور به امام جمعه. اصلا اصفهانى و ساكن تهران بود. تحصيلات خود را در نجف نزد آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و ديگر علماى آن شهر سپرى كرد و پس از اينكه به تهران باز آمد، به فعاليتهاى آزاديخواهانه پرداخت. و در اين راه مساعى بسيارى كرد. پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان، عضو هيات مديره انقلاب شد و به جاى برادرش، حاج ميرزا ابوالقاسم كه فردى مستبد بود از طرف مشروط خواهان امام جمعه تهران شد، تا روزگار مرگ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال عصر مشروطيت (28)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (254 -252 /1)، شرح حال رجال (219 -218 /3).

خاتون آبادي، معصوم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير عبدالحسين، عالم فاضل زاهد محقّق بوده. گويند: آقا محمد بيدآبادى خوابى در جلالت قدر و عظمت شأن او ديده، و بدين جهت وصيّت كرده كه در جنب او دفنش كنند؛ و همين موضوع، علّت اعتقاد بيشتر مردم بدو شده است.

در 1155 وفات يافته مادّه تاريخ وفاتش را خادم شاعر اصفهانى گويد:

زهد معصوم چون حديثش بود

باز او شافعش بلطف و كرم

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، در 22 ربيع الاول سال 1283 وفات يافته، قبرش مقابل تكيه ى مادر شاهزاده در تخت فولاد اصفهان است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خادمي شيرازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد خادمى دارابى شيرازى فرزند مرحوم حاج شيخ عبداللَّه دارابى از افاضل دانشمندان و ائمه جماعت معاصر شيراز و مبلغين اسلام و مروجين معارف تشيع و بالاخص حضرت بقيه اللَّه اعظم حجه بن الحسن المهدى ارواحنا فداه مى باشد و در مسجد فلكه اطلس شيراز اقامه جماعت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند. ايشان در سال 1346 قمرى برابر 1306 شمسى در داراب به نام قريه الخير عليا به دنيا آمده.

در نوجوانى وارد مدرسه علميه داراب كه در تحت تصدى و سرپرستى مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ على اصغر نجفى رضوان اللَّه عليه قرار گرفته و بعد از مدتى عزيمت به شيراز نموده و در حوزه علميه شيراز مقدمات را شروع و بعد از مدتى هجرت به قم نموده و در قم از محضر مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره مكاسب و كفايه را استفاده نموده و نيز از محضر آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره مكاسب و كفايه را استفاده نموده ونيز از محضر آيت اللَّه سلطانى كسب فيض كرده سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و حدود سه سال اقامت و از محضر آيات عظام. حوزه علميه هزار ساله نجف بهره مند شده آنگاه مراجعت به قم نموده و مورد عنايت و لطف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه قرار گرفته و بنابر دعوت عده اى از مردم شيراز از طرف آن مرحوم اعزام به شيراز شده و بيش از بيست سالست كه در آنجا از بركات حضرت ولى اللَّه اعظم

عجل اللَّه فرجه الشريف به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات خالصه اشتغال دارند. داراى تأليفات سودمندى هستند كه ذيلا مى نگارم.

آثار علمى و تأليفات آقاى خادمى

1- نشانه هاى ظهور حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف

2- خورشيدى كه از مكه طلوع مى كند

3- خورشيد ناپيداى فاطمه سلام اللَّه عليها (چهل حديث)

4- حجت منتظر و دعاء

5- غيبت امام عصر (ع) يا پنهانى خورشيد عدالت

6- مكتب مهدى و تكامل جهانى

7- خورشيد هشتم امامت

8- كتاب رجعت- كه در نيمه شعبان 1411 قمرى منتشر گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خاقاني، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسى البصير بن الشيخ صالح الجزايرى الخاقانى عالمى پرهيزكار و فقيهى بزرگوار از علماء خرمشهر بودند. تولد آنجناب در جزاير در سال 1295 قمرى واقع شد و در ماه رمضان 1352 ق وفات نمود تاليفى در احوال اميرالمؤمنين عليه السلام دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خالدي قزويني، سعدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 728 ق)، عالم دينى. معروف به خواجه خالدى. از عالمان فاضلى بود كه غازان خان و امراء لشكر او به دست او مسلمان شدند. وى در قزوين درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (220/3)، لغت نامه دهخدا (ذيل/ سعدالدين).

خالدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم اسلامى.

درگذشت: 6 شهريور 1363.

ملا سيد على خادلى، فرزند سيد بابا شيخ آلمانه، در اواخر قرن سيزدهم شمسى در قريه آلمانه از توابع مريوان به دنيا آمد. وى در پانزده سالگى علوم عقيله و نقليه را به پايان رسانيد و از دست پدرش اجازه گرفت. او از همان آغاز جوانى شروع به تدريس كرد. ابتدا در كنار پدر و بعدها مستقل در ايران و عراق تدريس كرد. بسيارى از دانشمندان دينى را تا حد اجازه رسانيد و آنان را مجاز فرمود. از 1335 تا 1339 همراه با خانواده در شهر پنجوين عراق ساكن شد و در ارشاد مردم و تدريس طلاب و پيشرفت فرهنگ و دانش اسالمى و مسائل دينى و اجتماعى كوشيد. بعدها به واسطه اغتشاشات عراق در نتيجه تغيير حكومت ها و بر اثر سختى زندگى از سكونت در عراق منصرف شد و به ايران بازگشت و در قريه نى واقع بر ساحل درياچه زريبار مريوان رحل اقامت افكند و به تدريس و راهنمايى دينى مردم اشتغال جست. در سال 1358 به شهر مريوان نقل مكان نمود و در مسجد چهارباغ امام جماعت و مدرس و خطيب گرديد. همچنين در همان قريه به كار زراعت مى پرداخت.

ملا سيد على خالدى در ششم شهريور 1363 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خالصي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند عالم جليل حاج شيخ عباس خالصى از فضلاء و نويسندگان حاضر حوزه علميه قم مى باشند كه در شب جمعه 21 محرم الحرام 1361 قمرى برابر هشتم آبانماه 1321 شمسى در يكى از قراء قائنات خراسان به دنيا آمده و همواره از دوستداران روحانيت بوده و از سن 6 سالگى مشغول به تعلم و فراگرفتن

علوم اسلامى شده و مقدمات را در همان قريه خدمت پدرش خوانده و در سن 13 سالگى به مشهد آمده و در مدرسه ابدالخان ساكن و حدود هشت سال در آنجا اشتغال به درس و تحصيل ادبيات و اصول و فقه ابتدائى داشته و از محضر مرحوم اديب نيشابورى استفاده كامل نموده و پس از شش ماه از رحلت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در سال 1341 شمسى به قم مهاجرت نموده، و در مدرسه فيضيه سكونت و به خواندن رسائل و مكاسب با تحقيق كامل و دقت بسيار پرداخته و پس از وقايع فيضيه و حوادث ديگر عزيمت به نجف اشرف نموده و در آنجا شروع به خواندن كفايه نموده و پس از اتمام آن به درس خارج فقه و اصول آيات عظام و بالاخص علامه محقق و استاد بزرگ آيت اللَّه خوئى شركت و چندين سال از درس اصول ايشان و سايرين استفاده نموده تا پس از فشار دولت عراق به ايرانيان مقيم كه خارج شوند با اصرار وارد ماجدش به قم آمده و اقامت در اين شهر علمى و مذهبى را اختيار و به كار تحقيق و تأليف اشتغال دارند.

تأليفات ايشان مطبوعا و مخطوطا به قرار زير است:

1- نقش اديان در مبارزه با استعمار

2- پيامبر باسواد

3- اصول علمى انقلاب

4- شعار انقلاب

5- اسلام شناسى رد بر نوشته يك فرد ماركسيست

6- ده انتقاد و پاسخ به ترجمه رساله الفصول العشره فى الغيبه شيخ مفيد (ره)

7- همگام با معارف اسلام ترجمه رساله سعديه علامه حلى

اما مخطوطات:

1- شرح استدلالى لمعه ناتمام.

2- حاشيه بر اجود التقريرات.

3- رساله در تحقيق و بررسى ولايت فقيه در عصر غيبت.

4- جزوه اى درباره آزادى و

جزواتى متعددى در فقه و اصول و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خامنه اي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد خامنه اى از علماء و ائمه جماعت محترم معاصر مشهد مقدسند. وى در حدود 1315 ق به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدتها از آيات عظام آنجا استفاده و پس از آن به ايران مراجعت و در مشهد مقدس توطن نموده و با مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هاشم ميردامادى نجفى وصلت و صبيه كريمه ايشان را به همسرى خواسته و در حوزه مشهد به تدريس و مباحثات فقه و اصول و در مسجد صديقى هاى بازار سرشور به اقامه جماعت و خدمات دينى تا حال تحرير اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه خامنه اى از علماء متقى و بارع و داراى مقام فضل و ورع و مورد توجه و احترام همگان مى باشند.

معظم له داراى سه فرزند برومند و دانشمند و روشنفكر بنام

1- استاد آقاى حاج سيد محمد خامنه اى مقيم تهران

2- خطيب و واعظ و استاد عالى مقام آقاى حاج سيد على خامنه اى كه از گويندگان و نويسنده نامى معاصر و جوان مشهد مقدسند و در اين سن گوى سبقت از اقران و همگنان ربوده و مورد توجه عموم و بالاخص نسل جوان و روشنفكران مى باشند.

از آثار مطبوع اوست كتب زير.

1- نقش مسلمانان در آزادى هندوستان

2- صلح امام حسن (ترجمه صلح الحسن مرحوم آل ياسين)

3- آينده در قلمرو اسلام (ترجمه المستقبل لهذا الدين سيد قطب)

4- ادعاء نامه عليه تمدن غرب (ترجمه الاسلام و مشكلات سيد قطب با همكارى برادرش سيد هادى خامنه اى

5- طرح كلى انديشه اسلامى (بنام سيد على حسينى)

3- جناب ثقةالاسلام آقاى سيد

هادى خامنه اى كه نيز از فضلاء جوان مشهد و داراى آثار و تأليفاتى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خان نيشابوري

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 1195 ق، معروف به مؤمنه نيشابورى از زنان فاضل و شاعر. وى دو اثر دارد: اول، ضياءالمؤمنين كه در پايان آن از خود چنين ياد مى كند:

خان بى كس كه مانده است حيران

يارب او را عطا نما ايمان

دومين كتاب نورنامه است از آفرينش پيامبر اكرم (ص) تا تولد و سپس زندگى ايشان و نيز زندگينامه حضرت فاطمه (س) و ظهور امام زمان (ع). در پايان از حياةالقلوب مجلسى چنان ياد مى كند كه گويا منظومه اش را از آن گرفته است:

چون حيات القلوب را ديدم

چند روايت از آن پسنديدم

آغاز آن نيز چنين است:

ابتدا مى كنم به بسم الله

بعد ان لا اله الا الله

حى و قيوم ذوالجلال و كريم

قادر و صانع و غفور و رحيم

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه گنج بخش، 1667 / 3.

خاوند شاه بلخي، برهان الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم دين و شاعر. پدر ميرخواند است و نسبت وى به چهار واسطه به خاوند سيد اجل بخارى از سادات بزرگ ماوراءالنهر مى رسد. سيد برهان الدين در كودكى پدرش را از دست داد و براى تحصيل علم به بلخ رفت و در اندك زمانى به مقام والايى رسيد. از آنجا به هرات رفت و از صحبت مشايخ و علماى بزرگ آن شهر چون شيخ بهاءالدين عمر بهره مند شد، و پس از آن به هندوستان رفت. وى در پايان عمر از هندوستان به بلخ بازگشت و همان جا درگذشت. خاوندشاه شعر نيز مى سرود. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (239)، حبيب السير (105/4)، الذريعه (288/9)، روضه الصفا (1/ مقدمه)، ريحانه (55/6)، لغت نامه (ذيل/ خاوندشاه).

خراساني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ اسماعيل. اصلاً از اهالى اصفهان است كه در مشهد سكونت نموده و هم در آنجا وفات يافته.

عالمى جليل، و فاضلى بى بديل بوده، در سال 1290 در اصفهان متولّد گرديده، و در مشهد خدمت آقا سيد على حائرى يزدى و شيخ اسماعيل ترشيزى تلمّذ مى نموده، و در نجف و سامرا به درس اساتيد حاضر شده، سپس به كرمانشاه و بعداً به مشهد مقدس مراجعت نموده و در آنجا در سال 1339 وفات يافته و مدفون گرديده است.

پدرش نيز از صلحا و اخيار بوده، و در سال 1330 در كاظمين وفات يافته است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- احكام النجاسات 2- رساله در شك در ركعات نماز 3- منجرات المريض 4- المواقيت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خراساني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در تهران متولد و پس از خواندن اوليات و سطوح نزد والد ماجد و ديگران از اعلام تهران به قم مهاجرت كرده و چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و ديگران كسب فيض نموده آنگاه به تهران مراجعت و در مسجد مرحوم حاج شيخ عبدالحسين (مسجد آذربايجانيها) به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و گفتن درس اخلاق پرداخته تا در سال 1391 ق كه از دنيا رفته است.

از تأليفات ارزنده و آموزنده آن جناب است كتاب (سفينه النجاه) فى المهلكات و المنجيات در چندين مجلد كه در سال 1369 قمرى بطبع رسيده است.

از باقيات الصالحات آن مرحوم است: فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج شيخ محسن خراسانى كه سال ها در قم كسب علم و فضليت نموده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى ايشان در مسجد مزبور

بامامت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج شيخ محسن خراسانى از فضلاء معاصرى است كه بعلم و تقوا و متانت و اخلاق حميده موصوف و بهترين يادگار و خلف صدق و صالح آن پدر بزرگوار است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خراساني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين فرزند عالم ربانى و خطيب سبحانى حاج شيخ محمدعلى خراسانى نجفى از افضال وعاظ و گويندگان حوزه علميه نجف اشرف مى باشند. وى در روز سوم جمادى الثانى سال 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در حجر تربيت پدر بزرگوارش پرورش يافته قرآن را در مدت شش ماه نزد خواهرش آموخته و مقدمات و ادبيات را از اساتيد آنجا فراگرفته است.

و از همان اوان كودكى ابياتى را كه والده اش صبيه مرحوم حاج شيخ مهدى كاشانى مقسم شهريه مرحوم آقا سيد محمدكاظم يزدى به او آموخته بود در منابر قرائت كرده و مورد تشويق و تحريص ايشان به منبر رفتن مى گرديد تا در سن 14 سالگى اشتغال به اين امر داشت و والد مرحومش ايشان را ترغيب به تحصيل علم مى نمود.

پس مقدمات و سطوح را خدمت مرحوم حاج شيخ على اكبر شيرازى و برادر گراميش حاج شيخ محمدتقى واعظ زاده و آقاى شيخ على اكبر كرمانى و آقا شيخ على ميامه اى و حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج سيد احمد اشكورى داماد آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بروجردى و حاج سيد على قوچانى و حاج شيخ محمد حسين دهاقانى و حاج شيخ فاضل استرآبادى و حاج سيد محمد حسن شيرازى نوه ميرزا بزرگ شيرازى و حاج سيد سجاد علوى گرگانى و آقاسيد محمدباقر محلاتى خوانده و

پس از آن به درس خارج فقه و اصول و تفسير آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله المعارف شركت و استفاده نموده و بسيارى از دروس ايشان را در فروع علم اجمالى و بسيارى از كتاب صلوه وصوم و زكوه و حج و غير آنها را به رشته تحرير درآورده و نيز يكدوره كامل اصول ايشان را نوشته و يك دوره ديگر به صورت حاشيه بر دوره اول مرقوم داشته و همينطور از اساتيد ديگرى كه از آنها استفاده نموده آيات ياد شده زيرند:

1- آيت اللَّه حاج شيخ هاشم آملى

2- آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى

3- آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى

4- آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى

5- آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم

6- آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى

7- آيت اللَّه حاج سيد محمد هادى ميلانى

8- آيت اللَّه حاج سيد نصراللَّه مستنبط

داماد بزرگ آيت اللَّه الظمى خوئى كه غالب تعطيلى هاى ماه رمضان و ايام عاشوراء و غيره از ايشان استفاده نموده است. و ايشان در ضمن تدريس سطوح در ايام عاشوراء و غيره در منازل آيات عظام منبر رفته و تبليغ دين و ترويج احكام و نشر معارف و مصائب اهل البيت عليهم السلام نموده و ايفاء وظيفه مى نمايند.

برادر بزرگوارشان جناب حجةالاسلام حاج شيخ محمدتقى واعظ زاده كه حدود بيست سال از ايشان بزرگتر و اكنون حدود هشتاد و هفت سال از سن مباركشان مى گذرد در نجف اشرف اقامت و به وظايف دينى و روحى اشتغال دارند و آن جناب از شاگردان مرحوم آيت العظمى اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مى باشد.

و ايشان نيز مانند والدشان از طريق منبر ايفاء

وظيفه نمودند و مردم را متوجه به خاندان رسالت عليهم السلام مى نمايند و ايشان داراى سه فرزند روحانى مى باشند.

1- ميرزا احمد كه در قم اشتغال به تحصيل دارند.

2- آقا شيخ قاسم و آقا شيخ على كه اين دو در نجف اشرف اشتغال به تحصيل علم و كمال دارند.

مترجم محترم پس از تسفير به ايران از طرف بعث شوم عراق چندى در قم اقامت و چندين سال است كه رسما در مشهد مقدس اقامت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خراساني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد حسين بن العالم العلام الشيخ محمد على خراسانى در اوائل جوانى از خراسان مهاجرت به تهران نموده و پس از خواندن اوليات و سطوح عاليه از محضر علامه آشتيانى بزرگ و اعلام ديگر استفاده كرده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و مورد توجه دانشمندان و مردم تهران گرديده و در مدرسه مروى حوزه تدريس سطوح و متون فقه و اصول داشته و كثيرى مانند مرحوم علامه حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و ديگران از وى استفاده نمودند و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار اقامه جماعت و ترويج دين و نشر معارف جعفرى در منبر مى كردند تا در سال 1347 ق كه مشرف به مكه براى مناسك حج گرديده و بعد از فراغ از اعمال و مناسك حج در 17 ذى الحجه دعوت حق را لبيك گفته و در جوار خانه خدا در مقبره حضرت ابيطالب عليه السلام بخاك رفته است هنيئا له و طوبى له.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خراساني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد يوسف بن محمد حسيني. عالم جليل و فاضل صالح زاهد از شاگردان و مخصوصين شيخ انصاري و از دوستان ميرزاي بزرگ شيرازي و ميرزاي رشتي بوده، چشمانش ضعيف و نابينا شده، لكن در اثر معجزه حضرت رضا عليه السلام شفا يافته.

در 22 ذي قعده الحرام 1302 در نجف وفات يافته، در وادي السلام مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خراساني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجواد بن المرحوم حجةالاسلام و العالم العلام الشيخ محسن بن العالم الجليل الشيخ (محولاتى) خراسانى از علماء ابرار معاصر تهران است.

وى در سال 25 ماه ربيع الاول 1331 ق در مشهد مقدس متولد شده و در بيت علم و حجر مادر علويه اش صبيه مرحوم سيد المحدثين آقا سيد محمد محولاتى واعظ مشهد مقدس پرورش يافته و دوران تحصيل را تا سطوح در مشهد مقدس نزد ادباء و فقهاء آنجا خوانده و در سال 1351 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه بزرگ آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه آقا ميرزا آقا اصطبهاناتى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حسين بروجنى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و مقدارى آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده نموده و در سال 1361 ق به ايران مراجعت و قريب يكسال و نيم در مشهد و محولات توقف و در سال 1363 ق منتقل به تهران و تاكنون كه سال 1394 قمريست در خيابان جواديه (سر آسياب دولاب) اقامت و در مسجد (حواديه) آن به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تأليف كتت مفيده اشتغال دارند.

تأليفات و آثار علمى

معظم له از اين قرار است:

1- تفسير مبسوطى از قرآن مجيد 2- كشف الايات 3- كشف اللغات و تفسير لغات قرآن ببعض ديگر 4- كشف مطالب الايات 6- كشف مطالب القرآن 6- ظواهر الاثار در اخلاق 7- نخبه القضاء 8- ترجمه حديث اهليلجه 9- مقتل الحسين عليه السلام 10- تاريخچه احوال حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم 11- اربعينيات 12- خلاصه وقايع و علائم ظهور 13- منظومه در اصول عربى 14- شرح منظومه مذكور 15- تقريرات اصول 16- رساله در بحث از تقليد اعلم 17- رساله اى در طلب و اراده و دفع شبهه حبر 18- منظومه عربى در رجال موافق خلاصه علامه مطبوع 19- ديوان عربى در مدايح و مراثى اهلبيت عصمت عليهم السلام 20- ديوان فارسى در تظلم بحضرت ولى عصر (عجل) و پنديات 21- البدعه و التحرف يا آئين تصوف مطبوع 22- رضوان اللَّه اكبر در نقض خرابات و خانقاه مطبوع 23- حجت قوى در ابطال مثنوى 24- مهدى منتظر مطبوع 25- معارف الشيعه كه از بهترين تأليفات معظم له و جامعه تشيع است نظما و شرحا چاپ افست و ده ها رساله ديگر عربى و فارسى.

سنت سنيه آن جناب

از سنن سنيه ايشان تشرف به مشهد مقدس است پياده كه چند سال است با عده اى از مؤمنين و علاقمندان اهل بيت عصمت عليهم السلام از تهران حركت و حدود چهل شبانه روز در راه و ترويج عملى و لسانى نموده و در تمام منازل اقامه جماعت و تبليغ احكام فرموده تا به مشهد مقدس و بدون تظاهرات دو سه روزى توقف و مراجعت مى كنند.

نگارنده گويد: گرچه ماديون و اهل دنيا و يا مردم قشرى اين

روش را نمى پسندند و مى گويند عصر فضا و جت و كيهانست و بايد هر كارى را برقى انجام داد ولى غافلند از اين كه سير الى اللَّه و هجرت بسوى حق هرچه رنج و تعبش بيشتر باشد ثواب و اجرش زيادتر است.

در حالات حضرات ائمه معصومين عليهم السلام مخصوصا حضرت امام حسين مجتبى و حضرت سيدالشهداء عليهماالسلام مسطور و ماثور است كه بيش از بيست مرتبه به حج مشرف شدند و با داشتن همه گونه وسيله آن روز خود پياده مى رفتند، تا جائيكه قدم هاى مباركشان در اثر پياده روى و تصادف با خار مغيلان و غيره مجروح مى شد و وقتى اصحاب علت تحمل اين مشقت را مى پرسيدند پاسخ (افضل الاعمال احمزها) مى شنيدند و چه خوب گفت حافظ شيرازى.

در بيان گر بشوق كعبه خواهى زد قدم

سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور

اوتاد و ابدال و رجال الغيب مسافرتهاى مشاهد مشرفه را ماشيا حافيا انجام مى دهند. حقير در ماه رمضان سال 1368 ق كه در دامغان بودم مرد نابيناء حافظ قرآنى را ديدم كه پياده به مشهد مشرف ميشد و از آذربايجان پياده آمده بود وقتى به او گفتم كه تو نابينائى اين كوهها و دره ها و فراز و نشيب ها و راه پر خطر را چگونه پيموده و ميروى در جوابم گفت: (الذى خلقنى فهو يهدين) انشاءاللَّه داستان او را در ذكر دامغان در جلد چهارم خواهم نگاشت.

مرگ زائر مشهد و عنايت حضرت رضا عليه السلام

مناسب ديدم در اينجا حكايتى را كه آيت اللَّه و عالم ربانى آقاى حاج ميرزا حسن لواسانى سلمه اللَّه در كتاب كشكول خود ذكر كرده خلاصه آن را نقل نمايم. گويد: مرد موثقى حكايت كرد كه سه

نفر از جوانان ثروتمند نجف اشرف خدمت يكى از علماء مبرز كه در همسايگى وى بودند رفته و گفتند پدر ما حدود چهل سال است كه تنها با يك الاغ به مشهد مقدس مى رود و پنج ماه سفرش طول ميكشد و حالا ديگر پير و ناتوان و نيروى او كاسته شده ولى باز امسال هم عازم حركت است هر چه ما او را منع مى كنيم كه از اين مسافرت با اين كيفيت باز داريم قبول نميكند خواهش داريم شما بمنزل ما آمده و نصيحت فرمائيد كه از مسافرت خوددارى كند زيرا مى ترسيم در راه تلف شود پس آن عالم بمنزل آن شخص آمده و اظهار مى كند فلانى شنيده ام عازم مشهد مقدس هستيد مى گويد آرى انشاءاللَّه، آقا شروع بسخن كرده مطالبى را ذكر ميكند كه آن مرد را منصرف نمايد پس آن شخص عرض ميكند فرمايش شما درست و صحيح است لكن اصرار من بر اين سفر جهت دارد من عرض مى كنم و غرض خود را ميگويم و با اين هدف اگر منعم مى فرمائيد نمى روم. فرمودند بگو پس گفت آقا جان سى سال قبل رفيقى داشتم كه با او اين مسافرت را انجام ميدادم پس در يكى از سفرها آن مرد مريض شد و در راه فوت نمود و من متحير بودم كه او را چكنم نه آب داشتم او را غسل دهم و نه كفنى كه او را كفن كنم و نه برايم به تنهائى ميسور بود كه او را تجهيز نمايم و ترسيدم كه اگر او را همانطور بگذارم و بده و آبادى نزديك روم و مردم را خبر كنم، درنده اى او را بخورد

پس وى را در زير سنگ پنهان كرده و به آبادى كه سر راه بود رفتم و اهل آنجا را خبر داده و از آنها كمك خواستم گفتند حالا كه شب است صبر كن صبح با تو مى آئيم و او را تجهيز مى كنيم.

پس شب را در آن محل مانده و صبح باتفاق چند نفر از جوانهاى آن ده آمديم تا محل فوت او و هرچه تفحص كرديم اثرى از وى نبود خيال كردم درندگان او را از زير سنگ درآورده و برده اند شروع بگردش در آن بيابان كرديم و من متحير بودم چه شده كه ناگاه ديدم شخص بزرگوارى در كنارم ايستاده و نفهميدم آيا از آسمان آمد و يا از زمين و فرمود فلانى (و اسم مرا برد) براى چه ناراحت و سرگردانى. جريان را گفتم فرمود راحت باش كه من ديشب او را تجهيز نموده و دفن كردم و اينهم قبر اوست و اشاره كرد به نقطه اى و ديدم صورت قبر است و بعد فرمود تو هم به هدف رسيدى گفتم چگونه من بمقصدم رسيدم و حال آن كه هدفم مشهد و زيارت حضرت رضا عليه السلام است فرمود اگر صاحب قبر را ميخواهى كه نائل شدى و اگر قبر را ميخواهى برو گفتم آقا جان شما كيستيد فرمود من ابوالحسن على بن موسى الرضا هستم به شيعيان ما خبر بده كه هر كدام در مسير و طريق زيارت ما از دنيا بروند ما مى آئيم و او را تجهيز مى كنيم و اگر تو مى خواهى برگرد بوطنت و اگر ميخواهى برو به مشهد پس خودم را بقدم مباركش انداختم كه ببوسم پس كسى را نديدم

شروع كردم بگريه و افسوس از اين كه چگونه اين دولت مستعجل و فيض بزرگ از دستم رفت و حالا از آن تاريخ من هر سال مشرف مى شوم كه شايد در راه اجلم برسد و به فيضى كه رفيقم نائل شد منهم نائل شوم.

حالا با اين كيفيت اگر شما مرا منع مى كنيد مى پذيرم. آن عالم جليل فرمودند خير منعت نمى كنم بلكه من هم رفيق سفر شما هستم و بسيار گريست و با آن شخص مسافرت نمود چند سالى تا هر دو در راه سفر مشهد از دنيا رفته و بفيض و هدف مقدسشان رسيدند. هنيئا لهم رزقنا اللَّه زيارتهم و شفاعتهم آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خسروشاهي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن العلامه الورع آيه الله حاج سيد مرتضى خسروشاهى از علماء اعلام معاصر تبريز است.

وى در بيست و دوم ربيع الثانى 1330 ق در تبريز متولد شده و در مهد علم و شرف تربيت يافته و سطوح را در تبريز نزد والد خود و مرحوم آيه الله انگجى به پايان رسانيده و براى تكميل مبانى علمى به قم مهاجرت نموده و در درس مرحوم آيه الله حايرى يزدى و آيه الله حجت و بالاخص مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى حاضر شده تا به مدارج علم و كمال ارتقا يافته و ضمنا سالها در حوزه علميه تدريس فقه و اصول و كلام اخلاق نموده تا بعد از فوت مرحوم والدش به تبريز مراجعت و تا هم اكنون به اقامه جماعت در مسجد والدش و به تدريس فقه و اصول در حوزه تبريز اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خسروى همدانى فرزند مرحوم على حسين از فضلاء مبلغين و دانشمندان بنام حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و دانش و ولايت و بينش آراسته و موصوفند.

ايشان در سال 1341 قمرى در سايان در جزين همدان متولد شده و در محل خود پس از خواندن دروس فارسى اشتغال به علوم عربيت نموده و بعد عزيمت به همدان كرده و در حوزه همدان مدت 18 سال از اساتيد و آيات عظام شهرستان استفاده نموده و در چهلمين روز درگذشت آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقفامه به قم آمده و با تشويق و تاكيد بعضى از آيات گذشته رضوان اللَّه تعالى عليه وآيت اللَّه العظمى گلپايگانى مدظله و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ

راضى نجفى تبريزى استفاده نموده و از راه منبر و تبليغ احكام اسلام و معارف فقه اهل بيت عليهم السلام خدمات بسيارى در قم و يزد و همدان و ساير نقاط نموده و مى نمايد.

نگارنده گويد: جناب حاج آقاى خسروى واعظى متعظ و خطيبى بليغ و اديبى اريب و عالمى عامل و اهل ولايت و اخلاص به خاندان رسالت است منبرى آموزنده و سازنده دارد كه مستمعين و شنوندگان را تحت تاثير حال و قال خود قرار مى دهد خود مى گريد و ديگران را مى گرياند يا در منزل آيات عظام قم و مجالس و محافل مذهبى ايام محرم و صفر و فاطميه و زينبيه و ماه رمضان كه ماه عبادت و دعا و تبليغ است با سخنان دلنشين خود همه را مجذوب مى نمايد مخصوص در موقع خواندن مصائب اهل البيت عليهم السلام.

چند سالى در ايام شهادت صديقه صغراء نايبه الزهراء زينب كبرى عليهاالسلام در منزل بنده سخنرانى نموده و عموم مردم خصوص دانشمندان حاضر را مستفيض مى فرمودند.

تأليفاتى درباره چهارده معصوم عليهم السلام دارد كه مى فرمودند به هيچ از نوشته آثارم دلبستگى ندارم چون عمل خالص كساد است مگر اسامى شهداء كربلا روحى لهم الفداء كه در مدتى كه اشتغال به تشويق مؤمنين براى تكميل كاشيكارى مسجد اعظم داشتم به خواهش حقير از آيت اللَّه زاده بروجردى حشره اللَّه مع اجداده سلام اللَّه عليهم اجمعين دستور فرمودند در ديوار مسجد به يادگار ماند كه در قم سابقه نداشته كه اميد دارم قبل از رسيدن اجلم به فريادم برسند.

آقاى خسروى داراى فرزندانى مى باشند كه يكى از آنها به نام آقا شيخ على خسروى از طلاب و محصلين حوزه علميه اند و دو نفر ديگر آنان به نام آقا

شيخ مرتضى خسروى شهيد جنگ تحميلى و ديگر به نام آقا شيخ مهدى خسروى شهيد و مفقود الجسد از قربانيان حوزه علميه اند جزاه اللَّه اجر الصابرين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خطيب كرمانشاهي، زكي، محمد زكي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 1159 ق)، عالم امامى، واعظ و اديب. پدر و مادرش اهل سنت بودند. وى در هشت سالگى از نزد ايشان رفت و به اسماعيل خان حاكم همدان پناهنده شد و تحت نظر وى تربيت شد. وى پس از طى مراتب علمى شيخ الاسلام و امام جمعه كرمانشاه شد و جمع بسيارى در اثر مواعظ او هدايت يافتند. در اواخر عمرش به امر نادرشان، قاضى لشكر بود و پس از مدتى در اثر بدگويى اطرافيان به امر وى كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (66/7)، ريحانه (150/2).

خلخالي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابراهيم بن المرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد كاظم موسوى خلخالى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى با دو برادر ارجمندش جنابان حجةالاسلام آقاى حاج سيد جواد و حجةالاسلام حاج سيد على كاظمى موسوى، در تهران به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

والد معظم ايشان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمد كاظم بن سيد الجليل آقا سيد زين العابدين در حدود سال 1270 قمرى هجرى در قريه (كيوى) از قراء خلخال متولد گرديده و مرحوم والدش كه از اجله سادات و اهل تقوا و شخص متهجد و مورد احترام مردم بوده در خدمت والد خود از تبريز مهاجرت به خلخال نموده و داراى هفت فرزند ذكور كه پنج نفر از آنان از علماء مبرز و روحانيين بزرگوار با اسامى زير بوده اند:

1- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد كاظم موسوى خلخالى مترجم معظم ما.

2- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد موسوى خلخالى مقيم و متوفى نجف (ترجمه وى در اعلام نجف خواهد آمد)

3- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسن موسوى خلخالى مقيم تبريز.

4- مرحوم

آيت اللَّه العظمى حاج سيد فاضل موسوى خلخالى مقيم رشت (ترجمه ايشان در ضمن ترجمه فرزند برومندش حاج سيد محمد مهدى خواهد آمد)

5- مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسين موسوى خلخالى مقيم رشت و متوفى تهران 1393 مدفون قم.

و نامبردگان فوق هر يك در دوره حيات خود شخصيت بارز علمى و تقوائى و اجتماعى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد عباس. عالم جليل، از شاگردان حاج سيد محمد باقر حجة الاسلام بوده، و بر كتاب «مطالع الانوار» استاد خود حواشى نوشته، و تا سال 1243 زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خلخالي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ نصراللَّه ابن المرحوم حاج حسن الخلخالى النجفى مقيم نجف اشرف از ثقات و دانشمندان موجهين معاصر است در عراق. وى در نجف متولد شده و مانند والد ماجدش كه با اهل علم و روحانيون اتصال و ارتباط داشت ايشان هم مورد توجه مراجع بزرگ نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مى باشد وجوهى كه از ايران براى حوزه علميه نجف مى رفته به وسيله ايشان بوده و مى باشد.

نگارنده گويد آقاى خلخالى مردى شريف و بزرگوار و خدمتگذار خدمات بسيارى به حوزه علميه نجف اشرف نموده و حقوق زيادى بر روحانيت دارد و معظم له مضافاً بر اين فضائل عالمى دانشمند و اديبى ارجمند مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خليفه سلطاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد علاء الدين حسين خليفه سلطان است. مادرش دختر شاه عباس صفوى است. در سال 1038 متولّد، و در 1098 وفات يافته است.

مشاراليه در سنّ سه سالگى (سال سوّم سلطنت شاه صفى) به دستور شاه صفى كور شد، و با وجود اين، تحصيل علم و دانش نموده و در جميع علوم و فضائل بر امثال و اقران خويش فائق گرديده است.

در كتاب مقتبس الاثر(299:2) گويد: به ابن الخليفه مشهور است.

در هر صورت، عالم فاضل و فقيه محدّث اصولى بوده، كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه بر كتاب روضه [البهيّة] تا مبحث تيمم 2- حاشيه اى بر مدارك - حاشيه بر شرح لمعه تا آخر طهارت

در كتاب الذريعه(90:6 و 196) پس از آن كه نام تأليفات او را ذكر مى كند از قول قزوينى در تتيمم امل الآمل فرمايد: يظهر منه قوة فكره

و دقة نظره

صاحب عنوان هفت فرزند پسر داشته كه عبارتند از: 1- ميرزا جمال الدين محمّد 2- ميرزا معين الدين محمّد 3- ميرزا معزالدين محمّد 4- ميرزا سيّد محمد 5- ميرزا كمال الدين حسين 6- ميرزا محمّد حسين 7- ميرزا فضل اللَّه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوارزمي، ضياءالدين نوراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، خطيب و عالم دينى. مردى فاضل و روشن ضمير بود و سالهاى بسيار در مسجد جامع شهر هرات به امر پيش نمازى و خطابت مشغول بود. بلاغت وى بدان حد بود كه هر جمعه در مسجد جامع خطبه اى غير مكرر انشاء مى كرد و بر مردم تقرير مى نمود. در هرات درگذشت و در گازرگاه پايين قبر خواجه عبداللَّه انصارى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (13/4).

خوافي، نظام الدين عبدالرحيم

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم دينى. مشهور به پير تسليم. وى در دوره ى ملك معزالدين حسين كرت در هرات اقامت داشت. چون ايمان را بر خلاف متقدمان و متاخران به تسليم تعبير كرد به پير تسليم مشهور شد. وى پس از صدور فتواى كفر غزها، توسط همين طايفه در هرات به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (385 -384 /3).

خوانساري مهدوياني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، داماد حاج آقا منيرالدين [بروجردى] و شاگرد او بوده، و در زمان حيات استاد [در سال 1319 ق] فوت شده.

وى را كتابى است به نام «سراج الليل در شرح دعاى كميل».

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوانساري، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سعيد، از علماى اخيار، و فضلاى ابرار بوده، در ذى قعده سال 1288 وفات يافته، جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوانساري، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى على اكبر، عالم جليل، از شاگردان و خواص اصحاب سيد حجة الاسلام، و مورد اعتماد و وثوق ايشان بوده، به طورى كه آن بزرگوار پس از ساختن مسجد سيد، مشاراليه را به امامت مسجد ميرزا باقر منصوب نموده است.

پس از وفات او، جنازه به نجف اشرف منتقل شده، در وادى السلام مدفون گرديد.

وى از شاگردان و مجازين از سيد صدرالدين عاملى بوده (و در شب جمعه 14 محرم 1263 وفات يافته است).

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمدرضا تقوى. عالم فاضل، از شاگردان: آقا سيد محمد باقر درچه اى، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و حاج شيخ محمدعلى مسجد شاهى، و آقا نجفى، و جهانگيرخان، و آخوند كاشى بوده، و پس از فوت مرحوم خان در مدرسه ى صدر تدريس و امامت مى نموده.

در 23 محرم سال 1348 وفات يافته، در اول تخت فولاد در تكيه ى جهانگيرخان مدفون شد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

آه همائى كشيد از د و با صد فسوس

از پى تاريخ گفت: شد به جنان فخر دين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوانساري، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند صاحب عنوان: مرحوم آقا كمال الدين خوانسارى، عالم عادل جليل، و زاهد معمر اديب و شاعر، از علماى كاملين، جامع معقول و منقول بود، در مسجد ميرزا باقر امامت مى نمود، و در آنجا سطوح تدريس مى كرد. در حدود سال 1280 متولد، و در ظهر چهارشنبه 17 صفر سال 1361 وفات يافته، در مقبره ى زينبيه در اطاق آقا سيد ابوالقاسم دهكردى مدفون شد.

كتب زير از اوست:

1- ايرادات بر كتاب هزار مسأله، در فقه 2 - ديوان اشعار (جمع نشده است) 3 - كتابى در رد بابيه 4 - محاسن الذكر؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوزاني، محمد ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن غياث الدين از علماى قرن دوازده هجرى در اصفهان است. عالم فاضل كامل، متبحّر در فقه و اصول و حكمت بوده، اوايل قاضى اصفهان بوده، و سپس قاضى عسكر نادر شاه گرديد.

از شاگردان و مجازين از امير محمّد حسين خاتون آبادى و مير محمّد باقر خليفه سلطانى است، و جمعى كثير از او اجازه روايت يافته اند.

در سال 1160 در اصفهان وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

در فوائد الرضوية(9:1) درباره او گويد: متمهّر در اصول فقه، و حاذق در حكمت و معقول، دقيق الذهن، عميق الفكر، كامل العلم، شيرين كلام و عذب البيان.

كتب زير از تأليفات اوست:

- امان الحثيث فى دراية الحديث 1- تفسير آيه و اذا قرى ء القرآن 2- تفسير قرآن 3- حواشى بر كتب اربعه 4- رساله در تحريم غنا 5- رساله در اين كه درهم و دينار مانند هم است يا قيمت در آنها معتبر مى باشد؛ 6- رساله در مشروعيّت تلقين ميّت جهت اطفال؛ و غيره.

در كتاب روضات الجنات(:652) در

ضمن شرح حال حاج شيخ محمد [بن محمد زمان] كاشانى از او نامى برده شده است.

در كتاب راهنماى دانشوران(259:1) گويد: خوزانى (با ضمّ و سكون) منسوب است به خوزان، و آن نام چندين موضع است، و از جمله قريه خوزان ماربين اصفهان است، و از منسوبين بدانجاست: قاضى محمّد ابراهيم خوزانى... و احمد بن محمد خوزانى اصفهانى، در طبقه شعرا.

از اشعار اوست:

خذفى الشباب من الهوى بنصيب

إنّ المشيب إليه غير حبيب

ودع اغترارك بالخضاب و عاره

فالشيب احسن من سواد خضيب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوشنويسان تهراني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل دانشمند و زاهد خردمند و عابد ناسك ارجمند مرحوم حاج ميرزا محمود بن حاج حسام الدوله خوشنويسان تهرانى از زهاد و عباد حقيقى عصر خود (و برادر خوانده نگارنده) بودند و جدا از نوادر عصر خود بود كه به كلى ترك دنيا كرده و رو به عقبى نهاده و غالب روزها روزه دار و شبها يا نمى خوابيد و يا كم مى خوابيد.

او در حدود 1322 قمرى در تهران متولد شده و با مرحوم والدش كه از اشراف تهران بود مهاجرت به ارض اقدس نموده و به تحصيل علم و كمال پرداخته و از ابحاث اخلاق و عرفان مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نموده و از شركت در اجتماعات و رفت و آمد با مردم اجتناب و به تهذيب نفس و اخلاق اشتغال جسته و سفرى با شتر به مكه مشرف شده بودند.

و پس از فوت مرحوم والدش به عتبات عاليات مهاجرت و چندين سال در كربلا و نجف و در اواخر به سامرا هجرت نموده و در مدرسه كوچك ميرزاء شيرازى كه در زاويه مدرسه بزرگ قرار دارد سكونت

نموده و مجرداً زندگى زاهدانه كرده تا در ماه صفر 1392 قمرى كه از دنيا رفته و جنازه اش را عده اى از سادات و فضلاء حمل به نجف اشرف و در وادى السلام به خاك سپردند.

نگارنده گويد: آن مرحوم داراى مقامات و منامات عجيبه و مكاشفات غريبه بود و اغلب مردم و اهل علم از او بى خبر بوده و او را نمى شناختند كه چه مرد شريفى بود. بستگانش از برادران و بنى اعمام و دامادهايش تمامى از رجال نامى دولت و ثروت و افسران ارشد بودند ولى وى از همه آنان اعراض و به زهد و قناعت و مناعت طبع و اقبال به عبادت و بندگى خدا عمر خود را گذرانيده تا دعوت حق را لبيك گفت و حقاً صاحب نظر و مصداق اين بيت بود.

نظر آنان كه نكردند بدين مشتى خاك

الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خونساري، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر خونسارى فرزند برومند آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى قدس اللَّه و داماد معظم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى مدظله العالى از فضلاء آقازادگان معاصر مى باشند. ايشان كه يگانه فرزند روحانى آن مرحوم در سال 1356 قمرى در قم به دنيا آمده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينيه پرداخته و پس از خواندن مقدمات سطوح را در تهران از مرحوم حاج شيخ حسين زاهد و مرحوم حاج شيخ محمدباقر شريف زاده خوانده و سطوح عالى را از مدرسين مدرسه حاج ابوالفتح و مدرسه مروى و غيره استفاده نموده و خارج فقه را از آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى كه از

نوادر فقهاء و آيات عظام و مراجع تقليد بزرگ زمان بودند استفاده نموده و متصدى برخى از امور و مراجعات به والد ماجدش بوده تا بيست و هفتم ربيع الثانى سال 1405 ق كه ماده تاريخ رحلت آيت اللَّه خونسارى است آن مرحوم با اعلان قبلى (يعنى يك هفته قبل از وفاتش) درگذشت. ايشان درب خانه پدر را مانند زمان آن مرحوم بازداشته و شبهاى جمعه تمام سال و ايام عاشورا و ايام فاطميه و مضافا شبهاى قدر و احياء (نوزدهم و بيست و يكم و سوم) ماه رمضان مجلس دعاء و احياء و تبليغ برقرار و علاقمندان و ارادتمندان به روحانيت و بالاخص آيت اللَّه خونسارى اجتماع نموده و گويندگان خالص ايفاء وظيفه نموده و روح پرفتوح معظم له را برخوردار مى كنند و آن مرحوم به اين مجلس توجه و عنايت خاصى دارند چنانچه خود نگارنده در عالم خواب ديدم آقاى حاج آقا جعفر كه تربيت شده مكتب آن عالم ربانى و فقيه سبحانى و مرجع بصير مى باشند روشنفكر و داراى بصيرت و بينش عجيبى هستند جدا وارث اخلاق حميده پدر بزرگوارش مى باشند. داراى فرزند برومندى به نام آقاى حاج سيد مصطفى كه داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى مهدوى دامغانى از علماء و مدرسين و مفسرين بزرگ مشهد مقدسند.

دامادهاى روحانى عزيزى دارند كه از فضلاء و آقازادگان محترم به نامهاى زير مى باشند.

1- آقا سيد محسن موسوى فرزند حجةالاسلام حاج سيد على اكبر موسوى يزدى.

2- آقا سيد محسن محقق فرزند حجةالاسلام حاج سيد على محقق داماد.

3- آقا سيد محمد مرتضوى فرزند حجةالاسلام حاج سيد محمدحسن مرتضوى لنگرودى.

4- مهندس محمود ديبائى فرزند حاج ديبائى قمى داماد مرحوم آيت اللَّه خونسارى قدس اللَّه

سره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خونساري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد بن العالم الجليل و الفقيه النبيل حاج سيد حسن خونسارى از علماء و ائمه جماعت معاصر همدان است.

وى در سال 1295 شمسى در همدان متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا و خواندن فارسى با معيت برادر ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا موسى آنف الذكر به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مرحوم حجةالاسلام آقاميرزا محمد همدانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم قمى و تفسير را از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى استفاده نموده و بعد به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى شركت و از محضر دراسات آنان و ديگران بهره مند شده و پس از آن به همدان مراجعت و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد جامع و مسجد ديگرى و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خونساري، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فضل اللَّه بن العالم الجليل آقا سيد على اكبر خونسارى خواهر زاده و داماد آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد موسوى خونسارى مد ظله از علماء بزرگوار معاصر تهران است.

وى در خونسار متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و اوليات را در آنجا خوانده و به اصفهان مسافرت و يكسال در آنجا درس خوانده و در سال 1347 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه به اتمام رسانيده و حدود دو سال در حوزه درس آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى حاضر و استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم يك دوره اصول مرحوم آيت اللَّه حجت را

ديده و از محضر آيت اللَّه خونسارى بهره مند شده و حدود نوزده سال فقه و اصول و علوم عقليه و فلسفه و فلكيات را از آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى مد ظله دائى بزرگوار خود بهره مند شده و هم از ابحاث عرفان و فلسفه مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى استفاده نموده تا سال 1365 قمرى كه بر حسب تقاضا و اصرار جمعى از اهل تهران ساكن (خيابان شاه) براى اقامه جماعت در مسجد سجاد آن خيابان و ترويج دين مبين و ادامه بوظائف روحانيت مهاجرت به تهران نموده و تاكنون در آن محيط اشتغال به خدمات دينى و تدريس فقه و اصول دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خونساري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدباقر بن العلامه التقى آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى از علماء معاصر تهرانست وى در قم متولد و اوليات و سطوح را از مدرسين قم فراگرفته و چندى از محضر مرحوم والد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف و از مراجع آن سامان مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و ديگران استفاده و چند سالى است مراجعت به ايران و در خيابان گرگان تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در مسجد شمال خيابان مزبور و ترويجات و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خونساري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد على بن العلامه الورع آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى موسوى خونسارى از علماء فعال و مروج معاصر تهران است. وى نيز مانند برادرش در قم متولد و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و اوليات و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته و چندى از محضر مرحوم والد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران استفاده نموده آنگاه بنابر دعوت عده اى از مؤمنين تهران رحل اقامت به آن سامان انداخته و در مسجد حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه خيابان فرودگاه نزد كارخانه پپسى كولا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار اشتغال دارد و در فن منبر نيز مهارت و استادى كامل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خونساري، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدكاظم بن العلامه آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر خونسارى (متولد 1300 قمرى و متوفى 18 جمادى الثانى 1359 قمرى) از افاضل دانشمندان معاصر و اصحاب خاص آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى مى باشند.

در سال 1347 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا در سن دوازده سالگى پدر را از دست داده و اوليات را در خدمت مرحوم آقا ميرزا عبداللَّه تبريزى خسروشاهى و مرحوم والدش خوانده سپس سفرى به هندوستان نموده و چند سالى در آنجا اقامت و پس از آن به ايران مراجعت و يك سال در قم اقامت و سطوح لمعه و قوانين را از آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه حاج سيد حسين بدلا آموخته آنگاه به نجف اشرف عزيمت و منطق را نزد شمس تبريزى و قسمتى از سطوح را از

آيت اللَّه علامه فانى اصفهانى و مكاسب و كفايه را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى فراگرفته و دو دوره از اصول آيت اللَّه العظمى خوئى و خارج فقه را از معظم له و غير ايشان استفاده نموده و مدت هشت سال متصدى بررسى نامه هاى وارده براى ايشان ونيز آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى از جهان تشيع و پاسخ آنان بوده تا سال 1395 قمرى كه به حكم تقدير و اراده خداوند متعال مهاجرت به ايران و رحل اقامت در شهر مذهبى و علمى قم افكنده و بنابر دعوت رسمى آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى تصدى رسيدگى به نامه هاى معظم له محول به ايشان گرديده و تا حال حاضر اشتغال به اين پست بزرگ دارند.

از آثار ايشان است 1- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله.

2- زندگينامه مفصل آيت اللَّه خوئى و آثار خالده ايشان كه در نوع خود بى نظير است.

3- شرح احوال رجال علمى خونسار.

والد ماجدشان از علماء بزرگ نجف اشرف بوده و مرحوم علامه رازى حاج شيخ بزرگ تهرانى قدس اللَّه سره وى را در نقباءالبشر كتاب رجالى خود ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خونساري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى خونسارى بن العلامة الورع الحجة الاية السيد حسن الموسوى الخونسارى از علماء معاصر همدان است.

در سال 1329 قمرى در همدان متولد شده و مقدمات را نزد والد معظم و سطوح را در قم نزد اساتيد وقت فراگرفته و پس از رحلت مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى به همدان آمده و مشغول به ترويج و خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام نموده و در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى مشرف به نجف گرديد و مدت دو سال توقف و از

ابحاث آيات عظام آنجا استفاده نموده تا اهالى همدان به وسيله حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى تقاضاى معاودت ايشان را نموده و حسب الامر آن مرحوم به همدان مراجعت و با اكنون به انجام وظيفه دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خوئي، عبدالصمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالصمد ابن المرحوم آقا ميرزا مجتبى اديب خوئى طاب ثراه (معروف به اولاد ملا محمدباقر خوئى) در سال 1327 ه. ق در شهر تهران متولد و در پنج سالگى در خدمت والدين خود عازم خوى شده و در آنجا تحصيلات ابتدائى و مقدمات عربى را نزد والد ماجدش خوانده و سطوح وسطى را نزد علماى بزرگ شهر خوى فراگرفته و در سن 21 سالگى در مدرسه نمازى شهر خوى بتدريس طلاب مشغول و بواسطه پيش آمد بعضى از حوادث بقصبه شبستر عزيمت و مدت يكسال و نيم از محضر آيت اللَّه شبسترى استفاده نموده و آنگاه به تبريز آمده و در مدرسه طالبيه مشغول تدريس طلاب علوم دينيه شده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى رسائل و مكاسب را فراگرفته و در سال 1350 ه.ق مهاجرت به قم نموده و مدت چهارده سال و نيم در حوزه مقدسه قم از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و اندكى هم از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده كرده و مقدارى از حكمت و فلسفه را هم نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى خوانده و در مدرسه دارالشفا و فيضيه به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و عده اى بسيار از طلاب و محصلين در حوزه دروسش شركت و بامور مدرسه دارالشفا هم رسيدگى مى كردند

تا در سال 1363 ق. ه كه از طرف حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى مد ظله انتخاب و با تصويب و موافقت آيات عظام قم اعزام به منطقه اسكروميلان گرديده و سالهاى متمادى در آن ناحيه كه در تحت تسلط و نفوذ حزب منحله و منفوره توده اى هاى آذربايجان بود خدمات شايسته اى انجام داده و در مقابل حملات و تهمتها و اهانت هاى آن فرقه ضاله مقاومت و با عنايت حق جلت قدرته و الطاف حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف تحمل شدايد نموده و انجام وظائف محوله دينيه را از قبيل: تشكيل مدرسه علميه دينيه و جمع آورى طلاب از اطراف و قراء آن صفحات در قصبه ميلان و اعزام منبريهاى طلاب را بدهات و قراء براى ترويجات دينى نموده اند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان بسيار جدى و ساعى در امور دينى و از مروجين و خدمتگزاران بليغ مى باشد در مدت اقامتشان در ميلان آثار بسيارى از قبيل ساختن حمام ها و مفروش كردن مساجد دهات و قراء آن سامان و تربيت طلاب و اعزام آنان به قم و غيره انجام داده اند تا در سال 1379 ق كه جناب آقاى حاج سيد حسين مدنى (ابن عم مكرم حضرت آيت اللَّه الميلانى دام ظله) متولى مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام جواديه تهران از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه كسب اجازه نموده و ايشان را به تهران دعوت و امامت مسجد مزبور را بعهده ايشان گذارده و تا حال حاضر حدود پانزده سال است در منطقه بزرگ و حساس جواديه راه آهن بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند و خدمات شايسته اى انجام داده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خوئي، علي رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضاى الخوئى خاكمردانى در حدود 1292 متولد و در نهم ماه رمضان 1350 در قريه شرفخانه واقع در ساحل درياچه رضائيه بعالم بقارفت تأليفات و آثار ارزنده اى از خود گذاشت كه از آنهاست تشريح الصدور فى وقايع الايام والدهور در 6 جلد 2- حل الاعضال 3- وسيلة القريه فى شرح دعاء الندبه 4- لسان التكلمه فى جواب الاسئله 5- شرح القصيدة العينيه 6- الرسالة الطيبه 7- تذكرة العارفين 8 و 9- دو وجيزه عربى و فارسى رد بر وهابيه 10- عقدالفرائد در شرح القصائد 11- شرح دعاء الصباح 12- تعديل الاوج و الحضيض فى نقى الجبر والتفويض و چندين كتاب ديگر آن مرحوم از شاگردان مرحوم محقق خراسانى صاحب كفايه و حاج شيخ هادى تهرانى در نجف اشرف بوده است از قصائد ادبى او تخميس شعر صاحب بن عباد است در مدح حضرت رضا عليه السلام كه نمونه اى از افكار بلند و ذوق سليم اوست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد. در خوى از شهرهاى آذربايجان متولد گرديده، و در تبريز و خوى تحصيل نموده تا به درجه ى اجتهاد رسيده، پس از جنگ ايران و روس جزو علماى مجاهد وارد شده، و به ميدان جنگ شتافته، پس از آن مجبورا ترك آن حدود نموده، و به جهت اشتهار و قدرت سيد حجة الاسلام به اصفهان آمده، نزد ايشان در كمال احترام مى زيسته، و پس از آن كه مسجد سيد ساخته مى شود مرحوم حجة الاسلام امامت يك وقت مسجد ميرزا باقر را به ايشان واگذار نموده، و در كمال زهد و قناعت زندگى نموده، در سال 1265 وفات يافته، در مقبره ى كوچك مسجد سيد مدفون

مى شود. ظاهرا وى را تأليفاتى بوده كه از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوئي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى موسوى خوئى نجفى فرزند برومند زعيم الشيعه و مدار الشريعه فقيه اهل البيت بشاره فرج ولى اللَّه اعظم حجه بن الحسن المهدى ارواحنا فداء آيت اللَّه العظمى حاج سيدابوالقاسم الخوئى روحى فداه و متع اللَّه الاسلام والمسلمين بطول بقاء مى باشند.

معظم له در حدود 1367 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت مرجعيت و حجر علم و ورع پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و پس از آن سطوح متوسط و عالى مكاسب و فرائد و كفايه را از مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف مانند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نصراللَّه مستنبط و والد ماجدش به كمال رسانيده سپس به درس خارج فقه و اصول پدر بزرگوارش حاضر و استفاده سرشار و تقريرات درس معظم له را به رشته تحرير و خود نيز تدريس سطوح عالى فرموده و پس از رحلت برادر عزيزش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيدجمال خوئى متوفى تهران و مدفون قم متصدى به امور و كارهاى مربوط به مقام زعامت و مرجعيت تشيع پدر عزيزش گرديده و مورد علاقه شديد آن جناب شده كه در موقع بردن ايشان را از نجف با تمام اهل بيت و اصحابش به بغداد و خواستند آقا را به نجف برگردانند و نور چشم عزيزش مترجم محترم را نگهدارند آقا فرمودند من بدون سيد محمدتقى نمى توانم يا مرا هم با ايشان نگهداريد و يا ايشان را با من بفرستيد كه دولت شوم بعث صدامى ايشان را در خدمت والدش به نجف برگردانيدند.

ايشان داراى استعداد زيادى مى باشند و عمده كارهاى حوزه علميه

را انجام داده و براى مقام زعامت عامه والدش بازوى توانا بوده و هستند.

تأليفات ايشان به قرار زير است

تقريرات درس فقه والد ماجدش كه چهار مجلد زير است:

1- مضاربه

2- مساقاه

3- كتاب النكاح

4- كتاب النكاح وصيت

5- تقريرات درس اصول والد ماجدش.

6- تقريرات تفسير والدش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خوئي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين بن العالم الجليل آقا سيد كبير خوئى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى پس از تولد و پرورش در بيت علم و كمال و خواندن مقدمات و سطوح متوسط به قم مهاجرت نموده و سطوح نهائى را از مدرسين حوزه بپايان رسانيده آنگاه از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و بمدارج عاليه رسيده و بعد بنابر درخواست عده اى از دوستان و مومنين تهران منتقل به تهران گرديده و در مسجد سلمان واقع در خيابان شهباز تهران به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى خوئى مزبور از بنى اعمام مرحوم علامه متتبع ميرزا حبيب اللَّه هاشمى خودى صاحب شرح نهج البلاغه مطبوع مى باشد، عالمى متين و دانشمندى باتقوا و متانت و داراى تاليفاتى مى باشد.

مرحوم والدش حجةالاسلام آقا سيد كبير خوئى نيز از علماء محترم شهرستان خوى داراى تأليفات بوده كه از آنها رساله اى بنام مثل و اندرز بسعى آن جناب بطبع رسيده است.

آن مرحوم در سال 1293 ق در شهرستان خوى محله شاهانه متولد و در سوم ذى القعده 1368 قمرى در اثر تصادم از اسب همسايه اش بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خوئي، مهرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از دانشمندان خوى و ادباى اين شهرستان و مخلصين پاكدل اهل بيت عصمت عليهم السلام است كه در خوى نشو و نما يافته و بعد به خراسان و اصفهان و عراق مسافرت نموده و از محضر علماء كسب فيض كرده آنگاه به تبريز مراجعت و در سال 1263 به رحمت حق پيوسته است. تخلص وى فدوى مى باشد.

فدوى مرد فاضل و كامل

و عارف و مداح خاندان رسالت بوده و در مدح حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام اشعار زيادى گفته كه از آنها قصيده رآئيه او معروف مى باشد و اين چند بيت زير آن است:

ها على بشر كيف بشر

ربه فيه تجلى و ظهر

هو والمبدء شمس و ضياء

هو والواجب نور و قمر

فلك فى فلك فيه نجوم

صدف فى صدف فيه درر

جنس الاجناس على و بنوه

نوع الانوع الى حادى عشر

كل من مات و لم يعرفه

موته موت حمار و بقر

ما رمى رمية الا و كفى

ما غزا غزوة الا و ظفر

اغمد السيف متى قايله

كل من جر دسيفا و شهر

اذ اتى احمد فى خم غدير

بعلى و على الرحل نبر

قبل تعيين وصى و وزير

هل ترى مات نبى و هجر

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خياباني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1297 ق)، عالم دينى و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. در كودكى به روسيه رفت و پس از بازگشت به تحصيل مقدمات و علوم متداول زمان چون هيات و حكمت و طبيعيات پرداخت و بعد از چندى به سلك روحانيت درآمد و امام جماعت مسجد كريم خان محله خيابانى تبريز شد. پس از اوج گيرى جنبش مشروطه به اين جنبش پيوست و نماينده ى انجمن ايالتى آن شهر شد. در دوره دوم مجلس به نمايندگى مردم تبريز انتخاب شد و در مدت نمايندگى خود با اولتيماتوم روسيه عليه ايران و قرار داد 1919 م وثوق الدوله مخالفت كرد. خيابانى در تبريز روزنامه ى «تجدد» را بنيان گذاشت و با نوشتن مقالاتى موفق به ساقط كردن دولت وثوق الدوله شد. وى در آذربايجان قيام و جنبشى راه انداخت كه بوسيله مخبرالسلطنه سركوب شد و خود نيز در اين كشمكش كشته شد.[1]

از آزاديخواهان معروف

آذربايجان در عهد مشروطيت است. وى در 1297 ه.ق در تبريز متولد شد. تحصيلات خود را در رشته ى علوم معقول و منقول ادامه داد و به كسوت روحانيت درآمد. پدرش پيشه ى تجارت داشت و بيشتر تجارت او با روس ها بود. قريب سى سال تجارتخانه اى در روسيه دائر كرده بود. شيخ محمد چندى نزد پدرش در روسيه باقى ماند. زبان روسى را فراگرفت و به تبريز بازگشت و امام مسجد كريم خان تبريز شد. هفته اى چند بار در مسجد منبر مى رفت و سخنان تندى بر زبان مى راند و از مشروطه و آزادى دفاع مى نمود. در بين مردم تبريز خيلى زود وجهه خوبى پيدا كرد. در دوره ى دوم كه جوانى سى ساله بود، به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در تهران به تبعيت از تقى زاده، وارد حزب دموكرات شد. وقتى مجلس دوم تعطيل شد، او به تبريز و سپس به روسيه رفت و چند سالى ديگر در روسيه باقى ماند. در آن ايام حكومت تزار در حال احتضار بود و مردم روسيه عليه خانواده ى سلطنتى قيام كرده بودند ولى هنوز انقلاب به ثمر نرسيده بود. خيابانى تحت تأثير جنبش هاى سياسى در روسيه قرار گرفت و به تبريز بازگشت و حزب دموكرات را در آنجا تأسيس كرد و روزنامه اى به نام تجدد انتشار داد. در انتخابات دوره ى چهارم كه در دوران حكومت وثوق الدوله آغاز شد، شيخ به نمايندگى برگزيده شد. خيابانى منتظر فرصت بود تا اينكه قرارداد 1919 منتشر شد. وى قرارداد را بهانه قرار داده، عليه حكومت مركزى قيام كرد و تمام تبريز را به تصرف خود درآورد و مخبرالسلطنه والى و سران حكومت را در تبريز به اسارت كشيد.

در همين ايام مشيرالدوله به جاى وثوق الدوله رئيس الوزراء شد و براى جلوگيرى از بحران به مخبرالسلطنه اختيارات نظامى داد. بين شيخ و قواى دولتى جنگ مسلحانه شروع شد و سرانجام شيخ در همان موقع به قتل رسيد و طومار زندگى اش در سن 42 سالگى پيچيده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (214 ،211 -208 /2)، تاريخ جرايد (106 -105 /2)، شرح حال رجال (198 -196 /6).

داربوقي بارفروشي، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1272 ق)، عالم دينى. معروف به آخوند آقا. وى از اهالى دابوق بارفروش (بابل) بود. به كربلا رفت. از معاصران، مقلدان و شاگردان شريف العلماء بود. از آثارش: «مرصاد العباد»، در امامت، و ترجمه آن به فارسى؛ رساله اى در صلح حق رجوع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (309/20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 626/13).

دامغاني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم. وى از علماى عصر فتحعلى شاه قاجار و از معاصران ملا حسن يزدى مولف «مهيج الاحزان» است. او در بلوك چناران سكنى كرد و در آنجا به انجام امور شرعى پرداخت. از آثارش: «تحفه المومن»؛ «مخوف المومنين»، در معاصى كبيره و تبعات آن، به فارسى؛ «تحفه المحققين»، به سبك «كشكول» با عناوين «تحقيق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (171/26 ،467/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 71/13).

دامغاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، عالم، اديب و شاعر. وى از شاگردان برجسته ى آقا سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و هم دوره ى حاج ملا على كنى بوده و با ملا آقاى دربندى مكالماتى داشته است. او پس از تكميل تحصيلات خود در كربلا به ايران بازگشت و در دامغان و مشهد به انجانم وظائف دينى پرداخت. در «المآثر و الآثار» از وى به عنوان مجتهد و عالم ربانى عصر ناصرى نام برده شده است. وى از خود اشعارى به جاى نهاده و كتاب «منتهى المقال فى علم الرجال» را به خط خويش نگاشته است.[1]

محمدرضا بن حبيب اللَّه دامغانى عالمى اديب و فاضلى اريب بوده است. وى در كربلا نزد بزرگان علم تلمذ نموده و بعد به ايران برگشته و در دامغان و مشهد در سال 1288 قمرى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته است. اشعارى دارد كه از آنهاست:

ستبقى خطوطى فى القراطيس برهة

و ايدى كتاب الخطوط تراب

و ما الدهر الا عيشة بعد عيشة

و ما العيش الا قيعة و سراب

و لا خير فى الدنيا فان حلالها

عليه حساب و الحرام عقاب

آن بزرگوار بعد از سال 1290 قمرى از دنيا رفته است رحمةاللَّه عليه.

جناب آقاى شاه چراغى در كتكاب

ارمغان دامغان (مخطوط) خود گويد: مرحوم حاج ميرزا رضا مشهور به شريعتمدار از علماء بزرگ و مقتدر و باكفايت و معاصر دوره ناصرى و از شاگردان مبرز آقا سيد ابراهيم صاحب ضوابط و هم دوره مرحوم حاج ملا على كنى معروف بوده است و با مرحوم ملا آقا دربندى مكالماتى داشته اند الى آخره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 551 -550 ،542 -541 /13، قرن 728/14)، قصص العلماء (4)، گنجينه ى دانشمندان (114/5)، المآثر و الآثار (170).

دانش آشتياني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن العالم الجليل المتقى الشيخ محمدتقى بن العالم الورع آخوند ملا احمد آشتيانى از علماء اخيار و فضلاء ابرار حوزه علميه قم است كه علم خود را مقرون به عمل و توام با حلم و وقار نموده است.

تولد آن جناب در سال 1329 قمرى در آشتيان واقع شده و در مهد تربيت پدر متقى خود كه از علماء آن سامان بود پرورش يافته و در سن 14 سالگى تحصيلات مقدماتى را فراگرفته و در سال 1344 قمرى به قم آمده و به واسطه سوابق دوستى والدش با مرحوم آيت الله ميرزا محمد فيض در تحت تربيت علمى و اخلاقى ايشان قرار گرفته و چند سالى را در منزل آن بزرگوار به سر برده و با راهنمائى آن مرحوم از روز اول در محضر فضلاء و دانشمندان راه يافته و تكميل مقدمات را نزد بعضى از فضلاء عصر نموده و ادبيات را از مرحوم اديب تهرانى و منطق را از آيت الله آقا سيد مهدى كشفى تهرانى فراگرفته و سطوح را از آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و قسمتى از سطح را از مرحوم آيت الله حجت و عمده

آن را با تمام سطح مكاسب از مرحوم آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و قسمتى از كفايه را از آيت الله فيض و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى خوانده و چند سالى هم در درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم از محضر بزرگان حوزه چون آيت الله حجت و آيت الله فيض و آيت الله خونسارى استفاده نموده و در سال 1358 قمرى به اصرار مردم آشتيان به آنجا مسافرت و اقامت نموده و به ترويج دين پرداخته و چند ماهى را هم در سال به قم به سر برده تا در ورود آيت الله العظمى بروجردى كه رسما براى تكميل مبانى علمى و استفاده از محضر علمى آن نابغه زمان و علامه دوران به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم شركت و مورد توجه مخصوص معظم له قرار گرفته و توليت كتابخانه مسجد اعظم را به ايشان محول و تا هم اكنون به اين سمت باقى و خدمات شايانى به اين كتابخانه نموده و رقم كتب را به حدود شصت هزار رسانيد.

آثار مرقومه ايشان علاوه بر جزوات درسى به قرار ذيل است:

1- مقالات علمى و اجتماعى و اخلاقى كه در پاره اى از مجلات و جرائد منتشر گرديده است.

2- رساله اى به نام دو سرمايه نفيس در ترجمه (الثقلان) كه شرح حديث مشهور به ثقلين است كه با حواشى نوشته و طبع شده.

3- رساله اى به نام سقيفه در ترجمه كتاب (السقيفه).

4- نشريه كتابخانه مسجد اعظم در دو مجلد به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دانش آشتياني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدحسين دانش آشتيانى (برادرزاده آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالقاسم دانش) از علماء و ائمه جماعت معاصر تهرانست.

وى در حدود سال

1347 قمرى در آشتيان متولد شده و در بيت تقوا و ديانت و عنايت عم گرامش پرورش يافته و پس از رشد و خواندن دروس فارسى و قسمتى از مقدمات در سال 1363 ق به قم مهاجرت و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده.

آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى حاضر شده و سالها از محضر و درس آنان فقهاً و اصولا استفاده نموده و در سال 1378 ق به امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به محلات قم مسافرت و حدود ده سالى در آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا سال 1390 قمرى كه به تهران منتقل و در خيابان ژاله سكونت و در مسجد آنجا در نزديكى ميدان ژاله به امامت و تبليغ دين و ترويج مذهب اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى دانش از فضلاء بارع و مهذب حوزه علميه قم است و بيش از سى سال است كه با ايشان رفاقت و دوستى داشته و دارم فاضلى متين و عالمى مبرز و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب مى باشد. و آثار و خدمات ايشان بناء مسجد بزرگ و باشكوه و غسالخانه اى در محلات مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

دانش پژوه زنجاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد دانش پژوه زنجانى از دانشمندان معاصر زنجانست كه تحصيلات خود را تا حدودى در حوزه علميه قم به پايان رسانيده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند. ايشان در تاريخ ربيع الاول 1354 قمرى در زنجان مشغول به تحصيل شده و مقدمات و ادبيات را از اساتيد عظام ميرزا

يحيى مدرس و حاج ميرزا علينقى و حاج ميرزا فتحعلى فراگرفته و دو جلد شرح لمعه را در خدمت حاج ميرزا يعقوب على داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فياض زنجانى و حاج ميرزا عبدالرحيم واسعى خوانده و اول ذيقعده 1359 قمرى به قم مهاجرت و مكاسب را نزد آيت اللَّه حاج سيد احمد شبيرى زنجانى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهد تبريزى خوانده و كفايه و رسائل رااز مرحوم آقاى مجاهدى فراگرفته سپس به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده و چندى هم از ابحاث رهبر و انقلاب امام راحل در مسجد سلماسى استفاده نموده است و اكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

مقدارى از تقريرات اساتيد خود را به رشته تحرير آورده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

داودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمود داودى نژاد اراكى در سال 1320 شمسى در داودآباد اراك متولد شده و پس از رشد به اراك آمده و در مدرسه مرحوم آقا ضياءالدين مقدمات را از مرحوم حاج شيخ قنبر رفيعى خوانده و در سال 1338 شمسى به قم آمده و سطوح را از حجةالاسلام آقاى ستوده و آقاى صلوتى و آقاى مشكينى و آيت اللَّه سلطانى بپايان رسانيده و دروس خارج را از محضر استاد مشكينى و حجةالاسلام منتظرى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده آنگاه در سال 1351 شمسى حسب الامر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى بكرشته شهريار كه در جنب عليشاه عوض واقع است عزيمت نموده و تاكنون در مسجد آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دختر شيخ مسعود

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

پس از 460 ق، از زنان دانشمند شيعه. وى فنون ادب و علوم اسلامى، مخصوصا حديث را از محضر پدرش شيخ مسعود بن ورام فراگرفت. او همسر شيخ طوسى (460 -385 ق) بود و از همسر خود اجازه داشت و داراى سه فرزند بود: پسر او شيخ ابوعلى (پس از 515 ق) از علماى شيعه است. يكى از دخترهايش، دختران شيخ طوسى، همسر ابوعبداللَّه محمد بن احمد بن شهريار خازن نجفى است و شيخ ابوطالب حمزة بن ابوعبداللَّه محمد آل شهريار از بطن وى مى باشد كه نوه ى دخترى شيخ طوسى است. از ذريه ى دختر دومش ابن ادريس حلى و سيد بن طاووس به دنيا آمده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه، 275 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 423 / 3؛ النساء المومنات، 270.

درب امامي اصفهاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1281 ق)، عالم امامى. مشهور به درب امامى. چون اغلب افراد دانشمند، فاضل، اديب و خطيب اين خانواده در محله درب امام اصفهان زندگى مى كردند به درب امامى شهرت دارند. سيد حسين پس از فراگيرى مقدمات مدتى در نجف در محضر علمايى همچون شيخ انصارى تلمذ كرد. از آثارش كتابت «القضاء و الشهادات» شيخ انصارى اسن كه در تاريخ 1281 ق از آن فراغت يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (141/17)، طبقات اعلام الشيعه قرن (384/13).

درب امامي، بديع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مصطفى بن مير عبدالحميد بن مير سيد محمّد موسوى.

عالم جليل، و فاضل اديب مجتهد فقيه، از مشاهير علما و مدّرسين اصفهان.

به مناسبت سكونت در محّه درب امام بدين لقب مشهور گرديد. پدرانش عموماً از فضلا و دانشمندان اصفهان بوده و قبر آنها (پدر و جدّش) در صحن درب امام مى باشد.

مرحوم حاج ميزا بديع كه [به گفته آخوند گزي:] واقعاً بديع الزمان بوده در مدرسه نيم آورد، تدريس و در مسجد جنب بازارچه وزير، املامت مي نمود، و عمري، به زهد و تقوى و فقر و استغنا گذرانيد، و علاوه بر كمالات مذكوره، در حسن خطّ و ادب شعر نيز شهرت داشته.

در نزد حاج ملا حسين على تويسركانى، و مير سيد محمّد شهشهانى، و آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى، و حاج شيخ محمّد باقر نجفى درس خوانده و از هر سه نفر اجازه داشته.

كتب زير از اوست:

1- حاشيه بر رياض المسائل 2- حاشيه بر قوانين 3- ديوان اشعار 4- رساله در حجّيّت استصحاب به اخبار 5- رسال در خراج و مقاسمه؛ و غيره.

مشاراليه در عصر روز جمعه 21 شعبان سال 1318

به سنّ شصت و هفت سالگى وفات يافته، در تكيه مير سيد محمّد شهشهانى در بقعه مدفون گرديد.

مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه نيّر در تاريخ وفاتش گويد:

فيا نيّر اكتب لتاريخ فوته

بفردوس خلّد رواح البديع

و مرحوم سيد عبدالوّهاب مستشار دفتر، در تاريخ وفاتش گويد:

«بديع هم به مكان رفيع جاى گرفت»

از اشعار اوست:

جام و جانان، شمع و من جمعيم در يك انجمن

جام خندان است و جانان، شمع گريان است و من

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درچه اي، ابوالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، امام مسجد قطبيّه، متوفّى در 8 جمادى الاولى سال 1380 در راه مشهد مقدّس، جنازه به مشهد منتقل شده و در آنجا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درچه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از مشاهير علما و مجتهدين، و اكابر فقها و مدّرسين، در اصفهان و نجف نزد علما تحصيل نموده و پس از وصول به مقامات عاليه علم و دانش به اصفهان مراجعت نموده، در مسجد نو بازار و مدرسه نيم آورد خارج فقه و اصول تدريس مى نمود، و عدّه اى كثير از فضلاى طلاّب به درس او حاضر مى شدند. در اين اواخر، مجتهد اعلم و جامع الشرايط در اصفهان منحصر به او بود.

در صبح جمعه دهم ربيع المولود سال 1364 به سنّ متجاوز از نود وفات يافته، جنازه با تجليل مناسب مقام او، در تخت فولاد در تكيه كازرونى جنب برادر مدفون گرديد.

در ايّام تحصيل در نجف اشرف با مرحوم شيخ محمّد على اوحدى سدهى (كه او نيز از فضلا به شمار مى رفت و چندين دوره به عنوان نماينده مردم اصفهان در مجلس شوراى ملّى شركت نمود و در شب 2 شبه 11 جمادى الثانيه 1381 در طهران وفات يافت) معاشر و هم حجره بوده، و او از زهد و تقواى مرحوم آقا سيد مهدى حكايت ها نقل مى نمود كه مقام، مناسب ذكر آنها نيست.

مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه نيّر در مرثيه و مادّه تاريخ وفات او گويد:

لهفنا من فقد كهف الناس دّرىّ النسب

حجّة الاسلام كنز العلم اغلى من ذهب

قد اجاد النيّر التاريخ فيما قد كتب

(سيّد المهدىّ فى قدس الجنان قد ذهب)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درزي عزيزي، محمداسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمداسحق درزى عزيزى فرزند حجةالاسلام آقا شيخ محمدمهدى بن العالم الجليل آقا شيخ محمداسماعيل درزى (كه از تلامذه سيعد العلماء بوده است) از دانشمندان معاصر و مقيم قريه (بهنمير) مازندران مى باشد.

وى در سال 1350 قمرى

متولد شده و مقدمات را از مرحوم والدش كه از شاگردان آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن مازندرانى معروف به شيخ كبير صاحب حاشيه (فرائدالاصول) آموخته و پس از فوت آن مرحوم در سال 1322 شمسى در مدرسه مولانا و مدرسه صدر بابل تحصيلات مقدماتى خدمت حاج شيخ على موحد نموده و در سال 1327 شمسى به قم مهاجرت و چندى از آقاى اعتماد تبريزى و پسرعموى خود آقا شيخ محمدحسين شريف زاده استفاده نموده.

ولى به واسطه كسالت شديد و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى براى معالجه به بيمارستان فيروزآبادى رى رفته و پس از بهبودى به حوزه درس عالم ربانى و آيت سبحانى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كوهستانى پيوسته و مقدارى از فقه و اصول و تفسير را در آنجا خوانده و مورد لطف مخصوص آنجناب قرار گرفته.

و بعد در سال 1334 شمسى مجدداً به امر آن مرحوم به قم آمده و به درس استاد على مشكينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى و علامه طباطبائى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالفضل زاهدى و درس هيئت مرحوم حاج شيخ محمد اردبيلى و رجال و فقه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده نموده و در سال 1338 شمسى بنابر دعوت اهالى بابلسر و زادگاهش قريه (عزيزك) كه از مضافات بابلست به آنجا آمده و به امر مرحوم آيت اللَّه كوهستانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر آيت اللَّه زاده مازندرانى به قصبه (بهنمير) اقامت و در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

قصبه (بهنمير) زادگاه جد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ولى اللَّه مدرس مازندرانى بوده ولى حدود يكصد و پنجاه

سال از روحانى خالى بوده (با اينكه محيط آن حدود چهل هزار نفر جمعيت داشته است) از اين جهت فرقه ضاله بهائيه در آنجا رخنه كرده و فعاليت زيادى نموده و در غالب شئون زندگى مردم خلط و آميزش پيدا كرده بودند.

ايشان وظيفه خود دانسته كه امريه آقايان را اطاعت و در آنجا ايفاء وظيفه نمايند و به حمداللَّه موفق شدند در طول 15 سال اقامتشان در آنجا جلوى نفوذ و پيشرفت آن حزب منفوره مردوده را گرفته و تعداد 17 خانوار را كه عددشان 67 نفر مى شود از زن و مرد ارشاد و هدايت نموده و برگردانند.

و خلاصه مبلغين ضال و مضل آنها را مجاب و محكوم نموده و شر رفت و آمدشان را از آن منطقه دور نمايند در سال 1342 شمسى مشرف به مكه معظمه و وراد در بيت اللَّه الحرام شده و با يكى از وزراء كشور سودان مباحثه در خلافت نموده و او را ملزم ساخته و نيز در سال 1347 شمسى با يكى از دانشمندان مصرى گفتگو و او را مجاب ساخته اند.

آقاى عزيزى داراى آثار خير چندى مى باشند كه از آنهاست.

1- كتابخانه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف در (بهنمير).

2- بناء پل آهنى جهت رابطه چند قريه و مسجد و تكايا و غيره.

داراى اجازات عديده اى در امور حسبيه و روايتى از آيات عظام قم مانند آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه العظمى آميرزا هاشم آملى و مرحوم آيت اللَّه العظمى عراقى و آيت اللَّه العظمى ميلانى مشهد مقدس مى باشند.

از آثار قلمى ايشانست كتاب كشف الحقايق رد بر بهائيت و بابيت و ازليت كه مخطوط مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

درزي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 411/410

ق)، عالم مذهب اسماعيليه. معروف به نشتكين. وى از موسسان مذهب دروزيه است و نام اين گروه ماخوذ از شهرت اوست. درزى نيز مثل حمزه بن على زوزنى، كه يكى از ديگر از موسسين اين مذهب بود، ايرانى نژاد و اهل بخارا بود. در اواخر سال 407 ق به مصر رفت و به خدمت حاكم فاطمى رسيد. گويند حاكم او را براى نشر دعوت خويش به شام فرستاد و وى در شام كشته شد. ولى به موجب روايات دروزيه، وى در اواخر عمر از حاكم برگشت و با او به دشمنى برخاست و در نتيجه، حمزه به عنوان يگانه فرستاده و داعى حاكم مورد متابعت دروزيه واقع شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ و عقايد اسماعيليه (229 -227) دايرةالمعارف فارسى (968/1).

درود آبادي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1280 ق)، عالم دينى. وى پس از تحصيلات مقدماتى به نجف اشرف مهاجرت نموده و درس ملا حسينقلى همدانى را در آنجا درك نمود. سپس به موطن خود بازگشت. از آثارش: «در المنضود فى اجوبه مسائل اليهود»؛ «شرح اسماء الحسنى»، عربى؛ «الشموس الطالعه فى مشارق زيارت الجامعه»، عربى.[1]

سيد حسين بن سيد محمدتقى درودآبادى همدانى متوفى 1344 عالمى جليل و فقيهى فاضل و اخلاقى كامل از شاگردان ميرزا بزرگ شيرازى در سامره و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملا حسينقلى همدانى و ميرزا حسين خليلى در نجف اشرف و داماد عالمه سيد محمدشاه عبدالعظيمى و داراى مقامات معنوى و سير و سلوكم و حسن باطن و تقوا و صلاح بوده و در حدود 1319 ق به همدان مراجعت و به خدمات دينى و وظائف شرعى پرداخته تا در سال 1344 ق وفات

و در مقبره شخصى مدفون شده است.

آثار و تأليفات او از اين قرار است 1- تنبيه الراقدين و جمال الوافدين در اخلاق 2- ملخص الاصول 3- الشموس الطالعه در شرح زياره الجامعه 4- القسطاس المستقيم 5- الرد على التثليث 6- الدر المنضود 7- التحفه الرضويه 8- تفسير القرآن ناتمام 8- شرح اسماء الحسنى وى داراى دو فرزند دانشمندان به نام آقا سيد فخرالدين و آقا سيد ابوالفضل عارفى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (89/13 ،78/8)، مؤلفين كتب چاپى (713/2).

درودي سبزواري، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدابراهيم بن ميرزا معصوم بن ابراهيم بن معصوم العلوى درودى سبزوارى عالمى جليل و متقى در 8 ماه رجب 1282 ق متولد و مهاجرت به نجف و از علامتين خراسانى و يزدى و خليلى تهرانى و شيخ محمدتقى كاظمينى (آل اسداللَّه) استفاده كرده و به سبزوار مراجعت و در سن 74 سالگى در سال 1366 ق وفات و در نزديكى قبر امامزاده يحيى سبزوار مدفون شده است.

فرزند فاضلش آقا سيد محمد مهدى در اوان شباب در سال 1350 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

درويش برهان، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم امامى. از دانشمندان بزرگ دين در قرن دهم هجرى است و از آثار اوست: «بحر المناقب»، در فضايل اميرالمومنين (ع)، به عربى و مختصر آن «در بحر المناقب»، به فارسى، كه بعد از 911 ق و قبل از 971 ق تاليف و اختصار شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (218/2)، الذريعه (49 -48 /3)، رياض العلماء (325/3).

دزفولي كاظمي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ق)، عالم دينى. جدش برادر شيخ اسداللَّه دزفولى كاظمى، صاحب «مقابس» است. فرزندش شيخ محمدعلى معزى شرح حال او را نگاشته و يادآورد شده است كه كتاب «شرح التبصره»، ناتمام، و شرح «خطبه همام» به فارسى و منظوم، از آثار وى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1046/14).

دزفولي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. وى از شاگردان فاضل اردكانى و شيخ زين العابدين مازندرانى بود. از آثارش: «قسطاس الاوزان فى تعيين موازين البلدان»؛ حاشيه بر «متاجر» شيخ مرتضى انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (219/3)، الذريعه (79/17)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 87/14).

دزفولي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى. وى در خوزستان متولد شد و بعد از تحصيل مقدمات به نجف رفت و در آنجا در حوزه درس علامه انصارى و ديگر بزرگان دين شركت جست و بعد از مدتى به كسب درجه اجتهاد نايل شد. آنگاه به سرزمين خود بازگشت و در آنجا به ترويج دين مبادرت كرد. شيخ مهدى بيگدلى دزفولى، صاحب «ذخيره العباد» و ترجمه آن «طريق النجاه»، از شاگردان برجسته او بود. وى در دزفول درگذشت و همان جا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (170/15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 598/14).

دزفولي، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333 ق)، عالم دينى. از دانشمندان دينى متورع روزگار خود بود كه در نجف نزد ميرزا حسين خليلى شاگردى كرد. وى ساليانى ملازم حلقه هاى دروس بود تا اينكه به درجه كمال رسيد. پس از آن به دستور استادش، خليلى، مدتى در بنادر به ترويج دين پرداخت. وى از شمارى از عالمان چون ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدباقر اصطهباناتى شهيد و ملا محمدعلى خوانسارى و سيد اسداللَّه رشتى اشكورى و شيخ عباس كاشف الغطاء و سيد ابوتراب خوانسارى اجازه روايت دريافت كرد. وى صاحب تقريراتى در «مساله النهى»، در عبادت، و «فضولى در ايقاعات» و «حجيت قطع» و «قاعده ى يد» و... است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1119 -1118 /14).

دزفولي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1330 ق)، عالم دينى. وى در نجف از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محم شرابيانى بود و تقريرات دروس اين دو را گردآورى كرده و از هر دو استاد اجازه دريافت كرد. در نجف درگذشت و در وادى السلام دفن شد. از ديگر آثارش شرح «الكفايه» استادش ملا محمدكاظم خراسانى، از اول مباحث الالفاظ تا آخر النسخ، است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1551/14).

دزفولي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1291 ق)، عالم دينى. معرف به ملا باشى. او عالمى ماهر در معقول و حديث بود. در تهران سكونت داشت. ناصرالدين شاه از وى خواست تا «غايه المرام» سيد هاشم بحرانى را ترجمه كند و او اين كار را انجام داد و ترجمه را كه داراى يك مقدمه و پانصد و شصت باب و خاتمه بود «كفايه الخصام فى فضائل الامام» ناميد. از ديگر آثار وى: «السهابه»، در غزوات صحابه كه ترجمه «تاريخ الواقدى» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (91/18 ،260/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222/13).

دستجردي، بدرالدين حسن

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، عالم دينى. از اهالى دستجرد از بلوك جهرود قم بود. در زادگاهش برآمد آنگاه به قم مهاجرت كرد و در آنجا توطن نمود. شيخ منتجب الدين در «فهرست» خود وى را صالح توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (174/5)، رياض العارفين (235/1)، فهرست منتخب الدين (60).

دستجردي، شرف الدين محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، عالم دينى. مقيم قريه زيناباد بود، منتجب الدين در «فهرست» خود وى را فقيه فاضل توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (118/5)، فهرست منتجب الدين (179).

دستغيب شيرازي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1319 ق)، عالم دينى. سيد محسن دستغيب مقيم بندرعباس بود و از علماى روزگار خود. وى صاحب آثارى از جمله «اصول الدين» است كه به فارسى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192/2)، ريحانه (220/2)، مؤلفين كتب چاپى (222/5).

دستغيب، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود بن سيد هدايةاللَّه دستغيب متولد 1322 و متوفى 1382 ق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دشتكي، صدرالدين، ابونصر محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 961 ق)، عالم امامى. معروف به صدرالدين ثانى يا امير صدرالدين ثانى و يا صدرالدين واعظ. شهرت وى بيشتر به سبب توبه ى حقيقى او است. صاحب «روضات الجنات» گويد كه نظير توبه صدرالدين از كسى معهود نبوده و هيچ كدام از اهل توبه به آثارى مانند آثار توبه ى وى موفق نيامده اند. وى از مشايخ روايت و اجازه بوه و براى يكى از علماى اماميه سيد على بن قاسم حسينى عريضى يزدى اجازه فاخرى نوشته است. از آثار وى: رساله «الذكرى» يا «الخمريه»، در تحريم خمر كه در رشته ى خود بى نظير است. لفظ «الذكرى» برابر با 961 ق سال تاليف رساله مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (38/10 ،253/7)، روضات الجنات (171 -170 /7)، ريحانه (427 -426 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 220 -219 /10)، الكنى و الالقاب (411/2)، مجالس المومنين (233/2)، هديه الاحباب (187 -186).

دعاءنويس، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى على بن السيد نصراللَّه بن السيد ابى القاسم ابن السيد على نقى الخراسانى تهرانى معروف بدعاء نويس، عالمى بزرگ و پارسائى بزرگوار بودند.

وى از شاگردان مرحوم علامه حاج شيخ تهرانى بودند و سالها در نجف اشرف ملازم ابحاث مشاهير فقهاء آن سامان بودند و در ضمن اشتغال مواظب وظائف شرعيه و زيارات مخصوصه و نوافل و رياضات شرعيه و ملتزم غالب مستحبات بودند و در مشاهد مشرفه حالاتى داشتند و بسيار در آن اماكن مقدسه توقف مى نمودند و براى ايشان منامات و مكاشفات و مشاهدات عجيبه بوده است كه يكى از آنها را در اينجا مى نگارم:

تشرف آن مرحوم بمكه معظمه بطى الارض بملازمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه

در ايامى كه اشتغال بتحصيل داشتند

در نجف مشرف مى شوند بكربلا براى زيارت حضرت حسين عليه السلام و شبكه ضريح مطهر را گرفته و دعا مى كند براى توفيق تشرف به مكه معظمه و قسم مى دهد خداى متعال را بحق پيغمبر و آل طاهرينش علهيم السلام اينكه حاجتش را رد نكند. پس از حرم بيرون آمده شخصى را ملاقات ميكند و ميگويد آيا مايل هستيد پياده بمكه برويم ميگويد آرى پس با هم توافق كرده وقت معين و مكان مخصوصى را تعيين مى نمايد براى مسافرت و امر مى كند كه توشه كمى بردارد و در آن وقت و آن مكان حاضر شده و باتفاق از كربلا بيرون مى روند و چون كمى راه مى روند بيك چشمه آب صاف رسيده و آن شخص قبله را براى او تعيين و مى گويد همينجا باش تا عصر كه من مى آيم و مى رود آنگاه وقت موعد آمده و كمى راه مى روند بچشمه آب ديگر رسيده و باز قبله را نشان او داده و مى فرمايد شب را در اينجا باش تا صبح كه نزد تو مى آيم و مى رود و صبح حاضر شده و مى روند تا به چشمه سوم رسيده و قبله را براى او مشخص و مى گويد اينجا بيتوته كن تا صبح كه بيايم و در موقع وعده آمده تا هفت روز بهمين كيفيت كه هيچ آبادى نمى بينند و در روز هفتم خانه ها و آبادى مى بيند پس آن شخص ميفرمايد برو تا باين شهر برسى وقتى به آن آبادى ميرسد مى بيند كه مكه مكرمه است و ديگر رفيق سفرش را نمى بنيد و بعد از مدت طولانى حجاج مى رسند كه در ميان آنها جمعى از اهل تهران كه از آنها پسر عمويش

حاج سيد خليل اللَّه تهرانى بوده و همگى تعجب مى كنند و ايشان قضيه را نقل مى نمايد و بعد از اداء مناسك مراجعت مى كنند و تمام حجاج ويرا بى نهايت احترام مى نمايند.

و سفر ديگر به مكه مشرف شده و به تهران مراجعت و برياضات شرعيه اشتغال مى ورزد و خوراك و خواب خود را كم و به عبادات از صيام نهار و قيام ليل پرداخته و شبهاى جمعه در حرم سيدنا عبدالعظيم حسنى عليه السلام تا صبح بيتوته نموده و يك ختم قرآن تلاوت مى نمود. مشهور به مستجب الدعوه شده و دعايش مجرب بود. براى هر كس مينوشت و دعا ميكرد مستجاب ميشد و از اين جهت معروف بدعانويس شد و عوام تصور مى كردند تسخير جن دارد زيرا مصروعين و غشى ها را نزد او آورده و ايشان دعا نموده و يا دعا مى دادند فورا خوب ميشد، بسيارى از بيماران را عافيت بخشيده و رفع ابتلاها بدعاء وى مى شد تا در سال 1322 ق در تهران رحلت نموده و در رواق مطهر حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديد.

از باقيات الصالحات ايشان است دو فرزند عالم و متقى ايشان بنام حجةالاسلام آقا سيد ميرزا حسن تهرانى متوفى سال 1328 ق در نجف و حجةالاسلام آقا سيد محمدتقى تهرانى كه شب هاى جمعه مانند مرحوم پدرش در جوار حضرت عبدالعظيم عليه السلام احياء داشت و در سال 1349 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دعوتي، ابوالفتح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى مير ابوالفتح دعوتى از افاضل دانشمندان و مدرسين و نويسندگان خدمتگذار و پارساى حوزه علميه است در مهرماه 1316 شمسى در خرم آباد متولد شده و پس از پايان تحصيلات متوسطه به تحصيلات علوم قديمه

پرداخته و بعد از پايان سطوح نهائى از درس خارج آيت الله العظمى شريعتمدارى و گلپايگانى و امام خمينى و مرحوم محقق يزدى استفاده نموده و در رشته الهيات و معارف اسلامى داراى گواهى ليسانسيه مى باشند و اكنون اشتغال به تدريس و تربيت محصلين و دانش آموزان جوان و تاليف كتب در فنون مختلفه دارند، آثار عديده ئى دارند كه قسمتى از آن مطبوع مى باشد و آنها از اين قرار است: 1- كتاب آفرينش جهان در اثبات خدا و مسائل مربوط به توحيد و بحثهائى پيرامون تكامل 2- سرودهاى جاودان در پاره داستانها و پندها و نصايح 3- پاسخ كسرويان در رد مرام كسروى و پيروانش 4- كتاب شق القمر 5- پيدايش موجودات زنده 6- كشتى نوح 7- خانه بلبلان 8- عيسى مصلوب در مورد اشتباه داستان صليب و مصلوب 9- شيعيان لبنان 10- سلسله داستانهاى مصور قرآن كريم 11- مقالاتى در مجله وزين مكتب اسلام از آغاز انتشار 12- مجله كودك 13- همكارى در مجله پيام شادى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دماوندي زواري، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن محمدحسن بن مهدى بن ابى القاسم ملقب به آقا بزرگ ابن سيد زين العابدين طباطبائى زوارى از علماء گذشته دماوند بوده است.

وى در سال 1273 قمرى در قريه لومان كه در دو فرسخى دماوند است متولد شده و در دوران كودكى مادر را از دست داد و عمه اش در تهران وى را پرورش نموده تا سن 18 سالگى كه پدرش در دماوند وفات و ناچار به دماوند برگشته و به انجام وظائف دينى پرداخته و مصائب بسيارى بر وى وارد شده تا در سال 1316 قمرى مهاجرت به عتبات عاليات نموده و چندين سال

از ابحاث آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى و علامه يزدى استفاده نموده و مدتى هم هجرت به سامراء نموده در سال 1324 قمرى به اتفاق مهاجرين به كاظمين برگشته در سال 1335 و در ماه رجب 1338 قمرى مشرف به كربلاى معلى شده و در شب نيمه شعبان آن وفات و در صحن شريف حضرت عباس مدفون گرديده است. و اين بزرگوار پدر همسر مرحوم علامه بزرگوار حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) مى باشد كه در سال 1336 قمرى با معظم له وصلت نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دماوندي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا ابوالقاسم بن نجف قلى دماوندى عالمى جليل بوده است وى در خاندان تقوا تولد و پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات به نجف مهاجرت و از مرحوم علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى استفاده فقه و اصول و از مرحوم زاهد سالك عالم ربانى آخوند ملا حسينقلى همدانى كسب اخلاق و سلوك نموده و هم از ملا لطف اللَّه اسكى و ميرزا حسين خليلى تهرانى بهره مند شده و اول به افتخار مصاهرت آيت اللَّه سيد ميرزا حسين اصفهانى و بعد از آن با ملا على محمد كتبى بن علامه ملا باقر بهبهانى نجفى صاحب (دمعة الساكبه) وصلت نموده و در حدود 1320 قمرى در نجف بدرود حيات گفته و بعد از مدت كمى پدر و برادرش حاج محمد رحيم و حاج حبيب اللَّه كه از تجار و اخيار دماوند بوده اند وفات نموده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دماوندي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن اسماعيل بن محمدتقى بن عبدالغفور كته ميرى مرعشى دماوندى دانشمندى بزرگوار بوده است

وى در دماوند متولد و پرورش يافته و بعد مهاجرت به نجف و در درس شيخنا الانصارى شركت نموده و بعد به علامه سيد حسين كوه كمرى پيوسته و با مرحوم علامه ملا قربانعلى زنجانى صداقت تام داشته و در تهران پس از عمر طولانى در سال 1341 قمرى وفات و در سر قبر (آغا) مدفون گرديده است

داراى دو فرزند عالم بنام آقا سيد محمدباقر معروف به بحرالعلوم و آسيد جعفر واعظ كه در سال 1336 قمرى در جوانى در زمان پدرش وفات نمودند بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دماوندي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا دماوندى از علماء فاضل معاصر دولت ناصرى بوده كه پس از فراگرفتن مقدمات و سطوح به سامره مشرف و به درس آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ (مجدد) شيرازى شركت نموده و بيشتر از محضر مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (جد آيت اللَّه مرواريد معاصر) و علامه فشاركى سيد محمد (سيد استاد) و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و پس از يكسال از فوت ميرزاء بزرگ شيرازى سال 1313 قمرى به تهران برگشته و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا به اجل محتوم از دنيا رفته است.

(وف بعد از 1313 ق)، عالم دينى و مدرس. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح به سامراء رفت و در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى شركت كرد اما بيشترين بهره گيرى وى از حوزه ى درس حاج شيخ حسنعلى تهرانى و سيد محد فشاركى اصفهانى و ميرزا محمدتقى شيرازى بود. در 1313 ق به تهران بازگشت و در مدرسه مروى، تا پايان

عمر، به تدريس اشتغال داشت.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 729/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (157/ 5).

دوز دوزاني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محسن به العلامه آيت الله العظمى آقاى حاج ميرزا محمود بن العلامه الحجه آقا ميرزامحمد حسن مشهور به (حاج فخرالعلماء) دوزدوزانى از فضلاء مدرسين حوزه علميه قم است.

در بيست و پنجم ماه رمضان 1347 قمرى در تبريز متولد شده و بعد از پايان تحصيلات جديد به علوم قديمه پرداخته و مقدمات و سطوح اوليه را در تبريز از مرحوم والدش فراگرفته و در 16 ذى الحجه 1368 ق كه والدش رحلت نمود براى تكميل مبانى علميه مهاجرت به قم و بعد از اتمام سطوح عالى مكاسب و كفايه در جلسات بحث خارج فقه و اصول آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى امام خمينى شركت نموده و دروس اصول معظم له را در 600 صفحه به عنوان تقريرات به رشته تحرير آورده و ضمنا به تدريس متون عاليه فقه و اصول پرداخته است.

بالغ بر يكصد نفر از محصلين و طلاب علوم دينى آذربايجانى و غيره در درسش حاضر مى شوند بيانى شيرين و فصيح دارند كه شاگردان خود را كاملا روشن و بهره مند مى نمايند. داراى تاليفات هستند كه از نظر طالبين مى گذرانم.

1- اجود الشروح در شرح كتاب معالم الاصول كه با تقريظ آيت الله العظمى شريعتمدارى در سال 1376 به طبع رسيده است.

2- حاشيه اى بر رسائل شيخنا الانصارى 3- حاشيه بر تقريرات مرحوم علامه نائينى.

4- تلخيص امالى سيد مرتضى رحمه الله 5- شرح بر كفايه الاصول.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دوست محمدي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ هادى دوست محمدى خوانسارى از افاضل حوزه علميه و اعضاء محترم مجله وزين مكتب اسلام است كه بيوگرافى خود را بنابر درخواست نگارنده به شرح زير مرقوم داشته اند.

در فروردين سال 1321 شمسى در فريدن چهارمحال بختيار متولد شده

و از شش سالگى ضمن خواندن دروس ابتدايى ادبيات را در محضر والدش حجةالاسلام شيخ محمد على دوست محمدى و عموهايش حجج اسلام آقايان مروجى قرار گرفته و در دوازده سالگى در خوانسار به محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين علوى رضوان اللَّه تعالى مشرف شده و در حوزه درس ايشان و محضر آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى ابن الرضا كسب فيض نموده، و در 16 سالگى مهاجرت به قم نموده و مورد توجه و راهنماييهاى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود روحانى و حاج ميرزا ابوالحسن روحانى قرار گرفته و به تكميل دروس ادبيات و معانى بيان و منطق پرداخته و از محضر اساتيد حوزه چون آقا حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و حاج شيخ رضا آدينه وند (نحوى) استفاده نموده سپس به تحصيل شرح لمعه و مكاسب بعد از خواندن معالم الاصول اشتغال و از آقايان امينيان و مشكينى بهره مند شده و كفايه را از محضر آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى استفاده كرده و دروس عقايد و بررسى اديان و فن نويسندگى و قسمتى از اخلاق را از محضر استاد محقق ناصر مكارم آموخته و تاريخ تحليلى اسلام و رجال و قسمتى از رسائل را از درس استاد حاج شيخ جعفر سبحانى فراگرفته و علم درايه و حديث شناسى را از محضر استاد حاج آقاموسى شبيرى زنجانى بهره مند شده و در درس تفسير را از بيانات حج شيخ ابوالقاسم خزعلى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مرتضى شبسترى استفاده نموده و پس از آن چندى هم از محضر و ابحاث مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان مستفيض گشته و هم از ابحاث و

دراسات الهيات مرحوم شهيد استاد مطهرى و فلسفه تطبيقى را از محضر آقامهدى حايرى استفاده نموده و زبان انگليسى را هم مدت كوتاهى از تدريس استاد سيد محمد بهشتى فيض برده است و در ضمن تمام اين دروس شديدا تحت تاثير روحيات و اخلاقيات استاد علامه طباطبائى و شهيد مرتضى مطهرى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقاحسين فاطمى رحمه اللَّه عليهم قرار گرفته و همواره در محضرشان شركت و از انفاس قدسيه و ملكوتى آنان بهره مند شده است.

درس خارج فقه را از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و نيز امام راحل استفاده كرده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى و تبعيد امام راحل به تركيه از محضر آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى و نيز آيت اللَّه حاج سيد مصطفى خوانسارى استفاده نموده و از هر كدام از اين آيات بهره هاى بسيارى برده است.

آثار و تأليفات ايشان

در سال 1350 شمسى به عضويت هيئت تحريريه مكتب اسلام انتخاب و براى داشتن ذوق و استعداد فوق العاده آشنا به انواع و سبك قلم فرساء و نگارشهاى گوناگون شده و علاوه بر تبليغ از راه منبر در سراسر كشور موفق به نگارش و از طريق مطبوعات پاسخگوئى سئوالات مردم كه از داخل و خارج به دفتر مجله مى رسيد قدرت پاسخگوئى و توان بيشترى در بيان مطالب و تدريس نيز به دست آورده و با الطاف غيبيه و عنايات الهى موفقيتهاى چشمگيرى نصيبش گرديده است.

پس از انتشار مقالات مختلفه پيرامون موضوعات گوناگون اسلامى نخستين اثر مدون كتابى به نام (راه نفوذ در دلها) در

اخلاق و روانشناسى به چاپ رسانيد سپس كتابهائى ديگر كه ذيلا ياد مى شود منتشر نمودند.

1- راه نفوذ در دلها.

2- مسئوليت و نظارت مردم در حكومت اسلامى (تحليل مباحث فقهى و اجتماعى).

3- نامه عصائى به يك دختر (تحليلى از ديدگاه اسلام نسبت به يك زن رماتيك).

4- ريشه يابى انحرافات جوانان.

5- آئين اعتدال، نه افراط و تفريط.

6- ايمان و عمل.

7- رسالت شيعه.

8- چرا استعمار از ايدئولوژى اسلام مى ترسد؟

9- رسالت انقلابيون.

10- شخصيت زن از ديدگاه قرآن.

11- حج باشكوهترين تجلى وحدت (ابعاد عبادى اخلاقى اجتماعى سياسى حج).

12- رساله اى در لوث و قسام (فقهى، استدلالى، تحقيقى).

13- مقدمه اى بر تاريخ تحليلى اسلام.

14- روانشناسى و تربيت و اخلاقى اسلامى (كه در دانشگاه تدريس مى شود).

15- چهار كتاب مصور در ادبيات كودكان و ده ها مقاله در مطبوعات كشور.

آقاى دوست محمدى اكنون با تحقيق و تدريس و نگارش در حوزه علميه قم عضو هيئت علمى دانشگاه تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

دولت آبادي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از رؤساى علماى اصفهان. در قبل از طلوع آفتاب روز چهارشنبه 11 ذى قعده 1277 متولد، و در 1346 وفات يافته، در تكيه ى آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى مدفون گرديد.

مشاراليه در حسن معاشرت و اخلاق، ممتاز بوده و در اواخر عمر به مرض جنون مبتلا شده، در حال مرض فوت كرد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دهاقاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدحسين از دانشمندان بنام و بزرگوار حوزه علميه نجف و معاودين محترم آن سامان است كه در ذى الحجه 1391 ق مانند ديگران به حكم اجبار به ايران و به قم اقامت نموده است.

وى پس از نشو و نماى در محل خود به اصفهان آمده و به تحصيل علوم دينى پرداخته و بعد از خواندن سطوح مهاجرت به نجف نموده و از محضر آيت الله العظمى اصفهانى و آيات ديگر استفاده و به تدريس فقه و اصول پرداخته تا در سال مزبور كه معاودت به ايران و در قم المحميه اقامت فرموده و اشتغال به تدريس فقه و اصول دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دهدشتي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد كاظم دهدشتى از علماء معاصر آبادانست. كه پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت پانزده سال در جوار مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام اقامت و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ فرا گرفته آنگاه بدرس خارج فقه آيه الله العظمى حكيم و آيه الله آقا ميرزا باقر زنجانى سلمه الله حاضر و مبانى فقه را از اين دو اسطوانه علمى فرا گرفته و مبانى اصول را از محضر زعيم اعظم معاصر حضرت آيه الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى فرا گرفته و به مباحثات اشتغال داشته تا سال 1381 قمرى كه عده ى از اهالى آبادان طومارى بمحضر مقدس آيه الله العظمى شاهرودى و آيه الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى قدس الله سره مرقوم داشته كه مترجم معظم ما را براى ارشاد و هدايت بآبادان اعزام فرمايند. پس حسب الامر آقايان مذكور بآبادان آمده و مسجد بزرگى بنام

بهبهانيهاى مقيم آبادان تأسيس و باقامه جماعت و تنوير افكار و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته است.

از آثار ايشانست كتابخانه اى بنام حضرت ولى عصر عجل الله فرجه در جنب مسجد مزبور كه تاكنون حدود پنجهزار جلد كتاب دارد و هر روزه حدود پنجاه نفر براى مطالعه مراجعه مينمايند و وسائل آسايش از هر جهت آماده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ده سرخي اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمود بن العلامه السيد مهدى بن سيد اسدالله موسوى ده سرخى نجفى از علماء فاضل و فضلاء كامل معاودين حوزه نجف اشرف است كه در قم رحل اقامت انداخته است.

اصلا از شهرك سه كيلومترى شهركرد اصفهان بوده و مرحوم جدشان بده سرخ لنجان كه شش فرسخى اصفهانست هجرت نموده و ايشان در سال 1345 قمرى در آنجا به دنيا آمده و والدش در روز شنبه دهم رجب 1354 قمرى در اصفهان فوت نموده و در تخت فولاد مدفون شده است.

وى در سال 1366 ق به تحصيل علوم دينى پرداخته و در سال 1368 قمرى هجرت به قم و بعد از چند ماهى عزيمت به نجف نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و دروس عالى را از آيت الله آقا سيد على فانى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و بيشتر آيت الله العظمى خوئى مدظله آموخته تا به مدارج عاليه علم رسيده و مفتخر به دريافت اجازات از اساتيد و آيات عظام نجف شده و پس از 24 سال اقامت در نجف به حكم اجبار دولت شوم بعث عراق به ايران مراجعت و در قم رحل اقامت

انداخته است آثار ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- سراج المبتدئين در شرح منيه المريد شهيد ثانى كه در سال 1376 در اصفهان به طبع رسيده.

2- كتاب هدايه الطالبين شرح آداب المتعلمين در سال 1376 در نجف چاپ شده.

3- كتاب مفاتيح الصحه فى طب النبى و الائمه عليهم السلام فارسى در سال 1379 در نجف چاپ شده.

4- كتاب رمز الصحه عربى در سال 1381 در نجف طبع شده.

5- كتاب الجمان الحسان فى احكام القران در سال 1382 در تهران چاپ افست شده است.

6- مفتاح الكتب الاربعه فهرست كافى و تهذيب و استصبار و من لايحضره الفقيه درسى مجلد كه تاكنون پنج جلد آن طبع شده است.

7- حظ الشباب در خلاصه و ترجمه خصال مرحوم شيخ صدوق كه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دهلوي، شاه ولي الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم معروف به « شاه ولي الله دهلوي » و « محدث دهلوي » ( 1114 _ 1176 ق / 1753 _ 1762 م ) دانشمند مسلمان ( قرآن شناس ، حديث پژوه ، فقه پژوه و متكلم ) و اسلام شناس و احياگر / اصلاحگري عرفاني مشرب بزرگ انديشه ديني / اخلاقي و اجتماعي / سياسي در قرن دوازدهم هجري / هجدهم ميلادي در شبه قاره ي هند ، ( متولد و متوفي و مدفون در دهلي ) .

وي داراي آثار عديده ، در حدود يكصد اثر به دو زبان فارسي و عربي است كه از آن ميان در حدود سي و پنج اثر چاپ و به انگليسي و زبانهاي ديگر ترجمه شده است . اولين معلم او پدرش شاه [ كلمه ي شاه

، لقب طريقتي / عرفاني است ] عبدالرحيم عمري ( م 1131 / 1719 م ) ، موسس و مدير مدرسه ي علميه ي رحيميه در دهلي بود . معروف است كه در هفت سالگي قرآن كريم را حفظ كرد . در پانزده سالگي به توصيه ي پدر به طريقت صوفيانه ي نقشبنديه وارد شد . سپس استاد و مدير مدرسه ي پدر گرديد .

در سال 1143 به حج رفت و اين فريضه ي ديني واجب را به جاي آورد ؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين ، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماي بزرگ آنجا به تجديد و توسعه ي آموخته هاي خود ، به ويژه در زمينه ي حديث پرداخت .

در سال 1145 ق / 1732 م به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم و تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد . يك دهه ي بعد ، اثر گران سنگ علمي _ اجتماعي خود حجت الله البالغه را به عربي نوشت ( چاپ قاهره ، 2 جلد ، 1952 _ 1953 ) . در اين كتاب صلاي احياگري و بازگشت به خلوص اوليه ي فرهنگ و علوم اسلامي ، با تاكيد بر قرآن و حديث ، و نيز چاره انديشي هاي اجتماعي براي حل معضلات مسلمانان در داده است . نگرش و انديشه ي صوفيانه ي او ته رنگي در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است ، و در هر حال برجسته و موكد نيست .

تجددگرايان مسلمان نظير علامه محمد اقبال لاهوري (

م 938 ) و فضل الرحمن ( م 1988 ) در او شخصيت وحدت بخش تفرقه ها و تحزب ها و فرقه گرايي هاي فقهي / حقوقي و ايدئولوژيك مي ديدند كه دعوتگر به اجتهادي نوين است و روي آوردن به باطن كتاب و سنت .

او داراي زندگينامه ي خودنوشت كوتاهي به نام الجزء اللطيف في ترجمه ي العبد الضعيف ( به فارسي ) است و در كتاب انفاس العارفين هم اشارات زندگينامه اي دارد . نهضت فرهنگي و اجتماعي _ سياسي اي كه او ، فرزندان ( به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش ) و شاگردانش به بار آورند ، به تعبير عبيدالله سندي ( م 1944 ) « نهضت ولي الله » نام گرفت . پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن ، شاه ولي الله به صورت قهرمان ملي و متفكر سياسي _ اجتماعي تلقي شد ؛ و به او همان شأني را دادند كه به عارف مسلمان هندي و مصلح ديني _ اجتماعي قرن هفدهم ميلادي يعني شيخ احمد سرهندي داده بودند . امروزه ، چنان كه اشاره شد ، نهضتهاي بزرگ ديني اسلامي در گستره ي جنوب آسيا ، به ويژه گروهي به نام ديوبندي Deobandis _ كه تكثرگرايي و روحيه و پيش زمينه ي عرفاني دارند _ خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولي الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مي دانند . جنبش هايي كه كما بيش صوفي / تصوف ستيزند ، نظير اهل حديث ، حتي پيروان مولانا مودودي ، در زندگي و آثار شاه ولي الله ، بازگشت به مباني اصلي شريعت ،

طرد سياسي تاثيرات و نفوذ فرهنگي / استعماري بيگانه ، و در يك كلام ، سرچشمه ي اعتقادات اصلاح طلبانه ي خود را مي يابند . در زمان حيات شاه ولي الله ، مخالفتهاي فرقه هاي نژادي غيرمسلمان هندي نظير « جات » و « مراتهه » ، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود . نواده ي او شاه اسماعيل شهيد با وجود تلاش براي برانداختن رسوم خرافه آميز محلي بعضي از توده هاي مسلمانان ، و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاي غيرمسلمان و اشغالگر هند ، در عين حال _ مانند جدش شاه ولي الله _ داراي آثار عرفاني بر وفق مكتب بن عربي است . دسته ي ديگري از پيروان او كه برجسته ترين آنها شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق ( م 1773 ) بود ، در عمل ، پيگير گرايشهاي عرفاني شاه ولي الله شدند .

شاه ولي الله مردي كوشا و كثيرالتاليف بود . آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سي اثر از آنها به چاپ رسيده ( و بقيه يا به صورت نسخه ي خطي است يا از بين رفته است ) . آثار او به دو زبان عربي _ زبان رسمي و علمي سراسر جهان اسلام از آغاز تا امروز _ و فارسي _ زبان رسمي و ادبي هشتصد ساله ي هندوستان از عهد غزنويان تا استعمار بريتانيا _ نوشته شده است .

بعضي از آثار فارسي او ( كه در آن زمان ، زبان ادبي و رسمي / اداري هند

بود ) عبارتند از :

1 _ الطاف القدس في معرفه لطائف النفس ( چاپ هند ، 1964 م )

2 _ الانتباه في سلاسل اولياء الله

3 _ اتحاف النبيه في ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه ( لاهور ، 1969 م ) .

و مهمتر از نظر بحث و تحقيق ، آثار قرآن پژوهي اوست كه برجسته ترين آنها عبارتند از :

4 _ فتح الرحمن في ترجمه ي القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولي الله در 1151 ق / 1738 م بوده و در كراچي و بعشي شهرهاي هند كراراً چاپ شده و بحث درباره ي آن موضوع اصلي اين مقاله است .

5 _ الفوز الكبير في اصول التفسير كه رساله اي كم حجم و پر مغز درباره ي اصول و مباني تفسير قرآن است كه هم به مسائل زباني / ادبي و بلاغي و هم عناصر و اركان و اصول تفسير نگاري در پنج مبحث و بخش اصلي پرداخته است . ( كراچي ، 1964 م ) ترجمه ي عربي اين كتاب در جهان اسلام ( عرب زبان ) اشتهار و به حق اعتبار دارد و تحت عنوان ترجمه ي الفوز الكبير ... بارها در كراچي و كشورهاي عربي به طبع رسيده است . ترجمه ي انگليسي اش به كوشش گ . ه_ . جلبني ( G.H.Jalbani ) با عنوان The Principle of Quran Commentary انتشار يافته است ( اسلام آباد ، 1985 م )

6 _ المقدمه في قوانين الترجمه رساله اي كوتاه و چاپ نشده در باب اصول و روشهاي درست ترجمه

ي قرآن است .

7 _ نامه هاي فارسي او در چندين كتابخانه از كتابخانه هاي هند نگهداري مي شود كه گزينه هايي از آنها به اردو ترجمه و چاپ شده است . برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

دياني، خليل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ خليل اللَّه ديانى از فضلاء اراكى حوزه علميه قم مى باشند كه ترجمه خود را در اين اواخر ارسال داشتند و ما در اينجا استدراك نموديم ايشان در سال 1312 ق در (عنبرته) متولد شده و در سال 1322 شمسى به شهرستان اراك آمده و به تحصيل مقدمات و فقه و اصول پرداخته و در سال 1326 ش مسافرت به تهران نموده و در مدرسه مروى سطوح را در خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا باقر آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى تكميل نموده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوطالب مدرسى يزدى حاضر شده و در سال 1340 شمسى مهاجرت به شهرستان علمى و دينى قم نموده و تا هم اكنون از محضر آيات عظام و مراجع مستفيد و در اوقات فراغت به مطالعه كتب علمى اشتغال دارند داراى تأليفات و آثار عديده اى مى باشند كه بعضى از آنها به طبع رسيده و آن از اين قرار است.

1- كتاب مرگ سرخ (در فداكارى سالار شهيدان حضرت حسين (ع)).

2- كتاب عبرت انگيز كه محتوى مطالب متنوع و به صورت كشكول مى باشد.

3- كتاب چهل داستان كه محتوى پندهاى تاريخى است.

4- كتاب تاريخ شيعه از منابع اهل سنت در چند جلد.

5- كتاب تقريرات دروس اساتيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ديباجي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد احمد ديباجى حسينى بن السيد الجليل ثقةالاسلام و مروج الاحكام دين المبين حاج سيد نصراللَّه الديباجى اصفهانى سدهى (همايونشهرى) كه منسوب بحضرت سيد محمد ديباج فرزند بلافصل حضرت صادق آل محمد عليهم السلام مى باشد.

از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر است در رستم آباد شميران

تهران. وى در سال 1352 ق- ه متولد شده و پس از دوران كودكى و خواندن دروس جديد و مقدمات در عصر زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى طاب ثراه به قم آمده و سطوح را از اساتيد برجسته حوزه فراگرفته و در سال 1378 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و بتحصيل پرداخته و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن طباطبائى حكيم و آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمود شاهرودى و زعيم بزرگوار آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مد ظله استفاده هاى شايانى نموده و علوم مختلفه را نزد اساتيد عاليقدر تعلم نموده و در علم حديث و درايه و فن رجال از خريت اين فن مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد محسن آقا بزرگ تهرانى (صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه) بهره هاى كافى و وافى برده است اجازات چند از آيات عظام و مراجع تقليد روايتى و علمى و غيره دارد.

ايشان در ماه رجب (1385) از نجف اشرف بقصد مشهد مقدس رضوى هجرت نموده و از آنجا به تهران تشريف آوردند و در رستم آباد شميران توقف و بنا بدعوت عده اى از موجهين و محترمين در مسجد مهديه رستم آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى شايانى اشتغال دارد و ضمناً از درس فقه حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خوانسارى دامت بركاته استفاده مى نمايند.

بعضى از آثار علمى و تأليفات ايشان كتب زير است:

1- تقريرات فقه.

2- تقريرات اصول فقه.

3- زبده المعانى درباره علم بديع و عروض.

4- مختصر المنطق.

5- تفسير القرآن العظيم.

6- كشكول در علوم مختلفه در دو جلد

7- الاجازات الى طرق الاحاديث و الروايات.

8- تبويب الذريعه در شش مجلد كه

جلد اول آن چاپ و منتشر شده.

معظم له داماد حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ حسين زمردى ذاكر تهرانى داماد معظم علامه كبير تهرانى قده صاحب الذريعه، و برادر ايشان ثقه المحدثين عماد الاعلام صاحب مقالاتى در نامه دانشوران، آقاى حاج سيد رضا ديباجى واعظ محترم در اهواز. و برادر ديگر ثقةالاسلام آقاى سيد ابوالقاسم ديباجى داماد آيت اللَّه آقا حاج سيد اسماعيل مرعشى از محصلين بارع و گويندگان ماهر حوزه علميه قم و آثار چاپ شده ايشان كتاب در «آغوش هماهنگى» و پاورقى به كتاب «سيماى بلال حبشى» مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ديلمي، وهسودان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم. معروف به امير زاهد سيف الدوله يا سيف الدين امير زاهد. شيخ منتجب الدين از او به عنوان صالح فاضل نام مى برد. بعضى از مراجع نام صاحب عنوان را وهشوذان ذكر كرده اند. برخى تحت وهودان بن دشمن و نان بن مردافكن آورده اند. از آثار وى: كااب «الواريخ»؛ كتاب «النجوم»؛ «معرفه الجهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (80/24 ،256/21 ،473/4)، روضات النات (166 -165 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 330/6)، فوائد الرضويه (702)، فهرست منتجب الدين (196)، معجم المؤلفين (175/13).

دينوري كسار، ابونصر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، قارى. او از علماى قرن پنجم است كه در قراآت صاحب تصنيف مى باشد. اثر او به نام «المنيه فى القراآت» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1886)، معجم المؤلفين (205/1)، هديه العارفين (75/1).

دينوري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم بن العلامه العلام آيه الله حاج ميرزا احمد مجتهد بن العالمه الحجه الميرزا محمد مجتهد قراچه داغى تبريزى برادر زاده مرحوم مبرور آيه الله حاج ميرزا صادق آقاى تبريزى از علماء مبرز معاصر تبريز و از بيوتات اصيله و علميه آذربايجان مى باشند كه تا هفت پشت تمامى از مراجع اعلام و آيات عظام آذربايجان بوده اند. وى در تبريز متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و مبادى علوم سطوح فقه و اصول را خدمت مرحوم والد و ديگران فراگرفته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله ضياء الدين عراقى و آيه الله نائينى و آيه الله غروى اصفهانى و ديگران استفاده نموده سپس به وطن مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين پرداخته و تاكنون باين سمت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ذوالرياستين، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين ذوالرياستين از علماء سامرا و مدير و سرپرست مدرسه ميرزاء و سرپرست حوزه سامره بودند و مورد فشار و ايذاء دولت بعث و بالاخره در سال 1391 ق اخراج به ايران و اكنون در تهران اقامت دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ذوالقدر، قربانعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قربانعلى فرزند آقا لطفعلى ذوالقدر از فضلاء محترم و مدرسين گرامى زنجانى حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در طليعه فجر روز جمعه عيد نوروز سال 1314 شمسى برابر شانزدهم ذى حجه 1353 قمرى در قريه خان احمد حصارى (هشت فرسنگى زنجان) از مادرى با ايمان و تقوى به دنيا آمده.

در سن شش سالگى به مكتب رفته و علوم اوليه آن زمان را خوانده و در سال 1332 شمسى در سن 18 سالگى به زنجان آمده و پس از دو سال در آنجا در سن بيست سالگى در سال 1334 شمسى در عصر زعامت آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره مهاجرت به قم نموده و به تكميل سطوح عاليه پرداخته و كفايه الاصول را از محضر آيت اللَّه سلطانى بروجردى استفاده كرده و پس از اتمام سطح به درس خارج آيت اللَّه محقق داماد و پس از فوت ايشان به درس خارج فقه آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى و اصول آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى شركت نموده است.

و نيز مدت سه سال از خارج فقه آيت اللَّه العظمى گلپايگانى مدظله بهره مند گرديده و نيز از ابحاث فقه و اصول آيات عظام ديگر هم مستفيض شده و پس از خواندن علوم عقلى چون منظومه سبزوارى مدت دو سال هم در درس اسفار علامه طباطبائى رضوان اللَّه عليه شركت نموده و هم در جلسات تدريس اسفار مرحوم شهيد مطهرى حاضر

و استفاده كرده تا در عداد فضلاء زنجانى حوزه علميه قم محسوب و از همان اوان تحصيلش به تدريس دروس خوانده اش مشغول بوده و مرتب به تدريس ادامه داده تا الان كه به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول اشتغال دارند و جلسات درسشان مورد توجه محصلين و فضلاء مى باشد.

و ايشان در انقلاب اسلامى ملت مسلمان ايران شركت داشته و قلما و لسانا بر عليه نظام رژيم منفور ستمشاهى تبليغات نموده و متحمل مشاق و صدماتى نيز شده است جزاه اللَّه خير الجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ذوعلم فشاركي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد باقر. عالم عامل، و فاضل بزرگوار، از شاگردان آخوند محمد حسين فشاركى و داماد ايشان، و امام مسجد يزدآباد. از موثقين علماى اصفهانى، و محبوب القلوب عند الخواص و العوام بود.

تأليفاتى دارد، از ان جمله است: نور الآفاق، در شرح دعاى مكارم الاخلاق كه بسيار خوب و محققانه نوشته شده، و تاكنون چندين مرتبه به طبع رسيده است، در دو مجلد.

مشاراليه در 7 ماه صفر سال 1373 در مسافرت در رامسر وفات يافته، جنازه به قم منتقل گرديده، در مقبره ى شيخان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رازاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين رازانى بروجردى از فضلاء و دانشمندان معاصر تهران مى باشند. وى در سال 1322 ق در بروجرد چشم بجهان گشوده و تحصيلات مقدماتى را در بروجرد بانجام رسانيده و براى تكميل و خاتمه ى تحصيل در ابتداء تاسيس حوزه علميه قم در زمان مرحوم آيت اللَّه حايرى به آن ديار مهاجرت نموده در سلك شاگردان آن مرحوم قرار گرفتند. پس از فوت آن مرحوم به بروجرد مراجعت نموده اشتغال بتحصيل و مباحثات علمى داشتند.

اين مرد علمى مجددا در زمان مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم معاودت كرده و در ضمن اشتغال بتدريس به پاره اى از اصلاحات و انتظامات حوزه علميه حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى توفيق يافت.

چند سال قبل مشاراليه مسافرتى به آمريكا كرده و در ضمن تحقيق و بررسى اوضاع مسلمانان و انجام پاره اى مراسم دينى و مذهبى حضرات مراجع قم مخصوصا حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى را بگرفتارى مسلمانان آن منطقه و احتياج مبرم آنها به رهبران مذهبى متذكر نمود كه خوشبختانه از طرف معظم له در اين قسمت اقداماتى شده و

ميشود.

حجةالاسلام رازانى پس از مراجعت از آمريكا در طهران ساكن و به اشتغالات علمى و تدريس سطوح عاليه در پاره اى از مدارس مى پردازند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رازي بغدادي، عمر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 728 ق)، عالم شافعى. وى نويسنده اى فاضل و شافعى مذهب بود. از آثار: «مسامره الندمان و موانسه الاخوان فى الاخبار و الاشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (473/2)، رى باستان (338/2)، معجم المؤلفين (312/7)، هديه العارفين (789/1).

رازي، ابوثابت

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، صوفى و دانشمند. از مشاهير علما و قُرّاء و فقرا بود. او معاصر با يوسف بن حسين متوفى به سال 304 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (273 /2)، نفحات الانس (100 ،99).

رازي، جمال الدين مرتضي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عالم دينى. از آثارش كتاب «نزهه الكرام و بستان العوام» است كه رضى الدين على بن طاووس در «فرج المهموم» از وى نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (124 -123 /24)، رى باستان (352/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 163/5)، معجم المؤلفين (238/9).

رازي، محمد شريف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد شريف رازي، در سال 1300ش (1340ق) در خانداني متدين در شهر ري به دنيا آمد. در سيزده سالگي پدر را از دست داد و پس از آن به كار و كسب و تحصيل علوم جديد و مقدمات علوم ديني پرداخت. وي در هفده سالگي با صلاحديد آيت اللَّه شيخ محمدتقي بافقي كه دوران تبعيدش را در شهر ري مي گذارند، به قم رفت و به تكميل سطوح عالي حوزه همت گماشت. حجت الاسلام شريف رازي پس از آن رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و مدتي از درس سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ غلامحسين اردبيلي بهره برد. ايشان همچنين پس از چند ماهي كه از دروس آيت اللَّه ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد مقدس استفاده نمود، در قم رحل اقامت افكند و يكسره به درس فقه و اصول حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي و سيدحسين بروجردي حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار ساخت. حجت الاسلام شريف رازي در سال 1333ش به شهر ري رفت و در مدت اقامت پنج ساله در آنجا، در تاسيس، مديريت و تدريسِ مدرسه بُرهانيه نقش مهمي ايفا نمود. از آن پس به قم بازگشت و به تاليف و تحقيق و تبليغ دين در داخل و خارج كشور اشتغال ورزيد. وي از بسياري از بزرگان شيعه اجازات امور

حسبيه و روايتي دريافت داشت كه از جمله آنها، اجازات روايي حضرات آيات: شيخ آقابزرگ تهراني، شيخ علي اكبر نهاوندي و سيدشهاب الدين مرعشي نجفي بود. حجت الاسلام شريف رازي در ضبط تاريخ حوزه هاي علميه و بزرگان شيعه اهتمامي خاص داشت و با تاليف و نگارش كتاب هاي آثارُالحُجَّه يا دايرةالمعارف حوزه علميه قم در 2 جلد و نيز گنجينه دانشمندان درباره شرح حال زندگي علماي معاصر شيعه در ايران و عراق، در 9 جلد، در احيا و بزرگداشت نام و ياد علماي شيعه قدمي بلند و گامي ارجمند برداشت. علاوه بر اين از شريف رازي آثار با ارزش ديگري بر جاي مانده كه اختران فروزان ري و تهران، كرامات صالحين، چرا شيعه شدم، مشاهير دانشمند اسلام، تعليقه بر وسايل الشيعه در 5 جلد و تعليه بر بحارالانوار در 6 جلد و... از آن جمله اند. معظمٌ له سرانجام پس از عمري تحقيق و نگارش، در بيست و پنجم فروردين 1379ش برابر با هفتم محرم 1420ق در هفتاد و نه سالگي بدرود حيات گفت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد.

رازيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و قدوه الاعلام آقاى ميرزا حسن بن حاج رجبعلى رازينى همدانى از علماء اعلام و حجج اسلام حوزه علميه قم مى باشد در تاريخ 1316 قمرى در قريه رازين همدان متولد شده و در خانواده اصيل و پدر سخاوتمندى تربيت يافته و مقدمات را در آن حدود خوانده و با شوقى فراوان براى ادامه تحصيل به همدان آمده و با فشار و سختى فراوان در همدان توقف نموده و مقدمات و ادبيات را خوانده و به اتفاق برادر خود آقاشيخ على مهدوى به قم مهاجرت نموده و از محضر

اساتيد حوزه و بالاخص مرحوم آيت الله حايرى بهره مند شده و در شدت و عسرت طاقت فرسائى در آن زمان به تحصيل پرداخته و در سال 1351 ق با مرحوم آيت الله حايرى به عنوان تبليغ و تدريس به همدان مراجعت نموده و در اطراف همدان به اقامه جماعت و ارشاد عوام اشتغال يافته تا در سال 1390 هجرى كه مهاجرت به قم نموده و رحل اقامت افكنده است داراى پنج فرزند ذكور به نامهاى ذيل است كه همه اهل فضل و كمال و در حوزه به تدريس و درس و بحث اشتغال دارند.

1- ميرزا محمد 2- ميرزا ابوالقاسم 3- ميرزا محمود 4- ميرزا اسماعيل 5- ميرزا على رضاى رازينى ادام الله توفيقاتهم و بركاتهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رباني شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالرحيم شيرازى از علماء و فضلاء به نام حوزه علميه است. وى در شيراز متولد شده و پس از طى مقدماتى براى تكميل مبانى علمى و تحصيل كمالات به قم مهاجرت نموده و سطوح و متون فقهى و اصولى را از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد يزدى و ديگران فراگرفته و دروس فقه و اصول استدلالى و تحليلى را از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى. و نيز بعضى ديگر استفاده نموده و به تاليف و مباحثات خصوصى پرداخته است.

از آثار اوست تعليقات بر وسائل الشيعه از اول طهارت تا آخر ديات كه 16 مجلد آن به طبع رسيده و نيز آثار ديگرى از تعليقات بر بحارالانوار و غيره دارد كه بعضى مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است.

عالم.

تولد: 1303، دارالفضيله شيراز.

درگذشت: 17 اسفند 1360،

بين راه دليجان- محلات.

آيت الله عبدالرحيم ربانى شيرازى، فرزند حاج مهدى، ايام كودكى را در مكتبخانه ها و جوانى را در مداس علميه ى شيراز به سر آورد. هنوز به بيست سالگى نرسيده بود كه از پدر مستقل شد و حجره اى براى خود دست و پا كرد. در جوانى به حزب «برادران» پيوست كه به رهبرى آيت الله آقا سيد نورالدين حسينى براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت تأسيس شده بود و رسما به فعاليت هاى حزبى و سياسى پرداخت. همزمان با آن براى تكميل اطلاعات دينى خود به مدرسه ى علميه ى آقا باباخان رفت. سپس در زمان مرجعيت آيت الله سيد حسين بروجردى به قم مشرف شد. در قم، چند سالى در مدرسه ى حجتيه سكنى گزيد تا آن كه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى قديمى قم اجاره كرده بود، نقل مكان نمود. ايشان براى امرار معاش به خريد و فروش مى پرداخت.

شروع مبارزات آيت الله ربانى شيرازى با رضاشاه، ايستادگى در مقابل برنامه كشف حجاب بود. ايشان تصميم گرفت آيات و رواياتى را كه دلالت بر لزوم پوشش براى زن دارد، استخراج نموده و آنها را به صورت اعلاميه اى نوشته و بر معابر عمومى نصب نمايد. براى كسب اجازه به نزد آيت الله آقا سيد نورالدين رفت كه به وى اجازه داده شد. از ديگر فعاليت هاى او در زمان اقامت در حوزه ى علميه ى شيراز، مبارزه با فرقه هاى مذهبى و سياسى نظير بهاييان و صوفيان دراويش و نيز تبليغات حزب توده در سال هاى 1320 بود.

آيت الله ربانى در مدت اقامت خود در شيراز به مرتبه اى از دانش رسيد كه ديگر ادامه تحصيلش

در آن شهر امكان نداشت. از همين روى عليرغم مساعد نبودن شرايط و آماده نبودن زمينه مهاجرت، سرانجام در سال 1327 راهى شهر مقدس قم گرديد و بلافاصله در حوزه ى درس آيت الله بروجردى حاضر شد.

از جمله آثار ايشان به اين شرح هستند: تصحيح و تعليق وسائل الشيعه؛ تصحيح و تعليق بحارالانوار؛ قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق؛ حركت طبيعى از دو ديدگاه؛ رساله در عدم تحريف قرآن مجيد؛ كتاب صلاة و ادعيه و قرآن و ملابس كه به سبك جديدى نوشته شده است؛ مقدمه بر بحارالانوار و وسايل الشيعه؛ مقدمه ى مبانى الاخبار (در 94 صفحه، در ترجمه صدوق عليه الرحمه)؛ رساله ها و جزوه هاى پراكنده و چاپ نشده.

آيت الله ربانى شيرازى براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بود در بين راه دليجان محلات، اتومبيل حامل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. كمى پس از واژگون شدن اتومبيل حامل ايشان مينى بوسى از راه رسيد و تنها ايشان را كه حتى به مقدار كمترى از بقيه ى همراهان خود، دچار آسيب ديدگى و جراحت شده بودند با خود به يكى از درمانگاه هاى شهرستان محلات بردند و مصببين بدون آنكه هيچ گونه رد پايى از خود به جا بگذارند، محل را ترك كرده و متوارى شدند. هنوز ساعاتى چند از انتقال به درمانگاه نگذشته بود كه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رجائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمود بن محمد جواد موسوى.

عالم جليل، معروف به بلند، از اجله ى شاگردان آقا سيد محمد باقر درچه اى و آقا نجفى و شيخ محمدعلى نجفى و از ائمه ى جماعت و موثقين بود. در سال 1348 در مسافرت عتبات در

كرمانشاه وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رجائي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد باقر بن عماد الاعلام مرحوم حاج سيد محمود رجائى موسوى از علماء و مدرسين معاصر اصفهانست.

در سال 1319 قمرى در اصفهان متولد و در خدمت برادرش مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا حسين رجائى به تعلم و تربيت پرداخته و ادبيات و علوم و مقدمات و سطوح را در اصفهان خوانده و بدرس خارج مرحوم آيه الله حاج سيد محمد صادق مدرس حاضر شده و از خواص اصحاب ايشان گرديده و پس از فوت آن مرحوم در سال 1359 قمرى بنجف اشرف مهاجرت و از دروس مرحوم آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيه الله حاج شيخ كاظم شيرازى و مقدارى هم مرحوم آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و بعد آيه الله آقا سيد عبدالهادى شيرازى و پس از فوت آنان از محضر و حوزه درس حضرت آيه الله العظمى خوئى مدظله استفاده نموده آنگاه از طرف آيات مذكور باصفهان آمده و بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند. معظم له در تأسيس حسينيه اصفهانيها در مشهد با علماء ديگر همكارى داشته و جزء امناء آن ميباشند. از باقيات الصالحات ايشان فرزند فاضل و برومند ايشان آقاى آقا سيد محمود رجائى كه اكنون در تهران سكونت دارند و جناب دانشمند گرامى آقاى آقا سيد محمد رجائى كه از فضلاء اصفهان ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

رحماني همداني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد فرزند مالك رحمانى همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست كه در تاريخ 1314 شمسى برابر 1355 قمرى در جوقيات همدان كه دو فرسخ شهر فاصله دارد، متولد شده و پس از گذرانيدن دوران كودكى و خواندن دروس فارسى مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه را در

مدرسه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى عالمى دامغانى خوانده و سطوح وسطى نهائى را در خدمت مرحوم حاج شيخ اسداله حجت همدانى و مرحوم حاج سيدمصطفى هاشمى و حاج شيخ على انصارى به پايان رسانيده و كفايه الاصول را متنا و خارجا و نيز معارج عروه الوثقى علامه يزدى و تفسير را از محضر مرحوم آيت اللَّه آخوند ملاعلى همدانى بهره مند گرديده و استفاده كامل نموده است.

و از معنويات و اخلاقيات آن عالم ربانى حظ وافر برده و در سال 1344 شمسى برابر 1385 قمرى به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از راه و طريق منبر رفتن به تبليغ اسلام و ترويج دين و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام پرداخته و تا حال تحرير اين كتاب سال 1411 قمرى مفتخر به اين خدمت مى باشد و جدا منبرى ولايتى و آموزنده و سازنده دارد. داراى تأليفات مفيد و ارزنده است كه از آنها كتب زير است:

1- الامام على بن ابى طاب عليه السلام كه به طبع رسيده و مطبوع همگان بالاخص اهل فضل مى باشد.

2- فاطمه الزهراء عليهاسلام كه جامع و مفيدترين كتاب در فضائل و زندگانى آن حضرت است. و با بهترين كاغذ و جلد منتشر شد.

3- مقاله تكامل در سايه اهل بيت كه در گفتار وعاظ به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

رحماني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسين رحمانى از علماء محترم و ائمه جماعت اين شهرستانست.

داراى مقام علم و تقوا ميباشد، نگارنده در كوهستان در منزل مرحوم آيه الله كوهستانى بديدارشان نايل گرديدم ايشان برادر ارجمند حجه الاسلام آقاى آقا شيخ ابوالقاسم رحمانى مقيم تهرانست كه سالها در محله خليل محله بهشهر سكونت و حوزه علميه داشته ولكن چند ساليست

كه بواسطه بعضى از جهات منتقل بتهران و در خيابان ژاله اقامت و بخدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

رحمت خواه تبريزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب مستطاب حجه الاسلام و فخر الفضلاء الكرام آقاى حاج ميرزا اسمعيل رحمت خواه تبريزى از افاضل برجسته حوزه علميه قم است وى در تبريز متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه به قم آمده و سطوح عالى را نزد مدرسين بزرگ به پايان رسانيده و چندى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت الله حجت به حضرت آيت الله العظمى مرعشى پيوسته و در لجنه احقاق الحق آن جناب شركت نموده و خدماتى انجام داده و تا حال حاضر از ابحاث فقه معظم له استفاده نموده است.

و با جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمين آقاى فقيه و حجه الاسلام والمسلمين آقاى مستقيم و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد و حجه الاسلام والمسلمين آقاى نصيرى مباحثه داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رستگار، يعسوب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد يعسوب الدين فرزند حاج ميرزا احمد فرزند محمدصادق فرزند محمد مشهور به رستگار از افاضل دانشمندان و اكابر مفسرين معاصر حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان اصلا اهل كلا (كوزه گر) محله از محلات شهرستان جويبار مازندران مى باشند كه در سال 1319 شمسى متولد شده و پس از تحصيل كلاس ششم ابتدائى و كتابت يك جلد كلام اللَّه مجيد با ترجمه با خط خود جهت تحصيل علوم دينيه عازم مشهد مقدس شده و ادبيات را از محضر استاد كل اديب نيشابورى و تمام دروس سطح را با تدريس در مدت پنجسال در مدرسه خيرات خان و استفاده تفسير و روايت و اخلاق از زاهد زمان آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه گلپايگانى و شركت درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى قدس اللَّه سرهما عزيمت به قم نموده و از محضر آيات عظام قم بالاخص

مرحوم شريعتمدارى تبريزى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى تا سال 1355 شمسى استفاده نموده و در تمام دوران تحصيلات سطح و خارج و تعطيلات تابستانى و اعياد و وفيات و تعطيلى هاى ديگر به كار نوشتن تفسير وزين و جامع البصائر و كتب ديگر كه يادآور مى شوم اشتغال داشته است پس تفسير را در چهل جلد مسوده و به صورت شصت جلد مبيضه درآورده كه در سال 1356 شمسى شروع به طبع آن نموده و تا سال 1364 شمسى بيست و يك جلد آن به طبع رسيده است. و چند سالى به علل عدم امكانات ادامه طبع آن متوقف ولى در سال 1369 شمسى جلد پنجاه و هشتم آن نيز از طبع خارج و به طبع مجلدات ديگر اشتغال دارند و انشاءاللَّه به زودى تمام آن به طبع خواهد رسيد.

آثار علمى مفسر بزرگوار آقاى رستگار

1- تفسير البصائر

2- مفتاح البصائر

3- تبصره البصائر

4- حماسه اى از تفسير البصائر

5- حبل المتين من فقه آل ياسين

6- خلاصه الاصول

7- تبويب عناوين نهج البلاغه

8- روحانيت و روحانى

9- اصول پنجگانه دين مبين اسلام

10- فروع ده گانه دين مبين اسلام

11- ابوالفضل العباس حامى ولايت و مظهر شهامت و استقامت

12- خاطرات هزار و يكصد و شصت روزه

13- مازندران پس از طوفان نوح تاكنون

آقاى رستگار دانشمندى غيور و ولايتى و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و گذشته از آثار علمى داراى فرزندان فاضل و برومنديست كه در حوزه علميه به تحصيل دروس استدلالى فقه و اصول و تدريس متون و سطوح متوسط و عالى اشتغال دارند و از فضلاء جوانان حوزه محسوب و انشاءاللَّه در آينده نزديك مانند

والدشان از علماء خدوم بدين و ملت خواهند بود.

روزهاى جمعه دوره سال را به ياد ولى اللَّه اعظم حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه الشريف در منزلشان مجلس باشكوهى كه مجتمع افاضل حوزه علميه قم مى باشد برقرار است.

نگارنده گويد: تفسير وزين البصائر معظم له را مطالعه كرده ام انصافا زحمات بسيارى را متحمل شده و به اعتقاد قاصرم تفسيرى جامع تر از آن نوشته نشده زيرا انسان را از بسيارى از تفاسير عامه و خاصه (سنى و شيعه) مستغنى و بى نياز مى دارد جزاه اللَّه عن الاسلام والقرآن و عديله خير الجزاه و افضل الجزاء و اكثر الجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

رسولي محلاتي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد هاشم بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين رسولى محلاتى از افاضل دانشمندان و نويسنده گان معاصر شميران و مقيم امامزاده قاسم شميران ميباشند.

وى در 28 ماه رمضان سال 1348 قمرى در محلات متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات سطوح عالى را از مدرسين قم چون آيت اللَّه صدوقى و حاج شيخ اسداللَّه اصفهانى و حاج شيخ حسينعلى منتظرى و آيت اللَّه سلطانى و ديگران فراگرفته و از دروس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى موسوى و غير هم استفاده نموده و چندى هم در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه حكيم و خوئى و شاهرودى بهره مند تا بمدارج عاليه علم ارتقاء يافته است.

آثار ارزنده از تأليفات و ترجمه كتب مفيده علمى و حديثى دارد كه از آنها كتب زير است:

1- تصحيح اثبات الهداه شيخ عاملى (صاحب وسائل الشيعه) در هفت جلد بطبع رسيده است.

2- ترجمه مقاتل الطالبين كه بسعى مكتبه صدوق بطبع رسيده است.

3- ترجمه مفاتيح

الجنان محدث قمى كه بسعى مطبوعات فراهانى طبع شده.

4- ترجمه قسمت آخر اصول كافى طبع اسلاميه.

5- ترجمه روضه كافى در 2 جلد طبع اسلاميه.

6- تحقيق و بررسى مولفات شيخ طوسى و شروح و تعليقات آنها.

7- ترجمه ارشاد مفيد در 2 مجلد طبع اسلاميه.

8- ترجمه سيره ابن هشام در 2 جلد طبع اسلاميه.

9- ترجمه الانصاف مرحوم بحرانى طبع قم در يك مجلد.

10- ترجمه صحيفه علويه.

11- كيفر گناه بطبع رسيده است.

12- آداب معاشرت در اسلام.

13- راه مبارزه با گناه.

14- تاريخ انبياء در 2 مجلد كه علميه اسلاميه بطبع رسانيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رسولي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمدعلى رسولى اراكى از فضلاء باتقوا و فعال حوزه علميه قم است كه به زيور علم و حلم و حسن اخلاق آراسته است.

وى در سال 1308 شمسى در كرم رود اراك متولد شده و پس از تحصيل ابتدائى با شوق فراوان به مدرسه حاج محمد ابراهيم اراك وارد و به تحصيل علوم دينى پرداخته و پس از خواندن ادبيات خدمت آقا شيخ قنبر رفيعى به قم مشرف و سطوح را از مرحوم آيت الله امام خمينى و آيت الله سلطانى و آيت الله فكور يزدى فراگرفته و در حوزه خارج آيت الله العظمى بروجردى حاضر مدت 18 سال از آن نابغه علم و فقاهت استفاده نموده و در ضمن آن نيز به درس آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى و بعضى ديگر حاضر و از خرمن علم و فيضشان بهره ها برده است.

آقاى رسولى در خلال تحصيل و تدريس در اوقات تعطيل ماه رمضان و محرم و صفر براى تبليغ دين و ترويج مذهب مسافرتهائى به اطراف نموده و آثار و باقيات الصالحاتى

از خود گذارده است كه به بعضى از آن اشاره مى شود.

1- مسجد آبرومند و مجللى در سه بند خوزستان نزديكى بندر ماه شهر و بندر شاه پور با تمام وسائل آن از خانه اى براى امام جماعت آن و غيره.

2- مسجدى در قريه آجين و دوجين

3- مسجدى در اطراف ساوه.

4- مسجد بزرگ كوچه حاج زينل قم كه رو به ويرانى نهاده بود ولى اكنون با وضع جالبى تعمير و بنا و مورد استفاده عموم است.

5- مسجدى در قريه ثامن ملاير

6- حسينيه اى در هنديجان.

7- كمك مستقيم و غيرمستقيم در ساختمان چند مسجد در اراك.

8- رساله ئى در لزوم وفا به عهد دارند. و اكنون جلساتى در هيآت مذهبى دارند كه براى مردم تفسير و بيان احكام و اخلاق و معارف مى نمايند زادالله فى توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رشاد، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر رشاد زنجانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهران است. وى كه حدود هشتاد سال از عمرش مى گذرد عالمى متقى و فاضلى منزوى و از مدافعين جدى ولايت و مقيم خيابان عباسى (خيابان شير و خورشيد) تهران ميباشد.

معظم له بيش از سى سالست از طون خود مهاجرت و رحل اقامت بمركز كشور و عاصمه تشيع (تهران) انداخته و از شركت در اجتماعات و مجالس و محافل عمومى و خصوصى خوددارى و در مسجد (صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه) به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغات مذهبى و مبارزه با مخالفين ولايت وهابى مسلكيها و سنى مآب ها اشتغال دارد.

رساله هاى بسيارى در رد منكرين دعاء ندبه و مخالفين ولايت تكوينى اهلبيت رسالت حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين امام الكل فى الكل على عليه السلام و ائمه عليهم السلام

بنام حقيقت ولايت و غيره تأليف و بطبع رسانيده و بسهم خود جواب ياوه سرائيهاى بوالفضول ها را داده است.

نگارنده يك مرتبه موفق بزيارت اين عالم ربانى شده و از سيمايش نور خدا و محبت اهل بيت عصمت عليهم السلام و بالاخص مولاى متقيان عليه صلوات اللَّه المنان را مشاهده كرده و درك فيض نموده ام.

محمدباقر بن آيت اللَّه آقا شيخ كاظم بن حاج محمدعلى از علماء زنجانى معاصر تهرانست. وى در در سال 1312 ق در زنجان متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و خواندن مقدمات و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و درس مرحوم علامه يزدى حاج سيد محمدكاظم (صاحب عروة) و بالاخص علامه كوه كمرى مرحوم آسيد محسن شاگرد مخصوص علامه تهرانى حاج شيخ هادى ره استفاده سرشار نموده و پس از آن مراجعت به زنجان و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و غيره اشتغال داشته تا در سال 1321 شمسى و فتنه (پيشرورى) عزيمت به تهران نموده و در خيابان عباسى رحل اقامت افكنده و در مسجد حضرت (صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه الشريف) آنجا به امامت و ترويج مذهب و دفاع از حريم ولايت پرداخته و غالباً در انزوا در منزل خويش به مطالعات كتب علمى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه رشاد عالمى بارع و مهذب و متقى مى باشد.

آثارى كه از آنجناب منتشر شده كتب و رسالات زير است.

1- وسيله راجع به شعائر مذهبى مربوط به حضرت سيدالشهداء اروحنا له الفداء (سينه زنى و غيره)

2- اكمال الوسيله نظما و نثرا در همان موضوع.

3- حقيقت ولايت راجع به ولايت تكوينى.

4- دفع الاوهام شرح چند جمله از فرمايش مولاى متقيان على

(ع).

5- برهان قاطع جواب شبهات طباطبائى عليه ما عليه همكار بوالفضول برقعى

6- ذخيره راجع به استخاره و مشروعيت مهر نماز

7- نشريه راجع به مأثور بودن و مستحب بودن دعا شريف ندبه

8- حاشيه به رباب نكاح رياض (شرح كبير) مخطوط كتب و حواشى و رساله هاى ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رشتي، ابوالفضل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل رشتى از اجلاء علماء عصر ناصرى و متوفى 1316 قمرى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى. وى از علماى كاظمين و از شاگردان شيخ محمدعلى بن شيخ مقصود مازندرانى كاظمى بود. او در محضر درس شيخ محمد حسن آل ياسين نيز حاضر مى شد. از آثارش كتابت نسخه اى از «المدارك» است. وى بر آن حاشيه هايى نگاشته كه بر فضل و فقاهت او دلالت دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 39 -38 /13).

رشتي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه رشتى عالمى جليل از شاگردان ميرزاى رشتى بوده و در رشت در حدود 1321 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا عبدالرزاق. عالم زاهد متقى، در سال 1315 متولد، و در 7 صفر 1365 در طهران وفات يافته، در قم مدفون گرديد.

مشاراليه در اصفهان مقدمات علوم را آموخته، و از بدو تأسيس حوزه ى علميه ى قم بدان شهر مهاجرت نموده، و در خدمت علماى آن سامان بالاخص مرحوم حاج شيخ عبدالكريم يزدى تحصيلات خويش را به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رشتي، نظام الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1277 ق)، عالم دينى. ساكن رشت بود. در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ هادى تهرانى تلمذ نمود. سيد محمود تبريزى، پدر سيد شهاب الدين تبريزى، از وى روايت كرده است. از آثارش: «ارشاد الصبيان»؛ «تشريح الحساب»، در شرح «خلاصة الحساب» شيخ بهائى؛ «حجية القطع والظن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (275/ 6 ،188 -187/ 4)، ريحانه (207 -206/ 6).

رضواني فسائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ملقب (به فصيح الزمان) و متخلص به رضوانى فرزند سيد ابوالقاسم فسائى از خطباء و وعاظ و شعراء عصر قاجار و بعد از آن بوده است. وى در سال 1240 شمسى در شهر فسا متولد و در 16 سالگى به اصفهان رفته و دو سال در آن شهر به تحصيل مقدمات پرداخت سپس به قم آمده و ده سال در اين شهر مذهبى و علمى تكميل علوم عقليه و نقليه نموده و در بيست و هشت سالگى به تهران مهاجرت و به وعظ و خطابه پرداخت و در دربار ناصرالدين شاه راه يافت و از او لقب (فصيح الزمان) گرفت.

براى نگارنده حكايت كرد كه وقتى ناصرالدين شاه در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) هدف تير ميرزا رضاى كرمانى قرار گرفت و مقتول شد من از ملازمين ركاب بودم و صدر اعظم وى مرده او را به سينه چسبانيده و با او صحبت مى كرد كه مردم ندانند شاه كشته شده تا اغتشاش و بلوا كنند.

و پس از قتل شاه در سال 1313 قمرى براى تسليت وليعهد مظفرالدين ميرزا به تبريز رفت و با وى به تهران برگشت و ملقب به (سلطان الواعظين) شد.

مرحوم فصيح الزمان سالهاى متمادى در تهران منبر مى رفت و شور و نشورى برپا مى كرد

و همواره خاص و عام براى استماع اشعار نغز و گفتار سراپا مغزش بر يكديگر سبقت جسته و استفاده مى كردند. وى در سال 1324 شمسى در تهران وفات نمود و باسلاف پاك خويش پيوست.

(1324 -1255/ 1240 ش)، شاعر. ملقب به فصيح الزمان. در فسا به دنيا آمد. در شانزده سالگى براى تحصيل علم به اصفهان رفت و مدت دو سال در آن شهر به كسب دانش پرداخت و از آنجا به قم رهسپار گرديد و قريب ده سال نيز در اين شهر به تكميل علوم عقلى و نقلى اشتغال ورزيد. در سى سالگى به تهران آمد و در سلك وعاظ درآمد و چون مردى اديب بود به دربار ناصرالدين شاه راه يافت و به فصيح الزمان ملقب شد. پس از قتل ناصرالدين شاه به تبريز رفت و با مظفرالدين شاه آشنايى يافت و از آن جا به اتفاق او به تهران عزيمت كرد و لقب سلطان الواعظين يافت. در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن است. اثر وى «كليات» اشعار است كه منتخبى از آن به نام «گلهاى فصيح الزمان رضوانى» به كوشش سيد هادى حايرى در شيراز به چاپ رسيده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (371 -370/ 9)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (621 -614/ 2)، سخنوران نامى معاصر (1556 -1551/ 3)، فرهنگ سخنوران (385)، گلزار معانى (295 -286)، مؤلفين كتب چاپى (274/ 5)

رضوي برقعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين رضوى برقعى بن السيد الجليل آسيد جعفر بن سيد محمدتقى بن سيد رضى الدين از علماء و ائمه جماعت معاصر قم مى باشد

وى در شب عاشوراى سال 1346 قمرى برابر 1305 شمسى از مادر علويه متولد شده و از هفت

سالگى شروع بتحصيل نموده و پس از خواندن دوره ى ابتدائى به خواندن علوم عربيه و دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى را در قم نزد فضلاء حوزه علميه قم تكميل نموده و در سن 17 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و سطوح عالى فرائد و مكاسب و كفايه را از مدرسين بزرگ نجف چون آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه مدنى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بروجردى و مرحوم حاج ميرزا حسن يزدى و آقاى حاج شيخ محمدحسين دهاقانى و آقاى آشيخ احمد فياض فراگرفته و قسمتى از منظومه را از مرحوم حكيم ربانى آشيخ صدراء بادكوبه اى و هيئت و تشريح الافلاك را خدمت مرحوم آقا شيخ جميل عرب و مرحوم آقا ميرزا محمد اردبيلى آموخته و بعد از فراغت از سطوح به درس خارج سيدالفقهاء والمجتهدين زعيم حوزه علميه نجف آقاى خوئى مدظله و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى حاضر شده و پس از هفت سال استفاده از محاضر و دراسات آيات عظام نجف به قم مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان شيخ الفقهاء والمجتهدين آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اراكى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد داماد بهره مند گرديده و بعد از آن اشتغال به تدريس متون فقه و اصول و ترويج دين و اقامه جماعت در مسجد سنگ بند و مسجد گذرسيدان تا حال حاضر دارند. از آثار قلمى ايشانست تقريرات فقه مرحوم آيت اللَّه حكيم و تقريرات فقه و اصول آيت اللَّه خوئى مدظله

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي خوانساري، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسن بن محمد بن مير على اكبر نقوى در حدود سال 1225 متولد، و در 13 ربيع المولود سال 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از اعاظم علما همچون: مير سيد حسن مدرس، و ملا حسين على تويسركانى، و آقا سيد محمد شهشهانى تلمذ فرموده، و به آقايان مسجد شاه اختصاص يافته، در محله ى مسجد حكيم سكونت، و در مسجد على اكبر امامت مى نموده.

وى از جمله كسانى است كه به شرف ملاقات حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نايل گرديده، و از او كرامات و استجابت دعوات منقول است.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- ترجمه ى كتاب انوار نعمانى تأليف سيد نعمت الله جزائرى كه به نام آقا نجفى به طبع رسيده است. 2- حسام الشيعة كه به نام [بعضى از علماى اعلام و فضلاى كرام حاضرين مجلس شريف و محفل منيف سركار شريعتمدار] آقا نجفى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رضوي دولت آبادي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328 ق)، عالم شيعى. وى به رضوى نجفى و غروى نيز مشهور بود. از آثار وى: «الوجيزه فى اعتقاد الاماميه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (11/11).

رضوي قمي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد بن سيد عليرضا رضوى قمى عالمى كبير و فقيهى متبحر و رجالى ماهر و در اصل آقا سيد محمدتقى ملقب به آقا جواد ولى لقب بر اسمش غلبه كرده و معروف به سيد جواد شده وى از شاگردان علامه شيخ محمدتقى اصفهانى صاحب (حاشيه معالم) و داراى تأليفاتى بنام (مقاليد الاحكام) (و ينابيع الحكم) بوده و در سال 1303 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي، ابوصالح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1090 ق)، عالم امامى. نسبش با هيجده واسطه به جناب موسى مبرقع، فرزند امام جواد (ع) مى رسد. گفته اند كه مادرش، فخرالسناء بيگم، دختر شاه عباس اول بود. وى از علماى دوره ى شاه عباس دوم بود. در مشهد، نقيب الاشراف سادات رضويه تقويه بود. وى مدرسه ى صالحيه را- كه امروزه به نام مدرسه ى نواب مشهور است- در 1086 ق بنا نهاد و املاك بسيارى بر آن مدرسه و طلاب علوم دينى وقف كرد و كتابهاى بسيارى را نيز بر طلاب وقف كرد. او همچنين ايوان حرم مطهر رضوى را تعمير كرد. صاحب «الذريعه» وى را سيد صالح خراسانى يا ميرزا محمدصالح رضوى خوانده و كتاب؛ دقايق الحقايق» را- كه مجموعه ى رباعيات جمعى از شعراى متقدم و متاخر ايران به ترتيب حروف هجا است- از آثار وى مى داند. در «اعيان الشيعه» و «ريحانه الادب» نام كتاب، «دقايق الخيال» ذكر شده است. در «طبقات اعلام الشيعه» براساس آورده ى «الشجره الطيبه» صاحب عنوان تحت نام مير محمدصالح نواب، فرزند ميرزا محسن نواب نيز آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (362/2)، ريحانه (157 -156 /7)، الذريعه (235 -234 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 290 ،283 /11).

رضوي، شمس الدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1090- ز 1135 ق)، عالم و نويسنده شيعى. وى از عالمان و سركشيكان خدام مشهد رضوى بود. در ابتداى كتابش، «وسيله الرضوان»، نسب خويش را به امام جواد (ع) رسانيده است وى خود گويد كه شيخ حر عاملى را در كودكى درك كرده و عده اى ديگر از علماى اعلام و نصراللَّه مدرس حائرى و لطف اللَّه و محمد گيلانى و احمد عاملى نجفى و مقصود و محمدقاسم و محمدهادى

اصفهانى و موسى بن على نجفى و حسين بن حسن طالقانى و مير علينقى اردبيلى و محمد معصوم يزدى و عبدالرزاق مشهدى و بسيارى ديگر را نيز درك كرده و در اكثر آثارش از آنها روايت كرده است. از آثارش: «وسيله الرضوان»، در كرامات سلطان خراسان، كه در 1135 ق تاليف شده «حبل المتين»، در معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ «تزيين المجالس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412/9)، الذريعه (78 -77 /25 ،240 -239 /6 ،173 -172 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 670 -669 /12)، معجم المؤلفين (197/11).

رضوي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدامين رضوى از علماء مبرز رضائيه مقيم تهران مى باشند ترجمه خويش را چنين نگاشته اند:

در حدود 12 كيلومترى شهر نقده، دهكده اى به نام «راهدهنه» هست كه سابقاً بزرگ بوده و حاكم نشين سلدوز بوده است و نگارنده ى سطور در 1344 ه.ق 2 شعبان تقريباً 3 ساعت از شب دوشنبه گذشته در همين محل متولد شده ام و شش كلاس دبستان و مقدارى هم از صرف و نحو را در خدمت پدرم در همانجا خوانده ام و تا قريب به 16 سالگى در آنجا به سر برده ام.

شيخ رضاقلى اينجانب در اروميه و تبريز و نجف اشرف به تحصيل علوم پرداخته و در كاظمين عموزاده هايش را يافته است و آنها خواسته اند كه ايشان را در كاظمين نگاه دارند ولى او ايران را ترجيح داده و به اروميه برگشته است، شيخ رضاقلى در فقه و اصول و رياضيات و طب قديم و هيأت و تقويم نويسى و زيج شناسى آن روزگار مطلع بوده و در ادبيات مهارت داشته و استاد كم نظيرى بوده است.

و مدتى در ايام جوانى معلم شاهزاده ملك قاسم ميرزا و

يا فرزندان او بوده، يكى از اساتيد ايشان حاجى ميرزا احمد آقا تبريزى است كه تعليقات ايشان در حواشى شرح لمعه به خط عبدالرحيم چاپ شده است و يكى ديگر از اساتيد ايشان شيخ محمد حسن مجتهد ارموى بوده كه از شاگردان بنام شيخ مرتضى انصارى مشهور بوده و شيخ محمدصادق فخرالاسلام ارموى صاحب انيس الاعلام هم دين مبين اسلام را از او ياد گرفته و شيخ انصارى مى فرموده كه شيخ محمدحسن براى همه ى آذربايجان كافى است، رحمهم اللَّه اجمعين.

شيخ رضاقلى از اروميه به سلدوز منتقل مى شود و در آنجا در سنه ى 1297 ه.ق از زوجه ى افشاريه ى ايشان، والد بزرگوارم آقاى حاجى شيخ عباسقلى رضوى كه اكنون در سن 96 مى باشند متولد شدند، و در سال تولد ايشان شيخ عبيداللَّه گيلانى از عراق به ايران حمله آورده و گروه بسيار زيادى از شيعيان ايران را كه پيرمردان رضائيه در حدود يكصد و پنجاه هزار نفر مى گفتند كشته است و همو بود كه عسكرآباد را قتل عام كرده بود.

ايشان اول در خدمت پدرشان و بعد در نجف اشرف به تحصيل پرداخته اند و زوجه ى اخيرشان؛ مادر مكرمه ى نگارنده از طايفه ى «قره پاياق» هستند و بنابراين: حقير از امهات اربعه: عرب و كرد و افشار و قره پاياق متولد شده ام، و نسب پدران ما هم به عرب مى رسد و شايد كه از ايران به عراق رفته بوده اند.

حقير در 11 محرم الحرام سنه ى 1359 ه.ق در نزد پدرم به خواندن صرف مير شروع كرده ام و در 1320/3/12 ش براى تحصيل از سلدوز خارج و بعد از 11 روز سفر پرمشقت به قم رسيدم و تا رجب 1364 ه.ق در قسمت فوقانى ناحيه ى غربى نيمه ى

شمالى مدرسه ى فيضيه سكونت گزيدم و بعد تا 12 شوال 1371 در خارج از فيضيه منزل داشتم.

شرح منظومه ى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را در درس آقاى حاجى سيد محمدحسن طباطبائى مؤلف الميزان فى تفسير القرآن بالقرآن استماع كردم و از بدو ورود آيت اللَّه حاجى آقا حسين بروجردى به شهر قم به هر دو درس ايشان مى رفتم، و در قم در حين تحصيل از صرف مير گرفته تا كفايه و مكاسب و رسائل درس گفته ام.

در 15 صفرالخير 1372 ه.ق در رضائيه سكونت گزيدم و الحمدللَّه در آن شهر به تبليغات عالى و پرثمر موفق شدم و به مطالعه ى در آيات كريمه و احاديث شريفه پرداختم و همه ى كتابهاى علميم را در آنجا به رشته ى تحرير كشيدم و يا يادداشت كردم و از 15 شعبان 1390 ه.ق برابر 1349/6/25 ش در تهران رحل اقامت افكنده ام تا خدا چه خواهد.

نوشته هاى حقير، همه از قرآن كريم و احاديث شريفه ى مرويه از معصومين عليهم السلام سرچشمه گرفته و عبارتند از:

1- تجسم عمل يا تبدل نيرو به ماده، در تبريز در 1385 ه.ق و بعد در تهران 1350 ش چاپ شده است.

2- آغاز و انجام جهان، در رضائيه در 1348/8/20 ش چاپ شده است.

3- ساختمان آينده ى انسان، هنوز چاپ نشده است.

4- كتابى در حل شبهه ى آكل و مأكول، چاپ نشده.

5- پيدايش انسان، چاپ نشده.

6- احاديث منتخبه از روضه ى كافى كه در تهران تلخيص و ترجمه كرده ام و در 1351/7/20 چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رضوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء متقى فرزند مرحوم حاج سيد اسحاق و در مسجد امام اقامه نماز جماعت مى نمود. شرحى بر خطبه حضرت صديقه سلام اللَّه عليها به عربى

نگاشته كه در تهران به طبع رسيده و در سال 1334 ق فوت نمود و در شيخان مدفون شد.

(1344 -1287 ق)، عالم دينى. از علماى متقى بود. در قم درگذشت و در قبرستان شيخان دفن شد. از اثر معروف وى «الدره البيضاء فى شرح خطبه فاطمه الزهراء (ع)» كه داراى عناوين: متن و شرح و لغت و اعراب و معنى است. هر يك از قطعات خطبه تا پايان تحت اين عناوين آورده شده است. اين كتاب به همت برادرش آقا حسين بن اسحاق رضوى در 1354 ق به طبع رسيد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (93/ 8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (333/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (195/ 2).

رفيع، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا نورالدين شريعتمدار رفيع بن آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن شريعتمدار مذكور است وى در سال 1318 ق در شهر رشت تولد يافته و مقدمات را در مدرسه مستوفى آن شهر خوانده آنگاه به تهران آمده و سطوح را از محضر اساتيد فن فراگرفته و حكمت و شرح منظومه را از مرحوم حاج آخوند هيدجى آموخته سپس براى تكميل معلومات مهاجرت به نجف و قريب پانزده سال توقف و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و تقريرات آنان را برشته تحرير درآورده پس از آن به تهران مراجعت و در خيابان صفى على شاه سكونت و به خدمات روحى و دينى پرداخته تا در سال 1386 ق رحلت و جنازه اش حمل به نجف و در مقبره خانوادگى در صحن مطهر دفن گرديده است.

داراى آثار و تأليفاتى در فقه و اخلاق مى باشد كه فرزندان ارجمندش به طبع خواهند رسانيد.

نگارنده

گويد: آن مرحوم داراى اخلاقى حميده و خصالى پسنديده بود و منزلش محل رفت و آمد و نزول آيات عظام معاصر بوده و خود حقير مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد يونس اردبيلى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مدد قائينى را در بيت معظم له ديدن نمودم.

از باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى رفيع مى باشد كه در خانه پدر را بازداشته و مانند نياكان و اسلاف خود بوظائف روحى و دينى اشتغال دارد.

(1386 -1318 ق)، عالم دينى. در رشت به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه ى مستوفى رشت خواند و سطوح را نزد استادان تهران آموخت. حكمت و «شرح منظومه» را نزد حاج آخوند هيدجى فراگرفت. سپس براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و پانزده سال از محضر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آقا ضياءالدين عراقى استفاده برد و تقريرات آن را تحرير كرد. با دريافت اجازه ى اجتهاد به تهران بازگشت و به تدريس و تبليغ پرداخت. در تهران درگذشت و جنازه اش به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. وى آثار و تاليفاتى در فقه و اخلاق دارد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (337/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (471 -470/ 4).

رفيعي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقاشيخ محمدباقر بن مرحوم حاج ميرزا على اكبر رفيعى از علماء و خدمتگذاران دينى حوزه علميه است.

وى در بيستم ماه شعبان 1332 قمرى در كرم رود اراك متولد شده و مقدمات و سطح را در مدرسه حاج محمد ابراهيم خوانسارى اراك خوانده و رسائل و مكاسب را از مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد سلطان و كفايه را از مرحوم آيت الله آقا

سيد محسن غروى استفاده كرده و منظومه سبزوارى را از آيت الله آقا سيد كاظم گلپايگانى فراگرفته و در سال 1355 قمرى به قم مهاجرت نموده و حدود 9 ماه به درس مرحوم آيت الله حايرى و پس از فوت آن مرحوم به درس آيت الله العظمى آقاى حجت حاضر شده و مدت 18 سال هم از محضر و ابحاث آيت الله العظمى بروجردى بهره مند گرديده و هم اسفار را از علامه حكمت آيت الله العظمى امام خمينى استفاده نموده است.

مولف گويد آقاى رفيعى عالمى پرهيزكار و دانشمندى عالى مقدار است كه به سهم خود در راه ترويج دين و تبليغ احكام سعى بليغ داشته و چند سالى در مسجد سليمان و خوزستان و مناطق گرم سيرى اقامت نموده و چندى هم در شهر ما (زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام) رحل اقامت افكنده و چندى هم در آشتيان به منظور خدمت دينى و روحى توقف نموده است.

از نوشته هاى ايشانست تقريرات اصول و فقه مرحوم آيت الله حجت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ركن كرماني، ركن الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، عالم و شاعر، متخلص به ركن. خانواده ى وى از ابهر بودند. اما رفيع الدين در كرمان ساكن شد و به همين جهت به كرمانى مشهور شد. در «تذكره ى روز روشن» از وى با نسبت مكرانى ياد شده و آقابزرگ تهرانى ركن الدين بكرانى و مكرانى را يكى مى داند. ركن الدين معاصر غازان خان و حمداللَّه مستوفى بود. وى صاحب «ديوان» اشعار است كه در آن به مدح ملوك آل مظفر مبارزالدين محمد المظفر، جلال الدين شاه شجاع و قطب الدين شاه محمود پرداخته است و در آن از شاه ابواسحاق كه در نبرد با امير مبارزالدين بود، ياد كرده است.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (731)، تاريخ نظم و نثر (222)، تذكره ى روز روشن (309)، تذكره ى شاعران كرمان (259 -258)، حبيب السير (191/3)، الذريعه (384 -383 /9)، رياض العارفين (195)، ستارگان كرمان (207 -206)، فرهنگ سخنوران (394).

رموزي سمرقندي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 994 ق)، شاعر، دانشمند. وى از دانشمندان سمرقند بود. در علم رموز بسيار ماهر بود و در معما و موشح و تاريخ و قافيه و عروض دست داشت. ميراشرف در پايان زندگى اختلال حواس يافت. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (596).

رواسي، صدرالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 871 ق)، صوفى و عالم. وى از خلفاى شيخ زين الدين خوافى و از علوم ظاهرى و باطنى بهره مند بود. در اوايل چندى در مدينه اقامت داشت و سپس به وطنش اسفراين بازگشت و در آنجا به ارشاد پرداخت. وى در شهر هرات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (103/4)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، مجالس النفائس (202 ،28).

روحاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمدعلى بن العلامه الحاج ميرزا ابوالقاسم بن العلامه السيد صادق الحسينى الروحانى از علماء اخيار و ائمه جماعت مسجد امام داراى مقام علم و كمال و قدس و تقوا مى باشد. عالمى است موفق و سالكى است مويد، در غالب زيارات مخصوصه حضرت رضا عليه السلام با شوقى وافر به مشهد رضوى مشرف و افاضاتى از حضرتش دريافت نموده و مى نمايند. نگارنده در بسيارى از اوقات وى را با توجهى مخصوص در آن روضه منوره ديده و التماس دعا گفته ام. تحصيلات مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول را از اساتيد بزرگ حوزه مرحوم والد خوانده و از آيت الله امام خمينى و آيت الله العظمى بروجردى و پس از فوت ايشان آيت الله العظمى شريعتمدارى و ديگران استفاده نموده و ضمنا مباحثات اصولى و فقهى داشته و در ظهر و شب هم در مسجد امام عليه السلام به جاى والد مرحوم اقامه جماعت مى نمايند زادالله فى توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالحسين روحانى بن العالم الجليل حاج شيخ اسماعيل مذكور از علماء محترم معاصر محلات مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

روحي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالوهاب روحى يزدى از علماء و قدماء حوزه علميه و مبرزين شاگردان مرحوم آيت الله حجت موصوف به فضل و ديانت و تقوا و متانت مى باشد. تولد ايشان در يزد واقع شده و در زمان مرحوم آيت الله حايرى به قم مهاجرت نموده و پس از پايان سطوح چندى از دروس آيت الله حايرى استفاده و پس از ايشان از محضر آيات عظام حجت و خونسارى و صدر و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى رضوان الله عليهم استفاده نموده و تا هم اكنون به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

رودباري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رودبارى كه اكنون در رشت اقامت و به وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

روشني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسين روشنى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران و داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هدايت اللَّه وحيد گلپايگانى مى باشد.

وى در حدود سال 1345 ق در (گوگد) كه يكى از مضافات گلپايگان است متولد و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت (چندى در مدرسه دارالشفاء هم حجره نگارنده بودند) و در حوزه علميه سطوح را از مدرسين عالى حوزه خوانده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و بعضى آيات ديگر استفاده نموده و در سال 1374 ق به تهران منتقل و تاكنون در مسجد خيابان ايرانمهر به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى روشن از دانشمندان متقى و با متانت و موصوف بورع و محامد اخلاق و آداب مى باشد و هرگز از وى مكروهى نديده و نشنيده ام ادام اللَّه توفيقه و كثر اللَّه آثاره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

روضاتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج مير سيد احمد روضاتى اصفهانى بن مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمد باقر بن مرحوم علامه فقيه آيت اللَّه آقا ميرزا جلال الدين روضاتى ابن مرحوم علامه كبير شهير آيت اللَّه اقا سيد محمد مسيح بن مرحوم علامه مشهور در آفاق آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد باقر خونسارى صاحب كتاب معروف (روضات الجنات) از علماء معاصر تهران است. وى در هفتم ماه رجب سال 1347 ق در اصفهان بدنيا آمده و پس از تحصيلات علوم جديد بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و سطوح عالى را در اصفهان خوانده آنگاه به قم آمده و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى فراگرفته و بدرس خارج مرحومين آيتين

خونسارى و حجت شركت نموده و در خلال آن شرح تجريد و شرح شوارق لاهيجى را از حضرت آيت اللَّه العظمى حاج احمد خونسارى مد ظله استفاده نموده و از محضر و درس فقه و مقدارى اصول آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه بهره مند گرديده و تقريرات دروس ايشان را برشته تحرير درآورده خصوصا مسئله لباس مشكوك را بصورت رساله جداگانهاى بنام (السبيل المسلوك فى اللباس المشكوك) نوشته و پس از ده سال اقامت در قم باصفهان مراجعت و بتدريس معالم و شرح لمعه در مدرسه صدر و اقامه جماعت در مساجد اجداد خود مانند (مسجد البادران هنگام ظهر و مسجد خيابان هنگام شب و مسجد شيخ بهائى هنگام صبح) و بيان درس تفسير قرآن كريم براى مؤمنين اشتغال داشته سپس بر حسب تصادف به تهران آمده و جمعى از مومنين و نماز گزاران (مسجد الرحمن) واقع در شمال تهران از معظم له براى اقامه جماعت در آن مسجد تقاضا نموده و ايشان هم اجابت و تا اين تاريخ بانجام وظيفه اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه روضاتى معاصر را از اولى كه در حوزه علميه قم ديده و آشنا شده اهل مطالعه و تأليف و تصنيف يافتم همواره موفق بوده و ميباشد و از تاليفاتى كه از آن جناب بطبع رسيده كتب زير مى باشد:

1- كتاب (المستدركات على روضات الجنات) كه مدت 12 سال در تأليف آن رنج برده و هر چه از قلم جدش در اصل كتاب ساقط شده از تراجم دانشمندان شيعه و سنى همه را با مدارك متقن تا عصر حاضر استدراك نموده كه با اصل روضات طبع ميشود.

2- كتاب (مناهج المعارف يا فرهنگ عقايد

شيعه) كه اصل كتاب از تأليفات جد اعلاى وى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا ابوالقاسم خونسارى معروف به مير كبير است كه از شاگردان علامه مجلسى صاحب بحارالانوار بوده و يكدوره اصول دين را بفارسى در كمال تحقيق تأليف فرموده و اين كتاب در (300 صفحه) بطبع رسيده و نصف از كتاب پاورقى هاى مبوسط ايشانست و مقدمه مبسوطى مشتمل بر شرح حال مؤلف و خاندان و فرزندان او نوشته است و كتاب بسيار نفيسى ميباشد.

3- (سلسله المخطوطات) و آن عبارت از چاپ كتابهاى دانشمندان قديم است كه چاپ نشده بضميمه مقدمه و پاورقيها كه دو نمونه آن بطبع رسيده است:

1- كتاب (النهريه) كه چهار رساله فقهى است با مقدمه و پاورقى ايشان كه در سال 1377 ق بطبع رسيده.

2- كتاب (زواهر الجواهر) كه با مقدمه و تذييل ايشان در سال 1379 چاپ شده است.

3- كتاب (گفتگوى شيعه و سنى) كه تاكنون دو مرتبه چاپ شده است.

4- كتاب (فلسفه روزه) كه نيز دو مرتبه بطبع رسيده است.

5- كتاب (ميزان الانساب) كه اصلش از تأليفات جد وى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمد هاشمى چهار سوقى صاحب (كتاب مبانى الاصول) با مقدمه و تذييل زيادى از ايشان در سال 1373 ق چاپ شده است.

6- كتاب (فوائد منطقى) با شرح كبراى منطق كه اصل آن تأليف اسفرائينى با مقدمه و پاورقى در سال 1385 در اصفهان چاپ شده است.

7- مقدمه مبسوطى بر كتاب سفينه البحار مرحوم محدث قمى.

8- مقدمه بر كتاب رسائل شيخ انصارى.

9- مقدمه بر كتاب حاشيه جواد بر قوانين كه بطبع رسيده است.

10- نداى شيعه از انتشارات (مسجد الرحمن) كه تاكنون چندين شماره آن بنامهاى زير چاپ شده:

1- چرا امام حسين عليه السلام قيام فرمود. 2- چرا ما بايد فقط مسلمان باشيم 3- بررسى كوتاهى از شخصيت حضرت زهراء عليهاسلام. 4- چرا ما بايد فقط شيعه باشيم.

11- كتاب (شيعه و ترقيات شگفت آور آنان) كه در طى 12 شماره از روزنامه چهل ستون از شماره 142 تا (155) سال هزار و سيصد و هفتاد و چهار قمرى در اصفهان چاپ شده است.

اما تأليفات چاپ نشده آن جناب از اين قرار است:

1- السبيل المسلوك در لباس المشكوك.

2- (مغانم الفصول فى شرح معالم الاصول) كه شرح مزجى بر كتاب معالم الاصول است و مرحوم علامه رازى در (جلد 14 كتاب الذريعه ص 70) و در حرف ميم هم در جلد 21 ص 293 آن را ذكر كرده است.

3- رساله در عدالت.

4- سير علم الاصول فى مختلف العصور كه تاريخچه اى است از علم اصول.

5- موقظ الاعلام فى تراجم الاسره و الاقوام در سه مجلد تأليف نموده و شرح حال و تراجم سه خاندان بزرگ در آن ذكر شده و مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى هم در كتاب (مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال در صفحه ى 64 آنرا معرفى كرده است).

6- كتاب (المشايخ و الاساتذه) كه شرح حال اساتيد و مشايخ اوست و مرحوم صاحب الذريعه در جلد 21 ص 39 آن را ياد كرده است.

7- كتاب محاسن الاجازات فى سلسله الروايات كه نيز آن مرحوم در جلد 20 ص 133 آنرا تعريف نموده.

8- كتاب (سيره صاحب الروضات و حياته العلمى)

9- كتاب (علماء الاسره) كه شرح حال علماء خاندان خود را نوشته است.

10- كتاب مناظرات مذهبى در 3 مجلد كه جلد اول آن بنام (گفتگوى شيعه و سنى)

چاپ شده است.

11- صوفى بازى در 2 جلد رد بر صوفيه.

12- پاسخ پرسشها در سه مجلد كه جلد اول آن (فلسفه روزه) بچاپ رسيده.

13- فرهنگ منظوم يا شرح نصاب.

14- فلسفه نماز.

15- در پيرامون كتاب فلسفه روزه.

16- كتاب ماحراى (ريش و سبيل) در اثبات حرمت ريش تراشى نوشته است.

17- گمراهان باب و بهاء.

18- كتاب (الفوائد النمينه) در دو مجلد كه صاحب الذريعه در جلد 16 صفحه ى 329 ياد كرده است.

19- قلائد العقيان ترجمه سوره حمد از تفسير تبيان شيخ طوسى.

20- ترجمه مسكن الفوائد شهيد ثانى.

21- كتاب (الوجوه الكشره فى ترجمه ابن العشه كه شرح حال عجيب و غريب ابن العشره است و مختصر آنرا در مقدمه (زواهر الجواهر) بطبع رسيده است.

22- حواشى بر كتب درسى.

23- حواشى بر كتب رجالى.

علامه روضاتى معاصر داراى بيست و سه اجازه روايتى جامع و غيره از آيات عظام و مشايخ كرام اجازه گذشته و معاصرين ميباشد كه براى رعايت اختصار از ذكر آنان خوددارى نمودم و شرح حال و مآثر و آثار آن جناب را اكثر نويسندگان رجالى حاضر در كتب خود ذكر كرده اند و ترجمه و شرح احوال خاندان و اسلاف جليل ايشان زينت بخش كتب رجالى ميباشد و ما بعضى از آنها را در باب اصفهان نگاشتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

روضاتي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در دوشنبه 23 شعبان 1302 متولّد، و در شب 4 شبنه 8 رجب 1383 وفات يافته، از شاگردان آقا سيد محمّد باقر درچه اى و جمعى ديگر از فضلاى اصفهان بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روضاتي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيت روضاتى اصفهان از بيوتات اصيل و ريشه دار علمى استان اصفهانست.

سر سلسله اين بيت مرحوم مبرور سيدالفقهاء والمجتهدين آيه الله حاج سيد محمد باقر موسوى خونسارى صاحب كتاب مستطاب (روضات الجنات) ميباشد.

اين بيت بيش از يكقرن است كه در اصفهان و غيره خدمتگزار دين بوده و هستند.

از اين بيت رجال علم و دانشمندان بزرگ برخاسته اند و اكنون مردان با فضيلتى از اين بيت در اصفهان مانند حضرت حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد محمود روضاتى بخدمات دينى اشتغال دارند.

از معاريف معاصر اين بيت جناب حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد روضاتى مقيم تهرانست.

والد آنجناب مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد محمد باقر روضاتى فرزند فقيه مجتهد آيه الله آقا ميرزا جلال الدين روضاتى در 12 ربيع المولود 1316 قمرى در اصفهان متولد شده و تحصيلات خود را نزد علماء اصفهان مانند مرحوم آقاى حاج شيخ على يزدى و آقا ميرزا احمد مدرس اصفهانى و حاج ميرزا محمد رضا خونسارى و آقا شيخ محمد خراسانى و آقا سيد مهدى درچه اى و آقاى حاج ميرزا محمد صادق مدرس در فقه و اصول تلمذ نموده و از مرحوم آيه الله آقا شيخ محمد حسين فشاركى و آيه الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله صدر و آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى اعلى الله مقامهم اجازه روايتى داشته و تا آخر عمر در مسجد خيابان و مسجد شيخ بهائى اقامه جماعت و ترويج دين و

بيان احكام نموده تا در روز 29 ماه رجب 1383 قمرى در اصفهان وفات نموده و با تشييع كم نظيرى در تكيه (مقبره) جد خود صاحب روضات مدفون و جمعى از ادباء و شعراء اصفهان در رثاء ايشان قصائدى گفته اند از جمله آقاى برنا گويد:

باقر عالم فاضل ز جهان كرد عبور

شد پناهنده بدرگاه خداوند غفور

زد رقم از پى تاريخ وفاتش (برنا)

باقر عالم و زاهد بجنان شد مسرور

1383 قمرى

از آثار اوست كتاب كوچكى در نحو فارسى كه ظاهرا شرح و ترجمه (عوامل ملا محسن) است.

2- كتابى در شرح لغات تاريخ معجم 3- جنگى در متفرقات شبيه كشكول.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روضاتي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزندش ميرزا محمّد حسن از علما و ائّمه جماعت در مسجد جوزدان بود. فقيهى منزوى، و دانشمندى وارسته بود.

در 13 ماه صفر 1298 متولّد، و در 17 شعبان 1380 وفات يافته، در جنب تكيه ي كازرونى در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفاتش را صغير شاعر معاصر گويد:

سالكى سر كرد در جمع و پى تاريخ گفت

در جزا سيد حسن محشور گردد با حسين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روغني، محمدصالح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم دينى. از علماى عهد صفوى و از شاگردان ميرداماد است، صاحب «رياض العلماء» وى را از شاگردان ملا خليل قزوينى مى داند. آثار وى كه ظاهرا همه به فارسى است عبارت اند از: رساله در «اكل آدم من الشجره»؛ «بركات المشهد المقدس» يا «ترجمه ى عيون اخبار الرضا (ع)»، كه در 1075 ق در مشهد رضوى تاليف شده؛ «ترجمه ى توحيد مفضل»؛ «ترمه ى صحيفه ى سجاديه»؛ «ترجمه ى عهدنامه مالك اشتر»؛ «ترجمه ى محاضرات راغب»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «شرح اشعار مثنوى»؛ شرح فارسى «دعاى سمات»؛ «مقامات»؛ «الامامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (129 ،128 /14 ،104/11 ،112/4 ،88/3 ،327/2)، رياض العلماء (263/2)، ريحانه (343/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284 -283 /11)، فوائد الرضويه (547)، مؤلفين كتب چاپى (523/3)، مينودر (931 ،764 ،200 ،199 -198 /2).

روياني لاهيجي، نظام الدين، عبدالقادر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 925 ق)، رياضيدان و دانشمند. از شاگردان ملا على قوشچى بود. نخست در گيلان مى زيست؛ سپس به دربار سلطان حسين بايقرا رفت و از آن پس در هرات مقيم مدرسه ى شاه بود تا در آنجا درگذشت. از جمله آثارش: «تحفه نظاميه» در حساب به نام سلطان يحيى كيا؛ «زيج مخلص ميرزايى» كه به نام سلطان ميرزا على تاليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (270)، الذريعه (478/3).

رويدشتي، حميده

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

دختر محمد شريف بن شمس الدين محمد رويدشتى اصفهانى. پدرش به ملاّ شريفا معروف بوده و از شاگردان شيخ بهائى بوده و از مشايخ علامه مجلسى است.

امّا حميده از زنان عالمه و فاضله اصفهان است كه در خدمت پدر درس خوانده، و حواشى بر كتب حديث و رجال نوشته، و از مطالعه كتب او مقام احاطه و تتّبع مشاراليها بر احوال رجال معلوم مى شود.

گويند پدرش بطور مزاح مى فرموده است: حميده را با رجال، ربطى است و مرادش علم رجال بوده است.

تأليفات مشاراليها عبارت است از:

1- حواشى بر استبصار شيخ طوسى. 2- حواشى بر كتب اخبار كه در الذريعه(114:10) به «رجال حميده» تعبير فرموده است. در 1087 وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود. و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى

ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به طور مفصل نوشته است طالبين به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره

سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان (457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

ريزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقّق، از فضلاى شاگردان ميرزاى شيرازى بوده، و پس از وفات ايشان مدّتى در نجف اشرف به درس آقا سيد محمّد كاظم يزدى حاضر شده، و در مسافرتى كه به قصد زيارت مشهد مقدّس به ايران آمد، در ماه صفر سال 1338 در اصفهان وفات يافته، در صحن تكيه حاج آقا مجلس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ريزي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و فقها در قرن سيزدهم بوده. دخترش مريم نيز فاضل و دانشمند بود، و كتابت «مطالب السؤوال» را در رمضان المبارك 1287 به انجام رسانيده. و از آن مقام علم و فضل دختر و پدر آشكار است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ريزي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از مبرزّين شاگردان حاجى آباده اى و ملاّ حسين على تويسركانى، عالم فاضل بوده، در شب عاشوراى سال 1299 وفات يافته، در بقعه تكيه آباده اى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ريزي، عبدالوهاب

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل و مجتهد جامع بوده، در اصفهان نزد سيّد حجّة الاسلام، و در نجف تحصيل نموده، و پس از مراجعت در وطن خويش ساكن گرديده، و به ترويج دين و اجراى احكام پرداخته، و پس از وفات، در مسجد خويش، در اطاقى مخصوص مدفون گرديد.

صاحب عنوان، عالم و فاضل محقّق جامع مجتهد فقيه اصولى، در اصفهان و نجف اشرف در نز اساتيد آنجا تلمّذ نموده، و از اساتيد خود به دريافت اجازه ي روايت و اجتهاد مفتخر گرديده، كه عبارتست از اجازه از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى.

پس از تكميل تحصيلات به اصفهان مراجعت نموه، و گاهى در شهر، و اغلب در قصبه ي ريز ساكن بوده، و در همانجا وفات يافته، و جنازه ي او با تجليل و تكريم به شهر منتقل گرديده، در تكيه ي آقا شيخ مرتضى ريزى (برادر نامبرده) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رئيسي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على رئيسى بن السيد الجليل حاج سيد مصطفى رئيس الذاكرين گرگانى از افاضل دانشمندان معاصر گرگانست وى در گرگان متولد شده و در حجره والد ماجدش پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در آنجا خوانده و پس از فراگرفتن سطوح فقه و اصول براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از دروس خارج و محضر آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و مراجع ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت به وطن و به خدمات دينى از قبيل امامت و تدريس و اداره عده اى از محصلين علوم دينيه گرگان پرداخته و

تا حال تحرير اشتغال به انجام وظائف دينى و روحى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رئيسي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى بن مرحوم آقا شيخ حسين (معروف به شيخ رئيس) از علماء معاصر قوچان است. وى در سال 1312 قمرى در قوچان متولد شده و مقدمات فارسى و عربى را در قوچان تحصيل كرده و فقه را نزد مرحوم آقا شيخ محمد كبير آموخته آنگاه به نجف اشرف مشرق شده و سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و خارج را خدمت آن مرحوم و آقا ضياءالدين عراقى خوانده و بعد به قوچان مراجعت و به تدريس فقه و اصول پرداخته و پس از چندى به مشهد مقدس عزيمت و رحل اقامت افكنده و تاكنون حدود سى سالست كه در ارض اقدس به تدريس مكاسب و رسائل و كفايه و امامت در مسجد امين مشهد اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زابلي، ابوالثنا احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم. وى از علماى اهل سنت قرن دهم هجرى مى باشد كه از آثارش كتاب «اعراب القرآن» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (351/2)، لغت نامه (ذيل/ زابلى).

زارجي يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر زارجى يزدى بنابر نقل نجوم السماء امام جمعه يزد از شاگردان سيد على طباطبائى صاحب رياض است و در سال 1296 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

زاهد قمي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ موسى فرزند على زاهد قمى در سال 1327 قمرى در نجف از صبيه مرحوم محمد تقى قائم مقام نورى كه از اعيان دولت قاجاريه بوده متولد شده و در بيت علم و زهد پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از دراسات فقه و اصول آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه ميرزا محمود شيرازى سامرائى و شيخ محمدتقى آل راضى استفاده نموده است.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما در قضاء حوائج اخوان و مساعدت به مستمندان سعى بليغ و همت عالى دارد داراى سه فرزند ذكور است 1- آقا عبدالصاحب خياط 2- آقا شيخ محمدرضا 3- آقا شيخ عبدالرسول كه از فضلاء و محصلين جدى هستند ادام اللَّه توفيقاتهم آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زاهد، قاسم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و زهاد زمان خود بوده، در سال 1145 وفات يافته، جنب فاضل هندى مدفون گرديده.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از دهر چو شيخ قاسم زهد شعار

بگرفت ز امر حق به فردوس قرار

تاريخ وفات او رقم زد خادم

آسود ز عفو قاسم جنت و نار

برخى وى را ملا محمد قاسم بن حاج محمد حسن كلباسى مى دانند، و اشتباه است. وى نيز از علماى راسخين، و زاهد و عابد بوده؛ و در قرن سيزدهم مى زيسته، و ظاهرا در نجف از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

زرآبادي، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جليل حسينى فرزند عالم جليل سيد موسى فرزند سيد على فرزند سيد مهدى فرزند مير بزرگ ابن مير بابا بن مير فاضل كه منسوب و منتهى به جناب زيد شهديد فرزند امام زين العابدين عليه السلام مى شود. در يازدهم ذيقعده الحرام 1331 قمرى در شهر قزوين سالروز ميلاد مسعود حضرت رضا عليه السلام به دنيا آمده و در بيت علم و ورع پروش يافته و در حجر و دامن مادر موسويه با فضيلت دختر عالم متقى حاج سيد احمد تنكابنى تربيت شده و مقدمات و ادبيات را در خدمت والد ماجدش خوانده و پس از رحلت آن بزرگوار در تحت سرپرستى و ارشاد مجسمه تقوا و ورع عالم زاهد مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان كه از نوادر عصر در محيط قزوين بودند و تربيت روحى و معنوى قرار گرفته و در همان ايام نيز از انفاس قدسيه و رهنمودهائى دائى بزرگش استاد اخلاقش مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى صاحب بيان لقرآن بهره مند گرديده و سطوح را در قزوين در خدمت آيات عظام حاج سيد ابوالحسن رفيعى و حاج

آقا سيد هبه اللَّه كلانترى و حاج سيدمحمد تنكابنى به پايان رسانيده و در سال 1367 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر و دروس اعلام قم چون مرحوم حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آقا سيد محمد حجت و حاج سيد محمدتقى خونسارى و حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى استفاده كرده و از درس و بحث اصول امام خمينى (ره) مدت 8 سال حداكثر استفاده را نموده و همينطور مدت هفت سال از اسفار و تفسير علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان مستفيض شده تا سال 1377 قمرى كه با مرحوم آيت اللَّه بروجردى مدت سه سال در آستانه اشرفيه لاهيجان اقامت و سرپرستى حوزه علميه آن سامان و مراجعات حومه را به عهده داشته و در سال 1380 قمرى به قزوين مراجعت و تاكنون به اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اسلام اشتغال دارند. داراى اجازات عديده اجتهاد و روايتى از آيات گذشته و حاضرين مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

زرتشت بهرام پژدو

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند، پزشك، نويسنده و شاعر. اهل خواف خراسان و به قولى اهل رى بوده است. در دوران حكومت ايلخانان زندگى مى كرد. در جوانى بين دبيرى و علوم شرعى زرتشتى و نجوم و هيات و حساب را فراگرفت و بعد از آن به شاعرى پرداخت. آنچه كه از آثار وى باقى است، چند منظومه ى فارسى است كه به جهت اشتمال بر مقدار زيادى لغات پهلوى و روايات دينى زرتشتى اهميت خاص دارد. اين منظومه ها عبارتند از: «ارداويرافنامه»؛ «منظومه اى در باب زرتشت و هزاره هاى زرتشتى»؛ «داستان چنگر نگهاجه»؛ «داستان شاهزاده ى ايران زمين و عمر خطاب»؛ بعضى اثرى بنام «زرتشت نامه» به وى

نسبت مى دهند و اين بخاطر افزودن اشعارى توسط همين بهرام است حال آن كه اين اثر از آن كيكاووس رازى، پسر كيخسرو، از شاعران گمنام زرتشتى است.[1]

زردشت بهرام پژدو (زردشت پسر بهرام پسر پژدو) شاعر زردشتى (قر. 7 ه.)، نخستين گوينده مسلم زردشتى كه از او آثار مهمى به ما رسيده. نوشته هاى وى- كه موضوع آنها بخشهايى از ادبيات مزديسنا و مخصوصا داستان زردشت پيامبر است بر همه آثار زردشتيان ايران و هند برترى دارد. احتمالا خاندان او از خواف و خود وى ساكن رى بود. از آثارش «زراتشت نامه» (ه.م.)، «ارداوير افنامه» (2 اردواير افنامه) داستان چنگرنگهاجه، داستان شاهزاده ايران زمين با عمر بن خطاب، خمسه زردشت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (517 -506 ،435 ،338 -337 /3)، تذكره شاعران كرمان (272 -265)، دايرةالمعارف فارسى (1171/1)، ستارگان كرمان (220 -212).

زركوب

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) شيرازى، شيخ الاسلام عزالدين مودود بن محمد بن محمود ذهبى (و. 562- ف. 663 ه.ق.). وى از اهل شيراز و جدش اصفهانى الاصل بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زرندي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن حسن زرندى دانشمندى فاضل از اعلام قم بوده است و در سال 1224 قمرى در مدرسه فيضيه تدريس مى نموده و از محضر مرحوم علامه محقق ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين استفاده نموده و در حدود سال 1230 در قم وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زروانداد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، عالم دين. پسر مهرنارسه پسر ورازگ بود كه نسبش به خانواده ى سپند ياد، يكى از هفت خاندان ممتاز اشكانى مى رساند. وى از هيربدان هيربد بود كه بعد از موبدان موبد، برترين مقام روحانى بود. در حاشيه كتاب «تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام» آمده كه وى يكى از روحانيون مانوى است كه نامه اى را خطاب به مارامو، رهبر مانويان در بخش هاى شرقى ايران مى نويسد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام (341)، تمدن ساسانى (69/1).

زعيم الدوله تبريزي، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333 ق)، عالم، نويسنده و روزنامه نگار. مشهور به رييس الحكماء و دكترا ميرزا مهديخان زعيم الدوله. اهل تبريز بود. از استانبول به مصر رفت و در قاهره اقامت گزيد و در آن جا به انتشار روزنامه فارسى «حكمت» مبادرت كرد. كتابى به زبان فارسى در اصول و فرع اديان جهان نگاشت و در آن كتاب به تفصيل در رد فرقه بابيه سخن گفته است. وى نيز مفصلى در رد و تاريخ بابيه نوشته و آن را «باب الابواب» ناميد. سپس از آن كتاب، كتاب مختصرى در تاريخ بابيه انتخاب كرد و آن را «مفتاح باب الابواب» ناميد. سپس از آن كتاب، كتاب مختصرى در تاريخ بابيه انتخاب كرد و آن را «مفتاح باب الابواب» ناميد. از ديگر آثار وى: «فرهنگ مهدى»؛ «جهان نماى مهدى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (251/1)، تاريخ انقلاب مشروطيت (1583 ،197 ،87)، تاريخ جرايد (230 -228 /2)، دانشمندان آذربايجان (409)، شرح حال رجال (7 -6 /4)، علماء معاصرين (130)، مؤلفين كتب چاپى (401 -399 /6).

زفره اي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حاجى آخوند، فرزند ملاّ على.

عالم فاضل زاهد متّقى، از مدّرسين سطوح در اصفهان، و محدّثين و واعظين بود. اغلب فضلاى معاصر اصفهان از شاگردان ايشانند.

كتب زير از تأليفات ايشان است:

1- رساله در اصول دين، كه به طبع رسيده 2- كتابى در قاعده دايره هندى 3- كتابى در علوم غريبه 4- كتابى در مكروهات موجب فقر.

صاحب عنوان در علوم غريبه و جفر و اعداد طلسمات نيز زحماتى كشيده و در اين موارد، كارهايى بدو نسبت مى دهند.

در روز دوشنبه 28 رمضان المبارك 1352 به سنّ قريب به نود سال در اصفهان وفات

يافته. در بقعه ي تكيه ي بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زفره اي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، ساكن قريه برزان، از شاگردان شيخ مرتضى ريزى و آقا ميرزا محمد هاشم چهار سوقى بوده، و در رمضان سال 1334 فوت شده، در صحن تكيه شيخ مرتضى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زكي غزنوي، ظهيرالدين، ابوالمحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، دانشمند. وى از دانشمندان قرن ششم هجرى بود كه در علم هيئت و نجوم مهارت داشت و كتابى به فارسى در نجوم نوشت. اثر وى: «كفايه التعليم فى صناعه التنجيم» كه از سال (542 -540 ق) مشغول تاليف آن بوده است و شرف بر سوى (وف 636) آن را به نام «مفاتيح النجوم و مصابيح العلوم» تلخيص كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (125)، الذريعه (90/18).

زكي كرماني، حيدرعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدرعلى بن محمد زكى كرمانى عالمى فاضل بوده و بعد از 1223 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زمان كرماني، اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ملا اكبر زمان كرمانى از اعيان علماء زمان خود در يزد و معاصر سلطان محمد شاه قاجار بوده و در سفر خراسان و زيارت مشهدالرضا (ع) در حدود سال 1250 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زنجاني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالفضل زنجانى برادر حجةالاسلام حاج شيخ على شمس زنجانى از دانشمندان فاضل و باتقواى حوزه علميه قم است. وى در حدود سال 1340 قمرى در زنجان متولد شده و پس از خواندن دروس مقدماتى در سال 1358 ق به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و نهائى را خدمت آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى و مدرسين سطوح قم خوانده و پس از آن از محضر و درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به امر زعماء و مراجع عظام حوزه علميه قم به صحنه مهاجرت و به وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و فضائل اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم صلوات المصلين اشتغال دارد.

نگارنده گويد. مترجم محترم ما از فضلاء پرهيزكار مى باشد در سال 1361 ق باتفاق ايشان و جناب حجةالاسلام حاج سيد قوام الدين موسوى زنجانى مسافرتى از طريق (صلوات) به عتبات عاليات نموده كه خاطرات شيرين آن سفر پس از گذشت سى و سه سال هنوز از خاطرم نرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زنجاني، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوتراب زنجانى از علماء مقيم نجف و معاصر با مرحوم آيت اللَّه آشيخ عبداللَّه مازندرانى معروف بوده و در حدود 1330 ق وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، اسحاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 ق)، دانشمند. وى در اكثر علوم دست داشت. از آثار وى: حاشيه بر «رساله ى الاسطرلاب» ابن ماردينى؛ «سراج القلوب» در شرح «ضياء القلوب» در تصوف؛ «منظومه العقائد»؛ نظم «ترتيب العلوم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (232/2)، هديه العارفين (201/1).

زنجاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332 ق)، عالم و قاضى. وى مدت زيادى را در نجف براى تحصيل علم گذرانيد، و در هما جا درگذشت. از آثار وى حاشيه بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى است.[1]

اسماعيل زنجانى متوفى 1332 ق از فضلاء حوزه نجف بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (99/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148/14)، معجم المؤلفين (270 -269 /2).

زنجاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1245 ق)، عالم دينى. وى به خط خود «شرح الباب الحادى عشر» را نوشت و از نگارش آن در 1245 ق فراغت يافت و از آن فضل و بزرگى و پيشگامى اش معلوم مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 321/13).

زنجاني، زين الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين الدين زنجانى از فضلاء معاصر تهرانست وى در زنجان متولد و در حجر تربيت چنان پدرى پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه مدتى در مشهد كسب علم نموده و پس از آن به قم آمده و از محضر آيت اللَّه حجت ره و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و به امر آن مرحوم براى تبليغ دين چندى در آب گرم قزوين اقامت و بعد رحل اقامت به تهران افكنده و تا حال تحرير در آن عاصمه به خدمات دينى اشتغال دارند. آثار ارزنده علمى دارند كه به آنها اشاره مى شود.

1- رساله اى در غيبت

2- الفوائد در مسائل متفرقه

3- رساله اى در حق و حكم

4- كتابى در رد صوفيه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1268 ق)، عالم. از آثار وى: شرح «دعاء صباح»؛ حاشيه بر «رسائل».[1]

عبدالعلى بن مولى عبدالصمد بن مولى على اكبر بن محمد سعيد زنجانى متولد 1268 و متوفى 1349 قمرى دانشمندى بزرگوار و فقيهى پرهيزكار از شاگردان ملا قربانعلى زنجانى و علامه شيخ محمدحسن مامقانى و علامه ملامحمد شربيانى و داراى تأليفات و آثار عديده بوده است.

عبدالعلى بن على نقى بن مصطفى سعدآبادى زنجانى متوفى حدود 1357 قمرى عالمى فاضل و دانشمندى بزرگوار و كامل از شاگردان آيت اللَّه آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) و شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] معجم المؤلفين (226/5).

زنجاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256- ح 1340 ق)، عالم و نويسنده. وى با دوستى علم، نشو و نما يافت. مبادى و مقدمات را نزد برخى اساتيد آن زمان فراگرفت و دروس عالى را نزد علماى اعلام و بزرگان زمان؛ تا اينكه به تأليف و تصنيف روى آورد. از آثارش: «انيس الطلاب»، در زندگى بسيارى از علماى زنجان؛ «تبيان البيان فى قواعد القران»؛ «توضيح المشكلات»، در نحو و صرف و عروض؛ «لوائح الادله فى فوائح العديله»؛ «روشن ضمير»، در شرح «دعاء جوشن صغير»؛ «قسطاس المقادير و مقياس المعائير»؛ «منهج الرشاد»، در شرح «الارشاد» شيخ مفيد؛ «قنوان الصنوان»، در شرح «نصاب الصبيان»؛ «فرمايش محمديه»، در تجويد؛ منظومه «تصريف» زنجانى، در سيصد بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (373/18 ،81/17 ،498/4 ،332/3 ،460/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 427 -426 /14)، علماء معاصرين (129 -128)، معجم المؤلفين (211 -210 /9).

زنجاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم. از اثرش: «المصائب و المواعظ»، در سه مجلد؛ «رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (29/13).

زواره اي، صفي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صفى الدين محمد بن عمدة القضاة غياث الدين على زواره اى عالم فاضل، معروف به قاضى صفى، متوفى در 15 شعبان سال 995.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

تاريخ فوت قاضى دنيا ودين كه رفت

از مرگ او هر آينه بر روزگار حيف

جستم ز عقل گفت كه بر لوح دل همين

حيف از جهان دانش و دين صد هزار حيف

ماده تاريخ ديگر: «واى از مرگ جانشين رسول».

در فهرست مؤلفين (601:5) وى را سيد جلال الدين طباطبائى معرفى مى كند، و گويد: از آثارش: توقيعات كسرى انوشيروان عادل است كه از عربى به فارسى ترجمه نموده، و چندين مرتبه ى در هند و تبريز و طهران به چاپ رسيده، و در لندن با ترجمه ى انگليسى آن در 1310 قمرى چاپ شده است.

در هر حال از عبارت سنگ قبر، عدم سيادت او ظاهر است. قبرش در ايوانچه ى غربى بقعه ى امام زاده اسماعيل در كنار جاده مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

زين الدين محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در فهرست منتجب الدين است كه وى مردى اديب و فاضل و طبيب است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

زين الديني، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد عنايت الله زين الدينى بن السيد الاعلام آقا سيد سيف الله مدفون در قريه رشيدى چاپلق در تاريخ 25 شهر ذى الحجه الحرام 1315 قمرى متولد شده و پس از پايان كودكى در حجر تربيت پدر معظم خود بتحصيل فارسى پرداخته و بعد از فراغت از آن مقدارى از مقدمات را نزد وى استفاده كرده آنگاه باراك آمده و مقدمات را نزد مرحوم حاج ملا عبدالحميد انجدانى كه يكى از علماء نحو بوده استفاده و مقدارى از سطح را خدمت مرحوم آقاى حاج شيخ عباس ارديس آبادى مدرس كه يكى از علماء جليل و از صاحبان مقامات عاليه و كرامت باهره بوده خوانده و پس از چند سالى در سال 1341 بقم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيه الله حايرى و بعضى ديگر استفاده كرده و ثانيا باراك برگشته و از محضر مرحوم سلطان العلماء و مرحوم آيه الله ميرزا ابوالحسن مجتهد بهره مند شده و مدتى هم از محضر مرحوم آيه الله حاج آقا حسن فريد محسنى خارج فقه و اصول را استفاده كرده و اكنون بالغ بر چهل و پنج سال است كه در اراك اقامه جماعت دارد و هم بتبليغ احكام و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام مشغول مى باشد. فرزند ارجمند ايشان آقاى عزالدينى از علماء و فضلاء مبرز حوزه علميه قم هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

زينتي بلياني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند و شاعر. در استرآباد كسب دانش كرد و به همين جهت به استرآبادى معروف شد. علاوه بر آگاهى از دانشهاى مختلف در سرودن شعر نيز توانا بود. از اوست:

به كف تيغ جفا، سويم عتاب آلود مى آيد

من از هجران او جان داده او بيهوده مى آيد

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (677 -676)، تذكره ى روز روشن (334)، فرهنگ سخنوران (421)، مرآت الفصاحه (256).

ساروي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جعفر از علماء عصر ناصرالدين شاه در سارى بوده و فاضل مراغى وى را در كتاب خود ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساروي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق ساروى از علماء معاصر ناصرالدين شاه بوده و بعد از 1306 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساروي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ساروى از افاضل علماء معاصر ناصرالدين شاه بوده و فاضل مراغى او را در (المآثر والاثار) ياد كرده و گفته بعد از 1306 ق از دنيا رفته است.

على ساروى معاصر ناصرالدين شاه بوده و بعد از 1306 وفات نموده است. [با على ساروى كه فاضل مراغى در (المآثر والاثار) او را ستوده اشتباه نشود]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساروي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى از اعلام گذشته سارى بوده و فاضل مراغى او را در (المآثر والاثار) بنام حاج ملا محمدتقى ذكر كرده و ظاهراً بعد 1306 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساروي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصادق ساروى در عصر ناصرالدين شاه بوده و در سال 1292 ق شاه مزبور را در مازندران ملاقات كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساغر شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم و شاعر، متخلص به ساغر. اصل وى از اعراب خزاعه بود كه در شيراز متولد شد. وى به حسن خلق و زهد و تقوى و بذله گوئى و نيك محضرى موصوف و در مسجد عتيق شيراز امامت جماعت بود. ساغر از معاصران رضا قلى خان هدايت بود و در سرودن شعر نيز توانا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (12 -10 /3)، الذريعه (416 -415 /9)، رياض العارفين (261)، ريحانه (412 -411 /2)، سفينه المحمود (547 -546 /2)، طرائق الحقائق (614/3)، فارسنامه ى ناصرى (1084 -1083 /2)، لغت نامه (ذيل/ ساغر)، مجمع الفصحا (401 -400 /4)، مرآت الفصاحه (260 -258)، مصطبه خراب (78)، مكارم الآثار (1258/4)، نگارستان دارا (202).

سالكي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد فرزند ركن الاسلام معروف بسالكى بابلى از فضلاء اين شهر بوده و در زمان مرحوم آيه الله العظمى حايرى براى تحصيل و تكميل مراتب علمى بقم آمده و پس از چند سال با احراز مقامات فضل و دانش از حيث فقه و اصول و حكمت و ادبيات مراجعت ببابل نموده و از راه منبر و وعظ و خطابه و تبليغات و مبارزات با منحرفين خدماتى انجام داده تا در چند سال قبل از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سامان، علينقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم امامى. وى فقيهى همعصر علامه ى مجلسى است. فتاواى او در حاشيه ى «سوال و جواب» علامه مجلسى نوشته شد. از ديگر آثار او حاشيه بر «اثبات الرجعه» ميرمحمد مومن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242/12 ،9/6)، ريحانه (415 -414 /2).

ساوجي، صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم امامى. وى از علماى بزرگ عهد شاه سلطان حسين صفوى و معاصر صاحب «رياض» بود. پس از وفات جدش نظام الدين محمد، صاحب «نظام الاقوال»، پدر ش ملا محمدمحسن به جاى او عهده دار امر تدريس در حضرت عبدالعظيم در شهر رى شد و چون پدرش از دنيا رفت صاحب عنوان به جاى او نشست و به تدريس مشغول شد. از آثارش: «الحديده الحسينيه فى قطع لسان اعوان الامويه»، به عربى و ترجمه اش به فارسى به نام «المقمعه الحسينيه»؛ «الدره العلويه فى الامامه»، در اثبات حقانيت طريقه ى اثنى عشريه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (120/22 ،101/8 ،379/6)، ريحانه (420 -419 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 373 -372 /12).

ساوجي، محسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين ساوجى عالمى بزرگ و فاضلى بزرگوار از شاگردان علامه ملا على قارپوزآبادى زنجانى و متوفى حدود 1300 قمرى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى بن عبدالرزاق ساوجى عالمى فاضل بوده و در حدود 1290 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هدايت اللَّه مشهور به آغا بن هدايت اللَّه ساوجى عالمى جليل از شاگردان ميرزا حسين خليلى و علامتين يزدى و خراسانى بوده و در حدود 1333 قمرى در كربلا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سايح علوي، ابوبكر علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، دانشمند. از احفاد حضر امام حسن مجتبى مى باشد كه در علم كيميا بصير بود، از بيم سلطان هميشه از شهرى به شهرى مى رفت به همين جهت به سايح و سياح شهرت يافت. از آثار وى: «الاصول»؛ «الحجر الطاهر»؛ «الحقير النافع»؛ «الطاهر الخفى»؛ «الحقير النافع»؛ «الشعر و الدم و البيض و عمل مياههما»؛ «رساله اليتيم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (410 -409 /2)، الفهرست لابن نديم (506)، لغت نامه (ذيل/ سائح، على)، معجم المؤلفين (194/7)، هديه العارفين (676/1).

سبزواري علوي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن سيد محمدعلى ده زمينى سبزوارى علوى عالمى فاضل از شاگردان علامه شيخ هادى تهرانى و پسر خاله آيت اللَّه شريعتمدارى بوده و قبل از او در سال 1343 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، جعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1218 ق)، عالم شيعى. وى از مردم سبزوار و خواهرزاده ى سيد محمد، فرزند مير شاه قاسم بود. سيد جعفر امام جمعه ى مشهد بود و در آنجا زندگى مى كرد و از معاصران وحيد بهبهانى و ميرزا مهدى شهيد بود. در مشهد به تدريس علوم دينى و نشر احكام شرعى مى پرداخت، پيش از كشته شدن ميرزا مهدى درگذشت و پيكرش را در پايين پاى امام رضا (ع) در كنار گور داييش به خاك سپردند. از آثار وى: «رياض الانوار فى احوال الائمه الاطهار»؛ «اسرار الصلاه»؛ «رساله اى در تجويد»؛ «رساله اى در حرمت كشيدن توتون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (108/4)، الذريعه (320/11 ،48/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 237/13)، معجم المؤلفين (139/3).

سبزواري، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد سبزوارى عالمى جليل و اديبى فاضل و تقريظى به (عقبات الانوار) نوشته و در حدود 1310 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلى سبزوارى عالمى فاضل و پارسا از شاگردان مرحوم آيت اللَّه شريعتمدار سبزوارى از قريه (بيد) سبزوار بوده و در سال 1357 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد زين العابدين فقيه سبزوارى وى در شب هشتم ماه شعبان 1332 قمرى در سبزوار متولد شده و تا شش سالگى در آنجا پرورش يافته و در سال 1338 ق در خدمت والدش مشرف به نجف اشرف گرديد، و مقدمات و ادبيات فارسى و عربى را فراگرفته و در ذى حجه 1347 ق با پدرش عازم ايران گرديده و مدت سه ماه در سبزوار توقف و سپس در ملازمت آن مرحوم به مشهد آمده و بعد از اكمال مقدمات و سطوح در خدمت علماء بزرگ مشهد مانند والد ماجدش و مرحوم حجةالاسلام ميرزا مهدى شهيد مرحوم الهى و ديگران استفاده نموده.

و بعد از رحلت و فقدان مرحوم والد بزرگوارش در مسجد جامع گوهرشاد بجاى پدر به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت اشتغال دارند.

نگارنده گويد چنانكه در كتاب خاطرات زندگانى آن مرحوم مذكور است آقاى حاج سيد زين العابدين شخصى لايق و واجد اخلاق و روش مرحوم پدر مى باشند

و همچون آن مرحوم در مواقع فراغت در منزل پدرش براى رفع حوائج مراجعين جلوس نموده و آماده خدمت مى باشند و درب منزل پدر را مانند زمان آن مرحوم بروى درماندگان و بيچارگان و مستمندان باز گذارده و هدف آن مرحوم را دنبال مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، عبدالصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالصالح سبزوارى از علماء و ائمه جماعت معاصر است در تويسركان. وى در بيت علم تولد و پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تويسركان مراجعت و تاكنون بخدمات دينى از اقامه جماعت و

ترويج دين و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سبزواري، عبدالقيوم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ عبدالقيوم بن علامه حكيم ملا هادى سبزوارى عالمى اديب بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آشيخ على اصغر بن مولى حسين سبزوارى عالمى فاضل از بزرگان سبزوار از تلامذه حكيم معروف حاج ملا هادى سبزوارى بوده و در سبزوار از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم بن مولى عبدالوهاب الاسرارى سبزوارى عالمى جليل و فاضلى متبحر بوده است.

وى در سال 1291 ق از دختر ملا محمد بزرگترين فرزندان حكيم سبزوارى متولد شده و معقول را از جدامى خود و منقول را از علامه ميرزا حسين سبزوارى بزرگ شاگرد مجدد شيرازى و علامه سيد ابراهيم علوى و رياضيات را از ميرزا اسماعيل تهرانى فراگرفته و تأليفات و آثار عديده علمى از خود گذارده است.

1- اصول الفقه و شرح آن منظوم 2- منظومه حساب و شرح آن 3- شرح دعاء كميل عربى و فارسى كه در سال 1340 ق تأليف نموده است 4- شرح دعاء سمات 5- شرح دعاء ابى حمزه 6- ديوان شعر فارسى حدود هشتهزار بيت در عرفان و اخلاق و مصائب و غيره در حدود 1360 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن هادى دولت آبادى سبزوارى عالمى فاضل و متقى بوده و در سال 1355 قمرى در سبزوار وفات و در (مقبره سريز) مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1212 ق)، عالم و شاعر، متخلص به اسرار. پدر و جدش همه در سبزوار اهل ثروت و شهرت و اعتبار و مردمانى خير و نيكوكار بودند. وى در دوران ناصرالدين شاه قاجار، مانند ملاصدرا در عهد شاه عباس بود. صاحب المآثر و الآثار مى گويد: «در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد به همان طور تاسيس كرد كه شيخ مرتضى انصارى فقه و اصول را». در هفت هشت سالگى شروع به خواندن صرف و نحو نمود. پدرش در ايام سفر حج، در شيراز درگذشت. بنا به وصيت پدر حاج ملا حسين سبزوارى كه از بستگان نزديك او بود، تربيتش را به عهده گرفت و او را به مشهد برد. در آنجا ادبيات، فقه، اصول، منطق و فلسفه و رياضيات را آموخت. بعد از ده سال به اصفهان رفت و از آخوند ملا اسمعيل، واحدالعين، حكمت، و نزد آقا محمدعلى نجفى، فقه را فراگرفت. در مدت اقامت در اصفهان به فرائض و نوافل مشغول بود و محاوره و گفتگوهايى باكشيشى مسيحى كرد. سپس به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدريس حكمت و فقه و اصول در مشهد پرداخت. در 1250 ق در سفر حج همسرش را از دست داد و پس از بازگشت، حدود سه سال، در اطاق يكى از طلاب، به نام ملا محمد عارف، كه خادم مدرسه نيز بود اقامت گزيد، و با دختر وى ازدواج كرد.

به سبزوار بازگشت و مجلس درس تشكيل داد. بزودى آوازه علمى او به نقاط مختلف رسيد و از داخل و خارج كشور طالبان فلسفه و حكمت به محضر درس وى روى آوردند از آن جمله اند: شيخ ابراهيم تهرانى معروف به شيخ معلم، شيخ احمد مياميه ئى، سيد احمد اديب پيشاورى، ميرزا اسداللَّه سبزوارى، ميرزا اسماعيل افتخار الحكماء طالقانى، ملا اسماعيل سبزوارى. حاج ملاهادى، شعر فارسى و عربى را به روانى و نهايت سلامت مى سرود. از ويژگيهاى آثار وى شرح و تفسير آثار ملاصدرا و روشن كردن نكات مبهم عقايد اوست. در سبزوار درگذشت و همان جا دفن شد. آثار به جا مانده از او: «اسرار الحكم»، نيز مى گويند؛ «اسرار العباده»، در فقه؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه «زبده الاصول» شيخ بهايى؛ حاشيه «شرح سيوطى» بر «الفيه» ابن مالك؛ حاشيه ى «شواهد الربوبيه ى» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده؛ حاشيه بر «مبدا و معاد» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده است؛ شرح «مثنوى» ملاى رومى؛ حاشيه «مفتاح/ مفاتيح الغيب»، كه در حاشيه خود «مفاتيح» چاپ شده است؛ «ديوان» شعر، به فارسى؛ شرح «غرر الفرائد» و «هدايه المسترشدين».[1]

حاج ملا هادى سبزوارى (و. سبزوار 1212- ف. 1289 ه.ق) متخلص به اسرار پسر حاج محمد سبزوارى از دانشمندان بزرگ و حكماى عصر خود بود. نخست در مشهد و سپس در اصفهان حكمت، فقه، اصول و كلام آموخت. معروف ترين تأليف او منظومه و شرح آن دو منطق و حكمت است در دو قسمت كه قسمت اول آن «اللالى المنتظمه» و قسمت دوم «غررالفرائد» نام دارد و هر دو در يك جلد چاپ شده و به

نام شرح منظومه مشهور است. شيخ به فارسى نيز «اسرارالحكم» را نوشته است كه در حكمت الهى است و همچنين حواشى متعددى بر شواهد الربوبية و ساير مصنفات ملاصدرا تحشيه كرده و ضمناً به تخلص «اسرار» غزليات حكمى و مايل به تصوف سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (38/9)، اعيان الشيعه (234/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (287/4)، تاريخ ادبيات در ايران (322 ،187 /5)، تاريخ فلاسفه ايران (576 -565)، حديقه الشعراء (128 -127 /1)، دايرةالمعارف فارسى (3228/2)، الذريعه (292/26 ،98 ،55/14 ،256 -255 ،179/13 ،72/9 ،214 ،191 ،144/6 ،44/2)، رياض العارفين (241)، ريحانه (427 -422 /2)، شرح حال رجال (326/5)، طرائق الحقائق (466 -465 /3)، فلاسفه ى شيعه (261 -251)، گنجينه ى دانشمندان (310 -308 /5)، لغت نامه (ذيل/ هادى)، المآثر و الآثار (147 -146)، مؤلفين كتب چاپى (737 -731 /6)، معجم المؤلفين (127/13)، مكارم الآثار (469 -450 /2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 48 -43).

سجادي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد فرزند حجةالاسلام حاج سيد محمود سجادى نجف آبادى از علماء و ائمه جماعت معاصر نجف آباد است.

وى در سال 1303 شمسى در نجف آباد متولد شده و پس از رسيدن به حد رشد مشغول به دروس ابتدائى و متوسطه گرديده و بعد به خواندن جامع المقدمات درب محل خويش پرداخته و پس از آن مشرف به بلده طيبه قم در سال 1319 شمسى گرديده و مقدمات و ادبيات را در نزد مرحوم حاج شيخ محمود سليمانى نجف آبادى و مرحوم حاج شيخ على اصغر قزوينى و آقاى الهى لاهيجانى و آقاى شمس لنگرودى و آقا سيد محمدعلى قزوينى و سطوح وسطى را خدمت حجةالاسلام حاج شيخ اسداللَّه نوراللهى و

آيت اللَّه صدوقى يزدى و فاضل همدانى خوانده و در ايام تعطيلى تابستانى حوزه علميه قم به اصفهان آمده و در خدمت مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر سه دهى و حاج شيخ محمدحسن عالم نجف آبادى اشتغال داشته و سطوح عالى را در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالرزاق قائنى مرحوم آيت اللَّه مجاهدى و آيت اللَّه آقا سيد محمدصادق شريعتمدارى تلمذ نموده.

و پس از پايان سطوح به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه موسوى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اله حاج سيد محمد داماد شركت و استفاده نموده و بعد چند سال است كه در نجف آباد در مدرسه مرحوم رياضى به تدريس و اقامه جماعت در مسجد مرحوم والدش و خدمات ديگر دينى اشتغال دارد.

معظم له علاقه مفرطى به خط نويسى دارد و در هنر خط بخصوص نستعليق تخصص و حظ وافرى دارند، داراى تأليفات و آثار علمى مى باشند كه از آنهاست.

1- شرح صمديه به فارسى كه به خط ايشان افست شده

2- توضيح الخط كه خطوط مختلفه و خطوط مشكله را با خط نستعليق واضح مى نمايد.

3- شرح تبصره علامه به فارسى

4- زندگانى حضرت امام زين العابدين عليه السلام

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

سجادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود فرزند آقا سيدجواد از علما جماعت و سادات خمينى شهرستان نجف آباد به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات در مل به اصفهان آمده و از محضر مدرسين بزرگ حوزه اصفهان مانند آيت اللَّه حاج ميرزا بديع و آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر درچه اى (استاد آيت اللَّه العظمى بروجردى) و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مهدى درچه اى و آيت اللَّه

العظمى حاج شيخ محمدتقى مسجدشاهى معروف به (آقانجفى) استفاده نموده و پس از وصول مقام علم و كمال و معنويت به نجف آباد برگشته و به انجام وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشد انام پرداخته تا در شب سه شنبه اول ربيع الاخر 1386 ق در سن 86 سالگى به رحمت حق و جوار اجداد طاهرين خويش پيوسته است.

مرحوم سجادى به واسطه قدس و تقوا و زهد و معنويت خاصى كه داشت مورد علاقه و توجه عموم مردم نجف آباد و حومه آن بود و مردم به او به نظر (اجاق) مى نگريسته و اعتقاد مخصوصى داشتند و او را صاحب نفس و مستجاب الدعوه مى دانستند و لذا در مرگ او ازدحام عجيبى نموده و با آه و حسرت او را تشييع كردند.

مرحوم سجادى داراى منبر جذاب و مهيجى بودند و در ايام عاشوراء و شبهاى قدر و جمعه كه دعاء كميل و غيره مى خواندند صداى گريه و ناله مردم به اطراف نجف آباد مى رسيد.

و آن مرحوم سهم مبارك امام عليه السلام قبول نمى كردند و از سهم سادات هم حتى المقدور خوددارى مى كرد زيرا چنانچه اشاره نمودم مردم عقيده و ارادات خاصى به ايشان داشتند و همواره سيل نذورات از نجف آباد و اطراف آن به سوى آن مرحوم سرازير بود و آنچه مى رسيد نمى گذاشت تا شب بماند.

بلكه به فقراء مى داد عده اى نسبت كرامت به او مى دادند و قضاياى بسيارى از ايشان حكايت شده كه مويد اين معنا مى باشد از خصايص ايشان كثرت توسلش به ساحت قدس ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بود كه در شدايدش پيدا نموده و فورا به نتيجه مى رسيد.

از آثار ايشان مسجد بزرگ نجف آباد است

كه منظره آن گذشت و آن مزين به كاشيكاريهاى درونى و بيرونى است كه نصف آن در زمان حيات آن مرحوم بنا و مابقى بعد از فوت ايشان به دست فرزندش حجةالاسلام آقا سيدجواد سجادى به اتمام رسيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

سدهي اصفهاني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1306 ق)، عالم دينى، مدرس و زاهد. در طايفه معروف ميرزا سيدهاشم در محله درب سيد از محلات فروشان سده اصفهان به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. سپس به اصفهان رفت و ملازم دائى خود، علامه ميرزا عبدالرحيم، شد و مقدمات را نزد او خواند و آنگاه در 1328 ق عازم نجف گشت و به محضر درس ملا محمدكاظم خراسانى راه يافت. پس از او در حوزه ى درس فقه و اصول شيخ على گنابادى و شيخ اسماعيل محلاتى و ميرزاى نايينى و شيخ آقا ضياءالدين عراقى شركت كرد. او رجال را نزد سيد ابوتراب خوانسارى و معقول را در خدمت شيخ عبدالحسين رشتى و سيد محمدحسين بادكوبه اى فراگرفت. در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «تقريرات» استادانش در فقه و اصول و حكمت؛ رسائل مستقل ناتمام در فقه و اصول.[1]

سيد اسماعيل بن سيد حسن بن سيد اسماعيل بن رضا بن هاشم بن محمد شفيع بن عبدعلى بن ملك بن حبيب بن فصيح بن ابراهيم بن كريم بن ركن الدين بن زين الدين بن صالح بن عيسى بن حسن بن احمد بن يحيى بن ابراهيم بن حسن بن عبداللَّه بن الامام موسى الكاظم (ع) از بيتى كه در اصفهان معروف به طائفه (ميرزا سيدهاشم) عالمى جليل و مدرسى فاضل و ورعى پرهيزكار بوده است.

وى

در سال 1306 ق در محله درب سيد از محلات فروشان (خمينى شهر) متولد شده و پس از پرورش در آنجا به اصفهان آمده و ملازمت دائى خود علامه ميرزا عبدالرحيم را اختيار و به تحصيل مقدمات پرداخته و پس از آن در سال 1328 ق در سن 222 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه ملامحمد كاظم خراسانى و آقا شيخ على گنابادى و علامه شيخ اسماعيل محلاتى و ميرزا محمدحسين نائينى و شيخ آقاضياءالدين عراقى و در رجال از آقاسيد ابوتراب خونسارى و در معقول از علامه آقا شيخ عبدالحسين رشتى و آقا سيد محمدحسين بادكوبه اى استفاده نموده تا به مدارج عاليه در معقول و منقول رسيده است.

تقريراتى در فقه و اصول و غير آن دارد وى در نجف اشرف بيمار شده و در پنجم ماه شوال 1373 ق به اجدادش ملحق و در صحن مطهر نزديك مقبره معين التجار اصفهانى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره القبور (137 -136)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155/14).

سدهي، غياث الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد غياث الدين سدهى متولد ذى حجه 1311 و متوفى 1349 ق و مدفون در زاويه مسجد جامع سده از فضلاء سده و اين بيت جليل بوده تحصيل خود را در اصفهان و تهران و مشهد و نجف اشرف به پايان رسانيده و از راه منبر به تبليغ دين پرداخته و خدماتى انجام داده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

سدهي، محمد رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حاج آقا سدهى. عالم فاضل، از مؤثقّين نزد امام جمعه اصفهان بوده، در شب 18 صفر سال 1337 در سفر زيارت در مشهد وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

سرابي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين بن سيد ميرزا آقا حسين سرابى عالمى جليل و فاضلى فقيه از شاگردان آيت اللَّه آشيخ محمدحسين كاظمى و آيت اللَّه ملا محمد شرابيانى و غير آنها از فقهاء اعلام و مردى صالح و پرهيزكار بوده و بعد 1340 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سرابي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على سرابى بن العالم الجليل آقا سيد حسين مذكور از شاگردان مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و غير آنها بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سرابي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن يحيى سرابى عالمى جليل و فاضلى متقى بود و در اوائل عمرش در مشهد مقدس تحصيل مى كرد آنگاه مهاجرت به عراق نموده و مدتى در سامرا و مدتى هم در كربلا از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى استفاده نموده و از ملازمين آن بزرگوار گرديده تا سال 1366 ق كه ايشان فوت نمودند به نجف اشرف وارد و به تدريس متون فقه و اصول پرداخته در مدرسه سيد و جمع زيادى از طلاب از وى استفاده مى نمودند تا در 28 ذى الحجه 1384 قمرى كه از دنيا رفته و در وادى السلام نزديك (مقام المهدى عجل اللَّه فرجه) مدفون گرديده است.

داراى خلقى حسن و سيرتى نيكو و محامد آداب و محاسن اخلاق و بسيار متواضع بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سرابي، ولي اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1330 ق)، عالم دينى و نويسنده. در يكى از روستاهاى سراب به دنيا آمد در هفده سالگى به تبريز رفت و به تحصيل مقدمات و سطوح پرداخت. بعد از چندى به سراب بازگشت و در محضر حاج ميرزا محمدتقى سرابى نورى تلمذ كرد. پس از بهره گيرى فراوان مجددا به تبريز بازگشت و از حوزه ى درس آيت اللَّه حاج ميرزا محمود دوزدوزانى استفاده ى كامل كرد و فقه و اصول را به طول كامل خواند. او همچنين از مجالس درس آيت اللَّه حاج شيد مرتضى خسروشاهى و آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح و آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى بهره مند گرديد. از آثار وى: «اثبات الايات» يا «نسخ النسخ عن كرامه القرآن»؛ «اثبات رجعت»، در سه جلد؛ «اثبات الشفاعه»، بر اساس آيات قرآن؛ «كتاب النقص»؛ «كتاب المحكم و المتشابه»؛ «الوقايه فى شرح وصايه العروه»؛ تعليقه بر

«تبصره ى» علامه؛ شرح «باب حادى عشر».[1]

ولى اللَّه سرابى از علماء و مؤلفين سراب مقيم تبريز بودند تولد ايشان در يكى از دهات سراب در سال 1330 واقع شده و در سن 17 سالگى به تبريز آمده و به تحصيل مقدمات و سطوح پرداخته و بعد از چندى به سراب آمده و در خدمت مرحوم حاج ميرزا محمدتقى سرابى نورى تلمذ نموده و پس از استفاده فراوان مجدداً به تبريز برگشته و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود دوزدوزانى متوفى 1368 ق استفاده و تكميل فقه و اصول سطحاً و خارجاً نموده و از مجالس درس مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى متوفى 1372 قمرى و آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح متوفى سال مزبور و آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى بهره مند گرديده و با مواجه شدن با مشكلات استقامت و به خدمات دينى و تبليغى و تدريس و تأليف پرداخته تا در سال 1391 قمرى كه دعوت حق را اجابت و به سراى جاويد شتافت.

داراى تأليفات عديده مى باشد به اين شرح.

1- كتاب اثبات الايات يا نسخ النسخ عن كرامة القرآن مطبوع

2- كتاب اثبات رجعت در سه جلد

3- اثبات الشفاعه با آيات قرآن

4- كتاب النقض

5- كتاب المحكم والمتشابه

6- كتاب الوقايه فى شرح وصاية العروه

7- التعليقه بر تبصره علامه

8- شرح طهارت و زكوة و صوم عروةالوثقى

9- شرح باب حاديعشر

10- حواشى بر كتاب وقف وهبه عروة و حواشى ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (331 -330 /5).

سراج، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ رضا معروف بسراج تهرانى از علماء و وعاظ مبرز معاصر تهرانست. وى در حدود سال 1332 ق در تهران متولد شده و پس از رشد و

طى مقدمات و سطوح از اساتيد و علماء تهران به قم آمده و سطوح نهائى را از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى و ديگران استفاده و پس از آن مدتى از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه موسس حايرى مستفيض و پس از فوت آن مرحوم مستقيما و منقطعا از خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى بهره مند شده و در سال 1362 قمرى مراجعت به تهران و در خيابان شهباز ساكن و بناء مسجد سلمان را نموده و چندى در آنجا به اقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال داشته و بعد تعمير مسجد سرچشمه را نموده و به آنجا آمده و تاكنون در آنجا مشغول خدمات دينى مى باشند.

نگارنده گويد: جناب آقاى سراج از مصاديق (عالم ناطق مستعمل لعلمه) زمان ما و بيانى نافذ و منبرى جامع و مفيد و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام شديد و در گريانيدن مستمعين بسيار قوى و كم نظير است. مجالس و محافلى را كه اداره مى كند پر شور و هيجان و انقلابى و كثير البكاء خواهد بود.

در امر بمعروف و نهى از منكر لسانى صريح و بيانى مليح دارد. در دوره سال و بالاخص دو ماه محرم و صفر و ايام فاطميه ايفاء وظيفه نموده و معارف و حقايق دينى را با منطقى مؤثر بيان و تنوير افكار و قلوب مى نمايند، و بيش از چهل سال است كه باين سمت موفق و مفتخر است و صدها كيلوگرم از چشم مردم مسلمان و شيعه اشك در مصائب اهل بيت رسالت عليهم السلام گرفته است. جزاه اللَّه عن اهلبيت نبيه خيرالجزاء.

قال الصادق عليه السلام فى دعاء ندبه... فعلى الاطائب

من اهل بيت محمد و على صلى اللَّه عليهما و آلهما فليبك الباكون و اياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع الى آخره.

از آثار ايشان ترجمه و تفسير قرآن مجيد است كه در تهران به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سرخه اي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد سرخه اى از علماء مبرز تهران در عصر خود و از شاگردان مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه و آقاى حاج شيخ على مدرس نورى در علوم عقلى و از تلامذه مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدحسن آشتيانى و آيت اللَّه حاج ملا هادى تهرانى در رشته منقول و در سامره هم چند سالى از محضر و دروس مرحوم آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى استفاده كرده بودند.

آثار علمى ايشان حواشى رشيقه اى بر اسفار صدرالمتألهين شيرازى و غيره مى باشد.

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. از علماى دينى برجسته ى تهران در عصر خود و از شاگردان ميرزا ابوالحسن جلوه و حاج شيخ على مدرس نورى در علوم عقلى و از شاگردان ميرزا محمدحسن آشتيانى و حاج ملاهادى تهرانى در رشته ى منقول بود. وى چند سالى از محضر و درس و بحث ميرزاى بزرگ شيرازى در سامراء استفاده كرد. از آثارش: حواشى بر «اسفار» صدر المتالهين شيرازى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (481/ 4).

سريلي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(882 -767 ق)، عالم از جانب مادر نسب وى به شيخ صفى الدين اسحاق اردبيلى و از جانب پدر به شيخ شهاب الدين سهروردى مى رسيد. از كودكى آثار جلالت از او ظاهر بود، در مدت پنج سال نحو و صرف و منطق و معانى و فقه و تفسير و حديث را متقن ساخت، در جبر و اعداد نيز سرآمد اهل زمان شد، كمتر كسى تاب معارضه با وى داشت. نماز شبش اصلا فوت نمى گرديد، هفت مرتبه به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف شد و از شيخ محمد قلى و شيخ طائى كه از اكابر عرفاى وقت بوده اند بهره مند گشت، پس به سمرقند رفت و چند سالى ملازم

خدمت شيخ حسن سمرقندى بود تا به مقامى عالى رسيد و بعد از رحلت شيخ حسن جانشين وى گرديد، بعد به زيارت بيت اللَّه مشرف گرديد و در مراجعت به تبريز آمد و در نزديكى پلى كه بر در روى مهراندود است در كوى پل سنگين نامى از آن شهر اقامت كرد و تا آخر عمر همان جا ماند تا اين كه فوت كرد و در تكيه اى كه در همان جا به سال 850 ق ساخته شد، مدفون گرديد گويا گاهى به نظم شعر نيز اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنان و جنات الجنان (522 -520 /1)، ريحانه (171 -170 /3)، فرهنگ سخنوران (489).

سعادت بوشهري، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1297 ق)، دانشمند و مولف. وى در نجف اشرف متولد شد و چون پدرش شيخ محمدعلى از پيشوايان مذهبى كازرون بود در سن هفت سالگى به آن شهر رفت و مقدمات فارسى و عربى را در آنجا آموخت و در سال 1316 ق براى تكميل تحصيلات به شيراز رفت و يكسال در مدارس قديمى شيراز تحصيل كرد. در سال 1317 ق به همراه برادرش شيخ محمدحسين سعادت براى تاسيس مدرسه سعادت به بوشهر رفت و در آن مدرسه سمت نظامت يافت و در قسمت علوم ادبى و رياضى مشغول به تدريس شد و مدت دوازده سال بدين كار پرداخت تا در سال 1329 ق به نجف رفت و در آنجا به اصرار آخوند مولى محمدكاظم مجتهد خراسانى به مديريت و تدريس در مدرسه علوى به مدت نه سال مشغول شد. بعد از پايان جنگ جهانى اول وى به شيراز رفت و از سال 1338 ق در

مدرسه منصوريه و ديگر مدارس قديم و جديد شيراز به تدريس در رشته ادبيات و رياضيات پرداخت و به مدت ده سال نيز رياست اداره اوقات را بر عهده داشت. وى همچنين سردبير روزنامه «عدالت» بود. سعادت علاوه بر احاطه به زبان عربى و آشنايى به زبان انگليسى و مهارت در ادبيات تازى و فارسى و ساير علوم قديمى و دينى در علم حساب و مسايل رياضى نيز يد طولايى داشت. وى در سال 1339 ق در سن هفتاد سالگى بازنشسته شد و به امور زراعتى پرداخت. وى عضو انجمن كتابخانه ملى و اتحاديه فلاحتى و همچنين رياست انجمن حمايت زندانيان را داشت. از آثار وى: «شرعيات»؛ «جغرافياى ابتدايى»؛ «خلاصه الصرف»؛ «حقوق بشرى»، در اخلاق؛ «جامع الحساب»؛ «آداب پرورش جوانان»؛ «دوره حساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (100 -98 /3).

سعادت، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد على بن السيد الاجل الحاج سيد محمد هاشم بن العالم الجليل عبدالهادى بن العالم العلام السيد محمد بن السيد هاشم بن السيد ابوالحسن بن السيد هاشم بن العلامه الفقيه المجتهد السيد عبدالله بلاد بحرينى مشهور بسعادت از فضلاء كرام و علماء اعلام شهرستان بهبهان و اصدقاء اين نگارنده است و ولادتش در بهبهان واقع شده و در خاندانى اصيل و نجيب و شريف تربيت يافته والدش گرچه تاجر و در كسوه روحانيت و از اخيار بهبهان بشمار ميرود.

آقاى سعادت بعد از فراغت از دروس جديد بتحصيل علوم قديمه پرداخته و مدت ده سال در مدرسه عالى سپهسالار و مدارس تهران مقدمات و ادبيات و سطوح را خوانده آنگاه بنجف اشرف مشرف و ده سال هم در حوزه

هزار ساله نجف از محضر آيات عظام و بالاخص آيه الله العظمى خوئى مدظله كسب فيض و استفاده فقه و اصول نموده آنگاه بايران مراجعت و چند سالى است در وطن مألوف و مسقط الرأس خود بهبهان باقامه جماعت و ترويجات دينى و وظائف روحى و علمى اشتغال دارد.

دو هجرت بزرگ از بهبهان و آثار آن

جناب مترجم ما آقاى سعادت براى نگارنده نقل كردند كه دو نفر دانشمند بزرگوار براى خدا از بهبهان مهاجرت كردند و برياست دنيوى و دينى رسيده اند.

اول- علامه كبير آيه الله وحيد فى العالمين آقا محمد باقر وحيد بهبهانى و جريان هجرتش از اين قرار است كه اين بزرگوار در مسجد خود نماز ميخواندند و عالم ديگرى كه از جهت معلومات رتبه شاگردى او را هم نداشتند در محله ى ديگر نماز ميخواندند جماعت او بسيار بودند پس كدخداى محل آقا باقر ميرود و مردم آن محل و محله هاى ديگر را بزور و تهديد و غيره ميآورد بطوريكه مسجد پر شده و مردم در خارج مسجد ميايستند و چون آقاى آقا باقر ميآيد و آن مردم را ميبيند تعجب ميكند كه چطور اين مردم اجتماع نموده اند، پس كد خدا نزديك آمده و ابراز ميكند كه آقا اين مردم را من جمع كرده ام كه نماز شما پر جمعيت تر از نماز فلان آقا باشد، آقاى آقا باقر ناراحت شده ولى چيزى نميگويد، نماز مغرب را خوانده و ببهانه تجديد وضو بمنزل آمده و ميگويد من رفتم كربلا و نماز عشا را در بقعه بشير و نذير كه در يكفرسخى بهبهانست ميخواند و با زحمت فراوان خود را بكربلا رسانيده و در اثر اين مجاهده با نفس كم

كم كارش بجائى ميرسد كه وحيد على الاطلاق گرديده و مرجع كل فى الكل ميگردد.

دوم- آيه الله العظمى حاج سيد اسماعيل موسوى بهبهانى كه در مسجدى نماز خوانده و در مقابلش آيه الله حاج سيد محمد صالح طباطبائى در مسجد ديگر و همواره ميان مريدان وى و مريدان آقا نزاع و اختلاف بوده تا جائيكه شبى مريدان آن آقا بروى مريدان وى آب گل و خاك پاشيده و آنها را توهين و اذيت ميكنند.

مردم خدمت آقا سيد اسمعيل رسيده جريان را گفته و اجازه ميخواهند كه متقابلا آنها را مورد حمله قرار دهند پس آقا سه روز مهلت ميخواهد و در اين سه روز تمام اموال خود را جمع كرده و مردم را دعوت ميكنند آقا قصد حمله بآنها دارد وقتى حاضر ميشوند ميفرمايند بهبهان يك شهر كوچكى است و براى آن يك عالم مانند آيه الله آقا مير محمد صالح كافى است و من در اينجا وجودم بيهوده است، من بنجف خواهم رفت و هرچه مردم اصرار كردند نپذيرفت بنجف رفته و در درس شيخناالانصارى شركت كرده و مورد توجه آن بزرگوار ميشود تا وقتيكه ناصرالدين شاه مشرف شده از جناب شيخ عالم و مجتهدى براى تهران ميخواهد شيخ انصارى ايشان را معرفى كرده و شاه ايشان را بتهران آورده و يكى از علماء و مراجع بزرگ تهران شده و بيت بهبهانى را در تهران تشكيل ميدهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سعيد تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1337 ق.، تهران.

درگذشت: 21 دى 1374، قم.

حضرت آيت الله شيخ حسن سعيد تهرانى، فرزند آيت الله ميرزا عبدالله چهل ستونى تهرانى و نوه آيت الله العظمى حاج ميرزا مسيح تهرانى (از مراجع دوران قاجار كه در

واقعه قتل گريبادوف مرجع و پناه مردم به حساب مى آمد) بود. ايشان علوم مقدماتى را در حوزه هاى علميه قم و تهران تحت تربيت و نظارت پدرشان فراگرفت.

سپس در بيست و پنج سالگى به دانشگاه رفت و ليسانس معقول و منقول گرفت و سپس در سال 1370 ق. به نجف اشرف رفت و در دورس آيات عظام حاج سيد محسن حكيم، آيت الله خويى به خصوص آيت الله شيخ حسين حلى شركت جست و تقريرات دروس فقه و اصول آنها را نگاشت (چندين مجلد تقريرات دروس آيت الله حلى به چاپ رسيده است). در سال 1385 ق. به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل ستون تهران به تدريس فقه و اصول و تفسير، وعظ و ارشاد، راهنمايى مردم، به خصوص جوانان و دانشجويان، تأليف كتاب هاى دينى چاپ و نشر كتاب هاى مذهبى، تأسيس بناى كتابخانه و مدرسه چهل ستون و گنجينه قرآن كريم پرداخت. اين كتابخانه با بيش از چهل هزار نسخه هاى خطى و چاپى يكى از مهمترين كتابخانه هاى مساجد تهران مى باشد.

آيت الله سعيد براى تبليغ اسلام و تشيع كوشش فراوان كرد و دهها كتاب به زبان هاى مختلف براى بيان انديشه هاى تشيع و عقايد شيعى و ولايت به كشورهاى مختلف فرستاد. از وى در طول عمر خويش دهها كتاب به زبان فارسى و عربى باقى مانده است. مهمرتين آثار ايشان عبارتند از: اسلام از ديدگاه قرآن و عترت؛ اصول دين (آبان 1333)؛ افكار پريشان يا مقالات سعيد (1326)؛ تقريرات علامه حلى؛ ترجمه نورالابرار من حكم انيرالمؤمنين على (ع) (1412 ق.)؛ حسين (ع) ازديدگاه وحى (1396 ق.)؛ حكومت از ديدگاه قرآن و عترت (1399 ق.)؛ حيات يابى (ترجمه احياءالميت

به فضايل اهل بيت، 1367)، خدا و رمضان (1391 ق.)؛ خدا و ولى الامر (1392 ق.)؛ خدا و مهدى (1394 ق.)؛ دايرةالمعارف قرآن (12 مجلد، به فارسى و عربى) سيره رسول الله (ص) سنت الهى است (1406 ق.)، غدير پيوند ناگسستنى رسالت و امامت (1361)؛ فاطمه زهرا (س)؛ دژ شكست ناپذير وحى در طول زمان (1361)؛ ما با خدا كار داريم (1406 ق.)؛ مكتب امام حسن (ع) (1402 ق.)؛ مبعث، بيانگر رسالت و امامت در مكتب تشيع (1412 ق.)؛ مسئوليت (1409 ق.)؛ مهدى (ع) ما راهگشاى عالم غيب (1404 ق.)؛ نگهبان مكتب توحيد (كتابنامه مكتب مهدى عج) (1415 ق.)؛ نگهبان مكتب ما (1410 ق.)؛ نمودارى از حكومت على (ع) (1403 ق.)؛ ولايت فقيه ره آورد غدير (1399 ق.).

آثار عربى وى به اين شرح است: الفقه تشريعه و تنبيه و استنباطه (1380 ق.)؛ الرسول يحدثنا (1394 ق.) الرسول يدعوكم (1398 ق.)؛ الرسول الشيعه (1398 ق.)؛ دليل عروالوثقى (تقريرات بحث هاى آيت الله شيخ حسين حلى، دو جلد: جلد اول 1379 ق. جلد دوم 1382 ق.)؛ شيعتنا (1402 ق.)؛ موسوعة المكاسب (تأليف شيخ مرتضى النصارى، تقرير شيخ حسن حلى، كاتب تقرير شيخ حسن سعيد، چهار جلد با تفريظ).

آيت الله سعيد سرانجام در بيست و يكم دى 1374 (نوزدهم شعبان 1416 ق.) در هشتاد سالگى دار فانى را وداع گفت و در شهر قم در مقبره ى شيخان (ره) به خاك سپرده شد.

حاج حسن آقا سعيد بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مسيح تهرانى از افاضل علماء معاصر تهرانست.

تولدش در تهران واقع شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد

مدرسين آنجا بپايان رسانيده آنگاه از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و بالاخص آيت اللَّه حلى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و تقريرات استاد حلى را در شرح عروه بنام مدارك العروه برشته تحرير و طبع درآورده و به تهران مراجعت و در مسجد جامعه بجاى والد خود به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تدريس پرداخته است. از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه مسجد جامعه و نشريه هاى آن است.

(1416 -1338 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. او از فرزندزادگان ميرزا مسيح تهرانى است. در تهران به دنيا آمد. پس از خواند دروس كلاسيك و مقدمات و ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و سطوح را در آن جا تكميل نمود. سپس به محضر آيت اللَّه حيكم و آيت اللَّه خويى راه يافت. او به ويژه از آيت اللَّه حلى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيد. آنگاه به تهران بازگشت و در مسجد جامع تهران به ترويج دين و تدريس پرداخت. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثار ايشان تاسيس كتابخانه مسجد چهلستون جامع تهران در 1380 ق و نيز گنجينه ى قرآن حاوى نسخ گوناگون كهن و جديد قرآن در همان جا. اين كتابخانه هم اكنون با بيش از چهل هزار جلد كتاب يكى از ذخاير گران بهاى كتب اسلامى است. از ديگر اقدامات وى انتشارات وسيع و گسترده به صورت نشريات متعدد به زبانهاى مختلف براى كشورهاى شرق و غرب جهان بود. از آثار علمى وى: «الرسول يحدثنا»؛ «الرسول يدعوكم»؛ «الرسول و الشيعه»؛ «شيعتنا»؛ «الفقه فى تشريعه و تبيينه و استنباطه» «دليل العروه

الوثقى»، تقريرات بحثهاى استادش آيت اللَّه حلى؛ نشريه «دائرةالمعارف قرآن كريم»؛ «اسلام از ديدگاه قرآن و عترت»؛ «اصول دين»؛ «حسين از ديدگاه وحى»؛ «خدا و اولوالامر»؛ «فاطمه الزهرا (ع)»؛ «نمودارى از حكومت على (ع)»؛ «مهدى (ع) راهگشارى عالم غيبت».[1]

حاج شيخ حسن فرزند عالم ربانى حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى (معروف به جهل ستونى) ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح كه ترجمه اش اجمالا در جلد چهارم ص 483 گذشت معظم له در سال 1337 قمرى در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم در تهران مقدمات را خوانده وسپس در قم به تحصيل سطوح عاليه پرداخته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام حوزه علميه نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه خوئى استفاده نموده و با مدارك عاليه علمى به زادگاه خود تهران مراجعت و در مسجد جامع به خدمات دينى و وظائف روحى و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و نشر معارف اسلامى و قضاء حوائج محتاجين حتى المقدور پرداخته و تا اين تاريخ 1399 قمرى به فعاليت اشتغال و سرپرستى عده اى از طلاب تهران را به عهده دارند و كتابخانه مسجد جامع كه از تاسيسات معظم له است يكى از مجامع علمى تهران و پايگاه هاى خدمات اسلامى است آثار گرانقدرى دارند كه به آن اشاره مى شود.

1- دليل العروه دو جلد مطبوع.

2- شرح مكاسب سه جلد.

3- اصول دين.

4- افكار پريشان.

5- همه در انتظار اويند چاپ شده.

نويسنده گويد: آيت اللَّه سعيد تهرانى داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و بيانى شيوا مى باشد در منزلش طبق سنت نياكانش همه ساله از

اول محرم تا سوم عاشورا مجلس تبليغ و سوگوارى منقد و گويندگان فاضل و دانشمند و آگاه در پيرامون معارف اسلامى و مكتب خاندان رسالت ايراد سخن نموده و طبقات مختلف و بالاخص علماء تهران كه همه روزه شركت مى كنند زيب بخش مجلس ايشانند.

خدمات و فعاليتهاى آقاى سعيد بسيار و اين مختصر ظرفيت شرح آن را ندارد ادام اللَّه توفيقه همه ساله در ايام مواليد ائمه معصوم عليهم السلام مخصوص حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت سيدالشهداء و حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه جزوه هائى آموزنده به دان مناسبت طبع و نشر مى نمايند جزاه اللَّه عنهم خيرالجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)، گنجينه ى دانشمندان (483/ 4).

سعيد تهراني، مسيح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1193 ق)، عالم دينى. وى از برجستگان علماى تهران بود. كه سالها نزد ميرزاى قمى تلمذ كرده بود. در تهران رياست مذهبى مردم را داشت. در 1244 ق به حكم وى مردم تهران بر گريبايدوف، كنسول و ايلچى دولت روس، شوريده و او را كشتند. در تعقيب آن وى را از تهران تبعيد كردند و او به عتبات رفت و بعد از آن در قم توطن نمود. پيكر او در نجف مدفون است. از آثارش: احداث شبستان چهلستون در مسجد جامع تهران بود. از آثار علمى وى: «كشف النقاب»، شرح «لمعه دمشقيه»؛ شرح «كشف النقاب»؛ كتابى در «اجتهاد و تقليد»؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ شرح «مختصر النافع» محقق حلى؛ «قواعد الاصوليه»؛ «كتاب فقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)، دايرةالمعارف فارسى (2775/2)، الذريعه (23/14 ،273/1)، گنجينه ى دانشمندان (282/4)، المآثر و

الآثار (156)، مكارم الآثار (1700/5).

سعيدالعلماء لاريجاني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1248 ش)، عالم، مدير، مدرس و نويسنده. در آمل به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى و علوم قديمه را در همان جا فراگرفت. براى تكميل تحصلات به تهران آمد و مدت پانزده سال معقول و منقول را آموخت و نزد استادانى چون ميرزا محمدطاهر تنكابنى و سيد عبداللَّه بهبهانى و حاج شيخ على مدرس نورى و ميرزا ابوالحسن جلوه به تحصيل حكمت و فلسفه و در محضر ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ عبدالنبى به فراگيرى فقه و اصول پرداخت. وى بيش از نيم قرن مديريت مدرسه ى قدسيه و اقدسيه و بعدها مدرسه پرورش و مدرسه تجارت را بر عهده داشت. از آثار وى: «جواهر الايمان»، در اصول عقايد، در نوبت خاصه براساس «انجيل برنابا»؛ ترجمه ى «انجيل برنابا» از عربى به فارسى؛ «تعليم الحروف و تركيب الحروف»؛ مقابله و تصحيح كتاب «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى، كه با همكارى استادش ميرزا محمدطاهر تنكابنى به پايان رسانيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (265 -264 /5)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52/4)، مؤلفين كتب چاپى (68 -67 /1).

سعيدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1275/1274 ش)، عالم، محقق، مترجم و نويسنده. وى در قريه ى نوزاد از توابع بيرجند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانه ى نوزاد گذراند سپس با خانواده اش به بيرجند رفت و در مدرسه ى شوكتيه ى اين شهر به فراگيرى علوم رياضى، طبيعى، هيئت و نجوم و همچنين زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى به خدمت در بانك مشغول گرديد. ابتدا در مدرسه ى شوكتيه به تدريس پرداخت و سپس به تهران آمد و با همكارى دكتر سيد جعفر شهيدى مجله ى «فروغ علم» را منتشر ساخت. پس از ايجاد دولت پاكستان،

بارها به آن مملكت سفر كرد و با آراء و انديشه هاى علامه اقبال لاهورى آشنا شد و زبان اردو را آموخت وى در تهران وفات يافت. از سعيدى در حدود شصت اثر در زمينه هاى تاليف و ترجمه بر جاى مانده كه از آن جمله اند: «عمار ياسر»؛ «عذر تقصير به پيشگاه محمد (ص) و قرآن»؛ «اقبال شناسى»، ترجمه؛ «فرد و اجتماع»؛ «برنامه هاى انقلاب اسلامى»؛ «اول اخلاق مابعد تمدن آنها»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 2، ش 7، ص 12 -3 و س 5، ش 9، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (704 -702 /4)، نشر دانش (س 9، ش 1، ص 103).

سعيدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد كاظم بن المرحوم حجه الاسلام آشيخ غلامحسين بن العلام آخوند ملا محمد فرشه اى از علماء اعلام معاصر آمل است كه در اين شهرستان بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد. وى در سال 1309 شمسى هجرى در قريه فرشه بالا ولايت كاشمر خراسان متولد شده و مقدارى از ادبيات را در خدمت مرحوم والدش خوانده و سطوح را در كاشمر فرا گرفته و بمشهد مقدس آمده و از محضر مدرسين بزرگ مشهد استفاده نموده و در سال 1341 شمسى بنابر دعوت و تقاضاى عده اى از مؤمنين آمل مهاجرت باين شهر نموده و رحل اقامت افكنده و تاكنون بخدمات روحى و دينى اشتغال دارد. آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان از اين قرار است:

1- تشكيل كتابخانه مجهز در محيط مسجد جامع. 2- اداره حوزه علميه آمل. 3- تشكيل انجمن درس قرآن كه تاكنون شصت شعبه در شهر و حومه آن دارد و در تمام شعبات هفته دو شب تشكيل جلسه

داده و برنامه هاى مذهبى را از درس تفسير و مسائل احكام و اعتقادات اجراء مينمايند. 4- تأسيس دو دستگاه پايگاه تبليغات معارف جعفرى بنام سالن انجمن درس قرآن شهرستان آمل شماره 1 و شماره 2.

اما تأليفات ايشان: 1- رساله اى در عدم تحريف قرآن كه ناظر كتاب فضل الخطاب حاجى نورى رحمه الله است. 2- رساله اى در اعجاز عموما و در اعجاز قرآن خصوصا. 3- كتابى بنام خطريكه اسلام را تهديد ميكند كه در آن كتاب از نيرنگهاى كليسا و استعمار پرده برداشته شده و خطراتى كه از طرف اقليت هاى مذهبى متوجه اسلام است شرح گرديده است. 4- ترجمه كتاب المحاسن والمساوى ابراهيم بن محمد بيهقى بنام خوبيها و بديها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سقازاده، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدرضا مشهور به سقازاده واعظ يكى از مشاهير وعاظ و گويندگان معاصر است.

مترجم ما در هشتم محرم 1329 قمرى در تبريز تولد يافته و مرحوم والدش آقاى شيخ محمد كه در اوايل به تجارت اشتغال داشته و ورشكست مى شود.

پس براى پرداخت قروض خود مشگ آبى تهيه كرده و به آب دادن منازل مشغول و براى هر مشگى يك شاهى رايج آن زمان (كه 20 شاهى يك قران بوده) با نهايت قناعت همه بدهى هاى خود را پرداخته و از اين جهت مشهور به سقا و فرزندش سقازاده معروف مى گردد.

وى تا كلاس 12 را در دبيرستان فيوضات و فردوسى تبريز به اتمام رسانيده و به واسطه عشق و علاقه وافرى كه به منبر و ذكر مصائب وعظ و سخنرانى داشته در تحت نظر مرحوم مغفور خطيب شهير حاج شيخ على اكبر عزيزى در مدت قليلى به مدارج عاليه وعظ و خطابه رسيده

و از تبريز به تهران آمده و مدرسه وعظ و خطابه را تمام كرده از اساتيد و مراجع تقليد براى نقل روايات و احاديث اجازات متعددى دارندو و چون علاقه وافرى به علوم غربيه داشته و در اين زمينه مطالعاتى نموده كتابهائى به اسم ادعيه و ادويه در چهار مجلد كه يكى از آنها جفر است نوشته است.

كتاب ديگرى به نام درياى سخن كه سى مجلس وعظ و تاريخ است و كتاب ديگر به نام السرالمتسر و كتابى هم به نام از هر درى سخنى دارد كه بعضى به طبع رسيده و برخى هم آماده طبع است.

منبرى شيرين و لطيف دارد كه شنونده را مجذوب نموده و كسل نمى كند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

سكاكي، يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ابى بكر بن محمد بن على خوارزمى سكاكى.

در قسمت شمالى تكيه ى لسان الأرض حظيره ى كوچكى بوده، و در وسط آن دوازده ترك كوچكى به سبك بقعه ى باباركن الدين، لكن كوچك تر قرار داشته، و به طورى كه مطلعين نقل مى كنند بعد از سال گرانى 1336 در اثر عدم مراقبت، بقعه كمى [رو به] خرابى رفته، و دروازده ى دهكده مجاور به نام «كوله پارچه» نيز خراب گرديده، و مردم نادان، بقعه ى نامبرده را ويران ساخته، و با آجرهاى آن، ديوار قلعه را استوار مى كنند. از آن پس كم كم آثار قبور مجاور و قبر داخل گنبد را نيز خراب نموده و تسطيح مى نمايند، و در سالهاى اخير مالك ده، قبرستان را نيز به مردم فروخته، و آنجا را خانه ساختند، و فعلا به نام مفت آباد شهرت دارد.

مدفون در اين بقعه، على المشهور سكاكى نام داشته است، و سكاكى لقب مشهورى است براى عده اى

از دانشمندان قرن هفتم و هشتم هجرى، به طورى كه برخى از ارباب فضل اظهارنظر مى كنند مدفون در اين محل سراج الدين ابويعقوب يوسف سكاكى مؤلف كتاب مفتاح العلوم، و متوفى در اوايل رجب 626 - 7 مى باشد، (وى از مفاخر علمى، و دانايان به علوم جفر و رمل و اسطرلاب و كيميا و غيره بوده است) لكن بر اين ادعا دليلى همراه نيست.

در هر حال آثار عظمت و جلال از مقبره ظاهر بوده، و وجود آن پس از صفويه، دليل بر تشيع صاحب آن است، و جاى تأسف است كه مالك ده، با داشتن ثروت زياد، به اسم سنى بودن صاحب قبر، از فروش قبرستان و از بين بردن آثار قبور مسلمين صرف نظر ننموده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سلطان القراء تبريزي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1255 ق)، قارى و عالم. وى در تبريز به دنيا آمد. در خانواده اى اهل علم برآمد و در جوانى براى دريافت درجات عاليه قرائت از تبريز به كشورهاى مختلف مسافرت كرد و در خيوه ى ازبكستان در خدمت حاج شيخ محمد كسب علم كرد و با شيخ شامل داغستانى در نهضتى اسلامى عليه روسها شركت كرد و پس از پيروزى مدتى در داغستان اقامت كرد. سپس به عربستان و مصر رفت. پس از دوازده سال به تبريز بازگشت و به آموزش علم تجويد و قرائت قرآن پرداخت و بزرگانى چون آقا شيخ ميرزا فرج اللَّه تبريزى و فاضل ايروانى و ديگر علماء از تلامذه ى وى بودند. وى را بنابر وصيتش در صفه الصفا در دامنه كوه سرخاب تبريز به خاك سپردند. پدرش مشهور به قارى بود و كتابخانه اى در تبريز بناء نمود كه پس

از وى در اختيار فرزندش قرار گرفت، و سلطان القراء به نوبه ى خود در تكميل اين كتابخانه كوشيد و پس از وى به فرزندش شيخ ابوالقاسم سلطان القراء رسيد. از آثارش: «الدر المنثور»، در علم تجويد؛ «دستور تجويد»، در علم تجويد، به فارسى؛ حاشيه اى بر «مقدمه منظومه فى التجويد» محمد جزرى شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (152 ،75 /8 ،216/6)، ريحانه (61 -60 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1102 -1101 /14)، مكارم الآثار (1489/5)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 105 -104).

سلغر شاه سلغري

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر، اديب و دانشمند. برادر اتابك ابوبكر پادشاه فارس بود او را فريباش خان مى خواندند و در حسن صورت و سيرت و كمال و جمال نظير نداشت. چون مى دانست كه دخالت در امور ملكى مايه تزلزل خاطر برادر مى شود. در بيرون شهر شيراز سرابستانى بنياد كرد و آن را صبوح آباد نام نهاد و از دخالت در امور برادر خوددارى كرد. وى عاقبت توسط برادر خود كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (363)، الذريعه (456/9)، لغت نامه (ذيل/ سلطان سلغرشاه)، مجمع الفصحا (57/1).

سلماسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بن اسماعيل بن شيخ زين العابدين سلماسى كاظمى از بيت علم و تقوا و جلالت بوده است.

وى عالمى بزرگ و فقيهى جليل بود و در 1274 ق متولد و در مهد والد علامه اش پرورش يافت و از محضر علامه بزرگ ميرزاء شيرازى در سامره استفاده نمود و هم به بحث ميرزا اسماعيل پسرعموى ميرزاء مجدد شركت كرده و در كاظمين به وظائف روحى و دينى اشتغال داشت تا در محرم 1342 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سلماسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل بن علامه شيخ زين العابدين سلماسى عالمى جليل بود در كاظمين (ع) محدث نورى او را در كتاب (جنةالمأوى) ذكر كرده و گفته او اوثق اهل العلم والفضل و ائمه جماعت بود در مشهد حضرت كاظم (ع) و در شب يكشنبه سوم رجب 1318 ق وفات نموده و در رواق مطهر در كنار قبر والدش مدفون گرديد.

و در ماه تاريخ فوتش شيخ محمدسعيد كاظمى گفت.

قضى الجو اسماعيل فانفجعت به

محاربه تبكى اسا و مساجده

و اقسم بالبيت الحرام مورخا

(لفى الحبر اسماعيل ثكلى قواعده)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سلماسي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن العلامه ميرزا محمد سلماسى از خواص اصحاب آيت اللَّه العظمى سيد مهدى بحرالعلوم رحمه اللَّه و وكيل علامه قزوينى سيد ابراهيم صاحب (ضوابط) در عمارة سور سامرا و داراى كرامات و مكاشفات بسياريست كه علامه ى نورى كمى از آن را در كتاب (دارالسلام) خود نقل نموده و ما قسمتى از آن را در اينجا مى آوريم.

آن بزرگوار در شب يازدهم ذى الحجه 1266 ق در كاظمين (ع) وفات نموده و در صفه مقابل شيخ مفيد عليه الرحمه مدفون گرديده است.

محدث نورى در ص 265 كتاب دارالسلام گويد كه مرحوم شيخ زين العابدين سلماسى هيچ وقت در نزدش ذكر آغا محمدخان قاجار نمى شد مگر اينكه او را لعن كرده و بد مى گفت براى آن اعمال شنيعه از كشتار و غارتها و اسارتهاى او پس شبى در عالم خواب ديد كه از طرف در طوسى وارد صحن شريف علوى مى شود و خواست كه كفش خود را كنده و داخل ايوان مقدس گردد ناگاه مردى را ديد كه بى مو و دندان هاى درازى داشت و او را مانع شد از وارد شدن و دست او را گرفت

و آورد در مقابل بعضى از حجرات نزديك باب خضراء و ديد در حجره جماعتى در لباس و فرم سلاطين هستند و در آخر مجلس مردى كوتاه قد با ريش گرد فراوان نشسته است.

پس به وى گفت اى شيخ زين العابدين خداوند آمرزيد كسى كه از من كشنده تر و بدتر بود و اشاره به آن شخص كوتاه نمود و گفت اين نادرشاه است.

پس براى چه مرا لعن مى كنى و فحش مى دهى.

پس نادرشاه سر خود را از حجره بيرون كرده و گفت آغا محمد خان تا كى دست از شوخى خود برنمى دارى واگذار شيخ را برود عقب كارش او شقاوت و درندگى ما را ديده و اعمال شنيعه ما را شنيده ولى رحمت واسعه خدا و وسعت ميدان عطوفت و مهر اميرالمؤمنين (ع) را نديده.

پس شيخ از خواب بيدار شده و بعد از اين نمى گذاشت از در مقبره آغا محمد مگر اينكه فاتحه خوانده و طلب رحمت براى او مى كرد.

تشرف سلماسى بلقاء الحجه (ع)

محدث نورى در كتاب دارالسلام ص 264 گويد:

براى من حكايت كرد آقا محمد مجاور مشهد عسكريين از مادرش و او از صالحات عابدات بود گفت من در سرداب شريف بودم با خانواده مرحوم شيخ زين العابدين در روز جمعه و او دعاء ندبه مى خواند و ما با او مى خوانديم و او گريه مى كرد گريه شخص محزون و ناله مى كرد ناله شخص مبتلا و بيچاره و ما با گريه او گريه مى كرديم و كس ديگرى با ما نبود كه ناگاه بوى خوشى در سرداب منتشر شد و فضا را پر نمود و ما دعاء خود را به پايان رسانيديم و چون به خانه برگشتيم از مرحوم

سلماسى از آن عطر و بوى خوش پرسيديم.

فرمود تو را به اين سؤال چه و جواب مرا نداد و كتمان نمود.

نگارنده گويد هيچ بعيد نيست كه مرحوم شيخ زين العابدين سلماسى هم مانند استادش علامه بحرالعلوم به اين فيض رسيده باشد چون ناقل تشرفهاى مرحوم بحرالعلوم خود آن بزرگوار مى باشد و مرحوم سلماسى با آن زهد و تقوا و علم و عمل از مرحوم شيخ زاهد عابد صالح حاج شيخ محمد شوشترى كوفى معاصر ما كمتر نبوده كه آن همه موفقيت و تشرف برايش حاصل شد كه بعضى از آن را نقل نمودم در مقدمه جلد چهارم و در جلد اول در ضمن ترجمه آيت اللَّه اصفهانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سلماسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سلماسى اول شخصى است كه از اين بيت از آذربايجان منتقل به عراق شد چنانكه علامه خبير حاج سيد محسن عاملى در اعيان الشيعه در ترجمه ابراهيم بن اسماعيل بن شيخ زين العابدين بن مولى ميرزا محمد سلماسى ذكر كرده و علامه تهرانى صاحب (الذريعه) در كتاب (كرام البرره) او را ياد و از آثار خالده او عمارت قبه عسكريين و رواق و قبه سرداب مطهر و صحن آن و غير آن را به هزينه احمد خان دنبلى و فرزندش حسينقلى خان و از شاگردان وحيد بهبهانى و داراى نوادر و كراماتى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سلماسي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد بن شيخ زين العابدين بن ميرزا محمد سلماسى عالمى فاضل و در اول ماه صفر 1307 در كاظمين وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سماكي استرآبادي، فخرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم امامى. از اهالى استرآباد بود. وى استاد ميرداماد (م 1041 ق) است و با وى مناظراتى داشته است. به گفته «روضه الصفا» و «تاريخ عالم آراى عباسى» وى در مجلس مير غياث الدين منصور شيرازى تلمذ كرده است و حاشيه اى بر «الهيات تجريد» دارد و مورد توجه شاه طهماسب صفوى بوده. اما پاره اى از كتب رجال، حاشيه بر «الهيات تجريد» را به فخرالدين محمد بن حسين حسينى استرآبادى (قرن دهم ق) نسبت داده و اين كتاب را تحت نام «اثبات اللَّه» ذكر كرده اند، كه به اسم شاه طهماسب صفوى تاليف يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (375 -374)، الذريعه (117/6 ،331 -330 /4 ،86/2 ،99/1)، روضه الصفا (574/8)، ريحانه (305 -304 /4 ،68 -67 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 180 ،179 /10)، عالم آراى عباسى (146 -145 /1)، الكنى و الالقاب (322/2)، مؤلفين كتب چاپى (418 -417 /5)، معجم المؤلفين (238/9)، هديه الاحباب (151).

سمرقندي، شمس الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 780 ق)، عالم دينى و قارى اصل او از سمرقند بود و در همدان به دنيا آمد و در بغداد اقامت گزيد. از آثارش «الصنائع»؛ «القراآت السبع»؛ «المبسوط فى القراآت السبع» يا «المبسوط و المضبوط فى القراآت السبعه»؛ «كشف الاسرار فى رسم مصاحف الامصار»؛ «ايضاح الخوالف فى رسم مصاحف السوالف»؛ «التجريد فى التجويد»؛ «العقد الفريد فى نظم التجريد»، منظومه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/7)، كشف الظنون (1615 ،1359)، معجم المؤلفين (5 -4 /12)، هديه العارفين (106/2).

سمرقندي، محمد عالم

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم و شاعر. از دانشمندان شهر سمرقند بود كه با الغ بيگ ميرزا (م 853 ق) مصاحب و همدرس بود. گويند به غايت دلير و در سخن گفتن گستاخ بود و به همين سبب از سمرقند اخراج شد و به هرات رفت. در هرات او را گرامى داشتند و در همان جا درگذشت. وى در سرودن شعر نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (516)، الذريعه (1000 / 9)، فرهنگ سخنوران (610)، مجالس النفائس (190 ،15).

سمناني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم سمنانى عالمى فاضل و اديب مقيم پتند هندوستان كه نزديك لكنهو بوده و بعد از 1273 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سميعي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور مجيد سميعي در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده اي فرهنگي چشم به جهان گشود وي پس از اتمام دوران متوسطه در كشور در سال 1335براي ادامه تحصيل به خارج از كشور سفر كرد ودر آلمان غربي ساكن شد وتوانست در رشته بيولوژي وپزشكي در دانشگاه به تحصيل مشغول شود وادامه تحصيل وتخصصش را در رشته جراحي مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور كورت شورمن تكميل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراين رشته حائزشد . اودر سال 1351به درجه پروفسوري جراحي مغز واعصاب نايل شد واز آن جا كه جراحي مغز به دليل فوق العاده پيچيده بودن آن وارتباط با اعصاب حسي و حركتي در ساير اندام ها به خصوص صورت تاثيرداشت و انجام عمل جراحي نيز با عوارضي همراه بوده همين عامل موجب شده تا او براي رفع اين نقيصه و بخشيدن زندگي سالم و كاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده اي در خصوص ساختار پيچيده مغز بزند تا بلكه روشي بيابد تا هم عوارض عمل جراحي پس از مغز كاهش يابد وبه صفر برسد وهم اين كه انسان ها به زندگي توام با سلامت باز گردند .

داستان چنين رقم خورد كه توانست در پي سلسله مطالعات و تحقيقات علمي ، نخستين جراحي ميكروسكوپي مغز را در سال 1356در دنيا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وي اولين پزشكي بود كه توانست عمل جراحي قاعده جمجمه را

در دنيا ابداع كند ، كه مورد توجه جراحان تراز اول دنيا قرار گيرد . پرفسور مجيد سميعي چهره ماندگارسال 1385 كه روز 22آبان ماه معرفي شد از استادان برجسته جهاني است كه شرح حال ايشان در پي مي آيد :

پروفسور مجيد سميعي در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده اي فرهنگي چشم به جهان گشود وي پس از اتمام دوران متوسطه در كشور در سال 1335براي ادامه تحصيل به خارج از كشور سفر كرد ودر آلمان غربي ساكن شد وتوانست در رشته بيولوژي وپزشكي در دانشگاه به تحصيل مشغول شود وادامه تحصيل وتخصصش را در رشته جراحي مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور كورت شورمن تكميل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراين رشته حائزشد . اودر سال 1351به درجه پروفسوري جراحي مغز واعصاب نايل شد واز آن جا كه جراحي مغز به دليل فوق العاده پيچيده بودن آن وارتباط با اعصاب حسي و حركتي در ساير اندام ها به خصوص صورت تاثيرداشت و انجام عمل جراحي نيز با عوارضي همراه بوده همين عامل موجب شده تا او براي رفع اين نقيصه و بخشيدن زندگي سالم و كاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده اي در خصوص ساختار پيچيده مغز بزند تا بلكه روشي بيابد تا هم عوارض عمل جراحي پس از مغز كاهش يابد وبه صفر برسد وهم اين كه انسان ها به زندگي توام با سلامت باز گردند .

داستان چنين رقم خورد كه توانست در پي سلسله مطالعات و تحقيقات علمي ، نخستين جراحي ميكروسكوپي مغز را در سال 1356در دنيا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند

آن هم وي اولين پزشكي بود كه توانست عمل جراحي قاعده جمجمه را در دنيا ابداع كند ، كه مورد توجه جراحان تراز اول دنيا قرار گيرد .

عطش پروفسور به خدمت وصفتي هم چون خورشيد واقيانوس داشتن موجب شد تا در وگهر هاي دانش و تجربه خويش را درقالب برگزاري ها ي دوره هاي آموزشي به ديگر جراحان دنيا انتقال دهد . براي ايرانيان دنيا وجمهوري اسلامي ايران همين بس كه با همت پروفسور سميعي امروزه در تمام كشور هاي جهان انجمني تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200جراح حاذق تشكيل شده كه هر سال در قالب كنگره علمي ، جراحي قاعده جمجمه مغز از طريق ويدئو پروژكشن به شاهد آخرين دستاوردهاي علمي جراحي پروفسورهستند و با استفاده از دوربين هاي مدار بسته به صورت مستقيم عمل جراحي وي را مشاهده و باتكنيك هاي جديد پزشكي و آموزشي مي بينند .

پروفسور سميعي كه دردهه 1350تصميم گرفت تخصصي ترين بيمارستان جراحي مغز را در شهر هانوفر آلمان كه معماري آن شبيه مغز انسان است را تامين كند و خوشبختانه در اين كار هم موفق شد .پروفسور سميعي در سال 1367كرسي جراحي مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذيرفت وهمزمان با عنوان رياست فدراسيون جهاني انجمن هاي قاعده جمجمه برگزيده شده در اين سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وي د ر جراحي مغز واعصاب نشان درجه يك دولت آلمان غربي را به وي اعطا نمود .

پروفسور سميعي مجموعه ادبيات علمي خودرا تاكنون د رقالب 13 كتاب و بيش از 200مقاله علمي منتشر كرده كه مهم ترين مرجع براي جراحان مغز واعصاب دنيا به شمار مي آيد

.

پروفسور سميعي ، در خصوص اين كه مهم ترين اهدافش از آموزش متخصصان ايراني چيست گفت :« مي خواهم تازه هاي پزشكي در زمينه مغز واعصاب هر چه سريع تر به كشور عزيزم ايران منتقل شود .» شده كه هر سال در قالب كنگره علمي ، جراحي قاعده جمجمه مغز از طريق ويدئو پروژكشن به شاهد آخرين دستاوردهاي علمي جراحي پروفسورهستند و با استفاده از دوربين هاي مدار بسته به صورت مستقيم عمل جراحي وي را مشاهده و باتكنيك هاي جديد پزشكي و آموزشي مي بينند .

پروفسور سميعي كه دردهه 1350تصميم گرفت تخصصي ترين بيمارستان جراحي مغز را در شهر هانوفر آلمان كه معماري آن شبيه مغز انسان است را تامين كند و خوشبختانه در اين كار هم موفق شد .پروفسور سميعي در سال 1367كرسي جراحي مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذيرفت وهمزمان با عنوان رياست فدراسيون جهاني انجمن هاي قاعده جمجمه برگزيده شده در اين سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وي د رجراحي مغز واعصاب نشان درجه يك دولت آلمان غربي را به وي اعطا نمود .

پروفسور سميعي مجموعه ادبيات علمي خودرا تاكنون د رقالب 13 كتاب و بيش از 200مقاله علمي منتشر كرده كه مهم ترين مرجع براي جراحان مغز واعصاب دنيا به شمار مي آيد .

پروفسور سميعي ، در خصوص اين كه مهم ترين اهدافش از آموزش متخصصان ايراني چيست گفت :« مي خواهم تازه هاي پزشكي در زمينه مغز واعصاب هر چه سريع تر به كشور عزيزم ايران منتقل شود .»

سنايي دامغاني، تاج الدين حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، شاعر و دانشمند. معروف به صدرالحفاظ. وى از دانشمندان و

شاعران نامى زمان خود بود كه در سرودن شعر توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (326 -325).

سنگلجي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1315 ق)، فقيه و استاد. در تهران متولد شد. وى در محضر اساتيدى چون ميرزا خليل طالقانى و ميرزا غلامعلى نايينى ادبيات و علوم عربى را فراگرفت و سير و سلوك و عرفان را در خدمت ملا محمد هيدجى و فلسفه را نزد ميرزا على اكبر يزدى و ميرزا حسن كرمانشاهى آموخت. دوره ى كامل فقه و اصول را نزد شيخ محمدرضا نورى و سيد محمد تنكابنى و سيد محمد يزدى فراگرفت. سنگلجى به همراه برادرش شريعت به نجف رفت و در حوزه ى درس ميزاى نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى شركت كرد. پس از بازگشت به ايران در مدرسه حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى حقوق فقه و اصول به تدريس مشغول شد از 1326 ش براى تدريس دوره ى دكترا انتخاب شد. از آثارش: «آيين دادرسى در اسلام»؛ «تشريع» يا «قانون گذارى در اسلام»؛ «تفسير سوره حمد و اخلاص»؛ «دلائل السداد فى قواعد الفقه و الاجتهاد»؛ «الشرايع»؛ «عالم معنى»؛ «قانون رضاع در اسلام»؛ «قضاء در اسلام»؛ «كليات عقود ايقاعات»؛ «مصباح الميزان»، در منطق؛ «مقاصد الاصول»، در اصول فقه، فارسى؛ «الوقايه فى تهذيب الكفايه».[1]

محقق، استاد، عالم علوم دينى.

تولد: 1276.

درگذشت: مهر 1359.

شيخ محمد سنگلجى، فرزند رضاقلى سنگلجى از روحانيون تهران)، سال هاى درازى با سمت استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى به تدريس فقه اسلامى اشتغال داشت و متن درسش شرايع الاسلام بود. كانونى هم به نام رواق تأسيس كرد كه در آنجا به تفسير قرآن مى پرداخت. تأليفات عمده ى او عبارتند

از: مصباح الميزان در منطق (تهران، 1347)؛ دلائل السداد فى القواعد الفقه و الاجتهاد (تهران، 1313)؛ قانون رضاع در اسلام (تهران، 1315)؛ مقاصد الوصول (1317)؛ كليات عقود و ايقاعات (تهران، 1324)؛ تفسير سوره ى حمد (تهران، 1325)؛ آيين دادرسى در اسلام (تهران، 1329)؛ عالم معنى (تهران، 1331)؛ چهار رساله در وصيت، ميراث، بيع فضولى، جمله اى از قواعد فقه (تهران، 1333)؛ فضا در اسلام (1338)؛ سيرى اجمالى در منطق و فلسفه الهى (تهران، 1355).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (379/21 ،26 ،22/17 ،250/8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (72 -71 /4)، مؤلفين كتب چاپى (515 -512 /5).

سودايي دستگردي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1281 ق)، عالم، نويسنده و شاعر. از اهالى دستگرد خيار اصفهان بود. ابتدا در دستگرد و سپس در اصفهان به تحصيل فقه و اصول و صرف و نحو و غيره پرداخت. وى از شاگردان آقا ميرزا محمدباقر چهارسوقى بود و از وى اجازه داشت. او مرجع امور شرعى مردم دستگرد شد. شاعرى توانا بود و در انجمن هاى ادبى اصفهان بخصوص انجمن شيدا شركت مى كرد. از وى دو فرزند شاعر به نامهاى ابراهيم و باقر با تخلصهاى انوارى و لمعه به جاى ماند. او در زادگاهش به خاك سپرده شد. از آثارش: «ديوان» غزليات و رباعيات، در شش هزار بيت؛ منظومه ى «انوار سهيلى»، در دوازده هزار بيت؛ «شمس و قهقهه»، در وزن «خسرو و شيرين» در بيست و چهار هزار بيت؛ ترجمه ى «الدرر»، نظم كلمات قصار اميرالمومنين (ع)؛ «ضياء الابصار فى احوال الاطهار»؛ «خمسه ى طيبه»؛ «اجمالى در احوال حضرت رسول (ص)»؛ «ملتقط اللغه» كه در آن پانزده هزار لغت عربى به فارسى ترجمه كرده؛ «گلزار»، در مصائب حضرت

سيدالشهدا (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (252 -250)، الذريعه (475/9)، فرهنگ سخنوران (474 -473)، مؤلفين كتب چاپى (921/3).

سيادتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على سيادتى از علماء اعلام و مدرسين بنام معاصر سبزوار است.

داراى مقام علم و عمل و از محترمين و معينين اين شهر مى باشد و عده اى از فضلاء معاصر و گذشته از محضرشان كسب فيض و علم نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سيبويه كربلائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد فرزند ملا على اكبر سيبويه حايرى كربلائى از مخلصين اهل بيت و مبلغين احكام و مروجين اسلام و خدام مخلص اهل البيت عليهم السلام بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام است. ايشان در بيستم ربيع الثانى 1337 قمرى در كربلا به دنيا آمده و در بيت علم و حديث تربيت يافته و پس از خواندن دروس مقدماتى و ادبيات سطوح را نزد والد ماجدش و عموى بزرگوارش مرحوم حاج شيخ محمدعلى سيبويه كه از علماء محترم كربلا بودند خوانده و سطوح نهائى و خارج فقه را از مرحوم علامه فقيه حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى كه از مجتهدين و علماء مبرز كربلا بودند استفاده نموده و در سال 1400 قمرى برابر با 1359 شمسى از طرف دولت شوم بعث عراق تسفير و رانده به ايران شده پس از ورود رحل اقامت به تهران انداخته و تا حال تحرير كتاب 1412 قمرى در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ذكر مصائب خاندان رسالت بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام از طريق منبر اشتغال دارند و جدا مخلصانه و خالصانه اين وظيفه را ايفاء مى كنند و لذا اثر عميقى در مستمعين و شنوندگان خود مى گذارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

سيبويه يزدي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فرزند عالم ربانى حاج شيخ محمدعلى فرزند آخوند ملا عباس يزدى ابرندآبادى از دانشمندان كربلا بوده كه دولت بعث عراق او را با ده ها هزار نفر ديگر به ايران رانده و ايشان رحل اقامت در مشهد مقدس انداخته و تأسيس مدرسه علميه اى به نام امام حسين عليه السلام نموده و به خدمات دينى در آنجا از اقامه جماعت و تدريس

و اداره عده اى از طلاب و محصلين اشتغال دارند.

جد ايشان آخوند ملا عباس در ابرندآباد يزد متولد شده و پس از خواندن مقدمات به اتفاق آقا سيد محمدكاظم يزدى كه با او رفاقت تامى داشته به اصفهان هجرت نموده و قسمتى از سطوح در آنجا خوانده و مهاجرت به كربلا نموده و چندى كه اقامت داشتند كسى از شخصيت ايشان مطلع نبوده تا آنكه كم كم مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر حجت كربلائى و آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل صدر متوجه و مطلع مى شوند از آمدن ايشان.

پس از ايشان ديدن كرده و تجليل مى كنند پس از آن شروع به تدريس و اقامه نماز جماعت در صحن شريف و بعضى از مساجد كربلا مى نمايند و بعد از آن برادر بزرگوارش مرحوم آخوند ملاعلى سيبويه از ايرندآباد يزد عازم كربلا شده و در آنجا اقامت نموده و پس از چندى قبل از برادرش مرحوم ملاعباس از دنيا مى روند و لقب سيبويه اختصاص به ايشان داشت و پس از فوتشان علماء كربلا لقب مذكور را به ايشان دادند و اين نام خانوادگى اولاد و اعقاب ايشان گرديد و خلاصه هر دو آن بزرگوار از علماء مبرز و مجتهدين بزرگ كربلا بودند و مرحوم آخوند ملاعلى سيبويه عقيم و بدون اولاد بود و مرحوم آخوند ملاعباس داراى دو فرزند عالم و دانشمند به نام:

1- حاج شيخ على اكبر والد ماجد حاج شيخ احمد سيبويه مقيم تهران.

2- حاج شيخ محمدعلى سيبويه والد ماجد مترجم ما بودند.

و اين دو بزرگوار حاج شيخ على اكبر و حاج شيخ محمدعلى از علماء مبرز كربلا بوده اند كه در حوزه كربلا اشتغال به تدريس و امامت در صحن شريف

و مسجد مى نمودند.

و مرحوم حاج شيخ محمدعلى داراى فرزندانى بودند كه بيشتر آنها در حال كودكى از دنيا رفتند و دو فرزند فاضل و دانشمند از ايشان به نام:

1- حاج شيخ محمدحسن سيبويه كه دانشمندى فاضل و ارزشمند بودند و پس از سفر به ايران در اثر ناراحتيها و صدمات وارد در مشهد بيمار شده و از دنيا رفته و در صحن نو مشهد مقدس مدفون شدند.

2- مترجم ما جناب حاج شيخ حسين سيبويه كه در كربلاء معلى به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و دروس ابتدائى و مقدماتى و سطوح را از مدرسين كربلا بالاخص مرحوم والدشان و حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى و حاج شيخ محمدرضا جرقوئى اصفهانى و حاج شيخ محمدعلى منتظرى و حاج شيخ محمد خطيب و ديگران خوانده سپس عزيمت به نجف اشرف نموده و سطوح عالى را از محضر حاج شيخ مجتبى لنكرانى و آقا سيد احمد اشكورى و حاج شيخ صدرا بادكوبه اى و بعد به درس مرحوم ميرزا باقر زنجانى و بعد از آن به درس ميرزا حسن بجنوردى سپس درس آيت اللَّه العظمى و العلامه الكبرى خوئى مد ظله و آقاى خمينى استفاده نموده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و غيره پرداخته و مدرسه اى به نام امام حسين عليه السلام تأسيس و عده اى از محصلين و طلاب مشهد را تربيت و تعليم مى دهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

سيدي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالحسين بن العلامه حاج ميرزا فخرالدين قمى از علماء اعلام قم مى باشند كه در مهد علم و سيادت تولد يافته و

ادب آموخته و سطوح را از محاضر علماء حوزه علميه به پايان رسانيده و آنگاه به درس خارج آياتى عظامى چون آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و تاكنون باكمال متانت و مناعت به وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سيستاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن محمدرضا سيستانى عالمى موثق و فاضلى بزرگوار ساكن (عبدل آباد) از محال مشهدالرضا (ع) خراسان و مرجع امور مردم و از علماء پرهيزكار بوده و عمر خود را در تأليف و ارشاد خلق و تدريس و وعظ و اندرز گذرانيده و در اواخر مقيم (فريمان) گرديده تا در سال 1334 قمرى وفات نموده و دو فرزند فاضل و جليل بنام آقا شيخ حسين و آقا شيخ مهدى داشته است.

از آثار اوست كتابى بنام (وقايع الايام) در سى هزار بيت و فرزند ارجمندش آقا شيخ مهدى نيز كتابى بنام (وقايع) دارد كه محتمل است تتميم و يا تذييل كتاب والدش باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سيني اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و اتقيا بوده، در سال 1332 وفات يافته، قبرش در وسط صحن مقبره مزبور است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شاه جهان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1254 ق)، شاعر و عالم. تخلص او در زبان فارسى شاه جهان و در زبان اردو شيرين بود. وى از قبيله قبيله كرانى افغان بود و در قلعه اسلام نگر در نزديكى بهوپال به دنيا آمد. وى در سن نه سالگى و بعد از مرگ پدر به جاى او نشست و چون كودك بود مادرش وى را در حكومت كمك مى كرد. شاه جهان خواندن و نوتشن شعر و انشاى فارسى وارد و آداب و قواعد كشوردارى را از مادر آموخت. در سال 1274 ق همسرش و يك سال بعد مادرش درگذشتند و او رسما راست بهوپال را در دست گرفت. سه سال بعد با مشورت و رضايت فرماندارى انگليسى هند با محمد صديق حسن خان كه از فضلاء و نويسندگان مشهور بود ازدواج كرد. وى در دوران حكومتش در عمران و آبادى مملكت خود كوشيد. از كارهاى مم وى تشويق و حمايت و بخششهاى او به شاعران و نويسندگان پارسى گوى براى مقابله با رشد زبان انگليسى و نويسندگان پارسى گوى براى چاپ قرآن و كتب تفسير و حديث و لغت و علوم و فنون صرف بود. «مدرسه ى جهانگيرى» را به نام پدرش ساخت. وى در حادثه جنگ ميان روسيه و عثمانى دويست هزار روپيه براى كمك به مجروحهاى مسلمان فرستاد. وى آثار ارزشمندى تاليف كرد و يا به نام او تاليف شد. مثل: «تاج الاقبال»؛ «تهذيب نسوان»؛ «خزانه اللغات» كه فرهنگى هفت زبانه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از

رابعه تا پروين (159 -154)، تذكره ى روز روشن (404 -390)، حديقه الشعراء (2170 -2169 /3)، الذريعه (496/9 ،31/4)، رياحين الشريعه (360 -359 /4)، زنان سخنور (285 -281 /1)، صبح گلشن (220 -217)، فرهنگ سخنوران (489)، لغت نامه (ذيل/ شاه جهان بيگم)، مشاهير زنان (134 -132).

شاه عبدالعظيمي نجفي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر بن العلامه الورع السيد محمدعلى بن السيد ميرزا محمد بن السيد ميرزاجان المعروف بالميرزا هدايةاللَّه الحسينى الشاه عبدالعظيمى عالى فاضل و پرهيز كار و با ورع بود.

در سال 1286 قمرى هزار و دويست و هشتاد و شش قمرى در نجف اشرف متولد و در خدمت فضلاء عصرش اوليات و مقدمات علوم را خوانده آنگاه از محضر والدش و آيت اللَّه التقى ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و از ملازمين وى گرديده و بعد از مرحوم ميرزا ملازم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى شده تا از خواص اصحاب آن مرحوم بشمار آمد عالمى وسيع الصدر و ميهمان دوست و خوش اخلاق و كريم النفس بود در جمادى الثانى هزار و سيصد و پنجاه و دو در نجف وفات نمود و در كنار قبر والدش در ايوان طلا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، رضاقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ملا رضاقلى شاه عبدالعظيمى از اجلاء علماء عصر خود بوده در شهر رى عمده تلمذش خدمت آيت اللَّه ميرزا محمدحسن آشتيانى بوده در تهران و در مدرسه مروى حجره اى داشت و بتحصيل و تدريس در آن اشتغال داشت و دانشمندى متقى و صالح بود و بعد از تكميل فقه و اصولش در محله سر تخت مسجد عالم بزرگوار ميرزا محمود اندرمانى امامت مى نمود و نزد مردم موثق و مورد توجه عموم بود تا در سال 1326 قمرى كه بقصد زيارت اعتاب عاليات مسافرت به عراق نمود و در كاظمين عليهماالسلام اجلش رسيد و از دنيا رفت و در جوار ائمه معصومين عليهم السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه منصوري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عباس شاه منصورى مقيم حيدرآباد دكن (امام جماعت دربار حسينى آنجاست) وى بعد از غائله مسجد گوهرشاد 1353 ق به هندوستان رفته و در حيدرآباد مورد توجه مرحوم نظام حيدرآباد قرار گرفته و متعهد رهبرى شيعيان ايرانى آن سامان گرديده است.

داراى چند زبان انگليسى وارد و فارسى و غيره مى باشد. نوشته هائى از ايشان به زبان اردو و فارسى در مجلات و روزنامه هاى حيدرآباد به طبع رسيده است در جلوى دربار حسينى كه مسجد و عزاخانه شيعيان حيدرآباد است در شب آخر ماه محرم آتش بسيارى نمودند كه طول آن پنج متر و عرضش سه متر بود ديدم با چشم خود كه دسته سينه زن از دربار بيرون آمد و چند مرتبه در حال سينه زدن و نوحه خواندن اطراف آن آتش گرديده آنگاه عده اى از آنها وارد آتش شده و از اين طرف به آن طرف دويده و به سلامت بيرون آمدند در

حالى كه ما از حرارت آتش ناراحت بوديم با اينكه بين ما و آتش بيش از ده متر فاصله بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاه منصوري، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا شاه منصورى خراسانى از علماء و ائمه جماعت محترم تهران است. وى در حدود سال 1327 ق در مشهد مقدس متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات، ادبيات را از مرحوم اديب نيشابورى و سطوح را از مدرسين حوزه علميه مشهد استفاده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه شاهرودى و ديگران كسب فيض نموده و بعد به ايران مراجعت و رحل اقامت در تهران افكنده و در مسجد (حجت) واقع در سر آسياب دولاب باقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و تفسير قرآن و نشر معارف و حقايق اسلام مشغول مى باشد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از علماء باتقوا و فضيلت و دانشمندان موصوف بورع و داراى مقام معنوى و با حرارت و متعصب و غيور در دين مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاهچراغي، سيد طاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ق)، عالم دينى، محقق و شاعر. وى در قريه حسن آباد دامغان به دنيا آمد. نسب وى با سى و شش واسطه به جناب احمد بن موسى كاظم (ع) (شاهچراغ) مى رسد. او از جوانى به سرودن شعر در مدح ائمه و اهل بيت (ع) پرداخت كه تا سن بيست و پنج سالى «ديوان» شعرى بالغ بر سيصد قصيده و مرثيه در احوال پيغمبر (ص) و آل وى (ع) فراهم آورد. در مدرسه آيت اللَّه ترابى مقدمات و ادبيات را در محضر شيخ غلامحسين خيرى فراگرفت و معانى را از محضر آيت اللَّه ترابى و آقا شيخ على رضا، مشهور به شيخ ميرزا آقاى عالمى، استفاده كرد. سپس ساليان دراز به وعظ و تدريس و تبليغ امور

دينى پرداخت. از آثارش: «اعلام دامغان» يا «ارمغان دامغان»؛ يك دوره «دايرةالمعارف» يا «فرهنگ قرآن» به ترتيب حروف معجم؛ «لطايف الطوائف»؛ «تحفه العلويين»؛ «محقق الدهور فى علائم الظهور»، از اخبار نبى (ص) تا امام زمان (عج)؛ كشكولى به نام «گنجينه» از اخبار و اشعار و لطايف متنوعه.[1]

سيد طاهر بن المرحوم السيد الجليل السيد حسن شاه چراغى از علماء معاصر دامغانست وى در سال 1300 شمسى در قريه حسن آباد از قراء شهرستان دامغان بدنيا آمده و نسب وى با 36 واسطه به جناب احمد بن موسى الكاظم (ع) (مدفون در شيراز) مى رسد از طريق آل داود كه در قصبه خور از محال جندق داراى گنبد و بارگاه و مورد توجه عامه مردم و با چند واسطه منتهى به حضرت شاه چراغ احمد بن موسى عليهماالسلام مى شود. در سال گذشته ضريحى براى مزار او ساختند و چون خواستند بر مزارش در خور نصب كنند بعضى ترديد و تشكيك مى كردند تا قبر را نبش كردند ديدند بدن شريفش تازه است ارادت مردم بيش از پيش شد.

وى از اوائل بلوغ افتخار به شاعرى اهل بيت (ع) را پيدا كرده به واسطه خوابى كه ديده و در عالم خواب خدمت حضرت بقيةاللَّه عجل اللَّه فرجه الشريف مشرف و اين موهبت را به وى مرحمت نمودند و تا سن 25 سالگى ديوانى متجاوز از سيصد قصيده و مرثيه در احوال پيغمبر و آل او به نظم آورده و در مدرسه مرحوم حضرت آيت اللَّه ترابى وارد و مقدمات و ادبيات را در محضر استاد مرحوم آقاى آقا شيخ غلامحسين خيرى كه از اوتاد و فقيه و محدث و واعظ و مدرس رسمى بودند فراگرفته و

معانى و بيان را از محضر حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمدرضاى خدائى استفاده نموده و سطوح عاليه را از محضر مرحوم آيت اللَّه ترابى و حجةالاسلام مرحوم آقا شيخ عليرضا مشهور به شيخ ميرزا آقاى عالمى فراگرفته و پس از ساليان دراز در رشته وعظ و منبر اشتغال پيدا كرده و تاكنون به همين سمت به خدمات دينى و تبليغات مذهبى اشتغال دارند داراى آثار قلمى عديده به اسامى زير مى باشند

1- ديوان اشعار

2- اعلام دامغان يا ارمغان دامغان كه بيوگرافى بسيارى از رجال گذشته از روات دوره ائمه عليهم السلام و از علماء عامه و خاصه و سفراء و نويسندگان و رجال سياسى و قسمتى از ابنيه باستانى و آثار باستانى و علماء معاصر مى باشد

3- يك دوره دائرةالمعارف يا فرهنگ قرآن به ترتيب حروف معجم كه آيات و روايات و لغات و حكايات متناسب در آن درج شده

4- لطايف الطوائف كه لطائف اصناف بسيارى از مردم از كتب متنوعه در آن درج شده است.

5- تحفةالعلويين درباره سادات

6- محقق الدهور فى علائم الظهور از اخبار النبى والائمه عليهم السلام تا امام عصر عجل اللَّه فرجه

7- كشكولى بنام گنجينه از اخبار و اشعار و لطائف متنوعه و نوشتجات ديگر كه مخطوط مى باشد داراى اجازه عديده از مراجع بزرگ مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (125 -123 /5).

شاه چراغي، سيد محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدحسين شاه چراغى شيرازى از علماء بزرگوار معاصر تهران بوده و در خيابان مولوى اقامت و در مسجد قمى ها واقع در اول خيابان سيروس اقامه نماز جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع مبين مى نمودند.

ترجمه آن مرحوم چنانچه در كتاب مجمع السادات فى فضائل السادات نگاشته اند از اين

قرار است: سيد محمدحسين موسوى شاه چراغى ابن العالم العلامه الفقيه المرحوم حاج سيد على نهاوندى و سبط حجةالاسلام و المسلمين زبده الفقهاء الراشدين الشيخ على استرآبادى مشهور به شريعتمدار بن العلامه الشهير حاج محمد جعفر استرآبادى كه علماء عصر فتحعلى شاه قاجار صاحب تصانيف و تأليف بوده اند مى باشد.

در سال 1320 ق در تهران متولد و يكسال و نيم پس از ولادت مادرش از دنيا رفته و در حجر والد ماجدش تربيت يافته و پس از تحصيل مقدمات اشتغال به سطوح فقه و اصول داشته تا در سال 1340 ق كه والد ماجدش وفات نموده به قم مشرف و از محضر آيات آنجا استفاده نموده و پس از تكميل اجازات به تهران مراجعت و بحال انزوال و اعتزال از مردم به مصداق (كونوا اجلاس بيوتكم) بعبادت و تأليف كتب مشغول گرديده تا در سال 1387 ق كه بدرود حيات گفتند.

نگارنده گويد: مرحوم شاه چراغى داراى تأليفات و آثار چنديست كه از آنها مجمع السعادات يا فضائل السادات بهمت و دقت فرزندش مرحوم ثقةالاسلام آقا سيد على شاه چراغى بطبع رسيده است و از مفاخر آن بزرگوار است كه داماد ارجمندى چون حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع حاج سيد احمد روضاتى دارد كه ترجمه اش در سابق گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه چراغي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد شاه چراغى كه عمده تحصيلات ايشان از سطح و خارج و فقه و اصول در حوزه علميه قم بوده و مدتها از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و خارج اصول را از آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى بهره مند شده و اخيراً بنابر درخواست جماعتى

از اهالى سمنان از طرف آيت اللَّه گلپايگانى اعزام به آن سامان گرديده و در مسجد عابدينه به اقامه جماعت و نشر احكام اشتغال دارند گرچه ايشان از لحاظ سن كوچكتر ولى از جهت فضل و جهات علمى به مراتب از دو برادر خود بزرگتر و برتر است وى هم اكنون نماينده ى ولى فقيه و امام جمعه ى سمنان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي خراساني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى با زهد و ورع و تقوا، گوشه گير و معرض از دنيا بود و در امور اجتماعى دخالت نمى كرد و به حالت انزوا بسر مى برد و به طاعات و عبادات سرگرم و خوشدل بود تا در سال 1333 قمرى رحلت فرمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي خراساني، شريف العلماء

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شريف العلماء اعلى اللَّه مقامه كه از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بود و پس از تكميل تحصيلات و رسيدن به مدارج عاليه به وطن خود شاهرود برگشته و رياست روحانى و سياسى آن بلد را به عهده گرفت و در دوران حيات خود با پاكى و بى نظرى با مناعت طبع به حل و فصل امور مردم مشغول بود تا در سال 1325 قمرى وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حسينى شاهرودى دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى طاب اللَّه ثراه يكى از دانشمندان فعال و خدوم معاصر شهرستان شاهرود مى باشند.

ايشان در حدود سال 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت فقاهت و مرجعيت پرورش يافته و اوليات و ادبيات و سطح متوسط و عالى را از اساتيد و مدرسين نجف بالاخص برادر بزرگوارش آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد شاهرودى استفاده نموده و از دراسات خارج فقه و اصول والد ماجدش بهره مند شده و متصدى بسيار از امور مرجوعه و مربوطه به پدر بزرگوارش از قبيل پرداخت حقوق و شهريه طلاب و محصلين حوزه علميه نجف و رسيدگى به امور آنان را متعهد بوده تا بعد از رحلت معظم له در سال 1394 قمرى كه از طرف دولت ظالمانه بعث عراق تسفير به ايران گرديده و چندى در قم اقامت تا بنا بر دعوت بسيارى از مردم محترم شاهرود منتقل به وطن مالوف خود و در مسجد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى (ره) به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام گرديده و منشاء خدمات بسيارى شده اند كه از آنهاست تأسيس بيمارستانى به نام حضرت

ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شاهرودي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر شاهرودى از علماء و بزرگان زمان خود بوده و فاضل مراغى آن را در (المآثر والاثار) ص 171 در شماره علماء ناصرالدين شاه قاجار ياد كرده و در حدود 1310 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى بن محمدعلى شاهرودى عالمى فاضل و جليل القدر بوده و حدود 1341 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شاهرودي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ مهدى شاهرودى مقيم بهشهر از علماء آنسامان بوده و داراى موقعيت و عظمت مخصوصى بودند و تا پايان عمر باقامه جماعت و ترويج احكام اشتغال داشته است.

فرزند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد شاهرودى اول عالم معاصر بهشهر است. وى پس از پايان تحصيلات و استفاده از محضر بزرگان علمى نجف اشرف و غيره به بهشهر مراجعت و بجاى مرحوم والدش در مسجد جامع باقامه جماعت و ترويج دين و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شاهشاهان، علاءالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدبن محمدبن محمد، از علماى عالى قدر و متنفذ اصفهان بوده، و در سال 850 به دستور شاهرخ در ساوه شهيد گرديده، جنازه به اصفهان منتقل شده، در بقعه ى مخصوص در محله ى شهشهان مدفون گرديد.

اين محله قبلا به محله ى حسينيان معروف بوده، و پس از اين تاريخ به نام شهشهان شهرت يافته است.

شرح شهادت او در تواريخ مسطور است، و تاريخچه ى بناى گنبد نيز در كتاب نفيس گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان مذكور است، طالبين رجوع فرمايند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شبستري، عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند و شاعر. وى در رياضى دست داشت و ساكن ماوراءالنهر بود و ولى در سال 926 ق به خاك عثمانى رفت و سلطان سليم وى را اعزاز بسيار كرد و هر روز سى آقچه به او مى داد و هر دو يا سه ماه پنج هزار آقچه براى او مى فرستاد. او در اين سفر مثنوى «شمع و پروانه» را به نام آن پادشاه سرود و نيز رساله اى در معما نوشت.[1]

(ز 928 ق)، شاعر و نويسنده. از فرزندان شيخ محمود شبسترى بود. وى علاوه بر شاعرى در رياضى نيز دست داشت. در سمرقند مى زيست. در 926 ق به عثمانى رفت و با قصيده اى به زبان فارسى بر تخت نشستن شاه سليمان اول را شادباش گفت. سلطان روزى سى اقچه ى عثمانى برايش مستمرى تعيين كرد. او در همان سالهاى نخستين پادشاهى سليمان درگذشت. از آثار وى: «شمع و پروانه»؛ «حاشيه ى شرح تجريد»؛ «حاشيه ى شرح مطالع» ميرسيد شريف؛ «رساله اى در چيستان».[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ نظم و نثر (340 -339)، منظومه هاى فارسى (356).

[2] تاريخ نظم و نثر (391

-390)، دانشمندان آذربايجان (267 -266).

شبستري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حسن شبسترى عالمى فاضل از رجال فضل در تبريز و از اهل علم و معرفت و كمال و صلاح و ورع بوده و داراى آثارى از جمله كتاب (جنةالصائمين) و كتاب (زبدةالانوار لتحفةالاخبار) بوده و در سال 1309 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شبستري، علي بن حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم دينى و زاهد. وى از رجال فضل و فضيلت تبريز بود. از آثار وى: «جنه الصائمين»، به فارسى؛ «زبده الانوار لتحفه الاخبار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (159/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1385/14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378 /5).

شبستري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن السيد الجليل السيد رضى الدين بن العلم العلام حاج سيد محمد بن العلامة الكبرى حاج سيد اسماعيل (شبسترى معاصر شيخنا الانصارى) از علماء مبرز و گويندگان متبحر معاصر تهرانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شربياني، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شربيانى از بيت آيه الله العظمى مرحوم فاضل شربيانى نجفى و از علماء فضلاء معاصر تبريز است سالها در قم اشتغال به تحصيل و تكميل علوم داشته و از محضر مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به تبريز مراجعت و باقامه جماعت و تدريس و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارد. موصوف به فضل و كمال و محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شرعي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى شرعى از فضلاء بنام و مدرسين گرام حوزه علميه قم مى باشند. وى در قم متولد شده و پس از فراگرفتن علوم فارسى و مقدمات و ادبيات سطوح فقه و اصول را از اساتيد حوزه آموخته و پس از آن از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و ديگران استفاده نموده و به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد آن مرحوم به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و هم سرپرستى مدرسه رضويه و محصلين آن را متعهد و نيز آثار و تأليفات ارزنده اى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعت اصفهاني، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، عالم شيعى. معروف به ابن شريعت اصفهانى. وى فرزند شيخ الشريعه اصفهانى و از علماى بزرگ بود. در نجف در زمان حيات پدر وفات يافت. از آثارش كتاب «الاعلام الاعلام بمولد خير الانام» است كه «تقريرات» پدرش را به رشته تحرير آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (238/2)، ريحانه (207/3).

شريعت، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالرزاق فرزند شيخ محمدتقى در سال 1350 قمرى پس از چهار سال از فوت مرحوم والدش به قم مشرف و مقدمات را نزد بعضى از اساتيد و سطوح را از مرحوم اديب تهرانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى دام ظله و ديگران تلمذ نموده و بعد به درس مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر حاضر و بهره مند شده آنگاه مشرف به نجف اشرف و مقدارى از درس آيت اللَّه اصفهانى را درك و بيشتر از آيت اللَّه آملى و آيت اللَّه آقا شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه شاهرودى استفاده و پس از چهارسال اقامت به واسطه كسالت مراجعت به ايران و چندى در مازندران اقامت آنگاه براى هميشه مهاجرت به قم و مجاورت حوزه علميه را اختيار و از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان تا حال حاضر از دراسات و مجالس آيت اللَّه شريعتمدارى مستفيض مى شوند.

آقاى شريعت دانشمندى خليق و وارسته و داراى محاسن اخلاقى و محامد آداب و بسيار آرام و مانوس مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

شريعتمدار سنندجي، محمد امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم، عارف و صوفى. در سمران، بين سنندج و كرمانشاهان، به دنيا آمد. به سنندج مهاجرت كرد و در مسجدى كه به نامش مشهور است به تدريس پرداخت. شريعتمدار مردى بود عارف و طريقه نقشبنديه داشت. چند سالى در تهران زندگى كرد و مجددا به سنندج بازگشت. در مدت اقامت در تهران كتابى به نام «رياض المعصومين»، درباره ى مناقب ائمه (ع) و ياران پيامبر (ص) به رشته تحرير درآورد. از ديگر آثار وى كتابى در «مسائل فقهى» و «عقايد» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير مرد (172/2).

شريعتمدار مازندراني، محمد حمزه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى. معروف به شريعتمدار مازندرانى حمزه كلايى. وى از علماى بزرگ عصر خود و معاصر با سعيدالعلماى بارفروشى بود، ولى در مشرب فكرى با هم اختلاف داشته اند. از آثارش: «اسرار الشهاده»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (46/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 443/13).

شريعتمدار، كمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352-1283) از علماى متنفّذ اصفهان. در شب دهم رمضان المبارك سال مرقوم در اصفهان وفات يافته، و جنازه به نجف اشرف منتقل گرديده، و در مقبره حاج سيد اسداللَّه در دالان نجف مدفون شده.

انصارى در تاريخ اصفهان و رى(:409) درباره او گويد:

شريعتمدار اگر علم برادر بزرگش آقا جلال را داشت، و تواضع و لطف بيان آقاى حاج آقا نوراللَّه، و اقدام مرحوم آقاى نجفى را در اصلاح امور عامّه، با قوّت قلب آنها شايد جاى گير پدر مى شد.

تاريخ وفاتش را مرحوم انصارى گويد:

براى سال فوتش شد يكى بيرون و خوش گفتا

كمال الدين زيك رحلت كند اكمال اين دين را

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شريعتمدار، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمدتقى شريعتمدار كه از بزرگان علماء مازندران و از شاگردان مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدكاظم آخوند خراسانى و آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى بوده است كه پس از تكميل سطوح نزد والدش مشرف به نجف اشرف شده و در خدمت اساتيد مذكور سالها تلمذ نموده و سپس به وطن اصلى خود مراجعت و بر ترويج دينى پرداخته و مورد توجه و مراجعات عامه آن سامان شده تا در سال 1346 قمرى نوزدهم ماه مبارك رمضان بدرود حيات گفته و مدتى در آنجا به عنوان امانت مدفون و بعد حمل به قم و در جوار حضرت معصومه سلام اللَّه عليها به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

شريعتمداري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد حسن ابن العالم الجليل حاج ميرزا محمدعلى فاضل ابن حاج ميرزا ابوالقاسم شريعتمدارى جهرمى از فضلاء معاصر قم و تهرانند. مرحوم آقا سيد حسن كه سالها در تهران مقيم و در مدرسه مروى تدريس مى نمودند و در سال 1394 قمرى بدرود حيات گفتند. با نگارنده صداقتى داشتند. تحصيلات مقدماتى خود را در جهرم و شيراز خوانده و به قم مهاجرت و سطوح را تكميل و از درس خارج آيت اللَّه حجت و خوانسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده آنگاه به تهران منتقل و به تدريس در حوزه علميه مروى پرداخته تا در سال مزبور از دنيا رفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمداري، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد عبدالرسول فرزند ميرزا محمدعلى فاضل، در سال 1307 شمسى در جهرم متولد شده و در بيت علم و سيادت و مادر عفيفه اش كه دختر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين مجتهد لارى (دزفولى) پرورش يافته و در جهرم و شيراز مقدمات و قسمتى از سطوح را خوانده و در سال 1325 به قم مهاجرت و تتمه سطوح را از استاد مرتضى مطهرى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى آموخته و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و در سال 1332 شمسى به نجف اشرف عزيمت و از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و خوئى و آقا شيخ حسين حلى بهره مند شده و آنگاه به قم مراجعت و از دروس خارج آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد و ديگران بهره مند و به تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريف روحاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا الشريف الروحانى بن حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ غلامعلى بن العالم الجليل ملا محمدصادق بن العالم العلام حاج ملا غلامعلى از علماء معمر و معاصر نجف آباد است:

تولد ايشان در روز دوشنبه هزار و سيصد و سه قمرى در نجف آباد واقع شده و در سن 12 سالگى در خدمت والد به تحصيل ادبيات پرداخته و پس از آن عزيمت به اصفهان نموده و در خدمت آقاشيخ على يزدى و آقاى سيد آقا جان ريزى به تكميل ادبيات اشتغال يافته و پس از آن سطوح متوسطه (لمعه و قوانين و غيره) را از آقا سيد احمد مدرسى اصفهانى و آقا سيد مهدى درچه اى فراگرفته و بعدا به درس آيت اللَّه آخوند ملا عبدالكريم كزى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر درچه اى و آيت اللَّه

حاج ميرزا محمد صادق اصفهانى مرحوم آخوند ملاحسين كربلائى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام تا حال تحرير كه حدود نود و دو سال از آخر عمر شريفشان مى گذرد اشتغال دارند.

و هرگز در اين مدت از وجوهات شرعى سهم مبارك امام (ع) اعاشه و استفاده نموده و نمى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شريف شاهرودي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. وى از بزرگان و فضلاء شاهرود بود. از آثارش كتابى به نام «الحجج الرضويه» به فارسى است كه آن را به نام مظفرالدين شاه قاجار تاليف نموده است.[1]

اسماعيل شريف شاهرودى از فضلاء اجلاء شاهرود است داراى تأليفى بنام (الحج الرضويه) بوده فارسى كه آن را بنام سلطان مظفرالدين شاه قاجار تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (148/14)، گنجينه ى دانشمندان (258/5).

شريف عسكري، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن بن العلامه المتتبع آيت اللَّه حاج ميرزا محمد عسكرى تهرانى از علماء محترم معاصر شميرانست.

وى در حدود سال 1324 قمرى در سامراى متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و از محضر مرحوم والدش و علماء ديگر سامراى چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود شيرازى و غيره استفاده نموده و پس از فوت والد ماجد و فرزند برومندش مهاجرت به ايران و چند سالى در قم رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى بهره مند گرديده و در حدود 1378 ق به تهران منتقل و در شميران سكونت و در مسجد ايستگاه رضائى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى شريف عسكرى از دانشمندان غيور و متقى و موصوف بورع و پارسائى و نسبت بمرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس اللَّه سره ارادت خاصى داشت و جنازه آن مرحوم را از تهران با پاى برهنه تشييع نموده و بحقير مى فرمود آقاى كاشانى مجهول القدر در تهران بود زيرا من شاهد و ناظر بودم كه با آن مقام علمى چه فداكاريها و مبارزاتى

بر عليه انگليسها نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شريف، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حكيم، عالم فاضل جليل، و حكيم عارف، متوفى به سال 1286، و مدفون در جنب فاضلان در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شريف، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم شيخ على محمّد شريف نيز از علما و فضلا در نزد برادر و پدر تحصيل نموده، سالها در مدرسه ي ميرزا مهدى ساكن، و به نوشتن مرجع امور شرعيّه بود. در اواخر عمر به نجف مهاجرت نموده، و در آن ارض اقدس در سال 1373 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شريفي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم شريفى زابلى از علماء ابرار زابل بوده كه پس از خواندن مقدمات و سطوح در زابل و مشهد مقدس و اكمال متون فقه و اصول از اساتيد بزرگ ارض اقدس و استفاده از درس و محضر مرحوم آقازاده كفائى و آيات ديگر مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان مخصوصاً مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده و ضمناً از مباحث اخلاق و عرفان و سلوك مرحوم عالم ربانى و آية سبحانى حاج ميرزا على آقا قاضى تبريزى بهره مند و به آن بزرگوار اختصاص يافته تابه افتخار مصاهرت و دامادى آن مرحوم نائل و پس از فوت ايشان به ايران برگشته و گاهى در مشهد مقدس و اكثراً در زادگاه خود شهرستان زابل بسر برده تا در سال 1392 قمرى كه از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريفي، عمادالاسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1322، ق. قريه ى كلاته سرى قاينات.

درگذشت: شعبان 1400.

حجت الاسلام عمادالاسلام شريفى قرآن را نزد پدر فراگرفت و دروس ابتدايى را در قريه بيهود فراگرفت و سپس عازم مشهد شد و در آنجا مشغول تحصيل علوم اسلامى در محضر آيت الله سيد على مددى گرديد و سپس به سفارش وى در سال 1340 وارد حوزه ى علميه ى قم شد و در مدرسه حاج ملا صادق سكنى گزيد و به تحصيل ادامه داد و دوره سطح را نزد آيت الله ابوالقاسم خزعلى فراگرفت. همچنين از محضر آيت الله سلطانى و آيت الله حسن وحيد خراسانى و آيت الله ميرزا هاشم آملى بهره فراوان گرفت. وى در اوايل ورود به حوزه ى علميه ى قم فعاليت هاى سياسى داشت. به همين منظور چندين بار به زندان رفت و بارها مورد

تعقيب قرار گرفت. در سال 1344 در سرابان فردوس بر عليه رژيم پهلوى سخنرانى كرد و صراحتا به فعاليت هاى امام خمينى (ره) اشاره نمود، همانجا دستگير شد و به ژاندارمرى منتقل شد، در آنجا با رييس ژاندارمرى درگير شد، از آنجا به مشهد فرار كرد. در سال 1346 و 1347 در حرم حضرت رضا (ع) با بعضى از طلاب قم مجلس دعاى توسل برگزار نمود و در ضمن آن مسائل روز را نيز مطرح مى نمود.

از جمله تأليفات اوست: علم امام على (ع) (چاپ نشده)؛ بيست اتهام عليه مجاهدين خلق.

حجت الاسلام شريفى بعد از انقلاب اسلامى در جبهه هاى دفاع مقدس حضور يافت. در شعبان 1400 بعد از بررسى مشكلات منطقه به قم بازگشت و پس از ارسال گزارش فعاليت روزانه به دفتر تبليغات بعد از يك شب مجددا به منطقه مراجعت كمرد با كمال تأسف در دليجان تصادف نمود. وى مدت هيجده روز در بيمارستان بسترى بود تا سرانجام جان سپرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شفتي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه بن العلامة الكبرى حاج سيد محمدباقر شفتى رشتى معروف به (حجةالاسلام) متولد 1227 قمرى و متوفى 1290 ق و مدفون در نجف اشرف (مقابل مقبره شيخ مرتضى انصارى) و براى مدفن وى و استادش شيخ انصارى چه نيكو و مناسب گفته اند.

اسداللَّه على المرتضى اجتبى حبرين من نوابه اسداللَّه عقيب المرتضى ليكونا بعد من بوابه

ترجمه احوال و آثار اين بزرگوار زينت بخش كتب تراجم و تواريخ است داراى كرامت و فضائل بوده است از آثار اوست جريان آب كه از كوفه و نهر فرات به نجف اشرف آورد و مردم نجف را از مضيقه بى آبى نجات داد و درباره اين عمل حياتى

دانشمندان و ادباء اشعار و ماده تاريخ سروده كه از آنها ميرزا محمد امام الحرمين گفته است.

مذ اسداللَّه الهمام السرى

سليل ساقى الناس من كوثر

(كرامتى از حجةالاسلام) اجرى الى الغرى ماء مرى قدارخوه (جاء ماء العزى) (1282)

از بعضى از دانشمندان موثق شنيدم در هنگامى كه آنجناب نجف مشرف بودند شب چهارشنبه يا (شب جمعه) مردم بسيارى براى دعاء و عبادت در مسجد سهله بيتوته داشتند و شبها درب مسجد را از ترس اشرار و حيوانات مى بستند موقع صبح خادم مى آيد در را باز كند مى بيند شير نر گرسنه اى پشت در خوابيده است در را بسته و با مردم به بالاى بام آمده فرياد مى كند كه شير برود ولى آن حيوان ابداً اعتنا نكرده و حركت نمى كند در همين حال متوجه مى شوند شخصى عبا به سر انداخته و از طرف مسجد كوفه به مسجد سهله مى آيد داد مى زند نيا نيا سبع سبع (شير شير) آن شخص به اين داد و فريادها اعتنا نمى كند و نزديك مى شود مردم همه صدا مى كنند جلو نيا شير است درنده است باز آن شخص به راه خود ادامه داده تا به درب مسجد مى رسد و مى آيد گوش شير را گرفته و مى گويد (تلخ) يا اسداى شير دور شو آن حيوان برخاسته و با كمال ادب و سرعت بجاى خود (بيشه) مى رود مردم تعجب مى كنند كه اين آقا كيست آيا امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف است در را فوراً باز مى كنند مى بينند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه (حجةالاسلام) است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شفتي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد رضا بن العالم العلام والحجه الاسلام الحاج السيد محمد باقر الثانى بن العلامه الكبرى

والايه العظمى الحاج السيد اسدالله بن سيد الفقهاء والمجتهدين و حجه الاسلام والمسلمين آيه الله فى العالمين الحاج السيد محمد باقر الشفتى الاصفهانى المشهور بحجه الاسلام المطلق (صاحب مسجد السيد در خيابان بيدآباد) از علماء عاملين معاصر اصفهانست.

تولدش در اصفهان واقع و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و پس از طى دوران صبا و دروس فارسى، مقدمات و ادبيات را در نزد مرحوم والد گرامش و ديگران خوانده و سطوح وسطى و عالى را از علماء اعلام و مدرسين كرام اصفهان فرا گرفته و خارج فقه و اصول را نيز از آيات عظام آن سامان استفاده نموده و پس از فوت مرحوم والدش كه در سال 1333 ق واقع شده، بجاى ايشان در مسجد جدشان باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و تاكنون در آنجا اشتغال بوظائف مقرره دينى و روحى دارند.

نگارنده گويد: گرچه تاكنون توفيق زيارت معظم له را از نزديك نيافته ام ولكن بطوريكه از ثقات و دانشمندان قم و اصفهان شنيده ام آنجناب از علماء ربانى و آيات سبحانى و متصف بصفات روحانى و داراى مقامات معنوى ميباشند و در خاطر دارم كه در تابستان 1393 ق كه براى امرى باصفهان رفته بودم صبح براى اداء فريضه بمسجد سيد رفته و در كنارى انتظار وقت را ميكشيدم كه ديدم ايشان با چند نفر از دوستانش وارد بصحن مسجد شده و با حال مخصوصى شروع بزيارت استغاثه حضرت بقيه الله عجل الله فرجه الشريف... سلام الله الكامل التام... نموده و دعاء بر فرج آن بزرگوار نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شفيع بوشهري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند سيد محمد تقى موسوى كازرونى بوشهرى عالمى جامع و فاضلى جليل بوده، در كازرون

در سال 1270 ق متولد شده و نزد والدش كه از صلحاء بود تربيت يافته. آنگاه با پدرش در سال 1291 ق ببوشهر منتقل شده و از آنجا مهاجرت بعراق و پس از تشرف بزيارت مشاهد مشرفه در هنگام مهاجرت آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى بسامرا وى هجرت بآنجا نموده و ده سال تمام ملازم درس آن بزرگوار گشته و حداكثر استفاده را نموده تا در فقه و اصول بمقام بلند و رتبه اعلى رسيده و در اثناء آن نيز بعلم طب و ادب و غيره هم پرداخته تا از اقران تفوق جسته و مخصوصا در طب كه بسيار مهارت و حذاقت يافته و معالجات غريبه اى نموده است.

در سال 1310 مراجعت ببوشهر كرده و مرجع موجه امور شرعى مردم گرديده و بتدريس و امامت و نشر احكام پرداخته و در سال 1329 ق مشرف بعتبات با تمام اهل بيتش گرديد و در نجف مريض شده و در هفتم ربيع الاول سال مزبور وفات و در وادى السلام مدفون گرديد.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد، داراى دو فرزند 1- آقاى آقا سيد محمد مهدى كه نه ماه بعد از وى در سامرا وفات نموده و در رواق شريف دفن گرديد. 2- آقا سيد محمد تقى كه از شاگردان آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى و علامه حاج محمد حسن كيه و غير آنها بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شفيعي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اصغر بن عالم عابدآقا شيخ ربيع شفيعى از دانشمندان و ائمه جماعت معاصر همدانست:

وى چنانچه در جلد دوم ص 384 كتاب آثار الحجة ياد نمودم در سال 1327 ق در همدان متولد شده و در تربيت و پرورش

والدش كه از علماء و زهاد همدان بودند و در سن نود سالگى به رحمت حق پيوستند نشو و نما و تحصيل مقدمات و سطوح را نموده و پس از پايان سطوح به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده كامل نمود.

و پس از دوازده سال توقف در سال 1357 قمرى مراجعت به همدان و تاكنون به اقامه نماز جماعت و تبليغ دين و تدريس فقه و اصول اشتغال دارد از آثار ايشانست كتب زير.

1- تفسير سوره مباركه يس 2- تفسير سوره الرحمان و سوره نبا 3- اسرار صلوت 4- كتابى در اخلاقيات 5- حواشى بر عبادات عروة الواثقى با ذكر ادله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شمس خراساني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين شمس كه از جهت نسب به حضرت على بن الحسين امام سجاد عليه السلام مى رسد در سال 1304 شمسى در ابرده كه از ييلاقات مشهد مقدس است به دنيا آمده و در خانواده روحانى آن منطقه پرورش يافته و پس از گذرانيدن دوره ابتدائى جهت تحصيل علوم دينى به مشهد آمده و در مدرسه نواب (كه نگارنده هم مدتها در آن اقامت داشتم) اقامت نموده و ادبيات را از مرحوم اديب نيشابورى و شرح لمعه و قوانين را نزد مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد مدرس يزدى خوانده و بعدا نواده ايشان صبيه مرحوم حجةالاسلام حاج سيد جلال الدين مدرس را ازدواج و به هم دامادى و باجناقى جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدرضا مهدوى دامغانى و حجةالاسلام صراف زاده درآمدند، و مرحوم (ابوالزوجه) پدر همسرشان از دانشمندان متقى و ائمه جماعت بزرگوار مسجد گوهرشاد بودند

كه به زيور علم و عمل آراسته و موصوف به فضل و كمال و معنويت بودند.

جناب آقاى شمس كفايه را نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و مكاسب را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى خوانده و مدتى در درس خارج آقاى قزوينى شركت نموده و پس از آن به تهران عزيمت و علوم عقلى را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى خوانده و هم به درس خارج حضرت آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى (در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار تهران) شركت و بهره مند شده و پس از مدتى عزيمت به قم نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و خارج اصول آيت اللَّه خمينى و اسفار مرحوم علامه طباطبائى استفاده نموده و پس از دو سال اقامت بعد از ازدواج به مشهد مقدس مراجعت كه عازم حوزه نجف اشرف كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى كه از آيات عظام و مراجع بزرگ اعتاب عاليات بودند از كربلا مهاجرت به مشهد مقدس نموده و بنابر اصرار افاضل دانشمندان حوزه مشهد رحل اقامت افكندند از عزيمت باعتاب عاليات منصرف و مدت بيست سال از محضر آن بزرگوار فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و از سال 1347 شمسى پس از تدريس مدتى ادبيات و سطح به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال ورزيده و نيز تدريس فلسفه و تفسير و اخلاق و اصول عقايد در حوزه و خارج آن براى برخى از اساتيد دانشگاه و دانشجويان مشهد و ديگر اقشار پرداخته و شاگردان فاضل بسيارى تربيت نموده كه بسيارى از آنان به مقامات

عاليه روحى و اجتماعى و از معاريف معاصر شدند كه از آنها مرحوم حجةالاسلام شهيد هاشمى نژاد و نيز خواهرزاده ايشان جناب حجةالاسلام والمسلمين آقا حاج سيد محمد موسوى نژاد (باجناق نگارنده) خود يكى از افاضل بنام و مشهور مشهدند كه داراى حوزه علميه مستقلى مى باشند و ايشان پدر همسر فرزند برومند ايشان آقاى آقا سيد احمد شمسند كه اكنون در حوزه مشهد اشتغال به تحصيل علوم دينى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شمس زنجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على شمس (حايرى) زنجانى (برادر معظم ايشان) از دانشمندان فعال و مبرز معاصر است در مشهد مقدس. وى در زنجان متولد شده و پس از خواندن مقدمات در زنجان و قم در عصر رياست و زعامت آيت اللَّه العظمى اصفهانى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح فقه و اصول را از مدرسين آنجا خوانده آنگاه بدرس خارج آيت اللَّه اصفهانى و آيات ديگر مانند آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده تا به مدارج علم و كمال رسيده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به ايران مراجعت و چند سالى در تهران به خدمات دينى اشتغال داشتند ولى چند ساليست كه منتقل به مشهد مقدس و مجاورت حضرت ثامن ائمه (ع) را اختيار و بوظائف دينى و روحى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شنب غازاني، اسماعيل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(919 -856 ق)، عالم و دانشمند. اهل تبريز بود و مدتى در هرات نزد علاءالدين قوشچى و شيخ حسين منطقى تحصيل كرد و از آنجا به شيراز نزد ملا جلال دوانى رفت. مزارش در قبرستان كجيل در طرف غربى شارع قريه خسرو شاه سمت راست مى باشد. از آثار وى: «شرح فصوص الحكم» به عربى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (39)، حبيب السير (600/4)، مؤلفين كتب چاپى (598/1).

شورگشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى شورگشتى از علماء فاضل و ائمه جماعت موصوف به تقوى نيشابور است.

وى در شور گشت از مضافات نيشابور است متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را از محضر اساتيد و مدرسن فراگرفته و در درس خارج آيات عظام بالاخص آيت اله بروجردى شركت و استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به مشهد مقدس عزيمت و چند سالى از محضر و درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى ميلانى استفاده و مورد توجه آن مرحوم واقع شده و بعد بنا به درخواست مردم نيشابور به اينجا آمده و تاكنون به خدمات دينى از امامت جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شوشتري، ابوالمعالي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1046 -1004 ق)، عالم و شاعر. وى برادر علاء الملك مرعشى شوشترى بود، در آگره متولد شد و در بنگاله وفات يافت. از آثار او: «النموذج العلم»؛ «تفسير سوره ى توحيد»؛ «رساله ى عدالت». علاوه بر اينها «ديوان» مدونى هم داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (50 /9)، ريحانه (269 /7)، صبح گلشن (13)، فرهنگ سخنوران (35)، كاروان هند (1469 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالمعالى).

شوشتري، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن عبداللَّه بن سيد محمدعلى بن عبدالسلام بن سيد عبداللَّه شوشترى عالمى بزرگوار بود و در سال 1269 قمرى متولد و در سال 1324 قمرى وفات نموده و در شوشتر مرجع امور شرعى بوده و در سن 55 سالگى درگذشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسداللَّه بن شيخ نظرعلى شوشترى عالمى جليل از فضلاء شاگردان مجدد شيرازى بوده و بعد از فوت ايشان به نجف مراجعت كرده تا از دنيا رفته است.

مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ ابوالقاسم كاشانى مقيم بمبئى داماد ايشان بوده و از دختر وى مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدحسن نجفى را آورده و اين پدر و پسر در بمبئى خدمات بسيارى نموده و موجب ارشاد هزارها نفر آقاخانى ها و بهره اى هاى هندوستان شدند.

مرحوم پدرش شيخ نظرعلى از شاگردان شيخ انصارى بوده و فرزندى هم موسوم بنام پدرش شيخ نظرعلى داشته كه در سال 1333 ه در جوانى در نجف اشرف وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد بن عبدالكريم بن جواد بن عبدالله بن نورالدين علي بن سيد نعمه الله موسوي جزايري.

عالم فاضل، از علماي ازكيا بوده، و در جمله علوم بالاخص فقه و رجال مهارت داشته، و در اصفهان در محله دردشت ساكن، و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال داشته.

در 1211 متولد، و در 21 ذي الجحه الحرام سال 1274 وفات يافته، در صحن تكيه آقا حسين خوانساري در تخت فولاد مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- حواشي بر شرح كبير، معروف به «كشف الرياض» 2- فوائد متفرقه اي در رجال، كه اغلب آن را در حواشي كتب رجالي به خط زيباي خوش مرقوم داشته است كه اگر جمع آوري شود كتاب بزرگي خواهد شد. 3- حواشي بر نقد الرجال.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، عبداللطيف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1172 ق)، عالم. در شوشتر متولد شد، مقدمات را در همان شهر فراگرفت و براى ادامه ى تحصيل به كرمانشاهان رفت و چندى در آن شهر به تحصيل ادامه داد. جمعى از دانش پژوهان براى آموختن هيئت و رسائل نجومى و استخراج به حضورش رفتند. مير عبداللطيف دوباره به شوشتر بازگشت و در آنجا ادامه ى تحصيل داد. سپس به كربلا رفت و پس از دو سال تحصيل علم و كوشيدن درين راه به موطن بازگشت. پس از آن به شهرهاى زيادى همچون بوشهر، بصره، بغداد، كلكته و ديگر شهرهاى هندوستان براى انجام وظايف مذهبى سفر كرد و تا 1219 ق در آن سامان بود. كتاب «تحفه العالم» كه در تاريخ شوشتر و تراجم احوال علماى آن شهر است، از آثار اوست. از

ديگر آثارش «ذيل تحفه العالم» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (452 -451 /3)، شرح حال رجال (144/6)، فوائد الرضويه (243)، مؤلفين كتب چاپى (932 -931 /3).

شوشتري، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ غلام حسين. عالم زاهد، از علماى اخيار، و از شاگردان حاج شيخ محمد باقر نجفى بود، در 8 شوال 1336 وفات يافته، در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، محمدامين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدامين بن حسن بن اسداللَّه شوشترى كاظمى عالمى جليل در كاظمين بوده و تأليفى بنام (تحفةالخواص) در شرح درةالغواص داشته و در جمادى الاول سال 1334 وفات نموده و در ماده تاريخ فوتش گفته شده.

عفى شرع طه المصطفى و تهدمت

مبانيه و اندكت قواعد دينه

فخطب به صاح الامين مورخا

قضى دين طه يوم فقدامينه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم اسلامى.

تولد: مرداد 1281(1320 ق.) نجف.

درگذشت: 31 ارديبهشت 1374، شوشتر.

علامه حلى تقى شيخ شوشترى، فرزند كاظم، در سال 1281 زمانى كه پدر وى در نجف به كسب علم مشغول بود، در اين شهر ديده به جهان گشود و تا سن هفت سالگى در آن شهر ساكن بود. در اين مدت خواندن و نوشتن فارسى و قرآن را فراگرفت و پس از آن همراه خانواده به شوشتر مراجعت نمود. در شوشتر مقدمات علوم اسلامى را نزد حجت الاسلام سيد حسين نورى و حجت الاسلام سيد محمدعلى امام و سيد على اصغر حكيم فراگرفت و براى دوره سطح نزد اساتيدى چون حجت الاسلام آقا سيد محمدتقى شيخ الاسلام و آيت الله سيد مهدى آل طيب و والدشان تلمذ جست و به درجه عالى اجتهاد نايل آمد. به سال 1314 به علت مخالفت با كشف حجاب جلاى وطن نمود و به عتبات عاليات مهاجرت كرد و در حوزه هاى علميه نجف و كربلا به كسب علوم و معارف اسلامى ادامه داد. در عتبات با آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى داشت و در سال 1321 پس از سقوط رضاشاه به ايران بازگشت و در شوشتر ساكن شد. از آن پس علاوه بر تدريس علوم دينى و تعليم طلاب، به تحقيق در علوم اسلامى پرداخت. وى صاحب تأليفاتى

است كه از آن جمله اند: قضاء اميرالمؤمين على بن ابى طالب (ع) (نجف، 1369 ق.)؛ بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه (چهارده جلد، 1400 -1390 ق.)؛ قاموس الرجال (تعليقات تنفيح المقال، در چهارده جلد برنده جايزه دهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ الاخبار الدخيله و مستدرك آن (در سه مجلد، اين كتاب برنده جايزه نخستين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ آيات بينات فى حقيقة بعض المنامات، الاربعون حديثا (1400 ق.)؛ رسالة سهو النبى (ص)؛ الرسالة المبصرة فى احوال الصيرية (شرح احوال افراد مكنى به ابى بصير، 1390 ق.)؛ جوامع احوال المعصومين؛ النجعة فى شرح اللمعة (يازده جلد)؛ الغرر و الدرر؛ رساله در محاكمه بين شيخ صدوق و شيخ مفيد دريك مسأله كلامى (1390 ق.)؛ الاوائل (1405 ق.)؛ البدايع (زير چاپ)؛ رسالة فى تواريخ النبى و آلال؛ مقدمه بر توحيد مفضل (ترجمه علامه محمدباقر مجلسى).

محمدتقى بن شيخ كاظم بن محمدعلى بن العلامه شيخ جعفر شوشترى (معروف) عالمى مصنف و متبحر بوده و در سال 1321 ه در نجف متولد و در بيت علم پرورش يافته و به قانون وراثت بحب علم و فضيلت نشو و نما يافته و در خدمت اعلام و افاضل با جديت و كوشش بسيار اشتغال يافته تا به مقامات عاليه رسيده داراى تأليفات عديده اى كه از آنها كتب زير است مى باشد.

1- تحقيق المسائل شرح بر (روضةالبهية)

2- رسالة المبصرة در احوال ابى بصير

3- (رساله سهو النبى (ص))

4- تعليقات تنقيح المقال

5- قضاء اميرالمؤمنين (ع) مطبوع

6- الاربعينيات الثلاث

7- جوامع احوال الائمه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهابي تربتي، عبدالسلام

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالسلام بن ملا على اكبر تربتى خراسانى عالمى اديب و فاضلى بارع و موصوف بتقوا و فضل بوده است.

والد ماجدش مرحوم

حجه الاسلام ملا على اكبر از علماء فضلاء بوده و در حدود سال 1320 قمرى وفات نموده است. مترجم محترم ما نيز از رجال فضل و ادب و ادباء بزرگ و شعراء معروف و اهل كمال و بصيرت و روشنفكر خراسان بوده است.

آثار علمى و ادبى بنام (راز عشاق) ترجمه دعاء كميل بن زياد و (گنج نهفته يا راز نگفته) مثنوى دارد كه بطبع رسيده است.

وى در سال 1372 قمرى وفات نمود و از خود غير از آثار ادبى و علمى دو فرزند فاضل و اديب گذارد.

1- جناب دكتر محمود شهابى استاد دانشگاه كه در سال 1321 قمرى متولد شده است.

2- جناب استاد على اكبر شهابى مؤلف (تاريخچه وقف) متولد سال 1327 قمرى مدير اسبق اداره اوقاف ايران.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شهر بابكي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على شهر بابكى كه از علماء و مدرسين نجف و از شاگردان و اصحاب مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى بودند و جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد حسينى شاهرودى از شاگردان وى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شهرستاني، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالرضا شهرستانى از دانشمندان متقى و علماء بزرگوار و ائمه جماعت حرم مطهر سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام بوده كه به تفسير دولت شوم عفلقى بعث عراق در سال 1397 قمرى به ايران آمد و حل اقامت در مشهد مقدس جوار سرسير ارتضا على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام افكنده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

اين بزرگوار از بيت جليل شهرستانى است كه در ميان آنان آيات عظامى چون آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على شهرستانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد هبه الدين شهرستانى و عالم ربانى آيت اللَّه سيد احمد شهرستانى و ده ها نفر ديگر برخاسته اند.

در سال 1229 قمرى هجرى در كربلا معلى به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و ادبيات و مقدمات را در خدمت اساتيد آن سامان به پايان رسانيده و سطوح عالى فقه و اصول را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا جرقويه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمدهادى ميلانى قدس اللَّه اسرارهم اتقان نموده و سپس تأسيس سه يا چند ديگر از افاضل كربلا تأسيس مجله اجويه المسائل الدينيه (پاسخ سوالات دينى) نموده و در مدت بيست سال 14 جلد از آن جوابها را تدوين و منتشر ساخته است.

معظم له داراى تأليفات بسيار ديگرى مى باشند كه مهمترين آنها 4 جلد مقادير

الهدى در شرح عروه الوثقى است كه چند جزو آن صادر شده است.

2- المعارف الجليه فى تبويب المسائل الدينيه.

3- النيروز فى الاسلام.

4- السجود على التربيه الحسينيه.

5- الصلوه معراج المومن.

6- الامر بالمعروف والنهى عن المنكر.

7- نوروز در تاريخ و دين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شهرستاني، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و فضلا بوده، قبرش در تكيه ى صاحب روضات مى باشد. پدرش: ملا حسن شهرستانى است كه در سال 1094 وفات يافته، و قبرش در تكيه ى صاحب روضات است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شهشهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به سيّد الاسلام، فرزند [سيد ابوالحسن بن]سيد ابراهيم بن سيد عبدالصمد حسينى. عالم فاضل، از علماى متنفّذ اصفهان، و امام مسجد صفا در محلّه شهشهان بود.

در 25 محرّم سال 1357 وفات يافته، در داخل بقعه ي مير سيد محمّد شهشهانى، عمّ امجد خود مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفاتش را چنين گفته اند:

خواست چو تاريخ فوت بانوى محزونه گفت

شد سوى جنّت روان سيّد اسلاميان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شهلاي يزدي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1260 ق)، شاعر و عالم، متخلص به شهلا. وى از بزرگان سادات طباطبايى و از سلسله ى مدرسان و از شاعران برجسته روزگار خود بود. از آثار وى: «تذكره ى شبستان» كه ذيلى بر «آتشكده ى آذر» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (255 -250 /1)، تذكره سخنوران يزد (172)، حديقه الشعراء (923 -922 /2)، الذريعه (559/9).

شهميرزادي، آقابابا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1247 ق)، عالم و خطاط. با خط زيبايش كتاب «درّة الغواص فى اوهام الخواص» قاسم بن على بن عثمان حريرى بصرى را نوشته و در 1247 ق از كتابت آن فراغت يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقت اعلام الشيعه (قرن 160 /13)، كشف الظنون (741).

شهيدي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داود بن العلامه ميرزا مهدى شهيد متولد 1190 و متوفى 1240 ق برادر كوچكتر ميرزا هدايت اللَّه مذكور است وى از غالب امور حظى وافر و بهره اى كامل داشت و در خدمت والد ماجدش تحصيل فضل و ادب و تكميل اخلاق و حسب نموده و در فنون رياضيه از هندسه و حساب و هيئت و غيرها ماهر بلكه سرآمد علماء معاصر بوده و براى تحصيل اين علوم از اطراف بلاد در حضرتش فضلاء جمع و از محضرش استفاده مى كردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجواد بن العلامه الشهيد ميرزا مهدى و برادر كوچك ميرزا هدايت اللَّه و ميرزا داود متولد 1188 و متوفى 1246 ق وى سيدى رفيع المنزله و فاضلى شريف المرتبه از اجله ارباب زهد و تقوا و اهالى علم و فتوى بوده و از محضر والد جليلش هر نوع فضائل و مآثر را كسب و تكميل نمود و پيوسته به نشر علوم رعيه و ترويج احكام و رعايت طلاب و حمايت صاحبان سداد و صوب را مى نمود تا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج عبدالله بن العلامه العلام الحاج شيخ عبدالحسين امام جمعه بن العلامه شيخ مرتضى شهيدى بن ميرزا محمدتقى امام جمعه بن آقا عبدالله بن العلامه الكبرى حاج ملاتقى شهيد داماد معظم مرحوم مبرور سيدنا الحجه العلامه المحقق الايه العظمى آقا سيد محمد حجت رحمت الله از علماء اعلام و فضلاء كرام حوزه و خواص اصحاب حضرت آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله موصوف به فضل و متانت و تقوا و مناعت است، در محرم الحرام 1340 قمرى در قزوين متولد شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را در قزوين نزد مرحوم والد و ديگران خوانده و آنگاه در سال 1361 قمرى مهاجرت به قم نموده است، و مخفى نيست كه ايشان ايدالله از بيوتات اصيله و ريشه دار قزوين و حفيد مرحوم مبرور علامه قمقام و المجاهد الفهام الايه الحجه الحاج ملا محمدتقى شهيد ثالث صاحب تاليفات عديده مفيده مى باشد.

وى پس از مهاجرت به قم سطوح عالى را نزد مدرسين و اساتيد حوزه تكميل نموده و به درس مرحوم آيت الله العظمى حجت شركت كرده و

پس از ورود آيت الله العظمى بروجردى بالغ بر 18 سال نيز به درك و بحث آن مرحوم حاضره شده و پس از فوت آن مرحوم به حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى ايده الله پيوسته و تا هم اكنون كه متجاوز از ده سال است از رفقاء صادق و اصحاب خاص آن جناب و مورد توجه و عنايت مخصوص آيه اللهى مى باشند.

وى در سال 1372 ق به افتخار مصاهرت و دامادى سيدنا الاستاد آيت الله حجت نائل گرديده و مورد عنايت و توجه مخصوص آن بزرگوار گرديدند.

آثار قلمى ايشان: 1- تفسير سوره يوسف 2- كتابى درباره معراج مى باشد معظم له بعد از فوت مرحوم والد در آستانه مباركه حضرت سلطان محمد كه از اولاد حضرت صادق عليه السلام اقامه جماعت مى نمودند و بنا بر پيشنهاد و تقاضاى اهالى قزوين ظهرها را در مسجد جدشان (مسجد شهيدى) اقامه جماعت مى نمايند و چون آستانه مباركه امامزاده سلطان محمد رو به انهدام و ويرانى گذارده بود به سعى و كوشش معظم له اصولا تجديد ساختمان شده و در جنب مزار آن امامزاده حسينيه اى هم در دست ساختمان دارند قسمتى از ترجمه مرحوم والد و نياكانشان را در ضمن علماء شهرستان قزوين در جلد سوم خواهم نگاشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شهيدي، هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم بن آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت اللَّه بن العلامه ميرزا مهدى شهيد متولد 1209 و متوفى 1269 ق از محضر والدش تحصيل فقه و تفسير و كلام و غيره نموده تا به مدارج فضل و سداد در سيده و همواره به مباحثات علميه و ترويج احكام شرعيه و رتق و فتق امور مسلمانان و انجاح مقاصد ايشان و كسب محاسن عادات و جلب محامد

و سعادات مى كوشيد تا از دنيا رفت و به جوار مرحمت اسلافش شتافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شيخ الاسلام، رحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا مرتضى بن ميرزا عبدالمطلب. عالم جليل القدر.

پدرش: ميرزا مرتضى شيخ الاسلام اصفهان بوده و در 1226 وفات يافته است.

مرحوم ميرزا رحيم از رؤساى علماى اصفهان بوده، و در 9 صفر سال 1249 وفات يافته، در بقعه تكيه آقا حسين خوانسارى در تخت فولاد مدفون گرديد.

محمّد حسين ضياء شاعر اصفهانى در مرثيه و مادّه تاريخ وفاتش گويد:

نداى ارجعيش چون بگوش هوش رسانيد

سروش عالم غيبى ز سوى جنّت مأوا

نوشت كلك ضياء از براى تاريخش

(رحيم را كه كند رحم جز رحيم بعقبا)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شيخ الاسلام دامغاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى و شاعر. وى معاصر آيت اللَّه ميرزاى رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى بود و از علماى عصر ناصرى. وى داراى تاليفاتى مى باشد از آن جمله اند: «فرق الملل» يا «بيان المذاهب»؛ رساله اى در بيان «احكام حلال و حرام» و «عبادات».[1]

محمد بن حسين بن باقر معروف به شيخ الاسلام دامغانى معاصر با مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى و ناصرالدين شاه قاجار و بنابر مشهور وظيفه اى از شاه مزبور بنام شيخ الاسلامى داشته و در سال 1271 قمرى مى زيسته است.

داراى تأليفاتى كه از آنهاست (فرق الملل يا بيان المذاهب) و رساله اى در بيان احكام حلال و حرام و عبادات و غيره بوده و آنها را با كتب ديگرش بنام فرزندش عالم جليل ملا عبدالرزاق كه مورد علاقه اش بوده وقف نموده است

آن مرحوم از مردم شهر خود دلتنگ و ناراحت و همواره به غم و افسردگى روزگار خود را مى گذرانيده چنانكه از اين ابياتش ظاهر است.

محمد بن حسين دامغانيست وليكن

نمانده در دلش از دامغان و فاز كسانى

كنند دعوى علم و عمل وليك ندارند

بغير بخل و حسد از عمل

بدهر نشانى

بر اين قياس نظر كن بحال پير و جوانش

چه كوفه است شود كوفه آن بلد بزبانى

ز ناظرين بر اين شرح ممكن است توقع

برند نام شريفم بخير در همه آنى

بعارفان سخن سنج باد رحمت يزدان

كه اوست باقى و جز ذات او بود همه فانى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (121/5).

شيخ الاسلام، عبدالرحيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ جعفربن مولى محمدباقر سبزوارى، عالم جليل، [از مشاهير علما] در قرن 12 بوده، و در سال 1154 در جزو علما كه در سلطانيه جمع شدند بوده، و در [سال 1181 در] اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شيرازي تهراني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1223- بعد از 1300 ق)، عالم دينى و زاهد. در فارس متولد شد و در اصفهان به تحصيل علوم پرداخت و در محضر شيخ محمدتقى، صاحب «حاشيه المعالم»، و حاج محمد ابراهيم كلباسى، صاحب «الاشارات»، تلمذ كرد. سپس به كربلا مهاجرت كرد. پس از تكميل تحصيلات به تهران آمد و تا پايان عمر در اين شهر بود. از آثارش: «جامع الدعوات المنجى من الهلكات»؛ «درر اللالى»، در علوم مختلف؛ « الانوار الرضويه»، معروف به «شرح الرضوى»، كه شرحى بر «نافع مختصر الشرايع» است؛ «العقائد» يا «عقايدالدين»؛ «مدائن العلوم»؛ «صباح الرضوى»؛ «صراط المتقين»؛ رساله اى در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (283 ،34/ 15 ،59/ 14 ،51/ 13 ،133/ 8 ،52/ 5 ،427/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 739 -738/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (430 -429/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (134 -133/ 3).

شيرازي حائري، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن محمدحسين شيرازى حايرى عالمى رياضى در كربلا بوده و در حدود 1280 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي حائري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد حسين ملقب به صدرالمعالى بن سيد رضا الحسينى شيرازى حايرى اديبى فاضل بود و در حدود 1305 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي نجفي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1367 -1292/ 1290 ق)، عالم دينى و فقيه. در كودكى به همراه پدر و مادر از شيراز به كربلا رفت و به آموختن مقدمات علوم دينى پرداخت. پس از دو سال، پدر و مادرش به شيراز بازگشتند ولى وى در آن شهر مدت چهار سال ادامه ى تحصيل داد. سپس به شيراز بازگشت و به تحصيلات ادامه داد، ولى مجددا به كربلا سفر نمود. پس از درگذشت ميرزا محمدتقى شيرازى، به كاظمين رفت و به تدريس پرداخت. بعدها به نجف مهاجرت كرد و در همان شهر نيز وفات يافت و در حجره اى از حجرات قسمت شرقى صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «بلغه الطالب فى حاشيه المكاسب»؛ «رساله فى الخلل»؛ «رساله فى صلاه الجماعه»، همه به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (25 -24/ 5).

شيرازي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جمال الدين صدرالدين بن آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين بن العلامة آقا سيد ابوطالب از علماء معاصر شيراز است وى يكسال بعد از برادرش آقا سيد علاءالدين مذكور در سال 1304 شمسى در شيراز متولد و در بيت علم و شرف تربيت يافته و مقدمات را در مدرسه خان خوانده و پس از آن به تحصيل فقه و اصول پرداخته و در تهران در دانشكده معقول و منقول قسمتى از منقول را فراگرفته و دوره دكترا را طى كرده و به دريافت آن نائل شده و هم در مسجد فاطميه واقع در محله عربهاى تهران به اقامه جماعت و موعظه و انجام وظائف شرعيه اشتغال دارد و نيز تدريس فقه و اصول را مى نمايد.

آثار ارج دارى دارند كه از نظر ارباب فضل مى گذرانم.

1- تفسير سوره يوسف

2-

قصص و تواريخ قرآن مجيد

3- مشعل نجات

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، شكراللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1048 ق)، خطاط و عالم. ملقب به افضل خان. از فحول علما بود كه در علم حساب و هيئت و هندسه و ساير فنون رياضى متبحر بود. در شيراز متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و در محضر پدرش به تصحيل علم و خط و حساب پرداخت. پس از فوت پدر، در ديوان خراج جانشين او شد و چندى بعد ترك خدمت گفت و با تقى الدين محمد شيرازى مصاحب شد و علم منطق و حكمت را از او آموخت. سپس به قزوين و همدان رفت و از محضر ابراهيم حسن همدانى كسب افاده كرد و از آنجا به عراق عرب رفت و پس از زيارت عتبات، رخت به هندوستان كشيد و در شهر برهانپور مصاحب عبدالرحيم خان و به منصب ديوانى شاهزاده خرم، گماشته شد و لقب افضل خان را از او گرفت. وى خط نستعليق را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (311/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (291 -290/ 3)، مآثر رحيمى (30 -27/ 3).

شيرازي، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم شيرازى از مجاورين حاير حسينى در قرن سيزدهم ه بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرواني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1254/ 1253 -1194 ق)، صوفى و شاعر، متخلص به تمكين. معروف به مست عليشاه. وى در شهر شماخى متولد شد. در پنج سالگى به همراه پدرش به عتبات عاليات رفت و تا سن هفده سالگى در آن سامان مشغول به تحصيل بود. سپس سفر و سياحتى طولانى در پيش گرفت و بيشتر بلاد و شهرها را ديد. او زمان اين سير و سفرها را سى و هفت سال نوشته و تفصيل آن و ديدار بزرگان و مشايخ و شرح عجايب و غرايب را نزديك به صد هزار بيت به نظم آورده است. وقتى در قمشه قصد قتلش كردند، او فرار كرد و نسخه ى اشعارش به غارت رفت. در نهايت خدمت جعفر كبودر آهنگى مجذوب عليشاه رسيده و طريقه ى ايشان را اختيار كرد و بعد از فوت او خليفه و جانشين وى و قطب آن سلسله شد. علماى شيراز با او به مخالفت برخاستند و او ناگزير از شيراز به آذربايجان رفت و پس از چندى ديگر بار به شيراز بازگشت. از جمله كسانى كه به او معتقد بوده اند، محمدشاه قاجار بوده است. وى معاصر صاحب «رياض العارفين» بود. در اواخر حال، از تهران به شيراز و بعد از آن به مكه رفت او در وادى خليص درگذشت و در جده در جوار قبر معروف به حضرت حوا دفن گرديد. از آثار وى: «بستان السياحه»؛ «حديقه يا حدائق السياحه»؛ «رياض السياحه».[1]

زين العابدين شيروانى بن ملا اسكندر اديبى فاضل مؤلفى جامع از شعراء و عرفاء و فضلا زمان خود و

اهل شيروان قفقاز بوده است.

وى در نيمه ماه شعبان 1193 ق در شيروان متولد شده و در سن پنج يا شش سالگى با پدر و خاندانش مهاجرت به كربلا نموده و پس از دوران كودكى علوم معموله ادبى و عربى و متون فقه و اصول را از علماء كربلا خوانده و به فكر سياحت در روى زمين افتاده و اكثر بلاد شرق و غرب را ديده و مشاهدات و مطالعات خود را در چند كتاب به رشته تحرير و تأليف آورده كه نام آنها را مى نگارم

1- بستان السياحه 2- حديقةالسياحة 3- رياض السياحة. در سال 1252 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (166 -165/ 7)، حديقه الشعراء (1057 -1055/ 2)، دانشمندان آذربايجان (171 -169 ،87)، دايرةالمعارف فارسى (1471/ 2)، الذريعه (385/ 6 ،106/ 3)، شرح حال رجال (52/ 2)، رياض العارفين (246 -245)، ريحانه (337 -336/ 3)، طرائق الحقائق (390 -388/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (970/ 2)، فرهنگ سخنوران (192 -191)، لغت نامه (ذيل/ زين العابدين)، مؤلفين كتب چاپى (262 -261/ 3)، مجمع الفصحا (184/ 4)، معجم المؤلفين (196/ 4)، مكارم الآثار (23 -15/ 1).

شيرواني، محمدشريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدشريف بن رضاى شيروانى تبريز دانشمندى بزرگ و مؤلفى فاضل از شاگردان علامه سيد على طباطبائى صاحب (رياض) و غير او بوده است. تأليفاتى دارد كه از آنهاست:

1- صدف الشحون در انواع علوم و فنون شبيه كشكول در سال 1314 ق طبع شده است.

2- نورالانوار در اثبات امامت ائمه اطهار

3- الشهاب الثاقب در مناقب على بن ابيطالب (ع)

4- دوحةالاخبار در ذكر اخبار اخيار و اخيار اخبار در آداب و سنن اخلاق مذموم و مستحسن.

5- مصباح القلوب در فقه.

6-

مصباح الاصول در علم اصول

7- مفتاح القباب

8- تحفه در علم حساب

9- رسالة المساحة.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صابري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و قدوه الاعلام آقاى حاج شيخ احمد بن غياث الدين صابرى همدانى از افاضل دانشمندان و اكابر نويسندگان حوزه علميه قم است در سال 1304 شمسى در يكى از مضافات همدان متولد شده و پس از طى دروس ابتدائى در محل خود در سال 1320 به همدان رفته و در مدرسه آيت الله آخوند ملاعلى مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1324 شمسى عزيمت به قم نموده و سطوح عالى را نزد مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى سطوح عالى را به اتمام رسانيده و در اواخر عمر مرحوم آيت الله حجت رحمه الله شركت در درس وى نموده و تقريرات آن مرحوم را تنظيم و مهذب كرده و سپس در درس زعيم فقيد آيت الله العظمى بروجردى فقها و اصولا شركت نموده و آنها را به رشته تحرير آورده و به نظر شريفشان رسانيده و مورد تشويق و تمجيدشان قرار گرفته و در همان اوقات هم به درس آيت الله گلپايگانى حاضر شده و آنها را هم ايضا به عنوان تقريرات نوشته و به طبع رسانيده است.

در سال 1343 شمسى برحسب دعوت شيعيان تركيه از طرف حوزه علميه قم به عنوان نماينده مذهبى به كشور تركيه اعزام گرديده و مدت 7 سال در استانبول اقامت و منشاء آثار بزرگ و تحول و خدمات شايان مذهبى گرديده است.

مباحثات و مناظراتى با علماء اهل سنت تركيه و بالاخص علماء حنفى استانبول مانند عمر نصوح انجام داده تا جائى كه طرف را

به زانوى تسليم درآورده كه بگويد

مگر كسى از على به خلافت اعلى بوده ولى چه بايد كرد اختلافى واقع شده و قابل رفع نيست آنگاه تقاضا نمود كه كتابى درباره شخصيت امام صادق عليه السلام و مذهب جعفرى تاليف نموده و به نظر وى يعنى عمر نصوح مفتى قديم استانبول برساند و اين كتاب هم برحسب خواهش اين مفتى و وزارت امور داخله تركيه نگارش يافته است.

جهت ارشاد گروه علويين كشور تركيه كه بالغ بر 14 ميليون نفرند تصميماتى اتخاذ كرده و چندين كتابى در اين زمينه پرداخته و براى معرفى اهل بيت مذهب جعفرى سعى بليغ نموده نشريه به نام اهل بيت به همت عده اى از نويسندگان علاقمند به خاندان رسالت هر 15 روزى منتشر مى ساخت.

علامه صابرى مترجم محترم در كشور تركيه قدمهاى بزرگى براى پيشرفت اهداف مقدس اسلام و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و خاندان رسالت برداشت كه اگر ايادى مرموز استعمارگران و دشمنان اسلام و اهل بيت عصمت عليهم السلام گذارده بود نتايج مهمى گرفته شده بود و بعيد نبود كه ميليونها نفر از علويين كه از شيعيان پر حرارت و محبت اميرالمومنين على عليه السلام و اولاد معصوم اويند و بسيارى از افراد ديگر به حقيقت واقف شده و پيرو حضرت صادق و ائمه اثنى عشر عليهم السلام شوند.

ولى در سال 1350 شمسى بر اثر مشكلات و فعاليتهاى دستگاههاى ضد دين ناچار شد تركيه را ترك گفته و به ايران برگردد، و فعلا در شهر قم ساكن و به اشتغالات علمى و دينى و تاليفات پرداخته است.

ايشان را تاليفات و آثار ارزنده ايست كه ذيلا نگاشته و به نظر اهل علم و ادب مى رسانم:

1- كتاب محمد

و زمامداران پيرامون نامه هاى سياسى پيغمبر اسلام ابتكارى دينى انتقادى سياسى كه مكرر چاپ شده است.

2- الهدايه الى من له الولايه در موقعيت اجتماعى فقهاء به عربى چاپ شده و آن تقرير بحث آيت الله العظمى گلپايگانى است.

3- حول قصيده البرده كه در اول قصيده برده كه شيخ عبدالحسين وكيلى قمى تخميس نموده چاپ شده است.

4- تاريخ همدان در سه جلد در تراجم علماء و شعراء و ادباء و تاريخ بناى همدان.

5- الطريق المسلوك فى حكم اللباس المشكوك تقرير درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى كه به نظر آن مرحوم رسيده و تمجيد نموده اند.

6- نخبه الاشارات فى احكام الخيارات تقرير بحث آيت الله العظمى گلپايگانى.

7- نصايح الاباء للابناء نصايح پدران را به فرزندان از انبياء و حكماء و امامان و پادشاهان جمع آورى در اين كتاب نموده است.

8- حماسه الشهيد اشعار و تمثيلات حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام به ضميمه ديوان منسوب به آن حضرت كه از كتاب خانه هاى اسلامبول به دست آورده.

9- رساله لاضرر تقرير بحث مرحوم آيت الله محقق داماد.

10- صلوه مسافر تقرير بحث آيت الله بروجردى.

11- خداشناسى مجموعه بحثهائى كه در انجمن جوانان استانبول ايراد شده است.

12- راه روشن در اسلام راه اهل بيت كه به تركى لاتين در استانبول چاپ شده.

13- روزه در اسلام در فوائد طبى و روحى روزه و مسائل لازم اتفاقى بين فقهاء به تركى لاتين چاپ شده.

14- شخصيت امام صادق عليه السلام اين كتاب مجموعه بحثهائى است درباره مذهب جعفرى نوشته شده و پاسخ اشكالات به مذهب جعفرى و تحقيق در اختلافات اصولى و فروعى است اصل كتاب فارسى و به تركى لاتين ترجمه شده.

15- رساله اى در عشق و حقوق درباره حقوق زن از نظر اسلام.

16-

طوبى الاخبار در اخبارى كه مصدر به لفظ طوبى است كتابى است بسيار ظريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صابري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و عماد الاعلام آقاى حاج شيخ محمد گيلانى صابرى از علماء اتقياء قدماء از كياء حوزه علميه قم است تولدش در گيلان واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را نزد مدرسين حوزه خوانده و به درس خارج مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى حاضر شده و استفاده نموده و از بدو ورود آيت الله العظمى بروجردى تا آخر عمر آنجناب فقها و اصولا در حوزه درس آن مرحوم شركت نموده و نيز از آيات عظام و زعماء بعد از وى مانند آيت الله العظمى امام خمينى و مرعشى و گلپايگانى و شريعتمدارى استفاده نموده و اكنون به مباحثات علمى و مطالعه كتب فقهى و غيره اشتغال دارد و به درس فقه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله و بعضى ديگر حاضر مى شود عالمى متين و متصف به تقوا مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صادقپور وجدي، عباسقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1315 ق.، تبريز.

درگذشت: 1361، تبريز.

عباسقلى صادقپور وجدى مشهور به واعظ چرندابى از فضلاى تبريز است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صادقي اردستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صادقى اردستانى از فضلاء بنام و نويسندگان معروف حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در مهرماه 1323 شمسى در قريه (كچو مثقال) اردستان به دنيا آمده و پس از پايان تحصيلات مقدماتى در سال 1341 ش به قم مهاجرت نمود، و به تحصيل علوم اسلامى پرداخته و در ضمن تحصيل چون شوق سرشار و علاقه خستگى ناپذيرش او او را به سوى انجمنها و محافل ادبى و قلمى كشانيد و در نتيجه در سن 24 سالگى اولين اثر تاريخى و اخلاقى خود (سلمان فارسى) را به اجتماع تحويل داد.

ساير تأليفات و ترجمه هاى وى از اين قرار است:

1- در زمينه تاريخ شرح زندگى اولين مسلمان ايرانى و برگزيده ترين صحابى معروف رسول اكرم (ص) (سلمان فارسى)

2- زندگى قهرمانانه ى مالك اشتر- سرگذشت پرماجراى (مالك اشتر) ياور و مدافع حريم مقدس اسلام و اميرالمؤمنين عليه السلام كه جوشيد و خروشيد و سرانجام در راه اداء رسالت از ظرف معاويه شربت شهادت نوشيد.

3- حسين (ع) پرچمدار آزادى- تاريخ فشرده و طرح ساده اى از فلسفه شهادت و هدف عزادراى امام حسين (ع) ترجمه (الحسين اسوه) از آيت اللَّه حاج سيد محمد شيرازى

4- به دنبال نور ظلمت، سرگذشت روانى از مردان تاريخ مانند حر رياحى، ميثم تمار. سعد وقاص كه در زندگى بر سر دو راهى قرار گرفته اند.

5- اخلاق خانواده- ترجمه و نگارش سليس در مورد حقوق زن و شوهر.

6- اسلام و مسائل جنسى- تجزيه و تحليل دلنشينى از طرح زناشوئى در اسلام منافع متعه بهداشتى زناشوئى و فلسفه تعدد زوجات.

7- نقش ثروت در پيشرفت اسلام-

ترجمه از (انفقو الكى تتقدمو) تأليف آيت اللَّه سيد محمد شيرازى.

8- طرح ساده اى از زير بناى امور اقتصادى و اجتماعى اسلام ترجمه اى از يكى از آثار شيرين و متين حجةالاسلام آقا شيخ محمدابراهيم جنائى ساكن نجف (مقرر درس مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

صادقي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1315، گرمه بجنورد.

شهادت: 7 تير، 1360 تهران.

حجت الاسلام قاسم صادقى، فرزند اسفنديار، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. وى همچنين دكتراى الهيات داشت و استاديار دانشكده ى الهيات دانشگاه مشهد بود. وى در دبيرستان ها نيز تدريس مى كرد. در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم مشهد مى شود.

از آثار اوست: مسلمان و مادى؛ سفر سير تكاملى انسان: توحيد؛ معاد؛ روح؛ معجزه؛ تكامل (1374)؛ از وى مقالاتى نيز به چاپ رسيده است.

حجت الاسلام صادقى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در مشهد به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صافي گلپايگاني، لطف الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم و پانزدهم ق)، عالم دينى و نويسنده. در گلپايگان به دنيا آمد و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نمود و از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله گلپايگانى در فقه و اصول استفاده نمود. آن گاه به همراه پدر در 1366 ق به نجف مشرف شد. وى از اساتيد حوزه ى علميه قم و داماد آيت الله گلپايگانى است. از آثارش: «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر»، در اثبات وجود حضرت امام زمان (عج)؛ «شهيد آگاه»، رد بر «كتب شهيد جاويد»؛ «ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا لطف الله صافى بن العلامه البارع الحاج شيخ محمدجواد گلپايگانى مذكور از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم و داماد معظم آيت الله العظمى گلپايگانى است.

تولدش در گلپايگان واقع شده و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله گلپايگانى فقها و اصولا استفاده نموده و مانند برادر ارجمندش

حجه الاسلام آقاى حاج آقا على صافى به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و مورد نظر مخصوص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى واقع شده و اثرات نفيس و ارزنده اى از خود منتشر نموده است:

1- منتخب الاثر در اثبات وجود حضرت امام ثانى عشر حجه بن الحسن ارواحنا له الفداء و عجل الله فرجه الشريف كه مورد نظر و توجه مخصوص آيت الله بروجردى واقع و به امر آن جناب به طبع رسيده.

2- شهيد آگاه رد بر كتاب شهيد جاويد.

3- ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (367 / 22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (189 / 2).

صافي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا على بن العلامه الورع الحاج شيخ محمد جواد گلپايگانى از علماء اعلام و مدرسين با كمال حوزه علميه قم مى باشد، در سال 1332 ق در گلپايگان متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات را نزد والد مرحوم خود به قم مهاجرت نموده و سطوح را خدمت مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى طاب ثراه استفاده كرده و پس از اكمال آن به درس مرحوم آيت الله حجت مدت 16 سال حاضر شده و در ميان تلامذه آن مرحوم مشار بالبنان گرديده و نيز از محضر مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى و پس از آنها آيت الله العظمى بروجردى و بعد از وى منحصرا از آيت الله العظمى گلپايگانى استفاده كرده و مى نمايد. از آثار اوست: جزوات تقريرات درس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صالح مفتي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند و شاعر. وى از دانشمندان ماوراءالنهر و از پيروان مسلك جبريه بود. مولانا صالح علوم دينى را درس مى گفت و اقسام شعر، از جمله غزل و ماده تاريخ را نيكو مى سرود. وى با عبيدالله خان ازبك (م 946 ق) معاصر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (632).

صالحي لاهيجاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ حسن صالحى لاهيجانى از فضلاء بارع و باكمال و دانش حوزه علميه داراى تولاى كامل و حال خوش و معنويت بوده و سالها از محضر آيات عظام حايرى و حجت و خوانسارى و صدر و فيض استفاده نموده و هم دو سالى به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و در سال 1367 ق به مرض سرطان بدرود حيات گفته و در قبرستان حايرى مدفون شده است.

مولف با وى مصاحبت و معاشرت بسيارى داشتم حقا اسم با مسمى بوده يعنى حقيقت صالح بود و حال توسل عجيبى داشت مقام حب و ولايش نسبت به خاندان وحى و رسالت بسيار بود منبر گرم و بيانات موثرى داشت از او استفاده هاى معنوى زيادى نمودم.

كراماتى از مولاى ما حضرت عبدالعظيم عليه السلام درباره ايشان شده كه در ص 234 ج اول آثار الحجه و كتاب زندگانى حضرت عبدالعظيم عليه السلام مطبوع سال 1368 ق ياد شده و در اينجا هم مجمل آن بيان مى شود.

در گوش آن مرحوم زخم منكر و منتنى بود كه چرك مى كرد و بوى بدى داشت و مدتها در قم و تهران معالجه كرده ولى مفيد نيفتاده بود عاقبت مراجعه به مرحوم دكتر لقمان متخصص مرض گوش نموده و وى تشخيص زخم سالك داده كه بطى العلاج است و نسخه

مفصلى از آمپول و روغن و غيره داده بود با تاكيد اينكه حتما اين دواها را بايد بگيرى و استعمال كنى تا شايد اين زخم كم كم بهبود يابد.

مرحوم صالحى گفت از منزل دكتر بيرون آمدم گفتم من كه از معالجه خسته شده ام چرا مراجعه به دكتر معنوى نكنم و چرا شب جمعه است به سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متوسل نشوم پس به جاى رفتن دواخانه به شهر رى آمده و به زيارت حضرت مشرف و عرض حاجت نمودم و قدرى از آن گردهاى ضريح مطهر به زخم گوش ماليدم و از حرم بيرون آمده در صحن متوجه شدم درد نمى كند و ديگر چركى ندارد گويا اصلا زخمى نبوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صالحي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا سيد محمد صالحى امام جماعت مسجد جامعه بابلسر سالهاى متمادى است كه در اين منطقه كه تابستان تاريكى از جهت مسافرين دريائى دارد بوظائف دينى و روحى خود اشتغال دارد.

معظم له از سادات اصيل و نجيب و ريشه دار بابلسر است كه در خاندانى توانگر و متمكن بدنيا آمده و والدش كه در سلك تجار و مالكين محترم آن سامانست ويرا براى تحصيل علوم قديمه پس از فراغت از علوم روز و جديد تشويق نموده و ايشان مدتى در بابل آنگاه مراجعت بمشهد مقدس نموده و سطوح وسطى و نهائى را نزد مدرسين حوزه مشهد خوانده و بعد از آن بقم آمده و چند سالى از محضر آيات عظام و مراجع كرام حوزه آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله العظمى گلپايگانى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و سايرين فقها و اصولا استفاده نموده و بعد بوطن مراجعت و تاكنون بانجام

وظائف و خدمات دينى مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

صائين قلعه اي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم صائين قلعه اى نزيل نجف صاحب تاريخ زنجان متولد 1344 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صبوري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على اكبر بن المرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد صبورى قمى از علماء معاصر تهرانست. وى در حدود 1344 قمرى در قم متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و متون فقه و اصول را از علماء آن سامان تكميل و چند سالى از محضر و درس خارج آيات عظام نجف مانند آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده و به قم مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده و پس از چند سالى به تهران منتقل و در حوزه علميه تهران (مدرسه مروى) بتدريس پرداخته و ضمنا شروع بتعمير اساسى مسجد خيابان ناصر خسرو واقع در (در اندرون) كه رو به ويرانى گذارده بود نموده و با مقاومت و استقامت عجيبى در مقابل سوداگران مسجد را با همت و مساعدت مردم خير تهران و اصناف خيابان مزبور بصورت آبرومندى بنا و اكنون در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى صبورى از علماء فعال تهران و مورد توجه آيات عظام قم و نجف اشرف و تهران مى باشد. آثار علمى چندى دارند كه از آنها رساله اى در حكم و حرمت تراشيدن ريش است كه در نجف بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

صبوري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام مرحوم شيخ محمد صبورى از دانشمندان و اصحاب مرحوم آيت الله بروجردى بودند كه در قم تولد يافته و پس از خواندن مقدمات و تكميل سطوح از آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله صدر استفاده نموده و بس از ورود آيت الله بروجردى به ايشان اتصال

يافته و از درس و بحث آن مرحوم استفاده نموده، پس از رحلت از اين ديار فانى در بقعه العلماء قبرستان ابوحسين مدفون گرديده است.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش حجه الاسلام آقاى حاج شيخ على اكبر صبورى كه از علماء معاصر تهرانست و در مسجد سه راه درب اندرون تهران واقع در خيابان ناصر خسرو اقامه جماعت مى كنند و در مدرسه فخريه مروى هم به تدريس و مباحثات اشتغال دارند داراى تاليفاتى در حكم حلق لحيه (ريش تراشيدن) و غيره دارد وى تولدش در قم و تحصيلاتش در نجف اشرف و قم بوده و در اواخر عمر مرحوم آيت الله بروجردى به تهران مهاجرت و تاكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صحاف، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1212 ق)، عالم دينى. بر كنارهاى صفحات «الالفيه» شهيد اول كه به خط شيخ على صحاف موجود مى باشد و آن را در 1212 ق كتابت نموده است، شروح و تعليقاتى نگاشته كه بر فهم و وسعت اطلاعات وى دلالت دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 830 / 13).

صدر تركه، افضل الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حبيب اللَّه، از مشاهير اين سلسله است كه در 13 رمضان المبارك سال 850 بدستور شاهرخ در ساوه مقتول گرديده.

دولت شاه سمرقندى در تذكرةالشعراء(:256) گويد: شاهرخ، شاه علاء الدين و قاضى امام و خواجه افضل الدين تركه از بزرگان علماى اصفهان بودند را در شهر ساوه حكم كشتن كرد... گويند دو نبوت ريسمان خواجه افضل تركه پاره شد و او فرياد مى كرد كه با شاهرخ بگوييد كه اين عقوبت بر ما لحظه اى بيش نيست اما پنجاه ساله نام نيك خود را ضايع مساز.

صاحب عنوان را تأليفات و مصنّفاتى است كه از آن جمله است ترجمه كتاب ملل و نحل شهرستانى كه به طبع رسيده است.

در روضات الجنات (:59) وى را به نام فاضل حكيم نام مى برد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدرالشريعه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. صدرالشريعه بخش 2) برهان الدين محمود بن صدرالشريعه احمد بن جمال الدين عبيداللَّه محبوبى بخارى حنفى دانشمند معروف (قر. هفتم ه.). ظهور او در حدود سال 630 ه.ق. بود. اوراست: وقاية الرواية فى مسائل الهداية كه آن را شروح مفصل است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صدرالعلماء، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على صدرالعلماء متولد 1281 ق متوفى 1361 ق

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صدرزاده، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر صدرزاده كه در جلد پنجم ص 119 ترجمشان گذشت ولى عكس ايشان نبود در اينجا تدارك نمودم.

ولادت ايشان در يكى از دهات دامغان واقع ولى معرضا عنه به مشهد مقدس مهاجرت و سطوح اوليه را از محضر آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و علامه محدث حاج شيخ محمود حلبى و اعلام ديگر به پايان رسانيده و مدت 16 سال منحصرا از فقه و معارف عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى استاد العلماء العارفين و الفضلاء الكاملين آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نموده و از خرمن علوم و عرفان معظم له استفاده سرشار و فراوان بوده و رديف شاگردان مبرز و ممتاز آن مرحوم درآمده و خود حوزه درس اخلاق و معارف و غيره گذارده تا پس از چهل سال اقامت در مشهد در سال 1384 قمرى كه بنابر تقدير الهى به تهران منتقل و در كوچه دردار غربى (كوچه حمام نواب) كوى بيدل ساكن و در مسجد آنجا به اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال دارند (و ايشان درك درس مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب و آقازاده كفائى (بزرگ) و آيت اللَّه قمى را ننمودند).

على اكبر صدرزاده دامغانى از علماء اعلام اين شهر و فعلاً مقيم تهران مى باشد. وى در يكى از مضافات دامغان متولد شده و در آن سامان مقدمات را خوانده و آنگاه مهاجرت به ارض اقدس رضوى نموده و متون فقه و اصول را از علماء بزرگ مشهد چون مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و مرحوم مدرس رضوى و مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج

آقا حسين قمى و بالاخص مرحوم مبرور عالم ربانى و مدرس صمدانى و آية سبحانى آيت اللَّه فى العالمين آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده كامل نموده و از اقيانوس علم و عرفان آيت اللَّه غروى غرفه ها و جام ها نوشيده و به مراتب عاليه فضل و كمال ارتقاء يافته و خود به تدريس سطوح عالى مكاسب و رسائل و غيره پرداخته مخصوصاً حوزه درس اخلاقش در مدرسه نواب مربى نفوس و مزكى اخلاق و مهذب قلوب بود و خود نگارنده در سال 1364 قمرى كه در مشهد اشتغال به تحصيل در مدرسه مزبور داشتم از مجالس پرشور و انقلاب درس اخلاق و دعاء و توسل معظم له بهره مند گشته و روح ديگرى در خود احساس مى كردم آقاى صدرزاده تا سال 1382 قمرى در مشهد اقامت داشت و پس از آن به تهران منتقل و تااكنون در مركز كشور به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: معظم له عالمى متين و دانشمندى با معنويت و صفاء باطن و متقى مى باشد داماد ارجمندش جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ محمدحسين بروجردى نجل مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ محمدحسن بروجردى از فضلاء اهل منبر تهرانست كه پس از دوره تحصيلى و خواندن متون فقهى و اصولى از راه منبر به خدمات دينى پرداخته و تهران را براى سكونت و تبليغات خويش اختيار نموده و تا هم اكنون مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

صديقين، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد اسماعيل بن محمد ربيع. عالم فاضل زاهد متقى، از علماى پرهيزكار كه به زهد و تقوا معروف خاص و عام، و مورد وثوق و احترام كليه ى طبقات بود.

در اصفهان خدمت جمعى از اكابر

درس خوانده، و مراتب عرفان را خدمت حاج محمد جواد عارف بيدآبادى تكميل نموده، و سال ها به رياضت و تصفيه ى باطن گذرانيده، تا جامع مراتب صورى و مقامات معنوى شد. الحق ملكى بود به صورت بشر. در مسجد در كوشك امامت و در مدرسه آن تدريس مى نمود. از طرف مرحوم آية الله آقاابوالحسن اصفهانى نماينده ى تام الاختيار بود.

در شب جمعه دوم صفر سال 1368 به سن متجاوز از هفتاد وفات يافته، در يكى از حجرات تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

از آثار ايشان حواشى مختصرى بر تذكرة القبور است.

تذكر: در اين اطاق چند نفر از فضلا و دانشمندان معروف اصفهان مدفون مى باشند كه ذيلا به نام آنها اشاره مى شود:

1 - آقا ميرزا محمد باقر فقيه ايمانى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صفائي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين نخبه العلماء العاملين آقاى حاج شيخ عباس بن العلامه الكبرى و آيت الله العظمى حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى (صاحب حاشيه بر كفايه) از علماء اعلام و دانشمندان عظام شهرستان قم معروف به فضل و كمال موصوف به علم و تقوا در سال 1322 ق در شهر سامرا متولد شده و تحصيلات خود را بيشتر نزد والد بزرگوار خود خوانده و هم از محضر آيت الله العظمى حايرى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم والدش در سال 1358 ق به جاى آن مرحوم در (مسجد نو) واقع در خيابان شيخان به اقامه جماعت و ترويجات دينى قيام نموده و تاكنون كه نزديك هفتاد سال از سن شريفش مى گذرد به تدريس و تاليف و ساير خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صفرزاده، قنبرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حجت الاسلام آقا شيخ قنبرعلى صفرزاده فرزند مرحوم قربانعلى نجف آبادى در تاريخ 1302 شمسى متولد شده و از سن ده سالگى اشتغال به تحصيل علوم دينيه در مدرسه جده بزرگ اصفهان داشته و دروس مقدمات و سطوح را در خدمت عالمان بزرگ اصفهان به پايان رسانيده و هم از دروس خارج آيات عظام آنجا بهره مند و از طرف مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن شهيد شمس آبادى و بعضى آيات ديگر متصدى پرداخت و تقسيم شهريه طلاب حومه اصفهان گرديده تا در روز شنبه 1354/12/16 شمسى مفقود و بعد از شهادت مرحوم شمس آبادى در پنجم خردادماه 1354 شمسى جنازه اش در چاهى از اطراف نجف آباد كشف و پس از تحقيقات معلوم گريد كه آن مرحوم هم مانند آيت اللَّه شمس آبادى و بعضى ديگر به دست طرفداران ضد ولايت مقتول و شهيد گرديده است. پس

از انقلاب در دهه اول انقلاب مشخص شد قاتل وى نيز از عوامل مهدى هاشمى معدوم بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صنعاني اصفهاني، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل، و واعظ كامل، در بسيارى از علوم و فنون صاحب نظر بوده، در اصفهان مردم را موعظه مى فرموده، در 1150 در شهر صنعاء يمن ساكن شده، و هم در اين شهر وفات يافته است.

قبرش در جنوبى شهر صنعاء زيارتگاه است

مادّه تاريخ وفاتش را اديب احمد بن حسين الركيحى گفته است:

هذا صريح الواعظ المتقى

علاّمة العصر فصيح اللسان

ناداه رضوان بتاريخه

يا خلد ابراهيم اسنى الجنان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صيقلاني رشتي، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1338 ق)، عالم دينى. اصل وى از صيقلان از توابع خميران رشت است. به نجف رفت و در درس و بحث آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى مدت زيادى شركت كرد و «تقريرات» درسها و بحثهاى وى را نگاشت. وى در ملجس درس ديگر علماى نجف نيز حاضر شد. سپس به موطن خويش بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. او در اواخر عمر براى زيارت عتبات مجددا به عراق رفت و در نجف درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 729/ 14).

ضياءالدين يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(919 -882 ق)، دانشمند. وى اهل جام و از شاگردان علامه تفتازانى بود و در علوم معقول و منقول زمان خود استادى و مهارت داشت. در تبريز درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد. ضياءالدين در خوشنويسى نيز دست داشت و خط نستعليق را به شيوه ى ميرعلى هروى خوش مى نوشت. پدرش، جامى، كتاب «بهارستان» و رضى الدين لارى شرح خود بر كتاب «نفحات الانس» را براى خواجه ضياءالدين يوسف نوشته اند.[1]

يوسف بن عبدالرحمن جامى (شاعر معروف) (و. 873 ه.ق.). جامى شرحى را كه بر كافيه ابن صاحب در نحو نوشته و معمولا به «شرح جامى» معروف است به اسم همين فرزند خود ضياءالدين به «الفوائد الضيائية» نامزد كرده و نيز تحفةالاحرار خود را خطاب به همين فرزند- كه در آن هنگام چهار سال داشت- به نظم درآورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (972 / 3)، از سعدى تا جامى (774 ،763) بهارستان جامى (مقدمه/ 13)، تاريخ ادبيات در ايران (515 ،470 / 4)، حبيب السير

(386 / 3)، رشحات عين الحيات (285 -283 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ضياءالدين)، نفحات الانس (مقدمه/ شانزده چهل و دو).

ضيائي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى دكتر ضيائى از فضلاء معاصر است در آستانه.

وى سالهاى متمادى در قم اقامت داشته و از آيات عظام گذشته چون مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از پايان تحصيلات به گيلان مراجعت و در آستانه رحل اقامت افكنده و تاكنون بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

وى از اعضاء موثق انجمن ضد بهائيت است و در اين رشته مطالعات بسيارى دارد و افراد زيادى از مبتديها و حتى افراد متعصبى را ارشاد و از انحراف نجات و براه هدايت رهبرى و از خرافات و موهومات بهائى گرى خلاص و رهائى بخشيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ضيائي سقزي، عبدالرؤف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم.

تولد: 1272، سقز.

درگذشت: 1365، سقز.

ملا شيخ عبدالرؤف ضيائى متخلص به «عاشق» فرزند حاج شيخ مصطفى نقشبندى (قطب طريقه نقشيه سقز)، تحصيلات مقدماتى را نزد جد پدرى آموخت و بعدها در محضر اساتيد و علمايى چون ملا صالح فخرالعلما و ملا عبدالعظمى مجتهد و حاج شيخ محمود و ملا عبدالعزيز مفتى سقز، و ملا صالح امامزاده و استاد ملا عبدالقادر مدرس بياره به پايان رسانيد و اجازه نامه ى معمول فراغت از تحصيل را دريافت كرد و شروع به تدريس نمود. در ابتداى جوانى به زراعت در ملك موروثى و شخصى سرگرم بود. در سال 1301 رييس اوقاف و صنايع مستظرفه شهرستان سقز شد .و در سال 1303 قاضى شرع دادگاه هاى سقز شد. در سال 1308 مسئوليت رياست اداه فرهنگ و اوقاف را قبول نمود و پس از مدتى به رياست اداره دارايى و دخانيات سقز منصوب و آخرين سمت او معاونت اداره حوالجات در خزانه دارى كل بود. و چون سنوت خدمتى او به حد

نصاب قانونى رسيد با داشتن آخرين رتبه و مدارج ادارى بازنشسته شد.

ملا ضيائى به زبان هاى فارسى و كردى شعر مى سرود و آثارى از اشعارش به جاى مانده است كه منتشر نشده است. در فقه نيز داراى رسالاتى است. از جمله آثار به چاپ شده وى مى توان به يادداشت هايى از كردستان اشاره نمود كه پس از فوت وى در سال 1367 به اهتمام عمر فاروقى به چاپ رسيد.

پيكر ملا شيخ عبدالرؤف ضيائى در سقز تشييع و در آرامگاه خانوادگى در كنار مرقد پدرش دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ضيائي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللّه ضيايي از چهره هاي برجسته اي بود كه علاوه بر دروس حوزه، دروس عاليه دانشگاهي را آموخت و در حقيقت جامع علوم ديني و كلاسيك بود. معظم له در سال 1302 ش در روستاي درياكنار شهرستان لنگرود از شهرهاي قديمي استان گيلان، در بيت سيادت و فضيلت پاي به عرصه وجود گذاشت. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : سيد حسين، پدر بزرگوار سيد عبداللّه ضيايي مردي متدين و شب زنده دار بود و به همان شيوه نياكان و اسلاف گرامي اش به كشاورزي (برنج كاري) و نوغان داري (پرورش كرم ابريشم) مشغول بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعبدالله ضيايي در سن پنج سالگي براي آموختن قرآن به مكتب رفت و چند سالي را در آنجا نزد معلمان طالقاني - كه از طالقان براي تعليم و تربيت اطفال بدان نواحي مي آمدند - قرآن و برخي از كتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سيد الانشاء نوظهور»، «كليله و دمنه» و «بوستان سعدي» و همچنين طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع

نامه نگاري، را فرا گرفت. او به دليل نبوغ و استعداد ذاتي و سرشارش، در مراكز تجمع همانند مسجد، ميدان كُشتي گيريِ گيل مردان حاضر مي شد تا معلم مكتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگيري قرآن و درس، براي جذب اطفال اهالي آن سامان در مكتب خانه استفاده نمايد. آيت اللّه دكتر ضيايي پس از تحمل سختي هاي فراوان موفق به اخذ پايان نامه كلاس ششم ابتدايي از مدارس دولتي شد و آن گاه در سال 1323 ش عازم حوزه علميه قم گرديد. دكتر ضيايي هر قدر كه براي فراگيري علم و دانش تلاش مي كرد، به همان اندازه نيز متخلّق به آداب و اخلاق نبوي و سيره عملي معصومين (ع) بود. او علم و تعهد و معنويت را با هم آميخته بود.آيت اللّه دكتر ضيايي، پس از اقامت در قم، به درس خارج آيت اللّه بروجردي و نيز به درس فلسفه و حكمت حضرات: علامه طباطبايي و امام خميني حاضر و تنها از اين بزرگواران بهره مند شد.اقامت آيت اللّه ضيايي در قم، چندان دوامي نيافت و پس از چندي به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علميه مروي تهران به تحصيل خود ادامه داد و در درس خارج «كفايه»و «رسائل» و «مكاسبِ» آيات عظام: حاج سيد احمد خوانساري، حاج عمادالدين غروي رشتي، آقا باقر آشتياني و آقا ميرزا هاشم آملي 4 شركت جست. وي در اين باره مي نويسد:«من نيز دروس آيات عظام: خوانساري، غروي رشتي - كه شايد در علم اصول بي نظير بود - ، آقا ميرزا هاشم آملي و آقا باقر آشتياني را فرا گرفته و در مدرسه شيخ عبدالحسين سمت مدرسي داشتم و نيز

به دعوت آيت اللّه خوانساري در جلسه استفتاي معظم له حضور مي يافتم. تا اين كه پس از چند سالي به اتفاق عده زيادي از فضلاي تهران و قم - كه از آن جمله شهيد مطهري بود - در امتحان تصديق مدرسي، كه براي اولين بار تشكيل شده بود، شركت كرديم.»خاطرات و وقايع تحصيل : سيد عبداللّه ضيايي درباره مسافرت خود به حوزه علميه قم مي نويسد:«من به همراه عدّه اي كه عازم كربلا بودند، با مختصر اثاثيه زندگي مجرّدي و مبلغ 350 تومان، كه شايد 70 تومان هم خودم داشتم، به طرف قم حركت كرديم. اما از رشت تا قم دو شب و يك روز طول كشيد تا وارد قم شديم.در سال 1323 ه . ش بود. فرداي آن روز، وارد يكي از حجرات مدرسه فيضيه، كه سه نفر از طلاب گيلان سكونت داشتند، شديم. با آنها در آن حجره بوديم و مشغول درس شديم. تا يكي از روزها بعضي از بزرگان علما از من ديدن كردند و پس از چند سؤال از صرف مير و امثله از ما چند نفر، خطاب به حاضرين كرده و فرمودند: هر چه زودتر برايش لباس روحانيت تهيه كنيد تا در نرود!». دكتر محمدضيايي در مورد تحصيل در آن دوران اينگونه مي گويد كه: «تمام افرادي كه با من بودند، استخدام شدند و من جرأت دخول در جرگه ظلمه را نداشتم و شبهه ركون به ظالم و معاونت ظلمه در نزد من قوي بود و زندگي براي من بسيار سخت شده بود. روزي از آيت اللّه خوانساري پرسيدم كه طلبه اي چنين و چنان است و مي گويد اگر در دستگاه دولتي قرار

بگيرم ممكن است داد مظلومي و يا جاي يك بهايي يا كمونيست را بگيرم، آيا جايز است؟ فرمودند: «اين همه، وسوسه هاي شيطاني است و شيطان قوي است.» و قصه اي نقل كردند كه شيطان از طريق حمايت از دين مرجعي را گول زد و ديگر راه جبران نداشت كه شرحش مفصل است. «و بعد فرمودند: «اگر روزگار خيلي سخت مي گذرد، چرخ دستي بگيريد و سيب زميني بفروشيد.» بالاخره به مدت دو تابستان در روستاي ما، درياكنار لنگرود، مشغول پرورش كرم ابريشم شدم؛ اما چون نابلد بودم خيلي بر من سخت گذشت، به پاي خداوند متعال محسوب داشتم.»دكتر ضيايي با همه سختي ها و گرفتاري هاي زندگي، لحظه اي از كسب علم و دانش غافل نماند. ايشان بعد از اخذ مدرك ليسانس، به تحصيلات دانشگاهي ادامه داد تا موفق به اخذ دكترا در رشته علوم تربيتي از دانشگاه تهران شد. وي در اين باره خاطره اي نقل مي كند:«در دوره دكترا مبصر كلاس بودم، آخر سال ها بود، يعني در حدود سال 1335 ش، كه مرحوم «آقاي مشكاة» حُسن ظنّي به من داشت، در حضور جمعي از اساتيد از من خواست كه استخدام شوم؛ اما من اين كار را حرام مي دانستم، به تعلّل متوسل شدم. بالاخره استدلال آنها قوي بود و من جرأت نمي كردم كه بگويم من حرام مي دانم. تا آنجا كه مستأصل شدم، گفتم استخاره مي كنم. قرآن گرفتم و استخاره كردم. از باب اعجاز قرآن، اين آيه در اول صفحه دست راست قرآن، بعد از گشودن، نوشته شده بود: (اهم يقسمون رحمة ربّك نحن قسمنا بينهم معيشتهم.)وقتي اين آيه را ديدند، كانّه علي رؤوسهم الطير!! در مورد عدم قبول استخدام دولتي خيلي

حرف ها خوردم؛ اما همه را به پاي خدا محسوب داشتم كه ان شاء اللّه همان طور كه در دنيا پاداش مضاعف داده، در آخرت نيز عطا فرمايد.»استادان و مربيان : از استاداني كه سيد عبداللّه ضيايي در محفلشان كسب فيض نمود مي توان به : آيت الله بروجردي، طالقاني، حاج سيداحمد خراساني، حاج عماد الدين غروي رشتي، آقا باقر اشتياني، ميرزا هاشم آملي، علامه طباطبايي و امام خميني اشاره كرد.وقايع ميانسالي : با توجه به سابقه طولاني و خدمات بي نظير سيد عبداللّه ضيايي، مردم منطقه به محض اطلاع از رحلت ايشان، جامه عزا به تن كردند و همه جا را سياهپوش نمودند. مجالس مختلف و متعددي در همه شهرها، بخش ها و روستاهاي كوچك و بزرگ منعقد گرديد. مجالس متعددي نيز از سوي بزرگان در تهران، قم و... منعقد شد.فرزندان آيت اللّه ضيايي نقل كرده اند كه: در شب وفات، حالت بيهوشي به آن مرحوم دست داد ؛ به طوري ما خيال كرديم از دنيا رفته است. لذا شروع به گريه و زاري كرديم؛ ولي پس از چندي، ايشان به هوش آمدند و فرمودند: چرا مرا برگردانديد؟ آن گاه فرمودند: من نماز نخوانده ام. سپس با همان حالت ضعف و ناراحتي تيمّم نمودند، نماز به جا آوردند و با خنده فرمودند: گلاب بپاشيد، مگر نمي بينيد؟! و چندين بار اين جمله را تكرار كردند. ما نيز اين كار را انجام داديم. در اين هنگام نيم قامت برخاستند و در حالي كه مي خنديدند و كلماتي زير لب زمزمه مي كردند، چشم از جهان فرو بستند و ما به ياد جمله اميرالمؤمنين (ع) افتاديم كه فرمود:يا حار هَمْدانِ مَنْ يَمُتْ يَرَني مِنْ مُؤْمِنٍ

اَوْ مُنافِقٍ قُبلاًزمان و علت فوت : سيد عبداللّه ضيايي، كه به امراض معده و سرطان مبتلا شده بود و پس از معالجات ممتد در ايران و خارج (اتريش و انگليس) در شب شام غريبان حضرت ابي عبداللّه (ع) در بيست و سوم مرداد 1368 ش دار فاني را وداع گفت و به عالم بقا شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد عبداللّه ضيايي ، بعد از اخذ مدرك دكترا و اخذ اجازات اجتهاد از آيات عظام، به امر مراجع تقليد، تهران را به قصد توطن در گيلان ترك كرد و در آستانه اشرفيه رحل اقامت افكند. وي به مدت 17 سال، يعني از سال 1341 تا 1357 ش، به امر آيات عظام، بويژه حضرت امام خميني (ره) ، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مديريت حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه گرديد.دكتر ضيايي مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز كرد و با مباحث و مناظرات علمي با چهره هاي منحرف و وابسته به رژيم طاغوتي و استخدام نشدن در دوائر دولتي - كه نشانه مشروع ندانستن حكومت طاغوت بود - ، در عرصه هاي مختلف به مصاف طاغوت و انديشه هاي منحرف رفت. زماني كه به آستانه اشرفيه بازگشت، باز هم از مبارزه باز نايستاد و در منابر و سخنراني ها، در مناسبت هاي مختلف، به شدت از رژيم طاغوتي انتقاد مي كرد؛ به طوري كه يك سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، منزل او به دست عوامل مزدور ساواك به آتش كشيده شد كه بر اثر آن، بسياري از نوشته ها، كتب و تقريرات درسي مربوط به حوزه و دانشگاهش

از بين رفت. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از خبرگان از استان گيلان به منظور تدوين قانون اساسي انتخاب گرديد و سپس به طور موقت به تهران رفته، پس از چندي هم در قم مقيم شد. ايشان علاوه بر تدريس در حوزه، در شوراي مديريت حوزه علميه قم در سمت دبير شورا هم انجام وظيفه مي كرد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم سيد عبداللّه ضيايي از جمله شخصيت هاي برجسته و شاخصي بود كه با توجه به تحصيلات دانشگاهي و تسلط و احاطه بر مباني مسلك ها و شناخت عناصر منحرف و عقايد آنان، منزل خود را پايگاه پاسخ گويي به سؤالات علمي و شبهات گوناگون اساتيد دانشگاه ها، فرهنگيان، گروه هاي مختلف از قبيل توده اي ها، بهايي ها، كمونيست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش به سزايي در روشن شدن اذهان مردم در برابر اين انحرافات داشت. او كانون توجه و مراجعه روشنفكران بود.وعظ و خطابه او باعث بيداري نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فكري، فرهنگي، عقيدتي، علمي و... مي شد ؛ در يك كلمه، گرچه او در شهر كوچك آستانه اشرفيه سكونت داشت، ولي در حقيقت مركز هدايت فكري و فرهنگي تمام گيلان و غرب مازندران به شمار مي رفت و در اين راستا با عده اي از واعظان و نويسندگان منطقه، همانند مرحوم آيت اللّه احسان بخش، آيت اللّه قرباني و...، همكاري داشت. به همت ايشان و جمعي از بزرگان حوزه علميه و مدرسين عالي مقام، نخستين برنامه جهت ساماندهي و قانون مندي دروس و امور مربوط به طلاب تدوين شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد عبداللّه ضيايي جزو معدود عالماني

بود كه توفيق يافت منشأ خدمات اجتماعي و سياسي و آثار و بركات معنوي گردد؛ از جمله خدمات وي است:.1 بازسازي و احياي حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه، با تجهيزات كامل..2 تربيت و پرورش صدها نفر طلبه كه بسياري از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و مناصب دولتي و قضايي به نظام اسلامي خدمت مي كنند..3 احياي مسجد جامع آستانه اشرفيه با گنبدي بسيار زيبا..4 احداث بيمارستان در آستانه اشرفيه..5 احداث و مرمت مساجد و حسينيه هاي فراوان در منطقه..6 احداث پمپ بنزين..7 احداث ساختمان هاي فراوان وقفي از قبيل حمام و... .. 8 اعزام مبلغ به روستاهاي گيلان و مازندران، يكي از روش هاي پسنديده و موفق وي در اين باب بود.از آنجا كه ايشان با روحيه و آداب و رسوم مردم منطقه كاملاً آشنايي داشت، اول ماه محرم يا رمضان، مبلغان اعزامي از قم و مشهد وقتي وارد استان گيلان مي شدند، ابتدا به منزل وي در آستانه مي آمدند. ايشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مي آورد و بعد به تناسب نوع سخنراني و لحن و معلومات طلبه، مي فهميد كه او را به كدام محل بفرستد تا هر دو راضي باشند. مردم منطقه از اين روش همواره رضايت كامل داشتند و از او به نيكي ياد مي كنند.چگونگي عرضه آثار : سيد عبداللّه ضيايي از طبع شاعرانه هم بي بهره نبود و اشعاري از ايشان به يادگار مانده است. از باب نمونه، غزلي را كه ايشان به سال 1354 ش در مدح حضرت بقية اللّه الاعظم - عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف - سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/

بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

طارمي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 983 / 981 ق). دانشمند و شاعر. متخلص به طارمى. اهل طارم و برادرزاده ملا صادق محدث بود. در ابتداى عمر و در زمان جلال الدين محمد اكبر به هندوستان رفت. چندى در آنجا بود. سپس به عربستان رفت و نه سال. در اماكن شريفه. كسب علوم متداوله و حديث كرد و مجددا به هندوستان بازگشت و در آن ديار با عزت زيست تا درگذشت. در تذكره ى «روز روشن». شرح «مشكاه المصابيح» و شرح «فقه اكبر» از آثار وى دانسته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (380 / 2). تاريخ نظم و نثر (548). تذكره ى روز روشن (492). فرهنگ سخنوران (579). كاروان هند (758 -757 / 1). هفت اقليم (202 / 3).

طالقاني كجوري مازندراني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1314 ق)، عالم دينى و نويسنده. از آثار وى: «كشف الشكوك عن الشاك و المشكوك»، به عربى، كه در زمان حيات مؤلف، در 1314 ق، به چاپ رسيد؛ «الرساله فى قاعده الضمان»، به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (40 / 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 58 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (263 / 1).

طالقاني، عارف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل مراغى در (المأثر والاثار) ص 223 گويد. ميرزا عارف طالقانى در تهران كتب حكمت و كلام طب و منطق و رياضيات را تكميل مى كرد و از چند سال قبل جناب مستطاب حسنعلى خان امير نظام كروسى او را به سمت ملاباشى گرى فرزند خود به دارالسلطنه تبريز احضار نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، محمد كاظم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسين. عالم زاهد فاضل، متوفى به سال 1117، قبرش در خارج تكيه ى ميرزا رفيعا بوده؛ و اكنون جزو اراضى فرودگاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن السيد العلامه السيد احمد ابن العلامه الجليل السيد محمدتقى مى باشد.

وى در سال فوت مرحوم جدش علامه سيد محمدتقى 1325 ق در تهران متولد و لذا بنام جدش موسوم گرديده است والده ماجده اش خواهر زاده علامه بزرگوار تهرانى مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) بوده است.

(وف 1325 ق)، عالم دينى و فقيه. نسبش به امامزاده سيد نصرالدين از فرزندزادگان امام باقر (ع) مى رسد. در نجف از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و ديگران استفاده نمود و از جمعى از علماى بزرگ همچون علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوه كمرى و فاضل ايراوانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمد حسين كاظمى و علامه سيد على، مؤلف «البرهان» و ديگران به دريافت اجازه نايل شد. وى در حدود 1300 ق به تهران بازگشت و به انجام وظائف دينى پرداخت تا درگذشت. او در مسجد ماشاءالله شهر رى جنب قبرستان ابن بابويه مدفون شد. از آثار وى «المظاهر العقليه»، در اصول دين و اجتهاد و تقليد و فروع فقهى است. بر اين كتاب اجازه ى فاضل ايروانى و سيد محمد تقى قزوينى، در 1295 ق، مكتوب است.[1]

السيد محمدتقى بن السيد احمد بن السيد محمد بن السيد احمد الحسينى اوزانى طالقانى والد مرحوم سيد احمد آنف الذكر كه نسبش بامامزاده جليل القدر سيد نصيرالدين مدفون در خيابان (خيام) امروز منتهى و از آن بزرگوار بامامزاده واجب التعظيم

و لازم التكريم حضرت سلطان على بن الامام الهمام ابى جعفر محمد الباقر عليه السلام مدفون (در اردهال) كاشان و معروف به مشهد قالى منتهى ميشود.

وى در نجف اشرف از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوهكمرى و ديگران استفاده نموده و از جمعى از علماء بزرگ مانند علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوهكمرى و فاضل ايروانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمدحسن كاظمى و علامه سيد على مولف (البرهان) و ديگران بدريافت اجازه اجتهاد و غيره نائل شده و حدود 1300 ق به تهران مراجعت و قيام بوظائف دينى نموده تا در محرم سال 1325 ق وفات و در مسجد ماشاءاللَّه شهر رى در جنب قبرستان ابن بابويه مدفون گرديده است.

داراى تأليفات عدديه مبسوطه كه از آنها است (المظاهر العقليه) مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (164 / 21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (506 -505 / 4).

طالقاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمدرضا آل محمد طالقانى از علماء اعلام قم و قدماء حوزه علميه است كه به فضل و كمال موصوف و سالهاست در قم به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد نسب اين بزرگوار به امامزاده سيد نصرالدين مدفون در تهران در خيابان خيام داراى قبه و بارگاه مى باشد مى رسد و آن جناب با مرحوم آيت الله حاج سيد ابوالحسن طالقانى و مرحوم آيت الله حاج سيد احمد طالقانى و كليه اعلام طالقان كه در تهران و نقاط ديگرند بنى اعمام و از يك سلسله مى باشند.

ولادت ايشان حدود 1330 قمرى در طالقان واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات به تهران

و از آنجا به قم مهاجرت نموده و پس از تكميل سطوح از آيات عظام و مدرسين والامقام حوزه به درس مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى به درس مرحومين آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بعد بالغ بر هيجده سال از ابحاث علامه الكبرى و زعيم الاعلى آيت الله العظمى بروجردى رحمهم الله استفاده نموده و ضمنا در محل خود به ترويج دين و اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

نسب شريف ايشان و كليه سادات طالقانى تهران و قم منتهى به امامزاده سيد نصرالدين تهران و از او به امامزاده واجب التعظيم و لازم التكريم جناب ابوالحسن سلطان على بن امام الهمام ابى جعفر محمدالباقر عليه السلام مدفون در مشهد قالى كاشان شهيد در روز هفدهم مهرماه (هفدهم پائيز) مى شود و همه ساله در روز مذكور ده ها هزار نفر از اطراف بلاد در آن محل حاضر شده و مراسم خاصى را از برداشتن قالى و غيره انجام مى دهند و نگارنده چندين مرتبه در آن مراسم شركت داشته و ناظر بوده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طالقاني، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محى الدين طالقانى بن السيد الجليل سيد كاظم از علماء با فضل و تقواى معاصر تهران بودند كه در يكى از قراء طالقان بدنيا آمده و از بدو عمر اشتغال بتحصيل علوم دينيه داشته و پس از طى مقدمات در محل در سن شانزده سالگى به تهران آمده و ادبيات و سطوح را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و ابوالزوجه خود مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى مذكور خوانده و در سال 1342 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت 9 سال از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى حايرى بهره مند گرديده

علم اصول و اخلاق را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى حكمى قمى فراگرفته و در شوال 1351 ق بنابر تقدير الهى كه مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى وفات نمود براى انجام وصيت ايشان به تهران آمده و پس از انفاذ وصيت مجددا معاودت به قم نموده و در آن موقع جماعتى از محترمين محله قنات آباد تهران به قم آمده و از مرحوم آيت اللَّه حايرى تقاضاى ايشان را نموده و آن مرحوم هم وى را ملزم برفتن تهران نمودند و ايشان پس از ورود به آنسامان تا آخر عمر به انجام وظائف دينى و روحى پرداخته و در مسجد مقدس اقامه جماعت نموده و نشر معارف اسلام و مذهب جعفرى نموده است.

از آثار ايشان است: 1- شرح زيارات وارث 2- شرح دعاء ندبه 3- رساله مفتاح السعاده 4- رساله در اثبات افضليت مومنين عجم بر عرب.

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. در يكى از روستاهاى طالقان به دنيا آمد. از كودكى به تحصيل علوم دينى پرداخت و پس از طى مقدمات در طالقان، در شانزده سالگى به تهران آمد و ادبيات و سطوح را از ميرزا طاهر تنكابنى و آيت الله سيد ابوالحسن طالقانى، پدر هسمر خود، فراگرفت. در 1342 ق به قم مهاجرت كرد و مدت نه سال از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله حايرى بهره مند گرديد. علم اصول و اخلاق را از آيت الله شيخ مهدى حكمى قمى فراگرفت. براى مدت كوتاهى به تهران آمد ولى دوباره به قم بازگشت.اما به درخواست مردم قنات آباد تهران و الزام آيت الله حايرى، مجددا به تهران آمد و در محله قنات آباد به انجام وظائف دينى پرداخت. از آثارش:

شرح «زيارت وارث»؛ شرح «دعاء ندبه»؛ رساله ى «مفتاح السعاده»؛ رساله در «اثبات افضليت مؤمنين عجم بر عرب».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (519)، گنجينه ى دانشمندان (512 -511 / 4).

طالقاني، مسيح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مسيح طالقانى از علماء مبرز و مدرسين ممتاز مدرسه خان مروى تهران بوده و بسيارى از علماء بزرگ تهران مانند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) و ديگران از آن مرحوم استفاده نموده اند.

آن مرحوم در سال 1327 قمرى از دنيا رفته و در قبرستان ابن بابويه در ايوان مقبره فيلسوف بزرگ و حكيم سترك سيد المتالهين ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى مدفون گرديده و ماده تاريخ وفاتش آيه كريمه ى (لن يستنفك المسيح ان يكون عبداللَّه) مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محى الدين طالقانى از علماء دانشمندان معاصر تهران است. تولدش در تهران واقع شده و پس از پرورش در بيت علم و سيادت و خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و چندين سال از محضر بزرگان و مراجع و مدرسين حوزه كسب علم و فضيلت نموده آنگاه به تهران مراجعت و بخدمات دينى و روحى پرداخته و در جاى مرحوم والدش نيز اقامه جماعت و رهبرى مردم آن محيط را بعهده دارند، داراى تأليفات عديده و آثار بسياريست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا هادى عبادى طالقانى بن العلامه الايه الحاج شيخ محمدحسن طالقانى از افاضل اين خاندان و داماد معظم مرحوم آيت اللَّه العظمى صدر بودند تولدش در تهران واقع و پس از خواندن دروس جديد تا حدود متوسطه براى تحصيلات علوم دينى به قم مهاجرت و ادبيات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته آنگاه بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم شركت نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران آمده و از طريق جلسات و مباحثات دينى خدماتى در حدود خود انجام داده تا در سال 1388 قمرى كه در سنين جوانى بدرود حيات گفته جنازه اش حمل به قم و در مقبره شيخان بخاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا يحيى عبادى طالقانى بن العالم الجليل آيت اللَّه مرحوم حاج شيخ محمدحسن طالقانى از علماء بنام و افاضل كرام معاصر تهرانست در سال 1295 شمسى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد تا پايه سيكل اول متوسطه شروع بتحصيل علوم عربى و دينى نموده و مقدمات را در تهران خوانده و براى ادامه تحصيل در سال 1353 قمرى بامر مرحوم والدش مهاجرت به قم نموده و ادبيات را خدمت مرحوم ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و سطوح را محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقاى ترابى دامغانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى تكميل نموده آنگاه بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر حاضر شده و چند سالى هم از

فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كرده تا بدرجات ساميه علم رسيده و در سال 1371 قمرى به تهران مراجعت و پس از فوت مرحوم والد در مسجد آن مرحوم كه در خيابان ظهيرالاسلام شاه آباد واقع است به اقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب حجةالاسلام آقاى عبادى از دانشمندان باتقوا و متانت و مانند والدش بملكات فاضله اخلاقى و كمالات نفسانى و معنوى متصف و موصوف مى باشند.

آثار علمى ايشان از اينقرار است 1- رساله اى در جبر و تفويض 2- اثبات امر بين الامرين 3- تقريرات و دراسات مرحوم آيت اللَّه حجت مباحث الفاظ در اصول و لباس مشكوك در فقه.

آثار خير آن جناب بسيار من جمله 1- تعمير اساسى مسجد طالقان 2- تعمير مسجد كوچك سراج الملك واقع در خيابان ملت 3- تكميل مسجد حسين آباد لويزان 4- مساعدت به تأسيس دبستان اسلامى كنى در حسين آباد مزبور.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهر اصفهاني، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم و شاعر. پدرش فرزند حوابيگم، دختر شاه عباس اول، بود. به تصريح مؤلف تذكره ى «نصرآبادى» (ز 1083 ق) در سرودن شعر مهارت داشته است. طاهر گويا در اصفهان مى زيسته و در همان شهر وفات يافته است. از آثار وى: « تقويم الصلاه، مجدول» كه به خط محمد جواد شريفى، چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (397 -396)، تذكره ى نصرآبادى (13)، الذريعه (640 / 9)، مؤلفين كتب چاپى (583 / 3).

طاهر، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا طاهر در سال 1307 شمسي در قمشه (شهرضاي كنوني )متولد شد. وي در رشته معقول و منقول دانشگاه تهران با مدرك ليسانس فارغ التحصيل شد. وي ضمن تدريس در مدارس شهرضا، به مطالعه و تحقيق و ترجمه متون از عربي به فارسي پرداخته. آثاري نيزبه طبع ونشر رساند در اندك مدتي به عنوان محققي دقيق در جامعه دانشگاهي مطرح شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : تصحيح تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا طاهر پس از تحصيلات مقدماتي . متوسطه . رشته معقول و منقول را به عنوان تحصيلات دانشگاهي برگزيد و درسال 1337 موفق به اخذ مدرك ليسانس از دانشگا ه تهران شد .هم دوره اي ها و همكاران : غلامرضا طاهر توسط دكتر خانلري به كار در بنياد فرهنگ ايران دعوت شد واوبه فعاليت دراين بنياد مشغول گرديد . استاد ايرج افشار يزدي نيز در تهيه اكثر نسخ خطي و تسهيل مراحل چاپ مصححات استاد طاهر ،كمك شاياني به وي نمود. وقايع ميانسالي : غلامرضا طاهر در تاريخ 29 شهريور 1377 دچار عارضه سكته مغزي شد و

اين مساله باعث شد كه زبانش از تكلم افتاده و دست راست و پاي چپش نيز تحرك خودرا از دست دهد . در اين ايام و در بستر بيماري استاد طاهر جز مطالعه قرآن كريم ،حوصله مطالعه كتاب و نشريات ديگر نداشت . مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامرضا طاهر علاوه بر از تدريس در دبيرستان هاي شهر رضا ، از سال 1353 به دانشگاه اصفهان دعوت شد و تا سال 1357 با آن دانشگاه همكاري كرد. پس از تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي ايشان در دانشگاه هاي واحد دهاقان ،نجف آباد ،شهرضا و دانشگاه پيام نور شهرضا فعاليت علمي و آموزشي خود را ادامه داد. فعاليتهاي آموزشي : غلامرضا طاهر پس از اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران به مدت 30سال دبير دبيرستانهاي شهرضا بود . ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نقدهاي دقيق و مقالات علمي غلامرضا طاهر همواره درمجلاتي چون يغما و راهنماي كتاب و ياد نامه هاي بزرگان و پس از انقلاب اسلامي در مجلات آينده و پژوهشنامه آستان مقدس رضوي به چاپ مي رسيد . شهرت او باعث گشت تا دكتر خانلري شرايط انتقال وي را از آموزش و پرورش به بنياد فرهنگ ايران فراهم آورد ولي او تنها دو روز در آن بنياد به سر برد و چون روحيه خود را با حال و هواي تهران مساعد نديد آن جا را ترك كرد و به زادگاه خود برگشت . آثار : تاليف فرهنگ لغات طبي يوناني در كتاب هاي فارسي ويژگي اثر : اين اثر در سال 1374 توسط مركز نشر دانشگاهي به چاپ رسيد .2 ترجمه پنج

داستان كوتاه ويژگي اثر : اين اثر از زبان عربي ترجمه شده و در نشريه يغما از سال 22تا سال 31 آن منتشر شده است .3 ترجمه رمان اللقاد ويژگي اثر : اثر ميخاييل نعيمه كه به فارسي ترجمه شده است .4 ترجمه رمان اليوم الاخير ويژگي اثر : اثري از ميخاييل نعيمه كه به فارسي ترجمه شده است .5 تصحيح قانون ادب لغت عربي به فارسي ويژگي اثر : اين اثر تاليف حبيش تفليسي از دانشمندان قرن ششم است و تصحيح انجام شده در سه جلد توسط بنياد فرهنگ ايران در سالهاي 1350و 1351 شمسي منتشر شد.6 تصحيح لطايف الحقايق ويژگي اثر : تاليف خواجه رشيد الدين فضل الله همداني است كه در سال 1355 توسط كتابخانه مركزي دانشگاه تهران در دو جلد منتشر شد.7 حدود چهل مقاله و نقد ويژگي اثر : اين آثار عمدتا در نشريه هاي مختلف ادبي و يادنامه ها به چاپ رسيده است.

منابع زندگينامه :نگاهي به المختارا ت من المرسائل ،مسعود تاكي ،كتاب ماه ادبيات و فلسفه مهر ماه 1379 شماره 36

طاهري خرم آبادي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوطالب طاهرى خرم آبادى از علماء مبرز و مشهور اين شهرستان بوده است كه پس از آنكه سالها در بروجرد و نجف اشتغال به تحصيل داشته به خرم آباد مراجعت نموده و ساليان درازى در آن سامان به ترويج و تبليغ احكام مشغول بوده اند.

معظم له نفوذ كلام عجيبى در ميان عشاير و خوانين لرستان داشته اند به طورى كه خوانين و عشايرى كه از حكومتهاى وقت حساب نمى بردند از ايشان حساب برده و در فرمانش بودند چه بسيار اختلافات شديدى كه با دخالت ايشان به آسانى حل گشته

و از عواقب وخيم آن جلوگيرى به عمل مى آمد و عمده عاملى كه اين نفوذ و تاثير كلام را در ايشان بوجود آورد مقامات معنوى و روحانى ايشان بوده كه در هركس كه يافت شود كم و بيش آثارش در جهات گوناگون ديده خواهد شد. مردى بود در كمال بى اعتنائى به دنيا و در روزگارى كه به آسانى مى توانست املاك و ثروت زيادى از طريق مشروع و از غير وجوه شرعيه بدست آورد ولى به خاطر زهد و پارسائى و بى اهميت بودن مظاهر مادى در نظرش قدمى در اين راه برنداشت و يكى از علل معنويت وى علاقه عجيب او به ائمه ى اطهار و اهل بيت عصمت عليهم السلام و بكاء شديد او در هنگام وعظ و تبليغ و يا شنيدن مصائب آنان به او دست مى داد عمرى را در راه انجام وظيفه و تبليغ و ارشاد مردم به پايان رسانيده و در سنه 1363 قمرى از دنيا رفته و به اجداد گرامش پيوست.

از باقيات الصالحات ايشان فرزند برومند وى جناب ثقةالاسلام و عمادالاعلام دانشمند گرام آقاى حاج سيد محمدصالح طاهرى مى باشد كه اكنون در قم اشتغال به تحصيل و در مواعظ وعظ و تبليغ ماه رمضان و محرم و صفر در شهرهاى مختلفى كه دعوت مى شوند انجام وظيفه مى نمايند. گوينده ى توانا و خطيبى ارجمند مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري خرم آبادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على طاهرى خرم آبادى فرزند مشهدى طاهر از فضلاء معروف و بنام حوزه علميه قم است.

تولد ايشان در سال 1342 ق در يكى از مضافات خرم آباد واقع شده و والدش كه از كشاورزان و متقين آن حومه است.

و اكنون حدود يكصد و پنج سال از عمر

او مى گذرد وى را تربيت و پس از خواندن دروس فارسى به خرم آباد آمده و مقدمات را در آنجا خوانده و در سال 1362 ق به بروجرد رفته و قسمتى از سطوح را در آنجا خواند.

سپس در سال 1365 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و اساتيد ديگر فراگرفته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده كامل نموده و پس از فوت آن مرحوم از محضر و درس آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى كسب فيض مى نمايد.

آثارشان از اينقرار است:

1- رساله اى در ايمان و اوصاف مؤمنين.

2- رساله اى در فضائل اميرالمؤمنين و ساير ائمه عليهم السلام كه غالب آن از كتب عامه است.

3- رساله اى در امور متفرقه.

4- رساله اى در تقريرات آيت اللَّه العظمى بروجردى.

5- رساله اى در تقريرات درس خمس ايشان

6- رساله اى در قضاء و شهادت تقريرات آن مرحوم كه تاكنون مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري شاهرودي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر فرزند عالم جليل مرحوم حاج شيخ محمدحسن طاهرى شاهرودى (امام جمعه) شهرستان شاهرود از افاضل دانشمندان آن سامان و مدرسين حاضر حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان در تاريخ 1311 شمسى برابر 1350 قمرى به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در شاهرود به قم عزيمت نموده و سطوح وسطى و نهائى را از اساتيد حوزه علميه به پايان رسانيده و براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام آن سامان بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حكيم و آيت اللَّه العظمى خمينى و

آيت اللَّه العظمى آقاى حكيم و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى فقها و اصولا و نيز آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده.

و بعد از رحلت والد ماجدش در سال 1337 قمرى به شاهرود آمده و پس از مدت كوتاهى توقف باز به نجف و ادامه به تحصيل داده و جمعا حدود بيست و دو سال در شاهرود و قم و نجف اشرف جديت و كوشش در راه علم و دانش نموده تا به مدارج عاليه رسيده و پس از آن به وطن مالوف برگشته و به انجام وظائف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و تدريس فقه و اصول پرداخته و پس از پيروزى انقلاب و تبديل حكومت شاهنشاهى به جمهورى اسلامى به سمت امام جمعه اى شاهرود منصوب گرديده و تا حال تحرير و تأليف اين كتاب به خدمات ياد شده اشتغال دارند و ضمنا از سال 1408 قمرى برابر 1366 شمسى براى تدرس به حوزه ى علميه قم آمده و جز روزهاى پنجشنبه و جمعه و ايام تعطيل كه بايد در شاهرود ايفاء وظيفه كند در قم در مدرسه علميه آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به تدريس سطح عالى و خارج مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طاهري قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا احمدعلى طاهرى سبط علامه آخوند ملا محمدطاهر قمى از فضلاء معاصر است در بردسير كرمان ايشان در حدود 1342 قمرى در بلده طيبه قم به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى بتحصيل علوم و عربى پرداخته و مقدمات و ادبيات را از اساتيد قم مانند مرحوم حاج شيخ

ابوالقاسم نحوى و حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و ديگران فراگرفته و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى خمينى و غيرهم فراگرفته و پس از پايان به درس خارج آيات نظام مخصوص آيةاللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده ى كامل نموده و به امر معظم له عزيمت به (بردسير كرمان) و تا حال تحرير كه نزديك بيست سالست كه در آن سامان به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد انام اشتغال دارند.

آنجناب همسر سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (مؤسس) حوزه علميه قم و داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمد تويسركانى (و شوهر خواهر حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد غروى سبط حايرى مى باشد) و به تقوا و فضل و متانت موصوف و در بردسير و ميناب و منطقه استان كرمان خدمات تبليغى بسيار نموده و منشأ آثار بزرگى شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري قمي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى طاهرى قمى نيز از افاضل مبلغين و فضلاء حوزه علميه قم مى باشند كه اكنون از طرف آيت اللَّه العظمى گلپايگانى در (قروه كردستان) اقامت و به انجام وظائف دينى اشتغال دارند تولد ايشان نيز در قم واقع و ساليان دراز از محضر آيات عظام بروجردى و مرعشى نجفى و گلپايگانى و غيرهم استفاده و براى تبليغ مسافرتها به كويت و بحرين و پاكستان و هندوستان و غيره نموده است در مرم سال 1388 قمرى ايشان را در كراچى ملاقات و در انجمن ايرانيان آنجا از طريق منبر و موعظه مردم را ارشاد و تبليغ مى نمودند.

برگرفته از

كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري قهدريجاني، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فخرالدين طاهرى قهدريجانى فرزند شيخ محمدتقى كه خلفا عن سلف از خانواده علم و فضيلت بودند.

در سال 1302 شمسى در قهدريجان نجف آباد اصفهان به دنيا آمده و پس از طى دروس ابتدائى در زادگاه خود براى فراگرفتن علوم دينى به حوزه علميه اصفهان وارد شده ولى بيش از دو ماه نگذشت كه پدرش از دنيا رفت و چهار پسر باقى گذارد كه مرحوم طاهرى بزرگترين آنها بود و پس از فوت پدر با مشكلات سختى مواجه شده بود از طرفى سرپرستى و تامين امور معاش برادران خردسال خود از طرفى هم مشكل ادامه تحصيل.

اما نامبرده با توكل بر خدا و تائيدات الهى استقامت كرده و هم ازدواج نمود و هم با تحمل فشارهاى گوناگون زندگى به تحصيلات خود ادامه داد و علوم مقدمات و ادبيات را نزد اساتيد اصفهان به انجام رسانيده و عزيمت به قم نموده و دروس سطح را از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم صدوقى يزدى و حاج شيخ عبدالرزاق قائينى فراگرفت و پس از طى دروس سطح از درس خارج حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نموده و هم مدتى از دروس فقه و اصول امام راحل بهره مند شده و در تعطيلات ماه مبارك رمضان و ايام عاشوراء محرم و ماه صفر براى تبليغ دين و ترويج احكام مسافرت به اصفهان و حومه آن و نقاط ديگر نموده و از طريق سخنرانى و منبر نسبت به خاندان رسالت بالاخص سالار شهيدان حضرت حسين عليه الصلوه والسلام كه علاقه مفرطى داشت انجام وظيفه مى نمود كه سرانجام در بازگشت از ماموريت تبليغاتى خود در

جاده قم به اصفهان در تاريخ چهارم صفرالمظفر 1400 قمرى برابر با 4 دى ماه پنجاه و هشت شمسى در سن پنجاه و شش سالگى به شهادت رسيد و در گلستان شهداء اصفهان در جوار شهداء انقلاب اسلامى ايران به خاك سپرده شد و برخى از دانشمندان اصفهان در ماده تاريخ رحلت او چنين سروده اند:

طاهرى آن يگانه حامى دين

فخر دين افتخار دين مبين

حافظ شعر و حجت اسلام

واعظ خلق و پير و آئين

پيك حق را بجان اجابت كرد

شد به پاكان راه دوست قرين

بود از دست دوستان دلتنگ

از جهان شد سوى بهشت برين

چهارم ماه از صفر براه سفر

شد شهيد از تصادف ماشين

دل به تاريخ او بگفتا وه

قد نجا الطاهرى و فخرالدين

1400 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طاهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد طاهرى برادر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حيدر و عمو و پدر همسر فاضل ارجمند آقاى حاج سيد حسن مذكور است وى چندين سال در قم تحصيل نموده و با مرحوم آيت اللَّه بافقى مانند برادرش ارادت تامى داشت و مورد توجه مخصوص آن مرحوم بود و پس از مهاجرت قهرى ايشان به خرم آباد برگشته و تا هم اكنون به اقامه جماعت و تبليغ دين و احكام شرع مبين اشتغال دارد.

نگارنده گويد مترجم معظم از روحانيون وارسته و بزرگوار خرم آباد و داراى محامد اخلاق و محاسن آداب مى باشد ادام اللَّه توفيقاته و كثر اللَّه اقرانه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حبيب اللَّه طاهرى گرگانى از علماء و ائمه جماعت معاصر گرگانست.

وى در گرگان متولد شده و مقدمات و ادبيات را در آنجا آموخته آنگاه به قم عزيمت و به تحصيل سطوح پرداخته و متون فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين حوزه به پايان رسانيده و پس از آن از دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر بهره مند و به نجف مهاجرت و از محضر دروس آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر استفاده نموده پس از آن به وطن مراجعت و به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و غيره اشتغال و منشأ آثار و خدمات بزرگى در گرگان گرديده اند و ايشان افتخار مصاهرت با آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى را نيز دارا مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طاهري، عبدالغفور

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عبدالغفور طاهرى از معمرين و علماء بزرگ و بنام يزد بوده و در شب پنجشنبه 15 مهرماه 1316 شمسى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طاهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على طاهرى لرستانى از فضلاء بنام حوزه علميه قم است تولدش در حومه ى خرم آباد منطقه لرستان واقع و به قم مهاجرت نموده و از آيت الله العظمى بروجردى و آيات عظام مرعشى نجفى و شريعتمدارى استفاده نموده و هم اكنون از شركاء درس علمين آيتين شريعتمدارى و نجفى مى باشد داراى مقام فضل و كمال و متعبد و موفق به جماعت و با استعداد و در مباحثات متكلم گاهى مويد و گاهى متشكل مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طاهري، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فخر الدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمد جعفر بن العالم الجليل السيد محمد طاهر طاهرى شيرازى از علماء و ائمه جماعت معاصر شميرانست و در مسجد دزايشيب به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

ايشان در شيراز تولد و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت و سالها از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه بنا بر دعوت عده اى از مؤمنين شميران و تصويب آيت اللَّه بروجردى بشميران منتقل و در مسجد مزبور ايفاء وظيفه مينمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محسن بن العالم الجليل الشيخ طاهر طاهرى قمى از علماء محترم معاصرند در شهر ورامين، وى در سال 1289 شمسى در شهر مذهبى قم متولد شده و پس از رشد و فراغت از دوره تحصيلات فارسى در سال 1304 شمسى درسن 15 سالگى مشغول بتحصيل علوم دينيه گرديده و حدود 13 سال سطوح وسطى و نهائى و غيره را در خدمت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و مرحوم آقاى اديب تهرانى و آيت اللَّه آقا سيد كاظم گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى و غيره به پايان رسانيده و مدت سه سال از دروس خارج آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه عالم ربانى آقا سيد محمد حجت و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه فيض و ديگران استفاده نموده و در سال 1320 شمسى بنابر دعوت و اصرار جمعى از مردم متدين و اصناف شهر ورامين مهاجرت به اين شهر نموده و تاكنون كه

مدت سى و سه سالست در مسجد بزرگ ورامين (مسجد خاتم الانبياء) به اقامه جماعت و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارد.

آثار آن جناب از اين قرار است:

1- تأسيس مسجد بزرگ كه در آن اقامه جماعت مى نمايند.

2- تشكيل حوزه علميه

3- جامع التفاسير

4- راهنماى مبلغين و غيره

ايشان از غالب مراجع گذشته و حاضر داراى اجازه روايتى و امور حسبيه مى باشد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طاهري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن طاهرى محمودى شاهرودى كه در جلد پنجم فهرستى از ترجمشان گذشت در اينجا تفصيل آن تدارك مى شود معظم له كه سبط مرحوم آيت اللَّه آقا ميرمطلب بسطامى هستند.

در سال 1311 شمسى در شاهرود به دنيا آمده و پس از پايان تحصيلات مقدماتى ابتدائى شروع به دروس عربى نموده و چهارسال در شاهرود تحصيل نموده و پس از آن به قم عزيمت و سطوح را در خدمت اساتيد و مدرسين سطوح قم به پايان رسانيده و بعد از آن از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و مرحوم محقق داماد يزدى استفاده نموده و بعد از هشت سال اقامت در قم به نجف اشرف مهاجرت و مدت پنج سال در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيت اللَّه بجنوردى تحصيل دروس خارج فقه و اصول نموده سپس به ايران مراجعت و باز چندى در قم توقف و از محاضر آيات عظام بهره مند شده تا بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به شاهرود بازگشت و در مسجد مصلى به اقامه جماعت و درس تفسير قرآن و وعظ و تبليغ و در منزل به تدريس

فقه و فلسفه و ادبيات اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طاهري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمد جعفر طاهرى (مجتهد) شيرازى برادر دانشمند طاهرى مذكور است، وى نيز در شيراز متولد و پس از خواندن اوليات و سطوح وسطى به قم عزيمت نموده و غالبا شريك تحصيل برادر خويش بوده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه مرعشى و ديگران بپايان رسانيده و چند سالى از محضر مرحوم زعيم اعظم حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده دروس خارج نموده و بنا بر تقدير و تقاضاى جماعتى از مردم متدين تجريش و امريه حضرت آيت اللَّه بروجردى مهاجرت به آن سامان نموده و تا هم اكنون در مسجد تكيه (پائين) به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طباطبائي تبريزي حائري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1286 ق)، عالم دينى. مشهور به علامه. در تبريز به دنيا آمد. در 1300 ق به همراه پدر به عراق رفت و از علماى بزرگ كربلا كسب علم كرد. در حرم حضرت سيدالشهداء، اقامه جماعت مى نمود و مجلس درس و بحثى در منزلش برپا كرده بود برادرانش علم الهدى و مفيد نيز از او بهره مى گرفتند. برادر ديگر ايشان سيد محمد فقيه بود كه تمامى آنان از علماى تبريز بودند. علامه طباطبائى در اواخر عمر به نجف رفت و همان جا درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «اكليل الرشاد فى تحقيق المعاد»؛ «دلائل الغيب»، در استخاره؛ «لسان الغيب»، در استخراجات نجومى؛ «انيس الادباء»؛ «منهج الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»؛ «الوجيز»، در فقه؛ «الاستصواب»، در استصحاب؛ «الريحانه»، در احتياط و برائت؛«اكليل الاصول»؛ «لمعات الهدايه»، در اصول؛ «تقويم الاصول»؛ «كرائم القرآن»؛«نفائس الدعوات»؛ «النواميس

الالهيه»، در احكام فقهى؛ «انموذج العلوم»؛ «مشجره ى علماى اماميه»؛ «الاشراقات»؛ رساله عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (347 ،342 / 18 ،151 ،104 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 68 -66 / 14)،مؤلفين كتب چاپى (267 -266 / 1).

طباطبائي نائيني، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن نصرالله بن سعيد، كتابفروش، عالم فاضل، از خدمتگزاران واقعى علم و دين، كه پس از تحصيلات در اصفهان اقدم به تأسيس مدرسه و چاپخانه گلبهار نموده، و كتب زيادى به طبع رسانيده، در اواخر عمر در مشهد ساكن شده، و جهت مسجد گوهرشاد ايجاد كتابخانه اى نموده، و قسمتى از كتاب هاى خود را بر آنجا وقف كرده، و هم [در روز جمعه 23 جمادي الثاني 1378] در آنجا وفات يافته و مدفون شد.

چندين مجلّد كتاب جهت مدارس جديد تأليف و چاپ كرده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طباطبائي نجف آبادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر طباطبائى متخلص به هاشمى از علماء و ائمه جماعت و روحانيون خدوم معاصر شهرستان نجف آباد مى باشند. ايشان در سال 1329 قمرى هجرى در يكى از روستاهاى كرون نجف آباد به نام احمدرضا چشمه به دنيا آمده و از سن چهار سالگى در مكتب خانه اى مشغول به تحصيل شده و تا سن چهارده سالگى دروس فارسى و قرآن را آموخته آنگاه با تشويق جدشان مرحوم آقا سيد اسداللَّه رحمه اللَّه براى تحصيل علوم عربى به اصفهان آمده و در مدرسه جده بزرگ سكونت و خدمت مدارس آن مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى سطوح متوسط فقه و اصول را خوانده آنگاه به عللى به زادگاه خود مراجعت و پس از چند سال مجددا براى ادامه تحصيل به حوزه علميه شهرستان نجف آباد مهاجرت نموده و در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ ابراهيم رياضى نجف آبادى مشغول به تكميل مبانى علمى گرديده و رسائل و رياض و كفايه الاصول را خوانده و از محضر آن بزرگوار استفاده اخلاقى و تربيتى نموده است.

در حال حاضر ايشان در مسجد

صفاى نجف آباد به اقامه جماعت و تبليغ دين و ارشاد مردم و خدمات دينى و اجتماعى اشتغال دارند. و مورد توجه خاص و بسيارى از مردم اين منطقه مى باشند كه در اجراء عقود شرعيه به ايشان مراجعه مى نمايند داراى تأليفات مطبوع و مخطوط مى باشند.

1- اركان دين درباره اصول عقايد (توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد) كه در سال 1363 به طبع رسيده است.

2- باغستان كه كشكولى است از احاديث و روايات مختلفه كه مخطوط مانده است.

3- ديوان شعر بنام ديوان هاشمى.

4- ديوان انقلابى هاشمى كه هر دو به طبع رسيده است.

5- كليات ديوان هاشمى

جناب آقاى حاج سيدجعفر طباطبائى خاطرات آموزنده اى دارند كه اگر به رشته تحرير آوردند به صورت كتاب مفيد و سازنده اى خواهد بود.

داراى هفت فرزند مى باشند كه سه تن آنان در حوزه علميه اشتغال به دروس خارج فقه و اصول دارند و يكى از فرزندانشان به نام سيد محمدعلى در عمليات محرم به فيض شهادت رسيده اند و آقازادگان مقيم حوزه علميه قم نامبردگان زيرند:

1- جناب آقا سيد محمدرضا

2- جناب آقا سيد محمدباقر

3- جناب آقا سيد محمدصادق حفظهم اللَّه تعالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طباطبائي يزدي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صدرالدين فرزند عالم جليل و سيد نبيل حاج سيد احمد مهريزى يزدى يكى از چهره هاى درخشان استان يزد و حوزه علميه قم مى باشند كه در دوره دوم مجلس جمهورى اسلامى نماينده محترم مردم استان يزدند، تولد ايشان در روز جمعه نهم دى ماه 1322 شمسى در مهريز يزد واقع شده و پس از رشد و تربيت در سال 1335 شمسى در مدرسه مصلى مشغول به تحصيل گرديده و پس از يكسال در سال 1336 شمسى مهاجرت به قم نموده

و ضمن فراگرفتن درسهاى حوزه تحصيلات جديد را تا دريافت ديپلم ادامه داده و با آغاز انقلاب به رهبرى آيت اللَّه خمينى در سال 1341 هجرى شمسى فعاليتهاى سياسى خود را شروع كرده و بارها مورد تعقيب رژيم گذشته قرار گرفته و در رابطه با انقلاب اسلامى در سال 1345 شمسى مخفيانه به عراق مسافرت و به نجف اشرف مشرف گرديده و پس از بازگشت به قم در همان سال به حوزه درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه محقق داماد شركت و ضمنا فعاليتهاى سياسى خود را از طريق سخنرانى و سرود اشعار و تنظيم و تكثير اعلاميه دنبال كرده و در آذر سال 1357 شمسى سفرى به پاريس نموده و به محضر امام راحل راه يافته و نامه ها و اعلاميه هائى كه همراه داشت تقديم ايشان نموده و بعد از چند روز به منظور رسانيدن پيام انقلاب از پاريس به شهرهاى لندن و هامبورگ و قاهره و دمشق و عمان مسافرت و از اردن با لباس مبدل و ناشناس به فلسطين اشغالى رفته و از شهرهاى بيت المقدس و قدس خليل و بيت اللحم ديدن نموده و طى تماس با جوانان فلسطينى به تشريح مواضع انقلاب اسلامى پرداخته و پس از آن مسافرت به عربستان و عمره مفرده بجا آورده و در 19 بهمن 1357 شمسى از طريق تركيه به ايران برگشته و مدت چندين ماه در دفتر امام راحل در قم مشغول رسيدگى به برخى از مراجعات بوده و در طول اقامت خود در قم گذشته از اشتغال به تدريس به تأليف و ترجمه آثارى توفيق يافته كه برخى از آنها به چاپ رسيده و آنها

را مى نگارم.

1- حماسه جاويد

2- فرهنگنامه حج و عمره دو جلد

3- پرچم پيروزى حق

آقاى طباطبائى به زبان عربى تسلط و به زبان انگليسى آشنائى دارد و نيز چندين مسجد و حسينيه و كتابخانه و غير آنها از آثار خير را بنا و باقيات الصالحاتى از خود به يادگار گذارده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طباطبائي يزدي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر طباطبائى يزدى مقيم تهران و صاحب تاليفات عديده مطبوع و غيره.

مانند كتاب خلاصه از دين اسلام كه در سه مجلد مكرر به طبع رسيده است.

معظم له شجره و نسبنامه خود را در كتاب مذكور چنين ياد نموده اند.

سيد محمدباقر فرزند حاج سيد عبدالحى فرزند سيد ابوالقاسم (كه صاحب كرامات و مقامات بوده) فرزند سيد سامع فرزند سيد حسن فرزند سيد سامع عالى فرزند امير غياث فرزند امير محمد مومن فرزند سيد نورالدين فرزند سيد مرادالدين فرزند شاه اسداللَّه فرزند سيد جلال الدين امير فرزند سيد حسن فرزند مجدالدين فرزند قوام الدين فرزند سيد اسماعيل فرزند عباد فرزند ابى المكارم فرزند ابى المجد فرزند عباد فرزند على فرزند حمزه فرزند طاهر فرزند ابى الحسين على شاعر فرزند ابى الحسن محمد شاعر اصفهانى فرزند احمد فرزند ابى جعفر محمد فرزند ابى عبداللَّه احمد رئيس فرزند ابراهيم ملقب به طباطبا فرزند ابى ابراهيم شريف فرزند اسماعيل ديباج اكبر فرزند ابراهيم غمر حسنى حسينى فرزند حسن مثنى فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام فرزند حضرت على بن ابى طالب اميرالمومنين عليه السلام و حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام فرزند حضرت خاتم الانبياء محمد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله و سلم...

وى پس از پرورش در بيت علم مقدمات را در يزد خوانده و بعد از آن به مشهد مقدس مسافرت و پس از خواندن سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا

مهدى غروى اصفهانى استفاده نموده و از آنجا به نجف اشرف مهاجرت و از محاضر آيات عظام آنجا بهره مند شده و پس از پايان تحصيل به تهران منتقل و تاكنون به اقامه جماعت و تبليغ دين و تأليف كتب سودمند اشتغال دارند.

ايشان ترجمه والد خود را چنين مرقوم داشته اند.

حجةالاسلام آقاى حاج سيد عبدالحى عديل.... آيت اللَّه بزرگ مرحوم آقاسيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه الوثقى بودند.

و دوره تحصيلات دينى خود را در نجف اشرف به پايان رسانيده چندين ساله به نمايندگى آيت اللَّه يزدى در شهر رنگون هندوستان مشغول ترويج بودند. و بعدا به وطن خود يزد مراجعت نموده با كوشش تامى به ترويج شريعت مصطفوى قيام داشته و نفوذ ايشان در مردمان آن اندازه بود كه حاكم وقت بدون اجازه و امضاء ايشان در امور مهمه جامعه اقدامى نمى كرده با آنكه خود ايشان با اولياء امور دولتى ابدا خلطه و آميزشى نداشته اند.

و تمام اهالى يزد ايشان را به تقوا و پرهيزكارى مى شناخته نماز جماعت پرجمعيت و شكوهى بپا مى داشتند و علاقه تامى به حضرت سيدالشهداء (ع) داشته اند و در سنه 1348 هجرى وفات نموده اند.

و تا به حال كه متجاوز از سى سال از وفات ايشان مى گذرد آداب و رسوم نيكى از ايشان در يزد باقى و اسم ايشان بر سر زبانهاى اهالى يزد جاريست...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم حاج سيد محمود قمى و برادر آيت اللَّه حاج آقا حسين طباطبائى قمى است كه (ترجمه و شرح احوالش خواهد آمد) صاحب عنوان از شاگردان مرحوم حاج سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب (عروةالوثقى) است در سال 1333 در سن كهولت و سالخوردگى از دنيا رفت و در

شيخان قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

طباطبائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از پنج پسر مرحوم حاج سيد محمود است وى نيز از علماء متقى قم بود و در صحن نو اقامه جماعت مى نمود در سال 1334 در قم مرحوم و در شيخان مدفون گرديد.

يكى از برادران ايشان مرحوم سيدالعباد آقاى حاج سيد ابراهيم طباطبائى بود كه نگارنده او را زيارت كرده بودم سيدى پارسا و متورع و از صلحاء و اخيار قم بود كراراً به مكه و عتبات عاليات مشرف گرديده بود در حدود سال 1360 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ

حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه

تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1- فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به

چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى

شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛ الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در 1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب

الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛ مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبائي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا طباطبائى زرندى از فضلاء محترم حوزه علميه قم مى باشد.

وى در حدود سال 1346 قمرى در زرند متولد و پس از خواندن دروس فارسى به قم مهاجرت نموده و به تحصيل عربى صرف و نحو منطق پرداخته و پس از تكميل آن سطوح

وسطى و نهائى را در خدمت مدرسين عالى حوزه علميه به پايان رسانيده سپس به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت حاضر شده و پس از آن از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده نموده و تا حال تحرير از ابحاث علمين و آيتين شريعتمدارى و گلپايگانى بهره مند مى باشد و ضمناً خود به مباحثات فقه و اصول اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طبرستاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد على طبرستانى يكى از علماء ممتاز و محترم معاصر بابل است.

وى نيز سالها از محضر آيات و مراجع بزرگ استفاده نموده آنگاه بوطن خود بازگشت و بانجام وظائف از قبيل اقامه جماعت و تدريس و گفتن تفسير و غيره تاكنون اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

طبرسي، ابوذر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ اباذر بن المرحوم العالم الربانى آشيخ محمد طبرسى از علماء اخيار و فضلاء ابرار اين شهرستان است و در سال 1300 شمسى تقريبا متولد شده و پس از آموختن تحصيلات ابتدائى و مقدماتى در خدمت والد مرحوم و عم كرام و دائى فاضلش آقاى آقا محمد تقى دانش پژوه در سال 1324 مسافرت بتهران نموده و پس از طى دوره شش ساله مدرسه سپهسالار و دانشكده الهيات با دريافت ليسانس مهاجرت بقم نموده و از محضر مدرسين بزرگ آيه الله فكور يزدى و آيه الله سلطانى و آيه الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و در سال 1340 شمسى بعد از مراجعت از سفر بيت الله الحرام بوطن خود آمل برگشته و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات مذهبى و ترويج احكام پرداخته و تاكنون باين سمت افتخار دارد.

مؤلف گويد مترجم معظم از بيوتات اصيله و ريشه دار و از خاندان زهد و تقوا و علم و فضيلت است و داراى مقام حسب و نسب ميباشد.

والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام و ملجاءالانام آقاى آقاى شيخ محمد طبرسى از علماء مبرز آنسامان بوده و در سن 66 سالگى در سال 1316 شمسى از دنيا رفته است و عموى بزرگوار ايشان مرحوم آيه الله آقا شيخ عزيزالله طبرسى

از علماء موجه و محترم آنسامان بوده و در 13 محرم الحرام 1387 قمرى در سن 83 سالگى رحلت نموده است.

دائى فاضل و دانشمندش آقاى ميرزا محمد تقى دانش پژوه نيز از افاضل شمال است و بعد از فوت والدش چند سالى در قم استفاده نموده تا سال 1310 شمسى كه بتهران آمده و فلسفه را از مرحوم آيه الله ميرزا مهدى آشتيانى فرا گرفته و دوره دانشكده الهيات را هم طى نموده و كرسى استادى را اشغال نموده و هم متخصص در كتاب شناسى در ايران ميباشند.

و از اين خاندانست مرحوم مبرور دانشمند پارسا و مجتهد فقيه حاج ميرزا احمد دركائى بن العلامه ميرزا مهدى فقيه كه از شاگردان آيه الله العظمى ميرزا حبيب الله رشتى و سالها در آمل مشغول تدريس و ترويج دين بوده و در سن 83 سالگى در ماه رمضاه 1347 قمرى بدرود زندگى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

طبرسي، ابونصر حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر حسن بن فضل طبرسى صاحب مكارم الاخلاق متوفى حدود 580 هجرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن على بن ابيطالب ابومنصور طبرسى صاحب كتاب احتجاج متوفى حدود سنة 655 هجرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، ثقه لاسلام، ابوالفضل علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، عالم و فقيه امامى. او نوه ى امين الاسلام طبرسى صاحب «مجمع البيان» و از فقهاى بزرگ اماميه است. وى صاحب كتاب «مشكاه الانوار فى غرر الاخبار» است، كه به عنوان تتميم كتاب پدرش «مكارم الاخلاق» نگاشته است.او در اين كتاب از سيد جلال الدين ابى على بن حمزه موسوى روايت كرده است. از ديگر آثار وى كتاب «كنوز النجاح»، در ادعيه است، كه سيد ابن طاووس در كتاب «المجتنى» و كفعمى در «المصباح» از اين كتاب نقل كرده اند.[1]

ابوالفضل على بن حسن طبرسى صاحب مشكوةالانوار در ادعيه متوفى بعد از 600 هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (184 / 8)، بحارالانوار (9 / 1)، الذريعه (146 / 22 ،55-54 / 21 ،176 -175 / 18)، رياض العلماء (408 -406 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 183 / 6، قرن 104 / 7) الكنى و الالقاب (444 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (190 / 4).

طبري، ضياءالدين، ابوعلي، ابومحمد هارون

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم امامى. از علماى بزرگ قرن هشتم و از شاگردان علامه حلى (م 728 ق) بود. طبرى «قواعد» علامه حلى را با خط خود نوشت و آن را نز استاد خواند. استادش در 701 ق، در پشت جلد «قواعد»، او را با القابى مى ستايد و از او به عنوان فقيه فاضل نام مى برد، آن گاه روايت «الوقاعد» و تمامى مصنفات خود را در علوم عقلى و نقلى به وى اجازه مى دهد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (47 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 235 / 8)، لغت نامه (ذيل/ هارون).

طبري، محيي الدين عبدالقادر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1033 -976 ق)، عالم و اديب شافعى. در مكه به دنيا آمد. در دوازده سالگى قرآن كريم و «الفيه» ابن مالك و «اربعين» نووى را حفظ كرد و در پانزده سالگى شروع به تحصيلات علمى نمود. ادبيات، فقه، تفسير، حديث، طب، منطق، هيئت و حكمت را از بزرگان زمان خويش فراگرفت. طبرى نظم و نثر نيكويى داشت و خطيب و مفتى مكه بود. وى در مكه درگذشت. از آثارش: «عيون المسائل من اعيان الرسائل »؛ «الاساطين فى حج السلاطين»؛ شرح «المقصوره الدريديه» به نام «الآيات المقصوره/ الرايات المنصوره على الابيات المقصوره»؛ «كشف النقاب عن انساب الاربعه الاقطاب»؛ «افحام المجارى فى افهام البخارى»؛ «حسن السريره فى حسن السيره»، در سيره پيامبر (ص)؛ «سل السيف على حل كيف»؛ «كشف الخافى من كتاب الكافى»، در علم عروض و قافيه؛ «عرائس الابكار و غرائس الافكار»، در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (168 / 4)، ايضاح المكنون (646 ،379 ،368 ،359،135 ،119 ،97 ،22 / 2 ،404 ،108 ،68 ،7 / 1)، ريحانه (46 /

4)، الكنى و الالقاب (205 / 1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقادر)، معجم المؤلفين (303 / 5)، هديه العارفين (600 / 1).

طبسي حايري، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علينقى فرزند مرحوم حجت الاسلام حاج سيد كاظم حايرى طبسى از علماء و ائمه جماعت معاصر مسجد گوهرشاد مشهد مى باشند وى در كربلا متولد و پس از خواندن مقدمات و سطوح و درس خارج در خدمت علماء و آيات عظام كربلا و فوت مرحوم والدش به مشهد مهاجرت و اقامت نموده و به امامت در مسجد مزبور موفق و داراى آثارى مطبوع و مخطوط مى باشند كه از آنها دانستنيهاى سودمند يا كشكول طبسى در دو مجلد كرارا به طبع رسيده و مورد استفاده و استقبال عموم طبقات مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طبسي خراساني حائري، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1320 ق)، عالم امامى. اصلش از طبس خراسان است كه به هند مهاجرت كرد و ساكن حيدرآباد دكن شد. مدتى طولانى در آنجا مشغول به تدريس و تأليف و ارشاد و انجام ساير وظائف مذهبى بود. او در كربلا وفات يافت. از آثارش كتاب «انوار الابصار»، به فارسى است در رتبه پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و اثبات برترى مقام امامت پيامبر (ص) بر مرتبه نبوت آن حضرت، كه در 1302 ق از تأليف آن فارغ شده است. بر اين كتاب ميرزاى بزرگ شيرزاى و همچنين آيت الله ميراز حبيب الله رشتى و سيد ميرزا ابوالقاسم حجت طباطبائى و ملا محمد فاضل شرابيانى تقريظهايى نوشته اند. از ديگر آثار طبسى كتاب «اثبات النبوه الخاصه»است كه با كتاب «انوار الابصار» در 1308 ق در حيدرآباد به چاپ رسيد. اثر ديگر وى كتاب «المسائل النثاريه» است كه در جواب سوالات سيد نثار حسين عظيم آبادى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (371 / 20 ،414 / 2 ،101 / 1)، طبقات اعلام

الشيعه (قرن 1307 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (303 -302 / 4).

طبسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم طبسى از علماء معاصر شهرستان طبس مى باشد وى در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آسيد ابوالحسن اصفهانى ره و آيات ديگر استفاده و در زمان حيات استادش به طبس آمده و تا اكنون به اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى و دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 926 ق)، عالم و مترجم. وى از علماى اوايل قرن دهم هجرى است كه كتاب «الدر النظيم فى خواص القرآن العظيم» را به فارسى، به خواست برخى از سروران خود، در 926 ق ترجمه كرده است و در آن يادآور شده كه طبق مذهب اهل حق بسم الله جزئى از سوره به حساب مى آيد، مگر در سوره ى برائت، و در پايان متذكر شده كه ملا عبدالعلى بيرجندى اين كتاب را در 901 ق شرح كرده است.[1]

ملا احمد بن حاج محمد طبسى سكاكى مترجم كتاب الدر النظيم در خواص قرآن عظيم كه در سال 936 هجرى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (85 / 8 ،101 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 13 / 10)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طبسي، محمد ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم بن محمد على طبسى از شاگردان ميرزا محمد بن عبدالنبى اخبارى مقتول در سال 1232 قمرى بوده چنانچه در آخر جمله اى از رسائل استادش كه بخط خود نوشته است تصريح نموده در مجموعه اى كه نزد مرحوم محدث جليل حاج شيخ على اكبر نهاوندى بوده است و آن رسائل عبارتست از:

1- المجالى و شرح آن 2- نجم الولايه 3- شمس الحقيقه 4- حقيقة الاعيان 5- المطمر 6- حقيقة الشهود. علامه تهرانى در ج 2 ص 21 طبقات او را ياد نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه فقيه ملا شيخ محمدباقر طبسى وى برادر علامه فقيه ملا ميرزا محمد ابراهيم طبسى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصادق طبسى قبل از سال 1351 ق بوده و كتابى بنام (منهج السداد در ترجمه نجاه العباد) داشته چنانچه وى را صاحب الذريعه در طبقات ج 1 ص 855 ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدعلى بن محمد بن محمود بن مولانا على طبسى صاحب كتاب (تكمله زبدةالبيان) كه در سال 1084 ق فراغت يافته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبيب احمد آبادي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به «ناصر حكمت» فرزند ميرزا محمّد على بن حاج محمّد.

عالم فاضل، و حكيم جامع، و طبيب حاذق، عابد زاهد ورع متقّى، از اطبّاى مشهور، و مدّرسين طبّ قديم در اصفهان به شمار مى رفت. در تداوى امراض، مهارت و حذاقتى داشت و معالجات غريبه اى از او نقل مى شود.

در نزد ميرزا عبدالعلى هرندى، و ميرزا ابوالقاسم مدّرس رشتى، و حاج ميرزا محمد باقر حكيم باشى، و ميرزا ابوالحسن پاقلعه اى، و مدّت زمانى نزد آخوند كاشى و جهانگير خان قشقائى تلمّذ نموده، و در دوشنبه دوّم ربيع الثانى سال 1371 بسنّ نود و سه سالگى در اصفهان وفات يافته، در تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد.

رساله «افيونيّه» از تأليفات او است كه به فارسى تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طسوجي، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد جليل ملكى طسوجى از افاضل علماء معاصر حوزه علميه قم مى باشند ايشان تحصيلات سطوح را در طسوج در خدمت برادر بزرگوارش آقاى آقا سيد على اكبر و در شبستر در خدمت مرحوم حاج ميرزا كاظم آقا شبسترى انجام داده و سپس به قم مهاجرت و تا حال حاضر از محضر آيت اللَّه شريعتمدارى استفاده مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طسوجي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين موسوى طسوجى داراى پنج فرزند عالم به نامهاى زير كه از علماء و دانشمندان معاصر حوزه علميه قم محسوب مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طسوجي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى طسوجى عالم مطلق آن سامان و مورد توجه دولت و ملت و داراى برادرى به نام آقا سيد مرتضى موسوى مقيم اسلامبول بوده است.

مرحوم آقا سيد محمد دو فرزند به نام آقا سيد آقا موسوى و حاج سيد عبداللَّه داشته كه هر دو از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

اما- حاج سيد عبداللَّه مرحوم كه دانشمندى بزرگوار بود داراى سه فرزند عالم به اسامى زير بوده است.

1- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حبيب كه از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى و رفقاء درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى بوده.

2- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آسيد هاشم كه از علماء بزرگ شهرستان خوى و داراى تاليفات عديده بوده كه در باب خوى در جلد پنجم ذكرش گذشت.

3- مرحوم ثقةالاسلام آقا سيد مهدى كه در جوانى در شهرستان مرند در ضمن اشتغال به تحصيل دار فانى را وداع نمود اما مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد آقا كه عالمى جليل القدر و مسلط در فروعات فقهيه بوده داراى پنج فرزند به نامهاى زير:

1- آقا سيد احمد 2- آقا سيد اسداللَّه (كه داراى كرامات باهرات بوده) 3- آقا سيد محمد 4- آقا سيد على 5- آقا سيد حسين كه اهل منبر و وعظ بوده و برادران مذكورش تمامى از علماء محترم و ائمه جماعت بنام طسوج بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طسوجي، ملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ملك موسوى كه جامع معقول و منقول و داراى علوم غريبه بوده و در حدود سال 1352 قمرى در طسوج وفات نموده و اكنون قبرش مزار مردم آن سامانست.

سيد ملك ملكى (طسوجى) از علماء و ائمه جماعت معاصر شيراز است.

وى در بيت علم و فضيلت ديده

به جهان گشوده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و به درس خارج آيات عظام حوزه بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه. العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى خمينى شركت و از خرمن علوم آنان استفاده و بهره هاى كافى برده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى منحصراً از درس و بحث آقاى شريعتمدارى بهره مند شده تا در سال 1394 قمرى كه حسب الامر معظم له به شيراز عزيمت و در مسجد امام حسين (ع) (خيابان شاه شيراز) به اقامه جماعت و گفتن درس تفسير و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى ملكى كه داماد عموى گرامش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد عباس ملكى طسوجى است. از افاضل وارسته اين بيت است مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد ملك موسوى طسوجى از علماء بزرگ و بنام طسوج بودند و در حدود سال 1352 قمرى وفات و اكنون قبرش مزار مردم آن سامانست.

و برايش مقبره اى بنا و فرزند برومند و بزرگش آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد جمال كه از علماء اعلام نجف و شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غيرهما مى باشند مرتجلا در مدفن والد ماجد خود دوبيتى انشاد نموده و به كاشى بالاى درب مقبره اش كتيبه شده است كه در اينجا مى نگارم.

زر جمال الدين فى هذا المقام

فهو للاسلام قد كان امام

فاراد اللَّه ان يرفعه

فزهى كالنجم فى وادى السلام

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طواري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عباس طوارى فرزند آقا محمد طوارى يزدى يكى از فضلاء معاصر يزدى حوزه علميه قم است كه در حدود سال 1310 ش

در يزد متولد شده و در سال 1325 شمسى در سن 15 سالگى وارد تحصيل علوم دينيه شده و مقدمات و ادبيات و سطوح را در خدمت مدرسين يزد مانند آيت اللَّه آقا شيخ محمد علومى و آقا شيخ احمد علومى و آقايان مدرسى ها آقاى حاج سيد محمد و مرحوم آقا سيد احمد و آقا ميرزا آقا و آيت اللَّه حاج سيد عليرضا مدرسى خوانده و پس از آن در سال 1335 شمسى مسافرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام آقاى خوئى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى و آميرزا حسن و غير آنان استفاده نموده و در سال 1339 شمسى به ايران مراجعت و در قم اقامت و از محاضر و دراسات آيات عظام امام خمينى و آقاى مرعشى نجفى و آقاى گلپايگانى و آقاى شريعتمدارى و آقاى داماد استفاده نموده تا در سال 1355 شمسى كه به وطن و زادگاه خود پس از سى سال تحصيل بازگشت و به تدريس سطوح عالى در حوزه علميه يزد پرداخته و جز اين رشته به هيچ شغلى ديگر مانند امامت و يا منبر را اختيار ننموده است.

آقاى طوارى در موقع اقامتش در نجف اشرف شاهد معجزه اى از حضرت على اميرالمؤمنين عليه السلام بوده كه براى اهل ولاء ذكر آن بى اجر و ثواب نيست. گويند: كه روزى شخص گنگى كه به كلى لال بود و يك كلمه نمى توانست سخن بگويد متوسل به حضرت على عليه السلام شد و آن بزرگوار وى را شفا داده و قادر بر حرف زدن نمود و چون اين معجزه مشهود شد مردم در بازار جشن

بزرگى گرفته و چراغانى كردند.

تأليفات و آثار قلمى مترجم ما از اينقرار است.

1- نهايت التذكره در شرح تبصره علامه از اول تا آخر در پنج جلد عربى.

2- شرح مختصر نافع ملفق در دو جلد عربى.

3- شرح مبسوط شيخ طوسى در طهارت و صلوت در دو جلد عربى.

4- اقامه الشهود در شرح الجمل و العقود شيخ طوسى در دو جلد.

5- شرح بيان شهيد اول يك جلد عربى.

6- حاشيه استدلالى بر عروةالوثقى علامه طباطبائى يزدى در سه جلد عربى.

7- حاشيه بر كفايه آخوند خراسانى در يك جلد عربى.

8- حاشيه بر شرح حادى عشر فاضل مقداد يك جلد عربى.

9- بزرگترين سعادت بشر در علم اخلاق يك جلد فارسى.

10- انوارالسماء در برترى رسول اكرم (ص) بر انبياء فارسى.

11- آيت الكبرى در برترى حضرت امير (ع) بر تمام انبياء غير از نبى اكرم (ص).

12- الكلمات النفيسه در پند و اندرز و سخنان حكمت آميز.

13- تربيت اولاد در يك جلد فارسى كه در سال 1378 به چاپ رسيده.

14- جامع المنابر در سخنان و منابر ايشان است يك جلد فارسى.

15- معجزات و كرامات ائمه و اولادشان كه در قرون اخير ديده شده و به چاپ رسيده.

16- الحكايات و الفكاهيات در داستانهاى دانشمندان فارسى.

17- كشكول در متفرقات.

18- زنبيل در متفرقات در دو جلد.

19- سعادت الآفاق در علم اخلاق.

20- هدايت الانام در علم كلام.

21- طريقةالصواب در رد يهودى و نصرانى و غير آن.

22- گل و رياحين در اشعار و فكاهيات.

23- سرگذشت زندگانى مؤلف از آغاز تا پايان.

24- تقريرات دروس مرحوم آيت اللَّه محقق داماد.

25- روش آموزش و پرورش در اسلام كه به چاپ رسيده.

26- الصحاح من الآثار فى فضايل النبى و الائمة الاطهار.

27- جامع فضائل اهل البيت از طريق اهل سنت.

28- عظمت اسلام

و اسلاميان از نظر دانشمندان غير اسلامى.

29- اخلاق انسانى در علم اخلاق.

30- گناه و آثار آن در پيرامون گناهان و آثار مترتبه بر آن.

31- جامع الشتات در اخبار متفرقه در پنج جلد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طوسي، دختران شيخ

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجرى، از زنان دانشمند شيعه. آنها فنون ادب و فقه و حديث را از محضر پدرشان، شيخ طوسى (460 -385 ق) و برادرشان، شيخ ابوعلى حسن طوسى (پس از 515 ق) فراگرفتند و در اين رشته ها ترقى شايانى كردند. مادرشان، دختر شيخ مسعود بن ورام نيز از زنان دانشمند زمان خود بود. اين دو دختر از علماى عصر خود، از جمله پدر يا برادرشان داراى اجازه بودند. دختر بزرگ، همسر محمد بن احمد بن شهريار، متولى و خازن حريم امير مؤمنان على (ع) بود. شيخ ابوطالب حمزه، فرزند آن دو. نوه شيخ طوسى است. دختر كوچك نيز ازدواج كرد. ابن ادريس، صاحب كتاب السرائر، و سيد بن طاووس، از نوادگان او هستند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه، 275 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 424 / 3؛ هزاره ى شيخ طوسى، 22.

طوسي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد عابد، از علماى اخيار، و فضلاى ابرار، و مورد وثوق عموم طبقات بوده، در نجف اشرف متولد شده، و در نجف و اصفهان تحصيل نموده، عمده ى تحصيلات او در خدمت آقا سيد محمد باقر درچه اى و آخوند كاشى [و سيد ابوالقاسم دهكردى و آخوند فشاركى] در اصفهان بوده.

در 25 ربيع الاول سال 1379 به سن قريب به هشتاد وفات يافته، و در تكيه ى مجاور تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

گفت برنا از پى تاريخ او

(يوسف دين رفتى از مصر فنا)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ظهيري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسن ظهيرى امام جماعت مسجد سيمان رى از علماء و دانشمندان اين شهر است ولى تولدش در تهران و بعد از خواندن مقدمات و اوليات به عراق مهاجرت نموده و مدتها در نجف و كربلا اقامت و از محضر آيات عظام آن سامان فقها و اصولا استفاده كرده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى در سال 1366 قمرى مراجعت به تهران و در مدرسه مروى بتدريس و مباحثات پرداخته تا در حدود سال 1376 قمرى كه براى امامت مسجد مزبور انتخاب و تاكنون در آنجا از طريق محراب و منبر به تزويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

عاصي رشتي اصفهاني، محمد محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 -1270 ق)، عالم و شاعر، تخلص به عاصى. پدرش صاحب «جواهر الاصول» بود. وى در گيلان نشوونما يافت و براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت. شيخ محمد محسن نيز در اصفهان برآمد. او محققى كثيرالتأليف و شاعرى اديب و زاهدى عارف بود. در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر وفات يافت. جنازه اش به نجف منتقل شد و در آنجا دفن شد. شمار تأليفاتش، از كتاب و رساله، متجاوز از يكصدو شانزده مجلد مى شود. از جمله آثارش: «جامع المصائب»،در دو مجلد؛ «وسيله النجاه فى رفع المهلكات»، به فارسى، در جبر و تفويض كه در 1269 ق آن را به خواهش دوستش حاج محمد على قزوينى نگاشته؛ «اربعين»؛ «بنيان الاصول»؛ «كشف المقال»؛ «القواعد و الفوائد»؛ «مجمع الاذكار»؛ «مجمع المعانى»؛ «مرجع الضماير»، در دو مجلد؛ «منهاج الدين»، در اصول دين؛ «ديوان»شعر؛ «نظم المجالس»؛ مثنوى «شش دفتر»؛ مثنوى «شور و شيرين»، نظير «نان و حلوا»؛ «معراج الشهاده»،

نظير «حمله حيدرى». در «ريحانه الادب» و «نامها و نامدارهاى گيلان» نام صاحب عنوان به اشتباه محمد حسن ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (342 -341)، الذريعه (90 ،67 / 25 ،229 ،146 / 24 ،196 / 22 ،302 ،294 / 20 ،142 ،63 ،27 ،2 / 18 ،203 ،193 / 17 ،1004 ،674 -673 / 9 ،107 / 8 ،71 -70 / 5)، ريحانه (83 -82 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عاصى)، نامها و نامدارهاى گيلان (515).

عالمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن شيخ اسداللَّه عالمى اديب در شيراز بوده و تاليفاتى مانند كتاب (بصيرالسعداء) در شهادت سيدالشهداء (ع) و (عقود الدار النضيد) در مناقب حسين شهيد (ع) داشته كه با هم چاپ شده و در حدود 1340 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عالمي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن العالم الجليل الشيخ جواد عالمى دامغانى از علماء محترم معاصر است در شهر سمنان.

وى در شب نيمه ماه مبارك رمضان سال 1306 شمسى در قريه حجاجى دامغان متولد شده و پس از پرورش و دوران تحصيلات ابتدائى از شهريور سال 1322 خورشيدى در دامغان به تحصيل مقدمات علوم اسلامى پرداخته آنگاه مهاجرت به همدان نموده و در نزد اساتيد بزرگ آنجا چون حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى دامغانى زاده و حجةالاسلام حاج شيخ ابوالقاسم شاهنجرينى و حجةالاسلام حاج ميرزا اسداللَّه شريعتمدار غروى سطح را به پايان رسانيده و يك سال هم از محضر درس آيت اللَّه آقاى آخوند ملا على استفاده نموده و بعد از آن در سال 1330 شمسى به قم آمده و مدت دوازده سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى موسوى فقها و اصولا بهره مند شده و علوم عقلى فلسفه و تفسير كلام اللَّه را از محضر علامه طباطبائى كامياب شده.

و در سال 1342 شمسى حسب الامر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به سمنان منتقل و تا اكنون به اقامه جماعت و گفتن درس تفسير و اصول و اعتقادات و تدريس فقه و پرورش طلاب علوم اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده به شرح زير مى باشند.

1- پيغمبر و ياران پنج مجلد بطبع رسيده است.

2- جوانان چه مى پرسند بطبع رسيده است.

3- شاگردان مكتب امام بطبع

رسيده است.

4- صحنه هاى قيامت از ديدگاه قرآن ترجمه شاهد القيامه سيد قطب مخطوط

5- نهضتهاى مقدس مخطوط

6- تاريخ اجمالى ائمه عليهم السلام مخطوط

7- مناظرات مأمون در امر فدك مخطوط

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عاملي صغير، زين الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على بن محمد بن حسن بن شيخ زين الدين شهيد ثانى عاملى اصفهانى.

در ظهر روز سه شنبه 18 ذى حج 1078 متولد، و در حدود 1100 در جوانى وفات يافته. او را شيخ زين الدين صغير گويند، و عم بزرگوارش شيخ زين الدين محمد را اوسط، و شهيد ثانى را كبير گويند.

فاضل صالح بوده، و پدرش در كتاب «درالمنثور» مجملى از شرح حال او را نوشته، گويد: در اصفهان متولد، و هم در اين شهر وفات يافته، در مشهد مقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عبدالجليل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. بنده خداى بزرگوار) نصيرالدين ابوالرشيد رازى دانشمند شيعه (قر. 6 ه.) وى مؤلف كتاب النقض (نقض) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عبدمنافي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عبدمنافى از ائمه جماعت و مروجين دين و خدمتگذاران مذهب و ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام ميباشد.

تولد ايشان در تهران واقع و در آنجا از محاضر دانشمندان و علماء اعلام كسب فيض و كمال نموده و بنا بر درخواست و اراده حق تعالى رحل اقامت بزرگنده افكنده و در مسجد آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد، داراى اخلاق حميده و صفات پسنديده و مورد توجه مردم زرگنده و قلهك ميباشند، فرزند برومند ايشان ثقةالاسلام آقا سيد محسن عبدمنافى از محصلين بارع و مودب حوزه علميه اند كه بتحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

عتبي اسعد، ابوابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 404 ق)، عالم و شاعر. منشى عهد سلجوقيان و غزنويان بود و تا آخر ايام نظام الملك در قيد حيات بود. وى در مدرسه ى بيهقيه ى نيشابور كه امام ابوالحسن محمد بن شعيب، فقيه شافعى بنا كرد، ساكن شد و در مدرسه ى منيعى همان شهر كه ابوعلى حسان بن سعد از بزرگان نيشابور ساخته بود، تدريس مى كرد و مجلس املاء داشت. از آثار علمى وى: «تاج الرسائل»؛ «درّة التاج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (264 /1)، ريحانه (109 -108 /4)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم الادباء (100 -96 /6)، معجم المؤلفين (249 -248 /2).

عراقي، صابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه رازى در اعلام الشيعه قسم دوم از جزء اول ص 850 گويد: وى شيخ آغا صابر بن مولى محمد حسين كوهرودى سلطان آبادى عالمى بارع و فاضل و جليل، از معاصرين است فقه و اصول و غير آنرا در نزد عده اى از علماء و رجال فضل و اعلام دين خوانده و بعد بوظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج و نشر احكام و غير آنها پرداخته است، و او از علماء موجه و موثق شهرستان اراك بوده است.

نگارنده گويد: مسجد وى در اراك بنام مسجد حاج آقا صابر از مساجد معموره اراك است كه اكنون سليل و فريد ايشان آقاى صابرى در آن اقامت جماعت و ترويج دين مينمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا مجتبى بن العلامه الزاهد الحاج آقا محمد العراقى الملقب بزين الدين متوفى 28 صفر 1358 ق ابن العلامه الزاهد الورع (صاحب تصنيفات العديده) الاخوند ملا محمدباقر العراقى الكرهرودى الشهير بالكبير متوفى 25 ربيع الثانى 1315 هجرى قمرى كه از طرف مادر به سادات صحيح النسب و جليل القدر حسينى و از طرف جده امى به مرحوم آخوند ملا محمود ميثمى عراقى طاب ثراه (صاحب كتاب دارالسلام و كتب جوامع و قوامع و لوامع در فقه و اصول مفصل) منصوب مى باشند.

در سال 1323 ق در قريه كرهرود عراق متولد و در سن 14 سالگى به متابعت مرحوم والد (طبق تقاضاى اهالى و امريه علماء عصر) به قصبه كنگاور كه در دوازده فرسخى كرمانشاه و هيجده فرسخى همدان است جهت اقامت مهاجرت نموده و تحصيلات ابتدائى و مقدارى از سطح را خدمت پدر تلمذ و در سال 1349 قمرى به منظور

تكميل به وطن اصلى بازگشته و مدت چهار سال در محضر اساتيد فن و حجج اسلام مانند مرحوم آسيد محسن هفته اى و محقق مدقق آقا شيخ محمدسلطان العلماء تلمذ نموده و در سال 1353 مهاجرت به قم و از آيات عظام حوزه بالاخص مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى از آيت الله مرحومين خوانسارى و حجت استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در 28 صفر 1358 ق به واسطه فوت مرحوم والد به كنگاور مراجعت و تا هشت سال به ترويج دين و اقامه جماعت پرداخته و مسجد بزرگى با تمام جهات در مدت كوتاهى بنا نموده و ضمنا به تاليف كتابهائى كه ذيلا ذكر مى شود پرداخته تا در 16 محرم الحرام 1370 قمرى كه ثانيا به شهر قم مهاجرت نموده و بنابر مصلحت و امريه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحل اقامت انداخته و به جلسات درس و بحث آن مرحوم حاضر و حسب الامرشان در جلسه استفتاء وى شركت نموده و در ماه رجب 1377 دفاتر و پرونده هاى مربوط به نظام وظيفه آقايان طلاب و مديريت كتاب خانه فيضيه قم و توليت مدرسه مهدى قلى خان سابق و مدرسه آيت الله بروجردى امروز به معظم له واگذار و حقا خدمات شايانى بالخصوص نسبت به كتابخانه نموده است.

كتابخانه فيضيه قبل از سرپرستى ايشان در مدت 40 سال از تاسيس آن فقط داراى چهار هزار كتابهاى فقهى مندرس و مكرر در قفسه هاى چوبى نيمه تمام به انضمام چند قطعه ذيلوهاى رنگ و رو رفته بود، ولى بعد از مديريت ايشان در مدت كوتاهى رقم كتب به بيست هزار جلد كتاب در

فنون مختلف رسيد كه در قفسه هاى فلزى و وترين مخصوص براى كتب خطى و تا سر حد امكان وسيله آسايش فكرى آقايان مراجعه كنندگان آماده گرديد.

معظم له مسافرتهاى تاريخى و مذهبى مهمى نموده است از جمله در سال 1377 قمرى به رهبرى صدها نفر از مردم متدين تهران به سوريه براى حمل ضريح مطهر رقيه بنت الحسين عليه السلام نموده كه شايان اهميت بوده است، و نيز مسافر فى در معيت و مصاحبت سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى به همدان نموده كه تصادف با فوت آن مغفور له شده و جنازه را با آن عظمت فوق العاه و تجليل عظيم به قم آوردند

و اما آثار آن جناب به قرار زير است:

1- دومين بشر يا على بن الحسين الاكبر كتابى است مشتمل بر رجال نامى بنى ثقيف و قضاياى تاريخى شيرين و در فن خود بى نظير است.

2- وقايع الايام با سبك نوين.

3- ليله القدر در ذكر دليل و براهين در اينكه شب قدر شب بيست و سوم ماه رمضان است.

4- شرح زندگانى آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى در سى صفحه كه در مجله حكمت طبع شده است.

5- فهرست كتب كتابخانه مدرسه فيضيه در دو مجلد كه در سالهاى 78 و 1379 به طبع رسيده است.

از اغلب مراجع گذشته و حاضر داراى اجازات روايتى و اجتهاد و غيره مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عراقي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج آقا حسن فريد محسنى مزبور فرزند علامه حاج آقا محسن عراقى است. مرحوم آيه الله فريد ميفرمود جدم آقاى حاج آقا محسن يكى از حكماء و فقهاء نامى ايران در عصر خويش بوده و تولد او 1248 قمرى و در سال 1325 قمرى در گذشت

و در شهر اراك مدفون گرديده و مقبره او مشهور است نوشتجاتى از او در فقه و اصول در دست است كه قسمتى از آنها در نزد حقير ميباشد تلمذ او در بروجرد نزد علماء آنجا بوده است و مرحوم حاج سيد شفيع در كتاب رجال خويش از ايشان بخوبى ياد كرده است.

پدر بزرگوار اين جانب مرحوم حاج آقا مصطفى در ربيع الاول 1292 قمرى در شهر اراك متولد و پس از تكميل مقدمات و سطح در سال 1311 قمرى بعتبات عاليات مشرف و عمده تحصيل ايشان خدمت مرحوم آيه الله خراسانى بوده و مختصرى هم درك محضر مرحوم آقا سيد محمد فشاركى و مرحوم آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى را نموده در قسمت معقول هم از مرحوم آقا شيخ احمد شيرازى استفاده نموده پس از سفر مختصرى باراك در سال 1324 مجددا بنجف اشرف عزيمت نموده و در آنجا اقامت كرده و جزو ناميان و شاگردان درجه اول آيه الله خراسانى بشمار ميآمده است. پس از آن مراجعت و بافاده و تدريس مشغول و در 27 رجب 1371 قمرى برحمت ايزدى واصل و جسد شريفش بنجف اشرف حمل و در وادى السلام در مقبره شخصى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عرفاني، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يونس عرفانى يكى ديگر از چهره هاى درخشان و دانشمندان مبارز و فعال معاصر است در تهران. ايشان در سال 1313 شمسى برابر 1354 قمرى در طوالش به دنيا آمده و در سال 1327 شمسى براى تحصيل به اردبيل رفته و پس از خواندن ادبيات و مقدارى از سطوح در سال 1329 شمسى مهاجرت به قم نموده و سطوح عالى را از آيت اللَّه سلطانى

و آيت اللَّه حاج ميرزا على مشگينى و بعضى ديگر به پايان رسانيده سپس از درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى فقهاً و اصولاً استفاده كامل نموده و در سال 1343 شمسى اوائل تبعيد و گرفتارى امام به تهران منتقل و در منطقه غرب تهران خيابان هاشمى رحل اقامت افكنده و در مسجد حضرت سيدالشهداء آنجا به اقامه نماز جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار و نشر معارف اسلامى پرداخته و خدمات چشمگير و شايانى نموده و آثار گرانقدرى از قبيل تأسيس كتابخانه و تهيه كتب سودمندى براى مطالعه عموم و بالاخص نسل جوان از خود به يادگار گذارده است آقاى عرفانى علاوه بر اين وظائف براى خدمت بيشترى مكرر به كشورهاى پاكستان و مصر و لبنان و حجاز مسافرت نموده و در كنفرانسها و مؤتمرهاى اسلامى شركت و سخنرانيهاى جالبى ايرد نموده كه مورد اعجاب و تجليل دانشمندان و روشنفكران و دانشجويان عالى قرار گرفته است و بالاخص در سفر اخيرشان به لبنان از طرف آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى براى شركت در مجلس يادبودى كه از طرف دانشمندان و دانشجويان لبنانى براى مرحوم مبرور استاد مرتضى مطهرى شهيد تشكيل شده بود سخنرانى عجيب و مهمى نمودند كه در جرائد آن كشور و غيره منعكس گرديد.

خلاصه معظم له يكى از ستاره هاى فروزان و مجاهدين فداكار است كه شب و روز قولا و فعلا مشغول پيكار و مبارزه و خدمات دينى مى باشند كه شرح آن خود كتابى خواهد بود كه متاسفانه اينجا مجال آن نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

عريضي خراساني، جمال الدين، سيد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم. از بزرگان علماى

اماميه در قرن سيزدهم و از مجاورين حائر شريف حسينى بود. از تأليفات وى: «اصول جوامع العلم» يا «جوامع العلم»، در چهار مبحث: شناخت رب و شناخت نفس و شناخت احكام و شناخت چيزهايى كه انسان را از دين خارج مى كند، كه در 1240 ق تأليف شده؛ «الفواد الحائريه فى فقه الاماميه»، در شرح مبحث سوم «اصول جوامع العلم» ، در معرفت احكام. او اين كتاب «فوائد» را در 1247 ق وقف اولادش كرده است. صاحب ترجمه همان است كه شيخ احمد احسائى رساله ى «العلم» را در جواب او نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (332 / 16 ،180 / 2)، ريحانه (125 / 4).

عريضي يزدي، محمدرفيع

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرفيع حسينى عريضى يزدى صاحب كتاب خاتم سليمانى كه در ادعيه نوشته و آداب نماز شب را در آن شرح داده و ديگر كتاب شمس العارفين كه مشتمل بر عمل سه ماهه و اختيارات ايام و وقايع شهور است ديگر مرآت العبادات كه در عمل شب جمعه و روز جمعه است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عسكر زاده، لطفي علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

لطفي علي عسكرزاده (لطفي زاده، لطفي عسكرزاده، لطفي ع. زاده) استاد دانشگاه بركلي در كاليفرنيا و بنيان گذار نظريهٔ منطق فازي (Fuzzy Logic) است. در بخش يادكرد منابع اكثر متون فني مربوط به منطق فازي نام او به صورت «Zadeh» ذكر مي شود.

تولد و تحصيل

وي در سال 1921 ميلادي در شهر باكو در جمهوري آذربايجان متولد شد. پدرش روزنامه نگاري ايراني و اهل اردبيل و مادرش اهل روسيه بود. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران (دبيرستان البرز) و تحصيلات عالي را در دانشگاه تهران انجام داد. لطفي زاده در امتحانات كنكور سراسري، مقام دوم را كسب نمود. در سال 1942 رشته الكترونيك دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و در طي جنگ دوم جهاني براي ادامه تحصيلات به دانشگاه فني ماساچوست (ام.آي.تي) در آمريكا رفت و در سال 1946 بود كه درجه كارشناسي ارشد را در مهندسي برق دريافت كرد. در ام.آي.تي و دانشگاه كلمبيا به تحصيل ادامه داد.

پژوهش تخصصي

وي در دانشگاه كلمبيا با تدريس در زمينه «تئوري سيستم ها» كارش را آغاز كرد. سپس به تدريس در چند دانشگاه معتبر امريكا پرداخت. در سال 1959 به بركلي رفت تا به تدريس الكتروتكنيك بپردازد. از سال 1963 ابتدا در رشته الكتروتكنيك و پس از آن در رشته علوم كامپيوتر

كرسي استادي گرفت.

بازنشستگي

پروفسور لطفي زاده به طور رسمي از سال 1991 بازنشسته شده است، وي مقيم سانفرانسيسكو است و در آنجا به پروفسور «زاده» مشهور است. پروفسور لطفي زاده به هنگام فراغت به سرگرمي محبوبش عكاسي مي پردازد. او عاشق عكاسي است و تاكنون شخصيت هاي معروفي همچون رؤساي جمهور آمريكا، ترومن و نيكسون، رو به دوربين وي لبخند زده اند. سرگرمي ديگر پروفسور لطفي زاده HI FI است. او در اتاق نشيمن خود بيست و هشت بلندگوي حساس تعبيه نموده تا به موسيقي كلاسيك با كيفيت بالا گوش كند. سوابق و افتخارات

پروفسور لطفي زاده داراي بيست و پنج دكتراي افتخاري از دانشگاه هاي معتبر دنياست، بيش از دويست مقاله علمي را به تنهايي در كارنامه علمي خود دارد و در هيأت تحريريه پنجاه مجله علمي دنيا مقام «مشاور» را داراست. وي يكي از پژوهشگراني است كه داراي بيشترين يادكرد (Highly-Cited) در مقالات علمي دنيا مي باشد. با توجه به نقش منطق فازي در پيشرفت هاي نظري و عملي علم، نام پروفسور زاده در كنار فيلسوفان تاريخ علم ازجمله ارسطو (بنيانگذار منطق صفر و يك) و افلاطون ثبت شده است.

عسكري، حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن محمد عسكرى معروف به ميرزا عسكرى حسنى سمنانى عالمى جليل از علماء اخيار و اتقياء ابرار صاحب كرامات بوده است.

گويند وقتى ذوالفقار خان حاكم سمنان بر او غضب كرد و او را از شهر سمنان تبعيد نمود فتحعلى شاه قاجار خواب عجيبى در بزرگوارى و جلالت قدر سيد ديد پس حاكم را عزل و از سيد تجليل شايان نموده و عذرخواهى كرد و مسجد شاه سمنان را براى اقامه جماعت وى بنا نمود و توليت آن را

با او و فرزندان او سيد ابراهيم و سيد تقى و سيد حسن ثانى و سيد محسن و سيد على اكبر و در زمان ما با فرزندان مرحوم سيد على اكبر مرحوم ميرزا مسيح و برادرش سيد جواد مقيم تهران بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عسكري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى و نويسنده. مشهور به علامه ى عسكرى. در سامراء نشوونما يافت و ازين جهت به عسكرى مشهور شد. از مضحر بزرگان سامراء و نجف كسب فيض كرد. سالها به امر آيت الله حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از وى داشت و به انور دينى، اقامه جمعت و تأليف مشغول بود. چندين بار مورد حمله و اعتراض دولت بعثى عراق واقع شد، تا در 1391 ق اجبار به ايران مهاجرت كرد و در تهران سكونت گزيد و به تصنيف و تأليف و همچنين نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال ورزيد. از آثارش: «عبدالله بن سبا»، دو جلد؛ «احاديث عايشه» به عربى؛ «خمسون و مائه صحابى مختلق» يا «150 صحابى ساختگى»، دو مجلد.[1]

سيد مرتضى عسكرى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد شيخ الاسلام ساوجى از علماء مبرز و نويسندگان متبحر و ممتاز معاصر شميران است.

وى در سامرا نشو و نما يافته و از اين جهت به عسكرى شهرت يافته و از محضر آيات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده نموده و سالها بامر آيت اللَّه العظمى حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از معظم له داشته و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تأليف كتب مفيده و ارشاد مردم شيعى بغداد نموده و كرارا مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثى عراق واقع شده تا سال

1391 ق كه مجبورا به ايران مهاجرت و در شمال تهران (نزديك تجريش) سكونت و بتأليف و نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال دارند.

از آثار ارزنده آن جناب كه بطبع رسيده كتب زير است:

1- عبداللَّه بن سبا ج 1- اين كتاب در نجف و قاهره و بيروت و تهران و هند و پاكستان طبع شده.

2- عبداللَّه بن سبا ج 2- اين كتاب به (عربى) در تهران چاپ گرديده است.

3- احاديث عايشه ج 1- اين كتاب بعربى در تهران و به (اردو) در پاكستان چاپ شده.

ترجمه فارسى كتاب مزبور، بقلم محمد صادق نجمى و هاشم هريسى در قم و تهران چاپ شده.

4- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 1- اين كتاب به (عربى) در بيروت و بغداد چاپ شده.

5- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 2- آماده براى طبع ميباشد.

نگارنده گويد: علامه شهير آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى شهرت خدمات و آثارش در عراق و ايران باندازه ايست كه دوست و دشمن را بتقدير و تحسين واداشته و شروع خدمات ايشان بيك كتاب يا رساله مستقلى نيازمند است.

نوشته ها و تأليفات معظم له مورد توجه دانشمندان بزرگ مصرى و غيره ميباشد از جمله علامه بزرگ مصرى استاد محقق شيخ محمود ابوريه تقريظ مبسوطى بكتاب احاديث عايشه ايشان نوشته كه شايان اهميت است و ترجمه آن در مقدمه كتاب عايشه در دوران (على عليه السلام) بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (660 -659 / 4).

عطاردي، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزاللَّه عطاردى قوچانى از دانشمندان محقق و نويسندگان متتبع معاصر است. وى حدود سال 1352 قمرى در شهرستان قوچان ديده به جهان گشود.

پس از پشت سر گذاشتن

دوران كودكى اوليات و ادبيات را در قوچان سپس در مشهد مقدس و نقاط ديگر سطوح متوسط و عالى را به پايان رسانيده و از محضر پر فيض آيات عظام مرحوم آقاى ميلانى و ديگران استفاده كامل كرده و در فكر به دست آوردن مواريث علمى و تراث بزرگان قدماء دينى افتاده و براى نيل به آن هدف مسافرتهاى عديده اى به كشورهاى آسيائى پاكستان و هندوستان و كشمير و غيره نموده و از كتابخانه هاى بزرگ نظام حيدرآباد و موزه سالار جنگ در حيدرآباد ديدن و از كتابخانه اى علامه سيد حامد حسين صاحب عبقات در لكنهو بازديد و مبالغ بسيارى از ذخاير علمى به دست آورده و در اين راه تلاشهاى فراوانى كرده و متحمل شدايد بسيارى گرديده و در بسيارى از كنگره ها و هزاره ها شركت نموده و به تحقيق و تتبع پرداخته و از خود يادگارهاى ارزنده اى گذارده كه برخى از آنها را مى نگارم:

1- زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى حياته و مسنده يك جلد كه به طبع رسيده.

2- مسند امام رضا عليه السلام در دو مجلد كه به چاپ رسيده است.

جناب آقاى عطاردى از نويسندگان پرتلاش و كاوشگران پرجوش است كه همواره با پشت كار طاقت فرسائى در سفر و حضر به كار و رشته تحقيقات خود تداوم داده و آثار ارزنده اى مطبوعا و مخطوطا از خود به يادگار گذارده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

عظيمي زواره اي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: دى 1299، اصفهان.

درگذشت: 11 دى 1374، تهران.

احمد عظيمى زواره اى از دانشسراى عالى تهران به دريافت ليسانس رياضى نايل آمد. وى بنيانگذار انتشارات نيل و گروه فرهنگى آذر بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

عفيف الدين، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عفيف الدين محمد بن يعقوب در پرهيزكارى و پاكدامنى سرآمد اقران خود بوده و بنابر نوشته مجمل فصيحى در سال 753 كه مسجد جامع كرمان به امر امير مبارزالدين محمدمظفر بنا شد و به اتمام رسيد. شاه مولا اعظم امام ربانى مولانا عفيف المله والدين محمد بن يعقوب را درخواست كرد از يزد به كرمان آمده و در روز جمعه با امامت خود مسجد را افتتاح نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

علاءالدين گلستانه، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 ق)، عالم دينى، محدث و زاهد. معروف به ميرزا علاءالدين گلستانه. وى بزرگ سادات گلستانه اصفهان بود و نسب به اما حسن مجتبى (ع) ميرساند. گفته اند كه او عالمى عابد و محققى جليل القدر و از ثقات محدثين بود. وى تمام عمر را در عبادت به سر برد و داراى اخلاق و خصال نيكو و جامع علوم عقلى و نقلى بود. دو مرتبه به او صدارت را پيشنهاد و تكليف نمودند، ليكن از كثرت عقل و زهد قبول ننمود. تصنيفات او در اثبات تبحر علمى او در زمينه هاى گوناگون كافى است. از آثارش: «حدائق الحقائق فى شرح كلمات كلام الله الناطق » و «بهجه الحدائق»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «منهج اليقين» شرحى بر «رساله ى» وصيت حضرت صادق (ع) كه آن حضرت براى اصحاب خويش نگاشته و آنان را در نمازخانه منزلشان قرار داده بودند و چون از نماز فارغ مى شدند در آن نگريستند، اين رساله در كتاب «بحارالانوار» ج 75 آمده است؛ «روضه الشهداء»؛ «روضه العرفاء» يا «كاشف الاسماء»، در شرح «الاسماء الحسنى»؛ «ترتيب مشيخه من لا يحضره الفقيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (61 / 9)، بحارالانوار (224 -210

/ 75)، الذريعه (427 / 24 ،201 -200 / 23 ،170 ،145 / 14 ،226 -225 ،214 ،89 / 13 ،300 -299 ،295 / 11 ،285 -284 / 6 ،70-69 / 4 ،161 / 3)، ريحانه (165 -163 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 488 -486/ 12)، الكنى و الالقاب (477 / 2)، مواد التواريخ (208)، هديه الاحباب (201).

علامه شهرياري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در حدود سال 1325 ق متولد شده و پس از خواندن فارسى و مقدمات در زادگاه خود و تهران در اوائل تاسيس حوزه علميه قم مهاجرت به دارالعلم قم نموده و سطوح را در خدمت مدرسين حوزه تكميل و معقول (شرح منظومه) و غيره را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى استفاده و در درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حايرى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه حجت و غيرهم حاضر و كسب فيض نموده آنگاه براى خدمات دينى و اجتماعى و تبليغ احكام مراجعت و در عليشاه عوض مركز شهريار اقامت و تاكنون بانجام وظائف دينى و غيره اشتغال دارند.

داراى اجازات روايتى و غيره از مرحوم ثقةالمحدثين حاج شيخ عباس قمى و ديگران مى باشند.

نگارنده گويد: آقاى علامه شهريارى عالمى بصير و فاضلى روشن ضمير و داراى طبع روان و ذوق فراوان و خوش مجلس و محاوره مى باشند. ديوان اشعارى در مدايح و مراثى و نصايح و مواعظ دارند كه بنظر آيت اللَّه العظمى و العلامه الكبرى آقاى مرعشى نجفى مد ظله رسيده و تقريظ جامع و كاملى كه مقام علمى و ادبى مترجم معظم را معرفى مى كنند بر آن مرقوم فرموده اند

ولى متاسفانه تاكنون بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علامي هشترودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد علامى بن العلم العلام آقا شيخ محسن علامى از فضلاء آذربايجان مقيم قم مى باشد.

وى در سال 1302 شمسى در سراسكند كه از محال هشترود مى باشد و در سن پانزده سالگى به تبريز آمده و بتحصيل علوم دينى پرداخته و در سن بيست سالگى مكاسب را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى صاحب كتاب (هدايه الطالب الى اسرار المكاسب) و كتاب فرائد را محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود دوز دوزانى خوانده و ضمنا بتدريس مطول و لمعه اشتغال داشته و در سن 25 سالگى در سال 1327 شمسى به قم آمده و كفايه را از محضر مبارك آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مد ظله آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى برجرودى شركت نموده و استفاده كامل كرده و بتدريس رسائل و مكاسب پرداخته و چند سالى است كه در تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در مسجد امام حسين (كوچه شيخ مهدى) ترويج دين اشتغال دارد. معظم له حكمت و فلسفه را هم از محضر آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى و علامه بزرگوار آقاى طباطبائى آموخته است.

داراى آثار علمى ميباشد كه از آنها است:

1- ايضاح المطالب فى شرح المكاسب كه بطبع رسيده است.

2- جلد دوم غايه الايضاح كه داراى پنجاه ماده است.

3- رساله اى در اصول الدين كه تحقيقى و اجتهادى و استدلالى نوشته اند.

4- كتاب جامع الروايات والمطالب.

5- تقريرات درس طهاره مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى.

6- تقريرات بحث بيع مكاسب مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علامي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد علامى تبريزى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه است وى در تبريز متولد و پس

از خواندن مقدمات و ادبيات در مدرسه طالبيه تبريز به قم مهاجرت و سطوح را تكميل و به درس خارج آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى حاضر و حدود ده سال استفاده نموده و مورد توجه مخصوص آنجناب گرديده تا سال 1394 قمرى كه پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن علامى مذكور به تقاضاى اهالى مسجد آن مرحوم و حسب الامر آيت اللَّه شريعتمدارى به كرمانشاه مهاجرت و تااكنون به اقامه جماعت در مسجد تركها و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارند

نگارنده گويد: آقاى علامى فاضلى ظريف و خوش مجلس و محاوره و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و صفا و صداقت مى باشند

و در مسجد مزبور كتابخانه اى براى جوانان تأسيس و شبها جلسه پاسخ به پرسشها بعد از نماز مغرب و عشا دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علائي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدابراهيم علائى از فضلاء اهل منبر و دانشمندان خطباء معاصر مى باشد.

وى در حدود سال 1342 ق در اراك متولد شده و پس از پرورش صحيح و خواندن دروس جديد تا درجه ديپلمى به تحصيل علوم ادبيه و عربيه پرداخته و مقدمات و ادبيات را از مدرسين اراك آموخته و متون و خارج فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه آقاى گلپايگانى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد و دانشمندان ديگر آن سامان فراگرفته و هم به بعضى از زبانهاى زنده روز كاملا آشنا شده و بواسطه مطالعه در علوم و فنون مختلفه اطلاعات وسيعى در علوم روز كسب نموده و با اينكه فرهنگ اراك و غيره مى خواست با دادن حقوق زيادى از مقام استادى وى براى تدريس دبيرستانها استفاده كند معظم له نپذيرفته و رشته منبر

و سخنرانى را انتخاب و از اين راه در اراك و غيره خدمات بارزى به دين نموده و بسيارى از نسل جوان و روشنفكر آن را ارشاد و از انحراف و مسير غلط گردانيده است.

جناب آقاى علائى از سال 1390 ق منتقل به تهران شده و تا حال حاضر از طريق منبر و وعظ در هيئت محترم (فاطميون) تهران و مساجد و مجالس ديگر به انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

مؤلف گويد: قريب سى سالست كه معظم له را از نزديك مى شناسم دانشمندى وارسته و واعظى شايسته و اديبى فرزانه و خطيبى پرمايه و فاضلى خليق و دوستى صديق مى باشد. بيانى مليح و منطقى صريح دارد.

منبرش اخلاقى و آموزنده و در بحث ولايت و فضائل خاندان رسالت بسيار ارزنده مى باشد. از خداوند بزرگ موقعيت و پيروزى امثال ايشان را خواسته و برادران دينى را به قدردانى از اين گونه خدمتگذاران كه زبان گوياى شيعه و خلفاء رسول ص هستند توصيه مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علم الهدي شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد على اكبر واعظ طباطبائى يزدى است كه در 13 رجب 1297 متولد گرديد، و در شب 5 شنبه 17 جمادى الثانيه ى اين سال وفات يافته، جنازه به شيراز منتقل گرديده، در شاه چراغ مدفون گرديد.

عالم جليل، و فقيه محدث، و اديب جامع، و شاعر كامل بود، و سال ها در اصفهان ساكن، و محضرش مجمع افاضل و اماثل بوده، در اخلاق و ملكات نفسانى و قدرت حفظ، عديم النظير بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علماء، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد رضاى قمى معروف به علماء از افاضل دانشمندان و قدماء حوزه علميه و ائمه جماعت شهرستان مذهبى قم است.

تولدش در قم واقع شده و سطوح را از مدرسين حوزه بالاخص حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله فراگرفته و بالغ بر 18 سال از ابحاث زعيم اعظم شيعه آيت الله بروجردى استفاده كرده و بعد منحصرا به درس خارج آيت الله العظمى مرعشى نجفى حاضر شده و مى شود.

عالمى ظريف و دانشمندى لطيف و خوش اخلاق و محاوره است همواره چهره اش گشاده و لبانش متبسم و در اكثر بحثها و دروس سيدنا الاستاد فقيه اهل البيت عليهم السلام آقاى مرعشى نجفى سلمه الله با ما شركت داشته و دارند.

برادر ايشانست ثقه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا حسين علماء كه نيز از شركاء درس آيت اللهى مرعشى نجفى هستند و از طرف معظم له در هفته يكشنبه يا دوشنبه در مسجد جمكران اقامه جماعت نموده مردم را در پيرامون ولايت مستفيض و بهره مند مى نمايند و نيز در شهر قم از طريق منبر ارشاد مردم نموده و بيان احكام و معارف اسلام مى نمايند و همه روزه ظهر و شب در نماز جماعت

آيت الله مرعشى شركت نموده و استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

علم الهدي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم بن سيد محمدحسين معروف به (علم الهدى) سبزوارى از فضلاء اصحاب حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى مد ظله العالى و علماء اعلام معاصر مشهد مقدسند.

وى از طرف پدر منتهى ميشود سلسله اجدادش به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين (ع).

قسمتى از نياكان وى در قوچان زندگى ميكردند و پس از زلزله هاى متواليه كه موجب ويرانى قسمتى از آن شهر گرديده يكى از اجدادش بنام ميرزا ابراهيم با خويشان نزديك خود از آنجا به سبزوار هجرت نموده و آنجا را براى خود وطن اتخاذ كرده است و مرحوم پدر و جدش در سبزوار از مزرعه اى كه بنام كلاته خواجه على داشتند اعاشه مى كردند.

وى با اشتياق بسيار مفرط پس از خواندن دروس فارسى به مدرسه حكيم بزرگ مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى وارد و مقدمات و ادبيات را خدمت مرحوم حاج ميرزا محمد مهدى كه از ادباء و معاريف سبزوار و مرحوم آقا شيخ نظام الدين رضوان اللَّه تعالى عليه كه از اعلام و اكابر نيز به شمار مى رفت تلمذ كرده و مقدارى از منطق و مختصرى از فلسفه را خدمت مرحوم آقاى فاضل هاشمى ره خوانده و در سن بيست سالگى پس از از دست دادن مرحوم مرحوم والدش با رنج و زحمت فراوان و كمال مشقت عزيمت به عراق نموده و مدتى در كربلا معلى در زمان رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى به تحصيل پرداخته و سطح كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى ميلانى استفاده نموده و مقدارى از رسائل را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا سيد زين العابدين كاشانى و

مقدارى از مكاسب را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى شيرازى فراگرفته و بعد از چند سالى به نجف مشرف و سطوح نهائى كفايه و مكاسب را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج شيخ على محمد بروجردى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيدعلى مدرس نورى و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله استفاده نموده و پس از چندى در اثر ابتلا به كسالت دوباره به كربلا مراجعت و به درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى شركت و استفاده نموده و پس از تشرف معظم له به مشهد و آمدن آيت اللَّه خوئى به كربلا و مجلس درس گذاشتن به درس ايشان حاضر و از درس اصول معظم له استفاده نموده تا آيت اللَّه ميلانى مراجعت به كربلا و آقاى خوئى به نجف بازگشته ايشان به درس آقاى ميلانى حاضر شده و فقها و اصولا كسب فيض نموده و در خدمت آيت اللَّه ميلانى به كربلا برگشته و از كليه ابحاث آن جناب در فقه و اصول و تفسير بهره مند شده و دراسات ايشان را به رشته تحرير برآورده تا هنگام مهاجرت آيت اللَّه ميلانى به ارض اقدس ايشان هم بعد از 17 سال توقف در اعتاب عاليات به اشاره معظم له به مشهد آمده و تا حال حاضر كه حدود 18 سالست از محضر ايشان استفاده نموده و كليه افادات ايشان را مرقوم داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

علم الهدي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد بن العالم الجليل الحاج السيد على بن الحسين معروف بعلم الهدى خراسانى از علماء اعلام و وعاظ كرام معاصر تهران است.

وى در سال 1348 ق تقريبا در مشهد مقدس متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات (در

خدمت آقاى اديب نيشابورى و محقق نوغانى) قسمتى از سطوح را از مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى فراگرفته آنگاه به قم مهاجرت و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر و دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه موسوى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و در ماه محرم و صفر و ماه رمضان براى تبليغ احكام و تنوير افكار بنا بر دعوت به شهرستانها و بالاخص بمركز و عاصمه تشيع (تهران) مسافرت و از راه منبر و بيان خدماتى انجام داده و مورد توجه بسيارى از مردم متدين و دانا و روشن فكر قرار گرفته كه از ايشان براى اداره مسجد (صاحب الزمان) انتهاى خيابان شاهپور دعوت و از سال 1390 ق تاكنون در مسجد مزبور به اقامه جماعت

و گفتن تفسير قرآن و مواعظ حسنه اشتغال دارند و در مجالس بسيار ديگرى از هيئات مذهبى انجام وظيفه مى نمايند.

نگارنده گويد: آن جناب داراى منطقى گويا و بيانى شيوا و محامد آداب و محاسن اخلاق و موصوف بفضل و تقوا و با برادر ارجمندش كه ترجمه اش ذيلا خواهم نوشت ستاره درخشان از آسمان علم قم و خراسان مى باشند كه در محيط تهران به نورافشانى و روشن كردن دلها و افكار روشنگران فروزندگى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علم الهدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، عالم امامى. در كربلا به دنيا آمد و در مهد علم و شرافت پرورش يافت. به اتفاق پدرش به ايران آمد و به مشهد رضوى رهسپار شد. مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر معين الغرباء تحصيل نمود و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن

روز مشهد شركت كرد و در اثر تتبع و جديت به مقام اجتهاد رسيد و از آيت الله سيد محمد عصار به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. پس از پدر، به اقامه جماعت در جامع گوهرشاد پرداخت. چند سال بعد براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهره ها برد و به دريافت اجازه ى اجتهاد از آن بزرگواران نيز نايل شد و به مشهد بازگشت. از آثارش: كتاب «رساله الوضوء»، عربى؛ «رساله المياه»، عربى، در احكام آبها؛ «رايت رهنما»، در چهار جلد، در اصول عقايد، امامت و اثبات آن و نقل معجزات ائمه اطهار (ع)؛ كتاب «عدل و معاد»؛ كتاب «نهج الخطابه» كه جلد اول آن به خطب پيامبر اكرم (ص) و جلد دوم به خطبه هاى حضرت اميرالمؤمنين (ع) و جلد سوم به خطبه هاى ساير ائمه اطهار (ع)به ضميمه خطبه هاى حضرت فاطمه زهرا (س) و خطبه هاى حضرت زينب (س) پرداخته است؛كتاب «مناظرات».[1]

سيد على بن العالم الجليل السيد محمدحسين نجفى بن السيد الاجله عماد التوليه معروف به علم الهدى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار مشهد مقدس و آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه و الثناء مى باشد.

وى در نهم ماه شعبان المعظم سال 1312 قمرى هزار و سيصد و دوازده قمرى (سال فوت زعيم اعظم و پيشواى معظم شيعيان آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى) در كربلا متولد شده و در مهد علم و شرافت پرورش يافته و به اتفاق مرحوم والدش به ايران و مشهد مقدس آمده و در مسير راه (همدان و غيره) مورد استقبال و احترام مردم واقع گرديده و چندى

توقف سپس وارد ارض اقدس شده و پس از گذرانيدن دوران طفوليت وارد مرحله تحصيل و در كسوت مقدس روحانيت درآمده و مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر استاد بزرگ مرحوم معين الغرباء تحصيل نموده و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن روز مشهد شركت و در اثر تتبع و حديت به مقام رفيع اجتهاد رسيده و از مرحوم آيت اللَّه سيد محمد عصار كه از علماء بزرگ ايران بود نائل به اخذ اجتهاد گرديده و در آن اوقات كتابى در مرد استنباط احكام وضوء بنام رساله الوضوء نگاشت.

در سال 1339 قمرى والد معظمش كه از علماء بنام خراسان بود و در خصوص استخاره شهرت بسرائى داشت از دنيا رفت و راتبه اقامه جماعت آن مرحوم در جامع گوهرشاد به ايشان محول گرديد و در عين حال پس از دو سه سال براى ادامه تحصيل مهاجرت به نجف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و پس از مدتى با دريافت اجتهاد از آن بزرگواران به مشهد مراجعت و تا هم اكنون به ارشاد مردم و تأليف و تصنيف كتاب اشتغال دارند.

آثار قلمى معظم له از اين قرار است.

1- كتاب رساله الوضوء عربى مخطوط 2- رسالت المياه عربى در موضوع احكام آبها 1 مخطوط.

3- رايت رهنماج 1- (فارسى) دو مرتبه طبع شده است اين كتاب در اصول عقايد و اثبات توحيد و دفع شبهات مادبين و طبيعين و گفتگو درباره نبوت عامه و نبوت خاصه.

4- رايت رهنماج 2 در موضوع امامت و اثبات خلافت بلا فصل اميرالمومنين (ع) و

امامت امام حسن مجتبى و امامت امام حسين عليه السلام و فلسفه نهضت آنجناب مطبوع.

5- رايت رهنماج 3 و 4 درباره اثبات امامت و نقل معجزات ساير ائمه اطهار عليه السلام و دفع شبهات كيسانيه و واقفيه و مدعيان مهدويت و فرقه ضاله و مضله بهائيت و فلسفه غيبت و رمز طول عمر حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء.

6- كتاب عدل و معاد درباره تشريح جهان آخرت و عالم پس از مرگ و عالم برزخ و سوال نكيرين و سير ارواح و بعث و نشر در روز رستاخيز و بهشت و دوزخ از طريق روايات و آيات و دفع عموم شبهات و اشكالات وارده در اين موارد و نيز درباره اثبات امر بين الامرين جبر و تفويض (مطبوع).

7- كتاب نهج الخطابه در خطب النبى والائمه عليهم السلام فارسى و عربى ج 1 در نقل كليه خطبه هاى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و اخبار معراجيه و وصاياى آن حضرت به اميرالمؤمنين (ع) و ابوذر به ضميمه ترجمه.

8- نهج الخطابه ج 2- خطبات مولى الموحدين اميرالمؤمنين (ع) كه در نهج البلاغه موجود نيست- مخطوط.

9- نهج الخطابه ج 3- خطبات ساير ائمه اطهار عليهم السلام به ضميمه خطبه هاى حضرت صديقه كبرى فاطمه سلام اللَّه عليهاسلام.

10- كتاب مناظرات درباره نقل برخى از مناظراتى كه خود ايشان با افراد خارج از دين نموده اند به ضميمه نقل چند مورد از مناظرات قدماء و صحابه.

نگارنده گويد آقاى علم الهدى مضافا بر آن آثار فرزندان دانشمندان و مروج چندى دارند كه از باقيات الصالحات ايشانست و آنها از اين قرار است.

1- سيد الاعلام آقاى حاج سيد كاظم علم الهدى مقيم مشهد از وعاظ و محدثين معاصر مشهد مى باشند.

2- حجةالاسلام آقاى حاج آقا

محمد علم الهدى مقيم تهران و امام مسجد الزهراء خيابان آب منگل.

3- حجةالاسلام آقاى حاج آقا جواد علم الهدى مقيم تهران و امام جماعت مسجد صاحب الزمان خيابان شاهپور.

4- ثقةالاسلام آقاى آقاسيد احمد علم الهدى مشهد كه از فضلاء و خطباء بليغ اكنون مقيم تهران ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1664 -1663 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (147 -144 / 7).

علمي عراقي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى شيخ محمود علمى از علماء محترم و دانشمندان معظم و قدماء مكرم حوزه علميه قم اند كه به محامد آداب و محاسن اخلاق و متانت موصوف و و به فضل و تقوا معروف مى باشند. در ربيع المولود 1323 قمرى در اراك متولد شده و پس از طى مقدمات در سال 1340 قمرى به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مرحوم ميرزا محمد ثابتى همدانى و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم آيت الله صدر استفاده كرده و به درس و بحث مرحوم آيت الله حايرى شركت نموده و پس از فوت آن مرحوم از محضر آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالغ بر هيجده سال از مرحوم آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و چندين سال تصدى امور مدارس فيضيه و دارالشفاء از طرف آن مرحوم با ايشان بوده است و پس از آن مرحوم به آيت الله العظمى شريعتمدارى پيوسته و تا هم اكنون به مباحثه معظم له شركت مى نمايند.

حكايت كردند براى نگارنده كه در ماه شوال 1392 ق شبى در خواب ديدم كه حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف ظهور كرده اند پس شرفياب شدم حضورشان ديدم عده اى از آقايان هستند محضرشان كه در ميان آنها جناب آقاى قاضى طباطبائى حاج سيد

حسين و آقاى حاج سيد مرتضى برقعى واعظ معروف بود و مى خواستند قبل از قيامشان منبر بروند پس آقاى قاضى گفتند منبر آقا را مقابل قبله بگذارند آقاى برقعى گفتند منبر آقا را رو به كشور تركيه بگذاريد كه آقا با مردم تركيه صحبت كنند پس منبر را به سمت تركيه گذاردند و آقا به منبر رفتند و من از خواب بيدار شدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

علوي بروجردي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين علوى طباطبائى فرزند حجةالاسلام و المسلمين مرحوم حاج سيد ابوالقاسم علوى دومين داماد آيت اللَّه العظمى بروجردى و از بنى اعمام ايشان از خاندان طباطبائى بروجرد هستند. جد ايشان مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدحسين از علماء بزرگ بروجرد و حوزه علمى ايشان در عصر خودش از حوزه هاى بزرگ بروجرد بوده است.

و نيز جد بزرگ او مرحوم حاج سيد ابوتراب از بزرگان سلسله طباطبائى در جود سخا و حسن خلق زبانزد خاص و عام بوده است. مقبره اش در نجف اشرف در بقعه مرحوم بحرالعلوم عليه الرحمه است.

مترجم گرامى ما در سال 1304 شمسى در بروجرد متولد شده و در دبستان و دبيرستان آن شهر تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه داده و بعد از تشرف مرحوم آيت اللَّه فقيد به قم بفاصله شش ماه به قم مشرف و شروع بتحصيل علوم دينى نموده و بعد از فراغت از سطوح در نزد اساتيد معظم حوزه هفت سال در محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى حاضر و از خرمن فضيلت آن مرد بزرگ خوشه ها چيده و در سال 1328 شمسى بمصاهرت آن بزرگوار مفتخر و پس از فوت آن مرحوم مهاجرت به تهران نموده و در مسجد فخريه تهران بعد

از فوت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر بحرالعلوم تهرانى به اقامه جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع مبين و تنوير افكار جوانان و روشنفكران پرداخته و تا هم اكنون به اين خدمات اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آقاى علوى علاوه بر تحصيلات جديد و قديم بزبان انگليسى نيز تسلط دارند و دانشمندى اديب و آشناى به ادبيات عربى و فارسى مى باشند و در نويسندگى نيز توانا هستند.

از آثار مطبوع ايشان كتاب خاطرات زندگانى حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى است كه در بيست و پنج هزار نسخه منتشر گرديده.

و ديگر از آثار وى تأسيس حسينيه علوى در خيابان فرهنگ نزديك به خيابان اميريه مى باشد كه پايگاه و مركز حساسى براى نشر معارف اسلامى است و در روزهاى جمعه از اول آفتاب تا قريب بظهر خطباء و گويندگان بزرگ براى صدها نفر مردم مركز موعظه نموده و سخنرانى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي سبزواري، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1326 ق)، عالم دينى و نويسنده. در سبزوار به دنيا آمد. به كاظمين رفت و در آن شهر نشوونما يافت و از محضر شيخ على شاهرودى و ديگران استفاده نمود. وى در زمان حيات پدرش، در جوانى، در سبزوار از دنيا رفت. از آثارش: كتاب «تاريخ طوس» يا «تاريخ مشهد الرضوى» كه در 1346 ق در بغداد به چاپ رسيد؛ رساله اى در «زندگانى علامه سيد هبه الدين شهرستانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (336 / 7)، الذريعه (263 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (144 / 7).

علوي شهيدي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا محمّد باقر علوى شهيدى عالم فاضل زاهد، از ائمّه جماعت اصفهان كه به جاى پدر در مسجد مقابل مدرسه نيم آورد اقامه جماعت مى فرمود.

از شاگردان پدر خود، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا سيد مهدى درچه اى، و ميرزا حسين همدانى، و آخوند كاشى بود.

در شب 25 محرم سال 1385 بسنّ متجاوز از هفتاد و پنج وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

علوي فريدني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد مرتضى بن السيد موسى علوى از علماء اعلام و قدماء عظام حوزه علميه است كه به زيور علم و كمال و خصال حميده و ملكات فاضله آراسته اند مرحوم والدش آقا سيد موسى از سادات و اشراف محال فريدن اصفهان بوده اند.

معظم له در سال 1328 قمرى در فريدن به دنيا آمد و در سن 16 سالگى در سال 1344 مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مرحوم آقا سيد مهدى كشفى و مرحوم اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و آيت الله العظمى گلپايگانى استفاده نموده و به درس خارج مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و ضمنا تدريس سطوح عالى را هم نموده و پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردى به مناسبت وصلت با مرجع بزرگوار آيت الله گلپايگانى منحصرا به درس آن جناب حاضر شده و از ملازمين و منقطعين به ايشان مى باشد ادام الله بركاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

علوي قزويني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد فرزند عالم جليل حاج آقا بزرگ علوى قزوينى از علماء و ائمه جماعت معاصر دارالمؤمنين قزوين است. در سال 1307 شمسى در بلده طيبه قم متولد شده و تحصيلات مقدماتى و سطوح را در شهرستان قزوين نزد والد بزرگوارش و ساير اساتيد گرانقدر آن سامان عموى آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن رفيعى و آقا سيد محمد تنكابنى به اتمام رسانيده و در سال 1335 شمسى برابر 1375 قمرى عزيمت به قم نموده و از محضر آيات عظام و اساتيد بزرگوار آن ديار بهره مند گرديده و بالاخص افتخار شركت در درس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه

خمينى و نيز حكيم متاله و فيلسوف الهى و مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبائى صاحب تفسير و زين الميزان و عالم ربانى حاج شيخ مرتضى حايرى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اللَّه اراكى و حاج شيخ مرتضى حايرى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و آيت اللَّه اراكى و حاج شيخ محمد فكورى يزدى استفاده نموده و بعد از تكميل مراتب علمى مراجعت به قزوين و به تدريس علوم مختلفه دينى و اقامه جماعت در مسجد سلطانى (مسجدالنبى- ص) و مسجد محله مسكونى خود (مسجد شيشه گرها) پرداخته و تاكنون اشتغال دارند. از آثار علمى ايشان تقريرات اساتيد حوزه علميه قم مى باشد.

و از باقيات الصالحات معظم له:

1- بناء حسينيه سيدالشهداء در قزوين است و واقف آن مرحوم آقا مير عبدالباقى است كه توليت آن را با علماء و دانشمندان از خاندان علوى مى باشد و اين حسينيه مدتها به صورت مخروبه درآمده و تعطيل بود كه به همت والاى ايشان تعمير و به صورت عالى و باشكوهى درآمده و اكنون مورد استفاده عموم علاقمندان مى باشد و در آن نشر معارف اسلامى و تبليغ دين و ترويج احكام و تفسير قرآن و ذكر احاديث و مصائب اهل بيت عليهم السلام مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

علوي قزويني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على علوى از دانشمندان و مستخرجين حوزه علميه قم مى باشند وى سالها از محاظر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم والدش و ديگران فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به قزوين آمده و پس از چندى اقامت مهاجرت به تهران و تا حال تحرير در قسمت غرب تهران به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي قزويني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر ابوترابى علوى سومين فرزند آن مرحوم و داراى مقام فضل و تقوا و مانند مرحوم والدش متعبد و متقى مى باشند. تولد ايشان در قم واقع شده و در حجر تربيت چنان پدر بزرگوارى پرورش و دوران كودكى را گذرانيده و پس از خواندن دروس فارسى و مقدمات به تحصيل متون فقه و اصول پرداخته و از محضر مدرسين سطوح استفاده نموده و پس از تكميل آن از دروس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه شريعتمدارى و ديگران بهره مند شده و در سال 1382 قمرى به قزوين وطن اصلى خود منتقل و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علوى قزوينى از علماء و فضلاء و شاگردان مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى مرحوم بودند و در قزوين (زادگاه خود) به خدمات دينى و روحى اشتغال داشتند تا از دنيا رفتند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مشهور به (حاج آقا بزرگ) علوى موسوى بن العلم العلام مير سيد محمدباقر بن العلامة السيد على قزوينى صاحب (حاشيه بر قوانين) كه ذكرش گذشت از علماء اخيار معاصر قزوين بودند. نسب آن مرحوم منتهى مى شود به امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام.

نسب كمثل الشمس اشرف نوره

فاضائت الاقطار بالنور الجلى

من حيث جدهم النبى محمد (ص)

و ابوهم الكرار حيدرة على

وى در سال 1281 شمسى در قزوين متولد شده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و مقدمات علوم را در آنجا فراگرفته آنگاه به قم عزيمت و پس از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و بعد از تكميل دراسات و مبانى علمى مراجعت به قزوين نموده و به انجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت و تدريس و تربيت طلاب و محصلين علوم دينيه و ترويج دين پرداخته است.

از خصايص و مزاياى آن جناب اين بود كه از وجوه شرعيه مصرف و اعاشه نمى كرد و آن وجوه را در كارهاى خير مصرف مى نمود مانند بناء مساجد و اعانت به اهل علم و رفع حوائج آنان و صاحبان فضيلت و غير آنان از آنچه را كه رضاى امام (ع) را در آنست و براى خود و خاندان خود چيزى ازاين وجوه نمى گذاشت حتى وقتى از دنيا رفت چيزى از مال براى ورثه

خود اندوخته نكرده و نداشت با اينكه مرجع اموال مردم بود.

و كان رحمه اللَّه حافظاً لدينه فى حوادث دهره و داعيا الى اللَّه بقوله و فعله و صائنا لنفسه عن بعض ما يفتخر به الناس حفظاً لدينه و تقوية لعقائد الناس و كان موته ثلمة فى الاسلام.

وى روز اربعين 1394 قمرى از دنيا رفته و در تشييع جنازه اش بسيارى از مردم قزوين از عموم طبقات شركت و حمل به قم نموده و در قبرستان نو. مرحوم حايرى دفن نمودند.

داراى آثارى در مواعظ و اخلاق بوده اند كه تاكنون بطبع نرسيده است. از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام آقاى آسيد جواد موسوى علوى كه در رشته ى اسلاف و نياكان خود و بجاى والد مبرورش به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود بن ميرزا يوسف بن حاج ميرزا فتاح (توتونچى) بن حاج ميرزا يوسف بزرگ از علماء و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند.

وى در تبريز متولد شده و پس از پرورش و خواندن سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على مولينا و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به مشهد و از محضر مرحوم آقازاده كفائى و آيت اللَّه آشتيانى استفاده نموده و در شبستا اول مسجد به اقامه جماعت اشتغال داشته تا در سال دهم ربيع الاول 1381 قمرى كه بر اثر كسالت براى معالجه به تهران رفته ولى اجل محتوم رسيد و در آنجا به رحمت ايزدى پيوسته و جنازه او را با احترام تمام وارد به مشهد و با تشييعى عظيم در يكى از حجرات صحن عتيق مدفون نمودند.

آثار مطبوع ايشان از اين قرار است.

1- الحجاب

2- الرباء 3- الغناء 4- هديه الاخوان فى تعاليم الاسلام 5- كتابى در توحيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

علويجه اي، عباس علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند غلام رضا. عالم فاضل، و فقيه جامع، در غره ى شعبان 1283 در علويجه از بلوك عربستان اصفهان متولد گرديد، در اصفهان مقدمات علوم را فراگرفته، در 1308 به نجف اشرف مهاجرت نموده، به درس حاج ميرزا حسين خليلى و جمعى ديگر حاضر شده، و به آيةاللاه صفهانى اختصاص يافته؛ در حسن خلق و تقوى و زهد معروف بوده.

سرانجام در 7 شعبان 1355 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علياري تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1266 ق)، عالم. وى در روستاى عليار تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى علوم عقلى و نقلى، علم رجال، درايه و رياضيات در نزد پدرش علامه حاج ملاعلى مجتهد عليارى، براى ادامه و تكميل تحصيلات در 1297 ق به نجف رفت.وى در نجف در نزد فاضل ايروانى و فاضل شرابيانى و آقا ميرزا محمدعلى رشتى و حاج ملا احمد شبسترى و حاج ميرزا ابوالقاسم حايرى و آقا ميرزا لطف الله مازندرنى و آقا ميرزا محمدعلى حكيم الهى مرندى تلمذ نمود. او از فاضل شرابيانى و ملا احمد شبسترى و ميرزا ابوالقاسم حجت حايرى و ميرزا محمدعلى رشتى و آقا ضياءالدين عراقى و آقت سيد ابوالحسن اصفهانى اجازه اجتهاد و روايت گرفت و به تبريز بازگشت. از آثار وى: «احقاق الحق»؛ «نظم البرهان»، در تفسير قرآن؛ «مجمع المعارف»، در تعيين مواقف، در دو جلد؛ «مشكاه الانوار فى اصول الدين»، در دو جلد؛ «مشكاه الوصول الى علم الاصول»، در پنج جلد؛ «عقايد الايمان»، در شرح «دعاى عديله»؛ «صراط النجاه»؛ «محجه البيضاء»؛ «مواهب السنيه»، در دو جلد؛ «حبل المتين»؛ «جامع السعاده»، در سه جلد؛ «زلال المقال»، در دو جلد؛ «بدائع الاسلام»، در

شرح «شرايع الاسلام»؛ «اللآلى المخزونه»، در تفسير «انا اعطيناك الكوثر»؛ «كنز الغرائب»؛ «مصائب الابرار»،در دو جلد؛ «دلائل الشهاده»، در سه جلد؛ تعليقات بر «الرياض» و «الرسائل» و «المكاسب» و «القوانين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (64 / 21 ،140 ،139 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 416 / 14)، علماء معاصرين (181 -180)، مكارم الآثار (1824 -1823 / 6).

عماد الشريعه، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيّد عباس، از احفاد مير محمّد اشرف كه پس از اين شرح حالش نگاشته خواهد شد.

عالم فاضل، در خدمت آخوند كاشى، و ملاّ عبدالكريم جزى، و آقا سيد محمّد درچه اى، و آقا سيد حسن مشكان طبسى (تولد حدود 1290 فوت شب سه شنبه 18 ربيع الاول 1368 در طهران) و غيره تحصيل نموده، در سال 1361 قمرى به سنّ متجاوز از هفتاد در قريه خوزان مولد و موطن خويش وفات يافته، در مقبره امام زاده سيد محمّد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عنايتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدعلى عنايتى بن مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ جعفر عنايتى از علماء معاصر است در گنبد كاووس.

ايشان در سال 1311 شمسى در قريه «رودبار قانچى» از قراء گرگان متولد شده و پس از پرورش و خواندن قسمتى از مقدمات خدمت مرحوم والدش در سال 1365 قمرى براى ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرف گشته و ادبيات و سطوح را در محضر اساتيد وقت دانشمند گرانمايه آقاى اديب نيشابورى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و غيرهما به پايان رسانيده و در سال 1370 قمى به نجف اشرف مهاجرت و در حوزه درس فقه و اصول مرجع عاليقدر آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى حاضر و استفاده نموده و يك دوره تقرير درس اصول و قسمتى از درس مكاسب آيت اللَّه خوئى مدظله العالى را به رشته تحرير آورده و نيز از محضر مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حكيم بهره مند شده و در سال 1380 قمرى به ايران مراجعت و

در تهران اقامت و به اقامه جماعت و تبليغ دين پرداخته و در سال 1384 قمرى با اصرار جمعى از مؤمنين گنبد كاووس به جهت امامت و تبليغ دين و ارشاد مسلمين بدانجا آمده و تاكنون به خدمات دينى و انجام وظيفه روحى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست بناء مسجد رضوى گنبد كه به سعى و اهتمام معظم له و همت مردم خير گنبد توسعه و تجديد گرديده است.

اكثر اجداد ايشان از علماء زمان بوده است يكى از اجداد ايشان مرحوم حجةالاسلام شيخ زين العابدين بن شيخ محمدباقر است كه تعليقات سودمندى بر شرايع محقق حلى نوشته و اكنون در حواشى نسخه نفيسى از شرايع كه استنساخ آن هم بخط آن بزرگوار است و در تاريخ هفتم ذى الحجه 1217 قمرى پايان يافته است در كتابخانه شخصى ايشان موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

عندليب، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى معروف به (عندليب) از علماء و ائمه جماعت محترم معاصر مشهد مقدسند.

وى پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات در سبزوار و مشهد متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ فراگرفته و از دروس خارج آيات عظام خراسان استفاده نموده و بعد چندين سال در سبزوار به اقامه جماعت و تبليغ دين و خدمات روحى پرداخته تا در اين چند ساله اخير كه بنا بر دعوت حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله به مشهد منتقل و به وظائف دينى اشتغال و ضمنا غالب شبها در منزل معظم له آمده و متصدى قسمتى از كارهاى معظم له از قبيل جواب استفتاءها و غيره مى باشند.

آقاى عندليب از دانشمندان روشن و مطلع و مورد توجه مخصوص آيت اللَّه العظمى ميلانى بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

هفتم)

عندليب زاده، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن العالم الخطيب والفاضل الحسيب حاج شيخ محمدتقى عندليب همدانى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر همدان است كه در مسجد حاجى همدان به اقامه جماعت و ارشاد مرحوم و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال دارد. تولد ايشان در همدان واقع شده و تحصيلات خود را در آنجا و دارالعلم قم به پايان رسانيده آنگاه مراجعت به همدان و به خدمات دينى پرداخته است.

داراى تاليفات سودمندى مى باشد برادر بزرگوار ايشان مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمدحسن قوام الشريعه تهرانى بودند كه در حومه شهر رى سكونت و شاغل وظائف روحى و اجتماعى بودند و در سال 1387 ق مشرف به نجف اشرف شده و پس از زيارت عتبات عاليات در نجف داعى حق را لبيك اجابت گفته و جان بجان آفرين تسليم و در وادى السلام در جوار حضرت هود و صالح نبى عليهاالسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

عيدگاهي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن بن العالم الجليل حاج سيد عبدالحسين طباطبائى يزدى از سادات علماء و اجلاء معاصر در عيدگاه سكونت داشت و در مسجد آنجا نماز جماعت مى خواند و مورد توجه عموم طبقات بود. در سال 1367 به قصد زيارت اعتاب مقدسه از مشهد حركت كرده و در تهران بيمار شد و در روز دوشنبه چهارم ربيع الثانى وفات و در جار حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) در شهر رى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عيدگاهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى واعظ شهيدى عيدگاهى طاب ثراه بن العلامه العلام والحجت الاسلام حاج شيخ عبدالرحيم شهيد مدرس رحمه اللَّه در سال 1303 ق در مشهد مقدس متولد شده و پس از طى مراحل مقدماتى رشته ادبيات را از مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى خوانده و فقه و اصول را از مرحوم مبرور آيت اللَّه برسى و آيت اللَّه زاده حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى استفاده نموده و معقول و كلام را از مرحوم والدش آموخته و در رشته منبر و فن وعظ و خطابه زحمات فراوان كشيده و سير اخبار و تواريخ و تفاسير نموده تا يكى از برازنده ترين وعاظ آستان خراسان و آستان قدس گرديده و از اين طريق خدمات ارزنده اى در حود خود با سلام و مسلمين نموده تا در روز پنجشنيه هفتم ماه ذى القعده الحرام 1392 قمرى كه در سن نودسالگى بدرود حيات گفته و با تجليل شايان و تشييع فراوان در دارالسلام رضوى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

غروي دشتي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1301.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: كتاب الطلاق فروع متصيده (قم، 1367).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ احمد بن العالم الجليل الشيخ محمد توسركانى و سبط آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى از علماء اعلام و فضلاء كرام حوزه علميه است كه به فضل و كمال موصوف و به متانت و مناعت طبع معروف مى باشد.

در سال 1329 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و با والد خود كه از اخيار و مقدسين حقيقى و شخص فاضل و متدينى بود و سالها در مسجد نو كربلا امامت داشت و از حافظين احاديث اهل بيت عصمت عليهم السلام (در زمان خود بوده) در سال 1339 قمرى عزيمت به عراق و از آنجا در خدمت آيت الله حايرى به قم مهاجرت نموده و مرحوم والدش در مسجد عشقعلى به امامت و تدريس پرداخته تا سال 1343 قمرى كه بدرود زندگى گفت و مترجم محترم مستقيما در تحت كفالت و مهد تربيت جدامى خود آيت الله حايرى درآمده و مقدمات و ادبيات را نزد مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى خوانده و سطوح عالى را از محضر مرحوم ميرزاى همدانى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى و آيت الله العظمى گلپايگانى خوانده و سالهاى متمادى از ابحاث فقه و اصول علامه محقق مرحوم آيت الله حجت استفاده كامل نموده و بعد از ايشان منحصرا به درس و بحث آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و چند سالى هم متصدى مدرسه فيضيه و دارالشفا بوده تا سال 1391 كه به جهت پاره اى از جهات از اين كار كناره نموده است.

از نوشته هاى ايشانست دراسات كتاب طهارت مرحوم آيت الله حايرى و فقه و اصول آيت الله حجت قدس الله سر هما.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

غروي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدباقر غروى كه سالها در نجف اشرف اقامت و در خدمت مراجع بزرگ و مدرسين عاليمقام و آيات عظام آنجا تلمذ نموده و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره به قصر آمده و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى در قصر شيرين اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

غروي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن غروى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر لاهيجانست.

وى در آن سامان متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه فراگرفته و به درس خارج آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران شركت و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا خوشه ها و توشه ها برداشته و پس از آن به لاهيجان مراجعت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى و ترويج و تبليغ اشتغال دارند.

برادر ارجمندشان مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ كاظم عترتى كوشالى نيز از علماء و ائمه جماعت لاهيجان بودند و در حدود 1392 قمرى به رحمت حق پيوستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

غروي، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا يدالله غروى تبريزى از فضلاء مبرز حوزه و اتقياء اصحاب و تلامذه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى است، وى از تبريز مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى استفاده نموده است.

از آثار اوست تعليقات بر من لايحضره الفقيه شيخ بزرگوار صدوق ره كه از ثلث مرحوم حاجى اصفهانى به طبع رسيده است.

(س چهاردهم ق)، فقيه و مدرس. وى از فضلاى بزرگ و شاگردان آيت الله مرعشى نجفى بود. از تبريز به قم مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح، از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله مرعشى نجفى استفاده نمود. از آثارش تعليقاتى بر «من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 / 2).

غزالي، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع.) على بن محمد مكنى به ابن ابى قصيبه، دانشمند (ف. 721 ه.ق). او راست: كتاب ميزان الاستقامة لاهل القرب والكرامة (كشف الظنون، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

غفاري نژاد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن بن المولى الميرزا حميد غفارى نژاد تبريزى از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم و خواص تلامذه و اصحاب حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله العالى است.

در سال 1345 قمرى در شهرستان تبريز متولد شده و تحصيلات ابتدائى و متوسطه تا سال نهم ديده و به تحصيل علوم قديمه پرداخته و مقدمات و ادبيات از مرحوم شيخ على اكبر نحوى و آيت الله ميرزا مهدى انگجى و آيت الله ميرزا محمود دوزدوزانى و آيت الله ميرزا ارضى مجتهد تبريزى فراگرفته و هم در جلسه درس مرحوم آيت الله حاج ميرزا فتاح شهيدى شركت كرده و در سال 1365 قمرى به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد بزرگوار علامه شهير فقيه جامع آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم علامه محقق داماد استفاده فقه و اصول نموده و از بعد از فوت آيت الله بروجردى منقطع به آيت الله العظمى مرعشى نجفى گشته و تا هم اكنون به جلسات درس و استفتاء آن جناب حاضر مى شود و ضمنا سطوح عالى را هم تدريس مى نمايد آثار علمى ايشان از اين قرار است.

1- حديث از نظر شيعه 2- تعيين مبانى المختلفه بين العلمين شيخنا الانصارى و مولينا الخراسانى 3- كاوشهاى علمى كه در رجال و اساتيد روايات اهل سنت و جماعت بحث مى كند و اين كتاب مطبوع و در دسترس فضلاء و دانشمندان قرار گرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

غفوري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر على گلزار غفورى نيز يكى از ستارگان فروزان آسمان علم و فضيلت است.

وى در حدود سال 1345 قمرى در قزوين متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و اوليات در زادگاه خود و تهران مهاجرت

به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين بزرگ حوزه علميه فراگرفته و پس از آن به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى و ديگران شركت و از دراسات فقه و اصول معظم له استفاده نموده و چند سالى در گيلان دماوند اقامت و خدمات دينى و روحى نموده سپس منتقل به تهران و به تدريس و مطالعه پرداخته و براى دريافت مقام استادى و دكترا در دانشگاه تهران حضور و نيز به اين منظور مسافرتى به اروپا و فرانسه نموده و به واسطه استعداد و نبوغ فكرى دوره تخصصى را در مدت شش ماه طى و موفق به گرفتن گواهى نامه دكترا شده سپس مراجعت به تهران و به تاليف كتب سودمند عصرى براى نسل جوان و روشنفكران گرديده و با اقران خود در وجود آوردن انقلاب و پيروزى آن همكارى داشته و دارد.

نگارنده گويد:

مترجم گرامى ما كه از ديرزمانى آشنائى نزديك با ايشان داشته ام در ميان دوستان و افاضل حوزه معروف به تقواى و پرهيزكارى و محامد اخلاقى و محاسن آداب و كم گوئى و انديشمندى بوده است.

در شب شنبه دوم تيرماه 1358 برابر بيست و هشتم رجب المرجب 1399 قمرى مصاحبه تلويزيونى جالبى درباره قانون اساسى جمهورى اسلام نمودند كه غالبا مشاهده كردند داراى تأليفات عديده مى باشند كه قسمتى از آن را كه به دست نويسنده رسيد ياد نمودم.

1- سرگذشت و شهادت هشتمين امام شيعيان حضرت امام رضا (ع) چاپ شده.

2- شناخت اسلام- كه با معيت استاد دكتر سيد محمد بهشتى و دكتر محمد جواد باهنر نوشته اند چاپ شده.

3- راه و رسم زندگى از نظر امام

سجاد عليه السلام چاپ شده.

4- يادداشتهائى درباره نبهيليسم- نه گرائى- پوچ گرائى چاپ شده.

5- با دستورات اسلام آشنا شويد چاپ شده.

6- بر نام ايمان آورده ها از يك تا 5 چاپ شده.

7- بيائيد اين گونه باشيم.

مقالات و جزوات سودمند ديگرى دارند كه متاسفانه تا حال نگارش به دستم نرسيده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

غلامحسين، آل آقا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اين شهرت از بيت اصيل و ريشه دارى است كه بالغ بر يكصد و پنجاه سال در عراق و ايران به برازندگى مشهور و معروف مى باشند و آن منتسب به آيت الله العظمى و العلامه الكبرى وحيد على الاطلاق مرحوم آقا باقر بهبهانى مى باشند كه در كربلا و كرمانشاه و تهران و قم و نهاوند و ساير نقاط سكونت دارند.

آل آقاى كرمانشاه از اولاد مرحوم آيت الله آقا محمدعلى بن وحيد بهبهانى مى باشند ترجمه اين خاندان را دوست عزيز ما دانشمند فاضل حاج شيخ على دوانى به نام زندگانى وحيد بهبهانى تاليف و طبع نموده است از همين سلسله و بيت است جناب آقاى حاج شيخ غلامحسين اكبرى معروف به معتمدالعلماء آل آقا كرمانشاهى كه در شهر كرمانشاه متولد و در بيت علم آل آقا تربيت و پس از طى مقدمات در سال 1363 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله صدر و آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و زعماء حاضر ديگر استفاده نموده و مى نمايد از آثار اوست 1- كتابى در اخلاق و آداب 2- كتابى در دعوات 3- تاريخ مختصر ايران 4- شرح سفرنامه 5- حديث شريف كسا به نظم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

غياثي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ على بن العلامه الورع الشيخ محمود غياثى آملى از فضلاء بنام شمال و حوزه علميه قم است كه به فضل و تقوا موصوف مى باشد، در سال 1348 قمرى در قريه غياث كلا از توابع آمل به دنيا آمده و عمده ادبيات فارسى و عربى را از محضر آيت الله آقا شيخ محمود غياثى والد ماجد خود كه از

او تا دو رجال متدين و علماء اعلام آن سامان به شمار مى آيد فراگرفته است و پس از سه سال توقف در بابل به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد عظام بالاخص زعيم اعظم فقيد آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و در سال 1372 ق به نجف اشرف مشرف شده و از دروس آيات عظام آنجا مرحوم آيت العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و مخصوصا حضرت علامه متتبع وحيد عصر آيه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا بهره مند گرديده و دراسات و تقريرات فقه و اصول معظم له را به رشته تحرير آورده در مدت 8 سال و در سال 1380 به وطن خود مراجعت و در 1382 مجددا به قم مهاجرت و تاكنون به تدريس و تدرس در خدمت مراجع عاليقدر حوزه علميه قم مى باشند داراى اجازات عديده از زعماء و مراجع بزرگ قم هستند و در ميان فضلاء مازندران به فضل و كمال مشهور و افتخارى براى محصلين مازندران هستند ادام الله عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فاضل برسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن از مدرسين بزرگ معاصر و از متنفذين آستان قدس رضوى بود و حوزه درس او از ساير حوزه ها با اهميت تر و افاضل طلاب كه اكنون از علماء و آيات بزرگ مشهدند از محضرش استفاده مى نمودند وى در اثر كسالت چندى از مشهد به (برس) رفت و پس از مدتى با عتاب عاليات عزيمت نمود و در آنجا در سال 1353 وفات و در جوار ائمه عراق عليهم السلام مدفون گرديد.

فرزند ارجمندش مرحوم آقا شيخ عبدالجواد برسى از فضلاء مشهد بودند و چندى در عزلت و انزوا گذرانيد تا در روز سه شنبه 20 رجب

1382 وفات و در جوار روضه رضويه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فاضل بسطامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ محمد معروف بفاضل بسطامى از علماء و مدرسين معروف حوزه علميه مشهد بوده و بسيارى از علماء حاضر مشهد و قم و نجف (1352 شمسى) از وى استفاده و روايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فاضل سمرقندي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم. اهل سمرقند و از علماى زمان سلطان حسين گوركانى بود. از آثار وى حاشيه اى بر «شرح شمسيه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (104 / 4)، رجال حبيب السير (139)، كشف الظنون (1064).

فاضل كاشاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود معروف به فاضل كاشانى فرزند ملا محمد حسين فاضل فرزند ملا على اكبر فاضل از افاضل وعاظ و مشاهير خطباء و اهل منبر معاصر تهرانست.

وى در سال 1311 شمسى برابر 1352 قمرى در دارالمؤمنين كاشان به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در مدرسه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على يثربى خوانده و به دست مبارك آن مرحوم معمم و ملبس به كسوت مقدس روحانيت گرديده و پس از فوت آن بزرگوار در سال 1380 قمرى مهاجرت به تهران نموده و سطوح را از مرحوم حاج سيد مرتضى لنگرودى امام مدرسه و مسجد حاج ابوالفتوح تهران و حاج شيخ محمدرضا تنكابنى والد جناب آقاى فلسفى واعظ استفاده نموده و حدود بيست سال از دروس نهائى و خارج آيت اللَّه حاج شيخ محمد غروى كاشانى فقها و اصولا و تفسيرا و حديثا بهره مند گرديده و حظ وافرى از مقامات علمى و معنوى معظم له رحمه اللَّه برده و بعد به ترويج دين و تبليغ احكام و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام گرويده و مورد توجه خاص دانشمندان و اهل ايمان خاصه پيروان قرآن و خاندان رسالت صلوات اللَّه عليهم اجمعين گرديده و تا حال تحرير اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فاضل، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى فاضل اندرمانى بن العالم الجليل ملا على اندرمانى از علماء متقى شهر رى بوده است.

وى در تاريخ 1255 شمسى متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات را از مرحوم حجةالاسلام حاج ملا رضا قلى در شهر رى فراگرفته و سطوح وسطى را در مدرسه سيد نصرالدين واقع در خيابان خيام خوانده

و سطوح عاليه را در مدرسه مروى از مدرسين بزرگ آنجا چون مرحوم حاج ميرزا مسيح طالقانى و حاج شيخ محمدباقر معزالدوله و ديگران آموخته و به مشهد مشرف و از آيات عظام مرحوم حاج شيخ مرتضى آشتيانى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد نهاوندى و اديب بزرگ نيشابورى استفاده نموده و به تهران و رى مراجعت و در مدرسه بتدريس سطوح و مباحثات علمى پرداخته تا در تاريخ 21 تير ماه 1332 شمسى برحمت ايزدى واصل و در جوار حضرت امامزاده حمزه جنب مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام مدفون و روى سنگ قبرش اين بيت نوشته است.

دنيا مثال بحر مهيب است و پر نهنگ

آسوده عارفان كه گرفتند ساحلى

نگارنده گويد: مرحوم فاضل اندرمانى عالمى عامل و عارفى كامل بوده و در نهايت سادگى و بى آلايشى زندگى و متصدى هيچ يك از مناصب روحانى از اقامه جماعت و غيره جز تدريس و تأليف نشد و شاگردان بزرگى كه امروز از رجال كشورند تربيت نمود و آثار علمى در فقه و اصول و ادبيات از خود گذارد كه هنوز بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فاضلي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ ابوطالب فاضلى بن حجةالاسلام آقا شيخ خليل بن العلم العلام حاج شيخ عبداللَّه بن آيت اللَّه آخوند ملا ابوطالب از علماء فضلاء معاصر تهران است.

وى در سال 1345 قمرى در خوى متولد شده و مرحوم والدش از نظر دورانديشى كه به آينده ايشان داشت مشاراليه را بنام جد بزرگوار خود مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا ابوطالب- ره- موسوم كرده ايشان بعد از فراگرفتن علوم مقدماتى فارسى و عربى و قسمتى از سطح

در شهرستان خوى و تبريز جهت تكميل مراتب عاليه بحوزه علميه قم وارد و بعد از دادن امتحان از كتابين رسائل و مكاسب (مرحوم شيخ انصارى- ره-) و قبولى از طرف اساتيد حوزه مدت ده سال از آيات عظام وقت بالاخص از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى اعلى اللَّه مقامه استفاده نموده بطورى كه مباحثى از تقريرات آن مرحوم را در دو قسمت اصول و كتاب صلوه نوشته اند بعد در سال 1374 ق بنابر دعوت حضرت بندگان سيد الطائفه آيت اللَّه العظمى خوئى دامت بركاته عازم نجف اشرف و قريب نه سال در آستان ملك پاسبان علوى از مباحثات آيت اللَّه خوئى بهره هاى شايانى برده و غير از عنوان استفاده هاى درسى از ملازمين خاص و مورد علاقه شديد آن بزرگوار بوده بطوريكه خاطرات فراوانى از آن شخصيت بزرگ دارند و اكنون چند ساليست كه در يكى از مساجد و محله هاى معروف تهران موسوم به گذر مستوفى (مسجد مستوفى) مشغول انجام وظيفه هستند.

و اما آثار علمى ايشان در دو قسمت خلاصه مى شود:

(تأليفى)

1- القضاء فى الاسلام (ناتمام).

2- الآيات المستشهد بها فى الكتب الادبيه (ناتمام).

3- خاطرات من از استاد حاضر.

(تقريراتى)

1- اصول يكدوره تمام تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

2- مباحثى از بيع و خيارات تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

3- از اول طهاره الى احكام الاموات تقريرات آيت اللَّه العظمى خوئى

اجمالى از احوال اسره فاضلى در ذكر اعلام شهرستان خوى در جلد چهارم خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فاضلي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه فاضلى از علماء و ائمه جماعت معاصر سبزوار مى باشند. وى تحصيلات خود را در سبزوار و مشهد و مجامع علمى ديگر به پايان رسانيده و براى انجام وظيفه و خدمات دينى در سبزوار اقامت

و تا حال حاضر به وظائف مقرره دينى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فاضلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على فاضلى فرزند مرحوم علامه العلام والمحقق المدقق حاج شيخ محمد قائينى معروف به فاضل قائينى و سبط العلامه الفقيه حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقيه و حفيد علامه الكبير و المحدث الخبير ميرزا محمد عسكرى تهرانى رحمه اللَّه.

از دانشمندان و روشنفكران حوزه علميه قم مى باشند كه از نجف اشرف مهاجرت نموده و در قم رحل اقامت افكنده و اشتغال به انجام وظائف از تدريس و تدرس تعليم و تعلم و تأليف كتب دينى و علمى دارند. وى در سال 1368 قمرى هجرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و دانش پرورش يافته و دروس مقدماتى و سطوح را در نجف اشرف خوانده و پس از هجرت به قم و تكميل سطوح عاليه از دروس خارج آيات عظام منتظرى و آيت اللَّه وحيد خراسانى و ديگران استفاده نموده و به تأليف و تحقيق در علوم و فنون پرداخته و اشتغال دارند. آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- معجم مولفوا الشيعه- عربى

2- علم الاصول تاريخا و تطورا

3- بحثهائى درباره معاد فارسى مطبوع

4- امامت و رهبرى در اسلام- فارسى

5- سيره پيامبر اسلام- فارسى

6- رساله در حكم احتراق- فارسى

7- فرهنگ معارف و عقايد اسلامى- فارسى

8- پذيرش نظرهاى نوين در علوم اسلامى- فارسى

9- تحقيق كتاب عقل و جهل و علم و حيات صديقه طاهره (ع)

10- تحقيق كتاب اقطاب الدوائر

11- تحقيق ارث مرحوم گنجوى

12- تقريرات فقه و اصول عربى و غير از اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فاطمي، حسين زاهد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1389 ق)، عالم امامى، مدرس، عارف و زاهد. در قم به دنيا آمد و در همان شهر پرورش يافت. سالهاى متمادى از مضحر آيت الله حاج ميرزاجواد

آقا ملكى تبريزى و آيت الله حايرى استفاده نمود. وى از علماء اخلاق حوزه ى عليمه ى قم بو. بيشتر عمر خود را در تزكيه نفس و ترويج دين و تعظيم شعائر مذهبى و تدريس اخلاق و تربيت نفوس گذرانيد. بنابر امر آيت الله حجت در مدرسه ى حجتيه در روزهاى تعطيل درس اخلاق مى گفت. فاطمى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان جنب مقبره ى زكريا بن آدم به خاك سپرده شده. از آثارش «درر الاخبار»، در دو جلد مى باشد.[1]

حاج آقا سيد حسين زاهد فاطمى بن سيد الاعلام آقا سيد اسحق قمى از علماء و عباد و زهاد معروف قم و از علماء اخلاق حوزه علميه قم بوده اند كه كثرت زهد و قدسش او را از معاشرت مردم بازداشته و غالبا در زاويه منزل خود به تزكيه نفس و محاسبه خود پرداخته و عده اى را نيز تربيت نموده است تولد آن مرحوم در قم شده و در مهد علم و سيادت و فضيلت پرورش يافته و سالهاى متمادى از محضر مرحوم جمال السالكين و كمال الزاهدين آيت الله حاج ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى و آيت العظمى حايرى استفاده نموده و اكثر عمر عزيز خود را صرف ترويج دين و تعظيم شعاير مذهبى و اقامه نماز جماعت و تدريس اخلاق و تربيت نفوس گذرانيده و چندين سال بنابر امريه مرحوم آيت الله حجت در مدرسه حجتيه در روزهاى تعطيل درس اخلاق گفته و تا اواخر عمر عزيز در منزل شخصى خود به گفتن درس اخلاق و نصايح و مواعظ حسنه دلهاى محصلين را روشن و صفا داده و در غالب سالها مسافرت به عتبات عراق و مشهد مقدس رضوى مشرف و از انوار عاليه حضرات ائمه

عليهم السلام كسب نور و فيض نموده و تا 27 ماه شوال 1389 ق دعوت حق را اجابت و در قبرستان شيخان جنب مقبره جناب زكريا بن آدم مدفون گرديده است از تاليفات مطبوع ايشان است دررالاخبار در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (213 -212 / 2).

فاطمي، عميدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عميدالدين فاطمى از فضلاء و علماء حوزه علميه قم است. وى در تويسركان متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و عالى را از مدرسين حوزه خوانده آنگاه به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى آقاى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى و مرحوم آيه الله العظمى حاج سيد محمد تقى خونسارى و حضرت آيت الله العظيم بروجردى بالغ بر 18 سال شركت نموده و پس از آنان از محضر آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى بهره مند و تا هم اكنون در حوزه علميه قم اشتغال دارند و نگارنده بالغ بر سى سال است كه آن جناب را مى شناسم (و ما رايت منه الا جميلا) او را عالمى متين و فاضلى محمود ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فالي شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فرزند حاج سيد عزيز فالى شيرازى عالمى جليل و فاضلى نبيل و شاكرى جميل از علماء كربلاء معلى و رانده شده به ايران و ساكن در قم مى باشد.

تولدشان در بيستم جمادى الاول 1334 قمرى سالروز ولادت سراسر سعادت حضرت زهرا سلام اللَّه عليها در فال شيراز كه از مضافات لار است واقع شده و در سن 16 سالگى در سال 1353 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مقدمات و ادبيات را اكثرا از مرحوم مدرس افغانى فراگرفته و سپس به كربلا رحل اقامت انداخته و سطوح را در خدمت حاج شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى و حاج شيخ ابوالقاسم خوئى و مكاسب و دروس خارج را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى شيرازى و كفايه را از آيت اللَّه حاج آقا حسن طباطبائى قمى آموخته، و از محضر

درس خارج آيت اللَّه حاج آقا حسين طباطبائى قمى و ميرزا هادى خراسانى استفاده نموده و به تأليف و تصنيف كتب علمى پرداخته و در سال 1384 قمرى از طرف دولت بعث عراقى تسفير به ايران شده و پس از چند ماهى مراجعت سپس اخراج به ايران و باز برگشته و در سال 1387 قمرى كه اقامت در بلده طيبه قم را اختيار و تا حال تحرير اين كتاب با مواجه شدن به مصيبت ناگهانى داغ فرزند برومند و فاضل فعالش مرحوم حاج سيد على فالى و فرزند ديگرش در موقع حمله هوائى عراق به ايران و قم در راه مشهد و شهيد شدنشان اشتغال به وظائف روحى و دينى دارند.

تأليفات ارزنده ايشان كه به طبع رسيده است از اين قرار است:

1- قاطع البرهان فى الرد على الجبهان

2- البهايه حزب لا مبدائيه

3- الاسلام والثلثات

4- براهين الشيعه فى دحض الاباطيل الندويه و ابن تيميه

5- براى جوانان 4 جلد

6- تذكره الشباب 2 جلد

7- خلفاء الرسول الاثناعشر 6 جلد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فائزي پور، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على اكبر بن مرحوم حاج محمد مهدى تهرانى از افاضل دانشمندى معاصر مقيم قصبه كن تهران مى باشند.

وى در سال 1302 شمسى در تهران متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و بتحصيل دروس ابتدائى پرداخته و با شوق مفرطى قدم در سلك روحانيت گذارده و از اوائل بلوغ در خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسين زاهد امام جماعت مسجد امين الدوله كه از علماء عاملين تهران بود بخواندن مقدمات و ادبيات پرداخته و در سال 1320 شمسى مهاجرت به قم و در مدرسه فيضيه اقامت و سطوح فقه و اصول را از

مدرسين حوزه فراگرفته و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر حاضر شده و استفاده كامل نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و در ميان فضلاء و محصلين تهرانى قم مشار بالبنان گرديده و بتدريس كفايه الاصول و مكاسب اشتغال يافته تا در ماه شعبان سال 1377 قمرى كه عده اى از اهالى كن از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى تقاضاى يكنفر روحانى دانشمند و با تقوا نموده و معظم له ايشان را براى امورات دينى و سرپرستى مؤمنين قصبه كن و حومه آن انتخاب و اعزام نموده و با تجليل شايسته بمحل مذكور عزيمت و اقامت نموده و تاكنون در آنجا مشغول به انجام وظائف دينى و روحى مى باشند.

داراى آثار و تأليفات مفيده و ارزنده ميباشند كه اشاره به آنها مى نمايم.

1- جزوه اى در توحيد 2- نبوت عامه 3- نبوت خاصه 4- امامت عامه 5- امامت خاصه 6- معاد 7- خاتميت 8- جبر و تفويض 9- جزوه اى درباره امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف.

نگارنده گويد: مترجم محترم ما از افراد برجسته و دانشمندان متقى و پارسائى است كه جمع علم و عمل و محامد آداب و محاسن اخلاق نموده و از اول ورودش در قصبه كن (كه پنج محل بزرگ بنام 1- در قاضى 2- سر آسياب 3- ميان ده 4- اسماعيلون 5- بالون مى باشد و همواره در ميان آنان اختلاف و نزاع بوده كه گاهى بقتل و جرح منجر مى شده) ايجاد اتفاق و اتحاد و برادرى انداخته و به آن چند دسته گى خاتمه داده و آنجا را يك محل آرام و دينى نموده است مردم قصبه كن و حومه آن

علاقه شديد بايشان دارند و چون هر هفته به مسجد يكى از آن پنج محل براى اقامه جماعت مى روند مردم محل هاى ديگر هم شركت نموده و از وجود اين عالم ربانى استفاده مى كنند برادر ارجمند ايشان جناب حجةالاسلام و عماد الاعلام آقاى حاج اصغر آقاى تهرانى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فائق، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ كاظم فائق از علماء اعلام و موصوف به تقوا و ورع تهران بودند و عمرى را به قدس و پرهيزكارى و زهد و پارسائى و فضل و دانش و پاكى قلب و صفا و سادگى و متانت و انزوا به آخر رسانيده و بسهم خود ايفاء وظيفه روحى و دينى نموده و در سال 1393 ق بدرود حيات گفته و در قم در جوار حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فائق، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مصطفى بن المرحوم العالم الجليل و الفقيه النبيل حاج شيخ كاظم فائق از علماء بارع و ائمه جماعت معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 ق در تهران متولد شده و در حجر علم و فضيلت تربيت و پس از خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين حوزه تكميل و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و مسافرتهاى عديده بعتبات عاليات كرده و از محضر و دروس مراجع بزرگ نجف مانند آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اعلام ديگر بهره مند شده و به تهران بازگشت و در مسجد مرحوم والدش بنام (مسجد فائق) واقع در كوچه روحى خيابان عين الدوله به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فخرالمحققين شيرازي، محمد هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، عالم امامى، واعظ، عارف و نويسنده. در اصطهبانات به دنيا آمد و براى فراگيرى علوم اسلامى به شيراز مهاجرت كرد. پس از تحصيل معقول و منقول به وعظ و خطابه و تأليف پرداخت. وى به اكثر شهرستانهاى ايران براى تبليغ و نشر مبانى و معارف اسلامى مسافرت كرد. از آثارش: «بستان معرفت» يا «كشكول شيخ الاسلامى»، در چند مجلد؛ «دانش نامه ى شيخ الاسلامى»، در اصول معارف، در پنج جلد؛ «فلسفه شهادت» يا «رمز محبت»، به عربى و ترجمه ى آن به فارسى.[1]

شيخ محمدهادى شيخ الاسلامى ملقب به فخرالمحققين بن ميرزا احمد ملقب به شيخ المحققين اصطهباناتى از فضلاء و عرفا و وعاظ مشهور و نويسندگان معروف معاصر شيراز است.

وى در 25 ذيقعده 1328 ق در اصطهبانات به دنيا آمده و براى

تحصيل علم و معرفت به شيراز مهاجرت كرده و پس از تحصيل معقول و منقول به وعظ و خطابه و تاليف پرداخته و با كثر بلاد و شهرستانهاى ايران براى تبليغ و نشر مبانى و معارف اسلامى مسافرت كرده و از راه منبر خدمات ارزنده اى نموده است.

تأليفات و آثار عديده دارد كه بعضى مطبوع و برخى مخطوط مانده است و آنها از اينقرار است.

1- بستان معرفت يا كشكول شيخ الاسلامى چند مجلد است كه جلد اول آن بطبع رسيده است.

2- دانش نامه شيخ الاسلامى (در اصول معارف پنج جلداست و تاكنون دو جلد آن در توحيد و نبوت عامه و نبوت خاصه و امامت و معاد است).

3- فلسفه شهادت يا رمز محبت (به عربى).

4- ترجمه فارسى فلسفه شهادت.

معظم له برادر ارجمند جناب حاج آقاى مجد واعظ شيرازيست

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (308 / 16)، گنجينه ى دانشمندان (455 / 5).

فروغي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فروغ بخش 1) نام خاندانى است ايرانى كه عده اى از دانشمندان و رجال از آن برخاسته اند (اولين كس از اين خاندان كه به نام فروغى ناميده شده محمدحسين است) فروغى حاج ملا مؤمن. پشت دهم محمدعلى ذكاءالملك فروغى و وى در عهد سلطنت شاه صفى (1052 -1038 ه.ق) مى زيسته.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فروئي يزدي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن محمدحسين بفروئى يزدى صاحب شواهد ضيائيه كه كتاب مزبور در حدود قرن سيزدهم به خط ابوطالب موسوى نوشته شده و در كتابخانه ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فرهنگ، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر فرهنگ، رئيس انجمن اقتصاددانان ايران و پدر علم اقتصاد ايران ، متولد 1298 در بابل و بزرگ شده گرگان است. وي مدرك دكتراي اقتصاد خود را از فرانسه گرفته است. او اولين فردي است كه كتاب معروف «نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول» جان مينارد كينز را به فارسي ترجمه كرد. اين ترجمه در سال 1348 عنوان جايزه بهترين كتاب اقتصادي سال را از آن خود كرد. گروه : علوم انساني رشته : اقتصاد والدين و انساب : منوچهر فرهنگ درباره تاثير پدر و مادرش در زندگي علمي و اجتماعي اش چنين توصيف مي كند.: " همين علم دوستي را من از خانواده دارم. پدرم با اين كه تحصيلات قديمي داشت ولي فرانسه مي دانست و به طور كلاسيك تفكر مي كرد." خاطرات كودكي : "من فرزند بزرگ بودم و جور ديگر برادران را هم كشيدم، چون پدرم بضاعتي نداشت. من به آنها كمك كردم." دكتر منوچهر فرهنگ كه اينك بيش از نود سال سن دارد در شرح زندگي خود ميگويد: وطن من گرگان بوده و در سال 1299 در حالي كه دو سال داشتم به دليل شغل پدر به آنجا رفته و در گرگان بزرگ شده و به تحصيل پرداختم. تحصيلات رسمي و حرفه اي : وي داراي مدرك دكتراي اقتصاد از دانشكده حقوق و علوم اقتصادي پاريس بوده و بيش از 100 كتاب اقتصادي ترجمه و تاليف كرده

است. استادان و مربيان : دكتر محمد طبيبيان از شاگردان دكتر فرهنگ و معاون اقتصادي اسبق سازمان برنامه و بودجه با اشاره به تلاش هاي دكتر فرهنگ در گردآوري فرهنگ علوم اقتصادي گفت: »به ياد دارم كه استاد ساعت هاي زيادي را بدون چشمداشت مالي، براي گردآوري فرهنگ علوم اقتصادي تلاش مي كرد و در كار آموزش، ترجمه و تاليف بسيار تلاشگر و كوشا بود. «وي افزود: »بايد حقوق استادان بازنشسته و كساني كه به اقتصاد ايران و جامعه ايران خدمت كرده اند را محترم بشماريم تا در تامين معاش و زندگي با مشكل مواجه نشوند و شأن آنها مورد احترام قرار گيرد. «طبيبيان خطاب به دكتر فرهنگ گفت: »از اينكه يك نسل از اقتصاددانان ايران را پرورش داده ايد و در خدمت دانشگاه ها و مراكز اقتصادي قرار داده ايد از شما سپاسگزاريم و قدردان زحمات شما هستيم و ياد و خاطره دوران آموزش و تلاش هاي شما را در توسعه علم اقتصاد كشور به يادها خواهيم سپرد. «مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر فرهنگ،از ابتداي تاسيس انجمن اقتصاددانان ايران عضو اين تشكل بوده و به غير از سال اول تاسيس انجمن كه مسئوليت برعهده دكتر پيرنيا بوده در ادوار مختلف رياست انجمن مذكور را برعهده داشته است. بسياري از اعضاي اين انجمن اعتقاد دارند استمرار و پايداري انجمن اقتصاددانان ايران در طول سي و اندي سال عمر خود مرهون مديريت مناسب دكتر فرهنگ بوده است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر فرهنگ اقتصاددان نامي ايران و غريبه اي در موطن خويش گرگان زمين در شعر و ادب نيز دستي داشته و

اشعار بسياري سروده كه از آن جمله است؛ گر پر و بالم شكني سربكشم بر آسمان/ ور سر و ساقم بزني، سايه زنم بر آسمان/ بحرم و بحر موج زا،ابرم و ابر اوج گير/از پي دانشم روان،وز پي دانشم روان. شاگردان : دكتر فرهنگ درباره از بين شاگردان سابق و اساتيد كنوني خود چنين مي گويد: من همه دانشجويانم را دوست داشته و دارم. جايگاه تدريس من جايگاه محبت و علم بود و دانشجويان نسبت به من محبت و لطف داشتند. به خصوص با اين گذشته دور و درازي كه داشتم. از آنجمله آنها مي توان به آقاي دكتر ديهيم اشاره كرد ، چون من زبان چندان گويايي ندارم و به طور صحيحي نمي توانم صحبت بكنم كنار خود مي نشانم تا او جلسات انجمن اقتصاددانان ايران را اداره كند. ايشان اكنون استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران است. شاگردان من زياد بودند مثلاً آقاي دكتر پرويز داودي كه اكنون معاون اول رئيس جمهور است شاگرد من بود. دكتر احمد مجتهد عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي و مدير موسسه پژوهش هاي پولي و بانكي بانك مركزي نيز گفت: »تجليل از دكتر منوچهر فرهنگ، تجليل از علم اقتصاد و رشد و توسعه اقتصادي در ايران است. منوچهر فرهنگ دانشجوياني را در 60 سال گذشته پرورش داده كه استادان دانشگاه هاي امروز هستند و نسل چهارم دانشجويان ايشان در عرصه دانشگاه ها و فعاليت هاي اقتصادي حضور دارند. «مجتهد تصريح كرد: »اگر زكات علم به قول پيشوايان ديني، آموزش نسل هاي بعدي است منوچهر فرهنگ بيشترين زكات علم را تاكنون داده و تعداد زيادي از كارشناسان و دانشجويان و

استادان امروز در دانشگاه ها و مراكز اقتصادي، پرورش يافته دكتر فرهنگ هستند. «جوائز و نشانها : شاگردان دكتر منوچهر فرهنگ پدر گرگاني علم اقتصاد ايران از مقام علمي وي و سالها تلاش او در جهت گسترش اين رشته تجليل كردند. در مراسم مذكور كه با حضور شاگردان دهه هاي 40 و 50 استاد منوچهر فرهنگ در دانشكده هاي اقتصادي كشور كه اكثرا اكنون از استادان صاحب نام اقتصاد ايران هستند برگزار شد، به تلاش هاي اين چهره علمي ايران كه در طول دوران تدريس خود هزاران متخصص و استاد و دانشجو را تربيت كرده و صدها كتاب، مقاله و تحقيق علمي را به رشته تحرير درآورده است ارج نهاده شد. چگونگي عرضه آثار : اولين كار دكتر منوچهر فرهنگ تاليف كتاب «برنامه گذاري اقتصادي» بود. وي درباره علل تاليف كتاب فوق چنين اذعان مي كند:"چون من «برنامه ريزي» اقتصادي را مغاير با تعبير علمي اش مي دانستم. «برنامه گذاري» يعني تهيه و تدوين برنامه هاي علمي اقتصادي. دراين نوع «برنامه گذاري» ريخت و پاش جايي ندارد در حالي كه در «برنامه ريزي» چنان كه از نامش پيداست در اسمش ريخت و پاش وجود دارد. اين اولين كتاب من بود كه در دانشگاه هم تدريس شد. بعدها شاگردان من كه به آمريكا رفته بودند گفته بودند كه نظير اين كتاب در آمريكا هم پيدا نمي شود. بنابراين بنده جزو اولين كساني بودم كه راجع به «برنامه گذاري» اقتصادي در ايران كتاب نوشتم. اين كتاب تاليف خودم بود." دكتر فرهنگ همچنين كتاب «نظريه عمومي اشتغال ، بهره و پول»تاليف كينز را نيز ترجمه كرد.وي در اين

باره نيز چنين مي گويد:"اين اولين كتاب من بود كه ترجمه كردم. هنوز هيچ ملتي در دنيا نتوانسته كينز را در دنيا به زبان خودش ترجمه كند. آلمانها نتوانستند، اسپانيولي ها نتوانستند، لهستاني ها نتوانستند، روس ها نتوانستند."آثار : توسعه كشاورزي بين المللي ويژگي اثر : پديدآورنده: كارل ايچر، جان استاتز، منوچهر فرهنگ (مترجم) ناشر: موسسه پژوهشهاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي - 1381 2 زبان عمومي و تخصصي مهندسي صنايع: ويژه داوطلبان آزمون كارشناسي ارشد گرايش هاي: صنايع - سيستمهاي اقتصادي اجتماعي - مديريت سيستم و بهره وري ويژگي اثر : پديدآورنده: سيداباذر نورحسيني، منوچهر فرهنگ (زيرنظر) ناشر: سنجش (وابسته به موسسه فرهنگي هنري سنجش) - 17 فروردين، 1387 3 سرگذشت يك علم، كالبدشكافي نظام آموزش علم اقتصاد در ايران، گفتگو با برگزيدگان سه نسل از ... ويژگي اثر : پديدآورنده: ميكائيل عظيمي، منوچهر فرهنگ (مترجم)، محمد اسمعيل مطلق (مترجم) ناشر: كوير - 1382 4 فرهنگ علوم اقتصادي: انگليسي - فارسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منوچهر فرهنگ ناشر: آسيم - 30 خرداد، 1386 5 فرهنگ فشرده علوم اقتصادي: انگليسي - فارسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منوچهر فرهنگ ناشر: البرز - 30 آبان، 1385 6 قدرت و رونق: فزون رشدي كمونيستي و استبداد سرمايه داري ويژگي اثر : پديدآورنده: مانكر اولسون، منوچهر فرهنگ (مترجم) ناشر: موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي - 11 تير، 1385 7 نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول ويژگي اثر : پديدآورنده: جان مينارد كينز، منوچهر فرهنگ (مترجم) ناشر: نشر ني - 05 آذر، 1387

فشاركي، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رحمت اللَّه فشاركى از فضلاء بارع و مدرسين فاضل معاصر حوزه علميه

قم مى باشد. وى در حدود سال 1348 قمرى در فشارك اصفهان متولد و پس از رشد و پرورش دروس جديد و مقدمات را در آنجا و اصفهان خوانده آنگاه مهاجرت به مشهد مقدس نموده و در مدرسه نواب اقامت و به تحصيل سطوح و متون فقه و اصول و تدريس ادبيات پرداخته و پس از چند سال منتقل به قم و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى استفاده نموده و نيز تا حال تحرير از محضر آيات عظام و زعماء بزرگ حوزه استفاده نموده و خود به تدريس متون فقه و اصول اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب فاضل فشاركى عالمى عامل و فاضلى كامل و با تقوا و ورع موصوف و به محامد آداب و اخلاق معروف و به سادگى و بى آلايشى و متانت مشهور و مورد احترام تمام مراجع و اساتيد و محصلين حوزه مى باشد و حقير از هنگام مشهدش تاكنون او را به اين صفات حميده شناخته و مكروهى از وى نديده و نشنيده ام زاداللَّه فى توفيقاته و كثر اللَّه امثاله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فشاركي، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم ميرزا محمد مهدى مشهور به آقا ميرزا عالم فاضل زاهد، مردى خليق و مهربان و در عين حال ساده بوده، حكاياتى از ساده لوحى او نقل مى كنند كه مجال نقل آنها نيست.

در دوّم جمادى الاولى سال 1340 وفات يافته، در مقبره ي تكيه ي آقا حسين خوانسارى پشت سر پدر مدفون گرديد. وى داماد آقا ميرزا محمّد هاشم چهارسوقى بوده است.

فشاركى: به كسر اول و سكون

چهارم منسوب است به قريه ي فشارك از بلوك قهپايه ي اصفهان، و از منسوبين بدانجا است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فضل سمرقندي، فضل الله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، شاعر و عالم. او را به واسطه كثرت دانش علم فقه ابوحنيفه ثانى مى گفتند. وى اعلم علماى سمرقند و شاگرد امير سيد شريف بود و به شعر و معما نيز تمايل داشت. امير على شير نوايى (م 906 ق) شاگرد او بوده و مى گويد كه خواجه به من چندان التفات داشت كه مرا فرزند خود مى خواند. قبرش در خانقاه اجدادى وى در سمرقند است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 / 9)، فرهنگ سخنوران (712)، مجالس النفائس (287 ،201 ،27 -26).

فضه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز ذوالقعده 1249 ق، از زنان عالم، فاضل، اديب و خوشنويس. پدرش شيخ احمد بلاغى از علما و فقهاى فاضل قرن سيزدهم و همسرش شيخ حسن بلاغى (حدود 1280 ق) از فضلاى پرهيزگار زمان خود بودند. به نوشته اعيان الشيعه، وى قرآن و ادبيات عربى را نزد پدرش و فقه و اصول را نزد علماى خانواده اش فراگرفت و از آنان اجازه دريافت كرد. سرپرستى تدريس اصول و فقه و حديث را برعهده داشت و بعضى از طلبه ها به درس او حاضر مى شدند. بعضى از علما كتاب قوانين ميرزاى قمى را نزد او خواندند، زيرا كه او از ميرزا اجازه داشت.

به نوشته حسن صدر در تكمله امل الامل، اين بانوى فاضل و جليل خط خوشى داشت و از راه استنساخ كتب، خانواده اش امرار معاش مى كرد و كانت تستخرج المسودات الى البياض لشدة معرفتها و حسن سوادها... بعضى كتابها را به خط خودش نوشته است كه از جمله آنها كشف الغطاء (جمعه 3 ذوالقعده 1249 ق) و كفايه حاج ملا هادى سبزوارى است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)

164 / 3؛ تكمله امل الامل، 150؛ ريحانةالادب.

فقاهتي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى بن العلامه ميرزا موسى فقاهتى (برادر بزرگ آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى) است.

وى در سال 1305 ق در سامره متولد شده و تا سن 13 سالگى در خدمت والد ماجدش بوده و مقدمات و ادبيات را در سامره و نجف خوانده و در سن 18 سالگى با مرحوم پدرش به سبزوار آمده و پس از تكميل سطوح فقه و اصول از مرحوم والدش و ديگران و خواندن معقول و منقول در خدمت افتخارالحكماء به درس خارج والدش شركت كرده و در اثر ذوق و استعداد وافرى كه داشت (با اينكه از سبزوار بعد از آمدن خارج نشد) به مقام شامخ علمى رسيد طبعى موزون داشت و خط نسخ نيكو مى نوشت در سال 1362 ق به رحمت حق واصل و در مقبره پدر بزرگوارش مدفون شد.

داراى چند فرزند روحانى مى باشد.

1- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمدتقى فقاهتى كه تحصيلات خود را در سبزوار و مشهد به پايان رسانيده و اكنون از ائمه جماعت سبزوار مى باشد.

2- جناب مستطاب شريعت مآب ثقةالاسلام آقاى حاج سيد ابوالفضل فقاهتى كه نيز از فضلاء معاصر سبزوار و اكثراً در ارض اقدس رضوى بسر مى برند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فقيه امامي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد فقيه امامى (معروف به امامى) فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد عطاءاللَّه فقيه امامى العريضى در سال 1312 شمسى در اصفهان متولد شده و نسب شريفش به جناب على بن جعفر عريضى فرزند كوچك امام جعفر صادق عليه السلام منتهى مى شود وى تحصيلات ابتدائى خود را در اصفهان گذرانيده و سطح را در اصفهان نزد اساتيد ادبيات و والد ماجدش به پايان رسانده است.

در سال 1332 شمسى

از اصفهان به قم آمده و بقيه سطوح عالى را در حوزه علميه قم خدمت آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر سلطانى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهدى تبريزى به پايان رسانيده و در 14 صفر 1333 شمسى به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه شركت نموده و در همين ايام هم مدتى در جلسه درس مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و مرحوم علامه طباطبائى حاضر و استفاده نموده و در روز چهارشنبه دهم ربيع الاول 1376 در جلسه درس خارج مكاسب آيت اللَّه العظمى خمينى (كه همان روز شروع شده بود) شركت نموده و نيز از ابحاث خارج اصول معظم له استفاده كرده و تقريرات درسهاى ايشان را تا روز سه شنبه 18 جمادى الاولى سال 1384 قمرى نوشته است.

در ماه شعبان همين سال به اصفهان مراجعت نموده و اشتغال به تدريس و تبليغ و اقامه جماعت و تأسيس كتابخانه و تأليف كتب و رتق و فتق امور مردم فرموده و تا حال تحرير اين كتاب و اين ارقام چهارشنبه چهاردهم صفرالمظفر 1412 قمرى موفق مى باشند. ادام اللَّه توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فقيه ايماني، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال فقيه ايمانى (داماد معظم مرجع الشيعه و مدار الشريعه آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم موسوى خوئى مدظله العالى) از علماء مبرز و دانشمندان فعال و خدمتگذار معاصر اصفهانست.

وى در حدود 1350 قمرى در اصفهان متولد شده و در حجر علم و سيادت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را در اصفهان نزد والد ماجدش كه از علماء نامى اصفهان بودند و ديگران و در قم از مدرسين بزرگ به پايان رسانيده و در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قده مهاجرت

به نجف اشرف نموده و در دروس خارج آيات عظام آنجا بالاخص زعيم بزرگوار آيت اللَّه على الاطلاق آقاى خوئى دامت بركاته فقها و اصولا و تفسيرا شركت و استفاده سرشار نموده و تقريرات و دراسات معظم له را به رشته تحرير آورده و به افتخار مصاهرت و دامادى آن جناب نائل شده و پس از چند سال اقامت در نجف در سال 1388 ق به واسطه كسالت مزاجش به امر و اجازه آن بزرگوار به اصفهان وطن خويش مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت در دو مسجد و غيره پرداخته و به واسطه حسن عمل و تقوا مورد وثوق و اعتماد مردم اصفهان كه اكثرا مقلد آيت اللَّه خوئى هستند قرار گرفته و به امر آن زعيم بزرگوار اقدام به كارهاى بزرگى كه ذيلا مى نگارم نموده است.

1- تهيه منازل عديده اى براى عده اى از اهل علم اصفهان از معاودين و غيره.

2- خريدارى حدود چهارصدهزار متر زمين براى هزار منزل مدرن جهت علماء و دانشمندان بى منزل حوزه علميه قم از معاودين محترم و غيره به نام (مدينه العلم) در شهرستان قم در مسير راه قم به تهران.

3- مدرسه بزرگى به مساحخت سه هزار متر در همان مكان.

4- مسجد آبرومند و زيبائى در جنب منازل مذكوره كه يكى از مقلدين ايشان با اجازه آيت اللهى بنا نموده و در حال اتمام است.

5- درمانگاه مجهزى در همان مكان براى اهل علم و طلاب علوم دينيه.

6- تكميل طبع محجلدات باقيه كتاب نفيس جامع احاديث الشيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى.

نگارنده گويد: جامع الاحاديث نفيس ترين كتابيست كه مرحوم آيت اللَّه بروجردى با فكر صائب و نظير دقيق و عميق خود با صرف ده ها هزار تومان و تشكيل

لجنه اى از افاضل حوزه علميه در بيست مجلد تأليف و دو جلد آن را به طبع رسانيده ولى عمر شريفش كفايت به طبع باقى ننمود و در پنج شنبه 13 شوال المكرم 1380 وفات و از جلد سوم به امر آيت اللَّه العظمى خوئى و سعى و كوشش معظم له مرتبا به طبع رسيده و تاكنون جلد ششم و هفتم آن منتشر و بقيه در تحت طبع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فقيه ايماني، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين فقيه ايمانى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر اصفهانند و ايشان نيز تحصيلات خود را از سطح و خارج در اصفهان و قم فراگرفته و پس از آن در وطن خويش به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تدريس و خدمات عام المنفعه و شهريه دادن به طلاب اصفهان اشتغال دارند، تاكنون اقدام به تأسيس چندين بيمارستان نموده و بزرگترين مدرسه ى علميه ى اصفهان «دارالحكمه» نيز تحت اشراف وى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فقيه دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدرضا فقيه دزفولى از علماء محترم و ائمه جماعت مكرم معاصر تهرانست. وى در دزفول متولد شده (و از بيت واسره سادات گوشه ى دزفول است) و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن قدس اللَّه اسرارهم و آيات ديگر استفاده كامل نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران آمده و تاكنون در مسجد خيابان جهان پناه به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى فقيه دزفولى عالمى متين و دانشمندى متقى موصوف بفضل و تقوا و محامد اخلاق و مبادى آداب ميباشد. معظم له با حضرت آيت اللَّه فيض دزفولى قرابت و خويشاوندى دارند.

سيد محمدرضا بن آيت اللَّه مرحوم حاج سيد اسداللَّه دزفولى اجمالى آنجناب در سال 1337 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح وسطى و نهائى را نزد اساتيد بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى و خارج را چندى از

مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از اساتيد نامبرده و غيره به تهران مهاجرت و تاكنون در مسجد مهدوى خيابان جهان پناه به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فقيه زانياني، مصطفي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد ورع، از علما و ائمه ى جماعت اصفهان. در مسجد تكيه ى ظلمات امامت مى فرمود، و مورد وثوق و اعتماد عموم بود، از شاگردان حاج مير محمد صادق مدرس و حاج سيد على نجف آباد و ديگران بوده.

در 26 ربيع الاول اين سال وفات يافته، در نزديك تكيه ى ملك، در روى سكويى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

الحق بجمع خمسة ارخ و قل

فى الخلد عند المصطفى قد اسكنا

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فقيه سبزواري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدصادق فقيه سبزوارى چهارمين فرزند روحانى مرحوم آيت اللَّه فقيه مذكور مى باشند.

وى در سوم ماه رجب سال 1349 ق در مشهد مقدس متولد و پس از گذشت دوران كودكى و تحصيلات ابتدائى و خواندن دوره مقدمات و ادبيات از آقاى اديب نيشابورى و مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا احمد مدرس به حوزه علميه قم عزيمت نموده و از محاضر آيات عظام و مراجع بزرگ چون آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله استفاده نموده و مى نمايند.

نگارنده گويد مترجم محترم از فضلاء خراسانى مقيم حوزه علميه و داراى مقام تقوا و متانت و مورد علاقه زعماء حوزه مى باشند در خاطرم هست كه وقتى مرحوم والدشان در مشهد رحلت نمودند آيت اللَّه طباطبائى قمى تلگراف تسليت به حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى زده و ايشان به وسيله حقير آقاى حاج سيد محمد صادق فقيه مذكور را خواسته و با مقدماتى خبر وحشت اثر را داده و تسليت گفتند و همان شب در مسجد امام قم مجلس باشكوهى گذاردند كه عموم آيات و علماء و محصلين و طبقات مختلف اصناف شركت كردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فقيه قمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى، در قم به دنيا آمد و در مهد علم و تقوا پرورش يافت. او دخترزاده ى آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى بود. پس از طى مقدمات و ادبيات، سطوح را نزد آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى صغير و آيت الله ميرزا محمد همدانى خواند و خارج «عروه» را از محضر آيت الله فيض استفاده نمود و همچنين مدتى از محضر آيت الله

حايرى بهره مند شد. وى عمده دروس تحليلى خود را از محضر آيت الله حجت استفاده نمود. بعد از ورود آيت الله بروجردى در شمار اصحاب وى درآمد و حدود هيجده سال از محضر بحثهاى فقه و اصول ايشان مستفيض شد و دروس معقول را از محضر آيت الله سيد ابوالحسين رفيعى قزوينى و امام خمينى بهره ها برد. او چندين سال در درس فقه آيت الله مرعشى نجفى نيز شركت كرد. از آثارش: «تقريرات» درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) آيت الله حجت.[1]

حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه الورع حاج آقا عباس برقعى رضوى قمى از علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم سبط مرحوم آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى و برادر متعلقه حضرت آيت الله العظمى آقا شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله يكى از سه زعيم معاصر حوزه علميه است.

آن جناب در سال 1321 ق در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و پس از رشد و طى مقدمات و ادبيات سطوح را نزد مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى معروف (به صغير) و مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى خوانده و خارج عروه را از محضر مرحوم آيت الله فيض استفاده نموده و نيز مقدارى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى بهره مند شده و عمده دروس تحليلى خود را از محضر سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره استفاده نموده و از موقع ورود آيت الله العظمى بروجردى نورالله مضجعه در شمار اصحاب آن جناب درآمده و بالغ بر 18 سال از محضر و ابحاث فقه و اصول آن

مرحوم كامياب و مستفيض شده و دروس معقول را از محضر آيت الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله العظمى... موسوى مدظله استفاده نموده و هم چندين سال به درس فقه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و در حال حاضر با چند نفر از علماء حوزه حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس مستقيم و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا اسماعيل رحمت خواه تبريزى و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد مباحثه كمپانى دارند و ظهرها هم در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاسلام اقامه جماعت دارند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) مرحوم آيت الله العظمى حجه طاب ثراه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (123 -122 / 2)، آينه ى دانشوران (282 -281)، گنيجينه ى دانشمندان (220 -219 / 2).

فقيه، رجب علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجب على فقيه از علماء معاصر نيشابور بوده است.

وى در نيشابور به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و اوليات به قم مهاجرت و بالغ بر بيست سال اقامت و از محضر آيات عظام حايرى يزدى و مرحوم آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نموده و در سال 1370 قمرى بنا بر دعوت اهالى نيشابور به وطن برگشته و تا سال 1393 قمرى به اقامه جماعت در مسجد جامع نيشابور و تبليغ احكام اشتغال داشت تا در سال مزبور كه از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فقيه، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالكريم فقيه از علماء بزرگ معاصر نيشابور و ائمه جماعت اين شهر بوده كه تا پايان عمر خود به خدمات دينى اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فقيه، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برخوارى، عالم فاضل، از شاگردان آقا سيد محمدباقر درچه اى و آخوند گزى [و جهانگيرخان] بوده. در شب جمعه 17 ربيع الاول سال 1380 وفات يافته، در تكيه ى فاضل سراب مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فقيهي آملي، شكرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ شكرالله بن كربلائى جعفر بن ملا فرج الله ملقب به فقيه نيا و معروف به فقيهى از علماء آمل ميباشند. در 1314 خورشيدى در يكى از مضافات آمل بدنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى بشهر آمل آمده و مدت سه سال در مسجد جامع آمل تحصيل سطوح وسطى نموده و آنگاه بمشهد مسافرت نموده و چند ماهى توقف كرده و در سال 1334 شمسى بنجف اشرف مهاجرت نموده و مدت ده سال اقامت و از محضر آيات عظام آنجا بالاخص آيه الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و در سال 1344 شمسى مراجعت بايران و در شهرستان آمل اقامت نموده و در مسجد جامع باقامه جماعت و خدمات روحى و دينى پرداخته است.

داراى تأليفات ارزنده اى ميباشد كه فهرست آنها را مينگارم:

1- تفسير قرآن شريف 2- شرح استدلالى بر لمعه شهيد اول 3- رساله اى در قاعده لاضرر 4- شرح استدلالى تبصره علامه حلى اعلى الله مقامه 4- كشكول فقيه 5- شرح دعاء سمات

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فقيهي بروجردي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا بن مرحوم حاج آقا رضا فقيهى بروجردى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است. وى در سال 1293 شمسى در بروجرد متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد مقدمات را در آنجا خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا ميرزا لطف اللَّه فقيهى خوانده و در سال 1351 قمرى به قم مهاجرت و سطوح را از حضرت آيت اللَّه العظمى آقا نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى به پايان رسانيده و در دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى آقاى حجت

و از موقع ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى تا آخر عمر معظم له شركت نموده و بافتخار مصاهرت و دامادى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى نائل شده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى به تهران منتقل و تا اكنون در مسجد (خليلى) به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد.

از نوشته هاى ايشانست مقدارى از تقريرات اصول مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره داراى اجازات عديده از مراجع بزرگ قم و نجف در امور حسبيه و روايتى و غيره مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فقيهي حبيبي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا حبيبى فقيهى از علماء قدماء حوزه و شاگردان مبرز مرحوم آيت الله حجت و آيات ديگر است كه در سال 1295 شمسى در گيلان تولد يافته و پس از رشد براى تحصيل علم و كمال مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد اساتيد عاليقدر خوانده و 17 سال از محضر و ابحاث آيت الله حجت رحمه الله استفاده نموده و 18 سال هم از فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى بهره مند شده و پس از ايشان به آيت الله العظمى شريعتمدارى اتصال و انقطاع يافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيهي قزويني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ على اصغر فقيهى قزوينى از علماء اعلام حوزه علميه بودند عالمى با فضل و تقوا بود كه در سال 1321 قمرى در قزوين متولد شده و از كودكى در دامان روحانيت تربيت يافته تا در سال 1344 به قم مهاجرت نموده و در مدرسه حاجى سكونت و مشغول به تحصيل گشته و در ايام تحصيل به اصفهان مسافرت و در مدرسه جده نيز اشتغال داشته و مدت قليلى هم در نجف در مدرسه صدر توقف و از محضر آيت الله خونسارى و آيت الله فيض حاضر شده و مدت هيجده سال هم از محضر زعيم اعظم شيعه آيت الله بروجردى بهره مند گرديده و پس از ايشان چند سالى از طرف حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى براى خدمات دينى و ترويج احكام و اقامه جماعت رحل اقامت به تهران افكنده تا سال 1385 كه ترك دنيا گفته و به سراى جاودان شتافته است رحمه الله عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فلسفي شيرازي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى فلسفى مرحوم درويش على دارابى شيرازى از علماء خدوم و ائمه جماعت معاصر شيرازند كه در مركز استان فارس به خدمات دينى و روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

ايشان در سال 1318 شمسى در شهرستان داراب به دنيا آمده و در خانواده اى مومن و مسلمان پرورش يافته و پس از تحصيلات ابتدائى به تشويق مرحوم والدش به حوزه علميه داراب وارد و پس از فراگرفتن مقدمات به همراهى پدر و مادر به شيراز آمده و در مدرسه علميه خان به ادامه تحصيل پرداخته است.

و مورد توجه و تشويق مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايب الامام) شيرازى واقع و در خدمت والدين خود عزيمت به كربلا نموده و حدود

پنج سال اقامت كرده و ادبيات و سطوح را در خدمت اساتيد و مدرسين كربلا چون حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ يوسف بيارجمندى (شاهرودى) فراگرفته و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عاليه را در خدمت آيات و مدرسين نجف چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه (شهيد) مدنى (امام جمعه شهر تبريز) و نيز مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى سرابى و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كوكبى و ديگران به پايان رسانيده و همدوش اساتيد سطح به درسهاى خارج فقه و اصول حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف و آيت اللَّه حاج آقا محمد روحانى و آيت اللَّه خمينى شركت و استفاده نموده تا در سال 1350 شمسى كه از طرف دولت بعث عراق برابر 1390 قمرى به تنهائى از بغداد اخراج و به شيراز وطن اصلى خود آمده و رحل اقامت افكنده و چون با استقبال گرم مردم شيراز بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى مواجه شدند كه محل نماز جماعت خود را به ايشان واگذار فرمودند ايشان با همفكرى معظم له به ارشاد مردم توصيه و جلسات جامعه روحانيت و كارهاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و ارشادى بپردازند.

خدمات آقاى فلسفى در عراق و ايران

1- ايشان در ماه ذيقعده 1383 قمرى در نجف اشرف به همراهى جمعى از فضلاء نجف اشرف و بزرگان حوزه علميه دومين مجله ماهنامه فارسى به نام پرتوهائى از اسلام منتشر كردند كه متاسفانه بيش از 12 مجله از آن منتشر نشد.

2- در سال 1385 قمرى به نمايندگى حضرت آيت اللَّه العظمى حكيم رحمه اللَّه به بغداد جديد آمده و به ارشاد اهالى آن منطقه پرداخته و به

خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغات و تدريس علوم اسلامى براى طلاب علوم دينى پرداخته تا اينكه موفق شدند مدرسه سلوميه را در بغداد پايتخت كشور عراق تأسيس نمايند كه جمعى از طلاب شيعه در آن به تحصيل مقدماتى پرداخته و بعد براى تكميل به نجف اشرف عزيمت مى نمودند.

3- از آثار پر ارج ايشان تأليف دائره المعارف القرآنيه است كه طبق لغت آيه شروع نموده و سپس به تفسير آيه مربوط و ارجاع به كليه تفاسير مى گردد كه مع الاسف اين كتاب با كتابخانه ايشان در بغداد مانده است و تاكنون توفيق چاپ آن را نيافته اند و آن حدود پنجاه جلد است كه جلد اول و دوم آن فقط در حرف الف است.

آثار علمى مطبوع ايشان

1- قصه الموجود كه داستان وجود و فلسفه آن را با سبك رومانى نوشته و در سلسله منابع الثقافه الاسلام به طبع رسيده است. چاپ بغداد.

2- جزوه هاى در فلسفه نماز- چاپ بغداد.

3- فلسفه روزه.

4- الامام الحسين و الحركه الفكريه كه در بغداد به طبع رسيده است.

اما خدمات اجتماعى و فرهنگى ايشان در شيراز

1- تأسيس صندوق قرض الحسنه در داراب شيراز.

2- ماهنامه دينى و ادبى پيام مهدى.

3- صندوق قرض الحسنه مهدى موعود.

4- خيريه مهدى موعود براى اداره جمعى از فقراء و مستمندان.

5- كانون ازدواج كه دفتر خاصى دارد و زير نظر عده اى از خواهران مومن اداره مى شود.

6- خدمات مطبوعاتى مهدى موعود.

از آثار علمى ايشان پنج جلد از مستند الرسول الاعظم صلى اللَّه عليه و آله به طبع رسيده است و اين موسوعه حدود سى مجلد است كه معظم له مشغول به تأليف آن هستند.

ديگر از آثار ايشان مدرسه علمى است كه جمعى از طلاب

و محصلين در آنجا اشتغال به درس و بحث دارند و خود ايشان مشغول به تدريس فقه و اصول در آن مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فلسفي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1419 -1327 ق)، عالم دينى، خطيب، واعظ، متكلم، مفسر و محدث. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيدى همچون پدرش، آيت الله تنكابنى، و آقا شيخ يونس قزوينى و آقا شيخ على رشتى، و معقول و فلسفه را از ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفت. وى حدود دو سال در زمان آيت الله حايرى يزدى در قم اقامت داشت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه بهره مند شد.سپس به تهران آمد و به ادامه تحصيل و مطالعه ى كتب مختلف و متنوع پرداخت. وى در منبر و خطبه روش نوينى را پايه گذارى كرد و تحول عميقى در فن سخنورى بوجود آورد و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. خدمات دينى و اجتماعى او بسيار و مسافرتهاى تبليغى او به كشورهاى عربستان، عراق، پاكستان و همچنين به شهرهاى مختلف ايران قابل توجه است. در تهران، در پايان جلسه درس، درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسين در كنار عمو و پدر همسرش، آيت الله حاج شيخ محمد حسين تنكابنى، دفن شد. آثار علمى و قلمى او منشورى آموزنده با نثرى جذاب است. عمده آثار وى كه تحت عنوان كلى «گفتار فلسفى» انتشار يافته عبارتند از: «كودك»، از نظر وراثت و تربيت، دو مجلد؛ «جوان»، از نظرعقل و احساسات، دو مجلد؛ «بزرگسال و جوان» از نظر افكار و تمايلات، دو مجلد؛ «آيه الكرسى»، پيام آسمانى توحيد؛ «اخلاق»،از نظر همزيستى و ارزشهاى انسانى، دو

مجلد؛ «معاد»، از نظر روح و جسم، سه مجلد؛ «سخن و سخنورى»، از نظر بيان و فن خطابه؛ «شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق»، از صحيفه ى سجاديه، سه مجلد.[1]

حاج شيخ محمدتقى فلسفى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام حجه المسلمين والاسلام المرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى تهران اعرف خطباء عصر و اشهر وعاظ زمان مايند كه خود چندى افتخار توقف حوزه علميه را داشته و حوزه علميه هم فخر بر اين ثمره مفيد و اثر ارزنده خود مى كند.

اين رادمرد بزرگ و اين نابغ سترك كه صيت و صوتش عالم گير شده و شهرت و ملاحت سخن ورى و سخنرانيش مستغنى از تعريف ما و جهانى گرديده بخصوص در تحقيقات علمى و دخول و خروجش به مطالب و از مطالب و اداء سخن و حق مطلب دادنش در اين زمان بى قرين و در قرون گذشته كم نظير بوده و مبالغه نيست اگر بگويم.

انصاف مى دهم كه دليران و دليران

بسيار ديده ام نه بدين حسن و دلبرى

عالمى است محقق و ناطقيست مدقق مفسريست خبير و محدثيست بصير متكلمى است فاضل و واعظى است كامل جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بسيار خوش محاوره و خوش مجلس منزلش مهبط اهل فضل و محفلش مجمع اهل كمال سينه اش باز و دستانش گشاده در قضاء حوائج مومنين و بالاخص روحانيين ساعى و در امور خير مساعى جميله دارد و از خدمات دينى و اجتماعى فرونمى گذارد.

در سال 1327 قمرى هجرى در تهران متولد شده و در خاندان علم و فضيلت و مجد و شرافت تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيد بزرگ چون والد معظم خود و آشيخ يونس قزوينى

و آشيخ على رشتى و معقول و فلسفه را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى استفاده نموده و حدود دو سال هم در زمان مرحوم آيت الله حايرى يزدى در قم توقف و از محضر اساتيد حوزه علميه بهره مند شده و بعد به تهران مراجعت و به ادامه تحصيل و مطالعه كتب مختلفه و متنوعه عصرى و قدماء گرديده و از هر خرمنى خوشه ها چيده و از هر گلستانى گلها به دست آورده و با آن فكر سرشار و ذوق فراوان و استعدادى كه تنها موهبت خداونديست (و ذلك فضل الله يوتيه من يشاء) خريت ادب و تحرير سخنورى گرديده و خاص و عام و جاهل متقدم و متجدد را مجذوب بيان سحرآميز خود به مضمون (و ان من البيان السحر) نموده است.

من نمى گويم كه آن شمع جهان

هست پيغمبر ولى دارد بيان

حدود 6 سال در ماه رمضان و ده شب اول محرم از مسجد سلطانى با دنياى امروز از اسلام و غيره صحبت كرده و حقايق اسلام را با بيانى بس رسا و مليح خود به زبان عصرى به وسيله دستگاه فرستنده به مردم جهان رسانيده و اين به خدا فخر اسلام و مسلمين و به ويژه شيعيان اثنى عشر روى زمين است.

چندين سال متمادى ظهرهاى ماه رمضان در مسجد حاج سيد عزيزالله تهران صحبت مى كردند ده ها هزار نفر از طبقات مختلف، روحانيين و اساتيد دانشگاه و دبيران و آموزگاران و محصلين جديد و قديم و تجار و اصناف براى استماع سخنرانيهاى معظم له حاضر مى شدند و چون صحن مسجد و شبستانها و ايوانها و راهروهاى مسجد گنجايش آن همه جمعيت

را نداشت.

قسمت مهمى از مستمعين در بازار و سراهاى اطراف مسجد اجتماع مى كردند و متجاوز از سى بلندگو كه در نقاط مختلف نصب مى شد صدا را به همه آنها مى رسانيد.

خاطرات آن مجلس باشكوه فراموش نشدنى است بسيارى از مشكلات دينى در آن مجلس مورد بحث قرار مى گرفت و حل مى شد و بسيارى از افراد منحرف با استماع آن سخنان نافذ به راه مى آمدند و از سقوط و تباهى رهائى مى افتند.

علامه فلسفى روش نوينى را در منبر پايه گذارى كرد و تحول عميقى را در فن سخنرانى به وجود آورد روايات حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليه السلام را كه گوهرهاى گرانقدر اسلامى است با منطق علمى روز تشريح و توضيح نموده و در نسل تحصيل كرده اثر بسيار عميق گذارده و كتابهاى ايشان نمونه اى از اين روش نوين است.

در زمان حيات مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قدس سره سالهاى متمادى به دعوت آن مرجع بزرگ و عاليقدر در دهه آخر صفر به قم مى رفتند صبح ها در منزل معظم له و شبها در صحن بزرگ قم به دعوت توليت آستانه براى جمعيت زيادى كه در صحن بزرگ و صحن كوچك و صحن موزه و خيابان مجاور صحن و شيخان گرد آمده بودند سخنرانى مى كردند سخنان ايشان علاوه بر آثار مفيدى كه در افكار تمام مردم مى گذارد براى فضلاء طلاب حوزه علميه كه به منبر علاقه داشتند آموزنده و سرمشق بود و از روش ايشان استفاده بسيار مى كردند، كليه مراجع بزرگ تقليد نجف اشرف و قم و مشهد مقدس از گذشته و معاصر عنايت مخصوص و توجه خاصى به معظم له داشته و دارند.

خلاصه استاد

و علامه فلسفى از نوابغ زمان و از افرادى است كه مى توان درباره شخصيت علمى و اخلاقى او و مسافرتهايش به كشورهاى اسلامى حجاز و اعتاب عاليات و پاكستان و شهرهاى مهم ايران كه براى تبليغ رفته و منبرهاى مهيج و منابر معجزه آسا و خدمات دينى و اجتماعى و مبارزاتش با منحرفين و گروه هاى ضد اسلامى كتاب مستقلى نوشت.

از آثار علمى و قلمى اين استاد كه به طبع رسيده و جهانى را به خود متوجه نموده كتب زير است كه براى تربيت كودكان و راهنمائى نسل جوان بهترين كتاب و آموزنده ترين منشوريست كه منتشر شده است.

1- گفتار فلسفى راجع به كودك از نظر وراثت و تربيت در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

2- گفتار فلسفى راجع به جوان از نظر عقل و احساسات در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

3- گفتار فلسفى آيه الكرسى يا پيام آسمانى توحيد در چهارصد صفحه.

يكى از شعراء معاصر درباره معظم له سروده است

او ستاد اوستادان بلاغت (فلسفى)

آنكه نامش زى فلك از عرشه منبر گذشت

ابن جوزى گرچه در يك آيه سالى حرف زد

بودى از امروز گفتى وى زمن برتر گذشت

(فلسفى) تنها نه در نطق و بيان باشد فريد

كلك وى از تيغ مردان دلاور در گذشت

در كتاب كودكش بنگر كه خودپيرانه گفت

از يونسكو خود كتاب وى مهين دفتر گذشت

ويژه از بهر جوانان اين كتاب تازه اش

انقلابى كرده خوش برپا كه از اختر گذشت

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (65 -64)، بزرگان رامسر (178)، گنجينه ى دانشمندان (390 -387 / 2).

فناي خوي، ميرزا عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1269 / 1263 ق)، عالم دينى و شاعر، متخلص به فنا. از سخنوران

معروف خوى زنوز است. لذا به فناى زنوزى مشهور است. از دوازده سالگى تا هفتاد سالگى مشغول سياحت بود و در سفر به عثمانى با ميرزا سنگلاخ صاحب «تدكره الخطاطين» مصاحب و معاشر بوده و مدتى در كربلا نزد شيخ احمد احسايى و حاجى سيد كاظم رشتى تصحيل و در اوايل حال، ذوقى تلخص مى كرده و اشعارى كه سروده بيشتر در مصائب حضرت سيدالشهداء (ع) است. علاوه بر «ديوان» شعر، از ديگر آثار وى مى توان شرحى بر «شرح الزياره» شيخ احمد احسايى و شرحى بر «شرح فوايد» را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1392 -1386 / 2)، دانشمندان آذربايجان (302)، فرهنگ سخنوران (1392 -1386)، مصطبه ى خراب (135).

فومني اريب، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم اريب فومنى از علماء محترم شهرستان فومن مى باشد. وى در اين شهر متولد شده و در بيت سيادت و شرافت پرورش يافته است. اسلاف و نياكان آنجناب همه از اشراف و اجلاء گيلان و منطقه فومن بوده اند. ايشان مقدمات را در فومن و سطوح را در شهرستان رشت خوانده آنگاه به تهران مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاى حج شيخ محمدرضا تنكابنى (والد ماجد خطيب توانا و واعظ شهير جناب آقاى فلسفى) و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تنكابنى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به زادگاه خود مراجعت و بيش از چهل سالست كه در فومن به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده. در حدود سى سال قبل كه براى ديدن يكى از دوستان به فومن مسافرت كردم آنجناب را ملاقات او را دانشمندى اديب و مانند شهرتش اريب يافتم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فومني حايري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجعفر فومنى حايرى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و ائمه جماعت بزرگوار كربلاى معلى بوده است. وى در فومن متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در فومن و رشت مهاجرت به عراق نموده و در نجف و پس از آن در كربلا اقامت و از آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و آيت اللَّه العظمى آميرزا محمدتقى شيرازى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به اقامه جماعت و خدمات دينى و توسل به ذيل عنايت سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام پرداخته تا در 1357 قمرى كه به مولايش ملحق و در جوار حضرتش مدفون گرديده است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فومني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن العالم الجليل حاج شيخ محمدجعفر فومنى مذكور از علماء فعال تهران بودند. وى در سال 1330 ق در كربلاى معلى متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات سطوح را در آنجا از مرحوم والدش و ديگران فراگرفته و پس از آن به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران استفاده علمى نموده و در سن 27 سالگى در سال 1357 قمرى كه والد مبرورش فوت نمود به تهران مهاجرت و در خيابان خراسان اقامت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن در مسجدش و جلسات مذهبى پرداخته و در اثر مبارزات با فحشاء و منكرات مبتلاء به حوادث و طوفانها گرديده و سوانح و خاطرات عجيبى ديده تا در شب بيست و سوم ماه رمضان 1384 قمرى در اثر كسالتهاى روحى و جسمى بدرود حيات گفته و با تشييع جنازه كم نظيرى با دوش مردم عالم دوست تهران حمل به شهر رى و در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) در مقبره واقع در قسمت شرقى صحن معروف به مقبره (علائى) مدفون گرديد.

آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم

مرحوم فومنى با فداكاريها و پيگيريها و مجاهدات طاقت فرسائى كه داشت آثار گرانمايه اى از مساجد و دبستانهاى اسلامى و مجامع مذهبى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا اشاره مى شود.

1- مسجد نو واقع در خيابان خراسان (شماره 1)

2- كودكستان فومنى در خيابان خراسان

3- دبستان ملى فومنى در خيابان خراسان (پسرانه)

4- دبستان ملى فومنى در خيابان خراسان

(دخترانه)

5- مسجد نو شماره (2) واقع در كوچه نظام

6- شركت تعاونى روزى (دهشاهى).

7- از آثار باقيه وجود فرزندان برومند مخصوص ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ حسين فومنى فرزند ارشد ايشان مى باشد كه اكنون به جاى ايشان در مسجد نو خيابان خراسان امامت و به خدمات دينى اشتغال دارند.

ايشان در تهران متولد شده و تحصيلات جدى و مقدماتى را در آنجا خوانده آنگاه به قم آمده و چند سالى به تحصيل سطوح وسطى و نهائى مشغول و پس از فوت مرحوم والدش ديگر نتوانست در قم مانده و ادامه به تحصيل دهد ناچار به تهران برگشته و به خدمات دينى و اداره ى مؤسسات مذهبى والدش اشتغال دارد و واقعاً مصداق حديث نبوى (او ولد صالح يستغفر له) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فومني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رضا فومنى رشتى از علماء بزرگ و فضلاء جليل و معروف به هندى از شاگردان علامه رشتى ميرزا حبيب اللَّه متوفى 1312 ق بوده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فهري زنجاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد فهرى زنجانى ابن السيد الجليل و العالم النبيل الحاج سيد سجاد فهرى زنجانى از دانشمندان معاصر تهران مى باشند. وى در سال 1301 شمسى در زنجان متولد گرديد. والد معظم ايشان در مقام منبر (به اعتراف همه شناسايان) شخصيت بارز و منحصر بفرد زنجان بوده و هستند و اكنون اواخر دهه ى هشتم يا اوائل دهه نهم عمر را مى گذرانند.

حجةالاسلام سيد احمد فهرى تقريبا يكسال پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى يزدى به قم مشرف شده و پس از يكسال و اندى توقف در آن ديار و استفاده از درس سطح حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى در سال 1320 شمسى تشرف به نجف اشرف حاصل كرده و از محضر آيات عظام آقاى آقا ميرزا باقر زنجانى سطحا و خارجا و آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه سيد جمال گلپايگانى استفاده خارج نمود.

و پس از استماع يك دوره و نيم درس خارج اصول حضرت آيت اللَّه خوئى در سال 1330 به ايران مراجعت و مدت 14 سال در كرمانشاه اقامت داشته و در مسجد جمعه كرمانشاه اقامه جماعت مى نمود و ضمنا در زمينه ى تبليغات مذهبى در كرمانشاه كه مركز فرقه ى على اللهى ها مى باشد زحمتى فراوان متحمل شدند.

و سپس در سال 1345 به تهران مهاجرت نموده و اكنون نيز در آنجا به انجام وظايف مذهبى اشتغال دارند و در مدت اقامت در تهران آثارى علمى از ايشان به طبع رسيده كه ذيلاً مى خوانيد.

1- كتاب سالار شهيدان در

تحليل انگيزه واقعى امام شهيد عليه السلام در خروج از مدينه و حركت بكربلا.

2- ترجمه ى خصال صدوق.

3- ترجمه ى عبداللَّه سبا در دو جلد تأليف آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى

4- اسس المنطقيه.

5- آهى سوزان بر مزار شهيدان ترجمه ى «اللهوف على قتل الطفوف»

6- معراج روحانى. معظم له در سال 1385 ه.ش وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فيروزآبادي، يعقوب

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

1- محمد بن يعقوب فيروزآبادى متوفى 817 و مدفون در يمن صاحب كتاب (قاموس الاعلام) در لغت كه چندين شرح و حاشيه بر آن خورده و تمامى مطبوع مى باشد منسوب به اين شهر است.

وى عالمى فاضل و تحريرى كامل بوده در ممالك روم و حجاز و غيرها سفرها نموده و با قبايل عرب مجالستها كرده و هشتاد سال عمر نموده است.

شروحى كه به كتاب او خورده به اسامى زير است.

1- تاج العروس فى شرح القاموس 2- الجاموس 3- الفانوس 4- رجل الطاوس و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيروزكوهي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن مرحوم ثقةالاسلام آشيخ محمدباقر فيرزوكوهى متوفى 1328 شمسى و 1369 قمرى از فضلاء معاصر است در حومه آمل- وى در سال 1340 قمرى در قريه آسور فيروزكوه متولد شده و پس از رشد اصول عقايد و قرآن و كتب فارسى و غيره را نزد والدش و مكتب دار محل فراگرفته و در سال 1311 شمسى داخل دبستان دانش آمل شده و با استعداد زيادى كه داشتند دروس فارسى جديد را در مدت كوتاهى به پايان رسانيده و در سال 1314 شمسى مشغول به تحصيل مقدمات گرديده و در سال 1315 شمسى به قم مهاجرت نموده و در ايام تحصيلى در آنجا و ايام تعطيل هم در قصبه آسور به خواندن پرداخته و در قم ادبيات مانند مطول و غيره را از مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى فراگرفته و شرح لمعه را خدمت آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى خوانده و چندى هم در آمل توقف و بقيه شرح لمعه را نزد آيت اللَّه آقاى آقا محمد غروى تكميل نموده و باز به قم آمده و رسائل

را از محضر آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و مرحو آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى و مكاسب را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى استفاده نموده و بعد مشرف به عراق و در كربلاى معلى از درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى بهره مند گرديده ولى بواسطه موانعى از ادامه و اقامت در آنجا محروم و بوطن برگشته و باز به قم آمده و كفايه را از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد داماد و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى و مقدارى مرحوم آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند خرم آبادى استفاده نموده و بعد به درس خارج حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و خارج اصول مرحوم آيت اللَّه آقاى داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى حاضر شده و از محاضر و خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و هم درس تفسير قرآن را از مرحوم شيخ مهدى ذكور و آيت اللَّه علامه طباطبائى آموخته و نيز درس معقول منظومه را از استاد منتظرى و اسفار را از علامه طباطبائى مستفيض شده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار عده اى از مردم آمل و اهالى محترم محمودآباد كه سابقه ممتدى در آنجا داشتند منتقل به محمود آباد شده و از سال 1349 تا حال تحرير در مسجد جامع آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض الاسلام، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1284 ش)، عالم دينى، شارح و مصحح. در سال 1284، در چنين خانواده اي كه به صفاي معنوي آراسته بود، كودكي ديده به جهان گشود كه سيد علي نقي ناميده شد

و بعدها به سيد علي نقي سدهي اصفهاني آل ديباج مشهور و به فيض الاسلام موسوم گشت. لفظ سده در پسوند نامش، به زادگاهش اشاره دارد كه در دوازده كيلومتري شمال غربي اصفهان است و اكنون خميني شهر ناميده مي شود. وى دانشمندى پركار و پرثمر بود، و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، حاج شيخ ضياءالدين عراقى، آقا شيخ محمد كاظم شيرزاى اجازه ى اجتهاد داشت و نيز صاحب اجازه ى روايتى از آيت الله حاج شيخ على اكبر نهاوندى و حاج شيخ عباس محدث قمى بود. وى بيش از چهل سال پيش «نهج البلاغه» را به فارسى روان ترجمه و شرح كرد كه اين كتاب به «نهج البلاغه» فيض الاسلام مشهور است. از ديگر آثارش: ترجمه و شرح «صحيفه ى كامله ى سجاديه»، كه در 1375 ق منتشر شده؛ «قرآن عظيم»، ترجمه و خلاصه تفسير، در سه مجلد كه مؤلف حدود چهارده سال وقت خود را صرف تأليف اين كتاب نموده؛ «اشارات الرضويه»؛ «افاضات الغرويه فى اصول الفقهيه»، عربى؛ «چراغ راه»؛ «رهبر گمشدگان در رجعت»، ردى بر عبدالوهاب فريد.[1]

سيد علينقى مشهور به (فيض الاسلام) صاحب ترجمه نهج البلاغه كه در سده از حيات سلطان دختر شيخ فاضل آقا ملا محمدصادق سدهى به دنيا آمده و تحصيلات خود را در سده و اصفهان و قم و نجف اشرف نموده و بعد رحل اقامت به تهران افكنده و تا حال تحرير در كسوت روحانيت به كار تجارت و تبليغ دين و تأليف اشتغال و آثار گرانقدرى كه ذيلا مى نگارم از خود به يادگار گذارده است.

1- ترجمه نهج البلاغه در 6 جزء كه در دو مجللد مكرر به طبع رسيده.

2- ترجمه صحيفه سجاديه. 3- تفسير كلام اللَّه مجيد 4- ترجمه صحيفه

علويه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 2، ش 2، ص 31)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609 / 4)، نهج البلاغه (مقدمه).

فيض دزفولي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه بن سيد ولى الدين (گوشه) ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين محمد بن سيد تاج الدين بن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد محمود بن سيد صدرالدين مظفرالدين بن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى كه با بيست و هفت واسطه بامام هفتم منتهى مى شود در حدود سال 1314 قمرى در دزفول متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح، از محضر علماء اعلام دزفول بالاخص آيت اللَّه معزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1361 قمرى به تهران مهاجرت نموده و تاكنون در اين عاصمه تشيع به اقامه نماز جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام آقا سيد على فيض از ائمه جماعت معاصر تهرانست. وى در سال 1349 قمرى در شهر و بلده دزفول از مرحومه بى بى زهرا بيكم صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم موسوى دزفولى متولد و در معيت والدش به تهران آمده و پس از تحصيلات ابتدائى و خواندن مقدمات عربى به قم مشرف گرديده و از محضر مدرسين حوزه بهره مند گرديده و جهت كسالت مزاج

پدر گراميش به تهران برگشته و تاكنون در تهران و حومه آن (و صفنارد) بانجام وظائف دينى اشتغال دارد.

داراى آثار عديده اى مى باشد كه ذيلاً توضيح ميدهم.

1- كتاب كربلا يا كانون انقلاب 2- مقاله اى در بعثت نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم 3- مقاله اى در ارتحال و بزرگداشت مرحوم آيت اللَّه حجت 4- مقاله اى تحت عنوان سعادت واقعى كدام است 5- شرح مرحوم ضيائى دزفولى (مولى محمد رشيد) و چندين مقاله ديگر.

سيد فخرالدين بن العالم الجليل والفقيه النبيل حاج سيد محمدعلى فيض دزفولى ايشان در سال 1311 قمرى از مرحومه علويه بى بى ساره بيگم صبيه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمدصادق دزفولى فرزند آسيد محمدعلى كه برادر عالم عامل عارف آسيد صدرالدين كاشف دزفولى صاحب تاليفات عديده در اخلاق و سير و سلوك بودند متولد شده و پس از تكميل مقدمات قسمتى از سطوح را در محضر مرحوم آيت اللَّه آشيخ محمدمهدى بيگدلى دزفولى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد عبدالمهدى داعى دزفولى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم موسوى دزفولى پسرعموى خود بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدعلى بن امر و وصيت آن مرحوم به امامت مسجد و تدريس و تسجيل معاملات و خدمات دينى پرداخته و هم فصل دعاوى و خصومات مى نمودند كه شرح و بسط آن بسيار و موجب اطناب است.

آنجناب سفرى به عتبات عاليات جهت زيارت و شركت در درس آيات عظام و مراجع فخام به نجف و ملاقات برادر ارجمند و بزرگتر خود مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه فقيه دزفولى (پدر عيال فرزند

گراميش) كه مقيم نجف اشرف بودند نموده و در درس مرحوم آيت اللَّه فيروزآبادى و مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم شركت و با دريافت اجازه اجتهاد به دزفول مراجعت نمودند.

معظم له با چند نفر از علماء ربانى كه صاحب مقامات معنوى بودند مانند مرحوم آيت اللَّه آشيخ حسين آستانه اى (صاحب مدرسه علميه در آستانه لاهيجان) و مرحوم حجةالاسلام عارف و عالم ربانى دائى پدر خود حاج سيد حسين ظهيرالاسلام دزفولى و مرحوم عالم عامل و عابد كامل حجةالاسلام حاج شيخ حسنعلى اصفهانى روابط معنوى داشتند.

آن مرحوم مضافاً از مقامات فقهى اطلاعات بسيارى از طب قديم و گياه شناسى داشت كه آن را از دائى خود مرحوم سيد محمدعلى سيدالحكماء كه قريب پانزده سال در هندوستان به تحصيل طب و گياه شناسى اشتغال داشت فراگرفته بود. و به اذكار و اوراد و توسلات و تزكيه اخلاق اعتقاد تام و اهتمام تمام داشت.

در سال 1361 قمرى براى امر خير برادرش مرحوم حجةالاسلام آسيد محمدمهدى ضيائيان به تهران آمده و روى جهاتى بنابر توقف و توطن گذارده و قريب ده سال در مسجد حاج ابوالفتح سه راه نايب على وقع در جنب خيابان مولوى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته سپس آنجا را ترك و در مسجد حجتيه مقابل منزل خود به امامت مشغول و در اين اواخر به واسطه كسالت و ضعف مزاج و ضيق نفس از رفتن مسجد محروم و در زمستان به اهواز مسافرت تا در شب جمعه 12 ذيحجةالحرام 1394 قمرى داعى حق را لبيك گفته و پس از تشييع عظيمى از دزفول وطن و زادگاهش بنابر وصيتش حمل به قم و در

وادى السلام در آرامگاه مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى ضيائيان دزفولى دفن گرديد

و مجالس عديده اى در قم و تهران و دزفول و اهواز و غيره براى او گذارده شد آن مرحوم از غالب مراجع قم مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم و آيت اللَّه صدر و ديگران اجازه روايتى و امور حسبيه داشتند. عاش سعيداً و مات سعيداً حشره اللَّه مع السعداء والشهداء والصالحين و حسن اولئك رفيقا.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش حجةالاسلام و مروج الاحكام آقاى حاج سيد على فيض دزفولى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض كاشاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى بن آقا محمدمحسن بن محمد سميع بن ملا حسين بن علم الهدى بن العلامه محدث فيض كاشانى از علماء و مراجع امور شرعى كرمانشاه بوده و در سال 1308 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج آقا مهدى بن العلامه الكبرى والايه العظمى حاج ميرزا محمد فيض مذكور از علماء محترم و فضلاء مكرم شهرستان قم و حوزه علميه است كه در مسجد امام جاى مرحوم والد اقامه جماعت مى نمايد.

تولد ايشان در قم واقع و در مهد علم و كمال تربيت و مقدمات و ادبيات را از مرحوم شيخ ابوالقاسم نحوى و ديگران خوانده و سطوح را خدمت مدرسين بزرگ تكميل نموده و سالها از محضر آيت الله العظمى امام خمينى و زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله شريعتمدارى استفاده نموده و واجد مقام شامخ علم و كمال شده و هم تدريس فقه و اصول نموده و بحمدالله تاكنون به انجام وظائف دينى و روحى و خدمات مذهبى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فيضي تربتي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم و شاعر. اهل تربت حيدريه خراسان بود. در عهد اكبرشاه (1014 -963 ق) به هندوستان رفت و مداح وى بود و هداياى زيادى دريافت مى كرد. به اكثر شهرهاى هند نيز مسافرت كرد. شيخ فيضى دكنى به استادى وى اعتراف داشت. وى داراى «ديوان» غزليات و قصايد، در حدود پنج هزار بيت، است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه سامى (211)، الذريعه (854 / 9)، رياض العارفين (228)، ريحانه (384 / 4)، صبح گلشن (324)، فرهنگ سخنوران (725)، مجالس النفائس (145).

قاآني، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه قاآنى بن ميرزا محمدعلى شيرازى متخلص به گلشن شاعرى فاضل و اديب از معاريف عصر بوده و در سال 1372 وفات نموده و ايشان عموى آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى بوده است.

قاآنى قبرش در شهر رى در نزديكى مقبره ابوالفتوح رازيست. در قصيده و مثنوى گوئى استاد عصر خود بوده و از فتحعلى شاه لقب مجتهدالشعراء و از محمد شاه لقب (حسان الحجم) داشته است و از اشعار لطيف و ظريف او سخن گفتن پيرى گنگ است با طفل زيباى الكن كه به جهت تنوع و تفريح دوستان مى نگارم.

پير گنگ و طفل الكن

پير كى لال سحرگاه بطفلى الكن

مى شنيدم كه بدين نوع همى راند سخن

كاى ز زلفت صصصبحم شاشاشام تاريك

وى ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن

تترياكيم و بى شششهد للبت

صصصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن

طفل گفتا مممن را تو تو تقليد مكن

گگگم شو ز برم اى كككمتر از زن

ميميخواهى ممشتى به ككلت بزنم

كه بيفتد مممغزت بميان ددهن

پير گفتا وو واللَّه مممعلوم است اين

كه كه زادم من بيچاره ز مادر الكن

هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون

كه كه گنگ و لالالالم ببخلاق ز من

طفل

گفتا خخدا را صصصد بار ششكر

كه برستم بجهان از مملال مممن

مممن هم گگگنگم مممثل تو تو تو

تو تو تو هم گگگنگى مممثل و ممحن

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قاضي بهجت افندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه تهرانى در (الذريعه) در ج اول طبقات اعلام الشيعه ص 235 گويد:

قاضى محمد بهلول بهجت افندى ابن قاضى محمد مشهور به سعادة بن قاضى محمد مؤلف (بفيةالفقيه) ابن قاضى سنان رومى نسبش منتهى مى شود به ابى ايوب انصارى صحابى مشهور عالمى متبحر و مصنفى منصف مى باشد.

در زنگه زور كه شهرى بين تركيه و قفقاز است در 1288 متولد شده و چندى در آنجا قاضى بوده و پدرانش از حنفى مذهب ها بودند و خودش نيز حنفى بوده تا اينكه نور ولايت به قلبش تابيده و مستبصر مى گردد و كتاب تاريخ آل محمد يا «تشريح و محاكمه» را مى نويسد و آن بلغت تركيه به طريق فلسفى بوده كه در آن شرح داده سيره آنان را و اديب اريب سيد ميرزا مهدى تبريزى آن را به فارسى ترجمه كرده و فاضل جليل شيخ ميرزا على قمشه اى آن را به عربى ترجمه نموده.

داراى تأليفات ديگرى بنام دمأئة يوم) در واقعه صفين و (الارشاد الحمزوى) و كتاب (حجر بن عدى) و (الحقوق الارثيه) و (آثار آذربايجان) مى باشد.

و چون كتب مذكوره مخصوصاً تاريخ آل محمد او منتشر شد سنيان متعصب وى را به جرم تشيع كشتند رحمه اللَّه عليه و حشر اللَّه مع اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم صلوات المصلين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قاضي زاهدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن الشيخ عباس بن ملاعلى كه دانشمندى فعال و مبلغى نامدار بوده برادر آخوند ملاعلى و عم حجتين حاج ميرزا محمدمهدى و ميرزا عباسعلى و صهر آيت اللَّه العلامه آخوند ملا زين العابدين مشهور به حجةالاسلام بوده و عمر صدساله را در راه ترويج دين گذرانيده مقبول القول در نزد خاص و عام بوده در سيزدهم شوال 1347 از دار

دنيا رفته و در يكى از حجرات شرقى صحن هفده تن به خاك رفته وى داراى چهار فرزند روحانى بوده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قاضي زاهدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم علام فهام حجةالاسلام والمسلمين رضا قاضى زاهدى فرزند حاج ميرزا ابوالقاسم مذكور و سبط آيت اللَّه آخوند ملا زين العابدين (حجةالاسلام) مى باشد. قسمتى از تحصيلات معظم له در گلپايگان بوده و از اساتيد ايشان است. مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا زين العابدين نخعى و آيت اللَّه حاج ملاعلى عميدى بالجمله پس از سالها تدريس و تدرس در گلپايگان منتقل به دارالعلم اصفهان گرديد و مدتها از اساتيد بزرگ آن حوزه استفاده نموده بحيث صار صاحب الاجازات ثم رجع الى وطنه و اشتغل بالتدريس و ترويج الدين و اقامت الجماعة و اصلاح ذات البين و كان محتاطا فى دينه.

و بالجمله آن مرحوم داراى اخلاق حميده و صفات پسنديده و ملكات فاضله و زهد و ورع بوده و از اين روى محبوبيتى همگانى داشت و در شب جمعه هفتم ماه رجب 1384 ق دار فانى را بدرود گفت و با تشييع جنازه بى نظيرى در يكى از حجرات جنوبى صحن هفده تن به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قاضي زاهدي، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى بن آخوند ملاعلى مذكور عالمى جليل و دانشمندى جليل و مرجع امورات شرعيه بوده و بعد از مرحوم والدش در مسجد او كه مشهور است به مسجد قاضى زاهدى اقامه جماعت مى نموده و چون در هفتم محرم 1334 ق بدرود حيات گفته در بقعه امامزاده هفده تن مدفون گرديده و ايشان اكبر اولاد آخوند ملاعلى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قاضي طباطبائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد قاضى طباطبائى عابدى عالم و زاهدى كامل بود كه در تبريز سكونت داشت و از اجتماع كناره گرفته و در گوشه منزل خود به انزواء و تزكيه نفس و تهذيب روح و اخلاق خود پرداخته بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قاضي عسكر، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به داور پناه. عالم فاضل، و محقق جليل، در خوانسار متولد گرديده، و در محل تولد خود و اصفهان و نجف تحصيل كرد، مجتهدى عالى مقدار، و مدرسى كامل بود. در فقه و اصول و ادبيات در حدود سطوح و خارج تدريس مى فرمود، و در كشف معضلات علوم، يد بيضا مى نمود. سال ها در مدرسه ى دركوشك، فرائد و متاجر و كفايه مباحثه مى نمود، جمعى از افاضل اين شهر خدمت او تحصيل نموده اند.

از بدو تشكيل مدارس جديد به خدمت فرهنگ وارد شده، و بدين جهت مقامات علمى مشاراليه مجهول ماند، و آن طور كه بايد و شايد از ايشان استفاده نگرديد.

در ارتش سال ها به عنوان قاضى عسكر خدمت مى نمود.

نگارنده مدتى از محضر ايشان در علوم عربيت استفاده نموده است.

در رجب سال 1382 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافته، در اين تكيه در بقعه اى مخصوص مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي منصور، تاج الدين، ابوعبدالله عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 799 ق)، عالم حنفى. اهل سيستان بود. از آثار وى: «البحر الجارى فى الفتاوى»، حاوى فتاواى مذاهب اربعه ى اهل سنت؛ «المختار»، در علم فقه، كه در «كشف الظنون» نظم «المختار» مجدالدين موصلى را به وى نسبت داده است؛ «نظم السراجيه»، كه كتاب «سراجيه»، در فرائض، را به نظم درآورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (425 / 4)، كشف الظنون (1623 ،224)، لغت نامه (ذيل/ تاج الدين، قاضى منصور).

قاضي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ عبدالرحيم، از خاندان محقّق سبزوارى، عالمى جليل، و پدر زن مرحوم حاج آقا مجلس (فرزند آقا سيد ابوجعفر بن علاّمه سيد صدر الدين عاملى) بوده، و در سال 1317 قمرى وفات يافته است.

مشاراليه بانى ساختمان شبستان بزرگ مسجد علي قلى آقا است كه خود را در آنجا اقامه جماعت مى نموده است. تاريخ بناى شبستان مرقوم، سال 1297 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قاضي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ محمّد، از سلسله مشايخ بيدآباد، عالم فاضل محقّق بوده، و در سال 1206 وفات يافته، در پشت بقعه آقا محمّد بيدآبادى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قائمي، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالرسول قائمى فرزند ثقه الاسلام مرحوم شيخ فرج الله ديزچه اى غفرالله له از مشاهير علماء معاصر آبادان است.

وى در سوم ماه رمضان هزار و سيصد و بيست يك (1321 ق) متولد شده و در خدمت والدش كه يكى از متوسطين اهل علم بوده پرورش يافته و پيش از بلوغ در قريه ديزچه درس مقدمات را خدمت مرحوم آقا شيخ فرج الله شريعت كه يكى از اعلام محل بوده آموخته و در سن نوزده سالگى باصفهان آمده و سطوح فقه را در محضر حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد احمد درب امامى و آقاى آقا شيخ على يزدى استفاده كرده و در درس خارج آيه الله حاج سيد محمدرضا خراسانى و آيه الله العظمى حاج سيد على نجف آبادى و آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى (مقرر درس مرحوم آخوند خراسانى) استفاده نموده و در سال 1364 ق مشرف بمكه معظمه شد و در مراجعت از طريق كويت به آبادان وارد شده و چون عده اى از همراهان حجش اهل آبادان بودند چند روزى ايشانرا نگاهداشته و پذيرائى شايانى نموده و در اين ميان مطلع ميشوند كه حدود پنجهزار نفر از پيروان كسروى در آنجا هستند و بر خلاف ضروريات دين فعاليت ميكنند و نسبت بمقدسات مذهبى جسارت ميكنند ايشان تصميم گرفتند چند شبى در مسجد مرحوم سيد علينقى منبر رفته و مسلك كثيف و مرام باطل و مضلّه آن ملعون منحرف را بدون بردن اسم و عنوان

بيان كرده تا جائيكه در مدت هشت شب پنچاه نفر از پيروان احمد كسروى توبه نمودند.

پس عده اى از متدينين آبادان بمرحوم آيه الله العظمى اصفهانى قدس الله سره نوشتند كه آنكس كه بتواند با اين گروه گمراه مبارزه كند آقاى قائمى است.

و چون ايشان متوجه نامه اهالى آبادان شدند فورا حركت باصفهان نمودند از طرف مرحوم آيه الله اصفهانى جواب آمد كه بايد آقاى قائمى در آبادان بمانند. اهالى جواب نوشتند كه ايشان باصفهان رفته اند و آدرس او را نوشتند مرحوم آيه الله مستقيما به آدرس اصفهان نامه نوشتند كه لازم است شما به آبادان برويد و اقامت كنيد و سد گمراهان گمراه كننده باشيد ايشان معذرت خواستند كه من مشغول تحصيل و هواى آنجا هم ناسازگار است با مزاج من. نامه ى دوم آيه الله- ره- آمد كه تا شما بخواهيد اسلحه تهيه كنيد جنگ بر عليه اسلام تمام شده لازم است به آبادان برويد. ايشان عين نامه را به آيه الله خراسانى ارائه دادند فرمودند حكم نموده و حكم آيه الله اصفهانى لازم الاجراء است و بايد برويد، پس بر حسب امر مرجع على الاطلاق شيعه آيه الله العظمى اصفهانى به آبادان آمده و به مبارزات دامنه دارى پرداختند، از چند طريق:

1- از طريق منبر خرافات و گفتار او را با بيان رسائى كه همه عوام نيز استفاده مى كردند تشريح مى كرد كه خرافات و مبانى او مخالف صريح قرآن مجيد و اهل بيت عصمت عليهم السلام است.

2- مضرات سياسى برنامه احمد كسروى را بمتصديان و مأمورين دولت تذكر ميدادند و آنها را بعواقب وخيم برنامه هاى وى متوجه مينمودند.

3- چند نفر از متدينين را دستور دادند در تيپ آنان وارد شده و از برنامه هاى آنها و كيفيت

فعاليت آنها اطلاع تا بسهولت بتوان از آنها جلوگيرى نمايند.

در يكى از شبها شخص مراقب آمد و در مسجد نو آبادان محل اقامت جماعت آقاى قائمى خبر داد كه امشب بناست چهل نفر در فلان منزل اجتماع نموده و برنامه كشتن شما را ترتيب دهند ايشان اعتنا نكرده ولى بعد از مغرب غير از چند نفر پير مرد و پير زن همه ى مردم بخانه ى مزبور حمله كرده و آنها را تنبيه و مجازات و كيفرى بسزا دادند تا بعضى از آنان فرار و بخانه ى عربها پناه بردند و زنهاى عرب با چوب بجان آنها افتاده و آنها را كوبيده و بيرون كردند.

كسروى ملعون پس از اطلاع در تهران شكايت و فعاليت كرد تا عده اى از مسلمانان غيور و بعضى از گمراهان پيروان كسروى را بزندان بردند و در زندان نيز تحريكاتى شده تا آن بدبختها را كتك زدند تا مأمورين اتباع كسروى را در يك اطاق گرم زندانى كردند كه كشته نشوند و مسلمانان با قيد كفالت آزاد شدند و طولى نكشيد كه بحمدالله انحراف آنان روشن و شكست عجيبى بر آنها وارد و جز معدودى همه توبه كردند و فتنه آنان خوابيده و ديگر اثرى از آنان در شهرستان آبادان نيست.

سپس جريان نهضت كمونيستها پيش آمد و آقاى قائمى در مقابل آنها قيام نموده و دو مرتبه مسجد ايشانرا سنگباران كردند و ايشانهم بعد از مبارزات منبرى و سياسى در مقابل آنها قيام كرد و در يكشب كه 14 نفر آنها قصد خرابكارى در مسجد داشتند مورد حمله مردم متدين شده و مجروحانه فرار كردند و بخواست خداوند و قيام مردانه ملت مسلمان كوبيده

شدند.

در تمام قهوه خانه هاى شهرستان آبادان قمارخانه دائر بود و بهمت ايشان فعلا بحمدالله وجود ندارد و البته اين پيشرفتها از توجهات حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف بود همانطور كه در توقيع شريف آن حضرت است در اكمال الدين صدوق كه ميفرمايد: (بى يدفع البلاء عن اهلى و شيعتى).

در موقع ورود ايشان در آبادان غير از چهار مسجد خرابه كوچك متروكه بيشتر نبود ولى فعلا از اقدامات علماء فعال و مردم متدين اين شهرستان داراى 33 مسجد مدرن با بهترين ساختمان و نظافت و پرجمعيت ميباشد.

علماء آبادان داراى اتحاد و هم آهنگى عجيبى هستند و لذا مردم آن در اخوت و يگانگى و حسن معاشرت در ايران كم نظير است و اكنون دوازده سالست كه جلسات روزهاى جمعه در مساجد اين شهرستان دائر و تمام روحانيون شركت ميكنند و هر جمعه بطور سيار در يكى از مساجد است و همچنين دعاء ندبه صبح جمعه با كيفيت جالبى برگزار و ببركت حضرت ولى عصر دائر و منتج نتيجه بوده و ميباشد.

يكى از آثار آقاى قائمى تأسيس پرورشگاه ايتام است كه در سنه ى 1327 شمسى تأسيس نموده و فعلا قريب يكصد و شش نفر يتيم را تربيت نموده و چند نفرى از همين ايتام از طلاب مبرز شده و در حال حاضر در بعضى از شهرستانها مشغول ترويج و اقامه جماعت هستند و برخى هم كاسب متدين شده و بعضى هم در رشته دكترى وارد و يا سخنگوى راديو شد و چند نفرى از آنها هم با زن و فرزند بمكه مشرف و 3 نفر از آنها در دبيرستان انصارى كه بدست علماء اين شهرستان تأسيس شده و بهترين دبيرستانهاست فعلا

مشغول تحصيل ميباشند.

ديگر از آثار ايشان مدرسه ى علميه است كه براى طلاب و وعاظ وارد بنا نموده و تمام وسائل تابستانى و زمستانى را دارد و در محرم و صفر قريب هفتاد نفر از واردين در آنجا اقامت و استفاده ميكنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قائمي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد حسن قائمى از ائمه جماعت و علماء اعلام معاصر بابل است كه باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قائني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن على اكبر قائينى عالمى فقيه بوده علامه بيرجندى در كتاب (بغيةالطالب) وى را ياد و فرموده وى در باب امر به معروف و نهى از منكر بسيار سخت بود و كتابى در شرح (اشارات) كلباسى دارد در سال 1256 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد بن ميرزا سيد حسن بن سيد محمد قائنى عالمى جليل و فاضلى با ورع و از شاگردان ملا محمدكاظم خراسانى و ميرزا حسن خليلى و غيرهما بوده و در سال (1339) ق در مشهد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، حمزه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا حمزه قائينى از علماء شهرستان طبس بوده وى بنابر دعوت امير محمدحسن خان حاكم از قائن مهاجرت به طبس نموده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تبليغات پرداخته تا هم اكنون كه بيت او در آنجا موجود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد عبدالرحيم قائينى از اهل فضل و ادب و اشراف سادات موسويه قائنات و از احفاد سيد محمد نوربخش و صاحب كتاب (الكافيه) در شرح لغز شيخ بهائى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب قائنى از فضلاء شاگردان مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و برادر جناب آيت اللَّه حاج شيخ عبدالرزاق قائنى مقيم تهران بودند و در سال 1314 قمرى در قائن متولد شده و پس از رشد به مشهد آمده و دروس سطوح را از مرحوم آشيخ محمدفاضل بسطامى و آقاسيد جعفر شهرستانى و مرحوم آيت اللَّه قمى و آيت اللَّه آقامحمد آقازاده كفائى تلمذ نموده و پس از آن مهاجرت به قم و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم براى خدمت به دين و ارشاد مردم به محلات منتقل و تا آخر عمر به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال داشته تا بعد از 1370 ق به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قائني، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن ملا محمدحسن سرچاهى قائينى عالمى جليل و فقيهى فاضل از شاگردان سيد حسن مدرس اصفهانى و امام جمعه و جماعت قائن و در حدود 1315 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن قائنى عالمى فقيه و ورع و بزرگوار از اهل خوسف از دهات قائن و بيرجند بوده است وى پس از تلمذ در نجف و مشهدالرضا به خوسف آمده و به وظائف دينى پرداخته تا حدود (1325) قمرى كه وفات نموده است كتابى در رد بابيه و كتابى در غيبت امام (زمان) (ع) نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا بن محمدباقر قائينى از احفاد مولى عبداللَّه تونى صاحب (الوافيه) عالمى جليل از شاگردان علامه سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى و ملا على اكبر كرمانى و ملا على اصغر قائينى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قدسي دارابي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1288- متوفى 1361 ق

محمد حسينى شيرازى دارابى متخلص به (قدسى) فرزند ميرزا سلطانعلى بن ميرزا فتحعلى بن ميرزا سلطانعلى دارابى از فضلاء و شعراء گذشته داراب بوده است.

وى به گفته فرصت در (آثار عجم) در خدمت مرحوم شيخ مفيد از علوم ادبيه و كلام و حكمت و غير آن بهره ها برده و كتابى در كلمات و كرامات آن استاد جليل و مولاى نبيل بنام (حظائر القدس) نام نهاده و كتاب ديگر بنام (فردوس الكمال) نوشته و داراى خط عالى و از خوشنويسان عصر خويش بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قدسي كاشي كاشاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مقدّس زاهد، فرزند ملاّ على. در كاشان متولّد، و در خدمت ملاّ حبيب اللَّه تلمّذ كرده، و سپس به اصفهان مهاجرت نموده، در نزد جمعى از بزرگان همچون آقا سيّد محمّد باقر درچه اى و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى تحصيلات خويش را تكميل نمود.

در يكشنبه دوّم رمضان المبارك 1377 به سنّ متجاوز از نود سال وفات يافته، در ايوان بقعه تكيه تويسركانى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قدسي گيلاني، مصطفي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و عالم. مدتى در اصفهان به سر برد و از شاگردان علامه چلبى و در فنون حكمت علمى و عملى عالم بود. در زمان جلال الدين محمد اكبرشاه گوركانى (1014 -963 ق) به هند رفت. از اوست:

با هر كه هست طبع سخن رس غنيمت است

يك نكته ى درست زهر كس غنيمت است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (688)، فرهنگ سخنوران (741)، كاروان هند (1095 / 2).

قدسي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين زاهد قدسى از علماء و ائمه جماعت معاصر قزوين مى باشند كه در اين ظهر به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قدوسي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى شيخ على بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج الشيخ احمد نهاوندى معروف به حاج آخوند از فضلاء مشار بالبنان و مدرسين بزرگوارى بود كه جمع كرده حسب و نسب را از طرف فرزند برومند آن پدر عاليقدر و از طرف ديگر داماد معظم علامه محقق سيد الحكماء و المتالهين قاضى طباطبائى سلمه الله بود.

تولدش در سال 1306 شمسى برابر 1347 قمرى در شهر نهاوند واقع شده و پس از دوران ابتدائى و متوسطه در سال 1323 شمسى مهاجرت به قم نموده و بعد از طى مقدمات و سطوح 9 سالى از درس آيت الله العظمى بروجردى اعلى الله مقامه و دوازده سالى از محضر آيت الله امام خمينى استفاده نموده و از سال 1344 شمسى به كار مدرسه منتظريه (حقانى) پرداخته

آثار قلمى و علمى ايشان به قرار زير است:

1- تقريرات فقه آيت الله العظمى بروجردى از لباس مصلى تا بحث جماعت در 523 صفحه.

2- رساله هاى مختصرى در خمس- منجات مريض وصيت- طهاره- مقدارى از حج مرحوم آيت الله بروجردى در 132 صفحه.

3- تقريرات بحث آيت الله امام خمينى در مباحث الفاظ در 283 صفحه.

4- تقريرات بحث آيت الله امام خمينى در اصوله عمليه در 517 صفحه.

5- تقريرات بحث آيت الله امام خمينى در مكاسب محرمه و بيع 639 صفحه.

6- مقالاتى در سالهاى اوائل مكتب اسلام.

7- مقالاتى در معارف جعفرى مطبوع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قرباني، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ زين العابدين قربانى از فضلاء مبلغين و افاضل نويسندگان معاصر گيلان و لاهيجانست.

وى در حدود سال 1348 ق در لاهيجان متولد شده و دروس فارسى و مقدمات را در آنجا خوانده و پس از آن به قم مهاجرت و سطوح فقه و اصول از اساتيد

بزرگ حوزه تكميل و درس فلسفه و تفسير را از علامه طباطبائى فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه شريعتمدارى و بالاخص زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و استفاده ها نموده و به تأليف و تدريس و تبليغ دين و نوشتن مقالات دينى در مجله مكتب اسلام پرداخته از آثار ارزنده و تاليفات ارج دار معظم له كتب زير است.

1- اسلام و صلح جهانى 2- به سوى جهان ابدى 3- بلاهاى اجتماعى قرن ما 4- زن و انتخابات (اين دو كتاب اخير به همكارى آقايان على حجتى كرمانى و محمد شبسترى و آقاى عباسعلى عميد زنجانى و حسين حقانى نگارش يافته و كتاب اسلام و صلح جهانى به همكارى آقاى حاج سيد هادى خسروشاهى ترجمه شده 5- اسلام و حقوق بشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قرني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على بن العالم الجليل مرحوم آقا شيخ محمد ابراهيم قرنى منسوب بتابعى جليل القدر شهيد راه ولايت جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه و رزقنا شفاعته مى باشد. وى در سال 1333 ق در قريه گوگد متولد شده و پس از رشد و خواند فارسى و مقدمات در گلپايگان در سال 1357 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى تكميل نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و سپس مراجعت به قم و از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده نموده و بمراتب علم و كمال رسيده

و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى قدس اللَّه سره براى ارشاد و هدايت و نشر معارف اسلام و تبليغ احكام به عليشاه عوض شهريار عزيمت نموده و تاكنون به اقامه جماعت در مسجد حاج حسن و خدمات ديگر اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در فنون مختلفه مى باشد كه آنها را ذيلا مى نگارم:

1- سوقات سفر دو جلد مطبوع

2- اسرار معراج دو جلد مطبوع

3- منهاج الدموع دو جلد مطبوع

4- منهاج السرور 3 جلد دو جلد مطبوع و يك جلد آماده طبع

5- منتهى المقال دو جلد مطبوع

6- در المنظوم دو جلد مطبوع

7- آينه عمر دو جلد مطبوع

8- پيوند دو گل دو جلد مطبوع

9- منهاج الجنان در دعاء دو جلد مطبوع

(تو 1333 ق)، عالم امامى و فقيه. نسب وى به اويس قرنى مى رسد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگيرى ادبيات فارسى و مقدمات در گلپايگان در 1357 ق به قم مهاجرت نمود و سطوح را در نزد آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى تكميل نمود. پس از آن به نجف رفت و مدت سه سال از محضر آيت الله شيخ محمد على كاظمينى و آيت الله خويى استفاده نمود. سپس به قم مراجعت كرد و از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله بروجردى و مراجع ديگر استفاده نمود. قرنى به دستور آيت الله بروجردى براى نشر معارف اسلامى به عليشاه عوض شهريار رفت. از آثارش: «سوقات سفر»، در دو جلد؛ «اسرار معراج»؛ «منهاج الدموع»؛ «منهاج السرور»، در چهار جلد؛ «منتهى المقال»؛ «در المنظوم»؛ «آينه عمر»؛ «پيوند دو گل»؛ «منهاج الجنان»، در دعا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (676 -675 / 4).

قرني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد قرنى گلپايگانى از

علماء و فضلاء محترم حوزه علميه قم است در شهر ورامين، وى در گوگد كه در يك فرسخى گلپايگان است در حدود 1334 قمرى متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در حوزه مرحوم آيت اللَّه وحيد به قم عزيمت نموده و متون فقه و اصول را از آيت اللَّه گلپايگانى و غيره تكميل و بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران حاضر شده و از خرمن علوم آنان كامياب گرديده تا حسب الامر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى بشهر ورامين اعزام و اكنون چند ساليست كه در آن رحل اقامت افكنده و بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن و مواعظ حسنه اشتغال دارند.

و ناگفته نماند كه ايشان با حجةالاسلام حاج شيخ على قرنى صاحب تأليفات عديده مطبوعه مقيم عليشاه عوض پسر عمو و منسوب بتابعى جليل القدر زاهد حقيقى و شهيد راه علوى جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اشتياق ملاقات او را مى نمود مى باشند.

در حال حاضر بيش از بيست نفر از شهر ورامين و حومه آن در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند كه از مشاهير آنهاست جناب حجةالاسلام آقاى حاج شيخ احمد على باغ خواصى ورامينى كه بيش از سى سالست در قم سكونت دارد و بفضل و تقوا و حسن اعمال و اخلاق موصوف و معروف مى باشند. وى در يكى از مساجد قم اقامه جماعت و تبليغ دين نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى منحصراً استفاده نموده و مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

چهارم)

قره باغي نجفي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1295 ق)، عالم دينى. از آثار وى: «مشكاه المسلمين»، در اثبات نبوت سيد المرسلين، كه در نجف، در 1295 ق، ازتأليف آن فراغت يافت و بزرگانى چون مامقانى، شرابيانى و ايروانى بر آن تقريظ نگاشتند. اين كتاب به همراه اثر ديگر وى به نام رساله ى «ارشاد الكافرين» و «هدايه المسترشدين»، در پاسخگويى به اعتراضات مسيحيان، در 1318 ق، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (61 / 21 ،58 / 11)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 153 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (608 / 1).

قزويني اصفهاني، ابوطالب

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، آشنا به علوم غريبه بوده، و كتاب فرائد الدرر را در جفر تأليف نموده، و ديگر رساله اى در نسبت بين حروف تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني اصفهاني، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه فاضل علاّمه، از شاگردان و مجازين از حاج سيد محمد باقر رشتى بيدآبادى است، و تاريخ اجازه سال 1246 مى باشد. سيّد مرحوم در اين اجازه وى را بسيار ستوده، و تصديق به اجتهادش فرموده.

صاحب عنوان در قزوين متولد شده و در اصفهان تحصيلات خود را به پايان رسانيده است.

انصارى در تاريخ مختصر اصفهان(:89) گويد: مرحوم حاج سيد محمد باقر حجة الاسلام گذشته از ملاحظه مقاماتشان در علم و عمل، توجه خاصى نسبت به ايشان داشته تا جايى كه مرحوم حاج محمد جعفر آباده اى با آن جلالت قدر، و مكانت علم و تقوى، و بستگى به مرحوم سيد، باز غبطه مقام ايشان را مى خورده، كتابخانه اش بعد از هشتاد سال (تا سال تأليف تاريخ كه سال 1332 قمرى باشد) كه همه آكنده ها پراكنده شد به حال خود باقى است، و گرد پنجاه ساله بر آن متلاقى.

صاحب عنوان تا سال 1263 حيات داشته و سپس وفات يافته است.

از تأليفاتش حواشى است بر حديث غمامه كه آن را فرزندش شيخ محمّد حسين، مدّون نموده و به صورت كتابى خاص درآورده است.

وى را دو فرزند برومند و فاضل است:

1- فرزند بزرگش حاج آقا محمد قزوينى كه از ائمه جماعت اصفهان بوده، و در مسجد آقا نور پس از پدر اقامه جماعت مى نموده، و در شب 28 ذيحجه سال 1304 قمرى وفات يافته است.

فرزند ايشان: مرحوم حاج محمد جواد قزوينى،

و نواده اش: حاج آقا باقر قزويني

نيز از علماى اصفهان و ائمه جماعت بودند كه در اين شهر شهرت و نفوذ داشته، و مرحوم حاج آقا باقر در سال 1362 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد كه اخيراً به نام تكيه خليليان معروف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني خراساني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1318 ق)، عالم امامى. در قزوين به دنيا آمد و پس از تحصيلات مقدماتى در جوانى با پدرش، شيخ احمد تنكابنى، به نجف رفت و مدت هفت سال از محضر اساتيدى چون سيد محمد كاظم يزدى و ميرزا محمد تقى شيرازى بهره برد و در درس ميرزاى نايينى با آيت الله خويى شريك بحث بود. سپس شيخ به قزوين بازگشت و دو سال در آنجا ماند و توانست به محضر سيد موسى زرآبادى قزوينى برسد. بعد از آن وى به قم رفت و مدت دو سال از محضر درس خارج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى استفاده كرد. آن گاه به مشهد رفت و در آن جا از استادان بزرگى چون حاج ميرزا محد آقازاده كفائى خراسانى، حاج آقا حسين قمى طباطبائى، آقا بزرگ حكيم شهيدى و ميرزا مهدى غروى اصفهانى خراسانى بهره مند گرديد. وى از 1347 ق در حوزه ى مشهد شروع به تدريس كرد و چهل سال به تدريس و تربيت دانشجويان علوم دينى مشغول بود. او در ضمن درسهاى فقه و اصول و فلسفه و اخلاق اسلامى با نقد علمى مبانى فلسفه و عرفان و تحرير خالص حقايق قرآن، اركان مكتب تفكيك را استوار ساخت. شيخ مجتبى قزوينى در علوم غريبه استادى مسلم بود و دستى توانا داشت. وى در مشهد درگذشت و در صحن

عتيق رضوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «بيان الفرقان»، در 5 مجلد؛ «رساله اى در معرفه النفس»؛ رساله اى در نقد علمى و فلسفى اصول يازده گانه ملا صدراى شيرازى در مبانى فلسفه خويش؛ نسخه هايى در برخى علوم غريبه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 35 -33)، گنجينه ى دانشمندان (155 -154 / 7).

قزويني ضياءالدين، عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 780 ق)، دانشمند و شاعر. وى در معانى، بيان، فقه، اصول، كلام، تفسير و علوم عربى استاد بود. عزالدين بن جماعه و ملا سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (9 -8 / 4)، لغت نامه (ذيل/ ضياءالدين)، مينو در (485 -484 / 2).

قزويني كاظمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1272 ق)، عالم امامى. در كاظمين به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت،سپس در كويت ساكن شد. سرانجام به بصره منتقل شد و تا پايان عمر آنجا بود. پيكر وى در نجف دفن شد. از آثارش: «حليه النجيب» يا «حلبه النجيب» يا «حليه اللبيب»، در رد ماديون؛ «برهان الدين الوثيق»، در رد «عمده التحقيق»؛ «تبصره الحر الرشيد»، در رد «الدر النضيد»، در تقليد؛ «حى على الحق»، در رد كتاب «المسيح فى الاسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257 / 8)، الذريعه (128 ،85 -84 ،62 / 7 ،317 ،95 / 3)، مينودر (317 ،310 ،173 / 2).

قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم بن سيد محمدباقر موسوى قزوينى حايرى متولد 1214 و متوفى 1262 هجرى وحيد عصرش از بزرگان علماء و اعاظم محققين صاحب كتاب (الضوابط) و ده ها كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، بهشتي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد بهشتى از اعلام علماء قزوين و ائمه جماعت در مسجد جامع آن بوده و بعد از 1300 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1096 ق)، عالم و شاعر. معروف به آقا رضى. از شاگردان ملا خليل قزوينى و معاصر ملا محمدتقى مجلسى و شيخ حرّ عاملى بود. مهمترين اثر وى «لسان الخواص فى ذكر معانى الالفاظ الاصطلاحية للعلماء» است كه در واقع دايرةالمعارفى است از علوم مختلف و در آن اصطلاحات رايج علماى آن عصر، مشكلات آيات و اخبار مطرح شده است. از اين دايرةالمعارف تنها يك مجلد باقى مانده كه در آن درباره ى تفسير حروف ابجد، ابداع، اجماع، اجتهاد، اختيار، اراده، تناسب چهارگانه؛ نسبت اجسام و اختلاف وزنى و حجمى آنها؛ و احكام چهارگانه حرمت، نجاست، حليت و طهارت؛ و حساب و خواص اعداد صحبت شده است. از ديگر آثار وى: «ضيافة الاخوان و هدية الخلان»، يا «تاريخ علماى قزوين»؛ «رساله ى شير و شكر»، به فارسى و عربى، درباره ى نكات متفرقه؛ «رسالة المولوديه»، در تعيين تاريخ تولد حضرت محمد (ص)؛ «رساله ى نوروزيه»، در تعيين نوروز؛ «الوقتيه»؛ در تعيين اوقات نماز؛ «العيارية»، در تعيين عيار فلزات؛ «ابطال الرمل»؛ «قبله آفاق». از آقا رضى «ديوان» شعرى نيز به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (28 /7)، تذكره ى نصرآبادى (173 -172)، الذريعه (304 -302 /18 ،43 -42 /17 ،132 /15 ،374 -373 /9 ،267 /3 ،68 /1)، روضات الجنات (115 -113 /7)، رياض العلماء (12 /7 ،77 -76 /5)، ريحانه (55 /1)، فوائد الرضويه (464)، مصفى المقال (181 -180)، مينو در (340 /2).

قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1263 ق)، نويسنده. معروف به ملا آقا. وى در گليزور از توابع قزوين به دنيا آمد. ابتدا از مدرسين مدرسه دوتسعلى خان معيرالممالك در تهران بود و چون در علوم

ادبى و شرح حال علما و رجال اسلام تبحر داشت، از طرف عليقلى ميرزا اعتضادالسلطنه، وزير علوم، به همراهى سه نفر ديگر براى نوشتن «نامه دانشوران» برگزيده مى شود. بيشتر شرح احوال علماى لغت و صرف و نحو و ادب و فقه در كتاب مزبور نوشته ى اوست. وى در تهران درگذشت. از ديگر آثار او كتاب «رجال المولى عبدالوهاب» است كه آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» آن را ذكر كرده است.[1]

شيخ عبدالوهاب قزوينى بن عبدالعلى قزوينى عالمى متبحر بوده و در سال 1306 وفات كرده

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (130 / 10)، شرح حال رجال (152 / 6 ،317 / 2)، المآثر و الآثار (161)، مينو در (956 / 2)، نامه ى دانشوران (1/ مقدمه)، يادگار (س 5، ش 10، ص 45).

قزويني، علامه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا علامة بن ملا صالح برغانى قزوينى حايرى عالمى كامل و فاضلى پارسا از شاگردان فاضل اردكانى در كربلاء و ميرزاء رشتى و غيره در نجف بوده و در حدود 1310 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر از مردان بافضيلت و علم و تقوا و ورع و از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى بوده و در سال 1333 ق در قزوين وفات كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا على اكبر بن شيخ حسين بن ملا صالح برغانى قزوينى عالمى فاضل و از بيت فضل و دانش ملقب به صدرالعلماء قزوينى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عيسى بن ملا محمدتقى برغانى قزوينى عالمى بزرگ و فقيهى متقى و صالح از بزرگان اهل فضل و علم و ورع و تقوا و از شاگردان علامه سيد حسين كوه كمرى و شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غيرهم بوده و در سال 1339 وفات كرده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، غلامعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غلامعلى قزوينى مشهور به حاج آخوند بن حسن بن رضا بن خدابنده بن رضابنده قزوينى عالمى خبير و فاضلى روشن ضمير بوده و در سال 1306 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد هاشم موسوى قزوينى حايرى عالمى جليل از علماء كربلا بوده و در سال 1348 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابراهيم بن سيد هاشم بن محمدعلى موسوى قزوينى حايرى عالمى فاضل بوده و در سال 1360 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد ابراهيم موسوى حايرى قزوينى از مشاهير خطباء و محدثين و مبلغين و مروجين و نويسندگان نامى معاصر و مقيم شهرستان علمى و دينى قم مى باشند.

در سال 1348 هجرى قمرى در كربلاء معلى على من شرفها الصلوه والسلام به دنيا آمده و در مهد فضل و سيادت پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ محمد خطيب و سيد محمد صالح قزوينى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى معروف به حاج آقا و دروس نهائى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى صاحب (الامامه الاكبرى) استفاده نموده است.

در سال 1393 هجرى قمرى مهاجرت به كويت و مدت هفت سال اقامت و به خدمات تبليغى و تاليفى اشتغال داشته و در سال 1400 قمرى به قم هجرت و اقامت نموده و چهار مرتبه براى ارشاد و تبليغ دين به استراليا سفر نموده و از راه منبر و خطابه چه در خارج و چه در داخل ايران قم و تهران و غيره نشر معارف اهل بيت عليهم السلام نموده و خدمات ارزنده و چشمگيرى نموده و مى نمايند.

معظم له داماد گرامى آيت اللَّه العظمى ميرزا مهدى شيرازى مى باشند داراى پنج فرزند فاضل و برومندند به اسامى زير كه اسباط مرحوم ميرزا مهدى

شيرازى هستند و همگى در حوزه علميه اشتغال به درس و تدريس سطوح عاليه دارند.

1- حاج سيد محمد ابراهيم موسوى قزوينى

2- حاج سيد محمدعلى موسوى قزوينى

3- حاج سيد مصطفى موسوى قزوينى

4- حاج سيد محسن موسوى قزوينى

5- حاج سيد جعفر موسوى قزوينى

تأليفات ارزنده دارند كه به طبع رسيده و آنها از اين قرار است:

1- شرح نهج البلاغه- سه مجلد

2- على (عليه السلام) من المهد الى اللحد

3- فاطمه الزهراء (عليهاالسلام) من المهد الى اللحد

4- الامام المهدى (عليه السلام) من المهد الى الظهور

5- الامام الجواد (عليه السلام) من المهد الى اللحد

6- الامام الهادى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

7- الامام العسكرى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

8- سيره الرسول الاعظم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم)

9- فاجعه الطف

10- الاسلام والتعاليم

و در حال حاضر مشغول به تأليف موسوعه اى درباره زندگانى و شخصيت حضرت صادق عليه السلام مى باشند كه به ده ها جلد خواهد رسيد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

آيت الله محمدكاظم قزوينى صاحب آثار زير است: اسلام و تعليمات تربيتى (ترجمه ذكرالله احمدى، قم، 1370)؛ الامام المهدى عليه السلام من المهد الى الظهور (بيروت، 1370)؛ الامام الهادى عليه السلام من المهد الى اللحد (قم، 1371)؛ عاشورا غمبارترين روز تاريخ (ترجمه و نگارش عليرضا كرمى، قم، 1374)؛ فاطمه ى زهرا (ع) از ولادت تا شهادت (ترجمه حسين فريدونى، 1371 ،1365)؛ موسوعه الامام الصادق عليه السلام (قم، 1372). همچنين در اولين بزرگداشت سالگرد رحلت آيت الله قزوينى، كتاب زير از سوى ستاد مربوطه منتشر گرديد: صفحاتى از زندگينامه آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى قدس سره (1374).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن ميرزا مهدى بن سيد محمدباقر موسوى قزوينى از علماء كربلاء و معروف (به حاج آقا مير) از شاگردان فاضل اردكانى و شيخ زين العابدين

مازندرانى و سيد محمدحسين شهرستانى بوده و در سال 1333 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قطب الدين يحيي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 887 ق)، عالم امامى. وى از اواخر سلطنت شاهرخ تا اوايل حكومت سلطان حسين بايقرا منصب شيخ الاسلامى داشت و به تدريس علوم دينى مى پرداخت. او در هرات درگذشت و در كنار مزار خواجه عبدالله انصارى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (106 / 4).

قطب المحدثين، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى بن سيد قاسم موسوى معروف به (قطب المحدثين) از معمرين و فضلاء اهل منبر معاصر مشهد مقدس است.

وى اصلا كشميرى و در 1308 قمرى در آنجا متولد شده و از آنجا با مرحوم والدش مهاجرت به مشهد و پرورش يافته و پس از آن فنون متنوعه را نزد استادان وقت آموخته مثلا صرف و نحو و معانى و بيان را نزد مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و حاج شيخ عبدالحسين سرولايتى و حاج محقق نوغانى و حاج شيخ محمد فاضل بسطامى و سيد يحيحى نحوى خوانده و منطق را از آقاشيخ غلامرضا طباخ خراسانى و آقا شيخ محمدرضا يزدى فراگرفته و فقه و اصول را نزد مرحوم حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى بزرگ و حاج شيخ حسن برسى متقن نموده و حكمت را سالهاى متمادى از محضر مرحوم حكيم شهيدى معروف به آقا بزرگ تحصيل فرموده و بر حسب وظيفه از طريق منبر و موعظه به خدمات دينى و ترويج پرداخته تا اكنون كه در اثر كبر سن دوران كهولت و تقاعد از خدمت را مى گذراند و از معاريف وعاظ مشهد مقدس مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قطب آبادي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن حسين بن عبدالعلى قطب آبادى شهر بابكى از علماء معاصر آن منطقه بودند.

وى در سال 1307 و يا 1308 ه در قطب آباد شهر بابك متولد شده است پدران ايشان كشاورز و به ديانت و خوبى مشهور بودند.

معظم له در سن پانزده سالگى از شهر بابك براى تحصيل علوم دينى عزيمت به رفسنجان نموده و در خدمت مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا محمدعلى رفسنجانى شهر بابكى كه عموزاده ايشان بودند مشغول به تحصيل مقدمات گشته

و در سال 1329 ق از رفسنجان از طريق دريا به حج مشرف و در سال 1330 هجرى به عتبات مقدسه ائمه طاهرين (ع) وارد نجف اشرف و در مدرسه مرحوم آيت اللَّه يزدى رحل اقامت افكنده و به درس و بحث و تدريس مشغول و در سال 1337 قمرى متأهل و به خانه منتقل گرديدند.

اساتيد آن مرحوم عبارت از آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدرضا مرعشى والد ماجد اخوان مرعشى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابراهيم معروف به حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى مى باشند در سال 1368 ق به قصد ديدار فرزند خود مرحوم ميرزا احمد كه در مرز مريض بودند به ايران آمده و در قم خدمت مرحوم آيت اللَّه بروجردى مشرف شدند و حسب الامر معظم له به موطن اصلى خود شهر بابك مراجعت نمودند.

و به اقامه جماعت و تعليم مسائل دينى و جواب مراجعات مردم در مدت 23 سال بوده و در خلال اين مدت دو سفر به حج بيت اللَّه الحرام و عتبات عاليات مشرف تا در شب 18 شوال 1391 قمرى در شهر بابك بجوار رحمت الهى واصل و در قبرستان مشهور به تل مصلى مدفون گرديدند.

داراى سه فرزند اهل علم و منبر مى باشند.

1- جناب مستطاب حجةالاسلام آقا ميرزا محمد كه فعلا در نجف اشرف به تحصيل و مباحثات اشتغال دارند.

2- جناب مستطاب ثقةالاسلام آقا ميرزا احمد كه در 24 سالگى مرحوم گرديدند

3- جناب مستطاب حجةالاسلام آقا شيخ على نجفى كه اكنون در شهر بابك به جاى مرحوم والدش اشتغال به خدمات دينى دارند.

4- عموزاده آن مرحوم جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدعلى شهر

بابكى رفسنجانى از علماء بزرگ مقيم رفسنجان بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قطيفي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1251 ق)، عالم امامى. وى از علماى بزرگ عصر خود و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. در بحرين درگذشت. از آثارش: «التحفه الاحمديه للفرقه الجعفريه فى المنشآت الصادقيه و الدعوات الجعفريه» يا «الصحيفه الصادقيه»؛ رساله اى در «شرح احوال استادش شيخ مرتضى انصارى»؛ «ديوان» شعر.[1]

احمد بن صالع بحرانى، عالم شيعى (ف. 1315 ه.ق) وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى است. او راست: التحفةالاحمدية، ديوان اشعار.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (22 -21 / 15 ،886 / 9 ،413 -411 / 3)، ريحانه (481 / 4).

قمشه اي، آقا كوچك

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و عارف، و از اهالى قميشه، و در اصفهان ساكن بوده، در سال 1297 قمرى وفات يافته و در صحن تكيه مادر شاهزاده، جنب قبر حاج صادق تخت فولادى مدفون گرديده.

مادّه تاريخ وفاتش را مفتون شاعر اصفهانى گويد:

بهر تاريخ وفاتش كلك مفتون زد رقم

زبده آل سلوك اندر جنان شد رستگار

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قمشه اي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدتقى بن ميرزا محمدحسين عالمى فاضل و بزرگوار بوده و در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا محمدهاشم چهارسوقى تلمذ نموده و بعد از فوت برادر ارجمندش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدمهدى قمشه اى در شهرضا به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا در حدود 1350 ق بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قمي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا ابوالحسن بن مولى صادق قمى از علماء و فضلاء شاگردان ميرزا حسين خليلى و غيره بوده و در قم به خدمات دينى به جاى والدش مرحوم آيت اللَّه حاج ملا صادق صاحب مدرسه (حاجى ملا صادق) قيام نموده تا از دنيا رفته و ايشان والد آيت اللَّه حاج ميرزا مصطفى صادقى قمى از علماى معاصر قم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طيبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاى مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين است و مرحوم ميرزا نهايت وثوق را به او داشتند چنانكه بسيارى از حكومات شرعيه را به ايشان رجوع مى فرمود و عالمى ثروتمند و متمول بود كه بسيارى از ارامل و ايتام و بينوايان را تكفل مى فرمود و در آن موقع كه مردم قم نيازمند به آب بودند آب انبار بزرگى در قم جنب ميدان كهنه بنا نمود و بعد از حيوة خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خير كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكريا بن آدم مدفون گرديد.

مرحوم ميرزا على اكبر فيض در تاريخ خود گويد: ميرزا ابوطالب قمى الاصل است فضلى باهر و قدسى متكاثر داشت و داماد مرحوم ميرزا ابوالقاسم بوده و ايشان پدر و مادر مرحوم آقاى حاج ميرزا سيد حسين متولى باشى (بقعه منوره فاطميه معصومه عليهاالسلام) از همان صبيه مرحوم ميرزا بود كتابى دارد به نام سؤال و جواب.

(وف 1249 ق)، عالم امامى. اصل او از قم و از شاگردان و داماد ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، بود. ميرزاى قمى نسبت به ايشان اعتماد فراوان داشت و بسيارى

از داوريهاى شرعى را به وى واگذار كرده بود. او عالمى ثروتمند بود و بسيارى از ايتام و بينوايان را تكفل مى نمود. در قم آب انبار بزرگى جنب ميدان كهنه بنا نهاد و وصيت كرد كه ثلث املاك او را وقف مصارف خير كنند. وى در بقعه ى زكريا بن آدم دفن شد. از آثارش: كتاب «سؤال و جواب».[1]

ايشان مالك سه روستاي اطراف قم بنام هاي زنبيل آباد ، فرج باد، و علي آباد بوده كه ثلث هر يك يعني دو دانگ از آنها را براي مصارف خيريه (روضه خاني سيد الشهداء ، زوار فقير كربلا و مشهد و فقراي ارحام واقف ) وقف نموده است . زنبيل آباد فعلا جزء شهر قم بنام بلوار شهيد صدوقي حدود 500 قطعه منزل و مغازه گرديده است و حاجي آباد هم بنام شهر قنوات حدود 70 هكتار اراضي كشاورزي و مسكوني وقف مي باشدعلي آباد جنب مبارك آباد نيز حدود 16 و نيم هكتار از اراضي كشاورزي آن از موقوفات ميرزا ابوطالب مي باشد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون به نقل از متولي موقوفه

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 39 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (130 / 1).

قمي، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق قمى عالمى جليل و متقى از شاگردان شيخ انصارى بوده و در سال 1324 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا حسن بن شيخ باقر بن مولى محمد قمى نجفى عالم بزرگوار از شاگردان آخوند خراسانى بوده و در سال 1370 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حبيب اللَّه قمى عالمى عامل و عابدى پارسا و موثق از شاگردان ميرزا آشتيانى و حاج ميرزا حسين خليلى و علامه يزدى و علامه خراسانى بوده و در قم به وظائف دينى و روحى اشتغال داشته تا در حدود 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حبيب اللَّه بن شيخ زين العابدين قمى ساكن زيران ورامين متولد 1289 و متوفى 1359 داراى تأليفات عديده بنام 1- اتمام النعمه 2- انيس الذاكرين 3- الايضاح 4- جامع الاخبار 5- جوامع الخيرات 6- خلد برين 7- درر الفوائد 8- كشف الفوائد 9- رد شبهات الجبريه 10- زاد الناسكين 11- شمس المشرقين 12- الفوائد الحسينيه 13- نهاية الامال 14- نتايج الافكار و غيره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا عبدالحسين بن سيد جواد بن سيد عليرضا حسينى طاهرى قمى عالمى جليل از شاگردان آخوند خراسانى و شريعت اصفهانى بوده و در سال 1337 ق بعد از مراجعت از نجف اشرف به قم وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آشيخ غلامحسين قمى عالمى متقى از فضلاء اجلاء داراى مقام علم و ورع از شاگردان ميرزاى آشتيانى در تهران و ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى در نجف اشرف بوده و در سال 1337 وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى بن سيد اسحاق قمى عالمى اديب و دانشمندى پارسا و متقى بوده و در سال 1344 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن بهاءالدين محمد قمى عالمى متبحر از شاگردان ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين بوده و بر قوانين حاشيه اى بنام (توضيح القوانين) داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قميشه اي اصفهاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از تلامذه آقا سيد محمّد كاظم يزدى و آخوند خراسانى در نجف بوده، و داراى تأليفاتى است و تقريرات اساتيد خود را نيز نوشته، در 1327 در نجف اشرف وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قميشه اي، ابوالفتوح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل حكيم بوده، و در قرن دوازدهم مى زيسته است، و حواشى بر شرح اصول كافى نگاشته كه آن را فرزندش محمّد مهدى قميشه اى در نسخه اى از كتاب مرقوم، كه در تاريخ 26 شعبان سال 1133 از كتابت آن فراغت يافته است، نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قميشه اي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند فتاح بن عبدالله. عالم فاضل، صاحب تأليفات متعدده، از فضلاى قرن سيزدهم، و مؤلف شرح خلاصة الحساب، تاريخ فراغت 1252 قمرى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قميشه اي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا عبدالله بن فتاح، از اعقاب ملا شمس الدين بحرينى.

عالم فاضل [حكيم] جليل، از علماى معروف و متنفذ در دستگاه سلاطين بوده، چون در سال 1211 آقا محمد خان قاجار را كشتند، جنازه ى او را به نجف حمل كردند، مرحوم ملا مصطفى همراه جنازه بوده است.

در ماه رجب سال 1215 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر مدفون گرديد.

مشاراليه داماد ميرزا محمد على بن ميرزا مظفر بوده است.

در نشريه ى فرهنگ شهرضا (سال 1329 خورشيدى) گويد: وى را اجزايى در تفسير آيه ى نور مى باشد كه دلالت بر كمال و فضل او مى كند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قوچاني صغير، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدعلى بن شيخ محمدرضا بن شيخ محمدعلى بن محمدصادق بن محمد بن اسماعيل بحرانى قوچانى عالمى فاضل و اصلا از بحرين بوده است. جد چارمش محمد بن اسماعيل از بحرين مهاجرت به خراسان نموده و ايشان در سال 1316 ق در قوچان به دنيا آمده است. وى در اوائل عمر به نجف مهاجرت نموده و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر ملا محمدحسين قمشهى بزرگ و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى و ديگران استفاده نموده و بعد از فوت استادش به قوچان آمده و به وظائف دينى از اقامت جماعت و غيره پرداخته تا در يازدهم ماه رمضان 1345 قمرى وفات و در مزار سلطان ابراهيم قوچان قديم مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قوچاني، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ذبيح اللَّه قوچانى نجفى از علماء اعلام و فضلاء كرام معاصر اين شهرستان است در مشهد مقدس. معظم له در سال 1329 قمرى در خيرآباد قوچان متولد شده و در سن 13 سالگى براى تحصيل به قوچان آمده و در مدت سه سال مقدمات و ادبيات را تحصيل كرده و در سال 1345 قمرى به مشهد مقدس عزيمت نموده و در حوزه علميه ارض اقدس به تكميل سطوح پرداخته و بعد از شش سال توقف در مشهد در سال 1351 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محاضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بعد از بيست سال اقامت در نجف اشرف در سال 1371 قمرى به قوچان مراجعت و به امور شرعى از اقامه

جماعت و تردس طلاب علوم دينى پرداخته تا در سال 1381 قمرى به مشهد مقدس انتقال و تاكنون به خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه ذبيحى قوچانى از دانشمندان وارسته و داراى كمالات نفسانى و معنوى و مهذب و بارع مى باشند داراى آثارى از جمله تأسيس مدرسه علوم دينى محموديه فاروچ و غيره مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قوچاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا قوچانى از علماء و ائمه جماعت مشهد رضوى و از شاگردان آخوند خراسانى بودند در مراجعت از نجف در ارض اقدس مقيم و متجاوز از سى سال در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت مى كرده تا به نوشته آقاى مروج در شب 24 شوال 1368 وفات و در صحن جديد مدفون شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قوچاني، رمضانعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلى از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد و به زهد و تقوا مشهور و مورد توجه عوام و خواص بود و با حال انزوا زندگى مى كرد وى از شاگردان آخوند ملا محمدكاظم خراسانى بود و در مسجد (معروف پيرزن) گوهرشاد كه اكنون حوض مسجد است نماز جماعت مى خواند و در 28 ماه رجب 1366 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قوچاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد از علماء اعلام و مدرسين عالى مقام معاصر مشهد و از شاگردان آخوند خراسانى بوده و در اواخر به انزوا و عزلت مى گذرانيد و در عصرها در مدرسه ابدالخان واقع در كوچه شور كه منزل آن مرحوم بود تدريس مى كرد عده اى از فضلا به درس او حاضر مى شدند و از افادات عاليه او استفاده مى كردند تا در ششم ماه صفر 1364 ق وفات و در دارالضيافه مدفون شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قهپايي طباطبايي، فيض الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم امامى. وى نزد مقدس اردبيلى تلمذ نمود و از سيد حسين بن سيد حيدر كركى صاحب اجازه بود. او از مشايخ ملا محمد تقى مجلسى است. از آثارش: حاشيه بر مبحث «الهيات الشرح الجديد للتجريد» قوشچى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدرك الوسائل (156 / 2)، الذريعه (115 / 6)، ريحانه (498 / 4)، لغت نامه (ذيل/ قهپايى).

كابلي، ابراهيم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از عموزادگان سيّد حجة الاسلام بيدآبادى، سالها در اصفهان ساكن بوده و پس از وفات در مقبره كوچك مسجد سيّد مدفون گرديده است.

فرزندش سيد عبدالحفيظ،

و نواده اش ميرزا محمد على نيز از فضلا و اتقيا بوده و در همين بقعه مدفون مى باشند.

برخى از ساختمان مسجد سيد زير نظر ايشان و سركارى او انجام گرديده است.

مرحوم آقا محمّد عماد الاسلام در آخر نسخه «هداية السالكين در شرح احاديث اربعين» از تأليفات خود كه به خطّ آقا ميرزا محمد على كابلى است(نسخه خطي: 198) مى نويسد: جهت منسوب شدن به كابل آن مرحوم اين است كه مرحوم سيّد حجة الاسلام در صدد بودند كه كتاب «مدينة العلم» مرحوم صدوق را به دست آورند، خدمت ايشان گفته شد كه در كابل موجود است، لذا ايشان، آقا سيد ابراهيم را بدان سمت روانه كردند، و ايشان مدّتى دراز در آنجا مقيم بوده، و بالاخره موفّق به تحصيل كتاب نشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كازروني ابوالعباس، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالعباس احمد بن منصور بن احمد بن عبداللَّه شافعى كازرونى از دانشمندان قرن ششم هجرى است در 516 تولد يافته و در 578 وفات نموده از آثار او كتاب (معجم الشيوخ) در هفت جلد مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم دينى. گفته اند كه وى عموى فيروزآبادى (817/ 816 -729 ق)، صاحب «قاموس»، بود. از آثار وى: «شفاء الاسقام فى سيرة غوث الانام (الرفاعى)»؛ «الميزاب فى نسب سيد الاقطاب»؛ «البرهان المؤيد فى مناقب الامام الرفاعى احمد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (611 ،50/ 2 ،180/ 1)، معجم المؤلفين (82/ 1)، هدية العارفين (19/ 1).

كازروني، ابوالقاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى حكيم ابوالقاسم انصارى امامى كازرونى متخلص به (قاسم) فرزند ابوحامد از دانشمندان و شعراء قرن دهم و يازدهم هجريست. تأليف پربهائى بنام (سلم السموات) در تراجم حكماء و شعراء است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، صدرالاسلام

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صدرالاسلام كازرونى متوفى 1336 ق فرزند آيت اللَّه حاج سيد على مجتهد كازرونى از فضلاء و ادباء عصر خود بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر كازرونى عالمى فاضل از بزرگان زمان خود بوده و در حدود 1240 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اجلاء فضلاء و تلامذه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و اقران وى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1317 ق)، عالم دينى. از علما و نويسندگان به نام كربلا به شمار مى آيد. به گفته ى ملا حبيب اللَّه بن على مدد كاشانى، صاحب «لباب الالقاب»، سيد محمد جعفر از شاگردان على مدد كاشانى بوده و از شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ قاسم نجفى روايت كرده است. مدتى قبل از مهاجرتش به كربلا در نجف اقامت گزيد. وى در كربلا درگذشت. از آثارش «الرسالة الميراثية» و «الرسالة الشرطية»، در اقسام و احكام شروط است كه هر دو را با هم در 1315 ق به چاپ رسانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (205/ 9)، الذريعه (145/ 16 ،201/ 11 ،443/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (293 -292/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1029/ 3)، معجم المؤلفين (156/ 9).

كاشاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ملا) حبيب اللَّه بن على مدد بن رمضان، از علماى اماميه ى قرن 14 ه. (و. 1340 ه.ق). وى عابد و زاهد و متقى و عرفان مسلك و داراى اخلاق نيكو بود و علاوه بر علوم دينى متداول از بعض علوم غريبه آگاه و داراى قريحه ى شعر بود. او در 14 سالگى از نحو و صرف عربى و مقدمات متداول فارغ شد و نزد حاج سيد حسين و بعض ديگر به تحصيل فقه پرداخت و مقدارى از فصول را نزد شيخ محمد اصفهانى خواهرزاده ى خود صاحب فصول و قسمت عمده از رسائل شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ميرزا ابوالقاسم كلانترى تهرانى خواند و مقدارى از حكمت را نزد شاگردان ملا هادى سبزوارى آموخت و در 16 سالگى به تحصيل اجازه ى روايت و در 18 سالگى به اجازه ى اجتهاد از طرف استاد خود حاج

سيد حسين مذكور نايل آمد و همه ى عمر را به انزوا گذرانيد و عزت را در عزلت ديد و اوقات خود را به تأليف و تدريس مصروف داشت. او راست: اسرارالعارفين فى الاخلاق والمعارف، اصطلاحات الصوفية، اصطلاح علم الجفر، الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة، ايضاح الرياض (حاشيه بر رياض المسائل)، تذكرةالشهداء، تفسير بعض سور و غيره (ريحانةالادب، لغ.)

حبيب اللَّه الشريف بن ملا على مدد بن رمضان ساوجى كاشانى عالمى فقيه و رئيسى جليل و مؤلفى مروج و مكثر در تأليف بوده است. وى در حدود 1262 متولد شده و در سال 1340 ق وفات نموده است. مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه يكى از مفاخر دانشمندان كاشان و صاحب تأليفات عديده مانند (لباب الالقاب) و (توضيح البيان) و (منتقدالمنافع) در شرح مختصر النافع در 12 جلد و (رياض الحكايات) و (عقايد الايمان) و (گلزار) و (شكايت نامه) و (منيةالاصول) و (درةالجمان) و تذكرةالشهداء و ده ها كتاب ديگر كه جمعاً بيش از يكصد و بيست كتاب و رساله مى شود. بوده است.

آن مرحوم داراى چندين فرزند عالم و فاضل بوده اند. 1- مرحوم حجةالاسلام آقا حسين شريف 2- ثقةالاسلام آقا احمد شريف 3- ثقةالاسلام آقا محمدشريف كه در قيد حيات و از محترمين كاشان مى باشند.

دامادهاى ارجمندى داشته اند كه از علماء بزرگ كاشانند 1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت 2- مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا عبدالرسول مدنى والد آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى معاصر كه مذكور خواهد شد.

و مخفى نباشد كه مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه چون در سنين كودكى والدش را از دست داد در تحت تربيت و پرورش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى (جد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى معاصر) قرار گرفت و

در كاشان از وى و در تهران از شيخ محمد اندرمانى و شيخ محمد (خواهرزاده صاحب فصول) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر صاحب (تقريرات شيخ انصارى) و شيخ هادى مدرس تهرانى و در كربلا از فاضل اردكانى استفاده نموده و از غالب آنان اجازه داشته است.

در كاشان رياست علمى و دينى و در عين حال صاحب كرامت و مقامات معنوى بوده است.

(ح 1340 -1262 ق)، عالم دينى، عابد، عارف و شاعر، متخلص به سالك. اصل وى از ساوه است و پدرش از علماى آنجا بود كه مدتى در قزوين سكنى گزيد و سپس به كاشان منتقل گرديد. ملا حبيب در كاشان به دنيا آمد. در دوران كودكى تحت تربيت و پرورش آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى قرار گرفت و صرف

و نحو و مقدمات را از ايشان آموخت. در شانزده سالگى به دريافت اجازه ى روايتى و در حدود نوزده سالگى به دريافت اجازه اجتهاد از استادش سيد حسين كاشانى نايل شد. سپس به تهران آمد و قسمتى از «فصول» را نزد شيخ محمد اصفهانى، خواهرزاده صاحب «فصول»، خواند و از محضر شيخ محمد اندرمانى استفاده نمود. او آن گاه قسمت عمده ى «رسائل» شيخ انصارى را نزد ميرزا ابوالقاسم كلانتر، صاحب «تقريرات»، شيخ مرتضى انصارى و حكمت را نزد شيخ هادى مدرس تهرانى، از شاگردان برجسته ى حاج ملا هادى سبزوارى، فراگرفت. سپس به عراق رفت و در كربلا از محضر فاضل اردكانى استفاده نمود. او از اغلب اساتيد خويش صاحب اجازه بود. سپس به كاشان بازگشت و رياست علمى و دينى آنجا را عهده دار شد. وى صاحب كرامات و مقامات معنوى بود. از آثارش: «ايضاح الرياض»، حواشى «رياض

المسائل»؛ «منتقد المنافع»، در شرح «المختصر النافع»؛ «الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير هر يك از سوره هاى: «جمعه»، «دهر»، «فتح» و «ملك»؛ «توضيح السبل»، در بيان اديان؛ «اسرار العارفين»، در اخلاق و معارف؛ شرح هر يك از دعاهاى: «كميل»، «جوشن»، «سحر»، «صباح»، «عديله» و «زيارت عاشورا»؛ «لباب الالباب فى القاب الاطياب»؛ «نخبة التبيان»، در معانى و بيان؛ «توضيح البيان»، در تسهيل اوزان؛ «رياض الحكايات»، در قصص و امثال. كاشانى منظومه هاى بسيارى در فقه، اصول، عقايد، بيان، بدايع و درايه، به عربى و فارسى، دارد كه «منية الاصول»، در درايه از منظومه هاى عربى و «نصيحت نامه» و «شكايت نامه» و «گلزار اسرار» از منظومه هاى فارسى اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (559/ 4)، الذريعه (4/ 23 ،277 ،215/ 18 ،282/ 15 ،214/ 14 ،324 -323 ،67/ 11 ،231/ 9 ،98/ 8 ،271/ 7 ،492 -491 ،182/ 4)، ريحانه (20 -18/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 361 -360/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (252 -250/ 6)، لغت نامه (ذيل/ حبيب اللَّه)، معجم المؤلفين (187/ 3).

كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، فقيه، مفسر و زاهد. در كاشان به دنيا آمد. نسب وى به سى و چهار واسطه به امام زين العابدين (ع) مى رسد. خانواده ى او از خاندان هاى اصيل كاشان است. از اوايل جوانى به تحصيل نزد علماى بزرگ كاشان همچون آيت اللَّه ملا محمد حسين نطنزى و آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى پرداخت. او از بسيارى از بزرگان روايت كرد و عده اى بسيار همچون فرزندش، آيت اللَّه سيد عباس كاشانى، از وى روايت كرده اند. در 1340 ق به عتبات رفت و در كربلا مقيم شد و مشغول به تدريس و تأليف گرديد

و كتابخانه ى نفيسى را گردآورى كرد. وى داماد آيت اللَّه آقا سيد محمد صادق اصفهانى، از مجتهدين و مراجع زمان خود، بود. در كربلا از دنيا رفت و در صحن مطهر امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. در سوك او شعراى بزرگ فارسى گوى و عرب اشعارى سرودند و ماده تاريخ تنظيم كردند. از آثارش: تفسير «سوره ى يوسف»؛ تفسير «سوره ى جمعه»؛ تفسير «سوره ى عم»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «رياض الانس»، در پنج جلد؛ «كشكول كاشانى»؛ «مكارم الآثار»؛ «التحفة العلوية»؛ «مناقب آل محمد (ع)»؛ «الرحلة الحجازية»؛ «النصيحة العالية»؛ «حلية المرتلين»؛ «پرتو نور»، در امامت، به فارسى.[1]

حجه الاسلام والمسلمين عالم ربانى محقق مدقق و عابد زاهد مرحوم حاج سيد على اكبر حسينى كاشانى حايرى والد معظم مترجم گرامى ما از اجلاء علماء و اعاظم اتقياء عالمى جليل القدر و متعبدى زاهد و منبع فيوضات ربانى بوده تولدش در سال 1292 قمرى در كاشان واقع شده و در خاندان فضيلت و شرف چشم به جهان گشوده و از اوائل جوانى شخصيتى برجسته و مورد توجه و عنايت خاص و عام و منزلش ماواى فقراء و مستمندان و مرجع تهيدستان بوده است بيشتر مشكلات اجتماعى و گرفتاريهاى عجيب به دستش حل مى گشته لياقت عجيب در قضاء و رفع خصومات داشته مدتها نزد اعاظم علماء كاشان مانند مرحوم آيت الله ملامحمد حسين نطنزى و آيت الله ملا حبيب الله كاشانى و غير ايشان تلمذ نموده و از جمع كثيرى از بزرگان روايت مى كند و عده اى از بزرگان و علماء كه از آنهاست نجل جليل مذكورش آيت الله حاج سيد عباس كاشانى از وى روايت مى نمايند.

در سال 1340 قمرى با يك دنيا شخصيت و عظمت كه داشته مقام ارجمند

را زيرپا گذارده و به قصد عتبات عاليات مهاجرت و در شهر كربلا اقامت و مشغول به تدريس و تاليف گرديده و مولفات عديده از خود به يادگار گذارده است كه از آن جمله است:

1- تفسير سوره يوسف 2- تفسير سوره عم 3- تفسير سوره جمعه 4- تفسير سوره يس 5- رياض الانس 5 مجلد 6- كشكول كاشانى 7- مكارم الاثار 8- التحفه العلويه 9- مناقب آل محمد 10- الرحله الحجازيه 11- النصيحه العاليه 12- حليه المرتلين و ده ها كتب ديگر كه تمامى آنها نزد نجل زكيش آيت الله حاج سيد عباس موجود و به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

جمعى از بزرگان مانند حاج شيخ آقابزرگ تهرانى ترجمه آن مرحوم را در كتب الذريعه و اعلام الشيعه ذكر نموده است.

معظم له عالمى عابد و زاهدى بى بديل و ورعى بى مثيل بوده و در ترويج احكام و نشر احاديث اهل بيت عليهم السلام سعى بليغ داشته است وى بسى و چهار واسطه به حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى رسد و خاندان او از اجل خاندان و بيوتات اصيله كاشان بوده است مضافا بر اين اصالت و نبالت داماد معظم آيت الله العظمى حاج سيد محمدصادق اصفهانى اعلى الله مقامه كه يكى از مجتهدين و مراجع زمان خود بودند مى باشند. وى در روز يكشنبه 24 محرم 1365 قمرى بدرود حيات گفته و روز وفاتش شورش عجيبى در كربلا برپا و تجليل وافرى از تشييع او به عمل آمده و در مقبره شخصى خود در صحن مطهر حضرت امام حسين عليه السلام مدفون گرديد.

از شدت زهد و ورعى كه داشت پيوسته به فرزند جليلش توصيه مى فرمود كه (اياك و التصدى بامر القضاء و المرجعيه و حتى الامامه) و

مى فرمود تا مى توانى انزوا را اختيار و از شهرت طلبى و جاه پرستى پرهيز كن و عليك بتقوى الله فى السر و العلانيه وادع الى الله و روج دين اجدادك الطاهرين و لا تقصر عن نصره الدين و اهله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (1608/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (240 -238/ 2).

كاشاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدباقر كاشانى طاب اللَّه ثراه از علماء مبرز خدوم بودند در خرمشهر. وى اصلا كاشانى ولى بعد از كسب علم و كمال در نجف اشرف و غيره براى خدمت بدين و تبليغ احكام مبين و ترويج معارف اسلامى در اين شهر توطن و در مسجد جامعه به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى پرداخته تا بعد از 1370 قمرى وفات نموده است.

نگارنده گويد: مرحوم كاشانى كه در دو سفر به خرمشهر موفق به زيارت و درك فيض از محضرشان گرديدم دانشمندى عامل و عالمى كامل و ساعى در قضاء حوائج مؤمنين مخصوص حجاج و زوار بود و از هدايت و مساعدت با آنان كوتاهى نمى نمود.

درب خانه اش همواره براى عموم و بالاخص مسافرين اعتاب عاليات باز و به گرمى و محبت از واردين و بالخصوص روحانيون پذيرائى و در محرم و ماه رمضان و ايام تبليغى ديگر كه اهل علم و منبر از نجف و قم براى امر تبليغ به آنجا مسافرت مى كردند به اطراف خرمشهر و يا خود شهر توصيه و معرفى فرموده كه از وجود آنان استفاده بعمل آيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

كاشمري، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حبيب اللَّه كاشمرى از علماء و خطباء و محدثين كاشمر بوده و با نگارنده هم عنايت و محبتى داشته است وى تحصيلات خود را در كاشمر و مشهد و نجف اشرف به پايان رسانيده و بيشتر از راه منبر تبليغ دين و ترويج احكام مبين نموده تا حدود 1370 قمرى كه وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشمري، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اكبر كاشمرى عالمى بارع و فاضلى جليل از علماء كاشمر بوده و در اوائل 1300 قمرى به سامرا وارد و از محضر آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى استفاده نموده و با مرحوم علامه آقا شيخ اسماعيل ترشيزى شريك بحت بوده و بعد 1300 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشمري، واله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واله كاشمرى از فضلاء اخيار و مبلغين ابرار معاصر مشهد مقدس است.

وى در كاشمر متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و قسمتى از سطوح به مشهد مقدس مهاجرت نموده و سطوح را تكميل و پس از آن از دروس خارج آيات عظام مشهد بالاخص آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقاى تهرانى و ديگران استفاده نموده آنگاه به ترويج دين و تبليغ احكام و گفتن تفسير قرآن و اقامه نماز جماعت در يكى از مساجد مشهد پرداخته و تا حال حاضر به انجام وظائف مذكوره اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم محرتم از دانشمندان و وعاظ با تقواى خراسان و به فضل و ورع موصوف و مورد وثوق و اعتماد مردم مشهد و بالاخص علماء و فضلاء مشهد مى باشد كه بعضى از آيات در نمازشان شركت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظمي موموندي هرسيني، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى. مقدمات را در نجف اشرف فراگرفت. چند سالى هم در حوزه ى علميه ى قم در محضر اساتيد سطح، به خواندن سطح فقه و اصول پرداخت. وى سپس بر اساس احساس وظيفه به تدريس در فرهنگ و آموزش عالى مشغول شد. او از خطبا و مبلغين اسلامى در محيط دانشگاه بود. از آثارش: «نقش اسلام در تمدن بشريت»؛ «مشاعره مذهبى».[1]

محمدكاظم كاظمى موموندى كه سالهاى اول تحصيل در نجف اشرف بوده و مقدمات را خوانده و چند سالى هم در حوزه علميه قم در محضر اساتيد سطح اشتغال به خواندن سطح و علوم عربيت و فقه و اصول داشته تا در اين اواخر به عنوان احساس وظيفه و خدمت به جوانان در فرهنگ مشغول به تدريس

گرديدند. نامبرده داراى روحى بلند و زبانى گويا و در محيط دانشگاه و فرهنگ از مبلغين اسلامى بشمار مى روند و با ايراد سخنرانيهاى مذهبى و تشكيل جلسات براى جوانان به خدمات مذهبى خود ادامه مى دهند.

آثار قلمى ايشان كه هنوز چاپ نشده عبارت از 1- مشاعره مذهبى و 2- نقش اسلام در تمدن بشريت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (373 -372/ 6).

كاظمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على كاظمى موموندى كه در سال 1323 شمسى در شهرستان هرسين متولد شده و پس از تحصيل در مكتب و خواندن چند كلاس در مدارس اسلامى كرمانشاه و قم و گذرانيدن دوره ادبيات و مقدمات در كرمانشاه زير نظر مرحوم والدشان مدت يكسال در حوزه خرم آباد تحصيل نموده و در سال 1381 قمرى به قم مهاجرت و در مدرسه فيضيه سكونت و به ادامه تحصيل پرداخته و بعد از طى دوره سطح اكنون نزديك هفت سالست كه در درس آيت اللَّه العظمى گلپايگانى شركت و ضمناً از فرصت ايام تعطيل تابستانى و غيره استفاده نموده و به تأليف و ترجمه بعضى از كتب دينى اشتغال و از اين راه خدمات شايانى انجام داده اند كه ذيلا قسمتى از آثار قلمى ايشان را اشاره مى نمايم و آن مطبوع و مخطوط مى باشد.

اما آثار خطوط: 1- عون الاديب فى شرح مغنى اللبيب 2- شرح فارسى بر معالم 3- شرحى بر كبرى در منطق 4- شرح بر عوامل ملامحسن 5- حقايق و اباطيل 6- اخلاق اسلامى براى همه 7- ترجمه الدرة الباهرة مرحوم شهيد 8- رساله طهارت اهل الكتاب 9- رساله ملاك الانفعال فى عدم الانفعال ماءالقليل.

اما آثار چاپ شده از جزوات و كتابها و رساله هاى

كوچك از اين قرار است.

1- آنچه هر مسلمان بايد بداند 2- يكتا خداى جهان آفرين 3- مناظره مسلمان و داروين 4- گسترش اسلام در جهان 5- نبوت و عقل 6- در پرتو اسلام 7- اركان اسلام 8- مفاسد شراب 9- فلسفه نماز 10- آداب و دستور نماز 11- داستانهاى قرآن در 11 جزء 12- راهى به سوى بانك اسلامى 13- نظرى به چهره ى اگزيستانسياليسم 14- نقش مديريت در پيشرفت ملتها 15- چرا و چگونه مسلمان شدند 16- عقايد اسلامى براى همه 17- ترجمه بلاغةالحسين (ع) 18- كربلائى كه من ديدم 19- راه سوم در موضوع قيام مقدس حسين بن على عليهماالسلام 20- اسلام در عصر قضا 21- ترجمه زيارت عاشوراء 22- چهل حديث.

مضافاً بر آثار مذكوره. ايشان با همكارى جمعى اقدام به تأسيس كتابخانه سيار و نشر يك سلسله جزوه هاى مجانى نموده براى نشر معارف اسلامى در بين جوانان و تاكنون بيش از شش هزار جلد كتاب و بيست هزار جزوه به طور رايگان در اختيار محصلين شهرستانها گذارده اند.

از والده محترمه ايشان كه زنى پاكدامن و متقى است نقل شده كه در ايام شيرخوارگى ايشان هرگز بدون طهارت و بدون وضو پستان در دهانش نگذارده و از اين رو اميد موفقيت بيشترى به آينده ايشان دارد.

پدر همسر ايشان جناب حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا محمدباقر حكمت نيا كه از افاضل دانشمندان با معنويت است مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني بروجردي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدعلى بن السيد الجليل و العالم النبيل آقاى حاج سيد طاهر كاظمينى بروجردى از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى تولدش در بروجرد واقع شده و در سن هيجده سالگى به مدرسه علمى بروجرد وارد و به

تحصيلات علوم دينى پرداخته و پس از چهار سال به نجف مهاجرت و در مدرسه بادكوبه اى ها مشغول بتحصيل شده و لكن بواسطه عدم سازگارى هواى نجف با مزاج ايشان مبتلا بكسالت شديد گرديده و با اين كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى عنايت مخصوص بايشان داشتند و در معالجات ايشان كوتاهى ننمودند نتوانستند در آنجا توقف و ادامه بتحصيل دهند پس بامر زعيم عاليقدر اسلام آيت اللَّه اصفهانى بهمراهى حجةالاسلام حاج شيخ صادق ايروانى مراجعت به ايران و بروجرد نموده و با كوشش ها و دعاهاى والد ماجدش پس از چند ماهى بهبودى يافته از بروجرد حركت به قم نموده و حدود چهارده سال در قم اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم استفاده و در سال 1375 ق به تهران مهاجرت و در خيابان خراسان بمرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على اكبر برهان وارد و در اثر تشريك مساعى آن مرحوم به اقامه جماعت در آن خيابان اشتغال و در مسجد بعد از نمازها بگفتن تفسير و مسائل احكام و معارف اسلام ترويج دين و تنوير افكار نموده و بعد از چند سال بنابر دعوت بانى مسجد فروتن (مسجد نور) و عده اى از محترمين آن حدود بامامت مسجد مزبور منصوب و تا اكنون در آن مسجد كه از مسجدهاى زيبا و پر جمعيت شرق تهرانست بوظائف دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى كاظمينى كه با حقير عقد اخوت و برادرى دارند دانشمندى است متين و بزرگوار و داراى مناعت طبع و سلامت نفس و خدمتگزار بخصوص

در تعظيم شعائر دينى (ايحاء اعياد مذهبى و مواليد حضرات معصومين عليهم السلام بسيار ساعى و جدى و همواره به ترويجات قولى و فعلى اشتغال دارد و تاكنون كتب آموزنده اى تأليف و منتشر نموده اند كه ذيلا مى نگارم:

1- نهايه المقام لابناء الامام بطبع رسيده در سال 1381 ق.

2- جلد دوم نهايه الكلام فى حق رسول الاسلام در سال 1382 ق بطبع رسيده.

3- در سال 1384 ق جلد سوم (اسلام از نظر ديگران).

4- جلد چهارم (منتخب اللئالى در سئوال و جواب و داستانهاى اسلامى بطبع رسيده.

5- جلد پنجم بنام (گنجينه معارف) در سال 1388 منتشر كرده اند.

6- جلد ششم بنام (منشورات) بطبع رسيده در سال 1390 ق.

7- جلد هفتم بنام جواهر الولايه در امام شناسى در سال 1392 منتشر كرده اند.

8- جلد هشتم منشورات مقدس نور راجع بشيعه شناسى در نظر فريقين ادام اللَّه بركاته و توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كاظميني بروجردي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در بروجرد به دنيا آمد. در هجده سالگى به مدرسه علمى بروجرد وارد شد و به تحصيلات علوم دينى پرداخت. پس از چهار سال به نجف مهاجرت كرد و در مدرسه ى بادكوبه اى ها مشغول به تحصيل شد. ولى به علت كسالت، با اينكه آيت اللَّه اصفهانى به امر درمان ايشان توجهى خاص داشت، به موطن خود بازگشت. آن گاه به قم رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمد تقى خوانسارى و آيت اللَّه شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1375 ق به تهران آمد و در مسجدى در خيابان خراسان به انجام وظايف مذهبى و گفتن تفسير و

احكام و معارف اسلام و ترويج دين پرداخت. از آثارش «نهاية المقام لابناء الامام»؛ «نهاية الكلام فى حق رسول الاسلام»؛ «اسلام از نظر ديگران»؛ «منتخب اللآلى»، در سؤال و جواب و داستانهاى اسلامى؛ «گنجينه ى معارف»؛ «منشورات»؛ «جواهر الولاية»، در امام شناسى؛ «منشورات مقدس نور»، راجع به شيعه شناسى در نظر فريقين.[1]

سيد حبيب الله برهانى بن حاج سيد كريم رستمكلائى تاجر معروف مازندران از علماء معاصر شمال بودند. وى مقدمات تحصيلى خود را در حوزه هاى مازندران تكميل و مدتى در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام اشتغال داشتند و در عصر مرحوم آيه الله حايرى بقم آمده و از محضر آن بزرگوار استفاده نموده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت و از محضر علمين آيتين آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده كرده و سپس بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از جماعت و تبليغ دين و احكام پرداخته و در امور سياسى اشتهار پيدا نموده كه در تمام مازندران معروف بود. در سال 1376 ق از دنيا رفته و جنازه اش حمل بمشهد مقدس و در يكى از حجرات غربى باغ رضوان مدفون گرديده است.

مرحوم برهانى داراى صفات حميده و برجسته از قبيل مهمان نوازى و مساعدت بمستمندان و بيچارگان بوده و در سخاوت در حدود خود بسيار كم نظير بوده است.

فرزندان بسيارى از خود گذارد كه بعضى در سلك روحانيت ميباشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (531 -530/ 4).

كاظميني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

49- صاحب (احسن الوديعه) در ج 1 ص 23 گويد سيد عالم جليل سيد مصطفى نجل زكى سيد ابراهيم كاظمى (آل حيدر) رضوان اللَّه عليهم سيد جليل و ورع نبيل بود كراراً با وى

مجالست و مراراً ملاقات كرده ام.

كتابى در علائمه ظهور امام غائب عجل اللَّه فرجه موسوم به (بشارةالاسلام) كه دوبار در بغداد و سوريا طبع شده دارد وفاتش در ظهر روز جمعه يازدهم ماه رمضان 1339 ق واقع و در مقبره آل حيدر كه در صحن مقدس كاظمين عليهماالسلام است مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كافي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كافى امامى فرزند مرحوم حاج ملا رمضان يزدى از علماء و ائمه جماعت محترم مشهد مقدس بوده اند. والدش يكى از زهاد و صلحاء يزد به شمار مى رفته و در شهر يزد از دنيا رفته و در منزلش او را تجهيز نموده و غسل دادند و مردم آن سامان كه به وى اعتقاد خاص داشتند مى خواستند هر يك وى را تبرعا كفن نمايند كه ناگاه از درى كه به صحرا باز مى شد كوبنده اى درب را كوبيد و چون در را باز كردند سواره اى ساروق بسته اى را داد كه در داخل آن كفن آماده اى براى حاج ملا رمضان بود و آن سوار از نظر غايب شد.

مرحوم حاج ميرزا احمد در يزد متولد شده و دروس مقدماتى و سطوح را در آنجا خوانده و در مدرسه مصلى اشتغال به تدريس و ضمنا اقامه جماعت در بعضى از مساجد يزد مى نمودند سپس به عزم زيارت مشهد مقدس حركت نموده و چون رحل سكونت افكندند مبتلا به عارضه درد چشم شده و كم كم از ديد افتاده و مدتها در اين ناراحتى و زحمت به سر برده ناچاريد به دكتر مراجعه و دكتر جواب ياس دادند.

فرمودند چون از دكتر مايوس شدم با خود گفتم من به اميدى به مشهد آمدم كه دز جوار حضرت

رضا (ع) باشم چنانچه برادرم حاج ميرزا حسن هم به نجف اشرف مهاجرت نمود و در مدت سى سال در آنجا اقامت و به تدريس و مباحثه اشتغال داشت تا در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى وفات نمود و من در اينجا از چشم عاجز باشم پس به زحمت و كمك عصا و بعضى از ارحام به حرم مشرف و پيش روى مبارك نشسته و شروع به تضرع نمود و عرض كردم آقاجان مردم كور و نابينا در جوار شما آمده و بينا مى شوند و من كه با چشم بينا آمدم كه مجاور شما باشم كور و نابينا شوم آيا رسم ميهمان دارى و غريب نوازى همين است. از اين مقوله سخنان به عنوان گلايه و التماس مى گفتم كه ناگاه حالت غشوه به من دست داد و در آن حال ديدم شترسوارى نزد من آمد و فرمود يا شيخ حركت كن. گفتم بگذار در دم را به دادرس بگويم. فرمودند براى چشمت ميگوئى گفتم بلى آقا فرمودند بگير اين بسته را به چشمت بمال باز كردم آن بسته را گردى بود تا به چشم ماليدم باز شده و نورانيت پيدا كرد و تا آخر عمر به درد چشم مبتلا نشدم.

پس در بالا خيابان كوچه يزديها سكونت و در مسجد جعفريها به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته تا پنج سال به آخر عمرش كه سكته ناقص نموده و بسترى گرديدند تا در شب دوشنبه مصادف با نيمه رجب (شب رحلت صديقه صغراء حضرت زينب كبرى (ع) سال 1389 قمرى بدرود حيات گفتند و در موقع وفات سه مرتبه گفتند السلام عليك يا اباعبداللَّه (ع) و جنازه اش

را با تجليل شايان در صحن مطهر مقابل قبر شيخ حر عاملى (صاحب وسائل الشيعه) دفن نمودند

از باقيات الصالحات آن مرحوم است فرزندان متقى و برومندى كه اشهر آنها دو نفر مى باشند.

1- جناب ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج شيخ زين العابدين كافى امامى كه اكنون به جاى والد مرحومش در مسجد جعفريها به اقامه جاعت و تبليغات دينى اشتغال دارند.

2- جناب ثقةالاسلام آقاى حاج شيخ احمد كافى واعظ مشهور و مؤسس مهديه تهران كه ترجمه و آثارش در جلد دوم گنجينه گذشت.

نگارنده گويد مرحوم حاج ميرزا احمد كافى يزدى عالمى پارسا و عابدى زاهد و دانشمندى متقى و موصوف به زهد و تقوا و به محامد اخلاق و آداب متصف و به اين نويسنده (هيچ نيارزنده) لطف پدرانه و محبت مخصوص داشت و به چشم فرزندى مرا نگريسته و تشويق مى فرمود و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام و توسل به ذيل عنايتشان از نوا در زمان خود بود حشره اللَّه تعالى مع اوليائه الطاهرين و من انعم اللَّه عليهم من الانبياء و المرسلين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كتاب فروش، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير سيد محمد. عالم زاهد متقى، شاگرد و داماد سيد حجةالاسلام شفتى، از جمله ى فقهاى ممتازين بوده، و در نزد علماى اين شهر به علم و عمل و فقاهات شهرت داشته، در محله ى خواجو سكونت داشته، و عمر خويش را به تحصيل و تدريس و مطالعه و تأليف گذرانيده. سطوح فقه تدريس مى نموده، و عده ى كثيرى در خدمت ايشان تحصيل نموده اند.

كتب و رسائلى در فقه نوشته اند، شرحى بر شرايع دارد.

در حدود 1210 متولد، و در 5شنبه 12 شعبان 1304

وفات يافته، در بقعه اى مخصوص جنب تكيه ى ميرزا رفيعا مدفون گرديد كه فعلا جزو اراضى فرودگاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كرباسي اصفهاني، محمد صادق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال ها در همدان ساكن بوده، از علماى معروف، از مجازين از محمدتقى مجلسى است، و تا سال 1060 حيات داشته، پس از اين تاريخ وفات يافته، در تخت فولاد مدفون شده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كرمانشاهي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالقاسم كرمانشاهى داماد آيت اللَّه آقا محمدعلى بهبهانى عالمى فاضل بوده و بعد از آقا محمدعلى در كرمانشاه وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد بن ملا عبدالاحد شيخ الاسلام كزازى كرمانشاهى از علماء عصر خود بوده و بعد 1323 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسداللَّه بن عبداللَّه بن محمدجعفر بن محمدعلى كرمانشاهى عالمى فاضل از بيت آل آقا بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، عبدالعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالعلى بن العلامه آشيخ عبدالرحيم كرمانشاهى عالمى جليل بوده و در سال 1305 ق وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه بن شيخ محمدتقى بن شيخ محمدمهدى كرمانشاهى عالمى بارع و فاضلى جليل بوده و در 1308 وفات كرده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن ملا محمد بن عاشور كرمانشاهى عالمى بزرگ بوده و قبل از 1287 وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن ملا محمدمحسن كرمانشاهى از احفاد فيض كاشانى عالمى جليل داراى آثار گرانقدرى بوده و قبل 1280 وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني حايري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، مدرس و واعظ. وى داماد آيت اللَّه كرمانى از علماى بزرگ قم بود. حدود چهل سال در حوزه ى علميه قم از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و به ويژه هجده سال از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و پس از ايشان از شركت كنندگان درس آيت اللَّه شريعتمدارى شد. وى در راه نشر و گسترش دين و احكام اسلام تلاش هاى بسيار نمود و مورد توجه آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه مرعشى نجفى بود. از وى آثار علمى فراوانى باقى است، از جمله: «تقريرات» بحث هاى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى؛ تعليقاتى بر «ايضاح الفوائد» فخر المحققين، كه به اتفاق دو نفر از علماء نگاشته است، در چهار مجلد؛ «مجمع الانوار».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين كرمانى داماد معظم مرحوم آيت الله كرمانى از علماء اعلام و فضلام بنام حوزه علميه قم است كه حدود چهل سال در اين حوزه از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالاخص 18 سال از آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن مرحوم هم از شركاء درس آيت الله العظمى شريعتمدارى است و منبرى شيرين و مفيد دارد و در محرم و صفر و ماه رمضان در تهران همه ساله براى منبر و ترويج دين و تبليغ احكام مى روند و از راه منبر خدماتى نموده و مى نمايند آثار علمى فراوان دارند از قبيل دراسات و تقريرات ابحاث مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى تعليقاتى بر ايضاح الفوائد فخرالمحققين كه

به اتفاق دو نفر از فضلاء نوشته اند كه در چهار مجلد به طبع رسيده است 2- مجمع الانوار مطبوع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (243 -242/ 2).

كرماني، ابوجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوجعفر كرمانى عالمى جليل و متبحر و مرجع عوام و خواص كرمان معاصر حاج محمدكريم خان شيخى بوده و با او مناظراتى داشته و در حدود 1310 قمرى وفات نموده و او والد آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا فقيه كرمانى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، حيدرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ملا حيدرعلى كرمانى عالمى فاضل و حكيمى رياضى و متكلم و طبيب اديب از علماء و مدرسين اصفهان و اساتيد آيت اللَّه شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، رحمت الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رحمت اللَّه بن على اكبر كرمانى عالمى فاضل و اديبى كامل در همدان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، رحمت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم. از آثارش: شرح «مراثى بحرالعلوم»، علامه سيد مهدى بحرالعلوم، يا «شرح رحمت اللَّه»؛ «مفتاح الجنان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (3068 ،2135 2)، مؤلفين كتب چاپى (109 -108 /3).

كرماني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مرحوم حاج شيخ محمد على كرمانى از علماى اخيار بوده، در اصفهان خدمت جمعى كثير همچون: حاج ملا جواد آدينه اى، و ميرزا محمد على رنانى اصفهانى، و آقا سيد محمود مغنى، و شيخ محمد حسن حكيم شيرازى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و ميرزا محمد على حكيم كاشانى اصفهانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و عبدالكريم جزى، و ميرزا حسين همدانى (عالم فاضل اديب، در مدرسه ى نيم آورد تدريس مى نموده، و در سال 1325 وفات يافته، در صحن درب امام مدفون شده) و آيةالله بروجردى (قبل از مهاجرت به نجف) تحصيل نموده؛ سپس در سال 1319 به نجف مهاجرت كرده، در آنجا خدمت: آقا سيد محمد كاظم يزدى، و شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آخوند خراسانى تحصيل نموده، و نسبت به اخير، خصوصيت داشته، و از جمعى از اساتيد خود به اخذ اجازه ى روايت و اجتهاد نايل گرديده، در 1330 به اصفهان مراجعت فرموده، و مدتى به درس و بحث اشتغال يافته، سپس ترك مباحثه و تدريس نموده، و تقريبا مدت ده سال آخر عمر به طور تجرد و انزوا مى زيست.

در ذى حجه 1295 متولد، و در شب جمعه 6 جمادى الاولى سال 1380 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

رسائل عديده اى در مباحث فقه و اصول نوشته، از آن جمله: تقريرات اصولى آخوند خراسانى 1 - رساله در مبحث الفاظ 2 -

رساله در استصحاب 3 - رساله در تعادل و تراجيح 4 - رساله در عدالت 5 - رساله در بيع 6 - رساله در مرجحات 7 - رساله در وضو 8 - رساله در مسح رجلين 9 - رساله در دماء ثلاثه 10 - رساله در تعرض استصحاب و يد 11 - رساله در بيع معاطاة 12 - شرح خطبه ى نهج البلاغه (اول الدين معرفة الله) و حدود بيست رساله و كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرماني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر كرمانى سيرجانى معروف به لسان العلماء از شاگردان علامه يزدى صاحب عروة داراى تأليفات عديده اى از قبيل الكافية البهائيه در نحو و ترجمه تفسير امام حسن عسكرى (ع) و كتابى در سؤال و جواب مذهبى و كتابى در عقايد بنام (جواهر القوانين) و كتابى بنام (الفريدة الوافيه) و الوجيزه در صرف كه در سال 1317 در بمبئى طبع شد است فرزند آن مرحوم جناب حاج شيخ محمدجعفر از وعاظ و دانشمندان آن منطقه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

كرماني، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى بن كاظم كرمانى مشهور به (مظفر عليشاه) يكى از علما و عرفاء بزرگ و جامع معقول و منقول از شاگردان شريف العلماء بوده و در 1215 ق در كرمانشاه وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر كرمانى عالمى متبحر و رئيسى جليل از فضلاء شاگردان شيخ انصارى بوده و بعد از 1300 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كروسي، عبدالحميد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحميد كروسى متوفى 1319 ق از بزرگان علماء همدان و جامع معقول و منقول و سائر فنون ادبيه و رياضيه از شاگردان علامه سيد حسين كوه كمره اى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در سامرا از محضر ميرزا بزرگ شيرازى استفاده نموده و آنگاه به همدان برگشته و قيام به وظائف دينى از تدريس و اقامه جماعت و وعظ نموده است.

علامه تهرانى درباره وى گويد : و كان مقدما على معاصريه جامعا للمعقول و المنقول و سائر الفنون الادبيه و الرياضيه و غيرها و كان واعظا بارعا و منشا بليعا و شاغرا اديبا ضابطا متضلعا عادلاثقه ورعا تقيا ذكيا عارفا مهذبا و كان خطه فى غايه الجوده ايضا...

وى را در اواخر ناصرالدين شاه جلب به تهران نمودند چنانچه قرين او آقا شيخ عبداللَّه همدانى را هم جلب نمودند در اثر معارضه بر عليه شيخيه. پس در مسجد جامع تهران اقامه جماعت نموده و بعد به منبر رفته و مردم را موعظه و تبليغ و ارشاد مى نمود و عموم طبقات به وى توجه و اقبال مخصوص داشتند تا در آخر ماه شوال 1319 ق در همدان وفات نمود و حواشى بسيارى بر كتب معقول و غيره از خود به يادگار گذارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كروني مظاهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد، عالم فاضل زاهد ورع، از فضلاى گوشه نشين. در يكى از مساجد محّله پاچنار امامت مى نمود. در شب 12 ربيع الاول 1375 وفات يافته، در بيرون بقعه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كشفي بروجردي، سينا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از فرزندان دوزاده گانه ى سيد جعفر بن اسحاق دارابى بروجردى معروف به كشفى است. عالم و فاضل و جامع بوده، و به تفسير و فقه تخصص داشته، در سال 1325 وفات يافته.

در اواخر عمر در اصفهان ساكن بوده، و در اين شهر وفات يافته است. فرزندان و اعقاب برادرش سيد محمود در اصفهان و نجف آباد ساكن و به كشفى معروفند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كشفي بروجردي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن العالم الجليل السيد محمد بن العلامه الورع السيد ريحان اللَّه بن العالم العلام و الحجه القمقام الايه العظمى السيد جعفر كشفى بروجردى (صاحب كتاب تحفه الملوك و اجابت المضطرين و كتب ديگر از علماء اعلام و دانشمندان كرام معاصر تهرانست.

وى در ماه رجب 1321 قمرى در تهران متولد شده و پس از تربيت و رشد در مهد علم و سيادت و شرف و اصالت و خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح در تهران به قم مشرف شده و چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى استفاده كرده آنگاه به نجف مهاجرت نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى استفاده و كسب فيض نموده و به تهران مراجعت و در مسجد سراج الملك واقع در خيابان اميركبير به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و تا حال حاضر كه قريب سى و پنج سال است بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد. از آثار ايشانست تفسير سوره يوسف عليه السلام و تقريرات اساتيد قم و نجف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كشفي بروجردي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى كشفى بن العلامه التقى السيد ريحان اللَّه بن العالم الجليل آيت اللَّه السيد جعفر كشفى بروجردى از علماء گذشته تهران و عموى مترجم سابق الذكر است كه در سال 1316 قمرى در تهران متولد شده و پس از تحصيل علوم جديده نزد اديب تهرانى و آقا شيخ على رشتى به تعليم علوم ادبى و عربى پرداخته و در سال 1341 قمرى به قم آمده و خدمت حاج شيخ فاضل و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه رفيعى قزوينى و مرحوم ميرزا على اكبر حكمى يزدى تلمذ نموده و پس از آن از محضر مرحوم

آيت اللَّه موسس حايرى استفاده كرده تا پس از فوت آن مرحوم كه به تهران مراجعت و به ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول و علوم رياضى و تفسير كه در حوزه علميه هم اشتغال داشت پرداخته و اثرات و خاطرات نيكوئى از خود در دل مردم تهران باقى گذارد تا سال 1367 قمرى داعى حق را اجابت و با تجليل فراوان جنازه اش حمل به قم و در قبرستان آيت اللَّه حايرى مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: مرحوم حاج سيد مهدى كشفى مانند اسلاف پاكش از علماء مروج و پرهيزكار زمان خود بوده و شاگردان متدين و با تقوائى تربيت نموده و اجدادش داراى مقامات كشف و معنويت بودند مخصوصا مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جعفر كشفى كه صاحب تأليفات عديده مفيده و واجد مراتب كمال و كرامت بودند و در بسيارى از كتب تراجم شرح احوالش مسطور مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كشميري، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن اسداللَّه كشميرى متوفى 1351 عالمى فاضل و بارع و جليل از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى بوده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسن كشميرى متوفى حدود 1315 ق از افاضل علماء و شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري، رضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضى بن سيد مهدى بن سيد محمد بن كرم اللَّه رضوى كشميرى قمى نجفى متولد 1289 و متوفى حدود 1320 عالمى فاضل بوده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على كشميرى رضويست كه از علماء و دانشمندان ورع معاصر مى باشند.

وى نيز در كربلا متولد و در حجر چنان پدرى پرورش يافته و از محضر آقايان كربلا و نجف استفاده نموده و تا حال تحرير كه گاهى در ايران و گاهى در هندوستان و يا عراق به سر مى برند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضوى كشميرى نجفى كه سبط علامه متتبع و فقيه نبيه محدث جليل آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى حسينى شاه عبدالعظيمى و داماد حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى بوده اند.

ايشان در كربلاء متولد و در تحت تربيت چنان پدر بزرگوار و مادر علويه صبيه حاج سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى پرورش يافته و بعد از رشد از محضر والدش و آقايان كربلا و بعد نجف اشرف استفاده نموده و به مطالعه كتب علمى فقه و اصول و حديث و رجال پرداخته و مانند والد مبرورش به عبادت و مراقبت و تزكيه نفس خويش مشغول گرديده تا به اجداد گرام خويش پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيد محمد رضى رضوى كشميرى كه اكنون از ائمه جماعت تهران مى باشند.

تولد ايشان در نجف اشرف واقع شده و در حجر چنان پدر متقى و عالمى پرورش يافته و علوم معموله را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه نجف آموخته و به تأليف پرداخته تا در اين تحولات و انقلابات اخير عراق كه ناچار به مهاجرت به ايران گشته و در تهران رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين از طريق بيان و قلم اشتغال دارد و از آثارى كه از ايشان به طبع رسيده كتب زير است.

1- التحفة الرضويه فى مجربات الاماميه دو بار به طبع رسيده.

2- الاوليات من الحادثات والمستحدثات ج 1 به طبع رسيده.

3- لماذا اخترناالدين الاسلامى ج 1 به طبع رسيده.

و كتب ديگرى كه در شرف طبع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كفايي نجفي خراساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1294 ق)، عالم و نويسنده. در نجف متولد شد. ميرزا محمد آقازاده ملقب به آقازاده ى نجفى فرزند آخوند ملا محمدكاظم خراسانى، يكى از بنيانگذاران مشروطيت در ايران و از مراجع سه گانه مقيم نجف بود. وى علوم مذهبى را نزد پدر خود تحصيل كرد و از محضر ايشان موفق به گرفتن درجه ى اجتهاد گرديد. در سال 1325 ق به خراسان آمد. در مشهد مقيم شد و مجلس درسى در مسجد گوهرشاد براى تدريس علوم دينى به طلّاب داير كرد. آيت اللَّه آقازاده در برقرارى و تقويت مشروطيت در ايران، در كنار پدر، بسيار كوشيد. گرچه آقازاده در سال 1304 ش از شهر سبزوار به عنوان نماينده ى مجلس مؤسسان برگزيده شد ولى از سالهاى 1310 ش به بعد يكى از مخالفين جدى رضاشاه محسوب مى شد. آيت اللَّه

محمد آقازاده به دليل مخالفت با رژيم بازداشت شد و به يزد تبعيد گرديد. پس از چهار ماه مجدداً به مشهد برگشت و بعد از چند روزى حبس در زندان مشهد به تهران انتقال يافت. او در طى محاكمات ابتدائى در تهران به اعدام محكوم شد، اما به دليل نفوذى كه در حوزه ى علميه ى نجف داشت و نيز تلاش عده اى از مراجع، اين حكم لغو شد و ايشان به اقامت اجبارى در تهران محكوم گرديد. آقازاده در تهران همچنان تحت مراقبت بود تا اين كه دو سال پس از واقعه ى خونين گوهرشاد، به دنبال يك بيمارى چشم از جهان فروبست. برخى تأليفات ايشان عبارت اند از: «القضاء والشهادات»؛ «مبحث الفاظ»؛ حاشيه ى «كفاية الاصول»؛ «التقريرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (385 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (46 -44 /1)، گنجينه ى دانشمندان (94 -93 /7 ،244 /1).

كلباسي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم ميرزا عبدالرحيم كلباسى، عالم و فاضل بوده، در 9 شعبان 1254 متولد، و در 9 شعبان 1335 وفات يافته، در اطاق كوچكى در دست راست وارد شونده در تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

در اصفهان و نجف در خدمت جمعى از فحول علما تلمذ فرموده.

كتب ذيل از اوست:

1- تعليقه بر رسائل شيخ انصارى 2- تفسير و معنى قرآن 3- رساله در تيمم 4- كشف الحجاب، در شرح خلاصة الحساب 5- مجموعه اى در اجازات 6- مجموعه اى در مطالب متفرقه 7- كتابى در مواعظ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمد رضا معروف به شيخ الاسلام، فرزند حاجى كلباسى، از علماى اتقيا بوده، و در شب 14 رمضان 1219 متولد، و در شب جمعه 14 شعبان 1284 وفات يافته، در بقعه ى پدر خود جنب مسجد حكيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماى متنفذ اصفهان بوده، و به آقاى كلباسى، و در بين عوام به آقا مشدى شهرت داشته، و در قضاياى رضاخان و جعفرقلى (دو نفر از ياغيان اصفهان در دوره ى جنگ بين الملل اول) مطالى از او نقل مى شود كه مناسب ذكر نيست. شب 12 صفر 1342 در اصفهان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل زاهد، از علماى اخيار، و فضلاى ابرار، در مسجد حكيم امامت مى نمود، و مورد وثوق قاطبه ى مردم از عارف و عامى بود.

در سال 1358 به سن قريب به هشتاد وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كماري تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1309 ق)، عالم دينى. در كمار از قراى تبريز به دنيا آمد. ابتدا نزد ميرزا محمد على قراچه داغى و حاج ميرزا مصطفى درس خواند. سپس در اردوباد نزد آقا سيد مرتضى مدرس تلمذ نمود. آن گاه به نجف رفت و خدمت حاج ميرزا فرج اللَّه تبريزى رسيد و از محضر او و ديگر اساتيد آنجا بهره گرفت. در 1348 ق به قم رفت و از حوزه ى درس آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى استفاده نمود. از آثار وى حاشيه بر «رسائل» است كه به طبع رسيده است.[1]

سيد محمد كمارى از علماء معروف تبريز بودند كه در اواخر عمر در تهران اقامت نموده و بتدريس و مباحث علمى و خدمات ديگر دينى اشتغال تا در چند سال قبل رحلت و در مسجد موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده و او از احفاد مرحوم سيد على بن عبدالصمد است كه در سال 604 قمرى از دنيا رفته و قبرش مزار و در يكى از مضافات تبريز واقع و بر روى آن نوشته است (هو الحى الذى لا يموت سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين) هذه الروضه الثمره الشجره النبوه المصطفويه و الولايه المرتضويه سلاله آل طاها و يس المرحوم المغفور الواصل الى رحمه اللَّه الملك الغنى السيد على بن السيد عبدالصمد الحجازى الموسوى طاب ثراهما و جعل الجنه مثواهما فى

التاريخ 604 قمرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (222/ 1)، آينه ى دانشوران (189 -188).

كمپاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسن معين التجار. از اعاظم علما، و اجلاى فلاسفه، و اكابر ادبا و شعرا. در دوم محرم سال 1296 متولد، و در شب 5 ذى حجة الحرام سال 1361 وفات يافته، در اطاق جنب مناره ى ايوان طلاى نجف مدفون گرديد.

از شاگردان: آقا سيد محمد فشاركى، و حاج آقا رضا همدانى، و آخوند خراسانى، و در فلسفه از تلامذه ى ميرزا محمد باقر اصطهباناتى و جمعى ديگر بوده، پس از فوت آخوند خراسانى حوزه ى درس و بحث تشكيل داده، و از نظر جامعيت و فلسفه و ادب شهرتى يافته، در فقه و اصول و تفسير و ادب تدريس مى نموده، و در ملكات نفسانى و اخلاق روحانى ممتاز بوده.

كتب زير از اوست:

1 - اجاره 2 - الاجتهاد و التقليد 3 - اصول الفقه 4 - انوار القدسيه 5 - ارجوزه در روزه 6 - ارجوزه در اعتكاف 7 - اربع قواعد فقهيه 8 - تحفة الحكيم، منظومه اى در فلسفه ى عاليه، [از] مهم ترين تأليفات او 9 - تعليقه بر رسالة القطع شيخ انصارى 10 - حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى 11 - الحقيقة الشرعية 12 - ديوان شعر فارسى 13 - ديوان غزليات 14 - ديوان اشعار عربى 15 - رساله در عدالت 16 - رساله در مشتق (دو رساله) 17 - رساله در طلب و اراده 18 - رساله در صحيح و اعم 19 - رساله در شرط متأخر 20 - رساله در اشتراك الفاظ 21 - رساله در موضوع علم 22 - رساله در تقسيم وضع به

شخصى و نوعى 23 - رساله در علائم حقيقت و مجاز 24 - رساله در معاد 25 - رساله در نماز جماعت 26 - رساله در نماز مسافر 27 - رساله در طهارت 28 - نهايه الدراية، شرح بر كفايه 29 - وسيله، نام رساله ى عمليه ى ايشان است.

پدرش از جمله ى تجار و اخيار بوده، در كاظمين مجاور بوده، و در سال 1334 وفات يافته است.

فرزندش: حاج آقا محمد نيز از علماى كاملين ساكن نجف اشرف مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كمره اي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الشيخ حسن خاتمى كمره اى بروجردى از علماء اعلام بروجرد داراى مقام علم و عمل و تقوا و ورع و با اين نگارنده صداقت تام و عنايت تمام داشت. وى از اصحاب مرحوم آيه الله آقاى شيخ محمد حسين بروجردى مذكور و آيه الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى و داراى صفاء قلب و معنويت و مقامات باطنى و محاسن اخلاقى و سجاياى كريمانه بوده چند شبى را در بروجرد در منزل وى توقف و از روحانيت و حالات معنوى وى استفاده نمودم.

مترجم محترم والد ماجد فاضل معاضر فخرالاماثل والاقران آقاى حاج شيخ محمد رضا خاتمى بروجردى مقيم شهر رى دوست ارجمند نگارنده است. در بروجرد وفات نمود و جنازه اش حمل بقم و در قبرستان شيخان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

كميلي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد حسن كميلى خراسانى يكى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر بوده اند. تولد ايشان در تاريخ 1329 قمرى در مشهد واقع شده و مقدمات و اوليات را در مشهد خوانده سپس در سال 1359 ق در اثر فشار عمال جنايتكار رضاخان زنديق به روحانيون مشهد و متحدالشكل شدن مهاجرت به عراق نموده و پس از زيارت مشاهد عراق مجاورت عسكرين حضرت ابى الحسن امام على النقى و حضرت ابى محمد امام حسن عسكرى عليهماالسلام را در سامراء اختيار و رحل اقامت افكنده و از انوار جليه و خفيه آنان و حضرت بقيةاللَّه الاعظم ولى عصر حجت بن الحسن المهدى عجل اللَّه فرجه الشريف استضائه نموده و چندين بار مورد حمله و تهاجم سنيان متعصب آن سامان قرار گرفته تا در سال 1382 ق كه مجبور به انتقال به نجف اشرف و در

جوار مولى الكونين ابوالحسنين على بن ابى طالب (ع) اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و مرحوم آيت اللَّه حكيم و ديگران استفاده نموده تا در سال 1391 قمرى كه در اثر فشار دولت بعث عراق (به ايرانيان مقيم عراق) تسفير و اخراج به ايران و در شهرستان مذهبى قم سكوت و از محاضر و دراسات آيات عظام مرعشى و گلپايگانى و شريعتمدارى استفاده نموده تا در 25 ماه شوال سال 1397 قمرى سالروز شهادت رئيس مذهب حقه جعفرى امام جعفر صادق عليه السلام در زادگاه خود شهر مقدس مشهدالرضا عليه آلاف التحية والثناء دعوت حق را لبيك اجابت گفته و پس از تشييع با شكوهى از عموم طبقات بالاخص روحانيت مشهد در جوار مقبره و مزار خواجه ربيع رحمةاللَّه (در نزديكى قبر مرحوم مبرور سيد السند و ثقة المعتمد آقاى حاج سيد رضا ابطحى والد ماجد متعلقه نويسنده) رفيق صميمى و خالص و هم دوره اش مدفون گرديده است. آثار و باقيات الصالحات مرحوم كميلى بسيار است.

از جمله مجالس دعاء كميل ايشان در شبهاى جمعه در مشهد مقدس بود كه خاطره هاى روح افزائى براى رفقا و هم دوره هاى ايشان دارد و براى همين به كميلى شهرت يافته بود. و نيز ديوانى در مدايح و مرائى خاندان رسالت دارد و نيز جزواتى در فقه و غيره كه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

كني سلطان العلماء، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى سلطان العلماء فرزند شيخ جواد شاه عبدالعظيمى كنى سالها در قم تحصيل كرده آنگاه به نجف مهاجرت و چندين سال در آن سامان از

آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه اصطهباناتى و ديگران استفاده نموده و در سال 1373 ق بوطن مراجعت و در مسجد بالاسر به اقامه جماعت اشتغال تا در ماه رمضان 1389 ق كه از دنيا رفته و در مسجد بالا سر محل نمازش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني شاه عبدالعظيمي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن شيخ مهدى بن ملا رجبعلى لاريجانى شاه عبدالعظيمى عالمى فاضل بوده مشرف به نجف شده و خدمت ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى تلمذ نموده آنگاه مراجعت به رى و قيام بوظائف دينى از امامت و غيره نموده است تأليفاتى بنامهاى زير دارد:

1- نور الافاق 2- خصايص العظيميه كه طبع شده 3- تذكره رى 4- تحفه العظيميه 5- اخبار العظيميه 6- زبده الانساب و غيرها در سوم جمادى الثانى 1355 وفات نموده و در ايوان آئينيه حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد رضاى كنى داماد معظم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى امام مسجد جليلى واقع در خيابان ايرانشهر، وى در كن در خاندان ايمان و تقوائى بدنيا آمده و پس از خواندن دروس جديد. به قم مهاجرت و مقدمات و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين بزرگ فراگرفته و بدرس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و بعض آيات ديگر شركت نموده و پس از آن در تهران رحل اقامت و تاكنون در مسجد مذكور به امامت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كوچك، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1350 ق)، عالم دينى و مدرس. وى از دانشمندان و مدرسان قم بود كه مدتها در نجف اشرف نزد استادان آنجا تحصيل كرد و سپس به زادگاهش بازگشت و در محله سلطان محمد شريف سكنى گزيد و به خدمات دينى پرداخت و عمر خود را در پارسايى و زهد به پايان برد. وى چند سال قبل از فوت آيت اللَّه حايرى در قم درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (129 /1).

گرگاني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب گرگانى از علماء متقى و مقدس گرگان بودند كه تحصيلات خود را در محل و شهرستان قم نموده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و ديگران استفاده و پس از آن به گرگان مراجعت و به اقامه جماعت و تبليغ دين و خدمات روحى خود پرداخته تا در حدود 1380 قمرى به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گرگاني، عزيزاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عزيزاللَّه گرگانى استرآبادى از علماء اعلام و رجال فضل و صلاح از شاگردان آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و داراى فضائل اخلاقى بود و در ثوره عراق با علماء اعلام بر عليه انگليسها شركت نموده و داراى شجاعت قلبى و مهارت كامل در اوضاع جنگ و تمهيد مقدمات و اسلحه بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گرگاني، محمدصالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصالح بن ملا محمدتقى بن ملا محمد اسماعيل گرگانى (استرآبادى) عالمى فاضل و جليل بوده و در حدود 1315 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گزي برخواري، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم، فاضل، حكيم، از شاگردان آخوند ملّا على بن جمشيد نورى حكيم مازندرانى مى باشد. وى را رساله اى است در امتناع الترجيح بلامرجح و حاشيه بر كتب الرقيمه النوريه استادش موجود در مكتبةالنشرية (متوفى 1246 هجرى قمرى).

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گلپايگاني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ اسداللَّه بن محمود گلپايگانى مقيم اصفهان عالمى عارف و مصنفى بارع متولد 1303 و متوفى 1366 ق و مدفون در تخت فولاد اصفهان صاحب كتاب (شمس التواريخ) و (مظاهرالانوار) و (السعادةالخفيه) و (گلزار اسرار) و (تحفةالسفر) و غيره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از روستاى سعيدآباد گلپايگان است. او از خواص شاگردان و ملازمان آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى در نجف بود. پس از درگذشت استادش، وى در 1314 ق، به تهران آمد و سالها به انجام وظايف دينى مشغول بود. او در اواخر عمر در مشهد مجاور گرديد و در همان جا درگذشت. از آثارش شرح «نجاة العباد» مى باشد.[1]

شيخ جعفر گلپايگانى از اجلاء علماء آن سامان از قريه سعيدآباد و شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مجاورين آستان قدس رضوى بوده و در سال 1337 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 277/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى نجف (1110/ 3)، معجم المؤلفين (143/ 3).

گلپايگاني، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آشيخ محمدصادق گلپايگانى عالمى فاضل و جليل از (وانشان) گلپايگان و شاگردان حاج آقا رضا فقيه همدانى صاحب (مصباح الفقيه) و ميرزاء محمدتقى شيرازى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على گلپايگانى عالمى فاضل و پرهيزكارى مقدس و بسيار خدوم و بزرگوار بوده و در 1320 ق از دنيا رفته است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، محمدسعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدسعيد بن ملا محمدعلى بن آغا سعيد گلپايگانى عالمى بارع و كامل جليل از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و سيد محمد فشاركى اصفهانى و سيد اسماعيل صدر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدصادق گلپايگانى از علماء و صالحين و اهل فضل و ورع و ائمه جماعت گلپايگان و بكائين بر حضرت سيدالشهداء (ع) بوده تا در حدود 1315 وفات و فرزندش آقا سيد محمد بجاى او قرار گرفته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى گلپايگانى از علماء بارع و رجال خير و رؤساء دانشمندان گلپايگانى بوده و در سال 1310 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى گلپايگانى فرزند برومند آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى از مشاغل فروزان و ستارگان درخشان آسمان فضيلت و بيت رفيع مرجعيت بود كه ناگهان دست اجل نخل برومند و پرثمر او را به خاك و خون كشيد و مرجع عاليقدر گلپايگانى را در سوكش نشانيد. آن مرحوم در 17 شعبان المعظم سال 1358 ه برابر با 1318 شمسى در شهرستان مذهبى قم به دنيا آمده و در تربيت علم و تقوا پرورش يافته و دروس ابتدائى را تا متوسطه آموخته آنگاه به دروس عربى پرداخته و پس از خواندن مقدمات سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه قم فراگرفته و در درس خارج والد ماجدش شركت و استفاده نموده و به خدمات دينى و اجتماعى اشتغال و ساعتى نياسوده و به خدمت مردم و قضاء و حوائج محتاجين اهتمام مى كرد.

زندگينامه و آثار اين فقيد سعيد و شهيد فى سبيل اللَّه كه در صبح جمعه نوزده ماه شوال المكرم 1398 قمرى برابر اول مهرماه 1357 ش در راه يزد به طبس كه به امر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى والد ماجدشان به قصد كمك به زلزله زدگان طبس و آوردن اطفال يتيم آنها جهت نگهدارى و سرپرستى در قم در اثر تصادف ماشين اتفاق افتاد.

مناسب ديدم به پاس آثار و خدمات و باقيات الصالحات اين روحانى خدوم و تعظيم مقام والاى والد ماجدش كه حق عظيمى بر مسلمين و خاصه شيعيان و اين حقير دارد يادى از آثار خالده ايشان كه به

امر و اذن والد گراميش به يادگار گذارده بنمايم و آنها از اينقرار است

1- سرپرستى و اداره بيمارستان يكصد تخت خوابى آيت اللَّه گلپايگانى در قم

2- ساختمان مدرسه خيابان صفائيه

3- ساختمان مدرسه خيابان چهار مردان

4- ساختمان مدرسه علوم دينيه مخصوص بانوان

5- ترميم و تعمير مدرسه علميه (ملاصادق) الونديه

6- مدرسه ستيه

7- مدرسه علميه خيابان ارم

8- تاسيس كتابخانه اى كه تاكنون چندين هزار جلد كتاب چاپى و نسخ خطى در آن جمع آورى شده.

9- تأسيس دارالقرآن الكريم در اين مؤسسه صدها نسخه مختلف و آنهائى كه در دنيا چاپ شده و نسخ نفيس و عتيق خطى قرآن گردآورى شده است كه موضوع خود يك مؤسسه كم نظير و موجب افتخار است.

10- طبع يك نسخه نفيس قرآن مجيد و نشر آن در بلاد اسلامى و اهداء آن به شخصيتهاى بزرگ.

11- طبع و نشر صحيفه سجاديه در چندين هزار نسخه.

12- طبع و نشر كتابهاى اسلامى و مذهبى و توزيع آن در كشورهاى اسلامى مجانا و رايگان و اهداء آنها به كتابخانه هاى عمومى و اشخاص و ده ها خدمت و آثار چشمگير در داخل و خارج كشور

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

گلستانه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد مهدى. عالم فاضل، ساكن طهران. پدرش از علماى طهران و امام مسجد قنات آباد بوده و در سال 1322 وفات يافته. وى به جاى پدر امامت مى نموده. از احفاد سيد علاء الدين محمد شارح نهج البلاغه مى باشد. داراى كتابخانه آبرومندى بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلستانه، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1361 ق)، عالم دينى. از سادات موسوى اصفهان بود. پس از تكميل تحصيلات در اصفهان و نجف به مشهد رفت و در آنجا ساكن گرديد و به ترويج احكام و نشر عقايد پرداخت. او در همان جا درگذشت و در ايوان طلا دفن شد. از آثارش: «الوسائل فى اثبات الحق و ازهاق الباطل»، در اثبات امامت ائمه (ع) كه در 1339 ق آن را تأليف نموده است؛ «تحفة الامامية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (185)، الذريعه (71/ 25 ،421/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1312/ 14).

گلستانه، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از شاگردان حاج ميرزا حبيب الله رشتى بوده، پس از تحصيل به اصفهان و سپس به طهران مهاجرت كرده و رياستى يافته؛ در 1322 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گلسرخي كاشاني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم روحانى.

تولد: 1311، كاشان.

درگذشت: 1369.

حجت الاسلام غلامرضا گلسرخى كاشانى دروس مقدماتى و متوسطه را در كاشان گذراند. سپس وارد حوزه ى علميه ى قم شد. به فدايييان اسلام پيوست و هيچگاه اقدامات سياسى را بيرون از رسالت خود نمى دانست تا آنكه در جلسات فداييان اسلام شركت مى جست و با شهيد سيد مجتبى نواب صفوى سر و سرى داشت. در اين عرصه به جرم دخالت در سياست بارها مورد توبيخ قرار گرفت تا آنجا كه شهريه اش قطع گرديد. از وى مقالات متعددى در نشريات خصوصا در مجله «مكتب اسلام» منتشر گرديده است. «شرح وى بر عهدنامه مالك اشتر» از جمله مقالات اوست. حجت الاسلام گلسرخى كاشانى صاحب كتابى است به نام: بازيگران قرون: برهه اى از تاريخ در قالب يك داستان (قم، 1360).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گلشني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى بن آخوند ملا آقا بزرگ عالمى زاهد و فاضلى عابد و عارفى ناسك و سالكى متعبد از اوتاد دانشمندان و علماء تهران و مشهور به زاهد بود در سال 1276 قمرى در تهران متولد شده و مقدمات و قسمتى از سطوح را از مرحوم والدش و ديگران خوانده و بقيه سطوح را از مدرسين مدرسه مروى و بالاخص مرحوم حجةالاسلام ميرزا مسيح طالقانى مدرس تكميل نموده و هم از محضر عالم ربانى و آيت سبحانى آيت اللَّه حاج سيد عبدالكريم لاهيجانى گيلانى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه نورى استفاده نموده تا در سن 86 سالگى در سال 1372 قمرى وفات و جنازه اش را با تجليل فراوان حمل به كربلاء و در صحن شريف حضرت ابى الفضل العباس (ع) دفن نمودند

نگارنده گويد منزل آنجناب واقع در كوچه حمام گلشن تهران در خيابان سيروس مقابل

ميدان امام زاده سيد اسماعيل واقع و از اين جهت به حمام گلشنى معروف شده بودند.

آن بزرگوار از رفقاء نزديك و خصوصى مرحوم سلالة السادات الاطياب آسيد كريم محمودى (معروف به پينه دوز) بود بسيارى از حكايات و تشرفات مرحوم آقا سيد كريم بعد از فوت او بوسيله ايشان نقل شده است

كرامات آن مرحوم

مرحوم حاج شيخ مرتضى داراى مقام معنوى و كرامت بوده است. شنيدم از نجل دانشمند و باتقواى اوحناب حاج شيخ عبدالحسين جاودان كه مى گفت منزل موروثى ما كه بيش از صد سال از عمر او مى گذرد مركز حشر موذى به نام ساس شده بود و به هر وسيله مى خواستيم شر اين حشره كم شود و از بين برود نمى شد شبى چنان آن مرحوم را اذيت كردند كه برخاسته و درب اطاقى كه معدن ساس بود ايستاده و خطاب به ساس ها نمود كه خدا به شما اذن نداده كه مرا آزار نمائيد (مانند والده ماجده حضرت امام محمدباقر (ع) كه به ديوارى كه مى خواست بر سر آن بانوى مكرمه فروريزد خطاب فرمود بحق المصطفى كه خدا اجازه نداده كه بر سر من خراب شوى پس ديوار منحنى و كج ايستاد تا آن مخدره به سلامت گذشت).

پس از آن شب ديگر ساسى تاكنون در آن خانه ديده نشده و معلوم نشد كه آن حيوان چگونه و كجا رفت.

مرحوم حاج شيخ محمد حمامى كه از مقدسين همسايگان وى بود مى گفت مرحوم حاج شيخ هادى مقدس تهرانى را خواب ديدم در يك باغ بسيار زيبا و حال بسيار خوب و از او احوال پرسيدم. گفت حالم خوبست و اينجا هم منزل و بهشت منست. گفتم حاج شيخ مرتضى

حمام گلشنى كجاست. گفت او رديف سلمان و اباذر است دست من به او نمى رسد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گنج افروزي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محسنى پور از فضلاء و مروجين شهرستان بابل است كه بخدمات دينى از خواندن نماز جماعت و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

گوراني، فاطمه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

873 -794 ق، از زنان دانشمند. وى دختر بدر محمد گورانى و خواهر ستيته خاتون گورانى و از نوادگان خضر گورانى بود. فاطمه خاتون اغلب علوم اسلامى را نزد استادان وقت در بغداد و دمشق فراگرفت و پس از آن به طلاب زن و مرد درس مى داد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 129 / 1.

گوهر قراچه داغي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1266 ق)، عالم دينى و شاعر. او از شاگردان شيخ احمد بن زين الدين احسائى و سيد كاظم رشتى (م 1259 ق) بود و به دريافت اجازه از اساتيدش نايل شد. او به فرقه شيخيه گرايش يافت. عده اى دليل اين گرايش را شاگردى شيخ احمد احسائى و سيد كاظم رشتى مى دانند. او در رديه اى كه بر ملا محمد جعفر استرآبادى نگاشت كلمات شيخ احمد احسائى را، در «شرح الزيارة»، توجيه كرد. در مكه درگذشت و در وادى قريش (گورستان ابوطالب) دفن شد. از آثار وى: «لمعات انوار الهداية و الرشاد فى دقائق احوال المبدأ و المعاد»؛ «البراهين الساطعة»، در مبدأ و معاد؛ شرح «حياة الارواح» محمد جعفر شريعتمدار استرآبادى بر كلمات شيخ احمد احسائى، در مبدأ و معاد؛ «رسالة فى الصلاة»؛ «رسالة فى الصوم»؛ شرح «خطبة الرضا (ع)»، در توحيد؛ «مخازن جواهر اسرار التنزيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (210 -209/ 5)، حديقة الشعراء (1483 -1482/ 2)، الذريعه (165/ 20 ،115/ 7 ،174/ 5 ،81 -80/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 342 -341/ 13)، طرائق الحقائق (338/ 3)، معجم المؤلفين (258/ 3)، مكارم الآثار (1843/ 5 ،1136/ 4 ،218 -217/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (602 -601/ 2).

گيلاني، عبدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل تحرير، به غايت ستوده خصال بود. در اواخر عهد صفويه در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گيلاني، محمد شفيع

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى. وى از محقق سبزوارى و سيد ماجد دشتكى و ملا محمد سراب صاحب اجازه بود. از آثارش: «البداء»؛ «تحديق النظر فى كيفية ادراك البصر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (241 ،228 -227 ،160/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 348 -347/ 12)، نامها و نامدارهاى گيلان (516 ،515).

گيلكي، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم دينى. از آثارش «اثبات الواجب تعالى»، به فارسى، شرح «اثبات الواجب تعالى» ملا كمال الدين الهى اردبيلى (م 940 ق) است كه خود شرح «اثبات الواجب الجديد» دوانى مى باشد. گيلكى در 945 ق، از تأليف اين شرح فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (106 ،104/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 233 -232/ 10).

لاري، ابراهيم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم لارى از علماء يزد و معروف به حاج آخوند طزرجانى بوده چون در طزرجان يزد سكونت داشته داراى منظومه اى در اصول عقايد بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاري، عبدالحميد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد لارى از شاگردان ميرزاء مجدد شيرازى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لاري، كمال الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 928 ق)، عالم دينى. كمال الدين عصر دوانى را درك كرده و به گمان آقا بزرگ تهرانى از شاگردان دوانى بوده است. او قبل از مصلح الدين لارى (م 979 ق) و بعد از عبدالغفور لارى (م 905 ق) وفات كرده است. از آثارش: «تحقيق الزوراء»، در شرح «الزوراء» جلال الدين محمد دوانى، كه در 928 ق از تأليف آن فراغت يافت. مير غياث الدين منصور در «مجموعة الرسائل» خود آن را رد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (303/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 233/ 10)، كشف الظنون (957).

لاله زاري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى بن آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق لاله زارى تهرانى از فضلاء معاصر تهران است. وى در تهران متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و به تحصيل علوم فارسى و دروس جديد پرداخته و پس از تكميل آن مشغول به تحصيل علوم عربيه گرديد. و براى همين منظور در عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم آمده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه آموخته و چندى از محضر آقاى بروجردى و مدرسين خارج ديگر استفاده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت و چندين سال از دراسات آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر بهره مند گرديده و بعد به ايران مراجعت و در تهران به اقامه جماعت در مسجد لاله زار و انجام وظائف دينى و روحى ديگر مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

لاهوتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسن لاهوتى يكى از فضلاء مجاهدين حوزه علميه قم و مبلغين مبارز معاصر تهران است. تولد ايشان در يكى از مضافات رودسر بوده و پس از خواندن اوليات مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را نزد مدرسين قم خوانده سپس از محضر و دراسات آيات عظام قم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيات ديگر استفاده نموده سپس تهران را مركز خدمات و تبليغات خود قرار داده و از اول نهضت روحانيت در تأسيس انجمنهاى ولايتى و ايالتى در صف روحانيون مبارز واقع شده و در تمام محافل و مجالس تبليغى خود از انتقاد دولت و اعتراض به هيئت حاكمه رژيم منحوس طاغوتى و اربابان امريكائى و اسرائيلى آن خوددارى نكرده و كراراً از

طرف عمال جنايتكار و سازمان (ضد) امنيتى بازداشت و تحت شكنجه قرار گرفته و در زندان كميته و ايوين چند سالى به سر برده تا در موقع فشار مردم به دولت براى آزادى زندانيهاى سياسى آزاد و باز به ادامه مبارزات خود بر عليه دستگاه پرداخته تا به فضل خدا رژيم طاغوتى شاهى سرنگون و پهلوى فرار را برقرار اختيار و نايب الامام از پاريس به وطن بازگشت و جناب لاهوتى به اتفاق مرحوم شهيد استاد مطهرى در فرودگاه مهرآباد تهران كه حقير هم حاضر بودم وارد هواپيماى حامل امام شده و خير مقدم گفتند و در تمام مراحل فعاليتهاى چشمگيرى داشته و از طرف رهبر بزرگ شاغل پستهاى بزرگى از قبيل سرپرستى سربازخانه (باغشاه) و تشكيل سپاه انقلاب و غيره را داشته اند

نويسنده گويد: مترجم گرامى از دانشمندان باتقوا و فضيلت گيلان و موصوف به ورع و پارسائى و محاسن اخلاق مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

لاهيجاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد اسماعيل لاهيجانى عالمى جليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و بعد 1320 وفات نموده و در جنب قبر والدش كه از علماء ابرار بوده در لاهيجان مدفون شده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسن لاهيجانى عالمى فقيه از افاضل تلامذ ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مراجع شهرستان لاهيجان بوده تا وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، صفرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ صفر على لاهيجانى قزوينى از شاگردان سيد مجاهد و حجةالاسلام شفتى و صاحب شرح معالم الاصول و رساله در علم درايه بوده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس لاهيجانى عالمى فاضل و صالحى جليل از شاگردان ميرزا حبيب بوده و حدود 1310 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا محمدرضا لاهيجانى عالمى كامل و فاضلى جليل از افاضل شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و بعد از 1330 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا لاهيجى از علماء فاضل و شاگردان ميرزاء رشتى و بعد از 1320 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لبيبي كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا لبيبى كرمانى از علماء خدوم و ائمه جماعت معاصر شهرستان كرمانند. ايشان در كرمان به دنيا آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در آن سامان خوانده سپس عزيمت به قم نموده و سطوح عالى را نزد اساتيد حوزه علميه قم به پايان رسانيده و از دروس خارج آيات عظام حوزه نيز استفاده كرده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در حوزه هزار ساله نجف از محضر آيات عظام و بالاخص زعيم اعظم و مرجع اعلاء جهان تشيع حضرت آيت اللَّه خوئى و متع اللَّه المسلمين به طول بقاه استفاده كرده و سپس به زادگاه خود مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

لنجاني، تاج الدين حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاج الدين حسن بن محمّد لنجانى. عالم جليل زاهد (پدر فاضل هندى) معروف به مولا تاجا، در 1098 يا 1085 وفات يافته، قبرش در مقبره جنب مسجد بازار غاز اصفهان.

وى مؤلّف كتاب: - بحر موّاج، در تفسير قرآن 1- تزويج النبى زينب و رقيه من عثمان 2- شرح شافيه 3- شرح كافيه 4- شرح صحيفه سجّاديّه مى باشد.

در ريحانة الادب (381:5) نقل از مستدرك الوسائل گويد: تاج ارباب العمامه، فوتش در 1085 روى داده ظاهراً وى تاج الدين حسن مذكور در شرح حال ملا محمّد تقى مجلسى مى باشد.

فرزندش فاضل هندى از او روايت احاديث مى كند، و خود از مجازين از مولى حسن على بن مولى عبداللَّه تسترى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

لنكراني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا جعفر بن العالم الجليل حجةالاسلام مرحوم حاج ملا رجب طاب ثراه لنكرانى از علماء معاصر تهران و داراى كمالات نفسانى و متصف بعلم و تقوا مى باشد.

وى در دوازدهم ربيع الاول 1322 ق تولد يافته و تا سن 15 سالگى در لنكران خدمت والد خود بوده و مقدارى از ادبيات را خوانده و در ماه صفر سال 1337 ق به تهران عزيمت و حدود هشت سال خدمت اساتيد فقه و اصول و معقول تهران تلمذ نموده و در سال 1345 ق به قم مهاجرت و از مرحوم ميرزاى همدانى و آيت اللَّه حايرى يزدى حدود سه سال استفاده آنگاه به نجف اشرف مشرف و از محضر درس مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه ايروانى سالها بهره مند شده و در اثر كسالت مزاج به تهران مراجعت و در خيابان خانى آباد اقامت و در مسجد (وزير دفتر) بامامت و ترويج

دين و نشر معارف شرع مبين و تفسير كلام اللَّه مجيد و ساير وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى لنكرانى دانشمندى فاضل و داراى رشته هاى معقول و منقول و بسيار متين و بزرگوار و پرهيزكار مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لنكراني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا بن سيد محمد موسوى لنكرانى عالمى بارع و فاضلى جليلى بوده وى در حدود 1250 قمرى در لنكران متولد شده و در 1322 قمرى به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنكراني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن المرحوم ابراهيم لنكرانى از علماء معاصر مقيم شهرستان سمنانست.

آنجناب در سال 1327 قمرى در يكى از قراء لنكران بنام بلاقاجى متولد شده و تا ده سالگى در زايشگاه خود مشغول كارهاى خانگى و دام چرانى بوده است.

سپس قصد تحصيل نموده و در حضور جناب حجةالاسلام و ملاذالانام مرحوم شيخ على لنكرانى دائى محترم خود مشغول خواندن قرآن بوده و در مدت شش ماه از خواندن آن فارغ شده و به تحصيل علوم ادبى و فارسى پرداخته و در سال دوم از تحصيلش دائى معظم خود را از دست داده پس مدتى دروس مقدمات عربى را نزد چند نفر از علماء لنكران آموخته و در سال 1340 قمرى به اتفاق پسر عمه اش شيخ كامل كاملى در اثر فشار دولت شوروى و غدغن شدن علوم دينى عازم اردبيل شده.

و مدت ده سال تمام در اردبيل در مدرسه مرحوم ميرزا ابراهيم سطوح اوليه را تا سطوح عاليه نزد علماء بزرگ آنجا خوانده و ضمناً يك جلسه دينى براى يك عده از جوانان تشكيل داده و انجام وظيفه دينى نموده و از نظر معاشرت با مردم اردبيل بسيار مأنوس و مورد توجه آنان تا جائى كه مورد غبطه دوستان و بعضى از اساتيد بزرگ گرديده تا در اوائل 1355 قمرى در ماه صفر ايام اربعين بدون جهت معلوم و مشخصى با يك عده اى از طلاب لنكران از اردبيل به سمنان تبعيد

شده و مدت سه سال در تبعيدگاه سمنان با هزاران رنج و ملال و ناراحتيهاى روحى و جسمى بسر برده و در سال سوم قدرى با مردم سمنان مأنوس و توسعه نسبى حاصل شده بود.

تا در سال 1357 قمرى از سمنان به زنجان تبعيد شده و مدت چهار سال در آنجا اقامت قهرى داشته و رنجهاى فراوان و شكنجه هاى گوناگون ديده و در اواخر در اثر محبت علماء زنجان و بالاخص مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمود امام جمعه جا باز كرده مخصوصاً اينكه آن مرحوم مسجد خويش را در ظهر و عصر به ايشان محول فرموده و در مواقع مساعد نبودن حال ايشان و يا در مسافرت بودنشان شبها هم نيز بجاى ايشان امامت نموده و اين موضوع وسيله رشد و نمو و تقويت اجتماعى ايشان گرديد.

و بالاخره در سال 1320 شمسى بعد از بيستم شهريور از زنجان به قم مشرف شده و از محضر آيات ثلاثه حجت و خوانسارى و صدر و نيز آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مدظله استفاده نموده.

ولى بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه العظمى حجت بهره مند گرديد و مورد توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و در اكثر جلسات خصوصى معظم له شركت مى كرده و تا اواخر فوت آن مرحوم در درس فقه و اصول وى شركت كرده و دوره كامل آن دو رشته را خدمت ايشان ديده و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به درسشان حاضر و مورد توجه مخصوص آن بزرگوار گرديده تا بعد از رحلت آن مرحوم كه منتقل به شهرستان سمنان گرديده و اكنون در رأس روحانيت اين شهر قرار دارد.

داراى آثار

قلمى چنديست كه مى نگارم.

1- تقريرات فقه آيت اللَّه حجت

2- تقريرات اصول آن مرحوم

3- مقدارى از دراسات آيت اللَّه العظمى بروجردى

4- انديشه ما

5- خطب نماز جمعه و مقدمه وجوب بر نماز جمعه

6- حاشيه بر توضيح المسائل آيت اللَّه بروجردى

7- ترجمه تفسير صافى.

در شهرستان سمنان غير از نامبردگان بعضى ديگر از دانشمندان متقى مانند حجةالاسلام حاج آقاى نجات و جناب حجةالاسلام سبزوارى كه ترجمه اش در ذكر سبزوار گذشت هستند كه در مساجد اقامه جماعت نموده و به تبليغ دين و ارشاد مردم اشتغال دارند.

(تو 1327 ق)، عالم دينى. در بلاقاجى از قراى لنكران به دنيا آمد. در ده سالگى قرآن را از دايى خود شيخ على لنكرانى فراگرفت. مقدمات را نزد علماى لنكران آموخت. سپس بر اثر فشار دولت شوروى در ممنوعيت علوم دينى به همراه پسر عمه اش، شيخ كامل كاملى، در 1340 ق به اردبيل رفت. در مدرسه ى ميرزا ابراهيم سطوح اوليه تا سطوح عاليه را به مدت ده سال نزد علماى بزرگ آنجا فراگرفت. در 1355 ق به همراه عده اى از علما به سمنان تبعيد شد. پس از سه سال در 1357 ق از آنجا به زنجان تبعيد شد. در زنجان تحت حمايت آيت اللَّه سيد محمود امام جمعه به امامت جماعت پرداخت. وى در 1361 ق به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى استفاده نمود. او بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه حجت بهره گرفت. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم در درس ايشان حاضر شد و بعد از درگذشت آيت اللَّه بروجردى به سمنان رفت و به وظائف دينى مشغول گرديد. از آثارش: «تقريرات فقه» و «تقريرات اصول» آيت اللَّه حجت؛ بخشى از «دراسات آيت اللَّه

بروجردى»؛ حاشيه بر «توضيح المسائل» آيت اللَّه بروجردى؛ ترجمه ى «تفسير صافى»؛ «انديشه ما»؛ «نماز جمعه»، خطب و مقدمه وجوب.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (341 -340/ 5).

لنكراني، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ عبدالغفار بن مولى ابراهيم لنكرانى متوفى 1276 ق عالمى متقى و فاضلى جليل بوده است داراى فرزندان عالمى به نام شيخ على اكبر و شيخ غلامعلى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنكراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد بن العالم العلام حجةالاسلام آقا شيخ محمدرضا بن حسن اللنكرانى از علماء متين و با تقواى معاصر تهران مقيم خيابان خراسان ميباشد.

تولدش در 1336 ق در لنكران واقع شده و در زمان انقلاب شوروى حركت به مشهد و در آنجا مقدمات را نزد والد خود و ديگران خوانده و در سن 17 سالگى به قم مشرف و مدتى توقف و از مرحوم ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و ديگران استفاده نموده و بعد به تهران منتقل و در مسجد طوس خيابان خراسان به امامت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته است.

از آثار اوست تعمير و توسعه مسجد طوس و تأسيس كتابخانه در آنجا و از نوادر توفيقات ايشانست نماز خواند بر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان كه در جده فوت كرد و ايشان مطلع شد (در آن محيط تعصب وهابيت) و در تجهيز و تغسيل و نماز آن مرحوم شركت و نگذارد بروش وهابيت و مرام باطل وى را دفن كنند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لنگرودي مرتضوي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب آقا سيد محمدحسن مرتضوى نيز از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم است كه در مهد علم و تقوا تولد يافته و تربيت شده و سطوح و مبانى تحليلى فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و از درس مرحوم والد استفاده كرده و سالها به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و اكنون به تدريس فقه و صول و ساير خدمت دينى و روحى اشتغال دارند.

سيد محمدحسن مرتضوى ابن آيت اللَّه لنگرودى از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنگرودي مرتضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمدحسين مرتضوى كه پس از فوت مرحوم والدشان، آيت الله سيدمرتضى لنگرودى بنا بر تقاضاى مردم تهران عزيمت به مركز نموده و در مسجد حاج ابوالفتح كه مرحوم والدشان سالها اقامه جماعت داشتند به امامت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند حقا جوانى فاضل و دانشمند و آراسته به زيور علم و علم و تقوا و فضيلت حسبى و نسيب مى باشند.

سيد محمدحسين مرتضوى لنگرودى فرزند بزرگ آيت اللَّه لنگرودى از ائمه جماعت تهران و فضلاء بارع معاصر و در مسجد حاج ابوالفتح ميدان شاه تهران اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنگرودي، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر لنگرودى از علماء بزرگ تهران و ماهر در معقول و منقول از شاگردان حاج شيخ على نورى و استاد ميرزا محمد تنكابنى صاحب (قصص العلماء) بوده و شرحى بر حكمت عرشيه ملا صدر داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لواساني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مصطفى بن السيد العلام الايه القمقام حاج سيد محمد لواسانى از علماء صالحين و دانشمندان ناسكين اين سلسله موصوف به تقوا و تزكيه نفس و معروف به تأثير نفس و اجابت دعا و مقامات معنوى و مورد ابتلاء مردم بوده و همه روزه از تهران و حومه و حتى نقاط ديگر مردم بمنزلش واقع در گذر لوطى صالح آمده و طلب دعا نموده و حل مشكلات مادى و احيانا معنوى خود را مى خواستند و بوى معتقد بودند.

شبهاى پنجشبنه در منزلش مجلس تفسير و جلسه دينى برقرار و گويندگان معروف مانند مرحوم حاج قوام و ديگران و گاهى هم اين نگارنده بيان معارف اسلامى و فضائل اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده و مردم را بهره مند مى نمودند مجلس بسيار با حال و پر فايده و ارزنده اى بود در مسجد محل نامبرده اقامه جماعت و ترويج دين مى كرد و اكنون بجاى ايشان فرزند برومندش حجةالاسلام آقاى حاج سيد مهدى لواسانى امامت نموده و به خدمات دينى و روحى و اجتماعى اشتغال دارد. وى دانشمندى فعال و نيكو خصال مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مازندراني ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب مازندرانى از شاگردان علامه ملا لطف اللَّه لاريجانى و سيد مجدد شيرازى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، ابو تراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ على محمّد مازندرانى، از سلسله مشايخ بيدآباد، عالم و فاضل، فوتش در 4 شنبه 29 ذيقعده سال 1363.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مازندراني، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بن شاه محمد بن عبدالهادى مازندرانى حايرى متوفى حدود 1306 ق عالمى جليل و مقدسى متقى از اصحاب شيخ انصارى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا سيد ابوالقاسم مازندرانى معروف به (سيد محمد مجتهد) متوفى حدود 1260 ق عالمى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، ابوجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر بن سيد حمزة بن الحسين الحسينى مازندرانى عالمى جليل بوده و در حدود 1300 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، حسام الدين، ابوالفضايل محمد صالح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1086/ 1081/ 1080 ق)، عالم دينى، عابد، زاهد و محقق. معروف به ملا صالح مازندرانى. وى از شاگردان ملا محمد تقى مجلسى و شوهر آمنه بيگم، دختر دانشمند و فاضل و مجتهد مجلسى اول، بود. ملا صالح در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و ملا حسنعلى شوشترى نيز تلمذ نمود. وى جامع معقول و منقول و در اصول و فروع متبحر و داراى اخلاق فاضله و صفات حميده بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى مجلسى دفن شد. از آثارش: شرح «اصول كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه و شرح بر «معالم»؛ شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ شرح «قصيده ى برده».[1]

محمدصالح بن احمد ساروى مازندرانى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول و صاحب شرح اصول كافى از مفاخر اين شهرستانست تأليفات عديده داشته و در سال 1080 ق هجرى در اصفهان فوت نموده و ماده تاريخش اين بيت است (صالح دين محمد شده فوت) قبرش در مقبره علامه مجلسى زيارتگاه عموم مردم اصفهانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (369/ 7)، تذكرة القبور (385 -384)، الذريعه (71 ،27 ،6/ 14 ،300 ،98 -97/ 13 ،207 ،94/ 6)، روضات الجنات (117 -115/ 4)، ريحانه (147 -146/ 5)، فوائد الرضويه (545 -542)، لغت نامه (ذيل/ مازندرانى)، مفاخر اسلام (347 -343/ 8).

مازندراني، حمزه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حمزة بن ملا بخشعلى مازندرانى از علماء صلحاء و متقين عصر خود و از اصحاب علامه سيد مهدى بن صاحب رياض بوده و حدود 1285 به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد هفتم)

مازندراني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ روح اللَّه مازندرانى از علماء اعلام و مراجع امور در مازندران بوده و در سال 1368 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد طاهر. عالم فاضل متقى، در 10 ربيع الثانى در سال 1190 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك قبر ملا اسماعيل خواجوئى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ق)، عالم دينى، مدرس و مرجع تقليد. در بارفروش مازندران به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت. سپس به عراق مهاجرت كرد و در كربلا از محضر شيخ زين العابدين مازندرانى استفاده نمود. از آنجا به نجف رفت و نزد شيخ مهدى كاشف الغطاء و ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ حبيب اللَّه رشتى و ديگران تلمذ نمود. شيخ شعبان رشتى و ميرزا محمد رضا كرباسى از شاگردان او بودند و شيخ اسماعيل تبريزى و ميرزا هادى خراسانى از وى روايت كرده اند. او مرجع تقليد مردم مازندران بود. شيخ عبداللَّه مازندرانى از علما و مدرسين بزرگ نجف و يكى از پيشگامانى بود كه حركت حوزه ى علميه نجف را سرپرستى مى كرد. وى از اركان سه گانه ى نهضت ملى ايران (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و شيخ عبداللَّه مازندرانى) و طرفدار حكومت مشروطه بود. در نجف درگذشت و در مقبره ى شيخ جعفر شوشترى در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اهبة العباد فى يوم المعاد»، رساله ى عمليه؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ رساله ى «الوقف»؛ شرح «الشرائع»؛ كتاب «التجارة»، «الرهن» و «الطلاق»؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «النخبة» كرباسى؛ حاشيه بر «جامع عباسى».[1]

شيخ عبداللَّه بن محمد نصير مازندرانى از اكابر علماء از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در 1330 وفات نموده.

وى يكى از اركان سه گانه نهضت ملى ايران و مشروطه بوده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (482/

2)، ريحانه (146/ 5)، شرح حال رجال (276/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1220 -1219/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1139 -1138/ 3)، مكارم الآثار (1531 -1530/ 5)، يادگار (س 5، ش 8 و 9، ص 71).

مازندراني، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالهادى بن ملا ابوالحسن مازندرانى حايرى عالمى جليل و متقى و معروف بوده و در سال 1353 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام شيخ على اكبر مازندرانى از اعلام و افاضل و رجال تقوا و صلاح از شاگردان ميرزا محمدحسن آشتيانى بوده و در حدود 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، محمد ابراهيم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم مازندرانى عالمى فاضل بوده و علامه سيد شفيع جاپلقى در (روضة البهيه) وى را ياد نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد على بن محمد بن محمد تقى حسينى مازندرانى اصفهانى. عالم زاهد ورع متقى، در اصفهان خدمت آقا مير سيد حسن مدرس و جمعى ديگر تلمذ نموده، در نجف به درس شيخ انصارى حاضر شده، سپس در مدرسه ى صدر نجف به تدريس اشتغال جسته، و در 21 رمضان 1292 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

از آثارش تعليقاتى است بر عده اى از كتب، مانند: قوانين و مكاسب و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، محمد صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمّد صالح بن ملا عبدالباقى بن مولى محمّد صالح مازندرانى، عالم فاضل، از احفاد علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى است.

كتاب اخلاق (تهذيب الاخلاق) را نواده او ميرزا حيدر على مجلسى در اجازه كبيره خود به او نسبت داده است، و چنان كه از تذكرةالانساب برمى آيد در سال تأليف كتاب مزبور (1194 ه.ق) صاحب عنوان وفات يافته بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مازندراني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد محمد بن سيد رضا بن حسين موسوى مازندرانى عالمى فاضل و مقدسى متقى از شاگردان آخوند خراسانى بوده و در سال 1371 قمرى به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد موسى بن العالم الجليل ثقةالاسلام آسيد مهدى مازندرانى از علماء ابرار معاصر تهران مقيم خيابان آبشار مى باشند. در سال 1324 قمرى در كاظمين عليهماالسلام (هنگام بازگشت مرحوم والدش از نجف اشرف) متولد شده و در بابل مازندران پرورش يافته و بعد از فراغت از دروس مقدماتى نزد علماء آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه مرحوم آسيد محمد باقر حجتى و والد ماجد خود بتحصيل فقه و اصول و كلام پرداخته و پس از تكميل سطوح در سال 1342 قمرى به تهران مسافرت و چند سالى نزد مرحومين آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى به حكمت و عرفان اشتغال داشته و سپس به قم مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه يزدى و اعاظم ديگر كسب فيض نموده و در اواخر 1350 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره ها برده و يكسال قبل از فوت آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه قمى حسب الامرشان براى تقاضاى جمعى از بازرگانان تهران به ايران عزيمت و در تهران رحل اقامت افكنده و بتدريس علوم دينيه و تبليغ احكام شرعيه مشغول و در مسجد خيابان آبشار به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى مى باشند كه فهرست آن در پشت كتاب (العقد المنير) ايشان چاپ شده:

1-

كتاب (العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير) عربى و در نجف بطبع رسيده و در موضوع خود كم نظير است بضميمه رساله اى در اوزان و مكائيل 2- رساله اى در طهاره 3- رساله در معاطاه و بعضى از مسائل بيع 4- رساله اى در مواسعه و مضايقه و اعتبار ترتيب در قضاء فائته و عدم آن 5- رساله در صوم 6- رساله اى در غصب 7- رساله اى در رضاع 8- رساله اى در جمله اى از احكام خلل و قواطع 9- تقريرات در اصول دوره كامل 10- بديع الادب فى ودايع العرب در فنون ادبى و ترجمه عده اى از بزرگان ادب 11- ديوان فارسى در مدايح و مراثى 12- نامه ارشاد يا صحيفه اعتقاد دو جلد در بعضى از مذاهب باطله 13- رساله ضيائيه در لزوم حجاب در تهران بطبع رسيده 14- بيوگرافى رجال بزرگ اسلام كه از محمد بن يعقوب كلينى قدس اللَّه سره تا رجال قرن هشتم در نامه پرچم اسلام منتشر شده است.

حاج سيد موسى مازندرانى عالمى بزرگوار و صاحب نظر از علماء معاصر تهران مى باشند تاليفات گرانقدرى دارند از جمله العقد المنير فيما يتعلق (بالدراهم والدنا ينر) در بيست مجلد كه تاكنون چهار جلد آن به طبع رسيده است و در ميان دانشمندان و علماء تهران مجهول القدر مى باشند و مانند آنجناب بايد در حوزه علميه قم و نجف اشرف حوزه تدريس داشته باشند كه فضلاء از بيانات و دراساتشان استفاده كامل ببرند. حقير در سال 1399 قمرى و اول سال 1358 شمسى كه در خدمتشان در عتبات عاليات بودم ناظر تجليل حوزه علميه نجف اشرف مخصوصاً زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم

خوئى مدظله العالى بودم كه تا چه جد از معظم له احترام و اصرار به اينكه نجف بمانيد كه اين حوزه هزار ساله به وجود امثال شما نيازمند است و تقاضاى عده اى از فضلاء ديگر هم اقامت ايشان بود.

(1399 -1324 ق)، عالم دينى، متكلم، مجتهد، مدرس و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد و در بابل مازندران نشو و نما يافت. مقدمات را در محضر پدرش و آيت اللَّه شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه سيد محمد باقر حجتى فراگرفت. آن گاه به تحصيل فقه و اصول و كلام و سطوح پرداخت. در 1342 ق به تهران آمد و چندين سال حكمت و عرفان را در محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى آموخت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و علماى ديگر كسب فيض نمود. در اواخر 1350 ق به نجف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه به امر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و به تقاضاى مردم تهران، به تهران آمد و به تدريس، اقامه جماعت و انجام امور دينى پرداخت. او در اواخر عمر به قصد زيارت به نجف مسافرت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: «العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير»؛ «نامه ى ارشاد» يا «صحيفه ى اعتقاد»، در دو مجلد؛ «بديع الادب فى ودائع العرب»، در فنون ادبى و شرح حال عده اى از بزرگان ادب؛ «تقريرات» در فقه و اصول؛ رساله اى در «رضاع»؛ رساله اى در «غصب»؛ «رساله ى ضيائيه»؛ رساله اى در «طهارة»؛ رساله اى در «احكام

خلل»؛ رساله اى در «صوم»؛ رساله اى در «معاطاة و بيع»؛ «ديوان» شعر در مدايح و مراثى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (299/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (554 -553/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1141/ 3).

مامقاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از حوزه ى درس پدرش و ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره برد. سپس خود مستقلا به بحث و تدريس پرداخت. او در اخلاق از محضر ملا اسماعيل قره باغى استفاده كرد. او در نجف درگذشت و در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «غاية المأمول فى علم الاصول»، از مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجيح؛ شرح «دعاى كميل»؛ «مقباس الكرامة»، در شرح «التبصرة» علامه حلى، در فقه. اين كتاب در «معجم رجال الفكر» تحت نام «مصباح الكرامة» ذكر شده است.[1]

ابوالقاسم بن آيت اللَّه العظمى آقا شيخ محمدحسن مامقانى نجفى متولد 1285 و متوفى 1351 ق عالمى موثق و مقدسى بزرگوار از شاگردان والد ماجدش و علامه خراسانى و مرحوم شريعت اصفهانى و در اخلاق ملا اسماعيل قره باغى بوده و داراى تأليفاتى در فقه بنام (مقباس الكرامه) در شرح تبصره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16/ 22 ،16 -15/ 16 ،258/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144 -1143/ 3)، معجم المؤلفين (117/ 8).

مامقاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد مدرس مامقانى از علماء اعلام معاصر تهرانست. وى در حدود 1326 قمرى متولد شده و ادبيات و متون فقهيه را خوانده و پس از آن از محضر آيات عظام نجف مرحوم آيت اللَّه ايروانى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه ميرزا نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياء الدين عراقى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران مهاجرت و تاكنون

در مسجد (شهاب الملك) واقع در سه راه خيابان رى و بوذر جمهرى نو به اقامه جماعت و خدمات دينى و مباحثات كمپانى با علماء محترم تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب مدرس مامقانى كه افتخار قرابت سببى با ايشان را دارم سيدى جليل و عالمى نبيل و موصوف بمتانت و مناعت و بزرگوار مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مامقاني، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محى الدين بن العلامه الرجالى حاج شيخ عبداللَّه بن العلامه الكبرى و الايه العظمى و الفقيه البارع الحاج شيخ محمدحسن مامقانى نجفى از علماء معاصر فعلى تهرانست. وى در حدود سال 1338 قمرى در نجف اشرف در بيت علم و تقوا متولد شده و در حجر والد ماجدش تربيت يافته و پس از خواندن اوليات و مقدمات و سطوح وسطى و نهائى از مرحوم والدش و آيات ديگر از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم و ديگران استفاده نموده و از بعد فوت مرحوم اصفهانى به آيت اللَّه حكيم پيوسته و مورد توجه مخصوص آن مرحوم گرديده و جزو اصحاب خاص معظم له محسوب بودند و ضمنا بتأليف كتب مختلف علمى و تدريس فقه و اصول اشتغال داشتند تا در ذى القعده الحرام 1391 قمرى كه دولت بعث عراق ايشان را مانند ده ها هزار نفر ايرانى اصيل ديگر به ايران اخراج و آن جناب بنا بر اصرار دوستان روحانى و غيره رحل اقامت به تهران افكنده و تاكنون به مباحثات علمى و تأليفات و خدمات دينى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مامقاني، يوسف علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ يوسف على مامقانى از علماء معاصر بوده و به سادگى و بى آلايشى معروف و بيش از مراتب دانش خود ادعاء داشته و بعد از 1370 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

متانت، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا متانت از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه مى باشند.

ايشان در سال 1310 شمسى در (كنجد جان گلپايگان) متولد شده و تحصيلات مقدمات و ادبيات خود را نزد مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم نحوى به پايان رسانده و در كرمانشاه فقه و اصول و فلسفه را از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن علامى استفاده نموده و از ابتداء تأسيس مدرسه مرحوم آيت اللَّه بروجردى تا به حال به تدريس سطوح عاليه مشغول بوده و در مسجد صباغ مشغول به امامت مسجد و ارشاد و تبليغ مردم كرمانشاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مجاهد، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد مجاهد خوئينى متوفى 1245 ق

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهدي سيستاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود فرزند عالم زاهد حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد محمدباقر فرزند علامه متقى آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد على مجتهد سيستانى طاب اللَّه ثراه از فضلاء معاصر مشهد مقدسند.

والد ماجدش مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر سيستانى نيز از علماء ابرار و ائمه جماعت اخيار مسجد جامعه گوهرشاد بوده و جد گراميش مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مجتهد سيستانى از شاگردان مبرز و متعصب و غيور ميرزا بزرگ شيرازى و از مراجع تقليد زمان خود و مخالف سرسخت مشروطه و مشروطه خواهان بوده كه شرح احوالش در كتاب علماء خراسان و كرام البرره و ساير تراجم مى باشد.

مترجم محترم در سال 1351 هجرى قمرى در مشهد مقدس در بيت علم و تقوا متولد و پرورش يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات در خدمت مرحوم اديب نيشابورى و سطوح را خدمت مرحوم حاج سيد احمد مدرس يزدى و مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى استفاده نموده است.

و بعد به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى قدس اللَّه سره حاضر و استفاده نموده و مدتى هم در قم از محضر برخى از آيات عظام بهره مند شده و سفرى هم به اعتاب عاليات نموده و مدتى اقامه و از دروس خارج آقايان آنجا مستفيض گشته و پس از آن به زادگاهش مشهد مقدس مراجعت نموده و به خدمات دينى و روحى از اقامت جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و نشر معارف و فضائل اهل البيت عليهم السلام در حسينيه منزلش و نيز مسجد و جلساتش اشتغال

دارند.

سيد محمود بن العالم الجليل حاج سيد محمدباقر بن العلامه الحجه آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مجتهد سيستانى معروف به (مجتهدى) اى افاضل علماء و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود 1354 قمرى در مشهد متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از آقاى اديب نيشابورى معاصر فراگرفته و سطوح را از مدرسين بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و ديگران آموخته آنگاه به درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيات ديگر شركت و استفاده كامل نموده و خود به تدريس پرداخته و هم به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام اشتغال دارد.

برادر ارجمندشان آيت اللَّه حاج سيدعلى مجتهدى سيستانى از مدرسين و فضلاء بنام نجف اشرف اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مجتهدي، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ عبدالهادى مجتهد بهبهانى از علماء محترم بهبهان و مراجع بزرگ آن سامان ابن العلامه الشيخ محمد حسين بهبهانى عسكرى در سال 1300 ق در نجف متولد شده و در سن 7 سالگى با والد معظم خود بسامرا رفته و چون والدش از شاگردان آيه الله على الاطلاق ميرزا محمد حسن شيرازى قدس الله سره الشريف بوده چندين سال در آنجا اقامت و تحصيل علم نموده تا در سال وبائى والدش مرحوم و پس از مدتى در سن 20 سالگى به بهبهان آمده و بعد از دو سال مراجعت بنجف و چندين سال از محضر مرحومين علمين آيتين يزدى و خراسانى و مرحوم محقق آقا سيد محسن كوهكمرى كه شاگرد مبرز مخصوص آيه الله حاج شيخ هادى تهرانى بوده استفاده نموده و پس از آن مهاجرت

به بهبهان نموده و در آنجا اقامه جماعت و تربيت طلاب و تدريس دروس عالى فقه و اصول و فصل دعاوى و حكومات شرعيه نموده تا در سال 1372 ق كه براى خرابى اوضاع بهبهان و دودسته گى بين قنوات و بهبهان آنجا را ترك و بحرم اهل بيت عليهم السلام كه حرم امن خداست مهاجرت و بتدريس پرداخته و پس از چند سال مراجعت بوطن و در آنجا بدرود حيات گفته و فرزند ارجمند خود جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد حسين مجتهدى معروف به (آقا شيخ بزرگ) بجاى خود گذارده كه اقامه جماعت و تربيت محصلين بهبهان را نموده و بوظائف دينى و روحى ادامه دهد.

معظم له كه چندى در قم اقامه داشتند و از محضر آيات عظام حجت كوهكمرى و آيه الله بروجردى استفاده كامل نمودند اكنون بالغ بر بيست سال است كه بجاى والد مرحومش مشغول خدمات و در مدرسه علميه شاهزاده ابراهيم كه در محله قنوات است اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجد الاسلام كرماني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1302 -1250 ش)، عالم دينى، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر. در كرمان به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى به اصفهان رفت و از محضر آخوند ملا محمدباقر فشاركى و آقا مير محمدتقى مدرس استفاده نمود و از آنها به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. در آن موقع به طبع و نشر چندين جلد كتاب از قبيل: «كشف الغطاء»، «كشف القناع» و «شرح نهج البلاغه» اقدام كرد و با همكارى ملك المتكلمين و سيد جمال الدين واعظ و ميرزا علينقى خان سرتيپ به تأسيس مدرسه اى براى نوجوانان در اصفهان همت گماشت. وى در آغاز مشروطيت در تهران روزنامه ى «نداى وطن» را

تأسيس و مدتى نيز روزنامه ى «ادب» را مديريت و سردبيرى كرد. وى در 1325 ق روزنامه هاى «كشكول» و «محاكمات» را منتشر كرد. شيخ احمد پس از حوادث تهران، از جمله به توپ بستن مجلس و توقيف جرايد به اصفهان عزيمت نمود و در 1327 ق اقدام به انتشار روزنامه ى «كشكول» كرد. مجدالاسلام در زمان صدارت عين الدوله با حاج ميرزا حسن رشديه و ميرزا آقا اصفهانى به كلات نادرى تبعيد شد تا اينكه در زمان صدارت مشيرالدوله، ميرزا نصراللَّه خان، به تهران بازگشت. وى در سرودن شعر توانا بود و بيشتر هنرش در سرودن قطعات تاريخى بوده است. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» مجدالاسلام را يك جا با شهرت گرگانى و در جاى ديگر با نام فتح اللَّه ذكر كرده است. از ديگر آثار وى: منظومه ى «شهر خاموشان»، يا «اوضاع عدليه سابق»؛ «تاريخ انحلال مجلس»؛ «تاريخ انقلاب مشروطيت»؛ « ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (294 -288 ،194 -192 ،140 -135/ 4 ،94 -89/ 1)، تذكره ى شاعران كرمان (436 -433)، الذريعه (260/ 14 ،960/ 9)، ستارگان كرمان (327 -324)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2182/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (321)، مؤلفين كتب چاپى (185 -183/ 5).

مجد خرقاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد على محمد بن السيد الجليل و العالم النبيل المرحوم السيد رجب مجد العلماء قزوينى خرقانى از علماء محترم معاصر تهرانست. وى در سال 1324 قمرى در خرقان قزوين متولد شده و پس از خواندن مقدمات و اوليات در قزوين به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين و اعلام حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و ديگران تكميل نموده و چندى

از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى استفاده نموده و پس از آن مرحوم از آيات عظام مرحوم آقاى حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر رضوان اللَّه عليهم بهره مند گرديده و در اوائل 1364 قمرى به تهران منتقل و تاكنون در خيابان عباسى كوچه مجد اقامت و در مسجد آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

والد مرحومش حجةالاسلام مجدالعلماء از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن آشتيانى بودند و از قزوين براى ارشاد و هدايت مردم بخرقان هجرت نموده و تا آخر عمر در آن حدود ايفاء وظيفه نمودند.

آن مرحوم داراى فرزندان دانشمندى بودند كه از علماء معاصر قم و تهران و دماوند مى باشند و آنها از اين قرارند:

1- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد عبدالحميد مجد

2- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد محمدعلى مجد مقيم قم

3- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد على محمد مجد مترجم محترم ما

4- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا سيد تقى مجد مقيم قم

5- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا جمال الدين مجد مقيم دماوند

6- حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آقا كمال الدين مجد (مشكور) مقيم تهران

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجد، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جمال الدين بن مرحوم مجد العلماء مزلفانى معروف به آقاى مجد عالمى برجسته و فاضلى شايسته است.

وى داراى پنج برادر روحانى ميباشد كه در ضمن ترجمه برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد على محمد مجد ص... ياد نمودم. وى در بيت علم و سيادت تولد و پرورش يافته و براى تحصيل كمال به قم آمده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه خونسارى

و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه بنا بر دعوت مردم دماوند و امريه مرحوم آيت اللَّه بروجردى عزيمت بدماوند نموده و تاكنون در آن سامان به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجلسي، حيدر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عزيزالله، از علماى معروف زمان خود بوده، و در بين سلسله ى مجلسى به كثرت علم، و وفور فضل، و احاطه بر انساب خانواده مشهور است. از شاگردان مير عبدالباقى امام جمعه است.

در 3 شنبه 18 رمضان المبارك 1146 متولد، و در سال 1214 وفات يافته، در صحن تكيه آقا حسين خوانسارى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را آقا محمد كاظم واله ضمن قطعه اى چنين گفته است:

خواست واله در دو مصرع سال تاريخش زمن

تا بود هريك به فوتش رهنماى اهل علم

گفتمش: شد سوى جنت پيشواى اهل زهد

گفتمش: سوى جنان شد مقتداى اهل علم

كتب زير از تأليفات اوست:

1 - اجازه ى كبير 2 - تذكرة الانساب، در انساب سلسله ى مجلسى، به طبع رسيده است 3 - رساله در مفقود الخبر 4 - رساله در منتسب از طرف مادر به جناب هاشم 5 - منتخب الؤلؤة، اجازه جهت پنج نفر از فرزندان اوست 6 - اجازات ديگرى جهت شاگردان خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مجلسي، حيدرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1214 -1146 ق)، عالم دينى. جدش نوه ى ملا عزيزاللَّه، برادر علامه مجلسى ثانى، و از جانب مادر از نوادگان علامه ى مجلسى ثانى است. وى از شاگردان مير عبدالباقى امام جمعه، فرزند مير محمدحسين خاتون آبادى، و از علماى بزرگ اماميه در زمان خود بود. آقا احمد كرمانشاهى در «مرآت الاحوال» او را ستوده و جامع معقول و منقول خوانده است. ميرزا غلامحسين بن محمد اسماعيل، از نوادگان ملا محمدصالح مازندرانى، از او روايت كرده است. در اصفهان درگذشت و در صحن تكيه آقا حسين خوانسارى دفن شد. در برخى از مآخذ، سال وفات وى حدود 1220 ق ذكر شده كه با

توجه به ماده تاريخ وفاتش (برابر با 1214 ق) كه توسط شاعران معاصرش سروده شده معتبر نمى باشد. از آثارش: «تذكرة الانساب» يا «انساب المجلسى» يا «انساب السلسلة المجلسية» يا «انساب خاندان مجلسى»؛ «منتخب اللؤلؤة»، در انتخاب و اختصار «لؤلؤة البحرين» شيخ يوسف بحرينى؛ رساله اى در «مفقود الخبر»؛ رساله در منتسبين از طرف مادر به جناب هاشم (جد پيامبر ص)؛ «اجازه» به فرزندان و عموزادگانش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273/ 6)، انساب خاندان مجلسى (مقدمه)، تذكرة القبور (309 -308)، الذريعه (382/ 2 ،191 -190/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 452 -451/ 13)، فوائد الرضويه (167 -166)، مفاخر اسلام (601 -597/ 8)، مرآت الاحوال (133 ،131 ،126 ،123 ،111 ،106 ،105 ،104 ،103 ،100 ،96)، معجم المؤلفين (91/ 4)، مكارم الآثار (532 -529/ 2).

محاسب الدوله، آقاخان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1274 ق)، عارف و دانشمند. وى از اهالى تهران و جزو مشايخ سلسله ى نعمت اللهيه صفى عليشاهى در اصفهان بود كه از طرف ظهيرالدوله اجازه ى ارشاد و دستگيرى داشت و در اواخر عمر جزو پيروان آقا ميرزا عباس صابر على پاى قلعه اى شد. آقاخان در تهران از محضر استادانى از جمله ميرز عبدالغفارخان نجم الدوله اصفهانى استفاده كرد و از سال 1312 ق به صفهان رفت و در بانك شاهى اشتغال يافت. وى به دستيارى حاج شيح على اكبر شيخ الاسلام ميرزا مسيح خان حافظالصحه و ميرزا على اكبرخان سرتيپ، كه همگى از مردان آزاديخواه و خوش نام بودند، مدرسه ى «ايتام» را تأسيس نمود كه از سال 1323 ق نام مدرسه به دو مدرسه ى «عليه» و «ايتام» تغيير يافت و در اين اواخر «ايتام» نيز از آن حذف شده و به نام مدرسه ى «عليه» معروف

گرديد. آقاخان را پس از مرگ در ايوان بقعه آقا مير سيد حسن مدرس در جنب مسجد رحيم خان به خاك سپردند. از آثارش: «اصول علم جبر و مقابله»؛ «اصول علم جغرافياى كره ى زمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 /2)، تذكرة القبور (14 -13)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (262 ،261 /1)، مؤلفين كتب چاپى (483 -482 /6).

محامدي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد كاظم و فرزند ارجمندش حجه الاسلام آقا شيخ جواد محامدى از ائمه جماعت و علماء محترم اين شهرستانند كه بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محدث، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محدث (پسر خاله حجةالاسلام حاج ميرزا محمد حقى) از فضلاء آذربايجانى حوزه علميه قم و علماء و ائمه جماعت معاصر شهرستان گنبد مى باشند.

ايشان سالهاى متمادى در قم اشتغال به تحصيل داشته و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيات ديگر فقهاً و اصولا استفاده نموده آنگاه از طرف آيت اللَّه شريعتمدارى در سال 1387 قمرى به گنبد عزيمت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محدث، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على محدث از نامداران منبريهاى عصر حاضر بود و منبر پرشور و مفيدى داشت و از آثار او دو مجلد خورشيد تابانست كه در معارف اسلامى نوشته و او از شاگردان مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى و ساير اعلام بود و در 10 ربيع الاول 1378 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

محدث، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محدث كه از خطباء و منبريهاى معروف معاصر مشهد مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

محدث زاده، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محسن بن العالم الجليل و المحدث النبيل آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى از علماء معاصر تهرانست كه در شهباز جنوبى به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد.

وى در سال 1342 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در سن يازده سالگى به قم آمده و پس از چند ماه توقف در بلده طيبه قم در سال 1354 قمرى باتفاق مرحوم والدش مهاجرت به نجف اشرف نموده و مقدمات را نزد آن مرحوم و علامه مرعشى و سطوح را از آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى قمى و آيت اللَّه حاج ميرزا على تنكابنى و آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى گرگانى و بعضى اعلام ديگر فراگرفته و تا سال 1368 قمرى در آنجا اشتغال بتحصيل داشته و مورد توجه خاص مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميراز عبدالهادى شيرازى بوده و در سال مذكور به ايران مراجعت و در قم اقامت و مدت پنج سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و در سال 1373 قمرى باصرار جمعى از مؤمنين به تهران آمده و رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر در محل سابق الذكر تهران در مسجدى كه بامر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى تأسيس شده بخدمات دينى اشتغال دارد و ضمنا از محضر درس آيت اللَّه العظمى خونسارى و آيت اللَّه رفيعى قزوينى و آيت اللَّه آشتيانى استفاده نموده و مى نمايند.

از خدمات ارزنده ايشانست كلاسهاى درسى براى دانشجويان كه در مسجد مزبور تاسيس نموده و حدود چهارصد دانشجو در آنجا شركت مى نمايند كه صد نفر

آنها به فراگرفتن دروس عربى و دينى اشتغال دارند.

از خداوند توفيق امثال معظم له را خواستارم زيرا ايشان واقعا مجسمه تقوا و اخلاق و فضيلت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محدثي، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلى محدثى از معمرين علماء خراسان و در باخرز كه در بين تربت جام و طيبات واقع است سكونت دارند.

وى در پنجم ماه رجب 1302 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و تحصيلات مقدماتى و ادبيات و سطوح وسطى و نهائى از مرحوم آشيخ عبدالجواد اديب بزرگ و فاضل بسطامى و آقا شيخ محمدحسن قائينى و آقا شيخ محمد قوچانى و آقا شيخ حسن برسى فراگرفته و دروس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى تلمذ نموده و در قضيه بهلول سبزوارى و غائله مسجد گوهرشاد تبعيد به باخرز گرديده و تاكنون كه نود و دو سال از عمر مباركش مى گذرد در آنجا به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محدثي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد محدثى جامى از دانشمندان خدوم معاصر است كه در تأيباد خراسان ميباشد. وى در سال 1311 شمسى در تربت جام متولد شده و پس از پرورش در سن 16 سالگى بنجف اشرف مهاجرت و مدت يكسال و نيم در آنجا اقامت نموده و ادبيات و مقدمات را خوانده سپس مراجعت بمشهد نموده و در حوزه آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه والثناء با مواجه شدن با مشكلات و آشفتگى هاى زندگى ادامه بتحصيل داده و بعد از پايان دوره مقدمات سطوح را از عالم ربّانى حجه الاسلام والمسلمين مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و علامه جليل معاصر آقاى وحيدى خراسانى و اساتيد ديگر تكميل نموده و از محضر و درس خارج حضرت آيه الله العظمى ميلانى مدظله العالى كسب فيض كرده و

براى ترويج دين و تبليغ احكام آئين مقدس اسلامى بشهر مرزى تأيباد (طيبات) مهاجرت و تاكنون در آن ناحيه بخدمات دينى اشتغال دارد بطوريكه از بعضى از ثقات دانشمندان مشهد شنيدم جناب آقاى محدثى خدمات ارزنده اى در تأيباد و حومه آن انجام داده و بسيارى از اهل سنت آنجا را بمحبت و ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام نزديك و هدايت و از پيشرفت فرقه ضاله و مضلّه بهائى در آن نواحى جلوگيرى نموده اند.

آثار قلمى معظم له يك سلسله مقالاتى بنام (بوستان دوستان) و غيره ميباشد طبع سليس و روانى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محفوظي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس محفوظى برادرزاده آقاى مقدم است وى در حدود سال 1345 قمرى در رودسر متولد شده و پس از پرورش و تحصيل جديد و مقدمات به قم هجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ خوانده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه داماد و بالاخص آيت اللَّه العظمى امام خمينى شركت نموده و مورد توجه مخصوص معظم له قرار گرفته تا از اصحاب خاص ايشان بشمار آمده است.

مؤلف گويد: وى يكى از مدرسين و فضلاء حوزه علميه قم است و در ميان دانشمندان و دانشجويان شمالى حوزه به فضل و متانت و اخلاق حسنه موصوف مى باشند و در حال تحرير اين سطور براى موقت در شهرستان رفسنجان بسر مى برند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محفوظي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محفوظى از علماء و قدماء حوزه علميه قم و اهل رودسر مى باشند اين عالم عابد در حدود 1332 قمرى در رودسر متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين سطح حوزه آموخته و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه خوانسارى و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و پس از ايشان آيات عظام حوزه چون آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه گلپايگانى و شريعتمدارى شركت نموده و تا حال تحرير نيز از شركاء درس آيت اللَّه العظمى مرعشى مى باشند.

نگارنده گويد: آقاى محفوظى دانشمندى متين و بزرگوار و متواضع و خليق مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محقق اصطهباناتي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، عالم امامى، مفسر، رياضيدان، متكلم و عارف. ملقب به محقق العلماء. نسبتش به اصطهبانات فارس مى رسد. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى بود. در اصطهبانات به دنيا آمد. مدتى در يزد و مشهد و اصفهان در محضر آقا محمدجعفر كرمانى، شاگرد شيخ انصارى، و ميرزا محمدرضا يزدى، شاگرد صاحب «جواهر»، و ديگران تلمذ نمود. او از حكماى زمان خود و عالم معقول و منقول بود كه در ادب و رياضى نيز دستى توانا داشت. در اصطهبانات درگذشت و در كنار قبر مغربى تبريزى، به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه ى «تحرير اقليدس» خواجه نصير طوسى؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهائى؛ «السلسبيل»، در عرفان؛ «دعاء كميل»، كه در حاشيه «زاد المعاد» به چاپ رسيده؛ «الحصن الحصين»، در شرح «البلد الامين»، در توحيد؛ «مطالع الانوار»؛ «لمعات النور»، در تفسير آيه ى نور؛ رساله اى در «هيئت»؛ رساله اى در «قبله»، كه آن را به

خواست ميرزا ابراهيم مجتهد محلاتى در رد بر ميرزا محمدباقر اصطهباناتى نگاشت.[1]

الشيخ ميرزا ابوالحسن بن اسماعيل اصطهباناتى لارى معروف بمحقق عالمى جليل و فاضلى مصنّف است.

وى از صبيّه فاضله آيه الله حاج سيد جعفر كشفى متولد شده و جماعتى از بزرگان مانند ميرزا محمد رضا يزدى و آقا محمد جعفر كرمانى از وى استفاده نموده اند. تأليفاتى دارد مانند (السلسبيل) و شرح دعاء كميل و زادالمعاد والحصن الحصين و مطالع الانوار و لمعات النور و شرح تشريح الافلاك و حاشيه تحرير اقليدس در ماه ذى الحجه 1338 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336 ،323/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (91 -90/ 1)، الذريعه (258 ،146/ 13 ،142/ 21 ،347/ 18 ،214/ 12 ،14/ 7 ،33/ 6)، ريحانه (236/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 277 ،35/ 14)، معجم المؤلفين (206/ 3)، مكارم الآثار (1501 -1500/ 5).

محقق تهراني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ رضا محقق تهرانى از علماء و مجتهدين مبرز معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح در سال 1365 قمرى عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه به قم آمده و از محضر آن مرحوم و آيات ديگر استفاده نموده و پس از چند سال به تهران مراجعت و بتدريس سطح و خارج پرداخته و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد بازار آهنگرها و گفتن درس خارج براى عده اى از فضلاء تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آن جناب عالمى محقق و دانشمندى مدقق است داراى آثار علمى مى باشند كه از آنها شرح بر شرايع الاسلام بنام

حقايق الفقه است كه قسمتى از آن بطبع رسيده است.

و ايشان عديل و باجناق حجةالاسلام و قدوه العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ جواد خندق آبادى تهرانى كه از افاضل علماء و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم و تهرانند، مى باشند.

آقاى خندق آبادى مزبور از بيت علم و فضيلت و داراى مقام فضل و تقوا و ورع و موصوف بكمال و معنويت است. وى چندين سال در حوزه علميه قم اشتغال بتدريس و كسب فيض از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بودند و ضمنا تدريس كفايه و مكاسب و غيره مى نمودند و بسيارى از فضلاء تهرانى معاصر از شاگردان او مى باشند. در جمع و تربيت جامع الاحاديث آيت اللَّه بروجردى سهم بسزائى دارند و از اين جهت و جهات ديگر مورد توجه مخصوص آيت اللَّه و محسود بعضى از اقران بودند كه پس از فوت آن مرحوم قم را ترك نموده و از شركت در مجامع عمومى و اجتماعات و معاشرت خوددارى و مهر سكوت بر زبان و بحال مخصوصى ايام خود را مى گذراند و آيا مفاد فرمايش حضرت صادق عليه السلام كه مى فرمايد:

(فسدالزمان و تغيرت الاخوان و تغلبت الاعيان فرايت الانفراد اسكن للفواد) را مطالعه نموده و تغيير رژيم و روش سابق خود داده و يا امرى ديگر موجب اين حالت او شده چه عرض كنم (العلم عنداللَّه) اى حال مردى كم نظير و از جهات اخلاقى و روحى و معنويت نادره زمانست.

محمدرضا محقق تهرانى فرزند مرحوم آقاحسين كرمانى يكى از دانشمندان به نام و مجتهدين معاصر تهران مى باشد. ايشان در سال 1332 قمرى در تهران متولد شده مقدمات و ادبيات را در قم خوانده و پس از آن به مشهد مشرف

شده و دروس نهائى را از آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج شيخ حسن پائين خيابانى استفاده و تكميل نموده در دروس خارج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى شركت نموده و دروس معارف را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى استفاده كرده و پس از جريان مسجد گوهرشاد در سال 1314 شمسى و تبعيد آيات عظام خراسان و تعطيلى حوزه علميه مشهد ناچار به تهران برگشته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند شده و سپس به قم آمده و از محضر آيات ثلاثه قم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و به تهران آمده و مدتى اقامت و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى باز به قم برگشته و مدت نه سال تمام به اتفاق باجناقش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى به درس خارج معظم له شركت و استفاده نمود سپس به مشهد عزيمت و به مدت دو سال توقف و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران بازگشته و در مدرسه مروى به تدريس فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1358 شمسى كه به علتى دروس را تعطيل و به تأليف موسوعه حقايق الفقه در شرح شرايع الاسلام پرداخته و تاكنون حدود پنجاه جلد از آن چاپ و حدود بيست جلد ديگر در دست تأليف و طبع مى باشد و ضمنا آن جناب در مسجد خندق آباد واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق خراساني، عباس علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ عباس على محقق واعظ خراسانى از اساتيد و مشاهير

وعاظ ايران در تاريخ چهارشنبه پانزدهم ماه صفر 1310 ق در مشهد مقدس متولد گرديده و در مراحل تحصيل ادبيات را نزد والد محترمش عالم كامل و اديب فاضل مرحوم حاج ملا بمانعلى محقق كه از وعاظ عالى مقام خراسان بودند فراگرفته و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و آيت اللَّه حاج شيخ حسن برسى اعلى اللَّه مقامهما و فلسفه را از مرحوم قدوه المتألهين آقاى آقا بزرگ شهيدى و اسوه الحكماء آقاى حاج شيخ محمدعلى فاضل خراسانى رضوان اللَّه عليهما استفاده نموده سپس از طريق وعظ و تبليغ بارشاد و هدايت مردم پرداخته و عمر پر بركت خود را بالغ بر شصت سال صرف مطالعه كتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص بخود در بيان مطالب متنوع الحق محقق بود.

مواعظ سودمند و سخنان جذاب او در قلوب و دلها بسيار مؤثر به طورى كه هر شنونده اى را تحت تأثير قرار داده بالاخص اهل فضل و كمال منبر ايشان را مغتنم مى شمردند.

استاد نكته سنج خردمندى

كاندر سخن سرآمد اقران بود

در بوستان ذوق و سخن گفتن

باغى پر از بنفشه و ريحان بود

فردى اديب و فاضل و دانشمند

مردى سخن شناس و سخندان بود

سرمايه فضيلت و تقوا داشت

سرچشمه ى حقيقت و ايمان بود

در سايه مناعت و استغناء

وارسته از علايق دوران بود

در سال 1352 ه.ق با عتاب مقدسه مشرف در نجف اشرف شبها بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى در صحن مطهر منبر رفته و حضرت آيت اللَّه با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را بمنبر ايشان ابراز و به آقايان فضلاء و طلاب توصيه مى فرمودند كه از مواعظ ايشان استفاده نمايند.

معظم له

تا سال 1353 هجرى در مشهد مقدس سكونت داشته و مسافرتهائى بنقاط مختلف و شهرهاى شمال و جنوب ايران نموده و مورد توجه مردم خاصه آقايان علماء اعلام بوده و از آن سال به بعد در تهران رحل اقامت افكنده و در بسط معارف اسلامى و انجام وظيفه تبليغ سعى كافى و جهد وافى داشته اند.

در سال 1363 ق مجدداً با عتاب مقدسه تشرف حاصل در كربلاء مجلسى كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بمناسبت اربعين و دهه آخر ماه صفر منعقد نموده و ساير مجالس در نجف مسجد مرحوم شيخ انصارى قدس سره بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد عبدالهادى شيرازى بيست و پنج شب منبر رفته و آن مرحوم درس شب را تعطيل و خود در مجلس حاضر بودند و بر اثر ازدحام و كثرت جمعيت جائى در مسجد باقى نمانده و مردم در كوچه ايستاده و استماع مى نمودند.

و مدت توقف در نجف در ضيافت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و داماد محترمشان مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج سيد جواد اشكورى از ايشان پذيرائى مى نمودند.

در سال 1364 ق طبق دعوت آقاى حاج آقا محمد آقازاده براى مجلس ايام فاطميه ايشان به قم آمده و پس از پايان آن مجلس باصرار آقايان علماء و فضلاء دو ماه در قم توقف نموده و به خواهش آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى كه از علماء و شخصيت هاى بارز حوزه علميه هستند در مجلس مدرسه فيضيه ايشان پس از علامه بزرگوار خطيب توانا مرحوم آقا ميرزا محمدتقى اشراقى در منبر مطالب معظم له را كاملا تعقيب و مورد قدردانى و تحسين واقع و خاطره آن منابر جامع هنوز محو نشده

است.

در سال 1365 ق نيز با عتاب مقدسه مشرف و قريب دو ماه بعد از نماز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد جمال الدين گلپايگانى در منبر سوره يوسف را بيان كرده تا آنجا كه برادرها يوسف را در چاه انداختند سال بعد مرحوم آيت اللَّه گلپايگانى پيغام دادند كه منبر شما سال گذشته به آنجا رسيد كه يوسف در چاه انداخته شد امسال مشرف شويد و يوسف را از چاه بيرون آوريد سال 1366 ق هم تشرف پيدا كرده و متجاوز از پنجاه شب منبر رفته و سوره يوسف را ختم نمودند.

در اواخر عمر چند سال متوالى بخواسته و امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى سه ماه ذيحجه و محرم و صفر را به قم آمده و دهه عاشورا و دهه آخر صفر در منزل مرحوم آيت اللَّه بروجردى و مسجد اعظم و ساير مجالس منبر ميرفتند يكسال بخواهش طلاب از شب اول ذيحجه معراج پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله را شروع نموده و تا آخر ماه صفر در ايام مجالس اين بحث ادامه داشت سالى دگر مبادى هجرت را بيان نموده آنهم تا پايان ماه صفر ادامه يافت و آقايان طلاب منابرشان را مى نوشتند و معتقد بودند كه يك منبر ايشان از لحاظ مواد مطابق ده منبر است.

آن مرحوم در صبح سه شنبه دوم شهر ذيقعده 1383 ق نداى حق را لبيك گفته و در بلده طيبه قم در حجره قبرستان بيات در مجاورت آستان ملك پاسبان حضرت معصومه عليهاالسلام سر بخاك سپرد.

از ايشان چهار فرزند ذكور باقى مانده كه ارشد آنها دانشمند معظم آقاى حاج آقا هادى محقق واعظ است كه چند سال در قم بتحصيل

اشتغال داشته ثمرى از آن شجره هستند و از جهات اخلاق و فضائل و عمل بر رويه پدر ثابت و مستمر و اكنون از فضلاء اهل منبر تهران ميباشند.

و ديگر آقاى دكتر مهدى محقق استاد دانشگاه تهرانست كه سه سال مقام استادى دانشگاه مك گيل كانادا را داشته و در آنجا خدمات ارزنده اى بعالم تشيع نموده و در شناساندن علماء شيعه مخصوصا مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى و آثار علمى آن مرحوم سهم بسزائى داشته موسسه اى بنام مطالعات علوم اسلامى در تهران تشكيل داده و با تشريك مساعى دانشگاه مك گيل منظومه حاجى را با سبك نوينى چاپ و همكار ژاپونى خود پرفسور ايزستو مقدمه جامعى بزبان انگليسى بر آن كتاب نوشته اند.

دو فرزند ديگر ايشان در رشته ى كسب و بازار هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق دامغاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمود محقق دامغانى در حومه دامغان متولد شده و پس از رشد به كوهسان بهشهر عزيمت نموده و مقدمات را در حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كوهستانى خوانده و از انفاس قدسيه آن بزرگوار استفاده نموده آنگاه به دامغان آمده و تا انتهاى ادبيات را در خدمت مرحوم آيت اللَّه ترابى طاب ثراه استفاده نموده و بعد به مشهد مقدس مشرف شده و دوران سطح را از محضر مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج شيخ حسين وحيد خراسانى استفاده نموده سپس در درس خارج مرحوم آيت اللَّه ميلانى از اول بحث اجتهاد و تقليد شركت و بهره مند شده است.

پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و يكدوره كامل اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى استفاده

كرده و در درس فقه مرحوم آيت اللَّه آقاى خمينى هم حاضر شده و دوره كامل مكاسب را بهره مند گرديده و حدود ده سال اقامتش در نجف اشرف از محضر و ابحاث فقهى حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده كرده و بعد مانند دهها هزار نفر ديگر از طرف دولت بعث عراق به ايران رانده شده و رحل اقامت به قم افكنده و شركت در درس خارج مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره و نيز آيت اللَّه گلپايگانى نموده و ضمنا به تدريس سطوح عالى از لمعه تا كفايه اشتغال ورزيده و تاكنون موفق مى باشند.

داراى تأليفاتى مى باشند كه از آنهاست:

1- فلسفه احكام در سه مجلد از صلوه تا امر به معروف و نهى از منكر.

2- كتابى در نجوم و اخترشناسى.

3- كشكول در علوم مختلفه و مطالب متنوعه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

محقق، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا محقق از افاضل علماء و دانشمندان بنام معاصر نيشابور بوده است مرحوم محقق چند سالى در قم اقامت داشتند و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه صدر و ديگران استفاده نموده و پس از آن به وطن مراجعت و به تدريس و تبليغ دين از راه منبر پرداخته تا به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

محققي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام استاد بزرگوار مرحوم حاج محمد محققى لاهيجانى از علماء ابرار و فضلاء اخيار در علوم جديده استاد و داراى رتبه دكترا و در علوم قديمه مجتهد و مدرس سطوح عالى معقول و منقل بوده اند.

در سال 1328 ق در لاهيجان متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد تا پايان متوسطه و گرفتن ديپلم به دروس قديمه پرداخته و براى تكميل آن به شهر مقدس مهاجرت و چندين سال در آنجا اقامت و سطوح اوليه و وسطى را خوانده و پس از آن به قم آمده و سطوح را در نزد ميرزا محمد همدانى و آيت الله خوانسارى و ديگران تكميل نموده و به درس آيت الله العظمى حايرى شركت و بعد از فوت آن مرحوم در اثر فشار زندگى و دولت وقت چندى به تجارت پرداخته تا در سفرى كه به شهر رى آمده و در خدمتشان به ديدن مرحوم آيت الله مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى رفتيم و ايشان را شناختند بياناتى كردند كه مرحوم محقق را تحت تاثير قرار داده در مراجعت به قم كار را تعطيل و مجدانه مشغول به تدريس علوم عقلى و نقلى و هيئت و تشريح شدند تا اينكه ابوالزوجه ايشان آقاى مدرسى كه يكى از علماء

محترم يزد بودند فوت نموده و ايشان عزيمت يزد كرده و چندى در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت و ترويج دين و تربيت عده اى از جوانان را نموده تا در سال 1371 قمرى كه مهاجرت به تهران و چند سالى به تدريس در دانشكده معقول و منقول و هم وظائف ديگر روحى و دينى نموده تا در سال 1375 ق از طرف زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى اعزام به آلمان غربى و هامبورگ گشته و در آنجا مسجد بزرگ اسلامى آلمان را بنا و صدها نفر پرفسور و دكتر و مهندس را مسلمان و به آئين جعفرى آشنا نموده و خدمات بزرگ ديگر انجام داده و منشوراتى به زبان آلمانى و غيره در مبانى و حقايق اسلامى منتشر و موجب توجه مردم اروپا گرديده كه يكى از علماء مسيح گفته بود كه اگر استاد محققى در آلمان بماند ملت اروپا را عموما و يا اكثرا به اسلام مى كشد.

آن مرحوم تا يكسال بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى در آنجا مانده ولى در سال 1383 ق به واسطه بعضى از حوادث ناچار به مراجعت گرديده و در قم سكونت گزيده و با متانت طبع و آقائى زندگى كرده تا در بيست و هشت ج 1389 1 ق كه به سكته قلبى دارفانى را وداع و در مقبره ابوحسين (بقعه علماء) مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

محلاتي شيرازي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن ملا محمدعلى بن احمد محلاتى شيرازى از تلامذه ميرزاى شيرازى بوده در حدود 1310 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين بن شيخ جعفر مجتهد محلاتى شيرازى، از دانشمندان معاصر است و در بيست و يكم ذى قعده 1330 ق در شيراز متولد شده و تحصيلات دينى را در محضر مرحوم حاج حكيم و شيخ احمد دارابى و آقاى شيخ محمدعلى موحد حكيم و شيخ محمدرضا آموخت و به اصفهان رفت و سالى در خدمت شيخ ميرزا حسن قاضى عسكر و آقا سيد صدرالدين كوپائى فقه و كمى حكمت الهى و در محضر آيت اللَّه ميرزا محمدعلى شاه آبادى كفايةالاصول و سطوح فقه و اصول را تكميل كرده سپس به زراعت و كشاورزى پرداخت و خدمات اجتماعى بسيارى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين فرزند علامه فقيه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى فرزند عالم جليل حاج شيخ جعفر محلاتى از علماء بزرگ و معروف استان فارس و بالاخص شيراز است كه در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در خدمت والد ماجدش به شيراز آمده و در بيت شريف محلاتى كه سابقه سيصد ساله دارد پرورش يافته و مقدمات و دروس جديد را خوانده و در سن بيست سالگى در سال 1365 قمرى سال رحلت آيت اللَّه العظمى اصفهان به قم عزيمت نموده و مقدارى از سطوح را در خدمت مرحوم حاج شيخ مرتضى حايرى يزدى و حاج آقا سلطانى بروجردى تكميل نموده و جلد اول كفايه را از مرحوم حاج سيد زين العابدين كاشانى و جلد دوم را از محضر مرحوم علامه طباطبائى و مرحوم ميرزا محمد مجاهد تبريزى آموخته و مكاسب را از مرحوم حاج شيخ محمدعلى كرمانى استفاده نموده و به درس خارج آقاى محقق داماد

و امام راحل و آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و بهره مند شده و شرح تجريد را از مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى فراگرفته است.

در سال 1380 قمرى به شيراز برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين در مسجد مولا مسجد آبائى و اجدادى و نيز مسجد ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف واقع در خيابان داريوش شيراز كه از آثار خير خودشان مى باشد مشغول شده و به واسطه اعتراض و روشن كردن افكار مردم بالخصوص نسل جوان به جنايات رژيم شاه از طرف دولت بازداشت و تبعيد به ايرانشهر بلوچستان و زاهدان شده و پس از چندين ماه آزاد و در نهضت امام راحل و قيام پانزده خرداد با والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و خطيب توانا و واعظ برناى شيرازى حاج سيد مجدالدين مصباحى دستگير و به زندان ارتش تهران برده شدند و پس از چند ماه آزاد و به وطن بازگشت باز به خدمات دينى پرداخته تا حال تحرير اين كتاب سال 1412 قمرى و 1370 شمسى اشتغال دارند.

داراى آثار علمى و فرهنگى و اجتماعى مى باشند كه ذيلا مى نگارم.

آثار علمى و باقيات الصالحات ايشان

1- تفسير بعضى از سور قرآنيه.

2- ترجمه كتاب (ثم اهتديت) دكتر تيجانى تونسى.

3- ترجمه كتاب كونوا مع الصادقين دكتر تيجانى.

4- درس عقايد براى دانشگاهى ها.

5- تأسيس خيريه اسلاميه در سال 1343 شمسى.

6- تأسيس مدرسه حضرت ولى عصر در خيابان نمازى نو (شهيد دستغيب).

7- تأسيس كتابخانه مدرسه امام عصر (ع) كه بيش از بيست هزار جلد كتاب دارد.

داماد معظم ايشان فاضل ارجمند و نويسنده دانشمند جناب حاج سيد حسين مدرسى است كه از افاضل آقازادگان حوزه علميه

است كه چندين سال است در دانشگاه واشنگتن امريكا مشغول به تدريس و خدمات دينى مى باشند ادام اللَّه عزهم و توفيقاتهم.

مجدالدين محلاتى بن العلامة الورع آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى شيرازى از علماء فعال و موثر و خدمتگذار معاصر شيراز است.

وى در حدود سال 1346 قمرى ه در شيراز متولد شده و در بيت علم و فضيلت آيت اللَّه محلاتى پرورش يافته و دروس جديد را تا متوسطه خوانده و به تحصيل علوم ادبى و عربى پرداخته و مقدمات و سطوح وسطى را در شيراز نزد والد ماجدش و مدرسين ديگر فراگرفته و مهاجرت به قم نموده و در حوزه علميه سطوح عالى را از اساتيد بزرگ به پايان رسانيده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى خمينى و ديگران حاضر و از دروس فقه و اصول آنان استفاده نموده است مترجم محترم ما (جناب مستطاب حاج آقا مجدالدين محلاتى) با داشتن استعداد فوق العاده به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و بر بسيارى از اقران فائق و مشار بالبنان گرديده و بعد از فوت آيت اللَّه العظمى بروجردى به شيراز مراجعت و به خدمات دينى و اجتماعى از قبيل امامت در مسجد حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف كه به همت و سعى وى بنا شده و تدريس در مدرسه خان و گفتن تفسير قرآن و تنوير افكار روشنفكران و نسل جوان پرداخته و خدمات بسيار ارزنده اى نموده است.

آثار و باقيات الصالحات معظم له از بناء و تعمير مساجد در شيراز و حومه آن بسيار است.

و از خدمات اجتماعى ايشان تأسيس درمانگاه بزرگ و مهمى است بنام درمانگاه «ولى

عصر» كه براى بينوايان و مستمندان تأسيس نموده و تاكنون هزارها نفر بيمار را به رايگان معالجه و مداوا نموده است.

نگارنده گويد: مترجم محترم كه در ميان روحانيون شيراز و حوزه علميه قم و غيره معروف به فضل و ديانت و در شيراز بسيار موجه و مانند نياكان و اسلاف گرامش مورد علاقه و توجه مردم عالم دوست شيراز است.

در خلال خدماتش سوانحى براى وى پيش آمده كه قهراً قريب دو سال در ايرانشهر بلوچستان و زاهدان و شهر بابك و يزد اقامت داشته و در آنجا هم اشتغال به وظائف روحى خود داشته و در حال حاضر يكى از دانشمندان و علماء نافذ و ممتاز استان فارس و شيراز محسوب مى شود.

ايشان غير از جزوات تقريرات درسى فقه و اصول اساتيد حوزه علميه قم تاليفات ديگرى دارند كه بطبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

محلاتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ محمد معروف به (يارقلى) بن العلامه حاج شيخ اسماعيل محلاتى عالمى فاضل صاحب كتاب (خوش يارقلى) در 1337 ق در زمان والدش از دنيا رفته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل محقّق از آثارش [كتابت] شرح حديث غمامه (معروف به حديث بساط) است كه قاضى سعيد قمى فرزند محمد مفيد شاگرد فيض كاشانى در سال 1099 در اصفهان تأليف نموده، و صاحب عنوان آن را در سال 1263، براى خود نوشته، و در كنار آن حواشى پدر خويش را در اين كتاب نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محمد حسين بن ملا عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، در جمعه غره ى شوال المكرم (عيد فطر) سال 1283 وفات يافته، در تكيه ى مادر شاهزاده مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از پى تاريخ او بهاى حزين گفت

شيخ حسين از زمانه كام نديدى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محمد صالح، آقابزرگ

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1194 ق)، عالم دينى. از نوادگان ملا محمدباقر مجلسى و از فضلاى قرن دوازدهم بود. نواده او ميرزا حيدرعلى مجلسى در كتاب خود «اجازه ى كبير» از «تهذيب الاخلاق» و «اخلاق المولى محمدصالح» آقابزرگ، در باب اخلاق، ياد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (13 -12)، الذريعه (507 /4 ،376 -375 /1)، مرآت الاحوال جهان نما (135 ،134 /1).

محمدي عراقي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر مشهور به آقا بهاءالدين محمدى فرزند آيت اللَّه حاج آقا بزرگ بن العالم الجليل حاج شيخ محمد ابن العلامه الورع حاج شيخ محمدباقر كرهرودى عراقى از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمانشاه است.

وى در روز هفتم ماه صفر 1347 قمرى (سالروز ولادت باب الحوائج موسى بن جعفر عليهاالسلام) در بيت علم و تقوى در كگناور ديده به جهان گشوده و پس از پرورش و فراغت دروس جديد ابتدائى مدت يكسال مقدمات و ادبيات را در زادگاه خود در خدمت والد ماجد و عموى گرامش حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا مجتبى عراقى خوانده و در روز نيمه ماه ذى القعده 1363 قمرى مهاجرت به قم نموده و در حوزه علميه سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ فراگرفته و پس از پايان آن در درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و از اول بحث لباس مشكوك تا آخر كتاب صلوه از آن جناب استفاده نموده و نيز كتاب طهاره و خمس و قضاء ايشان را به رشته تحرير آورده و در خلال آن يكدوره از اصول آيت اللَّه العظمى امام خمينى را در دو جلد و بحث مكاسب و بيع معظم له را در دو جلد به رشته تحرير اورده و يكدوره اصول هم از محضر آيت اللَّه العظمى حاج

شيخ محمدعلى عراقى استفاده نموده و در اول ماه رمضان 1388 ق مشرف به عتبات عاليات شده و از آنجا حسب الامر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى امام خمينى به كرمانشاه مراجعت و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى كرمانشاه به تدريس رسائل و مكاسب پرداخته و در مسجد اعتمادى (خيابان خيام) به اقامه جماعت و ترويج دين تا حال حاضر اشتغال دارند.

از آثار و خدمات ايشان گذشته بر تبليغات تأسيس كتابخانه براى مطالعه عموم مردم بالاخص نسل جوانان مى باشند و ديگر از باقيات الصالحات آن جناب فرزند برومند و فاضلى به نام آقا شيخ محمود محمدى عراقى از فضلاء جوان حوزه علميه و فارغ التحصيلان مدرسه حقانى (منتظريه) مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

محمدي هيدجي، عبدالرحمن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن محمدى هيدجى متولد 1304 شمسى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مخبر، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس مخبر (امام جمعه دزفول) در سال 1307 شمسى در دزفول متولد شده و در شهر خون و قيام و مقاومت در برابر دشمن پرورش يافته و مقدمات و سطوح و خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد و آيات عظام زير استفاده نموده تا به رتبه اى از علم و دانش و حديث رسيده است.

1- آيت اللَّه معزى دزفولى

2- آيت اللَّه حاج شيخ منصور سبط شيخ انصارى

3- آيت اللَّه نبوى دزفولى (ره)

مرحوم خبر از دانشمندان و گويندگان مجاهد و مبارز استان خوزستان به ويژه شهرستان دزفول بوده و با بيان گرم مردم را سوق به انقلاب داده و خود سنگرى براى به ثمر رسيدن انقلاب بود و همواره پيش قافله و پيش آهنگ مردم مقاوم آن سامان بوده و جدا كه زير توپ و موشك عجيب استقامتى نمود.

و چندى هم امام جمعه اين شهرستان بود و هرگز اين سنگر را رها نكرد تا در سال 1410 قمرى كه از دنيا رفته و به اولياء حق پيوست.

آثارى از تأليفات خود گذارده كه از نظرتان مى گذرانم.

1- قاموس الفقه

2- شرح دعا مكارم الاخلاق به اسم مدينه فاضله

3- امام سجاد (ع) سخنرانى يك ماه رمضان در جامعه اهواز

4- راهنما و فلسفه حج

5- شاگردى در مكتب استاد

6- آغاز دانش

7- روش نوين در فلسفه

8- ارمغان شهيد ترجمه مسكن الفواد و غير اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مددي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين بن آيت اللَّه آقا سيد على مدد قائنى مددى از دانشمندان معاصر قائن مى باشد وى در سال 1348 ق هجرى در نجف مشرف و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح از دراسات خارج آيات عظام چون آيت اللَّه اصفهانى و والدش و آيت اللَّه العظمى

خوئى و آيت اللَّه شاهرودى و ديگران استفاده نموده و در خدمت والدش در سال 1375 قمرى به ايران و خراسان آمده و بنابر دعوت و استدعاء مردم بندر پهلوى به آنجا (بندر امام فعلى) عزيمت و تاكنون به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مددي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن العلامة الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد على مدد قائينى مددى از علماء موصوف به تقواى معاصر مشهد مقدسند وى در دهم رجب 1339 در نجف متولد و در بيت علم و كمال پرورش يافته و مقدمات و اوليات را نزد فضلاء نجف خوانده و سطوح را از علماء و مدرسين آنجا تكميل و از خارج ابحاث آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه والدش و آيت اللَّه آقا سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده نموده و در مصاحبت والد مبرورش به مشهد آمده و به تدريس و مباحثات سطوح پرداخته و پس از فوت والدش به جاى ايشان به اقامه جماعت در مسجد بالاسر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مدرس بيدآبادي اصفهاني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1349 -1254 ق)، عالم دينى و شاعر، متخلص به يحيى. معروف به كاشى پز. وى از نوادگان ملا محمدباقر محقق سبزوارى بود. در كربلا به دنيا آمد. مقدمات را در عراق فراگرفت. در شانزده سالگى به همراه خانواده اش به اصفهان رفت و در آنجا ساكن گرديد و به تحصيل مقدمات پرداخت. او معاصر با حاج ميرزا رضا كرباسى بود. در اصفهان و نجف از محضر علماى بزرگى چون شيخ انصارى و شيخ محمدباقر مسجد شاهى و شيخ محمدباقر همدانى و آقا ميرزا محمدباقر خوانسارى چهارسوقى و آقا ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و آخوند ملا محمد كاشانى تلمذ نمود. او علوم غريبه را از ملا هادى سدهى آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى و ادبى و رياضيات و هيئت و نجوم متبحر بود. او سالها در خانه خود، جنب مسجد سيد، حوزه ى درس داشت. به عربى و فارسى شعر مى گفت. در اصفهان درگذشت

و در صحن تكيه ى ميرزا رفيعا دفن شد. از آثارش: «مرآة المصنف»، در شرح حال ميرزا محمد رضا كرباسى مؤلف «انيس الليل»، كه در حاشيه ى همين كتاب به چاپ رسيده است؛ «ديوان» شعر، در مدايح و مراثى پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)، نزديك به شش هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (548 -547)، الذريعه (287/ 20 ،1308/ 9 ،464/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3220 -3216/ 5)، فرهنگ سخنوران (1011)، مؤلفين كتب چاپى (821 -820/ 6).

مدرس تبريزي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1296 ق)، عالم دينى و محقق. معروف به مدرس. در تبريز به دنيا آمد. ادبيات عرب و مقدمات و فقه و اصول را در مدرسه ى طالبيه ى تبريز فراگرفت. او رياضيات را در محضر ميرزا عبدالعلى منجم و معقول را در محضر آقا ميرزا على لنكرانى، از شاگردان ميرزا ابوالحسن انگجى و آيت اللَّه ميرزا صادق مجتهد تبريزى، كه هر دو از مراجع تقليد بودند، استفاده نمود. وى از سيد محمد حجت تبريزى و سيد صدرالدين صدر و شيخ محمدعلى مجتهد شاه آبادى و شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران اجازه اجتهاد گرفت و از شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و سيد محمدعلى هبةالدين شهرستانى و شيخ آقا بزرگ تهرانى اجازه روايت گرفت. او مدت دوازده سال، در اواخر عمرش، در مدرسه ى سپهسالار تهران به بحث و تأليف و تحقيق پرداخت. در تبريز درگذشت و در طوبائيه دفن شد. از آثارش: «ريحانة الادب»، در شرح حال بيش از پنج هزار نفر از علما و فضلا؛ «كفاية المحصلين»، در شرح «تبصرة المتعلمين» علامه حلى؛ «كفاية المحصلين»، در شرح «تبصرة المتعلمين» علامه حلى؛ «نثر اللآلى»، در شرح «نظم اللآلى» ميرابوالقاسم قارى

عصر شاه عباس ثانى، در تجويد؛ «غاية المنى فى تحقيق الكنى»؛ «قاموس المعارف»؛ «حياض الزلائل»، كه حاشيه ى طهارت «رياض المسائل» است؛ «فرهنگ نوبهار»؛ «فرهنگ بهارستان»؛ «فرهنگ نگارستان»؛ «الدر الثمين» يا «ديوان المعصومين (ع)»؛ «امثال و حكم تركى آذربايجانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (54/ 24 ،99/ 18 ،17/ 17 ،219 ،193 ،23/ 16 ،342/ 11 ،66/ 8 ،475 -747/ 3)، ريحانه (37 -2 / 8 ،271 -269/ 5)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (249/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1459 -1457/ 14)، لغت نامه (ذيل/ مدرس)، مستدركات اعيان الشيعه (188/ 1)، معجم المؤلفين (51/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (396 -394/ 4).

مدرس خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمّد اسماعيل، عالم فاضل، و حكيم محقّق، از مدرّسين مدرسه ي چهارباغ اصفهان است.

در خدمت آقا محمد بيد آبادى، و ملا اسماعيل خواجوئى، و حاج سيد مهدى بحر العلوم درس خوانده است.

در اعيان الشيعه (7: 103) به نقل از تجربة الاحرار گويد: احدى شرح دروس آقا حسين خوانسارى را مانند او تدريس نمى نموده است.

وى را كتب و رسائلى است، از آن جمله است:

1- تعليقات بر كتاب كافى 2- تعليقات بر كتاب من لا يحضره الفقيه 3- تعليقات بر تهذيب 4- تعليقات بر استبصار 5- تفسير قرآن مجيد 6- حاشيه بر تفسير كاشى 7- شرح نهج البلاغه؛ و غيره

صاحب عنوان در اواخر ذيحجّه سال 1202 و يا على المشهور [؟] 1203 وفات يافته، در ايوان علما در نجف اشرف مدفون گرديد.

خاندان خاتون آبادى يكى از خانواده هاى علمى و روحانى اصفهان مى باشد كه مدّت چهار قرن در اصفهان رياست علمى و روحانى داشته و عدّه اى كثير عالم و اديب و شاعر و مجتهد

در بين آنها بوده است كه ذيلاً به نام برخى از آنها اشاره مى شود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس خراساني، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و حكما و مدرّسين حكمت در اصفهان، و از شاگردان آخوند ملا على نورى بوده، و در شب غرّه ماه صفر سال 1281 وفات يافته است. تدريس كتب حكمت در عصر او بدو منتهى مى شده است

در مآثر و الآثار (:183) درباره گويد: از علماى مشهور اصفهان بود، در فقه و اصول و طبّ و رياضيّات و ادبيّات جمله مهارت كلّى، و تدرّبى عظيم داشت.

صاحب عنوان: طبيبى فقيه، و فقيهى حكيم، و عالمى اديب بود. در نزد پدر، و ميرسيد محمّد شهشهانى، و ملاّ حسين على تويسركانى، و مير محمّد صادق كتابفروش، و حاج سيد اسداللَّه بيدآبادى و ديگران در طبّ و حكمت تحصيل نموده است.

در مداواى بيماران و علاج امراض، نفسى عيسوى داشته، و تدريس طبّ قديم در زمان او بدون منحصر بوده است.

در 6 جمادى الاولى سال 1327 قمرى وفات يافته، در يكى از اطاقهاى غربى تكيه مزبور مدفون شد.

از آثارش كتابى مختصر در وبا به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس قراچه داغي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى مدرس قراچه داغى فرزند حجةالاسلام ملا على از علماء بزرگ و مدرسين سطوح عاليه تبريز بوده اند.

تولد مرحوم در حدود 1265 قمرى- در آوانسرا از مضافات تبريز واقع شده و مرحوم والدش ايشان را در سن چهارده سالگى به تبريز آورده و در مدرسه طالبيه كه مركز محصلين علوم دينيه آذربايجان است مشغول به تحصيل شد و در سن بيست و پنج سالگى از مقدمات و سطوح فارغ گرديد و مدت پنج سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا محمدعلى بزرگ خاندان قراچه داغى و آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن مجتهد به تحصيلات

خارج فقه و اصول پرداخته و چون عازم رفتن به نجف اشرف شدند و آيات عظام مذكور ايشان را مستغنى دانسته و از هجرت به آن سامان منع و امر به تدريس فقه و اصول و ادبيات در حوزه علميه تبريز نمودند و جماعتى از فضلاء آذربايجان و بالاخص تبريز كه بعضى از آنان در قيد حياتند در خدمت ايشان تلمذ نموده اند.

سفرى در مصاحبت مرحوم شمس العلماء به مكه معظمه مشرف و پس از مراجعت چند روزى در اسلامبول اقامت نموده و پس از آن مراجعت به تبريز و به تدريس مشغول شدند و با اينكه آن مرحوم معاصر آيات عظام تبريز مانند مرحوم آقا سيد ابوالحسن انگجى و آقا ميرزا محسن مجتهد و ميرزا صادق و ميرزا رضى زنوزى و حاج سيد محمد مولانا و حاج سيد مرتضى خسروشاهى و غير هم بودند درس آن مرحوم شهرت بسزائى داشته و مورد قبول عامه بوده است.

بعد از قيام تبريز در زمان رضاخان (زنديق قزوينى) كه اكثر معممين مجبور به تغيير لباس و اتحادالشكل شدند. آن مرحوم با تصويب و تائيد مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى به تصدى تدريس معاف از تغيير شده و با لباس مقدس روحانيت انجام وظيفه داده تا در شب چهاردهم ماه مبارك رمضان سال 1353 قمرى بدرود حيات گفته و بنابر وصيتش در قم در جوار شاهزاده ابراهيم به خاك سپرده شده است.

داراى شش فرزند ذكور و اناث بوده و دو نفر از دختران آن مرحوم داراى مقام فضل و كمال بوده و در خدمت آن مرحوم تحصيل ادبيات و شرايع نموده بودند.

پسران آن مرحوم كه اكنون در قيد حياتند به نام:

1-

ثقةالاسلام والمحدثين حاج ميرزا محمود مدرس ساكن تهران و از راه منبر به ارشاد مردم مشغولند.

2- ميرزا محمد ساكن قم كه از طلاب قديمى قم بوده و بعداً به كار فرهنگ و غيره پرداخته و اكنون بازنشسته است.

3- آقاى حاج ميرزا على مدرس كه از صلحاء و مقيم شهر رى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مدرس قميشه اي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد اسماعيل بن مير عبدالباقى بن مير عابدين طباطبائى.

عالم مجاهد جليل، و مجتهد سياسى، جامع معقول و منقول، فقيه متكلّم. اصل ايشان از سرايه از دهات كچويه بلوك اردستان مى باشد، به شهرضا منتقل شده و مير عبدالباقى در آنجا از دنيا رفته و مدفون شده است.

مدّرس در حدود سال 1287 در سرايه متولّد گرديده، و در نزد پدرش كه از افاضل خطبا و فضلا بوده مقدّمات علوم را بياموخته، در شش سالگى به اتفّاق خاندانش به شهرضا منتقل گرديد. در حدود 1308 پدرش وفات يافته است.

مشاراليه مدّت سيزده سال در اصفهان نزد فضلاى اين شهر مانند: ميرزا عبدالعلى نحوى، و جهانگير خان قشقائى، و آخوند كاشى، و آقا محمود مغنى و ديگران تحصيل نموده، و مدّت هفت سال در نجف به درس آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند خراسانى، و ملاّ على نهاوندى حاضر شده، سپس به اصفهان مهاجرت نموده و در مدرسه جدّه سكونت كرده، و در فقه و اصول به تدريس اشتغال جسته.

سپس در دوره دوّم انتخابات مجلس شوراى ملّى، به عنوان مجتهد طراز اول از طرف علما انتخاب و شركت نموده، و در دوره بعد، از طرف مردم طهران انتخاب گرديده، و جمعاً 5 دوره در مجلس شركت داشته، ضمناً در مدرسه سپهسالار

نيز تدريس مى نموده است.

در اين ادوار به عنوان ليدر اقلّيّت شناخته شده، و دو مرتبه او را مى خواسته اند ترور كنند كه در هر دو دفعه جان بدر برده. سالها در شهرهاى مختلف زندان بوده، سرانجام در شب 28 رمضان المبارك سال 1357 در كاشمر شهيد شده، در امام زاده آنجا مدفون گرديد.

آقاى ابراهيم خواجه نورى در كتاب: «بازيگران عصر طلايى»، و آقاى حسين مكّى در كتاب: «مدّرس قهرمان آزادى»، و آقاى عبدالحسين هوشمند راد شيرازى در كتاب «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس»، و مرحوم عبداللَّه مستوفى در «شرح زندگانى من» و ديگران شرح حال او را نوشته اند، طالبين مراجعه نمايند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس يزدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مدرس يزدى از علماء اعلام و مدرسين عظام حوزه علميه مشهد مقدس بودند.

وى در سال 1282 و يا 83 قمرى در يزد متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح مهاجرت به مشهد نموده و متون فقهى را تكميل و به درس خارج مرحوم آقازاده كفائى و آيت اللَّه قمى و آيات ديگر شركت نموده و از مبانى علمى آنان بهره ها برده و ضمنا به تدريس سطوح متوسط و عالى پرداخته و غالب فضلاء خراسان از محضرش استفاده نموده و هم در مسجد حاج ملا هاشم اقامه جماعت نموده تا در هفدهم ربيع الاول 1391 قمرى بدرود حيات گفته و با تشييع جنازه مجلل و كم نظيرى در دارالسياده حضرت رضا (ع) مدفون گرديدند.

نگارنده گويد: مرحوم مدرس يزدى عالمى پارسا و متقى و مورد توجه عموم مردم مشهد و بالاخص حوزه علميه بودند و در مراسم تشييعش بيش از بيست هزار نفر شركت نمودند.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس يزدي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن ميرزا محمدعلى مدرس يزدى از شاگردان مرحوم صاحب جواهر است و در علم و دانش مقامى ارجمند دارد. از آثار علمى اوست كتاب شوارع الاسلام الى شرايع الاسلام كه بعض از كتب شرايع محقق را شرح كرده است. وى در سن سى سالگى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس يزدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمد. عالم فاضل محقّق زاهد متّقى، تمام سطوح فقه و ادبيّات عرب را در مدرسه صدر تدريس مى فرموده، و عدّه اى كثير از محضرش مستفيد مى شدند. عمرى را به قناعت و زهد و استغناى طبع گذرانيد، و از راه تصحيح كتب، اعاشه مى فرمود.

در 15 شعبان سال 1353 وفات يافته، در يكى از اطاقهاى شمالى تكيه بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال بن حجةالاسلام والمسلمين حاج ميرزا احمد مدرس يزدى از علماء ابرار و فضلاء اخيار مشهد بودند.

وى در سال 1327 قمرى متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات از درس خارج آيات و مدرسين بزرگ استفاده نموده و خود به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت نموده تا در 23 محرم سال 1379 قمرى از دنيا رفته و در غرفه آخر شمالى صحن عتيق مدفون گرديدند.

داراى طبع شعر بودند و گاه و بيگاه اشعارى در مدح و مراثى اهل بيت عليهم السلام مى سرودند از آثار او ديوان كوچكى موجود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير سيد حسن مدرس. عالم فاضل صالح، در 1253 متولّد، و در 1319 وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد. مقدّمات علوم را در اصفهان آموخته، و در سال 1271 به عتبات جهت تكميل تحصيلات مهاجرت نموده، و نزد شيخ انصارى و ديگران تحصيل نموده، و در 1291 به اصفهان مراجعت كرده، به درس و بحث و اقامه جماعت پرداخته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرسي سعيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن سيد هاشم بن محمد بن محمدعلى بن علينقى بن حسين بن محمدسعيد بن محمدامين بن محمدكبير بن محمدرضى بن محمدمحسن بن غياث الدين الحسينى الحسنى: از علماء و ائمه جماعت شهرستان يزد بودند.

وى در روز يكشنبه 28 ج 2 سال 1284 قمرى در يزد به دنيا آمده و در همانجا تحصيل علم و كمال نموده و از محضر علماء بزرگ شهرستان يزد مانند ابوالزوجه اش آيت اللَّه حاج سيد مرتضى مدرس و ديگران استفاده علمى نموده و بعد به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا در شب جمعه 18 محرم 1365 قمرى كه در سن 71 سالگى بدرود حيات گفته و در مقبره عطارها واقع در قبرستان (جوى هرهر) يزد مدفون شده است.

آن مرحوم داراى دو پسر كه از دانشمندان و مروجين معاصرند و يك دختر كه همسر مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدتقى محققى لاهيجانى كه حدود ده سال از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رهبرى مردم مسلمان (هامبورك) آلمان را داشتند بودند.

آقاى محققى داماد مرحوم آيت اللَّه مدرس سعيدى از دانشمندان روشنفكر و داراى علوم قديم و جديد و استاد در علم هندسه و هيئت و تشريح در قم بودند و سالها

در مسجد مرحوم سعيدى در يزد اقامه جماعت مى نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي يزدي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى مدرسى حسنى طباطبائى يزدى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى (طاب اللَّه ثراه) از علماء محترم و مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف اشرف در قم مى باشند.

ايشان در شب جمعه اول جمادى الاول سال 1358 قمرى هجرى در نجف اشرف متولد شده و در سن هفت سالگى به مكتب خانه قديم رفته و در مدت چهار سال خواندن و نوشتن را تكميل نموده و به تحصيل مقدمات پرداخته و در خدمت والد ماجدش و نيز داماد بزرگشان حاج سيد محمدباقر مدرسى ادبيات را به پايان رسانيده و سطوح متوسطه و نهائى را در خدمت حاج شيخ على اصغر اراكى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خلخالى خوانده و نيز خيارات مكاسب را در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ غلامرضاى باقرى نجف آبادى (مقيم مشهد مقدس) تلمذ نموده و جلدين كفايه را از محضر والدش استفاده نموده و به درس خارج اصول آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى شركت و هم به خارج اصول و فقه والد خود حاضر شده و در سال 1383 قمرى به دريافت اجازه اجتهاد مطلق از مرحوم آقاى شاهرودى و والد بزرگوارش نائل گرديده و در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه والدش فوت كردند به درس خارج اصول آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى حاضر شده و يكدوره اصول را از ايشان استفاده نموده و هم از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى بهره مند و چندى هم از ابحاث فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم استفاده كرده و عمده مبنا و آراء ايشان همان نظريات

و مبانى والد بزرگوارش حاج سيد يحيى مرحوم بوده و مى باشد و حضور در دراسات آيات عظام مذكور مبدل و مغير نظريات ايشان نشده بلكه بيشتر معتقد به صحت مبناء آن مرحوم گرديده و در سن بيست و پنج سالگى مشغول به تدريس خارج فقه و اصول شده و پس از تسفير به ايران هم كه در حوزه علميه قم اقامت نموده به گفتن درس خارج اشتغال دارند و عده اى از محضرشان استفاده مى كنند.

آثار علمى ايشان

1- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى از اول تا آخر.

2- كتاب مضاربه در حدود هشت صد صفحه كه آماده چاپ است.

والد ماجدشان آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى يكى از اكابر فقهاء و مجتهدين بيت جليل مدرسى يزدى بوده اند. ايشان در يزد متولد شده و پس از طى مقدمات و سطوح نهائى در سال 1341 قمرى راس دومين سال تأسيس حوزه علميه قم از يزد به قم آمده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و در سال 1351 قمرى مجتهدا مهاجرت به نجف اشرف نموده و مستقيما به درس مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى شركت و استفاده نموده و خود مستقيما به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و يكى از اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه علميه گرديده تا در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه بدرود حيات گفته و در جوار جد گراميش در يكى از حجرات صحن مطهر مدفون گرديده است.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمند بوده است.

1- جناب حاج سيد محمدعلى ياد شده.

2- حاج سيد

عباس مدرسى يزدى كه ذكرش درگذشت.

سيد محمدعلى متولد 1358 ق از فضلاء حوزه علميه نجف و مانند والدش داراى ملكات فاضله و اخلاق حميده و متواضع مى باشد از آثار اوست تقريرات درس والدش در فقه و اصول و نيز تقريرات مرحوم آيت اللَّه شاهرودى و آيت اللَّه بجنوردى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فرزند فاضل كامل آقا سيد محمد مدرس طباطبائى يزدى از سلسله جليله مدرسيه از علماء معاصر يزد است.

وى در سال 1295 قمرى متولد و پس از دوران مكتب و پرورش در حجر والد مبرورش كه از علماء معروف يزد به شمار مى رفتند تربيت علمى و اخلاقى يافته و نيز از محضر اساتيد ديگر يزد كسب مقدمات و فقه نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد يحيى موسوى كه از مفاخر علماء و آيات عظام يزد بودند بالغ بيست سال استفاده نموده و ساليان دراز در مدرسه مصلى صفدرخان به تدريس سطوح پرداخته و عده بسيارى كه به مقامات عاليه علمى نائل شدند از محضر ايشان كسب علم و فيض نموده اند.

و نيز ايشان سالهاى متمادى در مسجد مصلى و مسجد بياقخان و مسجد فرط در سه وقت اقامه جماعت نموده و ضمنا مردم را با بيانات خود مستفيض مى نمودند و در طول عمر جز به كار تحصيل و تدريس و امامت اشتغال نداشتند تا در اواخر عمر كه به واسطه ضعف و كسالت بسترى و متقاعد از خدمت گرديده و بالاخره در سال 1380 قمرى وفات و در جنب امامزاده جعفر يزد مدفون و از خود دو فرزند روحانى به نام آقا سيد محمد و آقا سيد جواد به يادگار گذارده

كه هر دو به انجام وظائف روحانى خود موفق مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد مدرسى فرزند حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد احمد مدرسى مذكور از ائمه جماعت معاصر يزد مى باشند.

وى در سال 1344 قمرى در يزد متولد شده و در تحصيلات ابتدائى و فارسى را تا حدود كلاس 9 خوانده و پس از آن به تحصيل علوم دينى پرداخته و بيشتر از مرحوم والدش استفاده نموده.

و چند ماه قبل از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى در سال 1364 ق در سن بيست سالگى به قم مهاجرت و از محضر اساتيد بزرگ بالخصوص مرحوم آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى بهره مند شده و بعد از آن از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه گلپايگانى مستفيض گرديده.

ولى به واسطه عروض كسالت در سال 1372 قمرى به يزد مراجعت و تا هم اكنون به انجام وظائف دينى و روحى از قبيل امامت در مسجد بياق خان و تدريس در جامع امير چقماق و مدرسه مصلى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مدرسى يزدى فرزند مرحوم عالم ربانى حجةالاسلام حاج سيد محمود مدرسى يزدى (داماد معظم آيت اللَّه حاج آقا مجدالدين محلاتى شيرازى) يكى از چهره هاى درخشان حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و عمل و متانت و مناعت طبع و بزرگوارى آراسته است و اكنون ساليان دراز است كه در آمريكا (واشنگتن) به خدمات دينى و فرهنگى در آن منطقه باخترى اشتغال دارد و خدمات چشمگيرى هم انجام داده است.

آقاى مدرسى در سال 1314 شمسى در قم به دنيا آمده و در بيت دانش و ورع پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح اوليه

و عاليه را از مدرسين و اساتيد حوزه علميه آموخته و چند سالى هم از دروس آيات عظام استفاده كرده و زبان انگليسى و غيره را نيز فراگرفته و براى خدمت بيشتر سفر به اروپا و امريكا نموده و چندين سالست كه در امريكا و در دانشگاه واشنگتن اشتغال به تدريس علوم و فنون اسلامى و تبليغ احكام و ترويج دين مبين اسلام و تنوير افكار دانشجويان و غيره دارند.

آقاى مدرسى با بيت شريف محلاتى شيراز وصلت نموده و صبيه آيت اللَّه حاج شيخ مجدالدين محلاتى فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ بهاءالدين محلاتى شيرازى را در اختيار دارند و بسيار مورد علاقه اين بيت مخصوصا پدر همسر خود مى باشند.

آقاى مدرسى داراى تأليفات ارزنده هستند كه به زبان فارسى و انگليسى به طبع رسيده است و متاسفانه تاكنون فهرست آن به دست حقير نرسيده كه در اينجا منعكس نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مدرسي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس متولد 1363 ق فاضلى جليل و خوش مجلس و محاوره و مانند برادر مذكورش داراى محامد اخلاق مى باشد از آثار او تقريرات درس ميرزا باقر زنجانى در فقه و اصول و رساله اى در فروع علم اجمالى و رساله اى در جوائز سلطان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن آيت اللَّه آقا سيد احمد مدرسى متولد 1335 قمرى از علماء و ائمه جماعت معاصر يزدند.

وى غالب تحصيلاتش را در يزد از مرحوم والدش فراگرفته و پس از آن به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى استفاده نموده و بعد به واسطه عوارضى به يزد مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا سيد على مدرس كه از مفاخر علماء شيعه در عصر خود بودند و نيز آيت اللَّه حاج ميرزا آقا مدرس فرزند گرامى آن مرحوم استفاده نموده سپس در مدرسه مصلى يزد به تدريس سطوح عالى پرداخته و در مسجد فرط اقامه جماعت نموده و قريب بيست سال است كه در تابستانها در طزرجان يزد كه نسبتا منطقه ييلاقى آنجاست امامت و تدريس در مدرسه علميه توفيقيه كه به همت و مساعى جميله ايشان بنا شده مى نمايند.

داراى چهار پسر به نامهاى زير 1- آقا سيد محمدحسين كه از محصلين علوم دينيه است 2- آقا سيد محمدصادق 3- آقا سيد محمدكاظم 4- آقا سيد احمد مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ثقه الاسلام والمسلمين حاج سيد محمود مدرسى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و اصحاب عاليمقدار مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حاج شيخ محمدتقى بافقى بوده كه در قم مى زيسته و به فضل و تقوا و پرهيزكارى موصوف بوده فرزندان ارجمندى دارد كه در ميان آنها آقاى حاج سيد حسين مدرسى از افاضل محصلين و نويسندگان بنام حوزه علميه است و تاليفات مطبوع و مخطوطى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مدقق خراساني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر واعظ معروف (به حاج مدقق) از اساتيد منبر و بزرگان وعاظ مشهد و خراسان بودند. آن مرحوم عمرى را در جوار حضرت رضا (ع) به تبليغ دين و تنوير افكار و نشر معارف اسلام گذرانيده و بعد از 1380 قمرى وفات نموده و در آستانه مقدسه رضوى به خاك رفته است. از يادگارها و باقيات الصالحات او فرزند ارجمندش جناب دانشمند گرامى آقاى حاج شيخ محمد مدقق است كه از وعاظ و محدثين معاصر مى باشد و چند سالست كه از مشهد به تهران منتقل و اشتغال به منبر و خدمات دينى و تبليغى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد مدنى گنابادى از علماء مبارز و مروجين مجاهد معاصر خراسانست در شهرستان گناباد. وى در حدود 1345 قمرى در گناباد به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح در مشهد مقدس و استفاده از محاضر مدرسين حوزه علميه مشهد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى فقهاً و اصولاً استفاده كامل نموده و مفتخر به دريافت اجازات و مدارك علمى شده سپس مراجعت به ايران و زادگاه خود منطقه گناباد كه مركز تبليغات سوء و خرافات و موهومات صوفيهاى گنابادى (ملا سلطانعلى) و فرزند ضال و گمراه او شده بودند و نياز كامل و احتياج مبرمى به يك رهبر صالح و آگاه و مبلغ مبارز و مجاهد پارسائى مانند ايشان داشت و جداً به مضمون و مفاد آيه نفر (و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم...) مصداق آن بود نموده و به اقامه جماعت و ترويج

دين پرداخته و بدعتهاى صوفيها را فاش و برملا كرده و سرسختانه با آن مبارزه نموده به طورى كه در آن منطقه خط بطلان بر آنان كشيده و عموم مردم آن ناحيه را روشن و از گمراه شدن نجات و از تبليغات باطله آنان جلوگيرى به عمل آورده است.

آقاى مدنى گذشته از مبارزه با دراويش و صوفى گرى خدمات چشم گيرى در مناطق آسيب ديده و زلزله زده قاينات و گناباد و طبس از خانه سازى و تداوى مجروحين و مصدومين حادثه مولمه زلزله نموده و عده اى را از مرگ نجات داده و كمكهاى بسيارى به نجات يافته گان از مرگ نموده و در انقلاب اخير ايران هم در آن منطقه سهم بزرگى دارد زيرا رهبرى رزمندگان و جوانان و مردم غيور و مسلمان مبارز آن حدود بر عليه طاغوت و عمال جنايتكار آن را به عهده داشته و قاطعانه با رژيم كثيف شاهنشاهى شاه مخلوع (محمدرضا پهلوى) پيكار نموده تا به فضل خدا پيروزى و سقوط سلطنت ديكتاتورى و اعلام جمهورى اسلام به رهبرى آيت اللَّه العظمى امام خمينى مدظله گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مراغه اي، سعادت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى سعادت مراغه اى از علماء خدوم و مبارز آذربايجان است در شهرستان مراغه. ايشان در حدود 1342 قمرى در يكى از مضافات مراغه به دنيا آمده و پس از خواندن اوليات در شهر مراغه به تبريز عزيمت و از آنجا مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از مدرسين بزرگ به درس خارج آيات عظام مرحوم بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و ديگران حاضر شده و از محاضر آنان استفاده ها نموده آنگاه به وطن مراجعت و به خدمات دينى و روحى

از قبيل اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته و در اثر فعاليتهاى طاقت فرسا و حسن نيت محبوبيت خاصى پيدا نموده و مورد اعتماد مراجع و بالاخص آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى گرديده.

حاج آقاى سعادت در مراغه و حومه آن آثار زيادى از خود به يادگار گذارده و همواره درب منزلش به روى مردم آشنا و بيگانه باز و با آغوش باز از واردين پذيرائى و سعى بليغ در انجام مقاصد آنان مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مراغه اي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم مراغه (داماد مرحوم شيخ مرتضى برادر محدث قمى حاج شيخ عباس) از علماء قدماء حوزه علميه قم و شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران مى باشند وى عالمى فاضل و دانشمندى ورع و متقى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مراغه اى از علماء و ائمه جماعت معاصر مراغه است.

وى در مراغه به دنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و اوليات و قسمتى از سطوح در مراغه و تبريز به قم مهاجرت و سطوح را تكميل و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت كوهكمرى فقها و اصولا استفاده نموده و بعد مراجعت به مراغه و تاكنون به خدمات دينى از اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آشيخ ميرزا رضا مراغه اى عالمى جليل و فاضلى كامل از معاصرين معروف (به صدر مراغه اى) بوده و در مراغه خدمات بسيار و ترويج بى شمار نموده تا بعد 1335 به رحمت حق پيوسته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، طرماح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ طرماح مراغه اى عالمى فاضل و خطيبى كبير از ائمه جماعت مراغه بوده و در مسجد (آقا محمدتقى) اقامه جماعت داشته و در حدود 1330 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عباسعلى مشهور (بثقه الاسلام) بن شيخ عبدالائمه بن ملا زين العابدين بن ملامحمد مجتهد مراغه اى متولد 1303 فقيهى بارع و عالمى فاضل از شاگردان آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى بوده و در سال 1326 به مراغه مراجعت و مرجعيت عامه پيدا نموده تا در 25 ذى القعده 1360 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، عبدالائمه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالائمه بن ملا زين العابدين مشهور به حاج ملازينال بن ملامحمد مجتهد مراغه اى متولد 1255 ق عالمى جليل از شاگردان علامه حاج شيخ زين العابدين مازندرانى در كربلا بوده و در سال 1305 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن ملا عباسعلى مراغه اى عالمى فقيه و زاهدى عابد از شاگردان ملا محمد فاضل ايروانى در نجف و ميرزا بزرگ شيرازى در سامرا بوده و در مراغه رياست و مورد توجه عموم بالخصوص نماز جماعتش پرجمعيت و بااهميت بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغه اي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن آغا جعفر (پيش نماز) بن ملا عباسعلى بن آغا جعفر بنابى مراغه اى عالمى بزرگ بوده و در سال 1337 ق وفات نموده. مرحوم جدش ملاعباسعلى صاحب مسجد و موقوفات و آثار خير بسيارى بوده كه تاكنون باقى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغي، اسحاق

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسحاق مراغى از اجلاء علماء و معروف به مجتهد مراغى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن عباسعلى بن جعفر مراغى بنابى عالمى بزرگ معروف به پيشنماز بوده و در حدود 1280 ق به رحمت حق پيوسته و مرحوم والدش ملاعباسعلى از بزرگان علماء و اهل تصنيف و صاحب كرامت بوده و در حدود 1260 وفات نموده است.

وى فرزند دانشمند و خطيبى به نام آشيخ محمدعلى داشته كه در سال 1337 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى مراغى از علماء ادباء و اتقيا و مقدسين مراغه و بسيار متعصب و متصلب در دين بوده و در حدود 1330 قمرى وفات نموده و مسجد آقا محمدتقى مراغه منسوب به ايشانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرتضوي كروني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسين بن سيد عبدالله.

عالم جليل، و محدث بى بديل، فقيه اديب مفسر متكلم، از مفاخر علمى عصر حاضر. در اصفهان و طهران و نجف اشرف تحصيل نموده، به اصفهان مهاجرت كرده، و پس از سال ها به طهران منتقل شده، و تا آخر عمر در آن شهر به وعظ و ارشاد و تفسير پرداخته، جلسه ى تفسير قرآن ايشان از هر حيث ممتاز بوده، و عده اى زياد از فضلا از آن مستفيد مى شدند.

در ذى قعده ى سال 1367 به سن متجاوز از هفتاد و پنج سالگى در طهران وفات يافته، در قم مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مرتضوي ميانجي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1332 ق)، عالم دينى و مصحح. در يكى از روستاهاى ميانه ى آذربايجان به دنيا آمد. مقدمات را در قم فراگرفت و در 1355 ق به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه خويى استفاده نمود. در حدود 1369 ق به ايران آمد و در تهران سكنى گزيد و در يكى از مساجد به اقامه ى جماعت و انجام امور دينى پرداخت. از آثارش: «العيون العبرى»، در مقتل سيد الشهداء (ع)؛ «اطائب الكلام من مهابط الوحى و الالهام»، در حالات چهارده معصوم (ع)؛ تصحيح كتابهاى «وسائل الشيعه»، « شرح نهج البلاغه» خوئى، «احقاق الحق» آيت اللَّه مرعشى و كتاب «بحارالانوار» علامه مجلسى؛ مقدمه و پاورقى بر كتاب «حقايق» علامه فيض كاشانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (577 -576/ 4).

مرتضوي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جمال الدين مرتضوى است كه از افاضل خطباء و رعاظ معاصر تهران مى باشند.

ايشان در تهران متولد شده و در بيت چنان پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين فراگرفته و از راه منبر به تبليغ احكام و نشر معارف اسلام بالاخص اهل البيت عليهم السلام با بيانى شيوا پرداخته و شنوندگان و شيفتگان خاندان رسالت بالاخص سالار شهيدان را مستفيض و بهره مند مى نمايند و واقعا مصداق حديث شريف نبوى صلوات اللَّه عليه و آله هستند. (و ولد صالح يستغفر له).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين مرتضوى معروف به حاج آقا كمال مرتضوى فرزند عالم جليل و فقيه نبيل مرحوم حاج سيد محمدكاظم مرتضوى انار اللَّه برهانه از معاريف دانشمندان و مشاهير علماء و گويندگان تهرانست. مرحوم والدش ميلاد او را چنين ياد نموده است.

ولادت نور چشم سيد محمدحسين ملقب به كمال الدين صانه اللَّه عن آفات السموات والارضين وجعله من العلماء العاملين لشريعه جده سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله الطاهرين خاتم النبيين و المهتدين بعده اميرالمؤمنين واحد عشر من ولده ائمه المعصومين، بعد طلوع صبح صادق من شهر جمادى الاولى 1336 هجرى قمرى واقع شده.

وى پس از پرورش در بيت و حجر چنين پدر بزرگوارى دروس اوليه و مقدمات و ادبيات را در تهران خوانده سپس عزيمت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه علميه قم آموخته سپس به تهران برگشته به خدمات دينى از قبيل تشكيل جلسات مذهبى و اقامه جماعت در مسجد فاطميه خيابان هفده شهريور (شهباز سابق)

و گفتن تفسير و معارف اسلامى و معارف اهل بيت رسالت عليهم السلام پرداخته و از اين راه ايفاء وظيفه نموده تا در اين اواخر كه به واسطه كسالت اعصاب حليف بيت و جليس خانه اش گرديده است.

داراى تأليفاتى مخطوط مى باشند كه به واسطه كسالت و موانع ديگر ناتمام مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرعشي نجفي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدجواد ملقب به نجم الدين مرعشى نجفى سومين فرزند آيت اللَّه العظمى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قدس اللَّه سره، در فروردين 1326 شمسى ديده به جهان گشوده، و در حجر و دامن مادر عفيفه و با تقوايش صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عباس فقيه مبرقع مدفون در ايوان آئينه حضرت معصومه عليهاالسلام كه نوه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى برادر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى بوده پرورش يافته و پس از اتمام دوره ابتدائى و متوسطه و گرفتن ديپلم به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و سطوح را از اساتيد ياد شده:

حاج شيخ مهدى بيگدلى و حاج سيد محمدتقى جواهرى و حاج شيخ محمدصادق نصيرى و حاج شيخ احمد كريمى و آقاى صلواتى و علوى گرگانى و قسمت عمده سطح و خارج فقه و اصول را از محضر والد ماجدش استفاده نموده و در زمان حيات آن بزرگوار به امر معظم له در دو نوبت صبح و ظهر به جاى ايشان در مسجد بالا سر و مسجد موزه آستانه مباركه حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام اقامه جماعت نموده و پس از رحلت آن بزرگوار در شبها هم به جاى ايشان نماز و مانند زمان آن مرحوم مردم مجاور قم و غيره به نماز او اقبال و توجه و

از جهت كثرت اول نماز جماعت قم مى باشد.

ايشان مضافا بر فضيلت نسبى شرافت سببى هم دارند زيرا داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى سبط انصارى از علماء محترم تهران و مدرس و امام مسجد و مدرسه مروى تهران مى باشند كه آن مرحوم داماد مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود مسجد جامعى والد آيت اللَّه حاج ميرزا محمدحسين و مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا مصطفى و حجةالاسلام حاج ميرزا مسيح مسجد جامعى بوده اند.

از طرف مرحوم والدش متولى و سرپرست مدرسه مؤمنيه و مدرسه مهديه و حسينيه آن مرحوم مى باشد.

آثار و تأليفات ايشان

مترجم محترم ما داراى تأليفات ارزنده اى هستند كه از نظر خوانندگان مى گذرانم .

1- چهره درخشان امام زمان عجل اللَّه فرجه الشريف (در ترجمه الزام الناصب 3 جلد).

2- نهضفت خونين حسين عليه السلام ترجمه مع الحسين فى نهضه سيد حيدر 1 جلد.

3- مناقب امام اميرالمؤمنين (ع) ترجمه مناقب ابن مغازلى.

4- قهرمان كربلا زينب كبرى (ع) ترجمه السيده زينب.

5- اخبار الزينبات يحيى عبيدلى.

6- خورشيد پنهان ترجمه البيان گنجى شافعى- كه همه اينها به طبع رسيده است.

آثار مخطوط

1- رساله راس الحسين عليه السلام.

2- تقريرات درس والدشان كتاب حدود و قصاص و ديات وارث و وديعه.

3- شروح كتب درسى تقرير درس آقاى كريمى.

4- ترجمه لالى الاخبار تويسركانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرعشي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد اسمعيل بن العلامه العلام آيه الله فى الانام حاج سيد احمد مرعشى نزيل سامرى از علماء خدوم و مروجين اسلام و خدمتگزاران حقيقى معاصر است در شهرستان اهواز.

وى در 16 ربيع الثانى 1340 قمرى در سامرى متولد شده و در سن 7 سالگى قرآن و تجويد آن را نزد يك نفر از قراء جماعت اهل سنت سامرى فرا گرفته و

دروس فارسى را نزد آقاى شيخ ابوالقاسم مروج يزدى آموخته آنگاه در كاظمين دروس ابتدائى و متوسطه را فرا گرفته و با مرحوم والدش بسامرى مراجعت و بتحصيل علوم عربى پرداخته و ادبيات و سطوح را از مدرسين سامرا آقاى شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكوئى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصرالله گلستان اصفهانى و مرحوم آيه الله ميرزا حبيب الله اشتهاردى و آيه الله حاج سيد محمد رضا شوشترى و حكمت را از مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمود شيرازى فرا گرفته و در نجف اشرف بدرس خارج مرجع اعلى آيه الله العظمى خوئى و مرحوم آيه الله كاشف الغطاء و در اهواز مدت ده سال در درس آيه الله العظمى بهبهانى حاضر شده تا بدرجه رفيعه علم و اجتهاد نائل و از بعضى از اساتيد مذكور مفتخر باجازه اجتهاد گرديده است.

در ماه رمضان 1372 قمرى بمشهد مقدس مشرف و چند ماهى توقف و در محضر علماء اعلام شهر حاضر و در كتابخانه آستانه قدس بمطالعات كتب متفرقه در علوم مختلفه مشغول و در همانجا شروع بتأليف شرح مبسوط اربعين حديث گرديده و در سال 1373 قمرى بنا بر دعوت اهالى شهرستان اهواز و بالاخص سادات مرعشى و امر عموى معظم آيه الله حاج سيد محمود مرعشى مقيم قم باهواز مراجعت و در مسجد آيه الله مرعشى مزبور اقامه جماعت و نماز جمعه نموده و ضمنا بتدريس طلاب علوم دينيه پرداخته و در سال 1381 قمرى بكمك اهالى اهواز بناء مدرسه علميه مرعشى را در خيابان كاوه اهواز گذارده و اكنون داراى چهل نفر طلبه ميباشد كه مشغول بتحصيل علوم دينيه ميباشند و

در ايام تعطيل جهت تبليغ اعزام بدهات اطراف ميشوند.

جناب حجه الاسلام حاج سيد جمال الدين صهرى واعظ شهير اصفهان در بناء و ماده تاريخ مدرسه مزبور گفته است.

دين و دانش خطه ى اهواز را آراست بزم

با جنود جهل و نادانى بسختى داشت رزم

رايت حق جعفر صادق نهاد اين پايه را

بانى خير و فقيه مرعشى با جد و حزم

بهر تاريخ بنايش خامه صهرى سرود

آفتاب علم در اهواز طالع شد بعزم

1381 قمرى

آثار و تأليفات آنجناب از اين قرار است:

1- شرح كتاب اربعين حديث 2- ترجمه استدراك فصل الخطاب حاجى نورى 3- عنوان الطاعه فى اقامه الجمعه والجماعه عربى استدلالى 4- اجوبه المسائل التستريه. 5- حاشيه بر لمعه و بر شرح آن 6- كتابى از مبدء تا معاد سه جلد در معارف و اصول عقايد كه جلد اول آن بچاپ رسيده است.

اجازات اجتهاد و روايتى معظم له از آيه الله مدرس شيرازى سامره و آيه الله كاشف الغطماء و آيت الله ميلانى و آيت الله بروجردى خداوند بر توفيقات اين مؤسس محترم علمّيه مرعشى بيافزايد و وجود ذيجودش را براى مسلمين باقى بدارد.

(تو 1340 ق)، عالم دينى. در سامرا به دنيا آمد. قرآن و تجويد را نزد يكى از قراء اهل سنت و دروس فارسى را نزد شيخ ابوالقاسم مروج يزدى فراگرفت. آنگاه به كاظمين رفت و در آنجا دروس ابتدايى و متوسطه را تحصيل نمود. سپس به سامراء بازگشت و به تحصيل علوم عربى پرداخت. ادبيات و سطوح را در محضر آقا شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكويى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصراللَّه گلستان اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه اشتهاردى و آيت اللَّه سيد محمدرضا

شوشترى و حكمت را در محضر آيت اللَّه حاج ميرزا محمود شيرازى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و در درس خارج آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه كاشف الغطاء شركت نمود. او همچنين مدت ده سال نيز در اهواز در درس آيت اللَّه بهبهانى شرك كرد و به مقام اجتهاد نايل گشت و از آيت اللَّه كاشف الغطاء و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه بروجردى اجازه گرفت. در 1372 ق به مشهد رفت و در همان جا به تحقيق و نيز تألف «شرح اربعين حديث» پرداخت. در 1373 ق به دعوت سادات مرعشى ساكن اهواز و مردم آن شهر و به امر عمويش، آيت اللَّه سيد محمود مرعشى، به اهواز رفت و در مسجد آيت اللَّه مرعشى به اقامه ى جماعت و به تدريس پرداخت. در 1381 ق مدرسه ى علميه مرعشى را به كمك مردم در اهواز بنا نمود. از ديگر آثارش: «عنوان الطاعة فى اقامة الجمعة و الجماعة»، استدلالى به عربى؛ «اجوبة المسائل التسترية»؛ حاشيه بر «لمعه» و بر شرح آن؛ «از مبداء تا معاد»، در معارف و اصول عقايد، در سه مجلد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (156 -154/ 3).

مرعشي، كمال الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 794 ق)، عالم و شاعر، متخلص به محزون. وى دومين پادشاه از سلسله ى سادات مرعشيه ى طبرستان و فرزند مير قوام الدين مشهور به ميربزرگ و از نوادگان سيد على مرعش بود. او در حديث، فقه، اصول، عرفان، معقول، تجويد و رياضيات متبحر بود و به خوبى شعر مى گفت. در 794 ق در جنگ با امير تيمور گوركانى (م 807 ق) خود و نزديكانش به اسارت درآمدند. از آثارش: «زاد القراء»، در تجويد؛ «هداية الاديب»، در علوم بلاغت؛ «منية

الحكيم»، در حكمت؛ «دليل الحيران»، در سير و سلوك؛ «بغية الفقيه»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (169/ 25 ،202/ 23 ،6/ 12 ،257/ 8)، ريحانه (291/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 168/ 8)، مجالس المؤمنين (381 -380/ 2)، معجم المؤلفين (414/ 13).

مرندي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن مرندى عالمى فاضل از شاگردان فاضل شربيانى و معاصرين او بود، و بعد از فوت آن مرحوم به ايران مراجعت و در زاويه مقدسه (حضرت عبدالعظيم) شهر رى رحل اقامت افكند، و در صحن مطهر اقامه جماعت داشت و مردم رى و تهران به او اقبال و توجه مخصوصى داشتند.

آن مرحوم در محرم سال 1349 ق به رحمت حق پيوست و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار مدفون گرديد.

از تاليفات وى كتاب 1- نوارالانوار در چند مجلد به طبع رسيده 2- بستان الابرار و يالمعات الانوار 3- مجمع النورين 4- لوامع الانوار مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بن نجف حسينى مرندى تبريزى عالمى جليل و معمر از شاگردان شيخ انصارى بوده و در 4 ربيع الاول 1318 وفات نموده. تاليفات علمى بسيارى داشته كه از آنهاست.

1- رساله اى در تعادل و تراجيح 2- درر الفوائد در اخلاق 3- مفتاح الرياض 4- الموازين در شرح قوانين و كتب ديگر كه در نزد احفادش در تبريز موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن بن ملاحسين مرندى متولد 1216 ق و متوفى 1320 ق عالمى معمر بوده و در سن يكصد و چهار سالگى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد صادق الحسينى المرندى بن العالم الجليل مير ابراهيم ابن السيد شريف السيد على بن السيد الجليل الحاج السيد زين العابدين الحسينى المرندى از فضلاء نويسندگان حوزه علميه قم است، وى در حدود سال 1350 ق در بلده مرند متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات فارسى از مرحوم والدش و مرحوم ملا زين العابدين و مروج الاحكام آقاى شيخ حسن و غيره فراگرفته و در سن 12 سالگى به تبريز آمده و به مدرسه طالبيه اقامت و دوره صرف و نحو و معانى بيان و منطق را تا مقدارى از قوانين الاصول و رسائل شيخ انصارى و كشف المراد علامه را از اساتيد بزرگ خوانده تا ماه صفر سال 1367 ق كه مهاجرت به قم نموده و سطوح عالى را در محضر اساتيد و مدرسين حوزه به پايان رسانيده و پس از آن به دروس خارج آيات عظام حوزه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله و بعضى ديگر استفاده كامل نموده و مى نمايد.

وى داراى تاليفات ارزنده مطبوع و مخطوط مى باشد كه از نظر دانشمندان مى گذرانم:

1- گناهان بزرگ در اسلام از نظر خاصه و عامه كه در سال 1388 ق به زيور طبع و نشر رسيده است.

2- قوانين كيفرى: حدود، قصاص، ديات در اسلام كه در سال 1393 به طبع رسيده است.

معظم له، در ايام تعطيل و اوقات ترويج ماه مبارك رمضان و ماه محرم و صفر براى تبليغ احكام

و نشر معارف به تهران و رضائيه مسافرت و نيز در قم جلسات خصوصى دارند كه از راه بيان خدمات نموده و مى نمايند و به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مرندي، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالحميد مرندى از علماء اعلام و دانشمندان كرام حوزه علميه قم و اصحاب و حواريين حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى است كه در حدود سال 1335 ق در مرند متولد شده و پس از طى مقدمات و ادبيات مهاجرت به قم نموده و سطوح را تكميل و به حوزه ى درس مرحوم علامه محقق آيت الله العظمى حجت حاضر شده و بيش از ده سال از فيض تحقيقات آن فقيه بزرگوار استفاده نموده و مدت 18 سال هم از محضر آيت الله العظمى بروجردى بهره مند گرديده و پس از فوت مرحوم آيت الله حجت رحمه الله متصل و منقطع به فقيه اهل بيت مرجع بزرگوار آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله گرديده و در بسيارى از خدمات دينى و روحى معظم له شركت نموده و همه روزه مرتبا به بيت العلم والفقاهه و السياده آن جناب آمده و به قسمتى از آثار علمى ايشان با عده اى از افاضل ديگر مساعدت نموده و در مسجد خيابان آبشار اقامه جماعت نموده و ترويج از شعاير دينى مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مرندي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن احمد، سيد جليل، علم فاضل زاهد، از شاگردان آقا سيد محمد باقر درچه اى و آقا شيخ مرتضى ريزى بوده، و در 1354 وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى مرحوم ريزى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مرندي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين مرندى از علماء اعلام و اجلاء فقهاء و مدرسين كربلا و از شاگردان ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و غيرهم بوده و در كربلا وفات نموده است.

از آثار اوست حاشيه كفايه و حاشيه طهارت شيخ و حاشيه مكاسب.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدباقر بن ثقه الاسلام حاج ملا عبدالمجيد الواعظ متوفى 1344 ق بن العلم العلام حاج ملا عبدمناف كه از علماء اعلام و حجج اسلامى آذربايجان بوده و در سال 1328 ق ديده از جهان بسته و داراى كراماتى بوده است.

عالمى كامل و دانشمندى فاضل و داراى مقام فضل و ادب و كمال و حسب و نسب مى باشد. در سال 1328 ق در مرند متولد شده و مقدمات و ادبيات را از والد مرحومش خوانده و سطوح را در شبستر و تبريز ديده و مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل به درس مرحوم آيت الله حايرى شركت كرده و بعد از مدتى به وطن برگشته و چهارسال اقامت نموده و باز به قم آمده و چند ماهى توقف مجددا به مرند برگشته و ده سالى توقف نموده آنگاه رسما مهاجرت به قم كرده و به درس مرحومين آيتين حجت و بروجردى رحمهماالله شركت نموده و پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردى چندى هم به درس و بحث آيت الله العظمى مرعشى نجفى حاضر شده و در خدمت آن جناب مسافرت جالبى به كاشان و مشهد اردهال نموده و خاطره آن سفر را در كتابى به نام نور باهر تاليف و منتشر نمود و هم مسافرتى در خدمت معظم له به شهر رى كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد دوم)

مرندي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد على مرندى عالمى خطيب و از ائمه جماعت موثق مرند بوده و در سال 1341 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرواريد، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر بن مرحوم ثقةالسلام آقا شيخ على اكبر مرواريد يكى از ستارگان فروزان آسمان فضل و دانش حوزه علميه قم در شمال غربى تهران و خيابان تاج است. تولد ايشان در حدود 1344 قمرى در شهر مقدس مشهد واقع شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در اوائل ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين عالى قم آموخته آنگاه به درس خارج فقه و اصول آيات عظام آقاى بروجردى و مرحوم محقق داماد و بالاخص آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى مدظله حاضر و چندين سال از دراسات و محاضر آنان استفاده كامل نموده و از اول نهضت و قيام رهبر انقلاب و قائد عظيم الشأن امام خمينى پس از رحلمت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس سره وارد صحنه مبارزه عليه فساد و امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى پهلوى گرديده و چند سالى در تبعيد و يا زندان عوامل جبار شاهنشاهى (ساواك) بسر برده ولى هرگز تسليم آنان نشده و از وظيفه مقدس جهاد با منافقين و ضد توحيدى و خلقى شانه خالى نكرده تا در دو سال اخير كه آزاد ولى ادامه به مبارزات خود داده تا به فضل پروردگار و عنايت حضرت بقيةاللَّه الاعظم عجل اللَّه فرجه الشريف و همت والاى مردم به رهبرى امام خمينى مدظله و پيكار نمودن شبانه روزى رزمندگانى كه جز توكل بر خدا سلاحى نداشتند در بيست و سوم بهمن ماه دولت منحوس بختيار را ساقط و

جمهورى اسلام اعلان گرديد.

جناب آقاى حاج مرواريد بيانى گرم و قاطع و صريح دارند و در سخنرانى و خطابه سرائى ورزيده و تسلط كامل و حافظ اكثر قرآن مجيد مى باشند. و در حال حاضر در مسجد خيابان تاج نزديكى خيابان (شهيد) نواب صفوى به امامت و خدمات دينى اشتغال و رياست كميته منطقه شمال غربى تهران كه يكى از كميته هاى چهارده گانه تهران است به عهده دارند و شب و روز مشغول فعاليت و انجام وظيفه مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مروج خراساني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر مروج متخلص به (شفيق) صاحب تأليفات كثيره از علماء و محدثين بزرگ معاصر خراسانند.

صاحب علماء و معاصرين در ص 297 گويد: حاج شيخ على اكبر واعظ الشهير به مروج الاسلام، هو العالم المحقق الالمعى و الفاضل المدفق اللوذعى قدوه الوعاظ و نخبه الحفاظ صديقنا الاعز الاكرم و شفيقنا الاجل الافخم صاحب المصنفات المتقنه و المولفات المحكمه...

اين بزرگوار در حدود 1310 قمرى در مشهد متولد شده و پس از پرورش به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح را از مدرسين بزرگ آن عصر فراگرفته و از محضر آيات عظام خراسان فقهاء و اصولا استفاده نموده و از راه منبر به تبليغ دين و ترويج احكام پرداخته و از اين رو مشهور به (مروج الاسلام) گرديده و ضمنا به تأليف و تصنيف اشتغال و بسى درر گرانبهائى از خود به يادگار گذارده كه برخى از آن به طبع رسيده و بعضى مخطوط مانده است من جمله از كتب آن جناب كتب زير است.

1- نفائس اللباب در دو مجلد كه از دو هزار جلد كتاب جمع آورى و تأليف نموده است.

2- هدية المحدثين 3- تاريخ

المعصومين 4- كرامات الرضويه در دو جلد 5- سوانح در دوازده جلد

جناب آقاى مروج داراى طبع فراوان و اشعار عربى و فارسى بسيارى در مدح و مرثيه و مواعظ و ظرايف دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مروي، عبدالصاحب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالصاحب مروى بن العالم الفقيه آقا شيخ محمدتقى نيشابورى از دانشمندان متقى و مروجين عاملين معاصر نيشابور است.

وى در نيشابور متولد شده و در آنجا ادبيات و سطوح اولى را خوانده آنگاه مسافرت به قم نموده و چند سالى اقامت و متون فقه و اصول را از مدرسين حوزه چون آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و ديگران فراگرفته و پس از آن به وطن مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مروي، محمدعلي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى مروى بن آيت اللَّه آقا شيخ محمدتقى از محدثين و مروجين موثق نيشابور بوده و در شهر و حومه خدمات دينى بسيارى نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مستجاب الدعوه، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد سعيد بن محمّد صادق بن ابوالقاسم بن محمّد باقر بن مير محمّد صادق موسوى اصفهانى.

عالم فاضل زاهد. پدرانش گاهى در يزد و زمانى در اصفهان ساكن بوده، و برخى از بنى اعمام او در يزد متوطّن بوده، و هنوز هم در اعقابشان در آنجا ساكن هستند.

صاحب عنوان از علماى كاملين، و اهل زهد و تقوى و عزلت و انزوا بوده، و در نزد حاجى كلباسى و سيّد حجّة الاسلام مقبول القول و محترم بوده، خدمت آقا محمّد بيد آبادى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و در محلّه خواجو سكونت داشته.

در سال 1236 به سنّ متجاوز از نود سال وفات يافته، در تخت فولاد جنب تكيه خاتون آبادى در تكيه اى مخصوص مدفون شده است.

اشعار زير منسوب به اوست:

زارت بلا موعدٍ فى غيهب الغسق

كأنّها الكوكب الدّرىّ فى الافق

فقلت أهلاً بك يا خير زائرة

أما خشيت من الحرّاس فى الطرق

فأنشأت بلسان الحال قائمة

من يركب البحر لا يخشى من الغرق

فقلت نمّا رأت عينى محاسنها

سبحان من خلق الانسان من علق

اعيذها من عيون الناس كلّهم

بقل اعوذ بربّ الناس و الفلق

جدّش: مرحوم مير محمّد باقر از فضلاى اواخر صفويّه بوده، و در 25 جمادى الثانيه 1111 وفات يافته، در تخت فولاد حوالى تكيه خاتون آبادى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مسترحمي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد هدايت اللَّه مسترحمى از فضلاء معاصر تهرانست كه در كتب عديده اى تعليقه و بسيارى از كتب را هم تصحيح نموده اند در كتاب: مرآةالدهور- در- وقايع ايام و شهور، كه از تأليفات ايشان است ترجمه خود را مبسوطا نوشته اند كه نگارنده تلخيص آن را مى نگارم:

الحاج السيد محمد المشهور والملقب بالحاج السيد هدايةاللَّه المسترحمى الحسينى

بن العلم الاعلام الحاج السيد محمد الرضا بن العلم الحجه الحاج السيد الحسين المشهور بحاج آغا بزرگ بن السيد محمد الشيهر بسيد آقا جان بن السيد ابى طالب بن السيد سليمان بن المير ابوطالب بن المير فتوح بن المير فتاح (المدفونين بقريه بندر آباد يزد فى بقعه سلطان).

تولد خود را چنين مرقوم نموده بودند: تولد اين بنده در شب شنبه سال 1351 قمرى، در قريه حسن آباد جرقويه ى علياى اصفهان، و دروس ابتدائيه از همزه باء و قرآن و فارسى را در مسقط الرأس خوانده و در ده سالگى باصفهان آمدم براى تحصيل علوم دينيه و مدتى در مسجد نو و چندى در مدرسه صدر پا قلعه و چند سالى در مدرسه كاسه گران در خدمت عالم فاضل محقق آقاى شيخ محمدعلى معلم حبيب آبادى صاحب تأليفات مطبوعه و غير مطبوعه و حواشى بر كتب علميه و رجاليه، اشتغال بكتب مقدماتى داشته و سپس در خدمت عالم لبيب حضرت آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى اديب حبيب آبادى و غيره اشتغال به سطح داشته، و در روز جمعه 26 جمادى الثانيه سال 1370 پس از بازگشت از زيارت حضرت ثامن الحجج عليهم السلام در تهران اقامت گزيده و چندى در مدرسه حاج ابوالحسن معمارباشى و مدتى در مدرسه آقا محمود اشتغال به تحصيل و تدريس داشته.

و درباره ى خدمات خود چنين نوشته اند: تاكنون نتوانسته ام آنچنان كه شايد و بايد است خدمت به مسلمين و اسلام نمايم مگر چند مورد جزئى كه از جمله تعمير و توسعه مسجد جامع حسن آباد جرقويه و تعمير و اضافات مسجد مرحوم ملا باقر و مسجد حمام يخچال در قريه مزبور، و تعمير و توسعه مسجد جامع و تهيه برق

رامشه جرقويه كه آقاى آسيد مهدى حسينى در اين باره اشعارى سروده اند، و تعمير و سفيد كارى مسجد حاج محمدعلى و حسينيه حسين آباد جرقويه در سال 1387 قمرى كه كربلائى رضاقلى داستانى در اين موضوع اشعارى سروده اند و بثمر رسانيدن هيجده نفر از آقايان طلاب در حوزه علميه قم و اصفهان و تهران و ساختن مسجد الزهراء عليهاالسلام در بى سيم نجف آباد تهران كه فعلاً در همان مسجد اقامه جماعت و تبليغ و تدريس مى نمايند.

و تأليفات چاپ شده خود را چنين نوشته اند:

1- ترجمه علل الشرايع جلد اول، 2- ترجمه ارشادالقلوب ديلمى جلد اول، 3- ترجمه ارشادالقلوب جلد دوم، 4- راهنماى قرائت، 5- اصول و فروع دين يا نماز فرمان خدا، 6- احكام الحج با فتاوى مراجع، 7- مناسك حج با فتاوى مراجع، 8- عيش الاخره يا وصيت نامه، 9- عيش الاخره يا وصيت نامه كامل، 10- فهرست بحارالانوار جلد اول، 11- فهرست بحارالانوار جلد دوم، 12- فهرست بحارالانوار جلد سوم، 13- كتابى جيبى حاوى 55 حديث با ترجمه، 14- كتابى حاوى 69 حديث با ترجمه.

و تأليفات غير مطبوعه خود را چنين نوشته اند، 1- دروغ و مفاسد آن، 2- ترجمه علل الشرايع جلد دوم، 3- ترجمه علل الشرايع جلد سوم، 4- ترجمه علل الشرايع جلد چهارم، 5- ترجمه جامع الاخبار، 6- مرآةالدهور در وقايع أيام و شهور، 7- گفتارى از چهارده معصوم عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مستوفي همداني، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا اسحاق بن رحيم بن كاظم مستوفى همدانى عالمى جليل از شاگردان علامه ميرزا محمدحسن آشتيانى و ميرزاى رشتى و ميرزا بزرگ شيرازى (در سامره) بوده كه پس از پايان تحصيله به همدان برگشته و مورد توجه عموم مردم همدان

قرار گرفته و تا در سال 1322 ق از دنيا رفته است.

و جدش ميرزا كاظم وزير محمدعلى ميرزا فرزند سلطان فتحعلى شاه قاجار بود و ايشان در همدان معروف به سادات كمالان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مستوفي الممالك، محمدعباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعباس بن ميرزا احمد بن محمدتقى بن محمدعلى خان مستوفى الممالك بن ميرزا ابراهيم همدانى يمنى شيروانى هندى عالمى اديب و در سال 1241 ق قمرى متولد شده است.

جدش ميرزا ابراهيم وزير نادرشاه افشار بوده و چون او را معزول كرد ساكن نجف اشرف گرديد و فرزندش محمدعلى خان مستوفى الممالك بدست نادرشاه كشته شد پسرش محمدتقى فرار به شيروان نموده و خود را شيخ محمد شيروانى معرفى نمود.

آنگاه مسافرت به هند نمود و اول به شهر بنارس وارد شد و پس از آن به لكنهو آمد و بعد از آن به يمن هجرت نمود و فرزندش احمد متولد شد و لذا معروف به يمنى گرديد و شيخ احمد مدتى در كلكته هندوستان در سال 1220 ق اقامت نمود و از آنجا به لكنهو رفته و مترجم ما شيخ محمدعباس متولد شد.

در 22 شوال 1241 ق و در حجر پدر پرورش و تعليم گرفت تا والدش در شهر پونه وفات نمود در سال 1356 قمرى و پس از آن مدتى در بلاد هند گرديده و تأليفات بسيارى نموده كه از آنهاست

1- آثار العجم 2- باغ چهار چمن در تاريخ دكن فارسى كه طبع شده 3- تاريخ الافاغنه 4- تاريخ بهوپال بنام تاج الاخبار 5- تاريخ نگو موسوم به (قلائد الجواهر در تاريخ جواهر) 6- تاريخ سر نديب 7- تاريخ التواريخ در تاريخ ملوك آل عثمان 8- تاريخ النفيس 9- سلطان

نامه گرامى در تاريخ آل عثمان و جنگ آنها با روس 10- منهج البيان الشافى در علم عروض و قوافى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مسجد جامعي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمدحسين بن العلم العلام و الحجه الاسلام المرحوم حاج ميرزا محمود مسجد جامعى تهرانى از علماء مبرز و فضلاء برجسته حوزه علميه قم است.

در سال 1336 قمرى در تهران متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم آمده و چند سالى توقف و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين و علماء حوزه علميه آموخته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و چندين سال از محضر آيات عظام و مراجع كرام نجف چون آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى مدظله استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده سپس در سال 1378 قمرى مراجعت به ايران و در (قم حرم آل محمد عليهم السلام) رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا آخر عمر آن جناب استفاده نموده و پس از رحلت آن مرحوم منحصرا به درس فقه و اصلو حضرت آيت الله العظمى اراكى شركت و ضمنا به تدريس سطوح عاليه اشتغال دارند.

و از خصايص آنجنابست كه متون علوم ادبيه و فقه و اصول و فلسفه و بالاخص تمام كلام الله مجيد رامن البدوالى الختم از حفظ دارند و اين از نوادر روحانيت و افتخارات جامعه تشيع است.

نگارنده گويد علامه مسجد جامعى از دانشمندان بسيار آراسته و داراى ملكات فاضله اخلاقى و واجد محاسن آداب و مكارم اخلاق و معرض از شئونات روحى از امامت و غيره مى باشند و غالبا هم

در منزل خود به مطالعات و مباحثات علمى اشتغال دارند و كمتر در اجتماعات شركت مى نمايند.

از آثار ايشانست تقريرات و در اسات دروس فقه و اصول استادش آيت الله العظمى اراكى كه به رشته تحرير درآورده است.

برادر ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا مصطفى مسجد جامعى از علماء فعال و خدمتگذار تهران است كه در مسجد المصطفى (همت آباد سابق) اقامه جماعت نموده و تبليغ دين و احكام مبين اسلامى را مى نمايند.

و مخفى نماند كه اين دو برادر از بيوتات اصيل و ريشه دار روحانيت تهران است كه از چند قرن قبل تاكنون رياست علمى و روحانى مركز را داشته و دارند. مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالله سعيد تهرانى عموى معظم آنان و مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى دائى گرامى ايشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مسجد جامعي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا مصطفى بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمود مسجد جامعى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران است.

وى در حدود سال 1343 ق در تهران متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد، مقدمات و ادبيات و سطوح را از مدرسين تهران مانند مرحوم آقا شيخ رضا قاضى و حجةالاسلام حاج شيخ كاظم معزى دزفولى و غيره خوانده و چندين سال از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر آشتيانى و آيت اللَّه العظمى رفيعى قزوينى استفاده نموده و پس از آن در مسجد المصطفى جنب ميدان حسن آباد به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تنوير افكار با بيانى شيوا و منطقى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم محترم ما و دو

برادر ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محمدحسين مقيم قم و ثقةالاسلام والمسلمين آقا ميرزا مسيح مقيم تهران از بيت علم و فضيلت تهرانند كه آباء آنها تا چندين پشت از علماء اعلام مركز بوده و خدمات شايسته اى بدين نموده اند.

آثار ايشان بقرار زير است:

1- تعمير اساسى و توسعه مسجد المصطفى

2- تأسيس كتابخانه آن مسجد و جمع كتب براى مطالعه جوانان و غيره.

3- تاسيس مجلس دعاى ندبه در صبحهاى جمعه و برنامه سخنرانى كه از مجالس بسيار آبرومند و جالب تهران محسوب ميشود كه از هزارها نفر از مردم متدين فهميده تهران تشكيل ميشود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مسعود بخارايي، مسعود بيگ

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، دانشمند و شاعر. از مردم روستاى بك، از توابع بخارا، بود. وى سالها در ماوراءالنهر حكومت كرد و مدتها نيز به كسب علم پرداخت. سرانجام، پس از مدتى سياحت، به دهلى رفت و از مريدان عارف مشهور نصيرالدين چراغ دهلى (م 754 ق)، شد و مدتى در خانقاه او رياضت كشيد. از آثار وى: «نورالعيون»؛ «ام الصفايح»؛ «مرآة العارفين»، در نظم و نثر، به فارسى، در مراتب سه گانه ى عرفان: علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (755)، الذريعه (277/ 20 ،1035/ 9)، رياض العارفين (133 -132)، فرهنگ سخنوران (838).

مسعود شرواني، كمال الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 905 ق)، دانشمند و شاعر. اصلش از شروان بود. از شاگردان شاه فتح اللَّه شروانى و همچنين جامى به حساب مى آمد. وى در كلام و منطق و حكمت از دانشمندان زمان خود بود و سالها در هرات در مدارس گوهرشاد بيگم و اخلاصيه تدريس كرد. بعد از فوت قاضى نظام الدين، تدريس در مدرسه ى گوهرشاد را ترك و شروع به كار در مدرسه ى غياثيه نمود. او عاقبت در هرات از دنيا رفت و در مزار پير سيصد ساله به خاك سپرده شد. به گفته «مزارات هرات» اكنون نه مزار وى پيداست نه خاك پير سيصد ساله. از آثارش: حاشيه بر «شرح طوالع»؛ حاشيه بر «شرح مواقف»؛ حاشيه بر «شرح حكمة العين»؛ شرح «آداب البحث» سمرقندى؛ «ديوان» شعر. صاحب «الذريعه»، شرح حال وى را تحت دو عنوان كمال الدين مسعود شيروانى و مسعود شيروانى آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (345/ 5)، تاريخ نظم و نثر (332)، حبيب السير (343/ 4)، دانشمندان

آذربايجان (342)، الذريعه (1037 ،920/ 9)، فرهنگ سخنوران (839)، مجالس النفائس (266 ،92 -91)، مزارات هرات (119)، هدية العارفين (460/ 2)، هفت اقليم (297/ 3).

مشرف تهراني، احمد بيك

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند و شاعر. از اعيان دربار صفويه و از كارگزاران دستگاه شاه محمد خدابنده و از نويسندگان آن دربار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (500).

مشكاة المحبة، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1301 ق)، عالم دينى و شاعر، متخلص به مشكاة المحبة. تحصيلاتش را در مشهد و سبزوار به پايان رسانيد. او در كاشمر مقيم گشت و به انجام خدمات مذهبى مشغول شد. وى علاوه بر تبحر در علوم عقلى و نقلى داراى قريحه ى شارعى نيز بود و «ديوان» شعر داشت. از آثارش: «مشكاة الجنان» يا «شعله ى سوزان»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1051/ 9)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3021/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (401/ 4).

مشكور نجفي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نورالدين مشكور فرزند مرحوم شيخ محمدجواد بن العلامه شيخ مشكور نجفى حولاوى در حدود سال 1333 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در دامن و بيت والدش شيخ محمدجواد مشكور كه از علماء نجف و شوهر خواهر عالم عابد آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى نجفى معروف (امام مسجد هندى نجف اشرف) كه دختر عموى شيخ مشكور بود كه نامزد او شده و او براى زيارت آمده بود و او را خواستگارى كرد و با او ازدواج نمود.

پس براى او دو دختر آورد يكى مادر عبدالكريم و محمدرضا و مرتضى و مجتبى مشكور شد كه ساكن مشهد هستند. فرزندان شيخ تقى مشكور پسرعموهايى شيخ مشكور مى باشند. پس شوهر او از دنيا رفت و او با برادرش شيخ على قمى نجفى به نجف آمده و شيخ مشكور او را خواستگارى كرده و او را پذيرفت.

پس براى او فرزندى آورد موسوم به حسين و فرزندان ديگرى كه همه آنها از دنيا رفتند جز او حسين ماندند او هم براى اين بود كه قبل از ولادتش پدرش مسافرت كرده بود و او در مجلس عزادارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام بسيار

گريه مى كرده پس نذر نموده اگر فرزندش پسر بود او را حسين بنامد. پس او را حسين ناميد و او سخت مريض شد پس پدر و مادرش براى او قربانى كرده و روزه گرفتند كه خدا او را شفا دهد و خداوند دعاى آنها را اجابت و او را شفا بخشيد.

و شيخ مشكور معروف به بزرگوارى و دوستار خير و احسان به خلق خدا بوده است. روزى در وادى السلام مردى را ديد كه از قبر ابن ملجم مرادى اشقى الاولين والاخرين مى پرسيد پس به او مى گويد بيا تا او را به تو نشان دهم پس او را به حفره اى برده و مى كشد و به جهنم مى فرستد پيش ابن ملجم مرادى ملعون و در مراجعت به يك شرطه (پليس) برمى خورد.

و از او مى پرسد: رفيق تو كو؟

مى گويد: من تنها بودم.

مى گويد: خير من ديدم شما دو نفر بوديد.

مى گويد: سگى با من بود كه اذيت مى كرد پس او را كشتم.

او مى گويد: خير انسانى با تو بود.

پس به او مى گويد: خير سگ بود.

مى گويد: برويم ببينيم.

پس چون به آن حفره مى رسند كشته سگى را مى نگرند، پس به او مى گويد جريان چيست؟ من انسانى را با تو مى ديدم حال سگ مى بينم، مى گويد او از خوارج و طرفداران ابن ملجم مرادى بود و قبر او را مى خواست پس من او را كشتم تا به اين ملجم ملحق شود و خدا او را مسخ به صورت سگ نمود پس آن شرطه (پليس) سنى، شيعه و محب على عليه السلام مى شود.

مترجم ما از اين بيت است كه در نجف نشو و نما يافته و از محضر آيات عظام استفاده نموده و سالها در صحن شريف به جاى

والدش اقامه جماعت نموده و در سال 1392 قمرى از طرف حكومت بعث به ايران آمده و در قم رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر در حسينيه نجفيها به اقامه جماعت اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مشكيني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل فيض مشكينى از اصحاب خاص و شاگردان آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى مى باشند.

وى در مشكين شهر متولد شده و پس از خواندن اوليات مهاجرت به قم نموده و سطوح و متون فقه را از مدرسين حوزه فراگرفته آنگاه به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آقا حاج سيد كاظم شريعتمدارى شركت و استفاده نموده و پس از فوت مرحوم بروجرد از ملازمين و منقطعين به آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و مباشر قسمت از كارهاى معظم له از قبيل تقسيم شهريه و غيره پرداخته و تا هم اكنون مورد توجه و وثوق معظم له مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مشكيني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين مشكينى معروف به (امام) از شاگردان و خواص اصحاب آيت اللَّه فاضل شريبانى بوده و در روز دوشنبه 18 ربيع الثانى 1335 ق در نجف وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مشكيني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام ميرزا محسن مشكينى بن العلامه حاج شيخ هاشم مشكينى از علماء قدماء و تلامذه مبرز مرحوم آيت الله العظمى حجت مى باشند كه در سال 1324 ق در مشكين شهر متولد شده و پس از ديدن قسمتى از ادبيات و مقدمات در سال 1348 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد مرحوم ميرزا محمد همدانى خوانده و فقه و اصول تحليلى را در حدود 18 سال از محضر مرحوم آيت الله حجت استفاده كرد و نيز بالغ بر 18 سال به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده است. از نوشته هاى ايشان قسمتى از تقريرات مكاسب آيت الله حجت رحمه الله مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مشكيني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ على بن شيخ ابوالقاسم عاملى، از اعقاب شهيد ثانى، عالم فاضل، مدرس معقول، از شاگردان: حاج مير سيد على مجتهد نجف آبادى، و آقا سيد محمد مدرس نجف آبادى، و آقا شيخ محمد حكيم خراسانى، و حاج مير محمد صادق خاتون آبادى بوده، و در مدرسه ى جده كوچك، فقه و اصول و حكمت تدريس مى نمود، و در مسجد كوچه ى تل عاشقان امامت مى فرمود.

از علماى گمنام و منزوى بود، كه عمرى را به زهد و قناعت و اعراض از مردم به سر برد، و سرانجام در شب شنبه 23 شوال سال 1386 به سن قريب به 75 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه ى آقا باقر دردشتى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مشهدي، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 980 ق)، دانشمند. وى از سادات موسوى مشهد است كه در جوانى از ايران به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا خدمت سه پادشاه گوركانى هند (بابر، همايون و اكبر) كرد. مير عبدالحى خط اختراعى محمد بابرشاه را كه بدان مصحف نوشته بود،خوب مى دانست. در زمان همايون پادشاه منصب دارت يافت. در دهلى درگذشت. او در سرودن شعر توانا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (549)، كاروان هند (862 / 2).

مصباح، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه موسوى بيارجمندى شاهرودى از علماء و ائمه گذشته مشهد مقدس بودند وى در 1292 قمرى در يكى از مضافات شاهرود بنام دستجر بيارجمند متولد شده و در سال 1310 قمرى پس از خواندن علوم فارسى و قسمتى از مقدمات مهاجرت به مشهد نموده و در مدرسه تراب به تحصيل پرداخته و از محضر مرحوم مدرس رضوى و مرحوم آيت اللَّه حاج مير سيد على حايرى و آيت اللَّه زاده خراسانى آقاى آقامحمد كفائى استفاده نموده و در محله پائين خيابان اقامت و در مسجد آنجا اولا و بعد از چندى در مسجد خيابان سفلى مشهور به مسجد (فيل) به اقامه جماعت و تبليغ دين در مدرسه نواب هم به تدريس سطوح وسطى شرح لمعه و غيره پرداخته تا در سن 70 سالگى در شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان 1362 ق بدرود حيات گفته و در جوار هم گرامش حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: معظم له بنا بر نقل بعضى از ثقات و معاصرين آن مرحوم از زهاد و عباد عصر خويش و در قدس و ورع و زهد و تقوى و محاسن

اخلاق و حسن سلوك و معاشرت مشهور و مورد توجه همگان و بالخصوص محله پائين خيابان بودند و مراجع بزرگ آن زمان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و آيت اللَّه العظمى آميرزا محمدتقى شيرازى و بعد از آنان مرحوم آيت اللَّه العظمى آسيد ابوالحسن اصفهانى كمال وثوق و اطمينان را به وى داشته و وكالت را به ايشان مرحمت فرموده و از اين جهت غالب وجوه بريه خراسان نزد ايشان جمع گرديده و آن جناب به نجف فرستاده و يا بر حسب دستور به حوزه علميه مشهد تقسيم مى فرمودند

آن مرحوم داراى چهار دختر و دو پسر لايق و فاضل و خدمتگذار مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مصباح، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين بن العالم الجليل حاج سيد اسداللَّه معظم له كه با سى ونه (39) واسطه با امام هفتم (ع) منتهى مى گردد اكنون يكى از علماء مبرز و ممتاز معاصر مشهد مقدس مى باشند.

ولادت ايشان در سال 1341 ق هجرى در مشهد مقدس واقع شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و ادبيات را در خدمت آقاى ادب نيشابورى و محقق نوغانى و سطوح وسطى چون شرح لمعه و غيره را از مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و ديگران تكميل و خارج را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و غيره استفاده نموده تا به مراتب عاليه از علم و عمل رسيده و خود به تدريس سطوح پرداخته و پس از فوت مرحوم برادرش حجةالاسلام حاج سيد مرتضى مصباح در مسجد فيل به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و به واسطه

حسن عمل و متانت و ورع مانند مرحوم والد گرام و برادر ارجمندش مورد وثوق و اطمينان مردم مشهد و مرجع اعلى و زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى واقع شده و آن مرحوم معظم له را از سال 1368 ق به بعد وكيل مطلق خود در مشهد معرفى فرمودند.

و بر اثر جديت ايشان حضرت آيت اللَّه بروجردى در پرداخت شهريه مرتب موافقت فرمودند در حالى كه تا آن وقت روحانيت و اهل علم مشهد شهريه مرتبى نداشتند فقط گاه گاهى تقسيمى بين آنها مى شد.

در واقع مؤسس شهريه هميشگى حوزه علميه مشهد مقدس حضرت حاج آقاى صمباح دامت بركاته مى باشند و اخيرا هم كه براى تشويق و جديت بيشتر آقايان طلاب هيئت ممتحنه تشكيل و مزايائى براى افراد شايسته مقرر نمودند و قهرا در كوشش آقايان محصلين و تهذيب اخلاق آنان نقش موثرى را حائز گرديده است.

صحت عمل و حسن تدبير ايشان موجب شد كه همه مراجع مثل آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و خونسارى و خوئى مدظلهما ايشان را مورد نمايندگى خود قرار دهند و ايشان معتمد المراجع گذشته و مراجع عصر گرديدند كه بعضى از اوقات كه از شهرستانها به مشهد مشرف مى شوند و تقسيمى با آقايان طلاب مى نمايند به وسيله ايشان توزيع مى فرمايند و درب منزل ايشان هميشه براى رسيدگى به فقراء و مستمندان باز مى باشند.

ضمنا فرزندان ايشان همه اهل علم و مشغول به تحصيل علوم دينيه مخصوصا آقاى حاج سيد محمدباقر كه از افراد فاضل و روشن و شايسته و آينده درخشانى دارند جعله اللَّه من العلماء العاملين آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مصباح، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى مصباح موسوى اولين فرزند ذكور

ايشان است كه در سال 1324 ق در مشهد متولد شده و پس از پرورش به تحصيل علم و كمال پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد فيل به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند و هم تدريس شرح لمعه و مكاسب و غيره نموده و مقام نيابت از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و پس از ايشان آيت اللَّه العظمى بروجردى داشته و مورد توجه مردم خراسان و بالاخص مشهد مقدس گرديده ولى مبتلا به كسالت سل سينه شده و در سن چهل و هشت سالگى در سال 1372 قمرى وفات و در دارالضيافه آستانه مقدسه مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مصباحي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جمال الدين مصباحى از علماء متقى شيراز بوده فقيد سعيد با همكارى مرحوم حجةالاسلام شيخ محمدعلى موحد در تقويت حوزه مدرسه آقاباباخان و تربيت طلاب نقش موثرى داشت كه هم اكنون آنان از چهره هاى علمى عصرند.

مدفن اين روحانى بزرگوار در صحن حضرت على بن حمزه مورد توجه عموم مردم شيراز است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جواد مصباحى كه نيز از علماء مشهور و روحانيون خدوم شيراز بوده و مدفن او در حرم مطهر حضرت على بن حمزه و از فرزندان اين مرحوم كه روحانى هستند جناب حجةالاسلام آقاى سيد نورالدين مصباحى مى باشند كه در شيراز در مسجد حاج عباس به اقامه نماز و تدريس مشغولند، مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم مصباحى است كه با مرحوم حجةالاسلام آقا سيد يوسف مصباحى در نشر دين و دانش نقش موثرى داشتند. فرزندان نامى اين مرحوم از مديران با فعاليت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجدالدين فرزند سيد جليل و عالم نبيل آقا سيد جمال الدين مصباحى فرزند آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى از دانشمندان به نام و مبلغين و خطباء سامى و وعاظ گرامى استان فارس به ويژه شيراز است.

وى در سال 1308 شمسى در شيراز به دنيا آمده و در بيت علم و دانش پرورش و از كودكى آثار نبوغ در ايشان متجلى و از بدو جوانى به تحصيلات علوم دينى و غيره اشتغال و با آيت اللَّه مكارم و مرحوم آيت اللَّه ربانى و غيرهما هم دوره بوده و از شاگردان مبرز مرحومين آيت اللَّه حاج سيد نورالدين حسينى و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و آيت اللَّه حاج شيخ على ارسنجانى بوده و از آنان استفاده كرده و چند سال هم در اصفهان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين خادمى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى استفاده نموده است.

مدت كوتاهى هم در نجف اشرف اشتغال داشته و از بدو جوانى به علت اعتماد علماء اعلام شيراز به امامت جماعت در بقعه سيد ذوالفقار مشغول شده، و چون در فن خطابه شهرت بسزائى يافت از طرف مراجع و علماء اعلام و شخصيتهاى مذهبى به خارج دعوت مى شدند تا جائيكه در نهضت ملى شدن صنعت نفت در سن شباب نقش موثرى داشته و در سى ام تيرماه با كفن پوشى در قيام خونين شركت نمود كه مورد تقدير مرحوم آيت اللَّه كاشانى قرار گرفت و بعد از 28 مرداد بازداشت و

بعد از آزادى مرتبا تحت تعقيب بود تا در انقلاب اسلامى حركت تبليغى و تهاجمى وى به قدرى شديد بود كه در شب 16 خرداد ماه سال 42 بعد از سخنرانى تاريخى در مسجد نو دستگير و به اتفاق مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى و آيت اللَّه دستغيب (شهيد) از شيراز به زندان انفرادى عشرت آباد تهران منتقل و سپس دستجمعى محبوس و محاكمه گرديدند و بعد از آزادى در سنگر منبر و محراب با موقعيت و محبوبيت خاصى در شيراز و بنادر و كويت به خدمت اسلام و مردم مشغول و مجددا در قيام و نهضت روحانيت و انقلاب اسلامى رهبر انقلاب معظم له شركت و به تصديق علماء اعلام و تاريخ فعاليت ايشان به قدرى موثر بود كه بعد از جمعه سياه تهران شبانه دستگير و به اتفاق آيت اللَّه شهيد دستغيب در تهران در زندان كميته بازداشت و محاكمه شده و بعد از آزادى و بازگشت به شيراز و به اتفاق مرحوم دستغيب به مشهد مشرف شده و آنجا هم نامبرده با استقبال بى سابقه مردم و سخنرانى دگرگونى عجيبى ايجاد نمود و از آنجا شبانه در اوج حكومتى نظامى به شيراز وارد شده و از اول محرم سرنوشت ساز در مسجد مولا با حمايت علماء و مردم سخنرانى نموده تا به تصديق علماء و جرائد روز در تظاهرات صد هزار نفرى را آقاى مصباحى اداره مى نمود تا روز پيروزى انقلاب نقش يك سرباز نامى داشته كه زبانزد روحانيون و مردم شيراز است.

نقش مشاراليه در حفظ امنيت شهر شيراز بوده كه از ساعت 8 شب تا صبح با صدها اتومبيل و مردم مومن در سراسر شهر

شيراز به گشت و حفظ مال و جان و ناموس مردم مشغول بوده مشاراليه به خاطر عشق به اصل انقلاب اسلامى و نخواستن پست و مقام و خدمت به دين و مستمندان و احياء مسجد و اماكن خيريه از محبوبيت خاصى برخوردار است.

معظم له از بدو جوانى تاكنون در ساختن بقعه سيد ذوالفقار و مسجد رمضان خان و مسجد شكراللَّه خان و مسجد حاج عباس و مسجد جوكار و تأسيس مسجد و كتابخانه مسجد الصادق موفق بوده است و كتاب رمز ملل اولين اثريست كه از مشاراليه در اصول عقايد منتشر شده است.

مشاراليه از طرف مراجع عاليقدر شيعه 1- آيت اللَّه حكيم 2- آيت اللَّه ميلانى 3- آيت اللَّه شريعتمدارى 4- آيت اللَّه مرعشى نجفى داراى اجازات روايتى و امور حسبيه مى باشند.

نگارنده گويد: بيت سادات مصباحى در شيراز از بيوتات رشيقه بوده و شخصيتهاى برجسته اى كه چون نامشان مصباح مردم فارس بوده اند كه چند نفر از منظر ديدگان شما عزيزان مى گذرانم.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى پدربزرگ حجةالاسلام حاج سيد مجدالدين مترجم ما از اكابر علماء و مجتهدين عصر خود در شيراز بوده و در نجف اشرف از محضر مرحومين علمين حاج شيخ محمد كاظم خراسانى صاحب كفايه در اصول و مرحوم حاج سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه الوثقى و آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى با دريافت اجازه اجتهاد صاحب مقام علم و تقواى خاص بوده و زاهد آن بزرگوار چنان بوده كه به علت خشكسالى مردم شيراز ايشان را براى نماز استسقاء و دعاى باران به صحرا عبيرآميز برده و در اثر دعا اين مرحوم و متدينين باران شديدى مى بارد كه موجب خوشحالى مردم و مزيد شهرت و محبوبيت ايشان مى گردد. مدفن

اين بزرگوار در حافظيه در بين علماء بزرگ است.

سيد مجدالدين بن السيد الجليل والعالم النبيل سيد جمال الدين مصباحى شيرازى از خطباء نامى و گويندگان گرامى معاصر شيراز است.

وى در سال 1308 شمسى در شيراز متولد شده و پس از خواندن تحصيلات ابتدائى به تحصيل علوم ادبى و عربى پرداخته و بعد از فراگرفتن آن فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايب الامام) و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى استفاده نموده و چند مدتى هم در اصفهان از درس خارج آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى و ساير علماء برجسته اصفهان بهره مند گرديده و بعد از آن به وطن برگشته و از طريق منبر و سخنرانى خدمات تبليغى بسيار نموده است.

نگارنده گويد: جناب آقاى مصباحى واعظ يكى از مفاخر وعاظ و سخنوران استان فارس مى باشند بيانى بليغ و زبانى صريح و نطقى فصيح و پرحرارت و مؤثر و نافذ دارند. وى را تأليفى بنام (رهبر ملل) مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى مصباحى است كه داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس مصباحى بوده و اين مرد از اوتاد بوده و پدر ايشان نيز از اتقياء زمان خود بوده كه قبرشان در كازرون مزار مردم آن سامانست. و سادات حقيقت مصباحى از اين سلسله اند و مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على اكبر ناصرى جهرمى كه از فضلاء عصر بودند در تهران و در مدرسه مروى تدريس مى كردند و در مسجد ناصرى جنوب دروازه دولاب تهران اقامه جماعت مى كردند و از شاگردان مبرز آيت اللَّه حاج ميرزا باقر آشتيانى داماد اين مرحوم بودند.

كتاب امامت و شفاعت و بازگشت به سوى خدا و رساله

حقوق از آثار اين مرحوم است. مدفن ايشان در صحن حضرت على بن حمزه شيراز است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، نبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نبى مصباحى كه از روحانيون متقى و زاهد شيراز به شمار مى روند و از خدمات آن مرحوم تربيت محصلين و همكارى با مرحوم برادرش حاج سيد يوسف مصباحى در مدرسه سادات و حافظ شيراز بوده، فرزندان اين مرحوم همه در شيراز در كار تدريس و تربيت جوانان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى مصباحى است، اين بزرگوار با اينكه در كسوت روحانيت بوده و اشتغال به تجارت هم داشته و مدت چهل و پنج سال در آبادان و خرمشهر در نشر معارف اسلامى و همكارى با روحانيون در تأسيس مساجد و تشكيل مجالس دينى سهم بسزائى داشت جلسه دعاى كميل سادات مصباحى در خرمشهر زبانزد مردم بود در آن جلسه جوانان آن هم در آن محيط و جو به شدت به مردم به خوبى جذب مى شدند.

و اين مجالس تا آخر عمر آن مرحوم ادامه داشت و چون او از دنيا رفت مردم خرمشهر جنازه او را با احترام به نجف اشرف برده و در وادى السلام به خاك سپردند.

فرزندان آن مرحوم در انقلاب اسلامى خاصه بعد از جنگ تحميلى عراق به ايران سهم بسزائى دارند از ابتداء هجوم به خرمشهر و مهاجرت برادران و خواهران جنگ زده به شيراز به تصديق مردم عزيز خوزستان نقش سادات مصباحى و حجةالاسلام سيد مجدالدين مصباحى در كمك و پذيرائى از جنگ زدگان بسيار چشمگير بوده از اول جنگ تاكنون سيد مصطفى مصباحى و بالاخص سيد هاشم مصباحى و سيد محمد مصباحى و سيد على مصباحى و سيد عبدالرضا مصباحى پسران آن مرحوم بزرگترين خدمت و فداكارى را انجام داده كه سيد مرتضى مصباحى در دفاع

از سقوط خرمشهر شهيد شد و سيد محمد مصباحى فرمانده فتح المبين شهيد و سيد على مصباحى معلول گرديد و سيد عباس حقيقت مصباحى نيز شهيد شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصباحي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يوسف مصباحى كه از روحانيون بنام شهر و بنيانگذار فرهنگ نوين و دينى شيراز بوده كه در شهرك سعدى مدرسه اى بنام سيد يوسف مصباحى از طرف اداره فرهنگ نامگذارى شده فرزندان اين مرحوم در خدمت به جامعه معروفند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مصدرالاموري، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد تقى بن المرحوم العالم العلام حاج شيخ محمد جاپلقى از علماء اعلام و فضلاء كرام قم و نجف معاصر است در شهرستان صنعتى آبادان. وى در شهر مذهبى قم بدنيا آمده و پس از تحصيل مقدمات و سطوح بنجف مسافرت نموده و از محاضر مراجع عاليقدر شيعه مرحوم آيه الله العظمى حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيه الله العظمى حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و آيه الله العظمى خوئى مدظله استفاده كرده و مراجعت بايران و حدود دو سالى در قم توقف و از محضر مرحوم آيه الله العظمى بروجردى استفاده كرده و مجددا به نجف مراجعت و در سال 1337 شمسى بنا بر دعوت عده اى از متدينين آبادان بايران برگشته و در شهر آبادان رحل اقامت فكنده و به خدمات دينى پرداخته است.

معظم له عالمى فعال و در امور دينى بسيار ساعى است و از اول ورودش بآبادان اقدام بتأسيس مسجد جامع كارون نموده كه از مساجد بزرگ و با شكوه اين شهرستان محسوب ميشود.

آثار ديگر اين دانشمند در آبادان از اين قرار است:

1- مسجد جامع كارون كه ذكر گرديد. 2- مسجد امام حسن عليه السلام 3- مسجد امام حسين عليه السلام 4- دبستان متين. 5- دبستان وحيد. 6- دبستان زهره. 7- دبيرستانى كه آنرا با معيت سه نفر از علماء محترم آبادان تأسيس نموده كه از هر جهت مجهز و جامع از

تمام جهات و داراى كتابخانه و مسجد زيبائى ميباشد.

و اما آثار قلمى آنجناب بقرار زير است:

1- بخش گهرها، يا نثراللئالى كه بطبع رسيده است.

2- القران فى كل موضوع.

3- اشعه الفوائد فى قانون لاتعاد.

4- فلسفه متافيزيك يا جهان پس از ماده.

5- تأسيس كانون عقايد و مذاهب كه شامل برنامه هاى اعتقادى و اجتماعى و اقتصادى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مصطفوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسن بن العالم المتقى الشيخ محمد رحيم اهرى تبريزى از دانشمندان با معنويت و صفاى معاصر تهرانست.

وى در سال 1334 قمرى هجرى در تبريز متولد و از كودكى مشغول بتحصيل و در پانزده سالگى بمرگ والد مبتلا و در سال 1353 قمرى پس از فراغت علوم مقدمات به قم مهاجرت و سطوح عالى را از محضر اساتيد حوزه فراگرفته و مدت هفت سال از فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حجت كوهكمرى استفاده و ضمنا بتدريس سطوح عالى اشتغال و در خلال آن بمطالعات فنون مختلفه پرداخته و نوادر و عجائبى را برخورد كرده و اشخاص بزرگ معنوى را ملاقات و از هر كدام بهره ها و از خرمن علمشان خوشه ها چيده و در جستجوى مطلوب مسافرتها بداخل و خارج كشور نموده و پايان كار رحل اقامت در تهران افكنده و بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه و تزكيه ى خود و قسمتى را هم مصرف نشر و طبع كتب دينى و اخلاقى و علمى مصروف مى نمايد.

نگارنده گويد: استاد مصطفوى از افراد مجهول القدر و افرادى است كه قريب چهل سالست او را ميشناسم و ما رايت منه مكروها و ما رايت منه الا جميلا جدا فاضل كامل و عالم عامل و داراى قدس و ورع

و بسيار مودب و متواضع و در استخاره با قرآن مجيد يد طولا و در استنباط و استخراج خير و شر مراد از كتاب خدا مهارت كامل و بسيار مجرب و مبتلا به همه طبقاتست.

آثار مطبوع آن جناب از اين قرار است:

1- رهنماى گمشدگان 2- پاورقيهاى مختلف و اصلاحات كتاب اسلام و دانش ناشر الاسلام 3- مقالات متعددى در پيرامون خاتميت و بشارات مسيح 4- تصحيح و ضبط لغات منيه المريد 5- تصحيح و تذييل متشابهات القرآن 6- تعليمات دينى شش جلد 7- ترجمه چهل حديث 8- ترجمه و شرح چهل حديث علوى 9- سرگذشت يك دوشيزه شرقى 10- ترجمه و شرح بر كتاب تفسير آيه نور حاج شيخ هادى تهرانى بنام اشعه نور 11- حكايت و سخنان بهلول 12- سى و دو مجلس در تفسير سوره حشر 13- مجموعه قصه هاى شيرين 14- ترجمه و پاورقى احتجاج طبرسى 15- توضيح و تكميل صرف مير 16- خودآموز قرآن مجيد 17- مناظره مأمون با علماء عصر 18- مقدسه و تحقيق و تصحيح و ضبط جامع الاخبار 19- مقدمه و تصحيح و تحقيق مصباح الشريعه 20- مقدمه و تصحيح و فهرست مفصل اختيار الرجال كشى 21- محاكمه و برسى در عقايد و احكام و تاريخ باب و بهاء از كتب خودشان در سه مجلد و آثار ديگر مختصرى نيز كه مطبوع است.

و آنچه بطبع نرسيده است از اين قرار است:

1- الحقايق فى تاريخ الاسلام والبدع والاحداث 2- الامام المجتبى ابومحمد الحسن المجتبى 3- مناظره در پيرامون چند ملت و مذهب 4- ازدواج در اسلام 5- اثبات حجاب 6- الملاحم و علائم آخر زمان 7- شيعه و عقايد و احكام

آن 8- توضيح و تكميل عوامل 9- جلد دوم تفسير سوره حشر 10- جلد سوم مجموعه قصه هاى شيرين و قصه هاى علمى و آثار علمى ديگر در فقه و اصول و تفسير و اديان و اخلاق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مصطفوي، شهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب بن آقا حسن مصطفوى همدانى از علماء محترم معاصر بودند در ملاير.

ايشان در قريه سوزن از قراء دره جزين همدان در نيمه ماه شعبان 1323 قمرى متولد شده و از كودكى اشتغال به تحصيل نموده و پس از خواندن صرف و نحو به همدان آمده و تا يكسال در آنجا تحصيل نموده و بعد مدتى در دره جزين از محضر عالم زاهد حاج ميرزا مقيم زنجانى استفاده كرده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم نموده و فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى حايرى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و بالاخص آيت اللَّه فقيد سيدنا الاستاد آقا سيد محمدحجت كوهكمرى استفاده نموده و حكمت را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند گرديده و چون آيت اللَّه حجت رضوان اللَّه عليه را از ديگران از جهانى شايسته ترديد ملازمت ايشان را اختيار و در شمار اصحاب خاص و خواص حواريين ايشان درآمده و مورد توجه و اعتماد و وثوق معظم له گرديده و در سال 1364 قمرى كه خشك سالى شد و مردم را علماء دعاء باران خواستند و مرحوم آيت اللَّه خونسارى با تشريفات زيادى با استسقاء رفتند به ايشان هم با مرحوم آيت اللَّه حجت با جماعتى به مسجد جمكران رفتند و حدود پنج

ساعت دعاء و نماز خوانده و تضرع نمودند تا از الطاف الهى بارانى شديدى باريده به طورى كه با زحمت فراوان برگشته و مورد استقبال و تقدير آيت اللَّه شدند در خدمت آن بزرگوار بودند تا مردم ملاير از آن مرحوم تقاضاى عالم و پيشوائى نمودند ايشان هم معظم له را انتخاب و اعزام به ملاير نمودند و آن مرحوم تا اواخر عمر گرچه مواجه با كم لطفى هاى بعضى از مراجع عصر گرديدند به انجام وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تأسيس مدرسه دينى در ملاير و تربيت طلاب و محصلين و تبليغ دين و ترويج احكام داشتند تا در حدود 1378 با دلى پر از غصه از دنيا رفته و به مواليان خويش پيوستند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- رساله جامعى در تجارت از اول بيع تا آخر خيارات 2- رساله اى در اصول دين 3- رساله در قاعده لاضرر 4- حواشى بر مصباح الفقيه همدانى 5- مقدمه اى در تفسير قرآن و غيره

(1378 -1323/ 1322 ق)، عالم دينى. در قريه ى سوزن از قراى دره جزين همدان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو به همدان رفت و مدت يك سال در آنجا تحصيل كرد. از محضر حاج شيخ هاشم همدانى استفاده نمود. او مدتى نيز در دره جزين از محضر ميرزا مقيم زنجانى استفاده نمود. در 1342 ق به قم رفت و فقه و اصول را از محضر ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى يزدى و آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و حكمت را از محضر

ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. وى از شاگردان برجسته ى آيت اللَّه حجت بود. در ملاير درگذشت. از آثارش: رساله اى در «تجارت»، از اول «بيع» تا آخر «خيارات»؛ رساله اى در «اصول دين»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ حواشى بر «مصباح الفقيه» همدانى؛ «مقدمه اى در تفسير قرآن».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (242)، گنجينه ى دانشنمندان (217 -216/ 7).

مصطفوي، فرج الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد فرج الله مصطفوى بهبهانى از علماء مبرز معاصر بهبهان و داماد معظم حضرت آيه الله العظمى حاج ميرزا سيد على بهبهانى است.

وى در بهبهان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح نزد علماء و مدرسين بزرگ بهبهان از محضر آيه الله العظمى بهبهانى مذكور (ابوالزوجه) خود و ديگران استفاده نموده تا بمراتب ساميه علم رسيده و در وطن خويش بخدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات و انجام ساير وظائف روحى پرداخته و ضمنا تأليفات عديده اى هم از خود بيادگار گذاشته و آنها بشرح زير است:

1- رساله قاعده لاضرر مشتمل بر 12 ذخيره كه يكى از آن در باب تيمم و استدلال باخبار آن.

2- كتابى در رياضيات و قاعده جبر و مقابله.

3- كتابى در رد شبهه فاضل جبهان سنّى كه در رد دعاء شريف ندبه نوشته بنام كلمه الجواب.

4- كتابى در بيان شك در نماز جماعت و رجوع امام بمأموم و مأموم بامام در مواقع خود.

5- كتابى در نقل كلمات صاحب جواهر و اشكالات مرحوم صاحب حدائق و صاحب رياض.

مؤلف گويد: مترجم محترم عالمى بسيار ساده و بى آلايش و متين و بزرگوار بوده و در شهر بهبهان بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد و در ميان مردم بهبهان بفضل و تقوا معروف

ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مصطفوي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر مصطفوى بن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد احمد بن مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد مجتهد (مدفون در شيخان قم) بن مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين كاشانى (مدفون در وادى السلام نجف)

معظم له در سال 1310 شمسى در كاشان متولد شده و پس از پرورش و خواندن دروس جديد در مدرسه مرحوم آيت اللَّه آقا مير سيد على يثربى به تحصيل پرداخته و مقدمات و سيوطى و شرح جامى و شرح نظام و حاشيه و شرح شمسيه را در آنجا فراگرفته سپس عزيمت به قم نموده و مدت دو سال و نيم تقريباً در محضر اساتيد حاضر شده و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و بعد از تكميل مكاسب و كفايه در محضر آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى شركت نموده و در آن موقع كه معظم له سه درس مى فرمودند 1- صلوة 2- مكاسب 3- اصول مترجم محترم ما هر سه درس را حاضر شده و بالاخره بعد از بيست سال استفاده از محضر درس ايشان در سال 1349 شمسى براى معالجه به ايران آمده و چون براى ايرانيها مراجعت ممكن نبود به استدعاء اهالى كاشان به مسقط الرأس خود اقامت و اكنون قريب چهار سال است كه در كاشان به تدريس مشغول و عده اى از فضلاء و طلاب علوم دينى از محضرش استفاده مى نمايند.

خدمات ارزنده ايشان در كاشان به اهالى و معاودين عراقى بسيار و به قدريست كه جز با توفيق الهى در كمتر از بيست سال جدا مشكل بزرگيست

و آنها از اين قرار است

1- تجديد ساختمان مسجد معظمى در دو طبقه

با دستگاه تهويه كه در شهر كاشان كم نظير است

2- تعمير تمام دكاكين گذر (درب يلان) و ترتيب مغازه اى كه مورد لزوم طلاب علوم دينى و سكنه محل است

3- واگذارى قطعه زمينى جنب مسجد مذكور و ساختن سالونى براى تبليغات و كتابخانه مسجد.

4- تعمير مدرسه علميه جد اعلاى خود مرحوم زعيم مجاهد آمير محمدعلى كاشانى

5- تأسيس كتابخانه ى عمومى در مدرسه علميه

6- خريدن قطعه زمينى به مساحت 500 متر تقريباً در خيابان شاه عباس كاشان (پشت مشهد) بعنوان مهديه كه انشاءاللَّه مجهز به تمام وسائل براى تبليغ در اعياد و سوگواريها باشد

7- تعمير مسجد آسيد شكراللَّه جنب منزل مترجم.

8- كمك در ساختمانهاى منازل براى معاودين و خدمات عاليه

اما آثار علمى معظم له بقرار ذيل است.

1- رساله در اجتهاد دو تقليد 2- رساله در قاعده لا ضرر 3- رساله در جبر و تفويض 4- رساله در دماء ثلاثه 5- رساله در طهارت ثلاث.

و نوشته هاى فارسى كه ناتمام است.

1- رد و انتقاد بر مقاله دكتر... پيدايش خلقت 2- رد بر نوشته شيخ محمد خالصى.

3- رساله در مطهريت ارض 4- تقريرات اصول و مكاسب و طهارت و قسمتى از صلوة حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مطهري ساوجي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مطهرى (امام جمعه شهرستان ساوه) يكى از ستارگان فروزان حوزه علميه قم و افاضل نويسندگان معاصر است.

وى در سال 1317 شمسى در ساوه متولد شده و پس از خواندن دروس ابتدائى وارد حوزه علميه ساوه كه به مديريت آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار ساوه اى اداره مى شد گرديده و دو سال از محضر معظم له و مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى قمى استفاده نموده سپس عزيمت به قم نموده و مدت شش

سال در حوزه علميه قم به تكميل دروس نهائى و سطح پرداخته و پس از پايان آن يك سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى خمينى كسب فيض نموده است.

پس از رحلت آقاى بروجردى در سال 1382 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و مدت يازده سال اقامت و از محاضر آيات عظام خمينى و خوئى و شاهرودى و حاج سيد نصراللَّه مستنبط و حاج ميرزا باقر زنجانى رحمه اللَّه عليه فقها و اصولا استفاده نموده و در سال 1393 قمرى از طرف دولت شوم بعث عراق تسفير به ايران گرديده و رحل اقامت به قم انداخته و مشغول تدريس و استفاده از محضر آيت اللَّه گلپايگانى و حاج شيخ مرتضى حايرى يزدى گرديده تا در انقلاب اسلامى ايران چند سالى مسئول دادگاه هاى انقلاب اسلامى مشهد و برخى از شهرهاى ديگر شده تا در سال 1401 كه به امام جمعه اى ساوه منصوب ولى در خلال اين مسئوليت از روز شنبه تا پنجشنبه همه هفته براى تدريس به قم آمده و تدريس خارج فقه و اصول براى عده اى از طلاب و محصلين نموده و در روزهاى جمعه اقامه نماز جمعه در ساوه فرموده و در ايام تعطيل تابستانى در ساوه به رتق و فتق امور اجتماعى و روحى اشتغال دارند و خدمات چشمگيرى كه ذيلا بيان مى شود نموده است.

1- يكدوره سى جلدى به نام مستند تحريرالوسيله كه يازده جلد آن به طبع رسيده است و بقيه در تحت طبع مى باشد.

2- طرحهاى رسالت در پيرامون مسئله خلاقت و زمامدارى 6 جلد كه پنج مجلد آن در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام و يك جلد درباره امام حسن عليه السلام به

طبع رسيده است.

3- يكدوره روابط در جامعه اسلامى در ضمن 8 جلد كه به چاپ رسيده است به شرح زير:

(1- رابطه اقتصادى عمومى 2- رابطه اقتصادى خانوادگى 3- تامين رابطه جنسى 4- كنترل رابطه جنسى 5- رابطه دوستى و محبت 6- رابطه وراثت و تربيت 7- رابطه ولايت و حكومت).

4- كتاب پيرامون علم پيامبر و امام صلى اللَّه عليهم در مسائل غيبى.

5- كتاب شفاعت

6- نماز جمعه و احكام آن

7- كتاب جهاد

8- كنگره اسلامى حج

9- هدف حكومت اسلامى

آثار خير و خدمات اجتماعى

1- بناء دو مدرسه در شهرستان ساوه بنام مدرسه الزهراء و مدرسه ولى عصر (ع).

2- پانزده دستگاه منزل براى رفاه طلاب و مدرسين حوزه علميه ساوه.

3- مسجدى بنام ولى عصر عجل اللَّه فرجه در كنار ميدان آزادى.

4- دعوت سه مدرس براى تدريس حوزه علميه ساوه.

5- اداره و تامين شهريه صد نفر از طلاب حوزه ساوه.

6- دفتر شهريه براى سادات مستحق ساوه و حومه آن.

7- صندوق قرض الحسنه بنام حضرت جوادالائمه عليهم السلام در ساوه براى كمك به مستحقين.

8- دفتر نان براى تامين نان فقراء شهر ساوه و حومه آن.

9- تجديد بناء ساختمان مدرسه انقلاب در كنار مسجد انقلاب ساوه.

10- بناء كتابخانه حوزه علميه ساوه در همان مدرسه در مركز شهر.

11- تهيه زمين براى بناء خانه هاى مسكونى براى افرادى كه توان تهيه منزل ندارند.

متاسفانه معظم له با اين محاسن و اخلاق و محامد آداب و فضائل انسانى و ملكات فاضله و آثار و خدمات مبتلا به سرطان شده و در سن پنجاه و دو سالگى در روز اول ماه رمضان 1411 قمرى برابر بيست و هفتم اسفند ماه 1369 شمسى از دنيا رفته و در شهرستان ساوه در كنار مزار

شهداء آن به خاك رفت رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مطهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1317، ساوه.

درگذشت: 1369.

حجت الاسلام احمد مطهرى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى دروس حوزه در ساوه، روانه ى حوزه ى علميه ى قم گرديد و دوره ى سطح را در آنجا به پايان رسانيد. سپس در درس خارج آيات عظام بروجردى، امام خمينى، خويى و شاهرودى در قم و نجف اشرف حضور به هم رسانيد. ايشان سالها با مؤسسه راه حق در قم همكارى مى كرد و در ساوه اقدام به تأسيس حوزه ى علميه ى ولى عصر و كتابخانه و ديگر مؤسسات عام المنفعه نمود.

از آثار اوست: آداب همزيستى و معاشرت (قم، 1369)؛ احكام قضائى: مستندات ابواب قضا، قصاص، حدود و ديات تحرير الوسيله امام خمينى (ترجمه هاشم نورى؛ با مقدمه ناصر ميبدى، چهار جلد)؛ ترجمه فارسى مستند التحرير الوسيله حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مد ظلله العالى رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران (ترجمه هاشم نورى)؛ جهاد در راه خداوند و ابعاد گوناگون آن (قم، 1364)؛ رابطه دوستى و محبت (قم، 1367)؛ زمامدارى امام مجتبى عليه السلام. (قم، 1363).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277 / 24 ،112 / 21 ،293 / 15 ،197 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (31 / 6 ،196 -193 / 2).

مطهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى از علماء بنام اين منطقه است وى در حدود 1388 قمرى در فريمان وفات نموده است.

داراى دو فرزند دانشمند و روحانى مى باشد كه هر دو از باقيات الصالحات آن عالم متقى هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مظاهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا حسن نيز از علما و مجتهدين، و از شاگردان ميرزا محمد هاشم و از مجازين از ايشان بود. در حدود سال 1368 در تيران كرون اصفهان به سن متجاوز از نود سال وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مظاهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1293 ش)، دانشمند، پژوهشگر، مترجم و استاد. در تهران به دنيا آمد. در دوازده سالگى كتاب «تاريخ روم» را نوشت كه خود نقاشى هاى آن را انجام داده بود. در سيزده سالگى در زمره دانش آموزان ممتاز ديپلمه براى تحصيلات عالى به فرانسه عزيمت كرد. وى از 1307 تا 1311 ش در دانشگه سن كلووشارتر و سپس در دانشگاه سوربن به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1312 ش پايان نامه ى دكتراى خود را تحت عنوان «خانواده ى ايرانى در ادوار پيش از اسلام» ارائه كرد. وى در طى جنگ جهانى دوم به كار تحقيق و كشاورزى پرداخت. بعد از پايان جنگ به عنوان كارشناس نسخ خطى فارسى وارد كتابخانه ى ملى پاريس شد. در 1327 ش به عضويت فرهنگستان بين المللى تاريخ علوم و در 1336 ش به عنوان مدرس مدرسه ى مطالعات عاليه ى علوم اجتماعى برگزيده شد و بنا به دعوت يونسكو نگارش بخش موسوم به «تاريخ ملل مسلمان در قرن نوزدهم» را در جلد پنجم «تاريخ جهانى بشريت» به عهده گرفت. وى همچنين مقالات زيادى در مجله هاى داخلى و خارجى به چاپ رسانيده است كه از آن جمله: «مقام ايران در هنر جهان»، «تأثير هجوم قوم مغول به ايران و آثار آن»، «پاسخ در مورد تميشه»، «جمال اسدآبادى و جماليسم»، «مان و عرفان»، «زردشت ناشناس»، «كمونيسم مزدك»، «حلاج واقعى»، «پايه گذارى فرهنگ و تمدن» در

زمينه معارف اسلامى، «زن و عشق در ايران سنتى» و «مهرهاى پادشاهان ايران» مى باشد وى سرانجام در پاريس درگذشت. از ديگر آثار وى: «مبادى ايرانى علم حساب»، رساله دكتراى ديگرى از وى كه به دانشگاه پاريس ارائه شد؛ «جاده ى ابريشم»؛ «گنجينه هاى ايران»؛ «مقدمه اى بر تاريخ ايران»؛ «استخراج آبهاى پنهانى»، ترجمه ى «انباط المياه الخفيه»؛ «زندگى روزمره ى مسلمانان در سده هاى ميانه، از سده دهم تا سيزدهم ميلادى»، كه در آن اوضاع اجتماعى تمامى سرزمين هاى اسلامى به ويژه ايران و مصر را تحت بررسى قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :جاده ى ابريشم (1/ پيشگفتار مترجم)، يغما (س 4، ش 4، ص 175 -168، س 5، ش 4، ص 162).

معرف اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل متقى. در 936 وفات يافته، در بقعه ى مجلسى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معصومي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله معصومى فرزند نامى مرحوم آيه الله معصومى كه اكنون بجاى آن مرحوم اقامه جماعت مينمايد از علماء معاصر بهبهان است. وى در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات را در بهبهان خوانده و پس از پايان سطوح و استفاده از محضر آيات و مدرسين بجاى مرحوم والدش بخدمات دينى اشتغال دارد.

از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه اى بنام حضرت حجه بن الحسن عجل الله فرجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

معلم حبيب آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى معلم فرزند مرحوم زين العابدين بن حسين بن على اكبر بن محمد بن حسين حبيب آبادى متولد 1308 و متوفى 1396 قمرى يكى از دانشمندان و نويسندگان گمنام و ادباء عظام استان اصفهانند.

ترجمه و آثار ارزنده آن مرحوم چنانچه در رساله يادنامه چهلمين روز درگذشت آن فقيد سعيد است به طور خلاصه از قلم آن مرحوم از اين قرار است وى در محرم سال 1308 قمرى در حبيب آباد كه در سه فرسخى اصفهان قرار دارد در خانواده كشاورزى به دنيا آمده و از سن هفت سالگى در مكتب شروع به درس كرده و تا سال 1322 قمرى برخى از علوم را آموخته و مدتى ترك تحصيل نموده و مجدداً در سال 1328 ق باز به تحصيل پرداخته و بيشتر علوم را از اشخاص متفرقه فراگرفته و اكثر كتب را به مطالعه اتقان نموده و مشكلات آن را از اهل آن پرسيده و رفع مشكل و اشكال خود نموده است.

مرحوم معلم كه قبلاً به مستعصم و آذر تخلص مى نموده يكى از چهره هاى دانش و ادب و تاريخ اصفهان است و اين نويسنده گرچه توفيق درك محضرشان را ننموده اما آنطور كه از بعضى از بزرگان شنيده ام يكى از

دانشمندان اديب و ادباء حسيب اصفهان و از مفاخر حبيب آباد و بلكه اصفهان بوده و داراى آثار گرانقدرى است كه خود آنها معرف آن فقيد سعيد است كه فهرست آن را كه خود آن مرحوم براى بعضى از تذكره نويسان تهران مرقوم داشته اند از نظر اهل ادب مى گذرانم.

تأليفات علامه متتبع معلم حبيب آبادى.

1- اجزائى در احاديث و مطالب متفرقه.

2- احوال چهار نفر از علماء مسجد شاهى اصفهان.

3- احوال سيد محمدحسن موسوى اصفهانى.

4- احوال شيخ محمدرضا نجفى اصفهانى.

5- احوال شيخ الاسلام هاى اصفهان.

6- اربعين در ذكر چهل حديث.

7- اشعار متفرقه از شعراء عديده در مجموعه.

8- كتاب امالى در مطالب رجالى در احوال بعضى از علماء متفرقه و مطالب ديگر مربوط بدانها.

9- كتاب جعبه در مطالب متفرقه كه به طور معروف و معمولى كشكول مى باشد.

10- جمع عدد گندمهاى شطرنج.

11- حواشى بر بسيارى از كتب كه عمده و اغلب آنها كتب احوال علماء و بزرگان مى باشد (كه اسامى آنها در يادنامه ذكر شده است.

12- رساله اى در احوال اولاد حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بيدآبادى اعلى اللَّه مقامه.

13- كتاب «رشحات سمائى» در احوال شيخ بهائى.

14- كتاب عراضةالاخوان در سفرنامه خراسان.

15- فهرست اسماء رواه اشعريين قم در صده سيم و چهارم.

16- فهرست باب دهم المآثر والآثار.

17- فهرست كتب مؤلفه خود آن مرحوم با اساتيد و مشايخ اجازه.

18- فهرست كتب ملكى آن مرحوم و اجمالى از احوال مؤلفين آنها.

19- فهرست كتاب مجالس المؤمنين.

20- كتاب قبور عتبات عاليات و قبور واقعه در بين راه آن از اصفهان به طريق نطنز و كاشان و قم و كرمانشاه تا كاظمين و سامره و كربلاء معلى و نجف اشرف. 21- كتاب كشف الخبيه از مقبره زينبيه).

22- كتاب الكلمات الطيبات در فهرست (روضات الجنات).

23-

الكلمات العاليه در حاشيه بر روضات الجنات.

24- كتاب لآلى البحور در توقيعات ايام شهور.

25- ديوان اشعار در سه مجموعه سه جلد از اشعار عربى و فارسى آن مرحوم.

26- كتاب الطعام المرى در تطبيق تاريخ شمسى و قمرى از هجرت تا 1400 سال قمرى.

27- مختصرالتواريخ.

28- كتاب مختصرالمكارم.

29- كتاب مقالات مبسوط.

30- مرسله هاى علمى و جوابهاى آن با چندين نفر از علماء و فضلاء و غيره.

31- مقالات متفرقه در احوال علماء و غيره.

32- مقالات معنوى.

33- مكارم الآثار در اعيان علمى دوره قاجار.

34- كتاب مكمل الافهام در ذكر فضلاء اعلام.

35- نمونه مختصر المكارم... نويسنده گويد حقير هيچ كدام از تأليفات آن مرحوم را زيارت نكرده ولى از توضيح خود آن مرحوم چنين معلوم مى شود كه بيشتر آن مكررات باشد با نامهاى مختلف و غالب آنها درباره رجال و دانشمندان است تأليفات متنوع آن كمتر است.

(1396 -1308 ق)، رجالى، معلم، محقق و شاعر، متخلص به معلم. در روستاى حبيب آباد برخوار اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در حبيب آباد و اصفهان به اتمام رسانيد. او مدتى در روستاى خود ساكن بود. در 1358 ق به اصفهان رفت و در قرائت خانه ى شهردارى و مدرسه ى كاسه گران به تدريس پرداخت. بيشتر اوقات وى در لغت، ادبيات، تاريخ، هيئت، رياضيات و شعر صرف شد. او از آخوند ملا محمدحسين مجتهد فشاركى اصفهانى و حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى و حاج ميرزا محمدرضا كرباسى و حاج سيد محمدتقى يزدآبادى اصفهانى اجازه ى روايت داشت. او در علم رجال و شرح حال بزرگان، محقق و متتبعى كم نظير بود و كتب زيادى در اين موضوع نگاشت. به عربى و فارسى شعر مى گفت و در اوايل مستعصم، سپس

آذر و بعدها معلم تخلص مى كرد. كتب و رسايل تأليفى معلم حبيب آبادى متجاوز از يكصد مجلد مى باشد. از آثارش: «مكارم الآثار»، در احوال رجال دوره ى قاجار؛ «اربعين»؛ «امالى»، در متفرقات رجالى؛ «رشحات سمائى»، در شرح حال شيخ بهائى؛ «كشف الخيبه عن مقبرة الزينبيه»؛ «مختصر التواريخ»؛ «لئالى البحور»، در توقيعات ايام و شهور؛ «عراضه ى اخوان»، در سفرنامه ى خراسان؛ «مختصر المكارم»، فهرست كامل اعلام «روضات الجنات»؛ «الكلمات العاليات»، حاشيه بر «روضات الجنات»؛ حاشيه بر «قصص العلماء»؛ حاشيه بر «طريق البكاء»؛ حاشيه بر «تذكرة القبور» ملا عبدالكريم گزى؛ حواشى غير مدون بر بسيارى از كتب رجالى؛ «ديوان» شعر.[1]

فرزند سيد زين العابدين در 1308 ه.ق در دهكده ى حبيب آباد از دهستان «برخوار» اصفهان متولد شد. از سن هفت سالگى تحصيلات خود را در مكتب خانه آغاز نمود. مقدمات فارسى و عربى را به انضمام مقدماتى از صرف و نحو فرا گرفت، سپس وارد اصفهان شد و در مدرسه ى كاسه گران اصفهان حجره اى گرفته تحصيلات خود را ادامه داد و دوره سطح را بطور كامل فرا گرفت و در دروس خارج عده اى از علماء اصفهان را زيارت كرد. سيد محمد على روضاتى در مقدمه ى جلد سوم مكارم الآثار درباره ى حبيب آبادى مى نويسد: «علاو بر ملاقات جمعى از علماى اعلام و فضلا و دانشمندان اصفهان و جاهاى ديگر و استفاده از آثار و مآثر آنان حضورا و يا به مكاتبه، از پنج نفر از علماء بزرگوار اجازه روايت دارد.»

علمائى كه به وى اجازه روايت داده اند عبارتند از: مرحوم آخوند ملامحمد حسين مجتهد فشاركى اصفهانى، مرحوم حاج شيخ محمدباقر بيرجندى، مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى نجفى، مرحوم حاج ميرزا محمد كلباسى اصفهانى و مرحوم حاج سيد محمد

تقى يزدآبادى اصفهانى.

مرحوم معلم حبيب آبادى به چند تن از شاگردان خود اجازه ى روايت داده اند.

مرحوم حبيب آبادى از جوانى كار خود را براساس تحقيق و تأليف قرار داد و تحقيقا در طول عمر پربركت خود بالغ بر سى مجلد كتاب نوشت كه از مهمترين تأليفات وى كتابى است در ده جلد تحت عنوان مكارم الآثار در احوال رجال دو قرن 13 و 14 كه تاكنون هفت مجلد آن به همت آقاى محمد على روضاتى چاپ شده و در دسترس دانش پژوهان قرار گرفته است. مبناى تأليف اين كتاب بر احوال رجال علمى و گاهى بندرت مشاهير ديگر از ابتداى دوره ى قاجاره تا عصر حاضر است.

مرحوم جلال الدين همائى در مجله راهنماى كتاب سال بيستم از شماره 8 تا 10 مقاله مفصلى نگاشته اند و تصوير زيبائى از نويسنده ى مكارم الآثار نشان مى دهد، از جمله مى نويسد: در فن اختصاصى منحصر بفرد كه قسم تراجم احوال از اقسام فنون ادبى است بى حد شيفتگى و دل باختگى داشت. وقتى كه از نام و نسب و تاريخ ولادت و وفات يكى از بزرگان دين و دنيا باشند متقن معتبر اطلاع حاصل مى كرد او را چندان شعف و وجد و حال دست مى داد كه وصف كردنى نيست. در آن روزگار كه اوائل آشنائى و معاشرت ما بود هنوز به تأليف كتاب عظيم مكارم آثار دست نزده و اصلا به اين فكر نيفتاده بود. بعدها كم كم به اين كار افتاد و حوالى پنجاه سال متوالى بدون فترت و انقطاع زيت عمر سوخت و رنج تتبع و تحقيق و زحمت خواندن و نوشتن كشيد تا كتابى چنين مهم و ارزشمند كه براى تاريخ رجال قرن 13 و 14 است آماده

گرديد.

مرحوم معلم حبيب آبادى در 13 رجب 1396 ه.ق درگذشت. بقرار اطلاع آقاى حاج سيد محمد على روضاتى كه مردى فاضل و دانشمند است تقبل نموده اند تمام مجلدات مكارم الاثار را بچاپ برسانند و تاكنون در اثر همت والاى ايشان 7 جلد چاپ شده است و گويا در اين ايام در اثر كهولت نمى توانند اين مهم را انجام دهند. خوشبختانه فرزندان برومند ايشان عمل خير پدر بزرگوار خود را ادامه خواهند داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (460 -458)، الذريعه (146 -145/ 22 ،192/ 20 ،258 ،33/ 18 ،241/ 15)، مكارم الآثار (ج 1/ مقدمه، 3 ،12 -9/ مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (182 -181/ 4).

معين الغرباء، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم مشهور و ملقب به (معين الغرباء) از مشاهير علماء گذشته خراسان و روسا عصر خود بوده است.

وى بنا بر نقل آقاى مروج در (سوانح) سطوح را در مشهد خوانده و بعد به نجف مهاجرت و از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملاعلى نهاوندى استفاده كرده و علم اخلاق و سلوك را از مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى و آقا سيد محمدرضا فراگرفته و پس از آن به مشهد مراجعت و به ترويج و تدريس پرداخته تا در چهارم صفر 1339 وفات و در دارالسياده مدفون شده است و آقاى مروج در ماده تاريخش گفته است.

زين جهان رفت معين الغرباء

دل ما گشت پر از شور و نوا

(دل) برون كن پى تاريخ وفات

فاش بر گو تو (معين الغرباء)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

معيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا سيد حسن بن السيد الجليل مرحوم حاج سيد طاهر معينى از علماء تبريز و معروف معاصر شهرستان رى ميباشد.

وى در سال 1309 (هزار و سيصد و نه) قمرى در زاويه مقدسه متولد شده و در بيت شرف و سيادت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را در رى خوانده و آنگاه به تهران رفته و سطوح وسطى و نهائى را از آقا شيخ آقا بزرگ ساوه اى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى لواسانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفته و در سال 1343 ق مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه موسس حايرى و آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه حاج شيخ حسن فاضل و مرحوم آيت اللَّه خونسارى استفاده نموده و با دريافت گواهى علم و تصديق جامعى در سال 1354 قمرى مراجعت

بشهر رى نموده و مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج مذهب و تبليغ احكام پرداخته لكن چند سالى اعتزال و انزواء را اختيار نموده فقط گاهى براى جماعت اگر حالشان مقتضى باشد مى آيند و اكنون دوران نقاهت و سالخوردگى را مى پيمايد.

نگارنده گويد: جناب آقاى معينى كه حق استادى و تربيت بر اين حقير دارد بسيار منيع الطبع و بزرگوار و محتاط در امور مى باشد و ايشان داماد مرحوم حاج آقاى موسى كنى حفيد مرحوم آيت اللَّه العظمى علامه كنى مى باشد و داراى سه دختر فقط هستند كه يكى از آنها همسر برادر زاده حقير است.

مرحوم والدش از امناء و روساء آستانه مقدس حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام و با مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى نجفى كه ذكرش گذشت انتساب و از يك سلسله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مقبل كرماني، شرف الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 650 ق)، عالم و شاعر. وى در زمان سلطان قطب الدين محمد، حاكم كرمان، مى زيست و در 650 ق، از طرف سلطان، رياست ديوان انشاء به او تفويض شد. او در شعر مديحه سراى ائمه اطهار (ع) بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (749)، تذكره ى شاعران كرمان (479)، الذريعه (1088/ 9)، ستارگان كرمان (362)، صبح گلشن (438)، فرهنگ سخنوران (868).

مقدّس، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملاّ مهدى، از علما و فضلا و مدّرسين [؟] اصفهان بوده، و در جمادى الثانيه سال 1289 وفات يافته، و در مقبره فيض در تخت فولاد مذفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مقدس، طاها

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد طاها مشهور به (مقدس) از علماء و ائمه جماعت معاصر محلات مى باشند.

تولد ايشان در حدود سال 1350 قمرى در محلات واقع شده و پس از پرورش و خواندن دروس ابتدائى و مقدمات به قم مهاجرت و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و متون فقه و اصول را از محاضر مدرسين حوزه به پايان رسانيده و پس از آن به درس خارج آيات عظام مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران حاضر و استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به محلابت برگشته و تاكنون به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مقدس، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد ابراهيم حسينى، از علما و ائمّه جماعت، در ذيحجه سال 1361 وفات يافته، در بيرون بقعه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مقدس، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى حسين زاده (مقدس) فرزند مرحوم حاج شيخ على مقدس رشتى نجفى از فضلاء حوزه علميه قم مى باشند. وى در ربيع الثانى 1344 قمرى در نجف اشرف متولد شده و سطوح را نزد افاضل نجف و قم خوانده و در درس خارج اكثر عظام علما نجف و قم مخصوصا آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه گلپايگانى استفاده نموده و اكنون سالهاى درازيست كه در حوزه علميه قم اشتغال به تأليف كتب سودمندى كه ذيلا مى نگارم دارند.

1- منيه الاحباب

2- مرقاه الكمال، در دو مجلد كه در سال 1398 قمرى در قم به طبع رسيده است.

3- كتاب خودسازى انسان در ترجمه مرقاه الكمال در پنج جلد.

4- احسن الحكايات.

5- بهترين دانستنيها ترجمه احسن الحكايات.

6- كتاب الطهاره تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

7- كتاب الحج- تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

8- كتاب البيع- تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

9- كتاب القضاء- تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

10- كتاب الشهادات- تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

11- كتاب الحدود- تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى.

12- تقريرات درس آيت اللَّه بروجردى رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مقيم اصفهاني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن درويش محمد حامدى خزاعى اصفهانى غروى.

عالم فاضل، مؤلف كتاب «مشكوة البهية فى الفرائد القرآنية». نام او در اجازه ى كبير سيد عبدالله شوشترى برده شده، و او وى را ستوده است.

درويش محمد، عالم و فاضل و صالح، و از شاگردان شهيد ثانى و محقق كركى بوده، و در 939 از استاد خود [محقق كركى] اجازه گرفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ملا آقابابا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1293 ق)، عالم و خطاط. در «فارسنامه ى ناصرى» آمده كه در تمامى كمالات خصوصاً در خط تحرير و انشاء و نجوم به پدر خويش اقتدا كرده است. وى در 1293 ق هنگام تأليف «فارسنامه» در قيد حيات بود. آخوند آقابابا بيشتر در خط شكسته و نستعليق مهارت داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1239 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1478 /2).

ملا باشي، محمد باقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمّد اسماعيل خاتون آبادى. عالم فاضل، مدّرس مدرسه ي چهار باغ (اوّلين مدرّس مدرسه ي مزبور) در ربيع الاول سال 1127 وفات يافته، در تكيه ي خاتون آبادى ها در اطاق دوّم دست چپ مدفون گرديد.

مشار اليه استاد شاه سلطان حسين صفوى و جمعى كثير از فضلاى زمان خود بوده كه از آن جمله است:

سيد نور الدين بن سيد نعمت اللَّه جزائرى و ديگران. وى را تأليفاتى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملا باشي، محمود

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از شاگردان آقا سيد ابوالقاسم دهكردى و ديگران بوده، و داماد حاج ميرزا هاشم امام جمعه اصفهان مى باشد.

در () وفات يافته، جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملا باشي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا رضا. عالم فاضل، در 1387 در اصفهان وفات يافته، جنازه به مشهد منتقل گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملاباشي، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا نصرالله. عالم فاضل، در شنبه 25 شعبان 1287 وفات يافته، در ايوانچه ى بالاى حوض، در تكيه ى مادر شاهزاده مدفون شد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

بنوشت وحيدى از پى تاريخش

در كوى محمد و على گشت مكين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ملاباشي، نصير

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل معروف به صدرالاسلام، از علماى متنفذ عهد ظل السلطان بوده، در اصفهان رياستى داشته و پس از فوت، در بقعه ى متبركه ى هارون ولايت مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را سينا كرونى گويد:

سينا پى تاريخ وفاتش گفتا

شد قصر جنان مكان صدر الاسلام

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ملايري، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جمال الدين (رئوف) ملايرى فرزند آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم ملايرى مذكور كه از علماء عوائمه جماعت معاصر تهرانست. در ماه صفر 1350 ق در شهر مشهد متولد شده و بعد از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات نزد ادبى نيشابورى سطح فقه و اصول را از مرحوم حاج ميرزا احمد مدرس يزدى و حاج شيخ هاشم قزوينى خوانده و چند سالى از خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى ميلانى (عافاه اللَّه) استفاده و در سال 1373 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر و دراسات آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه آقا شيخ حسين حلى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيت اللَّه العظمى موسوى چند دوره فقه و اصول استفاده نموده تا از فضلاء مشار بالبنان گرديده تا ذى القعده سال 1391 قمرى كه به اتفاق جمعى زياد از اهل علم عراق قهرا و جبرا به ايران آمده و با اينكه در تهران عزيمت خراسان نموده ولكن در اثر درخواست و اصرار مردم آرياشهر رحلت اقامت در غرب تهران افكنده و به اقامه جماعت در مسجد امام صادق (ع) آنجا و خدمات ديگر دينى تا هم اكنون اشتغال دارند.

از آثار ايشانست تعمير و تكميل مسجد مزبور و تأسيس كتابخانه و سالن سخنرانى

و همچنين درمانگاه براى بينوايان و مخفى نماند كه معظم له داماد گرامى آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسن طباطبائى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ملبوبي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و محدث خبير آقاى حاج شيخ محمدباقر بن العالم العلام حاج شيخ محمدتقى ملبويى متوفى 1324 شمسى از فضلاء دانشمندان و افاضل نويسندگان اراكى حوزه علميه است كه در تيرماه سال 1308 شمسى متولد شده و پس از خواندن دروس جديد دبستانى وارد رشته روحانيت گرديده و در مدرسه سپهدار و مدرسه حاج محمد ابراهيم و مدرسه آقاضياء مقدمات و ادبيات را نزد آقا شيخ قنبر رفيعى و حاج سيد اسمعيل و آقاى محمدى آموخته و در سال 1326 شمسى مهاجرت به قم نموده و شروع به خواندن سطوح وسطى لمعه و قوانين و پس از آن سطوح عالى در خدمت اساتيد حوزه چون آيت الله صدوقى و آقاى بدلاء و آقاى حاج شيخ اسدالله اصفهانى و مرحوم آقاى نحوى و حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و مرحوم مجاهدى و آيت الله كرمانى و آقا سيد محمدصادق شريعتمدارى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى خوانده و پس از تكميل سطوح به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و با مناعت طبع و قناعت و تعفف تحصيل نموده و در سختى ها و فشارها و امتحانهاى الهى استقامت ورزيده تا به مدارج علم و كمال رسيده و مورد توجه و تشويق مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قرار گرفته است.

اما آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات و دراسات آيت الله العظمى بروجردى بدين شرح- مكان مصلى- لباس مصلى- قواطع صلوه- فروع علم اجمالى- صلوه جماعت- قضاء 2- شرح دعاء كميل 3- الوقايع والحوادث ج

1- صيام ج 2 و 3 و 4- محرم الحرام 5- دهه اول صفر.

4- حقيقت جاودان شرح خطبه حضرت زهرا عليهاسلام ج 1 مطبوع و ج 3 در شرف طبع.

5- زندگانى آيت الله بروجردى- و آثار ديگرى كه بدان اشتغال دارد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: الوقايع و الحوادث (قم، 1369)؛ حديث حديث، چهل حديث (تهيه و تنظيم كامران ملبوبى؛ قم، 1369).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملك اصفهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد ملك اصفهانى كه پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف عزيمت و چندين سال از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى و آيات ديگر كسب فيض نموده سپس به قصر آمده و به خدمات دينى از قبيل امامت و تبليغ احكام و تدريس و تنوير افكار نسل جوان در دبيرستان آنجا مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ملك افضلي اردكاني، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد كاظم بن المرحوم آقا على ملك افضلى اردكانى از علماء معاصر است در شهر ميناب استان كرمان كه در سى فرسخى بندرعباس واقع است.

وى در سال 1329 قمرى در اردكان يزد در خانواده اعيان و اشراف آن سامان متولد شده در سن 17 سالگى پس از فراگرفتن صرف و نحو و تجويد عازم اصفهان شد و سه سال در اصفهان اشتغال بتحصيل قسمتى از نحو و معانى بيان و اصول داشته است و اساتيد مشهور آنجا مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى و مرحوم محقق اصفهانى بودند و سپس به اردكان و يزد مراجعت نموده در اردكان خدمت مرحوم حاج ملا محمد حايرى و در يزد خدمت آيه الله مرحوم حاج شيخ غلامرضا خراسانى يزدى تلمذ نموده سپس عازم قم شده و بقيه سطوح را در قم خدمت حضرت آيه الله آقاى حاج سيد احمد موسوى خونسارى و مرحوم آيه الله آقاى ميرزا محمد همدانى تلمذ نموده و درس خارج را خدمت مرحومين آيتين حاج سيد محمد تقى خوانسارى و آقاى سيد محمد حجت تبريزى خوانده و پس از فترت چهار سال مراجعت باردكان نموده و بعد از فوت مرحوم آيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (ره) بقم مراجعت كرده و از محضر مرحوم آيه الله

حاج سيد محمد تقى خوانسارى و آيه الله حجت و آيه الله صدر و بالاخص آيه الله العظمى بروجردى تا آخر عمرش استفاده نموده و قسمتى از خارج صلوه مرحوم آيه الله بروجردى را نوشته و بعد فوت مرحوم تا بحال قسمتى از سال در حوزه علميه قم و قسمتى در خارج قم (در شهر ميناب) بسر برده و بخدمات دينى و اقامه جماعت و تبليغ دين و ارشاد مردم اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ملكه جهان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 1324 ق از زنان فاضل. وى دختر كامران ميرزا، نايب السلطنه ناصرالدين شاه قاجار (1313 -1264 ق) و همسر محمدعلى شاه قاجار (1327 -1324 ق) بود. كتاب برهان الايمان كه مجموعه اى از ادعيه، اذكار و تجويد است، از آثار اوست (1324 ق)[1]

دختر كامران ميرزا نايب السلطنه و زوجه محمدعلى شاه قاجار و مادر احمدشاه قاجار. وى بعد از عزل محمدعلى شاه در 1326 قمرى، در اروپا در حال تبعيد مى گذراند و در سن قريب 70 به سكته قلبى درگذشت. او شش فرزند داشت. احمدشاه، محمدحسن ميرزا وليعهد (اين دو قبل از او درگذشتند)، سلطان محمود ميرزا، سلطان عبدالحميد ميرزا، و يك دختر كه زوجه مجيد ميرزا پسر سالارالدوله است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منبع: مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، 288 / 6.

ملكي شميراني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ مصطفى ملكى شميرانى از فضلاء متقى و ائمه جماعت معاصر تجريش است.

وى در حدود سال 1436 ق در تجريش متولد شده و دروس جديده را خوانده آنگاه بتشويق و تصويب مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على چيذرى (سابق الذكر) بتحصيل علوم دينى پرداخته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم آمده و سطوح متوسط و عالى را از حضرت آيت اللَّه مرعشى مدظله و آيات ديگر بپايان رسانيده و بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران شركت نموده و به افتخار و مصاهرت مرحوم آيت اللَّه فاضل لنكرانى نائل و چون محصلى با تقوا و جدى بودند بمراتب عاليه علم و كمال ارتقا يافته آنگاه به زادگاه خود تجريش برگشته و بحكم (و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم) به

وظائف تبليغى و خدمات دينى از اقامه جماعت و غيره پرداخته است.

نگارنده گويد: حقير آقاى ملكى را از قبل از ورود به تحصيل علوم دينى مى شناسم و جز تقوا و پاكى و ديانت و فضل و كمال از وى نديده و نشنيده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ملكي طسوجي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن ملكى فرزند عالم جليل و فقيه نبيل حاج سيد عباس ملكى طسوجى از فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم مى باشند.

وى در سال 1324 شمسى در شهر تبريز متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و در سال 1330 شمسى در معيت والد ماجدش به شهرستان خوى آمده و مدتى در آنجا اقامت و پس از فراگرفتن تحصيلات دوره ابتدائى و مقدمات در مدرسه نمازى خوى در سال 1339 شمسى براى ادامه تحصيل علوم دينى به حوزه علميه قم مهاجرت نموده است.

سطوح نهائى را از آقاى اعتمادى و آقاى نورى و اكثرا از عموى گراميش حاج سيد جليل ملكى استفاده نموده و به درس خارج آيات عظام شركت و بهره هاى كافى برده و به تدريس سطوح عالى فقه و اصول پرداخته و تا حال حاضر اشتغال دارند .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ملكي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا باقر تركى ملكى ميانجى عالمى عامل و فاضلى كامل و مفسرى بصير و محدثى خبير و از اوتاد و اخيار علماء حوزه علميه قم است تولدش در ميانه واقع شده و به مشهد مقدس مهاجرت نموده و سالها در حوزه علميه خراسان به تحصيل و تكميل مبانى علوم پرداخته آنگاه در حيات مرحوم زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه به قم آمده و رحل اقامت افكنده و چندين سال از محضر آن علامه بزرگوار و بعد آيت الله العظمى شريعتمدارى ايده الله استفاده نموده و به تدريس فقه و تفسير پرداخته و عده اى از فضلاء و محصلين قم را از بيانات دقيقه و اخلاق حميده بهره مند مى سازد.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومندشان جناب ثقه الاسلام و

مصباح الظلام آقاى آقا ميرزا صادق ملكى داماد آيت الله حاج شيخ راضى نجفى تبريزى از فضلاء آراسته موصوف به فضل و تقوا است سالها در مشهد و قم از محضر بزرگان و آيات عظام استفاده كرده و براى تبليغ به خارج كشور بحرين و قطر و غيره مسافرت و انجام وظيفه نموده و اكنون رحل اقامت به تهران افكنده و به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مميز، غديرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غديرعلى مميز از علماء و دانشمندان معاصر خدوم و مروج شهرستان (شهرضا) مى باشند تولد ايشان در ذى الحجه 1349 ق در شهرضا واقع شده و مقدمات را در آنجا در خدمت حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا نصراللَّه- زارعان و سطوح را از محضر انور آيت اللَّه حاج سيد مهدى كمارى در مدرسه شيخ عبدالحسين تهران خوانده و هم در مشهد مقدس از محضر مرحومين آيتين حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج آقا جلال مدرس تكميل نموده و ادبيات را از جناب آقاى هاشمى و هيئت و تفسير از استاد بزرگوار علامه ميرجهانى بهره مند و منظومه سبزوارى را در نجف اشرف از مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا محمدعلى توحيدى تبريزى و سطوح عاليه را از مرحوم حاج شيخ صدرا بادكوبه اى رحمة اللَّه عليه و حجةالاسلام حاج سيد ابوالقاسم كوكبى بهره مند شده و دروس خارج را از آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالاعلى سبزوارى استفاده نموده و با دريافت اجازات از نجف اشرف مراجعت به شهرضا و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و تعظيم شعائر مذهبى پرداخته

و تا حال تحرير و تاليف گنجينه موفق و شاغل اين خدمات مى باشند.

آثار خالده معظم له.

1- قسمتى تقريرات دروس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه العظمى خوئى.

2- تعميرات حسينيه سادات شهرضا در سال 1346.

3- ساختمان حسينيه باغ ملى شهرضا در سال 47 -46.

4- تاسيس مسجد صدرى در خيابان وليعهد غربى شهرضا 49 -48.

5- مسجد امام حسين (ع) در خيابان چهل مترى شهرضا 54 - 55.

6- فرستادن مبلغينى به اطراف شهرضا از سال 1346.

7- تاسيس كتابخانه عمومى.

8- تاسيس مدرسه علميه مدينه العلم شهرضا كه اكنون مملو از طلاب و روحانيون براي درس و مباحثه است .

غديرعلى مميزى عالمى عامل و مروجى كامل است كه تحصيلات خود را در شهرضا و اصفهان و حوزه هاى علمى ديگر تمام نموده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغات اشتغال دارد. وى عالمى باصفا و دانشمندى متواضع و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشد.

ايشان در نيمه شب 7 آذر 1388 برابر با شام عرفه و شب عيد سعيد قربان دعوت حق رالبيك گفت و در جوار رحمت الهي آرميد . قبر ايشان بنا به وصيت خود در قبرستان عمومي شهرضا واقع شده است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منتظري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: بهمن 1323، نجف آباد.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدعلى منتظرى نجف آبادى درس و كار را توأما آغار كرد. در ابتدا، براى امرار معاش و كمك به وضع مادى خانواده، اول در كار كشاورزى و سپس به عنوان كارگرى ساده در يك كارگاه كوچك ريخته گرى قاشق و چنگال، مشغول كار شد، گاه نيز به كار كشاورزى مى پرداخت.

از طرف ديگر توانست تا سيزده سالگى كلاس پنجم را به پايان برساند. سپس راهى مدرسه علميه شد و به فراگيرى علوم اسلامى در محضر استادانى چون آيت الله محقق داماد، آيت الله حسينعلى منتظرى، آيت الله على مشكينى اردبيلى، آيت الله جنتى، و بعدها امام خمينى (ره)، و ديگر اساتيد حوزه علميه قم و نجف پرداخت. وى عمده ى آموزش هاى خود را از آيت الله منتظرى فراگرفت. به گونه اى كه قسمت اعظمى از دروس خود، به ويژه دروس «سطح» و تا اندازه اى «خارج» را پيش پدرش آموخت. علاوه بر اين علوم، همراه پدرش به مسافرت ها و ديدار با علما مى رفت. وى همچنين با اقتصاد اسلامى آشنايى كامل يافت و در اين رشته استاد گشت. وى در زمينه ى حكومت اسلامى هم مطالعاتى داشت. موضوع نخستين درسش براى طلاب در تابستان سال 1348، حكومت اسلامى بود و درس اقتصاد اسلامى را نيز در تابستان سال 1349 تا بهار سال 1350 تدريس مى كرد.

حجت الاسلام منتظرى از سال 1341 وارد عرصه فعاليت هاى سياسى گشت. در اين سال از نوشتن اعلاميه شروع كرد و بعد به مسائل تشكيلاتى و ساختن افراد براى مبارزه پرداخت. در پانزده خرداد 1342 به پخش اعلاميه هاى گوناگون به وسيله دستگاهى ساده كه خود ساخته بود، پرداخت. اولين بار در تهران هنگام شعار عليه رژيم در مجلسى، دستگير شد و روانه زندان گرديد. اين بازداشت چندان دوام نيافت و به زودى آزاد گرديد. وى پس از اين مسافرت هايى به شهرستان ها به منظورهاى تبليغ سياسى داشت، دسته هاى كوچكى از افراد جوان و متدين ايجاد كرد؛ و در عين حال شروع به خواندن زبان انگليسى و مطالعه مكتب ها و نهضت ها و تحولات كشورهاى ديگر

پرداخت. وى در اول فروردين سال 1345 همراه عده اى از طلاب حوزه ى علميه ى قم، هنگام پخش اعلاميه هاى ضد رژيم در صحن حضرت معصومه (س) دستگير و روانه بازداشتگاه شد. بعد از سه روز وى را تحويل زندان قزل قلعه دادند. وى تا پانزده روز به شدت شكنجه شد و مدت سه سال در زندان به سر برد. در اواخر سال 1347 از زندان آزاد شد. به وى گفته بودند حق اقامت در شهر قم را ندارد. اما وى اهميتى نداد و به قم رفت. از جمله فعاليت هاى اين دوره وى اين بود كه در سال هاى 1349 -1348 در با همكارى عده اى از جوانان نجف آباد كتابخانه اى سيار تأسيس كرد. او كلاس هايى براى طلاب جوان مدرسه ى علميه ى نجف آباد ترتيب داد. اما ساواك هم مدرسه ى علميه ى نجف آباد و هم كتابخانه ى موجود در آن را تعطيل نمود. كار كتابخانه سيار هم به تعطيلى كشيد. در همان سال ها به تكثير و توزيع اعلاميه هاى امام خمينى و ديگر علما مشغول بود. در اين دوره همچنين به فكر فعاليت هاى تشكيلاتى و در پى انجام اقدامات مسلحانه بود. هنوز در اين امر پيشرفتى نكرده بود كه در سال 1350 شناسايى شد و مجبور به فرار گشت، به پاكستان و سپس به عراق و بعد كشورهاى عربى و سپس به افغانستان و بعد از آن به اروپا رفت. و در اين سفرها به افشاگرى درباره ى رژيم مى پرداخت. در پاكستان در شهر كويته بود. با شخصيت هاى پاكستانى ملاقات داشت، از جمله با مولانا ابوالاعلى مودودى در ارتباط بود. مسافرت هايى به افغانستان نيز داشت. پس از مدتى از كويت به كراچى رفت و با سازمان آزادى

بخش فلسطين (فتح) در پاكستان آشنا شد. اين آشنايى به برقرارى رابطه اى محكم و طولانى انجاميد. پس از دو سال سرگردانى در پاكستان و عراق سرانجام در سال 1352 به عراق رسيد. در عراق، ضمن شركت در درس امام خمينى (ع) به مبارزات خود ادامه داد. چون با اوضاع افغانستان آشنا بود، به جمع انقلابيون مسلمان افغانى پيوست، راهى افغانستان شد و به مبارزه خود در آنجا ادامه داد. مدتى نيز در زندان آن كشور بود.

حجت الاسلام محمد منتظرى در عراق همراه عده اى از طلاب قسمتى از برنامه هاى فارسى راديو بغداد را به دست گرفت و از آن عليه رژيم فعاليت مى كرد. همچنين در عراق به مبارزان ايرانى تعليمات چريكى آموزش مى داد. با بهبود روابط ايران و عراق، راهى كشورهاى ديگر عرب زبان شد. او با ابتكارات جالب به جعل گذرنامه مى پرداخت. او در كشورهاى خليج فارس، عراق و سوريه و لبنان و افغانستان در حركت بود و كتاب و نوار و نشريه پخش مى نمود و به افراد آموزش هاى نظامى مى داد. او بارها در عراق، لبنان، سوريه و كليه كشورهاى خليج به زندان افتاد و شكنجه ها ديد. ايشان در لبنان و سوريه در كنار رزمندگان فلسطينى قرار داشت و در دو جنگ لبنان شركت داشت. انقلابيون منطقه به ايشان لقب «ابواحمد» داده بودند. وى همچنين تشكيلات «روحانيت مبارز خارج از كشور» را پايه ريزى كرد. در سال 1356 به هنگام شهادت فرزند امام خمينى، تظاهرات گسترده اى را در لندن برپا نمود. ضمنا در همان سال در بيروت به مناسبت چهلم فقدان دكتر على شريعتى مجلس ختمى در بيروت برپا كرد. در تابستان 1356 در كليساى سنت مرى

پاريس به يارى روحانيت و دانشجويان عضو انجمن هاى اسلامى خارج از كشور سمينار و تحصن بزرگى را شكل داد كه در آن خواستار آن بودند كه عده اى از زندانيان آزاد شوند.

در سال 1357 محمد به طور ناشناس به ايران آمد. سپس در دى ماه 1357 كه همراه پدرش به ديدار امام خمينى به پاريس رفته بود، از طريق سوريه و عراق به كشور بازگشت. در ايران پس از انقلاب اسلامى به فعاليت پرداخت. او چون معتقد به فعاليت در سطح جهان بود، از همان بدو تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى برنامه اى براى تداوم فعاليت هايش داشت (تأسيس واحد نهضت هاى آزادى بخش). وى همچنين تشكيلاتى براى مسلمانان جهان تأسيس نمود به نام «سازمان انقلابى توده هاى جمهورى هاى اسلامى (ساتجا)» و خود رهبرى آن را به عهده داشت. وى همچنين دست به انتشار نشريه اى به نام «شهيد» زد كه چهار شماره بيشتر منتشر نشد. سپس دست به انتشار روزنامه اى به نام «پيام شهيد» زد كه اين هم چندان طولانى نكشيد. سرانجام در دوم شهريور ماه 1358 دادستان انقلاب اسلامى آن زمان طى حكمى دستور توقيف اين روزنامه را داد. وى دليل اين كار را كوشش در تضعيف دولت بيان كرد. وى براى كمك به مردم لبنان، دست به تشكيل سپاهى از جوانان زد و اين گروه را پس از تعليم آموزش هاى نظامى و جنگ هاى چريكى، براى جنگ با اسرائيل روانه جنوب لبنان ساخت. اعزام اين افرار سر و صداى بسيارى در محافل داخل و خارج كرد. در لبنان مسئله ورود حجت الاسلام منتظرى بسيار پر سر و صدا شد.

در جريان انتخابات اولين مجلس شوراى اسلامى از نجف آباد نامزد انتخاباتى مى شود

و با آوردن 95 درصد آرا به مجلس شوراى اسلامى راه مى يابد. در مجلس شورا عضو كميسيون خارجه بود. و در هيئت بررسى شنكنجه در ايران نماينده ى امام بود. وى همچنين نماينده مجلس در شوراى عالى دفاع بود. از وى مقاله هايى در نشريات و جرايد به جا مانده است.

حجت الاسلام محمد منتظرى در هفتم تيرماه 1360 به سبب انفجار بمب در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منجم فاضلي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد (منجم) رشتى بن محمدحسن بن محمدعلى فاضلى جليل و منجمى ماهر بوده و بعد از 1313 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منجم، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيّد محمّد بن هادى بن محسن بن هادى بن محسن بن كريم بن سيد على (برادر شاه مراد).

عالم فاضل، و منجّم كامل، در سال 1244 بلا عقب وفات يافته.

از آثارش دفتر تقويم است كه مدّت هفتاد سال از زيج الغ بيك استخراج نموده است.

در مآثر و الآثار در ضمن شرح حال حاج ميرزا احمد ملا باشى نامى از او برده شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

منصوري، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين فرزند مرحوم ابراهيم عالمى جليل القدر و عظيم المنزله از علماء و ائمه جماعت معاصر نجف آباد يكى از همان افرادى بود كه به تشويق مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد حججى وارد تحصيل علوم دينيه گرديده و پس از خواندن مقدمات و سطوح عازم نجف اشرف گشته و بعد از كسب علم و معلومات از اساتيد بزرگ نجف اشرف به نجف آباد بازگشت نموده و پيوسته در نجف آباد به وسيله تشكيل جلسات دينيه و بيانات شافيه خود مردم را متوجه به امور دينيه و مذهبى مى نمود و همواره در اثر علاقه شديد به گفتار ائمه اطهار (ع) به دروس طلاب علوم دينيه اشتغال داشتند. در نجف آباد و هميشه طلاب و محصلين شيفته بيانات آن مرحوم بودند و از درس وى استفاده مى كردند تا در 25 ماه شعبان وفات نموده و در نجف آباد به خاك سپرده شده و مزارش معروف است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

موحدي قمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد بن العلامه آخوند ملاعبدالله موحدى قمى عالمى جليل و فاضلى نبيل و عدلى كم بديل است كه در سال 1314 ق متولد شده و پس از رشد مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى و عاليه را نزد اساتيد قم خوانده و سالها از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و مدت 18 سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و در منزل آن مرحوم متصدى امور استفتاء و جمع و تاليف فتاوى و مسائل و رسائل علميه معظم له از جمله كتاب جامع الفروع و مصابيح الفروع و فرائض المناسك و مناهج الفروع از طرف آن مرحوم گرديده و پس از فوت آن مرحوم

بلادرنگ بزعيم الشيعه و محى الشريعه و مرجع الاعلى الادينى آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله پيوسته و همان سمتى را كه در دستگاه مرحوم آيت الله بروجردى داشت در منزل آيه اللهى مرعشى هم متعهد شده و حاشيه عروه الوثقى معظم له را كه تاكنون چنين حاشيه اى بر آن نشده بنام دغايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى) در دو مجلد بزرگ تنظيم نموده كه اكنون منتشر و در دسترس همه اهل علم است و توضيح المسائل و مناسك حج معظم له را ترتيب داده است.

در مسجد امام عليه السلام در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمايند ادام الله بركاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موحدي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ على محمد موحدى از علماء اعلام و دانشمندان كرام و مدرسين والامقام و مروجين احكام حوزه علميه قم است كه در سال 1322 قمرى در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا تربيت و تحصيل مقدمات و سطوح نموده و پس از پايان آن از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله خونسارى مرحوم و بعضى ديگر استفاده كرده و چند سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و در خلال آن تدريس ادبيات و سطوح را كرده و از هر جهت مورد وثوق و اعتماد مراجع عظام و زعماء حوزه علميه قم بوده و از طرف مرحوم آيت الله العظمى بروجردى چندى اعزام به آباده شيراز و چندى هم به چالوس و در سال 1370 قمرى به مسجد سليمان خوزستان رفته و چندين سال در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال داشته و مسجد بزرگ و آبرومندى كه خود اين نگارنده ديده ام در آنجا بنا و خدمات

ارزنده اى انجام داده ولى چند سالى است كه به وطن خود مراجعت و از شركاء درس حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى است و هم در يكى از مساجد قم اقامه جماعت مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي اصفهاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن موسوى اصفهانى فرزند مرحوم ثقه المحدثين حاج سيد اسماعيل فرزند آقا سيد عبداللَّه موسوى از افاضل دانشمندان معاصرند كه در سال 1352 هجرى قمرى در آدريان اصفهان به دنيا آمده اند.

و در بيت علم و تقواى والدش كه از خطباء و محدثين و مخلصين اهل بيت عليهم السلام بودند پرورش يافته و اوليات را از ايشان تا سن 13 سالگى آموخته. سپس به تحصيل علوم عربيه در سال 1366 قمرى در اصفهان در مسجد معروف به (مسجد سيد) پرداخته و پس از خواندن مقدمات و سيوطى سطوح متوسط و عالى را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مصطفى مهدوى (مدفون در صحن قم) در مدرسه جده بزرگ و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ جمال الدين خوانسارى خوانده است.

آنگاه در سال 1369 قمرى به قم عزيمت نموده و سه سال اقامت و به خواندن قسمتى ديگر از سطوح نزد اساتيد حوزه مشغول شده و پس از آن در سال 1372 قمرى مهاجرت با عتاب عاليات و در كربلاء معلى اقامت نموده و بقيه سطوح را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا سيد اسداللَّه صدر بنى هاشمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج آقا محمد شيرازى و حجةالاسلام كابلى و علامه محقق حاج شيخ محمدحسين مازندرانى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد شاهرودى خوانده سپس در سال 1375 قمرى راهى نجف شده و حدود 16 سال اقامت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى

خلخالى و آيت اللَّه حاج شيخ صدرا بادكوبه اى و آيت اللَّه حاج سيد على سيستانى و عالم جليل حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و آيت اللَّه رضوانى خمينى و آيت اللَّه حاج شيخ مسلم ملكوتى (امام جمعه تبريز) و دروس خارج را از محضر زعيم اعظم و مرجع اعلى و فقيه اهل البيت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله مدت 14 سال استفاده نموده و هم مدتى به درس و بحث امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى شركت نموده تا سال 1391 قمرى كه به واسطه فشار و مزاحمت حكومت بعث عراق مجبور به مراجعت به ايران گرديده و مدتى در زادگاه خود اقامت و تأسيس مدرسه علمى نموده و مدتى هم در تهران توقف و اكنون در قم سكونت و به خدمات دينى و روحى از تأليف و غيره اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است

1- ثقات الرجال 4 جلد كه جلد اول آن در نجف اشرف در سال 1387 قمرى به طبع رسيده است.

2- الامامه والولايه كه در موضوع خود بسيار نفيس و مستدل و متقن مى باشد و جريانى دارد كه از آن معلوم شود اين كتاب مورد توجه اهل البيت عليهم السلام قرار گرفته و دانستن او بى فايده نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

موسوي الموتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمدعلى بن السيد علينقى بن سيد كبير بن السيد احمد بن سيد هادى موسوى از علماء محترم كنونى شهر رى مى باشند.

وى در روز جمعه سوم شوال المكرم 1331 قمرى در گرمارود الموت بدنيا آمده و مقدمات را در محل مزير دشت تنكابن خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر مشايخى خوانده سپس در ربيع الاول 1349 ق به قم آمده و سطوح را نزد جمعى مانند مرحوم حاج

شيخ ابوالقاسم نحوى و ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و علامه قمى و آقا سيد ناصر قمى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالرزاق قائينى و حجةالاسلام عالم زاهد حاج شيخ على اكبر الهيان بپايان رسانيده و در سال 1356 قمرى مشرف به نجف و مدت شش ماه از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و عالم ربانى حاج شيخ مرتضى طالقانى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى بهره مند و به قم بازگشت نموده و بالغ بر نه سال از آيات عظام ثلاثه مرحوم آيت اللَّه حجه و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر استفاده و ضمنا تدريس متون فقه و اصول نموده تا در سال 1382 ق كه منتقل بشهر رى و مجاور سيد الكريم حضرت عبدالعظيم الحسنى عليه السلام را اختيار و از شركت در اجتماعات و مراوده با اين و آن خوددارى و بنا بر فرمايش (كونوا احلاس بيوتكم) حليس بيت خويش گرديده و در منزل براى برخى از محصلين تدريس متون فقه و اصولى و معقول مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي بفروئي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد يحيى موسوى برادر ارجمند حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد عبدالوهاب موسوى مقيم قم ميباشند.

وى از فضلاء تلامذه و شاگردان بزرگوار مرحوم آيه الله حايرى يزديست كه پس از پايان تحصيلات و وصول بمقامات عاليه علمى بوطن خويش مراجعت و تاكنون باقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

داراى مقام فضل و تقوا و فضل و سيادت و حسب و نسب عالى ميباشد. از اردكان و حومه آن بفرو و غيره حدود سى طلبه در قم اشتغال بتحصيل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

موسوي خادم، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مرتضى بن السيد الجليل السيد محمد بن العالم التقى السيد مراد (امام جمعه) آمل از سادات بزرگوار شهر رى و داراى نفس قدسى و از خدام والا مقام حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام بوده اند، وى تولدش در حدود 1280 ق در شهر رى واقع شده و در بيت عزت پرورش يافته و مانند مرحوم والدش افتخار خدمت سيد الكريم را داشته و از جهت تقوا و پاكى مورد توجه و علاقه شديد مردم رى بوده و مردم بدعاء و تأثير نفس او توجه مخصوصى داشتند (حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى فقيه) و نسابه عصر ميفرمودند ايشان از سادات مرعشى آمل هستند كه بموسوى شهرت يافته اند) وى بيش از هشتاد سال با مجد و عزت زندگى و در سال 1363 قمرى رحلت نموده و در بين الحرمين در پاى درب مقبره (ناصرالدين شاه) مدفون گرديد.

داراى فرزندان متعددى ميباشد كه دو نفر آنها در سلك لباس روحانيت بوده اند: 1- مرحوم ثقه الذاكرين آقا سيد تقى موسوى 2- جناب سيد الاطياب حاج سيد حسن موسوى، و از احفاد آن مرحوم است دانشمند و خطيب شهير

حاج سيد محمد موسوى واعظ.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي خلخالي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محسن موسوى خلخالى از علماء و خدمتگذاران دينى شميرانست.

وى در نجف متولد و سالها در حوزه علميه آن سامان كسب فيض و كمال نموده و از محاضر آيات عظام حكيم و خوئى و شيرازى و شاهرودى و غيرهم فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به تهران منتقل و رحل اقامت به تجريش انداخته و در مسجد گياهى اول خيابان سعدآباد (سر پل تجريش) به اقامه جماعت و وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي زنجاني، يعقوب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد يعقوب از علماء اخيار و دانشمندان ابرار عالمى متقى و فاضلى پارساست: بالغ بر چهل سال است كه وى را مى شناسم مكروهى از او نديده ام در حدود سى سال قبل سال 1364 ق كه در مشهد مقدس (مدرسه نواب) اقامت داشتم و از دروس اساتيد مشهد چون مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت الله حاج شيخ كاظم مهدوى دامغانى استفاده مى كردم ايشان به عزم زيارت مشرف و به منزل نگارنده وارد شدند از اخلاق حسنه و انفاس قدسيه او استفاده كردم از همان وقت او را دانشمندى پرهيزكار و اهل مطالعه و ذاكر يافتم در يك هفته كنزالعرفان فى فقه القرآن فاضل مقداد را از اول تا آخر مطالعه كرده و مقدارى هم با هم مذاكره نموديم.

معظم له از مسقط الراس خود در اواخر مرحوم آيت الله حايرى مهاجرت به قم نموده و سطوح اوليه و عالى را از اساتيد حوزه آيت الله زنجانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و آيت الله داماد و آيت الله گلپايگانى و بعضى ديگر فراگرفته و به درس سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله العظمى حجت حاضر شده

و بالغ بر 18 سال هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و تا هم اكنون از شركاء درس آن جناب مى باشد و ضمنا تدريس فقه و اصول هم مى كنند.

آثار علمى ايشان تقريرات و دراسات فقه و اصول آيات عظام و اساتيد كرام حوزه است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي شاهرودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى شاهرودى فرزند سيد جليل و عالم نبيل آيت اللَّه حاج آقا حسين موسوى شاهرودى فرزند آقاسيد محمد فرزند عالم ربانى حاج سيد على موسوى ابرسجى (شاه چراغى) (صاحب مزار معروف در ابرسج شاهرود) از افاضل و مدرسين سطوح عالى و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1312 شمسى برابر 1354 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و تا چهار سالگى را در آنجا بوده و در سال 1358 قمرى در معيت والد ماجدش به ايران و مشهد مقدس آمده و در تحت پرورش پدر بزرگوارش تربيت يافته و بعد از خواندن دروس ابتدائى و مقدماتى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در سال 1366 قمرى پس از رحلت آيت اللَّه العظمى آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى به نجف اشرف عزيمت نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه نجف تكميل سپس به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى حاضر و استفاده كافى نموده و آنگاه به ايران مراجعت و در حوزه مشهد مقدس به تدريس سطوح عالى و ساير و وظايف روحى خود بالخصوص اقامه جماعت در مسجد (حوض لقمان ميدان شهداء) كه مرحوم والدش اقامه جماعت مى نمود پرداخته و تا حال تحرير (سال 1412 قمرى برابر 1370

شمسى) اشتغال دارند.

داراى فرزندانى فاضل مى باشند كه دو نفر آنان 1- سيد محمود موسوى 2- آقا سيد مرتضى در قم مشغول به تحصيل و تكميل مبانى علمى مى باشند و آقا مرتضى داماد حجةالاسلام حاج سيد كاظم لواسانى فرزند آيت اللَّه حاج ميرزا حسن لواسانى است. برادران بزرگوار ايشان نيز آقايان حاج سيد باقر و حاج سيد هادى موسوى از فضلاى معاصرند كه در مشهد مقدس و قم اشتغال به وظائف روحى و دينى دارند.

دامادهاى ارجمندى دارند به نامهاى زير:

1- حاج شيخ حسن عامرى شاهرودى

2- حاج شيخ على صديق شاهرودى

3- حاج شيخ مهدى بخارائى مشهدى

4- آقا حاج سيد مصطفى حسينى شاهرودى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمد شاهرودى از افاضل و دانشمندان معاصرند كه در مشهد و شاهرود و قم و تهران به خدمات روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

خواهرزاده ايشان جناب حاج شيخ محسن كافى فرزند مرحوم حجةالاسلام و واعظ شهير حاج شيخ احمد كافى داماد گرامى نگارنده است كه نعم الخلف مرحوم كافى داراى مقام فضل و كمال خصوص از سخنوران و خطيبان معاصر در حوزه علميه قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

موسوي شيرازي، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن سيد عبدالكريم موسوى شيرازى عالمى متبحر بوده تاليفاتى دارد كه از آنهاست (كشف الاسرار) در جبر و اختيار و فضاء و در حدود 1250 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي فضيلت، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد مهدى بن المرحوم الحاج السيد جواد موسوى از فضلاء مروجين و ائمه ى جماعت معاصر شهر رى مى باشند. وى در سال 1345 قمرى در جوار سيد الكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متولد و پس از خواندن دروس جديد تا ششم ابتدائى بتشويق و ترغيب نگارنده براى تحصيل علوم عربى و ادبى به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته و متون فقه و اصول نهائى را آموخته و چندى از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده كرده و در سال 1370 قمرى در شهر رى بخدمات دينى و روحى و اجتماعى از قبيل تربيت و تعليم اطفال به اشاره و تصويب مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت- ره- پرداخته و براى اين منظور تاسيس دبستان ملى (موسوى فضيلت) و از اين راه خدمتى به فرزندان مسليمن نموده و ضمنا در مسجد حضرت (مسلم بن عقيل عليه السلام) به اقامه جماعت و تبليغ احكام اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى موسوى فضيلت از روحانيون اخيار و علماء ابرار و مروجين عالى مقدار شهر رى و مورد علاقه مردم رى مى باشند و حقير كه نزديك چهل سال است با وى دوستى و اخوت دارم مكروهى از او نديده و وى را يه تقوا و ورع يافته و اهل توسل و ولايت ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي كرماني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم موسوى كرمانى از علماء و ائمه جماعت معاصر كرمان مى باشند وى در كرمان متولد و در بيت سيادت پرورش و پس از خواندن دروس جديد در مدرسه معصوميه به تحصيل علوم دينى پرداخته سپس مهاجرت به قم و متون فقه و اصول را از

مدرسين بزرگ آموخته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه گلپايگانى و ديگران شركت و استفاده سرشار نموده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به وطن خويش مراجعت و به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس در مدرسه معصوميه پرداخته است.

نگارنده گويد: جناب آقاى موسوى كرمانى از دانشمندان متقى و پارسا و موصوف به ورع و متانت و فضائل اخلاقى و دور از تظاهرات مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

موسوي ملايري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد موسوى ملايرى فرزند مرحوم حجةالاسلام آقاى سيد محمود ملايرى از علماء و ائمه جماعت معاصر تهران در خزانه فرح آباد مى باشند. ايشان در سال 1301 شمسى متولد و پس از تحصيلات مقدماتى در خدمت مرحوم برادرش حاج سيد هادى ملايرى مدت چهار سال در زمان مراجع ثلاث آيت اللَّه حجت و خونسارى و صدر در قم اشتغال داشته و مدت سه سال در همدان در مدرسه آيت اللَّه آخوند ملا على مشغول تحصيل و مدتى هم با برادرش مرحوم حاج سيد هادى در قريه پرى ملاير اقامت و از آن مرحوم استفاده و بعد به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و نيز آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى بنابر دعوت عده اى از ملايريهاى مقيم تهران به تهران آمده و با همت و سعى و كوشش ايشان زمينى در خزانه فرح آباد واقع در جنوب تهران خريدارى و مسجدى به نام حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بنا نموده و پس از پايان و

تكميل آن مسجد به اتفاق اهالى آن سامان به امامت در آن مسجد و خدمات دينى و تأسيس كتابخانه اى براى استفاده عموم موفق مى باشند. كثراللَّه امثالهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

موسوي ملايري، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادى موسوى ملايرى فرزند مرحوم سيد محمود از فضلاء گذشته حوزه علميه قم و از دوستان قديمى اين نگارنده است وى در سال 1336 قمرى در ملاير متولد شده و در خانواده روحانى پرورش يافته و پس از دوران مكتب در سال 1349 قمرى براى ادامه تحصيل علوم دينيه به شهرستان بروجرد در زمانى كه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در آن شهر بودند تحصيلات مقدماتى را در مدت چهار سال نموده و با توصيه مرحوم آقاى بروجردى قدس سره در سال 1353 ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى به قم مهاجرت و تا سال 1365 ق در قم اقامت و از محضر آيات عظام حجت و خونسارى و صدر استفاده و در سال مزبور به نجف مشرف و چند ماهى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند و پس از دريافت اجازه جامع از آن مرحوم به ايران مراجعت و مدت سه سال در همدان اقامت و از محضر آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى همدانى مدظله استفاده نموده و بعد بنابر تقاضاى اهالى قريه پرى ملاير مدتى در آنجا مشغول ترويج احكام و بناى مساجد متعدد در روستاهاى اطراف آن نموده مجدداً به قم آمده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى ره و مراجع ديگر استفاده نموده و هم به تدريس سطوح پرداخته و بنابر دعوت اهالى قريه جوزان ملاير به آن محل رفته و قسمتى از سال را

در آنجا و قسمتى هم در قم توقف نموده تا در سال 1383 قمرى كه به مرض سكته قلبى بدرود حيات گفته و جنازه اش از ملاير به قم منتقل و در قبرستان ابوحسين به خاك رفته است.

مؤلف گويد مرحوم حاج سيد هادى ملايرى گذشته از مقام فضل عالمى متقى و پرهيزكار و با جود و بخشش بوده و هر چه دستش مى آمد به فقراء و مستمندان داده و براى خود و خاندانش انداخته نمى نمود. وى داراى فرزندانى مى باشند كه دو نفر از آنان به نام حاج سيد رضا و حاج سيد حسين موسوى در كسوه مقدس روحانيت مقيم تهران و به خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

موسوي، عبدالحميد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جّد ايشان مرحوم سيد عبدالحميد از علماى ازكيا، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر بوده، و پس از مراجعت از نجف اشرف در اصفهان و لنجان ساكن شده، و هم در اين شهر وفات يافته.

وى را شرحى است بر كتاب شرايع الاسلام تأليف محقّق حلّى عليه الرحمه.

پدر ايشان مرحوم آقا سيد محمّد نيز از علماى كاملين بوده و قبرش در خوانسار است.

صاحب عنوان از اكابر علما و مجتهدين، و اعاظم فقها، و در اواخر زمان حيات خود مرجع وحيد شيعه، و زعيم بزرگ دينى بود. از حيث قدرت و رياست و نفوذ امر از جميع مراجع تقليد گذرانيد.

در سال 1284 قمرى در اصفهان متولّد گرديده و مقدمات علوم را نزد جمعى از بزرگان كه از جمله آنهاست مرحوم حاج سيد مهدى نحوى فرا گرفته، و در سال 1307 به نجف اشرف مهاجرت فرموده، و در آنجا خدمت اساتيد بزرگ سالها درس خوانده،

مدّت دو سال در سامرا به درس ميرزاى بزرگ شيرازى مرحوم حاج ميرزا محمّد حسن (1312-1230) حاضر شده، سپس در نجف به درس آخوند ملا كاظم خراسانى (1329-1255) حاضر شده و از خواص ايشان، و مشهورترين شاگردان وى به شمار مى رود، و از آخوند خراسانى و ميرزا محمّد تقى شيرازى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد حسن صدر كاظمينى اجازه روايت احاديث يافته، و مركز درس و بحث و فتوى قرار گرفت.

در احسن الوديعه(109:2) درباره او گويد: صاحب الاخلاق النبوّية و الغيرة الهاشميّة، كريم الطبع، سخى النفس...حسن السليقه فى المسائل العلميّة، فلتفتخر اصفهان بأنّ منها مثل هذا المولى العظيم الشأن.

در نقباء البشر(143:1) شخصيّت و بزرگوارى او را ستوده، و از حفظ و اخاق و صفات و ملكات او شطرى بيان داشته.

در ريحانة الادب(84:1) و ديگر كتب رجال همگى از او به بزرگى ياد نموده اند.

در آثار الحجة(134:1) درباره او فرمايد: مرحوم اصفهانى - رضوان اللَّه عليه - از مؤيّدين فقهاى عالم تشيع بود كه از غيب به او كمك شده و تأييد مى شدند، واعلى حضرت ولىّ عصر - ارواحنا له الفداء - به او نظر مخصوص داشت، و از آن بزرگوار به وسيله ثقه الاسلام حاج شيخ محمد كوفى شوشترى كه متجاوز از چهل سفر به مكّه مشّرف شده، توقيعى براى سيّد آمد.

در هر حال، عالمى است جليل القدر، و منشرح الصدر، و عديم النظير، در اخلاق و كمالات سرآمد علماى زمان، بلكه در كمتر زمانى عالمى بدين پايه و مقام رسيده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- انيس المقّدين كه آن را سيد ابوالقاسم اصفهانى جمع كرده است 1- حاشيه بر تبصره علامه 3- حاشيه عروة

الوثقى 4- حاشيه نجاة العباد تأليف شيخ محمد حسن صاحب جواهر 5- ذخيرة الصالحين 6- ذخيرة العباد 7- شرح كفاية الاصول استادش مرحوم خراسانى - صراط النجاة، و آن ترجمه وسيلة النجاة است كه مرحوم آقا سيد ابوالقاسم اصفهانى ترجمه كرده و به نظر ايشان رسانيده. 8- منتخب الرسائل 9- مناسك حج 10- وسيلة النجاة، يكدوره فقه در دو مجلد 11- وسيلة النجاة صغرى، رساله عمليّه مختصر.

و اين كتب، همگى چندين مرتبه بطبع رسيده و در تمام ممالك اسلامى و شيعه منتشر گرديده، كه مثلاً رساله ذخيرة العباد ايشان هفتاد و يك مرتبه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد حسين بن السيد الجليل آقا سيد محمد باقر موسوى از علماء معاصر شهرستان بهبهان است. وى در سال 1307 شمسى در بهبهان متولد شده و پس از طى دوران دروس جديد مدت سه سال در بهبهان مقدمات و ادبيات و سطوح متوسط را خوانده آنگاه بقم مسافرت و مدت هشت سال از محضر اساتيد عظام حوزه علميه قم چون حضرت آيه الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله و آيه الله العظمى آقاى... و زعيم اعظم آيه الله العظمى بروجرودى استفاده نموده و بعد از آن مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت چهار سال اقامت و از محضر دروس حضرت آيه الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيه الله العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و آيه الله العظمى مرحوم حاج سيد محسن حكيم بهره مند شده سپس بمنظور انجام وظيفه در سال 1374 ق به بهبهان مراجعت و مدت بيست سال است كه در اين شهرستان در مسجد (مصلى) باقامه جماعت و

ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

از آثار ايشانست:

1- تأسيس كتابخانه عمومى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه در مسجد مصلى.

2- مدرسه علميه موسوى كه مجهز بتمام وسائل آسايش براى طلاب علوم دينى و واردين از اهل علم و منبر ميباشد.

3- كتابخانه مدرسه علميه مزبور براى محصلين اين مدرسه.

جناب آقاى موسوى، از حضرت آيه الله العظمى بروجردى و آيه الله حكيم و آيه الله العظمى خوئى و آيه الله العظمى شاهرودى مجاز باجازه امور حسبيه و وكالت در امور شرعيه دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

موسوي، محمد خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسين. عالم فاضل جليل، و محدث خبير، آشنا به علوم حديث و اخبار بوده، و در موقع چاپ «بحارالانوار» از طرف حاج محمد حسن امين الضرب اصفهانى متصدى تصحيح و مقابله ى آنها شده، و از اين راه خدمتى شايان به علم و دين نموده. در سال 1314 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماى اخيار، و فضلاى ابرار بوده، و در سال 1203 وفات يافته، در تكيه ى خاتون آبادى ها مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي نژاد، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى نژاد از فضلاء بارع و بزرگوار مشهد مقدس مى باشند.

تولد ايشان در قريه (ابراده) كه از مضافات و ييلاق مشهد است واقع شده و در بيت سيادت و ديانت پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و سطوح را از مدرسين مشهد فراگرفته سپس مهاجرت به نجف اشرف و چند سالى اقامت نموده و از محضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حاج شيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و پس از آن مراجعت به مشهد و زادگاه خود نموده و تشكيل مدرسه داده و به تربيت جمعى از طلاب و محصلين مبتدى مشهد با برنامه صحيح و مراقبت فراوان پرداخته و اكنون موفقيتهاى بزرگى در اين امر خير نصيبشان شده و عده چشم گيرى از طلاب حوزه ايشان به متانت و ورع و تهذيب اخلاق و با استعداد اشتغال به دروس سطوح متوسط و عالى دارند.

نگارنده گويد آقاى موسوى نژاد كه از نزديك افتخار آشنايى و قرايت ايشان را دارم بسيار وارسته و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و در بين دانشمندان مشهد هم به پاكى و بزرگوارى و ورع معروف مى باشند.

يكى ديگر از آثار ارزنده ايشان صندوق تعاون و قرض الحسنه است كه با معيت چند نفر ديگر از فضلاء تأسيس و بكار راه اندازى ارباب حوائج مشغول و دائر مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

موسيوند، توفيق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور توفيق موسيوند،متولد سال 1315در روستاي وركانه همدان،فارغ التحصيل رشته مهندسي كشاورزي از دانشگاه تهران و فوق ليسانس مهندسي مكانيك از كانادا و دكتراي پزشكي و فوق تخصص

جراحي قلب از كانادا مي باشد.او صاحب اختراعاتي چون قلب مصنوعي،امكان تشخيص پزشكي از راه دور و تنظيم و معالجه قلب،تعيين DNA انسان توسط اثر انگشت و 14 اختراع پزشكي ديگر،عالي ترين مقام علمي جهان از انجمن سلطنتي كانادا و انگلستان و نيز عضو انجمن دانشمندان نيويورك، بنيانگذار درمان پزشكي از راه دور،رئيس بخش قلب و عروق انستيو تحقيقات قلب دانشگاه اوتاوا (پايتخت كانادا) است.او بعد از 37 سال،در سال 1381 و در همايش بين المللي بوعلي سينا به زادگاهش (همدان) بازگشت.كسي كه آمادگي خود را براي تأسيس دانشگاه و بيمارستاني بزرگ در كيش اعلام كرده است؛بيمارستاني كه با بزرگترين دانشگاه و بيمارستان جهان قابل رقابت باشد،و كمترين و كوچك ترين هزينه اي براي دولت ايران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصي او تأمين شود.او درباره زندگي خود مي گويد: «خانواده شلوغي بوديم،ساده زندگي كردن را دوست دارم،گله چراني و دعوا و آشتي و عيد نوروز و… من خيلي خوشبخت بودم كه پدرم گذاشت درس بخوانم،فرصتي كه نصيب خواهرانم نشد.بعد،از چوپاني هايش مي گويد و شب هايي كه نتوانسته بود بخوابد و اينكه چرا پيامبران بيشتر چوپان و يا نجار بودند.او مي گويد:«به ياد كودكي آرامش پيدا مي كنم،آنجا (كانادا) هم،هميشه دنبال خاطراتي بوده ام كه در دنياي مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد.آنها را در چوپاني و همان شب هاي مهتابي مي يافتم.يك چوپان به خدا نزديكتر از ديگران است و هميشه به خلقت فكر مي كند.آن وقت ها،من خداي گوسفندانم بودم.چوپاني،انسان را به اصل خود،خدا و طبيعت نزديك مي كند و به همين خاطر خدا دوستي و ذهن من مترادف با چوپاني است،وقتي براي كارهايم جوابي نمي يابم،به خدا بيشتر التماس مي كنم.اين حالت اغلب،وقتي پيش

مي ايد كه جواب مسأله اي را نمي دانم و از پس حل آن بر نمي ايم.من خيلي سجده شكر به جاي مي آورم و در جراحي هايم كه انگار دخالت در كار خدا است. فكر مي كنم كه خداوند به همه آدم ها مغز داده كه از آن استفاده كنند و براي كمك به خود و ديگران از آن بهره ببرند.با اين حال عده اي قدرت وعده اي شهرت،وعدّه اي ثروت را دوست دارند.عدّه اي هم دلشان مي خواهد به مردم خدمت كنند،حتي بيشتر از آنچه كه مردم انتظار دارند،احساس وظيفه مي كنند و بس.[چيزي شبيه سكوت ميان خالق و مخلوق!]

قلب مصنوعي و ديگر اختراعات پروفسور موسيوند جان هزارها تن را نجات داده است.او به كساني كه مي خواهند از وي قدرداني كنند مي گويد:اگر راستي مي خواهيد به من هديه بدهيد،آن موقع كه به خدا نزديك مي شويد،براي من دعا كنيد كه چاقي ام كم شود و عمرم زياد!(با اشاره طنزآميز) زندگي پروفسور فراز و فرودهاي زيادي داشته است كه مجال كوتاهي را از زبان خود ايشان مي آوريم:«من اول براي تحصيل به دانش سراي معلمي همدان رفتم .همه انتظار داشتند،من معلم بشوم و خودم دوست داشتم نفر اول بشوم كه نشدم و با خدا دعوا كردم كه چرا اينطور نشد.بعد رفتم سراغ مهندسي مكانيك و بعد از آن،سراغ رشته كشاورزي و دست آخر از ايران خارج شدم و 30 سال بعد بود كه به حكمت خدا پي بردم و ديدم اگر در دانش سراي تربيت معلم نفر اول مي شدم،اين فرصت را نمي يافتم كه اين همه ياد بگيرم و به مردم خدمت كنم. بعدها فهميدم كه ما،چه عامي و چه دانشمند،حكمت خدا را نمي دانيم و نمي فهميم و اين يك واقعيت است.من فكر مي كنم مذهب

و علم با هم اختلاف ندارند.اينها دست به دست هم، پيش مي روند.علم ابزاري است كه خدا ايجاد كرده و مذهب دستوري است كه بايد انجامش بدهيم.سپس در پايان گفته هايش،رباعي معروف بوعلي سينا را مي خواند كه:

دل گرچه در اين باديه بسيار شتافت يك موي ندانست ولي موي شكافت

ان_در دل من ه_زار خ_ورشيد بتافت آخ_ر ب_ه ك_م_ال ذره اي راه ني_اف_ت

موگوئي شوشتري، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1135 ق) عالم و عارف. وى از دانشمندان عهد فتحعلى خان و اخشنوخان، حاكم شوشتر، بود. مدتى در شيراز و اصفهان تحصيل علم كرد. وى از شاگردان محقق خوانسارى است. در جوانى به هندوستان رفت و پس از چندى به شوشتر بازگشت. آخوند ملا على از زاهدان و پارسايان بود. او در شوشتر درگذشت و در جوار مسجد جامع دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 557 /12).

مولانا، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مولانا فرزند ارشد حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد محمد آقا مولانا قدس سره و سلسله ى نسب شان به حضرت موسى ابن جعفر عليه التحيه و الثناء مى رسد شب شانزدهم ربيع الاول سال 1320 هجرى قمرى در بلده ى طيبه ى نجف اشرف (ايام اقامت والد ماجدش در آن شهر مقدس) متولد تحصيلات مقدماتى و ادبيات متداوله و سطوح را در تبريز به اتمام رسانده در سال 1340 جهت ادامه ى تحصيل به دارالعلم نجف اشرف عازم و از محضر استادان عاليقدر آيات الله آقا شيخ احمد كاشف الغطاء- آقا سيد محمد حجت كوه كمرى (موقع اقامت معظم له در نجف)- آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء- آقا ضياء عراقى- آقا شيخ محمد حسين كمپانى (اصفهانى) و ساير فقهاء عصر استفاده و پس از فراغت از تحصيل در سال 1346 به وطن عزيز خود تبريز مراجعت- از همان وقت به تدريس علوم دينى و تبليغ احكام نبوى و تأليف كتب اسلامى با جديت خستگى ناپذير اشتغال داشته- روز چهارشنبه 22 شوال المكرم سال 1392 در تهران (جهت معالجه به آن شهر تشريف فرما شده بود) داعى حق را لبيك گفته.

آفتاب دين غرا كرد

از عالم افول

بيست دو شوال نزديك زوال آفتاب

در شهر مذهبى قم و جوار حضرت معصومه سلام الله عليها مدفون گرديد. عمر شريفش و 72 سال 7 ماه و 6 روز بوده.

چون تراب تيره شد آرامگاه و مضجعش

عرش گفتا آن زمان ياليتنى كنت تراب

اولاد ذكور آن بزرگوار: جنابان حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابوالحسن و حاج سيد ابوالقاسم آقا كه هر دو به نوبه ى خود از جمله علماى اعلام و فضلاى تبريز به شمار مى روند و در درياى علم و تقواى آن فقيد مى باشند.

و نيز آقاى حاج سيد ابوالفضل جوان فعال پرهيزكار فرزند آن مرحوم و نور ديده ى مردم است.

تأليفات فقيد سعيد آنچه در حال حياتش به زبان فارسى به چاپ رسيده 18 جلد بشرح زير:

1- صحت و سعادت- اخبار وارده در موضوع بهداشت و سعادت بشر.

2- آثار المعاصى- در بيان اثرات دنيوى گناهان.

3- نصايح المعصومين- اندرزهاى منتخبه از حضرات معصومين عليهم السلام

4- الملاحم- پيشگوئى هاى واصله از حضرات معصومين عليهم السلام

5- لطائف الاخبار- برگزيده ى اخبار واصله از حضرات معصومين عليهم السلام

6- مرآة الحج- بيان احكام و مناسك حج.

7- شرط و جزاء- بيان احاديث وارده در نتيجه ى بعضى اعمال.

8- الفروق- بيان احكامى كه ميان زن و مرد متفاوت است.

9- البركات- اخبارى كه كلمه ى بركت در آنها ذكر شده.

10- سيره ى حسنه- ذكر فوائدى در موضوعات مختلفه.

11- حكايات المعصومين- قسمتى از حكايات گذشتگان خدائى.

12- كيف اصبحت- اخبار و احاديث.

13- چهل حديث- احاديث و بحث اجمالى در امامت.

14- خدا نه طبيعت- منظوم در اثبات صانع.

15- حج نامه- منظوم در اعمال حج و سفرنامه.

16 و 17- بخش اول و دوم در منظوم- در حالات پنج تن آل عبا (ع).

18- تعديل الميزان- بيان اوزان و اندازه هاى معمول

دنيا.

علاوه بيشتر از ده جلد كتب علمى و فقهى من جمله (منجزات المريض) يك بحث مهم كه هنوز به چاپ نرسيده و از آثار باقيه ى آن فقيه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مومن شيرازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا شيخ حسين بن احمد بن غلامحسين معروف به مومن شيرازى از افاضل اخيار و علماء ابرار حوزه علميه است در سال 1305 شمسى در شيراز متولد شده و مقدمات و ادبيات را در شيراز خوانده و در عهد زعامت مرحوم آيت الله العظمى بروجردى مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام بروجردى امام خمينى و مرحوم داماد يزدى استفاده نموده و دراسات و تقريرات آنان مخصوص آيت الله بروجردى را به رشته تحرير درآورده است.

آثار قلمى ايشان بدين قرار است:

1- تقريرات اصول آيت الله امام خمينى خطى و غير مرتب.

2- تقريرات فقه و اصول مرحوم آيت الله بروجردى مخصوص لباس مشكوك خطى و غير مرتب.

3- تقريرات فقه و اصول مرحوم آيت الله داماد.

4- رساله اى در عفت و غيرت ناتمام.

5- رساله اى در عقايد صوفيه از مدارك خودشان ناتمام.

6- شرح مختصرى بر خطبه حضرت فاطمه زهرا عليهاسلام و ذكر مدارك و اسناد آن از كتب عامه و خاصه.

7- استخراج روايات بحارالانوار مرحوم علامه مجلسى و مقابله با مصادر و مدارك آن از اواسط جلد 5 چاپ كمپانى تا جلد 8 كه تقريبا از اواسط ج 13 تا چلد 27 طبع جديد مى شود با معيت آقاى حاج شيخ حسين كرمانى دارابى و آثار و خدمات ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مهاجراني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا جعفر ابن آيت اللَّه حاج ميرزا محمد باقر مهاجرانى همدانى از فضلاء حوزه علميه قم مى باشند. وى در سال 1352 قمرى در همدان متولد شده و پس از پايان دوره ابتدائى مقدمات را در مدرسه مرحوم آخوند ملا على همدانى خوانده و در سال 1367 قمرى به قم آمده و سطوح را

از مدرسين بزرگ حوزه علميه خوانده و پس از آن مدت سه سال از محضر و درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و بعد از فوت ايشان از درس خارج آيات عظام خمينى و شريعتمدارى و گلپايگانى و آقاى نجفى مرعشى مدظلهم بهره مند و در بين آن سفرى به نجف اشرف نموده و چندى توقف و از محضر و دراسات آيت اللَّه العظمى خوئى و نايب الامام خمينى دامت بركاتهم مستفيض گرديده و در دوره انقلاب براى بيدار كردن مردم مسافرتهائى به اطراف نموده و متحمل مشقات و رنجهاى فراوانى گرديده است.

آثار خالده و تاليفات ايشان.

1- مسجدى در لاكمه سر لاهيجان 2- مسجدى در كوريجان همدان 3- مسجدى به نام حضرت ولى عصر (ع) در مهاجران.

تاليفات: 1- مناسك حج بر طبق مذاهب پنجگانه اسلام: 1- جعفرى 2- حنفى 3- شافعى 4- مالكى 5- حنبلى.

2- جزواتى در تقريرات دروس آيات عظام و اساتيد حوزه علميه قم، مخطوط.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مهاجري، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت اللَّه مهاجرى كردستانى نيز از اهل آن حدود است و بيشتر در مركز كردستان بوده.

وى نيز يكى از از برادران اهل سنت ما بوده و در مهاباد و سنندج و منطقه سنى نشين كردستان پرورش يافته و بالاخره در اثر مطالعات و مصاحبات با دانشمندان شيعه مستبصر گرديده (بعد از آنكه سالها در راه مذهب اهل تسنن فعاليت كرده و تبليغ نموده) و كتاب (چرا ولايت را پذيرفتم) نوشته است.

و بعد چون مانند مرحوم قاضى بهجت تهديد به قتل شده و جانش به خطر افتاده از اين جهت مهاجرت به قم نموده و اكنون در حوزه علميه به تحصيل علوم دينى اهل بيت (ع) اشتغال

دارد.

ترجمه خود را در ص 18 كتاب خود مرقوم نموده است و استبصار وى موجب بصيرت پدر او كه از علماء كردستان بود گرديده و خاندان خود را به مذهب حقه جعفرى ارشاد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مهدوي قزويني، نعمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ نعمت الله مهدوى از علماء و اكابر دانشمندان و قدماء حوزه علميه است تولدش در قزوين واقع شده و پس از پايان مقدمات و بعضى از سطوح به قم مهاجرت نموده و سطوح خود را از اساتيد مهمه مانند: ميرزاى همدانى و ديگران تكميل و چند سالى از محضر مرحوم آيت الله حايرى آنگاه مرحومين آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و حدود 18 سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و تا به مقام شامخ علم و كمال رسيده و بالغ بر سى سال است

كه به تدريس فقه و اصول اشتغال دارد و از مدرسين بزرگوار و برجسته حوزه محسوب مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مهدوي هرستاني، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد موسوى. فاضل صالح، از علماى سده ى اصفهان. در اصفهان تحصيل نموده، در روز 5 شنبه 8 ربيع الاول سال 1380 به سن متجاوز از شصت سال وفات يافته، در تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

دانشمند محترم و اديب كامل، آقا ميرزا محمد راجى شاعر معاصر، در مرثيه و ماده تاريخ وفات او قطعه اى سرود بدين مطلع:

چون در جهان هستى قانون مرگ دم زد

نقاش، نقش حكمت در دفتر حكم زد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي، بحر اعطاء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فاضل، از علماى سده ى ماربين، در يكشنبه 29 ربيع الثانى 1371 وفات يافته، در اين تكيه مدفون گرديد.

مشاراليه در اصفهان خدمت جمعى از افاضل همچون: آقا سيد ابوالقاسم دهكردى، و آقا شيخ محمدرضا نجفى، و آقا سيد مهدى درچه اى تلمذ نموده، و از ائمه ى جماعت و موثقين به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميانچي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابراهيم مرتضوى ميانجى از افاضل معاصرين تهرانست. وى در ماه صفر 1332 قمرى در يكى از مضافات ميانه متولد شده و تحصيل مقدمات را در قم انجام داده و در سال 1355 قمرى مشرف به نجف اشرف شده و از محضر آيات عظام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و در حدود سال 1369 قمرى به ايران مراجعت و رحل اقامت در تهران افكنده و در يكى از مساجد مركز به اقامه جماعت و تبليغ احكام و انجام وظيفه اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده ميباشند كه بعضى بطبع رسيده است و از آنها كتب زير است:

1- كتاب «العيون العبرى» در مقتل سيدالشهداء عليه السلام.

2- كتاب «اطائب الكلام من مهابط الوحى و الالهام» در حالات چهارده معصوم عليهم السلام.

3- تصحيح چاپى كتاب وسائل الشيعه در بيست مجلد.

4- تصحيح چاپى كتاب شرح نهج البلاغه خوئى در بيست و يك جلد.

5- تصحيح چاپى كتاب احقاق الحق آيت اللَّه مرعشى كه تاكنون 11 جلد آن بطبع رسيده است.

6- تصحيح چاپى كتاب بحارالانوار چاپ جديد (60) مجلد.

7- مقدمه و پاورقى به كتاب حقايق علامه فيض كاشانى و غير از اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مير عظيمي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جواد مير عظيمى مراغه اى از علماى معاصر تهرانند. ايشان در ماه رجب 1340 ه. ق، در مراغه بدنيا آمدند و تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در همانجا طى و بعد مقدمات را نزد جناب آقاى شيخ حسين پيشنماز بالوقيه مراغه و آقاى حاج شيخ ابراهيم بادكوبه اى و عالم ربانى حاج شيخ محمد تقوى خوانده و از كمالات روحى آنان رضوان اللَّه عليهم شمه اى بهره بردند.

سپس

بعزم تكميل مقدمات سه سال در شهر تبريز متوطن شده و در حوزه ى تدريس اساطين فقها و اصولا حاضر شدند. سپس بامر و توصيه يكى از اساتيد عظام نوراللَّه مرقده بقصد تكميل سطح و اخذ معقول به مشهد تشرف حاصل نموده و سه سال در حوزه تدريس حضرت الاستاد الحاج سيد احمد يزدى معروف باستاد و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى عطراللَّه مرافدهم فقه و اصول و معقول را آموختند و تفسير و اخلاق و مقدارى از خارج متاجر را محضر مرحوم آيت اللَّه ربانى ميرزا مهدى الاصفهانى آموخته بودند.

در سنه ى 1367 ه.ق در قم متوطن گرديده در مجلس تدريس بعضى از اعاظم حوزه مباركه حاضر شدند. معظم له در مدت اقامت خود در قم به تدريس و اقامه جماعت حسب الامر مرحوم آيت اللَّه حجت در مسجد حاج ميرزا عبداللَّه كيهانى در محله ى در بهشت اشتغال داشتند.

آثار علمى و قلمى عديده اى دارند كه ذيلاً بعضى از آنها از نظرتان مى گذرد.

1- تلخيص الفرايد للشيخ الانصارى قده

2- تلخيص التقريرات قسمت اصول علميه للنائينى قده.

3- كتاب كفارات در اسلام فارسى استدلالى.

4- ترجمه و شرح رساله حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام و آن اولين حديث كتاب روضه كافى است.

5- ترجمه و شرح خطبه ى حضرت سجاد عليه السلام.

6- ترجمه و شرح خطبه ى حضرت زينب عليهاالسلام.

7- دو نشريه بنام جريمه ى روزه خواران.

8- جريمه ى مرتكبين محرمات حج.

9- مجموعه هايى در فنون مختلفه.

از باقيات الصالحات ايشان فرزند برومند و مؤدب ايشان آقاى سيد مير حسين مير عظيمى حسينى است كه از محصلين متدين و جدى حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مير لوحي سبزواري اصفهاني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(قبل از 1000- بعد از 1083 ق)، عالم

دينى و شاعر، متخلص به نقيبى. ملقب به مطهر، نسبش به حضرت ابراهيم، فرزند امام موسى كاظم (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد. وى با مجلسى معاصر بود. به مشهد رفت و به آورده ى آقا بزرگ تهرانى «تهذيب الاحكام» را در خدمت مير محمدجعفر رضوى، پدر مير محمد زمان رضوى صاحب «صحيفة الرشاد»، خواند. سپس به اصفهان بازگشت و به انجام وظائف دينى مشغول شد. از آثارش: «كفاية المهتدى فى معرفة المهدى (عج)؛ «زاد العقبى»، در مناقب ائمه (ع)؛ «تنبيه الغافلين»، در رد صوفيه؛ «اعلام المحبين»، در رد صوفيه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (409/ 9)، الذريعه (102 -101/ 18 ،6/ 12 ،1222 -1220/ 9 ،151 -150/ 4)، ريحانه (236 -235/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 481 -479/ 11).

مير محمد صادقي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد جعفر، عالم فاضل، ساكن قريه ى زمان آباد. برخوار، عالم فاضل، در جمعه 20 شعبان 1331 وفات يافته، در حرم امام زاده نرمى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مير محمد صادقي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و از احفاد اوست: حاج سيد محمّد باقر بن حيدر بن مير سيد بن مير على نقى كه از جمله علما و فضلا و ائمّه ي جماعت اصفهان، در نزد حاج آقا مشير الدين بروجردى تلمّذ نموده و به دامادى او مفتخر گرديده، و در مسجد ايلچى امامت مى فرموده. (مسجد از آثار صاحب سلطان بيگم دختر حكيم نظام الدين محمّد ملقب به حكيم الملك ايلچى در سال 1097 بنا شده است.)

در شب 4 ماه صفر المظفر سال 1363 وفات يافته، در جنب تكيه ي ملك مدفون گرديد، و بعداً در آنجا تكيه اى احداث نمودند به نام تكيه مير محمّد صادقيها.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميرباقري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم ميرباقرى فرزند مرحوم حاج سيد حسن ميرباقى (خياط) شاهرودى برادرزاده حاج سيد على ميرباقرى واعظ معروف تهران از فضلاء و نويسندگان و خطباء و اساتيد معاصر دانشگاه است.

تولد ايشان در سال 1326 شمسى در شاهرود واقع شده و در يك خانواده با ديانت و تقوا پرورش يافته و دروس ابتدائى را در زادگاه خود خوانده و پس از آن در خدمت والد ماجدش در سال 1327 شمسى به شهرستان قم مهاجرت نموده و دوران دبيرستان را در مدرسه حكيم نظامى (كه امروز به نام دبيرستان امام صادق عليه السلام است) گذرانيده است.

در سال 1336 شمسى وارد حوزه علميه و به تحصيل علوم عربى و ادبى و منطق و فقه و اصول پرداخته و دروس ياد شده را از محضر آياتى چون آقاى سلطانى بروجردى و مشكينى و مرحوم آيت اللَّه مجاهدى فراگرفته و بعد به درس خارج آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و محقق داماد شركت و استفاده نموده

و علوم عقلى و فلسفى را از محضر آيت اللَّه طباطبائى قاضى آموخته و در سال 1347 شمسى به تهران عزيمت نموده و دوره الهيات را در دانشگاه به پايان رسانيده و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات نائل شده و در حال حاضر به تدريس در آنجا و نيز تبليغ و ترويج از طريق منبر و خطابه خوانى اشتغال دارند.

داراى آثار گرانقدرى مى باشند كه از آنها ترجمه كتاب احتجاج طبرسى در دو مجلد به طبع رسيده است.

والد ماجد جناب آقاى دكتر ميرباقى مرحوم حاج سيد حسن كه از بيت مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين موسوى شاهرودى ابرسجى بودند از اخيار و ابرار شهرستان قم و اشتغال به خياطى و دوختن لباس روحانيت داشتند كه در سال 1411 قمرى در اثر تصادف به رحمت حق پيوسته و به لقاء اجداد خويش شتافتند.

داراى دو برادر روحانى بزرگوارند.

1- جناب آقاى حاج سيد محمد ميرباقرى كه در شاهرود از طريق وعظ و خطابه به خدمات دينى اشتغال دارند.

2- جناب آقاى حاج سيد على ميرباقرى امام مسجد قنات آباد تهران كه از خطباء و وعاظ محترم تهران به شمار مى روند بيانى آموزنده و منبرى سازنده دارند و ايشان تحصيلات خود را در شاهرود و بعد قم به پايان رسانيده و در تهران رحل اقامت افكنده و به خدمات روحى و دينى خود از اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج اسلام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ميرخاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1290(1335 ق.)، تهران.

درگذشت: 2 آبان 1372(9 جمادى الاولى 1414 ق.).

آيت الله حاج سيد احمد ميرخانى پس از طى دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى خواندن و نوشتن و قرآن به شوق تحصيل

علوم دينى، به يادگيرى ادبيات و سطح پرداخت. پس از آن به حوزه ى علميه ى قم آمد و از محضر آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مكاسب و كافيه را فراگرفت و سپس به درس خارج آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى حاضر شد. با ورود آيت الله بروجردى به قم، تنها به درس ايشان رفت و تا پايان عمر آن استاد از بحث هاى فقهى و اصولى او استفاده نمود و پس از وفات وى، به تهران آمد و به خدمات دينى، از جمله اقامه ى جماعت در مسجد ولى عصر، اعزام مبلغ به اطراف تهران، تأليف و نشر كتب دينى (كه زندگانى برخى امامان و ترجمه برخى از مجلات بحارالانوار از جمله آنهاست)، ساخت مساجد و حوزه ى علميه، اقامه ى مجالس دينى در عصرهاى جمعه و راهنمايى و ارشاد جوانان و تشكيل مجالس دعاى ندبه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) اشتغال ورزيد. از آثار قلمى ايشان يا كتابهايى كه خوشنويسى كرده اند مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: آيات الاحكام (در دو جلد)؛ سير حديث در اسلام؛ شرح زيارت عاشورا (تأليف با خط فريبا مقصودى كرمانشاهى)؛ تاريخ اجتهاد و تقليد (تهران، 1372)؛ قرآن كريم با ترجمه فارسى (مهدى الهى قمشه اى، با خط احمد ميرخانى، تهران، 1374)؛ كليات مفاتيح الجنان (به خط احمد ميرخانى)؛ سوره مباركه انعام به انضمام: دعاى شريفه توسل، كميل، ندبه و گنج عرض (مترجم مهدى الهى قمشه ى با خط احمد ميرخانى).

حاج مير سيد احمد ميرخانى از علماء مبرز و مروج معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1335 قمرى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به قم مهاجرت نموده و

سطح كفايه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن از درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم بهره مند گرديده آنگاه مراجعت به تهران و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى در مسجد (حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه) واقع در خيابان (حشمت الدوله) پرداخته است.

نگارنده گويد: آقاى ميرخانى از علماء خدوم و مروجين متين و مورد توجه مردم تهرانست. خدمات بسيارى در تهران و حومه آن نموده كه از آنها اعزام مبلغ بقراء و دهات اطراف تهران ميباشد.

چند سالى در شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام احياء و دعاء كميل و غيره داشتند و صدها نفر را بدين وسيله بسوى خدا و استغفار رهبرى مى نمودند. و اكنون در عصرهاى جمعه در مسجد خود مجلس باشكوهى دارند و جمع كثيرى از جوانان و غيره را بوسيله دعاء ندبه و سمات و غيره بخداوند متعال جلت عظمته و ولى اللَّه اعظم حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء هدايت و ارشاد مى نمايند.

از آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان تعمير و بناء مساجد و غيره در حومه تهران مى باشد كه بوسيله گويندگان و فضلاء و مبلغينى كه به آنجاها فرستاده انجام داده است.

(ح 1414 -1335 ق)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به قم رفت و سطوح «كفايه» و «مكاسب» را از محضر آيت اللَّه مرعشى فراگرفت. سپس در درس خارج آيت اللَّه حجت كوه كمرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى حاضر شد و استفاده ها نمود.

پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم، وى از درس و بحثهاى فقهى و اصولى ايشان بهره برد. پس از درگذشت استادش، آيت اللَّه بروجردى، به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و نشر كتب دينى، ترويج احكام، اقامه مجالس وعظ و ارشاد و ساير امور دينى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثارش: «آيات الاحكام»، در دو مجلد؛ «سير حديث در اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، گنجينه ى دانشمندان (576 -575/ 4).

ميردامادي سدهي، عبدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد رحيم كبيربن مير مرتضى بن مير محمد اشرف.

عالم فاضل، در چهارشنبه 10 صفر 1165 متولد، و در 22 محرم 1243 وفات يافته، د مقبره ى خوزان سده مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1 - انيس المحتاجين، در علوم غريبه 2 - ترصيع الاسماء 3 - كتابى در رجال.

مشاراليه از شاگردان وحيد بهبهانى و ميرزاى قمى بوده، و به سيد حجةالاسلام و حاجى كلباسى اختصاص داشته، در سده ى امامت داشته، و بيشتر مواقع در شهر ساكن بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميردامادي سدهي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمد جعفر. عالم فاضل، و اديب زاهد شاعر، در شب جمعه 23 ربيع الثانى سال 1303 متولد، و در شب جمعه اول ربيع الثانى سال 1380 وفات يافته، در جنب امام زاده سيد محمد مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت: آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و آخوند گزى، و حاج مير محمد صادق احمدآبادى، و آقا سيد مهدى درچه اى تلمذ نموده، و مدتى در قم به درس حاج شيخ عبدالكريم يزدى حاضر شده، و در نجف به درس آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ميرزا محمد حسين نائينى رفته، پس از تكميل فضائل به اصفهان مراجعت نموده، در سده ساكن، و به ارشاد و هدايت مردم و اقامه ى جماعت پرداخته. كتب زير از اوست:

1 - ديوان اشعار با تخلص «آيت» 2 - رساله در قاعده ى على اليد، تقريرات مرحوم نائينى 3 - صوميه، در مواعظ ماه رمضان 4 - عشريه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميردامادي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن ميردامادى معروف به نجف آبادى متولد 1310 در شهر مقدس مشهد فرزند سيد هاشم ميردامادى نجف آبادى است.

تحصيلات ابتدائى را در سمنان و حضرت عبدالعظيم گذارنيده پس از رفتن متفقين از ايران در الزام پدر از رى به مشهد مقدس منتقل و در مدرسه خيراتخان و بعد در مدرسه ى نواب به تحصيلات عربى مشغول و قسمت عمده ادبيات را نزد اديب نيشابورى تلمذ نموده پس از ديدن كتب معموله صرف و نحو و منطق و معانى بيان سطح را نزد مرحوم حاج سيداحمد مدرس و مرحوم پدرم طبق معمول شروع نموده ابتداء لمعتيين و قوانين و معالم و بعد رسائل

و مكاسب و كفايه الاصول را از محضر پدر و مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى اعلى اللَّه مقامه استفاده كرده و در سال 1368 از مشهد به قصد ادامه تحصيل رهسپار قم شد.

در آن زمان حوزه علميه قم به بركت وجود مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى رونق و گرمى بخصوصى داشت از ابتداى ورود به درس معظم له حاضر و در آن وقت صلوات مسافر را تدريس مى كردند چند روز درس ايشان را نوشته حضورشان تقديم كردم و معظم له پس از مطالعه دو روز بعد حقير را طلبيده نوشته را مرحمت كرده ام فرمودند نام اينجانب را در دفتر وارد سازند سال بعد به درس حضرت آيت اللَّه امام خمينى كه تازه به درس خارج شروع كرده بودند حاضر شدم و تا اواخرى كه در قم بودند از محضر اين دو استاد استفاده ها بردم و تا هنگاميكه مرحوم فقيد سعيد آيت اللَّه بروجردى قدس سره اصول مى گفتند به درسشان رفته همه را نوشته و بعد از اينكه ايشان بر اثر مشاغل زياد نتوانسته درس اصول بگويند منحصر شد درس اصول به درس اصول آيت اللَّه امام خمينى صبحها از دروس فلسفه حضرت آيت اللَّه علامه طباطبايى حفظه اللَّه در تمام مدت تدريس وى بهره برد و در روزهاى تعطيلى از درس تفسير وى حظ وافر مى برد

و مدتى هم از محضر درس آيت اللَّه داماد استفاده كرد و با رفقاى فاضل و متدين مباحثات دروس را پس از هر درسى ترتيب داده و با بعضى از رفقا كه در مقام تهذيب خود بودند نزد بعضى از اساتيد اخلاق بطور خصوصى حاضر و از مواعظ شافيه و دستورات اخلاقى استفاده هاى معنوى برد با مرحوم والد سفرى

به عراق و به سفر حج مشرف شد.

و بعد از سفر حج در مشهد بطور موقت توقف كرد چند ماهى نگدشته بود كه پدر وى مريض شده در گذشتند و بنا بتقاضاى رفقاى مرحوم و انتخاب علماء طراز اول مشهد به امامت در جامع گوهرشاد جاى مرحوم والد مشغول و برنامه تفسيرى ايشان را در شبها كماكان ادامه داد و از آن تاريخ بيش از هفت سال در محضر در درس آيت اللَّه ميلانى در مشهد حاضر شده اصول و فقه ايشان را مى نوشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ميردامادي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا على محمّد، عالم فاضل زاهد، در نزد علماى اصفهان تحصيل نموده، بالاخص نزد آخوند گزى و آقا سيد محمّد باقر درچه اى. در سال 1352 وفات يافته، در جنب پدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميرزايي زنجاني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى. در زنجان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح به تهران آمد و معقول را از ميرزا طاهر تنكابنى و علامه ميرزا مهدى آشتيانى و اصول را از سيد محمد تنكابنى فراگرفت. او مدت زمان كوتاهى نيز از محضر علماى مشهد استفاده نمود. آنگاه به قم مهاجرت كرد و در محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى تلمذ نمود. سپس براى انجام امور دينى به رشت رفت و به اقامه ى جماعت در مسجد حضرت صاحب الزمان (عج) پرداخت. وى عهده دار سرپرستى و اداره ى مدرسه ى جامع رشت گرديد. از آثارش: «حقائق التوحيد»، استدلالى در دو جلد؛ «برهان الولاية»، به عربى در دو جلد؛ «فروغ تجلى در امامت»؛ « راه ترقى»، در امور اجتماعى به فارسى؛ «نفس و راه تكامل آن»، در روان شناسى؛ رساله اى در «لباس مشكوك»، به عربى؛ رساله ى «صلاة»؛ «العبر فى مسئلة الجبر و القدر»، رساله اى در جبر و تفويض؛ رساله ى «التحلى فى حقيقة التحلى»؛ رساله ى «قاعدة لا ضرر»؛ حواشى بر «اسفار» ملا صدرا؛ «النور الساطع»، در نبوت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (256 -255/ 5).

ميرفخرائي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى ميرفخرائى جندقى فرزند مرحوم حجةالاسلام حاج آقاى جندقى طاب اللَّه ثراه از خطباء مشهور و وعاظ معروف معاصر تهرانست. عالميست خطيب و اديبيست اريب دانشمنديست بصير وسنخوريست خبير بيانى دارد سازنده و منبرى دارد آموزنده در مجالس خواص از دانشمندان سخن مى گويد و با بيان شيوايش در معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليهم صلوات اللَّه دلهاى مرده را زنده و روح و دل افسرده را پرواز مى دهد.

خاندان رسالت سلام اللَّه

عليهم اجمعين را به نورانيت و حقيقت معرفى مى نمايد و آنچه مى گويد اعتقاد و عرفان است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ميرفندرسكي، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم فندرسكي، معروف به ميرفندرسكي (ح 970 – 1050 ق/ 1563 – 1640م )، حكيم و دانشمند دوره صفوي و از استادان بنام مكتب اصفهان. پدران او از بزرگان سادات استراباد بودند و جدش ميرصدرالدين در ناحيه فندرسك از قراي استراباد صاحب املاكي بود و بعد از جلوس شاه عباس اول ( 966 ق ) به دربار او پيوست. پدرش ميرزا بيك نيز در دستگاه شاه عباس خدمت مي كرد و مورد تكريم بود ( افندي، 5/500، قمي، 3/35 – 36 ).

ابوالقاسم در قصبه فندرسك زاده شد (نك: ارحدي، 151، افندي، 5/501 - 502 ) و ظاهراً مقدمات علوم را در همان نواحي فراگرفت، ولي بعداً براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبي بيك تبريزي ( د 1041 ) كه خود از شاگردان افضل الدين محمد تركه اصفهاني بود، به تحصيل حكمت و علوم پرداخت ( نك: اوحدي، 151، 168، 282 ). وي سپس در همانجا به تدريس مشغول شد، ولي ظاهراً محيط فكري و علمي آن روزگار با روحيه آزادي طلب و تقيد ناپذير او سازگار نبود و او نيز چون استادش چلبي بيك تبريزي و بسياري ديگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد (نك: حمر، 151، نصرآبادي، 153 ). هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اكبرشاه و سياست « صلح كل» او، هم از لحاظ رونق اقتصادي و امنيت اجتماعي مردمان نقاط ديگر را به سوي خود

مي كشيد و هم از لحاظ تنوع اديان و آيينها و دوري از تعصبات مذهبي و فرقه اي براي مردمان آزاد انديش جايگاهي امن و دلخواه بود. ظاهراً سفر اول مير به هند در 1015 ق و به همراهي اوحدي بلياني (مولف تذكره عرفات العاشقين ) بوده است (اوحدي، 12، 151 )، به گفته اوحدي هنگامي كه مير به هند رسيد، به دستگاه ميرزا جعفر آصف خان ( ه م ) كه خود از شاعران و اديبان ايراني بود و به هند مهاجرت كرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسيده بود، نزديك شد. آصف خان با رعايت احوال او، وسايل بازگشت او را به ايران فراهم نمود، ولي ديري نگذشت كه مير دوباره عازم سفر هند شد، نخست به گجرات و از آنجا به دكن رفت. اوحدي در هنگامي كه مشغول نوشتن عرفات العاشقين بوده – يعني در فاصله سالهاي 1021 تا 1024 ق – مي نويسد كه مير مكرر به جانب هند سفر كرده و در اين ازمنه نيز به هند آمده، باز به عراق مراجعت نموده و باز در هند است ( ص 150 ). ميرفندرسكي بعد از اين تاريخ نيز تا اواخر عمر همواره به هند سفر مي كرده و ظاهراً يك بار در 1037 ق و بار ديگر در 1046 ق به معرفي ابوالحسن اصفهاني، وزير شاه جهان ملاقات كرده است (ريو، 815/II ). ميرفندرسكي در دربار ايران نيز مورد تكريم بود و به گفته نصرآبادي هنگامي كه از هند به اصفهان بازگشت، شاه صفي به ديدنش رفت (همانجا). وفات او در 1050 ق در اصفهان روي داد (خاتون

آبادي، 514 ) و در همانجا در مقبره بابا ركن الدين، در محلي كه امروز به تخت فولاد و تكيه مير معروف است، به خاك سپرده شد. مزار او در فضاي باز قرار دارد و بر روي خاك او سنگ يكپارچه بزرگي نهاده اند كه بر جانب غربي آن كتيبه اي به خط ثلث برجسته مورخ به سال 1050 ق نوشته شده است، ولي در پايان نسخه رساله صناعيه ( شم 887 ) موجود در كتابخانه آستان قدس، تاريخ وفات مير 1049 قيد شده و در مصراع آخر يك رباعي به صورت ماده تاريخ آمده است (نك: گلچين معاني، 35، حاشيه). مقبره مير هميشه در اصفهان حرمت خاص داشته و زيارتگاه مردم بوده است. گفته اند كه پس از مرگ وي طبق وصيتش كتابهاي او به كتابخانه سلطنتي شاه صفي منتقل شد (قمي، 3/35، مدرس، 4/359 ).

تكيه ميرفندرسكي در تخت فولاد اصفهان

از زندگاني شخصي او چيزي نمي دانيم و معلوم نيست كه اعقاب او چه كساني بوده اند. از نوادگان او تنها ميرابوطالب بن ميرزا بيك معروف است كه از شاگردان علامه مجلسي، و مردي فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد (نك: افندي، 5/500 – 501، قمي، 3/36، مدرس، 4/360 ) و بازماندگان اين خاندان، تا همين اواخر از سادات محترم منطقه استراباد بوده اند (نك: هدايت، روضه، 9/112، 489 ). ميرفندرسكي از معاصران ميرداماد و شيخ بهايي بوده و چندين تن از مدرسان علوم و حكماي معروف آن عصر، چون ملا صادق اردستاني، محمدباقر سبزواري، آقا حسين خوانساري، ميرزا رفيعاي نائيني و شيخ رجبعلي تبريزي از شاگردان او

بوده اند (نك: خوانساري، 2/354، خاتون آبادي، همانجا، هدايت، همان، 8/586، آشتياني، 85 ). بعضي از مولفان صدرالدين شيرازي، حكيم بزرگ عصر صفوي را نيز در شمار شاگردان او آورده اند (مدرس، 3/418، براون، 435/IV)، ولي صدرالدين در هيچ يك از آثار خود از او نامي نمي برد، درصورتي كه در مقدمه شرح بر اصول كافي از دو استاد ديگر خود، ميرداماد و شيخ بهايي با تجليل و تكريم فراوان ياد مي كند (نك: آشتياني، 83 – 84، 87 – 88 ). با اين همه، به هيچ روي دور از احتمال نيست كه افكار مير و تاثيراتي كه وي از محيط فكري و فرهنگي هند پذيرفته و دريافت هايي كه از تامل در مسائل فلسفي هندي حاصل كرده بود، به نوعي از طريق مباحثات و مذاكرات علمي به مجامع فرهنگي ايران راه يافته و انگيزه برخي تاملات و تفكرات شده باشد. به گفته نويسنده كتاب دبستان مذاهب، مير با شاگردان آذركيوان ( ه م ) مصاحبت داشت و ترك آزار جاندار از صحبت شاگردان كيوان پيش گرفته بود و چون از او پرسيدند كه « با استطاعت چرا به حج نمي روي؟ جواب داد: براي آن نمي روم كه آنجا گوسپندي به دست خود بايد كشت » ( 1/47 ).در اين كتاب چند تن از آذر كيوانيان نيز از دوستان و نزديكان ميرفندرسكي شمرده شده اند ( 1/337 – 338 ). ارتباط ميرفندرسكي با شاگردان آذر كيوان در هند دور از احتمال نيست،ولي اين كه وي از افكار و آراي آذر كيواني تاثير پذيرفته باشد درست به نظر نمي رسد، زيرا اولاً در آثاري كه

از وي در دست است، هيچ گونه تاثيري از افكار آذر كيواني و از اصطلاحات و واژگان خاص آن گروه ديده نمي شود، ثانياً در هيچ يك از آثار و تاليفات ديگر اين گروه اشاره اي به نام ميرفندرسكي نيامده است. هرچند كه از مير آثار فراواني در دست نيست، ليكن عبارات و القابي كه بر كتيبه سنگ مزار او ديده مي شود، حكايت از آن دارد كه وي در دوران حيات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حكمت و علوم رسمي بلكه در معارف الهي و سير و سلوك عرفاني نيز او را داراي مقامي بس بلند مي دانسته اند. دليل ديگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستانهاي غريب و كرامتهاي گوناگوني است كه به او نسبت داده اند ( نك: زنوزي، 4(1)521، نراقي، 195 – 202، تنكابني، 236 – 237، معصوم عليشاه، 3/158، صبا، 25 ) و اين شهرت تا آنجا بوده است كه داستان آمدن شير به مجلس او و شيخ بهايي را نقاشان بر پرده و بر قلمدانها نقش مي كرده اند ( تنكابني، همانجا، نفيسي، 62 – 66 ) و داستان رفتن او به معبد كفار موضوع منظومه اي دلكش در طاقديس ملا احمد نراقي شده است ( همانجا ). حكاياتي كه درباره تيزهوشي، عزت نفس، حاضر جوابي و بي پروايي او در پاسخ گفتن به خرده گيريهاي اميران و شاهان نقل كرده اند، نيز حاكي از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقي، وارستگي و آزادمنشي اوست ( نك: افندي، 5/499، 501، واله، گ 35 ب، زنوزي،

4(1)/520 - 521، دبستان مذاهب، 1/47، خوانساري، 1/246، تنكابني، همانجا، هدايت، رياض، 267 – 268، قمي، 3/35، مدرس، 4/357 – 358 ). گفته اند كه روزي در مجلس او مساله اي از علم هندسه بنابر نظر خواجه نصيرالدين طوسي مطرح شد. مير برهاني در باب آن آورد و پرسيد كه آيا خواجه اين برهان را ذكر كرده است؟ گفتند: نه. سپس چندين برهان ديگر در همان باب اقامه و در پي هر برهاني همان پرسش را تكرار كرد و جواب همان بود كه اول بار شنيده بود ( نك: افندي، 5/501، قمي، مدرس، همان جاها ). از اشارات كوتاهي كه در تذكره ها و كتب رجال به احوال او شده است، معلوم مي شود كه وي در عين آنكه از لحاظ كمالات علمي و عرفاني مورد تكريم بوده، در زندگاني شخصي بسيار ساده و بي تكلف مي زيسته، از شهرت و مقامات صوري گريزان بوده، به ظواهر امور اعتنايي نداشته و از آميزش با مردم كوچه و بازار، حتي اجامر و اوباش، پرهيز نمي كرده است (همان جاها). واله در بيان احوال او مي گويد كه وي « اكثر لباس نمد مي پوشيد و با اوباش و اجامره صحبت مي داشت، در حلقه معركه خروس بازان حاضر شده، خروسي در زير بغل خود مي گرفت » (همان جا). واله در پي اين سخن، داستان معروف گفت و گوي مير با شاه عباس و جواب بي باكانه و صريح او را به اعتراض پوشيده و مودبانه شاه – كه در كتابهاي ديگر نيز آمده است – نقل مي كند (همانجا، نك: هدايت، مدرس، همانجاها). مير در

علوم زمان خود خصوصاً در هندسه و رياضيات و كيميا صاحب نظر بوده و در پاره اي از اين موضوعات آثاري به او منسوب است. از آثاري كه از او در دست است و نيز از روش و ديدگاههاي فكري و فلسفي شاگردان او و تاليف آنان معلوم مي شود كه مير در كار تعليم از استادان حكمت مشاء بوده و كتب ابن سينا را تدريس مي كرده است (نك: آشتياني،86 – 88 )، ولي ظاهراً گه گاه از اشارات طعن آميز و تعريضات تلخ درباره ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي – كه هر دو از بزرگان اين مكتب بوده اند – خودداري نمي كرده است (نك: افندي، همانجا، خوانساري، 3/185 ). او در بيتي از قصيده معروف خود فارابي و ابن سينا را به « فهم ظاهري » منسوب مي كند ( نك: مدرس، 4/359 ) و با آنكه در برخي از آثار فلسفي خود به شيوه مشائيان قول به مثل افلاطوني را باطل مي داند (نك: « منتخباتي از رساله حركت »، 81، 86 - 87)، اما قصيده معروف خود را با تصورات مربوط به مثل افلاطوني و صعود به برزخ مثالي آغاز مي كند:

چرخ با اين اختران خوب و خوش و زيباستي صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود همتاستي

آثار: از ميرفندرسكي چند رساله مختصر در موضوعات علمي و فلسفي، مقداري حواشي و توضيحات بر ترجمه جوگ بسشت هندويي و بعضي اشعار و قطعه هاي منظوم بر جاي مانده است: 1. مهم ترين اثر مير

رساله فارسي معروف به صناعيه است كه به عنوان حقايق الصنايع نيز شهرت دارد. وي در اين رساله صناعت را به مفهومي بسيار گسترده و به معني هر چيز كه از قواي عاقله و عامله آدمي به ظهور و حصول پيوندد، گرفته و در 24 باب و يك خاتمه به بيان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فايده و غايت هريك، درجات سودمندي و شرف و خست آنها و سهم و محل هريك از اهل حرف و صنايع در جامعه پرداخته و ترتيب و ترتب صنايع را بر حسب شرف و غايت تا صناعتي كه خود غايت غائي است و براي آن غايتي نيست، تعيين نموده است. در اين رساله قواي نفساني و اندامهاي پيكر انساني ( عالم صغير ) و وظيفه و عمل هريك از آنها از يك سو با اجزاء و عناصر عالم هستي و عوالم عقول و نفوس ( انسان كبير ) برابر و موازي قرار داده شده، و از سوي ديگربا طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضاي آن و سهم و وظيفه هريك از آنها در هيات اجتماع همانند و همسان گرفته شده است. مير در اين رساله مطالب علمي و فلسفي دقيق را با زباني روشن و فصيح آميخته با آيات و احاديث و اقوال بزرگان و حكما بيان داشته است ( براي بحث و تحليلي درباره اين رساله، نك: كربن، 44 – 32، نيز نك: نصر، 459 – 460 ). رساله صناعيه يك بار در هند (1267) با اخلاق ناصري در يك مجلد به چاپ سنگي طبع و نشر شد و بار دوم به كوشش

علي اكبر شهابي در تهران ( 1317 ش ) به طبع رسيده است. جلال الدين آشتياني نيز گزيده هايي از آن را با حواشي سودمند در مجموعه منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 63 – 81 ) درج كرده است. محمدتقي نصيري طوسي ترجمه عربي رساله صناعيه را جزء كتاب ناموس اصغر قرار داده است (نك: حقوق، 437 ). 2. رساله في الحركه، نوشته مختصري است به زبان عربي در 5 فصل در تعريف حركت و اقسام آن و بيان آنكه هر حركتي محتاج محركي است و حركات كلاً بايد محركي واحد آغاز شوند كه محرك اول است و خود محركي ندارد. مير اين رساله را از ديدگاه طريقه مشاء نوشته و در آن به رد و انكار نظريه مثل افلاطوني پرداخته است. منتخباتي از اين رساله با حواشي مفيد به كوشش جلال الدين آشتياني در منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 81 – 90 ) طبع و نشر شده است. 3. رساله در تشكيك، نامه اي است رساله مانند كه مير در پاسخ به سئوالي اقا مظفر كاشاني درباره مساله تشكيك در ذاتيات از او كرده بود، نوشته است. مير در اين نامه به شيوه مشائيان سخن مي گويد و برخلاف اشراقيان كه به تشكيك در ذاتيات قائلند، وي ذاتيات را مقول به تشكيك نمي داند. اين نامه نيز با تعليقات جلال الدين آشتياني در همان منتخبات ( 90 – 97 ) انتشار يافته است. 4. رساله در كيميا، به فارسي. ظاهراً رساله هايي كه به نامهاي اركان اربعه، رساله در زيبق و كبريت و باب الاصغر در كتابخانه ها موجود است

بايد نسخه ها يا تحريرهايي از همين رساله باشد. منظومه اي به زبان عربي نيز در كيميا به او نسبت داده شده است ( مركزي، 2/96 ). 5. حواشي بر جوگ بشست. متني كه مير بر آن حاشيه نوشته، كتابي است در عرفان و حكمت هندي كه در زمان اكبرشاه به فارسي ترجمه شد. اصل كتاب به نام لگهويوگه واسيشتهه1، خلاصه اي است از منظومه بزرگتري و واسيشتهه راماينه2 نيز معروف است. اين منظومه طولاني، در حقيقت گفت و گويي است ميان واسيشتهه، حكيم باستاني و افسانه اي هند با شاهزاده معروف « راما » يا « راماچندره » - كه حماسه ديني بزرگ هند، راماينه، شرح كارها و جنگهاي اوست – و در سراسر آن، استادحكيم در ضمن بيان داستانهايي پندآميز تعليمات اخلاقي و فلسفي خود را براي شاگرد خويش بيان مي كند. فلسفه اي كه در اين كتاب مطرح است كلاً همان تفكر توحيد وجودي مطلق3 است كه از مكاتب مهم فلسفي و عرفاني هند به شمار مي رود و نماينده برجسته آن شنكره4 است. ولي افكار و آراء پيچيده و دشوار اين مكتب در اين منظومه به صورتي ساده تر و روشن تر بيان شده و با استفاده از افسانه ها و تمثيلات شيرين و دل انگيز، به فهم و درك كساني كه اهل تخصص نيستند، نزديك گرديده است. كتاب اصلي به فارسي ترجمه نشده است، اما خلاصه آن كه در سده 9 به زبان سنسكريت تدوين شده بود، چنانكه گفتيم، در دوران سلطنت اكبرشاه به قلم نظام الدين پاني پتي ترجمه شد و در دوره هاي بعد نيز ترجمه ها و

تلخيصهاي ديگري از آن به فارسي نگارش يافت (نك: مجتبائي، « روابط فرهنگي 1» ، 81 - 84 ). هنگامي كه ميرفندرسكي به هند رسيد، با اين كتاب آشنا شد و سخت مجذوب آن گرديد. مير هنگام مطالعه اين كتاب، نكات و توضيحات سودمندي در حاشيه آن نوشت كه هنوز در برخي از نسخه هاي اين كتاب ديده مي شود (همو، « ميرفندرسكي در هند »، 65 ). ترجمه فارسي نظام الدين پاني پتي در 1360 ش به كوشش محمدرضا جلالي نائيني در تهران به طبع رسيد، ولي اين چاپ حواشي ميرفندرسكي را ندارد. از حواشي ميرفندرسكي بر اين كتاب چنين برمي آيد كه وي به شناخت معارف هندويي اشتياق وافر داشته و در اين راه كوشش بسيار كرده است. وي با مقدمات زبان سنسكريت آشنايي يافته و از اشاراتي كه به چگونگي اين زبان و الفاظ و اصطلاحات آن مي كند (نك: همو، 283 – 284، « ميرفندرسكي در هند »، 62 – 63 )، چنين برمي آيد كه به لزوم قرائت اينگونه كتابها به زبان اصلي پي برده بوده است. در اين حواشي غالباً اشارات و ملاحظات تطبيقي و مقايسه با موضوعات فلسفي يوناني و عقايد اسلامي ديده مي شود و از اشاراتي كه به كتاب پاتنجل بيروني در اين حواشي مي كند، معلوم مي شود كه با نوشته هاي ابوريحان درباره هند نيزآشنا بوده است(همانجا). ميرفندرسكي براي كتاب جوگ بسشت فرهنگ نامه اي نيز به نام كشف اللغات جوگ ترتيب داده بود كه نسخه هايي از آن، هم به ضميمه آن كتاب و هم به طور جداگانه موجود است (نك: منزوي، خطي،

3/2015 ). الفاظ و اصطلاحات هندي در اين فرهنگ نامه به ترتيب حروف تهجي تنظيم شده و تعريفات آنها غالباً از متن كتاب گرفته شده و در مواردي توضيح گونه اي از ميرفندرسكي نيز بر آنها افزوده گرديده است. علاوه بر اين فرهنگ نامه، امروز نسخه هايي از كتابي به نام منتخب جوگ بشست در كتابخانه ها هست، از جمله نسخه كتابخانه مجلس شورا (شم 640 ) مورخ 1262 و نسخه متعلق به احمد افشار شيرازي، مورخ 1231 ق – كه به كتابخانه دانشگاه شيراز منتقل شده است – كه از آثار ميرفندرسكي دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم ميرفندرسكي به عنوان مصنف آمده است ( نك: مجتبائي، همان، 6 8 ). در اين كتاب قطعه هايي كوتاه با مضامين عرفاني از كتاب جوگ بسشت ترجمه پاني پتي عيناً نقل شده و در پي هر قطعه يك بيت شعر فارسي با همان مفاد و مضمون از شاعراني چون عطار، مولوي، شبستري، سيدحسيني، مغربي، حافظ و شاعران ديگر آمده است. روشن است كه مقصود گردآورنده اين گزيده ها ارائه يكساني و يگانگي عوالم فكري عرفاني هندويي و اسلامي بوده است. نكته اي كه درباره اين منتخب قابل ذكر است، وجود ابيات فراوان از فاني اصفهاني، شاعر سده 13 ق، در آن است. در نظر اول وجود ابياتي از شاعري متاخر در اين كتاب طبعاً انتساب آن را به ميرفندرسكي ابطال مي كند، ولي از سوي ديگر فراواني اين ابيات در سرتاسر كتاب و شمار بسيار بالاي آنها نسبت به ابياتي كه از شاعران ديگر نقل شده است (بيش از نيمي از كل اشعار

نقل شده در اين كتاب از فاني است)، خود دليل بر الحاقي بودن و افزوده شدن آنها به گزيده هاي اصلي در زمانهاي بعد تواند بود (نك: همان، 67 - 68 ). اين كتاب در 1348 ش به كوشش جلالي نائيني و تاراچند با عنوان ساختگي آداب طريقت و خدايابي و بدون نام مولف يا گردآورنده، از روي نسخه هايي كه از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است. 6. اشعار. در اغلب تذكره ها اشعاري از ميرفندرسكي نقل كرده اند. آنچه از او برجاي مانده، دو قصيده است و چند رباعي و چند قطعه. يكي از قصايد شكوائيه اي است از روزگار نامساعد و قدرناشناسي ايام و ديگري منظومه اي است در فلسفه و حكمت الهي كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين قصيده معروف را چند تن شرح كرده اند (نك: منزوي، خطي مشترك، 9/2211 – 2212 ). شرح محمد صالح خلخالي، از دانشمندان سده 12 ق، در 1312 ق، همراه با شرح دعاي حضرت امير (ع) و لوايح جامي در تهران به چاپ سنگي رسيده و شرح حكيم عباس شريف دارابي شيرازي به كوشش فضل الله لايق در تهران ( 1337 ق) طبع و نشر شده است. در بعضي از تذكره ها و كتب تراجم تاليفات ديگري چون تاريخ صفويه، تحقيق المزله و برخي رسالات و نوشته هاي ديگر ( نك: مدرس، 4/358، امين، 2/403 ) به نام مير ذكر كرده اند كه تاكنون اثري از آنها به دست نيامده است.

ميريونسي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقاى حاج آقا عباس ميريونسى عراقى (داماد معظم آيت اللَّه حاج شيخ

آقا بزرگ مذكور) از فضلاء عراقى حوزه علميه قم و ائمه جماعت معاصر كنگاور مى باشند.

تولد ايشان در يكى از مضافات اراك واقع شده و پس از رشد براى تحصيل علوم دينى به قم مهاجرت و متون فقه و اصول را از مدرسين فراگرفته و پس از آن از درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده نموده.

آنگاه بنابر درخواست ابوالزوجه خود به كنگاور مهاجرت و رحل اقامت افكنده و در يكى از مساجد آن به اقامه جماعت و ارشاد مردم و خدمات دينى اشتغال دارند.

و قبل از ايشان چند سالى جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر رفيعى عراقى (خواهرزاده آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ محمدى) مقيم كنونى شهر رى در كنگاور اقامت و به انجام وظائف دينى اشتغال داشته اند.

چنانچه قبل از ايشان جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا مجتبى محمدى عراقى (برادر معظم له) در آنجا سكونت و خدمات ارزنده اى انجام داده اند و خود حقير در محرم 1368 ق چند شبى در ضيافت آنجناب در كنگاور بوده و ناظر آثارشان بوده ام.

و مخفى نباشد كه بيت جليل محمدى عراقى بيش از يكصد سال است كه در كنگاور به وظائف شرعى و خدمات دينى اشتغال دارند زيرا مرحوم مبرور علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر فرزند آقا محمد كرهرودى سلطان آبادى متولد 1257 ق كه عالمى فقيه و پارسائى متقى از شاگردان شيخنا الانصارى بوده پس از وصول به مقامات عاليه علم و كمال و استفاده از محضر شيخ و علامه سيد حسين كوهكمرى و ديگران به ايران مراجعت و در كنگاور سكونت نموده و

به خدمات دينى پرداخته تا در 17 ربيع الاول 1315 ق به رحمت حق پيوسته و در آنجا مدفون و قبرش مزار عموم و معروف (به قبر آقا) مى باشد.

داراى آثار علمى چندى در فقه و اصولست كه ذيلا به آن اشاره مى گردد.

1- رساله در قسامه و احكام آن 2- رساله عمليه فارسى در عبادات 3- شرح دره سيد بحرالعلوم 4- شرح قصيده ميميه ابن فارض موسوم به (كشف الرموز) 5- الاشارات 6- فرائدالدرر در علم لوح و قدر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميلاني، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد نورالدين (آيت اللَّه زاده ميلانى) بن العلامه الورع آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (مقيم مشهد) از علماء معاصر شهر رى مى باشد. وى در 14 شوال 1336 ق در نجف اشرف متولد و در 1355 ق منتقل بكربلاء معلى و در سال 1393 روى جريانات اخير عراق كوچ نموده و مقيم حضرت عبدالعظيم عليه السلام شهر رى شده اند معظم له پس از ختم قرآن مجيد خط و ادبيات فارسى را در مكبت خانه جناب و مرحوم شيخ على اكبر كه از مشاهير بودند فراگرفته و با استفاده از موقعيت والد بزرگوارشان نزد اساتيد عظام تلمذ نموده و پس از فراغ از مقدمات كفايه را در محضر آقاى والد شروع نموده و رسائل را از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد زين العابدين كاشانى كه از معاريف كربلا و عضو استفتاء آيتين قمى و بروجردى بودند آموخته و مكاسب را از آيت اللَّه حاج آقا حسن طباطبائى قمى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اردبيلى و فلسفه را از وحيد عصر آقا ميرزا غلامحسين تبريزى كه از شاگردان بنام مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (كمپانى) و مدتى هم از

آيت اللَّه العظمى حاج شيخ على محمد بروجردى (كه اكنون مرجع عاليقدر مقيم بروجرد ميباشند) استفاده نموده سپس خارج فقه را از محضر آيت اللَّه العظمى والدشان و خارج اصول را از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله بهره مند گرديده است، پس از هجرت والد بزرگوارشان در سال 1374 ق از كربلاء معلى به مشهد مقدس رضوى باصرار جمعى از محترمين كربلاء بجاى والدشان در جنب ضريح مطهر حضرت سيدالشهداء ارواحنا له الفداء امام جماعت شده و روى سوابق خاندان و اهتمام بمسائل اجتماعى و رسيدگى به احتياجات مردم از رجال بنام و محبوب غالب طبقات گرديده بطورى كه منزلش مركز رفت و آمد مردم و در ايام محرم دسته جات و مواكب زنجير زن و غيره به خانه ايشان آمده و عزادارى مى نمودند.

لذا آن جناب از اين موقعيت استفاده كرده و در امور عامه دخالت و اقدامات اساسى و مهمى از قبيل استقلال كشمير را مكررا به سازمان ملل مخابره كرده و مخصوصا با چهار زبان بر عليه اسرائيل ايراد نطق نموده كه نظر محافل سياسى و همگانى معطوف به وى ميگردد.

اجمالا اين كه معظم له هم از نظر مراجع بزرگوار گذشته و هم حاضرين محترم و در نزد غالب مردم عراق و مسلمين هند و پاكستان و آفريقا و ايران و خليج نشين ها و غيره معزز و محبوب مى باشد.

آقاى ميلانى درباره زندانيهاى مذهبى در هر نقطه بسيار حساس و اقدامات لازمه براى استخلاص آنها نموده چنانچه دو واعظ لاهور را كه به ششماه زندان محكوم شده بودند توسط سفير پاكستان در بغداد سجاد حيدر حنفى آزاد و نيز سى و سه نفر از رجال نامى شيعه همان كشور

را كه در اثر نزاع با اهل تسنن زندانى شده بودند توسط سيد محمدحسن سفير ديگر پاكستان آزاد مى نمايد.

آقاى ميلانى دو سفر مذهبى به هندوستان نموده و قدمهاى مؤثرى برداشته و خدماتى انجام داده اند كه شرحش مفصل و در روزنامه هاى هندوستان به زبان اردو و انگليسى و سانسكريت از ايشان تجليل شده و عكسهاى مجالس جشن بنام ايشان در آگره و لكهنو و بمبئى و غيره موجود مى باشد.

و نيز مسافرتهاى جالبى بافغانستان و لبنان و سوريا و كويت و مكه معظمه نموده و خدماتى انجام داده كه از ذكر آن خوددارى مى نمايم.

در كربلاء معلى آثار ارزنده اى دارند كه از همه مهمتر تأسيس كتابخانه بنام حضرت سيدالشهداء الحسين عليه السلام است.

اين كتابخاه خود دار الارشادى بود كه جوانان را بدين وسيله و بتوسط حجةالاسلام آقاى حاج شيخ فرج اللَّه اصفهانى مدير كتابخانه و احيانا شخصا تربيت دينى مى نمود مخصوصاً محصلين جديد را بيشتر مورد علاقه و اهتمام مطالعه قرار مى داد.

كتابخانه مزبور مركز نشر معارف بود زيرا جلسه هفتگى براى مسابقه سخنرانى و كتابت و مسائل مذهبى و سؤال و جواب دبيرستانى ها و دانشگاهى ها بود.

كتابى بنام (لحظه اى با امام عصر عجل اللَّه فرجه) و ارواحنا فداه دارد كه سالها در جمع و تنظيم آن زحمت كشيده و بيش از بيست فصل مى باشد و در آن تشرف جماعتى از بزرگان علم و غيره را ياد كرده ولى هنوز باتمام نرسيده است و تأليف اين سفر جميل اوقاتشان را مستغرق نموده كه نوشتجاتى كه در مرور عمر و تحصيل دارند مهجور مانده است و در اثر عشق و علاقه شديد بناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه بهيچ كدام عنايتى

نشان نمى دهند فقط همت را گماشته اند كه توجه افراد را بسوى آقاى عالم معطوف بنمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ميمندي مشهدي، محمود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، عالم دينى، عابد و شاعر. وى با شيخ حر عاملى معاصر بود. از حر عاملى و علامه مجلسى و احمد مقابى و عبدالصمد بن عبدالقادر بحرينى روايت نمود. ابوالحسن فتونى شريف، در 1107 ق، از وى اجازه گرفته است. او به دو زبان فارسى و عربى شعر سروده است. از آثارش: «اشرف العقايد»، در معرفة اللَّه؛ «ترجمة الصلاة»، «حدائق الاحباب»، در ادعيه؛ «حياة القلوب»، در معرفةاللَّه؛ «سلاح المؤمن»، «القول الثابت»، «الكلم الطيب» و «المقام الامين»، در دعا؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (111/ 10)، ايضاح المكنون (537 ،379 ،247 ،20/ 2 ،424 ،394 ،87/ 1)، الذريعه (5/ 22 ،127/ 18 ،209/ 17 ،209/ 12 ،1013/ 9 ،123/ 7 ،281/ 6 ،114/ 4 ،107 -106/ 2)، رياض العلماء (205 -204/ 5)، ريحانه (82/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 715/ 12)، معجم المؤلفين (184/ 12)، هدية العارفين (416/ 2).

نادري، فيروز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيروز نادري در 26 اسفند سال 1324 در شيراز به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در ايران به اتمام رساند و پس از آن به آمريكا مهاجرت كرد و تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته مهندسي برق پي گرفت. وي دوره كارشناسي خود را در دانشگاه ايالتي آيووا و كارشناسي ارشد و دكتراي خود را در دانشگاه جنوبي كاليفرنيا به اتمام رساند.

نادري از سال 1996 مدير برنامه منشاء حيات ناسا بود. وي در سال 1976 به JPL پيوست و به عنوان مدير آزمايشات پروازي علوم فضا و مدير طرح تفرق سنج (Scatterometer) ناسا به كار پرداخت. علاوه بر اينها وي در مركز مديريت ناسا، سرپرستي برنامه

فناوري ارتباطات پيشرفته ماهواره اي را بر عهده داشت و در JPL نيز مدير برنامه ماهواره هاي متحرك بود. وي از سال 2000 نيز مديريت برنامه تازه تأسيس برنامه مريخ را بر عهده گرفت. وظيفه مركز برنامه مريخ آن است كه تمام تحقيقات مربوط به مريخ را هدايت و برنامه ريزي كند. وي، در فروردين ماه 1379 به سمت مدير پروژه هاي اكتشاف مريخ منصوب شد و هم اكنون مدير ارشد برنامه ريزي راهبردي JPL آژانس فضايي آمريكا (ناسا) است. وي هم اكنون به سمت مدير پژوهش هاي كل منظومه خورشيدي منصوب گشته است.

بازهم نام ايران و ايرانيان در ميان است .در جايي كه بشر در علاج يافتن چاره اي براي شكستن دردهاست و موانع و مشكلاتي كه او را به پيشرفت در علم و علوم ، رهنمون شود.بازهم سخن فخر و غروري است ملي .هرچند كه در تلاطم امواج سياست و سياست زدگي رسانه ها گم شود.هر چند كه از فرط گرفتاري هاي روزمره و تكراري حوصله شنيدن و خواندنش را نداشته باشيم.

سخن از فيروز نادري است كه چون فيروزه اي در آسمان علم جهان مدرن امروزي مي درخشد و تلالو درخشش را ما نمي توانيم ببينيم.چه براي ما مهم تر و محترم تر از علم ، فرهنگ و تمدن ، چند قدمي است كه پيش پاي مان مي بينيم و قدرمان را ديگران بيشتر مي دانند و قدرتمان را غريبه ها باورتر دارند.

اجازه بدهيد به پنج سال پيش برگرديم. به سال 2000 ميلادي و درماندگي تمام دانشمندان ناسا و پروژه عظيم مريخ.دكتر چارلز آلاچي را همه مي شناسند.دانشمند بزرگ نجوم و مدير آزمايشگاه پيشرانش جت.

مرد شماره دو ناسا

درباره نادري و پنج سال پيش مي گويد:" نادري پنج سال پيش در شرايطي هدايت برنامه مريخ را بر عهده گرفت كه اين برنامه با مشكلات اساسي روبرو شده بود و همه ما از خودمان مي پرسيديم علاج اين همه مشكل كجاست و چيست؟كه يك دفعه نگاهمان متوجه فيروز نادري شد.او چشم اندازهاي موفقي را در مقابل اين مشكلات مطرح كرد و پاسخ هاي دقيق و راه گشايي را فرا روي اين برنامه قرار داد و اينكه ما زمينه وسيعتري براي بهره گيري از توانمندي هاي فيروز كه پيش از اين در طراحي راهبردي برنامه مريخ نشان داده شده فراهم مي كنيم."

و حالا مزد نبوغ ايران را فيروز نادري از هفدهم اسفند دريافت خواهد كرد.او كه با ارائه طرح هاي راهبردي اش از سال 2000 ميلادي مديريت ماموريت هاي مريخ را با موفقيت بر عهده داشته ،در سمت جديد به يكي از كليدي ترين پست هاي ناسا منصوب مي شود و قرار است به عنوان معاون آزمايشگاه پيشرانش تجارب خود را را در راه مطالعه ساير بخش هاي جهان ، از زمين تا كهكشان دور به كار ببندد.

دكتر چارلز آلاچي در مورد اين انتصاب مي گويد: فيروز در سمت جديد به تقويت جايگاه آزمايشگاه پيشرانش جت ، در هماهنگي با ساير بخش هاي ناسا و پيشبرد چشم انداز جديد فضايي ناسا خواهد پرداخت.جالب اينجاست كه دكتر فيوك كي لي معاون دكتر نادري در برنامه اكتشافي مريخ به عنوان مدير جديد اين برنامه معرفي شده است .

و اين همه در حالي اتفاق مي افتد كه در بهمن ماه گذشته فيروز نادري موفق به دريافت عالي

ترين نشان سازمان فضايي ناسا شده است و اين نشان يا مدال را كه مدال خدمات برجسته ناسا مي نامندش نادري به دليل ايفاي نقش برجسته در پيشبرد علوم و اكتشافات فضايي دريافت كرده است .نشاني كه كمتر به غير خودي هاي علم فضا تعلق مي گيرد و غربي ها خساست فراواني براي خرج آن قائلند.

فيروز نادري ، شيرازي است و همشهري شعراي معروف و مشهوري كه ذوق و هنر ايراني بودن را به عالم معرفي كرده اند و اگر اين دو نامشان به واسطه روح لطيف و طبع ظريف ايراني خود بر قله رفيع علم پرچم ايران را برافراشته و اين جملات بيش از آنكه غلو احساس باشد .قدرداني و قدرشناسي از فيروز نادري است .

خودش درباره مسير زندگي اش مي گويد: "من در سال 1325 در شيراز به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي خود را در شيراز و دوره متوسطه را در دبيرستان انديشه تهران به اتمام رساندم. سپس در سال 1964 به آمريكا آمدم و سپس در سال 1964 به آمريكا آمدم و پس از تحصيلات كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشته مهندسي برق ،در سال 1976 تحصيلات دكتراي خود را در رشته مهندسي الكترونيك به پايان رساندم."

فيروز نادري پس از اتمام تحصيلات خود در سال 1976 به وطن باز مي گردد و فعاليت خود را در مركز سنجش از دور ايران " در تهران آغاز مي كند و پس از سه سال فعاليت در ايران به دليل نبود امكانات مورد نيازش براي بسط تحقيقات و پژوهش هايش و شرايط نامطمئن ناشي از بحرانهاي سياسي ، كشور را به مقصد آمريكا ترك

مي كند و در سال 1979، يعني حدود 26 سال پيش فعاليت خود را در ناسا آغاز مي كند.

او در اين مدت مشاغل فني و مديريتي متعددي را در زمينه ماهواره هاي مخابراتي متحرك ، رادارهاي سنجش از دور اقيانوسي ، رصد خانه هاي تحقيقاتي اختر فيزيك و اكتشاف مريخ و ساير اجرام منظومه شمسي بر عهده داشت .

نادري علاوه بر اينكه مديريت طرح سرمنشاء را براي جستجوي سيارات فراخورشيدي بر عهده داشت ، مديريت آزمونهاي علمي پروازهاي فضايي را كه وظيفه اصلي اش رصد و بررسي بادهاي زمين از جو بود را نيز بر عهده داشت.

مدير ماموريت مريخي ناسا درباره دوره كاري خودش در ناسا مي گويد:من قبل از اينكه مدير برنامه origin يا همان منشاءها را بر عهده داشتم كه هدف آن مطالعه نحوه پيدايش و تكامل تدريجي عالم و جست و جوي حيات در سراسر جهان است. از آنجا كه ما فناوري سفر به ماوراي منظومه شمسي را نداريم ، جست و جوي حيات در سراسر جهان است .از آنجا كه ما فناوري سفر به ماوراي منظومه شمسي را نداريم ، جست و جوي حيات در بيرون منظومه شمسي از طريق تكنيك هاي سنجش از دور به وسيله تلسكوپها و اسپكترومترها يا همان طيف سنج هاي فضايي فوق العاده قوي انجام مي شود.

او مي گويد :" مرحله اول اين تحقِقات ، يافتن سيارات ديگر در ساير منظومه هاي خورشيدي است.در اين راستا ، تا اواسط دهه 1990 حدود 150 سياره ديگر در بيرون منظومه شمسي ما رديابي شده است و ما در حال حاضر روي تلسكوپ و اينترفرومترها و تداخل سنج

هاي قويتر كار مي كنيم كه مي توانند اين سيارات را به تصوير بكشند و اتمسفر آنها را آزمايش كنند.

او و همكارانش اميدوارند تا با استفاده از نشانه ها ي شيميايي موجود در اتمسفر آن سيارات به فعاليت بيولوژيكي آنها پي ببرند.نادري در اين باره مي گويد :" البته پاسخ به اين سوالات لااقل 20 سال ديگر طول مي كشد و من اعتقاد دارم كه حيات به كره زمين محدود نمي شود."

درباره احتمال وجود حيات در بيرون منظومه شمسي و داخل آن نادري مي گويد: همانطور كه گفتم به وجود حيات در خرج از منظومه شمسي بنده خيلي اعتقاد دارم و مطمئن هستم كه حيات به كره زمين محدود نمي شود .در خصوص حيات و وجود آن در داخل منظومه شمسي هم محتمل ترين محل ها براي وجود حيات ، مريخ و يكي از اقمار مشتري موسوم به اروپا است .بطور كلي ، جايي كه بتوانيد آب مايع پيدا كنيد ، احتمال پيدا كردن حيات بيشتر مي شود.به همين دليل است كه اكتشاف اخير ما در مريخ بر يافتن نشانه هايي از وجود آب در زمان حال يا دوره هاي باستاني متمركز شده است.

به همين منظور ما در جست و جوي مواد معدني هستيم كه تنها در صورت وجود آب ، تشكيل مي شوند.اين واضح است كه در داخل منظومه شمسي نمي توان نمونه كاملا تكامل يافته اي از حيات آنطور كه در زمين وجود دارد را پيدا كنيم و اگر حياتي وجود داشته باشد به شكل چند سلولي يا multicells است . مديريت نادري در ماموريت هاي مريخ در حالي با موفقيت فراوان و

غير قابل تصور روبرو بوده است كه ناسا و شوروي سابق از 40 سال پيش مي خواستند به مريخ بروند. اما بيش از دو سوم ماموريت ها به دليل دشواريهاي بسِار زياد آن با شكست مواجه شده بود و در سال 2001 او و تيم تحت مديريتش موفق شدند "مدار گرد " اوديسه را به مدار مريخ بفرستند و مريخ نورد spirit (روح) را در سطح مريخ فرود بياورند و مريخ نورد دو قلوي آن به نام opportunity هم پنجم بهمن ماه سال قبل در مريخ بر زمين نشست و حالا زميني ها مي توانند هر دو سال يكبار به مريخ بروند و در سال 2015 نمونه هايي از اين سياره را به زمين بياورند. فيروز نادري در اين باره مي گويد:" ما قصد داريم هر دو سال يكبار به مريخ برويم و در سال جاري ، يك مدار گرد، در سال 2007 يك مريخ نشين ، در سال 2009 يك مريخ گرد بسيار بزرگتر و كاراتر از مريخ نشين هاي دو قلوي روح و فرصت و به دنبال آن مريخ نشين ديگري در سال 2011 به اكتشاف سياره سرخ خواهند پرداخت و تا سال 2015 نمونه هايي را از مريخ به زمين باز مي گردانند."

نادري در خصوص احتمال وجود آب در كره مريخ مي گويد:اطلاعات مدار گرد اوديسه نشان مي دهد كه مقدار زيادي آب به صورت يخ هاي سطحي (كم آب ) در زير سطح مريخ در عرضهاي جغرافيايي بالاي آن وجود دارد.ما در سال 2007 مريخ نشيني ديگر در نزديكي قطب شمال كره مريخ فرود خواهيم آورد كه اين مساله را پيگيري

كند.اگر در مريخ آب پيدا كنيم ،مي توانيم به جست و جوي ميكروارگانيزم ها بپردازيم.

با اين همه يكي از آرزوهاي انسان قدم گذاشتن بر سياره سرخ است و اين آرزو از همان لحظه فرود او بر كره ماه در ذهن جست و جوگر و مشتاق علميش نقش بسته و اين نقش هر روزكه مي گذرد پر رنگ تر و پر رنگ تر مي شود .با اين حال از نظر نادري اين امكان سالها بطول خواهد انجاميد و هنوز بشر براي رسيدن به اين آرزوي تقريبا صد ساله از توانايي و امكانات كافي برخوردار نيست.

فيروز نادري مي گويد:" من سفر انسان به مريخ را تا پيش از سال 2030 محتمل نمي دانم و هدف از چنين سفري البته فراهم كردن امكان كاوش در منظومه شمسي خواهد بود."

البته او معتقد است كه انسان مي تواند زندگي در ماه را تا سال 2015 برآورده سازد و اين امكان به او كمك مي كند تا او از همان كره ماه بتواند به جست و جو و كاوش در ساير كرات و منظومه هاي كهكشان بپردازد.

بله ! حقيقت دارد .فيروز نادري ، فيروزه اي نادر است در عالم علم و نجوم و تمدن امروز بشر.تمدني كه ما ايراني ها هم به واسطه امثال نادري در رشد و گسترش و پيشرفت آن نقشي مهم و ارزنده و قابل فخر فروشي را ايفا كرده ايم .براي جمله آخر اين كلمات به ذهنم مي رسد كه فيروز نادري را بايد به حق ارباب سياره سرخ ناميد.آيا او آرزوي رسيدن به كرات منظومه هاي ماوراي منظومه شمسي را براي بشر به ارمغان مي آورد.

ناشر الاسلام، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين ابن السيد محمد بن السيد نعمه الله بن السيد محمدحسين بن السيد حسن على بن السيد على اكبر بن السيد عبدالله بن السيد نورالدين بن السيد نعمت الله الجزايرى بن السيد عبدالله بن السيد محمد بن السيد حسين بن السيد احمد بن السيد محمود بن السيد غياث الدين بن السيد مجدالدين بن السيد نورالدين بن السيد سعيدالدين ابن السيد عيسى بن السيد موسى بن السيد عبدالله بن الامام الهمام موسى الكاظم عليه السلام.

مترجم محترم ما از علماء اعلام و آيات عظام و حجج اسلام معاصر ما مى باشند كه اكثر عمر خويش را در راه تبليغ دين و ترويج مذهب گذرانيده و تحمل مشاق و شدايدى نموده و خدماتى بنانا و بيانا انجام داده و براى انجام وظائف دينى و روحى مسافرتهاى خطرناكى نموده است.

در سال 1305 قمرى يعنى 88 سال قبل در شهر شوشتر متولد شده و در مهد علم و شرافت و مجد و سيادت نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را نزد علماء آن سامان خوانده در سال 1377 قمرى مهاجرت به عراق كرده و مدتى در سامرا اقامت و از آنجا به نجف اشرف عزيمت كرده و از محضر آيات عظام ميرزا على ايروانى و شيخ محمدتقى قمشه اى و آيت الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده است و پس از آن سفرى به هند نموده براى معالجه چشم و بعد از معالجه به آفريقاى شرقى رفته و يكسال توقف آنگاه به نجف برگشته و بعد از مدتى باز مسافرت به آفريقا كرده و بعد از اطلاع آيت الله العظمى اصفهانى از سفر ايشان به وسيله ارسال نامه اى امر به توقف در آن

سامان نموده براى ارشاد و به سرپرستى شيعيان آفريقا در جزيره (ماداگاسگار) توقف نموده تا موقع جنگ جهانى كه 7 سال اقامت كرده و از آنجا به زنگبار رفته و يكسال توقف و در مسجد (قوه الاسلام) آنجا امامت نموده و از آنجا به مكه مشرف و پس از اداء مناسك به نجف اشرف مراجعت كرده و در عصر آيت الله العظمى بروجردى هم به امر معظم له مسافرت سوم به آفريقا نموده و دو سال تمام توقف و انجام وظائف كرده و در آنجا به تاليف كتب دينيه در فقه و عقايد و اخلاق به زبان كجراتى كرده و چون آثار ضعف و انكسار در وى بارز گشته از افريقا مراجعت به نجف اشرف نموده تا سال 1391 قمرى كه مانند ده ها هزار نفر ايرانى ديگر اخراج به ايران و رحل اقامت در قم افكنده است.

آثار علمى و تاليفات ارزنده و مفيده ايشان از اين قرار است:

1- بستان اسلام در اخلاق بلغت كجراتى كه دو بار در سال 1364 و 1366 به طبع رسيده 2- نورالهدايه در فقه بلغت كجراتى در سال 1366 طبع شده است.

3- وسيله الناشريه در عقايد بلغت كجراتى در سال 1366 منتشر شده 4- كشكول الناشريه در لغت فارسى.

5- اسلام و دانش در اجتماع فارسى 6- عشرات ناشريه در مواعظ 7- ساختمان بشر در شرح حديث نبوى (من عرف نفسه فقد عرف ربه) 9- طلب الثار فى احوال المختار مع ذكر تاريخ ميثم 10- حديقه عاطره در مطالب دينيه اخلاقيه و حكميه و غيرها.

و آثار مخطوط ديگرى دارند كه هنوز به طبع نرسيده است.

(1305- ز 1391 ق)، عالم دينى. نسبش به امام

موسى كاظم (ع) مى رسد. در شوشتر به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح در 1337 ق به عراق رفت، مدتى در سامرا ماند، سپس به نجف رفت و از محضر آقا ميرزا على ايروانى و شيخ محمد تقى قمشه اى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه در پى معالجه چشم به هند رفت و از آنجا به آفريقاى شرقى مسافرت نمود و پس از يك سال به نجف بازگشت و مجدداً به آفريقا مسافرت نمود. وى به دستور آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى عهده دار زعامت شيعيان آفريقا گرديد و در جزيره ى ماداگاسكار سكونت گزيد. در جنگ جهانى دوم به زنگبار رفت و مدت يك سال در مسجد قوةالاسلام آنجا اقامه ى جماعت نمود. پس از سفرى به مكه به نجف بازگشت و در زمان آيت اللَّه بروجردى براى بار سوم به آفريقا رفت و مدت دو سال در آنجا به تبليغ و تأليف كتب دينى پرداخت. آنگاه به نجف مراجعت نمود و در 1391 ق به همراه ايرانيان اخراجى از عراق در قم سكونت گزيد. از آثارش: «بوستان اثنى عشرى»؛ «بوستان اسلام»، در اخلاق، به زبان گجراتى؛ «نورالهداية»، در فقه، به زبان گجراتى، «وسيلة الناشرية»، در اصول، به زبان گجراتى، «كشكول الناشرية»، فارسى؛ «العشرات الناشرية»، در مواعظ؛ «ساختمان بشر»، در شرح حديث «من عرف نفسه...»؛ «حديقه عاطره»، در مطالب دينى، اخلاقى و حكمى، «طلب الثار»، در احوال مختار با ذكر تاريخ ميثم.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (485)، الذريعه (85/ 25 ،385/ 24 ،264/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 652/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (281 -280/ 2).

ناصح سمناني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ناصح سمنانى بن محمد

شاه عبدالعظيمى طبيبى اديب و مؤلفى اريب بوده و در حدود 1286 در شاه عبدالعظيم (شهر رى) متولد شده و حدود 1363 ق وفات نموده است.

تأليفات بسيارى در طب و امراض و معالجه آن داشته كه علامه تهرانى در (الذريعه) و ص 1516 طبقات اعلام الشيعه ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ناصرالاسلام بربرودي، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل اللَّه ناصرالاسلام بربرودى اليگودرزى از علماء معاصر بوده اند. آن مرحوم در سال 1276 شمسى در قصبه گندميه اليگودرز بربرود به دنيا آمده و مقدمات را در اراك خوانده و بعد از آمدن حضرت آيت اللَّه حايرى به قم از اراك به قم آمده و سطوح فقه و اصول و خارج را از مدرسين بزرگ قم و مرحوم حايرى استفاده نموده و آنگاه براى خدمات دينى و ارشاد به زادگاه خود اليگودرز مراجعت و تا آخر عمر به ايفاء وظيفه از امامت جماعت و تبليغ دين اشتغال داشته تا ماه ذيحجه 1397 قمرى دعوت حق را اجابت و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت على بن جعفر (ع) (در بهشت) مدفون گرديده است.

آن مرحوم با تمام مراجع قم بالاخص آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه گلپايگانى مراوده و مورد توجه مخصوص آنان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

ناصري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران پروفسور ناصري اولين پزشك ايراني است ، كه پيوند دست انسان را در اروپا انجام داده اند.

بيوگرافي پرفسور ناصري و اعمال جراحي ويژه در برلين

پرفسور دكتر مجتبي ناصري در تار يخ 1307 (1328) در زنجان، متولد شده است 1313_ 1319 آموزش در دبستان سعادت زنجان. 1320 استخدام در شركت پخش دخانيات ايران د رزنجان وتهران براي تامين زندگي . 1326_ 1330 آموزش در كلاسهاي متفرقه وگرفتن ديپلم نهايي درتهران . 1330 شركت دركنكور هنر سراي عالي دانشگاه تهرا ن وشروع تحصيلات شيمي عالي در دانشگاه تهران . 1951 پس از غلبه به مشگلات خروج از كشوردر دسامبر همان سال، ايران را ترك كرده ودر شهر ْگوتينگن آلما ن تحصيلات پزشكي را شروع كرد. 1957پس

از 10 ترم (زيمستر)امتحانات نهايي را داده با ارايه تزي در باره تغيرات خون پس از بكاربردن دستگاه قلب و ريه درجه دكتراي خودرا به دست آورد. 1957 شروع كارهاي تحقيقاتي در انستيتوي ماگس پلانك گوتينگن با موضوعات اندازه گيري جريان گردش خون درعروق كرونر قلبي ومتابوليسم قلب. 1958 اولين كرونروگرافي بادرست كردن كاتتر مخصوص براي سرخرگهاي قلبي، اندازه گيري جريان خون كرونر باكمك كارديوگرين به متد هميلتون . 1959 درست كردن الكترودهاي مخصوص براي اندازه گيري پي اچ خون، همراه با پرفسور بارتل و شواب . 1960 ورود به تيم جراحي قلب در دانشگاه برلين تحت نظر پرفسور ليندر. 1960 شروع تجربيات آزمايشي بوسيله پيوند ريه درحيوانات، به همراه پرفسور بوشرل. 1961 شروع تجربيات آزمايشي با پيوند قلب كه نتايج آن در كنگره هاي ملي و بين المللي به اطلاع عموم رسانده شد. 1961 جراحي قلب و آزمايشات با دستگاه قلب و ريه . 1964 پس از اقامت كوتاه در شهر كور / سويس در نزد پرفسور آلگوور متد استيو سينتز آموخته و در بيمارستان نوي كلن برلين بنيان گذاري شد. 1964 انتخاب به معاونت بيمارستان نوي كلن. 1967 نوشتن تز مخصوص راجع به هيپر اوكسيژناسيون در انواع حيوات و گرفتن درجه استادي دانشگاه آزاد برلين. 1967/68 به دست آوردن تخصصي جراحي عمومي(1)،تخصصي جراحي قلب _ ريه وعروق(2) و تخصصي جراحي عروق محيطي (3) 1968 پيوند اندام پايين براي اولين بار در آلمان فدرال دربيمارستان نوي كلن . 1968 اولين پيوند ريه روي جواني كه در اثر تصادف به هر دو ريه وي صدمه شديد خورده بود به همراه پرفسور بوشرل . 1969 برگشت

به بيمارستان دانشگاهي وست اند و انتخاب به معاونت و كارمند رسمي دولت . 1969 اولين پيوند بازوي قطع شده در آلمان فدرال . 1970 مسافرت به دانشگاه هاي مختلف آمريكا براي كار آموزي جراحي كرونر (كلولند، نيويورك، سانفرانسيسكو، يوستن تكزاس) . 1971 شروع وبنيانگذاري جراحي كرونر در برلين . 1971 به دست آوردن رتبه پرفسوري دانشگاه آزاد برلين. 1972 براي اولين بار پيوند آزمايشي قلب ثانوي به عنوان بايپاس قلب چپ و گزارش آن دركنگره بين المللي بارسلون (اسپانيا) . 1975 انتساب به رياست بيمارستان آموزشي دانشگاهي شلوس پارك كلينيك برلين شروع جراحي عمومي، قفسه سينه و عروق دراين بيمارستان وتدريس در دانشگاه. 1990 اهداي مدال شايستگي آلمان فدرال براي كارهاي تحقيقاتي. 1993 بازنشستگي و ترك بيمارستان شلوس پارك كلينيك. 1995-99رياست كانون پزشكان، دندانپزشكان و داروسازان ايراني در برلين. 1999 دريافت مدال نور تدريس پس از بيست سال تدريس جراحي در دانشگاههاي آلمان. تاحال بيش از 300 سخنراني، انتشارات در مجلات علمي ملي و بين المللي و مقالات در كتابهاي مختلف و آخرين انتشار كتابي بنام دانشنامه جراحي به زبان فارسي كه در تهران در نشريه علمي بچاپ رسيده است. از دو ازدواج داراي دو پسر ويك دختر است . از 1990 كمك به بيمارستان ولي العصر زنجان وسخنراني براي پزشكان جوان .اهداي ميكروسكوپ اطاق عمل براي اعمال جراحي چشم در زنجان

نائيني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملاّ ابراهيم. از علما و فضلاى ساكن اصفهان، و در دستگاه آقايان مسجد شاه بود؛ و خدمت آنان تحصيل نموده، در سال 1348 وفات يافته، در تكيه ملك نزديك قبر استادش آخوند كاشى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و

بزرگان اصفهان (جلد اول)

نائيني، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الأصل، اصفهانى المولد، طهرانى المسكن، از علماى معقول و منقول، و تارك دنيا بوده، و در بازارچه ى نايب السلطنه پاره دوزى مى كرده، و به مشهدى حيدر معروف بوده. حاشيه بر شرح چغمينى در هيئت نوشته كه به طبع رسيده است.

در 1344 به سن 78 سالگى وفات يافته، نزديك سر قبر آقا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نائيني، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمد رفيع بن محمد مهدى بن بهاء الدين محمد بن ميرزا رفيعا. عالم فاضل، و اديب شاعر، از علماى معروف زمان خود در اصفهان بوده، و در روز عاشورا در سال 1195 در اصفهان وفات يافته، در قبرستان ستى فاطمه مدفون شده، قبرش تاكنون باقى است.

كتب زير از اوست:

1- حواشى بر تفسير بيضاوى 2- رساله در حرمت تراشيدن ريش 3- رساله در وجو عينى نماز جمعه 4- رساله در رجعت، و آن را از ضروريات مذهب شيعه دانسته است.

محقق عاليقدر آقاى آقا ملا محمد على معلم حبيب آبادى در كتاب نفيس مكارم الاثار (29:1) شرح حال او را عنوان فرموده، و شرحى مبسوط درباره ى نسب او مرقوم فرموده اند، طالبين مراجعه نمايند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نائيني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا بن شيخ على بن حسين بن تقى نائينى عالمى فقيه (داماد عالم ربانى ملافتحعلى سلطان آبادى) از شاگردان ميرزا بزرگ شيرازى بوده و در سال 1361 قمرى در كاظمين وفات و حمل به نجف اشرف و در مقبره آخوند ملافتحعلى مذكور مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نبوي، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد حسينعلى نبوى بن العلامه الورع آيه الله مرحوم آقا سيد محسن نبوى اشرفى بهشهرى عالم معاصر بندر گز است و در مسجد جامع آن اقامت جماعت مينمايند.

وى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و سيادت نشو و نما و دروس مقدمات و ادبيات را خوانده آنگاه سطوح را از محضر مدرسين بزرگ آيه الله آقاى آقا ميرزا هاشم آملى داماد والد ماجدش و مرحوم والد و ديگران خوانده و بدروس خارج بعضى از آيات شركت نموده و بعد از فوت مرحوم والد بايران مراجعت و چندى در بهشهر وطن پدرى خود اقامت نموده آنگاه بنابر تقدير و امر بعضى از آيات و استدعاء مردم بندر گز بآنجا عزيمت و رحل اقامت افكنده و تاكنون بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

از آثار ايشانست توسعه مسجد جامعه بندرگز و تأسيس كتابخانه آنجا و خدمات ارزنده ى ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجابت، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب ملجأ السالكين و شيخ العرفاء الشامخين، قدوة الاولياء و زبدة العرفاء، معدن العلم، محيى آثار الأنبياء و الأوصياء، شيخ المجاهدين، فقيه أهل بيت العصمة و شمس فلك المحبّة و قمر سماء المعرفة، مخلص للَّه، فانى فى اللَّه، باقى باللَّه، مجاهد فى سبيل اللَّه و فى اللَّه، عالم عامل و فقيه كامل حضرت آيت اللَّه العظمى حاج شيخ حسنعلى نجابت شيرازى -قدّس سرّه الشريف- فرزند مرحوم حاج غلامحسين نجابت در سال 1296 هجرى شمسى در خانواده اى كريم الاصل و نجيب النسل در شيراز متولّد شدند. پس از گذراندن دوره مقدّماتى در مدرسه علميه خان شيراز كه تحت نظر آيت اللَّه العظمى سيّد عبداللَّه شيرازى اداره مى شد به نجف اشرف مشرّف شدند.

مقام

علمى و اساتيد ايشان: بيش از يك دهه از ورود ايشان به نجف نگذشته بود كه بعنوان مجتهدى ورِع و فقيهى صاحب نام آن هم در حوزه علميه نجف اشرف مطرح مى شوند و در كلّيه علوم ظاهرى (فقه و اصول، تفسير، كلام...) در محضر مراجع بزرگ آن زمان زبانزد خاصّ و عام بوده تا جايى كه در هيئت استفتائيه مراجع، زمانى را سپرى مى كنند و شهرت علمى ايشان در نجف به حدّى بود كه معروف بود كه ايشان اگر نجف مى ماندند از نظر همان علوم متعارف فقه و اصول و... در حدّى بالاتر از مرحوم آقاضياء عراقى (استاد مراجع آن زمان) بودند. استادان بنام ايشان در فقه و اصول و ... آيت اللَّه العظمى سيّد عبدالهادى شيرازى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالحسن اصفهانى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالقاسم خوئى و آيت اللَّه العظمى شيخ على محمّد بروجردى بودند. ايشان در سنّ 28 سالگى به درجه اجتهاد نائل شدند و عمده اجازات ايشان از نامبردگان فوق مى باشد.

اساتيد عرفانى: چنانچه ذكر كرديم حضرت آيت اللَّه نجابت(ره) با آن همه معلومات اگر مى خواستند در همان نجف اشرف ادامه درس و بحث حوزوى داشته باشند يكى از نوادر عصر خود و يكى از استوانه هاى مرجع و ملجأ مردم و طلّاب مى بودند، امّا چون طالب مطلوب واقعى بوده و علوم ظاهرى را مقدّمه براى ورود به علم واقعى مى دانستند، جوياى انسانى كامل از اولياء الهى بودند كه از زلال معرفت و هدايت خاصّ وى برخوردار شوند، كه در همين راستا خداوند تبارك و تعالى به اراده و مشيّت خاصّه خود شخص محترم و عزيز و كاملى را جهت ارائه طريق به مرحوم آيت اللَّه نجابت

معرّفى مى فرمايد، يعنى ايشان به خدمت استاد كلّ و مرجع و ملجأ مراجع تقليد آن زمان از هر جهت -چه ظاهرى و چه واقعى و معنوى- يعنى مرحوم حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى طباطبائى -قدّس سرّه الشريف- مى رسند كه سير واقعى و حركت متّصل به سوى حضرت احديّت شروع مى شود. اگر بخواهيم به زندگانى فيلسوف، حكيم الهى، مجاهد فى سبيل اللَّه، عالم كامل و فقيه جامع مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى بپردازيم، بايد گفت: مثنوى هفتاد من كاغذ شود. بنابراين به فرموده مرحوم حضرت آيت اللَّه نجابت كه از شاگردان برجسته محضر عرفانى ايشان بودند اكتفا مى كنيم: وقتى صحبت از استقامت و پايمردى و صبر مى شد، نام اين بزرگوار را به عظمت و تكريم و وقار مى آوردند بطورى كه چهره شان تغيير مى كرد، آنچنان با قدرت و از اعماق جانشان سخن مى گفتند كه سخن به جان انسان اثر مى كرد و تغيير مى داد وضع شخص را، يعنى به دنبال سخن يك اتّصال معنوى با ربّ الارباب حاصل مى شد. خود بيان نام و ذكر احوالات حضرت آيت اللَّه قاضى آنچنان انسان را تحت تأثير قرار مى داد كه حضور حضرت آيت اللَّه قاضى را انسان درك مى كرد، علّتش فقط حضور آيت اللَّه نجابت در مقام بيان حالات آيت اللَّه قاضى گويا در حضور آيت اللَّه قاضى است. آنچنان اتّصال بين آيت اللَّه نجابت و آيت اللَّه قاضى بود كه سخن آيت اللَّه نجابت همان سخن آيت اللَّه قاضى مى شد و اثر همان اثر. شاگردان ايشان زياد ملاحظه مى كردند كه در حقيقت سخن از حالات خود آيت اللَّه نجابت بود، امّا هنر ايشان در اين بود كه اين حالات را و كرامات را به مرحوم آيت اللَّه قاضى نسبت

مى دادند. الحق هم بايد شخصى مثل آيت اللَّه نجابت معرّف آيت اللَّه قاضى باشد، كسى كه در همان چند سال محضر آن بزرگوار كمال استفاده را بردند. ايشان مى فرمودند: »اگر بخواهيم راجع به صبر آيت اللَّه قاضى صحبت كنيم بايد به اين نكته توجّه كامل داشته باشيم كه ايشان از نظر علميّت بى نظير بودند يعنى يكى از مدرّسين فقه و اصول حوزه نجف اشرف بودند و شاگردان بسيارى تربيت كردند، در تمام علوم احاطه كامل داشتند، تقوا و زهد ايشان انسان را به ياد جدّش اميرالمؤمنين(ع) مى انداخت، از نظر مخارج منزل سخت تحمّل مى كردند ناملايمات را، فشار زندگى طاقت فرسا بود، با اين همه فضيلت و تقوا و علم، امّا هرگز اين مراتب را جهت استراحت خود قرار ندادند، راضى بودند به رضاى خدا، يعنى اگر مى خواستند جلب مال كنند عدّه زيادى بودند كه آرزو داشتند مرحوم آيت اللَّه قاضى تقاضايى كنند، امّا هرگز سخن راجع به اين امور نفرمودند. در مرتبه خواب و مكاشفات كه بعضى از بزرگان در طول زندگى از خواب خوب و مكاشفه تا اندازه اى برخوردار بودند، امّا اين بزرگوار اسوه صبر و استقامت خودشان مى فرمودند: چهل سال از عمرم گذشته بود، يك خواب، يك مكاشفه خوب نداشتم كه لااقل دل خوش كنم به آن.

امّا از آنجايى كه صبر ايشان صبر ايّوب و جدّشان رسول اكرم(ص) بود هرگز نسبت به راه تزلزلى و سستى راه ندادند و اراده خداوند و رضاى خداوند را بر تمام مطالب خود مقدّم داشتند، تا اينكه خداوند جليل عنايت خود را به اين محترم عطا نمود كه در آن زمان عدّه زيادى بهره مند شدند و اكنون هم از بركات آن

محترم طالبين معرفت خداوند متنعّم هستند. حضرت آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: روز اوّل كه خدمت اين بزرگوار (حضرت آيت اللَّه قاضى) رسيدم فرموند: فرزند چه كسى هستى؟ بدون هيچ گونه معطّلى عرض كردم: فرزند شما. بسيار اين مرد بزرگ از جواب من خوشحال شد.(1)

همچنين مى فرمودند: همين كه نزديك مى شد ماه محرّم مرحوم آيت اللَّه قاضى ديگر قرار نداشتند، همه مى دانستند آن جذبه ربّ الارباب، آن عنايات حضرت ابا عبداللَّه الحسين(ع)، اين آتش عشق به خداوند و ائمّه اين بزرگوار را از خود بى خود مى كرد، لذا مقدارى نان و خوراكى تهيه مى كردند اهل منزل و اين بزرگوار از منزل خارج مى شدند و پيوسته محزون و گريان بودند. نقل است كه چند ماهى پيش از شرفيابى آيت اللَّه نجابت به خدمت مرحوم قاضى نگذشته بود كه مرحوم قاضى مى فرمود: شيخ حسنعلى نجابت اهل حرم است. بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه قاضى از آنجايى كه خداوند هرگز انسان را رها نمى كند، طالب را رها نمى كند و عنايت عامّ و خاصّ خداوند به زمان و مكان بستگى ندارد، به خدمت سرسلسله عشّاق، آن متّصل به مبدأ اجلّ، آن سوخته بقا يافته، آن وارد در اسرار الهى يعنى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمّدجواد انصارى همدانى -قدّس سرّه الشريف- رسيدند، كه الحق مى بايد گفت: نمى شود كسى در واقع خدمت اين بزرگوار برسد و معرفت خداوند نصيب او نشود. و راجع به اين مرد بزرگ هم بايد گفت: معرّف ايشان بايد آن شاگرد صددرصد تسليم و مطيع آن بزرگوار يعنى حضرت آيت اللَّه نجابت باشد، چون اين وضع را ايشان از همه بيشتر متوجّه بودند. ايشان مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى از

نوادر و افراد انگشت شمار اهل معرفت بودند، يعنى خداوند تبارك و تعالى متكفّل تمام مراتب ايشان بود. استاد ايشان حسب نقل بزرگواران و آيت اللَّه نجابت خود خداوند تبارك و تعالى بود كه ايشان هم نقل قول مى كردند از مرحوم آيت اللَّه قاضى كه مى فرمودند: اين مرد بزرگ (آيت اللَّه انصارى) خدا را به يگانگى شناخته است. آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: بعد از رحلت حضرت آيت اللَّه قاضى همراه شهيد محراب آيت اللَّه دستغيب به خدمت حضرت آيت اللَّه انصارى رسيديم، مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: چرا، و براى چه اينجا آمده ايد؟ عرض كرديم: براى كسب معرفت خداوند آمده ايم. و اصرار ورزيديم. بعد از مدّتى مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: بنده مدّتها است از خداوند تبارك و تعالى تقاضا داشتم كه هيچ كس مرا نشناسد، امّا چه كنم كه امر و اراده خداوند غير از اين شد. به هر جهت بهره بسيار زيادى از اين مرد كامل داشتند. مرحوم آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى در عشق به خداوند بى نظير بودند، و ايشان را هم رديف حافظ شيرازى كه زبانزد خاصّ و عامّ است از عشق به خداوند مى دانستند. معروف است كه آيت اللَّه انصارى در باره آيت اللَّه نجابت فرمودند: اگر دريايى از معارف الهى را به حاج شيخ حسنعلى بدهند سير نمى شود.

نظرى به ابعاد وجودى ايشان: وقتى به ابعاد و شخصيت اين مرد خدا (حضرت آيت اللَّه نجابت) مراجعه مى شود در مى يابيم كه ايشان مجتهد در تمام امور است. يعنى نياز يك جامعه را از هر جهت رفع مى كند و در حقيقت هدايت مى كند. حقيقتاً خداوند هادى است، امّا چون اين افراد به

خداوند متّصل و در سرّ خداوند وارد و آگاه از اسرار الهى هستند، مردم را به حقيقت آگاه مى كنند. ديگر نمى توان گفت اين شخص فقط مجتهد است در فقه و اصول و احكام شرع، خير، ايشان به تمام امور زندگى آگاه است، يعنى امور همه به دست خداست و اينها هاديان طريق الى اللَّه هستند. اينگونه افراد فقط رضاى خداوند را مدّ نظر دارند و هر لحظه از خداوند كمك مى خواهند و مردم را به حق يعنى سنّت رسول خدا(ص) دعوت مى كنند، به كتاب خدا و اهل بيت عترت و طهارت دعوت مى كنند نه به شخص خودشان، و از اين جهت هيچ وقت نسبت به اعمال خودشان پشيمان نيستند چنانكه امام خمينى(قدس سره) مى فرمودند: ما به وظيفه عمل مى كنيم پيروزى ظاهرى باشد يا نباشد. خداوند تبارك و تعالى چنين قرار داده كه همچنان كه قرآنش را تنزّل داده، تمام اوصافش را هم تنزّل داد تا همچون محترمينى مثل آيت اللَّه نجابت جلوه خدا باشند، پس جلوه در تمام اوصاف امكان دارد حاصل شود، چون اراده خداوند به چنين شخصى تعلّق گرفت، خداوند حسب حال اين محترم و گنجايش اين محترم او را ذوجهات قرار مى دهد كه به نحو ايجاب جزئى مى تواند احتياجات اشخاص طالب معرفت خداوند را برطرف كند، چرا كه در اثر بندگى خدا اگر خداوند اجازه دهد هر جنبنده اى دراختيار اين محترم به حركت در مى آيد، آسمان و زمين و مافيها در اختيار اين محترمين است و به اذن خداوند مى توانند در هر چيز و هر كس كه بخواهند تصرّف كنند. چنانكه ديده مى شد امر و نهى ايشان بر شخص تسليم امر خداوند، شخصى

كه صد در صد از تعلّقات دنيوى دست كشيده بود آنچنان مؤثّر واقع مى شد كه به اندك مدّتى به نتيجه و مطلوب مى رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نجار شوشتري، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1141/ 1140 ق)، عالم دينى، محدث، مفسر، واعظ و خطيب. بنا به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از «تذكره ى عبداللَّه جزايرى» او از شاگردان جد صاحب تذكره، سيد نعمةاللَّه جزايرى است و از وى روايت نموده است. نجار در طلب علم به اصفهان و مشهد مسافرت كرد و نزد ملا عبدالرحيم جامى و ديگران تلمذ نمود. و آثارش: «مجمع التفاسير»، مشهور به «تفسير ابن النجار» كه از تفاسير بزرگ قرآن است، رساله اى در «سيرالملوك»، به فارسى؛ جمع بين متن «الاستبصار» و شرح محدث جزايرى بر آن به نام «كشف الاسرار»، و همچنين جمع بين متن «التهذيب» و شرح محدث جزايرى بر آن به نام «غايةالمرام»؛ تدوين «عقود المرجان فى حواشى القرآن» استادش، سيد نعمت اللَّه جزايرى، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (9/ 10)، الذريعه (24/ 20 ،17/ 18 ،19 -18/ 16 ،305/ 15 ،249/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 707 -706/ 12)، معجم المؤلفين (67 -66/ 11).

نجف آبادي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين بن محمدصادق بن نجف آبادى نجفى عالمى مؤلف و فاضلى خبير از علماء اين شهر بوده اند.

وى در سال 1300 ق در كربلا متولد شده و در آنجا پرورش و از علماء كربلاء استفاده علوم معموله نموده و در اخبار و آثار و تواريخ حظ وافرى برده آنگاه به نجف منتقل به تأليف و خدمات علميه پردامته تا در اواخر محرم 1345 در سن 35 سالگى از دنيا رفته است.

آثار علمى او از اين قرار است.

1- سفن النجاه در 14 مجلد كه هر جلد را منحصر و خصوص تاريخ يكى از معصومين (ع) قرار داده و پنجمى آن را موسوم به (سفينه النجاه) چون متعلق به حضرت

سيد الشهداء عليه السلام است و چهاردهمى آن را موسوم به (الشمس الطالعه) در ظهور صاحب الانوار الساطعه نموده است.

2- (وقايع الايام) بزرگ.

3- (مجموعه الغلام فى احوال سادات الانام) در احوال معصومين در دو مجلد

4- منتخبات از (روضات الجنات) و خاتمه مستدرك الوسائل در احوال مشايخ و العلماء و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نجفي اصفهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نجفى اصفهانى از علماء اعلام استان كرمانشاه و مقيم شهرستان هرسين مى باشند.

معظم له در حدود 1325 قمرى در يكى از مضافات اصفهان متولد شده و پس از دوران مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در آن سامان مهاجرت به نجف اشرف نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و ديگران بهره مند شده آنگاه به تشويق مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه كاظمى هرسينى به هرسين عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج مذهب اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي شوشتري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن شيخ محمد بن شيخ صالح بن شيخ سميع نجفى شوشترى عالمى كامل و فاضلى ماهر از تلامذه شيخ مرتضى انصارى داراى تأليفاتى است كه از آنهاست رساله اى در بداء فارسى و دوازده امام و غيره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نجفي عاملي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ضياءالدين نجفى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين نجفى عاملى از آقازادگان فاضل و ائمه جماعت محترم معاصر تهرانند.

ايشان در پنجم فروردين 1325 شمسى برابر سال 1365 قمرى در نجف اشرف در سال رحلت مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در بيت شريف آيت اللَّه حاج شيخ جواد معروف به (عليكم السلام) به دنيا آمده و در حجر والدش علامه نجفى عاملى پرورش يافته است.

و دو سال پس از درگذشت مرجعيت عامه آيت اللَّه اصفهانى (ره) در اوائل زعامت آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره در معيت والدش به ايران آمده و با اقامت آن مرحوم در تهران به تحصيل علوم جديد پرداخته و پس از آن به فراگرفتن علوم عربيه و سطوح اوليه (معالم و لمعه و مقدارى از قوانين) در خدمت مرحوم پدرش و ديگران در مدرسه مروى خوانده و سپس با اجازه آن مرحوم عزيمت به قم نموده و سطوح عاليه فقه و اصول رسال و مكاسب و كفايه و منظومه حاجى سبزوارى و اشارات بوعلى سينا و قسمتى از اسفار اربعه ملاصدرا و نيز شرح تجريد و هيئت و منطق تخصصى و تفسير و اخلاق را از محضر اساتيد معروف حوزه علميه قم استفاده نموده سپس به درس خارج آيات عظام 1- آيت اللَّه گلپايگانى 2- آيت اللَّه اراكى 3- آيت اللَّه ميرزا هاشم آملى 3- آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حايرى 5- آيت اللَّه

مرعشى نجفى و ساير مراجع شركت و بهره هاى فراوانى برده و از غالب نامبردگان اجازات روايتى و غيره دريافت نموده و همواره در ضمن تحصيل علوم و فنون در حوزه علميه قم و تهران تدريس دروس اوليه عربيه و سطوح متوسطه و عالى را داشته و اكنون چند سالى است از طرف آيت اللَّه گلپايگانى در تهران در مسجد (خاتم النبيين) خيابان شيوا كه قبلا مرحوم حجةالاسلام حاج سيد على بطحائى گلپايگانى رحمه اللَّه عليه اقامه جماعت مى نمودند امامت نموده و به تبليغ احكام و ترويج اسلام و گفتن تفسير در آن اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان

چنانچه مرقوم داشته اند از اين قرار است:

1- دوره تقريرات اصول در دو جلد.

2- تقريرات مبحث طهاره در دو جلد.

3- تقريرات مبحث بيع (خارج مكاسب) 1 جلد.

4- مباحث مختلفه فقه و اصول و كلام و تفسير و غيره كه برخى از آن به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نجفي عاملي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: حدود 1321 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 23 فروردين 1368(3 رمضان 1409 ق.).

آيت الله علامه شيخ محمدحسين نجفى عاملى دوران كودكى را در نجف همراه با پدر سپرى كرد و سپس در معيت خانواده به ايران مراجعت و بعد از مدت كوتاهى در همان آغاز جوانى براى ادامه تحصيل به نجف عزيمت نمود. حدود سى سال در نجف اشرف در خدمت اساتيد فقه و اجتهد و علوم و معارف دين به تحصيل پرداخت.

آيت الله نجفى عاملى مدت بيست سال از محضر آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ميرزا حسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمد حسين غروى استفاده برده است و به درجه ى اجتهاد مفتخر گرديد.

ايشان در معقول

از محضر آقا شيخ مرتضى طالقانى و آقا حسين بادكوبه اى و در علم رجال و حديث از محضر آقا شيخ على زاهد قمى بهره برد. ساير علوم دين و سطوح عاليه را از محضر اساتيدى چون آيات آقا شيخ عبدالحسين رشتى، آقا ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه، آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى، آقا شيخ محمدحسين تهرانى، آقا شيخ شعبان رشتى و ساير آيات نجف اشرف استفاده نمود. پيش از تشرف به نجف اشرف مقدارى از سطوح عاليه را از محضر پدر خود و نيز آيت الله سيد حسن مدرس در تهران بهره مند شد.

آيت الله نجفى عاملى در طول اقامت خود در نجف به تدريس و تربيت طلاب علوم دينى مشغول بود. بعد از گذشت دو سال از رحلت استاد خود يعنى آيت الله العظمى اصفهانى به ايران عزيمت نمود و در تهران اقامت گزيد.

از ايشان تأليفاتى در موضوعات مختلف به صورت مخطوط باقى مانده است.

ايشان در عصر روز سوم ماه رمضان سال 1409 مطابق با بيست و سوم فروردين سال 1386 با داشتن عمرى قريب به نود سال دار فانى را وداع گفت. طبق وصيت او پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى شيخ محمدحسين نجفى از مجتهدين و بزرگان علماء عصر حاضر و در بين سلسله روحانيت شخصيتى عاليقدر و واجد مقام و زهد و تقوا و از مجاهدين زمان و مبارزين با اباطيل بشمار مى آيند.

معظم له در حدود سال 1323 قمرى در نجف اشرف متولد شده و دوران تحصيلى خود را ابتداء در خدمت والد ماجد خود كه از اكابر عصر خود بوده شروع و بعد هجرت

به تهران و مختصر زمانى از خدمت آيت اللَّه مجاهد مرحوم سيد حسن مدرس استفاده نموده و آنگاه عزيمت بحوزه علميه نجف اشرف و از محضر اعاظم مراجع آن زمان مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين كمپانى بهره هاى علمى فراوانى برده و به مرتبه رفيعه اجتهاد نائل و چهار استاد بزرگ مذكورش اجازه اجتهاد معظم له را كه در آن تجليل از مقام علمى و تقوائى ايشان شده بود مرقوم فرمودند كه اكنون نزد ايشان موجود ميباشد.

و ايشان گذشته از رشته معقول و منقول در راه تهذيب نفس و تخلص روح و مقامات معنوى از محضر عالم ربانى و عارف سبحانى سيد السالكين آيت اللَّه آقا سيد على قاضى تبريزى و مرحوم حاج شيخ على زاهد قمى تلمذ نموده و مقامى را از تقوا و فضيلت و معنويت حائز شده اند.

آنجناب اكنون مقيم تهران و بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از مجلس درس ايشان استفاده مينمايند.

از آثار ايشان است جزوات دراسات و تقريرات اساتيد بزرگ نجف كه آماده براى طبع مى باشد معظم له از خاندان علم و تقوا و از بيوتات اصيله و هر يك از پدران گرامش ستاره درخشانى از انجم الهى در عصر خود بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه ج (48) از آنان ياد نموده است.

والد ماجدش آيت اللَّه حاج شيخ محمدجواد كه تبحر فوق العاده اى در فقه و اصول داشته و تأليفاتى كه از آنهاست شرح بر كفايه آخوند از خود گذاشته از بزرگان شاگردان حوزه

درس آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) بوده است.

جد بزرگوار ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على از تلامذه مبرز آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و جد ديگرش آيت اللَّه فقيه مرحوم آقا شيخ مرتضى كاظمى نزيل كاظمين وحيد عصر خود و از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى بشمار مى رفته و جد اعلايش مرحوم حاج ملا هادى عاملى معروف به شيخ الاسلام از اعاظم صحابه صاحب جواهر و زادگاه وى جبل عامل بوده است.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند صالح و دانشمندش جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ ضياءالدين نجفى كه از محصلين بارع و بافضل حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نجفي مسجد شاهي، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ محمّد تقى بن عبدالرحيم طهرانى. از بزران علما و مجتهدن، و رؤساى ملّت و دين، در سال 1235 متولّد، و در نزد علماى اصهفان و عراق همچون: صاحب جواهر، و شيخ انصارى، و شيخ حسن كاشف الغطاء (دائى خود) تلمذ كرده تا خود عالمى جليل، و محقّقى بى بديل گرديد. سپس به اصفهان مراجعت نموده و به تدريس و ترويج اشتغال جسته، عدّه اى كثير از بزرگان علما و فضلا از محضر او استفاده نموده سرانجام در مسافرت عتبات عاليات در شب 5 صفر سال 1130 در نجف اشرف وفات يافته در مقبره جد خود كاشف الغطاء مدفون گرديد.

كتب و رسائل چندى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- شرح رساله در حجّيّت مظنّه از كتاب هداية المسترشدين تأليف پدرش (مطبوع) 2- لبّ الاصول 3- لبّ الفقه و غيره.

در مآثر و الآثار (: 142) درباره ي او گويد: رياست شرعيّات اصفهان و مضافات آن در اواخر اين عالم جليل القدر به او

انحصار يافت. اولاد او تاكنون رياست علمى و دينى اصفهان را دارند. و به نام برخى از آنها اشاره خواهد شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر. عالم جليل، از رؤساى علماى اصفهان، در سال 1284 متولّد شده، در خدمت پدر خود در اصفهان، و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى در نجف تحصيل نموده، سپس به اصفهان مراجعت كرد، در جنگ بين الملل اول در سال 1332 روسها به طهرانش بردند، و تا اواخر عمر در آنجا ساكن، و از مراجع عاليقدر به شمار مى رفت.

يكى دو سال قبل از وفات به اصفهان معاودت نموده، در شب يكشنبه 25 جمادى الاولى سال 1354 وفات يافته، در بقعه تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد.

مشاراليه از علماء متنفّذ و محبوب القلوب عند الخواص و العوام بود، شب هاى جمعه در تخت فولاد در تكيه ميرزا رفيعا احيا مى گرفت، و جمعى كثير در آن شركت مى نمودند. در اصفهان در مسجد شيخ لطف اللَّه، و در طهران، مسجد سيّد عزيز اللَّه امامت مى فرمود.

مادّه تاريخ وفاتش را دانشمند بزرگوار آقاى معلّم حبيب آبادى ضمن قطعه اى فرمايد:

به ماه و سال تاريخش معلّم

بگفت اين شعر با حالى مرفّه

جمادىّ يكم در بيست و پنجم

جمال دين به جنّت رفت ناگه

در مقالات الحنفاء (:247) درباره او گويد: آن جناب در اواخر عمر، در اوقات مختلفه از حقايق عرفان راز مى جست، و مولانا شمس العرفا شمّه اى از عوالم درويشى را در اواخر با ايشان در ميان گذارده بود.

مادرش مخدّره اى از سادات اخوى طهران، و زوجه اوّليّه اش دختر مرحوم حاج آقا محسن عراقى (1325-1247) عالم معروف بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان

و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نجفى بن آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين نجفى نيشابورى از علماء فعال و خدوم نيشابور بوده است ولادت آن مرحوم در نجف واقع شده و پس از خواندن اوليات و سطوح دروس خارج را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم والدش به جاى او به خدمات دينى و ارشاد و تبليغ پرداخته تا در اوائل 1395 قمى به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نجفي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد شمس الدين نجفى نجل مرحوم حجةالاسلام آسيد عبدالعظيم الحسينى كابلى از دانشمندان معاصر خراسان و عالم خدمتگذار و مروج فريمانست. وى در سال 1302 شمسى متولد شده و بعد از خواندن دروس مقدماتى و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين حوزه علميه نجف تكميل و به درس خارج زعيم اعظم و مرجع اعلى آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم آيت اللَّه حكيم و آقا سيد محمود شاهرودى و حلى شيرازى و حاج سيد جواد تبريزى كسب فيض نموده آنگاه به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ مسائل احكام در يكى از مساجد نجف اشرف پرداخته تا در سال 1382 قمرى كه به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) به مشهد مقدس عزيمت و بنابر پيشنهاد و اصرار حجةالاسلام آقاى حاج سيد نورالدين ميلانى و حسب الاراده حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى مدظله براى ارشاد و هدايت مردم فريمان و حومه آن به فريمان رحل اقامت افكنده و تا حال تحرير به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدجواد نجفى از دانشمندان و نويسندگان عالى مقام معاصر تهرانست.

وى در ديماه هزار و سيصد و چهل و دو (1342) قمرى در يكى از قراء خمين متولد شده و در سن هيجده سالگى شروع بتحصيل نموده و مقدمات و ادبيات را در اراك در تحت سرپرستى آيت اللَّه حاج سيد كاظم گلپايگانى از اساتيد آنجا خوانده و بعد به تهران آمده و علوم مختلفه را از علماء مبرز تهران تحصيل نموده و براى تكميل نمودن تحصيلات عاليه خود چند سالى سفر

باعتاب عاليات نموده آنگاه در تهران اقامت و بوظائف روحى و تأليفات پرداخته است.

داراى تأليفات و آثار عديده و ارزنده اى ميباشد كه مشروح آنرا مى نگارم:

1- لطائف الصلوه.

2- مصابح الشيعه.

3- فلسفه احكام اسلام.

4- بهداشت اسلام.

5- خواص خوراكيها و گياهان از نظر اسلام و علوم جديد.

6- ترجمه كتاب ملاحم و فتن- تأليف سيد بن طاوس.

7- ترجمه ديوان حضرت على بن ابيطالب عليه السلام.

8- ترجمه كتاب اثبات الوصيه تأليف مسعودى صاحب كتاب مروج الذهب.

9- ستارگان درخشان در شرح احوالات چهارده معصوم عليهم السلام- 16 جلد.

10- مصلح جهان. مهدى صاحب الزمان عليه السلام.

11- ترجمه كتاب المهدى تأليف مرحوم آيت اللَّه صدر.

12- تلخيص و تحرير كتاب اختران تابناك.

13- ترجمه جلد اول كنى و الالقاب محدث قمى در دو جلد.

14- زندگانى حضرت على بن ابيطالب عليه السلام.

15- خوراكى هاى شفابخش از نظر امام جعفر صادق عليه السلام.

16- جزوه اى درباره ى اصول و فروع و احكام دين.

17- معالجات طبيعى بوسيله ى گياهان.

18- كتب ديگرى كه در مد نظر و آماده ى چاپ مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نجفي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد جليل، آقا شيخ محمد حسين فرزند شيخ محمد باقر مسجد شاهى در 2 محرم 1266 متولد، و در غره ى محرم سال 1308 وفات يافته، در يكى از اطاقهاى صحن نجف مدفون گرديد.

وى خدمت پدر خويش مقدمات علوم را آموخته، و در سامرا به درس ميرزاى شيرازى حاضر شده، و ضمنا از محضر حاج ميرزا حبيب الله رشتى و شيخ راضى نجفى و ميرزا باقر شكى و ديگران نيز استفاده نموده، به اصفهان مراجعت نموده و در اين شهر مورد توجه و عنايت عموم طبقات گشته، و رياست كلى يافته، از غايت زهد و ورع، ترك رياست نموده، در سال 1303 به

نجف مراجعت كرده، به تكميل نفس و رياضت پرداخته، و از همه ى مردم اعراض نمود.

كتبى تأليف نموده: 1- جزواتى دراصل برائت 2- رساله اى در معارف واصول عقايد 3- تفسير قرآن كه قسمتى از آن به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجفي يزدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1326، نجف اشرف.

درگذشت: 1371.

سيد على نجفى يزدى فرزند سيد محمدباقر، در تهران از حوزه ى درس اساتيدى چون آيت الله حاج شيخ احمد مجتهدى و آيت الله يحيى تهرانى بهره مند شد و در كنار آن با علوم متداوله روز آشنا گرديد. مراتب تهذيب نفس و تخلق اسلامى را در محضر آيت الله عبدالكريم حق شناس سپرى كرد، در محضر درس آيت الله سيد اسماعيل شفيعى تهرانى و نيز آيت الله جوادى آملى براى فراگيرى تفسير قرآن و فلسفه اسلامى حاضر شد. علاوه بر جلسات وعظ در مساجد، در كرسى تدريس دانشگاه «شريف» و «اميركبير» نيز حضور يافت. در سال هاى جنگ نيز بارها و بارها به سوى جبهه ها رفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نجمي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند معظم و نويسنده گرامى شيخ محمدصادق بن ثقه الاسلام شيخ احمد الواعظ از فضلاء و دانشمندان و نويسندگان تواناى حوزه علميه است كه در ماه رجب 1356 ق در آذربايجان متولد گرديده و در خاندانى كه تا چندين پشت همه از خدمتگذاران دين و علماء و گويندگان مذهبى بودند در دامان مادر علويه اى كه از تيره و سلسله سادات حسينى آذربايجان كه از آنها افرادى مانند علامه كبرى سيد حسين كوه كمرى و آيت الله العظمى آقا سيد محمدحجت رضوان الله تعالى عليهما مى باشد تربيت يافته و مقدمات در خدمت والد ارجمندش قرار گرفته و در سال 1370 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت كوتاهى از سطوح عالى و متون فقهى فارغ شده و به دروس خارج مراجع عاليقدر شركت نموده است.

و در ضمن ادامه تحصيل به موفقيتهاى ديگرى از راه تبليغى نائل گرديده كه نمونه اى از آن ساختن چندين مسجد در اطراف كاشان و همدان و مباحثات طولانى با مبلغين فرقه

ضاله كه منجر به شكست آنان و مسلمان شدن چند تن از جوانانشان گرديده است.

تاليفات و آثار ارزنده اى در خلال تحصيل خود به رشته تحرير درآورده در قسمتهاى مختلفى مانند تفسير و تاريخ و حديث مخصوصا مطالعاتى در كتب اهل سنت نموده و نتيجه مطالعات و تحقيقات خود را به صورت كتابهاى زير درآورده است:

1- سيرى در صحيحين اين كتاب در 3 مجلد مى باشد در اين كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم كه مهمترين كتاب و مدرك اهل سنت است مورد بررسى قرار گرفته و جلد اول آن كه توحيد از نظر صحيحين است منتشر و مورد استقبال محافل علمى و دانشمندان قرار گرفته است.

2- جلد دوم و سوم اين كتاب كه به ترتيب نبوت و خلافت از نظر صحيحين و مباحثات متفرقه به زودى به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

3- مباحثى از قرآن، اين كتاب نيز كه در دو جلد و قسمتهاى جالبى از آيات را مورد بررسى قرار داده است در موضوع خود ابتكارى است.

4- شخصيت سياسى عمروبن عاص. اين كتاب چهره واقعى عمرو بن عاص و فعاليتهاى مخرب و ضد دينى او را به خوبى ظاهر مى سازد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نحاس رازي اصفهاني، ابوالمعالي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 /508 ق)، عالم، شاعر و خطاط. ازشعراى ايرانى دانشمند عهد سلاجقه ى بود و معاصر ابوالمفاخر رازى و منجيك. در خط و استيفا نيز سرآمد زمانه بود. بيشتر عمر خدمت سلاجقه كرد و منصب عارض سپاه داشت؛ مدتى نيز وزير خليفه وقت شد اما دولت او نپاييد و بعد از يك ماه به حبس افتاد، از محبس به همدان گريخت و تا پايان عمر همان جا بماند. سال وفات را

بين سالها 508 تا 541 ق نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :پيدايش خط و خطاطان (84)، تاريخ نظم و نثر (51)، تذكرة الشعراء (88)، تذكرة القبور (110)، دستور الوزراء (91 -90)، الذريعه (1178 ،50 /9)، رى باستان (398 -397 /2)، ريحانه (270 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوالمعالى)، مجمع الفصحا (197 -195 /1)، المعجم فى معايير اشعار العجم (412)، هفت اقليم (359 -358 /2).

نحوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم مبرور شيخ ابوالقاسم نحوى از مدرسين نامى و علماء سامى حوزه علميه و دانشمندان و ادباء معروف و عاليقدر قم كه حق عظيمى بر هزاران نفر از طلاب دارد مى باشد، تولدش در سال 1300 ق در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات از خدمت مرحوم آقا شيخ حسن فاضل و آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى رضوان الله عليهم درس خوانده و با كمال متانت و سادگى و بى بضاعتى زندگانى نموده و وارد هيچ دسته و سر و صدائى نشده و سالها از مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله بروجردى استفاده نموده و صدها طلبه فاضل و عالم از ادبيات مطول و مغنى و كتب ديگر وى استفاده كرده و چند سالى هم به امر آيت الله العظمى بروجردى- ره- براى اداره حوزه علميه شهرستان ساوه با آن سامان توقف نموده آنگاه به قم وطن مالوف خود برگشته و به خدمات دينى و روحى پرداخته تا در ماه رجب سال 1385 قمرى كه بدرود زندگى گفته و در صحن جديد اتابكى در محل نماز حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله مدفون گرديد.

مرحوم حجه الاسلام نحوى از رفقاى

بسيار نزديك مرحوم آيت الله مجاهد بافقى بود و به حضرت آيت الله مرعشى نجفى بسيار ابراز علاقه و ارادت مى ورزيد فرزند برومندش ثقه المحدثين شيخ تقى نحوى از افاضل اهل منبر و وعاظ قم مى باشند كه در اين شهرستان و بلاد ديگر در راه منبر به ترويج و خدمت به دين و معارف اسلامى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نحوي، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقى معروف به شهاب الدين فرزند علامه ى فقيه سيد محمد حسن. عالم فاضل زاهد. در شب غره ى ماه رجب سال 1263 متولد، و در نيمه شب چهارشنبه غره ى رجب سال 1340 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر خويش مدفون گرديد.

مقدمات و سطوح را نزد برادر خود: حاج سيد مهدى نحوى، و برادر ديگرش: سيد محمد (كه در جوانى به سال 1275 وفات يافته است) فراگرفته؛ سپس جهت تكميل در محضر مرحومين حجتين: ملا حسين على تويسركانى، و آقا مير سيد محمد شهشهانى حاضر شده، سال ها از محضر آنان مستفيد گشته، ضمنا به درس آخوند ملا عبدالجواد خراسانى حكيم، و ميرزا محمد على قاينى حاضر شد؛ سپس به مجلس حاج سيد اسدالله بيدآبادى اختصاص يافته، و از خواص اصحاب ايشان گرديد؛ ضمنا مدتى نيز از درس مرحوم مير محمد صادق كتابفروش استفاده برده، و مدت دو سال به درس حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى حاضر شده، تا در اغلب علوم از رياضى و طبيعى و حكمت و فقه و اصول و ادب تبحرى يافت.

سپس تا آخر عمر به خدمت خلق، و عبادت خالق پرداخته، مورد احترام خاص و عامه قرار گرفته، در نزد عموم طبقات، محترم و مقبول القول بود. از آثارش كتابى

است جنگ مانند، در دو قسمت 1- در فوايد متفرقه، از نظم و نثر عربى و فارسى و فقه و حديث و تفسير

2- مجموعه اى از مراسلات استادش حاج سيد اسدالله بيد آبادى كه به علما و غيره نوشته، و اين قسمت شايسته ى كمال توجه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نحوي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدعلى نحوى (فاضل اردكانى) بن محمدحسن يزدى صاحب كتاب (مرآه الرائى) و ترجمه كتاب توحيد صدوق و كتاب مصائب الاسلام ترجمه جلد دهم عوالم و كتاب مدارك الايات و غيره.

وى در حدود 1335 قمرى وفات نموده و در قبرستان قديم اردكان (باغ ملى فعلى) مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نخعي گلپايگاني، ريحان اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا ريحان اللَّه نخعى فرزند مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا زين العابدين مجتهد گلپايگانى از علماء و دانشمندان با فضل و تقواى معاصر تهرانست.

كه در سال 1318 قمرى در گلپايگان متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سال 1338 قمرى به شهرستان عراق آمده و از محضر علماء حوزه عراق چون ميرزا ابوالحسن عراقى و حاج ميرزا محمدعلى خان و آخوند ملا محمدعلى گلپايگانى استفاده نموده و در سال 1340 قمرى سال تأسيس حوزه به قم مشرف و تا آخر عمر آيت اللَّه المؤسس حايرى حدود 15 سال از محضرش فقها و اصولا كامياب و بهره مند شده و پنج سال بعد از فوت آن مرحوم به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده و بعد از چند سال به قم مراجعت و از موقع ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى تا آخر عمر آنجناب از محضر و دروسش بهره بردارى كرده و ضمنا بتدريس فقه و اصول پرداخته تا در اواخر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه بنابر تقاضاى عده اى از مردم تهران عزيمت بمركز نموده و در آن عاصمه رحل اقامت افكنده و در مسجد قلعه وزير واقع در خيابان اميريه امامت و به ترويج دين و انجام وظائف روحى و علمى اشتغال دارد.

نگارنده گويد جناب آقاى نخعى از علماء اصيل و ريشه دار و از

دودمان سردار لشگر مولا اميرالمؤمنين عليه السلام جناب مالك اشتر صحابى جليل القدر مى باشد و بر اين نويسنده هم حقى دارد زيرا مقدارى از خيارات مكاسب را در نجف اشرف خدمت معظم له خوانده ام.

داراى طبع شعر و ذوق سرشارى مى باشند و اشعارى در مدايح دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نراقي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدجواد بن ملا احمد (فاضل نراقى) بن ملا مهدى بن ابى ذر كاشانى نراقى از اعاظم علماء بوده وى در 1222 تولد و در 1278 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نصرآبادي، شمس الدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و حكيم كامل بوده، در 1150 وفات يافته، قبرش در وسط قبرستان طوقچى قرار داشته كه اكنون از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نصرآبادي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد، از شاگردان آقا سيد محمدباقر درچه اى و حاج سيد مهدى نحوى بوده، در 10 رجب 1338 وفات يافته، در جنب قبر استاد خود جهانگيرخان مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نصيرالاسلام دارابي، زكريا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زكريا انصارى نودايجانى دارابى ملقب به (نصيرالاسلام) و معروف به شيخ بزرگ فرزند حاج شيخ عبدالرحمن زاهد (جد استاد حاج شيخ يحيى انصارى معاصر) از فضلاء گذشته داراب بوده است وى در سال 1279 شمسى در نودايجان سركوه از محال داراب متولد شد و پس از تحصيل علوم متداوله عصر به مأموريت از جانب مرحوم آخوند خراسانى و آقا شيخ عبداللَّه مازندرانى و حاج ميرزا حسين خليلى و آيت اللَّه لارى در شهرستانهاى داراب و فساولارونى ريز بر عليه مستبدين قيام نموده و هم در ركاب آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين لارى به شيراز آمده و در همه جا مبارزه نموده و از طرف مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى ملقب به نصيرالاسلام گرديده تا در يكى از مضافات داراب بنام (لاى گردو) بدست دو نفر از منحرفين فرقه ضاله بهائيه خذلهم اللَّه بنام يوسف و جعفرقلى در سن پنجاه و دو سالگى مقتول و جنازه اش حمل به زادگاهش نودايجان و در مقبره خانوادگى (مشايخ انصارى) مدفون گرديده است رحمةاللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نصيرالاسلامي، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل اللَّه (نصيرالاسلامى) اراكى از علماء مبرز و محترم معاصر اراك است.

وى در جاپلق متولد شده و پس از پرورش به اراك مهاجرت و به تحصيل علوم دينى پرداخته و متون فقه و اصول و خارج آن را از علماء و دانشمندان بزرگ اراك مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى و ديگران استفاده نموده و پس از فوت مرحوم حاج ميرزا جعفر به اداره امور مدرسه حاج ابراهيم منصوب و اشتغال يافته و تا حال حاضر در آنجا به تدريس و

تربيت طلاب اراك و اقامه جماعت در مسجد آن موفق مى باشند.

نگارنده گويد: معظم له از دانشمندان موصوف به فضل و تقواى اراك و مورد علاقه و ارادت مرحوم آن سامان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نصيري طوسي، محمد تقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالحسين. از علماى قرن يازدهم هجرى در اصفهان است كه نسب او به شيخ طوسى، ابو جعفر محمّد بن حسن مى پيوندند.

عالم فاضل زاهد عابد، مؤلّف كتابى است به نام: 1- العقال فى مكارم الخصال، فارسى. تاريخ اتمام تأليف: يك شنبه 28 ربيع الثانى 1080 در اصفهان مى باشد. 2- المبدأ و المعاد 3- تحرير و تلخيص اخلاق ناصرى تأليف خواجه طوسى 4- [لب الاباب].

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نصيري، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1331 ق)، عالم دينى و مدرس. در سراب آذربايجان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در خدمت پدرش، در 1349 ق به قم رفت. دروس سطح را در محضر آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و اديب تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و حاج مولانا تبريزى و آيت اللَّه فاضل موحدى لنكرانى و آيت اللَّه زنجانى و معقول را نزد امام خمينى فراگرفت. وى از 1356 تا 1371 ق در درس فقه و اصول آيت اللَّه سيد محمد حجت شركت نمود و حدود هجده سال نيز در محضر آيت اللَّه بروجردى تلمذ كرد. او پس از درگذشت استادش، آيت اللَّه بروجردى، از محضر آيت اللَّه مرعشى نجفى نيز استفاده نمود و از خواص آيت اللَّه مرعشى گرديد. پس از رسيدن به درجات علمى بالا، در قم به تدريس سطوح عالى پرداخت. از آثارش: «تقريرات و دراسات» آيت اللَّه حجت شامل: رساله ى «ترتب»، رساله ى «اجتماع امر و نهى»، رساله ى «لباس مشكوك»، «قاعده ى لا ضرر» و متفرقات ديگر.[1]

آقاى حاج ميرزا صادق نصيرى از علماء اعلام و دانشمندان عالى مقام حوزه علميه و اصحاب و حواريين مخصوص آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله العالى است.

در سال 1291 شمسى در سراب آذربايجان متولد شده

و پس از رشد و خواندن دروس مقدماتى و بعضى از كتب عربى در خدمت والد خود در سال 1349 ق مهاجرت به قم نموده و دروس سطح را از مدرسين بزرگ چون مردم آيت الله ميرزا محمد همدانى و مرحوم اديب تهرانى و آيت الله حاج شيخ عباس على شاهرودى و حاج مولينا تبريزى و مرحوم آيت الله فاضل لنكرانى و آيت الله زنجانى فراگرفته و معقول را خدمت آيت الله العظمى حاج آقا روح الله تلمذ نموده و از سال 1356 ق تا سال 1371 ق مرتبا به درس فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت رضوان الله عليه حاضر شده و در حوزه آن مرحوم مشار بالبنان گرديده و حدود 18 سال هم از درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى بهره مند و پس از فوت آن مرحوم بسيدنا الاستاد آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله پيوسته و تا حال حاضر از رفقا و اصحاب خاص معظم له مى باشد و منحصرا به درس و منزل آن جناب حاضر مى شود و ضمنا به تدريس سطوح عالى اشتغال و با چند نفر از اقران خود مباحثه كمپانى دارد و جزء اعضاء لجنه احقاق الحق مى باشند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات و دراسات مرحوم آيت الله حجت كه ذيلا شرح داده مى شود:

1- رساله ترتب 2- رساله اجتماع امر و نهى 3- رساله لباس مشكوك 4- قاعده لاضرر 5- متفرقات ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (408)، گنجينه ى دانشمندان (294 -293/ 2).

نطنزي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد نطنزى از اجله علماء اين سامانند كه در كاشان اقامت داشتند و مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه وى را در (لباب الالقاب ياد و توصيف به عالم جليل و فاضل نبيل نموده و

گفته كه وى شاگرد و داماد علامه ملا احمد فاضل نراقى بوده و از دختر آن مرحوم فرزند دانشمندى به نام ميرزا آقا ابوتراب داشته.

اجمالا آن مرحوم (آقا ميرزا ابوتراب) در 22 شعبان 1221 متولد و در شوال 1262 وفات و جنازه اش حمل به نجف و در نزديكى قبر جناب هود و صالح دروادى مدفون شده است.

وى فقه و اصول را از والدش و فاضل نراقى ملااحمد (جد مادريش) فراگرفته و معقول را از شيخ عبدالرزاق كاشى و رياضيات را از ميرزا مهدى منجم و از عموى مادرش ملا مهدى دوم اجازه داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نطنزي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين نطنزى از اجلاء علماء و افاضل دانشمندان نطنز و مقيم در همدان معاصر ملا رضا همدانى (مفتاح النبوة) و خود صاحب تأليفاتى به نام (نورالانوار) و غيره بوده و نيز آثارى از بناء مسجد و مدرسه در همدان از وى مانده است.

وى در سال 1270 ق به وبا از دنيا رفت و به جاى او فرزند عالم و فاضلش آقامحمد كه از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصارى و غير آنها بوده قرار گرفت و خدماتى انجام داد تا در 1280 ق وفات و جايگزين او برادرش آقاميرزا بهاءالدين متوفى 1303 گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نظام الدوله، امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1269 متولّد، و در 1330 وفات يافته، در اطاق صحن مطهّر مدفون گرديد. در زمره علما و فضلا معدود بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام زاده فسائي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند عالم جليل و فقيه نبيل حاج شيخ محمود نظام زاده سبط علامه كبير حاج ميرزا محمود شيرازى عسكرى و حفيد عالم بزرگوار حاج ميرزا محمد اسمعيل نظام العلماء فسائى مى باشند.

در سال 1325 شمسى در سامرى به دنيا آمده و دوران كودكى را در آنجا پشت سر گذارده و در خدمت والد ماجدش عزيمت به نجف اشرف نموده و دروس مقدماتى و ادبيات را در آن سامان به پايان رسانيده سپس در خدمت پدرش در سال 1346 شمسى به شيراز آمده و مدت شش سال اقامت و سطوح را در اين شهرستان نزد اساتيد و مدرسين خوانده و در سال 1352 شمسى مهاجرت به قم نموده است.

و در درس خارج مرحوم علامه نسابه فقيه اهل البيت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى قدس اللَّه سره و نيز آيت اللَّه العظمى گلپايگانى عافاه اللَّه و ادام اللَّه ظله شركت و استفاده نموده و در سال 1364 شمسى كه والد بزرگوارش آيت اللَّه حاج ميرزا محمود نظام زاده رحلت نمودند و به فساء برگشته و به جاى معظم له به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اسلامى و قضاء حوائج برادران دينى اشتغال دارند. ادام اللَّه توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نقابشكي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا ابراهيم نقابشكى از مدرسين شرح لمعه و قوانين و بسيار متقى و وارسته بوده است.

مرحوم آيت اللَّه سيادتى و بسيارى از علماء مبرز ديگر سبزوار سطوح را نزد وى خوانده و از شاگردان او بوده اند.

نگارنده گويد: مضافاً بر مذكورين بعضى ديگر هم از فضلاء جديد هستند كه از قم و مشهد در سبزوار اقامت نموده و به وظائف دينى از امامت جماعت و ترويج دين اشتغال دارند و از

مفاخر گويندگان و وعاظ نامى سبزوار جنابان ثقةالاسلام آقاى حاج سيد عباس افتخارى و ثقةالاسلام آقاى حاج شيخ صادق صديقى مى باشند آقاى افتخارى چند سالى است كه در حوزه علميه قم اقامت نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران استفاده و آقاى صديقى در سبزوار به تبليغ و ارشاد اشتغال دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نقشبندي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1300 ق. هرمزگان.

درگذشت: 25 دى 1366.

ملا عبدالله بن شيخ حسن كوهجى بستكى نقشبندى به سال 1300 ق. در روستاى كوهج از توابع بستك هرمزگان متولد شد. وى تحصيلات مقدماتى خود را در مدرسه ى عملى كوهج گذراند و سپس به مدينه و جامع الازهر مصر روى آورد و در آن ديار به شيخ عبدالله نقشبندى الفارسى معروف شد.

مدتى استاد دانشگاه جامع الازهر بود. تأليفات متعددى دارد كه اغلب به عربى است. المنهاح يكى از كتب فقهى است كه به زبان عربى است كه شيخ عبدالله بر آن شرحى تحت عنوان زاد المحتاج شرح المنهاج نوشته است. كتاب ديگرش سلم الواعظين است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نقنه اي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد. عالم فاضل مجتهد، از علماى محضر آقايان مسجد شاهى بود كه در خدمت آنان تحصيل نموده، و سپس به رتق و فتق امور اشتغال داشته، و در 1350 وفات يافته، در بقعه تكيه ي آباده اى مدفون شده.

پدرش نيز از علماى ازكيا، و از شاگردان حاج شيخ محمّد باقر مسجد شاهى بوده، و هم در آن دستگاه به خدمات دينى اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نمازي شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نمازى شاهرودى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج شيخ محمد نمازى شاهرودى از علماء مبرز و متقى و دانشمندان متتبع و نويسندگان متبحر حوزه علميه مشهد مقدس بوده اند.

در سال 1332 قمرى در شهرستان شاهرود متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود نزد والدشان و ساير اساتيد فراگرفته و آنگاه براى تكميل مبانى فقه و اصول مهاجرت به مشهد مقدس نموده و و از محضر آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان به ويژه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى كه در معارف اهل بيت عصمت و طهارت نادره زمان واغلوطه اوان بوده و شاگردان مكتبش چون حاج شيخ مجتبى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و ميرزا جواد آقاى تهرانى و صدها نفر ديگر امثالهم از آيات بزرگ و دانشمندان بنام معاصر بودند استفاده فقه و معارف الهى نموده و به نجف اشرف مشرف و چندى هم در آنجا اقامت و از مبانى مدرسين و مجتهدين حوزه نجف مطلع و استفاده نموده و به مشهد مراجعت و به تأليف كتب مفيده و تدريس پرداخته و

مهارتى عجيب در مناظره با پيروان اديان ديگر و مذاهب باطله داشت و نيز در احتجاج و مباحثه با اهل سنت و جماعتى و در سفرهاى عديده اش به حجاز و كشور سعودى مباحثاتى با حضرات داشته كه موجب استبصار عده اى از مردم پاكستان و هندوستان شده است.

آن مرحوم در علوم غريبه و علم طلب قديم و گياه شناسى و رياضى هم اطلاع عميق داشته و با زبان فرانسه هم آشنائى داشته حدود سه دوره بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه و در اثر اين مطالعات موفق به تأليف مستدرك البحار در ده مجلد شده كه پنج جلد آن در زمان حيات خودش به طبع رسيده و پنج مجلد آن پس از رحلتش فرزند ياد شده اش اقدام به طبع و نشر آن نموده و حافظ تمام قرآن و يا اكثر آن بوده زيرا از هر آيه كه مى پرسيدند فورا آدرس درس آن را مى داد و به گفته برخى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره از ايشان پرسيده بودند فرموده بود كه آقاى نمازى مجلسى زمان ما بوده است.

نگارنده اين كتاب چون مدتى در مدرسه نواب مشهد با ايشان همسايه و مرواده داشتم ايشان را از جهاتى كم نظير يافتم. تأليفات بسيارى دارد كه از ديدگان عزيزان مى گذرانم.

1- اثبات ولايت كه 6 مرتبه به چاپ رسيده.

2- ابواب رحمت 2 مرتبه چاپ شده.

3- تاريخ فلسفه و تصوف 2 مرتبه چاپ شده.

4- مقام قرآن و عترت 3 مرتبه چاپ شده.

5- اركان دين 2 مرتبه چاپ شده در خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى و فروع دين و نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت. و زيارت پيغمبر و

ائمه هدى و شرح قيامت صغرى و رجعت و قيامت كبرى تدوين شده است.

6- الهدى الى صراط مستقيم.

7- دوره مستدرك سفينه البحار در ده جلد به طبع رسيده.

8- رساله تفويض

9- تاريخ مجالس روضه خوانى

10- زندگانى حبيب بن مظاهر

11- اصول دين

12- الاسلام الهاديه فى الاعتبار الكتب الاربعه

13- رساله نور الابصار

14- مناسك حج- مشتمل بر وجوب حج و مذمت تارك آن و خلقت كعبه و حجرالاسود و حرم و قضاياى آن.

تأليفات طبع نشده علامه نمازى

1- روضات النظرات، دوره فقه استدلالى ده جلد.

2- مستدركات علم رجال، ده جلد.

3- مستطرفات المعالى در احوال راويان احاديث.

4- دوره معارف القرآن مشتمل بر چهل و سه جزو.

5- رساله اى در طب.

6- معرفه الاشياء- گياه ها- درختها حيوانات و جمادات.

7- مباحث اصول.

متاسفانه اين دانشمند متتبع و محدث متبحر و مؤلف مكثر در شب دوشنبه دوم ماه ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى برابر 28 مرداد ماه 1364 شمسى از دنيا رفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام مدفون گرديد عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع الشهداء والسعداء آمين يااللَّه.

محقق، عالم دينى.

تولد: 1294 ق.، شاهرود.

درگذشت: 28 مرداد 1364، (دوم ذيحجه سال 1405 ق.).

آيت الله على نمازى شاهرودى، فرزند آيت الله محمد نمازى شاهرودى، مقدمات و سطوح عالى را در شاهرود نزد پدر و ديگر اساتيد فراگرفت. سپس رهپسار مشهد شد . در آنجا مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت به گونه اى كه در بيست و دو سالگى شروع به تقرير فقه استدلالى نمود.

مدتى نيز به حوزه ى نجف اشرف رفت و در آنجا به تحصيل فقه و مبانى اصول پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در مشهد

مقيم شد. ايشان همچنين به علم رياضى و تاريخ و نيز خطاطى آشنايى داشت و به ويژه كتاب هايش را به خط خودش مى نوشت. آيت الله نمازى به زبان عربى مسلط بود و با زبان فرانسوى هم آشنايى داشت. وى طب سنتى و گياه شناسى و علوم غريبه را خوب مى دانست، ضمنا به روش هاى مباحثه و مناظره نيز مسلط بود. فعاليت عمده و اساسى ايشان پيرامون احاديث و رجال حديث بحارالانوار اختصاص داشت.

آثار ايشان عبارتند از: مستدرك سفينه البحار (در ده جلد)؛ الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج (الهادى)؛ الاعلام الهاديه فى اعتبار الكتب الاربعه؛ ابواب رحمت (جلد اول، مشهد، 1337، ق.، قم، 1362)؛ تاريخ فلسلفه و تصوف (يا مناظره دكتر با سياح پياده، جلد اول، 1377 ق.)؛ مناسك حج؛ رساله تفويض؛ رساله علم غيب (ع)؛ اصول دين؛ رساله نورالانوار؛ اركان دين؛ زندگانى حبيب بن مظاهر اسدى؛ تاريخچه ى مجالس روضه خوانى و عزادارى سيد مظلومان (ع) قرآن و عترت در اسلام.

آثار علمى خطى چاپ نشده وى به اين شرح هستند: مستطرفات المعالى؛ مستدركات علم رجال (پانزده جلد)؛ روضات النظرات؛ مجموعه نفيسه در طب؛ معرفة الاشياء (گياه شناسى)؛ مطرف الهيه؛ حواشى بر بعضى كتب مانند: حاشيه بر تفسير برهان، حاشيه بر رجال ممقانى، حاشيه بر رجال آيت الله خويى؛ حاشيه بر رجال شيخ طوسى و تصحيح آن، حاشيه بر كتاب جواهر در فقه تأليف محمدحسن نجفى، حاشيه بر كتاب وقايع المشهور، حاشيه بر كتاب بحارالانوار آيت الله غرورى، حاشيه بر رساله ى شريف رجبيه محدث بيرجندى و حواشى ديگر.

(تو ح 1332 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و متكلم. در شاهرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش، به مشهد مهاجرت

نمود و سطوح را نزد مدرسين بزرگ حوزه ى مشهد به پايان رسانيد. آنگاه از بحثهاى معارف و اخلاق آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند گشت. او علاوه بر امامت جماعت يكى از مساجد مشهد به كار تأليف و تصنيف كتب دينى و تحقيقات در اين زمينه اشتغال داشت و تأليفات بسيارى از خود باقى گذاشت. از آثارش: «مستدرك سفينةالبحار»؛ «ابواب رحمت»؛ «تاريخ فلسفه و تصوف»؛ «اركان دين»؛ «مقام قرآن و عترت در اسلام»؛ فهرست «منتقى الجمان»؛ كتاب «اثبات ولايت»؛ تذييلات كتاب «مجموعة الاخبار»؛ «شرح زندگانى حبيب بن مظاهر»؛ «تاريخچه ى مجالس روضه خوانى»؛ «مناسك حج و وجوب و فضيلت آن»؛ «نورالانوار»، به فارسى و عربى؛ رساله اى در «علم غيب امام (ع)».[1]

على ابن العالم الكامل و العابد الزاهد آيت اللَّه حاج شيخ محمد معروف به (نمازى) شاهرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود سال 1332 قمرى متولد شده و در بيت علم و ورع و تحت تربيت پدر دانشمند و زاهدش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه مشهدبه پايان رسانيده سپس از محضر مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مربى نفوس و مهذب اخلاق آيت اللَّه الملك العلام آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى سالهاى متمادى استفاده نموده و با هم از محضر آيات ديگر مشهد بهره مند گرديده و در مسجدى از مساجد بالا خيابان به اقامه جماعت و تبليغ احكام تا حال تحرير اشتغال دارند

نگارنده گويد از سال 1364 ق كه در مشهد اقامت داشتم و در مدرسه نواب از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى خارج مبحث حج را استفاده مينمودم با معظم له آشنا

شده و بعد از درس مذاكره بحث را مى نموديم وى را دانشمندى متقى و پارسا و مشغول به مطالعه و تأليف شناخته ام خداوند امثال ايشان را همواره موفق بدارد.

تأليفات مطبوع ايشان از اينقرار است.

1- ابواب رحمت دو مرتبه به طبع رسيده 2- تاريخ فلسفه تصوف 3- متدرسك سفينه البحار ج 1 و 2 بطبع رسيده 4- كتاب اركان دين در آن شرح اصول دين (خداشناسى و فروع دين نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى (رجعت) و قيامت كبرى) 5- مقام قرآن و عترت در اسلام 6- فهرست منتقى الجمان 7- تذييلات كتاب مجموعه الاخيار 8- شرح زندگانى حبيب ابن مظاهر 9- تاريخچه مجالس روضه خوانى 10- مناسك حج و وجوب و فضيلت آن 11- كتاب اثبات ولايت 13 -12- نورالانوار فارسى و عربى 14- رساله اى در علم غيب امام (ع)

تأليفات مخلوط ايشان

1- تتمه مستدرك سفينه البحار ده جلد 11- مستدركات علم رجال شيخ 5 جلد 16- كتاب اصول دين 17- كتاب مستطرفات المعالى در احوال رجال و راويان اخبار 18- روضات النضرات در فقه استدلالى ده مجلد 19- معارف الهيه 20- مجموعه نفيسه در طب 21- معرفه الاشياء و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (184 -183/ 7 ،374/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (437/ 4).

نمازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فرزند عالم ربانى و محدث خبير و نويسنده بصير حاج شيخ على نمازى شاهرودى طاب اللَّه ثراه. از ائمه جماعت تهران و افاضل عصر و زمان در عاصمه تشيع تهران مى باشند.

در سال 1319 هجرى شمسى در مشهد مقدس متولد شده و پس از رشد

و پرورش در حجر چنان پدر بزرگوارى مقدمات و سطوح را در حوزه علميه مشهد در محضر والدش و مدرسين ديگر خوانده و دروس جديد را هم در خلال دروس علمى دينى ادامه داده. آنگاه عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد آنجا چون آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى فقها و اصولا استفاده نموده است.

و پس از ده سال اقامت از طرف دولت بعث عراق مانند صدها هزار نفر ديگر به ايران اخراج شده و مدتى در قم توقف و بعد به دعوت جمعى از مؤمنين تهران عزيمت به سوى آن شهر نموده و در ناحيه غرب تهران به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مضافا بر اين وظائف اقدام به طبع و نشر پنج جلد مستدرك سفينه البحار (ج 6 و 7 و 8 و 9 و 10) تأليف والد ماجدش نموده و منتشر ساخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نواب، محمد هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمّد تقى خليفه سلطانى. در غرّه رمضان 1237 وفات يافته، در عالم و عمل از اكابر عصر خود بشمار مى رفته، قبرش در خارج صحن ستّى فاطمه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوائي خوئي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در قريه نواء كه يك فرسخى خوى واقع است بدنيا آمد فقيهى بود فاضل و عالمى متقى و مورد وثوق و احترام اهالى شهرستان خوى و حومه آن بود و مردم عموماً از فيض حضورش بهره مند مى شدند در سال 1259 قمرى وفات نمود و تاكنون قبرش زيارتگاه مردم آن سامانست و كراماتى حياً و ميتاً از وى صادر شده كه معروف بابين اهل محل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نوبختي، حسين ابوالقاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 326 ق)، عالم دينى. سومين نايب خاص امام زمان (عج)، اصل وى از قم بود و به خاندان نوبختى وابسته. اين خاندان عهده دار وزارت مقتدر عباسى بودند. بعد از فوت نايب دوم، ابوجعفر محمد بن عثمان به سال 305 ق، نيابت و وكالت امام غايب به وى واگذار شد. ابن روح منازعات ميان درباريان شيعى را فيصله مى داد و در سال 312 ق به مدت پنج سال به اتهام مراوده با قرامطه زندانى شد. مونس المظفر او را آزاد كرد و در خلافت راضى مورد توجه دربار عباسى قرار گرفت. وى را در نوبختيه ى بغداد در محله ى «سوق العطارين» به خاك سپردند. اثر وى كتاب «التاديب» است كه آن را براى فقهاى قم جهت تاييد فرستاد و ايشان آن را صحيح دانستند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (22 -21 /6)، خاندان نوبختى (224 -212)، دانشنامه ى ايران و اسلام (600/4)، دايرةالمعارف فارسى (852/1)، الذريعه (210/3)، طبقات اعلام الشيعه (113/1)، طبقات خلفا و اصحاب (وقايع س چهارم)، معجم المولفين (8/4).

نوراللهي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسداللَّه نجف آبادى از علماء و ائمه جماعت غرب تهران سرآسياب مهرآباد مى باشد.

وى در سال 1296 شمسى در نجف متولد شده و در سن 17 سالگى پس از خواندن دروس كلاسى به اصفهان آمده و بعد از خواندن مقدمات در آنجا به قم مهاجرت نموده و سالهاى طولانى با جديت تمام و زندگى مختصر در رشته هاى مختلف علوم دينى مشغول تعليم و تعلم بوده و از محضر عده اى از اساتيد بزرگ درس خارج ابواب فقه و اصول را استفاده نموده و از همان اوائل اشتغال به تحصيل دروس پائين تر و خوانده را با

داشتن شاگردان زياد تدريس نموده و از مدرسين معروف سطح به شمار آمده و وى را در حوزه علميه قم طلبه بحاث و بااستعداد و خوش بيان مى دانستند.

ولى متأسفانه در اثر عوارض و فشارهاى گوناگون ناگهانى مبتلا به ضعف اعصاب مخصوص اعصاب مغزى گرديد و متوقف شدند.

ناچار به امر پرچمدار عالم اسلام مرحوم آيت اللَّه بروجردى براى انجام وظائف روحانيت به شهرستان ملاير رفته و در مدت دو سال در آنجا خدماتى انجام داده بعد به قم مراجعت و مدت دو سال در قم مختصرى به تدريس اشتغال داشته تا اينكه دست تقدير او را در تاريخ 1343 شمسى به غرب تهران محله سرآسياب مهرآباد افكنده و تاكنون كه يازده سالست در آنجا به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تنوير افكار اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى نوراللهى از افاضل باتقوا و ورع معاصر است كه در كمال سادگى و بى آلايشى زندگانى نموده و در مدت اقامتش در قم از مدرسين بنام بودند كه سطوح عالى مكاسب و رسائل و كفايه را تدريس نموده و صدها نفر از محضرش استفاده علمى و اخلاقى نموده اند.

از نجف آباد و حومه آن در حال حاضر بالغ بر پنجاه طلبه و محصل در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل و تدريس دارند كه در ميان آنان نامبردگان زير موصوف به فضل و سابقه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نوراني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى شيخ مصطفى بن العلم العلام ميرزا شكرالله نورانى از فضلاء نويسندگان حوزه علميه قم مى باشد در سال 1305 خورشيدى در يكى از مضافات اردبيل متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده ولى در خدمت

برادر دانشمندى چون ميرزا عيسى نورانى تربيت يافته و مقدمات را آموخته و هم در صرف و نحو از مرحوم حجه الاسلام ميرزا عبدالحسين واعظ استفاده كرده و در سال 1361 قمرى به اردبيل آمده و از علماء آنجا چون حاج شيخ عبدالغفور و حاج شيخ محمدصادق و مرحوم حاج ميرزا ابراهيم كلانتر و آيت الله آقا شيخ غلامحسين و غيرهم بيشتر سطوح را خوانده و در سال 1367 به قم مهاجرت نموده و در دروس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله العظمى بروجردى و آيات ديگر شركت نموده و در سال 1334 شمسى به نجف اشرف عزيمت و در آنجا از آيت الله العظمى شاهرودى و مرحوم آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى استفاده كرده و در سال 1345 شمسى به قم مراجعت و علاوه بر استفاده از محضر آيات قم به تدريس و تاليف اشتغال يافته است.

آثار و تاليفات ايشان از اين قرار است 1- كتاب العقد و الحل درباره صيغ عقود و بحث متعه از نظر عامه و خاصه و در سال 1379 به طبع رسيده است.

2- كتاب در پيرامون مطالب مشكله مكاسب شيخ انصارى كه جلد اول آن در سال 1382 ق چاپ شده و جلد دوم در سال 1393 ق به طبع رسيده و جلد سوم آماده طبع است.

3- بررسى عقايد در پاسخ بعضى از شبهات كه در سال 1386 ق منتشر گرديده است.

4- تلخيص صرف به نام قواعدالصرف كه نيز در سال 1390 چاپ شده است.

5- خلاصه اقوال علماء در اصول دو جلد.

6- قوانين اسلام درباره علل كيفر محرمات دو جلد كه جلد اول آن در

محرمات اخلاقى است و در سال 1390 و جلد دوم در سال 1392 به طبع رسيده است.

7- كتب ديگر درباره فحشا و زناشوئى هاى ناصحيح.

8- تفسير قرآن 9- قواعدالفقه 10- آيات الاحكام 11- مناسك حج و اسرار آن 12- نداى شرق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نوربخش، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على نوربخش لاهيجانى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر گيلان و شهرستان آستانه لاهيجانست.

تولد ايشان در حدود 1347 قمرى در حومه لاهيجان واقع شده و پس از دوران كودكى و خواندن دروس ابتدائى و اوليات و مقدمات در مدرسه لاهيجان و آستانه به قم مهاجرت نموده و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين حوزه آموخته و در درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران شركت و استفاده نموده و پس از آن بنابر درخواست مردم لاهيجان و آستانه به وطن مراجعت و تا حال تحرير به اقامه جماعت و تبليغ دين و تنوير افكار و خدمات ديگر اشتغال دارد داراى طبع روان و ذوق شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نوري، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد مهدى نورى مازندرانى. عالم فاضل محقّق، در 1319 قمرى در اصفهان وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا حسن بن العالم العلام و ملاذالانام مرحوم حاج شيخ ابراهيم نورى از افاضل دانشمندان حوزه ى علميه و اصحاب مخصوص آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله مى باشد.

در سال 1302 شمسى در شهر همدان در خانواده علم و كمال تولد و در مهد فضيلت پرورش و پس از رشد دروس مقدماتى و ادبيات را خدمت والد بزرگوارش خوانده و قسمتى از سطوح اوليه را در مدرسه آخوند همدان آموخته آنگاه به قم مهاجرت و سطوح متوسط و عالى را از محضر مدرسين حوزه فراگرفته و در درس خارج مرحوم آيت الله حجت كوه كمرى حاضر شده و نيز از محضر مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى معروف به آقاى داماد استفاده كرده و پس از ورود حضرت آيت الله العظمى بروجردى تا آخر حيات آن جناب بالغ بر 18 سال درك فيض از ابحاث فقه و اصول معظم نموده و نيز سالهاى متمادى از دروس و تحقيقات آيت الله العظمى امام خمينى مدظله و آيت الله العظمى مرعشى نجفى اطال الله بقاه بهره مند و از راه منبر به تبليغ دين و ترويج معارف اسلام پرداخته مخصوصا در حسينيه آيت الله العظمى مرعشى نجفى كه در ايام مناسب وفيات و سوگواريها افاده مى فرمايند بيانى شيوا و تحقيقاتى دقيق در تواريخ و اخبار اهل بيت عليهم السلام دارند.

استاد نورى آثار و خدمات ارزنده اى دارند كه از آنهاست:

1- مكتب ولى عصر عجل الله فرجه كه تحت برنامه اى تربيت جوانان و روشنفكران مى نمايند.

2- تنظيم فهرست كتابخانه

آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله.

3- تاليفات و تصنيفات در رشته هاى مختلف كه متاسفانه از تعداد و اسامى آنها بى اطلاع هستم زيرا ده ها بار مراجعه كردم و پيام دادم و وعده هم فرمودند كه مرقوم دارند ولى در اثر گرفتاريها مرقوم ننمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نوري، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ديگر از معروفين اين خاندان، مرحوم ميرزا محمّد تقى فرزند ميرزا محمّد على است. عالم و فاضل بوده، و در فنّ تعبير خواب، ابن سيرين زمان خود بوده، از تعبيرات او حكايتها نقل مى كنند.

در سال 1329 وفات يافته، در پشت بقعه تكيه بابا ركن الدين مدفون گرديد. معروف است كه مردى قبل از كشته شدن ناصر الدين شاه او را در خواب، به لباس اهل علم ديد، تعبير خواب خود را از مرحوم نورى خواست. فرمود: ناصر الدين شاه كشته مى شود. پس از وقوع قضيّه، دليل تعبير را از او پرسيدند، حديث «فمن خرج عن زيّه فدمه هدر» را فرموده بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوري، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم نورى متوفى حدود 1322 قمرى مدفون در رواق عسكريين عليهماالسلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نوري، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى بن الزكى الصالح مرحوم حاج ميرزا اسماعيل نورى از افاضل دانشمندان معاصر و مشهور به علامه نورى مى باشند.

وى در حدود 1345 قمرى متولد و در بيت تقوا و ديانت تحت تربيت صحيح پرورش يافته و بعد از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم عربى و قديمه پرداخته و متون فقه و اصول و منطق و فلسفه و حكمت را از مدرسين بزرگ تهران فراگرفته و علوم نظرى و تحليلى را از آيات عظام و فقهاء كرام استفاده نموده تا به مدارج عاليه و مقام استادى رسيده و خود به تدريس علوم پرداخته است.

استاد علامه نورى امروز يكى از مفاخر دانشمندان تهران محسوب مى شود داراى تأليفات عديده در علوم مختلف مى باشد كه قسمتى از آن به طبع رسيده و قسمت ديگر آماده براى طبع و نشر مى باشد.

از تأليفات و آثار ارزنده و گرانقدر معظم له كه كراراً به طبع رسيده كتب زير است.

1- اسلام و عقايد و آراء بشرى يا جاهليت و اسلام چهار مرتبه چاپ و منتشر شده

2- حقوق زن در سالام و جهان در 420 صفحه به قطع معمولى شش بار چاپ شده است.

3- فلسفه انقلاب حسين عليه السلام با متن عربى آن به قلم ايشان در 280 صفحه

4- خداشناسى و افكار روز سه بار چاپ و منتشر شده است.

5- تحقيق در آئين يهود و مسيحيت چاپ سوم با تصرفات جديد به قلم معظم له

6- تحقيقى كوتاه درباره شيعه چاپ دوم

7- سيستم حكومت اسلامى چاپ سوم

8- ستارگان فروزان به قطع وزيرى در تاريخ علوم ادبى و منطق

و تراجم ادباء چاپ اول.

9- متونى از معارف اسلام به قطع معمولى.

10- مضافاً بر كتب ياد شده رسالات و حواشى و مقدمه هائى بر آثار مختلف علمى به طبع رسيده است.

11- تفسير كامل و جامع قرآن در دو زبان آماده طبع مى باشد.

نگارنده گويد: علامه نورى گذشته از مقامات علمى و اطلاعات وسيع در علوم مختلف داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و سجاياى حميده مى باشد و علاوه بر كرسى تدريس جلسات عديده سخنرانى در بعضى از هيآت مذهبى مانند هيئت محترم محبان الائمه عليهم السلام در شبهاى شنبه در خيابان زيبا دارند كه پس از اقامه جماعت با بيانى رسا و منطقى سودمند براى صدها نفر از همه طبقات مخصوص نسل جوان و روشنفكران بيان معارف اسلام و مبانى اخلاق مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نوقاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى آقاى نوغانى بن العلامه البصير الخير آيت اللَّه حاج ميرزا على اكبر نوقانى از علماء و مدرسين معاصر مشهد است كه بزيور علم و ادب و فضل و حسب آراسته است.

وى در سال 1345 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در مهد پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات را از آقاى اديب ثانى فراگرفته و از محضر مرحوم والدش و آيات ديگر و بالاخص آيت اللَّه العظمى ميلانى مدظله استفاده كامل نموده و در ورود معظم له به مشهد مقدس چند ماهى افتخار ضيافت و ميزبانى آن جناب را داشته و از مبانى اصول و فقه ايشان بهره مند گرديده است.

آقاى نوقانى امروز يكى از مدرسين بنام مشهد است و ضمنا اقامه جماعت نموده و از راه گفتن تفسير قرآن مجيد

و مبانى اعتقادى و دروس اخلاقى ايفاء وظيفه مى نمايد و در ميان عموم طبقات مردم خراسان و خصوص دانشمندان محبوبيت خاصى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا نهاوندى عالمى ذوفنون و عارف از شاگردان علامه آقاسيد شفيع جابلقى و شاگردان آقا سيد اسداللَّه حجةالاسلام شفتى اصفهانى و بسيار منزوى و منعزل از دنيا و اهل آن بوده تا حدود 1225 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه نهاوندى عالمى جليل و رئيسى مطاع در نهاوند بوده و در سال 1331 ق وفات نموده و دو فرزندش عالمان جليلان آقاهادى و آقاباقر قائم مقام او شده و به خدمات دينى پرداخته و آقا ميرزا اسداللَّه برادرزاده حاج آقا نهاوندى از احفاد ميربزرگ مدفون در همدان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا زين العابدين بن سيد آغاحسن مشهور به (حاج آقا بزرگ) نهاوندى از احفاد سيد زكى همدانى عالمى جليل در نهاوند بود و در آنجا به وظائف دينى و روحى عمل نمود تا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيري بروجردي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج شيخ عبدالرحيم نيرى بروجردى از علماء باتقوا و فضيلت حوزه علميه قم است كه در اطراف بروجرد به دنيا آمده و پس از رشد و طى مقدمات در بروجرد به قم هجرت نموده و سطوح را از محضر علامه فقيه آيت الله العظمى نجفى مرعشى و بعضى ديگر استفاده نموده و از ورود آيت الله المرحوم بروجردى حاضر ابحاث فقه و اصول وى شده تا آخر عمر آن جناب و پس از فوت آن مرحوم از محضر آيات و زعماء سه گانه حوزه آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت العظمى مرعشى نجفى و آيت الله العظمى گلپايگانى تا هم اكنون استفاده مى نمايند از آثار ايشان است تصحيح ايضاح الفوائد فخر المحققين كه با معيت حجه الاسلام آقاى آقاسيد حسين كرمانى و حجه الاسلام حاج شيخ على پناه اشتهاردى نموده اند و نوشته هاى ديگر در فقه و اصول.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نيشابوري خراساني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم درودى فرزند مرحوم حجةالاسلام آقاى سيد محمدحسين بن العلامه الحجه آيت اللَّه آقا سيد ابراهيم درودى نيشابورى از ائمه جماعت و علماء معاصر كاظمين است. معظم له در سال 1344 قمرى هجرى در درود نيشابور متولد شده و در بيت علم و سياست پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح در مشهد مقدس در سال 1364 قمرى در سن بيست سالگى مهاجرت به عراق نموده و در نجف اشرف سطوح را از آقا شيخ محمدتقى آل راضى و آقاى حاج شيخ فاضل نائينى فراگرفته و مدت كمى هم از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه محقق آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم عمويش آيت اللَّه آقا

سيد مهدى خراسانى در كاظمين در سال 1369 قمرى رحل اقامت به كاظمين افكنده و در حرم امامين همامين جواد بن حضرت امام موسى بن جعفر و حضرت امام محمدتقى عليهماالسلام به اقامه جماعت و تدريس مكاسب و اصول مظفر پراخته و تا حال حاضر اشتغال دارند.

مرحوم والدش حجةالاسلام آقاى آقا سيد محمدحسين از علماء كاظمين بوده است كه در سامره در عصر مرحوم ميرزاء بزرگ متولد شده و در سال 1370 قمرى در درود نيشابور از دنيا رفته و در همانجا مدفون شده است.

جد مترجم گرام ما مرحوم علامه آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابراهيم درودى از علماء بزرگ كاظمين و زهاد و عباد معروف (مانند آيت اللَّه آقا سيد محسن اعرجى كاظمينى) از شاگردان مبرز آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا محمد حسن شيرازى (مجدد دين) در سامره بوده و از كثرت علم و زهد مستغنى از توصيف اين نويسنده و ترجمه اش زينت بخش كتب تراجم اعيان الشيعه و غيره مى باشد.

آن بزرگوار در سال 1328 قمرى وفات نموده و در رواق شريف كاظمين مدفون گرديده است.

داراى دو فرزند دانشمند به نام 1- مرحوم حجةالاسلام آقا سيد مهدى درودى از علماء كاظمين 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدحسين والد صاحب ترجمه مى باشند.

و مترجم مذكور ما نيز داراى دو فرزند روحانى بزرگوار- به نام 1- حجةالاسلام آقا سيد على كه از فضلاء نجف اشرف از شاگردان مبرز آيت اللَّه العظمى خوئى 2- حجةالاسلام آقا سيد حسن كه در كاظمين اشتغال به مكاسب و اصول فقه مظفر در حال حاضر دارند.

نويسنده گويد: حجةالاسلام خراسانى دانشمندى ستوده و عالمى بزرگوار و به محامد اخلاقى و موصوف و به محاسن آداب معروف ساعى در قضاء حوائج

اخوان مؤمنين مى باشند.

حقير در سفر اخيرم در ربيع الثانى 1399 قمرى كه مشرف به زيارت عتبات عاليات شدم چند جلسه در كتابخانه ايشان در صحن مطهر كاظمين توفيق زيارتشان يافته از فيض محضر و حسن اخلاق و برخوردشان بهره مند گرديدم. ادام اللَّه ظله و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

نيشابوري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم الحسينى نيشابورى مشهدى عالمى محقق و ماهر در علوم رياضيه و مدرس آستان قدس رضوى بوده و در سال 1312 ق وفات و در روضه مقدسه مدفون گرديده است داراى تأليفاتى به نام 1- رساله اى در نماز جمعه 2- رساله در تحقيق درباره روز نوروز 3- رساله در ميلاد پيغمبر (ص) كه در روز 17 ربيع الاول است به فارسى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، شيخ ميرزا جواد، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ساكن نجف بود. وى را از فقها و اصوليين بزرگ عصر خود و از طبقه ى شاگردان شيخ جعفر كاشف الغطاء مى دانند. در فقه، اصول و كلام متبحر بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» او را با توجه به تأليفاتش از فحول علماى عصر خود به شمار آورده است. از آثارش: «شرح الشرايع»، در فقيه؛ رساله اى در «حدوث العالم»؛ كتاب «اصول الفقه».[1]

جواد (عبدالجواد) نيشابورى بن حاج سليمان نجفى از بزرگان علماء عصر خود و اجلاء مصنفين بوده و تصنيفى در فقه بنام (شرح الشرايع) به عنوان قوله قوله در وقوف و صدقات غصب و مكاسب و بيع و خيارات و اجاره دارد و نيز رساله در حدوث عالم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (325/ 13 ،294/ 6 ،205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284/ 13)، معجم المؤلفين (166/ 3).

نيشابوري، فتال

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن الحسن بن على بن احمد بن على مكنى بابوعلى و معروف بفتال نيشابورى عالمى نبيل و واعظى جليل صاحب كتاب (روضه الواعظين و كتاب التنوير فى التفسير) و او از مشايخ ابن شهرآشوب بوده است.

ابن داود گويد: ابوالمحاسن عبدالرزاق رئيس نيشابور ملقب به (شهاب الاسلام) وى را به جرم ولايت و تشيع شهيد كرد و اين بزرگوار را به واسطه طلاقت لسان و صراحت لهجه او در مقام موعظه فتال گفته اند و فتال يكى از اسامى بلبل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث، مقرى و نحوى. از علماى اماميه در قرن ششم قمرى است. او از شيخ ابوعلى بن شيخ طوسى روايت كرده است. كتاب «المجالس»، در حديث از اوست و ابن شهرآشوب در «مناقب» خود از آن بسيار نقل كرده است. وى از مشايخ روايى سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل اللَّه بن على راوندى و امام قطب الدين راوندى (م 573 ق) بود. قطب الدين نيشابورى «الندبة» امام زين العابدين (ع) را از حاكم حسكانى از صدوق ابن بابويه روايت كرده و علامه حلى در «اجازه ى» كبيره خود به اين مطلب اشاره كرده است. از ديگر آثارش: «التعليق»؛ «الحدود»؛ «الموجز فى النحو».[1]

محمد بن على بن حسن مقرى نيشابورى ملقب به (قطب الدين) مكنى به ابوجعفر عالمى موثق و استاد سيد ابى الرضا فضل اللَّه راوندى و شيخ ابى الحسن قطب راوندى و صاحب تعليق الحدود الموجز در نحو بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (251/ 23 ،356/ 19 ،221/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 272/ 6)، فهرست منتجب الدين (158 -157)، فوائد الرضويه (559)، معجم المؤلفين (318 -317/ 10).

نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى مروى نيشابورى عالمى جليل و بزرگوار از شاگردان آخوند خراسانى و علامه يزدى و عديل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى صفائى قمى بوده كه پس از پايان تحصيل به وطن برگشته و به وظائف دينى از اقامت جماعت و ارشاد مردم و امر به معروف و نهى از منكر پرداخته.

و چند نفرى از مبلغين فرقه ضاله اسماعيليه را كه در اطراف نيشابور اضلال مردم نموده و تبليغ مرام باطل آقاخانى ها را مى نمودند.

پس از نصيحت و موعظه فراوان كه متنبه نشدند خود شخصا به قتل رسانيده و مجازات نموده است.

وى پس از

1360 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، يحيي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيى بن الحسن العلوى نيشابورى مكنى بابو محمد عالمى متكلم و زاهدى عابد صاحب كتاب المسح على الرجلين و كتاب ابطال القياس و كتاب التوحيد و كتب بسيارى در امامت بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واحدي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن العالم الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا واحدى القمى الكرمانشاهى از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1324 ق متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را نزد مرحوم والدش و علماء ديگر كرمانشاه خوانده، سپس مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و ديگران استفاده نموده آنگاه مراجعت به كرمانشاه و از راه قلم و نوشتن مقالات و مجله دينى و بيان بخدمات دينى پرداخته تا سال 1375 ق كه بواسطه بعضى از جهات به تهران منتقل و بنا بر اصرار عده اى از تجار و مومنين و امريه بعضى از آيات عظام در سمنگان نارمك ساكن و در مسجد جامعه آنجا به اقامه نماز جمعه و جماعت و تبليغ دين و نشر مبانى اخلاق سيد المرسيلين عليه و آله صلوات المصلين تاكنون اشتغال دارند و مسجد جامعه نارمك يكى از پايگاهها و سنگرهاى بزرگ اسلامى تهرانست كه در دوره سال خصوصا ماه رمضان و ماه محرم و صفر و جمعه ها و اعياد مذهبى در آن مجالس دينى منعقد و صدها نفر از مردم آن منطقه و نقاط ديگر اجتماع كرده و از بيانات سودمند وعاظ نامى و خطباء اسلامى بهره مند ميشوند، و بالاخص روزهاى جمعه كه

در آن دعاء شريفه و مأثوره ندبه با سوز و گدازى خوانده شده و اقامه نماز جمعه با شكوه خاصى ميگردد و شايد اول نماز جمعه تهران باشد از حيث جمعيت و شخصيت هاى برجسته اقتصادى و اجتماعى و غيره.

جناب آقاى واحدى كه واجد مقام نسب و حسب و عالمى بصير و دانشمندى روشن ضمير و بسيار متين و مودب ميباشند داراى آثار ارزنده اى هستند كه از آنست: ترجمه كتاب مستطاب (الغدير) كه چند جلد آن بطبع رسيده است. و در تاسيس كتابخانه مسجد جامع نارمك و توسعه و تزيينات مسجد گامهاى مؤثرى برداشته و خدمات ارزنده اى نموده اند.

جناب آقاى واحدى داراى سه برادر برومند ميباشند: 1- مرحوم آقا سيد عبدالحسين واحدى 2- مرحوم آقا سيد محمد واحدى كه در سنين جوانى در حادثه اى بدرود حيات گفتند. 3- ثقةالاسلام آقاى حاج سيد جواد واحدى كه اكنون از راه تبليغ بخدمات دينى اشتغال دارند.

خاندان واحدى مذكور از بيوتات اصيله و ريشه دار و روحانيت و از احفاد و ذرارى امامزاده شاه بدلا كه در جاپلق مدفون و مورد توجه عموم مردم آن ناحيه هستند مى باشند.

آقاى واحدى با جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد حسين بدلاء قمى پسر عمو و قرابت نزديك دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

واسعي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن العالم الجليل آخوند ملا عبدالواسع قائينى از علماء محترم معاصر شهر رى بودند، وى در قائن متولد شده و تحصيلات خود را در زادگاه خود نزد دائى مرحوم قاضى كه يكى از دانشمندان پارسا و زهاد بودند شروع نموده و در سن 17 سالگى بدرس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين فقيه معروف به (امام) كه از شاگردان مبرز

مرحوم آخوند خراسانى صاحب (كفايه الاصول) حاضر شده و استفاده نموده آنگاه به مشهد مقدس آمده و از محضر مدرسين و آيات آن سامان بهره مند شده آنگاه به نجف مشرف شده و بعد از مدتى به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران كسب فيض نموده، و مورد لطف مخصوص آيت اللَّه بروجردى قرار گرفته و در سال 1328 شمسى بشهر رى اعزام و در محله حسين آباد (بى بى زبيده) در مسجد ملك افضلى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و ضمنا در مدرسه برهانيه شهر رى بتدريس فقه پرداخته تا در روز عيد قربان 1389 ق كه بدرود زندگى گفته، و با تشييع جنازه با شكوهى به قم و در دارالسلام مدفون گرديدند.

نگارنده گويد: مرحوم آقاى واسعى از علماء متقى و متواضع عصر ما و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق بودند و از بيت المال و سهم مبارك امام عليه السلام كمتر مصرف مى نمودند.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمند ايشان ثقةالاسلام حاج شيخ محمدعلى واسعى كه در مسجد ايشان به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

واصف، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

درگذشت: 2 آبان 1375.

محمد بن ابى القاسم الجيلانى، معروف به شيخ محمد واصف لاهيجى- در فقه، اصول، فلسفه، منطق كلام، درايه، رياضى و فيزيك استاد بود لذا اكثر علوم را به نظم كشيد. وى بيش از هفتصد اثر از خود به جاى گذاشت كه بالغ بر دويست اثر از آنها به طبع رسيده از جمله: ديوان اشعار؛ حضرت رقيه (س) (در حالات حضرت)؛ بيت الاحزان عاشقان (در موضوع حسن و عشق و غصه...)؛ راهنماى ميراث؛ رسالة الانسان (بهداشت

صورت)، ارجوزة القيامة (بحث معاد)، دروس العقائد؛ دليل البقاء (خواص بقاء از نظر اسلام؛ طب النب (ص)؛ اسرار الشهادة؛ باب الولاية؛ مناجات نامه؛ چهارده معصوم (ص)، ترايخ الائمه (ع)؛ زكاة در اسلام و... كتاب احراق لانه هاى فساد (1331). باقى آنها به صورت خطى مضبوط است. واصف لاهيجى مسايل رياضى ارث را در كتاب ميراث خود حل نمود و مبتكر ميراث شجرى است. وى كتابى در رضاع دارد و رضاع و حج شجرى است را مطابق با مذاهب پنجگانه تدوين نمايد. او علم و هنر را درهم آميخت. علامه واصف لاهيجى در سرودن اشعار علمى به زبان عربى تسلط داشت و برخى از علما او را عرب زبان مى پنداشتند زيرا در نظم كشيدن مسائل علمى به زبان عربى مهارت فوق العاده اى داشت؛ كتابهاى شواهد العقايد؛ دليل البكاء الحب؛ شواهد الاولايه و... نمودارى از گفتار فوق است. كتاب الفية على هامش علم الامام (ع) را در اثبات علم حضورى امام به زبان عربى به رشته تحرير درآورد.

آيت الله واصف لاهيجى تدر زمان آيت الله بروجردى به اذن آن بزرگوار با همكارى روحانيت محترم منطقه، بيمارستان ولى عصر (ع) را بنا نمود.

حجه الاسلام و محقق عاليمقام آقاى حاج شيخ محمد بن ميرزا ابى القاسم آستانى مشهور به واصف در سال 1325 شمسى متولد شده و بعد از تحصيلات دوره متوسطه در سال 1333 شمسى به عزم فراگرفتن علوم عاليه اسلامى وارد حوزه مقدسه علميه قم گرديده و پس از ديدن مقدمات و سطوح در مدت چهار سال به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و مدت 8 سال از آن نابغه فقاهت استفاده كرده و ضمنا به تدريس بعضى از كتب

سطحيه از قبيل رسائل و مكاسب پرداخته و بعد از فوت مرحوم بروجردى از آيات ديگر نيز استفاده نموده و بيشتر اوقات خود را به تاليف كتب علميه و به مقالات دينيه مى گذراند.

مولف گويد. علامه واصف گيلانى از دانشمندان وارسته و فضلاء برجسته عالمى فاضل و نويسنده اى كامل و داراى مقام علم و تقوا و ملكات فاضله و اخلاق حسنه است.

و آثارى كه تاكنون از ايشان منتشر شده از اين قرار است:

1- پيرامون زندگانى اميرالمومنين عليه السلام 2- راهنماى ميراث لمعه 3- زكوه در اسلام 4- هامش الحاشيه 5- حسن و حسين عليهماالسلام 6- انقلاب مقدس حسين عليه السلام 7- از چه شخصى بايد تقليد كنيم 8- احراق لانه هاى فساد 9- شراب ننگين منظوم 10- فاطمه زهرا از نظر آيات قرآن 11- فاطمه زهراء از نظر روايات اهل سنت 12- توضيح المراح 13- راهنماى شرح نظام 14- چهارده معصوم منظوم 15- افيونيه در مذمت ترياك كشيدن 16- بشر و آزادى 17- حقايق گفتنى 18- يگانه دختر رسول خدا عليهاسلام 19- رساله در توضيح معناى جعل 20- فضيلت علم و عالم در اسلام 21- الانسان واللحيه با ترجمه هاى متعدد 22- راهنماى علم اعلال 23- راهنماى تصريف 24- در اعلال بى نقطه 25- طب النبى 26- يادى از گذشته منظوم 27- تجدد و عوام فريبى 28- المناجات المنظوم 29- تاثير دعا از نظر ابن سينا 30- حاشيه بر رسائل مبحث قطع 31- كفايه الميزان در منطق 32- به مناسبت زمين خوارى 33- اسرار دختركشى عرب در جاهليت 34- عود كثيرى از جزوات و مقالات و مقدمات و الشجريات.

مولف محترم كتب و رسائل بسيار ديگرى نوشته و آماده براى طبع دارد

كه از آنها الفلك المستبد بسيار نفيس و ارزنده است كه به نظر اين بنده قاصر رسيده است و تاكنون مثل آن را نديده ام.

2- ترجمه لمعه شهيد اول 3- بضعة النبى صلى الله عليه و آله در سه مجلد 4- احراق لانه هاى فساد جلد دوم 5- راز فداكارى سالار شهيدان عليه السلام 6- فى حوله الدم المتوسط 7- ترجمه علل الشرايع در دو جلد 8- الفيه در اخلاق و آداب النفس 9- الفيه در اصول الفقه 10- شرح مبحث البرائه فارسى 11- شرح مبحث استصحاب 12- رساله در تحقيق ماوضع له الكل 13- فى هامش علم الامام 14- ديوان اشعار بيش از ده هزار بيت 51 رساله فى العقود 16- شمع الجمع فى نعت الائمه الاطهار 17- دروس الاعتقاد 18- تعبير الرويا منسوب به امام صادق عليه السلام 19- رساله فى المقادير 20- پيام قرآن 21- راهنماى علم الكتابه 22- چگونه به جهان ديگر راه توان يافت 23- ثقات الرجال مشجرات 24- منظومه فى الكلام 25- منظومه فى الصرف 26- محرمات النكاح 27- انديشه هاى نوابغ 28- رساله اى در لبس خز 29- تاريخ كشفيات و اختراعات 2 جلد 30- منظومه در منطق فارسى 31- اصطلاحات العلوم الشرعيه 32- تقريرات اساتيدش در فقه و اصول.

مترجم گرامى ما در امور اجتماعى نيز فعاليتهائى نموده و مساجد و درمانگاه و انجمنهاى دينى و كتابخانه و چاپخانه و غيره تاسيس نموده اند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

واعظ خراساني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى فرزند كربلائى حسينعلى (والد ماجد حاج شيخ عبدالحسين واعظ معاصر خراسانى نجفى) از اكابر علماء و محدثين و اعاظم وعاظ و خطباء عصر خود در نجف اشرف و از مصاديق واقعى يكى از قوام

الدنيا (عالم ناطق مستعمل لعلمه) بوده است.

تولدش در سال 1275 قمرى در يكى از روستاهاى نيشابور به نام سيمان بوده و مادرش قبل از ولادتش در خواب مى بيند كه درختى از پشت او روئيده و سر به طرف آسمان كشيده و بلند و بارو گشته است. پس با وحشت از خواب برخاسته و به مشهد نزد بعضى از علماء رفته و خواب خود را مى گويد آن عالم مى فرمايد: ناراحت مباش خدا به تو پسرى مرحمت مى كند كه از علماء و دانشمندان خدمتگزار به اسلام خواهد بود.

ايشان در قريه سيمان مذكور نشو و نما يافته و به خواندن قرآن مشغول و پس از خواندن دروس مكتبى قديم در اوائل بلوغ به تحصيل علوم عربيه دينيه پرداخته و براى ادامه به آن به سبزوار عزيمت و در آنجا مقدمات را خوانده و ضمنا از همان اوان به روستاهاى سبزوار براى تبليغ و ذكر مصائب سالار شهيدان به منبر رفته و ترويج دين نموده تا در سال 1311 قمرى در سن 36 سالگى مهاجرت به نجف اشرف و از آنجا در عهد رياست ميرزاى بزرگ به سامرا عزيمت و به محضر آن بزرگوار رسيده و مورد تفقد و عنايت خاص ايشان قرار گرفته و سپس به نجف اشرف برگشته و مشغول به تحصيل شده تا به درجه عاليه علم رسيده و همواره منبر رفته و با مواعظ حسنه خود مستعمين و بالاخص روحانيون را مستفيض و بهره مند مى نمود.

اساتيد ايشان چنانچه فرزند اكبرش حجةالاسلام حاج شيخ محمدتقى واعظزاده فرمودند علامه كبير حاج شيخ محمدحسن مامقانى و آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروه و آخوند خراسانى صاحب كفايه قبل

از پيدايش مشروطه بوده است.

ايشان مجالس آيات عظام در ايام عاشورا و غيره را اداره مى نمود و منبر مى رفت و عموما از بياناتش مستفيض مى شدند اهل حال و معنويت بود.

نگارنده شبى موقع سحر كه مشرف به حرم مطهر مى شوم از درب مسجد هندى كه از مساجد معروف نجف و محل نماز جماعت بزرگانى چون حاج شيخ على زاهد قمى و حاج سيد عبدالغفار مازندرانى و امثالهم بود و مجتمع كليه آيات عظام گذشته و معاصر بود مى گذشتم كه صداى مناجات و ذكرى مرا از رفتن متوقف نمود پس به مسجد هندى آمدم و ديدم گويا تمام مسجد در ذكر و مناجات است و همه با گوينده و ذاكرى هماهنگ و مى گويند اياك نعبد و اياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم. پس وارد مسجد شدم در اثر صدا پيش رفتم در انتهاى مسجد پشت ستونى آن مرحوم را ديدم مشغول نماز و با تمام وجودش آيات مذكور را تكرار مى كند و آن محيط با او هماهنگى دارد. پيرمردان و معاصرين او از دانشمندان و غيره و بالاخص فرزند برومندش خاطرات عجيبى از او دارند.

باقيات الصالحات ايشان

از باقيات الصالحات ايشان دو فرزند ارجمندشان مى باشند:

1- حاج شيخ محمدتقى واعظزاده مقيم نجف.

2- حاج شيخ عبدالحسين واعظ نجفى است كه از معاودين نجف اشرف و گاهى در قم و اكثرا در مشهد مقدس اقامت و مردم را عموما و علماء را خصوصا از بيانات و مواعظ حسنه خود بهره مند مى سازد، آن مرحوم در سال 1383 قمرى در نجف اشرف از دنيا رفته و در جوار حضرت على (عليه السلام) در صحن مطهر مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

واعظ خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ

مهدى خراسانى از معاريف و وعاظ و محدثين معاصر و از موجهين و مطلعين سلسله اهل منبر و مورد توجه عموم طبقات بودند و ساليان دراز مردم خراسان و ايران را از كمالات و بيانات خود بهره مند ساختند تا در شب جمعه پنجم ربيع الاول 1370 ق وفات نموده و به مواليان خويش خاندان رسالت پيوستند و بعضى از دانشمندان در مرثيه او ابياتى سروده كه از آنها اين بيت در ماده تاريخ اوست.

قلب پس بشكست و ساعد بهر تاريخش سرود

(مهدى ماحشر او با خواجه عالم بود)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ شوشتري، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن ملا محمد واعظ شوشترى عالمى جليل از اصحاب سيد مجاهد بوده و در حدود 1230 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

واعظ كبير، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وعاظ و معاريف اين سلسله در عصر حاضر بودند در 22 ذيقعده سال 1255 به دنيا آمده و در روز پنج شنبه 28 رجب 1320 ق وفات نموده است.

حاج محقق در تاريخش گفته (بر عرشه منبر فلك گام نهاد) و از آثار او كتابى است به نام (بحرالمحيط) ذو كشكول العارفين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ كرمانشاهي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى از وعاظ معروف و عالى مقام معاصر بودند و مدتى در مشهد مقدس سكونت داشتند منبرى عرفانى داشته و اشعار و غزليات بسيارى سرود و به (مظلوم) تخلص مى نمود تا به نقل آقاى مروج در صبح روز بيستم جمادى الثانيه سال 1347 ق در مشهد وفات و در حجره اول صحن كهنه طرف راست متصل به بازار مدفون شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ يزدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق.

تولد: 1287، مهرجرد يزد.

درگذشت: 1370.

عبدالله واعظ يزدى متخلص به «شهودى»، فرزند غلامرضا از وعاظ و گويندگان بود. او عمر خود را در تحصيل علوم اهل بيت (ع) و تبليغ معارف اسلام صرف كرد. تأليفاتش عبارتند از: رساله اى در منطق به فارسى، رساله اى در رد فلاسفه و صوفيه كه دو جلد آن به نام معارف القرآن به چاپ رسيد، رساله اى در مطالب متفرقه، و اشعارى كه تمام آنها خطى و به چاپ نرسيده است.

عبداللَّه فرزند مرحوم غلامرضا متخلص به (شهودى) از وعاظ نامى و گويندگان سامى معاصر مشهدند.

وى در سال 1287 شمسى در مهرجرد يزد (زادگاه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى) مؤسس حوزه علميه قم تولد يافته و تحصيلات مقدماتى خود را در يزد فراگرفته آنگاه به عزم زيارت مشهد مقدس مشرف به ارض اقدس شده و با برخورد كردن به عنايات رضويه عزم رحيلش مبدل به اقامت گرديده و تحصيلات بعدى خود را ادامه داده و از علماء عظام و بالخصوص مربى بزرگ مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى (ره) كسب فيض نموده و عمر خود را در علوم اهل البيت عليهم السلام و تبليغ معارف حقه صرف كرده و تا حال تحرير اشتغال به اين وظيفه حساس دارد و

مردم خراسان و بلاد ديگر را از بيانات سودمند خود بهره مند مى سازد.

داراى آثار و تأليفات عديده به نامهاى زير مى باشد.

1- رساله اى در منطق فارسى 2- رساله اى در رد فلاسفه و صوفيه كه تاكنون دو جلد آن به نام معارف القرآن به چاپ رسيده است 3- رساله اى در مطالب متفقه و اشعار كه تمام آنها خطى است و به چاپ رسيده است 3- رساله اى در مطالب متفقه و اشعار كه تمام آنها خطى است و به چاپ نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظ يزدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى احمدآبادى يزدى رحمه اللَّه عليه از بزرگان وعاظ و گويندگان نامى استان يزد و استاد اهل منبر و حديث عصر خود بوده و بسيارى از مبلغين و محدثين افتخار شاگردى وى را داشته اند.

مرحوم حاج سيد يحيى واعظ يزدى چند سفرى در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و بعد از فوت ايشان به قم نموده و در مدرسه فيضيه و مسجد بالاسر و غيره مردم قم و بالاخص علماء و دانشمندان را از بيانات سودمند خود بهره مند نموده است.

آن مرحوم در بسيارى از شهرهاى بزرگ ايران مانند اصفهان و تهران و شيراز و كرمان و مشهد و غيره براى تبليغ و ارشاد مردم دعوت و در هر كجا خدمات ارزنده نموده و در بعضى خاطره جالبى داشته است. از جمله مسافرت ايشان به كرمان در زمان مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا فقيه كرمانى و سوءقصد نسبت به او و توسلش به حضرت صديقه طاهره سلام اللَّه عليها و نجات وى را در جلد اول گنجينه ص 241 ياد نموديم.

وى بعد از 1362 قمرى در يزد وفات نمود و به اجداد گرام خويش پيوست

و در قبرستان (جوى هرهر) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ فرج اللَّه واعظى زنجانى از فضلاء و وعاظ و محدثين بزرگوار معاصر تهران است.

وى در يكى از مضافات زنجان متولد شده و مقدمات و ادبيات را تا حدودى در آن سامان خوانده، آنگاه به قم مهاجرت و سطوح وسطى و عالى را از حضرت آيت اللَّه العظيم نجفى مرعشى مد ظله و مدرسين ديگر بپايان رسانيده و شركت در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيات ديگر نموده و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى نيز از محضر و دروس معظم له بهره مند شده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره منتقل به تهران گرديده و تاكنون بوظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و تفسير قرآن و تدريس علوم دينى و بالاخص از طريق منبر و موعظه ارشاد مردم مينمايد.

نگارنده گويد: جناب آقاى واعظى از علماء با فضل و موصوف بكمال و تقوى و داراى مقام قدس و ورع و خالص در ولاء اهل بيت عصمت عليهم السلام مى باشد و با منكرين و مخالفين ولايت تكوينى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و ائمه ى معصومين عليهم صلوات المصلين و وهابى ها وطنى و سنى مآب ها مبارز و مخالف و مجادله حسنه نموده و مينمايند و حقير كه قريب چهل سال است ايشان را ميشناسم جز متانت و پرهيزكارى و صفات حميده از وى نديده و ما رايت منه مذ عرفته الا جميلا كثر اللَّه امثاله فرزند برومندى دارد كه در سلك محصلين حوزه علميه قم و از مشتغلين جدى حوزه ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

وامق يزدي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، شاعر، متخلص به وامق. مشهور به وامق زاده. از احفاد ميرزا محمدعلى مدرس

بود. تحصيلاتش را بيشتر در اصفهان گذراند و سپس سالها در يزد به امر تدريس پرداخت. وى را از عرفاى بزرگ شيعه دانسته اند و گويند كه در مقامات معنوى، صاحب مرتبه اى والا بود. او در يزد درگذشت و در مقبره جوى هرهر دفن شد. بعضى از مؤلفين، كتابى به نام تذكره ى «ميخانه» را به او نسبت مى دهند. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است.[1]

سيد حسين وامق بن سيد يحيى (فدائى) بن العالم عارف آقا ميرزا محمدعلى وامق از دانشمندان بزرگ و علاوه از مراتب علمى در زهد و پارسائى نيز شخص مسلم بوده، وى بيشتر تحصيلاتش را در اصفهان نموده و سالها در يزد اشتغال به تدريس داشته و در مرتبه عرفان به حد كمال و از عرفاى شيعه محسوب و صاحب مقامات معنوى بوده است. وى در سال 1307 ق در يزد وفات و در قبرستان (جوى هرهر) مدفون گرديده اند.

جد آن مرحوم آقاميرزا محمدعلى وامق از سادات حسينى حسنى يزد و از دودمان ميرزا سعيد يزدى بوده است ريحان اجمالى از ترجمه ايشان را به قلم خودش در ص 348 كتابش نبشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (107 -106)، تذكره ى سخنوران يزد (331)، الذريعه (1259/ 9)، ريحانه (305/ 6)، فرهنگ سخنوران (975)، گنجينه ى دانشمندان (462/ 7).

وجداني فخر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1310.

درگذشت: 28 مرداد 1375، تهران.

آيت الله وجدانى فخر از شاگردان علامه طباطبايى و حضرت امام (ره) بود و حدود چهل و هشت سال به تدريس سطوح مختلف علوم حوزوى در قم اشتغال داشت. از جمله خدمات وى تدريس بيست و دو دوره شرح لمعه بود كه مورد استقبال طلاب قرار

مى گرفت.

از آثار فقهى ايشان مى توان به كتاب جواهر الفخريه (در شرح لمعه) اشاره نمود كه در پانزده جلد به چاپ رسيده است. اثر ديگر ايشان الايضاح فى الطلاق و النكاح: مباحث تحقيقى درباره صيغه هاى نكاح و طلاق (قم، 1370) نام دارد.

آيت الله وجدانى فخر در شصت سالگى در تهران در بيمارستان خاتم الانبياء دار فانى را وداع گفت و پيكر ايشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

قدرت اللَّه وجدانى فخر سرابى يكى از فضلاء برجسته و مدرسين شايسته و به نام حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در حدود 1347 قمرى در سراب متولد شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات در زادگاه خود و شهر تبريز و استفاده از دانشمندان آن دو شهر در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را از محاضر مدرسين بزرگ آن روز كه از آيات عظام و مراجع تقليد امروز شيعيانند استفاده نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمدحجت صاحب مدرسه و مسجد (حجتيه) شركت در جلسات درس آن مرحوم نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1370 قمرى از محضر و درس اصول و فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا شيخ عبدالنبى عراقى كه افتخار دامادى معظم له را نيز داشته) و حضرات آيات عظام شريعتمدارى و نايب الامام آقاى خمينى و آقاى آقا نجفى مرعشى مدظلهم استفاده و بهره هاى كافى و وافى برده و ضمنا خود به تدريس متون فقه و اصول و منطق پرداخته و تاكنون چندين دوره شرح لمعه و رسائل و مكاسب و

مطول و مغنى سبزوارى را تدريس نموده و حد حدود دويست تا سيصد نفر طلاب و محصلين حوزه علميه قم از دروسش استفاده مى نمايند.

در مباحثه و تدريس بيانى شيرين و جامع و قاطع دارند و شاگردانش به خوبى درك مطالب را مى نمايند.

آثار و تأليفات چندى دارد كه دو جلد آن به نامهاى زير به طبع رسيده است.

1- آداب معاشرت كه 16 سال قبل چاپ شده.

2- اجتهاد كه هشت سال پيش به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحيد تهراني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ على اصغر وحيد تهرانى يكى از علماء و مدرسين و محدثين معاصر تهران است معظم له در حدود 1334 ق در عاصمه تشيع تهران ديده به جهان گشود، و پس از پرورش به تحصيل ادبيات و علوم معموله پرداخته و متون فقه و اصول را از علماء و مدرسين تهران آموخته آنگاه به درس خارج مراجع و آيات حاضر شده و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و به مدارج كمال رسيده و به تدريس فقه و اصول پرداخته و هم از طريق منبر و جلسات مذهبى نشر معارف دين و حقايق شرع مبين نموده و تاكنون شاغل اين پست خطير و مسئوليت سنگين مى باشد.

مدرسه حاج ابوالفتح ميدان شاه نيز در تحت سرپرستى و تدبير نظر آنجناب اداره مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

وحيد تهراني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اكبر وحيد يكى از اهل منبر و ارشاد تهرانست و سالها در عصر رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در قم اشتغال به تحصيل داشتند و متون فقه چون شرح لمعه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظلله و ديگران استفاده و هم از محضر آيت اللَّه بروجردى كسب فيض نموده و پس از آن به تهران مراجعت و تا حال حاضر افتخار خدمت و نوكرى آستان ولايت و حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام را دارند. و حقاً اين دو برادر در تواضع و پاكدامنى و متانت و مناعت طبع وحيد و اسم با مسمى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

وشنوه اي قمي، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، عالم امامى، فقيه، خطيب و مدرس. در روستاى وشنوه قم به دنيا آمد، و دوران كودكى را در آنجا گذراند. در 1345 ق به قم سفر كرد و پس از طى مقدمات و ادبيات، از اول سطوح تا دروس نهايى، خارج فقه و اصول، را از محضر آيت الله مرعشى نجفى به مدت چهل سال استفاده نمود. وى با همكارى ديگر از عملا، در منزل آيت الله مرعشى، تعليقات و محلقات «احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى شهيد را تنظيم نمود. از آثارش: «حديث الثقلين»؛ «رساله الحجاب»؛ «رساله»، در لباس خز و سنجاب و سمور؛ كتاب «هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمؤمنين على (ع)»، با ترجمه فارسى «اربعين»، در احاديث صادره از اهل بيت (ع)؛ «مكارم الاخلاق»؛ «مباهله»؛ كتاب «تاريخ اسلام»، در سه جلد؛ كتابى در «مقتل»؛ كتاب «احاديث نبويه (ص)».[1]

حجه المسلمين والاسلام و زبده المحدثين الكرام آقاى حاج شيخ محمد مشهور بقوام الدين و شنوه اى قمى از علماء ابرار و فضلاء اخيار

و اتقياء كبار و مولفين عالى مقدار و گويندگان پرهيزكار حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است.

در سال 1329 ق در قريه وشنوه كه در هفت فرسخى شهر قم واقع و از ييلاقات شهر قم و محل اقامت تابستانى مرحوم آيه العظمى بروجردى و ساير مراجع عظام قم است تولد يافته و دوران صباوت را در آنجا گذرانيده و در سال 1345 ق مهاجرت به قم نموده و پس از طى مقدمات و ادبيات از اول سطوح تا دروس نهائى خارج فقه و اصول را از علامه متتبع و فقيه متبحر و رجالى بصير و متكلم خبير آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله در مدت چهل سال استفاده نموده و هم اكنون نيز از شركاء درس فقه و اصول آنجنابست اعتقاد و ايمان و اخلاص فوق العاده اى به معظم له دارد و ايشان هم كمال وثوق و اطمينان را به وى دارند و حقا هم شايسته اند زيرا در ميان حوزه كم نظير و در روحانيت از معدودين مى باشد، در مواقع كسالت و يا مسافرت آيت الله مرعشى از طرف آن جناب به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمايند، بيشتر خطب نهج البلاغه را حافظ است اطلاعات زيادى به اخبار و احاديث دارد منبرش تمام يا كلمات و خطب على عليه السلام و يا اخبار اهل بيت عليهم السلام است بسيار متواضع و خليق است و داراى ملكات فاضله اخلاقى است مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و زعماء ديگر هم به ايشان نهايت وثوق و اعتماد را دارند با اينكه در منازل آنها يا اصلا نمى رود و يا بسيار كم مى رود ولى همه روز صبح و عصر در منزل آيت الله العظمى مرعشى آمده و با شركاء ديگر تعليقات و

ملحقات احقاق الحق را تنظيم مى نمايد.

آثار و تاليفات ارزنده اى دارد كه از نظر دانشمندان مى گذرانم:

1- حديث الثقلين كه دو بار در جامع الازهر و دارالتقريب مصر به طبع رسيده است.

2- رساله الحجاب در پيرامون حجاب اسلام كه در ايران چاپ شده است.

3- رساله در لباس خز و سنجاب و سمور.

4- رساله در حجاب فارسى با اشاره به اقوال عامه و خاصه.

5- كتاب هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمومنين عليه السلام با ترجمه فارسى.

8- اربعين در احاديث صادره از اهل بيت عليهم السلام.

7- كتابى به عنوان مكارم الاخلاق.

8- كتاب مباهله.

9- كتاب تاريخ اسلام در 3 جلد.

10- كتابى در مقتل.

11- كتاب احاديث نبويه

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (234 -233 / 2).

وفايي، عبدالمجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد وفايى زنجانى از دانشمندان و ائمه جماعت شمال و استان مازندران است.

وى در سال 1304 شمسى در يك خانواده روحانى بى بضاعت در يكى از روستاهاى زنجان متولد شده و تا سن بيست سالگى در خلال اشتغال به امور فلاحت مقدمات فارسى و قرآن را از پدر آموخته و در سال 1324 ش جهت ادامه تحصيل به زنجان عزيمت و دو سال در مدرسه سيد با وضع فلاكت بارى مقدمات عربى را تمام و در سال 1326 مشرف به قم شده و تا سال 1339 شمسى از اساتيد حوزه علميه قم استفاده علوم اصول و فقه و تفسير نموده.

و در سال مزبور بر حسب دعوت اهالى شهرستان نوشهر از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس سره به سمت امامت مسجد جامع اين شهرستان عزيمت به آن سامان نموده و تا هم اكنون به وظايف دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

از آثار ايشان است

كتاب ترجمه قوانين كيفرى اسلام كه در سال 1341 ش به طبع رسيده است و ديگر كتاب مفتخواران يا انگلهاى اجتماع كه به واسطه اشكالهاى گوناگون مخطوط مانده است.

و ديگر از خدمات ايشان بناء مسجدى است زيبا كه مظهر شكوه نوشهر و مايه آبروى اسلام است كه در اثر تبليغات ايشان به همت مردان باايمان ساخته شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

هاشمي حائري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1311.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: الترتب، تقرير بحث احمد سبط الشيخ انصارى (دزفول، 1363)؛ الصلاة الجمعه (قم، 1367).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشمي خوئي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حبيب اللَّه بن سيد محمد بن سيد هاشم خوئى متولد سال 1268 و متوفى سال 1324 قمرى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار خوى است كه پس از تحصيلات مقدمات در خوى به نجف اشرف مهاجرت نموده و در درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه مجدد شيرازى حاضر شده و پس از تكميل معلومات به خوى باز گشته و مشغول تأليف كتاب منهاج البراعه شد و پس از اتمام آن به تهران رفت كه آن را بطبع رساند و مقدار كمى از اين كتاب در زمان حيات او بطبع رسيد ولى اجلش مهلت نداد كه اين امر را به انجام رساند و ناگهان فوت كرد و در قم مدفون شد و در اين سالها دوره شرح نهج البلاغه آن مرحوم به همت والاى حاج سيد اسماعيل و اخوان كتابچى در 22 جلد وزيرى بطبع رسيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

هاشمي سنجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1290، سنجان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام على هاشمى سنجانى، فرزند محمود، تا خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. در اولين دروه ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم اراك بود.

از جمله آثار ايشان است: تقريرات فقهى، جزواتى در زمينه هاى اخلاق و وعظ، سروده ها و اشعار وى به مناسبت هاى مختلف.

حجت الاسلام هاشمى سنجانى در جريان بمب گذارى دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشمي لاري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا هاشمى لارى فرزند مرحوم حاج سيد ابوطالب لارى كه پدر و پسر در زمان حيات خود مورد احترام قاطبه سيرجانيها و به امور روحانيت اشتغال داشته و مورد اعتماد اعلام عصر بوده اند.

و آن مرحوم از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و بروجردى و حكيم و شاهرودى وكالت داشته و در سال 1393 ق در سن 80 سالگى وفات نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

هاشمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد على اكبرين مرحوم حجه الاسلام آقا سيد محمد حسن موسوى طالحونچه اى طاب ثرا هما از علماء محترم اصفهان بوده و در سال 1318 ق در قريه مذكور متولد شد و دروس فارسى و مقدارى مقدمات را خدمت مرحوم والدش و مرحوم حجه الاسلام آقا سيد محمد حسين (جد مادرى خود) فرا گرفته و مخصوصا در سه خط (1) نسخ قرآنى (2) شكسته (3) نستعليق كه از جد مادرى خود تعليم گرفته خيلى ممتاز بودند سپس براى تكميل مقدمات عربى و سطح باصفهان حركت و در مدسه جده بزرگ و مدرسه ناصريه به مسجد شاه و مدرسه ى مرحوم ثقه الاسلام آقا شيخ محمد على نجفى اقامت و نزد اساتيد بزرگ مرحوم حاج شيخ محمد على يزدى و مرحوم حجه الاسلام آقا ميرزا احمد مدرس و مرحوم آيه الله آقا سيد ابوالقاسم دهكردى و ديگران تلمذ نموده تا در سال 1346 ق كه مرحوم والدشان مريض سخت گرديدند ناچار براى عيادت ايشان بمحل معاودت نموده و بالاخره بعد از چند روز هم وفات نمودند بواسطه ى مراجعات و احتياجات مردم و تقاضاى اهالى وظيفه شرعى خود را تشخيص در توقف در محل داده و با جديت تمام مشغول ترويج و انجام رتق و فتق

امور محل گرديده تا زمانيكه اختناق اهل علم و طلاب پيش آمده و مسئله جواز عمامه و اتحاد شكل پيش آمده و اين موضوع سبب شد كه خانوادگى از محل مهاجرت و بعزم اقامت در اعتاب مقدسه به بلاد نجف حركت نموده و موقعيكه وارد بشهر مذهبى قم شدند زمان رياست و مرجعيت مرحوم آيه الله حايرى قدس الله سره بود پس از اقامت چندى حوزه قم را مجهز براى تحصيل ديده از رفتن بعتبات عاليات منصرف و در قم توقف نموده و با برادر ارجمند خود جناب حجه الاسلام حاج اسمعيل هاشمى مشغول خواند سطوح گرديده و دو برادر ديگرش آقاى آقا طاها هاشمى و مرحوم ثقه الاسلام آقا حسين هاشمى نيز بتكميل مقدمات پرداخته و مرحوم آقا حسين كه در استعداد و ذكاوت بر همه فائق بود در شب عاشورا 1355 ق در اصفهان بدرود حيات گفته و برادر بزرگوارش حجه الاسلام حاج اسمعيل هاشمى در ماده تاريخ فوت او بفارسى گويد: (بعاشورا حسين آسوده مأوى در جنان دارد)

مرحوم آقاى هاشمى ثانيا بر حسب تقاضاى اهالى از مرحوم آيه الله حايرى -ره- بوطن برگشته و بخدمات دينى پرداخته و از خود آثارى بيادگار گذاشتند.

از قبيل تعمير مساجد و تربيت جوانها و غيره. آثار قلمى ايشان منشأت است كه هرگاه جمع آورى شود مورد استفاده خواهد بود، در اواخر عمر چند سالى مقيم اصفهان شدند تا در شب 14 ماه رمضان موقع سحر بمرض سكته از دنيا رفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

هاشمي، فاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل هاشمى از علماء و مدرسين معاصر سبزوار بودند و در سال 1383 قمرى به رحمت حق واصل و در يكى از اطاقهاى امامزاده شعيب به خاك

رفت.

وى دانشمندى باذوق و استعداد و از بسيارى علوم بهره داشت و در فقه و اصول و معقول و حساب و هيئت و ادبيات مهارتى كامل داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

هرسيني كرمانشاهي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا هرسينى كرمانشاهى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر كرمانشاه برادر ارجمند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه هرسينى مذكور مى باشند.

وى حدود سال 1326 ق در محيط عشايرى و خوانين لرستان بدنيا آمده و پس از طى دوران صباوت در حدود سال 1337 قمرى در خدمت برادر معظم خود به عتبات عاليات مشرف و از محضر مرحوم آقا شيخ محمد رشتى و حاج شيخ غلامحسين دارابى شيرازى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده آنگاه مراجعت به وطن و تا حدود چهار سال در آن محيط تيره و تار به تبليغات و ارشاد الوار آن سامان و بخصوص علويون و غلات پرداخته و در سال 1354 مهاجرت به قم نموده و تا حدود 6 سال از محضر و درس آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و بعضى ديگر استفاده نموده و در حدود 1360 ق مهاجرت به كرمانشاه و تا اكنون كه 1395 قمريست بالغ بر سى و پنج سال به خدمات دينى از اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

هرندي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم هرندى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر اصفهان است. در سال 1338 قمرى در هرند اصفهان متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات در اصفهان به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه نايب الامام خمينى به پايان رسانيده و در اوائل ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات آيت

عظام شاهرودى و ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده كامل نموده و پس از اقامت سالهاى متمادى در جوار باب مدينه علم حضرت على (ع) و كاميابى از دروس فقه و اصول آيات مذكوره به ايران مراجعت و رحل اقامت در اصفهان افكنده و به اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف دينى پرداخته و تا حال تحرير نيز اشتغال به خدمات مربوطه روحى دارند نگارنده بيش از چهل سال است كه آنجناب را مى شناسم مكروهى از ايشان نديده و نشنيده بلكه سيد عالى نسب و عالمى فاضل و بزرگوار ديده ام كرارا مراجعه كردم شفاها و كتبا كه ترجمه و زندگينامه خود را مرقوم دارند كه در گنجينه درج نمايم روى احتياط و پارسائى خوددارى كردند ولى حقير براى اداء بعضى از حقوق دوستى و مراوده قديمى با ايشان كتابم را جايز ندانستم كه از نام ايشان خالى باشد پس مبادرت به اين چند سطر از بيوگرافى اجمالى معظم له نمودم باشد كه مرا بعد از گذشت عمر اجر و ثوابى عايد گردد.

برادر گرامى ايشان جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمد هرندى نيز از افاضل معاصر اصفهانند كه سالهاى متمادى در قم و بالاخص در نجف اشرف به كسب علم و كمال كرده و از محضر آيات عظام مرحوم حاج سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده و پس از آن به اصفهان مراجعت و به ارشاد مردم از طريق منبر و غيره اشتغال دارند. ايشان هم مانند برادر بزرگوارش در ميان روحانيون و هيئت علميه اصفهان به محاسن اخلاقى و محامد آداب و تقوا موصوف مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

هشتم)

هرندي، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّد ظهير. از علماى بزرگ زمان خود بوده، و از مير محمّد حسين خاتون آبادى اجازه روايت داشته، و در 9 جمادى الثانيه 1180 وفات يافته.

قبرش در صندوق چوبى واقع در كنار ايوانچه غربى بقعه مجلسى، جنب مسجد جامع است. وى را فوائد متفرّقه اى است بر اصول كافى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هرندي، هبة الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ محمدعلى بن شيخ على. عالم فاضل و مدرس، از فضلاى اصفهان به شمار مى رفت. نزد جمعى از بزرگان همچون حاج مير محمد صادق خاتون آبادى، و آقا سيد محمد نجف آبادى، و حاج مير سيد على مجتهد نجف آبادى تحصيل نموده، در مدرسه ى صدر كليه ى سطوح فقه و ادبيات را تدريس مى نمود.

در 4 شنبه 22 ماه صفر 1366 وفات يافته، در اطاق تكيه ى كازرونى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي، نجم الدين، مسعود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم و شاعر. از علماى معروف عصر خود و ملازم همايون شاه (963 -937 ق) مى باشد. از وى اشعارى در تذكره ها نقل شده است. در «كاروان هند» آمده كه ممكن است وى با مولانا مسعود حصارى، كه ماده تاريخ فوت همايون پادشاه را يافته، يكى باشد. از اوست:

اى زلف تو از ابجد خوبى جيمى

وز ميم عدم دهان تنگت نيمى

اوراق گل و لاله به دور رخ تو

افتاده ز كار، چون كهن تقويمى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (659)، صبح گلشن (407 -406)، فرهنگ سخنوران (840)، كاروان هند (1292 -1291/ 2).

هزار جريبي، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از جمله علما و اخيار بوده، در 1203 وفات يافته، قبرش در صحن تكيه ميرزا رفيعا قرار داشت كه فعلاً آثار آن از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هسته اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد رضا، از اعقاب شيخ زين الدين بن عين على خوانسارى.

عالم فاضل، و واعظ كامل، از معمرين اهل علم و فضل، سال ها در نجف خدمت علماى آن سامان تلمذ فرموده، و در حدود سال 1325 به اصفهان مراجعت كرده، و سال ها در اين شهر امامت و تدريس نموده، سپس به طهران مسافرت كرده، و در دستگاه مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى شهيد وارد شده، و از خواص آن عالم جليل القدر واقع شده.

پس از وقعه ى شهادت او به اصفهان آمده، و تا آخر عمر گاهى در اصفهان، و زمانى در طهران ساكن، و به وعظ و خطابه و ارشاد مردم از راه مواعظ پرداخته، و الحق واعظى شيرين بيان، و گوينده اى طليق اللسان بوده.

در دوشنبه 16 ربيع الثانى سال 1387 در طهران وفات يافته، در قم مدفون گرديد.

از آثار قلمى او حواشى بر اعتقادات علامه ى مجلسى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هفت ده اي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل هفت ده اى اراكى از علماء و ائمه جماعت معاصر اراك است.

وى در هفت ده اراك متولد شده و در اراك و غيره به تحصيل علم و كمال پرداخته و از محضر علماء بزرگ اراك استفاده نموده و پس از آن به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام پرداخته و تا هم اكنون كه در مسجد آقا ضياء اشتغال به نماز جماعت و خدمات دينى دارند

نگارنده گويد: در ماه صفر سال 1363 قمرى مسافرتى به شهر اراك نموده و به خدمت ايشان رسيده و درك فيض از محضرشان نمودم وى را عالمى مروج و دانشمندى خدمتگذار و داراى محامد آداب و محاسن

اخلاق ديدم و نيز در سفر دوم كه ماه صفر (ايام اربعين) سال 1368 ق بود و ميهمان مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى بودم در مجالس عديده به فيض ملاقاتشان نائل شده و از اخلاق حميده ايشان بهره مند گرديدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، تراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تراب بن ميرزا تقى بن سيد حسن مقيم نهاوند از احفاد ميرزا سيد زكى همدانى صاحب مزار معروف فاضلى جليل و رئيسى بزرگ بوده و وى از علماء بزرگ نجف استفاده نموده و بعد از آن به نهاوند مراجعت و به خدمات دينى پرداخته تا از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقى بن سيد حسن مقيم نهاوند از احفاد ميرزا سيد ذكى همدانى صاحب مزار معروف عالمى جليل و داماد حاج ميرزا خليل تهرانى جد خاندان خليلى تهرانى بوده و در نهاوند موقعيت بزرگى داشته و حدود 1310 ق وفات نموده و به جاى او فرزند او آقا سيد تراب قرار گرفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن سيد صادق طباطبائى همدانى تهرانى مشهور (به سنگلجى) عالمى جليل از فضلاء شاگردان ميرزا شيرازى با برادرش آقا سيد محمد طباطبائى سنگلجى معاصر علامه حاج ملاعلى كنى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، صفرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ غلام على، عالم فاضل معمر، از شاگردان حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى، و مجاز از ايشان است.

در همدان متولد گرديده، و جهت كسب علم به اصفهان مهاجرت نموده، خدمت اساتيد اين شهر تحصيل نموده، در محله ى دردشت ساكن، و در مسجد كوچه ى باغ دردشت امامت مى نمود.

در سال 1350 به سن متجاوز از نود سال وفات يافته، در تكيه ى ملك بالاى سر قبر مرحوم آخوند كاشى استاد خود مدفون گرديد.

مشاراليه برخى از تقريرات اساتيد خود را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن

فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود 1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه 15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

همداني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن ميرزا شير محمد همدانى عالمى مصنف و فاضلى جليل متولد 1270 و متوفى 1325 ق بوده است.

وى مهاجرت به نجف

اشرف نموده و به حوزه اخلاق و درس و تعليم عالم اخلاقى آخوند ملاحسينقلى پيوسته و بعد از او از محضر آقا شيخ رضا فقيه همدانى و مرحوم شريعت اصفهانى و حاج ميرزا حسين نورى استفاده نموده و پس از آن در سال 1322 به همدان مراجعت ولى طولى نكشيده در سال 1325 ق وفات نموده است.

وى داراى آثار زير بوده است 1- (آب حياة) نظير نان حلوا 2- الدعوه الحسنى فى الادعيه الحسنا 3- تكاليف الانام فى عصر غيبه الامام 4- اخوان الصفا در اخلاق 5- خرابات شبيه كشكول 6- ناسخ التفاسير 7- رساله اى در جفر 8- رساله اى در اعداد 9- ردى بر فرائد گلپايگانى 10- ردى بر بابيه و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بن ميرزا على محمد بن محمدعلى همدانى متولد 1269 و متوفى 1343 عالمى صالح و فاضلى وارسته از شاگردان شيخ عبداللَّه همدانى و غير او بوده و در سال 1305 در همدان ساكن و به خدمات دينى پرداخته تا در سال 1343 وفات و در سال 1345 بدنش را حمل به نجف و در جوار على (ع) مدفون نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمد حسن همدانى، عالم زاهد ورع، از اخيار روزگار بود. در اصفهان متولد، و نزد: پدر، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آقا سيد مهدى (درچه اى) و آقا سيد محمد نجف آبادى، و آقا شيخ محمدرضا نجفى تحصيل نموده، در مسجد پدر امامت مى نمود.

در شب جمعه 21 شوال سال 1380 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافتند در يكى از اطاق هاى تكيه ى متصل به تكيه ى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

همداني، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن بن ملامحمد كاظم همدانى عالمى فقيه از شاگردان ميرزا شيرازى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، ولي اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1288 ق)، عارف و عالم. اصلاً مازندرانى بود. در اصفهان به حضور حسين عليشاه از مشايخ نعمةاللهيه رسيد و در همدان سكنى گزيد. گويا در اواخر عمر نابينا شد. ميرزا عبدالعظيم قريب گرگانى، از ميرزا عبدالحسين خان افضل الملك، از اعتماد السلطنه، مكاشفه اى از او نقل كرده است. مزارش در همدان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (103 -102 /2)، طرائق الحقائق (238 /3)، المآثر والآثار (167).

همداني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف همدانى از علماء و دانشمندان معاصر همدانند.

وى در سال 1328 ق در درجزين (زادگاه عالم ربانى و فقيه اخلاقى آخوند ملاحسينقلى درجزينى همدانى) متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات در سال 1346 ق به قم مهاجرت و از محضر اساتيد بزرگ حوزه چون مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا محمد همدانى سطوح را به پايان رسانيده و بعد چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و نيز مرحوم آيت اللَّه صدرالدين صدر و مرحوم آيت اللَّه العظمى خونسارى استفاده نموده و از سال 1355 ق منحصرا از جلسات و دروس خارج فقه و اصول يگانه محقق اصولى فقيه اهل بيت نادره زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدحجت كوه كمره اى (كه تا زنده بود قدرش مجهول بود) استفاده كامل نموده و غالب تقريرات درس معظم له را به رشته تحرير آورده است.

و از موقع ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه به قم تا رحلت وى نيز شركت در حوزه درس آن مرحوم نموده تا پس از فوت آن جناب بنابر درخواست مردم حومه همدان به امر آيت اللَّه شريعتمدارى و حسب الوظيفه به آنجا منتقل و تا حال تحرير به اقامه جماعت و ارشاد آن مردم

اشتغال دارند.

از آثار و تأليفات ايشان كتب زير است:

1- كتاب بيع 2- رساله در قاعده لاضرر 3- رساله در درايه و رجال 4- تقريرات اصول استادش مرحوم آيت اللَّه حجت.

نگارنده گويد: جناب آقا ميرزا يوسف احدى همدانى نيز از علماء و فضلاء با متانت و موصوف به تقوى و ورع حوزه و در محامد آداب و اخلاق قرين و عديل دوست قديمى خود جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا ميرزا يحيى فاضل همدانى مى باشند.

و در موقع اقامتشان در قم همواره محشور و مصاحب با ايشان بوده و در اياب و ذهاب غالبا مانند سايه با هم بودند و كمتر وقتى مى شود كه در خارج تنها و جداى از هم ديده شوند. اطال اللَّه عمرهما.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

هوشيار، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد هوشيار كه گذشته از مقام فضل و دانش مردى مبارز و مجاهد در اه ولايت اهل بيت عليهم السلام مى باشد و به واسطه همين محبت و ايمانش از ناحيه بعضى از همشهريهايش (طرفداران كتاب ضال شهيد جاويد) صدماتى ديده ولى از ميان نرفته و با زبان حال و قالش گفته است.

روزى اگر ولاى تو گردد بلاى جان

من مى خرم به قيمت جان اين بلاحسين

آقاى هوشيارى فاضلى باوفا و رفيقى باصفاست و در تحصيل اعلام معاصر نجف آباد با هما همكارى و تشريك مساعى نمود از اين جهت ما به سهم خود از ايشان قدردانى كرده و سپاسگذاريم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

هيدجي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد شمس الدين كاظمى هيدجى از فضلاء و علماء حوزه علميه و حضرت آيت الله العظمى شريعتمدارى مدظله است كه به فضل و علم و تقوا موصوف مى باشد در سال 1334 قمرى در هيدج زنجان متولد شده و فنون ادبيات را در مدرسه هيدج از مرحوم حجه الاسلام حاج ملامحمد حسين فخمى و حجه الاسلام حاج شيخ بهاءالدين مهدوى فراگرفته و در سال 1359 به ارض اقدس مشرف و بقيه سطوح را در خدمت آيت الله العظمى مرعشى نجفى تكميل نموده و در سال 1363 قمرى به درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى خونسارى و بالغ بر 18 سال از محضر آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و قسمتى از معقول را هم از آيت الله مجاهد امام خمينى فراگرفته و تا هم اكنون از محضر آيت الله العظمى شريعتمدارى بهره مند و ضمنا به تدريس سطوح وسطى و نهائى اشتغال دارند.

داراى آثار علمى مى باشد كه فهرست آن را مى نگارم.

1- برهان دانش 2- رياض دانش چاپ شده است 3- مطلع

الشمس 4- ارمغان رمضان آماده براى طبع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

يثربي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن يثربى ابن آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى از فضلاء اين بيت است.

وى در كاشان متولد و از محضر مرحوم برادر ارجمندش آيت اللَّه العظمى آقا مير سيد على يثربى استفاده كرده آنگاه به قم مهاجرت و پس از تكميل سطوح از دروس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و از طرف آن مرحوم براى ارشاد مردم (ايوان كيف) تهران به آنجا عزيمت و چند سالى انجام وظيفه دينى و روحى داده تا در سال 1386 در قم بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد زين العابدين يثربى قمى از علماء و ائمه جماعت محترم قم مى باشد كه در حدود 18 سال 1323 ق در قم متولد شده و دروس مقدماتى و سطوح را نزد مدرسين قم خوانده و به درس آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله فيض و آيت الله حجت و حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده استفاده كرده و تاكنون هم از شركاء درس معظم له مى باشند و در مسجد حضرت شاحمزه قم هم به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

فرزندان برومندى دارند كه در سلك روحانيت و از وعاظ مى باشند كه از آنها جناب آقاى حاج سيد ابوالفضل يثربى واعظى متين و خطيبى بليغ مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

يثربي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى يثربى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى ابن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزواق (برادر سيد محمدتقى پشت مشهدى) ابن سيد عبدالحى الحسينى برادر بزرگوار استاد الاساتيد مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على يثربى كاشانى (پشت مهدى) از علماء نامى و دانشمندان گرامى و امام جمعه انقلاب و جمهورى اسلامى معاصر در دارالمؤمنين كاشان مى باشند.

وى در حدود سال 1347 قمرى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و سرپرستى و تربيتى برادر بزرگوار پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر برادر نامبرده اش به قم هجرت نموده و چندين سال از فقه و اصول آيات عظام حوزه علميه قم چون مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه گلپايگانى و بالاخص رهبر كبير انقلاب

آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده است.

در سال 1379 قمرى پس از رحلت برادر عزيزش و اصرار مردم عالم دوست كاشان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به كاشان برگشته و به جاى برادر گراميش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اهل البيت و گفتن تفسير و ساير خدمات از تأسيس حوزه علميه يثربى و تربيت محصلين و طلاب و ساير خدمات پرداخته و در به ثمر رساندن انقلاب ايران و تبديل حكومت ستمشاهى به جمهورى اسلامى نقش بسزائى در كاشان و حومه آن داشته و لذا ايشان را براى امام جمعه اى و نمايندگى ولايت فقيه كاشان انتخاب شده و خدمات بسيار ارزنده اى از تأسيس مساجد و مدارس علمى در كاشان و حومه آن نموده است.

در قمصر كاشان حوزه علميه اى تأسيس كه در آن حدود يكصد طلبه به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد گفتن درس اخلاق معظم له براى آنان بوده ام و نيز در نياسر كاشان آثار چشمگيرى از خود گذارده اند.

جناب آقاى يثربى با بيت جليل و رفيع وحيد بهبهانى كه معروف به آل آقا هستند وصلت نموده و صبيه محترمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عبداللَّه آل آقاى بهبهانى را در اختيار دارند كه از آن مخدره فرزندان فاضل و برومندى دارند كه در قم و كاشان به تحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

سيد مهدى يثربى (سومين فرزند) مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى كاشانى از ستارگان پرفروغ و دانشمندان پراثر و خدوم معاصر كاشانست.

وى در حدود 1347 قمرى در كاشان متولد شده و در كودكى پدر را از دست

داده و در تحت كفالت و تربيت برادر علامه اش آيت اللَّه العظمى يثربى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر معظم له به قم عزيمت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و ديگران شركت و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1379 قمرى كه برادر علامه اش وفات نمود بنابر درخواست و اصرار مردم كاشان و امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به كاشان برگشته و به جاى مرحوم آيت اللَّه يثربى به اقامه جماعت و خدمات دينى و تربيت عده زيادى از محصلين كاشانى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم عزيز ما كه از بيوتات اصيله و ريشه دار روحانيت شهرستان كاشانست و آباء و نياكانش همگى از مفاخر عالم تشيع و مراجع عاليقدر شيعه بودند.

دانشمندى فاضل و عالمى بارع و در خدمت به دين و روحانيت بسيار ساعى و جدى و در مبارزه با منكرات و اماكن فساد و فحشاء از نوادر معاصرين است.

بيانى صريح و منبرى مليح و ارزنده و آموزنده دارد. در مسجد خويش بعد از اداء فريضه تفسير قرآن و بيان احكام و معارف دينى نموده و مردم را كاملا مستفيض مى فرمايند. در ايام عاشوراء كه در صحن مطهر جناب (حبيب موسى) اقامه عزادارى و سوگوارى براى سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مى شود در تاسوعا و عاشوراء خود منبر رفته و علت نهضت

و قيام حسينى (ع) و فلسفه شهادت آن بزرگوار و آثار آن را ذكر نموده و شور عجيبى برپا مى كند.

از سال 1380 قمرى كه رسماً به جاى مرحوم برادر فقيد سعيدش قرار گرفته تاكنون خدمات بسيارى در كاشان و حومه آن از بناء مساجد و مدارس علمى و تربيت محصلين نموده اند.

داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و سجاياى كريمانه مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشانست مدرسه علميه كه در خيابان شاه عباس كبير بنا نموده و از هرگونه مجهز و بالغ بر يكصد و هشتاد طلبه و محصل جدى دارد كه در آن چندين نفر از فضلاء اخيار حوزه علميه قم مانند جناب ثقةالاسلام و زبدةالفضلاء الاعلام آقايان آقا شيخ احمد اسلامى و حجةالاسلام آقاى حاج سيد اسداللَّه خراسانى و حجةالاسلام آقاى آقا سيد رضا علم الهدى و بعضى ديگر به تدريس ادبيات و فقه و اصول اشتغال دارند.

و ديگر بانك قرض الحسنه بنام (بانك آقا) و ديگر تعمير و بناء مساجد و حمامات و بيمارستان در شهرستان كاشان و حومه آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يزدي شرف الدين، يحيي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم. وى از بزرگان علماى عصر خود و از شاگردان محقق كركى بود و از طرف استاد اجازه داشت، و از طرف او در شهر يزد به كارهاى دينى مى پرداخت. سبط محقق كركى، حسين بن حسن موسوى، از شاگردان و راويان وى است. از آثارش: شرح رساله ى «الجعفريه» استادش محقق كركى به نام «التحفه الرضويه»؛ «اثبات الرجعه»؛ «اسامى المشايخ»، در ذكر «مشايخ الشيعه»؛ تلخيص «ارشاد القلوب» ديلمى؛ تلخيص «تفسير طبرسى»؛ تلخيص «علل الشرايع» شيخ صدوق؛ تلخيص «كشف الغمه»، با زيادات؛ تلخيص «المعارف» ابن قتيبه؛ «زياره

الرضا (ع)»؛ «كتاب السعادات»، در دعا؛ «مقتل اميرالمومنين (ع)»؛ «مقتل فاطمه الزهراء (س)»؛ نهج الرشاد فى معرفه حجج اللَّه من آدم الى امامنا القائم المهدى (عج)»؛ «وفات الحسن الزكى (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (247/14 ،17/12 ،12/2)، ريحانه (203 -202 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275 -274 /10).

يزدي موسوي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد على اكبر موسوى بن العالم الجليل حاج سيد عبدالوهاب يزدى آنف الذكر از فضلاء برجسته و دانشمندان شايسته داماد محترم مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالنبى عراقى نورالله مضجعه مى باشد كمه به فضل و ديانت و صدق و امانت موصوف و مقسم شهريه حضرت آيت الله العظمى حاج سيد احمد خونسارى مدظله العالى است.

در قم متولد شده و در خاندان فضل و سيادت پرورش يافته و ادبيات و سطوح را از مدرسين بزرگ قم آموخته و بالغ بر ده سال از محضر آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و هم سالها از فقه و اصول علامه متتبع آيت الله حاج شيخ عبدالنبى عراقى استفاده نموده و مضمنا تدريس فقه و اصول هم مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

يزدي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن جعفر يزدى از علماى صاحب اثر است و كتابى به نام (ثمره الجنان) به زبان عربى تأليف كرده كه از آن به خط مؤلف مورخ 1275 به شماره 1406 در كتابخانه ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب يزدى مؤلف كتاب تذكره خلاصه الافكار است كه نادر الحسينى در سال 1240 در 387 صفحه نبشته و به شماره 4303 كتابخانه ملك ثبت است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حيدرعلى يزدى از علماء محترم اين شهرستانست.

وى از يزد مهاجرت به نجف اشرف نموده و سالها از محضر آيات عظام آنجا چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى و آيت اللَّه العظمى خوئى و حكيم و شاهرودى و ديگران كسب علم و كمال نموده آنگاه به ايران برگشته و بنابر دعوت يزديهاى مقيم كرج رحل اقامت باين شهر انداخته و در مسجد يزديها واقع در خيابان قزوين به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

يزدي، رستم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، دانمشند و شاعر. از اهالى قريه ى خرمشاه حومه ى يزد است. در كودكى به هند رفت و با جوكيان يار و دمساز شد و به نام نوبر همن بين هنديها و درويش حيات بين ايرانيان معروف گرديد. وى طبع شعر داشت و زبان سنسكريت را به خوبى مى دانست در علم رمل و اسطرلاب و نجوم و جفر مهارت كامل داشت. كتابى در همين موضوع تدوين نمود كه در دسترس نيست. اثر ديگر وى رساله «ظاهر الذكر رستم» است در مورد ذكر رام رام وست ناراين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (142 -141).

يزدي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس بن رضا بن احمد ابرند آبادى يزدى حايرى معروف (باخفش) متبحر در علوم عربيت بود.

وى بنابر گفته صاحب الذريعه عالمى بارع و اديبى از علماء كربلا و ائمه جماعت و موثقين آن ديار و صاحب ورع و صلاح از شاگردان علامه ملاحسين اردكانى و علامه آقاشيخ على مدرس يزدى و در علوم ادبيت مهارت كامل داشته و لذا مشهور باخفش شده و در 13 ماه رمضان 1329 وفات نمود و دو فرزند به نام شيخ على اكبر و شيخ محمدعلى به يادگار گذارد كه هر دو اهل فضل و كمال و منبر كربلا بوده اند.

وى داراى طبع شعر بوده و اشعارى از جمله مخمسى در مدح حضرت اميرالمؤمنين (ع) دارد كه اين مخمس از آن است.

يا عليا علت بك العلياء

و تناهى فى وصفك الاطراء

كل شيى ء سوى و لاك هباء

كنت نورا تجلى به الظلماء

حين لا آدم و لا حواء

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد عبدالوهاب موسوى از علماء محترم و قدماء حوزه علميه قم و موصوف به وثاقت و امانت و پاكى نفس و معروف به تقوا و فضيلت است.

در سال 1323 ق در يزد متولد شده و پس از رشد در سن 17 سالگى سال تاسيس حوزه يعنى سنه 1340 ق مهاجرت به قم نموده و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم اديب تهرانى خوانده و رسائل و مكاسب شيخ را از مرحوم ميرزا محمد همدانى استفاده كرده و پس از تكميل سطوح به درس آيت الله حايرى و مرحوم آيت الله حجت طاب ثراهما شركت كرده و بالغ بر 18 سال هم به درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و اكنون

از ائمه جماعت قم مى باشد.

مولف گويد: آقاى يزدى عالمى متواضع و موثوق به كليه مراجع بوده و مى باشد و بالغ بر سى سال مقسم شهريه مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

يزدي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل جليل، از شاگردان آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان و غيره بوده، در 18 ربيع الاول سال 1350 وفات يافته، در تكيه ى ملك مدفون گرديد.

مشاراليه در يزد متولد شده، و جهت تكميل تحصيلات به اصفهان آمده، در محله ى جويباره ساكن، و در يك از مساجد آنجا امامت مى فرمود، و مورد وثوق قاطبه ى اهالى بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

يزدي، معين الدين، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 789 ق)، دانشمند، نويسنده و عالم. معروف به معلم. اهل يزد و از وزراى آل مظفر (795 -713 ق)، در عهد امير مبارزالدين محمد (759 -713 ق) و فرزندش، شاه شجاع (786 -759 ق)، بود. پدر وى از علماى عصر خود از ملازمان امير مبارزالدين محمد بود. معين الدين پس از كسب مقدمات علوم مدتى در خدمت قاضى عضدالدين ايجى تحصيل كرد و نزد وى «مفتاح العلوم» سكاكى و «شرح اصول» ابن حاجب و «كشاف» زمخشرى و همچنين شرح كتابهاى «مواقف» و «جواهر» را در اصول و كلام، خواند. او به همين دليل قاضى عضدالدين ايجى را استاد واقعى خود مى داند. پس از تكميل تحصيلات، به معرفى يكى از امرا، در 744 ق در يزد، به خدمت آل مظفر درآمد و يك سال پس از آن در كرمان مجلس درسى تشكيل داد و به همين دليل به معلم معروف شد. در 755 ق به حج رفت و در بازگشت، به امر امير مبارزالدين، در دارالسياده اى كه شاه در يزد ساخته بود، به تدريس پرداخت. از اين سال به بعد مقدمات تأليف كتاب خود را فراهم كرد و تا پايان عمر در خدمت آل مظفر بود. از آثار وى كتاب «مواهب الهى»

يا «مواهب الهيه»، در تاريخ آل مظفر است كه به «تاريخ مظفرى» يا «تاريخ آل مظفر» نيز معروف مى باشد. معين الدين اين كتاب را در 757 ق آغاز و يك سال پس از مرگ امير مبارزالدين (766 ق) به نام شاه شجاع به پايان رسانيد. اين كتاب در قرن نهم قمرى اساس تأليف كتاب ديگرى در تاريخ آل مظفر گرديد و مؤلفى بنام محمود كتبى آن را تلخيص كرد و بقيه ى وقايع دوران آل مظفر را تا پايان عهد آن سلسله بر آن افزود. از ديگر آثار وى: ترجمه ى «رشف النصائح الايمانيه و كشف الفضائح اليونانيه» سهروردى، كه در 774 ق براى شاه يحيى ترجمه كرده است؛ رساله اى به نام «نزهة السرور»، كه در 757 ق نگاشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (491 -488)، تاريخ آل مظفر (مقدمه/ 3 -1)، تاريخ آل مظفر كتبى (مقدمه)، تاريخ ادبيات در ايران (1300 -1297/ 3)، تاريخ عصر حافظ (196 ،186 ،74/ 1)، تاريخ مغول (528 -527)، دايرةالمعارف فارسى (2812/ 2)، الذريعه (118/ 24 ،238/ 23)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3182/ 2 ،658/ 1)، لغت نامه (ذيل/ معين الدين يزدى)، مواهب الهى (مقدمه/ 13 -9 ،5)، مؤلفين كتب چاپى (364 -263/ 6).

كلام، اديان، مذاهب

ابراهيم زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله ابراهيم زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 هجري شمسي در حومه آمل به دنيا آمدم. دوران تحصيلي شش ساله ابتدايي و سه سال تحصيلي در دبيرستان را در شهرستان آمل گذرانيدم و در سال تحصيلي 1352 براي شروع تحصيلات علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به استثناي چند سالي كه در خلال مدت

تحصيل در قم به خاطر مبارزات سياسي پيش از انقلاب (حدود دو سال و اندي) تبعيد به ارتش و در زندان گذرانيدم. و پس از انقلاب نيز چند سالي به ماموريت هاي تبليغي، رزمي در پشت جبهه و ارگان ها و نهادها به ويژه در مراكز سپاه عزيمت كردم، بقيه ايام و سال ها را در حوزه علميه قم به تحصيل، تحقيق، تدريس و نگارش آثار علمي مشغول بوده و هستم .

تا سال 1368 سطوح مقدماتي، متوسط و عالي دروس حوزوي را به پايان بردم و از اين سال در دروس خارج فقه اصول و دروس معقول از منطق، كلام، فلسفه و عرفان شركت كردم و در مجموع، علاوه بر اينكه حدود يك دوره دروس خارج فقه و اصول فرا گرفتم، در رشته معقول نيز كتاب هاي زيادي نظير : شرح تجريد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، المنطق مرحوم مظفر، بخش هايي از شرح منظومه سبزواري، الهيات، شفا و شرح اشارات شيخ الرئيس ابن سينا، اسفار اربعه ملاصدرا (به ويژه جلدهاي اول تا سوم و ششم و هفتم) و غير آن را نزد اساتيد عاليقدر فرا گرفتم. اساتيد مهم دروس منقول و معقول اينجانب عبارتند از آيات عظام : صالحي مازندراني، اعتمادي، ستوده، جعفر سبحاني، فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، حسن زاده آملي، دوزدوزاني، پاياني و وجداني فخر. دوره چهار ساله تخصصي علم كلام و عقايد را (از سال 1373 لغايت 1377) طي كردم. تبليغات منبري را از سال هاي اول انقلاب آغاز كردم و همچنان ادامه دارد. تدريس در برخي از مراكز آموزش عالي، مراكز سپاه، بعضا حوزه و دانشگاه، را از سال هاي

حدود 1360 و پس از آن آغاز كردم و به طور متناوب ادامه دارد .

به دليل اشتياق زياد به نوشتن و نويسندگي و نيز پژوهش، از سال هاي آغازين طلبگي نگارش و نويسندگي را شروع كردم و از سال 1371 با ورود به پژوهشكده تحقيقات اسلامي در قم، كار نوشتن به طور رسمي و جدي شروع شد و تاكنون بيش از 50 كتاب و مقاله به چاپ رسانيدم. برخي از كتاب ها و مقالاتي را كه در كتاب سال حوزه و همايش هاي علمي و ... برگزيده شده است، از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد :

1. كتاب حاكميت ديني، كه به عنوان يكي از كتب برگزيده كتاب سال حوزه علميه (سال 1378) انتخاب گرديد .

2. مجموعه آثار اينجانب در همايش پاسداران اهل قلم در سال 1383 در تهران از ميان حدود 75 كتاب و مقاله علمي در رشته هاي مختلف، برگزيده شد . (البته در رشته فلسفه و كلام) و در رديف آثار برگزيده و ممتاز مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي اهدا كردند .

ابراهيمي فر، عبدالجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجواد ابراهيمي فر

محل تولد : گنبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

استاد عبدالجواد ابراهيمي فرد در سال 1341 در خانواده اي روحاني و در روستاي نظام آباد از توابع شهرستان گنبد ديده به جهان گشود. سال اول و دوم ابتدايي را در زادگاه خود گذراند، آنگاه با هجرت به شهرستان گنبد ادامه تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در آنجا سپري نمود. پس از آن، دوران مقدماتي تحصيلات حوزوي خود را به مدت دو سال در مدرسه اي كه توسط والد معظم ايشان مرحوم حجة

الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اكبر ابراهيمي (طاب ثراه) در شهرستان گنبد (مدرسه علميه منتظريه) تأسيس شده بود، در محضر اساتيد بزرگواري همچون مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن محدثي و مرحوم شهيد آيت الله مدني (ره) در آن زمان دوران تبعيد خود را در آن سامان مي گذراند به پايان برد.

آنگاه در سال 56 _ 57 با عزيمت به شهر قيام و اجتهاد (قم) نخستين گام هاي آشنايي با دروس متوسطه حوزه را در مدرسه رسالت برداشت؛ و نزد اساتيدي همچون آقايان: حجةالاسلام حسيني بوشهري (منطق را) و حجة الاسلام حاجياني (تبصرة المتعلمين را) و حجة الاسلام محمدي امام جمعه فعلي همدان (بخشي از شرح لمعه را)، حجة الاسلام باكوئي و مرحوم آيت الله سيد محمد جواد ذهني (بخشي از شرح لمعه را) و آيت الله استادى و آيت الله سيدعلي حائري (حلقات اصول شهيد صدر را)، تلمذ نمود. در كنار منطق و فقه و اصول، مرحله مقدماتي آشنايي با فلسفه و روش نقد و بررسي تفسير را آغاز نمود. كتاب بداية الحكمه را نزد اساتيدي همچون آيت الله محمد يزدي و آيت الله ممدوحي آموخت. كتاب دراية الحديث را همراه با دروس شيوه نقد تفسير، در محضر آيت الله استادى فرا گرفت. دروس فقه و اصول پيشرفته مرحله سطح حوزه را در محضر اساتيد بزرگواري همچون: آيت الله اعتمادى، (بخش هاي عمده رسائل شيخ انصاري)، مرحوم آيت الله وجداني فخر (بخشي از رسائل شيخ انصاري) آيت الله پاياني و دوزدوزاني (مكاسب شيخ انصاري) را آموخت. كتاب كفاية الاصول را از دروس مضبوط مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني فرا گرفت.

همزمان با فراگيري دروس فقه و

اصول، اقدام به فراگيري دروس فلسفه و معارف نمود. و از سال 58 با اساتيد بزرگواري همچون آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملى، آشنا شد.

در همان سال با عضويت در بخش آموزش موسسه در راه حق و شركت در درسهاي استاد مصباح فصل ديگري در مراحل تحصيل ايشان گشوده شد؛ و ادامه اين فصل در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) رقم خورد؛ پرونده اين فصل نوراني همچنان مفتوح مانده است. كتاب هاى نهاية الحكمه، دروس فلسفه، فلسفه اخلاق، برهان شفا، الهيات شفا مجلداتي از اسفار اربعه و يك دوره معارف قرآن را همراه با درس هاي اخلاق نزد استاد بزرگوار آيت الله محمدتقي مصباح يزدي فراگرفت. از ويژگي هاي اين فصل از تحصيل، فراگيري برخي از رشته هاي علوم انساني همچون علوم سياسي و جامعه شناسي و نيز فراگيري زبان انگليسي و آشنايي با فلسفه غرب بود كه توسط اساتيد مجرب دانشگاهي انجام مي گرفت. كتابهاى تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم كه از كتاب هاى معتبر عرفان اسلامي است و جلد ششم اسفار اربعه را از دروس مضبوط آيت الله جوادي آملى استفاده كرد (فراگيري اين كتب جزء برنامه هاي موظفي گروه فلسفه موسسه در راه حق و بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) بود كه ايشان نيز عضو آن گروه بود).

در محضر آيت الله حسن زاده آملى در جلسات درس هيئت و نجوم شركت نمود و از لطايف سخن و پندهاي حكيمانه و عارفانه ايشان در شرح و تفسير برخي احاديث، در محافل خصوصي بهره برد.

سال تحصيلي 62 _ 63 با شركت در دروس خارج حوزه روند ديگري در

مراحل تحصيل ايشان آغاز گرديد. اين روند تا سال 1375 ادامه يافت. هر چند طي اين مرحله با فراز و نشيب هايي همراه بود. شركت در درس خارج آيت الله العظمي وحيدخراسانى و آيت الله العظمي مظاهري ساختار بنيه فقهي و اصولي ايشان را در اين مرحله شكل داده است. شركت در دو دوره اصول آقاي مظاهري و شركت در درس فقه ايشان همچنين شركت در درس هاي اصول و فقه آقاي وحيد خراساني از ويژگي هاي اين مرحله از تحصيل ايشان به شمار مي آيد.

از همان آغاز دوران تحصيل، به تدريس كتابهايى كه خود فراگرفته بود پرداخت و تدريس را مكمل تحصيل خود قرار داد. كتابهاى جامع المقدمات، سيوطي، مغني، حاشيه، شرح لمعه، حلقات اصول شهيد صدر، اصول فقه و كفاية الاصول را به طور پراكنده و خصوصي در حوزه تدريس نمود. علاوه بر آن، از سال 73 در مراكز علمى، فرهنگي و حوزوي به طور رسمي به تدريس علوم و معارف اسلامي پرداخت. از جمله:

الف) در مركز جهاني علوم اسلامى: (مدرسه حجتيه، مدرسه امام خميني (ره)، مدرسه مومنيه و مدرسه مرعشيه) به تدريس قواعد فقهيه، فقه مقارن، اصول مقارن و علوم سياسي، فلسفه و كلام (كتاب هاي تحرير بداية الحكمه و درآمدي بر آموزش عقايد تأليف خود ايشان) و حلقات اصول شهيد صدر (حلقه ثانيه و دو جزء حلقه ثالثه) پرداخت.

ب) در دانشكده تربيت مربي عقيدتي سياسي سپاه (دانشكده شهيد محلاتي قم) از سال 73 تا سال تحصيلي 79 _ 80 به تدريس فلسفه و كلام، كتابهاى: تحرير بداية الحكمه (تأليف خود ايشان) و درآمدي بر آموزش عقايد (تأليف خود ايشان) و نيز تدريس فلسفه

اخلاق پرداخت.

ج) در اردوهاي بسيج دانشجويي (طرح ولايت) از سال 76 تا 83 در زمينه هاي مختلف علوم سياسى، معرفت شناسي و فلسفه اخلاق تدريس كرد.

د) در موسسه آموزشي پژوهشي امام خمينى(ره)، در زمينه هاي فلسفه و كلام، فلسفه اخلاق و اخلاق تدريس نموده و هم اكنون عضو هيئت علمي آن مؤسسه مي باشد.

در سال 1369 با ارائه دو مقاله به كنفرانس بين المللي انديشه اسلامي نخستين بار به تماشاي تفسير آيه شريفه «ن والقلم و ما يسطرون» نشست. مقاله «امام خميني (ره) و احياء حكومت اسلامي» و مقاله «امام خميني (ره) و اسلام ناب محمدي (ره)» نخستين مقالاتي بود كه نگاشت و از سوي كنفرانس انديشه اسلامي در سال 1369 انتشار يافت و روح خودباوري و اعتماد به نفس را بيش از پيش در ايشان زنده كرد.

از آن پس فراخوان مجامع علمي و فرهنگي را در ارائه مقاله، بي پاسخ نگذاشت. مقاله «پژوهشي پيرامون حدوث و قدم جهان» را در سال 1372 به كنگره بين المللي شيخ مفيد (ره) ارائه كرد كه در مجموعه منشورات آن كنگره جهانى چاپ و منتشر گرديد. همچنين مقاله «اجتهاد و تقليد از ديدگاه شيخ اعظم انصاري (ره)» را در سال 1373 به كنگره جهاني شيخ اعظم انصارى عرضه نمود كه در كميته ويژه علمي با حضور آيات بزرگوار: آيت الله استادى، و آيت الله حاج شيخ محسن اراكي و جمعي ديگر از اساتيد فن بررسي و با دفاعيات نويسنده، براي چاپ و نشر توسط آن كنگره جهاني تصويب گرديد كه انتشار آن، نمايه اي از استعداد فقهي و اصولي ايشان قرار گرفت؛ و آغاز مباركي از يك دوران گرديد. نيز مقاله «تبيين فقهي ثابت و متغير»

را در سال 74 به كنگره بررسي مباني فقهي امام خميني (ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد عرضه داشت كه در جلد چهارم از مجموعه مقالات كميته علمي كنگره مذكور به چاپ رسيد. و مقاله «منشاء مشروعيت حكومت اسلامي» را در سال 1378 به كنگره امام خميني (ره) و انديشه حكومت اسلامي عرضه نمود كه در مجموعه آثار (2) آن كنگره در مجلد فلسفه سياسي (1) به چاپ رسيده است.

ابراهيمي فر، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا ابراهيمي فر

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1363/7/1

ابن راوندي، ابوالحسين احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، متكلم و فيلسوف. برخى منابع وى را اهل راوند، ميان اصفهان و كاشان، و برخى اهل مرورود مى دانند. از زندگى شخصى وى اطلاع چندانى در دست نيست. گويا نخست معتزلى بوده و پس از مدتى به شدت با معتزليان درافتاده است. ايشان نيز ردّيه هاى شديدى بر ضد وى نوشته اند. پيروى ابن راوندى از تشيع نيز ناپايدار بود. گفته اند كه استقرار به مذهبى نداشته. برخى معتقدند كه پدر وى از يهوديان بوده ولى، خودش اسلام آورده است. از نظر علماى عامه ابن راوندى ملحد و زنديق است و به گفته آنان شهرت بى دينى وى از جهان اسلام فراتر رفت و برخى از يهوديان نيز وى را مذمت كردند. به هر حال وى يكى از شخصيتهاى پيچيده و ناشناخته كلام اسلامى است. ابن رواندى دَر ادبيات استادى كم نظير بود. ابن خلكان آثار وى را بالغ بر 114 اثر دانسته، و حمداللَّه مستوفى گويد كه وى 124 كتاب تصنيف كرده است. بسيارى از آثار وى از ميان رفته اند. تنها بخشى از آنها در رديه هاى مخالفانش باقى مانده است: از جمله آثار وى: «فضيحة المعتزله»؛ «التاج»، در قدم عالم؛ «نعت الحكمة»؛ «قضيب الذهب». دوازده كتاب به او نسبت داده اند كه در طعن اصول شريعت است و گروهى از علما در رد آنها كتابهاى بسيارى نوشته اند. ابن راوندى خود گاه در رد كتب خود نيز رديه ى نوشته است. از آن جمله: «كتاب نقض كتاب الزمرد على نفسه»؛ «كتاب نقض المرجان». برخى از كتابهاى او در تأييد دين است: «كتاب الامامة»؛ «كتاب الاسماء والاحكام»؛ «كتاب الابتداء والاعادة».

در تاريخ وفات ابن راوندى اكثريت بر نظر ابن خلكان در «وفيات الاعيان» و مسعودى در «مروج الذهب» هستند ولى، صاحب «البداية والنهاية» نظر ابن خلكان و مسعودى را اشتباه و نظر ابن جوزى (298 ق) را صحيح مى داند.[1]

ابوالحسين احمد بن يحيى، اصلا از مردم راوند (ميان اصفهان و كاشان) و در زمره متكلمان معروف به شمار است (و. 205- ف. 245 ه.ق.) وى عقايدى خاص داشته، از تأليفات او: التاج، خلق القرآن، الفضيحةالمعتزله را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (253 -252 /1)، اعيان الشيعه (206 -204 /3)، تاريخ گزيده (693)، دائرةالمعارف البستانى (486 /1)، دايرةالمعارف فارسى (19 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (573 -571 /4)، روضات الجنات (204 -203 /1)، رياض العلماء (19 /6)، ريحانه (530 -528 /7)، سير النبلاء (62 -59 /14)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (318 -316)، كشف الظنون (1450 ،1423 ،1403 ،1274)، الكنى والالقاب (288 -287 /1)، لسان الميزان (492 -491 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن راوندى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (82 -81)، معجم المؤلفين (200 /2)، الملل والنحل (151 ،105 ،57)، هدية العارفين (55 /1)، هدية الاحباب (59)، الوافى بالوفيات (238 -232 /8)، وفيات الاعيان (95 -94 /1).

ابن شهرآشوب سروي مازندراني، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(588 -488 ق)، عالم، متكلم، محدث، فقيه، مفسر، اديب و شاعر شيعى. در سارى متولد شد. نياى وى شهرآشوب از شاگردان شيخ طوسى بود و ابن شهرآشوب به واسطه ى پدر خود از او روايت مى كرد. در هشت سالگى قرآن را حفظ مى خواند. از زمخشرى و احمد و محمد غزالى و خطيب خوارزمى اجازه ى روايت داشت. بنا به دلايل مذهبى به حلب كه در آن زمان در پرتو حمايت حمدانيها پيشرفته ترين مركز علمى تشيع

و پناهگاه شيعيان بود، رفت. مدتى نيز در بغداد اقامت داشت. به دليل اينكه بلاغتش در خطبه مورد پسند مقتفى، خليفه ى عباسى، واقع شد و مواعظش در وى مؤثر افتاد، منصب تدريس در بغداد و لقب رشيدالدين گرفت. پدرش شيخ على بن شهرآشوب، ابومنصور احمد طبرسى، امين الدين طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب راوندى، وفتال نيشابورى، از جمله ى استادان وى بودند. شاگردان زيادى نزد وى تربيت شدند. محقق حلى خود را به يك واسطه شاگرد او مى دانسته است. شهرت و مقبوليت وى چندان بود كه على رغم اعتقادات شيعى، مورد احترام و قبول اهل تسنن نيز بود و وى را از محدثين ثقه مى دانند. مقبره ى ابن شهرآشوب در جبل جوشن نزديك مشهد حسينى قرار دارد. از آثار وى: «معالم العلما»، كه فصلى از آن درباره ى شعراى شيعه است؛ «مناقب آل ابى طالب»؛ «متشابه القرآن»؛ «بيان التنزيل»؛ «اعلام الطرائق فى الحدود والحقائق»؛ «انساب آل ابيطالب»؛ «الاسباب والنزول على مذهب آل رسول (ص)»؛ «الحاوى»؛ «الاوصاف»؛ «المنهاج»؛ «المخزون المكنون فى عيون الفنون».[1]

سارى قديم الايام معدن رجال و دانشمندان بزرگ علمى بوده و بزرگان از قبيل علامه جليل القدر جناب محمد بن على بن شهرآشوب ساروى مازندرانى منسوب به آن مى باشد.

اين بزرگوار از علماء قرن ششم هجرى و صاحب تأليفات عديده مانند مناقب آل ابيطالب و متشابهات القرآن و معالم العلماء و غيره مى باشد.

علماء علم رجال وى را چنين ستوده اند.

محمد بن على بن آشوب السروى نوراللَّه مرقده السنى فخر الشيعه و تاج الشريعه محى آثار المناقب والفضائل والبحر المتلاطم الزخار الذى ليس له ساحل قطب المحدثين و شيخ مشايخهم رئيس العلماء و فقيههم رشيد الملة والدين شمس الاسلام والمسلمين فقيه وجيه و محدث مفسر محقق اديب اريب شاعر منشى بليغ جامع فنون

فضائل و محاسن عالم ربانى شيخ رشيد بن ابن شهر آشوب المازندرانى صاحب 1- مناقب آل ابيطالب 2- والمعالم 3- و مثالب النواصب 4- والمخزون المكنون فى عيون الفنون 5- و اعلام الطرائق فى الحدود 6- والحقايق 7- والاوصاف 8- و مائدة الفايده 9- والمثال فى الامثال والاسباب 10- والنزول على مذهب آل الرسول 11- والحاوى 12- والانصاف 13- والمنهاج الى غير ذلك مما ذكره فى رجاله المسمى بمعالم العلماء.

وى در شب جمعه 22 شعبان سنه 588 ق ه وفات يافته و در بيرون حلب در بالاى كوه معروف به جبل جوشن در جوار مشهدالسقط (محسن بن حسين الشهيد (ع)) و قبر احمد بن منير و ابن زهره.

و ما به خواست خدا عده اى از رجال گذشته و معاصر اين شهر را به نظر ارباب فضل و دانش مى آوريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (167 /7)، اعيان الشيعه (17 /10)، ايضاح المكنون (452 ،427 ،421 /2 ،103 ،69 /1)، خاتمة مستدرك الوسائل (60 -56 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (663 -662 /5)، الذريعه (233 ،154 /23 ،319 -318 /22 ،201 ،99 -98 /21 ،231 /20 ،76 ،73 ،63 -62 ،11 -10 /19 ،178 -177 /3 ،477 ،476 ،378 ،239 ،12 /2)، روضات الجنات (272 -269 /6)، رياض العلماء (128 -124 /5)، ريحانه (60 -58 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /6)، فوائد الرضويه (571 -568)، قصص العلماء (429 -428)، كشف الظنون (1584 ،1269 ،77)، الكنى والالقاب (333 -332 /1)، لسان الميزان (395 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن شهرآشوب)، مؤلفين كتب چاپى (625 -624 /5)، معجم المؤلفين (17 -16 /11)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)،

الوافى بالوفيات (164 /4)، هدية الاحباب (69)، هدية العارفين (102 /2).

ابن فاذِشاه اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 381 ق)، متلكم و فقيه شافعى اشعرى. وى اهل اصفهان بود كه به بصره مهاجرت كرد. او آثار زيادى در فقه و اصول و احكام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، معجم المؤلفين (136 -135 /11).

ابن بُندار قزويني، ابويوسف عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(488 -393 ق)، مفسر، متكلم و محدث معتزلى. اصلاً قزوينى است و در آنجا به دنيا آمد. ابتدا در زادگاهش به تحصيل پرداخت. وى از شاگردان برجسته قاضى عبدالجبار همدانى بود و در نزد وى كلام خواند و مذهب اعتزال را از او اخذ كرد. در همدان از ابوطاهر بن سَلمة و در اصفهان از ابونعيم، و نيز از اساتيد ديگر بهره گرفت. گرانمايه، خوش محضر و ظريف بود. ابوالقاسم بن سمرقندى ابوغالب بن بنّاء، هبة اللَّه بن طاووس و اسماعيل بن محمد تيمى و أبوسَعْد بغدادى و ديگران از وى حديث شنيدند. ساليان بسيارى در مصر به سر برد. چندى هم در طرابلس (شام) سكنى كرد. از دمشق ديدار كرد و آن شهر را بَلَدِالنَّصْب، شهر دشمنان اميرالمؤمنين و خاندانش (ع) ناميد. در اواخر عمر مقيم بغداد شد، و در همان جا درگذشت و در گورستان خيزران دفن شد. ابن اثير تاريخ تولد وى را 411 ق ذكر كرده است و در «هدية العارفين» نيز به تبع آن چنين آمده است. ازآثار وى: «حدائق ذات بهجة»، تفسير قرآن در سيصد جزء كه هفت جزء آن درباره ى سوره فاتحه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131 /4)، سير النبلاء (620 -616 /18)، الكامل (178 /8)، كشف الظنون (634)، لسان الميزان (362 ،350 -347 /4)، معجم المؤلفين (231 /5)، هدية العارفين (569 /1).

ابن حمزه ي طوسي، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 560 ق)، فقيه، متلكم و واعظ شيعى. مشهور به صاحب «وسيله»، عماد طوسى، ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر. از مردم طوس بود. به دليل تأخر وى از شيخ طوسى كه در اسم و كنيه و نسبت با او مشترك

است، وى را ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر نام نهادند. وى معاصر شيخ منتجب الدين رازى و از مشايخ ابن شهرآشوب بود. ابن حمزه در كربلا وفات يافت و همان جا در بيرون دروازه نجف دفن شد. از آثار وى: «الرايع فى الشرايع»؛ «ثاقب المناقب»، در ذكر معجزات پيغمبر (ص)، و ائمه (ع)؛ «الوسيلة الى نيل الفضيلة» و «الواسطة»، كه هر دو از متون فقهى اند. برخى از رجال شناسان، همچون نظام الدين ساوجى و به تبع او سيد صدرالدين عاملى، ابويعلى محمد بن حسن بن حمزه ى جعفرى را به اشتباه مؤلف «الوسيلة» دانسته اند، در حالى كه نجاشى در شرح حالى ابويعلى نامى از «الوسيلة» نمى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (264 -263 /2)، ايضاح المكنون (349 ،331 /2)، بحارالانوار (38 ،19 /1)، تنقيح المقال (156 -155 ،101 /3)، الذريعه (76 -75 ،11 /25 ،66 /10 ،5 /5)، رجال النجاشى (334 -333 /2)، روضات الجنات (254 -243 /6)، رياض العلماء (17 -16 /6 ،124 -122 /5)، ريحانه (203 -202 /4)، فقهاى نامدار شيعه (106 -103)، فوائد الرضويه (566 -564)، فهرست منتجب الدين (164)، الكنى والالقاب (268 -267 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، مؤلفين كتب چاپى (620 -619 /5)، معجم رجال الحديث (327 /16)، معجم المؤلفين (4 /11).

ابن حَيّ همداني، ابوعبداللَّه حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 100- وف 169 -167 ق)، فقيه و متكلم شيعى. اصل او از نواحى همدان است. خروج مسلحانه بر زمامداران ظالم را روا مى دانست. مهدى عباسى در طلب او و عيسى بن زيد بود. و وى از بيم اسارت در كوفه پنهانى مى زيست و هفت سال با عيسى بن زيد در يك خانه پنهان بود. او فقيهى پرهيزكار و عابدى والا بود.

وكيع او را امام مى داند و در بيان عبادت او گويد: حسن با برادرش على و مادرشان شب را به سه بخش تقسيم كرده بودند و هر كدام در يك سوم آن به عبادت برمى خواستند. وقتى مادرشان مرد، دو برادر شب را بين خود به دو نيم تقسيم كردند؛ و آنگاه كه على مرد، حسن تمام شب را بيدار ماند و به عبادت مشغول بود. به گفته ابوزرعه، راستى، درستى، فقه، عبادت و زهد در او جمع بود. ابن حَىّ از اقران سفيان ثورى، بلكه مقدم بر او، و از محدثان بزرگ و مورد اعتماد است كه از پدرش و برادرش، على بن صالح، و عبداللَّه بن دينار و على بن اَقمر و ابواسحاق سبيعى روايت مى كرد. ابن مبارك و وَكيع و ابونعيم و على بن جَعد و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. در پنج «صحيح» از «صحاح ششگانه» حديث او آورده شده است. احمد حنبل گويد كه او و برادرش على هر دو از محدثان مورد اعتمادند. در كوفه، در حال اختفا، شش ماه پس از درگذشت عيسى بن زيد، درگذشت. از كلمات اوست كه گويد: گاه شيطان 99 در خير بر انسان مى گشايد تا بتواند درى از شر باز كند. از آثار وى: «التوحيد»؛ «امامة ولد علىّ من فاطمه»؛ «الجامع»، در فقه. به گفته ى شيخ طوسى او داراى «اصل» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 136 -131 /170 -161)، التاريخ الكبير (295 /2)، تهذيب التهذيب (264 -261 /2)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 18 /2)، حلية الاولياء (335 -327 /7)، رجال الطوسى (166)، سير النبلاء (371 -361

/7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (333)، الفهرست للطوسى (90)، لسان الميزان (269 /8)، المعارف (222)، معجم المؤلفين (231 /3)، ميزان الاعتدال (499 -496 /1)، الوافى بالوفيات (60 -59 /12).

ابن سُرَيج، ابوالعباس احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(306 /305 -249 ق)، متكلّم، محدث و فقيه شافعى. معروف به باز اشهب. از مردم شيراز و پس از اصحاب خاص شافعى، بزرگ ترين عالم فرقه ى شافعى بود. در جوانى مدتى در شيراز منصب قضاء داشت. نزد عثمان بن سعيد انماطى درس خواند. با محمد بن داوود بن خلف در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مباحثه داشت. على بن عيسى خواست كه وى را قاضى بغداد كند و او نپذيرفت. مدتى در درسهاى جنيد حاضر شد، ولى به تصوف گرايشى نشان نداد. در قضيه ى منصور حلاج بى طرف ماند و از دادن فتوا خوددارى كرد. در بغداد تدريس مى كرد. و همان جا درگذشت. بيش از چهار صد اثر به او نسبت مى دهند كه ظاهراً تعداد كمى از آنها باقى مانده است. از آن جمله: كتاب «الانتصار»؛ كتاب «الزيادات»؛ كتاب «الودايع»، در امانات؛ كتاب «المختصر فى الفقه»؛ كتاب «العين والدين»؛ كتاب «الرد على محمد بن حسن»؛ كتاب «الرد على عيسى بن ابان» عالم حنفى، كتاب «جواب كاشانى». در ترجمه ى «الفهرست» ابن نديم، و نه در اصل كتاب به عربى، و همچنين در «كشف الظنون» ذيل كتاب «العين والدين» و نيز در متن و پانوشت «فارسنامه» از او به عنوان ابن شريح ياد شده است كه با توجه به ديگر منابع، ضبط ابن سريج صحيح تر به نظر مى آيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (179 -178 /1)، تاريخ بغداد (290 -287 /4)، تاريخ نجوم اسلامى (286)، دائرةالمعارف البستانى (216 -215 /2)،

دانشنامه ى ايران و اسلام (627 -626 /4)، روضات الجنات (218 -216 /1)، ريحانه (220 /1)، سير النبلاء (204 -201 /14)، فارسنامه ى ناصرى (1136)، الفهرست لابن النديم (300 -299)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (392)، الكنى والالقاب (306 /1)، كشف الظنون (2005 ،1444 ،1258 -1257 ،705)، لغت نامه (ذيل/ ابن سريج)، معجم المؤلفين (32 -31 /2)، نامه ى دانشوران (209 -196 /1)، الوافى بالوفيات (261 -260 /7)، وفيات الاعيان (67 -66 /1)، هدية العارفين (57 /1).

ابن سينا، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(427 /428 -370 ق)، پزشك، فيلسوف، منطقى و دانشمند. مشهور به ابن سينا يا ابوعلى سينا، در مغرب زمين آويسن يا آويسنا و ملقب به حجةالحق، شيخ الرييس، شرف الملك و امام الحكما. ابن سينا در افشنه ى بخارا، زادگاه مادرش، متولد شد. پدر وى از ديوانيان دستگاه سامانيان بود و در تربيت فرزندان خود سخت كوشا. پدر ابن سينا، عبداللَّه، شيفته ى تعليمات اسماعيليان بود. ابن سينا، على رغم اشراف به نظر و عقايد اين گروه، گرايشى به اين فرقه نداشت. در چهارده سالگى در علم بر استاد خود ابوعبداللَّه ناتلى پيشى گرفت، چندان كه مشكلات منطق را بر استاد خود مى گشود. در شانزده سالگى جمعى از پزشكان فاضل زيردست او كار مى كردند. ابوعلى با مداواى بيمارى نوح بن منصور سامانى امير خراسان اجازه يافت كه از كتابخانه ى عالى امير استفاده كند. در هجده سالگى جامع العلوم شد و از اين پس ترقيات وى نتيجه ى اجتهاد شخصى خود وى بود. در بيست و يك سالگى نخستين اثر فلسفى خود را تحت عنوان «العروضيه» به درخواست ابوالخير عروضى نوشت. پس از درگذشت پدر، به خدمات ديوانى روى آورد. به زودى فكر و تدبير او مورد قدردانى واقع شد. اميران علاوه بر نصايح پزشكى او در

سياست نيز خواستار رأى او شدند. چندين بار به وزارت رسيد، و در معرض رشك ديگران قرار گرفت. چندين بار فرار كرد. مدتى زندانى شد. ولى از زندان گريخت. چهارده سال در آرامش در دربار علاءالدوله ديلمى در اصفهان مى زيست. بر اثر مسافرتها و شب زنده داريها و بى توجهى به خود به قولنج مبتلا شد و در ضمن لشكركشى علاءالدوله در همدان درگذشت و در همين شهر به خاك سپرده شد. در جشن يادبود هزاره ى او بر مزارش بنايى ساختند. شهرت ابن سينا چندان است كه از مرزهاى سرزمينهاى اسلامى گذشته و به سراسر جهان رسيده است. آثار او به زبانهاى مختلفى ترجمه و منتشر شده اند. ابن سينا، علاوه بر پزشكى و فلسفه، در نجوم، فيزيك، علوم طبيعى نيز آثارى دارد از آن جمله، در اواخر عمر به دستور علاءالدوله آلتى شبيه ورنيه ى كنونى براى به دست آوردن نتايج دقيق در رصد اختراع كرد. از هوش و حافظه ى وى سخنها گفته اند و او را سرآمد فلاسفه اسلامى دانسته اند. وى با ابوريحان بيرونى و ابوسهل مسيحى، معاشرت و مباحثه داشت و از معاصرينش مى توان ابن خمار و ابوالفرج بن طيّب را نام برد و از جمله شاگردان او ابوالحسن بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله، ابوعبداللَّه معصومى، ابوعبيد جوزجانى را با ابوسعيد ابوالخير نيز مباحثه اى داشت كه بسيار مشهور است. ابن سينا در زمينه ى ادبيات نيز كتابهايى نوشت و اشعارى نيز به وى منسوب است. از آثار او: «النجاة»؛ «الاشارات والتنبيهات»، در منطق و حكمت؛ «الشفا» در حكمت علمى نظرى؛ «دانشنامه ى علائى»، به فارسى؛ «اسرار الصلاة»؛ «مبدأ و معاد»؛ «قانون»، در طب. اين كتاب با وجود ناقص بودن، سبب اشتهار ابن سينا در اروپا

شد. «اسباب حدوث الحروف و مخارجها»، در زبان شناسى؛ «الموجز الكبير»؛ «الموجز الصغير»، هر دو در منطق؛ «رساله حى بن يقظان»؛ «المدخل الى صناعة الموسيقى»، در موسيقى كه از آثار فارابى كامل تر و جامع تر است؛ «مقالة فى آلة رصديه». در كل 276 عنوان كتاب به او نسبت مى دهند كه 131 اثر را با انتساب صحيح و مابقى را با انتساب مشكوك از او دانسته اند.[1]

شيخ الرئيس حجةالحق شرف الملك امام الحكماء ابوعلى حسين بن عبداللَّه بن حسن بن على معروف به ابن سينا (و. افشنه يا خرميثن 370- ف. همدان 428 ه.ق.) پدر او از مردم بلخ و مادر وى ستاره از اهل افشنه (نزديك بخارا) بود. ابن سينا در بخارا كسب علم كرد و در ده سالگى قرآن را از بر نمود و نزد ابو عبداللَّه ناتلى منطق و هندسه و نجوم آموخت. و پايه وى از استاد در گذشت. از آن پس به تعقيب علوم طبيعى و ما بعدالطبيعه و طب پرداخت. آثار فارابى فكر ابن سينا را به خود جلب كرد و مشوق او در مطالعه آثار فلسفى گرديد. وى در عنفوان شباب نوح بن منصور پادشاه سامانى را معالجه كرد و از كتابخانه گرانبهاى او بهره ها برد. ابن سينا بخارا را ترك گفت و به گرگانج شتافت، و از آنجا به حكم ضرورت به خراسان و سپس به گرگان و رى و همدان و اصفهان شد و آثار ذى قيمت خويش را در اين سفرها تحرير كرد. شيخ در همدان به وزارت شمس الدوله رسيد. و سالهاى اخير عمر را در اصفهان در حمايت علاءالدوله كاكويه گذرانيد و در سفرى كه همراه امير مزبور به همدان مى شد، در راه مريض

گرديد و در همدان درگذشت. آرامگاه او را بدانجا برپا داشته اند. به مناسبت هزارمين سال تولد وى، جشنى در سال 1331، ه. ش. در ايران منعقد گرديد. مؤلفات ابن سينا همواره مورد توجه بوده و شروح متعدد بر آنها نوشته اند و بسيارى از آنها نيز به زبانهاى غربى ترجمه شده است. آثار مهم ابن سينا- كتاب الشفاء كتاب القانون فى الطب، كتاب اشارات، كتاب النجاة، دانشنامه علائى (به فارسى) و غيره است. آرامگاه ابن سينا.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الباقيه (395)، از فردوسى تا سعدى (157 -152)، استادان موسيقى (33 -32)، الاعلام (262 -261 /2)، اعيان الشيعه (80 -69 /6)، ايضاح المكنون (672 ،555 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (149 -148 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 -346 ،343 -342 ،319 -303 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (570 -555)، تاريخ طب (633 -477 /2)، تاريخ فلسفه در اسلام (721 -683 /1)، تاريخ گزيده (689 -688)، تاريخ موسيقى (153 -148 /1)، تاريخ نجوم اسلامى (321 -320 ،313 ،45 ،38 ،35 -34)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (43 -29)، حبيب السير (449 /2)، دائرةالمعارف البستانى (539 -535 /1)، الذريعه (232 ،223 -222 ،220 ،218 -217 ،215 ،154 ،145 ،144 ،140 ،139 ،129 ،122 ،121 ،94 ،93 ،92 ،65 ،51 ،48 ،26 ،25 -24 /17 ،381 /15 ،201 /14 ،240 ،239 /10 ،47 /8 ،184 ،130 ،128 /7 ،286 ،43 /5 ،484 ،407 ،371 /1)، روضات الجنات (173 -159 /3)، زندگينامه ى رياضيدانان (34 -29)، سرگذشت ابن سينا (19 -1)، سير النبلاء (537 -531 /17)، فوائد الرضويه (459 -458 /2)، كشف الظنون (2031 ،1900 ،1793 ،1783 ،1621

،1550 ،1533 ،1520 ،1466 ،1455 ،1454 ،1440 ،1430 ،1408 ،1389 ،1341 ،1327 ،1311 ،1186 ،1055 ،953 ،900 ،897 ،896 ،894 ،891 ،889 ،880 -879 ،876 ،870 ،862 ،861 ،852 ،846 ،843 ،841 ،766 ،757 ،736 ،685 ،624 ،463 ،451 ،449 ،380 ،377 ،238 ،201 ،183 ،94 ،63 ،51 ،37 -36 ،12)، الكنى والالقاب (323 -320 /1)، لسان الميزان (541 -538 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى سينا)، مجالس المؤمنين (189 -181 /2)، معجم المؤلفين (23 -20 /4)، مقدمه بر تاريخ علم (818 -816 /1)، مؤلفين كتب چاپى (800 -779 /2)، نامه ى دانشوران (146 -89 /1)، وفيات الاعيان (162 -157 /2)، الوافى بالوفيات (412 -391 /12)، هدية الاحباب (67 -66)، هدية العارفين (309 -308 /1).

ابن شاذان نيشابوري، ابومحمد فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 260 ق)، محدث، كلامى و فقيه شيعى. نياكانش از قبيله ى ازد يمن بودند و پس از فتح خراسان به آنجا آمدند. پدرش نيز از فقهاى شيعه و از ياران يونس بن عبدالرحمان بود. خود وى از اصحاب امام جواد، امام هادى و امام حسن عسكرى (ع) بود. برخى از محدثين وى را از اصحاب امام رضا (ع) نيز دانسته اند. يك بار زمانى كه پوشنجى در محضر امام حسن عسكرى (ع) در حال خارج شدن بود، يكى از كتابهاى فضل بن شاذان را كه با خود داشت از دستش بر زمين افتاد. امام وقتى كتاب را مشاهده مى كند از آن تعريف و نويسنده ى آن را دعا مى كند. عبداللَّه بن طاهر ذواليمينين امير خراسان فضل را به جرم تشيع به بيهق تبعيد كرد، اما پس از چندى از او دلجويى كرد. ابن داوود و كشّى و نجاشى و طوسى او را از ثقه ترين محدثان عصر

مى دانند و ابن نديم از او به عنوان يكى از پيشوايان در قرآن و روايات نام مى برد. فضل به هنگام حمله ى خوارج به بيهق از آنجا بيرون رفت و در راه بيهق به نيشابور درگذشت. آرامگاه وى در يك فرسنگى نيشابور است. على بن محمد بن قتيبه نيشابورى، محمد بن اسماعيل بندقى نيشابورى، سهل بن بحر فارسى و برادرانش على و محمد از شاگردان وى بودند. شمار آثار وى را بيش از 180 تصنيف و تأليف دانسته اند، و نجاشى چهل و هشت اثر وى را نام برده است. از آن جمله: «اثبات الرجعة»؛ «التوحيد»؛ «تبيان اصل الُضلالة» كه نجاشى از آن به نام «تبيان اهل الضلالة» ياد كرده؛ «حذو النعل بالنعل»؛ «فرائض الكبير»؛ «فرائض الاوسط»؛ «فرائض الصغير»؛ «فضائل اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الاعراض والجوهر»؛ «كتاب الايمان»؛ «ايضاح»، در رد فرق مختلف و يكى از كتب مهم و تقريباً كامل ترين اثر به جا مانده از فضل بن شاذان؛ «كتاب الطلاق»؛ «كتاب الملاحم»؛ «كتاب النجاح»؛ «كتاب التفسير»؛ «كتاب القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /5)، ايضاح المكنون (675 ،513 ،474 ،445 ،342 ،336 ،334 ،325 ،321 ،315 ،313 ،312 ،303 ،292 ،284 ،282 ،277 ،269 ،197 ،185 ،184 /2 ،400 ،223 ،23 /1)، الذريعه (290 ،288 ،285 ،145 ،64 -63 /24 ،373 ،359 ،356 ،343 ،339 ،336 /20 ،67 /19 ،325 /18 ،52 ،1 /17 ،147 ،78 /16 ،510 ،491 -490 /2 ،93 /1)، رجال ابن داود (قسم 273 -272 /1)، رجال الطوسى (434 ،420)، رجال الكشّى (545 -537)، رجال النجاشى (169 -168 /2)، ريحانه (42 -41 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (421 -420 ،61 ،45 ،44)، الفهرست

للطوسى (255 -254)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، الملل والنحل (151)، مجالس المؤمنين (404 -400 /1)، معجم المؤلفين (69 /8)، معجم رجال الحديث (301 -289 /3)، مفاخر اسلام (164 -127 /1)، هدية العارفين (818 -817 /1).

ابن عبدك گرگاني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 340 ق)، مفسر، اديب، فقيه و متكلم امامى. معروف به عبدكى. عبدك اختصار عبدالكريم است. اهل گرگان بود و پيشواى شيعيان آنجا. مدتى در نيشابور توطن كرد. از عمران بن موسى جرجانى و همطبقه او حديث شنيد. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. او سرانجام در گرگان درگذشت. از آثار وى: «التفسير» يا «تفسير ابن عبدك»؛ «شرح الجامع الصغير» و «شرح الجامع الكبير» محمد بن حسن شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «الاقتداء بعلى»؛ «الرد على الاسماعيليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /7)، اعيان الشيعه (438 -437 /9)، الذريعه (183 /10 ،244 /4)، رجال ابن داود (قسم 325 /1)، رجال النجاشى (301 -300 /2)، ريحانه (103 /8)، الفهرست للطوسى (368 ،306)، كشف الظنون (568 ،562)، معجم رجال الحديث (331 /16)، معجم المؤلفين (26 /11).

ابن فورك اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 406 -330 ق)، متكلم، محدث و فقيه شافعى. در اصفهان متولد شد. همراه باقلانى واسفراينى نزد ابوالحسن باهلى كلام خواند. براى تكميل كلام و شنيدن حديث به بصره، بغداد، رى و نيشابور سفر كرد. در كنار خانقاه پوشنجى، در نيشابور به تدريس پرداخت. در 406 ق محمود غزنوى او را به غزنين فراخواند تا با كراميه آن شهر يعنى پيروان ابوعبداللَّه محمد بن كرام كه معتقد به جسميت و فرق بين صفات و ذات الهى بودند، مناظره كند. وى به آسانى در مناظره پيروز شد، اما گويند كه در راه بازگشت وى را به زهر كشتند. ابن فورك براى بسط كلام اشعرى در خراسان بسيار كوشيد. ابوالقاسم قشيرى از برجسته ترين شاگردان او بود. ابوبكر بيهقى و قشيرى از وى روايت كرده اند. مدفن وى محله ى حيره نيشابور مشهور

است. ابن عساكر تصنيفات وى را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن بالغ بر صد اثر مى داند. از آثار او: «مشكل الحديث و غريبه»؛ «النظامى»؛ «الحدود»؛ «اسماء الرجال»؛ «التفسير»؛ «حل آيات المتشابهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (313 /6)، ايضاح المكنون (489 /2 ،475 /1)، تاريخ نيشابور (226 -225)، دانشنامه ى ايران و اسلام (768 -767 /6)، ريحانه (143 -142 /8)، سير النبلاء (216 -214 /17)، كشف الظنون (1960 ،1106 ،439 ،200)، الكنى والالقاب (380 /1)، معجم المؤلفين (208 /9)، الوافى بالوفيات (344 /2)، وفيات الاعيان (273 -272 /4)، هدية الاحباب (81)، هدية العارفين (60 /2).

ابن فوطي، كمال الدين، ابوالفضل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(723 -642 ق)، محدث، مورخ، متكلم، حكيم، شاعر و منجم. نياكانش از مردم مرورود خراسان بودند. در چهارده سالگى مغولان او را در بند كردند و نزديك دو سال در بند بود. در زمان آخرين خليفه ى عباسى در بغداد شغل ديوانى داشت. ابن فوطى در منطق، حكمت و خوشنويسى استاد بود و به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود. پس از فتح بغداد، به خدمت خواجه نصيرالدين طوسى رفت و در محضر او علوم پايه را آموخت، و در رصدخانه ى مراغه مشغول كار شد. در 679 ق به بغداد بازگشت و از على بن ساعى بغدادى بهره گرفت. گفته اند كه وى حدود پانصد استاد ديد. در ايامى كه عطاءالملك جوينى امارت بغداد داشت وارد دربار گرديد. او مجدداً به سال 704 ق به آذربايجان سفر كرد و سه سال در آن خطه زيست. او سفرهاى ديگرى نيز به آذربايجان كرد و سرانجام در اثر سكته و كهولت در بغداد درگذشت. چون نياى مادرى او فوطه (لنگ)

مى فروخته، به ابن فوطى شهرت يافته است. برخى منابع نيز وى را به واسطه ى پيشه ى نياى پدرش ابن صابونى نام نهاده اند. در شيعى يا معتزلى يا شافعى بودن او جاى ترديد است. از آثارش: «الحوادث الجامعة والتجارب النافعة فى المائة السابعة»، در رويدادهاى سده ى هفتم قمرى در چند مجلد؛ «تاريخ الحوادث من آدم الى خراب بغداد»؛ «تذكرة الرصد»، در تاريخ رصدخانه ى مراغه؛ «دررالاصداف فى غرر الاوصاف»، در بيست جلد، در شرح مراحل هستى؛ «مجمع الآداب فى معجم الاسماء والالقاب»؛ «معجم الشيوخ»؛ «الدرر الناصعة فى شعراء المائة السابعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (770 -768 /6)، ريحانه (144 -143 /8)، كشف الظنون (1736 ،1597 ،750 ،693 ،573)، لسان الميزان (347 -346 /4)، معجم المؤلفين (216 -215 /5)، هدية العارفين (567 -566 /1).

ابن قبه ي رازي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و متكلم شيعى. با كلينى معاصر بود. نزد ابوالقاسم كعبى بلخى، متكلم معتزلى، درس خواند. نخست معتزلى بود، اما پس از مدتى شيعه شد. ابن بطه و ابوالحسن سوسنجردى از شاگردان وى بودند. ابن ابى الحديد، شيخ مفيد و سيد مرتضى از كتاب «الانصاف فى الامامة» روايت كرده اند. سوسنجردى در ملاقاتى كه با ابوالقاسم بلخى داشت، كتاب «الانصاف» ابن قبه را به وى تسليم كرد، بلخى ردّى بر آن نوشت به نام «المسترشد». سوسنجردى «المسترشد» را نزد ابن قبه آورد. ابن قبه نيز ردّى بر آن نوشت به نام «المستثبت» سوسنجردى ديگر بار به نزد بلخى رفت و «المستثبت» را به وى داد. بلخى نيز ردّى بر آن نوشت، اما ابن قبه قبل از آنكه اين رديه را دريافت كند، وفات كرد. از ديگر آثارش: «الامامة»؛ «الرد على الزيديه»؛ «الرد على

ابى على الجبائى»؛ «المسألة المفردة فى الامامة»؛ «التعريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، الذريعه (2 -1 /21 ،394 /20 ،200 /10 ،216 /4 ،397 -396 ،335 /2) رجال النجاشى (289 -288 /2)، رى باستان (369 /2)، ريحانه (150 -149 /8)، الفهرست للطوسى (298 -297)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (330)، الكنى والالقاب (383 -382 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن قبه)، معجم المؤلفين (149 -148 /10)، نامه ى دانشوران (310 -282 /4)، هدية العارفين (106 /2).

ابن مظفر شيرازي، شمس الدين، ابوالمفاخر عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 662 -632 ق)، دانشمند، محدث و متكلم. معروف به حكيم. وى در ادبيات، فقه، نجوم، پزشكى، رياضى و دانشهاى ديگر استادى داشت. از شاگردان قاضى سراج الدين ابوالعز مكرم بن ابى العلاء و معاصر امام فخر رازى بود. وى امام فخر را مى ستود و كتابهاى او را انتشار مى داد و با او مكاتبه داشت. از شيخ ابوالفتوح منتجب الدين محمود بن خلف عجلى و شيخ عبدالرحيم سروستانى و شيخ عبدالوهاب ابن سكينه بغدادى و شهاب الدين سهروردى، عارف معروف، روايت مى كرد. با شيخ سهروردى ديدار كرد و با او به سفر حج و از آنجا به بغداد رفت. وى بخشى از كتاب «عوارف المعارف» شيخ شهاب الدين را پيش او خواند. شمس الدين نويسنده اى پركار بود و از هيجده سالگى به نوشتن روى آورد. به خط خود بسيار حديث نوشت و اجازه ها داد. شمس الدين براى اينكه علم را همگانى سازد اين علوم را به شعر درآورد تا فراگرفتنش براى دانشجويان آسانتر باشد. وى در عبارت نيز كوشا بود. در شيراز درگذشت و در مقبره باغ نو شيراز در كنار پدر و برادر مدفون است. از آثار وى: كتاب «الاربعين» به نام «دارالسلام فى مدار الاسلام»؛ «المحصل فى

شرح المفصل»؛ «الهداية»؛ «التبيان»؛ «الفرائض»؛ «زبدة الادراك فى هيئة الافلاك»؛ «المدخل فى النجوم»؛ «تلخيص البيان فى تخليص الابدان»؛ «منهاج الاريب فى احتياج الى الطبيب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (216)، بزرگان نامى پارس (359 -357 ،294 /1)، تذكره ى هزار مزار (285 -284 ،20 -19)، شيرازنامه (180 -179)، معجم المؤلفين (4 -3 /8).

ابن منجّم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352 -277 /276 ق)، اديب، شاعر، منجم، متكلم و نسب شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نيز مدتى معاشر بود.، نديمى گروهى از خلفاء را كرد گويا به وزارت نيز رسيد. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخليل»، در عروض؛ كتاب «النيروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بين ابراهيم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحيط بنقض مالفظ به اللقيط»، در معارضه ى كتاب «الفرق والمعيار» ابوالفرج اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، ريحانه (267 /8 ،369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (1559 ،1468 ،1256)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (120 -112 /15)، معجم المؤلفين (256 /7)، وفيات الاعيان (376 -375 /3)، هدية العارفين (680 /1).

ابوالبركات كازروني، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالبركات تاج الدين محمد بن احمد بن ابراهيم مدنى شافعى كازرونى معروف به (حاج هراس) از دانشمندان قرن هشتم و نهم هجريست زيرا تولدش 757 و وفاتش 843 مى باشد. تأليفات عديده دارد كه از آنهاست.

1- بحرالساده فى الاخلاق والادب (فارسى) 2- تفسير القرآن 3- شرح التنبيه (تأليف ابواسحاق اسفراينى) 4- شرح فروع (ابن ابى الحديد) 5- شرح مختصر التنبيه (در سه جلد) 6- مختصر المعنى (للبارزى در فروع دين).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوحنيفه نعمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(150 -80 ق)، فقيه، محدث، مؤسس مذهب حنفيه و متكلم. مشهور به امام اصحاب راى و امام اعظم. نژاد ايرانى داشت. جدّ وى از موالى تيم بود كه از كابل به كوفه آورده شده بود. ابوحنيفه در كوفه متولد شد، و مدتى به تجارت خز مشغول بود. وى از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و حّماد بن ابى سليمان و عطاء بن ابى رباح بود. ابوحنيفه پس از مرگ حمّاد مرجع عمده ى مكتب فقهى كوفه گرديد. ابوحنيفه خود كتابى در فقه ننوشته است ولى آراء و بحثهايش از سوى شاگردان وى جمع آورى شده و به همين جهت بعضى از تأليفات شاگردان او بايد به عنوان منابع اصلى مذهب حنفى تلّقى شود. فقه ابوحنيفه داراى چنان مطالب تازه و صريحى است كه قسمت مهمّى از آن را شاگردانش محكوم و مردود شناخته اند. آراى فقهى او، در مقايسه با موارد اصولى آراى معاصرانش، مشروح تر و دورانديشانه تر است. فقه او به طور كلى از جهت استدلال عالى و غالباً قاطع است و كمتر جنبه ى عملى را در نظر مى آورد. او علاوه بر به كارگيرى رأى و قياس كمتر حاضر است كه مانند ارباب

مذاهب ديگر از سنّت در برابر احاديث آحاد دست بكشد. ابوحنيفه در كلام نيز دست داشته است. وى مدتى زندانى شد و سرانجام در زندان وفات كرد. مقبره ى وى در اعظميه ى بغداد است. او شاگردان زيادى داشت از جمله: زفر بن هذيل، داوود طائى، ابويوسف قاضى، ابومطيع بلخى، محمد بن حسين شيبانى، اسد بن عمرو بجلى، حسن بن زياد لؤلؤى و پسرش حمّاد بن ابى حنيفه و عبداللَّه بن مبارك و جارود نيشابورى و عبدالكريم جرجانى و ابونعيم و وكيع. از آثار او: كتاب «مسند»، در حديث كه جمع آورى شاگردان اوست؛ «المخارج»، در فقه كه روايت ابويوسف از اوست. برخى به غلط كتابهايى را به او نسبت داده اند از جمله: «فقه الاكبر»، كه عقايد اصيل ابوحنيفه را نشان مى دهد؛ «العالم والمتعلّم»؛ «فقه الاَبسَط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (5 -4 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (77 -76 /1)، تاريخ ادبى ايران (402/1)، تاريخ بغداد (454 -323 /13)، التاريخ الكبير (81/8)، تعليقات اسرار التوحيد (654)، تهذيب التهذيب (403 -401 /10)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 450 -449 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029 -1027 /8)، دائرةالمعارف الاسلاميه (322 -330 /1)، روضات الجنات (162 -153 /8)، سير النبلاء (403 -390 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (375 -373)، الكامل (30/5)، كشف الظنون (1680 ،1437 ،1287)، كشف المحجوب (112)، الكنى والالقاب (56 -53 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 80 و 150)، معجم المؤلفين (105 -104 /13)، وفيات الاعيان (415 -405 /5)، هدية العارفين (495/2).

ابويعقوب سجستاني، اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 386 ق)، متكلم و داعى اسماعيلى. ملقب به خيشفوج. وى از بزرگان متكلم اسماعيلى سده ى چهارم قمرى است. تحقيق كامل

آثار ابويعقوب امرى است ضرورى زيرا، ابويعقوب تنها مرجع عمده ى ما براى اطلاع از عقايد جناح فلسفى اسماعيليه در سده ى چهارم است. رويه ى فلسفى ابويعقوب به طور كلى براساس عقديد فلسفى نسفى قرار دارد. نسفى ظاهرا نخستين كسى بود كه فلسفه ى نور افلاطونى را در حدود سال 300 ق وارد عقايد اسماعيليه كرد. از كتابهاى متعددى كه از ابويعقوب به جا مانده ظاهرا، مهمترين آنها «كشف المحجوب» و «الافتخار» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات درايران (633 /1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (170 -169)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1131 -1130 /9)، دايرةالمعارف فارسى (1275 /1)، گنج و گنجينه (65).

احمدپناهي، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال احمد پناهي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

احمدخان بيگي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا احمد خان بيگي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 58 - 57 با ديپلم رياضي از دبيرستان دكتر هشترودي تهران فارغ التحصيل شدم. از سال 59 دروس حوزه را از مدرسه آقاي مجتهدي در تهران آغاز و پس از يكسال به قم آمدم و در مدرسه رضويه دروس حوزوي را ادامه دادم.

در سال 78 با پايان دوره مقدمات سطح و خارج در دوره تخصصي كلام حوزه پذيرفته شدم و در سال 81 فارغ التحصيل شدم و در حال حاضر در حال نوشتن پايان نامه در موضوع فطرت هستم. همچنين در سال 78 براي تدريس دروس معارف دانشگاههاي تهران كار خود را آغاز كردم. در طول اين چند سال در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، ايران و الزهراء تدريس داشته ام و از سال 81 به عنوان هيئت علمي (رتبه مربي) در دانشگاه ايران پذيرفته شدم.

در حال حاضر مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاه الزهراء را نيز دارا هستم.

احمدوند، معروف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف على احمدوند

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معروف علي احمدوند در سال 1342 در روستاي دهلق از توابع شهرستان ملاير به دنيا آمدم. دوران تحصيل ابتدائي را در زادگاه خود آموختم و براي تحصيل در دوره راهنمائي به دهستان آورزمان با فاصله 8 كيلومتر از روستاي خودمان رفتم. دوران دبيرستان را در شهرستان نهاوند به پايان رساندم.

در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم. و همزمان با تحصيل در حوزه در جبهه هاي جنگ نيز شركت مي

نمودم. از سال 1365 در كنار دروس حوزوي وارد مؤسسه در راه حق شدم و مدت 5 سال دوره عمومي آن مركز را آموزش ديدم.

در سال 1373 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم شركت نموده و پذيرفته شدم. تا سال 1376 تحصيلات آن مقطع را با نگارش پايان نامه به اتمام رساندم و از مهر همان سال در دانشگاه تربيت معلم آذربايجان به عنوان عضو هيات علمي گروه فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و از آبان ماه همان سال به مدت 4 سال رياست دانشكده الهيات آن دانشگاه را به عهده داشتم و در كنار آن به تدريس نيز اشتغال داشتم. در سال 1382 به عنوان دانشجوي دكترا در رشته كلام در دانشگاه قم پذيرفته شدم كه در حال حاضر پس از گذراندن دوره آموزشي به نگارش پايان نامه اشتغال دارم و در بعضي از مراكز دانشگاهي اشتغال به تدريس نيز دارم.

اخباري نيشابوري اكبرآبادي، جمال الدين، ابواحمد محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1178- مقتول 1232 ق)، متكلم، فقيه، محدث و شاعر. مشهور به محدث اخبارى و به خاطر پدر نيشابورى اش مشهور به محدث نيشابورى است. در اكبرآباد هند به دنيا آمد. در 1198 ق از هند به زبارت خانه خدا رفت و در بازگشت در نجف و كربلا و كاظمين براى تحصيل علوم دينى اقامت گزيد و در كلام و الهيات و فقه و ديگر علوم تبحر يافت. در عهد فتحعلى شاه براى مدتى به ايران آمد. وى به فارسى و عربى شعر مى سرود. ملا عبدالحسين و ملافتحعلى خان شيرازى، از نوادگان كريم خان زند، مولف «الفوائد الشيرازيه»، و ملا محمد باقر لارى دشتى، شارح رساله ى «البرهانيه»، و ملا عبدالصاحب دوانى،

مولف «الفوائد الذهبيه»، و سيد محمد جواد سياه پوش از شاگردان وى هستند در علوم عقلى و نقلى داراى هشتاد تأليف است. از جمله آثار وى: «تسلية القلوب الحزينة»، به سبك و سياق كشكول در 10 مجلد، «الكتاب المبين»، در اثبات امامت طاهرين؛ «آيينه ى عباسى» يا «امالى عباسى»؛ «دوائر العلوم» يا «تحفه الخاقان»؛ «التحفه»، در فقه، از طهارت تا ديات؛ «الدرّ الفريد و معراج التوحيد»؛ «البرهان فى التكليف و البيان» يا «البرهانيه»، در تقويت مسلك اخبارى؛ «قلع الاساس»، در نقض «اساس الاصول» سيد دلدار على هندى؛ «الدمدمة الكبرى»، در ردّ زنارقه صغرى، كه به گفته ى شاگردش ملافتحعلى در رّد اصوليين است؛ «قبسه العجول فى الاخبار و الاصول» كه ميرزاى قمى كتاب «عين العين» را در رّد آن نوشت و ميرزامحمد اخبارى در ردّ كتاب ميرزاى قمى كتاب «انسان العين فى ردّ كتاب عين العين» را نگاشت؛ «مصادر الانوار فى الاجتهاد و الاخبار»؛ «كوثر الاسرار فى شرح معضلات الاخبار»؛ «فصل الخطاب فى نقض مقاله ابن عبدالوهاب»؛ «كليات الرجال»؛ «ذخيرة الالباب»؛ رساله «الاعتذار»؛ «ديوان» بزرگ شعر فارسى و «ديوان» شعر به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 /9)، ايضاح المكنون (663 ،597 ،490 ،430 ،392 ،380 ،327 ،239 ،220 ،191 ،159 ،89 ،72 ،62 ،60 ،55 ،49 /2 ،559 541 ،481 ،447 ،412 ،411 ،403 ،400 ،315 287 ،255 ،242 ،137 ،132 ،124 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (244 -243 /4)، الذريعه (373/19 ،182 ،129 /18 ،180 /17 ،344 ،229 /16 ،104 /15 ،252 /14 ،14 /10 ،968 ،61 -60 /9 ،267 ،263 ،69 ،67 /8 ،53 /1) روضات الجنات (138 -121 /7)،

ريحانه (86 -85 /1)، فرهنگ سخنوران (47)، لغت نامه (ذيل/ محمد اخبارى)، مكارم الآثار (944 -925 /3).

اخويان، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اخويان

محل تولد : كوهدشت لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي اخويان در سال 1362 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1374 در رشته تخصصي كلام از موسسه امام صادق (ع) فارغ التحصيل شدم و حدود يك دوره اصول حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم و بيش از 8 سال در درس خارج آيت الله فاضل و آيت الله نوري همداني و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم.

كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور تهران اخذ كردم و كارشناسي ارشد تاريخ عمومي جهان را از دانشگاه واحد مركز تهران گرفتم. همچنين در دانشگاههاي مختلف از جمله هنر، آزاد اسلامي تهران، دانشگاه قم، باقرالعلوم (ع)، دانشگاه اراك، حوزه علميه شهيد صدوقي فاز 4 و 5 تدريس داشته و دارم.

اديب آل علي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اديب آل علي

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد اديب آل علي در سال 1345 در خانواده اي مذهبي در شهرستان شوشتر متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات ديپلم در سال 1364 راهي قم شد.

در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را گذراند و در سال 1369 درس خارج را با بهره گيري از محاضرات عملي آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني دامت بركاتهما آغاز نمود كه همچنان ادامه دارد.

نياز به پاسخگويي معقول و متداول به پرسش هاي نسل جوان و به ويژه دانشجويان او را به تحصيل در رشته هاي تخصصي كلام كشاند و طي 5 سال از مباحثات علمي آيت

الله سبحاني، حجت الاسلام والمسلمين رباني گلپايگاني و فياضي و هادوي و ديگر اساتيد استفاده نمود. رساله علمي سطح چهار وي تحت عنوان (زبان قرآن) با راهنمايي استاد حجةالاسلام والمسلمين دكتر محمد تقي فعالي و مشاوره حجةالاسلام و المسلمين محسن غرويان، در آستانه دفاع مي باشد.

علاقه وي به مطالعه در اديان و كتب آسماني باعث شد كه در اين زمينه مطالعات و پژوهش هايي داشته باشد كه حاصل آن، كتابي است با عنوان (پرسش ها و پاسخ هايي درباره مسيحيت)، انتشار يافته توسط شوراي مديريت حوزه علميه قم در سال 1385، و مقاله اي با عنوان (مقايسه دكترين منجي گرايي اسلام و مسيحيت)، منتشر شده در كتاب مقالات برگزيده دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت مي باشد. نامبرده مقالات ديگري در زمينه زبان شناسي قرآن و مسحيت صهيونيستي دارد كه هنوز منتشر نشده اند. وي دوره آموزش زبان انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم را كه گذرانده در حال تكميل آن است.

در حال حاضر به تدريس (آشنايي با متون مقدس) و (رهبران الهي در اديان توحيدي) در مركز تخصصي مهدويت و ارائه دروس معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد جنوب تهران و چند پروژه پژوهشي اشتغال دارد.

اردبيلي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1269 ق)، عالم، متكلم و اديب. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح، در سال 1294 ق به عتبات رفت و مدتى نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى، فاضل ايروانى و ديگران شاگردى كرد. سپس به اردبيل بازگشت. در جريان نهضت مشروطيت، وى نخست از طرفداران آن بود، ولى بعدا از در مخالفت درآمد. در 1338 ق كه لشكريان روسيه وارد انزلى شدند، عليه آنان

فرمان جهاد داد. آقا ميرزا على اكبر مشرب كلامى داشت، بدان پايه كه تحصيل آن را واجب مى شمرد. وى عالم و كامل و عارف به حكمت و كلام و حديث و فقه و اصول بود. وى در اردبيل وفات يافت. از آثار اوست: «اصول الدين مسلمين»؛ «البعث و النشور»، در اثبات معاد جسمانى؛ «جواب السؤال عن وقعة زيد و زينب»؛ «رسالة فى تقليد الميت»؛ «عمود النور»، در رد شيخيه و بابيه و صوفيه. وى چند كتاب نيز به زبان تركى نوشته كه به طبع رسيده است، از جمله: «اصول الدين عوامى»؛ «رساله ى عوام الناس»، در رد بابيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشروطه (402 -400 ،197)، الذريعه (129 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (132 /1)، طبقت اعلام الشيعه (قرن 1606 -1605 /14)، علماء معاصرين (395 -394)، مؤلفين كتب چاپى (540 /4)، مكارم الآثار (1933 /6).

اردوبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1274 ق)، فقيه، اصولى و متكلم. در تبريز متولد شد. در چهار سالگى همراه پدر به نجف رفت، و در آنجا شروع به تحصيل علم و كمال كرد. وى نزد ملامحمد ايروانى و ملاعلى نهاوندى و شيخ محمد حسين كاظمى درس خواند و از محضر فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى بهره مند شد. او از شيخ محمد طه نجف اجازه روايت و از فاضل شربيانى و شيخ زين العابدين و شيخ لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى شيرازى اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از رسيدن به مقامات عاليه به تبريز بازگشت و به تدريس و نشر احكام در آن ديار مشغول شد و از مراجع تقليد آن سامان گشت. مجددا به نجف رفت و در آن شهر زيست و به تدريس مشغول شد. تا اينكه

در راه سفر به خراسان در همدان درگذشت. و پس از چند سال جنازه اش به نجف منتقل شد. در «اعيان الشيعه» پنجاه و دو اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى: « القبسات فى اصول الدين»؛ «مناهج اليقين فى الرد على النصارى»؛ «الشهاب المبين فى اعجاز القرآن»؛ «اصول الدين»؛ «الدّرة البيضاء»؛ «النجم الثاقب فى نفائس المناقب»؛ رساله اى در «احتكار»؛ رساله اى در «اوزان و مقادير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (411 -410 /2)، الذريعه (187 /15 ،93 /8 -182 /2)، ريحانه (205 -204 /1)، الكنى و الالقاب (21 /2)، معجم المؤلفين (116 /8).

اردوبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1312 ق)، محدث، اديب و شاعر. در تبريز متولد شد. در حدود 14 سالگى به همراه پدر به نجف رفت و ادبيات را از افاضل آن شهر فراگرفت و پس از آن در حوزه ى درس استدلالى پدر خود حاضر شد. پس از فوت پدر، در حوزه ى درس ميرزا على آقا شيرازى، شريعت اصفهانى، حاج شيخ محمدحسين اصفهانى حاضر شد و بيش از همه از محضر نابغه ى عصر، آقا شيخ جواد بلاغى بهره برد. وى از مشايخ بسيارى كه شمار آنها به بيش از سى تن مى رسد روايت كرده است. اردوبارى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و مضمون بيشتر اشعار عربى وى در منقبت اهل بيت و مقاصد و امور دينى بود. از آثار وى: «الانوار الساطعة» فى نسمية حجةاللَّه القاطعة»؛ «سبك النضار فى شرح حال المختار»؛ «منظومه اى در وقايع روز عاشورا»؛ منظومه اى در استقبال «الفيه ى» ميرزا محمدتقى نير تبريزى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (438 /9)، الذريعه (428 /2)، ريحانه (205 /1)، الكنى

و الالقاب (21 -20 /2).

ارشاد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي ارشاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي ارشاد فرزند امين در سال 1344 در گرگان متولد شدم و در سال 1362 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه امام خميني (ره) گرگان شروع نمودم.

تا سال 1370 در گرگان به تحصيل پرداختم. اين دروس تا اواسط رسائل و مكاسب ادامه داشت و همزمان براي امتحان به قم و در امتحانات مركز مديريت شركت مي نمودم. در سال 1368 تمام امتحانات شرح لمعه را به پايان بردم و در مراحل بعدي امتحان مي دادم.

در هنگامي كه در گرگان بودم دروس ادبيات و منطق را مكرراً تدريس مي نمودم و در اداره آن مدرسه همكاري مي كردم. در مهرماه سال 70 به قم منتقل شدم و ادامه رسائل و مكاسب و همچنين شروع كفايه را تا سال 1372 ادامه دادم. در مهر سال 1372 دروس خارج فقه و اصول را نزد مراجع عظام شروع كردم كه عمدتاً از محضر حضرت آيت الله تبريزي، فاضل لنكراني و وحيد خراساني بود و هم اكنون از محضر فقه آيت الله وحيد استفاده مي كنم.

در مهر سال 1372 دروس تخصصي كلام را آغاز نمودم و در خرداد سال 1376 به پايان برده ام كه اكنون با اتمام نوشتن رساله آن در نوبت دفاع از آن هستم.

پس از اتمام دروس تخصصي در موسسه دايرة المعارف فقه اسلامي به مدت چهار سال در بخش موسوعه و بخش فرهنگ فقه همكاري داشتم و همزمان در چند واحد دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس دروس معارف اسلامي و همچنين دروس تخصصي فقهي مشغول مي باشم كه تاكنون ادامه

دارد. از ديگر فعاليت فرهنگي اينجانب همكاري با موسسه ميرداماد در شهرستان گرگان بوده كه در قسمت پاسخ به سوالات از سال 1382 آغاز شد و به صورت مكتوب چاپ شده است.

ارموي، سراج الدين، ابوالثنا محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(682 -594 ق)، فقيه، اصولى و متكلم شافعى. اصل وى از اروميه بود. در موصل تحصيل كرد و در دمشق ساكن شد و عهده دار قضا آنجا گرديد. سپس به آسياى صغير رفت و در قونيه مقيم شد و در همان جا درگذشت. معروفترين اثرش كتاب «مطالع الانوار» در منطق و كلام است، شرحهاى متعدد بر آن نوشته شده كه مشهورترين آنها كتاب «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار» قطب الدين رازى است كه به «شرح مطالع» معروف و از كتابهاى رايج تعليمى است. برخى ديگر از آثارش: «بيان الحق»؛ «المناهج»؛ «شرح الوجيز» غزالى، در فروع فقه شافعى؛ «تلخيص اربعين» يا «مختصر الاربعين»، «التحصيل» مختصر «المحصول» فخررازى در اصول فقه؛ «لطائف الحكمة»، در حكمت به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 -41 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (244 -243 /3)، تاريخ نظم و نثر (151 -150)، روضات الجنات (108 /8)، ريحانه (108 /1)، كشف الظنون (2002 ،1846 ،1715 ،1615 ،1567 ،902 ،848 ،261 ،95 ،92 ،61)، الكنى و الالقاب (22 /2)، معجم المؤلفين (155 /12)، نام آوران فرهنگ (5 -4)، هدية العارفين (406 /2).

اسفرايني طوسي، ابوالمظفر شاهفور، طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 471 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و متكلم شافعى. از بزرگان عصر خويش بود و در فنون مختلف دست داشت. وى داماد استاد ابومنصور بغدادى بود. او از ابن مَحمِش و اصحاب اصم نقل حديث كرده و زاهر شحّامى از شاگردان او بوده است. در «طبقات الشافعية» و به تبع آن «الاعلام» و «تاريخ نظم و نثر» و همچنين در جلد چهارم «معجم المؤلفين» از وى به عنوان فرزند طاهر ياد شده است. ابوالمظفر در طوس درگذشت. از آثار وى:

«التبصير فى الدين و تمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين»؛ «تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم»، تفسيرى از قرآن به زبان فارسى؛ «الاوسط» در ملل و نحل؛ كتابى در «اصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260 /3)، تاريخ نظم و نثر (117)، سير النبلاء (402 -401 /18)، كشف الظنون (1820 ،442 ،340 ،268)، لغت نامه (ذيل/ اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 471)، معجم المؤلفين (38 /5 ،310 /4)، هدية العارفين (430 /1).

اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. ملقب به ركن الدين و مشهور به استاد. او در اسفراين نشو و نما يافت و نزد ابوبكر اسماعيلى در خراسان و ابومحمد دعلج اسفراينى سجزى در عراق تحصيل كرد. وى از معاصران صاحب بن عباد، شيخ مفيد و سيد مرتضى بود. اكثر علماى عصر و شيوخ نيشابور كلام و اصول را نزد وى آموختند و جمله ى علماى عراق و خراسان به فضل و علم او اقرار كرده و او را مجتهد و پيرايه ملك خاور خوانده اند. صاحب بن عباد در حقش گويد كه او آتشى است سوزنده. قاضى ابوالطيب طبرى هنگامى كه در اسفراين بود اصول فقه را از وى آموخت. و ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى از وى حديث روايت كردند. زمانى كه اسفراين در نيشابور اقامت داشت مدرسه ى بنامى براى تدريس او بنا كردند. او در اصول اشعرى بود و با معتزليان از جمله قاضى عبدالجبار معتزلى مناظراتى داشت. به گفته ابوالقاسم قشيرى او كرامات اولياء را منكر بود. وى در روز عاشورا در نيشابور درگذشت و همان طور كه آرزو داشت مردم آن شهر بر جنازه ى او نماز گزاردند؛ سپس جنازه

او را به اسفراين انتقال دادند. از آثار وى: «الجامع»، در «اصول الدين و الرد على الملحدين»؛ «العقيدة»؛ شرح «الفروغ» ابن حداد؛ «معالم الاسلام»؛ «نورالعين فى مشهد الحسين»؛ «ادب الجدل»؛ «تعليقه»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (59 /1)، تاريخ نيشابور (156)، تعليقات اسرار التوحيد (642 /2)، روضات الجنات (176 -175 /1)، ريحانه (119 -118 /1)، سير النبلاء (356 -353 /17)، كشف الظنون (1725 ،1418 ،1257 ،1157 ،572 ،539 ،45)، الكنى و الالقاب (26 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق اسفراينى و اسفراينى)، معجم البلدان (211 /1)، معجم المؤلفين (83 /1)، نامه ى دانشوران (234 -232 /2)، الوافى بالوفيات (105 -104 /6)، وفيات الاعيان (28 /1)، هدية الاحباب (98)، هدية العارفين (8 /1).

اسفرايني، خواجه نصيرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ملك الشعرا خواجه نصير الدين اسفرايني معروف به احول ازشاعران و استاد معروف قرن 7ه.ق است وي شاعر دربارهاي مماليك دهلي، آل صاعد دراصفهان و اتابكان سلغري فارسي و مداح خواجه شمس الدين محمدجويني بوده است. و قصيده سرايي مداح و ماهر در وصف طبيعت بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : شعرسنتي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك الشعرا خواجه فريدالدين اسفرايني ازشاعران معروف قرن 7ه.ق است. وي را به سبب اقامت ممتد در اصفهان فريد اصفهاني و به علت زاده شدن دراسفراين، فريد اسفرايني گفته اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدالدين احول پس از كسب معلومات از خراسان درطب درگاه پادشاهان مداح بيرون رفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : فريدالدين احول از خراساني سفري به هندوستان رفت و به خدمت ناصر الدين قباجه از سلاطين غوري مملوك رسيد كه تاسال624ه.ش درناحيه سند فرمانروايي داشت . وي

عين الملك حسين بن ابوبكر انسوي وزيرناصرالدين را در قصيده اي مدح گفت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدالدين احول در كنار تحصيل علم به مطالعه دورانهاي شاعران پيش از خود مي پرداخت.

هم دوره اي ها و همكاران : تذكره نويسان فريدالدين احول را از اوان و مصاحبان امامي هروي دانسته اند.

وقايع ميانسالي : فريدالدين احول سالها در اصفهان زيسته و درآنجا به ملازمت آل صاعد (صاعديه) كه رياست حنيفيان اصفهان داشتند درآمد آنان را مدح گفت. بعضي محققان تصور كرده اند كه فريد از خراسان نخست به شيراز نزد اتابكان سلغري پس از چندگاني از آنجا به اصفهان رفت و در خدمت آل صاعد درآمد و تا زمان مرگ در آنجاماند

زمان و علت فوت : به نظر نمي رسد كه فريدالدين احول ديرگاهي پس از سال663ه.ق زيسته باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريدالدين احول از شاعران دربارهاي آل صاعد دراصفهان، اتابكان سلغري فارسي و همچنين ناصر الدين قباجه سلطان ملوك دهلي بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدالدين احول دركنار شاعري به مطالعه ديوانهاي شاعران بزرگ پيش ازخود و جواب گويي شعر آنان مي پرداخته است.

همفكران فرد : فريدالدين احول از معاصران امامي هروي وسعدي شيرازي بوده است.

آرا و گرايشهاي خاص : فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.

چگونگي عرضه آثار : فريدالدين احول قصايد و مدايح خود رابه كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين

الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است . ________________________________________

آثار :

1 ديوان فريد احول(اسفرايني)

ويژگي اثر : ديوان فريد احول موجود و شامل بيش از سه هزار بيت است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

اسفندياري، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي اسفندياري

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي مصطفي اسفندياري مشهور به فقيه در اول فروردين سال 1351هجري شمسي در خانواده اي متدين، كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در برگه به دنيا آمد. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، برگه از توابع شهرستان ساري با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده، مخصوصا پدرش و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني و براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد. پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چوت آيت الله مروي و و اعظي در سال 1375 به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون آيت الله علي فلسفي، آيت الله سيدعبدالهادي مرتضوي، آيت الله اشرفي كسب فيض كرد. از دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تاكنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در

سال 1380از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "بررسي مهم ترين اختلاف هاي سني و شيعه در مهدويت" دفاع كرد و هم اكنون در مقطع دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشغول تحصيل است.

ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي و آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه كتاب "حجت موجه" يكي از آثار گرانبهاي ايشان است.

اسكافي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 240 ق)، متكلم معتزلى، اديب و شاعر. اصلى وى از سمرقند بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. ابتدا پيشه خياطى داشت اما به تحصيل دانش روى آورد و علم كلام را از جعفر بن حرب فراگرفت و از پيشوايان بنام معتزليان بغداد شد. طايفه اسكافيه بدو منسوبند. وى مناظراتى با حسين بن على كرابيسى داشته است. معتصم عباسى او را بر همه مقدم مى داشت. در مآخذ مختلف او را صاحب تصانيف بسيار دانسته اند. از آثارش: كتاب «المقامات فى تفضيل على- عليه السلام»؛ كتاب «فضائل على- عليه السلام»؛ كتاب «ابطال قول من قال بتعذيب الاطفال»؛ كتاب. «البدل»؛ كتاب «الرد على المشبهة»؛ كتاب «اللطيف»؛ كتاب «النقض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (92 /7)، تاريخ بغداد (416 /5)، خاندان نوبختى (85 ،81)، ريحانه (122 /1)، الكنى والالقاب (27 /2)، لسان الميزان (227 /6)، لغت نامه (ذيل/ اسكافى)، مروج الذهب ترجمه (512 /2)، معجم المؤلفين (200 /10)، الوافى بالوفيات (337 -336 /3)، هدية الاحباب (98).

اسلامي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اسلامي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از پايان تحصيلات در مقطع راهنمايي تحصيل در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس مقدماتي را در مدرسه علميه امام صادق (ع) گذراندم. دروس سطح حوزه را نيز از سال 1366 آغاز كردم و در درس حضرات اساتيد علي محمدي خراسانى، آقارسول موسوي تهرانى، نكونام گلپايگاني و شيخ حسين توتونچي تهراني (ره) شركت جسته، اين دروس را در حدود سال تحصيلي 72 _ 71 به پايان بردم.

از سال 1370 به صورت موقت و آزمايشي

در برخي كلاس هاي درس خارج شركت مي كردم. تا اين كه رسماً از سال 1372 در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات سبحانى، وحيد خراساني و جوادي آملي شركت جستم. در ضمن دروس و مباحثات حوزوي به پيشنهاد برخي از دوستان هم بحث، در دوره عمومي دروس موسسه در راه حق شركت نمودم.

سال ورود من به موسسه در راه حق (كه بعداً با نام موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در ساختمان جديد فعاليت خود را ادامه داد) سال 1371 (سال تحصيلي 72 _ 71) بود. پس از گذراندن دروس عمومي طي چهار سال، در سال تحصيلي 76 _ 75 در آ زمون ورودي دوره كارشناسي ارشد در رشته تخصصي دين شناسي پذيرفته شدم. و پس از طي دوره تحصيلي در سال 1380 با دفاع از پايان نامه اي تحت عنوان "نقد و بررسي نظريه جان مارتين فيشر در باب مسئوليت اخلاقي" فارغ التحصيل شدم. البته ضمن تحصيل در دوره كارشناسي ارشد، فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي خود را با پذيرفتن پروژه هايي از مراكز تحقيقاتي مختلف و تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهى، از سال 1378 آغاز نمودم و تاكنون فعاليت ها ادامه دارد.

پس از فارغ التحصيلي ابتدا حدود 8 ماه با معاونت تدوين متون درسي معارف اسلامي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به عنوان كارشناس گروه اخلاق همكاري علمي پژوهشي داشتم. پس از آن از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي براي تأسيس و تشكيل يك گروه علمي پژوهشي كارآمد در حوزه اخلاق اسلامي دعوت شدم و كار اصلي پژوهش خود را در اين رشته ابتدا در قالب هسته اي علمي، پژوهشي آغاز نمودم و با

رسميت يافتن گروهي با نام گروه اخلاق و تربيت در اين پژوهشگاه به عنوان عضو هيئت علمي به فعاليت خود ادامه مي دهم.

اسماعيلي ايولي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسماعيلي ايولي

محل تولد : ساري

شهرت : اسماعيلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستاي ايول از توابع بخش چهاردانگه (كياس) شهرستان ساري مركز استان مازندران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و تحصيلات راهنمايي را در ساري و پس از دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم.

دو سال در حوزه علميه سعادتيه ساري و سپس در سال 1366 وارد حوزه قم شد. حدود هشت سال در مدرسه علميه امام باقر (ع) كه از مدارس تحت برنامه مركز مديريت بود مشغول تحصيل بودم. همراه با تحصيلات اين دوره به صورت متفرقه ديپلم علوم انساني را گرفتم و در دروس مكاسب، رسائل و كفايه از اساتيد محترم سروش محلاتي، حسيني بوشهري، حسيني خراساني، نكونام، وحيد خراساني فيض بردم. سه سال در درس خارج اصول استاد صادق لاريجاني و سه سال در خارج فقه استاد مكارم شيرازي و سه سال از خارج اصول استاد جعفر سبحاني بهره بردم.

همراه با تحصيلات سطوح عاليه حوزوي در رشته فلسفه (غرب) دانشگاه مفيد دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را از سال 1372 تا 1380 به اتمام رساندم. همراه با تحصيلات دانشگاهي در حوزه علميه در بخش علوم اسلامي عقلي (كلام _ فلسفه اسلامي _ عرفان) در درس اسفار استاد دهقاني و درس اسفار و اشارات استاد فياضي و نهاية الحكمه استاد معلمي شركت نمودم.

هم اكنون با جامعة الزهرا و گروه معارف دانشگاه سمنان همكاري تحقيقي و تدريس دارم.

همچنين به مدت پنج سال با دايرة المعارف علوم عقلي موسسه امام خميني (ره) از سال 79 تا 84 همكاري داشته ام. در ايام تبليغ و فصل تابستان به تبليغ و سخنراني مي پردازم.

اشرفي استرآبادي، نظام الدين، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 959 ق)، فقيه، متكلم و اديب. در استرآباد متولد شد ولى، اصل وى از جرجان بود. او از شاگردان محقق كركى بود و همواره پى گير تحصيل معقول و منقول. از استرآباد به هرات رفت و به خاطر مهارتش در علوم مختلف مورد توجه سلطان حسين بايقرا قرار گرفت و از سوى وى به تدريس در مدرسه ى گوهرشادبيگم اشتغال يافت. پس از تسلط شاه اسماعيل صفوى بر خراسان، امير غياث الدين محمد بن يوسف به قضاوت خراسان منصوب گشت و پس از استعفاى او عبدالحى استرآبادى به جاى او نشست و تا سال 930 ق در كمال احترام در هرات قضاوت كرد و به نشر علوم دينى و معارف اسلامى مشغول بود. سرانجام وى از ترس دشمنان به قصبه ى كوهبنان كرمان پناه برد و در آنجا به تأليف پاره اى از كتب خويش به درخواست عده اى از شاگردانش پرداخت. از جمله شاگردان وى ابن قمر شجاع الدين محمود كركى است. وى در كرمان درگذشت. از جمله آثار وى: شرح كبير «الفيه» شهيد اول و شرح متوسط «الفيه» كه در كرمان تأليف كرده است؛ ترجمه ى «الفيه ى شهيد»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه»؛ حاشيه بر حاشيه ى سيد شريف بر «شرح شمسيه»؛ «الخطب»؛ حاشيه بر «شرح الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ حاشيه بر «فرائض النصيريه»؛ رساله اى در علوم مختلف مانند منطق و كلام و فقه كه در 959 ق تأليف نموده است؛ «لسان الالهام»؛ «معراج الخيال»، منظومه ى فارسى؛ «المعضلات»، در مشكلات علوم

فقهى و حكمى كه در عهد شاه طهماسب صفوى به سال 959 ق تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (615 -614 /4)، الذريعه (139 ،89 /6 ،81 /4 ،189 /2)، روضات الجنات (189 -187 /4)، رياض العلماء (90 -87 /3)، ريحانه (202 -201 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120 -119 /10)، معجم المؤلفين (108 /5)، هديه العارفين (508 /1).

اصفهاني ، سيد ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد. در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت. آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از

فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود. اين پيكر تقوي و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت. مرحوم آيت الله اصفهاني را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود. مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و

خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند. مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد. مرحوم آيت الله اصفهاني سالها از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه

فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء. يادآوري: بعد از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد.

در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت.

آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود.

اين پيكر تقوي

و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت.

مرحوم آيت الله اصفهاني را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود. مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي

كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند.

مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد.

مرحوم آيت الله اصفهاني سالها از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء.

يادآوري: بعد از

مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني، ابوالمجد شيخ محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. مشهور به آقا رضا اصفهانى. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را از سيد ابراهيم قزوينى فراگرفت و سپس به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و شريعت اصفهانى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب اللَّه ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه ى درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد. در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول از نجف اشرف به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد» يا «اثبات حجيت ظن طريقى»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب «معالم الدين فى فقه آل طه و يس»؛ «سمط اللآل فى معرفة الوضع و الاستعمال» يا «جلية الحال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين»؛ «وقاية الاذهان»؛ «الايراد و الاصدار»؛ تعريب «السيرو السلوك» منسوب به آيةاللَّه بحرالعلوم؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (133 /25 ،277 /24 ،287 /12 ،363 /9 ،79 /7 ،127 /5 ،452 ،213 /4 ،488 /2)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوالمجد محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را فراگرفت و در پانزده سالگى به نجف رفت و به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و سيد ابراهيم قزوينى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب الله ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه درس

آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد و در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب معالم الدين فى فقه آل طه و يس؛ «سمط اللآل فى الوضع و الاستعمال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين و دحض شبهات المبطلين»؛«وقايه الاذهان»؛ «اداء المفروض فى شرح ارجوزه العروض»؛ «استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد» و «الامجديه» در اعمال ماه رمضان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (127 /5 ،452 /4)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، شمس الدين، ابوالثناء محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649 -674 ق)، مفسر، صوفى، متكلم، منطقى، عروضى و نحوى. در اصفهان متولد شد و فنون متداول را در زادگاه خود نزد پدر و جمال الدين ابى رجا و ديگران فراگرفت. مدتى در اصفهان و تبريز به تدريس پرداخت و از معاصران شيخ حسن چوپانى و قاضى مظفرالدين شاه قزوينى بود. پس از زيارت خانه خدا به دمشق رفت و در جامع اموى به تدريس پرداخت، سپس به قاهره رفت و در خانقاهى كه قوصون براى او بنا كرده بود به ارشاد و تربيت مريدان مشغول شد و در همان شهر بود تا درگذشت. و در قرافه دفن شد. از آثار: وى «تشييد القواعد فى شرح تجريد العقايد»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب در نحو؛ شرح «ساويه»، در عروض؛ «انوار الحقايق الربانيه فى تفسير الآيات القرآنيه»؛ شرح «منهاج» بيضاوى؛ «ناظر العين»؛ «شرح مختصر السؤل و الأمل فى علمى الاصول و الجدل»؛ «شرح الطوالع»، در منطق و

كتاب مختصرى در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (230 ،229 /3)، حبيب السير (232 /3)، الذريعه (140 /13)، روضات الجنات (117 /8)، ريحانه (249 -248 /3)، كشف الظنون (1991 ،1921 ،1879 ،1855 ،1717 ،1371 ،1148 ،1137 ،1116 ،443 ،442 ،346 ،235)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم المؤلفين (173 /12)، هديه العارفين (409 /2).

اطروش، ناصرالحق، ابومحمدحسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(304/302 -230/225 ق)، مفسر، متكلم، فقيه، محدث، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ناصر كبير. جد مادرى شريف رضى و شريف مرتضى است. شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام هادى (ع) آورده است. حاكم طبرستان بود و از اين رو كه بر اثر اصابت شمشيرى در نبردگاه كر شده بود به اطروش خوانده مى شد. وى در فقه و دين علامه بود و در شعر توانا. ابن ابى الحديد گويد كه او صاحب سيف و قلم و از بزرگان فقهاى اماميه و شيخ طالبيين و عالم و زاهد و اديب و شاعر ايشان بود. او اسلام را در ميان ساكنان ساحل درياى خزر نشر داد و در حدود دويست هزار ديلمى و گيلانى به دست وى ايمان آوردند، و او را در شهرهاى آنان مساجدى بنا كرد. به گفته ى طبرى و ابن اثير او حاكمى عادل و نيك سيرت بود و مردم همانند او را در عدل و برپايى حق و حسن روش نديدند. وى سرانجام در آمل طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زيارتگاه عموم است. تاليفات و آثار وى بيش از سيصد كتاب بوده است. از جمله آثارش: «اصول الدين»؛ «الامالى»؛ «الامامه الصغير»؛ «الامامه الكبير»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، در علم كلام؛

«تفسير الاطروش»، در دو مجلد كه در آن به 1000 بيت از 1000 قصيده احتجاج كرده؛ «الفقه الناصريه» كه شريف مرتضى علم الهدى آن را شرح و تصحيح كرد و «المسائل الناصريات» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (216/2)، اعيان الشيعه (184 -179 /5)، الذريعه (299/16 ،261/4 ،315 ،308 /2)، رجال الطوسى (412)، رجال النجاشى (171 -170 /1)، روضات الجنات (253 -251 /2)، ريحانه (98/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 92/4)، الكامل (148/6)، الكنى و الالقاب (232/3)، لغت نامه (ذيل/ اطروش)، مروج الذهب، ترجمه (690/2)، معجم المولفين (252/3).

اعرافي، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد ابراهيم اعرافي فرزند عباس يزدي شوركي يكي ديگر از عالمان ديني ديار دارالعباده يزد است كه در اواخر سده 13 و سده 14 مي زيسته. وي در سال 1290 شمسي در خانواده اي مذهبي متولد شد. جد وي حاج آقا محمد در واقعه مبارزه با خوانين شرور به شهادت رسيد.

ايشان بعد از مقدمات به حوزه هاي علميه يزد و مشهد مقدس و سپس به حوزه علميه قم مراجعه و با استفاده از دروس اساتيدي چون آيات عظام مرعشي نجفي، حايري يزدي، امام خميني و سيد صدرالدين صدر به مقامي رسيد كه اجازات متعددي از آيات عظام دريافت داشت كه در همان ايام از سوي وزارت فرهنگ وقت مدرك ليسانس به وي اعطا شد. از آن پس به تدريس سطوح روي آورد كه هم اكنون شاگردان وي از فضلاي حوزه به شمار مي روند.

وي از پيشگامان مبارزه با رژيم فاسد بود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طرف حضرت امام (ره) به امامت جمعه ميبد منصوب شد. آيت الله اعرافي فقيهي برجسته و پرهيزگار

و گشاده دست بود، شب زنده داري و تواضع نيز از ديگر خصوصيات آن مرحوم بود. احداث چندين مسجد، مدرسه، درمانگاه، آب انبار و تأسيس حوزه علميه شهرستان ميبد از همت ايشان مي باشد. اين عالم متقي سرانجام صبح روز شنبه بيست و هشتم شهريور ماه سال 1371 چشم از جهان فرو بست. روحش شاد. افتخارات:

كتاب چهل حديث و رساله هاي اخلاقي و تصويري از آثار اوست.

منابع زندگينامه :http://www.tebyan-yazd.ir

اكبري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود اكبري

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود اكبري در سال 1351 در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل علوم ديني پرداختم و پس از هفت سال تحصيل نزد اساتيد بزرگي چون آيت الله حسين تهراني، مدرس افغاني، آيت الله صلواتي، آيت الله مقتدايي و يك دوره خارج اصول آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و پانزده سال در دروس فقه آيت الله تبريزي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم و مدت سه سال دروس موسسه اديان و مذاهب حوزه را طي كردم.

بدايه و نهايه علامه طباطبايي را نزد استاد فياضي و منظومه سبزواري را نزد آيت الله يحيي انصاري به اتمام رساندم و از سال 59 برنامه هاي تبليغي در قالب كلاسداري و منبر و پاسخ به سوالات از مدارس و دبيرستان ها پرداختم و از سال 74 شروع به تاليف و نشر كتاب هاي متناسب با نسل جوان پرداختم و هم اكنون 40 اثر چاپ شده و 10 اثر آماده چاپ دارم. بدان اميد كه مورد توجه خداوند متعال واقع شود.

اكبريان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اكبريان

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362وارد حوزه علميه مشهد شده و در سال 1364به شهر قم آمدم سال 1368در دانشگاه تهران الهيات و معارف اسلامي فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1372در دانشگاه تربيت مدرس تهران فلسفه و حكمت اسلامي قبول شدم و در سال 1376از پايان نامه با عنوان تحليل آراءفلسفي عرفاني سيد حيدر آملي را دفاع

نمودم اين پايان نامه در سال 1380در كنگره سيد حيدر آملي منتشر گرديد با عنوان عرفان شيعي در انديشه حيدر آملي.

در سال 1374در آزمون كتبي و شفاهي پايه پذيرفته شدم قبل از آن در سال 1373 سطح را به پايان رساندم و چند سال در درس خارج حضرات آيات صالحي مازندراني فاضل لنكراني جوادي آملي شركت داشت در سال 1373با پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي همكاري را آغاز نمودم؛ طي اين مدت در تأليف معجم بحارالانوار گروه تصحيح حضور داشتم هم چنين مدتي با پژوهشكده كلام همكاري داشتم سپس در اصطلاح نامه علوم اسلامي كه در طي اين مدت در تأليف فرهنگ اصطلاحات فلسفي با عنوان مستندات اصطلاحات فلسفي شركت داشتم.سپس از سال 1382 تاكنون به عنوان مدير واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي اشتغال دارم كه تاكنون در تأليف گروهي دو كتاب مجموعه پاسخ هاي برگزيده ويژه رمضان و ويژه محرم جهت استفاده مبلغان ديني اعزامي از دفتر تبليغات حضور داشتم. از سا ل1376 تاكنون در دانشگاههاي مختلف تهران از جمله دانشگاه شهيد بهشتي و به مدت 8سال در دانشگاه تهران در گروه معارف اسلامي به تدريس اشتغال دارم.

الله بداشتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي الله بداشتي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي: 1356

اخذ فوق ديپلم رياضي: خرداد 1358

شروع به تدريس رياضي: مهرماه 1358

شروع به تحصيلات در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: نيمه دوم 1363

فراغت از تحصيل در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: خرداد 1368

شروع به تحصيل در رشته كارشناسي ارشد فلسفه: مهر ماه 1368

فراغت از تحصيل كارشناسي ارشد: 1371

شروع

به فعاليت علمي در دانشگاه قم: 1371 تاكنون

شروع به تحصيل دوره دكتري 1378.

فراغت از دوره دكتري 1382.

مدير گروه فلسفه: 1381 تاكنون

شروع به تحصيلات حوزوي آزاد: 1358

شروع به تحصيلات در حوزه همزمان با تحصيلات دانشگاهي: 1364 ( كه تاكنون گاه پيوسته و گاه گسسته ادامه دارد. )

الهي منش، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا الهي منش

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1358 ديپلم رياضي و فيزيك گرفتم و بلافاصه وارد حوزه علميه قم شدم. تمام تحصيلات سطح و بخشي از درس خارج من در مدرسه حقاني (و شهيدين) بوده است.

اساتيد اينجانب جناب آقاي شب زنده دار در منطق، جناب علي آقاي قمي و آقاي طباطبايي در اصول فقه و معالم و مرحوم آيت آلله مصلحي در رسائل و مكاسب و كفايه و بخشي از خارج. اعشاقي، رحماني، فياضي و آيت الله مصباح در فلسفه، مرحوم آيت الله تبريزي در فقه خارج و آقاي حاج سيدكاظم حائري در فقه و اصول خارج و جناب آيت الله خرازي و استادي و عندليب در تحقيقات فقهي و اصولي به مدت پنج سال.

در سال 1372 وارد موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته كلام جديد (دين شناسي) در كارشناسي ارشد مشغول شدم و در 1358 از پايان نامه حوزه با عنوان "نقد و ترجمه بخش اسماء و صفات كتاب فلسفه دين پويمن" دفاع نمودم.

در سال 1382 براي ادامه تحصيلات در دكتري كلام جديد (گرايش فلسفه دين) در تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. هم اكنون مشغول تدوين پايان نامه خود تحت عنوان "ساحات وجودي انسان و تأثيرات آنها بر يكديگر از نگاه

قرآن و عرفان شيعي" مي باشم. اساتيد راهنماي مشاور: جناب آقاي دكتر محسن جهانگيري و دكتر پازوكي. همچنين به وسيله دكتري و هيئت علمي مركز عالي اديان و مذاهب در رشته عرفان و تصوف (گرايش عرفان تطبيقي بين الاديان) مي باشم.

امام الحرمين جويني، ابوالمعالي عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -419 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى اشعرى. ملقب به ضياءالدين و مشهور به امام الحرمين. در جوين نيشابور متولد شد. پدرش ركن الاسلام ابومحمد جوينى و عمويش على بن يوسف هر دو از علما و فقهاى بزرگ عصر خود بودند. در كودكى در محضر پدرش يادگيرى فقه را آغاز كرد تا آنجا كه تمامى تأليفات او را بازبينى كرد و بر تحقيقات پدرش افزود. چون پدرش درگذشت بيست ساله بود كه بر كرسى تدريس وى نشست. او از استاد ابوالقاسم اسكافى اسفراينى در مدرسه ى بيهقى علم اصول آموخت و از ابونعيم اصفهانى كسب فيض نمود و اجازه دريافت كرد. بر اثر تعصبات و دشمنى هايى كه به تحريك عميدالملك كندرى بر ضد شيعه و اشاعره مى شد، به بغداد رفت و در آنجا با علماى بزرگ ملاقات كرد. وى سپس به حجاز رفت و نزديك چهار سال در مكه و مدينه مجاورت گزيد، و تمامى مسائل فقه را موافق هر كدام از مذاهب اربعه كه سؤال مى كردند فتوى مى داد و پاسخ مى نوشت، به همين جهت به امام الحرمين مشهور شد. در اوايل سلطنت آلب ارسلان سلجوقى به نيشابور بازگشت. خواجه نظام الملك مدرسه ى نظاميه را در آن شهر براى وى بنا نهاد و رياست عاليه و علميه را در اختيار وى قرار داد و تا سى سال، در كمال استقلال، تمامى امور مذهبى را بر عهده داشت. وى تا پايان

عمر در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. اكابر فضلاى آن ديار در درسش حاضر مى شدند و هر روزه متجاوز از سيصد فقيه در برابرش حاضر مى نشستند. مجموع شاگردان وى را چهارصد تن نوشته اند كه از آن ميان مى توان از ابوحامد غزالى، شمس الاسلام عمادالدين كياى هراسى، ابوالمظفر ابيوردى، ابوالقاسم حكمى، ابوالقاسم انصارى، ابوالمظفر خوافى، زاهر شحامى، احمد بن سهل مسجدى و ابوعبداللَّه فراوى نام برد. چون بيمار شد او را به ده زادگاهش بشتنقان كه از اعتدال هوا برخوردار بود منتقل كردند. وى همان جا درگذشت. جنازه اش را به نيشابور آوردند و در جوار مزار تلاجرد دفن كردند. به گفته ى ابن خلكان چند سال بعد پيكرش را به كربلا انتقال دادند. شاگردانش در مرگ او قلم و دوات را شكستند و يك سال در سوگش نشستند. باخرزى گويد: امام الحرمين در فقه همچون شافعى، در ادبيات همچون اصمعى و در وعظ همچون حسن بصرى بود. برخى از آثار وى: «ارشاد»، در اصول فقه؛ «تلخيص التقريب»؛ «الشامل»، در اصول دين؛ بر اساس مذهب اشاعره؛ «نهاية المطلب فى دراية المذهب»، در فقه شافعى، 12 مجلد؛ «غياث الامم»، در امامت؛ «غُنية المستر شدين»؛ در خلاف؛ «مغيث الخلق فى اختيار الاَحَق»، در اصول؛ «الورقات»، در اصول فقه؛ «العقيدة النظامية» يا «الرسالة النظاميه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (306 /4)، ايضاح المكنون (288 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (268 /2)، تاريخ گزيده (680)، تاريخ نظم و نثر (61)، روضات الجنات (160 -158 /5)، ريحانه (171 -170 /1)، سرآمدان فرهنگ (180 -179 /1)، سير النبلاء (477 -468 /18)، الكامل (129 /8)، كشف الظنون (2005 ،1990 ،1754 ،1641 ،1562 ،1561 ،1159 ،1024

،896 ،466 ،443 ،253 ،242 ،75 ،70 ،68)، الكنى والالقاب (55 -54 /2)، لغت نامه (ذيل/ امام الحرمين و ابوالمعالى)، مؤلفين كتب چاپى (15 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 419 و 478)، مدارس نظاميه (94 -93)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (175 -174)، معجم المؤلفين (185 -184 /6)، نفحات الانس (851 -850)، وفيات الاعيان (170 -167 /3)، هدية الاحباب (101 -100)، هدية العارفين (626 /1)، هفت اقليم (304 -303 /2).

امامي فر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي امامي فر

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

دوره ابتدايي را در روستا (روستاي ارگس عليا از توابع ملاير) گذراندم. پاييز سال 56 براي ادامه تحصيل به بروجرد رفتم روزها در حوزه علميه نوربخش كه الان به نام امام صادق (ع) تغيير نام داده مشغول تحصيل شدم و شب ها در مدرسه راهنمايي به ادامه تحصيل دولتي مشغول شدم. اواخر 56 انقلاب شروع شد و در سال 57 كه انقلاب ادامه داشت در سال 58 به منظور ادامه تحصيل به قم آمدم.

سال 62 در موسسه در راه حق در برنامه هاي آموزشي آيت الله مصباح شركت نمودم. و دوره هاي آموزش اين موسسه را به پايان بردم. بعد از تأسيس موسسه امام خميني (ره) به صورت مستقل از طرف معظم له مجدداً در دوره تخصصي تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد شركت نمودم و فارغ التحصيل شدم (در سال 74). اين برنامه ها در كنار درس هاي حوزه بود كه دروس اصلي به حساب مي آمدند. لمعتين را در محضر آيت الله اشتهاردي و مرحوم وجداني، مكاسب و رسائل را خدمت آيت الله پاياني و محفوظي و اعتمادي خواندم. كفايه را در محضر آيت

الله اعتمادي و مرحوم ستوده خواندم. در دروس خارج مرحوم آيات عظام مرحوم تبريزى، صالحي مازندرانى، مكارم شيرازي و سبحاني و آيت الله مؤمن، شركت نموده و انتقاد كرده ام. از سال 74 در دانشگاههاي شهيد بهشتي تهران، آزاد قم، اراك، بروجرد و ساوه مشغول به تدريس بوده ام و حدود 10 سال است كه عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد ساوه هستم.

امامي نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امامي نيا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364به حوزه علميه زنجان وارد شدم و با علاقه فراوان دروس حوزوي را تا پايان سطح در شهر زنجان گذرانده و در سال 1374به حوزه علميه قم تشرف يافته و تا سا ل 76 در دروس خارج اصول و فقه اساتيد محترم همچون حضرات آيات سبحاني، مكارم و وحيد خراساني شركت كردم.

در سال 76 در دوره تخصصي كلام اسلام در سطح 4 پذيرفته شده و به مدت 4 سال اين دوره را با معدل 61/19گذراندم.

از سال 80 به مدت 2 سال در مدارس علميه الهادي، حقاني، معصوميه، كلام اسلامي را تدريس كردم. از سال 81 تاكنون در دو سطح 2 و 3 فلسفه و كلام اسلامي را در مركز تخصصي كلام اسلامي تدريس مي كنم. در موسسه مذاهب اسلامي سطح 3 چند دوره فلسفه تدريس كرده ام. در مدرسه بقية الله (ويژه طلاب محترم پاكستاني) به مدت 3سال فلسفه اسلامي تدريس كرده ام. ازسال 85 تاكنون در مركز تخصصي تربيت مدرس كلام و فلسفه اسلامي تدريس مي كنم.

از سال 82 تاكنون در مركز پژوهشي دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي (موسسه امام خميني) در

كميته علمي كلام عضويت دارم و چند مقاله براي آن مركز تاليف كرده ام. از سال 82 در شوراي علمي دانشنامه كلام اسلامي (موسسه امام صادق) عضويت داشته و در ارزيابي مقالات، نظارت بر پرونده هاي علمي و تاليف مقاله فعاليت مي كنم. به سفارش داانشنامه جهان اسلام مقاله "ذميه" را تاليف كرده ام به طور خلاصه فعاليت اين جانب در دو بخش تدريس و پژوهش در فلسفه و كلام اسلامي تمركز دارد. از سال 85 نيز راهنمائي، مشاوره و داوري چند رساله علمي را عهده دار بوده ام.

امامي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود امامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام سال دوم دبيرستان به علت علاقه شديد به دروس حوزوي، دبيرستان را رها كردم و به مدرسه علميه ملا محمد جعفر (حاج آقا مجتهدي تهراني) وارد شدم. از سال 1360 تا 1365 تحصيل دروس مقدمات (تا پايان لمعتين) را در اين مدرسه سپري كردم. سپس مدت يكسال بطور آزاد در دروس مدرسه عالي شهيد مطهري شركت نمودم و آنگاه در سال 1367 به حوزه علميه قم آمدم و تا كنون در اين حوزه به تحصيل و تحقيق مشغول هستم.

شرايع و دروس جنبي مانند تفسير قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و اخلاق را به مدت 5 سال از محضر استاد بزرگوار آيت الله مجتهدي تهراني بهره گرفتم. لمعتين و اصول فقه را خدمت حاج سيد محمد ضياء آبادي خواندم. مدت يكسال كه در مدرسه شهيد مطهري بودم، الهيات شرح منظومه را نزد استاد سيد مصطفي محقق داماد و رسائل را نزد آيت الله سيد حسن مرعشي درس

گرفتم. ادامه درس رسائل را در قم در درس آيت الله سيد رسول تهراني شركت كردم. در تهران بداية الحكمه را در درس آيت الله سيد رضي شيرازي و نهاية الحكمه را در درس استاد سيد حسين حسيني حاضر شدم. در قم، درس مكاسب را در محضر آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي شركت كردم. جلد نخست كفايه را نيز خدمت آيت الله شيخ حسن قديري و جلد دوم را خدمت استاد شيخ صادق لاريجاني خواندم.

سال 1371 به مدت 4 سال در درس خارج فقه (مبحث بيع) آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و در كنار آن به دروس خارج اصول حضرات سيد احمد مددي و استاد گنجي حاضر مي شدم. مدت 2 سال خارج فقه (خمس) آيت الله شيخ جواد تبريزي را درس گرفتم و در نهايت مدت 6 سال از خارج فقه (خمس و نكاح) استاد معظم حضرت آيت الله شبيري زنجاني را بهره مند شدم. همچنين 4 سال در درس خارج اصول حضرت استاد وحيد خراساني حاضر شده ام. نهايتا مدت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرده ام و از سال گذشته از حضور در دروس خارج منصرف شده ام. و بيشتر وقت خود را به كارهاي پژوهشي سپري ميكنم.

در مدت اقامت در قم، مدت 7 سال در درس كلام يكي از اساتيد بزرگوار شركت كردم (به علت عدم رضايت استاد، از ذكر نام ايشان معذورم) مدت 2 سال در درس اشارات حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مدتي در درس اسفار حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

مدت 5 سال كه در مدرسه

مجتهدي در تهران بودم، دروس مختلف ادبيات و منطق را كراراً تدريس كردم و مدت 8 سال است كه هفته اي يك روز به تهران مي روم و به تدريس دروس معارف اسلامي و مباحث اعتقادي در دانشگاه هاي تهران (3 سال نخست در دانشگاه خواجه نصير و 5 سال بعدي در دانشگاه تهران) مشغول هستم و همچنان ادامه دارد.

از آغاز تحصيل در حوزه، علاقه وافري به تحقيق و پژوهش داشتم و نخستين كار پژوهشي ام را در سال دوم دبيرستان (16 سالگي) شروع كردم كه بحثي پيرامون عصمت بود و يكسال بعد از تحصيل در حوزه آن را با مطالعه متون عربي تكميل كردم و در نهايت با 120 منبع به پايان رساندم. در مدتي كه در تهران و قم بودم كارهاي پژوهشي مختلفي انجام دادم، در دوران اقامت در تهران و مدتي پس از ورود به قم به كارهاي تحقيقي پيرامون متون روايي و ترجمه آنها (ترجمه و تحقيق فضائل الخمسه و تحقيق نفس الرحمن في فضائل سلمان، (تاليف محدث نوري، اللوامع النورانيه تاليف محدث بحراني، الهدايه حسين بن حمدان) اشتغال داشتم.

مدت 7 سال است كه با موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي (زير نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي) در بخش فرهنگ فقه و مجله فقه اهل بيت (ع) همكاري پژوهشي دارم و مدت 6 سال است كه در كارهاي پژوهشي و تحقيقي مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه همكاري مي كنم و با موسسه هايى چون فرهنگ و انديشه اسلامي، همايش دو سالانه مهدويت همكاري پراكنده داشته ام.

امين، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1405 -1308 ق)، عالم و مجتهد. آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد

محمدعلى امين التجار اصفهانى، در اصفهان متولد شد. دايى اش آيت اللَّه شريعت اصفهانى بود. از كودكى به تحصيل پرداخت و پس از فراگيرى مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام را نزد آيت اللَّه آقاسيد على مجتهد نجف آبادى و آقاسيد ابوالقاسم دهكردى تكميل كرد و به مرتبه ى استنباط رسيد. پس از امتحانات كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقاميرزا ابراهيم اصطهباناتى شيرازى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه نجفى مرعشى؛ و اجازه ى روايت از آقاشيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى نائل آمد. تمام عمر را به تأليف و تدريس گذراند و مدرسه اى به نام مكتب فاطمه (س) تأسيس كرد كه در آن زنان و دختران ايرانى به تحصيل و كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آيت اللَّه ميرزاآقاى شيرازى در اجازه نامه اش به وى، او را با اين اشعار توصيف كرده است.

فلَوُ كُنّ النّساء بِمثلِ هذى

لَفضّلت النّساءِ عَلى الرّجال

فلا التَأنيث لاسم الشمس عار

و لا التّذكير فخر للهِلال

وى آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه»، «شرح چهل حديث»؛ «اخلاق و راه سعادت بشر»، كه ترجمه و اقتباسى است از «طهارة الاعراق فى تصحيل الاخلاق» ابن مسكويه؛ «روش خوشبختى و توصيه به خواهران»؛ «سير و سلوك»، در روش اولياءِاللَّه؛ «مخزن العرفان» و «كنز العرفان»، در علوم قرآن؛ «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»؛ «النفخات الرحمانية فى الواردات القلبية»، حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالى فى فضايل مولى الموالى».[1]

1308 ق- 1362 ش، حاجيه نصرت خانم از زنان دانشمند معاصر. پدرش حاج سيد محمدعلى بن حسن حسينى مشهور

به امين التجار اصفهانى و مادرش دختر حاج سيد مهدى جناب و دائى اش مرحوم شريعت اصفهانى بود. از اوان كودكى در اصفهان به تحصيل پرداخت و پس از آموزش مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، ساليانى دراز در فقه و اصول فرائد و فصول و كفاية و خارج صلات و طهارت، و در كلام دو جلد شوارق، و در فلسفه از ابتدا تا الهيات اسفار را در خدمت آقا مير سيد على نجف آبادى آموخت و هر چند كه در اين ضمن به عقد ازدواج پسر عم خويش حاج ميرزا آقا معين التجار درآمده بود و تعهد وظائف خانه دارى مى كرد، كمال سعى در تحصيل مبذول مى داشت.

بر اثر اين گونه استقامت و بذل سعى به مراقب علمى والائى رسيد و از پى امتحان كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقا ميرزا آقاى اصطهباناتى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و همچنين اجازه ى روايت از آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى نائل آمد. خانم امين عمر خود را يكسره به تاليف و تدريس گذراند. مدرسه اى به نام «مكتب فاطمه» تاسيس كرد كه زنان و دختران در آن به كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آثار بسيارى تأليف كرد كه از آن جمله اند، الاربعين الهاشمية (1328 ش) كه ترجمه و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران (1371 ق)؛ سير و سلوك در روش اولياء (1323 ش)؛ مخزن العرفان (1326 ش به بعد)؛ تفسير كامل قرآن در 15 جلد؛ معاد يا آخرين سير بشر (1326 ش)، النفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (1369 ق) حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛

مخزن اللئالى در فضل مولى الموالى. خانم امين آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد.[2]

مجتهد، فقيه، مدرس.

تولد: 1265، اصفهان.

درگذشت: 23 خرداد 1362، اصفهان.

حجت الاسلام سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوى ايران) فرزند سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در چهار سالگى براى آموزش قرآن و فراگيرى خواندن و نوشتن راهى مكتب شد.

بانو امين همچنان به تحصيل ادامه مى داد تا اينكه در پانزده سالگى با پسر عموى خود حاج ميرزا ملقب به معين التجار كه از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج نمود و به خانه دارى و تربيت فرزندان مشغول شد. اما اين امر مانع ادامه تحصيل و مطالعه و تحقيق وى در معارف اسلامى نشد و به تحصيل صرف، نحو، بلاغت، تفسير، علم حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداخت و با وجود مشكلاتى كه در فضارى حاكم بر آن ايام براى زنان در امر تحصيل وجود داشت، طلبگى و تحصيل خود را در سطوح عاليه نيز ادامه داد تا اينكه در چهل سالگى مرتبت و تسلط علمى ايشان مورد تأييد مراجع تقليد وقت قرار گرفت و به دريافت درجه ى اجتهاد و روايت نايل شد. بانو امين از چهل سالگى تا پايان عمر به تأليف كتب، تدريس، پاسخگويى به پرسش هاى دينى و ارشاد دختران و زنان پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از: اربعين الهاشميه (به زبان عربى، 1356 ق.)؛ جامع الشتات (زبان عربى) معاد يا آخرين سير بشر (تهران، 1326، تبريز چاپ دوم، 1334)؛ نفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (به زبان عربى، اصفهان، 1369)؛ اخلاق (ترجمه كتاب ابن مسكويه)؛ مخزن العرفان (تفسير قرآن در پانزده جلد)؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى (تهران، 1331، اين كتاب در

تبريز و اصفهان نيز به چاپ رسيده است)؛ مخزن اللئالى در مناقب مولى الموالى اميرالمؤمنين على (ع)؛ سير و سلوك؛ در روش اولياء و طريق سير سعداء (اصفهان 1323).

حجت الاسلام امين در سال 1344 با سرمايه خود مكتبى به نام «فاطمه سلام الله عليها» و نيز دبيرستانى دخترانه تأسيس كرد تا فضايى براى ادامه تحصيل بانوان فراهم آيد. ايشان همچنين در كانون تبليغات و تعليمات دينى بانوان اصفهان به تدريس معارف و تفسير قرآن مى پرداخت.

مزار بانو امين در اصفهان قرار دارد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (445)، الذريعه (248/24 ،229/20)، علماء معاصرين (325 -311)، گنجينه ى دانشمندان (116 -114 /3)، مؤلفين كتب چاپى (559 -557 /6).

[2] منبع: دايرةالمعارف تشيع، 527 /2.

انجوي حسيني شيرازي، ابوالولي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فقيه امامى و متكلم. معروف به صدر كبير. در تشيع غيرتمند و از علماى دولت شاه طهماسب صفوى بود. در اول متولى روضه مقدسه رضويه شد. پس از عزل، به مشاركت برادر خود، امير شاه ابومحمد، متولى اوقاف غازانى شد، و سپس در اواخر سلطنت شاه طهماسب متولى بقعه صفى الدين اردبيلى شد. در زمان سلطان محمد خدابنده منصب سپاه به او داده شد و در اوايل سلطنت شاه عباس اول به منصب صدارت ارتقاء يافت. شيخ بهائى درنامه اى كه به او نوشت از او تبجيل و تكريم كرد. وى از خواجه جمال الدين شيرازى و سيد صفى الدين استرآبادى حديث نقل كرد و به واسطه پدر خود از شيخ ابراهيم قطيفى روايت مى كند. سيد حسين كركى از شاگردان شيخ بهائى، و سيد نعمة اللَّه جزائرى و شيخ ابراهيم حرفوشى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:اعيان الشيعه (443 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (118 /1)، روضات الجنات (165 /8)، رياض العلماء (528 -527 /5)، ريحانه (293 /7)، عالم آراى عباسى (148 /1)، الكنى و الالقاب (174 -173 /1).

انصاريپور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى انصاري پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

خرداد سال 1360 ديپلم تجربي _ تهران _ خ جمهوري اسلامى، دبيرستان بامداد.

ورود به حوزه: مهرماه 1360، مدرسه حقاني و سپس مدرسه شهيدين.

اتمام دروس سطح: 1369 شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله سيدكاظم حائري تا سال 1375 و ضمن درس خارج ورود به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، بنياد باقرالعلوم (ع) در سال 1370 اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي در 1378 ورود به مركز تربيت مدرس، دوره دكتري فلسفه دين در سال 1379 در حال حاضر در حال تدوين پايان نامه دكتري و در عين حال مشغول به كار در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب هستم.

در ضمن دروس حوزوي با شركت در دوره هاي متعدد آشنايي با مكالمه و گرامر زبان انگليسي و نيز مكالمه عربي و متون جديد عربي را نيز گذراندم. دوره هاي زبان تخصصي مربوط به فلسفه دين و كلاس هاي ترجمه، توانايي مكالمه به زبان انگليسي و عربي و ترجمه از اين دو زبان را نيز كسب كردم.

اوجاقي، ناصرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصرالدين اوجاقي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم در مدرسه علميه معصوميه تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم و در سال 1374 وارد موسسه امام خميني (ره) شدم.

در كنار دروس حوزوي دوره عمومي اين موسسه را نيز گذراندم و نيز در سال 1380 مدرك كارشناسي ارشد پيوسته الهيات و معارف اسلامي را از اين موسسه اخذ كردم در همين

سال نيز موفق به اتمام پايه 10 حوزه شدم. در ادامه به خاطر علاقه اي كه به رشته دين شناسي داشتم با شركت در آزمون به تحصيل در اين رشته در مقطع كارشناسي ارشد در موسسه امام خميني (ره) اشتغال يافتم. در همين دوره حين تحصيل دوره كارورزي تحقيق را نيز گذراندم و موفق به اخذ مدرك اين دوره شدم و در بهار سال 1386 مدرك كارشناسي ارشد دين شناسي را نيز اخذ كردم.

اكنون نيز در قسمت پژوهشي موسسه مذكور اشتغال به امر پژوهش دارم و علاوه بر آن با بخش دايرة المعارف علوم عقلي نيز همكاري دارم.

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او:

«المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين (119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايزد پناه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ايزد پناه

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

در سال 1354 سوم راهنمايي را به پايان رساندم و در سال 1355 وارد حوزه قم شدم. تا سال 1364 دروس سطح را همراه با فلسفه و كلام و تفسير به پايان رسانده و وارد دوره اشارات بوعلي و درس خارج فقه اصول شدم. در سال 1364 كتاب اصول سياستها و احزاب را انتشار دادم و در سال 1367 وارد فوق ليسانس فلسفه و الهيات دانشگاه شدم. مدت 2 سال در دانشگاه تربيت معلم تبريز تدريس فلسفه و كلام و در سال 1372 وارد دانشگاه قم شدم. ابتدا عضو هيأت علمى- پژوهشي شدم و پس از آن به تدريس پرداختم.از سال 1372

مقالات علمي من از كنگرة علامة طباطبايي تبريز آغاز شد و مقاله دركيهان در دو شماره به چاپ رسيد. در سال 1373 مقاله ام در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد كه بررسي تحريف شناسي عاشورا در پرتو انسان شناسي بود. پس از آن مدت حدود 8 سال مقالات علمي ام در روزنامه هاي اطلاعات، كيهان و مجلات علمي به چاپ رسيد كه به حدود 90 مقاله مي رسد. در سال 1380 وارد دوره دكتري فلسفه تطبيقي شدم همزمان با آن در دانشگاه قم فلسفه علم، فلسفه اخلاق و كلام و عرفان تدريس مي كنيم و در ضمن در سال 1383 طي 60 برنامة علمي راديو معارف به بررسي مباني جنبش نرم افزاري پرداختم و پس از آن در معاونت پژوهشي دفتر تبليغات حدود 10 كارگاه علمي برگزار كرده ام.اين فعاليت هم اكنون به ياري حضرت حق ادامه دارد.هم اكنون دهها طرح و برنامه در دست تحقيق و تاليف دارم كه در شرايط مقتضي ان شاء الله ارائه خواهند شد. گرايش عمومي اينجانب فلسفة علم، هنر و ادبيات و علوم دين است. آنچه كه دغدغة اصل من در تحقيقات تأليفات است اصل جامع نگري به مسائل و تحقيق همه جانبه است. منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

ايزدپور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ايزد پور

محل تولد : قم

شهرت : ايزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 با رها نمودن تحصيلات متوسطه در سطح دوم دبيرستان و در رشته علوم تجربى، به حوزه علميه قم وارد شده و تا سال 1370 شمسي علوم مقدماتي و سطوح حوزوي را به پايان رسانده و از همان

سال به تحصيلات خارج فقه و اصول مبادرت ورزيدم، تحصيلات عالي فقه و اصول را براي مدت 16- 15 سال ادامه داده و اكنون نيز در حلقه اصول استاد معظم حضرت آيت الله وحيد مشاركت دارم. همزمان با تحصيلات فوق، سالها در حوزه علميه به تدريس كتابهايي همانند، الموجز، اصول الفقه، لمعه، رسائل و مكاسب و عقايد و در دانشگاه صنعتي اميركبير و تهران به تدريس مباني نظري اسلامي و اخلاق كاربردى اشتغال داشته ام.

ايزدجو، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي ايزدجو

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346 در آشتيان هستم سال 1358 وارد حوزه علميه آشتيان شدم پس از دروس مقدماتي (جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، منطق مظفر، مختصر، مختصر المعانى، شرح لمعه و اصول فقه) و شركت در دروس جنبي عقايد و تاريخ اسلام و نهج البلاغه كه توسط حضرات حجج الاسلام محمدرضا آشتياني و محمدجعفر امامي عصر روزهاي چهارشنبه برگزار مي شد در سال 1365 راهي حوزه علميه قم شدم. و در امتحانات كتبي شوراي مديريت (كه گويا اولين سال برگزاري آن بود) شركت كردم و با نمره عالي قبول شدم و در امتحانات شفاهي كه از سيوطى، مختصر و مغنى تا لمعتين و وصولين برگزار شد قبول شدم. و در مدرسه رسول اكرم(ص) واقع در خيابان شاه ابراهيم ساكن شدم. اوليه دورس لمعه و اصول را در قم در محضر استاد وجداني فخر و صالحي اطفالي به پايان بردم.كفايه را پاي درس استاد اعتمادي ششم و مكاسب را در حضور مرحوم پاياني تلمذ كردم و رسايل را از حضور استاد تهراني بهره بردم.در طي سال هاي

65 تا 69 پاي درس تفسير آيت الله جوادي كه آغاز دوره تفسير ايشان بود حاضر مي شدم. سال 65 سطح 4 و 5 و 6 را امتحان دادم سال 66 تا سال 1369 پايه هاي 7 و 8 و 9 قديم را گذراندم و فقط امتحان شفاهي پايه آخر مانده بود كه به علت سفر به شهرستان ايذه از طرف مركز مديريت حوزه علميه براي تدريس دروس حوزوي در سال 73 انجام شد.در سال 1370 به دعوت مسئول حوزه علميه شهرستان ايذه از شهرستانهاي استان خوزستان به اين شهرستان هجرت كردم كه با هماهنگي حوزه علميه قم (شوراي مديريت) بود و در شهرستان ايذه به تدريس مقدمات از سيوطى، مغنى اللبيب، حاشيه، مختصر المعاني و قسمت متاجر عصر پرداختم و پس از گذشت سه سال از تدريس در اين شهرستان در سال 1373 به علت قبولي در دانشگاه (مجتمع آموزش عالي قم) در رشته فلسفه در مقطع كارشناسي به قم بازگشتم. و طي چند سال در اين مقطع مدرك تحصيلي آن را به دست آوردم. در سال 73 پس از بازگشت از ايذه و در كنار تحصيل در دانشگاه پاي درس اصول آيت الله سبحاني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم (البته نه به طور كامل).و به علاوه در قسمت تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم در بخش معجم بحارالانوار مشغول به كار شدم كه حاصل آن همكاري ها در چند جلد چاپ شده و در سال 75 به عنوان كتاب سال برگزيده شد با پايان يافتن كار تدوين معجم بحارالانوار با ستاد منطقه 2 سازمان تبليغات شروع به همكاري كردم و به عنوان مسئول بخش نقد

و بررسي كتاب براي مناطق اهل سنت به مدت دو سال به انجام وظيفه پرداختم و هنگامي كه به بي فايده بودن اين كار پي بردم از اين نهاد جدا شم.و در سال 1376 با هدف تعليم و تربيت نسل جوان و جوياي حقيقت به استخدام آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران درآمدم كه هنوز هم همكاري با اين نهاد ادامه دارد. در سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و پس از پايان دروس تئوري و در حاليكه پايان نامه را رو به پايان داشتم به علت برخي مشكلات از ادامه تحصيل دست كشيدم و در سال 1382 تدريس در دانشگاه را آغاز كردم. و هم اينك نيز تدريس دروس معارف 1 و 2 اخلاق اسلامي و متون را هر ترم تدريس مي نمايم.تحصيلات حوزوي سال 76 براي ارائه به آموزش و پرورش مدرك سطح 2 را اخذ كردم و براي سطح 3 نيز در سال 1380 موضوع گرفته بودم ولي پيگيري نكردم.در سال 1369 در بخش گزينش قضات فيضيه مدركم را كامل كردم و در سال 70 دعوت به دوره شدم ولي نرفتم اما اكنون طي سال هاي اخير اين مدرك را دوباره ارائه داده و به احتمال زياد امسال (1386) جذب قوضه قضائيه شوم براي اشتغال به امير خطير قضا.

ايزدهي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد ايزدهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ساكن شهر بابل متولد سال 1349

آريا، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامعلي آريا در سال 1316 در شهر فسا به دنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته اديان و عرفان از دانشكده الهيات دانشگاه (؟) است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

گرايش : اديان و عرفان

والدين و انساب : خانواده پدري غلامعلي آريا از تيره فائديهاي چهرلنگ بختياري بودند كه در اثر اختلافي كه بعد از فتح اصفهان با كريم خان زند پيدا كرده بودند به روستاي خيرآباد در سه كيلومتري شهر فسا تبعيد شد. بنابراين نياي دكتر آريا در حدود دو قرن پيش در آنجا سكني گزيده اند.خانواده مادري دكتر آريا نيز از روستاي مجاور بنام كوشك قاضي بود.

خاطرات كودكي : دوران كودكي غلامعلي آريا با جنگ جهاني دوم و نابساماني هاي موجود مصادف بود ايشان از آن دوران چنين مي گويد:" دوران كودكي من مصادف با جنگ جهاني دوم بود از اين رو دولت مركزي قدرتي چنداني براي تامين امنيت و بهداشت نداشت. ناامني، دزدي و بيماري لااقل در ناحيه فسا و مناطق فارس وجود داشت. افزون بر اين قحطي و ملخ خوراكي نيز مزيد بر علت بود. بيشتر خانواده هاي روستاي ما مهاجرت كردند و تنها چند خانواده نسبتا متمكن باقي ماندند. اين تعداد خانواده ها را اندك هم از دزدان گوناگون در امام نبودند. من خودم شاهد بودم كه گروهي از دزدان از ده مجاور به خانه ما هجوم آوردند و شبانه از

گاو و گوسفند و هرچه كه بود به غارت بردند."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده غلامعلي آريا علاوه بر كشاورزي به دامداري سنتي و عصاري نيز مشغول بودند پدرش هم زمينهاي مالكان غير بومي را اجاره مي كرد و به كشاورزي مي پرداخت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي آريا كلاس سوم ابتدايي را تا سوم متوسطه را در شهر فسا گذراند. سپس در شيراز وارد دانشسراي مقدماتي گرديد. كارشناسي رشته حقوق را از دانشگاه تهران و كارشناسي ارشد و دكتري رشته اديان وعرفان را از دانشكده الهيات دانشگاه تهران اخذ كرد. او همچنين دبيري ادبيات را از دانشسراي عالي تهران دريافت كرده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامعلي آريا از خاطرات دوران تحصيل خود چنين به ياد دارد: "مهمترين خاطرات من مربوط به دوران تحصيل در فسا مي باشد كه مي بايست روزانه در هواي سرد و باراني و بدون امكانات از روستا تا شهر حدود نيم فرسنگ صبح زود برويم و غروب برگرديم.معمولا روزانه نان محلي را براي نهار مي برديم و گاهي هم شاگردان غير بومي آن را از ما مي دزديدند."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليت هاي حين تحصيل غلامعلي آريا به دو بخش تقسيم مي شود. اولي در دوره دبيرستان بود كه با تدريس خصوصي و يا كار در تابستانها سپري شد و ديگري تحصيل در دانشگاه بود كه در حين تحصيل در مدارس تهران و مراكز تربيت معلم تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : نخستين معلم غلامعلي آريا پيرزني بود كه در روستاي خير آباد به او خواندن قرآن و الفباي فارسي را آموخت. اساتيد غلامعلي آريا در دانشكده حقوق، مرحوم دكتر حميد عنايت

و در دانشكده الهيات در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري، دكتر فتح الله مجتبايي بود كه در زندگي علمي وي نقش بسزايي داشته اند.

همسر و فرزندان : غلامعلي آريا در سال 1340 با همسرش (بازنشسته آموزش و پرورش) ازدواج كرد كه ماحصل اين ازدواج 6 فرزند مي باشد كه دو فرزند آخرش در دانشگاه مشغول تحصيل هستند و دو فرزند بزرگتر داراي تحصيلات عاليه مي باشند و دو فرزند ديگرش در شركتهاي نيمه دولتي به كار مشغول هستند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري غلامعلي آريا به قرار زير است: مدير دبستانهاي روستاي بيضاي فارس، نماينده فرهنگ (آموزش و پرورش) دبستانها كام فيروز و ابرح و رامجرد فارس از سال 1337-1342،مدير گروه اديان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري، رئيس دانشكده تربيت معلم همان واحد، معاون آموزش واحد شهر ري از سال 1381 تاكنون، رئيس دانشكده معارف اسلامي (خواهران) دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال، مدير گروه كارشناسي ارشد اديان و عرفان دانشكده معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال.

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس غلامعلي آريا به ترتيب زير است: مدير و آموزگار نواحي اطراف شيراز از سال 1337، از سال 1343-1345 آموزگار دبستانهاي شيراز، از سال 1346 آموزگار دبستانهاي شهر تهران، از سال 1350 دبير دبيرستانهاي شهر تهران (تدريس رياضي)، از سال 1353 مربي مراكز تربيت معلم (تدريس ادبيات و معارف اسلامي)، پس از انقلاب فرهنگي تدريس در دانشگاههاي شهيد بهشتي، تربيت معلم، دانشگاه تهران و سرانجام از سال 1364 به بعد ضمن تدريس در دانشگاههاي مذكور در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري (با درجه استادي). او همچنين

مسئوليت دانشكده الهيات دانشگاه تهران شمال را هم بر عهده دارد و دروس اديان و تاريخ تصوف و متون عرفان را تدريس مي كند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : غلامعلي آريا در تاسيس دبستانهاي نوبنياد جعفر آباد بيضا و درودزن ابرج سهم بسزايي داشتند. ايشان در دوران اشتغال در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اديان و عرفان را به راه انداخت. دكتر آريا همچنين باني همين رشته (اديان و عرفان) در دانشگاه آزاد واحد اسلامي واحد تهران شمال مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي آريا در كنار تدريس با دايره المعارف بزرگ اسلامي در تاليف مقاله هاي عرفاني همكاري داشته است. او همچنين در فرهنگستان زبان و ادب فارسي در بخش شبه قاره بطوره پاره وقت به فعاليت مي پردازد.

جوائز و نشانها : غلامعلي آريا چندين مورد لوح تقدير به خاطر انتخاب او بعنوان استاد نمونه دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها به همراه سخنراني : بيش از 5 مورد - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي : بيش از 7 مورد --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آشنايي با تاريخ اديان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

2 برگزيده متون عرفان فارسي

ويژگي اثر : تهران- 1380

3 تاريخ فرق اسلامي و مذاهب كلامي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

4 جغرافياي تاريخي ،حافظ ابرو(تصحيح و تعليق بخش سرزمين فارسي )

ويژگي اثر : زير چاپ

5 سلك السلوك

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا، ضياء الدين

نخشبي ناشر: زوار - 1382

6 شيخ روزبهان فسايي

ويژگي اثر : انتشارات روزبهان1363

7 طريقه چشتيه هند و پاكستان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: زوار - 1383

8 طوطي نامه

ويژگي اثر : پديد آورنده گان : ضياء بخشي ،منوچهري و دكتر مجتبايي ،غلامعلي آريا-1372

9 فارسي (2) دوره تكميلي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا، بشير خزامي پور، علي النقي بافنده، رضا خوشنويسان، مصطفي سالاري (خطاط) ناشر: سازمان نهضت سوادآموزي - 16 مهر

10 كلياتي در مباني عرفان و تصوف، مطابق سرفصلهاي كارشناسي ادبيات و گرايش دبيري رشته الهيات

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

11 متون روضه العقول (مرزبان نامه كهن)

ويژگي اثر : تصحيح-با همكاري دكتر مجتبايي _خوارزمي زير چاپ

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»،

درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه مهمترين اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»، در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم

آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده و بعد از بيست سال اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و رتق و فتق امور دينى مردم و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آل طاهر، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم آل طاهر، پس از تكميل مقدمات و حفظ تمامى قرآن در خونسار نزد اساتيد محل به امر مرحوم والد خود به نجف اشرف مهاجرت نموده و چند سالى از محضر علماء و رجال علمى كسب علم و دانش نموده تا به مرتبه اجتهاد رسيده و پس از آن به خونسار مراجعت و به خدمات دينى از ارشاد مردم پرداخته و براى اصلاح دو طائفه بزرگ بختيار به منطقه بختيار مسافرت و ميان آنها التيام داده و صفا و دوستى كامل ايجاد و با اصرار مردم آن سامان و احساس وظيفه

دينى در دولت آباد توقف و خدمات ارزنده اى نموده و در آن محل دورافتاده و نبودن امكانات كمال مراقبت را در تربيت فرزندان خود مبذول داشته و آنها را به تحصيل وامى دارد.

و چون آن مرحوم علاقه و استعداد در فرزند ارشد خود حاج شيخ احمد مشاهده مى كند ايشان را براى ادامه تحصيل به اراك فرستاده و مدت چهار سال از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مصطفى محسنى اراكى كسب دانش نموده سپس با كسب اجازه از پدر به اصفهان رفته و مدت 14 سال از محضر اساتيد و آيات اصفهان مانند مرحوم آيت اللَّه آقانجفى اصفهانى و مرحوم آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش كه حوادث ناگوارى براى جامعه روحانيت انفاق افتاد روحانيون با مشكلات سختى مواجه شدنى براى اينكه بتواند در گوشه و كنار به خدمات روحانى خود انجام وظيفه نمايد.

مدت چند سال در يكى از قراء خمين در ملك شخصى خود رحل اقامت افكند. و با اخلاق ملكوتى خود موفق مى شود قتل و غارت و دزدى را در قسمتى از طوايف بختيارى برانداخته و خدمات ارزنده اش در تمام آن نواحى زبانزد خاص و عام قرار گيرد تا عده اى از تجار محترم خمين با معيت حضرت آيت اللَّه حاج شيخ محمد امامى اراكى به ايشان مراجعه و تقاضاى آمدن به شهر خمين را از آن مرحوم مى نمايند.

و ايشان پس از موافقت استخاره قبول و با تجليل و احترام زياد وارد خمين و در مسجد جامع به انجام وظائف دينى و روحانى مشغول و به حسن اخلاق و رفتار نيك موفق مى شود چهل نفر از مسيحيان و يهود آنجا را به دين

اسلام هدايت و وارد نمايند تا در سال 1374 قمرى از دنيا رفته و در مقبره شخصى دفن شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

آل عصفور، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1216 ق)، فقيه، محدث، متكلم و شاعر. از سوى مادر نوه ى شيخ حسين ماحوزى بود. نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. و از او و عموى ديگرش عبدعلى آل عصفور روايت مى كرد. او در شاخوره اقامت داشت و به تدريس و مرجعيت دينى و تحقيق و تأليف اشتغال يافت. از بزرگ ترين فقهاى اخبارى زمان خود بود، اين كه برخى او را مجدد دين در آغاز سده ى سيزدهم قمرى دانسته اند گوياى موقعيت علمى و فقهى و نقش وى در ترويج ديانت است. بر بيشتر دانشهاى متداول روزگار خود احاطه ى كافى داشت طالبان علوم دينى از همه جا به ويژه از قطيف و احساء به حوزه ى درس او مى آمدند. از اين رو شاگردان بسيارى در اين حوزه پرورش يافتند و خود از عالمان بنام دين شدند. شيخ احمد احسائى از او روايت مى كند. او در پارسايى شهره بود و بويژه در عرض اخلاص به امام حسين (ع) و شهيدان كربلا كوشش بسيار داشت و اشعار بسيارى در رثاى آن حضرت مى سرود و داراى «ديوان» است. وى را شهيد نيز ناميده اند چون توسط يكى از خوارج كشته شد. كتابهاى بسيارى در موضوعات مختلف روايى، كلامى و فقهى نوشته است. تأليفات او را بيش از پنجحاه كتاب دانسته اند كه جز معدودى در دست نيست. از جمله: «اجازة»؛ «الاشراف»؛ «انوار اللوامع»؛ «باهرة العقول»؛ «مصابيح اللوامع»؛ «الحدق الناظرة» يا «عيون الحقائق الناظرة»، در تتميم «الحدائق الناظرة»؛ «منظومة فى ظن و اخواتها»؛ «منظومة فى الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (358)، الذريعه (127 ،122 /23 ،91 /21 ،379 ،360 /15 ،292 /6 ،404 /4 ،15 /3 ،439 /2 ،102 /2 ،188 /1)، ريحانه (417 -470 /8 ،59 /1)، شهيدان راه فضيلت (461 -456)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 429 -427 /13)، فوائد الرضويه (149 -148)، مؤلفين كتب چاپى (864 /2)، مكارم الآثار (573 -569 /2).

آل عصفور، خلف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1208 ق)، فقيه، محدث، متكلم، نويسنده و از عالمان اخبارى. در بحرين متولد شد. پس از فراگيرى علوم به قطيف مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. پس از چندى به بوشهر رفت. وى نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. به پيروى از انديشه هاى اخباريان، تنها سنت (حديث) را قابل استناد مى دانست و معتقد بود كه قرآن به دليل اين كه فقط معصومان (ع) مى توانند آن را دريابند، نمى تواند مورد استناد باشد. وى در بوشهر درگذشت. اثر وى شرحى مفصل بر «بحارالانوار» است. او حاشيه هايى بر جلد چهارم «بحارالانوار» دارد. از او «مجموعه ى رسائل» نيز باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (330 /6)، شهيدان راه فضيلت (465)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 501 -500 /13).

آل عصفور، يوسف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1107 ق)، فقيه، متكلم، محدث، محقق، نويسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهيم از شخصيتهاى معروف روحانى و علمى اين خاندان بود. وى در شاخوره ى بحرين زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرين، و مهاجرت پدرش احمد به قطيف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پيوست. در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزى و شيح احمد بن عبداللَّه بلادى و شيخ احمد بن على به آموختن علوم دينى مشغول شد. فوت پدر و سنگينى معيشت خانواده مانع ادامه ى تحصيل وى شد. پس به بحرين و سپس به مكه رفت و يكبار ديگر نزد شيح حسين ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرين، كرمان و شيراز رفت. و چون شيراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت.

در فسا براى تأمين نيازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدريس و تحقيق مشغول گشت و تأليف مشهورترين اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونينى كه در فسا رخ داد و ميرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارايى و كتابهاى خود وى نيز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزيد و در اين شهر به آرامش و امنيت و رفاه دست يافت و كتاب «حدائق» و چندين كتاب ديگر را تمام كرد. وى تا پايان عمر در آنجا زندگى كرد و حيات خود را صرف تدريس و تعليم و تحقيق و تأليف كتاباى فقهى، روايى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و از مشايخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصيتش استاد وحيد بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدين»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحديد فى تقييد ابن ابى الحديد»؛ «الدررالنجفية من الملتقطات اليوسفية»؛ «انيس المسافر و جليس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرتى العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (286 /9) ايضاح المكنون (20 /2 ،103 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (229 /4)، الذريعه (380 -379 /18 ،211 -210 /12 ،140 /8 ،290 -289 /6 ،466 -465 ،239 /2)، روضات الجنات (190 -186 /8)، ريحانه، (472 /8) ،(361 -360 /3) ،(234 /1)، شهيدان راه فضيلت (466)،

طرائق الحقائق (186 -180 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1407 -1406 /2)، فوائد الرضويه (716 -713)، گنجينه ى دانشمندان (324 /6)، مؤلفين كتب چاپى (879 -876 /6)، مصفى المقال (505)، معجم المؤلفين (269 -268 /13)، هدية الاحباب (172)، هدية العارفين (569 /2).

آملي اصفهاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و شاعر. نزد پدرش، خليفه سلطان، كه از علما و دانشمندان بنام عهد خويش بود تلمذ كرد. وى تعليقات و حواشى بسيارى بر كتابهاى فقهى و كلامى و اصولى نوشت كه بهترين آنها حاشيه اى بر «شرح لمعه»، تا كتاب طهارت، است. او همچنين حواشى متفرقه اى بر كتاب «المدارك» نوشته كه از آنها گستره ى فكر و انديشه و دقت نظر و حسن سليقه او پديدار است. وى با اينكه در سه سالگى بينايى خود را از دست داده بود با پشتكار و جديت به دنبال دانش رفت و بر بسيارى از صاحبان ديده تفوق يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (136 -135 /2)، رياض العلماء (53 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 2 -1 /11)، معجم المؤلفين (24 /1).

آيت نجف آبادي، مير سيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم مجاهد آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي در سال 1247ش (1287ق) در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. ايشان بعد از سن بيست سالگي در اثر حادثه اي، به علم و دانش علاقه مند شد و وارد حوزه علميه اصفهان گرديد. وي در اصفهان از محضر استاداني همچون: سيد محمد فشاركي، سيد ابوالحسن جلوه و سيد مهدي نحوي استفاده برد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد. آيت اللَّه نجف آبادي در نجف از محضر استادان بزرگي همچون: سيد اسماعيل صدر، ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج آقا رضا همداني، آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض كرد و در مدت كوتاهي با طي مراحل رشد، در فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق به مقام تبحّر و استادي رسيد. وي از آن پس عازم اصفهان

گرديد و حلقه درس خود را تشكيل داد. آيت اللَّه نجف آبادي يكي از مشهورترين استادان حوزه اصفهان در دوره سركوب اين پايگاه ديني توسط رضاخان بوده است. ايشان به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اهميت خاصي مي داد و با حاكمان مستبد محلي و خوانين زورگو مبارزه مي كرد. همچنين در مقطعي كه ايران توسط بيگانگان اشغال شد، آيت اللَّه نجف آبادي با خودكامگي روس ها مجاهده و مبارزه زيادي كرد؛ در نتيجه خانه اش توسط اوباشِ تحريك شده و مزدوران و مأمورانشان غارت شد و خودش نيز در كنسولگري شوروي در اصفهان زنداني گرديد. در آن ايام كه در اثر حضور متفقين در ايران، قحطي و گراني بيداد مي كرد، ايشان و عالم ديگر اصفهان، ميرسيد حسن چهارسوقي، ابتكاري به خرج داده و مشتركاً طي اعلاميه اي از مردم مسلمان و بازاريان متمكن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمن هاي خيريه تشكيل داده و از بينوايان، بيكاران و گرسنگان، حمايتِ برنامه ريزي شده كنند. اين برنامه در بين مردم بسيار مؤثر واقع شد؛ به گونه اي كه اغلب انجمن هاي خيريه فعلي اصفهان نيز از بقاياي همان انجمن ها هستند. در كنار فعاليت هاي سياسي و اجتماعي، حلقه درس آيت اللَّه نجف آبادي، محفل فضلا و فرهيختگان بود و شاگردان نامداري در آن پرورش يافتند كه حضرات آيات ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، شيخ احمد فياض، حيدرعلي صلواتي، سيد روح اللَّه خاتمي، سيد علي علامه فاني و سيد مرتضي پسنديده از آن جمله اند. ايشان مسائل فقه و اصول را به خوبي تجزيه و تحليل مي كرد و در كلام نيز تبحّر وافي داشت. آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي سرانجام در 30 بهمن 1321 ش برابر سيزدهم صفر

1362 ق در 74 سالگي در اصفهان وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در قبرستان تخت فولاد مدفون گشت. اين عالم مجاهد و فقيه سترگ، جدّ مادري شهيد دكتر حسن آيت، نماينده مجلس شوراي اسلامي در دوره اول و عضو حزب جمهوري اسلامي است كه در چهاردهم مرداد 1360 ش توسط منافقين كوردل به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

آيتي قائني، ضياءالدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1397 -1310 ق)، فقيه، متكلم، اديب و شاعر، متخلص به آيتى. در روستاى مهموئى از توابع قاين متولد شد. مقدمات علوم را در بيرجند آموخت. سپس به مشهد رفت و به تحصيل در حوزه علميه آنجا پرداخت علوم ادبى را نزد شيخ عبدالجواد نيشابورى و مقدارى فقه و اصول را از پدر خود آموخت. در سال 1331 ق به مكه رفت و در اين سفر از قفقاز، سوريه، تركيه و عراق ديدن كرد. در بازگشت به اصفهان رفت و مدت دو سال در حوزه ى اين شهر درسهاى فقه و اصول را آموخت و از محضر اساتيدى چون سيد على نجف آبادى و شيخ محمد الهى گنابادى استفاده كرد، سپس به نجف رفت و مدت پنج سال نزد آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياء عراقى دروس خارج فقه و اصول را آموخت. در سال 1343 ق به بيرجند بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. علاوه بر بهره كافى در زمينه دانشهاى مختلف طبع شاعرانه اى هم داشت و حدود بيست هزار بيت شعر سروده است. آثار وى: شرح «كفاية الاصول» علامه خراسانى؛ «درّالفريد فيماروى عن السبط الشهيد»، در خطب و مواعظ و اشعار سيدالشهداء (ع)؛ «مقامات معنوى»؛ «مقامات الابرار»؛ «بهارستان»، شرح

حال رجال قاينات و قهستان؛ «تتميم بهارستان»؛ «ديوان درّ غلطان»؛ «فوائد العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (377 -367 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (488 -486 /2)، الذريعه (13 /22)، صد سال شعر خراسان (55 -54)، گنجينه ى دانشمندان (268 -266 /3)، مؤلفين كتب چاپى (688 -687 /2).

بابكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابكي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1353 پس از اتمام مقطع سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و به فراگيري علوم حوزوي روي آوردم؛ از آن تاريخ تاكنون در حوزه به درس و بحث و مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال دارم. جز ايام تبليغي و مانند آن از اشتغالات علمي سرباز نزدم، تحصيلات مقدماتي و سطح را تا سال 1365 ادامه دادم و از سال 1366 به درس هاي خارج فقه و اصول راه يافتم و از محضر بزرگاني چون حضرات آيات نجفي مرعشي، تبريزي، فاضل لنكراني، وحيد خراساني، مكارم شيرازي، كوكبي ، انصاري شيرازي ، مصباح يزدي، جوادي آملي و حسن زاده آملي استفاده بردم و هم اكنون به تدريس سطوح عالي حوزه و تحقيق در عرصه هاي مختلف فقهي اشتغال دارم

باغ نوي شيرازي، شمس الدين حبيب الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 /994 ق)، فقيه، متكلم، شاعر و اديب. معروف به ميرزاجان. چون در محله باغ نو شيراز مى زيست به باغ نوى معروف بود. او شاگرد جمال الدين محمود از دانشمندان زمان خود و از معاصران علامه جلال الدين دوانى بود. شمس الدين در علوم زمان بخصوص در حكمت و منطق دست داشته است و يكى از آخرين حكماى بزرگ ايران است كه پيرو طريقه ى اشعريان و از شافعيان متعصب بود و در كلام و اصول نيز دست داشت. وى چند سالى قبل از وفات به هندوستان رفت و همان جا درگذشت. از تأليفات او: «انموذج الفنون»؛ «تعليقات بر شرح «مختصر العضدى»؛ «حاشيه بر شرح جديد قديم؛ «تجريد الكلام»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى بر حاشيه ى شرح مطالع»؛ «حاشيه بر اثبات الواجب دوانى»؛ «حاشيه بر

محاكمات قطب الدين شيرازى بر شرح اشارات»؛ «حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى» و «حاشيه بر مطول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172/2)، بزرگان شيراز (336)، تاريخ ادبيات در ايران (305/5)، تاريخ نظم و نثر (389)، الذريعه (10/6)، روضات الجنات (12/3)، ريحانه (63/6)، صبح گلشن (482)، فارسنامه ى ناصرى (960 -959 /2)، فرهنگ سخنوران (900)، كشف الظنون (1853 ،1716 ،842 ،685 ،476 ،475 ،185 ،95)، الكنى و الالقاب (221/3)، لغت نامه (ذيل/ حبيب)، معجم المؤلفين (188/3)، هدية الاحباب (252)، هدية العارفين (263 -262 /1).

بافقي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجاهد رباني و آيت سبحاني حاج شيخ محمدتقي بافقي يكي از آيات بزرگ وعلماي معروف قرن اخير در شهرستان قم بود. در سال 1292 در بافق يزد متولد شد و در خانداني از محبين به اسلام و اهل بيت نشو و نما نمود. بافقي در آغاز از شاگردان ميرزا سيد علي مدرس (لب جندقي) در شهرستان يزد بود.

بافقي جواني پرشور، فعال و مجاهد بود، و با مخالفين اسلام و روحانيت در ستيز! نوشته اند به دنبال يك سلسله فعاليتهاي اسلامي عليه ستمگران در يزد تحت تعقيب عمال دولتي قرار گرفت. ناگزير پاي پياده يزد را به سوي نجف اشرف ترك نمود. مقدم او را علماي نجف مخصوصا علامه يزدي گرامي داشتند و از مجاهدت و فعاليتهاي اسلامي او خرسند گشتند. بافقي سالها در نجف از محضر آخوند خراساني و علامه يزدي و سيد احمد كربلائي به تكميل خارج اصول فقهي و دروس اعتقادي مشغول بود تا در فنون علمي به درجه اجتهاد ارتقاء يافت و در مراجعت به ايران ساكن قم گرديد.

مرحوم بافقي دانشمندي فعال و پرشور و مجاهدي نستوه بود.

موقعي كه آيت الله حائري در اراك بود، براي هجرت او به قم و تأسيس حوزه فعاليتهاي چشم گيري مي نمود و سرانجام هم با همكاري امثال اين مجاهد رباني حوزه علميه قم به خوبي پي ريزي شد. هدف اين علما و مجاهدين تأسيس پايگاهي عظيم در راه گسترش حقايق مذهبي و علوم اسلامي، و هم سدي عظيم در مقابل افكار و اعمال استعمارگران و نوكر جديد آنها رضا خان قلدر بود. مرحوم بافقي در امر به معروف و نهي از منكرات به خوبي كمر همت بست و با شجاعت و شهامت در مقابل اعمال ضد اسلامي و خفت بار ننگين پهلوي قدعلم نمود. در قم امثال ايشان و در مشهد آيت الله قمي رحمة الله عليه عليه مظالم، بي عفتيها و بي ناموسي هاي دربار مردم را هشدار دادند. در شب نوروز 1306 شمسي كه خاندان ننگين سلطنت بدون حجاب در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها اجتماع نمودند. امثال آيت الله بافقي با شجاعت و حرارت ضمن سخنراني و با پخش اعلاميه هاي متعدد بدون ترس واهمه وظيفه اسلامي خويش را به خوبي ايفاء نمودند.

سرانجام اين ايت مجاهد به دستور عمال رضاخاني به تهران (و شهر ري) تبعيد شد!! دوري معظم له از حوزه قم و علماي هم فكر براي او عذابي اليم و رنجي قلبي بود. هر چند در شهر ري نيز از وظايف و تعهد دين خويش دست بر نداشت. اما متأسفانه به علت ديكته كردن دستورات اجانب ناراحتيهاي گوناگون به وسيله رضا خان وايادي او به حوزه ها و اعلام شيعيان يكي پس از ديگري روي آور مي شد.

نوشته اند با حادثه مسجد گوهر شاد مرحوم بافقي قلبش از كار افتاد و در بيمارستان فيروز آبادي بعد از يك عمل جراحي متأسفانه جان سپرد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

باقري، مهري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مهري باقري درسال 1334، در تهران متولد شد. وي پس از اخذديپلم وارد دانشگاه تهران شد و تحصيلاتش را در زمينه ادبيات فارسي ادامه داد . در سال 1350ه.ش كارشناسي ارشد زبانهاي باستاني و زبان شناسي را از دانشگاه تهران دريافت كرد او در 1353عضويت هيات علمي دانشگاه تبريز در آمد.در سال 1355دكتري اديان و عرفان را از دانشگاه تهران اخذ نمود .نامبرده از آن پس در دانشگاه تبريز به امر تدريس اشتغال دارد. وي در سال 1380در نخستين همايش چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي گرايش : فرهنگ و زبانهاي باستاني اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهري باقري درسال 1324 هجري شمسي در تهران چشم به جهان گشود. و اين زماني بود كه دانشگاه تهران رو به گسترش نهاده بود و تحت تاثير افكار ناسيوناليسي ، علومي چون تاريخ، باستان شناسي و زبان شناسي ( زبانهاي باستاني ) مورد توجه قرار گرفت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهري باقري ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان خواجه نظام الملك به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1343از دبيرستان شاهدخت اخذ كرد .پس از اخذ ديپلم وارد دانشگاه تهران شدو در سال 1347ه.ش كارشناسي زبان وادبيات فارسي گرفت. در سال 1350 كارشناسي ارشد دررشته زبانهاي باستاني و درسال1355 دكتراي اديان وعرفان را از دانشگاه تهران دريافت كرد. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد:روايات داراب هرمز ديار

ب- دكتري: آفرينش و رستاخيز در اديان ايراني پيش از اسلام و دريافت مشابهت هاي آن با اديان مسيحي خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع مهم روزگار تحصيل دكتر مهري باقري در مقطع دكتري، تدريس و استخدام در دانشگاه تبريز بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهري باقري علاوه بر تحصيل در مقطع دكتري در دانشگاه تهران، به تدريس در دانشگاه تبريز مي پرداخت. او همچنين دراين زمان از شركت در مجامع علمي داخلي و بين المللي غافل نمي شد.همسر و فرزندان : مهري باقري متاهل و داراي دوفرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه تبريز - مدير گروههاي آموزشي ايرانشناسي بنياد ايرانشناسي - مدير گروه فرهنگ و زبانهاي باستاني دانشگاه تبريز - عضو يت در هيئت مميزه دانشگاه پيام نور دانشگاه پيام نور تهران - رياست كتابخانه دانشكده هاي ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - علوم انساني و اجتماعي دانشگاه تبريز - استاد اعزامي وزارت علوم تحقيقات و فناوري براي تدريس ايرانشناسي و زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه بارسلون اسپانيا - عضو يت در هيئت مديره انجمن زبان و ادبيات فارسي - عضويت در هيئت تحريريه مجله ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز - عضويت در هيئت تحريريه مجله ادبيات و علوم انساني دانشگاه اروميه - عضويت در هيئت تحريريه مجله گوهر گويا (انتشارات انجمن ترويج زبان و ادبيا فارسي ) - عضويت در شوراي عالي كتابخانه هاي آذربايجان شرقي - عضو پيوسته انجمن فولكور در آكادمي علوم و ادبيات فنلاند - عضويت در هيئت مشاوران انجمن جهاني فولكور ،دانشگاه هلسينكي -فنلاند - عضويت هيئت تحريريه

مجله فولكور دانشگاه ميسور هندوستان - عضويت در هيئت مشاوران بين المللي مجله فولكور دانشگاه منچستر انگلستان - معاون انجمن جهاني تحقيقات در زمينه فرهنگ عامه و روايات سنتي و رئيس بخش آسيا و اقيانوسيه در مجمع ياد شده.فعاليتهاي آموزشي : مهري باقري از سال 1353 به عضويت هيات علمي در دانشگاه تبريز در آمد.او در دانشكده ادبيات و نيز در دانشكده زبانهاي خارجي اين دانشگاه به تدريس دروس ادبي، تاريخ اديان و عرفان اسلامي پرداخته است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهري باقري دوره كارشناسي ارشد رشته فرهنگ و زبانهاي باستاني را در دانشگاه تبريز ار تاسيس كرده اند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تدوين كتبي درزمينه فرهنگ و زبانهاي ايران پيش از اسلام از امور مورد علاقه مهري باقري مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : مهري باقري درزمينه زبان شناسي به اصوات زبان فارسي وتحولات آن توجه خاص نشان داده و در زمينه فرهنگ علاوه بر تحقيقاتي در زمينه فرهنگ عامه، به عرفان اسلامي نيز نگاه خود را معطوف داشته است.جوائز و نشانها : - استاد نمونه كشوري در سال 1385- نهاد رياست جمهوري - وزارت علوم و تحقيقات و فناوري - نخبه برگزيده سال 1386- نهاد رياست جمهوري - ستاد بزرگداشت -مركز امور زنان و خانواده - پژوهشگر نمونه دانشگاه تبريز - استاد منتخب در رشته زبان شناسي و ادبيات - نخستين همايش چهرهاي ماندگار مهرماه 1380چگونگي عرضه آثار : مهري باقري داراي 8 تاليف ، 23 مقاله چاپ شده در نشريات معتبر داخلي ،10 مقاله انگليسي چاپ شده در نشريات خارجي ،

يك مقاله اسپانيولي چاپ شده در نشريه دانشگاه كمپولتنسه مادريد مي باشد. ايشان همچنين داراي 2 طرح تحقيقاتي انجام يافته است.وي 17 مقاله در سمينارهاي داخلي و 29 مقاله در سمينارهاي خارجي ارائه كرده است.آثار : ايران: تاريخ، فرهنگ، هنر ويژگي اثر : پديدآورنده: علي بهراميان، حسن رضايي باغ بيدي، عبدالحسين زرين كوب، زهره زرشناس، مهري باقري، سيدحسين نصر، قمر آريان، اصغر دادبه، روزبه زرين كوب، يونس كرامتي، علي بلوكباشي، احمد پاكتچي، محمدحسن گنجي، محمدحسن سمسار، فاطمه لاجوردي، محمدكاظم موسوي بجنوردي (زيرنظر)ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات - 04 مرداد، 13852 تاريخ زبان فارسي ويژگي اثر : كتاب تاريخ زبان فارسي شامل تاريخ تحولات زبان فارسي از ادوار پيش از اسلام تا فارسي امروزي است.3 تاريخ زبان فارسي، رشته ادبيات ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن انوري، مهري باقري ناشر: دانشگاه پيام نور - 13824 دين هاي ايران باستان ويژگي اثر : تهران- نشريه قطره 13855 دين هاي ايران پيش از اسلام ويژگي اثر : دكتر مهري باقري در كتاب دين هاي ايران پيش از اسلام به بررسي انواع دين هاي رايج، در جهان ايراني ( آريايي) پيش از اسلام مي پردازد.6 طرح شناسي تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : كتاب طرح شناسي تاريخي زبان فارسي يا تحولات تاريخي اصوات زبان فارسي، به سير تحول و دگر گوني دستگاه اصوات زبان فارسي در طول تاريخ مي پردازد.7 كارنامه اردشير بابكان ويژگي اثر : ترجمه از پهلوي -تهران نشر قطره 13788 مقدمات زبانشناسي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري ناشر: قطره - 01 خرداد، 13869 مقدمات زبانشناسي، رشته زبان و ادبيات فارسي ويژگي

اثر : پديدآورنده: مهري باقري ناشر: دانشگاه پيام نور - 138310 واج شناسي تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : تاليف- تهران نشر قطره 1380

منابع زندگينامه :بنياد ايرانشناسي

بحراني، ماجد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1097 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. پس از فراگيرى مقدمات علوم و ادبيات عربى و فارسى، مدارج عالى تر را نزد پدر خود كه جامع علوم و شيخ الاسلام شيراز بود فراگرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. بحرانى پس از كناره گيرى پدرش، مدتى قاضى و شيخ الاسلام شيراز بود. سپس به اصفهان رفت و در آنجا نيز به كار قضاوت پرداخت. وى از معاصران شيخ حر عاملى بود و با او مكاتبه داشت. شيخ حر در رثاى وى قطعه اى سروده است. از آثار او: شرحى بر «نهج البلاغه» كه ناتمام مانده؛ «التحفه السليمانيه»، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، به فارسى، كه به اسم شاه سليمان صفوى تأليف و در 1301 ق چاپ شده؛ «فصوص سليمانيه»، شرح فارسى، «دعاى بيت المعمور»، كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 -235 /16 ،145 -144 /14 ،442 -441 /3)، ريحانه (232 -231 /1).

بحري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بحري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي بحري(طيبّي) فرزند محرم علي بحري(طيبّي)، به تشويق والد معظم بعد از پايان دبستان در قم وارد حوزه علميه قم شدم. كتاب هاي صرف و نحو و منطق را نزد اساتيدي مانند مرحوم سالك و آقاي تهرانى، كتاب معالم را نزد استاد مرحوم فاضل هرندي و قوانين الاصول را نزد استاد آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني و كتاب منطق كبري و بخشي از شرح تجريد را نزد والد، باب حادي عشر را نزد استاد آيت الله صلواتى ، شرح لعمه را خدمت آيت الله فاضل هرندى، رسائل و

مكاسب محرمه را خدمت آيت الله سبحانى، بيع مكاسب نيز خدمت آيت الله مشكينى، جلد اول كفايه را نزد استاد سبحاني و جلد دوّم را نزد آيت الله سلطانى ، با جديّت به پايان رساندم در سن بيست سالگي در امتحان خارج حوزه شركت كردم. بعد از موفقيت در امتحان كتبي امتحان شفاهي را خدمت آيت الله لطف الله صافي و آيت الله محسن دوز دوزاني با موّفقيت به پايان رساندم. سال هزار و سيصد و پنجاه همان سالي كه امتحان درس خارج را دادم ازدواج كردم. بحمد الله با شهريه ماخوذه و مبالغي كه در ايام تبليغ، ايامي كه حوزه تعطيل بود از طرف حضرت اباعبد الله حواله مى شد براحتي از نظر معيشتي زندگي مي كردم. يكي از توفيقات الهي كه بنده از آن بر خوردار بوده ام اين بوده كه از وقتي سيوطي مي خواندم شروع به تدريس كرده ام و اولين تدريس از دروس صرف و نحو آغاز شد و اولين درس خارج را كه شركت كردم درس آيت الله العظمي وحيد خراساني بود كه قريب بيست و سه صبح و عصر در فقه و اصول معظم له شركت كردم بعد از انقلاب اسلامي تدريس در دانشگاه را نيز پذيرفتم و تا كنون تدريس در حوزه (جامعة الزهراء) و در دانشگاه ادامه دارد.

(يكي از شاگردان اينجانب اخيراً اعتراف مي كرد چند سال نزد اينجانب درس خواند بنده فكر مي كردم چند ماه بيشتر درس نخوانده و در انتخابات خبرگان رهبري رأي آورد و به جمع خبرگان رهبري پيوست.)

بختياري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بختياري

محل تولد : تاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

: 1341/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1356 وارد حوزه علميه همدان شدم، و مقدمات تحصيلي را شروع نمودم و بعد از يك سال همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات صرف و نحو و معالم و مغني را در مدرسه المهدي آيت الله گلپايگاني فراگرفتم، اصول فقه مرحوم مظفر را نزد آيت الله اشتهاردي و صالحي افغاني تلمذ كردم. در سال 1362 ازدواج نموده و در نيروگاه قم مستأجر شدم، همزمان با فراگيري تحصيلات حوزوي مشغول تبليغ در ايام تبليغي و رفتن به جبهه شدم.

سطح را نزد اساتيد بزرگوار حوزه فراگرفتم و در سال 1371 تا 1374 دوره دوم تخصصي كلام را در موسسه امام صادق(ع) گذراندم و در سال 1381 تا 1384 در رشته ي كارشناسي ارشد دوره مدرسي الهيات و معارف اسلامي را در موضوع پايان نامه فلسفه دعا و نقش تربيتي آن گذراندم و اكنون پس از سال ها مشغول تدوين پايان نامه در سطح چهار حوزوي در موضوع _ محو و اثبات بر محور عبوديت و انسان مي باشم و درس خارج را از سال 1369 _ 1370 در نزد اساتيد بزرگوار آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله سبحاني گذرانده ام و آنچه فعاليت اين جانب محسوب مي شود، اشتغال به تدوين پايان نامه فوق و تبليغ در ايام تبليغي هستم.

براتي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي براتي

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارده حوزه شدم حدود 12 سال در دروس خارج حوزه شركت نمودم. نزديك به 15 سال در مراكز و مؤسسات پژوهشي و فرهنگي به فعاليتهاي پژوهشي مشغول بوده

ام از جمله آنها پژوهشكده باقرالعلوم(ع) . تاكنون حدود سي مقاله تاليف كرده ام و بيش از يكصد كتاب، مقاله و پايان نامه را نقد، بررسي و ارزيابي كرده ام. در حوزه اطلاع رساني به ويژه كتابشناسي سالها تجربه علمي و عملي دارم كه محصول آن در توليد نرم افزار كتابشناسي هادي با كمك ديگر دوستان و همكاران فني امروز در دسترس بسياري از مراكز پژوهش و پژوهشگران و حوزه و دانشگاه است. اين نرم افزار انديشه اي جديد در حوزه فهرست نويسي و مأخذ شناسي در حوزه علوم اسلامي و علوم انساني را عرضه مي كند.

مشاوره و راهنمايي غير رسمي به طلب، داشنجويان و محققان و نويسندگان در تدوين به ويژه رساله و مقاله از فعاليتهاي مهم اينجانب بوده است و هم اكنون بسياري از پايان نامه ها حوزه هاي علميه خواهران توسط اينجانب مأخذ شناسي مي شود.بارها شيوه كتابداري و كتابشناسي مرسوم را به نقد كشيده ام و آن را بويژه در حوزه علوم اسلامي ناكافي مي دانم.در مباحث علوم اسلامي و سياسي به تدريس در آموزش و پرورش (معلمين)، دبيرستنها و دانشگاه نيز چندين سال هست مشغول بوده ام.

بردعي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 850 ق)، متكلم. وى پدر شمس الدين بردعى، «شارح هداية الحكمة»، و از متكلمان مشهور سده نهم است كه حاشيه اى «بر شرح ايساغوجى» و حاشيه اى بر «شرح عقايد نسفى تفتازانى» نوشته است. در «كشف الظنون» از احمد بردعى نام برده شده كه احتمال مى رود با صاحب عنوان يكى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1147)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (173/1)، حبيب السير (385/4).

برزگر فاضلي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر برزگر فاضلي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب اصغر برزگر فاضلي در سال 1361پس از اخذ ديپلم (فرهنگ و ادب )وارد حوزه علميه امام صادق عليه السلام شهرستان نور شدم و پس از گذراندن پايه اول ودوم در سال 1364وارد حوزه علميه قم شدم كه تا سال 1369موفق به اتمام پايه 9و سطح سه حوزه شدم كه در اين دوران علاوه بر گذراندن دروس اصلي و جانبي پايه هاي حوزه دروس فلسفه بدايه ونهايه و برخي دروس تفسير قرآن و دروس هيئت حضرت آيت الله حسن زاده آملي را نيز گذراندم .

از سال 1370دروس خارج فقه واصول حوزه را شروع نمودم كه در اين مدت علاوه بر ادامه دروس فلسفه اسفار، شرح اشارات ، بخشهايي از شفا ، تمهيدالقواعد ، از سال 1374در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه قم تربيت مدرس دارالشفاء شركت نمودم كه در سال 1377موفق به اخذ پايان نامه آن شدم و در طي سالهاي 82تا 84در دانشگاههاي كرج و اراك دروس معارف اسلامي را تدريس نمودم .

برغاني علوي قزويني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، فقيه و حكيم. در قزوين به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات، فقه و اصول را نزد پدرش ملاعلى برغانى و عمويش، شهيد ثالث و عموى ديگرش ملا محمد صالح برغانى آموخت. حكمت و فلسفه را نيز در محضر ملا آقا حكمى و آخوند ملا يوسف حكمى و آخوند ملاصفر على لاهيجى تلمذ كرد. سپس به عتبات عراق رفت و در درس سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» حاضر شد و از

حوزه ى درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى استفاده كرد. در كربلا عهده دار مقام زعامت امور شرعى و فتوا و تدريس بود. سپس به قزوين بازگشت و از مدرسان مدرسه صالحيه شد و پس از وفات پدرش از مراجع تقليد گشت. او داماد عمويش، ملا صالح برغانى، و شوهر قرةالعين بود. فرزندش، شيخ رضا، شيخ الاسلام قزوين و متولى اوقاف برغانى ها بود. از جمله آثارش: «نفحات الالهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ شرح «القواعد» علامه ى حلى؛ از اول «طهارت» تا «كتاب المتاجر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (247/24 ،19/14 ،77/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 713 -712 /13)، مستدركات اعيان (303/2)، مكارم الآثار (1709/5)، مينودر (749/2).

برغاني قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، فقيه، مجتهد، متكلم، حكيم، واعظ و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را از پدرش و عمويش شهيد ثالث فراگرفت. آن گاه به اصفهان رفت و حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس آخوند ملاعلى نورى آموخت و پس از وفات ملاعلى نورى به حوزه درس ملاآقا حكمى قزوينى پيوست و از شاگردان درجه اول او به حساب مى آمد. برغانى سپس به عراق رفت و در محضر درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» تلمذ كرد و به درجه اجتهاد نايل شد. وى با استادش سيد محمد مجاهد در جنگ روسيه و ايران شركت كرد. او چندى در كربلا به تدريس مشغول بود و چون پدرش درگذشت در قزوين و سپس در تهران اقامت گزيد. او مرجع تقليد و فتوا و مدرس طلاب علوم دينى بود و تدريس فلسفه و عرفان بعد از

فوت ملا آقا حكمى كاملا بر عهده ى او قرار گرفت. از مشهورترين شاگردانش، سيد جمال الدين اسدآبادى است كه در مدرسه صالحيه فلسفه و عرفان را از او اخذ كرد. به گفته ى صاحب «المآثر و الآثار»، در طلاقت زبان و ملاحت بيان و حلاوت لهجه و حسن تفهيم عموما و در منبر خصوصا در تمام ايران يگانه بود. از آثار وى: «خصائص الاعلام فى شرح شرائع الاسلام»، به عربى، در پانزده مجلد؛ «مخازن الاصول»، به عربى، در اصول فقه، در بيست مجلد؛ شرح بر «عرشيه ى» ملاصدرا؛ «ديوان» شعر؛ كتاب «سوز و گداز»، در قالب مثنوى در واقعه كربلا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 808/13)، المآثر و الآثار (163)، مستدركات اعيان (304/2).

بروجردي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1276 -1231 ق)، عالم، متكلم امامى و شاعر، متخلص به اصغر و نير. در بروجرد به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. سپس به نجف رفت و از بزرگانى همچون شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ محمد حسين، صاحب «فصول»، و سيد ابراهيم موسوى، صاحب «ضوابط» و شيخ حسن فقيه، فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء، استفاده كامل برد، و فيض حضور اكثر محدثان و مفسران و حكماى عصر خود را يافت. او شعر مى سرود و در مثنوى اش اصغر تخلص مى كرد، اما در «ديوان» خود تخلص نير داشته است. وى آثار سودمندى به جاى گذاشت، از جمله: «الافاضات الرضوية»، در نشئات مختلفه، از بدو خلقت تا محشر؛ «البوارق اللامعة»، در خلافت اميرالمؤمنين (ع)؛ «التيمم»؛ «در مكنون»، مثنوى عرفانى؛ «سيف الشيعة»؛ «سيف المجاهدين»، در احكام جهاد و دفاع؛ «شرح منظومه فقهيه»؛ «ضياء النور»، مثنوى عرفانى عرفانى و اخلاقى؛

«عقائد الشيعة»؛ «اللؤلؤ المنثور»، در بعض خطب اميرالمؤمنين (ع)؛ «لآلى الكلام»، در فروع و احكام؛ «مخزن الاسرار»؛ «معدن الحكمة»؛ «منهج الحق»، در مسائل مختلفه بين الفريقين؛ «مهمات الاصول»، در اصول فقه؛ «نور الانوار»، در احوال حضرت قائم (عج).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (167/8)، تاريخ بروجرد (352 -348 /2)، الذريعه (176/19 ،386/18 ،63/16 ،284/15 ،1241/9 ،73/5)، ريحانه (253/1)، لغت نامه (ذيل/ على اصغر بروجردى)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480 /4). معجم المؤلفين (38/7)، مكارم الآثار (922 -921 /3).

برهان الدين هروي، حيدر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(780- ح 830 ق)، مفسر، متكلم و اديب. معروف به صدر هروى. عالم به معانى و بيان بود و از شاگردان ارشد ملاسعد تفتازانى به حساب مى آمد. در «هدية العارفين» سال وفات وى 845 ق ذكر شده است. از آثارش: حاشيه بر «شرح كشاف» استادش، در تفسير؛ شرح بر «ايضاح المعانى» قزوينى، در معانى و بيان؛ حاشيه بر «فرائض سراجيه» يا شرح «فرائض سجاوندى»؛ شرح «المواقف» قاضى ايجى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (256/1)، كشف الظنون (1894 ،1479 ،1247 ،211)، معجم المؤلفين (92/4)، هدية العارفين (342 -341 /1).

بزنجاني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بزنجاني

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى در هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بلاغي، شيخ حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه شيخ حسن بلاغي

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي

چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق .(80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي

علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)(81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس

در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين

يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام 49. رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه .(82)

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند

بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف (83)

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم

در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))(85)

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .))(86): من

جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))(87)

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))(88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي

مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .(89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي ))(90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق .(91) نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه

جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

تفسير آلاءالرحمن

الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

الهدي الي يدن المصطفي

التوحيد والتثليت

اعاجيب الاكاذيب

انوارالهدي

البلاغ المبين

نصايح الهدي

المسيح و الانجيل

نسمات الهدي

المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

مصباح الهدي

مسئلة في البداء

نورالهدي

اجوية المسائل البغدادية

داعي الاسلام و داعي النصرانية

رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

رساله اي در رد حسيون

بلخي ابوزيد، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(322 -235 ق)، اديب، متكلم، فيلسوف شيعه و جغرافيدان. در شامستيان، از روستاهاى نزديك بلخ خراسان به دنيا آمد. پدر او از سجستان و معلم كودكان بود. در جوانى به بغداد رفت تا در مذهب اماميه تحقيق كند. در آنجا به محضر يعقوب بن اسحاق كندى راه يافت و نزد او به كسب علوم عقلى پرداخت. وى هشت سال در عراق بسر برد، و در اين مدت فلسفه، نجوم، طب، طبيعيات و علم كلام و ديگر دانشها را فراگرفت، سپس از راه هرات به بلخ بازگشت. ابوزيد علاوه بر تأليفات گران قدر، شاگردانى نيز داشت از جمله: ابن فريغون، ابوالحسن محمد يوسف عامرى، ابومحمد حسن وزيرى. برخى از محققان، زكرياى رازى را نيز در فلسفه از شاگردان او مى دانند و رازى به سبب تعليمات

وى به فلسفه نو فيثاغورى متوجه گرديد. ابوزيد را سومين متكلم بزرگ عالم اسلام مى دانند. و بعضى منابع وى را در عراق جاحظ خراسان لقب دادند. حدود هفتاد تأليف به او نسبت داده اند، از جمله: «صور الاقاليم الاسلاميه»؛ «جمل مصالح الانفس»؛ «العلم و التعليم»؛ «تفسير ابى زيد بلخى»؛ «لغات القرآن»؛ «شرايع الاديان»؛ «رسالة حدود فلسفه»؛ «فضيلة علوم رياضيات»؛ «الاسماء و الكنى و الالقاب»؛ «عصمت الانبياء».[1]

احمد بن سهل بلخى، متكلم و فيلسوف خراسان، از شاگردان مشهور كندى (يعقوب بن اسحاق). وى در آغاز قرن چهارم مى زيست (ف. 322 ه.ق.) گذشته از كتبى كه در كلام تأليف كرد، كتابهاى معتبرى نيز در فسلفه و علوم به رشته تحرير درآورد، مانند: حدود الفلسفة، مايصح من احكام النجوم، كتاب الاخلاق الامم، و كتاب مشهور صورالاقاليم در جغرافيا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (131 /1)، اعيان الشيعه (219 -216 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (117 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (68 -65)، تاريخنگاران ايران (44 -43 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1044 -1043 /8)، الذريعه (330 /18 ،255 -253 /4)، روضات الجنات (50 -49 /4)، ريحانه (120 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (229 -228)، كشف الظنون (1440 ،1084 ،602 ،227)، الكنى و الالقاب (81 /1)، لسان الميزان (277 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوزيد)، معجم الادباء (86 -64 /3)، معجم المؤلفين (240 /1)، الملل و النحل (365)، الوافى بالوفيات (413 -409 /6)، هديه العارفين (59 /1).

بلخي خراساني، ابوالجيش مظفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 367 ق)، متكلم شيعى. از متكلمان و دانشمندان بنام شيعه در سده چهارم بود كه در بلخ مى زيست. او از شاگردان ابوسهل نوبختى است. از وى آثار بسيارى به جاى مانده است. نجاشى

تمام آثار ابوالجيش را از طريق شيخ خود، شيخ مفيد، نقل كرده و تصريح كرده كه ابوالجيش از مشايخ و اساتيد مفيد بوده است. از جمله آثار وى: «الارزاق و الاجال»؛ «الاعراض و النكت» يا «النكت و الاغراض فى الامامه»؛ «الانسان»؛ «نقض العثمانيه على الجاحظ»؛ «فدك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (165/8)، الذريعه (389 ،338 -337 ،236 /2 ،507/1)، رجال النجاشى (374 -373 /2)، هدية العارفين (463/2).

بهبهاني پور، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بهبهاني پور

محل تولد : عماره

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1348/8/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 ديپلم تجربي گرفتم در سال 70 وارد حوزه علميه شدم در سال 1374 وارد مؤسسه اما خميني شدم . در سال 1380 پايان نامه ام را در موضوع انديشه كلامي شهيد صدر دفاع كردم. در سال 78 كتاب تنبيه الامه و تنزيه امله اثر محقق نائيني را به عربي ترجمه كردم . با مركز مطالعات حوزه علميه مدتي در نوشتن مقاله در زمينه دين پژوهي (كلام) همكاري داشتم و سه مقاله نوشتم. حدود 4 كتاب به عربي ترجمه كردم و ندين مقاله براي مجلات عربي به ويژه مجله التوحيد ترجمه كردم.

هم اكنون در رشته مدرسي معارف اسلامي (مباني نظري اسلام) در مقطع دكتري مشغول به تحصيل هستم البته در كنار تحصيل حوزوي در مقطع خارج فقه و اصول .

اساتيد بنده در حوزه علميه :

1. استاد مددي.

2. استاد كعبي.

3. استاد احمد عابدي.

بهبهاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 -1332 ق)، عالم و متكلم. ساكن همدان بود و در آنجا معروف به آقايى. وى در همدان درگذشت. آثارش: «الرد على الفادرى (پادرى) النصرانى»؛ «الرد على الفضل بن روزبهان» دانشمند اشعرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (216 -214 /10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 199/14)، معجم المؤلفين (91/9).

بهبهاني، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1216 -1144 ق)، فقيه، متكلم و رجال شناس امامى. در كربلا رفت و چندين سال در آنجا با پدر خود به تدريس اشتغال داشت. بعد از ورود به عراق به علت شيوع طاعون و به جهت اصرار اهالى كرمانشاه به ايران آمد و بقيه ايام عمر را در آن ولايت به سر برد، چندان كه به آقا محمدعلى كرمانشاهى معروف شد و اعقابش نيز به آن منسوب شدند. بهبهانى از سرآمدان علماى معقول و منقول و محققى بى نظير در متون فروع و اصول و معارف و ادبيات عرب بود تا آنجا كه پدرش او را بهاءالدين روزگار خود مى دانست. آقا محمدعلى، پس از پدر، از مراجع بزرگ ايران بود و تا زنده بود فقيهى به شهرت و بزرگوارى وى در ايران وجود نداشت. او در اجراى حدود و احكام، شخصاً اقدام مى كرد. آقا محمدعلى با صوفيه سخت مخالف بود و در رد آنها «رساله ى خيراتيه» را نوشت. در سال 1192 ق به رشت رفت و با هدايت اللَّه خان رشتى مصاحب شد و كتاب «مقامع» را به نام او تأليف كرد. آقا محمدعلى در كرمانشاه درگذشت، مقبره ى وى به نام سر قبر آقا معروف است. از آثار وى: «مقامع الفضل»، شامل هزار و دويست مسأله و حاوى مطالب مشكله بسيارى از فقه و تاريخ كه حاكى از جامعيت

و آگاهى بهبهانى در اكثر علوم و فنون متداول مى باشد و هر يك از مطالب طرح شده در خور آن است كه كتابى مستقل شود؛ «انتخاب الزاد»؛ «تاريخ الحرمين»؛ «سنة الهداية لهداية السنة»؛ «سهوالاقلام»؛ «الفائدة فى مصرف رد المظالم»؛ «الفذالك فى شرح المدارك»؛ «رسالة فى الفيض الالهى»؛ «قطع القال والقيل فى انفعال القليل»؛ «قطع المقال فى رد اهل الضلال»، در رد صوفيه؛ «مساحة البلاد»؛ «مشكاةالعارفين»؛ «مظهر المختار»؛ «معترك الاقوال»؛ «معرفةالائمة»؛ «مفتاح/فتاح المجامع بمفاتيح الشرايع»؛ «خوان الاخوان».[1]

دوانى در زندگانى وحيد ص 362 گويد: آقا محمدعلى آئينه تمام نماى پدر عاليقدرش وحيد بهبهانى و نابغه عظيم الشأنى است كه تاريخ رجال اسلام مانند او را كمتر بياد دارد

كليه تراجم نويسان و تاريخ نگاران قرن 13 و 14 وى را به عظمت و جلالت و نبوغ علمى و فكرى ستوده و ياد نموده اند.

او اول فرديست كه از فرزندان وحيد از كربلاء به كرمانشاه روى فرمان والد ماجدش مهاجرت و عزيمت نمود و بيت آل آقا از او شروع گرديد

معظم له در كرمانشاه خدمات بسيارى نموده از جمله مبارزه با فرقه صوفيه و دراويش (نعمت اللهى) و كشتن معصوم عليشاه قطب آن فرقه و غير از آن كه شرحش موكول بكتاب مبسوطى خواهد بود طالبين را ارجاع به كتاب وحيد بهبهانى دوانى و مرآت الاحوال آقا احمد و غيره مى نمايم

خلاصه آن بزرگوار با يك جهان عظمت و رياست و مرجعيت و آقائى بتمام معنى در آخر عمر مبتلا به كسالت (اسهال) شده و در روز جمعه كه مصادف با مبعث نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله سال 1216 قمرى بود در اثناى نماز ظهرين برحمت ايزدى پيوست

تأليفات و آثار علمى آن رادمرد از اينقرار

است

1- منع المنع در حليت جمع بين دوزن فاطمى رد بر شيخ يوسف بحرانى كه قائل به حرمت بوده است (نگارنده گويد و حق با شيخ يوسف است زيرا قطعاً و قهراً هر دو و يا يكى از آنها ناراضى و ناراحت خواهد شد و از ناراحتى آنها مادرشان حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها اذيت خواهند شد و ايذاء آن مكرمه هم حرام خواهد بود) 2- پنج رساله به فارسى در مناسك حج 3- مظهر المختار فى حكم النكاح مع الاعسار 4- مقامع الفضل 5- فتاح المجامع شرح مفاتيح الشرايع 6- رساله در امامت 7- فذالك حاشيه بر مدارك و مسالك 8- (خوان الاخوان اخوا لكشكول والمخلات و رياض الجنان) 4 مجلد 9- قطع المقال 10- ملتقط الدر فى تحقيق الكر 11- معترك المقال فى علم الرجال 12- رساله عليه علويه در پاسخ مسائل جبليه 13- الرغايب در فوائد غريبه 14- رساله تفضيليه 15- رساله خياريه 16- رساله خيراتية در رد صوفيه 17- تاريخ حرمين شريفين مكه و مدينه در دو جلد بنام ام القرى 18- الفوائد در اصول عقايد 19- شرح تجريد و ده ها رساله ديگر

فرزندان آقا محمدعلى

آن مرحوم داراى 9 فرزند چهار دختر و پنج پسر به اسامى 1- آقا محمدجعفر 2- آقا احمد 3- آقا اسماعيل 4- آقا محمود 5- آقا محمد بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (26 -25 /10)، ايضاح المكنون (507/2). تاريخ بروجرد (151 -145 /1)، الذريعه (177/25 ،14/22 ،348 ،347 ،246 ،209 ،170 -169 ،59 /21 ،375/20 ،158/17 ،405 ،130 ،101 ،89 /16 ،266 ،234 /12 ،95/6 ،249/3 ،359/2)، روضات الجنات (145 -142 /7)، ريحانه (399 -198 /3)، شرح حال رجال

(423/3)، طرائق الحقائق (185 -184 /1)، فوائد الرضويه (576 -574)، الكنى والالقاب (110 -109 /2)، گنجينه ى دانشمندان (356 -355 /6)، مرآت الاحوال (مقدمه)، معجم المؤلفين (44 -43 /11)، مكارم الآثار (567 -561 /2)، هديةالاحباب (183 -182)، هديةالعارفين (368/2).

بهدار، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهدار

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا بهدار در سال 1350هجري شمسي در شهرستان دزفول متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و متوسطه خود را در همان شهرستان محل سكونت به پايان رساندم. از همان دوران كودكي و نوجواني اهتمام فراواني به مسائل علمي و اعتقادي و ديني داشتم. از همين رو در همان دوران در مسجد محل خود براي كسب معارف ديني در جلسات قرائت قرآن شركت دا ئم داشتم. و از اساتيد و معلمين ديني كسب فيض مي كردم و اين خود سبب رشد علمي و اعتقادي فراواني شد و خود دريچه اي شد براي ورود به حوزه علميه و كسب معارف بيشتر . از اين رو در سال 1366 به صورت غير رسمي و متفرقه برخي كتب درسي و مقدماتي را پيش اساتيد حوزه فرا گرفتم. در اين بين مشغول گرفتن ديپلم بودم، كه در سال 1369به صورت رسمي در حوزه آيت الله قاضي واقع در شهرستان دزفول درسهاي مقدماتي حوزه را شروع كردم. در سال 1372براي ادامه تحصيل دروس سطح يك سال به قم مهاجرت كردم. اما به دليل ازدواج و مشكلات خانوادگي براي ادامه تحصيل و تدريس به شهرستان برگشتم. بعد از سه سال يعني سال 1376دوباره موفق شدم براي ادامه تحصيل به قم برگردم و دروس خارج اصول و فقه را دنبال

كنم. درسال 1378در كنار درس خارج با قبولي در امتحان ورودي رشته تخصصي كلام اسلامي وارد موسسه امام صادق (عليه السلام )شدم و در سال 1381فارغ التحصيل سطح چهارم حوزه شدم و بعد از آن مشغول پايان نامه هستم. در بين سالهاي 1379تاكنون با برخي از موسسات علمي از جمله پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و مركز مطالعات حوزه علميه ارتباط داشته و مقالات و تحقيقاتي ارائه داده ام. از سال 1381تا حال به عنوان مدير گروه كلام و فلسفه مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه مشغول همكاري و نظارت تحقيقات محققين هستم.

بهروز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهروز

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/8/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا بهروز در سال 1359 وارد حوزه علميه شيراز شده و از محضر بزرگاني همچون آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب ( شهيد محراب ) بهره وافر برده، دروس ادبيات را در محضر آقايان سيد محمود و سيد احمد آيت الهي از اديبان متبحر آن ديار فرا گرفته و هم چنين دروس مقدماتي و مقداري از سطح را در محضر آقايان حج السلام سيد محمد مهدي و سيد علي محمد دستغيب فرا گرفته و در سال 1365 براي ادامه تحصيلا ت وارد حوزه علميه قم شده و ادامه دروس سطح را در محضر آقايان حجج اسلام اعتمادي ، پاياني ، وجداني فخر، ستوده ، قديري . و اساتيد ديگر فرا گرفتم. در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را شروع كرده و از محضر آقايان آيات عظام فاضل لنكراني . وحيد خراساني . ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي حضور پيدا كردم و دوره

هاي فقه واصول را به پايان رسانده و هم چنين در سال 1370-1374 در رشته تخصصي كلام شركت كرده و دوره چهار ساله آن را با موفقيت گذراندم و جزء شاگردان ممتاز آن موسسه بوده ام . در بحث فلسفه از محضر اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، مصباح زاده يزدي و هم چنين از محضر درس جناب آقاي انصاري شيرازي بهره وافري برد ه و كتاب هاي بدايه و نهايه را از محضر آقايان فياضي تلمذ نمودم و اشارات و تنبيهات را از محضر آيت گرامي و دكتر بهشتي تلمذ نمودم و دروس اسفار و الهيات اسفار را از بزرگاني هم چون آيت الله جوادي . حسن زاده . مصباح . و انصاري شيرازي تلمذ نموده ام . و در حال حاضر عضو هيئت علمي پژوهشگاه هستم. از نظر فعاليت هاي اينترنتي جزء فعالان اينترنتي هستم و فعلا بهعنوان مدير بخش آنلاين مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني مشغول خدمتم . ودر سايت ها و مسنجرهاي مطرح جهان به پاسخگويي و رفع شبهات ديني مشغولم. كه مي توان به مسنجر بيلوكس ،پال تاك، ال فور اي، ارتباط شيعي و ياهو اشاره كرد و هر روز كاربران زيادي با مراجعه به اين سايت ها پاسخ هاي خود را در يافت مي نمايند و از استقبال فراواني برخوردار است در حالحاضر با همكاري دوستان زيرمجموعه در شبانه روز بيش از ژنجاه ساعت به ژاسخگويي به سوالات ديني اشتغال دارم و درگذشته نيز در مدت بيش از چهار سال در سايت هاي اينترنتي به فعاليت هاي اينترنتي مي پرداختم .

در مجموع دركليه موضوهاي اينترنتي حضور فعال داشته ام . در عرصه ژاسخ به سوالات كتبي نيز روزانه ايميل هاي فراواني به اين مركز ارسال مي شود كه تعداد زيادي از اين سوالات كه مسائل اعتقادي و فلسفي را تشكيل مي دهد به كمك دوستان ديگر به ژاسخ آن مي پردازيم.

بهشتي مهر، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بهشتي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1367 وارد حوزه شدم در سال 1374 وارد حوزه قم شدم و دركنار دروس حوزوي مقطع كارشناسي الهيات را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني آغاز كردم . در سال 1379 درس خارج مشغول شدم . در سال 1381 در موسسه رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در سال 1385 با دفاع از پايان نامه و با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم .دروس تحقيقا ت و پژوهشهاي خود را هم پيش از اين نام بردم. از سال 1377 با نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها همكاري مي كنم و در ايام تبليغ به تبليغ در دانشگاهها مي پردازم . پيش از سال 77 هم در مراكز مردمي به تبليغ مي رفتم مناطق محرومي چون زابل و زاهدان و ايرانشهر را براي تبليغ انتخاب كرده بودم .

بهشتي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، قارى، عالم و متكلم امامى. از مشاهير عصر شاه اسماعيل بود. آنگونه كه از «رياض» نقل شده وى عالمى فاضل و متكلمى برجسته و از شاگردان شمس الدين محمد، پسر سيدشريف جرجانى، بود. از آثار وى: كتاب «تجويد القرآن»؛ «كتاب الحساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (159/6)، الذريعه (6/7 ،/366/3)، ريحانه (298/1)، لغت نامه (ذيل/ حسين بهشتى).

بهمني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد بهمني

محل تولد : باجيگران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال61-60وارد حوزه علميه قم شدم . ابتدا به مدت سه سال به طور آزاد درس هاي حوزه را از استادان مختلف آموختم و پس از سه سال در حوزه ثبت نام كرده و قبول شدم. دروس سطح را در سال 69 به پايان رسانده و سپس دروس خارج را آغاز كردم . در سال 71-70 در دوره هاي تربيت محقق و مدير و مبلغ مناطق اهل سنت شركت كرده و به مدت دو سال دوره عمومي آن را گذراندم و پس از يك سال دوره تخصصي فقه و اصول را طي كردم . اين دوره ها پس از مدتي به نام رشته هاي تخصصي فوق و مذاهب اسلامي از سوي حوزه علميه قم به رسميت شناخته شد.

بيرجندي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1276 ق)، عالم دينى، مجتهد و شاعر، متخلص به صافى، و صافى قاينى. در قريه ى گازار بيرجند متولد شد. تحصيلات خود را در قاين، مشهد و نجف به پايان برد و از حوزه هاى درسى استادانى چون ميرزا على رضا مدرس سبزوارى، حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و سيد مرتضى يزدى قاينى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و سرانجام ميرزاى شيرازى بهره گرفت. وى پس از كسب اجازه ى اجتهاد و روايت به بيرجند مراجعت كرد. در بيرجند با آخوند ملا ابراهيم حنفى از افاضل اهل سنت در مسأله ى امامت مباحثه كرد و اين جلسات سبب شهرت وى شد.

او از مشايخ اجازه ى آيت الله مرعشى نجفى بود. محمد باقر بيرجندى در بيرجند وفات كرد. از آثار وى: «اكفاء المكائد و اصلاح المفاسد»؛ «زهر الرياض»؛ «فصل الخطاب»؛ «وثيقة الفقهاء»، در شرح «الارشاد»؛ «نور المعرفة»، در عقايد؛ «رساله رجبيه»؛ «ايضاح الطريق»؛ «فوائد الطوسيه»، در رجال؛ «وقايع الايام»؛ «كبريت الاحمر»؛ «عوائد الغرويه»؛ «فاكهة الذاكرين»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «ازاحة الريبة»؛ «مفتاح الفردوس»، در مواعظ و اخلاق.[1]

حاج شيخ محمد باقر مجتهد بيرجندى اعلى الله مقامه الشريف، از معاريف علماء اعلام و فقهاء اسلام بود كه صيت فقاهتش در اقطار و بلدان پيچيده و مقام درايتش در علوم اسلامى بهمه جا رسيده بود مصنفات و مؤلفات ايشان مطبوع خواص و عوام و محررات ايشان مورد توجه فضلاء عظام است. تبحرش در فقه برتبه اى بود كه ميفرمود از براى من ميسر است بدون مراجعه به كتب مهمات فقه را از طهارت تاديات با اشاره بفتاوى معظم فقهاء در هر مسئله بنويسم.

در وقوف بر اقاويل ارباب ملل و نحل و كتب مذاهب عالمى بى بديل بود پيوسته در مسائل دينى طائفه شيعه و فرقه حنفيه بايشان رجوع داشتند و در مرقومات دولتى هرات از آن جناب بمفتى الفريقين تعبير ميشد و نماز جمعه را در زمان غيبت واجب ميدانست بوجهى كه ترك نمينمود و غالبا بتدريس فقه و اصول و مطالعه كتب معقول و منقول و اقامه جمعه و جماعت و موعظه و جواب مسائل حلال و حرام عمر عزيز خود را گذرانيد.

مؤلفات و مصنفات عديده برشته تأليف و تصنيف آورد كه از آنجمله است:

(نورالمعرفه) در معارف خمسه و در آن جمع كرده است مابين اخبار وارده از ائمه

1- كتاب معصومين و كلمات محققين از

حكماء و متكلمين

2- كتاب صمصام مهدوى در رد رساله شمس الدين هروى در اثبات عقايد شيعه و رد عامه بهترين كتابيست كه تأليف شده.

3- كتاب اكفاءالمكائد در رد عقايد باطله بعضى از مشايخ صوفيه.

4- كتاب زهرالرياض حواشى بر رياض فقه است.

5- كتاب فصل الخطاب در اثبات نبوت خاصه از كتاب سماويه.

6- ذخيره المعاد جامع طرق و اجازات.

7- كتاب بغيه الطالب دراثبات وجود امام غايب عليه السلام.

8- رساله رجبيه شرح زيارت رجبيه مشاهد مقدسه.

9- كتاب وثيقه الفقهاء در فقه استدلالى بر طريقه مدارك، عبادات آن تمام است.

10- فوائد الكاظميه در علم رجال.

11- كتاب ايضاح الطريق در محاكمه بين اصوليين و اخباريين از فقها.

12- فوائد الطوسيه در علوم رجال.

13- عوائد الغرويه در شرح فوائد الغرويه مرحوم آقا سيد ابوطالب قاينى در علم درايه الحديث.

14- كتاب ازاحه الريبه در وجوب صلوه الجمعه فى زمن الغيبه.

15- نصح الاستغاثه در حرمت افيون و شراب و حشيش كه از آن بملاعين ثلاثه تعبير فرموده.

16- كتاب كبريت الاحمر فى شرايط المنبر در سه مجلد كه يكى از آنها بنام مكين الاساس در احوال حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام.

17- كتاب مفتاح الفردوس در اخبار فضائل و مصائب ائمه طاهرين بر نهج كبريت الاحمر.

18- وقايع الايام.

19- فاكهه الذاكرين در ادعيه و زيارات.

20- رساله اى در سير و سلوك.

21- سفينه القماش حاوى لطائف بسيار نظير كشكول شيخنا البهائى و غير از اينها و از اين كتب هفت مجلد بطبع رسيده بقيه مخطوط مانده است.

مرحوم آيه الله بيرجندى طبعى روان و ذوقى فراوان داشته و بصافى تخلص مينموده و حدود دو هزار بيت از اشعار ايشان جمع آورى شده ولى بطبع نرسيده است.

آن جناب در سال 1276 ق در بيرجند متولد و در 12 سالگى در تحت تربيت برادر

بزرگش حاج ملا محمد على براى تحصيل بقاين رفته و در مدرسه جعفريه مشغول تحصيل شده و در آنوقت چنان اتفاق افتاد كه مرحوم خانلرخان اعتصام الملك كه از براى تعديل ماليات قاينات و سيستان از طرف دولت مأمور بود بمدرسه ى قائن رفته و از فضلاء و طلاب مدرسه سئوالاتى كرده و جماعت فضلاء از جواب عاجز مشاراليه با صغر سن از عهده ى جواب برآمده و جوابهاى شافى و كافى داد كه مرحوم خانلرخان ايشان را اعزام بمشهد مقدس نموده و در اثر مساعدت آن مرحوم در مدرسه ميرزا جعفر در مدرس مرحوم شيخ الرئيس شاهزاده ابوالحسن ميرزاى قاجار ساكن گرديد و چند سالى در آنجا اقامت داشت تا از سطوح فقه و اصول فراغت يافت و در خلال اين احوال بدرس حكمت و معقول مرحوم ميرزا على رضا مدرس سبزوارى نيز حاضر و امور عامه و طبيعيات و الهيات نزد آن مرحوم تلمذ كرده و نيز از محضر مرحوم حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و مدرس معروف خراسان استفاده نموده و آن مرحوم مكرر ميفرمود كه من فقط درس را از براى ايشان ميگويم زيرا كه شيخ بهائى در عالم خواب توصيه او را بمن فرمود، پس از مشهد مهاجرت بنجف اشرف نموده و بدرس مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى و ملا محمد ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى حاضر شده و بعد منتقل بسر من راى گرديده و بدرس مرحوم آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى شركت نموده و علم حديث را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى تكميل كرده و در سال 1305 ق بعد از تشرف بمكه معظمه بايران مراجعت و در شهر بيرجند

اقامت و تأهل اختيار كرده و در اوائل ورودش در مجلس امير علم خان حكومت وقت با آخوند ملا ابراهيم حنفى كه از افاضل نامى اهل سنت بوده در مسئله امامت و ديگر مسائل خلافيه مذهبى در جلسات عديده مباحثه كرده و در تمام جلسات غلبه و پيروزى با ايشان بوده و اين خود وسيله شهرت مقامات علمى ايشان گرديده و در آن شهرستان بوظائف دينى و روحانى قيام نموده تا در سال 1352 ق در شب جمعه 14 ذى الحجه الحرام در وقت سحر داعى حق را اجابت گفته و در تشييع جنازه ايشان تجليلى بعمل آمد كه نظير آن كمتر ديده شده است.

مقارن فوت ايشان كرامات عديده بظهور پيوست و منامات عديده ديده شد كه بالجمله كاشف از علو- مقام و درجات اوست. معظم له از آيات عظام نجف چون حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و حاج ميرزا حسين نورى و آيه الله صدر اصفهانى و آيه الله سيد حسن صدر كاظمينى و ديگر اعلام اجارات جامع اجتهاد و روايتى دارند.

نگارنده اين سطور هم بيك واسطه از آن جناب اجازه دارم اعلى الله مقامه و رفع الله درجاته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (181/9)، بهارستان آيتى (318 -305)، الذريعه (127/25 ،377/24 ،97/16 ،59/3)، ريحانه (304/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (145 ،144 /2)، علماء معاصرين (168 -166)، فرهنگ سخنوران (541)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (266 -263 /3)، مؤلفين كتب چاپى (49 -48 /2)، معجم المؤلفين (93 -92 /9)، مكارم الآثار (2104/6).

بينا، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن بينا در سال 1290ه.ش در همدان زاده شد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي و متوسطه و فراگيري زبانهاي عربي و انگليسي وارد

دانشگاه تهران شد و در رشته علوم عقلي و عرفاني ليسانس گرفت. از آن پس به استخدام اداره فرهنگ همدان در آمد و به عنوان دبير در دبيرستانها مشغول به تدريس شد. وي رئيس كتابخانه آرامگاه ابوعلي سينا همدان است و تحقيقات بسياري پيرامون علوم عرفاني و آثار ابوعلي سينا دارد.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محسن بينا درسال 1290ه.ش در همدان متولد شد. او در مكتب خانه هاي همدان شروع به تحصيل مقدمات علوم كه چيزي جز قرآن و علوم ديني نبود، كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محسن بينا پس از گذراندن تحصيلات اوليه در مكتب خانه هاي همدان و ادامه تحصيل تا اخذ ديپلم، واردمدرسه آخوند همدان شد و به فراگيري زبان عربي و انگليسي پرداخت. سپس وارد دانشگاه تهران شدو در رشته علوم عقلي و عرفاني ليسانس گرفت و از آن پس به تحقيق و تاليف آثاري درزمينه عرفاني اسلامي پرداخت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محسن بينا درهنگام تحصيل در رشته علوم عقلي وعرفاني در دانشگاه تهران به مطالعه آثاري عرفاني گذشته ايران و نيز آثار شيخ الرئيس بوعلي سينا پرداخت.استادان و مربيان : محسن بينا در هنگام تحصيل دررشته علوم عقلي و عرفاني در دانشگاه تهران، از محضر اساتيد برجسته اي چون مرحوم عصار، الهي قمشه اي، شهابي و ... بهره مند گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن بينا پس از فراغت از تحصيل در رشته علوم عقلي و عرفاني از دانشگاه تهران، به استخدام اداره فرهنگ همدان در آمد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي آنجا به تدريس پرداخت. وي در حال حاضر

رياست كتابخانه بوعلي سينا را برعهده دارد.فعاليتهاي آموزشي : محسن بينا پس از فراغت از اخذ مدرك ليسانس، به عنوان دبير در دبيرستانهاي شهر همدان به تدريس مشغول شد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محسن بينا به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري درزمينه عرفان اسلامي و نيز تصحيح متون گذشته عرفاني ايران بسيار علاقمند بوده و دراين زمينه فعاليت چشمگيري داشته است.آرا و گرايشهاي خاص : محسن بينا در تصحيح متون عرفاني و تحقيق در عرفان اسلامي ايران، به آثار خواجه عبدالله انصاري و شيخ شبستري توجه ويژه اي دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 اصول فراگيري قواعد زبان عربي nbsp2 البدايه و النهايه nbsp3 تعليم و تربيت در محدوده هاي روستايي nbsp4 سراج الصعود لمعاريج الشهود nbsp5 عيسي از ديدگاه قرآن nbsp6 مجموعه گل ويژگي اثر : كتاب مجموعه گل، اثري است كه استاد محسن بينا در آن شرح اشعار خواجه شمس الدين حافظ شيرازي را با ديدگاهي عرفاني ، در آميخته است.7 مرد مشرق nbsp8 مقامات معنوي ويژگي اثر : كتاب مقامات معنوي اثري است از استاد محسن بينا كه در واقع ترجمه كتاب عربي منازل السائرين اثر خواجه عبدالله انصاري عارف ايران قرون چهارم و پنجم هجري است.9 موسي از ديدگاه قرآن

بيهقي خسروجردي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 /454 -384 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث، مفسر و متكلم اصولى. ملقب به فخرالزمان. در خسروجرد بيهق متولد شد، و در همان جا نشو و نما يافت. وى به بغداد و كوفه و مكه سفر كرد و در نيشابور رحل اقامت افكند، در همان جا درگذشت و در بيهق دفن شد. ابوبكر در علوم گوناگون داراى دستى توانا بود. امام

الحرمين گويد كه: شافعى بر گردن تمام شافعيان حق دارد جز بيهقى، و اين بيهقى است كه با كثرت تصنيفاتش در حمايت مذهب شافعى بر او منت دارد. ذهبى گويد كه اگر بيهقى مى خواست قادر به تأسيس مذهب جديد بود. بيهقى از شاگردان ابو عبدالله حاكم نيشابورى و ابوالفتح ناصر مروزى و ابن فورك و ابو على رودبارى و عبدالله بن يوسف بن نامويه است. شيخ الاسلام ابو على انصارى و ابو عبدالله فزارى و ابوالقاسم سحامى و ابوالمعالى محمد فارسى از شاگردان وى بوده اند. به خاطر گستردگى دانش و معرفتش به اختلاف، در حدود يكهزار ساله تصنيف كرد. از جمله ى آثار او: «السنن كبير»، ده مجلد و «السنن صغير»، دو مجلد، در حديث؛ «دلايل النبوة»، در سه مجلد؛ «الجامع المصنف فى شعب الايمان»؛ «المبسوط فى نصوص الشافعى»، در ده مجلد؛ «الاسماء و الصفات»؛ «المعارف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (113/1)، اعيان الشيعه (569 -568 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (274/1)، دائرةالمعارف اسلامية (430 -429 /4)، روضات الجنات (264 -260 /1)، ريحانه (308/1)، سرآمدان فرهنگ (93/1)، سيرالنبلاء (170 -163 /18)، الكامل (104/8)، كشف الظنون (2051 ،1957، 1836 ،1739 ،1726 ،1621 ،1582 ،1455 ،1393 ،1391 ،1047 ،1007 ،760 ،721 ،574 ،400 ،261 ،175 ،53 ،9)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن حسين)، معجم البلدان (424/2)، معجم المؤلفين (207 -206 /1)، الوافى بالوفيات (354/6)، وفيات الاعيان (76 -75 /1)، هدية العارفين (78/1).

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه

از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر «صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء

على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240 -219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

بيهقي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 517 ق)، فقيه و متكلم امامى. او پدر على بن زيد بيهقى، ابن فندق، صاحب «تاريخ بيهق»، شارح «النهج» است. ابوالقاسم بيهقى از مشايخ ابن شهرآشوب مازندرانى بوده است. از آثارش: «حلية الاشراف»؛ «لباب الالباب»؛ «حدائق الحدائق»؛ «مفتاح باب الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126 /7)، تاريخ بيهق (2)، الذريعه (280/18 ،80/7 ،283/6)، ريحانه (309/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113 /6)، فهرست منتجب الدين (81).

پاكپور، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پاكپور

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم اقتصاد، در سال 1363 دروس حوزه را در مدرسه علميه جلاليه آستانه اشرفيه آغاز نمودم.

سال 64 براي ادامه تحصيل به قم آمدم و در مدرسه امام صادق(ع) (نيروگاه) پذيرفته شده به مدّت چهار سال دوره مقدّماتي را به پايان رساندم. ادامه تحصيل در مدرسه امام باقر(ع) (نيروگاه) و ورود به موسسه در راه حق همزمان با دروس موسسه، در سال 73 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم. بعد از دوره پنج ساله اول موسسه در راه حق، (موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) در مقطع كارشناسي ارشد رشته دين شناسي پذيرفته شده و در طول مدت چهار سال پايان نامه خويش را به عنوان «وظيفه گرايي از ديدگاه كريستين ام كرسگارد» دفاع كردم. دو سال آخر دوره كارشناسي ارشد در گروه كارورزي فلسفه اخلاق موسسه زير نظر استاد محمود فتحعلي فعاليت پژوهشي داشته ام، همزمان با كار پايان نامه در گروه اخلاق مركز برنامه ريزي و تدوين كتب درسي نهاد فعاليت نموده و چند سالي است كه به عنوان مسئول گروه اخلاق مشغول فعاليت هستم. بعد از اتمام دوره

سطح حوزه چند سالي در درس خارج آيات عظام جوادي آملى، سبحانى، لاريجاني و... شركت كردم. در طول سال 85 با گروه اخلاق و تربيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم در غالب پروژه اخلاق كاربردى، همكاري داشته و از فضاي علمي آنجا بهره كافي برده ام. اكنون در ضمن فعاليت در گروه اخلاق مركز تدوين نهاد رهبرى، در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق و عرفان اسلامي در مقطع دكتري مشغول به تحصيل مي باشم.

پرور، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل پرور

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 پس از اخذ ديپلم رياضي ، وارد شهر مقدس قم شده و تحصيل علوم حوزوي را نزد برخي از اساتيد اين شهر آغاز كردم . از سال 1375 توفيق شركت در دروس خارج حضرت آيت الله جوادي آملي را يافتم و پاره اي از ابواب فقهي و معارف تفسيري را از اين استاد فرزانه فرا گرفتم . همزمان با تحصيل علوم فقه و اصول ، به پژوهش در مباحث عقلي پرداختم و در سلسله جلسات پژوهشي مرحوم حجت الاسلام سيد منيرالدين حسيني شيرازي - بنيانگذار فرهنگستان علوم اسلامي- شركت كردم و از نزديك با انديشه هاي ايشان در زمينه ضرورت تدوين و طراحي علوم اسلامي و لزوم دست يابي به مدل اداره جامعه بر پايه احكام دين آشنا شدم و در اين ميان با برخي از مراكز پژوهشي ديگر مانند مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما نيز همكاري خود را آغاز نموده و چند كتاب و مقاله به رشته تحرير درآوردم .

پورمحمد، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن پور محمد

محل تولد : --

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بنده از يك خانواده متوسط روستايي هستم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. سه فرزند دارم به ترتيب فاطمه متولد 1368 ، حسين متولد 1373 ، محمّد مهدي متولد1381 و همسرم نيز معلّم هستند. در رشته خدمات بازرگاني در سال تحصيلي 62 _ 63 ديپلم گرفتم. بلافاصله به حوزه علميّه قم رفتم و در مدرسه علميّه رسول اكرم (ص) به تحصيل علوم حوزوي پرداختم. تحصيلات حوزوي را

در مدرسه امام باقر عليه السلام ادامه داده ، سطح را تمام كردم و در دروس خارج آيات عظام: فاضل لنكراني (حج) جوادي آملي (صوم و خمس) و مكارم شيرازي (حدود و ارتداد) سبحاني (نماز و طهارت) واز درس خارج اصول اساتيد معظم سبحاني و لاريجاني بهره بردم. البته از درس هاي آيت الله محفوظي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي(ره) نيز استفاده كرده ام. و اسفار را در محضر استاد مصباح يزدي و استاد فياضي آموختم. در كنار تحصيل در حوزه در اين دوره به مدت يك سال در جبهه هاي نور عليه ظلمت داوطلبانه حضور داشته ام. بعد از جنگ در سال 1368 با شركت در كنكور سراسري در رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 1373 از دانشگاه تهران كارشناسي فلسفه غرب را دريافت نمودم. در سال 1373 در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در اين دوره به عنوان دانش پژوه ممتاز شناخته شده و پايان نامه خود را نيز در سال 1376 در موضوع«روح القدس در كتاب مقدس اديان ابراهيمي» با درجه ممتاز دفاع كردم. همزمان در گروه تحقيقات اديان به مدّت 5 سال در محضر استاد حسين توفيقي و دكتر لگنهاوزن فعّاليّت داشتم.

با توجه به اينكه از دروس اسفار آيت الله مصباح يزدي بهره مند مي شدم از طرف ايشان در سال 1373 ماموريت يافتم تا گزارش جامعي در خصوص فعّاليّت هاي علمي در عرصه هاي علوم عقلي در سطح كشور تهيه نمايم. در نهايت با جمعي از شاگردان ايشان طرح دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي

تهيه گرديد و بنده به عنوان مسئول گروه هاي علمي در آن فعّاليّت داشتم. اين كار زير نظر آيت الله مصباح به مديريت حجّت الاسلام و المسلمين محسن قمي آغاز شد. با توجه به مأموريت حاج آقاي قمي به عنوان رياست نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، بنده نيز به حسب وظيفه در آن شرايط حساس، مسئوليت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي گيلان را بر عهده گرفتم و با توجه به موفّقيّت هايي در كار، از سال 1382 باحفظ سمت به عنوان دبير منطقه 2 كشوري انجام وظيفه مي نمايم و نيز از سال 1381 به عنوان امام جمعه موقت شهرستان ما سال توفيق خدمت دارم.

پهلوانيان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد پهلوانيان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد پهلوانيان در سال 1372 بعد از اخذ ديپلم در رشته رياضي به حوزه علميه قم مشرف و مشغول به تحصيل شدم ، در مدت 5 سال سطح مقدماتي و عالي را پشت سر گذاشته و بعد از آن به درس خارج اشتغال پيدا كرده و در كنار آن در رشته هاي ارتباطات و پس از آن فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه هاي صداو سيما و باقر العلوم در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل كردم .

از جمله دوره هاي آموزشي غير رسمي كه گذراندم مي توان به دوره تربيت مربي كودك و نوجوان ، فيلم نامه نويسي ، نقد فيلم ... اشاره كرد . تاكنون كتب و مقالات متعددي در زمينه ها ي ادبيات ، داستان ، روانشناسي و ارتباطات و فلسفه ، نگارش

در آورده ام و در رشته هاي ادبيات عرب ( حوزه ) ارتباطات ( مباني جامه شناسي ) و فيلم نامه نويسي در دوره هاي متعددي تدريس كرده ام .

تربتي، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1237 -1157 ق)، فقيه و متكلم امامى. وى در تربت حيدريه به دنيا آمد و در آن شهر و مشهد رضوى تحصيل كرد تا در فقه و اصول و معقول و منقول استادى يافت. پس از آن به تدريس و ارشاد شاگردان پرداخت. تا سالها در آن شهر ساكن بود، در اواخر عمر به سفر حج رفت، اندكى پس از بازگشت از سفر حج از دنيا رفت. از جمله آثارش: حاشيه بر «الروضه البهيه فى شرح اللمعه الدمشقيه» شهيد ثانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (91/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 122 -121 /13)، فوائد الرضويه (42)، مكارم الآثار (1042/4)، منتخب التواريخ (625 -624).

ترخان، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم ترخان

محل تولد : بن جي كول ، نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1346 ش در روستايي از توابع نوشهر استان مازندران به نام بن جي كول ، ديده به جهان گشود و بعد از طي دوره راهنمايي در سال 1360 وارد حوزه علميّه شهرستان نور گرديد و همزمان به دروس دبيرستان هم پرداخت و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته الهيات با گرايش فلسفه و كلام ادامه تحصيل داد و با درجه عالي از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد . ورود به حوزه و اشتغال به كار علمي مانع از فعّاليّت هاي وي در عرصه انقلاب اسلامي و جنگ نگرديد. طولي نكشيد كه به حوزه علميّه قم وارد شد و از آن زمان تاكنون كه 23 سال به طول انجاميد ، خوشه چين خرمن بزرگان بوده است و از اساتيد و آيات عظام همچون : وجداني فخر ، پاياني

، استادي ، طاهري خرم آبادي ، وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، گرامي ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، صالحي مازندراني ، مصباح يزدي ، فياضي و ... بهره هاي فراواني برد . فقه ، اصول ، تفسير ، كلام ، فلسفه ، عرفان و زبان انگليسي از جمله موضوعات و گرايشاتي بود كه به صورت تخصصي در حوزه علميّه قم به آن پرداخته شد و محصول اين تلاش 25 ساله در حوزه و دانشگاه ، ارائه مقالات متعددي است كه در مجلات ، كنگره ها و سايتهاي اينترنتي ارائه شده است و تعداد زيادي هم از آنان در آينده عرضه خواهد شد .

تركاشوند، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تركاشوند

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1370 پس از اخذ سوم راهنمائي به دليل سكونت خانواده در كرمانشاه وارد حوزه علميه امام صادق (ع) آن شهر شدم و در محضر اساتيدي همچون استاد محسني، شريفي ، نظري، به تحصيل ادبيات عرب ، منطق ، معاني، تفسير مشغول شدم و البته مدتي نيز اصول را در محضر حضرت آيت الله نجومي تلمذ نمودم .

در سال 1374 به تهران عزيمت نموده و در حوزه علميه مروي به ادامه تحصيل پرداختم لمعه را در نزد استاد قاسمي و اصول را در نزد استاد سعيدي تلمذ نمودم و سپس رسائل را در نزد استاد شريف زاده ، مكاسب را در نزد آيت الله مقتدايي و آيت الله هاشمي تبريزي، فلسفه را در نزد استاد طبرستاني تلمذ نمودم و در اين مدت در تهران نيز به

امور تبليغي و امامت جماعت اشتغال داشتم.در سال 1380 توفيق سكونت و تحصيل در بلده طيبه قم نصيب گرديد و دوره سطح را در نزد اساتيدي همچون آيت الله استادي و مرحوم استاد روستا ارسنجاني و استاد موسوي تهراني به پايان رساندم. در سال 81 همزمان با ورود به دوره خارج و بهره گيري از محضر آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني تبريزي در مركز تخصصي علم كلام به عنوان دانش پژوه مقطع سطح 3 مشغول به تحصيل شدم و از محضر اساتيدي همچون رباني گلپايگاني مومني ،خسرو پناه، توفيقي بهره مند شدم و پس از پايان دوره به تدوين پايان نامه با عنوان "بررسي مباني فكري و اعتقادي معاويه" مشغول شدم.

از سال 1381 همزمان با تحصيل به امور پژوهشي و تحقيقي نيز مشغول شده و با مراكزي همچون مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه ، موسسه تحقيقاتي ولي عصر ، موسسه تحقيقاتي طه و ... همكاري داشته و مقالاتي را تدوين نمودم. در سال 1383 ضمن تدوين و آمده سازي يك متن درسي اعتقادي جهت تدريس در حوزه علميه علوي به تدريس در آن حوزه شريفه نيز مشغول شدم كه اين همكاري هنوز نيز ادامه دارد و همچنين به تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهرا نيز مشغول مي باشم. همچنين از سال تحصيلي 85 نيز به صلاحديد مسئوولين و بزرگان مركز تخصصي علوم كلام به عنوان معاونت آموزشي اين مركز مشغول به خدمت گزاري مي باشم. از خداوند تبارك و تعالي حسن عاقبت و توفيق شناخت و عمل به تكاليف را خواستارم.

تركستاني قمي، فخرالدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى.

وى از اهالى تركستان ماوراءالنهر و سنى مذهب بود. سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و پس از اخذ مقدمات و فنون ادب نزد علماى مشهد در اوايل جوانى به تشيع گرويد. سپس در قم ساكن شد و مدارج عالى علمى را تا اجتهاد گذرانيد و از ائمه فتوى در قم شد. از جمله آثار وى: ترجمه ى «توحيد المفضل»، به فارسى؛ شرح «حديث البساط» يا شرح «حديث الغمامه»، شامل معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ شرح «حديث الاحتجاج و منهاج الكرامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192 -191 /13 ،91/4)، رياض العلماء (332 -331 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 433/11).

تقديري بشرويه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي تقديري بشرويه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/3

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حوزه علميه وليعصر (عج) شهرستان خوانسار وارد شدم و علوم مقدماتي را در نزد ابوي مرحوم حضرت آيت الله شيخ هاشم تقديري سبزواري (ره) تلمذ نمودم. سطح فقه و اصول را در نزد اساتيد بزرگوار حضرت حجة السلام والمسلمين نيازي خرم آبادي و حجة السلام و المسلمين رفيعان نيشابوري و ديگراستادان آن حوزه استفاده نمودم. در سال 1369 براي تكميل دروس حوزه به شهر قم عزيمت نمودم و سطوح عالي رسائل و مكاسب و كفايه را در محضر حضرات اساتيد حجة الاسلام موسوي تهرانى، مرحوم آية الله پاياني (ره) ، مرحوم آية الله صالحي مازندراني (ره) ودروس خارج حوزه را در محضرحضرات اساتيد آية الله وحيد خراسانى، آية الله شيخ جواد تبريزى، آيةالله جوادي آملي و ديگر بزرگواران بسياري بهره بردم.در حين تحصيل به جهت علاقه وافربه تربيت نسل جوان در مركز

تربيت مربي كودكان و نوجوانان از محضر استاد هنرمند حضرت حجت الاسلام و المسلمين راستگو؛ شيوه هاي مهارتي تربيتي و پرورشي را آموختم كه تا كنون ازسرمايه هاي علمي آن مركز در راه تبليغ و تربيت نسل جوان بسيار بهره مند شده ام وهمچنين به عضويت گروه پژوهش كودك و نوجوان صدا وسيماي قم و دوره هاي نقد ادبي حوزه از محضر استادان حجة الاسلام والمسلمين جواد محدثي و دهنوي درراه خدمت به فرهنگ علمي جامعه از شيوه هاي نگارش و ويرايش استفاده كردم. وپس از مدتي كوتاه به مؤسسه فرهنگي دار الحديث توفيق تحقيق و مصدريابي يافتم و چندين سال از علوم حديث و معارف اهل بيت هم در راه رشد فكري خويش از آن مؤسسه فرهنگي بهره ها بردم.ازتوفيقات بنده در راه خدمت به معارف اهل بيت علهيم السلام، ورود به مؤسسه مذاهب اسلامي جهت شركت در دوره هاي آموزشي وتخصصي مذاهب اسلامي بوده است. ودرتبليغ و اطلاع رساني به ويژه در مناطق اهل سنت و مرزي واجراي برنامه ي كلاسي و اردويي ونويسندگي در خدمت بوده ام.

تقديري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقديري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در 5 مسير داراي فعاليت بوده ام:

1- تحصيل: تحصيلات دبيرستان تا ديپلم در رشته رياضي و فيزيك در دبيرستان امام صادق(ع) قم گذراندم پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارد حوزه علميه مدرسه رسالت شدم و تا لمعتين در آن مدرسه تحصيل كردم از حضور اساتيد معظم نكونام، طالقاني(ادبيات)، فشاركي (سيوطي)، (اصول)، كريمي، صالحي افغاني، نكونام، حائري، لمعه (اشتهاردي، محامي وجداني فخر) استفاده كردم و رسائل

را خدمت استاد اعتماد و موسوي تهراني و مكاسب را خدمت استاد مرحوم پاياني، اشتهاردي، ستوده استفاده كردم و هم زمان فلسفه و بدايه و نهايه را خدمت استاد فياضي تلمذ نمودم و سپس وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و آيت الله هاشم شاهرودي شدم و فقه را نزد آيت الله تبريزي و مكارم و مددي و سيد كاظم حائري استفاده كردم و خارج بيع را نزد آيت الله هاشمي شاهرودي گذراندم و اكنون مدت 5 سال است در درس خارج مكاسب محرمه نزد رهبر معظم انقلاب در تهران مشغول هستم همزمان با تحصيل حوزه كارشناسي ارشد الهيات رشته كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم و موضوع افسردگي و حزن و اندون (مقايسه تطبيقي) در قرآن، سنت و متون ديني و روانشناسي پايان نامه ام بود همچنين دو سال و نيم دوره معارف در دانشكده باقرالعلوم (ع) وابسته به دفتر تبليغات گذراندم.

2- تحقيق: به طور رسمي از سال 1372 در مؤسسه دارالحديث جزو محققين همكار در تدوين ميزان الحكمه قرار گرفتم كه موضوعات تربيتي و اخلاقي و روانشناسي مانند اخلاق، حزن، خانواده، خير و بركت، محبت و عناوين ديگر را تحقيق كردم كه دو عنوان آن محبت در قرآن و حديث، خير و بركت در قرآن و حديث منتشر شده است.

3- تدريس: همزمان با دو عنوان قبل به تدريس دروس منطق، فقه و اصول، كلام، اخلاق و تفسير اشتغال داشته ام مباحث روش تحقيق و روش تبليغ از مباحث تدريسي بوده است.

4- تأليف: علاوه بر كتب چاپ شده در تحقيق مقالاتي براي سمينارها و كنفرانسها ارسال مي داشتم كه بعضاً در همان سمينار قرائت شده

و سپس چاپ شده است.

5- تبليغ: پس از اتمام لمعتين تبليغ در مدارس، روستاها، سپس دانشگاهها را شروع كردم كه مجموعاً 20 سال تبليغي سابقه دارم و تا سال 1379 كه جهت معاونت فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم به تهران آمدم در 6 دانشگاه كشور و خوابگاههاي آن فعاليت داشته ام بدليل آموزش و پرورش كار با كودكان و نوجوانان و تحصيلات دانشگاهي توانستم در تبليغ مدارس و دانشگاهها اثرات مؤثري داشته باشم. هم اكنون نيز در مساجد شهرري و تهران دانشگاه شاهد و مراكز و مجالس به سخنراني و تبليغ اشتغال دارم.

در سال 1379 به عنوان معاون فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم(ع) در خدمت آن امامزاده وارد شدم كه علاوه بر كارهاي مديريت رياست مركز نجوم آستان مقدسي، مسئول حوزه علميه حضرت عبدالعظيم (خواهران و برادران) – تدريس در اين دو حوزه و تحصيل درس خارج درس مقام معظم رهبري شركت دارم. و علاوه بر تبليغ مجموعه اي از خواهران و برادران را براي تبليغ در مدارس آموزش داده ام كه در مناسبت ها به تبليغ اعزام مي شوند. همچنين به عنوان استاد راهنما راهنمايي بيش از ده پايان نامه در موضوعات اخلاقي – تربيتي روانشناسي راهنمايي كرده ام.

تقوي قزويني، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه حاج سيدمحمدتقي تقوي قزويني به سال 1159 ه_.ش ( ه_ .ق ) ، در قزوين ديده به جهان گشود. پس از آموختن مقدمات ، ادبيات عرب ، رياضيات ، فقه و اصول به فراگيري علوم كلام و حكمت نزد استادان زمان خود پرداخت. آن گاه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و براي تكميل علوم ديني به عتبات عاليات سفر كرد و به كسب كمالات معنوي و طي مراحل عرفاني

همت گماشت. سيدمحمدتقي قزويني علاوه بر كسب علوم زمان خود و مطالعات بسيار ، به تاليف آثار متعددي نيز دست زد كه آثار قلمي او به سي و دو عنوان مي رسد. وي سرانجام در سال 1270 هجري قمري ديده از جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : علامه حاج سيدمحمد تقي قزويني پس از آموختن مقدمات ، ادبيات عرب ، رياضيات ، فقه و اصول به فراگيري علوم كلام و حكمت نزد استادان زمان خود پرداخت. آن گاه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و براي تكميل علوم ديني به عتبات عاليات سفر كرد و به كسب كمالات معنوي و طي مراحل عرفاني همت گماشت.استادان و مربيان : سيدمحمد تقي تقوي قزويني علوم كلام و حكمت را از محضر علامه مازندراني معروف به «جدلي» فراگرفت. وي همچنين از محضر سيدمحمد مجاهد كه در اصفهان عهده دار تدريس فقه و اصول بود و نيز از محضر شيخ ابراهيم كرباسي بهره هاي فراوان برد. او پس از آنكه از اصفهان به موطن خود بازگشت ، وارد مدرسه صالحيه شد و در محضر درس بزرگاني چون شهيد ثالث و شيخ محمد صالح برغاني حائري و نيز ملاآقا حكمي قزويني حاضر شد ، و بعد از آن عازم عتبات عاليات گرديد. او ابتدا در كربلا از حوزه درس شريف العلما مازندري حائري (م 1246ق) و سپس از محضر سيدباقر بن سيداحمد قزويني و ملا اسماعيل عقدايي و سيد سليمان طباطبايي يزدي بهره مند گشت و در كاظمين به حوزه درس سيدعبدالله شبر و ديگران ملحق گرديد و

به مقام عالي علمي نائل گرديد و از مشايخ خود و همچنين شيخ احمد احسايي اجازه دريافت كرد.زمان و علت فوت : وفات علامه حاج سيد محمدتقي تقوي قزويني در سال 1270 هجري قمري اتفاق افتاد. جسد وي را پس از تشيع با شكوهي به كربلا حمل نموده و در آنجا به خاك سپردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدتقي تقوي قزويني علاوه بر كسب علوم زمان خود و مطالعات بسيار ، به تاليف آثار متعددي نيز دست زد كه آثار قلمي او به سي و دو عنوان مي رسد. او همچنين به شعر و شاعري نيز نزديك بود ، مجموعة از سروده هاي فارسي او در جنگ نفيسي متعلق به كتابخانه امام صادق ( ع) قزوين وجود دارد كه در آنها با نام « رفيع » و گاه « موفق » تخلص كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ جابركاظمي در كتاب خود سلوه الغريب در مورد سيدمحمدتقي تقوي چنين مي گويد: « وي در حكمت و فقه و اصول و فنون اسلامي به سرحد كمال رسيده بود و مردم از اقصي بلاد جهت اخذ دعا به زيارت وي مي شتافتند... » آثار : ارجوزه هايي در صرف و نحو ، فقه ، معاني و بيان ، كلام ، منطق و عرفان ، التجليات ، انوار الاشراق ، برهان العصمه ، تذكرة انبياي بني اسرائيل مدفون در قزوين ، ترجمه نهج البلاغه ، خلاصه التفاسير، ظرايف الحكمه ، نهايه التحرير في شرح التجريد

منابع زندگينامه :دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش بهاء الدين خرمشاهي ، ج 1 ، تهران: دوستان و

ناهيد ، 1377 ، ص8022ستايش امير المومنين ( در سروده هاي سخنوران قزوين ) ، پژوهش: محمدعلي حضرتي ، قزوين: بحرالعلوم

تقوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تقوي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

او در سال 1351 در خانواده اي روحاني در قم متولد شد. در سال 1357 در حالي به مدرسه رفت كه پس از چند ماه مدارس تعطيل شد. پس از گذراندن سيكل وارد حوزة علمية قم شد و همزمان با دروس حوزوي در دبيرستان شبانه مشغول به تحصيل شد و پس از أخذ ديپلم در دانشگاه پيام نور موفق،به أخذمدرك ليسانس در رشتة جغرافيا(برنامه ريزي شهري و روستايي) شد.

او دروس سطح را در محضر اساتيدي همچون عليدوست، محمدى، موسوي تهرانى، فقيهي و پاياني به پايان رساند و دروس فلسفه را در محضر آقاي اسحاق نيا فرا گرفت. پس از گذراندن دورة سطح در دروس خارج آيات عظام وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزى، كرباسي و هادوي تهراني شركت نمود و همزمان در مؤسسة تخصصي كلام اسلامي موفق به گذراندن دورة سطح 4 حوزه شد. او از سال 1380 به بعد به پژوهش در فقه، اصول و كلام پرداخت و با مؤسساتي مانند مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزة علميه قم، معاونت تبليغ حوزة علميه، مجلة تخصصي مبلغان، مؤسسه امام صادق زير نظر آيت الله سبحانى، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) همكاري نموده و مي نمايد.

تنكابني، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه، اديب، متكلم و پزشك ايرانى. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در جوانى به همراه برادرش، ملا عبدالمطلب، رهسپار عتبات عراق گرديد و چندى در شهرهاى مقدس آن سرزمين به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس راهى اصفهان شد و بيست و دو سال در

خدمت آخوند ملاعلى نورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب ملاصدرا را نزد وى فراگرفت. «شرح لمعه» را نزد ملا محمدعلى نورى آموخت. پس از آن خود به تدريس روى آورد و در اصفهان «تجريد الكلام»؛ «شوارق»؛ «شرح لمعه» و «تفسير قاضى بيضاوى» را درس مى گفت. ميرزا سليمان به آموختن دانش پزشكى پرداخت و در رشته ى پزشكى شاگرد ميرزا اسماعيل اعرج اصفهانى بود. ميرزا اسماعيل به تنكابنى طب آموخت و خود نيز نزد او شرح «تجريد الكلام» فرا مى گرفت. ميرزا سليمان در اصفهان به ملامحراب، عارف گيلانى، دست ارادت داد. ميرزا سليمان تنكابنى پدر ميرزا محمد تنكابنى، مولف «قصص العلماء»، است. از جمله آثار وى: حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفاتيح الشرائع» ملامحسن فيض كاشانى؛ حاشيه بر «الفوائد الضيائيه» جامى، حاشيه بر «شرح الاسباب»، در پزشكى؛ حاشيه بر «حكمه العين»؛ حاشيه بر «حيوه القلوب»؛ حاشيه بر «تذكره الائمه»؛ رساله اى در وبا و طرز معالجه ى آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :قصص العلماء (73 -71)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 609/13).

توتونچي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1290 ق)، فقيه و متكلم شيعى. وى در تبريز به دنيا آمد و مقدمات علوم را همان جا فراگرفت. در سال 1314 ق به نجف كوچ كرد و در خدمت استادانى چون محمدحسن مامقانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى به تكميل دانشهاى دينى خود پرداخت. در سال 1324 ق به زادگاهش بازگشت و به تدريس و تصنيف و امامت و ارشاد مردم روى آورد. توتونچى از بزرگان علماى تبريز بود. از جمله آثار وى: «ازاله الوساوس و الاوهام عن قدس ساحه الاسلام»، در رد نصارا و ابطال؛ «بحر الفوائد»، به فارسى؛ «الادله العقليه»، در اصول؛ حاشيه

بر «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ «هدايه الانام الى حقيقه الايمان و الاسلام»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (173 -172 /25 ،44/3 ،530/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597/14)، معجم المولفين (18/4).

توني، موسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، متكلم، عالم و حكيم امامى. وى از فحول متكلمان و اكابر علما و حكماى اماميه بود. پس از اخذ مقدمات متداوله و علوم اسلامى فقه و حديث را از مولى محمد مومن كه از شاگردان شيخ بهايى بود فراگرفت و از ائمه فتوى و تقليد در مشهد شد. سپس به تدريس پرداخت و عالمان بسيار از محضر وى بهره مى بردند. مولا محمد صادق نيشابورى از شاگردان وى بود كه از وى اجازه داشت. از آثار وى: رساله اى در «زكاه»، به فارسى؛ تعليقات بر كتاب «الاحتجاج» طبرسى؛ حواشى بر «تفسير صافى» ملامحسن فيض كاشانى؛ شرح مجلس ابن بابويه با ركن الدوله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (220/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 605 -604 /11).

جاودان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جاودان

محل تولد : ميناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جاودان، صرفاً به دليل تقاضاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي اين زندگينامه را تحرير مي نمايم و خود را در موقعيت تحرير «زندگينامه علمي» نمي دانم.در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي روحاني و تازه از نجف بازگشته، در حوالي رودان، از شهرهاي كوچك و شرقي استان هرمزگان به دنيا آمدم.پدرم حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عبدالله جاودان، نخستين معلم و استاد علمي و اخلاقي من، به گفته خود، از حدود چهار سالگي به علم من مبادرت نمودند. تا حدود هفت سالگي خواندن، نوشتن، قرائت قرآن، اشعاري از سعدي و حافظ، كتب مقدماتي «جامع المقدمات» يعنى، امثله و شرح آن، صرف مير و التصريف را نزد ايشان فراگرفتم.از هفت سالگي وارد دبستان شده و معلم مدرسه مرا به عنوان دانش آموز كلاسم دوم

ابتدايي ثبت نام كردند، هر چند نظر او كلاس پنجم بود و گويا مدير مدرسه موافق نبود. از كلاس چهارم تا سوم راهنمايي را در مدارس قم و پس از آن مجدداً به رودان بازگشته و از مدرسه شهيد بهشتي رودان در سال 1367 ديپلم علوم تجربي را اخذ نمودم.

بحمدالله در تمام مدت تحصيل دانش آموز موفقي بودم. در تمام اين دوران دو گونه فعاليت داشتم: 1. فعاليت هاي قراني و شركت در مسابقات قرآن، كه در قم مقام اول كسب نمودم و نيز در استان مركزي دوم شدم. در استان هرمزگان نيز چندين بار به مقام اول رسيدم و در مسابقات كشوري نيز در دوره دبيرستان به مقام ممتاز دست يافتم.2. ادامه تحصيلات حوزوي در ايام فراغت و در نتيجه تا اخذ ديپلم كتب حوزوي مثل جامع المقدمات (تماماً)، سيوطى، مختصر المعانى، حاشيه ملاعبدالله (در منطق)، معالم الاصول، بخشهايي از لمعتين. در همين مدت البته كتب مختلف جامع المقدمات و بخش هايي از سيوطى و گاهي كتبي در منطق را نيز تدريس مي نمودم. بيشتر كتب مذكور را نزد ابوي معظم و بخش هايي از كتاب حاشيه ملا عبدالله و نيز كتاب الارث شرح لمعه را نزد استاد فاضل و متقي حضرت حجت الاسلام عبدالعلي جاويدان، كه در آن ايام امام جمعه شهر رودان و نماينده مردم حضرت امام خميني(ره) بودند فراگرفتم. خداوند خير دنيا و عقبا را نصيبشان گرداند. انشاء الله.قصدم آن بودم كه با اخذ ديپلم و ورود به دانشگاه، همزمان علوم حوزوي را نيز ادامه دهم. همان سال اخذ ديپلم (67) در كنكور شركت نموده و براي تحصيل در تهران قبول شدم.

اما به دليل حضور در

جبهه هاي جنگ امكان ورود به دانشگاه سلب شد و در همان سال وارد حوزه علميه بندرعباس گرديدم و همزمان به تحصيل و تدريس مشغول گرديدم. البته در سطح شهر بندرعباس نيز با قرائت قرآن در مجالس عمومي و نيز داير كردن جلسه تعليم فنون تجويد و قرائت قرآن به ترويج قرآن در جامعه پرداخته و بحمدالله بركات معنوي قابل توجهي داشت و برخي از شاگردان آن جلسات اكنون به عنوان استاد مشغول ترويج قرآن هستند.سال 1372 وارد حوزه علميه قم و نيز دانشگاه مفيد قم (در رشته فلسفه غرب) شده دروس حوزوي را تا مقطع خارج فقه و اصول ادامه دادم و در تمام امتحانات كتبي و شفاهي ظرف 3 الي 4 سال شركت نموده و با موفقيت پيش رفته.در سال 1376 به اخذ ليسانس فلسفه غرب و در 1379 به اخذ فوق ليسانس در همان رشته از دانشگاه مفيد موفق شده و در همان سال در رشته كلام (گرايش فلسفه دين و كلام جديد) در مقطع دكتراي تربيت مدرس قم، دانشگاه قم، قبول شده و اكنون در آستانه دفاع هستم.

از سال 1376 وارد مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب گرديده و در گروه مذاهب اسلامي (بيشتر با گرايش تشيع اسلامي) به تحصيل و تحقيق پرداختم. و به عضويت هيئت علمي آن مركز پذيرفته شده و مقالات متعددي را در آن مركز تحرير يا ترجمه نمودم.در سال 1384 به عنوان فلوشيپ (Felowship) دانشگاه هارودارد در آمريكا پذيرفته شده و به مدت يك سال در آن دانشگاه، به عنوان عضو هيئت علمي آن دانشگاه، به همراه خانواده حضور يافتم. در آنجا به تحقيق، تدريس براي

برخي از دانشجويان ايران (به عنوان سخنراني نه تدريس) مشغول بودم. همچنين به مدت يك سال در مركز اسلامي شهر Boston (مركز ايالت ماساچوست) به سخنراني ديني _ علمي (تفسير سوره حشر) و نيز آموزش قرآن و تدريس يك دوره كامل تجويد پرداخته.

سخنراني ها و برنامه قرآن با استقبال فراوان مواجه گرديد.اعتبار علمي فلوشيپ ياد شده، فوق دكتر است. آنچه عامل اصلي اين توفيق بود، پس از لطف خداوند مساعي استاد مكرم جناب استاد آيت الله دكتر مدرسي طباطبايى، استاد تمام دانشگاه پرينستون در نيوجرسي آمريكا بود كه با معرفي اينجانب به آن دانشگاه زمينه پذيرش مرا در آن دانشگاه فراهم نمود. حضور من در آمريكا تجارب علمى، معنوي و آفاقي و اجتماعي ارزشمندي برايم به همراهداشت. به ويژه حضورم در مركز اسلامي در جمع شيعيان ايراني و پاكستانى. استقبال آنان از برنامه هاي اين جانب فوق العاده بود و اصرار زيادي بر ماندن من حداقل براي يك سال ديگر را داشتند. هنوز نيز با آنان در ارتباط هستم. انسان هاي پاك، مومن، خداخواه و ايران دوست. خدايشان خير دهد.در اين سال ها علاوه بر تدريس در موضوعاتي چون كلام اسلامى، كلام جديد و فلسفه دين، فرق اسلامى، تشيع امامي و فرق تشيع و مذاهب اسلامى، فلسفه اسلامي و... پروژه هاي تحقيقي متعددي اعم از مقاله و كتاب را به انجام رسانده ام كه بسياري از آنها منتشر شده اند. چندين پايان نامه را نيز مشاوره يا داوري نموده ام.هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه دانشگاه مفيد هستم. همچنين به صورت نيمه وقت با مركز اديان همكاري دارم كه زعم از تدريس و پژوهش است (عضو هيئت علمي نيمه وقت مركز هستم).متأسفانه بيش

از دو سال است به علت مشغله علمي دانشگاهي و سفر خارج از كشور وقفه اي در تحصيلات حوزوي ام پيش آمده است كه اميدوارم در سال آينده مجدداً آن دروس را از سر گيرم و البته بيشتر قصد تدريس دارم. اميدوارم خداوند توفيق دهد.از خداوند منان كه همواره مددكارم بوده است مي خواهم توفيق بيشتري را در جهت اهداف انساني _ الاخص به حقير عنايت فرمايد.

جبرئيلي، محمدصفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صفر جبرئيلي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صفر جبرئيلي در سال 1362 تحصيلات حوزوي را در كرج و سپس شهرري آغاز كرده و در قم ادامه داده ام كه هنوز هم اشتغال دارم. طبق سنت حوزه از سال هاي آغازين تحصيل به تدريس نيز اشتغال داشته ام.و لذا كتاب هاي ادبيات، منطق، فقه و اصول نيز در شهررى، كرج و قم تدريس كرده ام.با اينكه با سيكل وارد حوزه شدم اما در كنار آن چهار سال دبيرستان را ادامه دادم و با اينكه به جهاتي زمينه ورود به دانشگاه را داشتم اما علاقه به حوزه و دروس آن موجب نرفتن به آن مركز علمي شد.با شروع مراكز تخصصي حوزه به جهت علاقه و دغدغه اي كه در مباحث كلامي داشتم در مركز تخصصي كلام شركت كردم و مدت چهار سال در سطح چهارم اشتغال به تحصيل داشتم و از اساتيد بزرگواري چون آيت آلله سبحانى، حجج اسلام رباني گلپايگانى، فياضي و ديگران استفاده كردم.بعد از گذشت يك سال از اتمام تحصيل براي تدريس در آن مركز دعوت شدم. اكنون سومين سال است كه در آنجا براي سطح 2

و 3 تدريس دارم.به علاوه در مركز جهاني مركز تخصصي فلسفه، و فرق و مذاهب نيز اشتغال به تدريس دارم. در بعضي مدارس حوزه نيز اين توفيق را داشتم كه به جهت كثرت اشتغال از ادامه آن محروم شدم.به جهت علاقه اي كه به تحقيق داشتم از دهه هفتاد رسما" به نوشتن و تحقيق پرداختم كه بعضي از مقالات در مجلات علمي چاپ شده است. با توجه به احساس نياز در كنار درس در زمان هاي خاص به تبليغ و منبر و از جمله در دانشگاه اشتغال دارم.با مراكز علمي و تحقيقي نيز ارتباط و همكاري داشته و دارم.در خارج اصول حضرت آيت الله سبحاني و در خارج فقه در درس آيت الله شبيري زنجاني بهره برده ام كه دومي هنوز ادامه دارد.

جراذيني رازي، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، متكلم، فقيه و محدث امامى. وى از مردم خراذين يا جراذين رى بود. از زندگى وى و روزگارى كه در آن بوده، چيزى نمى دانيم. نجاشى (م 450 ق)، با چهار واسطه از وى روايت مى كند. بيشتر رجال نويسان شيعه وى را به غلو متهم و نكوهش كرده اند و احاديثى را كه از وى روايت شده ضعيف دانسته اند. علامه حلى نام وى را خراذينى آورده و در ديگر كتب رجال تحت عنوان خرادينى نيز آمده. وى در رى مقيم بود و در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «آداب و المروات»؛ «الرد على سلمانيه» يا «سليمانيه» كه يكى از فرق غالى شيعه است. اين كتاب كه ردى بر غلات شيعه است غالى بودن وى را نفى مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (201/10 ،12/1)، رجال ابن داود

(قسم 484 /2)، رجال النجاشى (79 -78 /2)، ريحانه (123/2 -399/1)، رى باستان (331/2)، الفهرست للطوسى (223)، لغت نامه (ذيل/ جراذينى)، معجم رجال الحديث (68/12).

جرجاني اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم و متكلم امامى. وى اصلا از مردم جرجان بود كه در اصفهان سكنى داشت. او در ابتدا معتزلى بود كه به دست عبدالرحمان بن احمد جيرويه رجوع به مذهب اماميه كرد. نجاشى در كتاب «رجال» حود وى را ستوده و مى نويسد: از اصحاب جليل و عظيم القدر است. از جمله آثار وى «الجامع فى سائر ابواب الكلام كبير»؛ «المسائل و الجوابات فى الامامه»؛ «مواليد الائمه (ع)»؛ «مجالس مع ابى على الجبائى»؛ «الامامه»؛ «النقض على الجبائى»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (289/24 ،236/23 ،366/19 ،335/2)، رجال النجاشى (298 -297 ،47 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 282 -281 ،147 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (332)، معجم رجال الحديث (246/16).

جرجاني، جمال الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 929 ق)، دانشمند، فقيه، متكلم، اديب و محدث امامى. وى در استرآباد به دنيا آمد و مقدمات علوم را در اين شهر فراگرفت، سپس به هرات رفت و نزد ملاحسن حسابى به تحصيل علوم دينى پرداخت و شرح «اللوامع» و كتابهاى ديگرى را در محضر درس او فراگرفت. وى چندى به وزارت رسيد، گويا با امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى مجادله و درگيرى داشت، گويند وى با محقق كركى مجالست و موانست داشت و از محقق كركى «شرح قوشچى» را آموخت. از جمله آثار وى، شرح «تهذيب الاصول» علامه مى باشد كه در 929 ق از تاليف آن فراغت يافت. اين شرح در ميان اصوليان شيعه بسيار معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (166/13)، روضات الجنات (211/2)، فوائد الرضويه (84).

جرجاني، شريف الدين، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -740 ق)، شاعر، متكلم، حكيم و محدث حنفى. در قريه ى طاعون استرآباد تولد يافت. در همان جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات به شيراز رفت و در آنجا نزد قطب الدين رازى و محقق دوانى بود و از استادش قطب الدين روايت كرد. پسرش و جلال الدين محمد بن عبدالعزيز الشافعى و شيخ منصور بن حسن كازرونى نيز از او روايت كرده اند. قاضى نورالله به گواهى شاگردان جرجانى، سيد محمد نوربخش و شيخ محمد بن ابى جمهور احسايى، او را شيعه مى داند. شاه شجاع در سال 779 ق او را به شيراز برد و در مدرسه ى دارالشفاء به تدريس گماشت. جرجانى بعد از فتح شيراز به دست تيمور گوركانى به سمرقند فرستاده شد و در اين شهر با سعدالدين تفتازانى محاورات و مباحثاتى داشت. بعد از مرگ تيمور به شيراز آمد و

در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «الاصول المنطقيه»؛ «المترجمان فى لغات القرآن»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى شرح حكمه العين»؛ «حاشيه آداب البحث»؛ «رساله ى القدر»؛ «حاشيه شرح شمسيه»؛ «حاشيه مشكاه المصابيح»؛ «رساله در تقسيم علوم»؛ «رساله در وجود»؛ «شرح التذكره النسيريه»؛ «تعريفات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (160 -159 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 ،91 ،88 /4 ،292 -291 /3)، تاريخ نظم و نثر (191 -190)، حبيب السير (547 -546 /2)، رشحات عين الحيات (190 -186 /1)، روضات الجنات (294 -287 /5)، دايره المعارف فارسى (734/1)، الذريعه (185 ،137 ،136 ،133 ،128 ،125 ،76 ،75 ،73 ،72 ،70 /6 ،42/15 ،73/23 ،222/24 ،324 ،308 /19 ،205/5 ،384/22 ،56/25 ،49/17)، ريحانه (217 -213 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 90/9)، فرهنگ ادبيات فارسى (162 -161)، كشف الظنون (229)، الكنى والالقاب (360 -358 /2)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (220 -217 /2)، معجم المولفين (216/7)، هديه الاحباب (161)، هديه العارفين (729 -728 /1).

جرجاني، شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، اديب نحوى، متكلم و نويسنده. ملقب به مير سيد شمس الدين و معروف به ابن شريف. در شيراز متولد شد. وى پس از تحصيل دانش، برخلاف مذهب پدر، تشيع اختيار كرد. شمس الدين اديب و حكيمى زبده بود و آثار بسيارى تاليف و تصنيف كرد، از جمله: شرح «هدايه الحكمه» ابهرى؛ شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ شرح «الفوائد الغياثيه»، «غره» و «دره» در منطق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/7)، الذريعه (175/14 ،81/13 ،77/7)، ريحانه (246/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120/9)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (221 -220 /2)، هديه العارفين 189/2).

جزايري شيرازي، محمد مؤمن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1130 -1074 ق)، عالم، محقق، متكلم، محدث، فقيه و شاعر امامى. وى در شيراز به دنيا آمد و در آن شهر به كسب علم و تحصيل معارف پرداخت، سپس به ديگر شهرها سفر كرد و از محضر بزرگانى چون مولى شاه محمد شيرازى و مولى مسيح الزمان فسوى و حكيم محمدهادى بهره گرفت و از علامه مجلسى و شيخ حر عاملى و امثال آنها به دريافت اجازه نايل شد. سيد عبدالحىّ در «نزهة الخواطر» استادان وى را در هر رشته به تفصيل آورده است. محمدمحسن شيرازى از شاگردان او است. تأليفات و آثار وى بالغ بر سى و نه كتاب و رساله است كه برخى از آنها به چاپ رسيده. از جمله: «مجالس الاخبار و مجالس الاخيار» در هفت جلد؛ «خزانة الخيال المشحونة من طرق المعانى والالفاظ الموزونة بامثال اللال»، در سه مجلد؛ «طيف الخيال فى مناظره بين العلم والمال»، و شرح آن «تعبير طيف الخيال»؛ «تميمه لفوائد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/10)، ايضاح

المكنون (536 ،429 /2 ،428 ،347 -322 /1)، الذريعه (358 -357 /19 ،196/15 ،156/7 ،435 ،210 -208 /4)، فوائد الرضويه (600 -599)، معجم المؤلفين (69/12)، هديه العارفين (310/2).

جزري، شمس الدين، ابوالخير محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، محدث، متكلم شافعى، قارى و مورخ. معروف به ابن جزرى. در دمشق به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وى در زهد و تقوى معروف بود و در سيزده سالگى قرآن را حفظ كرد و بعد از آن اوقات خود را صرف تحصيل حديث كرد. جزرى در نوزده سالگى به قاهره رفت و در سيزده قسم قرائت، مهارتى به دست آورد. از ابوالفدا و ضياءالدين و شيخ السلام بلقينى اجازه ى فتوى گرفت. او در دوره ى تيمورى به سمرقند دعوت شد و تا زمان اميرتيمور در ماوراءالنهر ماند و بعد از مرگ وى به دارالسلطنه هرات شتافت و در آخر عمر به شيراز رفت و متصدى قضاوت شيراز شد و همان جا درگذشت. برخى از آثار وى: «المقدمه الجزريه»، در تجويد؛ «التمهيد فى علم التجويد»؛ «النشر فى القرآت العشر»؛ «غايه النهايه فى طبقات القراء»؛ «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب»؛ «الهدايه فى علم الروايه»؛ «المصعد الاحمد فى ختم مسند الامام احمد»، در حديث؛ «التاريخ»؛ «عقداللألى فى الاحاديث المسلسلة العوالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (275 -274 /7)، ايضاح المكنون (723 ،544 ،481 ،447 ،227 ،110 /2 ،539 ،315 ،168 ،151 ،81 ،26 ،8 /1)، حبيب السير (548/3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (476 -475 /3)، دايرةالمعارف الاسلاميه (120 -118 /1)، روضات الجنات (107 -106 /8)، ريحانه (410 -408 /1)، كشف الظنون (2042 ،2028 ،1952 ،1859 ،1803 ،1799 ،1699 ،1497 ،1323 ،1150

،1132 ،1118 ،1105 ،743 ،669 ،621 ،520 ،484 ،421 ،389 ،295 ،290 ،277 ،211 ،200 ،152 ،150 ،128 ،114 ،53)، الكنى و الالقاب (146/2)، لغت نامه (ذيل/ جزرى)، معجم الموفين (292 -291 /11)، هديه الاحباب (119)، هديه العارفين (188 -187 /2).

جعفري، ابوالقاسم زيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث و متكلم امامى. معروف به جعفرى. پس از تكميل مقدمات و فنون ادب نزد افاضل علماى خاندان خود، فقه و حديث را از حوزه ى درس امام شمس الاسلام ابومحمد حسن ابن بابويه معروف به حسكا، جدّ شيخ منتجب الدين، فراگرفت و به مقام علمى نائل شد. سپس به تأليف و تدريس پرداخت و كرسى فتوى را به دست گرفت و جمعى از علماى اماميه در حوزه ى او تربيت يافتند. از جمله آثار وى: «الدعوات عن زين العابدين (ع)» كه اين كتاب غير از ادعيه ى «صحيفه ى سجاديه» است؛ «المغازى والسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (291 /21 ،202/8)، فهرست منتجب الدين (80)، معجم رجال الحديث (335/7).

جعفري، محمد صابر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صابر جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 وارد حوزه شدم، مدرك تحصيلي ام سيكل بود . كمي بعد، در كنار دروس حوزه، ديپلم گرفتم، در رشته علوم سيايي دانشگاه باقر العلوم ثبت نام كردم ولي انصراف دادم. درس هاي حوزه را با شركت در رشته تخصصي كلام (موسسه امام صادق عليه السلام) ادامه دادم . با پايان تحصيل آنجا جزء گروه اولي بودم كه در مركز تخصصي مهدويت شركت جسته و كم كم حوزه فعاليتم را بيشتر به اين موضوعات اختصاص دادم. چند مقاله در مجله تخصصي كلام اسلامي و چند مقاله هم در فصلنامه تخصصي انتظار ارائه دادم. هم اكنون معاون پژوهشي مركز تخصصي مهدويت و بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) هستم، ضمنا جزء هيئت تحريريه فصلنامه علمي تخصصي انتظار از بدو تشكيل بوده ام. اكنون جزء هيئت تحريريه فصلنامه شرق موعود

(فارسي)، الموعود (عربي) و Bright future (انگليسي) هستم.

جعفري، وهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

گذري بر زندگي نامه حجةالاسلام جعفري دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام و المسلمين ميرزا وهاب جعفري از فضلا و نويسندگان حوزه علوم ديني در سن 76 سالگي در شهر قم بدرود حيات گفت.

ايشان در ذي قعده 1353 ق / 12 اسفند 1313 ش در روستاي بيلوردي از توابع شهرستان هريس (استان آذربايجان شرقي) ديده به جهان گشود. پدرش حاج خليل فرزند محمد از كشاورزان و پارسايان بود. ميرزا وهاب مقدمات را در شهر تبريز نزد ميرزا عمران عليزاده، شيخ مصطفي اعتمادي و شيخ حسين نجفي فرا گرفت و شرح لمعه را نزد ميرزا محمد توتونچي و سيد محمد كاظم طباطبائي(مفيد)به پايان رساند. وي پس از پنج سال توقف در تبريز در حدود سال 1355 ش رهسپار حوزه قم شد و در مدرسه حجتيه سكني گزيد و دروس سطوح را نزد حضرات آيات شيخ احمد پاياني اردبيلي، سيد محمد باقر سلطاني طباطبائي، سيد جواد خطيبي تبريزي وشيخ ابوالفضل علمائي سرابي سپري كرد و به درس خارج حضرات آيات سيد كاظم شريعتمداري و سيد محمد شيرازي راه يافت. در ضمن علوم عقلي را نزد سيد حسن قاضي طباطبائي، شهيد شيخ مرتضي مطهري و دكتر مهدي حائري يزدي و دروس تفسيري را از محضر سيد محمد حسين تبريزي (علامه طباطبائي) استفاده نمود.

جعفري از استادش شيرازي اجازه اجتهاد و از سيد شهاب الدين مرعشي، سيد عبدالله موسوي شبستري و سيد صادق شيرازي اجازات روايي دريافت كرده بود. آثار قلمي ايشان عبارتند از:

1-ترسيمي از شخصيت بزرگ اسلامي عبدالله بن عباس، چاپ شده در قم؛

2-داستان هاي مروج

الذهب، قم، 1376ش؛

3-اهل بيت (عليه السلام) در نهج البلاغه، قم،1381ش؛

4-عبرت هاي تاريخ، قم، 1381ش؛

5-ذكر در قرآن و نهج البلاغه، قم، 1385ش؛

6-ده فرمان قرآن، نشر انديشه هادي قم، 1386ش؛

7-چهل حديث، تاكنون مخطوط مي باشد؛

8-تقريرات درس فقه، نيز مخطوط است.

شايان ذكر است نامبرده نيم قرن درحوزه علميه قم سكونت داشته و در طول اين سال ها علاوه بر تدريس مقدمات و برخي از كتب سطح در خدمت اسلام مرجعيت و مشغول ترويج مذهب و تقديم خدمات اجتماعي نيز بوده است.

حجةالاسلام جعفري در پي بيماري در غروب روز سه شنبه 24 ربيع الاول 1429 ق/ 13 فروردين 1387ش درسن 76 سالگي در شهر قم ديده از جهان فرو بست. پيكرش صبح روز پنجشنبه تشييع و در جوار علي بن جعفر (عليه السلام) به خاك سپرده شد.

نويسنده: عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

جمالي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي جمالي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/12/1

زندگينامه علمي

دوران دبستان و راهنمايي را به خوبي گذرانده و در دوران ابتدايي به جهت هوش و حافظه بالا دو سال ابتدايي را در يك سال گذرانده و همواره در مدرسه جزو شاگردان خوب بودم .كار علمي جدي بنده از هنرستان كارآموز واقع در منطقه نارمك تهران آغاز شد . در اينجا به جهت فضاي حاكم آنوقت كه فضاي جبهه و جنگ بود در كنار درسهاي هنرستان كه بنده در رشته برق مشغول به تدريس بودم ، به عضو انجمن اسلامي هنرستان در آمده و در سالهاي اوليه در كلاس درس اعتقادي و اخلاقي درون انجمن با اساتيد و واعظان شهر تهران شركت مي

كردم .

در آن ايام در سال سوم و چهارم هنرستان نوعا با دوستان جلسات مباحثه و مطالعات آثار شهيد مطهري را داشتيم و از همان ايام به بيان بعضي از مباحث استاد شهيد در جلسات مي پرداختم .در همان ايام عازم به جبهه شده و در آنجا هم به مطالعات و مباحثات در جمع دوستان مشغول بودم . درسال پاياني هنرستان در كنكور دانشگاه شركت كرده و قبول شدم و در همان ايام به جهت علاقه به مباحث مذهبي و اعتقادي قصد آمدن به حوزه را هم داشتم . لذا در آن ايام بر اساس ضرورت عمل به وظيفه راه حوزه را انتخاب كرده و با عنايت امام زمان (عج) به سربازي اين مكتب جهاد و مبارزه نايل شدم .

در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه مشغول به درس و بحث طلبگي شدم و با داشتن حجره در اتاق مدرسه بصورت ممحض دروس مقدمات را آغاز نموده و از اساتيد متعددي از جمله استاد عرفان ، استاد عليدوست ، استاد عالمي و ديگر اساتيد استفاده كرده ام . در كنار دروس متداول حوزوي به مطالعات بيروني هم مشغول بوده و در كلاس هاي جنبي و آزاد همچون كلاس هاي نهج البلاغه و تفسير و اخلاق شركت كرده و از اساتيدي همچون آيت الله مظاهري در اخلاق استفاده نموده و البته در كلاس هاي خصوصي اخلاق هم شركت مي كردم .

در اين ايام با مباحث حضرت استاد حاج آقاي صفاري آشنا شده و توفيق شركت در مجالس اين استاد گرانسنگ را پيدا كرده و استفاده هاي زيادي از مباحث و افكار

اين استاد بردم .پس از گذراندن دوران مقدمات ، دوران سطح حوزه را از اساتيد حوزه به خوبي استفاده كرده و دروس لمعه و اصول مرحوم مظفر را پشت سر گذاشته و سپس دروس رسائل و مكاسب و سپس كفاية الاصول را پشت سر گذاشتم و با جديت در فرا گرفتن مباحث و مباحثه مستمر توانستم به خوبي تمامي دروس سطح را طي كنم .

پس از دروس سطح ، وارد درس خارج شده و حدود 7 سال دروس خارج فقه واصول را درمحضر بزرگاني همچون آيات و حجج اسلام آقايان : وحيد خراساني ، تبريزي ، جوادي آملي ، سبحاني و ميرباقري گذرانده و دليل اين تعدد استاد در درس خارج هم به جهت آشنايي با سبك درس اين اساتيد بود ، چرا كه معتقد بودم هدف درس خارج آشنايي با شيوه اجتهاد است نه گذراندن يك دوره كامل مباحث فقه و اصول . در كنار درس اصول و فقه به مباحث فلسفه هم پرداخته و در سال 82 به جهت كامل كردن مباحث به دانشكده تربيت مدرس قم رفته و در آنجا با مباحث فلسفي غربي آشنا شده و در رشته فلسفه و كلام مقطع كارشناسي ارشد را گذراندم .از مهمترين فراز زندگي علمي بنده آشنايي با تفكرات دفتر فرهنگستان و مخصوصا استاد بي نظير حضرت آيت الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي بوده است . بنده به جهت روحيه وظيفه مداري با موسسات گوناگون مطرح در قم ارتباط برقرار كرده و پس از سنجش و مقايسه آنان با توجه به نيازمنديهاي نظام اسلامي تشخيص دادم كه اين موسسه به دنبال حل مسائل مهم نظام

اسلامي مي باشد . لذا از سال 71 با اين موسسه آشنا و در كلاسهاي آموزش آن شركت كرده و كم كم جزو محققين اين موسسه شروع به كار كرده و مستقيما در جلسات مباحث حضرت استاد سيد منير، در موضوعات مختلفي همچون فلسفه ، مدل ، روش تحقيق ، موضوعات كاربردي و ... شركت و استفاده فراواني برده ام .

البته بنده در كنار كار تحقيقاتي در دفتر فرهنگستان ، كارهاي علمي و مقالات متعددي در مجلات و همايش ها ارائه داده و به تاليف چندين كتاب مبادرت داشته ام و در كنار تحقيق به كار تبليغ و سخنراني هاي تخصصي در دانشگ ه ها مشغول مي باشم .

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت

و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد

شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به

غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه

ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_

از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع

الي اللّه، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به

فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ

اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جهانگيري، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي جهانگيري

محل تولد : سهرورد

شهرت

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

يحيي جهانگيري سهروردي به سال 1359 در سهرورد زنجان ديده به جهان گشود روستايي كه مهد پرورش عرفان ، فلسفه و هنر اسلامي است شيخ اشراق سهروردي شيخ عمر شهاب الدين سهروردي و احمد خطاط سهروردي از زادگان اين ديارند.ايشان به خاطر نبوغ علمي هماره مورد تحسين اهالي و معلمان بود علي رغم علاقه معلمان به تحصير او در دبيرستانهاي نمونه وي راه مطالعه علوم حوزوي را آغاز نمود .سال سوم به دعوت مسئولين حوزه خدابنده به تدريس رسمي نيز مشغول شد، در حاليكه 17 سال بيشتر نداشت.

تدريس همزمان با تحصيل او را از آگاهي يابي به علوم جديد باز نداشت لذا همگام با حوزه دبيرستان را نيز تمام نمود و به يادگيري زبان انگليسي پرداخت. با پايان دوره مقدمات عازم قم شد و افزون بر دروس رسمي ضمن قبول شدن در مركز تخصصي كلام اسلامي در آنجا مشغول شد و فارغ التحصيل گشت.اينك ايشان فارغ التحصيل رشته اديان از دانشگاه در مقدطع ارشد و خارج حوزوي بوده و به زبانهاي انگليسي و عربي مسلط ميباشد .مصاحبه با مطبوعات و شبكه سحر به زبان انگليسي و كسب جوائز در مسابقات شعر از سوابق ايشان است .ايشان علاوه بر اينها به تبليغ درمناطق محروم و دبيرستانها و پايگاههاي بسيج و كانونها مشغول بوده و با سايت شخصي پاسخگوي پرسشها مي باشند.

حاجي ابراهيمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حاجي ابراهيمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه تحصيلاتم را در مدارس دولتي گذرانده ، در شانزده سالگي ديپلم رياضي گرفته ، در

همان سال وارد دانشگاه شدم. در اثناي انقلاب فرهنگي به حوزه قم آمدم و تحصيلات طلبگي را به صورت غير رسمي شروع كردم ، با بازگشايي دانشگاهها به ادامه تحصيل پرداخته ، درسال 1365 در رشته مهندسي شيمي (گرايش پتروشيمي) از دانشگاه صنعتي اصفهان فارغ التحصيل شدم و در سال 1366 در كارشناسي ارشد مهندسي هسته اي در دانشگاه صنعتي شريف وارد شدم و در كنار دروس حوزه به ادامه تحصيل پرداختم؛ در سال 1368 به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شده و رسما طلبه شدم از آن زمان به اين سو عمده وقتم به تحصيلات حوزوي طي شده و در اثناي تحصيلات حوزوي مجددا دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده تربيت مدرس قم و سپس دوره دكتراي فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران طي كردم. در سالهاي تحصيلات حوزوي در كنار تحصيل ، تدريس نيز جزو اصلي ترين كارهاي علمي حقير بوده است ، اين تدريس مشتمل بر صرف، نحو، بلاغت منطق، اصول و فلسفه بوده است و هم اينك نيز عمده وقت حقير به تدريس و تدوين مي گذرد.

حارثي عاملي، عزالدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(984 -918 ق)، فقيه امامى، مفسر، محدث، متكلم و محقق. پدر شيخ بهايى بود. اصلاً از جبل عامل و ساكن اصفهان و قزوين بود. نسبت او به حارث اعور هَمْدانى، از خواص اميرالمؤمنين على (ع) مى رسد. حارثى با خانواده خود به دعوت شاه طهماسب صفوى از موطن اصلى به اصفهان آمد و مدتى در آن شهر به تدريس و افادات علمى مشغول شد و بعد به درخواست شاه صفوى در قزوين متوطن شد. عزالدين

در پايان عمر به بحرين رفت و در آنجا مسكن اختيار كرد و همان جا درگذشت و در ديه مصلى، از توابع هجر بحرين، دفن شد. وى از شاگردان برتر شهيد ثانى و سيد حسن بن جعفر كركى بود و در اكثر علوم اسلامى روزگار خود توانا و يگانه دهر بود. فرزندش شيخ بهايى و شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «المعالم»، و سيد حسن بن على بن شدقم حسينى و شيخ رشيدالدين اصفهانى و بسيارى ديگر از شاگردان شيخ حسين مى باشند. از آثار وى: شرح «الفيه» الشهيد؛ «مناظرة مع بعض علماء حلب»، در امامت؛ «ديوان» شعر؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه، «دراية الحديث» يا «وصول الاخيار الى اصول الاخبار»؛ «تحفة اهل الايمان»، در قبله؛ كتاب «الاربعين»، در اخلاق؛ رساله ى «الوسواسية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ «الغرر والدرر»؛ «جوابات الاعتراضات العشره»؛ «رساله فى الاعتقادات حقة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260/2)، اعيان الشيعه (56/6)، ايضاح المكنون (516 ،346 /1)، تكمله امل الآمل (186 -182)، الذريعه (70/15 ،38/11 ،249/9 ،163 -162 /6 ،175/5 ،414/1)، روضات الجنات (336 -392 /2)، ريحانه (130 -126 /4)، فوائد الرضويه (140 -138)، الكنى والالقاب (105 -102 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (17/4)، هدية العارفين (320/1).

حاكم حسكاني، ابوالقاسم، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 470 ق)، متكلم، فقيه، محدث و قاضى. مشهور به ابن حداد يا ابن حذاء. او از نوادگان عبداللَّه بن عامر، فاتح خراسان، بود. برخى وى را حنفى پنداشته اند، اما بيشتر رجال نويسان شيعى بر تشيع وى حكم كرده اند. او معاصر صدوق دوريستى بود و از جد خود و از ابوالحسن علوى و ابوعبداللَّه حاكم و ابوطاهر بن محمش و ابن فنجويه دينورى و همطبقه ى آنان روايت مى كرد.

وى از ملازمان ابوبكر بن حارث اصفهانى نحوى بود و از احمد بن على بن منجويه نيز بهره گرفت، اما فقه را از قاضى ابوالعلاء صاعد بن محمد آموخت. ابن شهرآشوب در «معالم العلماء» به شرح حال او پرداخته است. از آثار وى: «تصحيح خبر ردالشمس لعلى (ع)»؛ «خصايص على بن ابى طالب (ع) فى القرآن» و «شواهد التنزيل لقواعد التفضيل»؛ «دعاء الهداة الى اداء حق الموالات»، ذكر حديث غدير خم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (137 -136 /8)، الذريعه (243 -242 /14 ،196/8 ،166/7 ،195 -194 /4)، رياض العلماء (257 -256 /3)، سير النبلاء (269 -268 /18)، الغدير (146/1)، معجم رجال الحديث (75 -74 /11)، هدية الاحباب (116).

حامد حسين، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، مفسر، محدث، متكلم و اديب. وى را با نسبتهاى موسوى نيشابورى، كنتورى، هندى و كلهنوى نوشته اند. حامد حسين در لكهنو به دنيا آمد. وى از اركان علماى اماميه بوده است. كلام را در محضر پدرش، مفتى سيد محمدقلى، و فقه و اصول را نزد سيد حسين بن دلدار على نقوى، و معقول را در خدمت سيد مرتضى بن سيد محمد و ادب را در حوزه ى مفتى سيد محمد عباس فراگرفت. او تصنيفات فراوانى دارد با مراجعه به كتاب «عبقات» وى معلوم مى شود كه كسى به پايه او در فن كلام بخصوص در باب امامت بدان منوال كار نكرده است. كتابخانه ى ارزشمند ميرحامد حسين يكى از خزاين گرانبهاى شرقى در دوران اخير است. اين كتابخانه حاوى هزاران جلد كتاب است كه برخى از آنها از دستنويسهاى قديمى است. از آثار وى: «عبقات الانوار فى امامة الائمه الاطهار»؛ «اسفار

الانوار عن وقايع افضل الاسفار»؛ «استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى رد المنتهى الكلام»؛ «الشريعة الغراء»، در فقه: «الشعلة الجوالة»؛ «شمع المجالس»، قصايد عربى و فارسى در مراثى؛ مثنوى «شمع و دمع»، به اردو؛ «الظلل الممدود والطلح المنضود»؛ «افحام اهل اليمن فى رد ازالة الغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/4)، ايضاح مكنون (92/2)، الذريعه (215 -214 /15 ،23/10 ،257 ،31 /2)، ريحانه (379 -377 /3)، فوائد الرضويه (92 -91)، لغت نامه (ذيل/ حامد حسين)، معجم المؤلفين (717/3).

حائري قمي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد علي حائري قمي، يكي از مدرسين و علماي بزرگ قم در قرن اخير است، فقيهي محقق و مجتهدي اصولي، دانشمندي زاهد و متقي با معاصر با مرحوم حاج شيخ بود. مرحوم حائري قمي در سال 1299 در شهرستان قم متولد شد و پس از پيمودن مقدمات علوم وارد تهران شد و مدتها از محضر آيت الله آشتياني بزرگ استفاده نمود و سپس عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر آخوند خراساني، علامه يزدي و اعلام ديگر بهره مند بود و بعد از آنكه به درجه اجتهاد و استادي رسيد حدود 25 سال در كربلا و سامرا از مدرسين و مروجين مكتب بود. وي با مرحوم ميرزاي مجاهد خيلي مأنوس بود و با همديگر اخوت و صميميت زيادي داشتند و سالها از همكاران ميرزا محمد تقي در سامرا بود.

نوشته اند در سال 1349 به قصد زيارت ثامن الحجج روحي له الفداء عازم ايران شد و بعد از زيارت به زادگاه خويش آمد و در جمله همكاران آيت الله حائري قرار گرفت. مرحوم قمي شخصيت جامع و مرجعي كامل و مجتهدي مدرس بود.

از ديدگاه علما و فقها پس از فوت مرحوم حاج شيخ تنها معظم له لايق زعامت و اعلميت بود كه متأسفانه اجل مهلتش نداد، بعد از ماهها كسالت سرانجام در سال 1358 وفات نمود و در مسجد بالا سر جنب علما مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

حبلرودي رازي، نجم الدين خضر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 850 ق)، متكلم و فقيه امامى. در حبلرود رى متولد شد و در نجف ساكن. وى از شاگردان شمس الدين محمد بن سيد شريف جرجانى بود و معاصر با علامه دوانى و شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوى. از آثار وى: «التحقيق المبين فى شرح نهج المسترشدين»، در اصول؛ «جامع الاصول»، در شرح كتاب «الفصول فى الاصول»؛ «حقايق العرفان فى خلاصه الاصول و الميزان»؛ «توضيح الانور»؛ «تحفه المتقين فى اصول الدين»؛ «جامع الدقائق»، در منطق؛ «القوانين»؛ «جامع الدرر»، در شرح «الباب الحادى عشر» علامه، خلاصه ى آن: «مفتاح الغرر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (323/6)، الذريعه (337 -336 /21 ،41/5 ،491/4 ،484/3)، روضات الجنات (251/3)، رياض العلماء (239 -236 /2)، ريحانه (138 -137 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56 -55 /9)، لغت نامه (ذيل/ خضر)، معجم المولفين (102/4).

حبيب اللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حبيب اللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1344 هجري شمسي در شهر اصفهان درخانواده اي روحاني به دنيا آمدم. مرحوم پدرم از شاگردان بنام مرحوم آيت الله خادمي اصفهاني محسوب مي شدند . با تشويق ايشان بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1362 بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان شدم و با جديت تمام دروس مقدمات را نزد مرحوم پدر فراگرفتم و سپس دروس سطح را نزد اساتيدي همچون مرحوم آيت الله امامي گذراندم. در سال 1369 علاقه شديد به فراگيري علوم اسلامي در سطح بالاتر مرا به شهر مقدس قم كشانيد و ادامه دروس سطح را نزد اساتيدي همچون آيت الله پاياني ، وجداني و حجه الاسلام موسوي تهراني گذراندم .در

سال 1375 وارد درس خارج فقه و اصول شده و از محضر اساتيدي همچون آيت الله مكارم شيرازي و مرحوم آيت الله تبريزي در فقه و از محضرآيت الله سبحاني در اصول بهره بردم همزمان با شروع درس خارج در سال 1376 در رشته كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و بعد از دو سال به عنوان نفراول آن دوره پس از دفاع پايان نامه فارغ التحصيل گرديدم . هم اكنون علاوه برتحصيل در خارج فقه و اصول به تدريس فلسفه و كلام در مدرسه عالي امام خميني( ره)نيز مشغول هستم .

حسن بگي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حسن بگي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي حسن بگي در سال 1348 در شهر علم و صنعت، در خانواده اي مذهبي، دوستدار اهل بيت عليهم السلام قدم به عرصه گيتي گذاشت، دوران تحصيلات متوسطه را با موفقيت به پايان رساند كه در كنار تحصيلات متوسطه از شركت در جلسات مذهبي و هيئتها را غافل نماند و با عشق هرچه تمامتر به خدمت گذاري و تبليغ در امر دين پرداخت. لذا با اين مقدمه و شوق فراوان به فراگيري علوم ديني سبب شد در سال 1361 وارد حوزه علميه اراك گرديد پس از مدتي شوق ادامه تحصيل بيشتر او را به قم كشاند و پس از اتمام موفقيت آميز دروس سطح در سال 1370 در پاي درس اساتيد بزرگي چون آيت الله مكارم و وحيد خراساني حاضر گشت و از محضر اين بزرگان كسب فيض كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس ديني در حوزه علميه قم و اراك

مشغول تدريس شد و طلاب فراواني از تدريس ايشان بهره هاي علمي بردند.

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است. تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار

كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه

عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا

الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او

هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.* خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است. وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش» ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن. وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را

درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسني آملي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي حسني آملي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

فرزندي از پدر و مادري متدين در سال 1354 ديده به جهان گشود او را علي ناميدند او فرزند سوم خانواده بود دوران كودكي و نوجواني را در فضايي بي آلايش روستا سپري كرد و با اتمام دوره راهنمايي عازم شهري بزرگ و معروف كه تاريخ طولاني در تشيع داشت و مركز حوزه هاي علمي شيعه به حساب مي آمد (قم) گرديد و در مدرسه شهيدين (بهشتي و قدوسي ره) مشغول به تحصيل در علوم ديني شد. در حدود ده سالي كه در اين مدرسه ساكن بود مراحل مقدمات و سطح دروس حوز هاي علميه را به پايان برد و هم زمان با شروع به تحصيل كتاب مكاسب و رسائل شيخ اعظم انصاري ره در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي معارف اسلامي گرديد.بعد از اتمام دروس سطح حوزه در دوره تخصصي فقه و اصو ل مدرسه شهيدين شركت كرده واز سوي ديگر همزمان با آن در دوره كارشناسي ارشد دين شناسي مؤسسه امام خميني قبول شده كه ادامه آن منجر به قبولي در رشته اديان در سطح دكتري همان مركز شد.لازم به ذكر است او از زماني كه توانايي تبليغ را پيدا كرده است به مدت ده سال هر زمان كه فرصتي حاصل مي شد به تبليغ در جامعه و دانشگاهاي كشور نيز مي پرداخت

حسني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر حسني

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/12/4

زندگينامه علمي

اينجانب علي

اكبر حسني فرزند حبيب الله ، اسفند ماه 1317 در لنگرود گيلان متولد شدم و تا كلاس هفتم دبيرستان را همان جا گذراندم . در سال 1332 پدرم مرا به قم فرستاد و در مدرسه علميه خان ، حجره اي برايم فراهم شد. به سرعت و با پشتكار ، مقدمات از امثله ، صمديه ، سيوطي ، مغني ، مطول ، معالم ، قوانين و لمعتين را نزد علما و مدرسين آنروز خواندم ؛ رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) را نيز خوانده و امتحان دادم .

در سال 1339 با اتمام كفايتين بمدت يكماه و نيم در درس خارج علمي و استدلالي آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي(ره) و نيز آيت الله اراكي(ره) شركت كردم و همه مطالب را به عربي نوشته و مورد تشويق واقع شدم كه متاسفانه در حملات ساواك به فيضيه ، در دوم فروردين 1342 از بين رفت .بعد از فوت آيت الله بروجردي (ره) در درس امام خميني (ره) شركت كردم . بعد از سه سال كه تبعيد ايشان به تركيه و عراق پيش آمد ، به درس مراجع آن زمان آيات عظام گلپايگاني(ره) ، شريعتمداري(ره) ، حائري(ره) ، محقق داماد(ره) و ميرزا هاشم آملي(ره) مي رفتم. برخي از كتب آيت الله حكيم(ره) و آيت الله خوئي(ره) را استفاده و مطالعه مي كرديم ؛ اسفار را نزد علامه طباطبائي (ره) خواندم و فلسفه تطبيقي را نزد آقاي مهدي حائري(ره) و برخي دروس تكميلي را نزد مراجع فعلي خواندم .

حسنيه

قرن:2

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دوم هجرى، از زنان فاضل، عالم و متكلم. وى از كنيزانى بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و در زمان

هارون الرشيد (193 -170 ق) مسلمان شد و در اخبار، روايات و اصول اعتقادات، معلومات فراوانى كسب كرد. شيخ ابوالفتوح رازى (525 -480 ق) مناظره اى كه او در مجلس هارون كرده در رساله فارسى خود آورده است. به نوشته رازى وى مذهب اهل سنت را طبق عقايد خودشان رد كرد و مذهب شيعه را ثابت نمود. برخى نويسندگان بر اين نظرند كه اصولا شخصيتى به نام حسنيه وجود خارجى نداشته است و رازى براى طرح نظرات كلامى مذهب شيعه، چنان داستانى را ساخته و پرداخته كرده است، چنانكه سيد بن طاووس در كتاب طرائف خود از زبان يك نفر اهل ذمه چنين كارى نموده است.[1]

(ز 193 ق)، دانشمند، عارف، متكلم و حكيم. وى از زنان ايرانى تبار بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و بعضى او را تربيت شده ى خاندان عصمت و طهارت (ع) دانسته اند كه از محضر امام صادق (ع) بخصوص بهره مند گرديده است. وى در اخبار مذاهب چهارگانه عامه و علم كلام وقوف كامل داشته است. حسنيه در حضور هارون الرشيد با شيخ ابواسحاق نظام معتزلى و محمد بن ادريس شافعى و ابويوسف قاضى مناظره كرد و بر آنها پيروز شد. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «احياء الداثر» هنگام شرح حال شيخ ابراهيم استرآبادى مى نويسد: وى در 985 ق در سفر حج رساله ى اين مناظره را نزد بعضى از سادات علوى دمشق يافت و به ايران آورد و به نام شاه طهماسب ترجمه كرد. علامه مجلسى ترجمه ى اين رساله را به فارسى در انتهاى كتاب «حليه المتقين» خود به طور كامل ذكر كرده است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منابع: اعلام النساء، 264 /

1؛ ريحانةالادب، 45 / 2؛ زنان سخنور، 114 / 1؛ النساءالمؤمنات، 302 -300.

[2] اعيان الشيعه (409/ 5)، تاريخ نظم و نثر (120/ 7 ،97/ 4)، روضات الجنات (163/ 1)، رياحين الشريعه (148/ 4)، رياض العماء (406/ 5)، ريحانه (45/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حسنيه)، مشاهير زنان (75).

حسين زاده، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حسين زاده

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آبادان، جايي بود كه در سال 1359 ديپلم گرفتم، عشق فراگيري به معارف دين من را به كيلومترها آن طرف تر، به قم كشاند. در ابتدا در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم، اما چند ماهي از شروع درس نگذشته بود كه آژير جنگ نواخته شد. وظيفه و تكليف شرعي خود ديدم كه به جبهه بروم، حدود سه سال پي در پي در منطقه جنگي حضور داشتم.در سال 1362 مجدد به قم بازگشتم مقدمات را در مدرسه رضويه و دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگواري همچون هادوى، آل غفور، استادى، طاهري خرم آبادى، شب زنده دار، پايانى، اعتمادى، گنجي و غيره گذراندم و از حضور آنان حداكثر استفاده را بردم.بعد از آن يك دوره خارج اصول و برخي از مباحث فقهي را در نزد آيت الله سبحاني دام عزه فراگرفتم در ضمن در درس خارج فقه و تفسير آيت الله جوادي آملي دام عزه شركت داشتم و بهره هاي فراوان از آن بردم.در سال 1376 به دوره تخصصي كلام رفتم و در سال 1380 با نمره عالي فارغ التحصيل شدم و پايان نامه سطح چهار را به نام «رابطه فقه و كلام» دفاع كردم فعاليت پژوهشي خود را از سال 1369 آغاز كردم و در مراكز

متعددي همچون مركز تحقيقات جامعه مدرسين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، مركز مديريت خواهران و موسسه امام صادق(ع) بوده ام. آثاري از آنها به چاپ رسيده است. از سال 1374 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به عنوان استاديار گروه معارف اسلامي و در حوزه هاي علميه مختلف تدريس نموده ام.

حسين زاده، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين زاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسين زاده در مرداد 1340 در شهر مقدس قم به دنيا آمد . پس از اتمام دوزه راهنمايي حدود سالهاي 1353.54دروس حوزه را دنبال كرد و در طي پنج سال و اندي در سال 1359 توانست به درس خارج فقه و اصول راه يابد . در دوره تحصيل سطح علاوه بر دروس رايج . فلسفتنا . اقتصادنا. عربي جديد . انگليسي و نيز اخلاق و تفسير را در محضر اساتيدي فرهيخته آموخت . فقه و اصول را در مقطع عالي سطح از محضر بزرگاني همچون آيت الله پاياني و آيت الله اعتمادي و آيت الله قافي فرا گرفت . از سال 59تا 74 به مدت 15 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد بر جسته اي چون حضرات آيات عظام مظاهري . شبيري زنجاني . و... مشاركت فعال داشت در طول تحصيل و پژوهش به طور مستمر در دروس اخلاق و فلسفه و تفسير و عقايد حضرت آيت الله مصباح شركت كرد و از آغاز تحصيلات حوزوي بلكه پيش از آن از راهنمايي هاي معظم له بهره بسياري برد به علاوه او در درس هاي اسفار حضرت آيت الله جوادي نيز چند سالي حضور داشت و از دروس عرفان

ايشان نيز استفاده كرد . حدود سال 1365 به عضويت در گروه تخصصي فلسفه باقرالعلوم(ع) به رياست استاد مصباح در آمد و به تحقيق در حوزه فلسفه پرداخت . از جمله ثمرات اين تلاش آماده ساختن درس هاي اسفار ج 6 و نيز شناخت شناسي استاد آيت الله جوادي آملي بود در سال 1371معادل دكتراي فقه و اصول معارف مدرك داخلي موسسه امام خميني و بالاخره دكتراي معرفت شناسي را از حوزه دريافت نمود. در سال 1369براي شركت در كنفرانس مربوط به فلسفه و نيز گذراندن دوره اي غرب شناسي . همراه با هيئتي به كانادا مسافرت كرد. دولت آمريكا از دادن ويزا خودداري كرد و نتوانستند در آن نشست شركت كنند . اما دوره ذكر شده در كانادا برگزار شد. در سال 1374 علاوه بر تحقيق در رشته فلسفه در بنياد باقر العلوم . تدريس خارج فقه و اصول را شروع كرد كه تاكنون ادامه دارد . در سال 1377 عضو هيئت علمي گروه فلسفه موسسه امام خميني(ره) گرديد . او اكنون در سمت دانشيار به پژوهش و تدريس اشتغال دارد.

حسيني خلخالي، ملا حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، متكلم و مفسر. از شاگردان بنام ميرزاجان شيرازى بود و استاد عبدالكريم بن سليمان كورانى. تاليفاتى چند به فارسى و عربى از وى به جاى مانده، از جمله: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى؛ «رساله فى المبدا الاول و صفاته»؛ حاشيه بر رساله «اثبات الواجب» دوانى؛ حاشيه بر «شرح العقايد العضديه ى» دوانى؛ حاشيه بر «شرح تهذيب المنطق» دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (393)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 166 -165 /11)، كشف الظنون (1144

،888 ،516 ،192)، معجم المولفين (319 ،221 /3)، هديه العارفين (291/1).

حسيني قلعه بهمن، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اكبر حسيني قلعه بهمن

محل تولد : شهررى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد اكبر حسيني قلعه بهمن فرزند سيد غفار در سال 1348 در شهرري متولد شدم. بعداز دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در سال 1362 وارد حوزه علميه ورامين شدم. در سال 1367 به حوزه علميه شهرري و سپس در سال 1368 به حوزه علميه قم منتقل گرديدم. از حدود سال 1371 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد گرانقدري چون آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكراني(ره) و جوادي آملي بهره وافري برده ام. در سال 1371 وارد دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي موسسه امام خميني(ره) شدم و در سال 1367 در دوره كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي پذيرفته شدم و در سال 1381 با ارائه پايان نامه واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم با نمره عالي(19) فارغ التحصيل گرديدم. در سال 1383 وارد دوره دكتري فلسفه دين گرديدم و هم اكنون نيز به تدوين پايان نامه خود با عنوان واقع گرايي دين در قرن بيستم مشغول هستم. در اين ايام در مقاطع مختلف(كارشناسي و كارشناسي ارشد) به تدريس اشتغال داشته ام و نيز كتب و مقالاتي را نيز تاليف و ترجمه نموده ام.

حسيني ناييني اصفهاني، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1133 -1080 ق)، متكلم، محدث، فقيه امامى و اديب. در اصفهان ساكن بود و با فاضل هندى معاصر. او از شيخ حر عاملى اجازه روايت داشت. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «ارتشاف الشافى» و «صفوه الصافى من رغوه الشافى»، تلخيص «الشافى» علم الهدى؛ «اناره الطروس فى شرح عباره الدروس»؛ «تعليقات اشباه و نظاير سيوطى»؛ «رساله فى صيغ

العقود»؛ «تفريج القاصد لتوضيح المقاصد»؛ «تعليقات شرح صحيفه ى سيد على خان»؛ «زواهر الجواهر فى نوادر الزواجر»، نظير «مقامات» حريرى؛ شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى؛ «شرح صمديه ى شيخ بهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (615/1)، تذكره القبور (477)، الذريعه (194/24 ،362/13 ،61/12 ،153/4)، روضات الجنات (116 -115 /7)، ريحانه (390/1)، فوائد الرضويه (601)، معجم المولفين (196/11)، هديه الاحباب (109)، هديه العارفين (316/2).

حسيني، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد حسيني

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1357 وارد حوزه علميه كاشان شدم . بعد از اتمام لمعه در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شده به ادامه تحصيل پرداختم . مكاسب را نزد استاد پاياني و رسائل را نزد استاد اعتمادي و كفايتين را نزد استاد مازندراني به اتمام رساندم .همزمان با تحصيل در همان كاشان از سال 58 به تدريس مقدمات پرداختم و تا سال 62 صمديه و بخشي از سيوطي را نيز تدريس كردم .با ورود به قم به صورت آزاد ، شرح لمعه و حلقات را و در مدرسه امام باقر (ع) معالم را تدريس مي كردم و بعد از شرح لمعه و معالم به تدريس بدايه المعارف ، تفسير ، و مكاسب پرداختم كه هنوز هم در مدرسه مذكور و به صورت آزاد ادامه دارد .در تاريخ 3/2/1371 موفق به اخذ رتبه دوره اول خارج از دفتر تبليغات اسلامي شدم .

درس هاي خارج را هم ازمحضر آيات عظام : فاضل لنكراني ، ميرزا جواد تبريزي (يك دوره اصول) و فقه ادامه دارد وحيد خراساني بهره برده و مي برم .در

سال 1373 در دوره تخصصي كلام شركت نموده و بعد از چهار سال موفق به اخذ مدرك سطح چهار كلام شدم .از سال 1378 به صورت رسمي دست به قلم بردم و در مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه بخش كلام و تفسير مشغول پاسخگويي به شبهات شدم كه تا كنون بيش از 400 پرسش ، پاسخ داده شده است .قابل ذكر است گاه به جهت تعدد مقالات در مجله مبلغان از اسم مستعار جواد خرمى، حسين تربتي و ... استفاده شده است .

حسيني، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقي حسيني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 61-60 وارد حوزه علميه قم شدم و بعد از شش ماه در مدرسه مباركه رضويه نزد اساتيد آنجا مشغول به تحصيل گرديدم و اتمام مقدمات تا سطح در آنجا گذراندم و سطح را نزد اساتيد بزرگواري چون مرحوم پاياني آيه الله استادي . موسوي گرگاني . تهراني .گنجي . مير باقر به اتمام رساندم و بيشتر در دروس خارج فقه و اصول آية العظيمي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و بعد از آن در دو موسسه فقه و كلام وارد شدم و به حول و قوه الهي هر دو را به پايان رساندم و به نوشتن پايان نامه دوره فقه و اصول اشتغال دارم و ضمناَ در دفتر همكار ، حوزه دانشگاه ( پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) در گروه فلسفه علوم اجتماعي يك دوره در اين زمينه با ديگر دوستان در گروه به مطالعه و پژوهش حول موضوع فلسفه علوم اجتماعي پرداختم و نيز براي تدريس

در دانشگا ه امتحان معارف دادم و در مركز مطالعات نمايندگي ولي فقه در جهاد كشاورزي ضمن كمك به آن مركز براي تأليف مجله جهاد با همكاري ديگر همكاران كتاب جلوه ها ي خدا محوري در زندگي را در زمينه اخلاق تأليف نموده ام و نيز مقالاتي چاپ نشده از قبيل دين كار و كتاب ناتمامي را تحت عنوان شادي و سرور در اسلام و نيز آسيب شناسي تربيتي در خانواده را دارم . ( ذكر حج ، مهشر ) و ( اركان استصحاب ) و ( ضرورت يابي ريشهاي پژوهشهاي فقهي ) و تفسير موضوع مقاله ) نسخ در قرآن ) فارق بين علوم اجتماعي و تجربي و... را نوشته و در حوزه تدريس به تدريس سطح بصورت نا منظم پرداخته و دو سال به تدريس در دروس عمومي ( روش مناظره) مدرسه مجيد (مركز جهاني ) اشتغال داشته ام و نيز يك دوره كلام جديد را در بنيان امام رضا عليه السلام گذرانده ام و كار مي كنم .

حفيد تفتازاني، سيف الدين، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 916 ق)، فقيه، محدث، مفسر و متكلم شافعى. معروف به شيخ الاسلام. چون از نوادگان محقق تفتازانى بود، به احمد حفيد نيز شهرت داشت. وى مدت سى سال در زمان سلطان حسين بايقرا عهده دار قضاى هرات بود. شاه اسماعيل صفوى، او را با پنج تن از علماء هرات در مرو كشت. وى در بيشتر علوم زمان، بويژه فقه و حديث و تفسير يگانه ى زمان و فريد عصر بود. از آثار وى: «شرحى بر تهذيب المنطق و الكلام»؛ «تعليقه بر شرح عقايد نسفيه»؛ «حاشيه بر مختصر»؛ «حاشيه بر مطول»؛ «الفوائد و الفرائد» و «شرح

فرائض السراجيه»؛ «حاشيه بر شرح الوقايه لصدر الشريعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (349/4)، روضات الجنات (353 -352 /1)، كشف الظنون (2023 ،1480 ،1247 ،1144 ،516 ،475)، الكنى و الالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المولفين (206 -205 /2)، هديه العارفين (138/1).

حقاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقاني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/12/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين حقاني اوّل اسفند سال 1313 شمسي در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم.پدرم به نام علي از تجّار زنجان بوده، علاقه شديدي به اسلام و تشيّع و ائمه اطهار (عليهم السلام) داشت و در اول سال 1362 شمسي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سن 86 سالگي دار فاني را وداع گفتند و از اهمّ بركات وجودي او مدرسه (المنتظر) معروف به مدرسه منتظريّه حقّاني بود كه در سال 1339 شمسي در شهرستان (مذهبي) قم در حوزه علميّه با نفقه خود و با اخلاص خاصي آنرا تاسيس و بنيان نهاد. دوره ابتدايي را در شهرستان رنجان در مدرسه اي بنام (توفيق) كه زير نظر استادي فرزانه و فاضل و با تقوا بنام رضا روزبه (رضوان الله تعالي عليه) اداره مي شد به پايان رساندم و با رتبه ممتاز در كلاس ششم قبول شدم.

همان اوان مصادف بود با بليّه بزرگي كه ايران آنروز در اثر بي كفايتي و بي لياقتي زمامداران طاغوت گرفتار آن شده بود و آن بليّه، بليّه تسلّط حزب توده و نوكران زمامداران شوروي به دبيري مردي بنام (پيشه وري) بود كه از ناحيه شمال غربي منطقه آذربايجان به ايران نفوذ كرده

تا زنجان و ابهر و نزديكي هاي قزوين پيشروي كرده و حكومت خود مختاري را در داخل مملكت ايران آنروز تشكيل داده بود.اين جريان بي دينى، زندگي مذهبي وديني را بر متديّنين تنگ كرده بود، آنان ناچار به طرف تهران و ساير نقاط امن ايران مهاجرت مي كردند. ابوي اينجانب نيز چون در بازار زنجان تاجر نسبتاً مشهوري بود و همواره مورد اذيّت و تعّرض مسئولين حزب توده قرار داشت مقدمات مهاجرت خود را از زنجان به تهران فراهم نمود ودر سال 1327 شمسي اين مهاجرت انجام پذيرفت. من نيز در تهران تحصيلات خود را در دبيرستان فرّخي تا سيكل (كلاس نهم آنزمان) به پايان رساندم از آنجا كه پدرم از خانواده علم بود و پدران وي واجداد امي همه از علماي قريه خوئين زنجان بودند بسيار مايل بود كه فرزندان او نيز در رشته علوم اسلامي به حوزه هاي علميّه وارد شده، راه پدران خود را ادامه دهند و از طرفي هم تعصّب خاصّ مذهبي وديني داشت و از وضع بي ديني حاكم بر مدارس آنروز تهران بسيار ناراحت بود حتّي در زمان ما ساليان سالي تا زمان فتواي مرحوم آية الله حكيم در نجف اشرف براي اولين بار در عالم فقه و فقاهت آنروز طي حكمي خريد وفروش راديو را جايز اعلام كردند راديو نداشتيم چون پدرم آنرا مايه فساد و تربيت غير سالم وديني مي دانست.

از اينرو از ادامه تحصيل اينجانب بعد از خاتمه دوره دبيرستان شديدا مخالفت مي كرد صريحا به من مي گفت: شما يا اينكه به بازار بيائيد ومثل ما به تجارت مشغول گرديد ويا به قم برويد

و سيره پدران خود را در ادامه علوم اسلامي تعقيب نمائيد راه سوّمي كه ادامه تحصيل كلاسيك دبيرستانها مي باشد وجود ندارد زيرا اين راه شما را از دين ودينداري وتقوا وكمالات انساني دور و موجب فساد است. من نيز چون علاقه به تجارت وكسب نداشتم راه ادامه تحصيل علوم اسلامي را در قم انتخاب كردم و در اوائل تير ماه 1330 شمسي بعد از خاتمه امتحانات كلاس نهم در تهران وارد حوزه علميه قم شدم. در اين هنگام حوزه علميه قم تازه تعطيلات تابستاني خود را شروع كرده بود كه من تحصيلات علوم اسلامي را در هواي گرم تابستان سال 1330 هجري شمسي در قم شروع نمودم وبراي اينكار مستقيماً به منزل يكي از طلاب آنروز قم كه از نزديكان و خويشاوندان ما محسوب مي شد وارد شده تا موقتاً ايام تابستان را مشغول به درس و بحث باشم و ايشان نيز مثل اكثريت طلاب آنروز قم وضع مالي خوبي نداشت و صاحب منزل نيز به ييلاقي به شيراز رفته بود و منزل خود را به عنوان اينكه خالي نباشد به ايشان واگذار كرده بود و طلاب بي بضاعت نيز براي اينكه حداقل در ايام تابستان آزادي بيشتري در منزل با بچه ها داشته باشند به اين كار علاقه نشان مي دادند.

دوره مقدماتي علوم اسلامي را در عرض سه سال( يعني دوره نحو وصرف ومنطق ومعاني بيان وعلوم بلاغت در حد كتاب معمول حوزه هاي آنروز ) نزد اساتيد فن خواندم.و بعد از طي دوره مقدمات دوره سطح را شروع و در عرض شش سال آنرا به پايان رساندم. در اين دوره از

اصول فقه معالم الاصول مرحوم شيخ حسن فرزند شهيد ثاني و كتاب قوانين الاصول تاليف مرحوم ميرزاي قمي جلد اول تا آخر باب نواهي و بعد از آن (شرح لمعتين) تاليف مرحوم شهيد ثاني را كه يك دوره كامل ومختصر فقه اسلام است در عرض 5/2 سال خواندم و سپس (فرائد الاصول) شيخ انصاري (ره) و مجدد الاصول تاليف مرحوم آية الله آخوند خراساني را نزد اساتيد فن از جمله مرحوم آية الله مجاهدي گذراندم. اين كتاب هاي متن در فقه و اصول در سطح عالي را نزد اساتيدي بزرگ از قبيل مرحوم آية الله مجاهدي و آية الله طباطبائي وغير اين دو از اساتيد بزرگ آنروز تلمذ كردم ودر عرض اين دروس مربوط به فقه واصول، (لئالي منظومه) مرحوم حكيم سبزواري (رحمه الله عليه) را (منطق وحكمت) را نزد اساتيد بزرگ فلسفي آنروز گذراندم. بعد از خاتمه سطح، دروه خارج سطح را نزد مراجع بزرگ آنروز متجاوز از 22 سال شركت كردم.

در اين بيست و دو سال مراجع و فقهاء ومدرسين بنام و معروفي بودند كه ازمحضرشان استفاده نمودم. سه سال در اواخر عمر با بركت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در مسجد اعظم قم كه مبحث قضا را شروع كرده بودند و بزرگان و اساتيد و علماء بزرگ وقت در پاي دروس اين عالم فقيه متبحر شركت مي كردند و نوشته همه اين دروس را به زبان عربي در اختيار دارم. در عرض اين سه سال و بعد از آن نيز يك دوره اصول فقه را در محضر درس امام عزيز وراحل حضرت آية الله العظمي خميني (رضوان الله تعالي عليه) در

مسحد سلماسي واقع در آخر كوچه آقازاده صبح ها شركت ميكردم و بسيار محضر با بركت و درس مفيدي بود و ضمنا در خارج اصول فقه مرحوم آية الله محقق داماد در مسجد اعظم قم جلد ثاني (كفاية الاصول) سالها شركت كردم و از محضر پرفيض ايشان نيز استفاده بردم و نيز يك دوره كامل در دروس اصول فقه مرحوم آية الله آقاي شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) شركت نمودم چون ايشان از نجف آمده و از شاگردان خاص و مستقيم مرحوم آية الله آقا ضياء عراقي كه يكي از بزرگترين اساتيد فن اصول فقه بشمار ميرفت و تقريرات مرحوم آقا ضياء عراقي را نيز به نام (نهاية الافكار) به رشته تحريردر آورده بود و در اين دروس اصول فقه ايشان نيز سالها شركت كردم و بهره ها بردم و نوشته هاي دقيق اين دو درس موجود است به طوري كه چند سال قبل از وفات ايشان در منزل خودشان به من فرمودند كه نوشته ها را بياوريد من آن را اصلاح و به چاپ برسانم حتي مي فرمودند كه من هنوز زنده ام اصلاح مي كنم و من چون به نوشته هاي دروس اشتغال داشتم وقت اينكه آنرا دقيقاً آماده بسازم و حتي پيدا نكردم و لذا دوره كامل دروس ايشان از استصحاب تا استصحاب به زبان عربي هنوز موجود است تا إن شاء الله موفقيتي باشد آنها را به چاپ برسانيم. و نيز در حدود 23 سال در دروس فقه مرحوم آية الله العظمي آقاي سيد محمد كاظم شريعتمداري شركت كردم و نيز ساليان متمادي در دروس فقه مرحوم آية

الله بروجردي شركت كردم و همه درسهاي ايشان دقيقا به زبان عربي نوشته شده و موجود است.

در عرض اين دروس فقه و اصول در دروس فلسفه مرحوم آيه الله علامه طباطبائي (ره) در درس اسفار ملا صدرا فلسفه متعالي سالها در مسجد سلماسي شركت كردم و از بزرگان و اساتيد حوزه علميه قم نيز در آن شركت داشتند و فيض ها بردم (رحمت خدا و درود فراوان بروان پاك او باد). وهيئت قديم را همراه جمعي از فضلا در مدرسه فيضيه پيش حضرت آية الله حاج شيخ محمد علي اردبيلي كه در اين علم گرچه قديمي بود اما تبحري داشتند تلمذ كردم و متن درسي آن( كتاب شرح چغميني ) بود كه همراه برخي از آلات و ادوات مربوط به تصوير كرات و منظومه شمسي و غير آن تدريس مي نمود. اصل علمي و پژوهشي اينجانب در عرض 54 سال متجاوز از 700 دفترچه 200 برگي علمي وتاريخي و فقهي و اصولي و كلامي فلسفي بقرار ذيل بود: دروس خارج اصول فقه از كفاية الاصول محقق خراساني يك دوره كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلي و يك دوره نيز اصول فقه تقريرات مرحوم آيه الله شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) از استصحاب تا استصحاب و يك دوره كامل اصول فقه تقريرات امام راحل و در فقه نيز مباحث كثيري از عبادات (طهارت ، صلاة ، صوم ، زكوة ، حج ، خمس و . . ) و از معاملات (مكاسب محرمه و بيع تا آخر خيارات از محضر درس مرحوم آيه الله العظمي شريعتمداري كه فقه را ايشان با قلم

خود تصحيح نموده موجود است بصورت آثار گرانبهايي باقي مانده است و مقدار بيشتري از مباحث فقه تقريري از امام راحل مكاسب بيع تا عقد صبي و مقدار بيشتري از مباحث فقه را اساتيد گرامي شخصا بازنگري كرده و در آنروز با خط مبارك خود تصحيح فرموده اند كه بسيار با ارزش مي باشد. روي همين تحقيقات وتقريرات بود كه اجازه اجتهاد از طرف مرحوم حضرت آية العظمي آقاي شريعتمداري به اينجانب به عنوان تقريظ بر كتاب طهارت كه در آستانه چاپ بود داده شده و متن آن نيز دقيقا موجود است و اصل متن ورقه اجتهاد را نيز حضرت آية الله سبحاني نوشته وآن متن به امضاء و مهر حضرت مرحوم آيه العظمي آقاي شريعتمداري رسيده است و باز روي ملاحظات بالا بنا به تقاضاي دانشگاه الزهراء از مرتبه علمي به اينجانب از دفتر تبليغات حوزه علميه قم رتبه خارج دوم را كه مساوي با اجتهاد مطلق است به اينجانب نيز اعطا كرده است و متن آن نيز موجود است (البته اين اجازه اجتهاد با مطالعه دقيق دروس حضرات مراجع عظام نامبرده تحقيق و بررسي علمي متجاوز از 150 دفترچه 200 برگي مي باشد كه با وسواس شديدي مورد بررسي حوزه علميه قم قرار گرفته است) و چند سال قبل نيز رتبه استادياري را كه مساوي با دكتري است از وزارت آموزش عالي به اينجانب اعطاء شد و اينك به عنوان هيئت علمي دانشكده الهيات دانشگاه الزهرا به تدريس دروس اختصاصي آن دانشكده (فلسفه – كلام – منطق – عرفان و اصول فقه و فقه و تفسير و فلسفه اخلاق و نيز به تدريس

متون اسلامي در دانشگاه تهران – دانشكده علوم سالهاست كه اشتغال دارم و اينك متجاوز از 4 سال است كه مسئوليت دانشكده علوم انساني و ادبيات و الهيات دانشگاه الزهراء كه توسط رئيس دانشگاه آن وقت الزهرا جناب آقاي دكتر كوهيان تفويض شده ادامه دارد و ضمنا مديريت گروه معارف دانشگاه الزهراء نيز بر عهده اينجانب است و در حوزه علميه اشتغال دارم به طلاب مدرسه منتظريه حقاني نيز برخي از دروس از قبيل تفسير قرآن و ... را تدريس مي نمايم. و در مدت اشتغال به دروس اسلامي از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و متون اسلامي و تفسير به عنوان محبت و تشويق، چند لوح تقدير از عملكرد دانشگاهي و تدريس و تاليفات و تحقيقات علمي و ديني در دانشگاه الزهراء و دانشگاه تهران (دانشكده علوم) به اينجانب اعطا گرديده است و اخيرا در جلسه مجمع مديران گروه معارف در نيمه شعبان ( سال 1420 مطابق 3 آذر سال 78) به مناسبت ميلاد مسعود امام زمان (عج) در مدرسه دارالشفاء قم با حضور متجاوز از 200 استاد و اساتيد گروه معارف كه توسط نهاد محترم نمايندگي ولي فقيه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دام ظله) در گروه معارف در دانشگاهها برپا گشته بود از طرف نهاد نمايندگي به عنوان استاد موفق در تدريس معرفي شده و مورد تقدير قرار گرفتم كه من خود را شخصا ناقابل مي دانم و در عين حال از همه بزرگان و مسئولين و اساتيد گرامي كمال تشكر را دارم.

حكيم الهي لواساني ثاني، شمس الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، كلامى، حكيم و رياضيدان. در تهران متولد شد. تحصيلات وى در

سبزوار، نزد حاج ملاهادى سبزوارى بود. در سال 1276 ق به تهران مراجعت كرد و در همين شهر درگذشت و در صفاييه دفن شد. وى در علم كلام و حكمت و رياضى مهارت تمام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (152/2).

حكيم شاه قزويني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم، متكلم، طبيب، نحوى و شاعر. مشهور به حكيم شاه محمد. نخست در شيراز مى زيست. اجدادش پزشك بودند و خود نيز در پزشكى دست داشت. وى مدتى نيز در مكه زندگى كرد و بنا به تعريف و تحسين مولى ابن المويد كه از علماى بنام دربار بايزيد دوم، پادشاه عثمانى بود، توسط پادشاه مذكور به استانبول دعوت شد و پزشك دربار گشت و تذكره ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى در سالهاى 929 -927 ق به نام سلطان سليم بن بايزيد عثمانى ترجمه كرد. او از شاگردان علامه ى دوانى بود و در اكثر علوم زمان خود دست داشت. حكيم مولفات خود را به دو زبان فارسى و تازى تاليف مى كرد. برخى از آثار وى عبارت اند از: «تفسير سوره ى النحل تا آخر قرآن»؛ «ربط السور و الآيات»؛ حواشى بر «تهافت» مولى خواجه زاده مصطفى بن يونس، حواشى بر «شرح العقايد نسفى» تفتازانى؛ ترجمه ى فارسى و تركى «حيوه الحيوان» دميرى، به نام «حيوه الانسان» كه براى سلطان سليمان نگاشته؛ ترجمه ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى يا «ذيل تذكره الشعراء»؛ «شرح عقايد ملاجلال دوانى»؛ شرح «ايساغوجى»، در منطق؛ شرح «كافيه ى» ابن حاجب؛ «نصيحت نامه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (115/4)، تاريخ تذكره هاى فارسى (123 -120 /2)، تاريخ نظم و نثر (277 -276)، الذريعه (102/9)، ريحانه (455 -454 /4)،

فرهنگ ادبيات فارسى (445)، كشف الظنون (1958 ،1893 ،1371 ،1146 ،1144 ،832 -208)، لغت نامه (ذيل/ حكيم شاه)، مجالس النفائس (مقدمه، لا- مج)، معجم المولفين (170/11)، هديه العارفين (229/2).

حكيم يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، فقيه اصولى و متكلم. در يزد و تهران درس خواند، در معقول شاگرد آقا محمدرضا قمشه اى در منقول شاگرد ميرزا ابوالقاسم كلانترى و ميرزا محمد حسن آشتيانى بود و از ميرزاى آشتيانى اجازه اجتهاد داشت. پس از پايان تحصيلات در قم ساكن شد و به تدريس پرداخت. بيشتر آوازه ى شهرت او به خاطر مهارت او در حكمت بود. شيخ محمد على، فرزند محمد جعفر قمى، از شاگردان اوست كه «رسائل» شيخ مرتضى انصارى را در خدمت وى فراگرفت. حكمى در قم درگذشت و پيكرش در مقبره ى شيخان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الرساله الرضاعيه» يا «الرضاعيات»، به فارسى؛ شرح «الشواهد الربوبيه» ملاصدرا؛ شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «بدايع الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (176/8)، خدمات متقابل اسلام و ايران (611)، الذريعه (192/11)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1607/14).

حكيم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در يازده سالگي پس از شركت در اولين جلسه تعليم قرآن كه از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني در سراسر قم بود شركت كردم در تابستان بعدي اولين تدريس قرآن را آغاز كردم. پس از آن در همان سال تحصيلي علاقمند به حوزه شدم و در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و كنار درس به مسائل رفتاري توجه خاصي داشتم و قبل از آغاز جنگ به مطالعه روانشناسي روي آوردم پس از دو سال جبهه كه مسئوليتهاي نسبتاً سنگين مانند قائم مقامي سازمان تبليغات استان خوزستان و مسئوليت توزيع روحانيان به سپاه و ارتش برعهده اينجانب

بود كه به خاطر مسئله تربيت كادر و نيروي آينده احساس تكليف كردم به قم برگردم (در اثر اصرار برخي از اساتيد) و طرح تربيت الگو و مدرسه آزمايشي راه انداختم هدف از طرح انتقال رفتار و تغيير سريع رفتار در نوجوانان از طريق الگوي همسن طرح بسيار موفق و جامعي بود و كاملاً علمي در كنار اجراي طرح طراحي مدرسه نمونه نيز مد نظر بود ولي متأسفانه جو عمومي علمي نبود اين طرح را سازمان تبليغات قم پوشش حمايتي مي داد و آموزش و پرورش همكاري مي كرد به هرحال خيلي بار علمي و عملي داشت تا سال 1366 ادامه يافت و برخي خروجي هاي آن اكنون در حوزه و دانشگاه كه برخي پزشك نمونه كشور شدند و ساير رشته ها و برخي كه در دولت كنون افغانستان در وزارت آموزش و پرورش آن در حد برنامه ريزي درسي مديركل و معاون وزير شدند به هرحال تأسف آور اين است كه اين تجربه مدفون ماند در حاليكه كشور به آن نياز داشت وضع تربيت اكنون نتيجه عدم برنامه ريزي علمي است و تربيت آشفته ديني ما هم از همين امر ناشي مي گردد.

در كنار دروس حوزه كه حتي در جبهه قطع نشد درقم كنار حوزه و مطالعات رفتاري به بررسي متدهاي تغيير رفتار در از مدت در بزرگ سالان و بحث روان درماني هم نيز پرداختم در بيمار اضطراب حاد و بسيار وسواس داشتيم و نتايج فوق العاده جالب بود و حاكي از اهميت تغيير رفتار پيش از بلوغ و تا 21 سالگي بود در حوزه از روش هاي هم دروس قديم اصول و دروس حلقات اصول همزمان پيش مي بردم در سال 68

وارد بحث خارج شدم و در آن زمان نيز اولين تدريس دانشگاه را آغاز نمودم كه به اصرار آيت الله اراكي بود چندان مشتاق نبودم و تاكنون بيش از 17000 هزار دانشجو را در زمينه هاي مختلف معارف تفسير قرآن اخلاق و تربيت عقايد و دفع شبهات هر مقطع پرداختم كه در هر دانشگاه هميشه از نظر دانشجويي رتبه اول را داشتم در كنار آن بحث خارجم تا سال 82 قطع نشد و پس از آن به خارج اعزام شدم و نزديك يك سال در فنلاند امامت جمعه و تبليغ و تدريس داشتم و فوق العاده با جوانان مسلمان رابطه صميمانه و با خانواده ما برقرار شد ولي محيط غرب را اصلاً تحمل نكردم براي من حكم زندان را داشت در سال هاي 1376 مدير گروه كلام واحد كلام و فلسفه را داشتم.

و در سال 1379 مدير گروه فلسفه و كلام مركز مديريت حوزه علميه خواهران را برعهده ام گذاشتند و در همان سال نيز مديريت گروه اخلاق و تربيت برعهده داشتم كه تا سال 1382 ادامه داشت يعني تا سفر خارج كشور در كنار آن سه دوره تدريس كلام استدلالي در سطح عالي براي تربيت مدرس خواهران داشتم كه از نظر روش تدريس از اساتيد بزرگ ديگر نيز پيشي گرفته بودم و در دوره سطح سه كلام و فلسفه دفتر تبليغات تدريس متون قديم كلام و تدريس عقايد استدلالي را داشتم.و از سال 1375 يا 76 اولين كارهاي علمي در اينترنت در كتب با وهابيان و مسيحيان عرب زبان بود شروع و تاكنون ادامه دارد هر وقت فرصت كنم به چت هاي داغ و علمي رفته و

مدت چهارماه براي مجمع اهل بيت هم نظارت و هم اداره علمي مباحث اينترنت را برعهده داشتم كه استقبال بسياري داشت والحمدالله رب العالمين.

حكيمي - محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد حكيمى در چهاردهم فروردين 1354 (1314 ق) (استاد، تاريخ درگذشت خويش را به اصحاب سرش گفته است (و «سر اهل السر مما لا يباح»)؛ اما اميد است كه با دعاى همان اصحاب سر، آن تاريخ به تأخير افتد و استاد ديرتر بزيد. ان ذلك على الله يسير.)، در مشهد زاده شد. پدرش، حاج عبدالوهاب حكيمى (م 1369 ش)، كه از يزد به آستان امام رضا - ع - پناه برده بود، از محترمين بازار مشهد و متشرع و اهل مراقبه بود و از شبهات مى گريخت. حكيمى در سال 1320 به مكتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فرا گرفتن قرآن و صد كلمه (از كلمات قصار اميرالمؤمنين على -ع- با ترجمه ى منظوم)، و نيز مقدارى از ديوان حافظ، درسهاى دوره ى ابتدايى را در مدرسه فرا گرفت. درسال 1326 به حوزه ى علميه ى مشهد وارد شد و بيست سال در آنجا به علم اندوزى و خود سازى پرداخت. هشت سال به درسهاى مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن، پانزده سال به تحصيل فلسفه و كلام پرداخت.

ادبيات عرب را نخست در نزد چند تن از طلاب فاضل، و بار ديگر در نزد شيخ محمد تقى اديب نيشابورى، معروف به اديب ثانى (م 1355 ش)، فرا گرفت و تقريرات همه ى دروس او را نوشت. اصول فقه و فقه را در محضر آيت الله ميرزا احمد مدرس يزدى (م 1350 ش)، كه خويشاوندش بود،

و آيت الله على نمازى شاهرودى (م 1364 ش)، و ديگر دروس سطح و مقدارى از خارج را، از جمله خارج كفايه، در محضر آيت الله شيخ هاشم قزوينى (م 1339 ش)، آموخت. همچنين دوازده سال از افاضات آيت الله شيخ مجتبى قزوينى (م 1346 ش)، بهره برد و جلدين كفايه و خارج فقه و نيز درس معارف اعتقادى و اجتهادى و فلسفه (شرح اشارات و اسفار) و نقد فلسفه را از محضر او فرا گرفت و ضمن تماشاى رواق اشراق، همراه مشائيان تمشى كرد. ده سال نيز در درس خارج فقه واصول آيت الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى (م 1354 ش)، حاضر شد و تقريرات درس اصول وى را بتفصيل و تقريرات برخى از دروس فقه را باختصار نوشت.

شرح باب حادى عشر را از بعضى از فضلا، و شرح تجريد را در محضر شيخ عبدالنبى كجورى (م 1419 ق)، و شرح منظومه را از شيخ غلامحسين محامى بادكوبه اى (م 1333 ش)، آموخت، در پى آموختن علوم مرسوم حوزه، در سرى هم در علوم ديگر كشيد كه مبادا چيزى را فروهشته باشد: نجوم و تقويم را در نزد حاج شيخ اسماعيل نجوميان (م 1356 ش)، و اوفاق و رمل را از محضر حاج سيد ابوالحسن حافظيان (م 1360 ش)، و حاجى خان مخيرى (م ح 1350 ش)، و شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت.

گزافه نيست اگر بگويم از كوچكى آثار بزرگى در مشى حكيمى نمايان بود و: بالاى سرش ز هوشمندى مى تافت ستاره ى بلندى. شاهد اينكه در نوزده سالگى، هنگامى كه درسهايش در نزد اديب ثانى پايان يافته بود، قصيده اى به عربى، در بيش از

چهل بيت، پاس مقام استاد را، سرود و در شب نوروز 1333، به وى پيشكش كرد. آنكه كه آن اديب اريب، آن قصيده ى عربى را، از آن طلبه ى نوجوان ديد، انگشت تعجب به دهان گرفت و او را، على رؤوس الاشهاد، بركشيد و «متنبى جوان» خواند. (شرح اين موضوع خواهد آمد.).

نيز گفتنى است كه استاد حكيمى دو جلد كفايه را در طى يك سال تحصيلى در نزد شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت. شيخ استاد چندان از ذكاوت وسرعت انتقال وى شگفت زده شده بود كه گفت: «تاكنون كسى با اين استعداد نديدم كه جلدين كفايه را در يك سال بخواند». (معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 402.).

اين را هم بگوييم چندى پس از آنكه حكيمى شرح منظومه را به صورت اجتهادى و انتقادى، در نزد محامى بادكوبه اى فرا گرفت، وى ديگر او را نه «حكيمى»، كه «حكيم» مى خواند و مى گفت: «يا»ى نسبت را از نام حكيمى برداريد؛ او ديگر نه «حكيمى»، كه «حكيم» است.

همچنين روزى آيت الله ميلانى، در هنگام درس اصول، پس از اينكه بسمله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، كه در گوشه اى نشسته بود و در ديدگاه استاد نبود، نديد. سكوت كرد و سكوت مجلس را فرا گرفت كه مگر چه شده آقا درس را متوقف كرده است! آنگاه فرمود: آقاى حكيمى نيستند. افلاطون تا ارسطو حاضر نمى شد درس را شروع نمى كرد؛ مى گفت عقل در مجلس درس حاضر نيست.

آرى، آن «متنبى جوان»، در نزد اديب ثانى، و آن «حكيم»، در نظر محامى بادكوبه اى، «ارسطوى دوم» و «عقل مجلس درس»، در نزد آيت الله ميلانى بود. و دانستنى است

كه حكيمى جوانترين فرد در درس ميلانى بود و همگان از او پيشنه ى علمى و حوزوى ديرينه ترى داشتند. حتى در آن جمع، فاضلانى بودند كه حكيمى برخى از متون مقدمات و سطح را نزد آنان خوانده بود.

اين را نيز بگويم كه استاد حكيمى قدم در سى سالگى نگذاشته بود كه علامه شيخ عبدالحسين امينى (م 1349 ش)، در نامه اى كه از نجف برايش نوشت، وى را با عنوان «العلامة الجليل» مورد خطاب قرار داد. در اين نامه، كه با عبارت «با هزاران شوق ديدار» آغاز شده، استاد حكيمى به همكارى مطبوعاتى دعوت گرديده و در آن آمده است:

زياد از حد مايلم كه از قلم و قدم شما خدمات شايانى نسبت به مولا بوده باشد و شما شريك اين اعمال گرديد كه تحقيقا موجب توفيق است. لذا اين زحمت را به عهده ى جناب عالى مى گذارم؛ والا رفقاى زيادى در تهران هست كه با جان و دل حاضرند كه اين خدمات را عهده دار شوند. و اين تصديع، رمز محبت حقير است نسبت به شما. (اين نامه ى بدون تاريخ در حدود 1341 نوشته شده و تصويرى از آن در نزد اينجانب هست.).

در همين سالها بود كه شيخ آقا بزرگ تهرانى (م 1348 ش)، در ضمن اجازه ى روايى به استاد حكيمى، از وى با القاب «الفاضل الكامل البارع الاريب والاستاد المحقق الماهر الاديب» ياد كرد. (شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص 67. تاريخ ابن اجازه رجب 1382، برابر با آذر 1342 است.) و اين اجازه كتبى، پس از اجازه ى شفاهى اى بود كه شيخ در حرم مطهر امام رضا -ع- در جمادى الاول 1382 به استاد حكيمى داده بود.

هيچگاه استاد حكيمى

از زندگى آموزشى خود حكايت نكرده است؛ فقط در يك - دو جا، آن هم جايى كه مى خواسته است خاطر نشان كند كه با علم اصول مخالف نيست، بناچار، از تحصيلاتش، آن هم فقط تحصيلات اصولى خويش، سخن گفته است:

در ايام تحصيل، كفايه و مقدارى از درس خارج را نزد آيت الله حاج شيخ مجتبى قزوينى خواندم، و مقدارى خارج كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى. و هفت سال در درس خارج اصول آيت الله العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (1313 ق - 1395 ق)، حاضر مى شدم و همه ى درس را با دقت مى نوشتم؛ به طورى كه هيچيك از شاگردان ايشان در آن دوره به اين تفصيل نمى نوشتند. سپس مقدارى از مطالب را (از باب «اوامر»)، به عربى برگردانم و در صدد تنظيم و تأليلف تقريرات اصول ايشان بر آمدم. بخشى از مقدار عربى شده را نزد ايشان بردم، ديدند و پسنديدند و بسيار تشويق و ترغيب كردند كه همه، به همان صورت، آماده شود تا به چاپ برسد. و خود اظهار مى داشتند كه اگر اين تقريرات تدوين يابد و تعريب گردد و به چاپ برسد، در شمار بهترين و مهمترين كتب علم اصول جاى خواهد گرفت...

بارى، اين امور بود، ليكن اينجانب پس از تأمل در اينكه در علم اصول فقه كتابهاى بسيارى نوشته شده است، و اصول آيت الله ميلانى نيز مفصل است، و همچنين پس از اينكه استاد ديگر، مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى، به چاپ كتابهايى در اصول و تقريرات اصولى، افزون بر آنچه هست، رضايت خاطرى ندارند، از ترجمه ى كامل و چاپ و عرضه ى آن تقريرات منصرف

گشتيم. (مكتب تفكيك، ص 369-368. همچنين استاد در همين باره مرقوم داشته اند: «كتاب اصولى را كه از افاضات مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (م 1395 ق)، با تحريراتى از خودم، شروع به نوشتن كردم و مقدارى را خدمتشان بردم، پس از ملاحظه فرمودند: «اگر اين كتاب را تكميل كنيد و چاپ شود كفايه را نسخ مى كند.» معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 403.).

استاد حكيمى سالها در لباس روحانيت بود، (حكيمى تا سال 1345، كه در حوزه ى مشهد بود، كسوت روحانيت داشت، اما لباسش را سنگين نكرده بود. به جاى قبا يك پالتوى ساده مى پوشيد و عمامه اش به دستار شبيه بود.) اما هرگز روحانيت را حرفه ى خود نكرد. زيرا پس از آنكه لباس روحانيت به تن كند، لباس زهد و اعراض به تن كرده بود. سرانجام در سال 1345، با رضايت استادش، شيخ مجتبى قزوينى، از حوزه و لباس روحانيت بيرون آمد، اما هموازه نگاهش به حوزه است و مخاطبش، نسلهاى جوان.

حكيمى جوان، در حوزه علميه ى خراسان، در محضر استادانى زانو زد كه، همه و همه، پروا پيشه بودند و از دنيا رسته و پشت كرده به جاه و مقام. هر يك، جهانى در گوشه اى بودند و همنشين خدا (گفته اند: «رسد آدمى به جاى كه بجز خدا نبيند»، اما از اين برتر هم در امكان است و مى توان گفت رسد آدمى به جايى كه همنشين خدا شود. اين، ادعايى از جانب انسان نيست، بلكه ارتقايى است كه خداوند به آدمى ارزانى داشته و فرموده است: انا جليس من ذكرنى.) و خدازى («خدازى»، از ساخته هاى استاد حكيمى است و آن را معادل كلمه ى «متأله» نهاده و در

توضيح آن نوشته است: «انسانى كه در شناخت خدا و توجه به خدا و عبادت خدا غرق است؛ براى خدا هست و براى خدا زندگى مى كند...» خورشيد مغرب، ص 192. به عبارت ديگر، خدازى كسى است كه ترجمه ى اين آيه باشد: قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين. سوره ى انعام (6)، آيه ى 162.) و به دور از تعلقات دنيوى و مريد بازى و آقا منشى و اشرافيگرى علمى. استاد حكيمى، حكايتهايى از مشى و منش ساده و مردمى آنان نقل مى كند كه امروزه افسانه و مثل شده است و مانند آنها را در كتابهاى گذشتگان مى توان يافت. (شرح حال شمارى از اين استادان در كتاب مكتب تفكيك آمده است.).

از ميان آن استادان، آنكه بيش از همه بر حكيمى تأثير گذاشت و در معمارى شخصيت علميش نقش داشت، شيخ مجتبى قزوينى بود. وى، به گفته ى استاد حكيمى، يكى از سه ركن مكتب تفكيك (مكتب تفكيك به نظريه اى گفته مى شود كه قائل به تفكيك دين از فلسفه و عرفان است. شرح آن بيايد.) در قرن چهاردهم هجرى بود و صاحب كشف و كرامات و مشرف شده به آستان حضرت ولى عصر - عج - و دارى اخلاق باطنى و اهل عبادات و رياضات و مسغرق در خلسات. (براى تحقيق بيشتر درباره ى وى رجوع شود به: محمد على رحيميان، متأله قرآنى شيخ مجتبى قزوينى خراسانى، مقدمه ى محمد رضا حكيمى (چاپ اول: قم، انتشارات دليل ما، 1382).) حكيمى دوازده سال از محضر او درس آموخت، اما چهل سال است كه به مكارم اخلاى او رطب اللسان است و هنوز خود را مريد وى مى داند.

استاد

حكيمى در كتاب خورشيد مغرب، از چهار تن از متقدمان و چهار تن از معاصران ياد كرده است كه به محضر آن حضرت مشرف شدند. چهار فرد اخير عبارتند از: سيد موسى زر آبادى (م 1353 ق)، ميرزا مهدى اصفهانى (م 1365 ق)، شيخ على اكبر الهيان (م 1380 ق) و شيخ مجتبى قزوينى (م 1386 ق). (ر.ك: خورشيد مغرب:، ص 205.) از اين چهار تن، دو فرد اخير، استاد حكيمى بودند و دو فرد نخست، استاد استادان او.

به هر رو، حكيمى در محصر استادانى زانوى ادب زد كه، به يافت او، به محضر حضرت ولى عصر - عج - حضور يافته بودند. از اين روست كه وى، شاهكار خويش را (جلد سوم تا ششم الحياة (كتاب مزبور، تأليف استاد حكيمى و محمد حكيمى و على حكيمى، از دانشوران حوزه ى علميه ى خراسان، است. اين كتاب همواره به استاد نسبت داده مى شود و ما نيز در كتاب حاضر، براى رعايت اختصار، گاه چنين كرده ايم؛ اما به گفته ى استاد، الحياة «تأليف مشترك» است.)، به اين چهار چهره تقديم و از آنان چنين ياد كرده است: «عالمان بزرگ ربانى»، «متألهان سترگ قرآنى»، «سره سازان معارف وحيانى»، «پيرايندگان بنيادهاى تعقل قرآنى»، «متعقلان ژرفكاو» و «مربيان تأثير آفرين». (ر.ك: ترجمه ى الحياة، ج 3، ص 4-3. گفتنى است از آنجا كه ترجمه ى الحياة را استاد حكيمى، با دقت بسيار، ويراسته و با متن آن تطبيق داده، در سراسر اين كتاب بدان ارجاع داده شده است. به هر حال، ترجمه ى الحياة، اعتبار اصل كتاب را دارد و، مضافا اينكه، گاه مطالبى افزون بر اصل، به خامه ى استاد حكيمى، در آن آمده است.).

هنگامى

كه حكيمى مدارج عالى علمى را در حوزه ى علميه ى مشهد گذراند، دو راه در پيش داشت: يا مانند ديگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدريس فقه و اصول بپردازد و، النهايه، سر از مرجعيت در آورد، و يا اينكه پلى از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراك فكرى براى آنان فراهم آورد و، النهايه، به آنجا برسد كه اينك رسيده است.

گذشت كه استاد حكيمى، مانند همدرسان خود، در حوزه نماند و پلى از حوزه به جامعه زد و، به عبارت خويش، «هجرت الى التكليف» كرد. وى در خرداد 1345، هنگامى كه از سى سالگى گذشته بود، از حوزه ى علميه ى مشهد به تهران آمد، و در واقع، از همه ى القاب و مقامات و مزايا و عناوين حوزه چشم پوشيد.

استاد حكيمى از سال 1345 تا 1357 در چند مؤسسه ى فرهنگى انتشاراتى در تهران، از جمله بنياد فرهنگ ايران، شركت سهامى انتشار و مؤسسه ى انتشارات فرانكلين، اشتغال داشت. (برخى از همكاران حكيمى در انتشارات فرانكلين عبارت بودند از: احمد آرام، احمد سميعى گيلانى، ابوالحسن نجفى، نجف دريابندرى، جهانگير افكارى، اسماعيل سعادت، عبدالمحمد آيتى، غلامعلى حداد عادل و عبدالحسين آذرنگ. كريم امامى، از مسؤولان اين انتشارات، در مصاحبه اى گفته است: برخى از كاركنان فرانكلين كسانى بودند كه به علت فعاليتهاى سياسى به زندان رفته بودند و در سازمانهاى دولتى نمى توانستند شاغل شوند. مؤسسه ى فرانكلين اين افراد را مى پذيرفت و ساواك هم تقريبا راضى بود كه اينها در فرانكلين مشغول به كار شوند. زيرا مى خواست در جايى كار كنند كه آمد و رفت و روابطشان زير نظر باشد. يكى از كسانى كه تحت نظر ساواك بود،

آقاى محمدرضا حكيمى بود. عبدالحسين آذرنگ و على دهباشى (به كوشش)، «سلسله گفت و گوها پيرامون نشر ئو فرهنگ»، بخارا (شماره ى 22-21، آذر ذ اسفند 1380)، ص 157.) او، بدرستى و از سر اجتهاد، تشخيص داده بود كه بايد در مؤسسه هاى فرهنگى داخل شد و تا آنجا كه مى توان «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.» همچنين محض احتياط و براى اطمينان بيشتر، از دو مرجع تقليد (آيت الله خمينى و آيت الله خوئى)، اجازه گرفت. پس از چند سال فعاليت هم كه مى خواست كناره بگيرد، با استاد مطهرى مشورت كرد و او نه تنها كناره گيرى را صلاح ندانست، بلكه «حرام» شمرد. بدين ترتيب با اطمينان بيشتر به كار مشغول شد و در آن مدت با صتحيح محتوايى شمارى آثار و تعليقه نگارى بر چند كتاب مهم، ضمن كار ادارى، «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.»

همكاران حكيمى در آن مؤسسه ها، او را يك روحانى بى عمامه مى دانستند كه بر نمى تابد كتابى منتشر شود و كلمه اى خلاف دين در آن باشد. به گفته ى يكى از همكاران او در انتشارات فرانكلين: «محمدرضا حكيمى همه ى دانش و تجربه ى خود را معطوف به اين مى كرد كه هيچ اصلى از اصول اسلام نقض نشود و نكته اى خلاف واقع در نوشته نباشد.»

در خود ذكر است كه تدريس استاد حكيمى در دانشگاه تهران، در دوره ى دكتراى ادبيات، از سال 1355 تا 1357، و بنا به دعوات دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. در آغاز در حدود سى نفر در اين دوره ثبت نام كردند؛ اما ديرى نگذشت كه بيش از سيصد نفر در كلاسهاى استاد حضور مى يافتند. وى براى نخستين بار به جاى متونى

چون تاريخ ابن خلكان، كه رايج بود، نهج البلاغه را متن درسى قرار داد. استقبال دانشجويان از اين كلاس و مرعوبيت ساواك از اين ازدحام، منجر بدان شد كه با دخالت پليس و ساواك، تعطيل شود.

همچنين گفتنى است كه استاد حكيمى، در پى هجرت تكليفى از حوزه ى علميه ى مشهد، به جرم فعاليت عليه رژيم شاه، در سال 1345، چند بار در وى و مرند و سلماس و اروميه بازداشت و زندانى شد. وى آخرين بار در سال 1357 دستگير و در كميته ى تهران زندانى گرديد.

در آثار حكيمى، تا سال 1357 (پيروزى انقلاب اسلامى ايران)، بيشتر از قيام و پيكار سخن رفته و از موضوعات ديگرى هم كه سخن گفته شده، قيام و پيكار نتيجه گيرى و بدان دعوت شده است. (از جمله رجوع شود به: فرياد روزها، سرود جهشها، بيدارگران اقاليم قبله و امام در عينيت جامعه.) آهنگ و جهت كلى كتابهاى او، تا آن تاريخ، «قيام» است و گفته ها و نوشته هاى ديگر مقدمه و زمينه و براى آن است. اما از سال 1357 بدين سو، آهنگ و جهت كتابهاى حكيمى تغيير كرد و به «قسط» تبديل شد. (از جمله رجوع شود به: كلام جاودانه، قيام جاودانه، جامعه سازى قرآنى و الحياة (بويژه جلد سوم تا ششم).) وى از آن هنگام همواره از قسط سخن گفته و سخنهاى ديگر را همچون مقدمه ى آن قرار داده و، در واقع، قسط را ترجيع بند سخنان خود ساخته است. بنابراين چكيده ى همه ى نوشته هاى حكيمى و آهنگ و پيام آن، در يك عبارت، عبارت است از: «قيام به قسط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

حلبي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمودين صديق

المحدثين مرحوم حاج شيخ غلامرضا معروف به حلبى واعظ از دانشمندان مبرز و وعاظ نامى معاصر است در تهران تولد ايشان در روز يكشنبه 13 جمادى الاولى 1318 قمرى در مشهد مقدس واقع شده و تحصيلات مقدماتى قرآن و كتب فارسى را در مكتبهاى بعضى از معلمين نموده و ادبيات نحو و اشتقاق و معانى

بيان را خدمت مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و منطق را خدمت مرحوم حاجى محقق و شرح لمعه را خدمت مرحوم ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و مقدارى از قوانين را خدمت مرحوم حاج ميرزا جعفر شهرستانى كه از مشاهير مدرسين مشهد بودند تحصيل نموده آنگاه مدت دو سال دروس عقلى را نزد اساتيد بزرگ فلسفه مانند مرحوم شيخ حسن كاشانى و مرحوم شيخ اسدالله يزدى و مرحوم حاج فاضل خراسانى خوانده سپس مدت چهار سال خدمت يگانه استاد فيلسوف عصر مرحوم آقا بزرگ شهيدى قدس سره اشارات و اسفار و بعضى ديگر از كتب فلسفه را تحصيل كرده.

پس از آن سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت الله آقاشيخ محمد نهاوندى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى و آيت الله العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى قدس سره تحصيل نموده و پس از آن مدت چهار سال در محضر مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى حاضر شده و از اقيانوس علم و عرفان آن بزرگوار اغترات غرفه اى نموده و پس از واقعه جان گداز مسجد گوهرشاد كه در سال 1313 شمسى واقع گرديد مدت هشت سال مشغول امور فلاحتى شده و پس از انقلاب محور و

آزادى محراب و منبر مجددا مراجعت به شهر نموده و از تحصيل و تدريس محروم فقط به امر منبر قناعت نموده تا در سال 1331 شمسى كه به تهران هجرت و تاكنون كه سال 1352 خورشيد پست ساكن تهران و از طريق منبر به خدمات دينى و ترويج معارف اسلامى و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

مولف گويد. علامه حلبى از گويندگان نامى و خدمتگذاران سامى عصر حاضر است و اخلاص شديدى بساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف دارد و مبارزات علمى بسيارى با فرق ضد ولايت و منحرفين نموده و با مجادلات حسنه جماعت زيادى را برگردانيده و هدايت به پيروى از ائمه اثناعشر عليهم السلام نموده اند از آثار ايشانست انجمن جوانان كه براى جلوگيرى كردن از تبليغات سوء فرقه ضاله و مبارزه كردن با آنها تاسيس و افراد بسيار مبرزى تربيت كه بحمدالله تاكنون صدها نفر از منحرفين از طريقه حقه را به راه حق هدايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حلي، ابوالقاسم، نجم الدين جعفر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه) ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن بن يحيى معروف به محقق اول يا محقق حلى، از بزرگان فقيهان شيعه (ف. 676 ه.ق.). وى معاصر نصيرالدين طوسى بود و از او و پدر خويش اجازه گرفت. از تأليفات او شرايع الاسلام، نافع، معتبر، مسالك (در اصول دين)، نكت النهاية (شرح نهايه شيخ طوسى)، معارج (اصول فقه)، تنبيه (منطق)، و نهج الاصول را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حويزي اصفهاني، قوام الدين جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1115 ق)، فقيه امامى، مفسر اخبارى و متكلم. اصلا از حويزه بود و در كمره مولد شد و در اصفهان مسكن گزيد. علم حديث و اخبار را از محمدتقى مجلس فراگرفت و در علوم معقول و منقول از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى و محقق سبزوارى بود. سيد صدر قمى شارح «وافيه» و محمد اكمل بهبهانى، پدر علامه وحيد بهبهانى، نيز از شاگردان صاحب عنوان بودند. وى در تمامى عمر شيخ الاسلام و قاضى اصفهان بود به همين جهت در ميان علماء به شيخ جعفر قاضى شهرت يافت. او داماد محقق خوانسارى بود. از آثار وى: «اصول الدين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «الروضه البهيه»؛ «ذخائر العقبى»، در تعقيبات نماز؛ حاشيه بر «كفايه» محقق سبزوارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115 -114 /4)، الذريعه (6/10 ،93 -92 /6)، روضات الجنات (192 -188 /2)، ريحانه (87 -85 /2)، معجم المولفين (141 -140 /3).

حويزي، خلف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1074 ق)، متكلم، محدث، اديب و شاعر امامى. معروف به سيد خلف. وى از معاصران شيخ بهايى و ميرزا محمد استرآبادى بود و والى حويزه، حويزى مردى زاهدپيشه و در انجام فرائض و نوافل بر خود سخت گير بود. در نجف دفن شد. از آثار وى: «الاثنى عشريه فى الصلوه»؛ «برهان الشيعه»، در امامت؛ «الحق المبين»، در منطق؛ «البلاغ المبين»، در احاديث قدسى؛ «الحجه البالغه»، در كلام؛ «سفينه النجاه»؛ «الموده فى القربى»؛ «النهج القويم»، در كلمات اميرالمومنين على (ع)، «حق اليقين»، در كلام؛ دو «ديوان» به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (334 -330 /6)، الذريعه (168/21 ،300/9 ،40/7 ،258/6)، روضات الجنات (704 -699 /3)،

ريحانه (89 -78 /2)، فرهنگ سخنوران (280)، معجم المولفين (105/4).

حويزي، فرج اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1100 -1031 ق)، متكلم، مفسر، اديب، شاعر و مورخ امامى. از مردم حويزه خوزستان بود و معاصر با شيخ حر عاملى. وى در بيشتر علوم روزگار خويش دست داشت و تاليفاتش دامنه ى گسترده اى داشت. اكثر رجال نويسان او را به داشتن فضل ستوده اند. از آثار وى: «ايجاز المقال فى معرفه الرجال» درباره ى رجال، در دو مجلد؛ «تذكره العنوان» كه به پيروى «عنوان الشرف» شرف الدين اسماعيل يمنى است، در نحو و منطق و عروض؛ «التفسير»؛ «الغايه»، در منطق و كلام؛ «الصفوه»، در اصول؛ شرح «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «المناسك الشاهورديه»، در فقه؛ «ديوان» شعر؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341/5)، اعيان الشيعه (395/8)، ايضاح المكنون (499 ،275 /1)، الذريعه (276/22 ،818/9 ،487/2)، روضات الجنات (341 -399 /6)، رياض العلماء (337/4)، ريحانه (94/2)، فوائد الرضويه (349)، لغت نامه (ذيل/ فرج اللَّه)، معجم المولفين (59/8)،هديه العارفين (816/1).

حيدرپور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد حيدر پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد حيدر پور در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را نزد اساتيد مانند آقايان مدرس افغاني، صالحي افغاني، مهدي زاده ، اعتمادى،وجداني فخر و استاد پاياني به پايان رساندم. سپس در درس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني، سبحاني،جوادي آملي تلمذ نمودم. به دليل علاقه شديد به علوم عقلي و به ويژه فلسفه در رشته تخصصي كلام و فلسفه حوزه شركت نمودم و در سال 1376 دوره را به پايان رساندم. در دروس فلسفه استاد فياضي حضور مستمر داشتم و در سال 1378 در مدرسه معصوميه مشغول به تدريس

عقايد شدم و از آن هنگام تاكنون به صورت مستمر به تدريس كلام و فلسفه مشغول هستم. در سال 1377 با مركز دايرة المعارف علوم عقلي شروع به همكاري كردم و از آن زمان تاكنون مشغول تحقيق در كلام و فلسفه اسلامي هستم.ضمناً در سال 1380 از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاها اجازه تدريس اخذ كرده ام .

حيدري، حبيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب حيدري دستجردي

محل تولد : آبادان

شهرت : حيدري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان آبادان و اصفهان به پايان رساندم و در سال 1361 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و پس از دو سال جهت ادامه تحصيل به قم عزيمت نمودم و از اساتيد بزرگواري همچون جناب آيت الله استادي در فقه و گرگاني در ادبيات ، مدرس افغاني در ادبيات عرب و آيت الله سبحاني و جوادي املي و تبريزي و محمدي استفاده نمودم.

و پس از شركت 4 سال در خارج اصول و فقه به تخصصي كلام در موسسه امام صادق ع تحت اشراف آيت الله سبحاني مشغول به تحصيل شدم و پس از پايان تحصيلات به عنوان محقق دائر المعارف كلام اسلامي با اين موسسه همكاري نمودم. در سال 1384 جهت سامان دادن به حوزه علميه آبادان با جمعي از دوستان به آنجا رفتيم كه ضمن تدريس اصول و منطق به اصلاح سيستم آموزشي نيز مبادرت كردم. و همكنون با نهاد رهبري در معاونت امور اساتيد معارف اسلامي در بخش ارزشيابي اساتيد معارف همكاري مي نمايم.

خادميان، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس خادميان

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس خادميان متولد سال 1347 شهرستان زرين شهر اصفهان در سال 1363 وارد حوزه علميه امام خميني زرين شهر شده و بعد از طي دوران مقدمات و بخشي از سطح عازم حوزه علميه مقدسه قم شدم كه بعد از اتمام سطح حدود 5 سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام سبحاني و مكارم

حفظهما الله شركت داشته و همراه آن موفق به گذراندن دوره تخصصي كلام موسسه امام صادق (ع) گشته و بعد از آن دوره تخصصي مهدويت بنياد مهدي موعود (عج) را طي كردم. و به دنبال آن موفق به دريافت پايان نامه سطح چهار حوزه در موضوع جهاني شدن و مهدويت گرديده ام و به همين جهت اكثر پژوهشها و مقالات در همين راستا چينش شده است. و در كنار پژوهش و تحصيل در سال 1381 موفق به گرفتن مجوز تدريس در گرايش معارف و تاريخ اسلام از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها شده ام كه به دنبال آن مشغول خدمت در امر تدريس در دانشگاههاي مختلف از جمله آزاد اراك و آشتيان و تحصيلات تكميلي جامعه الزهراء قم شده ام و فعلا در كنار تحصيل و پژوهش، عضو هيئت علمي موسسه آينده روشن(در موضوع مهدويت) مي باشم. در ضمن سابقه تبليغ بيش از 20 سال در طرح هجرت و دانشگاه و شهرهاي گوناگون را دارم. ضمناً دوره تخصصي مذاهب اسلامي را هم در سال 1378-81 گذرانده ام و همين طور دوره تربيت كودكان را، به همين جهت اكثر ارتباط تبليغي در سطوح جوانان انجام پذيرفته است.

خاكي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا خاكي قراملكي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا خاكي قراملكي با ورود به حوزه علميه قم مطالعات و تحصيلات خود را در دروس حوزوي و مباحث آزاد آغاز كردم. پس از طي مدتي از تحصيلات و مطالعات اولين بار در سال 1374 دست به قلم شدم هر چند آنها را به چاپ نرساندم اما

با ادامه مطالعه و تحقيق همراه با دروس حوزوي اولين مقاله علمي خود در سال 1381 با عنوان تحليل مفهومي ايدئولوژي به چاپ رساندم. بنده از سال 1373 به مطالعه مباحث اجتماعي به ويژه مباحث سنت و تجدد و غرب شناسي علاقمند شدم مطالعه و تحقيقات قابل توجهي در اين حوزه انجام دادم كه توانستم در اين حوزه به ارائه مقالات و تدوين كتاب نائل آيم.

از سوي ديگر بنده در كنار مطالعات آزاد در رشته تخصصي كلام در سال 1379 وارد مؤسسه تخصصي كلام شده در سطح كارشناسي ارشد سه سال به طور مرتب مشغول تحصيل در آن نهاد شدم. و در سال 1381 فارغ التحصيل شده و پايان نامه آن را با عنوان تحليل هويت علم دين و علم مدرن در حال تكميل است.

در كنار اشتغال به تحصيل در مؤسسه مذكور توانستم در نهاد علمي يعني دفتر فرهنگستان علوم با برخي از مباحث جديد اين نهاد آشنايي پيدا كنم.اينك مشغول تحقيق و پژوهش در حوزه دين شناسي ، غرب شناسي و مباحث علم و دين و معرفت شناسي و فلسفه و مبحث علم دين هستم.

خرازي تهراني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازى تهرانى فرزند مرحوم حاج سيد مهدى خرازى، از فضلاء حوزه علميه قم و مدرسين و مروجين معارف اسلامى و مؤسس مؤسسه راه حق حوزه علميه قم مى باشند.

در سال 1316 شمسى برابر سال 1357 قمرى (سال هجرت نويسنده اين كتاب از تهران به قم) در تهران به دنيا آمده و در بيت سيادت و شرافت و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد در سال 1375 قمرى برابر 1334 شمسى به تحصيل علوم دينى

پرداخته و مقدمات و ادبيات و دروس اخلاقى را در تهران از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و حاج شيخ احمد مجتهدى و آقا ميردامادى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى خوانده سپس مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين حوزه چون حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج شيخ محمدشاه آبادى و حاج ميرزا على مشكينى و حاج شيخ على اصغر فقيهى و حاج شيخ محمد كاظم معزى و حاج سيد محمدباقر سلطانى به پايان رسانيده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام مرحوم محقق داماد و حاج آقاحسن فريد محسنى و حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى مخصوصا استفاده نموده و مورد توجه خاص معظم له گرديده است.

آثار علمى آقاى خرازى

الف:

1- كتاب احياء الموات فى شرح شرايع الاسلام كه در سال 1396 قمرى به طبع رسيده است.

2- حكمه حول نقض حكم الحاكم كه در سال 1366 شمسى كه در سه شماره نور علم چاپ شده.

3- حكمه حول العرف نيز در مجله التوحيد شماره 34 چاپ شده است.

4- ولايت فقيه در زمان غيبت كه در مجله كنگره آستان قدس به طبع رسيده است.

5- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى از اول بيع تا خيارات.

6- حاشيه بر دو جلد كفايه الاصول.

7- تعليقه بر نكاح مستمسك العروه.

8- تعليقه كتاب الهادى فى شرح شرايع الاسلام.

9- كتاب الربا فى شرح ملحقات العروه الوثقى.

10- كتاب الخمس فى شرح خمس العروه الوثقى.

11- كتاب الضمان فى شرح ضمان العروه الوثقى.

12- انواع و اشكال كه خلاصه از آن در كتاب بازشناسى خبرهاى تجاوز و دفاع

به چاپ رسيده است.

13- انواع تشريح و احكام آن.

14- كتاب الاجتهاد و التقليد.

15- تعليقه بر تعليقه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى بر مكاسب و كفايه.

16- تعليقه بر چند جلد از جامع المدارك.

17- شركت در تدوين كتاب الحكومه الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق با همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

18- پذيرش و تولى از ولى فقيه.

ب: اصول عقايد

91- بدايه المعارف الالهيه فى شرح عقايد الاماميه تأليف شيخ محمدرضا مظفر در دو جلد كه توسط شوراء مديريت حوزه به چاپ رسيده است.

20- نمونه اى از اصول حكمى عقلى- اعتقادى مستفاد از روايات امام كاظم عليه السلام

21- معاد اين رساله فارسى براى دبيران استان مركزى تهيه و تدوين شده و در سال 1362 شمسى به چاپ رسيده است.

22- تعليقه بر شرح تجريد الاعتقاد قسمت الالهيات بالمعنى الاخص.

23- تعليقه بر شرح باب الحادى عشر.

24- شركت در تدوين و تنظيم كتاب اصول دين كه توسط مؤسسه در راه حق با همكارى چند نفر از اساتيد و فضلاء به چند زبان فارسى عربى- اردو- انگليسى و غيره به چاپ رسيده است.

25- شركت در تدوين كتاب بيان عقيدتى اسلامى كه توسط جامعه مدرسين حوزه علميه قم با همكارى جمعى از اعضاء جامعه براى تدريس در دانشگاههاى كشور جمهورى اسلامى ايران تأليف گرديد و توسط مركز نشر دانشگاهى چند بار به چاپ رسيده است.

26- تعليقه بر الهيات بمعنى الاخص منظومه حاجى سبزوارى.

27- حاشيه بر قسمتى از درر الفوائد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى.

د: اخلاق

28- چند مقاله درباره موضوع علم اخلاق كه توسط مجله نور علم به چاپ رسيده است.

29- شرح خطبه المتقين به زبان عربى.

30- شرح رساله الحقوق امام

سجاد عليه السلام.

ه: اقتصاد

31- اقتصاد، حاشيه بر جلد دوم كتاب اقتصادنا مرحوم آيت اللَّه شهيد صدر.

32- شركت در بحث و جمع آورى كتاب التوازن فى الاقتصاد الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق و همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

33- تأسيس مؤسسه در راه حق در سال 1344 -45 با همكارى عده اى از اساتيد و فضلاء حوزه علميه قم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خراساني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

ابوالفضل خراساني داراي تحصيلات سطح 4 رشته تخصصى كلام اسلامي از حوزه علميه قم وكارشناسي ارشد فلسفه وكلام اسلامي از دانشگاه باقرالعلوم قم .حدود 8 سال سابقه تدريس درحوزه ودانشگاه و8 سال سابقه پژوهشي در مركز فرهنگ ومعارف قرآن كريم ودائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي ، داراي مقاله دردائرة المعارف قرآن كريم وتأليف بهداشت زندگي در پرتو قرآن ،احاديث وعلم روز و همكاري با نشريه معارف عقلي وكارشناس برنامه پارسايان راديو معارف وكارشناس گفتمان ديني در سازمان تبليغات اسلامى وسابقه تبليغ وارشاد 15سال .

خسروپناه، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين خسروپناه

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

عبدالحسين خسروپناه دزفولى در سال 1345 در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود وى در كنار دروس متوسطه (رشته تجربى) از سال 1362 تحصيلات حوزوى خود را آغاز كرد و در سال 1368 در مقطع سطح سوم فارغ التحصيل شد دروس حوزوى، را در مقطع سطح سوم از محضر اساتيد مجرب در حوزه علميه دزفول از جمله آيات مكرم آقاى قاضى دزفولى، تدين نژاد، مدرسيان، سبط شيخ انصارى بهره برد، از ويژگيهاى حوزه علميه دزفول اين بود كه علاوه بر دروس رسمى حوزه علميه به تدريس كتب ديگر ادبى و فقهى و اصولى از جمله شرايع الاسلام، حلقات شهيد صدر، قوانين و شرح مطول پرداخته مي شد وى در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را درحوزه علميه قم آغاز كرد و از محضر اساتيدى چون حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى در حوزة علميه قم حدود 12

سال بهره برد. وى در كنار دروس خارج به دروس تخصصى كلام اسلامى نيز اشتغال داشت و در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق عليه السلام فارغ التحصيل شد و پايان نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند تحصيل فلسفه و تفسير از ديگر ويژگيهاى تحصيلى وى است كه از سال 1364 تاكنون ادامه داشته و از محضر اساتيدى چون آيت الله تدين نژاد ، آيت الله حسن زاده آملى، آيت الله جوادى آملى، آيت الله مصباح يزدى، آيت الله سبحانى و آيت الله انصارى شيرازى استفاده هاى فراوان برده است. وى از سال1361 تا 1367 در كنار تحصيلات حوزوى و كلاسيك در سالهاى دفاع مقدس به فعاليتهاى نظامى پرداخت و در عملياتهاى مختلف به عنوان ديده بان و... شركت جست ، از ديگر فعاليتهاى ايشان مى توان برگزارى جلسات قران در مساجد دزفول براى جوانان و نوجوانان را نام برد ايشان ازسال 1370 در كنار تحصيل به فعاليت پژوهشى اشتغال ورزيد و فعاليت هاى فردى و جمعى را دنبال كرد از سال 1372 تا 1376 مديريت پژوهشى اصطلاح نامه فلسفه مركز مطالعات تحقيقات دفتر تبليغات حوزه علميه و از سال 1376 تا 1378 مديريت اداره پژوهشى نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و از سال 1377 تا 1382 مديريت اصطلاح نامه عرفان دايرة المعارف علوم عقلى و از سال 1379 مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و از سال 1379 جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى حوزه علميه قم را به عهده داشت، وى از سال 1362 در كنار تحصيل به تدريس دروس

حوزه اشتغال داشته و تا كنون در مدارس علميه دزفول و قم و مؤسسه امام صادق و مؤسسه امام خمينى جامعة الزهراء به تدريس ادبيات، فقه ، اصول ، فلسفه و كلام مشغول بوده و هست و نيز از سال 1365 در دانشگاه تربيت معلم دزفول و دانشگاههاى شهيد چمران اهواز، شهيد بهشتى تهران، علامه طباطبايى، تربيت مدرس، دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهد و دانشگاه مذاهب به تدريس دروس فلسفى و كلامى اشتغال داشته و از سال 1371 در كنگره ها و همايش هاى علمى داخلى وخارجى شركت جسته و مقالات داراى امتياز خود را قرائت كرده است

خفري جهرمي شيرازي، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، كه فيلسوف، متكلم و شاعر معتزلى. از مردم خفر فارس و ساكن كاشان بود، مدتى نيز در هرات نزد سلطان بايقرا به سر برد و از آنجا به عربستان رفت. پس از چندى به كاشان بازگشت و همان جا درگذشت. وى شاگرد صدرالدين دشتكى شيرازى و استاد سيد شاه طاهر بن رضى الدين اسماعيل حسينى و معاصر على بن عبدالعالى بود. خفرى در كسب دانش داراى همت عالى بود و شعر نيز مى سرود. آثار وى: «رساله در اثبات واجب»؛ «منتهى الادراك» در هيات؛ «رساله اى در علم رمل»؛ «رساله ى الهيات».[1]

شمس الدين محمد بن احمد شيرازى، دانشمند و فيلسوف (ف. حدود 960 ه.ق.) از شاگردان صدرالدين محمد دشتكى و ساكن كاشان بود. از آثار وى تذكره خواجه به نام تكمله ى رساله ى اثبات الواجب و حواشى بر شرح هداية الحكمة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (119/9)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 /5)، تاريخ نظم و نثر (841)، حيب السير (611/4)، الذريعه (240/12 ،331/4

،106/1)، ريحانه (154/2)، سرآمدان فرهنگ (333 -329 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218/10)، طرائق الحقائق (133/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (197)، الكنى و الالقاب (218/2)، لغت نامه (ذيل/ خفرى)، مجالس المومنين (234 -233 /2)، معجم المولفين (254/8).

خلعتبري، حسام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسام الدين خلعتبري ليماكي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 بعد از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و بيش از 20 سال به درس و تحقيق و تدريس مشغول شدم .طي 10 سال نخست سطح را به پايان رساندم و از پايان نامه سطح 3 دفاع كردم و حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم و سبحاني شركت كردم.در سال 1370 در مركز آموزش هاي علمي و فرهنگي موسسه امام خميني(ره) در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در مدت 5 سال اين دوره را به اتمام رساندم.

در سال 1373 در اولين دوره امتحانات دروس معارف اسلامي كه توسط معاونت امور اساتيد معارف برگزار شد شركت كردم و در دو گرايش تدريس اخلاق و تربيت اسلامي و معارف اسلامي موفق شدم.از سال 1371 تاكنون در دانشگاههاي مختلف مانند تهران، علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي، بين الملل و آزاد اسلامي تدريس كردم و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشم.در ضمن در دوره دكتراي phd در دانشگاه باقرالعلوم قم در رشته مباني نظري اسلام پذيرفته شدم و الان مشغول تحصيل هستم.

خليلي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خليلي

محل تولد : بهشهر

شهرت : خليلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/1

زندگينامه علمي

در سن 6 سالگي وارد دبستان زادگاه خود شدم و در سن 18سالگي موفق به اخذ ديپلم تجربي شدم. در سن 19 سالگي(1365 شمسي) با قبولي در امتحان ورودي حوزه علميه قم، وارد حوزه شده و در مدرسه علميّه منتظريه (حقاني) سطح 1

و مقدمات را سپري نمودم. سپس مشغول فراگيري دروس سطح 2 شده و در سال 1375-1376 همه امتحانات كتبي و شفاهي، اصلي و جنبي حوزه تا پايان سطح 3 را به پايان بردم. در همين حال در فوق ليسانس مدرسي الهيات و معارف اسلامي(گرايش كلام و فلسفه) مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و آنگاه در سال 1379 در امتحان ورودي كتبي دكتراي تخصصّي كلام در دانشگاه مذكور با حيازت رتبه ششم، حدّ نصاب بورسيه تحصيلي كسب نمودم كه بنابه دلائلي ادامه تحصيل در دكترا را واگذار نمودم. در همين زمان تدريس سطوح مختلف دروس حوزوي از مقدمات شروع نموده و به طور خصوصي و سپس بطور رسمي در مدارس حوزه ادامه دادم. از سال 1372 هم تبليغ و سخنراني را در استانهاي مختلف كشور در ايام تبليغي آغاز نموده و هم اكنون نيز ادامه دارد.

تأليف چند كتاب و ترجمه و تحرير برخي كتب ديگر نيز از جمله توفيقات حقير بوده است. مدرك سطح 3 و سطح 4 حوزه را نيز دريافت نموده و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي مدرسه امام خميني(ره) در مركز جهاني علوم اسلامي مشغول تدريس هستم.

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران

(دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد. پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان

زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و

هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام

سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن

به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد. ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)،

مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...» را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و

«منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان

به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15 -1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خواجوي، ملا محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمد اسماعيل خواجوئي، يكي از بزرگترين دانشوران قرن دوازدهم هجري است. وي مازندراني بود اما در اصفهان به تحصيل پرداخت. از اساتيد او اطلاع دقيقي در دست نيست او ظاهراً نزد بهاء الدين محمد اصفهاني مشهور به " فاضل هندي" و ملا محمد تنكابني مشهور به " فاضل سراب" تحصيل مي كرده است. اواسط زندگي خواجوئي مقارن با حمله افغانها و محاصره اصفهان است. دراين سالها (1134–1137) ه_. ق بسياري از مردم در اثر قحطي جان سپردند و عده ديگري به دست مهاجمان افغان كشته شدند. سقوط سلسله صفويه و بروز قحطي و هرج و مرج و آشفتگي اوضاع و نابساماني وضع معيشتي مردم موجب از هم گسيختگي حوزه بزرگ علمي، ادبي و هنري اصفهان شد. پس از فرار افغانها از ايران و

فروكش كردن آتش فتنه ، آنچه باقي ماند خرابي و ويراني شهر و از دست رفتن هزاران دانشمند و نابودي صدها كتابخانه و مركز علمي بود. ملا اسماعيل خواجوئي از معدود كساني بود كه با همت والاي خود كمر به احياي حوزه علمي اصفهان زد و با رونق بخشيدن به مدارس علميه و برپايي جلسات درس و تاليفات بسيار، بار ديگر از نابودي حتمي حوزه علمي اصفهان جلوگيري كرد. خواجوئي در فقه ، اصول، كلام، حكمت، رياضي ، هيات و ادبيات ، مهارت به سزايي داشت و از كساني بود كه فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) را به نسل هاي بعد انتقال داد.از او آثار علمي بسياري به جاي مانده است كه از همه مهمتر" مفتاح الفلاح" در شرح دعاي صباح، "جامع الشتات " ، " ابطال الزمان الموهوم" و " حاشيه بر اربعين" شيخ بهائي را مي توان نام برد. "ملا محمد مهدي نراقي"، "آقا محمد بيد آبادي"، "ميرزا ابوالقاسم مدرس" و "ملا محراب گيلاني" مشهورترين شاگردان خواجوئي به شمار مي روند. سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 ه_ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

خواص، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خواص

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير خواص دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خود يعني تهران سپري كردم .سال چهارم دبيرستان دررشته علوم تجربي ، همزمان با آغاز تحصيلات حوزوي بود از سال 62

تحصيلات حوزوي را بطور جدي در قم آغاز نمودم و در سال 72 دروس سطح را با موفقيت سپري كردم. از سال 73 تا سال 80 به مدت 7 سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

از سال 1371 كه مشغول درس كفايه الاصول بودم وارد موسسه در راه حق شدم و درسال 1374 به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) منتقل شدم و در سال 1375 در رشته الهيات و معارف اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 1381 با دفاع از رساله خود با عنوان بررسي تطبيقي سعادت از ديدگاه افلاطون ، ارسطو غزالي با رتبه ممتاز دفاع نموده و فارغ التحصيل شدم. از سال 1382 به عضويت هيئت علمي موسسه و آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) درآمدم. در سال 1383 در رشته فلسفه دين در مقطع دكترا شركت نموده و پذيرفته شدم و هم اكنون در ترم اول مشغول تحصيل هستم.

كارهاي پژوهشي را از سال 1376 آغاز نمودم و حدود 3 سال در زمينه فلسفه اخلاق به پژوهش و مطالعه پرداختم كه محصول آن ترجمه مقالاتي از دايره المعارف فلسفه اخلاق بكر بود كه دفتر اول آن در سال 80 از سوي موسسه امام خميني(ره) منتشر شده است در سال 77 به همراه جناب آقاي اكبر حسيني كتاب دين و اخلاق را تاليف نموديم كه اين اثر براي چاپ آماده شد اما متاسفانه در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به مدت دو سه سالي مفقود شد و پس از مدت ها كه پيدا شد منتظر فرصتي براي به روز كردن آن و چاپ هستيم.

هم چنين

كتاب منشأ دين را به همراه آقاي سيد اكبر حسيني تاليف نموده ام كه بزودي منتشر خواهد شد.

مقالات جلد دوم فلسفه اخلاق هم در حال آماده شدن است كه به همراه مقالات برخي دوستان چاپ خواهد شد.

كتابها و مقالات ديگري هم تاليف شده است كه برخي چاپ شده اند و برخي هنوز منتشر نشده اند. موضوعات و زمينه هاي تدريس اين جانب عبارتند از: فلسفه اسلامي ، كلام اسلامي، فلسفه دين، كلام تطبيقي اديان ابراهيمي و شرقي.

خوانساري، جمال، جمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1125/1121 ق)، فقيه، اصولى، حكيم، محقق، محدث و متكلم. معروف به جمال المحققين. معاصر ملاميرزا شيروانى و علامه مجلسى بود. به همراه برادرش، آقا رضى، نزد پدرش، محقق خوانسارى، و دايى اش ملا محمدباقر محقق سبزوارى در حوزه ى علميه ى اصفهان تحصيل كرد و همانند پدرش صاحب تاليفات بسيارى شد، با اين تفاوت كه تاليفات وى بيشتر نقلى و تاليفات پدرش بيشتر عقلى است. از پدرش محقق خوانسارى و سيد ابرهيم بن مير معصوم حسينى قزوينى روايت مى كرد و از ملا محمدتقى مجلسى اجازه ى نقل حديث داشت. علماى بسيارى از وى اجازه روايت داشتند كه از آن جمله: محمد اكمل بهبهانى و محمد رفيع گيلانى. وى صاحب طبعى ظريف و نكته سنجى دقيق و باهوش، بخصوص در فهم ظواهر حديث كم نظير بود. چنانكه تيزهوشى وى را از روى ترجمه ى «مفتاح الفلاح» و تعليقاتى كه بر آن نگاشته است و كتاب مزارى كه براى شاه سلطان حسين هنگام زيارت امام رضا (ع) و توضيحاتى كه براى الفاظ زيارات آورده است، مى توان فهميد. وى كه عالمى متكلم بود، مذاهب چهار گانه ى اهل سنت را نقد كرد. او در اصفهان درگذشت و

در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد. اغلب منابع تاريخ وفات وى را سال 1125 ق نقل كرده اند و آقا بزرگ تهرانى با استناد به ماده تاريخ زير تاريخ وفات وى را سال 1121 ق مى داند: «فوتش را بفاتح هاتفى از غيب گفت: كرد ايزد با حسين بن على حشر جمال يعنى 1121». از آثار وى: ترجمه ى «قرآن مجيد»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ شرح فارسى «غرر و درر»؛ شرح فارسى «مفتاح الفلاح»؛ حاشيه بر «شرح عضدى»؛ حاشيه بر «تهذيب الاحكام»؛ حاشيه بر «بر من لا يحضره الفقيه»؛ «شرح اللمعه ش الشرائع»؛ شرح «الشفاء»؛ شرح «اشارات»؛ «شرح حديث البساط»؛ «النيه»؛ «اختيارات الايام»؛ «اصول الدين»، در امامت؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول»؛ «جبر و اختيار»؛ شرح بر «حديث الطينه»؛ در جبر؛ «كلثوم ننه» يا «عقائد النساء» كه در آن رسوم و پندارهاى معمول ميان زنان آن روزگار ايران به نقد كشيده. از ديگر آثار او ترجمه «الفصول المختاره من العيون و المحاسن» معروف به «مجالس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (231/9)، تاريخ ادبيات در ايران (316/5)، تذكره القبور (238)، الذريعه (440/24 ،192/13 ،82/14 ،53/6 ،506 ،122 /4 ،367/1)، روضات الجنات (210 -208 /2)، رياض العلماء (11/7 ،114/1)، ريحانه (54/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148 -146 /12)، فوائد الرضويه (84 -83)، لغت نامه (ذيل/ جمال)، مولفين كتب چاپى (383 -381 /2)، معجم المولفين (255/9 ،154/3)، هديه الاحباب (120)، هديه العارفين (321/2).

خوانساري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1113 ق)، عالم، فقيه، متكلم و شاعر. برادر كهتر آقا جمال خوانسارى است و هر دو به نام محمد ناميده شده اند و هر دو در اصفهان نشو و نما يافتند، و هر دو محضر پدر

بزرگوارشان، محقق خوانسارى و دايى دانشمندشان، ملا محمدباقر سبزوارى، علم آموختند. وى قبل از برادرش در جوانى درگذشت. او از كسانى است كه حكم شاه سلطان حسين را در نهى از منكرات امضاء كرد. آقا خليل اصفهانى قاينى از شاگردان اوست. از آثار وى: «المائده السماويه» يا «الاطعمه و الاشربه» كه براى شاه سليمان صفوى به زبان فارسى تاليف كرد، اين كتاب متمم «مشارق الشموس فى شرح الدورس» پدرش آقا حسين خوانسارى است؛ «شرح حديث البيضه»، كه در «كافى» آمده است، در احوال سفرا و كيفيت غيبت به زبان فارسى، كه آن را به نام شاه سلطان حسين صفوى نوشت؛ «شرح كتاب الصوم و الاعتكاف» از «شرح الدورس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (36/21 ،193/13 ،218/2)، ريحانه (230/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /12)، فوائد الرضويه (183 -182)، لغت نامه (ذيل/ رضى الدين).

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد

اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمد تقي و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولي

آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجازه روايي نيز يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در

جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد، پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران

در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني صحرايي قرار داده شدند. در اين زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است

:

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي

مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث

شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز مي ايستادند. بعضي از شبها هم كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در

زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در

پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه

فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي نمودند در اين حج ، حضوري پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت آية الله خوانساري جاي آمد و شد

هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي فداكاري و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير

آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين راه دچار حمله قلبي گشت و سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

خوشحال، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خوشحال

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي ابوالقاسم خوشحال در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي كاملا مذهبي ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر

مقدس مشهد گذراند در پي تشويق پدر و علاقه خود به فراگيري زبان عربي و علوم ديني وارد حوزه علميه مشهد شد و از خرمن بزرگان علم وادب حوزه علميه مشهد خوشه چيني كرد.

پس از مدتي تحصيل در مشهد به منظور ادامه تحصيل و بهره گيري از محضرعالمان و دانشمندان قم، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي، شاهرودي بهره ها برد. استاد ضمن تحصيل دروس حوزوي به فكر تحصيلات دانشگاهي افتاد و در رشته كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد. پس از اتمام تحصيلات به زادگاه خويش بازگشت و بر كرسيّ تدريس در دانشگاه مشهد تكيه زد، در اين مدت دانشجويان فراواني از محضر ايشان بهره هاي فراوان علمي برده اند. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نيانديشيده است كه كتابهاي "امّهات فلسفه اخلاق" و "تصحيح رساله ابهري" از جمله آثار ايشان است.

دادجو، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله دادجو

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله دادجو در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم در هنگام ورود به حوزه علميه تلاش كردم در عين پيشرفت علمي و فقهي با علوم جديد نيز آشنايي داشته باشم لذا در آن زمان توفيق اخذ ديپلم علوم تجربي را پيدا كردم.سپس در راستاي ارتقاي علوم ديني پس از پايان سطح به

درس خارج بزرگان دين شركت كرده و بيش از 12 سال موفق شركت در دروس خارج فقه و اصول شدم ضمنا در رشته تخصصي كلام اسلامي به تحصيل پرداخته و سرانجام پايان نامه ام را با عنوان تحليل و بررسي پديده وحي به پايان برده و دفاع نمودم و موفق به كسب مدرك سطح چهار دكتري شدم از سال 1382 مشغول به تدريس در دانشگاهها هستم و مقالاتي نيز از حقير به چاپ رسيده و اكنون در حال تأليف كتابي هستم. البته در برخي از حوزه هاي علمي حوزه علميه و به طور آزاد نيز توفيق تدريس داشته ام.از جهت تبليغي نيز تاكنون به لطف خدا موفق به تبليغ بوده ام.

داعي نژاد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى داعي نژاد

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمدعلي داعي نژاد سال 1342 درشهرستان دزفول متولد گرديد. او پس از اخذ ديپلم فني درسال 1361، در حوزه علميه دزفول برخي دروس مقدماتي را گذرانده و در حوزه علميه شيراز و سپس اراك و در نهايت قم به تحصيلات حوزوي ادامه داد. در دروس خارج اصول و فقه آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني شركت كرده و فلسفه را (بدايه الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه، شرح اشارات، شفا و اسفار) از دروس اساتيدي همچون آيت الله جوادي آملى، مصباح يزدى، انصاري شيرازى، و فياضي استفاده نموده و عرفان را (تمهيد القواعد، فصوص الحكم و مصباح الانس) از دروس آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي بهره مند گرديد. مباحث كلامي همچون الهيات و شرح تجريد را از دروس

آيت الله سبحاني و آيت الله مكارم شيرازي فرا گرفته و به مطالعه گسترده در زمينه فلسفه غرب، كلام جديد و انديشه سياسي پرداخت. از سال 1372 تاكنون به مدت 14 سال در دانشگاه هاي شهيد بهشتى، دانشگاه تهران، دانشگه علوم بزشكي شهيد بهشتي و در طرح ولايت به تدريس معارف پرداخته و چندين سال در حوزه علميه قم (موسسه امام خميني(ره) ، مدرسه الهادي و مركز جهاني) به عنوان مدرس، استاد راهنما، استاد مشاور و استاد داور فعاليت دارد. از سال 1370 تاكنون به مدت 14 سال به پژوهش و مديريت پژوهشي در مراكز متعددي اشتغال داشته است مراكزي چون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) (عضو هيأت علمي و مسئول بخش مدخل يابي دائره المعارف علوم عقلي)، دفتر تبليغات اسلامي (عضو گروه اصطلاح نامه فلسفي)، دفتر مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (معاونت پژوهشي) موسسه طه (مدير نمايه سازي مجلات و روزنامه ها) مركز جهاني (عضو گروه كلام)، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (عضو و مدير گروه حلقه نقد و حكمت و دين پژوهي)، نهاد اساتيد در دانشگاه ها (ارزياب و داور پايان نامه هاي اساتيد معارف اسلامي)، نهاد رهبري در دانشگاه ها (مسئول گروه كلام) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي (مدير مركز پاسخگوئي تلفني به سوالات ديني) و سردبيري مجله صباح، سردبير مجله بازتاب انديشه و سردبيري كتاب انديشه. از ايشان تا كنون مقالات متعددي در مجلاتي مانند معرفت، حكومت اسلامى، صباح، بازتاب انديشه، دانشگاه اسلامى، حكومت اسلامى، برگ سبز، آفتاب و در روزنامه هايي مانند جمهوري اسلامى، كيهان و رسالت منتشر شده است.

دامغاني، رضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاء دامغانى عالمى مصنف و متكلمى

فاضل از علماء معاصر ناصرالدين شاه قاجار داراى آثار ارزنده اى مى باشند كه از آنهاست ترجمه (العقايد الوثنيه) در رد نصارى كه از تأليفات شيخ محمدطاهر تبريزيست.

فاضل مراغه اى در (المآثر والاثار) نيز ص 170 وى را ياد كرده و او را عالم ربانى مجتهد ذكر كرده و از علماء عصر ناصرى شمرده و ظاهراً وفاتش در سال 1306 واقع شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

داوود پور، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي داود پور

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

سال دوم دبيرستان، رشته رياضي فيزيك در دبيرستان طالقاني شهرستان بيجار را تمام كرده بودم و يكي دوماه سال تحصيلي سال سوم را سپري كردم كه شيفته حوزه شده بودم و درس را رها كرده و به حوزه امام صادق(ع) شهرستان بيجار وارد شدم، يك سال و چند ماهي را در آنجا به تحصيل مشغول بودم كه احساس كردم اينجا جوابگوي نيازهاي معنوي و علميم نمي تواند باشد، لذا در سال 1369-70 وارد مدرسه جانبازان قم شدم و از ابتدا دوباره دروس حوزوي را با جديت بيشتر ادامه دادم و مقدمات را در اين مدرسه به اتمام رساندم.

در سالهايي كه مشغول دروس مقدمات در مدرسه جانبازان بودم، در مدرسه شهيد زين الدين قم ديپلم رياضي را گرفتم. دروس سطح را نيز در مدرسه مرحوم گلپايگاني در خدمت اساتيد: موسوي تهراني، خسروشاهي، سرافراز، عالي و... گذراندم كه در اين ميان بيشتر از محضر حجة الاسلام خسروشاهي و سرافراز بهره مند شدم. در سال1377 بنابر احساس وظيفه در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني در رشته معارف و جامعه شناسي مشغول تحصيل شدم و

بعد از 4 سال مرحله كارشناسي را تمام كردم.

در سال 1380 دروس خارج فقه و اصول حوزه را شركت كردم و در ابتدا حدود يك سال در درس اصول حاج آقا سبحاني شركت كرده و در درس فقه آية الله مكارم شيرازي شركت كردم و در سالهاي بعد نيز دروس فقه آية الله مكارم را تا كنون كه قريب 5 سال است ادامه دادم و حدود 4سال هم در محضر آية الله وحيد خراساني در دروس خارج اصول ايشان توفيق حضور داشته ام و حدود سه سال هم در درس تفسير آية الله جوادي آملي زانوي تلمذ بر زمين نهاده ام. در سال 1382 نيز در كنار دروس عمومي حوزه در رشته تخصصي كلام اسلامي در موسسه امام صادق(ع) تحت اشراف حضرت آية الله سبحاني در سطح 3 حوزه حضور يافته و در سال جاري نيز آن را تمام كرده و اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم.

حدود يك سال است كه با مؤسسه آينده روشن( پژوهشكده مهدويت) در گروه جامعه شناسي همكاري داشته ام كه آخرين مقاله به نام«نقش انتظار فرج در كاهش نا هنجاريهاي اجتماعي»در كنفرانس همايش بين المللي مهدويت در تهران در جلد اول مجلدات آن چاپ شد. در ضمن مقالات ديگري نيز در گروه از حقير موجود است.

دستياري، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد دستياري

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در اواخر سال 1358 هجري شمسي به حوزه علميه قم وارد شدم و در مدرسه علميه رسالت و سال بعد در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني و سپس در مدرسه رسالت دروس مقدماتي و ادبيات

را فرا گرفتم. شرح لمعتمين را خدمت حضرات آيات شب زنده دار، مرحوم آيت الله محامي و حجة الاسلام سيداحمد خاتمي فرا گرفتم. رسائل را از محضر حضرات آيات استادي و اعتمادي بهره برده و مكاسب را در نزد حضرات آيات، پاياني و طاهر شمس( رحمت الله عليه) استفاده كردم. كفايه را نيز در نزد حجة الاسلام گنجي خوانده ام. به علت شوق فراوان به فلسفه وكلام همزمان با رسائل به درس شرح منظومه حضرت آيت الله ممدوحي ايده الله تعالي حاضر شدم و بعد از شرح منظومه، نهاية الحكمه علامه طباطبايي و همچنين مجلدات اسفار را در نزد ايشان تلمذ نمودم. دوره تخصصي كلام را نيز در اين موسسه به پايان بردم و از آنجا كه از مدرك گرايي در حوزه به شدت نگرانم علاقه اي به نوشتن پايان نامه از خود نشان ندادم و اخيراً به سفارش اساتيد محترم اقدام به ارئه مدارك نموده تا با طي مراحل ادارى، موضوع پايان نامه را اخذ نمايم. به تدريس علاقه فراواني دارم و از سال دوم طلبگي به تدريس روي آوردم و سالهاي متمادي كتب ادبيات را تدريس نمودم و همچنين منطق، شرح لمعتين، تفسير، فلسفه و كلام را نيز متوالياً تدريس كردم. در طول زندگي طلبگي به غير از تحصيل، تدريس و تبليغ به هيچ كار ديگري اشتغال نداشتم. با پايان دوره سطح، در درس خارج فقه آيت الله تبريزي (ره)، خارج اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني(ره) و سپس حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم.

دشتكي شيرازي، غياث الدين، منصور

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 948 -940 ق)، متكلم نامى، حكيم الهى و عالم امامى. معروف به خاتم الحكماء و استاد

البشر و عقل حادى عشر (الامام الائمه) و مشهور به غياث الحكماء و غياث الدين. نزد پدر و ديگر عالمان زمان دانشهاى عقلى و نقلى را فراگرفت. در چهارده سالگى داعيه ى جدل و مناظره با علمه دوانى داشت و در بيست سالگى از تحصيل و كسب علوم فراغت يافت و در چهل و سه سالگى از طرف شاه اسماعيل مامور تعمير رصدخانه مراغه شد. در 936 ق به صدارت شاه طهماسب صفوى رسيد و پس از مباحثات علمى با محقق كركى از صدارت كنار رفت و در شيراز اقامت گزيد تا درگذشت. وى مدرسه ى منصوريه را در شيراز تاسيس كرد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى» به نام «المشارق»؛ «اخلاق مصنورى»، به فارسى؛ «الاساس»، در هندسه؛ «الاشارات و التلويحات» و «التجريد»، در حكمت؛ «معالم الشفاء» «و مختصر آن «الشافيه» در طب؛ «تحفه شاهى»؛ «تعديل الميزان» و مختصر آن «معيار الافكار»، در منطق؛ «جام جهان نما»؛ «آداب البحث و المناظره»، شرح «آداب البحث» عضدايجى؛ «اشراق هياكل النور عن ظلمات شواكل الغرور»، در شرح «هياكل النور» سهروردى؛ «كشف الحفقايق المحمديه»؛ «تفسير سوره ى هل اتى»؛ «حجه الكلام»؛ «اللوامع و المعارج» و «سفير الغبراء و الخضراء»، در هيئت؛ «هئيت دشتكى»؛ «التصوف و الاخلاق»؛ «تكمله المجسطى»؛ «تسطيح الاسطرلاب»؛ حاشيه بر «الهيات شفاء»؛ حاشيه بر « شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «شرح حكمه العين»؛ حاشيه بر اوايل تفسير «الكشاف»؛ «مقالات العارفين»؛ «المحاكمات» بين حواشى پدرش امير صدرالدين و حواشى علامه دوانى بر «شرح التجريد» و بين حواشى آن دو بر «شرح المطالع» و بر «شرح مختصر الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احسن التواريخ (394 -391)، الاعلام (245 -244 /8)،

اعيان الشعيه (141/10)، ايضاح المكنون (533 ،516 ،515 ،505 ،484 ،441 ،415 ،374 ،219 /2 ،601 ،295 ،279 ،160 ،84 ،68 ،50 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 -299 /5)، تاريخ نظم و نثر (376 -375)، حبيب السير (604/4)، الذريعه (257/25 ،278 ،200 /21 ،370/18 ،91/15 ،192/12 ،186/10 ،1109 ،795 /9 ،214 ،143 ،78 ،73 ،67 ،60 ،46 ،11 ،9/6 ،295/5 ،416 ،344 ،211 ،199/4 ،443 ،351 -350/3 ،104 -103 ،96 ،4/2 ،379 -378 ،252 ،109 ،14/1)، روضات الجنات (188 -166/7)، ريحانه (260 -258/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 257 -254/10)، طرائق الحقائق (122 -121/3)، فارسنامه ى ناصرى (1040 -1039/2)، فرهنگ سخنوران (442)، فوائد الرضويه (669 -668)، كشف الظنون (2047 ،1501 ،1141 ،1117 ،886 ،449 ،350)، الكنى و الالقاب (498 -497/2)، لغت نامه (ذيل/ غياث الدين)، مجالس المومنين (233 -230/2)، معجم المؤلفين (19/13)، هديه العارفين (475/2).

دشتي رحمت آبادي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اديان و عرفان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات عالى حوزوى در حوزه علميه قم به مدت 15 سال، كارشناسى فقه و مبانى حقوق اسلامى در سال 1342، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى در سال 1348 و دكترا در رشته اديان و عرفان در سال 1355.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرق اسلامى و انشعابات آن، اديان و عقايد ايران باستان، سيرى در علوم اسلامى، مذاهب چهارگانه اهل تسنن، يهود و مسيحيت، اديان هند و بودا، آداب و عقايد عرب جاهلى، اديان ابتدائى، معارف شيعه، آشنايى با اديان بزرگ، راهنمايى، مشاوره و نظارت

بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

آئين قربانى در ميان اقوام و ملل پيشين و اسلام، منع ازدواج با محارم از ديدگاه اقوام و ملل، سيماى محمد (ص) در تورات و انجيل.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دكني انجداني، شاه طاهر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 956 -952 ق)، متكلم، دانشمند، شاعر. وى در همدان متولد شد. در محلى به نام خند (خواند) نزديك قزوين روزگار مى گذراند، با گذشت زمان به خاطر علم و تقوايى كه داشت محبوبيت زيادى يافت. تا حدى كه معروفترين امام سلسله نزارى شاخه ى محمدشاهى شد. وى وارد دربار شاه اسماعيل صفوى شد در حالى كه شاه صفوى از نفوذ او بيمناك بود، چند بار توسط ميرزا حسين اصفهانى كه از درباريان بانفوذ و حامى شاه طاهر بود، حمايت شد. شاه طاهر پس از آن به كاشان به عنوان مدرس علوم دينى راهى شد، در كاشان علماى اثنى عشرى، اخبارى از شاه طاهر به دربار فرستادند كه باعث شد فرمان قتل وى صادر شود. ولى وى به هند گريخت و به دربار اسماعيل عادلشاه حاكم بيجاپور راه يافت. ولى چون توجهى نديد قصد خانه خدا كرد در راه به پير محمد شيروانى برخورد و تاثيرى در وى گذاشت كه باعث خوانده شدنش به احمدنگر دربار نظامشاه شد وى پس از مدتى از معتمدترين ياران نظامشاه شد، در عين حال در آن شهر به ايراد درس در موضوعات مختلف مذهبى مى پرداخت. وى گويا به خاطر شفا دادن معجزه آساى پسر نظامشاه

مرتبه اى بلند يافت و نظامشاه به تشيع گرويد. در بادى امر تبليغ مذهب اثنى عشرى توسط يك امام نزارى شگفت جلوه مى كند اما بايد به خاطر داشت كه شاه طاهر و ديگر پيشوايان نزارى آن عهد ناچار به مراعات تقيه به صورت شديد بودند. نظامشاه پس از اين تغيير تشيع را مذهب رسمى مملكت خود كرد. وى از دانشمندان و اديبان و عارفان معروف عهد خود بود. در تفسير و حديث و فقه و اصول و حكمت و رياضى مهارت داشت. دانشهاى عقلى را نزد شمس الدين محمد خضرى فراگرفت و در مجموعه ى «منشآتش» نامه يى به همين استاد مى بينيم. وى در احمدنگر درگذشت. استخوان او را بعدها به كربلا بردند و در جوار امام حسين (ع) به خاك سپردند. از آثارش: «منشآت شاه طاهر» يا «انشاء روح افزا»؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ شرح بر «تهذيب الاصول»؛ «شرح باب حادى عشر» در كلام، شرح «رساله ى جعفريه»، در فقه؛ حاشيه بر «تفسير» قاضى بيضاوى؛ رساله ى «النموزج العلوم» و رساله فارسى در احوال معاد. «ديوان» شعرى هم دارد كه اشعارى لطيف را شامل است از آن جمله قصايدى كه در مدح على (ع) و نبى اكرم (ص) دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1272 -1266 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (1633 -1629 ،670 -662 /5)، تاريخ نظم و نثر (367)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (560 -554)، تحفه ى سامى (44 -43)، دايرةالمعارف فارسى (1444/2)، الذريعه (641 ،500 -499 /9 ،142/6 ،406/2)، رياض العارفين (104 -103)، ريحانه (173/3)، فرهنگ سخنوران (583 -582)، كاروان هند (802 -791 /1)، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، هفت اقليم (207 -203 /3).

دواني، جلال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(830- ح 918/908

ق)، حيكم، فيلسوف، فقيه، متكلم، مفسر، قاضى و شاعر، متخلص به جلال و دوانى نيز فانى. معروف به علامه دوانى و مشهور به محقق دوانى. نسبش به محمد بن ابى بكر مى رسد. در دوان از قراى كازرون فارس متولد شد. ابدا نزد پدر دانش آموخت و سپس براى تكميل معلومات خود به شيراز رفت و در خدمت ملا محى الدين انصارى (از اولاد سعد بن عباده صحابى) درآمد. دوانى مسافرتهايى به گيلان، كاشان، تبريز، عراق، مدينه و مكه داشت. در شيراز اقامت گزيد و سالها در مدرسه ى بيگم به تدريس مشغول بود.بين او و امير صدرالدين دشتكى شيرازى مناظرات و مباحثات حضورى و غيابى بسيار، در زمينه ى حكمت و كلام، جريان داشت و شاگردان وى بيشتر از شاگردان امير صدرالدين دشتكى بودند. در دوران آق قويونلوها منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه ى دوانى در همه ى علوم زمان خود تبحر داشت و شعر فارسى را نيز به خوبى مى سرود. وى ابتدا شافعى مذهب بود و بعد مذهب شيعه را برگزيد، و سپس رساله اى به نام «نور الهدايه» نگاشت كه بر تشيع او تصريح دارد، و نيز حاشيه ى او بر «تجريد»، در جواب مير صدرالدين شيرازى در تفضيل ابوبكر بر على (ع)، مويد تشيع اوست. او در اين رباطه اشعارى نيز سروده است. دوانى صاحب بيش از صد تاليف به زبان عربى و فارسى در علوم مختلف بود كه برخى از آنها عبارت اند از: «انموذج العلوم»، محتوى مسايلى از هر علم؛ «اثبات الواجب القديم»؛ «اثبات الواجب الجديد»؛ رساله در «افعال العباد»؛ شرح بر متن «تهذيب المنطق» تفتازانى؛ شرح بر «العقائد العضديه»؛ حاشيه ى قديمه و جديده و

اجد بر «شرح التجريد» فاضل قوشچى يا «طبقات الجلاليه»؛ «لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق» يا «اخلاق جلالى»؛ «التوحيد»؛ تعليقه بر «الانوار لعمل الابرار» اردبيلى، در فقه شافعى؛ «الجبر و الاختيار» يا «خلق الاعمال»؛ «التصوف و العرفان»؛ «تحفه ى روحانى»؛ تفسير چندين آيه و سوره ى قرآن از جمله سوره ى «اخلاق» و «كافرون».[1]

(منسوب به دوان) جلال الدين محمد بن سعد (يا سعدالدين) اسعد كازرونى، دانشمند و قاضى معروف. (و. دوان 830 ف. 908 ه.ق.). پدرش قاضى كازرون بود و دوانى بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانيد و در مدرسه دارالايتام به تعليم پرداخت. وى حكيمى متكلم و محقق است. از آثار اوست: اخلاق جلالى (علم اخلاق) اثبات الواجب الجديد، اثبات الواجب القديم، افعال اللَّه تعالى انموذج علوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (325 -309)، احقاق الحق (124 -122 /3)، الاعلام (257/6)، اعيان الشعيه (12/9)، تاريخ ادبيات در ايران (100 -99 /4)، تاريخ نظم و نثر (267 -265)، تذكره ى روز روشن (175 -167)، الذريعه (57/25 ،147/15 ،199/9 ،82/5 ،206/2)، روضات الجنات (548 -541 /2)، ريحانه (236 -232 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222 -220 /10)، كشف الظنون (2048 ،1893 ،1567 ،1144 ،1096 ،863 ،847 ،842 ،516 ،457 ،449 ،349 ،195 ،184)، لغت نامه (ذيل/ دوانى)، مجالس المومنين (229 -221 /2)، معجم المؤلفين (47/9)، هديه الاحباب (136).

دياني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد دياني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/9

زندگينامه علمي

شهريور سال 1341 در روستاي سعيد آباد از توابع شهرستان ساري متولد شدم و تا پنجم ابتدائي در آن روستا تحصيل كردم بعلت نبود مدرسه راهنمائي در آن روستا، جهت تحصيلات

راهنمائي با خانواده ساكن شهرستان ساري شدم و دوره راهنمائي را در مدرسه«دهه انقلاب» گذراندم، در دوره ابتدائي راهنمائي معمولا شاگرد ممتاز مدرسه بودم، براي ادامه تحصيل بعلت فهم خوب و علاقه شديد و با تشويق راهنماي مدرسه رشته رياضي را انتخاب كردم و سه سال دبيرستان را با موفقيت طي كردم، در اين دوران بعلت شركت در فعاليتهاي انقلابي و مقابله با منافقين و چپي ها كه در شمال خيلي فعال بودند، ديگر از ممتازين بحساب نمي آمدم سال تحصيلي 60-59 كه سال چهارم رياضي مشغول بودم با شروع جنگ به جبهه رفتم(آذر 59) و خرداد 60 براي شركت در امتحانات برگشتم كه موفق به قبولي در تمام دروس نشدم، دوباره به جبهه رفتم و با تصميم قبلي به حوزه علميه آمدم(با تشويق عمو، دائي، اخوي و خانواده و با احساس نياز به آموختن علوم ديني براي مقابله بهتر با منافقين و گروههاي چپ به حوزه آمدم).

با ارشاد مرحوم شهيد بهشتي و آيت الله حائري شيرازي مدرسه حقاني قم را انتخاب نمودم و در آنجا قبول شدم، بدين ترتيب از سال تحصيلي 61-60 وارد حوزه علميه قم شدم، البته قبل از ورود به حوزه در جلسات مذهبي، آموزش قرآن، احكام، عقائد ديني و تفسير قرآن شهرستان ساري شركت مي كردم و از اطلاعات ديني خوبي برخودار بودم و حتي براي دانش آموزان كلاسهايي برپا مي كردم. در مدرسه حقاني طبق برنامه مدون مدرسه تحصيل كردم با انتقال اين برنامه به مدرسه شهيدين، من نيز به مدرسه شهيدين منتقل شدم و همه مباحث را به دقت و علاقه دنبال مي كردم و مخصوصاً به علوم

معقول(عقائد، منطق، اصول و فلسفه) علاقه بيشتري داشتم، تا سال 68 فقط به تحصيل دروس حوزوي و گاهي تدريس آن مشغول بودم و در اين مدت حدود 16 ماه در جهبه ها حضور داشتم.

در اين مدت از اساتيد وارسته و عالمي همچون آقايان محمد شبيري زنجاني، نيازي ، محمد رضا طباطبائي ، مسجد جامعي، حسين كاشاني علوي، جواد محدثي ،حسن آقا تهراني ره،مدرس زاده،محسن اراكي،موسوي هوائي،اسلامي آيت الله خز علي و آقاي فياضي و ... و درس مكاسب و كفايه را از محضر حضرات آيات احمدي ميانجي ره ،مصلحي ره و استادي زيد عزه استفاده كردم. بنده حدود يازده سال در درس خارج شركت كردم، درس فقه و اصول آيات محترم زيد عزهم،سيد كاظمي حائري سيد محمود شاهرودي،ميرزا جواد آقا تبريزي ره، آيت الله وحيد،و آيت الله جوادي آملي.

اينجانب سال 68 در كنار دروس حوزوي در دوره دوم كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي مركز تربيت مدرس قم شركت كردم و با گذارندان72 واحد و دفاع از پايان نامه فارغ التحصيل شدم، و مجددا بعد از حدود 10 سال كار اجرائي از بهمن 84 به تحصيل دكتراي كلام اسلامي در همين مركز مشغول مي باشم.

بمدت دو سال و نيم در گروه كلام جديد يا دين شناسي بنياد فرهنگي باقر العلوم يعني نطفه هاي اوليه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تحصيل كردم.از بچگي به تدريس علاقه داشتم لذا از سال سوم ابتدائي براي همكلاسي هاي ضعيف تر درسها را مجددا تدريس مي كردم در دوران تحصيل دبستان، راهنمائي و دبيرستان چنين مسؤليتهايي را بعهده گرفتم، گاهي كلاس خصوصي رياضي در منزل داشتم (قبل از انقلاب)،

در مدرسه و مسجد و حسينه هاي ساري كلاسهاي احكام و عقائد تدريس مي كردم از سال دوم نيز چنين نقشهايي را در مدرسه ايفاء مي كردم، از سال 65 رسما به تدريس در حوزه مشغول شدم و از آن وقت هميشه بي وقفه حداقل هفته اي 5 ساعت تدريس داشتم، اينجانب در مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء، مدرسه صدوق و اخيرا در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و نيز در مركز اديان قم تدريس داشتم، و در اين مدت بيشتر موضوعات زير را تدريس نمودم، نحو، معاني بيان، عقائد،منطق، فلسفه، اصول و فقه و بعضي دروس علوم سياسي، كتابهاي سيوطي، مغني، مبادي 4 و2 ، مختصر المعاني، تهذيب البلاغه، جواهر البلاغه، تحرير الوسيله لمعه، مكاسب محرمه، معالم، اصول فقه، حلقه ثانيه شهيد صدر، رسائل شيخ انصاري، آموزش عقائد، عقائد الاماميه، شيعه در اسلام، معارف اسلامي دانشگاهها و شرح تجريد، باب حاديعشر ، منطق شهيد مطهري، منطق هادي فضلي، منطق مظفر بخشهايي از حاشيه، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، آموزش فلسفه و... را تدريس كردم.

از سال تحصيلي 78-77 دروس معارف اسلامي را در دانشگاه پزشكي تهران و يكسال در دانشگاه پزشكي بابل تدريس مي كنم(هفته اي 6 ساعت) از نظر مسئوليتها علمي اجرائي، بعد از انقلاب و قبل از ورود به حوزه مسئوليت فرهنگي تبليغي در انجمنهاي اسلامي مدرسه، محله و شهر ساري را عهده دار بودم از آذر 74 وارد جامعة الزهرا شدم، و بمدت 8 سال با عنوان قائم مقام معاونت آموزش عملاً عهده دار معاونت آموزش جامعة الزهرا بودم،در اين مدت چند سالي بعضي از مسئوليتهاي پذيرش نيز بر عهده بنده بود.

در معاونت آموزش كارهاي برنامه نويسي،آئين نامه نويسي، تعيين متون درسي و اجراي ضوابط را عهده دار بودم و از سال 82 مسئول برنامه ريزي درس جامعة الزهرا و از 83 تا 85 مسئول طرح و برنامه هيات امناي جامعة الزهرا بودم كه در اين مدت در تدوين برنامه سطح 2 و برنامه رشته هاي سطح 3 حوزه هاي خواهران مشاركت داشتم و عضو كميته برنامه ريزي حوزه هاي علميه خواهران در دبير خانه شوراي عالي و عضو بعضي از شوراهاي مركز مديريت خواهران(شوراي برنامه ريزي و شوراي پژوهش) بود ه و هستم. ازمرداد 85 عضو هيات علمي مركز اديان هستم و مسئوليت دفتر سازمان سمت در قم را از دي ماه 84 عهده دار هستم. ياد آوري شود اينجانب سال تحصيلي 88- 77 عضو هيات علمي و مدير گروه معارف اسلامي بابل بودم(با حفظ مسئوليت در جامعة الزهرا) كه بدليل سختي كار و پيدا نشدن جايگزين در قم، استعفا دادم. از جمله دوران شيرين زندگي اينجانب در سال اول درس خارج بود كه در مدرسه شهيدين تحت اشراف حضرات آيات خرازي، مصلحي و استادي به تحقيق فقهي يا اصول مشغول بودم كه ثمره آن براي خود، تحقيق در 4 يا پنج موضوع بود كه آموزشهاي فراواني را براي اينجانب به همراه داشت ،كه متاسفانه ادامه ندادم.

ديلمي، شمس الدين، ابوثابت محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 589 ق)، متكلم و صوفى. وى از علماى قرن ششم هجرى بود كه داراى تصانيف بسيارى است. از جمله آثارش: «اصلاح الاخلاق»؛ «اصول مذاهب العرفاء باللَّه»؛ «برهان المحبه»، در تصوف؛ «التجريد و التعظيم»؛ «جواهر الاسرار»؛ «عجائب المعارف»؛ «عيون المعارف»؛ «تصديق المعارف»؛ «محك النفس»؛ «مهمات الواصلين».

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (610 ،512 ،475 ،359 ،336 ،333 ،330 ،329 ،135 ،94 ،30/2 ،375 ،357 ،317 ،269 ،179/1)، كشف الظنون (1956 ،1916 ،601 ،351 ،115)، معجم المؤلفين (257/10)، هديه العارفين (103/2).

ذوالفقاري، شهاب الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ذوفقاري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب شهاب الدين ذوالفقاري در سال 1340 شمسي در اصفهان تولد يافته و از دوران كودكي ضمن قرار گرفتن تحت تربيت ديني والدين گرامي ام (حفظهما الله تعالي) با ورود به مدرسه و طي نمودن دوران دبستان و راهنمائي از جانب آنان جهت ورود به حوزه علميه بسيار تشويق مي شدم. با مشورت با علماي اعلام قرار شد پس از اخذ ديپلم متوسطه وارد حوزه گردم تا سرعت بيشتري در فراگيري علوم ديني داشته باشم. دوران دبيرستان را در فاصله سالهاي 54 تا 58 در رشته رياضي فيزيك در يكي از بهترين دبيرستانهاي اصفهان به نام دبيرستان حكيم سنائي سپري نمودم در حاليكه از فعالان انجمن اسلامي مدرسه در آن سالها بودم. مطالعه كتب ديني را از سال دوم راهنمائي آغاز نمودم و به زودي با وضعيت اسلام و مسلمانان در سراسر جهان آشنا شدم . همچنين با پديده استعمار و نقش آن در عقب ماندن مدل جهان از همان سنين آشنا بودم. با پايان گرفتن دوره دبيرستان در اولين كنكور سراسري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 85 شركت نموده و با رتبه خوب در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. حلاوت تحقيقات قرآني را با نوشتن مقاله اي در دوره دبيرستان تحت عنوان حب در قرآن چشيدم ضمن

آنكه در آن دوران مطالعات گسترده اي در زمينه مكتب ماركسيسم داشتم. با ورود به د انشگاه دروس مقدمات حوزه را به طور پراكنده آغاز نمودم و با شروع انقلاب فرهنگي از سال 59 رسما وارد حوزه علميه اصفهان شدم . دروس مقدمات را نزد مرحوم حجت الاسلام فخرالدين كلباسي و آقايان حجج اسلام رحيمي و باقري و حكيم الهي و داوري و كلاهدوزان طي نمودم. اينجانب به طور آزاد و تحت نظارت مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني (قدس سره) درس مي خواندم. فقه و اصول سطوح را نزد حجج اسلام سيد محمد فقيه ، حكيم الهي ، سيد رضا كلاهدوزان و ... و منطق و كلام و فلسفه را نزد مرحوم حجت الا سلام شيخ باقر صديقين (ره) و حجج اسلام شيخ حسين عشاقي و سيد رضا كلاهدوزان و حجت الاسلام محزون و تفسير قرآن را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد باقر ابطحي (ره) تلمذ مي كردم. با بازگشائي دانشگاه ها (پس از انقلاب فرهنگي) در سال 61 به طور همزمان در همان رشته مهندسي برق شاخه مخابرات ادامه تحصيل داده و در سال 66 از دانشگاه فارغ التحصيل شدم و در همان سال با پايان گرفتن دروس سطوح در درس خارج فقه واصول مرحوم آيت الله سيد محمد صادفي (ره) به مدت دو سال و آنگاه در درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني به مدت چهار سال شركت نموده تقريرات دروس اين دو بزرگوار را به زبان عربي نوشته ام. اينجانب از سال 59 تدريس رادر آموزش و پرورش نواحي يك و دو اصفهان در سطح

راهنمائي و دبيرستان با تدريس دروس ديني و عربي آغاز نمودم از سال 68 تا 70 در صنايع دفاع هسا براي كادر رسمي دروس عقيدتي سياسي تدريس مي نمودم. مدت دو سال 71 تا 73 در نيروي مقاومت بسيج ناحيه اصفهان براي فرماندهان اين نيرو دروس عقيدتي (كد 241) را تدريس مي كردم و از سال 70 تا كنون (86) در موسسه آموزش عالي دارالقرآن الكريم اصفهان كه اكنون دانشكده معارف قرآن اصفهان ناميده مي شود مشغول به تدريس انواع دروس كلام و تفسير و علوم قرآن و تعليم و تربيت بوده ام. در طول سالهاي گذشته از سال 72 تا كنون درحوزه علميه اصفهان، دارالحكمه حضرت باقرالعلوم (ع)، دفتر تبليغات اسلامي و مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان شرح لمعه و اصول الفقه و رسائل و بداية الحكمه و نهاية الحكمه و بداية المعارف و كلام جديد و شرح نهج البلاغه و تفسير تدريس مي نموده ام. در دانشكده معارف قرآني اصفهان بيش از 12 سال مدير گروه هاي كلام و تفسير و فقه بوده ام كه به حمد الله در اين دانشكده تا كنون هزاران مربي قرآن و احكام و عقايد تربيت شده اند. از سال 73 تا 76 در رشته كارشناسي ارشد ، فلسفه و كلام اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران تحصيل و پايان نامه خود را تحت راهنمائي جناب حجت الا سلام آقاي دكتر احمد بهشتي به نام "عقل در كتاب و سنّت" با نمره عالي دفاع نمودم و اكنون دانشجوي دوره دكتراي كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم هستم. اينجانب از سال 84 به عضويت رسمي هيئت علمي وزارت علوم پذيرفته شده و در

حال حاضر معاون تحصيلات تكميلي دانشكده معارف قرآن اصفهان مي باشم .

رازي، ضياءالدين، ابوالقاسم عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 559 ق)، عالم، متكلم، خطيب، اديب و محدث شافعى اشعرى. ساكن و خطيب رى بود. وى پدر فخرالدين رازى (وف 606 ق) است. علم كلام را از ابوالقاسم انصارى، شاگرد امام الحرمين، فراگرفت. نثر نوشته هايش آنقدر زيباست كه حريرى در «مقامات» خود از آنها بسيار نقل مى كند. از آثارش: «غايه المرام فى علم الكلام»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (337 -336 /2)، ريحانه (149 -148 /2)، معجم المؤلفين (282/7)، هديه العارفين (784/1).

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين»، در

معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

رانكوهي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم و متكلم امامى. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نمو يافت. وى با ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى (م س يازدهم ق) معاصر بود. از آثار وى: «تحرير القواعد الكلاميه»، كه شرح «قواعد العقائد» محقق طوسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (471/7)، الذريعه (388 -387 /3)، روضات الجنات (194/4)، ريحانه (297/2).

ربابه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1297 ق، از زنان فاضل، سخنور، محدث و متكلم. وى دختر ملا محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) و آمنه خانم قزوينى و خواهر فاطمه ملقب به قرةالعين بود. او از خاندان علم و دانش بود كه بسيارى از مردان و زنان آن از علما و فضلاى مبرز زمان خود به شمار مى رفتند.

وى مقدمات زبان عربى و ادبيات را نزد مردان خانواده و خواهرش قرةالعين فراگرفت و فقه و اصول و تفسير و حديث را از پدرش و عمويش ملا محمدتقى برغانى (1264 ق)، معروف به شهيد ثالث، آموخت. يك دوره حكمت و فلسفه را نزد آخوند شيخ ملا آغا حكمى گذراند و در عرفان نزد عمويش ملا على برغانى و برادرش ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى تلمذ كرد. هنگامى كه به سن رشد رسيد با ميرزا هبةاللَّه رفيعى قزوينى ازدواج نمود.

او در جايگاه درس و وعظ و ارشاد قرار گرفت و به استنباط احكام شرعى مى پرداخت و با علما مباحثه و مجادله مى كرد و در مسائل فقهى و علمى فتوا مى داد و به نظر و احكامش عمل مى كرد، تا جائى كه اميد و پناهگاه مستمندان و درماندگان بود. در سخنرانيها و مجالسش فراوان از ناصرالدين شاه قاجار (1313 -1264 ق) و درباريان

و نزديكانش انتقاد و بدگويى مى كرد و هيچگاه ناصرالدين شاه متعرض او نگرديد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 105 -104 / 4.

رباني شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالرحيم شيرازى از علماء و فضلاء به نام حوزه علميه است. وى در شيراز متولد شده و پس از طى مقدماتى براى تكميل مبانى علمى و تحصيل كمالات به قم مهاجرت نموده و سطوح و متون فقهى و اصولى را از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد يزدى و ديگران فراگرفته و دروس فقه و اصول استدلالى و تحليلى را از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى. و نيز بعضى ديگر استفاده نموده و به تاليف و مباحثات خصوصى پرداخته است.

از آثار اوست تعليقات بر وسائل الشيعه از اول طهارت تا آخر ديات كه 16 مجلد آن به طبع رسيده و نيز آثار ديگرى از تعليقات بر بحارالانوار و غيره دارد كه بعضى مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است.

عالم.

تولد: 1303، دارالفضيله شيراز.

درگذشت: 17 اسفند 1360، بين راه دليجان- محلات.

آيت الله عبدالرحيم ربانى شيرازى، فرزند حاج مهدى، ايام كودكى را در مكتبخانه ها و جوانى را در مداس علميه ى شيراز به سر آورد. هنوز به بيست سالگى نرسيده بود كه از پدر مستقل شد و حجره اى براى خود دست و پا كرد. در جوانى به حزب «برادران» پيوست كه به رهبرى آيت الله آقا سيد نورالدين حسينى براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت تأسيس شده بود و رسما به فعاليت هاى حزبى و سياسى پرداخت. همزمان با آن براى

تكميل اطلاعات دينى خود به مدرسه ى علميه ى آقا باباخان رفت. سپس در زمان مرجعيت آيت الله سيد حسين بروجردى به قم مشرف شد. در قم، چند سالى در مدرسه ى حجتيه سكنى گزيد تا آن كه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى قديمى قم اجاره كرده بود، نقل مكان نمود. ايشان براى امرار معاش به خريد و فروش مى پرداخت.

شروع مبارزات آيت الله ربانى شيرازى با رضاشاه، ايستادگى در مقابل برنامه كشف حجاب بود. ايشان تصميم گرفت آيات و رواياتى را كه دلالت بر لزوم پوشش براى زن دارد، استخراج نموده و آنها را به صورت اعلاميه اى نوشته و بر معابر عمومى نصب نمايد. براى كسب اجازه به نزد آيت الله آقا سيد نورالدين رفت كه به وى اجازه داده شد. از ديگر فعاليت هاى او در زمان اقامت در حوزه ى علميه ى شيراز، مبارزه با فرقه هاى مذهبى و سياسى نظير بهاييان و صوفيان دراويش و نيز تبليغات حزب توده در سال هاى 1320 بود.

آيت الله ربانى در مدت اقامت خود در شيراز به مرتبه اى از دانش رسيد كه ديگر ادامه تحصيلش در آن شهر امكان نداشت. از همين روى عليرغم مساعد نبودن شرايط و آماده نبودن زمينه مهاجرت، سرانجام در سال 1327 راهى شهر مقدس قم گرديد و بلافاصله در حوزه ى درس آيت الله بروجردى حاضر شد.

از جمله آثار ايشان به اين شرح هستند: تصحيح و تعليق وسائل الشيعه؛ تصحيح و تعليق بحارالانوار؛ قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق؛ حركت طبيعى از دو ديدگاه؛ رساله در عدم تحريف قرآن مجيد؛ كتاب صلاة و ادعيه و قرآن و ملابس كه به سبك جديدى نوشته شده است؛ مقدمه بر بحارالانوار و وسايل الشيعه؛ مقدمه ى

مبانى الاخبار (در 94 صفحه، در ترجمه صدوق عليه الرحمه)؛ رساله ها و جزوه هاى پراكنده و چاپ نشده.

آيت الله ربانى شيرازى براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بود در بين راه دليجان محلات، اتومبيل حامل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. كمى پس از واژگون شدن اتومبيل حامل ايشان مينى بوسى از راه رسيد و تنها ايشان را كه حتى به مقدار كمترى از بقيه ى همراهان خود، دچار آسيب ديدگى و جراحت شده بودند با خود به يكى از درمانگاه هاى شهرستان محلات بردند و مصببين بدون آنكه هيچ گونه رد پايى از خود به جا بگذارند، محل را ترك كرده و متوارى شدند. هنوز ساعاتى چند از انتقال به درمانگاه نگذشته بود كه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ربيع نيا، ابوطالب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب ربيع نيا قمي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوطالب ربيع نيا درسال 1355 براي تحصيل درعلوم ديني و حوزوي وارد حوزۀعلميه شهرستان چالوس شدم و دروس مقدماتي حوزه را در آن جا گذراندم. در سال1375 ،هم زمان با اوج گيري نهضت اسلامي براي ادامه تحصيل عازم قم شدم. دروس حوزه را در مقطع سطح و سطوح عالي در محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم خواندم و سالهاست كه در مقطع خارج به تحصيل اشتغال دارم . در كنار دروس اصلي حوزه ،درسها ي فلسفي، كلام و تفسير را نيز به طور جدي پي گيري كردم. حقير در كنار اشتغال به تحصيل، ازسال1362تا به امروز همواره به كار تحقيقي و پژوهش در موضوعات مختلف علمي و فرهنگي پرداخته و

با مؤسسات علمي وفرهنگي همكاري داشته و دارم. برخي از مهمترين مراكز علمي و فرهنگي كه حقير به عنوان محقق و نويسنده با آنها همكاري داشته ، از اين قرار است : 1.همكاري با گروه محققان معجم بحارالانوار به عنوان محقق. 2.بنياد نهج البلاغه ،محقق. 3.همكاري با ماهنامه بنيان وابسته به مركز بزرگ اسلامي غرب كشور به عنوان نويسندۀ مقالات . 4.همكاري با گروه فلسفه و كلام دائرةالمعارف قرآن كريم ،وابسته به مركزفرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامي به عنوان نويسندۀ برخي از مدخل هاي قرآني. 5.همكاري با پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي(پارسا )به عنوان چكيده نويس. 6.همكاري با مؤسسه تنظيم و نشرآثارامام خميني (ره)دفترقم ،دربخش دانشنا مۀ امام خميني وعضويت درگروه فلسفه و كلام ،اخلاق و عرفان دانشنامه و تهيه مدخل هاي فلسفي ،كلامي ،عرفاني ،و اخلاقي دانشنامه . 7.همكاري با گروه محققان مؤسسۀ فرهنگي وعلمي رواق حكمت.

رجايي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در

آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.

شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.

شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .

ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه

ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .

شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.

به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و

دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.

رجبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رجبي

محل تولد : خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه تربت حيدريه و در سال 1354 به حوزه علميه مشهد وارد شد ودرس هاي سطح را به پايان رساند .در سال 1360 به حوزه علميه قم وارد شده و درس هاي گوناگون حوزوي را تا كنون ادامه مي دهد ؛ درس هاي فقه و اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني در مدت 20 سال فرا گرفت ؛ در اين فرصت بيشترين بهره برداري را از محضر استاد وحيد خراساني داشته است درس هاي فلسفه و عرفان را بمدت 8 سال در محضر استاد حسن زاده آملي و استاد انصاري شيرازي بود .

همزمان با اشتغال به تحصيل دو كار مهم ديگر را مورد توجه و عنايت قرار داده است : 1. حضور در صحنه تبليغات بويژه در مناطق محروم مرزي ؛2. پرداختن به فعاليت هاي پژوهشي كاربردي كه مورد نياز مناطق مختلف كشور بود ؛ از اين رو نياز ها و پرسش ها ي مذهبي كه در مناطق مختلف كشور بويژه مناطق محروم و مرزي كشور به چشم مي خورد ، ايشان را به فعاليتهاي پژوهشي وادار نمود . در اين راستا كتاب ها و مقالات گوناگوني را تاليف و ارائه داده است كه مورد بهره برداري تمامي مبلغان ، فرهنگيان و حوزويان قرار گرفته

است . البته اين تاليفات از دو قسمت تشكيل مي شود : 1. كتاب هايي كه به طور مستقل و جداگانه بوسيله خود ايشان تدوين شده است ،2. نوشته هايي كه با طرح ، نظارت و در نهايت تكميل انجام شده است .

ايشان از سال 1361 به فعاليت هاي فرهنگي ، تبليغي در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي مشغول بوده است و در سال 1370 نهاد رهبري در امور اهل سنت را با همكاري دوستان پايه گذاري نمودند. در سال 1383 با همكاري گروهي از فضلاي حوزه ، موسسه فرهنگي نجم الهدي را تاسيس كردند كه در مسائل فرهنگي ، ديني و مذهبي فعاليت مي نمايند و در اين راستا از سال 1374 تا كنون با اعزام گروهي از فضلاي حوزه به مناطق محروم و مرزي ، به فعاليت تبليغي و فرهنگي مشغول مي با شند .

رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحماني

محل تولد : بن چنار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه آشتيان شدم. لمعه و اصول فقه را در آنجا تحصيل كردم. در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم و در دروس عمومي فقه و اصول، تفسير و اخلاق كه توسط اساتيد مجرب از قبيل حضرات آيات و حجج اسلام جوادي، مكارم ، سبحاني ، ستوده ،اعتمادي و ...برگزار مي شد شركت كردم و در سال 62 حدود 2 سال در موسسه در راه حق كه زير نظر آقاي مصباح بود حضور يافتم و از سال 67 به درس خارج مشغول شدم و در سالهاي 69 تا 74 به دروس تخصصي كلام در مقطع

دكترا (سطح 4) مشغول بودم و نيز در سال 69 تا 70 دوره كار آموزي قضايي در مقطع محاكم را به پايان رساندم و از سال 1374 تا كنون با مركز اطلاعات و مدارك اسلامي گاهي به عنوان محقق و گاهي به عنوان مسئول گروه مشغول تحقيق در مورد علوم اسلامي بوده ام در امور تبليغي از سال 58 تاكنون در شهرها و روستا ها و مراكز سپاه و نيز از سال 74 تا كنون در دانشگا هها در ايام تبليغي مشغول تبليغ بوده ام و به عنوان روحاني حج و عمره نيز انجام وظيفه مي كنم. از اول جنگ تا آخر جنگ تحصيلي حدود 23 نوبت در جبهه ها حضور يافتم كه در عمليات والفجر 8 در نزديكي فاو مجروح شيميايي شدم.

رحيم لو، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيم لو

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحيم لو در سال 1339 در تهران متولد شدم. در سال 1354 در مدرسه آيت الله مجتهدي تهراني به طور شبانه مقداري از جامع المقدمات را خواندم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در رشته رياضي فيزيك وارد حوزه علميه قم شدم.دروس سطح را نزد اساتيدي چون مدرس افغاني ، كوه كمره اى، اشتهاردى، اعتمادي و سيد رسول تهراني و مرحوم علي صفايي حائري خواندم و دروس خارج را نزد اساتيدي چون سيد جواد تبريزى، سيد موسي شبيري زنجانى، سيد محمد روحاني، مرحوم علي صفايي حائري و دوره دروس معارف اسلامي را در موسسه امام خميني گذراندم و در زمينه هاي فلسفه و كلام شروع به تحقيق كردم.

رزاقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله رزاقي

محل تولد : طالقان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1342 در طالقان روستاي ناريان به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم و تحصيلات مقطع راهنمايي را در تهران و مقطع دبيرستان را در قم به پايان رسانيدم. در سال 1361 به جبهه هاي جنگ در منطقه كردستان در قالب يك گروه فرهنگي اعزام شدم و حدود 11 ماه در منطقه ديواندره همراه رزمندگان اسلام بودم بعد از اخذ ديپلم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و مقطع مقدمات را در مدرسه مباركه رضويه به پايان رسانيدم و سپس دروس بعدي را به صورت آزاد در حوزه علميه قم آغاز كردم و در دروس اساتيد چون محمدي خراسانى، طالقاتى، محقق داماد، اعتمادى، طاهري خرم آبادى،

بيگدلي و آيات عظام وحيد خراسانى، مكارم شيرازى، جوادي آملي ،مرحوم جوادآقا تبريزي و سبحاني شركت كردم. سپس در موسسه آموزش تخصصي مذاهب اسلامي شركت كرم و حدود سه سال دروس تخصصي مذاهب اسلامي را در نزد اساتيدي چون نجم الدين طبسى،بهجت پور، غيب غلامى، دكتر خدادادي و... گذراندم و در اين مدت تحقيقاتي در رابطه با حيات ابوبكر، انسان و تكنولوژى، معرفت شناسي انجام دادم و هم زمان در دانشگاه آزاد و مركز تربيت مربي و موسسه تخصصي مذاهب اسلامي تدريس داشته و هم اكنون نيز تدريس ادامه دارد.

رزمخواه، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رزمخواه

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

آقاي احمد رزمخواه در سال1345هجري شمسي در خانواده اي متدين ومذهبي در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد، براي ادامه تحصيل در آزمون دانشگاه علوم اسلامي رضوي شركت كرد. پس از پذيرش در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382 فارغ التحصيل شد.

نامبرده ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع) در طي دوران تحصيل رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مروي، كفايه و خارج اصول را نزد آيت الله رضا زاده و مرحوم آيت الله فلسفي و خارج فقه را نزد آيت الله مرتضوي آموخت. استاد رزمخواه پس از اتمام تحصيلات بر كرسيّ تدريس تكيه زد و در اين مدت طلاب بسياري درحوزه علميه مشهد و دانشجويان بي شماري در دانشگاه هاي مشهد ازمحضر اين استاد بزرگ بهره هاي فراوان علمي برده اند كه حاصل اين زحمات پرورش استعدادهاي فراوان در زمينه علوم اسلامي

مي باشد.

رستگار فر، عطاءالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عطاءالله رستگارفر

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/10/1

زندگينامه علمي

از سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1371 كانون مهر قرآن كريم را در شهرستان خوانسار را افتتاح كرده و حدود دو سال و اندي مسئوليت افراد را به عهده گرفتم. در اين مدت حدود 1200 نسفر قرآن پژوه را در سطح شهرستان و روستاهاي اطراف تحت پوشش قرار داده كه حاصل آن پرورش حافظان قرآن از يك جزء تا 20 جزء بود كه اين روند ادامه يافت.

بعد از آن علاوه بر ادامه بر دروس حوزوي در مقطع سطح و درس خارج، به همكاري با دفتر فرهنگ و معارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي به عنوان محقق در بخش پاسخ به پرسش هاي قرآني مشغول شده و حدود ده سال نيز در آن مركز فعاليت داشتم و در همان زمان نيز به تدريس دروس عمومي (معارف اسلامي) در دانشگاه مشغول شدم، در سال 1382 در رشته تخصصي كلام جديد در سطح كارشناسي ارشد در موسسه نشر آثار امام خميني(ره) مشغول شدم و اين دوره را نيز به پايان رسانده و بعد از آن در مركز تخصصي مهدويت مشغول گرديدم كه هم اكنون نيز در اين مركز مشغول مي باشم.

از سال 1370 در زمينه امر تبليغ به فعاليت پرداخته و تاكنون مرتباً و هر ساله در مناسبت هاي مختلف از جمله ماه مبارك رمضان، محرم و صفر به مناطق مختلف و استان هاي متعددي در كشور سفر كرده و انجام وظيفه نمودم كه به نظر خودم در اين زمينه هم موفق و در حد مطلوبي به

اين امر خطير مبادرت نمودم.

رستمي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور رستمي

محل تولد : اسلام آبادغرب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي منصور رستمي در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كرمانشاه ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1367 وارد حوزه علميه كرمانشاه گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليه رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله صالحي مازندراني، آيت الله اعتمادي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1386از دانشگاه رازي كرمانشاه فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش دفاع كرد

استاد پس از مدتها تحصيل براي تدريس عازم دانشگاه قشم گرديد. وي درطول حيات علمي خود نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "باقيات و صالحات"و"فلسفه نهضت امام حسين عليه السلام"را به رشته تحرير در آورده است.

رستميان، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رستميان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1344/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي رستميان در سال 1344 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. همزمان با شروع قيام مردم در سال هاي قبل از انقلاب با اينكه نوجوان بودم در راه پيمايي ها و فعاليت هاي بر ضد رژيم شاهنشاهي، از جمله تعطيلي كلاس هاي درس، شركت مي كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در فعاليت هاي بسيج مدارس و مسجد، و راهپيمايي ها، در راستاي پاسداري از انقلاب شركت مي كردم. در همين ايام، در كنار كارهاي بسيج و به خاطر حضور بعضي از روحانيون محل در بسيج، در كنار درس هاي دبيرستان به درس هاي حوزوي نيز مشغول شدم و بعد از ديپلم به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. با توجه به حضور در بسيج توفيق داشتم كه مدتي را در كنار رزمندگان اسلام در جبهه هاي نبرد شركت كنم. در سال 1366 به قم آمدم و به ادامه تحصيل پرداختم و تا سطوح عالي حوزه را خواندم و به مدت ده سال نيز در درس خارج شركت كردم. علاقه به فلسفه و بحث هاي كلامي موجب شد كه در اين مدت در كنار فقه و اصول، در درس هاي فلسفه نيز شركت و به مطالعه كتاب هاي فلسفي و كلامي نيز بپردازم. با توجه به احساس نيازهاي دانشگاهي جهت تدريس براي دانشجويان و آگاهي از روش هاي نوين تعليم و تربيت، در سال 1370 در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم به تحصيل مشغول شدم و بعد از فارغ التحصيلي در مراكز مختلف حوزي و دانشگاهي به تدريس اشتغال داشتم. همزمان براي اينكه علوم فراگرفته را در زمينه كاربردي نيز استفاده نمايم با مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در كار

تدوين نرم افزارهاي علوم اسلامي در رشته فلسفه و كلام همكاري داشته و چند سالي نيز مسووليت بخش علوم عقلي را بر عهده داشتم. با توجه به علاقه اي كه به شناخت آرا و نظرات ديگران داشتم، با توجه به شكل گيري مركز مطالعات اديان و مذاهب در حوزه علميه قم، از سال 1375 با اين مركز در راه شناخت اديان و مذاهب مختلف همكاري داشته ام و اكنون نيز كه چند سالي است كه دانشگاه اديان و مذاهب تشكيل شده است، با اين دانشگاه همكاري دارم. با توجه به نيازهاي علمي و كاري، دوره دكترا را در رشته كلام با گرايش فلسفه دين در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم، كه اينك در آستانه دفاع از پايان نامه دكتري هستم. در طول ساليان گذشته در كنار درس، به كار تبليغ ديني در ميان مردم و رزمندگان نيز اشتغال داشته ام. همچنين در هر جا كه احساس كردم كه حضور من براي انقلاب و جامعه موثر است، سعي كردم كه در آنجا حضور جدي داشته باشم.

رشتي نجفي كاظمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، فقيه، اصولى، متكم و محدث. او در نجف نزد علامه طباطبائى يزدى فقه، و در نزد محقق خراسانى اصول فراگرفت و بعد از استادان خود مدرس بزرگى شد. به خاطر مشكلات، نجف را به قصد كاظمين ترك كرد و در آنجا مجلس درس تشكيل داد و در كنار آن به انجام ديگر وظائف شرعى مى پرداخت تا اينكه در همان جا درگذشت و در صحن دفن شد. سيد محمدمهدى خوانسارى اصفهانى كاظمى صاحب «احسن الوديعه»، در فقه و اصول، از شاگردان او بود. از آثار وى: «خلاصه الفقه» كه كتاب بزرگى در

فقه استدلالى است؛ حاشيه بر «الكفايه»؛ حواشى فتواييه بر بسيارى از رساله هاى عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (231/7)، علماء معاصرين (146 -145)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599 -598 /14).

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 -332 /14)، معجم المؤلفين (166/3).

رشتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد شاهد و آيت باهر حاج علي رشتي فرزند حجت كبري آيت الله فومني طاب ثراه يكي از دانشمندان بزرگ و شهداي عزيز مكتب ما در اوايل قرن چهاردهم هجري است. او در سال 1268 در بيت علم به جهان ديده گشود. مقدمات علوم فقهي و دانشهاي عقلي را در ايران به پايان برد و در بيست سالگي عازم كربلا گرديد و از حضور علامه مازندراني مدتها درس اجتهاد آموخت و سپس عازم نجف اشرف

گرديد و چند سال نيز از محضر اساتيد عظام اين حوزه مانند آيت الله رشتي و ديگران برخوردار بود. و از اعلام عصر به دريافت اجازه اجتهاد و روايت مفتخر گرديد. سرانجام اين آيت بزرگ الهي در تمام علوم متداوله فقه و اصول و حديث فلسفه و حكمت و اصول عقايد مهارت يافت و ضمن تدريس علما يك دوره رسائلي در اصول فقه (در چهار جلد) به رشته تحرير برد و تقريرات درسي حاج ميرزا حبيب الله رشتي را مدون نمود و پس از فوت استاد به درخواست مردم عازم زادگاه خويش گرديد. سالها در استان گيلان در مقام قضاوت و زعامت، اقامه جمعه و جماعت مواظبت كامل مي نمود.

علامه اميني در شهداء الفضيله ضمن تجليل از مقام علمي او مي نويسد: اين آيت بزرگ الهي در تعظيم شعائر مذهبي و انجام فرائض الهي امر به معروف و نهي از منكرات جديتي كامل به خرج مي داد. از گفتن سخن حق هراسي نداشت، و از ملامت ملامت كنندگان بيمي به دل راه نداد. اما متأسفانه عمال كثيف استعمارگران درصدد برآمدند چراغ حق را به خيال خويش خاموش كنند، لذا در جريان مشروطيت شباهنگام گروهي از اشرار ناگهان به منزلش ريختند و او را هدف گلوله قرار دادند. بلافاصله شهيد نشد و زبان دلداري و نصيحت گشود، مجددا همان جانيان سنگدل در دلهاي شب به خانه اش ريختند، و ضمن تهديد و ارعاب اهل و عيالش اين آيت حق را به شهادت رسانيدند و به ظاهر از چنگ انتقام گريختند و عذاب ابد براي خويش خريدند. شهيد رشت در دم آخر كلامش آيه شريفه اني وجهت

وجهي للذي فطر السموات والارض... بود كه به لقاي معبود نائل شد. جنازه خون آلود او را سالهاي بعد از گيلان به كنار سالار شهيدان مدفون نمودند.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

رشيدي، عليقلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي قلي رشيدي

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/23

زندگينامه علمي

در روستاي بادامك تابع شهرستان پلدختر متولد شدم . در شش سالگي در روستاي چم قلعه به دبستان رفتم و پس از گذشت مقطع ابتدايي وارد مقطع راهنمايي در شهرستان پلدختر شدم. دبيرستان راهم در همان شهر همراه با انقلاب در رشته علوم تجربي گذراندم. در دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به همراه يكي از سادات جليل القدر مظلوم و محلي به نام سيد علي نقي موسوي (ره) تمام اعلاميه هاي امام را دست نويس كرده و در بين مردم پخش كردم از سال 56 وارد حوزه شدم و تا سال 1371 دوره سطوح عاليه را تمام كردم و همراه با دروس حوزه دروس دانشگاهي ليسانس در رشته فلسفه و كلام و فوق ليسانس در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي را تا سال 1376 به اتمام رساندم در دوران جنگ تحميلي چندين بار به جبهه رفتم و دو بار مجروح شدم و در سال 17/6/1365 به درجه جانبازي شيميايي نايل گرديدم و الان هم مشغول به تدريس در دانشگاههاي لرستان و حوزه علميه پلدختر هستم.

رضاپور، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم رضاپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 پس از اخذ ديپلم در اواخر تيرماه وارد حوزه عليمه فيضيه مازندران شهر بابل با مديريت حاج آقا فاضل استرآبادي شدم. تمام دروس تا لمعه و باب صوم را خدمت ايشان گذراندم و در سال تحصيلي 66-65 وارد حوزه علميه قم شدم. ادامه دروس سطح را خدمت اساتيد برزگواري

مثل حجج اسلام وجداني فخر ، دوستي زنجانى ، حسيني بوشهري ، محلاتي ، پاياني و سيفي گذراندم. در سال 68 همزمان با دروس حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته اديان و عرفان تحصيل كردم و در دوره عربي تا دوره تكميلي را در كلاسهاي آموزشي و دفتر تبليغات گذراندم ، پس از 6 سال يعني در سالهاي تحصيلي 69-70 شروع به آموختن دروس خارج كردم و از محضر اساتيد بزرگوار حوزه آيات عظام مكارم شيرازي ، دوستي زنجانى، وحيد خراساني ، سيد جعفر كريمي و ... بهره بردم و در سال 1386 در آزمون ورودي دانشگاه اديان و مذاهب شركت كردم و الان آخرين ترم را گذراندم ان شاء الله بتوانيم با بار علمي بيشتر به مكتب تشيع اثني عشري و مردم خدمت نمائيم و مورد رضاي خداوند قرار گيريد.

رضانژاد، عزالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزالدين رضانژاد اميردهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

عزالدين رضا نژاد امير دهى در سال 1339 در شهر بابل به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات ابتدائى به تحصيل علوم حوزوى پرداخت،ابتدا در حوزه علميه حاج سيف الله اميرى در پادشاه امير در بخش بند پى شرقى (روستاى سيد نظام الدين و حوزه شهيد محمدحسن اميرى فعلي) و سپس در سال تحصيلي 1355 وارد حوزه علميه صدر بابل ( حوزه ى خاتم الانبياء - فعلي) شد، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 رهسپار حوزه علميه قم گرديدو با موفقيت در امتحانات كليه پايه هاى دروه هاى سطح، در سال 1364 دروس خارج فقه و اصول را آغاز كرده، پس

از اتمام شش سال درس خارج فقه و اصول و سه بار شركت در مصاحبه دروس خارج، در سال 1372 از رساله علمى و تحقيقى سطح چهار حوزه در موضوع (صلاه الجمعه دراسه فقهيه و تاريخيه) دفاع كرد. وى علاوه بر گذراندن دروس رايج حوزه هاى علميه عالي قم به آموزش هاى كاربردى و تحقيقى ديگر روى آورد از همين رو، با گذراندن دوره مكالمه، خطابه و انشاء عربي در واحد آموزش عربى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم زير نظر اساتيد متخصص به اخذ پايان نامه اتمام دوره آموزش زبان عربى در تاريخ 25/11/1363 نايل گرديد. در ادامه فعاليت آموزش زباني ، زبان انگليسى را زير نظر مركز زبانهاى خارجى دانشگاه تهران و نيروى هوايى جمهورى اسلامى و مركز زبانهاى خارجى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با موفقيت به پايان رسانيد و در تاريخ 29/1/1366 گواهينامه اتمام دوره عالى زبان انگليسى را از سوى مراكز مذكور درياقت كرد از سال 1366 با همكارى مركز تحقيقات شهيد محلاتى (دانشكده سپاه قم) آثاري به صورت تاليف كتب درسى منتشر كرد ،از سال تحصيلي 1371 _ 1370 با شركت در رشته تخصصى كلام اسلامى و پايان بردن دوره چهارساله آن جهت اخذ مدرك دكترى در كلام اسلامى و با عنايت به مصوبه 368 تاريخ 3/11/1374 به تدوين پايان نامه در موضع "برهان وجودى براى اثبات وجود خدا" پرداخت و بعد از فارغ التحصيل شدن در اين رشته به تدريس و تحقيق و تاليف مباحث كلام اسلامى و فرقه هاى مذهبى و شركت در نشست هاى علمى پرداخت. هم اينك، عضو هيأت علمي مركز جهاني علوم اسلامي

با سمت استاد ياري ، مدير كل « برنامه ريزي و تدوين متون درسي» مركز مذكور ، به تدريس و پژوهش مي پردازد. وي تاكنون بيش از چهل رساله علمي در سطح سه ( كارشناسي ارشد) و چهار ( دكتري) را راهنمايي ، مشاوره و داوري كرده است.

رضانيا، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضانيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي سال 1344شمسي در يك خانواده معمولي در شيراز متولد شدم. مادرم از نوادگان مجاهد نستوه آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري اعلي الله مقامه - از پيشگامان نهضت تنباكو در فارس و از همرزمان مرحوم ميرزاي شيرازي بزرگ رحمت الله عليه - بود، همچنين پدرم انساني روشن بين و از نوادگان ملا واعظ شيرازي كه او نيز از نياكان زمان خود به شمار مي رفت، بود، مرحوم پدرم در مسير زندگي خود مبارزه با ظلم دستگاه طاغوت و تلاش در گسترش عدالت را سيره عملي خود قرار داده بود و در اين راه سالياني از زندگاني خود را در بند دژخيمان ستم شاهي سپري كرد و به همين سبب كانون خانواده ام همواره برخوردار از روشنگري و كاوش در مسير كشف حقيقت بوده است.شروع دوران تحصيلات متوسطه ام مصادف بود با آغاز نهضت بزرگ اسلام مردم ايران، كه در كنار ديگر دوستانم در اتحاديه انجمن هاي اسلامي مدارس شيراز كه امروزه بسياري از ايشان مدال پر افتخار شهادت را به گردن آويخته اند به فعاليت هاي فرهنگي و اعتقادي روي آوردم، دقيقا پس از اولين تجربه ام در جبهه هاي جنگ كه مصادف با سوم خرداد 1361 و آزاد

سازي خرمشهر بود كه علاقه وافر و آرزوي بزرگم يعني فراگيري علوم اسلامي تحقق عملي پيدا كرد و در حوزه شيراز و در مدرسه قوام به تحصيل مشغول شدم ولي چون با فوت پدرم مصادف شد پس از اتمام دوره دبيرستان با انصراف از قبولي در دانشگاه، به حوزه مشهد و مدرسه استاد آيت الله موسوي نژاد عزيمت كردم كه در آنجا ضمن خوشه چيني از خرمن اساتيد آن ديار در جوار ملكوتي آستان قدس رضوي عليه السلام بهره مند شدم كه از اين ميان اساتيد بزرگواري چون آيت الله مرواريد، آيت الله ميرزا جواد تهرانى، آيت الله فلسفي ، عارف بزرگ استاد مولوي افغاني و نيز برخي از شاگردان مرحوم رجبعلي خياط را مي توان ياد كرد.همچنين سطوح عاليه و دروس خارج را در قم در محضر آيات عظام و اساتيد بزرگواري چون وحيد خراسانى، تبريزي ، فاضل لنكرانى، نوري همدانى، مكارم شيرازى، سبحانى، خاتم يزدى، جوادي آملى، لاريجانى، پايانى، اعتمادي و وجداني فرا گرفتم. در بخش دانشگاهى؛ در رشته علوم تربيتي مديريت آموزش تا مقطع كارشناسى، كارشناسي ارشد پيوسته رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني با اشراف استاد فرزانه آيت الله مصباح يزدى، كارشناسي ارشد ناپيوسته فلسفه و كلام را از دانشگاه باقر العلوم (ع) و تحصيل در مقطع دكترا رشته فلسفه كه ادامه دارد. الان در خارج مشغول به تحصيل در مقطع دكتري هستم و در چند سمينار نيز شركت داشته ام .

رضانيا، ذبيح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذبيح الله رضانيا

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذبيح الله رضانيا درتاريخ

1332متولد شده و پس ازگذراندن تحصيلات كلاسيك وارد حوزه علميه قم شدم. پس از اتمام مقدمات وارد دروس خارج شده و از محضر اساتيد وحضرات آيات عظام آيت الله مكارم شيرازي ،سبحانى، رباني گلپايگانى،مومن ....كسب فيض نمودم. همچنين در رشته تخصصي كلام درحال نوشتن پايان نامه مي باشم. علاوه بر تحصيل به تأليف نيز پرداخته ام كه درقسمت آثار آمده است.

رضايي آدرياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضايي آدرياني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1350 در نجف اشرف، از سال 1358 ساكن در قم علمى/حوزوي : از سال 1365 پس از پايان سيكل وارد حوزه علميه قم شده در مدرسه المهدي(عج) وابسته به حضرت آيت الله گلپايگاني تا اواسط سطح در اين مدرسه بوده و از آن پس سطح را در مدرسه آيت الله گلپايگاني(روبروي شهرداري سابق) در محضر اساتيدي همچون عندليب همداني(فقه) موسوي تهرانى، حسيني خراسانى، علوي بروجردى، نظري منفرد (اصول) را گذرانده و از سال 79 در درس خارج آيات عظام مرحوم آقاي تبريزي(فقه) و آيت الله العظمي وحيد خراساني(اصول) شركت نموده و يكسال هم(84) در مدرسه فقهي آيت الله وحيد خراساني (مدرسه امام باقر در كوچه سپاه) به مباحث تخصصي اصول پرداخته....

از سال 70 به موازات شروع تبليغ و احساس آشنايي تخصصي با تبليغ براي نونهالان وارد مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان شده و 2-3 سالي را به تحصيل، تحقيق و تأليف هاي داخلي آن مركز پرداختم به گونه اي كه يكي از چهره هاي علمي آن مركز بودم.

پس از آن به موازات راه اندازي سمينارهاي هم انديشي سينما و دين از سوي حوزه

هنري سازمان تبليغات به مدّت 2 سال به آشنايي و پژوهش در حوزه فيلم و هنر و هنر ديني پرداخته و وارد عرصه فعّاليّت هاي هنري و رسانه اى گرديده، به طوري كه پس از حوزه هنري و پايان سمينارهاي هم انديشى، به همكاري با مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما در قم پرداخته و در دو حوزه آثار تاريخي تلويزيوني و آثار مذهبي و ديني تلوزيوني به پژوهش / نقد و يا مشاوره پرداختم كه اهم فعّاليّت هاي اين دوران چنين است:

پژوهش هاي گسترده درباره عاشورا و امام حسين(ع) ، جهت سريال امام حسين(ع) نقد و بررسي سريال ولايت عشق نقد و بررسي سريال مختار پژوهشگر سيره نبوي جهت مجموعه تلوزيوني آيينه(180 قسمتي جهت معرفي سيره نبوي در شبكه 1 سيما) طراح مستندهاي عاشورايي حضور و ميزگردهاي بازشناسي حركت امام حسين(ويژه دهه محرم 85 از شبكه 1 سيما) كارشناسي علمي و همراه كاروان عاشورائي شبكه 1(ويژه محرم 85 كه فرهنگ هاي عزاداري 10 شهر را به تصوير كشيد.)

از سال 80 به مناسبت مطالعه و پژوهش درباره فرقه ماتريديه از فرق كلامى اهل سنت و در خواست مركز جهاني يك دوره كلام اهل سنت را به صورت مقارن براي طلاب اهل سنت مدرسه امام خميني(ره) تدريس نموده و از آن پس 2 سال هم كلام شيعي را تدريس نموده ام.

از سال 80 با ورود به مركز تخصي مهدويت و تحصيل در آنجا و سپس در پژوهشكده مهدويت(مؤسسه آينده روشن) به فعاليت هاي گوناگون علمي پژوهشى و رسانه اى پرداخته ام كه شرح مهمترين آنها چنين است:

معاونت هنري مركز تخصصي مهدويت(در زمان كوتاه – نيم سال)

سردبيري

نشريه انتظار نوجوان

كارشناس و مشاور هنري موسسه آينده روشن، كارشناس مستند تلوزيونى: ساحل بيكران،

كارشناس و مشاور بخش هنرى: دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت

طراح و مديريت پروژه كتابهاي 6 جلدي يه دنياي قشنگتر ويژه كودكان

رضايي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى رضايي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمد مهدي رضايي در سال 1364 پس از اتمام سوم راهنمائى، با شوق و علاقه دروني خود و نه با اجبار اطرافيان و محيط، وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه كرماني ها تحصيلات پايه خود را آغاز نمودم و از استادان نه چندان معروفي كه عموما از دانش آموختگان همان مدرسه بودند، استفاده كردم و تا لمعه را در آنجا خواندم و آن گاه در مدرسه علميه امام باقر(ع) لمعه و اصول استنباط و غيره را درس گرفتم. مكاسب و رسائل را در بيرون، پاي درس استاداني چون محمدي خراساني و استاد اعتمادى، تا حدودي آموختم و باقيمانده را با نوارهاي درسي و مباحثه گذراندم. همچنين كفايه الاصول را با مباحثه به پايان بردم و پس از آن چند سالي حدود سه – چهار سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي و اصول آيت الله مرحوم صالحي مازندراني حاضر شدم و ... . هم اكنون در موسسه امام صادق(ع) مشغول سپري كردن سال سوم از دوره فوق ليسانس كلام اسلامي هستم.آغاز كار قلمي بنده با گفتن شعر و نوشتن نقد داستان و مقالاتي به صورت تاليف و ترجمه در مجلات بود و ترجمه كتاب درباره حفظ قرآن كريم به نام "كيف نحفظ القرآن"

و آنگاه ترجمه اي ديگر گون از "صحيفه سجاديه" كه طي دو سال به چاپ ششم رسيده است. بخش هايي از كتاب گرانقدر" مصابيح الجنان" تاليف علامه كبير آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني را نيز بنده انجام داده ام كه چاپ شده است. در طول اين سال ها با مجلات گوناگوني در ارتباط بوده ام، به خصوص مجله " پرسمان" و از همين رهگذروبه پيشنهاد و همكاري نشر معارف، اخيرا ترجمه مناجات امير مومنان و مناجات خمس عشره از بنده چاپ و منتشر شده است.

رضوي قمي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1218 ق)، عالم، متكلم، اصولى و شاعر. اصل وى از قم است، اما متولد و ساكن همدان بود. نسبش به موسى مبرقع، فرزند امام جواد (ع)، مى رسد. وى برادرزاده ى سيد صدرالدين قمى، شارح «وافيه» است. او را از بزرگان علماى قرن سيزدهم شمرده اند. وى شعر را نيكو مى سرود. در همدان درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در دارالحفاظ دفن شد. از آثار وى: «شرح اصول كافى»؛ رساله اى در «معاد جسمانى ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (188/9)، الذريعه (172/21 ،96/13)، روضات الجنات (122/4)، ريحانه (314/2)، لغت نامه (ذيل/ رضوى)، معجم المؤلفين (85/9)، مكارم الآثار (642 -641 /3).

رضوي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول رضوي

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان و راهنمايي را در مدرسه آذرآبادگان تبريز به اتمام رساندم. يك سال در مدرسه علميه وليعصر تبريز مشغول تحصيل بودم و در سال 1367 به قم منتقل شدم. مقدمات را در مدرسه امام صادق(ع) مشغول به تحصيل شدم. دوره سطح را نزد اساتيدي چون استاد دوزدوزانى، استاد پاياني و ... به اتمام رساندم و در دروس خارج آيات عظام لنكراني(ره)، مكارم شيرازى، سبحاني و ... شركت كردم. در سال 1378 شروع به تحصيل در دوره نهم رشته تخصصي كلام اسلامي سطح چهار كردم و در سال 1382 اين دوره را به اتمام رساندم. در مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه به عنوان مدير گروه اديان و مذاهب مشغول به تحقيق شدم . در موسسه آينده روشن مدير گروه تاريخ بوده و تاريخ غيبت كبري تدريس مي كردم و در موسسه امام صادق(ع) يعني تخصصي كلام

اسلامي به تدريس تاريخ اديان و مذاهب اسلامي و كلام استدلالي مشغول هستم و عضو هيات تحريريه مجله صباح و مشرق موعود مي باشم.

رضوي، محمدمهدي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن السيد محسن الرضوى المذكور و از علماء مبرز قم بوده و محقق ثانى شيخ على كركى در سنه 936 هنگام رفتن به كاشان در قم به ايشان اجازه داد و قبر شريفش على الظاهر در جنب تكيه كوچه حرم كه اكنون به صورت مسجد زيبائى درآمده در مقبره كوچكى كه معروف به محمديه است مى باشد املاك بسيارى وقف بر مزار كثيرالانوارش بوده كه حاليه از بين رفته است و از احفاد اوست ميرزا محمدباقر ابن ميرزا محمد ابراهيم بن مير محمدعلى بن مير محمدمهدى بن السيد محسن الرضوى القمى كه از جمله علماء بوده است.

صاحب روضات الجنات گويد: ميرزا محمد نيشابورى در رجالش آورده كه آن سيد جليل شرحى بر اصول كافى نوشته و ساكن همدان بوده و در هيجدهم ماه صفر 1218 در همدان وفات نموده و جنازه او را به قم آورده و در دارالحفاظ دفن نمودند. والد ماجدش ميرمحمد ابراهيم نيز از جمله علماء بوده و او جد سادات همدانست و او راست كتاب «نجات المسلمين» در اصول دين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رفيعا ناييني، رفيع الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1000- وف 1082 -1080 ق)، حكيم، متكلم و فقيه امامى. وى اصلا نائينى بود ولى در اصفهان اقامت داشت. او از شاگردان ميرفندرسكى، ميرداماد و شيخ بهايى بود و از ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهايى روايت كرده است. علامه محمدباقر مجلسى و شيخ حر عاملى از شاگردان وى مى باشند. به او رفيعا، آقا رفعيا، ميرزا و رفيع الدين نيز گفته اند. ميرزاى جلوه از نوادگان او است. وى در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. بر مزار وى گنبدى ساخته اند كه اكنون جزء آثار باستانى اصفهان

به شمار مى آيد. در «الفيض القدسى» تاريخ وفات او 1099 ق ذكر شده كه صحيح نمى باشد، زيرا شاگرد ملا خليل قزوينى كه در 1089 ق از دنيا رفته در كتاب «منهاج اليقين» خود سال مرگ او را ذكر كرد است. از آثار وى: «اقسام التشكيك و حقيقه»؛ «الثمره»، در تلخيص «الشجره»؛ «شجره الهيه»، به فارسى، در اصول دين كه براى شاه صفى در 1047 ق نوشته شده است؛ «حاشيه اصولى كافى»؛ حاشيه «شرح ارشاد» مقدس اردبيلى؛ حاشيه «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه «شرح حكمه العين» ميرك بخارى؛ حاشيه «مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «صحيفه سجاديه»؛ حاشيه «مختلف الشيعه» علامه حلى؛ «حاشيه ى مدارك الاحكام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (344 -343)، الذريعه (29 -28 /13 ،195/6 ،13/5)، روضات الجنات (82 -81 /7)، رياض العلماء (106/7)، ريحانه (128/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (532 -531)، الكنى و الالقاب (279/2)، مؤلفين كتب چاپى (447 -446 /5)، هديه الاحباب (143 -142)، هديه العارفين (293/2).

رفيعي، حميدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد الله رفيعي

محل تولد : زابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسهاي ابتدائي وراهنمائي را در محل تولد استان زابي افغانستان به پايان رساندم وتحصيلات دبيرستاني را در مدرسه ابن سيناي كابل به اتمام رسانده و سپس در سال 1355بعد از امتحان كنكور دردانشكده پزشكي دانشگاه كابل در رشته طب عمومي تحصيلاتم را ادامه دادم كه متأسفانه بعد از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي و پيدايش هرج و مرج دركشور مجبور به ترك كشور گرديده و د رسال 1359وارد خاك ايران شدم. براي مدّت سه سال با يكي از گروههاي جهادي همكاري فرهنگي داشته

و بعد از آن در سال 1363درس حوزوي را از ابتداي جامع المقدمات در مدرسه حاج ابراهيم اراك آغاز نمودم .هرچند در ابتدا با اين نوع درسها و محيط نامأنوس بودم ولي بعد از تحمل فشارهاي روحي و رواني زياد خودم را با اين محيط و درس منطبق داده كه الحمد الله تا حدودي نتيجه داد .و در سال 1367وارد حوزه علميه قم گرديده ،بعد از اتمام سطوح درسال 1372درس خارج را در كلاسهاي آيت الله وحيد خراساني ،آيت الله فاضل لنكراني آغاز نمودم و يك سال هم در درس خارج آيت الله مكارم شركت كردم .در سال1373درس تخصصي كلام را درمؤسسه امام صادق (ع) در سطح دكترا آغاز نمودم و در سال 1376از اين مركز فارغ التحصيل شدم كه متأسفانه هنوز هم بنا به دلائلي موفق به اخذ موضوع پايان نامه نشده ام ودر حال حاضر با مركز مطالعات حوزه و ستاد پاسخگوئي به شبهات دفتر تبليغات و معاونت تبليغ و دانشنامه كلام همكاري دارم.

رودسرابي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن رودسرابي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

در پانزدهم شهريور سال 1333 شمسي در روستاي رودسراب از توابع شهرستان سبزوار در يك خانواده روحاني به دنيا آمدم. در سن هفت سالگي به مكتب خانه روستا رفته و با قرآن آشنا شدم. بعداز آشنايي ابتدايي با قرآن در سال 43 _ 42 با راهنمايي مرحوم پدرم كه مدرس ادبيات عرب در حوزه علميه سبزوار بود به آن حوزه وارد شدم. در حوزه علميه سبزوار ابتدا كتابهاي مقدماتي آموزش خواندن و نوشتن و كتاب نصاب الصبيان به منظور آشنايي با لغات

عربي در رأس آموزشها قرار گرفت. پس از آن كتاب جامع المقدمات كه صرف و نحو ابتدايي است و كتاب سيوطي و مغني را به عنوان آشنايي با ادبيات عرب از محضر اساتيد آن حوزه در مدت تقريباً چهال سال تدريس نمودم. در سال 1348 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد مقدس هجرت نموده و در مدرسه آيت الله العظمي ميلاني(ره) در ادامه آشنايي با ادبيات عرب به تحصيل معاني بيان، بديع، كتاب مختصر المعاني تفتازاني و براي آشنايي با فقه و اصول ابتدايي كتاب مختصر النافع و اصول الفقه مظفر و براي آشنايي با عقايد اماميه كتاب اعتقادات صدوق را از محضر اساتيد آن مدرسه حجت هاشمي خراسانى، آقاي رجائي بيرجندي و آقاي نقيبي تربيتي تعليم گرفتم.

در اين دوره كه تقريباً سه سال طول كشيد هم زمان كارهاي فرهنگي تبليغي را شروع نموده و در ايام تبليغ به روستاها و شهرستانها اعزام مي شدم. در سال 1350 براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمودم. درابتدا در مدرسه مهديه تحت اشراف آيت الله العظمي مرعشي نجفي ساكن شدم و بقيه دوران را در مدرسه خان تحت اشراف آيت الله العظمي بروجردي سپري نمودم. در اين دوره كتابهاي سطح عالي فقه و اصول مكاسب و كفايتين، فلسفه و كلام شرح منظومه و اسفار و شرح تجديد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله صلواتى، ستوده، تقديرى، سيد كاظم حائرى، جوادي آملى، محمدي گيلانى، امين نجف آبادى، گذراندم. در سال 1357 در درس هاي خارج حوزه شركت نموده و در بين درسها در محضر درس آيت الله وحيد خراساني مستقر شده و تا الان ادامه دارد و

تقريرات درس اصول ايشان را تقريباً نوشته ام.

روزبهاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا روزبهاني

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 67 وارد حوزه علميه شدم كه تا سال 1376در شهرستان بروجرد و از آن پس در حوزه علميه قم سپري شد.

تخصص اين جانب كندو كاو پيرامون اديان و بالاخص فرقه بهائيت است، كه از سالهاي تحصيل در بروجرد آغاز شد . تا كنون علاوه بر تدريس دوره هاي مختلف عمومي و تخصصي مباني و تاريخ فرقه بهائي تعداد 2 جلد كتاب و تعدادي مقاله تاليف نموده ام كه تماماً درباره موضوع بهائيت بوده است.

هم اكنون نيز آماده همكاري با نهاد هاي پژوهشي در زمينه فرق و خصوصاً فرقه ضاله بهائيت هستم

روشن تن، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل روشن تن

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

در سال 68-69وارد حوزه علميه تبريز شدم و بعد از دو سال تحصيل در آنجا، سال 70 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني و مدرسه معصوميّه مقدمات را به اتمام رساندم. در سال 77 موفق به اتمام سطح شدم و اتمام سطح هم بخاطر شركت در آزمون به صورت ارتقايي بود سرانجام در سال 79-78 وارد رشته تخصصي سطح 4 حوزه شدم و سال 2-81 فارغ التحصيل گشته و هم اينك موضوع رساله سطح 4 خود را در ردّ آراي يكي از دين پژوهان مهاجر عرب آقاي نصرحامد ابوزيد در دست طرح و تدوين دارم و انجام مي دهم لازم به ذكر است كه مقالات متعددي را اينجانب تأليف كرده ام كه بعضي از آنها به چاپ رسيده و برخي به زيور طبع آراسته نشده است و

در خلال كارهاي علمي دو رساله تصور و تصديق از صدر المتألهين و قطب شيرازي را ترجمه كرده ام كه چاپ نشده است و هم چنين رساله بحوث في التوحيد و الشرك حضرت استاد آيت الله سبحاني را به عنوان تحقيق درسي ترجمه نموده ام هم زمان با اشتغال به روش سطح در خارج فقه (بيع) حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقيه مرحوم حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تبريزي و اصول حضرت آيت الله سبحاني و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني شركت كردم و حاصل آن حضور، تقريراتي است كه نگاشته شده است و هم اينك علاوه بر كارهاي تحقيقاتي و پژوهشى ضمن تدريس دروس حوزه به كارهاي فقهي و تحقيقات فروع فقهي با تني چند از دوستان مشغول هستم با اين اميد كه مرضي رضاي حق تعالي قرار بگيرد. انشاءالله

رهبر اسلامي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رهبر اسلامي

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/3/8

زندگينامه علمي

در سال 53 دبيرستان را رها كرده و براي تحقيق علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم (رسالت) شدم. تا سال 56 و تا دروس لمعه و حلقات شهيد صدر پيش آمدم اما پيروزي انقلاب اسلامي كار را متوقف كرد. بعد از فعاليت هاي سياسي در اصفهان وارد سپاه پاسداران (مسئول آموزش) و تا 1362 مشغول تحقيق و تدوين و تدريس و امور اجرايي شدم.

تدريس در آموزش و پرورش و حوزه علميه زرين شهر را از سال 1360 آغاز كردم.

در سال 1362 به عشق دروس حوزه با قم مرتبط شدم و تا سال 1373 با دفاع از پايان نامه با عنوان «الفاظ عموم» سطح 3 حوزه

را اخذ كردم و در سال 1378 با آزمون دانشگاهي مدرك اخذ نمودم. سال 1369 به قم بازگشته ولي به علت كسالت به زرين شهر بازگشتم. تدريس دوباره در حوزه و شروع به تدريس در دانشگاه ها را از سال 70 آغاز كرده و از همان سال كارشناسي برنامه كلام نور قرآني صدا و سيماي مركز اصفهان را جرقه زدم.

در سال 1372 تدريس در دانشگاه صنعتي اصفهان را شروع و در حال حاضر مدير گروه و عضو رسمي مقطعي هيئت علمي اين دانشگاه هستم.

سخنراني هاي تبليغي، علمي، كلاسي و كارشناسي در دانشگاههاي سراسر كشور و رسانه ملي ادامه دارد.

مقالات حقير به 50 مورد و كتاب هاي به 5 و مصاحبه ها به 10 مورد مي رسد.

در حال حاضر در سن 50 سالگي هستم و داراي 3 فرزند و يك نوه مي باشم.

زارع، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زارع قراملكي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1369 در راستاي استفاده از معارف اهل بيت(ع) و خدمت به مكتب شيعه و با انگيزه جهاد علمي در حفظ و حراست از دستاورد قرنها تلاش و كوشش ائمه اطهار و علما رساتين شيعه وارد حوزه علميه مدرسه عالي حضرت ولي عصر (عج) تبريز شدم.

در مدت حدود چهار و نيم سال سطح يك اتمام لمعه را تمام كردم . در اوايل سال 1374 جهت ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم و در جوار حضرت معصومه(ع) و در مدرسه دارالشفاء به ادامه دروس فقه و اصول در سطح عالي پرداختم. از همان ابتدا به مباحث انديشه سياسي اسلام علاقه وافر داشتم بنابراين حوزه مطالعاتم را به انديشه سياسي

اسلام متمركز كردم. البته در طول تحصيل در كنار مباحث فقه و اصول در دوره هاي تخصصي كوتاه مدت از قبيل اديان و مذاهب مركز تخصصي اديان زير نظر جناب حجة الاسلام آقاي نواب شركت كردم و همچنين دوره هاي فلسفه علم، عرفان اسلامي، منطق فهم دين كه توسط پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي برگزار مي شد استفاده نمودم.

زارعي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي زارعي

محل تولد : سبزه وار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباسعلي زارعي مشهور به زارعي سبزه واري مطابق شناسنامه در سال 1348 در روستاي گاچ از توابع شهرستان سبزه وار متولّد شدم. نام پدرم محمد و نام مادرم ماندگار زهرائي مي باشد. وران كودكي را در آغوش پدر و مادر سپري كرده و قبل از دبستان در سن پنچ سالگي به مكتب قرآن رفته و مشغول فراگيري قرآن و بعضي كتابهاي ديني شدم. درس 1356 در شهرستان سبزه وار به دبستان رفته و مشغول تحصيل شدم. ر سال 1362 به طور رسمي وارد حوزه علميه سبزه وار شده و مشغول تحصيل در حوزه شدم تا سال 1365 در سبزه وار از محضر اساتيدي همچون شيخ محمد علي ابراهيم نژاد، سيد محمدشبيري، شيخ حسين طالبي درس سطح را از مقدمات تا اتمام لمعتين استفاده نمودم.

در سال 1365 در امتحان ورودي مشهد مقدس شركت نموده و پذيرفته شدم.در مشهد مقدس از محضر حضرات حجج الاسلام آقاي جوهري، علامه زاهدي،سنا بادي، علمي و حضرات آيات مرتضوي و فلسفي و آشتياني و خلخالي تتلمذ نمودم. در مشهد مقدس به تقاضاي بعضي از طلاب درسهاي مقدمات تا لمعه را تدريس مي نمودم

و در سال 1368 اولين كتاب خودم به نام مسائل منطقي شرح منظومه حكيم سبزه واري را تأليف نمودم. درطول مدتي كه در مشهد بودم يعني مدت نزديك به پنچ سال با جديت تمام به امر تحصيل و تدريس و تأليف مشغول بودم و بركات فراواني در طول اين مدت نصيب بنده شد.در شبانه روز فقط 5يا 6 ساعت استراحت مي كردم و ساعات ديگر را در راه تحقيق و تحصيل سپري كرده و بطور كامل استفاده مي نمودم.در مدرسه موسي بن جعفر (ع) مشغول تحصيل و تدريس شدم و در امتحان كفايه ممتاز شناخته شدم.

و در اواخر سال 1369 به توصيه اساتيد محترم عازم شهر قم شده و در حوزه علميه قم پذيرفته شدم.

در حوزه علميه قم از محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني، سيد موسي شبيري زنجاني در فقه و اصول و از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي در فلسفه استفاده بردم و از سال 1371 در مدرسه آية الله العظمي گلپايگاني و مدرسه دار الشفاء و فيضيه مشغول تدريس مكاسب،رسائل، بداية الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه،بودم، و در حال حاضر مشغول چهارمين دوره تدريس كفايه الاصول و مشغول به تدريس خارج فقه مي باشم.تاكنون كتابهايي را تأليف نموده ام كه گزارش آن خواهد آمد. در مراكزي مانند مدارس علميه الهادي و حجتيه و مركز فقهي ائمه اطهار و مركز تخصصي تربيت مدرس نيز تدريس نموده و مي نمايم .

زاهد علايي بخاري، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 546/545 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، واعظ و متكلم حنفى. معروف به علاء زاهد. در آخر عمرش املاى حديث مى كرد. وى از

مشايخ صاحب «الهدايه» بود. از آثارش «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن عبدالرحمان» يا «تفسير علائى» است كه بيش از هزار جزء مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (458 ،454)، معجم المؤلفين (133/10)، الوافى بالوفيات (232/3)، هديه العارفين (91/2).

زرآبادي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى حسينى زرآبادى كه سبط عالم جليل مولى كريم روغنى است فيلسوف متاله و حكيمى الهى و متكلمى توانا و فقيهى اصولى و مبين معارف ائمه معصومين عليهم السلام بود.

در سال 1311 قمرى در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و در دوران كودكى مقدمات و ادبيات را خوانده و از محضر اساتيد بزرگ چون حاج مولى على اكبر ايزدى متوفى 1330 فقها و اصولا استفاده نموده و تقريرات درس ايشان را مبسوطا نوشته و به تهران مسافرت كرده و در مدرسه سيد نصرالدين مشغول تكميل علوم عقلى و نقلى و رياضى شده و از محضر ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى 1314 قمرى و ميرزا حسن كرمانشاهى متوفى 1336 قمرى و ميرزا شهاب شيرازى و شيخ على نورى متوفى 1335 بهره برده و پس از تكميل مراتب علمى به قزوين مراجعت و به تدريس علوم اسلامى از عرفان و فلسفه و كلام و فقه و اصول و تربيت و ارشاد مشغول و شاگردانى مبرز در علم و تقوى چون مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان و حاج شيخ مجتبى قزوينى و حاج سيدعباس مدرسى و حاج سيد جوادى تربيت نموده است. داراى تأليفاتى نافع در علوم مختلفه مى باشند.

1- اصول دين

2- اعتقادات

3- تعليقه بر رسائل شيخ انصارى

4- حاشيه بر منظومه سبزوارى

5- حاشيه بر الهيات اشارات

6- حاشيه بر منطق اشارات

و رساله هاى ديگرى در مواعظ و علوم فلسفه

و غير اينها.

معظم له در دوم ربيع الثانى 1353 هجرى قمرى از دنيا رفته و در جوار حضرت شاهزاده حسينى قزوين مدفون شده است.

(1353 -1294 ق)، فقيه. وى در قزوين و تهران به تحصيل علوم معقول و منقول پرداخت. حاج ملا على اكبر ايزدى سيادهنى تاكستانى از استادن وى بود كه سيد موسى «تقريرات» درس فقه و اصول ايشان را نگاشته است. وى در تهران در محضر اساتيدى چون ميرزا حسن كرمانشاهى و سيد شهاب الدين شيرازى و شيخ على نورى حكمى و شيخ فضل اللَّه نورى كسب فيض كرد. شيخ على الهيان تنكابنى و شيخ مجتبى قزوينى خراسانى و شيخ هاشم قزوينى و سيد محمدتقى معصومى اشكورى و سيد على محمد حاج سيد جوادى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: تعليقه بر بخشى از «رسائل»؛ حاشيه بر «مطول»، بخش علم بيان؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ شرح «سامان و ابسال» ابن سينا؛ رساله ى «اعتقادات»، به عربى؛ حاشيه بر «منظومه» سبزوارى؛ حاشيه بر «شرح اشارات»، بخش الهيات؛ «اصول الدين»، به فارسى؛ رساله اى درباره ى مشروطيت؛ حاشيه بر منطق «اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 27 -26 ،5).

زماني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود زماني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/20

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 پس از گذراندن دوره راهنمائي وارد حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان شهرضا به مديريت و سرپرستي جناب مستطاب حجت الاسلام غدير علي مميز شدم و در مدت 3 سالي كه در آنجا به تحصيل اشتغال داشتم دوره مقدمات و قسمتي از كتاب شرح لمعه و اصول الفقه مرحوم مظفر را گذراندم. در سال

1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطح را تا سال 1367 از محضر اساتيدي چون مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و حضرت مستطاب شيخ مصطفي اعتمادي و سيد موسوي تهراني (مد ظلهما) بهره بردم. در سال 1367 وارد مرحله درس خارج شدم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام فاضل و تبريزي(از سال 67 تا 69 ) بهره بردم، از سال 68 به مدت يك سال دوره اصول و فقه استاد وحيد خراسانى بهره بردم. در رشته فلسفه نيز از سال 63 كتب فلسفي رايج در حوزه ها را از محضر اساتيدي چون آيات عظام جوادي آملى، حسن زاده آملى، مصباح يزدى، محمد علي گرامى، علي زماني(عموي بنده) و فياضي دامت بركاتهم استفاده بردم. در رشته هيئت و نجوم نيز از محضر جناب استاد حسن زاده آملى و علي زماني بهره بردم. از آنجا كه آشنايي با علوم جديد را لازم مي ديدم بين سالهاي 65 تا 69 دوره متوسطه را تابستانها به صورت متفرقه گذراندم و در سال 69 موفق به اخذ ديپلم شدم. در سال 70 براي آشنايي با مباحث جديد كلامي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته "دين شناسى" از اساتيد آن مركز استفاده بردم و در سال 76 با ارائه پايان نامه اي تحت عنوان "ترجمه كتاب مفهوم معجزه و نقد آن" دوره كارشناسي ارشد را به پايان بردم. در سال 76 براي تقويت بنيه علمي در زمينه فقه و اصول وارد موسسه بقيه الله (عج) شدم و از محضر اساتيد آن موسسه استفاده بردم. در كنار تحصيل به تحقيق در زمينه هايي

كه در سطور قبل به آن اشاره شد، پرداخته ام كه حاصل آن چندين كتاب و رساله مي باشد كه ذكر خواهم كرد و همچنين به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم.

زمخشري، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(538 -467 ق)، مفسر، محدث، نحوى، متكلم، لغوى و شاعر حنفى معتزلى. ملقب به جاراللَّه. نسبت وى به زمخشر، از آباديهاى خوارزم است در زمخشر به دنيا آمد. او در ادب و لغت عرب و فقه و حديث و تفسير استاد و متكلم معتزلى بود و شعر را بسيار نيكو مى سرود. در ضمن مسافرتهاى خود مدت مديدى در مكه اقامت كرد و به همين مناسبت به جاراللَّه (همسايه ى خدا) معروف شد. به بغداد نيز سفر كرد و در آنجا از نصر بن بطر و ديگران حديث شنيد. ادب را از ابومضر محمود بن جرير ضبى اصفهانى و ابوالحسن على بن مظفر نيشابورى فراگرفت و از ابومنصور نصر حارثى و ابوسعد شقانى حديث روايت كرد است. ابوطاهر سلفى و زينب دختر شعرى از زمخشرى با اجازه روايت كرده اند اسماعيل بن عبداللَّه خوارزمى و ابوسعد احمد بن محمود و ديگران از وى اشعارش را نقل كرده اند. سرانجام در جرجانيه ى خوارزم درگذشت. از آثار متعددش: «الكشاف عن حقايق التنزيل»، در تفسير قرآن؛ «الامالى»، در نحو؛ «الانموذج»، در نحو؛ «مقدمه الادب»، در لغت؛ «اساس البلاغه»، در لغت؛ «اعجب العجب فى شرح لاميه العرب»؛ «اطواق الذهب»، در مواعظ و خطب؛ «الجبال و الامكنه و المياه»؛ «ديوان» خطب؛ «ديوان» شعر؛ «ديوان» رسائل؛ «ديوان» تمثيل؛ «الرائض فى علم الفرائض»؛ «روس المسائل»، در فقه؛ «ربيع الابرار»، در ادبيات؛ «سوائر الامثال»؛ شرح «ابيات الكتاب» سيبويه؛ شرح مشكلات «المفصل»؛ «ضاله الناشد»؛ «القسطاس»،

در عروض؛ «المجاز و الاستعاره»؛ «متشابه اسامى الرواه»؛ «المستقصى»، در امثال عرب؛ «معجم الحدود»؛ «المفرد و الموتلف»، در نحو؛ «المقامات»، در اخلاق؛ «المنهاج»، در اصول؛ «النصائح الكبار يا كبرى»؛ «النصائح الصغار»؛ «الكلم النوابغ»، در مواعظ؛ «الاحاجى النحويه»؛ «المفصل»، در نحو؛ «الفائق فى غريب الحديث».[1] برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (55/8)، ايضاح المكنون (86/2 ،67/1)، تاريخ ادبيات در ايران (320/2)، تاريخ نظم و نثر (197 ،102 ،92)، التفسير و المفسرون (482 -429 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2222 -2221 /2 ،1180 /1)، روضات الجنات (118/8)، ريحانه (382 -379 /2)، سفرنامه ابن بطوطه (571 ،436 /1)، سير النبلاء (156 -151 /20)، الكامل (8/9)، كشف الظنون (1978 ،1955 ،1890 ،1877 ،1837 ،1798 ،1791 ،1774 ،1734 ،1675 ،1674 ،1607 ،1584 ،1539 ،1475 ،1427 ،1407 ،1396 ،1326 ،1217 ،1206 ،1085 ،1082 ،1056 ،1022 ،1009 ،915 ،895 ،832 ،831 ،791 ،781 ،616 ،185 ،164 ،117)، الكنى و الالقاب (300 -298 /2)، لسان الميزان (653 -651 /6)، لغت نامه (ذيل/ زمخشرى)، مؤلفين كتب چاپى (67 -66 /6)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 538)، معجم الادباء (135 -126 /19)، معجم البلدان (166 -165 /3)، معجم المؤلفين (187 -186 /12)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (229 -228)، وفيات الاعيان (174 -168 /5)، هديه الاحباب (146 -145)، هديه العارفين (403 -402 /2).

زنگويي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي زنگويي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي زنگوئي در سال 1347هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش

با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني و از سوي ديگر شوق زيارت و همجواري با بارگاه ملكوتي حضرت ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد و در سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد ولي شوق فراوان او به كسب علم او را راهي حوزه علميه قم گردانيد.وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج ستارگان علم وادب آن ديار راه يافت. در حوزه علميه از درس بزرگاني همچون آيت الله مكارم ، آيت الله صادق لاريجاني،مرحوم آيت الله وحيد، آيت الله گنجي و مرحوم پاياني بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هرمنو تيك و تفسير از نظر علماي اسلام" دفاع كرد استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و در اين راستا سعي و تلاش وافري به انجام رسانده است و چند ماهي هم براي اين مهم به كشور سريلانكا رفت.استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه بيرجند مشغول است، وي در

زندگي سراسر علمي خود به تحقيق و نگارش و تأليف به چيزي ديگري نينديشيده كه مقالات فراواني در اين زمينه به رشته تحرير در آورده است.

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زواره اي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مفسر، فقيه، محدث و اديب امامى. وى از عالمان بزرگ تفسير، حديث و فقه و ادب بود در عصر شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب صفوى در اصفهان مى زيست. وى از اكابر شاگردان محقق كركى، شيخ على بن عبدالعالى، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى مفسر و سيد امير عبدالوهاب استرآبادى بود. تفسير را از سيد غياث الدين جمشيد زواره اى اخذ و از مير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى روايت كرد. زواره اى استاد ملا فتح اللَّه كاشانى مفسر معروف است. از آثار وى: «ترجمه الخواص» يا «تفسير زوارى»، در تفسير قرآن، تاليف شده در سال 946 ق؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى به نام «روضه الابرار»؛ ترجمه ى «كشف الغمه» بهاءالدين عيسى اربلى به نام «ترجمه المناقب»؛ ترجمه ى «مكارم الاخلاق» رضى الدين طبرسى به نام «مكارم الكرائم»؛ ترجمه ى «عده الداعى» ابن فهد حلى به نام «مفتاح النجاح»؛ ترجمه «الاحتجاج» طبرسى كه به نام شاه طهماسب به پايان رسانيد؛ ترجمه تفسير منسوب به امام عسگرى (ع) به نام «آثار الاخيار»؛

ترجمه «الطرائف» ابن طاووس به نام «طراوه اللطائف»؛ «مرآت الصفا»، در زيارات؛ «مجمع الهدى»، در تاريخ پيامبران، تلخيص «احسن الكبار فى مناقب ائمه الاطهار» ورامينى به نام «لوامع الانوار الى معرفه ائمه الاطهار»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (186/8)، ايضاح المكنون (528 ،459 ،436 ،413 /2 ،281/1)، تاريخ ادبيات در ايران (1626 -1623 /5)، تاريخ نظم و نثر (371)، الذريعه (88/25 ،355/21 ،362 -361 /18 ،159/15/285/11 ،227/7 ،315/5 ،140 -139 ،75 /4)، روضات الجنات (362 -361 /4)، رياض العلماء (396 -394 /3)، ريحانه (393/2)، سبك شناسى (303 -302 /3)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 152/10)، الكنى و الالقاب (200/2)، هديه العارفين (745/1).

زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، فقيه، مفسر، محدث و اديب. وى در نواحى خراسان و ماوراءالنهر منصب قضاوت داشت و در بخارا از دنيا رفت. تصانيفى در «تفسير» و «حديث» و «فقه» و «ادب» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (193/9).

زهادت، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد زهادت

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات دوره متوسطه در سال 1361 به مدرسه عالي شهيد مطهري وارد شده و تا سال 1366 دوره مقدمات و سطح را تا پايان مبحث قطع وظن رسائل در آنجا به پايان رساندم و با اخذ مدرك ليسانس و تحصيل را با شكل سنتي حوزوي در قم ادامه دادم و اساتيد معظم و با سابقه اي مانند استاد اعتمادي در رسائل و استاد ستوده و كفايه و استاد پاياني در مكاسب كسب فيض نمودم پس از آن از درس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني به مدت 12 سال و خارج فقه كتاب البيع و كتاب الصلاة بمدت 4 سال و خارج فقه آيت الله العظمي صافي كتاب الحج بمدت 6 سال و خارج فقه آيت الله شاهرودي كتاب البيع بمدت 1 سال كسب فيض نمودم همزمان به تدريس سطح كتابهاي منطق، اصول فقه و معالم، رسائل و كفايه در حوزة علميه قم اشتغال داشته و دارم و در كنار اين تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي بيش از ده سال است كه به تدريس فقه و اصول و نهج البلاغه و عقائد و كلام بصورت مستمر اشتغال دارم علاوه بر اين ها به تحقيق در فقه در مركز فقهي آيت الله گلپايگاني بمدت

3 سال اشتغال داشتم و در تدوين جلد اول معجم فقهي و كتاب فقه ابن ابي عقيل عماني همكاري داشتم. در تنظيم بيش از 10 جلد از كتابهاي آيت الله العظمي صافي (4 جلد فقه الحج، 2 جلد معارف ديني 2 جلد جامع الاحكام و استفتائات عربي و پزشكي و قضائي نقش عمده داشتم. در كتاب شريف نهج البلاغه تحقيق داشته و دارم و تا كنون دو كتاب بوسيله بوستان كتاب بنام اينجانب نشر يافته است.بحمد الله تعالى

زيبايي نژاد، محمد رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا زيبايي نژاد

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1360 موفق به اخذ مدرك ديپلم در شيراز شدم در اين سال دروس سال اول حوزه علميه به صورت آزاد فراگيري شد. سال 61 به حوزه علميه قم وارد شدم . سال 61 - 62 در مدرسه علميه رسالت و پس از آن در مدرسه رضويه . از سال 64 به مدت 11 سال مشغول به تدريس ادبيات (جامع المقدمات، سيوطى، مغني) و در مدارس رضويه، معصوميه، حقاني و مرعشيه بودم . شركت در ده ها سمينار و همايش به عنوان سخنران و يا شركت در ميزگرد در موضوعات مختلف از جمله فعاليت هاي انجام شده از سال 76 تا كنون بوده ، بعلاوه تدريس در دوره هاي آموزش مباحث زنان براي طلاب سطح 3 حوزه، خواهران، دانشجويان، اساتيد حوزه و دانشگاه و اعضاي نهادهاي تخصصي زنان از جمله اين فعاليتها ، از سال 77 تا كنون بوده است. (حداقل 5 دوره آموزشي) همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به عنوان عضو شوراي علمي دانشنامه زينب

فاطمي (س) و مسئول گروه زن در اين دانشنامه از سال 81 از جمله فعاليت هاست. در سال هاي 74، 75 و 80 به دليل احساس خلأ در آثار دين شناسي و فقدان متني كه مسيحيت را در نگاه مسيحي و در نگاه اسلامي به صورت مقايسه اي تبيين كند مطالعات شخصي در آثار اسلامي (آيات ، روايات و متون) و آثار مسيحي انجام دادم كه نتيجه آن 2 جلد كتاب در اين موضوع شد. در سال 78 هم پيشنهادات تاليف كتابي را براي حوزه علميه خواهران در موضوع زن ارائه شد كه نتيجه آن تدوين يك جلد كتاب (با همكاري حجه الاسلام محمد تقي سبحاني) بود. در سال 1367 رتبه دوم پايه 7 حوزه در سال 1368 رتبه اول پايه 8 حوزه شدم. همچنين ايشان در سال 77 مسئول دفتر مطالعات و تحقيقات زنان وابسته به مركز مديريت حوزه علميه فروزان هستند

ساوجي، نظام الدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1038 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، رجالى و رياضيدان. اهل ساوه و از شاگردان شيخ بهائى بود، پس از مرگ پدرش تحت نظر شيخ بهائى تربيت يافت. پس از درگذشت استادش، در دربار صفويه زندگى كرد. در 1033 ق سفرى به عتبات عاليات نمود. ساوجى به امر شاه عباس صفوى كتاب «جامع عباسى» استادش شيخ بهائى را، كه تا باب حج تأليف شده بود، تكميل كرد و «تحفه ى عباسى»، در فضائل و مناقب را در تتميم «جامع عباسى» نگاشت. او پس از عزل ملا خليل قزوينى، از مدرسى حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار تدريس در بقعه ى عبدالعظيم حسنى شد و اندكى پس از درگذشت شاه عباس (1038 ق)، در شهر

رى درگذشت. از ديگر آثارش: «زينةالمجالس»، به شيوه ى «كشكول» استادش شيخ بهائى، «نظام الاقوال»، در شناخت رجال، «الصحيح العباسى»؛ رساله اى در «وجوب نماز جمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (253 -252/ 9)، الذريعه (191/ 24 ،15/ 15 ،95/ 12 ،452 ،340/ 3)، رياض العلماء (243 -242/ 5)، ريحانه (204 -203/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 618/ 11)، الكنى والالقاب (257/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين ساوجى)، معجم المؤلفين (250/ 9)، هديةالاحباب (257).

سبحاني نيا، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي سبحاني نيا از سال1366 همزمان با تحصيل در سال چهارم دانشگاه رسماً وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رضويه دروس سطح حوزه را شروع نمودم. دروس سطح را تا سال 1376 به پايان رساندم. از اساتيد برجسته اينجانب در دوره سطح، اساتيد معزز آقايان حجج اسلام اسحاق نيا، پرنده غيبي، عالي، مومني، مسعودي، غرويان، دوزدوزاني و عراقچي مي باشند. از سال 1376 در درس خارج آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي و استاد مكارم شيرازي و استاد مددي حاضر شده و مدت كوتاهي نيز در درس استاد آية الله شبيري زنجاني شركت نموده ام.

از سال 1371 با مركز تحقيقات دارالحديث به فعاليت هاي فرهنگي علمي همكاري را شروع نموده و اين همكاري تا به امروز در حوزه هاي مختلف ادامه داشته است. مدتي در بخش تاسيس كتابخانه تخصصي حديث تلاش كرده و مسوليت داشتم . سپس چند سال در گروه موسوسعه نگاري در بخش تحقيقات با آن مركز همكاري داشته و تحقيق و عناوين متعددي را بر عهده داشته ام. و هم اكنون

نيز در دانشكده علوم حديث ضمن مسئوليت اجرايي به تحصيل در مقطع دكتري اشتغال دارم. ضمناً در سال 1380 نيز در آزمون كارشناسي ارشد مدرسي الهيات و معارف اسلامي دانشكده تربيت مدرس قم پذيرفته شده و مدرك كارشناسي ارشدخود را در سال 1383 اخذ نمودم.

سبحاني، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال سبحاني

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب جلال سبحاني در نخستين روز از مرداد ماه سال 1346 به دنيا آمدم . تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان محل تولد خود (كنگاور) به پايان بردم . در سال 1362 جهت تحصيل علوم ديني عازم قم شدم . تحصيلات مقدّماتي حوزه را در مدرسه علميّه رسالت گذراندم و سطح را در محضر استادان و بزرگاني همچون آقايان استادي ، عراقچي ، موسوي تبريزي ، مرحوم اعتمادي و مرحوم ستوده فرا گرفتم .

حدود 7 سال نيز در درس خارج فقه و اصول آيات عظام شبيري زنجاني ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، صانعي ، سبحاني و تبريزي شركت كردم .كار نوشتن را از سال 1370 و با مقاله نويسي آغاز كردم و در ساليان پس از آن همراه با كارهاي انفرادي به همكاري با نهادها و مراكز پژوهشي رو آوردم . كه اين امر تا كنون نيز ادامه دارد .

سبحاني، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم سبحاني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در كنار تحصيلات حوزوي كه از سال 1375 به آن اشتغال داشتم، تقريبا در سال 1369 چندي با تشكيلات تحقيقاتي حزب الله زير نظر حجت الاسلام سيد محمد باقر خرازي همكاري داشتم. سپس از سال 1372 تا كنون با مجموعه آثار حضرت آيت الله مصباح يزدي همكاري داشتم. سپس از سال 1372 علاوه بر ويرايش و نگارش بخشي از سخنراني هاي ايشان به تدوين و نگارش 19 اثر از ايشان پرداخته ام كه 18 اثر آن به چاپ

رسيده است. از سال 1379 تا كنون با دائرة المعارف علوم عقلي موسسه امام خميني(ره) نيز همكاري دارم و در اين مدت در بخش كتاب شناسي به توصيف و نمايه زني بر چند اثر كلامي پرداخته ام.

سبزواري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1212 ق)، عالم و شاعر، متخلص به اسرار. پدر و جدش همه در سبزوار اهل ثروت و شهرت و اعتبار و مردمانى خير و نيكوكار بودند. وى در دوران ناصرالدين شاه قاجار، مانند ملاصدرا در عهد شاه عباس بود. صاحب المآثر و الآثار مى گويد: «در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد به همان طور تاسيس كرد كه شيخ مرتضى انصارى فقه و اصول را». در هفت هشت سالگى شروع به خواندن صرف و نحو نمود. پدرش در ايام سفر حج، در شيراز درگذشت. بنا به وصيت پدر حاج ملا حسين سبزوارى كه از بستگان نزديك او بود، تربيتش را به عهده گرفت و او را به مشهد برد. در آنجا ادبيات، فقه، اصول، منطق و فلسفه و رياضيات را آموخت. بعد از ده سال به اصفهان رفت و از آخوند ملا اسمعيل، واحدالعين، حكمت، و نزد آقا محمدعلى نجفى، فقه را فراگرفت. در مدت اقامت در اصفهان به فرائض و نوافل مشغول بود و محاوره و گفتگوهايى باكشيشى مسيحى كرد. سپس به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدريس حكمت و فقه و اصول در مشهد پرداخت. در 1250 ق در سفر حج همسرش را از دست داد و پس از بازگشت، حدود سه سال، در اطاق يكى از طلاب، به نام ملا محمد عارف، كه خادم مدرسه نيز بود اقامت

گزيد، و با دختر وى ازدواج كرد. به سبزوار بازگشت و مجلس درس تشكيل داد. بزودى آوازه علمى او به نقاط مختلف رسيد و از داخل و خارج كشور طالبان فلسفه و حكمت به محضر درس وى روى آوردند از آن جمله اند: شيخ ابراهيم تهرانى معروف به شيخ معلم، شيخ احمد مياميه ئى، سيد احمد اديب پيشاورى، ميرزا اسداللَّه سبزوارى، ميرزا اسماعيل افتخار الحكماء طالقانى، ملا اسماعيل سبزوارى. حاج ملاهادى، شعر فارسى و عربى را به روانى و نهايت سلامت مى سرود. از ويژگيهاى آثار وى شرح و تفسير آثار ملاصدرا و روشن كردن نكات مبهم عقايد اوست. در سبزوار درگذشت و همان جا دفن شد. آثار به جا مانده از او: «اسرار الحكم»، نيز مى گويند؛ «اسرار العباده»، در فقه؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه «زبده الاصول» شيخ بهايى؛ حاشيه «شرح سيوطى» بر «الفيه» ابن مالك؛ حاشيه ى «شواهد الربوبيه ى» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده؛ حاشيه بر «مبدا و معاد» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده است؛ شرح «مثنوى» ملاى رومى؛ حاشيه «مفتاح/ مفاتيح الغيب»، كه در حاشيه خود «مفاتيح» چاپ شده است؛ «ديوان» شعر، به فارسى؛ شرح «غرر الفرائد» و «هدايه المسترشدين».[1]

حاج ملا هادى سبزوارى (و. سبزوار 1212- ف. 1289 ه.ق) متخلص به اسرار پسر حاج محمد سبزوارى از دانشمندان بزرگ و حكماى عصر خود بود. نخست در مشهد و سپس در اصفهان حكمت، فقه، اصول و كلام آموخت. معروف ترين تأليف او منظومه و شرح آن دو منطق و حكمت است در دو قسمت كه قسمت اول آن «اللالى المنتظمه» و قسمت دوم «غررالفرائد» نام دارد و هر دو

در يك جلد چاپ شده و به نام شرح منظومه مشهور است. شيخ به فارسى نيز «اسرارالحكم» را نوشته است كه در حكمت الهى است و همچنين حواشى متعددى بر شواهد الربوبية و ساير مصنفات ملاصدرا تحشيه كرده و ضمناً به تخلص «اسرار» غزليات حكمى و مايل به تصوف سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (38/9)، اعيان الشيعه (234/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (287/4)، تاريخ ادبيات در ايران (322 ،187 /5)، تاريخ فلاسفه ايران (576 -565)، حديقه الشعراء (128 -127 /1)، دايرةالمعارف فارسى (3228/2)، الذريعه (292/26 ،98 ،55/14 ،256 -255 ،179/13 ،72/9 ،214 ،191 ،144/6 ،44/2)، رياض العارفين (241)، ريحانه (427 -422 /2)، شرح حال رجال (326/5)، طرائق الحقائق (466 -465 /3)، فلاسفه ى شيعه (261 -251)، گنجينه ى دانشمندان (310 -308 /5)، لغت نامه (ذيل/ هادى)، المآثر و الآثار (147 -146)، مؤلفين كتب چاپى (737 -731 /6)، معجم المؤلفين (127/13)، مكارم الآثار (469 -450 /2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 48 -43).

سجستاني، ابوسليمان محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 391 -380 ق)، فيلسوف، حكيم و عقايد نگار. معروف به سگزى و مشهور به منطقى. او به بغداد رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و نزد متى بن يونس و امثال او درس خواند و مدتى نيز با يحيى بن عدى به سر برد و از او حكمت و منطق كسب كرد. وى نزد عضدالدوله ى ديلمى دومين سلطان آل بويه بسيار محترم بود. ابوسليمان استاد ابوحيان توحيدى و در ادب و شعر و طب و حكمت مردى مطلع بود، برخى تأليفات او عبارت است از: «صوان الحكمه»؛ «مقاله اى در مراتب قواى انسان»؛ «كيفية الانذارات التى تنذربها النفس

مما يحدث فى عالم الكون»؛ «كلام فى المنطق»؛ «تعاليق حكمّيه»؛ «مقالة فى الاجرام العلويه طبيعتها طبيعة خامسة»؛ «ملح و نوادر»؛ «اقتصاص طرق الفضائل»؛ «شرح كتاب ارسطو».[1]

منطقى، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانى (سيستانى) منطقى و فيلسوف قرن چهارم (ف. پس از سال 391 ه.ق.) وى با عضدالدوله و صمصام الدوله معاصر و از اقبال و توجه مرا و وزراى آل بويه برخوردار بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (41/7)، بزرگان نامى پارس (94 ،92)، تاريخ الحكماء قفطى (312 ،313 ،119 ،53)، تاريخ طب (674 /2)، تاريخ نظم و نثر (124)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (156 -143)، دايرة المعارف فارسى (31 /1)، الذريعه (95 / 15)، ريحانه (141 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (476)، لغت نامه (ذيل/ ابوسليمان)، معجم المؤلفين (96 /10)، الملل و النحل (365)، نامه ى دانشوران (216 /3)، الوافى بالوفيات (165 /3).

سراب تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1124 -1040 ق)، فقيه، اصولى، فيلسوف و متكلم امامى. معروف به فاضل سراب. وى با شيخ جعفر قاضى معاصر بود و در محضر علامه ى مجلسى و محقق خوانسارى تلمذ كرد. او از شاگردان محقق سبزوارى در فقه بود. از استادانش مجلسى و سبوزارى اجازه ى روايت داشت. ملا محمدعلى استرآبادى و شيخ على عاملى، نوه ى شهيد ثانى، نيز به وى اجازه دادند. فرزندانش ملا محمد صادق و ملا محمدرضا و همچنين ملا محمد شفيع لاهيجى و سيد محم صادق حسينى و شيخ زين الدين خوانسارى از وى اجازه ى روايت كسب كردند. در اصفهان از دنيا رفت و در محل خاجو در اول تخت پولاد دفن شد. از آثارش: «اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم»؛ «اثبات الواجب»؛ «سفينه النجاه»، در كلام؛ حاشيه بر «شرح

لمعه»؛ رساله اى در «الاجماع»؛ «حجيه الاخبار»؛ چهار رساله در «وجوب الجمعه»؛ «ضياء القلوب»، در امامت؛ حاشيه بر «مدارك الاحكام»، حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «ذخيره المعاد» محقق سبزوارى؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، ايضاح المكنون (24/1)، تذكره القبور (455 -454)، تلامذه العلامه المجلسى (66)، الذريعه (203/12 ،269/6 ،96/1)، روضات الجنات (104 -101 /7)، ريحانه (5/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 673 -671 /12)، فوائد الرضويه (553 -550)، معجم المؤلفين (180/10)، هديه العارفين (312/2).

سرخسي، شمس الائمه، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه اصولى، متكلم جدلى، قاضى و عالم حنفى. در سرخس به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. از مشاهير علماى حنفيه است. به سبب گفتن كلمه اى در پن خاقان در اورجند زندانى گشت و «المبسوط» را در همان زندان در حالى كه هيچ كتابى حاضرش نبود نگاشت. بعد از آزادى از زندان به شهر فرغانه رفت به نشر علوم و معارف همت گماشت و تا پايان عمر در همان جا ماند. از آثار وى: «المبسوط»، در فقه حنفى و تشريع، در سى جزء؛ شرح «الجامع الكبير» امام محمد شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «السير الكبير» امام محمد سيبانى، در چهار مجلد؛ «الاصول»، در اصول فقه؛ شرح «مختصر الطحاوى»؛ «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/6)، ريحانه (12/3)، الكنى و الالقاب (313/2)، كشف الظنون (1628 ،1620 ،1580 ،1452 ،1414 ،1079 ،1014 ،963 ،568 ،561 ،112 ،46)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى) معجم المؤلفين (268 -267 ،239 /8).

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به

وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت

و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سكندري، علي جان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جان سكندري

محل تولد : اسلام آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/12/15

زندگينامه علمي

علي سكندري (علي جان سكندري) فرزند سكندر متولد 1341 ش، در اسلام آباد (صلايان) يكي از روستاهاي آن زمان قاينات چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در همان زادگاهش به پايان رساند. دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را در شهر خضري و متوسطه را در دبيرستان دكتر شريعتي شهرستان قاين به پايان برد. وي در كنار تحصيل در اوقات

بيكاري در كشاورزي به پدرش كمك مي نمود .

پس از اتمام دوره متوسطه در سال 1361 ش، وارد حوزه علميه قاين شد. يك سال بعد براي ادامه تحصيل عازم مشهد مقدس گرديد تا تحصيلات حوزوي را در جوار مرقد حضرت علي بن موسي الرضا (ع) ادامه دهد. نخست با اقامت در مدرسه امام محمد باقر (ع) مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره هاي تحصيلات تكميلي و عالي را در مدارس جعفريه و آيت الله خوئي نزد اساتيد برجسته حوزه علميه از جمله: آيت الله مرتضوي، آيت الله رضا زاده، آيت الله واعظ طبسي، آيت الله صالحي و حجت الاسلام و المسلمين گرايلي گذراند.

در سال 1366 ش، در كنار دروس حوزوي وارد دانشگاه شد و در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد درگرايش تاريخ اديان ادامه تحصل نمود. پس از اين وارد فعاليت هاي علمي و پژوهشي شد و در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد در گروه معارف اسلامي و دفتر فرهنگ اسلامي مشغول كار گرديد. در همين زمان بود كه با نگارش مقالاتي دست به قلم شد و با نوشتن مطالب سياسي در روزنامه ها ومجله ها، فعاليت قلمي را آغاز كرد و دو شماره از فصلنامه فرهنگي دانشگاه آزاد مشهد را منتشر ساخت.

سلطان الواعظين شيرازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1314 ق)، عالم دينى، متكلم، نويسنده و واعظ. در تهران به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه پامنار تهران فراگرفت و در 1326 ق همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در كربلا توقف كرد و سطوح متوسطه را نزد فاضل مرندى و شهرستانى خواند و در خدمت پدر به كرمانشاه رفت و به تبليغ شريعت پرداخت.

او براى تكميل علم و دانش و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهائى به عراق، سوريه، فلسطين، اردن، مصر و هندوستان نمود و با بسيارى از دانشمندان يهودى و مسيحى و علماى هند و همچنين با قاديانيها و بهائى ها مناظرات ينى و مذهبى كرد كه مهمترين آنها دو مناظره ى بزرگ وى، در 1345 ق، يكى با برهمائيان در حضور قائد بزرگ هند، گاندى، در دهلى، و ديگرى با دو عالم بزرگ سنت و جماعت حافظ محمد رسيد و شيخ عبدالسلام در مدت ده شب و هر شب هشت ساعت، در شهر پيشاور پنجاب بود. جريان مناظره هاى وى در تمام جرايد آن زمان هند درج گرديد. سلطان الواعظين در تهران درگذشت و در قم دفن شد. از آثارش: «شبهاى پيشاور»، در يك هزار و پنجاه صفحه، گزارش مجلس مناظره اش در پيشاور؛ «صد مقاله سلطانى»، در بر يهود و نصارا؛ «گروه رستگاران يا فرقه ى ناجيه»، در دو مجلد.[1]

معروف به سلطان الواعظين شيرازى طاب الله ثراه عالمى كامل و واعظى عامل از جمله ستارگان درخشنده و مشعلهاى فروزان حوزه علميه قم است

وى فرزند ارجمند مرحوم حاج سيد على اكبر (اشرف الواعظين) معروف به اكبر شاه مى باشد در ماه ذى القعده الحرام سال 1314 قمرى در تهران متولد شده و در حجر والد ماجد تربيت كامل يافته و مقدمات اوليه را در مدرسه پامنار تهران خوانده و در سال 1326 قمرى با والد مبرورش مشرف با عتاب عاليات شده و مدت دو سال در كربلا توقف و تحصيلات سطوح متوسطه را در نزد مرحوم فاضل مرندى و شهرستانى خاتمه داده و در خدمت پدر به كرمانشاه مراجعت و به وظائف

تبليغاتى از طريق منبر مشغول گرديده و براى تكميل علم و كمال و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهاى بسيارى به بلاد اسلامى عراق و سوريه و فلسطين و اردن و مصر و هندوستان نموده و با طوائف بسيارى از يهود و نصارى و هنود و منحرفين از دين از قبيل بهائيها و قاديانيها مناظرات دينى و مذهبى نموده كه اهم آنها دو مناظره بزرگ در سال 1345 قمرى در هندوستان بوده است.

1- در دهلى (پايتخت امروز هندوستان) با دانشمندان و براهمه بت پرستان هند در حضور زعيم و قائد هند (گاندى) معروف كه به اثبات حقانيت دين مقدس اسلام و خاتميت پيغمبر عظيم الشان مسلمين خاتمه پذيرفت كه در تمام جرائد آن زمان درج گرديده است.

2- مجلس مناظره بزرگى با حضور دويست نفر تقريبا از رجال و بزرگان فريقين (شيعه و سنى) در شهر پيشاور پنجاب هند (پاكستان امروز) با دو عالم بزرگ از هشت ساعت انجام داده شد كه مخبرين چهار روزنامه و مجله بزرگ گفتگوى طرفين را نوشته و در جرائد و مجلات خود نشر مى دادند كه در پايان شب دهم شش نفر از اكابر بازرگانان و اصناف و ملاكين و اشراف پيشاور فى المجلس مذهب حقه جعفريه را اختيار نمودند و همان مناظرات كه در مجلات و روزنامه هاى پاكستان چاپ شده با تجديد نظرى به امر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به صورت كتابى بزرگ به نام شبهاى پيشاور به طبع رسيده است.

مرحوم سلطان الواعظين كه با اين نگارنده صداقت تام و محبت زيادى داشت و گاه گاهى موفق به زيارتش مى شدم وى را عالمى بلندهمت و منيع الطبع و كريم النفس مى ديدم حدود ده

سال در اثر كسالت قلبى از منبر ممنوع و به كلى خانه نشين و قادر بر حركت نبود ولى باز در همين بازنشستگى از راه تاليف خدمات ارزنده نمود و آثار مفيده ى گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب شبهاى پيشاور در يكهزار و پنجاه صفحه كه تاكنون بيش از بيست مرتبه به طبع رسيده و موجب استبصار هزاران نفر سنى ايران و افغان و پاكستان و غيره شده است.

2- صد مقاله سلطانى رد بر يهود و نصارى مكرر به طبع رسيده است.

3- گروه رستگاران جلد اول در بيش از پانصد صفحه.

4- گروه رستگاران جلد دوم در بيش از پانصد صفحه.

مرحوم سلطان الواعظين در ماه شعبان سال 1391 ق در تهران وفات نموده و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به قم و با تشييع آبرومندى كه از طرف آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله از آن جناب شد در مقبره ابوحسين مدفون گرديد حشره الله مع اجداده الطاهرين و رزقنا الله شفاعته يوم الدين.

پس از فوتش جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حايرى تهرانى مرحوم ثقه الاسلام حاج سيد جواد سه دهى را كه از منبريهاى برجسته تهران بودند در خواب مى بيند كه در باغ بسيار بزرگى با وضع بسيار خوشى است مى گويد آقاى سه دهى چطورى مى گويد بسيار خوبم و از وقتى كه آقاى سلطان الواعظين آمده است به هر كدام از ما يكدرجه داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (154 -150 /2)، الذريعه (206/18)، گنجينه ى دانشمندان (377 -375 /2)، مؤلفين كتب چاپى (507 -506 /5).

سليمان اف، معصوم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معصوم سليمان اف

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معصوم سليمان اف بعد از اتمام مدرسه

10 كلاسى، در سال 1984 ميلادي وارد دانشگاه نفت و شيمي باكو، ( رشته شناسايي بسترهاي نفت و گاز و غيره با روشهاي ژئوفيزيكي) وارد شدم و در سال 1991 و دو سال سربازي در وسط، دانشگاه را تمام كرده بعد از شش ماه به ايران آمده و وارد مدرسه علميه شدم. الآن مشغول نهايه الحكمه در سطح 3 موسسه فلسفه و كلام امام صادق(ع) هستم.

سليماني الموتي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي سليماني الموتي قزويني در سال 1300 ، در الموت قزوين به دنيا آمد. پس از مراحل مقدماتي تحصيل ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. وي بعد از آن به منظور تحصيل از قزوين خارج شد و پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام ، به قزوين بازگشت و بنا به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت. او همچنين از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت. آيت الله حاج شيخ هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : اجداد هادي سليماني الموتي قزويني غالباً روحاني و از رجال با نفوذ منطقه الموت بودند و مردم آن سامان از وجود اين خاندان اهل علم و ايمان بهره مند مي شدند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : هادي سليماني الموتي قزويني پس از طي طفوليت و كسب مراحل مقدماتي معلومات ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. همين جا

بود كه پايه هاي اساسي فكري و اعتلاي علمي اش پايه ريزي شد و پس از سال ها تحصيل مدارج و مراحل علوي حوزوي به بلوغ نبوغ و كمال معنوي رسيد. و سپس به قم رفته و تحصيلات خود را در حوزه ي علميه ي اين شهر پي گرفت.استادان و مربيان : هادي سليماني الموتي قزويني دروس سطوح عالي را نزد اساتيد برجسته و معروف قزوين ، آيت الله رفيعي و آيت الله مفيدي و ديگر علمي وقت فراگرفت. وي پس از اقامت در نجف از محضر فقها و مراجع بزرگي چون آيت الله بروجردي ، آيت الله شاهرودي ، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي ، امام خميني (ره) را درك نمود و به فراگيري علوم فقهي و فلسفي و كلامي پرداخت. او از اكثر مراجع زمان همچون آيت الله مرعشي نجفي ، آيت الله سيدابوالقاسم خويي ، آيت الله شاهرودي ، آيت الله طباطبايي و... اجازه دريافت نمود.زمان و علت فوت : هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : هادي سليماني الموتي قزويني از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هادي سليماني الموتي قزويني پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام و چند سال تحصيل پياپي به قزوين بازگشت و بنا به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ،

قزوين: بحر العلوم ، ص 160

سليماني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سليماني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/1

زندگينامه علمي

حسين سليماني در تابستان سال 1349 در شهرستان اردستان به دنيا آمد . در 15 سالگي ، پس از تحصيل در دوره ابتدايي و راهنمايي ، براي تحصيل علوم ديني به قم هجرت كرد و به طور همزمان تحصيلات جديد را نيز ادامه داد . در سال 1371 در رشته حقوق در مجتمع آموزش عالي قم به تحصيل مشغول شد و پس از اتمام دوره كارشناسي ، در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه شهيد بهشتي (ره) ، مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شد . اكنون نيز در مقطع دكتري در همين دانشگاه به تحصيل مشغول است .

وي از سال 1375 در كنار تحصيلات حوزوي و دانشگاهي در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به مطالعه و پژوهش در حوزه اديان به ويژه اديان ابراهيمي مشغول شده كه حاصل آن چندين اثر چاپ شده يا در آستانه چاپ است . وي اكنون عضو هيئت علمي مركز فوق الذكر است و در كنار پژوهش در حوزه اديان ابراهيمي ، سمت سرويراستارمركز اديان را نيز داراست .

دلمشغولي فعلي وي مطالعات تطبيقي در زمينه حقوق كيفري در قوانين ايران، شريعت اسلامي و مقايسه با حقوق يهودي است .

سليماني، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم سليماني

محل تولد : بهبهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در شهرستان بهبهان متولد شدم. تحصيلات خود را تا ديپلم در آن شهر ادامه دادم. همدوش با ساير جوانان در فعاليتهاي عليه نظام طاغوت در قبل

از انقلاب شركت كرده و با پيروزي انقلاب عضو فعال بسيج و سپس در زمان جنگ تحميلي براي مدتي (حدود يكسال) عضو سپاه پاسداران شهرستان بهبهان شدم و در همين مدت دروس طلبگي را نيز نزد پدر بزرگوارم (رحمة الله عليه) و برخي علماي شهر بهبهان آغاز كردم. سال 1361 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم مهاجرت كرده و در كنار دروس حوزه ، به جبهه هاي جنگ رفته و در عمليات هاي مختلف شركت مي كردم. تدريس دروس حوزوي را به طور رسمي از سال 70 -1369 و از مدرسه علميه حقاني آغاز كردم . در همين سال سطح را تمام كرده و وارد درس خارج شدم. سال 1372 همزمان با آغاز فعاليت مركز تخصصي كلام حوزه علميه قم به عنوان اولين دوره اين مركز مشغول به تحصيل در اين رشته شدم. سال 1376 فارغ التحصيل اين مركز در سطح 4 شده و در همان مركز به عنوان استاد ، به ادامه همكاري پرداختم. از سال تحصيلي 80 – 1379 به عنوان مدير مركز تخصصي كلام در كنار تدريس به خدمت پرداختم. عضو هيات علمي مؤسس انجمن علمي تازه تاسيس كلام بوده و با مراكز مختلف علمي ، پژوهشي همكاري دارم. داراي تعدادي مقاله چاپ شده و كتاب در حال تدوين مي باشم. راهنمايي و مشاوره تعداد زيادي رساله علمي طلاب حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي را در سطح 3 و 4 به عهده دارم.

سمرقندي، ابوالليث نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375/373 ق)، محدث، متكلم و فقيه حنفى. معروف به امام الهدى. وى از محدثان بنام خراسان بود كه در رشته هاى مختلف علوم اسلامى

تاليفات داشت و كتابهاى او از مراكش تا اندونزى رايج بود. در برخى منابع او را با حافظ سمرقندى كه معاصر وى بود و مانند او نام ابولليث نصر داشت اشتباه كرده اند. ابوالليث از محمد بن فضل بخارى و يگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن فضل بخارى و ديگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن عبدالرحمان ترمذى از وى روايت كرده است. آثار عمده ى وى عبارتند از: «تفسير» كه به وسيله ابن عربشاه به تركى عثمانى ترجمه شده؛ «خزانه الفقه»، در فقه حنفى؛ «مختلف الروايه»، درباره اختلاف تعليمات علماى قديم حنفى؛ «المقدمه فى الصلاه»، در آداب نماز؛ «تنبيه الغافلين» و «البستان» يا «بستان العارفين»، هر دو در اخلاق و زهد؛ «صحائف الالهيات»؛ «مختصر مقدمات الصلوات»؛ «النوازل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (349 -348 /8)، ايضاح المكنون (474/1)، تاريخ ادبيات در ايران (276/1)، تاريخ نظم و نثر (330)، دانشنامه ايران و اسلام (991/7)، ريحانه (73/3)، سير النبلاء (323 -322 /16)، كشف الظنون (1981 ،1980 ،1795 ،1636 ،1634 ،1580 ،120 ،1187 ،703 ،668 ،568 ،563 ،487 ،441 ،334 ،243)، الكنى و الالقاب (150/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوليث)، معجم المؤلفين (91/13)، هديه العارفين (490/2).

سند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سند

محل تولد : بحرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حدود چهار سال و نيم سن داشتم كه به دبستان رفتم . پانزده سال و نيم داشتم كه ديپلم گرفتم. سپس عازم لندن شدم و فوق ديپلم هندسه را در سال اول گرفتم. در سال دوم موارد اضافي را فرا گرفتم تا در دانشكده تخصصي امپريال وارد شوم ولي در نزديك اواخر سال دوم تصميم

به رفتن به حوزه علميه قم را گرفتم. با ورود به حوزه ، با تمام جديت ، شبانه روز و پنجشنبه و حتي جمعه و تعطيلات ، هميشه مشغول تحصيل بودم و همه متون قديمه مانند قوانين، شرح نظام، مطول و شمسيه و هيئت چغمين و عروقي و غيره را فرا گرفتم البته كتابهاي مقدمات را خودم به تنهايي فرا گرفتم چون در دبيرستان جزو مواد درسي بود و با آنها آشنا بودم.

در مدت سه سال و نيم ، سطوح عاليه را به اتمام رساندم كه البته ساعات كاري اين سه سال و نيم معادل ساعتهاي درسي حوزه در هفت سال برآورد ميشود . سپس درسهاي خارج آقايان روحاني و ميرزا هاشم آملي و وحيد خراساني ، در بيع و اصول الفاظ و صلاة و اصول عمليه و فلسفه اسفار و سپس بخصوص نزد آقاي جوادي آملي و اشارات هم پيش آقاي حسن زاده آملي و همراه اين سالها درسهاي آقاي گلپايگاني كه درقضاء و شهادات و حدود بود را، در تعطيلات فرا گرفتم و قضا و شهادات آقاي تبريزي و همچنين طهارت و غيره آنها .

در اواخر حضور درسي دو سال نزد آقاي علامه فاني اصفهاني اصول فشرده و بيع و مكاسب محرمه و قضاء و خلل صلاة و غيره همچنين بحثهاي تعطيلي آقاي روحاني شركت داشتم كه در خلل صلاة و قواعد اصولي بود و در اواخر سه سال فقه طهاره و اصول عمليه و جلسه استفتاء آقاي تبريزي شركت داشتم سپس بدستور استاد آقاي روحاني و ميرزا هاشم آملي شروع به تدريس بحث خارج نمودم.البته شروع تدريس بحث خارج فقه و اصول

همگام با دو سال اخير حضور اينجانب در درسهاي آقايان بود و همينطور تدريس منظومه ملا هادي مرتبه دوم بود. سپس اشارات بوعلي و سپس شفاء بوعلي و سپس اسفار كه چندين جلد آنرا تا بحال تدريس داشتم و همينطور يك دوره عقايد در امامت در طي چهار سال، همينطور تدريس مسائل مستحدثه در تعطيلات پنج شنبه و جمعه كه اكنون هم ادامه دارد و بحث كتاب حج دو دوره (خلاصه و مفصل) در تعطيلات داشتم و دوره اصول از اول الفاظ تا آخر استصحاب ، در طي 12 سال . بسياري از اين بحثها بچاپ رسيده و در زمينه مسائل مستحدثه متعدد و بسياري از شاگردان حاضر در بحث بدرجه تدريس كفايه و مكاسب و رسائل بلكه تدريس تقريرات رسيده و بسياري از آنها داراي تاليفات متعدد در زمينه هاي مختلف هستند.در زمينه مقالات و سخنراني ها در شهرها و كشورهاي مختلف شركت داشته ام.

سهروردي، ابوالفتوح يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549- مقتول 587 ق)، حكيم، صوفى، متكلم، اديب، فيلسوف. ملقب به المويد بالملكوت و شيخ اشراق. وى در سهرود از توابع زنجان متولد شد. شهاب الدين يحيى سهروردى را غالبا شيخ اشراق يا المقتول يا شهيد مى نامند. وى اصول فقه را نزد شيخ مجدالدين جيلى استاد فخرالدين محمد رازى در شهر مراغه آموخت و مراتب عاليتر را در اصفهان نزد طاهرالدين قارى به پايان رساند. و چون در بسيارى از موارد با قدما خلاف انديشيده و على الخصوص در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دينى زرتشتى بسيار استفاده كرده است، متعصبان قوم، او را بالحاد متهم داشته و علماء حلب خون او را مباح شمردند. وى آثار متعدد به

زبان فارسى و تازى دارد. وى بزرگترين فيلسوفى است كه حكمت اشراق در آثار و روش فلسفى او به كمال رسيد. وى تنها از افلاطون و پيروان طريقه ى او متاثر نبود بلكه از فلسفه ى متداول در ايران خاصه ى فلسفه ى متمايل به عرفان كه در طريقت زردشت ديده مى شود نيز استفاده كرد، كه همان طريقه ى خسروانى است. وى منطق، بصائر ابن سهلان ساوى ر نزد ظهيرالدين قارى خوانده است. و در سفرى كه به ماردين از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى عارف و حكيم رسيده وى به فرمان صلاح الدين ايوبى و به تحريك متعصبين در سن سى و هشت سالگى در حلب به قتل رسيد. از آثار عربى وى: «البارقات الالهيه»؛ «التلويحات»؛ «التنقيحات»؛ «حكمه الاشراق»؛ «رساله فى اعتقاد الحكما»؛ «طوارق الانوار»؛ «قصه الغربه الغربيه»؛ «لوامع الانوار»؛ «الالواح العماديه»؛ «المقاومات»؛ «المشارع و المطارحات»؛ «اللمحات» يا «اللمحه»؛ «الهيا كل النوريه»؛ «المبداء و المعاد» و غيره. از آثار فارسى او: «آواز پر جبريل»؛ «پرتونامه»؛ ترجمه «رساله الطير» ابن سينا؛ «رساله العشق»؛ «روزى با جماعت صوفيان»؛ «صفير سيمرغ»؛ «عقل سرخ»؛ «لغت موران»؛ «يزدان شناخت».[1]

يحيى بن حبش بن اميرك ملقب به شهاب الدين و شيخ اشراق و شيخ مقتول و شهيد و مكنى به ابوالفتح، حكيم معروف و محيى حكمت اشراق (و. سهرورد 549- مقت. 587 ه.ق.). وى حكمت و اصول فقه را نزد مجدالدين جيلى استاد فخر رازى در مراغه آموخت و در علوم حكمى و فلسفى سرآمد شد و به قوت ذكا وحدت ذهن و نيك انديشى بر بسيارى از امور علمى اطلاع يافت، و چون در بسيارى از موارد خلاف رأى

قدما گفته و از حكمت ايرانى و اصطلاحات دين زردشتى استفاده كرده، متعصبان او را با لحاد متهم كردند و علماى حلب خون او را مباج شمردند. صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان داد تا او را به قتل رسانند و وى در حبس در سن 38 سالگى خفه شد. سهروردى آثار متعدد به فارسى و عربى دارد. مهمترين آنها از اين قرارند: منطق التحلويحات، كتاب التلويحات، كتاب المقاومات، كتاب المشارع والمطارحات، حكمة الاشراق (ه.م.) رسالة فى اعتقاد الحكماء قصة الغربة الغربية، آواز پر جبرئيل، رسالة العشق، لغت موران، صفير سيمرغ، ترجمه رسلالة الطير ابن سينا، اللمحات، اليهاكل النورية، الالواح العمادية، المبدأ و المعاد، طوارق الانوار، البارقات الالهية، لوامع الانوار، روزى با جماعت صوفيان، عقل سرخ، پرتونامه. از غالب كتب او نسخ متعدد در دست است و بخش مهمى به طبع رسيده. سهروردى حكمت اشراق (ه.م.) را احياء كرده به كمال رسانيد. فلسفه او التقاطى است و در آن آثارى از اصول عقايد حكماى يونان به خصوص افلاطون و نوافلاطونيان و حكماى قديم ايران (فهلويون) و اصول دين زردشت در آن به خوبى نمايان است. اين فسلفه به حكمت اشراق معروف است و پس از او شارحان وى (شهر زورى و قطب الدين شيرازى) و حكمايى مانند صدرالدين شيرازى و هادى سبزوارى عقايد او را دنبال كردند و به تأييد و توضيح آن پرداختند. سهروردى درباره مشرب عرفانى خود گويد: بيشتر نظرات من فقط زاده فكر نيست. بلكه بر اثر رياضت و راهنمايى ذوق حاصل شده است. پس چون از راه برهان به دست نيامده و از راه عيان حاصل شده به تشكيك مشككى از

ميان نمى رود. طريق من طريقى است كه همه سالكان راه حق و امام الحكمه افلاطون پيش گرفته و به يارى ذوق به حل بسيارى از مشكلات توفيق يافته اند. وى قايل به اصالت ماهيت است و وجود را امرى اعتبارى و عقلى مى داند و ماهيت را كه اصل است و همه عالم از آن تشكيل يافته است چهار قسم ذكر مى كنند: زيرا يا نور است يا ظلمت، و هر يك از اين دو يا جوهر است يا عرض. اما نور جوهرى شامل نفوس (يا به تعبير خود او انوار اسفهبدى) و عقول است و مراتبى دارد كه بالاترين آنها نورالانوار است كه آن را به اسامى نور مقدس، نور محيط، نور اعلى، نور اعظم و غيره خوانده است. منشأ و مبدأ همه نورهاست. نورالانوار كامل است، و وراى آن هيچ چيز ديگر موجود نيست بنابراين نورالانوار در واقع همان روشنى بى پايان است كه در اوستا بدان اشاره رفته و از آن به اهورامزدا تعبير شده است. به عبارت ديگر نورالانوار علة العلل، مبدأ كل و خالق عالم است و همه چيزها از اشراقات او هستند و محتاج بدو. از نورالانوار فقط يك نور مجرد مستقيما پديده آمده است. اين نور نخستين را سهروردى نور اقرب و نور عظيم (بهمن) خوانده است. از نور اقرب يك فلك- كه فلك الافلاك باشد و نور مجرد دوم- حاصل شد، و از اين نور، نور و فلك ديگر به وجود آمد، و به همين ترتيب تا نور نهم و فلك نهم. فلك نهم- كه آخرين فلك است- زمين خاكى را در برگرفته است، و نور مربوط به اين فلك در قلب

انسان و مغز سر او پرتو افكن شده و ادراك معقولات را براى وى ميسر ساخته است. اين انوار نه گانه با مصدر و مبدأ كل آنها كه نورالانوار است همان است كه فارابى و ابن سينا عقول عشره خوانده و همه را صادر از فيض الهى دانسته و آخرين آنها را عقل فعال ناميده اند.در نظر سهروردى نور عرضى روشنيهاى محسوس است چون نور آفتاب و ستارگان و آتش. ظلمت جوهرى عبارتست از اجسام، يعنى اشيائى كه قابل اشاره و محل اعراضند و شيخ آنها را برزخ نام داده است. ظلمت عرضى چيزهايى هستند كه بر اجسام عارض توانند شد، چون رنگ و بو و طعم و سبكى و سنگينى و جز آن كه شيخ از آنها به لفظ «هيئت» نيز تعبير كرده است. سهروردى در كتاب كلمة التصوف گويد: «در ميان ايرانيان گروهى بودند كه به حق رهنمايى مى كردند و حكيمانى دانشمند بودند كه به مجوس شباهتى نداشتند، و بر آن طريق گامزن نبودند، و ما حكمت نوريه شريف آنان را، كه ذوق افلاطون و كسانى كه بيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب موسوم به حكمةالاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم، و كسى بر من در تدوين مانند آن پيشى نجسته است.» و در حكمة الاشراق نويسد: «... و برين بنا نهاده شده است قاعده اشراق در نور و ظلمت كه طريقه حكماى ايران مانند جاماسب و فرشوشتر و بزرگمهر و حكيمان پيش از او بود.» و در كتاب المشارع و المطارحات آورده: «و اما نور طامس كه به مرگ اصغر مى كشد: آخرين كسانى كه درباره آن در دست آگاهى داده اند،

از گروه يونانيان حكيم بزرگوار افلاطون، و از بزرگانى كه در آن پژوهش كرده و نامش در تاريخها به جا مانده هرمس، و در پهلويان «گلشاه» موسوم به «گيومرث» و همچنين از پيروان او افريدون و كيخسرو باشند.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (170 -169 /9)، ايضاح المكنون (607 ،503 /2 ،330/1)، تاريخ ادبيات در ايران (997 -996 ،305 -297 /2)، تاريخ فلاسفه (381 -368)، تاريخ فلسفه در اسلام (560 -529 /1)، تاريخ نظم و نثر (110)، تذكره ى روز روشن (444 -443)، ترجمه ى تتمه صوان الحكمه (104 -103)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (153 -152 /13 ،277/25 ،554/9)، روضات الجنات (197/8)، رياض العارفين (211)، ريحانه (300 -298 /3)، سير النبلاء (211 -207 /21)، فرهنگ سخنوران (519 -518)، كشف الظنون (1560 ،7197 ،684 ،482 ،361 ،159)، الكنى و الالقاب (326/2)، لسان الميزان (511 -510 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتوح)، مؤلفين كتب چاپى (826 -823 /6)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم الادبا (320 -314 /19)، معجم المؤلفين (190 -189 /13)، نفحات الانس (586 -584)، الوافى بالوفيات (323 -318 /2)، وفيات الاعيان (274 -268 /6)، هديه العارفين (521/2)، هفت اقليم (201/3).

سيد موسوي، سيدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابراهيم سيدموسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

از سال 1345 تحصيلات دوره ابتدائي ام شروع شد و تا سال 1357 ديپلم دبيرستان را گرفتم، در اين مدت با برخي گروههاي مذهبي همكاري داشتم كه گاهي به مطالعه و تلخيص كتابهاي ديني يا بررسي برخي آيات و ارائه در جمع و گروه مربوطه مي انجاميد. از سال 1358 تا سال 1360 به كشور كانادا جهت تحصيل در رشته فيزيك

رفتم. در آنجا با عضويت در انجمن اسلامي آمريكا و كانادا به فعاليت هاي جنبي تبليغي و گاهي علمي مي پرداختم، مثل بررسي تفاسير قرآن، تحقيق موضوعي در زمينه هاي مختلف و ارائه به انجمن يا در ميان دانشجويان ايراني و عرب كه هر هفته در مسجدي جمع مي شدند. از آنجايي كه برگزاري تظاهرات در آن كشور به نفع انقلاب و حمايت از مظلوميت ايران در جنگ عليه عراق و گاهي هم برگزاري جلسات سخنراني در دانشگاهها كه در برخي موارد به درگيري با نيروهاي ضد انقلاب منجر مي شد، پرونده مطلوبي در ادامه مهاجرت به كانادا نداشتم و اين دليل باعث شد ادامه حضور را در آن كشور لغو كنند. در سال 1361 به ايران برگشتم و مستقيم به تحصيلات حوزوي در قم پرداختم. البته چند ماهي به مدرسه عالي شهيد مطهري در تهران رفتم ولي دوباره به قم برگشتم و از آن زمان تا به حال در قم هستم. در كنار دروس حوزوى، البته پس از دروس لمعه و همراه با درس رسائل و مكاسب دوباره در دانشگاه از طريق كنكور شركت كردم و در دانشگاه تهران به درس فلسفه پرداختم. در قم نيز هم در درس تخصصي كلام و هم در رشته دين شناسي(موسسه امام ره) شركت كردم.

سيد هاشمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد سيدهاشمي

محل تولد : كاظمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمد ميرهاشمي از سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم، همزمان نيز شبانه تحصيلات را در مقطع دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به اتمام رساندم. (66 _ 1365) در سال 1370

در دانشگاه علوم اسلامي رضوي در مقطع كارشناسي (رشته فلسفه و كلام اسلامي) شركت نموده و در تابستان سال 1375 فارغ التحصيل شدم. در سال 1376 بعد از ارائه يكسال امتحان درس خارج فقه و اصول در مشهد رهسپار حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 و نيز سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام اسلامي در برخي دانشگاهها مانند باقر العلوم(ع) تربيت مدرس قم شركت نموده ولكن علي رغم قبولي در مراحل بعدي شركت نكردم. از سال 1380 به بعد تاكنون به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي در برخي دانشگاههاي آزاد و جامع علمي كاربردي تدريس داشته ام. از سال 1383 به بعد در عرصه تحقيق و پژوهش في الجمله فعاليتي داشته ام برخي از آثار حقير (كه البته به مرحله چاپ نرسيده است) به شرح ذيل مي باشد: الف) اخلاق اسلامي ب) مجموعه مقالات اصول كاربردي آيين زندگي ج) معادشناسي د) اعتقاد به منجي عدالت گستر و آثار آن ه) مطلق گرايي در اخلاق. در سال 1384 با اخذ موضوع پايان نامه از شوراي مديريت حوزه علميه قم رساله خود را با عنوان مطلق گرايي در اخلاق تحت راهنمايي استاد راهنما جناب آقاي دكتر عباسي به اتمام رسانده و اكنون رساله سطح 3 حوزه بنده در نوبت دفاع قرار دارد. از حدود سالهاي 1382 به بعد به عنوان مشاور در برخي واحدهاي دانشگاهي در حوزه هاي مختلف مذهبى، اعتقادى، خانوادگى، مشاوره و رسماً در برخي جلسات جلسه پرسش و پاسخ دانشجويي فعاليت داشته ام. در تمام اين مدت تاكنون در دروس خارج فقه و اصول (حضرت آيت الله وحيد خراسانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت داشته ام). در

سال تحصيل جاري (نيمسال دوم 86 _ 85) در جامعة الزهراء قم تدريس برخي دروس را نيز به عهده دارم. از زمان تدريس در دانشگاهها (باعنوان رتبه اول استادياري) مشاوره برخي دانشجويان را در تحقيقات آنها (استاد مشاور) برعهده داشته ام.

سيفي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر سيفي

محل تولد : بابلسر

شهرت : سيفي مازندراني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 براي شروع تحصيل به حوزه خاتم الانبياء بابل رفته و پس از يك سال به حوزه علميه قم مشرف شدند. ايشان با پشتكار و جديت فراوان دروس مقدماتي و سطح را در طول سه سال به پايان رسانده و با اينكه درگير مسائل سياسي كشور بودند هيچگاه از تعليم و تعلم علوم حوزوي غفلت نورزيده و با جديت و پشتكار بسيار زياد دروس خارج حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي را به نوشته عربي تقرير فرموده و به نظر معظم له مي رساندند و ايشان نيز پس از ملاحظه تقريرات، تشويق و ترغيب فراواني مي نمودند. از سال 1355 تا پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر راهپيمايي هايي كه عليه رژيم پهلوى،در برخي از شهرهاي استان مازنداران برگزار مي شد به رهبري و يا پشتيباني ايشان بود تا جائيكه، نام ايشان در ليست ساواك و اداره امنيت ملي استان بعنوان اخلالگر و مخرب، ثبت شده و هميشه تحت پيگرد بودند و حتي چندين مرتبه هم مورد حمله مسلحانه نيروهاي ساواك قرار گرفتند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، مانند قبل با جديت فراوان، دروس آيت الله گلپايگاني را به عربي تقرير و هر از چند گاهي جزوات و تقريرات خود را به معظم له

ارائه و مورد تشويق و ترغيب ايشان، قرار مي گرفتند. در همان زمان توفيق تدريس لمعه، مكاسب و رسائل و فلسفه را نيز داشتند.

پس از آغاز جنگ تحميلى، حضوري فعال در جبهه هاي حق عليه باطل داشتند و موفق به تدريس يك دوره كلام و معارف اسلامي در جبهه شدند كه مورد استقبال سرداران و فرماندهان سپاه قرار گرفت.ايشان با توجه به اينكه مسئوول تبليغات لشكر 25 كربلاي مازنداران بودند ولي همواره، در طول جنگ نيز، دروس فقه و اصول را رها ننموده و جزء اصلي كارهاي خود را اختصاص به پرداختن عميق به اين علوم مي دادند. در سال 1360 افتخار جانبازي از ناحيه چشم را داشته و هم اكنون يك چشم ايشان، بيناست. پس از چنگ تحميلي نيز، در دروس خارج آيت الله اراكي و پس از آن در جلسات خصوصي فقه آيت الله تبريزي و سيد محمود شاهرودي حاضر شده و خود نيز به تدريس خارج كفايه به زبان عربي مشغول بودند. از سال 1372 در مدرسه فيضيه و گلپايگاني تدريس خارج فقه و اصول را آغاز كرده و تاليفات خود را كه از مجموعه دروس و تحقيقاتشان بود، به مرحله چاپ رسانيدند كه انتشارات جامعه مدرسين و موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) به چاپ آنها اقدام نموده و مي نمايند. هم اكنون، ايشان يكي از مدرسين دورس عالي حوزه علميه قم بوده و شاگردانشان نيز اغلب از محققان و مدرسان دروس سطح مي باشند.

شاكري، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شاكري زواردهي

محل تولد : قم

شهرت : شاكري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح

الله شاكري زواردهي ،فرزند عيسي متولد 1345 محل تولد قم ،دوران دبستان و راهنمايي را در شهرستان بابل گذراندم و به خاطر فضاي مذهبي خانواده روحاني بودن علاقه وافري به طلبه شدن پيدا كردم لذا در سال آخر سوم راهنمايي تصميم گرفتم به حوزه بروم وارد حوزه شدم چند ماهي را در مدرسه علميه صدر[خاتم الانبياء ] بابل گذراندم و از آنجائي كه امكانات لازم فراهم نبود وارد حوزه علميه قم شدم در سالهاي اول در كنار دروس فقه در دبيرستان هم تحصيل مي كردم و در اين سالها توانستم ديپلم را اخذ نمايم ، با اخذ ديپلم تصميم گرفتم در كنكور سراسري شركت كنم ، با اينكه خيلي مطالعه نكرده بودم و بدون آمادگي قبلي در كنكور با رتبه عالي قبول شدم ، ولي پس از مدتي احساس كردم اين كار ممكن است باعث دور شدن من از حوزه علميه شود لذا با مشورت اساتيد از دانشگاه صرف نظر كرده و در دروس حوزوي متمركز شدم . دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگوارحوزه كه خيلي از آنان در قيد حيات هستند گذراندم اگر چه دو بزرگواري كه بسيار بر بنده حق دارند و در شكوفايي فكر و انديشه ام نقش داشته در قيد حيات نيستند آيةالله وجداني فخر كه لمعه و شرح آن را محضر ايشان تلمذ كردم و ديگر مرحوم آيةالله پاياني كه مكاسب را در نزد ايشان آموختم. با پايان يافتن سطح به دروس خارج فقه و اصول راه يافتم. خارج فقه را در نزد حضرت آيةالله العظمي شيرازي –مدظله – به مدت هفت سال استفاده بردم و خارج اصول را

در نزد حضرت آيةالله العظمي سبحاني –مدظله – به مدت شش سال – يك دوره گذراندم .

به موازات درس خارج در رشته كلام اسلامي مقطع سطح چهار [دكترى] قبول شدم و به مدت چهار سال در اين مراكز از اساتيد بهره گرفتم،و بعد در آزمون تخصصي تربيت مدرس مهدويت حوزه علميه قم با گرايشي كلامي قبول شدم و يك دوره مهدويت خواندم . دراين سال در كنار تحصيل به تدريس خصوصي گرفته با عمومي پرداختم و ده سا ل اخير را مرتب به عنوان مدرس حوزه در مدارس برادران و خواهران و مراكزتخصصي مشغول و در دانشگاه هم درعلوم معارف اسلامي چند سال مشغول تدريس مي باشم . يكي از رسالتهاي مهم روحاني تبليغ دين بود كه به مدت 15 سال به عنوان مبلغ از روستاها گرفته ،شهرها و تا دانشگاه ها ،ازتبليغ سنتي ،غير سنتي و كلاسيك توفيق داشته ام . درعرصه پژوهشي چند مقاله و كتاب دارم كه برخي از آنان قبول درسي مي باشند.

شاكرين، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 تحصيل در حوزه علميه اصفهان را آغاز نموده و درسال 1360 به حوزه علميه قم وارد شدم. درس خارج را از سال 1362 آغاز نموده و از محضر اساتيدي چون آيت الله تبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله وحدي خراساني بهره جستم. درس فلسفه را نيز از محضر استاد فياضي آيت الله مصباح يزدي، و آيت الله جوادي آملي كسب فيض نموده و همراه با دروس رسمي به مطالعه فردي پرداخته و عمدتا

از آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده تا به حريم دايره مطالعات خود را بسط داده و عمدتا در عرصه مباحث فلسفي و كلامي، بويژه كلام جديد مطالعات خود را گسترش داده ام اكنون نيز در اين زمينه به فعاليت خود ادامه مي دهم.

شانظري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شانظري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفرشانظري فرزند محمد متولد 1336 عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان گروه الهيات پس از گذراندن مراحل تحصيل علوم جديد درسال 1349 بر اساس علاقه و اشتياق خود، به حوزه علميه اصفهان جهت تحصيل در علوم حوزوي وارد و در سال 1356 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت نمودم. در سال 1360 دوره سطح حوزه را تمام و به سطح عالي (درس خارج فقه و اصول) شركت كردم و به مدت 16 سال درس خارج فقه و اصول را از محضر استادان گرامي حضرت آيات مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني كسب فيض نموده و در درس منطق، فلسفه، كلام و تفسير نيز شركت كرده و از محضر استادان انصاري شيرازي، جوادي آملي و حسن حسن زاده آملي بهرمند شدم. در سال تحصيلي 68 _ 1367 در كنكور مركز تربيت مدرس وابسته به دانشگاه قم جهت دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي شركت و پس از قبولي و پذيرش به تحصيل ادامه داده و در سال 71 _ 70 پس از گذراندن واحدهاي آموزشي و دفاع پايان نامه تحت عنوان «نفس در عرفان » فارغ التحصيل شدم. پس از آن

براي ادامه تحصيل در دروه دكتراي فلسفه و كلام اسلامي در امتحان دانشكده الهيات دانشگاه تهران به سال 73 _ 1372 شركت و بعد از پذيرش دوره آموزشي را گذرانده سرانجام پس از امتحان جامع و دفاع پايان نامه تحت عنوان «تصحيح و تحقيق كتاب المبدء و المعاد ملا صدرا و مقايسه علمي با مبدء و معاد ابن سينا» در سال 1379 موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي گرديدم.

شاه آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ق)، عالم امامى، عارف، متكلم و فقيه اصولى. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود و حاوى فروع و اصول. در اصفهان متولد شد. ابتدا نزد پدر، كه از اكابر شاگردان صاحب «جواهر» و مسلم الاجتهاد بود، به تحصيل پرداخت. سپس در اصفهان در حوزه ى درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد، معروف به حسين آبادى اصفهانى، كه اجتهادش پيش از بلوغ مورد تصديق بود، و هم در حوزه ى درس ميرزا محمدهاشم چهارسوقى حاضر شد و به تكميل مراتب علميه خود پرداخت. سپس به تهران آمد و نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف رفت و در حوزه ى درس استدلالى آيات آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد تا آنكه اجتهاد وى مورد تصديق آن بزرگان قرار گرفت. وى علم معقول را از شيخ المتالهين ميرزا هاشم رشتى فراگرفت. از آنجا كه در اول ورود به تهران در خيابان شاه آباد اقامت گزيد، به اين نام شهرت يافت. او در تهران در مسجد جامع، امامت و تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در

شهر رى در مقبره ى ابوالفتوح رازى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانسان و الفطره»؛ «الايمان و الرجعه»؛ «القرآن و العتره»، همه در يك مجلد؛ حاشيه «كفايه» آخوند خراسانى، در اصول؛ «منازل السالكين»، در عرفان؛ «شذرات المعارف» و «مرام الاسلام»، در دو مجلد؛ «العقل و الجهل».[1]

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى از علماء و مراجع بزرگ و حكماء بنام معاصر تهران بوده و سالها در حوزه علميه قم تدريس فلسفه و حكمت و فقه و اصول نموده است.

صاحب ريحانه الادب گويد: ميرزا محمدعلى شاه آبادى بن ميرزا محمد جواد مجتهد اصفهانى از اكابر علماء اماميه عصر حاضر ما و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در تهران در هر رشته تدريس فرموده و مورد استفاده افاضل و مرجع تقليد جمعى از شيعه بوده است.

وى در سال هزار و دويست و نود و دو قمرى در اصفهان متولد و نخست از والد معظم خود كه از اكابر تلامذه صاحب جواهر و مسلم الاجتهاد بوده بتحصيلات علمى پرداخته سپس در اصفهان در حوزه درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد معروف بحسين آبادى اصفهانى كه اجتهادش پيش از بلوغ و كبر سن مصدق بوده و هم در حوزه آقاى آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم چهارسوقى حاضر و بتكميل مراتب علميه پرداخته پس در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا هاشم گيلانى تلمذ نموده سپس در نجف حاضر حوزه درس استدلالى مرحوم آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمد تقى شيرازى شده تا آن كه اجتهاد و داراى قوه مستنبط بودن وى مورد تصديق اكابر وقت گرديده و از

نجف مراجعت به ايران و در تهران در خيابان شاه آباد ساكن و از اين رو بشاه آبادى معروف گرديده و در سال 1347 به قم آمده و فضلاء و بعضى از اساتيد امروزه حوزه نجف و مراجع عصر حاضر را از سرچشمه علوم و معارف خويش سيراب و بهره مند نموده تا در سال 1354 ق كه به تهران مراجعت و بناء ترويج دين و تدريس فقه و اصول و فلسفه و معقول را گذارده و نيز مبانى علمى خود را برشته تحرير درآورده و در مسجد جامعه اقامه جماعت نموده تا در 1369 ق برحمت ايزدى پيوسته و با هزاران تجليل در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون گرديده است.

(چنانچه نگارنده در تذكره المنابر خود ياد نموده ام)

از آثار اوست: 1- الانسان و الفطره 2- الايمان و الرجعه 3- القرآن و العتره 4- حاشيه كفايه 5- مرام اسلامى 6- منازل السالكين در عرفان و غير اينها در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و موضوعات ديگر.

از باقيات الصالحات ايشان است: فرزندان فاضل و برومند ايشان كه در قم و تهران بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند:

1- مرحوم حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمد جواد كه در زمان ايشان در سنين جوانى وفات نموده و در شهر رى مقبره مذكور مدفون گرديده.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا محمد شاه آبادى كه چندى در تهران بجاى آن مرحوم اقامه جماعت ولى اكنون سالهاست كه در قم بتحصيل و تدريس اشتغال دارند و ترجمه ايشان را در جلد دوم ص 178 ياد نموده ام.

3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ نصراللَّه كه سالها در نجف

اشتغال بتحصيل داشته ولى چند ساليست معاودت و در مسجد لاريجانى خيابان پامنار اقامت مى كنند.

4- حجةالاسلام آقاى حاج مهدى شاه آبادى كه در تهران امامت دارند و سالها در قم تكميل مبانى علمى و دينى نموده اند.

5- حجةالاسلام آقاى حاج شيخ روح اللَّه شاه آبادى كه سالها در نجف و كربلا بتحصيل فقه و اصول اشتغال داشته اند.

6- حجةالاسلام آقاى حاج نوراللَّه شاه آبادى كه بعد از تحصيلات بخدمات دينى در تهران اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (218 -217 /1)، تذكره القبور (119 -118)، الذريعه (59/17)، ريحانه (168 -167 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1371 -1370 /14)، گنجينه ى دانشمندان (485 -483 /4)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 /4)، معجم المؤلفين (47/11).

شجاعي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد شجاعي

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد شجاعي فرزند حسن در سال 1345 در يكي از روستاهاي دور افتاده آذربايجان شرقي شهرستان اهر، بخش هوراند، روستاي هواي متولد شدم، تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و متوسطة در منطقه خود به اتمام رساندم، پس از پايان دورة متوسطه، به علّت شدّت علاقه به فراگيري علوم ديني در سال 1364 وارد حوزه علميه حضرت وليعصر(عج) تبريز شدم. مقدمات و يك دوره اصول فقه مقدماتي رابه مدت 5 سال در حوزة ياد شده گذراندم، سپس جهت ادامة تحصيل، در سال 1369 وارد حوزه عمليه قم شدم و طي مدت 4 سال سطوح عالي را به پايان رسانيده و وارد درس خارج شدم، در دروس خارج فقه و اصول و تفسير از محضر حضرات آيات، جوادي آملى، جعفر سبحانى، شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، نوري همدانى،

مكارم شيرازى، فاضل لنكراني بهره بردم، در كنار دروس خارج به علت علاقه شديد به علوم عقلي و اعتقادي متون فلسفي همچون، بدايه، نهايه، شرح اشارات و اسفار اربعه را فرا گرفته و به صورت كلاسيك سطح چهار تخصصي كلام اسلامي را سپري كردم پس از پايان تحصيلات در تخصصي كلام، به دعوت دوستان، مسئوليت معاونت پژوهشي تخصصى كلام را عهده دار شدم و تا حال در خدمت دانش پژوهشان مركز به انجام وظيفه مشغول هستم.

شرف الاسلام شيرازي، ابوالقاسم عبدالوهاب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، واعظ، فقيه اصولى، متكلم و محدث حنبلى. معروف به ابن حنبلى واعظ. اصل وى از شيراز است. از پدر فقه آموخت و از ابوطالب بن يوسف، حديث. وى را شيخ حنبليان دمشق گويند. از آثارش وقف مدرسه ى بزرگ شريفيه در كنار جامع دمشق است. از آثار علمى اش: «البرهان»، دراصول دين؛ «رساله فى رد الاشعريه»؛ «المفردات»؛ «المنتخب»، در اصول فقه حنابله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (568 ،529 /2)، سير النبلاء (104 -103 /20)، معجم المؤلفين (224/6).

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم

برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333 /5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر شريعتى در تاريخ (مقاله ى حاضر مفصلترين سالشمار زندگى دكتر شريعتى و اجمالى از تحقيق نويسنده درباره ى زندگى اوست كه در سال 1365 نوشته و سپس تكميل شد. در نگارش اين مقاله، علاوه بر رجوع به همه ى منابع زندگينامه ى شريعتى، از اطلاعات شخصى دوستان نزديك شريعتى، از اطلاعات شخصى دوستان نزديك شريعتى استفاده شده است. از اين رو پاره اى از اطلاعات مندرج در اين مقاله در هيچيك از منابع نيامده و جديد است. گفتنى است منابع زندگينامه ى شريعتى خالى از كاستى و نادرستى نيست و گاه اطلاعات ارائه شده در آنها متناقض است.اين گونه اطلاعات در مقاله ى حاضر نيامده و يا صورت درست آن آمده است. آخرين نكته اينكه در مقاله ى حاضر به انتشار كتابها و ايراد سخنرانيهاى شريعتى اشاره نشده است.).

زندگى من، مجموعا، عبارت است از چندين برنامه ى پنج ساله. هميشه كارى شروع مى كرده ام و به اوج مى رسانده ام و آخر پنج سال درهم

مى ريخته، هر بار از سر. از اول نوجوانى تا 28 مرداد 32 و سقوط دكتر مصدق و آغاز ديكتاتورى، پنج سال.

از اين دوره تا تشكيل نهضت مقاومت ملى مخفى، كه از 1337 به هم خورد و دستگير شديم، پنج سال.

از 38 تا 43؛ در اروپا پنج سال.

از 43 تا 48؛ دوره ى خاص آوارگى و زندان و مقدمه چينى و زمينه سازى دانشكده، پنج سال.

دوره ى كنفرانسهاى دانشگاهها و ارشاد، پنج سال، تا 51.

پس از آن زندان و خانه نشينى و خفقان پنج سال.

با مخاطبهاى آشنا، ص 262.

1312

پنجشنبه دوم آذر ماه، در روستاى كاهك، از توابع سبزوار، و در حاشيه ى كوير، زاده شد. زادگاه او را مزينان نيز گفته اند، از آن رو كه در مزينان باليد و نام خانوادگى او، در اصل، «مزينانى» است.

مادرش زهرا امينى و پدرش محمدتقى نام داشت. پدر و اجداد پدرى او در شمار عالمان و مدرسان دينى بودند.

1319

ورود به دبستان ابن يمين در مشهد.

1325

ورود به دبيرستان فردوسى در مشهد.

1327

به عضويت در كانون نشر حقايق اسلامى، كه پدرش پايه گذار آن بود، در آمد و از طريق آن با حقايق اسلامى آشنا شد.

1329

سيكل اول دبيرستان (كلاس نهم نظام قديم) را به پايان رساند و به دانشسراى مقدماتى (تربيت معلم) وارد شد.

1331

دوره ى دانشسرا را به پايان رساند و با دريافت ديپلم آن، به عنوان معلم در مدرسه كاتب پور، در منطقه ى احمدآباد مشهد، به تدريس پرداخت.

1331

انجمن اسلامى دانش آموزان و دانشجويان را پايه گذارى كرد و به مدت هشت سال، تا هنگام خروج از كشور براى ادامه ى تحصيل، مسؤوليت جلسات هفتگى آن

را، كه سخنرانى و بحث و تحقيق درباره ى مسائل عقيدتى و مكتبهاى فلسفى و اجتماعى بود، برعهده داشت.

1331

در حمايت از نهضت ملى شدن صنعت نفت و دولت دكتر محمد مصدق و اعتراض به روى كار آمدن دولت قوام السلطنه، در يكى از روزهاى دهه ى آخر تير ماه دستگير و سپس آزاد شد.

1332

عضويت و فعاليت در نهضت مقاومت ملى.

1332

ثبت نام و شركت در كلاس ششم دبيرستان در رشته ى ادبى

1333

پايان تحصيلات دبيرستانى و دريافت ديپلم ادبى.

1334

هر هفته دوبار در راديو مشهد به سخنرانى پرداخت، عصر روز سه شنبه و جمعه.

1334 يا 1335

ورود به دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى مشهد و تحصيل در رشته ى ادبيات فارسى.

1335

پايه گذارى انجمن ادبى و تصدى مسؤوليت آن. در اين انجمن بود كه شعر نو براى نخستين بار در محيط راكد و بسته ى خراسان قامت برافراشت.

1335

ازدواج با بى بى فاطمه (پوران) شريعت رضوى، خواهر شهيد على اصغر شريعت رضوى (در مقابله با ارتش روس در سال 1320) و شهيد مهدى (آذر) شريعت رضوى (در اعتراض به سفر نيكسون به ايران، در 16 آذر 1332).

1336

در پى حمايت نهضت مقاومت ملى از دكتر مصدق و اعتراض به معاملات نفتى تنى چند از اعضاى نهضت در تهران و مشهد، از مجمله شريعتى و پدرش، دستگير شدند. شريعتى به مدت دو ماه در زندان قزل قلعه ى تهران حبس شد.

1337

تدريس در دبيرستان دخترانه ى مهستى در مشهد.

1337

با كسب مقام اول از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى موفق به دريافت ليسانس شد. پايان نامه ى تحصيلى او ترجمه ى كتاب در نقد و ادب، تأليف محمد مندور،

بود.

1338

سفر به فرانسه براى ادامه ى تحصيل.

1338

به جوانان نهضت ملى ايران پيوست و با كمك دوستانش در اين گروه كوچك، اعلاميه هاى افشاگرانه اى عليه رژيم شاه منتشر ساخت.

1338

به سازمان آزاديبخش الجزاير پيوست و براى رهايى الجزاير از استعمار فرانسه به مجاهدت پرداخت. در نتيجه روزى پليس فرانسه به وى حمله و مضروبش كرد و بدين علت سه هفته در بيمارستان بسترى شد.

1338

تولد نخستين فرزندش، احسان.

1341-1339

همكارى با استادش لوئى ماسينيون، در گردآورى و ترجمه ى متون فارسى درباره ى حضرت فاطمه.

1339

به ايران بازگشت و همسر و فرزندش را به پاريس برد.

1340

در پى كشته شدن پاتريس لومومبا، رهبر آزاديخواهان كنگو، تظاهراتى از سوى سياهپوستان در مقابل سفارت بلژيك در پاريس برگزار شد. شريعتى در اين تظاهرات شركت كرد و با حمله ى پليس فرانسه دستگير و به زندان سيته افكنده شد. در آغاز دولت فرانسه قصد اخراج او را از آن كشور داشت، اما با حمايت قاضى دادگاه، اجراى حكم اخراج او را به حال تعليق گذاشت.

1340

شركت در كنگره ى كنفدراسيون دانشجويان ايرانى خارج از كشور در پاريس.

1341

در پى مرگ مادرش، زهرا، براى شركت در مجلس ترحيم او به ايران بازگشت و پس از چند روز دوباره به پاريس رفت.

1341

با انتشار مقاله اى به افشاگرى عليه انقلاب سفيد شاه پرداخت.

1341

با كمك دوستانش جبهه ى ملى ايران (جبهه ى ملى دوم) را در خارج از كشور پايه گذارى كرد. سپس مسؤوليت انتشار مجله ى جبهه ى ملى به او واگذار شد و او مدتى مسؤول مجله ى ايران آزاد بود. شريعتى مقالات خود را در اين مجله با نام مستعار

شمع، كه از سه حرف اول نام خانوادگى و نامش تشكيل شده بود، (شريعتى مزينانى، على) امضا مى كرد.

1341

با كمك دوستانش نهضت آزادى ايران در خارج از كشور پايه گذارى كرد.

1341

شركت و فعاليت در دومين كنگره ى كنفدراسيون دانشجويان ايرانى در خارج از كشور (كنگره ى وحدت)، در شهر لوزان سويس.

1341

تولد دومين فرزندش، سوسن.

1342

پايان تحصيلات دانشگاهى و گذراندن كلاسهاى جامعه شناسى در مدرسه ى تتبعات عالى و دريافت مدرك دكترا در تاريخ. برخى از استادان او عبارت بودند از: لوئى ماسينيون، ژرژگورويچ، ژاك برك و هانرى لوفور. پايان نامه ى دكتراى او تصحيح كتاب فضائل بلخ بود.

1342

تولد سومين فرزندش، سارا.

1343

به ايران بازگشت و در مرز بازرگان دستگير شد. خانواده ى او را در سر مرز به حال خود رها كردند و او را به اداره ى ساواك ماكو و سپس به زندان خوى و بعد از آن به زندان رضائيه بردند. سرانجام او را به تهران روانه كردند و مدت شش ماه در زندان قزل قلعه حبس شد.

1343

تقاضايش براى ترديس در دانشگاه رد شد. سرانجام با رتبه ى آموزگارى به تدريس در هنرستان كشاورزى (در روستاى طرق مشهد)، دبيرستان پسرانه ى ملكى و دبيرستان دخترانه ى ايراندخت پرداخت.

1344

به عنوان كارشناس وزارت آموزش و پرورش استخدام و به تهران منتقل شد و با دكتر بهشتى، دكتر باهنر و سيد رضا برقعى، كه از مسؤولين بررسى كتب دينى بودند، همكارى كرد.

1344

سرانجام تقاضايش براى تدريس در دانشگاه پذيرفته شد و پس از موفقيت در امتحان استاديارى به سمت استاديار رشته ى تاريخ دانشكده ى ادبيات مشهد منصوب شد.

1345

آغاز تدريس در دانشگاه مشهد و استقبال بى نظير

دانشجويان از درس هاى او، اين در حالى بود كه شريعتى در كلاس حضور و غياب نمى كرد. مهمترين درس او در دانشگاه، تاريخ تمدن و اسلام شناسى بود. كسى پيش از او از اصطلاح اسلام شناسى استفاده نكرده بود.

1347

سفر به روستاى كاهه و احداث پاركى در آن منطقه با همكارى مردم و كمك به روستاييان براى خريد وسايل كشاورزى.

1347

به كمك زلزله زدگان جنوب خراسان شتافت و تا يك هفته بدين كار مهم، اهتمام كرد.

1347

ممانعت ساواك از مسافرت شريعتى به عراق با دانشجويان.

1351-1347

به ايراد سخنرانى در دانشگاه هاى مختلف كشور دعوت و با استقبال بى مانند دانشجويان روبرو شد.

1351-1347

به تدريس و سخنرانى در مؤسسه ى حسينيه ى ارشاد دعوت و با استقبال فوق العاده ى مردم، بويژه جوانان و دانشجويان، مواجه شد. در درس ها و سخنرانى هاى شريعتى حدود چهار هزار نفر شركت مى كردند كه اين تعداد جمعيت بى سابقه بود. بر پايه ى برنامه ريزى شريعتى، حسينيه ى ارشاد داراى سه بخش (تحقيق، آموزش و تبليغ) و نه واحد سازمانى و هر بخش شامل چند گروه بود.

1348

نخستين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد. در اين سفر دانشجويان خارج از كشور با شريعتى ملاقات و درباره ى فلسطين و نهضتهاى آزادى بخش با او مشورت كردند. سرانجام تصميم گرفته شد براى كمك به فلسطين پول جمع آورى شود.

1349

دعوت از شريعتى براى شركت در كنگره ى بين المللى مذهب و صلح در ژاپن و عدم موافقت رئيس دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد.

1349

با همكارى و تشويق دكتر شريعتى نمايش ابوذر در تالار رازى دانشگاه فردوسى مشهد اجرا و با استقبال فراوان مردم روبرو شد. متن اين نمايش اقتباس

از كتاب ابوذر غفارى خداپرست سوسياليست، ترجمه و تأليف دكتر شريعتى، بود و به قلم رضا دانشور و با همكارى ايرج صغيرى فراهم شده بود. كارگردان اين نمايش داريوش ارجمند وبازيگر اصلى آن (در نقش ابوذر)، ايرج صغيرى بود. نمايش ابوذر نخستين مذهبى در ايران بود.

1349

دومين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد.

1350

به دستور ساواك درسهاى شريعتى در دانشگاه در آستانه ى برگزارى جشنهاى دو هزار و پانصد ساله ى شاهنشاهى تعطيل شد. پس از برگزارى ها جشن ها نيز از تدريس شريعتى در دانشگاه جلوگيرى و او به بخش تحقيقات وزارت علوم و آموزش عالى منتقل شد. سپس حضور او در وزارت علوم نيز خطرناك دانسته شد و از او خواستند ديگر به محل كار نيايد و در خانه به تحقيق بپردازد.

1350

براى چندمين بار به ساواك احضار و از او خواسته شد شرح حالش را بنويسد.

1350

سفر به مصر براى ديدن اهرام سه گانه. (كتاب آرى اين چنين بود برادر رهاورد اين سفر است.)

1350

تولد چهارمين فرزندش، مونا.

1350

سومين وآخرين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد. شريعتى در اين سفر به ايراد سخنرانى در كنگره ى اسلامى مكه دعوت شد، ولى سرانجام به اتهام شيعه ى غالى بودن از ايراد سخنرانى او ممانعت گرديد.

1350

در پى اعدام چند تن از جوانان انقلابى، از جمله مسعود احمدزاده و مجيد احمدزاده و اميرپرويز پويان، كه شريعتى آنها را از نزديك مى شناخت، دو سخنرانى با عنوان شهادت و پس از شهادت، در حسينيه ى ارشاد و مسجد جامع نارمك ايراد كرد. در سخنرانى پس از شهادت اشاراتى به در

خون تپيدن مبارزان و دعوت مردم به قيام شده است. پس از اين سخنرانى تظاهراتى در اطراف مسجد صورت گفت و پليس عده اى را دستگير كرد و شريعتى هم متوارى شد.

1351

نمايش ابوذر، با عنوان يك بار ديگر ابوذر، در حسينيه ى ارشاد اجرا و مانند قبل با استقبال فراوان مردم روبرو شد. چند دقيقه پيش از اجراى اين نمايش فردى ناشناس به حسينيه ى ارشاد تلفن زد و گفت زير سن نمايش بمب گذاشته شده است. آنگاه دكتر شريعتى پيش از اجراى نمايش به ايراد سخنرانى پرداخت و سخنان خود را چندان طول داد كه اگر بمبى در زير سن كار گذاشته شده باشد تنها او را از پا در آورد و به ديگران صدمه اى نرساند. پس از اجراى اين نمايش مردم به خيابان ريختند و شعار الله اكبر و با حسين و ديگر شعارهاى مذهبى دادند. اين نمايش را دهها هزار نفر ديدند و حتى عده اى از راديو و تلويزيون براى ضبط آن به حسينيه ى ارشاد آمدند. اما دكتر شريعتى با آن مخالفت كرد و گفت ابوذر متعلق به ايمان ماست، راهى به تلويزيون شاهنشانى نبايد داشته باشد.

1351

نمايش سربداران، به اهتمام گروه هنرى حسينيه ى ارشاد، در يك شب در حسينيه ى ارشاد اجرا شد و ساواك از تكرار آن جلوگيرى كرد.

1352-1351

مخالفت شخصيتهاى واپسگرا با افكار و آثار شريعتى، چه از طريق نگارش كتاب و چه در سخنرانى هاى عمومى، بيش از پيش شدت يافت. واپسگراها چنين مى نمودند كه شريعتى فردى منحرف، اهل بدعت، منكر امامت و ولايت است و در حسينيه ى ارشاد دست بسته نماز مى خوانند و شهادت به ولايت على - ع - را

از اذان و اقامه حذف كرده اند.

1351

سرانجام رژيم شاه تصميم گرفت حسينيه ى ارشاد را تعطيل كند، بويژه اين كه از چندى پيش به مناسبت ماه رمضان در پاره اى از مساجد تهران تبليغات وسيعى عليه شريعتى آغاز شده و زمينه ى مناسبى فراهم بود. بدين ترتيب پليس به محاصره ى حسينيه ى ارشاد پرداخت و پس از درگيرى با شاگردان و دانشجويان، عده اى را دستيگر و حسينيه ى ارشاد را تعطيل كرد.

1351

به اهتمام پاره اى از روشنفكران بازار و با حضور برخى از شخصيت هاى برجسته ى اسلامى مجلس جشنى در روز عيد فطر براى بزرگداشت دكتر شريعتى تشكيل شد. در اين مجلس يك جلد كتاب فاطمه، فاطمه است و سند و كليد يك دستگاه اتومبيل پيكان به او هديه شد.

1352-1351

در پى تعطيلى حسينيه ى ارشاد، شريعتى از تور ساواك گريخت و از آبان 1351 تا تير 1352 در خانه ى يكى از بستگانش در سر آسياب دولاب در تهران مخفى شد.

1352

ساواك در يك روز به منزل شريعتى و پدرش در مشهد و منزل برادر همسرش در تهران، حمله كرد. در حمله به منزل شريعتى مقدارى از كتابهاى او را به يغما بردند و در حمله به منزل پدر و برادر همسر شريعتى آن دو را دستگير كردند تا محل اختفاى شريعتى را از طريق آن ها بيابند و يا آنها را گروگان بگيرند تا شريعتى خود را معرفى كند.

1352

اقامت خانواده اش در تهران.

1352

سرانجام دكتر شريعتى تنها چاره را در اين ديد كه خود را معرفى كند. بدين ترتيب در مهر ماه خود را به مركز ساواك تهران معرفى كرد و مدت هجده ماه در زندان بسر برد كه پانزده ماه

آن را در سلول انفرادى بود و سه ماه ديگر آن با كسى همسلول بود كه رژيم او را براى كسب اطلاعات از شريعتى در سلول گماشته بود (بدين ترتيب دكتر شريعتى، روى هم رفته، پنج بار و به مدت دو سال و دو ماه بازداشت و زندانى شد. بازداشتگاه او در مشهد و ماكور، و زندان او در تهران و پاريس و خوى و رضائيه بود. همچنين وى، چنانكه گفته خواهد شد،همين مدت از عمر خود را، يعنى دوسال و دو ماه، از آغاز سال 1354 تا ارديبهشت 1356، تحت مراقبت و نظر ساواك بود. بيفزاييم كه وى به مدت نه ماه، از آبان 1351 تا تير 1352، مخفيانه زندگى مى كرد. بنابراين شريعتى، به روى هم، پنج سال و يك ماه از عمر كوتاه خويش را در بازداشتگاه و مخفيانه و زندان و تحت مراقبت گذراند.).

1352

چند ماه پس از زندانى شدن، از دانشگاه بازنشسته شد. سابقه ى خدمت او بيست و يك سال بود.

1356-1353

كتابهاى شريعتى از سوى رژيم شاه گمراه كننده و ممنوع دانسته شد و در پى آن از كتابخانه ها جمع آورى گرديد. بعد از اين (تا اواسط سال 1356)، به كتابهاى او اجازه ى چاپ داده نمى شد و با نامهاى مستعار على علوى، على سبزوارى، على سربدارى، على شريفى، على مزينانى، على زمانى، على سبزوارى زاده، شيخ على اسلام دوست، محمدعلى آشنا، محمدعلى اثنى عشرى، محمد عبدالخطيب مصرى، م. رفيع الدين، شمع، احسان خراسانى، رضا پايدار، كمال الدين مصباح و...چاپ مى شد.

1353

سرانجام استاد محمدتقى شريعتى، پس از تحمل يك سال زندان، تنها به جرم پدر دكتر شريعتى بودن! از زندان آزاد شد.

1353

در آخرين روزهاى اين سال از زندان

آزاد شد. آزادى او به علت فعاليتهاى دفاعى دوستان و شاگردانش در محافل بين المللى و تقاضاى ژاك برك از شاه بود. ژاك برك، استاد دانشگاه سوربن، كه شريعتى در پاريس شاگردش بود، با شاه در سويس، كه براى گذراندن تعطيلات زمستانى رفته بود، ملاقات كرد و از او خواست كه شريعتى از زندان آزاد شود.

1354

رژيم كه از دستگيرى و حبس شريعتى طرفى نبسته و نتيجه اى نگرفته بود، بر آن شد تا با او به طرز «علمى»! برخورد كند. بدين منظور كميته اى به نام «شريعتى شناسى» درست كرد كه در آن افرادى چون رضا عطارپور، معروف به حسين زاده، از مهره هاى برجسته و فعال ساواك، و تنى چند از محققان رژيم و زندانيان سياسى بريده، عضو بودند. كار اين كميته مطالعه ى آثار شريعتى و شنيدن نوار سخنرانى هاى او براى جعل كتاب و نوار به نام شريعتى بود.

1354

رژيم شاه براى وانمود كردن همكارى شريعتى با رژيم و براى تحقق هدف كميته ى شريعتى شناسى، كه مخدوش كردن چهره ى او به طرز علمى! بود، يك سلسله از درسهاى شريعتى را كه پيشتر با عنوان انسان، اسلام و مكتبهاى مغرب زمين منتشر شده بود، با عنوان مجعول «ماركسيسم، ضد اسلام» در روزنامه ى كيهان به چاپ رساند. در پى اين توطئه، شريعتى از طريق دكتر احمد صدر حاج سيد جوادى به مسؤولان روزنامه ى كيهان اعتراض كرد و آنها عذر آوردند كه تقصيرى ندارند و ساواك اين مقاله را فرستاده است. سرانجام با اعتراض انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا و افشاگرى دوستان و شاگردان شريعتى اين توطئه ى رژيم افشا و خنثى شد.

1356-1354

تحت مراقبت و نظر ساواك قرار داشت و

امكان فعاليت و سخن گفتن و منتشر كردن كتابهايش از وى سلب شد. خود مى گفت: نوع زندانم تغيير كرده و از زندانى دولتى به زندان خانه منتقل شده ام. در اين مدت چند بار به ساواك احضار شد و يا مقامات بلند مرتبه ى ساواك به صورت سرزده به خانه اش مى رفتند.

1355

پسرش را، كه از نظر امنيتى به علت ارتباط با جوانان مبارز به مخاطره افتاده بود و ممكن بود در پرونده ى او هم تأثير بگذارد، براى ادامه ى تحصيل به خارج از كشور فرستاد.

1356

به علت هجرتى كه در پيش داشت از عضويت در هيئت مديره ى صندوق خيره ى فاطمه ى زهرا در روستاى كاهه استعفا خواست. همچنين دو قطعه زمين را، كه در آن روستا داشت، از طريق آن صندوق، به مردم آنجا واگذار كرد.

1356

بر آن شد، به هر گونه كه شده است، از ايران هجرت كند. از اين رو چون دانست كه از كشور ممنوع الخروج است، سه راه را براى هجرت پيش بينى كرد: گرفتن دعوتنامه اى رسمى از مقامات دانشگاهى الجزاير براى تدريس در آنجا، خروج مخفيانه از مرز؛ گرفتن گذرنامه با نامى ديگر. هر سه راه به سعى دوستان شريعتى بررسى و، سرانجام، مشخص شد كه همه ى پرونده هاى شريعتى به نام على شريعتى يا على شريعتى مزينانى است و نه على مزينانى. حال آن كه نام خانوادگى او، در اصل، و چنان كه در شناسنامه اش بود، مزينانى است و نه شريعتى يا شريعتى مزينانى. بدين ترتيب شريعتى از راه سوم وارد عمل شد و با تدبير ويژه اى به نام على مزينانى گذرنامه گرفت.

1356

در 26 ارديبهشت ماه به مقصد بلژيك هجرت خود را آغاز كرد.

به هنگام توقف هواپيما در آتن، بدون هيچ برنامه ى قبلى و باحتمال قوى براى رعايت تدابير امنيتى، از هواپيما پياده شد و پس از يك روز با يك شبانه روز توقف در آتن با هواپيماى ديگرى به بلژيك رفت. سپس دو يا سه روز در بروكسل توقف كرد و از آنجا به انگستان رفت تا از همسر و فرزندانش، كه قصد پيوستن به او را داشتند، استقابل كند. در اين مدت چند روز به فرانسه رفت و سپس در شب 26 خرداد به انگلستان برگشت و منتظر خانواده اش ماند كه قرار بود 28 خرداد از تهران به مقصد انگلستان هجرت كنند.

1356

سه روز پس از هجرت شريعتى از كشور ساواك از غيبت او مطلع شد و سخت به تكاپو و تلاش افتاد تا شايد او را بيابد. سرانجام ساواك در اواسط خرداد ماه كشف كرد كه شريعتى با گذرنامه ى على مزينانى از كشور خارج شده است. از اين رو ساواك براى وادار كردن شريعتى به بازگشت و يا امتياز گرفتن از او، از خروج همسرش جلوگيرى كرد.

در روز 28 خرداد همسر و فرزندان شريعتى به قصد خروج از كشور روانه ى فرودگاه شدند. در آنجا اعلام شد كه خانم شريعت رضوى (همسر شريعتى)، ممنوع الخروج است. بدين ترتيب وى با فرزند خردسالش (مونا)، در ايران ماندند و دو فرزند نوجوانش (سوسن و سارا)، به مقصد انگلستان و پيوستن به شريعتى از ايران خارج شدند.

1356

در 28 خرداد دو فرزند شريعتى به لندن رسيدند و شريعتى در فرودگاه به استقبال آنها شتافت و از آنجا به محل اقامتشان رفتند. ساعت هشت صبح يكشنبه 29 خرداد پيكر

دكتر شريعتى را در آستانه ى در ورودى اتاق، كه پنجره اش باز شده بود، به پشت افتاده و در حالى كه بينى اش سياه شده و باد كرده بود افتاده و بى جان يافتند.

1356

سرانجام روزنامه هاى اطلاعات و كيهان پس از چند روز سكوت درباره ى درگذشت دكتر شريعتى، در سال 31 خرداد ماه اعلام كردند: مرحوم دكتر على شريعتى كه براى درمان ناراحتى چشم و كسالت قلبى خود به انگلستان رفته بود در آن جا بر اثر سكته ى قلبى درگذشت. همچنين در روزنامه ى كيهان دوم تير ماه آمده بود: دكتر شريعتى از مدتى قبل از بيمارى قلبى در رنج بود و سرانجام در 56/3/29 بر اثر آخرين حمله ى قلبى بدرود حيات گفت. حال آنكه شريعتى در سراسر عمر خود حتى يك بار هم به پزشك قلب رجوع نكرده بود. او نه براى «كسالت قلبى» خود به انگلستان رفته بود و نه از «مدتى قبل» بيمارى قلبى داشت. شريعتى پس از آزادى از آخرين زندان، به اصرار برخى از دوستانش، كه از سيگار كشيدن او نگران بودند، نوارى از ضربان قلب او توسط دكتر محمود فرهودى، كه اينك گواه هستند، برداشته شد. نتيجه ى كارديوگرافى رفع هر گونه نگرانى كرد و نشان داد كه شريعتى از ناحيه ى قلب كاملا سالم است.

1356

گروهى از اعضاى ساواك، به سرپرستى يك افسر امنيتى، براى تصاحب پيكر شريعتى و انتقال آن به ايران، وارد لندن شدند. نقشه ى رژيم شاه اين بود كه پيكر شريعتى را در برنامه اى «دولتى» و با حضور مقامات رسمى كشور به ايران حمل كنند و با برگزارى مجلس بزرگداشت او و احترام صورى، خود را بى گناه نشان دهند. سرانجام به

همت خانواده و دوستان شريعتى و دانشجويان خارج از كشور و اعضاى نهضت آزادى ايران در خارج از كشور، كليه ى نقشه هاى رژيم نقش بر آب شد و وكيل احسان شريعتى از دولت انگليس خواست پيكر پدرش به مأموران ايران تحويل داده نشود.

1356

پيكر شريعتى در بعدازظهر جمعه سوم تير ماه، با مشاركت صادق قطب زاده، عبالكريم سروش و كمال خرازى، غسل داده و كفن شد. آنگاه امام جماعت مسجد هامبورگ، حجت الاسلام محمد مجتهد شبسترى، و تنى چند از دوستان شريعتى، بر پيكر او نماز گزاردند.

1356

خانواده و دوستان شريعتى، پس از گفتگوهاى فراوان، بر آن شدند پيكر شريعتى را در زينبيه دفن كنند. بدين ترتيب در روز يكشنبه، پنجم تير، پيكر شريعتى از لندن به دمشق منتقل شد. در آنجا امام موسى صدر، دوستان شريعتى و بزرگان سورى و لبنانى و فلسطينى بر پيكر او بار ديگر نماز گزادند و پس از طواف در حرم حضرت زينب - س - در كنار آن حضرت به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

شريفي حسيني، ابوالفتح

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 976 ق)، متكلم، محدث، فقيه و مفسر امامى. معروف به امير ابوالفتح شرقه. از خانواده اى شيرازالاصل و سنى مذهب در ماوراءالنهر متولد شد. وى نزد عصام الدين ابراهيم اسفراينى و جامى تلمذ كرد. امير ابوالفتح چون به مذهب شيعه گرويد به اردبيل رفت و در آنجا به تحقيق در فقه شيعه پرداخت و تا پايان عمر در اين كار بود. از آثار وى: «آيات الاحكام» به نام «تفسير شاهى»؛ «اصول الفقه»؛ «تاريخ الصوفيه»؛ «تحقيق معنى الاقوال الشارحه فى المنطق»؛ «حاشيه الكبرى»؛ حشايه ى «شرح المطالع»؛ «صفوه الصفاء». استاد نفيسى در «تاريخ نظم و نثر» و

دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران» وى را از شاگردان موسى بن محمد قاضى زاده ى رومى دانسته و تاريخ وفاتش را 950 ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (394/2)، تاريخ ادبيات در ايران (252/5)، تاريخ نظم و نثر (374 -373)، دانشنامه ى ايران و اسلام (972/7)، الذريعه (346 -345 ،314 /21 ،49/15 ،133 ،59/6 ،277/4 ،261/3 ،202/2 ،41/1)، ريحانه (220/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 176/10).

شقاني حسنوي ابوالعباس، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، صوفى و متكلم. از روستاى شقان نيشابور بود. در مدرسه سورى نيشابورى زندگى مى كرد و بسيار قانع بود. وى از بزرگان مشايخ صوفيه و جامع علوم و در اصول و فروع استاد بود. و با شيوخى بزرگى چون شيخ ابوسعيد ابوالخير و ابوالحسن خرقانى هم عصر گويند در سماع حالت هاى خاص داشته و حاضران را تحت تأثير مى گذاشته است. در رادكان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تعليقات اسرار التوحيد (660)، كشف المحجوب (527 ،259 ،189 ،210)، نامه ى دانشوران (320 -319 /5)، نفحات الانس (320 -319).

شكراللهي، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر شكراللهي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346ديپلم برق( تهران هنرستان شهيد موافق) ليسانس علوم سياسي، فوق ليسانس فلسفه و كلام دكتراي فلسفه تطبيقي. از سال 1364وارد حوزه علميه شدم و تا هفت سال در درس خارج فقه و اصول شركت كردم و كتاب هاي عرفاني و فلسفي مثل فصوص و اسفار را خوانده ام . از همان ابتدا در حوزه به تدريس مقدمات و بعد سطح مشغول بودم و از سال 1382در دانشگاهها مشغول تدريس هستم و عضو هيئت علمي پاره وقت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي هستم و از سال 1376جزء اولين افراد شبكه راديوئي معارف بودم، و در سمت هاي نويسندگي، سر دبيري، كارشناسي و مجري كارشناسي مشغول فعاليت بودم .تاكنون يك كتاب با عنوان آسيب شناسي حكومت ديني از بنده منتشر شده و 2مقاله هم ترجمه كردم كه چاپ شده است و چندين مقاله نوشته شده و ترجمه شده آماده چاپ دارم .

شهاب، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي شهاب

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1362 در رشته رياضي و فيزيك در مقطع ديپلم از دبيرستان آيت الله طالقاني بيرجند فارغ التحصيل شده و در همانسال وارد حوزه علميه قم شده در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم.

پس از يك سال به مدرسه رضويه قم انتقال پيدا كردم سطوح مقدماتي و سطح حوزه را تا سال 1370 پشت سر گذاشتم و همزمان با تحصيل حوزوي و شركت در دروس خارج در سال 1368 از طريق كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران رشته فلسفه

شدم و با حضور هفته اي يك روز در ميان اين دوره را ادامه داده در سال 1372 بلافاصله در كارشناسي ارشد همان رشته در همان دانشگاه به ادامه تحصيل مشغول شدم. از سال 1370 در موسسه اموزش و پژوهش امام خميني (كه آن موقع با عنوان موسسه باقرالعلوم فعاليت مي كرد) در گروه تازه تأسيس كلام جديد در مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شدم و از جلسات درس حضرات آقايان لاريجاني ، ملكيان بهره بردم.

از سال 1375 مدتي در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب و سپس در پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه فرهنگ اسلامي (وابسته به دفتر تبليغات اسلامي) به كارهاي تحقيقاتي در گروههاي فلسفه – فلسفه دين – مشغول شده و اين همكاري تا مدتي كه در قم بودم ادامه داشت در همين سالها از سال 1374 تا كنون در مراكز مختلفحوزوي و دانشگاهي قم و تهران به تدريس دروس منطق و فلسفه و كلام و .... مشغول شدم. و سرانجام در سال 1378 در دوره دكتري كلام جديد تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. و در سال 1384 از رساله خود دفاع كردم . در سال 1380 به دليل پاره اي مشكلات به بيرجند آمدم و در دانشگاه بيرجند در گروه معارف اسلامي به تدريس مشغول شدم كه تاكنون ادامه دارد.

شهرستاني، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -479/467 ق)، فقيه، فيلسوف و متكلم اشعرى. در شارستان (شهرستان) خراسان، بين نيشابور و خوارزم به دنيا آمد. او عالمى نيكو صفات بود. اما تاييد مذهب فلاسفه و اتهام به گرايش به اسماعيليه او را از درجه امامت و پيشوايى ساقط كرد. مدتى در

خوارزم ساكن بود، سپس به خراسان منتقل شد. در نيشابور نزد احمد خوافى و ابونصر قشيرى فقه آموخت و در نزد ابوالقاسم انصارى علم كلام را فراگرفت. او در نيشابور از على بن مدينى و ابوالحسين بن اخرم حديث شنيد. در 510 ق وارد بغداد شد و سه سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس مشغول شد و درس و مجلس وعظش در نظاميه ى بغداد مورد توجه و رغبت عامه واقع شد. از شاگردان بنام او ابوسعد عبدالكريم سمعانى است. شهرستانى در شهرستان خراسان درگذشت. از آثارش: «نهايه الاقدام فى علم الكلام»؛ «الملل و النحل»؛ «المناهج و البينات»؛ «كتاب المضارعه»؛ «تلخيص الاقسام لمذاهب الانام»؛ «الارشاد الى عقايد العباد»؛ «مصارعات الفلاسفه»؛ «تاريخ الحكماء»؛ «المبداء و المعاد»؛ تفسير فلسفى «سوره ى يوسف»؛ «غايه المراد»؛ «دقائق الاوهام».[1]

(شهرستان) ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالكريم فقيه و متكلم و عالم اديان از دانشمدان اشعرى (و. شهرستان 479- ف. 548 ه.ق.)، از شهرستان خراسان. وى نزد ابوالمظفر خوافى قاضى طوس و ابونصر قشيرى و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصارى و ابوالحسن على بن احمد مدينى علم آموخت، و در بحث و مناظره و وعظ و تذكير از مشاهير عهد گرديد. مدتى در خوارزم به سر برد و سه سال در بغداد زيست، و پس از بازگشت از بغداد باقى عمر را در خراسان گذرانيد، و مدتى ملازم مجدالدين ابوالقاسم على نقيب سادات ترمذ بود و دو كتاب خود الملل و النحل (ه.م.) والمصارعه (ه.م.) را به نام او تأليف كرد، و سپس به خدمت سلطان سنجر پيوست، و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. ديگر از آثار

او نهايةالاقدام (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (84 -83 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (297 -296 ،286 -285 ،270 -269 /2)، تاريخ علم كلام در ايران (266 -246)، روضات الجنات (28 -24 /8)، ريحانه (272/3)، سير النبلاء (288 -286 /20)، الكنى و الالقاب (374/2)، لسان الميزان (306 -304 /6)، لغت نامه (ذيل/ شهرستانى)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568 /5)، مدارس نظاميه (173 ،105)، معجم المؤلفين (187/10)، معجم البلدان (428 -427 /3)، الملل و النحل (مقدمه)، الوافى بالوفيات (279 -278 /3)، وفيات الاعيان (275 -273 /4)، هديه الاحباب (165 -164).

شهرستاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محمد حسين فرزند عالم بزرگوار حاج ميرزا محمد علي فرزند علامه امير محمد حسين مرعشي حائري، معروف به آيت الله شهرستاني، يكي از بزرگان علما و مشاهير مكتب ما در اوايل قرن چهاردهم هجري است.

دانشمند محقق، فقيه محدث، ركن معتمد و سيد متتبع، بزرگواري كه در احاطه به فنون مختلف علمي معروف، و تأليفاتش احاطه به دانشهايش را معلوم، و ذكر جميلش در جهان تشيع همه را مشهور، و سيماي ملكوتيش بر همگان مقبول، و اخلاصش در نزد خداي دو جهان منظور است. پدرش از سادات عظام خاندان مرعشي، و نسب شريفش به حضرت سجاد عليه السلام منتهي و مادرش سبط وحيد بهبهاني است. از اوايل كودكي و نوجواني به دنبال تحصيل دانشهاي ديني و اسلامي بود و سالها از اساتيد متعدد در عتبات عاليات برخوردار گشت و مراتب علمي او بيشتر از محضر علامه اردكاني عايد او گشت. جناب او يكي از اساتيد بزرگ عراق گرديد كه شهرت و آوازه تدريس او به همه جا پيچيد و آثار گرانبهايش

به نقاط مختلف دست به دست چرخيد: در اصول فقه غاية مسؤل، در شرح شرايع كتاب شوارع، و در تحقيق ادله: لباب الاجتهاد، و در اثبات امام منتظر جنة نعيم، و در نكاح كتاب در نضيد را به رشته تحرير برد، و از ديگر آثار اوست: تلخيص و تلويح، كوكب دري، صحيفه حسنيه، مواقع النجوم، موائد، سبيل الرشاد، عنصر متين، تبنه الانام، ارشاد عوام، تذكرة النفس و غيره. شهرستاني در نوجواني به درجه اجتهاد رسيد و در سن دوازده سالگي شروع به تأليفات نمود، و سالها در نجف اشرف از حوزۀ درس او بهره ها بردند، و از خرمن وجودش خوشه هاي مختلف چيدند، و اكثر صاحب تراجم علما به اوصافش قلمفرسائيها نمودند، ولي سرانجام آن صورت زيبا چون ماه بدر تمام لاجرم افول نمود و آفتاب جمالش به شب پنجشنبه سوم شوال 1315 غروب نمود، و به كنار تربت جد عزيزش سالار شهيدان مدفون گشت، ولي تأليفات او و فرزندان و احفاد او براي هميشه، جاويدش كرد. فرزندش حاج ميرزا محمد علي و آقا زاده هاو احفاد او، و تمام بيت او از اعلام بزرگ و پرچمداران مذهب تشيع بوده و هستند. فرزند مجتهد او صاحب كتاب تبيان در تفسير است، و تحفه علوي و تحفه مؤمن و بيان مبرهن او معروف است. وفات حاج ميرزا محمد علي آقازاده را در سال 1344 نوشته اند.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حميد حوالي شهرياري، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند، در سال

1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. همان سال به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و دروس سطح حوزه را طي مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول حوزه شد و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه، و اصول اشتغال داشت. پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آية الله سيد كاظم حائري، و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزي، به طور مستمر، شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت. در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب مواجه شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحى و يهودى و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان شورا در فتوا به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل آمد. از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات

كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورده است. دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند. با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 و نيز كتاب سال فلسفه جمهوري اسلامي ايران در سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت)،معاون پژوهشي آن سازمان ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. او به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهمردان، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1284، يزد.

درگذشت: 21 آذر 1362، آمريكا.

رشيد شهمردان سال هايى چند در هندوستان مى زيست و از دانشمندان زردشتى شناس ايرانى نژاد (پارسيان) آن مرز و بوم بهره ى علمى برد. نوشته هايى از او به صورت كتاب به جا مانده است: دساتير كتاب آسمانى نيست، حرف راست؛ تعليمات زرتشت؛ خرده اوستا به خط دين دبيره؛ راماين؛ (ترجمه از انگليسى به فارسى)؛ مجله ى «جهان امروز»، پيامبر زرتشت، دين نامه هاى (شماره ى 1 و 2 و 3)؛ فرزانگان زرتشتى؛ خرده اوستا با آوانويسى و معنى؛ فهرست كتاب هاى دينى موجود در كتابخانه اردشير يگانگى؛ پرستش گاه هاى زرتشتيان؛ دانستنى هاى آيين زرتشيتى (ترجمه)؛ زرتشت و همزمان او در ودا (ترجمه)؛ سال دينى زرتشتيان (ترجمه)؛ دين پايه زرتشتى (با همكارى دكتر حسين وحيدى)؛ تجديد چاپ خرده اوستا با آوانويسى (با همكارى دكتر حسن وحيدى)؛ تاريخ زردتشتيان از پايان دوره ى ساسانيان تا به امروز.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهيد بلخي، ابوالحسن شهيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، متكلم، حكيم، شاعر و خطاط. معاصر رودكى، به فارسى و عربى شعر مى گفت وى از بزرگان و متكلمين و حكماى عهد خود و در علوم اوايل استاد بود وى با رازى نيز مناظراتى داشت و هر يك بر ديگرى نقضى و ردى داشته اند. اسم او را سهيل و على نيز نگاشته اند. وى در خط نيز استاد بود و فرخى او را بدين هنر ستود. عوفى نظم اشعار عربى را به وى نسبت داده و قطعه اى از او به تازى نقل كرده است. وى در استادى هم رديف و همانند رودكى بود و على الخصوص غزلهاى وى شهرت داشت بنا به نقل ياقوت حموى وى با ابوزيد احمد بن سهل بلخى معاصر بود و با او ارتباط داشت از جمله ممدوحان

شهيد، نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را مى توان نام برد. گذشته از شاعرى در علوم فلسفى مهارت داشت و با محمد بن زكريا مباحثاتى كرده. رودكى او را مرثيه گفته است و او را شاعر على الطلاق خوانده است و حدود صد و دو بيت شعر از وى در كتابهاى لغت و تذكره به جاى مانده است.[1]

(بخش 1) بلخى. ابوالحسن شهيد بن حسين جهودانكى بلخى شاعر و متكلم و حكيم قرن چهارم ه. (ف. 325 ه.ق.) او را با ابوبكر محمد بن زكرياى رازى مناظراتى بوده و هر يك بر ديگرى نقضى وردى داشته است. شهيد در خط نيز استاد بود و اشعار عربى هم مى سرود. وى از بلخ به چغانيان نزد ابوعلى محتاج رفت و از جمله ممدوحان او نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را ذكر كرده اند. رودكى در رثاى او قطعه اى سروده. شهيد مانند رودكى نزد شعراى بعد از خود مورد احترام بوده و او را در رديف رودكى قرار داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (393 -389 /1)، تاريخ ادبى ايران (663/1)، تاريخ نظم و نثر (21)، تذكره ى روز روشن (449)، دايرةالمعارف فارسى (1519/2)، الذريعه (561 -560 /9)، ريحانه (278/3)، سخن و سخنوران (18 -16)، سيرى در شعر فارسى (221 -220)، شاعران بى ديوان (37 -26)، شخصيتهاى نامى (269 -268)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 11/4)، فرهنگ سخنوران (523)، الكنى و الالقاب (391/2)، گنج سخن (17 -15 /1)، لباب الالباب (5 -3 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، مجمع الفصحاء (804 -803 /1)، معجم المؤلفين (310/4)، هفت اقليم (60 -59

/2).

شهيد ثالث، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حاج ملا محمدتقى برغانى كه از علماء بزرگ عالم تشيع بوده و در امر فقاهت و بحث يد طولائى داشته.

و بالنتيجه در اثر بحث با مخالفين در سال 1263 قمرى در محراب مسجدى كه خود آن مرحوم در قزوين بنا كرده بود (به نام مسجد جامع صغير) و از مساجد معظم شهرستان قزوين بوده و خودش در آن مسجد اقامه جماعت مى نموده است در موقع اذان صبح به تحريك فرقه ضاله بابيه و پيروان شيخ احمد احسائى به شهادت رسيد در سال 1264 قمرى.

و قبر آن مرحوم در جنب مزار حضرت شاهزاده حسين بن على بن موسى الرضا (ع) مى باشد و روى ارادتى كه مردم قزوين به آن عالم جليل القدر داشتند مقبره مجللى بنا كردند و فعلا هم مزار او مورد توجه عموم اهالى شهرستان قزوين و علاقمندان به فضل و علم و روحانيت مى باشد.

آن بزرگوار داراى ده پسر بوده اند كه تمامى از علماء مبرز و دانشمندان بافضيلت قزوين به اسامى زير بوده اند.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا محمد امام جمعه 2- حجةالاسلام والمسلمين آقا عبداللَّه امام جمعه 3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ صادق معروف به حاج مجتهد 4- حجةالاسلام آقا ميرزا ابوالقاسم 5- حجةالاسلام مرحوم آقا شيخ كاظم 6- ثقةالاسلام آقا ميرزا محمود 7- ثقةالاسلام آقا شيخ جعفر 8- ثقةالاسلام مرحوم آقا شيخ باقر 9- ثقةالاسلام آقا تقى 10- حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ عيسى. اعقاب آن مرحوم در قزوين و تهران و برغان و كربلا و حله بسيارند آثار خير ايشان در قزوين مسجد آن مرحوم است كه به نام مسجد شهيدى معروف است و مرحوم آقا شيخ مرتضى امام جمعه و مرحوم

آقاى حاج شيخ عبدالحسين امام جمعه در آن اقامه نماز جمعه و جماعت مى نمودند و فعلا حفيد آنجناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ عبداللَّه امام جمعه در آن اقامه جمعه و جماعت مى نمايند آثار علمى شهيد ثالث از اين قرار است.

1- عيون الاصول 2 جلد 2- منهج الاجتهاد فقه استدلالى دوره كامل 24 جلد 3- شرح بر شرح لمعتين 1 جلد 4- رساله اى در نماز جمعه 5- رساله اى در ديات 6- مجالس المتقين.

مرحوم شهيد اجازات عديده اى از فقهاء مراجع بزرگ خود داشتند كه برخى از آن را مى نگارم 1- اجازه به خط العلامه خريت الفقاهه شيخ جعفر النجفى صاحب كتاب كشف الغطاء 2- اجازه به خط العلامة الفقيه السيد محمد بن العلامة صاحب الرياض و هوالمعروف بالسيد المجاهد.

3- اجازه به خط محقق الشهير به علامة بن مرحوم آقا ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شهيدي زندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر شهيدي زندي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/15

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر شهيدي زندي متولد 1347 ، از سال 1361 وارد حوزه علميه شده و همزمان تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم ادامه دادم. در دروس حوزوي همزمان با شروع درس خارج وارد رشته تخصصي كلام و فلسفه اسلامي شده و موفق به دريافت سطح چهار فلسفه و كلام اسلامي شدم.

در سال 1379 از طريق كنكور در رشته حقوق پذيرفته و در سال 1382 موفق به دريافت كارشناسي اين رشته شدم.از سال 1376 وارد مركز تحقيقات دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري شده و در ابتدا مسئوليت كتابخانه دبيرخانه را به عهده داشتم و در ادامه مسئول دفتر مركز تحقيقات بودم. همچنين به عنوان معاون آموزشي

و پژوهشي دانشكده هدي وارد جامعه الزهرا (س) شدم و همزمان در دانشكده و تحصيلات تكميلي آن مشغول به تدريس شدم.

در حال حاضر مسئول گروه كلام اسلامي و مسئول دفتر برنامه ريزي درسي جامعه الزهرا(س) مي باشم. در سال 1386 نيز معاون آموزشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) دفتر قم بودم كه اخيرا به دليل مسئوليت جديد در معاونت پژوهشي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي از آن سمت استعفا دادم. در حال حاضر در دانشگاه مفيد و مدرسه علميه حجتيه مختصري تدريس دارم و طي دو سال قبل هفته اي يك روز در دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران به تدريس معارف اسلامي مشغول بوده ام.

شهيدي، ميرزا ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوتراب شهيدي در سال 1239 ،در قزوين متولد گرديد. پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود. پس از بازگشت به ايران و مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، در حركتهاي سياسي زمان خود شركت نمود ، اما به دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد. حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي سرانجام در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب :

ميرزا ابوتراب شهيدي فرزند آيت الله حاج ميرزا ابوالقاسم شهيدي ، نواده حاج ملا محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث ،در قزوين متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود.استادان و مربيان : ميرزا ابوتراب شهيدي ابندا نزد پدر خود علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به نجف اشرف رفته و در آن ديار در مجلس درس استاداني چون: سيدمحمدكاظم يزدي (صاحب كتاب عروه الوثقي ) و آخوند ملا محمد كاظم خراساني ( صاحب كفايه الاصول ) استفاده كرد. او پس از گذشت دوازده سال به ايران مراجعت كرد و در درس شيخ فض الله نوري حاضر شد.وقايع ميانسالي : مهمترين رويداد به وقوع پيوسته در دوران حيات حاج ميرزا ابوتراب شهيدي وقوع انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن بود. وي از جمله مخالفان جريان مشروطه خواهي بود و همين عامل مدتي براي او خانه نشيني و سپس مهاجرت به تهران را در پي داشت.زمان و علت فوت : ميرزا ابوتراب شهيدي در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.فعاليتهاي آموزشي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از اتمام تحصيلات خود در نجف اشرف ، در سال 1330ق به ديار خود قزوين بازگشت و مشغول تدريس گرديد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، مدتي هم در

حركتهاي سياسي شركت نمود ، اما به دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد.آرا و گرايشهاي خاص : شيوه تفسيري حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي ، تفسير آيه به آيه به روايت است و در بعضي موارد بحث هايي فلسفي نيز دارد ، چنانكه جامعيت آن را بين حكمت ، فلسفه ، كلام ، روايات و تفسيري قرآن با قرآن را در آن مشاهده نمود.آثار : التوحيد ،المبين و تبين في شرح المواعظ البراهين ويژگي اثر : اين كتاب تفسير قرآن مجيد به زبان فارسي است و در پنج جلد پايان يافته است. منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص 1932قرآن پژوهان قزوين ، مولف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاههاي فرهنگي ايران ، 1380 ، ص 136-137

شيخ الاسلامي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شيخ الاسلامي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و در حين تحصيل دروس متوسطه را اخذ نمودم و مدتي توفيق حضور جبهه را داشتم در سال 1371 به تحصيل كفايتين و مكاسب اشتغال داشتم و به دست مقام معظم رهبري به لباس روحانيت ملبس شدم و در سال 1372 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام سبحاني،مكارم به تلمذ مشغول شدم ودر اين همه سالها به تبليغ و ارشاد هم موفق بودم

در سال 1374در دروس تخصصي كلام در موسسه امام صادق تحت اشراف آيت الله سبحاني پذيرفته شدم و پس از فارغ التحصيلي به تدريس در حوزه و دانشگاه اشتغال يافتم در سال 85بعنوان عضو هيات علمي در دانشگاه پيام نور پذيرفته ودر مركز نطنز اداي وظيفه مي كنم و در خدمت دانشجويان و اساتيد فرهيخته هستم .

شيخ الاسلام زنجاني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1303 ق)، فقيه، متكلم، رجالى و حكيم. در زنجان به دنيا آمد. مقدمات و متون را نزد استادان زنجانى فراگرفت و فلسفه را از علامه ميرزا عبدالمجيد آموخت و به درس خارج علامه ميرزا عبداللَّه زنجانى حضور يافت. در 1331 ق به همراه برادرش به نجف مهاجرت كرد و در آنجا نزد آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و ديگر مدرسان به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1339 ق به زنجان بازگشت و به وظائف امور علمى و شرعى مشغول گرديد. او از آيت اللَّه سيد حسن صدر عاملى كاظمى و علامه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و علامه سيد محمود شكرى علوى آلوسى داراى اجازه بود. از آثارش: حاشيه بر «منطق» شرح «منظومه» سبزوارى؛ رساله اى در رد نظريه ى «واحد بسيط...»؛ «تاريخ علم كلام در اسلام»؛ حاشيه بر «اوائل الشوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ نقد «رساله ى حدوث» ملا صدرا شيرازى؛ «تشيع در تاريخ اعتقادى و سياسى و ادبى شيعه» يا «تاريخ مذهب شيعه»؛ تعليقاتى بر كتاب «اوائل المقالات» شيخ مفيد؛ شرح و حاشيه اى بر «منهج المقال» استرآبادى؛ «شرح حال رجال زنجان و راويان آن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (390 -389)، علماء معاصرين (228 -224)، مؤلفين كتب چاپى

(871 -870 /4).

شيخاني، علي باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي باقر شيخاني

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در يكي از روستاهاي استان گيلان در اطراف رشت به دنيا آمده و از سن هفت سالگي به مدرسه رهسپار گرديدم و در سال 1361 در رشته اقتصاد اجتماعي ديپلم گرفتم.

در سال 1361 براي فراگيري علوم ديني رهسپار شهرستان رشت شده و در حوزه علميه امام صادق (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي به تحصيل پرداختم اما پس از يك سال به شهر تهران رفته و در حوزه علميه شهيد بهشتي مشغول به تحصيل شدم اما پس از يك سال به دليل اختلاف در مديريت مدرسه آن را ترك گفته وارد حوزه علميه وليعصر (عج) وابسته به برادران باقري بنابي شده و تا سال 66 در آن حوزه علمي تا پايان جلد اول لمعه را فرا گرفتم

در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم و از محضر اساتيد بزرگوار آن بهرهمند گرديدم و در ابتدا اصول فقه مرحوم مظفر را نزد استاد علي محمدي خراساني فرا گرفتم همچنين برخي از ابواب جلد دوم لمعه را نزد ايشان و استاد شب زنده دار و استاد احمد خاتمي و مرحوم وجداني فخر تلمذ نمودم پس از آن مكاسب محرمه و كتاب بيع را نزد مرحوم احمد پاياني و كتاب رسائل را نزد استاد اعتمادي فرا گرفتم و كتاب خيارات مكاسب را نزد استاد عباس محفوظي فرا گرفتم و پس از آن كتاب كفايه را نزد مرحوم صالحي مازندراني و استاد مهدي هادوي آموختم.

در ضمن اين سالها به دروس فلسفه

منظومه استاد احمد بهشتي و درس اسفار استاد جوادي آملي و استاد حسن ممدوحي و استاد نكونام شركت جستم.

از سال 71 به بعدتا كنون در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت داشته و در دروس خارج فقه اساتيد بزرگوار مشكيني ، بهجت ، محقق داماد ، موسوي اردبيلي ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازى، و نوري همداني شركت جسته بهرهمند گرديدم.

همچنين در سال 72 در اولين دوره رشته تخصصي تبليغ شركت جسته و با موفقيت به پايان رسانده و مشغول تاليف پايان نامه سطح چهارم آن مي باشم همچنين در رشته تخصصي مذاهب اسلامي دوره پنجم آن شركت جسته در سال 81 به پايان رسانده ام.

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و

سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»،

به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)،

چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيرازي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازي يكي از علما و مجتهدين و اساتيد بزرگ عتبات در قرن اخير بود. شيرازي عالمي فقيه و مجتهدي اصولي معاصر با آيت الله اصفهاني رحمة الله عليه بود.

مرحوم خوانساري در احسن الوديعه (دوم) مي نويسد: شيخ كاظم نجفي شيرازي از اكابر علما و مجتهدين و از علماي فقهاي متتبعين است. جمعي از اصحاب و گروهي از فضلا به بحث او حاضر مي شوند. مجتهدي كه تحرير و تقرير او خيلي زيباست. خوانساري اضافه مي كند كه از گفتگو

و معاشرت او لذت مي برديم...

شيخ كاظم رحمة الله عليه در سال 1290 قمري در شيراز متولد شد و در ده سالگي به معيت پدر و خاندان خويش ساكن كربلا گرديد و مدت چهارده سال پي در پي سرگرم مطالعات و مباحثات فقهي و اصولي و ادبيات عرب بود. شيخ كاظم ابتدا از شاگردان سيد كازروني بود و از سال 1310 به بعد در سلك تلامذه آيت الله شيرازي بزرگ و شيرازي مجاهد و حاج حسينعلي تهراني درآمد و خود به درجه اجتهاد رسيد.

شيخ كاظم تا ماداميكه ميرزا محمد تقي مجاهد در قيد حيات بود از ملازمين معظم له در سامرا و كربلا بود. پس از فوت ميرزاي مجاهد عازم نجف اشرف گرديد ودر سلك اصحاب آيت الله اصفهاني قرار گرفت، و از ملازمين اين سيد عالي مقام بود. غالب استفتاهائي كه از سيد اصفهاني مي شد، به خط زيباي شيخ كاظم كه مجتهدي محل وثوق بود پاسخ داده مي شد، و آقا پس از مطالعه مهر مي نمود. سرانجام اين شيخ جليل القدر نيز در سال 1367 به رحمت ايزدي رفت و در نجف اشرف در كنار مولا اميرالمومنين عل__ي عليه السلام جنب علما مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

شيرواني هرندي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على شيرواني هرندي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 در تهران متولد شد. در سال 56 به فراگيرى علوم حوزوى علاقمند گشته، فراگيرى علوم حوزوى را در مدرسه ملامحمد جعفر (معروف به مدرسه مجتهدى) آغاز كرد، و همزمان با گذراندن دوره دبيرستان _ در رشته رياضى فيزيك _ صرف و نحو و معانى

و بيان و منطق و اصول فقه و فقه را نزد اساتيد برجسته حوزه تهران (آيت الله ضياء آبادى، آيت الله رحمانى، آيت الله رئوفى و ديگران) فرا گرفت. در سال 61 پس از اخذ ديپلم، براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. در سال تحصيلى 64_ 65، بنا بر تقاضاى امام جمعه وقت و مدير مدرسه، براى تدريس به حوزه علميه مسجد سليمان عزيمت نمود. وى در آنجا دروس مختلف _ از جمله منطق، معالم الاصول و شرح لمعه _ را تدريس كرد. در سال 65 با كسب امتياز عالى و درجه ممتازى دوره سطح حوزه را به پايان رساند و به طور فعال و جدى، دوره خارج فقه و اصول را آغاز كرد و از محضر آيات عظام وحيد خراسانى و ميرزاد جواد آقا تبريزى بهره مند شد.

به سبب علاقه فراوان به ديدگاههاى اصولى شهيد صدر، به حوزه اصولى ايشان راه يافت و از محضر شاگردان برجسته آن شهيد سعيد _ آيت الله حائرى و آيت الله شاهرودى _ بهره برد. همزمان با تحصيل فقه و اصول، فلسفه، كلام و تفسير را از محضر اساتيد بزرگوار، آيات معظم : حسن زاده و جوادى آموخت. وى از همان آغاز به تدريس علاقه داشت. در بدو ورود به قم (سال 61) معالم الاصول را تدريس كرد، و پيش از آن در تهران، ادبيات و منطق مى گفت. از سال 61 تا كنون (سال 81) علاوه بر كتابهاى رسمى حوزه (مانند اصول فقه، معالم الاصول، شرح لمعه، حاشيه، رسائل و كفايت الاصول) حلقات اصول شهيد صدر، بدايت الحكمه، نهايت الحكمه، كشف المراد، اشارات و تنبيهات و بسيارى كتابهاى ديگر

را در حوزه و يا دانشگاه تدريس كرد.و اينك به تدريس اسفار اشتغال دارد. در دوران تحصيل به چيزى جز كسب دانش نمى انديشيد و براى تبليغ جز به جبهه نرفت. وى همزمان با حضور فعال در حوزه علميه قم _ كه تا كنون ادامه دارد _ در دانشگاه نيز به تحصيل و تدريس اشتغال داشت.

در سال 70 از ميان تقريبا 500 تن از فضلاى شركت كننده در آزمون ورودى كارشناسى ارشد الهيات و معارف، رتبه نخست را به دست آورد، و در سال 79 از رساله دكتراى خود در دانشگاه تربيت مدرس دفاع كرد، و در رشته فلسفه و كلام فارغ التحصيل شد. ايشان در عرصه تحقيق و نگارش حضورى فعال و جدى داشته و دارد. از ميان نوشته هايش برخى رسما و برخى عملا به عنوان متن درسى در حوزه و يا دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته است، از جمله: كليات فلسفه و تحرير منطق (در حوزه هاى علميه خواهران در سراسر كشور)، درسنامه عقايد (در مركز جهانى علوم اسلامى براى عموم طلاب غير ايرانى)، منطق و شرح بدايت الحكمه (كه هر دو كتاب برگزيده سال 73 بود در رشته هاى الهيات و فلسفه) ترجمه لمعه دمشقيه (در رشته هاى حقوق و نيز در حوزه هاى علميه) معارف اسلامى در آثار شهيد مطهرى و اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن (در دروس عمومى معارف و اخلاق)تحرير الاسفار(در مقطع دكتراي فلسفه اسلامي) . كتابهاى سرشت انسان، منابع انديشه مذهبى شيعه، فرا اخلاق، اخلاق هنجارى، ترجمه الروضات لبهيت (تا كنون 7 جلد آن منتشر شده) شرح نهايت الحكمه و شرح منازل السائرين از ديگر آثار قلمى نامبرده است. از ايشان

چندين مقاله در مجله هاى علمى معتبر (مانند خردنامه صدرا، قبسات، نامه مفيد، ذهن ومعرفت،پژوهشهاي فلسفي و كلامي) منتشر شده است. آخرين نوشته ايشان، كه پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان بوده است، به نام مبانى نظرى تجربه دينى توسط بوستان كتاب قم منتشر شده است.

شيرين، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال شيرين

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1362/1/15

زندگينامه علمي

حقير ابتدائي را در شهر اهواز گذرانده و پس از آن همراه خانواده به قم آمدم دوره راهنمائي را در مدرسه امير كبير و دبيرستان را در مدرسه دين و دانش خيابان 19 دي پشت سر گذاشتم و دبيرستان را با معدل 2/15 در رشته رياضي فيزيك به اتمام رساندم پس از آن وارد حوزه مقدس علميه شدم و پنج سال اول را در مدرسه علميه امام حسن مجتبي عليه السلام و سال ششم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام خوانده و هم اكنون در پايه 7 مشغول به تحصيل به علوم ديني مي باشم لازم به ذكر است پايه 4-5-6 سه سال به عنوان طلبه ممتاز معرفي شدم از سه سال پيش ابتدا به عنوان دفتر دار يكي از معاونين و بعد به عنوان پژوهشگر مجله الرشاد در سازمان حوزه هاو مدارس خارج از كشور مشغول به كار شدم .كار ها در مجله تهيه و تنظيم مقالات مورد نظر از قبيل تدوين . نگارش . تلفيق . و مطابقت با معيارهاي بين المللي مجله است و در آخر ترجمه آن به زبان ها ن انگليسي . فرانسه . عربي . چيني . وغيره ... اين حقير همچنين ترم اول

مترجمي فرانسه هستم از دانشگاه باقر العلوم .

صاحبي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد صاحبي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/11/20

زندگينامه علمي

محمد جواد صاحبي در سال 1333 در محله مغان شهرستان شاهرود به دنيا آمد تحصيلات ابتدايي را در مغان و تحصيلات متوسطه را تا مقطع ديپلم ادبي در شهرستان شاهرود گذراند ،همزمان بخشي از مقدمات علوم ديني را به طور متناوب در همانجا از محضر فضلاي بزرگواري همچون جناب حجت الاسلام شيخ محمد حسين صائب چهكندي و ديگران فرا گرفت، با حوزه هاي مشهد و قم نيز در رفت و آمد بودو از سال 1357 در قم مستقر شد و علوم متداول حوزه را فرا گرفت.

ادبيات عرب را از محضر حجج اسلام آقايان بهجتي شفق، بياني افغاني،سيد محمود طالقاني، سيد عباس موسوي و ديگران آموخت كلام و عقايد را از جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي مسعودي، فقه شرح لمعه را از حضرت آيت شيخ علي پناه اشتهاردي و مكا سب را از آيت الله بني فضل استفاده كرد، اصول را از آقايان موسوي گرگاني و صالحي افغاني و خارج اصول و بخشي از ابحاث فلسفي و عرفاني را از آيت الله علي عابدي شاهرودي بهره برد

در درس خارج فقه آيت الله موسوي اردبيلي و آيت الله شيخ محمد ابراهيم جناتي نيز شركت نمود .

ورود به عرصه مطبوعات را از روزنامه ديواري شروع كرد و با ارسال مقاله براي مطبوعات قم از جمله مجله سالنامه پيام اسلام به مطبوعات مذهبي و كشوري راه يافت، نخستين مقاله براي سالنامه مزبور را در سال 1355 فرستاد كه با نشر آن،به نگارش

و تأليف علاقمند شد،در سال 1357 دو اثر با عناوين « پيشگامان تحولات بنيادي و تاكتيكهاي انقلابي سيد جمال الدين اسد آبادي» منتشر ساخت.

در سال 1358 با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي،نخست به عنوان مسؤول آموزش سياسي عقيدتي نيروهاي عملياتي سپاه و سپس به سمت مسؤول انتشارات و مطبوعات كل سپاه منصوب شد كه تا سال 1362 ادامه يافت مدتي هم عضو مركز تحقيقات سپاه بود و مجددا به قم مراجعت كرد.

در سال 1364 مجله كيهان انديشه را تأسيس كرد كه در اين راه از حمايتهاي مرحوم شهيد شاه چراغي و جناب آقاي سيد محمد خاتمي (نماينده امام در مؤسسه كيهان) بهره مند بود، اين مجله 14 سال تمام ادامه يافت و هشتاد و چهار شماره از آن منتشر شد همزمان با مطبوعات ديگر نيز به همكاري پرداخت ومقالات بسياري از ايشان در روزنامه ها و ساير نشريات علمي و فرهنگي نيز به چاپ رسيده است.

در كنار اين فعاليتها از تحصيل و تدريس نيز باز نماند از آن جمله مي توان تدريس در دانشسراي تربيت معلم سمنان، دانشگاه تربيت معلم تهران، مؤسسه امام خميني قم، مركز تخصصي كلام حوزه علميه قم، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مركز آموزش مديريت دولتي را نام برد همچنين دركنگره هاي علمي و ديني متعددي به عنوان عضو و دبير فعاليت داشته اند، افزون به اينها به عنوان راهنما و مشاور در تدوين رساله هاي آموزشي و پژوهشي مشاركت كرده اند.

صادق نيا، مهراب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهراب صادق نيا

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1347 در شهرستان دزفول به دنيا آمد و در

همان شهر تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود رادر رشته رياضي فيزيك سپري كرد . در سال 64 وارد حوزه علميه قم شد و پس از اتمام دروس مقدمات و سطح درسال 69 وارد درس خارج شد . از آن سال تا كنون از اساتيد نام آشنايي چون مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني(ره) ، وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي(ره) بهره برده است . علاقه ديرين او به مباحث علوم قرآني سبب شد در سال 72 در آزمون ورودي سطح چهارم رشته هاي تخصصي شركت كرده و در رشته تفسير و علوم قرآن پذيرفته شود . در سال 76 و همزمان با اتمام اين دوره به مركز مطالعات اديان وارد شده و به عضويت هيئت علمي مركز ياد شده در آمد( مركز ياد شده الان با عنوان دانشگاه فعاليت مي كند). موضوع مطالعاتي وي در اين مركز، اديان ابراهيمي است و در اين خصوص آثاري از ايشان منتشر شده است . تحصيلات آكادميك نامبرده در سال 79 با پذيرش در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم در رشته مدرسي الهيات ادامه يافت و در سال 81 با دفاع از رساله خود با موضوع جايگاه شريعت در عهدين و قرآن موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي ارشد شد . در حال حاضر نيز دانشجوي دوره دكتراي جامعه شناسي فرهنگي با گرايش مذهب در دانشگاه علامه طباطبائي تهران است كه دوره ي آموزشي را پشت سرگذاشته و در حال تدوين پايان نامه است. در اين فراگرد علمي سپران شده ايشان توفيق داشته اند سالياني در حوزه علميه قم در دروس مقدماتي و سطح تدريس نمايند. در حال

حاضر نيز در پاره اي ازمراكز تخصصي حوزه و ديگر مراكز وابسته، به اين مهم اشتغال دارند. تدريس در دانشگاه ها نيز از فعاليتهاي نامبرده در شمار است.

صادقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين صادقي

محل تولد : بيجگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين صادقي در سال 1353در روستاي بيجگان حومه دليجان متولد شدم و به علت علاقه شديد پدرم به حضرت امام خميني (ره) ايشان تصميم مي گيرند كه من را به حوزه علميه بفرستند تا در كسوت روحانيت درآيم .دراين راستا پس از گذراندن تحصيلات راهنمائي در سال1365وارد حوزه علميه قم شدم و درمدرسه رضويه مشغول تحصيل گرديدم و درس ها را با علاقه خاص پيگيري كردم و پس از گذراندن سطح وارد تخصصي كلام امام صادق (ع)شدم و دوره تخصصي الهيات را در آنجا سپري كردم وهم اكنون مشغول پايان نامه دكتراي خود مي باشم و در حال حاضر به كارهاي تحقيقي وتبليغي مشغول مي باشم .

صالحي اميري، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي صالحي اميري

محل تولد : فريدونكنار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي صالحي اميري درتاريخ 10/6/1356 در روستاي مهلبان از توابع فريدونكنار استان مازندران متولد شدم .تحصيلات ابتدايئ وراهنمايئ را در روستاي محل سكونت گذراندم. و در سال 69 براي تحصيلات دروس حوزوي به مدرسه خاتم الانبيا (صدر)بابل رفتم .بعد ازاتمام تحصيلات مقدماتي جهت ادامه تحصيلات در سال 75 به حوزه علميه مقدسه قم آمدم .وهمزمان در رشته كارشناسي ارشد الهيات ومعارف اسلام در موسسه آموزشي وپژُوهشي قم پذيرفته شدم. ودر بهار 81 از پايان نامه خود دفاع كردم .از بهمن ماه 1380 به عنوان مسئول گروه دين پژوهي مركزمطالعات وپژوهشهاي فرهنگي مشغول به خدمت هستم .ازسال 1383 با ستاد پاسخگويي به مسائل مستحدثه دين در امر تحقق و پژوهش همكاري

مي نمايم واز تيرماه 1385 با معاونت پژوهشي پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلام جهت ارزيابي پروژَه ها همكاري مي نمايم .

صباح، حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صباح از ايرانياني بود كه در دوره سلجوقي قيام كردند وي از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ايران بود. مذهب وي و پيروانش اسماعيليه بود كه شاخه اي از پيروان امامان است با اين تفاوت كه اينان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق حق فرزند وي اسماعيل دانسته و او را مهدي موعود (امام زمان) و امام آخر مي دانند. مركز قدرت اينان در مصر بود كه خلفاي فاطمي مصر اين مذهب را در اين كشور رسمي اعلام كرده بودند. حسن صباح رهبر و داعي اين فرقه شهرت جهاني دارد كه زندگي و عقايد و رفتار و منش وي آميزه اي از افسانه و راز و واقعيت است كه با افسانه هاي حشاشين ، فدائيان و بهشت موعود اسماعيليه شكل گرفته است و در پندارها به شكل واقعيت يافته و باور كنوني مردم منطقه و جهانيان در آمده است . گويند حسن صباح در قم در يك خانواده شيعي امامي به دنيا آمد ، پدرش علي بن محمدبن جعفربن حسين بن محمدبن صباح حميري ، عربي از مردم كوفه بود كه براي خويشتن نسب يمني ادعا مي كرد. خانواده صباح از قم به ري رفتند ، در آنجا كه از مراكز فعاليت هاي اسماعيلي بود ، مردي به نام اميره ضراب ؛ حسن را به كيش اسماعيلي رهنمون كرد . در سال 469 وي به مدت سه سال در قاهره تعليم يافت ، پس از آن به ايران

بازگشت و فعاليت خود را با سفر در سراسر ايران آغاز كرد وبارفتن به الموت بانام دهخدا و با گرفتن الموت و استقرار در دژ الموت ، شاخه اسماعيليان نزاري را پايه گزاري كرد . دولت نزاري ايران را حسن صبا ح و هفت تن جانشينان وي كه به خداوندگاران الموت معروفند اداره مي كردند .. وي از سال 1090/483 تا زمان مرگ ربيع الثاني 1124/518 ميلادي به مدت 35 سال در دژ حسن صباح زيست و به فراخواندن مردم به كيش خود و مبارزه پادشاهان سلجوقي و خلفاي بغداد ادامه داد . حسن صباح مردي برجسته و شگرف بود ، سياستمداري مدير و مدبر ، سازمان دهنده اي توانمند، متفكر ، پارسا و مردي پرهيزكار بوده است . وي را سيدنا " سرور ما " مي ناميدند . گويند حسن صباح كتابخانه اي در الموت داشته و دانشمندي بوده است كه به دانش هاي ستاره شناسي و داروسازي گرايش داشته است . حسن صباح تا زمان مرگ به مدت 35 سال در دژ الموت زيست و به مبارزه ، مقاومت ، آموزش ، تبليغ مرام و انديسه خود پرداخت . وي و پيروان فدائي او در سراسر سرزمين هاي اسلامي در تاريخ سياسي و نظامي اين مقطع تعيين كننده و تاريخ ساز بوده اند . پس ازوي جانشين او بزرگ كيا اميد كه ازمردم رودبار بود راه وي راتداوم دادومدت 14 سال حكومت كرد در532 / 1138 ميلادي درگذشت دردوره او سده ششم هجري نيز تغييراتي درمعماري دژ انجام شد وتاسيساتي به آن افزود پس ازبزرگ كيا اميد پسرش محمد فرمانرواي الموت گرديد وتاسال

557 / 1162 حكومت كرد پس از او حسن دوم فرمانرواي الموت گرديد وي دررمضان 559 اعلام قيامت كرد وحسن دوم در فراخوان پيروان خود درالموت وامام خواندن خود, انقلابي بزرگ درانديشه فلسفي – عرفاني مذهب اسلام به-وجودآ ورد وي درسال 561 كشته شد . پس ازاوپسرش نورالدين محمد به مدت 44 سال حكومت كرد . ورا پدررا ادامه داد وپدررا امام خواند محمد دوم در 607 / 1210 درگذشت وپسرش حسن سوم بالقب جلال الدين فرمانرواي الموت گرديد . حسن سوم پس از 11 سال حكومت درسال 618ددرگذشت پسر اوعلاالدين محمد جانشين اوگرديد . وي درسال 653 درشيركوه الموت كشته شد وپس از او پسرش ركن الدين خورشاه كه آخرين فرمانرواي الموت است به حكومت رسيد , . مركزيت وپايگاه مقاومت اين فرقه دربرابر خلفاي عباسي بغداد وحكومت هاي ترك نژاد وسني مذهب الموت ودژحسن صباح بوده ا ست ُ اين پايداري ومقاومت, به اين دژ,هويت فرهنگي – ملي بخشيده ودراين دوران ازفرهنگ وزبان فارسي پاسداري شده است . ومديريت حسن صباح و جانشينان وي درشكل گيري منظر فرهنگي دره الموت نقش تعيين كننده اي داشته است .

درسده هفتم هجري علاء الدين محمد نيز تغييرات عمده اي درفضا ها به ويژه درتزئينات دژ به وجودآورد كه آثار آن دركاوشهاي باستانشناسي دژ حسن صباح به دست آمده است كه دردوره 170 ساله حضور اسماعيليان دردژ حسن صباح دست كم سه دوره ساخت وساز عمده وجود داشته است كه درمعماري كاوش شده وبه جا مانده دژ به خوبي قابل پيگيري است .

درسال 654 هجري قمري/1257 ميلادي , پس از دوسده مقاومت , درزمان ركن الدين

خورشاه آخرين فرمانرواي اسماعيليان الموت , اين دره تسليم هلاكوخان مغول گرديد ؛ هلاكوخان دستور داداين كاخ دژ باشكوه وباابهت كه نزديك به دوسده مراكز قدرت فرمانروايان عرب وترك را تهديد ميكرد با خاك يكسان كنند وبه نوشه تاريخ نگاران آن را غارت وآتش زدند وآثار وبقاياي آنراجاروكردند تاازصحنه روزگار محو شود وآن رامركز شيطان خوانده اند . كه نشانه هاي آتش سوزي و تخريب آن دركاوشها به دست آمده است .

دردوران صفوي , بخشي ازاين دژها مورد استفاده قرار گرفته است , براي نمونه دژحسن صباح به عنوان تبعيدگاه مخالفان سياسي استفاده شده است كه درمتون ازآن به نام فراموشخانه ياد شده است , وبرروي ويران ها وآوار دژ حسن صباح بناهايي ساخته اند كه مانع شناسايي دقيق معماري دژحسن صباح دردوره اسماعيليه شده است . ود ربرخي بخشها ازهمان فضاها وديوارهاباتغييراتي استفاده شده است .

دردوران قاجار ازاين دژها به عنوان قلعه هاي املاك وروستاها استفاده شده است و شاهزادگان قاجار مالكين وبهره وران زمين ها ومحصولات آن بودند كه به شكار وگنج يابي دردژها به ويژه دژ حسن صباح مي پرداختند وازعوامل ويراني آن بوده اند. .ونيز ازمصالح آن براي ساخت وساز املاك وروستاها استفاده مي شده است .

تاپيش از ناصرالدين شاه قاجار , آنها درالموت املاك خالصه نداشتند , ناصرالدين شاه بخشي از دهات الموت رابه اراده شخصي خالصه كرد وازآن زمان ميان رعاياي الموت ودولت كشمكش ايجاد شد . عبدالصمد ميرزاي عزالدوله به عنوان تيول درسال 1306 در املاك الموت دخالت كرد . پس از كشته شدن ناصرالدين شاه درسال 1313 باقيام دهقانان الموت به رهبري جلال بيك كلاني باهمكاري

ولي خان خواجوي بساط شاهزاده هاي قاجارراازالموت برچيدند .دردوران قاجار حفاري براي يافتن عتيقه براي تفريح وسرگرمي دردژ حسن صباح و شكار رواج داشت , وزماني كه خزانه آنها تهي ميشد املاك راهمراه با رعايا ودهقانان مي فروختند وبه روستائيان الموت ظلم بسيار مي شد .عين السلطنه حاكم قزوين نيز دراداره الموت بامشكلات فراوان روبرو بود . –آثار دوره هاي متفرقه زيستي موقت با تنورها واجاق هاي پراكنده ازدوران قاجار تاچند دهه پيش برروي دژ ديده ميشود . همچنين اين دژ محل چراي دام وعلف چين روستائيان گازرخان است .

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297 ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد

مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325 / 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114

/ 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صدريه، زينب

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1097 ق)، عالم، متكلم، فيلسوف، عارف و زاهد. وى خواهر بدريه و زبيده، و همسر ملا محسن فيض كاشانى بود. زينب نزد برادرش، ميرزا ابراهيم، علم و دانش آموخت و در كنار پدر خور، صدر المتألهين، و همسر خود، فيض كاشانى، به تكميل علوم پرداخت. او از همسرسش داراى سه فرزند به نامهاى محمد علم الهدى و محمد نورالهدى و احمد معين الدين شد كه همگى از علماى زمان خود بودند و شرح آن در مقدمه كتاب «معاذن الحكمه» آمده است.[1]

20 جمادى الاولى 1007 ق، زينب، از زنان عالم، متكلم، فيلسوف، عارف، زاهد و سخنور. وى دختر ملاصدراى شيرازى (1050 ق) و خواهر بدريه و زبيده و همسر ملا محسن فيض كاشانى (1091 -1007 ق) بود. زينب نزد برادرش ميرزا ابراهيم علم و دانش آموخت و در كنار پدر و همسرش به تكميل علوم پرداخت. او از همسرش داراى سه فرزند شد كه همگى از علماى زمان خود بودند.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] مستدركات اعيان (84 -83 / 3)، مشاهير زنان (142)، معادن الحكمه (مقدمه)، مفاخر اسلام (35 -34 / 7).

[2] منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 84 -83 / 3؛ مفاخر اسلام، 35 -34 / 7.

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب سهل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 404 / 387 ق)، محدث، فقيه، متكلم و اديب شافعى. مفتى نيشابور بود و پدرش نيز قبل از او اين سمت را داشت. علم و فضل و ديانت او را ستوده اند و گفته اند كه مرجع فقهاى نيشابور بود. فقه را از پدرش، ابوسهل محمد بن سليمان،و حديث را از ابوالعباس اصم و ابوعلى رفاء آموخت. سپس مجلس درس آراست. در مجلس او افزون بر پانصد دوات براى نگارش بيانات

او فراهم مى كردند. حاكم نيشابورى و ابوبكر بيهقى و ابونصر محمد شادياخى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الفوائد» كه گردآورى مسموعات اوست؛ «المذهب فى ذكر شيوخ المذهب»، كه همان طبقات شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (273 / 1)، انساب سمعانى (540 / 3)،روضات الجنات (94 / 4)، ريحانه (445 / 3)، سير النبلاء (209 -207 / 17، شذرات الذهب (173 -172 / 3)، طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (208 / 2)، كشف الظنون (1645)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم المؤلفين (284 / 4)، نفخات الانس (318)، الوافى بالوفيات (13 -12 / 16)، وفيات الاعيان (436 -435 / 2)، هديه العارفين (412 / 1).

صفار بخاري، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(534 -460 ق)، زاهد، متكلم و فقيه حنفى. معروف به زاهد صفار. وى در خرده گيرى به پادشاهان دلير بود. به همين دليل به فرمان سلطان سنجر از بخارا به مرو تبعيد شد. اما مجددا به بخارا بازگشت. از آثارش: كتاب «السنه و الجماعه»؛ «صك الجنه»، به فارسى؛ «تخليص الزاهد»؛ «تخليص الادله لقواعد التوحيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 / 3)، ايضاح المكنون (270 / 1)، كشف الظنون (1080 ،472)، هديه العارفين (9 / 1)، معجم المؤلفين (13 / 1).

صفاري، سعدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعدى صفاري

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعدي صفاري در سال 1347 هجري شمسي در روستاي تسمكلايه از روستاهاي منطقه الموت قزوين در خانواده اي ساده و متدين به دنيا آمدم، تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان روستا گذراندم. سپس وارد حوزه علميه قزوين شدم (1363) يكسال در حوزه علميه صالحيه درس خواندم و همان سال عازم جبهه شدم. همزمان با درس حوزه دروس دبيرستان را نيز به صورت متفرقه ادامه دادم، سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. چون مدتي از سال قبل را در جبهه بودم و بخشي از آن سال را نيز مشغول درس هاي دبيرستان بودم درس هاي حوزه را از اول شروع كردم.پس از اتمام ديپلم اقصاد و سال چهارم حوزه ازدواج كردم و همزمان در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته ادبيات فارسي دانشگاه كِلان قبول شدم اما به دليل دوري مسافت يك ترم مرخصي گرفتم و بعد از آن از رفتن به دانشگاه منصرف شدم و درس هاي حوزه را ادامه دادم، ولي به دليل مشكلات

اقتصادي ناچار شدم به منطقه الموت برگردم و مشغول كارهاي تبليغي باشم. اما شوق ادامه تحصيل مرا وادار كرد دوباره به قم برگردم و تا جايي كه ممكن است ادامه دهم پس از پايان دهم در دروه كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس نيز شركت كردم و همزمان با دروس خارج حوزه در كارشناسي ارشد مدرسي الهيات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم فارغ التحصيل شدم.در طول اين مدت ماه هاي مبارك رمضان محرم و ايام تابستان را در مناطق مختلف كشور بالاخص ستاد مشترك سپاه در تهران مشغول به تبليغ بوده ام. پس از پايان كارشناسي ارشد تربيت مدرس با اخذ مجوز تدريس از نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه به تدريس در دانشگاه آزاد تفرش مشغول شدم، قابل ذكر است كه قبل از آن در حوزه علميه صدوق قم نيز تدريس مي كردم و در حال حاضر نيز به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور بوئين زهرا هفته اي سه تا چهار روز در آن دانشگاه تدريس دارم و در كنار تدريس گاهي مقالاتي را نيز مي نويسم كه يكي از آنها به چاپ رسيده است.

صفايي ملايري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 / 1292 ش)، مورخ، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر. وى در ملاير به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود و دوره ى متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى همدان به پايان رسانيد. وى پس از اتمام دوره ى دبيرستان به فراگرفتن علوم مقدماتى عرب همت گماشت و رموز فن شعر را از آزاد همدانى و وحيد دستگردى در تهران آموخت و از آن پس به اتسخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى در 1315 ش در اهواز با روزنامه «خوزستان» همكارى داشت. سپس به تهران

آمد و به نشر هتفه نامه ى «عسس» پرداخت. از آثارش: «اسناد سياسى دوران قاجار»؛ «اسناد مشروطه»؛ «اسناد نويافته»؛ «برگ هاى تاريخ»؛ «دادگرى و دادرسى در ايران»؛ «رهبران مشروطه»؛ «نكته هاى برگزيده تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (417 -416 / 2)، الذريعه (612 / 9)، سخنوران نامى معاصر (232 -2316 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2543 ،1801 -1797 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (229 -228)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69 / 1).

صندلي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 / 484 ق)، متكلم، واعظ و فقيه حنفى معتزلى. از اهالى نيشابور بود. با سلطان طغرل بيگ به بغداد رفت، سپس به نيشابور بازگشت و به زهد و سلوك روى آورد و از ديدار سلاطين روى برتابيد. روزى ملك شاه سلجوقى در مسجد جامع نيشابور او را ديد و از او به علت عدم رفت وآمد به دربار گله كرد. صندلى در جواب گفت: عرض ما آن است كه شما با زيارت علماء از اخيار ملوك باشيد نه اين كه ما با زيارت ملوك از اشرار علماء. از آثارش «تفسير القرآن» را مى توان نام برد. در «هديه العارفين» صندلى به صورت صيدلى و در «معجم المولفين» به صورت صنديلى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (707)، الاعلام (82 -81 / 5)، ريحانه (470 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المولفين (67 / 7)، هديه العارفين (693 / 1).

صنعتگر، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل صنعتگر

محل تولد : كامو

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر برجسته اساتيد مدرسه امثال حضرات حج اسلام، خراسانى،حسينى،بار فروش تحصيل نمودم.در سال 1357 در نيمه دوم آن وارد حوزه علميه قم شدم بعد از پيروزي انقلاب از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله نورانى،ستوده ، علوي گرگانى،محفوظى، سطح را به اتمام رساندم و در ادامه جهت درس خارج از محضر بزرگاني چون حضرات آيات عظام مكارم شيرازى،سبحانى،نوري همدانى،تلمذ نموده ام و همچنين دو سال متوالي از درس تفسير ارزشمند حضرت آيت الله جوادي كسب فيض نموده ام .در كنار درس اصلي حوزه آشنايي

با مباني اهل سنت و حوزه تخصصي مذاهب اسلامي را گذرانده كه به علت بعضي تغييرات در حال طي نمودن مقدمات پايان نامه آن مي باشم .دوره زبان عربي را در سال 1360 و انگليسي را در سال 1372 گذرانده ام.

صنيعي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صنيعي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از پشت سر گذاشتن دوره تحصيلات ابتدايي در مدرسه سنايي قم، مشغول تحصيل در مدرسه راهنمايي امام موسي صدر شدم.سال او تحصيلات دوره متوسطه را در دبيرستان صدر و سال دوم را در رشته رياضي فيزيك در دبيرستان حكيم نظامي و سال سوم دبيرستان را در تابستان سال 1360 هجري شمسي گذراندم.پس از دريافت مدرك ديپلم رياضي فيزيك در خرداد ماه 1361، در اولين دوره آزمون ورودي دانشگاهها پس از انقلاب اسلامي شركت كرده و همزمان در چندين مركز آموزش عالي پذيرفته شدم و از طرف دولت، پيشنهاد تحصيل در خارج از كشور را به صورت بورسيه دريافت كردم.سرانجام در مهرماه 1362 در دانشگاه شيراز در رشته پتروشيمي با رتبه بالا پذيرفته شده و مشغول به تحصيل شدم.شوق به تحصيل در حوزه علميه، مانع از ادامه تحصيل در دانشگاه شد و در همان ماه اول ورود به دانشگاه، درخواست انصراف دائم دادم و علي رغم ممانعت جدي از سوي مسوولان وقت دانشگاه شيراز خود را در آغوش گرم حوزه علميه قم قرار دادم.با ورود به حوزه علميه قم در سال 1362 دوره مقدمات علوم حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه به پايان رساندم و سطوح بعدي را در خدمت اساتيد بزرگواري كه نام آنها در ليست

اساتيد آمده است تلمذ كردم.همزمان با تحصيلات حوزوي ، در سال 1366 در آزمون ورودي دانشگاهها شركت كرده و پس از پذيرش در دانشگاه تهران در رشته الهيات و معارف اسلامي – گرايش علوم قرآن و حديث – مشغول تحصيل شده و در تيرماه 1370 فارغ التحصيل گرديدم. (در مقطع كارشناسي)

پس از گذراندن دوران سطح در حوزه علميه قم و همزمان با شركت در دروس خارج فقه و اصول، از سال 1375 در رشته تخصصي علم كلام ، سطح جهار مشغول تحصيل و در سال 1379 اين دوره را به پايان رساندم.از سال 1379 تا سال 1384 به مدت پنج سال در كانون انديشه جوان وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي مشغول ارزيابي و كارشناسي آثار بودم.تدريس در مباحث اعتقادي حوزه علميه قم نيز از فعاليت هاي علمي اينجانب است.

والسلام.

ضابطي پور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ضابطي پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي احمد ضابطي پور در سال 1338هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در مشهد مقدس به دنيا آمد. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا بر حوزه هاي علميه بدون هيچ ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد مقدس شد تا پاسدار دين خويش و اقتداگر مولاي خود باشد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش

و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چون آيت الله شاهرودي، فاضل لنكراني و ميزرا علي آقاي فلسفي در سال 1357 سال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون همچون آيت الله وحيد و آيت الله لنگروي كسب فيض كرد واز دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1376از دانشگاه آزاد اسلامي مشهد فارغ التحصيل گرديد و باموفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "ارشاد در فقه اسلامي و قانون مدني" دفاع كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي، آزاد اسلامي مشهد و مراكز آموزش عالي علمي كاربردي به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه مقالاتي مانند "وظايف متقابل نهاد حاكميت و مردم" ، "جستاري در دموكراسي ديني" و ولايت فقيه ، فقه تاريخ يا كلام"در مجلات معتبر كشور به چاپ رسانده است.

ضيايي فر، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ضيائي فر

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 دروس حوزوي را همراه با سال چهارم دبيرستان در كاشان آغاز كرد، پس از اخذ ديپلم رياضي در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شد. دروس سطح را سال 1346 به اتمام رسانيد و به مدّت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و چند سالي نيز

از اين سال ها را به تحصيل كلام و فلسفه پرداخت تدريس در حوزه دانشگاه از زمره فعاليت هاي علمي اوست و اكنون نيز در برخي مراكز به تدريس اشتغال دارد و مهمترين برنامه علمي وي تحقيق است كه از سال 1370 آغاز و تاكنون ادامه دارد به علاوه از سال 1377 تاكنون مدير گروه پژوهش «فلسفه فقه و حقوق اسلامي» پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات حوزه عليمه قم و عضو هئيت علمي و شوراي پژوهشي اين پژوهشكده است. همچنين راهنمايي و مشاوره برخي از پايان نامه ها را بر عهده داشته است.

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛

«الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 / 2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم الآثار (1717 / 5).

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و فقيهى كامل و حكيمى متكلم و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه

فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم اعظم روحانيت تهران بنويسم و از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه

وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت و آمدم.

5- يك ده شش دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود

را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا شاه از رفتن شكار منصرف و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان

گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور مى دهد يكى از منازل سلطنتى را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت

اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم الآثار (1129 / 4).

طباطبايي پور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا طباطبايي پور

محل تولد : مهدي شهر سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/22

زندگينامه علمي

سيدعلي طباطبائي در 29 جمادي الثاني 1386 ه . ق برابر با 22/7/1345 در مهدي شهر سمنان در يك خانواده مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم تا سال 1360 همراه با تحصيلات، مشغول كار و تلاش و فعاليت بودم، در نيمه دوم سال 1360 به لطف الهي وارد حوزه علميه شدم. چند ماهي در حوزه

سمنان ماندم بعد به حوزه تهران منتقل شدم پنج سال در تهران بودم در اين مدت مقدمات و سطح را گذراندم و از آنجايي كه تهران مركز مسائل سياسي بود آن هم در آن زمان حساس اين پنج سال برايم يك دوره آموزش سياسي اجتماعي محسوب مي شد ولي هرگز مسائل سياسي اجتماعي مرا از درس غافل نمي كرد.

در فروردين 1366 به قم آمدم بعد از اتمام سطح درس خارج اصول را خدمت آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي گذراندم و خارج فقه را همواره در محضر مبارك حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته توفيق حضور داشتم.

بر اساس كلام نوراني حضرت امام سجاد(ع) (هَلَكَ مَنْ ليس له حكيم يرشده) از ابتداي تحصيل به اين حقيقت پي بردم كه بدون راهنما و هادي، اين مسير رفتي نيست و خطرهاي گوناگون انسان را تحديد مي كند لذا از همان زماني كه به قم آمدم (بلكه علت اصلي آمدنم به قم) گمشده خويش را در وجود عالم رباني، حكيم مرشد الهي حضرت آيت الله علامه جوادي آملي دامت بركاته يافتم و دست بيعت به او دادم و همواره راهنمايي هاي ايشان چراغ فروزان زندگي من بوده و هست.

در ابتداء ورود به قم فرمودند بايد چهار درس رسمي داشته باشيد فقه، اصول، تفسير و معقول، لذا در كنار درس فقه و اصول حدود هشت سال از درس پرفروغ تفسير قرآن ايشان استفاده كردم كه واقعاً شبستان مسجد اعظم در اين دوران برايم بيت المعمور بود.

در معقول آن حكيم فرزانه اصرار داشتند كه قبل از فلسفه بايد يك دوره كلام ببينيد لذا كتابهاي كه در اين رشته خوانده شد عبارت بود از: باب حادي

عشر بعد شرح تجريد بعد بداية الحكمة بعد نهاية الحكمة اين كتاب را خدمت استاد بزرگوار آية الله مصباح يزدي استفاده كردم، خواندن اين كتاب يك سرفصل ديگري در مسائل فلسفي برايم بود، آنگاه آن مربي الهي فرمودند قبل از حكمت متعاليه بايد يك دوره حكمت مشاء ببينيد لذا كتاب عظيم الشأن شرح اشارات را خدمت بزرگ حكيم و عارف دوران حضرت آيت الله الحق جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته خوانديم با خواندن اين كتاب نزد آن حكيم متأله دنياي ديگري به سوي ما باز شد و تحوّل اساسي در زندگي برايم به وجود آورد، در دفتري گفته ام:

اشارات شمع شب هاي پرسوز من اشارات شاهد دردهاي دلسوز من

نمط هاي او كسب و كار هر روز من مقامات او باعث ناله هاي جگرسوز من

چه خوش، وقت درسش وقت هر روز من كه شب هاي تارم شده روز من

با ارشارات حضرت استاد فقط خواندن كتاب نبود هم مباحثه بسيار قوي و معنوي داشتم هم تقريرات درس نوشته مي شد آن هم با يك روش درست و با راهنمايي آن بزرگوار، يادداشت هاي شرح اشارات يكي از مهم ترين و پرثمرترين ذخيره در آثار علمي ماست.

بعد از اتمام شرح اشارات وارد درياي عظيم اسفار شديم امور عامه اسفار را خدمت استاد عظيم الشأن آيت الله حسن زده آملي خواندم اگرچه خيلي از مباحث كليدي اسفار را دوبار درس گرفتم يعني بار دوم خدمت استاد متأله آيت الله جوادي آملي دامت بركاته استفاده كردم، الهيات اخص و سفر نفس اسفار را هم خدمت همين بزرگوار درس گرفتم، از آنجايي كه درسها بر اساس برنامه و طي مقدمات لازم خوانده مي شد هيچ گاه در مباحث متحيّر نبودم بلكه

مباحث كتابها را رصد مي كردم و همراه هر كتابي چندين جزوه و يادداشت به لحاظ موضوعات گوناگون داشتم وقتي مرحله ششم اسفار يعني بحث علت و معلول تمام شد (جلد دوم اسفار) فرمودند بايد كتاب تمهيد القواعد صائن الدين علي بن تُركه را ببينيد كه اولين كتاب درسي در عرفان نظري مي باشد اين كتاب عزيز الوجود را خدمت خود ايشان يعني آيت الله جوادي آملي دامت بركاته درس گرفتيم واقعاً آن دوران خوش برايم ليلة القدر بود، بعد از اتمام تمهيد القواعد كتاب گرانقدر فصوص يعني شرح جناب علامة قيصري بر فصوص الحكم محيي الدين عربي را در محضر انور عارف مستقيم آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته از اول تا آخر استفاده كرديم بعد كتاب مصباح الأنس يعني شرح جناب ابن فناري بر مفتاح غيب الجمع و الوجود صدر الدين قونوي كه سومين كتاب درسي عرفان نظري مي باشد خدمت همان بزرگ عارف دوران خوانده شد. در ابتدا كتاب مصباح الانس يك خاطره شيرين نوشته ام كه عين آن خاطره را در اين جا مي آوريم:

«در سحر روز جمعه 14 جمادي الاول 1412 براي مشرف شدن خدمت حضرت آيت الله حكيم متأله، عالم رباني، عارف مستقيم جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته از محضر قرآن كريم به قصد استجازه استخاره نمودم اين آيه آمد (و ناديناهُ من جانِبِ الطُّور الاَيمن و قربناءُ نجّينا) (مريم: 52) ساعت 10 صبح همان روز خدمت آن جناب رسيدم فرمودند ما كتاب مصباح الأنس را شروع كرده ايم شما هم شركت كنيد و اين آيه در استخاره براي دعوت به اين درس بوده است و ما از شما دعوت مي كنيم، بعد فرمودند اين را به

عنوان خاطره بنويسيد».

به حول و قوه الهي حدود 15 سال است كه مشغول تدريس فقه، فلسفه، منطق و كلام در حوزه علميه قم هستم و هم اكنون يعني سال 1385 مشغول تدريس شرح اشارات و نهاية الحكمة (دوره دوم) شرح منظومه (دوره دوم) مي باشم و تفسير موضوعي نهج البلاغه را نيز چهار سال است شروع كردم.

از آنجايي كه معرفت نفس در سرنوشت و سعادت انسان نقش اساسي دارد و تا انسان خود را نشناسد و حيات انساني را درك نكند نمي تواند زندگي هدفمند داشته باشد و زندگي بدون هدف مردگي است و تحصيلات بدون هدف دوام و لذت نخواهد داشت و اشتغال علمي بدون هدف متعالي و جهت مشخص ثمره اي جز سرگرداني و حيرت ندارد لذا يكي از كارهاي مهمي كه به عنايت الهي در حوزه علميه قم انجام داديم تدريس معرفت نفس بوده است.

اگرچه بسياري از بزرگان علم و انديشه پيرامون معرفت نفس كتابها نوشته اند ولي آثار استاد اعظم ما در معارف الهي حضرت آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته در اين موضوع حقيقتاً بديع و كم نظير است بر اين اساس همراه درسهاي معقول و منقول ابتدا كتاب شريف دروس معرفت نفس در جمع عده اي اهل صفا و معنويت تدريس شد بعد از آن كتاب دروس اتحاد عاقل به معقول تدريس شد و آنگاه كتاب بي نظير عيون مسائل النفس و هم اكنون دوره دوم معرفت نفس را هم مشغول هستيم، تدريس اين سه كتاب پيرامون معرفت نفس در طول هم هدف اصلي ماست و حضرت استاد هم چند بار به ما اصرار فرمودند كه عيون مسائل النفس را در حوزه علميه قم تدريس كنيد در تأسيس

و ترويج اين رشته درسي تأييد، تشويق و دعاي آن استاد بي بديل، بدرقه راه ما بوده و هست.

هر كسي به حسب حال خود در زندگي، خوشي و تلخي ديده و در مسير زندگي با فراز و نشيب هاي گوناگون روبرو مي شود من نيز به نوبه خود با حوادث سرد و گرم زندگي دست و پنجه نرم كرده ام در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده بقيه را به درس و مطالعه مي پرداختم، امدادهاي الهي را در زندگي بسيار ديده ام كه مرا از پرتگاه خطر نجات داده است، خاطرات آموزنده، و گفتني هاي در زندگي فراوان دارم ولي با نقل يك خاطره اين اوراق را ختم مي كنم.

در اوائل ورودم به حوزه مطالب علمي را دير مي فهميدم و فهميده ها را هم زود فراموش مي كردم از طرفي كسي را هم نداشتم تا مرا راهنمايي كند و يا بار اندازه روحي من باشد ولي اين را مي دانستم و اعتقاد داشتم كه اين خانه را صاحب خانه اي است به اميد او به حوزه آمده بودم تا اين كه با آن وضعيت، كاسه صبرم لبريز شد از بي كسي دلِ شكسته داشتم روزي درب حجره را از پشت بستم و در يك توسل جدي و سرنوشت ساز محضر مبارك وليعصر(عج) به آن حضرت عرض كردم من جاي ديگر و كس ديگر ندارم يا اجازه فرماييد دفتر عمرم بسته شود يا توفيق فهم و درك معارف را به من عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت حضرت شامل حال ما شد و در حقيقت تولد ديگر يافتم و دوران تحصيلم آغاز شد خدا را سپاسگذارم از آن

روز تاكنون از درس و بحث علمي خسته نشدم و هر چيز غير از مسائل علمي برايم قسري مي باشد.

من به سرچشمه خورشيد نه به خود بردم راه ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بي سروپايم كه به سيل افتادم او كه مي رفت مرا هم بدل دريا برد

طباطبايي فر، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبايي فر

محل تولد : نطنز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس طباطبايي فر درسال 1341درروستاي اوره از شهرستان نطنز درخانواده اي روستايي به دنيا آمدم ودرسال 1359 از دبيرستان امام خميني نطنز ديپلم گرفتم ويك سال بعد با مشورت بعضي بستگان روحاني ام (كه بين سپاه پاسدارران و حوزه مردد بودم ) عازم قم شدم يك سال بطور آزاددرس خواندم يرا هنوز حوزه مديريت منسجم نداشت سال بعدمدارس حوزه وطلاب تحت پوشش مديريت حوزه قرارگرفت ومن نيزدرمدرسه مباركه رضويه مشغول شدم وپس ازاتمام مقدمات وشروع سطح ،دردرس اساتيدي مانند آيت الله راستي كاشاني (شرح لمعه ) وجداني فخر – محامي –واستاد علوي سرشكي( خصوصي) بهره بردم وعلم اصول را نيز نزد آقايان هادوي تهراني وصالحي مازندراني وسپس مكاسب رانزد مرحوم آيت الله پاياني شروع كردم ورسائل را نزد آيت الله راستي وپس ازبيماري وتعطيلي درس ايشان از اساتيد ديگرازجمله استاد محمدي خراساني استفاده نمودم ودركفايه آيت الله قديري شركت نمودم وضمناً براي اينكه ازتعطيلات سود برده باشم بعضي از قسمتهاي رسائل كفايه ومكاسب را ازطريق نوار مرحوم آيت الله ستوده استفاده وبا دوستان بحث ميكرديم .درس خارج رانيز يك سال اصول آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم وبا ورودبه رشته تخصصي كلام كه عصرها بزگزار

مي شد از درس ايشان محروم شدم لذا مدتي اصول آيت الله وحيد رفتم ومقداري نيزآيت الله سبحاني وحدود هفت سال فقه آيت الله مكارم ويك سال آيت الله سبحاني نيز شركت كردم سه سال نيز از بحث خارج اصول استاد علوي سرشكي استفاده نمودم (نصف دوره)كه بسيار براي من پربهره بود اما ايشان فقه واصول را رها نمودند وبه مباحث فلسفي وكلام جديد پرداختند واين درس نيز تعطيل شد اما بحث خارج ايشان (هفته اي يك جلسه )دارند كه شركت مينمايم وبحث ها نوشته وچاپ ميشود .صمناً ازپايه چهارم درايام تبليغي خصوصاً محرم ورمضان به امر تبليغ ميپردازم درزمان جنگ براي تبليغ به جبهه ها نيزرفتم كه اميدوارم خداوند توفيق تبليغ دين را برايم حفظ نمايد .مدتي پس از اتمام تخصصي كلام تدريس مباحث اعتقادي درمدارس را شروع كردم وچند سالي است (هفت يا هشت سال )كه اين برنامه را دارم والان نيز درجامعةالزهرا(سلام الله عليها )به تدريس مباحث كلامي مشغولم .

طباطبايي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي از خانداني دانش پرور برخاسته اند و تا چهارده پشت ايشان از دانشمندان و علماي به نام تبريز بوده اند. ولادت آن بزرگوار در پايان سال 1321 هجري قمري مصادف با 1282 شمسي بوده است. ايشان در زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مركز جهاني علوم اسلامي به تكميل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفي مانند نائيني، كمپاني و بادكوبه اي دروس بالاي فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنين رياضيات را نزد سيدابوالقاسم خوانساري و اخلاق و عرفان علمي و تفسير قرآن كريم را از محضر

حكيم و عارف وارسته، حاج ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگي وضع معيشتي مجبور شدند 10 سال در تبريز بمانند. سپس به قم مهاجرت كردند و تا پايان عمر در آنجا به تدريس علوم عقلي و تفسير قرآن مشغول بودند. علامه در نجف

در سال 1304 علامه طباطبايي، براي گذراندن مراتب عالي دروس حوزوي، به همراه همسر و فرزند نورسيده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقري اجاره كردند. غربت نا مأنوس بودن با محيط و گرماي هوا، شرايط ناگواري براي اين خانواده كوچك بوجود آورد. تنگي منزل و نبودِ آب خود مزيد بر مشكلات بود. در اين اوضاع تنها دلخوشي علامه و همسرش محمد كوچك بود. ولي ناگهان بيمار شد و بساط شادماني خانواده را به يكباره برچيد. نبود پزشكان متخصص و لوازم پزشكي مورد نياز، باعث وخيم شدن حال محمد كوچك و مرگ او شد. فقدان آن كودك در ديار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگين غم را در دل خود پنهان مي كرد و همسرش را تسكين مي داد. مدتي بعد خداوند فرزند ديگري به آ نها عنايت فرمود، ولي اين شكوفه نورسته هم پس از يك سال سر به تيره تراب گذاشت و غم اين خانواده جوان را تازه كرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و اين وضع خاطر لطيف همسر مهربان علامه را آزرده مي ساخت. علامه طباطبايي به پيشگاه خداوند زاري مي كرد تا از چنين وضع پريشاني رهايي يابند. روزي آيت الله قاضي طباطبايي كه استاد علامه،

و از بستگان همسرش بود، به منزل ايشان آمدند و از آنها دلجويي فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند اين بار فرزندتان پسر است و باقي مي ماند. نامش را عبدالباقي بگذار تا ان شاءالله برايتان بماند. علامه كه تا آن زمان از بچه دار شدن همسرش خبر نداشت، متحير ماند اما سرانجام پيش بيني اين عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندي به آنها عنايت فرمود. وضعيت معيشتي

علامه طباطبايي به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حكيم الهي ضمن كسب معارف فقهي، عرفاني و فلسفي، موفق به تدوين آثاري در حكمت و كلام شد. اما در اواخر اين دوران از جهت معيشتي با مشكل روبرو شد؛ زيرا نسبت به مصرف سهم امام و بيت المال حساس بود و هزينه زندگي را با درآمد ملكي موروثي اش در تبريز اداره مي كرد كه از تبريز به نجف حواله مي شد. در اواخر اقامت علامه، دولت از ارسال وجوه به خارج كشور جلوگيري كردو ديگر مبلغي به دست علامه بزرگوار نرسيد و دچار تنگنا شد. مدتي را به صرفه جويي شديد و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسيدن پول بودند، تا اينكه به طور غيرمنتطره وجهي از ايران رسيد و علامه پس از پرداخت بدهي ها عازم ايران شد. همسر علامه طباطبايي

قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدين و پاك طينت طباطبايي، زني بود كه در سير تكاملي و سلوك علامه نقش مؤثر داشت. خانمي كه همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه اين عارف والامقام تقديم كرد. دشوارترين مشقّت ها را در غربت شهرهاي نجف و قم تحمل

كرد و حتي يك بار هم گلايه نكرد. مهندس سيدعبدالباقي طباطبايي، فرزند اين خانواده مي گويد: هنگامي كه خواستيم به قم عزيمت كنيم به مادرم گفتم: شب عيد كه وقت مسافرت نيست؛ در اين هواي سرد كجا مي خواهيم برويم؟ مادرم نگاهي به من كرد و در حالي كه اشك چشمانش را پاك مي كرد اين شعر را خواند:

رشته اي بر گردنم افكنده دوست

مي كشد هرجا كه خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بي مهري است

رشته عشق است و بر گردن نكوست قدرداني از همسر

حضرت علامه طباطبايي درباره همسر خود چنين مي گويد: اين زن بود كه مرا به اينجا رسانيد؛ او شريك من در كارهاي علمي است و هرچه نوشته ام نصفش مال اين خانم است. او به حدي به من كمك مي كرد كه گاه از چگونگي تهيه قباي خود اطلاع نداشتم (به اين معنا كه مي رفت پارچه اي انتخاب مي كرد، مي خريد و پس از دوخت و آماده سازي در اختيار ايشان قرار مي داد) وقتي مشغول تحقيق و پژوهش بودم، با من سخن نمي گفت و سعي مي كرد، شرايط آرامي برايم ايجاد كند، رشته افكارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز مي كرد و آرام چاي را مي گذاشت و مي رفت. مرحوم علامه به همسر باوفايش عشق مي ورزيد و برايش احترام بسياري قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر مي شد و در فقدان او ناباورانه اشك مي ريخت و اين مهر دوسويه همگان را به تعجب وا داشته بود. بي آلايشي و ساده زيستي

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني، از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد: آيت الله حجت تصميم به توسعه مدرسه حجتيه قم گرفت. زمين هايي را خريد و در پي آن

بود كه نقشه مناسبي براي مدرسه تهيّه كند تا طرح جامع اش را اجرا كند. مهندسان نقشه هاي متعددي كشيدند ولي ايشان نپسنديد. سرانجام شنيديم سيدي از تبريز آمده و نقشه اي رسم كرده كه مورد پسند آيت الله حجت واقع شده است. همچنين شنيديم اين سيد در رياضيات و فلسفه استاد است و درس فلسفه اي شروع كرده است. بسيار مشتاق زيارت ايشان بوديم تا اينكه روزي يكي از دوستان آمد و گفت آقاي قاضي از زيارت مشهد برگشته، بيايد به ديدنش برويم. چون به منزل شان وارد شديم، متوجه شديم آن مرد معروف و آن فيلسوف و رياضي دان همان سيدي است كه ما هر روز او را در كوچه مي ديديدم و از بس ساده زيست و بي آلايش بود، حتي احتمال نمي داديم اهل علم باشد، چه رسد به اينكه فيلسوف و دانشمند باشد. تواضع استاد

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبايي مي گويد: از زمان طلبگي، ما در قم به منزل ايشان رفت و آمد داشتيم و هيچگاه نشد با ايشان به جماعت نماز بخوانيم و اين غصه در دل ما مانده بود كه جماعت ايشان را درك نكرده ايم. سالي در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب سجاده اي براي ايشان و يكي از همراهان پهن كردم و از اطاق خارج شدم؛ به اميد اينكه استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قريب يك ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفيق همراه، مرا صدا زد و گفت: ايشان همينطور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض كردم:

چهل سال است از شما تقاضا كرده ام كه يك نماز با شما بخوانم ولي تا به حال نشده است قبول بفرماييد ما به شما اقتدا كنيم. با تبسم مليحي فرمودند: يك سال ديگر هم روي آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت كردند.

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تفسير گران سنگ مرحوم علامه طباطبايي، الميزان، مي گويد: روزي به حضرت استاد عرض كردم: هنوز حوزه هاي علميه به ارزش واقعي تفسير شريف الميزان پي نبرده اند و اگر حوزه علميه به تدريس و تحقيق اين كتاب با ارزش مشغول شود و پيوسته اين كار را ادامه دهد، پس از دويست سال ارزش اين كتاب معلوم خواهد شد و باز عرض كردم: وقتي به مطالعه اين كتاب مشغول مي شوم در بعضي از اوقات كه آيات را به هم ربط مي دهيد و از راه موازنه و تطبيق آيات معني را بيرون مي كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحي و الهام الهي آنرا بر زبان شما جاري ساخته است؛ تعبير ديگري ندارم. ايشان سري تكان دادند و فرمودند: اين فقط حسن نظر شما است. ما كاري نكرده ايم. عظمت روح و هيبت استاد

آيت الله محمدتقي مصباح يزدي پيرامون شخصيت علامه طباطبايي مي گويد: علامه طباطبايي مظهر متانت، وقار، طمأنينه، عزت نفس، توكل، اخلاص، تواضع، عطوفت و ديگر مكارم اخلاقي بودند. آثار عظمت روح و نورانيت دل و ارتباط با ماوراي طبيعت در سيماي ملكوتي ايشان هويدا بود. بر مجلس ايشان چنان هيبتي سايه مي افكند كه حضار را در سكوتي ژرف و پر تأمل فرو مي برد و انسان را به ياد شعر فرزدق مي انداخت كه در مدح امام سجاد(ع)

گفته است: او از بس حيا و شرم و ادب داشت به هيچ كس زل نمي زند و نگاهش به زمين بود، ولي ديگران از شدت هيبت و جذبه او نمي توانستند در چهره اش خيره شوند.

به خاطر دارم كه روشندلي در محضر ايشان با چشماني اشكبار مي گفت: در شگفتم كه چگونه زمين، سنگيني چنين مرداني را تحمل مي كند. رابطه با مجامع علمي و دانشگاهي

علامه طباطبايي علاوه بر تشويق دانش پژوهان و تلاش در تربيت شاگرداني مانند شهيد مطهري و شهيد بهشتي عنايت خاصي به گسترش معارف اسلامي در خارج از حوزه علميه داشتند و از اين رو، با دانشگاه استادان دانشگاه رابطه داشتند. از ثمرات اين رابطه، كتاب گرانسنگ و بي بديل اصول فلسفه و روش رئاليسم است كه از اولين نگارشهاي شناخت شناسي در حوزه فلسفه اسلامي است. آن فيلسوف فرزانه عنايت خاصي به ايجاد رابطه با آن مستشرقان و روشنفكران غربي داشتند كه به تحقيق درباره اسلام علاقه مند بودند. هانري كربن، كه از متدين ترين مستشرقان است، چندين سال در كنار علامه بزرگوار شاگردي كرد و حتي در مجلس هاي انس عارفانه مرحوم علامه مانند تفسير اشعار حافظ شركت مي جست. احياي معارف اسلامي

آيت الله مصباح يزدي درباره نقش علامه طباطبايي در احياي معارف اسلامي چنين مي گويد: براي اينكه تأثير فعاليت هاي علمي و فرهنگي علامه بزرگوار در جامعه ايران و جوامع اسلامي و كل جهان ارزيابي شود، توجه به دو نكته ضرورت دارد. اول آنكه اهميت كارهاي فرهنگي را در جامعه بدانيم و نكته دوم شناخت كامل جامعه قبل از طلوع خورشيد وجود علامه طباطبايي است؛ يعني دانستن اينكه جامعه در چه وضعي بود و چه كمبودهايي داشت. اين مسلم

است كه فعاليت فرهنگي براي يك جامعه زنده از ضروري ترين فعاليت هاي اجتماعي و تأثير آن براي رشد جامعه از هر عاملي مؤثرتر است. مرحوم علامه نيز هنگامي به حوزه علميه قم قدم گذاشت كه اين نهال نورسته علمي تازه به مرحله رشد پاگذاشته بود و سخت نيازمند باغبان توانا و دلسوزي بود تا بتواند آن را بارور كند. در چنين اوضاعي آن فيلسوف و دانشمند جامع، با شناختي كه از نيازهاي جامعه داشت، به تربيت نيروهاي كارآمد پرداخت. ايجاد تحول در حوزه علميه

علامه طباطبايي درباره وضعيت تحصيلي حوزه علميه چنين فرموده اند: وقتي به قم آمدم مطالعه اي در وضع تحصيلي حوزه كردم و يك فكري درباره نياز جامعه اسلامي بين آن نياز و آنچه در حوزه موجود بود چندان تناسبي نديدم. جامعه ما احتياج داشت به عنوان جامعه اسلامي قرآن را درست بشناسد و از گنجينه هاي علوم اين كتاب عظيم الهي بهره برداري كند. ولي در حوزه هاي علميه حتي يك درس رسمي تفسير قرآن وجود نداشت. جامعه ما براي اينكه بتواند عقايد خودش را در مقابل عقايد ديگران عرضه و از آنها دفاع كند، به قدرت استدلال عقلي نياز داشت. پس به درسهايي در حوزه مورد نياز بود كه قدرت تعقل و استدلال را بالا ببرد. ولي از بحث هاي عقلي و فلسفه خبري نبود و تفسير قرآن نه تنها به عنوان يك درس مطرح نبود، مورد مذمّت هم بود. از احاديث هم احاديث عقلي و اعتقادي مورد انزوا واقع شده بود. ذهن فلسفي و روش تفسيري

شهيد آيت اللّه مطهري درباره ذهن فلسفي و روش تفسيري استاد خود علامه طباطبايي چنين مي گويد: علامه طباطبايي، چند نظريه در فلسفه

دارند؛ نظرياتي در سطح جهاني كه شايد 50 تا 60 سال ديگر ارزش اينها روشن بشود ولي خود ما قدر خودمان را نمي دانيم. ايشان در وصف تفسير الميزان مي گويد: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است. كمتر مشكلي در مسائل اسلامي و ديني برايم پيش آمده كه كليد حل آن را در الميزان نيابم. ذوق و قريحه شعري

عارف وارسته، سيدمحمدحسين طباطبايي، داراي روح لطيف، ذوقي عالي و لطافت خاصي بودند. در اشعار عرب به شعرهاي «ابن فارض» بويژه نظم السلوك او علاقه مند بودند و در اشعار فارسي ديوان حافظ شيرازي را مي ستودند و گهگاه براي دوستان غزلي آرام آرام مي خواندند. او خود نيز داراي قريحه شعري بود و غزل هاي

مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد

تو مپندار كه مجنون سرِ خود مجنون گشت

از سَمَك تا به سمايش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذرّه اي بودم و مهر تو مرا بالا برد علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) و استادشان آيت الله قاضي(رحمت الله عليه)

آيت الله سيدمحمدحسين طباطبايي از محضر استادان گرانقدري بهره برده است، اما آنكه مورد عنايت مرحوم علامه بود و بارها نامش را به عظمت ياد مي كرد، آيت الله ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي است. علامه بزرگوار مي فرمود: ما هرچه داريم از مرحوم قاضي داريم، چه در زمينه علوم و چه در زمينه اخلاق و معارف الهي. آن عارف وارسته و يگانه عصر ما در عرفان عملي و سير و سلوك الي اللّه، گوهر كمال را در وجود علامه طباطبايي يافت و در همان

اوايل ورود ايشان به نجف، او را تحت تربيت خود قرار داد و اين شاگرد نيز چه خوش درخشيد و كوشش هاي استاد را به بار نشاند. آيت الله شيخ محمدتقي آملي(ره) مي فرمايد: اگر بناست تحت تصرف انسان كاملي باشيد، من بهتر از آقاي طباطبايي كسي را نمي شناسم او از بهترين شاگردان مرحوم قاضي است و همان وقت هم كشفياتي داشتند. آثار علامه طباطبايي(رحمت الله عليه)

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي تبريزي در اواخر اسفند سال 1324 از تبريز به قم مهاجرت كردند و از همان آغاز خلأيي را در زمينه پرداختن حوزويان به قرآن كريم و علوم عقلي احساس كردند خود ايشان مي فرمايند:

«هنگامي كه از تبريز به قم آمدم، مطالعه اي در نيازهاي جامعه اسلامي و مطالعه اي در وضع حوزه قم كردم و پس از سنجيدن آنها به اين نتيجه رسيدم كه اين حوزه نياز شديدي به تفسير قرآن دارد، تا مفاهيم والاي اصيل ترين متن اسلامي و عظيم ترين امانت الهي را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوي ديگر چون شبهات مادي رواج يافته بود، نياز شديدي به بحث هاي عقلي و فلسفي وجود داشت، تا حوزه بتواند مباني فكري و عقيدتي اسلام را با براهين عقلي اثبات و از موضع حق خود، دفاع نمايد. از اين رو وظيفه شرعي خود دانستم كه به ياري خداي متعال، در رفع اين دو نياز ضروري كوشش نمايم».

اين تشخيص نياز و تكليف شناسي سبب گرديد تا مرحوم علامه از همان آغاز رويكردي جدي به مباحث قرآني و عقلي بيابد. ايشان از سال 1325 ش. دروس تفسير خود را در قم آغاز كرد و آنچه را كه در آن جلسات مي

فرمود، مكتوب مي ساخت تا اينكه نخستين جلد الميزان درسال 1334 منتشر شد. و نگارش اين تفسير شگرف حدود 17 سال به طول انجاميد.

تفسير قرآن براي علامه طباطبايي نه يك كار علمي بلكه ايفاي وظيفه و اداي تكليف بود و اين مفسر عارف چه حالات عرفاني و تأثرات قلبي كه در هنگام مطالعه بر روي قرآن عظيم پيدا نكرده است.

آقاي موسوي همداني مترجم محترم تفسير الميزان كه براي مقابله و اطمينان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبايي مي رسيد مي گويد: در تفسير قرآن، وقتي به آيات رحمت و يا غضب و توبه برمي خورديم ايشان دگرگون مي شد و در مواقعي نيز اشك از ديدگانش جاري مي شد، در اين حالت كه به شدت منقلب به نظر مي رسيد، مي كوشيد من متوجه حالتش نشوم. در يكي از روزهاي زمستاني كه زير كرسي نشسته بوديم، من تفسير فارسي مي خواندم و ايشان تفسير عربي، كه بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم له به قدري متأثر شد كه نتوانست به گريستن بي صدا اكتفا كند و با صداي بلند شروع به اشك ريختن كرد.

يكي از مراجع تقليد گذشته عبارت شگفتي درخصوص زحمات طاقت فرساي مرحوم علامه طباطبايي در راه نگارش تفسير الميزان دارند و مي فرمايند: علامه طباطبايي خود را در اين راه تضحيه كرد يعني قرباني قرآن نمود.

مرحوم شهيد مطهري درباره اين كار سترگ گفته است: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد. من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است.

در عين حال مرحوم علامه اين كار عظيم را وظيفه و تكليفي بيش نمي پندارد كه با عنايت خداوندي آن را به انجام رسانده است.

يكي

از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي مي نويسد: در اين تفسير بين معاني ظاهري و باطني قرآن و بين عقل و نقل جمع شده و هر يك حظ خود را ايفا مي كنند. اين تفسير به قدري جالب است و به اندازه اي زيبا و دلنشين است كه آن را مي توان به عنوان سند عقايد اسلام و شيعه به دنيا معرفي كرد و به تمام مكتب ها و مذهب ها فرستاد و بر اين اساس، آنان را به دين اسلام و مذهب تشيع فراخواند.

اگر اين تفسير در حوزه ها تدريس شود و روي محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل به عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد.

عنايت و توجه خاص مرحوم علامه به روايات و احاديث اهل بيت عليهم السلام براي فهم معاني قرآن از آن رو است كه ايشان معتقدند كه از اسرار و باطن قرآن كساني آگاهند كه به صفت المطهرون متصف باشند چرا كه قرآن مي فرمايد: «انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون» و از سوي ديگر در آيه تطهير مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

بنابر اين قرآن مطهرون را تنها كساني مي داند كه مي توانند رموز و ظرايف و اسرار آن را درك كنند و به استناد صريح آيه بعدي ايشان، همانا اهل بيت (ع) مي باشند.

همچنين مرحوم علامه طباطبايي در خصوص آيه شريفه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا الموده في القربي» بگو براي رسالتم از شما مزد و پاداشي جز محبت نزديكانم نمي خواهم؛ معتقدند: مراد

از القربي در اين آيه، اهل بيت (ع) مي باشند و مي نويسند: «علاوه بر اينكه روايتهاي چندي از طريق اهل سنت و روايتهاي بسياري از طريق شيعه، بر همين معني وارد شده است، اخبار متواتري نيز از طريق هر دو طرف بر وجوب مودت و لزوم محبت اهل بيت (ع) دلالت دارد كه اين معني و تفسير را تأييد مي كند».

همچنين ايشان معتقد است كه «روايتهاي متواتري، از طريق هر دو طرف، از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده مانند حديث ثقلين و حديث سفينه و... كه همه متضمن اين است كه مردم در فهم كتاب خدا و هر آنچه كه در آن است؛ از اصول معارف و فروع دين گرفته تا بيان حقايق آن، بايد به اهل بيت (عليهم السلام) رجوع كنند. پس از تأمل كافي در اين روايتها ديگر شكي نمي ماند كه واجب كردن محبت اهل بيت(عليهم السلام) از سوي خدا و اجر رسالت قرار دادن آن، براي اين است كه مردم به اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه كنند و آنها را ملجأ و مرجع علمي خويش دانند.

مرحوم علامه (ره) همانگونه كه استاد شهيد مطهري گفته اند در تفسير قرآن از الهامات و توجهات غيبي محروم نمانده اند خود ايشان معتقدند كه «يك حقيقت قرآني وجود دارد كه نمي شود انكار كرد و آن اين است كه هرگاه انسان به وادي ولايت الهي گام نهاد و به ساحت قدس و كبريا نزديك گشت، دري از ملكوت آسمانها و زمين به رويش گشوده مي شود كه از آن آيات كبري و انوار جبروت الهي را كه بر ديگران مخفي است مشاهده مي كند».

و از همين جاست كه حضرت

ايشان مي فرمايد:

خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود

كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد

و در جاي ديگري مي فرمايد:

تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون گشت

از سمك تا به سمائش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بوديم و هراسان، كه غمت

همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد

واقعاً اين عنايت الهي به حضرت علامه پاداش اخلاص و صبر ايشان است. آن روز كه ايشان به پژوهش و تدريس پيرامون تفسير و علوم عقلي پرداخت، در ميان علما و بزرگان تدريس فقه و اصول، زمينه ساز مرجعيت عامه به شمار مي رفت و به اصطلاح غير از فقه و اصول، فضل محسوب مي شد.

تحمل مخالفتهاي دوستان با تدريس فلسفه و اقناع هر يك از آنان در آن روزگار كار آساني نبود به خصوص آنكه حربه تكفير در دستان عده اي به ابزاري براي جايگزيني مباحث علمي و مباحثات طلبگي تبديل شده بود.

علامه معتقد بود آنچه كه تكليف ساز است، نياز جوامع بشري است و در روزگاري كه دانش پژوهان با چمدانهاي پر از اشكال و شبهات به مراكز علمي و آموزشي روي مي آورند، راهي جز اقناع آنان با استفاده از شيوه هاي استدلالي نيست.

علامه براي نيل به اين اهداف هرگز خود را بي نياز از توجه و عنايت خداوند سبب ساز نمي ديد و تأثير اساتيد بزرگ و خودساخته اي همچون مرحوم حاج سيدعلي آقا قاضي (1285-1365 ه_ ق) بر حالات روحي و عرفاني مرحوم علامه آنچنان بود كه خود ايشان مي فرمايد: «وقتي درسال 1304 ه_ ش براي تحصيل به نجف اشرف رهسپار گرديدم، در

نخستين روزها در منزل نشسته و به آينده خود فكر مي كردم و برخي افكار نگران كننده از ذهنم عبور مي كردند. ناگهان شخصي دق الباب كرد. از جا برخاسته و درب را باز كردم، يكي ازعلماي نامدار سلام كرد و داخل منزل شد و خيرمقدم گفت، وي كه چهره اي جذاب و نوراني داشت كم كم باب گفت و گو را باز كرد و با من انسي گرفت و درضمن بيانات خود گفت: كسي كه براي تحصيل به نجف مي آيد شايسته است علاوه بر فراگيري علوم گوناگون به فكر تهذيب نفس و تكميل مكارم و كسب فضايل باشد. اين جمله را گفت و منزل ما را ترك نمود. سخنان اين عارف متشرع _ آيت الله حاج سيدعلي قاضي _ چنان مرا شيفته نمود كه تا در نجف بودم از محضرش بهره مي گرفتم».

عشق و ارادت حضرت ايشان به اهل بيت (سلام الله عليهم) و خضوع و خشوع در برابر ولايت و امامت در زندگي ايشان چيزي نبود كه از ديد نزديكان و مريدان ايشان هم پنهان بماند.

وقتي از مرحوم شهيد مطهري پرسيده مي شود كه دليل اين همه تجليل شما از علامه طباطبايي براي چيست و چرا تعبير «روحي فداه» را در مورد ايشان بكار مي بريد، آن فيلسوف متشرع پاسخ داد: من حكيم و عارف بسيار ديده ام و احترام من به ايشان به خاطر علم او نيست بلكه از اين جهت است كه او عاشق و دلباخته اهل بيت (سلام الله عليهم) است.

از درخت تنومند معرفت و دانش علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) به جز تفسير الميزان آثار گران مايه ذيل به يادگار مانده است:

بداية الحكمة: كتابي كه

يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.

نهاية الحكمة: اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عاليتر تدوين شده است. بر كتابهاي بداية الحكمت و نهاية الحكمت شروح مختلفي نوشته شده است و مي توان گفت كه از جمله بهترين كتابهايي هستند كه درسده اخير در گستره فلسفه اسلامي نوشته شده است.

اصول فلسفه و روش رئاليسم: بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد . اين اثر با پاورقيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري همراه است.

حاشيه بر كفايه: كتابي در علم اصول فقه كه پيرامون قوانين استنباط احكام به بحث مي پردازد.

شيعه در اسلام: دورهاي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم ميخورد؛ اين كتاب گرانبها به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه و بارها چاپ شده است.

مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن.

خلاصه تعاليم اسلام: اين كتاب خلاصه اي از آن چه يك مسلمان متعهد بايد از آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، بيان كرده است.

روابط اجتماعي در اسلام : انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.

بررسيهاي اسلامي: مجموعهاي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.

آموزش دين: كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.

رسالة انسان قبل از دنيا: در دنيا و بعد از دنيا، اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده

است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.

رسالههايي گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

ديوان شعر فارسي: مجموعهاي از اشعار چشمگير و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.

سنن النبي: سيره و روش رسول الله _ صلّي الله عليه و آله _ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم ميخورد. اين اثر اخير توسط استاد حسين استاد ولي به زبان فارسي ترجمه شده است.

لُبّ اللباب: مجموعه درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرمودهاند.

حاشيه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است. علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از ديدگاه آيت اللّه اميني(حفظه الله)

آيت اللّه اميني(حفظه الله) در وصف استاد خود چنين مي فرمايند:

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) چشمه جوشاني بود كه در صحنه روحانيت شيعه جاري شد و تشنگان حقيقت را سيراب كرد. او آفتاب درخشاني بود كه در آسمان اسلام طلوع كرد و تيرگي هاي شُبَهات و اوهام را برطرف كرد و به حق بايد ايشان را بزرگترين افتخار حوزه علميه قم، بلكه بزرگترين شخصيت علمي جهان اسلام در اين عصر شمرد كه در احياي تفكر اسلامي صحيح و مبارزه با انحرافات و بدعت ها و شناساندن اسلام راستين كه در مكتب اهل بيت(ع) تبلور يافته است، تأثير فوق العاده داشت. همين بس كه اغلب رجال

سياسي، علمي و روحاني امروز كشور و گردانندگان چرخ انقلاب اسلامي از شاگردان بي واسطه يا با واسطه اويند. سيره فلسفي

روش حضرت علامه در پژوهش ها فلسفه چنين ويژگي هايي داشت 1 _ پايه هاي اند يشه استاد را تنها براهين يقيني تشكيل مي داد؛ زيرا اثبات مسائل فلسفي فقط با مقدمات يقيني ميسر است. 2 _ حفظ و تكرار بر انديشه فلاسفه بزرگ بسنده نمي كرد و انديشه هاي گذشتگان را مورد تصحيح نقد قرار مي داد. 3 _ امور اعتباري را با مسائل فلسفي مخلوط نمي كرد و محور انديشه خود را تنها بر واقعيت هاي جهان هستي گذاشته بود 4 _ اوج تكامل عقلي و روحي اين ابرمرد حكمت تا بدانجا بود كه كليات عقلي را بدون دخالت قوه خيال و تمثّل مصداقي آن ها در مرحله تخيل، ادراك مي كرد. 5 _ روش تحليلي آن بزرگ مرد فلسفه بررسي كامل موضوعات فلسفي بود و تا تصور كاملي از موضوع مسئله بدست نمي آورد وارد بحث نمي شد. 6 _ در تنظيم مسائل عقلي از نحوه چينش مسائل رياضي الهام مي گرفت. 7 _ از مكاتب مختلف فلسفي بهره مي جست.

عرفان عملي علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از منظر آيت الله حسن زاده آملي(حفظه الله)

آثار هر كس نمودار دارايي اوست بهترين معرف آن جناب، سير و سلوك انساني و آثار علمي، از تدريس و تاليف اوست. افاضل حوزه علميه قم كه شاغل كرسي تدريس اصول معارف حقه جعفريه اند، از تلامذه اويند، و تفسير عظيم الشان الميزان كه عالم علم را مايه فخر و مباهات است، يكي از آثار نفيس قلمي و ام الكتاب مؤلفات اوست. جايگاه علامه طباطبائي در عرفان عملي

موقعيت جناب علامه طباطبائي (رضوان الله عليه) در عرفان عملي اين

بود كه دريافته بود و به اين باور رسيده بود كه: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم». (1) راه اين است و جز اين نيست. و دقيقا بدين جهت، رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودي او، حكايت كننده وارستگي و عظمت ذخاير علمي و عملي او بود.

انسان وقتي حضرت علامه طباطبائي را زيارت مي كرد، به ياد اين حديث شريف مي افتاد كه جناب كليني در كتاب فضل العلم كافي به اسنادش از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند و فرموده است: من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعي في ملكوت السماوات عظيما: فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله. (2)

آن كسي كه دانش تحصيل كند و بدان عمل كند و به ديگران براي خدا تعليم بنمايد، در ملكوت سماوات و عالم اله - كه خودش عالم عظيم است - او را به عظيم صدا مي كنند: اي بزرگ، اي آقا، اي كسي كه براي خدا تحصيل علم كرده اي، براي خدا بدان عمل كرده اي، براي خدا به ديگران تعليم داده اي، تو آقا و بزرگ و عظيمي.

بنده هفده سال در محضر شريف او با ايشان انس داشتم و از ايشان كار لغوي نديدم. حرف لغوي نشنيدم. بسيار مواظب كلام خود بود. علامه طباطبائي و مراقبت از نفس

به حقيقت، دل اين مرد بزرگوار معدن تقوا بود; زيرا بسيار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر اين بود و مي گفت در شب و روز زماني را براي حسابرسي خود قرار بدهيد و ببينيد كه اين 24 ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشيد. همان طور كه يك بازرگان و

يك كاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب مي كند، شما ببينيد در اين شب و روز كه بر شما گذشت، چه چيزي اندوخته ايد. چه گفته ايد. يك يك رفتار و گفتارتان را حسابرسي كنيد. از نادرستي ها استغفار كنيد و سعي كنيد تكرار نشود، و براي آنچه شايسته و صالح و به فرمان حاكم عقل بود، خدا را شاكر باشيد، تا بتدريج براي شما تخلق به اخلاق ربوبي ملكه بشود. «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم». (3)

حضرت علامه همواره مراقب نفس خويش بود و از خدا غافل نمي شد و اين امر در صورت و رفتار و حرفشان پيدا بود كه ايشان در پيشگاه ديگري قرار گرفته. هر چند به صورت ظاهر، جسمش با ديگران بود، پيدا بود كه در محضر ديگري نشسته است.

در اين باره، مصباح الشريعة مي فرمايد كه: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله» ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس له سوي الله، و هو في رياض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشه اش آن سويي است. قلبي كه او دارد در پيشگاه ملكوت عالم آمد و شد دارد. مونسش ملكوت عالم است.

چنين كسي مراقبت دارد و انسان بر اثر اين مراقبت، يواش يواش به صفات ملكوتي متصف مي شود و بدان خو مي گيرد.

از خاطرم نمي رود كه مرحوم علامه طباطبائي وقتي به من فرمود: «آقا، من هر روز مراقبتم قوي تر است. شب، مشاهدات من، مكاشفات من زلالتر است». هر چه روز مراقبت شديدتر باشد، شب مكاشفات زلالتر و صافي تر است. عصاره خوبي ها

علامه سيد محمد حسين طباطبايي مردي ساده و بي آلايش بود. متواضع، مودب، متين

و با وقار بود و هيچ وقت عصباني نمي شد.

هيچ گاه بلند سخن نگفت؛ در مورد كسي بد نمي گفت و هرگز كسي از ايشان غيبت نشنيد. سخن كسي را قطع نمي كرد و به صحبت هاي ديگران خوب گوش ميداد.

براي بدخواهان خودش هرگز نمي گذاشت كه ديگران اقدامي كنند و خودش هم عفو ميكرد. ز بحث هاي جدلي دوري ميكرد و در برخورد باشاگردان خود شيوه مخصوصي داشت.

در شيوه وي هيچ وقت تحكم فكر در كار نبود. هميشه درعين حالي كه سعي داشت متناسب بادرك واستعداد شاگردان، مطلب را القا كند، به آن ها مجال تفكر ميداد.

اساسا ايشان نسبت به تربيت شاگرد به خصوص اهل فضل و خصوصا در زمينه معارف وحقايق قرآني و استدلالي، شيفتگي زيادي داشت.

علامه اجازه نميداد كسي دست ايشان را ببوسد؛ در همه لحظات مراقب خويش بود و هيچ گاه از خود تعريف نميكرد. نسبت به اهل و عيال و خانواده بسيار مهربان بود. بامناجات و دعا و راز و نياز بسيار مانوس بود. اكثر اوقات در سكوت بود و فقط لبانش به ذكر خدا حركت ميكرد.

پياده روي را دوست داشت. در بذل دانش حريص بود. سؤال هيچكس را بدون جواب نمي گذاشت. به زيادي و كمي شاگردان توجه نداشت؛ حتِِي گاهي از اوقات براي دوسه نفر هم درس مي گفت. گاهي كه استاد خطاب ميشد، ميفرمود اين تعبير را دوست ندارم، ما اينجا دور هم جمع شده ايم تابا كمك و همفكري، معارف اسلام را دريابيم.

اخلاص كامل داشت و هميشه جلب رضايت خدا را در نظر ميگرفت.

وخلاصه اين بزرگمرد الهي عصاره اي از تمام اخلاقيات نيكو و ويژگيهاي حسن

را دارا بود. پرواز به سوي ملكوت

علامه طباطبايي، سرانجام پس از 81 سال و هجده روز عمر با بركت و زندگي پرتلاش، در 24 آبان 1360 ش از اين جهان رخت بربست و جهان تشيع را در سوگ خود نشاند. با درگذشت علامه، اين مفسر وارسته و حكيم عارف، دل هاي پاك انديشمندان و بزرگان عرصه علم و ادب غرق اندوه شد. سرسلسله بيداردلان، حضرت امام خميني(ره) با اظهار هم دردي و برپايي مجلس ختم براي ايشان، اين ضايعه اسفناك را به جهان تشيع تسليت گفتند.

پاينده باد حوزه هاي نور و حجره هاي كوچك كه در هر زمان و مكاني خيزشگاه مرداني بزرگ و ژرف انديش بوده و خواهد بود. پي نوشت: 1) سوره اسراء/9

2) اصول كافى، تعريب حضرت استاد حسن زاده آملى، ج 1، ص 27.

3) سوره حشر/19

طباطبائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1282 ش)، عالم امامى، حكيم، فيلسوف، مفسر، فقيه اصولى و شاعر. مشهور به علامه طباطبائى و معروف به قاضى طباطبائى. وى در تبريز به دنيا آمد. در پنج سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد. بعد از درگذشت پدرش به مكتب و پس از آن به مدرسه رفت و مدتى هم زير نظر معلم خصوصى به تحصيل پرداخت و معلومات ابتدايى را كسب نمود. در 1297 ش به تحصيل علم دينى و عربى مشغول شد و مقدمات را فرا گرفت. آن گاه در فقه كتب «شرح لمعه» و «مكاسب»، در اصول كتاب «معالم» «قوانين»، «رسائل» و «كفايه»، در منطق كتب «كبرى»، «حاشيه» و «شرح شمسيه»، در فلسفه كتاب «شرح اشارات» و در كلام كتاب «كشف المراد» را مورد مطالعه قرار داد. وى در 1304 ش براى ادامه ى تحصيلات

به نجف رفت و در مجلس درس آيت الله آقاى شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شد و يك دوره خارج اصول و خارج فقه را در نزد وى آموخت و مدتى نيز در مجلس بحث خارج فقه و خارج اصول آيت الله نائينى شركت كرد و همچنين مدتى در بحث خارج فقه آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد. كليات علم رجال را نيز در محضر آيت الله حجت كوه كمرى آموخت و معارف الهيه و اخلاق و فقه الحديث را در نزد حاج ميراز على آقا قاضى طباطبائى تبريزى فراگرفت. او چندين سال نيز در زمينه ى فلسفه در نزد آقا سيد حسين بادكوبه اى «منظومه ى سبزوارى»، «اسفار»، «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفا»ى بو على سينا، كتاب «اثو لوجيا»، «تمهيد» ابن تركه و «اخلاق» ابن مسكويه را خواند. علامه طباطبائى يك دوره «حساب احتمالى»، يك دوره «هندسه مسطحه و فضايى» و «جبر استدلالى» را در محضر آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى گذراند. او در 1314 ش به زادگاهش بازگشت و مدت ده سال در آنجا ماند و در 1325 ش از تبريز به قم مهاجرت كرد و در آنجا به تدريس و تأليف و فعاليتهاى علمى پرداخت. برخى از شاگردان ايشان عبارت اند از:آيت الله شهيد مرتضى مطهرى، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله ابراهيم امينى، آيت الله مصباح، آيت الله حسن زاده آملى و آيت الله عبدالله جوادى آملى. پرفسور هانرى كربن، استاد شيعه شناس دانشگاه سربن نيز با ايشان مصاحبه هاى بسيار داشت كه اين مصاحبات به زبانهاى فارسى، عربى، فرانسه و انگليسى انتشار يافت و اولين دوره آن در فارسى تحت عنوان «مكتب تشيع» منشتر شد.

علامه طباطبائى در خط نستعليق و شكسته استاد، و در علوم غريبه نيز وارد بود.او همچنين در علم اعداد و حساب جمل مهارت داشت و در شعر نيز توانا بود وى در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم مدفون است. از آثار وى: «تفسير الميزان»، كه ترجمه آن در چهل مجلد آمده است؛ «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «وحى يا شعور مرموز»؛ «شيعه در اسلام»؛ «قرآن در اسلام»، با ترجمه هاى فارسى، انگليسى و اردو؛ «حكومت در اسلام»، فارسى كه به عربى نيز ترجمه شده؛ «سنن النبى) (ص)»؛ و «اصول عقايد»، براى دبيرستانها پنج جلد «بدايه اللحكمه» و «نهايه الحكمه»، در فلسفه، رسائل بسيارى در «مبدا» و «معاد» و «نبوت» و «ولايت»؛ رساله اى در «عشق»؛ دو رساله در «ولايت و حكومت اسلامى».[1]

صدرالحكماء المتالهين آيت الله الاستاد حاج سيد محمدحسين معروف به علامه طباطبائى از اعاظم علماء و اكابر حكماء و فلاسفه عصر حاضر بود عالمى ربانى و حكيمى سبحانى و آيتى برهانى واجد علم و كمال و جامع كمالات نفسانى و ملكات اخلاقى بود كه بيش از صدها نفر از علماء قم و ساير بلاد افتخار تلمذ و شاگردى وى را دارند.

در آخر ذى الحجه 1321 قمرى در تبريز متولد و در اصيل ترين خانواده هاى علمى آن سامان تربيت يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در سال 1344 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در مدت ده سال استفاده كافى نموده و دروس معقوليه را از مرحوم علامه حاج

سيد حسين بادكوبه اى فراگرفته و در فن فقاهت و حكمت و فلسفه مقام اجتهاد و استادى را حايز گشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و تبريز نموده و ده سال در آنجا توقف و به تدريس فقه و حكمت و تصنيف كتب پرداخته تا در سال 1365 قمرى كه مهاجرت به مركز علم و دانش قم را اختيار و رحل اقامت افكند.

و به تدريس معقول و منقول اشتغال يافته و فضلاء حوزه را از بيانات و تحقيقات دقيقه خود در فقه و اصول و تفسير و حكمت بهره مند مى نمايد آثار قلمى ايشان كه هر كدام به مورد خود گرانبهاست از اين قرار است.

1- حاشيه بر كفايه 2- رساله در مبدء و معاد كه جمع بين كتاب و سنت و عقل است 3- تفسيرالميزان كه بيست مجلد است و تاكنون تمام آن طبع و نشر يافته است 4- اصول فلسفه 5- جلد به قلم امروز كه 4 جلد آن مطبوع است 5- رساله اى در عشق 6- سنن النبى 7- شيعه در اسلام 8- قرآن در اسلام فارسى و انگليسى وارد و ترجمه و طبع شده 9- مصاحبات با پرفسور كربن دو جلد يك جلد آن طبع شده 10- وحى يا شعور مرموز 11- اصول عقايد براى دبيرستانها 5 جلد 12- رساله محمد در آئين اسلام به زبان فارسى و فرانسه طبع شده 13- بدايه الحكمه در فسلفه 14- نهايه الحكمه در فلسفه.

15- ترجمه تفسيرالميزان معظم له در چهل مجلد كه بيست و پنج مجلد آن تاكنون به طبع رسيده است و اكثر آن به قلم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد موسوى همدانى است.

عالم.

تولد:

1319(1281 ق.)، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1360، قم.

علامه سيد محمد حسين طباطبائى (قاضى)، فرزند سيد محمد، در تبريز به دنيا آمد. در همان كودكى پدر (در نه سالگى) و مادر خود را در (پنج سالگى) از دست داد و از سن نه سالگى به مدت تقريبى شش سال به فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى مشغول شد. در سال 1297 وارد رشته هاى علوم دينيه و علوم عربيه شد و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بود. در اين سال عازم حوزه علميه ى نجف گرديد و در مدت ده سال تحصيل، به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. وى در نجف به درجه اجتهاد در فقاهت نايل آمد.

در نجف در حوزه ى درس آيت الله آقا شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله محمدحسين نايينى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى به تكميل تحصيلات خود در فقه و اصول و رجال پرداخت و فلسفه را نزد آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى در مدت شش سال فراگرفت. علوم غريبه (مانند جفر) و جبر و مقابله و هندسه فضايى و مسطحه و حساب استدلالى و هيئت و علوم رياضى را در نجف نزد آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى تملذ نمود.

در سال 1314 به زادگاه خود تبريز مراجعت كرد و علاوه بر كشاورزى، به تدريس و تصنيف كتاب پرداخت. در سال 1325 نيز متوجه حوزه ى علميه ى قم گرديد و در آنجا جلسات بحث و درس خود را در رشته هاى مختلف داير كرد كه تا آخر عمر وى ادامه داشت.

پيكر علامه در آستانه حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

از تأليفات متعدد ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير الميزان

(بيست جلد به عربى، چهل جلد به فارسى)؛ اصول فلسفه و رئاليسم (پنج جلد)؛ حاشيه كفاية الاصول؛ حاشيه بر كتاب اسفار ملا صدرا؛ وحى با شعور مرموز؛ شيعه در اسلام (به فارسى)؛ قرآن در اسلام (به فارسى)؛ بداية الحكه و نهاية الحكمه (كتاب بداية الحكمه به ترجمه على شيروانى هرندى و كتاب نهاية الحكمة به ترجمه مهدى تدين منتشر شده است)؛ فرازهايى از اسلام (به فارسى)؛ رسالت تشيع در دنياى امروز؛ حكومت در اسلام (به فارسى)؛ پرسش هاى اسلامى؛ اسلام و انسان معاصر؛ سنن النبى؛ كتاب سلسله انساب طباطبايى آذربايجان؛ مبداء و معاد؛ رسالة الولاية؛ رسالة النبوه و الامامه؛ رساله در مغالطه؛ رساله در برهان؛ رساله در تحليل؛ رساله در تركيب؛ رساله در اعتباريات؛ توحيد شامل سه رساله (رساله توحيد؛ رساله اسماءالله سبحانه؛ رساله در افعال الله)؛ كتاب الانسان (شامل سه رساله انسان قبل الدنيا؛ انسان فى الدنيا؛ انسان بعدالدنيا)؛ رساله وسائط (مجموعه اين سه رساله بالا و سه رساله انسان و وسائط در يك جلد شامل هفت رساله جمع آورى شده است)؛ رساله در اثبات ذات؛ دو رساله در ولايت حكومت اسلامى (فارسى و عربى)؛ مصاحبه هاى سال هاى 1340 -1338 با هانرى كربن مستشرق فرانسوى، رساله در اعجاز.

علامه خطوط نستعليق و شكسته را به خوبى مى نوشت و اشعارى عرفانى نيز مى سرود. نمونه اشعار ايشان در صفحه 514 و 515 و 516 جلد چهارم و 146 جلد پنجم نگين سخن تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع) به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 646 -645 / 14)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 8، ص 16 -1)، گنجينه ى دانشمدان (227 -226 / 2)،

مؤلفين كتب چاپى (863 / 2)، مهر تابان (يادنامه و مصاحبات علامه طباطبائى تبريزى).

طبرسي، ابومنصور احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محدث و مورخ. از اهالى سارى مازندران و از ثقات محدثين و علماى بزرگ اماميه بود. او معاصر ابوالفتوح رازى و امين الاسلام طبرسى است. وى از مهدى بن ابى حرب حسينى مرعشى، از دوريستى، از شيخ الطايفه، شيخ طوسى، روايت كرده است. شيخ منتجب الدين (م 585 ق) و ابن شهر آشوب (م 588 ق) از شاگردان وى بودند. شهيد اول در «غايه المراد» فتاوا و نظرات وى را بسيار نقل كرده است. وى در مازندران درگذشت و در روستايى نزديك على آباد (امام شهر فعلى) كه امروز نام آن شيخ طبرسى است، دفن شد. از آثار وى: «الاحتجاج عى اهل اللجاج»، معروف به «احتجاج طبرسى» كه سيد ابن طاووس بر اين كتاب و بر مؤلفش درود فرستاده و اكثر متأخرين از آن اخذ كرده و بارها به چاپ رسيده و از آن ترجمه هايى مربوط به قرن دهم باقى است؛ «الكافى»،در فقه؛ «فضائل الزهراء (س)»؛ «مفاخر الطالبيه»؛ «تاريخ الائمه».[1]

احمد ابن على بن ابى طالب از ثقات محدثان و علماى شيعه در قر. 6 ه. وى با ابوالفتح رازى و فضل بن حسن طبرسى معاصر بود. شهيد اول غايةالمراد، فتاوى و اقوال او را بسيار نقل مى كند. اوراست: الكافى در فقه، الاحتجاج (شامل احتجاجاتى كه پيامبر ص و ائمه 4 و يارانشان با مخالفان خود كرده اند)، مفاخرالطالبية، تاريخ الائمة، فضائل الزهراء و غيره. بعض متأخران وى را به سارى منسوب دانسته، شايد منشأ اين شبهه آن باشد كه وى چندى در آن شهر زيسته است. سال وفاتش معلوم نيست

(دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (169 / 1)، اعيان الشيعه (30 -29 / 3)، ايضاح المكنون (259 ،196/ 2 ،213 ،31 / 1)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (311 -310 / 21 ،248 -247 / 17 ،258 / 16 ،236 / 14 ،213 / 3 ،282 -28 / 1)، روضات الجنات (74 -72 / 1)، رياض العلماء (49 -48 / 1)، ريحانه (35 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 12 -11 / 6)، الكنى و الالقاب (445 -444/ 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (10 / 2)، هديه الاحباب (194)، هديه العارفين (91 / 1).

طبرسي، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن على بن ابيطالب ابومنصور طبرسى صاحب كتاب احتجاج متوفى حدود سنة 655 هجرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد اسماعيل نورى طبرسى صاحب كتاب كفايةالموحدين در اصول دين محدث قمى در فوائد الرضويه ص 44- گويد اسماعيل بن احمد العلوى العقيلى الطبرسى النورى سيد جليل فقيه و محدث كامل بى بديل صاحب كفايةالموحدين در چند جلد و شرح كبيرى بر نجات العباد كه از ملاحظه اين دو معلوم مى شود كثرت اطلاع و تبحر آنجناب ساكن در نجف اشرف بود در غره ماه شعبان 1321 ق در بلده شريفه كاظمين فات كرد جنازه اش را حمل به نجف اشرف كردند و در صحن مطهر در پائين ايوان مبارك دفن نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به مشهد انتقال دادند

و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛ «الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا پايان عمر آنجا

متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.) در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند 1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام

الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت پوشانيد و مال

فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبرسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، متكلم و رجالى. پدرش از بزرگان و علماى قزوين بود. خود صاحب عنوان از شاگردان علامه ملا محمدتقى هروى اصفهانى بود. وى در بارفروش مرجع امور شرعى مردم بود و تا لحظه ى وفات مرجعيت داشت. در مقبره بارفروش دفن است. او داراى تاليفات و تصنيفات سودمند بسيارى است. از آثارش: «نتيجه المقال»، در علم رجال، كه تلخيص شده ى كتاب «رجال» استادش شيخ محمدتقى هروى است؛ «حديقه الشيعه»، در اخلاق و مواعظ؛ «حديقه العارفين»؛ «سراج الامه»، در شرح «شرح اللمعه»، در چند مجلد؛ شرح التصريف» ملا سعدالدين تفتازانى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى، در دو مجلد؛ رساله ى عمليه ى «صراط

النجاه». حدث قمى در «فوائد الرضويه» او را به عنوان شاگرد صاحب «جواهر» آورده و نظم «تتميم الدره فى صلاه الجمعه» را به وى نسبت داده است.[1]

شيخ محمد حسن بن صفر على بارفروشى مازندرانى معروف به شيخ كبير از اكابر علماء اماميه عصر گذشته ماكه عالم عامل فاضل كامل متبحر محقق مدقق جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در فقه و اصول و رجال و كلام و اخلاق و غير آنها تأليفات نافعه بسيارى دارد كه محل استفاده افاضل ميباشد.

1- حاشيه رسائل شيخ مرتضى انصارى كه در ميان ديگر حواشى آن كتاب ممتاز است 2- حاشيه شرح تصريف ملاسعد تفتازانى 3- حديقه الشيعه در اخلاق و مواعظ فارسى 4- حديقه العارفين در مناقب و مصائب 5- سراج الامه فى شرح اللمعه 6- شرح تصريف ملاسعد 7- نتيجه المقال فى علم الرجال و اكثر آنها در تهران بطبع رسيده غير از دومى و ششمى. در ماه شوال 1345 قمرى وفات نموده و در مقبره خود كه معروف است در وسط شهر بابل مدفون گرديد و در جنب قبر او مقامى بنام حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ميباشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (159/9)، الذريعه (50/24 ،149/13 ،156/12 ،387 ،156/6)، ريحانه (331/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 404/14)، فوائد الرضويه (452)، المآثر و الآثار (177)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /2)، معجم المؤلفين (195/9).

طبري، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. در بغداد سكنى گزيد و فقه را نزد ابوعلى بن ابى هريره فراگرفت و پس از استادش به تدريس پرداخت و كتاب «المحرر فى النظر» را كه اولين كتاب

در خلاف مجرد است، تصنيف كرد كه در «كشف الظنون»به نام «المجرد فى النظر» نيز آمده است. از ديگر آثارش: كتاب «الافصاح»، در فروع فقه شافعى، كه شرح «مختصر المزنى» است؛ «الايضاح»، در فروع فقه شافعى؛ كتاب «العده»،: در فقه، در ده جزء؛ كتابى در «جدل»؛ كتابى در «اصول الفقه». خطيب بغدادى در «تاريخ» خود نام وى را حسين و تاريخ وفات وى را 350 ق ذكر كرده است، و در «الاعلام» دو مدخل يكى به نام حسن و ديگرى به نام حسين با اشتراكات و اختلافات آورده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (274 ،227 / 2) تاريخ بغداد (87 / 8)، رجال الطوسى (374)، روضات الجنات (56 / 3)، ريحانه (45 / 4)، سير النبلاء (63 -62 / 16)، كشف الظنون (1635 ،1612 ،1593 ،211)، الكنى و الالقاب (446 -445 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (270 / 3)، الوافى بالوفيات (205 -204 / 12)، وفيات الاعيان (76 / 2)، هديه العارفين (270 / 1).

طبري، عمادالدين، عماد الاسلام حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 698 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به عماد طبرسى با عماد طبرى. از علماى بزگ اماميه در قرن هفتم و از معاصرين محقق حلى و خواجه نصيرالدين طوسى (م 672 ق) است. در فقه و حديث و تحقيق حقايق اصول مذهب و ديگر فنون تصنيفات سودمندى دارد. فتاواى وى در كتب فقهى متأخرين نقل شده است. در 670 ق مناظره اى- در تنزيه خداوند از تشبيه- با اهل بروجرد كرد. در 672 ق به دستور وزير خواجه بهاءالدين محمد از قم به اصفهان رفت و هفت ماه در اصفهان اقامت

گزيد و علماى اصفهان و شيراز و ابرقو و يزد و شهرهاى آذربايجان بر گردش جمع شدند و علوم دينى را نزد وى تكميل كردند. از آثار وى:«الاربعون حديثا فى فضائيل اميرالمومنين (ع) و اثبات امامته» يا «اربعين بهائى »؛ «كامل السقيفه» يا «كامل بهائى»، كه در 675 ق تأليف شده و دوازده سال جمع آورى آن به درازا كشيده است. چون اين دو كتابه به خواهش و نام وزير بهاءالدين محمد بن وزير شمس الدين محمد جوينى معروف به صاحب ديوان تأليف شده بهائى نام گرفته است. از ديگر آثارش: «اسرار الائمه» يا «اسرار الامامه» يا «الاسرار فى امامه الاطهار»، كه در 698 ق تأليف شده؛ «جوامع الدلائل»؛ «الكافيه فى الامامه»؛ «تحفه الابرار»؛ «العمده»، در اصول دين و فروع آن؛ «المنهج»، در فقه عبادات و ادعيه؛ «معارف الحقائق»؛ «نهج الفرقان الى هدايه الايمان »؛ «نقض معالم التنزيل» فخر رازى؛ «عيون المحاسن»؛ «بضاعه الفردوس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (214 -212 / 5)، تاريخ نظم و نثر (734 ،153)، الذريعه (253 -252 / 17 ،333 / 15 ،405 / 3 ،41 -،40 / 2 ،414 / 1)، روضات الجنات (260 -256 / 2)، رياض العلماء (274 -268 / 1)، ريحانه (199 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 41 / 7)، فوائد الرضويه (117 -111)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن و حسين طبرى)، معجم المؤلفين (262 -261 / 3)، هديه العارفين (282 / 1).

طوسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ الطائفه، از بزرگترين علماى دينى شيعه (و. طوس 385- ف. نجف 460 ه.ق.). وى در 408 ه.ق. از طوس به بغداد

رفت و چهل سال بعد به نجف شد. تحقيقات او در حديث و تفسير و فقه و رجال و كلام و ادب مرجع علماى شيعه ميباشد. او صاحب تأليفات مهم در مسايل مذهبى شيعه است كه از جمله آنهاست: كتاب تبيان (ه.م.)، استبصار (ه.م.)، تهذيب الاحكام، العدة فى اصول الفقه، كتاب الرجال، كتاب الغيبة، فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين، النهاية، كتاب الخلاف، كتاب الجمل والعقود، كتاب يوم دليلة، تلخيص شافى، المفصح در امامت، مناسك الحج، مقتل الحسين، اخبار مختار و غيره.

(460 -385 ق)، فقيه، عالم، مولف دو كتاب از كتب اربعه شيعه و بنيانگذار حوزه ى علميه ى نجف. معروف به شيخ الطائفه و امام الفرقه بعد الائمه (ع). در 408 ق در بيست و سه سالگى از خراسان وارد عراق شد. پس از چهل سال از بغداد به علت ترس از فتنه اى كه در آن زمان (448 ق) در بغداد درگرفته بود و كتابهاى شيخ و خانه ى او را طعمه ى آتش خويش كرده بود، به نجف اشرف مهاجرت كرد. او بر كرسى كلام مى نشست و جوابگوى خاص و عام در تمامى مسائل حتى در امامت بود. آن كرسى از جانب خلفاء به او عرضه شده بود و مخصوص يگانه ى دوران بود. شيخ طوسى بينان گذار حوزه ى علميه ى نجف است كه بيش از هزار سال از عمر آن مى گذرد. وى شاگرد شيخ مفيد و ابن غضائرى و ابن عبدون و ابن ابى جيد قمى و سيد مرتضى و على بن شبل بن راشد و حسين بن قاسم علوى و احمد بن ابراهيم قزوينى و هلال بن محمد حفار و احمد بن محمد اهوازى و جعفر بن حسين قمى و ابوعلى بن

شاذان و بسياى ديگر از اساطين علم و دين است. شاگردان دانشمند و مجتهد وى متجاوز بر سيصد تن از شعيه و بى شمارى از عامه بودند. فرزندش شيخ ابوعلى حسن بن شيخ، صاحب كتاب «المجالس»، از شاگردان و راويان او است. در ميان شاگردان او آدم بن يونس نسفى، ابوصلاح حلبى، شيخ الاسلام حسن بن بابويه قمى، محى الدين حسن همدانى، ابومحمد حسن جبهانى، حسين بن فتح واعظ جرجانى، ابوصمصام حسينى، سلمان بن حسن صهرشتى، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، سعدالدين ابن براج، شيخ على سبزوارى، شيخ عبيداللَّه بن بابويه قمى، غازى بن احمد سامانى، كردى بن عكبرى فارسى، ابوالحسن ديباجى، محمد وراق، شيخ ابوجعفر حلبى، ابوسعد منصور آبى، جمال الدين محمد طبرى، ناصرالدين رضى حسينى، محمد بن حسن فتال و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در هفتاد و پنج سالگى در نجف درگذشت و در منزل خويش كه اكنون مزار معروفى است به خاك سپرده شد. خانه اش و مسجدش كه يكى از معروفترين مساجد نجف است و همچنين آثار باقى مانده از او، تاكنون برجاست. از آثار علمى وى: در تفسير: «التبيان»؛ «الجامع لعلوم القرآن»؛ در حديث: «تهذيب الاحكام» يا «التهذيب»؛ «الاستبصار»؛ در فقه: «المبسوط»؛ «الخلاف»؛ «الايجاز»، در فرائض؛ «الجمل و العقود»، در عبادات؛ «الاقتصاد»، در عقايد و عبادات؛ «النهايه»؛ در علم اصول و رجال: «العده» كه ملا خليل آن را شرح كرده است؛ «الفهرست» كه در آن «اصول» و نگارشهاى اصحاب و تصانيف آنها آورده شده «و شيخ سليمان ماحوزى آن را مرتب و شرح كرده و «معراج الكمال الى معرفه الرجال» ناميده است؛ «الابواب» كه به نام «رجال شيخ» يا «رجال الطوسى» معروف است؛ «اختيار رجال

الكشى» يا «اختيار معرفه الرجال». از ديگر آثار او: «التلخيص للشافى» و «المفصح»، هر دو در كلام و امامت؛ «هدايه المسترشد و بصيره المتعبد»؛ «كتاب الغيبه»؛ «مناسك حج»؛ «المجالس»، در اخبار كه «امالى» اوست؛ مقتل الحسين (ع)»؛ «اخبار مختار»؛ «مصباح المتهجد»، در اعمال سال.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (315/ 6)، اعيان الشيعه (167 -159/ 9)، ايضاح المكنون (722 ،573 ،454 ،424 ،335 ،286 ،276 ،266 ،212 ،95/ 2 ،604 ،314 ،318 ،223/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (258/ 2)، تاريخ برگزيدگان (26 -25)، تاسيس شيعه (313)، تاريخ علم كلام در ايران و جمان اسلام (259 -256)، خدمات متقابل اسلام و ايران (485 -483)، دايرةالمعارف الاسلاميه (378 -376/ 15)، دايرةالمعارف فارسى (1634/ 2)، الذريعه (235/ 7 ،145/ 5 ،331 -328/ 3 ،486 ،269 ،14/ 2 ،365/ 1)، رجال ابن داود (قسم 306/ 1)، رجال النجاشى (333 -332/ 2)، روضات الجنات (231 -201/ 6)، ريحانه (328 -325/ 3)، سير النبلاء (335 -334/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 5)، طبقات خلفاء و اصحاب ائمه و علماء و شعرا (394)، فرهنگ ادبيات فارسى (329)، فقهاى نامدار شيعه (79 -67)، فوائد الرضويه (473 -470)، الفهرست للطوسى (161 -159)، قرآن پژوهى (175 -173)، قصص العلماء (416 -414)، الكامل (106/ 8)، كارنامه ى بزرگان (122 -121)، كشف الظنون (1973 ،1581 ،452)، الكنى و الالقاب (397 -394/ 2)، لسان الميزان (52/ 6)، لغت نامه (ذيل/ ابوجعفر طوسى)، مؤلفين كتب چاپى (406 -402/ 5)، مجالس المومنين (482 -480/ 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 460)، معجم المؤلفين (202/ 9)، معجم رجال الحديث (247 -243/ 15)، منتخب التواريخ (190 -189)،

الوافى بالوفيات (394/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (268)، هديه الاحباب (9)، هديه العارفين (72/ 2).

طوسي، محقق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد معروف به خواجه نصيرالدين طوسى جهرودى الاصل، شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى نويسد: وى مردى فاضل و ماهر و عالم و متكلم محقق در عقليات او را كتبى است كه از جمله آنها كتب زير است 1- كتاب «تجريد الاعتقاد» 2- تذكره «در هيئت» 3- تحرير كتاب اقليدس 4- تحرير مجسطى 5- شرح اشارات 6- «فصول نصيريه» 7- «فرائض نصيريه» 8- «آداب المتعلمين» 9- رساله اسطرلاب 10- رساله جواهر 11- نقد المحصل 12- رساله معينيه در هيئت به فارسى 13- شرح آن به فارسى 14- رساله خلق اعمال 15- شرح ساله العلم ميثم بحرانى 16- اخلاق ناصرى 17- اوصاف الاشرف و غير اينها، روايت مى كند از او علامه حلى كه در اجازه بنى زهره نوشته است اين شيخ افضل اهل زمان خود در علوم عقليه و نقليه و از براى اوست مصنفات بسيارى در علوم حكميه و احكام شرعيه بر مذهب اماميه وى بزرگترين كسى است كه ما ديده ايم كه نورانى كند خدا خوابگاه او را. من، الهيات شفاى ابوعلى سينا و بعض كتاب تذكره را در هيئت كه از تصانيف خود اوست نزد وى خواندم سپس درك نمود او را اجل محتوم قدس اللَّه روحه.

نگارنده گويد: خواجه در حمله دوم مفعول موقعى كه هلاكوخان نوه چنگيز بقعله «ميمون دژ» مركز و پناهگاه اسماعيليان واقع در الموت قزوين لشكر كشيد و آنجا را تسخير كرد از حبس آن فرقه ضاله آزاد و همراه هلاكو به بغداد آمد سپس هلاكو را بعد از قتل آخرين خلفاء بنى عباس و ابن حاجب از جنگ

و تخريب بقيه بلاد اسلامى منصرف و به مراغه آذربايجان آورد و به عمران و آبادى و تشويق اهل فضل و احياى علوم عقلى تشويق نمود و خود با تأسيس رصدخانه بزرگ مراغه كه آكادمى علوم عقلى و نقلى بود و با داشتن رياست اوقاف و مقام علمى، جان مردم مسلمان خاصه علماء نامى ما را از خطر نابودى و انهدام حفظ كرد و از اين راه بزرگترين خدمت را به دين اسلام و ملت ايران نمود- و حقاً خواجه يكى از بزرگترين دانشمندان جهان و نابغه عاليقدر شيعه و فيلسوف نامى اسلام است. ولادتش در طوس در ج 1 سال 597 ه.ق واقع و در روز عيد غدير سال 672 در بغداد از دنيا رفت و در قسمت بالا سر حضرت امام همام باب الحوائج موسى بن جعفر عليهماالسلام در مكانى كه براى ناصر عباسى مهيا كرده بودند دفن شد در ماده تاريخ وفات او به فارسى گفته شده:

«نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل

يگانه اى كه چه او مادر زمانه نزاد

بسال ششصد و هفتاد و دو بذى الحجه

بروز هيجدهمش درگذشت در بغداد

ابوجعفر نصيرالدين محمد بن حسن طوسى (و. 597- ف. 672 ه.ق) از علماى بزرگ رياضى و نجوم و حكمت ايران در قرن هفتم و نيز از وزراء آن عصر است. مدتى در دستگاه اسماعيليه بود و هنگام حمله ى هلاكوخان مغول به ايران براى نجات مسلمانان از خونريزيهاى آن مرد سفاك به خدمت او درآمد و با تدابير خاصى از خرابى شهرها و كشتار دسته جمعى مردم به دست هلاكو جلوگيرى كرد. اين دانشمند كه در ضمن يكى از فقهاى مذهب تشيع است هلاكوخان را به

ايجاد رصدخانه در مراغه و ترتيب زيج جديدى كه بعداً به زيج ايلخانى مشهور گرديد و خود تصدى اين كار را برعهده گرفت تشويق كرد. گويند تمام اوقاف نيز در سراسر ممالك مفتوحه مغول در تحت نظر او بود. از خواجه تأليفات متعددى در رشته ى علوم رياضى، نجوم، منطق، علوم طبيعى، حكمت الهى، و مجسطى باقى مانده است. او يكى از شارحان و مفسران كتاب «اشارات» ابوعلى سينا است. از مشهورترين تأليف هاى او در عربى شرح اشارات ابن سينا و در فارسى كتاب «اخلاق ناصرى» است كه در غايت نيكويى سخنان افلاطون و ارسطو را در حكمت عملى جمع كرده و آراء متقدمين را شرح و شبهات متأخرين را رد نموده است. ديگر كتاب «تجريدالكلام فى تحرير عقايدالاسلام» و اين تجريد كه در الهيات است طرف توجه عده ى كثيرى از شراح و صاحبان رسائل كلاميه است و نيز «تذكره ى نصيريه» در هيئت و «اساس الاقتباس» در منطق و «اوصاف الاشراف» در عرفان و رسالات و كتبى به زبان عربى در منطق و هيئت و هندسه از او باقى است.

(672 -597 ق)، دانشمند، نويسنده، منجم، فيلسوف، رياضيدان و شاعر. ملقب به استاد البشر و عقل حادى عشر. مشهور به خواجه نصيرالدين و خواجه نصير طوسى. اصل وى از جهرود ساوه يا قم است. در طوس به دنيا آمد و به همين علت به طوسى مشهور شد. پئرش از فقها و علماى طوس بود. نصيرالدين علوم نقلى را نزد پدر و علوم عقلى را نزد دايى خود فراگرفت. در آغاز جوانى براى تكميل معلومات به نيشابور رفت. در آنجا به محضر فريدالدين عطار نيشابورى رسيد و گويند حكمت

مشاء را نزد وى آموخت. رياضيات را از كمال الدين محمد حاسب و فقه را نزد معين الدين سالم بن بدران مصرى و كمال الدين ميثم بحرانى فراگرفت و از محضر درس دانشمندانى چون كمال الدين بن يونس موصلى، ابوالسعادات اصفهانى، اسعد بن عبدالقاهر اصفهانى و نجم الدين محقق حلى استفاده كرد. با صدرالدين قونيوى معاصر و معاشر بوده است. اعتمادالسلطنه در «مطلع الشمس»، سيد غياث الدين عبدالكريم بن طاووس و قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و جمال الدين حسن بن يوسف، ملقب به علامه حلى، را از شاگردان وى مى شمرد. او چند سال پس از واقعه ى حمله ى چنگيز، به قلاع اسماعيليه پناه برد و به خدمت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور، محتشم قهستان رسيد و به خواهش او كتاب «الطهارة» ابوعلى مسكويه را به فارسى ترجمه كرد كه بعدها آن را اساس تأليف «اخلاق ناصرى» قرار داد. سپس به دعوت علاءالدين محمد، فرمانرواى اسماعيليان، به قلعه ى ميمون دژ رفت. وى پس از غلبه ى هلاكوخان به قلاع اسماعيليه در 654 به خدمت او پيوست و همواره در ملازمت وى بود. در مورد تصميم به ساختن رصدخانه، گويند منگوقاآن، كه از پادشاهان مغول است، هنگام فرستادن هلاكو به ايران، دستور داد كه خواجه نصير را به دربار او روانه كند تا در مغولستان اين رصدخانه تأسيس شود، اما هولاكو صلاح ديد كه اين كار به امر او باشد و رصدخانه در ايران بنا شود. بعد از فتح بغداد، خواجه در 657 ق از جانب هلاكو مأموريت يافت تا رصدخانه ى مراغه را ترتيب دهد. او هم جماعتى از رياضيدانان بزرگ مانند: مؤيدالدين عرضى، از دمشق، و فخرالدين مراغى، از موصل، و فخرالدين اخلاطى، از تفليس،

و نجم الدين دبيران قزوينى را گرد آورد و كار احداث رصدخانه ى مراغه را در همان سال آغاز كرد. خواجه با اين كار عالمان بزرگ زمان را كه پراكنده بودند، گرد آورد و همچنين كتابخانه اى عظيم در محل رصدخانه مراغه احداث كرد و كتابهايى را كه از بغداد، شام و الجزيره و اطراف و اكناف ايران فراهم آمده بود و به تصريح الكتبى، بيش از چهارصد هزار مجلد مى شد، در آنجا جمع كرد. عمر خواجه از اين پس در خدمات علمى گذشت. خواجه وزارت هولاكو را نيز به عهده داشت و با تقرب خود در نزد هلاكو، از قتل گروهى از بزرگان عهد خويش پيشگيرى كرد. نصيرالدين يكى از بزرگترين بنيان گذاران كلام شيعه و پيشاهنگ بزرگ فلسفه ى مشاء بود. در حكمت و فلسفه بزرگترين كار او تأييد و تسجيل حكمت ابوعلى سينا است و براى اين كار به شرح مشكلات «اشارات» ابوعلى سينا و اثبات مباحث آن همت گماشت. خواجه اولين دانشمندى بود كه حالات ششگانه را در مثلث كروى قائم الزاويه بيان كرد و آن را در كتاب خود به نام «الشكل القطاع» شرح داد. وى در شانزدهمين سال تأسيس رصدخانه وفات يافت و عمل رصد و زيج ناتمام ماند. اگر چه صدرالدين، پسر بزرگ او و بعد از وى، اصيل الدين عهده دار تكميل آن شدند، اما به تدريج رصدخانه، متروك گشت تا اين زمان كه تنها نامى از آن باقى مانده است. نصيرالدين در بغداد درگذشت و جنازه وى را در كاظمين به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «تجريد الكلام» يا «تجريد العقائد» يا «تجريد الاعتقاد» يا «تحرير العقايد»، در اصول دين؛ «زيج ايلخانى»، به

فارسى؛ «اوصاف الاشراف»، در اخلاق به فارسى؛ «اساس الاقتباس»، در منطق؛ «تحرير اصول اقليدس»، در هندسه؛ «تحرير مجسطى»، در هيئت؛ «تذكره ى نصيريه»، در هيئت؛ شرح «اشارات» ابوعلى سينا؛ «سى فصل»، در نجوم؛ «رسالة فى اثبات الفرقة الناجية»؛ «رسالة فى حصر الحق بمقالة الامامية»، به فارسى؛ «الاثنى عشرية»؛ «تحرير اكرمانالاوس» يا «تحرير كتاب مانالاوس فى الاشكال الكروية»؛ «تجريد المنطق»؛ «البارع فى التقويم و احكام النجوم»؛ «آداب المتعلمين»؛ «التجريد فى الهندسه»؛ «معيار الاشعار»، در عروض فارسى؛ «زبدة الادراك فى هيئت الافلاك»؛ «جامع الحساب فى التخت والتراب» يا «جوامع الحساب بالتخت والتراب»؛ «ظاهرات الفلك»؛ «بيست باب»، در معرفت اسطرلاب؛ «ديوان» شعر. به قول صاحب «زندگينامه ى رياضيدانان دوره ى اسلامى»، بروكلمان فهرست پنجاه و نه عنوان و سارتن فهرست شصت و چهار عنوان از آثار نصيرالدين را آورده و آنها را به چندين رشته ى مختلف تقسيم كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (258 -257/ 7)، اعيان الشيعه (420 -414/ 9)، ايضاح المكنون (353 -352/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1205 -1198 ،271 -257 ،254 -252 ،231 -229/ 3)، تاريخ علوم عقلى (صفحات متعدد)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (441 -417)، تاريخ گزيده (706 -705)، تاريخ نجوم اسلامى (246 ،52 ،47 ،45)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (467 -465)، دائرةالمعارف بستانى (359/ 11)، دايرةالمعارف فارسى (3033/ 2)، الذريعه (265/ 13 ،1199 -1198 ،989 ،651 ،306/ 9 ،353 -352 ،8/ 3 ،6 -5 / 2 ،26/ 1)، روضات الجنات (297 -278/ 6)، رياض العارفين (235 -234)، رياض العلما (164 -159/ 5)، ريحانه (182 -171/ 2)، زندگينامه ى رياضيدانان (506 -486)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (357 -342)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 170 -168/ 7)، العبر (326/ 3)، فرهنگ

ادبيات فارسى (509 -507)، فرهنگ سخنوران (937)، فلاسفه ى شيعه (523 -490)، فوات الوفيات (252 -246/ 3)، فوايد الرضويه (612 -602)، كشف الظنون (1644 ،1436 ،969 ،950 ،391 ،357 ،352 -351 ،351 -346 ،142 ،139)، الكنى والالقاب (252 -250/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نصيرالدين طوسى)، مجالس المؤمنين (210 -201/ 2)، مجمع الفصحا (1407 -1406/ 3)، مطلع الشمس (231 -219/ 1)، معجم المؤلفين (208 -207/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (744 -730/ 5)، نتايج الافكار (709 -708)، الوافى بالوفيات (183 -179/ 1)، هديةالاحباب (196 -195)، هديةالعارفين (131/ 2).

طيب نيا، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صالح طيب نيا

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/8

زندگينامه علمي

در سال 1374 در رشته مهندسي آبياري در دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. از همان زمان علاقه زيادي به علوم اسلامي بويژه مباحث كلامي و اعتقادي داشتم. در دوران تحصيل كتب شهيد مطهري و برخي از كتب فلسفي را مطالعه مي كردم.

در همين ايام در محضر يكي از اساتيد مبرز حوزه علميه المنوق منظومه سبزواري و سپس نهاية الحكمه را گذراندم. در اواخر سال 1377 همزمان با تحصيل در دانشگاه دروس حوزوي را نيز شروع نمودم و تا سال 1379 نيز به تحصيل در دروس حوزوي ادامه دادم. (در سال 1378 از دانشگاه فارغ التحصيل گشتم.)

بخاطر علاقه ايجاد شده به فلسفه در سال 1381ذ در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه قم پذيرفته شدم. عليرغم آنكه رشته كارشناسي بنده علوم انساني نبود اما دانشجوي ممتاز و رتبه اول گروه بودم و در سال 1383 با معدل 98/18 فارغ التحصيل شدم. موضوع پايان نامه ؛ خدا در آينه خود آگاهي بود كه در واقع تبيين

فلسفي و ديني از روايت شريف (من عرف نفسه فقد عرف ربه) بحساب مي آيد.

بلافاصله بعد از فارغ التحصيلي ، تدريس دروس معارف اسلامي را آغاز كردم و با اخذ مجوزهاي لازم به تدريس در دانشگاه جامع علمي – كاربردي و سپس آزاد نجف آباد پرداختم و سرانجام در سال 1385 در دانشگاه صنعتي اصفهان به عنوان هيأت علمي گروه معارف مشغول شدم.

در سال 1383 به همت برخي از اساتيد دانشگاه اصفهان و ساير دوستان ، مركز مطالعات و تحقيقات حيات طيبه را راه اندازي نموديم كه تا پايان سال 1384 مديريت مجموعه را بر عهده داشتم.

عاليشوندي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود عاليشوندي

محل تولد : فراشبند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/1

زندگينامه علمي

اينجانب درسال 1357در اوايل پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) براي تحصيل علوم ديني به قم عزيمت نمودم و در امتحانات ورودي مدارس حقاني و رسالت كه در آن زمان از بهترين و منظم ترين و مطابق نيازهاي جامعه برنامه ريزي شده بودند، شركت نمودم و در هر دو مدرسه با رتبه خوب(19 و 16 ) قبول گرديدم. ولي چون مدرسه رسالت زودتر نتايج خود را اعلام نمود در آن مدرسه ثبت نام نمودم و تا پايان سال تحصيلي 61-1360 به مدت سه سال در آن مدرسه حضور داشتم و دوره مقدمات را كه مطابق برنامه جديد حوزه پايه 4 محسوب مي شود به پايان رساندم. از تاريخ اول مهرماه 1361 در مدرسه امام حسن مجتبي (ع) زير نظر آيت الله مكارم شيرازى كه عصرها برنامه هاي فوق برنامه همچون كشف المراد (شرح تجريد) علامه، درس

تفسير قرآن، نهج البلاغه، اصول فلسفه و روش رئاليسم كه توسط اساتيد مجرب از جمله حضرت آيت الله مكارم تدريس مي گرديد، شركت ميكردم.

در حوزه نيز به صورت آزاد دروسي همچون شرح لمعه و اصول فقه مظفر و باب هادي عشر و... را به مدت دو سال نزد اساتيدي همچون مرحوم وجداني فخر، صالحي افغاني و سيد مرتضي مهري تحصيل نمودم. سپس به مدت سه سال دروس رسائل و مكاسب را نزد اساتيد معروف حوزه از جمله آقاي حاج شيخ مصطفي اعتمادي و... خواندم. سپس به مدت دو سال كفايتين آيت الله آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله ستوده تحصيل نمودم. در اين مدت در دروس جنبي نيز شركت مي نمودم، از جمله اصول عقايد را نزد آيت الله مصباح يزدى، نهج البلاغه را نزد آيت الله مكارم شيرازى، رجال را نزد آيه الله سبحاني تبريزي خواندم و همه اين دروس را امتحان داده و تا سال تحصيلي 68-1367 به پايان رساندم و دوره سطح به مدت 10 سال به اتمام رسيد. از سال 69-1368 در درس خارج فقه و اصول آيات، فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحاني تبريزي و... به مدت 15-14 سال شركت نموده ام.

در سال 1376 در كنار درس خارج فقه و اصول در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني حوزه علميه شركت نمودم و به مدت 4 سال دوره سطح 4 تفسير و علوم قرآني را در سال تحصيلي 80-1379 به پايان رساندم. پس از اتمام سطح 4 حوزه در رشته فوق، در رشته تخصصي تازه تاسيس كلام، گرايش مهدويت شركت نمودم و پس از 4-3 سال اين دوره را

به عنوان اولين گروه در سال 1383 به پايان رساندم. از آن پس تا شهريور 1384 در مركز تخصصي مهدويت و پژوهشكده مهدويت در موضوعات و مباحث مهدوي به تحقيق و مطالعه مشغول بودم و در فصل نامه انتظار موعود وابسته به مركز تخصصي مهدويت از شماره 4 تا 8 در موضوع (كلام جديد و مهدويت) مباحثي را تنظيم نمودم كه به چاپ رسيد، همچنين در واحد پاسخ گويي به پرسشها در پژوهشكده مهدويت مشغول بودم. همچنين از سال 1379 تا تابستان1384 در بخش تحقيقات و تهيه جزوات در مركز مشاوره حوزه علميه قم ساعاتي به امر تحقيق مشغول بودم كه حاصل آن تهيه جزوات متعددي بود كه توسط آن مركز به چاپ رسيدند. از سال تحصيلي 85-1384 تاكنون نيز در دانشكده علوم قرآني به تدريس دروس تفسير و علوم قرآني مشغول بوده ام. همچنين در سال1385 در دانشگاه آزاد زاهدان و دانشگاه دولتي سيستان و بلوچستان به تدريس دروس مختلف از جمله متون عرفان عربى، تاريخ قرآن و نظامهاي اقتصادي صدر اسلام مشغول بوده و هستم.

عامري شهرابي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي عامري شهرابي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي عامري شهرابي درسال 1346 درتهران متولد شدم. پس ازاتمام تحصيلات كلاسيك درسال 1363 وارد حوزه علميه شدم وازاساتيد بزرگوار حوزه كسب فيض نمود م، همراه با دروس رسمي حوزه دررشته تخصصي كلام نيز مشغول شدم و درسال 1380 فارغ التحصيل شدم وپايان نامه خود را با موضوع اثبات خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام ارائه دادم. همزمان باتحصيل به تاليف نيز پرداختم كه فهرست آثار درصفحات بعد

آمده است.

عاملي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. منسوب به جبل عاملى) ابوجعفر محمد بن جبل عاملى مشهور به شيخ حر عاملى و معروف به صاحب رسائل، فقيه و محدث مشهور شيعى (و. مشعر) از قراى جبل عامل (1033- ف./ مشهد 1114 ه.ق.). وى نزد عم خود شيخ محمد حر و جد مادرش شيخ عبدالسلام و نيز نزد شيخ زين الدين نوازه شهيد ثانى و گروهى ديگر تحصيل كرد و پس از 40 سالگى به مشهد رفت و مجاور گرديد و چند بار نيز به زيارت كعبه شتافت. مدفن وى در مشهد در صحن عتيق قرب مدرسه ميرزا جعفر است. اوراست: رسائل (كه در آن اخبار كتب اربعه شيعه را گردآورده)، اثبات الهداية، هداية الامة، جواهر السنية (احاديث شيعه)، نزهة السماع (در حكم اجماع)، بداية الهداية، فصول المهمة، (در اصول ائمه)، رساله (رد بر صوفيه)، رساله (در تواتر قرآن)، رساله (در رجال)، رساله (در احوال صحابه)، الآمل (ترجمه احوال علماى جبل عامل). ديوان شعر.

محمد ابن على بن حسن بن على بن حسن مشغرى (و. مشغر جبل عامل 1033 ه.ق.- ف. مشهد 1104 ه.ق.). وى تا سن چهل سالگى در سوريه و جبل عامل نزد استادان شيعى تعليم يافت و دو بار به حج رفت و سپس به عراق و خراسان رهسپار گرديد و به منصب شيخ الاسلامى و قاضى القضاتى مشهد منصوب شد و دوبار نيز از آنجا به حج رفت. آثار او عبارتند از: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الاثنا عشرية فى رد الصوفيه، الاجازات، احوال الصحابة، اربعين حديث، ارجوزة در زكات، ارجوزة در هندسه. پس از وفات او را در صحن آستانه قدس نزديك در مدرسه ميرزا جعفر دفن كردند.

برگرفته از كتاب

:فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26 / 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43 / 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عبادي، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل عبادي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 وارد حوزه علميه تبريز شدم پس از تحصيل مقدمات مشغول تحصيل در شرح لمعه شدم در عين تحصيل از تدريس مقدمات شروع

كرده و به تدريج به تدريس هاي خود اضافه نمودم بعد از چهار سال به مدرسه باهنر در تهران رفتم در آن مدرسه ضمن تحصيل مشغول تدريس صرف و نحو بودم بعد از يك سال و اندي جهت ادامه تحصيل وارد قم شدم در قم بعد از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و در ضمن تحصيل سطوح، كتاب اصول فقه، شرح لمعه و صرف مير و صمديه و كتابهاي ديگر ادبيات را تدريس نموده و هم اكنون تدريس در فقه و اصول و ادبيات ادامه دارد. پس از شروع جنگ توفيق حضور در جبهات جنگ نصيب ما شد و در اثر اصابت تركش حدود يك سال و نيم در خانه و بيمارستان بستري بودم. بعد از بهبودي نسبي و خاتمه جنگ تحميلي از نهادهاي مختلف جهت همكاري و كارهاي اجرائي و تبليغي دعوت شدم ولكن اينجانب تحقيق و تدريس در حوزه را به همه مناصب وكارهاي ديگر ترجيح دادم و مشغول تحصيل و تدريس و تاليف شدم و حاصل كوشش هاي فراوان در طي اين مدت تدريس در مقاطع مختلف و همچنين تاليف بعضي از كتابها مي باشد. از جمله: شرح اسقحاب رسائل شيخ انصاري كه تقريباً كامل شده است، شرح تعادل و تراجيع كتاب جرائد الاصول شيخ الانصاري و شرح مباحث الفاظ كتاب كفاية الاصول مي باشد با اينكه اينجانب سعي داشتم كه محور فعاليت حوزه باشد ولكن در سالهاي اخير با بعضي از مراكز دانشگاهها نيز همكاري مي كنم و وقتي وارد محيط دانشگاه شدم احساس نمودم به كتابهاي درسي عقايد نياز دارند و كتابهاي حاضر جوابگوي نياز آنها نمي باشد به اين جهت تصميم گرفتم كتابهاي درسي

براي دانشگاهها تاليف نمايم و بحمدالله اين كتابها در دست تاليف است ولكن هنوز مقداري از مباحث آنها ناقص است. از جمله اين كتابها مي توان انديشه اسلامي جلد يك و انديشه اسلامي جلد دو نام برد و هم اكنون تدريس در حوزه و دانشگاه برقرار است و اميدوارم خداوند خودش ما را در جهت خدمت به فرهنگ اسلامي ياري كند و آخرين كلام حمد خداوند مي باشد.

عباسي، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله عباسي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله عباسي فرزند اسلام در سال 1350 در روستايي به نام داش بلاغ از توابع شهرستان هشترود استان آذربايجان شرقي به دنيا آمده ام پدرم در خانه افتخار معلمي قرآن كريم را بر بچه هاي تحصيل نكرده و نيز ابتدائي تمام كرده ها داشت و خود نيز تا به امروز از افرادي است كه هميشه قرآن مي خواند هرچند به بركت نظام مقدس جمهوري اسلامي و اهميت دادن به قرآن كريم، ديگر دانش آموزان نياز چنداني به گذراندن روخواني قرآن را ندارند. بنابراين تولدم در يك خانواده مذهبي و خانه ي قرآني بود كه روحانيتم را مديون دعاهاي مادري و صوت دلرباي قرآني پدري مي دانم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و راهنمايي را در روستاي همجوار به نام آق زيارت به پايان رساندم و با صلاحديد پدر قرآنيم در سال 1366 وارد حوزه علميه امامزاده شهرستان مراغه شده و ادبيات را نزد اساتيد بزرگوار حج اسلام آقايان قدسي و نجفي گذراندم و در سال 1369 به حوزه علميه قم وارد شده و منزلي در مدرسه مومنيه مرحوم آيةالله

العظمي نجفي مرعشي تهيه كرده و در نزد اساتيد حوزه علميه مرحوم آيه الله وجداني فخر و نيز آيه الله اشتهاردي به تحصيل شرح لمعه و معالم الاصول را نزد حجه الاسلام مومني و اصول فقه را در محضر حجةالاسلام شفيعي به پايان رساندم و در سال 72 با به پايان رساندن سطح يك حوزه و در سن 22 سالگي تشكيل خانواده دادم و به ادامه درس مشغول شدم.سطح دو را نزد اساتيدي چون حج السلام صالحي مازندراني و طاهري خرم آبادي و عليدوست به تحصيل پرداخته و كفايه را از محضر استاد نكونام استفاده نمودم. و در سال 78 درس هاي سطح 3 را تمام كرده ولي امتحان پايه دهم به 79 ماند و با توجه به اينكه در آن سال در فلسفه قبول نشدم در نتيجه قبولي امتحانات كتبي و شفاهي پايه دهم در سال 81 به پايان رسيد.با توجه به تمام شدن تحصيل سطح سه در سال 78-77 براي شركت در درس خارج فقه در درس نكاح حضرت استاد آيه الله مكارم شيرازي تابه امروز و نيز سه سال در فقه حضرت استاد آيه الله نوري همداني كه پس از درس حضرت مكارم شروع مي شد و در مسائل روز، قضا و ... از سال 80 تا 82 شركت نمودم.براي خارج اصول اول در محضر حضرت استاد آيه الله سبحاني بهره بردم ولي از سال بعد يعني 79 با صلاحديد برخي از اساتيد به درس خارج حضرت استاد آيه الله وحيد خراساني رفته و تا سال 83 استفاده نمودم.در كنار دروس حوزوي و در سال 71 به روش تدريس و تجويد قرآن

دوره تربيت معلم كه سازمان تبليغات اسلامي قم برگزار مي كرد شركت نمودم و كارنامه دوره مقدماتي را در سال 72 اخذ كردم. ازسال 78 در مقطع كارشناسي ارشد تربيت محقق و نويسندگي علوم قرآني دفتر تبليغات به مدت دو سال و نيم به تحصيل پرداخته ولي متاسفانه موفق به نوشتن پايان نامه نشدم. و با توجه به رشته قرآني به مطالعه درباره موضوعات قرآني علاقه مند گشته و موضوعاتي به عنوان تحقيق در كلاس و بعد از پايان دوره نيز جمع آوري كردم از جمله: 1. بررسي ترجمه سوره مد در ترجمه هاي موجود و نگاهي به روش هاي ترجمه؛2. سيماي دانشمندان در قرآن و بررسي آيات اولوالالباب و موضوعات مطرح شده در ذيل اين آيات؛ 3. آيات مربوط به صراط مستقيم و جمع آوري آياتي كه به مشخصات صراط مستقيم مرتبط بودند؛ 4 . رمز عشق و زنگ نفرت: آياتي كه مي رساند خداوند به افرادي محبت ورزيده و از عده اي به خاطر كارهاي ناشايست نفرت دارد. در سال 85 ازسوي معاونت تبليغ حوزه علميه قم در يك دوره كوتاه مدت آشنائي با تصوف شركت كردم و از سال 84 در رشته كلام و دين شناسي در سطح كارشناسي ارشد در موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني مشغول به تحصيل شده و در اسفند 86 به پايان رسيد كه مقاله تحت عنوان اجمالي از تاريخ تحول علم كلام براي تحقيق در كلاس و نيز مقاله اي 26 صفحه با عنوان كرامت در نظام حقوقي اسلام در ارتباط با غير مسلمانان براي همايش كرامت نوشته ام كه در روزنامه قدس چاپ

مي شود.در كنار اينها به تحقيقات ديگري نيز پرداخته و در سال 83 به دفتر تبليغات قسمت نشر رسانه دو مقاله 10 صفحه اي نوشتم تحت عنوان: 1. اقتدار جامعه اسلامي و راه كارهاي قرآني ؛ 2. راه كارهاي فقرزدايي كه در سال 84 در روز نامه كيهان به چاپ رسيد.همچنين از سال 83 تاكنون در مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه مشغول پاسخ گويي كتبي به پرسشها در دو گروه اديان و مذاهب، قرآن و حديث مي باشم كه بيش از 280 مقاله سه و چهار صفحه اي به اين مركز ارائه داده و حدود 11 نمونه نيز در سايت انديشه قم وابسته به اين مركز آمده است كه در موضوعات مختلفي همچون بهائيت، اهل حق، ماتريديه، قاديانيه، اسماعيليه، و ... مي باشند. علاوه بر مقاله هاي مزبور كتابي نيز با يكي از محققين برجسته در نقد مباني و انديشه هاي يكي از فرقه ها را آماده كرده ايم كه در آينده نزديك چاپ خواهد شد.از دي ماه 85 نيز به عنوان همكار گروه قرآن و حديث در همين مركز فعاليت كرده و به مقالات محققان كه در پاسخ پرسش ها آماده مي كنند؛ نظارت دارم. براي سطح 3 حوزه علميه نيز پايان نامه ي آسيب شناسي جامعه منتظر در آئينه روايات نوشته ام كه در حال نظارت استاد راهنما براي تاييد به دفاع مي باشد كه در همين جا لازم مي دانم از اساتيد راهنما و مشاور كمال تشكر را بنمايم. در كنار تحصيل و تحقيق براي بيان معارف و احكام در ايام دهه محرم و ماه رمضان به مناطق ديگر هجرت

نموده و از سال 1372 به تبليغ و انجام وظيفه در مناطق مختلف مشغول انجام وظيفه بوده ام و دو سال نيز در طرح هجرت تابستاني به شهرستان مراغه رفته و در قم نيز با پايگاه مسجد و بسيجيان فعاليت هاي ديني و تبليغي دارم. و به خاطر اشتغال در تحقيقات و درس كلام و دين شناسي در سال 85 و 86 در درس خارج نكردم ولي از سال 87 در درس اصول آيه الله العظمي سبحاني و فقه آيه الله العظمي مكارم موفق به اشتغال شده ام . باشد كه خداوند خدمت در سنگر پاسخ گويي به شبهات را مورد قبول و لطف خويش قرار دهد و از زحمات پدر و مادرم خود تشكر نمايد كه ما عاجز از انجام وظيفه كامل در اين مسيريم و كوتاهي ما را به كرم خويش ببخشد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

عبداللهي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عبداللهي

محل تولد : ماكو

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 10 / 7 / 1345 در روستاي قره تپه از توابع شهرستان ماكو استان آذربايجان غربي چشم به جهان گشودم .تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود، و دبيرستان را تا سوم نظري در شهر ماكو به اتمام رساندم . مدت دو سال در جبهه هاي حق عليه باطل در كنار ياوران خميني كبير (ره) به جهاد مشغول بودم و در اين مدّت دو بار از چند ناحيه ي بدنم مجروح شدم و جانباز 40% هستم .پس از برقراري صلح در سال 1367 تحصيلات حوزوي را از مدرسه ولي عصر (عج) تبريز شروع كردم.

در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس ده ساله حوزه را در مدت شش سال به اتمام رساندم. يك دور كامل درس خارج اصول فقه و مدتي درس خارج فقه را از افاضات علمي حضرت آيت الله فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، جوادي آملي و جعفر سبحاني استفاده نمودم . نيز دوره چهار ساله سطح 4 تخصصي علم كلام را به پايان رساندم و رساله سطح 3 حوزه را در موضوع قاعده لا ضرر و لا ضرار با موفقيت دفاع كردم .

در سال 1377 در امتحانات كتبي اجتهاد مجلس خبرگان رهبري با معدل 5/17 قبول شدم .مدتي است تحقيقات گسترده اي در موضوع علم رجال انجام داده ام و اكنون مشغول تاليف كتابي در موضوع تحول در علم رجال هستم .ويژگي بارز اين كتاب اين است كه با شواهد و دلائل محكم ثابت مي كند اقوال رجاليون (توثيقات و تضعيفات آنها) شرايط حجيت را دارا نيستند و ايرادات و اشكالاتي بر آنها وارد است به طوري كه بي اساس بودن عقيده طرفداران علم رجال آشكار است . و هم چنين اين حقيقت را روشن مي كند كه وجود روايت در يكي از كتب معتبر قدماء اصحاب بي اشكال بودن آن از جهت سند را مي رساند و ديگر نيازي نيست كه اسناد آن روايت با عنايت به اقوال رجاليون بررسي شود .

عبري فرغاني، برهان الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 743 ق)، متكلم، حكيم، فقيه و قاضى شافعى. در تبريز به دنيا آمد. وى قاضى تبريز بود. چند بار به بغداد سفر كرد و در همان شهر نيز درگذشت. از آثارش شرح اكثر آثار و

مصنفات بيضاوى از جمله: «المنهاج الوصول الى علم الاصول» و «الغايه القصوى فى درايه الفتوى» و «المصباح الارواح» و «طوالع الانوار» است. از ديگر آثار وى: «الايضاح»، در كلام؛ «معتمد الخلائق فى علم الوثائق»؛ «شرح «المصباح» مطرزى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (271 / 4)، ايضاح المكنون (508 / 2)، كشف الظنون (1879 ،1732 ،1709 ،1704 ،1192 ،1116 ،213)، معجم المؤلفين (136 / 6).

عرب محفوظي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى عرب محفوظي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/3/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي عرب محفوظي در سال 1374تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ابا صالح(عج) آغاز كردم و از همان سالهاي آغازين تحصيل، به تدريس علوم حوزوي از ادبيات عرب گرفته تا منطق و...پرداختم. همچنين به خاطر علاقه قبلي به ادبيات فارسي در كلاسهاي درس استاد سيدابوالقاسم حسيني شركت كردم و دست به قلم بردم. در طول اين سالها در برخي نشريات داخلي مدرسه قلم زدم و چند شماره از نشريه قلم را نيز به همكاري دوستان منتشر كردم. در سالهاي پس از مدرسه در ضمن ادامه جدي فقه و اصول در محضر اساتيد فن به موسسه امام صادق رفتم و به تحصيل در علم كلام پرداختم و اين رشته تخصصي را تا انتهاي سطح سه در سال 1385دنبال نمودم و در سال تحصيلي 1385-86 به سمت استادي در اين موسسه انتخاب شدم. همچنين به مدت يك و نيم سال در موسسه تربيت مدرس حوزه تدريس نمودم و همچنان در برخي از مدارس حوزوي اشتغال به تدريس دارم. در طول اين سالها مقالات و نوشته هاي متعددي را ويرايش

نمودم و در زمينه مباحث اعتقادي و كلامي و ادبي تحقيقاتي انجام دادم و مقالاتي نگاشتم و اكنون نيز مقالاتي در دست نگارش دارم.

والسلام عليكم و رحمه الله

عرفاني، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل عرفاني

محل تولد : عراق- كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1343 در شهر مقدس كربلا مي باشم، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر اهواز گذراندم و از همان سنين نوجواني و دوره راهنمايي جذب جلسات مذهبي و علمي شدم و در سال 1357 رتبه نخست قرائت قرآن در مقطع مدارس راهنمايي استان خوزستان را كسب كرده و براي مسابقات كشوري به شهر مقدس مشهد اعزام شدم. در سال 1358 پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه اهواز شدم. سپس در سال 1360 در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شده و از اساتيد حوزه بهره مند شدم در مقطع سطح از اساتيدي همچون حضرات آقايان: پايانى، ستوده، اعتمادى، دوزدوزانى، صالحي مازنداني بهره بردم. و در دوره خارج از حضرات آيات: وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، فاضل لنكرانى، صافي گلپايگانى.دروس معقول را نزد حضرات آقايان: انصاري شيرازى، مصباح يزدى، حسن زاده آملي گذراندم.در اولين دوره چهار ساله تخصصي علم كلام زير نظر آيت الله جعفر سبحاني شركت كردم و با معدل 25/19 با رتبه ممتاز در سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

عسكري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى و نويسنده. مشهور به علامه ى عسكرى. در سامراء نشوونما يافت و ازين جهت به عسكرى مشهور شد. از مضحر بزرگان سامراء و نجف كسب فيض كرد. سالها به امر آيت الله حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از وى داشت و به انور دينى، اقامه جمعت و تأليف مشغول بود. چندين بار مورد حمله و اعتراض دولت بعثى عراق واقع شد، تا در 1391 ق اجبار به ايران

مهاجرت كرد و در تهران سكونت گزيد و به تصنيف و تأليف و همچنين نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال ورزيد. از آثارش: «عبدالله بن سبا»، دو جلد؛ «احاديث عايشه» به عربى؛ «خمسون و مائه صحابى مختلق» يا «150 صحابى ساختگى»، دو مجلد.[1]

سيد مرتضى عسكرى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد شيخ الاسلام ساوجى از علماء مبرز و نويسندگان متبحر و ممتاز معاصر شميران است.

وى در سامرا نشو و نما يافته و از اين جهت به عسكرى شهرت يافته و از محضر آيات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده نموده و سالها بامر آيت اللَّه العظمى حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از معظم له داشته و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تأليف كتب مفيده و ارشاد مردم شيعى بغداد نموده و كرارا مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثى عراق واقع شده تا سال 1391 ق كه مجبورا به ايران مهاجرت و در شمال تهران (نزديك تجريش) سكونت و بتأليف و نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال دارند.

از آثار ارزنده آن جناب كه بطبع رسيده كتب زير است:

1- عبداللَّه بن سبا ج 1- اين كتاب در نجف و قاهره و بيروت و تهران و هند و پاكستان طبع شده.

2- عبداللَّه بن سبا ج 2- اين كتاب به (عربى) در تهران چاپ گرديده است.

3- احاديث عايشه ج 1- اين كتاب بعربى در تهران و به (اردو) در پاكستان چاپ شده.

ترجمه فارسى كتاب مزبور، بقلم محمد صادق نجمى و هاشم هريسى در قم و تهران چاپ شده.

4- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 1- اين كتاب به (عربى) در بيروت و بغداد چاپ شده.

5- خمسون

و مائه صحابى مختلق ج 2- آماده براى طبع ميباشد.

نگارنده گويد: علامه شهير آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى شهرت خدمات و آثارش در عراق و ايران باندازه ايست كه دوست و دشمن را بتقدير و تحسين واداشته و شروع خدمات ايشان بيك كتاب يا رساله مستقلى نيازمند است.

نوشته ها و تأليفات معظم له مورد توجه دانشمندان بزرگ مصرى و غيره ميباشد از جمله علامه بزرگ مصرى استاد محقق شيخ محمود ابوريه تقريظ مبسوطى بكتاب احاديث عايشه ايشان نوشته كه شايان اهميت است و ترجمه آن در مقدمه كتاب عايشه در دوران (على عليه السلام) بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (660 -659 / 4).

عقاب شوشتري خراساني، شهاب الدين عبدالله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 997 ق)، عالم، متكلم و فقيه امامى. معروف به شهيد ثالث. از علماى عهد شاه طهماسب صفوى بود. وى در شوشتر به دنيا آمد. در جوانى در شيراز به تحصيل علوم عقلى پرداخت، سپس به شامات رفت و در نزد عده اى از علماء و فقهاى جبل عامل درس خواند تا به مدارج عالى رسيد. آن گاه به ايران بازگشت و در خراسان سكنى گزيد. شهاب الدين از ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى روايت كرده و نظام الدين ابوالفتح عامر بن فياض جزايرى مشهدى و ابومحممد على بن عنايت الله مشهور به بايزيد بسطامى و تاج الدين حسين صاعدى از شاگردان و راويان عقاب مى باشند. مدتى در مشهد به موعظه و امر به معروف و نهى از منكر قيام نمود تا در 997 ق به دستور ازبكان كه در آن زمان بر خراسان استيلا يافته بودند دستگير شد و به بخارا فرستاده شد، تا با علماى عامه مناظره نمايد. او با علماى

آنجا بحث نمود و چون از مقابله با وى درماندند به عبدالله خان ازبك گفتند كه بايد از گفتگو با او دورى كرد، مبادا كه عامه ى مردم فريب خورند و بشورند، پس او را با چاقو و خنجر كشتند و جسد پاكش را در ميدان بخارا به آتش كشيدند. از آثارش: كتابى در «امامت»؛ كتاب «الاربعين فى فضائل اميرالمومنين (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279 / 4)، اعيان الشيعه (50 / 8)، تكمله امل الآمل (82)، الذريعه (421 -420 ،206 ،161/ 1)، روضات الجنات (228 -224 / 4)، رياض العلماء (253 -248 / 3)، ريحانه (152.4)، شهيدان راه فضيلت (281 -279)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 129 -128 / 10)، عالم آراى عباسى (155 -154 / 1)، فوائد الرضويه (256)، معجم المؤلفين (147 -146 / 6).

عقيلي بخاري، شرف الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 576 ق)، متلكم و فقيه حنفى. از آثارش: «منهاج التفاوى»، در فقه؛ «الهادى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223 / 5)، كشف الظنون (2027 ،1877)، معجم المؤلفين (316 / 7)، هديه العارفين (784 / 1).

علاء اسمندي سمرقندي، علاءالدين ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 / 552 -488 ق)، متكلم و فقيه حنفى. معروف به علاء عالم. در اسمند از نواحى سمرقند به دنيا آمد. او از ابن مازه بخارى حديث روايت كرده و ابوالبركات محمد بن على بن محمد انصارى، قاضى اسيوط، از وى روايت كرده است. اما ابوسعد سمعانى گويد كه چون علاء شرب خمر مى كرد. از وى روايت نكردم. علاء از بزرگان فقه حنفى و از چيره دست ترين متكلمان زمان خود بود. او به بغداد رفت و با علماى آنجا به مناظره نشست، و در «خلاف» تصنيفاتى نمود. از آثار وى: «مختلف الروايه»، در خلاف؛ «التعليقه»، در چند مجلد به نام «العالمى»؛ «بذل النظر»، در اصول؛ «الهدايه»، در كلام؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع؛ «حصر المسائل و قصر الدلائل»، در شرح «منظومه» نسفى، در خلاف، و گفته شده كه اين كتاب در شرح «عيون المسائل» ابى ليث سمرقندى است؛ «الفوائد العلائيه»؛ «ميزان الاصول فى نتائج العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (58 / 7)، ايضاح المكنون (175 / 1)، كشف الظنون (2040 ،1868 ،1636 ،1187 ،569)، لسان الميران (269 -268 / 6)، معجم المؤلفين 131 -130 / 10)، النجوم الزاهره (359 / 5)، الوافى بالوفيات (218 / 3)، هديه العارفين (92 / 2).

علوي سبزواري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 / 1352 -1268 ق)، فقيه، محدث، حكيم، متكلم و شاعر. در هفده سالگى با اجازه حاج ملا هادى سبزوارى در مجلس درس آن حكيم حاضر شد و كتاب «اسفار» را نزد آن استاد تحصيل نمود. آن گاه به عراق رفت و در محضر درس فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى حضور يافت. بعد از وفات جلوه چند ماهى در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به

تدريس رياضى و حكمت پرداخت. پس از آن به سبزوار بازگشت و در آن شهر مرجعيت و رياستى تمام يافت. به او در قبال حاج ميرزاحسين سبزوارى، ميرزا حسين كبير لقب دادند. آيت الله نجفى مرعشى از وى داراى اجازه بود. سيد عبدالله برهان المحققين سبزوارى و حاج ميرزا على اكبر نوقانى از شاگردان وى بودند. در سبزوار درگذشت و در مقبره ى استادش دفن شد. از آثار وى:«الارجوزه فى الفلسفه العاليه»؛ حاشيه بر «فرائد» شيخ انصارى؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب النذر»؛ «مشكاه الضياء»، در بداء؛ تفسير «آيه الخلافه»: (انى جاعل فى لارض خليفه...).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (156 / 6 ،491 / 1)، ريحانه (191 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 570 -569 / 14)، المآثر و الآثار (172)، مكارم الآثار (1897 -1896 / 6).

علوي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسين فرزند سيد محسن علوي (سبزواري) يكي از اساتيد و علما و محدثين در قرن اخير بود. ميرزا حسين در فقه و اصول و رجال و حديث و حكمت و كلام تبحر و مهارت كامل داشت. ميرزا حسين از شاگردان ميرزاي بزرگ و فاضل اردكاني بود كه خود در تمام فنون علمي، عقلي و نقلي استاد گرديد و سالها از كرسي درس او علما برخوردار بودند. ميرزا حسين سبزواري يكي از اساتيد و مشايخ اجازه به آيت الله شهاب الدين نجفي مرعشي است. او آثاري در فقه و فلسفه و حكمت و رجال از خويش به جا گذاشت و سرانجام در سال 1352 اواسط قرن چهاردهم وفات نمود.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

علوي، موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسي علوي

محل تولد : دايكندي

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد موسي علوي فرزند سيد كاظم در سال 51 در كشور افغانستان استان دايكندي مركز نيلي در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. پس از فراگرفتن سواد خواندن و نوشتن فارسي و قسمت از ادبيات عرب در زادگاهي خودم در سال 70 براي ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه مقدسه قم و مشول درسهاي مستداول حوزه شدم و تا سال 79 موفق به اتمام سطوح عالي حوزه شدم و از سال 80 تا حالا مشغول درسهاي خارج فقه و اصول مي باشم البته با انجام 5 سال مصاحبه درس خارج از نظر مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي فارغ التحصيل هستم.

از محضر اساتيد مرحوم وجداني فخر، حسيني ميانجي، علي محمدي، حسيني بوشهري، نظري ميانجي و حضرات آيات مكارم شيرازي و حيد خراساني ، جعفر سيبحاني

و جوادي املي دامت بركاتهم استفاده كردم.

در ضمن درسهاي معمولي حوزه در رشته فلسفه و كلام در سطح كارشناسي ارشد در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام صادق (ع ) تحصل نموده ام در اين رشته از استاد علي رباني گلپايگاني در كلام قديم و جديد و از استاد خسرو پناه در معرفت شناسي و فلسفه غرب استفاده نمودم.

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت

و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليزاده، اكبراسد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر اسد عليزاده

محل تولد : مشكين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اتمام دوره راهنمايي در سال 1361 به حوزه علميه شهرستان اردبيل وارد شدم. پس از دو سال و نيم تحصيل به جهت موفقيت بيشتر در تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مجرب در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطوح را از محضر اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر، اعتمادى، تبريزى، پاياني و صالحي افغاني بهره بردم.

پس از اتمام دوره سطوح در سال 1372در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و صالحي مازندراني شركت كردم و همزمان از درس كلام و فلسفه استاد علامه جعفر سبحاني و مصباح يزدي نيز استفاده مي كردم. و در سال 1374 رشته تخصصي كلام اسلامي را شروع و در سال 1378 فارغ التحصيل گرديدم و در حال حاضر مشغول نوشتن

پايان نامه دكتراي كلام اسلامي مي باشم.

به جهت علاقه فراوان به تأليف و تحقيق، كار تحقيقي خود را از سال 1371 شروع و در حال حاضر بيش از 60 اثر تأليفي و تحقيقي اعم از كتاب و مقاله از ما به چاپ رسيده است. اين فعاليت سبب شد در سال 1382 به عنوان پژوهشگر نمونه كشور انتخاب شوم و يكي از كتابهايم (سياستهاي فقر زدايي در كلام معصومين عليهم السلام) در اولين جشنواره فرهنگي صدا و سيما در سال 1382 به عنوان پژوهش برتر شناخته شود.

عميدي سمرقندي، ركن الدين، ابوحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، متكلم، اصولى و فقيه حنفى. وى در علم خلاف و مناظره ماهر بود و در مباحثه روشى مشهور داشت. او يكى از چهار تن شاگردان معروف رضى الدين نيشابورى است كه شهرت بسيار داشتند. نظام الدين احمد ابن شيخ جمال الدين محمود حصيرى از شاگردان و ملازمان اوست. گفته اند كه او داراى حسن اخلاق و تواضع بسيار بود. وى در بخارا درگذشت. از آثارش: «الجست»؛ كتاب «الارشاد»، در علم خلاف و جدل، كه گروهى از جمله: قاضى دمشق، شمس الدين احمد خويى، و بدرالدين مراغى و اوحدالدين دونى و نجم الدين و ابن مرندى به شرح آن پرداخته اند؛ «الطريقه فى الخلاف و الجدل» يا «الطريقه العميديه»؛ «النفائس»،در جدل، كه قاضى شمس الدين خوبى آن را مختصر كرد و «عرائس النفائس» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (98 -97 ،77 -76 / 22)، شذرات الذهب (64 / 5)، العبر (167 / 3)، كشف الظنون (1966 ،1113 ،69)، معجم المؤلفين (287 / 11).

عميق، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن عميق

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و فعاليت علمي و آموزش حوزوي را شروع كرده و در مدارس معصوميه و الهادي و امام باقر عليه السلام دوران مقدمات و لمعه ها را به اتمام رسانده و رسائل و مكاسب را در محضر اساتيدي همچون محسن وحيد خراساني و حسيني خراساني و محمدي و .. به اتمام رساندم. و از سال 1374 دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مكارم شيرازي و تبريزي و سبحاني ، نوري همداني و درس تفسير استاد جوادي آملي

شركت داشته و در سال 1376 دوره تخصصي كلام اسلامي را در مؤسسه امام صادق عليه السلام شروع كرده و در سال 80 فارغ التحصيل شدم و پايان نامه سطح 4 حوزه در حال دفاع مي باشد در اين مدت همكاريهايي با برخي از مؤسسات علمي پژوهشي همچون نشر آثار حضرت امام(ره) و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و ... داشتم و در كتاب تا بحال منتشر شده يكي فلسفه خلقت و ديگر اخلاق زيست محيطي در اسلام و مقالاتي نيز منتشر داشته ام. و از سال 1384 در مركز جهاني معاونت پژوهش مدارس تخصصي فقه و اصول اشتغال اجرائي و علمي دارم و در كنار حوزه فعاليتهاي تبليغي و تدريس نيز داشته ام .

عندليبي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند معظم فقيه فرزانه شيخ محمد تقي عندليبي كه از علماي برجسته و بقيةالسلف مشهد مقدس بود در سن 97 سالگي دار فاني را وداع گفت.

حاج شيخ محمد تقي فرزند شيخ نعمت الله و نوه ي شيخ محمد حسين قاضي سبزواري معروف به عندليبي و ملقب به «خواستار» مي باشد. در اواخر سال 1332 ق / 1293ش در شهر سبزوار پا به عرصه گيتي نهاد. پدرش از فضلا و واعظان معروف سبزوار كه در فصاحت و بلاغت و داشتن صوت و لحن خوش كم نظير بود. او در سال 1338 ش در سبزوار در حدود 70 سالگي در گذشت و در امامزاده شعيب به خاك سپرده شد.

شيخ محمد تقي مقدمات را نزد پدر ارجمند خود وشيخ عليرضا مدرس در زادگاهش بياموخت و به سوي مشهد رهسپار شد و ادبيات را نزد شيخ محمد تقي اديب نيشابوري به

پايان برد. سطوح را نزد حضرات آيات شيخ هاشم قزويني، سيد حسين فقيه سبزواري و شيخ آقا بزرگ شاهرودي طي نمود.

ايشان در سال 1355 ق/ 1315 ش عازم نجف اشرف گرديد و خارج را از محضر شيخ ضيا ءالدين عراقي و سيد ابوالقاسم خوئي استفاده نمود، سپس به كربلاي معلي رفت و از محضر سيد حسين طباطبائي قمي و سيد محمد هادي ميلاني بهره ها برد. آن گاه در سال 1364 ق/1324 ش به زادگاه خود مراجعت نمود و مشغول تدريس و اقامه جماعت در مسجد جامع شد. مخفي نماند كه ايشان از حضرات آيات سيدابوالحسن اصفهاني، استادش عراقي، ميرزا عبدالهادي شيرازي، ميرزا محمدهادي ميلاني و سيد محمود شاهرودي داراي اجازاتي بوده است.

جناب عندليبي جهت تعمير و كاشيكاري مسجد جامع سبزوار در سال هاي چهل شمسي به همت حاج محمود مسلم اقداماتي نمود و كار تعمير در محرم 1389 ق به پايان رسيد. نامبرده در سال 1390ق/1349ش در پي دعوت آية الله سيد محمد هاي ميلاني جهت شركت در جلسه استفتا رحل اقامت خود را براي هميشه در مشهد مقدس برگزيد و در مسجد امام حسين (عليه السلام) به اقامه جماعت و انجام وظيفه ديني پرداخت. در ضمن درس هاي شرح منظومه، كفايه، مكاسب وخارج فقه مقارن و تطبيقي را بر عهده گرفت. او فردي دانشمند، زاهد، مهربان و داراي خصال اخلاقي حقيقي بود.

از آثار او

1-تقريرات درس عراقي؛

2-تقريرات درس قمي؛

3-تقريرات درس ميلاني؛

4-تعاليف علي شرح المنظومة (ملا هادي سبزواري).

عندليبي بر اثر كهولت سن در غروب جمعه 8 رجب 1429ق/21 تير1387ش در سن 97 سالگي در مشهد مقدس دار فاني را وداع

گفت. پيكرش پس از تشييع در صحن امام رضا (عليه السلام)، صحن جمهوري اسلامي به خاك سپرده شد. نويسنده: عبدالحسين جواهرالكلام منابع زندگينامه : آينه پژوهش شماره 112.

عيسي لو، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله عيسي لو

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 همزمان با اخذ ديپلم _ با توجه به اشتياق فراوان به تحصيل و تبليغ علوم ديني _ وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر(عج) تبريز گرديدم و پس از مدت دو سال و اندي تحصيل در آن حوزه مباركه و آموختن درسهايي از مقدمات علوم دينى، در پاييز سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و نخست در مدرسه علميه بعثت ساكن و به ناچار شروع به تحصيل در برخي موضوعات درسي كه اندكي متفاوت با آنچه كه در تبريز فراگرفته بودم بود، كردم؛ و حتي آشنايي ام با جناب استاد علي مؤمني ارموي كه سالها در محضر مرحوم مدرس افغاني تلمذ كرده و اديبي بارع و مدرس فاضل گشته بود. تصميم به تقويت پايه علمي در زمينه ادبيات عرب و منطق گرفتم (نخست در خدمت استاد رباني گلپايگاني كه در حسينيه آيت الله نجفي مرعشي منطقه مظفر تدريس مي كرد عمده مباحث آن را فراگرفتم). از اين رو در خدمت استاد مومني تا چندين سال به فراگيري (حاشيه ملا عبدالله) و مطول تفتازاني و سپس مباحثي از اوائل كتاب رسائل شيخ انصاري و پس از آن نمط اول شرح اشارات (طبيعيات) را در خدمت ايشان تلمذ كرديم در اين ميان در حال حيات مرحوم مدرس افغاني مدتي در درس شرح تصريف ايشان شركت كرديم و بخشي از كتاب

سيوطي را نزد ايشان فراگرفتيم و با توجه به اين كه در سالهاي قبل از آن و در زمان سلامت احوال مدرس، درسهاي ادبيات را تدر يس كرده بود و در نوارهاي كاست ضبط گرديده بود، از آن نوارها هم تا اندازه اي بهره بردم. پس از آن كه مباحثي از طبيعيات شرح اشارات بوعلي را فراگرفتم. درس نمط سوم شرح اشارات را در خدمت استاد علي مؤمني شروع كرده و در مدت دو سال مباحثي مهم از آن را بهره برديم.

و به دنبال آن نهاية الحكمه مرحوم علامه طباطبايي را نزد همان استاد (علي مؤمني ارموي) شروع كرديم كه حدود بيش از دو سال طول كشيد. و به دليل همين درس ها بود كه هنگامي كه وارد مركز تخصصي كلام اسلامي براي شركت در دوره هشتم سطح چهار گرديدم، در سال اول برايم خسته كننده و تكراري بود و لذا با درخواست از مدير آموزشي آن مركز در سال دوم به همراه دوره هفتم به ادامه تحصيل در آن مركز پرداختم و تنها در امتحانات سال اول به صورت ارتقائي شركت نمودم. درس هاي سطح حوزه را نيز عمدتاً به صورت آزاد _ و در نزد اساتيدي از جمله مرحوم استاد پايانى، استاد مسجد ارموى، استاد صلواتى، استاد موسوي تهرانى، استاد مدرس يزدي و... فراگرفتم و به طور مرتب در امتحانات كتبي و شفاهي حوزه علميه شركت مي كردم.

غرويان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن غرويان

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

محسن غرويان در سال 1338 در نيشابور بدنيا آمد و پس از اخذ مدرك ديپلم فنى راه و ساختمان در سال 1357 راهى حوزه

علميه قم شد و در سال 1358 رسما شروع به تحصيل علوم حوزوى نمود. وى دروس مقدمات و سطح را به پايان رسانيد و در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراسانى- فاضل لنكرانى – شيخ جواد تبريزى – مكارم شيرازى و جوادى آملى بهره برد تا اينكه براى كانديداتورى در مجلس خبرگان رهبرى در دوره سوم در امتحان اجتهاد شركت نموده و آن را با موفقيت پشت سر گذاشت. ايشان در كنار دروس فقه و اصول در موسسه در راه حق و بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) دروس كلام و فلسفه و آشنايى با مكاتب غربى را پشت سر گذاشته و هم اينك عضويت در شوراي سردبيرى مجله علمى – تخصصى معرفت را با مديريت آيت الله مصباح يزدى بعهده دارد.

محسن غرويان عضو هيئت علمى و استاد موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) است. از ايشان تاكنون بيش از 40 اثر علمى به صورت كتاب بچاپ رسيده است و مقالات كوتاه و بلند ايشان كه در مطبوعات مختلف به چاپ رسيده بالغ بر 500 مقاله است . موسسه فرهنگى – انتشاراتى «يمين» به همت ايشان تاسيس شده و تاكنون قريب 20 عنوان كتاب منتشر كرده است. محسن غرويان با دو زبان انگليسى و عربى آشناست و تاكنون در همايشها و كنگره هاى مختلف داخلى و خارجى مقالاتى را به زبانهاى فوق ارائه نموده است. ايشان هم اكنون به تدريس خارج اصول و اسفار ملا صدرا اشتغال دارد و در كناراشتغالاتش در حوزه ، در مجامع مختلف علمى – سياسى با ارائه كنفرانس و

سخنرانى به امر تبليغ مى پردازد. وى از سوى بعثه مقام معظم رهبرى(دام عزه) به عنوان مبلغ زباندان و عضو هيئت علمى برگزيده شده است. محسن غرويان نويسنده اى است كه مستمرا شبهات دينى و فلسفى و اعتقادى را در نشريات و مطبوعات مطالعه مى كند و مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. مجموعه اين پرسش و پاسخها تاكنون علاوه بر چاپ در مطبوعات به صورت چهار جلد كتاب نيز بچاپ رسيده است. وى سفرهاى متعدد علمى به كشورهاى مختلف جهان داشته است: در سال 1361 براى تبليغ در مجامع علمى و دانشگاهى به كشورهاى فيليپين- مالزى و هند سفر كرده است .

در سال 1369 براى شركت در سمينارهاى علمى، كلامى و فلسفى به كشور كانادا مسافرت نموده است. چهار سفر بعنوان زباندان و عضو هيئت علمى بعثه مقام معظم رهبرى به حج اعزام شده است. علاوه بر اين با سفر به كشورهاى سوريه و عراق با برخى چهره هاى علمى و فرهنگى نشستها و گفتگوهاى علمى در باب اديان و ملل و نحل داشته است. محسن غرويان يكى از داوران و صاحبنظران در گزينش كتاب سال در حوزه دين و فلسفه است و بعنوان عضو شوراى بررسى كتاب استان قم نيز بر روند چاپ و نشر كتب نظارت داشته است. وى هم اكنون عمدتا به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارد. محسن غرويان بخشى از وقت روزانه خود را صرف پاسخگويى به سوالات و شبهات علمى – اعتقادى مى كند و با شماره تلفن 2936054 به پرسشهاى علاقمندان بخصوص نسل جوان پاسخ مى گويد .

غفاري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن غفاري

محل تولد :

كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالحسن غفاري درسال1364شمسي در شهرستان سراب موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم انساني شدم وپس ازآن در حوزه علميه حاج صفرعلي تبريز مشغول تحصيل شده وهمزمان باآن به تحصيل رشته هاي دانشگاهي پرداخته ومدرك فوق ديني وعربي را اخذكردم دوسال بعد به حوزه علميه المهدي سراب رفته وبه ادامه تحصيل پرداخته ودرس فقه را نزدمرحوم حاج آقا رسولي وحاج آقا كمالي امام جمعه محترم سراب خوانده وهمچنين بخشي از فلسفه وشرح منظومه رانزدآقا كمالي خواندم درحين تحصيل دروس ادبيات ومنطق را تدريس نمودم درسال71و72به قم مهاجرت و در درس رسائل آيت اله محمد كوه كمره اي ومكاسب مرحوم آيت اله پاياني شركت كردم، پس از مكاسب كفايه رادرنزد مرحوم پاياني خوانده وهمزمان باآن دردرس تفسير حضرت آيت اله جوادي املي ودروس فلسفه دكتر بهشتي وعرفان آقاي نكونام شركت نمودم پس از پايان سطح به درس خارج فقه حضرت آيت اله جوادي املي واصول آيت اله ملكوتي حاضرشده وهم اينك نيز در محضر آنان ودرس فلسفه حضرت آيت اله انصاري شيرازي شركت دارم از سال 1372وهمزمان باتحصيلات حوزه دركنكورشركت كرده ودر رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم درسال 1376موفق به اخذ مدرك ليسانس شده ودرسال1377پس از موفقيت در امتحان ورودي دررشته فلسفه همان دانشگاه در دوره كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شده ودرسال1380موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تهران شدم ، درسال1384دررشته فلسفه دانشگاه تربيت مدرس تهران شركت كرده ودردوره دكتري پذيرفته شدم وهم اينك مشغول تحصيل در دوره دكتري درآن دانشگاه هستم. ازسال1377دردانشگاه آزاداسلامي مشغول تدريس دروس فقه،

فلسفه، ومعارف شدم واز سال1382درمركز جهاني علوم اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دروس فلسفه وكلام ومتون مثل نهايه الحكمه وشرح تجريد وفلسفه غرب را تدريس مي نمايم .

فاضل شرابياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملا محمد فرزند فضلعلي معروف به فاضل شرابياني يكي از آيات و مراجع بزرگ بلاد ترك در اوايل قرن چهاردهم هجري بود. فاضل مجتهدي جامع، فقيهي كامل، محققي دانشمند و متبحر در اصول، فقه و تفسير و حديث و علم رجال بود. فاضل از فكري صائب، حافظه اي قادر و ذهني وافر و قلبي ذاكر برخوردار بود. اين آيت عظمي در سال 1245 در شرابيان آذربايجان متولد شد و پس از پيمودن مقدمات علوم عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر سيد حسين ترك و علامه شيخ انصاري رحمة الله عليه استفاده نمود و خود در استنباط احكام فقهي متبحر و استاد گرديد و در رديف مراجع بزرگ قرار داشت. پس از فوت آيت كبري مرحوم سيد حسين كوه كمره اي، فاضل شرابياني و فاضل مامقاني مرجع خاص و عام اغلب شيعيان مخصوصا اهالي آذربايجان و قفقاز و ديگر بلاد تشييع گرديدند. فاضل شرابياني در مراجعت از عتبات چند سالي در آذربايجان ساكن بود. مرحوم مدرس تبريزي در ريحانة الادب مي نويسد: فاضل شرابياني در اصول بحري بي پايان بود، و ضمن تجليل از مقام علمي او مي افزايد: اگر تمام كتب فقهي و اصولي را به دريا مي شستند، فاضل مذكور قادر بود با حافظه و ذهن قوي خويش تمام آنها را مجددا به رشته تحرير برد.

فاضل شرابياني عمري طولاني يافت و سالياني چند سال از فوت شيخ انصاري رحمة الله عليه

تقريرات بررسي او را براي علما مدرسي عالم و شرحي سودمند بود و در اين زمينه كتابي در شرح رسائل و مكاسب در نه جلد به رشته تحرير برد. همچنين رسائلي در فروع و عبادات از خويش به يادگار گذاشت، و سرانجام در بين الطلوعين جمعه 17 رمضان 1322 نداي حق را لبيك گفت.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»، به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فاضلي

محل تولد : بيارجمند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/3

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران كودكي به فراگيري قرآن مجيد، ادبيات فارسي و دروس ابتدائي (حساب و هندسه) پرداخت در سال 1351 در سيزده سالگي به حوزه عمليه گرگان (مدرسه علميه صالحيه) در محضر اساتيد وقت از آن جمله آيت الله حاج سيّد علي رئيسي به آموختن ادبيات (صرف

مير، تصريف، عوامل) همت برگماشت؛ سپس در سال 1354 به حوزه علميه قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات حاج شيخ محمد علي مدرس (ره) (صمديه و سيوطي) ،حاج شيخ فخر الدين وجداني (ره) (شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري) ،حاج شيخ مصطفي اعتمادي (معالم و رسائل شيخ انصاري) و آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده (ره) (كفايتين) را فرا گرفت. و از سال 1363 به درس خارج حضرات آيات عظام حاج شيخ جعفر سبحاني، حاج شيخ ميرزا جواد آقا تبريزي (ره)، آيت الله وحيدي خراساني و حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) حاضر شد و از محضر آنان توشه ها برگرفت و در كنار آن به تدريس، تاليف، تحقيق و تأسيس دست يازيد.

در ايام تحصيل و تحقيق خود در دانشگاه نيروي انتظامي تهران و پرندك رباط كريم تدريس مي كرد؛ دروسي كه وي تدريس مي كرد عبارت بودند: متون اسلامى، اخلاق، معارف و احكام تخصصى

بيش از 15 سال سابقه تبلغي در ايام محرم و صفر و ماه رمضان كه بيش از 14 ماه آن در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بوده است.

فخر رازي، فخرالدين ابوعبدالله، ابوالمعالي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 606 -544 ق)، مفسر، واعظ، مصنف، حكيم، اصولى و عالم اشعرى شافعى. مشهور به امام رازى و فخر رازى و امام فخرالدين، معروف به امام المشككين و موصوف به شيخ الاسلام و ابن خطيب و ابن خطيب رى. اصل وى از طبرستان بود و در رى به دنيا آمد. وى شاگرد پدرش، ضياءالدين عمر، در كلام بود و سلسله ى استادانش را،از طريق پدر، به اشعرى مى رساند. در مرند در مدرسه اى كه قاضى مرند، پدر، پدر محيى الدين

بنا كرده بود، فقه و حكمت آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى، تاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، علوم ادبى و فنون رياضى يگانه ى عصر خود بود دانشمندان بسيارى از شهرهاى دور حاضر حوزه ى درس او مى شدند، و حتى در موقع سوارى نيز دهها تن از فقهاى شاگردانش به جهت استفاده علمى در ركابش مى رفتند. فخر رازى به دليل ژرف بينى در اقوال حكماى يونان و تعمق در جرح و تعديل آنها شك و شبهه در مطالب عقلى و دينى وارد مى كرد و به گفته ى ابن حجر گاه شبهات سختى وارد مى آورد كه خود از حل آن در مى ماند. وى به خوارزم رفت و به جهت مذاكرات دينى كه با علماى آنجا نمود محكوم به اخراج از آن سرزمين شد،پس به ماورالنهر رفت و باز به همان دليل تبعيد شد. وى به رى موطن خود بازگشت و از آن جا به خراسان رفت و مورد عنايت سلطان محمدخوارزمشاه قرار گرفت. سرانجام در هرات ساكن شد و شيخ الاسلام آنجا گشت و به دو زبان عربى و فارسى وعظ گفت. او در هرات درگذشت و در دامنه ى كوه مزداخان نزديك هرات دفن شد. از آثار وى: «تفسير الكبير» يا «مفاتيح الغيب»، تفسير قرآن در هشت مجلد؛«تفسير الفاتحه»؛ «اسرار التنزيل و انوار التأويل»؛ «اساس التقديس» يا «تأسيس التقديس»، در علم كلام؛ «تهذيب الدلائل و عيون المسائل»؛ «لباب الاشارات»؛ «لوامع البينات فى شرح اسماء الله و الصفات»؛ «محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء و المتكلمين»؛ «المحصول»؛ شرح «قانون» ابن سينا، در طب؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «نهايه الايجاز فى درايه الاعجاز»، در علم بيان؛ «كتاب الهندسه»؛ دائره المعارف «جامع العلوم» يا

«حدائق الانوار فى حقائق الاسرار» يا «ستينى»، به فارسى در پيرامون شصت علم كه در 574 ق به نام علاءالدين تكش خوارزمشاه تأليف كرده است؛ رساله در «اصول عقايد»، به فارسى، در هشت باب در توحيد و نبوت و معاد و امامت و اصول فقه؛ «رساله ى روحيه»، به فارسى، در جواب تعزيت نامه اى كه پادشاه وقت در مرگ پسر فخررازى نوشته بود؛ رساله «الاختيارات العلائيه» يا «الاحكام العلائيه فى الاعلام السماويه»، به فارسى، در اختيارات نجومى، كه به نام سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه در دو مقاله نوشته است؛ «شعر»، به عربى و فارسى.[1]

رازى، ابوعبداللَّه محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على طبرستانى رازى مشهور به امام فخر فقيه شافعى و دانشمند علوم معقول و منقول معروف به ابن الخطيب و فخر رازى (و. رى 543 يا 544- ف. هرات 606 ه.ق). وى در عصر خوارزمشاهيان مى زيست و جاه و منزلت و نفوذ كلام او در نزد سلطان محمد خوارزمشاه بسيار بود. و بين او و بهاءالدين پدر جلال الدين مولوى اختلاف ايجاد شد. وى در علم كلام و معقولات سرآمد عصر بود، و در فنون مختلف تأليفات مهم دارد. فخر رازى در غالب اصول مسلم فلسفى شك كرده و بر فلاسفه ى مقدم ايراداتى وارد آورده و حكيمانى نظير نصيرالدين طوسى و قطب الدين رازى و ميرداماد و صدرالدين شيرازى مدتها سرگرم جواب دادن به شبهات او بوده اند. به سبب همين قدرت در تشكيك است كه وى را «امام المشككين» لقب داده اند. از آثار اوست: نهايةالعقول، كتاب الاربعين، المطالب العالية، محصل افكارالمتقدمين والمتأخرين (ه.م)، البيان والبرهان فى الرد على اهل الزيغ والطغيان، المباحث العمادية فى المطالب المعادية،

تهذيب الدلائل و عيون المسائل، ارشاد النظار الى لطائف الاسرار، تحصيل الحق، الزبدة، المعالم، مفاتيح الغيب (ه.م)، نهايةالاعجاز (ه.م)، المسائل الخمسون (ه.م)، شرح كليات قانون ابن سينا، ستينى (ه.م)، الملخص (ه.م)، شرح الاشارات (در اين كتاب ايراداتى بر ابن سينا وارد كرده كه بعداً نصيرالدين طوسى آنها را جواب داده)، شرح عيون الحكمة، مباحث المشرقيه (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (203 / 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1017 -1016 / 2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (413 -382)، دايره المعارف فارسى (1848 -1847 / 2)، روضات الجنات (44 -36 / 8)، ريحانه (301 -297 / 4)، رى باستان (377 -374 / 2)، سير النبلاء (501 -500 / 21)، شخصيت هاى نامى (364 -363)، شذرات الذهب (22 -21 / 5)، فرهنگ ادبيات فارسى (368 -367)، الكامل (302 / 9)، كشف الظنون (2002 ،1988 ،1986 ،1973 ،1905 ،1864 ،1840 ،1819 ،1774 ،1756 ،1727 ،1726 ،1714 ،1697 ،1616 ،1615 ،1614 ،1578 -1577 ،1561 ،1467 ،1445 ،1312 ،1186 ،1141 ،1113 ،1035 ،993 ،989 ،954 ،760 ،739 ،730 ،725 ،633 ،605 ،565 ،515 ،454 ،449 ،359 ،354 ،333 ،262 ،224 ،204 ،120 ،94 ،83 ،67 ،61)، الكنى و الالقاب (16 -13 / 3)، لسان الميزان (435 -430 / 5)، لغت نامه (ذيل/ فخر رازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 606)، معجم المؤلفين (80 -79 / 11)، منتخب التواريخ (409)، مؤلفين كتب چاپى (644 -642 / 5)، النجوم الزاهره (176 -175 / 6)، الوافى بالوفيات (252 -248/ 4)، وفيات الاعيان (252 -248 / 4)، وقايع السنين و الاعوام (335)، يادداشتهاى قزوينى (95 / 6).

فخرالاسلام ارومي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1330 ق)، عالم، متكلم و نويسنده. اصل وى از اروميه

آذربايجان بود. پدرش و خود وى مسيحى بودند، و از كشيشان دانشمند به شمار مى رفتند. او پس از مطالعات به دين اسلام گرويد، و در تهران ساكن شد. وى از جانب ناصرالدين شاه قاجار ملقب به فخرالاسلام و مسمى به محمدصادق گرديد. وى صاحب تأليفاتى دقيق و محققانه در حقانيت اسلام و قرآن و رد نصارى است. از جمله آثار وى: «انيس الاعلام فى نصره الاسلام و الرد على النصارى»، به فارسى، در دو مجلد؛ «برهان المسلمين»، در رد نصارى، به فارسى، مشتمل بر سوال و جواب با مسيحيان در تهران است؛ «بيان الحق و الصدق المطلق»، به فارسى، در ده مجلد، كه چهار مجلد آن در اثبات قرآن مجيد و نبوت پيامبر (ص) مى باشد؛ «تعجيز المسيحيين فى تاييد برهان المسلمين»؛ «خلاصه الكلام فى افتخار الاسلام»؛ «وجوب الحجاب و حرمه الشراب»؛ «السياسه الاسلاميه»، در اخلاق و مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (32 / 25 ،271 / 12 ،232 / 7 ،210 / 4 ،180 ،102 -101 / 3 ،453 -452 / 2)،ريحانه (302 -301 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 851 -850 / 14).

فخرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، متلكم و عالم امامى. از علماى بزرگ زمان خود بود كه كتاب «سليمانيه» را در كلام و اصول دين در 970 ق در مراغه براى سلطان سليمان ميرزا،شاهزاده صفوى، نگاشت. از ديگر آثار وى «الشوارق اللامعه» يا «المشارق اللامعه» و «السبحات الساطعه» است در دو بخش: بخش اول آن در كلام پنج شارقه به ترتيب اصول دين و بخش دوم آن در اخلاق در سه سبحه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (814)،

الذريعه (36 / 21 ،240 -238 / 14 ،228 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 / 10).

فرمانيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي فرمانيان

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي فرمانيان اهل كاشان متولد 1352، بعد ازسيكل به حوزه علميّه قمصر وارد شده و تا سال 1371 در قمصر تا لمعه را خواندم. سال تحصيلي 1371-1372را در مدرسه علميّه آيت الله يثربي كاشان سپري كردم و از سال 1372 تا كنون در قم اقامت دارم. در سال 1372 به مؤسسه در راه حق وارد شده ولي بيشتر از يك ترم نماندم و آنجا را ترك كرده و به مطالعه شخصي پرداختم و چند سال به درس خارج رفتم. از سال 1372 تا 1376 مسئول كانون فرهنگي در مسجد صفائي كاشان بودم و با بسيج نيز همكاري داشتم. در سال 1376 به مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وارد شده و در رشته مذاهب اسلامي مشغول به تحصيل شدم كه تا سال 1380 ادامه يافت. در سال 1378 در كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم رشته فلسفه و كلام شركت كرده و قبول شده ام و در سال 1381 از پايان نامه خود با عنوان «انديشه هاي كلامي قاضي سعيد قمي» دفاع كردم. از اين سال به بعد جزو هيئت علمي مركز اديان و مذاهب شدم كه هنوز هم ادامه دارد. از سال 1381 در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس مذاهب پرداخته و در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد سطح دوم و سوّم تدريس كردم. اماميه، تاريخ تشيع، اسماعيليه، فرق تسنن، وهابيت، زيديه، گرايشهاي فكري جهان اسلام

معاصر، فرق نخستين و روش تحقيق در مذاهب را تدريس كرده ام. از سال 1382 در مؤسسه مذاهب اسلامي در سطح سوم به تدريس اسماعيليه و زيديه پرداخته و در سال 1383 مذاهب كلامي ديگر همچون خوارج، غلات، وهابيت، قاديانيه، يزيديان، نصيريه و ... را تدريس كرده ام (تدريس در معاونت تبليغ: وهابيت). همچنين در مركز تخصصي تاريخ دفتر تبليغات، تاريخ تشيع تدريس نموده ام، در مركز اديان روش تحقيق در مذاهب، تاريخ فرق اسلامي، فرق نخستين، تاريخ كلام شيعه و فرق تسنن در مقطع كارشناسي ارشد تدريس كرده ام و در حال تدريسم. از سال 1378 به تحقيق روي آورده و مقالات زيادي را تأليف و به چاپ رسانده ام.

فقيهي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا فقيهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد رضا فقيهي در سال 1334در شهر اصفهان متولد شدم و در سال 1349طلبگي را درهمين شهر شروع كردم. پس از دو سال به قم آمده و دروس حوزوي را در قم دنبال كردم در سال 57 در اوج مبارزات مردمي دستگير و زنداني شدم در پايان بهمن ماه آزاد درس خارج را پس از انقلاب شروع كردم علاقه شديدي به مباحث قرآني داشتم سعي كردم قرآن را مباحثه كنم در محضر آيت الله جوادي بيش از ده سال تفسير را آموختم سپس كار تفسير گروهي را با متد جديدي در دفتر تبليغات شروع كرديم كه نتيجه آن20 جلد تفسير راهنما مي باشد خمير مايه اصلي اين كار تلاش جناب هاشمي رفسنجاني در زندان بود كه گروهي كار را بازنگري كردند

و نهايتا" پس از ده سال كار به اتمام رسيد در كنار آن به درس اخلاق فقه و اصول نيز مشغول بودم وسپس به فعاليت اجرائي فرهنگي مشغول شدم حدود 14سال فعاليت فرهنگي را در دانشگاهها شروع كردم .

فكور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فكور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين فكور در سال 1358 با شروع انقلاب اسلامي در ايران و علاقه به علوم حوزوي وارد حوزه علميه شدم و به تحصيل پرداختم و مانند ساير محصلين و طلاب حوزه هاي علميه به خواندن درسهاي سطح پرداخته درا ين بين با شروع جنگ تحميلي در سال 1361 به مدت يك سال تمام در جبهه ها حضور يافتم پس از آن مجددا به تحصيل ادامه دادم و از اساتيدي همانند آيات عظام سيد محسن خرازى، ستوده، پايانى، موسوي تهرانى، اعتمادى و فياضي در دروس سطح بهره بردم سپس به درس خارج پرداخته و از اساتيدي همانند آيت الله شيخ محمد علي اسماعيل پور شهرضايى، وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزي و آيت الله بهجت بهره بردم در اين بين در لجنه تحقيقاتي كتاب وزين جامع احاديث الشيعه كه به امر آيت الله بروجردي در حال تاليف بود و تا ساليان اخير نيز ادامه داشت به مدت چند سال شركت كرده و از اين لجنه استفاده فراواني بردم با توجه به علاقه ذاتي به ادبيات و نويسندگي به مطالعه آثار ادبي نويسندگان بزرگ ايران و جهان پرداخته كه اين امر در ارتقاي مساله نويسندگي در اين جانب نقشي اساسي داشت در سالهاي بعد با دعوت سردبير مجلات كودك و

نوجوان، پوپك و سلام بچه ها در آنجا به فعاليت پرداختم كه اين مساله تا كنون ادامه دارد. همزمان به تحصيل دانشگاهي در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه قم نيز پرداختم و در سال 1383 موفق به دفاع از پايان نامه خود با درجه عالي با عنوان خداشناسي در مكتب اهل بيت عليهم السلام شدم.

فلاح تفتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فلاح تفتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

پدرم اصالتا اهل يزدند؛ تفت يزد. اما پيش از انقلاب براي تحصيل علوم حوزوي به قم آمدند و چنين شد كه من شدم قمي. ابتدايي را در مدرسه خديوي و راهنمايي را در مدرسه علامه حلي و دبيرستان را در هدايت گذراندم. سال 76 ديپلم رياضي گرفتم. معدلم 98/18 بود. دبيران مدرسه تشويقم مي كردند كه دانشگاه بروم .اما من مي خواستم در فضاي حوزه رشد كنم.فضاي خانواده و بويژه شخصيت پدرم مرا شيفته حوزه كرده بود. همان سال وارد حوزه شدم و در مدرسه معصوميه درس را شروع كردم.مقررات مدرسه سرعت بيش از حد را اجازه نمي داد ولي با استفاده از تبصره ها و الحاقيه ها پنج ساله دروس مقدمات را گذراندم و سال 81 وارد دروس سطح شدم. سال 84 هم آخرين امتحان شفاهي پايه ده را دادم و از همان سال وارد دروس خارج شدم كه اين مقطع هم چنان جاري است.

فلاح رزومي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فلاح رزومي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي فلاح رزومي در سال 1343 در خانواده اي دوستدار اهل بيت (ع) ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدائي، راهنمايي و متوسطه را در ساري گذرانده و در سن 20 سالگي براي تحصيل علوم ديني به مشهد مهاجرت كردند نامبرده در كنار دروس حوزوي به تحصيل دروس دانشگاهي نيز پرداخت و در سال 1378 در مقطع ارشد رشته فلسفه و كلام از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل گشته و هم اكنون نيز در

مقطع دكترا در حال تحصيل مي باشند. ايشان همزمان با تحصيل، حوزه درسي را داير كردند و به تربيت طلاب و دانشجويان پرداختند. ايشان ادبيات عرب را نزد حجت الاسلام و المسلمين رازيني و شرح لمعه را نزد آيت الله صالحي آموختند سپس مكاسب را نزد آيت الله واعظي و كفايه را نزد آيت الله رضازاده تلمذ كردند، پس از آن مدت مديدي در درس خارج فقه و اصول آيت الله فلسفي شركت كردند و نامبرده سفرهاي متعدد تبليغي نيز به خارج از كشور داشته اند كه برخي از آنها را مي توان چون عربستان و نامبيا نام برد.

فلاح نژاد، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد فلاح نژاد

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357وارد حوزه علميه كماليه خرم آباد شدم و دروس مقدماتي را همراه با سال سوم راهنمائي شروع كردم درسال 58 به مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد عزيمت كردم. در سال 59 به حوزه علميه مقدسه قم منتقل شدم ابتدا در مدرسه امام صادق (ع) و سپس در مدرسه حجتيه مستقر شدم در سال 60 وارد مدرسه آيت الله گلپايگاني شدم و تا لمعتين را در آن مدرسه بودم سپس وارد درسهاي عمومي حوزه شده وتا سال 1368 دوره سطح عالي گذراندم. در سال 68 در درس اصول آيت الله فاضل لنكراني شركت كردم و ازسال 69 در درس فقه آيت الله تبريزي و به مدت 2سال در درس فقه و اصول آيت الله مكارم شيرازي و از سال 72 تاكنون دردرس خارج فقه واصول آيت الله وحيد خراساني حضور مي يابم. جلد1اسفار اربعه ملاصدرا را از

محضر آيت الله جوادي آملي و مجلات 2 تا 9 اسفار را از محضر آيت الله ممدوحي استفاده بردم. در سال 70 به صورت داوطلب آزاد ديپلم فرهنگ و ادب گرفتم در سال 76 در دوره تخصصي تبليغ حوزه قم شركت كرده ودر سال 80 اين دوره را به پايان رساندم ودر حال حاضر مشغول تدوين پايان نامه سطح 4حوزه تحت عنوان شيوه جدال احسن در تبليغ دين مي باشم. در سال 80 در كنكور دانشگاه آزاد مقطع كارشناسي ارشد شركت كردم و بارتبه دوم در رشته فلسفه و حكمت اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1382 اين مقطع را به پايان رساندم و پايان نامه اي تحت عنوان مباني ولايت از ديدگاه امام خميني (ره) به نگارش در آوردم . از سال دوم طلبگي تدريس دروس مقدماتي را آغاز كردم و در سال 74 در دانشگاه مشغول تدريس شدم كه هم اكنون نيز ادامه دارد در سال 75 در مدارس تحت پوشش حوزه علميه قم تدريس ادبيات عرب شدم و سپس فقه و اصول را شروع كردم از سال 80 تاكنون نيز دروس سطح عالي حوزه را تدريس مي كنم. چند مقاله در موضوعات ارتداد ولايت فقيه امام خميني و فلسفه تخطئه و تصويب در نظر مذاهب اسلامي به رشته تحرير در آوردم كه بعضي از آنها را در اختيار بعضي مجلات قرار داده ام هم اكنون در حال تدريس در حوزه و دانشگاه مي باشم.

فلاحتي، احمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدحسين فلاحي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي را در زادگاهم در يكي از روستاهاي

سربند اراك سپري و در سال 1367 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه اراك و همزمان تا ديپلم تحصيلات را ادامه دادم در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در محضر اساتيدي همچون مرحوم شيخ حسن تهراني، موسوسي تهراني، بيگدلي ، فقيهي، آل غفور و .... گذراندم و در سال 1376 وارد درس خارج و از محضر حضرات آيات: آية الله سبحاني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، وحيد خراساني و سيد احمد خاتمي بهره مند شدم. يك دوره درس خارج اصول را از محضر آيت الله سبحاني و 8 سال خارج فقه آيت الله مكارم و 2 سال خارج فقه آقاي خاتمي و مدتي كمتر از يك سال هم از محضر حضرات آيات جوادي آملي و وحيد خراساني بهره بردم. در سال 76 همزمان با درس خارج وارد موسسه كلام اسلامي شدم و دوره سطح 4 را در آنجا سپري كردم و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله سبحاني و رباني گلپايگاني بهره مند شدم با فارغ التحصيل شدن از آنجا همزمان با تدوين پايان نامه سطح 4 دوره تخصصي مذاهب اسلامي و اهميت اطلاعات بيشتر در سطح 3 گذراندم و مدت دو سال بعنوان پژوهشگر با مركز مطالعات حوزه و موسسه مذاهب و موسسه تنظيم آثار امام همكاري داشتم. با دفاع از پايان نامه در سال 1385 وارد دانشگاه پيام نور شدم و با عضويت هيئت علمي تاكنون در استان همدان مشغول فعاليت بوده و از حوزه علميه همدان هم در سطح حوزه مشغول تدريس مي باشم.

فلاحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فلاحي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. دوره مقدمات را در مدرسه حقاني سپري كردم و دوره سطح را در مدرسه علميه معصوميه در سال 1372 آغاز نمودم پس از اتمام لمعتين رسائل و مكاسب را در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني در سال 1375 آغاز كردم و در محضر اساتيدي نظير موسوي تهراني، نكونام، حسيني خراساني و ... كسب فيض كردم. حدودا از سال 1380 در درس خارج آيات عظام شيخ صادق لاريجاني، مكارم، سبحاني و عابدي نجف آبادي شركت نمودم. همزمان در سال 1375 وارد موسسه امام خميني (ره) شدم و در سال 1384 دوره كارشناسي ارشد رشته دين شناسي را گذراندم. هم اكنون در موسسه شيعه شناسي به عنوان مدير ترجمه همكاري مي كنم.

فلسفي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1419 -1327 ق)، عالم دينى، خطيب، واعظ، متكلم، مفسر و محدث. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيدى همچون پدرش، آيت الله تنكابنى، و آقا شيخ يونس قزوينى و آقا شيخ على رشتى، و معقول و فلسفه را از ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفت. وى حدود دو سال در زمان آيت الله حايرى يزدى در قم اقامت داشت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه بهره مند شد.سپس به تهران آمد و به ادامه تحصيل و مطالعه ى كتب مختلف و متنوع پرداخت. وى در منبر و خطبه روش نوينى را پايه گذارى كرد و تحول عميقى در فن سخنورى بوجود آورد و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. خدمات دينى و اجتماعى او بسيار و مسافرتهاى تبليغى او به كشورهاى عربستان،

عراق، پاكستان و همچنين به شهرهاى مختلف ايران قابل توجه است. در تهران، در پايان جلسه درس، درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسين در كنار عمو و پدر همسرش، آيت الله حاج شيخ محمد حسين تنكابنى، دفن شد. آثار علمى و قلمى او منشورى آموزنده با نثرى جذاب است. عمده آثار وى كه تحت عنوان كلى «گفتار فلسفى» انتشار يافته عبارتند از: «كودك»، از نظر وراثت و تربيت، دو مجلد؛ «جوان»، از نظرعقل و احساسات، دو مجلد؛ «بزرگسال و جوان» از نظر افكار و تمايلات، دو مجلد؛ «آيه الكرسى»، پيام آسمانى توحيد؛ «اخلاق»،از نظر همزيستى و ارزشهاى انسانى، دو مجلد؛ «معاد»، از نظر روح و جسم، سه مجلد؛ «سخن و سخنورى»، از نظر بيان و فن خطابه؛ «شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق»، از صحيفه ى سجاديه، سه مجلد.[1]

حاج شيخ محمدتقى فلسفى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام حجه المسلمين والاسلام المرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى تهران اعرف خطباء عصر و اشهر وعاظ زمان مايند كه خود چندى افتخار توقف حوزه علميه را داشته و حوزه علميه هم فخر بر اين ثمره مفيد و اثر ارزنده خود مى كند.

اين رادمرد بزرگ و اين نابغ سترك كه صيت و صوتش عالم گير شده و شهرت و ملاحت سخن ورى و سخنرانيش مستغنى از تعريف ما و جهانى گرديده بخصوص در تحقيقات علمى و دخول و خروجش به مطالب و از مطالب و اداء سخن و حق مطلب دادنش در اين زمان بى قرين و در قرون گذشته كم نظير بوده و مبالغه نيست اگر بگويم.

انصاف مى دهم كه دليران و دليران

بسيار ديده ام نه بدين حسن و دلبرى

عالمى است محقق و ناطقيست مدقق مفسريست خبير

و محدثيست بصير متكلمى است فاضل و واعظى است كامل جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بسيار خوش محاوره و خوش مجلس منزلش مهبط اهل فضل و محفلش مجمع اهل كمال سينه اش باز و دستانش گشاده در قضاء حوائج مومنين و بالاخص روحانيين ساعى و در امور خير مساعى جميله دارد و از خدمات دينى و اجتماعى فرونمى گذارد.

در سال 1327 قمرى هجرى در تهران متولد شده و در خاندان علم و فضيلت و مجد و شرافت تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيد بزرگ چون والد معظم خود و آشيخ يونس قزوينى و آشيخ على رشتى و معقول و فلسفه را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى استفاده نموده و حدود دو سال هم در زمان مرحوم آيت الله حايرى يزدى در قم توقف و از محضر اساتيد حوزه علميه بهره مند شده و بعد به تهران مراجعت و به ادامه تحصيل و مطالعه كتب مختلفه و متنوعه عصرى و قدماء گرديده و از هر خرمنى خوشه ها چيده و از هر گلستانى گلها به دست آورده و با آن فكر سرشار و ذوق فراوان و استعدادى كه تنها موهبت خداونديست (و ذلك فضل الله يوتيه من يشاء) خريت ادب و تحرير سخنورى گرديده و خاص و عام و جاهل متقدم و متجدد را مجذوب بيان سحرآميز خود به مضمون (و ان من البيان السحر) نموده است.

من نمى گويم كه آن شمع جهان

هست پيغمبر ولى دارد بيان

حدود 6 سال در ماه رمضان و ده شب اول محرم از مسجد سلطانى با دنياى امروز از اسلام و

غيره صحبت كرده و حقايق اسلام را با بيانى بس رسا و مليح خود به زبان عصرى به وسيله دستگاه فرستنده به مردم جهان رسانيده و اين به خدا فخر اسلام و مسلمين و به ويژه شيعيان اثنى عشر روى زمين است.

چندين سال متمادى ظهرهاى ماه رمضان در مسجد حاج سيد عزيزالله تهران صحبت مى كردند ده ها هزار نفر از طبقات مختلف، روحانيين و اساتيد دانشگاه و دبيران و آموزگاران و محصلين جديد و قديم و تجار و اصناف براى استماع سخنرانيهاى معظم له حاضر مى شدند و چون صحن مسجد و شبستانها و ايوانها و راهروهاى مسجد گنجايش آن همه جمعيت را نداشت.

قسمت مهمى از مستمعين در بازار و سراهاى اطراف مسجد اجتماع مى كردند و متجاوز از سى بلندگو كه در نقاط مختلف نصب مى شد صدا را به همه آنها مى رسانيد.

خاطرات آن مجلس باشكوه فراموش نشدنى است بسيارى از مشكلات دينى در آن مجلس مورد بحث قرار مى گرفت و حل مى شد و بسيارى از افراد منحرف با استماع آن سخنان نافذ به راه مى آمدند و از سقوط و تباهى رهائى مى افتند.

علامه فلسفى روش نوينى را در منبر پايه گذارى كرد و تحول عميقى را در فن سخنرانى به وجود آورد روايات حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليه السلام را كه گوهرهاى گرانقدر اسلامى است با منطق علمى روز تشريح و توضيح نموده و در نسل تحصيل كرده اثر بسيار عميق گذارده و كتابهاى ايشان نمونه اى از اين روش نوين است.

در زمان حيات مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قدس سره سالهاى متمادى به دعوت آن مرجع بزرگ و عاليقدر در دهه آخر صفر به قم

مى رفتند صبح ها در منزل معظم له و شبها در صحن بزرگ قم به دعوت توليت آستانه براى جمعيت زيادى كه در صحن بزرگ و صحن كوچك و صحن موزه و خيابان مجاور صحن و شيخان گرد آمده بودند سخنرانى مى كردند سخنان ايشان علاوه بر آثار مفيدى كه در افكار تمام مردم مى گذارد براى فضلاء طلاب حوزه علميه كه به منبر علاقه داشتند آموزنده و سرمشق بود و از روش ايشان استفاده بسيار مى كردند، كليه مراجع بزرگ تقليد نجف اشرف و قم و مشهد مقدس از گذشته و معاصر عنايت مخصوص و توجه خاصى به معظم له داشته و دارند.

خلاصه استاد و علامه فلسفى از نوابغ زمان و از افرادى است كه مى توان درباره شخصيت علمى و اخلاقى او و مسافرتهايش به كشورهاى اسلامى حجاز و اعتاب عاليات و پاكستان و شهرهاى مهم ايران كه براى تبليغ رفته و منبرهاى مهيج و منابر معجزه آسا و خدمات دينى و اجتماعى و مبارزاتش با منحرفين و گروه هاى ضد اسلامى كتاب مستقلى نوشت.

از آثار علمى و قلمى اين استاد كه به طبع رسيده و جهانى را به خود متوجه نموده كتب زير است كه براى تربيت كودكان و راهنمائى نسل جوان بهترين كتاب و آموزنده ترين منشوريست كه منتشر شده است.

1- گفتار فلسفى راجع به كودك از نظر وراثت و تربيت در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

2- گفتار فلسفى راجع به جوان از نظر عقل و احساسات در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

3- گفتار فلسفى آيه الكرسى يا پيام آسمانى توحيد در چهارصد صفحه.

يكى از شعراء معاصر درباره معظم له سروده است

او ستاد اوستادان

بلاغت (فلسفى)

آنكه نامش زى فلك از عرشه منبر گذشت

ابن جوزى گرچه در يك آيه سالى حرف زد

بودى از امروز گفتى وى زمن برتر گذشت

(فلسفى) تنها نه در نطق و بيان باشد فريد

كلك وى از تيغ مردان دلاور در گذشت

در كتاب كودكش بنگر كه خودپيرانه گفت

از يونسكو خود كتاب وى مهين دفتر گذشت

ويژه از بهر جوانان اين كتاب تازه اش

انقلابى كرده خوش برپا كه از اختر گذشت

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (65 -64)، بزرگان رامسر (178)، گنجينه ى دانشمندان (390 -387 / 2).

فنايي نعمت سرا، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي فنايي نعمت سرا

محل تولد : ---

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

بنده از سال 1365 كه در دبيرستان مشغول تحصيل بودم به مطالعات ديني پرداختم و همراه با تحولات سياسي و اجتماعي و پديد آمدن گروههاي ماركيستي والتقاطي به مطالعه آثار آنها پرداختم تا در مناظرات با آنها با مشكلي مواجه نباشم، تقريبا ماركسيست را يك دوره به طور كامل مطالعه كردم و در كنارش آثار فلسفي و كلامي متكلمين و فيلسوفاني را كه به زبان فارسي بود مطالعه كردم عطش مطالعات علوم اسلامي مرا وادار نمود كه به حوزه علميه وارد شوم و به صورت فني بحث را ادامه بدهم، پس از ورود به حوزه علميه همزمان با دروس كلاسيك حوزه و مطالعات ديني به مطالعه پيرامون آثار روشنفكران مسلمان پرداختم چون گفتمان غالب در مناظرات دهه شصت و هفتاد مباحث روشنفكري بود كه به اعتقاد بنده با بيماري مواجه است و نشناختن آن موجبات كج فهمي در داوريها خواهد شد. براي تعميق بخشيدن اين مباحث رشته كلام و فلسفه را

به صورت تخصصي در حوزه ادامه دادم و خوشبختانه بيشترين استفاده را در اين حوزه برده ام و به بركت اندوخته هاي همين حوزه امروز در دانشگاهها مشغول تدريس هستم. البته در كنار دروس فلسفه و كلام، دروس حوزه را تا مرحله يك دوره خارج اصول و چند كتاب فقهي به پايان رساندم.

فياض لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1072 ق)، عالم امامى، محقق، حكيم، منطقى، متكلم، نويسنده، اديب و شاعر.اصل وى از لاهيجان است، اما چجون مدت زيادى در شهر قم اقامت داشته و در حوزه ى علميه آنجا تدريس مى كرده به قمى نيز مشهور شده است. وى شاگرد و داماد صدرالمتألهين ملا صدرا محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى است. تخلص يا لقب فياض را استادش به او داده است، چنان كه لقب فيض را به ديگر دامادش ملا محسن كاشانى. او از بزرگان علماى شيعه و از معروفترين حكيمان و عالمان عصر صفوى و معاصر شاه عباس ثانى (1087 -1052 ق) است. وى در مدرسه حضرت معصومه قم تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش فرزندش ميرزا حسن لاهيجى صاحب «شمع اليقين» مى باشد. از ديگر شاگردانش قاضى سعيد قمى است. وى در قم درگذشت و همان جا دفن شد. گر چه در برخى از تذكره ها تاريخ وفات وى در 1051 ق ذكر شده اما با توجه به تاريخ تأليف «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» نمى تواند درست باشد. وى در حكمت و كلام و منطق صاحب تأليفات سودمندى است. از آثار وى: «گوهر مراد»، در اصول عقايد، به فارسى، كه براى شاه عباس ثانى (1078 -1052 ق)تأليف كرده است؛ «سرمايه ى ايمان فى اثبات اصول العقائد بطريق البرهان»، كه تلخيص «گوهر مراد» است

به فارسى؛ «شوارق الالهام»، در شرح «تجريد الكلام»، خواجه نصير طوسى، به عربى؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» شمس الدين محمد خفرى بر «الهيات شرح تجريد»، كه به درخواست شاگردانش ترتيب داد؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» ملا عبدالله يزدى بر «تهديب المنطق» تفتازانى؛ «حاشيه» بر «شرح الاشارات» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «شرح الهياكل فى حكمه الاشراق»؛ رساله ى «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فى شرح تجريد الكلام»، ناتمام؛ «الكلمات اليبه»، در محاكمه ى ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت ميرداماد يا اصالت وجود ملاصدرا، كه لاهيجى به نام شاه عباس ثانى نگاشته است؛ «ديوان» بزرگ شعر، به فارسى، مجموعه اى از قصايد و تركيب بند و ترجيع بند در منقبت پيامبر (ص) و ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) و در مرثيه ى شهيدان كربلا (رض).[1]

(بخش 1) لاهيجى، عبدالرزاق بن على متكلم و حكيم ايرانى (ف. 1052 ه.ق) وى داماد و شاگرد صدرالدين شيرازى بود و در ادب و شعر و كلام دست داشت. از اوست: شوارق دو جلد در شرح تجريدالكلام، گوهر مراد در كلام، سرمايه ى ايمان در كلام، شرح فصوص الحكم در تصوف (عربى)، شرح فصوص الحكم (به فارسى)، ديوان شعر شامل 5000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (849 -846 / 2)، اعيان الشيعه (471 -470 / 7)، ايضاح المكنون (59 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (261 / 4)، تاريخ علم كلام (324 -322)، تذكره ى پيمانه (412 -397)، تذكره ى نصرآبادى (156)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)، دنباله جستجو درتصوف (254 -251)، الذريعه (238 / 14 ،161 / 13 ،853 -852 / 9 ،190 / 4)، روضات الجنات (194 -192 / 4)، رياض العارفين (227)، ريحانه (363 -361 / 4)، سير در شعر

فارسى (384)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (406 -405)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 319 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (430 -429)، فوائد الرضويه (229)، فلاسفه شيعه (377 -375)، الكنى و الالقاب (37 -36 / 3)،لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، معجم المؤلفين (218 / 5)، منتخب التواريخ (746)، مؤلفين كتب چاپى (842 -841 / 3)، هديه الاحباب (214 -213).

فيروزآبادي شيرازي، جمال الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(476 -393 ق)، فقيه اصولى شافعى، محدث، متكلم، مدرس، عارف و شاعر. در فيروزآباد فارس به دنيا آمد. از ابوعبدالله بيضاوى و عبدالوهاب بن رامين در شيراز و از خزرى در بصره فقه آموخت. در 415 ق به بغداد رفت و در آنجا ساكن و ملازم قاضى ابوطيب طبرى شد و از او بهره ها برد تا در فقه سرآمد شد. او از ابوعلى حسن بن شاذان و ابوبكر احمد برقانى و محمد بن عبيدالله خرجوشى حديث شنيد. آنگاه در بغداد و همدان و نيشابور حديث گفت. او مرجع دانش پژوهان و مفتى امت در زمان خود بود و توانمندى او در جدل و مناظره مشهور همگان. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوالوليد باجى و حميدى و اسماعيل ابن سمرقندى و ابوبدر كرخى و زاهد يوسف بن ايوب و ابونصر احمد بن محمد طوسى و ابوالحسن بن عبدالسلام احمد بن سهل مسجدى و ابوبكر فارمذى و شيب بن حسين بروجردى از وى حديث شنيدند. احمد بن نصر بن حمان همدانى آخرين كسى است كه از وى روايت كرده است. فيروزآبادى معاصر امام الحرمين و ابوالقاسم قشيرى بود. خواجه نظام الملك وزير مدرسه نظاميه ى بغداد را در 459 ق براى وى بنا كرد و او اولين مدرس آنجا بود. وى در بغداد درگذشت

و خليفه مقتداى عباسى بر پيكرش نماز خواند و در باب ابرز دفن شد. به روايتى او مدفون در شيراز است. از آثار وى: «التنبيه فى فروع الشافعيه» و «المهذب فى الفروع»، در فقه شافعى كه از كتابهاى مهم در اين زمينه است؛ «طبقات الفقهاء»؛ «اللمع» و «شرح اللمع»، در اصول فقه؛ «المعونه فى الجدل»؛ «التبصره»؛ «الملخص» يا «التلخيص»؛ «النكت فى علم الجدل»؛ «تذكره المسؤلين فى الخلاف بين الحنفى و الشافعى»؛ «الطب الروحانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (45 -44 / 1)، انساب سمعانى (418 -417 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (264 ،238 -237 / 2)، روضات الجنات (181 -179 / 1)، ريحانه (12 -11 / 7)، سير النبلاء (465 -452 / 18)، شذرات الذهب (351 -349 / 3)، صفه الصفوه (280 / 2)، الكامل (134 / 8)، كشف الظنون (1912 ،1818 ،1743 ،1562 ،1105 ،1100 ،489 ،391 ،339)، الكنى و الالقاب (8 -7 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق شيرازى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (46 -42 / 19)، معجم البلدان (432 / 3)، معجم المؤلفين (69 -68 / 1)، النجوم الزاهره (116 / 5)، الوافى بالوفيات (66 -62 / 6)، وفيات الاعيان (31 -29 / 1)، هديه العارفين (8 / 1).

قاسملو خويي، يعقوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب قاسملو خويي

محل تولد : خوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حقير در شهرستان خوي از توابع آذربايجان غربي متولد شدم وپس از دوران كودكي در مدرسه بابالو شهانق تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به اتمام رساندم با توجه به اينكه در سوم راهنمايي شاگرد ممتاز شده بودم برادرانم پشنهاد دادند كه در رشته

رياضي فيزيك مشغول تحصيل شوم ولي برادر بزرگم چون فني بود و در رشته برق استاد بود به من گفت كه در هنرستان شهيد رجايي خوي مشغول تحصيل شوم بنده نيز حرف او را گوش داديم و در رشته برق در هنرستان مشغول شدم و در سال 1374 موفق به اخذ ديپلم فني شدم با توجه به اينكه برادرم در سال 1364 به فيض شهادت نايل شده بود و مادر مرحومه ام هميشه به من مي گفت كه تو بايد راه برادرت را ادامه بدهي اين فرمايش او هميش در ذهنم بود وهنوز هم هست. باعث شد كه ما جذب حوزه علميه بشويم ابتدا تا پايه ششم در حوزه علميه تبريز مشغول تحصيل شديم از اساتيد بنده در تبريز مي توانم حجه الاسلام والمسلمين پور محمدي و حجه الاسلام وثوقي را نام ببرم كه هردو آدمهاي اخلاقي و ملايي بودند. سپس در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و همزمان در دانشگاه مفيد مشغول تحصيل در رشته فلسفه محض شدم و دانشگاه از محضر اساتيدي همچون حجج الاسلام ديواني، انتظام، كاملان و اديب بهره هاي فراواني بردم و در رسائل و مكاسب از محضر استاد بزرگوار حجه الاسلام ولمسلمين محمد باقري شاهرودي بهره بردم و كفايه را نيز از محضر آيت الله اعتمادي بهره بردم سپس در سال 1385 به قصد تبليغ در وزارت دفاع مشغول شدم همزمان در درس خارج فقه حضرت آيت الله خامنه اي و در خارج اصول حضرت آيت الله شاهرودي به مدت دو سال استفاده هاي معنوي و علمي برديم و با توجه به اتمام ماموريت در وزارت دفاع

به قم باز گشتم و به امر تبليغ و تاليف و تحصيل مشغول هستم اينجانب داراي تاليفات زير مي باشم. 1. دين و آزادي 2. طبيب عاشقان (خاطرات و اشعار علامه طباطبايي) 3. فروغ دانايي (خاطرات علامه جعفري) 4. خلاصه الغدير 5. گامي به سوي تدوين منشور وحدت اسلامي 6. مقاله در زمينه اشعار علامه طباطبايي در كتاب مرزبان وحي چاپ د فتر تبليغات اسلامي.

قاضي القضاه همداني اسدآبادي، ابوالحسن، ابوالحسين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 / 414 ق)، عالم امامى، قاضى، متكلم، مفسر، فقيه شافعى و اصولى معتزلى. وى شيخ معتزليان در روزگار خود بود و آنان وى را به لقب قاضى القضات ملقب ساخته بودند. از على بن ابراهيم بن سلمه قطان قزوينى و از عبدالله بن جعفر بن فارس اصفهانى در اصفهان استماع حديث كرد و همچنين از زيبر بن عبدالواحد اسدآبادى حفاظ و عبدالرحمن بن حمدان حديث شنيد. در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث گفت. ابوالقاسم تنوخى و حسن بن على صيمرى فقيه و ابويوسف عبدالسلام قزوينى مفسر و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. او از استادان سيدرضى و با يك واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادى است. مناظره ى شيخ مفيد با او در موضوع حديث غدير و اصحاب جمل مشهور است كه در پايان مفيد را به جاى خود بر مسند نشاند و گفت حقا كه تو مفيدى. او به دعوت صاحب بن عباد و وزير از بغداد به رى آمد و به تدريس مشغول شد و همچنين عهده دار مقام قضاوت رى و تمام توابع آن بود و در همان جا نيز درگذشت. مصنفات بسيارى در مذهب اعتزال بدو منسوب است

و گويند كه هزاران ورق بوده است. از آثار وى: «تنزيه القرآن عن المطاعن»؛ «علم الكيميا»؛ «العمده فى اصول الفقه»؛ «تفسير القرآن»؛ «دلائل النبوه»؛ «امال» يا «الامالى»، در حديث؛«طبقات المعتزله»؛ «المجتبى فى القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (47 / 4)، انساب سمعانى (137 -136 / 1)، ايضاح المكنون (430 / 2 ،478 ،329 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (349 ،279 / 1)، تاريخ بغداد (115 -113 / 11)،روضات الجنات (18 -16 / 5)، ريحانه (416 -415 / 4)، سير النبلاء (245 -244 / 17)، شذرات الذهب (203 -202 / 3)، العبر (229 / 2)، الكامل (315 / 7)، كشف الظنون (1107)، الكنى و الالقاب (53 / 3)، لسان الميزان (213 -211 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبدالجبار)، معجم المؤلفين (79 -78 / 5)، الوافى بالوفيات (34 -31/ 18)، هديه العارفين (499 -498 / 1).

قاضي طباطبايي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى.

تولد: 1289(1331 ق.)، تبريز.

شهادت: 10 آبان 1358، تبريز.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى، فرزند سيد باقر از علماى آذربايجان، تحصيلات مقدماتى علوم دينى در مدرسه ى طالبيه تبريز و نيز پدر و عمويش اسدالله قاضى طباطبايى گذراند.

ايشان در سال 1347 ق. مقارن با قيام مردم تبريز به سبب شركت در مبارزات به دستور رضاشاه به همراه پدرش از تبريز اخراج گرديد، مدت دو ماه در تهران سكنى گزيد و پس از آن محل تبعيد آنها به مشهد تعويض گرديد و پس از يك سال اقامت در مشهد به آذربايجان مراجمعت نمود و به بحث و خدمات دينى ديگر مشغول شد. وى در سال 1359 ق. براى تكميل درس خود به قم رفت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه ى قم استفاده

برد از جمله فلسفه و خارج علل اصول را از امام خمينى (ره) فراگرفت. پس از آن تكميل متون فقه و اصول و علم و علم درايه و رجال را نزد آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى فراگرفت. در همين زمان مدتى نزد آيت الله سيد حسن صدر به تحصيل پرداخت.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى با تكميل سطوح در قم، در سال 1327 عازم حوزه ى علميه ى نجف گرديد. پس از سه سال تحصيل نزد آيت الله حكيم، آيت الله عبدالحسين رشتى، علامه محمد حسين كاشف الغطاء آيت الله ميرزا باقر زنجانى و آيت الله حسن بجنوردى به ايران بازگشت به تبريز رفت.

در تبريز، در كنار فعاليت تحقيق و تأليف و امامت دو مسجد، به فعاليت سياسى به ويژه در فاصله 1331 تا 1341 در تبريز به فعاليت عليه رژيم پرداخت. فعاليت هاى سياسى وى همزمان با قيام مردم در سال 1342 ابعاد ديگرى يافت. در سيزدهم آبان همان سال به عنوان رهبر نهضت مذهبى در آذربايجان دستگير و ابتدا به پادگان زرهى تهران فرستاده شد و سپس در زندان قزل قلعه ى تهران به مدت دو ماه و نيم زندانى گرديد. پس از آن به سلطنت آباد تهران منتقل شد. پس از چند روز با ضمانت برادرش آزاد شد كه آزاى وى با قيد ممنوع الملاقات توأم بود و مأموران ساواك در اجراى اين امر نظارت داشتند. پس از چهار ماه به قم مى روند تا امام خمينى (ره) را در اين هنگام آزاد شده بود ملاقات كند.

وى پس از ديدار با امام خمينى به مشهد رفت و از آنجا كه هنوز در تبعيد بود بى اجازه رژيم تهران را ترك گفت

و به تبريز رفت در تبريز مورد استقبال مردم قرار گرفت و به همين سبب همان شب در منزلش دستگير و به سلطنت آباد تهران منتقل شد. بعد از مدتى با وساطت آيت الله سيد محمدهادى ميلانى آزاد شد. سپس به تبريز مراجعت كرد اما اين آزادى وى مدت زيادى طول نكشيد زيرا پس از چند روز اقامت در تبريز دستگير شد و به تهران منتقل گرديد. در تهران به سبب كسالت مدت شش ماه در بيمارستان مهر بسترى و در عين حال تحت مراقبت شبانه روزى ساواك بود. پس از مرخصى از بيمارستان در يازدهم آذر 1343 پس از يك سال تبعيد و دستگيرى هاى مكرر به عراق تبعيد شد.

مدت تبعيد در نجف فرصتى پيش آورد تا بيشتر به تحصيل بپردازد و همچنين در اين مدت با امام خمينى كه مدتى قبل از ايشان به عراق تبعيد گرديده بود ارتباط نزديك داشته باشد. آيت الله قاضى طباطبايى پس از يك سال و نيم اقامت اجبارى در عراق به ايران و تبريز مراجعت نمود اما مبارزه خود را عليه نظام پهلوى به ويژه در مساجد مقبره و شعبان تبريز ادامه داد تا اينكه در روز عيد فطر سال 1347، يعنى سى ام آذر، به جرم مخالفت با رژيم و اظهار مطلبى عليه رژيم اشغالگر قدس دستگير و به بافت كرمان به مدت شش ماه تبعيد گرديد. پس از پايان مدت تبعيد از مراجعت آيت الله قاضى جلوگيرى و مجددا در تير 1348 به زنجان تبعيد شد. اما وى بدون توجه به دستور تبعيد به سوى تبريز رفت كه در روز يازدهم تيز به بوستان آباد در شصت كيلومترى تبريز رسيده بود كه رژيم

خبردار شد و ايشان را به زنجان بازگرداند. محل استقرار ايشان در زنجان منزل امام جمعه ى وقت بود. ايشان همچنان در زنجان تحت نظارت ساواك قرار داشت. مدت تبعيد ايشان در زنجان فقط چهار ماه طول كشيد و با وساطت علماى بزرگ از تبعيد آزاد و در تاريخ بيست و نه آبان 1348 به تهران و سپس در تاريخ ششم آذر 1348 به تبريز مراجعت كرد. در تبريز در كنار تدريس و تأليف همچنان به مبارزه ادامه داد و در عين حال دائما تحت نظر ساواك قرار داشت. در اين سال ها منزل وى يكى از محل هاى توزيع بيانيه ها، نوارها و رساله هاى امام بود. در سال 1356 در تظاهراتى در بيست و نه بهمن به مناسبت چهلم شهداى نوزده دى قم برگزار شد كه در آن رهبرى آيت الله قاضى و نفوذ وى در ميان راهپيمايان آشكار بود. ايشان در مدت يك سال پيش از انقلاب فعاليت هاى مستمرى عليه رژيم پهلوى داشت.

با پيروزى انقلاب اسلامى، از سوى رهبر انقلاب به امامت جمعه تبريز منصوب و به عنوان نماينده حضرت امام (ره) در تبريز انتخاب شد.

عنوان هاى برخى از نوشته هاى ايشان به اين شرح است: الاجتهاد و التقليد (عربى و خطى)؛ الفوائد (فقهى و تاريخى)؛ خاندان عبدالوهاب (فارسى، خطى)؛ كتاب فى علم الكلام (عربى، خطى)؛ فصل الخطاب فى تحقيق اهل الكتاب (عربى خطى) ؛ السعاده فى الاهتمام على الزيارة (عربى، خطى)؛ اجوبة الشبهات الواهيه (فارسى، خطى)، رسالة فى اثبات وجود الامام (ع) فى كل زمان (عربى، خطى)؛ سفرنامه بافت (فارسى، خطى)المباحث الاصوليه (عربى، خطى)؛ حاشيه بر رسائل و مكاسب شيخ مرتضى انصارى و كفاية الاصول محمدكاظم بن حسين آخوند

خراسانى؛ تقريرات اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ تاريخ قضاء در اسلام؛ صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهر عليهماالسلام؛ حديقة الصالحين؛ رساله در دلالت آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)، رساله در اوقات نماز؛ رساله در نماز جمعه، رساله در مباهله، رسالة فى مسألة التربت؛ تعليقات بر كتاب فردوس اعلى تأليف شيخ كاشف الغطاء (عربى و مطبوع)؛ تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع) (فارسى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب انوار نعمانية تأليف آيت الله جزايرى (عربى و مطبوع)؛ مقدمه مفصل، تعليقات و مؤخره بر تفسير جوامع الجامع (عربى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب اسلام صراط المستقيم (فارسى و مطبوع)؛ آثار تاريخى آيت الله طباطبايى حكيم قدس سره (فارسى ومطبوع) تعليقات بر كتاب كنزالعرفان (عربى و خطى)، مقدمه بر كتاب صحائف الابرار كاشف الغطاء (ره)، مقدمه بر تنقيح الاصول مرحوم متوفى، مقدمه بر كتاب مرآت الصلوة، پيشگفتار بر علم امام علامه طباطبايى؛ مقدمه بر كتاب معجزه و شرايط آن تأليف محمد آصفى؛ مقدمه بر كتاب جنة الماوى اثر كاشف الغطاء؛ اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية اثر علامه حلى؛ مقدمه، تصحيح و تعليق بر انيس الموحدين اثر علامه حاج مهدى نراقى؛ تحقيق در ارث زن در دارايى شوهر (تنظيم از بيانات ايشان) به كوشش محمد آصفى؛ علم الامام (ع) به زبان عربى (ترجمه به فارسى از محمد آصفى)؛ مقدمه بر العقائد الوثنيه فى الديانة النصرانيه اثر محمد طاهر التنير، چاپ بيروت (اين كتاب در سال 1391 ق. در تهران افست گرديد)؛ ترجمه مسائل قندهارية (اثر شيخ محمد حسين كاشف الغطاء)؛ مقالات متعدد و كثير در مجلات عربى در صيدا (لبنان).

اجازه روايت ايشان را افراد زير امضا نموده اند: آيت الله مرتضى چهرگانى؛ پدر

ايشان، آيت الله محمدباقر طباطبايى؛ بانو علويه هاشميه؛ آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ آيت الله سيد صدرالدين صدر موسوى؛ علامه محمدحسين كاشف الغطاء آيت الله سيد محسن طباطبايى حكيم؛ آيت الله سيد محمد جواد طباطبايى تبريزى؛ آيت الله سيد محمد هادى ميلانى؛ امام خمينى (ره)؛ علامه آيت الله حسن بجنوردى آيت الله العظمى گلپايگانى؛ آيت الله العظمى مرعشى نجفى؛ آيت الله محمد حسينى شاهرودى؛ آيت الله عبدالنبى عراقى؛ علامه سيد محمدحسين طباطبايى تبريزى؛ آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى.

آيت الله قاضى طباطبايى در دهم آبان 1358 توسط گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد و در مسجد مقبره به خاك سپرده شد.

سيد محمد على قاضى طباطبائى ابن العلامه العلام حاج ميرزا باقر آقاى قاضى بن السيد الجليل و الفقيه النبيل آيه الله حاج ميرزا محمد على بن العلامه الكبرى آقا سيد ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى كه ابا عن جد از علماء و اساتيد بزرگ تا بحضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بوده و شرح سلسله نسب ايشان در كتاب خاندان (عبدالوهاب) مشروحا بيان شده است.

وى در سال 1333 قمرى در تبريز متولد و در مهد علم و شرف نمو يافته و پس از رشد و تربيت در حجر مرحوم والد ماجد خود و استفاده خصوصى از ايشان و عم گرامش مرحوم آيه الله حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبائى متوفى 1348 قمرى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى را با سطوح عالى نزد مرحوم والد مكرم خوانده و در سال 1357 در موقع انقلاب و شورش اهالى تبريز به اتفاق والدش تبعيد به تهران و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مراجعت به تبريز نموده تا

سال 1359 كه براى تكميل مبانى علمى به حوزه قم مشرف شده و از محضر اساتيد بزرگ حوزه چون آيه الله گلپايگانى بقيه متون فقه و اصول را خوانده و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفته و پس از آن از محضر مرحوم آيه الله حجت فقها و اصولا و هم درايه و رجال و غير اين ها را استفاده نموده و هم از محضر آيه الله صدر و پس از ورود آيه الله بروجردى پنج سالى هم از دروس آن جناب بهره مند شده تا سال 1369 قمرى كه مشرف به نجف گرديده و در آنجا از محضر آيه الله حكيم و آيه الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء استفاده هاى متنوع از فقه و اصول و حكمت و غيره نموده تا اواخر سال 1372 كه روى بعضى از دسايس دشمنان دين مراجعت به تبريز و به انجام وظائف و خدمات و مجاهدات و مبارزات با بيدادگران و اقامه جماعت و غير آن پرداخته است.

آن جناب از غالب مراجع عظام و مشايخ كرام عصر حاضر از اساتيد و غير هم داراى اجازات جامع روايتى و غيره مى باشد كه براى اختصار از درج آن خوددارى مى نمايم.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از مطبوع و غيره بقرار ذيل است:

1- رساله فارسى در ترجمه آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى صاحب گوهر مراد 2- تقريرات اصول آيت الله حجت. 3- تقريرات فقه آن مرحوم. 4- تاريخ قضاء در اسلام بفارسى 5- كتاب صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهره عليهماالسلام بفارسى 6- حديقه الصالحين كه در ج 6 كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه ص 378 ذكر شد 7- تقريرات دروس اساتيد نجف 8-

المقالات مجلديست مشتمل بر مقالات عربى كه تدريجا در مجله (الفرمان) مطبعه صيد المنان منتشر شده. 9- خاندان عبدالوهاب تراجم انساب خود آن جناب. 10- رساله در شرح و تحقيق درباره حديث شريف (من صام يوما فى سبيل الله تعالى كان كعمل سنه يصومها) 11- الاجازات كه مشتمل بر اجازه علماء و فوائد بسياريست 12- ترجمه مسائل قندهاريه از تصانيف آيه الله كاشف الغطام مد ظله رحمه الله.

13- كتابى درباره تحقيق از هر كتاب كه عبادت از كدام طوائف اند و راجع بنجاست اهل كتاب و راجع بانبياء از نظر اسلام.

14- تعليقات بر انوار نعمانيه طبع تبريز در 4 جلد.

15- تعليقات و اضافات بر كتاب انيس الموحدين علامه نراقى كه بطبع رسيده است

16- كتابى درباره تعيين اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام

17- رساله بسيار لطيفى عربى در اثبات وجود امام عليه السلام در هر زمان.

18 سفرنامه بافت.

19- الفوائد در مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى و غيره در جلد بزرگى.

(1333- شهادت 1399 ق)، فقيه، عالم امامى و شاعر. نسب وى به حضرت امام حسن (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. از محضر پدرش، ميرزا باقر، و عمويش، حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبايى، استفاده نمود. در مدرسه ى طالبيه ى تبريز مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى يا سطوح عالى را نزد پدرش خواند. در 1357 ق به هنگام انقلاب و شورش اهالى تبريز به همراه پدرش به تهران تبعيد شد و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مجددا به تبريز بازگشت. در 1359 ق براى تكميل مبانى. علمى به حوزه ى قم رفت و در محضر استاتيدى چون آيت الله گلپايگانى فقه و اصول

را خواند و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفت. پس از آن از محضر آيت الله حجت در فقه و اصول و درايه و رجال و از محضر آيت الله صدر و همچنين به مدت پنج سال از محضر آيت الله بروجردى استفاده نمود. در 1369 ق به نجف رفت و از محضر آيت الله حكيم و آيت الله حاج شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت الله بجنوردى و آيت الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در فقه و اصول و حكمت و غيره استفاده نمود، و از اساتيدش صاحب اجازه بود. در 1372 ق به تبريز بازگشت، و به وظايف دينى و اقامه جماعت مشغول شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» آيت الله حجت؛ «تقريرات فقه» آيت الله حجت؛ «تاريخ قضاء در اسلام»، به فارسى؛ «حديقه الصالحين»؛ «المقالات»، مجلدى مشتمل بر مقالات عربى؛ ترجمه ى «مسائل قندهاريه» آيت الله كاشف الغطاء؛ «الفوائد»، مشتمل بر «مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى؛ تعليقات و اضافات بر كتاب «انيس الموحدين» علامه نراقى؛ «تحقيق درباره ى روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع)»، كه در تأليف آن از بيش از چهارصد و پنجاه عنوان كتاب استفاده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (388 -387 / 6)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 43)، گنجينه ى دانشمندان (325 -322 / 3).

قاضي زاده كرهرودي، علاءالدين عبدالخالق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم امامى، متكلم، محقق، صوفى و شاعر. معروف به قاضى زاده يا قاضى علاى كرهرودى. نسبت وى به كروهرود از روستاهاى مابين همدان و اصفهان مى رسد. وى از شاگردان شيخ بهائى و مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود. در مجلس شاه عباس اول (1038 -996 ق)

با قاضى زاده ى خوارزمى مناظره كرد و كتابى در همين باب به خواست شاه عباس اول نوشت. از آثارش: «الامامه»، كتابى بزرك در مبحث امامت؛ «التحفه الشاهيه»، به فارسى، مشتمل بر مناظرات وى؛ «الاعتقاديه»؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (458 / 7)، تحفه ى سامى (84)، روضات الجنات (376 -375 / 1)، الذريعه (871 / 9 ،115 -114 ،11 / 6 ،444 -443 / 3 ،328 ،228 / 2)، رياض العلماء (91 / 3)، ريحانه (411 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 456 / 11)، كشف الظنون (842)، الكنى و الالقاب (50 -49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده گرهرودى)، هديه الاحباب (215).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح

القدير» ابن همام، در فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034 ،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قايني اصفهاني، خليل، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه، فيلسوف، مدرس، متكلم و حكيم. در اصفهان از حوزه ى درس آقا رضا خوانسارى و برادرش، آقا جمال الدين خوانسارى استفاده نمود. وى مدتى در حوزه ى علميه ى اصفهان فلسفه، كلام، كتب ابن سينا و كتب خواجه نصير را تدريس كرد. سيد اسدالله بن على رضا حسينى و سيد نعمه الله جزائرى و اميرمحمد صالح قزوينى از شاگردان وى بودند. پس از فتنه ى افغان در 1134 ق به قزوين مهاجرت كرد و در همان جا درگذشت و كلمه ى الظهر ماده تاريخ وفاتش مى باشد. از آثار وى: «الآلهيه» يا «نور البصر بحل مسأله الجبر و القدر»، شرح رساله «نفى الجبر و التفويض و اثبات الامر بين الامرين» امام هادى (ع) مذكور در «تحف العقول»؛ «شرح حديث عمران الصابى»؛ «الرد على النصارى»؛ «البداء»؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (187 -180)، بهارستان آيتى (253 -252)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (199 / 2)، الذريعه (364 / 24 ،204 -203 / 13 ،232 / 10 ،111 / 6 ،55 -54 / 3 ،285 -284 / 2)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 12)، فوائد

الرضويه (174)، لغت نامه (ذيل/ قاينى).

قايني خراساني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1230- شهادت ح 1293 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، متكلم و مصنف. در قائن به دنيا آمد. مقدمات و علوم اوليه را همراه ملا محمد حسن قاينى نزد علماى قاين فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و از محضر استادانى چون آيت الله سيد محمد رضوى، معروف به قصير خراسانى، و آيت الله شيخ محمد رحيم بروجردى استفاده برد و به اخذ اجازه ى اجتهاد و افتاء از سوى آنان نائل آمد. سپس به حوزه ى علميه ى اصفهان رفت، و با ملا حمزه قاينى در بحث حجه الاسلام حاج محمد حسن كرباسى شركت كرد. پس از چندى از فرزندش، آيت الله شيخ ابراهيم كرباسى كاخكى، اجازه ى اجتهاد و لقب مصباح الشريعه گرفت. آن گاه به نجف رفت و از محضر فقيه مشهور شيخ محسن خنفر بهره برد و تقريرات درس او را نوشت و مدتها در ملازمت آن استاد بود و از وى نيز اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از آن به قائن بازگشت و مرجع خاص و عام گرديد و در ضمن انجام امور شرعى مردم و تدريس در حوزه ى علميه ى قائن، به تصنيف كتب باارزشى همت گماشت. آيت الله شيخ محمد باقر گازارى (قاينى) بيرجندى و ملا محمد بن ملا عبدالحسين قاينى و نجف بن على اكبر بيرجند و محمد حسين قاينى كاخكى از شاگردان او بودند. وى هنگامى كه به حج مشرف شد در كراچى پاكستان توسط افراد امير علم خان، حاكم قاين، به شهادت رسيد و همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «الدره الباهره»، در توحيد؛ «الدره»، در معارف خسمه؛ «ينابيع الولايه»، رساله اى در احكام ولايت قانونى و اقسام آن؛ «الكواكب السبعه» يا «سبه ى سياره»،

در هفت مساله اصولى؛ «فوائد الغرويه»، در درايه و رجال؛ «ماحى الضلاله و الغوايه»، در رد كتاب «شمس الهدايه و قالع الضلاله» خان ملاخان، معروف به ملا شمس مفتى هرات؛ «الدروس»، تقريرات درس استادش شيخ خنفر؛ «المكاسب»؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى صلاه المسافر»؛ «السؤال و الجواب»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364 / 2)، بزرگان قائن (91 -73)، بهارستان آيتى (282 -281)، الذريعه (291 -290 / 25 ،254 -253 ،150 / 22 ،288 / 20 ،18 -17 / 19 ،83 / 15 ،242 / 12 ،144 ،90 ،88/ 8)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 42-40 / 13)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (133 -132 / 6)، معجم المؤلفين (29 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (183 -182 / 1).

قايني، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و متكلم. از دانشمندان قرن پنجم و ششم هجرى است. او در رجال و حديث مردى مورد اطمينان و وثوق مى باشد و كتاب وى به نام «السابقين فى اعتقاد اهل البيت الطاهرين» مورد قبول علماى شيعه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (500)، الذريعه (99 / 12)، رياض العلماء (156 / 5)، ريحانه (428 / 4)، فهرست منتجب الدين (191).

قايني، ابوشريف محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1139 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، متكلم، فيلسوف و خوشنويس.چون در مناظرات علمى كسى را ياراى سخن گفتن با او نبود به سلطان العلماء مشهور شد. در چهارده سالگى به تحصيل روى آورد. دوران تحصيلات عاليه خود را در اصفهان به پايان رساند. در حوزه ى علميه ى قاين، به تدريس فقه و فلسفه مى پرداخت و گاه به نقاط ديگر جهت مباحثات علمى سفر مى كرد، كه سفر 1115 ق او به هرات و مباحثه او با علماى اهل سنت از آن جمله است. سرانجام در ماه رمضان درگذشت و (بماه رمضان) ماده تاريخش گشت. سلطان محمد پدر قطب الدين قاينى عالم رياضى است. از آثارش: «تهذيب الامه»، تفسير مفصلى بر قرآن؛ «تطهير الائمه (ع)»؛ «الامامه»؛ «رساله فى الوجود»، شامل مباحث و فوائد فلسفى درباره ى وجود؛ «ام الوسائل فى ام المسائل»، تفسير سوره ى حمد و برگرفته از تفسير مفصل، به زبان عربى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ كتابت «ضياء القلوب»، در حديث، به خط نستعليق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قائن (537 -531)، الذريعه (36 / 25 ،116 -115 / 6 ،327 -326 / 2)، ريحانه (60 -59 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

317 -316 / 12).

قايني، سبحانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1265 / 1260 ق)، فقيه، متكلم، فيلسوف، رياضيدان، طبيب، محقق، نويسنده و شاعر. معروف به فاضل سبحانعلى خان. وى در شهر لكنهو ساكن و از اميران و مراجع علمى، سياسى و اجتماعى اين شهر بود. او علاوه بر امر تدريس به امور سياسى نيز مى پرداخت. مدتى وزير و مشاور حيدر پادشاه بود و ساير حكام هند، همچون يمين الدوله سعادت على خان به او ارادت مى ورزيدند. ميرزا محمدعلى كشميرى (م 1309 ق) وى را از شاگردان شريف العلماء محمد شريف ابن ملا حسنعلى مازندرانى (م 1246 ق) ذكر كرده است. وى در هند درگذشت و طبق وصيتش پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «شرح حديث الاثره»؛ «شرح حديث الثقلين»؛ «شرح حديث الحوض»؛ «الوجيزه»، در علم كلام و اصول دين به فارسى؛ «لطافه المقال»، كه در رد اعتراضات فاضل رشيد نگاشت و فاضل رشيد اين كتاب را در تحت نام «ايضاح لطافه المقال» پاسخ گفت و فاضل سبحانعلى خان كتاب «فذلكه الكلام» را در جواب «ايضاح» نوشت. جواب رساله ى «مكاتيب» حيدرعلى فيض آبادى؛ «فيوضات سحبانى»؛ «فضائح البخارى فى صحيحه»، در مورد نويسنده و متن كتاب «صحيح» بخارى و روايات جعلى آن، كه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (209 -207)، الذريعه (50 -49 / 25 ،323 / 18 ،249 ،130 / 16 ،198 ،195 ،187 -186 / 13 ،211 / 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597 -596 / 13).

قرباني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر قرباني ده برزوئي

محل تولد : ده برزو

شهرت : قرباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ اوّل فروردين سال هزار و سيصد و

پنجاه و چهار هجري شمسي با سواد قرآني و خواندن و نوشتن وارد حوزه علميّه شدم؛ مدرسه فولاد در تربت حيدريه، صرف مير و شرح المثله را در محضر استاد شيخ حسن كلّه (قده) فرا گرفتم. كتابهاى: ملامحسن، هدايه، قطرالندي و نحو را از محضر مرحوم آقاي بحر آموختم. خط را از هنر شيخ محمود هروي بهره بردم. سيوطى، مغنى، مختصر، منطق (حاشيه ملاعبدالله) و اندكي از اصول فقه مظهر و لمعه را از محضر استاد فرزانه مرحوم صدر الدين رباني فرا گرفتم. در ضمن، كلاس پنجم ابتدايي را به صورت شبانه آزاد همزمان خواندم. در سال 57 حدود پنج ماهي زندان وكيل اندر مشهد زنداني شده و در آنجا از محضر برخي اساتيد، مانند جناب آقاي جواد منصوري مقداري از مسايل سياسي و اقتصادي را آموختم. در سال پنجاه وهشت كه به قم آمدم ادامه اصول مظفر را از محضر استاد مصطفي محقق داماد (جلد اول را)و استاد مرحوم عمّاني (جلد دوم) را فرا گرفته و ادامه درس لمعه را هم از محضر سرورانى، چون شمّاعي همدانى، نظري و وجداني فخر و مقدار اندكي از آن را هم در محضر آيت الله اشتهاردي فرا گرفتم. بخشي از كتابهاى اصول فقه و لمعه و تفسير را هم از محضر مرحوم استاد محامي و عرفاني كسب فيض كردم. هم زمان با درسهاي فقه و اصول براي تكميل مباحث ادبيات و منطق چند صباحي پاي دروس منطق استاد انصاري شيرازي و مطون استاد مرحوم مدرس افغاني حاضر شدم. استاد محمد رضا حكيمي كه از دير باز مورد علاقه من بود، درسي از كتاب الحيات را در حوزه

آغاز فرمودند كه بنده متأسفانه در آن شركت مي كردم و مطالب ارزنده اي تصمييم مي شد. درسهاي اخلاق استاد و بزرگوار آيت الله مشكيني هم حال و هواي خاص خود داشت. كه بنده از پاي بندان به شركت در آن بودم. بخشي از درسهاي تقسير ايشان را هم شركت كردم. درس اخلاق حضرت آيت الله بهاءالديني روزهاي پنجشنبه در مدرس زير كتابخانه فيضيه زمزمه محبتي بود كه تا پنجشنبه ديگر جانم را سرشار از طراوت مي كرد. از حدود سال 60 رسايل را در محضر اعتمادي تبريزي در شبستان آيت الله گلپايگاني مسجد اعظم قم هر روز ساعت هفت صبح شركت كردم؛ اما اين درس مصادف با جنگ تحميلي و ماجراي جانبازي بنده شد به همين دليل مقداري طولاني شد و تا سال حدودا 64 طول كشيد همزمان با اين درس، درس مكاسب را در محضر استاد گرانقدر سيد حسن طاهري خرم آبادي حاضر مي شدم تا بيع و خيارات را به پايان بردم، امّا مكاسب درس كفايتين را در محضر استاد صالحي مازنداراني رحمة الله آموختم. پس از اتمام دروس سطح عالي خارج اصول را با شركت در درس حضرت آيت الله فاضل آغاز كردم. بخشي از خارج اصول را هم پاي درس استاد فرزانه حضرت آيت الله مكارم شيرازي نشستم، در مدرسه امام امير المؤمنين، عصرها يك ساعت به غروب، درس خارج فقه؛ كتاب الظهاره و بخشي از كتاب الصلاة و كتاب القضا را(البته كتاب القضاء روزهاي چهارشنبه هر هفته) در مسجد اعظم در شبستان آيت الله بروجردي(ره)از محضر حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي (ره) به مدت هشت سال كسب فيض

كردم. درس خارج فقه حضرت آيت الله نوري همداني مدظله را هم حدود دو سال شركت مي كردم و بهره فراواني بردم، به ويژه كه موظف بوديم آن را با جمعي از دوستان به عربي بنويسيم و نوشته ها مان ارزيابي و نقد و بررسي مي شد؛ علاوه بر آن رجال سند هم به دقت تمام بررسي و جرح و تعديل مي شد. اين درس در مدرسه آيت العظمي گلپايگاني خيابان ارم (در مدرس بزرگ يا مسجد مدرسه) برگزار مي شد و موضوع بحث كتاب الصلاة بود. و سرانجام؛ درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني كه از اواخر جلد اول كفايه، مباحث قطع و علم رجال و مباحث اصول عمليه و تاكنون كه بحث تعادل و تراجيح است و هنوز مشغول به آن هستم.

قزويني يزدي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1125- ز 1197 ق)، فقيه، حكيم، فيلسوف، متكلم، رجالى و عالم امامى. اصل وى از قزوين و ساكن يزد بود. او عالم و حكيم بزرگ امامى و معاصر علامه بحرالعلوم (م 1212 ق) است. در سفر حج در 1175 ق با آقا محمد باقر بهبهانى ملاقات كرد. وى از سيد بحرالعلوم روايت مى كند و آن جناب نيز از وى روايت كرده است، بدين گونه كه هر يك از ايشان با اجازه از ديگرى روايت مى نمايد. بر اين اساس است كه در بعضى از كتب حديث و رجال به وى عنوان شيخ سيد بحرالعلوم داده اند. از آثارش كتاب «تتميم امل الآمل» است كه آن را به امر سيد بحرالعلوم در 1191 ق تأليف نمود، و سيد از اين كتاب مدح بليغى كرده است.قزوينى تقريظى بر «مشكاه الهدايه» سيد مهدى

بحرالعلوم دارد كه آن را در 1197 ق نگاشته و در آن تقريظ مشايخ خود چون مير محمد صالح حسينى قزوينى و مير محمد ابراهيم قزوينى و ملا على اصغر مشهدى رضوى را نامبرده و گفته كه ايشان از علامه مجلسى و محقق خوانسارى و محقق سبزوارى روايت كرده اند. قزونيى تعليقاتى بر رساله ى «مطالب النفس و مسائلها» حكيم حمزه گيلانى دارد. او همچنين تقريظى بر «مرآت الازمان» محمد بن محمد زمان كاشانى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدركات (106 -105 / 2)، الذريعه (64 / 21 ،263 -262 / 20 ،89 / 6 ،339 -337 / 3 ،207 / 1)، ريحانه (453 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 479 -476 / 12)، فوائد الرضويه (259)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (200 / 6)، هديه الاحباب (171).

قزويني، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1089 -1001 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، متكلم و نحوى. اصل وى از قزوين بود. در قزوين به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد است. او شريك درس خليفه سلطان وزير در درس حاج محمود رنانى و ملا حسين يزدى بود. وى از معاصران شيخ حر عاملى و ملا محسن فيض كاشانى است. ملا خليل قزوينى استاد علامه مجلسى و آقا رضى الدين قزوينى بود. پيش از سى سالگى عهده دار توليت حضرت عبدالعظيم و تدريس در آنجا بود. پس از چندى به مكه رفت و مجاورت آنجا را برگزيد. سپس به قزوين بازگشت و شروع به تصنيف و تأليف نمود. در قزوين درگذشت و در مدرسه اش دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «مجمع البيان» طبرسى؛ «رموز التفاسير الواقعه فى الكافى و الروضه»؛ «الصافى

فى شرح الكافى»، به فارسى؛ «الشافى فى شرح الكافى»، به عربى؛ «المجمل»، در نحو؛ «الرساله النجفيه»؛ «الرساله القميه»؛ شرخ «عده الاصول» شيخ طوسى يا حاشيه بر «العده»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (369 -368 / 2)، اعيان الشيعه (356 -355 / 6)، الذريعه (48 -47 / 20 ،5 -4 / 15 ،368 ،6 -5 / 13 ،251 / 11 ،191 ،148 / 6 ،142 / 5 ،82 / 2)، روضات الجنات (262 -257 / 3)، رياض العلماء (266 -261 / 2)، ريحانه (452 -450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 / 11)، لغت نامه (ذيل/ خليل)، معجم المؤلفين (125 / 4)، مينو در (173 / 2)، هديه العارفين (354 / 1).

قشقاوي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قشقاوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1365 وارد حوزه علميه روحيه بابل شدم در طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم پس از آن به مدت 3 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آية الله محمدي در همان مدرسه مباركه و سپس در قم در دروس خارج حضرات آيات وحيد خراساني، شبيري زنجاني، هاشمي شاهرودي، صادق لاريجاني در مجموع بيش از 12 سال شركت نمودم. دروس فلسفه را در قالب كتابهاي آموزش فلسفه، بداية الحكمة، نهاية الحكمة اشارات شواهد الربوبية، برخي از قسمتهاي اسفار از اساتيد فوق حضرات آية الله مصباح، حجة الاسلام ميانجي، استاد حشمت پور و برخي از اساتيد ديگر عمدتا به صورت غير حضوري فرا گرفتم از سال 1368 تاكنون به تدريس دروس مقدمات و

سطح از ادبيات و منطق، فقه و اصول كتابهاي سيوطي، حاشيه ملا عبدالله، معالم الاصول،اصول فقه،شرح لعمه،مكاسب و رسائل و كفايه مشغول مي باشم. با عضويت در گروه فقه دانشنامه امام خميني (ره) از سال 1381 به تهيه و تنظيم و تاليف و بازنويسي مقالات فقهي در مورد امام مي باشم، موضوعات فقهي چون اتلاف، اجهاض (سقط جنين)،استحاضه، تعزيه و برخي موضوعات ديگر در موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي تحقيق نموده ام.

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى

به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى است او اين كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى

است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244 ،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059 / 2)، الذريعه (107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب راوندي، قطب الدين، ابوالحسن، سعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 573 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم، محدث، مفسر و شاعر. خانواده ى وى از جد و پدر و برادر و دو فرزندش عمادالدين على بن سعيد و ظهيرالدين محمد بن سعيد همه از علماى بزرگ شيعه بودند. وى از شيخ ابوعلى طبرسى، صاحب «مجمع البيان»، و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى رازى و برادرش، سيد مجتبى

رازى،و ابن الشجرى بغدادى و الآمدى و سيد ناصح الدين ابوالبركات مشهدى و پدر خواجه نصير طوسى و گروهى ديگر روايت كرده است. او از طريق شيخ عبدالرحيم بغدادى، معرف به ابن الاخوه، از دختر سيد مرتضى علم الهدى از عموى او سيد رضى روايت مى كند. ابن شهرآشوب و شيخ منتجب الدين رازى از شاگردان وى بودند. در قم وفات يافت و در صحن مطهر حضرت معصومه (س) دفن شد و قبرش امروزه مزارى معروف است. از آثار وى: «آيات الاحكام» يا «فقه القرآن»، اولين اثر در شرح و تفسير آيات لااحكام؛ «احكام الاحام»؛ «اسباب النزول»؛ «الاعراب/ الاغراب فى الاعراب»؛ «الانجاز فى شرح الايجاز»، در شرح «الايجاز» شيخ طوسى؛ «بيان الانفرادات»؛ «تحفه العليل»، در ادعيه، احراز و آداب؛ «تفسير القرآن»، معروف به «تفسير قطب»؛ «الدعوات» يا «دعوات راوندى» يا «سلوه الحزين»؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «جواهر الكلام فى شرح مقدمه الكلام»؛ «الخرايج و الجرايح»،در معجزات معصومين (ع)؛ «خلاصه التفاسير»، در ده مجلد؛ «ضياء الشهاب»، در شرح «شهاب الاخبار»؛ «المغنى»، در شرح «النهايه» شيخ طوسى، در ده مجلد؛ «منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه»؛ «الرايع فى الشرايع»؛ «المستقصى»، در شرح «الذريعه»؛ «قصص الانبياء»؛ «لب اللباب».[1]

راوندى، سعيد بن هبةاللَّه بن حسن مكنى به ابومحسن يا ابوالحسين، محدث و مفسر معروف شيعه (ف. قم. 573 ه.ق). وى از شيخ طبرسى و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى سيد مجتبى رازى و پدر نصيرالدين طوسى و جمعى ديگر روايت كرده و خود از مشايخ ابن شهرآشوب و شيخ منتخب الدين است. او راست: آيات الاحكام، احكام الاحكام، الاختلافات الواقعة بين الشيخ المفيد والسيد المرتضى فى بعض المسائل الكلامية، اسباب النزول، ام القرآن، الانجاز فى شرح الايجاز، تفسير القرآن معروف به تفسير

قطب، خلاصة التفاسير، المغنى فى شرح النهاية، منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] خاتمه مستدرك الوسائل (90 -79 / 3)، الذريعه (431 ،244 ،14 / 24 ،158 -157 / 23 ،296 ،66 ،13 / 21،289 ،280 / 18 ،105 / 17 ،295 / 16 ،124 -123 / 15 ،126 ،110 ،41 / 14 ،372 ،344 ،277 ،116 ،56 -55 / 13 ،223 ،72 -71 / 12 ،66 / 10 ،201 / 8 ،220 ،146 -145 / 7 ،277 / 5 ،502 ،302 -301 ،228 / 4 ،456 ،176 ،29 / 3 ،364 ،303 ،251 ،234 ،12 / 2 ،362 -361 ،291 ،42 / 1)، روضات الجنات (10 -7 / 4)، ريحانه (469 -467 / 4)، فوائد الرضويه (202 -200)، الكنى و الالقاب (73-72 / 3)، هديه الاحباب (219 -218).

قمرزاده، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي قمرزاده

محل تولد : اهواز

شهرت : حاج قمر

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/2/14

زندگينامه علمي

بنده پس از پايان جنگ و دوران دفاع مقدس وارد حوزه علميه شدم و ابتدا در شهرستان دزفول حوزه آيت الله قاضي و سپس در قم اشتغال به تحصيل پيدا كردم. گرچه از قبل به مطالعه علاقه وافري داشتم و از همان دوران نوجواني و در جبهه و سپاه پيوسته برنامه مطالعاتي داشتم ولي با آمدن به حوزه به اين علاقه افزوده شد. هنوز مشغول به تحصيل در دوره سطح 1 بودم كه كار تدريس را نيز رسماً در مدارس شروع كردم و از همان سال تا كنون همه ساله درس يا دروسي را مشغول به تدريس بوده

ام. علاقه ام بيشتر به مطالعه و تحقيق در حوزۀ علوم عقلي و سپس نقلي بوده و در كنار آن به تحقيقات پيرامون تاريخ خصوصا تاريخ معاصر ميپردازم. در زمينه موضوعاتي كه تدريس كرده ام تحقيق و مطالعهۀ گسترده نيز انجام مي دهم و در حال تهيۀ مطالبي نيز هستم. در زمينه تاريخ معاصر نيز مجموعه اي در قالب كتاب در دست نوشتن دارم. همچنين جلد اول خاطرات دفاع مقدس با عنوان حديث وصل و هجران را به چاپ رسانده ام كه در جشنواره كتاب سال دفاع مقدس بعنوان كتاب برگزيده انتخاب شد دفتر دوم كتاب خاطراتم نيز در حال آماده شدن براي چاپ است و در زمينه ادبيات نيز كتاب نجوا با شلمچه به چاپ رسيد كه چاپ دوم آن در حال حاضر منتشر شده است.

قمي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 / 1098 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم و محدث. وى شيخ الاسلام و امام جمعه ى رسمى قم و استاد شيخ حر عاملى و علامه ى مجلسى بود و اين دو از وى روايت كرده اند. در قم درگذشت و در پشت مرقد زكريا بن آدم دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا دليلا»، در امامت ائمه (ع)، كه در كنار چهل حديث، چهل دليل در اثبات امامت اميرالمومنين (ع) ذكر كرده و عقايد عامه را در اصول و فروع به نقد كشيده و آن را «الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين و امامه الائمه الطاهرين (ع)» ناميده است؛ «بهجه الدارين»، در جبر و تفويض و امر بين الآمرين؛ «حجه الاسلام»، در شرح «تهذيب الاحكام»؛ «فرحه الدارين»، در تحقيق معنى عدالت بر مذهب اماميه؛ «حكمه العارفين فى رد شبه المخالفين

من المتصوفين و المتفلسفين»؛ «مونس الابرار»، قصيده اى به فارسى در مدح اميرالمومنين (ع) و شرح آن به نام «تحفه الابرار» يا «تحفه الاخيار»؛ رساله «الجمعه»؛ رساله «الفوائد الدينيه»؛ رساله در معنى نماز به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (205 / 2 ،414 ،392 ،200 ،55 / 1)، الذريعه (281 -280 ،272 / 23 ،158 / 16 ،278 ،73 -72 / 15 ،157 / 13 ،58 ،41 -40 / 7 ،257 / 6 ،498 / 4 ،417 ،162 / 3 ،419 ،200 / 1)، رياض العلماء (111 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 303 -302 / 11)، فوائد الرضويه (548)، معجم المؤلفين (101 / 10)، هديه العارفين (301 / 2).

قمي، محمدطاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد حسين الشيرازى ثم النجفى، در كتاب امل الامل است كه وى از اعيان فضلاء معاصرين و مردى عالم و محقق و مدقق و بسيار ثقه و فقيه و متكلم و محدث و جليل القدر و عظيم الشأنست.

او را كتبى است كه از آنهاست «شرح تهذيب الحديث» و كتاب «حكمة العارفين» در رد شبه مخالفين و كتاب «اربعين» در فضائل اميرالمؤمنين و امامت ائمه ى طاهرين و «رساله جمعه» و رساله «فوائد دينيه» در رد حكماء و صوفيه و كتاب «حجةالاسلام» و غير اينها از كتب و رسائل كه ما آنها را از او روايت مى كنيم.

نگارنده گويد: اين بزرگوار كه معاصر با محقق فيض كاشانى و دولت صفويه است در زمان خود شيخ الاسلام قم و امام جمعه بوده در سفرى كه به اصفهان نموده علامه مجلسى صاحب بحارالانوار از وى اجازه گرفته كه در كتاب اجازات بحار آن را ذكر كرده است و در كاشان

نيز دانشمند عظيم الشأن مرحوم ملا محسن فيض به ملاقاتش رفت و از اينجا ميزان شخصيت و موفقيت ممتاز اين عالم جليل القدر معلوم مى گردد.

كتاب ديگرى به نام «تحفةالاخيار» كه به فارسى بسيار سليس و متين در رد صوفيه نوشته است كه مرحوم عاملى آن را ذكر نكرده و اين از بهترين كتب رد صوفيه است و اين كتاب مطبوع مى باشد قبر شريف اين بزرگوار در شيخان قم در بقعه جناب زكريا بن آدم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قوشچي سمرقندي، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 879 ق)، عالم، منجم، مفسر، محقق، متكلم، مدرس و رياضيدان. معروف به ملا على قوشچى و فاضل قوشچى. چون در نوجوانى مرغ بان سلطان الغ بيگ و موظف به حفظ مرغان شكارى او بود به قوشچى مشهور شد. اصل و زادگاهش سمرقند بود. در آنجا اغلب علوم متداول از جمله هئيت و رياضيات را از قاضى زاده ى رومى و الغ بيگ بن شاهرخ گوركانى فراگرفت. سپس به كرمان رفت و بعد از تكميل تحصيلات علمى اش به سمرقند بازگشت و به ارائه «رساله فى حل اشكال القمر» مشتمل بر حل بعض جهات اشكال قمرى كه از زمانهاى قديم مبهم و حل نشده باقى مانده بود دوباره به الغ بيگ نزديك شد. وى از تقرب بسيارى كه در نزد سلطان الغ بيگ داشت به فرزندى وى مخاطب بود. سلطان الغ بيگ وى را به تكميل رصدخانه اى كه در سمرقند تأسيس كرده بود واداشت، و «زيج الغ بيگى»، يا «زيج جديد» را كه غياث الدين جمشيد و قاضى زاده ى رومى قبل از وى متصدى اين امر بودند و قبل از مرگ نتوانستند به اتمام برسانند، با نام «سلم السماء» كه شرح «زيج الغ بيگ» است به اتمام رسانيد. بعد

از مرگ ميرزا الغ بيگ عازم حج شد و در تبريز مورد توجه اوزون حسن، از حكمرانان آق قويونلو، قرار گرفت و بارى عقد مصالحه اوزون حسن و سلطان محمدخان ثانى عثمانى به استانبول رفت و پس از انجام وظيفه به تبريز بازگشت و به درخواست سلطان محمد فاتح به استانبول رفت و در آن جا ساكن شد و «الرساله محمديه»، در علم حساب، به عربى، را به نام همين پادشاه نوشت و بعدها به مدرسى مدرسه ى اياصوفيا منسوب شد. در استانبول درگذشت و در جوار قبر ابوايوب انصارى دفن شد.از ديگر آثار وى: حاشيه بر «شرح كشاف تفتازانى»، در تفسير؛ شرح «تجريد الكلام» خواجه نصير طوسى، كه به «شرح جديد» نيز معروف است؛ «العنقود الزواهر فى نظم الجواهر»، در علم صرف؛ «محبوب الحمائل فى كشف المسائل»؛ «الرساله الفتحيه»، در علم هئيت، به عربى، كه آن را به نام فتح السلطان نامگذارى كرد؛ «رساله فى علم الهيئه»، به فارسى، معروف به «هيئت فارسى»، از كتب درسى علم هئيت؛ «تفسر الزهراوين»، سوره بقره و آل عمران؛ «رساله فى الحمد»؛ «ميزان الحساب»، در علم حساب، فارسى.[1]

(قوشچى؛ تر. بخش 1، وى باز مخصوص الغ بيگ را در شكارگاه نگاه مى داشته) (ملا) على علاءالدين على بن محمد سمرقندى، عالم و رياضى و متكلم ايرانى (ف. استانبول 879 ه.ق). وى به فرمان سلطان الغ بيگ مأمور تشكيل رصدخانه ى سمرقند گرديد و زيج الغ بيگى را به پايان رسانيد. پس از مرگ سلطان به سفر حج رفت و مورد توجه اوزون حسن آق قويونلو شد و از جانب وى به سفارت و عقد مصالحه به دربار سلطان محمدخان ثانى به استانبول رفت. پس از عقد صلح بار ديگر

به استانبول بازگشت و مدرس مدرسه ى اياصوفيا شد. از تأليفات اوست: حاشيه ى شرح كشاف تفتازانى، شرح تجريد خواجه، رساله ى محمديه، هيئت فارسى، العقود الزواهر، محبوب الحمايل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (162 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (106 -105 / 4)، تاريخ نظم و نثر 270 -269)، دايره المعارف (2093 -2092 / 2)، الذريعه (258 ،247 / 25 ،113 / 6)، ريحانه (496 -495 / 4)، زندگينامه ى رياضيدانان (364 -361)، كشف الظنون (1676 ،1611 ،1479 ،1236 ،1174 ،966 ،952 ،894 ،889 ،884 ،862 ،497 ،448 ،348)، الكنى و الالقاب (96 -94 / 3)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين قوشچى، قوشچى سمرقندى)، معجم المؤلفين (227 / 7)، هديه الاحباب (222 -221)، هديه العارفين (736 / 1).

قيوم زاده، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود قيوم زاده

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/15

زندگينامه علمي

در سال 1347 در حوالي شهرستان يزد روستاي حزانق متولد شدم در دوران كودكي به يزد هجرت نموديم. در سال 1357 در حالي كه كلاس پنجم ابتدايي بودم با شكل گيري مبارزات انقلابي اسلامي مردم جذب آنها تدبير و پس از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله و در مدت كوتاهي قرآن را فرا گرفته و در حالي كه 12 سال داشتم در يزد تدريس قرآن مي كردم . در سال 1361 پس از گرفتن سيكل وارد حوزه يزد شدم هميشه در حوزه شاگرد ممتاز بودم و در كنار تحصيل تدريس داشتم. در حوزه علميه يزد عمدتاً ادبيات و منطق و اصول مظفر تدريس مي كردم در سال 1366 و امتحان اصول مظفر و لمعتين وارد حوزه علميه قم شدم. و بلافاصله شروع

به تصحيل نموده و در سال 1368 به درس خارج آيةالله مكارم رفتم. در مدت 14 سال شركت در درس خارج به تدريس در حوزه نيز مشغول بودم در سال 1371 در رشته تخصصي كلام حوزه وارد شدم و اين دوره را با موفقيت طي كردم و با نوشتن پايان نامه در سال 1380 مدرك سطح چهار حوزه را اخذ كردم. در دوره آشنايي با فقه و كلام اهل سنت كه نمايندگي رهبري در امور اهل سنت بلوچستان در سال 1369 تشكيل داده بود به مدت دو سال شركت كردم در سال 1373 در دوره كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس شركت كردم و در سال 1373 با موفقيت فارغ التحصيل شدم و الان هم در كنار تحصيل در دوره هاي درس خارج و فلسفه به تدريس در حوزه (لمعه، بداية، اصول فقه و دانشگاه (معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، تعدي اسلامي، فلسفه اسلامي و كلام اسلامي) مشغول هستم. به لحاظ علاقه به مطالعات و تحقيقات فلسفي كتب منظومه (منطق و فلسفه) بداية الحكمة، نهايةالحكمه، اشارات، شفاء، اسفار را خوانده ام و هم اكنون هم در حال پوياي انديشه فلسفي و دين خود هستم.

قيومي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر قيومي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه بدر و اسلامي بابل گذراندم. دروه متوسطه در رشته تجربي تا دوم تجربي را در مدرسه آيت الله طالقاني گذراندم. سال 1362 وارد حوزه علميه روح بابل شدم و كتب صرف و نحو (جامع المقدمات، سيوطي، ملا هادي، مبادي، مغني و مختصر المعاني) را درس

گرفتم. تقريبا چند ماه پس از ورود به تدريس مشغول شدم و تا كنون (تقريبا بدون وقفه) تدريس در زمينه هاي گوناگون اشتغال دارم. درسال 1365 به قم براي ادامه تحصيل در سطح بيع مكاسب مسافرت كردم. از سال 1367 به طور رسمي در درس خارج شركت جستم. در سال 1370 به گروه كلام جديد در بنياد فرهنگي باقر العلوم عليه السلام (بخش تخصصي موسسه در راه حق) وارد شدم و تا سال 1375 درسهاي كارشناسي ارشد رشته دين شناسي موسسه امام خميني (ره) را به اتمام رساندم. درسال 1372 وارد دوره كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم شدم. در سال 1374 به تدريس در دانشگاه مشغول شدم. سال 1376 براي كمك در اداره حوزه شهرستان بابل رفتم و در آنجا مدير مدرسه و مدرس آنجا گرديدم همچنين در دانشگاه و جامعه الزهراي بابل نيز درس مي گفتم و بعضا كارهاي اجتماعي و نيز امامت جماعت مسجدي در بابل را بعهده داشتم. از سال 1377 در دوره دكتري فلسفه تطبيقي تربيت مدرس قم پذيرفته شدم. در سال 1382 پس از اتمام دوره آموزشي امتحان جامع را داده و موضوع پايان نامه با اصالت فاعل شناسايي در هايدگر ملا صدرا را مشغول شدم. از سال 1381 هيات علمي تمام وقت مركز جهاني علوم اسلامي شدم و در گروه اديان و مذاهب مدرسه عالي امام خميني (ره) عهده دار تدريس و اداره گروه بودم. در اين دوره ها موضوعاتي چند در زمينه هاي كلام، فلسفه، (اسلام و غرب) معرفت شناسي، مباحث اديان و مذاهب (بويژه اديان ابراهيمي) ذهن مرا اشغال كرد. و بعضا صفحات زندگي را قلمي

نمودم. مكتوب پاياني دوره كارشناسي ارشد درباره متكلمان قرن بيستم مسيحي بود. امروزه تا حدي آشنا با موضوعات ذيل مي باشم: ادبيات عرب، فقه، اصول، اديان ابراهيمي، مذاهب معتزله، اشاعره، ماتريديه، تاريخ فقه، كلام اسلامي، فلسفه اسلامي و تاريخ آن، تاريخ فلسفه غرب، معرفت شناسي، مباحث كلام تطبيقي بين الاديان و المذاهب البته در هيچ حوزه اي ادعاي تخصص نمي توانم داشته باشم. عمده اساتيد بنده در حوزه هاي علميه سنتي، آيات محمدي بابلي، مرحوم حاج سيد حسن محقق بهشتي، محمد فاضل، حاج سيد محمود شاهرودي، مرحوم سيد محمد روحاني، ميرزا جواد تبريزي، حاج سيد علي محقق و... بودند. شاهرودي در دوره دروس جديد، جناب آقاي آيت الله مصباح يزدي، حجت الاسلام فياضي، جوادي آملي، شيخ صادق لاريجاني، شيخ علي عابدي، دكتر اخوان، دكتر پازوكي، دكتر احمدي، دكتر حداد عادل، حجت السلام توفيقي، مصطفي ملكيان، دكتر لگنهاوزن، دكتر مجتبايي، دكتر ضياء موحدي، دكتر ديناني

كازروني، منصور

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 860 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث و متكلم. در 858 ق مجاور مكه شد و در همان جا تا پايان عمر در حال گوشه گيرى از مردم باقى ماند. او در مكه درگذشت. تصانيف وى را در حدود صد اثر ذكر كرده اند كه از آن جمله: «لطائف الالطاف فى تحقيق التفسير و نقد الكشاف»؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «حجة السفرة البررة على المبتدعة الفجرة»، در نقد «الفصوص» ابن عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (236/ 8)، ايضاح المكنون (403/ 2)، شذرات الذهب (297/ 7)، معجم المؤلفين (12 -11 / 13).

كاشاني، ابوالحسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، عالم دينى، فقيه و متكلم. پدرش ملا احمد، و به آورده ى «ريحانة الادب» ملا محمد، از علماى منطق بود كه حواشى بر كتب منطق نگاشته است. اصل ملا ابوالحسن از ابيورد است. در كاشان سكنى گزيد و به كاشانى منسوب شد. وى از علماى امامى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) مى باشد كه جامع علوم و حكميات و فضائل و كمالات بود. ملا ابوالحسن از پدرش و از شيخ عبدالعالى بن محقق كركى روايت كرده است. او از اساتيد سيد حسين بن سيد حيدر مجتهد كركى بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى از وى به عنوان قاينى، به جاى كاشانى، نام برده است. از آثار وى: «اثبات الواجب و صفاته»، كه در 963 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ «اركان الايمان»، در اصول دين و امامت؛ «روض الجنان» يا «روضة الجنان»، در كلام و حكمت؛ «الحسنى»، در حكمت طبيعى كه مختصر «روض الجنان»، مذكور است؛ «التحرير»، شرح «رسالة الفرائض» خواجه نصير طوسى، در ميراث؛ «الشوارق»، در كلام؛ «مقدار الديات و

احكامها»؛ «المنطق».[1]

(منسوب به كاشان) ابوالحسن بن محمد ابيوردى الاصل كاشانى المسكن، از علماى اماميه ى قر. 10 ه. و معاصر شاه طهماسب صفوى (ف. 960 ه.ق). وى عالم و فقيه و متكلم و جامع معقول و منقول و استاد مجتهد كركى سيد حسين بن حيدر بود. او راست: اثبات الواجب و صفاته؛ اركان الايمان در امامت؛ الحسنى در حكمت طبيعى؛ روض الجنان (يا روضةالجنان) در كلام و حكمت؛ شرح فرائض خواجه نصير طوسى، الشوارق در كلام؛ مقدار الايات و احكامها؛ المنطق (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (322/ 2)، الذريعه (274/ 11 ،377 -376/ 3 ،526 -525/ 2 ،102/ 1)، رياض العلماء (437 -435/ 5)، ريحانه (18 -17/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/ 10)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى).

كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1349 هجري قمري برابر با 1309 هجري شمسي در محله گذر حاجي، يكي از محله هاي قديمي دارالمؤمنين كاشان خانه محمد حسين و بتول آغا از ارادتمندان آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني، پسري به دنيا آمد كه او را علي نام نهادند .اطلاعات وسيع از مسائل و موضوعات فقه، اصول و كلام و عرفان، طريقه نقد و بررسي آراء و نظريات فقيهان و اصوليان در مناظه هاي علمي و استدلالي او با مخالفان دارا بودن كمالات و فضايل معنوي، او را در شمار نوابغي قرار داد كه در آغاز جواني به رتبه عالي و قله رفيع اجتهاد در آورد .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نهادند بيش از شش روز از ولادت شيخ علي كاشاني نگذشته بود كه مادر را از دست داد ،

نام پدرش هم محمد حسين است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي كاشاني در نه سالگي پاي به مكتب گذاشت و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. در آستانه سيزدهمين بهار زندگي به توصيه پدر و تشويق آيت الله رضوي، براي كسب معارف ديني، عازم اصفهان گرديد. در آنجا نيز اساتيد گرانمايه دروس حوزوي را، تا مرحله سطح، گذراند. آنگاه براي بهره وريهاي علمي بيشتر و كسب كمالات بيشتر راهي آستان قدس رضوي (ع) شد و در مدرسه علميه نواب ساكن شد.مدت اقامتش در مشهد چهار سال بود كه در اين دوره از محضر اساتيد بزرگي همچون؛ آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني، آقا سيد محمد يزدي و در كوهستان اطراف بهشهر نزد عالم مهذب حضرت آيت الله سيد محمد كوهستاني استفاده ها برد. شيخ علي ضمن كسب در مدرسه ميرزا جعفر كه اسم اكنون بخشي از دانشگاه علوم رضوي تبديل شده است، به تدريس و تعليم طلاب و مشتاقان علم و در همان دوران جزو چهره هاي سر شناس علمي مردان با تقواي حوزه به شمار آمد.پس از اقامتي كوتاه در مشهد آهنگ هجرت به حوزه علميه قم كرد. در قم امامت مسجد كيهان را به عهده داشت و در منزل جنب مسجد، با شهيد هاشمي نژاد و... به سر برد بعد از آن در يكي از حجره هاي قست شرقي مدرسه حجتيه سكني گزيد. با جديت تمام در سالهاي 1325 ش در درسهاي خارج فقه و اصول آيت الله بروجردي و خارج اصول امام خميني شركت كرد و در كنار آن در مسجد كوچك گذر خان به تدريس دروس سطح عالي و درس خارج

خصوصي براي شهيد هاشمي نژاد پرداخت.خاطرات و وقايع تحصيل : نامادري شيخ علي مي گويد: چند ماهي پس از در گذشت مادر شيخ من به عقد پدرش در آمدم در حد توان كارهاي او را انجام مي دادم ولي پدرش بيشتر مواظب او بود.آن موقع ها كه براي تحصيل به مشهد و قم مي رفت گاهي به كاشان مي آمد و از زمان آشنايي شيخ با آقاي هاشمي نژاد با هم به كاشان مي آمدند و بيشتر ماه مبارك يا محرم مدتي مي ماندند شيخ در خانه به مطالعه و عبادت مشغول بود و آقاي هاشمي نژاد منبر و جلسه داشت.آقا شيخ علي به آيت الله رضوي علاقه بسيار داشت و به ديدن او مي رفت.استادان و مربيان : شيخ علي كاشاني، نزد اساتيد و بزرگان سه حوزه مهم، اصفهان، مشهد و قم، به تحصيل پرداخت. برخي از اساتيد او عبارتند از :آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني؛ آيت الله سيد محمد علوي بروجردي معروف به باغ ؛آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني؛ آيت الله شيخ محمد كوهستاني؛ آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي؛ امام خميني؛زمان و علت فوت : شيخ علي كاشاني در مسافرتي كه محرم سال 1374 به رودسر كرده بود در شب 14 آن ماه پس از اداي قريضه مغرب و عشاء در منزل يكي از آشنايان دچار سكته قلبي گرديد و نداي ارجعي را لبيك گفت. جنازه آن مرحوم را به قم آورده اند و پس از تشييع در قسمت جنوبي قبرستان نو به خاك سپردند.شاگردان : از شاگردان معروف فريدة الاسلام كاشاني كه بيشترين بهره هاي علمي و معنوي را در مكتب وي كسب كردند؛ شهيد

والا مقام حجت الاسلام و المسلمين سيد عبد الكريم هاشمي نژاد (1311 - 1360ش) است. در بين ديگر شاگردان مي توان از وي حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن ابطحي خراساني، سيد حبيب الله اهري گرگاني، حاج شيخ غلامرضا عرفانيان خراساني، حاج شيخ علي اصغر مسلمي كاشاني، حاج شيخ حسن شريعتي نياسري، حاج شيخ محمد امامي كاشاني، حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي و دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني نام برد.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ علي شانزده سال زندگي طلبگي را با پشتكار تمام در كسب علوم و فضائل و در نهايت سادگي و بي آلايشي سپري كرد. او نسبت به دنيا و امور دنيوي بي توجه بود، در ارتباط با خالق و اولياي الهي آنچنان عاشق بود كه سر از پا نمي شناخت.او عاشق عبادت، تهجد و سجده هاي طولاني، ناله و زمزمه هاي شبانه بود لباسها ساده و وصله دار و حرراش معمولي بود براي خود خانه نخريد و زن اختيار نكرد. در مباحثات و مناظرات علمي با جرئت و درود يافت مطالب و سرعت انتقال قوي و پر استعداد بود.آثار : تعليقه بر فرائد الاصول شيخ انصاري ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي2 رساله و جزواتي در مبحث فقه و اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي3 رساله اي در لباس مشكوك ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي4 مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي5 منظومه مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي6 منظومه اي در علم اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا

خطي7 منظومه اي در علم كلام ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

كاشاني، فتح اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 988 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محقق، مفسر، محدث و مورخ. از علماى بزرگ اواخر قرن دهم قمرى و از شاگردان مفسر بزرگ، ابوالحسن على بن حسن زوارى، بود كه به واسطه ى او از محقق كركى روايت كرده است. او همچنين از ضياءالدين محمد بن محمود، از مقدس اردبيلى، روايت مى كند. در «مشيخه» سيد حسين كركى سال وفاتش 997 ق ذكر شده اما ماده تاريخ وفات وى (ملاذ الفقهاء) برابر با 988 ق مى باشد. از آثار وى: ترجمه قرآن به فارسى؛ «منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين و الزام المخالفين»، به فارسى، در يكصد و هفتاد هزار سطر؛ «خلاصة المنهج»، به فارسى، كه ملخص «تفسير منهج» است، در سه مجلد؛ «زبدة التفاسير»، تفسيرى به عربى، در حدود هشتاد هزار سطر؛ شرح «نهج البلاغه»، به نام «تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين»، به فارسى؛ «كشف الاحتجاج»، در ترجمه ى «احتجاج» طبرسى، به فارسى، كه آن را براى شاه طهماسب صفوى تأليف كرده است.[1]

(ملا) فتح اللَّه بن شكراللَّه، فقيه و محقق و متكلم و مفسر امامى (ف. 988 ه.ق). وى شاگرد على بن حسن زوارى بود و به واسطه ى او از محقق كركى روايت دارد. او در همه ى علوم دينى متداول متبحر بود خصوصاً در تفسير، وى راست: ترجمه ى احتجاج طبرسى كه به نام كشف الاحتجاج مذكور است، ترجمه ى قرآن به فارسى (و آن غير از سه فقره تفسير قرآن مذكور در ذيل است)، تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (شرح فارسى نهج البلاغه)، خلاصةالنهج (ملخص تفسير منهج الصادقين

مذكور در ذيل)، زبدةالتفاسير (تفسير قرآن به عربى)، كشف الاحتجاج (ترجمه ى فارسى احتجاج طبرسى كه براى شاه طهماسب تأليف شده)، منهج الصادقين فى الزام المخالفين (تفسير بزرگ به فارسى) (ريحانةالادب، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (392/ 8)، ايضاح المكنون (592/ 2)، تاريخ كاشان (280 -279)، الذريعه (194 -193/ 23 ،8 -7 / 18 ،23/ 12 ،234 -233/ 7 ،447/ 4)، روضات الجنات (331 -330/ 5)، رياض العلماء (319 -318/ 4)، ريحانه (20/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 -177/ 10)، فوائد الرضويه (346 -345)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى)، معجم المؤلفين (51/ 8)، هدية العارفين (815/ 1).

كاظمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظمي

محل تولد : كركوك

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در شهر «كركوك» واقع در شمال عراق و دقيقاً در منطقه «تسعين» متولد شدم و در همانجا دوره ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان را سپري كردم. بعد از آن در دانشكده به عنوان «كلية التربيه» در رشته شيمي قبول شدم. در اين دانشگاه، طلاب به عنوان معلم شيمي در دوره راهنمائي و دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند ولي در سال 1991م در اثر نافرجامي قيام مردم عراق كه در آن شركت كرده بودم؛ دانشكده را در آخرين ترم ترك كردم و به جمهوري اسلامي پناهنده شدم.

در ايران بعد از دو سال خدمت در لشگر «بدر» در سال 1972 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه «شهيد صدر» كه زير نظر: (آيت الله حائري) است مشغول تحصيل شدم و بعد از سه سال تحصيل در اين مدرسه به مدرسه «اهل البيت» كه زير نظر (شيخ شهيد مهدي عطار) بود؛

منتقل شدم. در اين مدرسه بقيه كتاب لمعه را تمام كردم و پيش از آن، مكاسب محرمه را با «قسم اول حلقه ثالثه شهيد صدر» به اتمام رساندم.

در سال 1378 بعد از قبولي در امتحان ورودي، مشغول دوره فوق ليسانس در رشته: «فلسفه و كلام» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و در سال 1381 اين دوره را به اتمام رساندم و پايان نامه كه با عنوان: «الخلود في الجهنم عند المفسرين و المتكلمين و الفلاسفه» نوشته بودم و نمره عالي 1/19 گرفتم كه اين پايان نامه مورد پسند مركز جهاني علوم اسلامي واقع شد و آن را در سال 1983 به عنوان كتاب چاپ كرده است.

در سال 1384 بعد از قبولي در امتحان ورودي در دوره دكتري در رشته: «فلسفه اسلامي» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و تا الان مشغول درس در اين دوره هستم. قبل از دوره دكتري مشغول يك بحث تحقيقي شدم با عنوان: «تفكر در كتاب و سنت و مقصود از تفكر واژه تفكر نه روش تفكر» و اين بحث بعد از فيش برداري فصل بندي شده است و قبل از شروع به نگارش دوره دكتري مطرح شد و مجبور شدم نگارش اين بحث را به آينده موكول كنم.

كافي الكفاة طالقاني، اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب اسماعيل بن عباد بن عباس طالقانى معروف به صاحب بن عباد منسوب به اين ناحيه است و اگر نداشت طالقان كسى را جز اين يك نفر براى او كافى بود كه به اكثر مناطق و اماكن فخر و مباهات كند.

محدث قمى در فوائد الرضويه ص 45- گويد: پا به فضل و كمال و

معالى و افضال آن قدوه ارباب جلال از آن گذشته است كه زبان بتواند ثناى او گويد چه ظاهرست كه چون جمال بغايت رسد دست مشاطه بيكار ماند و چون بزرگى و جلال بحد كمال رسد بازار وصافان شكسته گردد.

آنجناب از وزراء آل بويه و ملجاء عوام و خواص و مرجع ملت و دولت و از خانواده شرف و عزت بوده و سالها وزارت فخرالدوله و مجدالدوله ديلمى را داشته و خدمات بسيارى به دين و مذهب نموده است.

ورث الوزراة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عباد و زا

رته و اسماعيل عن عباد

و يگانه عصر خويش در فضل و كمال و علم و ادبيت بود، علويين و سادات و علماء و فضلا نزد او محلى منيع و منزلتى رفيع داشتند. و از علماء ترويج مى كرد و ايشان را به تصنيف و تأليف تشويق مى نمود.

بجهت خاطر او شيخ فاضل خبير ماهر حسن بن محمد قمى تاريخ قم را تأليف كرده و در اول آن برخى از فضائل جناب صاحب را ذكر كرده.

و نيز شيخ صدوق براى او عيون اخبارالرضا (ع) را تأليف نموده و اول آن را به ذكر دو قصيده اى از او در اهداء اسلام به سوى مولانا الرضا (ع) مزين ساخته.

و هم ابن فارس كتاب (الصاحبى) را كه در لغت است به اسم او معنون كرده است و نيز شيخ اجل حسين بن على بن بابويه برادر شيخ صدوق كتابى به اسم او نوشته و ثعالبى كتاب (يتيمة الدهر) را در احوال شعراء براى او تصنيف نمود.

عده اى از علماء اهل سنت هم به مدح و ستايش او كتابهاى خود را زينت داده اند.

ثعالبى در وصف آن

جناب گويد. ليست تحضرنى عبارة ارضاها للافصاح عن علو محله فى العلم والادب و جلالة شانه فى الجنود والكرم وتفرده بالغايات فى المحاسن و جمعه اشتات المفاخر لان همة قولى تخفض عن بلوغ ادنى فضايله و معاليه و جهد وصفى يقصر عن ايسر فواضله و معاليه...

خلاصه وى اعجوبه زمان و ناده دوران و در تشيع و حب اهل بيت عليهم السلام يكتاى عصر بود حتى مردم اصفهان آن روز مذهب تشيع را نسبت به او مى دادند و مى گفتند فلانى بر دين ابن عباد است.

آن بزرگوار تأليفات بسيار دارد از جمله كتاب محيط در لغت كه هفت جلد است و كتاب الكافى در وسائل و كتاب اعياد. و فضائل نوروز و رساله اى در احوال حضرت عبدالعظيم (ع) و نيز كتاب تذكره و كتاب الوزراء و كتاب الانوار و كتاب جوهرة الجمهره و كتاب الشواهد و كتاب القضاء والقدر و كتاب الامامه كه در آن ذكر كرده تفضيل اميرالمؤمنين (ع) و تثبيت امامت آن حضرت را و غير اينها.

اشعار بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام و تبرى از دشمنان آنان گفته كه برخى از آن را مى نگارم.

ابيات جناب صاحب

حب على بن ابيطالب

هو الذى يهدى الى الجنة

ان كان تفضيلى له بدعة

فلعنة اللَّه على السنة

و نيز گويد

لو شق عن قلبى يرى وسطه

سطران قد خطا بلا كاتب

العدل والتوحيد فى جانب

و حب اهل البيت فى جانب

و نيز فرموده

قالت تحب معاويه قلت اسكت يازانيه

قالت اسأت جوابيه فاعدت قولى ثانيه

يا زانيه يا زانيه يا بنت الهى زانيه

احب من شتم الوصى علانيه

فعلى يزيد لعنة و على ابيه ثمانيه

آن بزرگوار در سال 326 در طالقان متولد و در 24 صفر 385 در رى وفات و جنازه اش حمل به اصفهان

و در خانه خودش او را دفن نمودند صاحب روضات گويد قبر صاحب در اصفهان در محله اى معروف به باب طوقچى در ميدان كهنه است و قبه اى دارد و در زمان ما چون منهدم گرديد شيخ علامه حاج ملا محمد ابراهيم كرباسى امر به تجديد عمارت آن نمود و به زيارت او مداومتى داشت و عامه مردم تجربه كرده اند كه هركس به زيارت او رود يك هفته نمى گذرد كه خيرى عاجل نصيب او مى شود.

ابوالحسن جوهرى در مدح او گويد.

هلم للخبر المأثور مسنده

فى الطالقان فغرت عين ناقله

فذلك الكنز عباد و قد وضحت

عنه الامامة فى اولى مخايله

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاوه نافچي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوه نافچي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 دروس حوزوي را در حوزه علميه قم شروع كردم و از همان ابتدا در كنار دروس اصلي حوزه، نه تنها كتاب هاي متنوعي در همان موضوع را مطالعه مي كردم بلكه به مطالعات غير دروس حوزوي مي پرداختم تا اين كه در سال 1369 موفق شدم دروس سطح حوزه را تمام بكنم. همزمان با شروع درس خارج در سال 69 در امتحان ورودي كنكور شركت كردم و با آوردن رتبه 500 در رشته فلسفه، در دانشگاه شهيد بهشتي تهران پذيرفته شدم.

در سال 74 در كنكور ارشد رشته «فلسفه غرب» شركت كرده و رتبه 14 را كسب كردم و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي حوزه (كلام) پذيرفته شدم و در ميان اين دو، انتخاب رشته تخصصي «كلام» را ترجيح داده و در كنار شركت در دروس خارج فقه: (آيت الله علوي گرگاني)، خارج

اصول: (آيت الله مكارم)، به تحصيل در رشته كلام پرداختم در سال 78 توانستم دروس تخصصي را با موافقت و امتيازات عالي در هر ترم به پايان برسانم.

در سال 79، موضوع «معرفت ديني و معرفت علمي» را انتخاب و موضوع رساله دكتري كلام خود انتخاب كردم. بعد از دفاع از رساله خود در دانشگاه آزاد واحد جنوب تهران به عنوان: (عضو هيئت علمي) پذيرفته شدم و در گروه معارف اسلامي به ادامه تدريس دروس معارف اسلامي پرداختم.

لازم به ذكر است اينجانب از سال 1378 مشغول تدريس دانشگاههاي: آزاد اراك، دولتي شاهرود، تربيت معلم تهران، شاهد و آزاد شاهرود شدم. در سال 1383 مقاله اي به نام: «مقايسه معرفت ديني و علمي» نوشتم كه در مجله رواق انديشه صدا و سيما به چاپ رسيد. در سال 1385 مقاله اي به نام: «جلوه هاي رفتاري پيامبر اعظم» نوشتم كه در همايش دانشگاه آزاد لاهيجان پذيرفته و در آنجا ارائه گرديد.

كرامتي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي كرامتي

محل تولد : بابل

شهرت : كرامتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه فيضيه مازندران به سرپرستي «آية الله فاضل استر آبادي» شدم. پس از آن به حوزه علميه امام صادق دماوند رفتم و تا سال 68 را در آن حوزه به تحصيل و تدريس دروس پايه هاي پايين تر اشتغال داشتم و تقريبا پس از اتمام لمعتين و اصولين به قم مهاجرت كرده و دروس رسائل، مكاسب و كفايه را نزد اساتيد برجسته حوزه: حضرت آيت الله استادي، آيت الله مرحوم طاهر شمس، آيت الله طاهري خرم آبادي و استاد

رحماني گذراندم. كتاب هاي: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، اشارات، شواهد الربويه و حكمةالاشراق) را نزد اساتيدي همچون: فياضي، نيكزاد، حشمت پور و دكتر بهشتي گذراندم.

پس از پايان دروس سطح، در دروس خارج فقه و اصول به مدت پنج، شش سال شركت و نزد اساتيدي همچون: آيت الله فاضل لنكراني، استاد شيخ جواد تبريزي، صادق لاريجاني و استاد شهيدي بهره جستم. همزمان با ادامه تحصيلات دانشگاهي به مركز تربيت مدرس دانشگاه قم وارد شدم و مقطع فوق ليسانس را در رشته «مدرسي الهيات و معارف اسلامي و گرايش فلسفه و كلام» گذراندم و با دفاع پايان نامه ام تحت عنوان «تاثير مباني فلسفي در تفسير صدر المتالمين» با نمره 19 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد گرديدم. در همان سال هاي پاياني، امتحان تدريس در دانشگاه توسط نهاد نمايندگي ولي فقيه را نيز با عنايت الهي پشت سر نهاده و موفق به اخذ مجوز تدريس در دانشگاهها شدم.

به دليل حضور مستمر در جنگ و پس از آن در عرصه انقلاب و نيز علاقه به مقوله تاليف، وارد اين حوزه ها نيز گرديدم. در مجموع، مدت 6 - 7 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه شهرستان دماوند، مركز جهاني علوم اسلامي قم، تدريسي آزاد و حوزه علميه شهرستان فريدن را دارم. كتابها ي مورد تدريس: دروس سطح اول حوزه، كلام اسلامي و فلسفه مي باشد و اكنون نيز امام جمعه شهرستان فريدن اصفهان هستم.

كرامي سجستاني نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 ق)، محدث، متكلم، عابد و زاهد. شيخ و پيشواى كراميه بود. اصل او از زرنج، از نواحى سجستان، است. در سجستان نشو و نما يافت. سپس به شهرهاى

خراسان رفت. در بلخ از ابراهيم بن يوسف ماكيانى، در مرو از على بن حجر، در هرات از مالك بن سليمان و عبداللَّه بن مالك بن سليمان و در نيشابور از احمد بن حرب حديث شنيد. وى در نيشابور سكنى گزيد. او با احمد بن عبداللَّه بن خالد جويبارى معاشرت و مجالست نمود و از وى و محمد بن تميم سعدى كه هر دو از حديث سازان مشهورند، احاديث بسيارى فراگرفت. محمد بن اسماعيل بن اسحاق و عبداللَّه بن محمد قيراطى و ابراهيم بن محمد بن سفيان و ابراهيم بن حجاج و احمد بن محمد بن يحيى دهان از او روايت كرده اند. كرامى مدت پنج سال در مكه مجاور بود. وى از جمله متكلمينى است كه به سبب اظهار مطالبى در باب توصيف، تشبيه و حتى تجسيم خداوند مذهب خاصى را پديد آورده است. او به علت اظهار عقايد كفرآميزش مدت هشت سال در نيشابور زندانى گشت و چون آزاد شد به بيت المقدس رفت و در آن ديار درگذشت و در قبرستان باب اريحا دفن شد. شاگردانش مدتى بر قبر وى معتكف بودند. كراميه، كه طايفه اى از مشبهه هستند، منسوب به وى مى باشند. از آثارش «عذاب القبر» است كه در آن به پاره اى از عقايد خود اشاره كرده است. در «الوافى بالوفيات»، سال وفات وى 256 ق و در حواشى «تاريخ بيهقى»، كتاب «السر» نيز از جمله تأليفات وى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (236/ 7)، انساب سمعانى (44 -43/ 5)، تاريخ مذاهب اسلام (169 -156)، تذكرة الحفاظ (536/ 2)، تلبيس ابليس (69)، حواشى تاريخ بيهقى (968 -915/ 2)، سير النبلاء

(524 -523/ 11)، شذرات الذهب (131/ 2)، العبر (366/ 1)، الكامل (351/ 5)، لسان الميزان (482 -478/ 6)، لغت نامه (ذيل/ كراميه)، معجم المؤلفين (162 -161/ 11)، ميزان الاعتدال (20 -19/ 4)، النجوم الزاهرة (31/ 3)، الوافى بالوفيات (377 -375/ 4).

كرماني، ابوجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوجعفر كرمانى عالمى جليل و متبحر و مرجع عوام و خواص كرمان معاصر حاج محمدكريم خان شيخى بوده و با او مناظراتى داشته و در حدود 1310 قمرى وفات نموده و او والد آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا فقيه كرمانى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون (1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرماني، محمد كريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1225 ق)، عالم دينى، متكلم، محدث و شاعر. از علماى فرقه ى شيخيه بود. در كرمان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به كربلا رفت و در محضر سيد كاظم رشتى، رئيس فرقه ى شيخيه، تلمذ نمود و از وى به دريافت اجازه نايل شد. به دستور سيد كاظم رشتى در كرمان به تبليغ آن فرقه پرداخت و پس از درگذشت سيد جانشين او گرديد. وى يكى از بزرگترين مخالفان فرقه ى بابيه در ايران بود. زمانى كه عازم مكه بود درگذشت و پيكرش به عتبات انتقال يافت. از آثارش: «فصل الخطاب فى الاخبار»،

در حديث؛ «علم اليقين»، در رد فرقه ى بابيه؛ «ارشاد العوام»، در عقائد؛ «ازهاق الباطل»؛ «اسرار الحج»؛ رساله ى «ايقاظ الغافل»؛ «الجامع لاحكام الشرايع»؛ تفسير «سوره ى حجرات»؛ «حقايق الطب» و جلد دوم آن «دقايق العلاج»، در طب؛ «رجوم الشياطين»، در رد بابيه؛ «طريق النجاة»؛ «ديوان» شعر عربى، در مراثى؛ «مثنوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (44/ 10)، ايضاح المكنون (190 ،119/ 2 ،61/ 1)، الذريعه (229/ 16 ،170/ 15 ،165 -164/ 10 ،235/ 8 ،34/ 7 ،515/ 1)، شرح حال رجال (5 -1 / 4)، گنجينه ى دانشمندان (340/ 6)، المآثر و الآثار (147)، معجم المؤلفين (162/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (61 -57/ 5)، هدية العارفين (380 -379/ 2).

كريمي، عليجان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليجان كريمي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از پايان تحصيلات ابتدايي با تشويق والد بزرگوارم راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل مقدمات علوم حوزوي پرداختم و از اساتيد نامي چون: (حاج حسن آقا تهرانى، صلواتى، كريمي جهرمى، تقوي اشتهاردي و ...) بهره وافر بردم. در سال 1356 با شروع انقلاب اسلامي به حوزه آزاد وارد شده و در دروس فقه و اصول: «آيت الله بني فضل» و «وجداني فخر» شركت جستم.

در سال 1359 در اولين دوره مدرسه «عالي تربيتي و قضايي طلاب قم» كه به منظور تربيت مربي و دبير بينش ديني از سوي شوراي انقلاب تأسيس گرديد؛ شركت كرده و پس از فارغ التحصيلي در دوره كوتاه مدّت، براي تدريس در دبيرستان ها راهي شهرستان ايلام شده و به مدّت سه سال در دبيرستانهاي اين شهر به

تدريس پرداختم. در كنار آن به تدريس دروس حوزوي نيز تا حدودي مي پرداختم.

از سال 1364 مجدداً به حوزه علميه قم مراجعت نموده و بخشي از دروس حوزه را مجدداً بازخواني كردم. در سال 1367 در اولين دوره مركز تربيت مدرس كه به منظور تربيت استاد معارف براي دانشگاهها تاسيس گرديد شركت نمودم. پس از فارغ التحصيلي به مدّت پنج ترم در دانشگاه اصفهان و نيز در دانشگاه آزاد اراك، پيام نور ساوه و دانشگاه آزاد محلات به تدريس (معارف، تاريخ اسلام و متون ادبي) پرداختم. ناگفته نماند كه در خلال سالهاي 1364 _ 1368 از دروس فقه «آيت الله ستوده» و «علوي گرگاني» بهره مي بردم.

در سال 1368 در درس خارج فقه «آيت الله منتظري» حاضر شدم و به مدّت هفت سال از محضر ايشان استفاده كردم، از سال 1371 _ 1373 در درس خارج اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» شركت جستم و از سال 1371 تاكنون در مركز (فرهنگ و معارف قرآن) به پژوهشهاي قرآني اشتغال دارم، حاصل كار تحقيقات اين دوره كه به صورت كار جمعي صورت مي پذيرد عبارتند از:

1. فرهنگ موضوعي تفاسير در سه جلد.

2. فرهنگ موضوعي قرآن (10 جلد آن تاكنون چاپ شده) كه پيش بيني مي شود به 30 جلد برسد.

در همين سالها مقالاتي نيز تدوين نموده ام از جمله: مقاله «مباني تفسير عرفاني امام خميني (ره)» كه در سلسله مقالات كنگره اخلاقي عرفاني امام خميني به چاپ رسيد. و در مقاله با عنوان «ويژگيهاي جامعه الهي» به ستاد نشر رسانه اي مركز فرهنگ و معارف قرآن ارائه گرديد تا در رسانه هاي مكتوب به چاپ رسد. مقاله اي نيز با عنوان «حقوق

خانواده در قرآن» به بنياد پژوهشهاي مشهد مقدس ارائه شد تا در مجموعه اي به چاپ رسد. ناگفته نماند كه در خلال سالهاي 1364 _ 1370 از دروس تفسير «آيت الله جوادى»، درس اسفار «مصباح يزدي» (از طريق نوار)، شفاي «بوعلي» (تدريس مصباح يزدي و از طريق نوار)، استفاده بردم و چندي نيز در درس اسفار «انصاري شيرازي» شركت جسته ام.

اينجانب در سال 1367 با وجود مأموريت هايي كه براي تبليغ در جبهه داشتم و با توجه به فاصله چند ساله اي كه با دروس حوزه داشتم مجدداً در امتحانات حوزه از پايه چهارم تا نهم شركت كردم و در سال 1367 رتبه سوم را كسب نموده و از جانب امام خميني و آيت الله گلپايگاني (همه ممتازين و از جمله اينجانب) مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي به اينجانب اهدا شد و در روزنامه جمهوري آن زمان نيز ليست ممتازين منتشر شد. چند بار در امتحان تفسير كه از سوي ستاد تفسير قرآن برگزار شده، شركت كرده و هر بار جز ممتازين بوده و جوايزي دريافت كرده ام.

در سال 1382 جهت آماده كردن پرونده خود در شوراي مديريت، جهت نوشتن پايان نامه سطح چهارم حوزه در مصاحبه درس خارج شركت كردم و پس از آن به عنوان كسب رتبه ممتاز از اين حين، فوق العاده و نيز افزايش شهريه مقام رهبري به مدت يك سال بهره مند شدم. اكنون نيز در مركز (فرهنگ و معارف قرآن) به عنوان عضو شوراي علمي گروه به تحقيق در علوم و تفسير قرآن اشتغال دارم و اميدوارم كه خداوند متعال در ظل عنايات خود و حضرت ولي عصر اين توفيق را از اينجانب سلب نكرده

كه تا آخر عمر در خدمت قرآن كريم بوده باشم.

كريمي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى كريمي

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي كريمي متولد 1360 پس از اخذ سيكل در شهرستان اردكان در سال 1374 به قم عزيمت كردم و در مدرسه شهيدين، تحصيلات حوزوي خود را آغاز كردم. دوره سطح را در طول 7 سال به پايان رساندم. همزمان از سال 1379 دوره كارشناسي رشته كلام در مؤسسه امام خميني (ره) مشغول تحصيل شدم. از سال 1381 درس خارج را آغاز كردم و در اين راستا در دوره تخصصي فقه و اصول مدرسه شهيدين شركت كردم و از محضر آقاي عندليب و آيت الله تبريزي كسب فيض كردم. پس از اخذ مدرك كارشناسي در سال 1384 از مؤسسه امام خميني (ره)، در 4 آزمون كارشناسي ارشد شركت كردم كه در همه آنها رتبه اول را كسب كردم كه عبارتند از:

1. ارشد دين شناسي موسسه امام خميني (ره)

2. فلسفه و كلام اسلامي

3. كلام

4. اديان ابراهيمي مركز مطالعات اديان و مذاهب كه از سال 1384 در مركز اخير مشغول به تحصيل در رشته اديان ابراهيمي شده ام.

در طول تحصيل در مدرسه شهيدين در دوره هاي زبان عربي (2 سال) و انگليسي (3 سال) شركت كردم و چند سالي است به عنوان مترجم زبان انگليسي با مراكزي همكاري دارم. چند سالي نيز به عنوان محقق سايت يهود شناسي مؤسسه لوح و قلم با اين موسسه و مدتي نيز به عنوان محقق بخش پرسش و پاسخ سايت حوزه نت با اين مركز همكاري داشته ام. آخرين

كارهاي علمي بنده عبارت است از: ترجمه مدخل ايران از دايرة المعارف اسلام كه به زودي به صورت كتاب چاپ خواهد شد و نيز ترجمه مقالاتي پيرامون هولاكاست كه با همكاري عده اي از دوستان و با هزينه موسسه لوح و قلم به صورت كتاب چاپ خواهد شد.

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب «نخبة المقال» و حاج ميرزا صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛

«جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و رفته رفته به عنوان فقيه اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه

او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/ 24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)، المآثر و الآثار (156)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كعبي بلخي خراساني، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 / 327 / 319 / 317 ق)، متكلم معتزلى و سر سلسله ى فرقه كعبيه. نسبت وى به قبيله ى بنى كعب مى رسد. اصلش از بلخ بود. وى در علم كلام آراء و عقايد بخصوصى داشت. ابوالعباس

مستغفرى در «تاريخ نسف» گويد كه كعبى در زمان رياست ابوعثمان سعيد بن ابراهيم وارد نسف شد و در رباط جوبق منزل گرفت. ابوعثمان براى وى مجلس املاء برپا ساخت. محمد بن زكريا بن حسين نسفى از وى روايت كرده است. مدتى در بغداد ساكن گشت. سپس به بلخ بازگشت و در همان جا درگذشت. در «ايضاح المكنون» ذيل نام كتاب «قبول الاخيار فى معرفة الرجال» سال وفات وى 488 ق ذكر شده است. خطيب بغدادى گويد كه او در كلام كتب بسيارى تصنيف كرد و آنها را در بغداد منتشر ساخت. از آثارش: كتاب «التفسير القرآن»؛ «المقالات»؛ كتاب «الغرر»؛ كتاب «استدلال بالشاهد على الغائب»؛ كتاب «فى الرد على متنبى»؛ كتاب «الامامة»؛ «المسترشد فى الامامة»؛ كتابى در نقض رازى در «الفسلفة الآلهية»؛ «اوائل الادلة فى اصول الدين»؛ «مفاخر خراسان»؛ «عيون المسائل»؛ «محاسن آل طاهر»؛ «الطعن على المحدثين»؛ «تأييد مقاله ابى الهذيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (189/ 4)، انساب سمعانى (80/ 5)، ايضاح المكنون (220/ 2)، تاريخ بغداد (384/ 9)، ريحانه (66 -65/ 5)، العبر (4/ 2)، سير النبلاء (256 -255/ 15 ،313/ 14)، شذرات الذهب (281/ 2)، طبقات المعتزله (89 -88)، الكامل (217/ 6)، كشف الظنون (1782 ،1758 ،1608 ،1187 ،200)، الكنى و الالقاب (116/ 3)، لسان الميزان (719 -716/ 3)، لغت نامه (ذيل/ عبداللَّه)، المنتظم (111/ 8)، معجم المؤلفين (31/ 6)، وفيات الاعيان (45/ 3)، هدية الاحباب (227 -226)، هدية العارفين (444/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (238 -236/ 6).

كمره اي فراهاني، عزالدين، زين الدين علينقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1060 ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم و محدث. از محضر سيد ماجد بحرانى و عده اى از فضلاى شيراز استفاده نمود. در عهد شاه

صفى مدتى در شيراز عهده دار نصب قضاوت بود. لذا به شيرازى نيز معروف است. سپس در دوران شاه عباس دوم شيخ الاسلام اصفهان گرديد و به اصفهانى نيز شهرت يافت. وى معاصر با ميرداماد و شيخ بهائى و ملا محسن فيض كاشانى بود. در فقه و اصول و تفسير و ادب تبحر داشت. در اصفهان درگذشت و در تكيه ى آقا رضى شيرازى دفن شد. از آثار وى: «مسار الشيعة»، در امامت، در رد نوح افندى حنفى، مفتى روم، كه حكم به كفر شيعه كرده و جان و مال و ناموس ايشان را حلال و قتل و اسير كردن و كنيز و بنده نمودن زنان و فرزندان ايشان را مباح دانسته بود؛ «المقاصد العالية فى الحكمة اليمانية»، در كلام و حكمت، در چند مقصد كه نهمين آن به صورت مستقل و به نام «حدوث العالم» تصنيف يافت؛ «مناسك حج»؛ «همم الثواقب»؛ «حرمت دخانيات»، رساله اى در تحريم توتون؛ «نماز جمعه در زمان غيبت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/ 5)، ايضاح المكنون (532/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (1020 -1019/ 5)، تاريخ نظم و نثر (509)، تذكرة القبور (443)، الذريعه (243/ 25 ،381/ 21 ،376/ 20 ،1223 -1222 ،922/ 9 ،295 -294/ 6)، روضات الجنات (374 -366/ 4)، رياض العلماء (276 -271/ 4)، ريحانه (235 -234/ 6)، لغت نامه (ذيل/ علينقى شيرازى)، معجم المؤلفين (255/ 7)، هدية العارفين (757/ 1).

كنتوري، اعجاز حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1240 ق)، محدث، فقيه امامى، اصولى، مورخ و متكلم. وى يكى از سه فرزند عالم و فضال سيد محمدقلى بن محمدحسين و برادر علامه ميرحامد حسين صاحب «عبقات الانوار» است. وى علوم مختلف را از

پدر و برادر خود فراگرفت. او در تمام علوم متداول زمان آگاه و از بزرگان علماى شيعه بود. از آثار وى: «شذور العقيان فى تراجم الاعيان»، در چند مجلد؛ «كشف الحجب و الاستار عن وجه الكتب و الاسفار»، فهرست مصنفات شيعه؛ «القول السديد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/1)، اعيان الشيعه (467/3)، الذريعه (28 -27 /18 ،43/13)، ريحانه (356/5)، فوائد الرضويه (596 -595)، لغت نامه (ذيل/ اعجاز)، معجم المولفين (303/2).

كوسه قراباغي محمد شاهي، يوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1054 ق)، عالم دينى، متكلم و شاعر. معروف به كوسج. وى از اهالى قراباغ بود. سال وفات وى در «هدية العارفين» و به تبع آن در «معجم المؤلفين» 1035 ق ذكر شده است. از آثار وى: حواشى و تعليقات بر شرح مولانا جلال الدين دوانى بر «العقائد العضدية»، كه به نام «خانقاهى» معروف است، زيرا آن را در خانقاه حسينيه ى سمرقند تأليف كرده، و به ابوحامد خليل اللَّه تقديم كرده است؛ «تتمة الحواشى فى ازالة الغواشى»، در جواب انتقادات آقا حسين خلخالى بر كتاب «خانقاهى» وى كه در 1033 ق در شهر بخارا آن را نگاشت؛ شرح «الرسالة الحنفية» محمد حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (206/ 1)، دانشمندان آذربايجان (404)، كشف الظنون (1144)، معجم المؤلفين (332 -331/ 13)، هدية العارفين (566/ 2).

گرگاني، ابوالمحاسن حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، عالم، محدث و مفسّر. از مشاهير علماى اماميه بود و مؤلف تفسيرى به نام «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فى تفسير القرآن»، كه حاوى اخبار ائمه (ع) و روايات اماميه و يكى از معروفترين كتابهاى تفسير فارسى است. تفسير «جلاء الاذهان» همان تفسيرى است كه به «تفسير گازر» مشهور است. قديمى ترين نسخه هايى كه از اين تفسير، چه در ايران و چه در خارج از ايران، باقى مانده است تاريخ قرن دهم را دارد؛ لذا به گفته ى آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى تأليف كتاب در همان قرن يا قرن قبل از آن بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (472 /5)، تاريخ نظم و نثر (272)، تفسير گازر (1/ مقدمه)، الذريعه (123 /5 ،310 -309 /4)، رياض العلماء (86 -85 /2)، ريحانه (400

/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /10)، لغت نامه (ذيل/ حسين جرجانى).

گلايري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلايري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 15 شهريور 65 وارد حوزه علميه مازندران شدم و مدت 4 سال تا لمعتين در آنجا از محضر استاد ارجمند حضرت آيت الله فاضل دام ظله بهره بردم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر اساتيدي همچون حضرت آيت الله اعتمادي و حاج آقا محمدي و درس خارج حضرات آيات تبريزي، مرحوم صالحي مازندراني و جوادي آملي استفاده كردم و در اين مدت 4 سال در موسسه تخصصي كلام حضرت آيت الله سبحاني و مدت 4 سال كلاس فن خطابه در دفتر تبليغات اسلامي گذراندم و از سال 82 همكاري خود را با مجله وزين رواق انديشه شروع نمودم كه حاصل آن چاپ دوازه مقاله بوده است.

گيلاني استرآبادي، عبدالوحيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فقيه، مفسر، متكلم و عارف. معاصر شيخ بهائى (م ح 1030 ق) و از شاگردان وى به حساب مى آمد. در «رياض العلماء» نزديك به شصت اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى: «الآيات البينات فى خلق اللَّه الارض و السماوات»؛ «اسرار القرآن فى تفسير الفرقان»؛ «الحبل المتين فى آداب الدعاء و الداعى»؛ «اثبات الشوق»؛ رساله «اعلى عليين»، در معنى عبادت؛ «آينه ى غيب نما»، در اسرار و احوال قلب، به فارسى؛ «اسرار التوحيد»، در شرح اسم اعظم؛ «انيس الواعظين» صغير و وسيط و كبير؛ «طب القلوب»، در معالجه امراض روحى؛ «كشف الغطاء فى اسباب الضلال و الغرور»؛ «ميزان العدالة»، در فقه؛ «تهذيب الاخلاق فى تزكية النفس»؛ «نثار السماع»، در تصوف؛ «البرزخ الجامع»؛ «الجنة النعيم»؛ «معراج السماء»، در وصف علم

و علماء؛ «معيار الصلاة»، در اسرار نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (131/ 8)، الذريعه (315/ 23 ،46/ 18 ،143/ 15 ،239/ 6 ،243 ،54 43/ 2 ،96 ،54 -53 ،47 -46/ 1)، رياض العلماء (286 -284/ 3)، ريحانه (117/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 363 -361/ 11)، فوائد الرضويه (260).

لاريجاني، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق لاريجاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب صادق لاريجاني (آملي) در سال 1339 هجري شمسي در نجف اشرف ديده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي «قدس سره» از اعاظم فقهاء و مراجع نجف اشرف و قم بوده اند كه شاگردان بسياري در اين دو شهر بزرگ علم و تقوا پرورانده اند. مادرم صبيّه مرحوم آيت الله العظمي حاج سيّد محسن اشرفي «قدس سره» است كه ايشان از بزرگان شهر اشرف (بهشهر) بود و در آن شهر سمت رياست و مرجعيت داشت و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند خراساني «قدس سره» محسوب مي شد كه به علت انزوا طلبي، نام چنداني از خود باقي نگذاشته است. قريب يكسال و اندي داشتم كه مرحوم والد از نجف اشرف به شهر قم نقل مكان نمودند و بساط تدريس در اين شهر گشودند.

تحصيلات اوليه: از سال 1345 تا 1356 در مراحل دبستان و دبيرستان به دروس جديد اشتغال داشته ام و بحمدالله در همه اين سطوح، درسها را با موفقيّت تمام به پايان برده ام و كمتر اتفاق مي افتاد كه رتبة اوّل را حائز نباشم. نيك به خاطر دارم كه از سال اوّل دبيرستان مسير تحقيقم از درسهاي معمولي دبيرستان،

بسيار فراتر رفت و كتابهاي متعدّد دانشگاهي در رشته رياضي را خود بدون كمك استاد فراگرفتم. مثل: Precalculus نوشته Serge lang و دو مجلّد Calculus نوشته Tom . Apostol و Mathematical Analysis نوشته Rudin و Measure Theor نوشته Monro و همه اينها قبل از وارد شدن به سال چهارم دبيرستان بود. و با فراهم آمدن بورس تحصيلي از دانشگاه صنعتي شريف، عازم تحصيل در يكي از كشورهاي غربي بودم كه ناگهان زندگيم چرخش تمام پيدا كرد و انديشه و شوق تحصيل در علوم و معارف اسلامي و دنبال كردن مسير تحقيقات فقهاء و مجتهدان و فيلسوفان اسلامي، حركتي ديگر را باعث شد. علل اين شوق و انديشه جديد خود داستان عجيبي دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست.

تحصيلات علوم اسلامي: به هر حال با تغيير مسير علمي و في الواقع تغيير مسير زندگي ام، از سال 56 وارد عالم طلبگي شدم و با ولع و اشتياق فراوان علوم رسمي حوزه را فرا مي گرفتم، و در كنار آن ها با مباحث فيلسوفان غربي هم آشنا مي شدم. اكثر درسهاي دوره مقدمات و سطح حوزه را با اساتيدي مبرز و عمدتاً به طور خصوصي طي كردم. بحثهاي خارج اصول و فقه را از محضر مرحوم والد آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي «قدس سره» و آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيدي خراساني دامت بركاته كه افتخار دامادي ايشان را هم دارم، استفاده برده ام. فلسفه اسلامي را نيز مدّتي در نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي استفاده كردم. از حوالي سال 1368، پس از تدريس بسياري از كتب سطح، به تدريس خارج اصول و پس از

مدّتي به تدريس خارج فقه پرداخته ام و بحمدالله تاكنون مشغول به اين دو بحث هستم. در جريان انقلاب در كنار مرحوم والد، در پاره اي اقدامات شركت جسته ام و پس از چندي حس كردم تهاجم فرهنگي غرب، كمي از تهاجم نظامي آن ندارد و لذا در حد وسع خويش و با بضاعتي مزجاه همّ خويش را در مقابله با اين تهاجم فرهنگي قرار دادم. تهاجمي كه ايمان مردم را هدف گرفته و قطعاً در راستاي اهداف شوم استعماري است. چون نيك مي دانند اين كشور اسلامي با ايمان مردم زنده مانده است نه تجهيزات مادي و اقدامات نظامي.

مدت هاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي «دام ظله» با بيانات مختلف به اين خطر عظيم اشاره كرده اند و اخيراً هم با بياني صريح و رسا به افشاء آن پرداخته اند. علاوه بر تدريس خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم و نگاشتن كتابها و مقالاتي در باب مباحث جديد كلامي، چند سال است كه به عضويت هيئت علمي دانشگاه قم در آمده ام و به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح كارشناسي ارشد و دكترا، كلام جديد و فلسفه تطبيقي تدريس مي كنم. و در دانشگاه رضوي مشهد، هم پاره اي از پژوهشهاي فقهي و فلسفي را سرپرستي مي كنم.

آثار قلمي اين جانب برخي به طبع رسيده است كه عمده ترين آن ها عبارت است از:

1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، نوشته وارنك اين كتاب ترجمه اي است از Contemporay moral philosophy كه با تعليقات مبسوط اين جانب به طبع رسيده است. انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1362.

2. انسان از آغاز تا انجام، نوشته علامه سيّد محمّد حسين طباطبايي، اين كتاب

ترجمه اي است از (كتاب الانسان) كه با تعليقات مبسوط اين جانب همراه است. انتشارات الزهراء، تهران چاپ دوم، 1371.

3. سرمايه ايمان، ملاعبدالرزاق لاهيجي تصحيح اين كتاب توسط اين جانب صورت گرفته است. انتشارات الزهراء، تهران، چاپ سوم 1372.

4. معرفت ديني، نقد نظريّه قبض و بسط تئوريك شريعت، مركز ترجمه و نشر كتاب تهران، 1370

5. قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر، مركز ترجمه و نشر كتاب، تهران 1372

6. واجب مشروط، انتشارات كنگره شيخ انصاري «قدس سره» 1374

7. فلسفه تحليلي، دلالت و ضرورت، انتشارات مرصاد، قم،

كتابهاي زير در حال تدوينند:

1. مكتوباتي در حسن و قبح عقلي و قاعده ملازمه، انتشارات مرصاد

2. دين و اخلاق، (ترجمه از انگليسي) انتشارات مرصاد

3. فلسفه تحليلي، تئوري هاي معناداري

4. فلسفه تحليلي، فعل گفتاري

5. زبان دين

6. براهين اثبات واجب، برهان وجودي

7. قلمرو دين

8. مباني كلامي فلسفي حكومت ديني

9. فلسفه اخلاق

علاوه بر كتابهاي فوق مجموعه متعددي از مقالات كلامي، فلسفي در مجلات مختلف، همچون نقد و نظر و كيهان فرهنگي و ماهنامه صبح و ... به طبع رسانده ام.

در فقه و اصول، تقريباً تمامي درسهايي را كه شركت جسته ام، تقرير كرده ام و به علاوه دو مجلّد در علم اصول از ابتدا تا مبحث مشتق به عربي نگاشته ام و رساله اي مبسوط در «صلوة مسافر» به شكل شرحي بر عروة الوثقي تصنيف نمودم كه تتمه اي از آن باقي مانده است. در سال 1377به عنوان نماينده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافتم، و در سال 1380 با حكم مقام معظم رهبري به عنوان عضوي از فقهاي شوراي نگهبان منصوب گشتم و حكايت همچنان باقي است ...

رياست قوه قضاييه:

آيت الله خامنه اي

رهبر جمهوري اسلامي ايران وي را در تاريخ شنبه 24 مرداد ماه سال 1388 به سمت رياست قوه قضاييه منصوب كرد.

لاريجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اردشير لاريجاني (1336 در نجف[1]) ، استاد دانشگاه و سياست مدار ايراني است. وي هم اكنون، نماينده و رئيس هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي[2] از حوزه انتخابيه قم است.[3] زندگي خانوادگي علي لاريجاني فرزند حاج ميرزا هاشم آملي است. پدر او متولد لاريجان بود. برادران او نيز هر كدام راهي جداگانه در پيش گرفتند. محمد جواد، با خواندن رياضي رئيس كميسيون سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي شد. او همچنين رئيس پژوهشگاه دانش هاي بنيادي است. يكي ديگر از برادران او، صادق، استاد حوزه علميه قم و عضو شوراي نگهبان و مجلس خبرگان شد. باقر لاريجاني هم پزشكي خواند، و رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران شد. فاضل لاريجاني نيز كارمند وزارت امور خارجه و از ديپلمات هاي جمهوري اسلامي است. خواهر علي لاريجاني همسر مصطفي محقق داماد است. پسرخاله وي احمد توكلي فعال سياسي ايراني است.[4]

علي لاريجاني در سن 20 سالگي با فريده دختر 15 ساله مرتضي مطهري ازدواج كرد.[1] وي چهار فرزند دارد؛ دو دختر با نام هاي فاطمه و سارا و دو پسر با نام هاي مرتضي و محمدرضا.[نيازمند منبع]

زندگي دانشگاهي

وي دانش آموختهٔ دانشگاه صنعتي شريف در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشتهٔ كاربرد كامپيوتر در رياضي و دانش آموخته در مقطع دكتري در رشتهٔ فلسفه غرب است.

او در سال 1358 رتبهٔ اول رشته رياضيات و علوم كامپيوتر دانشگاه صنعتي شريف را كسب كرد. وي همچنين دو كتاب علمي با عناوين متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفهٔ كانت[1] و روش رياضي در فلسفهٔ كانت[5] و كتابي ديگر با عنوان

دولت مدرن؛ پيماني با مردم[6] و همچنين پانزده مقالهٔ پژوهشي در موضوعات مختلف علمي نگاشته است.[7]

سابقهٔ اجرايي

اولين سمت هاي اجرايي

اولين سمت اجرايي مديريت كل برون مرزي و واحد مركزي خبر صدا و سيما بود. بين سال 1361 تا 1370[7]، وي معاون وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و پست و تلگراف و تلفن (وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات فعلي) و همچنين سپاه را بر عهده گرفت و سپس جانشين ستاد كل سپاه بود وي همچنين از بنيانگذاران پايگاه مقاومت بسيج مسجدالمهدي مرداويج اصفهان مي باشد..[1]

در سال 1370 و در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني و پس از استعفاي سيد محمد خاتمي از سمت وزارت ارشاد ، لاريجاني در اين سمت قرار گرفت و تا بهمن 1372 به عنوان وزير در اين وزارتخانه حضور داشت. در سال 1373 وي با حكم رهبري، رياست سازمان صدا و سيما را برعهده گرفت.[1]

رياست صدا و سيما

وي ده سال رياست سازمان صدا و سيما را بعهده داشت و در اين مدت تغييرات بارزي در اين سازمان به وجود آورد. در طي اين دوران تعداد شبكه هاي تلويزيوني اين سازمان از سه شبكه به 7 شبكه رسيد. در پايان دوران رياست او بر اين سازمان، 7 شبكهٔ تلويزيوني، 8 شبكهٔ راديويي ملّي و سراسري، 30 شبكهٔ راديويي استاني، 4 شبكهٔ تلويزيوني استاني، و هفت شبكهٔ جهاني توسط صدا و سيما اداره مي شد. علاوه بر اين شبكه ها، روزنامهٔ جام جم و شركت توليد فيلم سيما فيلم هم در دوران مديريت وي توسط سازمان صدا و سيما تأسيس شدند.[1]

نتقدان

منتقدان عملكرد لاريجاني در صدا و سيما معتقدند كه دولت خاتمي و مجلس ششم در تمام دوران خود نه تنها از رسانه

ملي محروم بودند بلكه آنرا در مقابل خود ميديدند.[8]

عبدالله رمضان زاده سخنگوي دولت خاتمي مي گويد: «روزي آقاي محمود احمدي نژاد كه شهردار تهران بودند پل عابر پياده برقي ميدان هفت تير را افتتاح كردند كه حدود 40 ميليون تومان در يك مدت زمان طولاني صورت گرفت كه البته همين هم نيازمند انجام تحقيق و تفحص است و همان روز آقاي دكتر عارف كارخانه توربين سازي نيروگاه هاي ما را در كرج با هزينه اي بالغ بر 200 ميليارد تومان افتتاح كردند و ايران به جمع 10 كشور صاحب اين فناوري دست يافت. ولي صدا و سيما از پل عابر پياده 40 ميليون توماني شهردار احمدي نژاد 15 دقيقه در 5 بخش خبري پخش كرد و پروژه 200 ميليارد توماني را كه معاون اول رئيس جمهوري افتتاح كرد در 45 ثانيه و در 4 بخش خبري پوشش داد...از اين مصاديق بسيار است و به طور مثال در عسلويه 200 ميليارد دلار هزينه شد كه تمام آن در دولت آقاي خاتمي اتفاق افتاد ولي چه كسي از آن اطلاع دارد.»[9]

تحقيق و تفحص مجلس ششم

نمايندگان مجلس ششم كه اكثريت آن را اصلاح طلبان تشكيل مي دادند خواستار تحقيق و تفحص از صدا و سيما شدند اما شوراي نگهبان با اين تفسير كه رهبر فوق همه قواست مانع از تحقيق و تفحص مجلس گرديد. با اصرار نمايندگان، علي خامنه اي نهايتاً تحقيق و تفحص را پذيرفت و مجلس توانست تنها در سه موضوع شامل: ميزان ونحوه هزينه كردن درامدهاي اگهي ها، خريدهاي خارج از كشور و اهداي هدايا تحقيق كند. گرچه به گفته نمايندگان طرح تحقيق با كارشكني هاي متعدد سازمان مواجه گرديد و بيش از

يكسال بطول انجاميد، صداو سيما و قوه قضائيه نمايندگان را تهديد به محاكمه كرده و پرونده تخلفات صداو سيما در مجلس هفتم بدون پيگيري بسته شد. گزارش تحقيق و تفحص مجلس تنها از 5 حساب بانكي صدا و سيما (از مجموع 200 حساب بانكي) حاكي از تخلفات مالي به ارزش 5250 ميليارد ريال در اين سازمان بود.لاريجاني تحقيق و تحفص نمايندگان را به تمسخر گرفته و آنرا «كشكي» خواند. [10] [11]

نمايندگان در بيانيه اي كه در آخرين روزهاي عمر مجلس ششم منتشر گرديد خواستار پيگيري و رسيدگي به گزارش تحقيق و تفحص توسط يك قاضي «خداترس، عادل و بي طرف» شدند. قوه قضائيه هيچگاه به اين گزارش رسيدگي نكرد و مجلس اصولگراي هفتم نيز علاقه اي به پيگيري آن نداشت.[12]

قرائت گزارش تحقيق و تفحص مجلس از صداو سيما همزمان با روزهاي پاياني فعاليت مجلس ششم و برگزاري انتخابات مجلس هفتم بود.صدا و سيما در جريان انتخابات اخبار رد صلاحيت گسترده نامزد هاي اصلاح طلب، اعتراضات احزاب و گروه ها به عملكرد شوراي نگهبان، تحصن نمايندگان و نهايتا تحريم انتخابات توسط اصلاح طلبان را با نگاهي جانبدارانه پوشش داد تا جاييكه به سانسور بيانيه مشترك روساي دو قوه(خاتمي رييس جمهور و كروبي رييس مجلس) رسيد. اصلاح طلبان ضمن آنكه لاريجاني را متهم مي كردند كه مغز متفكر جناح راست (اصولگرا) است و صداو سيما را به دستگاه تبليغاني محافظه كاران تبديل كرده است، ريشه بخشي از تلاشهاي وي را در نگراني از احتمال پيگيري گزارش تحقيق و تفحص مجلس و تخلفات 5250 ميليارد ريالي اش مي جستند. خاتمي رييس جمهور و اكبر اعلمي (رييس هيات نظارت بر صداو سيما) در بيانيه هاي جداگانه اي به اين

اقدام لاريجاني اعتراض كردند. [13] [14] [15]

امزدي انتخابات رياست جمهوري

او در انتخابات سال 1384 براي نهمين دوره رياست جمهوري شركت كرد. او در اين انتخابات شكست خورد.

شوراي عالي امنيت ملي

لاريجاني كه پس از پايان دوران رياستش در صدا و سيما، همچنان عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود، در 5 خرداد 1383 با حكم سيد علي خامنه اي به عنوان نمايندهٔ رهبر در شوراي عالي امنيت ملي منصوب شد. سپس در 24 مرداد 1384، به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران انتخاب شد. اما در سال 1386 پس از چندين بار درخواست او براي استعفا از رياست شوراي عالي امنيت ملي، در روز 28 مهر 1386 درخواست استعفاي او پذيرفته شد و مسؤوليت 26 ماههٔ او در اين پست پايان يافت.[16] در آن زمان كه محمود احمدي نژاد پرونده هسته اي ايران را در شوراي امنيت سازمان ملل پايان يافته دانسته بود، علي لاريجاني در ميان راه مذاكرات خود با خاوير سولانا قرار داشت. ماجراي استعفاي او پس از ديدار ولادمير پوتين از ايران و ديدار او با علي خامنه اي رخ داد.

استعفاي وي بازتاب گسترده در رسانه هاي جهان داشت.[17]

ياست مجلس

علي لاريجاني پس از كسب نمايندگي مردم قم در مجلس شوراي اسلامي، در چهارمين جلسه علني مجلس هشتم با كسب اكثريت آرا براي يك سال به عنوان رييس هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد. او كه تنها نامزد رياست مجلس بود موفق به كسب 237 رأي از 259 رأي مأخوذه شد. در اين انتخابات از مجموع آراي ريخته شده به گلدان ها 22 راي سفيد بود [18]. او پيش از اين از سوي اصولگرايان،

جناح اكثريت مجلس، براي نامزدي رياست مجلس برگزيده شده بود. او توانسته بود رقيبش غلامعلي حداد عادل رئيس مجلس هفتم، را در انتخابات داخلي فراكسيون اصول گرايان مجلس با 161 در مقابل 50 رأي شكست دهد [19].

لاهيجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على بن شيخ مهدى لاهيجانى عالمى بارع و متكلمى فاضل صاحب كتاب (مخزن الفوائد فى اصول العقائد) بوده و در سال 1346 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت و منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى

شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ماتريدي سمرقندي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. مشهور به امام المتكلمين. نسبتش به ماتريد مى رسد كه به گفته ى سمعانى ماتريد يا ماتريت از محلات سمرقند بوده است. ماتريدى از پيشگامان علم كلام بود. وى با سه واسطه از ابوحنيفه روايت كرده است. در سمرقند درگذشت. از آثارش: «تأويلات اهل السنة»؛ كتاب «التوحيد و اثبات الصفات»؛ «اوهام المعتزلة»؛ «الرد على القرامطة»؛ «الدرر فى اصول الدين»؛ «مأخذ الشرائع»، در اصول فقه؛ «تأويلات القرآن»؛ شرح «الفقه الاكبر» ابوحنيفه؛ «كتاب الجدل»؛ ردى بر «تهذيب» كعبى، در «الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (242/ 7)، انساب سمعانى (155/ 5)، ريحانه (142/ 5)، كشف الظنون (1782 ،1573 ،1408 ،1406 ،751 ،518 ،336 -335 ،262)، لباب الالباب (292 ،18/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ماتريدى)، معجم المؤلفين (300/ 11)، هدية العارفين (37 -36/ 2).

مازندراني، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد موسى بن العالم الجليل ثقةالاسلام آسيد مهدى مازندرانى از علماء ابرار معاصر تهران مقيم خيابان آبشار مى باشند. در سال 1324 قمرى در كاظمين عليهماالسلام (هنگام بازگشت مرحوم والدش از نجف اشرف) متولد شده و در بابل مازندران پرورش يافته و بعد از فراغت از دروس مقدماتى نزد علماء آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه مرحوم آسيد محمد باقر حجتى و والد ماجد خود بتحصيل فقه و اصول و كلام پرداخته و پس از تكميل سطوح در سال 1342 قمرى به تهران مسافرت و چند سالى نزد مرحومين آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى به حكمت و عرفان اشتغال داشته و سپس به قم مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه يزدى و اعاظم ديگر كسب فيض

نموده و در اواخر 1350 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره ها برده و يكسال قبل از فوت آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه قمى حسب الامرشان براى تقاضاى جمعى از بازرگانان تهران به ايران عزيمت و در تهران رحل اقامت افكنده و بتدريس علوم دينيه و تبليغ احكام شرعيه مشغول و در مسجد خيابان آبشار به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى مى باشند كه فهرست آن در پشت كتاب (العقد المنير) ايشان چاپ شده:

1- كتاب (العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير) عربى و در نجف بطبع رسيده و در موضوع خود كم نظير است بضميمه رساله اى در اوزان و مكائيل 2- رساله اى در طهاره 3- رساله در معاطاه و بعضى از مسائل بيع 4- رساله اى در مواسعه و مضايقه و اعتبار ترتيب در قضاء فائته و عدم آن 5- رساله در صوم 6- رساله اى در غصب 7- رساله اى در رضاع 8- رساله اى در جمله اى از احكام خلل و قواطع 9- تقريرات در اصول دوره كامل 10- بديع الادب فى ودايع العرب در فنون ادبى و ترجمه عده اى از بزرگان ادب 11- ديوان فارسى در مدايح و مراثى 12- نامه ارشاد يا صحيفه اعتقاد دو جلد در بعضى از مذاهب باطله 13- رساله ضيائيه در لزوم حجاب در تهران بطبع رسيده 14- بيوگرافى رجال بزرگ اسلام كه از محمد بن يعقوب كلينى قدس اللَّه سره تا رجال قرن هشتم در نامه پرچم اسلام منتشر شده است.

حاج سيد موسى مازندرانى عالمى بزرگوار و صاحب نظر از علماء معاصر

تهران مى باشند تاليفات گرانقدرى دارند از جمله العقد المنير فيما يتعلق (بالدراهم والدنا ينر) در بيست مجلد كه تاكنون چهار جلد آن به طبع رسيده است و در ميان دانشمندان و علماء تهران مجهول القدر مى باشند و مانند آنجناب بايد در حوزه علميه قم و نجف اشرف حوزه تدريس داشته باشند كه فضلاء از بيانات و دراساتشان استفاده كامل ببرند. حقير در سال 1399 قمرى و اول سال 1358 شمسى كه در خدمتشان در عتبات عاليات بودم ناظر تجليل حوزه علميه نجف اشرف مخصوصاً زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى بودم كه تا چه جد از معظم له احترام و اصرار به اينكه نجف بمانيد كه اين حوزه هزار ساله به وجود امثال شما نيازمند است و تقاضاى عده اى از فضلاء ديگر هم اقامت ايشان بود.

(1399 -1324 ق)، عالم دينى، متكلم، مجتهد، مدرس و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد و در بابل مازندران نشو و نما يافت. مقدمات را در محضر پدرش و آيت اللَّه شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه سيد محمد باقر حجتى فراگرفت. آن گاه به تحصيل فقه و اصول و كلام و سطوح پرداخت. در 1342 ق به تهران آمد و چندين سال حكمت و عرفان را در محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى آموخت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و علماى ديگر كسب فيض نمود. در اواخر 1350 ق به نجف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه به امر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه

حاج آقا حسين قمى و به تقاضاى مردم تهران، به تهران آمد و به تدريس، اقامه جماعت و انجام امور دينى پرداخت. او در اواخر عمر به قصد زيارت به نجف مسافرت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: «العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير»؛ «نامه ى ارشاد» يا «صحيفه ى اعتقاد»، در دو مجلد؛ «بديع الادب فى ودائع العرب»، در فنون ادبى و شرح حال عده اى از بزرگان ادب؛ «تقريرات» در فقه و اصول؛ رساله اى در «رضاع»؛ رساله اى در «غصب»؛ «رساله ى ضيائيه»؛ رساله اى در «طهارة»؛ رساله اى در «احكام خلل»؛ رساله اى در «صوم»؛ رساله اى در «معاطاة و بيع»؛ «ديوان» شعر در مدايح و مراثى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (299/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (554 -553/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1141/ 3).

مبلغي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد مبلغي

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 61 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و پس از طي دوره مقدمات و سطح كه نام برخي از اساتيد آنرا در كادر وضعيت تحصيلات حوزوي آورده ام در سال 69 به درس خارج فقه واصول مشغول شدم. كتابهاي مقدماتي را تدريس كرده ام. 4 سال در مجمع التقريب به تحقيق ديدگاههاي اصولي و فقهي مشغول بوده ام. دوره تخصصي كلام اسلامي را گذرانده ام ولي پايان نامه آنرا تكيمل نكرده ام. بيش از ده سال در دانشگاهها به تدريس دروس اسلامي اشتغال داشته ام و اخيرا نيز در پژوهشگاه دفتر تبليغات بناي همكاري دارم.

مبيني، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي مبيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/11/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از گذراندن دوره مقدمات در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. در قم در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) پرداختم و مدارك كارشناسي در رشته معارف اسلامي و كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي را از آنجا اخذ كردم. سپس در دوره دكتراي كلام در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و اكنون در مرحله تدوين پايان نامه هستم. ضمنا عضو هيأت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم مي باشم.

متقي زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

دوره فوق ليسانس جامعه شناسى را در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با گرايش پژوهشگري گذراندم، سابقه تدريس: از سال 1364 در حوزه علميه قم ادبيات و اصول و منطق و كلام را به طور مستمر تدريس داشته ام و از سال 1373 تا 1384 در دانشگاههاي مختلف چون علامه طباطبايي، اميركبير، دانشگاه آزاد پرديس تفرش و غيره تدريس داشته ام.

تأليفات: سه جلد كتاب در زمينه هاي ادبيات عرب، جامعه شناسى، بحث جامعه شناسى ارتباطات و جامعه شناسى تغيييرات و حدود 16 مقاله علمى، كلامي و اجتماعي نگاشته ام كه بعضا به چاپ رسيده و يك كتاب به عنوان آسيب شناسي محرم در دست چاپ است و در طول دفاع مقدس حدود 1 سال تمام در جبهه

ها شركت داشته ام و عضو خانواده شهدا مي باشم و حدود يك سال و نيم در سپاه پاسداران به عنوان تبليغ و تدريس فعاليت داشته ام و بعد از جنگ در سنگر فرهنگي حدود 12 سال تدريس و تبليغ در دانشگاهها و مسئوليت دفتر نهاد رهبري در دانشگاه اميركبير واحد تفرش را حدود 5 سال عهده دار بوده ام و حدود 7 سال درصدا و سيما در مسئوليتهاي گروه فلسفه و كلام و طرح و برنامه راديو معارف و فعلاً به عنوان مديريت پژوهشهاي برنامه اي و فيلم نامه اي را در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما عهده دار هستم.

متولي نيشابوري، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478-427/ 426 ق)، عالم اصولى، فقيه شافعى و متكلم. او شيخ شافعيان بود. در نيشابور به دنيا آمد و در خراسان علوم اسلامى را فراگرفت. وى فقه را در مرو از ابوالقاسم عبدالرحمان فورانى و در مرورود از قاضى حسين بن محمد مروزى و در بخارا از ابوسهل احمد بن على ابيوردى فراگرفت و در فقه و اصول و خلاف برآمد و سرآمد اقران خود شد. او از ابوالقاسم قشيرى و ابوعثمان صابونى و ابوحسين عبدالغافر بن محمد فارسى و ابوعبداللَّه طبرى و ابوعمرو محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ديگران حديث شنيد. در نظاميه بغداد پس از درگذشت ابواسحاق شيرازى تدريس كرد تا اينكه در 476 ق عزل گرديد و ابن صباغ، صاحب «الشامل»، جاى او را گرفت. در 477 ق با عزل ابن صباغ مجددا منصوب گرديد و تا زمان وفات به تدريس در آنجا مشغول بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز دفن شد. از آثارش: «الغنية فى الاصول»؛ «تتمة

الابانة»، در تكميل «الابانة» استادش، ابوالقاسم فورانى؛ كتابى مختصر در فرائض، به نام «فرائض المتولى»؛ كتابى بزرگ در «خلاف»؛ كتابى مختصر در «اصول الدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98/ 4)، ايضاح المكنون (150/ 2)، ريحانه (175 -174/ 5)، سير النبلاء (586 -585/ 18)، شذرات الذهب (358/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -106/ 5)، العبر (338/ 2)، الكامل (139/ 8)، كشف الظنون (1251 ،1)، الكنى و الالقاب (145/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 5)، المنتظم (589/ 9)، الوافى بالوفيات (225 -224/ 18)، وفيات الاعيان (277/ 1)، هدية العارفين (518/ 1).

مجاهد، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1242-1180 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به آقا سيد محمد مجاهد (به جهت صادر كردن حكم جهاد در جنگ ايران و روس، در زمان فتحعلى شاه قاجار) و مشهور به صاحب «مناهل». او دخترزاده ى وحيد بهبهانى است. در كربلا به دنيا آمد. وى از محضر پدرش، سيد على صاحب «رياض»، و سيد مهدى بحرالعلوم استفاده نمود. او داماد سيد بحرالعلوم بود. در زمان حيات پدرش به اصفهان رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چون خبر وفات پدرش رسيد عازم عراق شد و در كاظمين مقيم گشت و به انجام وظائف علمى پرداخت. در جنگ ايران و روس همراه با محقق نراقى به ايران آمد و مورد عنايت عام و خاص قرار گرفت. وى در قزوين به هنگام مراجعت از جنگ روس درگذشت و پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. مؤلفات وى متجاوز از هفتصد هزار سطر است. از آثارش: «المناهل»، در فقه؛ «مفاتيح الاصول»؛ «الوسائل الى النجاة» يا «وسائل الاصول»، در اصول فقه؛ «المقلاد»، رساله اى در «حجية

الظن المطلق»؛ «اصلاح العمل»، در فقه عبادات؛ «الجهادية»؛ «المصابيح»، در فقه؛ «عمدة المقال فى تحقيق احوال الرجال»، در حدود يكصد شرح حال؛ «جامع العبائر»، در فقه؛ «جامع المسائل»، سؤال و جواب فقهى؛ كتاب بيان «اغلاط مشهوره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443/ 9)، الذريعه (70 -69/ 25 ،353 -352 ،119 -118/ 22 ،300 ،80/ 21 ،341 -340/ 15 ،279 ،272 ،208/ 6 ،297 ،70/ 5 ،253 ،171 -170 ،25/ 2)، روضات الجنات (140 -138/ 7)، ريحانه (176/ 5 ،402 -401/ 3)، فوائد الرضويه (582 -579)، معجم المؤلفين (56/ 11)، هدية العارفين (363/ 2).

مجاهد، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمد تقي فرزند محب علي فرزند محمد علي گلشن شيرازي، معروف به (ميرزاي مجاهد) از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. ميرزا دانشمندي جامع، فقيهي كامل، مجتهدي متبحر و مرجعي مجاهد و سيدي عظيم الشأن بود. ميرزا پس از آنكه مقدمات علوم فقهي را در شيراز به پايان برد، سالها از كرسي درس فاضل اردكاني، سيد استاد و ميرزاي قهرمان و ديگر آيات عراق به خوبي برخوردار بود، و خود در رديف اكابر علما و اساتيد فقها قرار گرفت و در آغاز زعامت علامه يزدي برخي از معظم له تقليد مي نمودند و پس از فوت ميرزاي بزرگ در رأس حوزه سامرا قرار گرفت. سيد استاد كه خود فقيهي اعظم اما اورعي محتاط بود، موقعي كه تصدي حوزه و زعامت شيعيان را قبول نفرمود، علما و شيعيان را بوي ارجاع داد. معظم له سالها در جمله آيات از مراجع بزرگ عصر خويش بود و تصدي و تدريس اعلام سامرا بوي منتهي گرديد.

ميرزاي مجاهد:

رئيس نهضت مجاهدين انقلاب اسلامي عراق در جنگ جهاني بين الملل اول بود. معظم له عليه تجاوزگران قائدي دلسوز، مجاهدي نستوه، مرجعي پرشور و رزمنده اي عازم بود كه به صف اول مجاهدين پيوست و عليه معاندين كمر همت بست و تا مرز شهادت پيش رفت.

ميرزاي مجاهد: قصائد فاخره را در فضائل عترة طاهره و شرحي بر منظومه عاملي نوشت. او شرحي مبسوط بر مكاسب شيخ نيز به رشته تحرير برد و پس از فوت علامه يزدي مرجعيت تمام شيعيان جهان به معظم له منتهي شد، اما اجل مهلتش نداد، و در دهه اول ذيحجه سال 1338 (چند ماه پس از فوت علامه يزدي) وفات نمود و به كنار سالار شهيدان در كربلا مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

مجتبائي، فتح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: عرفان و اديان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مجتهد تبريزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1340 ق)، عالم دينى، مجتهد، متكلم، حكيم، مدرس و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات از تبريز به نجف رفت و پس از استفاده از محضر اساتيد و رسيدن به مرتبه ى اجتهاد و دريافت اجازه به تبريز بازگشت و مدتى در آنجا ساكن گرديد. سپس به مشهد رفت و در آنجا به تدريس و انجام امور دينى مشغول گرديد. وى در علم كلام و حكمت متبحر بود و در سرودن اشعار عربى و فارسى قريحه ى خوبى داشت. تخميس هايى از او باقى است. وى در مشهد درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش «ذخيرة المحشر فى شرح الباب الحادى عشر»، در علم كلام و حكمت است كه تبحر مؤلف را در اين دو علم مى رساند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/ 13 ،18/ 10 ،6/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1567 -1566/ 14)، علماء معاصرين (127 -126)، مستدركات اعيان الشيعه (150/ 3).

مجتهد تبريزي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، متكلم، مفسر، عروضى و زاهد. اصلش از قره داغ تبريز (ارسباران فعلى) بود. به نجف رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى اصول و در محضر شيخ مهدى كاشف الغطاء فقه را تلمذ نمود و به درجه اى عالى در اجتهاد رسيد و با اجازه از استادش شيخ مهدى كاشف الغطاء، روايت كرد. سپس به تبريز بازگشت و متصدى بحث و تأليف و تدريس و افتاء گرديد. او در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم عربى و فنون ادبى متبحر بود و تأليفاتش گوياى مراتب علمى اوست. از آثارش: «اللمعة البيضاء»، در شرح «خطبة الزهراء (ع)»، و اين

شرح گستردگى اطلاعات و مهارت وى را در علوم عربى مى رساند؛ «الاربعين»؛ «اسرار الحج»؛ «الاصول المهمة»، در اصول دين؛ «الامر بين الامرين»؛ «البداء»؛ تفسير «سوره ى يس» يا «تفسير قراچه داغى»؛ «تفسير الكبير»؛ «التنقيحات الاصولية»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه بر «الفصول»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»، به نام «حديقة البساتين فى شرح القوانين»؛ حاشيه بر «الروضة البهية»، به نام «حديقة الروضة»، كه حاشيه ى «شرح لمعه» است؛ شرح «اخبار الطينة»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «الفتوحات الرضوية»، در احكام فقهى؛ رساله اى در علم «العروض و القافية»؛ «التحفة المحمدية»، در عربيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (5/ 10)، الذريعه (350/ 18 ،273/ 16 ،259 ،197 ،36/ 15 ،363/ 13 ،382 ،177 ،166 ،159 ،101 ،95 ،61/ 6 ،468 ،344 ،301/ 4 ،213/ 2 ،422/ 1)، ريحانه (439 -438/ 4)، علماء معاصرين (345 -343)، المآثر و الآثار (176 -175)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (286/ 1)، معجم المؤلفين (35/ 11).

مجتهد كركي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1001 ق)، عالم امامى، فقيه و متكلم. معروف به امير سيد حسين مجتهد. دخترزاده ى محقق كركى بود. در عصر شاه طهماسب صفوى از جبل عامل به ايران آمد و مدتى در قزوين سكونت داشت. به دستور شاه عباس اول به اردبيل رفت و شيخ الاسلام آنجا گرديد. شيخ شمس الدين محمد بحرانى از شاگردان او مى باشد. در اردبيل به بيمارى طاعون درگذشت. پيكرش به عتبات حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «دفع المناواة»؛ «ايمان ابى طالب»؛ «رفع البدعة»؛ «سياده الاشراف» يا «السيد و السيادة» يا «تحقيق معنى السيادة»؛ «تبصرة المؤمنين»؛ «تذكرة الموقنين»، در اصول دين و عقايد؛ «تفسير آية احل لكم الطيبات»؛

حاشيه بر «صحيفه» و شرح آن؛ حاشيه بر «عيون اخبار الرضا»؛ «دعامة الخلاف»؛ شرح «روضه» كافى؛ «التوحيد»؛ «النية»؛ «النفحات القدسية»؛ «النفحات الصمدية»؛ «الرسالة الطهماسبية»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253/ 2)، اعيان الشيعه (474 -473/ 5)، الذريعه (287 ،248/ 24 ،276 -275 ،270 -269/ 12 ،242/ 11 ،232 ،199/ 8 ،49/ 4 ،325 -324 ،315/ 3 ،182/ 1)، روضات الجنات (318 -312/ 2)، رياض العلماء (1217 ،75 -62/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 10)، عالم آراى عباسى (145 ،124 -123/ 1).

مجلسي، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1111/ 1110 -1038/ 1037 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم و شاعر، متخلص به مشتاق. مشهور به علامه مجلسى. شيخ الاسلام اصفهان بود. وى از دانشمندان بزرگ اواخر خكومت صفوى است كه با پشتكار فوق العاده و تصنيف و تأليف كتب و تدريس علوم اسلامى و تربيت شاگردان بسيار، بزرگترين خدمات را به جامعه اسلامى عرضه نمود. ملا محمدباقر در آخرين سال سلطنت شاه عباس و در عصر مرجعيت مير داماد در اصفهان به دنيا آمد. او دروه ى چهار تن از سلاطين صفوى: شاه صفى، شاه عباس دوم، شاه سليمان و شاه سلطان حسين را درك نموده است. نسبش از جانب پدر به حافظ ابونعيم اصفهانى مى رسد و جد مادريش كمال الدين درويش محمد عاملى اصفهانى است. او بيشتر تحصيلاتش را در حوزه ى پدرش، علامه مجلسى اول، گذراند و بارها از وى اجازه گرفت و در علوم معقول و منقول از محضر استادانى چون ملا حسنعلى شوشترى و آقا حسين محقق خوانسارى و ميرزا رفيع الدين محمد طباطبايى نايينى و ملا محمد شريف رويدشتى اصفهانى و شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى و

شيخ على بن شيخ محمد بن حسن بن شهيد ثانى و مير محمد قاسم طباطبايى قهپايى و ملا محسن فيض كاشانى و ملا محمدصالح مازندرانى و مير شرف الدين على شولستانى و سيد محمد مشهور به سيد ميرزا جزايرى و مير فيض اللَّه طباطبايى قهپايى و مير محمد مؤمن استرآبادى و ملا محمدمحسن استرآبادى و سيد نورالدين على عاملى و ملا محمدطاهر قمى و ملا خليل قزوينى و سيد على خان شيرازى و شيخ حر عاملى استفاده نمود و از جانب آنها به دريافت اجازه نايل شد. او جامع معقول و منقول و در فقه و تفسير و حديث و درايه و رجال و اصول فقه و كلام و ديگر علوم دينى متبحر بود. ميرزا عبداللَّه اصفهانى، صاحب «رياض العلماء» و سيد نعمت اللَّه جزايرى و مير محمدصالح خاتون آبادى و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى و ملا محمد بن على اردبيلى و ملا محمد سراب تنكابنى و مير محمدحسين خاتون آبادى و ملا رفيعا گيلانى و سيد ابوالقاسم خوانسارى و ميرزا علاءالدين محمد گلستانه و مولانا جمشيد گسكرى و ملا محمدقاسم بن محمدرضا هزار جريبى و سلطان محمود طبسى و مير ابوطالب فندرسكى و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و ملا ابراهيم گيلانى و ملا محمد فاضل مشهدى و بسيارى ديگر از بزرگان در محضرش تلمذ نمودند و از حوزه ى درسش بهره بردند. شاگردان مسلم او را متجاوز از دويست نفر مى دانند. صاحب «رياض العلماء» آنها را در حدود يكهزار نفر و سيد نعمت اللَّه جزايرى آنان را بيش از هزار نفر مى داند. او در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق، در بقعه ى پدرش، ملا محمدتقى مجلسى،

به خاك سپرده شد. گفته شده كه آثار او تنها به فارسى در حدود پنجاه تأليف و تصنيف است. از آثارش: «بحارالانوار»، جامع ترين كتاب حديث، در يكصد و ده مجلد؛ «مرآة العقول»، در شرح اخبار آل رسول (ع)، شرح «اصول، فروع و روضه ى كافى»؛ «ملاذ الاخيار فى شرح التهذيب الاخبار»، حاشيه بر «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ «الفوائد الطريفة فى شرح الصحيفة»؛ «الوجيزة»، در رجال؛ «زاد المعاد»؛ «تحفة الزائر»؛ «حق اليقين»؛ «عين الحياة»، در شرح وصايا و مواعظ پيامبر (ص) به ابوذر و مختصر آن، در سه هزار سطر؛ «مشكاة الانوار»، در فضيلت قرائت قرآن؛ «اختيارات الايام و الساعات»؛ «مفاتيح الغيب فى الاستخارة»؛ «حيات القلوب»؛ رساله ى «الاعتقادات»؛ «آداب الحج»؛ «الاربعون حديثا»؛ «الاجازات»؛ «جلاء العيون»؛ «تفسير آية النور»؛ «ميزان المقادير»؛ حاشيه بر «امل الآمل»؛ «حلية المتقين»؛ شرح «دعاء جوشن كبير»؛ ترجمه ى «الزيارة الجامعة»؛ «صراط النجاة»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ «مقياس المصابيح».[1]

ملا محمدباقر، فرزند ملا محمدتقى مجلسى (ه.م) از اجله ى علماى شيعه ى عهد صفويه است كه به سال 1037 هجرى قمرى (يك سال قبل از مرگ شاه عباس كبير) متولد و در روز بيست و هفت رمضان سال 1110 و يا 1111 هجرى قمرى وفات يافته است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. تعداد تأليفات وى از شصت مجلد متجاوز است و بحارالانوار فى اخبارالائمة الاطهار از همه معروفتر است. اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و شامل 26 جلد مى باشد و متضمن اخبار و احاديث متنوع مى باشد. عين الحيات (مشتمل بر مواعظ راجع به ترك دنيا)- مشكوةالانوار- حليةالمتقين (در اخلاق و اعمال)- حيوةالقلوب- تحفةالزائر- جلاءالعيون- مقياس المصابيح در تعقيبات نمازهاى يوميه- ربيع الاسابيع- زادالمعاد- حق اليقين را به زبان فارسى

تحرير كرد و به علاوه رسالات كوچك بسيار از او باقى است؛ مجلسى دوم، مجلسى پسر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (184 -182/ 9)، ايضاح المكنون (521 ،460 ،284 ،207/ 2 ،607 ،548 ،421 ،410 ،399 ،374 ،363 ،249 ،163/ 1)، بحارالانوار (67 -37/ 0)، تاريخ ادبيات ايران، براون (263 ،258 -257/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (173/ 5)، تذكرة العلماء (164 -159)، تذكرة القبور (164 -162)، تذكرة المعاصرين (321)، تلامذة العلامة المجلسى، خاتمه ى مستدرك الوسائل (58 ،51 ،49/ 2)، خدمات متقابل اسلام و ايران (474 ،473)، الذريعه (47/ 25 ،320 -318/ 23 ،192 -191/ 22 ،304 ،54/ 21 ،280 -279/ 20 ،347 ،176/ 16 ،370 ،95 ،38 ،37/ 15 ،247 ،156 ،90/ 13 ،11/ 12 ،75/ 10 ،193/ 8 ،122 -121 ،83 ،40/ 7 ،181 ،51 ،25/ 6 ،287 ،202 ،187 ،125 -124/ 5 ،505 ،477 ،358 ،83/ 4 ،438 ،27 -16/ 3 ،480 -479 ،224/ 2 ،412 ،411 ،367 ،124 ،88 ،19 ،16 -15 ،14/ 1)، روضات الجنات (91 -76/ 2)، رياض العلماء (450 -39/ 5)، ريحانه (197 -191/ 5)، سبك شناسى (304 -303/ 3)، صبح گلشن (413 -412)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 95/ 12)، فرهنگ سخنوران (844 ،802 ،117)، فوائد الرضويه (418 -410)، قصص العلماء (228 -204)، الكنى و الالقاب (150 -147/ 3)، لغت نامه (ذيل/ مجلسى)، معجم المؤلفين (91/ 9)، مفاخر اسلام (جلد هشتم)، منتخب التواريخ (672 -670)، مؤلفين كتب چاپى (42 -23/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (551 ،508)، هدية العارفين (307 -306/ 2).

محسني ملايري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1324 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 22 مهر 1374،

تهران.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح حوزه نزد اساتيدى همچون آيت الله خراسانى، حاج شيخ حسن قرسى، آيت الله آقازاده خراسانى، ابوالقاسم قمى، ميرزا مهدى اصفهانى و حاج آقا بزرگ حكيم الهى در حكمت و فلسفه تلمذ نمود. با تأسيس حوزه ى علميه ى قم، به اين شهر هجرت كرد و در محضر آيات عظام حائرى يزدى و بروجردى به تحصيل پرداخت و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. وى داراى چهارده اجازه ى اجتهاد از مراجع مسلم از جمله آيت الله اصفهانى بود.

آيت الله محسنى ملايرى در رسيدگى به امور مردم اهتمام داشت و احداث حوزه علميه باقريه، حسينيه و كتابخانه اى در ملاير از اموال شخصى خود و تعيين موقوفات براى آن را مى توان از خدمات اجتماعى وى دانست.

از آثار قلمى ايشان گذشته از تقرير و تلخيص مطالب مستفاد از اساتيد، رساله اى به نام تطبيق الاديان را مى توان نام برد.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى در سن نود و دو سالگى پس از يك دوره بيمارى و بر اثر سكته قلبى در بيمارستان ساسان درگذشت.

محمدباقر محسنى فرزند مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم از علماء مبرز و بنام معاصر است در ملاير.

وى در حدود 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در خدمت والدش كه از اعاظم و اجلاء حوزه درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى بوده است به ايران آمده و در ملاير اقامت نموده و دروس مقدماتى و سطوح را از محضر آن مرحوم و ساير اعلام مانند مرحوم آميرزا هدايت اللَّه مشهور به (آقانجفى) استفاده نموده سپس براى تكميل تحصيل به ارض مقدسه خراسان مشرف و از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم آقا شيخ حسن برسى و مرحوم آيت اللَّه

حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه قمى و عالم ربانى مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا مهدى اصفهانى (در فقه و اصول) و نيز حكيم المتاله آقابزرگ حكيم (در حكمت و فلسفه) استفاده نموده و در خلال آن تدريس سطوح داشته و پس از آن به قم آمده و برهه اى از زمان را از محضر مرحوم آيت العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم قمى استفاده نموده و هم در اين اواخر چندى از محضر آيت العظمى بروجردى مستفيض و تا حال تحرير در ملاير به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و غيره اشتغال دارد.

آثار علمى و خدمات اجتماعى معظم له از اين قرار است 1- تقريرات و تلخيص مطالب مستفاده از اساتيدشان 2- تطبيق الاديان.

و اما آثار خالده و باقيات الصالحات ايشان به قرار ذيل است.

1- احداث بناء مدرسه باقريه ملاير كه به نام چهارده معصوم (ع) داراى چهارده اطاق و مدرس و كتابخانه از مال شخصى خودش.

2- بناء مسجد در جنب همان مدرسه بنام مسجد سجاد كه اكنون مفروش و معمور مى باشد.

3- ساختمان عمارتى با كتابخانه در جنب مدرسه و مسجد مزبور براى استفاده عموم و مدرس مدرسه و امام مسجد مزبور كه دائما در آن ساختمان سكونت داشته باشد به مخارج شخصى.

4- ساختمان مسجدى بنام صفى بادوازده باب دكان كنار ميدان پهلوى ملاير كه واقف آن مرحوم حاج اصغر صفى و توليت آن با ايشانست.

5- تعميرات مدرسه و مسجد شيخ الملوكى فرزندن مغفور فتحعلى شاه قاجار كه بانى و مؤسس مدرسه و مسجد و تكيه و شانزده باب دكان و حمام و سراى بوده و نظارات و توليت آن با اعلم علماء شهر

ملاير معظم له مى باشد.

6- احياء موقوفات مرحوم حاج عيسى خان بيگدلى كه در تهران نيز موقوفاتى دارد و قريب يكصد و بيست سالست وقف نموده و توليت آن را با اعلم علماء شهر قرار داده كه اكنون دست ايشانست.

7- احياء موقوفات ديگر از قبيل موقوفات حاج شيخ محمدعلى افصحى و حاج رئيس التجار و حاج عبداللَّه و احداث موسسات خير در قراء و قصبات از محل موقوفات و آثار و خدمات ديگر ادام اللَّه عمره و توفيقه.

نگارنده گويد: جناب آيت اللَّه محسنى مضافاً از مراتب علمى و خدمات دينى در موضوع استخاره يد طولائى دارند و از غالب شهرها مردم راجع به حوائج خود كتبا و يا شفاها به ايشان رجوع كرده و طلب استخاره مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محفوظ، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان :نگاهي به زندگي پر بار استاد دكتر حسين علي محفوظ

نويسنده : عبدالحسين طالعي(*)

چكيده :اين گفتار به زندگي نامه و آثار علمي دكتر حسين علي محفوظ ، استاد فقيد عراقي(1344-1430) هجري قمري /1926-2009 ميلادي) مي پردازد. برخي از بزرگان خاندان علمي او كه هشت سده تاريخ درخشان دارند، شرح حال مختصر و برخي از تأليفات و تلاش هاي علمي او ، كوشش پي گير او در احياي سنّت حسنه روايت حديث ، فهرستي از مشايخ روايتي او ، در اين گفتار آمده و در پايان ،منابعي براي آشنايي با شخصيت او و دو سند منتشر نشده درباره ارتباط علمي ايشان با استاد فقيد سيدجلال الدين محدث ارموي آمده است.

كليد واژه : محفوظ، حسين علي /دانشگاه بغداد/ اجازه روايت حديث/ محدث ارموي ، سيدجلال الدين /تاريخ عراق ، قرن 14 و 15 هجري قمري.

علي ابن جعفر(عليه السلام) : عالم ينتفع

بعلمه افضل من سبعين الف عابد.(1)

سركشيد از خاك ، آن دانا كه داشت در جهانِ فضل و بر ملك معاني سروري

پيشواي اهل تحقيق و خداوند ادب كعبه ي معني شناسان قبله دانشوري(2)

23 محرم سال 1430 شاهد ضايعه ي فقدان يكي از دانشمندان كم نظير بود كه بيش از هشتاد سال عمر خود را به تعلم و تعليم و فراگرفتن و آموختن و پژوهش و نگارش گذرانده بود.

استاد دكتر حسين علي محفوظ ، پژوهشگر ميدان دانش هاي مختلف ، كه شهرها و ديارها را در پي جهاد علمي خود زير پا نهاده و درهرجاي ، آثار و بركات حضورش نمايان بود.

خاندان

آل محفوظ ، خاندان علمي است ، بس كهن وريشه دار از شهر فرهنگ خيز «حلّه»

كه از قرن هفتم هجري تاكنون بزرگاني در خود پرورده و عالماني به امّت اسلام شناسانده است.

شيخ شمس الدين محفوظ ابن وشّاح بن محمد اسدي حلّي ، جدّ اعلاي اين خاندان _ در قرن هفتم _ يكي از افتخارات خود را انتساب به «بني اسد» مي دانست كه روز عاشورا ، چه با تقديم شهيدي كهن سال به آستان مقدس ابي عبدالله (عليه السلام) جناب حبيب بن مظاهر اسدي ، و چه با خدماتي كه پس از رويداد كربلا به خاندان و زائران حضرتش داشتند ، نيكوترين نام را در تاريخ به جاي نهادند.

آل محفوظ ، از سوي ديگر ، بني عمّ «آل مطهر» به شمار مي آيند ، كه علّامه حلي و فرزندش فخرالمحققين ، از اين خاندان هستند.

صاحب كتاب «غررالدلائل» _ كه در شرح قصايد علويه هفتگانه ابن ابي الحديد نگاشته _ در آغاز كتاب خود تصريح مي

كند كه اين قصايد را در سال 680نزد استادش شيخ شمس الدين ابومحمد محفوظ بن وشاح در خانه اش در حلّه خوانده، و استاد ، آن قصايد را از ناظم آن (ابن ابي الحديد) روايت مي كرده است.

شيخ حسن بن شهيد ثاني در اجازه كبيره ، شيخ حر عاملي در امل الامل ، شيخ محمد سماوي در كتاب الطليعه و علّامه اميني در الغدير ، مراتب علمي او را ستوده اند. وبزرگاني مانند ابن داوود حلّي در رثاي او اشعاري سروده اند.

فرزندش تاج الدين ابوعلي محمدبن محفوظ نيز از بزرگان علم و ادب بود. شيخ حر عاملي در امل الآمل ، ابن فوطي در تلخيص مجمع الآداب و صفي الدين حلّي در ديوان خود ، او را ستوده اند . و قصيده ي صفي الدين حلّي در مدح و رثاي او قصائدي سروده است . وي در سال 685 جانشين عزالدين احمد زنجاني قاضي القضاه حلّه شد.

شيخ حسين محفوظ ،از تبار او بود كه در سال 1171 درهرمل (لبنان) زاده شد و در سال 1182 به عراق آمد ودر كاظميه سكني گزيد. اونزد سيد عبدالله شبّر،

مراتب علمي را پيموده و در سال 1262 درگذشت.

سيد حسن صدر در تكمله ي امل الآمل ، با اشاره به زهد عملي و تلاش عملي وي ، او را همراه با شيخ حسين نجف به عنوان «حسينين» نام مي برد. شيخ مرتضي انصاري نيز او را «سلمان زمان و ابوذر روزگار خود» مي خواند .

بيش از صد عالم در اين خاندان شناخته شده اند كه مجال بيان نام هاي آنها ، خود رساله اي مفصل مي طلبد كه مرحوم دكتر

محفوظ در دو كتاب خطي خود «تاريخ آل محفوظ» و «تاريخ الهرمل» به تفصيل آورده و در اين اجمال نمي گنجد.

علاوه بر عراق ، در جاي جاي لبنان و سوريه نيز ، بزرگاني از اين خاندان مي توان يافت . از جمله نسب پطرس بستاني(متوفي 1883 ميلادي) ، سليمان بستاني (م1925) ، وديع بستاني(م1954) ، و فؤاد افرام بستاني در لبنان نيز به همين خاندان مي رسد.

نسب

حسين بن الشيخ علي (م1355 ق) ابن الشيخ محمد الجواد(1358ق) ابن الشيخ موسي(1320ق) ابن الشيخ حسين(1262ق) ابن الشيخ علي(1222ق) ابن الشيخ محمدابن الشيخ علي ابن الشيخ محفوظ، مشهور به دكتر حسين علي محفوظ ، در روز دوشنبه 20شوال 1344 قمري (3 دسامبر 1926) در كاظميه ، محله الشيوخ ، شارع قريش ، در خانه ي قديمي خانوادگي خود ديده به جهان گشود. مادرش سيده خديجه(م1410ق) دخت سيد هاشم صائغ(م1374ق) ، از كتاب دودمان جناب زيدبن علي بن الحسين(عليه السلام) بودند كه ابن حزم اندلسي دركتاب «جمهره انساب العرب» ، به رياست اين خاندان در كوفه و بغداد اشاره كرده است.

زندگي نامه علمي

دكتر محفوظ در مدارس كاظميه و بغداد درس آموخت . در سال 1948 از

دارالمعلمين العاليه در بغداد ليسانس ادبيات (زبان عربي) و در 1955 ، در رشته ي ادبيات شرق (ادبيات تطبيقي) دكترا گرفت . درسال 1950 به دعوت دانشگاه تهران به تحصيل در مقطع دكتراي زبان و ادبيات فارسي پرداخت و در سال 1957 از رساله دكتراي خود تحت عنوان «المتنبيّ و سعدي» دفاع كرد. در همين زمان ، در سال 1952 به عضويت فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد.

دكتر محفوظ ،در زمان كودكي پدر خود

را از دست داد و تحت تربيت عمويش استاد محمد محفوظ درآمد. از عموي دانشمند و مادر فاضل خود بسيار درس آموخت و از كتابخانه موروثي خانوادگي بهره فراوان برد . علاوه بر دروس رسمي دانشگاهي ، دروس حوزي را نزد علماي روزگار خود فراگرفت . در كنار آن ، دروسي همچون علم انساب ، نجوم ، رياضيات ، طب قديم ، منطق ، فلسفه را نيز آموخت . در طول سالهاي تهران ، زبان فارسي باستان را از استاد ابراهيم پور داوود ، زبان پهلوي را از دكتر صادق كيا، زبان اوستايي را از دكتر محمد مقدم و زبان سانسكريت را از پرفسور كنعا راجا آموخت. با استاد بديع الزمان فروزانفر كه استاد راهنماي رساله اش بود ، و نيز استاد دكتر سيد محمد مشكاه بسيار مأنوس بود. دكتر محفوظ مي گفت: زمان عزيمت از بغداد به تهران ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني _ كه در سال 1367 قمري به من اجازه روايت حديث داده بود _ طي نامه اي مرا به دكتر مشكاه معرفي كرد. و دكترمشكاه ، پس از آن ، لطف و محبت خاص خود را از من دريغ نمي داشت . دكتر محفوظ ، با وجود تبحّر در علوم مختلف _ كه بيش از 1500 اثر در موضوعات گوناگون نگاشت _ خود را «خادم علوم القرآن و علوم الحديث» و «سبط اهل البيت (عليه السلام)» مي دانست.

سرودن شعر را از 13سالگي شروع كرد، در سال 1939 كه چند بيت در وصف بهار سرود ، كه به اين فن تا آخر عمر مداومت داشت.

دكتر محفوظ سه سال (1961-1963) در دانشكده

علوم شرقي دانشگاه

لنينگراد سابق (سن پترزبورگ فعلي) در روسيه ، بركرسي شيخ محمد عياد طنطاوي نشست و به تدريس ادبيات عرب پرداخت ، و به لقب «استاد المستشرقين» دست يافت. در سال 1969 بخش پژوهش هاي شرقي را در دانشكده ادبيات دانشگاه بغداد بنيان نهاد كه تا سال 1973 در سمت رياست آن باقي بود.

از سال 1975 به بعد، درباره ي نسخه هاي خطي پژوهش هاي مختلفي به سامان برد كه آثاري همچون مصطلحات المخطوطات ، مصطلحات المكتبه العربيه ، مصطلحات المخطوطات ، مصطلاحات المكتبه العربيه، مصطلحات الخط، مصطلحات الرسم و النقش و التزويق ، علاوه بر فهرست مخطوطات كتابخانه هاي مختلف در عراق ، ايران ، آذربايجان و روسيه در اين زمينه ،بر جاي نهاد.

از سال 1978 به بعد ، چندين اثر ماندگار درعلم تقويم از او به جاي ماند، كه برخي ابتكاري بود ، مانند : دائره الاهلّه(1978) ، دائره التقويم (1979)،تقويم القرآن الخامس عشر الهجري(1979) ، جدول الأدوار و الكبائس ستّه آلاف سنه الهجريه (1979) ، اوائل الشهود الاثني عشر في القرن الخامس عشر(1981).

به آمار در پژوهش هاي خود بسيار بها مي داد. به عنوان نمونه ، در پي يك پژوهش طولاني در مورد ميزان اثرگذاري زبان عربي بر چند زبان ديگر ، به اين نتايج دست يافت:

زبان اردو 41/95% ، زبان تاجيكي46/39% ، زبان تركي 49/70%، زبان فارسي 60/67%

نيز : از يك پژوهش در آثار 1340 شاعر و 160 نويسنده ي شرقي(غيرعربي) به اين نتيجه رسيد كه الفاظ عربي در آثار اينان ، 52% در شعر و 70% در نثر به كار رفته است .

دكتر محفوظ در نوشتن فرهنگ هاي تخصصي

يد طولايي داشت ، از جمله : معجم الآلات و الأدوات ، معجم العلامات و الرموز، معجم الاضداد ،معجم الالوان ،

مصطلحات النقود ، معجم الصنّاع و البيّاعين و المحترفين ، معجم الموسيقي العربيه.

به تاريخ شهرهاي اسلامي اهتمامي تمام داشت ، به ويژه تاريخ عتبات عاليات ، كه تحقيقات او در اين زمينه ، در دوره «مرسوعه العتبات المقدسه» انتشار يافت.

در جهت برگزاري مجالس بزرگداشت بزرگان علم و ادب ، بسيار مي كوشيد ، مانند : هزاره ي كندي فيلسوف ، هزاره سيد رضي ، هزاره ي شيخ صدوق ، هزاره ي صاحب بن عباد ، هزاره ي شيخ مفيد، بزرگداشت صفي الدين ارموي وابن رحمه حويزي و ابن سينا و فارابي و فضولي بغدادي و...

در طول اين سالها ، استدراك بر كتابشناسي هايي مانند كشف الظنون ومعجم المطبوعات نوشت.

عضويت در فرهنگستان زبان ايران (1952) ، جمعيت سلطنتي آسيايي لندن مجمع(1954) ، مجمع اللغه العربيه قاهره(1956) ، ممجمع علمي عليگره هند(1976)، علمي عربي دمشق(1993) و مجامع ديگر ، در كارنامه ي اوست.

و اين تلاش علمي ادامه داشت تا اواخر عمر پربار خود كه همراه با دو تن از ياران همراه ، به تصحيح و تحقيق كتاب پر ارج «تكلمه امل الآمل » نوشته علامه محقق سيدحسين صدر پرداخت و متن كامل آن را براي نخستين بار در شش جلد در لبنان منتشر كرد.

نگاه تقريبي او _ در عين تصلب به مباني شيعي _ بسيار ديدني بود. استاد بر اساس آماري كه از احكام شرعي استخراج كرده بود، به اين نتيجه رسيده بود كه تنها 8/3% درصد از احكام فقهي مورد اختلاف ميان مذاهب اهل قبله است

كه در آن ميان فقط 0/56% از آن ، حكم مختص شيعه اماميه است.(متن كامل اين مقاله را دكتر محفوظ به نگارنده ي اين سطور مرحمت فرمود كه تلخيص آن در سفينه شماره 15، ص182-188 به چاپ رسيد.)

در تصلب او به مباني شيعه و بزرگان آن ، كافي است به يك نكته اشاره شود.

يكي از آثار جاودانه دكتر محفوظ ، رساله اي درباره ثقه الاسلام كليني و كتاب شريف كافي است كه در سال 1374 قمري نوشته اند و در مقدمه كتاب كافي (با تحقيق استاد فقيد علي اكبر غفاري) آمده است.

استاد علي اكبر غفاري درباره ي اين رساله مي نويسد:«هي معربه عن مكائه الاستاذ في الثقافه الاسلاميه و شموخه في الادب و تضلّعه و براعته في الدرايه و الحديث . فزيّنا الكتاب بهمقاله تقديراً لسعيه و إكباراً لمقامه».

و آيت الله سيد محمدرضا حسيني جلالي درباره ي آن مي نويسد:«از شاهكارهاي ايشان مقدمه بر چاپ كتاب الكافي مرحوم كليني است كه در تهران چاپ شده كه با اين كار ، علاقه و عشق آقاي دكتر محفوظ به حديث و علوم آن نمايان شد».

اين رساله با زبان انگليسي ترجمه شده ودر ابتداي نخستين مجلّد ترجمه انگليسي اصول كافي (ترجمه آيت الله شيخ محمدرضا جعفري نجفي تحت عنوان "Al-Kulayni and Al Kafi") درج شده است.

(چاپ تهران : سازمان جهاني خدمات اسلامي WoFis ، ج1، ص27 تا46)

ايشان به نگارنده ي سطور مي فرمود:«وصيت كرده ام نوشته هايي را كه در مورد ثقه الاسلام كليني نوشته ام ، همراه با من دفن شود ، باشد تا از شفاعت آن بزرگوار در روز قيامت بهره مند شوم.»

روايت حديث

از نقاط

روشن و برجسته در زندگي دكتر محفوظ ، تداوم راه استادش شيخ آقا بزرگ تهراني در بر پاييِ رايتِ اجازه ي حديث است . وي ، از زماني كه نخستين اجازه ي روايي خود را در سنّ بيست سالگي ، از شيخ آقا بزرگ گرفت ، تا آخر عمر پربار خود ، نزديك به صد اجازه ي روايتي ، ، از محدثان شيعه امامي زيدي ، اسماعيلي ، حنفي ، حنبلي ، مالكي ، شافعي در زمينه هاي حديث ، قرائت قرآن، اذكار و ادعيه ، خط ، استخاره ، علوم غريبه گرفت . و خود به صدها تن اجازه ي روايتي داد.

اين اجازات در شهرهاي مختلف بود، از جمله : نجف ، كاظمين ، سامرا ، صور (لبنان) ، طنجه ، فاس (مغرب) ، تهران ، قم ، زنجان ، بغداد، دمشق ، اصفهان ، سمنان ، سبزوار ، پطرزبورگ ، مدينه ، بعلبك ، بصره ، موصل ، عليگره ، إربيل (عراق) ، لندن ، صنعاء(يمن) ، تلمسان(الجزاير) ، بعقوبه (عراق) ،هرمل (لبنان)

دكتر محفوظ ، چه در خاطرات شفاهي خود و چه در نوشته هاي كتبي ، همواره تواضع خود را نسبت به علما و مراجع تقليد شيعه نشان مي داد و استجازه ي آنها از خود را ، نشانه ي تواضع آنها مي دانست . از جمله در جايي مي نويسد: «مرجع اكبر اقدم سيدابوالقاسم خويي (قدس الله سره) از من خواست كه به او اجازه روايت دهم ، در زماني كه به زيارتش مشرف شدم ، در حالي كه من سي سال داشتم و او پيرمردي سالخورده بود. اين نهايه

تواضع و آخرين حدّ خفض جناح بود، كه علوم حديث ، «روايه الأكابر عن الأصاغر» نام دارد. من به راستي حيا كردم ، سكوت بر من غالب شد، در برابر هيبت چنان بزرگي...».

دكتر محفوظ در ارجوزه اي كوتاه، ازهمين مجلس چنين ياد مي كند:

قال :«أجزني أنت» ينهلّ سنامشعشعا ، لمّا استجزته انا

قال : أجزني ، فسكتّ ادباً

وهيبه و خجلاً و رهبا

أكاد من فرط الحيا أذوب

والقلب قد قطّعه الوجيب

و مالمثلي أن يجيز مثله

و كلّ و بل لايجاري طلّه

لكنّه تواضع الكبار

اذا حنوا فضلاً علي الصغار

و هو تواضع الأعزّ الأجلل

ما يخفض الجناح إلّا أمثل

و انّها روايه الأكابر

إذا روي الشيخ عن الأصاغر

و ذاك حقّاً شرف عظيم أرفع لا تناله النجوم

قد خصّني بلطفه إحساناً

و من يضاهي ء الحيا تهتانا

پي نوشت ها:

*عضو هيئت علمي دانشگاه قم.

1-كافي،كتاب فضل العلم ؛باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء ،حديث 8.

2-بخشي از قصيده ي استاد بديع الزمان فروزانفر در رثاي ميرزا محمد خان قزويني.

منابع زندگينامه :فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21.

محقق اصطهباناتي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، عالم امامى، مفسر، رياضيدان، متكلم و عارف. ملقب به محقق العلماء. نسبتش به اصطهبانات فارس مى رسد. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى بود. در اصطهبانات به دنيا آمد. مدتى در يزد و مشهد و اصفهان در محضر آقا محمدجعفر كرمانى، شاگرد شيخ انصارى، و ميرزا محمدرضا يزدى، شاگرد صاحب «جواهر»، و ديگران تلمذ نمود. او از حكماى زمان خود و عالم معقول و منقول بود كه در ادب و رياضى نيز دستى توانا داشت. در اصطهبانات درگذشت و در كنار قبر مغربى تبريزى، به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه ى

«تحرير اقليدس» خواجه نصير طوسى؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهائى؛ «السلسبيل»، در عرفان؛ «دعاء كميل»، كه در حاشيه «زاد المعاد» به چاپ رسيده؛ «الحصن الحصين»، در شرح «البلد الامين»، در توحيد؛ «مطالع الانوار»؛ «لمعات النور»، در تفسير آيه ى نور؛ رساله اى در «هيئت»؛ رساله اى در «قبله»، كه آن را به خواست ميرزا ابراهيم مجتهد محلاتى در رد بر ميرزا محمدباقر اصطهباناتى نگاشت.[1]

الشيخ ميرزا ابوالحسن بن اسماعيل اصطهباناتى لارى معروف بمحقق عالمى جليل و فاضلى مصنّف است.

وى از صبيّه فاضله آيه الله حاج سيد جعفر كشفى متولد شده و جماعتى از بزرگان مانند ميرزا محمد رضا يزدى و آقا محمد جعفر كرمانى از وى استفاده نموده اند. تأليفاتى دارد مانند (السلسبيل) و شرح دعاء كميل و زادالمعاد والحصن الحصين و مطالع الانوار و لمعات النور و شرح تشريح الافلاك و حاشيه تحرير اقليدس در ماه ذى الحجه 1338 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336 ،323/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (91 -90/ 1)، الذريعه (258 ،146/ 13 ،142/ 21 ،347/ 18 ،214/ 12 ،14/ 7 ،33/ 6)، ريحانه (236/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 277 ،35/ 14)، معجم المؤلفين (206/ 3)، مكارم الآثار (1501 -1500/ 5).

محقق خوانساري، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1099/ 1098 -1016 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، محدث، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. وى جامع معقول و منقول بود و به جهت تدريس در هر يك از اين علوم به استاد الكل فى الكل معروف شد. چون پدر و پسرش هر دو جمال الدين نام داشتند ملقب به ذوالجمالين شد. اصلش از خوانسار است. در نوجوانى براى كسب علوم به اصفهان رفت و

در مدرسه ى خواجه ملك نزديك مدرسه ى شيخ لطف اللَّه مشغول تحصيل شد. او علوم معقول و منقول را از ميرفندرسكى و ملا محمدتقى مجلسى و خليفةالسلطان و محقق سبزوارى و ديگر علما فراگرفت و به مقام علمى بالايى رسيد. او به تيزهوشى و سرعت انتقال معروف بود و مشكلات علمى را با اندك تأملى حل مى نمود. فرزندانش، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى، و سيد نعمت اللَّه جزايرى و شيخ جعفر قاضى و ملا ميرزا شيروانى و ملا محمد سراب تنكابنى و عده اى ديگر از شاگردان او بودند. رياست علمى و مذهبى زمانش بدو منتهى مى شد و وى پناه گاه فقرا و مساكين بود. در شعر طبعى روان داشت و شعر و نثرش به عربى و فارسى مشهور است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت فولاد نزديك مقبره ى بابا ركن الدين دفن شد. شاه سليمان صفوى مقبره اى برايش بنا كرد كه پس از دفن شدن فرزندانش در كنارش، به تكيه ى خوانساريها معروف گرديد. از آثارش: ترجمه ى قرآن؛ فسير «سورة الفاتحة»؛ ترجمه ى «صحيفة السجادية»؛ «مشارق الشموس»، در شرح «الدروس» شهيد اول؛ «تواريخ وفيات العلماء»؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «شرح جديد التجريد» قوشچى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «محاكمات» قطب الدين رازى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ شرح «هيئت» قوشچى؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله هايى در شبهات متفرقه، از جمله: «شبهة الايمان و الكفر»، «شبهة الطفرة» و «شبهة الاستلزام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150 -148/ 6)، ايضاح المكنون (485/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (316 -314/ 5)، تذكره ى شعراى خوانسار (26 -23)،

تذكرة القبور (298 -297)، تذكره ى نصرآبادى (153 -152)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (173 ،51/ 2)، الذريعه (106/ 22 ،36/ 21 ،133 -132/ 20 ،244 ،91 ،25/ 13 ،247/ 9 ،19/ 7 ،206 ،192 ،111 ،68/ 6 ،81/ 5 ،339 ،126 ،112/ 4)، روضات الجنات (347 -339/ 2)، رياض العارفين (187)، رياض العلماء (60 -57/ 2)، ريحانه (242 -239/ 5)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (408 -407)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 167 -166/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (238 -234)، فوائد الرضويه (155 -153)، الكنى و الالقاب (159 -158/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين خوانسارى)، معجم المؤلفين (48/ 4)، مواد التواريخ (174 -173)، هدية الاحباب (235 -234)، هدية العارفين (324/ 1).

محقق سبزواري، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1090 -1017 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، مدرس و شاعر. معروف به صاحب «ذخيره». اصل وى از سبزوار بود. در اصفهان سكونت گزيد و نزد علماى آن شهر تلمذ نمود. معقول را از مير فندرسكى و قاضى معز و منقول را از ملا حيدرعلى اصفهانى و ملا حسنعلى شوشترى فراگرفت. او از مجلسى اول و از نورالدين على عاملى، برادر صاحب «مدارك»، و از شرف الدين على شولستانى و از حسين مقرى عاملى و حسين بن حيدر كركى كه از شاگردان شيخ بهائى بودند، روايت كرده است. در زمان شاه عباس ثانى امام جمعه و جماعت بود و منصب شيخ الاسلامى و تدريس در مدرسه ملا عبداللَّه شوشترى به وى تفويض شد. وى همچنين در مدرسه ى سميعيه كه بعدها به مدرسه ى سبزوارى مشهور شد تدريس مى كرد. از شاگردان بنام او ملا محمد سراب تنكابنى و محمد شفيع بن فرج و عبداللَّه اردبيلى مى باشند. گفته اند كه

شوهر خواهرش، محقق خوانسارى، نيز از جمله شاگردان اوست. بين او و فيض كاشانى دوستى و مودت و همفكرى كامل برقرار بود. محقق طبع روانى داشت و به نيكويى شعر مى سرود. در اصفهان درگذشت، پيكرش به مشهد منتقل و در صحن رضوى، در مدرسه ى ميرزا جعفر، دفن شد. از آثارش: «ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد»، در فقه شيعه؛ «كفاية الاحكام» يا «كفاية الفقه» يا «كفاية المعتقد» يا «كفاية المقتصد». اين دو، كتابهاى مبسوطى در فقه شيعه مى باشند. از ديگر آثار وى: رساله اى در «سمت القبله»؛ شرح «زببدة الاصول» شيخ بهائى؛ «رسالة الخلافية»، در عبادات؛ «روضة الانوار عباسى»، در معرفت خدا و مواعظ و آداب سلوك رعايا و ملوك و «مفاتيح النجاة»، در ادعيه و اعمال سال و «جامع الزيارات عباسى» كه هر سه براى شاه عباس صفوى تأليف شده است؛ حاشيه بر «شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «الهيات الشفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272/ 6)، ايضاح المكنون (542/ 1)، الذريعه (256/ 22 ،308/ 21 ،21 ،99 ،96 ،88/ 18 ،290 -289/ 11 ،19/ 10 ،239/ 7 ،141 ،110/ 6 ،57/ 5)، روضات الجنات (76 -67/ 2)، ريحانه (242/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (232 -230)، فوائد الرضويه (426 -425)، الكنى و الالقاب (161 -159/ 3)، لغت نامه (ذيل/ سبزوارى)، معجم المؤلفين (95/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (69 -67/ 2)، هدية العارفين (297/ 2).

محلاتي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1269 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. در محلات به دنيا آمد. در تهران و بروجرد از محضر پدرش و چند تن از علما استفاده نمود. سپس به عراق

رفت و يك سال در سامرا ملازم بحث ميرزاى شيرازى شد. سپس به نجف رفت و نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدتى تلمذ نمود. او همچنين از ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد حسين كوه كمرى بهره برد تا به مراتب علمى عالى رسيد. آنگاه خود مستقلا به بحث و تدريس فقه و اصول و تصنيف پرداخت. او در نجف درگذشت و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول و اشعار زيادى در مدايح و مراثى ائمه (ع) باقى مانده است. از آثارش: «تنقيح الابحاث»؛ «نفائس الفوائد»، در مهمات اصول فقه؛ «لباب الاصول»؛ حاشيه بر «الملل و النحل»؛ «اللآلى المربوطة»؛ «انوار العلم و المعرفة»، در اصول دين كه نخست نام آن «نور العلم و المعرفة»، بود؛ «الدرر اللوامع»، در فقه و اصول و رجال؛ «الكلمات الموجزة»، در كلام، سياست و تاريخ؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ حاشيه بر «الرسائل»؛ «ديوان» شعر.[1]

اسماعيل بن محمدعلى بن زين العابدين محلاتى نجفى عالمى كبير و محققى دقيق متولد 1269 و متوفى 1343 قمرى از شاگردان ميرزا شيرازى بزرگ و ميرزا حبيب اللَّه رشتى داراى تاليفاتى عديده مانند تنقيح الابحاث 2- نفائس الفوائد 3- لباب الاصول 4- اللئالى المربوطه 5- انوار العلم و المعرفه 6- نور العلم و الايمان 7- الدرر اللوامع 8- الكلمات الموجزه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (124/ 9 ،405 -404/ 3)، تاريخ بروجرد (523/ 2)، الذريعه (276 ،263 ،120/ 18 ،134/ 8 ،221/ 6 ،460 -459/ 4 ،444/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 7)، معجم المؤلين (61/ 9 ،293 -292/ 2)، مكارم

الآثار (1917/ 6)، ميرزاى شيرازى (114).

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام

معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد

بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن

در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور (در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع

دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285 ،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

محمدرضايي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمد رضايي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد محمد رضايي در اول فرودين 1339 در يك خانواده مذهبي در شهر مقدس قم به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان را در قم گذراندم. در سال 57- 1356 در رشته علوم تجربي از دبيرستان حكيم نظامي قم، ديپلم گرفتم. در دانشگاه، جهت ادامه تحصيل، رشته شيمي را انتخاب كردم. حدود 80 واحد درسي را در اين رشته پاس نمودم. كه به جهت علاقه و نياز دانشگاهها به مسائل فكري و عقيدتي به رشته فلسفه غرب روي آورده و ليسانس و فوق ليسانس را در همين رشته در دانشگاه تهران به اتمام رساندم. بعد از اتمام فوق ليسانس، دكتراي فلسفه

و كلام را در سال 1378 از دانشگاه تربيت مدرس تهران اخذ نمودم. به جهت آشنايي با تفكر اسلامي از سال 1359 تا سال 1378 در حوزه علميه قم به تحصيل در دوره سطح و خارج فقه و اصول و فلسفه اشتغال داشته ام

محمدي مظفر، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن محمدي مظفر

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حوزه علميه رشت وارد شدم و تا سال 1370 به تحصيل دروس مقدماتي و سطح در آنجا اشتغال داشتم و همزمان دروس مقدماتي را نيز تدريس مي كردم(عمدتاً معاني و بيان) و از سال 1370 تا 1372 به مدّت دو سال براي ادامه تحصيلات حوزوي، به حوزه علميه مشهد رفتم و پس از آن از سال 1372 به حوزه علميه قم آمدم و همزمان با تحصيلات حوزوي، به تحصيل در رشته فلسفه در دانشگاه مفيد قم پرداختم و با پايان يافتن اين دوره در سال 1376 به مرحله بعد يعني كارشناسي ارشد در رشته فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه قم راه يافتم و اين دوره را نيز با اتمام پايان نامه كه موضوعش تصحيح الفرقة الناجيه شيخ ابراهيم قطينعي بود، در سال 1379 به پايان رساندم و در سال 1384 در رشته علوم قرآن و حديث مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و هم اكنون در اين دوره به تحصيل اشتغال دارم. همچنين از ابتداي سال 1376 كه مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به طور رسمي و عمومي كار خود را آغاز كرد، در اين مركز به آموزش و پژوهش مجله هفت آسمان

نيز به بنده سپرده شده است. علاوه بر اينها تاكنون سعي كرده ام كه با دروس حوزوي قطع رابطه نكنم و تا حد امكان سعي مي كنم در درس خارج حوزه شركت كنم.همچنين از سال 1382 تا سال 1384 به مدت سه ترم در مدرسه امام خميني(ره) براي رشته مذاهب به تدريس زبان تخصصي در رشته مذاهب اسلامي اشتغال دارم. در سالهاي اخير آثاري نيز اعم از كتاب يا مقاله در قالب تصحيح، تأليف و ترجمه داشته ام كه برخي از آنها چاپ شده و برخي چاپ نشده است و فهرستي از آنها را در صفحه مربوط به آنها عرضه كرده ام.

محمدي ملايري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محمدي ملايري در سال 1306ه.ش در ملاير متولدشد. وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي زادگاه خويش و عزيمت به اراك واخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي در سال 1366 و در سال 1349 و 1353 ليسانس و وفوق ليسانس و دكتري ادبيات را از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي مدتي را در دانشكده هنرهاي دراماتيك و دانشگاه آمريكايي بيروت تدريس كرد. وي كتابهايي چون ترجمه كتاب عرفان مولوي، بررسي انديشه هاي عرفاني عطار، اصول و مباني تصوف و عرفان را منتشر كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجيگرايش : ادبيات عرفانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد محمدي ملايري پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود ملاير و عزيمت به اراك و اخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي درسالهاي 1336، 1349و 1353ه.ش موفق به دريافت مدارك ليسانس، فوق ليسانس

و دكتري خود در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد.خاطرات و وقايع تحصيل : احمد محمدي ملايري بين سالهاي 1332 تا 1353 كه به تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تنران مشغول بود، شاهد اواسط و اواخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوي در ايران بوده است. در آن زمان جريانهاي شعر نو و شعر سنتي نيز به جدال خود اداهمه مي دادند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد محمدي ملايري در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به مطالعه وسيع آثار عرفاني ادبيات فارسي و نيز آثار دراماتيك (نمايشنامه هاي اروپايي) مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد محمدي ملايري پس از دريافت دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز دانشگاه آمريكايي بيروت مشغول بود.فعاليتهاي آموزشي : احمد محمدي ملايري پس از اخذ دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353، به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز در دانشگاههاي اروپايي بيروت پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد محمدي ملايري در كنار تدريس ادبيات فارسي، به ترجمه و تاليف اثاري دربارة عرفان اسلامي ايران و ادبيات فارسي مشغول بوده است و وي به فعاليت هاي تحقيقاتي خود ادامه مي دهد.آرا و گرايشهاي خاص : احمد محمدي ملايري در رشته ادبيات فارسي بيشتر به عرفان اسلامي -ايراني و آثار ادبي مربوط به آن (مولوي ، عطار) علاقمند است و دراين زمينه تحقيقات و تاليفاتي دارد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين نگارش و سخنوري nbsp2 اصول و مباني تصوف و عرفان nbsp3 بررس انديشه هاي عرفاني عطار nbsp4

پايتخت هاي نامي ايران در دوران تاريخ nbsp5 ترجمه كتاب عرفان مولوي

محمدي، اردشير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اردشير محمدي

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اردشير محمدي متولد 1351 در شهرستان دزفول به دنيا آمدم .دوران ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در اهواز سپري كردم و بعد از اتمام دبيرستان وارد حوزه علميه مسجد سليمان شده و بعد از اتمام مقدمات عازم قم شدم و هم اكنون 8 سال است مشغول به تحصيل در درس خارج مي باشم .از سال 1378تا 1382 دوره تخصصي كلام اسلامي را گذراندم (سطح چهارم ) و پايان نامه سطح چهار اينجانب با عنوان نقش دين در بهداشت روان از منظر قرآن مي باشد .در ضمن حدود 5 سال است كه در دانشگاههاي مختلف مشغول تبليغ وتدريس بوده ام و هم اكنون جزء هيئت علمي دانشگاه پيام نور استان خوزستان مي باشم و همچنين جزء هيئت منتخب گروه معارف اسلامي دانشگاه پيام نور مي باشم .

محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محمدي

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/2

زندگينامه علمي

آقاي حسين محمدي در سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهر گرگان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه شهرستان بهشهر گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه گرگان به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها

رهسپار حوزه علميه قم گرديد.

از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله استادي، آيت الله خاتمي ،استاد علي محمدي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي در سال 1376از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه علوم كشاورزي گرگان، دانشگاه علوم پزشكي گرگان و حوزه علميه گرگان به امر تدريس اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "بررسي نگرش دانشجويان نسبت به نماز" و "تجربه ديني و شهود عرفاني" را به رشته تحرير در آورده است.

محمدي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم محمدي

محل تولد : دره شهر ايلام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال1341در مركز بخش بدره از توابع استان ايلام در خانواده اي متدين و كشاورز به دنيا آمدم و به دليل مشكلات معيشتي در سن 4 سالگي به همراه خانواده به خرمشهر مهاجرت نموديم و تا سال 1358 درآنجا مانديم. با شروع جنگ تحميلي در حالي كه تمام دارايي و خانه و كاشانه خود را از دست داده بوديم مجدداً به موطن اصلي خود يعني ايلام بازگشتيم و در سال 1359 وارد حوزه تازه تأسيس شهرستان دره شهر شدم

و در كنار درس دبيرستان به تحصيل در آن حوزه مشغول بودم. اساتيد اينجانب در آنجا امام جمعه محترم جناب آقاي صالحي و مرحوم فقيهي افغاني بودند. در سال 1360 به حوزه علميه المهدي اراك تحت نظر حضرت آيت الله شيخ ابوالفضل خوانساري امام جمعه وقت اراك وارد شدم و در آنجا ضمن تحصيل علوم روز حوزوي و حفظ قرآن و حفظ اشعار سيوطي و... به تدريس در سطوح پايينتر حوزه در همان حوزه مباركه و در حوزه علميه حاج محمد ابراهيم و حاج آقاضياء اراك مشغول بودم و در اواخر سال 1363 وارد حوزه مباركه قم شدم و در طي تحصيل و تدريس هيچ وقت ارتباطم با جبهه و جنگ و وعظ و خطابه و منبر قطع نشد.

در جنگ تحميلي مجروح شدم و تا مرز شهادت نيز پيش رفتم اما لياقت آن برايم حاصل نشد در حوزه مباركه قم ضمن تحصيل هيچ وقت از تدريس در سطوح مختلف غافل نبودم و سعي بر آن داشتم يا در مطالعه باشم يا مباحثه يا تحصيل يا تدريس و دل مشغولي اي جز اين نداشتم. هميشه يك ساعت يا بيشتر قبل از طلوع فجر بيدار بودم و بسيار پا بند به اداي واجبات و مستحبات و پرهيز از مكروهات داشتم، كه متأسفانه هم اكنون آن حالات آنچنان كه بايد وجود ندارد و غبطه آن ايام را مي خورم. در حوزه اراك سيوطي و مغني و مختصر و قسمت عمده اي از مطول و معالم را نزد آقا شيخ مهدي عظيمي خواندم و تحرير الوسيله حضرت امام(ره) را نزد آقاي رجايي و گلستان سعدي را نيز نزد آقاي خوش گفتار و

حفظ قرآن را نيز تحت نظارت آقاي هجرتي و تاريخ اسلام و اعتقادات را نيز نزد مرحوم آقاي شيخ محمدحسن خوانساري و حاشيه حاج ملا عبدالله و المنطق مرحوم مظفر را نيز نزد آقاي فرجي و عظيمي تلمذ نمودم در حوزه مباركه قم شرح لمعه را نزد حضرات آيات و حجج اسلام الهامى، وجداني فخر، راستي كاشاني و نكونام و اصول فقه را نزد آقاي حسيني بوشهري و رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب را نزد آقاي ستوده و دوزدوزاني و پاياني و كفايه را نزد آقاي اعتمادي و قسمتي را نزد آقاي گنجي گذراندم. اساتيد درس خارج فقه و اصول اين حقير حضرات آيات مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزي و فاضل لنكراني(ره) بودند.

دوره چهار ساله تخصصي علم كلام اسلامي را در موسسه امام صادق(ع) در سال 1374 به پايان بردم در اين دوره اسفار را نزد آيت الله دكتر بهشتى، سبحانى، گرامي و نهاية الاصول را نزد آقاي فياضي و اشارات و تنيهات ابن سينارا نزد استاد گرامي و ممدوحي و سبحانى و شناخت مكتب ماترياليسم و نظرية المعرفه و كشف المراد را نزد آيت الله سبحانى و قسمتي را نزد آيت الله دكتر بهشتي و مسائل جديد كلامي را نزد استاد ملكيان و مباحث توحيد و شرك در قرآن و نهج البلاغه و مباحث مربوط به امامت و اصالة الفطرة و... نزد استاد رباني گلپايگاني تلمذ نمودم. در مدرسه حضرت بقية الله حاجي آباد لك ها صبح ها به تدريس ادبيات عرب و منطق و لمعه و عصرها در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب و كفايه مشغول بودم و در سال

1377 با شركت در امتحان اجتهاد توسط شوراي نگهبان و وارد شدن در مجلس خبرگان رهبري به عنوان نماينده استان ايلام به ايفاي وظيفه مشغول شدم و همچنان تدريس در حوزه مباركه قم در سطح كفايه و خارج فقه و اصول در يكي از مدرس هاي حرم مطهر و مدرسه خان را ادامه دادم و هيچوقت به خود اجازه ترك تدريس و تحصيل را نداده و نمي دهم و اميدوارم در اين راه در حالي كه خداوند از اين بنده حقيرش راضي باشد جهان را ترك نمايم. در طول مدت حضور در حوزه دست نوشته هايي فراهم شده كه صلاح ندانسته ام چاپ شوند و يا هزينه آنها نبوده و اميدوارم آنچه خير است همان اتفاق بيفتد به مدت چندين سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس هستم تا بدين وسيله ارتباطم با فرهيختگان غيرحوزوي و دانشجويان قطع نشود و در تأسيس بعضي ساختمان هاي دانشگاه آزاد اسلامشهر نيز كمك هاي فراواني نمودم و در سال امام علي(ع) به اتفاق دو نفر از دوستان به نام هاي آقايان حجت الاسلام علي انصاري نيا و پيمان به تأسيس مجمع جهاني شيعه شناسي اقدام نموديم كه هم اكنون تحت مديريت آقاي انصاري به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد. جزاه الله خير الجزاء.

محمدي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق محمدي

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1362 تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم، دروس مقدماتي و دوره سطح را در مدرسه علميه ملامحمد جعفر مشهور به مدرسه علميه مجتهدي تهراني و سپس در مدرسه علميه مروي تهران گذراندم و در طول اين مدت نيز قسمتي از منظومه ملاهادي سبزواري را در محضر

آيت الله سيد رضي شيرازي تلمذ نمودم و پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خارج فقه و اصول را نزد آيت الله العظمي تبريزي و وحيد خراساني آغاز نمودم و حدود ده سال از نظرات فقهي و اصولي اين دو فقيه عالي قدر استفاده نمودم و همچنين حدود شش سال در موسسه بقية الله الاعظم دوره تخصصي فقه و اصول را گذراندم.اينجانب از همان اوائل طلبگي مشغول تدريس بوده و تاكنون در حدود 20 سال مشغول تدريس كتب حوزوي بوده و هم اكنون مشغول تدريس دروس سطح مي باشم.

محمدي، عزت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزت الله محمدي

محل تولد : فيروزآباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/10/1

در شهرستان فيروزآباد فارس – پس از دوره راهنمايي در حوزه علميه شهرستان مشغول به تحصيل شدم و در سال 1364 به حوزه علميه قم آمدم در مدرسه آيت الله گلپايگاني ره مشغول به تحصيل مقدمات شدم پس از اتمام معالم و مختصر در حوزه (دروس آزاد بيرون از مدارس مقدماتي) در درسهاي اصول فقه و لمعه و رسائل و كفايه. استادان محترم محمدي، سعيدي، خاتمي، عليدوست، استادي، اشتهاردي، وجداني فخر ره، حسيني بوشهري، حسيني تهراني، اعتمادي، پاياني ره، شركت نموده و درسهاي الهيات ، رجال، آيين واهبيت، تفسير از استادها معظم آيت الله سبحاني، رباني گلپايگاني، خرازي، استادي بهره مند شدم و درس خارج فقه واصول اساتيد معظم : آيت الله فاضل ره ، آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، آيت الله تبريزي، و آيت الله وحيد شركت نموده و از محضر آنان فيض برده و همه را نوشتم و مكتوب نمودم. و

با شركت در تخصصي كلام دوره 4 ساله را طي نموده و پايان نامه اخذ كه هنوز موفق به نوشتن آن نشده ام و در دانشگاه كارشناسي مديريت را تحصيل كردم. علاوه به تحقيقاتي كه خودم داشته ام فقط يا پژوهشگاه حوزه مدتي همكاري نمودم.

محمدي، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم محمدي

محل تولد : اردل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران تحصيلي مدرسه در سال 1365تا سال1370سطوح مقدماتي را د رحوزه هاي علميه استان چهار محال و بختياري گذراندم. از سال 1370تا كنون در حوزه علميه قم هستم و دروس سطح تا خارج را گذراندم. و در سال 1379وارد رشته تخصصي كلام و فلسفه سطح 4شدم و اكنون د رحال تدوين مراحل پاياني پايان نامه آن مي باشم كه با عنوان (نسبيت گرائي اخلاق از ديدگاه مكاتب اخلاقي غرب و روشنفكران مسلمان ) نوشته شده است .مدتي در مركز مطالعات حوزه به پرسشهاي ارسالي پاسخ مي دادم و در مجله صباح وابسته به آن مجموعه نيز برخي مقالات از بنده چاپ شده، همچنين مقالاتي د رحوزه مسائل اجتماعي و سياسي در نشريات و روزنامه هاي كشور به چاپ رساندم. از سال 1381تا سال 1383مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايلام د رحال خدمت بودم كه در همان سال اول به عنوان مسئول نمونه كشوري معرفي گرديدم .

لازم به ذكر است از سال 1368تاكنون فعاليتهاي تبليغى در مدارس ،مناطق عشايري ،روستاها ،نيروهاي نظامي و دانشگاههاي سراسر كشور به انجام رسانده ام. الان نيز به عنوان مشاور سردبير و دبير تحرير مجله علمي پژوهشي نشريه انديشه نوين ديني

به فعاليت علمي مشغول هستم. لازم به ذكر است كه سطح مجله از نظر علمي ويژه اساتيد دانشگاه و محققين كشور مي باشد. از نظر فعاليت هاي علمي از سالهاي اول طلبگي تا الان به تدريس دروس حوزه از صرف و نحو ،منطق وفلسفه تدريس داشته ام،هم د رحوزه هاي شهرستان و هم قم . و علاوه بر اينها در مركز جهاني علوم اسلامى مدتي تدريس كردم .همچنين مدتي د رسال1372مدير داخلي مدرسه علميه شهر قصر شيرين بوده ام. از سال 1381تا1383 تدريس در دانشگاههاي علوم پزشكي و آزاد اسلامي ايلام را عهده دار بودم و سال1384تربيت معلم شهيد رجائي تهران و ترم قبل والان دانشگاه قم ،و همچنين در ترم گذشته و همچنين جهت ترم آينده دانشگاه تهران (ميدان انقلاب) تدريس به عهده گرفته ام .

محمديان، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي محمديان

محل تولد : نورآباد لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي محمديان در سال 1351 در يك خانواده مذهبي در شهرستان نورآباد لرستان متولد شدم. دوران ابتدايي را در سال 1362 تمام كردم. سال اول و دوم و سوم راهنمايي را در دوران جنگ سپري كردم. حال و هواي جبهه و شهادت برادر بزرگم بر روحيه من تأثير عميقي گذاشت و باعث شد كه اين حقير ، سال سوم راهنمايي عازم جبهه شوم براي اولين بار. در پاييز 1366 به حوزه علميه سيد مرتضي علم الهدي نورآباد رفته و ثبت نام كردم. اما آن سال را نيز با رفتن به جبهه گذراندم و اصولا حال و هواي جبهه نمي گذاشت به درس فكر كنيم.

در طول

سال 1366 فقط صرف مير را خوانديم . مجدداً در بهار سال 1367 به جبهه رفتيم كه تا پايان جنگ تحميلي ادامه داشت. سال 67 و 68 را در نورآباد با موفقيت تمام درس خوانديم هدايه و صمديه را پيش استاد بزرگوار آقاي رضواني (از طلاب مهاجر افغاني) كه مدرس حوزه علميه بودند با موفقيت تمام كرديم. سيوطي و باب رابع مغني ، حاشيه ملاعبدالله در منطق و ... يادم هست كه در اكثر امتحانات نمره خيلي خوبي مي گرفتم. در امتحان باب رابع مغني بيست گرفتم و همين باعث شد كه يك تخته پتوي يك نفر به من جايزه دهند.

عطش زيادي به تحصيل در قم داشتم چندين بار اقدام مي كردم اما ميسر نمي شد. با دو نفر از دوستان همشهري تصميم گرفتيم كه به حوزه علميه جعفريه پاكدشت (تهران) بريم. علت اين تصميم اين بود كه امام جمعه و مسئول حوزه اين شهرستان حجة الاسلام و المسلمين كاظمي (آل كاظمي) از همشهريان ما بود. عالم فاضل و وارسته اي است. مخصوصا خلف مرحوم آيت الله شيخ فرج الله موموندي است كه ايشان از شاگردان آية الله نائيني و آيت الله اصفهاني قدس سره هم بوده اند و در منطقه غرب داراي آوازه و نفوذ زيادي هستند و همين جاذبه معنوي آن مرحوم ما را به حوز ه علميه فرزندانشان كشاند. يك سال در آنجا درس خواندم و البته ادبيات هم تدريس مي كردم. ولي دوري راه و محيط اين حوزه علميه كه محيط حوزه و ..... نمي توانست ذهن و جان مرا كه نام قم در گوشه گوشه ي قلبم نوشته شده بود

سيراب كند لذا بعد از يك سال به بروجرد برگشتم. رياست حوزه با مرحوم حجة الاسلام و المسلمين نواب بود، كه خود ايشان و مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حسين دوست هم استاد بودند و به اين حقير و به حجة الاسلام والمسمين حقيان كه اكنون امام جمعه شهر كرج است عنايت بسيار داشتند . شرح لمعه و اصول مظفر را در نزد اين دو بزرگوار خوانديم. در عين حال بنده در بروجرد تدريس هم مي كردم . ادبيات ، جامع المقدمات، منطق و ... و حتي باعث تدريس حقوق مي گرفتم. بعد از اتمام لمعتين و اصول به فكر آمدن به قم افتادم. ثبت نام كردم و به طور متفرقه در امتحانات قم شركت مي كردم تا اينكه در سال 1373 با نمرات عالي قبول شدم و وارد حوزه علميه قم (المقدسه) شدم. دو سال در خوابگاه جعفريه پشت بيمارستان آيةالله گلپايگاني ساكن بودم.

و در سال 1374 ازدواج كردم اما باز آن سال در خوابگاه بودم. از سال 1375 خانواده را به قم منتقل كردم تا با دقت و حدت بيشتري به تحصيل بپردازم. دوران سختي را داشتيم با هفده هزار تومان شهريه كه ده هزار تومان آن را به كرايه خانه مي داديم روزگار سپري مي كرديم و البته فضل خدا همواره كمك و مدد بوده و هست.

به شدت به تحصيل مشغول بودم درسها را مباحثه مي كردم مي خواندم و مي نوشتم گاهي مباحثه هاي ما ساعت 9 و 10 شب طول مي كشيد در اين سالها تصميم گرفتم كه پرونده تحصيلات كلاسيك را از بروجرد (مدرسه ايثارگران) به مدرسه ايثارگران قم

منتقل كنم.

و نم نمك دوره دبيرستان را هم مي خواندم. در سال 1377 در آزمون ورودي دانشگاه مفيد ثبت نام كردم و در رشته فلسفه قبول شدم . دانشگاه مفيد در مقطع كارشناسي از نظر علمي ، دانشگاه خوب است و اساتيد قوي را دعوت مي كند.

دوره كارشناسي را با رتبه الف در سال 1380 (بهمن ماه) تمام كردم. و همان سال در امتحانات كارشناسي ارشد سراسري شركت كردم و با رتبه دو رقمي 17 قبول شدم. رشته فلسفه را در دانشگاه علامه طباطبايي ادامه دادم.

در سال 1384 پايان نامه خود كه در حوزه فلسفه دين (بررسي مسأله فناناپذيري روح) كه چندين مقاله از فيلسوفان غربي در باره جاودانگي روح و حيات پس از مرگ بود ترجمه كردم و بر اساس مباني اسلامي و فلسفه صدرايي و .... مشايي نقد كردم. نمره پايان نامه من عالي شد. قصد داشتم همان سال دكتراي فلسفه را هم ادامه دهم اما برخي مشكلات زندگي مانع شد. در همان سال آخر دانشگاه به عنوان محقق با موسسه پژوهشي – آموزشي امام خميني (ره) در قم همكاري مي كردم و در بخش دائرة المعارف علوم عقلي به عنوان محقق در اصطلاح يابي فلسفي مشغول بودم دو سالي در آنجا همراه با تحصيل در حوزه به حيات علمي خود ادامه مي دادم.

در اول سال 1385 تحصيلي تقاضاي سطح چهار نمودم بعد از بررسي پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه آن را پذيرفته و اجازه دادند كه به دنبال موضوع براي سطح چهار حوزه علميه قم باشم.

موضوع را انتخاب كردم « تعامل فلسفه و تفسير» و موضوع تصويب شد و طرح آن را

هم نوشتم و طرح نيز پس از نقضي و ابرامي تاييد شده بالاخره هم اكنون مشغول نوشتن رساله سطح 4 هستم و استاد راهنماي اين طرح آقاي دكتر محمد حسن زماني است. و استاد مشاوره بنده هم دكتر احمد عابدي مي باشد.

لازم به يادآوري است كه مدت يك سال است كه در دانشگاه علوم پزشكي رفسنجان هم به عنوان هيئت علمي دانشگاه مشغول به تدريس هستم و هم اكنون هفته اي سه روز براي تدريس به دانشگاه رفسنجان مي روم.

و از تاريخ 15/10/1386 هم در واحد ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم مشغول به خدمت هستم.باشد تا خداوند سبحان عاقبت امر ما را ختم به خير نمايد. آمين. و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين و الحمدلله رب العالمين.

محمودي اصل، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد محمودي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

من در شهر تبريز مدرسه طالبيه از سال 1362 وارد حوزه شده ام.بعد از يك سال و نيم وارد حوزه علميه قم شدم. سطح را تا سال 1368 تمام كردم.در كنار دروس معمول حوزه از اساتيد برجسته اخلاق همچون آيت الله مشكينى، اميني و كربلائي و مظاهري بهره جستم. درس خارج را از سال 1374 در خدمت استاد سبحاني (اصول) و استاد مكارم (فقه) بودم. فلسفه بدايه و نهايه را با آقاي ممدوحي و مقداري از منظومه را از استاد شيرازي تلمذ كرده ام. فلسفه غرب را از استاد خاتمي و ملكيان استفاده كرده ام. شرح تجريد و كلام جديد را به ترتيب در حوزه و دانشگاه قم (تربيت مدرس) خوانده ام مطالعات

زيادي (ده سال) در زمينه روانشناسي رفتاري شروع كرده ام و الان تحقيقات و تدريس و سمينارهاي فراوان در تبريز برگزار مي كنم.در حوزه هنر فيلم بيني و مطالعات سينمايي را از سال 1375 در حوزه هنري قم شروع كردم و الان نيز با كارگردانهاي جهان همچون اسكوريزي و كوبريك ارتباط فكري دارم. الان در تبريز مورد مشاوره سازمانهاي صنعتي و كارشناس كلينيك خانواده و مشاوره جمعيت هلال احمر در حوزه مهارتهاي زندگي در خدمت جوانان هستم. عمده دغدغه من استخراج از منابع ديني در خصوص مهارتهاي رفتاري مي باشد.

مخدوم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مخدوم

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

سال 1371وارد حوزه شدم وتا سال 1376 و پس از پايان سطح (لمعتين) درحوزه علميه دزفول از سال 1377وارد حوزه علميه قم شدم . مكاسب وكفايه را در محضر درس استاد نكونام گلپايگاني و رسائل را در درس آية الله استادي شركت كردم . نهاية الحكمه را از استاد معلمي بهره بردم .در كلاسهاي پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي از درس هاي كلام جديد استاد خسروپناه ،منطق فهم دين استاد رشاد ،عرفان نظري دكتر شيري و فلسفه علم دكتر قوام صفوي شركت كردم . از موسسه امام صادق (مركز تخصصي كلام ) در دوره 2/3 درمقطع سطح 3 فارغ التحصيل شدم .از سال 1381 با گروه كلام و فلسفه مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه علميه همكاري مي كنم .در مجموع اين سالها فعاليت در دانشگاه ها (بين دانشجويان ) وطلاب جوانان اولويت هاي كاري ام بوده است . اكنون در مركز پاسخگوئي تلفني به سئوالات ديني دفتر تبليغات به

عنوان معاون مركز مشغول به همكاري هستم و در موسسه امام صادق (ع) درس كلام جديد تدريس مي كنم .

مدرس، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1287 ه.ق در قريه سرابه كچو از توابع اردستان تولد يافت. پدرش اسماعيل و جدش ميرعبدالباقى از طايفه ميرعابدين بود. پدر و اجدادش متدين و مبلغ احكام الهى بودند. در شش سالگى به قمشه هجرت داده شد و تا 14 سالگى در آنجا به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشت. در 16 سالگى براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه اصفهان شد قريب سيزده سال در اصفهان در محضر سى استاد تملذ نمود. استادان برجسته وى ميرزا عبدالعلى هرندى و ميرزا جهانگيرخان قشقائى و آخوند ملا محمد كاشانى بودند.

مدرس سپس براى ادامه تحصيل عازم نجف اشرف شد و مدت هفت سال نيز در آنجا تحصيل نمود. محاضر آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و آيت الله سيد كاظم يزدى را طى كرد و از چند مرجع تقليد درجه اجتهاد گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده به تدريس فقه و اصول مشغول گرديد. يكبار در آن مدرسه به وى سوءقصد شد و چهارگلوله به سمت او شليك شد ولى آسيب به مدرس نرسيد و موضوع را نيز تعقيب نكرد.

مدرس در دوره دوم مجلس شوراى ملى كه انتخابات آن بعد از استبداد صغير به صورت دو درجه اى انجام گرفت از طرف علماى اعلام نجف به عنوان هيئت روحانيه نظار در اجراى اصل دوم قانون اساسى انتخاب گرديد. مجموعا منتخبين علماء نجف پنج نفر بودند، يكى مدرس و چهار نفر ديگر عبارت بودند از: حاج سيد زين العابدين قمى، حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى، حاج سيد ابوالحسن اصفهانى

و حاج شيخ باقر همدانى. ناگفته نماند كه دو نفر اخير به مجلس وارد نشدند. مدرس پس از ورود به تهران و مشاركت در جلسات شوراى ملى خيلى زود جاى خود را باز كرد. وى در آن مجلس مسلك اعتدالى را انتخاب نمود ولى رسما داخل تشكيلات آنها نشد. مرحوم ملك الشعراى بهار در جلد اول تاريخ احزاب سياسى مى نويسد: «دموكراتها كه 28 نفر بودند مخالفان خود يعنى اعتدالوين را كه 36 تن مى شدند ارتجاعى مى ناميدند؛ زيرا آن حزب هوادار روش ملايمتر و رعايت سير تكامل بود و اعتقاد به كشتن و از ميان بردن مستبدان و ارتجاعيوان نداشت از اين رو بيشتر اعيان بدان حزب پناه مى بردند. سپهدار اعظم تنكابنى، سردار محيى، دولت آباديها، سيد عبدالله بزرگ بهبهانى، سيد محمد بزرگ طباطبائى دو پيشواى مشروطه و غالب متنفذين و ناصرالملك نايب السلطنه و فرمانفرما و غالب اعيان و روحانيون و اكثريت مجلس دوم طرفدار يا عضو اين حزب شدند...» مجلس دوم در طول دو سال عمر حوادث مهمى را پشت سر گذاشت و به ترتيب سپهدار تنكابنى، مستوفى الممالك، سپهدار تنكابنى و صمصام السلطنه را به روى كار آورد. دو نايب السلطنه در آن دوران معرفى و انتخاب شدند. محمد على شاه و دو برادرش به خاك ايران تجاوز نمودند و سرانجام اولتيماتوم روسيه براى اخراج شوستر عمر آن مجلس را پايان بخشيد. سيد حسن مدرس در تمام مسائل مهم مطروحه در مجلس دوم دست اندركار بود و با نطقهاى طولانى و بحثهاى مختلف در حل مشكلات دولت را يارى مى داد و در مقابل خواستهاى غيرقانونى امناى دولت سرسختانه مبارزه و از انجام آن جلوگيرى مى كرد.

وقتى مرحوم مشيرالدوله وزير

عدليه وقت قانون اصول محاكمات را تهيه و به مجلس تقديم كرد در كميسيون عدليه كه رياست آن با مدرس بود قانون را رد كردند و موجب قهر مشيرالدوله شد و در وزارتخانه حضور نيافت. عده اى از وكلاى متنفذ مجلس بارى اصلاح ذات البين به تلاش افتادند و از ديوانعالى كشور هم عده اى دست به كار شدند. سرانجام مدرس تصويب قانون اصول محاكمات را موكول بر آن نمود كه هشت ماده اى كه او پيشنهاد مى كند در ابتداى قانون آورده شود. مشيرالدوله سرسختانه در مقابل هشت ماده پيشنهادى مدرس ايستادگى كرد ولى بالاخره چاره و پيشرفت قانون را منحصرا در قبول كليه مواد ديد و ناچار تسليم مدرس شد.

در اواخر دوره دوم مجلس كه قسمتى از كشور تحت سلطه سربازان روسى بود بطور ناگهانى اولتيماتومى در سه اصل به دولت ايران داده شد كه اصل اول آن اخراج موردگان شوشتر امريكايى بود. دولت صمصام السلطنه اولتيماتوم را به مجلس برد و در اثر نطق تند و احساساتى شيخ محمد خيابانى مجلس به اتفاق آرا اولتيماتوم را رد كرد و روسها قواى نظامى خود را به سمت تهران حركت دادند. جلسات مجلس شب و روز تشكيل مى شد، در اين جلسات مدرس نقش بسيار سازنده اى پيش گرفت تا موضوع به نفع ايران خاتمه يابد، چند نطقى كه مدرس در اين زمينه ايراد كرد بسيار سنجيده و پخته بود و راه حلهايى ارائه نمود.

پس از تعطيل قهرى مجلس دوم به شغل اصلى خود كه تدريس فقه و اصول بود پرداخت و همه روز در مدرسه عالى سپهسالار حضور يافته براى شاگردان خود درس مى گفت. ضمنا با محافل سياسى تهران نيز در رفت

و آمد بود و در حقيقت از شخصيتهاى برجسته سياسى و روحانى تهران محسوب مى شد. ناصرالملك نايب السلطنه وقت براى ادامه ديكتاتوريهاى خود هرگز به فكر انتخابات دوره سوم نيفتاد تا بالاخره پس از سه سال فترت در دوره رئيس الوزرايى علاءالسلطنه فرمان انتخابات دوره سوم صادر شد و عين الدوله وزير داخله وقت دستور اجراى آن را به حكام صادر نمود. در اين دوره سيد حسن مدرس به علت حسن شهرت از تهران كانديداى نمايندگى مجلس شد و پس از اخذ آراء و شمارش آن وكيل دوم تهران گرديد.

مجلس سوم مجموعا قريب يكسال دوام كرد و در همان يكسال با مشكلات عظيمى مواجه بود. مدرس در رأس هيئت علميه قرار داشت كه تعداد نمايندگان آن در مجلس متجاوز از پانزده نفر بودند. در اين دوره از مجلس وزيران مختار روس و انگليس به زور فرمان رئيس الوزرائى سعدالدوله را از احمد شاه گرفتند ولى در اثر تلاش سفير عثمانى و وزير مختار آلمان فرمان باطل شد و آزاديخواهان مجلس عين الدوله را به رياست وزرائى منصوب كردند. مدرس در اين انتصاب نقشى مهم و عمده داشت. در كابينه عين الدوله كه به اتفاق مورد تأييد مجلس قرار گرفته بود پس از دو ماه فرمانفرما وزير داخله راجع به جريانات كرمانشاه مورد استيضاح دموكراتها قرار گرفت و عين الدوله نخست وزير به موجب مسؤوليت مشترك وزيران استيضاح را متوجه هيئت وزيران كرد و در روز موعود به اتفاق وزيران به استيضاح پاسخ داد و در اثر گفتگوهاى تندى كه بين سليمان محسن ليدر دموكراتها و عين الدوله رد و بدل شد تعرضا مجلس را ترك و استعفا داد. مدرس به حمايت عين الدوله نطق مهم

و مستدلى ايراد كرد و سخنان عين الدوله را تأييد نمود. در اثر سخنان مؤثر مدرس مجلس مجددا به عين الدوله ابراز اعتماد كرد ولى عين الدوله زير بار نرفت و نخست وزيرى را نپذيرفت.

در نيمه هاى آبان ماه 1294 ش به دنبال حركت قواى قزاق روس به سمت تهران احمد شاه تصميم به ترك تهران و تغيير پايتخت گرفت و نيت و قصد خود را به كاخ نشينان لندن و پطرود گراد تلگرافى اطلاع داد. در آن موقع رجال ايران به دو دسته تقسيم مى شدند: عده اى با تغيير پايتخت موافق بودند و عده اى مخالف اين تصميم بوده و پافشارى مى نمودند كه شاه تهران را ترك نكند. قبل از حركت شاه از تهران عده زيادى از رجال و روحانيون و نمايندگان مجلس به سمت قم حركت كردند، مدرس جزو ليدران مهاجرين بود. چندى در قم و كاشان و اصفهان توقف نمودند ولى چون قواى روس در تعقيب آنها بود به سمت كرمانشاه حركت كردند. وزيران مختار روس و انگليس احمدشاه را در تغيير پايتخت منصرف ساختند و به دستور احمدشاه مهاجرين تلگرافى به تهران احضار گرديدند ولى هيچكدام آنها دعوت شاه را نپذيرفته و درصدد دفاع از حيثيت كشور شدند. كميسيونهاى متعددى براى جمع آورى اعانه و خريد اسلحه تشكيل شد تا سرانجام رضا قلى خان نظام السلطنه حكمران بروجرد و لرستان و خوزستان با يك عده قوا وارد صحنه كرمانشاه شد. وى رياست كل قواى ايران را برعهده گرفت و وزيرانى براى خود تعيين كرد كه عبارت بودند از: سيد حسن مدرس وزير عدليه و اوقاف، رضا قلى سالار نظام وزير امور خارجه، ميرزا حسين خان اديب السلطنه وزير داخله، ميرزا قاسم خان صور

اسرافيل وزير پست و تلگراف، محمد على خان كلوپ وزير ماليه و حاج عزالممالك وزى فوائد عامه.

مدرس ظاهرا وزارت عدليه و اوقاف را توامان عهده دار بود، ولى عملا نظام السلطنه در تمام تصميمات او را مشاركت مى داد. اين هيئت به روس و انگليس اعلان جنگ داد. در چند منطقه بين قواى ژاندارم و نيروى ملى با قواى روسيه زد و خورد شديد شد و روسها قصد تسخير كرمانشاه را نمودند. دولت موقتى و قواى او به سمت كرند و قصر شيرين رفتند و از آنجا به بصره و بغداد رفته سرانجام وارد استانبول شدند. در تمام مدت جنگ مدرس در استانبول بسر مى برد و چندين بار با سلطان عثمانى و رئيس الوزراء و مقامات درجه اول آن كشور ملاقات و مذاكره كرد.

در سال 1295 كه ميرزا حسن خان وثوق الدوله به رئيس الوزرايى انتخاب شد فرمان انتخابات دوره چهارم مجلس شوراى ملى را صادر كرد و انتخابات بعضى از نقاط در همان موقع انجام گرفت. انتخابات تهران در مهرماه 1296 پايان گرفت و مدرس وكيل تهران شد در حالى كه در آن ايام مدرس در استانبول اقامت داشت ولى وجهه و شخصيت وى موجب گرديد مردم تهران او را به وكالت خود انتخاب نمايند. پس از پايان جنگ جهانگير اول، مدرس و عده اى از مهاجرين از استانبول به تهران بازگشتند. بعد از وثوق الدوله به ترتيب علاءالسلطنه، عين الدوله، مستوفى الممالك و صمصام السلطنه هريك مدت كوتاهى به زمامدارى رسيدند ولى دردى دوا نشد.

در اوايل 1297 كه صمصام السلطنه زمام امور را در دست گرفت، دولت ايران با مشكلاتى بزرگ مواجه بود از جمله تخليه ايران از قواى خارجى، تعيين و اخذ خسارات ناشى از

جنگ كه به ايران وارد شده بود، روابط جديد و عقد قرارداد با همسايه شمالى كه در اثر انقلاب و سقوط حكومت تزار و تشكيل شوراهاى دولتى لازم بود كه شخصى اداره امور را در دست بگيرد كه توانايى انجام مشكلات كشور را داشته باشد. مدرس در اين كار پيشقدم بود و با تشكيل جلسات متعدد و بيان مشكلات كشور و عدم توانايى صمصام السلطنه خواستار يك دولت قوى از احمدشاه شدند. احمدشاه كه مردى ضعيف و كم اراده بود خواسته مردم را جدى نگرفت تا اينكه عده زيادى از روحانيون به رياست سيد حسن مدرس و حاج آقا جمال و سيد محمد امام جمعه در حضرت عبدالعظيم تحصن اختيار كردند و با تشكيل جلسات و ايراد سخنرانى خواستار عزل صمصام السلطنه و رئيس الوزرايى وثوق الدوله شدند. دامنه مخالت با زمامدارى صمصام السلطنه ابعاد گسترده ترى پيدا كرد، بازار تهران تعطيل شد و اصناف ضمن تظاهراتى عزل او را خواستند. احمدشاه سرانجام تسليم روحانيون شد و از آنها خواست كه به شهر بازگردند و خواسته آنها را اجابت خواهد نمود. بالاخره تحصن شكسته شد و مدرس و همكاران او پس از ملاقات با احمدشاه خواستار تعيين رئيس الوزراى پرقدرتى شدند و قرعه فال به نام ميرزا حسن خان وثوق الدوله افتاد. صمصام السلطنه عزل و وثوق الدوله روى كار آمد.

مدرس در سال اول زمامدارى وثوق الدوله او را تقويت مى كرد و در تمام كارها به او مشورت مى داد ولى پس از اعلام انعقاد قرارداد 1919، مدرس در رأس مخالفين قرارداد و وثوق الدوله قرار گرفت و تمام تلاش خود را براى عدم اجراى قرارداد به كار برد. وثوق الدوله بعد از يأس از اجراى قرارداد از كار

كناره گيرى كرد و راه اروپا پيش گرفت. مشيرالدوله و سپهدار اعظم رشتى جانشينان بعدى نيز كارى از پيش نبردند تا كودتاى سوم حوت 1299 انجام گرفت و سيد حسن مدرس توسط كودتاچيان بازداشت و به زندان افتاد.

فكر كودتا از چندى پيش در تهران در مغز عدهاى فرو رفته بود، از جمله گفته مى شد كه سيد حسن مدرس نيز قصد كودتا داشته است. ملك الشعراى بهار در كتاب تاريخ مختصر احزاب سياسى اشاراتى در اين مورد دارد، از جمله مى نويسد:

روز پنجشنبه مطابق 7 حوت از دفتر رئيس الوزارء به من تلفن شد و مرا به عمارت گالارى احضار كردند. رئيس الوزراء با كلاه پوست تركى مانند و سردارى در آخرين اتاق جنوبى مرا پذيرفت، هنوز دولتى انتخاب نكرده بود.

در ملاقات با ايشان دست خوش! گفته شد. رئيس دولت اظهار داشت اگر من كودتا نكرده بودم، مطمئن باشيد كه (مدرس) كودتا كرده همه ما را به دار مى آويخت!

مدرس در تمام مدت زمامدارى سيد ضياءالدين در زندان بسر برد تا اينكه ميرزا احمد خان قوام السلطنه از زندان آزاد و به صدارت انتخاب گرديد و روز نهم خرداد تمام زندانيان از جمله مدرس آزاد شده با شاه ملاقات كردند.

قوام السلطنه روز اول تير ماه مجلس چهارم را كه انتخابات آن در دوره وثوق الدوله آغاز شده بود افتتاح كرد.

مدرس در مجلس چهارم به اطراف خود نگريست تا عده اى را با خود همراه و همدل كند. چند نفرى را براى خود انتخاب كرد مانند ميرزا هاشم آشتيانى، سردار معظم خراسانى (تيمورتاش)، نصرت الدوله فيروز و نصيرالسلطنه اسفنديارى و نام اصلاح طلب براى خودشان انتخاب كردند. اولين كار مدرس در مجلس چهارم و همكاران نزديك وى رد

اعتبارنامه هاى طرفداران سيد ضياءالدين بود. نقش اول اين بازى بر عهده عبدالحسين تيمورتاش قرار گرفت و در نتيجه اعتبارنامه هاى عدل الملك دادگر، سلطان محمد عامرى و مهدى خان معتصم السلطنه رد شد. كم كم اين چند نفر نبض مجلس چهارم را در دست گرفتند و در انتخابات اولين هيئت رئيسه سردار معظم تيمورتاش و سيد حسن مدرس به نيابت رياست انتخاب شدند. مدرس در مجلس چهارم در حقيقت ليدر اكثريت بود و هيچكارى در دولت بدون نظر وى به انجام نمى رسيد.

اولين حمله سيد حسن مدرس به رضاخان سردار سپه وزير جنگ در همين مجلس آغاز شد. در روز 12 مهرماه سال 1301 معتمدالتجار نماينده مردم تبريز نطقى در پارلمان ايراد كرد و از ظهور ارتجاع در تبريز و رشت و خرابى اوضاع و نقض شديد قوانين شكايت نموده از جمله از كارهاى حكومتهاى نظامى هم شكوه كرده و بالاخره متذكر شد كه بايد حكومتهاى نظامى ملغى شود. بر اثر اين خطابه سيد حسن مدرس نطقى در چگونگى مجلس چهارم و خدمات آن بيان نموده و قدرت مجلس را گوشزد كرد، قضاياى تاريخى مجلس دوم را برشمرد و گفت اگر وزير بد است بايد او را تغيير داد و ضمنا اسمى از وزير جنگ برده و گفت منافع و مضارى دارد كه منافع او اساسى و مضار او فرعى است.

نطق مدرس در وزير جنگ مطلب نيفتاد، لذا در مقام استعفا برآمد و ضمن ملاقات با محمد حسن ميرزا وليعهد استعفاى خود را از وزارت جنگ و فرماندهى قوا اعلام نمود. قواى نظامى پس از رنجش سردار سپه كه منجر به استعفاى او شده بود به تكاپو افتاده با ايراد

نطق و ميتينگ و رژه در خيابانها در مقام تهديد مجلس برآمدند. به دنبال استعفاى سردار سپه، حاكم نظامى هم كناره گيرى نمود و امنيت تهران مختل شد و بالاخره با وساطت موتمن الملك، سردار سپه استعفاى خود را پس گرفت و مشغول كار گرديد و در مجلس وعده داد حكومت نظامى را ملغى كند و ادارات خالصجات و ماليات مستقيم را به ماليه واگذار كند.

مدرس ليدر اكثريت مجلس چهارم بود و قوام السلطنه را مرد ميدان سياست مى دانست. وقتى دموكراتهاى مجلس به ليدرى سليمان محسن بر روى مخالفت با اختيارات وزير دارايى كابينه در مقام مخالفت با قوم برآمدند- كه منجر به كناره گيرى رئيس دولت شد- مدرس رئيس الوزرايى مشيرالدوله را پيش كشيد. علت اساسى اين تصميم اين بود كه مشيرالدوله در سمت رئيس الوزرايى ماندگار نبود چون به حيثيت خود و وجيه المله بودن اهميت زيادى مى داد، لذا در اولين برخورد با نمايندگان صندلى صدارت را خالى مى كرد، از اين رو، مدرس مشيرالدوله را به جاى قوام نشانيد و پيش بينى او درست درآمد. بعد از چهار ماه مشيرالدوله از كار كنار رفت و با اصرارى كه احمدشاه از اروپا به وى نمود نپذيرفت. مدرس قوام السلطنه را كانديداى نخست وزيرى كرد و سرانجام اكثريت مجلس به او رأى اعتماد دادند و احمدشاه نيز تلگرافى او را تأييد كرد. قوام در دوره دوم نخست وزير خود دست به يك سلسله اقدامات اصلاحى زد. مهمترين كارش جلوگيرى از تندرويهاى سردار سپه وزير جنگ بود. قانون استخدام كشورى و قانون محاكمه وزراء و قانون استخدام مستشاران امريكايى در اين دوره از رئيس الوزرايى قوام السلطنه به تصويب رسيد، ولى باز هم سوسياليستها به زعامت سليمان محسن قوام

را مورد حمله قرار دادند و به جاى وى مستوفى الممالك را كانديدا نمودند. مجلس با اين تغيير موافقت نمود ولى مدرس با اين انتخاب مخالف بود. مستوفى پس از 15 روز كابينه نيم بندى به مجلس معرفى كرد و پروگرام خود را در مجلس خواند. روز سيزدهم اسفند سيد حسن مدرس به عنوان مخالف پشت تربيون مجلس قرار گرفته نطق تاريخى خود را ايراد كرد.

مدرس گفت: البته همه آقايان مى دانند كه از بدو تأسيس دولت حاضره بنده و يك جماعتى از آقايان اظهار موافقت نكرديم و شايد بعضى از اين مسأله ملول باشند ولى ما تا اين ساعت به وظيفه وكالتى خود عمل كرده ايم و علت عدم موافقت اين بوده است كه موافقت با شخص رئيس دولت به ملاحظه سائس بودن شخص رئيس دولت است و الا هيچ شبهه نيست كه آقاى رئيس الوزراى حاليه آقاى مستوفى الممالك از اشخاص خوب و صالح و خدمتگذار اين مملكت هستند. خوبى شخص غير از تصديق به سائس بودن آنست، هر شخصى هر وكيلى نسبت به دولت، پارلمان نسبت به دولت، نه نسبت به دولت بايد يك ماده اجتماعى داشته باشيم. در سياست وقتى كه با يك دولتى ماده اجتماع سياسى عملى داريم تكليف ما است كه با او موافقت كرده و از او نگهدارى كنيم، موافقتى كه تعبير مى شود به ورقه سفيد و مكرر عرض كرده ام و از اين عقيده هم منصرف نمى شوم كه هر دولتى كه بخواهد در مملكت كار بكند بايستى با ورقه سفيد بيايد و با ورقه آبى برود. اگر كسى واقعا شخصى شد عادى در سياست يا جاهل در سياست يا غيرملتفت در سياست يا شكاك

در سياست ممكن است ممتنع باشد، مثل ما كه نسبت به دولت جديد از اول ممتنع بوده ايم. علت هم اين بوده كه بنده و عده اى از آقايان قبل از معرفى آقاى رئيس الوزراء اساس سياستى نگذارده بوديم، به خلاف دولتهايى كه قبل از اينكه داخل اين عنوان بشوند اساس سياستى گذارده بوديم. پس قصورى متوجه ما نيست و بايستى همين قسم كرده باشيم.

البته همه وكلا همين قسمند، همه خوب، همه چيز فهم هستند و على الخصوص اشخاصى كه تشريف دارند ولى بنده در اين شهر شما و مملكت شما معتقد به سياست هيچيك از رجال شما نيستم و هيچ رجلى را سراغ ندارم كه از خودم بالاتر باشد. مى شود جهل مركب باشم، مى شود مطابق با واقع باشد (يكى از نمايندگان: تصور مى رود كه قسمت اول باشد) و مقلد سياست هيچيك از رجال نيستم و هيچ رجلى از رجال مملكت چه اروپا رفته چه نرفته را نديده ام كه دماغش از دماغ خودم باشد. مى شود جهل مركب باشم اما انشاءالله نيستم و چون بنده در فضاى خودم جنبه موافقتى نداشتيم لذا به امتناع خود باقى مانديم تا امروز كه پروگرام دولت مطرح است و از آقايان كه رئيس الوزراى حاليه با سوابقى كه دارند و با سوابق اينكه رشته سياست در دستشان بوده است، بايستى شما را هدايت كرده باشند به اينكه موافقت ساكت و ممتنع نباشيد. همان عرضى را مى كنم كه در اتاق تنفس كردم. در اول دوره اى كه ما رجالى داريم همه شان خوب هستند براى موقعى مناسب هستند. بعضى شمشير برنده هستند براى موقعى، بعضى هم شمشير مرصع هستند براى موقعى. كلام بر سر توافق سياست است...

مدرس پس

از ايراد سخن مقدماتى به بحث و تشريح برنامه دولت پرداخته و ماده به ماده پروگرام دولت را مورد نقد قرار داده و نتيجه گيرى كرد كه تمام آنها خواب و خيالى بيش نيست. رروز بعد جلسه خصوصى مجلس براى ادامه بحث پيرامون پروگرام دولت تشكيل شد. بين مدرس و موافقين دولت مذاكرات تندى صورت گرفت كه منجر به منازعه بين عده اى از وكلاء شد و سرانجام دولت مستوفى الممالك با اكثريت ضعيفى رأى اعتقاد گرفت اما مدرس در كمين نشسته بود تا تير خلاص را به مغز دولت بزند.

روز نوزدهم خرداد 1302 مدرس تير خلاص خود را رها كرد و دولت را درباره سياست خارجى استيضاح كرد. فروغى وزير امور خارجه درباره سياست خارجى توضيحاتى داد و مستوفى هم نطق تندى ايراد نموده، در پايان سخنان خود گفت: «وضعيات اين مملكت يك اشخاصى را مى خواهد كه وقتى داخل در كار مى شوند يك آجيلهايى بگيرند و يك آجيلهايى پخش كنند، بنده نه اهل گرفتن هستم و نه اهل دادن نه مى گيرم و نه مى توانم بدهم و اصرارى هم به ماندن ندارم و اين ايام غيبت مجلس را هم كه شايد در پيش بعضى يكى از ايام بره كشى فرض شود براى اشخاصى كه اشتها دارند مى گذارم من كه اشتها ندارم معده من خراب است از اينجا مرخص مى شوم.»

مستوفى پس از ايراد نطق تند خود از رياست دولت كناره گيرى نمود و مجلس ميرزا حسن خان مشيرالدوله را بر صندلى صدارت نشانيد.

انتخابات دوره پنجم مجلس شوراى ملى در دوره مشيرالدوله آغاز و در رياست دولت سردار سپه پايان پذيرفت. نظاميان در اين انتخابات دست اندر كار بودند. در تهران انتخابات به

صورت آزاد انجام گرفت و در نتيجه مصدق السلطنه، سيد حسن مدرس، سيد حسن تقى زاده، مستوفى الممالك، مشيرالدوله، مؤتمن الملك، ميرزا هاشم

آشتيانى، ميرزا حسين علاء، سليمان محسن، سيد احمد بهبهانى، قوام السلطنه و شيخ على مدرس به نمايندگى دوره پنجم انتخاب گرديدند. اين مجلس در روز 22 بهمن ماه 1302 با نطق افتتاحيه محمد حسن ميرزا وليعهد كار خود را آغاز كرد. ولى در پشت قيافه ظاهرى مجلس صدها مطلب مكتوم وجود داشت. اين مجلس مى بايستى در اولين جلسه رسمى خود طرح اكثريت مجلس را به تصويب برساند. طرح مزبور كه به همت حزب تجدد به ليدرى سيد محمد تدين و سوسياليستها به زعامت سليمان محسن اسكندرى تنظيم شده بود، حاكى از تغيير رژيم بود، يعنى رژيم ايران مى بايستى از مشروطه سلطنتى به جمهورى تبديل شود البته به تقليد دولت همسايه ما يعنى تركيه.

مدرس با اين طرح مخالفت جدى داشت و يك تنه مى خواست در مقابل آن ايستادگى كند و كرد. از اين رو مدرس درصدد برآمد رسميت مجلس را به عقب بيندازد و اين عمل جز مخالفت با اعتبارنامه ها هيچ راهى نداشت. هر اعتبارنامه اى كه مطرح مى شد مدرس با مخالفت آن را به شعبه مربوطه باز مى گردانيد حتى با اعتبارنامه مؤتمن الملك هم به مخالفت برخاست. غير از هياهو و سروصدا در پارلمان تب جمهوريت سرتاسر كشور را فرا گرفته بود. دستجات مختلف با ارسال طومار تلگرام و ميتينگ خواستار حكومت جمهورى براى سردار سپه بودند.

روز بيست و هفتم اسفند ماه در جلسه علنى بين طرفداران سردار سپه و مدرس مناقشات سختى درگرفت و هنگاميكه مدرس در پشت تربيون مشغول صحبت بود تدين و ياران وى به عنوان تعرض

جلسه را ترك گفتند و چون مجلس از اكثريت افتاد نطق مدرس نيمه كار ماند. وى از جلسه خارج شد و در سرسرا كه نمايندگان جمع بودند، به ايراد سخن پرداخت. در اين هنگام دكتر حسين احياءالسلطنه كه از طرفداران سردار سپه بود جلو رفته سليى محكمى به گوش مدرس نواخت به طورى كه عمامه از سر وى به زمين افتاد.

ملك الشعراء بهار كه خود ناظر صحنه بوده است در اين باره مى نويسد:

اما اين سيلى به قدرى پر سر و صدا بود كه به ناگاه در تمام شهر مثل زنگ ناقوس درپيچيد و احساسات خفته را بيدار كرد. دكانها بسته شد، انقلاب بزرگى نمودار گرديد. جمعيتى كه انبوه جمعيت جمهوريخواه نامبرده در برابر آن مثل قطره در برابر سيل خروشانى مى نمود، گرد آمد.

اين سيلى موجب شد كه فرداى آن روز جمعيتى در مسجد شاه اجتماع نموده عليه جمهورى دست به تظاهرات بزنند. روز 30 اسفند طرح قانونى تغيير رژيم مشروطه به جمهورى تقديم مجلس شد و روز دوم فروردين جلسه علنى تشكيل گرديد تا طرح مورد تصويب قرار بگيرد. در همان موقع كه جلسه تشكيل شده بود جمعيت زيادى در ميدان بهارستان اجتماع نموده تظاهرات شديد خود را نسبت به مخالفت با جمهورى ابراز مى نمودند. به دستور سردار سپه نظاميان براى تفرقه مردم ابتدا شليك هوايى نموده و سپس به ضرب و شتم مردم پرداختند. مؤتمن الملك پس از اطلاع از موضوع سردار سپه را احضار و شديدا به وى اعتراض كرد كه چرا دستور كتك زدن مردم را داده اى. مؤتمن الملك مجلس را مى خواست تشكيل بدهد تا تكليف سردار سپه را روشن كند كه با وساطت مشيرالدوله بين

آن دو تفاهم ايجاد شد.

سرانجام تلاش سيد حسن مدرس براى برهم زدن جمهوريت به ثمر نشست و مخالفت تمام دستجات علنى و عريان شد. سردار سپه ناچار به قم عزيمت نمود و از آنها كسب تكليف كرد و چون آنها هم مخالف بودند پس از مراجعت به تهران اعلاميه اى صادر كرده و متذكر شد براى احترام مقام روحانيت از فكر جمهوريت انصراف حاصل گرديد.

مدرس بر خلاف دوره چهارم مجلس كه ليدر اكثريت بود در اين دوره ليدر اقليت شد كه تنها وظيفه اين اقليت مبارزه با سردار سپه و جلوگيرى از اعمال خلاف قانون وى و نظاميان بود. به دنبال قتل ميرزاده عشقى شاعر و مدير روزنامه قرن بيستم و ماژور ايميرى ويس كنسول امريكا دولت سردار سپه اعلام حكومت نظامى نمود و عده اى از مخالفين خود را بازداشت كرد. تنها نماينده اى كه با اعلام حكومت نظامى مخالفت كرد سيد حسن مدرس بود در حالى كه طرفداران سردار سپه در ميان نطق مدرس (پارازيت) رها مى كردند معذلك مدرس سخنان دلنشين و كوبنده خود را ايراد نمود ولى چون نتيجه اى از آن حاصل نشد دولت سردار سپه را استيضاح كرد. متن استيضاح به اين شرح بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانبان راجع به مواد ذيل از آقاى رئيس الوزراء استيضاح مى نماييم:

1- سوء سياست نسبت به داخله و خارجه.

2- قيام و اقدام بر ضد قانون اساسى و حكومت مشروطه و توهين به مجلس شوراى ملى.

3- تحويل ندادن اموال مقصرين و غيره به خزانه دولت.

حائرى زاده- عراقى- كازرونى- مدرس- اخگر- ملك الشعراء- سيد حسن زعيم.

شوق سوم استيضاح مربوط به تصرف و غارت جواهرات و خزانه پربار اقبال السلطنه ماكوئى بود. به دستور سردار

سپه اميرلشكر عبدالله خان طهماسبى فرمانده لشكر آذربايجان و حاكم نظامى آن منطقه كه با اقبال السلطنه ماكوئى دوستى و نزديكى داشت به ماكو رفته و پس از بازگشت اقبال السلطنه را با خود به تبريز آورده زندانى مى نمايد. اقبال السلطنه پس از ده روز تحمل زندان فوت مى كند. در غياب خان ماكو امير طهماسبى كليه جواهرات و خزائن گران قيمت او را كه قريب شش قرن جمع آورى شده بود به وسيله ايادى مطمئن خود جمع آورى نموده بدون كوچكترين تصرفى آنها را نزد سردار سپه مى فرستد و سردار نيز آنها را در خزانه شخصى خود ذخيره مى نمايد بدون اينكه چيزى از آن را به خزانه دولت واگذار كند.

منظور و مقصود مدرس بيان قتل اقبال السلطنه و تصرف و حيف و ميل اموال او توسط سردار سپه بود. طبعا سردار سپه از عنوان ساختن چنين مطالبى وحشت داشت. سردار سپه با تمام قدرت توسط طرفداران خود از استيضاح جلوگيرى كرد گذشته از حملات شديد مطبوعات به اقليت مخصوصا مدرس معلوم شد كه حوادث در شرف تكوين است. بامداد روز هفدهم مرداد كه دولت براى استماع استيضاح در مجلس حاضر شده بود بين سردار سپه و مدرس گفتگوى لفظى تندى بوجود آمد ولى اكثريت حاضر به تشكيل جلسه نشدند، و قرار شد استيضاح بعدازظهر صورت گيرد. هنگام مراجعت اقليت به منازل خود، مدرس و كازرونى و حائرى زاده به شدت مضروب شدند و لذا بعدازظهر در مجلس حضور نيافتند. تنها ملك الشعراء از اقليت در جلسه حضور يافته نطق كوتاهى ايراد كرد و سرانجام دول رأى اعتماد گرفت.

سردار سپه در پائيز 1303 به خوزستان رفت و پس از اتمام كار شيخ خزعل

به تهران بازگشت و درصدد تحكيم وضع خود برآمد. عده اى از ياران نزديك سردار سپه درصدد برآمدند كه بين او و مدرس دوستى برقرار شود، سردار معظم تيمورتاش و نصرت الدوله فيروز و على اكبر داور در پياده كردن اين فكر بيش از ديگران تلاش و دوندگى كردند. سرانجام در چندين جلسه بين سردار سپه و مدرس سخنهاى رد و بدل شد و مدرس نصايحى كد و ظاهرا تمام نصايح مورد قبول واقع شد. پس از مذاكرات زياد سردار سپه به مدرس گفت كه من از اين دو برادر (احمدشاه و محمد حسن ميرزا) اطمينان ندارم ممكن است خدمات مرا ضايع سازند من ميل دارم مجلس به من مقام و شغل بدهد تا من بتوانم با خيال راحت اصلاحات خود را ادامه دهم و از اينجا بود كه فكر واگذارى فرماندهى كل قوا بوجود آمد و مدرس در اين واگذارى نقشى سازنده و اساسى داشت و به اقليت توصيه كرد كه به آن رأى بدهند.

تصويب قانون نظام اجبارى كه ابتدا با مخالفت مدرس در كميسيون مدفون شده بود پس از توسل سردار سپه به او و حضور در منزل مدرس سرانجام با حمايت ليدر اقليت به تصويب رسيد. در اواسط مرداد ماه 1304 سردار سپه دو پست كابينه را در اختيار مدرس قرار داد تا هركسى را كه مى خواهد به عنوان وزير معرفى كند. در اين توافق دو وزارتخانه داخله و ماليه در اختيار مدرس قرار گرفت و او نيز دو تن از دوستان خود را معرفى كرد. در اثر اين معرفى شكرالله خان قوام الدوله به وزارت داخله و فيروز ميرزا نصرت الدوله به وزارت ماليه تعيين شدند.

بالاخره

در روز نهم آبان ماه 1304 طرح نمايندگان مجلس مبنى بر خلع قاجاريه و واگذارى حكومت موقتى به رضاخان سردار سپه و تشكيل مجلس مؤسسان براى اصلاح بعضى از اصول متمم قانون اساسى مطرح شد. مخالفين كه در رأس آنها سيد حسن مدرس بود نتوانستند كارى از پيش ببرند و بالاخره سردار سپه به پادشاهى رسيد.

پس از تاجگذارى رضاشاه انتخابات دوره ششم آغاز شد و مدرس وكيل چهارم تهران شد. مدرس در اين مجلس با چندين اعتبارنامه به مخالفت برخاست و حرفهايى در مورد دخالت در انتخابات از طرف نظاميان ايراد كرد.

روز هفتم آبان ماه 1305 در تهران واقعه اى بوقوع پيوست كه تمام مسائل سياسى روز را تحت الشعاع قرار داد و براى عده اى كه در گود سياست بودند اولين زنگ خطر شد.

در آن ايام رضاشاه در املاك اختصاصى مازندران گردش مى كرد. بامداد آن روز هنگامى كه مدرس طبق معمول براى درس گفتن به مسجد سپهسالار مى رود در كوچه سردارى غفلتا مورد حمله چند نفر قرار مى گيرد و چندين تير به سوى او شليك مى شود. در اثر شليك گلوله بازوى چپ وى به شدت مجروح و يك گلوله هم به دست راست اصابت مى كند. صاربين پس از اجراى مأموريت فرار مى كنند. مدرس ابتدا به مريضخانه نظميه انتقال مى يابد، ولى پس از اطلاع جامعه روحانيت عده اى به زعامت حاج امام جمعه خويى در بيمارستان حضور يافته او را به بيمارستان احمدى انتقال دادند. سوءقصد به مدرس در تمام ايران منتشر شده و رضاشاه تلگرافى از او احوالپرسى كرد؛ ولى مدرس پاسخ داده بود (به كورى چشم دشمنان هنوز مدرس زنده است).

مجلس شوراى ملى براى رسيدگى به حادثه

ابتدا جلسه خصوصى تشكيل داد. بيش از هر كسى سيد احمد بهبهانى داد سخن داد و دولت را مورد مؤاخذه قرار داد. وثوق الدوله وزير عدليه وعده تعقيب به مجلس داد، و على اكبر داور نطق مهمى ايراد كرد، ولى تمام اين سروصداها بى نتيجه ماند و همه مى دانستند اين سوءقصد توسط عوامل و مأمورين نظميه انجام گرفته است.

مدرس پس از چند ماه بهبودى حاصل كرده در مجلس حضور يافت و مانند گذشته نظريات خود را در تمام موارد ابراز مى كرد.

دوره ششم مجلس پايان يافت و در دوره هفتم مدرسه به مجلس راه نيافت. در آن ايام سمت وى نيابت توليت مدرسه سپهسالار بود و همه روزه براى تدريس و اداره امور مدرسه حضور مى يافت. روز 16 مهر ماه 1307 سرشب سرتيپ محمد درگاهى رئيس نظميه به اتفاق سرهنگ رادسر رئيس پليس و سرهنگ راسخ رئيس زندان و عده كثير مأمور به خانه وى رفته او را دستگير نمايند. ابتدا درگاهى در مقام توهين به وى برآمده ولى مدرس جوابهاى دندان شكنى به او مى دهد و سرانجام زد و خوردى بين آن دو به وقوع مى پيوندد. درگاهى به كمك همراهان خود مدرس را دستگير نموده كشاكشان به خارج خانه برده سوار اتومبيلى نموده از تهران خارج مى سازند و پس از چند روز طى طريق در شهر خواف واقع در سر حد ايران و افغان او را در شرايط بسيار نامساعدى زندانى مى نمايند. مدرس قريب 9 سال در زندان خواف به سر برد تا اينكه در 1316 دستور قتل وى صادر شد. در 22 آبان ماه او را از زندان خواف به زندان كاشمر انتقال دادند و در روز 10

آبان ماه در زندان شهربانى كاشمر او را به وضع دلخراشى به قتل رسانيدند. ابتدا به او سم داده مى شود و چون اثر سم سريع نبود مأمورين او را خفه مى نمايند.

چگونگى قتل سيد حسن مدرس بعد از شهريور 1320 در دادگسترى مطرح گرديد و كيفر خواست مشروح دادستان براى آگاهى خوانندگان در ذيل درج مى گردد. رحمت الله عليه.

متن ادعانامه دادستان ديوان كيفر

رياست دادگاههاى ديوان كيفر: كاركنان دولت رسدبان 3 محمود مستوفيان پسر مصطفى چهل و هفت ساله داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران، رئيس پيشين شهربانى كاشمر اهل و ساكن مشهد و حبيب الله خلجى پسر عزيزالله شصت و پنج ساله داراى زن و فرزند مسلمان تبعه ايران اهل تهران، ساكن ملاير سرپاسپان يك مأمور پيشين شهربانى كاشمر به معاونت ياور محمد كاظم جهانسوزى پسر محمد حسين پنجاه و نه ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران بخش 9 عودلاجان كوچه آبشار رئيس پيشين پليس شهربانى مشهد و پاسيار منصور وقار پسر مصطفى چهل و پنج ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران ولى آباد و ركن الدين مختار فرزند كريم داراى زن و فرزند، تبعه ايران ساكن تهران خيابان بوعلى پنجاه ساله رئيس پيشين اداره كل شهربانى كه همگى به دستور دادستان ديوان كيفر زندانى هستند در شب دهم آذر ماه 1316 در كاشمر مرتكب قتل مرحوم سيد حسن مدرس شده اند.

شرح قضيه و دلايل آن طبق رسيدگى هائيكه به عمل آمده اين است كه مرحوم سيد حسن مدرس را كه از 1307 تحت نظر شهربانى و لشكر شرق در شهر «خواف» تبعيد بوده در آبان ماه 1316 شهربانى

از لشكر تحويل و به كاشمر انتقال مى دهد. بدين ترتيب كه در 4 آبان ماه 1316 پاسيار نوائى رئيس شهربانى خراسان طى شماره 8034 به اداره كل شهربانى تلگراف مى كند.

«از ستاد لشكر شرق طى 2559 مى نويسد:

حسب الامر جهان مطاع اعليحضرت همايون شاهنشاهى مقرر گرديد سيد حسن مدرس به كلى تحويل مأمورين شهربانى شود و مأمورين لشكر مراجعت نمايند.

لذا به شهربانى زود دستور داده شد دقيقا در مراقبت مشاراليه دقت نمايند.

اداره كل شهربانى در جواب تلگراف نامبرده، دستور داده كه كاملا مدرس مراقبت شود كه با خارج مكاتبه ننموده و هيچكس هم او را ملاقات نكند. پاسيار نوائى در پاسخ اين دستور گزارش تلگرافى زير را داده است.

چون خواف منطقه سرحد افغانستان و محل ساكنى نيست غالبا مورد تاخت و تاز اشرار مى باشد با برداشتن ساخلو كه بيست سرباز يكنفر گروهبان و استوار يك نفر مسؤول مراقبت زندان بوده اند و قلت مأمورين شهربانى كه كليه سيزده نفر و انتظامات شهر را هم عهده دار مى باشند در عين حال كه زندانى مزبور پيرمرد فرسوده و قابل فرار كردن نيست نگاهدارى او را در آنجا مقتضى نمى دانم؛ زيرا ممكن است اشرار افغانى روى سياست عقيده مذهبى وى را بربايند چنانچه اجازه فرمايند به طبس يا كاشمر اعزام در آنجا نگاهدارى شود و يا اينكه اقلا ده نفر پاسبان و يك نفر سرپاسبان به مأمورين خواف اضافه گردد.

اداره كل شهربانى به شهربانى مشهد اين طور جواب داده وقتى شهربانى آنجا نتواند يك نفر پيرمرد فرسوده را مراقبت كند كار ديگرى از او ساخته نيست مشاراليه را تحت مراقبت يك نفر پايور لايق و دو سرپاسبان با اتومبيل دربست فعلا به كاشمر

انتقال داده و در شهربانى آنجا منفردا تحت مواظبت كامل زندانى شود و به هيچ وجه نبايد او را كسى ملاقات يا مكاتبه بنمايد، رئيس شهربانى آنجا مسؤول نگاهدارى او خواهد بود.

به موجب دستور بالا مرحوم مدرس به كاشمر منتقل شده و گزارش آن را نوائى طى 16/8/29 -9124 اينطور داده:

«به وسيله ريئس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار و معاونت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق دستورات زندانى».

به طورى كه نوائى در بازجويى اظهار داشته چون قبلا دو مرتبه راجع به كشتن مدرس به او دستور داده اند و مشاراليه حاضر به انجام اين قتل نبوده، وى را به تهران احضار و در 30 آبان به تهران حركت نموده و پاسيار منصور وقار به جاى وى به رياست شهربانى خراسان منصوب و در اوايل آذر به مشهد وارد مى شود.

مطابق حكايت پرونده سرپاس مختار دستور قتل مدرس را به وقار داده، ولى وقار در بازجويى اظهار مى داد كه موقع حركت به خراسان سرپاس مختار پاكت سربسته و لاك شده به او داده و اظهار داشته آن پاكت را در مشهد به ياور جهانسوزى بدهد كه مأموريتى دارد بايد انجام دهد و به او بگويد يا به اين مأموريت و يا به تهران حركت كند. مشاراليه نيز در مشهد آن پاكت را به ياور جهانسوزى داده و امر رئيس كل شهربانى را به او ابلاغ كرده و نامبرده پاكت را در اطاق وى باز كرده و خوانده و آن را پاره كرده و در بخارى ريخته و گفت بايد به اتفاق حبيب خلج به مأموريت جنوب خراسان براى بازرسى برود او هم براى وى

حاكم صادر نموده و عزيمت كرده است.

خلاصه وقار پس از ورود به مشهد جهانسوزى و حبيب الله خلج معروف به شمر و ميرغضب را ظاهرا به عنوان مأموريت بازرسى جنوب خراسان و باطنا براى قتل مدرس به كاشمر مى فرستند و مشاراليه عصر ششم آذر وارد كاشمر مى شوند و چون اقتدارى رئيس شهربانى كاشمر حاضر به انجام قتل مدرس را از كاشمر خارج و تحويل محمود مستوفيان داده و مشاراليه به كفالت شهربانى كاشمر در ازاء انجام اين مأموريت ابقاء مى شود.

مستوفيان در هفتم آذر شرح پائين را به سرپاسبان يكم شجاعى نوشته:

«در اين موقع جناب آقاى ياور تشريف فرماى كاشمر گرديده اند دستور فرموده اند كه شما به اضافه كارهاى ادارى كه داريد بايستى لازمه مراقبت را در حفاظت از شخصى كه آقاى غلامرضا نخعى بازرس به شما معرفى نمايد، بنماييد از اينكه احدى را و خودتان حق مراوده و ملاقات و مكاتبه با او ندارد و همچنين شخص مزبور با اشخاص حتى پاسبانهايى كه براى مراقبت او گماشته مى شود به هيچگونه حق مذاكره و ملاقات با او و پيغام او را با كسى ندارد به اين معنى احدى نبايستى مستحضر شود، كه چه شخصى در آن منزل و پاسبانها و شما با من براى چه امرى در اين جا هستيد و همين طور بايستى فوق العاده دقت شود از ابنيه آنجا كه كسى از روى بام و ديوار بالا نيابد كه مستحضر شود چه كسى در اينجا است باز هم تأكيد مى شود كه از هر جهت مراقبت را مرئى و اقلا تا صبح مدت 24 ساعت چندين مرتبه به طوريكه از اياب و ذهاب شما مستحضر نشود محل و

شخص مزبور را وارسى و عمليات پاسبانان هم بايستى تحت نظر كه مخالف دستور فوق نباشد تذكر داده مى شود كه كوچكترين غفلتى با مسامحه در انجام دستور فوق بشود شخص شما مسؤول و به طورى كه فرموده اند مجازات اعدام است فى الحال كاملا شخص و محل مزبور را وارسى كه مخالف مقررات زندانيان نباشد.

مستوفيان پس از قبول اين مأموريت شروع به تهيه مقدمات نموده كه وانمود كند مرحوم مدرس مريض است و طى (16/9/511)6 بر خلاف واقع به شهربانى مشهد تلگراف نموده (سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت) در صورتيكه مدرس طبق گزارش شماره 16/8/23 -474 اقتدارى در 22 آبان وارد كاشمر شده، كسالت نداشته و گزارش تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالتى داشته و كسالت او تشديد يافته بود، بايستى اقتدارى چنين تلگرافى كرده باشد نه مستوفيان.

جهانسوزى پس از خارج نمودن اقتدارى و غلامرضا نخعى از كاشمر در 16/9/7 به ترتيب حركت كرده و در ساعت يازده و نيم روز 16/9/9 به كاشمر مراجعت نموده و ترتيب قتل مدرس را مى دهد.

بدين شرح كه على ذوالفقارى پاسبان را كه يكى از مأمورين مراقبت مرحوم مدرس بوده از منزل مسكونى مدرس به وسيله مستوفيان احضار و دستور مى دهد كه از آن منزل خارج شود و شب دهم آذر كه موعد قتل مدرس بود، ابراهيم ابراهيمى پاسبان را نيز كه مراقب ديگر مرحوم مدرس بود مستوفيان خواستند به عنوان اينكه جهانسوزى او را مى خواهد مشاراليه مى فرستد، در صورتى كه طبق اظهارات ابراهيم جهانسوزى به او كارى نداشتند و مى خواستند مشاراليه در منزل مسكونى مرحوم مدرس نباشد.

ابراهيم ابراهيمى جريان مذاكرات خود

را با جهانسوزى و وضعيت منزل مرحوم مدرس را در صفحات 66 به بعد چنين گفته:

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود محمد فراموش كار گفت مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند رفتم در را باز كردم...

محمود خان پابرهنه... آمد تو و گفت امروز كسى اينجا آمده و كاغذى چيزى آورده، گفتم: خير.

گفت: بيا برو به شهربانى ياور با تو كار دارد.

خودش آنجا ماند من آمدم اداره شهربانى ياور توى اطاق صاحب منصب كشيك بود به ايشان پيغام دادم كه ابراهيم را كه خواسته بوديد حاضر است. گفته بودند باشد، بنده نشستم تقريبا دو ساعتى طول كشيد من را خواست توى اطاق به من نگاه كرد و گفت اسمت چيست، اهل كجاى و كجا مى نشينى و چند سال است باغبان هستى به ايشان جواب دادم. فرمود برو بيرون باش آمدم. باز مدتى نشستم پيغام دادم كه اگر كارى چيزى نداريد من بروم، جواب داده بوده كه بگوييد برو و بنده آمدم بيرون و رفتم منزل وقتى رفتم ديدم لاى در باز است و رئيس شهربانى پشت در ايستاده و منتظر من است، من كه وارد شدم آمد بيرون و گفت برويد توى اطاق خودتان و بسراغ آقا هم نرويد.

محمد فراموش كار آمد، تفصيل را به او هم گفته بودم تا تقريبا نصف شب بود ديدم در مى زنند در را باز كردم ديدم سيد موسى خان شجاعى سرپاسبان شهربانى است آمد پرسيد كه آقا كجاست؟

گفتم توى اطاق خودش است...

گفت بياييد برويم جاى آقا...

بنده و فراموش كار به اتفاق شجاعى رفتيم اطاق آقا صدا زدم، آقا را

ديدم جواب نمى دهد، شجاعى به من گفت برو بيدارش كن رفتم و صدا زدم، ديدم جواب نمى دهد شجاعى گفت تكانش بده، تكانش دادم ديدم جواب نمى دهد، عبا روى صورتش بود، عبا را بلند كردم و دست گذاشتم به صورتش ديدم مرده است و شال و عمامه اش هم كه هميشه سرش بود باز شده و پهلوى سرش افتاده بود، شجاعى رفت و 20 دقيقه طول كشيد ديدم رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور.

خلاصه از اظهارت ابراهيم و ساير محتويات پرونده معلوم مى شود كه مستوفيان ابراهيم را به بهانه اينكه ياور جهانسوزى با او كار دارد از خانه مرحوم مدرس خارج كرده و حبيب الله خلج نيز بعد به منزل مرحوم مدرس رفته و با مستوفيان مرحوم مدرس را كشته اند كه اظهارات ذبيح الله مهاجرانى در صفحات 10 و 20 جهت توضيح و تكميل جريان قتل عيان نقل مى شود.

آقاى ياور جهانسوزى كه در زندان مركزى با من در يك اطاق سكوت داشت... راجع به كشتن مرحوم مدرس كه تفصيل را از او پرسيدم اظهار كرد كه:

سرهنگ وقار رئيس شهربانى مشهد... او را مأمور كشتن مرحوم مدرس كرده اند، زيربار نرفته و گفته اند به كاشمر برود و در آنجا باشد ولى شخص ديگرى را براى اين كار خواهند فرستاد و حبيب الله خلج را با او فرستاند و شخص نامبرده با يكنفر ديگر (طبق اظهارات جهانسوزى در نزد پاسيار نوائى منظور مستوفيان بوده) سيد را خفه كرده اند.

به دلايل پايين قتل مرحوم سيد حسن به وسيله اشخاص نامبرده فوق ثابت و مسلم است:

1- اظهارات عشرت خاتم اقتدارى در صفحات 33 به بعد كه

گفته است:

در سال 1316 مرحوم اقتدارى شوهرم كه رئيس شهربانى كاشمر بود به مشهد حركت كرد بنده هم با او به مشهد رفتم:

سرهنگ نوائى ايشان را مأمور كرده كه برود به خواف و مرحوم مدرس را از خواف به كاشمر بياورد.

بنده از آنجا رفتم به كاشمر و مرحوم اقتدارى... به خواف رفت.

تقريبا ساعت ده و يازده بود كه مرحوم اقتدارى آمدند، مرحوم مدرس هم با ايشان با يك نفر مأمور... وارد شد به منزل مرحوم مدرس... در منزل ما بود...

مرحوم اقتدارى نزديك شهربانى يك خانه اجاره كرده و مرحوم مدرس را بردند در آن خانه... دو روز بعد... مرحوم اقتدارى آمد منزل ديدم اوقاتش خيلى تلخ است و گرفته است گفتم چه خبرى است.

ابتدا چيزى نگفت چون خيلى اصرار كردم اظهار كرد كه يك دستوراتى راجع به اين سيد بيچاره و از بين بردن او رسيده است كه نمى دانم چه كنم من گفتم ممكن است استعفا بدهيد و مى گفت اگر من اين كار را بكنم جواب خدا را چه بدهم و اگر نكنم از دست اين شيرهاى درنده چه كنم؟ كه خودم را ممكن است از بين ببرند، من گفتم ممكن است استعفا بدهيد گفت همين خيال را دارم و استعفا داد اين استعفا در زمان سرهنگ وقار رئيس شهربانى خراسان بود استعفاى او قبول شد و دستور دادند كه شهربانى تحويل محمود مستوفيان بدهد ايشان شهربانى را تحويل داد به مستوفيان و لى چون دستورى راجع به تحويل مدرس نرسيده بود از تحويل دادن او خوددارى كرد و مستوفيان همه هميشه اصرار مى كرد كه مدرس را تحويل بگيرد. در اين بين ياور جهانسوزى آمد

به كاشمر به اتفاق حبيب الله خلج پاسبان كه مأمور مشهد بود و جهانسوزى آمد به منزل مرحوم اقتدارى گفت كه اقتدارى چرا معطلى و چرا حركت نمى كنى، مرحوم اقتدارى گفت: معطلى من راجع به اين حبسى است كه او را چه كنم، گفت او را هم بايد تحويل محمودخان مستوفيان بدهيد و ايشان هم مدرس را تحويل مستوفيان داد و فرداى آن روز حركت كرديم مشهد و همان روزى كه جهانسوزى آمد و اين صحبت ها را با اقتدارى كرد، گفت كه من مى روم يك روز مأموريتى دارم انجام مى دهم و برمى گردم شما نبايد اينجا باشيد بعد از دو روز گويا روز سوم بود، يك روز اقتدارى به من گفت ديدى خدا با ما بود كه اين كار را نكرديم، گفتم چه شده است، گفت: همان شب كه ما حركت كرديم جهانسوزى از مأموريت به كاشمر برمى گردد و با حبيب الله خلج و محمود مستوفيان مشروب زيادى مى خورند و مى روند با مدرس، سماورى آتش مى كنند و چاى مى خورند و در اول چاى را مرحوم مدرس مى ريزد براى آنها دفعه دوم محمود مستوفيان مى گويد اجازه بدهيد من چاى بريزم اجازه مى دهند چاى مى ريزد و دواى سمى را... در استكان مدرس مى ريزد و چاى را مى خورند چون مدتى مى گذرد و مى بينند اثرى نبخشيد جهانسوزى برمى خيزد و اشاره به مستوفيان مى كند و از اطاق بيرون مى رود، مستوفيان هم عمامه سيد را كه سرش بوده برداشته و مى كند توى دهانش تا خفه مى شود و همان شبانه هم مى برند دفن مى كنند.

دستورى كه براى از بين بردن مدرس از تهران آمده بود تلگراف رمز بوده... به امضاى سرهنگ وقار... مرحوم اقتدارى آن تلگراف

را كه رمز بود با كشف آن كه در خارج كشف كرده بود به من نشان داد، نوشته بود بايد به طورى كه هيچكس حتى قراول درب اطاق مدرس هم نفهمد، با استر كنى او را از بين ببريد.

در جواب بازپرس كه سئوال كرده است «مدرس را كه از خواف آوردند حالش چه طور بود» گفته است «سالم بود... مريض نبود»

مرحوم اقتدارى از مشهد به شهربانى همدان منتقل شدند و پس از بيست روز از ورود به همدان مريض شد... بر اثر دواى عوضى كه داده بودند مرحوم شد.

2- اظهارات على ذوالفقارى پاسبان در صفحات 50 به بعد كه گفته:

همان روزى كه شب آن، مدرس فوت كرد ابراهيم پاسبان... آمد آنجا من را صدا كرد، گفت رختخواب مرا بردار برو رئيس تو را مى خواهد، گفتم چشم بنده هم رختخواب را برداشتم بردم.

رفتم پيش رئيس... محمودخان معروف به پابرهنه رئيس فرمود برو منزل راحت كن، من هم رفتم تا شب فرستادند عقب من و شب آن روز آقا شام را كه درست كرد من را صدا، گفت: بيا بنشين شام بخور من رفتم نشستم شام خوردم آقا فرمود كربلايى على فردا صبح ترا عوض مى كنند ولى شب باز ترا مى آورند، گفتم: آقا براى چه لابد بد آدمى هستم، فرمودند خوب آدمى هستى ولى عوضت مى كند...

شب تقريبا ساعت 9 بود در منزل نشسته و شام مى خورديم، ديدم در زدند، گفتم كيست، ديدم ابراهيم است، مى گويد بيا ريئس ترا مى خواهد من رفتم اداره شهربانى ديدم محمود مستوفيان رئيس شهربانى دارد قدم مى زنند، گفت بيا برو منزل كربلايى اسمعيل (مقصود همان منزل مدرس بود.) بنده رفتم آنجا ديدم ابراهيم

و محمود فراموش كار آنجا هستند رئيس هم آمد آنجا وقتى من وارد شدم ديدم آقا مرده است و رو به قبله است به محمد گفتم چه شده گفت سكته كرده است.

گفتم: صبح كه من رفتم حالش خوب بود و با من صحبت مى كرد، گفت ديگر مى گويند سكته كرده است... فقط ديدم كه لب زيرش را با دندان گرفته بود...

در جواب بازپرس كه سؤال كرده (تا آنروزى كه شما نزد مدرس بوديد كسالت و مرضى نداشت) خير ابدا مرضى نداشت، سلامت بود ماه رمضان بود روزه مى گرفت و حالش خوب بود.

اظهارات محمود فراموشكار در صفحات 76 به بعد كه قسمت هاى موثر آن عينا نقل مى شود.

نزديك افطار بود چون به رئيس گفته بودم كه موقع افطار و سحر بايد بروم و اجازه داده بود، رفتم منزل تقريبا ساعت چهار از شب گذشته بود، برگشتم آمدم آنجا از ابراهيم يا كربلائى على پرسيدم كه كسى اينجا نيامد گفت رئيس با حبيب الله خان شمر با سيد موسى خان شجاعى آمدند اينجا و رفته اند توى اطاق آقاى مدرس و من را هم گفته اند در خانه باش، رفته اند نيم ساعت هم معطل شده و برگشته و رفته اند...

تقريبا دو ساعت گذشت در زدند رفتيم در را باز كرديم ديديم رئيس شهربانى تنها بود، آمد تو و گفت بيايد برويم اطاق آقا با آقا كار دارم بنده و رفيقم و رئيس رفتيم اطاق آقا، ديديم آقا خوابيده روى تختخواب و لحاف رويش هست نمى دانم عبا هم روى خودش بود يا نه.

محمود خان مستوفيان گفت آقا را صدا بزنيد هر چه صدا كرديم جواب نداد، بعد گفتم آقا كه جواب نمى دهد مستوفيان گفت

آقا سكته كرده است و نبايد هيچكس بفهمد و اگر به كسى بگوييد كه آقاى مدرس مرده، زبانتان را مى برم. بعد به بنده گفت برو به جناب ياور رئيس پليس كه منزل من هستند بگو آقاى مدرس سكته كرده است، چه دستورى مى فرماييد، بنده هم آمدم خانه رئيس به جناب ياور كه اسمش يادم نيست گفتم، رئيس شهربانى عرض كردند كه آقاى مدرس فوت كرده اند، چه دستور مى فرماييد، فرمودند به مستوفيان بگو كه شبانه به طورى كه كسى نفهمد غسل بدهيد و دفن بكنيد، بنده برگشتم ديدم ابراهيم تابوت آورده كربلايى على هم آنجا است...

محمود خان خودش چراغ انگليسى را برداشت دست گرفت، حركت كرديم، رفتم به غسالخانه...

به بنده گفت شما آقا را كشتيد من عرض كردم شما كه مى دانيد من آدم كش نيستم و من رفته بودم شام خوردن سفارش مى كرد كه به كسى نگوييد كه آقا مرده و نگوييد كه رئيس آمده آنجا نيم ساعت مانده و رفته است كه اگر بگوييد زبانتان را مى برم...

اقتدار نظام را مجبورا فورى حركت دادند از كاشمر وقتى كه ياور آمد و يك نفر از پاسبانها را هم مأمور كرده بود كه اقتدار نظام را فورا حركت بدهيد... آن روز مرحوم مدرس... روزه داشت فرمودند مى خواهم كته درست كنم.

4- اظهارات ابراهيم ابراهيمى پاسبان در صفحات 66 به بعد كه قسمتى از آن قبلا ضمن توضيح جريان قتل مذكور افتاد و قسمت هاى مؤثر ديگر آن هم ذيلا نقل مى شود.

در خانه دومى غير از من و كربلايى على و محمد فراموشكار و آقا ديگر كسى نبود...

رئيس شهربانى محمود خان پابرهنه بود. در آن موقع يك ياورى از مشهد آمده بود

با يك آجودان.. اسم آن آجودان حبيب الله بود آمدند كاشمر يك مأمور تامينات با آقاى مدرس از خواف آمده و در كاشمر بود... ياور كه آمده غلامرضا مأمور تامينات را خواسته و گفته بود بايد بروى به كناپاد يا به خواف و او را حركت داد از كاشمر رفت...

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود، محمد فراموشكار گفت من مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند.

(جريان آمدن مستوفيان تا فوت مرحوم مدرس در صفحه ى 5 ادعانامه قبلا مذكور افتاد.)

رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور...

وقتى رفتيم غسال خانه ميرزا كريم آقا را شست و ما سه نفر هم ايستاده بوديم.

محمود خان قدم مى زد و رو كرد به ما و خنديد و گفت پدر سوخته ها آقا را كشتند...

موقع اذان پيش از اين كه رئيس شهربانى بيايد من پيش آقا بودم و موقع افطار بود كه چاى مى خورد شامش هم سربار بود.

بعد از اينكه رئيس آمد ديگر من آقا را نديدم حالش خوب بود چاى مى خورد... چاى را خودش درست كرده بود... در آن روز روزه بود... كسالت نداشت بعد از اين كه غلامرضاخان از آنجا رفت غصه مى خورد كه غلامرضا خان خوب آدمى بود كه از اينجا رفت.

... همان موقعى كه ياور آمد اقتدار نظام آنجا بود... بعد فورى محمود خان آمد به اقتدار نظام گفت ياور گفته الان بايد حركت كنى هر چه خودش و خانمش گفتند كه فردا حركت كنيم گفت نمى شود بايد الان حركت كنيد همان روز اسبابش را بستند...

5- اظهارات محمد رفيع نوائى رئيس

اسبق شهربانى مشهد در صفحات 3 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود:

درست در خاطر ندارم كه در 1306 بوده است يا 1307 مأمورى از تهران آمد به مشهد، ابلاغ كرد كه بايستى مأمور بفرستيد به خواف محرمانه مدرس را مسموم نمايد به مأمور گفته شد مراجعت كن اقدام مى كنم و نتيجه را به عرض مى رسانم مأمور مراجعت كرد به مركز جواب دادم چون بيست و پنج نفر نظامى هم در نگاهدارى مشاراليه شركت دارند اين عمل به طوريكه كسى نفهمد غيرمقدور است.

مأمور محمد حسن خان سردارى... رئيس شهربانى هم سرتيپ محمد خان درگاهى بود.

در زمستان 1315 آمدم به مركز پس از خاتمه مرخصى موقعى كه مى خواستم بروم مشهد رئيس شهربانى وقت را كه مختار باشد ملاقات، اجازه حركت خواستن فرمودند شاه مايل است كه مدرس از بين برود. اين مأموريت را به طور يكسره شما انجام بدهيد، جواب دادم چون اين امر بر خلاف قانون است بهتر اين است محرمانه كتبا مرقوم بفرماييد، جواب فرمودند: اين نوع مسائل كتبى نمى شود شفاهى است، من هم از روى ادب عرض كردم من حرفى ندارم كه فرمايشات تيمسار را اطاعت كنم ولى آن مأمورى كه بايستى اين عمل را انجام بدهد قطعا از من نوشته كتبى مى خواهد ديگر ساكت شد چيزى نگفت و من هم خداحافظى كرده و رفتم خراسان.

در اين بين شنيده شد كه آن بيست و پنج نفر نظامى را از آنجا برداشته بنده از وحشت اينكه مبادا مجددا امرى برسد و من عذرى نداشته باشم پيشنهاد كردم كه مدرس را به

كاشمر انتقال بدهند اول نسبت به بنده متغير شدند كه يك پيرمرد

ضعيفى را چطور نمى توانيد نگاهداريد و بعد اجازه دادند منتقل به كاشمر شود.

وقتى كه حسن رادسر (سردارى) آمد به مشهد با همان ترتيبى كه عرض كردم او را مراجعت دادم براى اينكه فورماليته به عمل آمده باشد كه بعدا خودم گير نباشم اسدالله خان رئيس تامينات خودم را كه آن روز مورد اطمينان من بود با دستور اينكه برود به خواف و مراجعت كند و گزارش بدهد كه با بودن نظاميها غيرمقدور است روانه كردم در مراجعت هم همانطور گزارش داد كه به مركز عرض شد اسدالله خان نام فاميلش سردارى است.

در صفحات 122 جريان ملاقات خود را در بهدارى شهربانى و در زندان با جهانسوزى اينطور بيان نموده.

رفتم بهدارى جهانسوزى آمد پس از سلام و تعارف، اظهار كرد كه من خواستم از شما مشورت كنم كه تكليف من چيست من جواب گفتم نمى دانم موضوع چيست و تو تا چه حدى مداخله داشتى تا به تو كمك فكرى بكنم بنا كرد قسم خوردن كه من نه مدرس را ديده ام و نه با او كارى كردم، فقط يك امرى را از طرف رئيس شهربانى خراسان به رئيس شهربانى كاشمر ابلاغ كردم حرف ما كه به اينجا رسيد يك نفر صاحب منصب وارد اطاق شد و حرف ما قطع شد.

موقع خارج شدن جهانسوزى اظهار كرد كه سرهنگ وقار (در آن موقع پاسيار وقار رئيس زندان مركزى بوده) آمده بود اينجا من از او خواهش كردم كه مرا به كريدور يك منتقل كند امروز به آنجا خواهم آمد و خدمت شما خواهم رسيد...

گويا همان روز او را به كريدور يك منتقل نمودند دو روز بعد از ورودش آمد

به اطاق من گفتم حالا خوب است تفصيل را بگوييد... تفصيل را اين طور بيان كرد.

پس از اينكه شما از مشهد به تهران رفتيد و سرهنگ وقار آمد به مشهد به من امر كرد بايستى بروى و اين عمل را خاتمه بدهى من جواب گفتم كه قلب من ضعيف است، من نمى توانم اين كار را بكنم سرهنگ وقار گفت تو كار نداشته باش حبيب با تو مى آيد تو امر مرا به رئيس شهربانى ابلاغ كن او خودش انجام خواهد داد من هم بنام تفتيش شهرهاى جنوبى خراسان رفتم امر سرهنگ رئيس شهربانى را ابلاغ كردم خودم هم منزل رئيس شهربانى منزل كردم شب به من راپورت دادند كه مدرس را دفن كرديم.

اظهارات اسدالله سردارى مؤيد قسمتى از اظهارات نوائى است؛ زيرا در صفحات 19 مكرر به بعد گفته قضيه مربوط به دوازده سال قبل است جزئيات موضوع را در نظر ندارم ولى يك مذاكراتى آنچه به خاطرم مى آيد بين بنده و سرهنگ محمد رفيع شده كه ايشان از بنده قول شرف گرفته اند كه مادام العمر اظهارى نشود.

روزى طرف عصر در ايام پاييز بود ايشان يعنى آقاى سرهنگ رفيع نوائى، بنده را احضار فرمودند كه به اتفاق برويم گردش چون چنين مطالبى و يا چنين اظهارى از آقايان سرهنگ ها نشنيده بودم.

به طور شوخى گفتم چه شده است كه جناب سرهنگ به اين خيال افتاده ايد، فرمود: برويم حالا بعد مطلع مى شويد، مقدارى راه رفتيم تا رسيديم به يك باغى ايشان اظهار كردند با يك حال گرفته و چهره سيا من يك مطلبى دارم خيلى محرمانه مى خواهم به شما بگويم و دچار يك محظور فوق العاده خطرناكى شده ام...

پرسيدم چه پيش

آمدى شده، فرمودند به من يك مأموريت بدى داده شده است و من مى خواهم آن مأموريت را به شما بدهم چون هر چه فكر مى كنم از شما نزديك تر و محرم تر در اداره شهربانى خراسان كسى را ندارم.

پرسيدم بفرماييد چيست، فرمودند اين مهمانى كه براى ما فرستاده شده است بايد كلكش كنده شود، بنده سؤال كردم مهمان كيست و كلكش كنده شود چيست با صداى گرفته كه خوب به خاطرم مى آيد اظهار داشت، همين كسى كه در خواف است بنده خنديدم گفتم چطور بايد كلكش كنده شود، گفت، بايد كشته شود بر من خنده افزوده شد گفتم: مگر شما اين كاره هستيد، گفت، من اين كاره نيستم ولى چون اين به من تكليف شده است من هم ناگزيرم اين تكليف را به شما بكنم.

گفتم يعنى چه به من تكليف بكنيد كه مرتكب جرمى بشوم، فرمودند: بلى. گفتم: كه من كى و شغل من چيست. گفت: شما رئيس تامينات من هستى.

گفتم حالا من براى شما توضيح مى دهم كه رئيس تامينات يعنى چه رئيس تامينات يعنى كاشف جرايم نه اينكه خود مرتكب جرم شود حتى اين است كه اگر حقيقتا شما اين كاره بوديد و هستيد به نحو ديگرى اقدام و به من كه رئيس تامينات هستم امر مى كرديد كه مرتكب را به دست بياورم.

بنده چنين محرميتى در اين قبيل قضايا با شما نداشته و ندارم.

گفت مى دانيد تمرد براى شما چه عواقبى دارد گفتم بالاتر از اين نيست كه مرا اعدام خواهند كرد. گفت: تكليف من چيست. گفت: من و شما را قانون معين كرده است اگر شما اينكاره هستيد قانون به شما مى گويد كتبا نوشته بگيريد.

اگر اين

كاره نيستيد جواب مى دهيد بر فرض كه عواقب بدى داشته باشد اعدام خواهيد شد و اگر حقيقتا تصور مى كنيد كه من اينكاره هستم قدم اول من به شما مى گويم كه بنويسيد آيا مى نويسيد به من بدهيد ايشان اظهار داشتند تو چرا اينطور عصبانى شدى و چرا اين قدر بچه اى در اين مورد يكى نوشته مى دهند چون ديدند من خيلى عصبانى شدم فرمودند نه تو آدم كش هستى و نه من، شوخى كردم با شما اين اظهارات را كردم و حقيقت اين است كه شما فورى فردا صبح قبل از آفتاب حركت كن برو به خواف وضعيت منزل اين شخص را ببينيد چون تهران از وضعيت محلى اين آدم نگران است و براى من راپورت بياور.

فرداى آن روز با اتومبيل ايشان رفتم به خواف وضعيت منزل مدرس را ديدم و خود مدرس را هم ملاقات كردم و ايشان از من خواهش كردند كه به رئيس نظميه محمد رفيع خان بگوييد اگر ممكن است شما بياييد من را ملاقات كنيد بنده هم در مراجعت به ايشان عرض كردم كه مدرس چنين تقاضايى دارد و وضعيت منزل را هم كه چه جور است به ايشان گزارش دادم.

يك روز بعد از آن روز كه گزارش دادم به من فرمودند فلانى تصور مى كنم شما پاى مسافرتى هم در پيش داشته باشيد من گفتم ديگر به جايى مسافرت نمى كنم فرمودند دست پاچه نشو تهران بايد برويد، گفتم براى چه. گفتند: اگر اجازه آمد به تو خواهم گفت من مراجعت شما را به تهران تلگراف كرده ام كه اگر اجازه بديهد براى عرض مطالبى شخصا به تهران آمده و يا اينكه رئيس تأمينات را

بفرستم.

به ايشان گفتم حقيقت درجه دوستى را به طورى كه خودتان اظهار مى فرماييد تمام كرده ايد...

به چه مناسبت مرا به تهران بفرستيد فرمودند شما مى دانيد كسى كه همواره صحبت كند و هم از قوانين مطلع باشد در اداره نداريم. اگر خودم را اجازه دادند كه خودم مى روم به تهران و هر كارى بايد بكنم مى كنم يا برمى گردم يا برنخواهم گشت و اگر مرا اجازه ندادند شما چون مى توانيد حرف بزنيد دستوراتى به شما مى دهم كه آنجا بگوييد.

اظهارات محمد على وقار در صحفه 89 به بعد كه قسمتهاى مؤثر آن عينا نقل مى شود...

بنده با اقتدار رئيس شهربانى كاشمر كه چند سال پيش در اينجا رئيس شهربانى بود سابقه دوستى و آشنايى داشتم چون كه قبل از آن يك سفر ديگر هم به كاشمر آمده و رئيس شهربانى بوده ايشان در سفر آخر كه كاشمر بودند به مرخصى مشهد رفتند...

مستوفيات از مشهد به جاى او آمد پس از چندى مراجعت كردند.

روز سوم ورودشان بود... رفتيم منزل خدمتشان...

بعد يكى دو روز توى خيابان ايشان را ديدم فرمودند از تو خداحافظى مى كنم. و بايد بروم مشهد گفتم علت تغيير شما چيست.

گفت حقيقت اين است كه اين مهمانى كه گفتم آورده اند به كاشمر آقاى مدرس است به من امر شده است او را بكشم حاضر نشده ام و حالا ياور جهانسوزى آمده است و امر كرده كه بايد فورى حركت كنم.

7- اظهارات حاجى على اكبر عظيمان در صفحه 92 به بعد كه قسمتهاى موثر آن عينا نقل مى شود.

بنده با اقتدار نظام از سابق دوستى و آشنايى داشتم او رفت به مرخصى مشهد... اقتدار نظام از مشهد آمد شنيدم يك آقايى را از

خواف آورده و در منزل خودش نگهداشته چون با اقتدار نظام خيلى دوست بودم فرداى آن روزى كه وارد شده بودم رفتم منزل رفتم تو ديدم يك آقايى با لباس سفيد و ريش سفيد نشسته و يك شال سفيد هم به سرش پيچيده است در اين بين آقا آب خوردن خواست، كلفت اقتدار نظام كاسه آب را خواست ببرد تو بنده ديدم كه خود اقتدار نظام كاسه را گرفت و دو دستى برد جلوى آقا آب خورد و اقتدار نظام كاسه را گرفت و عقب عقب آمد از اطاق بيرون و به من اشاره كرد كه حالا برو بنده هم رفتم.

روز بعد شنيدم كه از مشهد مأمور آمده كه يكى از آنها حبيب الله معروف به ميرغضب بود كه من خودم او را ديدم بعد فورى اقتدار نظام را حركت دادند به مشهد موقع حركت رفتم اقتدار نظام اظهار كرد كه من مى روم من را حلال كنيد شايد ديگر من را نبينيد.

گفتم چرا مى روى. گفت: اين آقاى مدرس را كه به من داده اند اينجا آوردم، مجبورم كرده اند كه از بين ببرم من حاضر نشدم حالا من را مجبورا مى فرستند به مشهد...

بين مردم مى گفتند مستوفيان و حبيب الله شهر رفته اند نزديك افطار منزل مرحوم درس و به ايشان گفته اند براى ما چاى بريزيد فرمودند خودتان بريزيد گفتند شما هم بايد بخوريد فرمودند كه حالا وقت افطار نيست و من نمى خورم بعد گفتند كه خير موقع افطار است. فرمودند پس بروم ببينم، آمده اند بيرون نگاه كردند و فرمودند: پس نماز مغرب را بخوانم. آن وقت بعد از نماز چاى را مى ريزند در قورى و توى آن زهر مى ريزند و

بخورد آقا مى دهند و بعد از مدتى كه مى بينند زهر اثر نكرده است شال خود آقا را مى اندازند به گردنش و خفه مى كنند...

مشهدى اسمعيل مفتش كه مدرس در خانه او بود... اين اظهار را نمود...

8- اظهارات اسمعيل را در صفحات 99 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود. نمى دانم بيست و ششم ماه رمضان يا بيست و هفتم ماه رمضان بود ظهرى بود شنيدم كه آقا را در منزل كربلايى اسمعيل كشته اند.

كربلايى اسمعيل... براى من قضيه كشتن مدرس را نقل كرد و گفت... مستوفيان با يك نفر ديگر كه نشاخته بوده آمده اند و آقا را زهر داده اند و همچنين ديده اند شال آقا را كه دور سرش مى پيچيده باز كرده به دور گردنش انداخته و كارشان را خاتمه مى دهند...

شيخ هادى كه حالا مرده است و متصدى دفن اموات بود... مى گفت كه آثار طناب يا شال در گردن آقا ديده است.

9- اظهارات حسين مغانى در صفحات 101 به بعد گفته:

يك روز در ماه رمضان بود... كربلايى اسمعيل مفتش كه حالا مرحوم شده به من رسيد و سر به گوش من گذاشت و گفت: فلانى خبردارى چه شده. گفتم: خير. گفت: ديشب آقاى مدرس را در باغچه من زهر داده و كشتند.

مستوفيان و يك نفر ديگر آمدند او را زهر دادند نمرد بعد شال به گردنش انداختند و خفه كردند و جنازه اش را توى تابوتى كه پاسبانها محرمانه آورده بودند گذارده و بردند مخفيانه ذفن كردند.

10- اظهارات سيد حسين ابراهيم زاده در صفحات 104 به بعد كه گفته:

بنده با اقتدار نظام رئيس شهربانى كاشمر كه يك سفر ديگر هم آنجا رئيس شهربانى بود آشنايى و دوستى

داشتم اقتدار نظام به مرخصى مشهد رفته بود. اقتدار نظام برگشت كاشمر، شب دوم ورودش بنده رفتم منزل ايشان به عنوان ديدن خودش آمد دم در و گفت:

حالا نمى توانم از كسى پذيرايى كنم دو شب ديگر... بياييد، شب سوم يا چهارم بود كه رفتم به منزل ايشان پس از صحبت اظهار كرد اين آقايى كه من آورده ام آقاى سيد حسن مدرس و چون به من امرى كرده اند و من زير بار نرفته ام، امر كرده اند كه به مشهد بروم و فورا حركت خواهم كرد. فرداى آن روز ايشان رفتند تا شب بيست و ششم ماه رمضان كه آقا را به قتل رسانيده اند و بنده شنيده ام كه محمود خان مستوفيان رئيس شهربانى اين كار را كرده و شبانه برده اند دفن كرده اند.

من از شيخ غسال شنيدم كه گفت در موقع غسل دادن ديده بود كه گردن آقا سياه بوده و بدن هم نزديك به تلاشى شدن بوده است.

بنده از اميرخان پاسبان شنيدم كه آقا را كشته اند و علت اين اظهار هم اين بوده است كه همان شبى كه آقا را شهيد كرده اند فرداى آن روز زن اميرخان پاسبان تعزيه زنانه براى آقا در خانه خود گرفته بود. بنده از اميرخان پرسيدم تعزيه براى چه بود اظهار كرد كه آقا سيد حسن مدرس را كشته اند.

در آن روز ياور جهانسوزى با يك نيفر پاسبان قد بلند كه اسمش را نمى دانم فقط معروف به ميرغضب بود آمده بودند كاشمر.

11- اظهارات حاجى سيد عبدالمجيد آله طه در صفحات 111 به بعد گفته:

شب بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رمضان بود كه من رفتم خانه اقتدار نظام به من اظهار كرد

كه رئيس پليس مشهد آمده و كار را بر من سخت گرفته اند كه اين سيد بزرگوار را بكشم ولى من اقتدار نمى كنم و هر كارى ايشان مى خواهند با من بكنند و فردا هم بايد از اين شهر بروم.

زن اميرخان پاسبان... به آقا اخلاص تامى داشت و براى او روضه مى خواندم. گفت آقا را زهر داده اند و همان زن اميرخان بعد از كشتن آقا سه شب براى آقا تعزيه گرفت محرمانه.

12- محتويات پرونده هاى شهربانى مربوطه به مرحوم سيد حسن مدرس و مندرجات دفاتر نگهبانى شهربانى كاشمر به شرح پايين:

الف- تلگراف شماره 16/8/16 -8661 پاسيار نوائى به اداره كل شهربانى بدين عبارت «اينكه امر فرمودند زندانى شود مدرس در خواف زندانى نبوده در حياط جداگانه نگاهدارى مى شد حال در كاشمر زندانى شود يا منزل جداگانه.

اداره كل شهربانى طى 16/8/18 -29767 -28107 جواب داده شهربانى مشهد 8661 به طوريكه دستور داده شده مشاراليه بايد در شهربانى در محل مناسبى منفردا به طور زندانى دقيقا مراقبت شود.»

از اين دستور معلوم مى شود كه وضعيت مرحوم مدرس بعد از انتقال به كاشمر سخت تر شده و در آنجا به زندان مجرد منتقل گرديده و وضعيت خاصى براى او در نظر گرفته شده كه منظور از آن نمى تواند فقط تحت نظر گرفتن مرحوم مدرس دانست.

ب- گزارش شماره 474 مورخ 16/7/23 اقتدارى به شهربانى مشهد بدين مضمون «ساعت 17 يوم 22 ماه جارى سيد حسن مدرس را به اتفاق غلامرضا نخعى بازرس و پاسبان شماره 5 زور وارد كاشمر گرديده.

گزارش شماره 9124 مورخ 16/8/29 نوائى به اداره كل شهربانى به اين عبارت «به وسيله رئيس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار

و معاودت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق مقررات زندانى و دستور شماره 102 مورخ 16/9/1 ياور جهانسوزى كفيل شهربانى شرق به شهربانى كاشمر بدين مضمون:

«پاسخ گزارش شماره 474 به طوريكه دستور داده شده است، سيد حسن مدرس بايد در محل مناسبى منفردا زندانى و دقيقا مراقبت شود كه با احدى ملاقات و مكاتبه ننمايد و نيز تا موقعيكه اقتدارى شهربانى را تحويل نگرفته حفاظت و مسؤوليت زندانى مزبور به عهده او خواهد بود و بعدا با شخص رئيس شهربانى است از اين تلگراف ها و نامه ها استنباط مى شود كه اقتدارى به عنوان رياست شهربانى كاشمر مدرس را از خواف به كاشمر منتقل و مأموريت محافظت او را داشته و قرار بوده كه شهربانى را هم از مستوفيان تحويل بگيرد و بعدا هم مسؤوليت حفاظت مدرس باز با شخص خود او باشد ولى بعد از ورود، جهانسوزى بطوريكه بعدا ذكر خواهد شد اقتدارى را كه حاضر به ارتكاب قتل نبوده از كاشمر اخراج و مستوفيان را به كفالت شهربانى كاشمر ابقاء نموده اند.

ج- در دفتر نگهبانى سال 1316 در صفحه 158 به تاريخ 6 آذرماه 1316(23 رمضان) در وقعه 3 نوشته شده است: ساعت 15 بعدازظهر جناب رياست سر كلانترى مركز ناحيه شرق به شهربانى وارد شدند مراتب استحضارا معروض داشت.

در همان صفحه در وقعه 5 همان روز نوشته شده «حسب الامر جناب رياست سركلانترى رسدبان 2 اقتدارى را احضار و ابلاغ شده كه فورا حركت و خود را به شهربانى مشهد معرفى نمايند و نيز از گاراژ ماشين تهيه كه فردا اول صبح حركت نمايد مراتب را استحضارا معروض داشت.

در صفحه 160 دفتر نامبرده به تاريخ 16/9/7

در وقعه 5 نوشته شده ساعت 10 صبح تعقيب وقعه 5 صفحه 158 رسدبان 1 اقتدارى رئيس شهربانى سابق كاشمر به طرف مشهد حركت نموده.»

از مندرجات دفتر نگهبانى كه فوقا بدآن اشاره شد واضح است كه مأموريت جهانسوزى مستلزم اخراج اقتدارى از كاشمر بوده كه به مجرد ورود با فشار و سخت گيرى زياد مشاراليه را كه حاضر به ارتكاب قتل مدرس نبوده از كاشمر به مشهد اعزام كرده.

د- تلگراف رمز شماره 511 مورخ 19/6/6 به امضاى مستوفيان بدين عبارت:

«مشهد شهربانى سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت.»

اين تلگراف بر خلاف واقع و براى ظاهرسازى بوده و مستوفيان مى خواسته وانمود كند كه مدرس مريض است؛ زيرا اگر مدرس در موقع ورود به كاشمر مريض بود بايستى اقتدارى گزارش كسالت او را بدهد نه مستوفيان و به علاوه مستوفيان در همان روز تحويل گرفتن مدرس گزارش داده كه دو روز است مرض مدرس شدت يافته در صورتى كه دو روز قبل از آن هم مدرس تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالت وى تشديد يافته بود بايستى اقتدارى گزارش آن را بدهد.

نامه مورخ شنبه هفتم آذرماه 1316 مستوفيان نيز به عنوان «آقاى سرپاسبان يكم شجاعى» كه قبلا در صفحه 3 ادعانامه عين آن نقل شد.

مؤيد اين است كه مستوفيان تنها مأمور مراقب مدرس نبوده بلكه مأموريت ديگرى داشته است كه حتى مى خواسته مردم مطلع نشوند كه مدرس در آنجا است.

در صفحه 161 بتاريخ 16/9/7 در ورقه 5 نوشته شده: «تعقيب وقعه 4 صفحه 160 جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق ساعت 14 عصر حركت نموده با اتومبيل طرف تربت مراتب معروض» و

در صفحه 67 به تاريخ 16/9/9 در وقعه 5 نوشته شده است:

ساعت 11/ 30 صبح جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق به كاشمر وارد به شهربانى تشريف آورده، پس از نيم ساعت توقف تشريف بردند.

صورت مجلس مورخ شب 16/9/10 بدين مضمون:

«خدمت جناب ياور رياست اداره سركلانترى مشهد محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 عصر به معيت سرپاسبان 1 شجاعى به محل زندانى به جهت وارسى آمده مشاهده شده زندانى مزبور فوت نموده، در صورتيكه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد ساعت قبل كه من آمده بودم مشاراليه حيات داشتند و پاسبانان 6 و 7 قراولان هم به همين نحو اظهار داشتند كه ساعت قبل يعنى يك ساعت قبل از اين ساعت، گزارش قبل از آمدن بنده و مراجعتم مومى اليه حيات داشته. مراتب گزارش معروض تا به آنچه امر فرمايند اطاعت شود به امضاى مستوفيان و سرپاسبان 1 شجاعى و پاسبان شماره 7 محمد فراموشكار و مهر ابراهيم پاسبان شماره 6 از مراتب مذكور معلوم مى شود كه جهانسوزى پس از ورود به كاشمر دستور داده كه تلگراف بر خلاف واقع راجع به كسالت مرحوم مدرس مخابره شد و ترتيب نگاهدارى مدرس را هم مشاراليه به مستوفيان داده؛ زيرا مستوفيان در دستورى كه راجع به اين موضع به سرپاسبان شجاعى داده اشعار داشته كه حسب الامر جناب ياور گزارش فوت مرحوم مدرس را هم به عنوان جهانسوزى داده كه اين گزارش نيز طبق اظهارات محمد فراموشكار و ابراهيم ابراهيمى برخلاف واقع است.

از مراتب فوق الذكر واضح است كه مأموريت جهانسوزى بازرسى جنوب خراسان نبوده بلكه ارتباط با قتل مدرس داشته و حتى موقعى كه از جهاسنوزى سؤال شده چرا دكتر و

پزشك براى معالجه مدرس و بعد از فوت او بارى معاينه و دادن جواز دفن نبوده.

اظهار داشته كه جهانسوزى و شهربانى مشهد چنين اجازه به او نداده اند مضافا بر اينكه اگر ياور جهانسوزى مأموريت بازرسى داشته لامحال بايد حكمى حاكى از نوع مأموريت وى صادر شده باشد و گزارش نيز راجع به مأموريت خود پس از مراجعه به مشهد بدهد، در صورتيكه جهانسوزى گزارشى از نتيجه مأموريت خود نداده و وقار نيز در بازجويى اظهار داشته چون سرپاس مختار دستور داده بود كه جهانسوزى بايد به جنوب خراسان مسافرت كند، مشاراليه نتيجه بازرسى را از او نخواسته است.

مستوفيان پس از قتل مدرس و تنظيم گزارش بر خلاف واقع كه راجع به ثبوت او به جهانسوزى داده براى اينكه وانمود كند مرحوم مدرس بر اثر كسالت فوت نموده، صورت مجلس ديگرى به تاريخ ليله 16/9/10 در دو صفحه بدين عبارت تنظيم نموده «ساعت 22/ 30 يوم جارى اينجانب رسدبان 3 مستوفيان كفيل شهربانى كاشمر به معيت سرپاسبان يكم سيد موسى شجاعى به منزل واقعه در محله نو كه شخص سيد حسن مدرس زندانى در آنجا بوده رفتيم مشاهده شد زندانى مزبور فوت در صورتى كه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد، يك ساعت قبل از من جهت بازديد او رفتم زندانى مزبور حيات داشته و پاسبان شماره 6 ابراهيم ابراهيمى ترشيزى و شماره 7 محمد فراموشكار پاسداران زندانى مزبور اظهار مى دارند كه متوفى فوق به مرض تنگ نفس سينه مبتلا بوده و تا يك ساعت قبل حيات داشته كه بعدا فوت نموده است».

و بعدا باز احتياط نموده گزارش شماره 530 مورخ 16/9/13 را به عنوان رياست شهربانى ناحيه

شرق بدين عبارت: «پيرو گزارشهاى رمز 16/9/6 -511 و 16/9/10 -515 مربوط به مريضى و فوت سيد حسين مدرس زندانى محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 شب 10 ماه جارى اينجانب به معيت سرپاسبان يكم شماره 41 شجاعى كه مسئول قراولان و حفاظت مشاراليه بوده به جهت سركشى رفته، مشاهده گرديده سيد حسن مزبور فوت و هيچگونه آثارى هم در بدن او نبود و سرپاسبان و قراولان او هم گزارش داده اند كه تا يك ساعت قبل حيات داشته وليكن فوق العاده مريض و تنگ نفس داشته است.» كه اين مطلب به شرحى كه قبلا ضمن دلايل مذكور افتاد برخلاف واقع بوده است.

13- مبلغ يكهزار و پانصد ريال به موجب چك شماره 8298 در 23 آذرماه 1316 از محل اعتبار مخفى به شهربانى مشهد برات شده است كه مختار و وقار نتوانسته اند محل مصرف آن را تعيين نمايند.

حسابدار مخارج مخفى نيز راجع به مصرف اين مبلغ گزارش داده كه مشاراليه اطلاعى ندارد كه وجه مزبور براى چه مصرفى به شهربانى مشهد داده شده تا به حال هم اسناد هزينه آن نرسيده كه محل مصرف آن معلوم شود كه با ترتيب پرداخت انعام در مورد قتل نصرت الدوله و شيخ خزعل و توضيحاتى كه حسابدار مخارج مخفى در آن پرونده ها داده و ساير قرائن و نشانيهاى موجود حكايت دارند كه مبلغ مزبور، به عنوان انعام به مأمورين قتل مدرس پرداخته شده است. بنا به مراتب فوق الذكر به نظر دادستان ديوان كيفر محمود مستوفيان و حبيب الله خلجى مدرس را به شركت يكديگر خفه كرده و جهانسوزى و وقار و ركن الدين مختار در اين قتل معاونت نموده اند و رسيدگى و

صدور حكم مجازات مستوفيان و حبيب الله خلجى طبق ماده 170 قانون مجازات عمومى و جزء ماده 27 همان قانون و نسبت به جهانسوزى و وقار و مختار در حدود مواد 170 و ماده 28 همان قانون مورد تقاضا است.

درباره سيد حسن مدرس اعلى الله مقامه كتاب و رساله زياد نوشته شده است. وى بدن شك يكى از روحانيون و سياستمداران برجسته ايران در چند قرن اخير است. عالمى روشنفكر و ناطقى برجسته و سياستمدارى باهوش و باذكاوت بود. در شجاعت نظير نداشت، استغناى طبع داشت. به مال دنيا اعتنايى نداشت و در كمال سادگى زندگى مى كرد. تلاش وى براى جلوگيرى از خلع قاجاريه و زمامدارى سردار سپه به همان روز نهم آبان ماه 1304 اختصاص نداشت بلكه از آغاز سفر سوم احمدشاه به اروپا و رئيس الوزرايى سردار سپه آغاز شد. مدرس وقتى از آمدن احمدشاه به ايران مأيوس گرديد درصدد برآمد محمد حسن ميرزا را به پادشاهى برگزيند ولى در ضمن عمل متوجه شد كه هيچكارى از وى ساخته نيست. به فكر يكى از افراد برجسته خاندان قاجار افتاد گويا اين شخص ناصرالدين ميرزا ناصرى كوچكترين فرزند مظفرالدينشاه بود كه هوش و درايتى خاص داشت چندى نيز با خزعل در اين مورد مذاكره داشت ولى دست آشكار و پنهان دولت انگليس براى آينده ايران طرحى نو ريخته بود كه بالاخره آنهم به مرحله اجرا درآمد.

سيد حسن بن اسماعيل بن مير عبدالباقى قمشه اى از طايفه ى مير عابدين از سادات طباطبايى و از رجال روحانى و سياسى دوره ى مشروطيت و پهلوى (و. قريه ى سرابه كچو در اردستان به سال 1287 ه.ق ف. كاشمر 26 رمضان 1357 ه.ق مطابق

با 23 آذرماه 1316 خورشيدى.) در سن 16 سالگى به جهت تحصيل به اصفهان رفت، سيزده سال در اصفهان مشغول تحصيل بود، سپس به عتبات رفت و محضر علماى بزرگ نجف را درك نمود. آنگاه به اصفهان بازگشت و به تدريس پرداخت. در دوره ى دوم مجلس و ادوار بعد نماينده بود. با سليمان ميرزا و ياران وى از تهران مهاجرت كرد و سپس به تهران بازگشت. در 1305 ه.ش در كوچه ى پشت مسجد سپهسالار به او سوءقصد شد ولى به سلامت رست.

(ح 1287- شهادت 1357 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس، متكلم، مجتهد سياسى و نماينده ى مجلس. معروف به مدرس. جامع معقول و منقول بود. در روستاى سرايه كچو از توابع اردستان به دنيا آمد. پدرش از خطيبان و واعظان بود. شش ساله بود كه به همراه جد و خانواده اش به قمشه مهاجرت كرد. او مقدمات را از محضر پدر و جدش آموخت. براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و سيزده سال در فقه و اصول و علوم عربى و فلسفه از محضر ميرزا عبدالعلى هرندى نحوى و جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى و آقا سيد محمد مغنى و ديگران استفاده نمود. سپس به نجف رفت و هفت سال در محضر آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم آخوند خراسانى و ملا على نهاوندى تلمذ نمود. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده سكونت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. مدتى بعد به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس فقه و اصول مشغول شد و مدتى توليت آنجا را عهده دار بود. وى در دوره ى دوم انتخابات مجلس

شوراى ملى با سمت مجتهد طراز اول، به عنوان ناظر بر جريان قانونگذارى، از جانب علماى نجف انتخاب شد و در دوره ى بعد از جانب مردم تهران منتخب گرديد و جمعا پنج دوره در مجلس شركت نمود و همزمان به تدريس در مدرسه ى سپهسالار مى پرداخت. در جريان كشمكش هاى سياسى بعد از كودتاى 1299 ش و به قدرت رسيدن رضاخان نهايتا در 1307 ش دستگير و به خراسان تبعيد شد و سرانجام در زندان كاشمر توسط مأمورين شهربانى به شهادت رسيد و در امامزاده ى آنجا دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (22 -21/ 5)، بازيگران عصر طلايى (336 -133)، تذكرة القبور (255 -254)، شرح حال رجال (345 -343/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 383 -381/ 14)، مدرس قهرمان آزادى (1 و 2).

مرعشي خراساني، ابوالفضل احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1235 ق)، عالم دينى، متكلم، مفسر، محدث و حكيم. وى از شاگردان وحيد بهبهانى بود و از او و شيخ يوسف بحرانى، صاحب «الحدائق الناظرة»، روايت كرده است. او در سفر و حضر با فتحعلى شاه قاجار بود. گفته اند وى را با خوراندن سم شهيد كردند. بر پاره اى از آثار وى اجازات و تقاريضى از استادان و علماى معاصرش وجود دارد. از آثارش: «اغاثة اللهفان من ورطات النيران»، در مواعظ؛ «التهذيب»، در اخلاق؛ شرح «الفوائد الجديدة» بهبهانى؛ شرح «كفايه» سبزوارى؛ «غنية المصلى»، در تعقيبات؛ «منهج السداد»، در شرح «الارشاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (220/ 3)، ريحانه (288/ 5)، معجم المؤلفين (136/ 2).

مرعشي شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران فقيه فرزانه، استاد حكمت و فلسفه سيد محمد حسن مرعشي يكي از چهره هاي علمي و اساتيد مدرسه عالي شهيد مطهري در پي بيماري در 73 سالگي به ديدار معبود شتافت.

سيد محمد حسن فرزند حجةالاسلام سيد سلطان محمد و نوه ميرزا عبدالوهاب، فرزند ميرزا سلطان محمد، فرزند ميرزا تقي، فرزند ميرزا اسدالله، فرزند ميرزا اسحاق مرعشي شوشتري بود. پدرش از فضلا و ائمه جماعت شوشتر بود كه تحصيلاتش را در همان شهر نزد ملاجعفر شرف الدين و سيد بزرگ آل طيب به پايان برد و در صفر 1370ق/آذرماه 1329 ش در شوشتر رحلت كرد و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. پدر بزرگش ميرزا عبدالوهاب از اشراف و اعيان بود و مدت ها سمت نائب الحكومه شوشتر را بر عهده داشت.

سيد محمد حسن در سال 1356ق/1316ش در شوشتر استان خوزستان پا به عرصه گيتي نهاد. مقدمات اوليه را نزد

پدر خود و ملا شكر علي معنوي فرا گرفت و سطوح را نزد عالماني چون محمد تقي حكيم، سيد محمد موسي جزائري و سيد محمد حسن آل طيب به پايان رساند و خارج فقه و اصول را از محضر استادش موسوي جزائري و شيخ محمد تقي شوشتري فرا گرفت. البته سفرهاي كوتاهي به نجف اشرف داشت و همان جا در درس آية الله سيد ابوالقاسم خوئي شركت مي نمود. خدمات ايشان در خطه شوشتر بسيار است كه مي توان به تجديد بناي حوزه علميه جزائريه واداره و تدريس در اين حوزه، تأسيس حوزه علميه خواهران، تجديد بناي مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تجديد بناي مسجد شيخ علي كه سال ها در آن جماعت اقامه مي كرد، اشاره كرد، در ضمن به ايجاد حوزه ي علميه اي در گتوند دست زد كه تاكنون نيمه تمام مانده است.

مرعشي در سال 1361 ش وارد تشكيلات قضايي اهواز شد و ابتدا سمت حاكم شرع داشت و بعداً رياست دادگاه را بر عهده گرفت. در سال 1363 ش به ديوان عالي كشور-تهران ملحق شد و ابتدا در شعبه 19 ديوان عالي خدمت كرد، سپس در شعبه 20و سرانجام به عضويت شوراي عالي قضايي منصوب شد و يكي از پايه گذاران اصلي دستگاه قضايي به شمار آمد.

نبوغ و استعداد، همت و تلاش بسيار از او فقيهي كم مانند ارائه نمود. تواضع، مناعت طبع، بي توجهي به امور دنيا، روشن بيني اجتماعي، آفرينش آثار علمي و پژوهشي از جمله ويژگي هاي بارز ايشان بود. وي علاوه بر عضويت در هيئت علمي مدرسه عالي شهيد مطهري و

تدريس در اين مدرسه، منزل ومراكز دانشگاهي عضو چهارمين دوره مجلس خبرگان گرديد.

مرعشي در پي بيماري كليوي عاقبت در صبح روز دوشنبه 16 شعبان 1429ق/28 مرداد 1387 ش در سن 73 سالگي در تهران بدرود حيات گفت. پيكرش صبح سه شنبه در تهران و صبح روز چهارشنبه در شوشتر تشييع و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. آثار علمي ايشان:

1-شرح الفيةابن مالك؛

2-شرح تلخيص مختصر المعاني؛

3-شرح بدايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

4-شرح نهايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

5-شرحي بر تهذيب المنطق (اثر تفتازاني-فارسي)؛

6-حاشية علي الرسائل؛

7-حاشية علي كفاية الاصول؛

8-شرح منظومةالتحفةالقوامية في الفقه؛

9-شرح منظومة تحفةالحكيم في الحكمة (اثر شيخ محمد حسين غروي اصفهاني)؛

10-تعليقات علي تمهيدالقواعد في الفلسفة(اثر ابن تركه)؛

11-شرح حلقات الاصول (المرحلة الثالثة - اثر شهيد صدر)؛

12-اصول الفقه؛

13-شرح كتاب التعليقات في الفلسفة (اثر ابن سينا)؛

14-شرحي بر قانون مجازات اسلامي، چاپ شده؛

15-سبيل الرشاد الي شرح الارشاد(اثر علامه حلي)، چاپ شده؛

16-ترجمه كتاب فلسفتنا (اثر شهيد صدر)، چاپ شده؛

17-ديدگاه هاي نو در حقوق كيفري اسلام، دو جلد، چاپ شده؛

18-حاشية التلخيص في الاصول.

همچنين از اين دانشمندان فقيد ده ها مقاله در مجلات علمي و پژوهشي كشور چاپ شده است.

نويسنده:عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

مروجي طبسي، محمدمحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محسن مروجي طبسي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

پدر اينجانب علاوه بر پدر بودن استاد اصلي من در پيشرفت هاي علمي اين حقير بوده است و نقش بسزايي در تربيت علمي من روا داشته اند و در دامان ايشان پرورش يافتم .

مدرسه علميّه شهيدين و مديريت محترم اين مدرسه كه

زمينه رشد علمي طلاب را در اين مدرسه شريف فراهم ساخته اند ، كه در قالب واحد تحقيقات مدرسه و اساتيد مبرز آن و كتابخانه غني و متين، اين زمينه فراهم شد .

قبل از ورود به حوزه در ايام ماه مبارك رمضان در محله ، مكاني به نام مدرسه قرآن و عترت وجود داشت كه در ليالي ماه مبارك رمضان به آنجا رفته و دروس معارف و تفسير را فرا مي گرفتم و از آنجا نوشتن و تحقيق شروع شد كه اولين كار خلاصه تفسير سوره مدثر بر اساس تفسير نمونه بود .

در سال 1376 اوائل دوران طلبگي با گروهي از دوستان طلبه قرار خلاصه برداري و مباحثه كتب شهيد مطهري را شروع كرديم كه در ادامه اين مباحثات تبديل به بررسي زندگي اهل بيت شد ولي به اين صورت كه ايام شهادت و ولادت اهل بيت (ع) را تحقيق مي كرديم و به نوبت در ايام شهادت و ولادت هر معصوم بر اساس منتهي الآمال براي جمع كنفرانس مي داديم كه محصول اين جلسات نخستين مقاله اين حقير به نام "خديجه مادر امت" شد كه در مجله كوثر به چاپ رسيد و كم كم به صورت فردي در مورد شخصيت هاي تاريخي قرآني شروع به نگارش و قلم زدن كردم مانند "پيامبران ناشناخته" كه در قرآن اسامي آنها آمده ولي اطلاعات دقيقي درباره آنان وجود ندارد ( مانند حضرت ادريس ، الياس ، اليسع و ذوالكفل عليهم السلام ) كه تمامي آنها در مجلات كوثر، سروش وحي و مبلغان و گلستان قرآن به چاپ رسيده است .

درسال 1381 ، مدرسه شهيدين به مناسبت سال

امام علي عليه السلام همايشي تحت عنوان "علي امام قرنها" برگزار نمود كه در آنجا مقاله اي به نام "علي نخستين مسلمان" ارائه شد و حائز رتبه ممتاز و اول شد .

در سال 1382 و 1383 نيز به مناسبت سال امام علي و امام حسين همايش هايي تحت عنوان "نهج البلاغه آشناي غريب" و "خورشيد نيزه ها" برگزار شد كه در آن مقاله اي به نام بازخواني يك ريزش (سعد بن ابي وقاص) و عبدالله بن عباس و قيام حسيني ارائه شد كه حائز رتبه ممتاز و اول شد كه در مجله كوثر و تاريخ در آيينه پژوهش به چاپ رسيد .

در حال حاضر نيز مشغول نگارش امامان شيعه از ديدگاه اهل سنت هستم كه چهار امام آن نوشته شده و در مجله كوثر به چاپ رسيده است و اميدوارم خداوند متعال و اهل بيت عصمت بويژه امام زمان (عج) توفيقاتشان را بر ما بيفزايند و زير سايه توجهات آنان قلم فرسايي كنيم و اهل عمل به اين علوم باشيم .

مروزي، ابوصمصام سيد عماد الدين ذوالفقار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -455 ق)، متكلم، محدث و فقيه امامى. ملقب به حميدان. وى علاوه بر كنيه ى ابوصمصام به ابوالوضّاح هم مكنّى بود. او همان ابن معبد حسنى است. زادگاه او شهر مرو بود، و سفرهاى متعددى به سرزمينهاى مختلف اسلامى داشت؛ زمانى را در بغداد سپرى كرد و مدتى نيز در اصفهان بود و در آن شهر از نظام الملك طوسى، وزير آلب ارسلان و ملكشاه سلجوقى، حديث شنيد. او از شيخ طوسى، سيد مرتضى، شيخ نجاشى، شيخ محمد حلوانى و سلاّر بن عبدالعزيز ديلمى روايت مى كرد. شاگردان و راويان ابوصمصام را شخصيتهايى سرشناس

مانند قطب الدين راوندى، سيد فضل الله راوندى، ابن شهر آشوب، ابوسعد سمعانى، ابوالقاسم ابن عساكر تشكيل مى دهند. او ظاهرى نيكو و بيانى شيرين داشت. ابوصمصام از حلقه هاى مهم در سلسله ى اسانيد اماميه به شمار مى رود و مى توان وى را به عنوان يكى از ناقلان عمده ى مصنفات پيشينيان امامى به حساب آورد. سيد عمادالدين همچنين، در انتقال مصنفات و روايات غير شيعى نيز دست داشت، مثلا، او يكى از راويان اصلى «تفسير ثعلبى» بود. روايات پراكنده ى او نيز در كتب محخدثان فراوان يافت مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -432 /6)، رياض العلماء (280 -277 /2)، ريحانه (163 /7)، فوائد الرضويه (178)، فهرست منتجب الدين (74 -73)، الكنى و الالقاب (106 -103 /1)، لسان الميزان (55 /3)، هدية الاحباب (24 -23).

مسعودي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر مسعودي

محل تولد : ني ريز فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 بعد از اخذ ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه امام صادق (ع) به تصحيل پرداختم و در تابستان همان سال حاشيه و سيوطي را خواندم و از سال دوم در مدرسه امام صادق شروع به تدريس درسهايي كه خوانده ام جامع المقدمات و صرف ساده نمودم و تا پايان سطح ، دروس را به صورت جهشي گذراندم.

متاسفانه مدتي از كار علمي صرف جدا به كار فرهنگي در معاونت سازمان تبليغات اسلامي سنندج و مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي مريوان و مهاباد خدمت نمودم و در سال 72 مسئول نمونه استان كردستان برگزيده شدم. سه كتاب سيماي سنندج ، وضعيت فرهنگي اجتماعي مريوان، وضعيت فرهنگي

اجتماعي مهاباد را نوشتم و سپس سيري در مهاباد و جمهوري 1946 را به رشته تحرير در آوردم.

مدتي در قم در ستاد منطقه 2 كشوري مسئول واحد آموزش و سر دبير مجله پيك ياران بودم و كتاب پاسداري از حريم كتابت را نوشتم بيش از دو سال از محضر اساتيد معظم خارج آيات عظام فاضل ره ، مكارم حفظه الله و سبحاني حفظه الله كسب فيض نمودم.در سال 1382 در دانشگاه باقرالعلوم ع در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد قبول و در سال 1384 از پايان نامه ام با موضوع سعادت از منظر فارابي و ابن سينا دفاع نمودم و در سال 1384 در جشنواره ممتازين بسيجي و شاهد كشور رتبه سوم كشوري را كسب نمودم.و اكنون با گروه فلسفه و كلام مدرسه حجتيه همكاري و درس فلسفه مقدماتي را تدريس مي نمايم. مدتي نيز در دانشگاه پيام نور دروس معارف ، اخلاق كاربردي و كليات فلسفه را تدريس نمودم.

مسعودي، جهانگير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جهانگير مسعودي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

آقاي جهانگير مسعودي در سال 1344 در خانواده اي متدين در شهر مشهد به دنيا آمد، ايشان در سال 1360 به حوزه علميه مشهد راه يافت، مقدمات و سطح را در هشت سال تمام و پس از آن به مرحله عالي راه يافت و در درس خارج آيات عظام، مرتضوي و زنجاني شركت نمود. ايشان علاوه بر تحصيل علوم حوزوي از تحصيل دروس دانشگاهي غافل نماند و در سال 1382 در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع دكتر از دانشگاه تربيت مدرس تهران

فارغ التحصيل شد، پس از به زادگاه خويش برگشت و بر كرسي تدريس در دانشگاهها نشست. در زمينه پژوهش نيز زحمات فراواني را متحمل شده كه به صورت مقاله و كتاب به جامعه اسلامي عرضه گشته اند.

مسلمي خوازني، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا مسلمي خوزاني

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 در آبادان متولد شدم. پدر و مادرم مذهبي بودند در كنار دروس جديد در مكتبخانه هاي قديمي به فراگيري كتاب آسماني و قرائت صحيح آن پرداختم در دوران دبيرستان در ايجاد و ترويج مطالعات اسلامي در ميان همكلاسي ها موثر بودم در مساجد و كانون هاي مذهبي حضور فعال داشتم تدريس قرآن، تفسير ساده و عقايد از اشتغالات هميشگي ام بود. حضور در صحنه هاي انقلاب و بحث ومناظره با ماركسيست ها و گروهك منافقين در برنامه هاي كاري ما بود. در سال 1359 ديپلم اقتصاد گرفتم و سريعاً به حوزه علميه قم وارد شدم دو ماه پس از درس خواندن، جنگ تحميلي آغاز گرديد و بنده به مناطق جنگي رفت و آمد داشتم و به بيان عقايد، تفسير، اخلاق و احكام براي رزمنده ها مي پرداختم در پايان سال تحصيلي 68 _ 67 دوره سطح حوزه را به پايان رساندم.در مدرسه حجتيه قم براي طلاب خارجي تدريس عقايد و كلام داشتم. از سال تحصيلي 70 _ 69 در مدرسه رسول اكرم(ص) شاه ابراهيم و ديگر مدارس حوزه مانند معصوميه بلوار امين و الهادي خاكفرج و... به تدريس عقايد و كلام اسلامي اشتغال داشتم. در سال 70 _ 69 در دوره تخصصي كلام حوزه شركت كردم و قبول شدم و دوره از 71 _ 70 آغاز

گرديد اين اولين دوره تخصصي حوزه بود و آن را با موفقيت كامل در سال 74 به پايان رساندم در تاريخ 25/11/74 رسماً به صورت حق التدريس با دانشگاه شهيد چمران اهواز همكاري كردم كه اين حق التدريس تا الان ادامه دارد فيش ها و يادداشت هاي زيادي در مباحث كلامي و تفسير و منبر دارم كه هيچ كدام منتشر نشده اند. اكثر اوقات بنده به تدريس، سپري شده است و ايام تبليغي هم به منبر و سخنرانى.

مشكور، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، زبان شناس.

تولد: 1297، محله سنگلج تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1374، تهران.

محمدجواد مشكور، فرزند حاج شيخ علاءالدين، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى دارالفنون گذراند. سپس وارد دانشسراى عالى و دانشكده ى معقول و منقول شد و در سال 1318 موفق به اخذ درجه ى كارشناسى در ادبيات فارسى و ادبيات عرب شد. مدتى به تدريس در دبيرستان ها پرداخت و چند سالى به خدمت در وزارت دارايى مشغول شد. مشكور چندى نيز نزد دايى هاى خود شريعت سنگلجى و محمدمهدى سنگلجى به تحصيل علم پرداخت. همچنين از محضر استادانى چون علامه سيد محمدحسين طباطبايى، علامه محمد بن عبدالوهاب قزوينى، مهدى آشتيانى، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراى بهار و عباس اقبال بهره برد. همچنين به تحصيل و تحقيق در زبان هاى باستانى باستانى پرداخت وى از سال 1327 تا سال 1338 به تدريس تاريخ ايران قديم و زبان پهلوى در دانشگاه تبريز مشغول بود. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترى در تاريخ اسلام و فوق آن نايل آمد. مدت شش سال سردبير مجله ى عربى «الاخاء» بود. در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراى عالى درآمد و در

كنار آن در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران نيز به تدريس مشغول بود. در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگى ايران عازم سوريه شد و در ضمن به تدريس تاريخ فرق اسلامى به خصوص فرقه هاى شيعه و تاريخ زبان هاى سامى در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاهى بازنشسته شد ولى همچنان به كار تدريس و تحقيق مشغول بود. برخى از آثار ايشان به اين شرح هستند: كلمات محمد (ص) (متن عربى و ترجمه، 1318)؛ تاريخ اوستا و ادبيات دينى پهلوى (1325)؛ تاريخ ايران باستان به روايت ابن عبرى (يوسف بنيان، ترجهه، 1326)؛ تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه الفرق بين الفرق (ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، ترجمه)؛ النكت الاعتقادية (شيخ مفيد محمد بن محمد النعمان، ترجمه، تبريز، 1333)؛ تاريخ مردم اورارتو (كشف يك سنگ، تهران، 1233)؛ تاريخ اورارتو سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان (1345)؛ تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان (1347)؛ تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجرى (1352)؛ نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن (1349)؛ ترجمه تاريخ طبرى قسمت مربوط به ايران (ابوعلى محمد بن محمد بلعمى، 1337)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسى (1338)؛ فرق الشيعه يا مقالات الامامية و الفرق و اسماؤها و صنوف ها (1325)؛ كارنامه اردشير بابكان (1329)؛ مجوس در كتب مقدس سامى (1325)؛ هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذهب (1337)؛ گفتارى درباره دينكرد (1325)؛ ايران در عهد باستان (1343)؛ تصحيح منطق الطير عطار، اخبار سلاجقه روم (1350)؛ سير انديشه هاى دينى در ايران (1355)؛ تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا

قرن چهارم هجرى (1357)؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبان هاى سامى و ايرانى (1357)؛ جغرافياى تاريخى ايران قديم (1371)؛ دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات، تاريخ، اديان و مذاهب، زبان شناسى به زبان هاى فارسى و عربى و فرانسوى نوشته است. برخى از مقاله هاى او در «معمارى ايران»، «هنر و مردم»، «وحيد»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «زمين و زمان»، «سخن»، «بررسى هاى تاريخى»، «معارف اسلامى»، «دانش» و «باستان شناسى و هنر ايران ». وى همچنين در كتاب مجموعه خطابه هاى تحقيقى كه در سال 1350 منتشر شد، داراى مقاله بود.

پيكر محمدجواد مشكور در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1374 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، مصحح، مورخ، فرهنگ نويس، محقق و استاد دانشگاه. ملقب به بهاءالدين. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس تمدن، ثروت و دارالفنون وارد دانشكده ى معقول و منقول شد و سپس از دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس در ادبيات فارسى و ادبيات عرب گرديد. در 1318 ش در دبيرستانهاى ملى تدريس كرد و به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى به جهت علاقه به تحقيقات ادبى و معارف اسلامى از محضر دايى هاى خود، شريعت سنگلجى و دو برادرش، آقا محمد و آقا محمدمهدى سنگلجى، و استادانى چون: علامه طباطبايى، علامه قزوينى، ميرزا مهدى آشتيانى، بدايع الزمان فروزانفر، ميرزا يداللَّه نظر پاك، الهى قمشه اى و محمود شهابى استفاده ها برد. وى پس از آموختن مقدمات زبانهاى سامى (عبرى و سريانى) از طرف مدرسه ى عالى ايران شناسى به تدريس در آن مدرسه دعوت شد. مشكور يكى از همكاران

علامه على اكبر دهخدا در كار «لغت نامه» بود. در 1327 ش در دانشگاه تبريز تاريخ ايران باستان و زبان پهلوى را تدريس مى كرد و در ضمن اقامت در تبريز از محضر استادانى چون حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى و حاج محمد آقا نخجوانى و حاج حسين آقا نخجوانى و واعظ چرندانى و غيره بهره جست. در 1332 ش براى گذراندن دوره ى دكترا به دانشگاه سوربن پاريس رفت و درباره ى تاريخ و فرهنگ خاورميانه، از قرن نهم پيش از ميلاد تا قرن نهم ميلادى، به تحقيق پرداخت و در 1336 ش موفق به اخذ مدرك دكترا در تاريخ اسلام و خاورميانه شد. وى از 1340 تا 1344 ش مديريت مجله ى «الاخاء» را به عهده داشت. در اين بين او در كنگره هاى بين المللى در انگلستان و فرانسه و آلمان و روسيه و تركيه شركت نمود و در 1352 ش با سمت رايزن فرهنگى به دمشق رفت. وى ضمن تدريس تاريخ فرق اسلامى بويژه شيعه در دوره ى فوق ليسانس در دمشق، موفق به تأسيس دو كرسى زبان و ادبيات فارسى در دو دانشگاه دمشق و حلب شد و كتابخانه اى مربوط به كتب ايران و اسلام در مركز رايزنى و كتابخانه اى مربوط به ايران شناسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه دمشق داير كرد. يكى از مهم ترين موفقيتهايش در آنجا مشخص كردن قبر ابونصر فارابى در باب الصغير و شيخ اشراق شهاب الدين ابوالفتوح سهروردى در باب البريد بود. از ديگر آثار وى: «تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلامى تا قرن چهارم»؛ «نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن»؛ «روح القرآن»، در توحيد و مكارم اخلاق انسان؛ «تاريخ اورارتى و سنگ

نبشته هاى اورارتى در آذربايجان»؛ «خلاصه اديان در تاريخ دينهاى بزرگ»؛ «گفتارى درباره ى دينكرد»؛ «تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان»؛ «فرهنگ هزوارشهاى پهلوى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «هفتاد و سه ملت»؛ تصحيح و اهتمام در انتشار كتابهاى: «نصاب الصبيان» ابونصر فراهى و «منطق الطير» عطار؛ «نسب نامه ى خلفاء و شهرياران» و سير تاريخى حوادث اسلام، ترجمه؛ «اخبار سلاجقه ى روم»؛ «كلمات حضرت محمد (ص)»، ترجمه؛ «الفرق بين الفرق»، ترجمه؛ «فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى»؛ «تاريخ ايران زمين»، از روزگار باستان تا عصر حاضر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2731 ،2654/ 2)، كلك (س 4، ش 47 و 48، ص 288 -277، س 5، ش 60، ص 376 -375)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 2، ص 6 -1، س 5، ش 60، ص 376 -375)، مؤلفين كتب چاپى (425 -423/ 2)، نامه ى باستان (18 -11).

مصباح يزدي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه آيت الله محمد تقي مصباح يزدي

تولد و دوران كودكى

استاد، آيت الله محمدتقى مصباح يزدى، يازدهمِ بهمن ماه هزار و سيصد و سيزده، برابر با بيست پنجم شوال هزار و سيصد و پنجاه و سه هجرى قمرى، در دامان پرمهر خانواده اى بسيار متدين و مذهبى در شهر يزد به دنيا آمد.

زندگى پدر و مادر استاد در منزل ميراثىِ مادريشان با سختى بسيار مى گذشت. مادر با كمك خاله ها، در خانه جوراب مى بافت تا پدر براى گذران زندگى جوراب ها را در مغازه بفروشد. اين شغل بسيار كم درآمدى بود; به طورى كه پدر مى بايست هر از چندى مبلغى قرض مى كرد تا به كارش سامانِ دوباره دهد.

استاد درباره آن

روزگار چنين مى گويد:

يادم مى آيد بهترين غذايى كه دوست داشتيم و هفته اى يك مرتبه مى خورديم اين بود كه با برادرم از مدرسه كه مى آمديم، دو ريال و ده شاهى سرشير مى خريديم، و مادر كمى آب قند درست مى كرد و با اين سرشير قاطى مى كرد، و اين بهترين شام آخر هفته بود.

پيش از تولد محمدتقى، مادر خواب مى بيند كه «قرآن» به دنيا آورده است. با نگرانى خواب خود را نزد معبّرى به نام سيدمحمدرضا اماميه، كه از علماى يزد بود، بازمى گويد. سيد در پاسخ مى گويد: فرزندى كه متولد مى شود پسر است، و بشارت باد كه او عالم و حامى قرآن خواهد بود.

اين خواب، هرچند بعدها به فراموشى سپرده شد، ناخودآگاه موجب علاقه شديد والدين، و به خصوص مادر محمدتقى به وى و آينده اش گشت.

دوران مدرسه

روزگار كودكى محمدتقى در آغوش خانواده اى اينچنين پاكدل و باصفا، با اندوخته هايى ارزشمند از تربيت ناب دينى سپرى شد، و او براى كسب دانش و معرفت بيشتر راهى دبستان گرديد. محمد تقى چنان مشتاق دانستن بود كه همه ساله در امتحانات پايانى، شاگرد ممتاز مدرسه شناخته مى شد و همين امر موجب محبوبيت او نزد مدير و معلمان مدرسه گشته بود، و آنان وى را تشويق مى كردند كه با ادامه اين شيوه درس خواندن، از مخترعان و مكتشفان و دانشمندان برجسته ميهن باشد. اما محمدتقى آرزويى ديگر داشت. او تنها به تحصيل علوم دينى و كسب معارف الهى مى انديشيد، و بر همين اساس بود كه در انشاى كلاس چهارم نوشت مى خواهد به نجف برود و

درس دينى بخواند. اين انشا آموزگار و هم شاگردى هاى محمدتقى را شگفت زده كرد; چه هم كلاس ها كه خود آرزو داشتند روزى خلبان، سرهنگ، وزير، وكيل يا... شوند، مى ديدند شاگرد ممتاز مدرسه عجب پيشه اى براى آينده اش در نظر گرفته است!

آغاز طلبگى

محمدتقىِ نوجوان در سال تحصيلى 26_1325 دوره ابتدايى را به پايان برد. انتظار به سر آمده بود و شيفتگى به فراگيرى علوم دين موجب شد كه او به جاى گذراندن تعطيلات و تفريحات، از همان ابتداى تابستان وارد حوزه علميه يزد شود. محمدتقى در يكى از حجره هاى مدرسه شفيعيه _ واقع در ميدان خان _ ساكن شد و بى اعتنا به وضع نابسامان حوزه، و مخروبه بودن مدارس و حجره ها، و نيز فقدان استاد و برنامه درسى منظم، چنان به درس و بحث و مطالعه اهتمام ورزيد كه در مدت چهار سال، تمام مقدمات و سطوح متوسطه را تا رسايل و مكاسب، با تحقيق و جديت فوق العاده اى به پايان برد; حال آنكه گذراندن اين مدارج، به طور معمول حدود هشت سال زمان مى طلبيد.

محمدتقى، همچنين در كنار دروس رسمى حوزه، با انگيزه علم دوستى و حقيقت جويى، برخى علوم روز از قبيل فيزيك، شيمى، فيزيولوژى و زبان فرانسه را نزد روحانى فرهيخته اى به نام «محقّقى رشتى» كه بعدها از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به آلمان اعزام شد، مى آموخت.

هجرت به نجف

طلبه جوان، با ذوق و شوق فراوان گرم تحصيل بود كه بار ديگر شيخ احمد آخوندى كه اول بار انفاس قدسى اش او را دلباخته معارف قرآن و عترت (عليهم السلام) ساخته بود،

به ميهمانى شان آمد. شيخ با مشاهده آن همه علاقه و پيشرفت، وى را تشويق كرد كه براى ادامه و تكميل تحصيلات به نجف اشرف هجرت كند و خانواده را نيز ترغيب نمود تا براى حمايت از او به نجف مهاجرت كنند و مقيم آن ديار شوند.

به اين ترتيب پدر و مادر كه دلبسته فرزند بودند، تصميم گرفتند خانه و وسايل كارشان را بفروشند و به نجف هجرت كنند.

قرار بود طلبه جوان با خيال آسوده به درس و تحقيق بپردازد و پدر و مادر كار بافندگى خود را در آنجا از سر گيرند; اما پس از شش ماه كه به زحمت در آنجا ماندند، وضع كارى خانواده رونقى نگرفت و تلاش هاى فراوانِ پدر براى كسب درآمد كارگر نيفتاد، و در نهايت مجبور شدند به ايران مراجعت كنند.

اقامت در نجف، هرچند كوتاه بود، خاطرات بسيارى به يادگار گذاشت. گرمى بازار درس و بحث و حضور علماى بزرگى چون مرحوم حكيم، مرحوم شاهرودى، مرحوم سيدعبدالهادى شيرازى، مرحوم ميرزا آقا استهباناتى كه آن روزها از علماى تراز اول بودند و امثال مرحوم خويى كه در رتبه بعد قرار داشتند، شكوه و جلال خاصى به حوزه نجف بخشيده بود.

هجرت به قم

خانواده از نجف بازگشتند و قرار شد براى مدتى در تهران بمانند. اما محمدتقى تصميم داشت براى تحصيل به قم عزيمت كند.

مهدى، برادر كوچك تر محمدتقى بود، و در يك فروشگاه ظروف آلومينيوم شاگردى مى كرد. او از پس انداز ناچيز خود در طول تابستان، يك چراغ فتيله اى، يك بشقاب، يك قابلمه، يك قاشق و يك قورى فلزى براى برادر خريد تا با خاطرى آسوده

تر در قم زندگى كند و درس بخواند.

البته محمدتقى نيز در تابستان بى كار نبود و با تدريس در كلاس هاى تابستانى توانست شصت تومان به دست آورد. با چهل تومانِ آن يك پتو خريد و بيست تومان باقى مانده را خرج راه ساخت. او حدود بيست روز مانده به آغاز درس ها راهى قم شد تا بلكه بتواند حجره اى بگيرد و سامانى بيابد.

يافتن حجره كار آسانى نبود. آن روزها دو _ سه مدرسه كوچك در گوشه و كنار قم، و دو مدرسه بزرگ در نزديكى حرم مطهر وجود داشت: يكى مدرسه فيضيه و ديگرى مدرسه حجتيه. احتمال اينكه در اين دو مدرسه به كسى حجره بدهند، بيشتر بود; اما با وجود اين، شرط ورود به مدرسه تازه ساز حجتيه آن بود كه طلبه مى بايست بيست سال تمام داشته باشد، و محمدتقى هنوز 19 ساله بود. به اين ترتيب تنها مدرسه فيضيه باقى مى ماند. پيدا كردن متولى مدرسه بسيار مشكل بود. «مى بايست هر روز ساعت ها كنار حسينيه اى كه نزديك منزلش بود مى نشستى كه اگر يك وقت از منزلش خارج شد، پيدايش كنى و دست به دامنش شوى و از او حجره بخواهى! او هم اگر سرِحال بود و حوصله داشت، برخورد خوبش اين بود كه "حالا شما چند روز صبر كنيد، شايد حجره خالى پيدا شود!" و از اين جور جواب هاى سربالا».

يكى دو ماه به همين صورت گذشت و او موفق نشد حجره اى پيدا كند.

اين گرفتارى ها عرصه را بر او تنگ كرده بود، تا اينكه سرانجام روزى متولى را در حياط مدرسه ديد و با

ناراحتى به او گفت: «آقا! من دو ماه است اينجا سرگردانم و شما هم با اينكه حجره خالى داريد، مرتب وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد. شاهدش هم اين است كه شخصى كه بعد از من آمده بود، به شما مراجعه كرد و به او حجره داديد، و با اينكه من قبل از او آمده بودم، به من حجره نداديد!..». متولى مدرسه نيز در پاسخ، جواب تندى داد و كاملا مأيوسش كرد. بر اثر نااميدى و احساس غربت، بغضش تركيد و با گريه زمزمه كرد: «اگر به من حجره ندهيد، از شما به حضرت معصومه(عليها السلام) شكايت مى كنم!» اما متولى مدرسه هيچ متأثر نشد.

طلبه جوان با حالت گريان از او دور مى شد كه مشهدى ماشاءاللّه، خادم مدرسه فيضيه، صدايش كرد و گفت: «آقاى يزدى! چرا گريه مى كنى؟! و بعد آهسته گفت: ناراحت نباش، من به شما حجره مى دهم!»

مشهدى اين را گفت و از او دور شد. مدتى گذشت و او همچنان در انتظار آمدن مشهدى ماشاءاللّه بود. بالاخره خادم مدرسه با طلبه ديگرى به نام سيدعلى محمد پيدا شد. او نيز جوانى يزدى بود و دنبال حجره مى گشت، و به اين ترتيب با هم به حجره مورد نظر رفتند. «حجره كه چه عرض شود، يك فضاى باريكه اى بود كه در واقع انبارى زير پله هاى واقع در زاويه مدرسه به شمار مى رفت و اسباب آبپاشى و جارو و از اين قبيل را آنجا نگهدارى مى كردند. تخت شكسته اى هم در يك گوشه آن افتاده بود. ديوارها تا سقف نم داشت و ابداً آفتاب به آنجا نمى

تابيد، و درِ آن هم شيشه نداشت!»

با وجود آنكه روزها بيشتر بيرون حجره به سر مى بردند و شب ها نيز فقط براى چند ساعت استراحت به آنجا مى آمدند، بعد از ده _ دوازده روز هر دو، بر اثر رطوبت، دچار پادرد و كمردردى شديد شدند. مدتى با همين وضع گذشت تا اينكه روزى يكى از طلبه هاى يزدى نزد آنان آمد و گفت كه رفيق هم حجره اش ازدواج كرده به منزل منتقل شده است، و وسايل حجره آنان را به حجره خودش برد، و به اين ترتيب از آن به بعد ايشان حجره دار شدند; حجره اى كه به اصطلاح آبرومند بود و مى شد در آن زندگى كرد.

سال اول به اين منوال در مدرسه فيضيه گذشت. محمدتقى روزانه در چهار درس شركت مى كرد: درس خيارات مكاسب مرحوم آقامرتضى حائرى، كه صبح ها در منزل ايشان برقرار مى شد; جلد اول كفايه مرحوم آقاشيخ عبدالجواد جبل عاملى كه اول طلوع آفتاب در مسجد عشقعلى برگزار مى شد، و او با يكى از دوستانش پيش از طلوع آفتاب اين درس را مباحثه مى كردند; جلد دوم كفايه نزد مرحوم آقامرتضى حائرى كه عصرها در منزل ايشان برگزار مى شد; و ديگرى درس منظومه بود. آموختن و مطالعه و مباحثه اين دروس، تمام وقت او را پر مى كرد، و در شبانه روز پنج تا شش ساعت براى استراحت و ديگر امور باقى مى ماند. اما وى با علاقه و شوقى وصف ناپذير مشكلات و كاستى ها را به جان مى خريد و دل مشغولى عمده اش پرداختن به درس و بحث بود.

او

مشكلات خود را در آن دوران اين گونه توصيف مى كند:

...نهايت كمكى كه خانواده ام مى توانستند به من بكنند ماهيانه حدود بيست تومان بود، كه آن هم مرتب نمى رسيد، و گاه مى شد كه حتى يك لقمه نان براى شب نداشتيم. طورى برنامه ريزى كرده بوديم كه روزى 6 تا 7 قران بيشتر خرجمان نشود، و اين، تنها پولِ يك نان سنگك و يك سير پنير مى شد. بعضى وقت ها هم نصف نان سنگك مى خريديم و براى شب هم بعد از نماز سى شاهى مى داديم و از خشكه پزى كنار درب فيضيه يك نان كسمه كوچك مى گرفتيم و اين شام ما بود... . يك روز پولمان كاملا تمام شده بود و من تصميم گرفتم پولى قرض كنم. در خلوت با خدا نجوا كردم كه «خدايا مى خواهم براى رضاى تو و براى اعتلاى دين تو درس بخوانم! خودت مى دانى كه توقع زيادى هم ندارم! هرگونه كه خودت صلاح مى دانى وسيله اى فراهم كن كه من مقدارى پول از كسى قرض كنم يا بگيرم! مى دانى كه من آدمى نيستم كه بتوانم پيش كسى بروم و تقاضاى حاجت كنم. خودت برسان! اگر هم صلاح نمى دانى، توفيق بده تا بتوانم صبر كنم».

[گذشت] تا اينكه عصر يك روز، كه ظهرش ناهار حسابى نخورده بودم، داشتم در حياط مدرسه فيضيه قدم مى زدم كه شنيدم پستچى از طلبه ها سراغ محمدتقى يزدى را مى گيرد. جلو رفتم و با ناباورى از اينكه كسى برايم نامه بفرستد، نامه را گرفتم. از يكى از علماى يزد بود كه آن وقت ها ارتباطى

با ايشان نداشتم. ايشان يك حواله بيست تومانى براى من فرستاده بودند، كه بعد از چند ماه سفره مان رونق گرفت... .

آن زمان مرحوم آقاى حجت به طلبه ها مُهر نان مى داد. من هم به فكر افتادم از ايشان تقاضاى مُهر نان كنم; اما نمى خواستم به دستگاه ايشان مراجعه كنم. بنابر اين نامه اى به اين مضمون نوشتم:

حضرت آيت الله حجت، من شخصى به اين نام هستم و در قم درس مى خوانم و در درس آقاى حائرى شركت مى كنم. شنيده ام كه مُهر نانى به طلبه ها مى دهيد. اگر شامل من هم مى شود، من هم طلبه هستم.

صبح كه مى خواستم نامه را ببرم فكر كردم نكند اين كار، خلاف قاعده و برنامه حوزه باشد، و اين نان به كس ديگرى تعلق داشته باشد و به ملاحظه شاگردى آقاى حائرى بخواهند به من بدهند! اين بود كه نامه را پاره كردم... .

با وجود همه اين دشوارى ها شيخ محمدتقى در مدت يك سال، باقى مانده دروس سطح را به اتمام رساند، و از سال بعد در دروس خارج فقه مرحوم آيت الله بروجردى و خارج اصول امام خمينى(رحمه الله) حضور يافت. از سوى ديگر، بيست سالش تمام شده بود و با احراز شرايط اقامت در مدرسه حجتيه، در آنجا حجره گرفت. توفيق آشنايى با بزرگان و علماى وارسته اى همچون امام خمينى(رحمه الله)، علامه طباطبايى(رحمه الله) و آيت الله بهجت چنان لذت بخش بود كه تازه مى فهميد هجرت از نجف به قم از تقديرات بسيار نيكوى خداوند در حق او بوده است.

آشنايى با امام خمينى (رحمه الله)

شيخ محمدتقى از

همان سال اول ورود به قم، با امام خمينى(رحمه الله)، كه از سال ها پيش استاد برجسته حوزه بود، آشنا شد و خدمت ايشان ارادت يافت. با اينكه هنوز كفايه و مكاسب مى خواند، گاهگاهى براى كسب آمادگى در درس خارج ايشان شركت مى جست و از سال دوم به بعد به طور مرتب در آن درس حاضر مى شد.

از جمله خصوصيات بارز امام(رحمه الله)، دقت نظر، نقادى آزادانه و آزادى انديشه بود كه در درس هاى ديگر اساتيد كمتر ديده مى شد. اين ويژگى ها براى ذهن پوياى طلبه اى چون او بسيار جذاب بود.

آشنايى با علامه طباطبايى (رحمه الله)

آن روزها كه تازه به قم آمده بود، در مدرسه حجتيه، كنار ساعت آفتابىِ پهلوى حوض، سيدى نورانى توجه او را به خود جلب كرد. او مردى بسيار نحيف بود كه عمامه اى كوچك بر سر داشت، و لباس هاى بى پيرايه اش از ساده زيستى او حكايت مى كرد. محمدتقى درباره او از دوستانش پرسيد. گفتند: او قاضى كوچك است، و اين ساعت آفتابى را نيز خودش ساخته و اينك براى تشخيص ساعت آمده است. تازه تنها اين نيست. آشنايى با هيئت و رياضيات نيز يكى از خصوصيات ايشان است. او امتيازات ديگرى هم دارند: درس تفسير مى گويند، استاد فلسفه هستند، و... .

مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه يكى از دوستان به او پيشنهاد كرد در درس تفسير استاد كه روزهاى پنجشنبه در مسجد سلماسى تشكيل مى شد شركت كند. او نيز پذيرفت، و پس از مشاهده حالات معنوى و روحانى علامه، و نيز روش تدريس بسيار عالى شان مجذوب و شيفته

ايشان شد و آرزو كرد همواره در خدمت و مصاحبت ايشان باشد.

محمدتقى پس از آن در پى موقعيتى بود تا با علامه ارتباط بيشترى برقرار كند; ولى روحيه اش چنان بود كه نمى توانست خود را نزد استاد مطرح سازد. از طرفى برخورد علامه نيز به گونه اى بود كه به صورت افراد نگاه نمى كردند. به هرحال در درس ايشان شركت مى جست و گاه نكته هايى كه به نظرش مبهم مى رسيد، پس از درس مى پرسيد و گاهى هم كه سؤال كنندگان زياد بودند دنبال ايشان به راه مى افتاد و اگر فرصتى دست مى داد سؤالش را مطرح مى كرد.

سرانجام سؤال هاى هوشمندانه محمدتقى توجه علامه را جلب كرد و موجب عنايت خاص ايشان به وى گرديد، و اين زمينه اى شد كه او به تدريج بتواند درخواست هاى ديگرى مطرح سازد، و از ايشان بخواهد كه در زمينه مسائل اخلاقى و معنوى او را راهنمايى كنند.

رابطه محمدتقى با علامه چنان قوت گرفت كه گاه به طور خصوصى از ارشادات اخلاقى آن بزرگوار بهره مند مى شد، و علامه نيز نسخه هاى دست نويس تفسير خود را پيش از چاپ به وى مى داد تا مرور كند و اگر نكته اى براى اصلاح به نظرش مى رسد، تذكر دهد.

آشنايى با آيت الله بهجت (رحمه الله )

از جمله ديگر بزرگانى كه محمدتقى در همان سال هاى اول با ايشان آشنا شد، حضرت آيت الله بهجت (رحمه الله) بود. منزل آيت الله كنار مدرسه حجتيه قرار داشت و معمولاً در رفت وآمدها، و به خصوص صبح ها كه ايشان از حرم بازمى گشتند،

در كوچه با ايشان برخورد مى كرد. مدتى گذشت و از دوستان شنيد كه آيت الله بهجت از نظر علمى بسيار برجسته اند و سال هاى قبل، از شاگردان ممتاز آقاى بروجردى بوده اند، همچنين از نظر اخلاقى و معنوى برگزيده و اهل مقامات اند، و در نجف از شاگردان عارف كامل، مرحوم سيدعلى آقاى قاضى بوده اند، كه ديگر شاگردان آن مرحوم، از مقامات عالى معنوى او خبر مى داده اند.

اين اوصاف، محمد تقى را كه هميشه تشنه فضيلت و معنويت بود، ترغيب مى كرد كه از چنين شخصيتى بهره برد; ولى از آنجا كه آيت الله بهجت به آسانى كسى را نمى پذيرفت، با عده اى از دوستان تصميم گرفتند براى تقويت بنيه فقهى شان از ايشان بخواهند به طور خصوصى براى آنان فقه بگويد و به اين طريق بتوانند از خصوصيات اخلاقى ايشان نيز بهره گيرند. آيت الله بهجت پذيرفتند و درس فقه پربارى همراه با دقت نظرهاى كم نظير و استقلال رأىِ تحسين برانگيز، ارائه فرمودند. شيخ محمدتقى كه مدت پانزده سال در آن درس شركت نمود، محضر درسى آن آيت حق را اين گونه توصيف مى كند:

درسى بسيار پرمحتوا، دقيق و خوب بود، و آنچه بر خوبى آن مى افزود اين بود كه ايشان غالباً پيش از درس تشريف مى آوردند و به مناسبتى _ كه گاهى در آن زمان آن مناسبت را درك نمى كرديم _ حديثى مى خواندند، يا داستانى نقل مى كردند، و ضمن آن، مطالب اخلاقى و دينى اى را كه مورد نظرشان بود مى فهماندند، و عجيب اين بود كه هم من و هم

دوستان ديگر، تجربه كرده بوديم مطالبى كه آنجا گفته مى شد و ظاهراً بدون مناسبت به نظر مى رسيد، در واقع نكته هايى بود كه براى افراد سازندگى داشت، و اشاره به مسايلى بود كه به بعضى از افراد حاضر در جلسه مربوط مى شد و خود آنها درك مى كردند، و گاهى هم با خيره شدن در چشم شخص، گويا به او مى فهماندند كه «دارم به تو مى گويم!...» و همين طور گاهى درباره يك مسئله سياسى، جريانى را قبل از وقوع آن پيش بينى مى كردند. مخصوصاً آن زمان ها در كوران انقلاب و حملاتى كه دژخيمان شاه به فيضيه مى كردند، ايشان اصرار داشتند كه بايد اين وقايع را نوشت و منتشر كرد. طرح اين مسائل از طرف ايشان انگيزه اى شد كه ما نيز بيشتر در فعاليت ها و مبارزات، مشاركت داشته باشيم.

اين آشنايى پانزده ساله، زمينه ارتباط و علاقه هر چه بيشتر استاد و شاگرد را فراهم ساخت، و رفته رفته استاد نيز به استعداد و نبوغ علمى و اخلاقى شاگرد خود پى برد، و اين امر سبب شد كه آيت الله بهجت، او را در مقام مدرس اخلاق به مردم معرفى كند. حجة الاسلام والمسلمين، دكتر مرتضى آقاتهرانى در اين باره مى گويد:

قبل از پيروزى انقلاب، عده اى از بازاريان قم خدمت آيت الله بهجت آمده و از ايشان درخواست كرده بودند كه خودشان يا يك نفر از روحانيون مورد تأييدشان يك درس اخلاق برگزار نمايند. آيت الله بهجت فرموده بودند كه جناب آقاى مصباح يزدى در اين زمينه مورد تأييد من است. برويد از ايشان بخواهيد و

من هم از ايشان مى خواهم كه درس اخلاق را بيان كنند. اين درس اخلاق تا مدت ها در منزل مرحوم اسلامى در قم كه بعداً به حسينيه يا مسجد تبديل شد، ادامه داشت.

ابعاد علمى

شخصيت استاد مصباح به لحاظ علمى ابعاد گوناگونى دارد. در اين مقام به اين ابعاد مى پردازيم:

تحصيلات، مطالعات و تحقيقات

استاد در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى از قبيل فقه و اصول، تفسير و فلسفه، و نيز رشته هاى دانشگاهىِ علوم انسانى و زبان خارجى (انگليسى و فرانسه)، تحصيل، مطالعه و تحقيقات جامعى داشته اند. اينك هريك از اين زمينه ها را برمى رسيم.

فقه و اصول

آيت الله مصباح در رشته فقه، از محضر اساتيد بزرگى چون آيات عظام بروجردى (رحمه الله)، اراكى (رحمه الله)، امام خمينى (رحمه الله) و بهجت (رحمه الله) بهره برده اند; به گونه اى كه موفق به اخذ جايزه از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شدند، و در نهايت به درجه اجتهاد نايل آمدند. بر اين اساس، ايشان طبعاً در رشته هاى مرتبط با فقاهت، مانند اصول فقه، رجال و درايه نيز به قدر كافى مطالعه و پژوهش داشته اند.

به گفته حجة الاسلام محمود رجبى استاد تفسير حوزه علميه قم جناب استاد مصباح حدود هشت سال به طور فعال در درس فقه مرحوم آيت الله بروجردى شركت كردند، و در اولين امتحان درس خارج كه در زمان مرحوم آيت الله بروجردى برگزار شد و ممتحنان آن مرحوم آيت الله سلطانى و مرحوم حاج مقدس اصفهانى بودند، دانش پژوه ممتاز معرفى گرديدند; به طورى كه برخى اساتيد پيش بينى كردند اگر چهار سال ديگر، همين گونه به تحصيل

ادامه دهد، مسلماً به مرتبه اجتهاد خواهد رسيد.

چيزى نگذشت كه اين پيش بينى تحقق يافت و ايشان در سن 27 سالگى به درجه اجتهاد نايل آمد; اما با اين حال تا 8 سال در دروس فقه و اصول حضرت امام خمينى(رحمه الله) و تا 15 سال در درس فقه آيت الله بهجت (دام ظله العالى) و تا 2 سال در درس آيت الله اراكى شركت مى كردند.

حجة الاسلام دكتر على مصباح ، فرزند استاد، يكى ديگر از فعاليت هاى ايشان را در زمينه فقه چنين توصيف مى كند:

بعد از تبعيد امام خمينى(رحمه الله) و تعطيلى درس آن بزرگوار، چون به شاگردانشان توصيه فرموده بودند كه درس را به صورت مباحثه هاى مشترك (كمپانى) ادامه دهند، استاد مصباح و چند نفر ديگر از افاضل، كه عبارت بودند از: حضرت آيت الله محمد محمدى گيلانى، حضرت آيت الله محمد يزدى، حضرت آيت الله حسين مظاهرى و حضرت آيت الله سيدعلى اكبر موسوى يزدىدر عمل به توصيه حضرت امام مباحثه مشتركى آغاز نمودند كه اين مباحثه تا زمان پيروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت. موضوعات مورد بحث در اين جلسات مهم و پربار، عمدتاً مباحث اجتماعى اسلام، مانند بحث امر به معروف و نهى از منكر و بحث تقيه و امثال آن بود.

آيت الله بهجتى، امام جمعه محترم اردكان، درباره مباحثه مزبور مى گويد:

اين جلسات، مباحثاتى جدى بود براى اثبات وجوب مبارزه در شرايط آن زمان. مى خواستند از نظر فقهى ثابت كنند مبارزه اى كه امام خمينى(رحمه الله) پرچم آن را برافراشته، چون اساس اسلام در خطر قرار گرفته، مبارزه اى است كه از نظر شرعى واجب است.

بنده نيز گاهى به ندرت در آن جلسات شركت مى كردم; ولى جناب آقاى مصباح بسيار پى گير بودند كه اين مباحثه ادامه داشته باشد و ادامه هم داشت، و در آن روزگار آثار بسيار مطلوبى نيز بر طبقه تحصيل كرده حوزه داشت.

تفسير

آشنايى با مرحوم علامه طباطبايى، و درك مقامات و كمالات روحانى و عرفانى آن اعجوبه علم و فضيلت و تقوا، سبب شد كه استاد بيشتر اهتمام و مساعى خويش را صرف تعليم علوم قرآن و تفسير نمايد. ابتدا با شركت در جلسات درس تفسير علامه، و سپس با استفاده از ارشادات و تعليمات خصوصى ايشان توانست تعمق و تفكر در قرآن كريم و نكته سنجى هاى زيبا در آيات نورانى آن را بياموزد، و خود در اين باب صاحب نظر شود او به قدرى در اين وادى پيش رفت كه علامه(رحمه الله) براى استفاده از نكته ها و دقت نظرهايش، كار بازخوانى تفسير الميزان را، قبل از چاپ و نشر، به او سپرد.

البته استاد مصباح اين عنايت علامه را حمل بر لطف و شاگردنوازى ايشان كرده، مى گويد:

ايشان لطف مى كردند، قبل از اينكه تفسيرشان را به چاپخانه بسپارند، به من مى دادند و مى گفتند: «تو هم نگاهى بكن» و من چون شائق فراگيرى تفسير ايشان بودم، اين جزوات را مى گرفتم و مرور مى كردم و اگر چيزى به نظرم مى رسيد خدمت ايشان عرض مى كردم. گاهى مى فرمودند درست است، و گاه نيز اشتباه مرا رفع مى كردند. از كمال لطفشان، يك بار پيشنهاد كرده بودم و ايشان جايى را تغيير داده، كموزياد كرده بودند و بعد براى اينكه

از من در جمع دوستان تفقدى كرده باشند، گفتند: «فلانى هم در تفسير ما شريك شده است...».

استاد مطالعات تفسيرى بسيار وسيعى در كتب مختلف تفسيرىاعم از تفاسير علماى شيعه و اهل سنتداشته است. نتايج اين مطالعات، در سلسله دروس تفسير موضوعى قرآن كريم نمايان گشته است، كه اولين درس تفسير موضوعى قرآن كريم در حوزه علميه قم به شمار مى آيد. محتواى عالى اين دروس نشان از ژرفكاوى و مطالعه فوق العاده ايشان در زمينه آيات نورانى قرآن دارد; تا جايى كه برخى از شاگردان محقق و انديشمندِ استاد، ايشان را يكى از والاترين مفسران قرآن كريم، معرفى مى كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، استاد فياضى، با سابقه سال ها مطالعه و تحقيق در آثار مفسران قرآن، چنين مى گويد:

بنده هم اكنون نيز معتقدم ايشان در ميان افرادى كه من مى شناسم، يكى از والاترين مفسران قرآن است; يعنى كمتر كسى را در اين زمينه مى شناسم كه مانند ايشان تفسير را بر اساس اصول اجتهادى و مبانى صحيح استنباط بيان كند.

فلسفه

استاد مصباح بيشترين وقت و سرمايه علمى خويش را صرف اين رشته كرده است. دليل گرايش به فلسفه نيز شيفتگى و علاقه شديد به علامه طباطبايى(رحمه الله) بوده است. استاد مصباح اسفار و شفا را نزد حضرت علامه فرا گرفت، و با به كارگيرى شيوه فلسفى آن بزرگوار، خود به برخى نوآورى ها و ابتكارات در اين زمينه پرداخت و به مرتبه اى رسيد كه امروز يكى از برجسته ترين اساتيد فلسفه اسلامى در حوزه علميه قم به شمار مى رود.

او همچون استادش معتقد است براى شناخت هرچه بهتر اسلام و معارف اسلامى و نيز كسب

توانايى در پاسخگويى به شبهات و هجمه ها به معتقدات دينى، مطالعه و تحقيق فلسفى مى بايد در رأس مطالعات حوزوى قرار گيرد، تا طلاب، ضمن آشنايى با متون اسلامى و فقهى، شيوه دفاع از عقايد دينى را نيز فرا گيرند.

زمينه هاى مطالعات فلسفى استاد بسيار جامع و فراگير است. ايشان كتب فلسفى ابن سينا، بهمنيار، شيخ اشراق، فخر رازى، خواجه نصيرالدين طوسى، ابوالبركات بغدادى، ميرداماد، صدرالمتألهين شيرازى و حاج ملاهادى سبزوارى و حواشى و شرح هاى اين كتاب ها را مطالعه و بررسى كرده اند، و پس از تحقيقات فراوان كتاب ارزشمند حاشيه بر نهاية الحكمه را (به زبان عربى) به رشته تحرير درآورده اند، و حاصل نظريات ايشان نيز در كتاب پر ارج آموزش فلسفه، به زبان فارسى، گرد آمده است.

استاد علاوه بر تبحر در فلسفه اسلامى، از فلسفه غرب نيز اطلاع كافى دارند. اشاره ها و تطبيق هاى فراوان ايشان در زمينه مكاتب مختلف فلسفه غرب، گواه صدق اين مدعاست.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى، كه اكنون از صاحب نظران بنام فلسفه اسلامى به شمار مى آيد، مى گويد:

آنچه براى ما بسيار آموزنده و سازنده بود، برخورد محققانه حضرت استاد با مسائل فلسفى بود. در مسائل فلسفى، روح نقد و ارزيابى و آزادانديشىِ كاملى بر ايشان حاكم بود; به طورى كه پس از تبيينِ كاملِ هر مسئله اى، آن را به دقت مورد ارزيابى قرار مى دادند; يعنى در صدد نقد آراى فلاسفه برمى آمدند، و ما مى ديديم آن روحيه اجتهادى كه در حوزه بر فقه و اصول حاكم است در شيوه فلسفىِ جناب استاد مصباح به صورت بسيار قوى مشهود است; به

اين معنا كه يك فقيه صرفاً به تقرير نظر صاحب جواهر يا شيخ انصارى و ديگر فقهاى عظام اكتفا نمى كند; بلكه بعد از تقرير در صدد نقد و ايراد برمى آيد.

به ياد مى آورم در زمان حيات حضرت علامه طباطبايى(رحمه الله)، يك وقت ايشان مى فرمودند اگر مردم علامه طباطبايى و آقاى بهجت را مى شناختند، خاك كفش ايشان را سرمه چشم خود مى كردند; اما با وجود چنين اعتقادى درباره شخصيتِ علامه طباطبايى، در مطالب علمى، بسيار محققانه و با تفكر آزاد با مسائل برخورد مى كردند، و از بركات انفاس ايشان و از بركات شاگردى در محضر ايشان، اين روحيه در ما نيز پيدا شد كه با مسائل فلسفى نيز مانند مسائل فقهى و اصولى، با اجتهاد برخورد كنيم. البته اين اجتهاد در هر بابى به تناسب خود صورت مى گيرد; در فقه، از طريق كتاب و سنت و استفاده از دلايل لفظى، و در فلسفه، با استفاده از عقل. به هر حال بايد محققانه برخورد كرد. شيوه تدريس استاد سبب شد تا روحيه تعبد در برابر نظريات مختلف به طور كلى در ما از بين برود، و ما امروز احساس مى كنيم كه حالت تعبد در مقابل افكار ابن سينا، ملاصدرا و ديگران، هرگز در ما نيست، و اين از بركات درس هاى محققانه استاد مصباح است كه ايشان در اين سال ها از آن روحيه نقد و تحليل و تحقيقِ عالى شان در ما نيز دميدند. چنين روحيه اى، در سطحى كه ايشان دارند، منحصر به فرد است و منحصر در خود ايشان است.

استاد فياضى همچنين در بيان ابتكارات و

نوآورى هاى فلسفى استاد، مى گويند:

ايشان در فلسفه، افكار بسيار بلندى دارند كه با افكار حوزه فلسفى موجود، هم تراز نيست. حوزه فلسفىِ امروز مثلاً مسئله وجود هيولا را هنوز هم امرى صحيح و درست ارزيابى مى كند، در حالى كه ايشان اين مسئله را با ايرادها و اشكالات محققانه اى مردود شمردند و كنار گذاشتند، و كنار گذاشتن اين مسئله، به معناى كنار نهادن تفكر و انديشه هيولا از فلسفه است. البته بوده اند كسانى مثل شهيد مطهرى و مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى كه با اين مسئله برخورد كرده اند و آنان نيز فرموده اند مسئله هيولا درست نيست و بى دليل است، يا حتى دليلِ برخلاف آن وجود دارد. زمانى نيز من خودم در محضر استاد جوادى آملى(دام عزّه) ضمن بيان اشكالاتى كه بر مسئله وارد است، صحبت هايى مى كردم و ايشان لبخندى زدند و فرمودند: «استاد ما، مرحوم الهى قمشه اى نيز به هيولا قايل نبودند».

يكى ديگر از ابتكارات استاد در فلسفه برخورد ايشان با اين نظرِ ملاصدراست كه مى گويد: «اِنَّ النَّفسَ جِسمانيّةُ الحُدوثِ و رُوحانيةُ البقاءِ». با اينكه اين مطلب، ايده اى نو در فلسفه اسلامى به شمار مى رود و امروزه حوزه هاى فلسفى، با تعظيم و تجليل بسيار از آن ياد مى كنند، استاد مصباح اشكالات متعددى از اين نظريه برآورده اند، و آن را كنار گذاشته اند. اين ابتكار منحصر به ايشان است و من سراغ ندارم قبل از استاد كسى در اين مسئله مناقشه و اشكال كرده باشد.

اخلاق و عرفان

استاد مصباح يزدى از اساتيدى همچون علامه طباطبايى (رحمه الله) و آيت الله انصارى همدانى

(رحمه الله) و آيت الله العظمى بهجت (رحمه الله) در مقام اساتيد اخلاق و عرفان خود نام مى برد. آيت الله بهجتى در زمينه استفاده ايشان از درس هاى اخلاقى و عرفانى علامه طباطبايى (رحمه الله) مى گويد:

به گمان من، آيت الله مصباح بهره هاى معرفتى بسيار زيادى از علامه طباطبايى (رحمه الله) بردند; زيرا ايشان با اشارات مرحوم علامه به سير و سلوك و رياضت هاى شرعى مشغول بودند; به علاوه اينكه از نظر علمى هم كتاب هاى بزرگ اخلاقى و عرفانى را چه در زمينه عرفان نظرى و چه در زمينه عرفان عملى، خدمت علامه طباطبايى (رحمه الله) آموختند.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر على مصباح، با تذكر اين نكته كه استاد هميشه از اينكه درباره فعاليت ها و مطالعات اخلاقى و عرفانى خود سخن بگويند اعراض دارند، اين چند كلمه را از زبان ايشان نقل مى كند:

در موضوع اخلاق، حدود سال هاى 32 و 33 بحثى هفتگى در خدمت مرحوم علامه طباطبايى داشتيم. ابتدا محور بحث ايشان، رساله منسوب به علامه بحرالعلوم بود و بعد از اتمام آن رساله، حضرت علامه (رحمه الله) مجموعه اى از روايات اخلاقى و عرفانى را انتخاب مى كردند و درباره آنها بحث مى فرمودند. حديث معراج از جمله آن روايات بود.

استاد، سفارشات عمومى مرحوم علامه طباطبايى را در سلسله دروس اخلاقى شان اين گونه يادآور مى شوند:

مجموعه اى از سفارشات عمومى بود كه ديگران نيز دارند; يعنى همان ترك محرمات و انجام واجبات، و قدم اول هم همين هاست، و از سفارشات خاصى كه مى توانم بگويم مورد تأكيد ايشان بود و براى هركسى كه توجه پيدا كند

مفيد است، يكى توسل به سيدالشهدا(عليه السلام) بود، يكى قرائت قرآن و يكى هم نماز اول وقت. يادم هست كه از قول استادشان مى فرمودند كه من هرچه دارم از قرائت قرآن و توسل به سيدالشهدا(عليه السلام) است. درباره نماز اول وقت هم از مرحوم آقاى قاضى نقل مى كردند (اين را من از اساتيد ديگر نيز شنيده ام) كه ايشان فرموده اند اگر كسى به نماز اول وقت ملتزم شود و به مدارج عالى نرسديك تعبير اين است كه به من لعنت كند ، تعبير ديگر اين بوده است كه من حاضرم اهانت او را بپذيرم و او آب دهان به صورت من بيندازد...، كه بعضى ها از ايشان سؤال كرده بودند آيا نماز اول وقت به همراه نوافل را مى فرماييد؟ ايشان در جواب فرموده بودند: نه، فقط خودِ نماز واجب.

از سفارشات ديگر علامه كه از استادشان نقل مى فرمودند، اهتمام به زيارت عاشورا، مخصوصاً از روز عاشوار تا روز اربعين بود، و ديگر قرائت قرآن با وضو و رو به قبله و با توجه; مخصوصاً شب، قبل از خواب.

علوم جديد

استاد مصباح از همان سال ورود به حوزه علميه يزد، به مطالعه و تحصيل دروس حوزوى اكتفا نكردند و از روى علم دوستى و حقيقت جويى، در كلاس هاى فيزيك، شيمى و... و نيز زبان هاى خارجى فرانسوى و انگليسى، كه به همت روحانى دانشمندى به نام «محقّقى رشتى» تشكيل شده بود، شركت جستند و با اين دروس آشنا شدند.

پس از ورود به حوزه علميه قم، رواج افكار و تبليغات ماركسيستى سبب شد تا استاد به منظور پاسخگويى به شبهات و دفاع از

حريم انديشه دينى، آشنايى با فلسفه هاى غربى را در دستور كار خود قرار دهند. به اين ترتيب ايشان بايد براى يافتن زبانى مشترك در بحث و مناظره با تحصيل كردگان دانشگاهى، تئورى ها و اصطلاحات خاصِ علوم انسانىِ دانشگاهى را فرا مى گرفتند. به اين منظور با مشورت و همت آيت الله شهيد دكتر بهشتى كه در آن زمان مدير دبيرستان دين و دانش قم بودقرار شد كلاسى در دبيرستان تشكيل شود تا عده اى از فضلا و طلاب حوزه در آن شركت كنند.

در كلاس ها زبان خارجى و نيز معلومات دبيرستانى و دانشگاهى در رشته هاى فيزيك، شيمى، فلسفه علم، متدولوژى، رياضيات و جامعه شناسى تدريس مى شد. شركت كنندگان اين كلاس ها نيز آقاى مصباح، شهيد دكتر مفتح، آقاى ناصر مكارم شيرازى، آقاى شيخ جعفر سبحانى، آقاى يزدى، آقاى دكتر احمدى و مرحوم حيدرى نهاوندى بودند. شهيد بهشتى مسئوليت برنامه ريزى و برگزارى كلاس ها و دعوت از اساتيد را به عهده داشتند.

استاد از ثمرات ارزشمند آن كلاس ها، اين گونه ياد مى كند:

شركت در آن كلاس باعث شد كه با اصطلاحات روز بيشتر آشنا شويم و بيشتر بتوانيم با قشر دانشگاهى تفاهم داشته باشيم; و طبعاً چون پاسخ هايى كه ما در مباحثات و گفتوگوها مى داديم با اصطلاحات خودشان آميخته بود، برايشان بيشتر قابل درك بود، و همين سرمايه اى شد كه ما در دوره هاى بعد تا حدودى بتوانيم نقش وساطت ميان حوزه و دانشگاه را ايفا كنيم و بعدها دفتر همكارى حوزه و دانشگاه را تشكيل دهيم.

زبان خارجى

استاد با شركت در كلاس هاى مرحوم محقّقى رشتى در يزد،

تا حدودى با زبان فرانسه و انگليسى آشنا شد. بعدها نيز در هر فرصت مناسبى به فراگيرى زبان انگليسى ادامه مى داد، و بر اين اساس در كلاس هاى دبيرستان دين و دانش در حد مطلوبى با زبان انگليسى آشنا شد. از آن پس نيز هر جا استاد لايقى مى يافت به تكميل آنچه آموخته بود مى پرداخت. آيت الله مسعودى خمينى خاطره انگليسى خواندن استاد را اين گونه بيان مى كند:

ظاهراً سال هاى 46_47 بود كه به امر مبارك حضرت امام(رحمه الله) براى تبليغ به سيرجان اعزام شدم. در خلال دوران مأموريتم دو مرتبه آقاى مصباح را براى سخنرانى دعوت كرديم و ايشان دوسه دهه در آنجا سخنرانى مى كرد و همان جا نزد استادى به نام آقاى «رئيسى» انگليسى هم مى خواند... .

ممارست و تلاش خستگى ناپذير استاد، به انضمام هوش و استعداد سرشارشان ايشان را در مطالعه و درك متون انگليسى و فرانسوى توانا ساخته است. آثار گران سنگ ايشان در زمينه فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست، فلسفه علم، فلسفه تاريخ، معرفت شناسى، انسان شناسى، جامعه شناسى، فلسفه غرب و... نشان دهنده عمق و گستره دانش ايشان است.

ابتكارات علمى

استاد مصباح در رشته هاى مختلف علوم انسانى، صاحب انديشه اى مستقل و نوآورى ها و ابتكاراتى جالب است. در اين مقام تنها به نقل برخى اظهارات در اين زمينه مى پردازيم.

پيش تر مطالبى از جناب استاد فياضى درباره برخى ابتكارات فلسفى استاد مصباح نقل كرديم كه در واقع اشاره اى بود به وسعت نظر استاد در اين زمينه.

حجة اسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى از جمله شاگردان استاد است كه دكتراى خود را

در رشته روان شناسى و علوم تربيتى، با امتياز عالى، از دانشگاه مك گيل كانادا اخذ كرده است. ايشان درباره ابتكارات علمى استاد در رشته روان شناسى مى گويد:

ابتكارات و نوآورى هاى استاد مصباح، به خصوص در حوزه روان شناسى و علوم تربيتى، در كتاب ها و جزواتى كه دفتر همكارى حوزه و دانشگاه گردآورده، ثبت شده است. به نظر من ايشان هنوز حرف هاى تازه فراوانى در زمينه روان شناسى و علوم تربيتى دارند كه مجال طرح آنها را پيدا نكرده اند. ايشان به مناسبت هاى مختلف، در مواقعى كه دغدغه هاى خود را در باب اسلامى كردن علوم انسانى و اجتماعى ابراز مى داشتند، كدهايى ارائه مى كردند كه براى پژوهش هاى حوزه روان شناسى و علوم تربيتى جهت دهنده اند; براى نمونه در تبيين سازمان روانى انسان، ايشان مدل هرمىِ خاصى مطرح مى كنند كه من تاكنون چنين مدلى را در نوشته ديگرى نديده ام.

همچنين در بحثى كه به مناسبت يكى از دهه هاى محرم در تبيين قيام حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) داشتند، پيش درآمد بحثشان، موضوع غم و شادى در فرهنگ و ادبيات اسلامى بود. در آنجا استاد درباره عوامل و موانع غم و شادى توضيحاتى دادند كه مى تواند زمينه تلاش هاى جديدى در روان شناسى باشد.

رمضان همين امسال نيز در تبيين سيره تربيتى اهل بيت(عليهم السلام)، پيش درآمدى بر فرايند الگوگيرى و مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) در حوزه تربيت فرزند ارائه كردند و در آن، ساحت هاى مختلف الگوپذيرى و مدل بردارى را مطرح ساختند. به اعتقاد ايشان چهار حوزه و چهار ساحت در فرايند الگوپذيرى و

مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) مطرح است كه اين ساحت ها بايد بازشناسى و پردازش شود: حوزه باورها و اعتقادات، حوزه ارزش ها و بايد و نبايدهاى ارزشى، حوزه روش هاى رفتارى و حوزه ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى. سه عرصه باورها، ارزش ها و روش هاى رفتارى نمى تواند از محدوده هاى احكام دينى خارج و دچار روزمرگى شود و با رويكردهاى تساهلى و تسامحى ارزيابى گردد; اما در عرصه چهارم، لازم نيست ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى دقيقاً با معيارهاى درون دينى ارزيابى شوند و در محدوده احكام دينى پيش بروند. اين عقيده نيز از نظريات ابتكارى استاد است.

بنده در گروه علوم تربيتى پيشنهاد كرده ام كه براى پى گيرى انديشه هاى نوين استاد در عرصه روان شناسى و علوم تربيتى، يك سلسله نشست هاى كارشناسانه برگزار شود و با طرح سؤالات و چالش هاى جديد در اين حوزه از استاد مصباح درخواست داورى كنند. يكى از بهترين راه هايى كه مى تواند انديشه هاى استاد را برجسته سازد راه اندازى نشست هاى كارشناسى است; چون معلوم است وقتى استاد در مجامع عمومى و با مخاطبان عمومى سخن مى گويند نمى توانند همه آن داشته هاى فكرى شان را عرضه كنند و از اين رو بسيارى از زواياى انديشه ايشان در روان شناسى و علوم تربيتى هنوز مكتوم مانده است.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمدعلى شمالى با اشاره به انديشه هاى ابتكارى استاد در باب فلسفه اخلاق مى گويد:

بنده در واقع به پيشنهاد جناب استاد مصباح، رشته فلسفه اخلاق را انتخاب كردم و وقتى مى خواستم موضوع پايان نامه دكترى ام را در

دانشگاه منچستر انتخاب كنم، به نظرم رسيد يكى از موضوعات بسيار مهم، بحث نسبيت گرايى اخلاقى است; چون اگر ثبات و جهانى و جاودانى بودن ارزش هاى اخلاقى مورد خدشه قرار گيرد، ديگر چيزى از ارزش هاى اخلاقى، بهويژه ارزش هاى دينى، باقى نمى ماند. اين بود كه اين موضوع را انتخاب كردم و در پايان، يك فصل را به بحث مبانى اخلاق اختصاص دادم; چون اگر بتوانيم مبانى اخلاق را مشخص كنيم و نشان دهيم كه اين مبانى عينى هستند، اشكال به طور ريشه اى حل مى شود. در اين قسمت، بنده از فلسفه اسلامى و مخصوصاً از نظرات آيت الله مصباح بسيار استفاده كردم. چرا كه در زمينه فلسفه اخلاق، هرچند بحث هاى پراكنده بسيارى در كتاب هاى علما و فلاسفه اسلامى داريم، ولى كسانى كه به طور خاص و با توجه به مسائل روز به فلسفه اخلاق پرداخته باشند كم اند، و آيت الله مصباح از معدود كسانى هستند كه بحث ويژه و مستقلى را به فلسفه اخلاق اختصاص داده اند، كه بعضى از آثارشان در اين زمينه منتشر شده و بعضى ديگر نيز اميدواريم انشاءالله آماده و منتشر شود. به هر حال من از مباحث ايشان بسيار بهره بردم و بعد چون مى خواستم هيچ اشكالى در پايان نامه ام باقى نماند، آن را به بعضى از متفكران دادم تا بخوانند و نظرشان را بگويند. يكى از اين متفكران پروفسور آرينگتون، رئيس دپارتمان فلسفه در دانشگاه جورجياى امريكا بود كه از فلاسفه مطرح و از جمله كسانى است كه خود در بحث نسبيت گرايى چندين كتاب دارد. من از ايشان خواهش

كردم كه پايان نامه مرا قبل از دفاع ببيند; ايشان نيز پذيرفت و بعداً براى من ايميل فرستاد و گفت: «جالب ترين قسمت پايان نامه همين فصل آخر بود كه خيلى برايم جالب بود و تازگى داشت و نظريه جديد و مهمى بود»; يعنى همين مباحثى كه ما بر اساس نظرات استاد مصباح مطرح كرده بوديم، بسيار مورد استقبال ايشان قرار گرفت و گفتند بسيار خوب است كه شما اين بحث را تكميل كنيد و بسط دهيد.

تدريس

استاد مصباح، تدريس به صورت منظم را از مدرسه حقانى (منتظريه) آغاز كرد. اين كار با هدف تربيت نيروهاى فكرى و عقيدتى، و پرورش افراد متعهد و كارآمد براى تشكيل كادر آينده نظام و حكومت اسلامى شروع شد. ايشان ابتدا مباحث قرآنى و تفسير و مباحث فلسفى را در آن مدرسه تدريس كرد: درس تفسير در سه سطح، و هم زمان با آن، مباحث اخلاقى و تربيتى تحت عنوان «خودشناسى براى خودسازى».

استاد مصباح، در باب فلسفه نيز كتاب فلسفتنا، تأليف شهيد صدر، و كتاب بداية الحكمه، اثر علامه طباطبايى(رحمه الله) را به مدت ده سال در آن مدرسه آموزش داد.

ايشان بعد از مدتى به پيشنهاد آيت الله سيدمحسن خرازى، همكارى با مؤسسه در راه حق را پذيرفت و با تأسيس بخش آموزش در آن مؤسسه، به تدريس كتاب هاى فلسفتنا، اقتصادنا و نهاية الحكمه، و نيز تفسير موضوعى قرآن كريم پرداخت.

استاد مصباح در واقع اولين استادى بود كه كتاب هاى مزبور را به منزله متن درسى در حوزه مطرح و تدريس كرد. پيش از اين، متن درسى منسجمى كه ناظر به افكار و مكاتب فلسفى جديد باشد در حوزه

علميه به چشم نمى خورد. البته كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مرحوم علامه در دسترس بود; اما به دليل فارسى بودن متن آن متأسفانه در حوزه به منزله كتاب درسى، مقبول نيفتاد.

خارج از برنامه هاى درسى منظم مدرسه حقانى و مؤسسه در راه حق، استاد كتاب هاى مفصل فلسفى مانند اسفار اربعه و شفا را براى علاقه مندان تدريس مى كرد. اين كلاس ها در واقع، سطح تخصصى فلسفه به شمار مى رفت.

«هدف اسلام و ارتباط انقلاب اسلامى با آن» بحث ديگرى بود كه استاد به دعوت رسمى دانشگاه نيويورك، در امريكا القا كرد.

شاگردان برجسته

ثمره تعليم و تدريس هاى دلسوزانه و پى گير استاد، پرورش شاگردان ممتاز و طلاب نمونه اى است كه اميدهاى آينده اسلام و نظام اسلامى به شمار مى روند. انسجام فكرى، قوت بيان و استدلال، و آزادى رأى، به همراه تخلّق به اخلاق و آداب نيكوى اسلامى، و حسن سليقه و تدبير، از مايه هاى ارزشمندى است كه درس استاد براى زندگى حال و آينده اين شاگردان به ارمغان آورده است و جملگىِ آنان سرمايه و بضاعت علمىاخلاقى خويش را مرهون زحمات و تلاش هاى مشفقانه وى مى دانند.

در اين مقام، تنها به معرفى و ذكر نام شمار معدودى از تربيت يافتگانِ اين استاد گران مايه، كه هركدام استادى سرآمد و متفكرى صاحب نظر در علوم اسلامى به شمار مى روند، مى پردازيم:

حجة الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضى، از اساتيد ممتاز حوزه علميه قم، حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى، معاون پژوهشى و مدير گروه علوم قرآنى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين اكبر ميرسپاه، استاد موفق و

ممتاز دروس معارف قرآن و اخلاق اسلامى، حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد غروى، مدير گروه روان شناسى مؤسسه امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين دكتر مرتضى آقاتهرانى، استاد اخلاق حوزه علميه، حجة الاسلام والمسلمين محمود محمدى عراقى، رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، حجة الاسلام والمسلمين محسن غرويان، حجة الاسلام والمسلمين حسين ايرانى، حجة الاسلام والمسلمين حيدرعلى ايوبى، فاضل ارجمند جناب آقاى عبدالرسول عبوديت، حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدرضا طباطبايى، مدير جامعة الزهراء(عليها السلام)، حجة الاسلام والمسلمين نيّرى، حجة الاسلام والمسلمين صديقى، حجة الاسلام والمسلمين مبشرى، حجة الاسلام والمسلمين مؤيدى، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين شاهرودى، نماينده دوره پنجم مجلس شوراى اسلامى، حجة الاسلاموالمسلمين داراب كلايى، حجة الاسلام والمسلمين ابراهيمى دامغانى، حجة الاسلام والمسلمين سيدابوالحسن نواب، حجة الاسلام والمسلمين دكتر زارعان، حجة الاسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر احمد رهنمايى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمد فنايى، حجة الاسلام والمسلمين نمازى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر شمالى و بسيارى ديگر از حجج اسلام و مروجان قرآن، كه جملگى، حيات علمى و فرهنگى خود را مرهون درس هاى پربار و ثمربخش استاد مى دانند.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى مى گويد:

درس هاى استاد، به خصوص دروس معارف و درس «خودشناسى براى خودسازى» به گونه اى بود كه ما احساس مى كرديم اين مطالب را هيچ جاى ديگر حوزه نمى شود پيدا كرد، والحمدللّه آن درس ها براى ما بسيار سرنوشت ساز بود. معارف قرآنآن طورى كه خود استاد درس مى گفتند و از ايمان سرشار و اعتقادشان به معارف دينى و به حضرت ولى عصر(عليه السلام) سرچشمه مى گرفتاثر خاصى داشت، و لازم بود چنين درس هايى در

كل حوزه باشد تا طلبه ها دچار بعضى لغزش ها و تمايل به چپ و راست نشوند و در طريق مستقيم دين و اهل بيت(عليهم السلام) حركت كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، سيدمحمد غروى مى گويد:

بحث هاى اخلاقى و قرآنى استاد و اساساً شخصيت فردى ايشانبدون كوچك ترين تعارف و مبالغه اىبه شدت تأثيرگذار بود; يعنى ايشان ساختار فكرى و شخصيتى دوستان را به گونه اى ساخت كه همه دوستان ما، اكنون هر كدام در هر جا كه هستند، در واقع با همان مايه هايى كه آن زمان از درس هاى استاد به دست آورده اند، زندگى مى كنند... . يادم نمى رود بعضى از دوستان آن قدر شيفته درس اخلاق ايشان شده بودند كه تمام هفته به اميد آن بودند كه پنج شنبه فرا برسد و درس اخلاق استاد را دريابند; بعضى ها در كلاس حالت معنوى خاصى داشتند. خود استاد نيز طبعاً درس هايى مى گفتند كه بسيار تأثيرگذار بود.

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى نيز چنين تعريف مى كند:

بعد از تأسيس دوره آموزشى مؤسسه در راه حق، مرحله جديدى از آشنايى بنده با حضرت استاد شروع شد، و در امتحان ورودى آنجا شركت كردم و پذيرفته شدم. در آن دوره بيش از همه اساتيد و بيش از همه بحث هايى كه مطرح مى شد، از مباحث ايشان فايده بردم، و اگر يك جنبه مثبتى در بنده باشد مى توانم بگويم مرهون آن مباحثى است كه حضرت استاد در آنجا به ما آموزش مى دادند، و اين چيزى است كه مورد اتفاق نظر همه برادرانى است كه در آن دوره شركت مى كردند و همه معترف

هستند كه آن بحث هاى معارف قرآن و بحث خودشناسى و بحث هاى فلسفى ايشان، در واقع به مسير زندگى و شخصيتشان شكل داده و براى آنان سرنوشت ساز بوده است. به تعبير بعضى از دوستان، حضرت استاد مصباح حق حيات بر گردن ما دارند، و ما حيات معنوى و فكرى و روحيمان را مرهون انديشه هاى ناب اسلامى و متقن ايشان هستيم.

استاد رجبى در ادامه، مطالب مبسوطى در زمينه ابعاد علمى شخصيت استاد مصباح بيان مى كنند كه گزيده اى از بيانات ايشان را مى آوريم:

درباره ابعاد علمى شخصيت جناب استاد، مى توان در سه محور سخن گفت:

محور اول درباره ابتكاراتى است كه ايشان در آموزش و پرورش نيروها داشتند;

محور دوم درباره فعاليت هاى تحقيقى خودشان است;

محور سوم در زمينه انديشه ها و نظريات جديد ايشان است.

محور سوم را به كتاب هاى فلسفى و كلامى و تفسيرى ايشان وامى گذارم كه هر كس به آنها مراجعه كند، نوآورى هاى استاد را خواهد ديد. در محور آموزش و پرورش نيروها، نكته بسيار مهم آن است كه چه برنامه ريزى آموزشى و چه برنامه ريزى پژوهشى بايد اولا بر اساس شناسايى نيروها و استعدادها باشد; ثانياً در اين امر بايد نيازسنجى صورت گيرد. اين دو امر، نكته هايى بسيار اساسى در برنامه ريزى آموزشى و پژوهشى هستند. اگر ما نيروهايى كه مى خواهيم به كار بگيريم، و نيز استعدادها و توانايى هاى آنان را نشناسيم برنامه ريزى ما دقيق و متناسب با مخاطبانمان نخواهد بود، و طبعاً موفقيت آميز هم نيست. همين طور اگر نيازهاى جامعه را در نظر نگيريم و در بُعد انديشه هاى دينى

و نيز در بُعد معضلات فكرى، سياسى و اجتماعى اطلاعى از كاستى ها نداشته باشيم و بدون توجه به آنها نيروهايى را تربيت كنيم يا موضوعات تحقيقى را تصويب و اجرا نماييم، محصول كار ما محصول بى فايده اى خواهد بود و نيروى پرورش يافته به درد نيازهاى جامعه نمى خورد... . به نظر من حضرت استاد در برنامه ريزى هاى آموزشى و پژوهشى، اين دو نكته اساسى را دقيقاً در نظر گرفته بودند و با توجه به آنها و نيز تمهيداتى كه براى نيل به اين اهداف انديشيده بودند، دوره هاى آموزشى و پژوهشى را برگزار مى كردند. به همين دليل نيز به نظر مى رسد اگر نگوييم موفق ترين، دست كم يكى از موفق ترين نهادهايى كه توانسته است در راستاى نياز جامعه اسلامى به تبيين معارف الهى، نيروهايى تربيت كند، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) است.

اولين دوره آموزش مؤسسه را كه خود بنده در آن حضور داشتم، مثال مى زنم. در آن مقطع كه ايشان مى خواستند اولين گروه آموزشى را با آن اهدافى كه در نظر داشتند تشكيل دهند، شناسايى نيروها از طريق افرادى صورت گرفت كه خود از مدرسان حوزه بودند، و به آنان گفته شده بود هر كسى را به عنوان طلبه اى فاضل مى شناسيد معرفى كنيد. افرادى مثل جناب آقاى دكتر احمدى و آيت الله خرازى و ديگران، افرادى را كه مى شناختند معرفى كردند. افراد معرفى شده كسانى بودند مانند آقاى محمدى عراقى، آقاى فياضى، آقاى غروى، آقاى ميرسپاه، آقاى شب زنده دار، و آقاى مؤمن. اينها كسانى بودند كه چند سال درس خارج

فقه و اصول شركت كرده بودند و مورد تأييد افراد صاحب نظر بودند; در عين حال از اين افراد امتحان كتبى گرفته شد، و به اين امتحان كتبى نيز اكتفا نشد. با پذيرفته شدگانِ در امتحان كتبى، مصاحبه حضورى صورت گرفت; آن هم مصاحبه اى بسيار جدى كه خود جناب استاد مصباح نيز از مصاحبه كننده ها بودند. آن وقت از اين نيروهايى كه با اين كيفيت شناسايى شدند، خواسته شد كه تقريرات درس خارج را نيز ارائه كنند. به اين ترتيب نيرو را كاملا از هر جنبه شناسايى كردند و همه استعدادها و توانمندى ها و سوابق كارى اش را شناختند و بعد او را پذيرفتند، و دوره آموزشى آغاز شد.

در زمينه نيازسنجى نيز با آن كه خود استاد اطلاعات وسيعى داشتند، از طريق ارتباطاتى كه با مرحوم شهيد بهشتى و مرحوم شهيد قدوسى و ديگران داشتند و همچنين از طريق ارتباطى كه با امثال آقاى دكتر احمدىبه لحاظ اين كه در دانشگاه حضور داشتبرقرار مى كردند و احياناً به سبب مسافرت هايى كه مسئولان آن دوره به كشورهاى مختلف داشتند، نياز ضرورى را تشخيص مى دادند و ما را توجيه مى كردند كه مثلاً الان فراگيرى زبان انگليسى يا زبان عربىِ اصيل ضرورت دارد، يا امروز فلان مباحث ضرورى است، و جالب آنكه بعدها از افراد آموزش ديده بارها مى شنيديم كه مى گفتند زمانى كه ما آن درس ها را مى خوانديم فكر نمى كرديم اين قدر اين دوره و اين اطلاعات به دردمان بخورد; ولى امروز درمى يابيم تنها چيزى كه از درس هاى دوران طلبگى مان به درد ما مى

خورد و در تأمين نياز فكرى جامعه مؤثر است، همين درس هاى مؤسسه بوده است. اين دليل آن است كه حضرت استاد نياز جامعه را تشخيص داده بود، و به خوبى سنجيده بود كه جامعه در آينده به چه چيزى نياز دارد و متناسب با آن، دوره آموزشى را برنامه ريزى كرده بود.

نكته ديگر اينكه كار برنامه ريزى استاد بسيار روشمند و حساب شده بود. يعنى مانند برخى برنامه هاى آزمايشى نبود; بلكه ايشان بسيار حساب شده پيش بينى و طراحى كرده بودند و به اجرا در مى آوردند. در دوره ما حجم فراوانى از مباحث را بحث هاى فلسفى، به خصوص فلسفه تطبيقى كه ناظر به مسائل و ديدگاه هاى جديد روز بود، تشكيل مى داد; مثلاً كتاب فلسفتنا را متن درسى ما تعيين كرده بودند، و همين طور اقتصادنا را، به اين دليل كه به مكاتب فلسفى روز يا مسائل سرمايه دارى و نظام ماركسيستى نگاهى تطبيقى داشتند برگزيده بودند، و اين بحث ها به لحاظ عقلى مبناى كار محسوب مى شدند. از يك سو بحث هاى معارف قرآن در برنامه گنجانده شده بود تا به لحاظ قرآنى، بنيان هاى فكرى دانش پژوهان را شكل بدهد، و از سوى ديگر در كنار اين برنامه آموزشى، روش ها نيز مطرح مى شد، و به ما مى آموختند كه روش برخورد با مباحث عقلى يا روش برخورد با مباحث نقلى چگونه است. جايگاه عقل و نقل كجاست، و در ضمن اين آموزش ها، استاد ما را به تحقيق مى گماشتند.

در تدريس استاد ويژگى هاى ظريفى وجود داشت; مثلاً خود استاد هر جلسه دو يا سه

نفر را به قيد قرعه تعيين مى كردند كه براى جلسه آينده چكيده درس را بگويند، و مشخص نبود كه قرعه به نام چه كسى خواهد افتاد. اين كار، بسيار مؤثر بود و موجب مى شد افراد درس را جدى بگيرند و نيز مطالب را به دقت مطالعه كنند. استاد نيز بسيار جدى برخورد مى كردند... . همچنين به گونه هاى متنوعى از ما تحقيق مى خواستند. گاهى ضمن درس، ما را موظف مى كردند كه تحقيق انجام دهيم و بعد نيز خودشان با دقت اين تحقيق ها را ملاحظه مى كردند و تذكرات لازم را در حاشيه آنها مى نوشتند. برخورد تشويق آميز هم داشتند، و سالى يك بار از همه، مقاله تحقيقى مى خواستند و به بهترين مقاله جايزه مى دادند. همچنين شيوه تحقيقىِ بسيار ثمربخش ترى داشتند، و آن نوعى كارورزى تحقيق بود. اين كار نسبتاً درازمدت بود و به صورت مرحله به مرحله، در بحث هاى فلسفى به يك شكل، و در بحث هاى معارف قرآن به شكلى ديگر انجام مى شد. در بحث هاى فلسفى، و به خصوص مباحث فلسفى روز، استاد منابع متعددى معرفى مى كردند و با محور قرار دادن روش رئاليسم، پس از بحث و مذاكره در جلسات، مى فرمودند با توجه به منابع معرفى شده، تحقيق كنيد و يك مقاله بنويسيد. در بحث هاى معارف قرآن نيز استاد در مرحله اول، يك تفسير موضوعى را در زمينه بحث هايى مثل خداشناسى، قرآن شناسى و انسان شناسى، براى ما مى گفتند، و در مرحله بعد، آياتى را درباره يك موضوع خاص معرفى مى كردند و مى فرمودند

برويد آيات را مطالعه و دسته بندى كنيد، و آن گاه از آنها نتيجه گيرى نماييد. پس از انجام كار، استاد حاصل تحقيق را مى ديدند و نكات مورد نظرشان را تذكر مى دادند. مرحله سوم اين بود كه به ما موضوعى مى دادند و مى گفتند خودتان آيات ناظر به اين موضوع را استخراج كنيد و اين موضوع را از آنها نتيجه بگيريد، و بعد كه حاصل كار را خدمت ايشان ارائه مى كرديم، تذكرات بسيار جالبى مى دادند. براى نمونه مى فرمودند اين آيه به اين دليل چندان ربطى ندارد و آن آيه چندان ضرورت ندارد، يا فلان آيه صراحت بيشترى در مطلب دارد و... . خلاصه ما را با چگونگى بررسى و فهم آيات كاملا آشنا مى كردند.

نكته ديگر، تأكيد ايشان بر كارهاى جمعى بود. استاد مكرر مى فرمود كه كار فردى در حوزه، بسيار است; ما مى خواهيم افراد روحيه كار گروهى پيدا كنند. به همين دليل به شكل هاى متنوعى جلسات گروهى ترتيب مى دادند. براى مثال وقتى دفتر همكارى حوزه و دانشگاه تأسيس شد، با تدبير استاد، گروه هاى مختلف تشكيل شد و هر چند نفرى با هم در يك گروه قرار گرفتند، كه خود بنده با جناب حاج آقاى عراقى و حاج آقاى ميرسپاه، بر اثر همين تأكيد استاد، يك گروه شده بوديم و با هم كار مى كرديم.

ساختارمند كردن و نظم منطقى دادن به ذهن و فكر دانش پژوهان، يكى ديگر از ويژگى هايى بود كه در دوره هاى درسى استاد صورت مى گرفت. ذهن دانش پژوهان ساختارى منطقى مى يافت و آنان از پراكنده گويى و

بى نظمى در سخن، نجات مى يافتند. اين بدان سبب بود كه انديشه هاى خودِ استاد بسيار ساختارمند و داراى نظم منطقى بود، و مبانى و فروعات افكار ايشان و نيز ارتباط انديشه هايشان با هم، كاملا مشخص بود و اين خصوصيت به ما نيز منتقل مى شد.

شيوه بيان بسيار زيبا نيز از ديگر ويژگى هاى تدريس استاد بود كه جداى از غناى محتواى دروس، موجب مى شد كه ما شيفته درس هاى ايشان بشويم. استاد هر درسى را متناسب با خودش بيان مى كردند، مثلاً در درس «خودشناسى براى خودسازى» در عين اينكه بحث، صبغه اى علمى داشت، به تناسب اينكه يك درس اخلاقى محسوب مى شد، اقتضا مى كرد كه در ما يك حالت معنوى و اثر روحانى ايجاد شود. از اين رو استاد به شيوه اى اين درس را بيان مى فرمودند كه اين حالت به ما منتقل شود. همين طور درس هاى فلسفى اقتضا مى كرد كه دقت و موشكافى در ما به وجود آيد، و استاد نيز به نحوى بيان مى كردند كه دقت ها و توجه ها را برانگيزد، و اين نشان قدرت بيان فوق العاده، توان علمى بالا و تشخيص خوب ايشان در چگونگى مطرح كردن مباحث است.

يكى ديگر از ويژگى هاى تدريس استادكه البته در سخنرانى هايشان نيز وجود دارداين است كه مطالب را به گونه اى مطرح مى كنند كه با پاسخگويى به شبهات، ابهام جديدى در ذهن مخاطب صورت نمى بندد. بسيارى افراد وقتى شبهه اى را پاسخ مى دهند، چند شبهه ديگر در ذهن شنونده ايجاد مى كنند; ولى خداوند به حضرت استاد لطف

كرده است كه مطالب را به گونه اى بيان مى كنند كه مسئله به گونه اى بسيار شفاف و متقن و دل نشين حل مى شود و در عين حال شبهات جديدى ايجاد نمى كند.

اما محور دومى كه ناظر به ابعاد علمى شخصيت استاد است، به ويژگى هاى تحقيقى خود ايشان بازمى گردد. استاد مصباح در اين محور نيز ويژگى هاى سودمندى دارند كه از آن جمله دقت و وسواس علمى و حوصله و شكيبايى در تحقيق است. به هيچوجه بى حوصلگى و شتاب زدگى در كارهاى تحقيقاتى ايشان وجود ندارد. گاهى كه ما مى خواستيم در زمينه موضوعات قرآنى تحقيق كنيم، ايشان مى فرمودند براى هر موضوع ريزى بايد يك دور قرآن به طور كامل ديده شود; مگر اينكه دو موضوعى باشند كه بسيار به هم نزديك بوده، تفاوت بسيار جزئى اى داشته باشند. به همين دليل در آن دوره اى كه برادران بزرگوار گروه تفسير، درباره معجم كار مى كردند شايد نزديك به پنجاهشصت بار و بلكه بيشتر، قرآن شريف را به طور كامل دوره كردند. با وجود اين جناب استاد به اين ميزان هم اكتفا نمى كردند و مى فرمودند هر بخشى كه مطالب ريزش تهيه شد، با نگاهى كلى به مجموعه بحث بايد قرآن را يك دور ديگر نيز ملاحظه كرد، و اينكه يك نفر به تنهايى مرور كند و نظر بدهد كافى نيست; بلكه بايد سه يا پنج نفر با هم تمام مطلب را ببينند و بعد با هم بحث كنند و محصول بحثشان را ارائه نمايند، و البته ثمره چنين دقت ها و وسواس هاى در علم، آن انديشه

هاى متقن استاد خواهد بود.

نكته ديگر در اين باره، استوارى انديشه هاى استاد است. ايشان مى فرمودند ما بايد از مسائل يقينى شروع كنيم و پيش برويم و هر مسأله ديگرى را بر مبناى يقينيات و مسلمات حل كنيم. چنين رويّه اى سبب مى شود مثلاً در بحث هاى قرآنى، متشابهاتى كه در آنها احتمالات متعدد وجود دارد، بر مبناى يقينيات، رفته رفته تشابهشان برطرف شود و مفاد واقعى شان روشن گردد. اين رويّه در تمام انديشه هاى استاد به چشم مى آيد. براى نمونه ايشان در معارف قرآن هر مطلبى را ابتدا از بحث مبنايى شروع مى كنند و پس از آن به مسائل مى پردازند. اين رويّه كاملا صحيحى است كه موجب استوارى فكر مى شود.

ويژگى ديگر استاد، رعايت مرز دانش ها و روش هاست. ايشان در بحث هاى تفسيرى مى فرمودند اينكه قرآن مجيد در آيه هفتم سوره آل عمران مى فرمايد: وَالرَّسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا، مراد از راسخون در علم كسانى هستند كه مرز هر دانشى را مى شناسند; مى فهمند مرز ابزارهاى معرفت انسانى تا كجاست و مى فهمند بسيارى از مسايلى كه خداوند در قرآن بيان مى كند، فوق توان ابزارهاى شناخت آنهاست، و در نتيجه مى دانند كه حق است، و اينكه ابزار شناخت آنها به درك اين مطلب نرسيده است، دليل آن نيست كه نادرست باشد. مقتضاى رسوخ در علم اين است كه من مرز دانشم را بشناسم. از اين رو استاد مى فرمودند ما بايد روش خودمان را در فهم سخن به كار ببريم; اگر با اين روش، نتيجه به

دست آمد، كه مطلوب حاصل شده است; اما اگر چنين نشد، نمى توان گفت چون اين مطلب در فلسفه، مسلّم است آيه نيز حتماً بايد چنين بگويد. مطلب مسلّم فلسفى در جاى خود صحيح است اما شايد آيه شريفه در مقام تبيين مطلب ديگرى باشد. بسيارى از مفسران معلومات تخصصى شان در يك رشته خاص، به تفسيرشان رنگ داده و آن را تحت تأثير گرفته است; مثلاً اگر مفسرى اديب بوده، بيشتر بحث ادبى كرده و بيشترِ برداشت هايش ادبى است، و اگر مفسرْ مثل ملاصدرا، فيلسوف بوده، بيشترْ آيات را فلسفى تفسير كرده و گاه از مراد واقعى آيه دور شده است. اما شيوه استاد مصباح اين گونه نيست و با آنكه ايشان در بحث هاى فلسفى كاملا مسلط و آگاه اند، در مقام تفسير، تنها روش تفسيرى را با دقت و موشكافى تمام به كار مى گيرند و تفسير را با همان روش فهم متن به پيش مى برند.

ويژگى ديگرى كه در بحث هاى تحقيقى استاد وجود دارد، بى طرفى علمى، در عين اعتقاد به رشته ها و علوم ديگر است. ايشان در مقام تحقيق، آنچه مقتضاى تحقيق است مطرح مى كنند و علايقشان در كارهاى تحقيقى شان نقشى ندارد. بسيار روشن است كه ايشان فيلسوف اند و به طور طبيعى به اين رشته علاقه و دلبستگى دارند; ولى اين علاقه را به هيچوجه در بحث هاى تفسيرى دخالت نمى دهند. همچنين اگر ايشان ديدگاهى را نمى پذيرند يا مورد نقد قرار مى دهند، اين رد يا نقدشان با كمال بى طرفى علمى است و چنين است كه مى گويند اين انديشه درست

هست يا درست نيست; حال گوينده و نويسنده هر كسى مى خواهد باشد; به گونه اى كه بنده خود شاهد بوده ام كه ايشان حاضر نيستند كمالات سرسخت ترين دشمنانشان را انكار كنند.

جرئت و جسارت علمى، در عين رعايت احترام و ادب، از ديگر ويژگى هاى استاد گران قدر است. ايشان به دليل همين جرئت علمى، نوآورى هاى فكرى فراوانى دارند. چه بسا نظريه هايى كه ساليان درازى از سوى ديگران پذيرفته شده است، و استاد به نادرستى شان پى مى برند، و آنها را رد مى كنند و در عوض، رأى صحيح و جديدى ارائه مى دهند و از آن دفاع مى كنند.

نكته ديگر در روش تحقيقاتى استاد، نظام منطقى داشتن و ساختارگرايى در انديشه هاشان است. مجموعه مباحثى كه ايشان ارائه مى دهند، همواره در چارچوبه منطقى خاصى قرار مى گيرد. در بحث هاى معارف قرآن، در آغاز بحث خداشناسى به صراحت فرموده اند كه آنچه ما نياز داريم اين است كه مجموعه معارف قرآن را به صورت نظام مند، ارائه كنيم. در بحث هاى فلسفى نيز همين طور. ايشان نظام فكرىفلسفى خاصى دارند كه بر مبناى آن به ارائه ديدگاه خود و نقد ديدگاه ديگران مى پردازند. اين چنين ساختارمندى اى را بنده در ميان انديشمندان ديگر، كمتر مشاهده كرده ام.

در محور سوم كه ناظر به نوآورى ها و ابتكارات علمى استاد است به نظر بنده ايشان در سه زمينه نوآورى دارند:

نخست، كشف و ارائه ديدگاه هاى جديد: استاد مصباح هم در فلسفه، هم در معارف و هم در مباحث سياسى اجتماعى ديدگاه هايى دارند كه تاكنون مطرح نبوده، يا به اين

شفافيت و ظرافت و دقت ارائه نشده است. در بحث هاى قرآنى، مثلاً در بحث «سير آيات تحدى» كه بسيارى از انديشمندان به آن پرداخته اند، نظريه استادكه در كتاب قرآن شناسى نيز طرح و بررسى شده استهم با آيات قرآن سازگارى بيشترى دارد و هم ديدگاهى نوين به شمار مى رود و در مقايسه با ديدگاه هاى ديگر، خالى از اشكال است.

دوم، نوآورى ها در زمينه سازمان دهى و تئورى پردازى و مدل سازى: پيوند بسيارى از ايده هاى اسلامى با يكديگر روشن نيست. استاد اين ايده ها را به يك مدل ويژه تبديل كرده است و آنها را در يك چارچوب و نظريه كلان قرار داده و سازمان دهى نوينى ارائه كرده است.

سوم، نوآورى در باب نگارش: استاد مصباح در بخش نگارش نيز اهل ابتكارند. آن زمانى كه بحث متن درسى، و ويژگى هاى آن در حوزه مطرح نبوده است، ايشان كتاب هاى آموزش عقايد و آموزش فلسفه را در قالب يك متن درسى تدوين مى كنند. در اين كتاب ها به لحاظ نگارشى، نوآورى صورت گرفته است. نوشته هاى استاد در عين حال، ويژگى متانت و دقت در تعبير در عين خوش بيانى و رسايى را نيز در خود جمع كرده است. من خود در جلسه اى شاهد بودم از يكى از كسانى كه رابطه خوبى هم با حضرت استاد ندارد و مخالف انديشه هاى ايشان است، سؤال شد كه به نظر شما به لحاظ نگارش و شيوه بيان، چگونه مطالب را ارائه نماييم؟ او بلافاصله گفت: «همان گونه كه حاج آقاى مصباح مطالب را بيان مى كند. سبك بيان و نگارش

ايشان بهترين سبك است».

استاد به تمام معنا

حجة الاسلام والمسلمين ميرسپاه، به جنبه هاى ديگرى از ويژگى هاى تدريس و شاگردپرورى استاد مصباح اشاره كرده اند. در اين مقام خلاصه اى از مشروح مصاحبه ايشان ارائه مى شود:

آيت الله مصباح، به معناى واقعى و كاملِ كلمه، استاد بودند. اين مبالغه نيست. اگر موارد بسيار زيادى ركه نمى توانم به همه آنها اشاره كنممورد توجه قرار بدهيم، ثابت مى شود كه مبالغه نمى كنم. اما براى نمونه چند شاهد مى آورم.

يادم هست يك بار اشكالى مطرح كردم، و استاد جواب دادند; ولى من قانع نشدم. پس از پايان درس دوباره خدمت ايشان رفتم و در اتاقى كه براى استراحت و صرف چاى مى نشستند، اشكالم را مطرح كردم. ايشان دوباره جواب دادند; ولى من باز هم قانع نشدم. مكثى كردم و عرض كردم: استاد! چرا جواب شما براى من قانع كننده نيست؟!

اين سؤال مى تواند بعضى از اساتيد را ناراحت كند و موجب ملالت آنان شود. اما جناب استاد تأملى كردند و فرمودند: مى دانيد چرا جواب من براى شما قانع كننده نيست؟ علتْ آن است كه من از اين واژه اى كه به كار مى برم يك معنا اراده مى كنم و شما از آن معناى ديگرى مى فهميد. از اين رو جواب من دقيقاً به اشكال و به پرسش شما نمى خورد. براى حل اين مشكل بياييد تصورمان را در باره اين واژه با هم هماهنگ كنيم.

مقدارى فكر كردم، و دريافتم كه ايشان درست مى فرمايند و مشكل در واقع بر سر معناى آن واژه است.

باز يادم مى آيد كه گاهى بعضى اشكالات و سؤال

ها برايم پيش مى آمد و با استاد مطرح مى كردم، و ايشان با سعه صدر مخصوصى پاسخ مى دادند. درست برخلاف آنچه بعضى مغرضان شايع مى كنند كه ايشان آدم بى تحملى است و در قبال ديگران سعه صدر ندارد. ايشان نه تنها با حوصله و سعه صدر كامل به اشكالات ما پاسخ مى گفتند، بلكه دقت ما را نيز بيدار مى كردند، و اين حاكى از همان مطلبى است كه عرض كردم; يعنى ايشان به معناى واقعى و كامل كلمه استاد هستند; مثلاً چندين بار پيش آمد كه به من فرمودند: «به قيد سخن توجه كن» و وقتى ما به قيود سخن توجه مى كرديم متوجه مى شديم كه ديگر سؤالى نداريم و مسئله حل مى شد.

همچنين به ياد دارم در مجلسى كه تقريباً همه شركت كنندگان آن از شاگردان استاد بودند، به مناسبت يك بحث اجتماعى، درباره فردى خاص مطالبى عنوان شد و هر كسى نقدى و سخنى داشت. همه صحبت ها تمام شد; اما استاد مصباح ساكت بودند. در انتهاى جلسه به استاد گفتند كه نظر شما در اين باره چيست؟ ايشان يك تذكر متديك و روشى دادند كه براى همه ما بسيار آموزنده بود. استاد به جاى اينكه در آن زمينه خاص نظر بدهند، نقصى كه در جلسه احساس كرده بودند، به صورتى ظريف تذكر دادند. ايشان فرمودند: «هر وقت مى خواهيد درباره كسى قضاوت كنيد، اول خودتان را جاى او بگذاريد و در نظر بگيريد اگر خودتان جاى او بوديد چه مى كرديد و چه مى توانستيد بكنيد، سپس انتقاد كنيد».

تذكر استاد براى اينكه در همه حاضران در جلسه

دقت نظرى پديد آورد، بسيار مؤثر بود.

ديگر از نكاتى كه به عنوان يكى از ابعاد كمالِ استادىِ ايشان بايد عرض كنم، شركت كردن منظم در كلاس ها بود. ايشان هميشه سر وقت در كلاس حاضر مى شدند و از زمان كلاس، به طور كامل استفاده مى كردند; يعنى نه از زمان شروع كلاس كم مى كردند، نه از قسمت پايان آن. همين طور در تصحيح اوراق امتحانى و ديدن تحقيق ها بسيار منظم بودند. آن زمانى كه ما در گروه ارشد مدرسه حقانى مشغول تحصيل بوديم، تعدادمان تقريباً به بيست نفر مى رسيد كه به طور هم زمان تحقيق هايمان را تحويل استاد مى داديم. حال در نظر بگيريد اگر هر كسى پنجاه صفحه هم نوشته باشد، ديدن اين حجم كار، چه فرصت و حوصله اى مى طلبد. عجيب بود كه ايشان به موقع جواب مى دادند و مى فرمودند تحقيقات شما را ديدم، و هم نمره تتبع داده بودند و هم نمره تحقيق، و عجيب تر اين بود كه براى تك تك تحقيقات، تذكرات لازم را نوشته بودند.

ويژگى ديگرى كه از يك استاد كامل توقع مى رود، و ما آن را در ايشان آشكارا مى ديديم، اين بود كه استاد در راهنمايى و تذكر اشتباهات، اخلاص عجيبى داشتند. يعنى هرگز ديده نشد كه بخواهند با كسى تسويه حساب كنند يا اينكه فرد را كوچك و خرد سازند، يا مسائل و رذايل اخلاقىِ از اين قبيل در وجودشان باشد. ما هرگز اين را در جناب استاد نديده ايم.

مطلب ديگرى كه شايد شنيدنش براى كسانى كه خودشان مى خواهند تدريس كنند مفيد باشد، اين است كه

استاد شاگردانش را درك مى كرد. درك شاگرد، نكته اى است كه بنده بسيار از ايشان ديده ام. زمانى گمان مى كردم شايد چون من زياد در كلاس سؤال مى پرسم و اشكال مى گيرم و با استاد ارتباط برقرار مى كنم، ايشان فقط مرا درك مى كند; ولى بعد دريافتم كه اين طور نيست; بلكه استاد همه شاگردان را در نظر دارند و به تناسب روحياتشان با آنان ارتباط برقرار مى سازند. حالا نكته اى را كه در مورد خودم اتفاق افتاد به عنوان خاطره عرض مى كنم: يادم هست آن زمانى كه ايشان امتحان مى گرفتند، در پايان ترم دو يا سه سؤال مطرح مى كردند. در يكى از اين امتحان ها ايشان دو سؤال داده بودند. همه شاگردان مى خواستند طورى امتحان بدهند كه هم خودشان را بيازمايند و هم استاد را دلگرم كرده باشند، و استاد احساس كند كه زحماتش به هدر نرفته است و ما واقعاً مطلب را دريافته ايم.

من سؤال اول را هم درست فهميده بودم و هم درست جواب دادم; اما سؤال دوم را درست نخواندم و آن را خوب نفهميدم. ايشان سؤال ساده اى داده بودند ولى من بر اساس پيش داورى خود، خيال كردم كه على القاعده منظور استاد نمى تواند چنين مطلب ساده اى باشد و ايشان مى خواهد آن سؤال مشكل را بپرسد. از اين رو بسيار زحمت كشيدم و آن سؤال مشكل را در حدود دو صفحه به طور كامل پاسخ دادم. وقتى از جلسه بيرون آمدم ديدم رفقا حرف هاى ديگرى مى زنند، و متوجه شدم كه در پاسخ دادن به سؤال

دوم اشتباه كرده ام. مثل اين بود كه آب سردى روى من ريخته باشند. خيلى جا خوردم و ناراحت شدم. آخر مشكل من چند تا بود: اول اينكه فكر كردم استاد با ديدن اين جواب نامناسب با خود خواهد گفت ما اين قدر زحمت مى كشيم و اينها چگونه درس مى خوانند، و ديگر اينكه اگر بخواهم ماجرا را به استاد بگويم حتماً گمان مى كند كه من از ايشان نمره مى خواهم... . سرانجام به خودم فشار آوردم و گفتم هر چه مى خواهد بشود; ديگر گذشته است. اما وقتى خواستم در حجره استراحت كنم، ديدم آن قدر ناراحتم كه نزديك است دِق كنم. بلند شدم و به منزل استاد رفتم. در زدم، و ايشان تشريف آوردند. گفتم: من با شما كارى دارم. ايشان هم با كمال خوشرويى مرا به درون منزل دعوت كردند و نشستيم. با ناراحتىِ بسيار گفتم: از همين اول به شما توضيح بدهم كه آقا، من نيامده ام از شما نمره بگيرم.

فرمودند: حالا بفرماييد كه قضيه چيست؟!

قضيه را برايشان گفتم، و ايشان با لبخندى شيرين تا آخر حرف مرا گوش كردند. بعد شروع كردند به سخن گفتن. ابتدا فرمودند: من حالا از شما يك گله دارم!

گفتم: بفرماييد.

فرمودند: چرا شما بايد فكر كنيد كه من تصور مى كنم شما براى نمره گرفتن آمده ايد؟! يعنى واقعاً شما فكر مى كنيد من اين قدر آدم پرتى هستم كه نسبت به افرادى كه با آنان كار مى كنم هيچ شناختى ندارم؟! اصلا احتياجى نبود اين را توضيح بدهيد. من يقين دارم و مى دانم كه شما براى نمره نيامده ايد... .

خلاصه ايشان به

گونه اى صحبت كردند كه آرامش عجيبى مرا فراگرفت و وقتى از منزلشان بيرون مى آمدم، كاملا سبك شده بودم.

بعدها با خود فكر مى كردم كه ايشان عجب انسانى است، چه خوب آدم را درك مى كند! ايشان فهميده بود كه من قدرى حساسم و راه درستِ برخورد را نيز همين ديده بود كه از طريق گله وارد شود; يعنى طلبكارانه با من برخورد كند; همان طور كه من طلبكارانه برخورد كرده بودم! اين گونه وارد شد تا واقعاً مطلب را از ته دلِ من بيرون بكشد و من اصلا ناراحت نباشم. رفتار ايشان با ديگر دوستان نيز مبتنى بر چنين درك عميقى بود.

يكى ديگر از كارهاى جالب استادكه بعداً در آموزش فلسفه انعكاس يافت اين بود كه ايشان ما را به وجود اصطلاحات مختلف، توجه مى دادند. ايشان مى فرمودند عدم توجه به گوناگونى معنايىِ يك اصطلاح، مى تواند مايه خلط بحث هاى فراوانى بشود. خوب به ياد دارم كه مثلاً ايشان درباره كلمه «جبر» چه زيبا تذكر مى دادند. استاد مى فرمود كه يك جبرى مى گوييم و يك جبرى مى شنويم! جبر روان شناختى، جبر كلامى، جبرى كه صرفاً به معناى ضرورت است (جبر علّى)... كدام جبر را منظور داريم؟ يا مثلاً در زمينه كلمه «عقل» ايشان مى فرمودند وقتى عقل در آيات و روايات يا در كلمات علماى اهل سير و سلوك و اخلاق به كار مى رود، از آن يك چيز اراده مى شود، و وقتى در منطق يا فلسفه به كار مى رود، مقصود چيز ديگرى است. عقل در فلسفه چندين اصطلاح دارد... . البته اخيراً با رعايت يك

سلسله متدهاى تحقيقى، توجه به اين مطلب، قدرى رواج پيدا كرده است; ولى آن موقع با آن غربتى كه طلاب درس مى خواندند و با آن استضعافى كه ما در تحصيل داشتيم، اين تذكرات بسيار مهم و قابل توجه بود.

برگرفته از كتاب :پايگاه اطلاع رساني آيت الله مصباح يزدي

مصباحي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مصباحي

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 1357-1356عازم حوزه علميه قم ومشغول به تحصيل شدم پس از اتمام دوره مقدماتي به دوره متوسط وارد شدم و در اين دوره كتاب لمعه در فقه را با آقايان حسيني بيگدلي مدرس افغاني و برخي از اساتيد ديگر خواندم كتاب معالم قوانين و اصول فقه مظفر در اصول فقه را پيش آقايان مدرس افغاني فيض و برخي از اساتيد ديگر كه اسم شان را به خاطر نمي آورم تلمذنمودم كتاب حاشيه ملا عبدالله جوهر النضيد ومنطق منظومه در منطق را به ترتيب در خدمت آقايان مدرس افغاني و مؤمني اعرافي و انصاري شيرازي تلمذ كردم كتاب مكاسب شيخ انصاري را با آقايان پاياني ستوده و مجد 1365/7تا68/10رسائل شيخ انصاري را با آقاي اعتمادي و كفايت الاصول آخوند خراساني را با آقايان اعتمادي وفاضل لنكراني خواندم

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و

مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل

الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص)

نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن

در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و

تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية» ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد. استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته

آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در

ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و

پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام

بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه

عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت (58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد (43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

زندگينامه علمي

پس از تلمذ جامع المقدمات نزد عمويم با تشويق ايشان و رضايت پدرم در اطاق پسر عمويم واقع در مدرسه نواب مشهد مقدس ساكن شدم و از 1335 تا 1363 تحصيلات و فعاليت علمي اينجانب به شرح زير است :

1. از 1335 تا 1338 تمام كتاب سيوطي و مطول و باب اول و چهارم كتاب مغني و حاشيه ملا عبد الله را نزد اديب نيشابوري تلمذ نمودم و در ايام تعطيلات حوزه شرح

قطر را نزد يكي از فضلا تلمذ نمودم .

2. از 1338 تا 1340 لمعتين را نزد مرحوم ميرزا احمد حسيني ، مدرس رسمي حوزه و معالم الاصول و بحث الفاظ قوانين ميرزاي قمي را نزد مرحوم ميرزا محمد اشكذري ، مدرس مدرسه نواب تلمذ نمودم .

3. از 1340 تا 1345 مكاسب و رسائل شيخ انصاري (ره) و كفايتين مرحوم آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم دامغاني ،در مشهد مقدس تلمذ نمودم .

4. از 1345 تا 1353 خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله سيد محمد هادي ميلاني شامل كتاب زكات و خمس و بيع و خيارات و مكاسب محرمه كتاب مكاسب و شامل جلد دوم كفايه را تلمذ نمودم . به دستور معظم له از شاگردان جزوه درسي سالانه دريافت و نمره داده مي شد .

5. از 1345 تا 1355 تفسير قرآن كريم و درس معارف آن را نزد مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني (ره) و شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري همراه با بيان معارف مكتب تفكيك را نزد مرحوم حاج شيخ عبد النبي كجوري (ره) تلمذ نمودم .

6. از 1347 تا 1351 جلد اول اسفار اربعه و جلد اول و سوم شرح اشارات شيخ الرئيس را نزد شيخ علي تهراني (كه متاسفانه بعد از انقلاب به منافقين پيوست) تلمذ كرده ام .

7. از 1350 تا 1356 خارج فقه (كتاب طهارت و صلوه و حج) و خارج اصول (جلد اول كفايه الاصول) نزد آيت الله حاج ميرزا علي فلسفي ، نزيل مشهد مقدس تلمذ نمودم.

8. از 1356 تا 1363 به حوزه علميه قم انتقال يافتم و مقيم

قم شدم و خارج فقه و اصول را از محضر آيت الله حاج رجبعلي وحيد خراساني تلمذ نمودم هر چند در اين دوران مشابه ساير طلاب و اقشار مختلف در تظاهرات و تبليغ مسائل مربوط به انقلاب به شهرها اعزام مي شدم .

9. از 1358 تا 1363 كتاب نفس و قسمتي از الهيات شفا را نزد آيت الله حسن زاده و جلد ششم و هشتم اسفار اربعه را نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ نمودم .

10. از 1362 پس از بازگشايي دانشگاهها با اصرار حجة الاسلام لاري ، دكتر احمد احمدي نماينده امام راحل و عضو شوراي انقلاب فرهنگي در آن زمان و با هدف تدريس معارف اسلامي به دانشگاه كشيده شدم و از اين تاريخ تا 1378 به ترتيب در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه تربيت معلم تهران و دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه علوم اراك و دانشگاه علوم پزشكي اين شهر و دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس معارف براي دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشته و دارم .

11. در اوقات حضور در اراك با سپاه و با كاركنان استانداري و مركز ماشين سازي اراك همكاري تدريسي و تبليغي مستمر داشته ام .

12. از 1378 پس از موفقيت در امتحانات كتبي و شفاهي خبرگان بي مدرك و دفاع از رساله دكتري تحت عنوان «حدوث و قدم جهان در آثار ميرداماد» در دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم استخدام شدم و اكنون در اين واحد دانشگاهي استاد يار و عضو هيئت علمي تمام وقت مي باشم . در خاتمه لازم به ذكر است كه همكاري تدريس اينجانب با اين واحد دانشگاهي از

1371 شروع و تا كنون ادامه دارد .

معصومي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد علي فرزند علامه شيخ سليمان معصومي يكي از علماي بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. در سال 1288 در بيت علم به جهان ديده گشود و از اوايل زندگي به تحصيلات علمي و ديني همت گماشت. آيت الله معصومي پس از خاتمه مقدمات علوم عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر آيات عظام: فاضل شرابياني، شيخ هادي تهراني، آخوند خراساني و علامه يزدي استفاده نمود و خود به مقام اجتهاد و استادي نائل گرديد.

آيت الله معصومي يكي از علما و مراجع بهبهان در رأس مجاهدين اين استان بود كه در زمان جنگ بين الملل بعد از آنكه علامه يزدي امر به جهاد و دفاع از مملكتهاي اسلامي را صادر نمود. اين آيت بزرگ شخصا لباس رزم پوشيد و مدتها به اتفاق مردم از حريم اسلام و ميهن خويش دفاع نمود. معظم له سالها در بهبهان ملجأ و پناه مردم بود و در ترويج مذهب و خدمات مردمي كوشا بود. آيت الله معصومي و آيت الله بهبهاني در عصر مرحوم آيت الله بروجردي در رأس علما و مراجع خوزستان بودند و از حوزه درس اينها فضلائي به مقام علمي و استادي رسيدند.

آيت الله معصومي حاشيه اي بر جواهر و شرح لمعه و نجاة العباد نوشت، و قواعد مشكله، كتاب مواعظ، انيس المهموم و رسائلي در فروع نيز به رشته تحرير برد. آن جناب پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در پنجم صفر سال 1372 در بهبهان وفات نمود.

مرحوم آيت الله شيخ سليمان والد آيت الله معصومي يكي از

علما و مجتهدين بزرگ شيعه در اوايل قرن اخير در استان خوزستان بود. شيخ سليمان از شاگردان شيخ انصاري بود كه خود به درجه اجتهاد رسيد و سالها در ديلم به ترويج مذهب اشتغال داشت و سپس ساكن بهبهان شد. وفات او را در سال 1320 در بهبهان نوشته اند. مدفن آن دو در بهبهان مزار است.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

معلمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معلمي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن معلمي در سال 1338 در روستاي دامنه از توابع فريدن اصفهان متولد شدم دوره دبستان را در همان روستا و دوره راهنمايي را در داران و سه سال هنرستان) رشته برق (را در تهران سپري كردم، در سال سوم هنرستان به دليل مسافرتي كه به قم داشتم به حوزه علميه و طلبگي علاقه مند شدم و تابستان همان سال (1356) وارد قم شدم و تحصيل رسمي طلبگي را از مهرماه سال 1356 در مدرسه رضويه شروع كردم

مفيد، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد بن محمد بن نعمان عكبرى بغدادى معروف به شيخ مفيد است در جلالت و كرامتش كافى است توقيع شريف از ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف براى او ورثائى كه در مرگش فرمودند.

لاصوت الناعى لفقدك انه

يوم على آل الرسول عظيم

ولادتش در سال 336 قمرى و وفاتش در ماه رمضان سال 413 در سن 76 سالگى در بغداد واقع شد و هشتاد نفر از شيعيان در تشييع او شركت نموده و او را در كاظمين در پائين پاى قبر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دفن نمودند و بيش از دويست تصنيف و تأليف براى او نوشته اند كه از آنهاست ارشاد و اختصاص والمقنعه در فقه و مسار الشيعه والمجالس والعيون والمحاسن و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مكارم شيرازي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والفاضل العلام آقاى علامه ناصر مكارم، از اساتيد بنام و مدرسين والامقام و علماء كرام و نويسندگان فخام و گويندگان عظام حوزه علميه قم و افتخار استان فارس و بلكه ايران و جهان تشيع است در 22 ماه شعبان 1347 قمرى در شيراز در يك خانواده اصيل به دنيا آمده و تحصيلات جديد خود را در مدارس جديد شيراز خوانده و در مدت كوتاهى به واسطه استعداد و حافظه فوق العاده مقدمات و ادبيات را در مدرسه آقاباباخان فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را از مدرسين شيراز خوانده و ضمنا از تدريس خود عده اى را بهره مند مى نمود تا در سال 1324 شمسى كه از وطن خود مهاجرت به قم و دانشگاه جعفرى شيعه يعنى حوزه علميه نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراهما حاضر

شده و كاملا با صحبت كردن در بحث آن آيات عظام جلب توجه آنها و كليه شركاء درس را مى نمودند و خاطر اين نويسنده است كه در آن اوقات مترجم معظم ما سنين عمرش از بيست سال نگذشته بود كه در درس علمين مذكورين اشكال مى كرد و جواب مى گرفت.

مسافرتى در سال 1369 قمرى به نجف اشرف نموده و حدود يكسال توقف و از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ حوزه نجف استفاده كرده و مورد توجه مخصوص آنان قرار گرفته كه نائل به دريافت اجازه اجتهاد از آنها گشته و در اثر گرمى هوا و نبودن وسائل آن روز در ماه شعبان 1370 قمرى به قم مراجعت و از درس آيت الله العظمى بروجردى و ساير آيات بهره مند گرديده و دروس معقول را از استاد علامه طباطبائى فراگرفته و به تدريس دروس عاليه پرداخته است.

استاد مكارم حوزه درس تحليل فقه و اصول دارند كه عده كثيرى از فضلاء و محصلين فهميده و با استعداد از نظرياتشان استفاده مى كنند و غالب آنها را يادداشت مى نمايند كه اميد است روزى به عنوان يك اثر ارزنده در فقه و اصول به طبع برسد.

جلسات درس عقايد و مذاهب وى نيز با سبك جديد و متد خاصى انجام مى گيرد كه صدها نفر را به طرز نوينى با اين مسائل آشنا نموده و كتابهائى كه حاوى فشرده آن جلسات علمى است تاليف نموده و در بررسى هاى خود از اصول علمى كه مورد پذيرش محيطهاى علمى امروز است كمك گرفته است.

آثار علمى ايشان كه نتيجه همان جلسات درس و همچنين كتابهاى ارزنده ديگر ايشان اشاره مى كنم.

1 و 2 و 3- كتاب القواعد الفقهيه

كه جلد اول آن در سال 1343 شمسى و دوم و سوم آن در سالهاى بعد به طبع رسيده است.

4- فيلسوف نماها كه برنده جايزه بهترين كتاب سال گرديد اين كتاب درباره عقايد ماديها بحث مى كند.

5- آفريدگار جهان در اثبات صانع و پاسخ به شبهات ماديها.

6- چگونه خدا را بشناسيم.

7- رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر در پيرامون نبوت عامه.

8- قرآن و آخرين پيامبر در پيرامون نبوت خاصه.

9- داروينيسم يا آخرين فرضيه هاى تكامل. 10- بحثى درباره ماترياليسم و كومينسم. بحث در اصول فلسفه (ماديها) كه مكرر چاپ شده است.

11- و 12- ترجمه جلد اول الميزان در دو جزء كه چاپ شده است.

13- شرح و ترجمه اصل الشيعه 14- در جستجوى خدا 15- همه مى خواهند بدانند 16- جلوه حق.

17- اسرار عقب ماندگى 18- مشكلات جنسى جوانان 19- آنچه از اسلام بايد بدانيم .

20- مقدمه بر كتاب وحى 21- اين مسائل مطرح است

22- سركوبيهاى خطرناك 23- نماز مكتب عالى تربيت 24- فرآورده هاى دينى.

25- عود ارواح 26- جوانان را دريابيد 27- تربيت و نمونه هاى آن

يكى از آثار و خدمات استاد علامه مكارم تاسيس مجله درسهائى از مكتب اسلام است كه از سال 1340 شمسى تاكنون با نشر اين مجله كه ارگان حوزه علميه قم است خدمات ارزنده اى انجام داده است و اين مجله از بهترين مجله ها و منشورات اسلامى شيعه است كه به تمام كشور و خارج كشور منتشر و مقالات بسيار جالب و بحثهاى ارزنده اى را به قلم اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه مطرح و پخش مى نمايد و اين مجله كه در زير نظر هيئت تحريريه كه همه از افاضل برجسته اند از ابتكارات فكر بكر ايشانست.

مراتب ولاء و علاقه

او به اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص به پيشواى بزرگ جهان حضرت امير مومنان عليه السلام از اشعار و سرودهاى نغز او در توحيد و در مراثى و مدايح آن متجلى است.

(مكارم شيرازى) در حال حاضر از مراجع تقليد و مدرسين بزرگ و آيات عظام حوزه علميه قم مى باشند.

رساله علميه و توضيح المسائل ايشان در سال 1369 شمسى و 1410 قمرى به طبع رسيده و منتشر گرديده و اكنون درس خارج فقه و اصول ايشان يكى از پرجمعيت ترين دروس استدلالى قم مى باشد. و چون آثار ايشان از تأليفات و مدارس علميه و غيره بسيار شده لازم ديده در اينجا استدارك نمايم.

1- تفسير نمونه 27 جلد، مطبوع.

2- تعليقات بر عروه الوثقى، مطبوع.

3- قرآن و آخرين پيامبر، مطبوع.

4- معاد در جهان پس از مرگ، مطبوع.

5- مهدى عليه السلام انقلابى بزرگ، مطبوع.

6- عقيده يك مسلمان، مطبوع.

7- اقتصاد اسلامى، مطبوع.

8- انگيزه پيدايش مذهب، مطبوع.

9- روش تطبيقى در شناخت، مطبوع.

10- پايان عمر ماركسيسم، مطبوع.

11- ارزشهاى فراموش شده، مطبوع.

12- پرسشها و پاسخها، مطبوع.

13- اين است آئين ما، مطبوع.

14- آخرين فرضيه هاى تكامل، مطبوع.

15- همه مى خواهند بدانند، مطبوع.

16- ده درس خداشناسى، مطبوع.

17- ده درس پيامبرشناسى، مطبوع.

18- ده درس معادشناسى، مطبوع.

19- ده درس عدل شناسى، مطبوع.

20- جوانان را دريابيد، مطبوع.

21- زندگى در پرتو اخلاق، مطبوع.

22- جلوه حق، مطبوع.

23- معماى هستى، مطبوع.

24- اسرار عقب ماندگى، مطبوع.

25- در يك بررسى كوتاه، مطبوع.

26- در جستجوى خدا، مطبوع.

27- مشكلات جنسى جوانان، مطبوع.

28- آنچه از اسلام بايد بدانيم، مطبوع.

29- بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم، مطبوع.

30- تقليد با تحقيق، مطبوع.

31- خمس پشتوانه بيت المال، مطبوع.

32- مساله انتظار، مطبوع.

33- تفسير به راى، مطبوع.

34- تفسير سپرى براى مبارزه عميقتر، مطبوع.

35- اين مسائل براى همه جوانان

مطرح است، مطبوع.

36- يكصد و پنجاه درس زندگى، مطبوع.

37- طرح حكومت اسلامى، مطبوع.

38- رساله مقدمه وحى، مطبوع.

39- مكتبهاى التقاطى، مطبوع.

40- فلسفه روزه، مطبوع.

41- فلسفه شهادت، مطبوع.

42- با شخصيت ترين زن جهان، مطبوع.

43- به ياد مهدى، مطبوع.

44- مناظرات تاريخى امام رضا (ع)، مطبوع.

45- تفسير موضوعى پيام قرآن، مطبوع.

46- مديريت و فرماندهى در اسلام، مطبوع.

47- آفريدگار جهان، مطبوع.

48- توضيح المسائل- رساله علميه، مطبوع.

49- انوار الفقاهه، مطبوع.

سخنى كوتاه از:

مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع) و مدارس و موسسات وابسته به آن

قم- حوزه علميه

مدرسه امام، اميرالمؤمنين (ع) (مركز مطالعات اسلامى) در سال 1350 شمسى در زمينى به مساحت ششصد متر، به وسيله حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى با همكارى جمعى از نيكوكاران تأسيس گرديد و تحت عنوان «جمعيت خيريه خدمات اسلامى» رسما به ثبت رسيد.

اين مدرسه يكى از فعالترين مدارس حوزه علميه قم مى باشد و داراى چاپخانه كه در طبقه زيرين قرار دارد و سه طبقه ديگر شامل هيجده حجره و يك سالن كه گنجايش هزار نفر را دارد كه جهت جلسات درس منظور گرديده و يك كتابخانه كه حدود چهار هزار جلد كتاب خوب دارد، مى باشد.

اين مدرسه يك موسسه تحقيقاتى و تبليغى است كه تاكنون در زمينه عقائد، تفسير و فقه و اصول و حديث و اقتصاد اسلامى و احياء تراث و تبليغات اسلامى توسط مؤسس محترم آن و يا زير نظر معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان و فضلاى حوزه علميه فعاليتها و تحقيقات ارزنده اى به طلاب و فضلاى محترم حوزه علميه و جامعه مسلمان از راه تشكيل جلسات درس و نشر آثار سودمند و جزوات مختلف ارائه داده و مى دهد.

و تاكنون فضلاى بى شمارى را تقديم جامعه مسلمان كرده است كه

بعضا بعد از انقلاب اسلامى ملت ايران در پستهاى حساسى مشغول انجام وظيفه مى باشند.

منابع مالى: آن عبارت است از سهم مبارك امام (ع) و كمك مردان خير انتشارات نسل جوان كه بخش ديگرى از اين موسسه است تاكنون متجاوز از 54 كتاب براى قشر جوان از نويسندگان مختلف نشر داده است كه بعضا دهها بار به چاپ رسيده است.

دائره پاسخ به سئوالات: نيز يكى از بخشهاى مهم و فعال اين موسسه مى باشد و از طريق پاسخ به سئوالات دينى، اجتماعى، اخلاقى و ارسال كتب و جزوات براى كتابخانه ها و در پاسخ سئوالات، فعاليت چشمگيرى داشته و دارد.

و به خاطر اين ارتباط مستمر، مخصوصا با قشر جوان و اطلاع از مشكلات آنها غالب انتشارات نسل جوان كه بر اين محور تنظيم گرديده، در ميان قشر جوان مورد استقبال كم نظيرى قرار گرفته و دهها بار به چاپ رسيده است.

مطبوعاتى هدف:

اين مطبوعاتى از راه نشر و طبع آثار ارزنده اسلامى خود تاكنون خدمات موثرى به جامعه مسلمان ارائه داده و مى دهد.

مدارس وابسته به مدرسه امام اميرالمؤمنين (مركز مطالعات اسلامى)

1- مدرسه علميه امام مجتبى (ع)- كه در زمينى به مساحت هشتصد متر در سال 1361 نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با همت جمعى از مردان خير و نيكوكار براى سكونت طلاب محترم تأسيس گرديد.

اين مدرسه از سه طبقه تشكيل گرديده و داراى 41 حجره مى باشد و هم اكنون تعداد 80 طلبه از داخل و خارج در آن سكونت دارد.

امتيازات اين مدرسه:

اين مدرسه داراى يك سالن درس (مدرس) است كه در طبقه زيرين آن قرار دارد و تمام اطاقها مجهز به دستگاه تهويه و شوفاژ مى باشد و همچنين

داراى تعداد پنج دستگاه يخچال بزرگ حمامهاى مجهز و آبسرد كن و نيز براى طلايى كه شهريه كمترى از حوزه مى گيرند و كفاف مخارجشان را نمى كند شهريه اى مقرر مى گردد.

2- مدرسه امام حسين (ع)- كه هم اكنون زمينى به مساحت پانصد و پنجاه و هفت متر براى آن توسط يكى از نيكوكاران تهيه گرديده و جمعى از مهندسين معروف كشور هم اكنون به تهيه نقشه آن اشتغال دارند و اميد است به خواست خداوند متعال در آينده نه چندان دور به صورت يك مدرسه مدرن و مجهز در اختيار طلاب عزيز قرار گيرد.

اين مدرسه نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با مشاركت مالى جمعى از مردان خير و نيكوكار ساخته مى شود.

آدرس مدارس فوق:

مدرسه الامام اميرالمؤمنين، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا.

مدرسه امام مجتبى (ع)، حوزه علميه قم، خيابان شهدا، كوچه آمار، پشت مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع).

مدرسه امام حسين (ع)، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا، كوچه آمار، مقابل مدرسه امام مجتبى (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مكارم، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن مكارم

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 ديپلم گرفتم و وارد دانشگاه اصفهان شدم اما با انقلاب فرهنگي، دانشگاه را رها كرده به حوزه قم آمدم. سال 60 به اصفهان برگشتم و ليسانس رياضي را تا 1364 گرفتم. بعد به حوزه شيراز رفتم و دنباله دروس حوزوي را تا رسائل و مكاسب خواندم و در سال 66 به حوزه قم آمدم و در سال 70 درس خارج را شروع كردم و در ضمن در سال 75 به رشته تخصصي «كلام» رفتم تا سال 79 و

بعد از دو سال به فكر نوشتن پايان نامه افتادم و ظرف دو سال پايان نامه سطح سه را نوشتم و از سال گذشته مشغول پايان نامه سطح چهار شده ام كه هنوز ادامه دارد. در اين مدت در امتحان «مجوز تدريس معارف» شركت كردم و پس از كسب مجوز تاكنون مشغول تدريس معارف اسلامي در دانشگاه مي باشم.

ملاصدراي شيرازي، صدرالدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1050 -979 ق)، فيلسوف، حكيم، مفسر و مدرس. ملقب به صدرالدين و مشهور به صدرالمتالهين و ملا صدرا. در شيراز به دنيا آمد و پس از درگذشت پدرش براى تحصيل به اصفهان رفت. استاد او در علوم نقلى شيخ بهائى است. همچنين او در معقول نزد ميرداماد از اكابر فيلسوفان و عرفاى عصر صفوى تحصيل حكمت و معرفت نمود. وى حكمت الهى را وارد مرحله جديدى كرد. استاد مطهرى در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» آورده است كه فلسفه ملا صدرا از يك نظر به منزله ى چهار راهى است كه در آن چهار جريان يعنى حكمت مشايى ارسطويى و سينايى و حكمت اشراقى سهروردى و عرفان نظرى محيى الدينى، و معانى و مفاهيم كلامى با يكديگر تلاقى كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه اى خروشان به وجود آورده اند. از نظر ديگر به منزله ى صورتى است كه بر چهار عنصر مختلف پس از يك سلسله فعل و انفعال ها اضافه شود و به آنها ماهيت و واقعيت نوين بخشد، كه با ماهيت هر يك از مواد آن صورت متغاير است. فلسفه خاص ملا صدرا را اصطلاحا حكمت متعاليه مى گويند. حكمت متعاليه نوعى جهش است كه پس از يك سلسله حركتهاى مداوم و تدريجى در معارف عقلى اسلامى رخ داده

است. وى در برهه اى از سالهاى زندگانى خويش در روستاى كهك قم در حالت انزوا زيست و در اين دوره به تصوف و عرفان اسلامى گرايش يافت. خود او در اين زمينه مى نويسد كه نفس خويش را با طول مجاهده مشغول كردم و دل من با كثرت رياضتهاى سخت افروخته گشت، تا انوار ملكوت بر آن سرازير شد... بلكه آنجه پيش از اين به برهان فراگرفته بودم با فزونى هاى بيشترى از راه شهود و بالعيان ديدم. وى در اواخر عمر به خواهش اللَّه وردى خان حاكم فارس به شيراز رفت و در مدرسه ى خان به تدريس پرداخت. ملا صدرا در راه هفتمين سفر حج خويش در بصره درگذشت و همان جا دفن گرديد. از شاگردان معروف او، دو دامادش، ملا محسن فيض كاشانى و شيخ عبد الرزاق فياض لاهيجى مى باشند كه از جانب استاد ملقب به فيض و فياض گرديدند. از ديگر شاگردان او شيخ حسين تنكابنى، ملا محمد ايروانى، ابوالولى شيرازى و قوام الدين احمد پسر صدرا مى باشند. از آثارش: «الحكمة المتعالية» يا «الاسفار الاربعة»، كه معروف به «اسفار» است؛ «الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية»؛ «الحكمة العرشية»؛ «المشاعر»؛ «المبدأ و المعاد»، شرح «الهداية الاثيرية»؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ شرح «اصول كافى»؛ «مفاتيح الغيب»؛ تفسير «آيت الكرسى»؛ تفسير «آيه ى نور»؛ تفسير سوره هاى: «اعلى»، «حديد»، «جمعه»، «فاتحه»، «طلاق»، «ضحى»، «زلزال»، «واقعه»، «يس»، «طارق» و قسمتى از سوره ى «بقره»؛ «الواردات القلبية»؛ «القواعد الملكوتيه»؛ «كسر اصنام الجاهلية»؛ «جوابات المسائل العويصة»، در حكمت.[1]

شيرازى محمد بن ابراهيم معروف به «ملاصدرا» و «صدرالمتألهين» فيلسوف بزرگ ايرانى (و. شيراز اواخر قر. 10 ه.- ف. بصره 1050 ه.ق.) وى در جوانى

به اصفهان رفت و نزد ميرمحمد باقر مشهور به ميرداماد حكمت آموخت و علوم شرعى را نزد شيخ بهاءالدين عاملى فراگرفت و در رياضى نيز مهارت يافت. مدتى در قم به افاضه مشغول گرديد و سپس به امر شاه عباس دوم به شيراز بازگشت و در موطن خود به تدريس و افاده مشغول شد. او هفت سفر به حج رفت و در آخرين سفر در بصره درگذشت و همانجا مدفون شد. او شاگردان بسيار داشت كه از آن جمله بايد ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى را كه به دامادى او مفتخر گشتند- نام برد. از آثار اوست در فلسفه: «اسفار اربعه» (اسفار)، شواهد الربوبية، مبدأ و معاد، مشاعر، عرشيه، شرح «هداية اثيريه» حاشيه بر «الهيات شفا»، تعليقه بر «حكمة الاشراق »، شرح «كافى». صدرالدين حكمت اشراق و حكمت مشاء و فسلفه عرفانى محيى الدين بن عربى را درهم آميخته و حقايق ذوقى را با براهين فلسفى مزج كرده است. خود گويد: «نحن قد جعلنا مكاشفاتهم الذوقية مطابقة للقوانين البرهاينة» (اسفارج 3). صدرالدين بر «حمكة الاشراق» سهروردى تعليقه اى سودمند نوشته كه در حاشيه شرح حكمة الاشراق قطب الدين شيرازى چاپ شده (حكمت اشراق و فرهنگ ايران م. معين 48) ملاصدرا با اينكه حكيم اشراقى است، طريقه مشائين را نيز مى پسندد و ضمن بيان آراء حكماى سلف، هر جا كه نظر انتقادى دارد به توضيح آن مى پردازد، چنانكه برخلاف نظر مشائين كه موجودات را حقايق متباين مى پندارند، او وجود را كه اصل و حقيقت هر چيز است هيئت واحد مى داند و براى آن مراتب متعددى كه از حيث ضعف و شدت و نقص و كمال

با هم فرق دارند. قايل است. اين نظر ملاصدرا با نظر شيخ اشراق هم متفاوت است، چه سهروردى، شدت و ضعف و نقص و كمال را در ماهيت قايل است نه در وجود. موضوع ديگرى كه ملاصدرا در آن ابتكار نشان داده است، فرضيه مشهور به «حركت جوهرى» است. پيش از او اكثريت حكما از آن جمله ابن سينا حركت را در اعراض جسم طبيعى ميدانسته. ملاصدرا جوهر را نيز متحرك اعلام كرد، ولى تصريح نمود كه تغييرى كه بر اثر اين حركت در جوهر پديد مى آيد، تغييريست اشتدادى و استكمالى، و به حقيقت جوهر جسم خدشه وارد نمى سازد، و آن را دگرگون نمى كند. چنانكه تغييراتى كه انسان را در ادوار مختلف زندگى عارض مى گردد از حيث شدت و ضعف انسانيت است نه از حيث حقيقت انسان، يعنى جوهر جسم و هسته اصلى وجود او. ملاصدرا از فرضيه حركت جوهرى نتايجى چند ميگيرد از آن جمله اثبات معاد جسمانى است. قبل از او حكما درباره بقاى نفس و معاد روحانى به تفصيل بحث كرده و دلايلى آورده بودند، ليكن درباره معاد جسمانى معمولا به سكوت برگزار مى كردند يا منكر آن مى شدند. بيان ملاصدرا در اثبات معاد جسمانى مفصل است و حاصل كلام او اين است كه در روز رستاخيز روح انسان به همان هسته اصلى و جوهر ثابت كه ماده جسم است (نه به صورت جسم كه محسوس است و در مدت جيات دستخوش تغييرات و تحولات) مى پيوندد و آدمى به اين كيفيت براى پس دادن حساب دوباره زنده مى شود. صدرالدين براى اينكه از سب و شتم و تكفير مصون ماند مى كوشيد تا مطالب

فلسفى را با احاديث و اخبار وفق دهد و مدلل دارد كه شرع و حكمت معارض يكديگر نيستند و تأليف شرح كافى روى همين نظر بوده است (دكتر سياسى. مبانى فلسفه. 1342 ص 561 -559)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (194 -193/ 6)، اعيان الشيعه (330 -321/ 9)، ايضاح المكنون (699 ،353 ،332 ،59/ 2 ،558 ،414 ،302 ،115 ،79 ،74 ،14/ 1)، بزرگان فلسفه (385 -383)، تاريخ ادبيات در ايران (325 -319/ 5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (547 -524)، تذكرة العلماء (206 -205)، الذريعه (10/ 25 ،30538 -37/ 21 ،52/ 19 ،294 -293 ،191/ 17 ،244/ 15 ،243 ،175/ 14 ،100 -99/ 13 ،59 -58/ 7 ،143 ،43/ 6 ،228/ 5 ،344 ،343 ،340 ،338 ،337 ،336 ،334 ،331/ 4 ،60/ 2)، ريحانه (420 -417/ 3)، سير فلسفه در ايران (108 -107)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (386 -373)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 292 -291/ 11)، فوائد الرضويه (381 -378)، قصص العلماء (333 -329)، كارنامه ى بزرگان (304)، الكنى و الالقاب (411 -410/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ملا صدرا)، لوامع العارفين فى احوال صدر المتالهين (30 -15)، معجم المؤلفين (204 -203/ 8)، منتخبى از تاريخ فلاسفه جهان اسلام (216 -203)، هدية الاحباب (186 -185)، هدية العارفين (279/ 2).

ملامحمدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ملامحمدي

محل تولد : اشتهارد كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ملا محمدي مشهور به محمد محمدي اشتهاردي در سال 1323 هجري شمسي در اشتهارد ( واقع در 59 كيلومتري غرب كرج) در يك خانواده متوسط مذهبي متولد شدم و پس از دوره ابتدائى، در حوزه

علميه اشتهارد - كه در آن موقع از چند نفر محدود تشكيل مي شد- به تحصيل علوم حوزوي و ادبيات پرداختم و پس از خواندن كتاب سيوطى، در سال 1338 شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم. درس سطح را بيشتر در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار آقايان: آيت الله حاج شيخ حسين شب زنده دار، آيت الله حاج شيخ غلامرضا صلواتى، آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردى، آيت الله علي مشكيني و آيت الله ناصر مكارم شيرازي خواندم و چند سال در درس خارج آيت الله حاج شيخ هاشم آملى، و آيت الله ناصر مكارم شيرازي و چندي در درس خارج آيت الله العظمي گلپايگاني شركت نمودم.

و مقداري از منظومه سبزواري و فلسفه را در محضر استاد آيت الله جعفر سبحاني و استاد حاج آقا مهدي حائري آموختم. و بخشي از علوم روز را از محضر درس دانشمند گرانمايه، شيخ محمد محققى لاهيجي(نماينده آيت الله بروجردي در هامبورگ آلمان) ياد گرفتم.از خاطرات من در اين دوره اينكه از نظر وضع معيشتي بسيار در سختي به سر مي بردم. در مدرسه حجتيه قم در حجره اي با دو طلبه ديگر سكونت داشتيم، ظاهرا سال 1340 شمسي بود. يك شب در حجره را زدند، در را گشودم ديدم دو نفر از فضلا وارد حجره شدند، دفتري در دستشان بود، پرسيدند: در اين حجره چند نفر هستيد؟ گفتم: سه نفر. فرمودند: ما از جانب آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خميني(ره) آمده ايم، ايشان مبلغي به عنوان فوق العاده (نه شهريه) به طلاب مرحمت فرموده اند. نام ما را نوشتند

و به هر نفر پانزده تومان دادند و رفتند كه در آن وقت مبلغ قابل ملاحظه اي بود و بركت و نورانيت خاصي داشت و اين نخستين باري بود كه از طرف حضرت امام(ره) به طلبه ها پول دادند

ملك پور، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر ملك پور

محل تولد : آذر شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته تجربي از دبيرستان آذر شهر (تبريز) جهت ادامه تحصيل در مجتمع آموزشي عالي قم در رشته مديريت به قم مقدس رفته و در دروس ادبيات عربي حوزه در مدرسه خان قم به موازات تحصيلات دانشگاهي را ادامه دادم و همزمان ضمن آشنايي با هيئت تحريريه تنها مجله اسلامي آن زمان (مكتب اسلام ) از آموزشهاي مختلف آنها استفاده كرده و در تنظيم و اجراي چاپ آن مجله همكاري داشتم.

در سال 1358 با فراغت از تحصيل دانشگاهي به جهت انقلاب اسلامي در ايران پس از گذراندن يك دوره كوتاه 2 ماهه بعنوان موسس و سرپرست دائره عقيدتي و سياسي پايگاه دريايي جزيره خارك مشغول تدريس و امور فرهنگي و اجرائي در منطقه شده و پس از سال 1361 به قم عزيمت نموده ضمن پيگيري ادامه تحصيلات حوزوي در محيطهاي علمي حضور پيدا كرده از آن جمله از سال 63 بهمراه تعداد محدودي از طلاب در جلسه تفسير قرآن استاد جوادي آملي در مسجد محمديه سه راه موزه شركت نموده و هنوز هم ادامه دارد.

در سال 71 در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه تهران قبول شده و در سال 73موفق به اتمام كارشناسي ارشد

در رشته مذكور شدم و به موازات ادامه تحصيل در حوزه در دانشگاههاي پيام نور و آزاد اسلامي قم و دانشگاه قم به تدريس پرداختم كه هنوز هم ادامه دارد .

درسال 82 به درخواست سازمان مدارس حوزه هاي علميه خارج از كشور قم به كشور آذربايجان شوروي بعنوان مدير و مدرس اعزام شدم كه بجهت مشكلات سياسي آنجا و تعطيلي فعاليت هاي علمي و آموزشي ايران در آنجا محل ماموريت به كشور گرجستان (تفليس) عوض شد كه پس از دو سال مديريت و تدريس در مدارس علميه گرجستان ٰ مركز مطالعات اسلام و مسيحيت را در تفليس تشكيل داده و به ايران مراجعت نمودم . در شركت امتحان متون نهاد رهبري مقام معظم رهبري در دانشگاهها مجوز تدريس متون را علاوه بر دروس فقه و حقوق دريافت نمودم كه واحدهايي از معارف و متون نيز در دانشگاهها تدريس نمودم كه ادامه دارد . به مدت 2 سال از سال 80 تا 82 با واحد برنامه و ساختار نويسي مركز جهاني علوم اسلامي در زمان مديريت حاج آقا مهدويان شركت نموده و در تدوين اساسنامه مراكز مختلف مركز جهاني فعاليت موثري داشتم.

ملكي اصل، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ملكي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از تحصيلات دوم متوسطه وارد حوزه علميه شدم و شروع به تحصيلات همزمان با پيروزي انقلاب بود و پس از تحصيلات مقدماتي، حدود دو سال نيز در حوزه هاي تهران ادامه تحصيل دادم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن ايام تحصيلي، توفيق شركت در جبهه هاي جنگ تحميلي داشتم و جنگ با

تمامي نيكي هايش، سبب ركود و تعطيلات درسي و آموزشي در كشور مي شد. و از مدتي كه در قم هستم در دروس عمومي حوزه (فقه و اصول) و تخصصي كلام و تحقيقات علمي در مراكز مختلف علمي و فرهنگي مشغول بودم و در ضمن شركت در دروس حوزه، تدريس در دانشگاه هاي كشور را امري لازم مي دانستم و مي دانم و اخيراً چند سالي است كه درگير پايان نامه سطح چهار حوزه هستم و بحمدالله به مرحله نهايي آن رسيده ام و انشاء الله از آن ينز فارغ مي شوم.

لكن مطلبي كه بايد مورد توجه دست اندركاران حوزه و دلسوزان به كشور و نظام قرار گيرد، و متأسفانه اهتمام لازم بدان نيست، مسأله مهم فارغ التحصيلي حوزويان و شيوه هاي خارجي طلاب محترم و اخذ مدرك و اشتغال در مراكز لازم فرهنگي كشور مي باشد و اين امر به استعانت از نيروهاي فكري حوزوي و دانشگاهي و مراكز فرهنگي كشور نياز دارد كه هنوز استارت آن جدي نيست و اهمال كاري ها زياد است و اين امر موجب بدبيني تعداد كثيري از افراد پاك و مستعد حوزوي ها مي شود ولي بايد به حوزه و ساماندهي آن كمال اهتمام داشته شود چرا كه پشتوانه نظام مقدس اسلامي در گروه پرورش نيروهاي مستعد فكري و علمي مي باشد كه علاوه از بُعد علمي، بايد داراي تهذيب نفس و تعهد قلبي نسبت به اسلام داشته باشد، و اين امر فعلاً عمدتا از نيروهاي حوزوي بر مي آيد و البته تعدادي از افراد دانشگاهي نيز تعهد لازم را دارند.

ملولي اصفهاني، اسداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 969/ 968/ 966 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، عابد، زاهد و شاعر، متخلص به ملولى. مشهور به شاهمير. اصلش از سادات

مازندران است كه چند نسل در اصفهان زيسته اند. وى از علماى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) و جد خليفه سلطان است. او عهده دار توليت آستان قدس رضوى بود. در مقبره ى ستى فاطمه ى اصفهان مدفون است. از آثارش: حاشيه بر «شرح تجريد»؛ حاشيه بر «شرايع»؛ حاشيه بر «شرح چغمينى»، در هيئت؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «قواعد» علامه حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1009 -1008/ 3)، اعيان الشيعه (285/ 3)، تاريخ نظم و نثر (826 ،448 -447)، تذكرة القبور (127 -126)، الذريعه (1101/ 9)، ريحانه (289 -288/ 5)، صبح گلشن (448)، فرهنگ سخنوران (876).

منتظري مقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمود منتظري مقدم در چهاردهم فروردين 1345 از پدري فاضل و دانشمند حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ محمد صادق منتظري زنجاني (همشيره زاده مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد زنجاني قدس سره) و مادري نيكوكار و زاهد (صبيه مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالحسين لنكراني قدس سره) در شهر مقدس قم به دنيا آمد. وي در خانواده روحاني و ظلم ستيز تربيت يافت كه افتخار تقديم سه شهيد را به آرمانهاي انقلاب اسلامي با خود دارد: «جهادگر شهيد رضا منتظري (برادر)، روحاني شهيد حجةالاسلام و المسلمين كاظم منتظري (عمو)، انقلابي شهيد محمد تقي منتظري (عمو). تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در مدارس ممتاز قم (رزاقپور، دين و دانش، حكيم نظامي «امام صادق عليه السلام» سپري كرد.

در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شد و در طول تقريبا 7 سال

تحصيلات مقدماتي، سطح و سطح عالي را سپري كرد و در آزمون پاياني سطح عالي موفق به كسب رتبه نخست شد. مهمترين استادان وي در دوره تحصيلات سطح عبارت اند از: حضرات آقايان «حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد مهدي ميرباقري»، «مرحوم آيت الله آقاي حاج مصلحي» و «آيت الله آقاي حاج سيد علي محقق» مي باشد. پس از اتمام سطح عالي در يك دوره ده ساله دروس اجتهادي خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات عظام: «مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد تبريزي قدس سره»، «حاج آقا موسي شبيري زنجاني مدظله العالي» و «آقاي وحيد خراساني مدظله» استفاده نمود.

در سال 69 با دعوت شوراي مديريت حوزه علميه قم پس از موفقيت در آزمون مدرسي به عنوان استاد دروس سطح به مراكز آموزشي معرفي شد و از آن زمان تا به امروز يكي از استادان موفق حوزه علميه قم به شمار مي آيد و ايشان در سال 75 به عنوان استاد نمونه تدريس منطق انتخاب و معرفي شدند. هم زمان با دروس حوزوي دروس آموزش عمومي موسسه در راه حق را زير نظراستاد «آيت الله آقاي مصباح يزدي» به مدت 5 سال گذراند و سپس به تحصيل تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) در رشته هاي «حقوق و علوم سياسي» (به مدت 2 سال) و «فلسفه اسلامي» به مدت 5 سال پرداخت.

لازم به ذكر است كه اين بنياد بعدها به عنوان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) به كار خود ادامه داد. مهمترين استادان وي در فلسفه اسلامي عبارتند از: «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح يزدي» و «حجةالاسلام و المسلمين جناب فياضي».

با تاسيس مدرسه تخصصي فقهي از سوي «حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني» به نام مدرسه فقهي باقرالعلوم (عليه السلام) از سوي معظم له به عنوان مدير منصوب شدند. (به مدت 4 سال) و اكنون به عنوان عضو شوراي آموزشي به انجام وظيفه هستند.

پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و واگذاري مسئوليت كلاسهاي معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه از سوي اين نهاد مقدس براي تدريس در دانشگاه ها دعوت به همكاري شدند و پس از موفقيت در آزمونهاي مربوط در گرايشهاي: (مباني نظري اسلام، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و اخلاق و متون اسلامي) مجوز تدريس دائم را در تمام رشته هاي مذكور دريافت كردند كه پس از آن به مدت تقريبا 14 سال با رتبه استاد ياري اشتغال به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه تهران دارند.

لازم به ذكر است مقارن با تحصيلات حوزوي دروس دانشگاهي را نيز تا پايان كارشناسي ارشد در رشته «فلسفه و كلام اسلامي» در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام) ادامه دادند و با امتياز عالي از رساله پايان نامه خود با عنوان: «طرحي نو در بهره وري منطق» دفاع كردند. مهمترين اشتغال فعلي ايشان به ترتيب عبارت است از: تدريس، تأليف و تبليغ مي باشد.

موحديان عطار، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي موحديان عطار

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را تماماً در شهر اصفهان انجام دادم و از دبيرستان «هراتي» در سال 1359 ديپلم علوم تجربي اخذ كردم. اين زمان مصادف شد با انقلاب فرهنگي و تعطيل دانشگاه ها

و جنگ تحميلي. بنابراين به خدمت سربازي رفتم اما هم در دوره دبيرستان و هم در طول خدمت سربازي با موضوع معارف اسلامي و مباحث كلامي و فلسفي مانوس بودم.

پس از پايان خدمت به قصد مطالعه در ميراث معنوي و علمي اسلام و تشيع و به ويژه معارف امامان شيعه (عليهم السلام) به حوزه علميه اصفهان و در سال 1362 به حوزه قم مهاجرت كرده و در مدرسه علميه حقاني، كه سپس با نام شهيدين ادامه كار داد، به تحصيل مشغول شدم. تحصيلات متعارف حوزوي را تا مرحله خارج فقه ادامه داده و چند سالي در دروس خارج آيات عظام، از جمله: «حضرت آيت الله العظمي بهجت (دام ظله)» شركت كردم. در اين بين به مطالعات فلسفي، عرفاني و كلامي نيز مي پرداختم و چند سالي را با گروه فلسفه مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در تدوين معجم موضوعي كتب فلسفي همكاري كردم.

در كنار تحصيلات حوزوي در سال هاي 1367 تا 1373 در دانشگاه قم مركز تربيت مدرس در مقطع كارشناسي ارشد رشته «الهيات» تحصيل كردم و پايان نامه خود را در موضوع: «آسيب شناسي ايمان ديني: (ثبات در اعتقادات)» تحت نظر حضرت آيت الله معرفت دفاع كردم. بعد از آن چند سالي در دانشگاه هاي مختلف، از جمله دانشگاه رازي كرمانشاه و علامه طباطبايي تهران به تدريس دروس معارف پرداختم.

در سال 1375 به مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب پيوستم و مطالعات خود را در اين زمينه و به طور خاص درباره اديان هند آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد و ره آورد آن يك كتاب، چندين مقاله و تدريس موضوعات مربوطه بوده

است. علاوه بر اين چند سالي است كه مطالعات و پژوهش هايي را در زمينه «موعود باوري: در اديان ترتيب داده و به طور فردي و گروهي مقالاتي را فراهم آورده ام و حاصل آن را در برنامه هاي تلويزيوني و راديويي متعددي ارائه كرده ام.

در همين سال ها در مقطع دكتري در رشته «كلام با گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي» در دانشگاه قم (مركز تربيت مدرس) تحصيل كرده و پايان نامه خود را در موضوع: «ايضاح مفهومي عرفان و ويژگي هاي جوهري آن» تحت نظر و راهنمايي جناب آقاي دكتر قاسم كاكائي، دكتر شهرام پازوكي و آيت الله علي عابدي شاهرودي دفاع كردم. اين موضوع را از آن رو برگزيدم تا سنگ بنايي باشد براي پژوهش هايي در زمينه عرفان اديان و به ويژه عرفان امامان شيعه (عليهم السلام)، از اين رهگذر نيز مقالاتي فراهم آمده است كه برخي از آنها را در مجلات علمي پژوهشي كشوربه چاپ رسانده ام.

موذن زاده، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد مرحوم رحيم مؤذن زاده كه به خاطر اذان مشهور و تاريخي اش در حافظه جمعي ايرانيان و بسياري از مسلمين جاي دارد، در سال 1304 در استان اردبيل در خانواده اي متولد شد كه شايد بيش از يك قرن به فعاليت هاي مذهبي مي پرداخته اند...

پدرش، مرحوم شيخ عبدالكريم اردبيلي، مؤذن بود و زماني كه در مسجد امام تهران اذان مي خواند، صدايش به طور زنده از راديو پخش مي شد. شيخ عبدالكريم اردبيلي، تا سال 1322 در منطقه اردبيل به وعظ و اذان گويي مشغول بود و نخستين بار به خاطر اذاني كه در اين سال در راديو گفته

بود، شهرت پيدا كرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحري راديو را به صورت زنده، از طريق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا مي كرد و در سال 1329 از دنيا رفت.

در خانواده مؤذن زاده كه اغلب به فعاليت هاي مذهبي و اذان گويي پرداخته اند، رحيم مؤذن زاده، فرزند ارشد شيخ عبدالكريم است، راه پدر را با جديت بيشتر پي گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جاي او قرائت اذان را ادامه داد.

اذان مشهور مؤذن زاده كه در گوشه روح الارواح آواز بيات ترك (زند) خوانده شده است، اذاني است كه رحيم مؤذن زاده در سال 1334 در ميدان 15 خرداد در استوديوي 6 خوانده است.

به روايت خود مؤذن زاده، او در حالي كه روزه دار بوده مي خواسته است اذاني بگويد تا براي فرهنگ ايران و اسلام يادگاري ارزنده باشد. مؤذن زاده براي ضبط اين اذان گوشه هاي مختلفي را مي آزمايد، اما هيچ كدام مورد پسندش واقع نمي شود، تا اين كه مناسب ترين گوشه را براي قرائت اذان، روح الارواح مي بيند. ايشان بارها گفته است: "از ضبط اين اثر هميشه يك احساس غرور معنوي در طول سال هاي گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همين ثروت معنوي باقي بماند براي من كافي است".

استاد موذن زاده در روزهاي پاياني حيات خود، زندگي اش را اينگونه توصيف كرده بود:

«من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده ها در دوره ي ما در ابتداي امر بچه ها را با قرآن مانوس مي كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به

مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آن ها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه ي سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد. او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.

هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار

مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه اش را هم مي بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

البته اين اذان گفتن در خانواده ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ي ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است. زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده ها مي گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، " زاده اردبيلي" گفته شده است. لذا اين "زاده اردبيلي" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يك صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي اندازم. البته 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط

آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي شود. ولي در كل مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»

مؤذن زاده اردبيلي كه زماني در اردبيل زندگي مي كرد، بعدها به مهر شهر كرج كوچيد و در آنجا ساكن شد. اين اذان گوي سرشناس ايراني، در سن هشتاد سالگي بر اثر بيماري روز پنجشنبه 5 خرداد 84 در تهران دعوت حق را لبيك گفت.

روحش شاد...

موسوي بجنوردي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكترسيد محمد موسوي بجنوردي در سال 1322 در نجف اشرف متولد شد ولي در شناسنامه وي 1324 به عنوان سال تولد رقم خورده است. ايشان تحصيلات علوم حوزوي و ديني خود را در ايران و نجف اشرف به انجام رساندند. وي به مدت 30 سال در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله مرحومان امام خميني(س), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي _ صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت _ آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف به فراگيري علوم ديني پرداخت. موسوي بجنوردي كه دروس جديد و حوزوي را با هم مي خواند در 18 سالگي كفايتين (سطح 3) را به پايان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام, موسوي بجنوردي به مدت 12 سال در كلاسهاي آيت الله العظمي خويي نيز حاضر مي شدند.موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه

اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت.همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند .دكتر سيد محمد موسوي بجنوردي از سال 1371 عضو هيأت علمي و رياست گروه الهيات دانشگاه تربيت معلم(خوارزمي) بودند و درحال حاضر رئيس گروه الهيات و رشتة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : فقه و اصول

والدين و انساب : پدر معظم سيد محمد موسوي بجنوردي مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ، صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت بود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد موسوي بجنوردي داراي اجتهاد در رشته فقه و اصول از نجف اشرف از سال 1332 تا 1357 است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمد موسوي بجنوردي در حين شاگردي در كلاس درس امام و آيت الله العظمي خويي در مسجد جامع نجف اشرف (هندي) رسائل, مكاسب و كفايتين را به زبان عربي براي شيعيان كشورهاي عرب زبان همچون عراق, لبنان, سوريه و مصر تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : از استادانسيد محمد موسوي بجنوردي مي توان به امام خميني(ره), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ،آيت الله خويي و

آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف اشاره كرد.

وقايع ميانسالي : سيد محمد موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت. در اين شورا بخش مهمي از تدوين قوانين و اصلاحيه هاي مربوط به قانون مدني, آيين دادرسي كيفري, قانون مجازات اسلامي و نظارت مستقيم براحكام همة دادگاهها بر عهدة ايشان بود. همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي (آموزشي _ اجرايي) سيد محمد موسوي بجنوردي به شرح زير است: اجرايي : - عضويت در شوراي عالي قضايي (دو دوره بمدت ده سال) - رئيس دادگاه عالي انقلاب اسلامي - رئيس شعبه ديوان عالي كشور - عضو هيات عفو حضرت امام خميني (ره) - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضوهيئت علمي موسسه عالي بانكداري - رياست كميسيون حقوق بشر اسلامي - عضويت در شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي - عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - رئيس گروه حقوق و علوم سياسي تربيت

معلم - رئيس گروه دين و فلسفه - مدير گروه فقه و حقوق پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي - عضو هيات امناي مركز بين الملل گفتگوي فرهنگها و تمدنها - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضو كميته علمي شوراي پول و اعتبار - عضو هيئت امناي مركز بين المللي گفتگوي تمدنها - عضو كميتة كشوري اخلاق پزشكي - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - مدير گروههاي حقوق و علوم سياسي و فلسفه و دين وفقه و حقوق پژوهشكده امام خميني(ره) - مدير گروه دين و فلسفه دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - مدير گروه حقوق و علوم سياسي (تربيت معلم) - عضو هيئت تحريريه مجله علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت تحريريه متين پژوهشكده امام خميني (ره) - عضو هيئت تحريريه مجله نامه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي - عضو هيئت تحريريه مجله حقوق و علوم سياسي آموزشي _ آموزش از سال 60 تا كنون: - دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاه تربيت مدرس - دانشگاه تهران - دانشگاه آزاد اسلامي - مدرسه عالي شهيد مطهري - موسسه عالي بانكداري ايران - دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - دانشگاه قم

فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد موسوي بجنوردي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را از سال ???? با تدريس در دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا آغاز كردند. ايشان در آن سال به دعوت دانشكده حقوق آن دانشگاه بمدت يك ترم حقوق اسلامي تدريس كردند و در پايان نيز يك رساله دكترا در موضوع «حقوق كودك در اسلام» را راهنمايي كرد. ايشان در همان سال از كانادا به آمريكا

رفته در دانشگاه كاليفرنيا جلساتي را بمدت دو ماه برگزار كردكه مقارنه بين حقوق اسلام و حقوق غرب بود. اين جلسات نهايتاً ترجمه و در آن دانشگاه به چاپ رسيد. به دنبال همين جلسه مسؤولان دانشگاه از ايشان خواستند كه بمدت چهار سال استادي آن دانشگاه را عهده دار شود كه وي به علت ارجحيت دادن حضور در ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. يكسال بعد مسؤولان دانشگاه جرج تاون واشنگتن دي سي به واسطه دكتر سيد حسين نصر پيشنهاد تصدي گري مسؤوليت بخش علوم اسلامي آن دانشگاه را به ايشان دادند ولي موسوي بجنوردي اين پيشنهاد را نيز نپذيرفت. در سال ???? نيز آيت الله موسوي بجنوردي بمدت يك ترم در دانشكده حقوق دانشگاه آكسفورد تدريس داشتند كه در انتها راهنمايي رساله دو دانشجو در موضوعات «سيستم حكومت در اسلام» و «بررسي حقوق خصوصي در بعد مسائل مالكيت خصوصي» را عهده دار شد. آيت الله موسوي بجنوردي از اواسط دهه هفتاد ارتباطات علمي مستمري با دانشكده حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش داشته است. ايشان رفت وآمد و تدريس در مراكش را بسيار مفيد دانسته و از اين بابت بسيار اظهار خرسندي داشته اند. سال گذشته آيت الله موسوي بجنوردي به دانشگاه سن ژوزف (القديس يوسف) لبنان دعوت شدند و جلسات علمي را در آن دانشگاه كه شاخه اي از دانشگاه سوربن مي باشد برگزار كردند. به دنبال آن جلسات دعوتنامه اي از دانشگاه سوربن براي تدريس در ترم پاييز به ايشان ارسال شد. در ارديبهشت ???? آيت الله موسوي بجنوردي به دعوت طنطاوي شيخ الازهر به مصر رفت و ضمن ارائه جلساتي درخصوص «نقش عقل

در شريعت» ارتباطات علمي را با دانشگاه الازهر و عين الشمس برقرار كردند. يكي از جلسات جالب علمي آيت الله موسوي بجنوردي در دانشگاه بريتيش كلمبيا تدريس خصوصي به موريس كاپيتورن كميسر عالي حقوق بشر مي باشد. پروفسور كاپيتورن كه استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا است در آن سال كه هنوز نماينده سازمان حقوق بشر در ايران نبوده است جلساتي درباره «حقوق جزا در اسلام» را به صورت خصوصي نزد آيت الله موسوي بجنوردي گذراند. موسوي بجنوردي درحال حاضر اشتياق چنداني براي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور ندارد. چراكه به اعتقاد او داخل كشور بيشتر از خارج نيازمند اسلام راستين است. ايشان هم اكنون در داخل كشور در دانشگاههاي : تهران ،تربيت مدرس، شهيد بهشتي، تربيت معلم (خوارزمي)، دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقيقات، الهيات قلهك)، موسسه عالي بانكداري و پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس ميكنند.

شاگردان : سيدعباس موسوي و شيخ راغب حرب از شهداي برجسته حزب الله لبنان از شاگردانسيد محمد موسوي بجنوردي در آن دوران از تحصيل وي در نجف اشرف بودند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه سيد محمد موسوي بجنوردي به قرار زير است: فقه - حقوق - اصول - فلسفه - عرفان - كلام

چگونگي عرضه آثار : از سيد محمد موسوي بجنوردي در داخل كشور بيش از 50 مقاله درمجلات علمي و 15جلد كتاب با عناوين زير منتشر شده است كه بعضاً عنوان كتب درسي رشتة حقوق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري مورد توجه استادان و دانشجويان قرار گرفته است. - عقد ضمان - علم اصول

- فقه تطبيقي - فقه تطبيقي, بخش جزايي(جلد دوم) - قواعد فقهيه جلد 1, 2 - مجموعه مقالات فقهي, حقوقي, فلسفي و اجتماعي1،2،3،4،5،6 - مصادر التشريع عندالامامية و السنة (به زبان عربي)؛ - مقالات اصولي. تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي وپژوهشي = 48 مقاله تعداد مقاله هاي ارائه شده در نشست هاي علمي = 23 مقاله تعداد پايان نامه هاي تحت راهنمايي دكتر موسوي بجنوردي: الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه كارشناسي ارشد ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه دكتري پايان نامه هاي تحت مشاوره دكتر موسوي بجنوردي : الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه هاي حقوقي حقوق خانواده

ويژگي اثر : انتشارات مجمع علمي فرهنگي مجد و در سال 1386 به چاپ رسيده است و در زمينه فقه، حقوق مي باشد.

2 عقد ضمان

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب در زمينه حقوق است.

3 علم اصول

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سال 1380چاپ شده است.اين كتاب در زمينه اصول فقه مي باشد.

4 فقه تطبيقي

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيده است و در زمينه حقوق مي باشد

5 قواعد فقهيه (در دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سالهاي 1379 و 1383 چاپ شده است.اين كتاب در زمينه فقه و حقوق است.

6 مجموعه مقالات فقهي ، حقوقي ، اجتماعي فلسفي

در 6 جلد

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سالهاي 1380-1381-1382-1383-1384-1385 منتشر شده است. اين كتاب در زمينه فقه حقوق فلسفه بحث مي كند.

7 مصادر التشريع عند الاماميه و السنه (ج1)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيد.اين كتاب در زمينه مدخل در علم فقه و اصول نگاشته شده است

8 مقالات اصولي

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير و در سال 1376 به چاپ رسيده است.و در زمينه اصول است.

موسوي راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين موسوي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين موسوي راد در سال 1342 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه گرديد تا از خرمن پر بار حوزه هاي علميه خوشه چيني نمايد.

پس از ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگاني همچون: «مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي»، «آيت الله صالحي مازندراني»، «آيت الله اعتمادي»، «آيت الله وحيد» و ... كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته (فلسفه اسلامي) در مقطع كارشناسي در سال 1377 از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل گرديد. ايشان ضمن تبليغ در زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به

چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات «شيوها ي مديريتي حضرت علي (عليه السلام)» و «جنبش نرم افزاري» از جمله آثار ايشان است.

موسوي فراز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا موسوي فراز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن درس هاي حوزه، دروس دبيرستان را در رشته رياضي فيزيك ادامه دادم و همزمان با جنگ بحمدالله به اتمام رسيد. حدود سال 67 مقدمات را كه در مدرسه رضويه مشغول بودم تمام شد. و براي درس هاي سطح در درسهاي عمومي شركت مي كردم. در سال 71 همزمان با درس رسائل و مكاسب، تحصيل در دروس «موسسه در راه حق» (نام سابق موسسه امام خميني) را شروع كردم و مقطع كارشناسي در سال 76 به اتمام رسيد.

سپس كارشناسي ارشد در رشته «دين شناسي» را آغاز كردم و در مهر 1382 پايان نامه را دفاع كردم. در سال 1385 از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها مجوز تدريس در دروس «گرايش مباني نظري اسلام» را دريافت كردم. از سال 1382 تاكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي (حجتيه) در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد به تدريس اديان، كلام، آشنايي با عرفان، شبهات كلامي و ... مشغول هستم. و در اين مدت راهنمايي، مشاوره و داوري چندين پايان نامه را به عهده گرفته ام.

زمان تحصيل در مقطع سطح دروس حوزه به عللي از جمله تأمل روي دروس، طولاني شد و حدود سال 1379 در درس خارج «آية الله مرحوم ميرزا جواد تبريزي» به مدت يكي، دو سال شركت كردم. ولي

به علت اشتغال به پايان نامه و كارهاي تحقيقي نتوانستم درس خارج را ادامه دهم. در سال 1386 در مقطع دكتري رشته «اديان» موسسه امام خميني پذيرفته شدم و مشغول تحصيل و تحقيق هستم.

موسوي كاظميني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن موسوي كاظميني فرزند سيد هادي، مشهور به محدث كاظميني يكي از علما و محدثين بزرگ قرن چهاردهم هجري است. كاظميني مجتهدي اصولي و محققي مدقق در حديث و رجال بود. وي در اواسط قرن دوازدهم در بيت علم و سيادت و شرف به جهان ديده گشود. خاندان محدث كاظميني از پدر و اجداد همگان افضل و دانش و ساداتي پارسا و خدادوست بودند. محدث قمي با محدث كاظميني معاصر بود، معظم له در جمله اساتيد و مشايخ اجازه به خود متذكر اوست (محدث قمي در آثار خود به معظم له و پدرش سيد هادي خيلي اظهار علاقه و صميميت مي نمايد. سيد هادي نيز مجتهدي جليل القدر، سيدي خوش قلب و پاك طينت، و از صفاي باطن و نهايت پرهيزكاري برخوردار بوده است. محدث قمي ضمن يادنامه پسر، كراماتي را به اين پدر بزرگوار منسوب مي دارد كه دال بر قلب معنوي او به ذات اقدس الهي و حضرت صاحب الامر و واليان خدا مي باشد.

محدث كاظميني بيشتر سنوات عمرش در زادگاه او شهر كاظمين سپري شد و افاضلي از علما از محضرش به مقامات علمي نايل آمدند. مراتب فقهي او از مجلدات شرح كبير به كتاب كشف الغطاي شيخ كبير مشهود است. احاطه حديثي او نيز از كتاب درايت و روايت معلوم مي گردد. محدث كاظميني صاحب كتاب تكمله امل الامل است. كتاب اخير در تراجم علما

و رجال بزرگ اسلام مكمل كتاب شيخ حر عاملي است. او همچنين شرحي بر وجيزه شيخ بهائي در درائت الحديث به رشته تحرير برد. سرانجام در سال 1224 در كاظمين عليه السلام وفات نمود و آيت رباني سيد هادي و دودمان وي جانشين خاندان معظم خود گرديدند. روانشان شاد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

موسوي نژاد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي موسوي نژاد

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در شهريور ماه 1347 در مشهد مقدس و در خانواده اي اهل علم به دنيا آمدم. پس از پايان دوره ابتدايي و هم زمان با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358 به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم و تا سال 1365 كه براي ادامه تحصيل به قم آمدم؛ در مشهد در حوزه علميه اي كه توسط پدر بزرگوارم و به نام ايشان مشهور است؛ مقدمات و سطوح اوليه حوزوي را پشت سر گذاشتم.

از سال 1363 و با امكان حضور در جبهه هاي نبرد و تا پايان جنگ تحميلي به طور متناوب بيش از يك سال در جبهه هاي نبرد به صورت داوطلب حضور يافتم. پس از حضور در حوزه علميه قم كه بيشتر به دوران پس از پايان جنگ تحميلي و شركت در جبهه و به سال 1367 بر مي گردد سطوح عاليه حوزوي را ادامه داده و پس از آن به مدت هشت سال تا سال 1375 در دروس خارج فقه و اصول نيز شركت كردم.

در كنار تحصيل، فعاليت هاي علمي ديگري نيز داشته ام. از سال 1370 تا 1380 در 12 سفر پياپي به حج در بعثه مقام رهبري و

در بخش معاونت بين الملل به عنوان مبلغ و زباندان به فعاليت هاي علمي و تبليغي در قالب ملاقات ها و گفت و گوهاي علمي با ديگر مسلمانان حاضر در موسم حج حضور داشتم و در همين راستا در اين معاونت داراي مسؤوليت هايي ينز بودم.

در سال 1373 تا پايان 1374 به عنوان عضو علمي كنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد در گروه حديث به مدت دو سال مشغول بودم و حاصل آن فعاليت هاي علمي در سه مجلد منتشر شده است. از سال 1375 تا 1376 به مدت دو سال به عنوان عضو پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي مشغول بودم. و همزمان با تأسيس مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به اين مركز نيز پيوستم.

موسوي، جاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جاسم موسوي

محل تولد : ميسان

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

ولدت و ترعرعت في احد قري الجنوب التابعة لمحافظة ميسان الواقعة في جنوب العراق و التي تقع علي مسافة قريبة من قضاء الحويزه الايراني و هناك اكملت الدراسة الابتدائية و بعد اشتداد المعارك في الحرب الظالمة المفروضة علي الجمهورية الاسلامية نزحت مع عائلتي الي مركز المحافظة «العمارة» و ذلك بسبب وصول الجيش الاسلامي الايراني الي بعض مناطق الجنوب في العام 1982 م. و قد كانت هذه السنة من اصعب المراحل التي مررت بها اذ اعتقل والدي من قبل الا من البعثي بتهمة التجسس لصالح الجمهورية الاسلامية ليلتحق بجبهات الحق.

و بعد انتقالنا الي مركز المحافظة اكملت هناك دراستي حيث حصلت علي شهادة الاعدادية و ذلك في العام 1990 - 1989 و في نفس هذا العام انتفض

شيعة العراق في الانتفاضة الشيعة المعروفة و التي كادت ان تقضي انذاك علي ازمرة البعثية ، و التي انتهت بفاجعة اليسمة حيث استشهد عشراة الالاف و هاجرت الالاف من الشيعة الي الجمهورية الاسلامية و قد كنت من الذين منٌ الله تعالي عليهم بالهجرة الي ارض الاسلام مع والدي حيث التحق بمجرد وصولي الي ايران بمدرسة الامام الخميني (رض) التي يشرف عليها سماحة ولي الفقيه في خوزستان آيت الله السيد الجزائري، و ذلك في العام 1370.

و هناك اكملت المقدمات و السطح الاولي و الثاني من السطوح الحوزوية حيث تتلمذت علي خيرة الاساتذة هناك كسماحة الشيخ ماجد الكاظمي و السيد محسن الشفيعي و آخرون. و في سنة 1374 قبلت في المركز العالمي للعلوم الاسلامية، حيث اكملت السطح الاولي و الثاني و الثالث و ذلك في العام 1377. و في السنة 1377 قبلت في مدرسة الامام الخميني للدراسات العليا في قسم الفلسفة و الكلام، و هناك تتلمذت علي يد تلة كبيرة من خيرة الاساتذة في قم المقدسة كالدكتور احمد البهشتي و الدكتور محمد مهدي گرجيان و الشيخ حسن معلمي و الدكتور علي الشيرواني و آخرون. و في العام 1381 اكملت الدراستي التخصصية حيث دافعت عن رسالتي التي كانت تحت عنوان بحث تطبيقي للجبر و الاختيار، و قد كان الاستاذ المرفا الدكتور گرجيان و الاستاذ المعاون الشيخ حسن المعلمي، و كان الحكم في جلسة الدفاع الشيخ كياشمشكي و قد حصلت علي درجة 19 في جلسة الدفاع.

و في سنة 1382 ابتدات دراسة البحث الخارج علي يد اصحاب السماحات من علماء الحوزة العلمية كالشيخ الهرندي و الشيخ محمد باقر الايرواني و غيرهم. و قد احنغلت اثناء ذلك في عدة من المراكز

العلمية كمؤسسة الكوثر للمعارف الاسلامية و التي كان لها الفضل في نشر الكثير من المقالات التي كلفتنا بكتابتها و الي جانب التحصيل الدراسي مارستا مهمة التدريس فكان لنا الشرف في تدريس جامع المقدمات و معالم الدين و بعض كتب شرح اللمعة و الحلقة الاولي و الثانية. و الحمدلله رب العالمين.

موسوي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/3/12

زندگينامه علمي

در دوازدهمين روز خرداد ماه 1355 مطابق با سوّم جمادي الثاني 1396 و مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) ديده به جهان گشود. زادگاهش شهر علم و دين «آمل» است. او در خانواده اي متوسط از نظر مذهبي و مالي رشد يافت. دوران كودكي را در محلّه اي گذراند كه فضاي ديني مذهبي بر آن حاكم بود و بعدها به علّت 57 شهيدي كه به انقلاب و نظام اسلامي هديه كرد؛ «شهيد محله» ناميده شد. دوران آموزش ابتدايي را در دبستان «جواد الائمه» طي كرد. او همواره از شاگردان ممتاز در اين دبستان بود و بارها شاگرد اوّل كل شاگردهاي يك پايه شد. قرائت قرآن را نيز از سال سوّم ابتدايي در اين دبستان آغاز كرد و چند روز در هفته در صبحگاه مدرسه قرائت قرآن مي كرد. با تشويق هاي خانواده به ويژه مادر بزرگ سعي زيادي براي انس با قرآن داشت. در دوران ابتدايي در فوق برنامه هاي سرود و تئاتر نيز شركت فعّال داشت.

تابستان سال 1366 يك دوره تجويد را نزد استاد سيّد عباس ساداتي گذراند. پايان همان دوره مسابقات قرائت قرآن منطقه لاريجان آمل در بين نوجوانان مقام اوّل را كسب كرد. دوره

آموزش راهنمايي را در مدرسه «شهيد سقا عليزاده» گذراند. در اين مدرسه نيز به فعاليت هاي ديني مذهبي مي پرداخت. يكي از قاريان ثابت براي مراسم صبحگاه مدرسه بود و در سال دوّم و سوّم راهنمايي نيز امام جماعت مدرسه بود و براي برگزاري نماز جماعت بسيار فعّاليّت مي كرد. اجراي سرودهاي مذهبي و بازيگري در تئاتر و كارگرداني بعضي تئاترها و ساماندهي كتابخانه مدرسه از ديگر فعّاليّت هاي او در مدرسه بود. در سه سال دوره راهنمايي نيز دو بار در مسابقات علمي و درسي مقام اوّل مدرسه را كسب كرد. دو بار نيز در مسابقات قرآن دارالقرآن الكريم و مسابقات قرآن بسيج مقام اوّل را در سطح سنّي خود كسب كرد.

سال اوّل دبيرستان را در مدرسه طبري در رشته تجربي گذرانده و دركنار درس به فعّاليّت هاي مذهبي در انجمن اسلامي و بسيج مدرسه مي پرداخت. آذر ماه 1369 بود كه وارد هيئت درس قرآن علي بن موسي الرضا (ع) شهيد محلّه شد. هدايت اين جمع قرآني را استاد «ماشاءالله شفيق» برعهده داشت كه با درس ها و راهنمايي هايي خود مسير تازه اي به زندگي او بخشيد. در سال 1370 با تغيير رشته درسي به رشته رياضي فيزيك به دبيرستان شهيد باهنر رفت و تا پايان دوره دبيرستان در سال 1373 در اين رشته تحصيل كرد. در سالهاي دبيرستان او همواره سعي مي كرد بر دانش ديني خود بيفزايد. علاوه بر حضور در جلسات مذهبي و هيئت هاي درس قرآن و ... به مطالعه جدّي در مسايل ديني پرداخت. از سال 1370 تدريس تجويد و قرائت قرآن را در هيئت درس قرآن

علي بن موسي الرضا (ع) آغاز كرد و از سال 1371 مسئوليت هيئت نوجوانان قاسم بن الحسن (ع) را بر عهده گرفت و به آموزش قرآن و احكام و ... پرداخت.

در سال 1372 در مسابقات مفاهيم دانش آموزي قرآن مقام اوّل را در استان مازندران كسب كرد و در سال 1373 در مسابقات اذان در استان خود اوّل شد. در پي مطالعات مذهبي و دوستي با چند تن از طلاب علوم ديني به ادامه تحصيل در حوزه علميه علاقه مند شد و در مهرماه سال 1373 پس از قبولي در آزمون وارد حوزه علميه قم شد. سه سال اوّل را در مدرسه علميّه شهيدين و سه سال بعد (از پايه چهارم تا ششم) را در مدرسه علميه معصوميه طي كرد. در كنار درسهاي رسمي حوزه آموختن دروس فلسفي را آغاز كرده و چند سالي در اين رشته به مطالعه پرداخت.

در سال 1378 همكاري خود را با مؤسسّه علمي فرهنگي دارالحديث را آغاز كرد كه تا كنون اين همكاري ادامه دارد. در كنار كارهاي جاري محوله از سال 1380 همكاري خود را با گروه تدوين سالنامه حديثي نور آغاز كرد كه از سال 1380 تا 1385 در انتخاب حديث و گلشن حديث اين مجموعه همكاري داشته است.

در سال 1381 اوّلين كتاب خود با نام: «آينه يادها» را با همكاري آقاي هادي ربّاني منتشر ساخت. ديري نگذشت كه اين كتاب در 4 چاپ پنج هزار جلدي به چاپ رسيد. در سال 1382 دوّمين كتابش را به عنوان: «نام نماي نيكان» منتشر كرد و در مجموعه گزيده هاي متون حديثي نيز به همكاري پرداخته و

كارهاي انتخاب حديث، استخراج منابع، تدوين كتابنامه را در گزيده هاي مختلف به عهده داشت. گزيده هاي كتاب هاي «غررالحكم و الخصال» را نيز ترجمه كرد. در سال 1383 كتاب «ماه در آب»: مثل هاي فارسي در آينه حديث را به چاپ رساند. نوشتن مقاله در مجله حديث زندگي را نيز در سال 1382 آغاز كرد. در ادامه براي مجلّات گلستان قرآن و بشارت نيز مقالاتي نوشت. تعداد مقالات چاپ شده او به بيش از 25 مقاله مي رسد. در سال 1383 پس از اتمام سطح دو حوزه، در آزمون كارشناسي ارشد رشته علوم حديث گرايش كلام شركت كرده و در اين رشته پذيرفته شد.

موسوي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود موسوي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 56 _ 55 تحصيلات علوم ديني خود را در حوزه علميه ميبد آغاز كردم و بخشي از مقدمات (ادبيات عرب) را نزد اساتيدي همچون حجج الاسلام شيخ حسن هدايي، سيد اسد الله امامي و مرحوم شيخ كمال فقيهي فرا گرفتم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم آمدم. ابتدا در مدرسه رضويه و سپس در مدرسه فيضيه دروس حوزوي خود را پي گرفتم. دروس سطح را نزد اساتيد برجسته اي نظير آيت الله اشتهاردي، آيت الله سيد علي محقق داماد، مرحوم آيت الله موسوي تهراني، مرحوم آيت الله پاياني و تني چند از ديگر اساتيد فرا گرفتم. پس از اتمام سطح در حوزه درس آيت الله وحيد خراساني حضور يافته و تقريبا يك دوره اصول را از محضر ايشان تلمذ كردم چند سال نيز از دروس خارج فقه و اصول

آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي نيز بهره مند بودم در كنار دروس فقه و اصول بحمد الله از مباحث فلسفي و تفسيري آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده و فراوان بهره بردم. آشنايي اندك اين بنده با علم هيئت نيز مرهون حضور در درس آيت الله حسن زاده آملي است. بحمد الله سرچشمه هاي علم و معرفت و معنويت در حوزه فراوان بوده و هست كه نمونه هايي چند از آن اشاره شد گرچه اين بنده اذعان مي كند كه توفيق كامل در استفاده از اين سرچشمه ها نداشته و صرفا جرعه هايي از آن نوشيده است.

در كنار دروس رسمي و غير رسمي حوزوي بنا به ضرورت هايي كه همه مي دانيم درسال 69 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس (دار الشفاء) شركت جسته و قبول شدم و در سال 72 از آن مركز فارغ التحصيل شدم. رساله ارشد را بنابر توصيه جناب آقاي دكتر احمدي براي آشنايي هر چه بيشتر با زبان علمي روز دنيا ترجمه متن فلسفي كتاب ايتن ژيلسون را انتخاب كردم كه بعدها آن را تكميل و منتشر ساختم.

دوره عمومي و تخصصي زبان انگليسي را نيز در دفتر تبليغات حوزه علميه قم گذراندم و بعدها از طريق تدريس در مراكز مختلف از جمله مركز تربيت مدرس، مركز زبان دفتر، موسسه امام خميني و ديگر مراكز حوزوي مهارتهاي زباني خود را در بعد ترجمه، مكالمه بهبود بخشيدم. سفرهاي علمي تبليغي به خارج از كشور داشته ام كه مهم ترين آن سفر به انگلستان جهت تبليغ و اندونزي جهت تدريس هر كدام به مدت 45 روز

بوده است.

درسال 77 در آزمون دكتري كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و رساله خود را به بررسي تطبيقي ديدگاه هاي مرحوم شهيد مطهري و جي ال مكي در باب شرور اختصاص دادم و به اتمام رساندم از سال 1378 تا كنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه و كلام موسسه آموزش عالي باقر العلوم بوده و همچنان هستم طي سال هاي اخير به ترجمه، تصحيح و مقابله متون انگليسي اشتغال داشته ام چند سالي نيز وقت زيادي صرف كار گروهي تدوين فرهنگ هاي اصطلاحات علوم اسلامي نمودم كه حاصل آن انتشار فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامي انگليسي _ فارسي ؛ فارسي _ انگليسي و نيز فرهنگ اصطلاحات فلسفه و كلام اسلامي (زير چاپ) است.

موفق، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا موفق

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/12

زندگينامه علمي

1. اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي 2. اتمام دوره سطح حوزه در حوزه علميه مشهد مقدس 3. اتمام دوره كارشناسي و اخذ مدرك آن در دو رشته « فلسفه و كلام اسلامي» و « فقه و مباني حقوق اسلامي» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي 4. فراگيري زبان انگليسي ( مكالمه و متن) 5. فراگيري زبان عربي و متون جديد ( مكالمه و متن ) 6. عضويت در پژوهشگاه دانشگاه رضوي به مدت يكسال و تدوين دو مقاله پژوهشي در زمينه « آزادي و دين » و انتشار آن در مجله ي پژوهشگاه 7. ادامه دروس حوزه و شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد حجت الاسلام صادق لاريجاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جوادي آملي، حجت الاسلام دكتر عابدي به مدت

پنج سال 8. پايان دوره كارشناسي ارشد در رشته « فلسفه و كلام اسلامي » از دانشگاه قم زير نظر آموزش عالي با رتبه عالي و ارايه پايان نامه با عنوان « بررسي تطبيقي افكار و نظرات سارتر و مطهري » با كمك استاد راهنما حجت الاسلام صادق لاريجاني با رتبه ي عالي 9. عضويت در پژوهشگاه اسراء تحت اشراف آيت الله جوادي آملي از سال 78 و انجام فعاليت هاي ذيل : ü تحقيق و تنظيم كتاب « نسبت دين و دنيا (نقد نظريه سكولاريزم)» تأليف آيت الله جوادي آملي ü مسؤوليت پروژه كتاب «مهر استاد» (مشاركت در تدوين، تنظيم و ويرايش زندگي علمي آيت الله جوادي آملي و اساتيد ايشان) ü تنظيم و تحقيق كتاب «شمس الوحي تبريز» (نظرات علمي و محوري علامه طباطبايي در سه بخش قرآن ، فلسفه و عرفان از منظر آيت الله جوادي آملي ) ü تنظيم بخشي از كتاب « شرح شواهد الربوبيه » از سري درسهاي آيت الله جوادي آملي ( در مرحله ارزيابي) ü ديگر كارهاي پژوهشي مانند بررسي شبهات جديد كلامي و همچنين برخي مقالات مانند «بررسي ارتباط عقل گرايي و دين» و «بررسي ارتباط دموكراسي و دين» براي تحويل به حضرت استاد و ديگر محققان تدوين شده است. 10. تدريس در دروس حوزوي مانند ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه ( بداية الحكمة) 11. تدريس در دانشگاه در دروس معارف در دانشگاه قم 12. تأليف كتاب «دين و معناي زندگي» به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 13. مسؤوليت بخش معاونت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه قم به مدت چهار سال 14. عضو

هيأت علمي دانشگاه پيام نور آران و بيدگل 15. همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

مهدوي فرد، ميرزا عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عباس مهدوي فرد

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 وارد حوزه علميه «كوهدشت» شدم. در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه «خوانسار» رفتم و در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. بعد از اتمام سطح، در سال 1373 در درس خارج شركت نمودم و حدود ده سال در دروس فقه حضرات آيات عظام: «فاضل لنكرانى»، «ميرزا جواد تبريزي (ره)» و «مكارم شيرازي» شركت و يك دوره خارج اصول را نزد «حضرت آيت الله جعفر سبحاني» گذراندم.

مدت چهار سال 80 _ 75 دوره تخصصي كلام اسلامي در موسسه تبليغات تحقيقاتي امام صادق (ع) را گذرانده و در سال 1380 با معدل كل 14/19 فارغ التحصيل دوره هفتم اين موسسه شدم. در تابستان 85 موفق به دفاع از رساله علمي سطح چهار با موضوع «بهائيت» و با نمره 5/17 شدم. حدود هشت سال است كه با مركز پژوهشهاي حوزه به صورت متناوب در زمينه پاسخگويي به سوالات كلامي همكاري داشته و دو طرح را نيز براي اين مركز به پايان رسانده و در دست چاپ مي باشند. كتابي با عنوان: «فلسفه انتظار» با همكاري دوستان و كتابي با عنوان: «بهائيت».

مدت چهار سال است كه در دانشگاه هاي ملاير، در مجتمع آموزش عالي ملاير وابسته به «دانشگاه بوعلي سيناي همدان»، «دانشگاه آزاد اسلامي اراك» و «دانشگاه اراك» به تدريس دروس (انديشه اسلامى، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن) اشتغال دارم.

مهدوي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد مهدوي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد مهدوي فرزند

حسن متولد 1348 صادره از تهران تحصيلات ابتدائي خود را از تهران شروع و دوران راهنمائي و دبيرستان را در اصفهان ادامه دادم. در سال دوم دبيرستان موفق به حضور در كردستان در بسيج دانش آموزي سنندج تحت گروه هجرت دانش آموزي شدم كه در آنجا به كارهاي فرهنگي و علمي در بين دانش آموزان سني در سنندج مي پرداختم كه در حدود 2 سال اين برنامه ادامه داشت و بعد از آن توفيق حضور در جبهه هاي جنوب را در مدت كوتاهي پيدا كردم و در اين اثناء موفق به دريافت ديپلم شدم.

پس از آن در سال 68 به توفيق الهي و بدون آنكه آشنايي قبلي نسبت به حوزه علميه داشته باشم و يا حتي كسي مشوق بنده باشد؛ به صورت بسيار غير منتظره كه البته معتقدم به واسطه عنايات ويژه بود؛ وارد حوزه عليمه اصفهان در مدرسه علميه ذوالفقار شدم. مقدمات و سطح خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون: «حاج آقا صادقي»، «بهرمن»، «كشكولي»، «مهدوي»، و استاد بسيار عزيز و بزرگوار و كم نظير خويش جناب حجة الاسلام و المسلمين «آقاي سيد محمد فقيه ايماني (دام عزه): كه قريب هفت 7 سال درس مختلفي از قبيل مطول، منطق، بخشهايي از لمعه، اصول فقه، رسائل و مكاسب را نزد وي تلمذ كرده و بهره فراواني از حضور در محضر نوراني ايشان كه حقيقتا هم علم بود و هم اخلاقي» به صورت مستمر بردم كه خداوند انشاء الله بر بقاء عمر باعزت و سلامتي وي بيافزاديد و همچنين استاد عزيز و نوراني ديگري كه انصافا از اعجوبه هاي نهان است جناب «آية الله محزونيه (دام

عزه)» بخشهاي مهم كفايه را به ضمير كتاب اخلاقي تهذيب الاخلاق ابن مسكوية در طول بيش از 2 سال تلمذ نمودم و بسيار زيبنده است كه از استاد ديگر خودم در لمعه «حضرت آيةالله عبوديت (زيد عزه العالي)» نيز يادي كنم كه هم مجسمه اخلاق بود و هم مملو از معارف و علوم كه خداوند به همگي ايشان سلامتي روز افزون عنايت نمايد.

در مدت زمان شروع به تحصيل يعني از سال 68 تا 73 به مدت 5 سال چنان مشغول به درس و مباحثه بودم كه به هيچ چيز و هيچ كس فكر نمي كردم حتي از ضوابط و قوانين حوزه هم بي اطلاع بودم كه مدتها بعد يكي از دوستان بسيار نزديك به بنده گفتند كه آيا معافيت از تحصيل را گرفته اي؟! كه در پاسخ گفتم مگر معافيت تحصيلي هم وجود دارد. اين در حالي بود كه سه از حضور من در حوزه علميه گذشته بود؛ به صورت شبانه روزي بدون وقفه مشغول به تحصيل در دروس حوزوي بودم و روزانه حداقل 8 كلاس را شركت مي كردم به ضميمه مباحثات، آن چنانكه در طول 5 سال موفق به اتمام كفايه شدم و از سال 74 وارد درس خارج شدم و در اين مدت علاوه بر تحصيل از سال 70 عملا وارد عرصه تديس نيز شدم كه خوشبختانه به لطف خداي متعال و توجهات خاصه اولياء دين خاصه بقية الله الاعظم تا اين زمان نيز ادامه دارد يعني نزديك به 16 سال است و خودم در حال تدريس مي باشم.

لازم به ذكر است كه در اين مدت 5 سال از مقدمات تا پايان

سطح علاوه بر شركت در كلاسهاي رسمي حوزه و سپري كردن دروس متعارف در آن و مباحثه جدي آنها دروس ديگري كه در حوزه از رونق افتاده همچون مطول و معالم الاصول و حاشيه ملاعبدالله و ... را نيز در محضر اساتيد بزرگوارم از ابتدا تا انتها خواندم. حتي به ياد دارم كه مطول را در طول 4 سال در محضر «آية الله فقيه ايماني (دام عزه)» خواندم و بعد از آن دو دوره تدريس آن را داشتم و شرحي نيز بر آن نوشته ام.

از سال 74 تا 82 در درس خارج «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» اعم از فقه و اصول به صورت مدام شركت كرده كه محصول آن تقريرات درس معظم له است كه به صورت مكتوب وجود دارد و همچنين در اين زمانها در درس دراية «حضرت آيةالله مجليسي (دام عزه)» و درس جواهر «آيةالله سيد حسن فقهي اماني (دام عزه)» و ... نيز شركت كرده و بهره هاي علمي فراواني بردم. از همان سال 74 بود كه رسما در ادامه تدريس در سطوح پايين حوزه شروع به تدريس در دروس رسائل و مكاسب نمودم كه تا اين زمان نيز ادامه دارد: «منطق بيش از 10 بار»، «لمعه بيش از 6 بار»، «اصول فقه بيش از 5 سال»، «بدايةالمعارف بيش از 7 بار»، «رسائل بيش از 4 بار»، «مكاسب بيش از 4 بار»، «كفايه بيش از 3 بار».

از سال 83 به پيشنهاد رياست محترم حوزه و حكم معظم له «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» مديريت «مدرسه علميه جده بزرگ»: كه از مدارس قديمي اين استان مي باشد؛ به بنده واگذار شد كه

تا اين زمان ادامه دارد. در سال 86 مجددا به حكم رياست محترم حوزه و به پيشنهاد مدير اجرائي حوزه عليمه اصفهان: «حضرت آيةالله طباطبايي (دام عزه)»، معاونت آموزشي مركز مديريت حوزه عليمه اصفهان نيز به مسئوليتها افزوده شد كه مدت 8 ماه در اين بخش توفيق انجام وظيفه پيدا كردم. از سال 84 نيز مدير گروه كلام در رشته تخصصي حوزه علميه اصفهان در سطح 2 به اينجانب محول گرديد و از سال 85 علاوه بر مدير گروه سطح 2 كلام، مديريت گروه سطح 3 كلام نيز به آن افزوده شد كه تا حال حاضر ادامه دارد.

مهديزاده شهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اديان و عرفان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرجليلي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم ميرجليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد كاظم ميرجليلي در سال 1334هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1360 وارد حوزه علميه يزد گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد.

از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام عليها) او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1373 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حوزوي در قم از محضر بزرگاني چون: «مرحوم آيت الله فاضل»، «آيت الله مكارم»، «آيت الله خاتم يزدي»، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «فلسفه و كلام» در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1377 از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان: «مشكلات و موانع خلافت حضرت علي عليه

السلام از ديدگاه تاريخ» دفاع كرد. استاد در ايام تحصيل در قم از امر تدريس در زادگاه خويش غافل نماند و در مراكزي چون دانشگاه يزد و ... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي در زندگي سراسر علمي خود از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نماند و آثاري از قبيل: «صداقت حضرت علي (عليه السلام) در سياست و حكومت» و ... را به رشته تحرير در آورده است.

ميرخليلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير خليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدارس تهران و دوره متوسطه را در مدرسه دهخداي شهرستان دهخدا گذرانده ام. در سالهاي اوليه انقلاب ديپلم خود را گرفته و رهسپار حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه «حضرت آيت الله گلپايگاني» مشغول دروس حوزه علميه شده ام. صرف و نحو، معاني و بيان را نزد استاداني مانند: «صالحي اصفهاني»، «عالمي»، «طالقاني» و «شب زنده دار» خوانده ام. دروس سطح حوزه را نزد استاداني نظير حضرات آيات: «صلواتي»، «خرازي»، «حياتي»، «استادي»، «ستوده» و «نكونام» فرا گرفتم.

در سال 1366 در درس خارج حوزه شركت نمودم و درس اساتيد بزرگوار: «آيت الله علوي گرگاني»، «شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «وحيد خراساني» شركت كردم. در ضمن زبان هاي عربي و انگليسي را به صورت تخصصي در مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي آموختم. در سال 1369 در دوره دوم تخصصي كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به عنوان نفر اول برگزيده شدم و در سال 1372 با پايان

نامه «مثل در قرآن كريم» فارغ التحصيل شدم. در سال 73 در دوره دكتري دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در همين سال به عنوان عضو هيئت علمي _ پژوهشي كنگره نقش زمان و مكان حضرت امام (ره)، 3 جلد متون فقه پژوهشي با كمك ساير همكاران فراهم آورديم. همچنين در اين سال در مركز تحقيقات اسلامي وابسته به دفتر در بخش اصطلاح نامه به فعاليت پژوهشي مشغول شدم كه تاكنون اصطلاح نامه هاي علوم قرآن، اصول فقه، دانش نامه اصول فقه، منطق و كلام اسلامي منتشر شده كه در هر يك به نحوي همكاري داشته ام. در سال 1378 در مركز انديشه اسلامي در گروه فقه به عنوان عضو هيئت علمي شركت كردم و در نشست هاي علمي و ارزيابي هاي انديشه سازان شركت داشته ام و در ضمن مقالات: «فقه و حقوق خانواده»، «فقه و ملاكات احكام» و «انديشه هاي فقهي امام خميني (ره)» محصول اين دوره است.

در ضمن كتاب: «فقه و قياس» در اين دوره تنظيم و تاليف شده است. درسال 1379 دوره دكتري را با دفاع از رساله: «جايگاه قياس و استحسان در منابع استنباط» به پايان رساندم و در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس فقه و اصول پرداختم و به مدت سه سال مديريت گروه فقه و اصول را به عهده داشته ام. در سال 80 در دانشگاه تهران در دانشكده هاي مختلف به تدريس متون اسلامي و در سال 1381 در يزد به عنوان عضو هيئت علمي به تدريس دروس فقه وحقوق مشغول شده ام.

در ضمن در مدرسه امام خميني (ره) درس هاي فقه و اصول و فقه و اصول مقارن،

با فقه و اصول سميناري در درايه و رجال، نقد حديث و منابع حديثي مشغول تدريس بوده ام. تاكنون راهنمايي و مشاوره تعدادي از رساله هاي فوق ليسانس و دكتري در مراكز مختلف علمي بر عهده داشته ام نظير مدرسه امام خميني (ره)، حوزه علميه خواهران، دانشگاه آزاد اسلامي. همچنين براي پيشبرد اهداف اطلاع رساني در دانشگاه يزد و مركز تحقيقات در ميز گردهاي علمي، نقد كتاب و كارگاه هاي پژوهشي كاربردي شركت كرده ام.

ميرزاپور، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ميرزاپور

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1379 در حالي كه مشغول به تحصيل در دبيرستان بودم از محضر عالم بزرگوار «حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)» بهره مند شدم و دروس ادبيات را آغاز كردم. پس از اخذ ديپلم حدود هفت ماه در مدرسه «بقية الله» شهرستان خوانسار اشتغال به تحصيل كردم كه در واقع شروع رسمي دوران طلبگي من از همان زمان آغاز شد كه در سال 1371 بود. بعد به شهر خودمان دزفول مراجعت كردم و بعد از تمام كردن ادبيات و منطق، دروس فقه و اصول را در محضر حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)، حاج آقا سيد حسن آقا ميري و حاج آقا مقامي به اتمام رساندم

و در سال 1376 به قم آمدم. ابتدا درس حاج آقا عالي رفتم و مباحث قطع و ظن را تا حدودي گذراندم ولكن به سبب مشكلاتي بعد از 5 ماه دوباره به شهرستان دزفول مراجعت كردم و سال هفتم حوزه را به اتمام رسانده، در سال 1377 به قم مراجعت كردم و با جديت بيشتري

كتاب رسائل را با استفاده از محضر دو استاد عزيز و ارجمندم حاج آقاي كريمي و صادر به اتمام رساندم. پس از آن مكاسب را در محضر استاد نكونام (بخش شرائط العوضين) بوديم، و با تشكيل جلسات خصوصي كه هر هفته برگزار مي شد بهره هاي خوبي برديم.

كفايه را در محضر استاد ارجمند حاج آقا تهراني بوديم. و همچنين عمده كتاب كفايه را در محضر استاد عزيز حاج آقا صادر بهره هاي فراواني برديم. در طي اين سالها نيمي از سال 77 را كاملا توفيق شركت در درس تفسير آية الله جوادي آملي داشتم. سال 1380 به توصيه استاد خودم حاج آقا صادر به درس خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» شركت كردم و درس فقه خود را با كتاب رياض المسائل سيد علي طباطبائي كه از كتب بسيار مهم فقهي به شمار مي رود؛ طي دو سال در محضر استاد عزيز و اخلاقي خودم حاج آقا هاشمي بهره بردم.

سال 1380 سال ورود ما به مؤسسه امام صادق (ع) متعلق به آية الله سبحاني بود و آغاز دوره تخصصي ما در همان سال بود. سه سال در خدمت استاد بسيار گرانقدري همچون: «حاج آقا رباني گلپايگاني»، «حاج آقا مومني»، «حاج آقا قدوسي»، «ملك حسيني» و «حاج آقا خسرو پناه» بوديم و استفاده هاي فراواني در اين چند سال برديم و اكنون هم مشغول تمام كردن پايان نامه سطح 3 خود هستم كه مربوط به بخشي از مباحث امامت است كه با راهنمائي هاي اساتيد حاج آقا اسدي و سليماني رو به اتمام مي باشد.

ميرفندرسكي، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم فندرسكي، معروف به ميرفندرسكي (ح 970 – 1050

ق/ 1563 – 1640م )، حكيم و دانشمند دوره صفوي و از استادان بنام مكتب اصفهان. پدران او از بزرگان سادات استراباد بودند و جدش ميرصدرالدين در ناحيه فندرسك از قراي استراباد صاحب املاكي بود و بعد از جلوس شاه عباس اول ( 966 ق ) به دربار او پيوست. پدرش ميرزا بيك نيز در دستگاه شاه عباس خدمت مي كرد و مورد تكريم بود ( افندي، 5/500، قمي، 3/35 – 36 ).

ابوالقاسم در قصبه فندرسك زاده شد (نك: ارحدي، 151، افندي، 5/501 - 502 ) و ظاهراً مقدمات علوم را در همان نواحي فراگرفت، ولي بعداً براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبي بيك تبريزي ( د 1041 ) كه خود از شاگردان افضل الدين محمد تركه اصفهاني بود، به تحصيل حكمت و علوم پرداخت ( نك: اوحدي، 151، 168، 282 ). وي سپس در همانجا به تدريس مشغول شد، ولي ظاهراً محيط فكري و علمي آن روزگار با روحيه آزادي طلب و تقيد ناپذير او سازگار نبود و او نيز چون استادش چلبي بيك تبريزي و بسياري ديگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد (نك: حمر، 151، نصرآبادي، 153 ). هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اكبرشاه و سياست « صلح كل» او، هم از لحاظ رونق اقتصادي و امنيت اجتماعي مردمان نقاط ديگر را به سوي خود مي كشيد و هم از لحاظ تنوع اديان و آيينها و دوري از تعصبات مذهبي و فرقه اي براي مردمان آزاد انديش جايگاهي امن و دلخواه بود. ظاهراً سفر اول مير

به هند در 1015 ق و به همراهي اوحدي بلياني (مولف تذكره عرفات العاشقين ) بوده است (اوحدي، 12، 151 )، به گفته اوحدي هنگامي كه مير به هند رسيد، به دستگاه ميرزا جعفر آصف خان ( ه م ) كه خود از شاعران و اديبان ايراني بود و به هند مهاجرت كرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسيده بود، نزديك شد. آصف خان با رعايت احوال او، وسايل بازگشت او را به ايران فراهم نمود، ولي ديري نگذشت كه مير دوباره عازم سفر هند شد، نخست به گجرات و از آنجا به دكن رفت. اوحدي در هنگامي كه مشغول نوشتن عرفات العاشقين بوده – يعني در فاصله سالهاي 1021 تا 1024 ق – مي نويسد كه مير مكرر به جانب هند سفر كرده و در اين ازمنه نيز به هند آمده، باز به عراق مراجعت نموده و باز در هند است ( ص 150 ). ميرفندرسكي بعد از اين تاريخ نيز تا اواخر عمر همواره به هند سفر مي كرده و ظاهراً يك بار در 1037 ق و بار ديگر در 1046 ق به معرفي ابوالحسن اصفهاني، وزير شاه جهان ملاقات كرده است (ريو، 815/II ). ميرفندرسكي در دربار ايران نيز مورد تكريم بود و به گفته نصرآبادي هنگامي كه از هند به اصفهان بازگشت، شاه صفي به ديدنش رفت (همانجا). وفات او در 1050 ق در اصفهان روي داد (خاتون آبادي، 514 ) و در همانجا در مقبره بابا ركن الدين، در محلي كه امروز به تخت فولاد و تكيه مير معروف است، به خاك سپرده شد. مزار او در فضاي

باز قرار دارد و بر روي خاك او سنگ يكپارچه بزرگي نهاده اند كه بر جانب غربي آن كتيبه اي به خط ثلث برجسته مورخ به سال 1050 ق نوشته شده است، ولي در پايان نسخه رساله صناعيه ( شم 887 ) موجود در كتابخانه آستان قدس، تاريخ وفات مير 1049 قيد شده و در مصراع آخر يك رباعي به صورت ماده تاريخ آمده است (نك: گلچين معاني، 35، حاشيه). مقبره مير هميشه در اصفهان حرمت خاص داشته و زيارتگاه مردم بوده است. گفته اند كه پس از مرگ وي طبق وصيتش كتابهاي او به كتابخانه سلطنتي شاه صفي منتقل شد (قمي، 3/35، مدرس، 4/359 ).

تكيه ميرفندرسكي در تخت فولاد اصفهان

از زندگاني شخصي او چيزي نمي دانيم و معلوم نيست كه اعقاب او چه كساني بوده اند. از نوادگان او تنها ميرابوطالب بن ميرزا بيك معروف است كه از شاگردان علامه مجلسي، و مردي فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد (نك: افندي، 5/500 – 501، قمي، 3/36، مدرس، 4/360 ) و بازماندگان اين خاندان، تا همين اواخر از سادات محترم منطقه استراباد بوده اند (نك: هدايت، روضه، 9/112، 489 ). ميرفندرسكي از معاصران ميرداماد و شيخ بهايي بوده و چندين تن از مدرسان علوم و حكماي معروف آن عصر، چون ملا صادق اردستاني، محمدباقر سبزواري، آقا حسين خوانساري، ميرزا رفيعاي نائيني و شيخ رجبعلي تبريزي از شاگردان او بوده اند (نك: خوانساري، 2/354، خاتون آبادي، همانجا، هدايت، همان، 8/586، آشتياني، 85 ). بعضي از مولفان صدرالدين شيرازي، حكيم بزرگ عصر صفوي را نيز در شمار شاگردان او آورده اند

(مدرس، 3/418، براون، 435/IV)، ولي صدرالدين در هيچ يك از آثار خود از او نامي نمي برد، درصورتي كه در مقدمه شرح بر اصول كافي از دو استاد ديگر خود، ميرداماد و شيخ بهايي با تجليل و تكريم فراوان ياد مي كند (نك: آشتياني، 83 – 84، 87 – 88 ). با اين همه، به هيچ روي دور از احتمال نيست كه افكار مير و تاثيراتي كه وي از محيط فكري و فرهنگي هند پذيرفته و دريافت هايي كه از تامل در مسائل فلسفي هندي حاصل كرده بود، به نوعي از طريق مباحثات و مذاكرات علمي به مجامع فرهنگي ايران راه يافته و انگيزه برخي تاملات و تفكرات شده باشد. به گفته نويسنده كتاب دبستان مذاهب، مير با شاگردان آذركيوان ( ه م ) مصاحبت داشت و ترك آزار جاندار از صحبت شاگردان كيوان پيش گرفته بود و چون از او پرسيدند كه « با استطاعت چرا به حج نمي روي؟ جواب داد: براي آن نمي روم كه آنجا گوسپندي به دست خود بايد كشت » ( 1/47 ).در اين كتاب چند تن از آذر كيوانيان نيز از دوستان و نزديكان ميرفندرسكي شمرده شده اند ( 1/337 – 338 ). ارتباط ميرفندرسكي با شاگردان آذر كيوان در هند دور از احتمال نيست،ولي اين كه وي از افكار و آراي آذر كيواني تاثير پذيرفته باشد درست به نظر نمي رسد، زيرا اولاً در آثاري كه از وي در دست است، هيچ گونه تاثيري از افكار آذر كيواني و از اصطلاحات و واژگان خاص آن گروه ديده نمي شود، ثانياً در هيچ يك از آثار و تاليفات

ديگر اين گروه اشاره اي به نام ميرفندرسكي نيامده است. هرچند كه از مير آثار فراواني در دست نيست، ليكن عبارات و القابي كه بر كتيبه سنگ مزار او ديده مي شود، حكايت از آن دارد كه وي در دوران حيات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حكمت و علوم رسمي بلكه در معارف الهي و سير و سلوك عرفاني نيز او را داراي مقامي بس بلند مي دانسته اند. دليل ديگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستانهاي غريب و كرامتهاي گوناگوني است كه به او نسبت داده اند ( نك: زنوزي، 4(1)521، نراقي، 195 – 202، تنكابني، 236 – 237، معصوم عليشاه، 3/158، صبا، 25 ) و اين شهرت تا آنجا بوده است كه داستان آمدن شير به مجلس او و شيخ بهايي را نقاشان بر پرده و بر قلمدانها نقش مي كرده اند ( تنكابني، همانجا، نفيسي، 62 – 66 ) و داستان رفتن او به معبد كفار موضوع منظومه اي دلكش در طاقديس ملا احمد نراقي شده است ( همانجا ). حكاياتي كه درباره تيزهوشي، عزت نفس، حاضر جوابي و بي پروايي او در پاسخ گفتن به خرده گيريهاي اميران و شاهان نقل كرده اند، نيز حاكي از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقي، وارستگي و آزادمنشي اوست ( نك: افندي، 5/499، 501، واله، گ 35 ب، زنوزي، 4(1)/520 - 521، دبستان مذاهب، 1/47، خوانساري، 1/246، تنكابني، همانجا، هدايت، رياض، 267 – 268، قمي، 3/35، مدرس، 4/357 – 358 ). گفته اند كه روزي در مجلس او مساله اي

از علم هندسه بنابر نظر خواجه نصيرالدين طوسي مطرح شد. مير برهاني در باب آن آورد و پرسيد كه آيا خواجه اين برهان را ذكر كرده است؟ گفتند: نه. سپس چندين برهان ديگر در همان باب اقامه و در پي هر برهاني همان پرسش را تكرار كرد و جواب همان بود كه اول بار شنيده بود ( نك: افندي، 5/501، قمي، مدرس، همان جاها ). از اشارات كوتاهي كه در تذكره ها و كتب رجال به احوال او شده است، معلوم مي شود كه وي در عين آنكه از لحاظ كمالات علمي و عرفاني مورد تكريم بوده، در زندگاني شخصي بسيار ساده و بي تكلف مي زيسته، از شهرت و مقامات صوري گريزان بوده، به ظواهر امور اعتنايي نداشته و از آميزش با مردم كوچه و بازار، حتي اجامر و اوباش، پرهيز نمي كرده است (همان جاها). واله در بيان احوال او مي گويد كه وي « اكثر لباس نمد مي پوشيد و با اوباش و اجامره صحبت مي داشت، در حلقه معركه خروس بازان حاضر شده، خروسي در زير بغل خود مي گرفت » (همان جا). واله در پي اين سخن، داستان معروف گفت و گوي مير با شاه عباس و جواب بي باكانه و صريح او را به اعتراض پوشيده و مودبانه شاه – كه در كتابهاي ديگر نيز آمده است – نقل مي كند (همانجا، نك: هدايت، مدرس، همانجاها). مير در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه و رياضيات و كيميا صاحب نظر بوده و در پاره اي از اين موضوعات آثاري به او منسوب است. از آثاري كه از او در

دست است و نيز از روش و ديدگاههاي فكري و فلسفي شاگردان او و تاليف آنان معلوم مي شود كه مير در كار تعليم از استادان حكمت مشاء بوده و كتب ابن سينا را تدريس مي كرده است (نك: آشتياني،86 – 88 )، ولي ظاهراً گه گاه از اشارات طعن آميز و تعريضات تلخ درباره ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي – كه هر دو از بزرگان اين مكتب بوده اند – خودداري نمي كرده است (نك: افندي، همانجا، خوانساري، 3/185 ). او در بيتي از قصيده معروف خود فارابي و ابن سينا را به « فهم ظاهري » منسوب مي كند ( نك: مدرس، 4/359 ) و با آنكه در برخي از آثار فلسفي خود به شيوه مشائيان قول به مثل افلاطوني را باطل مي داند (نك: « منتخباتي از رساله حركت »، 81، 86 - 87)، اما قصيده معروف خود را با تصورات مربوط به مثل افلاطوني و صعود به برزخ مثالي آغاز مي كند:

چرخ با اين اختران خوب و خوش و زيباستي صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود همتاستي

آثار: از ميرفندرسكي چند رساله مختصر در موضوعات علمي و فلسفي، مقداري حواشي و توضيحات بر ترجمه جوگ بسشت هندويي و بعضي اشعار و قطعه هاي منظوم بر جاي مانده است: 1. مهم ترين اثر مير رساله فارسي معروف به صناعيه است كه به عنوان حقايق الصنايع نيز شهرت دارد. وي در اين رساله صناعت را به مفهومي بسيار گسترده و به معني هر چيز كه از

قواي عاقله و عامله آدمي به ظهور و حصول پيوندد، گرفته و در 24 باب و يك خاتمه به بيان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فايده و غايت هريك، درجات سودمندي و شرف و خست آنها و سهم و محل هريك از اهل حرف و صنايع در جامعه پرداخته و ترتيب و ترتب صنايع را بر حسب شرف و غايت تا صناعتي كه خود غايت غائي است و براي آن غايتي نيست، تعيين نموده است. در اين رساله قواي نفساني و اندامهاي پيكر انساني ( عالم صغير ) و وظيفه و عمل هريك از آنها از يك سو با اجزاء و عناصر عالم هستي و عوالم عقول و نفوس ( انسان كبير ) برابر و موازي قرار داده شده، و از سوي ديگربا طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضاي آن و سهم و وظيفه هريك از آنها در هيات اجتماع همانند و همسان گرفته شده است. مير در اين رساله مطالب علمي و فلسفي دقيق را با زباني روشن و فصيح آميخته با آيات و احاديث و اقوال بزرگان و حكما بيان داشته است ( براي بحث و تحليلي درباره اين رساله، نك: كربن، 44 – 32، نيز نك: نصر، 459 – 460 ). رساله صناعيه يك بار در هند (1267) با اخلاق ناصري در يك مجلد به چاپ سنگي طبع و نشر شد و بار دوم به كوشش علي اكبر شهابي در تهران ( 1317 ش ) به طبع رسيده است. جلال الدين آشتياني نيز گزيده هايي از آن را با حواشي سودمند در مجموعه منتخباتي از آثار حكماي

الهي ايران ( 63 – 81 ) درج كرده است. محمدتقي نصيري طوسي ترجمه عربي رساله صناعيه را جزء كتاب ناموس اصغر قرار داده است (نك: حقوق، 437 ). 2. رساله في الحركه، نوشته مختصري است به زبان عربي در 5 فصل در تعريف حركت و اقسام آن و بيان آنكه هر حركتي محتاج محركي است و حركات كلاً بايد محركي واحد آغاز شوند كه محرك اول است و خود محركي ندارد. مير اين رساله را از ديدگاه طريقه مشاء نوشته و در آن به رد و انكار نظريه مثل افلاطوني پرداخته است. منتخباتي از اين رساله با حواشي مفيد به كوشش جلال الدين آشتياني در منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 81 – 90 ) طبع و نشر شده است. 3. رساله در تشكيك، نامه اي است رساله مانند كه مير در پاسخ به سئوالي اقا مظفر كاشاني درباره مساله تشكيك در ذاتيات از او كرده بود، نوشته است. مير در اين نامه به شيوه مشائيان سخن مي گويد و برخلاف اشراقيان كه به تشكيك در ذاتيات قائلند، وي ذاتيات را مقول به تشكيك نمي داند. اين نامه نيز با تعليقات جلال الدين آشتياني در همان منتخبات ( 90 – 97 ) انتشار يافته است. 4. رساله در كيميا، به فارسي. ظاهراً رساله هايي كه به نامهاي اركان اربعه، رساله در زيبق و كبريت و باب الاصغر در كتابخانه ها موجود است بايد نسخه ها يا تحريرهايي از همين رساله باشد. منظومه اي به زبان عربي نيز در كيميا به او نسبت داده شده است ( مركزي، 2/96 ). 5. حواشي بر جوگ

بشست. متني كه مير بر آن حاشيه نوشته، كتابي است در عرفان و حكمت هندي كه در زمان اكبرشاه به فارسي ترجمه شد. اصل كتاب به نام لگهويوگه واسيشتهه1، خلاصه اي است از منظومه بزرگتري و واسيشتهه راماينه2 نيز معروف است. اين منظومه طولاني، در حقيقت گفت و گويي است ميان واسيشتهه، حكيم باستاني و افسانه اي هند با شاهزاده معروف « راما » يا « راماچندره » - كه حماسه ديني بزرگ هند، راماينه، شرح كارها و جنگهاي اوست – و در سراسر آن، استادحكيم در ضمن بيان داستانهايي پندآميز تعليمات اخلاقي و فلسفي خود را براي شاگرد خويش بيان مي كند. فلسفه اي كه در اين كتاب مطرح است كلاً همان تفكر توحيد وجودي مطلق3 است كه از مكاتب مهم فلسفي و عرفاني هند به شمار مي رود و نماينده برجسته آن شنكره4 است. ولي افكار و آراء پيچيده و دشوار اين مكتب در اين منظومه به صورتي ساده تر و روشن تر بيان شده و با استفاده از افسانه ها و تمثيلات شيرين و دل انگيز، به فهم و درك كساني كه اهل تخصص نيستند، نزديك گرديده است. كتاب اصلي به فارسي ترجمه نشده است، اما خلاصه آن كه در سده 9 به زبان سنسكريت تدوين شده بود، چنانكه گفتيم، در دوران سلطنت اكبرشاه به قلم نظام الدين پاني پتي ترجمه شد و در دوره هاي بعد نيز ترجمه ها و تلخيصهاي ديگري از آن به فارسي نگارش يافت (نك: مجتبائي، « روابط فرهنگي 1» ، 81 - 84 ). هنگامي كه ميرفندرسكي به هند رسيد، با اين كتاب آشنا شد و

سخت مجذوب آن گرديد. مير هنگام مطالعه اين كتاب، نكات و توضيحات سودمندي در حاشيه آن نوشت كه هنوز در برخي از نسخه هاي اين كتاب ديده مي شود (همو، « ميرفندرسكي در هند »، 65 ). ترجمه فارسي نظام الدين پاني پتي در 1360 ش به كوشش محمدرضا جلالي نائيني در تهران به طبع رسيد، ولي اين چاپ حواشي ميرفندرسكي را ندارد. از حواشي ميرفندرسكي بر اين كتاب چنين برمي آيد كه وي به شناخت معارف هندويي اشتياق وافر داشته و در اين راه كوشش بسيار كرده است. وي با مقدمات زبان سنسكريت آشنايي يافته و از اشاراتي كه به چگونگي اين زبان و الفاظ و اصطلاحات آن مي كند (نك: همو، 283 – 284، « ميرفندرسكي در هند »، 62 – 63 )، چنين برمي آيد كه به لزوم قرائت اينگونه كتابها به زبان اصلي پي برده بوده است. در اين حواشي غالباً اشارات و ملاحظات تطبيقي و مقايسه با موضوعات فلسفي يوناني و عقايد اسلامي ديده مي شود و از اشاراتي كه به كتاب پاتنجل بيروني در اين حواشي مي كند، معلوم مي شود كه با نوشته هاي ابوريحان درباره هند نيزآشنا بوده است(همانجا). ميرفندرسكي براي كتاب جوگ بسشت فرهنگ نامه اي نيز به نام كشف اللغات جوگ ترتيب داده بود كه نسخه هايي از آن، هم به ضميمه آن كتاب و هم به طور جداگانه موجود است (نك: منزوي، خطي، 3/2015 ). الفاظ و اصطلاحات هندي در اين فرهنگ نامه به ترتيب حروف تهجي تنظيم شده و تعريفات آنها غالباً از متن كتاب گرفته شده و در مواردي توضيح گونه اي

از ميرفندرسكي نيز بر آنها افزوده گرديده است. علاوه بر اين فرهنگ نامه، امروز نسخه هايي از كتابي به نام منتخب جوگ بشست در كتابخانه ها هست، از جمله نسخه كتابخانه مجلس شورا (شم 640 ) مورخ 1262 و نسخه متعلق به احمد افشار شيرازي، مورخ 1231 ق – كه به كتابخانه دانشگاه شيراز منتقل شده است – كه از آثار ميرفندرسكي دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم ميرفندرسكي به عنوان مصنف آمده است ( نك: مجتبائي، همان، 6 8 ). در اين كتاب قطعه هايي كوتاه با مضامين عرفاني از كتاب جوگ بسشت ترجمه پاني پتي عيناً نقل شده و در پي هر قطعه يك بيت شعر فارسي با همان مفاد و مضمون از شاعراني چون عطار، مولوي، شبستري، سيدحسيني، مغربي، حافظ و شاعران ديگر آمده است. روشن است كه مقصود گردآورنده اين گزيده ها ارائه يكساني و يگانگي عوالم فكري عرفاني هندويي و اسلامي بوده است. نكته اي كه درباره اين منتخب قابل ذكر است، وجود ابيات فراوان از فاني اصفهاني، شاعر سده 13 ق، در آن است. در نظر اول وجود ابياتي از شاعري متاخر در اين كتاب طبعاً انتساب آن را به ميرفندرسكي ابطال مي كند، ولي از سوي ديگر فراواني اين ابيات در سرتاسر كتاب و شمار بسيار بالاي آنها نسبت به ابياتي كه از شاعران ديگر نقل شده است (بيش از نيمي از كل اشعار نقل شده در اين كتاب از فاني است)، خود دليل بر الحاقي بودن و افزوده شدن آنها به گزيده هاي اصلي در زمانهاي بعد تواند بود (نك: همان، 67 - 68

). اين كتاب در 1348 ش به كوشش جلالي نائيني و تاراچند با عنوان ساختگي آداب طريقت و خدايابي و بدون نام مولف يا گردآورنده، از روي نسخه هايي كه از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است. 6. اشعار. در اغلب تذكره ها اشعاري از ميرفندرسكي نقل كرده اند. آنچه از او برجاي مانده، دو قصيده است و چند رباعي و چند قطعه. يكي از قصايد شكوائيه اي است از روزگار نامساعد و قدرناشناسي ايام و ديگري منظومه اي است در فلسفه و حكمت الهي كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين قصيده معروف را چند تن شرح كرده اند (نك: منزوي، خطي مشترك، 9/2211 – 2212 ). شرح محمد صالح خلخالي، از دانشمندان سده 12 ق، در 1312 ق، همراه با شرح دعاي حضرت امير (ع) و لوايح جامي در تهران به چاپ سنگي رسيده و شرح حكيم عباس شريف دارابي شيرازي به كوشش فضل الله لايق در تهران ( 1337 ق) طبع و نشر شده است. در بعضي از تذكره ها و كتب تراجم تاليفات ديگري چون تاريخ صفويه، تحقيق المزله و برخي رسالات و نوشته هاي ديگر ( نك: مدرس، 4/358، امين، 2/403 ) به نام مير ذكر كرده اند كه تاكنون اثري از آنها به دست نيامده است.

ميناگر، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا ميناگر

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

غلامرضا ميناگر در سال 1340 هجري شمسي در شهرستان بروجرد در ميان خانواده اي مذهبي، فرهنگي به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه گوياي

شهرستان دورود با مديريت پدر خود به اتمام رساند. سپس دوره متوسطه را با بازگشت خانواده اش به بروجرد ادامه داد. و در اين ميان علاقه مفرط به علوم ديني و الهي پيدا نموده بود به طوري كه قصد داست تا قبل از انقلاب كه دوران نوجواني وي بود؛ به حوزه ي علميه قم مقدسه هجرت كند اما مواجه با ممانعتهايي مي شد.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي و در اولين بهار تحصيلي به اين درمان جامعه عمل پوشاند (سال ...) در مدرسه علميه وليعصر همان شهر به تحصيل دروس مقدماتي پرداخت كه در سال بعد به قم به منظور درك بيشتر و بهتر اساتيد مهاجرت نمود. او پس از اتمام مقدمات خود در مدرسه امام صادق (ع) سطح را از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم از قبيل حضرات آيات: «وجداني فخر (ره)»، «اعتمادي»، «پاياني (ره)» و... فرا گرفت و پس از آن بيش از ده سال از خارج فقه و اصول آيات عظام: «مكارم شيرازي» و اساتيدي چون «هادوي تهراني» و ... بهره گرفت.

از سال 72 تا 76 جزء اولين دانشجوياني بود كه در رشته فلسفه دانشگاه مفيد وارد و مشغول به تحصيل شد. در سال 82 به دفاع از پايان نامه سطح سه فلسفي خود تحت عنوان: «وحدت و كثرت از ديدگاه فيلسوفان مسلمان و غرب» پرداخت و پس از آن سه سال به فراگيري دروس تخصصي سطح سه در موسسه ي آموزشي و پژوهشي «فرق و مذاهب» همت گماشت و اكنون مشغول گذراندن رساله ي سطح چهار در حوزه علميه قم مي باشد.

ايشان از سال 79 تا به كنون (86)، ضممن

تقبل مسئوليت دبيري گروه هاي فلسفه و كلام پژوهشگاه ونيز جلسات پاسخ به شبهات و ... از اين فرصت استفاده نموده و مبادرت به نوشتن مقالات و كتاب هايي به منظور ارتقاء فكر فرهنگي، اعتقادي جامعه نموده است كه برخي ازآنها به زودي در آن موسسه به چاپ خواهد رسيد. همچنين وي در خلال تحصيلات حوزه اي خود از توفيق تدريس دروس مقدمات و نيز فقه واصول، منطق و فسلفه بي نصيب نبوده است.

نادم، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نادم

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن نادم پس از گذراندن دوران ابتدائي و 2 سال از مقطع راهنمائي، در سال 1356 در سن 14 سالگي جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه شهرستان شهرضا قدم نهادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به قم عزيمت نمودم و با گذراندن دوران مقدمات، در مدرسه «آية الله گلپايگاني (ره)»، در سال 1359 در درسهاي عمومي حوزه شركت نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آقايان: «وجداني فخر»، «باكوئى»، «اشتهاردى»، «محامى»، «اعتمادى»، «محقق داماد»، «پاياني» و «ستوده» دروس سطح را استفاده كردم و همزمان در دروس جنبي (رجال، دراية، اعتقادات، نهج البلاغه، فلسفه و تفسير) از اساتيد بزرگواري ديگر مانند: «آية الله نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «مصباح يزدى»، «جوادي آملى»، «ممدوحى»، «فياضي» و ديگر عزيزان بهره بردم.

در سال 1365 موفق به شركت در درس خارج حضرات آقايان: «مكارم»، «فاضل»، «مومن»، «هاشمي شاهرودى»، «تبريزى» و «جوادي آملى» به مدت 7 سال شدم و در ضمن اين مدت در درس تفسير «آيت الله جوادي» و فلسفه «آية الله

انصاري شيرازي» و استاد فياضي شركت جستم. در سال 1372 وارد گروه تخصصي كلام حوزه شدم و اين دوره هم به پايان رساندم.

بر حسب وظيفه از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، مسؤليت دفتر نهاد را در دانشكده پزشكي شهرستان فسا و دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامي همان شهر به عهده گرفتم و همزمان تدريس دروس معارف اسلامي: (منطق، تاريخ، اخلاق، فقه، مباني اصول و ...) را داشتم. در مدت حضور در دانشگاه به تدريس در حوزه علميه خواهران و برادران آن شهرستان در دروس: (فقه، اصول، اعتقادات، اخلاق) نيز مشغول بودم. پس از بازگشت به حوزه علميه و تكميل دوره تخصصي كلام توفيق همكاري با نهاد محترم مقام معظم رهبري در دانشگاههاي سراسري آزاد را در سمت «معاونت فرهنگي» به عهده داشتم و همزمان در دانشگاه الهيات و دانشگاه شهيد عباسپور نيز تدريس داشتم.

با گذشت اين دورانها در سال 1376 تصميم به ماندن به طور دائم در قم گرفتم و با ادامه درس حوزه به همكاري با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در سمت مديريت آموزش و پژوهش و عضويت در گروه مذاهب پرداختم. در اين قسمت هم همكاري علمي اجرائي با مؤسسه فرهنگي انتظار نور داشتم و نيز همكاري با بنياد نهج البلاغه تا اينكه سرانجام در سال 1381 به عضويت هيات علمي مركز اديان در آمدم و تمام وقت به تحقيق و پژوهش پرداختم كه آثار آن متعاقبا به اطلاع مي رسد.

ناصحي نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 485/ 484 ق)، فقيه حنفى، محدث، متكلم و قاضى. وى قاضى القضاة رى بود و به اعتزال گرايش داشت. از قاشى ابوبكر حيرى و ابوسعيد صيرفى و

ابوابراهيم اسماعيل نصرآبادى و جماعتى ديگر حديث شنيد. در بغداد و خراسان حديث گفت. محمد بن عبدالواحد دقاق و عبدالوهاب انماطى و ابوالقاسم سمرقندى و ابوبكر بن زاغولى و ديگران از وى روايت كرده اند. عبدالغافر در «تاريخ» خود گويد كه وى فرزند امام الاسلام ابومحمد ناصحى بود. او برترين حنفى زمان خود و سرآمد در مناظره و همچنين در طب، ادب و شعر متبحر بود. وى در زمان پدرش در مدرسه ى سلطان تدريس مى كرد و در عهد آلب ارسلان سلجوقى عهده دار قضاوت نيشابور شد و مدت ده سال در آنجا باقى ماند. پيرامون مسائلى با امام الحرمين گفتگو كرد و مورد ستايش وى قرار گرفت. ناصحى مدتى عهده دار منصب قضاوت وى شد. او در بازگشت از حج، در نزديكى اصفهان، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103/ 7)، رى باستان (371 -370/ 2)، سيرالنبلاء (20 -19/ 19)، شذرات الذهب (372/ 3)، العبر (348/ 2)، الكامل (160/ 8)، المنتظم (639/ 9)، الوافى بالوفيات (338/ 3).

ناصر خسرو

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(485/ 481 -394 ق)، فيلسوف، متكلم، نويسنده، واعظ و شاعر، متخلص و ملقب به حجت. از آن رو كه اشعارش حاوى پند، اندرز و مطالب حكمت آميز بود موصوف به حكيم، حكيم ناصر يا سيدالحكماء گشت. همچنين نسبت مروزى كه شاعر در «سفرنامه ى» خويش به آن اشاره كرده است، به سبب اقامت وى در مرو بوده كه گويا مدتى در آنجا شغل ديوانى داشته است. به آورده ى دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران»، شهرت علوى براى ناصر خسرو مأخذ درستى ندارد و گويا ناشى از سرگذشت مجعولى است كه براى او نوشته اند و به او نسبت داده اند كه به پنج

واسطه به امام على بن موسى الرضا (ع) مى رسد، و يا شايد به سبب علاقه ى شديد او به آل على (ع) و اظهار اين علاقه در آثار خود، يك نسبت روحانى و معنوى براى او پيدا و مشهور شده باشد و يا اينكه او را با اشخاص ديگرى از قبيل سيد محمد ناصر علوى قرن ششم اشتباه كرده باشند. ناصر خسرو از خاندان اعيان و اشراف بلخ بود كه ثروت و املاك زيادى داشتند. در قباديان بلخ به دنيا آمد. از كودكى به كسب علوم و آداب اسلامى پرداخت. حافظ قرآن بود و در تمام علوم متداول زمان خود از معقول و منقول و به ويژه علوم اوايل و حكمت يونان تسلط داشت. علم كلام و حكمت الهى را به خوبى مى دانست. او در اديان مختلف تتبع مى كرد و گفته شده كه مشكلات تورات و انجيل را به فضلاى يهود و نصارى تفهيم مى نمود. در جوانى به دربار سلاطين و امرايى چون سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوى و سلاجقه راه يافت و به مرتبه ى دبيرى رسيد. او در اعمال و اموال سلطانى تصرف داشت و به كارهاى ديوانى مشغول بود و عنوان اديب و دبير فاضل گرفت و شاه وى را خواجه خطير خطاب مى كرد. به آورده ى «ريحانةالادب» و «تذكرةالشعراء»، ناصر خسرو با شيخ ابوالحسن خرقانى (من 425 ق) معاصر و معاشر بود و فنون طريقت را نزد وى فراگرفت و به تهذيب باطن و سير و سلوك پرداخت. ناصر خسرو بعد از تصرف بلخ به دست سلاجقه در 432 ق به مرو كه تحت حكومت ابوسليمان جغرى بيگ داوود بود، رفت. وى پس

از طى مقامات، در انديشه ى يافتن حقيقت و پس از خوابى كه در 437 ق ديده بود، به سفر پرداخت. در همين سال بار سفر حج بست و با برادر و غلام هندى خود روانه حجاز شد. اين مسافرت هفت سال طول كشيد. در اين سفر چهار بار حج كرد و شمال شرقى و غربى و جنوب غربى و مركز ايران و ممالك و بلاد ارمنستان، آسياى صغير، حلب، طرابلس، شام، سوريه، فلسطين، جزيرةالعرب، مصر، قيروان، نوبه و سودان را سياحت كرد. توقف وى در مصر به سال طول كشيد و در اين مدت با مبلغان مذهب فاطمى آشنا گشت و نفوذ سخن آنان بخصوص المؤيد داعى الدعاة شيرازى و آمادگى روحى خود ناصر خسرو موجب گرويدن او به مذهب اسماعيلى شد. بعد به خدمت مستنصر باللَّه ابوتميم معد بن على (487 -427 ق) رسيد و بعد از طى مراحل و مدارج، مرتبه ى حجت يافت و از طرف امام فاطميان به مقام حجت جزيره ى خراسان انتخاب و مأمور نشر مذهب اسماعيلى و رياست باطنيه ى آن سامان گرديد. در شرح حال ناصر خسرو، در كتاب «شرح سى قصيده» كه به اهتمام دكتر مهدى محقق انتشار يافته و همچنين در اولين پيوست «تحليل اشعار ناصر خسرو» آمده است: در معرةالنعمان با شاعر و فيلسوف نابيناى عرب، ابوالعلاء معرى، كه متهم به الحاد و زندقه بود ملاقات كرد و در سمنان در محضر درس على نسائى حاضر شد. وى همچنين در تبريز با قطران تبريزى و در قاين با ابومنصور محمد بن دوست ملاقات كرد. عاقبت به تهمت بد دينى و الحاد و نيز قرمطى و رافضى بودن،

مجبور به ترك وطن شد. بعد از سالها سرگردانى در مازندران و نيشابور و بلخ عاقبت در حدود شصت يا شصت و سه سالگى، بين 453 تا 456 ق و به گفته ى بعضى در 461 ق به يمگان از اعمال بدخشان رفت و به نشر دعوت و ابلاغ رسالت خود پرداخت. او سرانجام در همان شهر درگذشت و به خاك سپرده شد. در مورد سال مرگ وى اختلافاتى وجود دارد. به آورده ى صاحب «سخن و سخنوران»، مؤلف كتاب «بيان الاديان»، ناصر خسرو را معاصر خود مى داند كه قبل از تأليف آن كتاب (485 ق) وفات يافته است. ناصر خسرو از قصيده سرايان درجه اول زبان فارسى ايران بود و به زبان عربى نيز شعر مى سرود.از خصوصيات برجسته ى شعر ناصر خسرو اين است كه هرگز «ديوان» خويش را به مدح شاهان و اميران معاصر خويش نيالوده و آنچه را ستوده و در شعر خود آورده، همه چيزهايى است كه وى از نظر اجتماعى و مذهبى به آنها ايمان داشته است. آثار منسوب به وى: «سر اسرار»، در تسخير كواكب؛ « اكسير اعظم»، در منطق؛ «قانون اعظم»، در علوم غريبه؛ «سعادت نامه»، سيصد بيت، در پند و حكمت؛ «روشنايى نامه»، در وعظ و پند و حكمت؛ «كنزالحقايق»؛ «تفسير قرآن»؛ «دستور اعظم». از آثار وى: «زادالمسافرين» يا «زادالمسافر»، در كلام؛ «وجه دين»؛ «جامع الحكمتين»؛ «خوان الاخوان»؛ «گشايش و رهايش»؛ «سفرنامه»؛ «بستان العقول»؛ «دليل المتحيرين»؛ «لسان العالم»؛ «ديوان» شعر.[1]

حكيم ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى (394 ه.ق- 481 ه.ق) ملقب به «حجت» از حكما و متكلمين اسلام. در قباديان از حوالى بلخ تولد يافت. از اوان جوانى به تحصيل علوم و فضائل و تحقيق

اديان و عقايد و مطالعه ى اشعار شعراى ايران و عرب پرداخت. در دوره ى جوانى به دربار محمود و مسعود غزنوى راه يافت. بعد از غلبه ى سلاجقه بر بلخ به مرو به دربار چغرى بيگ رفت و تقرب يافت و به خدمت ديوانى گماشته شد. در سال 437 ه. خوابى ديد و به قول خود ناگهان از خواب گران چهل ساله بيدار شد، كارهاى ديوانى و ادارى را رها كرده و به جهانگردى و سير آفاق و انفس پرداخت و در سفر هفت ساله ى خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد. وى در ابتدا مذهب حنفى داشت؛ در مصر با اسماعيليان فاطمى روابطى پيدا كرد و پيرو مذهب آنان گرديد و از دعاة سرسخت اسماعيليه شد و «حجت» زمين خراسان گرديد. ناصرخسرو در مراجعت از اين سفر به بلخ رفت و آشكارا شروع به تبليغ عقايد اسماعيلى كرد ليكن با مخالفت فقهاى متعصب سنى مواجه گرديد و امراى سلجوقى درصدد كشتن او برآمدند. وى بالاخره به يمكان بدخشان گريخت و در آنجا عزلت جست و پس از عمرى طولانى و آوارگى و آزار و رنجى كه در آخر عمر از متعصبين و ساير مردم روزگار خود ديد در يمكان وفات يافت. از آثار وى يكى «سفرنامه» اوست كه بعد از مراجعت از سفر هفت ساله ى خود در 444 ه.ق تأليف كرد، و ديگر زادالمسافرين كه يادگار دوره ى آوارگى او بعد از مراجعت از سفر در خراسان و مازندران و طبرستان است، آثار مهم ديگر او عبارتند از «وجه دين»، «خوان اخوان»، «دليل المتحيرين»، «روشنائى نامه»، «ديوان اشعار». مقدار ابيات ديوان او را تا سى هزار بيت نوشته اند، ولى

آنچه اكنون در دست است حدود يازده هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1032 -1009/ 3)، اعيان الشيعه (204 -202/ 10)، با كاروان حله (101 -85)، بهشت سخن (223 -193)، تاريخ ادبيات در ايران (1/ صفحات متعدد، 898 -893 ،469 -443/ 2)، تاريخ ادبى ايران (581 -580 ،578 ،441 ،406 ،133/ 1)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (60 -58)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (251 -248 ،169)، تحليل اشعار ناصر خسرو (پيشگفتار) تذكرةالشعراء (73 -69)، تقويم التواريخ (93)، چشمه ى روشن (90 -76)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1054 -1048)، حبسيه در ادب فارسى (صفحات متعدد)، حبيب السير (457 -456/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2993 -2992/ 2)، دويست سخنور (420 -417) الذريعه (108/ 18 ،191 -190 ،181 ،11 -10 / 12 ،272/ 11 ،1154/ 9 ،361 -360 ،(151/ 8 ،274/ 7)، روضات الجنات (150 -149/ 8)، رياض العارفين (234 -232)، ريحانه (103 -100/ 6)، سبك شناسى (158 -155 ،153 -151 ،52/ 2 ،424 ،401/ 1)، سخن و سخنوران (198 -154)، شرح سى قصيده (17 -8)، شعر فارسى از آغاز تا امروز (87 -83)، صبح گلشن (119 -118)، طرائق الحقائق (557 -556/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (499 -497)، فرهنگ سخنوران (912 -911)، كارنامه ى بزرگان (128 -127)، كتابشناسى حكيم ناصر خسرو قباديانى، كشف الظنون (991 ،990 ،143)، گنج و گنجينه (575 -567)، لغت نامه (ذيل/ ناصر خسرو)، مجالس النفائس (349 -348)، مجمع الفصحا (1405 -1359/ 3)، مرآةالخيال (28 -27)، مؤلفين كتب چاپى (508 -503/ 6)، هديةالعارفين (487/ 1)، هزار سال شعر فارسى (70 -64)، هفت اقليم (358 -348/ 2)، هفت گنج كومش (133 -130)، يغما (س 11، ش 1، ص 23 ،19).

نجاتي، محمدسعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سعيد نجاتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/8/13

زندگينامه علمي

با ديپلم تجربي با معدل 5/17 در سال 1374 فارغ التحصيل شدم و با رتبه 13 وارد حوزه علميّه و مدرسه علميّه شهيدين گشتم. از سال اول تا آخر دوره سطح، در مدرسه شهيدين مشغول بوده ام و علاوه بر دروس متداول حوزه، دوره مكالمه عربي را تكميل نموده و مكالمه انگليسي را شروع نمودم. همچنين در برنامه تحقيق مدرسه شركت نموده و تحقيقاتي را با موضوعات: «سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله)» و «مقارنه كتب صرفي»، «اصول»، «تاريخ امير المؤمنين»، «تاريخچه و كتابنامه صحيفه سجاديّه» نوشته ام كه برخي چاپ و منتشر شده است. همچنين دوره مقدّماتي فيلم نامه نويسي را در خانه هنر و انديشه صدا و سيماي قم گذرانده ام.

الان در ترم 6 رشته كلام اسلامي، دوره غير حضوري مؤسسه امام خميني (ره) و دوره عالي خارج فقه و اصول مدرسه شهيدين مشغول تحصيلم. در اين دوران به صورت پراكنده و انفرادي كتابهاي حلقه اولي شهيد صدر، هدايه، صمديه، مكالمه عربي، الموجز، لمعه و مغني را تدريس كرده ام. همچنين در اين مدت در كلاس هاي آموزش سخنراني، مداحي و تبليغ شركت كرده و در مناطقي چون شهر ياسوج، شهرستان سي سخت، شهر بم، شهر بندرعباس، روستاهاي منطقه هليلان ايلام، شهر قزوين و روستاهاي منطقه نوشان، تبليغ براي عموم مردم و دانش آموزان در ايام تبليغي مشغول بوده ام.

نجار رازي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 220 ق)، متكلم. اصلش از قم و ساكن رى بود. وى واضع مكتب كلامى خاصى است كه پيروان اين مكتب به

مناسبت لقب او نجاريه خوانده مى شوند. وى در برخى از مسائل مانند: قضا و قدر، اكتساب افعال و وعد و وعيد جانب اهل حديث را گرفت و در بعضى ديگر مثل نفى صفات، خلق قرآن و رؤيت خداوند در روز قيامت به موافقت معتزله برخاست، لذا نجاريه را در زمره ى فوق معتزله محسوب مى نمايند. بيشتر معتزليان رى و اطراف آن از پيروان او بوده اند. فرقه هاى برغوثيه، زعفرانيه و مستدركه از شاخه هاى فرقه ى نجاريه مى باشند. مناظرات وى با نظام كه از بزرگان معتزله است، مشهور مى باشد. از آثارش: «البدل»، در كلام؛ «المخلوق»؛ «اثبات الرسل»؛ «الارجاء»؛ «القضاء والقدر»؛ «الثواب والعقاب»؛ «اللطف والتأييد»؛ «الارادة الموجبة»؛ «الارادة صفة فى الذات»؛ «الصفات والاسماء»؛ «التأويلات»؛ «الموجز»؛ «المطالبات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276/ 2)، انساب سمعانى (460/ 5)، تاريخ مذاهب اسلام (152 -510)، سيرالنبلاء (554/ 10)، فرقه هاى اسلامى (58)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (336 -335)، هديةالعارفين (304 -303/ 1).

نجفآبادي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين فرزند سيد محمد نجف آبادي يكي از علما و اساتيد بزرگ قرن چهاردهم در استان اصفهان بود. نجف آبادي فقيهي اصولي و مجتهدي زاهد و مدرسي كامل بود. در جواني مقدمات علوم و سطوح دروس خود را در اصفهان به پايان برد، و سپس در نجف و سامرا در سلك افاضل شاگردان ميرزاي بزرگ درآمد و متجاوز از ده سال در عتبات از كرسي درس آخوند خراساني و ميرزاي شيرازي و ديگر آيات برخوردار بود و از اساتيد عراق و اصفهان به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. نجف آبادي رسائلي در منطق و صلوة به رشته تحرير برد. او سالها در رأس مراجع و مدرسين حوزه

اصفهان و نجف آباد بود. مرحوم آقا نجفي اصفهاني خيلي به او علاقه داشت و در كارهاي مختلف و رفع دعاوي مردم را به معظم له ارجاع مي داد. آيت الله نجف آبادي از اساتيد حجج اسلام آقايان فقيهي، سجادي و مرحوم شريف بود كه در سال 1331 در نجف آباد وفات نمود.

2_ مرحوم آيت الله سيد علي مدرس نجف آبادي نيز يكي از علما و مدرسين بزرگ استان اصفهان در قرن اخير بود. مدرس نجف آبادي از شاگردان: سيد استاد، آخوند خراساني، آيت الله نهاوندي، آقا شيخ هادي تهراني و علامه يزدي بود كه خود به درجه استادي رسيد. مدرس سالها در مدرسه صدر اصفهان در رديف اساتيد بزرگ اين حوزه بود و آيات و اعلامي از محضرش به درجه اجتهاد رسيدند.

3_ مرحوم سيد محمد مدرس فرزند امير حسين نجف آبادي يكي از علما و مدرسين بزرگ اصفهان بود در قرن اخير بود. سيد محمد مدرس ابتدا در حوزه اصفهان بود و سپس سالها در عتبات از محضر سيد استاد، آقا رضي همداني، آخوند خراساني، علامه يزدي، حاج سيد اسماعيل صدر و آقا شريعت اصفهاني بهره مند بود و خود مجتهدي اصولي و فقيهي مدرس و آيتي زاهد بود. سيد محمد از مدرسين علماي استان اصفهان بود كه پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين در ذيقعده 1358 در اصفهان وفات نمود.

4_ مرحوم آيت الله سيد هاشم ميردامادي (نجف آبادي) نيز يكي از علماي بزرگ و زهاد كم نظير عصر خويش بود. ميردامادي از شاگردان آخوند خراساني، ميرزاي مجاهد، مرحوم نائيني و سيد احمد كربلائي بود كه خود مجتهدي بارع و فقيهي جامع

بود. معظم له سالها در مشهد مقدس در جمله مدرسين حوزه آنجا قرار داشت و در جامع گوهرشاد اقامه جماعت مي نمود. تفسيري به نام خلاصه بيان از خويش به يادگار گذاشت، و در سال 1380 درمشهد مقدس وفات نمود. پس از فوت آيات و مدرسين مذكور اولاد و احفاد آنها جانشين علوم پدر گرديدند. روان همگان شاد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

نجفي يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نجفي يزدي

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي مؤمن و متوسط متولد شده و پدرم از روحانيون و علماء نجف اشرف بوده و خانوادۀ ما (عموها، دو برادر و ...) از اهل علم مي باشند. در همان سال هاي اوليه دوران دبيرستان براي مطالب ديني، عقايد و فقه بسيار حساس بودم و همواره به دنبال ادلۀ تحقيقي مطالب بوده و كتاب هاي متعددي را مطالعه مي كردم. همين نكته (به همراه عنايت و شوق الهي) مرا به حوزه علميه و دروس ديني كشاند و در تهران مدرسه «آيت الله مجتهدي» (حفظه الله) مشغول شدم. حدود سه سال به فراگيري ادبيات و منطق پرداختم و سپس راهي حوزه علميه قم شدم. دروس سطح را نزد اساتيد بزرگوار آنجا خواندم از جمله: «آيت الله استادي»، «اشتهاردي»، «محقق»، «خرازي»، «موسوي» و ...

سپس در سال 60 يا 61 به درس خارج «آيت الله وحيد» و «آيت الله تبريزي» رفتم؛ پس از مدتي به عللي منحصرا درس «آيت الله تبريزي» را برگزيدم و فقه و اصول را نزد ايشان بيش از 12 سال گذراندم. از همان سالهاي شروع بحث و درس در حوزه، به

تدريس پرداختم و تا كنون نيز روزي چهار ساعت بحث دارم، حتي ايام تعطيل نيز براي عده اي از دوستان بحث هاي مختلفي دارم. عمده مباحث اينجانب در فقه و اصول است كه عمده به بحث خارج فقه، مكاسب محرمه اختصاص دارد. البته چون اينجانب به عنوان هيئت علمي در مدرسه امام خميني (قدس سره) به تدريس مشغول هستم و مقداري از وقت اينجانب آنجا صرف مي شود.

نجم آبادي، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321/ 1320 -1250 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، مجتهد، مدرس و نيكوكار. اصل وى از ساوجبلاغ تهران است. در تهران به دنيا آمد. در 1262 ق براى تحصيل علوم به نجف رفت و پس از فراگيرى مقدمات در 1270 ق به تهران بازگشت و پس از مدتى براى ادامه ى تحصيل به نجف مراجعت نمود. وى از شاگردان پدرش، ملا مهدى، و پسر عمويش، شيخ حسن نجم آبادى، و شيخ راضى نجفى بود. در 1280 ق پس از درگذشت پدرش، به تهران آمد و عهده دار امور دينى گشت. او در فقه، اصول، حديث، تفسير و رجال متبحر بود و در زمان خود از مجتهدين بزرگ تهران و مرجع حل و فصل مشكلات مردم به شمار مى آمد. او بعد از ظهر هر روز جلو درگاه خانه خويش مى نشست و مردم را از هر گروه و آيين مى پذيرفت و با همه ى آنها در كمال آزادى پيرامون مسائل گوناگون بحث مى نمود. او عالمى آزادمنش و روشنفكر بود و خدمات بسيارى به جنبش آزادى ايران كرد و بسيارى از بزرگان مشروطه را از مريدان او به شمار آورده اند. فرزندانش، شيخ محمدتقى مجتهد نجم آبادى و حاج شيخ مهدى نجم آبادى، و علامه محمد

قزوينى و علامه على اكبر دهخدا و ناظم الاسلام كرمانى و ميرزا جهانگير خان شيرازى (صور اسرافيل) و رفيع بامداد و ميرزا سيد محمد طباطبايى از شاگردان او بودند. در تهران درگذشت و در مدرسه ى خود به خاك سپرده شد. از آثارش: بناى مريضخانه ى وزيرى (ميرزا عيسى وزير) كه به نام خود وى نيز مشهور است، به انضمام يك باب حمام در كنار مريضخانه، در محله ى حسن آباد تهران، هدايت و تشويق ميرزا عبدالكريم خان منتظم الدوله فيروزكوهى به بناى مدرسه ى خيريه دارالايتام حسن آباد، داير كردن قنات در اشتهارد كرج و آباد كردن اراضى موات و احداث صحت آباد، در جهت پشتيبانى مالى بناى مريضخانه. از آثار علمى وى: «تحرير العقلاء»؛ رساله ى «رد فرقه ى بهاييه»؛ «جداول، طبقات وارث».[1]

سال تولد: 1250 ق.

فوت: 1320 ق.

آثار: تحريرالعقلا

رساله رد فرقه بهائيت (تهران، 1312 ق. سربى، رقعى، باهتمام شيخ مرتضى نجم آبادى)

جداول، طبقات وارث (تهران، 1308 ق. سنگى، خط ميرزا حسن تهرانى)

هادى نجم آبادى تهرانى متولد سال 1250 ق. پسر حاج ملا مهدى و از علماى معروف تهران بود كه در روستاى نجم آباد در خانواده اى صنعتگر به دنيا آمد. در دوازده سالگى به همراه مادرش به نجف اشرف رفت و به تحصيل علوم فقهى و مذهبى پرداخت در سال 1280 ق. به تهران آمد و امامت و حكومت شرعيه موقوفات خانوادگى را به عهده گرفت.

وى مطلقا مردى فسادناپذير بود و هيچ گاه دينارى از كسى قبول نمى نمود وى مردى آزادانديش بود و يكى از زمينه سازان فكرى جنبش مشروطه محسوب مى گردد، اكثر روشنفكران دوره ناصرى تربيت يافتگان دبستان اين روحانى بودند. وى به تأسيس مدرسه، دارالايتام، بيمارستان، داروخانه و مسجد علاقه مفرطى داشت و از جمله ساخت مدرسه خيريه،

مدرسه سادات، مدرسه رشديه و بيمارستان وزيرى با حمايت و تشويق وى صورت پذيرفت. سرانجام وى در سال 1320 ق. جان به جان آفرين تسليم نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (236 -235/ 10)، تحريرالعقلاء (مقدمه)، الذريعه (387/ 3)، زندگينامه ى آيت اللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى، شرح حال رجال (410 -408/ 4)، علماء معاصرين (337)، المآثر والآثار (149)، مكارم الآثار (1377 -1376/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (732 -730/ 6).

نجمي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند معظم و نويسنده گرامى شيخ محمدصادق بن ثقه الاسلام شيخ احمد الواعظ از فضلاء و دانشمندان و نويسندگان تواناى حوزه علميه است كه در ماه رجب 1356 ق در آذربايجان متولد گرديده و در خاندانى كه تا چندين پشت همه از خدمتگذاران دين و علماء و گويندگان مذهبى بودند در دامان مادر علويه اى كه از تيره و سلسله سادات حسينى آذربايجان كه از آنها افرادى مانند علامه كبرى سيد حسين كوه كمرى و آيت الله العظمى آقا سيد محمدحجت رضوان الله تعالى عليهما مى باشد تربيت يافته و مقدمات در خدمت والد ارجمندش قرار گرفته و در سال 1370 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت كوتاهى از سطوح عالى و متون فقهى فارغ شده و به دروس خارج مراجع عاليقدر شركت نموده است.

و در ضمن ادامه تحصيل به موفقيتهاى ديگرى از راه تبليغى نائل گرديده كه نمونه اى از آن ساختن چندين مسجد در اطراف كاشان و همدان و مباحثات طولانى با مبلغين فرقه ضاله كه منجر به شكست آنان و مسلمان شدن چند تن از جوانانشان گرديده است.

تاليفات و آثار ارزنده اى در خلال تحصيل خود به رشته تحرير درآورده در قسمتهاى مختلفى مانند تفسير و تاريخ

و حديث مخصوصا مطالعاتى در كتب اهل سنت نموده و نتيجه مطالعات و تحقيقات خود را به صورت كتابهاى زير درآورده است:

1- سيرى در صحيحين اين كتاب در 3 مجلد مى باشد در اين كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم كه مهمترين كتاب و مدرك اهل سنت است مورد بررسى قرار گرفته و جلد اول آن كه توحيد از نظر صحيحين است منتشر و مورد استقبال محافل علمى و دانشمندان قرار گرفته است.

2- جلد دوم و سوم اين كتاب كه به ترتيب نبوت و خلافت از نظر صحيحين و مباحثات متفرقه به زودى به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

3- مباحثى از قرآن، اين كتاب نيز كه در دو جلد و قسمتهاى جالبى از آيات را مورد بررسى قرار داده است در موضوع خود ابتكارى است.

4- شخصيت سياسى عمروبن عاص. اين كتاب چهره واقعى عمرو بن عاص و فعاليتهاى مخرب و ضد دينى او را به خوبى ظاهر مى سازد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نراقي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1215 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجت الاسلام. در كاشان به دنيا آمد. مدارج علمى را نزد پدر خود، ملا احمد نراقى، طى نمود و از وى اجازه اجتهاد دريافت كرد. بنا به آورده ى صاحب «مكارم الآثار»، وى داماد ميرزاى قمى و از مشايخ شيخ جعفر شوشترى مى باشد. او عهده دار توليت مدرسه سلطانى در كاشان، از بناهاى فتحعلى شاه قاجار، بود. وى در كاشان درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در نزديكى پدرش و جدش به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انوار التوحيد»، در كلام؛ «المراصد ذات الفوائد»، در مسائل مهم علم اصول؛ «مشارق الاحكام»، در

فقه.[1]

حاج ملا محمد ابن حاج ملا احمد نراقى ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجةالاسلام (ف. 1297 ه.ق) از علماى اماميه ى قرن سيزدهم هجرى، از تأليفات اوست: 1- انوار التوحيد در علم كلام. 2- المراصد در اصول. 3- مشارق الاحكام در فقه. وى در سن 80 سالگى در كاشان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/ 21 ،300/ 20 ،422/ 2)، ريحانه 164 -163/ 6)، المآثر والآثار (144)، مكارم الآثار (556 -555/ 2)، هديةالاحباب (181).

نراقي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1209 -1128 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و رياضيدان. موصوف به خاتم المجتهدين. جامع علوم معقول و منقول و در حساب، هندسه، رياضى، هيئت و علوم ادبى متبحر بود. در نراق كاشان به دنيا آمد. سپس براى تحصيل به اصفهان رفت و از محضر ملا اسماعيل خواجويى و ملا محمدمهدى هرندى و شيخ محمد كاشانى و ميرزا نصير استفاده نمود و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات گشت و در كربلا و نجف نزد بزرگان فقه و اصول و علوم نقلى از قبيل: وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى عاملى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد محمدمهدى شهرستانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ملا محمد اسماعيل مازندرانى روايت نمود. پس از فراغت از تحصيل به ايران مراجعت كرد و در كاشان سكنى گزيد. با حضور او در كاشان علم و دانش در اين شهر رونقى تازه پيدا كرد. فرزندش، ملا احمد نراقى، و حاج محمد ابراهيم كرباسى و محمد طاهرآبادى و سيد محمدباقر حجت الاسلام شفتى اصفهانى و مجذوب

عليشاه و ميرزا بابا حبيب اللَّه حسينى نطنزى از شاگردان او بودند. در اواخر عمر به نجف رفت و در آنجا به تدريس و بحث و تأليف مشغول شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «كنزالرموز»، «انيس الموحدين»؛ «انيس المجتهدين»؛ «توضيح الاشكال»، در شرح «تحرير اقليدس»؛ «معتمد الشيعة فى احكام الشريعة»؛ «لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام»؛ «التحفة الرضوية فى المسائل الدينية»؛ «التجريد» يا «تجريد الاصول»، در اصول فقه؛ «انيس التجار» يا «انيس التاجرين»، در مسائل تجارت؛ «نخبة البيان»، در استعاره و تشبيه؛ «مشكلات العلوم» يا «تفصيل المشكلات من العلوم» به سبك «كشكول»؛ «جامع السعادات فى موجبات النجاة»، در اخلاق؛ رساله اى در «عبادات»؛ «مناسك الحج»؛ «كتاب الحساب»؛ «جامع الافكار و ناقد الانظار»، در اثبات واجب الوجود و صفات سلبيه و ثبوتيه؛ «محرق القلوب»، در مصائب اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257/ 8)، اعيان الشيعه (167 ،143/ 10)، ايضاح المكنون (508 ،443 ،413/ 2 ،353 ،311 ،249 ،227 ،148/ 1)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (106/ 2)، الذريعه (94 -93/ 24 ،274/ 22 ،213 ،67 -66/ 21 ،149/ 20 ،359 -358 ،349 ،345 ،157 ،121/ 18 ،75 -74/ 17 ،302/ 15 ،335/ 13 ،103 ،32/ 11 ،7/ 7 ،436 ،351 ،350/ 3 ،59 -58 ،42 -41/ 5 ،467 -466 ،465 -464 ،453/ 2)، روضات الجنات (192 -189/ 7)، ريحانه (165 -164/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (413 -409)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 116/ 13)، طرائق الحقائق (258 ،254/ 3)، قصص العلماء (133/ 132)، المآثر والآثار (166)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1287 -1286/ 3)، معجم المؤلفين (57/ 12)، مكارم الآثار

(364 -360/ 2)، مؤلفين كتاب چاپى (363 -360/ 6)، هديةالاحباب (181 -180)، هديةالعارفين (352/ 2).

نسفي، ابومعين ميمون

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(508 -418 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. وى از افاضل علماى حنفى قرن ششم قمرى بود. اصلش از سمرقند و ساكن بخارا بود. از آثارش: «بحرالكلام»، در توحيد؛ «تبصرة الادلة»، در كلام؛ «التمهيد لقواعد التوحيد»؛ «العمدة»، در اصول دين؛ «العالم والمتعلم»؛ «ايضاح المحجة لكون العقل حجة»؛ شرح «الجامع الكبير» ابوعبداللَّه شيبانى، در فروع؛ «مناهج الائمة»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301/ 8)، ايضاح المكنون (563/ 2 ،156/ 1)، ريحانه (174/ 6)، كشف الظنون (1845 ،570 ،484 ،337 ،225)، معجم المؤلفين (66/ 13)، هديةالعارفين (487/ 2).

نسفي، برهان الدين، ابوالفضايل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 600- وف 688 -684/ 679 ق)، فقيه حنفى، مفسر، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و شاعر. معروف به برهان. وى از علماى بزرگ حنفى بود. در علم تفسير و اصول فقه و علم كلام صاحب تأليف مى باشد. ساكن بغداد بود. در همان جا درگذشت و جنب مقبره ى ابوحنيفه دفن شد. «العقائد النسفية» كه ملا سعد تفتازانى آن را شرح كرده، به وى نسبت داده شده است. در «كشف الظنون» فقط يك عنوان كتاب تحت نام «عقائدالنسفى» مربوط به نجم الدين عمر بن حمد نسفى ذكر شده است. از ديگر آثارش: «المقدمة فى علم الخلاف» يا «المقدمة البرهانية» يا «فصول النسفى فى علم الجدل» يا «مقدمة فى الجدل والخلاف والنظر»؛ «منشأ النظر»، در علم خلاف و شرح آن؛ «الواضح»، كه مختصر «تفسير كبير» فخر رازى است؛ رساله اى در «دور و تسلسل»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ شرح «الاشارات والتنبيهات» ابن سينا؛ شرح «الرسالة القدسية» غزالى؛ «مطلع السعادة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194/ 2)، ريحانه (174 -173/ 6)، شذرات الذهب (385/ 5)، كشف الظنون (1861 ،1803 ،1799 -1798 ،1756 ،1720 1296

،1272 ،1032 ،882 ،865 ،95)، معجم المؤلفين (297/ 11)، هديةالعارفين (136 -135/ 2).

نسفي، حافظ الدين، ابوالبركات عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 710/ 701 ق)، فقيه حنفى، محدث، اصولى، مفسر و متكلم. اصل وى از نسف و اهل ايذه ى اصفهان بود. او از مشاهير فقها و اصوليين و محدثين حنفى و در علم كلام متبحر و بر معاصرين خود مقدم بود. به آورده ى بعضى از مآخذ وى در ايذه درگذشت. اما در «ريحانةالادب» مكان وفات وى بغداد ذكر شده است. از آثارش: «الوافى»، در فقه و شرح آن به نام «الكافى»؛ «كنزالدقائق»، در تلخيص «الوافى»؛ «عمدة العقائد» يا «عمدة عقيدة اهل السنة والجماعة»، در كلام و شرح آن به نام «اعتماد الاعتقاد»؛ «منار الانوار» و شرح آن به نام «كشف الاسرار»؛ «مدارك التنزيل و حقائق التأويل»، در تفسير كه به «تفسير نسفى» معروف مى باشد؛ «المستصفى»، در شرح كتاب «نافع» شيخ ابوالقاسم محمد حسينى (م 656 ق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/ 4)، ايضاح المكنون (98/ 1)، ريحانه (171/ 6)، كشف الظنون (2034 ،1997 ،1922 ،1867 ،1849 ،1823 ،1675 ،1641 -1640 ،1515 ،1274 ،1168 ،119)، معجم المؤلفين (32/ 6)، هديةالعارفين

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537 -461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت

كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم، اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/ 2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553

،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نعمت پور، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر نعمت پور

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/1

زندگينامه علمي

حقير خود را لايق نوشتن يك زندگي نامه علمي نمي دانم زيرا كه به فرموده آن استاد عزيز كه درباره خودشان فرمود ه اند: «اين كمترين درباره خود چه بنگارد كه نه تأليفي شايان تعريف دارد و نه تضميني سزاوار تعيين، نه عقده اي را به بنان خود گشوده است، نه مشكلي را به بيان خود حل كرده است. نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق، نه به مقامي واصل شده است و نه بهره اي از او حاصل _ گويي درباره وي گفته اند: «نه شكوفه و نه برگي، نه ثمر، نه سايه دارم همه حيرتم كه دهقان، به چه كاري كشت ما را»

البته صدور اين سخنان از آن عزيز، نشان دهنده معرفت و تواضع ايشان است. ولي اينجانب خود را به حقيقت فقير مي دانم ولي از آنجايي كه جواب تحيت لازم و نوع ادب است؛ چند جمله اي در اين موضوع مي نگارم:

در حدود سال 1353 ه . ش بود كه به طور دسته جمعي از منطقه «هشترود» از توابع آذربايجان شرقي به شهر مقدس قم هجرت كرديم و در اولين سال ورود به اين شهر مقدس، تا سال 1359 شمسي مشغول گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه بوديم و در سال 1360 ه . ش با توفيق رباني و با مشورت با يكي از دوستان شهيدم، به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شدم،

البته لازم به ذكر است كه همه تحصيلات حوزوي حقير، در شهر مقدس قم و در حوزه علميه قم بوده است.

دروس ابتدايي حوزوي را در مدرسه علميه «ابوالصدق» قم گذرانديم و در دروس مقدماتي از محضر اساتيد گرانقدري همانند: (مرحوم حجةالاسلام دكتر ضيائي، حجةالاسلام نظري، مهدي زاده و ديگران) بهره برديم. و دروس سطح مقدماتي از قبيل: لمعه، معالم، صرف، نحو، معاني بيان را در محضر اساتيد بزرگوار از قبيل: استاد «آيت الله رضا استادي»، «سيد احمد خاتمي»، «مرحوم حجةالاسلام وجداني فخر»، «حجةالاسلام مدرس افغاني» و «استاد محمدي» بهره مند شديم. تا آنجايي كه يادم هست، كتاب ارث و بعضي كتب ديگر لمعه را پيش مرحوم «حجة الاسلام وجداني فخر» تلمذ كرديم؛ در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و كتاب حج را پيش استاد محترم «آيت الله رضا استادي» در مسجد امام رضا (ع) تلمذ نموديم. و كتاب نكاح را پيش استاد «حجةالاسلام سيد احمد خاتمي» و معالم الاصول را پيش استاد محترم «حجةالاسلام علي محمدي» بهره مند شديم.

دروس سطح عالي حوزه را عمدتاً از محضر اساتيد گرانقدرم حضرات آيات: «محفوظي»، «محقق داماد»، «محسن دوزدوزاني»، «صلواتي»، «سيد محمد حجت» و ... تلمذ نموديم. و درس تفسير قرآن را از محضر اساتيد گرانقدر: مرحوم «طاهر شمس»، «مرحوم آيت الله معرفت» و «آيت الله شب زنده دار» فراگرفتيم. و درس اخلاق نظري را از محضر اساتيد گرانقدر: «آيت الله مظاهري»، «آيت الله شب زنده دار» و «حجةالاسلام كربلائي» و درس اخلاق عملي را از محضر مقدس «آيت الله العظمي بهجت» بهره مند شديم.

به هر حال در سال 1370 ه . ش دروس سطح حوزه را تمام كرديم و بعد وارد

دروس خارج فقه و اصول كه در آن زمان متداول بود؛ شديم و از آن زمان تاكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول بزرگان شركت مي كنيم و بهره ما از اين خرمن با بركت چيده ايم. نزديك چهارده سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت مي كنيم. به عنوان مثال: سه سال درس خارج فقه «آيت الله العظمي مكارم شيرازي» كتاب حدود و تعزيرات شركت كرديم. و از سال 1375 الي سال 1385 ه . ش در درس خارج فقه مرحوم مغفور «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» شركت نموديم، از كتاب تيمم تا كتاب الصلاة احكام الظل الواقع في الصلات و نزديك يك دوره هم درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» و بيش از 5 سال است كه در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» شركت مي كنيم.

در طول اين مدت، نزديك دو سال، (تاريخ اسلام) را از محضر استاد «رسول جعفريان» و (آشنايي با كلام يهود، نصاري و اديان زنده جهان) را نزد استاد «حسين توفيقي» و درس (اسفار) را نزد «استاد دكتر بهشتي، آيت الله سبحاني، آيت الله گرامي» و (كلام جديد) را از محضر استاد «دكتر مصطفي ملكيان» و (كلام قديم) را از محضر «استاد سبحاني» و (منطق و برخي از معارف ديني) را از محضر «استاد رباني» و (بدايه و نهايه) را از محضر «استاد ممدوحي» و «رحماني سبزواري» و (جغرافياي سياسي) را از محضر «استاد كريم پور» بهره مند شديم.

در اين مدت با موفقيت، دوره تخصصي كلام را در موسسه امام صادق (ع) با معدل 17 پايان برديم و در تاريخ 20/4/1383 ه .

ش از پايان نامه دكتراي كلام خود دفاع كرديم و در بين سالهاي 1378 الي 1380 در حدود چهار سال، معارف ديني و تاريخ اسلام را در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تبريز تدريس كرديم و بيش از 7 سال در برنامه طرح تابستاني دفتر تبليغات شركت كرديم و بيش از 15 سال است كه سابقه تبليغ در شهرهاي مختلف داريم. و فعلاً در حوزه مشغول تحصيل هستم و به طور آزاد، برخي از كتب كلامي را تدريس مي كنم و روحاني عمره هستم و توفيق خدمتگزاري در يكي از مساجد قم را نيز داريم. در اين مدت، نوشته هايي را هم داريم از جمله:

1. تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي.

2. تقريرات دروس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني.

3. برهان نظم.

4. توحيد در عبادت از ديدگاه قرآن.

5. پايان نامه سطح چهار حوزه _ نقد و بررسي منابع اجتهاد اهل سنت و...

نقدعلي فروشاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نقدعلي فروشاني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1349 در «خميني شهر» اصفهان متولد شدم. و دوران ابتدايي و راهنمايي را در اين شهر سپري كردم. به علت علاقه اي كه مادرم به علوم ديني داشت؛ همزمان با آغاز دوران دبيرستان مرا نزد مرحوم «آيت الله امامي» كه از اساتيد برجسته بود؛ بردند و با ايشان علوم حوزوي را آغاز كردم. پس از اينكه در كنكور رشته رياضي امتياز عالي (رتبه زير 100) آوردم؛ برادر بزرگترم اصرار داشت كه در رشته «مهندسي برق» در دانشگاه، ادامه تحصيل دهم و مادرم اصرار داشت كه بنده يك مجتهد و عالم ديني شوم. با مشاوره

اي كه با مرحوم «امامي» انجام شد، بنا شد با پايان دوره ليسانس «مهندسي برق در دانشگاه صنعتي اصفهان»، دروس سطح حوزه نيز به اتمام برسد. و بنده به علت علاقه اي كه به علوم ديني پبدا كردم؛ دروس فني را در مقطع فوق ليسانس ادامه ندادم و به قم آمدم.

از سال 71 تا 76 در دروس خارج فقه مرحوم «حضرت آيت الله جواد تبريزي»، و اصول «حضرت آيت الله وحيد» شركت كردم. همزمان به علت علاقه اي كه به فلسفه داشتم؛ به درس اسفار و نيز واحدالربوبيه (استادحشمت پور) مي رفتم. همچنين در سال 75 به علت علاقه اي كه در مطالعات اديان داشتم و قبلا از طريق دكتر «محمود بينا» در دانشگاه صنعتي با اديان هند و مسيحيت آشنائي پيدا كرده بودم؛ جذب مركز اديان و مذاهب شدم و فعلا به عنوان مدرس و عضو هيئت علمي اين مركز مشغولم. هم اكنون تدريس فلسفه براي دانشجويان مقطع فوق ليسانس رشته «دين پژوهي» را مشغولم. در ضمن، كتاب: «فلسفه يهودي در قرون وسطى» توسط بنده ترجمه شده و نيز كتاب: «گرايشهاي اصلي عرفان يهود» نيز آماده چاپ است. تعدادي مقالات در زمينه (عرفان اسلامي)، (فلسفه اسلامي)، (عرفان يهودي) و (اديان ابراهيم و هند) نوشته ام.

نگارش، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد نگارش

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين دكتر حميد نگارش عضو هيئت علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي با رتبه استاد ياري و استاد دانشگاه صنعتي شريف مي باشند. فعاليت هاي نامبرده اجمالاً به شرح ذيل مي باشد: فعاليت هاي آموزشى: مدت 22 سال تدريس دورس؛

«معارف اسلامى»، «اخلاق اسلامى»، «انقلاب اسلامي و ريشه ها»، «تاريخ اسلام»، «كلام اسلامى»، «انسان شناسى»، «متون اسلامي» و ... را در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشگاه ها و مراكز آموزشي همچون: «دانشگاه شهيد بهشتى»، «دانشگاه هوايى»، «دانشگاه امام حسين عليه السلام»، «دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن»، «مركز مديريت حوزه علميه قم (طرح هجرت)»، «دانشگاه پيام نور»، «مركز عالي رسته اي نيروي هوايي ارتش»، «دانشگاه صنعتي شريف» و ... داشته اند (از سال 62 تا به حال). همچنين نامبرده دروس حوزوي سطح يك، دو و سه را در مدارس علميه تهران و قم تدريس داشته اند.

نمازي اصفهاني، ملا فتح الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملافتح الله اصفهاني

در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427)باز شدن غنچه اي در خانه محمد جواد نمازي اصفهاني ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند.

فتح الله در دامان پر مهر مادري مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمي داد و پدري دلسوز كه لحظه اي از تربيت فرزندش غافل نمي شد، رشد كرد و پس از سپري كردن دوران بازيهاي كودكانه راهي كلاس قرآن و ديگر كتابهاي مذهبي شد.

در حوزه هاي نور

او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوم اسلامي را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوي ادب به زمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگي دانش اندوزي او را فرو نشاند. از اين رو راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد.

در آن شهر

از محضر اساتيد برجسته اي چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيه الله محمد ابراهيم بروجردي و سيد مرتضي حائري بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوي اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضي انصاري در اصفهان شهرتي نداشت ولي شيخ شريعت به بيان مسلك شيخ مرتضي انصاري همت گماشت .(1428)

او در سال 1295 ق . راهي نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمد حسين كاظمي و ميرزا حبيب الله رشتي ) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمي تشكيل داد كه بسياري از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مي كردند.

شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماي اهل سنت پرداخت به گونه اي كه آنها از احاطه كامل وي به كتابهاي اهل سنت در شگفت شدند.(1429)

پس از بازگشت از حج پروانه هاي فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از مهم ترين درسهاي نجف به شمار مي رفت كه صدها نفر در آن شركت مي كردند. اين درسها عبارت بودند از:

1. دروس عالي فقه و اصول

2. رجال و درآيه

3. تفسير و علوم قرآن

4. فلسفه و كلام

5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاي فقيه بررسي مي شد. او بعلاوه خطيبي توانا بود كه جمعه ها منبر مي رفت و به موعظه پرداخت . از ديگر امتيازات ايشان اينكه وي به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه

بر فرمولها و معادلات رياضي مطالب زيادي درباره علم پزشكي آموخته بود.

گويند روزي ايشان بيمار شد و وقتي پزشك براي معالجه بر بالين او آمد شيخ الشريعه در مورد بيماري اش از كتاب قانون بوعلي سينا مطلبي گفت . پزشك تصور كرد چون شيخ نوع بيماري خود را مي دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است ولي در گفتگوهاي بعدي مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.

اساتيد

شيخ الشريعه در محضر شريعتمداران زيادي درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد به پاس احترامشان نام آنان در ذيل مي آيد:

1. ملا حيدر علي اصفهاني

2. آيه الله نصر الله مدرس

3. شيخ محمد صادق تنكابني

4. ملا احمد سبزواري

5. شيخ عبدالجواد خراساني

6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهاني

7. شيخ حسين علي تويسركاني ملايري

8. آيه الله شيخ محمد تقي هروي

9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردي

10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني

11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي

شاگردان

صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي كردند كه بسياري از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد در آمدند و نامي ترين آنان عبارتند از:

آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائري

2. سيد محمد حسين بروجردي

3. سيد ضياء الدين عراقي

4. سيد ضياء الدين عراقي

5. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

6. سيد عبدالهادي حسيني شيرازي

7. سيد محسن طباطبايي حكيم

8. سيد محمد كوه كمره اي (حجت )

9. سيد محمد تقي خوانساري

10. محمد علي شاه آبادي .

قلم نور

از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامي مهارت داشت در بسياري از رشته ها نوشته هايي پر بها از خود به يادگار گذاشت كه هر

يك در علوم مختلف حاكي از فزوني دانش اوست . از آن همه ، پاره اي رساله در موضوعات فقهي و اصولي است . در علم تفسير، فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراي آثاري نيكوست .

مرجعيت

پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي و آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني شماري از مردم از شيخ الشريعه تقليد مي كردند ولي پس از رحلت ميرزا محمد تقي شيرازي ، شيخ الشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد. با اين حال وي رهبري ديني را چون باري سنگين بر دوش خود احساس مي كرد. او در خلوت ديده شده بود كه اشك ريزان با خداي خود چنين مناجات مي كرد:

((خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگيني اين بار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقت تحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداي قيامت از من سوال خواهي كرد...))

شبيخون

شيخ الشريعه در پي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن كتابخانه مهمي ايجاد كرد كه دانش پژوهان از آن استفاده مي كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاي فراوان بود كه پرده از چره استعمار مي زدود در قسمتهائي از يكي از اين اعلاميه ها آمده است .

((خدمت علماي بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ...

بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاي پيشين و مدتها قبل كوشيده اند دارايي مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه

از وسايل مادي و معنوي نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براي دستيابي به اين هدفها نقشه هايي ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها و هدفهاي دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مي خواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430)

دزدان فرهنگ

در زماني كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا كتاب نفيس و قديمي يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندن بفرستند!

در اين ميان روحانيون آگاهي كه نمي خواستند فرهنگ اسلامي به دست كفار غارت شود در مقابل آنان مي ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعي مي كردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولي شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بند نجات مي داد. براي نمونه مي توان به زندان افتادن آيه الله مرعشي نجفي براي خريدن يك كتاب و سپس آزادي او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد.

تقسيم ايران

يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سري ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبي سهميه انگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براي آنكه با هم اختلافي پيدا نكنند قسمتهاي مركزي را به عنوان منطقه بي طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضي و استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار داشت ، شيخ الشريعه و ديگر علما درسهاي حوزه علميه را تعطيل

و خود را براي جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافي كه بدين مناسبت انتشار دادند مي خوانيم :

((اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده با دولتين موجب وحشت عموم علماي اعلام ... (شده است .) قاطبه علماي اين مشاهد مشرفه وظايف مقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداي آخرين تكليف (جهاد) حاضر...))

ايران در آتش

در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاي تبريز، گيلان ، رشت ، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاي ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند با مقاومتي قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.

در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزي در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مي توان به ارسال هيات هايي به كشورهاي مختلف براي مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيه هاي فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد.

و ديگر آماده كردن عشاير ايران براي جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاي متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكي از اين برگهاي زرين چنين مي خوانيم :

به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساي عشاير.... از قديم زمان الي كنون به واسطه مردانگي عشاير... هرگز به خيال اجانب نمي رسيد كه

دست اندازي به خاك ايران نمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصر مردانگي ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهد مقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخي براي شما، باقي بماند!...))(1431)

وقتي مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براي دفاعي جانانه آماده كردند وثوق الدوله كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد. وانگهي از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونه اقدامي كه مخالف سياسيتهاي روسيه و انگلستان باشد خودداري كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاي در حال پيشروي انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد. و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.

عقب نشيني نيروهاي روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندري كه مي رفت خصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمي خواستند جنگ داخلي مشكلات ايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.

نبرد اقتصادي

شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادي دشمن دو اقدام مهم انجام داد.

1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاي تعاوني

2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان .

البته در اين جبهه نيز زماني كه مي رفت اين مبارزه منفي شكوفه دهد سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله

نوشت كه از علما بخواهد فتواهاي خود را ملغي اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.

مجتهد مجاهد

عراق در جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواي جهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهي جبهه قرنه را به عهده گرفت .

يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتي كوچكي به طرف يكي از جبهه ها در حركت بود. كشتي آنها شكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وي را نجات دادند.

نيروهاي مردمي به فرماندهي علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاي عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزي نهايي متفقين و ضعف شكست عثماني و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمي شدند.(1432)

در بستر انقلاب

نيروهاي انگلستان و همدستانش در جنگ جهاني اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايي كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاي عربي را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند كه سعي كردند با برگزاري رفراندم فرمايشي به اشغال خود حالت قانوني دهند و آنگاه كه عده اي از آزاديخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زنداني كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه با ارسال تلگرافهايي به حاكمان انگليسي و فرماندهان ارشد نظامي آنان از اين درخواست سرباز زدند و سعي كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند.

در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي با صدور فتوايي به عراقيان اجازه داد كه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گيرند. و اين گونه

بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.

در هنگامي كه تمامي شهرهاي عراق در آتش انقلاب مي سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي كه در اين زمان رهبري انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اي درگذشت ولي در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهاني علم بر زمين افتاده ميرزاي شيرازي را برداشت و با صدور بيانيه اي از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعي كه در صحن حضرت علي عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالي كه به علت كهولت و ناتواني نمي توانست به تنهايي راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.

در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتي باب گفتگو با شيخ را باز كند، او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت .(1433)

متعاقب اين اوضاع نيروهاي انگليسي كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاي پيشرفته و هواپيماهاي جنگي مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاي انگلستان ، تمام شدن منابع مالي مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادي و نظامي ، نيز تغيير سياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملي در عراق از طرف ديگر موجب

شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمي تغير سياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پيروزي نظامي مي رسيد علما مي توانستند با تشكيل حكومت اسلامي عراقي آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در كنار سستي كه به مناسبت شروع فصل كشاورزي در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاي انگلستان بتوانند به طرف شهرهاي مقدس پيشروي و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.

پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براي تبعيد روانه بصره شدند.

خاندان

آيه الله شريعت با يكي از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهاني مولف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:

1. شيخ حسن : وي فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايي داشت .

2. شيخ مهدي ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب ((اعلام الاعلام بمولد خير الانام )) از اوست .

3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وي در نجف به تكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله بروجردي او را به عنوان نماينده خود راهي اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردي امام امت (ره ) را به عنوان مرجع اعلم معرفي كرد كه عده اي از علماي پاكستان هم به پيروي از ايشان امام را مرجع تقليد اعلم به مردم معرفي كردند.(1434)

صبح تيره

سرانجام روح پر

فتوح آيه الله شريعت اصفهاني پس از عمري تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثاني سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنه به سوي پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلام به خاك سپرده شد.

در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمي دار فاني را وداع كرد و مي خواستند او را كنار شيخ الشريعه دفن كنند در هنگام حفر قبر مقداري از قبر شيخ شريعت خراب شد و حاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روز پيش به خاك سپرده شده است .

نمازي زادگان، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد نمازي زادگان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد نمازي زادگان به سال 1341 هجري شمسي در تهران و در ميان خانواده اي متوّسط و مذهبي متولد شدم. تنها چهار برادر دارم و پدرم نيز كار بنايي و معماري ساختمان انجام مي دادند. در سال 1350، خانواده ام به دليل گرايشات مذهبي به مشهد كه محيطي سالم بود، مهاجرت كردند. از آن جا كه پدر و به ويژه پدر بزرگ مادري ام، عنايت فوق العاده اي در تربيت صحيح و اسلامي ما داشتند؛ مدارس ملي و مذهبي آن زمانها را براي تحصيل ما انتخاب كرده بودند. بعدها در كنار تحصيل، مدّتي را به كار در صنعت آلومينيوم سازي نيز اشتغال داشتم.

در ايّام جنگ و دفاع مقدس، چندين بار همراه با رزمندگان تيپ ويژه شهدا، تيپ 21 امام رضا، لشكر 5

نصر و قرارگاه كربلا در جبهه هاي نبرد حضور يافتم. به سال 1367 با خانواده شهيد بزرگوار «هاشمي نژاد» آشنا شده و با صبيه كوچك ايشان ازدواج كردم كه حاصل آن دو پسر به نامهاي محمد رضا و محمّد ايمان است. در سال 1380 در دانشگاه «علوم پزشكي مشهد» استخدام شدم و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي گروه معارف اسلامي در خدمت عزيزان دانشجو هستم.

مختصري از زندگينامه علمي: دوره ابتدايي را در مدارس ملي و مذهبي سعيدي تهران و جعفري مشهد گذراندم. پس از آن جذب حوزه علميّه مشهد شده و در مدرسه حاج آقاي «موسوي نژاد» به تحصيل علوم اسلامي پرداختم. پس از مدّتي در كنار حوزه، دوره هاي شبانه راهنمايي و دبيرستان در رشته تجربي را گذراندم و همزمان در دو دانشگاه «علوم اسلامي رضوي» و «دانشگاه اصفهان» در سال 63 پذيرفته شدم. با ثبت نام در دانشگاه رضوي در كنار دروس الهيات، دروس حوزي را نيز ادامه دادم و دوره هاي سطح و نيز بخشي از دوره خارج فقه و اصول را شركت كردم. در خلال تحصيل در دانشگاه رضوي، موفق به گرفتن ديپلم دوم در رشته فرهنگ و ادب و نيز مدرك كارشناسي فقه از دانشگاه فردوسي مشهد شدم. در سال 73 به دوره كارشناسي ارشد رشته اديان و عرفان دانشگاه تهران راه يافتم.

نمازي شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نمازى شاهرودى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج شيخ محمد نمازى شاهرودى از علماء مبرز و متقى و دانشمندان متتبع و نويسندگان متبحر حوزه علميه مشهد مقدس بوده اند.

در سال 1332 قمرى در شهرستان شاهرود متولد شده و در بيت علم و تقوا

پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود نزد والدشان و ساير اساتيد فراگرفته و آنگاه براى تكميل مبانى فقه و اصول مهاجرت به مشهد مقدس نموده و و از محضر آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان به ويژه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى كه در معارف اهل بيت عصمت و طهارت نادره زمان واغلوطه اوان بوده و شاگردان مكتبش چون حاج شيخ مجتبى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و ميرزا جواد آقاى تهرانى و صدها نفر ديگر امثالهم از آيات بزرگ و دانشمندان بنام معاصر بودند استفاده فقه و معارف الهى نموده و به نجف اشرف مشرف و چندى هم در آنجا اقامت و از مبانى مدرسين و مجتهدين حوزه نجف مطلع و استفاده نموده و به مشهد مراجعت و به تأليف كتب مفيده و تدريس پرداخته و مهارتى عجيب در مناظره با پيروان اديان ديگر و مذاهب باطله داشت و نيز در احتجاج و مباحثه با اهل سنت و جماعتى و در سفرهاى عديده اش به حجاز و كشور سعودى مباحثاتى با حضرات داشته كه موجب استبصار عده اى از مردم پاكستان و هندوستان شده است.

آن مرحوم در علوم غريبه و علم طلب قديم و گياه شناسى و رياضى هم اطلاع عميق داشته و با زبان فرانسه هم آشنائى داشته حدود سه دوره بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه و در اثر اين مطالعات موفق به تأليف مستدرك البحار در ده مجلد شده كه پنج جلد آن در زمان حيات خودش به طبع رسيده و پنج مجلد آن پس از رحلتش فرزند ياد شده اش اقدام به

طبع و نشر آن نموده و حافظ تمام قرآن و يا اكثر آن بوده زيرا از هر آيه كه مى پرسيدند فورا آدرس درس آن را مى داد و به گفته برخى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره از ايشان پرسيده بودند فرموده بود كه آقاى نمازى مجلسى زمان ما بوده است.

نگارنده اين كتاب چون مدتى در مدرسه نواب مشهد با ايشان همسايه و مرواده داشتم ايشان را از جهاتى كم نظير يافتم. تأليفات بسيارى دارد كه از ديدگان عزيزان مى گذرانم.

1- اثبات ولايت كه 6 مرتبه به چاپ رسيده.

2- ابواب رحمت 2 مرتبه چاپ شده.

3- تاريخ فلسفه و تصوف 2 مرتبه چاپ شده.

4- مقام قرآن و عترت 3 مرتبه چاپ شده.

5- اركان دين 2 مرتبه چاپ شده در خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى و فروع دين و نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت. و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى و رجعت و قيامت كبرى تدوين شده است.

6- الهدى الى صراط مستقيم.

7- دوره مستدرك سفينه البحار در ده جلد به طبع رسيده.

8- رساله تفويض

9- تاريخ مجالس روضه خوانى

10- زندگانى حبيب بن مظاهر

11- اصول دين

12- الاسلام الهاديه فى الاعتبار الكتب الاربعه

13- رساله نور الابصار

14- مناسك حج- مشتمل بر وجوب حج و مذمت تارك آن و خلقت كعبه و حجرالاسود و حرم و قضاياى آن.

تأليفات طبع نشده علامه نمازى

1- روضات النظرات، دوره فقه استدلالى ده جلد.

2- مستدركات علم رجال، ده جلد.

3- مستطرفات المعالى در احوال راويان احاديث.

4- دوره معارف القرآن مشتمل بر چهل و سه جزو.

5- رساله اى در طب.

6- معرفه الاشياء- گياه ها- درختها حيوانات و جمادات.

7- مباحث اصول.

متاسفانه اين دانشمند متتبع و محدث متبحر و مؤلف

مكثر در شب دوشنبه دوم ماه ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى برابر 28 مرداد ماه 1364 شمسى از دنيا رفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام مدفون گرديد عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع الشهداء والسعداء آمين يااللَّه.

محقق، عالم دينى.

تولد: 1294 ق.، شاهرود.

درگذشت: 28 مرداد 1364، (دوم ذيحجه سال 1405 ق.).

آيت الله على نمازى شاهرودى، فرزند آيت الله محمد نمازى شاهرودى، مقدمات و سطوح عالى را در شاهرود نزد پدر و ديگر اساتيد فراگرفت. سپس رهپسار مشهد شد . در آنجا مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت به گونه اى كه در بيست و دو سالگى شروع به تقرير فقه استدلالى نمود.

مدتى نيز به حوزه ى نجف اشرف رفت و در آنجا به تحصيل فقه و مبانى اصول پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد. ايشان همچنين به علم رياضى و تاريخ و نيز خطاطى آشنايى داشت و به ويژه كتاب هايش را به خط خودش مى نوشت. آيت الله نمازى به زبان عربى مسلط بود و با زبان فرانسوى هم آشنايى داشت. وى طب سنتى و گياه شناسى و علوم غريبه را خوب مى دانست، ضمنا به روش هاى مباحثه و مناظره نيز مسلط بود. فعاليت عمده و اساسى ايشان پيرامون احاديث و رجال حديث بحارالانوار اختصاص داشت.

آثار ايشان عبارتند از: مستدرك سفينه البحار (در ده جلد)؛ الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج (الهادى)؛ الاعلام الهاديه فى اعتبار الكتب الاربعه؛ ابواب رحمت (جلد اول، مشهد، 1337، ق.، قم، 1362)؛ تاريخ فلسلفه و تصوف (يا مناظره دكتر با سياح پياده، جلد اول، 1377 ق.)؛ مناسك حج؛ رساله

تفويض؛ رساله علم غيب (ع)؛ اصول دين؛ رساله نورالانوار؛ اركان دين؛ زندگانى حبيب بن مظاهر اسدى؛ تاريخچه ى مجالس روضه خوانى و عزادارى سيد مظلومان (ع) قرآن و عترت در اسلام.

آثار علمى خطى چاپ نشده وى به اين شرح هستند: مستطرفات المعالى؛ مستدركات علم رجال (پانزده جلد)؛ روضات النظرات؛ مجموعه نفيسه در طب؛ معرفة الاشياء (گياه شناسى)؛ مطرف الهيه؛ حواشى بر بعضى كتب مانند: حاشيه بر تفسير برهان، حاشيه بر رجال ممقانى، حاشيه بر رجال آيت الله خويى؛ حاشيه بر رجال شيخ طوسى و تصحيح آن، حاشيه بر كتاب جواهر در فقه تأليف محمدحسن نجفى، حاشيه بر كتاب وقايع المشهور، حاشيه بر كتاب بحارالانوار آيت الله غرورى، حاشيه بر رساله ى شريف رجبيه محدث بيرجندى و حواشى ديگر.

(تو ح 1332 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و متكلم. در شاهرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش، به مشهد مهاجرت نمود و سطوح را نزد مدرسين بزرگ حوزه ى مشهد به پايان رسانيد. آنگاه از بحثهاى معارف و اخلاق آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند گشت. او علاوه بر امامت جماعت يكى از مساجد مشهد به كار تأليف و تصنيف كتب دينى و تحقيقات در اين زمينه اشتغال داشت و تأليفات بسيارى از خود باقى گذاشت. از آثارش: «مستدرك سفينةالبحار»؛ «ابواب رحمت»؛ «تاريخ فلسفه و تصوف»؛ «اركان دين»؛ «مقام قرآن و عترت در اسلام»؛ فهرست «منتقى الجمان»؛ كتاب «اثبات ولايت»؛ تذييلات كتاب «مجموعة الاخبار»؛ «شرح زندگانى حبيب بن مظاهر»؛ «تاريخچه ى مجالس روضه خوانى»؛ «مناسك حج و وجوب و فضيلت آن»؛ «نورالانوار»، به فارسى و عربى؛ رساله اى در «علم غيب امام (ع)».[1]

على ابن العالم الكامل و العابد الزاهد آيت اللَّه

حاج شيخ محمد معروف به (نمازى) شاهرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود سال 1332 قمرى متولد شده و در بيت علم و ورع و تحت تربيت پدر دانشمند و زاهدش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه مشهدبه پايان رسانيده سپس از محضر مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مربى نفوس و مهذب اخلاق آيت اللَّه الملك العلام آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى سالهاى متمادى استفاده نموده و با هم از محضر آيات ديگر مشهد بهره مند گرديده و در مسجدى از مساجد بالا خيابان به اقامه جماعت و تبليغ احكام تا حال تحرير اشتغال دارند

نگارنده گويد از سال 1364 ق كه در مشهد اقامت داشتم و در مدرسه نواب از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى خارج مبحث حج را استفاده مينمودم با معظم له آشنا شده و بعد از درس مذاكره بحث را مى نموديم وى را دانشمندى متقى و پارسا و مشغول به مطالعه و تأليف شناخته ام خداوند امثال ايشان را همواره موفق بدارد.

تأليفات مطبوع ايشان از اينقرار است.

1- ابواب رحمت دو مرتبه به طبع رسيده 2- تاريخ فلسفه تصوف 3- متدرسك سفينه البحار ج 1 و 2 بطبع رسيده 4- كتاب اركان دين در آن شرح اصول دين (خداشناسى و فروع دين نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى (رجعت) و قيامت كبرى) 5- مقام قرآن و عترت در اسلام 6- فهرست منتقى الجمان 7- تذييلات كتاب مجموعه الاخيار 8- شرح زندگانى حبيب ابن مظاهر 9- تاريخچه مجالس روضه خوانى

10- مناسك حج و وجوب و فضيلت آن 11- كتاب اثبات ولايت 13 -12- نورالانوار فارسى و عربى 14- رساله اى در علم غيب امام (ع)

تأليفات مخلوط ايشان

1- تتمه مستدرك سفينه البحار ده جلد 11- مستدركات علم رجال شيخ 5 جلد 16- كتاب اصول دين 17- كتاب مستطرفات المعالى در احوال رجال و راويان اخبار 18- روضات النضرات در فقه استدلالى ده مجلد 19- معارف الهيه 20- مجموعه نفيسه در طب 21- معرفه الاشياء و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (184 -183/ 7 ،374/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (437/ 4).

نواب، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن نواب

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين سيد ابوالحسن نواب، در سال 1337 در شهرضا (استان اصفهان) متولد شد. ايشان از دانش آموختگان مدرسه حقاني (شهيدين فعلي) است كه علاوه بر گذراندن دوره تخصصي مؤسسه در راه حق، دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: «مرحوم شيخ مرتضي حائري يزدي»، «شبيري زنجاني»، «مظاهري اصفهاني» و «شيخ جواد تبريزي» فرا گرفته است. و در مواد درسي: (مذاهب اسلامي، فقه، اصول فقه، علوم قرآني و ادبيات عرب) در مدرسه حقاني، جامعة الزهراء، دانشگاه مذاهب اسلامي و برخي ديگر از دانشگاههاي تهران تدريس داشته و دارد.

ايشان در دوران دفاع مقدس مسئوليت و خدمات فراواني را عهده دار بوده و در دوران سازندگي و اصلاحات، عمدتاً در دو نوع مسئوليت خطير فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور و فعاليت هاي خدماتي در داخل كشور مشغول به خدمت بوده است: «معاونت بين الملل سازمان تبليغات اسلامي»، «معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ

و ارتباطات اسلامي»، «قائم مقامي مجمع جهاني اهل بيت (ع)»، «بنيانگذاري و مديريت مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» و «مدير مسئولي فصلنامه هفت آسمان» از جمله خدمات فرهنگي ايشان است. در بخش خدماتي، اقدام ماندگار ايشان «راه اندازي و مديريت مركز خدمات حوزه هاي علميه» مي باشد.

جناب آقاي نواب در مركز «مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» كه دل مشغولي اصلي ايشان است، در پي رواج اديان پژوهي و مطالعات مذاهبي به شيوه علمي و بي طرفانه در كشور عموماً و در حوزه هاي علميه خصوصا و زمينه سازي براي مطالعات تطبيقي و تعامل مثبت و سازنده ي اديان و مذاهب گوناگون مي باشد. «تربيت ده ها طلبه فاضل آشنا با ديگر اديان و مذاهب با مدارك دانشگاهي كارشناسي ارشد و دكتري»، «راه اندازي تنها كتابخانه ي تخصصي در زمينه اديان و مذاهب در ايران با بيش از 21 هزار عنوان كتاب تخصصي به زبان هاي گوناگون»، «انتشار 27 شماره از فصلنامه هفت آسمان» و «راه اندازي دوره هاي رسمي كارشناسي ارشد در گرايش مختلف اديان و مذاهب با مجوز وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري» از مهم ترين دستاوردهاي ايشان در يك دهه گذشته در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب مي باشد. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي گروه مذاهب اسلامي در مركز اديان مي باشد.

نوبختي، ابواسحاق ابراهيم بن اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم دينى، حكيم و متكلم امامى. از جمله آثارش كتاب «الياقوت» يا «فص الياقوت» است كه از قديم ترين كتابهاى كلاميه ى شيعه مى باشد و بسيارى از علما به آن توجه داشته اند و علامه حلى «انوار الملكوت» خود را در شرح بر اين كتاب نگاشته است و از مؤلف آن، ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت، تعبير به شيخ اقدم

و امام اعظم شيعه مى كند. به تبع علامه حلى، محدث قمى و سيد محسن امين و ديگران اين كتاب را به ابواسحاق ابراهيم بن اسحاق نسبت داده اند. اما در «رياض العلماء» و «الشيعة و فنون الاسلام» و «الذريعة»، ابن نوبخت اطلاق بر برادر ابراهيم، شيخ اسماعيل بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت شده و كتاب «الياقوت» به وى منتسب شده است. از ديگر آثار وى: «الابتهاج فى اثبات اللذة العقلية للَّه تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (111 -110/ 2)، بحارالانوار (17/ 1)، خاندان نوبختى (180 -166)، الذريعه (272 -271/ 25 ،62/ 1)، ريحانه (247 -246/ 6)، الكنى والالقاب (94/ 1).

نوبختي، ابوالعباس فضل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 185 ق)، حكيم، فيلسوف، متكلم، منجم و مترجم. گروهى او را به جدش منسوب كرده و فضل بن نوبخت خوانده اند. وى از مشاهير و پيشوايان متكلمان اماميه به شمار مى آيد. ابونواس از شاعران معاصر او بود كه در مدح خاندان نوبختى شعر مى سرود. فضل از منجمان و فيلسوفان عهد هارون الرشيد و خزانه دار كتابهاى حكمى به حساب مى آمد كه بسيارى از كتب حكمت اشراقى قبل از اسلام را، از زبان پهلوى به عربى، ترجمه نمود. همچنين در حكمت كتابهايى تأليف كرد و در نجوم نيز آثارى دارد. سيد جمال الدين ابن طاووس، در كتاب خود «فرج المهموم» آورده كه تصانيف نجومى او را ديده و تبحر او را در اين فن تصديق مى نمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412 -410/ 8)، خاندان نوبختى (20 ،14 ،3)، دايرةالمعارف فارسى (3060/ 2)، ريحانه (250/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (277 ،236 ،200 ،14)، لغت نامه (ذيل/ نوبختى).

نوبختي، ابوسهل اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(311 -237 ق)، متكلم، دانشمند و پيشواى اماميه. از خانواده ى ايرانى الاصل بنونوبخت بود. جدش ابوسهل و ديگر افراد خاندان نوبخت از معروفان علم و ادب بودند و از زمان حكومت منصور خليفه عباسى به بعد در بغداد به عنوان مترجم كتب پهلوى و منجم و حامى دانش و رياست شيعه آنجا حائز اهميت بودند. علاقه ابوسهل نوبختى به فلسفه وى را به سوى ثابت بن قره كشاند و مباحثات خود را با او تحت عنوان «مجالس ثابت بن قره» نوشت. ابوسهل طرفدار شاعر شيعى ابن رومى، از ستايشگران خاندان نوبختى بود. ولى اين پيوند گهگاه از هم مى گسيخت. ابوسهل با بحترى نيز دوستى داشت. بحترى درباره ى شعر ابوسهل چندان نظر خوشى

نداشت. ظاهرا ابوسهل در بيشتر عمر خود مقامات عالى دبيرى داشته است. كدورت وى با ابن ثوابه كاتب فقط است. ابوسهل در زمان وزارت قاسم (388 -291 ق) مدتى به زندان افتاد و اين بدان دليل بود كه مى كوشيد تا شيعيان را وارد دستگاه حكومتى كند. از آن پس نفوذ او در زمان بنو فرات شيعى مذهب بالا گرفت و پيشواى اماميه ى بغداد شد. وى از سفيران امام دوازدهم (عج) حمايت مى كرد. با حلاج مخالف بود و از حمايت وى رويگردان. آشكارا از بى بنيادى كرامات حلاّج پرده برداشت. وى در اهواز با متكلم معتزلى ابوعلى جبائى مناظره داشت. او شاعرى بليغ به حساب مى آمد. خواهرزاده اش، حسن بن موسى نوبختى، و برادرش، ابوجعفر محمد، نيز از متكلمان و بزرگان مكتب بنو نوبختند. ابوبكر محمد بن يحيى صولى و ابوعلى كوكبى و فرزندش، ابوالحسن على بن اسماعيل، از شاگردان وى بودند. ابوسهل در بغداد درگذشت و در حرم كاظمين (ع) به خاك سپرده شد. وى يكى از شيعيان معتقد بود و با امام حسن عسكرى (ع) و امام زمان (عج) ملاقات كرد. ابن بابويه درباره ى غيبت و امامت امام مهدى (عج) از او روايت كرده است. ابوسهل رديه هايى بر چند كتاب ابن راوندى نوشت. از تأليفات وى: «الاستيفاء فى الامامة»؛ «التنبيه فى الامامة»؛ «نقض رسالة الشافعى»؛ «الخواطر»؛ «المجالس»؛ «الرد على اصحاب الصفّات»؛ «الرّد على من قال بالمخلوق»؛ «الكلام فى الانسان»؛ «ابطال القياس» ؛ «نقض»؛ «نقض التاج على الراوندى»، مشهور به «كتاب السبّك»؛ «نقض اجتهاد الراى على ابن الراوندى»؛ «الصفّات»؛ «تثبيت الرسالة»؛ «حدوث العالم»؛ «كتاب الرد على اليهود»؛ «كتاب الانوار فى تاريخ الائمه الاطهار (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (388 -383 /3)، ايضاح المكنون (675 ،344 ،308 ،298 ،292 ،291 ،284 ،275 ،274 ،267 ،263 /2)، تاريخ بغداد (125 -124 /8)، تاريخ نجوم اسلامى (183)، خاندان نوبختى (123 -96)، دانشنامه ى ايران و اسلام (901 -899 /7)، الذريعه (288 ،286 -285 /24 ،352 /19 ،43 / 15 ،228 ،212 ،210 /10 ،293 /6 ،438 /4 ،345 /3 ،36 /2 ،69 /1)، رجال النجاشى (122 -121 /1)، روضات الجنات (122 -120 /1)، ريحانه (147 -143 /7)، سير النبلاء (329 -328 /15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 64 -63 /4)، الفهرست لابن النديم (251)، الفهرست للطوسى (58 -57)، الكنى و الالقاب (95 -93 /1)، لسان الميزان (655 -654 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوسهل)، معجم رجال الحديث (156 -154 /3)، معجم المؤلفين (280 -279 /2)، الملل و النحل (151)، الوافى بالوفيات (173 -171 /9)، هدية العارفين (208 /1).

نوبختي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -320 ق)، محدث امامى و كاتب. ساكن بغداد بود. وى از قاضى محاملى و على بن عبداللَّه واسطى روايت نموده است. ابوبكر احمد بن محمد برقانى و ابوالقاسم عبداللَّه بن احمد ازهرى و ابوالقاسم تنوخى و ابوالفرج طناجيرى و ابوالقاسم بن خلال از وى روايت كرده اند. محدثين و علماى عامه او را در حديث صدوق و راستگو دانسته اند. در «ميزان الاعتدال» ذهبى وفات وى 452 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (56/ 5)، انساب سمعانى (530 -529/ 5)، تاريخ بغداد (299/ 7)، ريحانه (248 -247/ 6)، لسان الميزان (377/ 2)، ميزان الاعتدال (481/ 1)، الوافى بالوفيات (427/ 11).

نوربخش، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(869 -795 ق)، متكلم، صوفى، عارف و شاعر. معروف به سيد محمد نوربخش. از مشاهير عرفا و صوفيه است و نسبش به هفده واسطه به امام موسى كاظم (ع) مى رسد و سلسله ى نوربخشيه به او منسوب است. پدرش در قطيف به دنيا آمد و مولد جدش لحسا بود به همين دليل نوربخش گاهى در شعر لحسوى تخلص مى كرد. پدر او به خراسان رفت، در قاين سكنى گزيد و سيد محمد در آنجا به دنيا آمد. نوربخش از شاگردان احمد بن فهد حلى بود. در تصوف از خواجه اسحاق ختلانى تربيت يافت و از دست خواجه خرقه پوشيد و عهده دار مسند ارشاد و پير خانقاه و ملقب به نوربخش شد. سپس به ختلان رفت و به دعوى مهدويت و خلافت برخاست، اما به زودى دستگير شد و طرفدارانش به دستور شاهرخ ميرزاى تيمورى به قتل رسيدند. خود او نيز مدتى در زندان به سر برد و سپس به خراسان و فارس فرستاده شد.

در شيراز ابراهيم سلطان، پسر شاهرخ، وى را آزاد كرد. چندى بعد او به كردستان رفت و دوباره شروع به دعوت مردم نمود و باز گرفتار گماشتگان شاهرخ گرديد و به حكم شاهرخ، در هرات، به منبر رفت و از دعوى خويش تبرى كرد. پس از مرگ شاهرخ مجدداً در پى نشر عقايد خود به آذربايجان و شروان و گيلان سفر كرد و نهايتاً در قريه ى سولقان، از توابع رى، سكنى گزيد و آنجا مزرعه و آبادى احداث كرد و در همان ديار از دنيا رفت و مدفون گرديد. بعضى از تذكره ها فوت او را در قريه ى نفيس، از توابع قاين، مى دانند. بعد از مرگ وى پسرش، شاه قاسم فيض بخش، خليفه و جانشين او شد و نوربخشيه تا اوايل عصر صفويه فعاليت داشتند. از آثارش: «انسان نامه»؛ «رسالة الاعتقاديه»؛ رساله «الفقه الاحوط»؛ «شجره»، در ذكر مشايخ عرفان؛ منظومه ى تفسير «سورة الحشر»؛ «ديوان» شعر.[1]

سيد محمد ابن محمد بن عبداللَّه موسوى خراسانى (869 -795 ه.ق)، از اكابر عرفاى قرن نهم هجرى قمرى و مؤسس سلسله ى نوربخشيه. وى از شاگردان ابن فهدحلى (متوفى 841 ه.) بوده و در تمامى عمر خود لباس سياه كه سنت مشايخ او بوده مى پوشيد. مولد جدش «لحسا» بوده و گاهى در غزليات خود به «لحسوى» تخلص مى نمود ولى بيشتر به «نوربخش» تخلص مى كرد. در طريقت مريد علاءالدوله ى سمنانى و خواجه اسحاق ختلانى بوده و همان خواجه اسحاق او را لقب نوربخش داده و خرقه به او پوشانيده است. در خراسان بساط ارشاد گسترده بود اما مفسدان، شاهرخ ميرزاى تيمورى را به قتل وى برانگيختند ولى سيد فرار كرد و به ولايت وى رفت

و در آنجا اقامت گزيد تا آنكه در چهاردهم ربيع الاول 869 ه. در قريه ى «سولقان» وفات يافت. دو كتاب «انسان نامه» و «شجره ى مشايخ» از تأليفات او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بهارستان آيتى (190 -187)، تاريخ ادبيات در ايران (60 -58/ 4)، تاريخ نظم و نثر (319 -318)، دايرةالمعارف فارسى (3072/ 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (187 -183)، الذريعه (97/ 23 ،306/ 15 ،1229 -1228/ 9 ،390/ 2)، رياض العارفين (155 -154)، ريحانه (252 -251/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 134/ 9)، طرائق الحقائق (71 ،61/ 3 ،322 -319/ 2)، فرهنگ سخنوران (659)، لغت نامه (ذيل/ نوربخش)، مجالس المؤمنين (148 -143/ 2)، معجم المؤلفين (241/ 11).

نورزي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن نوروزي

محل تولد : قم

شهرت : نوروزي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/6/30

زندگينامه علمي

اين­جانب حسن نوروزي در سال 1357 در شهر مقدس قم متولد شدم. مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در قم گذراندم و به جهت علاقه فراوان به فراگيري علوم اسلامي تحصيلات دبيرستان را نيمه­تمام گذاشته و در سال 1374به حوزه مقدسه قم وارد شدم. شش سال نخست حوزه را در مدرسه علميه شهيدين و حقاني طي كردم و هم­زمان با اتمام دوره سطح در مدرسه فيضيه و مدرسه گلپايگاني، پا به درس خارج گذاشتم. بخشي از اساتيدي كه از محضر آنها بهره­هاي فراوان برده­ام عبارتند از: حجت­الاسلام والمسلمين عالي (ادبيات)، حجت الاسلام والمسلمين صفايي بوشهري (فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين صادقي(فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين رباني (كلام)، حجت­الاسلام والمسلمين حيدري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين مختاري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين عباسي (فلسفه)، حجت­الاسلام والمسلمين علم­الهدي (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين ميرباقري (كلام) و ... . اكنون در كنار تحصيلات حوزوي به پژوهش

زيربنايي و روبنايي در خصوص مباني فلسفي و تئوريك تمدن نوين اسلامي، مهندسي فرهنگي كشور، مديريت تحول در حوزه­هاي علميه، و روش تحقيق مشغوليت دارم

نوروزي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نوروزي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مقاطع ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان (رشته علوم تجربي)، در سال 1374 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و تا سال 1377 در اين حوزه به تحصيل پرداختم. در سه سال حضور در حوزه اصفهان، 6 پايه اول دروس حوزوي را پشت سر گذاشتم. در كنار آن به تحصيل دروس ديگري مثل «فلسفه غرب» و «فلسفه اسلامي» (تاريخ فلسفه غرب كاپلستونو بدايةالحكمه) نزد اساتيد خصوصي پرداختم. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1380 پايه هاي ديگر را پشت سر گذاشته و سطح را تمام كردم. همچنين در دانشگاه تربيت مدرس قم «مركز تربيت مدرس دانشگاه قم» در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش فلسفه و كلام، كارشناسي ارشد خود را دريافت نمودم. از سال 1380 به دروس خارج فقه و اصول مشغول شدم كه همچنان نيز مشغول مي باشم.

از سال 1383 دوره سه ساله تربيت محقق عرفان اسلامي در مؤسسه امام خميني (ره) را شروع كردم كه هم اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم و محقق دائرةالمعارف علوم عقلي در مؤسسه امام خميني (ره) مي باشم. در سال 1385 در آزمون دكتراي رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق در دانشگاه تهران پذيرفته شدم كه اكنون پس از گذراندن دوره آموزشي مشغول به پايان نامه مي باشم. در كنار تحصيل، به عنوان مبلغ از

طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه به دانشگاههاي مختلف اعزام شده ام. همچنين در «دانشگاه تهران» و «دانشگاه تربيت معلم تهران» مشغول به تدريس دروس معارف مي باشم.

نوري طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1321 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، مدرس و زاهد. از علماى مقيم نجف بود. در محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود. پس از رسيدن به مقامات علمى به بحث و تدريس فقه و اصول پرداخت. او در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثار او: «كفاية الموحدين»، در سه مجلد به فارسى كه يك مجلد آن تحت نام «عصمة الولاية»، در مبحث امامت است، «وسيلة المعاد فى شرح نجاة العباد»؛ كتاب «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (312/ 3)، الذريعه (84/ 25 ،100/ 18 ،275/ 15 ،203/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151/ 14)، فوائد الرضويه (44)، المآثر والآثار (158)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1307/ 3)، معجم المؤلفين (260/ 2)، ميرزاى شيرازى (114).

نوري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالقاسم نورى (و. 1236 ه.ق- ف. 1292 ه.ق)، صاحب كتاب «مطارح الانظار». مدفن او مقبره ى شيخ ابوالفتوح رازى در حضرت عبدالعظيم است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نوريمف محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسين نوري (طبرسي) فرزند حاج شيخ محمد تقي مشهور به علامه نوري، محدث نوري، حاجي نوري، و صاحب مستدرك يكي از آيات معروف و محدثين بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. علامه دانشمندي جامع، فقيهي محقق و محدثي ثقه و مورد اطمينان بود. در زهد و ورع و پارسائي كم نظير بود. معظم له عشق و علاقه مفرطي به پيامبر بزرگ اسلام و ائمه معصومين و اولياي خدا داشت.

علامه در فقه و اصول و تفسير مخصوصا در علم رجال و احاديث مهارتي به سزا يافت. سالهاي متمادي در عتبات عاليات به سر مي برد. او از شاگردان پدر بزرگوارش، شيخ العراقين، سيد مهدي قزويني، ملا فتحعلي سلطان آبادي، ملا خليل تهراني و شيخ مرتضي انصاري رحمة الله عليهم اجمعين بود، و افاضلي از علماي بعدي، مانند مرحوم محدث قمي از كرسي درس او به مقام استادي رسيدند.

محدث مذكور به وصف استادش در القاب چنين مي نويسد: شيخ الاسلام والمسلمين، مروج علوم انبيا و مرسلين، ثقه جليل، عالم كامل نبيل، متبحر خبير، محدث ناقد بصير، ناشر آثار و جامع شمل اخبار، مؤلف تأليفات بسيار. او مشهورتر از آن است كه ذكر شود و برتر از آن كه به گفته در آيد. استاد من بود، كه در آغاز حال از او فرا گرفتم و بر خوان فوائد او بار فرود آوردم،و از فضل خود كه ضايع نشده به من بخشيد، و چون دايه مهرباني

بر شيرخوار به من مهر ورزيد، و بركات انفاسش بر من فرو باريد، و پرتو چراغش بر من تابيد، هر چه از خامه ام تراود از فيض درياي اوست. من دير زماني در خدمتش زيستم، و در سفر و حضر با او بودم، تا آنكه بانگ مرگ ما را از هم جدا كرد و روزگار دفتر او را بست، اين روزگار بر هيچ كس وفادار نيست.....

تأليفات سودمند او در جهان اسلام مخصوصا در بين شيعيان شهرت دارد. كتاب مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل او در چند جلد شامل احاديث معصومين است. همچنين نجم الثاقب در احوال امام غائب، دار السلام، فصل الخطاب، معالم العبر، جنة المأوي، ميزان السماء، مواقع النجوم، كشف الاستار، كلمه طيبه، فيض قدسي، بدر مشعشع، تحفه زائر، نفس الرحمن، لوء لوء و مرجان، ظلمات هاويه، شرح منتهي المقال در علم رجال و... كه اكثرا حاوي مطالب اخلاقي و مناقب و فضائل معصومين و شرحي از زندگي آنها و صحابه بزرگ آنها و در مورد شرح حالات حضرت حجت عليه السلام افرادي كه به ملاقات آن سرور انس و جان موفق شده اند مي باشد. محدث قمي گذشته از كتاب القاب در فوايد الرضويه، شرح مفصلي از ترجمه استادش محدث نوري متذكر است.

در خاتمه علامه نوري در سال 1254 به جهان ديده گشود و سرانجام در روز جمعه اواخر ماه جمادي الثاني 1320 ديده از جهان فرو بست.

قبر او در نجف اشرف مشهود، و بعدها شاگردش به كنار او مدفون شد. روان اين دوست داران اهل بيت عليهم السلام در كنار معشوقان آنها براي ابد شادتر باد

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

نوقاني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1300 ق)،

عالم دينى، فقيه، متكلم، واعظ و شاعر، متخلص به فقير. در محله ى نوقان مشهد به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى، ادبيات را در محضر ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و فقه و اصول را در محضر شيخ حسنعلى تهرانى و آيت اللَّه سيد عباس شاهرودى فراگرفت. در 1327 ق عازم نجف شد و از محضر اساتيد بزرگى چو آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى استفاده نمود. پس از درگذشت آخوند خراسانى، به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه ميرزا عبداللَّه مازندرانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى نايل گشت. در 1330 ق به مشهد بازگشت و به تدريس و انجام امور دينى پرداخت. وى از جانب آيت اللَّه حاج آقاحسين قمى عهده دار توليت مدرسه ى نواب گرديد. او خطوط نسخ و نستعليق را خوش مى نوشت. در خط نسخ از شاگردان ميرزا ابوالقاسم خراسانى و در نستعليق از شاگردان ميرزا ابراهيم خان، متخلص به گمنام بود. نوقانى در اثر عارضه ى سكته قلبى در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (ع) دفن شد. از آثارش تعمير مدرسه ى نواب مشهد و تنظيم موقوفات آن است كه از مدارس مهم آن شهر مى باشد. از آثار علمى او: «سه مقاله ى نوقانى»؛ «دو مقاله ى نوقانى»، در اصول عقايد و رد عقايد ماديون؛ تعليقاتى بر «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد معتزلى.[1]

على اكبر نوقانى رضوان اللَّه عليه اصلا از ايل جلابر و از احقاد مرحومه گوهرشاد صاحب مسجد معروف مشهد مى باشد اجداد ايشان سالها در كلات نادرى ساكن بوده اند. پدر ايشان مرحوم حاج ميرزا موسى از بزرگان اخبار و صلحاء مشهد مقدس رضويت و مرحوم حاج ميرزا موسى فرزند حاج ميرزا حسن بن

كلبعلى خان بن محمدزمان خان بن كليعلى خان جلابر طاب ثراهم بوده اند.

غالب افراد خاندان جليل نوغانى مخصوصا اجداد فقيه سعيد به زيور فضل و كمال آراسته و حاج محمد زمان خان بن كلعلى خان جلاير طبيبى حاذق و فاضلى كامل بوده است و طبع شعرى شيوا داشته و اشعار عرفانى ميسروده است.

مرحوم ميرزا نوقانى در سال 1300 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد شده و تا سن بيست سالگى در مشهد مقدس به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى فراگرفته و فقه و اصول را در محضر مرحوم ميرزا آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى با معيت مرحوم حجه السلام ميرزا على آقا فرزند آن مرحوم خوانده و پس از فوت آن مرحوم قسمتى از دروس فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى كه از بزرگان علماء مشهد بودند آموخته آنگاه در سال 1327 قمرى با اجازه مرحوم والدش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر و درس خارج دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى سيد كاظم يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل نموده و پس از فوت مرحوم آخوند با دريافت اجازه از مرحوم آيه اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى در سال 1330 قمرى به وطن مالوف خود مراجعت كرده و به ارشاد مردم و تعليم طلاب علوم دينيه مشغول شده و تا پايان عمر كه بالغ بر چهل سال بوده و در مشهد سكونت و همواره به تدريس اشتغال ورزيده و بسيارى از فضلاء طلاب مشهد مقدس رضوى از محضر درس آن مرحوم تعليم گرفته و استفاده نموده اند.

مرحوم

آيت اللَّه نوقانى يكى از علماء عاملين و روشندل و بسيار خوش قريحه و در مناظرات دستى توانا داشته و مكرر به انصارى و يهود و گمراه شدگان مسالك جديد مناظره فرموده و بر تمام آنها فائق آمده و عده زيادى كه به واسطه شبهات منحرفين در پرتگاه لغزش افتاده و راه حق را گم كرده بودند با ادله متقنه و بيان شيواى خود آنها را از انحراف نجات و سعادتمند نموده است.

مرحوم ميرزا نوغانى عالمى ناطق و خطيبى بليغ بود منابر وعظ و ارشاد آن مرحوم علاوه بر بيان اصول عقايد و ترويج دين مقدس اسلام و رسانيدن احكام شريعت مطهر به مردم مشحون به اطلاعات عميقه تاريخى و اخبار اسلاف و شامل نكات ادبى و امثال و حكم و مواعظ و پند و اندرز بود و بطور كلى قاطبه و مردم را با بيانى از هر جهت جامع بطريق حق ارشاد مى فرمود و در واقع منبر ايشان يك حوزه درس قابل فهم عموم بيشتر شبيه بود تا به يك سخنرانى عادى لذا هر كس از بيانات ايشان به قدر استعداد و فهم خود بهره مند مى شد.

آثار قلمى ارزنده و آموزنده عديده دارد كه به آن اشاره مى شود.

1- تعليمات برجلدين شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2- سه مقاله نوغانى 3- دو مقاله نوغانى رد مايون 4- اشعار بسيارى از قصايد و غزليات و مدايح و مراثى كه براى نمونه بعضى از آن را مى نگارم تخلص آن مرحوم فقير بود.

ديگر از آثار آن مرحوم تعمير و تنظيم مدرسه نواب مشهد و موقوفات آن كه از مدارس مهمه آن سامانست و نگارنده هم حدود يك سال در آنجا اقامت و اشتغال

بتحصيل داشته ام.

مرحوم ميرزاى نوقانى در شب دهم جمادى الاول 1370 قمرى به عارضه سكته از دنيا رفته و در پايين پاى مبارك حضرت سلطان سرير ارتضى على بن موسى الرضا ارواحنا فداه در دارالسعاده آستان قدس سر به خاك فرو برده و يك جهان علم و ادب را در زير زمين پنهان نموده و به آرزوى خود نائل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (264/ 12)، سخنوران نامى معاصر (3553 -3543/ 6)، كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 38)، گنجينه ى دانشمندان (188 -184/ 7).

نهاوندي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1280/ 1278 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محدث، مدرس و مرجع تقليد. اصلش از نهاوند بود، مقدمات را در بروجرد فراگرفت و نزد شيخ جعفر بروجردى و آقا حسين شيخ الاسلام تلمذ كرد. سپس مدتى در تهران در درس ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا محمدرضا قمشه اى شركت نمود. آنگاه براى تكميل تحصيلات به عراق رفت و در محضر ميرزاى شيرازى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم خراسانى و شيخ محمد طه نجف تلمذ نمود. وى از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و حاج ميرزا حسين نورى اجازه ى روايت داشت. ميرزا محمدعلى اردوبادى از وى روايت نموده است. در 1319 ق به ايران بازگشت و در 1328 ق عازم مشهد شد و در آنجا اقامت گزيد و عهده دار مرجعيت گرديد. در مشهد درگذشت. از آثارش: «لمعات الانوار»، در شرح مشكلات آيات و اخبار؛ «البنيان الرفيع فى احوال خواجه ربيع»؛ «جنتان مدهامتان»؛ «الجنة العالية والجعبة الغالية» يا «الجعبة الغالية والجنة العالية»؛ «جواهر

الكلمات فى النوادر والمتفرقات»؛ «خزينة الجواهر فى زينة المنابر»، در اصول و فروع و اخلاق؛ «راحة الروح»، در شرح حديث «مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح»؛ «طور سينا»، در شرح «حديث كساء»؛ «عناوين الجمعات»، در شرح «دعاء سمات»؛ «النفحات العنبرية»؛ «العبقرى الحسان»؛ رساله اى در «صلاة المسافر»؛ «الياقوت الاحمر فى من راى الحجة المنتظر (عج)»؛ «الكوكب الدرى»؛ «لمعات الانوار»؛ «اليد البيضاء»، در مناقب حضرت امير و زهرا (ع)؛ حاشيه بر «فرائد الاصول».[1]

على اكبر بن شيخ حسين نهاوندى متولد 1278 و متوفى 1369 ق عالمى محدث و فقيهى پارسا صاحب تأليفات و تصنيفات از علماء معاصرين مشهد بوده و آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- البنيان الرفيع فى احوال الخواجه ربيع 2- الياقوت الاحمر فى من راى الحجه المنتظر 3- وسيله النجاه فى شرح دعاء سمات 4- خزينه الجواهر فى زينه المنابر 5- رسائل العبيدالى مراحل التوحيد 6- الفوائد الكوفيه فى رد الصوفيه 7- لمعات الانوار فى حل مشكلات الايات و الاخبار 8- انوار المواهب فى اسرار المناقب 9- انهار النوائب فى اسرار المصائب 10- طور سيناء فى شرح حديث الكساء 11- راحه الروح فى شرح حديث اهل بيتى كمثل سفينه نوح 12- حاشيه بر اصل برائت از رسائل شيخ 13- صلوه المسافر 14- المواريث از تقريرات سيد يزدى 15- الجنه العاليه (كشكول) 16- جنتان مدهامتان 17- الكوكب الدرى فى مناقب النبى (ص) 18- اليد البيضاء فى مناقب الامير و الزهراء 19- العبقرى الحسان 20- رساله فى الحقيقه و المجاز.

در همين سال بود كه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى كه از مشايخ اجازه عصر ما و از علماء بزرگوار و عاليقدر اسلام و صاحب

تصانيف كثيره بودند به قم مشرف شده و مورد تجليل واقع گرديدند.

وى از شاگردان مولى لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى رشتى و شريعت اصفهانى و مرحوم مامقانى و مرحوم حاجى نورى صاحب مستدرك بوده اند به كثرت قدس و تقوا معروف و به زهد و ورع موصوف و از نوادر عصر بودند و بسيارى از علماء و مبلغين كنونى از آن جناب اجازه روايتى دارند و براى اين نگارنده هم در سال 1364 قمرى مرقوم نموده و ارسال فرمودند.

در مسافرت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مشهد جاى نماز خودش را به معظم له واگذار و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد خود با هزارها نفر مردم متدين و دانشمندان به آن مرحوم اقتدا مى كردند.

نمازش با اينكه از همه نمازها طولانى تر بود جمعيتش از جماعات ديگر بيشتر بود و جدا از حيث كم و كيف اول نماز جماعت خراسان بود حالات عبادى و خضوع و خشوع مخصوصى داشت در سال 1368 رحلت نموده و در پائين پاى حضرت رضا عليه السلام درب حرم مدفون گرديد.

از آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند زاده ى ايشان مرحوم دانشمند برومند آقاى حاج شيخ محمد فريد نهاوندى صاحب كتاب رموز نماز مطبوع بود و داراى فضل و صاحب ذوق و طبع سرشار و تأليفات ديگر و از شاگردان درس مرحوم آيت اللَّه بروجردى بودند كه در سال 1389 در تهران وفات نموده و جنازه اش را حمل به مشهد و در جوار حضرت رضا عليه السلام به خاك سپردند تأليفات مرحوم نهاوندى كه اغلب مطبوع مى باشد به قرار زير است: 1- خزينة الجواهر 2- گلزار اكبرى 3- وسائل العبيد 4- راحة الروح 5- جواهر الكلمات 6- انوارالمواهب 7-

انهارالنوائب 8- الفوائد الكوفيه 9- رشحة الندى 10- الياقوت الاحمر 11- طور سيناء 12- عناوين اللمعات 13- لمعات الانوار 14- مفرح القلوب 15- البنيان الرفيع 16- الجنة العاليه 17- جنتان مدهامتان- و تأليفات ديگر.

على اكبر نهاوندى متولد 1280 و متوفى 19 ربيع الثانى 1369 ق از علماء ممتاز و معروف معاصر مشهد بودند.

وى در معقول از شاگردان ميرزا ابوالحسن جلوه و در فقه و اصول از شاگردان مرحوم آشتيانى بزرگ و ميرزاء حبيب اللَّه رشتى و ساير اعلام نجف بوده است آقاى مروج در تاريخ رحلتش سروده اند.

آمده اند و سرافكنده و پى تاريخ گفت

(شد نهاوندى مقيم اندر سلطان طوس)

در ربيع الاول 1366 ق كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى از دنيا رفتند در قم و تهران و ساير شهرستانها براى ايشان اقامه شد و در قم در خدمت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله براى شركت در مراسم شب هفت مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى مى رفتم كه ديدم هيئتهاى مذهبى آمده و مى خواندند.

هفته آقاى قمى شد عيان

شد نهاوندى سوى جنت روان

پس تلگرافات تسليت براى علماء بزرگ مشهد و خاندان آن مرحوم مخابره و حال آنكه ايشان در كمال صحت و سلامتى در مجالس فواتح مرحوم قمى شركت مى نمودند و بعد از سه سال ديگر به رحمت حق پيوستند.

فرزندزاده ايشان مرحوم حجه السلام حاج شيخ محمد (فريد) نهاوندى از فضلاء معاصر خراسان بودند كه تحصيلات خود را در مشهد و قم به پايان رسانيده و سالها از محضرمرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه به مشهد مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و درس تفسير و تأليف پرداخته تا در حدود 1388 قمرى كه در تهران به سكته مغزى

از دنيا رفته و جنازه اش حمل به مشهد مقدس و در آستانه مدفون شده است از آثار مطبوع ايشان كتابى بنام اسرار نماز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (272/ 25 -277 ،248/ 24 ،360/ 21 ،344 ،216215 ،186/ 18 ،351 ،263 ،216 -215 ،181/ 15 ،130/ 12 ،56/ 10 ،158/ 7 ،159/ 6 ،279 ،164 ،159 ،109/ 5 ،152/ 3)، ريحانه (270 -269/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1600 -1599/ 14)، علماء معاصرين (221 -219)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1314 -1313/ 3)، مكارم الآثار (2209 -2207/ 6)، ميرزاى شيرازى (172).

نيشابوري، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(552 -489 ق)، فقيه شافعى، محدث و متكلم. در نيشابور به دنيا آمد. از پدرش و ابوالحسن مدينى مؤذن و فضل بن عبدالواحد تاجر و ديگران حديث شنيد. ابوسعد بن سمعانى و فرزندش، عبدالرحيم بن ابى سعد، از وى روايت كرده اند. او را از بزرگان علم كلام دانسته و در اين علم او را برتر از اقرانش شمرده اند. وى صاحب كتابى در اين زمينه مى باشد. در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (311/ 8)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (317/ 7)، هديةالعارفين (488/ 2).

نيشابوري، ابوالقاسم سلمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512/ 511 ق)، فقيه شافعى، مفسر، متكلم، زاهد و صوفى. ملقب به امام المتكلمين. اصل وى از ارغيان، از قراى نيشابور بود. در نيشابور به دنيا آمد. علم حديث و تصوف را در نزد ابوالقاسم قشيرى تحصيل كرد. سپس به حجاز و بغداد و شام مسافرت كرد و مشايخ آن روزگار را درك نمود. آنگاه به نيشابور بازگشت و ملازم امام الحرمين جوينى گرديد. وى در فقه از شاگردان امام الحرمين و در علم طريقت و فن تصوف صاحب قدم و اهل عمل بود. از فضل اللَّه ميهنى و ابوحسين عبدالغافر فارسى و ابوحسين بن مكى و كريمه مروزيه و ابوصالح مؤذن و ابوالقاسم قشيرى و جماعتى ديگر روايت كرد. ابن سمعانى از وى اجازه روايت داشت. در نيشابور درگذشت. از آثارش: شرح «الارشاد» امام الحرمين جوينى، در علم كلام؛ «الغنية»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (171 -170/ 3)، سيرالنبلاء (412/ 19)، شذرات الذهب (34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (284 -283/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43 -42/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (99 -96/ 7)،

طبقات المفسرين داودى (194 -193/ 1)، كشف الظنون (1434 ،1212 ،68)، معجم المؤلفين (240/ 4)، الوافى بالوفيات (314/ 15).

نيشابوري، ابورشيد سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو پيش از 345- وف پس از 415 ق)، متكلم و دانشمند معتزلى. نام وى نخستين بار به عنوان متكلم آمده كه در مشاجره ى ادبى ميان بديع الزمان همدانى و ابوبكر خوارزمى در ملفاباذ نزديك نيشابور حضور داشت. ابورشيد نخست به مكتب معتزلى بغداد پيوست، كه در خراسان و ماوراءالنهر رايج بود. ابورشيد حلقه ى درسى در نيشابور داشت. پس از اينكه به تأليف كتابهايى پرداخت به رى سفر كرد تا از مكتب معتزليان بصره كه رييس آنها قاضى القضاة عبدالجبار بود استفاده كند. ابورشيد مذهب اعتزال عبدالجبار را پذيرفت و به خواهش وى كتاب «ديوان الاصول» را به عنوان كتاب درسى علم كلام تأليف كرد، سپس به نيشابور بازگشت و در ميانه ى راه مدتى نيز در گرگان اقامت گزيد. دوباره به رى مراجعت كرد و به عنوان نايب ابوالجبار شناخته شد و بعد از مرگ وى به جانشينى او، رياست معتزليان پيرو مكتب بصره را به عهده گرفت. ابورشيد راوى حديث نيز بود. ابوسعد سمّان رازى محدث مشهور، احاديثى از او نقل كرده است. از جمله ى تأليفات وى: «المسائل فى الخلاف بين البصريين والبغداديين»؛ «الجزء»؛ «النقص على اصحاب الطبائع»؛ «التذكرة»؛ «مسائل الخلاف بيننا و بين المشبهة والمجبرة والخوارج والمرُجئة»؛ «زيادات الشرح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1039 -1040 /8)، لسان الميزان (292/3)، معجم الادباء (174/1)، معجم المؤلفين (230/4).

نيشابوري، شيخ ميرزا جواد، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ساكن نجف بود. وى را از فقها و اصوليين بزرگ عصر خود و از طبقه ى شاگردان شيخ جعفر كاشف الغطاء مى دانند. در فقه، اصول و كلام متبحر بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه»

او را با توجه به تأليفاتش از فحول علماى عصر خود به شمار آورده است. از آثارش: «شرح الشرايع»، در فقيه؛ رساله اى در «حدوث العالم»؛ كتاب «اصول الفقه».[1]

جواد (عبدالجواد) نيشابورى بن حاج سليمان نجفى از بزرگان علماء عصر خود و اجلاء مصنفين بوده و تصنيفى در فقه بنام (شرح الشرايع) به عنوان قوله قوله در وقوف و صدقات غصب و مكاسب و بيع و خيارات و اجاره دارد و نيز رساله در حدوث عالم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (325/ 13 ،294/ 6 ،205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284/ 13)، معجم المؤلفين (166/ 3).

نيكخواه، خيرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خيرالله نيك خواه

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب خيرالله نيك خواه متولد سال 52 شهرستان رودسر در سال 59 وارد دبستان شدم تا سيكل را ادامه دادم بعد وارد حوزه علميه شهرستان لنگرود شدم. بعد از يك سال (68 - 67) به عنوان مبتدي در امتحان ورودي شركت و قبول شدم. در حين تحصيل حوزه، دروس كلاسيك را به صورت متفرقه خواندم و ديپلم را اخذ نمودم. بعد از گذراندن دوره سطح، در دانشگاه «تربيت مدرس قم» قبول شدم اما به خاطر مشكلات و مريضي نتوانستم در مصاحبه شركت كنم و لذا ادامه ندادم و موفق به ورود در دانشگاه نشدم. در حين تحصيل و شركت در درس خارج، در سال 83 - 82 در رشته تخصصي «مذاهب اسلامي» شركت كردم و دوره سطح 3 را به پايان رساندم.

در حين تحصيل در دروس تخصصي در امتحان و مصاحبه گزينش و مجوز تدريس دروس معارف (گرايش تاريخ

اسلام و امامت) در امور اساتيد و معارف اسلامي در دانشگاه ها شركت كردم و موفق به اخذ مجوز شدم و اكنون 2 سال است كه به صورت پاره وقت و حق التدريس در بعضي مراكز دانشگاهي كه در برگه هاي قبل ذكر شده مشغول تدريس مي باشم. و هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم. در برنامه هاي گفتمان هاي ديني با موضوعات مختلف كه از طرف سازمان تبليغات اسلامي اجرا شده شركت مي نمايم. در مراكز دانشگاهي و پيش دانشگاهي، جلسات پرسش و پاسخ در مسائل ديني انجام وظيفه مي نمايم.

نيكزاد تهراني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر نيكزاد تهراني

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات حوزوي را در سال 1352 در زادگاهم «رستم كلا» از توابع شهرستان بهشهر آغاز نمودم. مقدمات را در آنجا به پايان رسانده و اوايل سال 56 توفيق حضور در حوزه علميه قم را به دست آوردم. دروس سطح را نزد اساتيدي من جمله حضرات حجج الاسلام و آيات عظام: «شجاعي»، «وجداني»، «دوزدوزانى»، «ستوده» و «صالحي مازندراني» تلمذ نمودم. سپس از محضر حضرات آيات: «فاضل لنكراني»، «صانعي» و «صالحي مازندراني»، سنواتي چند، دروس خارج فقه و اصول را بهره گرفتم.

در سال 57 مدتي را به علت فعاليتهاي سياسي، دستگير و در زندان رژيم ستم شاهي به سر بردم. و در دهه 70، چند سالي را به عنوان: «مدير سازمان تبليغات اسلامي استان كردستان»، توفيق خدمت گذاري در عرصه تبليغ و نشر معارف و فرهنگ ديني و اهل بيت (ع) پيدا نمودم.

از سال 76 در ستاد

منطقه دو سازمان تبليغات اسلامي (گروه مناطق ويژه) به پشتيباني فرهنگي، تبليغي مناطق سني نشين كشور مشغول بودم. فعلا در پژوهشكده علمي كاربردي «باقرالعلوم» به تحقيق و مطالعه مي پردازم.

بعضي از آثار و دست نوشته هاي حقير به شرح زير مي باشد:

1. كنكاشي در مباني فكري مقني زاده، تحليلي است از گرايشات مذهبي اقشاري از اهل سنت موجود در كردستان همراه با بررسي چالشهائي كه نظام جمهوري اسلامي در اين ارتباط مي تواند در پيش رو داشته باشد و بايسته هائي كه بايد صورت پذيرد.

2. امام و بايسته هاي تبليغ، تنظيم بيانات رهبر فقيد و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) در بايدها و نبايدهاي تبليغات ديني كه براي دستگاههاي تبليغي و مبلغين مي تواند كاربرد داشته باشد.

3. رهبري و بايسته هاي تبليغ، بيانات مقام معظم رهبري حول محور اولويتهاي تبليغ.

4. خاطرات و خطرات: تنظيم خاطرات و تجربيات تلخ و شيرين خطيب توانا و شهير كشور، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين آقاي فلسفي (ره).

5. تفاوتهاي قومي و مذهبي در ايران: تحليلي است از بافت قومي و مذهبي كشور همراه با بررسي تهديدات و فرصتهاي موجود و ضرورتها و بايسته هاي همبستگي و وحدت ملي در كشور.

6. مقاله: مناسبات فرهنگي بين ايران و اسلام: تحليلي است از بحث هويت ملي و فرهنگي ما ايرانيان و تعاملي كه بين فرهنگ ايران و دين مبين اسلام در عرصه هاي مختلف به ويژه شكل گيري انديشه سياسي ايراني، اسلامي كه توسط دبير خانه دين پژوهان در مجموعه مقالات به چاپ رسيده است.

7. مقاله (نسل جديد و بايسته هاي تبليغ ديني) كه در سه شماره نشريه بشير

ويژه مبلغين مناطق سني نشين كشور به چاپ رسيده است.

8. دانشنامه پيامبر اعظم (ص) كه طرح آن به تصويب پژوهشكده باقر العلوم رسيده و شيوه نامه و تهيه مدخل هاي آن انجام گرفته است و مراحل بعدي انجام كار در دست اقدام است كه انشاء الله مفيد واقع گردد.

واعظي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد واعظي

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

ديپلم رياضي را در سال 1359 اخذ كردم، شروع تحصيلات حوزويم تابستان سال 1359 بود. البته از دو سال قبل در تابستانها نزد يكي از طلابي كه دانشجوي رشته فيزيك بود؛ ادبيات عرب مي خواندم. سال ورود به حوزه علميه قم 1361 و اتمام سطح در سال 1365 مي باشد. درس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي نظير حضرات آيات عظام: وحيد خراساني (69 - 65)، شيخ جواد تبريزي (72 - 65)، سيد كاظم حائري به مدت 6 سال استفاده كردم. به مدت 6 سال بحث اصول فقه را در خدمت جناب حجة الاسلام و المسلمين «صادق لاريجاني» بودم كه محفلي خصوصي بود و تقرير مباحث شهيد سيد محمد باقر صدر (بحوث في علم الاصول) محور بررسي بود.

فلسفه (بدايه و نهاية الحكمه) را از محضر «حجت الاسلام و المسلمين فياضي» و «حضرت آيت الله مصباح يزدي» بهره بردم (هر دو به صورت نوار) و يكسال در محضر «حسن زاده آملي» بخش هايي از اشارات بوعلي و جلد 1 اسفار را استفاده كردم. عمده تحصيل فلسفه ام در محضر «آيت الله جوادي آملي» (حفظه الله تعالي) بود كه به مدت قريب هفت سال چند

مجلد از اسفار (1 و 2 و 9) را آموختم كه عمده مباحث در محفل خصوصي با حضور چند تن از فضلاء حوزه بود. از سال 1367 به طور جدي مباحث كلام جديد و فلسفه غرب و زبان تخصصي را آغاز كردم.

از سال 1366 تدريس در دانشگاه را شروع كردم كه عمده آن تدريس دروس تخصصي نظير كلام، فلسفه، فقه، فلسفه اخلاق و كلام جديد بود. تدريس در حوزه را از سالهاي اول تحصيل داشته ام. از سال 1380 كه جهت تدريس به مدت 3 سال به انگليس دعوت شدم؛ دو سال در دانشگاه «كمبريج دپارتمان شرق شناسي» به تدريس اشتغال داشتم. در ضمن آن در «كالج اسلامي لندن» در مقطع فوق ليسانس و نيز در حوزه علميه لندن به تدريس اشتغال داشتم. تمام اين تدريس ها به زبان انگليسي القاء مي شد. علاقه پژوهشي من ابتدا معطوف به «فلسفه عمومي غرب و مباحث كلام جديد» بود. از سال 1375 به طور همزمان در دو محور (هرمنوتيك و انديشه سياسي) به پژوهش پرداختم. ثمره اين تحقيقات تأليفاتي در هر دو حوزه است. و هم اكنون نيز پژوهش جانبي من در كنار تدريس و تحقيق معمول حوزوي معطوف به هر دو حوزه است.

هادوي نيا، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر هادوي نيا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اصغر هادوي نيا متولد سال 1341 هجري شمسي در تهران مي باشم. پس از اخذ ديپلم از دبيرستان خوارزمي در رشته رياضي فيزيك در سال 1359 وارد حوزه ملا محمد جعفر (آقاي مجتهدي) شدم. در سال 1362 پس از موفقيت در امتحانات

ورودي حوزه علميه قم به اين شهر مقدس هجرت نمودم. در سال 1367 پس از اتمام دروس سطح و آغاز درس خارج با شركت در كنكور سراسري موفق به قبولي در كارشناسي «اقتصاد نظري» دانشگاه تهران شده و تحصيل در اين رشته را همراه با درس هاي حوزوي تا سال 1372 ادامه دادم. در سال 1372 موفق به قبولي در كارشناسي ارشد رشته «اقتصاد نظري» در دانشگاه مفيد قم شده و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي «فلسفه و كلام» حوزه علميه قم شركت نموده و با قبولي در آن، اين رشته را نيز آغاز نمودم.

در سال 1376 موفق به دفاع از پايان نامه خود در كارشناسي اقتصاد با عنوان «درآمدى بر جايگاه قرض الحسنه در اسلام و اثرات اقتصادى آن» به راهنمايي آقاي دكتر اكبر كميجاني و مشاورۀ آقاي دكتر فرزين وش و دكتر ابراهيم گرجي شدم. در سال 1382 نيز پايان نامه خود را در رشته فلسفه و كلام، با عنوان «مباني فلسفي اقتصاد اسلامي در گستره خداشناسي و انسان شناسي با نگرش تطبيقي با اقتصاد سرمايه داري» با راهنمايي حجت الاسلام و المسلمين آقاي هادوي تهراني و داوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي غلامر ضا مصباحي دفاع نمودم. در سوابق آموزشي اينجانب شركت در برخي كلاس هاي زبان انگليسي در تهران و اتمام دوره آموزش زبان انگليسي دفتر تبليغات اسلامي قم و نيز شركت در برخي كارگاه هاي آموزشي مي باشد كه فهرست آن خواهد آمد.

هاشمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رضا هاشمي در سال 1361 ديپلم متوسطه در رشته رياضي فيزيك را با

معدل 14/19 در تهران دريافت كردم و به دليل علاقه فراوان به تحصيلات حوزوي بدون شركت كردن در كنكور دانشگاه ها، در همان سال به مدرسه علميّه مجتهدي در تهران وارد شدم و به مدّت چهار الي پنج ماه در آنجا به تحصيل مقدمّات علوم حوزوي (عربي و منطق) پرداختم. سپس در سال 1362 همراه با يكي از دوستان فاضل و هم فكر خود براي ادامه تحصيلات، عازم حوزه علميّه قم شدم و ابتداء در مدرسه رضويه و پس از آن در مجالس درس مختلف در حوزه علميّه به تكميل دروس متداول شامل (مباحث فقه و اصول فقه) و دروس ديگر كه اصطلاحاً دروس جنبي ناميده مي شد مانند: (كلام، فلسفه، تفسير، رجال، حديث، اقتصاد و ...) مبادرت كردم. از سالهاي ابتدايي دهه هفتاد پس از فراغت از فراگيري دروس سطح، در دروس خارج اصول و فقه شركت نمودم و اين اشتغال همچنان ادامه دارد.

در سال 1367 در پي فراهم آمدن امكان حضور طلاب در دانشگاه ها به دليل احساس نيازي كه به فراگيري علوم دانشگاهي در حوزه علوم انساني در من پديد آمد، در كنكور دانشگاه شركت كردم و از مهرماه سال 1368 در دانشكده «حقوق و علوم سياسي» دانشگاه تهران هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته حقوق پرداختم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم. در همين سال در پي دعوت يكي از مسئولان «بنياد دائرة المعارف اسلامي» در تهران كه دائرة المعارفي با نام (دانشنامه جهان اسلام) را در دست تأليف و انتشار دارد، همكاري خود را با اين مؤسسه آغاز كردم كه ابتداء بيشتر به شكل تأليف مقاله

يا ارزيابي نقادانه مقالاتي بود؛ كه به اين بنده ارجاع مي شد و بعدها اين همكاري وسيع تر شد و به عضويت در گروه معارف و كلام در آن بنياد انجاميد.

سپس با تأسيس گروه فقه و حقوق در سال 1381 مسئوليت اين گروه به اينجانب سپرده شد؛ كه هم اكنون نيز اين مسئوليت را بر عهده دارم. كار علمي من در بيناد دائرة المعارف اسلامي عمدتاً نظارت و مديريت بر فرايند توليد مقالات علمي در حوزه فقه، اصول و حقوق از مرحله تدوين مدخلنامه و سفارش مقاله تا مراحل نهايي آن بوده كه حاصل آن علاوه بر تأليف مقالات متعدد در دانشنامه، ارزيابي، اصلاح و تكميل ساختاري و محتوايي بيش از يكصد مقاله در طول اين سال هاست.

لازم به ذكر است كه به دليل سكونت اينجانب در شهر مقدّس قم به دليل تحصيلات ديني، فعّاليّت هاي ياد شده عمدتاً در قم صورت مي گيرد مگر در مواردي كه حضور من در بنياد دائرة المعارف اسلامي، اجتناب ناپذير و ضروري باشد. همچنين در طول اين سال ها، گاه به تدريس پاره اي از دروس مقدمات و سطوح به صورت خصوصي و غير، گسترده اشتغال داشته ام. به علاوه از سال 1367 تا 1380 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي در دانشگاه مفيد قم به تحصيل پرداختم. و خلاصه عنوان پايان نامه اينجانب كه در سال 1379 دفاع شده «تعديل قراردادهاي خصوصي» است.

هاشمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هاشمي سال 1349 طلبه شدم و با مدرك شش ابتدائي اشتغال

به دروس حوزوي را شروع كردم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني تا شرح لمعه در مدرسه آن مرحوم ادامه دادم. سپس وارد دروس آزاد حوزه شدم و مكاسب را از محضر درس «آيت الله صانعي» و كفايه جلد اول را خدمت «آيت الله صلواتي» و جلد دوم را در محضر درس «آيت الله فاضل لنكراني» تلمذ كردم.

سپس وارد درس خارج شده و يك سال فقه و اصول در محضر درس «آيت الله وحيد خراساني» _ شش ماه درس اصول «آيت الله مؤمن» _ حدود دو سه ماهي درس خارج اصول «آيت الله مكارم» و حدود هفت سال درس فقه و پنج سال درس اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و روزهاي چهارشنبه درس قضاء ايشان شركت مي كردم و چهار سال درس خارج زكات و ولايت فقيه يكي از علماء قم شركت داشتم و حدود چهار سال درس فقه (خارج حج) درس «آيت الله زنجاني» شركت كردم (توضيحاً بايد عرض كنم از فطرت آيات تبريزي _ زنجاني شركت در درس خارج دارم).

همزمان با اين دروس در سال 59 وارد موسسه در راه حق شدم كه در آن زمان تحت مديريت آقايان خرازي و مصباح مظاهري اداره مي شد. چهار سال درس فلسفه شامل فلسفه عمومي؛ (كه بعداً تحت عنوان آموزش فلسفه چاپ شد)، نهايه الحكمه، برهان شفاء، اسفار جلد 9، در درس «آيت الله مصباح يزدي» شركت كردم و در زمان تدريس فقه آيت الله شاهرودي شب هاي جمعه در دروس فقه ايشان كه راجع به مسائل مستحدثه بود استفاده مي كرديم.

تدريس در دانشگاه را از سال 61 شروع و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و

دانشكده ادبيات علامه طباطبايي به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول شدم و از همان ابتداء و از طرف دفتر اعزام به دانشگاه كه زير نظر جامعه مدرسين اداره مي شد؛ مجوز تدريس تمام دروس دانشگاهي را گرفتم. يك سال در موسسه در راه حق درس استاد دكتر احمدي (فلسفه غرب) را استفاده كردم و زبان انگليسي (ريدينگ را تا ناين هاندرد) طي دو دوره تابستانه و روزي سه چهار ساعت خواندم و مكالمه زبان عربي را تا حدود زيادي كار كردم و قادر به تكلم هستم 70% درصد. سه سال در دانشگاه تهران دانشكده هاي مختلف، هفت سال دانشگاه علامه، چهار سال دانشگاه آزاد واحد بروجرد، سه سال دانشگاه واحد شهر ري و اخيراً پنج سال است كه در دانشگاه آشتيان (به جهت نزديكي) تدريس مي كنم و عضو هيئت علمي مي باشم. چند سالي است كه از نهاد خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، مدرك مربي (كارشناسي ارشد) گرفته ام و حدود ده سالي است كه از طرف دفتر ستاد مقام معظم رهبري با عنوان استاديار در دانشگاه تدريس دارم.

در حوزه هم چند سال قبل دروس: «ادبيات عرب»، «فلسفه»، «رسائل» و «معالم» را تدريس كرده ام. حدود دو سال در موسسه در راه حق (بعداً به موسسه پژوهشي امام خميني (ره) تغير نام يافت) با گروه تفسير با مديريت جناب آقاي رجبي همكاري مي كردم و نيز چند صباحي در موسسه در راه حق درس (اقتصاد اسلامي) نزد يكي از اساتيد دانشگاه تهران به نام دكتر درخشان و درس مقدمه عمومي علم حقوق نزد دكتر جعفري لنگرودي (الان در انگليس هستند) و علوم سياسي نزد استاد دكتر منوچهر محمدي استاد دانشگاه

تهران مي خواندم و در حال حاضر هم به مطالعه كتابهاي تفسيري و فقهي و شرح نهج البلاغه اشتغال دارم.

ايام تبليغي اكثر اوقات به شهرها و اماكن مختلف جهت تبليغ و منبر رفته ام و حاصل كلام اينكه پروردگار و حضرت حجت ابن الحسن العسكري (عج) قرار بگيرد و همواره خدمتگزار كوچكي در سنگر فرهنگ اسلامي و شيعي و خادم كوچكي در نظام مقدس جمهوري اسلامي در تبليغ و دانشگاه و حوزه بوده و هستم. ضمناً در خاتمه بايد به عرض برسانم براي دانشجويان در طول دوره تدريس، مقالات و جزواتي در زمينه انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و درس متون عربي و همينطور درس انسان شناسي در اسلام نوشته و ارائه كرده ام كه جزوات و مقالات موجود است.

هروي، ابومعمر سالم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، فقيه شافعى و متكلم. معروف به غولچه (مصغر غول). اصل او از هرات و از علماى شافعى در سده ى پنجم قمرى بود. وى در انواع علوم مهارت داشت. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. سبكى در «طبقات الشافعيه» آورده كه او همطبقه شيخ ابومحمد و ناصر مروزى است. از آثارش: «اللمع فى الرد على اهل الزيغ والبدع»، در مسائل كلامى و اصول اعتقادى اهل سنت. اين كتاب در «كشف الظنون» تحت نام «اللمعة فى الرد على اهل الزيغ والبدعة» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (251/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (298/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (380/ 4)، كشف الظنون (1565)،معجم المؤلفين (203/ 4).

هروي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1273/ 1270 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» تلمذ نمود. آنگاه خود به بحث و تدريس و تأليف پرداخت. وى بعدها به تهران آمد. حاج شيخ محمدباقر بيرجندى، صاحب «كبريت الاحمر»، در اجازه اى كه براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى صادر نموده، صاحب عنوان را ستوده است. وى در تهران درگذشت. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در بقعه ى شيخ بهائى به خاك سپردند. از آثارش: شرح «نجاةالعباد»؛ «درايةالحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143/ 10)، الذريعه (102/ 14 ،56/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (481 -480/ 2)، معجم المؤلفين (26/ 13).

همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن شيخ محمدهادى همدانى نجفى متوفى 1322 ق از اكابر فقهاء محققين و مشاهير مراجع عصر خود بوده است.

مرحوم والدش حاج شيخ محمدهادى از علماء صلحاء و وى از اجله فقهاء و افضل اعلام زمان خويش بوده و مهاجرت به سامرا و سالهاى متمادى ملازمت درس مجدد شيرازى را نموده و تقريرات درس وى را نوشته تا در ميان اقران خويش مشاراليه بالبنان گرديده و در حيات استادش ميرزا بزرگ به نجف برگشته و به تدريس اشتغال يافته و جمع زيادى از اهل فضل اطرافش را گرفته و از بياناتش استفاده نموده اند.

و ضمنا به اقامه جماعت و تأليف كتاب نفيسش (مصباح الفقيه) پرداخته و آن بزرگوار چنانچه معاصرين و متاخيرين او گواهى مى دهند ازهد و اورع و اتقا و افضل اقران خود بوده و اكثر اوقات خود را مصروف به مطالعه و تدريس و مباحثه و تأليف مى نموده و در نهايت اعراض از دنيا و

زخارف آن بوده و بعد از فوت استادش ميرزا شيرازى مردم به وى رجوع نمودند و اين مرجعيت برايش گران و سنگين بود رياست و زعامت را مكروه مى داشت براى مسئوليت خطيرى كه دارد.

و واقعا هم چنين بود زيرا بعد از رياست هم تغيير وضع نداده و ماكل و ملبسش مانند گذشته بود و اين رياست هم طولى نكشيد چون نسيان برايش عارض شد و خود از فتوا دادن امساك نمود فقط مواظبت به تدريس داشت تا در سال 1322 ق وفات نمود و آثار بسيار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب الطهاره 2- كتاب الصلوه 3- كتاب الزكوه 4- حاشيه بر رسائل 5- حاشيه بر نجاه العباد 6- تقريرات دروس ميرزا بزرگ شيرازى 7- كتاب البيع :

معظم شاگردان و تلامذه آن جناب نامبردگان زيرند.

1- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى 2- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى تهرانى مقدس 3- آيت اللَّه حاج شيخ جعفر آل شيخ راضى 4- آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى 5- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين آل اسداللَّه شوشترى 6- آيت اللَّه حاج سيد محسن امين جبل عامل 7- آيت اللَّه حاج شيخ على همدانى 8- آيت اللَّه شيخ على جواهرى 9- آيت اللَّه حاج شيخ على حلى 10- آيت اللَّه حاج شيخ احمد آل كاشف الغطا 11- آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء 12- آيت اللَّه حاج شيخ جواد بلاغى 13- آيت اللَّه شيخ مشكور طالقانى 14- آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و عده زيادى ديگر كه ذكرشان موجب اطناب است.

آن بزرگوار در اواخر مبتلا به كسالت سل گرديده و مسافرتى براى زيارت و تغيير آب و هوا به سامرا نموده ولى در آنجا

در روز يكشنبه 28 ماه صفر 1322 قمرى در سن هفتاد و پنجسالگى وفات و در رواق شريف عسكريين طرف پائين پاى امامين همامين مدفون شده است.

آن مرحوم داراى يك پسر بنام حجةالاسلام آقا شيخ محمد همدانى و چهار دختر بوه و دامادهاى وى همه از آيات و اعلام علماء معروف بدين شرح مى باشند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين شريف عسكرى بن آيت اللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى عسكرى متوفى ماه رجب 1395 ق.

(1322 -1252/ 1250 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، عابد و زاهد. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عراق رفت و در محضر علماى بزرگ از جمله ميرزا محمدهاشم خوانسارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و ميرزا حسن فرزند ميرزا خليل تهرانى نجفى تلمذ نمود. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. در حيات ميرزا از سامرا به نجف رفت و به تدريس و تأليف و اقامه ى جماعت پرداخت. از جمله شاگردان مشهور وى مى توان به شيخ آقا بزرگ تهرانى، صاحب «الذريعه»، و شيخ على زاهد قمى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى و آيت اللَّه شيخ على حلى و آيت اللَّه شيخ احمد آل كاشف الغطاء و شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و شيخ جعفر آل شيخ راضى و آيت اللَّه شيخ على جواهرى و آيت اللَّه شيخ محمدتقى تهرانى مقدس و آيت اللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آيت اللَّه علامه سيد محسن امين جبل عاملى اشاره كرد. وى به مناسبت اهميت و شهرت كتابش «مصباح الفقيه»، كه شرحى است بر «شرايع الاسلام» علامه حلى، به صاحب «مصباح الفقيه»، مشهور مى باشد. صاحب «اعيان الشيعه»، وى را به كثرت زهد و ورع، تواضع شديد

و كراهت داشتن از شهرت ستوده است. در اواخر عمر به علت بيمارى سل، براى تغيير آب و هوا، به سامرا رفت و در آنجا درگذشت و در رواق شريف به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية» يا «العوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية»، در حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «تقريرات» استادش ميرزاى بزرگ شيرازى، در فقه و اصول؛ كتاب «البيع» از «تقريرات» ميرزاى بزرگ شيرازى؛ «الهداية»؛ «الوجيزة».[1]

رضا همدانى قدس اللَّه سره متولد در سال 1250 قمرى و متوفى 1322 ق و علامه سماوى در ماده تاريخ فوت و رثاء آن مرحوم گفته است.

و كالرضا المحقق ابن الهادى

الهمدانى الفقيه البادى

رافع مصباح الفقيه المائل

و ذى التعاليق على الرسائل

فانه جاورها بدر النجف

و قال ارخوه (ابهج الغرف)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (52/ 3)، اعيان الشيعه (23 -19/ 7)، الذريعه (166 ،49/ 25 ،116 -115/ 21 ،341/ 16 ،219 ،157/ 6 ،377 -376/ 4)، ريحانه (377/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 778 -776/ 14)، علماء معاصرين (76 -75)، گنجينه ى دانشمندان (377 -376/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1340 -1339/ 3)، معجم المؤلفين (164/ 4)، ميرزاى شيرازى (144 -143).

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس

و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود 1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه

15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

همداني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آخوند ملا علي همداني يكي از آيات بزرگ و اساتيد علما در قرن اخير است. معظم له در سال 1313 قمري در يكي از قصبات همدان متولد شد و در آغاز جواني قريب ده سال از حضور اعلام همدان و آيات و مدرسين بزرگ تهران استفاده نمود و پس از خاتمه سطوح فقه و اصول رهسپار حوزه قم گرديد. مرحوم همداني متجاوز از يازده سال در سلك افاضل تلامذه مرحوم آيت الله حائري و اساتيد قم قرار داشت و خود به درجه اجتهاد و مقام استادي رسيد.

مرحوم آخوند همداني مجتهدي محقق، فقيهي اصولي، دانشمندي پارسا و بسيار زاهد و خدادوست بود. زهد و تقواي او زبان زد خاص و عام گرديد. خدايش درجات او عالي است متعالي فرمايد. مرحوم همداني در جمله اساتيد قم بود كه بنا به اصرار اهالي همدان و پيشنهاد علامه حائري براي خدمت و ترويج در زادگاه خود مستقر شد و چندين سال در اين شهر منشأ خدمات و آثاري متعدد و گوناگون بود كه مجموع خدمات چند ساله او هم اكنون معلوم و به صورت جزوۀ مفصل مطبوع است.

از اهم تأليفات اوست: اجتهاد و تقليد، حبط و تكفير، شرح

يا حاشيه عروة الوثقي، رساله اي در حالات ابو بصير، رساله اي در كلام، قاعدۀ لاضرر، اسرار نماز و رسائلي در لباس مشكوك و غيره... مرحوم همداني سرانجام پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين در سن هشتاد و هشت سالگي در همدان وفات نمود و با مرگ خويش ثلمه اي بر پيكر اسلام و مسلمين وارد نمود.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

يوسف زاده، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلى يوسف زاده

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/5/8

زندگينامه علمي

بنده در يك خانواده متوسط روستائي در 8/5/1349 چشم به جهان گشودم. تا يازده سالگي در كنار خانواده و تا كلاس چهارم ابتدائي را گذراندم. پس از آن و بعد از اتمام پايه چهارم به خواسته پدرم و تمايل خودم براي ادامه تحصيل در حوزه علميه «تربت حيدريه» وارد شدم. در سال 1362 در همان ابتداء به اين نتيجه رسيدم كه گذراندن دروس جديد و خواندن آن همراه با دروس حوزوي خالي از فايده نيست لذا علي رغم ممانعت رياست محترم وقت حوزه به صورت متفرقه سعي كردم به آن نيز بپردازم.

ذكر اين خاطره هميشه برايم شيرين بوده است كه «ما دو نفر بوديم و امتحان كلاس پنجم كه بايد به صورت متفرقه امتحان مي داديم در ماه رمضان بود و يك دوره كتاب پنجم بيش نداشتيم. با دوستم قرار گذاشتيم كتابي كه بايد فرداي آن روز امتحان مي داديم روز تا شب در دست ايشان باشد و مطالعه كند و شب تا سحر من آن را مطالعه مي كردم در حالي كه براي مطالعه هر يك از كتاب ها چند ساعتي بيش وقت

نداشتم. به حول و قوه الهي بدون هيچ مشكلي نمره خوبي را گرفتم».

در همان ابتداء سئوالاتي ذهن مرا به خود مشغول كرده بود از جمله اينكه: (شنيده بودم كسي وارد حوزه مي شود درس او پاياني ندارد و يا لااقل 30 سال بايد بخواند. با خودم مي گفتم من سي سال درس بخوانم كه تنها قادر باشم بروم روي منبر و يك منبر و يك روضه براي مردم بخوانم و تمام؟). لذا دلسرد شده بودم تا اينكه يك روز در حال رفتن به مسجد براي نماز، اين نكته به ذهنم رسيد كه امام خميني نيز از همين رشته رفته اند جلو و درس حوزوي ايشان را قادر ساخته تا بتوانند ايران و به تبع آن جهان را متحول سازند. اين نكته نقطه اميدي شد براي دلگرمي بيشتر، به همين جهت سعي كردم اين افكار را دور ريخته و مشغول تحصيل جدي شدم. در اين بين گرچه وسوسه هاي برخي از دوستان و اظهار دلسردي آنان زياد بود اما بنده تسليم نشدم و سعي كردم به كار خودم ادامه دهم به همين جهت در سن 14 سالگي به تنهائي به مشهد مقدس سفر كردم و به دنبال پذيرش به يكي از مدارس علميه مشهد وارد شدم اما توفيقي حاصل نشد. از طرفي حوزه «تربت» براي مدتي با مشكلاتي مواجه بود كه براي ادامه تحصيل با مشكل مواجه شدم.

در يكي از سفرهاي سياحتي و زيارتي به همراه دوستان به كاشمر رفتم و به مدرسۀ علميه، سري زديم. از حوزه آنجا خوشم آمد. در همان سفر درخواست پذيرش به مدير مدرسه داديم و پذيرفته شديم. به همراه عده

اي از دوستان رفتيم و به عنوان طلبه حوزه علميه كاشمر در مدرسه «دانش» مستقر شديم. پس از يكسال و اندي با توجه به اينكه دروس آنجا كافي نبود و هر چه درخواست مي كرديم لااقل دو يا سه درس براي ما در روز گذاشته شود مسئول مدرسه كه وقت نداشت موافقت نمي فرمود؛ تصميم به هجرت گرفتيم. با مشورت يكي از دوستان مقصد را «قم» انتخاب كرديم. در سال 1365 به قم جهت تشكيل پرونده رفتيم و در آنجا با مشكلات عديده مواجه شديم. خدمت حضرت آية الله فاضل لنكراني (دام عزه) رفتيم و ايشان با درخواست از يكي از آقايان، به صورت موقت در خوابگاهي در آذر مستقر شديم. پس از يك سال به دليل نداشتن پرونده (لمعه امتحان بايد مي داديم) عذر ما را خواستند و به مشهد رفتيم. در سال 1366 در حوزه مشهد پذيرفته شديم در آنجا ضمن خواندن درس هاي معمولي حوزه، سعي كرديم از محضر استاد «حجت هاشمي» استفاده بيشتر ببريم و لذا (ادبيات) را بعضاً تكرار و (مطول) را نيز خواندم.

درسال 1372 وارد دانشگاه رضوي و سال 1377 فارق التحصيل در دوره كارشناسي و در همان سال، همزمان براي كارشناسي ارشد (فلسفه و كلام) در دانشگاه رضوي و دانشگاه قم پذيرفته شدم كه قم را اختيار نمودم. در سال 1380 از پايان نامه ام دفاع كردم. همزمان دروس حوزه را ادامه دادم. از سال 1376 تا كنون در دروس اساتيد بزرگوار (فقه و اصول) شركت مي كنيم. از اساتيدي چون: آية الله «رضازاده»، «فلسفى»، «مرتضوي در مشهد»، «وحيد» و «فاضل لنكراني» در قم بهره برده ام.

يوسفيان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن يوسفيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن يوسفيان در سال 1361 شمسي در مهدي شهر (سمنان) تحصيل علوم ديني را آغاز كردم و پس از دو سال به قم آمدم. در دوران جنگ تحميلى، چند سالي تقريبا ترك تحصيل كرده بودم، امّا پس از پايان يافتن جنگ، پيشرفت تحصيلي رضايت بخشي داشتم و در امتحانات سراسري حوزه در سال 1375 شمسي در «پايه دهم» نفر اول شدم.

در سال 1373 شمسي در «مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» پذيرفته شدم و دوره كارشناسي را در سال 1376 و دوره كارشناسي ارشد دين شناسي (كلام) را در سال 1381 به پايان رساندم.

كار تأليف و پژوهش را در سال 1375 با نگارش كتاب «پژوهشي در عصمت معصومان» آغاز كردم. و اين اثر اول، پس از چاپ در سال 1378 به عنوان كتاب سال حوزه و نيز كتاب سال دانشجويي كشور برگزيده شد. تأليفات ديگر حقير نيز به لطف خداوند با توفيقاتي همراه بوده؛ چنان كه كتاب «عقل و وحي» به عنوان پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان كشور در سال 81 و نيز كتاب سال حوزه در سال 84 انتخاب شده است. پژوهش «باورهاي ديني و چالش هاي نو» نيز در سال 83، اثر برگزيدۀ كنگرۀ دين پژوهان شده است.

هم اكنون اين جانب علاوه بر تحصيل در مقطع دكتري در رشته كلام (دانشكده تربيت مدرس دانشگاه قم)، به كار تأليف و تدريس در مؤسسه امام خميني اشتغال دارم.

يوسفيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي يوسفيان

محل تولد : ----

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1363

وارد حوزه علميّه قم شدم و دوران تحصيلي ادبيّات عرب را كه سه سال به طول انجاميد؛ در مدرسه علميّه «ابوالصدق» و سپس «رضويه» گذراندم. از اساتيد قابل ذكر در اين دوره مي توانم به استاد مرحوم «مهدي زاده»، استاد «طالقاني» و «عرفان» اشاره كنم. سپس براي ادامه تحصيل كه به دوره سطح معروف است از محيط مدرسه خارج شدم. اين دوره كه از (شرح لمعه و اصول فقه) شروع مي شود و پس از «رسائل و مكاسب» به «كفايه» تمام مي شود از اساتيدي كه مي توان نام برد: آيت الله (استادي، عراقچي، پاياني) و حجج اسلام (سعيدي، محمودي و بيگدلي) بودند. در همين اوان مشغول به تحصيل در دوره سطح، تبليغ و تبيين معارف را شروع كردم. محدوده تبليغ گسترده بود يعني هم در روستا، هم در شهر، هم در محيط هاي علمي و هم نظامي، فعاليت تبليغي را ادامه مي دادم.

تقريبا سال 1370 بود كه وارد مؤسسه (در راه حق) شدم و در كنار درس فقه و اصول، تحصيل در فلسفه و معارف قرآن را شروع كردم. اين دوره حدودا پنج سال به طول انجاميد و موفّق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم. پايان نامه اي كه نوشتم در رابطه با (مناظرات كلامي انبياي اولوالعزم در قرآن) بود كه در نوع خود بحث تازه اي بود و در رابطه با آن، كار خاصي صورت نگرفته بود. البته در كنار تحصيل و تحقيق در اين مؤسسه، كه به (مركز آموزشي پژوهشي امام خميني) تحت سرپرستي استاد بزرگوار آيت الله (مصباح) تغيير نام داد، بحث فقه و اصول را نيز ادامه مي دادم و

در دروس آيات عظام: (وحيد خراساني، تبريزي، زنجاني و محقق) شركت مي كردم كه تا كنون ادامه دارد.

در كنار تحصيل به تدريس پرداختم. يك ترم در دانشگاه آزاد به تدريس «اخلاق» اقدام كردم ولي به علّت مشكلاتي آن را رها كردم و به همان يك ترم بسنده نمودم. نزديك 9 سال است كه در (مركز جهاني علوم اسلامي) كه مربوط به طلاب و دانش پژوهان خارجي است؛ مشغول تدريس (فقه، عقايد و فلسفه) هستم و سه سال به عنوان استاد نمونه برگزيده شدم. نزديك سه سال در مدرسه علميّه (امام جواد عليه السلام) كه مخصوص حافظين قرآن است به تدريس (عقايد و منطق) پرداختم. نزديك دو سال است كه در «مركز مهدويت قم و اصفهان» به تدريس مباحث مربوط به حضرت مهدي عليه السلام اشتغال دارم. البته اين غير از تدريس هاي متفرقه است كه در طول اين سال ها داشته و دارم. مثل: تدريس (ادبيات و اخلاق) در حوزه علميّه خواهران يا تدريس (عقايد در جهاد قم و...).

در كنار تحصيل و تدريس به تحقيق و تاليف نيز روي آوردم و اوّلين اثر مكتوب و قابل عرضه را در مركز جهاني علوم اسلامي نوشتم. علت تاليف آن نيز نيازي بود كه طلاب تازه وارد به مركز نسبت به كلياتي از عقايد داشتند. اين اثر كه الهام گرفته از عقايد آيت الله مكارم بود در ميان طلبه ها مورد استقبال واقع شد و تعداد زيادي از آنان درخواست اجازه ترجمه آن را به زبان خود خواستند. در ادامه اين اثر، پنج جزوه ديگر نوشتم در رابطه با (خدا شناسي، انديشه اسلامي)، (نبوت 2)، (امامت 3)،

(معاد 4) و (فلسفه مقدّماتي يا آشنايي با فلسفه).

از سال 1380 نيز وارد مركز تخصصي (مهدويت) شدم و پس از طي مراحل تحصيلي و آشنايي با مباحث مربوط به امام زمان عليه السلام و تحقيق در اين زمينه، چند مقاله نوشتم كه در مركز اصفهان، ارتش و قم مورد استفاده قرار مي گيرد. جزوهايي كه عرضه كردم از اين قرارند: «امام مهدي عليه السلام در قرآن»، «طلوع خورشيد»: (دوران كودكي حضرت)، «فوايد امام غايب»، «امكان ديدار حضرت در زمان غيبت»، «شرايط و علايم ظهور»، «مسير حركت و قيام حضرت». اكنون نيز در اين مركز در قسمت (پرسش و پاسخ) مشغول هستم.

در كنار اين جزوات، كه به صورت فردي نگاشته شده است، كتابي پيرامون حضرت به همراه برادران بزرگوار حجت الاسلام (مهدي حامدي پور و محمد امين بالادستيان) عرضه كرديم به نام «نگين آفرينش» كه كلياتي از زندگي حضرت را از ولادت تا رحلت در بر مي گيرد و در نوع خود، داراي مطالب جديدي مي باشد. همراه با اين فعّاليّتها، در صدا و سيماي مراكز مختلف مانند: (آبادان، اراك، قم و جام جم) مباحثي پيرامون حضرت عرضه كرده ام. حدود دو سالي نيز به فراگيري زبان خارجي «انگليسي» پرداختم.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109