سرشناسه : خميني، روح الله، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، 1368 - 1279
عنوان و نام پديدآور : صحيفه حج
مشخصات نشر : تهران: مشعر، - 1382.
شابك : 20000ريال:(ج.1) ؛ 20000ريال:(ج.1)
وضعيت فهرست نويسي : فهرستنويسي قبلي
يادداشت : نمايه
مندرجات : ج. 1. مجموعه سخنان و پيام هاي رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني (ره)
موضوع : خميني، روح الله، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، 1368 - 1279 -- نظريه درباره حج
موضوع : حج
رده بندي كنگره : DSR1574/5 /ح3 ص3 1382
رده بندي ديويي : 955/0842
شماره كتابشناسي ملي : م 82-27714
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
«مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج بطور صحيح و شايسته مو به مو عمل شود».
حضرت امام خمينى قدس سره
حجّ نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحّد از همه چيز جز او، و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس، و جلوه بى مانندى از عشق و ايثار، و آگاهى و مسؤوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاى مكتب اسلام است.
مؤمنان گرچه با اين عبادت الهى، آشنايى ديرينه دارند، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم، زنگار دل، با زلال زمزم توحيد مى زدايند، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مى كنند، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزه هاى حياتبخش حجّ است، امّا هنوز ابعاد بى شمارى از اين فريضه مهمّ، ناشناخته و مهجور مانده است.
پيروزى انقلاب اسلامى، در پرتو انديشه هاى تابناك امام خمينى- رضوان اللَّه تعالى عليه- حجّ را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامى، در جايگاه واقعى خويش نشاند، و
ص: 10
سيماى راستين و محتواى غنى آن را نماياند. امّا هنوز راهى دراز در پيش است، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حجّ، شناخته و شناسانده شود، و مؤمن حجّ گزار با آگاهى و شعور دينى، بر آن مواقف كريمه، و مشاعر عظيمه، كه محلّ هبوط ملائكة اللَّه، و توقّف انبيا و اوليا بود، گام بگذارد.
در راستاى تحقق اين هدف بزرگ، بعثه مقام معظّم رهبرى با الهام از انديشه هاى والا و ماندگار امام راحل، احياگر حجّ ابراهيمى- قدّس سرّه الشّريف- و بهره گيرى از رهنمودهاى ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامى حضرت آيةاللَّه خامنه اى- مدّ ظلّه- با تأسيس معاونت آموزش و پژوهش، تلاش مى كند فصل جديدى فرا راه انديشمندان مسلمان، و علاقمندان به فرهنگ حجّ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد. از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ، آشنايى با اماكن مقدسه، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاى بزرگ اسلام تبيين عقائد شيعه و پاسخگويى به شبهات وهابيان، بررسى رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاشهايى را آغاز كرده است.
آنچه اينك پيش روى خواننده قرار دارد برگ سبزى است از اين دفتر.
بى گمان راهنمايى و همراهى انديشوران، از نارساييها خواهد كاست، و در اين راه معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبرى، از همكارى همه علاقمندان استقبال كرده، و دست آنان را به گرمى مى فشارد.
از مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام خمينى قدس سره الشريف كه در تهيه و تنظيم اين اثر ارزشمند ما را يارى دادند، صميمانه سپاسگذارى مى نماييم.
و من اللَّه التوفيق و عليه التكلان
معاونت آموزش و پژوهش
بعثه مقام معظم رهبرى
ص: 11
پيام
زمان: بهمن 1349/ 1390
مكان: نجف
موضوع:
مناسبت: برگزارى مراسم حج
مخاطب: زائران بيت اللَّه الحرام
هشدار به مسلمين جهان در مورد فلسطين و ...
بسمه تعالى
خدمت عموم زائرين بيت اللَّه الحرام
- ايّدهم اللَّه تعالى
بعد از ابلاغ سلام و تحيات وافره اكنون كه به واسطه سستى و سهل انگارى ملتهاى اسلامى، چنگال خبيث استعمار تا اعماق سرزمينهاى بزرگ ملت قرآن فرو رفته و تمام ثروت و مخازن بزرگ ما در قشر ملى بودن به كام آنان فرو مى ريزد، فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات و دهات ممالك اسلامى رخنه كرده فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بيگانگان و مُسْتَعمِرين درمى آورد، و هر روز با نغمه تازه با اسامى فريبنده جوانان ما را منحرف مى كند، بر شما ملت عزيز اسلام كه براى اداى مناسك حج در اين سرزمين وحى اجتماع كرده ايد لازم است از فرصت استفاده كرده به فكر چاره باشيد. براى حل مسائل مشكله مسلمين تبادل نظر و تفاهم كنيد.
بايد توجه داشته باشيد كه اين اجتماع بزرگ كه به امر خداوند تعالى در هر سال در اين سرزمين مقدس فراهم مى شود، شما ملتهاى مسلمان را مكلف مى سازد كه در اهداف مقدسه اسلام، مقاصد عاليه شريعت مطهره و در راه ترقى و تعالى مسلمين و اتحاد و پيوستگى جامعه اسلامى كوشش كنيد. در راه استقلال و ريشه كن كردن سرطان استعمار، همفكر و هم پيمان شويد. گرفتاريهاى ملل مُسْلم را از زبان اهالى هر مملكت شنيده و در راه حل مشكلات آنان از هيچ گونه اقدامى فروگذار نكنيد. براى فقرا و
ص: 12
مستمندان كشورهاى اسلامى فكرى كنيد. براى آزادى سرزمين اسلامى فلسطين از چنگال صهيونيسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانيت، چاره انديشى كنيد. از مساعدت و همكارى با مردان فداكارى كه در راه آزادى فلسطين مبارزه مى كنند غفلت نورزيد.
بر دانشمندانى كه در اين اجتماع شركت مى كنند، از هر كشورى كه هستند، لازم است براى بيدارى ملتها بيانيه هاى مستدلى با تبادل نظر صادر كرده و در محيط وحى بين جامعه مسلمين توزيع نمايند، و نيز در كشورهاى خود پس از مراجعت، نشر دهند؛ و در آن بيانيه ها از سران كشورهاى اسلامى بخواهند كه اهداف اسلام را نصب عين خود قرار داده اختلافات را كنار گذاشته براى خلاصى از چنگال استعمار چاره بينديشند.
اگر سران كشورهاى اسلامى از اختلافات داخلى دست بردارند و با اهداف عاليه اسلام آشنا شوند و به سوى اسلام گرايش پيدا كنند، اينگونه اسير و ذليل استعمار نمى شوند. اين اختلافات سران كشورهاى اسلامى است كه مشكله فلسطين را به وجود آورده نمى گذارد حل شود. اگر هفتصد ميليون مُسْلم، (1) با اين كشورهاى عريض و طويل، رشد سياسى داشتند و با هم متحد و متشكل شده در صف واحد قرار مى گرفتند، براى دولتهاى بزرگ استعمار ممكن نبود كه در ممالك آنها رخنه كنند تا چه رسد به مشتى يهود كه از عمال استعمارند.
در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهره بردارى شود، با كمال تأسف ديده مى شود كه بعضى قلمهاى مسموم عمال استعمار براى تفرقه صفوف مسلمين سالهاست كه برخلاف مقاصد صاحب وحى در مركز وحى اوراقى را به اسم الخطوط العريضه و امثال آن نشر مى دهند (2) و به مُسْتَعْمِرين كمك مى نمايند، و مى خواهند با دروغ و افترا يك جمعيت قريب صد و پنجاه ميليون نفرى (3) را از صفوف مسلمين جدا كنند. جاى تعجب است كه حكومت حجاز چگونه اجازه مى دهد اين اوراق گمراه كننده در مركز وحى پخش شود!
ص: 13
بر ملتهاى اسلامى لازم است كه از اين گونه كتابها و نشريات تفرقه انگيز و استعمارى اجتناب كنند، و اين اشخاص مخالف وحدت مسلمين را طرد نمايند. و در اين اجتماع مقدس حج، اولًا در مسائل اساسى اسلام، و ثانياً در مسائل خصوصى كشورهاى اسلامى تبادل نظر كرده ببينند كه در داخل كشورها با دست استعمار و عمال آن بر برادران مسلمان آنان چه مى گذرد. اهالى هر كشورى بايد در اين اجتماع مقدس گرفتاريهاى ملت خود را به مسلمين جهان گزارش دهند.
اينك اينجانب به حكم وظيفه، شمه اى از گرفتاريهاى ملت مظلوم ايران را تذكر مى دهم تا مسلمين جهان بدانند كه به مردم بى پناه اين كشور اسلامى چه مى گذرد. آثار شوم استعمار در اين مملكت از ساير ممالك اسلامى بيشتر به چشم مى خورد. اسرائيل كه امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانهاست و مدتهاست كه با ملل مُسْلم در حال جنگ است، به دست دولت خبيث ايران در تمام شئون اقتصادى، نظامى و سياسى دخالت دارد؛ و بايد گفت ايران به صورت پايگاه نظامى اسرائيل و در واقع امريكا درآمده است. اجانب در اين كشور به تمام معنى مصونيت دارند ولى علما، دانشمندان، فرهنگيان و ساير طبقات از هيچ ظلمى مصون نيستند. بازرگانان محترم، يكى پس از ديگرى، ورشكست شده؛ ظلم و فشار دستگاه حاكمه بشدت هر چه تمامتر گلوى اين ملت مظلوم را مى فشارد. اختناق، حبس و زجر قرون وسطايى حكومت مى كند. با اسم سپاه دانش و سپاه بهداشت و ديگر اسامى فريبنده، مقاصد شوم استعمار، همزمان با اشاعه فحشا- در اعماق قصبات و دهات در جريان است. مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بيشتر ادامه دارد و مى خواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقب مانده نگه دارند. با ادعاى اسلام و تظاهر به مسلمانى كمر به نابودى اسلام بسته و احكام مقدسه قرآن را يكى پس از ديگرى محو و نابود مى كنند. علماى اعلام و محصلين علوم اسلامى در تحت فشار عمال استعمار دست و پا مى زنند. مدارس علوم دينيه، مساجد و محافل اسلامى را مى خواهند قبضه كنند و اين برنامه را مقدارى عملى كرده اند. با بهانه هاى بى اساس به دانشگاهها حمله مى كنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه مى كشانند. حوادث اخير دانشگاههاى ايران و يورش وحشيانه و بى رحمانه
ص: 14
دستگاه جبار به دانشجويان، سخت ما را متأسف ساخته. اين روش غير انسانى نمونه ديگرى از نقشه هاى استعمارگران براى سركوبى دانشگاهها و دانشجويان مى باشد. من اين اعمال چنگيزى و قرون وسطايى را شديداً تقبيح مى كنم؛ و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور وطنخواه هرگز عقب نشينى نكرده تسليم نخواهند شد.
اين انقلاب ننگين و خونينِ به اصطلاح سفيد، كه در يك روز با تانك و مسلسل پانزده هزار مسلمان را- آنطور كه معروف است- از پاى درآورد، روزگار ملت را سياهتر ساخت. زندگى دهقانان و زارعين اسير را بيشتر تباه كرد. اكنون در بسيارى از شهرستانها و اكثر روستاها درمانگاه، دكتر و دارو وجود ندارد. از مدرسه، حمام و آب آشاميدنى سالم خبرى نيست و- به حَسَب اعتراف بعضى از مطبوعات- در بعضى از دهات، كودكان معصوم را از گرسنگى به چرا مى برند ولى دستگاه جبار صدها ميليون تومان از سرمايه اين مملكت را صرف جشنهاى ننگين مى كند؛ جشن تولد اين و آن، جشن بيست و پنجمين سال سلطنت، جشن تاجگذارى و از همه مصيبتها بالاتر جشن منحوس 2500 ساله شاهنشاهى، كه خدا مى داند چه مصيبت و سيه روزى براى مردم و چه وسيله اخاذى و غارتگرى براى عمال استعمار به بار آورده است. بودجه هنگفت و سرسام آورى كه در اين امر مبتذل صرف مى شود اگر براى سير كردن شكمهاى گرسنه و تأمين زندگى سيه روزها خرج مى شد، تا اندازه اى از مصيبتهاى ما مى كاست ليكن استفاده جويى و خودكامگى نمى گذارد كه اينها به فكر ملت باشند. دستگاه جبار، با پول ملت مسلمان، براى شاهانى كه در هر عصر ملتها را در زير چكمه هاى نظامى خود خرد كرده اند، شاهانى كه هميشه با مذاهب حقه دشمنى داشتند، شاهانى كه دشمن سرسخت اسلام بوده و نامه مبارك حضرت رسول صلى الله عليه و آله را پاره كردند، (1) شاهانى كه نمونه آنان در عصر حاضر پيش چشم همه است، جشن مى گيرد و چراغانى مى كند. دنيا بداند كه اين جشنها و عياشيها مربوط به ملت شريف و مسلمان ايران نيست، و داير كننده و شركت كننده اين جشنها خائن به اسلام و ملت ايران مى باشند.
ص: 15
من دست عموم ملت اسلام و آزاديخواهان جهان را در راه قطع ريشه استعمار و استعمارگران، استقلال ممالك اسلامى و گسستن زنجيرهاى اسارت مى فشارم، و از خداوند متعال دفع شرّ دستگاههاى جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت نموده قبولى اعمال و مناسك عموم را خواستار است. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
«اساساً اسلام با اساس شاهنشاهى مخالف است، هركس سيره رسول خدا را در وضع حكومت ملاحظه كند مى فهمد اسلام آمده است اين كاخهاى ظلم شاهنشاهى را خراب كند، شاهنشاهى از كثيف ترين و ننگين ترين نمونه ارتجاع است». (1)
ص: 16
پيام
زمان: 26 مهر 1357/ 15 ذى القعده 1398
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو
موضوع: مصايب و گرفتاريهاى ملت مسلمان ايران
مناسبت: فرا رسيدن ايام حج
مخاطب: زائران بيت اللَّه الحرام و مسلمين جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
اكنون كه موسم حج بيت اللَّه الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمده اند، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكى از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم توجه داشته و به وضع اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلام رسيدگى كرده و از گرفتاريهاى برادران ايمانى خود مطلع گشته و در رفع آن حسب وظيفه اسلامى و وجدانى كوشش كنند. اهتمام به امر مسلمين، از فرايض مهمه اسلام است. اينك اينجانب از وضع گرفتارى ملت مسلمان ايران، گزارشى به شما زائران بيت اللَّه الحرام مى دهم و از مسلمين همه اقطار (1) عالم استمداد مى كنم.
ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاه سال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى، كه رسماً نوكر اجانب بوده و هستند، مى باشد. در اين پنجاه سال سياه، اين ملت بزرگ، در تحت فشار پليس و اختناق و شكنجه روحى دست و پا مى زند، و تمام مخازن زيرزمينى و منافع حياتى ملت را شاه به اجانب داده است. نفت را امريكا و گاز را شوروى و مراتع و جنگلها را به علاوه بر بخشى از نفت، انگليس و بعض كشورهاى ديگر. مردم را از تمام مظاهر حياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته. نظام
ص: 17
ارتش و فرهنگ ما و اقتصاد كشور، استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده، اكنون كه در سالهاى اخير، ملت بيدار شده و براى احقاق حق خود بپاخاسته و فرياد مظلومانه اش بلند شده است، جواب آنها با مسلسل و تانك و توپ داده مى شود.
قتل عامهايى كه در اين چند ماه اخير در شهرهاى ايران رخ داده، روى تاريخ را سياه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتيبانى امريكا به جان مردم مظلوم افتاده؛ ايران اكنون به شكل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر كشور را فرا گرفته، و شاه در اين نفسهاى آخرش مى خواهد از اين ملت مستضعف انتقام بگيرد. سايه شوم حكومت نظامى بر سر ملت برقرار و دست كماندوهاى مزدور براى قتل بزرگ و كوچك و زن و مرد باز است.
اينجانب در هيچ يك از كشورهاى اسلامى اجازه ادامه به فعاليت خود، كه رساندن نداى مظلومانه ملت است به عالم ندارم، و چون وظيفه دينى و وجدانى خود را بايد ادا كنم، به ناچار به خارج از بلاد مسلمين آمدم، شايد بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت مظلوم ايران مى گذرد آگاه، و تا پيدا كردن فرصت براى ادامه عمل در يكى از بلاد اسلامى، در خارج زيست مى كنم.
اكنون اى مسلمين جهان، در امر ايران اهتمام كنيد و ناله يك ملت سى ميليونى مستضعف را به جهانيان برسانيد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله منقول است: «مَنْ اصْبَحَ و لَمْ يَهْتَمَّ باْمور المُسلمينَ فَلَيْسَ بِمُسلِمٍ». (1) «اللهُمَّ قد بلَّغتُ». (2)
والسلام على من اتبع الهدى.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 18
سخنرانى
زمان: بامداد جمعه 31 فروردين 1358/ 22 جمادى الاول 1399
مكان: قم
موضوع: نقش اسلام در پيروزى مسلمانها- رهنمودهايى به هيأت نمايندگى عربستان
حضار: اعضاى هيأت نمايندگى عاليرتبه مذهبى عربستان سعودى به رياست محمدالسبيلامام جماعت مسجدالحرام)، سفير آن كشور، و ميناچى، ناصروزير اطلاعات و تبليغات- وزارت ارشاد- و سرپرست سازمان اوقاف)
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
اولًا تشكر مى كنم از اين وَفْد (1) و از امام محترم (2) و از ملت حَرَمَيْنِ شريفين، رياض واز جلالت ملك (3) كه شما را براى تفقد از ما اينجا فرستاده است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش و حركتهاى اسلامى بوده؛ از مسجد تبليغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد حركت قواى اسلامى براى سركوبى كفار و وارد كردن آنها در [زير] بيرق اسلام بوده است. هميشه در صدر اسلام مسجد مركز حركات و مركز جنبشها بوده است. شما كه از اهالى مسجد و از علماى مساجد هستيد، بايد پيروى از پيغمبر اسلام و اصحاب آن سرور كنيد و مساجد را براى تبليغ اسلام و حركت اسلاميه و براى قطع ايادى شرك و كفر و تأييد مستضعفين در مقابل مستكبرين قرار بدهيد.
ما به خواست خداى تعالى با آنكه بى سازوبرگ بوديم و ملت ما در دستش از
ص: 19
تفنگ و آلات جنگى چيزى نبود، به واسطه قدرت ايمان و وحدت كلمه بر قواى طاغوتى غلبه كرديم. و من اميدوارم كه همه ملتهاى اسلامى بپاخيزند و با وحدت كلمه و با توجه به اسلام و قدرت ايمان، بر اجانب و بر كسانى كه مى خواهند اين ملتها را هميشه در تحت اختيار و سلطه خود داشته باشند غلبه كنند. رمز پيروزى مسلمين در صدر اسلام، وحدت كلمه و قوّت ايمان بود؛ قوّت ايمان بود كه يك لشكر ضعيف را بر امپراتوريهاى بزرگ عالم غلبه داد، و سى نفر به قيادت (1) خالدبن وليد (2) بر شصت هزار نفر لشكر پيشقراول روم غلبه كرد. اين قدرت اسلام بود كه پيش مى برد، و ما مسلمين بايد با قدرتِ اسلامْ اسلام را پيش ببريم.
بايد با قواى كفر به قدرت اسلامى مبارزه كنيم و دست تبهكاران را از ممالك خودمان دور كنيم. اگر وحدت كلمه اسلامى بود و اگر دولتها و ملتهاى اسلام به هم پيوسته بودند، معنا نداشت كه قريب يك ميليارد جمعيت مسلمين زير دست قدرتها باشد. اگر اين قدرت- قدرت بزرگ الهى- مُنْضَم (3) بشود به قدرت ايمان و همه با هم برادرانه در راه اسلام قدم بردارند، هيچ قدرتى بر آنها غلبه نخواهد كرد.
مع الأسف با اختلافاتى كه در مناطق ديده مى شد- و خصوصاً در مناطق عربى- اين موجب شده است كه اسرائيل با جمعيت كمى كه دارد در مقابل اعراب با آن جمعيت كثير و ساز و برگ كثير ايستادگى كند. اگر جلوى اين جرثومه فاسد گرفته نشود، طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمى كند فقط بر فلسطين و مسجد اقصى؛ او همه جا را مى خواهد غلبه كند.
بر مسلمين و بر دولتهاى اسلامى است كه با هم متحد بشوند و اين جرثومه فساد را از بن و بيخ بركنند و [به] كسانى كه پشتيبانى آنها را مى كنند اجازه ندهند كه پشتيبانى كنند.
ص: 20
من از خداى تبارك و تعالى قدرت اسلام و عظمت اسلام و مسلمين را و وحدت كلمه آنها را خواستارم.
حكومت سابق ما براى اينكه همه طور خدمت به اربابهاى خودش بكند، در اينجا فجايع كرد، و در خصوص زائرين بيت اللَّه الحرام مضيقه هايى ايجاد كرد؛ و گاه نسبت به مسئولين دولت سعودى چيزهايى گفت كه شايد پيش ايرانى ها يك ناراحتيهايى از آنها هم حاصل شد. و ما پس از رفتن او و قطع يد غاصبه او متوجه اين هستيم كه در سالهاى آتيه مملكت سعودى با ايرانى هايى كه براى زيارت بيت اللَّه و حرمين شريفين مى آيند، چه نحو عمل خواهد كرد. ايرانى ها نظر به اين معنا دوخته اند كه با برادران خودشان چه نحو عمل خواهد شد. و من اميدوارم كه اكنون كه دست ظلم از اين مملكت كوتاه شده است و تبليغات سوئى كه مى كردند از بين رفته است، برادرهاى ما با هم برادر باشند و رفتار آنها رفتارهاى برادرانه باشد و براى حجاج بيت اللَّه تسهيلات فراهم كنند، و از خداى تبارك و تعالى اين توفيق را خواستارم.
تاريخ بايد سرمشق ما باشد و ما وقتى كه تاريخ را نگاه مى كنيم، تحولاتى كه پيدا شده است در اسلام و در مسلمين، هر جا كه قوّت ايمان در كار بوده است و مردم و مسلمين به قوّت ايمان حركت مى كردند، نصر با آنها همراه بوده است. و هر وقت براى رسيدن به آمال دنيايى بوده است، نصر از آنها فرار مى كرده است.
تعليمات انبيا و تعليم نبى اكرم صلى الله عليه و آله اين است كه با قدرتهاى معنوى، شما مى توانيد پيش ببريد. آن قوه هاى معنوى كه پشت سر مسلمين بود و ملائكةاللَّه كه قدرت معنوى بود موجب شد كه مسلمين در كمتر از نيم قرن بر همه معموره (1) دنيا سلطه پيدا كنند. ما بايد از
ص: 21
تاريخ عبرت بگيريم. آن وقت كه يك دولت قوى ما داشتيم- مثل دولت عثمانى- در مقابل شوروى، در مقابل ژاپن مى ايستاد و گاه غلبه مى كرد. دشمنان ما وقتى سلطه پيدا كردند، اين مملكت پهناور را تكه تكه كردند و هر كدام را به دست يكى از عمال خودشان دادند و بين آنها مع الأسف تفرقه انداختند، و اين موجب شد كه مسلمين و اسلام ضعيف شد و مُسْتَعْمِرين بر ما غلبه كردند. ما بايد از اين امور عبرت بگيريم، و دولتهاى ما از اين معانى و از اين امر تاريخى عبرت بگيرند و اختلافات خودشان را رفع كنند. اگر اينها با هم مجتمع بشوند يك قدرتى خواهند داشت كه هيچ قدرتى با آنها معارضه نمى كند، البته به شرط ايمان كامل. و من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه ايمان ما را و ايمان دولتهاى ما را و ايمان ملتهاى ما را قوى كند، و با عنايت خودش با ما همراهى كند كه ما بر مشكلات خودمان سلطه پيدا كنيم. و از شما و دوستان شما باز هم تشكر مى كنم.
والسلام عليكم
ص: 22
پيام
زمان: 29 شهريور 1358/ 28 شوال 1399
مكان: قم
موضوع: وظايف سرپرستان كاروانها و زائران بيت اللَّه الحرام
مناسبت: فرا رسيدن ايام حج
مخاطب: انوارى، محى الدين- محلاتى، فضل اللَّه
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى و جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضل اللَّه محلاتى- دامت افاضاتهما
چون ايام برگزارى يكى از فرايض بزرگ اسلامى با محتواى عظيم انسانى، روحانى، سياسى و اجتماعى يعنى فريضه حج بيت اللَّه الحرام نزديك است و لازم است در آستانه برقرارى جمهورى اسلامى با انقلاب شكوهمند ملت شريف ايران اين فريضه مقدسه از آثار طاغوت پاكسازى و به اسلام راستين برگردد، به اين جهت، شما را به عنوان سرپرست حجاج بيت اللَّه الحرام تعيين نموده كه با مشورت با مقامات صالحه هيأتى از افراد صالح و متعهد و با ايمان، انتخاب و با همكارى آنان كليه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد كه ان شاءاللَّه تعالى در حكومت جمهورى اسلامى اين فريضه مقدسه با محتواى معنوى خود تحقق يابد. و لازم است در اين موضوع تذكراتى داده شود:
1- لازم است به حضرات آقايان علما و روحانيون محترم كاروانها تذكر دهيد كه قبل از حركت مجالسى تشكيل دهند و حجاج محترم را با مسائل شرعى و وظايف انسانى آشنا كنند.
2- عموم برادران و خواهران اسلامى بايد توجه داشته باشند كه يكى از مهمات
ص: 23
فلسفه حج، ايجاد تفاهم و تحكيم برادرى بين مسلمين است و بر دانشمندان و معممين لازم است مسائل اساسى سياسى و اجتماعى خود را با ديگر برادران در ميان گذارند و در رفع آن طرحهايى تهيه كنند تا آنان در برگشت به كشورهاى خود آنها را تحت نظر علما و ارباب نظر قرار دهند.
3- در اين سال كه ايران در آستانه جمهورى اسلامى است و به واسطه تبليغات نارواى اجانب ممكن است مسلمين بلاد از عمق نهضت اسلامى ايران مطلع نباشند، لازم است آقايان علما و خطبا و دانشمندان محترم با وسايل ممكن اين نهضت مقدس را معرفى نمايند و مقصد مسلمانان ايران را كه همان برقرارى حكومت اسلامى تحت پرچم اسلام و هدايت قرآن كريم و پيغمبر مكّرم اسلام است، گوشزد نمايند كه برادران اسلامى ما بدانند ما بجز اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى فكر نمى كنيم.
4- لازم است برادران ايرانى و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه، كه موجب تفرق صفوف مسلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد و تشكيل نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهاى مخالف رويّه اجتناب نمايند و از افتادن روى قبور مطهره و كارهايى كه گاهى مخالف شرع است جداً اجتناب كنند.
5- نيابت از حىّ براى نماز طواف صحيح نيست، بايد هركس خودش به هر نحو مى تواند نماز بخواند و مجزى است. از گرفتن نايب و مزاحمت [براى] نمازگزاران اجتناب نمايند.
6- طواف را به نحو متعارف كه همه حجاج به جا مى آورند، به جا آورند و از كارهايى كه اشخاص جاهل مى كنند احتراز شود و مطلقاً از كارهايى كه موجب وَهْن (1) مذهب است بايد احتراز شود.
7- در وقوفيْن، متابعت از حكم قضات برادران اهل سنت لازم و مجزى است اگر چه قطع به خلاف داشته باشيد.
ص: 24
8- در اين سال كه به واسطه انقلاب اسلامى به برادران و خواهران ما صدمات و ضررهاى بسيار از حكومت طاغوتى رسيده است و بسيارى از معلولين از حوادث انقلاب احتياج مبرم به كمك دارند، مقتضى است كسانى كه مى خواهند حج استحبابى به جا آورند، هزينه آن را صرف در احتياج برادران و خواهران خود كنند، كه ثواب آن نزد خداوند تعالى بسيار برحج استحبابى ترجيح دارد. و نيز كسانى كه به عنوان سوغات مصارف ناروا مى نمايند يا تشريفات و مهمانيهاى خارج از رويه در وقت برگشت از حج مى نمايند، مقتضى است اين نحو هزينه ها را صرف احتياج برادران و خواهران عليل و مستمند خود نمايند كه خداوند تعالى به آنان اجر و بركت عنايت فرمايد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سعادت ملت مسلمان را خواستار، و موفقيت همگان را در كوشش براى به ثمر رسيدن نهضت مقدس اميد دارم. والسلام عليكم و على جميع المؤمنين و رحمةاللَّه وبركاته.
28 شوال المكرم 99
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 25
پيام
زمان: 7 مهر 1358/ 7 ذى القعده 1399
مكان: قم
موضوع: شناخت محتواى عبادى، سياسى و اجتماعى حج و وظايف مسلمانان
مناسبت: فرا رسيدن ايام حج
مخاطب: مسلمين ايران و جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَميعاً وَلاتَفَرَّقُوا. (1)
تحيت فراوان و درود بى پايان به جميع مسلمين جهان در مشارق ارض و مغارب آن. سلام گرم بر حجاج بيت اللَّه الحرام- وفَّقهم اللَّه تعالى. قابل انكار و محتاج به تذكر نيست كه اسلام بزرگ، دين توحيد و شكننده شرك و كفر و بت پرستيها و خودپرستيهاست.
دين فطرت و رهايى بخش از قيد و بندهاى طبيعت و وسواس شياطين جنّ و انس در نهان و ظاهر است و دينِ سياستِ مُدُن (2) و راهنماى صراط مستقيمِ لاشرقيه و لاغَربيه است. دينى است كه عباداتش توأم با سياست، و سياستش عبادت است. اكنون كه مسلمين كشورهاى مختلف جهان به سوى كعبه آمال و حج بيت اللَّه رو آورده و اين فريضه عظيم الهى و كنگره بزرگ اسلامى در ايامى متبركه و در مكانى متبركه بر پاگرديده است، مسلمانان مبعوث از قِبَل خداوند تعالى بايد علاوه بر محتواى عبادى، از محتواى سياسى و اجتماعى آن بهره مند شوند، و به صِرْف صورت قناعت نكنند. همه كس مى داند كه برپا نمودن چنين كنگره عظيمى براى هيچ مقامى و هيچ دولتى امكانپذير نيست. و اين امر
ص: 26
خداوند متعال است كه اين گردهمايى بزرگ را فراهم آورده، مع الأسف مسلمين در طول تاريخ نتوانستند از اين نيروى آسمانى و كنگره اسلامى استفاده شايانى به نفع اسلام و مسلمين بنمايند. جهات سياسى زيادى در اجتماعات، جماعات و جُمَعات، و خصوصاً اجتماع گرانبهاى حج مى باشد؛ كه از آن جمله اطلاع بر گرفتاريهاى اساسى و سياسى اسلام و مسلمين است، كه با گردهمايى روحانيون و روشنفكران و متعهدان زائر بيت اللَّه الحرام ممكن است طرح، و با مشورت از راه حلها مطلع، و در بازگشت به كشورهاى اسلامى در مجتمعهاى عمومى گزارش داده، و در رفع آنها كوشا شوند. و از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم، دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است؛ كه خطبا و گويندگان و نويسندگان در اين امر حياتى اقدام نمايند؛ و كوشش كنند در به وجود آوردن جبهه مستضعفين؛ كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار «لا اله الا اللَّه» از تحت اسارت قدرتهاى شيطانى اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند، و با اخوت اسلامى بر مشكلات غلبه پيدا كنند.
خواهران و برادران عزيز! در هر كشورى كه هستيد از حيثيت اسلامى و ملى خود دفاع كنيد؛ و بى پروا در مقابل دشمنان خود، يعنى امريكا و صهيونيزم بين المللى و ابرقدرتهاى شرق و غرب، بدون هيچ ملاحظه اى، از ملتها و كشورهاى اسلامى دفاع كنيد؛ و مظالم دشمنان اسلام را برملا كنيد.
برادران و خواهران مسلمان من! آگاهيد كه تمام منافع مادى و معنوى همگى ما را ابرقدرتهاى شرق و غرب مى برند؛ و ما را در فقر و وابستگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى قرار داده اند. به خود آييد و شخصيت اسلامى خود را بيابيد. زير بار ظلم نرويد.
و هوشيارانه نقشه هاى شوم جهانخواران بين المللى را- كه در رأس آن امريكاست- افشا كنيد.
امروز قبله اول مسلمين (1) به دست اسرائيل، اين غده سرطانى خاورميانه افتاده است.
امروز برادران فلسطينى و لبنانى عزيز ما را با تمام قدرت مى كوبد و به خاك و خون
ص: 27
مى كشد. امروز اسرائيل با تمام وسائل شيطانى تفرقه افكنى مى كند. بر هر مسلمانى لازم است كه خود را عليه اسرائيل مجهز كند. امروز كشورهاى افريقايى مسلمان ما زير يوغ امريكا و ساير اجانب و سرسپردگان آنان دست و پا مى زنند. امروز افريقاى مسلمان صداى فرياد مظلومانه خود را هر چه بيشتر بلند مى كند. فلسفه حج بايد جوابگوى اين فريادهاى مظلومانه باشد. گردش به دور خانه خدا نشان دهنده اين است كه به غير از خدا گِرد ديگرى نگرديد. و رَجْم (1) عَقَبات، رجم شياطين انس و جن است. شما با رجم با خداى خود عهد كنيد تا شياطين انس و ابرقدرتها را از كشورهاى اسلامى عزيز برانيد.
امروز جهان اسلام به دست امريكا گرفتار است. شما براى مسلمانان قاره هاى مختلف جهان پيامى از خداوند ببريد؛ پيامى كه به غير از خدا، بردگى و بندگى هيچ كس را نداشته باشيد.
اى مسلمانان جهان و اى پيروان مكتب توحيد! رمز تمام گرفتاريهاى كشورهاى اسلامى، اختلاف كلمه و عدم هماهنگى است و رمز پيروزى، وحدت كلمه و ايجاد هماهنگى است. كه خداوند تعالى در يك جمله بيان فرموده: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. «اعتصام به حبل اللَّه» بيان هماهنگى جميع مسلمين است. همه براى اسلام و به سوى اسلام و براى مصالح مسلمين، و گريز از تفرقه و جدايى و گروه گرايى- كه اساس همه بدبختيها و عقب افتادگيهاست. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه مسلمانان جهان را خواستارم. والسلام على ائمةالمسلمين و عباد اللَّه الصالحين.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 28
سخنرانى
زمان: ساعت 9 صبح 8 مهر 1358/ 8 ذى القعده 1399
مكان: قم
موضوع: اهميت حج و رسالت حجاج
حضار: آقايان محلاتىنماينده امام)، ناصر ميناچىوزير ارشاد ملى و سرپرست سازمان اوقاف) و مديران كاروانهاى حج سراسر كشور
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
من به طور اختصار چند كلمه به آقايان روحانيونى كه در كاروانها هستند و به رؤساى كاروانها عرض مى كنم و مطلب راجع به همه حُجّاج بيت اللَّه الحرام هم هست. و او اين است كه بايد آقايان متذكر باشند كه حج امسال غير از حج سالهاى سابق است.
سالهاى سابق، در اين سنَوات اخيره، حجى بود كه با كاروانهاى طاغوتى و با منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند؛ و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند. و اگر چنانچه در آنجا چه از معمَّمين و چه از رؤساى كاروان خطايى سر مى زد، اين خطاى طاغوت بود؛ به اسلام لطمه اى وارد نمى كرد، بلكه تحكيم اسلام بود. تحكيم احكام اسلام بود.
امسال همان طورى كه همه دستگاهها متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چيزهايى كه بسيار مهم است همين كاروانهاى حج است. در اين سال چشمها دوخته شده است كه ببينند فرق امسال و سالهاى سابق چيست؟ آيا اينها كه ادّعا مى كنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است، آيا اينهايى كه الآن نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هستند، منتخبين علماى بلاد هستند، آيا اينها همان طورى كه اسمشان اقتضا مى كند، واقعشان هم اين طورند؟ اعمالشان هم مطابق با
ص: 29
ادّعاست؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروانهاى حج منتخب از جمهورى اسلامى؟
امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسئوليت بزرگى برآييد؛ مسئوليت حيثيت اسلام. اگر در زمان طاغوت يك معمَّم يك كارى انجام مى داد، مى گفتند كه طاغوتى است. امروز نمى گويند طاغوتى است؛ مى گويند اسلامى است.
اگر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرَّف مى شويد و در اين مواقفى كه در حضور مسلمين، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق و زمان طاغوت فرق نكند، در عالم منعكس مى شود كه اسم جمهورى اسلامى است، و معنا رژيم طاغوتى.
آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد؛ و آبروى اسلام را ممكن است ان شاءاللَّه حفظ كنيد.
توجه داشته باشيد كه سفر حج، سفر كسب نيست؛ سفر تحصيل دنيا نيست. سفر الى اللَّه است. شما داريد به طرف خانه خدا مى رويد. تمام امورى كه داريد انجام مى دهيد به طور الهيت بايد انجام بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مى شود وَفْد الى اللَّه (1)
است. سفر به سوى خداى تبارك و تعالى است. بايد همان طور كه مسافرين الى اللَّه، مثل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما، مسافرتشان الى اللَّه در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم، تخلُّف نمى كردند از آن چيزى كه برنامه وصول الى اللَّه بوده است، شما هم الآن «وفود» الى اللَّه داريد مى گوييد.
شما در آنجا كه مى رويد، در ميقات كه مى رويد، «لَبَّيك» به خدا مى گوييد؛ يعنى تو دعوت كردى، و ما اجابت. مبادا يك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجارتى در اين سفر مطرح باشد پيشتان، امور معنوى
ص: 30
مطرح باشد. چه آقايان اهل علم، و چه كاروانها و رؤساى كاروانها، و چه ساير حُجّاج.
سفر، سفر الى اللَّه است؛ نه سفر به سوى دنيا. آلوده به دنيا نكنيد.
اين سفر الهى را شما مى رويد رَجْم (1) شيطان مى كنيد؛ اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جنود شيطان باشيد، رجم خودتان را هم مى كنيد! شما بايد رحمانى بشويد تا رَجْمتان رَجْمِ رحمان و جنود رحمان به شيطان باشد. شما «وقوف» مى كنيد در اين مواقف كريمه؛ وقوف در اين مواقف كريمه. مبادا آلوده بشويد به يك معصيتى، به يك خلافى؛ به يك چيزى كه علاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود، پيش دنيا آبروى اسلام از دست برود.
امروز آبروى اسلام بسته به وجود شماست كه مى رويد دستجمعى در اين مواقف كريمه و ساير مسلمين، شما را مشاهده مى كنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسلامى- چه روحانيون، و چه رؤساى كاروانها، و چه ساير حُجّاج- امسال حج نمونه است؛ حج جمهورى اسلامى است؛ نه حج رژيم طاغوتى. شَرْف زياد، و مسئوليتْ زيادتر است. مسئوليت همه داريم در مقابل اسلام. امروز نه شما تنها، همه قشرهاى ملت، دولت، ملت، همه مسئولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل اسلام. ما كه مدّعى هستيم جمهورى اسلامى، و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بايد اثبات كنيم اين مطلب را كه تغيير كرده است، تحول حاصل شده است، در همه چيز.
اگر بنا باشد كه در دولت كه مى رويم تحول نشده باشد، پيش ملت كه مى رويم تحول نشده باشد، شما كه كاروانها هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروان هستيد تحول پيدا نكرده باشيد، اگر اين طور باشد، همان رژيم است و همان مسائل طاغوتى، منتها اسم را ما عوض كرديم. ما مى خواهيم ان شاءاللَّه مسمَّى عوض بشود. تغيير [داده] بشود، رژيم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى- اسلامى به همه محتوا. بسيار
ص: 31
بايد متوجه باشيد. بسيار بايد خودتان بسيار پاسبانى از خودتان بكنيد. پاسدارى از خودتان بكنيد.
و اين سفر را سفر الى اللَّه حساب بكنيد. و بدانيد كه با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد؛ و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزّت همه شما را مى خواهم. و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزّت اسلام و قدرت اسلام را مى خواهم.
والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
ص: 32
سخنرانى
زمان: ظهر 11 آبان 1358/ 11 ذى الحجه 1399
مكان: قم
موضوع: بازيابى مجد و عظمت مسلمين با تمسك به اسلام
حضار: دانشجويان عربستان سعودى مقيم ايران
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
مع الأسف آقايان وقتى آمدند كه ظهر است و من وقتى ندارم. لكن چند كلمه عرض مى كنم.
اين نهضت ايران؛ نهضت مخصوص به خودش نبوده و نيست؛ براى اينكه اسلام مال طايفه خاصى نيست. اسلام براى بشر آمده است؛ نه براى مسلمين و نه براى ايران.
انبيا مبعوث اند بر انسانها، و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها. خطاب به ناس [است:] «يا أيّها الناس». ما كه نهضت كرديم، براى اسلام نهضت كرديم؛ جمهورى جمهورى اسلامى است؛ نهضت براى اسلام نمى تواند محصور باشد در يك كشور، و نمى تواند محصور باشد در حتى كشورهاى اسلامى. نهضت براى اسلام، همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براى يك محل نبوده است. پيغمبر اكرم اهل عربستان است؛ لكن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است.
انبيا آمدند كه انسان بسازند. انسان يك موجودى است در ابتدا مثل ساير حيوانات است. اگر رشد بكند، يك موجود روحانى مى شود كه بالاتر از ملائكةاللَّه مى شود. و اگر
ص: 33
طرف فساد برود، يك موجودى است كه از همه حيوانات پست تر است.
الآن شما در اين انسانهايى كه در دنيا هستند و ادعاى انسانيت مى كنند، ادعاى طرفدارى از بشر مى كنند، ادعاى حمايت از حيوانات مى كنند! شما الآن اين اشخاص را كه يك همچو ادعاهايى دارند ملاحظه مى كنيد، گمان ندارم در تمام حيوانات يك حيوان به آن درّندگى پيدا بشود! يك حيوانى كه، يك موجودى كه تمام اين بشر و بشريت را براى نفع خودش مى خواهد. ميليونها آدم را مى كشد، براى اينكه يك نفعى ببرد! حيوانات چنانچه حيوانخوار هم باشند به اندازه شكمشان [مى خورند] وقتى سير شدند رها مى كنند. و وعده ديگر مى روند سراغ شكار. اما اين انسانى كه- انسان كه از حيوانات است، و بدترين حيوان است- براى يك منفعت جزئى حاضر است كه فوج فوج اين انسانها را بكُشند. انسانهاى ديگرى، آنهايى كه سر راه نفع او ايستاده اند، يا لااقل به نفع او عمل نمى كنند، اين انسانها پيش آنها اصلًا موجوديتشان مطرح نيست. آنها حاضرند كه چند صد هزار، چند صد ميليون، جمعيت را بكشند تا اينكه يك جايى را براى سياست خودشان تصاحب كنند.
جنگهايى كه الآن در دنيا هست و بوده است و سابق بوده است شما ملاحظه كنيد كه چه مى كنند اينها با اين بشرى كه ادعا مى كنند كه ما براى «حقوق بشر» مثلًا طرح داريم، مجلس داريم. همينها وقتى كه چهار نفر در ايران به واسطه جنايات پنجاه ساله شان كشته مى شوند، در محاكم اينجا محكوم به اعدام مى شوند، همينها در آنجا در روزنامه هايشان شروع مى كنند به نوحه سرايى كردن و انتقاد از محاكم اينجا! همينهايى كه الآن در ميدانهاى جنگ [مشغول اند به] سركوبى و كشتن آدمها براى رسيدن به يك چيزى كه مثلًا فرض كنيد براى او به حسب توهم يك نفعى دارد. اينهايى كه الآن مشغول كشتن فوج فوج آدم هستند، [براى] دو سه نفر، چند نفر آدمى كه در اينجا پنجاه سال جنايت كرده اند و چند صد نفر آدم يا كشته يا امر به كشتن كرده اند، وقتى كه اينها را در محاكم محكوم به اعدام مى كنند، فريادشان بلند مى شود! در همين حالى كه افراد آنها الآن
ص: 34
مشغول آدمكشى هستند، فوج فوج مردم را مى كشند، در همين حال براى اينها نوحه خوانى مى كنند! و مع الأسف در بين خود جمعيتهاى اسلامى، جمعيت شرقى، در مملكت ما، در مملكت شما، موجودهايى هستند كه يا باورشان آمده است حرفهاى اينها را، كه [بايد] آدم بگويد اينها بسيار عقب مانده اند از حيث افكار. يا باورشان نيست، لكن براى آنها كار مى كنند كه بايد بگوييم خيانتكارند. در بين ما هست در بين شما هم هست افرادى كه همان مسائلى كه آنها مى خواهند، همان مسائلى كه در غرب گفته مى شود، آنها در بطن جامعه خودشان طرح مى كنند و مى گويند، همان طورى كه مطبوعات امريكا مطبوعاتى [است] كه تحت نظر مستقيم صهيونيسم هستند، همان مطالبى را كه آنها مى نويسند، نويسنده هاى ما بعضيشان، و گوينده هاى ما بعضيشان همان مسائل [را مى نويسند.] در ممالك شما هم هست.
ممالك شرق، ممالك اسلامى، تا اسلام را نيابند، نمى توانند زندگى شرافتمندانه بكنند. مسلمين بايد اسلام را پيدا كنند. اسلام از دستشان فرار كرده بود. ما الآن اسلام را نمى دانيم چيست. اين قدر به مغز ما خوانده است اين غرب و اين جنايتكارها، كه اسلام را ما گُمَش كرديم. تا اسلام را پيدا نكنيد نمى توانيد اصلاح بشويد. از آن مركز، كه كعبه معظّمه است و مركز اجتماع مسلمين است در هر سال، گرفته تا آخر بلاد مسلمين، اسلام گُم است پيششان، نمى دانند چيست. و لهذا مسلمين جمع مى شوند در مكه معظّمه، در يك محلى كه خداى تبارك و تعالى آن محل را قرار داده براى اجتماع مسلمين، اجتماع معنوى مسلمين جمع مى شوند و نمى دانند چه مى كنند؛ استفاده اسلامى از آن نمى كنند.
يك همچو مركز سياسى را متبدلش كردند به يك امورى كه اصلًا غفلت از همه مسائل مسلمين [است.] بايد اسلام را پيدايش كنند. مسلمين اگر حج را پيدا كنند، اگر آن سياستى كه در حج به كار رفته است از طرف اسلام، همان را پيدا كنند، كافى است براى اينكه استقلال خودشان را پيدا بكنند، ولى مع الأسف ما گم كرديم اسلام را. آن اسلامى كه الآن دست ماست كه بكُلّى از سياست جدايش كردند؛ سرش را بريدند. آن چيزى كه اصل
ص: 35
مطلب است از آن بريدند و جدا كردند، و مابَقيش را دست ما دادند. همان ما را به اين روز نشانده است كه ما نمى شناسيم سَرِ اسلام را، ما نمى شناسيم. ما تا پيدا نكنيم اسلام را، تا همه مسلمين پيدا نكنند اسلام را، نمى توانند به مَجْد خودشان برسند. مَجدِ اسلام آن بود كه در صدر اسلام بود. آن بود كه با يك جمعيت كم دو تا امپراتورى (1) را از بين برد،
آن مجد اسلام بود، نه براى كشورگشايى؛ براى آدمسازى. اين خيال است، اشتباه است كه خيال مى كنند كشورگشايى مى كند اسلام. اسلام كشورگشايى نمى كند. اسلام مى خواهد همه كشورها آدم بشوند. اسلام دنبال اين مى رود كه آنهايى كه آدم نيستند آدمشان كند. در يك جنگى وقتى كه اسير كرده بودند يك عدّه اى را- به حَسَب تاريخ هست- اينها را بسته بودند داشتند مى آوردند. رسول اكرم گفت: ببين! من بايد با زنجير اينها را به بهشت ببرم. (2) اسلام براى اصلاح جامعه است. اگر شمشير كشيده، شمشير را براى اين كشيده است كه مفسده هايى كه نمى گذارند اين جامعه ها اصلاح بشود از بين ببرد، تا سايرين اصلاح بشوند.
مسائلى هم كه آن آقا خواندند- و مسائل كثيرى بود- اينها ان شاءاللَّه اميدوارم كه اگر ما توفيق پيدا بكنيم، اگر مسلمين توفيق پيدا بكنند، با تدريج درست بشود. حالا ما گرفتاريهاى زيادى داريم كه محتاجيم به دعاى همه مسلمين. خداوند همه شما را تأييد كند.
ص: 36
پيام
زمان: 3 آبان 1358/ 3 ذى الحجه 1399 (1)
مكان: قم
موضوع: شكستن بتها و قدرتهاى بزرگ شيطانى زمان
مناسبت: روز عرفه
مخاطب: مسلمين جهان و حجاج بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّه اسوَةٌ حَسَنَةٌ (2)
صلوات و سلام خداوند بر رسول خدا پيامبر عظيم الشأن كه يك تنه قيام فرمود در مقابل بت پرستان و مستكبرين، و پرچم توحيد را به نفع مستضعفين به اهتزاز درآورد، و از قِلت عُدّه و عدد نهراسيد، و با عِده قليل بدون ساز و برگ جنگى كافى و با نيروى ايمان و قوتِ تصميم بر سركشان و ستمكاران تاخت، و نداى توحيد را در كمتر از نيم قرن بر بزرگترين معموره (3) جهان به گوش جهانيان رساند.
و درود جهانيان و رحمت خداوند متعال بر شما اى زائران بزرگوار بيت اللَّه الحرام كه از چهار سوى عالم به سوى خانه خدا، مركز توحيد و محل وحى و مقام ابراهيم و محمد، دو ابرمرد بت شكن و پرخاشگر بر مستكبرين شتافتيد و خود را به مواقف كريمه اى- كه در عصر وحى زمينهايى خشك و كوهسارهايى بى آب و سبزه، لكن محل هبوط (4) ملائكة اللَّه و هجوم جنوداللَّه و وقوف انبياءاللَّه و عباداللَّه الصالحين بود- رسانديد.
ص: 37
هان! بشناسيد اين مشاعر (1) بزرگ را، و مجهز شويد از مركز بت شكنى براى شكستن بتهاى بزرگ كه به صورت قدرتهاى شيطانى و چپاولگران آدمخوار در آمده اند، و از اين قدرتهاى تهى از ايمان نهراسيد، و با اتكال به خداى بزرگ در اين مواقف عظيمه، پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد، و از تفرق و تنازع بپرهيزيد وَلاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ (2)
رنگ و بوى ايمان و اسلام كه اساس پيروزى و قدرت است با تنازع و دسته بنديهاى موافق با هواهاى نفسانيه و مخالف با دستور حق تعالى زدوده مى شود، و اجتماع در حق و توحيد كلمه و كلمه توحيد كه سرچشمه عظمت امت اسلامى است، به پيروزى مى رسد.
اى مسلمانان جهان! چه شد شما را كه در صدر اسلام با عده بسيار كم، قدرتهاى عظيم را شكستيد و امت بزرگ اسلامى- انسانى ايجاد نموديد، اكنون با قريب يك ميليارد جمعيت و دارا بودن مخازن بزرگى كه بالاترين حربه است در مقابل دشمن، اينچنين ضعيف و زبون شديد؟ آيا مى دانيد كه تمام بدبختيهاى شما در تفرقه و اختلاف بين سران كشورهاى شما و بالنتيجه بين خود شماست؟ از جاى برخيزيد و قرآن كريم را به دست گرفته و به فرمان خداى تعالى گردن نهيد تا مجد خود و عظمت اسلام عزيز را اعاده كنيد. بياييد و به يك موعظه خداوند گوش فرا دهيد؛ آنجا كه مى فرمايد قُلْ انَّما اعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُواللَّه مَثْنى وَ فُرادى (3)
همه قيام كنيد و براى خدا قيام كنيد؛ قيام فرادى در مقابل جنود شيطانىِ باطنِ خودتان، و قيام همگانى در مقابل قدرتهاى شيطانى.
اگر قيام و نهضت، الهى و براى خدا باشد پيروز است. اى مسلمانان جهان و اى مستضعفان عالم! دست به دست هم دهيد و به خداى بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد، و عليه مستكبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش كنيد. اى زائران خانه خدا، در مواقف
ص: 38
و مشاعر الهى به هم بپيونديد و از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و مستضعفان جهان را بخواهيد.
اى گويندگان و نويسندگان! در اجتماعات بزرگ؛ عرفات و مَشْعَر و مِنا و مكه معظمه و مدينه منوره، مسائل اجتماعى و سياسى مناطق خود را به گوش برادران ايمانى برسانيد، و از هم طلب نصرت كنيد. اى زائران خانه خدا! توطئه هاى راست و چپ و خصوص امريكاى چپاولگر و متجاوز و اسرائيل جنايتكار را به گوش عالميان برسانيد و از آنان استمداد كنيد و جنايات اين جنايتكاران را بشماريد و به خداوند متعال براى اصلاح حال مسلمين و قطع ايادى جنايتكاران التجا (1) پيدا كنيد. و من به خواست خداى قادر، مژده نصرت و پيروزى به شماها مى دهم. «انَّهُ عَلى ذلِكَ لَقادِرٌ» (2)
والسلام على رسول اللَّه و على ائمةالمسلمين و على عباداللَّه الصالحين و رحمةاللَّه و بركاته.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 39
سخنرانى
زمان: 1 آذر 1358/ 2 محرّم 1400
مكان: قم
موضوع: سرنوشت جهان اسلام، بسته به انقلاب ايران
مناسبت: مراجعت از سفر حج
حضار: افسران نيروهاى سه گانه ارتش پاكستان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى، و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارتها را قبول فرمايد، (1) ما با همه ملتهاى مسلم برادر هستيم. و در شادى و غم آنها شريك هستيم. و اميد اين را داريم كه آنها هم با غمها و شاديهاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملتها، بر ملتهاى مسلمين، بر ملتهاى شرق حكومتهاى غيرمشروع كرده اند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضا خان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند. و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت. و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرتها، خصوصاً امريكا بود. به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد. و به اتكا به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند، و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند. و در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى، خرابيهايى كه در طول اين تسلط وحشت انگيز اجانب بر ما و تفاله هاى آنها كه
ص: 40
در اين كشورها حكومت مى كردند، امروز مواجه شديم با دولت امريكا. و ما اميدواريم كه ملتهاى برادر ما، ملتهاى اسلامى، كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند. و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است. و الآن كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد امريكا قيام كرده است. و دانشگاهها- ظاهراً نوشته بود كه- سه روز تعطيل شده است. و اين يك مژده اى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست.
مسلمين بايد با هم يد واحده باشند. «هُمْ يَدٌ واحِدةٌ على مَن سِواه». اينها بايد دست واحد باشند. مجتمع باشند. يك باشند. خودشان را از هم جدا ندانند. مرزها را اسباب جدايى قلبها ندانند. مرزها جدا، قلبها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند، و داراى خزاين بسيار. چنانچه با هم مجتمع بشوند، چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلبهايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت بسيار كثيرى هستند؛ يك ميليارد جمعيت. شايد الآن بيشتر باشند. و خزاين بسيار دارند. و احتياج به هيچ كشورى ندارند. و همه كشورها تقريباً به آنها محتاج هستند. مع الأسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است، و مردم را از اين ابرقدرتها ترسانده اند. تبليغات خود آن ابرقدرتها اين بوده است كه ملتهاى ما را، ملتهاى شما را از اينها بترسانند. به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرتها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مى كنند. لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود. و قدرتهاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكت وقتى كه خود ملت با هم مجتمع شدند نمى توانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم. اتكال به اسلام داريم. پشتيبانى ما اسلام و خداست. و اميد اين را داريم كه همه ملتهاى اسلامى به ما بپيوندند.
در اين نزاعى كه، مبارزه اى كه الآن بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و
ص: 41
امريكا نيست، بين اسلام است و كفر. چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما- كه نخواهند كرد- اين غلبه، غلبه بر اسلام است. غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الآن تنها نيست كه بين وجود و عدم است. مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است. همه مسلمين در اين مسئله با هم بايد شركت كنند. كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود، حساب شرق، حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين [را] به تباهى خواهند كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتشهاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه رؤساى جمهور ممالك اسلامى مى خواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابله اى كه مابين كفر و اسلام است، نه مابين ايران و امريكا. مابين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند.
برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند. و پيروز خواهند شد. و از اين طبلهاى ميان تهى نترسند. نترسند كه امريكا يك قدرت بزرگ است، «يك قدرت شيطانى است و مى تواند كه با يك روز همه را به هم بزند»! اينها تبليغات است. امريكا نمى تواند اين كار را بكند.
در مقابل مسلمين نمى تواند امريكا خودنمايى كند. دنيا توجهش الآن به اين مبارزه است. دنيا الآن توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد. و خود مملكت امريكا در آن اختلاف واقع شده است. سياههاى امريكا كه در تحت ظلم امريكا بودند الآن آنها هم موافقت با ما دارند. و ممكن است آنها هم قيام بكنند. بايد مسلمين در يك همچه موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل امريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند. با ما همراهى كنند. ما و خود را از هم بدانند. مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند. و همه قيام كنند. و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص (1) به ما دارد مى كند.
يك نفر مجرمى (2) كه پنجاه سال خانه هاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين
ص: 42
مملكت را به حبس انداخته است، قتلهاى زياد، قتل عامهاى زياد كرده است، و سنگفرشهاى خيابان ما را، اسفالتهاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوانهاى ما، ذخاير ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها برده اند پناه داده اند يك همچه مجرمى را. و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جايى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جايى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزه هاى بچگانه اين را برده اند نگه داشتند. و حالا هم كه ما مطالبه آنها را مى كنيم، ما را مى ترسانند از كشتيهايشان كه آمدند در آبهاى نزديك آبهاى خليج، و از طياره هاشان و از اينها. ما از چه مى ترسيم؟ ما از طياره هاى اينها مى ترسيم؟ ما از كشتيهاى اينها مى ترسيم؟
ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مى دانيم. ملت ما الآن هم از من مى خواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند. ملتى كه شهادت را مى خواهد او را از چه مى ترسانند؟ او را از مردن مى ترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مى دانند.
آنها ما را از مردن مى ترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراى طبيعت. كسى كه خدا را مى شناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد ...، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراى طبيعت، اين از چه مى ترسد؟ امريكا اشتباه مى كند. آقاى كارتر اشتباه مى كند كه خيال مى كند كه مى تواند يك همچه كارى بكند. دنيا نمى گذارد كه او همچه كارى بكند. خود ملت امريكا نمى گذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى امريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد. و جوانهاى ما الآن اعلام كرده اند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك همچه كارى بكنند، ما سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مى كنيم. و اگر يك همچو بشود ما نمى توانيم اين جوانهايى كه الآن در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، آنها را كنترل كنيم. ما نمى توانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عامها ديده است، برادرها را كشته اند، پدرها را
ص: 43
كشته اند، زنها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمى توانيم كنترل كنيم، كه اگر امريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همينطور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند. امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مى توانند اين كار را بكنند؟
تمامشان را از بين خواهيم برد. و خودمان هم كشته مى شويم. آنها را هم از بين مى بريم.
شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان به آقاى ضياءالحق، (1) برسانيد. و از قول من به آنها بگوييد كه برادرهاى شما در مقابله كفر گرفتار هستند. شما قيام كنيد. ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الآن دارد به برادرهايشان مى شود. يك همچو قيامى كه الآن ما كرديم، در مقابل كفر است. اين نسبت به مقدرات شما هم تأثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مى ماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده اند. بايد همه با هم متصل، متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم. و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مأمورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مى كنيم اين فكر را از سرشان.
خداوند ان شاءاللَّه به شما همه برادرها سلامت بدهد. عزت بدهد. عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند رؤساى مسلمين را كه علاقه مند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مى كنند، آنها را حفظ كند.
ص: 44
پيام
زمان: 21 شهريور 1359/ 2 ذى القعده 1400
مكان: تهران، جماران
موضوع: سياست امريكا و ايادى آن، ايجاد اختلاف بين ملتهاى اسلامى
مناسبت: فرا رسيدن ايام حج
مخاطب: مسلمين جهان و زائران بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
سلام بر زائرين بيت اللَّه الحرام. سلام بر زائرينى كه در مركز وحى الهى و محل هبوط (1) ملائكةاللَّه اجتماع نمودند. سلام بر مؤمنينى كه از خانه خود به سوى خانه خدا هجرت نمودند.
و سلام بر همه مسلمين جهان كه پيامبر عظيم الشأن و خاتم نبيّين، پيامبر آنان و قرآن كريم كتاب آنان و كعبه معظمه قبله آنان است. سلام بر آنان كه از همه اقسام شرك رو برگرداندند و به سوى مركز توحيد رو آوردند، و از قيد عبوديت و اطاعت همه بتهاى جهان مراكز استكبار و استعمار و قدرتهاى شيطانى رها و به قدرت مطلقه الهى و حبل المتين توحيد پيوستند. و سلام بر آنان كه رمز دعوت حق تعالى را در وُفود (2) به سوى خانه خدا دريافتند و لبيك گفتند.
اكنون به شما مسلمانان وارسته كه در محل وحى براى اداى اين فريضه عبادى سياسى اجتماع نموديد، لازم است تذكراتى داده شود تا بدانيد در كشورهاى اسلامى چه مى گذرد و براى استعمار و استثمار مسلمين و تحت سلطه قراردادن آنان چه
ص: 45
نقشه ها در كار و چه دستهاى خبيثى آتش افروزان آنند:
1- در آستانه به هم نزديك شدن جميع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامى براى رها شدن كشورهايشان از چنگال پليد ابرقدرتها و احساس خطر براى چپاولگران بين المللى و در آستانه قطع ايادى ستمگران غرب و شرق از ايران با رمز وحدت كلمه و اتكال به خداى بزرگ و اجتماع در زير پرچم اسلام و توحيد، شيطان بزرگ جوجه هاى خود را فراخوانده است تا با هر حيله متصور، بين مسلمين تفرقه افكند و امت توحيدى و برادران ايمانى را به اختلاف و دشمنى كشاند و راه سلطه گرى و چپاول را براى خويش هر چه بيشتر باز كند. شيطان بزرگ كه خوف آن دارد كه انقلاب اسلامى ايران به ساير كشورهاى اسلامى و غيراسلامى صادر شود و دست پليد او را از كشورهاى تحت سلطه قطع كند، در حالى كه از حصر اقتصادى و حمله نظامى طَرْفى نبست به حيله ديگرى دست زده است تا انقلاب اسلامى ما را در پيشگاه مسلمانان جهان خدشه دار كند و مسلمانان را به جان هم اندازد و خود به ستمگريها و چپاولهايش در كشورهاى اسلامى ادامه دهد، و آن اينكه درست در آستانه كوشش بى امان ايران براى وحدت كلمه و تشبث به اسلام بزرگ و توحيد بين جميع مسلمين جهان، به يكى از مهره هاى خبيث امريكا و از دوستان شاه مخلوع معدوم، دستور مى دهند تا از فقها و مفتيان اهل سنت، فتوا بر كفر ايرانيان عزيز بگيرد. و بعضى از اين مهره ها گفته اند: «اسلامى كه ايرانيان مى گويند، غير از اسلامى است كه ما مى گوييم». آرى اسلام ايران غير از اسلام آنان است كه از مهره هاى امريكا چون سادات (1) و بگين (2) پشتيبانى مى كنند و در مقابل فرمان خداى متعال با دشمنان اسلام دست دوستى مى دهند و براى تفرقه بين مسلمين، از هيچ افترا و كوششى دريغ نمى كنند.
مسلمانان جهان بايد اين تفرقه افكنها را بشناسند و توطئه پليد آنان را خنثى كنند.
2- در آستانه هجوم ابرقدرتها به كشورهاى اسلامى، همچون افغانستان و كشتار
ص: 46
بى رحمانه و وحشيانه مسلمانان افغانى- كه نمى خواهند اجنبى در مقدرات آنان دخالت كند و يا امريكا كه در هر فسادى دست دارد- و همزمان با هجوم همه جانبه اسرائيل جانى، به مسلمين در فلسطين و لبنان عزيز، و همزمان با طرح جنايتكارانه اسرائيل براى انتقال پايتخت خود به بيت المقدس، و گسترش جنايات و كشتار وحشيانه مسلمانان آواره از وطن خويش، و در وقتى كه مسلمانان بيشتر از هر زمان احتياج به وحدت كلمه دارند، سادات، اين نوكر خيانتكار امريكا و دوست و برادر بگين و شاه مخلوع معدوم، و صدام، آن خادم سرسپرده امريكا، دست به تفرقه افكنى مسلمانان زده اند، از هيچ جنايتى در اين راه كه ارباب جنايتكارشان امر نموده است، فروگذار نمى كنند. امريكا با حمله هاى پياپى به ايران و فرستادن جاسوسان براى شكست دادن انقلاب اسلامى ما و توطئه با سادات براى ايجاد اختلاف و تبليغات سوء و پخش اكاذيب و افترا به متصديان حكومت اسلامى از طريق عراق، از آن قماش است. مسلمين بايد به خيانت اين سرسپردگان امريكا به اسلام و مسلمين توجه داشته باشند.
3- از مسائلى كه طراحان براى ايجاد اختلاف بين مسلمين طرح و عمال استعمارگران در تبليغ آن بپا خاسته اند، قوميت و مليت است كه دولت عراق سالهاست بدان دامن مى زند. و در ايران نيز دستجات محدودى دانسته يا ندانسته از آن ترويج و تأييد مى كنند. و در ساير نقاط از ترك و كُرد و ديگر طوايف هم همان راه را پيش گرفته اند و مسلمانان را در مقابل هم قرار داده اند و حتى به دشمنى كشيده اند؛ غافل از آنكه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود كشور مسئله اى است كه در آن حرفى نيست؛ و ملى گرايى در مقابل ملتهاى مسلمان ديگر، مسئله ديگرى است كه اسلام و قرآن كريم و دستور نبى اكرم صلى الله عليه و آله بر خلاف آن است؛ و آن ملى گرايى كه به دشمنى بين مسلمين و شكاف در صفوف مؤمنين منجر مى شود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمين و از حيله هاى اجانب است كه از اسلام و گسترش آن رنج مى برند.
4- از ملى گرايى خطرناكتر و غم انگيزتر، ايجاد خلاف بين اهل سنت و جماعت با شيعيان است، و القاى تبليغات فتنه انگيز و دشمنى ساز بين برادران اسلامى و ايمانى است.
و بحمداللَّه تعالى در انقلاب اسلامى ايران هيچ اختلافى بين اين دو طايفه وجود ندارد و
ص: 47
همه با دوستى و اخوت در كنار هم زندگى مى كنند. و اهل سنت كه در ايران جمعيتش بيشمارند و در اطراف و اكناف (1) كشور زيست مى كنند و داراى علما و مشايخ بسيار هستند، با ما برادر و ما با آنها برادر و برابريم. و آنان با نغمه هاى نفاق افكنانه اى كه بعضى جنايتكاران و وابستگان به صهيونيسم و امريكا، ساز نموده اند مخالفند. و برادران اهل سنت در كشورهاى اسلامى بدانند كه اين عمال وابسته به قدرتهاى شيطانى بزرگ، خيرخواه مسلمين و اسلام نيستند و لازم است مسلمانان از آنها تبرّى كنند و به تبليغات نفاق افكنانه آنان گوش فرا ندهند. من دست برادرى به تمام مسلمانان متعهد جهان مى دهم و از آنان مى خواهم كه به شيعيان با چشم برادرى عزيز نگاه كنند؛ و با اين عملشان همانند هميشه نقشه هاى شوم اجانب را خنثى كنند.
5- از تبليغات دامنه دارى كه به ظاهر ضد ايران و در حقيقت بر ضد اسلام است آن است كه: «انقلاب ايران نمى تواند كشور ما را اداره كند»، و يا «دولت ايران در حال سقوط است، چون نه اقتصاد سالم و نه فرهنگ صحيح و نه ارتش منسجم و نه قواى مسلح آماده دارد». و اين تبليغات از همه رسانه هاى گروهى امريكا و وابستگان به آن پخش مى شود و مايه دلخوشى دشمنان ايران و اسلام است، و در حقيقت اين تبليغات عليه اسلام است و مى خواهند وانمود كنند كه اسلام در اين زمان قدرت اداره كشورها را ندارد. اكنون مسلمانان بايد با دقت مسائل را بررسى كنند و انقلابات غير اسلامى را با انقلاب اسلامى ايران مقايسه كنند. انقلاب اسلامى ما در عين حال كه وارث يك كشور صد در صد وابسته و مخروبه و عقب رانده شده در تمام جهات بود، و رژيم دست نشانده پهلوى در مدت بيش از پنجاه سال اين كشور را از هر جهت به سقوط كشانده بود، و ذخاير و دارايى سرشار آن را به جيب اجانب خصوصاً انگليس و امريكا ريخته و باقيمانده آن را به نفع خود و وابستگان و سرسپردگان خود برداشت كرده و ما را با مشكلات بسيار رو به رو كرده بود، ما به بركت اسلام و ملت مسلمان در ظرف كمتر از دو سال، تمام آنچه را كه مدخليت در اداره كشور داشت تصويب و اجرا كرديم؛ و با همه مشكلاتى كه امريكا و
ص: 48
اقمار او از جهت حصر اقتصادى و دخالت نظامى و تهيه وسيع كودتا فراهم آورده بود، ملت رزمنده ما ارزاق را نزديك به خودكفايى رسانده اند و ساير مايحتاج كشور نيز تهيه شده است. و بزودى فرهنگ استعمار زمان رژيم سابق را به فرهنگ مستقل اسلامى تبديل مى كنيم. قواى مسلح ما ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى آماده براى دفاع و نظم و همه در راه اسلام جان بر كف مهياى جهادند. علاوه [بر اين]، ارتش ميليونى و بسيج عمومى كه با سازماندهى خود ملت مجهز مى شوند، آماده فداكارى در راه اسلام و كشور است. و دشمنان ما بايد بدانند كه هيچ انقلابى در جهان همانند انقلاب اسلامى ما، با ضايعه اى كم و رهاوردى عظيم، همراه نبوده است و اين نيست جز به بركت اسلام.
اين بدخواهان چه مى گويند؟ اسلامى كه چندين قرن بر نيمى از معموره دنيا حكومت كرده بود و كمتر از نيم قرن بر حكومتهاى كفر و ستم چيره شد، اكنون چطور از اداره كشور عاجز است؟ امروز ملت ما در كمك به اداره كشور و سازماندهى آن مهيا و فعالند.
دشمنان اسلام از قدرت اسلام در هدم اساس ظلم و برپا داشتن اساس اداره كشور بر عدالت غافلند و يا تغافل مى كنند. دشمنان اسلام و بلكه بسيارى از دوستان اسلام هم از قدرت اداره و احكام سياسى و اجتماعى اسلام بى اطلاعند. در حقيقت اسلام در طول تاريخ پس از صدر اسلام مهجور [و] (1) محجوب بوده است، و اكنون بايد با كمك همه مسلمانان و دانشمندان و متفكران و اسلام شناسان معرفى شود تا چهره تابناك آن چون خورشيد جهانتاب جلوه كند.
اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد، بپا خيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام، مجتمع شويد و دست خيانت ابرقدرتان را از ممالك خود و خزاين سرشار آن كوتاه كنيد، و مجد اسلام را اعاده كنيد، و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجيرشده بلايى بر
ص: 49
سرملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تا كنون گذشته است. امروز زمانى است كه ملتها چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آن را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند كه امروز روز حركت ملتهاست و آنان هادى هدايت كنندگان تاكنوند. بدانيد كه قدرت معنوى شما بر همه قدرتها چيره خواهد شد و قريب يك ميليارد جمعيت شما با خزاين سرشار و ثروت بى پايان مى تواند تمام قدرتها را در هم شكند. نصرت كنيد خدا را تا نصرت دهد شما را. اى اقيانوس بزرگ مسلمانان، خروش برآوريد و دشمنان انسانيت را در هم شكنيد؛ كه اگر به خداى بزرگ رو آوريد و تعليمات آسمانى را وجهه خود قرار دهيد، خداى تعالى و جنود عظيم او با شماست.
6- مهمترين و دردآورترين مسئله اى كه ملتهاى اسلامى و غير اسلامى كشورهاى تحت سلطه با آن مواجه است موضوع امريكاست. دولت امريكا به عنوان قدرتمندترين كشورهاى جهان براى بيشتر بلعيدن ذخاير مادى كشورهاى تحت سلطه، از هيچ كوششى فروگذار نمى كند.
امريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. امريكا براى سيطره سياسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خويش بر جهان زير سلطه، از هيچ جنايتى خوددارى نمى نمايد. امريكا مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين الملل سازماندهى مى گردد، استثمار مى نمايد. امريكا با ايادى مرموز و خيانتكارش، چنان خون مردم بى پناه را مى مكد كه گويى در جهان هيچ كس جز او و اقمارش حق حيات ندارند.
ايران كه خواسته است از هر جهت با اين شيطان بزرگ قطع رابطه كند، امروز گرفتار جنگهاى تحميلى است. امريكا عراق را وادار نموده است خون جوانان ما را بريزد. و ساير كشورهاى تحت نفوذش را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادى از پاى درآورد؛ مع الأسف اكثر كشورهاى آسيايى هم با ما سر ستيز برداشته. ملتهاى مسلمان بايد بدانند كه ايران كشورى است كه رسماً با امريكا مى جنگد، و شهداى ما، اين جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ايران و اسلام عزيز در مقابل امريكا دفاع مى كنند. پس ذكر اين
ص: 50
مسئله ضرورى است كه درگيريهاى غرب كشور عزيز ما درگيريهايى است از جانب امريكا كه گروههاى از خدا بى خبر وابسته، هر روز ما را با آن مواجه كرده اند، و اين به محتواى انقلاب اسلامى ما مربوط مى شود كه بر پايه استقلال واقعى بنا گشته است. چه اگر ما با امريكا و يا ساير ابرقدرتها و قدرتها كنار آمده بوديم، گرفتار اين مصايب نبوديم؛ ولى مردم ما ديگر به هيچ وجه حاضر نيستند تن به خوارى و ذلت دهند و مرگ سرخ را به زندگى ننگين ترجيح مى دهند.
ما براى كشته شدن حاضريم و با خداى خويش عهد نموده ايم كه دنباله روىِ امام خود سيدالشهدا باشيم. اى مسلمانانى كه در كنار خانه خدا به دعا نشسته ايد، به ايستادگان در مقابل امريكا و ساير ابرقدرتها دعا كنيد و بدانيد كه ما با عراق جنگى نداريم و مردم عراق پشتيبان انقلاب اسلامى ما هستند، ما با امريكا در ستيزيم. و امروز دست امريكا از آستين دولت عراق بيرون آمده است و به اميد خدا اين ستيز تا استقلال واقعى ادامه دارد كه بارها گفته ام ما مرد جنگيم و تسليم براى مسلمان معنا ندارد. اى كشورهاى بى طرف! شما را به شهادت مى طلبيم كه امريكا قصد نابودى ما را دارد. كمى به خود آييد و ما را در هدفمان كمك كنيد. ما به شرق و غرب و به شوروى و امريكا پشت كرده ايم تا خود، كشور خود را اداره كنيم. آيا حق است تا اين چنين مورد هجوم شرق و غرب واقع شويم؟
با اوضاع فعلى جهان اين يك استثناى تاريخى است كه با مرگ و شهادت و شكست ما، مطمئناً هدف ما شكست نمى خورد.
بارها گفته ام كه گروگانگيرى توسط دانشجويان مسلمان و مبارز و متعهد ما عكس العمل طبيعى صدماتى است كه ملت ما از امريكا خورده است. و اينان فعلًا با بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهاى امريكا عليه ايران و ضمانت به عدم دخالت سياسى و نظامى امريكا در ايران و آزاد گذاشتن تمامى سرمايه هاى ما آزاد مى گردند؛ كه البته اين امر را محول به مجلس اسلامى نموده ام تا آنان به هر نحو كه صلاح مى دانند عمل نمايند. با اينان در ايران به بهترين وجه رفتار شده است؛ ولى تبليغات امريكا و اقمارش از هيچ دروغ و افترا و تهمتى در اين مورد فرو گذار نكردند، در حالى كه امريكا و انگليس به فرزندان عزيز ما بدترين اهانتها و شكنجه هاى روحى و جسمى را
ص: 51
نمودند و هيچ مقام رسمى در مجامع بين المللى از اين دوستان عزيز ما دفاع ننمود، و هيچ كس امريكا و انگليس را در مقابل اين رفتار وحشيانه محكوم نكرد. از خداوند متعال آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى را براى تمام ملتهاى دربند آرزومندم. والسلام على عباداللَّه الصالحين.
21/ 6/ 59
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 52
پيام
زمان: 27 مهر 1359/ 9 ذى الحجه 1400
مكان: تهران، جماران
موضوع: فرمان آماده باش به ملت ايران براى رفع تجاوز دشمن بعثى
مناسبت: عيد سعيد قربان
مخاطب: نيروهاى مسلح و ملت مسلمان ايران- مسلمانان و مستضعفان جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
مبارك باد عيد سعيد قربان بر جميع مسلمانان جهان و بر امت پيامبر عظيم الشأن.
مبارك باد اين عيد بزرگ اسلامى بر مستضعفين جهان كه در مقابل مستكبرين و اولياى طاغوت قيام نمودند. مبارك باد بر ملت عظيم اسلامى ايران كه صادقانه و دلاورانه در مقابل اولياى شيطان بپا خاستند. و مبارك باد بر قواى مسلح جمهورى اسلامى و بر دليران رزمنده غرب و جنوب كه با تعهد اسلامى و فداكارى در راه خداوند تعالى به جهاد مقدس و دفاع از كشور اسلامى چون سدى آهنين ايستاده و خون آشامان حزب كثيف بعث عراق و سرسپردگان به دشمنان اسلام و بشريت را از كشور خود رانده و خواهند راند.
آن روز مبارك است براى اسلام و ملتهاى اسلامى كه دست ستمگران و خون آشامان از كشورهاى اسلامى كوتاه شود. و آن روز مبارك است براى ملت شريف ما كه جمهورى اسلامى به تمام معنا در كشور اسلامى پياده شود و احكام مترقى اسلام به جاى احكام ضد انسانى برقرار گردد.
اكنون، شما اى ملت بزرگ اسلامى ايران، بر سر دوراهى مى باشيد؛ راه سعادت و افتخار ابدى در سايه پرافتخار جهاد براى خدا و دفاع از كشور اسلام، و راه ذلت و ننگ
ص: 53
ابدى؛ اگر خداى نخواسته در اين جهاد مقدس سستى و سردى از خود نشان دهيد. و من اميد واثق دارم كه ملت ما تن به ننگ نداده و نخواهند داد، و تا سقوط رژيم منحط بعث عراق از پاى ننشينند و تا ملت شريف عراق را از اختناق و جناياتى كه بر آنان سايه شوم افكنده نجات ندهند، دست از جهاد مقدس برندارند. و شما اى جوانان برومند خوزستان و منطقه غرب و ديگر جبهه ها، در اين ميدان شرف پايدار باشيد و از وطن اسلامى خود با تمام كوشش و فداكارى دفاع كنيد كه به خواست خداوند متعال پيروز خواهيد شد و جنود ابليس را با فضاحت تمام به عقب خواهيد راند. و شما اى قواى مسلح كه در خوزستان و مرزهاى جنگزده در مقابل كفار ايستاده ايد، بهوش باشيد و هماهنگ باشيد و به دستورات شوراى دفاع عمل كنيد، و از اختلاف و تفرقه برحذر باشيد كه نصرت خدا را ان شاءاللَّه در آغوش گرفته و سربلند و مفتخر از ميدان بيرون آييد. و اينجانب اولًا به ملت ايران هشدار مى دهم كه خود را مهيا كنند و اسلحه هاى خود را آماده كنند و به حال آماده باش باشند، كه اگر خداى نخواسته محتاج به بسيج عمومى شد و امر به جهاد مقدس عمومى داده شد، فوراً به ميدان رفته و از دين خدا و كشور اسلامى دفاع نمايند. و ثانياً به قواى نظامى اخطار مى كنم كه با كمال جديت و بدون فوت وقت، ساز و برگ جنگى را كه بحمداللَّه در حد كافى در اختيار داريد در اختيار رزمندگان، چه قواى مسلح و چه ساير جوانان فداكار گذاشته و كوچكترين مسامحه را جايز ندانيد. و از شوراى دفاع مى خواهم كه هر روز اينجانب را از وضع جبهه ها مستحضر كنند و چنانچه احتياج به نيرو دارند تذكر دهند كه جوانان پرشور در سطح كشور آماده جهاد هستند. و بايد فرماندهان نظامى داوطلبانى را كه [براى جنگ] مى آيند بى درنگ مجهز كنند و به جبهه بفرستند و نيروى زمينى را با اقسام سلاحها و آتشبارها و توپها تقويت كنند؛ و بدانند كه مسامحه در اين امر نزد خداوند و ملت گناهى نابخشودنى است و از عواقب آن بر حذر باشند. و به همه جناحها اطمينان مى دهم كه پيروزى با اسلام و كشور اسلامى است و شكست خذلان نصيب دشمنان شما است.
من از خداوند تعالى رحمت براى شهداى عزيز در اين جنگ تحميلى خواستارم.
اينان براى اسلام فدا شدند و در نزد خداى تعالى و در جوار رحمت واسعه او به سعادت
ص: 54
ابدى و افتخار دائمى رسيدند، و به بازماندگان آنان تبريك و تسليت عرض مى كنم. شما مسلمانان متعهد ديْن خود را به اسلام بزرگ و خداوند متعال ادا كرديد و راه وفادارى و فداكارى را به ما آموختيد. خداوند تعالى ما را به شما ملحق كند و از اين فيض عظيم محروم نفرمايد. و اخيراً تأكيد مى كنم كه پايدارى در اين امر حياتى و شدت عمل موجب افتخار جوانان ماست.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و پيروزى مجاهدين در راه خدا را خواستار است. والسلام على من اتبع الهدى.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 55
سخنرانى
زمان: 28 مهر 1359/ 10 ذى الحجه 1400
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: وظيفه دولتهاى اسلامى در قبال حمله صدام به كشور اسلامى ايران
مناسبت: عيد سعيد قربان
حضار: سفراى كشورهاى اسلامى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
ما در روزى مجتمع هستيم در اين محل حقير كه انبوه مسلمين از سراسر كشورهاى اسلامى در مكه معظمه مجتمع هستند، اين اجتماع دينى- سياسى.
اسلام يك دين عبادى- سياسى است كه در امور سياسى اش عبادت منضم است و در امور عبادى اش سياست. اين مجتمعاتى كه اسلام براى مسلمين به طور سهولت تهيه فرموده است، در سال يك دفعه فريضه فرموده است بر كسانى كه استطاعت دارند كه مجتمع بشوند در مكه معظمه و در مواقف شريفه. و براى همه مسلمين مستحب است كه مستطيع هم كه نباشند اين عبادت الهى را به جا بياورند. و نكته مهم اين اجتماعات اين است كه مسلمين با هم در يك محيط دور از تشريفات- يك محيطى كه همه آن جهات شخصيتها را ريخته و با يك كفن و با دو ثوبه (1) مختصر- در اين مواقف حاضر شوند و مهم اين است كه آن چيزهايى كه در بلاد مسلمين در طول سال، گذشته است به اطلاع هم برسانند و براى رفع اشكالات مسلمين فكر بكنند. و اجتماع بزرگ ميليونى اسلامى در حجاز براى همين نكته است، در عين حالى كه عبادت است. و مع الأسف، ما مسلمانها كه
ص: 56
از اسلام دور افتاده ايم و از حقايق اسلامى منزوى شده ايم در اين فكر ابداً نيستيم كه، اولًا كسانى كه مى توانند بروند، بروند مشرف شوند در خانه خدا و كسانى كه اصحاب تفكر هستند، نويسنده هستند، روشنفكر هستند و عالِم هستند، در آن محيط مجتمع بشوند و مشكلات مسلمين را در تمام جهان بررسى كنند و آنچه كه مى توانند حل كنند. ما الآن از تشرف مكه و حج بيت اللَّه جز اينكه يك دسته اشخاص عامى مردم، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند، و اشخاص مؤثرى كه مى توانند، از حكومتها، از بزرگان قوم در آنجا مى توانند مجتمع بشوند و مسائل اسلام را و مسائل مسلمين را و مسائل سياسى و اجتماعى را بررسى كنند، مع الأسف، اين امر مغفولٌ عنه (1) است. و در عين حال كه بايد در آنجا بررسى مشكلات را بكنند بر مشكلات افزوده مى شود. مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكل بزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشته اند وتحت لواى ديگران درآمده اند. قرآن كريم كه مى فرمايد كه وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّه جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا، (2)
ما اگر همين يك آيه را، مسلمين اگر همين يك آيه را عمل به آن بكنند تمام اشكالات اجتماعى و سياسى و اقتصادى و همه چيزشان بدون تشبث به غير رفع مى شود.
اسلام براى مردم در هر ناحيه يك امور سياسى- عبادى قرار داده است. اين جماعات در تمام كشورهاى مسلمين، و در هر شهر و ده و روستا، اينها يك امور اجتماعى- سياسى است كه اهل يك بلد در مساجد مجتمع بشوند و مشكلات خودشان را نسبت به آن بلد حل بكنند. و نماز جمعه يك عبادت سياسى و اجتماعى است كه در هر هفته مردم اجتماعات زياد بكنند و مسائلشان را حل بكنند در آنجا. و اجتماع كعبه بزرگترين اجتماعى است كه هيچ دولتى نمى تواند خودش اين اجتماع را ايجاد كند و خداى تبارك و تعالى همچو كرده است كه مسلمين بدون يك مزاحمتها و زحمتهايى و بدون يك خرجهايى كه بر دولتها باشد، مجتمع مى شوند در آنجا و مع الأسف، استفاده از آن نمى شود.
ص: 57
ما الآن در يك روزى مجتمع هستيم كه دولت صدام، دولت غاصب صدام بدون يك عذر موجهى در بين تمام دول عالَم، بدون اطلاع و بدون سابقه با دريا و هوا و زمين هجوم كرد بر ايران و به خيال خودش مى خواست كه كشورگيرى كند و خلافت مسلمين را يك آدمى كه به اسلام اعتقاد ندارد، رياست مسلمين را به دست بگيرد. و مع الأسف، در عين حالى كه در قرآن كريم است كه اگر دو طايفه اى از مسلمين با هم اختلاف كردند شما مصالحه بدهيد بين آنها را و اگر يكى از آنها باغى باشد و طاغى باشد، با او قتال كنيد تا اينكه سر نهد به احكام خدا. كدام يك از كشورهاى اسلامى بررسى كردند در اينكه طاغى و باغى كيست و آن كسى كه هجوم كرده است كيست تا اينكه همه به امر خدا با او مقاتله كنند؟ بر كدام مملكت اسلامى پوشيده است اين معنا كه صدام به ما بغى كرده است، و طغيان كرده است و ظلم كرده است و هجوم كرده است؟ چرا ممالك اسلامى به آيه شريفه اى كه مى فرمايد كه فَقاتِلُوا الَّتى تَبغى حَتّى تَفِى ءَ الى امْرِ اللَّه (1)
چرا عمل نمى كنند؟ مع الأسف بعض از ممالك اسلامى؛ يعنى، ممالكى كه دولتهايشان به اسم اسلام بر آنها حكومت مى كند، در عين حالى كه مى بينند كه او طغيان كرده است و هجوم كرده است بر يك مملكت اسلامى بدون جهت، بدون يك حجت، با او اعلام موافقت مى كنند يا بعضى پشتيبانى مى كنند. ما بايد مشكلات اسلامى را در كدام نقطه عالَم طرح كنيم و حل كنيم؟ مسلمين عالَم بايد مشكلاتشان را در چه محفلى حل بكنند؟ در محافل بين المللى كه دستاورد دولتهاى بزرگ است؟ در آن محافلى كه به اسم اسلام هست لكن اثرى از اسلام در آن نيست؟ بايد مملكت ايران شكواى خودش را به چه مقامى عرضه كند؟ ملتى كه مورد هجوم واقع شده است بدون جهت، بدون عذر، بايد با كى طرح كند اين مطلب را؟ با كدام يك از دولتها اين مسئله را طرح كند؟ بر همه دولتهاى اسلامى به نص قرآن واجب است كه مقاتله كنند با دولت عراق تا برگردد به ذكر خدا و به امر خدا.
ص: 58
بله صدام گمان مى كرد كه با يك مملكت آشفته كه منزوى شده است و همه دولتها پشت به او كرده اند يا او را در فشار اقتصادى گذاشته اند طرف شده است و ما نه قواى نظامى داريم و نه انتظامى داريم و نه ساز و برگ جهاد و جنگ. او همچو گمان كرد و گمان مى كرد تا چند ساعت تهران را هم فتح خواهد كرد. او غافل از خدا بود. او فكر نكرده بود كه ما يك ملتى داريم كه منسجم با هم است و همه ايمان دارند و ايمان است كه آنها را بر مسائل و بر مشكلات غلبه مى دهد. آنها تفكر نكردند، تأمل نكردند كه شاه خائن سابق كه داراى همه قوا بود و همه قدرتها با او بودند و پشتيبانى مى كردند، همين ملت غيور ايران با قدرت ايمانى او را به جهنم فرستادند. او تصور اين را نكرد كه ملت ايران همه قدرتهايى كه پشتيبان محمدرضاى مخلوع بودند كنار زد و دست همه را از منابع خودش و سلطه همه را قطع كرد. او از اين معانى غفلت كرد از باب اينكه اعصابش ضعيف است. من از اوّلى كه اين شخص روى كار آمد گفتم به اشخاص كه آدم خطرناكى است؛ براى اينكه اين در حال جنون است، اعصاب اين آدم كار نمى كند و حالا ثابت شد اين معنا.
مع الأسف گمان مى كنند بعضى كه ما منزوى شده ايم به واسطه مخالفت با امريكا، خير، امريكا منزوى شد. ميزان ملتهاست؛ شما سرنيزه را از روى ملتها برداريد و مردم را آزاد بگذاريد ببينيد كى منزوى است. الآن هم كه سرنيزه ها هست در داخل عراق، ملت عراق با ما هستند و عن قريب، ان شاءاللَّه، انفجارى در عراق پيدا خواهد شد، نظير انفجارى كه در ايران بود. ما منزوى نيستيم، آنهايى كه ظالم هستند و به ما ظلم كرده اند منزوى هستند؛ براى اينكه ميزان ملتها هستند. ما قبل از اين انقلاب منزوى بوديم؛ براى اينكه، ملتها با ما توجهى نداشتند. بعد از انقلاب، هم ملت ما منسجم شد و يك شد، يدٌ واحِدةٌ عَلى مَنْ سِواهُم (1)
شد و هم همه ملتهاى ضعيف حتى ملتهاى غير اسلامى كه
ص: 59
جزء مستضعفين شدند با ما هستند. چطور ما منزوى هستيم؟ بله دولتهايى كه هستند، دولتهايى كه ملتهايشان هم با آنها موافق نيستند، آنها با ما مخالفند و ما باكى نداريم از اين معنا. اين انزوا را با آغوش باز استقبال مى كنيم؛ براى اينكه ما تا منزوى نشويم و تا دستمان از پيش ابرقدرتها و قدرتهاى ديگر كوتاه نشود، خودمان نمى توانيم كار خودمان را انجام بدهيم و سر پاى خودمان بايستيم. ما بايد منزوى بشويم تا مستقل بشويم. بايد منزوى بشويم تا آزاد بشويم. انزوا براى ما هيچ طرح نيست و ما از انزواى اقتصادى و سياسى و اجتماعى ابداً باك نداريم؛ براى اينكه ميزان ملتها هستند و ملتها با ما هستند. شما اگر راديوها را ملاحظه كنيد در سطح جهان، تمام جهان با ما اظهار موافقت كردند و با ما خواسته اند كه در جبهه جنگ حاضر بشوند و ما را از اين غائله به اصطلاح خودشان نجات بدهند و ما احتياج به اين نداريم. ما همچو سيلى خواهيم زد به صدام و حزب بعث عراق كه ديگر بلند نشود از جاى خودش. ما بايد اين اشتباه را رفع كنيم، هم از دولت غاصب عراق و هم از ساير دولتهاى اسلامى كه گمان مى كنند اگر هجومى به ايران بشود ايران صدمه به آن وارد مى شود. ايران يك موجود الهى است كه هيچ چيز او را صدمه نخواهد زد. ايران واحد است و با دست واحد، 35 ميليون جمعيت با صداى واحد در مقابل قدرتها ايستاده است و هيچ قدرتى نمى تواند يك ملت را منزوى كند. و هيچ ملتى نمى تواند بر يك ملتى كه بپاخاسته است حكومت كند. شما ملاحظه كنيد افغانستان را.
افغانستان در عين حال كه احزاب چپى دارد كه قدرتمندند و حكومتش هم با ملت مخالف است و ملت هم با حكومت و آن قواى ابرقدرت هم وارد در آنجا شده است، آنچنان صدمه سياسى به شوروى وارد شد در اين كار كه پيش همه ممالك مفتضح شد.
آنچنان سيلى زدند چريكهاى قدرتمند افغانستان به روى شوروى كه بايد سرش را بلند نكند. و ايران از افغانستان قويتر است. براى اينكه ايران دسته جات مختلف ندارد. اگر چهار تا فرض كنيد كه ساواكى يا كمونيست در اينجا هست، اينها چيزى نيستند و در قبال ملت ما ناچيزند. اما ملت ما با دولت، قواى انتظامى همه با هم هستند. و بحمداللَّه، هم قواى انتظامى ما الآن قوى است و هم سازوبرگ ما قوى است و اين سازوبرگى است كه دشمن ما براى ما تهيه كرد. اين سازوبرگ بسيار زيادى است كه امريكا براى ما تهيه كرد،
ص: 60
او تهيه كرد كه در مقابل شوروى بايستد و به دست ما افتاد و ما در مقابل خودش و هر دولت ديگرى ايستادگى داريم. قدرت ما را اينها نمى دانند؛ آن قدرت معنوى كه در ايران هست، آن قدرت اسلامى كه در ايران هست باز ادراك نكرده اند.
مسلمين بايد توجه به قدرت اسلام داشته باشند. اين قدرت اسلام بود كه با دست خالى يك ملتى را بر يك دولت غاصب بزرگ و ابرقدرتهاى بزرگ عالَم غلبه داد، اين قدرت اسلام بود. چرا مسلمين از اين قدرت غافلند؟ چرا دولتهاى اسلامى از اين قدرت اسلام غافل هستند؟ چرا بايد در طول سالهاى متمادى دولتهاى عربى سيلى بخورند از صهيونيسم؟ چرا بايد در تحت سلطه قدرتهاى خارجى باشند؟ چرا خودشان با هم مجتمع نمى شوند؟ چرا به آيات شريفه قرآن عمل نمى كنند؟ چرا با هم مجتمع نيستند؟
چرا به احاديث نبى اكرم اعتنا نمى كنند كه فرموده است: مسلمين يدٌ واحِدةٌ على مَن سِواهُم؟ مع الأسف بين خودشان اختلافات است. مشكل مسلمين همين است كه اختلاف انداخته اند بينشان. و بعد از جنگ عمومى اين نقشه كشيده شد و قدرت اسلام را ديدند و نقشه كشيده شد و دولتهاى اسلامى را از هم جدا كردند و مسلمين را با هم مخالف كردند و دولتهاى اسلامى با هم دشمن شدند. اين مشكلى است كه حل بايد بشود. اين مشكلى است كه در روز عيد و در روز عرفه در پناه خانه خدا بايد حل بشود. اين مشكلى است كه سران قوم مجتمع بشوند در مكه معظمه، امر خداى تبارك و تعالى را اطاعت كنند و با هم در آنجا اجتماع كنند و با هم مشكلات خودشان را در ميان بگذارند و غلبه كنند بر مشكلات خودشان. اگر يك همچو امرى واقع بشود احدى از قدرتها نمى تواند با شما مقابله كند. شما مسلمين همه چيز داريد. شما مسلمين قدرت اسلام داريد كه بالاترين چيزهاست، بالاترين سلاحهاست. و شما مسلمين صحراها و درياهاى وسيع و كشورهاى بسيار وسيع داريد و غنى هستيد. در عين حالى كه شما از حيث همه چيز غنى هستيد مع ذلك، بيشتر مستمندان شما به حال فقر دارند زندگى مى كنند؛ اين براى اين است كه شما به اسلام عمل نمى كنيد. شما اموال مسلمين را، آن چيزهايى كه بايد به نفع مسلمين
ص: 61
باشد به غير مسلمين مى دهيد آن هم به يك ثمن بخس. (1) همان ثمن هم در زمان شاه مخلوع، همان ثمن بخس هم دوباره برمى گشت به جيب خود امريكا و بعد هم سلاحها را درست مى كردند براى خودشان كه مقابله كنند با شوروى و بحمداللَّه اين سلاحها را خدا خواست كه به دست ما بيفتد.
و امروز در مقابل همه كشورهايى كه بخواهند به ما تعدى كنند قيام خواهيم كرد. و ملت ما با قدرت اسلامى با قواى نظامى و انتظامى، با مجاهدين اسلام و با همه قدرتهاى مسلح و غيرمسلح با هم هستند و كسى نمى تواند به اين مملكت تعدى كند. و ما نمى دانيم كه چرا مسلمين- يعنى، ممالك اسلامى، والّا خود مسلمين با ما هستند- چرا ممالك اسلامى پا ميان نمى گذارند و اين آدم را به پاى ميز محاكمه نمى كشانند. از چه مى ترسند؟
صدام بايد محاكمه بشود همان طورى كه كارتر بايد محاكمه بشود. او براى نفع خودش عمل مى كرد و اين ملعون براى نفع امريكا عمل مى كند. او براى اينكه چند كيلومتر زمين خشك، براى اين لشكركشى نمى كند و اين همه جمعيت اسلام را چه از آن طرف و چه از اين طرف به قتال وادارد و به كشتن بدهد و آنهمه ميلياردها دينار عراقى و تومان ايرانى را به اين دو تا كشور ضرر بزند و آن سلاحهايى كه بايد ما در مقابل دشمن و در مقابل صهيونيسم و امپرياليسم بايد به كار بيندازيم به روى هم بكشيم. و اين يك جنايتى است كه صدام كرده. ما مدافع هستيم از منافع خودمان، ما مدافع از اسلام هستيم. ما مى شناسيم اين آدم را. من در عراق هم مى شناختم اين آدم را، كه اين آدم چنانچه- خداى نخواسته- دستش باز بشود از عَفلق (2) بدتر است و عفلق، اسلام را مخالف همه چيز خودش مى داند.
ما مدافع اسلام هستيم و مدافع اسلام با جان و مال و عزيزان خودش دفاع مى كند و هرگز نخواهد نشست. ما چه پيروز بشويم در عالَم ماده و چه غلبه بكنيم، غلبه با ماست.
پيغمبر اسلام هم در بعضى از جنگها شكست خورد، لكن غلبه با او بود. اولياى اسلام هم
ص: 62
در بعضى از جنگها دشمنان غلبه بر آنها كردند، لكن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است.
باطل زَهُوق است؛ انَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً. (1)
ما در اين روز به همه مسلمين دعا مى كنيم و دست تضرع پيش خداى تبارك وتعالى بلند مى كنيم كه مسلمين بيداربشوند، حكومتهاى اسلامى بيدار بشوند. حكومتهاى اسلامى توجه كنند به اينكه مشكلاتشان را رفع كنند، اين وابستگى خودشان را به ابرقدرتها بردارند از ميان، مستقل بشوند، خودشان باشند، خودشان اداره كنند ممالك خودشان را. ما اينكه مى گوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معنى غلط را از او برداشت نكنند كه ما مى خواهيم كشورگشايى كنيم. ما همه كشورهاى مسلمين را از خودمان مى دانيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما مى خواهيم اين چيزى كه در ايران واقع شد و اين بيدارى كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود، آرزوى ما اين است. معنى صدور انقلاب ما اين است كه همه ملتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتارى كه دارند و از اين تحت سلطه بودنى كه هستند و از اينكه همه مخازن آنها دارد به باد مى رود و خودشان به نحو فقر زندگى مى كنند نجات بدهد.
خداى تبارك و تعالى اين عيد را بر همه مسلمين مبارك كند. و اين عيد و اين روز مبارك است بر ملت ايران كه در جنگ است و مبارك است بر آنهايى كه شهيد شدند و مبارك است بر آنهايى كه شهيد دادند. خداى تبارك و تعالى به ما هم اين فرصت را بدهد كه در راه او شهيد بشويم.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته
ص: 63
سخنرانى
زمان: صبح 16 آبان 1359/ 28 ذى الحجه 1400
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: سكوت مسلمين در قبال تجاوزات رژيم بعث عراق عليه ايران
حضار: مسلمانان پاكستان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
با تشكر از حضور آقايان در اينجا و اميدوارى به اينكه خداوند زيارت آقايان را و ساير حجاج محترم را قبول كند، عرض مى كنم كه شما موفق شديد به زيارت خانه اى كه خداوند براى ناس قرار داده است و اول بيتى است كه خداوند براى همه مردم قرار داده است و فرموده است كه انَّ اوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّة. (1)
اين دليل بر اين است كه، يكى از ادله اين است كه خداى تبارك و تعالى همه عالم را دعوت فرموده است به اسلام و اين خانه را براى تمام عالم از زمان بعثت تا آخر براى همه قرار داده است.
اين خانه ناس است. شخصى يا اشخاصى يا گروهى يا طوايف خاصى اينطور نيست كه اولى باشند به خانه خدا از ديگر ناس. همه مردم، آنهايى كه در سراسر دنيا هستند، در مشارق ارض و مغارب ارض، مكلف هستند كه مسلم بشوند و در اين خانه كه قرار داده شده است از براى ناس، مجتمع بشوند و زيارت كنند آن بيت مقدس را. عقلا و علماى اسلام از صدر اسلام تاكنون كوشش كردند براى اينكه مسلمين همه با هم مجتمع باشند و همه يد واحد باشند بر غير مسلمين. در هر جا كه مسلمى پيدا بشود بايد با ساير مسلمين
ص: 64
تفاهم كنند و اين يك مطلبى است كه خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم سفارش كرده است. (1) و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله سفارش فرموده است (2) و ائمه مسلمين سفارش فرموده اند و علماى بيدار اسلام دنبال اين امر را گرفته و كوشش كرده اند به اينكه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند.
مع الأسف، بعض از عناصر منحرف، از عناصرى كه به اسلام اعتقاد هم ندارند، با ادعاى خالى از حقيقت اسلام كوشش دارند به اينكه اسلام را در عربيت خالص كنند.
گزارشى كه در يكى- دو روز پيش از خبرگزاريها رسيد به ما، اين بود كه صدام حسين در مجلس غيرقانونى خودشان صحبتهاى متفرقه اى كرده است و اراجيفى بافته است. از آن جمله اينكه «فارس مسلم نيست؛ به دليل اينكه قرآن عربى است. پيغمبر عرب بوده است و اسلام مال عرب است»؛ به منطق اين آدم منحرف كه از اسلام بى اطلاع است، و از آن جمله اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى، فرموده است: اشَدُّ كُفراً وَ نِفاقاً وَ اجدَرُ الّا يَعلَمُوا حُدُودَ ما انزَلَ اللَّه (3)
اين، سزاوارترند اينطور اشخاص از اينكه حدود خدا را و احكام خدا را نشناسند. به منطق اين آدمى كه اعتقاد به اسلام هم ندارد، شما آقايان كه به مكه مشرف شديد مسلم نبوديد و تمام مسلمين دنيا كه در شرق و غرب زمين هستند مسلمان نيستند؛ فارس مسلمان نيست، ترك مسلمان نيست، بلوچ مسلمان نيست، پاكستانى مسلمان نيست، مسلمانان هندوستان مسلمان نيستند، اندونزى ها مسلمان نيستند.
مسلمانى فقط منحصر به عرب است! نظير عفلق، نظير صدام و نظير حزب بعث عراق! اين منطق يك آدمى است كه از اسلام بى اطلاع است، از قرآن بى اطلاع است. ضرورت مسلمين است كه پيغمبر اسلام آخر نبيين است و مبعوث شده است بر تمام بشر در مشارق
ص: 65
ارض و مغارب ارض. قرآن كريم حكايت مى كند كه اسلام مال تمام طوايف هست. هر كس به او رسيد بايد ايمان بياورد. و روايات از رسول اكرم اين است كه اسلام براى همه هست. و اين آدم اگر تا حالا هم فرض كنيد- به فرض غلط- كه مسلم است، براى اين كلمه از اسلام بيرون رفته است؛ براى اينكه خلاف ضرورت مسلمين و خلاف قرآن كريم و خلاف رسول اكرم گفته است.
ما سالهاى طولانى است كه دنبال اين هستيم كه مسلمين را با هم همقدم و همكلام و مجتمع كنيم؛ براى اينكه تمام گرفتاريهايى كه مسلمين دارند و به دست قدرتهاى اجنبى؛ آنهايى كه مى خواهند از بلاد مسلمين بهره گيرى كنند، آنهايى كه مى خواهند ذخاير مسلمين را ببرند، آنهايى كه مى خواهند دولتهاى اسلامى را در زير يوغ سلطنت خودشان قرار بدهند، اينها كوشش كرده اند خودشان و عمالشان به اينكه تفرقه بين مسلمين ايجاد كنند. اين كلام خبيث همان كلامى است كه آنها مى خواهند كه عرب را يك طرف قرار بدهند و همه مسلمين را در طرف ديگر؛ فقط عرب مسْلم است، پاكستانى مسْلم نيست، ايرانى مسلم نيست، عرب، عرب مسلم واقعى است! اينها همه بايد- به حسب قولى كه او باز در يك كلامش گفته است- اينها بايد آقايى عرب را بپذيرند. اين برخلاف اسلام است، برخلاف دستورات قرآن است. قرآن كريم ميزان را تقوا قرار داده است و فرموده است: انَّ اكرَمَكُم عِندَ اللَّه اتقيكُم (1)
و صدام ميزان را عربيت قرار داده است؛ عربيت، چه عربيتى باشد كه مثل عفلق و امثال صدام باشد و چه سايرين، اين برخلاف موازين اسلام و برخلاف ضرورت مسلمين است. اين همان معنايى است كه ابرقدرتها مى خواهند كه قشرها را از هم جدا كنند، عرب را از غيرعرب جدا كنند، عرب را در يك طرف قرار بدهند و عجم را در يك طرف ديگر. در بين خود عرب هم مى خواهند كه طوايف مختلف را از هم جدا كنند و در بين عجم هم كه ساير مسلمين هستند مى خواهند
ص: 66
كه اينها را از هم جدا كنند؛ اينها مأمور اين هستند، محمدرضا مأمور اين معنا بود كه اينها را از هم جدا كند. كسانى كه اين معنا را مى گويند و اين معنا را تعقيب مى كنند، اينها همان مأمورينى هستند كه مقاصد پليد اجنبيها را كه مسلمين را مى خواهند از هم مفترق كنند اجرا مى كنند.
مسلمين بايد يدِ واحده بر ماسِوايشان باشند. وَلا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَتَذهَبَ ريحُكُم (1)
قرآن شريف دستور داده است كه اگر يك طايفه اى از مسلمين بر طايفه ديگر بغى كردند و تعدى كردند، بر همه مسلمين واجب است كه بر ضد او قيام كنند؛ فضلًا، از اينكه غيرمسلم بَغى كند بر مسلم. (2) اگر يك طايفه اى از كفار هجوم بياورند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم بياورند و او را از صفحه روزگار نابود كنند. چه شده است كه مسلمين در اين امرى كه همه مى دانند، تمام كسانى كه اطلاع دارند از منطقه، مى دانند كه دولت جابر صدام و بعث ناگهان بدون هيچ مقدمه حمله كرده است به ايران از طرف دريا و از طرف هوا، از طرف زمين و بدون اينكه دولت متوجه بشود بعضى از بلاد ايران را غصب كرده است و بعضى از سرزمينها. آن روزى كه مطلع شد ايران، جلويش را گرفت و بحمداللَّه به قدرى صدمه بر او وارد كرده است و بر جنود او وارد كرده است كه برگرداندن به اصل اول محتاج به سالهاى طولانى است. و اين هجوم ناجوانمردانه، كشور عراق را به تباهى كشانده و مى كشاند و سرمايه هايى كه بايد صرف
ص: 67
بشود در راه ترويج اسلام، اينها را صرف كرده اند در راه جنگ. ما بادى (1) به جنگ نبوديم و نيستيم، لكن اگر كسى تعدى بكند دهان او را خُرد مى كنيم. ابتدا از آنها بوده است و لهذا، در مملكت ما اين واقعه واقع شده است. اگر ما بادى بوديم، خوب بود اول ما رفته باشيم يكى از دهات آنجا را گرفته باشيم و آنها آمده باشند و ما را عقب زده باشند.
ادعاى اينكه ما مدتهاست- صدام در اين نطق خبيثش گفته است كه- «ما مدتها با دولت ايران صحبتها كرديم، رفت و آمد كرديم و خواستيم تفاهم كنيم و دولت ايران قبول نكرده است و ما ملزم شديم كه به دولت ايران [حمله نماييم] و آنها- دولت ايران- پاسگاههاى ما را در مرز خراب كردند و چقدر از پاسگاههاى ما را خراب كرده اند» و از قبيل اين اراجيف. دولت ايران قبل از حمله عراق حتى يك وجب در ملك آنها، در مملكت آنها نرفته است و بنا هم نيست كه برود و يك پاسگاه از آنها خراب نكرده است، لكن بعد از آنكه آنها حمله كردند و مردم ايران را، مردم عادى ايران را با توپهاى دورزن و با موشكهاى زمين به زمين خانه ها را خراب كرده اند، زن و بچه هاى مردم را كشتند و همه شرارتها را كردند، البته دفاع بر هر مسلمى، بر هر انسانى دفاع واجب است. و ما به حسَب امر خدا دفاع كرديم از خودمان و دفاع از اسلام، نه دفاع از كشور خودمان فقط.
صدام كسى است كه تابع «عفلق» ها هست و آنها حزبشان اسلام را منافى مى دانند با وضعيت خودشان؛ دشمن اسلام هستند آنها. اينكه مى گويد حسين بن على عليه السلام چه، اين همان آدمى است كه زوار حسين بن على را دسته جمعى اعدام كرده است و به حبس كشانده است.
اين همان آدمى است كه مرقد مطهر حضرت امير را به امر او به گلوله بستند كه گلوله هايى كه خراب كرده بود يك جايى از، سوراخ كرده بود، يك جايى از ديوار را به من نشان دادند. اينها همانها هستند كه علماى بزرگ اسلام را چه از طايفه سنى و چه از
ص: 68
طايفه شيعه گرفتار كردند و حبس كردند و شهيد كردند. اينها از اسلام بويى نبردند و حالا دعوى اسلاميت مى كند و مى گويد من مسلم هستم! ايشان از همان اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده است اينها از اسلام و حدود اسلام بى اطلاع هستند. چه شده است كه مسلمين توجه ندارند به اين معنا؟ چرا اين مسائلى كه در ايران واقع شده است و اين مسائلى كه به مملكت ما وارد شده است و آنطور بچه ها و كوچكها و زنها و مردها را اينها قتل عام كرده اند، برخلاف موازين بين المللى و برخلاف موازين جنگ به جاهاى مسكونى حمله كردند، چرا مسلمين در اين مطلب هيچ توجهى ندارند؟ چرا ساكت هستند؟ خداى تبارك و تعالى امرفرموده است كه بايد جنگ كنند با اين. حالا جنگ نمى كنند لااقل تبليغ كنند، ساكت نباشند. چرا راديوهاى بلاد مسلمين ساكتند در اين موضوع؟ چرا مسلمين ساكتند و توجه ندارند كه اگر جمهورى اسلام در ايران- خداى نخواسته- شكست بخورد اسلام شكست خورده است؟ چرا توجه ندارند كه ابرقدرتها از اسلام مى ترسند و مخالفتشان با ايران به واسطه اين است كه مى ترسند اسلام در ساير بلاد رشد كند و همين معنايى كه در ايران شده است در جاهاى ديگر بشود؟
مسلمين را چه شده است كه در اين مسائل كه مربوط به اسلام است و مربوط به حيثيت مسلمين است ساكت نشسته اند، تماشاچى شده اند؟ ما احتياج به كمكهاى جندى و كمكهاى ارتشى نداريم و ما خودمان حساب اينها را پاك خواهيم كرد، لكن تأسف دارد كه مسلمين بى توجه هستند به اين مسائل اسلامى، بى توجه هستند به قرآن كريم.
عمل نمى كنند به صريح قرآن كريم كه فرموده است كه «اگر يك طايفه اى ولو مسلم باشد اگر حمله كرد بر طايفه ديگر از مسلمين، بر مسلمين لازم است كه از آن طايفه مظلوم دفاع كنند. (1) «چرا خبرگزاريهاى خودشان را نمى فرستند و ببينند مسائلى كه در ايران واقع شده است، مصائبى كه در ايران واقع شده است؟ و چرا اگر خبرگزاريهايى باشد و اطلاع بدهد به آنها، در راديوهاى آنها منعكس نمى شود؟ اين سكوت مرگبار چيست كه در مسلمين است؟ شما گمان مى كنيد كه مطرح عراق و ايران است و صدام است و مملكت ايران؟
ص: 69
قضيه اين نيست، مطرح اسلام است، نه مطرح يك كشور. مطرح تمام كشورهاى اسلامى است، مطرح مستضعفين جهانند.
آن چيزى كه آنها مى خواهند اين است كه مسلمين متفرق باشند و آنها حكومت كنند به اين مسلمين، آنها تمام جوانهاى ما را به تباهى بكشند، دانشگاههاى ما را دانشگاههاى استعمارى قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته كنند، ارتش ما را وابسته كنند.
آنها به ايران فقط نظر ندارند، آنها به همه بلاد مسلمين، به همه بلادى كه تحت سلطه اسلام بايد باشد آنها نظر دارند، لكن مى بينند كه اگر يك ميليارد مسلم با هم مجتمع بشود و آن معنايى كه در 35 ميليون جمعيت ايران تحقق پيدا كرد و ضربه زد به آنها، آنچنان ضربه اى كه تا آخر سرخودشان را نمى توانند بلند بكنند، اگر، يك ميليارد جمعيت مسلمين اينطور بشوند چه خواهد شد! آنها براى جلوگيرى از اين معناست كه اين جنگها را بپا مى كنند. چرا بايد دولتهاى اسلامى اينطور از هم منفصل باشند و جدا باشند؟ چرا بايد دولتهاى اسلامى توجه به مسائل اجتماعى و سياسى اسلام نداشته باشند؟ چرا بايد ممالك اسلامى توجه نداشته باشند كه نقطه نظر آنها اسلام است نه ايران، ملتها همه توجه دارند، چرا دولتها توجه ندارند؟ تا كى بايد ما و دولتهاى ما تحت سلطه اجانب باشيم؟ تا كى بايد مستشاران امريكا و شوروى به ما حكومت كنند؟ تا كى بايد يك گروهبان شوروى، يك گروهبان انگليسى، يك گروهبان امريكايى بيايد و به ارتش ما حكومت كند؟ ما آنها را بيرون كرديم، شما هم بيرون كنيد، ساير ممالك اسلامى هم بيرون كنند. ما آنهايى كه تشتت ايجاد مى كنند در ايران به جاى خودشان نشانده ايم و مى نشانيم. ساير ممالك اسلامى هم مكلفند به اينكه آنهايى كه برخلاف اسلام، برخلاف دستور قرآن، برخلاف دستورات نبى اسلام ايجاد تشتت مى كنند، آنها را بگيرند و بيرون كنند و از بين ببرند. چرا نشسته ايم ما؟ چرا مسلمين نشسته اند؟ چرا نهضت نمى كنند؟ چرا قيام نمى كنند مسلمين بر ضد مستكبرين؟ چرا مستضعفين جهان قيام نمى كنند بر ضد مستكبرين؟
سياههاى امريكا ما را تأييد كردند، لكن دولتهاى اسلامى اكثراً تأييد نكردند. ملتها در هر
ص: 70
جا بودند ما را تأييد كردند. مسلمين ملتهايشان در هر جا بود ما را تأييد كردند و اين دولت غاصب بعث را، بعث عراق را محكوم كردند، لكن دولتها اين كار را نكردند. چه شده است دولتها را؟ چرا بايد تا آخر اينها تحت فشار ظلم ابرقدرتها تسليم بشوند؟ چرا بايد افغانستان را آنطور كنند و مسلمين نشسته باشند؟ چرا بايد ايران را اينطور كنند و مسلمين ساكت باشند؟ نشسته اند كه يكى يكى اينها را از بين ببرند، نوبت بعدى بشود؟
اين خطرى است براى مسلمين. من اعلام خطر مى كنم براى مسلمين و براى اسلام با اين وضعى كه دولتها دارند. آنها كنار نشسته اند و شماها را به هم مى ريزند. دولتها را با هم به جنگ وامى دارند و استفاده را خودشان مى كنند. چرا مطالعه نمى كنيد در امر اسلام و در امر سرنوشتهاى مسلمين؟ تا كى ما بايد زير سلطه اجانب باشيم و تا كى ممالك ما بايد در تحت تاخت و تاز آنها باشد؟ چرا از خواب بيدار نمى شوند مسلمانها؟ مشكل مهم، دولتهاى اسلامى هستند. بايد دولتها بيدار بشوند. اگر دولتها بيدار بشوند مشكلات مسلمين رفع مى شود، با هم تفاهم مى كنند، لكن دستهايى در كار است كه نمى گذارد؛ مأمورينى آنها دارند كه نمى گذارند اين كار بشود. من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همه مسلمين را بيدار كند و همه را در تحت لواى اسلام قرار بدهد. و همه را با هم مجتمع كند و مسائل اسلامى را درست مطالعه كنند و مسائل اسلامى را بين خودشان حل كنند.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه
ص: 71
حكم
زمان: 18 خرداد 1360/ 5 شعبان 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب نمايندگان در امور حج
مخاطب: ايروانى، سيد عبدالمجيد- هاشمى گلپايگانى، سيد على- توسلى، محمدرضا- جلالى، حيدرعلى- طاهرى خرم آبادى، سيد حسن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرات آقايان حجج اسلام: آقاى حاج سيد عبدالمجيد ايروانى، و آقاى حاج سيد على هاشمى گلپايگانى، و آقاى حاج شيخ محمدرضا توسلى، و آقاى حاج شيخ حيدرعلى جلالى، و آقاى حاج سيدحسن طاهرى خرم آبادى- دامت افاضاتهم
از آنجا كه حج و انجام اين فريضه بزرگ الهى از مسائل مهم اسلامى و اجتماعات بزرگ سياسى- مذهبى جامعه مسلمانان مى باشد و بايد در انجام هر چه با شكوهتر و بهره بردارى هر چه بيشتر از اين اجتماع عظيم دينى سعى كافى مبذول شود، بدين وسيله حضرات آقايان محترم را براى رسيدگى به كار حجاج و زائران بيت اللَّه الحرام در اين سال تعيين و منصوب مى نمايم، تا با همفكرى و مشورت يكديگر در رفع نيازمنديهاى آنان بكوشند و از راهنماييهاى لازم در موسم حج دريغ ننمايند؛ و آنان را به حساسيت زمان و موقعيت خطير كنونى متوجه سازند؛ و اين حقيقت را به همگان گوشزد كنند كه دشمنان اسلام با تمام قوا سعى در ايجاد تفرقه و اختلاف ميان جوامع اسلامى دارند و به هر نام و هر وسيله كه شده مى كوشند تا با درگيرى ميان مسلمانان زمينه را براى تسلط كامل و مجدد خود بر همه كشورهاى اسلامى و چپاول و غارتگرى خود مساعد سازند.
و به همين جهت، لازم است از هرگونه عمل تفرقه انگيز خوددارى كنند، كه اين
ص: 72
يك وظيفه شرعى و الهى است. ضمناً متصديان ادارات گوناگونى كه به هر مناسبت كارشان با حج ارتباط پيدا مى كند موظفند براى هماهنگى در كارهاى خود با صلاحديد و تصويب آقايان محترم كارها را انجام دهند. از خداى تعالى موفقيت همگان را مسئلت دارم. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته.
به تاريخ پنجم شعبان المعظم 1401
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 73
پيام
زمان: 15 شهريور 1360/ 7 ذى القعده 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: تبيين فلسفه و اسرار حج
مناسبت: فرا رسيدن ايام حج
مخاطب: مسلمين جهان و زائرين بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جَعَلَ اللَّه الْكَعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ (1)
- قرآن كريم.
درود بر حجاج بيت اللَّه الحرام. سلام بر عموم مسلمانان جهان و سلام بر مسلمانان متعهدى كه از جهان اسلام به سوى حق شتافته و در جوار خانه خدا وفود (2) نموده اند.
فريضه حج در بين فرايض الهى از ويژگيهاى خاصى برخورداراست و شايد جنبه هاى سياسى و اجتماعى آن بر جنبه هاى ديگرش غلبه داشته باشد، با آنكه جنبه عبادى اش نيز ويژگى خاصى دارد.
مسلمانان متعهد كه در اين مجمع عمومى و سازمان الهى با لغو امتيازات متحدالشكل و بدون توجه به رنگ و زبان و كشور و منطقه، هر سال يك بار در مواقف شريفه مجتمع مى شوند و با ساده ترين و بى آلايش ترين جهات مادى با توجه به معنويت و وفود على اللَّه گردهم مى آيند و به وظايف و آداب اسلامى عمل مى كنند، بايد از جهات سياسى و اجتماعى آن غافل نباشند. علماى اعلام و خطباى معظم، مسلمانان را به جهات
ص: 74
سياسى و وظايف بسيار خطيرشان آگاه سازند. وظايف خطيرى كه اگر مسلمانان جهان به گوشه اى از آن توجه كرده و عمل كنند، عزتى كه خداوند براى مؤمنين قرار داده است باز يابند و به مفاخر اسلامى- الهى كه حق مسلمين است برسند و در پناه اسلام عزيز و زير بيرق توحيد و پرچم لااله الااللَّه از استقلال و آزادى حقيقى برخوردار شوند و دست مستكبران و عمال آنان را از كشورهاى اسلامى قطع كنند و مجد و عظمت اسلامى را بازگردانند.
خداوند تعالى در آيه شريفه اى كه در صدر ذكر شد، سرّ و انگيزه حج و غايت قرارداد كعبه و بيت الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براى مصالح ناس و توده هاى مستضعف جهان ذكر مى فرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهى كه هيچ قدرتى جز قدرت لايزال خداوند نمى تواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسى مشكلات عمومى مسلمين پرداخته و درراه رفع آنها با مشورت همگانى كوشش كنند. يكى از بزرگترين و اساسيترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضى از به اصطلاح سران كشورهاى اسلامى منشأ آن مى باشند كه مع الأسف براى رفع آن تاكنون اقدام چشمگيرى نشده است، بلكه جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملتها و دولتها به سود خودشان بهره بردارى مى كنند، با دست عمال از خدا بيخبر خود به اختلافات دامن مى زنند، و هرگاه كه شالوده وحدت بين مسلمانان ريخته مى شود، با تمام نيرو به مخالفت برمى خيزند و بذر خلاف مى افشانند.
امروز تمام دولتها و بسيارى از ملتهاى مسلمان مى دانند كه ملت ايران پس از صدها سال گرفتارى به دست شاهان ستم پيشه و ستمكاران حرفه اى كه اسلام عزيز را وسيله غارتگرى و چپاول براى خود و قدرتهاى بزرگ و اخيراً امريكاى جنايتكار قرار داده بودند و قرآن كريم و اسلام بزرگ را در معرض خطر مى ديدند، بپاخاستند و با انقلاب كبير خود، دولت اسلام را جايگزين رژيم غيراسلامى و غيرقانونى شاهنشاهى نمودند و دست ابرقدرتها و خصوصاً امريكاى جهانخوار را از سلطه بر اموال و انفس خود قطع نمودند، و اميد آن است كه ديگر برادران مسلمان گرفتار در چنگال خونخواران و ستمكاران، از اين انقلاب اسلامى بهره بردارى كنند و دولتهاى اسلامى با
ص: 75
پشتيبانى ملتهاى خود به انقلاب بزرگ ايران بپيوندند.
امروز دست جنايتكار امريكا و ديگر قدرتهاى چپاولگر از آستين بعضى عمال سر سپرده و از خدا بيخبرشان بيرون آمده و از داخل و خارج با اسلحه و قلمهاى بدتر و جنايت بارتر از سلاحهاى گرم به اين ملت مظلوم حمله ور شده و در صدد شكست انقلاب اسلامى و شكست اسلام عزيز بر آمده اند و از هيچ تهمت و افترا به ملتى كه جز به احكام اسلام و قرآن كريم فكر نمى كنند، خوددارى نمى كنند، و با بهانه هاى بسيار موهوم، به سركوبى اين انقلاب اسلامى بپا خاسته اند. آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم ندارند، با قلمهاى زهرآگين- كه از سلاح گرم جنايت بارتر است- ملت مظلوم ما را زير ضربات خود قرار داده اند.
طرح اختلاف بين مذاهب اسلامى از جناياتى است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مى برند و عمال از خدا بيخبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين (1) كه از سلاطين جور، سياهروى ترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مى زنند و گريبان چاك مى كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحى براى ايجاد اختلاف عرضه مى دارند. و اخيراً در بوقهاى تبليغاتى تهمت مفتضحانه رابطه ايران با اسرائيل و خريدارى اسلحه را پيش كشيده اند به اميد آنكه اعراب را از ايران جدا كنند و بين مسلمانان دشمنى ايجاد نموده راه را براى ابرقدرتها باز و سلطه آنان را هر چه بيشتر افزايش دهند، ليكن چه شخص مطلعى است كه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست، و نداند كه يكى از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع، روابط دوستانه او با اسرائيل بود. و چه كسى است كه نداند ما بيشتر از بيست سال است كه در خطابه ها و اعلاميه ها اسرائيل را همرديف امريكا در ستمگرى و دنباله او در تجاوز و غارتگرى محكوم كرديم. و كيست كه نداند در طول انقلاب اسلامى و در شور تظاهرات ميليونى، ملت مسلمان ايران، اسرائيل را در رديف امريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روى آنان بست و خشم و نفرت خود را نثار هر دو كرد. تعجب كه اين نغمه
ص: 76
مشئوم (1) از گلوى امريكا مادر نامشروع اسرائيل و صدام برادر كوچك بگين سرداده شد و بوقهاى تبليغاتى آنان، خصوصاً امريكا به طور وسيعى در پخش آن كوشيدند، چه! كه آن ضربه كه اين دو از اسلام واقعى خورده اند، ديگران نخورده اند، و آن نگرانى كه آنان از وحدت برادران مسلمان عرب با ايران دارند، ديگران ندارند. امريكا نگران منافع خود در منطقه است و صدام نگران سقوط و ننگ ابدى براى خويش است. بايد مسلمانان و خصوصاً برادران عرب ما بدانند كه مسئله، اسرائيل و ايران نيست، مسئله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب، اسلام است كه مى تواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه برمستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد. جهان عرب بايد بداند امروز ضربه اى كه صدام و سادات به آنها زده اند چنان وحشتناك است كه تنها با اتحادشان مى توانند جبران نمايند. امروز سادات با دستگيرى وسيع برادران مسلمانمان در مصر خدمت خود را به اسرائيل به اتمام رسانده است. اتحاد او با امريكا و اسرائيل آبروى ملت عرب را ريخته است. اتحاد با اسرائيلى كه اين روزها علاوه بر جناياتش در منطقه، دست به جنايت بزرگ ديگرى زده است و آن حفارى در مسجد اقصى قبله اول مسلمين است كه با سست شدن پايه هاى اين مسجد خداى ناكرده قبله اول مسلمين خراب خواهد شد و اسرائيل به آرزوى پست خود خواهد رسيد.
هان اى مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطه ستمگران، بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است. جهان بايد بداند كه ايران راه خود را پيدا كرده است و تا قطع منافع امريكاى جهانخوار، اين دشمن كينه توز مستضعفين جهان، با آن مبارزه اى آشتى ناپذير دارد، و حوادث ايران نه تنها ما را براى لحظه اى عقب نخواهد نشاند، كه ملت ما را در نابودى منافع آن مصمم تر خواهد كرد. ما مبارزه سخت و بى امان خود را عليه امريكا شروع
ص: 77
كرده ايم و اميدواريم فرزندانمان با آزادى از زير يوغ ستمكاران، پرچم توحيد را در جهان بيفرازند ما يقين داريم اگر دقيقاً به وظيفه مان كه مبارزه با امريكاى جنايتكار است ادامه دهيم، فرزندانمان شهد پيروزى را خواهند چشيد.
آيا براى مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اينهمه سرمايه هاى انسانى و مادى و معنوى، با داشتن چنين مكتب مترقى و پشتوانه الهى تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريايى و زمينى قرن بدهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه هواهاى نفسانيه را كنار گذاشته و با يكديگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشريت را از صحنه خارج و به حيات ننگين ستمبارشان خاتمه دهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه ملت مبارز و غيور فلسطين، بازيهاى سياسى مدعيان مبارزه با اسرائيل را شديداً محكوم نموده و با سلاح گرم، سينه اسرائيل دشمن سرسخت اسلام و مسلمين را بشكافند؟ آيا مسلمانان چه جوابى در مقابل خداوند عظيم كه آنان را دعوت به اعتصام بحبل اللَّه (1) نموده و از تفرقه و نزاع نهى فرموده است دارند؟ آيا تكليف خود نمى دانند كه از ملت و دولت ايران كه با جهاد مقدس پرچم كفر را سرنگون و پرچم پرعظمت اسلام را برافراشته است پشتيبانى كنند؟
آيا وعاظ السلاطين سركوبى انقلاب اسلامى ايران را از مخالفت با امريكا و اسرائيل لازمتر مى شمارند؟ ما از برادران اسلامى خود در مشارق و مغارب ارض مى خواهيم كه با جمهورى اسلامى ايران هم صدا و هم جهت شده و با يارى خداوند متعال شرّ جنايتكاران را دفع و بساط چپاولگرى را از كشورهاى اسلامى و بلاد مستضعفين برچينند و به نداى خداوند متعال در اين امر حياتى پاسخ مثبت دهند. و از حجاج بيت اللَّه الحرام تقاضا داريم كه براى پيروزى اسلام در مواقف شريفه دعا كنند و پيام ملت ايران و نداى ياللمسلمين اين ملت مظلوم را به كشورهاى خود برسانند. و از خداوند متعال عاجزانه مى خواهيم كه توفيق وحدت كلمه و آشنايى به وظايف اسلامى را به همگان عنايت فرمايد. والسلام على عباداللَّه الصالحين و رحمةاللَّه و بركاته.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 78
پيام
زمان: 17 مهر 1360/ 10 ذى الحجه 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: لزوم بسيج مسلمين جهان براى اعلاى كلمه اسلام
مناسبت: عيد سعيد قربان
مخاطب: ملت ايران، مسلمانان جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حلول عيد سعيد قربان را كه از اعياد بزرگ اسلام و ميعادگاه پيامبران عظيم الشأن، از حضرت ابراهيم تا حضرت محمد صلى الله عليه و آله بنيانگذاران توحيد و عدالت و رهبران صراط مستقيم عبوديت است به ملت ايران و مسلمانان جهان تبريك عرض مى كنم، و از خداوند متعال مى خواهم كه مسلمانان جهان را براى بپاداشتن سنت انبياى عظام بيدار فرمايد و در راه حصول هدف انبيا كه فرزندان و عزيزان خود را فداى آن مى نمودند بسيج نمايد تا با همت همگان پرچم توحيد در فضاى سراسر جهان به اهتزاز درآيد، و دست قدرتهاى چپاولگر از بلاد مسلمين و مستضعفين كوتاه گردد.
در اين سال، اين عيد براى مسلمانان از آن جهت مباركتر است كه در آستانه آن فرعون مصر (1) رهسپار كوى فرعونيان گرديد، و براى ايران به علاوه از آن جهت كه قواى شيطانى صدام رو به زوال و شياطين پيوسته امريكا رو به اضمحلال است.
ص: 79
اينجانب به همه مسلمانان و ملت عزيز ايران از پيروزى هاى پى در پى تبريك [عرض مى كنم] و سعادت و سلامت همگان را خواستارم. و اميد است با انتصاب آقاى رئيس جمهور (1) و همت همه ارگانها مشكلات ايران رفع گردد.
والسلام على عباد اللَّه الصالحين
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 80
پيام
زمان: 18 مهر 1360/ 11 ذى الحجه 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: پاسخ نامه- انتقاد از عملكرد مأموران دولت سعودى
مخاطب: خالد بن عبد العزيزپادشاه عربستان سعودى)
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرت ملك خالد بن عبد العزيز، پادشاه عربستان سعودى
مرقوم شما واصل گرديد. آنچه كه سفارت جمهورى اسلامى گفته است صحيح است. اينجانب تمام گرفتاريها و بدبختى هاى مسلمين و دولت هاى كشورهاى اسلامى را در اختلاف و نفاق بين آنان مى دانم. چرا بايد دولت هاى اسلامى با داشتن قريب يك ميليارد جمعيت و در دست داشتن ذخيره هاى زير زمينى، خصوصاً موجهاى نفت كه رگ حيات ابر قدرتهاست، و برخوردارى از تعليمات حيات بخش قرآن كريم و دستورات عبادى سياسى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه مسلمانان را به اعتصام به «حبل اللَّه» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذير مى فرمايد، (1) وبا داشتن مَلاذ (2) و ملجأيى چون حرمين شريفين، كه در عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مركز عبادت و سياست اسلامى بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نيز چنين بوده است و طرح فتوحات و سياسات از آن دو مركز بزرگ سياسى عبادى ريخته مى شده است، اكنون به واسطه كج فهميها و غرض ورزيها و تبليغات وسيع ابرقدرتها كار را به آنجا بكشانند كه دخالت در امور سياسى و اجتماعى، كه مورد احتياج
ص: 81
مبرم و از اهمّ امور مسلمين است، در حرمين شريفين جرم شناخته شود و پليس سعودى در داخل مسجدالحرام و در جايى كه به حكم خدا و به نصّ قرآن مجيد براى همه كس حتى منحرفين محل امن است با چكمه و سلاح به مسلمانان حمله كرده و آنان را مضروب و دستگير نمايند و به زندان بفرستند. جرم اين مسلمانان شعار بر ضد امريكا و اسرائيل، اين دشمنان خدا و رسول بوده است.
من نمى دانم مسائل و جرياناتى كه در كشور شما و حرمين شريفين مى گذرد به طور صحيح به شما گزارش مى دهند، يا همچون شعارهاى ايرانيان، كه در همه جا شعار آنان مشهور است، براى شما تحريف شده و برخلاف واقع گزارش داده اند. و نمى دانم ائمه جماعات حرمين شريفين از اسلام چه برداشت كرده اند و از حج بيت اللَّه الحرام، كه سرتاسر آن مشحون به سياست، و سرّ جعل آن قيام انسانها به قسط (1) و رفع ستمگريها و چپاولگريهاست، كه سياست كلى انبياى عظام و خصوص حضرت رسول خاتم صلى الله عليه و آله است چه فهميده اند كه زائرين حرمين شريفين را به اسم اسلام از دخالت در سياست و حتى از شعار عليه اسرائيل و امريكا منع و مسلمانان را، به دلخواه امريكا و اسرائيل و ساير دشمنان اسلام و بر خلاف سيره پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله و مسلمانان صدر اسلام، از دخالت در سياست منع مى كنند و عمداً يا از روى جهالت و غفلت مقدمات سلطه اجانب را بر ممالك اسلامى حتى حرمين شريفين، مهبط (2) وحى و مهبط ملائكة اللَّه فراهم مى نمايند.
اگر دولت حجاز از اين فريضه عبادى- سياسى، كه هر سال در مواقف كريمه حرمين شريفين با حضور ميليونى مسلمانان تشكيل مى شود، استفاده سياسى اسلامى مى نمود، احتياج به امريكا و هواپيماهاى آواكس (3) آن، و ساير ابرقدرتها نداشت و مشكلات
ص: 82
مسلمانان حل مى شد. مى دانيم كه امريكا اين هواپيماها را از آن جهت در اختيار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائيل از آنها استفاده نمايد. چنانكه ديديم كه آواكسهاى امريكايى براى تفرقه بين ايران و ساير مسلمانان عرب گزارشى سرتاسر دروغ داد مبنى بر بمباران مراكز نفتى كويت توسط ايران. مع الأسف اين سهل انگارى در عموم دولتهاى كشورهاى اسلامى شيوع دارد، تا آنجا كه مسلمانان و خصوص دولتمردان آنان را دست خيانتكار و جنايتكار ابرقدرتها از دخالت در سياست و اهتمام به امر مسلمين بركنار زده است؛ و تا جايى كه در مركز سياست اسلام، مسلمين به حكم وعّاظ السلاطين با دخالت در سياست، بلكه با شعار عليه دشمنان خونخوار قرآن كريم و اسلام عزيز، مجرم شناخته مى شوند و به حبس و شكنجه كشيده مى گردند.
آيا شما از اين فجايع كه در حرمين شريفين، در مأمن الهى و در جوار قبر رسول اللَّه- صلوات اللَّه عليه- به بار مى آيد مطلع هستيد؟ يا مسائل به صورتى غلط و انحرافى براى شما ترسيم مى گردد، چنانكه از گزارش شعار ايرانيان معلوم مى شود. ما در ايران بپاخاستيم كه به اميد خداوند قادر متعال مسلمانان جهان را در زير پرچم توحيد و متعهد به احكام مترقى اسلام جمع، و دست ابرقدرتها را از ممالك اسلامى كوتاه، و مجد مسلمين صدر اسلام را بازگردانيم، و سلطه ظالمانه كفار را از بلاد مسلمانان به هم پيچيده و آزادى و استقلال را به مسلمين بازگردانيم. و اميد آن است كه دولتهاى اسلامى و خصوص دولت عربستان سعودى، كه در مركز سياست اسلامى واقع است، با ما هم صدا و همفكر شوند؛ و هر يك در كشورهاى خود شيرينى حمايت بى دريغ ملتها را بچشند، و همچون دولت مردمى ايران از اين نعمت بزرگ الهى بهره مند شوند؛ و به حكم قرآن مجيد با ملتها و دولتهاى اسلامى به رحمت و اخوت، و با كفار و غارتگران بين المللى به شدت و قدرت عمل كنند. (1) اخيراً به اين نكته تأكيد مى كنم كه از مكتوب شما ظاهر مى شود كه گزارشهاى دروغ
ص: 83
و انحرافى به شما داده مى شود (1). چنانكه نوشته ايد شعارهاى زائرين ايرانى موجب نارضايتى و تنفر زائرين بيت اللَّه شده است. بهتر بود شما اشخاص امينى را مأمور گزارشها نماييد تا معلوم شود شعار ضد اسرائيل و امريكا موجب تنفر و نارضايتى زائرين نشده، بلكه برخورد مأمورين دولت سعودى و ضرب و هتك و به حبس كشيدن مهمانان خداى متعال، به جرم شعار عليه اسرائيل و امريكا، موجب تنفر و نارضايتى مسلمانان جهان و خصوص زائران بيت اللَّه الحرام و حرم معظّم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شده است.
از خداوند متعال خواستارم كه مسلمانان را از خواب غفلت بيدار، و عظمت اسلام را روز افزون فرمايد؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمين است هدايت فرمايد. والسلام عليكم و على جميع المسلمين.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 84
حكم
زمان: 14 مرداد 1361/ 15 شوال 1402
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب نماينده در امور حج و سرپرست حجاج بيت اللَّه الحرام
مخاطب: خوئينى ها، سيد محمد
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمد خوئينى ها- دامت افاضاته
با فرا رسيدن ايام حج، اين فريضه بزرگ عبادى سياسى و اجتماعى، كه در بين عبادات بزرگ از ويژگيهاى خاص برخوردار است و خداوند تبارك و تعالى مسلمانان جهان را با شرايط خاص دعوت نموده است تا در ضمن به جا آوردن اين فريضه بزرگ از امورى كه در بلاد مسلمين از جهات اجتماعى و سياسى مى گذرد مطلع شده و اگر گرفتاريهايى دارند با يكديگر در ميان گذاشته و حتى الامكان در رفع آن كوشا باشند، و مع الأسف بسيارى از مسلمانان به واسطه كج رويها و يا كج فهميهاى بعضى عناصر و يا دسيسه هاى بعض از دست اندركاران سودجو بعد سياسى اين عبادت شريف را به طاق نسيان سپرده اند، جنابعالى را به سمت نماينده خويش و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب نمودم، كه با بينش خاص سياسى كه داريد به امور حجاج از ابعاد مختلفه رسيدگى نموده و براى احياى اين سنت بزرگ الهى در خطابه ها و مراسم دينى مسلمين را به وحدت كلمه و اتحاد مسير دعوت نموده، و آنان را از آنچه در لبنان عزيز و ايران مجاهد و افغانستان مظلوم از ستمكاران و جهانخواران مى گذرد مطلع نماييد، و حجاج محترم بلاد را به وظايف بزرگ خود در مقابله با چپاولگران بين المللى و تجاوزكاران
ص: 85
آشنا نماييد. البته علماى محترمى كه در اين سفر هستند، چه آنان كه با تقاضاى اينجانب مشرف شده اند و چه ديگران، جنابعالى را تأييد مى فرمايند. و حجاج محترم موظفند كه به راهنماييهاى شما گوش فرا دهند و از خطوطى كه براى آنان ترسيم مى نماييد اطاعت نموده و تجاوز ننمايند، تا ان شاءاللَّه تعالى اين فريضه عظيم با محتوا و ابعاد متعددش به جا آورده شود.
بديهى است كه متصديان امور كه به هر مناسبت كارشان با اين فريضه و با حجاج محترم مرتبط است براى هماهنگ نمودن كارها موظفند با شما همكارى و از ارشاداتتان استفاده نمايند. اميد است حجاج محترم كشورهاى اسلامى در وحدت كلمه كوشا، و از اخوت ايمانى، كه خداوند تعالى بين مسلمين امر فرموده است، غفلت ننمايند؛ و از تفرقه افكنى، كه كار شيطان و شياطين انسى است، احتراز نمايند. والسلام على عباداللَّه الصالحين.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 86
سخنرانى
زمان: صبح 31 مرداد 1361/ 2 ذى القعده 1402
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: اهميت قضاوت- بيان وظيفه حجاج و وظيفه روحانيون كاروانها- جنايات امريكا و صدام در منطقه
حضار: موسوى خوئينى ها، سيد محمدنماينده امام و سرپرست حجاج ايرانى)، روحانيون كاروانهاى حج سراسر كشور، پرسنل دادستانى و دادسرا و دادگاههاى انقلاب ودادستانى ارتش
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
امروز سروكار ما با آقايان روحانيين است بيشتر و كسانى كه آنها هم صبغه (1) روحانى، ان شاء اللَّه دارند. و در محضر روحانيون مشكل است كه انسان بتواند همه حرفهارا عرض كند. مسائل بسيار زياد است، مربوط به آقايان روحانيون- به طور عموم- و مسائلى مربوط به روحانيونى كه با كاروانهاى حج مشرف مى شوند- كه مخصوص آنهاست- و مسائلى كه مربوط به قضات و دادستانهاى كشور است و مسائل ديگرى كه معلوم نيست كه ما مجال كنيم ديگر عرض كنيم، مگر مختصرى.
آنكه مربوط به قشر روحانيون است، خود آقايان بهتر مى دانند كه روحانيون در هر جا كه هستند، آن روحانى كه در رأس روحانيت- مثلًا- واقع است مثل مراجع، تا آن روحانى كه در يك روستا، در يك ده، مشغول خدمت به اسلام است. امروز توقع ملت، بلكه توقع مستضعفان و ملتهاى جهان از شما آقايان روحانيون، در هر جا هستيد، بسيار زياد است. و امروزِ شما غير از ديروزى است كه در سلطه نظام فاسد پهلوى و در تحت
ص: 87
ستم ستمكاران جهان بوديد. آن روز اگر چنانچه سكوتى، قصورى بود، مى پذيرفتند كه آقايان نمى توانند الآن مسائلشان را آن طور كه هست، مسائل اسلام را آن طور كه هست، قدرت ندارند كه عمل كنند و به مردم برسانند، ولى امروز اين مسئله حل شده است و بحمداللَّه، همه آقايان در هر جا كه هستند، با آزادى مى توانند مسائل را طرح كنند و با آزادى مى توانند مردم را ارشاد كنند.
اگر امروز راجع به هر قضيه اى كه براى ملت، قضاياى عمومى كه براى ملت پيش مى آيد، و- خداى نخواسته- روحانيونى كه ارتباط با آن مسائل دارند قصورى بكنند يا اشتباهى بكنند، اين اشتباه و قصور، ديگر در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست. ديگر ما نمى توانيم بگوييم كه ما چه بكنيم، سازمان امنيت است و ما كارى ازمان نمى آيد. ما الآن، شما آقايان الآن در مسائلى كه پيش مى آيد، آزاديد كه مطالبى كه مربوط به اسلام است، مطالبى كه انحراف واقع مى شود در هر جا، آن مسائل را ارشاد كنيد، مردم را ارشاد كنيد، كارمندان دولت را ارشاد كنيد و مسائل را با خود آنها در پيش بگذاريد و انحرافات را رفع كنيد. گرفتاريهاى سابق، همه شما، اكثر شما يك مقداريش را مشاهده كرده است و بعضى شما كه سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض اين رژيم فاسد، ديده ايد كه چه كارهايى بوده است و شما با چه اشخاصى مواجه بوديد و چه اشخاصى حكومت بر ملت مى كردند و حكومت بر اين مستضعفين مى كردند. ما به شكرانه اين معنا كه از آن گرفتاريهاى بسيار عجيب و غريب، كه در طول تاريخ نظيرش مثل اين پنجاه سال اخير واقع نشد، به شكرانه نجات از او، امروز بايد به [محضر] خداى تبارك و تعالى، كه ما را از اين گرفتارى بزرگ نجات داده است، شكر كنيم و شكر، اين است كه ما الآن خدمت كنيم. شكر لفظى بايد بكنيم، اما شكر حقيقى آن است كه ما در ازاى رهايى از اين رژيم فاسد، كه همه چيز ما را به باد فنا داد و مى خواست بدهد، اينكه ما امروز كارى بكنيم كه خداى تبارك وتعالى از ما راضى باشد.
امر مهم، مسئله قضاوت است. از امورى كه شايد در كم امرى اسلام آن قدر به آن
ص: 88
توجه داشته است، مسئله قضاوت است و مسئله دادسراها و دادگاهها كه سروكارشان با همه چيز مردم است. بايد اين معنا را من عرض كنم كه قضاوت از امورى است كه واجب است به طور كفايى و واجب كفايى؛ قبل از اينكه پيدا بشود به مقدار كفايت، بر آحاد واجب است؛ يعنى، اگر يك قضاوتى زمين بماند يا يك جايى منحرفين وارد قضاوت بشوند، بر تمام كسانى كه مى توانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند، بر همه اينها واجب است كه در قضاوت وارد بشوند و رفع احتياج را بكنند. ما امروز وقتى كه احتمال اين معنا را بدهيم يا اينكه با آقايانى كه متصدى امور قضايى و دادگاه هستند صحبت مى كنيم، از اين معنا [حرف مى زنند] كه ما كم داريم قاضى، آن مقدارى كه لازم داريم كم است و اگر چنانچه در حبسها از اين منحرفين يا محتمل الانحراف ها باشند و نتوانسته اند آنها را رسيدگى كنند، براى كمبود قاضى است. اين يك امرى است كه براى نجات- فرض كنيد- يك عده اى كه محتمل است كه اينها بى گناه باشند يا گناهشان اندك باشد، واجب است بر همه اشخاصى كه از آنها قضاوت مى آيد، در اين امر داوطلب بشوند تا به امر قضا وادار بشوند و اين نقيصه را از بين ببرند. مدرسين محترم حوزه علميه قم، كه بحمداللَّه، بسيار فعال هستند، بايد اين مسئله را در حوزه علميه قم مطرح كنند كه امروز اشخاصى كه صلاحيت دارند، ولو تقليداً براى قضاوت، اين اشخاص اسم نويسى كنند و بيايند در اين مواردى كه، زندانهايى كه اشخاص هستند تا اينكه حل اين قصه بشود كه مثلًا، اشخاصى بايد زود كارشان تمام بشود و ما نداريم افراد. اين يك امر واجبى است؛ يعنى، بر همه واجب است تا آن وقتى كه آن مقدارى كه احتياج است بر آورده بشود.
گاهى وقتها انسان به واسطه احتياط، خلاف احتياط مى كند. احتياط مى كند فلان آقا كه امر قضا مشكل است و نمى شود رفت و نمى شود كرد و اين طور چيزها، با اينكه واجب كفايى، واجب عينى است اول به همه. وقتى يك عده اى عمل كردند و كفايت حاصل شد، آن وقت از ديگران ساقط مى شود، والّا همه معاقب هستيم اگر چنانچه قضا به زمين بماند، و احتياط بر اين است كه وارد بشوند؛ يعنى، امرى است واجب، معلوم الوجوب؛ اين احتياط مى كنند، اين عذر نمى تواند باشد. يا اشخاصى مثلًا مى خواهند ادامه بدهند تحصيلاتشان را و بايد هم ادامه بدهند، اما در يك وقتى كه يك واجبى به
ص: 89
عهده آنها هست، نمى توانند به اين امر مستحب بسيار ارزنده مشغول باشند؛ بايد بروند اين كار را به اندازه كفايت انجام بدهند كه مبادا- خداى نخواسته- يك نفر آدم بى گناه [باشد كه] به كارش رسيدگى نتوانستند بكنند. بايد بيايند آقايان و وارد بشوند و رسيدگى بكنند. و اين امر را من امروز به عهده مدرسين قم و علماى مشهد و اصفهان و جاهاى ديگرى كه حوزه هاى علميه هست، اين عهده آنها مى گذارم كه آنها خودشان به فكر اين باشند كه افراد را بخواهند و افراد را تشويق كنند، به هر ترتيبى كه مى توانند، و تحذير كنند از اينكه يك امر واجب شرعى است، نمى شود يك امر واجب شرعى زمين مانده [باشد] و من مشغول نماز شب بشوم. وقتى آن واجب شرعى است، اگر مزاحم با هر مستحبى بشود، آن واجب شرعى را بايد من عمل كنم. اين يك مسئله است كه لازم است كه تذكر داده بشود، و آقايان مدرسين هم و علماى اعلام بلادهم تذكر بدهند و اين نقيصه را كم كنند تا اينكه اين مشكل حل بشود.
مسئله ديگر، قضيه باز راجع به قضاوت است كه بايد خيلى توجه بكنند آقايان قضات، آقايان دادستانها، كسانى كه متكفل اين امر مهم اسلامى هستند كه مسئوليت اين زياد است و لازم هم هست كه شما مسئوليت را به عهده بگيريد. بايد وارد شد، لكن در يك امر بزرگى است، توجه بكنند كه جان و مال و ناموس يك ملت در دست اين قضات است و در دست اين دادگاههاست و مسئول اين مسائل هستند و بايد تا آن مقدارى كه مى توانند، تا آن مقدارى كه قدرت دارند، توجه بكنند به مصالح عمومى اسلام؛ نه آن كه گناهكار است از او بگذرند، و نه آن كه- خداى نخواسته- گناهكار نيست يك وقتى مبتلا بشود. قاضى بايد يك آدم قاطعى باشد كه در دو طرف قضيه قاطعيت داشته باشد. اگر يك كسى به حسب حكم شرع، بايد اين را كشت، ترحم نكنند؛ جايز نيست. اگر بايد- فرض بفرماييد كه- حبس و تعزير بشود، تعزير بكنند. و اگر يك كسى- خداى نخواسته- يك آدمى است كه گناهكار نبوده است، بدون وقفه او را تبرئه كنند و بدون وقفه او را آزاد كنند. قاضى بايد اين طور باشد، فكرش اينطور [باشد] نه رؤوف و مهربان باشد كه
ص: 90
جنايتكارها را هم به او رأفت كند، آن هم اين جنايتكارهايى كه يك نمونه اش را من و شما در چند شب پيش ديديم و پشت انسان را لرزاند و بسيار نمونه دارد كه ما نديديم؛ اينهايى كه بعدها معلوم مى شود- تا آخر هم كه معلوم نمى شود، در بارگاه خدا معلوم مى شود- بعدها معلوم مى شود، ما كمى اش را ديديم. يك نمونه اش اين بود كه چند شب پيش از اين ديديد كه انسان نمى تواند بفهمد كه يك آدم كه از اول به فطرت الهى متولد شده است تا اين حد جنايتش مى رسد. تصور اين معنا براى انسان مشكل است. من گمان ندارم كه هيچ حيوانى نسبت به حيوان ديگر اين طور بكند.
خوب، يك همچو مسائل هست، آن وقت اگر چنانچه يك آقاى قاضى رأفتش بگيرد كه امثال اينها را با آنها ملايمت بكند؛ يعنى، نمى گويم كه زايد بر آن مقدارى كه قضاى الهى ا جازه مى دهد، أبداً- حتى يك سيلى نبايد بزنند- اما آنى كه به حسب حكم شرع، حكمش قتل است، مسامحه نكنند. از آن طرف هم طورى باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بى گناه است، حتى مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند. آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غير انسانى بكنند. آنها [كه] مستحق قتل اند، بايد قتل بشوند، مستحق اعدام اند، اعدام بايد بكنند؛ اما زايد بر آن بخواهند كارهايى بكنند، اين را بدانند كه مسئول هستند.
و همين طور متصديان حبسها و زندانها بايد اين معنا را توجه داشته باشند، چه اشخاصى كه در رأس هستند و چه اشخاصى كه مشغول اجراى عمل هستند، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهى معنايش اين نيست كه يك كسى كه مستحق قتل است ما فحشش بدهيم؛ جايز نيست اين، يا به او سيلى بزنيم؛ حق نيست؛ يعنى، قصاص دارد اين. يك نفر آدم جانى كه دارند مى برند بكشندش، اگر شما يك سيلى بزنيد، او حق دارد به شما سيلى را عوض بزند و خلاف شرع كرديد. گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توى حبس آمده است، ما بايد با او رفتار بد كنيم. ان شاءاللَّه، نمى كنيد و نبايد بكنيد.
و همين طور قضات محترم شرع، بايد موازين را با دقت، با كمال دقت، موازين را عمل بكنند و- خداى نخواسته- يك وقت بر خلاف موازين اسلامى واقع نشود. مايى كه
ص: 91
مدعى هستيم كه جمهوريمان جمهورى اسلامى است، احكام اسلام بايد در اين جمهورى اجرا بشود. يكى از امور مهم، قضيه زندانهاست. يكى از امور مهم، قضيه دادگاههاست، دادسراهاست، دادگستريهاست. اگر بنا باشد كه حالا هم- خداى نخواسته- مثل زمان رژيم سابق، در دادگستريها كارهاى خلاف شرع بشود، خوب، ما بايد فاتحه اين جمهورى را بخوانيم. و اين مكرر سفارش شده است كه اگر قوانين نداريد، بايد بخشنامه كنيد كه تمام قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند.
و من حالا هم اعلام مى كنم به تمام سر تا سر قضات كشور، كسانى كه متصدى قضا هستند، كسانى كه در دادگسترى هستند، تمام قوانينى كه در زمان طاغوت بوده است و بر خلاف شرع بوده است، تمام بايد دور ريخته بشود و مسئوليتش به گردن من؛ تمام را دور بريزيد و به جاى او، قوانين شرع را عمل بكنيد.
شوراى قضايى اگر نكرده اند اين كار را- خداى نخواسته- حالا بخشنامه كنند به همه سر تا سر كشور، به دادستانها و به دادگاهها و به دادگستريها و به همه اينها امر كنند به اينكه تمام احكامى كه به حسب قانونى كه، قانون فاسدى كه گذرانده اند، تمام اينها فاسد است و مگر حالا گاهى پيدا بشود كه مطابق شرع باشد، خوب، آنها را عمل بايد بكنند. آن چيزهايى كه بر خلاف شرع است هيچ كس حق ندارد عمل بكند و هر كه عمل بكند، علاوه بر اينكه پيش خداى تبارك و تعالى روسياه است و عذر اينكه ما به قانون عمل مى كنيم، غلط است. كدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟
نبايد به آن عمل بشود. شما اگر با قانون سابق هم بايد عمل بكنيد، خوب، يكى از ماده هاى متمم قانون اساسى سابق اين بود كه هيچ قانونى بر خلاف شرع، قانون نيست.
منتها پيشتر به آن عمل نشد، سابقاً به آن عمل نكردند. بناء عليه، آن چيزهايى كه به اسم «قانون» آورده اند و بر خلاف شرع است، به حسب قانون اساسى زمان سابق هم قانون نيست.
ص: 92
شما مى توانيد آن وقت اگر از شما سؤال كردند [كه] چرا كرديد، بگوييد قانون اساسى سابق هم اين را گفته است. قانون حالا هم كه اين طورى است، و مجرم است كسى كه اين عمل را بكند. به هيچ كس نبايد اعتنا بكنيد. هر كس گفت كه اين كار خلاف شرع را بايد مطابق قانون عمل كنيد، توى دهنش بزنيد- به هيچ كس اعتنا نكنيد. نمى گويم حالا پاشيد سيلى به او بزنيد، لكن جلويش بايستيد. بگوييد كه اين خلاف شرع است، من نمى كنم و نبايد هم بكنم. و ان شاءاللَّه، آقايان هم كرده اند اين كار را. و اگر چنانچه اعتنا نشده، ثانياً متخلفين را دعوت كنند و محاكمه كنند.
دادگسترى سابق بايد متحول بشود به يك دادگسترى اسلامى. مجرد اينكه قانون سابق بوده ما بايد به آن عمل بكنيم، به حسب قانون سابق هم نبايد به آن عمل كرد؛ براى اينكه قانون اساسى سابق اساس است. قانون اساسى سابق، متممش مى گويد كه هر قانونى بر خلاف شرع است، قانون نيست اصلًا. بنابراين، اينكه مى گوييد: قانون اين طور مى گويد، غلط مى كند، قانون نيست اين. اين يك قراردادى بوده است كه زمان طاغوت، طاغوتى بوده، بناء عليه، آقايان نبايد اعتنا كنند به اين امور و بايد بخشنامه بكنند. شوراى نگهبان، شوراى قضايى بخشنامه بكنند و همه جا بگويند به اينكه اين قوانين سابق كه مخالف شرع بوده نبايد عمل بشود و اگر كسى عمل بكند، مجرم است و بايد محاكمه بشود، به جزاى خودش برسد. اين هم راجع به اين جهت. و البته مسائل زيادى راجع به مسائل دادگاه و قضا هست، لكن ديگر مجال اين نيست.
و راجع به حج و آقايانى كه در حج، در كاروانها هستند. حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد؛ ببينيد فقرا چه جورى هستند، شما هم بشويد آن طور.
ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم [به] آن رنگ درآييد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مى رويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمى تواند باشد. آن حجى كه خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده است اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آن وقت كه ما رفتيم،
ص: 93
زندگانى آن وقت حجازيها را يك مقدارى ديديم- كه حالا حجاج نمى توانند ببينند- آن وقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مى رفتيم، هر جا اتومبيل مى ايستاد، هر جا در اين بيابانهاى لم يَزْرَع (1) طولانى، هر جا اتومبيل مى ايستاد، از زير اين بته ها و اينها مى آمدند بيرون بچه هايى كه هيچ لباس نداشتند، زنهايى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهايى كه وضعشان را انسان نمى تواند بيان بكند، مى آمدند و از مردم گدايى مى كردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مى رويم و با كاروان مى رويم و- نمى دانم- چى مى رويم، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون، مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مى برند، آن وقتها كه مى رفتند، با الاغ مى رفتند؛ چند وقت مى رفتند در بعضى جاها، چهارده ماه طول مى كشيد؛ چهارده ماه طول مى كشيد رفت و برگشت حج. حالا شما دو ساعت، سه ساعت سوار مى شويد به طياره با راحتى مى رويد آنجا. آن وقت كه مى رفتيد، خانه اى تو كار نبود كه شما برويد.
شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن هم آن خانه هايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آن وقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كرده اند.
خوب، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه مى خواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اين قدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداى تبارك وتعالى يك وقت- خداى نخواسته- امر بفرمايد كه اين جور نشود- و نمى شود آن وقت- آن وقت گرفتارى زياد مى شود.
بايد شما آقايان روحانيون، مردم را تذكر بدهيد به اينكه اگر يك كمبودى هست، آقايان كه رفتند كارها را كردند، خوب زحمت كشيدند و دارند هم الآن مى كشند، وليكن بيشتر از آن قدرتشان كه نمى توانند زحمت بكشند. به اندازه وسعشان، به اندازه قدرتشان، زحمت كشيدند و كار انجام دادند، خانه تهيه كردند با آن سختيهايى كه در آنجا هست، لكن نمى توانند بيشتر از اين بكنند. اگر يك وقت ديديد يك چيزى كسرى داريد، نه
ص: 94
اينكه آقايان نخواسته اند، آقايان نتوانسته اند. وقتى نتوانسته اند چه بكنند؟ بگويند كه آقايان حج نياييد؛ براى اينكه ما نمى توانيم براى شما يك جاى بزرگى درست كنيم و- نمى دانم- يك تفريحگاهى داشته باشيم و چه؟ يا نه، بياييد و يك قدرى هم توجه كنيد به زحمتهايى كه فقرا مى كشند.
در هر صورت، اين وظيفه علمايى است كه در كاروانها هستند؛ يعنى، يكى از وظايفشان. يكى از وظايف مهم هم قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حج. بسيار آدم مى بيند كه حج مى روند. زحمت مى كشند، لكن مسئله حج را نمى دانند، آنجا گرفتار مى شوند. بعد كه آمدند، بعد از چند سال، سؤال مى كنند كه ما اين جور كرديم، آيا حجمان درست است يا نه؟ ما اين طور نكرديم، آيا درست است يا درست نيست؟ آيا ما مُحرِم باز هستيم يا نه؟ بايد آقايان مردم را [در] جلسه قرار بدهند؛ جلسه درس قرار بدهند، درس بدهند مردم را، آداب حج را، واجبات حج را، محرّمات حج را؛ اينها را بگويند. آدابش هم نشد، نشد، اما محرّمات و واجبات را به مردم تعليم كنند و هر روز [جلسه] داشته باشند. مردم هم موظف اند كه بروند پيش آقايان در اين درسها اگر دارند، بروند آقايان گوش كنند و مسائل حج را ياد بگيرند كه بعدها گرفتار نشوند كه وقتى كه آمدند، [نگويند:] «من طوافم چه جورى بود، آيا درست است يا نه؟» وقتى مسئله را ياد گرفتيد، ديگر درست مى شود، ديگر عيبى پيدا نمى كند. اين هم يكى از وظايفى است كه همه دارند و روحانيون بايد اين وظيفه را در آنجا انجام بدهند. و مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مسئله حج را ياد بگيرند، نه اينكه ما فقط حج برويم و هر چه شد، شد ديگر.
نه، اين غير از ساير جاهاست. خوب، انسان زيارت مى رود، اگر زيارتش هم چيزى نشد، ديگر اشكالى برايش پيدا نمى شود. اما اينجا اشكال پيدا مى شود، بعد مُحرِم مى ماند، بعد بايد دوباره حج برود. پس اين مسائل مشكل پيش مى آيد كه بايد براى خاطر خودتان هم [كه شده،] اين مسائل را تعقيب كنيد كه ياد بگيريد و در اشتباه و خطا نيفتيد كه بعدها اسباب زحمتتان بشود. اين هم يكى از مسائل است.
ص: 95
از مسائل ديگرى كه باز آقايان روحانيون كه در كاروانها هستند به مردم بگويند، [اين] كه بايد اين امر، امورى كه در آنجا واقع مى شود، امور سياسى كه در حج واقع مى شود، روى نظام باشد. اينكه هر كس خودش بخواهد يك كارى بكند، اين هرج و مرج هميشه غلط بوده. هر امرى بايد يك نظمى داشته باشد. مى خواهند اجتماع كنند براى فلان امر، خوب، يك كسى كه متكفل امور حج است بايد برنامه بدهد، روى آن برنامه عمل بكنند. هر كسى بخواهد، در هر گروهى بخواهد خودش على حده روى مذاق خودش- كه اختلاف هم خيلى هست بين مذاقها- بخواهد چى بشود، هم گرفتارى آنجاها پيدا مى شود و بدتر از آن، اين است كه گاهى وقتها اسباب وهن مى شود براى جمهورى اسلامى. نبايد كارى بكنند كه براى جمهورى اسلامى يك بدنامى پيدا بشود.
خوب، مبلغينى كه الآن در همه جاى دنيا تقريباً هستند، بر ضد ما همه تبليغات را، در ضد جمهورى اسلامى همه تبليغات را دارند مى كنند، ديگر ما خودمان يك كارى نكنيم كه يك مطلبى دست آنها بيفتد و هر چى مى خواهند به آن باد بكنند و هر چى مى خواهند زيادش بكنند. اين هم يكى از مسائل لازم است كه به هر كسى در كاروانى كه هست، بگويند كه روى ميزانى و روى برنامه بايد كارها انجام بگيرد، نه [اينكه] هرج و مرج باشد؛ هر كه هر طورى دلش مى خواهد عمل بكند. اين هم يك مسئله اى است كه بايد آقايان به آن خيلى توجه بكنند و اشخاصى هم كه حج مى روند توجه بكنند كه- خداى نخواسته- حجشان مخلوط به معصيت، يك وقتى نشود؛ همه اش اسلام باشد و همه اش عبادت باشد؛ راهپيماييها عبادت باشد، نه معصيت؛ شعارها عبادى باشد، نه معصيتى، جورى باشد كه براى خدا باشد. هر كه هر كارى دلش مى خواهد [بكند] به هر كه مى خواهد بد بگويد، نه، اين طورى نيست. بايد اين مسائل روى يك برنامه صحيحى كه از قبل ريخته مى شود، اين مسائل هم بايد توجه به آن بشود.
و از امورى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما يك توجهى به مسائل دنيا
ص: 96
بكنيم، ببينيم وضعش چه جورى است. من فكر مى كردم كه در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست داده اند. ما در يك عصرى واقع شده ايم كه الفاظ از آن معنا كه دارند، فرار كرده اند؛ يك معانى ديگرى دنبالش آمده. معناى «عدالت» را وقتى انسان نگاه مى كند در دنيا، الآن يك جور ديگر است؛ معناى «خلقى بودن» را آدم ملاحظه مى كند، مى بيند يك وضع ديگرى دارد؛ سازمانهاى امنيت دنيا را انسان وقتى ملاحظه مى كند، مى بيند كه سازمان نا امنى است، نه سازمان امن، اما اسمش سازمان امن است، جمعيتهاى طرفدار بشر را انسان [نگاه] مى كند، مى بيند كه همين جمعيت طرفدار بشر، طرفدار ظالم اند، طرفدار بشر نيستند، طرفدار ظلمه هستند. اين كارهايى كه، اين چيزهايى كه در دنيا الآن از اين قدرتهاى بزرگ واقع مى شود، هيچ كس نيست كه از آنها بپرسد كه چرا؟ گاهى يك جايى، يك چيزى يك كسى مى گويد، اما مسئله، مسئله اى است كه وقتى بنا باشد كه سازمانهاى بزرگ دنيا اختيارش دست چهار پنج نفر باشد، اين را نمى شود گفت كه اين امنيت بشر، سازمان طرفدار بشر- نمى دانم- سازمان كذا. اين اختيارش دست چهار پنج نفر است، اين هم مطلب خودش را از دست داده؛ كه بايد براى همه مردم باشد. چهار پنج نفر همه چيزها را دارند؛ هر كارى همه بكنند يك نفر بگويد «نه»، تمام مى شود. حق «وتو» يك امرى است كه هيچ آدمى نمى تواند بپذيرد و اين مجالس- مثلًا- عمومى دنيا، كه براى اين امور است، اين را پذيرفته اند. اينكه هيچ آدمى، هيچ انسان نا بالغى هم نمى تواند بپذيرد كه ما مى خواهيم همه دنيا بر عدالت باشند، لكن اختيار دست اين دو نفر، اين چند نفر باشد! هر جا را اينها مى چاپند اگر چنانچه مثلًا سازمان بين المللى كذا بخواهد جلويش را بگيرد، فوراً «وتو» مى كنند، مى گويد نه. غلط مى كنيد اين حرف را مى زنيد! آن يكى مى ريزد افغانستان، اگر يك وقت بگويند «چرا»، مى گويد غلط كردى. آن يكى مى ريزد به- مثلًا- بيروت و امثال ذلك، اگر چنانچه بخواهند در آنجا حرفى بزنند، مى گويند غلط كردى.
الآن اسرائيل در مقابل همه كشورهاى اسلامى ايستاده، مى گويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد؟ انسان نيستند اينهايى كه در رأس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده، مى گويد فضولى موقوف! آمد و بيروت را گرفت و آن همه جنايات وارد كرد و
ص: 97
سازمان آزاديبخش را به هم زد اوضاعش را و همه را متفرق كرد، و بعد هم بدانيد كه شماهايى كه ساكت بوديد و در اين جنايات مقابله نكرديد، همين نشستيد و يك كلمه اى گفتيد، آن هم كلمه اى كه گاهى موافق با آنها بوده، نوبت شما هم مى رسد. اسرائيل به خدمت شما هم مى آيد.
تأسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كسانى كه ادعاى اسلام را مى كنند اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين آن طور سختگيرى مى كند و اينهايى كه مى گويند ما تابع اسلام هستيم، تشويق هم مى كنند. امريكا كه در رأس تمام جنايتكارهاست و همين جنايت اين چند وقت بيروت با دست مخفى امريكا و ظاهر اين صهيونيست مجرم واقع شد، امريكا اساس كارش بود. خود آنها هم اقرار كردند به اين امر كه قضيه، قضيه طرح امريكايى است. اگر امريكا نبود، به اسرائيل مى گفت: غلط نكن، برو كنار، مى رفت. اين امريكا، اين كتكى است كه مسلمانها از امريكا مى خورند، آن وقت آقايان ادعاى اسلام مى كنند، ادعاى طرفدارى از مسلمين مى كنند، همه چيزشان را تقديم امريكا مى كنند، عذر هم از آنها مى خواهند. اين تأسف ندارد براى ملتها، براى اسلام، براى همه؟! اين ملتها توجه ندارند به اينكه اينها دارند چه مى كنند؟! آنها با بيروت و با زن و بچه و فقير و بيچاره مردم چه كردند و همه كارها را انجام دادند و به هم زدند همه اوضاع را و همه نشستند و تماشا كردند و يك عده هم طرفدارى كردند و اگر هم يك كلمه اى گفتند، يك كلمه اى بود، گذشتند و رفتند و همه جنايتها واقع شد.
شما خيال مى كنيد اسرائيل قانع به اين امور است؟ اسرائيل بنايش بر اين است كه همه اين مسلمين را از بين ببرد، امريكا هم بنايش بر اين است كه اسلام نباشد در كار. اينها براى اينكه جمهورى اسلامى، اسم «اسلام» را دارد و مى خواهد به اسلام عمل مى كند، همه با آن مخالفت كردند؛ مخالفت كردند از حيث تبليغات، مى گويند كه ماها امريكايى هستيم! مى گويند كه ما اسرائيلى هستيم! مايى كه بيست سال بيشتر است، بيست سال حتماً بيشتر است فرياد زده ايم كه گرفتارى مردم از دست امريكاست و از اسرائيل، ما اسرائيلى
ص: 98
هستيم، اما آنهايى كه نشستند آنجا و اسرائيل دارد مى رود ممالك خودشان را از بين مى برد، آنها نخير، همه مخالف اسرائيل هستند! اگر مخالفيد، چه كرديد؟ چه عملى انجام داديد؟
اينها مصيبتهايى است كه ما در يك عصرى واقع شده ايم كه همه چيز به هم ريخته است. آن كه مى گويد من مسلمانم يك معناى ديگرى است از اسلام برداشت مى كند.
آنى كه مى گويد «اسلام راستين»، يك مسئله ديگرى مى خواهد بگويد غير اسلام. آن كه اسلام شناس است يك چيز ديگر را مى شناسد غير اسلام. آن كه طرفدار حقوق بشر است يك مسئله ديگر را مى گويد غير حقوق بشر. اصلًا الفاظ بكلى از محتواى خودش خالى شده. شما- اين را من عرض كردم- شما خودتان برويد دنبالش، ببينيد كجا يك لفظى از قبيل اين الفاظى كه متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعى- نمى دانم- طرفدارى از حقوق بشر، سازمان امنيت كذا- نمى دانم- سازمان كذا، شما دنبال برويد، تعقيب كنيد، ببينيد كدام يك از اينها محتواى خودش را دارد. كدام يك از اينها، آن معنايى كه هست، آن معنا اراده از او مى شود. «اسلام» وقتى گفته مى شود، اين اسلامى كه ما مى گوييم، اصل نيست؛ آن كه اسلام راستين مى گويد، بر خلاف همه مقررات اسلام، اين جنايت را دارد مى كند. آن كه تروريست است، مى گويد كه ما قواى مسلّحه هستيم، ما قيام مسلحانه كرديم. قيام مسلّحانه اين است كه ما در تلويزيون ديديم؟! قيام مسلّحانه اين است كه بچه هايى را بكشند و آتش بزنند؟! اين قيام مسلّحانه است؟! اين الفاظ عوض شده. معلوم مى شود قيام مسلّحانه عبارت از اين است و تروريسم عبارت از يك چيز ديگر است! همه چيز اين طور است. حالا من اصل مطلبش را القا كردم، شما دنبالش بكنيد. اگر پيدا كرديد در دنيا يك لفظى را كه مطابق معنايش الآن معنا مى شود و عمل مى شود، به من هم اطلاع بدهيد تا من هم استفاده كنم! ولى مطمئن باشيد كه در قوطى هيچ عطارى اين چيزهايى كه اينها مى گويند نيست و هر چه اينها مى گويند و هر چه اينها مى كنند، بر خلاف آن مسائلى است كه مى گويند. حرفش را مى زنند، عملشان، كارشان برخلاف
ص: 99
اوست. آن كه مى گويد اسلام، مى گويد اسلام، اسلام راستين بايد باشد، اين اسلامى كه اينها مى گويند، اسلام راستين نيست، آن وقت يك همچون جنايتى را مى كنند به اسم اسلام راستين! آن كه دم از حقوق بشر مى زند، پايمال مى كند ممالكى را كه بيچاره هستند؛ ممالكى كه زير پاى اينها دارد پامال مى شود و اسمش را مى گذارند كذا.
آن كه مى گويد ما براى صلح قيام كرديم و مى خواهيم صلح در دنيا باشد، همه جنگها را اينها راه مى اندازند. خوب، همين جنگى كه ما الآن مبتلا به آن هستيم و كشور عراق هم مبتلا به آن هست، همين را آنها راه انداختند، لكن آقايان اين جنگها را راه انداخته اند كه صلح در دنيا پيدا بشود! همه جا جنگ راه مى اندازند كه صلح پيدا بشود! شما اگر ملاحظه كنيد، اينكه عرض كردم كه الفاظ معناى خودش را از دست داده، يكى اش هم قضيه نطقى است كه چند روز پيش از اين، مصاحبه اى كه صدام كرده است در حضور عده زيادى از فرماندهان و اشخاصى كه درجه دارند و افسرند. اين صحبتها را بايد ببينيد، نمى شود نقل كرد. كه او چه مى گويد. اينها را اولًا، جمع كرده است كه نشانه پيروزى بدهد به صاحب منصبهايش؛ براى اينكه پيروز شدند، در ايران پيروز شدند، در عراق هم پيروز هستند؛ نشان پيروزى مى دهد. نشان پيروزى هم محتواى خودش را از دست داده اصلًا كلمه «پيروزى» مفاد خودش را از دست داده است. مردكه (1) عقبش زدند، توى دهنش زدند، بيرونش كردند، مى گويد: ما پيروز شديم! محتوا از دست رفته.
در نطقش، آن قدر از اسلام تعريف مى كند، مى گويد شماها در طول تاريخ- حالا من الفاظش را خيلى يادم نيست، اين را بايد هر كس برود ببيند- به اين درجه دارها و اين افسرهايى كه جمع شدند آنجا، مى گويد شما در طول تاريخ، نه حالا، براى نسلهاى آينده و طول تاريخ ثابت كرديد كه علاقه مند به اسلام هستيد، علاقه مند به مردم هستيد، با مردم خوش رفتارى كرديد! اين اگر الفاظ از دست نرفته باشد، محتوايش از دست نرفته باشد، خوب اين هم مى شود يك آدمى راه برود توى جمعيت و اين حرفها را بزند!
من اين قدرت بيان صدام و جرأتش را وقتى شنيدم كه اينطورى جرأت دارد كه
ص: 100
صاف، آن چيزى كه بر خلاف است، در حضور جمع، صاف مى گويد و در آن هم تبليغ مى كند، من ياد يك قصه اى افتادم كه يك كسى از يك نفر شاعر پرسيد كه شاعرتر از همه عرب كى است؟ گفت: بيا تا من نشانت بدهم. مى گويند: برد او را در منزل خودش، ديد كه يك پير مردى نشسته و از پستان بُز دارد مى مكد و خيلى كثيف است، خيلى چطور است. گفت: اينكه مى بينى، اين از پستان اين بز مى مكد، اين پدر من است و اين هم براى اين از خود پستان مستقيماً مى مكد كه اگر بدوشد، يك خُرده اى از اين شيرها مى ماند به كاسه و اين قدر اين آدم بخيل است، اشعر، اشعر شعراى عرب، آن كسى است كه نمى دانم چندين سال است، سى سال است به اين پدر افتخار كرده، توى عرب با اين پدر افتخار! ... من بايد بگويم اخطب خطباى عرب، صدام است كه به اين شكستها، پيروزى مى گويد؛ افتخار مى كند.
از حرفهايى كه تازگى زده است، اين است كه اگر ايران بخواهد شهرهاى ما را چه بكند و فلان، ما جزيره خارك (1) را چه خواهيم كرد. معلوم مى شود تا حالا مى توانسته بكند و نكرده! خوب، همه مردم، همه دنيا تو را مى شناسند كه تو هر كارى كه بتوانى، مى كنى. اگر يك جنايتى نكنى، از باب اين است كه نمى توانى بكنى. تو اگر مى توانستى كه جزيره خارك و مراكز اسلامى ما را بمباران كنى، مى كردى. اين قدر كه حالا مى كنى، بيشتر از اين از دستت نمى آيد. آن كنار نشسته ايد با توپهاى دور برد مى زنيد، آبادان را هر روز مى زنيد، هر روز دزفول را مى زنيد، نمى دانم كجا، اين جاها را، هر جا [را] دستتان مى رسد. شما نمى توانيد انجام بدهيد، نه اينكه اگر ما انجام بدهيم، شما انجام مى دهيد.
ثابت كردند اينها كه ما، آن چيزهاى، نورافكنهاى هوايى را فرستاديم براى بصره، ارتش ما فرستاد براى بصره، خوب اينها مى توانستند توپ هم بفرستند، مى توانستند گلوله توپ هم، موشك هم مى توانستند بفرستند. اينكه نفرستادند، براى اينكه آن تربيت اين ارتش
ص: 101
و اين سپاه، غير تربيت آن چيزى است كه سپاه آنها و ارتش آنها دارد. آنها تربيتشان تربيت كفر است و نا نجيبى است، اينها تربيتشان تربيت اسلامى است كه نمى خواهند اين كارها بشود. تو مى گويى: من مى كنم، نمى توانى بكنى؛ اگر مى توانستى تا حالا كرده بودى، اگر مى توانستى همه جزاير، همه جاهايى كه ما داشتيم به باد فنا بدهى، همه را تا حالا داده بودى؛ نتوانستى. تا حالا هر چه توانستى، كردى و همه اش هم خيانت بوده و جسارت بوده و همه اش هم خرابى بوده، آن هم خرابى منازل مردم مستضعف و مردم فقير و مستمند.
و مع الأسف، همه گروههاى دنيا، كه دستشان قلم است، توى خانه شان نشسته اند، مى نويسند؛ مى نويسند كه ايران نتوانست چه بكند، صدام چه كرد، چه كرد. هى از اين مسائل مى نويسند. ولى واقع مطلب را كه اينها عوض نمى كند. واقع مطلب اين است كه اگر ايران دستش بسته نبود و اسلام دست ايران را نبسته بود، حالا ديگر شهر بصره كه هيچ، شهر بغداد هم برايش چيزى باقى نمانده بود. اما چه كنيم كه دست ما بسته است و دست شما باز. شما افسارتان دست شيطان است و او به هر جا كه مى گويد، عمل مى كنيد و ما افتخار به احكام اسلام مى كنيم. دست ما را بسته است به اينكه نه، نبايد هيچ تعدى بكنيد، بايد موافق اسلام عمل بكنيد.
من اميدوارم كه ان شاءاللَّه، همه ما، همه بشر هدايت بشوند و اين وضعى كه الآن در بشر هست ان شاءاللَّه، متحول بشود به يك وضع صحيحى و ان شاءاللَّه خداوند اين دولتهاى اسلامى را بيدار بكند و آنها را به اسلام متوجه بكند و اميدوارم كه ملت ما را پيروز بكند و ارتش و سپاهيان ما را در جبهه ها پيروز بكند و همه ما را در وفق احكام اسلام و در همه امورمان به طور اسلامى [به] ما توفيق بدهد كه عمل بكنيم.
والسلام عليكم و رحمةاللَّه
ص: 102
پيام
زمان: 29 شهريور 1361/ 2 ذى الحجه 1402
مكان: تهران، جماران
موضوع: بيان مصايب مسلمين و فاجعه توسعه سياستهاى سازشكارانه سران عرب با رژيم صهيونيستى
مناسبت: عيد سعيد قربان
مخاطب: مسلمانان جهان و زائران بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
«وإلى اللَّه المشتكى» (1) در آستانه عيد سعيد قربان كه بايد به عموم مسلمانان جهان و بخصوص حجاج بيت اللَّه الحرام، رهسپاران به سوى قربانگاه بزرگ ابوالانبيا حضرت ابراهيم خليل اللَّه- صلوات اللَّه عليه و عليهم- تبريك عرض كنم، مع الأسف در اين سال مصيبتهايى بر مسلمين وارد شد كه به جاى تبريك، تعزيت بايد گفت. تعزيت نه فقط براى تجاوز شيطان بزرگ امريكاى جنايتكار بر حريم مسلمين؛ و نه فقط براى هجوم حكام تروريست و جنايت پيشه اسرائيل بر كشور عزيز اسلامى لبنان، و نه براى جنايات صدام عفلقى اين نوكر بى اراده امريكا و اسرائيل بر مسلمانان عرب و غيرعرب جنوب و غرب كشورمان ايران؛ و نه براى جست وخيز و شادمانى سران كشورهاى مصر، اردن، سودان، مغرب و غير آنان براى پيروزى دشمنان اسلام و بشريت بر مظلومان لبنان و بيروت و به خاك و خون كشيدن هزاران جوان و پير و طفل، زن و مرد بيگناه. گرچه همه اينها مصيبت است و تعزيت دارد، لكن مصيبت بزرگ و فاجعه عظيمى كه همه مصيبتها و فاجعه ها پيش آن ناچيز است، آن است كه مشتى تروريست صهيونيست بى حيثيت، به بدترين
ص: 103
وجه بر مسلمانان تاخت و تاز كنند. مسلمانانى كه داراى آنهمه امكانات معنوى و مادى هستند كه با يك تشر مى توانند امريكا را از منطقه عقب برانند تا چه رسد به اسرائيل. ما نه فقط براى آوارگى يك عده مظلوم كه از سرزمينهاى خود رانده شدند و پناهگاهى ندارند در سوگ و عزا هستيم، كه مصيبت بزرگ آن است كه اين جنايتها به دست اسرائيل در مرئى و منظر دولتهاى مدعى اسلام انجام مى شود. فاجعه بزرگ آن است كه اين دولتهاى مدعى اسلام براى ناز شست امريكا و اسرائيل فعاليت مى كنند كه مو به مو «طرح كمپ ديويد» يا شبيه آن را اجرا كنند و به دنبال اين جنايت عظيم، صريحاً اسرائيل را به رسميت يا به آقايى بشناسند. فاجعه براى مسلمانان آن است كه بعضى از دولتهاى به اصطلاح مسلمان، با ديدن اين فجايع بزرگ مانع مى شوند تا مظلومان از دست ستمگران حتى ناله كنند.
مصيبت عظيم آن است كه امريكا كه قريب نيم قرن بر مسلمانان جهان بخصوص منطقه، هر چه خواسته است ستم كرده و مخازن آنان را غارت نموده است، دولتها نه تنها از ترس امريكا نمى توانند اظهار مظلوميت مظلومان را حتى در كشورهاى خودشان بشنوند، بلكه چنانچه ديديم با ملت غارتزده ايران كه با نهضت اسلامى خود مى خواهد فرياد مظلومانه سر دهد و به ملتهاى مظلوم جهان داد خود را برساند، چه ها كرده و در مخالفت با ايران حتى از امريكا و اسرائيل گوى سبقت را ربودند، و براى تقرب به ستمكاران، با تمام قواى تبليغاتى و تسليحاتى به متجاوز به ايران كمك نمودند. به جاى آنكه به ملت و دولت برادر خود دست اخوت و وحدت دهند، به امريكا و اسرائيل دست عبوديت و ذلت دادند و به توطئه عليه ملت ايران برخاستند. ما اكنون از بسيارى از دولتهاى به اصطلاح اسلامى مأيوس هستيم و اميدى به هدايت آنان نداريم؛ مگر آنكه خداوند متعال نظر عنايتى فرمايد و تحولى در آنان به وجود آورد تا مسائل را آنگونه كه شايسته است، بررسى نمايند، و خود و كشور خود را از چنگال گرگان جهانخوار نجات دهند. اينك لازم است تذكراتى به زائران بيت اللَّه الحرام و آنان كه در قربانگاه حضرت خليل الرحمن- سلام اللَّه عليه- حاضر مى شوند، داده شود:
1- لازم است حجاج، مسائل حج را از واجبات و محرّمات نزد علماى اعلام به
ص: 104
خوبى ياد گيرند تا خداى نخواسته تخلفاتى حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد، يا موجب مُحِلّ نشدن آنان شود و براى خودشان اشكالاتى پيش آيد. 2- لازم است زائران محترم ايرانى توجه كنند كه از كشورى انقلابى و اسلامى و متعهد به احكام اسلام راهى حج شده اند و چشمان دوستان و دشمنان بر آنها دوخته شده است. دوستان، براى آنكه ببينند زائران محترم به تعهد اسلامى خود باقى هستند، و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروى انقلاب اسلامى شكوهمند خود را حفظ مى نمايند، و در زحمتها و مشقتها و كمبودها كه لازمه قهرىِ اين سفر مقدس است، بردبارى و شكيبايى دارند، و خداوند متعال را در امور حاضر و ناظر مى دانند، و با سرافرازى به كشور خود باز مى گردند و كشور و انقلاب خود را در بين مسلمانان جهان سرافراز مى كنند، و انقلاب اسلامى كشور عزيز خود را به مسلمانان جهان و كشورهاى اسلامى صادر مى نمايند، يا خداى نخواسته برخلاف اخلاق و كردار اسلامى از بعض آنان در مرئى و منظر برادران اسلامى، عمل و يا گفتارى ولو كوچك صادر مى شود كه موجب هتك اسلام و جمهورى اسلامى كه از گناهان بزرگ نابخشودنى است، و دشمنان، براى آنكه در گفتار و كردار و اخلاق آنان خدشه كنند، و خداى نخواسته اگر امرى گرچه بسيار ناچيز از آنان صادر شود، بهانه به دست آورند و با بوقهاى تبليغاتى خود مطالب كوچك را بزرگ و بزرگتر جلوه دهند، و بيش از پيش، چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانيان واژگون و مسلمانان ايران را در نظر مسلمانان جهان مردمى بى بندوبار معرفى كنند، و اسلام را مكتبى به دور از ارزشهاى والاى انسانى، و ملت شريف ايران را ملتى منحط و دور از تمدن و تعالى، به خورد جهانيان دهند. بايد بدانند مسئوليت حجاج محترم در پيشگاه مقدس خداوند متعال و در مقابل ملت شريف و مجاهد، در راه اسلام و تعاليم انسانى آن، بسيار خطير و بزرگ است. هرگز گمان نكنند امسال كه همه مى دانيم چنگال ابرقدرتها و وابستگان به آنان، به كشورهاى اسلامى و مظلومان جهان بيش از پيش فرو رفته، و خون جوانان مظلوم مسلمين بيشتر از هر وقت از چنگال آنان مى چكد، مشابه سالهاى ديگر است.
اكنون قدرتهاى بزرگ جهان از اسلام و برنامه هاى غرب و شرق زدايى آن به
ص: 105
وحشت افتاده اند، و شيطان بزرگ، جوجه شيطانها را فرا خوانده و به تمام توطئه ها براى خاموش كردن نور خدا دست يازيده است. 3- لازم است زائرين محترم بيت اللَّه الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند به فرامين قرآن كريم گردن نهند. و در مقابل سيل شيطانى بنيانكَن اسلام زدايى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان، دست اخوت اسلامى به هم دهند. و به آيات شريف الهى كه آنان را به اعتصام به حبل اللَّه فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى فرموده است، توجه كنند. از اين فريضه عبادى- سياسى اسلام، در آن امكنه شريفه كه بحق براى مصالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سرّ قربانگاه ابراهيمى- اسماعيلى توجه كنند، كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سرحد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود. بايد شيطان بزرگ و ميانه و كوچك، اولى، وسطى و عَقبه را از حريم مقدس اسلام و كعبه و حرم راند. و بايد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاى اسلامى كه حريم آن است قطع كرد. و بايد دعوت خداوند متعال را لبيك گفت. بايد حجاج محترم كشور انقلاب اسلامى ايران فرياد مجاهدين شجاع و فداكار ملت شريف مجاهد را بر مسلمانان جهان در آن مجمع عمومى مسلمين برسانند، و آنان را موظف نمايند كه حامل پيام ملت ايران به تمام ملتهاى مظلوم جهان باشند و فرياد «يا للمسلمين» اين ملت انقلابى را به گوش همه جهانيان برسانند و به آنان بفهمانند كه ملت ايران از تمام مسلمين نه براى مصالح شخصى و منطقه اى كه براى اسلام استغاثه مى كند و امروز اسلام گرفتار توطئه هاى جنايتكاران جهانخوار است و اگر مسلمين با پيوند اسلامى، سدى آهنين در تقابل آنها ايجاد نكنند اين سيل بنيان كَن الحاد و كفر همه را خواهد برد.
4- مسلمانان بايد بدانند كه پس از انقلاب اسلامى و توجه به قدرت خارق العاده اسلام، توطئه ها و نقشه هاى امريكا از ايجاد تفرقه بين برادران اهل سنت و تشيع و هجوم به ايران كه مركز ثقل نهضت اسلامى است تا نقشه عميق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم، همه و همه براى اسلام زدايى و تضعيف اين قدرت الهى است. بايد بدانند نقشه امريكا كه به دست خبيث اسرائيل در جريان است، به بيروت و لبنان خلاصه
ص: 106
نمى شود؛ كه اسلام در همه جا، در كشورهاى اسلامى، خصوصاً منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحى الهى، هدف است. هدف اول آن است كه حكام منطقه گوش و چشم بسته در فرمان امريكا و از آن دردناكتر اسرائيل باشند، و ننگ هر تحقير و نوكرى را بپذيرند. در چنين جو و فاجعه عظيمى، ملتهاى اسلامى نبايد بى تفاوت باشند و از هيچ كوشش در راه حفظ اسلام و كشورهاى اسلامى نبايد دريغ كنند. چه دردناك و مصيبت بار است كه در جوار مسلمانان و دولتهاى به اصطلاح اسلامى، اسرائيل غاصب اينچنين جسورانه و فاتحانه به مردم مظلوم لبنان، به خواهران و برادران عزيز بيروتى تجاوز كند، و به جاى آنكه دولتهاى كشورهاى اسلامى به دفاع كه يك فريضه الهى و انسانى است برخيزند، اينچنين نرمش نشان دهند؛ بلكه براى مقصد شوم امريكا و اسرائيل به فعاليت برخيزند، و به جاى اسرائيل ستم پيشه، ايران اسلامى و اسلام را در ايران هدف و تمام هدف قرار دهند.
آيا اگر امروز توانستند عذرهايى براى سكوت بلكه كمك به مقاصد شوم اين جنايتكار و اربابش بتراشند، تاريخ را هم مى توانند به انحراف كشند؟ آيا ملتهاى آزاد را هم مى توانند فريب دهند؟ و آيا خداوند منتقم را هم با عذرهاى غير موجه خود مى توانند قانع كنند؟ و آيا اينطور كه اينان اسلام بزرگ را به ملعبه و بازى گرفته اند، گناه بزرگشان بخشودنى است؟ و آيا از عهده جواب براى خونهاى زنان و مردان و كودكان بيگناه بيروت بر مى آيند؟
5- چون لازم است در اين سفر مبارك بر جريانات و طرحهاى اسلامى- سياسى، هماهنگيهاى كامل بين تمام كاروانها و گروهها باشد و از هرج و مرج و امور مخالف با اخلاق اسلامى به طور كامل اجتناب شود، ضرورى است حجاج محترم و كاروانهاى حج از پيشنهادهاى متصدى محترم امور حج و حجاج، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينى ها پيروى نمايند؛ كه اگر خداى نخواسته هر كاروان و هر گروهى مستقلًا و بدون توجه به هماهنگى اقدام به امرى كنند، ممكن است فاجعه اى پيش آورد و انحرافاتى تحقق يابد كه چهره اسلامى جمهورى اسلامى و انقلابى دگرگون جلوه داده شود؛ و اين گناه عظيمى است كه پيش خالق و خلق مسئوليتى بس بزرگ دارد.
ص: 107
اينجانب اميدوارم كه حجاج عزيز- ايّدهم اللَّه تعالى- از خود و دوستان خود مراقبت نمايند كه اين عبادت با عظمت الهى، آلوده به گناه و خطايا نشود. در ميقاتهاى الهى و مقامات مقدس، در جوار خانه پر بركت خداوند تعالى، آداب حضور محضر مقدس خداوند عظيم، مراعات و قلوب حجاج عزيز از تمام وابستگيهاى به غير حق، آزاد و از آنچه غير دوست هست، تهى و با انوار تجليات الهى منور گردد، تا اعمال و مناسك اين سير الى اللَّه با محتواى حج ابراهيمى و پس از آن، حج محمدى، آراسته گردد. و با سبكبارى از افعال طبيعت، همگان سالم از وزرهاى منى و منيت، با كوله بارى از معرفت حق و عشق محبوب، به اوطان خود بازگردند، و به جاى سوغاتهاى مادى فانى، دستاوردهاى باقى ابدى براى دوستان به سوغات آورند. با مشتى پر از ارزشهاى انسانى- اسلامى كه پيغمبران بزرگ از ابراهيم خليل اللَّه تا محمد حبيب اللَّه- صلى اللَّه عليهم و آلهم اجمعين- به انگيزه آن مبعوث شدند، به دوستان عاشق شهادت بپيوندند. اين ارزشها و انگيزه هاست كه انسان را از اسارت نفس اماره به سوء و وابستگى به غرب و شرق، نجات و به شجره مباركه زيتونه لاشرقيه و لاغربيه مى رساند. و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبيا عليهم السلام كه عصاره آن در آخرين كتاب انسان ساز، قرآن كريم، اين كتاب هدايت- كه از مبدأ نور اللَّه نُورُ السَّمواتِ وَالْارْضِ (1)
به مشكات قلب نورانى خاتم الرسل صلى الله عليه و آله تابش نمود تا قلوب انسانها را از حجابهاى ظلمت و نور برهاند و عالم را نور على نور كند- پى برند و به اقيانوس نور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان زادگان در نمى آيند؛ و براى چند روز مسند توّهمى و رياستهاى تخيلى، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمى پذيرند؛ و براى تقرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت بار «كمپ ديويد» و اشباه آن، به جست وخيز بر نمى خاستند. هان اى قطره هاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام، به خود آييد و به اين اقيانوس الهى متصل شويد، و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببُرد، و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود، و به زندگانى شرافتمندانه و ارزشهاى انسانى برسيد. از اين زندگى ننگين كه مشتى اسرائيلى دوره گرد،
ص: 108
بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما پايمال نمايند، رهايى يابيد.
بارالها، به ما خفتگان توفيق بيدارى عنايت فرما و حكام كشورهاى اسلامى را به خودآر كه با معيارهاى اسلامى بر مسلمانان حكومت كنند و بتهاى نحس و طاغوت را در هم شكنند.
6- بر روحانيون محترم و نويسندگان و گويندگان متعهد لازم است كه در فرصتهاى مناسب و در محضر مسلمانان، به جبران تبليغات مسمومى كه از وسائل ارتباط جمعى وابسته به امريكا و اسرائيل، به شايعه افكنى و دروغ پردازى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران اشتغال دارند، از اسلام و انقلاب اسلامى ايران دفاع نمايند، و چهره واقعى آن را به جهانيان معرفى نمايند. و دستاوردهاى اسلامى را كه با جهاد بى امان ملت متعهد ايران، با همه گرفتاريها و كارشكنيهاى دشمنان اسلام در داخل و خارج، نصيب كشورشان شده است، يادآور شده و ملتها را آماده كنند. و از تهمتهايى كه از ناحيه بوقهاى تبليغاتى به اين ملت زده شده است پرده بردارند و نقشه ها و توطئه هاى امريكا و وابستگان به آن را افشا كنند. از هجوم ارتش صدام عفلقى به امر امريكا و پشتيبانى كشورهاى وابسته به آن، جهانيان را با خبر كنند. مسلمانان را از آنچه به دست بعضى حكام امريكايى بر اسلام و مسلمين مى گذرد كه بدترين آنها شناسايى رسمى اسرائيل و بعد از آن، تاخت و تاز وحشيانه به كشور اسلامى لبنان و شهيد و معلول كردن دهها هزار مردم بيگناه و بى پناه است، آگاهى دهند. شايد ملتها با اعتقاد به خداى متعال از اين فاجعه بزرگ تاريخ كه روى مسلمانان را در جهان و در پيش نسلهاى آينده، خداى نخواسته سياه مى نمايد، جلوگيرى كنند و اسلام عزيز و مسلمين را از اين ننگ بزرگ رهايى بخشند و خود را از اين تحقير و ذلت ناهنجار كه ياد آن هر مسلمان غيرتمند را مى لرزاند آزاد كنند.
7- اخيراً به دولتهاى منطقه كه براى فجايع مخالف با اسلام و تعليمات قرآن، گردهمايى مى نمايند، اخطار مى كنم كه اقدام و قيام بر ضد اسلام و ملتهاى اسلامى نكنند.
در صورتى كه چنين كنند، دولت و ملت ايران كه بزرگترين قدرت منطقه است، به اذن اللَّه تعالى بر شما نخواهد بخشود و هر پيامدى كه براى شما پيش آيد، خود، مسئول آن
ص: 109
هستيد. از شما كه رگ حيات و شريان بزرگ اقتصاد و صنايع جهان در دستتان است، هيچ عذرى در پيشگاه معظم خالق و مخلوق پذيرفته نخواهد شد. اميد است ان شاءاللَّه تعالى اسلام عزيز با پشتيبانى ملل اسلامى در جهان خصوصاً منطقه، به آمال خود برسد و مسلمانان جهان بر مستكبران پيروز شوند. والسلام على عباداللَّه الصالحين.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 110
سخنرانى
زمان: صبح 25 مرداد 1362/ 7 ذى القعده 1) 1403)
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: فلسفه حج و ابعاد سياسى آن
حضار: موسوى خوئينى هانماينده امام و سرپرست حجاج ايرانى)- خاتمىوزير ارشاد اسلامى)- روحانيون كاروانهاى حج- مسئولان وزارت
ارشاد و سازمان حج و زيارت
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از آقايان كه تشريف آورده اند و در اين مجلس با هم به گفتگو بنشينيم و مسائلى را كه بايد گفت تا يك حدودى خدمت شان عرض كنيم، و من اميدوارم كه ان شاءاللَّه آقايان موفق بشوند با سلامت و پيروزى اين سفر مبارك را طى كنند و به محالّ خودشان مراجعت بفرمايند.
شما در سالى به حج مشرف مى شويد كه اوضاع دنيا و اوضاع منطقه به وضعى است كه مشاهده مى كنيد. اوضاع دنيا گرفتار قدرت هاى بزرگ و مستضعفان جهان مبتلاى به اين قدرت هاى شيطانى و اوضاع منطقه نيز به واسطه دخالت قدرت هاى بزرگ به اين وضعى است كه مشاهده مى كنيد. و در آستانه سالى به حج مشرف مى شويد كه در اثر شكست مفتضحانه صدام، مناطق مسكونى كشور ما مورد تجاوز واقع مى شود و با موشك ها كوبيده مى شود، و اخيراً كه انديمشك را هم ملاحظه كرديد كه با آن چه كردند، و من به ملت ايران و اهالى محترم مبارز انديمشك تسليت عرض مى كنم و اميدوارم خداى تبارك و تعالى شهداى آنها را با شهداى صدر اسلام محشور بفرمايد و به بازماندگان آنها سلامت و صبر عنايت بفرمايد. شما در سالى داريد در اين سفر مبارك
ص: 111
مى رويد كه قدرت هاى بزرگ در منطقه مشغول به فساد هستند و تاخت و تاز. از آن طرف شوروى در افغانستان و هرجا كه بتواند دست درازى مى كند و ملت مظلوم افغانستان را آن طور سركوب مى كند، و بحمداللَّه ملت افغانستان هم مقابله مردانه اى در مقابل آن قدرت بزرگ كرده اند، و از آن طرف امريكا كه در رأس جنايتكاران است در همه كشورهاى مظلوم و خصوصاً در كشورهاى اسلامى آن طور دخالت و تجاوز مى كند، و از آن طرف دنيا دست دراز كرده است و ملت هايى كه بايد مستقل باشند، در تحت ظلم خودش قرار داده است و مع الأسف اين دولت ها هم ظلم پذير شده اند.
فلسفه حج؛ يكى از فلسفه هاى بزرگ حج قضيه بُعد سياسى اوست، كه دست هاى جنايتكار از همه اطراف براى كوبيدن اين بُعد در كار هستند؛ و تبليغات دامنه دار آنها مع الأسف در مسلمين هم تأثير كرده است كه مسلمين سفر حج را بسياريشان يك عبادت خشك خالى بدون توجه به مصالح مسلمين مى دانند. حج از آن روزى كه تولد پيدا كرده است، اهميت بُعد سياسى اش كمتر از بعد عبادى اش نيست، بُعد سياسى علاوه بر سياستش، خودش عبادت است.
مشكلات مردم در حج، بايد تمام بلادى كه وارد مى شوند و مردم مستطيعش يا روحانيون محترمش وارد مى شوند، بايد بررسى از اوضاع مسلمين در هر سال بشود كه مسلمين در چه حال هستند، بين خودشان با حكومت ها چه وضعى است، بين حكومت ها با قدرتهاى شيطانى ديگر چه وضعى است، بين خود ملت ها با خود ملت ها چه وضعى است، بين روحانيونى كه در بلاد متفرقه مسلمين هستند با وضع حج چه وضعى دارند.
اينها امورى است كه بايد رسيدگى به آن بشود و حج براى همين امور است. حج براى اين است كه مشكلات يك سال مسلمين را بررسى كنند و در صدد رفع مشكلات برآيند.
آن طور كه آخوندهاى دربارى منطقه و غيرمنطقه مى گويند كه حج بايد از جهات سياسى خارج باشد، اينها رسول اللَّه را محكوم مى كنند، اينها خلفاى اسلام را محكوم مى كنند، ائمه هدى را محكوم مى كنند. اينها نمى دانند كه اين سفر حج و اين حج براى
ص: 112
اين مسائل بوده است، براى قيام ناس بوده است، براى اين بوده است كه مسلمين مشكلات مسلمين را درك كنند و در رفعش كوشش كنند، براى اين بوده است كه بين مسلمين اخوت و مودت پيدا بشود.
و مع الأسف به قدرى تبليغات دامنه دار دشمنان اسلام در همه مسائل اسلامى زياد و دامنه دار بوده است كه به خود مسلمين هم باورانده اند كه نبايد دخالت در سياست بكنند، به خود روحانيون هم. بسيارى از روحانيون هم باورشان آمده است كه روحانى نبايد دخالت در سياست بكند. روحانى بايد مسئله بگويد، آن هم مسائل غيرسياسى. مسائل سياسى اسلام چندين برابر مسائل عبادى اش است، براى اينكه آن مسائل سياسى هم عبادت است مع الاضافه. كتب اسلام، كتب فقهى اسلام مشحون از مسائل سياسى است، مشحون از مسائل اجتماعى است. و آن وقت يك دسته نادان گمان مى كنند كه اسلام مثل ساير اديان منحرفه- كه آن هم در اول اينطور نبوده است، بعد با دست همين استعمارگران به اينجا رسيده است- وضع اين است كه بايد روحانى فقط بنشيند و دو ركعت نماز بخواند و برود منزلش و همان جا چرت بزند تا دوباره وقت نماز ديگر بيايد. اينها همه تبليغاتى بوده است كه در طول مدت از آنوقتى كه اسلام تولد پيدا كرد و قدرت پيدا كرد به دست خلفاى امَوى و عبّاسى و بعد هم به دست حكومت هاى مرتجع و بعد هم به دست قدرت هاى بزرگ اين مسائل شده است كه اسلام را منزوى كنند و منزوى كردند.
آن اسلامى كه به درد جامعه نرسد، و آن اسلامى كه به درد حكومت جامعه نرسد، آن اسلام منزوى است. اسلام منزوى در مساجد بود. با اسم اسلام، اسلام را منزوى كردند در چهار ديوار مساجد، مساجد بى تحرك. مسجدالحرام و مساجد در زمان رسول اكرم مركز جنگ ها و مركز سياست ها و مركز امور اجتماعى و سياسى بوده. اينطور نبوده است كه در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد؛ مسائل سياسى اش بيشتربوده. هروقت مى خواستند به جنگ بفرستند اشخاص راوبسيج كنند مردم را براى جنگ ها، از مسجد شروع مى كردند اين امور را. مع الأسف در دنبال تبليغات از صدر
ص: 113
اسلام يعنى، بعد از يك مدتى تا زمان ما مساجد يك مساجدى شده بود كه اسلام در آنجا محكوم مى شد. محكوم كردن اسلام به اين نيست كه يك كسى بگويد من اسلام را محكوم مى كنم، محكوم كردن اسلام بر اين است كه آن چيزى كه اسلام مى خواهد در مسجد زيرپا گذاشته بشود. اسلام مى خواهد كه مردم آگاهانه براى مصالح خودشان، براى مصالح مسلمين در آنجا فعاليت بكنند و حج از مسائلى است كه جنبه سياسى اش بسيار بيشتر است از جنبه هاى عبادى اش. و شما آقايان كه ان شاءاللَّه با سلامت مشرف مى شويد بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين فكر استعمارى كه در مغز بسيارى از حتى روحانيين ممالك اسلامى گنجانيده شده است اين را ازاله كنيد. در صحبت هايتان، در اجتماعاتتان بگوييد به آنها كه اسلام وضعش اين نيست كه تاكنون ماها داشته ايم، فقط بيايند در حج و چند دور بگردند دور خانه مبارك و بعد هم وقوف و چه و چه و هيچ كار نداشته باشند كه مستكبرين بر مردم دنيا و بر مسلمين چه مى كنند، بى تفاوت باشند.
محكوم كنند اين اشخاصى كه مى خواهند راجع به مصالح مسلمين صحبت بكنند. آن ضررى كه از اين آخوندهاى دربارى، اسلام مى خورد، بدتر از آن ضررى است كه از امريكا مى خورد، براى اينكه، اينها با يك ظاهر اسلامى اسلام را منزوى مى كنند و آنها با اين ظاهر نمى توانند بكنند، آنها وادار مى كنند اينها را. مسلمين بايد در حج وقتى كه مى روند يك حج زنده، يك حج كوبنده، يك حجى كه محكوم كنند اين شوروى جنايتكار و آن امريكاى جنايتكار را؛ يك همچو حجى، حجى است كه مقبول است. اگر ما حج برويم و مصالح مسلمين را در نظر نگيريم بلكه برخلاف مصالح مسلمين هى روى جنايت ها پرده بپوشيم، نگذاريم مسلمين صحبت بكنند از جنايت هايى كه بر مسلمين مى گذرد و جنايت هايى كه از حكومت ها و از قدرت هاى بزرگ بر مسلمين مى گذرد، ما يك صحبت بكنيم، اين حج نيست، اين يك صورت بى معناست.
آن حجى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد و آن حجى كه اسلام از ما خواسته است، آن است كه وقتى مى رويد حج، اين مسلمين بلاد را بيدار كنيد، متحد كنيد با هم،
ص: 114
بفهمانيد به آنها كه چرا بايد بيش از يك ميليارد مسلمين تحت فشار دوتا قدرت چندصدميليونى باشند. تمام گرفتارى ها براى اين است كه مسلمين را از آن راهى كه اسلام دارد منحرف كرده اند، و حتى اگر يك مجالسى هم داشته باشند لابد شنيده ايد كه آن مجلسى را كه روحانيون داشتند و در يك جايى بود، محكوم نكردند. حاضر نشدند كه افغانستان را كه شوروى [اشغال] كرده، اينها لفظاً بگويند اين كار درستى نيست.
اين قدر هم همين كسانى كه، مسيحيانى كه، روحانيونى مسيحى كه بودند حاضر نشدند اين قدر بگويند كه افغانستان چه، ترسيده بودند از اين. وقتى بنا باشد كه روحانيون شان اينطور، ما از آن وقت تا حالا خيال مى كرديم كه روحانيون مسيح امريكايى هستند، حالا معلوم شد هم امريكايى هستند هم شوروى هستند، و روحانيون مسلمين هم بسياريشان كمتر از آنها نيستند. آنهايى كه محكوم مى كنند مسلمين را كه نسبت به صهيونيست يك صدايى بكنند، نسبت به امريكا يك كلمه اى بگويند، آنها كمتر از آن روحانيون مسيحى كه مى گويند بايد هيچ حرف نزد، و آن روحانيونى كه طرفدار امريكا هستند كمتر از آنها نيستند، اينها هم طرفدار امريكا هستند. مسلمين بايد بيدار بشوند، اين يك ميليارد مسلم بايد بيدار بشوند و كلك اين دوتا قدرت بزرگ و ديگر قدرت ها را كه در اين مناطق مشغول فساد هستند، كلك اينها را بكنند.
ننگ نيست بر كشورهاى اسلامى بر حكومتهاى كشورهاى اسلامى كه اسرائيل بيايد و فلسطينى ها را آن طور كند؟ در لبنان آن جنايت ها را بكند و يك ميليارد جمعيت مسلمين بنشينند تماشاچى باشند؟ از چى مى ترسند اينها؟ چرا بايد اين قدر بى عرضه باشند؟ شريان حيات شرق و غرب در دست اينهاست، نفت شريان حيات اينهاست. اگر ده روز نفت را به روى آنها ببندند خاضع مى شوند آنها. در عين حالى كه اين شريان در دست حكومت هاى باصطلاح اسلامى است، در عين حال تقديم مى كنند و التماس هم مى كنند. اين مصيبت نيست؟ براى مسلمين اين مصيبت نيست كه همه چيزمان را بدهيم به خارجى ها و در طبق اخلاص بگذاريم و با منت كشيدن از آنها كه بپذيرند؟ وقتى بنا شد
ص: 115
كه مسلمين به آن مسائل الهى توجه نكنند، به آن مسائل قرآنى توجه نكنند، و احكام اسلام را درست به آن توجه نكنند و دعوت اسلام به وحدت را زير پا بگذارند، ناچار بايد اينطور بشوند كه همه چيزشان را بدهند و التماس هم بكنند به آنها كه قبول كنيد شما.
نبايد ماديگر بيداربشويم؟ نبايداينهاعبرت بگيرند ازايران؟ امروزهمه كشورهاى بزرگ عالم از شوروى گرفته است كه دارد دائماً به عراق كمك مى كند، و از امريكا گرفته است كه آن هم همين طور، واز فرانسه كه مركز فسادهمه دنيا شده است، كشورى كه ادعا مى كرد كه اينجا مهد آزادى و كذاست حالا اين تروريست ها را در آنجا جا داده است و به صدام كمك مى كند و به اين كمك افتخار مى كند. مسلمين بايد توى دهن اينها بزنند و اگر مجتمع بشوند خواهند زد. و ايران همان طور كه همه دنيا ديده است- ولو زير پا گذاشته اند مطالب را- همه عالم الآن مطلعند كه شوروى و امريكا و ساير قدرت ها از ايران سيلى خوردند به بركت اسلام، و نخواهد ديگر اين ملت اسلامى گذاشت كه راه آنها به اين مملكت باز بشود. آنهايى كه به آرزوى اين نشسته اند كه امريكا دوباره بيايد يا شوروى بيايد، آنها خيال باطل به خودشان راه داده اند، به اين آرزو نباشند و لااقل تا وقتى كه اينها زنده هستند، تا آن وقت امريكا و شوروى نمى تواند به اين مملكت وارد بشود.
اين جوان هاى ما كه الآن در سرتاسر كشور به جنگ مى روند و در جبهه ها آن طور حماسه ها مى آفرينند، تا اين جوان ها هستند و ان شاءاللَّه هستند نمى تواند كسى به اين مملكت صدمه وارد كند. آنهايى كه تو خانه نشسته اند و مى گويند كه مردم خسته شده اند از جنگ، و خسته شده اند از چه و چه، آنها خودشان خسته هستند، از اول هم خسته بوده اند. مردم كى اند؟ اين انديمشك است كه مورد تجاوز واقع بشود، دنباله اش جنگ جنگ تا پيروزى مى گويد. آن هم جاهاى ديگرى كه از دزفول گرفته تا هر جا كه ملاحظه كنيد به مجرد اينكه يك فسادى در آنجا واقع مى شود و صدام يك جنايتى مى كند دنبالش همه مردم مى ايستند و فرياد مى زنند مرگ بر كى و مرگ بر كى و جنگ جنگ تا پيروزى. اينها مردم نيستند؟ اين مردمى كه در مساجد و در نمازجمعه ها و سرتاسر كشور
ص: 116
مجتمع اند و فريادشان بلند است از اينكه جنگ بايد كرد، و خودشان هم داوطلب الآن دارند به طرف جبهه ها مى روند، اينها مردم ايران نيستند؟ اينها از كره مريخ آمده اند؟
مردم ايران عبارت از يك دسته اى هستند كه نشسته اند و نه يكى شان رفته اند به جبهه، نه يكى شان كمك كرده اند به جبهه با اينكه بعضى شان هم داراى كذا و كذا هستند! فقط مردم ايران اينها هستند كه در عين حالى كه دارد اين كشور به طرف فنا خداى نخواسته مى رود- اگر چنانچه سست بيايند جوان هاى ما- شما چند نفر هستيد مردم ايران كه مى گوييد از جنگ خسته شده ايم؟ شما چه وقت جنگ كرده ايد كه خسته بشويد؟ شما كدام يكى تان رفته است به جبهه تا يك خستگى احساس بكند؟ كدامتان حاضر شده است كه امريكا و شوروى را محكوم كند؟ شما مثل ساير آنهاى ديگرى مى مانيد كه نشسته ايد آنجا و هى اشكالتراشى مى كنيد به اين ملت. ملت اينها هستند، ملت اين مردم كوچه و بازار هستند، اين مردم دهات و- نمى دانم- قصبات و شهرستان ها، اينها هستند كه دارند به جنگ كمك مى كنند و به جبهه ها، پشت جبهه ها كمك مى كنند، و بانوانشان و بچه هاشان و بزرگ هايشان و همه شان مشغول خدمت هستند. اينها كه خسته نشده اند. از چى خسته بشوند؟ از اسلام روبرگردانند؟ امروز اگر ما از اين جنگ و از اين دفاع مقدس، ما جنگ نداريم با كسى، ما دفاع داريم مى كنيم از كشور خودمان. ما باز كشورمان تحت سلطه صدام هست يك مقدارى از آن. مايى كه داريم دفاع از اسلام مى كنيم اگر خسته بشويم معنايش اين است كه ما از قرآن كريم ديگر خسته شده ايم، از اسلام خسته شده ايم. كدام يك از اين افرادى كه در اين كشور هستند الا يك دسته اقليت فاسد، خسته هستند از اين امور؟ اين جوان هاى ما مى دانند كه اگر خداى نخواسته، صدام غلبه پيدا كند به اين كشور چه خواهد كرد و با همه چيز مردم چه خواهد كرد. اين جوان هاى غيورى كه يك همچو احساسى دارند مى نشينند تو خانه شان و مى گويند كه خسته شده ايم از جنگ؟! از چى خسته شده اند؟ از دفاع از نواميس شان خسته شده اند؟! از دفاع از كشورشان خسته شده اند؟! ازدفاع از اسلام خسته شده اند؟! ازچه خسته شده اند؟ يك دسته هم نشسته اند هر كار صحيحى هم بشود آنها مى گويند خراب است. هر خدمتى هم كه دولت مى كند آنها مى گويند خراب است. آنها از اول دلشان مى خواهد كه وضع، اين
ص: 117
وضع نباشد، برگردد به آن زمان هاى رفاه نمى دانم چى كه جوان ها تو قهوه خانه بروند و توى كاباره ها بروند و چه بكنند و پيرها هم مجالسى داشته باشند به عيش و نوش. اينها دلشان مى خواهد اين بشود و اين خواب را نخواهيد ترجمه اش را ديد. اين خواب تعبير براى شما نخواهد شد.
اين ملت يك ملت زنده است، يك ملتى است كه دنيا الآن رويش حساب مى كند.
اين ايرانى بود كه همسايه هايش هم قبولش نداشتند. اين ايرانى بود كه فقط با لفظ، با لفظ آقاى آريامهر يك تبليغاتى برايش مى شد و الّا كجا چيز داشت، همه اش وابستگى، همه اش خرابى. سرتاسر كشور ما كه ملاحظه بكنيد الّا شهرستان ها آن هم تهران عمدتاً كه مورد توجه بود و مى خواستند آن هم چون اشراف و اعيان در اينجا هستند، آنها خوش بگذرانند، اين دهات و قصبات و آن جاهاى دور افتاده يك نظر به آن نشد. اين بدبخت ها بايد با الاغ از اين ور آن ور بروند مريض هايشان را ببرند بين راه هم بميرند.
دولت الآن مشغول است براى راه درست كردن و مشغول است براى بيمارستان درست كردن و براى مدرسه درست كردن كه چندين هزار مدرسه درست شده است، چندين هزار كيلومتر راه درست شده است. همه اينها را آقايان نشسته اند توى خانه شان مى گويند هيچى نشده است. چى چى مى خواهيد بشود؟ آنچه كه شده در زمان رضاخان شده است و در زمان محمدرضا شده است كه خيابان ها را آن طور مركز فساد قرارداده بودند؟ شما آنها را صحيح مى دانيد! آن چيزى كه در اين چند سال شده است، از همه جهات، آن تحولى كه در جوانهاى ما پيدا شده است كه از كاباره ها كشيده شده اند به ميدان جنگ با كفار، از مراكز فساد كشيده شدند به مراكز صلاح و دعا و نيايش، بانوان ما كه آن طور با آنها ظلم شده بود امروز در سرتاسر كشور مشغول تعليم و تعلم هستند و مشغول جهاد هستند فى سبيل اللَّه. چى مى خواهيد بشود؟ آقايان چرا چشم هايتان را هم گذاشته ايد و گوش هايتان را به بوق هاى امريكا و اروپا باز كرده ايد؟ چشم هايتان را باز كنيد ببينيد چه خبر شده است در ايران. ديگران بايد بگويند؟ گاهى هم مى گويند البته. شماها كه بايد
ص: 118
تبليغ كنيد از اين اسلام، تبليغ كنيد از اين ديانت، تبليغ كنيد از اين كشور، دفاع كنيد از اين كشور با قلم تان، با صحبت تان، با چى، هى اشكال، اشكال، اشكال، براى چى؟ شما چى كم داريد كه اشكال مى كنيد؟ اين مردم، اين مستضعفين، اين بيچاره ها، اين جنوب شهرى هاى همه كشور ما اينطور دارند جانفشانى براى اسلام مى كنند و هيچ هم اظهار خستگى نكرده اند. الآن هم وقتى كه مى بينيد فوج فوج حركت مى كنند به جبهه ها براى جنگ و براى دفاع از اسلام، اينها ملت نيستند؟ اين جوان ها كه دارند مى روند جزء اين ملت نيستند؟ ملت اينجا، ملتى باشد كه از امريكا بايد بيايد؟ بيدار بشويد يك قدرى، توجه كنيد يك قدرى به مسائل.
و شما آقايان كه داريد مشرف مى شويد به اين بيت معظم الهى، علاوه بر اينكه بايد خيلى جديت كنيد به اينكه اين مردمى كه بسياريشان مسائل حج را خوب نمى دانند، مسائل حج را براى اينها بگوييد قبل از اينكه هر كارى را مى خواهند بكنند، در هرجا هستيد مردم را بخواهيد آنجا و مسائل حج را برايشان با قاعده گوشزد كنيد، بگوييد، همين طور واجباتش را، محرماتش را، اينطور چيزها. علاوه بر اين، آن مسائلى كه بايد، با مسلمين در ميان بگذاريد، معاشرت كنيد با آنها، البته با يك نظامى و به آنها حالى كنيد كه آقا چرا نشسته ايد كه امريكا از آن ور دنيا دستش را دراز كند و شما را بخواهد اداره كند.
بخواهد خليج فارس را، خليج فارس به توچه كار دارد؟ تو چكاره هستى كه از آن ور مى خواهى خليج فارس را تأمين كنى؟ ما خودمان بايد بكنيم، به شما چه ربطى دارد؟
مسلمان ها خودشان بايد بكنند، خليجى ها بايد بكنند اين را. ما ميل داريم كه با همه كشورهاى اسلامى برادر باشيم، با همه حكومت ها در عين حالى كه اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند. ما صلاح همه را مى خواهيم، ما مى خواهيم كه آنها عزيز باشند، ما مى خواهيم آنها نوكر امريكا نباشند، امريكا از آن ور دنيا آقايى نكند به شما، شوروى هم از آن ور. شما با هم باشيد. شما همين حكومت هايتان با هم باشد، ملت هايتان دنبالتان هستند. شما با ملت ها خوش رفتارى كنيد، ملت ها دنبال شما هستند،
ص: 119
اگر خوش رفتارى كرديد و جهات اسلامى را مراعات كرديد، اين ملت ها همراه شما هستند، آن وقت آسيب ناپذير هستيد. الآن حكومت ايران آسيب ندارد براى اينكه، براى مردم دارد خدمت مى كند و مردم هم دنبال او هستند؛ مردم حافظ هستند. اگر يك گرفتارى در زمان رضاخان پيش مى آيد، در زمان محمدرضاخان پيش مى آيد براى آنها، مردم خوشحال مى شدند كه اين گرفتارى برايشان پيش آمده. امروز اگر يك گرفتارى براى كشور ما پيدا بشود، براى حكومت ما پيدا بشود، مردمند كه حل مى كنند اين را، و دولت هم خدمتگزار است و بايد خدمتگزارباشد. مجلس هم خدمتگزار است و بايد خدمتگزار باشد. همه ما بايد خدمتگزار باشيم به اين مردم. همه بايد تشكر كنيم از اينهايى كه اين جنگ را دارند اداره مى كنند با اين فشارها، در عين حالى كه همه بر خلاف هستند و همه مى خواهند كه ما منزوى باشيم. بحمداللَّه ايران در همه دنيا مطرح است و مسلمين همراه او هستند. و من اميدوارم كه اين سفر مبارك شما را موفق كند به اينكه اين مسلمين جهان را، اين روحانيون كشورها را، اين روحانيون دربارى را كه در آنجا لابد مى آيند، توجه بدهيد به اينكه آقا چرا بايد شما عزت خودتان را در نوكرى امريكا بدانيد؟ در نوكرى صهيونيست ها بدانيد؟ شما آقايى خودتان را از اسلام كسب كنيد، آقايى خودتان را از بيت اللَّه كسب بكنيد. دور بيرق اسلام جمع بشويد، دور حول خانه خدا جمع بشويد و با هم بيعت كنيد كه اجتماعتان، همه تان بر خلاف مصالح اسلام نباشد و بر وفاق مصالح باشد، و دست قدرت هاى بزرگ را ان شاءاللَّه كوتاه كنيد، و اين كنگره بزرگ اسلامى ان شاءاللَّه به نتيجه مطلوبى كه اسلام دارد برسد و شماها با سلامت و سعادت مشرف بشويد. و دعا كنيد به اسلام و مسلمين، و دعا كنيد كه مسلمين و سران اسلام بيدار بشوند و توجه بكنند به مصالح اسلامى. و دعا كنيد به اين ملتى كه همه چيزش را در طبق اخلاص براى اسلام گذاشته و دارد فعاليت مى كند، و دعا كنيد كه خداوند اين كوردل هايى كه گاهى پيدا مى شود در ايران يا در جاهاى ديگر، اينها را خدا هدايت كند كه به دامن اسلام برگردند و متوجه به مصالح اسلامى باشند و ننشينند هى كارشكنى بكنند، همراهى كنند با اين ملت. (1) والسلام عليكم و رحمة اللَّه
ص: 120
پيام
زمان: 12 شهريور 1362/ 25 ذى القعده 1403
مكان: تهران، جماران
موضوع: حجّ ابراهيمى؛ تذكرات و توصيه ها به زائران خانه خدا
مخاطب: مسلمانان ايران و جهان، خصوصاً زائران بيت اللَّه
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
فرا رسيدن عيد بزرگ اسلامى قربان را به همه مسلمين تبريك عرض مى كنم.
عيدى كه انسانهاى آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمى مى اندازد؛ قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد را در راه خداى بزرگ به فرزندان آدم و اصفيا و اولياى خدا مى دهد.
عمق جنبه هاى توحيدى و سياسى اين عمل را جز انبياى عظام و اولياى كرام- عليهم الصلوة و السلام- و خاصّه عباداللَّه كس ديگرى نمى تواند ادراك كند. اين پدرِ توحيد و بت شكنِ جهان به ما و همه انسانها آموخت كه قربانى در راه خدا، پيش از آنكه جنبه توحيدى و عبادى داشته باشد، جنبه هاى سياسى و ارزشهاى اجتماعى دارد. به ما و همه آموخت كه عزيزترين ثمره حيات خود را در راه خدا بدهيد و عيد بگيريد. خود و عزيزان خود را فدا كنيد، و دين خدا را و عدل الهى را برپا نماييد. به همه ما، ذريّه آدم، فهماند كه «مكّه» و «منى» قربانگاه عاشقان است. و اينجا محل نشر توحيد و نفى شرك؛ كه دلبستگى به جان و عزيزان نيز شرك است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد كه از اين مكان عظيم نيز فداكارى و از خودگذشتن را به جهانيان ابلاغ كنيد. به جهانيان بگوييد در راه حق و اقامه عدل الهى و كوتاه كردن دست مشركان زمان بايد سر از پا نشناخت، و از هر چيزى حتى مثل اسماعيل ذبيح اللَّه، گذشت. كه حق جاودانه شود. اين بت شكن و
ص: 121
فرزند عزيزش، بت شكن ديگر، سيد انبيا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله به بشريت آموختند كه بتها هرچه هست بايد شكسته شود؛ و كعبه، كه امّ القُرى است، و آنچه از آن بسط پيدا كرده تا آخرين نقطه زمين، تا آخرين روز جهان، بايد از لوث بتها تطهير شود: بت هرچه باشد، چه هياكل، چه خورشيد، چه ماه، و چه حيوان، و انسان. و چه بتى بدتر و خطرناكتر از طاغوتهاى در طول تاريخ از زمان آدم صفى اللَّه، تا ابراهيم خليل اللَّه، تا محمد حبيب اللَّه- صلى اللَّه عليهم و آلهم اجمعين- تا آخر الزمان كه بت شكن آخر از كعبه نداى توحيد سر دهد. مگر ابرقدرتهاى زمان ما بتهاى بزرگى نيستند كه جهانيان را به اطاعت و كرنش و پرستش خود مى خوانند، و با زور و زر و تزوير خود را به آنان تحميل مى نمايند؟ كعبه معظّمه يكتا مركز شكستن اين بتهاست. ابراهيم خليل، در اول زمان، و حبيب خدا و فرزند عزيزش مهدى موعود- روحى فداه- در آخر زمان، از كعبه نداى توحيد سردادند و مى دهند.
خداوند تعالى به ابراهيم فرمود: وَ أَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ. (1)
و فرمود: وطَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (2)
و اين تطهير از همه ارجاس (3) است، كه بالاترين آنها شرك است كه در صدر آيه كريمه است. ودر سوره توبه مى خوانيم: وَ أَذَانٌ مِنَ اللَّه وَ رَسوُلِهِ إلَى النّاسِ يَومَ الحَجِّ الأَكبَرِ أَنَّ اللَّه بَرئٌ مِنَ المُشرِكينَ وَ رَسُولُهُ. (4)
و مهدى منتظر، در لسان اديان و به اتفاق مسلمين، از كعبه ندا سر مى دهد و بشريت را به توحيد مى خواند. همه فريادها را از كعبه و مكّه سر مى دهند؛ و ما بايد از آنها تبعيت كنيم و نداى توحيد كلمه و كلمه توحيد را از آن مكان مقدس سردهيم؛ و با فريادها و دعوتها و تظلمها و افشاگريها و اجتماعات زنده و
ص: 122
كوبنده در مجمع مسلمين در مكّه مكرّمه بتها را بشكنيم؛ و شياطين را، كه در رأس آنها شيطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمى» كنيم و طرد نماييم؛ تا حج خليل اللَّه و حبيب اللَّه و ولى اللَّه، مهدى عزيز، را به جا آورده باشيم؛ و الّا در حق ما گفته مى شود: مَا أَكثَرَ الضَجِيجَ وَ أَقَلَّ الحَجِيجَ. (1)
اميد است حجاج محترم بيت اللَّه الحرام، از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب مى باشند، در مواقف و مشاعر محترمه، دست جمعى براى پيروزى اسلام بر كفر جهانى دعا كنند؛ و براى بيدارى مسلمانان و حكومتهاى آنان فرياد كنند و دعاى بليغ نمايند.
شايد به بركت دعا در محيط وحى و محل كسرِ اصنامِ (2) جاهليت، خداوند تبارك و تعالى بر مسلمين تفضل كند و مجد و عظمت صدر اسلام را به آنان برگرداند و دست اجانب و جهانخواران را از بلاد آنان كوتاه فرمايد و ابر رحمت و غفران خود را بر سر عموم مسلمين بباراند. إِنَّه عَفُوّاً غَفُوراً.
اينك تذكر بعض مطالب براى زائران بيت اللَّه الحرام و عموم مسلمين لازم است، گرچه كراراً عرض شده است:
1- از امور مهمه اى كه لازم است حجاج محترم و علماى كاروانها وقت شريفشان را صرف آن كنند ياد دادن و ياد گرفتن مسائل حج است؛ كه كوتاهى از آن ممكن است موجب زحمتهاى فراوان شود، از قبيل بطلان حج يا باقى ماندن به احرام. علماى اعلام كاروانها از زوّار كاروان خويش دعوت نمايند و براى آنان مجلس درس مناسك قرار دهند. و حجاج واجب است براى يادگرفتن لحظه اى را كوتاهى نكنند و با تمام توان مسائل را ياد بگيرند، و با علم به مسائل مناسك را عمل كنند.
2- همه مى دانيم و بايد بدانيم كه آنچه از قرنها پيش تاكنون بر سر مسلمين آمده، خصوصاً در يكى دو قرن اخير كه دست دولتهاى اجنبى به كشورهاى اسلامى باز شده و سايه شوم آنان بلاد مسلمين را به تاريكى و ظلمات كشانده است و ذخاير خداداد آنان را
ص: 123
به باد فنا داده و به طور مداوم مى دهد، غفلت مسلمانان از مسائل سياسى و اجتماعى اسلام است، كه به دست استعمارگران و استثمارچيان و عمّال غربزده و شرقزده آنان به توده هاى مسلمانان محروم تحميل شده است؛ كه حتى غالب علماى اسلام گمان مى كردند و مى كنند كه اسلام از سياست منزه است و يك شخص مسلمان نبايد در سياست دخالت كند. چپاولگران حيله گر كوشش كردند به دست عمال به اصطلاح روشنفكرِ خود اسلام را همچون مسيحيت منحرف به انزوا كشانند و علما را در چهارچوب مسائل عبادى محبوس كنند؛ و ائمه جماعات را در مساجد و محافل عقد و ازدواج منزوى، و مقدسين از توده را سرگرم ذكر و دعا، و جوانان عزيز را سرگرم عيش و نوش، از صحنه امور سياسى و اجتماعى و اهتمام به امور مسلمين و گرفتارى بلاد اسلامى خارج نمايند. و در اين امر توفيق بسزايى پيدا كردند. و از اين جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند، و بلاد مسلمين را يا مستعمره خويش نمودند و يا به استثمار كشيدند؛ و بسيارى از سلاطين و حكام مسلمين را استخدام نموده، و با دست آنان ملتها را به استضعاف و استثمار كشاندند؛ و وابستگى و فقر و فاقه و پيامدهاى آنها گريبانگير توده هاى دربند گرديد. و اكنون نيز مسلمين به غفلت خود و عمال استعمار به تبليغات خود و ابرقدرتها به سلطه و چپاول خود ادامه مى دهند؛ و آخوندهاى مزدور و دربارى به عقب نگه داشتن مسلمانان و جهالت و غفلت آنان دامن مى زنند. و إِنّا للَّه وَ إِنّا الَيهِ رَاجِعُونَ.
3- از جمله مسائلى كه به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هيچ گونه فعاليت براى خروج از قيد و بند استعمارگران را نمى دهد و آنان را به حال ركود و عقب افتادگى نگاه مى دارد، تبليغات همه جانبه اى است كه غربزدگان و شرقزدگان، يا به امر ابرقدرتها، يا با كوتاه نظرى خود، در سراسر كشورهاى اسلامى و استضعافى به راه انداخته اند و مى اندازند. و آن است كه علم و تمدن و پيشرفت مختص به دو جناح امپرياليزم و كمونيسم است؛ و آنان، خصوصاً غربيها و اخيراً امريكاييها، نژاد برتر هستند، و ديگران نژادپست و ناقص هستند؛ و ترقى آنان در اثر والا نژادى آنان است؛ و عقب افتادگى اينان در اثر نقص نژادى است! و به تعبير ديگر، آنان انسانهاى تكامل يافته هستند؛ و اينان در
ص: 124
حال تكامل، كه پس از ميليون ها سال به تكامل نسبى مى رسند. پس، كوشش براى پيشرفت بيفايده است. و آزادگان يا بايد وابسته به سرمايه دارى غرب باشند، و يا كمونيسم شرق. و به بيان ديگر، ما از خود هيچ نداريم، و بايد همه چيز را از ابرقدرتهاى غرب يا شرق بگيريم: علم را، تمدن را، قانون را، و پيشرفت را! و شما امروزِ سياه ما را مى بينيد كه در اثر اين تفكر كه بر ما تحميل كرده اند هرچيز، اگرچه ممتاز باشد و از خودى باشد، به همين جرم مشترى اش كم است؛ و همين را اگر اسم غربى به آن بگذارند، مشترى زياد پيدا مى كند. پارچه ايران حتماً بايد در حاشيه اش حروف خارجى و لاتين داشته باشد تا مشترى پيدا كند! و مرضهايى كه در خود كشور به نحو شايسته معالجه مى شود بايد به خارج سفر كرد تا معالجه شود. و اين باور در حالى است كه بعض دانشمندان و نويسندگان غير مسلمان با شواهد زنده ثابت نموده اند كه تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در اين امور پيشقدم بوده اند. بايد گفت كه دانشگاههاى ما به دست يك مشت غربزده خود باخته، يا مزدور، اداره مى شد. و دانشمندان متعهد در اقليت بودند، و قدرت را از آنان سلب كرده بودند. و آن دسته اكثريتِ غربزده جوانان را عاشق غرب مى كردند و فوج فوج به خارج مى فرستادند. و در خارج دست استعمار كار خود را مى كرد، و جوانان را در حدى كه مطلوب استعمارگران بود نگه مى داشتند؛ و با افكار غربى و غيراسلامى و غير ملى به كشور بازميگرداندند. و اين فاجعه قرن اخير براى ممالك اسلامى و اشتباه آنها بود. و حديث مفصل را از اين مجمل بايد خواند.
4- و از جمله چيزهايى كه مانع دفاع مسلمين از كشورهايشان است، تبليغات دامنه دار براى هر چه بزرگتر جلوه دادن قدرتهاى خارجى است. در سابق از انگليس، به دست به اصطلاح روشنفكران و تحصيلكردگان غربزده، يك غول ساخته شده بود و به دولت هاى بى اطلاع و ملتهاى دربند تحميل كرده بودند كه اگر به يك فراش سفارتخانه انگليس يك حرف درشت زده شود، ايران به باد فنا مى رود! و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمى كه افراشته مى شد از مجازات مصون مى گشت. و اشاره سفير انگليس به دولت يا صدر اعظم، كافى بود براى اجراى اوامر و اطاعت بى چون و چراى او. و امروز از اين دو قدرت، خصوصاً امريكا، در بلاد مسلمين همان غول را بسيار بزرگتر و
ص: 125
شاخدارتر ساخته اند؛ و گمان مى كنند اگر به يكى از اين دو قطب گفته شود بالاى چشمت ابروست، كشور از بين مى رود! و با خيالهاى خام و مقايسه عصر حاضر با عصرهاى گذشته و دامن زدن وابستگان غربزده به اين نحو شايعه ها، مسلمين را از دفاع بحق خود مأيوس نمودند. و جرم اين خود باختگان ملى نما كمتر از مجرم اصلى نيست.
5- امروز چاره چيست و براى شكستن اين بتها چه تكليفى متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان مى باشد؟ يك چاره كه اساس چاره هاست و ريشه اين گرفتاريها را قطع مى كند و فساد را از بن مى سوزاند، وحدت مسلمانان، بلكه تمامى مستضعفان و دربند كشيده شدگان جهان، است. و اين وحدت، كه اسلام شريف و قرآن كريم بر آن پافشارى كرده اند، با دعوت و تبليغ دامنه دار بايد به وجود آيد. و مركز اين دعوت و تبليغ مكّه معظّمه در زمان اجتماع مسلمين براى فريضه حج است، كه ابراهيم خليل اللَّه و محمد حبيب اللَّه شروع، و در آخر الزمان حضرت بقيةاللَّه- أرواحنا لمقدمه الفدا- تعقيب مى كند. به ابراهيم خليل اللَّه خطاب مى شود كه مردم را به حج بخوان تا براى «شهود منافع» خود از همه اقطار بيايند. اين منافع جامعه است: منافع سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى بيايند و ببينند تو كه بر آنان پيغمبرى عزيزترين ثمره حيات خود را در راه خدا تقديم كردى، و همه ذريه آدم بايد به تو تأسى كنند. ببينند كه بتها را شكستى و آنچه جز خداوند بود به دور افكندى، شمس باشد يا قمر، هياكل، حيوانات يا انسانها؛ و گفتى و از روى حقيقت گفتى: وَجَّهتُ وَجهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَالارْضَ حَنيفاً مُسلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ (1)
و همه بايد به پدر توحيد و پدر پيامبران عظيم الشأن تأسى كنند. و در سوره توبه كه امر شد در مجمع عمومى در مكّه خوانده شود، مى خوانيم: و اذان من اللَّه و رسوله الى النّاس يوم الحجّ الاكبر ان اللَّه برى ء من المشركين و رسوله. (2) فرياد برائت از مشركان در مراسم حج. و اين يك فرياد سياسى- عبادى است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، به آن امر فرمود.
ص: 126
حال بايد به آن آخوند مزدور كه فرياد مرگ بر امريكا و اسرائيل و شوروى را خلاف اسلام مى داند گفت تأسى به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالى خلاف مراسم حج است؟ آيا تو و امثال تو آخوند امريكايى فعل رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و امر خداوند را تخطئه مى كنيد، و تأسى به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالى را بر خلاف مى دانيد و مراسم حج را از برائت از كفار تنزيه مى كنيد، و اوامر خدا و رسول را براى منافع دنيايى خود به طاق نسيان مى سپاريد، و برائت و نفرين را نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمين كفر مى دانيد؟ ما اميدواريم كه دولت سعودى به وسوسه اين آخوندهاى از خدا بى خبر گوش فرا ندهد؛ و مسلمين را، همانطور كه وعده نموده است، در مراسم حج و برائت از كفار و مشركان آزاد گذارد، و در اين عمل الهى با آنان، خصوصاً زائران ايرانى و فلسطينى و لبنانى و افغانى كه مورد تجاوز كفار قرار گرفته اند، هماهنگ شود؛ تا دشمن مشترك همه مظلومان را با نداى واحد به عالميان معرفى كنند.
و من موكداً از زوّار ايرانى و ديگر زائران بيت اللَّه الحرام مى خواهم كه نظم و آرامش را مراعات كنند؛ و به دستورات نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى خوئينى ها عمل كنند؛ و همه مسلمانان را برادر خود بدانند، و با آنان به طورى كه شايسته يك مسلمان متعهد است عمل نمايند. اميد است دولت سعودى نيز با حجاج ايرانى، كه از ستمكاران غدّار كه به كشورهاى اسلامى تجاوز و دخالت هاى بيجا مى كنند تظلم مى نمايند، به نحوى شايسته هماهنگى نموده، و با همكارى و همگامى و وحدت كلمه كفار متجاوز به حريم اسلامى را محكوم كنند؛ تا حج امسال ان شاءاللَّه تعالى به طورى كه مرضى خداوند و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است انجام گيرد.
6- از جمله چيزهايى كه براى قيام مسلمانان و مستضعفان جهان عليه چپاولگران جهانى و مستكبران جهانخوار لازم به تذكر است. آن است كه نوعاً قدرتهاى ستمگر از راه ارعاب و تهديد يا به وسيله بوقهاى تبليغاتى خودشان و يا به وسيله عمال مزدور بومى خائنشان مقاصد شوم خود را اجرا مى كنند. در صورتى كه اگر ملتها با هشيارى و وحدت در مقابلشان بايستند، موفق به اجراى آن نخواهند شد. شواهد بر اين مدعا زياد است. و زنده ترين شاهد در كشورهاى منطقه ايران و افغانستان است. ايران، چنانچه مى دانيم و
ص: 127
مى دانيد، دست بسته تسليم امريكا بود؛ و شاه مخلوع خائن اين كشور را در تمامى ابعاد وابسته به امريكا كرده بود، و ايران يكى از پايگاههاى نظامى امريكا بود. ارتش در دست مستشاران آن، و فرهنگ در دست جيره خواران، و شاه و دولت و مجلس از نوكران و سرسپردگان بودند. اقتصاد در وابستگى از آنها بدتر. و شاه مخلوع در منطقه نيرومندترين ژاندارم بود. و پشتيبان او امريكا و ديگر كشورهاى وابسته به آن بودند. و از حيث تجهيزات نظامى بسيار غنى بود. با اينهمه، ملت معظّم ايران، كه فاقد قدرت نظامى و تجهيزات رزمى و حربى بود، با دست خالى و ايمانى قوى فرا گرفته از اسلام و عزمى راسخ و اتكا به خداى تعالى و اعتماد به نفس در مدتى كوتاه به طور معجزه آسا بتهاى تخيلى ساخته و پرداخته غربزدگان را فرو ريخت و طومار ستمگريهاى دو هزار و پانصد ساله را در هم پيچيد و بر اسطوره هاى تاريخ سازان و بت تراشان خط ابطال كشيد. و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروى، آن قدرت اسطوره اى و ارتش قدرتمند حكومت غاصب و حزب خائن، را با قدرت ايمان و اتكال به خداى بزرگ و اعتماد به خويش درهم كوبيد؛ به طورى كه بايد گفت شوروى با پريشانى و پشيمانى از هجوم ظالمانه خود بسر مى برد؛ و در حيرت است كه چگونه از افغانستان بدون آبروريزى جا خالى كند. و همچنين ملت قدرتمند و علماى متعهد بودند كه فرانسه و انگلستان غاصب را از الجزاير و عراق بيرون كردند. اينها و امثال اينها براى فرو ريختن رعب هاى ساختگى به دست استعمار و استثمارگران كافى است كه مسلمانان و دولت هاى كشورهاى اسلامى را از خواب گران بيدار كند، و اين طلسمهاى ساختگى را و سحرهاى شيطانى را ابطال نمايد، و مسلمانان و دولتهاى آنان را، با داشتن يك ميليارد جمعيت و در دست داشتن شريان حيات غرب و شرق و دارا بودن كشورهاى وسيع و غنى، از سحر و وحشتزدگى خارج كند. و از ايران كه با جمعيت ناچيز سى و چند ميليونى دست همه قدرتها را از كشور خود قطع و تمام قيد و بندهاى استعمارى را گسيخت و مستشاران و مفتخواران را از ميهن عزيز راند عبرت بگيرند. و به بوق هاى استعمارى، كه يكصدا از اول پيروزى انقلاب تاكنون با شايعه پردازيها و نشر اكاذيب ايران را يك كشور در حال سقوط و ورشكسته معرفى كرده و مى كنند، گوش فرا ندهند. و از يك قدرت اسلامى، كه هدفش سرافرازى مسلمين و
ص: 128
كوتاه كردن دست ستمگران از ذخاير خداداد آنان است و پيوسته مى خواهد بين برادران اسلامى صلح و صفا و اخوت ايمانى برقرار باشد، قدردانى كنند. و بدانند كه كشورهاى قدرتمند فرصت طلب، كه غايت آمالشان دست يافتن به كشورهاى اسلامى و مستضعف است، آنان را در مواقع گرفتارى تنها مى گذارند، و كلمه «وفا» در قاموس آنان راهى ندارد.
7- اگر ان شاءاللَّه آن وحدت بين مسلمين و دولتهاى كشورهاى اسلامى كه خداوند تعالى و رسول عظيم الشأنش خواسته اند و امر به آن و اهتمام در آن فرموده اند حاصل شود، دولتهاى كشورهاى اسلامى با پشتيبانى ملتها مى توانند يك ارتش مشترك دفاعىِ بيش از صد ميليونىِ تعليم ديده ذخيره و يك ارتش ده ها ميليونى زير پرچم داشته باشند، كه بزرگترين قدرت را در جهان به دست آورند. و اكنون كه اين حاصل نيست، دولتهاى اسلامى منطقه و حواشى آن مى توانند يك ارتش ذخيره ده ها ميليونى و يك ارتش بيش از ده ميليونىِ تحت پرچم براى دفاع از كشورهاى اسلامى داشته باشند، كه اين نيز فوق قدرتهاست. و اميد است دولتهاى منطقه، با قطع نظر از زبان و نژاد و مذهب، فقط تحت پرچم اسلام در اين امر فكر كنند و طرح آن را بريزند؛ و از ننگ خضوع در برابر ابرقدرتها نجات يابند، و شيرينى استقلال و آزادى را بچشند. و براى به دست آوردن چنين قدرتى لازم است هر يك از دولت ها با تفاهم با ملت خود براى دفاع از كشورشان يك چنين طرح حياتبخشى را در دست مطالعه قرار دهند؛ و از كشور اسلامى ايران در اين امر كه مدافع كشورهاى خود و برادران اسلامى خويش است الهام بگيرند.
امروز ايران، با همه گرفتاريها و كارشكنيها و حصر و سدها، در صدد است تمام جوانان خود را تعليم نظامى دهد. و تاكنون، به طورى كه گزارش مى دهند، قريب يك ميليون رزمنده ذخيره تعليم ديده دارد، كه به محض آنكه لازم شود، با يك هشدار براى دفاع از ميهن اسلامى خود مجهز و مسلح مى شوند. دولت هاى اسلامى و منطقه نيز اگر مثل دولت ايران با ملت رفتار كنند و خود در كنار ملت باشند و مردم احساس خدمتگزارى آنان را نمايند، اين امر در كشورهاى آنان نيز حاصل مى شود؛ و مقدمه است براى آنچه اسلام بزرگ به آن امر كرده و طرح داده است. و بايد متأسف بود كه
ص: 129
اسلام در همه ابعادش ناشناخته است، و زير پرده هاى استعمارى در طول تاريخ مى باشد.
از خداى بزرگ مى خواهيم كه اين پرده هاى سياه را برچيند و چشم مسلمانان را به جمال جميل اسلام روشن فرمايد، تا دنيا بداند اسلام براى جهان چه آورده است. و آنچه غايت تعليمات اسلامى است همزيستى مسالمت آميز در سطح جهان است كه اميد است با تعجيل در ظهور مهدى آخر الزمان، ارواحنا فداه، حاصل شود؛ و رسيدن انسانها به كمال و سعادت اخروى است، كه خداوند نصيب همگان فرمايد.
8- مسلمانان، و خصوصاً مظلومان منطقه، بدانند كه اسرائيل با تغيير و تبديل مهره ها، كه شايد براى اغفال رزمندگان فلسطينى و لبنانى باشد، هيچ گاه از مقصد شوم خود، كه حكومت بر كشورهاى مسلمين از نيل تا فرات است، منصرف نخواهد شد. و امريكا، كه چنگ و دندان در منطقه نشان مى دهد، از مهره اى چون اسرائيل، كه مجرى جنايت هاى آن در منطقه است، به طور كامل پشتيبانى مى كند. و بازى هاى سياسى اينان را نبايد از نظر دور داشت. و كسانى كه از اسرائيل حمايت مى كنند بايد بدانند كه افعى گزنده را در حمايت خود قوى مى كنند، كه در صورت فرصت خداى نخواسته حرث و نسل منطقه را به هلاكت مى كشاند. و بايد به اين افعى خزنده خطرناك مهلت ندهند. چنانچه صدام جنايتكار اگر فرصت پيدا كند، خطرش براى منطقه از اسرائيل كمتر نيست. و لازم است براى آرامش منطقه اكنون، كه به يارى خداوند متعال قواى مسلح ايران ما أيّدهم اللَّه تعالى، اين جرثومه فساد را تا لبه پرتگاه هلاكت رسانده اند و از سردار قادسيه يك موجود مفلوك ساخته اند، دولتهاى منطقه از كمك به او دست بردارند، كه صلاح دين و دنياى آنان است. و در صورتى كه مهلت پيدا كند، بر هيچ يك از دولتهاى خليج فارس و ديگران رحم نخواهد كرد. شما ديديد اكنون كه با شكست مفتضحانه روبرو است در يك سخنرانى گفت: «اعراب بايد رهبرى عراق را بپذيرند»! و شك نكنيد كه اگر قدرت پيدا كند، به مسئله رهبرى اكتفا نخواهد كرد. و بوقهاى تبليغاتى دولتهايى كه از ايران سيلى خورده اند، براى مصالح خودشان و دربند كشيدن هرچه بيشتر ملتها، شماها را از ايران مى ترسانند. ولى دولتها بدانند كه ايران، به پيروى از تعاليم اسلامى، با تمامى آنها در صورتى كه به موازين اسلامى گردن نهند با برادرى و برابرى رفتار مى نمايد. ولى هرگز به
ص: 130
خود اجازه نمى دهد با كسى كه نسبت به ما آن همه خسارات و جنايات وارد كرده است مسالمت كند. و ملت عزيز عراق در انتظار پيروزى ايران است تا از نيشهاى اين عقرب جرّاره نجات پيدا كند. و اميد است كه با يارى خداوند اين انتظار به طول نيانجامد: أَلَيسَ الصُّبحُ بِقَريبٍ. (1)
9- حجاج محترم ايران و زائران حرمين شريفين بدانند كه آنها از كشورى كه براى اهداف اسلامى و بيرون راندن ستمگران از كشور عزيز خويش [قيام كرده است] به سوى خانه خدا و حرم شريف رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و قبور معظّم و فرزندان پيامبر- عليهم صلوات اللَّه- مى روند، تحت مراقبت برادران اسلامى سراسر جهان هستند؛ و خبرگزاريها و دروغپردازان بوقهاى تبليغاتى و دشمنان اسلام در كمين نشسته و مراقب اعمال و اقوال آنان هستند، و در صددند كه از كاهى كوهى بسازند و سرتاسر جهان را از شايعه هاى خود پر نمايند. در اين صورت جزيى انحراف و خطا و لغزش آنان علاوه بر آنكه در پيشگاه خداوند بزرگ و رسول عظيم الشأنش مى باشد، در حضور ساير زائران حرمين شريفين است، كه به واسطه پيامد آن گناهى بزرگ و خطايى عظيم است؛ زيرا علاوه بر آنكه بعض اعمال و گفتارْ خلاف حرمت حرمين شريفين است، موجب وهن جمهورى اسلامى است؛ كه خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى، كه براى حكومت اللَّه و برقرارى احكام مقدس آسمانى قرآن و سنت تشكيل شده، به واسطه بعض اعمال و رفتار آنان به گونه اى ديگر معرفى شود؛ و عيب جويانى كه مراقب خرده گيرى و بهانه هستند بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى به شايعه پراكنى و مشوّه نمودن چهره نورانى اسلام و جمهورى اسلامى بپردازند؛ و گناه آن در نامه اعمال آنان كه براى عبادت و فريضه حج رفته اند نوشته شود. لازم است مراقب باشند كه اعمال بى رويّه و گفتار باطل تحقق پيدا نكند. و هركس مراقب دوستان و نزديكان خود باشد؛ و در برنامه هاى انسانى- اسلامى صحيح، كه از طرف نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى خوئينى ها، ترتيب داده مى شود تبعيت كنند؛ و از آنها تخطى نكنند كه موجب هرج و مرج و ناراحتى زائرين
ص: 131
فراهم شود.
و پليس كشور سعودى و متصديان امور حج و زيارت و دولت سعودى بايد توجه كنند كه زائران ايرانى، كه از يك كشور انقلابى تحت ستم غرب و شرق و غارتزده كه با تأييد خداوند متعال و قيام و نهضت همگانى خود را از چنگال ابرقدرتها نجات داد و با همت والاى مرد و زن و كوچك و بزرگ استقلال و آزادى را به دست آورد و رژيم ستمشاهى امريكايى را به رژيم اسلامى مردمى تبديل كرد و مستشاران و جاسوسان امريكايى و شوروى را يا از كشور راند و يا به بند كشيد، به زيارت بيت اللَّه الحرام و مرقد مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه مسلمين عليهم السلام مشرف مى شوند. ميهمانان خدا و رسول اند. و اعانت و جسارت به آنها اهانت و جسارت به ميزبانان بزرگ آنان است. خصوصاً كه اين ميهمانان آمده اند تا همراه با مناسك حج به نداى ابراهيم خليل اللَّه و محمد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله لبيك گويند، كه لبيك به آنان نيز لبيك به خداى تعالى است. با اينانى كه از كلّ فجّ عميق (1) هجرت به سوى خدا و رسول بزرگ او كرده اند با مهر و صفا و محبت و وفا و اخوت اسلامى رفتار كنيد، و ميهمانان خدا و رسول را آزار ندهيد. اينان براى مناسك حج و برائت از مشركان و كافران، كه خدا و رسول او از آنان برائت جسته است، آمده اند. اين ميهمانان متعهد را گرامى داريد؛ و از قدرت يك رژيم مقتدر اسلامى براى سركوب دشمن اسلام و مسلمين، اسرائيل غاصب، و قطع يد ارباب او، امريكا، رأس دشمنان اسلام و كشورهاى اسلامى، بهره بردارى كنيد؛ و مكّه مكرّمه را با هماهنگى زائران سراسر جهان به كانون فرياد عليه ستمگران تبديل كنيد؛ كه اين يكى از اسرار حج است. و خداوند، غنى از لبيكها و عبادات بشر است.
بارالها، ما را از پيروى شيطان و نفس امّاره حفظ فرما. ما را از حب جاه و مقام و دنيا و نفس خويش بازدار. دولتهاى كشورهاى اسلامى را از وحشتزدگى در مقابل دو قدرت چپ و راست نجات مرحمت فرما، و آنان را به وظايف اسلامى- انسانى آشنا نما. و ملتها و دولتهاى كشورهاى اسلامى را براى حصول وحدت و اخوت راهنمايى فرما. و حجاج
ص: 132
ايرانى را، كه در راه هدف بزرگ تو تحمل رنج و زحمت و اهانت و حبس و زجر مى نمايند، از رحمت و جلوه خاص خود بهره مند فرما. و دست قدرتهاى چپاولگر را از بلاد مسلمين كوتاه فرما. و ما را به آنچه رضاى تو است هدايت نما. و لشكريان اسلام را در دفاع از سرزمين خود و مظلومان منطقه نصرت عنايت فرما. و اسرائيل غاصب متجاوز و امريكا و شوروى ستمگر را مخذول فرما. و اسلام و مسلمين را تقويت فرما و از شرّ اجانب حفظ كن.
«انَّكَ وَلىُّ النَّصْرِ وَ النِعْمَةِ وَ السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَ الِه وَ عَلى اوْلياءِ الْمَعْصُومين سِيَّما بَقيَّةُ اللَّه فِى الأرَضينَ- ارْواحُنا فِداهُ»
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 133
پيام
زمان: 4 شهريور 1363/ 28 ذى القعده 1404 (1)
مكان: تهران، جماران
موضوع: فلسفه حج و رسالت حجاج در كنگره عظيم عبادى- سياسى حج
مناسبت: در آستانه عيد سعيد قربان
مخاطب: مسلمين ايران و جهان؛ حجاج بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
مبارك باد عيد سعيد بزرگ قربان بر مسلمانان جهان و بر ملت بزرگ مجاهد ايران كه با انقلاب كبير خود دست جهانخواران را از تجاوز به ميهن اسلامى شان قطع كردند؛ و به خواست خداوند متعال و حمايت حضرت بقية اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- خود را از سلطه ستمگران شرق و غرب آزاد، و براى به ثمر رسيدن انقلاب بزرگ خويش با فداكاريهاى فوق طاقت به نهضت و جانبازى خود ادامه مى دهند، تا ان شاءاللَّه مقصد اعلى، كه اجراى احكام نورانى اسلام است، در كشور پياده شود.
عيد سعيد و مبارك در حقيقت آن روزى است كه با بيدارى مسلمين و تعهد علماى اسلام تمام مسلمانان جهان از تحت سلطه ستمكاران و جهانخواران بيرون آيند. و اين مقصد بزرگ زمانى ميسر است كه ابعاد مختلفه احكام اسلام را بتوانند به ملتهاى زير ستم ارائه دهند. و ملتها را با اسلام ناشناخته آشنا كنند، و فرصتها را براى اين امر بزرگ سرنوشت ساز مغتنم شمرده و از دست ندهند. و چه فرصتى بالاتر و والاتر از كنگره عظيم حج كه خداوند متعال براى مسلمانان فراهم آورده است. و مع الأسف ابعاد مختلف اين
ص: 134
فريضه عظيم سرنوشت ساز به واسطه انحرافهاى حكومتهاى جور در كشورهاى اسلامى و آخوندهاى فرومايه دربارى و كج فهميهاى بعضى از معممين و مقدس نماها در تمام كشورهاى اسلامى در پرده ابهام باقى مانده است. كج فهمانى كه حتى با تشكيل حكومت اسلامى مخالف، و آن را از حكومت طاغوت بدتر مى دانند! كج فكرانى كه فريضه بزرگ حج را محدود به يك ظاهر بى محتوا كرده، و ذكر گرفتاريهاى مسلمانان و كشورهاى اسلامى را بر خلاف شرع و تا سرحد كفر مى شمارند. وابستگان به حكومتهاى جابر انحرافى كه فرياد مظلومانى را كه از گوشه و كنار جهان در اين مركزِ فرياد جمع گرديده اند. زندقه و برخلاف اسلام وانمود مى كنند. بازيگرانى كه براى عقب نگه داشتن مسلمانان و باز كردن راه براى غارتگران و سلطه جويان، اسلام را در كنج مساجد و معابد محصور نموده اند و اهتمام به امر مسلمين را بر خلاف اسلام و وظايف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مى كنند. و مع الأسف دامنه تبليغات گمراه كننده به قدرى بوده و هست كه دخالت در هر امر اجتماعى و سياسى را در جامعه مسلمين برخلاف وظايف روحانيون و علماى دين مى دانند؛ و دخالت در سياست را گناهى نابخشودنى مى خوانند؛ و فريضه نماز جمعه را به يك صورت خشك مقصور كرده و تجاوز از اين حد را ضد اسلام مى دانند. و بايد گفت اسلام غريب و ناشناخته است، و ملتهاى اسلامى منزوى و ناآشنا به حقايق اسلامند.
اكنون بر علماى اسلام و نويسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فيلسوفان و محققان و عارفان و روشنفكرانى كه از اين مسائل رنج مى برند و به حال اسلام و مسلمين تأسف مى خورند، در هر منطقه و داراى هر مذهب و مسلكى كه هستند، لازم است براى جلوگيرى از اين خطر عظيم كه اسلام و مسلمين گرفتار آن هستند دامن همت به كمر زنند، و با هر وسيله ممكن در مساجد و محافل و مجالس عمومى مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت زدايى نمايند، و آنان را براى يك نهضت عمومى اسلامى مهيا كنند. و بايد بدانند كه اين امرى است ممكن و شدنى، ولى محتاج به كوشش و فداكارى مى باشد. ملت ايران- أعزّهم اللَّه- راه عذرها را مسدود نموده، و اثبات نمود كه در مقابل قدرتهاى بزرگ مى توان ايستاد و حق انسانى خود را باز پس گرفت. و با اتكال به قدرت
ص: 135
لايزال حق تعالى، كه وعده نصرت به شرط آنكه حق را يارى دهيم عنايت فرموده است، هراس به خود راه ندهند كه انْ تَنْصروااللَّه يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ. (1)
و براى تحقق اهداف اسلامى، كه در مقدمه آن كوتاه كردن دست قدرتمندان منحرف و مخالف اسلام از كشورهاى اسلامى و رفع موانع داخلى و خارجى مى باشد، همت گمارند؛ و با احزاب و حكومتها و گروهها و اشخاصى كه با نهضتهاى اسلامى، كه بحمداللَّه تعالى در آستانه رشد و شكل گيرى است، مخالفند مقابله نموده، و مبارزه با آنان را در سرتاسر جهان سرلوحه برنامه هاى خود قرار دهند؛ و مطمئن باشند كه با وعده صريح خداوند تعالى، توفيق پيشرفت حاصل شود و مظلومان از دست ستمگران نجات يابند.
اكنون كه در آستانه فريضه مباركه حج هستيم، لازم است توجهى به ابعاد عرفانى و روحانى و اجتماعى و سياسى و فرهنگى آن داشته باشيم. باشد كه اين امر راهگشايى براى قدمهاى مؤثر ديگر باشد. در اين موضوعات بسيارى از دوستان متعهد مطالبى گفته اند. اينجانب نيز اشاره اى گذرا تنها به بعض ابعاد آن مى كنم؛ شايد تذكرى از آن حاصل شود. از آنجا كه در اين مناسك عجيب، از اول «احرام» و «تلبيه» تا آخر مناسك، اشاراتى عرفانى و روحانى است كه تفصيل آنها در اين مقال ميسر نيست، اكتفا به بعض اشارات تلبيه ها مى كنم.
لبيكهاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت اللَّه تعالى به اسم جامع (2) جواب مى دهند. مسئله، مسئله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مى كند. و دنباله آن سلب شريك به معناى مطلق (3) آن مى نمايد، كه اهل اللَّه مى دانند، نه شريك در الوهيت فقط. گرچه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب، تا
ص: 136
فناى عالم در نظر اهل معرفت است؛ و حاوى جميع فقرات «احتياطى» و «استحبابى» است، مثل «الحَمدُ لَكَ و النَعمَة لك» و «حمد» را اختصاص مى دهد به ذات مقدس، همچنين نعمت را؛ و نفى شريك مى كند. و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است. و به اين معناست كه هر حمدى و هر نعمتى كه در جهان هستى تحقق يابد حمد خدا و نعمت خداست بدون شريك. و در هر موقف و مشعرى و وقوف و حركتى و سكون و عملى، اين مطلب و مقصد اعلى جارى است. و خلاف آن، «شرك» به معناى اعم است، كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم. بگذارم و بگذرم.
و از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بُعد سياسى اين مناسك عظيم است كه دست خيانتكاران براى مهجوريت آن بيشتر در كار بوده و هست و خواهد بود. و مسلمانان امروز و در اين عصر- كه عصر جنگل است- بيشتر از هر زمان موظف به اظهار آن و رفع ابهام از آن هستند؛ زيرا بازيگران بين المللى با اغفال مسلمين و عقب نگه داشتن آنان از يك سو، و عمال سودجوى آنان از سوى ديگر، و غفلتزدگان نادان از طرفى، و آخوندهاى دربارى يا كج فهم از سوى ديگر، و متنسكان جاهل (1) از يك طرف، دانسته يا ندانسته پشت در پشت هم ايستاده و در محو اين بُعد سرنوشت ساز و نجات دهنده مظلومان در فعاليت هستند. و لازم است متعهدان و بيداران و دلسوزان براى غربت اسلام و مهجوريت اين بعد در احكام اسلام، بويژه حج كه اين بعد در آن ظاهرتر و مؤثرتر است، با قلم و بيان و گفتار و نوشتار به كوشش برخيزند؛ خصوصاً در ايام مراسم حج، كه پس از اين مراسم عظيم انسانها مى توانند در شهر و ديار خود با توجه به اين بُعد عظيم مسلمانان و مظلومان جهان را بيدار، و براى خروج مظلومان جهان از تحت فشارهاى روز افزون ستمگران مدعى حمايت از صلح به حركت وادارند. و پرواضح است كه اگر در اين كنگره عظيم جهانى، كه همه اقشار ملتهاى مظلوم اسلامى از هر مذهب و ملت و داراى هر زبان و مسلك و هر رنگ و قشر، ولى با زىّ واحد و لباس مشابه، دور از هر آلايش و آرايش، اجتماع نموده اند مسائل اساسى اسلام و مسلمين و مظلومان جهان از هر فرقه
ص: 137
حل نشود و حكومتهاى مستكبر و زورگو سرجايشان ننشينند، از اجتماعات كوچك منطقه اى و محلى كارى برنخواهد آمد و راه حل فراگيرى به دست نخواهيم آورد.
بيت اللَّه الحرام، اول بيتى است كه براى «ناس» بنا شده. (1) بيت همگانى است. هيچ شخصيتى و هيچ رژيمى و هيچ طايفه اى حق تقدم در آن را ندارد. اهل باديه و صحرانشينان و خانه به دوشان با عاكفان كعبه و شهرنشينان و دولتمردان در آن يكسانند. (2) اين بيت معظم براى ناس بنا شده، و براى قيام ناس و نهضت همگانى، و براى منافع مردمى. و چه نفعى بالاتر و والاتر از آنكه دست جباران جهان و ستمگران عالم از سلطه بر كشورهاى مظلوم كوتاه شود، و مخازن عظيم كشورها براى مردم خود آن كشورها باشد. بيتى كه براى قيام تأسيس شده است، آن هم قيام ناس و للناس، پس بايد براى همين مقصد بزرگ در آن اجتماع نمود، و منافع ناس را در همين مواقف شريف تأمين نمود، و رمى شياطين بزرگ و كوچك را در همين مواقف انجام داد. مجرد كليد دارى بيت و سقايت (3) حُجاج و عمارت مسجدالحرام كافى نيست و مربوط به مقصد نيست. ساده بودن بيت و مسجد، همچون زمان ابراهيم و صدر اسلام و به هم پيوستن مسلمين در آن مكان بى آلايش و وافدين (4) بى پيرايش هزاران مرتبه بالاتر است از تزئين كعبه و بناهاى مرتفع عظيم و غافل شدن از مقصد اصلى كه قيام ناس و شهود منافع ناس است. أَجَعَلْتُم سِقَايَةَ الحَاجِّ وَعِمَارَةَ المَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّه وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِى سَبيِلِ اللَّه لا يَسْتَوُونَ عِنْدَاللَّه وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالمينَ. (5)
گويى آيه شريفه در عصر ما نازل شده و گوياى حال ماست. در عصر حاضر سرگرمى به سقايت و معيشت حجاج و به عمارت و تزئين مسجد الحرام، و غفلت از ايمان به خدا و روز جزا و كناره گيرى از جهاد فى سبيل اللَّه
ص: 138
را ظلم، و كسانى كه چنين كنند را ظالم محسوب داشته است. ايمان به خداى تعالى و روز جزا انسانها را به جهاد فى سبيل اللَّه و قيام براى حق و عدل سوق مى دهد. و خداوند قومى را كه چنين نباشند هدايت نمى فرمايد، كه اينان ظالمانند.
خداى تعالى و رسول عظيم الشأن صلى الله عليه و آله در روز حج بزرگ ندا دادند و فرياد سر دادند كه خدا و رسول برى هستند از مشركان: وَ أَذَانٌ مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ الَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِأَنَّ اللَّه بَرِى ءٌ مِنَ المُشْرِكِينَ وَ رَسُولُه (1)
در آن روز خط امريكا و آخوندهاى دربارىِ تأمين كننده منافع شيطان بزرگ نبودند كه فتوا دهند- العياذ باللَّه- خدا و رسول برخلاف مناسك حج دستور داده و عمل مى كنند، و بايد حج از اين مسائل به دور باشد.
روزى كه ولى اللَّه الأعظم، امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف- ظاهر شوند و در كعبه نداى عدالت سردهند و بر خلاف ظالمان و كافران فرياد كشند، همين آخوندها هستند كه او را تكفير كنند و از ستمگران پشتيبانى نمايند. خداوند ان شاءاللَّه تعالى اسلام و مسلمين را از شرّ ستم پيشگان نگهدارى فرمايد.
اينك تذكراتى هر چند تكرارى را به عرض برادران و خواهران مى رسانم؛ اميد است ان شاءاللَّه تعالى به ديده عنايت توجه نمايند.
1- مراتب معنوى حج، كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود، و حجاج محترم و روحانيون معظم كاروانها تمام همّ خود را صرف در تعليم و تعلم مناسك حج كنند. و بر مسئله دانان است كه از همراهان خود مواظبت كنند، كه خداى نخواسته تخلف از دستورات نشود. و بُعد سياسى و اجتماعى آن حاصل نمى گردد، مگر آنكه بُعد معنوى و الهى آن جامعه عمل پوشد، و لبيكهاى شما جواب دعوت حق تعالى باشد و خود را محْرم براى وصول به آستانه محضر حق تعالى نماييد، و لبيك گويان براى حق نفى شريك به همه مراتب كنيد و از «خود»، كه منشأ بزرگ شرك است، به سوى او- جلّ و علا- هجرت نماييد. و اميد است
ص: 139
براى جويندگان، آن موتى كه دنبال هجرت است حاصل آيد؛ و اجرى را كه «على اللَّه» است دريافت نمايند. و اگر جهات معنوى به فراموشى سپرده شود، گمان نكنيد كه بتوان از چنگال شيطان نفس رهايى يابيد. و تا در بند خويشتن خويش و هواهاى نفسانى خود باشيد، نمى توانيد جهاد فى سبيل اللَّه و دفاع از حريم اللَّه نماييد. شما عزيزان قدرى به خود آييد و سلحشوران جمهورى اسلامى را كه پيروزيهاى خداپسندانه اى براى اسلام و كشور اسلامى كسب كرده اند، و اكنون جمعى از شهداى زنده آنان با شما در مناسك حج شريك هستند، بنگريد؛ و از تحول عظيمى كه موجب اينهمه فداكارى در آنان شده است عبرت بگيريد. و مسلمانان بدانند تا يك درجه از اين تحولات در آنان حاصل نشود، شيطان نفس اماره و شياطين خارج نخواهند گذاشت كه به فكر امت اسلامى و مظلومان جهان باشند. از خداوند تعالى توفيق همگان را خواهانم.
2- شما از كشور پيروزمندى كه سالها تحت فشار ستمشاهى دست وپا زده و با عنايت خداوند تعالى و دعاى خير بقية اللَّه- أرواحنا فداه- قيد و بندها را با تحمل مصيبات جانكاه گسيخته و هزاران شهيد و جانباز در راه مقصد تقديم اسلام نموده است عازم حج شده ايد. شما حامل پيام ملتى هستيد كه با انقلاب خود كشورى را كه مى رفت با شرقزدگى و از آن بيشتر غربزدگى در الحاد و فساد و فحشا غرق شود نجات داده، و حكومت اسلامى را به جاى حكومت طاغوتى جايگزين نموده اند. همان مردمى كه تصميم دارند با صدور پيام انقلاب اسلامى شان نه تنها كشورهاى اسلامى، كه مستضعفان جهان را به اسلام عزيز و حكومت عدل اسلامى آشنا سازند. شما نمايندگان مردمى هستيد كه انقلاب اسلامى شان، با عمر كوتاه خود و گرفتاريهاى طاقت فرساى حاصل از رويارويى با دو ابرقدرت و مقابله دو بلوك شرق و غرب با آن و خرابكاريهاى تروريستهاى وابسته به دو جناح ستمگر، تنها و تنها به بركت اسلام و نورانيت آن و مقاومت مردم توانسته است كشورهاى اسلامى را در شرق و غرب ارض و مظلومان جهان را در سراسر گيتى تكان داده و به اسلام جلب نمايد؛ و توانسته است نداى اسلام را هر چند ضعيف به گوش جهانيان رسانده و نظر آنان را به خود جلب كند. شما حجاج محترم بيت اللَّه الحرام حامل پيام اين ملت و نمايندگان اين كشور هستيد. در اين صورت موقعيت شما بسيار حساس و
ص: 140
وظيفه شما سنگين است. يا ان شاءاللَّه، چنانچه انتظار مى رود، با رفتار شايسته و اخلاق اسلامى و انقلابى خود نظر همگان را جلب كرده و چهره انقلاب اسلامى را آن گونه كه هست به نمايش ملتهاى جهان مى گذاريد و توجه آنان را با برخوردهاى برادرانه و محبت آميز به انقلاب بزرگ ايران جلب مى نماييد و عملًا تبليغات فاسد مغرضانه بوقهاى تبليغاتى را خنثى مى نماييد، كه در اين صورت حج شما مقبول و اجر شما مضاعف خواهد بود. و يا خداى نخواسته بعضى از بيخبران برخلاف آنچه ذكر شد عمل مى نمايند- كه اميد است ننمايند- كه در اين صورت در محضر خدا و خانه او و قبله مسلمانان مرتكب گناهى عظيم شده و از صف حجاج بيت اللَّه الحرام و زائران قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين در بقيع خارج مى شوند، و با كوله بارى از گناه به منازل خود بر مى گردند.
3- بسيار محتمل است كه عده اى از منحرفان و دشمنان انقلاب و اسلام براى بدنام كردن حجاج محترم و مشوّه نمودن چهره انقلاب، بلكه اسلام، در اين سفر شركت كنند و به صفوف حجاج محترم به پيوندند و دست به كارهاى ناشايسته و مخالف دستورات اسلام زنند، و گاه باعث شوند كه بعض متدينين هم گول خورده و از آنها، به توهّم آنكه تكليف انقلابى است، تبعيت كنند و به دست مخالفان انقلاب، كه با دقت در صدد يافتن نقاط ضعف و خرده گيرى از حجاج ايرانى مى باشند، بهانه دهند؛ مخالفانى كه همراه كاروانان و راهپيمايان و اجتماعات در مواقف شريفه مى باشند مطالب را صد چندان كرده و به رسانه هاى گروهى مخالف مخابره نموده، و موجب تضعيف انقلاب مى شوند. در اين صورت، بر تمام حجاج محترم، خصوصاً رؤساى كاروانها و روحانيون محترم و اشخاص هوشيار، لازم است تا با دقت بسيار مواظب حركات و سكنات و رفتار حجاج باشند؛ و به مجرد رؤيت يك امر انحرافى طرف را نهى كنند. و اگر ديدند اصرار دارد و در صدد فساد است، به نحوى كه به ملايمت و موعظه حسنه نزديكتر است از آن جلوگيرى نمايند؛ و به ديگران هشدار دهند كه او را از صفوف خود خارج كنند. و متوجه باشند كه گاهى مفسدان مى خواهند جار و جنجال و تشنج ايجاد كنند. بايد از اين گونه امور احتراز نمايند.
ص: 141
4- مسلمانان حاضر در مواقف كريمه، از هر ملت و مذهب كه هستند، بايد به خوبى بدانند كه دشمن اصلى اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله ابر قدرتها، خصوصاً امريكا و وليده فاسدش اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاى اسلامى دوخته و براى چپاول مخازن عظيم زيرزمينى و روى زمينى اين كشورها از هيچ جنايت و توطئه اى دست بردار نيستند. و رمز موفقيت آنان در اين توطئه شيطانى تفرقه انداختن بين مسلمانان، به هر شكل كه بتوانند، مى باشد. در مراسم حج ممكن است اشخاصى، از قبيل ملّاهاى وابسته به خود، را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سنى ايجاد كنند؛ و آنقدر به اين پديده شيطانى دامن زنند كه بعض ساده دلان باور كنند و موجب تفرقه و فساد شوند.
برادران و خواهران هر دو فرقه بايد هوشيار باشند. و بدانند كه اين كوردلان جيره خوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنت پيامبر مى خواهند اسلام و قرآن و سنت را از بين مسلمين برچينند؛ يا لااقل به انحراف كشانند. برادران و خواهران بايد بدانند كه امريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند؛ چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگرى شان مى دانند؛ چرا كه ايران با پيروى از همين كتاب و سنت بود كه در مقابل آنان بپاخاست و انقلاب نمود و پيروز شد. امروز توطئه بر ضد ايران و حكومت آن و حزب اللَّه در حقيقت توطئه براى محو اسلام و كتاب و سنت است. و ايران بهانه اى بيش نيست. اينان با ايران زمان شاه كه حكومتش جان نثار آنان بود و ايران را در همه چيز وابسته به آنان كرده و نقشه اسلام زدايى را دنبال مى كرد بسيار موافق بودند. و با ايران امروز كه دستشان را از منابع و مخازن كشورمان قطع كرده و مستشاران و وابستگان به آنان را از كشور رانده است مخالفند. از طرف ديگر، دشمن حقيقى آنها هم اسلام است. مگر آنكه اسلامى ساخته و پرداخته بعضى حكومتها و آخوندهاى بدتر از آنان باشد كه با آن موافقند. و آن اسلام نيز حامى آنان و مدافع منافع آنان است. و از آن ديدگاه است كه فرياد مظلومانه حجاج ايرانى را در مركز وحى و مهبط أَذانٌ مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ الَىِ النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأكْبَرِ أنَّ اللَّه بَرِى ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ در گلو خفه مى كنند و به كفر آنان فتوا مى دهند. پس، در اين مقطع زمانى تكليف الهى حجاج است كه اگر مطلبى از گويندگان شنيدند كه بوى ايجاد اختلاف بين صفوف مسلمانان را مى دهد، انكار كنند؛ و
ص: 142
برائت از كفار و سردمداران آنان را از وظايف خود در مواقف كريمه بدانند؛ تا حج آنها حج ابراهيمى ابوالأنبيا صلوات اللَّه عليه- باشد و حج محمدى صلى الله عليه و آله. والّا ما أكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الحجِيجَ (1)
درباره آنها صادق است.
5- به حجاج محترم ايرانى، كه حامل پيام اسلام و قرآن كريمند و حامل پيام انقلاب اسلامى مى باشند، سفارش كرده و مى كنم كه در آن مواقف شريفه- چه در مكه معظمه و چه در مدينه منوره- مدارا با مسلمين و مسالمت را حتى با مأمورين آنجا از دست ندهيد؛ و در آن مراكز، كه محل امن است، به مقابله برنخيزيد و با همه با اخلاق انسانى اسلامى برخورد كنيد؛ و با نصيحت برادرانه و موعظه حسنه، همه مسلمانان را از اعمال خشونت بازداريد، و به دستور خداوند تعالى با جاهلان مدارا نماييد؛ و با دقت متوجه حركات و سكنات خود و دوستانتان باشيد. و اگر مخالفان شما بر خلاف دستورات قرآن كريم با شما رفتار كردند، مقابله به مثل نكنيد، تا در پيشگاه خداوند تعالى آبرومند و مطيع باشيد.
و بايد بدانيد كه انسان در اجتماعات بزرگ، نظير راهيپماييها، تحت تأثير واقع مى شود و چه بسا كه از خود بيخود شود و از يك شعار و فرياد بى توجه تبعيت كند؛ و چه بسيار كه در اجتماعات حج و راهپيماييها، كه بايد با آرامش و مسالمت انجام گيرد، يك و يا چند نفر منحرف جنجال انگيز شعارى دهند كه با موازين اسلامى وفق ندهد، ولى با ظاهر شورانگيزشان در نفوس اثر گذارند و انحراف را تحميل نمايند. لازم است حجاج محترم ايرانى با دقت با اين مسائل توجه داشته باشند. و كسانى كه كارگردانان راهپيماييهاى مسالمت آميز هستند، تمام شعارها را با دقت تنظيم كنند. و قبل از شروع راهپيمايى، عده اى كه متوجه جهات مختلف هستند و از مسائل سياسى و اجتماعى آگاهى دارند، با مشورت از نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينى ها، شعارهايى را تهيه نموده و مردم را توجيه نمايند؛ و اعلام شود كه همه موظف به تبعيت از شعارهاى تنظيم شده هستند، و به ديگر شعارها جواب ندهند. و بايد نظم و آرامش را حفظ نمايند.
ص: 143
6- ملت و دولت ايران، در حالى كه از بسيارى از دولتهاى منطقه مخالفتهاى بيجا ديده است، هرگز نمى خواهد از اخوت اسلامى چشم پوشى نموده و به اعمال قدرت دست زند. حكومتهاى منطقه در عوض آنكه همه دست در دست هم منطقه را از دست قدرتهاى بزرگ، كه به آنها به چشم وابسته مى نگرند، نجات دهند، و نيز به جاى آنكه در مقابل كسانى كه ثروتهاى سرشار آنان، خصوصاً نفت، را به رايگان مى برند بايستند، و به جاى آنكه منطقه را از لوث وجود اسرائيل پاك كنند، همه كوشش خود را در معارضه با دولت و ملت ايران خلاصه كرده اند! اينان با دشمن و متجاوز به ايران، كه اگر فرصت پيدا كند به همه منطقه تجاوز مى نمايد، همدست شده و بر ضد ايران، كه جرمى جز پياده كردن احكام اسلام ندارد، همكاريهاى همه جانبه مى كنند. اينان بايد بدانند كه دولت ايران با قدرت عظيمى كه از عنايات خداوند تعالى و پشتيبانى ملت چهل و چند ميليونى سرچشمه مى گيرد قدرت مقابله به مثل را دارد. و اين به وضوح ثابت شده است كه امريكا و ديگر قدرتمندان در موارد گرفتارى دولتهاى وابسته، تنها به اظهار پشتيبانى لفظى و احياناً به فروش سلاحهاى ابتدايى با قيمتهاى بالا اكتفا نموده، و هرگز مشكلى از آنان را نمى گشايند. نمى توانند بگشايند، چرا كه تصادم قدرتها در جهان بيش از اين اجازه دخالت آشكاراى آنان را نمى دهد. با تمام اين اوصاف، ما هميشه دست برادرى خود را براى از بين بردن نفوذ ابرقدرتها به سوى كشورهاى اسلامى دراز كرده ايم. شما حكومتهاى منطقه ديديد كه صدام را امريكا و هم قطاران آن به چه بليه اى دچار كردند.
در حالى كه ايران در انقلاب و آشفتگى به سر مى برد، او را به نويد «سردارى قادسيه» (1) وادار كردند تا از زمين و دريا و هوا به كشور ما هجوم آورد. و خيانت بعضى از دست اندركاران آن وقت نيز فرصتى بيشتر به او داد. مع ذلك، با همه آشوبها و گرفتاريهايى كه نيروهاى سلحشور دريايى، هوايى و زمينى با آن دست به گريبان بودند، در كنار سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى، دشمن را كه مناطق وسيعى از كشور را غافلگيرانه مورد تجاوز
ص: 144
قرار داده بود در همان محلها ميخكوب نمودند؛ و پس از مدتى نه چندان زياد با همه پشتيبانيهايى كه از اطراف به او مى شد آنها را از كشور خود راندند. و وضعيت امروز اين دشمن خدا را نيز مى بينيد و مى دانيد كه ديگر دولتهاى منطقه در مقايسه با صدام چندان مهم نيستند. صدام امروز در اين لجنزار مخوف براى يافتن راه نجات دست و پا مى زند، و فريادش به جايى نمى رسد. ايران اگر او را يك انسان متعادل مى دانست، اميد نجاتى براى او بود. ولى با روحيه جنون آميزى كه از او آشكار است، ملت ما اجازه نمى دهد كه جنايات نابخشنودنى او را ناديده بگيرند و او را براى ادامه خيانت به حال خود گذارند.
پس، او را در حال اضطراب جانكاه و موت و حيات تا موقع مقتضى نگاه مى دارند.
و اينجانب به شما دولتهاى منطقه هشدار مى دهم كه با مشورت با عقلا و تفكر در آينده خود، بدون توجه به وعده هاى امريكا و دوستانش، كه مى خواهند شما را گرفتار كنند و با تخيلات نابجا همچون صدام عفلقى شما را به دام مى اندازند تا خود را در منطقه هر چه بيشتر حاضر كنند و سرنوشت منطقه را به دست گيرند، خود را از اين مهلكه كنار گيريد. و مطمئن باشيد كه دولتى چون دولت ايران، كه متعهد به اسلام است و از فرامين الهى تخطى نمى كند، اگر دست برادرى او را فشار دهيد هرگز ضرر نمى بينيد. و چه بهتر كه دولتهاى منطقه تمام نيروى خود را براى محو اسرائيل از جغرافيا تجهيز كنند.
اسرائيل، مفسدى كه فلسطينيان مظلوم را بدين روز انداخته و به لبنان قهرمان آنهمه ظلم كرده و به كشورهاى منطقه تعدى و تجاوز نموده است. چه چيز بهتر از اينكه دولتهاى منطقه دست در دست هم نهند و منطقه را از شرّ اسرائيل و امريكاى طرفدارش نجات دهند. و من كراراً تذكر داده ام كه اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مى داند، و شما را غاصب سرزمينهاى خويش مى شمرد، گرچه اكنون جرأت اظهار صريح آن را ندارد.
چنانچه صدام، برادر اسرائيل، نيز براى سلطه بر منطقه تلاش مى كند. و بر فرض باطل با به قدرت رسيدن، آرامش را از همه سلب مى نمايد.
اينجانب نصيحت برادرانه به شما نمودم؛ اكنون خود دانيد. و به دولتهاى نظير حكومت مصر هشدار مى دهم كه مبادا گول توطئه امريكا را بخورد، و به بهانه مين گذارى در درياى سرخ و كانال سوئز، كه سر و صداى آن را به قدرى بلند كرده اند كه انسان
ص: 145
مطمئن مى شود كه چيزى جز توطئه ابر قدرتها نيست، دست به اعمال ماجراجويانه اى بزند. و همان طور كه همه مى دانند، تا كنون اصل قضيه در پرده ابهام است. از طرف ديگر، آسيب ديدن چند كشتى و جنجال دولتهاى استعمارگرى چون امريكا و انگلستان و فرانسه خود نشان، دهنده نقشه حضور بيشتر آنان در آن منطقه است. كه هر چه اين هياهوها دامنه دارتر مى شود، انسان به پوچ بودن دعوى مطمئنتر مى گردد. و در هر صورت، اگر مصر با دولت و ملتى مثل ايران كه براى بستن دست ستمكاران انقلاب نموده است بخواهد مقابله كند، بايد بداند كه ملتهاى مسلمان و انقلابى جهان او را محكوم نموده و ساكت نخواهند نشست. صلاح حال امثال مصر آن است سرنوشت خود را به دست امريكا و دوستانش ندهد و خود را بى جهت وارد معركه نكند.
و از خداوند تعالى پيروزى اسلام و خذلان كفر، و بيدارى مسلمانان و تعهدشان را در پيشبرد مقاصد اسلامى خواستارم. والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
4 شهريور 63/ 28 ذى القعده 1404
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 146
سخنرانى
زمان: صبح 15 شهريور 1363/ 10 ذى الحجه 1404
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: ظاهر و باطن اعمال در منظر اهل دنيا و اهل معرفت
مناسبت: عيد سعيد قربان
حضار: مسئولين جمهورى اسلامى، مقامات لشكرى و كشورى (1) و اقشار مختلف مردم
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
من هم متقابلًا به همه آقايان، به همه امت مسلمان دنيا و مستضعفين، اين عيد سعيد را تبريك عرض مى كنم.
ص: 147
و اميدوارم خداى تبارك و تعالى به بركت اين عيد و ساير اعياد شريفه، ما را و همه ملتهاى مسلمان را هدايت كند كه به راه مستقيم اسلام سير كنيم. و به مقاصد اسلامى فكر كنيم و بتوانيم بين مسلمين يك آشتى، يك وحدتى ايجاد كنيم. حضرت ابراهيم كه اين عيد منتسب به او هست و بنيانگذار ايثار است، صورت عمل، يك معناست و معنا و محتواى عمل، يك باب ديگر. اينجا صورت عمل هم يك مشكلى است براى حلّش و يك امرى است كه فوق طاقت نوع بشر است. اما آن چيزى كه ابراهيم را ابراهيم مى كند، مسئله اين صورت نيست، مسئله آن سيرى است كه فرموده است و منتهى به اين مسائل شده است.
ابراهيم كه به حسب روايات شريفه ما، در آن وقتى كه طرف آتش داشت مى رفت، ملائكه آسمان به او گفتند كه حاجت داريد؟ گفت به شماها نه. آن يك باب ديگرى از معارف را داشته است. و ما صورت عمل را مى بينيم و از آن هم اعجاب مى كنيم و اعجاب آور هم هست. لكن آنهايى كه اهل معارف الهى هستند، باطن اين صورت را ملاحظه مى كنند. اصل اعمال انبيا مطلقاً به حسب صورت، با اعمال ما به حسب نوع موافق است. آنها نماز مى خوانند ما هم نماز مى خوانيم، آنها روزه مى گيرند ما هم روزه مى گيريم، آنها حج مى روند ما هم حج مى رويم، آنها قربانى مى كنند ما هم قربانى مى كنيم، وقوف مى كنند ما هم وقوف مى كنيم، اين صورت را همه با هم مشتركيم.
لكن- تفاوت- آن چيزى كه اعمال ما را با آنها متفاوت مى كند و اعمال انبيا را بعضيها با بعضى ديگر متفاوت مى كند، آن مغز عمل است. آن چيزى است كه آنها از آن مبدأ الهام مى گيرند و اين اعمال را با الهام از آنجا عمل مى كنند.
مسئله وحى و گرفتن وحى كه در انبيا هست- و آنها هم متفاوت هست- يكى از امور مهمى است كه انسان تصورش را نمى تواند بكند كه مسئله چى هست و از چى بوده است. واسطه، جبرئيل است، جبرئيل چه جور واسطه بوده است؟ آيا پيغمبر نازل كرده است جبرئيل را و به ولايت او نازل شده است؟ با جبرئيل نازل شده است و آن وحى را رسانده است؟ مسائلى كه در آن صحبت است.
ص: 148
مسئله قربانى فرزند يك باب است كه به حسب البته ديد نوع بشر، مسئله مهمى است، لكن آن چيزى كه مبدأ اين عمل مى شود، آن چيزى كه مقابله مابين پدر و پسر را در آن جا متحقق مى كند، اين يك مسائل قلبى و روحى و معنوى است، فوق اين مسائلى كه ماها مى فهميم. ما همين مى گوييم كه ايثار كرد، قربانى كرد و واقعاً اين طور بوده است، مهم هم هست. لكن آيا درنظر ابراهيم هم ايثار بوده است؟ ابراهيم هم در نظرش اين بوده است كه حالا يك چيزى، تحفه اى مى برد پيش خدا؟ اسماعيل هم عليها السلام در نظرش بوده كه يك جانفشانى دارد مى كند براى خدا؟ يا مسئله اين نيست. اين مسئله اى است كه تا نفسانيت انسان هست، خوديت انسان هست، ايثار اسمش هست. من ايثار مى كنم در راه خدا فرزندم را، من ايثار مى كنم در راه خدا جان خودم را. اين، براى مامهم است و زياد مهم است، براى ابراهيم نيست مسئله اين، ايثار نيست. ابراهيم خودى نمى بيند تا ايثارى كرده باشد، اسماعيل خودى نمى بيند تا ايثار كرده باشد. ايثار اين است كه من هستم و تو هستى و عمل من و براى تو و ايثار. اين، در نظر بزرگان اهل معرفت و اولياى خدا شرك است، در عين حالى كه در نظر ما كمال بزرگى است، ايثار بزرگى است.
عيد براى ما يك معنا دارد، براى ابراهيم و براى پيغمبرها يك معناى ديگرى دارد، ما هم عيد مى كنيم، آنها هم عيد مى گيرند، لكن آنهايى كه عيد مى گيرند عيد لقاست، آنها عود مى كنند به آن جايى كه از آنجا ظاهر شدند و عيد مى گيرند براى اين امر، البته بعد از ارجاع به- باز از آن معناى سيرالهى- بعد از ارجاع اسمش عيد مى شود. و بعدهاى معنوى اش بسيار زياد است و دست ما از آن كوتاه است و بعدهاى سياسى و اجتماعيش هم زياد است و زياد بوده است و اميدواريم كه زياد بشود.
اميدواريم كه مسلمانها به خود بيايند و از همين عباداتى كه خداى تبارك و تعالى براى آنها مقرّر فرموده است، از همينها، هم سير معنوى بكنند و هم برداشتهاى سياسى و هم عمل.
ص: 149
اين طور نباشد كه نماز را ما همان جهت تقرب الى اللَّه آن را ملاحظه كنيم. البته آن بالاترين چيز است، لكن بعد از اينكه انسان نمازگزار شد ايثارگر خواهد شد، بعد از آن كه ايثارگر شد، براى اسلام خدمت خواهد كرد. و حج كه در او جهات اجتماعى و سياسى بيشتر ظاهر است، اين بحمداللَّه امسال تاكنونش خوب برگزار شده است و اميدواريم كه از اين به بعدش هم خوب برگزار بشود و بعدها هم افزوده بشود مسلمين را بيدار بكنند اين حجاجى كه دربيت اللَّه الحرام هستند. گرچه مع الأسف بعضى از آخوندهاى بسيار نافهم يا بسيار موذى در همين مقطع از زمان شروع كردند به چيزهايى نوشتن و رساله هايى پخش كردند و نسبت به شيعه و نسبت به ائمه شيعه و نسبت به طريقه شيعه جسارت كردند و اين در يك همچو مقطعى كه عقلاى طرفين، عقلاى مذاهب با هم جمع شدند و علماى مذاهب با هم جمع شدند و مى خواهند فكر بكنند براى مصالح اسلام، در يك همچو مقطع يك همچو رساله هايى منتشر مى شود، كأنّه خطر براى امريكا ديدند و واويلا بلند كردند.
آن آخوند احمقى كه در يك همچو مقطع از زمان به بعض مقدسات شيعه جسارت مى كند، درصدد اين است كه در مقابل او هم يك كسى پيدا بشود، آن هم يك چيزى بگويد و موجب بشود كه بين مسلمين در يك همچو مقطع از زمانى كه دارد وحدت ايجاد مى كند، اختلاف ايجاد بشود. واقعاً اسلام چه كند با اين طرز فكرها، با اين طرز عملها؟ اسلام چه كند با اين آخوندهايى كه خودشان را به صورت يك روحانى درآوردند و در بين مردم پخش هستند؟ اين گرفتارى است كه در يك همچو موقعى كه مسلمين دارند فكر مى كنند، او به عنوان اينكه من ديدم كه بعض از جوانها متمايل به اين اجتماع شدند، متمايل به اين ايران شدند، تكليف ديدم به اينكه بگويم اينها مشرك اند، اينها مجوس اند اينها چطورند و به بعض مقدسات جسارت كردند. اين، جز اينكه خدمت به استعمار است، خدمت به قدرتهاى بزرگ است و كارشكنى براى اسلام و مسلمين است؟ ما بايد فكر كنيم براى اين مسائل. مسلمانها بايد فكر كنند براى اين مسائل و اين اشخاصى كه اين طور در صدد شكستن وحدت مسلمين اند.
و بالجمله من اميدوارم كه ايران با اين راهى كه به پيش گرفته است فقط ملاحظه آن
ص: 150
جهات صورى را نكند و ملاحظه جهات معنوى را هم بكند. تمام مسائل براى معنويّات است. پيغمبرها هم كه آمدند و احكام را منتشر كردند براى اين است كه تزكيه، بكنند:
مردم را يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابْ. (1)
همه براى اين آمدند كه مردم را با مبدأ وحى آشنا كنند، سير إلى اللَّه بدهند، صراط مستقيم، هدايت را به صراط مستقيم بكنند. و ما ايرانيها و مسلمانها علاوه بر اينكه جهاد در راه اسلام مى كنيم، بايد از جهاداكبر هم غافل نباشيم، از جهاد به نفس هم غافل نباشيم كه مبدأ همه امور است. و بايد اين اعياد را همان طورى كه عيد مى دانيم براى مسلمين، و ذخر و شرف مى دانيم براى پيغمبر اكرم بايد ما خودمان مهيا بشويم كه براى پيغمبر اكرم، ذخر (2) و شرف باشيم.
طورى عمل بكنيم در مكه، در مدينه، در همه جا و با همه مسلمين در هر جا، طورى رفتار بكنيم كه اين اسباب شرافت اسلام بشود. اسباب اين بشود كه مردم بفهمند كه اسلام چه جور تربيت مى خواهد بكند، از تربيت اسلامى مردم ملتفت بشوند كه اسلام آمده است براى چى. قرآن شريف آمده است براى چى.
تمام مسائلى كه هست ما مى خواهيم دست ظالمها را كوتاه كنيم ان شاءاللَّه و مى خواهيم كه قدرتها را سركوب كنيم و پايشان را از اين بلاد مسلمين كوتاه كنيم ان شاءاللَّه. همه اينها مقدّمه اين است كه يك آرامشى در اين بلاد پيدا بشود و دنبال اين آرامش يك سير روحى پيدا بشود، يك هدايت به سوى خدا پيدا بشود. آن چيزى كه اساس است سيرالى اللَّه است، توجه به خداست، همه عبادات براى اوست. همه زحمات انبيا از آدم تا خاتم براى اين معنا هست كه سيرالى اللَّه باشد. شكستن بت نفس كه بالاترين بتهاست دنبال او شكستن بتهاى ديگر.
بحمداللَّه امسال در مكه با اين تظاهرات عظيم و با اين شعارهاى كوبنده يك مقدارى از صولت بتها شكسته شد و ان شاءاللَّه بعدها هم خواهد شد.
ص: 151
و اميدواريم كه هر سال بر اين مسائل اضافه بشود و مسلمانها متصل بشوند به هم و همراه هم فرياد بكشند در جايى كه جاى فرياد است. و از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همه ما را بيدار كند و همه مسلمين را بيدار كند، و توجه آنها را به مصالح اسلام و به مصالح مسلمين بيشتر بكند. و اميدوارم كه دولتهاى منطقه هم به خود بيايند و از تبليغات سوئى كه اين آخوندها مى كنند، خودشان را كنار بكشند، و از تبليغات سوئى كه امريكا و عمال او مى كنند خودشان را كنار بكشند و با يك وحدت كلمه بروند تا اينكه اسلام را از دست اين خونخوارها نجات بدهند، و بلاد مسلمين را از دست اين اشخاصى كه مى خواهند ببلعند همه بلاد مسلمين را، نجات بدهند.
خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه شما توفيق عنايت كند كه اين اعياد را با آشنايى به اسلام و احكام اسلام عيد بگيريم.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه
ص: 152
سخنرانى
زمان: صبح 25 تير 1364/ 27 شوال 1405
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: اهميت ساده زيستى روحانيت و دست اندركاران
مناسبت: سومين اجلاس سالانه مجلس خبرگان
حضار: مشكينى، علىرئيس) و اعضاى مجلس خبرگان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
من قبلًا از حسن نظر آقاى مشكينى تشكر مى كنم و اميدوارم خداوند موافق حسن نظر ايشان با من رفتار كند و همه ما را توفيق بدهد كه در خدمت اسلام باشيم. و همچنين تشكر مى كنم از آقايانى كه من را مفتخر به زيارت خودشان كردند و اميدوارم اين مسئوليتى را كه به آنها محول شده است، به احسن وجه به پايان برسانند و آن طورى كه موجب رضاى خداست عمل كنند.
از اهم مسائلى كه بايد تذكر بدهم، مسئله اى است كه به همه روحانيت و دست اندركاران كشور مربوط مى شود، و هميشه نگران آن هستم كه مبادا اين مردمى كه همه چيزشان را فدا كردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زيرا آن چيزى كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترويج نموده و جمهورى اسلامى را بپا كردند و طاغوت را از ميان بردند، كيفيت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته، مردم ببينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير داده اند، عمارت درست كرده اند و رفت و آمدهايشان مناسب شأن روحانيت نيست، و آن چيزى را كه نسبت به روحانيت در دلشان بوده است
ص: 153
از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان.
البته من اين نكته را عرض كنم، يك دسته اى كه در معرض خطر هستند بايد خودشان را حفظ كنند، ولى همين ها هم بايد مواظب باشند كه زايد بر ميزان نباشد. شما گمان نكنيد كه اگر با چندين اتومبيل بيرون بياييد وجهه تان پيش مردم بزرگ مى شود، آن چيزى كه مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اينكه زندگى شما ساده باشد، همان طورى كه سران اسلام و پيغمبر اسلام و اميرالمؤمنين و ائمه ما زندگى شان ساده و عادى بود بلكه پايين تر از عادى. آنها هم كه جمهورى اسلامى را بپا كردند، مردم عادى هستند، و كسانى كه بالابالاها نشسته اند، هيچ دخالتى در اين مسائل نداشته و ندارند. اين مردم بازار و كشاورز و كارگران كارخانه ها و طبقات ضعيف- به حسب دنيا و قوى به حسب آخرت- هستند كه اين توقع را دارند كه اگر خداى نخواسته، نفوس اين مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن براى ما تنها نيست، بلكه براى اسلام است. و ما بايد حفظ كنيم آنهايى را كه اسلام و جمهورى اسلامى را نگه داشته اند و بعد از اين هم نگه خواهند داشت، و حفظ آن به اين است كه زندگى ما ساده و عادى باشد. آنهايى هم كه مى خواهند خودشان را حفظ كنند، بايد بدانند كه گاهى با يك اتومبيل پيكان بهتر مى توانند محفوظ باشند تا وسيله ديگر. و ائمه جمعه و جماعاتى كه اگر عادى بيرون بيايند ممكن است از بين بروند، بايد به آن مقدارى حفظ كنند كه زياد نباشد. و اين طور نباشد كه امام جمعه اى وقتى در خيابان مى آيد، خيابان را خلوت كنند و هياهو به راه بيندازند، اين طور چيزها حيثيتشان را در جامعه ساقط مى كند. بزرگى شما آقايان به دنيا نيست، بزرگى شما به آخرت است، و اينكه پيش خدا آبرومند باشيد. و اين يك مسئله مهمى است كه دخالت در حفظ جمهورى اسلامى دارد و ما بايد خيلى مواظب باشيم، و اهل علم و دولت و دست اندركاران بيشتر بايد مواظب باشند، چرا كه همه دنبال اين هستند كه نقطه ضعفى، خصوصاً از اهل علم پيدا كنند و در همه جا مطرح سازند. و ما بايد به گونه اى زندگى كنيم كه اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوريم، نه اينكه مثل رئيس جمهور امريكا كه اگر اين مقام را از او بگيرند شايد از حسرت دق كند!
ص: 154
جهت ديگرى هم كه بايد عرض كنم اين است كه الآن ايام حج است و حج از امور كشور ما و همه جاست، و ما بايد به آن توجه خاصى بكنيم. من آقاى موسوى خوئينى ها را مى شناسم، و ايشان خيلى فعال بودند و خوب عمل كردند، اما چون وجودشان در دادستانى لازم بود و از اين جهت، امسال نمى توانند به حج بروند، هرچه فكر كردم ديدم كه آقاى كروبى به جاى ايشان مناسب است. و آقاى كروبى كسى است كه سالهاى طولانى در رژيم سابق كتك خورده است، و در اين راه صدمه زيادى ديده اند و فرد مقاوم و صالحى است. از اين جهت، ايشان را موقتاً امسال مى فرستيم تا ببينيم سال هاى ديگر چه بايد بكنيم.
اما مسئله اى كه عرض كردم، دنبال اين هستند كه نقطه اى پيدا كنند و بگويند اين است كه، حال كه آقاى موسوى كنار رفته اند تبليغ مى كنند «وضع ايران تغيير و سياستش فرق كرده است». آنها نمى دانند سياست حج، سياستى نيست كه ما درست كرده باشيم، حج سياست اسلامى است. ما از اول بنايمان بر اين بوده است، به حج آن طورى كه بوده است عمل كنيم. همان طور كه پيغمبر اكرم بت ها را در كعبه شكست، ما هم بت ها را بشكنيم، و اين بت ها كه در زمان ما هستند، از آن زمان بالاتر و بدترند. ما بايد همان طور كه سابق عمل كرده ايم، به حج برويم و همان طور كه سابق تظاهرات و راهپيمايى كردند، عمل كنيم؛ و با تغيير آقاى موسوى، سياست ما تغيير نكرده است. حج به همان وضعى كه هميشه و در اين دو- سه سال برگزار شد، برگزار مى گردد، و دولت ها هم بايد آن را تحمل كنند. و ما نمى توانيم از آن وظيفه اى كه اسلام برايمان قرار داده است عدول كنيم و قرآن هم همين دستور را داده است و سياست ما در حج همان سياست است كه بوده و هر وقت هم به حج برويم همان طور عمل مى كنيم، مگر جلوى ما را بگيرند و نگذارند به حج برويم كه آن مسئله ديگرى است.
و من اميدوارم اين فريضه را همان طور كه تا به حال بجا آورده اند، امسال بهتر و با جمعيت بيشتر به انجام برسانند.
ص: 155
و افرادى هم كه به حج مى روند بيشتر متوجه اعمال و با يكديگر متحد باشند، و اميدوارم كشورهاى مسلمان ديگر هم اين احساس را كرده باشند. و بيش از يك ميليارد جمعيت مسلمان نبايد دنبال اين باشند كه امريكا چه مى گويد و شوروى چه مى گويد، و روى پاى خود بايستند و به ديگران اعتنا نكنند، همان طور كه اين كشور چهل ميليونى كه نسبت به ساير كشورها خيلى كوچك است، روى پاى خود ايستاده و مى گويد: «نه شرقى و نه غربى» و الآن هم احترام اين كشور از احترام آن كشورهايى كه مورد حمايت آنها هستند بيشتر است، و توجه نفوس مسلمانان به اين جا زيادتر گرديده. بنابراين، ملتها خوف نداشته باشند كه امريكا چه مى كند، اينها طبل توخالى هستند، فرياد مى زنند و عمل نمى كنند. شما ببينيد امريكا راجع به تروريست ها كه همه و ما با آن مخالفيم، چه گفت و چه كرد؛ مرتب دنبال اين بودند آنها را به يكى از كشورهاى مخالف خود بچسبانند كه نتوانستند. و تشرهاى اينها توخالى است، و هيچ خبرى نمى شود و ملت ها نبايد بترسند و بايد راه خودشان را طى كنند، و اسلام و خدا پشتيبان آنان است و كسى كه خدا پشتيبان اوست، نبايد از چيزى خوف داشته باشد. اميدوارم خداوند ما را موفق فرمايد كه تابع دستورات او باشيم.
والسلام عليكم و رحمةاللَّه
ص: 156
حكم
زمان: 28 تير 1364/ 30 شوال 1405
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب سرپرست حجاج بيت اللَّه الحرام
مخاطب: كروبى، مهدى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام، آقاى حاج شيخ مهدى كروبى- دامت افاضاته
نظر به اينكه جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينى ها، منصوب به دادستانى كل كشور شدند و از تصدى امر حجاج در اين سال معذور مى باشند، جنابعالى را به سمت نمايندگى خود و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب مى نمايم، تا با توجه به اينكه فريضه حج يكى از بزرگترين فريضه هاى عبادى- سياسى اسلام و كنگره عظيم حج در مواقف معظمه از بزرگترين كنگره هاى جهان اسلام است، حجاج محترم جهان را دور هم گردآورده، و در مصالح اسلام و مشكلات مسلمين تبادل آرا نموده، و در حل مشكلات و راه رسيدن به آرمان مقدس اسلام تصميمات لازم را اتخاذ نماييد؛ و راههاى اتحاد بين همه طوايف و مذاهب اسلامى را بررسى كنيد؛ و در امور سياسى مشترك بين همه طوايف مشكلاتى را كه براى همه مسلمين جهان به دست دشمنان سرسخت اسلام پيش آمده است، كه اهمّ آن اختلاف انگيزى بين صفوف مسلمانان است، را چاره انديشى بنماييد.
همان طور كه همه مى دانيم، در سده هاى اخير آتش افروز اين معركه خطرناك قدرتهاى جهانخوار شرق و غرب مى باشند، كه از وحدت بيش از يك ميليارد مسلمان
ص: 157
وحشت دارند، و با تمام قوا، مستقيماً يا به دست عمال منحرف خود، به اين اختلافات دامن مى زنند، تا بر مقدرات مسلمانان جهان مسلط و بر آنها حكومت نموده و ذخاير بى پايان آنان را چپاول نمايند. ان شاءاللَّه در مقابله با تبليغات دروغين رسانه هاى گروهى، و از آن بدتر آخوندهاى دربارى كه با قلم و بيان عليه جمهورى اسلامى بپا خاسته اند، پيروز شويد. در ضمن جنابعالى مكلف مى باشيد تا به تمامى درخواستهاى اينجانب در متن حكم جناب آقاى موسوى خوئينى ها، مثل تظاهرات بزرگ مكه و مدينه، عمل نماييد.
اميدوارم با قاطعيتى كه از جنابعالى سراغ دارم اين امور به بهترين وجه انجام گردد.
از تمامى حجاج محترم و روحانيون عزيز مى خواهم تا با جنابعالى همكارى لازم را بنمايند، واز هر حيث به دستورات جنابعالى عمل نمايند. والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
28 تير ماه 1364
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 158
پيام
زمان: 25 مرداد 1364/ 28 ذى القعده 1405
مكان: تهران، جماران
موضوع: پيام اخلاقى، سياسى و عبادى به حجاج
مخاطب: زائران بيت اللَّه، مسلمين ايران و جهان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
با سپاس فراوان از الطاف عاليه حضرت بارى تعالى و ادعيه حضرت بقيةاللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- در حالى ملت عظيم الشأن ايران به سر مى برند و زائران بيت اللَّه الحرام به ميعادگاه الهى مى روند تا دعوت خداوند را، كه با نداى حضرت ابراهيم، ابوالانبيا، و حضرت محمد مصطفى، خاتم الرسل- صلى اللَّه عليهما و على آلهما- به آنان ابلاغ شده، اجابت نموده، لبيك گويان و پايكوبان به حضور دوست در آن مكان مقدس مشرّف شوند، گرچه همه جا محضر و حضور است. چه خورشيد تابان اسلامِ بزرگ در شرق و غرب عالم نورافشانى مى نمايد، و نداى ابراهيمى و محمدى در گوشه و كنار گيتى طنين افكنده و جان و دل مسلمانان جهان را روح بخشيده، و فرياد وحدت بين طوايف مسلمين از هر فرقه و مستضعفان و مظلومان از هر ملت در سراسر جهان زلزله افكنده، و كاخ آمال ستمگران و جهانخواران در شرف انهدام و فرو ريختن است. گويى دولت مستضعفين نزديك، و وعده حق تعالى قريب الوقوع است.
زائران بيت اللَّه و عاشقان لقاءاللَّه در سالى از خانه هاى «خود» و «خودى» به سوى خداوند و رسول گرامى او هجرت مى كنند كه كعبه معظمه براى پذيرايى مسلمانان عاشق حق و عدالت و فريادهاى كوبنده آنان بر سر ابرظالمان دهر و ابرچپاولگران جهان
ص: 159
آغوش باز نموده و انتظار پذيرايى آنان را مى كشد. و بيت اللَّه الحرام و كعبه معظمه زائران عزيزى را در آغوش مى كشد كه حج را از انزواى سياسى و انحراف اساسى به سوى حج ابراهيمى- محمدى سوق داده و حيات آن را تجديد مى نمايند، و بتهاى شرق و غرب را در هم مى شكنند، و معناى قيام ناس و حقيقت برائت از مشركان را عرضه مى دارند. و دل ميقات در هواى زائرانى مى تپد كه از كشور «لاشرقيه و لا غربيه «آمده اند تا با تلبيه (1) و «لبيك، لبيك» دعوت خداوند را به سوى صراط مستقيم انسانيت اجابت كنند؛ و با پشت پا زدن بر مكتبهاى شرقى و غربى و انحرافات مليگرايى فرقه زدايى نموده، با همه ملتها، بدون در نظر گرفتن رنگ و مليت و محيط و منطقه، برادر و برابر، غمخوار يكديگر باشند و تحكيم وحدت كنند، و با يدِ واحده بر دشمنان بشريت و زورگويان جهانخوار بتازند. و جمرات انتظار فداكارانى را مى كشد كه از كشورى آمده اند كه ملت شجاع آن شياطين بزرگ و كوچك و متوسط را بيباكانه از كشور خود رانده اند و دست ناپاكشان را از ذخاير ميهن خود قطع نموده؛ و در اين مكان مقدس نيز با سنگريزه ها و شعارهاى كوبنده گروه شياطين را از «ام القرى» (2)
و «ما حَولَها» (3)
، كه جهان است، رمى و طرد كنند. و عرفات و مشعر و منا ميهماندار كسانى هستند كه ملت مسلمانشان با عرفان و شعور سياسى قيام نموده اند تا آرمانها و امانى (4) اسلام را در كشور خود و ساير كشورهاى مظلوم تحت ستم تحقق بخشند؛ و سياست بازان قلابى را، كه با فريب و دغل بر مظلومان جهان تاخته و هستى همه را غارت نموده اند، رسوا كنند. و ديديد و ديديم كه يك ملت كوچك در يك محيط محدود و جمعيت معدود با عزمى بزرگ و اراده اى قوى و مشتى آهنين، با اعتماد به خداى قادر متعال، چه سان رژيم طاغوتى را، با آنهمه ساز و برگ جنگى و آنهمه پشتيبانى قدرتهاى بزرگ، از صحنه روزگار محو كرد و چه سان دست ابرقدرتها را از كشور خود كوتاه كرد. و مى بينيم كه با آن رسانه هاى گروهى وابسته به
ص: 160
قدرتهاى شيطانى، كه بسيارى از اوقات خود را در شب و روز صرف دروغ پردازى و تبليغات بى اساس و فتنه انگيزى مى كنند، چگونه برخورد نمود: برخوردى كه اين رسانه ها براى خود و اربابانشان رسوايى هديه آورده اند؛ و همه تهمتهايشان موجب تقويت جمهورى اسلامى گرديد، و توجه هرچه بيشتر مظلومان و مستضعفان جهان را به جمهورى اسلامى جلب نمود. و مى بينيم كه تهمتهاى تروريستى و تروريست پرورى، كه به خيال سردمداران كاخ سفيد و ايادى آنان و دستگاههاى تبليغاتى وابسته به ابرجنايتكاران براى تضعيف جمهورى اسلامى به طور چشمگير و فزاينده اى در كار است، به خواست خداوند متعال نتيجه معكوس داده و موجب تضعيف روحيه دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى و تقويت روحيه ملت ما، بويژه رزمندگان و ساير ملتهاى مظلوم و مستضعف، گرديده است. ومَكَرُوا و مَكَرَاللَّه و اللَّه خَيرُ المَاكِرِينَ. (1)
و از جمله، دفاع حق تعالى و معكوس كردن مكر كاخ سفيد اين است كه تروريست پرورى سردمداران كاخ سياه امريكا بر سرِ زبانها، حتى روشنفكران امريكا، افتاده است. كاخ سياه با اخراج رژيم عراق از ليست تروريستها به صورتى واضح ثابت كرد كه تروريست پرور و طرفدار آن است. كاخ سفيد ميزان تروريست و ضد آن را مخالفت با جناياتش در سراسر جهان، و موافقت با آن مى داند. رژيم عراق تا مخالف بود، در ليست تروريست پرورها بود. و آن روز كه سر اطاعت به آستان كاخ سياه نهاد، از ليست خارج شد! هر چند توطئه هاى تروريستى آن در منطقه، خصوصاً خليج فارس، برملا شده باشد.
بحمداللَّه والمنة، امروز ايران و ساير ملتهاى مسلمان راه خود را يافته، و انبوه زائران بيت اللَّه الحرام از ايران و ساير كشورهاى اسلامى براى احياى مراسم عبادى- سياسى حج در حول مسجدالحرام، مركز ثقل اسلام و مهبط (2) ملائكة اللَّه و محل نزول وحى، گرد آمده اند تا به وظيفه الهى و قرآنى خود، كه همانا اعلام و فرياد برائت از مشركان است، كه رسول ختمى صلى الله عليه و آله به وسيله مولانا على بن ابيطالب- سلام اللَّه عليه- در حج اكبر اجرا فرمود،
ص: 161
عمل خواهند كرد. و اگر ان شاءاللَّه عموم زائران، از هر طايفه و مذهب كه از سراسر جهان در آن مكان شريف مجتمع شده اند، نداى خداوند را اجابت كنند و با فرياد واحد ستمگران و ظالمان را محكوم نمايند، كاخهاى ستم فروخواهد ريخت. اگر نمايندگان يك ميليارد مسلمان با اسم و رسم از متجاوزان به حقوق مظلومان و بلاد مسلمين برائت جويند و خواستار قطع يد ظالمين شوند، هيچ قدرتى تاب مقاومت با آنان را نخواهد داشت. اگر ملتهاى اسلامى و دولتهاى كشورهاى اسلامى، با اينهمه امكانات انسانى و ذخاير مورد احتياج حياتى قدرتمندان، از روى قدرت با آنان برخورد كنند، و از جاروجنجال و هياهوهاى كاخ نشينان نترسند و تحت تأثير تبليغات دروغين رسانه هاى طرفدار و جيره خوار ابرجنايتكاران واقع نشوند، و با اتكال به قدرت لايزال ايزدى و به شكر نعمتهايى كه به آنها داده است بر سر آنها فرياد كشند و آنان را تهديد به بستن مرزهاى خود به روى آنان و قطع كمكهاى خود از نفت و غير آن نمايند، شكى نيست كه آنها در مقابل اين قدرت، كه ما قدر آن را نمى دانيم، تسليم خواهند شد.
هان! اى مسلمانان قدرتمند، به خود آييد و خود را بشناسيد و به عالم بشناسانيد؛ و اختلافات فرقه اى و منطقه اى را، كه به دست قدرتهاى جهانخوار و عمال فاسد آنها براى غارت شما و پايمال كردن شرف انسانى و اسلامى شما بار آمده، به حكم خداى تعالى و قرآن مجيد به دور افكنيد؛ و تفرقه افكنان، از قبيل آخوندهاى جيره خوار و مليگرايان بيخبر از اسلام و مصالح مسلمين را از خود برانيد، كه ضرر اينان بر اسلام از ضرر جهانخواران كمتر نيست. اينان اسلام را وارونه نشان مى دهند، و راه را براى غارتگران باز مى كنند. خداوند تعالى اسلام و ممالك مسلمين را از شرّ جهانخواران و پيوستگان و وابستگان به آنان نجات دهد.
اينك تذكراتى، هرچند گفته شده، داده مى شود؛ اميد است نافع واقع شود.
1- به خواهران و برادران محترم كشورهاى اسلامى قبل از هر چيز اين نكته را بايد عرض كنم كه صورت حج، اين عبادت بزرگ را كه براى انجام آن مشرف مى شويد به صورتى شايسته و موافق دستور الهى انجام دهيد و مسائل آن را نزد علماى اعلام با دقت فرا گيريد. مبادا خداى ناخواسته پس از انجام حج و گذشت وقت معلوم شود كه خللى در
ص: 162
آنها وارد شده و موجب بطلان حج گرديده و زحمتهاى شما هدر رفته است. حضرات آقايان علماى محترم كوشش فرمايند كه زائران محترم را به وظايف خود آشنا نمايند، تا صورت حج مطابق شرع مطهر انجام گيرد. و از مهمات در همه عبادات اخلاص در عمل است. كه اگر خداى نخواسته كسى عملى را براى خود نمايى و عرضه به ديگران انجام دهد و خوبى عملش را به رخ ديگرى بكشد، عمل او باطل است. و حجاج محترم مواظب باشند كه رضاى غير خداوند را در اعمال خود شركت ندهند. و جهات معنوى حج بسيار است. و مهم آن است كه حاج بداند كه كجا مى رود و دعوت كى را اجابت مى كند و ميهمان كيست، و آداب اين ميهمانى چيست؛ و بداند هر خودخواهى و خودبينى با خداخواهى مخالف است و با هجرت الى اللَّه مباين و موجب نقص معنويت حج است. و اگر همين يك جهت عرفانى و معنوى براى انسان دست دهد و لبيك براستى مقرون به نداى حق تعالى تحقق حقيقى يابد، انسان در همه ميدانهاى سياسى و اجتماعى و فرهنگى و حتى نظامى پيروز مى شود. و براى چنين انسانى شكست مفهومى ندارد. خداوند تعالى شمه اى از اين سير معنوى و هجرت الهى را نصيب همه ما فرمايد.
2- شما زائران عزيز از كشورى به سوى حق مى رويد كه در سايه الطاف خداوند و بركت دعاى ولى اللَّه اعظم- روحى لمقدمه الفداء- سختيها و دشواريها و ستمكشيها را پشت سر گذاشته و بحمداللَّه تعالى در تمام ميدانها پيروز شده ايد. و هنوز اول كار است. شما امروز از جهت فرهنگى بر فرهنگهاى پوسيده شرق و غرب و فرهنگ منحط عصر شاهنشاهى، كه جوانان عزيز ما را فوج فوج به فساد مى كشيد و دانشگاههاى ما را در خدمت غرب و احياناً شرق به پيش مى برد، پشت پا زده ايد. شما امروز فرهنگهايى را كه ملت ما را يك ملت وابسته مصرفى و خدمتگزار قدرتها بار آورده بود و فحشا و فساد و اعتياد را گسترشى روز افزون داده بود و از انسانيت و اخلاق مى رفت كناره گيرى كند در زير پاى خود خرد كرده، و شرافت انسانى و تقوا و شهامت و شجاعت و صبر و سلحشورى و مروت و تعاون در برّ و تقوا و توجه به مصالح ملت و كشور را جايگزين آن نموده ايد.
و شما امروز سرافراز براى پيشرفت فرهنگ الهى به پيش مى رويد؛ و از جهت
ص: 163
اجتماعى با صفوف فشرده خود، وحدت بين قشرهاى مختلف را تحكيم نموده، و همه را به يك سو و يك جهت سوق داده، و تفرقه اندازان و گروهگرايان و خدمتگزاران چشم و گوش بسته به شرق و غرب را مطرود كرده و به انزوا كشيده ايد؛ و اقشار مختلف را قشر واحد كرده و همه را در خدمت كشور و ملت و دين جاويد حق در آورده ايد؛ و از جهت سياسى ايران امروز را زبانزد همه كشورهاى دوست و دشمن كرده ايد. دوستان چشم خود را به نهضت اسلامى، كه تجديد حيات اسلام را نموده، دوخته اند؛ براى وحدت اسلامى در زير پرچم توحيد، كه نداى آن از اين گوشه دنيا بلند و به سراسر جهان طنين افكنده است، به كوشش و جهاد برخاسته اند. و دشمنان از خوف اين بارقه الهى، كه مى رود دست جنايت آنان را از بلاد و عباد خداوند كوتاه كند، به دست و پا افتاده اند. ولى قدرت اسلامْ آرام را از آنان گرفته، و از يكپارچگى ملتهاى اسلامى و به دنبال آن مستضعفان جهان لرزه به اندامشان افتاده است. و دولتهاى كوچك و بزرگ و شرق و غرب در هواى رابطه با ايران و جمهورى اسلامى در تلاشند. و همه اين امور از عنايات خاص خداوند متعال و بركات اسلام بزرگ است. وَلَا حولَ و لا قُوّةَ إِلّا بِاللَّه العَلى العظيم. و از نظر نظامى، با تأييدات خداوند قادر، امروز رژيم عراق مفلوك و شكست خورده و در شرف انهدام است؛ و آنهمه ساز و برگ جنگى شرق و غرب و تأييدات جهانخواران نتوانسته است اين مزدور را نجات دهد؛ و ضربات كوبنده سپاهيان اسلام مجال تفكر را از آنان گرفته. و اميد است، با عنايات الهى، بزودى اين خار با خوارى از سر راه مسلمانان و خصوصاً ملت شريف عراق برداشته شود؛ و ملت مسلمان عراق سرنوشت خود را به دست گرفته، و با ساير مسلمين با برادرى و برابرى به سر برند.
منظور اينجانب از اين تذكرات به حجاج محترم آن است كه توجه آنان را به وظايف خطيرى كه در اين سفر بسيار مهم از طرف شرع مطهر و ملت شهيدداده ايران برعهده آنان گذاشته شده است جلب نمايم. شما امروز در اين سفر در بوته امتحان قرار داريد، چون نمونه و الگويى از ملت ايران هستيد. و بايد بدانيد كه چشمان كنجكاو صدها هزار زائر، كه از اطراف جهان حول مركز وحى گرد آمده اند، با دقت حركات و اعمال شما را تحت نظر دارند. دوستان شما، كه زائرين بيت اللَّه هستند، با كمال اشتياق
ص: 164
مى خواهند ببينند اين تحول عظيمى كه در ملت ايران در ابعاد مختلف، بويژه بُعد اخلاقى و معنوى، تحقق پيدا كرده است، چگونه است و تا چه مقدار است. و مخالفان شما كه براى وقايع نگارى و خبرچينى و نفاق افكنى خود را به آن مكان مقدس رسانده اند درصدد پيدا كردن نقاط ضعف هستند كه از كاهى كوهى بسازند و غلغله اى در رسانه هاى گروهى و مطبوعات و مجالس سخنرانى به راه اندازند، و نه تنها جمهورى اسلامى، كه اسلام را محكوم كنند. شما زائران محترم با آنچه گفته شد، بر سر دو راه هستيد: راه سعادت، كه حفظ آبروى جمهورى اسلامى و اسلام عزيز و ملت بزرگوار و رزمندگان عظيم الشأن و شهداى پيوسته به لقاء اللَّه هست؛ كه در مراعات موازين اسلامى و اخلاقى و مواظبت از اعمال و افعال و گفتار خود در همه مواقع و در تمام مشاعر حج مى باشد؛ و نيز مراعات آداب اسلامى- اخلاقى با همه بندگان خداست. و راه شقاوت و مردود بودن از ساحت قدس الهى، با عدم مراعات آنچه ذكر شد و آنچه با حيثيت جمهورى اسلامى منافات دارد. از خداوند تعالى توفيق همه را در حفظ شئون اسلام و جمهورى اسلامى خواستارم.
3- از جمله مطالبى كه بايد سفارش كرد، هر چند سفارش شده است، آن است كه درراهپيماييها در عين حال كه بايد فرياد برائت از مشركان و ستمكاران به طور كوبنده وبا شركت همگانى باشد- كه صداى مظلوميت مسلمانان و ملتهاى تحت سلطه ابرجنايتكاران را به گوش جهانيان برساند و خفتگان را بيدار و ساكنان در مقابل جباران را هشدار و ناهيان از معروف و آمران به منكر را كه برخلاف فرمان خداوند و دستور قرآن مجيد و سنت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به طرفدارى از مشركان و خونخواران بين المللى جانفشانى و يقه درانى مى كنند، بويژه آخوندهاى دربارىِ جيره خوار كه با قلم و بيان خود نور خدا و شعله اى كه در جهان براى رهاندن مظلومان از تحت ستم ستمگران افروخته شده مى خواهند خاموش نمايند، به جاى خود بنشانند- لازم است نظم و ترتيب و آداب اسلامى را به طور شايسته و دقيق مراعات نمايند؛ و از شعارهاى خودساخته، كه ممكن است با القاى منحرفان براى ايجاد اغتشاش و صدمه زدن به آبروى زائران شركت كننده از تمامى كشورهاى اسلامى و خصوصاً جمهورى اسلامى باشد، جداً خوددارى كنند؛ و
ص: 165
از شعارهايى كه متصديان امور راهپيمايى با دستور مستقيم نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى كروبى- ايّده اللَّه تعالى- مقرر مى دارد پيروى نموده، و از آنها تجاوز نكنند؛ و از كسانى كه احياناً بر خلاف دستور مى خواهند شعارى بدهند پيروى نكنند؛ و آنان را نصيحت كنند؛ و اگر اصرار ورزيدند، از خود برانند. و تنها راهپيماييهايى را كه مقرر شده است انجام دهند، و راهپيمايى ديگرى خودسرانه نكنند. و بدانند كه اگر از تخلفات آنان و تجاوز از حدود تعيين شده لطمه اى به آبروى حجاج تمامى كشورها و يا جمهورى اسلامى بخورد، پيش خداوند تعالى مسئول هستند و مورد مؤاخذه خواهند شد. و بايد بدانند كه يكى از فلسفه هاى مهم اجتماع عظيم از سراسر جهان در اين مقام مقدس و مهبط وحى، به هم پيوستن مسلمانان جهان و تحكيم وحدت بين پيروان پيامبر اسلام و پيروان قرآن كريم در مقابل طاغوتهاى جهان است. و اگر خداى نخواسته از اعمال بعض زائران در اين وحدت خللى واقع شود و تفرقه اى ايجاد گردد، موجب سخط (1) رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و عذاب خداوند قادر خواهد شد. زائران محترم، كه در جوار خانه خدا و محل رحمت او هستند، با همه بندگان خدا با رفق و مروت و اخوت اسلامى رفتار نمايند؛ و همه را، بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه و محيط، از خود بدانند؛ و همه با هم يد واحده و ملت واحد قرآنى باشند، تا بر دشمنان اسلام و انسانيت چيره شوند.
خداوند به همه توفيق سلامت در رفتار و گفتار بدهد.
4- به حجاج محترم و زائران بيت اللَّه الحرام، از هر كشور و هر طايفه و تابع هر مذهب هستند، متواضعانه عرض مى كنم شما همه ملت اسلام و تابع پيامبر و پيرو دستورات قرآن مجيد هستيد؛ و همه، دشمنان غدار مشترك داريد، كه با ايجاد اختلاف به واسطه عمال بدبخت خود و رسانه هاى گروهى و تبليغات تفرقه افكن در طول تاريخ، بويژه در سده هاى اخير و بالأخص در عصر حاضر، همه دولتها و ملتهاى اسلامى را در اسارت كشيده اند، و ذخاير غنى بلاد شما و دسترنج مظلومان كشورهاى شما را به غارت برده و مى برند؛ و درصدد هستند كه حكومتها را گوش و چشم بسته و دربست به خدمت
ص: 166
خود گمارند، و ملتها را به دست آنان مصرفى بار بياورند و از رشد انسانى و ابتكار صنعتى كشورهاى مظلوم با حيله ها و توطئه هاى شيطانى جلوگيرى كنند، و وابستگى هرچه بيشتر و اتكا به غرب و شرق را روزافزون كنند، و مجال تفكر براى استقلال و ابتكار را به هيچ كس ندهند، و نفسهايى كه براى بيدارى ملتها آماده اند در سينه ها خفه كنند. و وضع نكبتبارى كه در كشورهاى اسلامى و ساير كشورهاى مظلوم مشاهده مى كنيد زاييده همين توطئه هاى دشمنان مشترك مسلمانان و مظلومان است. پس، اكنون كه در مركز اسلام حياتبخش به امر خدا و نداى رسولش گرد آمده ايد و از هر ملت و مذهب در اين مكان عظيم اجتماع كرده ايد، براى اين درد مهلك و سرطان كشنده چاره انديشى كنيد. و بايد بدانيد كه چاره اساسى در سايه وحدت همه مسلمين و اجتماع همگانى در قطع يد ابرقدرتها از كشورهاى اسلامى است، و عملى كردن شعائر مواقف كريمه و مشاهد مشرفه در كشورهاى خويش است. و قدم اول زدودن يأس از دلهاست كه عمال خبيث آنان با كوشش غرب و شرق در جانهاى مسلمين جايگزين كردند، و به آنها باورانده اند كه بدون وابستگى به يك ابرقدرت نمى شود به زندگانى خود ادامه داد. و ملت و دولت ايران در اين انقلاب عظيم ثابت نموده اند كه اين اعتقادى پوچ و بى اساس است. و با آنكه قدرتهاى بزرگ به هر حيله و توطئه اى دست زدند تا آتش شعله ورِ سوزنده اى كه در اين كشور براى خاكستر كردن آمال شرق و غرب فروزنده شده به خاموشى كشند، موفق نشدند. و امروز ايران اسلامى، به بركت ايمان قوى و تعهد به اسلام و تحول عظيمى كه در اقشار مختلفه حاصل شده است، دست شرق و غرب و انگلهاى منحرف را از كشور خود كوتاه، و به هيچ قدرتى اجازه نمى دهد كوچكترين دخالتى در كشور اسلامى ايران نمايد. و اين خود حجت قاطعى است براى مسلمانان و مظلومان جهان كه با خواست ملتها كسى نمى تواند دست تجاوز دراز كند و با آن مخالفت نمايد. و ملتى كه بين ذلت و شهادت، دومى را انتخاب نموده است شكست پذير نيست. و ملتهاى مظلوم جهان چاره اى جز اين ندارند. و دولتهاى ملتهاى اسلامى نيز اگر با توده هاى محروم همگام و همراه شوند، از اين پيوستگى و وابستگى ذلت بار- كه هزار بار مرگ بهتر از آن است- نجات پيدا مى كنند و با عزت و ارزشهاى انسانى هم آغوش مى شوند. از خداوند
ص: 167
تعالى مسئلت مى نمايم كه همه ما را به تكاليف الهيه و وظايف انسانيه آشنا فرمايد. و بايد تذكر دهم به دولتهاى وابسته مرتجع كه با اين كنفرانسهاى بى محتوا و اعلاميه هاى تو خالى و حمايتهاى بى اساس، رژيم كافر و جنايتكار عراق را نمى توانند نجات دهند؛ و ممكن است خود به منجلابى كه حزب بعث عفلقى در آن غرق شده است غرق شوند.
پس، صلاح دين و دنياى آنان اين است كه دست از اين رفت و آمدها بردارند؛ و بيش از اين، اين مفلوك را به رسوايى و خذلان نكشند، و خود را به مهلكه دنيا و عذاب آخرت دچار نكنند.
5- در خاتمه بايد به يك امر حياتى، كه راهگشا براى رفع همه گرفتاريهاى مسلمين و مستضعفين جهان است، اشاره كنم. و آن اين است كه كسانى كه اندك تفكرى در اوضاع كشورهاى اسلامى بنمايند به وضوح خواهند دانست كه آنچه دو ابرقدرت جهان و قدرتهاى تابع اين قدرتها با هم اتفاق دارند- و هيچ گاه از اين اتفاق دست بردار نيستند- عقب نگه داشتن كشورهاى جهان سوم، خصوصاً كشورهاى پهناور و غنى اسلامى، در ابعاد فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نظامى است، و تحميل جهات استعمارى در تمامى امور مذكوره بر جهان سوم مى باشد. و براى اين مقصد، كه در نظر آنان بسيار داراى اهميت است، زحمتها متحمل شدند و وقتها و پولهاى بسيارى صرف نموده اند و مى نمايند. در سابق، سردمداران اين توطئه ها بريتانيا و فرانسه بودند؛ و پس از آن، امريكا و شوروى. اينان براى مقاصد شوم خود كودتاها به راه انداختند و رژيمهايى را برچيده، و رژيمهاى وابسته به خود را به روى كار آوردند. و بعيد به نظر مى رسد كه اين دو ابرقدرت درصدد براندازى رقيب باشند، چه كه از آن مأيوسند. اختلاف بر سر تقسيم طعمه ها و كشورهاى جهان سوم است و براى به دست آوردن سلطه استعمارى نو. بهترين راه را در حمله به فرهنگهاى ملتها دانسته و دانشگاهها را به خدمت گرفتند. و با به دست آوردن اين مراكز، از رهاوردهاى آنها مجلسهاى فرمايشى ساخته و حكومتهاى دلخواه به دست آوردند، و نظامها را سر تا قدم غربى يا شرقى كردند. و آنان كه در اين كشمكشها از همه بيشتر صدمه ديدند و رنج كشيدند كشورهاى اسلامى بوده و هستند. چرا كه اسلام داراى فرهنگ غنى انسان ساز است كه ملتها را، بى گرايش به راست و چپ و بدون در
ص: 168
نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه، به پيش مى برد و انسانها را در بعد اعتقادى و اخلاقى و عملى هدايت مى كند، و از گهواره تا گور به تحصيل و جستجوى دانش سوق مى دهد.
اسلام در بعد سياسى، كشورها را در همه زمينه ها، بدون تشبث به دروغ و خدعه و توطئه هاى فريبنده، به اداره و تمشيت حكومت سالم هدايت مى كند؛ و روابط را با كشورهاى ديگرى كه به زيست مسالمت آميز و خارج از ظلم و ستمكارى متعهد هستند محكم و برادرانه مى كند. اقتصاد را به صورتى سالم و بدون وابستگى، به نفع همگان، در رفاه همه مردم، با اهميت به مستمندان و ضعيفان، بارور مى كند؛ و براى رشد بيشتر كشاورزى و صنعت و تجارت كوشش مى نمايد. و در بعد نظامى، به همه كسانى كه صلاحيت دفاع از كشور را دارند براى مواقع اضطرارى تعليم نظامى مى دهد؛ و در اين مواقع بسيج عمومى اختيارى و احياناً اجبارى مى كند؛ و در حال عادى براى دفاع از مرزها و تنظيم شهرها و ايمنى جاده ها و حفظ نظم و انتظام، نيروى مؤمن ورزيده تربيت مى كند.
با آنچه گفته شد- كه در اين زمينه ها گفتنى بسيارى است- با توطئه هاى ابرقدرتها، نه تنها نگذاشتند فرهنگ اصيل اسلام رشد كند و پا بگيرد، كه از طرف دانشگاههاى غيرمهذب و فرنگ رفته هاى غير متعهد و مليگراهاى متعصب شديداً مورد هجوم قرار دادند. و از هجوم هم اينان بود كه كشورهاى اسلامى زخمهاى اساسى برداشتند. و اگر امروز قشرهاى مختلف ملتها، از علماى دينى تا گويندگان و نويسندگان و روشن بينان متعهد، قيام همه جانبه نكنند و با بيدار كردن توده هاى عظيم انسانى- اسلامى به دادِ كشورها و ملتهاى تحت ستم نرسند، كشورهايشان بى شك به نابودى و وابستگى همه جانبى بيشتر و بيشتر خواهد كشيد، و غارتگران ملحد شرقى و بدتر از آنان ملحد غربى ريشه حيات آنان را مى مكند و شرافت و ارزشهاى انسانى آنان را به باد فنا مى سپارند.
اكنون بازارهاى كشورهاى اسلامى مراكز رقابت كالاهاى غرب و شرق شده است، و سيل كالاهاى تزئينى مبتذل و اسباب بازيها و اجناس مصرفى به سوى آنها سرازير است. و همه ملتها را آنچنان مصرفى بار آورده اند كه گمان مى كنند بدون اين اجناس
ص: 169
امريكايى و اروپايى و ژاپنى و ديگر كشورها زندگى نمى توان كرد. و مع الأسف مكه معظمه و جده و مشاهد مشرفه حجاز، مركز وحى و مهبط جبرائيل و ملائكة اللَّه، كه بايد به حكم اسلام بتهاى جنايتكار را در آنجا شكست و فرياد بر سر آنها زد و از آنها برائت جست، مملو از كالاهاى بيگانگان و بازار براى دشمنان اسلام و پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله شده.
كثيرى از حجاج بيت اللَّه الحرام كه براى فريضه حج مى روند و بايد در آن مكان مقدس از توطئه بيگانگان به فرياد «ياللمسلمين» برخيزند، غافلانه در بازارها به جستجوى كالاهاى امريكايى، اروپايى و ژاپنى پرسه مى زنند، و دل صاحب شريعت را با اين عمل، كه با حيثيت حج و حجاج بازى مى كند، به درد مى آورند.
اى حجاج محترم خانه خدا به خود آييد! و اى مسلمانان در همه بلاد و اقطار عالم بپاخيزيد! و اى علماى اعلام جهان اسلام به داد اسلام و بلاد مسلمين و مسلمانان برسيد! و در هر گوشه و كنار، همچون ملت ايران و دولت آن و علما و بزرگان اين سامان، دست رد به سينه ستمكاران غرب و شرق زنيد، و عمال و كارشناسان دروغين و مستشاران نفتخوار آنان را از بلاد خود بيرون بريزيد؛ و همچون سلحشوران ايران، شهادت را برذلت و شرف اسلام و انسانى را بر رفاه و عيش چند روزه توأم با خوارى و شرمسارى ترجيح داده، و در ميدان نبرد سياسى و نظامى بر آنان چيره شويد؛ و از هياهوى تبليغاتى آنان باك نداشته باشيد كه خداوند تعالى با شماست: إِن تَنصُروا اللَّه ينَصُرْكمُ و يُثبِت أَقدامَكُم. (1)
بارالها، بنده ناچيز تو از كشورى مظلوم با جمعيتى ناچيز از حيث عدد و همه چيز، و زنده به عنايات تو، ناله مظلومانه خود را، به مقدار ظرفيت ناچيز خود، به ملتهاى مسلمان و مظلومان جهان رساندم، و فرياد «ياللمسلمين! به داد اسلام برسيد» را ابلاغ نمودم. و تا الطاف و عنايات تو نباشد، هيچ گره اى باز نشود و هيچ دردى دوا نشود. تو خود با رحمت واسعه خود به مسلمين نظر فرما، و همه ما و آنان را از قيد خود و خوديت و عبوديت بتها، خصوصاً بت نفس، نجات ده؛ و شرّ ستمكاران را از سر مظلومان جهان بويژه مسلمانان
ص: 170
بركن؛ و مسلمانان را به خود آور؛ و دولتهاى كشورهاى اسلامى را جرأت و شجاعت عنايت فرما، كه با داشتن آن مقدار عده و عُده و در دست داشتن شريان حياتى غرب و شرق، تن به ذلت و اسارت اجانب ندهند، و با ملتهاى خود هم صدا شوند. به اميد پيروزى رزمندگان و مبارزان اسلام در سراسر گيتى بر كفر جهانى.
والسلام على عباداللَّه الصالحين.
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 171
سخنرانى
زمان: صبح 5 شهريور 1364/ 10 ذى الحجه 1405
مكان: تهران، حسينيه جماران
موضوع: مقايسه بين جمهورى اسلامى و رژيم پهلوى
مناسبت: عيد سعيد قربان
حضار: هاشمى رفسنجانى، اكبررئيس مجلس شوراى اسلامى)- اعضاى جامعه مدرسين و اساتيد حوزه علميه قم اساتيد دانشگاههاى سراسر كشور- مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى- اعضاى شورايعالى انقلاب فرهنگى- روحانيون تهران- اعضاى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم و سازمان تبليغات اسلامى تهران- سفراى كشورهاى اسلامى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
اين عيد سعيدى كه داراى ابعاد مختلفه است؛ بُعد عرفانى، بُعد سياسى، بُعد ايثار و ابعاد ديگر است، به همه مسلمين جهان و مستضعفان و آقايانى كه در اينجا تشريف دارند، تبريك عرض مى كنم. ما امروز يك مقايسه اى بكنيم بين سابق و حالا در بعضى جهات. اين مقايسه از خود مجلس بايد شروع بشود. اين، از بركات اين جمهورى است كه در يك مجلس، مجتمع هستند كسانى كه در دوره هاى سابق در يك همچو مجالسى امكان اجتماعشان نبود. همه هم توجه داريد به اينكه در سابق بين علماى اسلام، حوزه علميه قم و علماى تهران با دانشگاهها هيچ وقت اجتماع اينطور نداشتند كه در يك محيط با يك دل، با يك ايده، و همين طور سفراى ممالك دوست و اساتيد دانشگاهها و اركان دولتى، در يك اجتماعى هيچ وقت نبودند كه باهم بنشينند و ببينند كه ما محتاج به چه هستيم و بايد چه بكنيم. دامن زده بودند به اختلاف در داخل كشور ما. تبليغات به طورى بود كه وحشت مى كرد يك اهل علمى در محيط دانشگاه برود و حرفهايش را بزند، و همين طور دانشگاهى در محيط علم بيايد و در محيط مدارس علمى بيايد و
ص: 172
مسائلش را بگويد، و همين طور اساتيد دانشگاه، دولتيها، مجلسيها، هيچ يك از اينها باهم نمى نشستند كه ببينند كه كشور خودشان لااقل چه احتياجاتى دارد و بايد چه بكنند براى رفع آن احتياجات. اين، براى اين بود كه به طورى تبليغات دامنه دار بود كه سوءظن در همه ايجاد كرده بود، از هم وحشت مى كردند، به هم سوءظن داشتند، بايد بگوييم دشمنى داشتند باهم، ايجاد كرده بودند اين را. از سفراى خارجى يكيشان در محضر علما، در جايى كه علما جمع بودند، حاضر نمى شدند، حاضر نبودند كه حاضر بشوند.
براى اينكه، اينها را اينطور معرفى كرده بودند كه يك جمعيتى هستند كه ارتجاعى و نمى دانم به عقب برگشته و عقب مانده و كهنه فكر كن! و از اين مسائلى كه ديديد كه در دوره سابق، خصوصاً در اين عهد اخير القا شده بود معلوم مى شود كه كارشناسهاى خارجى، كارشناسهاى اروپا و امريكا توجه به اين معنا داشتند كه اين قشرها اگر باهم باشند خطرناك اند؛ يعنى خطرناك براى آنها، و راست هم مى گفتند. روى همين زمينه، خود آنها به دست اشخاصى كه در داخل داشتند، به دست كاركنان خودشان، به دست اشخاصى كه در محيط آنها تربيت شده بودند، به دست اينها كارى كرده بودند كه كَانَّهُ امكان نداشت يك همچه اجتماعى.
امروز ما همه در تحت يك سقف كوچك جمع شديم، و همه ما يك فكر داريم.
فكر جلوگيرى از آن چيزهايى كه سابق بود؛ فكر اينكه نبادا دوباره دانشگاههاى ما به دست آن اشخاص بيفتد، فكر اينكه نبادا روحانيين ما گرفتار آن مسائل بشوند، و فكر اينكه نبادا كشور ما باز برگردد به يك حالى كه همه ديديد چه خبر بود، چه مصيبتهايى در اين كشور واقع مى شد. ما امروز اينجا هستيم كه ببينيم كه چه بكنيم كه يك وقت خداى نخواسته، مسئله برگردد، چه كنيم جلويش را بگيريم.
آن چيزى كه مى تواند جلوگيرى كند، يك قدرى تفكر در عيد قربان و مسائل قربانگاهى حضرت ابراهيم است، ايثارى كه او كرد و از خودگذشتگى اى كه او كرد، تدبُّر در او و تدبُّر در مسائلى كه در حج هست، مسائل حج و همه مسائل اسلام، به طورى بين
ص: 173
ابعاد مختلفه جمع كرده است؛ بين عرفان و تعبد، بين سياست و عبادت، بين مسائل اجتماعى و ساير مسائل. اين اساس را درست كردند براى اينكه ما از آن اساس چيزى بفهميم. آنها كه در آنجا هستند، تكاليفى دارند و ان شاءاللَّه اميدوارم كه به آن تكاليف عمل كنند و كردند. ما هم و آنها هم بعد از اينكه برگشتند، تكاليفى داريم كه اين تكاليف هم دنبال همان مطالعه عيد قربان است و قربانگاهها. آنها بايد سوغات بياورند آن ايثار را، آن وحدت را، و ما هم بايد اين معنا را در بين ملت خودمان پخش كنيم. آقايان روحانيون در سرتاسر كشور و آقايان دانشگاهيها در سرتاسر كشور، اينها موظف اند، وظيفه دارند.
ما بحمداللَّه تاكنون بسيار قدمهاى مؤثرى برداشتيم، وقتى شما مقايسه يك قدرى بكنيد مابين دوره هاى سابق و حالا، مى توانيم خوب بفهميم كه فرقها چيست. مثلًا شما بسياريتان يا اكثرتان يادتان است كه در قضيه رأى گيرى براى انقلاب سفيد به اصطلاح، با چه هياهويى، با چه فشارى، با چه دغل بازيهايى بيش از اين نتوانستند ادعا كنند كه شش ميليون بودند، با اينكه مطمئن باشيد نبودند! آن همه فشار و آن دولت جائر و آن همه تبليغاتى كه آنها داشتند، نتوانست عده اى را جمع كند كه اينها ادعا كنند ده ميليون اند، نتوانستند دروغش را هم بگويند، مبالغه اش هم بكنند. شما در يك كشورى كه تحت فشار است از همه اطراف، تحريمهاى انتخاباتى از اطراف بر سرشان مى بارد، تبليغات همه جانبه بر سرشان مى بارد، اين مقدار اجتماعى كه اينها كرده اند- كه بيش از چهارده ميليون بود- اگر مقايسه بشود با هر كشور ديگرى در عالم، معلوم مى شود كه فرق مابين اينجا و آنجا چيست و چه تحولى در ايران واقع شده است. اين تحول يك تحول عجيب است كه در يك رژيمى كه همه قدرتها در دستش بود و همه فشارها در دستش بود، و مضايقه از هيچ فشارى هم نداشت، در ادعاى كاذب خودش نتوانست ادعا كند كه ما هشت ميليون داشتيم، شش ميليون! مبالغه اش و دروغش و همه بساط كه روى هم ريخته شد، گفت شش ميليون! و آن وقت هم راجع به شش ميليون هياهو مى كردند كه اى! شش ميليون رأى دادند، با اينكه دروغ مى گفتند. شما بدون اينكه يك فشارى باشد كه بياييد
ص: 174
حتماً شما رأى بدهيد، وارد بشويد رأى بدهيد و بدون تبليغات قبلى، امسال اصلًا تبليغاتى در كار نبود. اين جمعيت كه اين طور اجتماع كرد كه نظيرش به حسب مقايسه در دنيا نيست، اين دليل بر يك تحول بزرگى است كه در كشور ما واقع شده. از اينجا برويد در جبهه ها.
وقتى كه متفقين وارد شدند به كشور ما، با آن همه بساطى كه اينها ادعايش را مى كردند، به ادعاى خودشان گفتند سه ساعت ما توانستيم مقابله كنيم، بعد هم وقتى كه پرسيده بود ازشان آن مردكه نامرد، (1) كه چطور شد سه ساعت؟ گفتند ما اين را مبالغه مى كنيم، آنها از آن ور آمدند، ما از اين ور رفتيم! با حالا مقايسه كنيد كه جوانهاى ما، اقشار ملت ما ايستاده اند، و در مقابل همه قدرتها، همه هم دارند توطئه مى كنند. همه دستشان را به هم دادند كه رژيم سابق را نگه دارند، جوانهاى ما به همش زدند. همه هم دست به هم دادند كه در اين جنگ پيروزى ايجاد كنند، هر روز هم دروغش را مى گويند، لكن جوانهاى ما ايستاده اند و جلو مى روند. در طايفه نسوان شما ملاحظه كنيد آن وقت چه خبر بود، حالا چه خبر است. زنهاى ما حالا مكتبى شده اند. سرتاسر كشور ما جورى هستند كه همان طور كه آن جوانها در جبهه دارند خدمت مى كنند، اينها پشت جبهه شان محكم است و دارند خدمت مى كنند، علاوه بر اينكه مجالس درس دارند، مجالس قرائت دارند، مجالس تدريس دارند، حتى تدريس خارج، من شنيدم بعضى از زنها در جايى مى گويند. خوب! اين چه تحولى است؟ پيشتر چه بود؟ مسئله زن چه بود در ايران؟ انسان حيا مى كند كه بگويد. آن اسمش آزادى بود! اين اسمش اختناق است! آن آزادى بود كه هر چه دلشان مى خواهد انجام بدهند، به هر نحوه اى باشد؛ و اين اختناق است، براى اينكه زنها خودشان آزادند كه خدمت كنند، آزادند كه پشت جبهه باشند، آزادند كه درس بخوانند، آزادند كه چه بكنند، اين اسمش اختناق است! آنها اختناق را مى گويند؛ يعنى نمى گذاريد كه زنها به طورى عمل كنند كه ملت را فلج كنند. يك قشر جوان، ملت را به واسطه آن بى بند و بارى كه داشتند، فلج مى كردند؛ يعنى از كار
ص: 175
مى انداختند. هيچ كس دنبال اين نبود كه يك فعاليت چشمگيرى بكند، يك فعاليت اجتماعى بكند. همه دنبال اين بودند كه صبح كه پا مى شدند كه كجا بروند تفريح بكنند، كجا بروند فرض كنيد چه بكنند. بازارتان را نگاه كنيد! خيابانهاتان را نگاه كنيد! حالا وقتى كه مى خواهند تكذيب كنند از ايران، مى گويند كه در آنجا محل تفريح پيدا نمى شود- آن تفريحى كه آنها مى خواهند، و الّا محل تفريح هست-، يا زنها حالا ديگر چادر سرشان است. آن وقت به طورى تبليغ شده بود كه زن جرئت نمى كرد كه به اين صورتى كه بايد درآيد، درآيد، مخفى درمى آمدند. آنهايى كه مى خواستند حفظ كنند خودشان را، يا از خانه در نمى آمدند، يا شبى، يك وقتى مخفيانه از اين ور به جاى ديگر مى رفتند، و هكذا همه جهاتى كه ما ملاحظه مى كنيم.
اين حج اين چند سال- كه امسال هم بحمداللَّه بهتر بوده است- اين بايد در دنيا انعكاس پيدا بكند كه حج اين است. آن كه ابراهيم خليل اللَّه و رسول خدا مى خواستند اين معنا بوده است. آنى كه سوره برائت را مى فرستد در آن جمع مى خواند، براى همين بوده است كه به ما بفهماند كه آنجا بايد سوره برائت خواند. در عينى كه آن وقت كه زمان رسول خدا بوده است، اين طور گرفتارى كه الآن مسلمين دارند، اين طور گرفتارى نداشتند، يك جور ديگرى بود. در عين حال قرآن شريف و حديث به ما تعليم مى كند كه در حج بايد اين كارها را كرد. آميخته است حج و همه عبادات اسلامى، آميخته به همه ابعاد مختلفه است. و از معجزات انبيا و خصوصاً اسلام اين است كه عرفانش آميخته است با عباداتش. اگر انسان، يك نفر آدم كه اهل آن مسائل است همين نماز را- آن بُعد عرفانى نماز را- در اذكار و در كارهاى ديگرش دنبالش برود، مى بيند كه چه درياى خروشانى است، معراج است، معراج مؤمن است؛ يعنى، تا آن مافوق عالم طبيعت و مافوق عالم وجود، انسان را مى كشاند. گاهى در يك كلمه اش اين طور است. يك جمله گاهى آن قدر بُعد معنوى دارد و بُعد عرفانى دارد كه اگر تحقق پيدا كند براى يك انسان سالك، از همه حجابها مى گذرد. و كانّه سوره حمد كه در قرآن هست و اولين سوره است
ص: 176
و براى نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نيست، همين سوره حمد تمام معارف درش هست. منتها آن كسى كه نكته سنج باشد، بايد درش تأمل كند، خوب، ما اهلش نيستيم. ما مى گوييم كه «الحمدللَّه»؛ يعنى شايسته است. الحمدللَّه ربِّ العالمين؛ (1) يعنى شايسته است خدا كه همه حمدها براى او باشد. اما قرآن اين را نمى گويد، قرآن مى گويد كه اصلًا حمدى واقع نمى شود در جايى، الّا براى خدا. آن هم كه بت پرست است حمد است، آن هم براى خداست، خودش نمى داند. اشكال، ندانستن و جهالت ماهاست. آن كه مى گويد كه ايّاك نستعين؛ (2) نه معنايش اين است كه ما همه استعانت از تو ان شاءاللَّه مى خواهيم و اينها، نخير، بالفعل اين طورى است كه به غير خدا، استعانت اصلًا نيست، اصلًا قدرت ديگرى نيست. چه قدرت ديگرى ما داريم غير قدرت خدا؟ آن كه تو دارى غير از قدرت خداست؟ نه اين است كه ما ان شاءاللَّه عبادت مى كنيم براى خدا، ان شاءاللَّه استعانت مى كنيم از خدا. اصلًا واقعيت اين طورى است، واقعيت اين است كه عبادت به غير خدا، مدح، اصلًا در دنيا به غير خدا واقع نمى شود، هيچ مدحى. اينهايى كه مدح مى كنند از مثلًا شياطين و سلاطين و امثال اينها، اينها نمى فهمند كه اينها مدح خداست، اينها غفلت از اين دارند، لكن مدح به كمال است، مدح براى نقصان نيست، مدح براى كمال است. و آنهايى كه، هر كس از هر كس استعانت بكند، استعانت از خداست. اين سوره، اين را مى گويد. و اگر براى اهلش- آنهايى كه اهل مسائل هستند- همين يك سوره قرآن تحقق پيدا بكند، تمام مشكلات حل مى شود؛ براى اينكه وقتى انسان ديد كه همه چيز از اوست، ديگر از هيچ قدرتى نمى ترسد. ما كه از قدرتها مى ترسيم براى اين است كه خيال مى كنيم قدرت اين است. وقتى انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتى انسان همه چيز را از او دانست، اين ديگر نمى تواند كه از ديگرى بترسد.
همه خوفهاى ما از باب اين است كه نفهميديم كه قدرت، يك قدرت است و آن قدرت هم براى نفع همه است. آن قدرت هم براى نفع همه افراد و جامعه و تمام بشر آن قدرت به كار گرفته شده، براى نفع اوست. ما اگر همين معنا را ادراك كنيم كه هر چى هست از
ص: 177
اوست و هر چى هست براى نفع ماست و براى تربيت ماست، اگر همين معنا را واقعاً انسان ادراك كند و مشاهده كند و ذوب كند، اين مسائل حل مى شود.
ما بايد مردم را با توحيد آشنا كنيم، علماى اعلام بايد مردم را با توحيد آشنا كنند، بامعارف الهى آشنا كنند. «الغيرك مِنَ الظُهُور ما لَيسَ لَك» (1)
؛ دعاى عرفه حضرت سيدالشهدا- سلام اللَّه عليه- «متى غِبْت حتى تحتاج الى» (2)
چه. قرآن هم همين است، هر كدام يك زبانى دارد. قرآن نازل شده تا اينجا رسيده است و ادعيه ائمه ما عليهم السلام به حسب تعبير بعض مشايخ، (3) «قرآن صاعد» است و هر چه مسائل بخواهيد، در ادعيه هست. زبان ادعيه با زبان عادى اى كه احكام مى خواهند بگويند دوتاست. زبان ادعيه با زبان فلسفه هم دوتاست، با زبان عرفان علمى هم دوتاست، يك زبان ديگرى است مافوق اينها، منتها زبان فهم مى خواهد، بايد كسانى كه آن زبان را مى فهمند توجه كنند.
قرآن يك نعمتى است كه همه ازش استفاده مى كنند، اما استفاده اى كه پيغمبر اكرم مى كرده است از قرآن، غير استفاده اى است كه ديگران مى كردند. انّما يعرف القرآن من خُوطِبَ به، (4) ديگران نمى دانند، ماها يك ذره اى، يك چيزى، يك خيالاتى پيش خودمان داريم، آن كه قرآن برش نازل شده مى داند چيست، چه جور نازل شده، كيفيت نزول چيست، چه مقصد در اين نزول است و محتوا چيست و غايت اين كار چيست، او مى داند. آنهايى هم كه به تعليم او تربيت شده اند، آنها هم براى خاطر تربيت او مى دانند.
هنر انبيا اين بوده است كه مسائل را، مسائل دقيق عرفانى را با يك لفظى مى گفتند كه هر كسى يك جورى ازش، خودش مى فهميده، ولى واقعش مال آنهايى است كه بالاتر از اين افقشان است، و اين هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعيه هم هست.
ص: 178
ما، روحانيون، دانشگاهيها اگر واقعاً علاقه دارند به اينكه اين كشور محفوظ بماند، خصوصاً دانشگاهيها، اساتيد دانشگاه، اگر واقعاً علاقه مندند كه اين كشور دوباره برنگردد به اوضاع سابق، بايد مواظب باشند، دانشگاهيها، اساتيد مواظب خودشان باشند در تربيت و مواظب بچه ها و جوانها باشند در كارهايى كه مى كنند. بايد نگه دارند دانشگاه را به يك صورتى كه، به يك واقعيتى كه آن واقعيت همين تحولى است كه در ايران پيدا شده است. دانشگاه بايد متحول باشد و البته شده است، لكن بيشتر مواظبت مى خواهد. علماى بلاد هم هر جا هستند و خصوصاً در حوزه هاى علميه بايد همه جهاتى كه اهل علم را، آنهايى كه تازه آمدند و مشغول درس خواندن هستند، آنها را به خداى تبارك و تعالى نزديك مى كند و علاقه مند مى كند، همه آن جهات را بايد حوزه ها داشته باشند. حوزه ها بايد درس اخلاق داشته باشند، نه يكى، نه دوتا، ده تا، بيست تا، درس اخلاق داشته باشند. اگر بخواهيد كه آينده كشور شما يك آينده نورانى باشد، تربيت كنيد اينهايى كه وارد در حوزه ها هستند، يا در آنجايى كه درس مى گوييد وارد مى شوند، تربيتشان كنيد به يك تربيتى كه از اين عالم هجرت كنند، توجه به ماوراى اينجا بكنند، روحانى باشند؛ يعنى روح باشند، يعنى توجه به ماوراى طبيعت داشته باشند. از اول قدمها كه برداشته مى شود، براى آن طرف برداشته بشود، وقتى اين طور شد، اينجا هم درست مى شود. آن كسى كه جهات معنوى خودش را تقويت كرد، آن كس در جهات طبيعى هم قوى مى شود. مَثَل، مَثَلِ انبياست و اوليا، با همه آن معنويات، با همه آن معارف الهيه، كشوردارى هم مى كردند، حكومت هم تأسيس مى كردند، حدود را هم جارى مى كردند، كسانى هم كه مضر به جامعه بودند از دم شمشير مى گذراندند، در عين حالى كه در آن پايه از معارف بودند.
اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيتى سالم، و دعوت كنيد به اينكه با خدا آشنا بشوند، با معارف الهى آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند، اگر اين طور شد، كشور شما سالم
ص: 179
مى ماند و به ساير جاها هم سرايت مى كند؛ قهرى است اين. الآن هم ملاحظه مى كنيد كه اين مقدارى كه الآن در دنيا سر و صدا بلند است، منتها يك دسته سر و صدا مى كنند براى بازى دادن مردم و اظهار اسلام مى كنند، اظهار اينكه بايد قوانين اسلامى بشود بكنند، يك دسته هم واقعاً مسلمان و دنبال اينكه اسلام بايد باشد، اين براى همين موجى است كه از اينجا بلند شده است و شما ملت اسلام اين موج را راه انداختيد.
و اميدوار باشيد به اينكه خدا با شماست. و شما مادامى كه قدر بدانيد از نعمت الهى، نعمتهايى كه خدا به شما داده است؛ اين نعمت وحدتى كه به شما داده است، اين نعمت انقلابى كه به شما داده است، اين جوانهايى كه به شما داده است، انقلابى كه در جبهه ها، الآن هم مشغول به خدمت هستند، اين اساتيدى كه به شما داده است، همه اينها قدردانى مى خواهد. ما بايد همه را قدر بدانيم و از همه تشكر كنيم. و من از ملت ايران در همه مواردى كه دارند عمل مى كنند و در صحنه هستند، تشكر مى كنم و به همه دعا مى كنم.
خداوند همه ملتهاى اسلامى را حفظ كند. و به وظايف خودشان آشنا كند، و ما را هم به وظايف خودمان آشنا كند كه در اين چند روزى كه داريم آن طرف مى رويم، لااقل توجه به آنجا باشد، اخلاد الى الارض (1)
نباشد.
والسلام عليكم و رحمةاللَّه
ص: 180
حكم
زمان: 7 مهر 1364/ 13 محرّم 1406
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب سرپرست حجاج
مخاطب: كروبى، مهدى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام حاج شيخ مهدى كروبى- دامت افاضاته
با تشكر از حجاج عزيزى كه در تمامى صحنه ها حاضر بودند و با تشكر از عملكرد خوب و زحمات شما و ساير برادران دست اندركار امر حج در داخل و خارج، جنابعالى را به عنوان نماينده خويش و سرپرست حجاج در سالهاى آينده منصوب مى نمايم، تا به تمام برنامه هايى كه در احكام سالهاى گذشته ذكر گرديده بود عمل نماييد. بديهى است كه تمام مسئولين با شما همكاريهاى لازم را خواهند داشت. ان شاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد.
والسلام.
7/ 7/ 64
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 181
پيام
زمان: 16 مرداد 1365/ 1 ذى الحجه 1406
مكان: تهران، جماران
موضوع: مهجوريت حج ابراهيمى- برائت از مشركان در كنگره عظيم حج
مخاطب: ملت مسلمان ايران و جهان و زائران بيت اللَّه الحرام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
وَ اذانٌ مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ الَى النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكبَرِ انَّ اللَّه بَرِى ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَرَسوُلُهُ. (1) صدق اللَّه العلى العظيم
ستايش و نيايش مخصوص ذات مقدسى است كه با عنايات خاص خود و فروفرستادن وحى بر انبياى عظام، از آدم صفى اللَّه تا محمد حبيب اللَّه- عليهم صلوات اللَّه و سلم- راه و روش چگونه زيستن و براى چه آفريده شدن و مقصد آفرينش را بر جامعه بشرى آموخت. و درود بى پايان بر پيامبران اولوالعزم چون ابراهيم بت شكن و موساى طاغوت برانداز و عيساى مسيح كه اگر فرصت يافته بود همانند آنان بود، و محمد شكننده تمامى بتها و برائت جوينده از تمامى مشركان و ستمكاران. و سلام جاويدان بر ائمه مسلمين، اين راهگشايان پيكارگرى عليه ستمكاران مسلمان نما و جباران غاصب حقوق اللَّه و حقوق الناس و كج فهمان داغ بر پيشانى. و سلام بر آن ابراهيم خليل اللَّه كه يك تنه بر بتها و بت پرستها يورش برد و از تنهايى و آتش نهراسيد، و آن موساى كليم اللَّه كه با عصاى چوپانى بر فرعونيان خروش كشيد و از بى كسى باك نداشت. و سلام و درود
ص: 182
بر محمد حبيب اللَّه كه به تنهايى قيام كرد و تا آخرين ساعات زندگانى با كفار ظلم پيشه به جنگ برخاست و از كمى عِده و عُده نناليد. و سلام بر مسلمانان صدر اسلام كه با اندك تداركات جنگى به سلاطين جور روم و ايران تاختند و از كمى ياران به خود ترس راه ندادند. و درود بى پايان بر على بن ابيطالب كه با دژخيمان به صورت مسلمان و مقدس نماهاى بدتر از كفار جنگيد و از هيچ قدرتى نهراسيد. و سلام بر حسين بن على كه با ياران معدود خويش براى برچيدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپا خاست و از ناچيز بودن عِده و عُده به خود خيال سازش با ستمگر را راه نداد و كربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فرياد «هيهات منّاالذِّلَّةُ (1)
» اش را به گوش حق طلبان رساند كه در نظر دنياگرايان و ملت پرستان، آنچه از اين اولياى معظم الهى صادر شده برخلاف عقل و شرع است. قيام بدون تجهيزات كافى را عقل آنان نمى پسندد و شرع آنان اجازه نمى دهد. و نيز به عقيده آنان حركت از كشورى به كشورى ديگر كه داراى حكومت و تشكيلاتى مى باشد، مخالف با عقل و مليت بوده و بالاخره مخالف با موازين شرعى و الهى است و همچنين صلح با نمروديان و فرعونيان و ملحدان و ستمگران و سازش با ظالمان به صورت مسلمان و با زهدفروشان داغ بر پيشانى، طريق صواب و عقل و شرع بوده و هست. و با اين انگيزه، تسليم و سازش با امريكاى جهانخوار و وابستگان به او لزوم عقلى و شرعى دارد و تخلف از آن مخالف شرع و عقل است. و دفاع از ملت مظلوم عراق كه زير چكمه دژخيمان به جان آمده اند و فوج فوج علماى عظام و ابرار بى پناه آنان به شهادت مى رسند و زنان وكودكان آنان زير لگدهاى ستمگران مى سوزند و مى ميرند و فرياد «يا لَلمسلمين» مى كشند، بر خلاف عقل و شرع مى باشد! اين انگيزه مليگرايى و خلود در ارض (2) است كه مصالح مسلمانان را فراموش كرده و دفاع از مصالح مسلمين را در حصار ملت خاص قرار داده و قلم سرخ بر قرآن كريم و احاديث رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و سيره مستمره انبياى عظام و اولياى معظم عليه السلام در طول تاريخ كشيده است.
ص: 183
ملت غيور متعهد ايران در آن روزهاى سخت مصيبت بار كه دشمن جنايتكار از زمين و هوا و دريا غافلگيرانه به كشورشان حمله كرد و قسمت عظيمى از آن را متصرف شد و جنايتكاران داخل و قدرتهاى بزرگ خارج و عمالشان در سطح كشور به خرابكارى و قتل و غارت دست زدند، با ارتش از هم پاشيده و قواى مسلح ناچيز آرايش نديده فقط با اتكال به خداى متعال و نيروى ايمان دشمن را با شكست و زبونى از كشور عزيز خود بيرون راند و هيچگاه ضعف و سستى و زبونى به خود راه نداد و از شهادت استقبال نمود و به سازش و صلح با افعى زخم خورده تن در نداد و جز معدودى ضعيف القلب يا خيانتكار و دنياطلب و راحتخواه كه به اسلام و مصالح مسلمين اعتنايى نداشتند و ندارند، با ضعف و دلهره از صلح و صفا دم مى زدند و مى زنند و تعمد داشته و يا نمى دانستند كه صلح با اين جنايتكاران در هر موقع باعث بر باد دادن حيثيت اسلام و كشور اسلامى بوده و نيز موجب گرفتارى هميشگى ميهن عزيزمان در چنگال ابرقدرتهاست.
اكنون كه با عنايات خداوند تعالى و توجه بقيةاللَّه- روحى فداه- نظام جمهورى اسلامى ما از هر جهت در موضع قدرت قرار گرفته است و ارتش نيرومند و سپاه عظيمِ مؤمنِ سلحشور و قواى مسلح قدرتمند و ملت حاضر در صحنه دارد و پشت دشمن را در ابعاد مختلف شكسته است، برايمان سازش و صلح تحميلى بدتر از جنگ چه معنى دارد؟
چه كسى است كه نمى داند صلح طلبى دشمن براى مجهز شدن بيشتر و غافلگيرى اى است، كه جمهورى اسلامى بايد براى احتراز از آن در طول بيش از هزار كيلومتر قواى مجهز آماده داشته باشد؟ و كيست كه نداند صلح با اين حزب به رسميت و شرعيت شناختن حكومت بعث است كه با قتل و جنايت بر يك كشور اسلامى حكومت مى كند؟
و كيست كه نداند اين امر از بزرگترين گناهان است و از واضحترين خيانتها به مسلمين است؟ ملت عزيز ما با تعهدى كه به اسلام دارند، جنگ را تا سر حد شهادت و لقاءاللَّه كه از بزرگترين آمال اولياى خدا و ارباب معرفت است ادامه مى دهند، گرچه آن را بيخبران نابودى انگارند و ماديگرايان لقاءاللَّه را نابودى لقب مى دهند.
اكنون كه حجاج بيت اللَّه الحرام از خانه تن و دنيا مهاجرت الى اللَّه و رسوله، كه خانه
ص: 184
دل است، مى كنند و همه چيز جز محبوب حقيقى در وراى آنان است بلكه چيزى جز او نيست كه درون و برون داشته باشد، بايد بدانند كه «حج ابراهيمى محمدى» صلى الله عليه و آله سالهاست غريب و مهجور است، هم از جهات معنوى و عرفانى و هم از جهات سياسى و اجتماعى.
و حجاج عزيز تمامى كشورهاى اسلامى بايد بيت خدا را در همه ابعادش از اين غربت درآورند، اسرار عرفانى و معنوى اش به عهده عرفاى غير محجوب. و ما اينك با بعد سياسى و اجتماعى آن سر و كار داريم كه بايد گفت فرسنگها از آن دوريم. ما مأمور به جبران مافات هستيم. اين كنگره سراپا سياست كه به دعوت ابراهيم و محمد- صلى اللَّه عليهما و آلهما- بر پا مى شود و از هر گوشه دنيا و از هر فَجِّ (1) عميق در آن اجتماع مى كنند، براى منافع «ناس» است و قيام به قسط است (2) و در ادامه بت شكنيهاى ابراهيم و محمد است و طاغوت شكنيها و فرعون زدودنهاى موسى است. و كدام بت به پايه شيطان بزرگ و بتها و طاغوتهاى جهانخوار مى رسد كه همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستايش خويش فرا خوانند و همه بندگان آزاد خداى تعالى را بنده فرمانبردار خويش دانند؟
در فريضه حج كه لبيك به حق است و هجرت به سوى حق تعالى به بركت ابراهيم و محمد است، مقام «نه» بر همه بتها و طاغوتهاست و شيطانها و شيطان زاده هاست. و كدام بت از شيطان بزرگ امريكاى جهانخوار و شوروى ملحد متجاوز بزرگتر و كدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوتهاى زمان ما بالاترند؟
در لبيك لبيك، «نه» بر همه بتها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچه ها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگانشان برائت جوييد كه خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى هستند.
و در لمس «حَجَرالاسود» بيعت با خدا بنديد، كه با دشمنان او و رسولانش و
ص: 185
صالحان و آزادگان دشمن باشيد و به اطاعت و بندگى آنان، هر كه باشد و هر جا باشد، سر ننهيد و خوف و زبونى را از دل بزداييد كه دشمنان خدا و در رأس آنان شيطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمكشى و سركوبى و جنايتشان برترى داشته باشند.
و در سعى بين صفا و مروه، با صدق و صفا سعى دريافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه يافتهاى دنياوى گسسته شود و همه شكها و ترديدها فرو ريزد و همه خوف و رجاهاى حيوانى زايل شود و همه دلبستگيهاى مادى گسسته شود و آزادگيها شكفته گردد و قيد و بند شيطان و طاغوت كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند، در هم ريزد.
و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاى حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهانى باشيد و راههاى نجات را از حق، در آن مواقف كريمه طلب كنيد.
پس به منا رويد و آرزوهاى حقانى را در آنجا دريابيد كه آن قربانى نمودن محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است. و بدانيد تا از اين محبوبها كه بالاترينش حب نفس است و حب دنيا تابع آن است، نگذريد به محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد. و رجم (1) شيطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند. و شرط همه مناسك و مواقف براى رسيدن به آرزوهاى فطرى و آمال انسانى، اجتماع همه مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت كلمه تمامى طوايف مسلمين است بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيتهاى جاهلى، و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترك است كه دشمن اسلام عزيز است و در اين عصر از آن سيلى خورده است و آن را مانع غارتگريهاى خود مى داند و با تفرقه افكنى و نفاق پراكنى مى خواهد اين مانع ملموس را از سر راه خود بردارد. و عمال مزدور آنان كه
ص: 186
در رأس آنها آخوندهاى حسود دنياگراى دربارى اند و در هر جا و هر وقت خصوصاً در ايام حج و مراسم الهى آن، مأمور اجراى اين مقاصد شوم مى باشند. مسلمانان در مواقف و مراسم اين عبادت كه يكى از مقاصد بزرگ آن، اجتماع مسلمين از تمام بقاع زمين براى منافع مستضعفان جهان است، و كدام نفع بالاتر از كوتاه كردن دست جهانخواران از ممالك اسلامى است، لازم است با هوشيارى مراقب اعمال ضد اسلامى و قرآنى اين عمال خبيث و آخوندهاى نفاق افكن باشند و آنان را كه با نصيحت به اسلام و منافع مسلمين وقعى نخواهند گذاشت، از خود برانند كه اينان از طاغوتيان شيطانتر و پستترند.
اينك اينجانب به تذكراتى كه لازم مى دانم، حسب معمول مى پردازم و از خداوند توفيق همگان را براى خدمت به اسلام مى خواهم:
1- به زائران بيت اللَّه الحرام- ايّدهم اللَّه تعالى- عرض مى كنم كه اعمال و مناسك را به طور دقيق از روحانيون محترم كه در كاروانها هستند فراگيريد و به هيچ عملى بدون راهنمايى آنان دست نزنيد، چه بسا باشد كه خداى نخواسته با سهل انگارى، عملتان باطل شود و جبران را تا آخر نتوانيد بكنيد و يا به احرام باقى بمانيد و در برگشت موجبات زحمت خود و نزديكان خويش شويد و اين يك تكليف شرعى است كه از آن غفلت نبايد كرد. و به روحانيون محترم عرض مى كنم كه علاوه بر آنكه مسائل را به طور وضوح كه همه كس بفهمد در جلسات متعدد به گروه خود ياد دهيد، در وقت اعمال آنان نيز مواظب آنها باشيد و آنها را هدايت فرماييد.
2- به زائران محترم تذكر مى دهم كه در اين مواقف معظمه و در طول سفر به مكه مكرمه و مدينه منوره، از انس با قرآن كريم، اين صحيفه الهى و كتاب هدايت، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده از بركات سرشار اين كتاب مقدس است. و از همين فرصت از تمامى علماى اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسى كه تِبْيان كُلِّ شَى ءٍ (1)
است و صادر از مقام جمع الهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است، غفلت
ص: 187
نفرمايند. اين كتاب آسمانى- الهى كه صورت عينى و كتبى جميع اسما و صفات و آيات و بينات است و از مقامات غيبى آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع مَنْ خُوطِبَ بِهِ (1)
از اسرار آن كسى آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياى عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاى قلبيه، خلص اهل معرفت به پرتوى از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبى آن، كه به لسان وحى بعد از نزول از مراحل و مراتب، بى كم و كاست و بدون يك حرف كم و زياد به دست ما افتاده است، خداى نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادى دور است لكن به اندازه علم و معرفت و استعدادهاى اهل معرفت و تحقيق در رشته هاى مختلف، به بيانها و زبانهاى متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاى عرفان الهى و بحر مواج كشف محمدى صلى الله عليه و آله بهره هايى بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان با بررسى رموزى كه خاص اين كتاب الهى است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته، براهين فلسفه الهى را كشف و حل كرده، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى رشحه و جرعه اى از آنچه قلب عوالم (2) از «ادَّبَنى رَبِّى» (3)
دريافت فرموده، براى تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مؤدب به آداب اللَّه تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه اى از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هُدىً لِلْمُتَقين (4)
هدايت يافته اند، براى عاشقان سوخته هدايت اللَّه به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اى از علماى اعلام و دانشمندان معظم به بعدى از ابعاد الهى اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوى عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم
ص: 188
شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است؛ از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتى بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و رؤساى جمهور و اهل دنياست. يا اسلام دين صلح و سازش است و حتى از جنگ و جدال با ستمكاران برى است. و به سر قرآن آن آورند كه كليساى جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشأن آوردند.
هان اى حوزه هاى علميه و دانشگاههاى اهل تحقيق! بپاخيزيد و قرآن كريم را از شرّ جاهلان مُتنسِّك و عالمان متهتك (1) كه از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مى تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روى جِد، نه تعارف معمولى، مى گويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اى از آن را مَحطّ نظر (2) و مقصد اعلاى خود قرار دهيد. مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيرى بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تأسف بر ايام جوانى بخوريد همچون نويسنده.
3- بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدى كه براى راهنمايى بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، (3) تا قيام ساعت نازل گرديده است، آن است كه مسائل مهم حياتى را چه در معنويات و چه در نظام ملكى زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براى يك عصر و يك ناحيه نيست. و گمان نشود قصد ابراهيم و موسى و محمد- عليهم و على آلهم السلام- مخصوص به زمان خاصى است. فرياد برائت از مشركان مخصوص به زمان خاص نيست، اين دستور است و جاويد، در صورتى كه مشركان حجاز منقرض شده اند. و «قيام ناس» (4) مختص به زمانى نيست و دستور هر زمان و مكان
ص: 189
است و در هر سال در اين مجمع عمومى بشرى از جمله عبادات مهم است الى الابد. و همين است نكته سفارش اكيد ائمه مسلمين عليهم السلام بر اقامه عزاى سيد مظلومان تا آخر ابد و فرياد مظلوميت آل بيت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ظالميت بنى اميه- عليهم لعنةاللَّه- با آنكه بنى اميه منقرض شده اند، فرياد مظلوم بر سر ظالم است. و اين پرخاش و فرياد بايد زنده بماند و بركاتش امروز در ايران در جنگ با يزيديان واضح و ملموس است. و لازم است حجاج بيت اللَّه الحرام در اين مجمع عمومى و سيل خروشان انسانى فرياد برائت از ظالمان و ستمكاران را هر چه رساتر برآورند و دست برادرى را هر چه بيشتر بفشارند و مصالح عاليه اسلام و مسلمين مظلوم را فداى فرقه گرايى و مليگرايى نكنند و برادران مسْلم خود را هر چه بيشتر متوجه به توحيد كلمه و ترك عصبيتهاى جاهلى كه جز به نفع جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمى شود بنمايند، كه اين خود نصرت خداوند تعالى است و وعده حق تعالى به اميد واثق شامل حالشان مى شود. و اگر خداى نخواسته از عمال جهانخواران كه در رأس آنان آخوندهاى جيره خوار تفرقه افكن واقعند پيروى كنند، به معصيت بزرگى دست زده اند و مشمول غضب قادر جبار خواهند شد و در قيد و بند ابرقدرتها باقى خواهند ماند و بايد به خداوند از آن پناه برد.
4- از زائران محترم كشور ايران تقاضا دارم كه توجه كنند از چه كشورى مى روند و به سوى كى رو آورده اند. از كشورى مى روند كه براى اسلام عزيز و اجراى احكام نورانى آن به جاى احكام طاغوت بپاخاسته و زن و مرد و پير و جوان هر چه داشته اند فدا كردند. جوانان عزيز متعهدى كه هر يك از آنها ارزشهاى الهى اى دارند كه ما از درك آن عاجزيم، شهيد شده اند و معلول گرديده اند و به اسارت درآمده اند و ملتى كه مشتاقانه در راه خدا از جان و جوان و مال و منال خود گذشته اند و داغ عزيزان خود را به جان خريده اند. و به سوى كشورى مى روند كه خانه خداوند تعالى و كعبه آمال انبياى عظام و اولياى كرام و مَحطّ (1) وحى و مَهبط (2) جبرئيل امين و ملائكةاللَّه است. به سوى خدا
ص: 190
مى روند تا هر حركت و سكونشان الهى باشد و به سوى قربانگاه اسماعيل عزيز مى روند كه دستور گذشتن از هر چيز را در راه او به ما داد، و به سوى مدينه محمد صلى الله عليه و آله مى روند تا محمدى شوند و چگونه زيستن و چگونه مجاهدت كردن و چگونه رفتن به سوى معشوق را بياموزند. رفته اند به سوى قبر رسول عظيم الشأن و قبور اولياى عظيم المنزله اى كه لحظه اى به دنيا و زخارف آن توجه نكرده اند و بجز به خدا و اوامر او نينديشيده اند و به جز رضاى او قدم بر نداشته اند، پس آگاه باشيد كه از كجا به كجا مى رويد. پس تكليف شما جداً زياد است و حركات و اعمال شما علاوه بر آنكه در محضر حق تعالى و حضور اوست و در مراقبت اولياءاللَّه و ملائكةاللَّه است، در پيش چشمان هزاران زائرى است كه از كشورهاى اسلامى و از سراسر جهان به آنجا آمده اند و چه بسا تحت تأثير تبليغات دامنه دار رسانه هاى گروهى دشمنان اسلام و ايران قرار گرفته اند كه از هر صبح تا شام بسيارى از وقت خود را صرف دروغ پردازى درباره اسلام و ملت ايران و دست اندركاران خدمتگزار اين كشور مظلوم كرده و مى كنند و مردم بپاخاسته اين مرز و بوم را به غير از آنچه هستند معرفى مى كنند، كه شايد به واسطه اين تبليغات بسيارى از مردم مسلمان جهان يا باور نموده يا در ابهام به سر برند.
و نيز از ملت عزيزمان، معلولين و شهيدان زنده و بازماندگان و وابستگان به آنان كه در كاروانها كم نيستند، مراقب اعمال شما هستند و اينك شماييد و اين بار سنگين امانت الهى و تكليف اسلامى و وجدان و فطرت خود، يا ان شاءاللَّه تعالى به پاس خون شهيدان و به پاس آبروى اسلام و ملت مظلوم عزيزتان با سرافرازى منادى حق و مبلّغ عملى و قولى اسلام و جمهورى اسلامى مى شويد و علاوه بر ثواب عظيم زيارت بيت اللَّه و قبور اولياى خدا بويژه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مورد عنايات حق تعالى و دعاى بقيةاللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- و غريق رحمت بارى تعالى و خير و ثواب در دنيا و آخرت خواهيد شد و يا خداى نخواسته منادى شيطان و مروّج تبليغات دشمنان اسلام و موجب هتك حرمت اسلام و جمهورى اسلامى و شهيدان شاهد و رنجديدگان امت خود مى شويد و دست رد الهى بر سينه شما نامحرمان مى زنند.
اكنون شما عزيزان بر سر دوراهى سعادت ابدى و تحصيل رضاى حق و خاصان او
ص: 191
و شقاوت و محروميت ابدى هستيد و اميدوارم به بركت مَواقيت (1) و مواقف متبرّكه (2) و دعاى ملت محروم كه بدرقه راه شماست، از طبقه اول باشيد و اسلام وشهدا و جانبازان و ملت و ميهن خود را سرافراز كنيد و دست رد به سينه دشمنان اسلام و مسلمانان زنيد و دشمنان را مخذول (3) و دل شكسته و دوستان را شاد نماييد. وشما گرچه مى دانيد بايدچه بكنيد و از چه پرهيز نماييد لكن اينجانب نيز براى اداى تكليف و اتمام حجت به مهمات آنها اشاره مى كنم:
الف- اخلاق كريمه انسانى- اسلامى را با همه زوّار از هر طبقه و هر طايفه و هررنگ و هر زبان و هر كشور باشند، با دقت مراعات نماييد و در برخوردها و رفت وآمدها در جميع اوقات و احوال و پيشامدها صبور و بردبار باشيد و كريمانه با همه رفتار نماييد و در مقابل درشتيها، نرمى و سلم و در مقابل بدرفتاريها، خوبى و محبت كنيد و براى رضاى خداوند تعالى تحمل هر پيشامد بدى از هر كس باشد، با روى گشاده و سعه صدر نماييد كه آن مواقف كريمه و بقاع شريفه محل نزاع و جدال نيست. و آنچنان كنيد كه معلوم شود شما از كشور امام صادق عليه السلام آمده ايد و اين خوديك خدمت شايان به اسلام و جمهورى اسلامى و هم ميهنان عزيز است. و بدانيد كه پس از رجوع از سفر، لذت اين امر را به طور شايسته خواهيد برد، علاوه بر تحصيل رضاى حق و پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله و حضرت بقيةاللَّه- روحى لمقدمه الفداء- كه شاهد و حاضر است.
ب- در راهپيماييها لازم است در وقت و كيفيت، شعار و امثال آنها از متصديان امور پيروى كنيد و نظم و آداب اسلامى را به طور شايسته مراعات نماييد و به هيچ كس اجازه ندهيد كه سرِخود و بدون دستور شعار دهد، كه ممكن است عمال دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى كه براى تفرقه افكندن و بدنام نمودن شما آمده باشند در بين شما نفوذ كنند و با تحريكات و شعارهاى غلط مخالف اخلاق اسلامى، به آبروى شماو ملت شما و اسلام و مذهب لطمه وارد كنند و در هر صورت لازم است همه گوش به دستورات و
ص: 192
شعارهاى نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى كروبى و ديگر متصديان امور فرا دهيد و از غير آنها جداً پرهيز نماييد.
ج- كالاهايى كه در حجاز به حجاج محترم عرضه مى شود، آنچه مربوط به امريكاى مخالف با آرمانهاى اسلامى و اساساً مخالف با اسلام است، خريدارى آنهاكمك به دشمنان اسلام است و ترويج باطل است و از آنها بايد احتراز شود. انصاف نيست كه جوانان عزيز ما در جبهه ها جان دهند و جانبازى كنند وشما با خريد اين كالاها به جنايتكاران جنگى كمك كنيد و به اسلام و جمهورى اسلامى و ملت مظلوم خود با اين اعمال دهن كجى نماييد. شما براى خودتان يا دوستانتان مى توانيد چيزهاى مناسب از خود ايران تهيه نماييد كه به دشمنان ايران و اسلام كمك نشود. اينجانب وظيفه خود را ادا نمودم و شماييد كه در زيارت خدا و رسول، به دشمنان آنان كمك ننماييد و موجب سرافكندگى ملت و ميهن خود نشويد. اينها تذكراتى است كه به واسطه اهميت آن در سالهاى قبل داده شد و تكرار آن وظيفه اينجانب است.
5- خوب است كه سران كشورهاى اسلامى در مسائل روزِ كشورهاى اسلامى تحت ستم و ملتهاى مظلوم تحت چكمه هاى اجانب و غارتگرهاى شيطانهاى بزرگ و ساير شياطين ديگر كه ذخاير غنى آنان را چپاول مى نمايند و ملتها در فقر و فاقه مى سوزند، تفكر نموده و به خود آيند و خوف و وحشتى را كه ابرقدرتها با تبليغات خود بر آنها تحميل كرده اند تامصالح كشور خود و ساير مسلمانان و مظلومان را ناديده گرفته و تن به مذلت مرگبار دهند، با ارزيابى صحيح سنجش نموده و با وجدان به قضاوت بنشينند و بيش از اين براى خويش و كشورهاى خود ننگ به بار نياورند و در حال ملت و دولت ايران مطالعه كنند كه خود را از زير بار قلدريهاى هر دو قطب خارج كرده و پرتو پيروزى آن و اسلام عزيز در سراسر جهان نورافشانى مى كند و در راه شرف اسلام و عزت ميهن اسلامى خويش بپاخاسته و در اين راه كه همان راه انبياى عظام- عليهم وآلهم السلام- است، ازهمه چيزمادى خود گذشته و فرياد «هَيهاتَ مِنّا الذلة» را به گوش جهانيان رسانده است.
و اگر دولتهاى منطقه به جاى هماهنگ شدن با ملت ايران، كمك به حزب عفلقى عراق كه اسلامزدايى جزء مرام آن است نمى كردند، در همان ماههاى اول كوبيده شده بود و
ص: 193
ملت عزيزاسلامى عراق از شرّ اوراحت شده بودند وكشورايران وعراق و ساير كشورهاى منطقه با برادرى زيست مى نمودند. و اكنون نيز كه بازيگران حرفه اى با ترفندهاى مختلف مى خواهند سلطه غارتگرانه سالهاى طولانى را حفظ و از وحدت مسلمين و از اسلام بزرگ كه سيلى خورده اند وسخت آشفته هستند، عمال معلوم الحال خود را به راه انداخته اند تا نگذارند اسلام به پيروزى برسد؛ همچون حسن مراكشى (1) كه با ملاقات و دست دوستى دادن به «پِرِز» (2) به اسلام و ملتهاى مسلمان بويژه ملت عرب و فلسطين خيانت فاحش نابخشودنى نموده و بر ملت و دولتهاى اسلامى و عربى است كه با برخورد قاطع دست اين خيانتكار را قطع كنند؛ و چون حسين اردنى، (3) اين دلال دوره گرد خيانتكار كه تا دولتهاى منطقه را به دام شيطان بزرگ نيندازد از پاى نخواهد نشست؛ و چون «حسنى مبارك» (4) نسخه دوم انورسادات و ديگر خائنين به اسلام را از خود برانند كه اينانند كه شما را بازيچه خود قرار داده اند تا متعمداً يا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند.
ما ازدولتهاى منطقه مى خواهيم كه دست ازحمايت دشمنان اسلام و بشريت بردارند و بيش از اين با مصالح اسلامى كه مصالح خودشان و ميهنشان و مظلومان جهان است معارضه نكنند و با همسويى وهمكارى جمهورى اسلامى، دست رد به سينه فتنه گران و جهانخواران زنند و بايد بدانند اين حزب مرده (5) زنده نخواهد شد «وَالْعاقِبَةُ لِلمُتَّقين».
اينجانب به حسب وظيفه اسلامى آنچه صلاح مسلمانان و حكومتهاى كشورهاى منطقه است، گوشزد كردم و از خداوند متعال خواهانم آنان را به راه راست هدايت فرمايد و از كجرويها باز دارد. والسلام على عباد اللَّه الصالحين.
يكم ذى حجةالحرام 1406
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 194
پيام
زمان: 6 مرداد 1366/ 1 ذى الحجه 1407
مكان: تهران، جماران
موضوع: برائت از مشركان و تبيين وظايف مسلمين و مشكلات جهان اسلام
مخاطب: مسلمين ايران و جهان و زائران بيت اللَّه الحرام
مناسبت: برگزارى مناسك عظيم حج
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً الَى اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوتُ فَقَدْ وَقَعَ اجرُهُ عَلَى اللَّه (1) الحَمْدُللَّه عَلى آلائِهِ و الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلى انبيائِهِ سيّما خاتَمِهِم وَ افْضَلِهِم وَعَلى اوْلِيائه وَ خاصَّةِ عِبادِهِ سيّما خاتَمِهِم وَ قائِمِهِمْ ارْواحُ العالَمينَ لِمَقْدَمِهِ الفِداء.
قلمها و زبانها و گفتارها و نوشتارها عاجز است از شكر نعمتهاى بى پايانى كه نصيب عالميان شده و مى شود. خالقى كه با جلوه سراسر نورانى خود، عوالم غيب و شهادت و سرّ و عَلَن را به نعمت وجود آراسته و به بركت برگزيدگانش به ما رسانده كه؛ اللَّه نُورُ السَّموات وَالارضِ (2)
و با ظهور جميلش پرده از جمالش برافكنده كه؛ هُوَ الْاوَّلُ وَالاخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ (3)
و به كتب مقدس آسمانى اش كه از حضرت غيب بر انبيائش از صفى اللَّه تا خليل اللَّه و از خليل اللَّه تا حبيب اللَّه- صلوات اللَّه و سلامه عليهم و سلم- نازل فرموده، راه وصول به كمالات و فناى در كمال مطلق را تعليم فرموده و سلوك الى اللَّه را گوشزد
ص: 195
كرده چون كريمه وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجرَاً الَى اللَّه و طريق برخورد با مؤمنين و دوستان خود و ملحدين و مستكبرين و دشمنان خويش را آموخته: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه وَ الَّذينَ مَعَهُ اشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّار رُحَماءُ بَيْنَهُمْ. (1)
و هزاران شكر كه ما را از امت خاتم النبيين محمد مصطفى صلى الله عليه و آله قرار داد، افضل و اشرف موجودات و از پيروان قرآن مجيد، اعظم و اشرف كتب مقدسه و صورت كتبيه حضرت غيب مستجمع جميع كمالات به صورت وحدت جميعه و ضمانت حفظ و صيانت آن را از دستبرد شياطين انس و جن فرموده؛ انَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِكْرَ وَ انَّا لَهُ لَحافِظُونَ (2)
قرآنى كه نه يك حرف بر آن افزوده شده و نه يك حرف كاسته. كتاب كريمى كه ما را از برخورد انبياى معظم الهى با مستكبرين جهان و جهانخواران طول تاريخ آگاه نموده و از طريقه حضرت خاتم الرسل صلى الله عليه و آله با مشركان و زورگويان و كفار و در رأس آنان منافقان، مطلع كرده و اين برخورد، جاويدان و براى هر عصرى و هر مصرى (3) است.
در اين كتاب جاويد مى بينيم كه فرموده: قُلْ انْ كانَ اباؤُكُم وَ ابناؤكُمْ وَ اخوانُكُمْ وَ ازْواجُكُم وَ عَشيرَتُكُم وَ امْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها احَبَّ الَيكُم مِنَ اللَّه وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فى سَبيلِهِ فَتَربَّصُوا حَتّى يَأتِىَ اللَّه بِامْرِهِ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَومَ الفاسِقينَ؛ (4)
خطاب به مصلحت انديشان و سازشكاران و متأسفان براى شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهاى ديگر وارد شده و جالب آنكه بعد از حبّ خداى تعالى و رسول اكرم صلى الله عليه و آله در بين تمام احكام الهى، جهاد فى سبيل اللَّه را ذكر فرموده و تنبه داده كه جهاد فى سبيل اللَّه در رأس تمام احكام است كه آن حافظ اصول
ص: 196
است و تذكر داده كه در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشيد، از ذلت و اسارت و بر بادرفتن ارزشهاى اسلامى و انسانى و نيز از همان چيزها كه خوف آن را داشتيد از قتل عام صغير و كبير و اسارت ازواج و عشيره. و بديهى است كه همه اينها پيامد ترك جهاد، خصوصاً جهاد دفاعى است كه ما اكنون گرفتار آن هستيم و اشاره به اين امر است آيه كريمه فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفوُنَ عَنْ امْرِهِ انْ تُصيبَهُم فِتْنَةٌ اوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ اليمٌ. (1)
و كدام فتنه و بليه بالاتر از آنچه دشمنان اسلام، خصوصاً در اين زمان براى برچيدن اساس اسلام و برپا كردن حكومتهايى مثل ستمشاهى و برگرداندن مستشاران غارتگر و بربادرفتن حرث و نسل ملت و بر سر كشور و ملت ايران، آن آيد كه بر سر كشور عراق و ملت مظلوم آن در اين چند سال آمد.
و حمد و شكر بى پايان بر ذات مقدس ربوبيت كه با تربيتهاى معنوى خود ملت ايران را از غرقاب فساد ستمشاهى نجات بخشيده و راه و رسم زيستن مستقل در پناه بيرق شكوهمند اسلام را به آنان آموخت و امروز در جهان كشورى نيست جز ايران كه از دخالت ابرقدرتها پيراسته باشد و سرنوشت خويش را خود بر اساس اسلام عزيز تعيين كند و دست به سينه اغيار زند و خداوند بر ما منت نهاد كه در سايه اين ملت زندگى مى كنيم. و شكر بى پايان بر عنايات حق- جل و علا- كه در آستان عزيمت حجاج محترم ايرانى به سوى معبد عشق و مرقد معشوق و هجرت به سوى خداى تعالى و رسول معظمش صلى الله عليه و آله نداى اسلام بر اقصا بلاد جهان طنين افكنده و بيرق معنوى اسلام در اقطار عالم به اهتزاز درآمده و چشمهاى جهانيان به سوى كشور ولى اللَّه اعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- دوخته شده و به رغم بدخواهان و منحرفان كه كوس رسوايى شان بر سر بازارها زده شده و برخلاف خوابهاى خرگوشى آنان كه وعده سقوط جمهورى اسلامى را در سه ماه يا يك سال به خود و اربابان خود مى دادند، امروز پس از سالها، كشور عزيز اسلامى ايران از هميشه پايدارتر و ملت عظيم آن سرافرازتر و قواى مسلحه آن پرقدرت تر و جوانان و سالمندان آن مصمم تر و حوزه هاى مقدس علميه آن در سايه
ص: 197
مراجع معظم و علماى اعلام- كثَّراللَّه امثالهم- پرشورتر و پيوند حوزه ها و دانشگاهها استوارتر و قواى سه گانه آن فعالتر و جهات سياسى و فرهنگى و نظامى آن رو به رشدتر. و دشمنان آن، كه در حقيقت دشمنان اسلام و استقلال كشور هستند ضعيفتر و زبونتر و كاخهاى مستكبران لرزانتر و رسوايى كاخ سياه بر ملاتر و پريشان گويى و دلهره كاخ نشينان افزونتر و سردرگمى رسانه هاى گروهى جهان- كه انعكاس سردرگمى كاخ نشينان زورگو است- واضحتر گرديده و لازم است در اين جوّى كه پيش آمده است، مسلمين و مستضعفان جهان آگاهانه از آن استفاده كرده و جميع فِرَق مسلمين و مستضعفان دست در دست هم داده و خودشان را از قيد اسارت ابرقدرت ها خارج نمايند. اينك تذكراتى را عرض مى كنم:
1- اعلان برائت از مشركان كه از اركان توحيدى و واجبات سياسى حج است، بايد در ايام حج به صورت تظاهرات و راهپيمايى با صلابت و شكوه هرچه بيشتر و بهتر برگزار شود و حجاج محترم ايرانى و غيرايرانى با هماهنگى كامل با مسئولين حج و نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى كروبى در كليه مراسم شركت نمايند و فرياد كوبنده برائت ازمشركان وملحدان استكبار جهانى و در رأس آنان امريكاى جنايتكار را در كنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و كينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند. مگر تحقق ديانت جز اعلام محبت و وفادارى نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود و كدام خانه اى سزاوارتر از كعبه و خانه امن و طهارت و ناس كه در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگى و يا دون صفتى و نامردمى است عملًا و قولًا پشت شود و در تجديد ميثاق الَسْتُ بِرَبِّكُم (1)
بت آلهه ها و اربابان مُتِفَرِّقُونَ (2)
شكسته شود و خاطره مهمترين و بزرگترين حركت سياسى پيامبر صلى الله عليه و آله در وَاذانٌ مِنَ اللَّه وَرَسوُلِهِ الَى
ص: 198
النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاكبَرِ (1)
زنده بماند و تكرار شود، چرا كه سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و اعلان برائت كهنه شدنى نيست و نه تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود، كه بايد مسلمانان فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملى نسبت به دشمنان خدا لبريز كنند و به وسوسه خناسان وشبهات ترديد آفرينان ومتحجرين ومنحرفين گوش فرا ندهند و لحظه اى از اين آهنگ مقدس توحيدى و جهان شمولى اسلام، غفلت نكنند كه مسلماً جهانخواران و دشمنان ملتها، بعد از اين آرام و قرار نخواهند داشت و به حيله ها و تزويرها و چهره هاى گوناگون متمسك مى شوند و روحانى نماها و آخوندهاى دربارى و اجيرشدگان سلاطين و مليگراها و منافقين به فلسفه ها و تفسيرها و برداشتهاى غلط و منحرف روى مى آورند و براى خلع سلاحهاى مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و ابهت و اقتدار امت محمد صلى الله عليه و آله به هر كارى دست مى زنند و چه بسا جاهلان مُتنسّك (2) بگويند كه قداست خانه حق و كعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايى و اعلان برائت نبايد شكست و حج جاى عبادت و ذكر است نه ميدان صف آرايى و رزم و نيز چه بسا عالمان مُتهتّك (3) القا كنند كه مبارزه و برائت و جنگ و ستيز، كار دنياداران و دنيا طلبان بوده است و ورود در مسائل سياسى، آن هم در ايام حج دون شأن روحانيون و علما مى باشد. كه خود اين القائات نيز از سياست مخفى و تحريكات جهانخواران به شمار مى رود كه مسلمانان بايد با همه امكانات و وسايل لازم به مقابله جدى و دفاع از ارزشهاى الهى و منافع مسلمين برخيزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خويش را محكم و مستحكم نمايند و به اين بيخبران و دلمردگان و پيروان شياطين بيش از اين مجال حمله رابه صفوف عقيده و عزت مسلمانان ندهند و از همه جا وهمه سرزمينها و خصوصاً از كعبه حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزيز، از بهترين و مقدسترين سرزمينهاى عشق و شعور و جهاد به كعبه بالاترى رهسپار شوند و
ص: 199
همچون سيد و سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام از احرام حج به احرام حرب و از طواف كعبه و حرم به طواف صاحب بيت و از تَوضّوء زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتى شكست ناپذير و بنيانى مرصوص مبدل گردند كه نه ابرقدرت شرق ياراى مقابله آنان را داشته باشد نه غرب كه مسلماً روح و پيام حج چيز ديگرى غير از اين نخواهد بود كه مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگيرند و هم برنامه مبارزه با كفر و شرك را.
به هر حال اعلان برائت در حج، تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشكل مجاهدان براى ادامه نبرد با كفر و شرك و بت پرستها است و به شعار هم خلاصه نمى شود كه سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه و سازماندهى جنود خداى تعالى در برابر جنود ابليس و ابليس صفتان است و از اصول اوليه توحيد به شمار مى رود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نكنند، پس در كجا مى توانند اظهار نمايند؟ و اگر حرم و كعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم وحرمت انبيا نيست، پس مأمن و پناهگاه آنان در كجاست؟
خلاصه، اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ما است و در هر عصر و زمانى جلوه ها و شيوه ها و برنامه هاى متناسب خود را مى طلبد و بايد ديد كه در عصرى همانند امروز كه سران كفر و شرك همه موجوديت توحيد را به خطر انداخته اند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دينى و سياسى ملتها را بازيچه هوسها و شهوتها نموده اند چه بايد كرد. آيا بايد در خانه ها نشست و با تحليلهاى غلط و اهانت به مقام ومنزلت انسانها و القاى روحيه ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملًا شيطان و شيطان زادگان را تحمل كرد و جامعه را از وصول به خلوص كه غايت كمال و نهايت آمال است، منع كرد و تصور نمود كه مبارزه انبيا با بت و بت پرستها منحصر به سنگ و چوبهاى بيجان بوده است و نعوذباللَّه پيامبرانى همچون ابراهيم در شكستن بتها پيشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترك كرده اند؟ و حال آنكه تمام بت شكنيها و مبارزات و جنگهاى حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره پرستان مقدمه
ص: 200
يك هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختيها و سكونت در وادى غير ذى زرع و ساختن بيت وفديه اسماعيل، مقدمه بعثت و رسالتى است كه در آن، ختم پيام آوران، سخن اولين و آخرين بانيان و مؤسسان كعبه را تكرار مى كند و رسالت ابدى خود را با كلام ابدى انَّنىِ بَرى ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون (1)
ابلاغ مى نمايد كه اگر غير از اين تحليل و تفسيرى ارائه دهيم، اصلًا در زمان معاصر، بت و بت پرستى وجود ندارد و راستى كدام انسان عاقلى است كه بت پرستى جديد ومدرن را در شكلها و افسونها و ترفندهاى ويژه خود نشناخته باشد و از سلطه اى كه بتخانه هايى چون كاخ سياه بر ممالك اسلامى و خون وناموس مسلمين و جهان سوم پيدا كرده اند، خبر نداشته باشد.
امروز فرياد برائت ما از مشركان و كافران، فريادِ از ستم ستمگران و فرياد امتى است كه جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان امريكا و اذناب آن به لب رسيده است وخانه و وطن و سرمايه اش به غارت رفته است. فرياد برائت ما، فرياد ملت مظلوم و ستم- ديده- كشيده افغانستان است و من متأسفم كه شوروى به تذكر و هشدار من در مورد افغانستان عمل ننمود و به اين كشور اسلامى حمله كرد. بارها گفته ام و اكنون نيز تذكر مى دهم كه ملت افغانستان را به حال خود رها كنيد، مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعيين نموده واستقلال واقعى خود را تضمين مى كنند و به ولايت كرملين يا قيمومت امريكا احتياجى ندارند و مسلم بعد از خروج نظاميان بيگانه از كشورشان، به سلطه ديگرى گردن نمى نهند و پاى امريكا را اگر قصد دخالت و تجاوز در كشورشان كرده باشد، مى شكنند.
و نيز فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان افريقا است، فرياد برادران و خواهران دينى ما كه به جرم سياه بودن، تازيانه ستمِ سيه روزان بى فرهنگِ نژادپرست را مى خورند. فرياد برائت ما، فرياد برائت مردم لبنان و فلسطين و همه ملتها و كشورهاى ديگرى است كه ابرقدرتهاى شرق و غرب، خصوصاً امريكا و اسرائيل به آنان چشم طمع دوخته اند و سرمايه آنان را به غارت برده اند ونوكران و سرسپردگان خود را به آنان تحميل نموده اند و
ص: 201
از فواصل هزاران كيلومتر راه به سرزمينهاى آنان چنگ انداخته و مرزهاى آبى و خاكى كشورشان را اشغال كرده اند.
فرياد برائت ما، فرياد برائت همه مردمانى است كه ديگر تحمل تفرعن امريكا و حضور سلطه طلبانه آن را از دست داده اند و نمى خواهند صداى خشم و نفرتشان براى ابد در گلوهايشان خاموش و افسرده بماند و اراده كرده اند كه آزاد زندگى كنند و آزاد بميرند و فريادگر نسلها باشند.
فرياد برائت ما، فرياد دفاع از مكتب و حيثيات و نواميس، فرياد دفاع از منابع و ثروتها و سرمايه ها، فرياد دردمندانه ملتهايى است كه خنجر كفر و نفاق قلب آنان را دريده است.
فرياد برائت ما، فرياد فقر و تهيدستى گرسنگان و محرومان و پابرهنه هايى است كه حاصل عرق جبين و زحمات شبانه روزى آنان را، زراندوزان و دزدان بين المللى به يغما برده اند و حريصانه از خون دل ملتهاى فقير و كشاورزان و كارگران و زحمتكشان، به اسم سرمايه دارى و سوسياليزم و كمونيزم مكيده و شريان حيات اقتصاد جهان را به خود پيوند داده اند و مردم جهان را از رسيدن به كمترين حقوق حقه خود محروم نموده اند.
فرياد برائت ما، فرياد امتى است كه همه كفر و استكبار به مرگ او در كمين نشسته اند و همه تيرها و كمانها و نيزه ها به طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفته اند و هيهات كه امت محمد صلى الله عليه و آله و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هيهات كه خمينى، در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد صلى الله عليه و آله و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم.
قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خمينى يكه وتنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستى است ادامه مى دهد و به يارى خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه هاى مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت
ص: 202
را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگانى كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار مى نمايند سلب خواهد كرد. آرى، شعار «نه شرقى و نه غربى» ما، شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم كننده سياست واقعىِ عدم تعهد كشورهاى اسلامى و كشورهايى است كه در آينده نزديك و به يارى خدا اسلام را به عنوان تنها مكتب نجاتبخش بشريت مى پذيرند و ذره اى هم از اين سياست عدول نخواهد شد و كشورهاى اسلامى ومردم مسلمان جهان نبايد وابسته به غرب و اروپا و امريكا و نه وابسته به شرق، شوروى، كه ان شاءاللَّه تعالى به خدا و رسول خدا و امام زمان وابسته است و به طور قطع و يقين، پشت كردن به اين سياست بين المللى اسلام، پشت كردن به آرمان مكتب اسلام و خيانت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام است ونهايتاً مرگ كشور و ملت ما و تمامى كشورهاى اسلامى است و كسى گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعى است كه اين سياست، ملاك عمل ابدى مردم ما و جمهورى اسلامى ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است. چرا كه شرط ورود به صراط نعمت، حق برائت و دورى از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع اسلامى بايد پياده شود. مسلمانان بعد از شركت در راهپيماييهاى برائت و اعلان همبستگى با ملت دلاور ايران، بايد به فكر رمى استعمار از كشورها و سرزمينهاى اسلامى خود باشند و براى بيرون راندن جنود ابليس و برچيدن پايگاههاى نظامى شرق و غرب از كشورهاى خود تلاش نمايند و نگذارند دنياخواران از امكانات آنان، در جهت منافع خود و ضربه زدن به كشورهاى اسلامى استفاده كنند كه اين بزرگترين ننگ و عار كشور و سران ممالك اسلامى است كه بيگانگان به مراكز سرّى و نظامى مسلمانان راه پيدا كنند. مسلمانان از هياهو وطبلهاى توخالى و تبليغاتِ ظالمانه نهراسند كه كاخها و قدرتهاى نظامى و سياسى استكبار جهان، همانند لانه عنكبوت سست و در حال فرو ريختنند. مسلمانان جهان بايد به فكر تربيت و كنترل و اصلاح سران خود فروخته بعض كشورها باشند و آنان را با نصيحت يا تهديد از اين خواب گرانى كه هم خودشان و هم منافع ملتهاى اسلامى را به باد فنا مى دهد، بيدار نمايند و به اين سرسپردگان و نوكران هشدار بدهند و خودشان هم با بصيرت كامل از خطر منافقين و دلالان استكبار جهانى غافل نشوند و دست روى دست نگذارند و نظاره گر صحنه
ص: 203
شكست اسلام و غارت سرمايه ها و منابع و نواميس مسلمين نباشند.
ملتهاى مسلمان بايد به فكر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازشكارى و مصالحه رهبران ننگين و خودفروخته اى كه به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمينهاى غصب شده و مسلمانان اين خطه را به تباهى كشيده اند به دنيا اعلام و نگذارند اين خائنان بر سر ميز مذاكره ها و رفت وآمدها، حيثيت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطين [را] خدشه دار كنند، كه اين انقلابى نماهاى كم شخصيت و خودفروخته به اسم آزادى قدس به امريكا و اسرائيل متوسل شده اند. عجبا كه هر روز از فاجعه خونبار غصب فلسطين بيشتر مى گذرد، سكوت و سازش سران كشورهاى اسلامى و طرح مماشات با اسرائيل غاصب بيشتر وحتى از تبليغ و شعار رهايى بيت المقدس هم خبرى به گوش نمى رسد و اگر دولت و مردم كشورى همانند ايران كه خود نيز در حالت دفع تجاوز و جنگ و محاصره است، به پشتيبانى از مردم فلسطين برخاسته و فرياد مى زند، او را محكوم مى كنند و حتى از اينكه يك روز هم به نام قدس برگزار شود، وحشت نموده اند.
نكند كه اينان تصور كرده اند كه گذشت زمان، سيرت و صورت جنايتهاى اسرائيل و صهيونيزم را ديگرگون ساخته است و گرگهاى خون آشام صهيونيزم، از فكر تجاوز و غصب سرزمينهاى از نيل تا فرات دست برداشته اند. مسئولين محترم كشور ايران و مردم ما و ملتهاى اسلامى از مبارزه با اين شجره خبيثه و ريشه كن كردن آن، دست نخواهند كشيد و به يارى خداوند تعالى از قطرات پراكنده پيروان اسلام و توان معنوى امت محمد صلى الله عليه و آله و امكانات كشورهاى اسلامى بايد استفاده كرد و با تشكيل هسته هاى مقاومت حزب اللَّه در سراسر جهان اسرائيل را از گذشته جنايت بار خود پشيمان و سرزمينهاى غصب شده مسلمانان را از چنگال آنان خارج كرد. من همان گونه كه بارها و در سالهاى گذشته قبل و بعد از انقلاب هشدار داده ام، مجدداً خطر فراگيرى غده چركين و سرطانى صهيونيزم را در كالبد كشورهاى اسلامى گوشزد مى كنم و حمايت بيدريغ خود و ملت و دولت و مسئولين ايران را از تمامى مبارزات اسلامى ملتها و جوانان غيور و مسلمان در راه آزادى قدس، اعلام مى نمايم و از جوانان عزيز لبنان كه موجب سرافرازى امت اسلام در خوارى و ذلت جهانخواران گرديده اند، تشكر مى كنم و براى موفقيت همه عزيزانى
ص: 204
كه در داخل سرزمينهاى اشغالى و يا در كنار اين كشور غصب شده، با تكيه به سلاح ايمان و جهاد به اسرائيل و منافع آن ضربه مى زنند دعا مى كنم و اطمينان مى دهم كه ملت ايران، شما را تنها نخواهد گذاشت. به خداى تعالى توكل كنيد و از قدرت معنوى مسلمانان بهره جوييد و با سلاح تقوا و جهاد و صبر و مقاومت بر دشمنان حمله بريد كه انْ تَنصُرُوا اللَّه يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اقدامَكُمْ. (1)
2- از آنجا كه جنگ در رأس امور و برنامه هاى كشور ماست، جهانخواران در آستانه پيروزى قاطع ملت ايران بر نظام پوسيده و رو به زوال عفلقيان، تلاش گسترده اى را در جهت مشوه ساختن افكار عمومى جهانيان به كار گرفته اند تا بعد از آنهمه تجاوزات و جنايات صداميان و سكوت مجامع بين المللى، ما را جنگ طلب معرفى نمايند. و چه بسا با اين حربه جديد، افراد ناآگاهى را تحت تأثير قرار داده باشند. لازم است براى روشن شدن افكار عمومى ملتهاى دربند و خصوصاً زائران محترم نكاتى را يادآور شوم.
دنيا از آغاز جنگ تاكنون و در تمام مراحل دفاعى ما، هيچ گاه با زبان عدالت و بيطرفى با ما سخن نگفته است. آن روزى كه صدام و حزب بعث از روى غرور و بيخردى به منظور ساقط نمودن نظام نوپاى جمهورى اسلامى ايران به كشور عزيزمان ايران حمله نمود و قراردادهاى بين المللى را پاره كرد و شخصاً تجاوزات هوايى و دريايى و زمينى ارتش را رهبرى مى نمود و نه تنها خانه هاى يك شهر و روستا، كه مراكز دهها شهر و صدها روستا را با خاك يكسان مى كرد و كودكان معصوم ملت ما را در آغوش مادرانشان به شهادت مى رساند و تجاوزات و وحشيگريها را تا آنجا ادامه داد كه قلم از نوشتن و زبان از بيان آنان شرم مى كند و نيز در آن روزى كه صدام اولين جرقه و شعله هاى آتش جنگ را در خرمن امنيت همه كشورهاى اسلامى و خليج فارس برافروخت، هيچ كس ازاين مدعيان صلح، جلوى آتش افروزى او را نگرفته و از امكانات و اهرمهاى فشار و قراردادهاى خود در جهت كنترل و مهار او بهره نجست و به دفاع از ملت مظلوم و ستمديده ايران و عراق برنخاست و به صدام، اين آغاز كننده جنگ، نگفت كه به كدام
ص: 205
گناه و به چه جرمى ملت ايران بايد كشته شوند! و به كدام گناه ميليونها زن و مرد و پير و جوان آواره شوند و يا خانه و كاشانه شان ويران گردد! و به كدام جرم و گناه حاصل زحمات دهها ساله تلاش و سرمايه گذارى يك ملت در صنايع و كارخانجات و مزارع و كشتزارها سوخته و بر باد برود! آيا جرم ما، ايرانى بودن ما است، جرم ما فارسى بودن ما است، جرم ما اختلافات و تنازعات گذشته مرزى ما است؟ خير، چنين نيست. امروز همه مى دانند جرم واقعى ما از ديد جهانخواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسميت دادن به حكومت جمهورى اسلامى به جاى نظام طاغوت ستمشاهى است، جرم و گناه ما احياى سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و عمل به دستورات قرآن كريم و اعلان وحدت مسلمانان اعم از شيعه و سنى، براى مقابله با توطئه كفر جهانى و پشتيبانى از ملت محروم فلسطين و افغانستان و لبنان و بستن سفارت اسرائيل در ايران و اعلام جنگ با اين غده سرطانى و صهيونيسم جهانى و مبارزه با نژادپرستى و دفاع از مردم محروم افريقا و لغو قراردادهاى بردگى رژيم كثيف پهلوى با امريكاى جهانخوار بوده است. و نزد جهانخواران و نوكران بى اراده آنان چه گناهى بالاتر از اينكه كسى از اسلام وحاكميت آن سخن بگويد و مسلمانان را به عزت و استقلال و ايستادگى در مقابل ستم متجاوزان دعوت كند.
ما به اين نكته نه فقط در جنگ تحميلى، كه از روز نخست شروع مبارزه و از 15 خرداد تا بيست و دوم بهمن رسيده ايم و به خوبى دريافته ايم كه براى هدف بزرگ و آرمانى اسلامى، الهى بايد بهاى سنگينى پرداخت نماييم و شهداى گرانقدرى را تقديم كنيم و جهانخواران ما را راحت و آرام نخواهند گذاشت و با استفاده از ايادى داخلى و خارجى شان به ما شبيخون زده و خون عزيزان ما را بر بستر كوچه ها و خيابانها و مرزهايمان جارى مى كنند و همين گونه شد وقتى كه فرياد اسلامخواهى مردم كشور ما در 15 خرداد به گوش امريكا رسيد و وقتى كه براى اولين بار غرور امريكا و اقتدار و ابرقدرتىِ او در اعتراض به مصونيت كارگرانش در ايران شكسته شد و امريكا متوجه اقتدار و رهبرى علما و روحانيت اسلام و عزم جزم و اراده پولادين ملت ايران براى كسب آزادى و استقلال و رسيدن به نظام عدل اسلامى گرديد، به نوكر بى اراده و وطن فروش و فرومايه خود، محمدرضاخان دستور داد كه صداى اسلامخواهى ملت ما
ص: 206
را خاموش كند و از او پيمان گرفت تا همه افرادى كه در برابر امريكا قدعلم كرده اند را نابود كند و همه ديديم كه اين خائنان و سرسپردگان در اين مأموريت شوم لحظه اى درنگ ننمودند و به نام مأموريت و آزادى و رسيدن به دروازه تمدن بزرگ، از كشته هاى اين ملت پشته ها ساختند و در و ديوار كشور ما را از فيضيه گرفته تا دانشگاه و از دانشگاه تا كوچه و بازار و خيابان و از خيابان تا مسجد و محراب به خون عزيزان و جوانان تكبير گوى پيرو خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله را رنگين كردند و در شرايطى كه جلادان رژيم ستمشاهى پرو بال و برگ و شاخه شجره طيبه آزادى را مى شكستند، همه جهانخواران در يك اقدام هماهنگ تبليغاتى و بين المللى شاه را متمدن و مترقى، و آزادى طلبان و مسلمانان را مرتجع و خواسته هاى اسلامى آنان را ارتجاع سياه معرفى كردند و در ادامه همان سياست سركوب بود كه در كربلاى خونرنگ ايران جنايات يزيديان را دهها بار در عاشوراها و تاسوعاها تكرار نمودند و مملكت ما را به جزيره آرام و ثبات امريكا و به قبرستان و خرابه اين ملت مبدل ساختند كه من در روز ورود به كشور عزيز ايران در بهشت زهرا گفتم كه شاه مملكت ما را ويران و قبرستانهاى آن را آباد نمود و الآن نيز همان سخن را تكرار مى كنم كه شاه كشور ما را ويران و قبرستانها را آباد كرد ولى شاه كه بود و به دستور چه كسى عمل مى كرد؟ كه اگر او به تنهايى و به فكر فاسد و تبهكار خود عمل مى كرد چه بسا قضايا بعد از رفتن او خاتمه مى يافت. ولى چه كسى است كه نداند شاه نوكر و مأمور امريكا و تمامى شهيدان و عزيزان ما، خونبها و قربانيانى بودند كه به خاطر آزادى از آنان گرفته شد و كار او مأموريتى بوده است كه براى اربابان خود به انجام رسانيد و تا توانست انتقام امريكا را از اسلام و مسلمين گرفت ولى كارگزار اصلى ماجرا يعنى خود امريكا در پشت صحنه باقى مانده بود، امريكايى كه از اسلام راستين مى ترسيد و از قيام منتهى به حكومت عدل واهمه داشت.
امريكا به تصور اينكه مليگراها و منافقين و ديگر وابستگان چپ و راست او بزودى پاشنه سياست انقلاب و حاكميت نظام و اداره كشور را به نفع او به حركت درمى آورند چند روزى سياست خوف و رجا را در پيش گرفت و به طرح و اجراى كودتا و اعمال سياست فشار و ترويج چهره هاى وابسته خود و نيز به ترور شخصيت انقلاب و انقلابيون
ص: 207
واقعى كشور پرداخت كه خداوند مجدداً بر ما منت نهاد و در صحنه حماسى تسخير لانه جاسوسان، مردم ايران برائت مجدد خويش را از امريكا و اذناب آن اعلام نمودند، كه دوباره امريكا همان تيغى كه به دست محمدرضا سپرده بود در كف صدام اين زنگىِ مست نهاد. صدام چه كرد؟ آيا صدام همان كارى را كه شاه قبل از انقلاب انجام داده بود انجام نداد؟ شاه قبرستانهاى ما را از سروهاى بلند آزادى پرنساخت؟ آيا صدام كه از قدرت برتر و مانور بيشترى برخوردار بود غير از اين كرد؟ آيا شاه كشورمان را به امريكا نفروخته بود؟ آيا صدام براى فروختن ايران به امريكا به صورت ديگرى عمل نكرد؟
گفتم كه خرابيهاى شاه را اگر مهلتمان دهند با تلاش همه دست اندركاران و ملت شريف در بيست سال هم نمى توانيم آباد كنيم. آيا خرابيهاى صدام را مى شود در كمتر از بيست سال آباد نمود؟ مردم شريف ايران و مسلمانان و آزاديخواهان تمامى جهان بايد بدانند كه اگر بخواهند بدون گرايش به چپ و راست و مستقل از هر قدرت و ابرقدرتى روى پاى خويش بايستند، بايد بهاى بسيار گران استقلال و آزادى را بپردازند.
تجربه انقلاب اسلامى در ايران، با خونبهاى هزاران شهيد و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش كشيده شدن خرمنهاى كشاورزان و كشته شدن تعداد بسيارى در بمبگذاريها و اسير شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخيمان بعث عراق و هزاران گونه تهديد و فشار اقتصادى و جانى به دست آمده است. ملت ايران تجربه پيروزى بر كفر جهانى را در خراب شدن منازل خود بر سر كودكان در خواب به دست آورده و با فداكاريها و مجاهدات، انقلاب و كشور خود را بيمه نموده است. و ما به تمام جهان تجربه هايمان را صادر مى كنيم و نتيجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون كوچكترين چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مى دهيم و مسلماً محصول صدور اين تجربه ها، جز شكوفه هاى پيروزى و استقلال و پياده شدن احكام اسلام براى ملتهاى دربند نيست. روشنفكران اسلامى همگى با علم و آگاهى بايد راه پر فراز و نشيب دگرگون كردن جهان سرمايه دارى و كمونيسم را بپيمايند و تمام آزاديخواهان بايد با روشن بينى و روشنگرى، راه سيلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها، خصوصاً امريكا را بر مردم سيلى خورده كشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسيم كنند. من با اطمينان
ص: 208
مى گويم: اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت مى نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد.
ملت شريف ايران توجه داشته باشيد كه كارى كه شما مردان و زنان انجام داده ايد آنقدر گرانبها و پرقيمت است كه اگر صدها بار ايران با خاك يكسان شود و دوباره با فكر و تلاش فرزندان عزيز شما ساخته گردد، نه تنها ضررى نكرده ايد، كه سود زيستن در كنار اولياءاللَّه را برده ايد و در جهان ابدى شده ايد و دنيا بر شما رشك خواهد برد، خوشا به حالتان!
من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مى كنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياى آنان خواهيم ايستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهيم نشست، يا همه آزاد مى شويم و يا به آزادى بزرگترى كه شهادت است مى رسيم و همان گونه كه در تنهايى و غربت و بدون كمك و رضايت احدى از كشورها و سازمانها و تشكيلات جهانى، انقلاب را به پيروزى رسانديم، و همان گونه كه در جنگ نيز مظلومانه تر از انقلاب جنگيديم و بدون كمك حتى يك كشور خارجى متجاوزان را شكست داديم، به يارى خدا باقيمانده راه پر نشيب و فراز رابا اتكاى به خدا، تنها خواهيم پيمود و به وظيفه خويش عمل خواهيم كرد، يا دست يكديگر را در شادى پيروزى جهان اسلام در كل گيتى مى فشاريم و يا همه به حيات ابدى و شهادت روى مى آوريم و از مرگِ شرافتمندانه استقبال مى كنيم ولى در هر حال پيروزى و موفقيت با ما است و دعا را هم فراموش نمى كنيم.
خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامى ما را مقدمه فرو ريختن كاخهاى ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان. و همه ملتها را از ثمرات و بركات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما.
حال با اين مقدمه ها قضاوت در جنگ با خود مسلمانان است كه تعقل و انديشه كنند كه ما در مسير چه هدف و آرمانى مورد تهاجم قرار گرفته ايم و شهيدان گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم كرده ايم و صدام پليد چه نياتى از تهاجم خود در سر
ص: 209
پرورانده است؛ دنيا نيز به چه انگيزه اى به حمايت ضمنى و علنى از او برخاسته است و تا امروز هم متجاوزين در تنگناى تسليحات و امكانات نظامى و اقتصادى و سياسى نبوده اند و دنيا هر روز به بهانه اى آنان را به بهترين و مدرنترين سلاحها مسلح نموده است ولى از دادن امكاناتى كه حق مسلّم ملت ما است و حتى پول آنها را گرفته اند خوددارى نموده است، ولى با تمام اين احوال ما افتخار مى كنيم كه در اين نبرد طولانى و نابرابر فقط با تكيه برسلاح ايمان و توكل بر خداى بزرگ و دعاى بقيةاللَّه- عجل اللَّه تعالى فرجه- و اعتماد به نفس و همت دلاور مردان و شيرزنان صحنه كارزار به پيروزى رسيده ايم و خدا را سپاس مى گزاريم كه منت هيچ قدرت و كشورى و ابرقدرتى در جنگ، بر گردن ما نيست و مردم كارآزموده و متوكل ما با استعانت از ذات مقدس كبريا يكه و تنها و مظلومانه برمشكلات بسيارى از طرح و عمليات و بسيج و آموزش نيروها تا نياز تسليحاتى كشورمان فائق آمده است. و علاوه بر موفقيتهاى اعجاز گونه اى كه در صحنه هاى دفاع از كشور اسلامى و بيرون راندن متجاوزين از هزاران كيلومتر، به تحولات شگرف صنعتى از قبيل راه اندازى كارخانجات و ديگرگونى در خطوط توليد و ساختن و اختراع دهها وسايل پيشرفته و مدرن نظامى، آن هم بدون حضور هيچ مستشارى و بدون هيچ گونه كمك خارجى، دست يافته ايم، و هم اكنون كه به مرز پيروزى مطلق رسيده ايم و قدمهاى آخرمان را برمى داريم، صداى ناآشناى صلح طلبى آن هم از كام ستمگران و جنگ افروزان به گوش مى رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنيت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمايه هاى مادى و معنوى در كشور ايران و عراق مرثيه سرايى مى كند. راستى چه شده است استكبار جهانى و در رأس آن امريكا اينقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بياران معركه ها و جلادان قرن به شرف انسانيت و همزيستى مسالمت آميز اعتقاد پيدا كرده اند و از عطش سيراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود كه طبيعت فرهنگ سرمايه دارى و كمونيسم است، منصرف شده اند و شمشيرها و خنجرها و قداره هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف كشيده اند! آيا اين حقيقت است يا فريب و آيا اين همان جلوه هاى ديگر شبيخونها و بى انصافيهايى نيست كه روزى سكوت را مصلحت
ص: 210
خويش مى ديد و امروز صلح طلبى را؟ آيا براستى از اين طريق جهانخواران نمى خواهند از ضربه آخر ما جلوگيرى كنند و براى حفظ منافع خويش سياست جنگ و صلح جهانى را به تصميمات و فكرهاى پوسيده و شيطانى خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملكت و امنيت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند كه به طور قطع و يقين، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحميل صلح بر ملت ايران، نشأت گرفته از همين تفكر است. و از همه اينها كه بگذريم اين مسئله كه چه كسى خواهان صلح واقعى است و چه كسى جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است.
آيا واقعاً صدام از گذشته ها و كرده ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشيمان شده است و اظهار ندامت مى كند و از خيانتى كه به ملتها و كشورهاى اسلامى و در جهت تضعيف بنيه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصير مى خواهد؟ آيا صلح طلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلًا با اينهمه جنايت و غارتگريها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه اى مى توان تصور كرد، يا اينكه اين افعى زخم خورده به خاطر استيصال و درماندگى خود به طناب صلح طلبى چسبيده است؟ و عجبا كه بعض مدعيان عقل و سياست و دورانديشى چگونه طرح مى دهند و با تحريفِ آياتِ كتاب خدا و استناد به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله مسير عزت و كرامت مسلمين را ديگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى دارند، كه خداوند را سپاس مى گزاريم كه به ملت ايران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است كه نه تنها تحت تأثير اين القائات نرفته و نمى رود، بلكه اين موضعگيريهاى ناشيانه و بچگانه را دليل كمبود و ضعف مبانى فكرى و عقيدتى صاحبان اين تحليلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى زند. كدام انسان عاقلى است كه با وجود همه شرايط مناسب و مقدمات لازم و فداكردن هزاران قربانى بزرگ، از نبرد با دشمن رو به احتضار [از] مكتب و جامعه و كشور خود چشم پوشى نموده و به او مهلتِ توان دوباره دهد تا در موقع مناسب به كشور ما حمله كند؟ آيا رياست چند روزه دنيا ارزش اينهمه خفت و زبونى را دارد؟ دنيا در شروع تجاوز به ما پيشنهاد مى نمود كه براى جلوگيرى از تهاجم بيشتر به كشورتان، حاكميت و خواسته هاى صدام را بپذيريد و به زورگويى صداميان گردن نهيد و امروز هم در راستاى همان سياستها و در زير بمباران
ص: 211
مناطق مسكونى و حمله شيميايى و حمله به نفت كشها و هواپيماى غيرنظامى و قطارهاى مسافربرى به زبان ديگرى ما را به پذيرش حكومت زور و تجاوز صداميان دعوت مى كند. و اين را ديگر همه آگاهان جهان درك كرده اند كه نه تنها صدام از خلق و خوى سبعيت و درندگى ذره اى عدول ننموده است كه متأسفانه با حمايت جهانخواران و يا سكوت سازمانها و مراكز بين المللى به گرگ زخم برداشته اى بدل شده است و مى رود تا شعله هاى آتش و جنگ را در كشورهاى منطقه و خصوصاً خليج فارس بر افروزد.
و من با وجود چنين شرايطى به همه سران كشورهاى خليج فارس و همه ابرقدرتهاى شرق و غرب و خصوصاً امريكا و شوروى هشدار مى دهم و آنان را از دخالت و ماجراجويى و تصميمات عجولانه بر حذر مى دارم و به ملت امريكا از اينكه عنان عقل و اراده خويش را در مهمترين مسائل سياسى و بين المللى و نظامى به دست افرادى چون ريگان بسپارد نصيحت مى كنم. چرا كه ريگان در كارها و خصوصاً در مسائل سياسى و تصميم گيريها ناتوان شده است و به كمك عقلا و انديشمندان نيازمند شده است كه مردم امريكا را به ورطه سقوط نكشاند. من به سران كشورهاى خليج فارس سفارش مى كنم كه به خاطر يك عنصر ورشكسته سياسى، نظامى، اقتصادى بيش از اين خود و مردم كشورتان را تحقير نكنيد و با توسل به دامن امريكا ضعف و ناتوانى خود را برملا نسازيد و از گرگها و درنده ها براى شبانى و حفظ منافع خود استمداد نطلبيد ابر قدرتها آن لحظه اى كه منافعشان اقتضا كند شما و قديميترين وفاداران و دوستان خود را قربانى مى كنند و پيش آنان دوستى و دشمنى و نوكرى و صداقت ارزش و مفهومى ندارد.
آنان منافع خود را ملاك قرار داده اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن مى گويند.
چه خوب است كه بعض سرانِ سرسپرده كشورهاى اسلامى به اربابان و خدايان زر و زور و تزوير خود، اين نكته را جدى گوشزد كنند كه اينقدر از منافع خود در خليج فارس سخن نگوييد، براى اينكه همين مسئله موجب حساسيت شديد مردم منطقه است كه امريكا و فرانسه و انگليس چه منافعى در آبهاى خليج فارس دارند تا پاى دخالت نظامى و جنگ هم مى خواهند آن را حفظ كنند؟ البته سياست ما در مورد خليج فارس از اول تاكنون صريح و روشن بوده است. جمهورى اسلامى ايران به امنيت در خليج فارس
ص: 212
اهميت زيادى مى دهد و به همين دليل و على رغم فراهم بودن همه نوع امكانات دريايى و هوايى و زمينى در بستن تنگه هرمز و صدمه وارد كردن به كشتيها و نفت كشها و منافع و مراكز صدور نفت و پالايشگاهها و بنادر منطقه تا به حال از سياست صبر و انتظار و جلوگيرى از گسترش جنگ پيروى نموده است و فقط در حد نشان دادن مقدار كمى از قدرت و حضور و توانايى خود و مقابله به مثل وارد عمل گرديده است. و دنيا به اين حقيقت رسيده است كه ناامنى در خليج فارس فقط به ضرر ايران تمام نمى شود، بلكه قويترين قدرتها و ابرقدرتها هم اگر مثل امريكا تمامى امكانات هوايى و دريايى و جاسوسى- خبرى خود و هم پيمانان خود در منطقه را بسيج كنند، كه حتى يك كشتى را بدون خطر اسكورت و حفاظت نمايند، از اين خطر و ضرر مصون نخواهند ماند و در اين گرداب ناامنى غرق مى شوند و على رغم آنهمه مقدمات و تمهيدات و جار و جنجالهايى كه درجهانْ امريكا برپا نموده است و دهها خبرنگار و فيلمبردار را به منطقه گسيل داشته اند تا خبر موفقيت نقشه هاى شوم امريكا را مخابره كنند، خداوند زمينه رسوايى و زبونى امريكا را به دست غيب خود فراهم مى آورد و اقتدار معنوى پرچم لااله الا اللَّه را بر پرچم كفر به نمايش مى گذارد و دل بندگان خالص خويش را شادمان مى سازد و چه بهتر كه امريكا و ريگان از مسير سياست مين گذارى شده خليج فارس كه كوس رسوايى آنان را در جهان به صدا درآورده است مجدداً عبور نكند و بر مركب غرور و جهلى كه تا به حال دهها بار صاحب خود را بر زمين كوبانيده است، سوار نشود و لااقل شبح قدرت و قدرت نمايى خود را پيش نوكران خود مثل كويت حفظ كند و بيش از اين آنان را از شكست و خفت خود شرمسار و سرافكنده نسازد و مطمئن باشند كه ادامه جولان در خليج فارس منطقه را به كانون خطر و بحران ناخواسته عليه خود آنان سوق مى دهد. و دنيا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادى و تجارى و صنعتى كرده است، ما هم آماده ايم و كمربندها را محكم بسته ايم و همه چيز براى عمليات آماده است. و حتماً امريكا بايد به اين نكته برسد كه دخالت نظامى در خليج فارس صرفاً يك آزمايش نيست كه يك دام بزرگ و يك بازى خطرناك است و ما و همه مسلمانان منطقه خليج فارس، حضور نظامى ابرقدرتها را نقشه و مقدمه تهاجم و حمله به ممالك
ص: 213
اسلامى و كشور جمهورى اسلامى ايران و در ادامه حمايت از صدام تلقى مى كنيم.
مسلمانان جهان با همراهى نظام جمهورى اسلامى ايران عزم خود را جزم كنند تا دندانهاى امريكا را در دهانش خرد كنند و نظاره گر شكوفايى گل آزادى و توحيد و امامت جهان نبى اكرم باشند.
البته لازم است اين نكته را براى چندمين بار به سران كشورهاى اسلامى حاشيه خليج فارس بازگو كنم كه القاى شبهه و بزرگ جلوه دادن خطر اسلام و انقلاب و جمهورى اسلامى ايران براى كشورهاى منطقه همان ترفند قديم و جديد جهانخواران بوده و است، كه از اين طريق از پيدايش جوّ تفاهم و همكارى مسالمت آميز جلوگيرى نمايند و احساس نياز كشورها را به شرق و غرب تشديد كنند. جمهورى اسلامى ايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاى اسلامى آنان را در مشكلات يارى نمايد و در بروز حوادث تحميلى سياسى- نظامى از ناحيه استكبار جهانى با قدرت و نفوذ خود آنها را رفع و در جهت كنترل و نفى سلطه سياسى شرق و غرب برنامه اى قوى و دقيق ارائه دهد، ولى ما مطمئنيم كه با وجود صدام و حزب عفلقى عراق اين مسئله به كندى پيش مى رود، چرا كه به همان ميزانى كه ابرقدرتها از ائتلاف و وحدت ملتهاى اسلامى واهمه دارند، صدام نيز از همكارى ايران با كشورهاى اسلامى در هراس است. به هر حال اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب كثيف عراق و رسيدن به شرايط بر حق و عادلانه ديگرمان يك تكليف شرعى و واجب الهى است كه از آن هرگز تخطى نمى كنيم كه ان شاءاللَّه با تحقق آن، در كنار كشورهاى اسلامى، سياستى محكم و بنيادين براى همه كشورها و ملتهاى اسلامى پايه ريزى شده است و در پرتو آن منافع مردم از آفت و خطر مهاجمين و متجاسرين محفوظ خواهد ماند و همه كسانى كه به فكر تجاوز به حريم كشورهاى اسلامى شده اند از سرنوشت صداميان عبرت مى گيرند و خودشان را به غضب و خشم ملتها گرفتار نخواهند ساخت.
امروز بدون شك سرنوشت همه امتها وكشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. و جمهورى اسلامى ايران در مرحله اى است كه پيروزى آن به حساب پيروزى همه مسلمانان وخداى نخواسته شكست آن، به ناكامى و شكست
ص: 214
وتحقير همه مؤمنان مى انجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزى، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاءاللَّه تا رسيدن به اين هدف فاصله چندانى نمانده است. و خدا را سپاس مى گزاريم كه ملت و دولت و مسئولين و ارتش و سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى و همه اقشار دلاور كشورمان در آمادگى كامل به سر مى برند و همه اهل جنگ و هنرآفرينان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئه هاى استكبار و ايادى جاسوس و منافق آنان برآمده اند و مى روند كه به يارى خداوند بزرگ آخرين معابر پيروزى را باز كنند و علاوه بر حضور برتر خود در خليج فارس و جزاير و سواحل و مناطق غرب و جنوب، هم اكنون نيز به سازماندهى و بسيج و تشكل مردم ستمديده عراق پرداخته اند كه اين از مهمترين خواسته ها و هدفهاى ما بوده است، چرا كه از اول جنگ به صراحت اعلام كرده ايم كه ايران حتى به يك وجب از خاك عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصميم گيريها و انتخاب حكومت خود آزادند و چه بهتر آنكه قبل از سقوط حاكميتِ مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهه هاى نبرد، حكومت دلخواه و موردنظر خود را انتخاب كنند كه بحمداللَّه طليعه اين حركت بزرگ آشكار شده است وهمه ابرقدرتها وحاميان رژيم رو به زوال بعث مطمئن باشند كه بين المللى كردن درگيريها در جنگ وايجاد جوّ فشار و جريانات ساختگى سياسى و تبليغاتى و ديپلماسى عليه جمهورى اسلامى ايران در جهان و دخالتهاى نظامى و غيرنظامى در خليج فارس و بزرگ نمايى مشكلات و اختلاف تراشى و ارائه تحليلهاى كور و بى ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبيه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصرههاى جهانى را براى نيل به اين هدف بزرگ تحمل مى كنيم و از جنگ كردن در راه خدا خسته نمى شويم. و اين ملت بزرگ ايران است كه با قامتى استوار بر بام بلند شهادت و ايثار ايستاده است و هر روز نشاط و تحرك و فرياد او براى ادامه راه بيشتر مى شود. البته ممكن است غربزده ها و بزدلان و همانهايى كه نه در روزهاى آغازين در ميدان دفاع بوده اند و نه تا به امروز به حمايت از حماسه آفرينان و وطن بانان خدمتى كرده اند و نه در آينده
ص: 215
لياقت حضور در جنود و سربازان خدا را خواهند يافت، براى خوش خدمتى به اربابان و دلگرم نمودن آنان از خستگى و بن بست در جنگ تحميلى، داد سخن دهند و به خيال خام خود افكار را از جنگ منحرف نمايند و احياناً آنهاكه در خارج از مرزها نشسته اند باورشان بيايد كه مردم و مسئولين و ارتش و سپاه و بسيج از جنگ و ادامه آن خسته شده اند و يا در ميان آنان بر سر جنگ اختلاف افتاده است. و حال آنكه به لطف خدا در حاكميت جمهورى اسلامىِ ما اختلافى بر سر مواضع اصولى، سياسى و اعتقادى وجود ندارد و همه مصممند تا توحيد ناب را در بين الملل اسلامى پياده نموده و سر خصم را به سنگ بكوبانند، تا در آينده اى نه چندان دور به پيروزى اسلام در جهان برسند.
الحمدللَّه اين كشور رسول خدا صلى الله عليه و آله امروز ميليونها جوان داوطلبِ جنگ و شهادت در خود پرورانده است و دل و ديدگان ملت ما را جز رضايت حق چيزى پر نخواهد كرد و به همين جهت از بذل مال و جان و فرزندان خويش در راه خدا لذت مى برند و ملاك ارزش و برترى در نزد آنان تقوا و سبقت در جهاد گرديده است و از تفرعنها و خودنماييهاى جاهليت قديم و جديد متنفرند و من خودم را خادم يك چنين ملتى مى دانم و به اين خدمت افتخار مى كنم و همه اين بركات معنوى را از توجه پيامبر رحمة للعالمين و خاتم المرسلين صلى الله عليه و آله مى دانم و مردم و جوانان كشورهاى اسلامى را به كشف و شناخت وايجاد روابط گرم و برادرانه با اين عصاره هاى فضيلت و تقوا دعوت نموده و در اين فرصت به همه مسئولان كشورمان تذكر مى دهم كه در تقدم ملاكها، هيچ ارزش و ملاكى مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشى و الهى بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده ازامكانات و تصدى مسوليتها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنتها و امتيازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صِرف امتياز لفظى و عرفى كفايت نمى كند، كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود و مصلحت زجر كشيده ها و جبهه رفته ها و شهيد و اسير و مفقود و مجروح دادهها و در يك كلام، مصلحت پابرهنه ها و گودنشينها و مستضعفين، بر مصلحت قاعدين درمنازل و مناسك و متمكنين و مرفهين
ص: 216
گريزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان اين نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و بايد سعى شود تا از راه رسيده ها و دين به دنيا فروشان، چهره كفرزدايى و فقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشه دار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهين بيخبر از خدا را بر دامن مسئولين نچسبانند و آنهايى كه در خانه هاى مجلل، راحت و بى درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جانفرساى ستون محكم انقلاب و پابرهنه هاى محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليتهاى كليدى تكيه كنند، كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يكشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ايران را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طى شده را نديده اند و فرق و سينه شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكرده اند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بيقرارى مجاهدان كه براى مرگ و نابودى ظلم بيگانگان دل به درياى بلا زده اند، غافل و بيخبرند.
3- روحانيون و مديران و مسئولين محترم كاروانها و حج با توجه به مسئوليت خطيرى كه در اداره و توجيه زائران محترم پذيرفته اند و با در نظر گرفتن شرايط استثنايى كشور جمهورى اسلامى ايران بايد تمام همت وتلاش خود را در برگزارى صحيح و منظم حج به كار گيرند و با سعه صدر و به دور از هر گونه توقع و منتى زائران محترم بيت اللَّه را در آموزش و تعليم مناسك و مسائل حج همراهى نمايند و متناسب با حضور قشرهاى مختلف اعم از بيسواد و باسواد براى آنان برنامه ريزى كنند و از نقش سازنده خود و تأثير بزرگى كه حج براى هميشه در سرنوشت انسان مى گذارد غافل نشوند، چرا كه در آن فضاو شرايط معنوى همه دلها براى تحول و پذيرفتن حق آماده است، لذا از اعمال نظرهاى شخصى در امور حج و خصوصاً در مسائل و مناسك جداً خوددارى شود و مسائل حج را با علم و يقين و در موارد ضرورت با مراجعه به اشخاص مطلع و يا منابع فقهى آن بيان فرمايند، چرا كه در اعمال و مناسك حج مسائل جديد و مورد ابتلا فراوان است و خداى ناكرده بيان ناقص و غلط مسائل، موجب بطلان عمل و گرفتارى حجاج محترم و عسر و حرج مى گردد.
ص: 217
روحانيون عزيز در عين حالى كه مسائل را به طور واضح و دقيق بيان مى كنند ولى از مشكل تراشى و حالتهاى وسواس گونه كه زائران [را] در شك و ترديد و احتياطهاى بيمورد قرار مى دهد خوددارى كنند، چرا كه وسواس در برنامه و مراسم وعبادتها و ادعيه موجب كسالت و بى توجهى در واجبات مى شود. و يكى از فرصتهاى بسيار مناسب و مغتنم براى روحانيون، ارتباط با صاحبنظران و انديشمندان و علماى كشورهاى اسلامى است. هر چند كه استكبار جهانى، يا سران بعض كشورهاى اسلامى بشدت از اين نوع ملاقاتها و رابطه ها بيمناك و از آن جلوگيرى و مراقبت مى نمايند، ولى برنامه ريزى سالم و استفاده كردن از اين موقعيت مناسب براى تبادل افكار و انديشه ها و پيداكردن راه حل براى معضلات جوامع اسلامى از خواسته هاى جمهورى اسلامى ايران بوده است و در اين فرصت مغتنم، روحانيون معظم و مسئولين تبليغات حج براى انتقال تجارب انقلاب و ارائه خط مشى هاى سياسى در پرتو احكام قرآن و نقش عظيم روحانيت اسلام در رهبرى مردم و جامعه، نقش كارسازى بايد ايفا بنمايند.
متأسفانه نه تنها مردم كشورها، بلكه روحانيون ممالك اسلامى اكثراً از كارآيى و نقش سازنده و تعيين كننده خود در مسائل روز و سياستهاى بين المللى بيخبر هستند و متأثر از القائات و برداشتهاى مادى، تصور مى كنند كه در عصر تمدن و تكنيك و صنعت و تحولات علمى وپيشرفتهاى مادى، نفوذ روحانيت كم شده است و نعوذباللَّه اسلام از اداره كشورها عاجز مانده است، كه بحمداللَّه پيروزى انقلاب اسلامى ايران به رهبرى روحانيت، خلاف اين تصورات را ثابت نمود و على رغم همه كارشكنيها و سنگ اندازيها و توطئه هاى شرق و غرب و حسادت و كينه توزى ايادى آنان، توانمندى و اقتدار روحانيت اسلام آشكار گرديد. كه من از تمامى علما و متفكرين و دانشمندان اسلامى سراسر جهان دعوت مى كنم كه در فرصتهاى مناسب به كشور عزيز اسلامى ايران سفر كنند و در وضع گذشته اين مملكت كه نظام شاهنشاهى آن را به مملكتى غربزده و تهى از ارزشهاى اسلامى مبدل ساخته بود و ايران مى رفت تا پايگاهى براى اسلام زدايى و محو آثار رسالت گردد و از تاريخ تا فرهنگ و همه مظاهر اسلام نابود شود، فكر نمايند و همچنين به بررسى وضعيت كنونى بپردازند كه اساس قوانين ومقررات اين كشور را
ص: 218
وحى و اسلام معيّن نموده است و تمامى مظاهر كفر و شرك و معاصى علنى حتى المقدور بر چيده شده و على رغم همه نغمه هاى شوم التقاطيها و چپها و راستها و مليگراها كه در روزهاى اول پيروزى انقلاب و براى قبضه نمودن قدرت و تفكر ملت ايران از حلقوم آنان برمى خاست، خداوند بر ما منت نهاد كه توطئه آنان كشف و در تمامى كشور ما قوانين و برنامه هاى اسلامى در حال پياده شدن است و از ميدانهاى نبرد و كارزار گرفته تا مراكز تحقيقات علمى، دانشگاهها و حوزهها و از مجالس قانونگذارى و تدوين همه مقررات كشورى و لشكرى تا قوه مجريه كه دست اندركاران حل و فصل بزرگترين مسائل ادارى و اجرايى يك كشور بزرگ و در حال جنگ و محاصره وبا جمعيتى متجاوز از پنجاه ميليون نفر است و از قوه قضاييه كه مسئوليت اجراى حدود و احكام الهى و در حقيقت بار سنگين تأمين امنيت جان و نواميس و اموال و شخصيت يك جامعه انقلابى را به عهده دارد تا فرماندهى قواى نظامى وانتظامى كه مسئوليت امنيت مرزهاو داخل كشور و خنثى نمودن صدها توطئه رنگارنگ به عهده آنان است و بايد جلوى تخريب و جنايات منافقين و ضدانقلاب واشاعه فحشا و منكرات و دزديها و قتلها و موادمخدر را بگيرند، كه همه اينها با رهبرى روحانيت متعهد و به بركت احكام نورانى اسلام و كتاب آسمانى پيامبر اكرم حضرت محمد بن عبداللَّه صلى الله عليه و آله و پيروى از ائمه هدى عليهم السلام اداره مى شود و خدا را سپاس مى نهيم كه با تكيه بر آيات وحى و كتاب خدا توانسته ايم كشورمان را از وابستگيها نجات دهيم. البته تا پياده كردن تمامى احكام و مقررات اسلامى وعمل كامل در همه سطوح جامعه راه زيادى در پيش داريم ولى به يارى خداوند همچنان به تلاش و كوشش خود ادامه مى دهيم و در عمل به همه غربزدگان و شرقزدگان و خودباختگانى كه از مطرح كردن شعار اسلام و اعتماد به قرآن كريم واهمه داشته اند، نشان مى دهيم كه چگونه مى توان جامعه را از سرچشمه هاى معرفت كتاب خدا و هدايت اسلام عزيز سيراب نمود، كه بحمداللَّه همه اينها از بركات و ورود علما در مسائل سياسى و استنباط احكام در مسائل مستحدثه بوده است، كه روحانيت كشور ايران فقط به خطابه و وعظ و ذكر مسائل روزمره اكتفا ننموده است و با دخالت در مهمترين مسائل سياسى كشور خود و جهان توانسته است قدرت مديريت روحانيت اسلام را به
ص: 219
نمايش بگذارد و اتمام حجتى براى همه قائلين به سكوت و سازشكاران بى تعهد و علم فروشان بى عمل باشد وتعجب است كه چگونه بسيارى ازعلما و روحانيون كشورها و بلاد اسلامى از نقش عظيم و رسالت الهى و تاريخى خود در اين عصرى كه بشريت تشنه معنويت و احكام نورانى اسلام است غافلند و عطش ملتها را درك نمى كنند و از التهاب و گرايش جوامع بشرى به ارزشهاى وحى بيخبرند و قدرت و نفوذ معنوى خود را دست كم گرفته اند، كه در همين شرايط پر زرق و برق حاكميت علوم وتمدن مادى بر نسل معاصر، علما و خطبا و ائمه جمعه بلاد و روشنفكران اسلامى با وحدت و انسجام و احساس مسئوليت و عمل به وظيفه سنگين هدايت و رهبرى مردم، مى توانند دنيا را در قبضه نفوذ و حاكميت قرآن در آورند و جلوى اينهمه فساد و استثمار و حقارت مسلمين را بگيرند و از لانه كردن شياطين كوچك و بزرگ خصوصاً امريكا در ممالك اسلامى جلوگيرى كنند و به جاى نوشتن و گفتن لاطائلات و كلمات تفرقه انگيز و مدح و ثناى سلاطين جور و بدبين كردن مستضعفان به مسائل اسلام و ايجاد نفاق در صفوف مسلمين به تحقيق و نشر احكام نورانى اسلام همت بگمارند و با استفاده از اين درياى بيكران ملتهاى اسلامى، هم عزت خود را و هم اعتبار امت محمدى صلى الله عليه و آله را پايدار نمايند.
آيا براى علماى كشورهاى اسلامى ننگ آور نيست كه با داشتن قرآن كريم و احكام نورانى اسلام و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام احكام و مقررات كفر در ممالك اسلامى تحت نفوذ آنان پياده شود و تصميمات ديكته شده صاحبان زر و زور و تزوير و مخالفان واقعى اسلام اجرا گردد و سياستگذاران كرملين يا واشنگتن دستورالعمل براى ممالك اسلامى صادر كنند؟ علماى بلاد و كشورهاى اسلامى بايد راجع به حل مشكلات و معضلات مسلمين و خروج آنان از سيطره قدرت حكومتهاى جور با يكديگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و براى حفظ منافع مسلمين سينه ها را سپر كنند و جلوى تهاجم فرهنگهاى مبتذل شرق و غرب را كه به نابودى نسل و حرث ملتها منتهى شده است را بگيرند، و به مردم كشورهاى خود آثار سوء و نتايج خود باختگى در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو كنند و به مردم و به دولتها خطر استعمار نو و شيطنت ابرقدرتها كه جنگ و مسلمان كشى در جهان به راه انداخته اند،
ص: 220
گوشزد كنند.
من مجدداً تأكيد مى كنم كه دنيا امروز تشنه حقايق و احكام نورانى اسلام است و حجت الهى بر همه علما و روحانيون تمام گرديده است، چرا كه وقتى جوانان كشورهاى اسلامى براى دفاع از مقدسات دينى خود تا سر حد شهادت پيش رفته اند و براى بيرون كردن متجاوزان، خود را به درياى حوادث و بلا زده اند و زندانها و شكنجه ها را به جان خريده اند و همچون مسلمانان شجاع و مبارز و عزيزان حزب اللَّه لبنان و ساير كشورها مقاومت كرده اند و به جهاد عليه متجاوزان برخاسته اند، چه حجتى بالاتر از اين و چه بهانه اى براى سكوت و مماشات و در خانه نشستن و تقيه كردنهاى بيمورد مانده است؟
علما و روحانيت متعهد اسلام اگر دير عمل كنند، كار از كار مى گذرد. البته ما درد تنهايى بعض از علما و متعهدينى كه در شهرها و كشورهايشان در محاصره سرنيزه ها و فشار تحليلها و حكمهاى نامشروع علماى سوء و دربارى گرفتار آمده اند [را] احساس مى كنيم ولى به همه اين عزيزان كه در فشار جباران مى باشند، موعظه خدا رايادآور مى شويم كه انْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَّفَكَّروا؛ (1)
براى خدا قيام كنيد و از تنهايى و غربت نهراسيد، مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسبترين ميدان تشكل و بيان مصالح مسلمين مى باشند. امروز دولتها و سرسپردگان ابرقدرتها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاسته اند وهمچون دولت هند مسلمانان بيگناه و بى پناه و آزاده را قتل عام مى كنند ولى هرگز جرأت و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند ونور عشق و معرفت ميليونها مسلمان را نمى توانند خاموش كنند. در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بكشانند و حتى علماى اسلام را در ملأ عام به دار كشند، خود دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مى شود. مگر نه اين است كه خداوند از علما پيمان گرفته است كه در برابر ستم ستمكاران و ظلم جنايت پيشگان ساكت و آرام نمانند؟ مگرنه اين است كه علما حجت پيامبران ومعصومين بر زمين هستند؟ پس بايد علما و
ص: 221
روشنفكران و محققان به داد اسلام برسند و اسلام را از غربتى كه دامنگيرش شده است نجات دهند و بيش ازاين ذلت و حقارت را تحمل نكنند و بت سيادت تحميلى جهانخواران را بشكنند و با بصيرت و سياست چهره منور و پراقتدار خود را آشكار سازند و در اين راستا، دو چهره ها و روحانى نمايان و دين به دنيافروشان و قيل و قال كنندگان را از خود و از كسوت خود برانند و اجازه ندهند كه علماى سوء و تملق گويان ظلمه و ستمگران، خود را به جاى پيشوايان و رهبران معنوى امتهاى اسلامى بر مردم تحميل كنند و از منزلت و موقعيت معنوى علماى اسلام سوء استفاده كنند. روحانيون متعهد اسلام بايد از خطر عظيمى كه از ناحيه علماى مزور و سوء و آخوندهاى دربارى متوجه جوامع اسلامى شده است سخن بگويند، چرا كه اين بيخبران هستند كه حكومت جابران و ظلم سران وابسته را توجيه و مظلومين را از استيفاى حقوق حقه خود منع و در مواقع لزوم به تفسيق و كفر مبارزان وآزاديخواهان در راه خدا حكم مى دهند، كه خداوند همه ملتهاى اسلامى را از شرور و ظلمت اين نا اهلان و دين فروشان نجات دهد.
و يكى از مسائل بسيار مهمى كه به عهده علما و فقها و روحانيت است، مقابله جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و غرب و مبارزه با سياستهاى اقتصاد سرمايه دارى و اشتراكى در جامعه است، هرچند كه اين بليه دامنگير همه ملتهاى جهان گرديده است و عملًا بردگى جديدى بر همه ملتها تحميل شده و اكثريت جوامع بشرى در زندگى روزمره خود به اربابان زر و زور پيوند خورده اند و حق تصميم گيرى در مسائل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و على رغم منابع سرشار طبيعت و سرزمينهاى حاصلخيز جهان و آبها و درياها و جنگلها و ذخاير، به فقر ودرماندگى گرفتار آمده اند و كمونيستها و زراندوزان و سرمايه داران با ايجاد روابط گرم با جهانخواران، حق حيات وابتكار عمل را از عامه مردم سلب كرده اند و با ايجاد مراكز انحصارى وچند مليتى، عملًا نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته وهمه راههاى صدور و استخراج و توزيع و عرضه وتقاضا و حتى نرخ گذارى و بانكدارى را به خود منتهى نموده اند وبا القاى تفكرات و تحقيقات خود ساخته، به توده هاى محروم باورانده اند كه بايد تحت نفوذ ما زندگى كرده و الّا راهى براى ادامه حيات پابرهنه ها، جز تن دادن به فقر باقى نمانده است و اين
ص: 222
مقتضاى خلقت و جامعه انسانى است كه اكثريت قريب به اتفاق گرسنگان در حسرت يك لقمه نان بسوزند و بميرند و گروهى اندك هم از پرخورى و اسراف وتعيشها جانشان به لب آيد. به هر حال اين مصيبتى است كه جهانخواران بر بشريت تحميل كرده اند و كشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مديريتها و وابستگى، به وضعيت أسفبار گرفتار شده اند كه اين به عهده علماى اسلام و محققين و كارشناسان اسلامى است كه براى جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه هاى سازنده و دربرگيرنده منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به درآورند. البته پياده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه هاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بيمار سرمايه دارى غرب و اشتراكى شرق، بدون حاكميت همه جانبه اسلام ميسر نيست و ريشه كن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامى همچون جمهورى اسلامى ايران نيازمند به زمان باشد، ولى ارائه طرحها و اصولًا تبيين جهت گيرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترين هديه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهيدستى به شمار مى رود و بيان اين حقيقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هيچ امتياز و برترى اى از اين جهت بر فقرا ندارند و ابداً اولويتى به آنان تعلق نخواهد گرفت، مسلّم راه شكوفايى و پرورش استعدادهاى خفته و سركوب شده پابرهنگان را فراهم مى كند. و تذكر اين مطلب كه ثروتمندان هرگز به خاطر تمكن مالى خود نبايد در حكومت و حكمرانان و اداره كنندگان كشور اسلامى نفوذ كنند ومال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتكشان، افكار و خواسته هاى خود را تحميل كنند، اين خود بزرگترين عامل تعاون و دخالت دادن مردم در امور و گرايش آنان به اخلاق كريمه و ارزشهاى متعالى و فرار از تملق گوييها مى گردد و حتى بعض ثروتمندان را از اينكه تصور كنند كه مال و امكاناتشان دليل اعتبار آنان در پيشگاه خداست متنبه مى كند.
خلاصه كلام اينكه بيان اين واقعيت كه در حكومت اسلامى بهاى بيشتر و فزونتر از
ص: 223
آنِ كسى است كه تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همه مديران وكارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل موظفند كه با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين، و در كنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگى است كه نصيب اوليا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه مى دهد، كه بحمداللَّه در جمهورى اسلامى ايران، اساس اين تفكر و بينش در حال پياده شدن است.
و همچنين مسئولين محترم كشور ايران على رغم محاصرات شديد اقتصادى وكمبود درآمدها، تمامى كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايى جامعه كرده اند و همه آرمان و آرزوى ملت و دولت و مسئولين كشور ما است كه روزى فقر و تهيدستى از جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند. خدا نياورد آن روزى را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد و اغنيا و ثروتمندان ازاعتبار و عنايت بيشترى برخوردار شوند. معاذاللَّه كه اين با سيره و روش انبيا و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام سازگار نيست، دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيت ما است كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كرده است. از آنجا كه محروميت زدايى، عقيده و راه و رسم زندگى ما است، جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشته اند و براى ناتوان ساختن دولت ودست اندركاران كشور ما حلقه هاى محاصره را تنگتر كرده اند و بغض و كينه و ترس و وحشت خود را در اين حركت مردمى و تاريخى تا مرز هزاران توطئه سياسى- اقتصادى ظاهر ساخته اند و بدون شك جهانخواران به همان ميزان كه از شهادت طلبى و ساير ارزشهاى ايثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند و مسلّم هر قدر كشور ما به طرف فقرزدايى و دفاع از محرومان حركت كند، اميد جهانخواران از ما منقطع و گرايش ملتهاى جهان به اسلام زيادتر مى شود و روحانيت عزيز بايد به اين اصل توجه عميق داشته باشند و افتخار
ص: 224
تاريخى و بيش از هزار ساله پناهگاهىِ محرومان را براى خود حفظ كنند و به ساير مسئولين و مردم توصيه نمايند كه ما نبايد گرايش و توجه بى شائبه محرومين را به انقلاب و حمايت بيدريغ آنان را از اسلام فراموش كنيم و بدون جواب بگذاريم.
البته پرواضح است كه همه اقشار كشور ما در انقلاب سهيم و شريكند و همه براى خدا و انجام وظيفه الهى خود وارد صحنه ها شده اند و مقصد خدا است و هرگز آمال بلند و الهى خود را به مسائل مادى آلوده نمى كنند و با كمبودها ازميدان به در نمى روند، چرا كه كسى كه براى خدا جان ومال فدا مى كند، به خاطر شكم و دنيا از پا در نمى آيد، ولى وظيفه ما و همه دست اندركاران است كه به اين مردم خدمت كنيم و در غم و شادى ومشكلات آنان شريك باشيم كه گمان نمى كنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد. راستى وقتى كه پابرهنه ها و گودنشينان و طبقات كم درآمد جامعه ما امتحان و تقيد خود را به احكام اسلامى تا سر حد قربانى نمودن چندين عزيز و جوان و بذل همه هستى خود داده اند و در همه صحنه ها بوده اند- و ان شاءاللَّه خواهند بود- و سر و جان را در راه خدا مى دهند، چرا ما از خدمت به اين بندگان خالص حق و اين رادمردان شجاع تاريخ بشريت افتخار نكنيم! ما مجدداً مى گوييم كه يك موى سر اين كوخ نشينان و شهيددادگان به همه كاخ و كاخ نشينان جهان شرف و برترى دارد.
و آخرين نكته اى كه در اينجا ضمن تشكر از علما و روحانيون و دولت خدمتگزار حامى محرومان بايد از باب تذكر عرض كنم و بر آن تأكيد نمايم، مسئله ساده زيستى و زهدگرايى علما و روحانيت متعهد اسلام است كه من متواضعانه و به عنوان يك پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحانى خود مى خواهم كه در زمانى كه خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است واداره كشور بزرگ و تبليغ رسالت انبيا را به آنان محول فرموده است، از زىّ روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا كه دون شأن روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است، پرهيز كنند و برحذر باشند كه هيچ آفت و خطرى براى روحانيت و براى دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست كه بحمداللَّه روحانيت متعهد اسلام امتحان زهدگرايى خود را داده است، ولى چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانيت بعد از
ص: 225
اين براى خدشه دار كردن چهره اين مشعلداران هدايت و نور، دست به كار شوند و با كمترين سوژه اى به اعتبار آنان لطمه وارد آورند كه ان شاءاللَّه موفق نمى شوند.
و اما زائران محترم ايرانى كه انصافاً شخصيت و شعور و رشد سياسى و اجتماعى خود را در مراسم حج سالهاى گذشته به نمايش گذارده اند و باعث حفظ آبرو و اعتبار جمهورى اسلامى ايران شده اند، امسال نيز علاوه بر دقت و توجه به اعمال و واجبات حج و استفاده از اين نعمت بزرگ تشرف به مكه مكرمه و مدينه منوره و زيارت خانه خدا و مرقد پاك نبى اكرم صلى الله عليه و آله و بقيع و تشرف به جوار تربت مطهر حضرت زهرا عليها السلام و ائمه معصومين عليهم السلام در راهپيمايى كوبنده برائت با هماهنگى و انسجام كامل در صفوف و شعارها و برنامه ها شركت نمايند و از بركاتِ اين اجتماع مقدس عبادى- سياسى كه نشان دهنده اقتدار مسلمين و كشور عزيز و اسلامى ايران است بهره مند شوند و با برخوردهاى اخلاقى و سالم و سازنده در تمام مراسم حج و خصوصاً در مسير راهپيمايى با مردم ساير كشورها و يا مأمورين كشور عربستان سعودى، آنان را به ضرورت حضور در اين اجتماعات دعوت كنند و از هرگونه اعمال سليقه هاى شخصى و كارهاى خودسرانه اى كه خداى ناكرده موجب هتك احترام اين اجتماع عظيم شود خوددارى كنند و از درگيرى و اهانت و جدال احتراز نمايند، هرچند كه زائران محترم با آگاهى كامل نقشه ها و توطئه ها را خنثى مى كنند ولى چه بسا افرادى به منظور برهم زدن شكوه و جلوه اجتماعات حج و مخدوش كردن چهره انقلاب به كارهاى بدون حساب و خودسرانه دست زنند. البته بعيد به نظر مى رسد كه دولت يا مأمورين عربستان كه ميزبان زائران خانه خدا و حرم پيغمبر اكرمند، از اين نمايش قدرت اسلام و مسلمين در برابر كفر و ابتكار عملى- سياسى ملت ما كه به خاطر سربلندى جهان اسلام و مسلمين مى باشد جلوگيرى كنند. در هر حال زائران ايرانى به نقش و رسالت خود در تمامى مراحل حج توجه كنند كه تمامى اعمال و رفتار آنان با دقت مورد توجه و نظر دوستان و دشمنان انقلاب ما است، و دشمنان انقلاب درصدد دست يافتن به سوژه اى ولو مختصر جهت تخريب قداست و اعتبار الهى مردم كشور ما مى باشند و دوستان و طرفداران انقلاب مشتاق آشنايى با روش و سيره وخصوصيات اين ملتى كه آوازه نام و نشانش- به يارى خداوند- در سراسر عالم طنين
ص: 226
افكنده است، گرديده اند. و حج بهترين ميعادگاه معارفه ملتهاى اسلامى است كه مسلمانان با برادران و خواهران دينى واسلامى خود از سراسر جهان آشنا مى شوند و در آن خانه اى كه متعلق به تمام جوامع اسلامى و پيروان ابراهيم حنيف است، گِردهم مى آيند و با كنار گذاردن تشخصها و رنگها و مليتها و نژادها به سرزمين و خانه اولينِ خود رجعت مى كنند و با مراعات اخلاق كريمه اسلامى واجتناب از مجادلات و تجملات، صفاى اخوت اسلامى و دورنماى تشكل امت محمدى صلى الله عليه و آله را در سراسر جهان به نمايش مى گذارند.
زائران محترم كشور ايران، ارزش دستاوردهاى معنوى و سياسى جمهورى اسلامى ايران را در برخورد با ساير مسلمانان بهتر درك مى كنند و باتوجه و اطلاع از گرفتاريها و مشكلاتى كه به اشكال مختلف بر ملتهاى اسلامى تحميل شده است، به ابعاد عظمت انقلاب و عنايات خاصه حق تعالى و توجه امام زمان- ارواحنا فداه- به اين ملت بيشتر پى مى برند و قدر بركات اين انقلاب را بيشتر از گذشته مى دانند و از كار و تلاش مسئولين محترم و دولت خدمتگزار كه شب و روز خود را وقف خدمت نموده اند، مطلع مى گردند و از تحولى كه در جوانان و اقشار ديگر ملت به وجود آمده است و آنان را به بهشت صلابت و عفت و حيا و شرافت و آزادى وجهاد رهنمون شده اند، خدا را سپاس مى گزارند.
خداوندا! اين نعمتهاى بزرگ را از ما و ملت ما نگير. خداوندا! ما را به ارزش بركات خود بيشتر آشنا فرما. خداوندا! بربندگى ما و خلوص ما و اظهار عجز و ذلت ما در برابر خودت بيفزا. خداوندا! به ما توكل و صبر و مقاومت و رضا و توفيق جلب عنايت خود كرامت فرما و در مسير خدمت به بندگانت ما را تا مرز قربانى خود وفرزندان و هستى مان همراهى و مدد بنما.
زائران محترم مبادا كه از احساس رشد و عظمت انقلاب خود در برابر مسلمانان ديگر كشورها به غرور و عُجب گرفتار شوند و خداى نخواسته به اعمال و رفتار مسلمانان به ديده اهانت و تحقير بنگرند و از همدلى و انس با دوستان خدا در مكه مكرمه محروم شوند و از شكر اين نعم بزرگ الهى، كه تواضع در برابر مسلمانان و مستضعفان و برادران
ص: 227
دينى است، غافل بمانند. در كنار خانه خدا و مرقد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيعتها و پيوندهاى دوستى وارتباط آينده را با مسلمانان محكم كنند وحديث انقلاب و لطف خدا را به آنان بازگو نمايند. و از جانب من و همه ملت ايران به همه مسلمانان اطمينان بدهيد كه جمهورى اسلامى ايران پشتيبان شما و حامى مبارزات و برنامه هاى اسلامى شما است و در هر سنگرى عليه متجاوزان در كنار شما ايستاده است و از حقوق گذشته و امروز و آينده شما ان شاءاللَّه دفاع خواهد كرد و به آنان بگوييد كه اقتدار و اعتبار جمهورى اسلامى ايران متعلق به همه ملتهاى اسلامى است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ايران در حقيقت دفاع از همه ملتهاى تحت ستم است و ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاى اسلامى مى شكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدى صلى الله عليه و آله است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مى دهيم وبه يارى خدا راه را براى ظهور منجى مصلح و كل و امامت مطلق حق امام زمان- ارواحنا فداه- هموار مى كنيم.
و از نكاتى كه حجاج محترم بايد به آن توجه كنند، اينكه مكه معظمه و مشاهد مشرفه آينه حوادث بزرگ نهضت انبيا و اسلام و رسالت پيامبراكرم است، جاى، جاى اين سرزمين محل نزول و اجلال انبياى بزرگ و جبرئيل امين و يادآور رنجها و مصيبتهاى چندين ساله اى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در راه اسلام و بشريت متحمل شده اند و حضور در اين مشاهد مشرفه و امكنه مقدسه و در نظر گرفتن شرايط سخت و طاقتفرساى بعثت پيامبر، ما را به مسئوليت و حفظ دستاوردهاى اين نهضت ورسالت الهى بيشتر آشنا مى كند، كه واقعاً پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام در چه غربتهايى براى دينِ حق و امحاى باطل، استقامت و ايستادگى نموده اند و ازتهمتها و اهانتهاو زخم زبانهاى «ابولهب» و «ابوجهل» ها و «ابوسفيان» ها نهراسيدند و در عين حال شديدترين محاصره هاى اقتصادى در شعب ابيطالب، به راه خود ادامه داده اند و تسليم نشدند و سپس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگهاى پياپى و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه وكارشكنيها به هدايت و رشد همت گماشته اند كه دل صخره ها و سنگها و بيابانها و كوهها و كوچه ها و بازارهاى مكه و مدينه پر است از هنگامه پيام
ص: 228
رسالت آنان كه اگر آنها به زبان و سخن مى آمدند و از راز و رمز تحقق فَاسْتَقِمْ كَما امِرْتَ (1)
پرده برمى داشتند، زائران بيت اللَّه الحرام در مى يافتند رسول خدا براى هدايت ما و بهشتى شدن مسلمانان چه كشيده اند و مسئوليت پيروان او چقدر سنگين است. و ملت شهيد داده ايران اگر چه در طول دوران مبارزه و جنگ و حوادثِ ديگر انقلاب مظلوميتها و سختيها و درد و رنجهاى فراوان ديده است و جوانان و عزيزان گرانقدرى را تقديم راه خدا كرده است ولى يقيناً وسعت مظلوميتها و سختيهايى كه بر پيشوايان ما رفته است، به مراتب بالاتر از مسائل ما است. حجاج محترم سلام خالصانه ملت عزيز و مسئولين پر تلاش و خانواده هاى معظم شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودين را به پيشگاه مقدس پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله و اهل بيت هدى عليهم السلام ابلاغ كنيد و ملتمسانه و عاجزانه از آنان تفقد و رحمت بيشتر براى اين پيروان صادق خود خواسته و پيروزى ملت ما را در جنگ بر كفر جهانى از خدا بخواهند و از اين فرصت مناسب در دعا كردن به همه مسلمانان و رفع گرفتاريها استفاده كنند.
خداوندا! اگر هيچ كس نداند تو خود مى دانى كه ما براى برپايى پرچم دينِ تو قيام كرده ايم و براى برپايى عدل و داد در پيروى از رسول تو در مقابل شرق و غرب ايستاده ايم و در پيمودن اين راه لحظه اى درنگ نمى كنيم. خداوندا! تو مى دانى كه فرزندان اين سرزمين در كنار پدران ومادران خود براى عزت دين تو به شهادت مى رسند و با لبى خندان و دلى پر از شوق و اميد به جوار رحمت بى انتهاى تو بال و پر مى كشند.
خداوندا! تومى دانى كه امت رسول تو در ا ين مملكت مواجه با همه توطئه ها است و ايادى شيطان در داخل و خارج او را آرام نمى گذارند و تلاشها هر روز براى در تنگنا و مضيقه قرار دادن اين ملت در امور اقتصاد فزونتر مى شود.
خداوندا! تو مى دانى مردم ما مشكلات را به جان و دل خريده اند و از هيچ چيزى غير تو ترس و بيم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل مى كنند، همه پيروزيها را از آن تو و به عنايت تو مى دانند، پس ما را به عنايت دوباره خود همراهى نما و دلهاى ملت ما را
ص: 229
به نصر وپيروزى خود اميدوارتر ساز و رزمندگان جبهه ما را به مدد غيبى و جنود مخفى خود غالب وپيروز گردان و توان و صبر و استقامت ما را در تحمل سختيها و مشكلات افزون نما و نعمت رضايت در شكست وپيروزى را به ما ارزانى فرما و دل مردم ما را كه براى دين تو شهيد و مفقود و مجروح و اسير داده اند و سختى هجران عزيزان را به عشق لقا و رضاى تو تحمل كرده اند، شادمان فرما و همه ما را در مسير بندگى خود عاشق و درد آشنا فرما و شهيدان ما را از كوثر زلال ولايت خود و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام سيراب نما و انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح كل متصل فرما. «انك ولىّ النعم».
1 ذى الحجة الحرام 407
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 230
پيام
زمان: 12 مرداد 1366/ 7 ذى الحجه 1407
مكان: تهران، جماران
موضوع: جنايتها و خيانتهاى آل سعود
مناسبت: فاجعه خونين مكهكشتار زائران ايرانى توسط مأموران آل سعود)
مخاطب: كروبى، مهدىنماينده امام خمينى و سرپرست حجاج ايرانى)
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
والَّذينَ هاجَرُوا فى سَبيلِ اللَّه ثُمَّ قُتِلُوا اوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُم اللَّه رِزْقاً حَسَناً وَ إنَّ اللَّه لَهُوَ خَيْرُالرَّازِقينَ (1)
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى- دامت افاضاته
پيام استقامت و مظلوميت شما و زائران عزيزتر از جانمان را از كنار كعبه مظلوم و حرم خون آلود خدا شنيدم. سلام خالصانه اينجانب و همه ملت ايران را به همه عزيزانى كه در كنار خانه خود و حرم امن خدا مورد تهاجم و گستاخى اجير شدگان شيطان بزرگ، يعنى آمريكاى جنايتكار قرار گرفته اند، ابلاغ كنيد. اين حادثه بزرگ نه تنها احساسات و عواطف ملت ايران را كه يقيناً دل همه آزادگان جهان و ملتهاى اسلامى را جريحه دار و متألم ساخته است ولى براى ملت بزرگ و قهرمانى همچون مردم عزيز كشورمان كه تجربه چندين ساله انقلاب را ديده اند و نقاب از چهره ها و نيرنگهاى ايادى امريكا چون شاه و صدام را در حمله به عزاداران حسينى و آتش زدن قرآنها و مساجد برداشته اند، اين
ص: 231
حوادث غيرمترقبه و شگفت آور نيست كه دوباره دست كثيف امريكا و اسرائيل از آستين رياكاران و سردمداران كشور عربستان و خائنين به حرمين شريفين (1) به درآيد و قلب بهترين مسلمانان و عزيزان و ميهمانان خدا را نشانه رود و مدعيان سقايت (2) حاجّ و عمارت مسجدالحرام، خيابانها و كوچه هاى مكه را از خون مسلمانان سيراب كنند.
ما در عين حال كه شديداً متأثر و عزادار از اين قتل عام بى سابقه امت محمد صلى الله عليه و آله و پيروان ابراهيم حنيف و عاملين به قرآن كريم گرديده ايم ولى خداوند بزرگ را سپاس مى گزاريم كه دشمنان ما و مخالفين سياست اسلامى ما را از كم عقلان و بيخردان قرار داده است، چرا كه خودشان هم درك نمى كنند كه حركتهاى كورشان سبب قوّت و تبليغ انقلاب ما و معرف مظلوميت ملت ما گرديده است و در هر مرحله اى سبب ارتقاى مكتب و كشورمان را فراهم كرده اند كه اگر از صدها وسيله تبليغاتى استفاده مى كرديم و اگر هزاران مبلّغ و روحانى را به اقطار عالم مى فرستاديم تا مرز واقعى بين اسلام راستين و اسلام امريكايى و فرق بين حكومت عدل و حكومت سرسپردگان مدعى حمايت از اسلام را مشخص كنيم، به صورتى چنين زيبا نمى توانستيم، و اگر مى خواستيم پرده از چهره كريه دست نشاندگان آمريكا برداريم و ثابت كنيم كه فرقى بين محمدرضاخان و صدام امريكايى و سران حكومت مرتجع عربستان در اسلام زدايى و مخالفتشان با قرآن نيست و همه نوكر امريكا هستند و مأمور خراب كردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فرياد حق طلبانه ملتها، باز به اين زيبايى ميسر نمى گرديد، و همچنين اگر مى خواستيم به جهان اسلام ثابت كنيم كه كليدداران كنونى كعبه لياقت ميزبانى سربازان و ميهمانان خدا را ندارند و جز تأمين امريكا و اسرائيل و تقديم منافع كشورشان به آنان كارى از دستشان برنمى آيد، بدين خوبى نمى توانستيم بيان كنيم و اگر مى خواستيم به دنيا ثابت كنيم كه حكومت آل سعود، اين وهابيهاى پست بيخبر از خدا بسان خنجرند كه هميشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به اين اندازه كه كارگزاران ناشى و بى اراده حاكميت سعودى در اين قساوت و بى رحمى عمل كرده اند، موفق نمى شديم و حقا كه
ص: 232
اين وارثان ابى سفيان و ابى لهب و اين رهروان راه يزيد روى آنان و اسلاف خويش را سفيد كرده اند.
جمهورى اسلامى ايران الحمدللَّه در ميان زائران خانه حق از مليتها و نژادها و كشورها و حتى در خود عربستان طرفداران بسيار زياد و دوستان صادق و وفادارى پيدا نموده است كه براى گواه و شهادت حقانيت ما و معرفى ابعاد قتل عام خونبار مسلمانان به دست خادم الحرمين و انتقال حقايق تلخ روز حادثه به مردم جهان ما را يارى دهند. و چه بهتر كه بلافاصله و در حالى كه اجساد عزيزان ما بر زمين افتاده اند، صدام و حسين اردنى (1) و حسن مراكشى (2) به حمايت از جنايت آل سعود اعلام همبستگى نمايند، گويى عربستان سنگر بزرگى را فتح كرده است و در كشتن صدها زن و مرد بى دفاع مسلمان و به رگبار مسلسل بستن آنان و عبور از روى اجساد مطهر آنان به پيروزى نظامى بزرگى نايل آمده است كه به يكديگر تبريك مى گويند و حال آنكه جهان در اين ماتم نشسته و دل پيامبر خاتم شكسته است. و چه كسى است كه نداند توسل به زور و سرنيزه و لشكر كشى در برابر زائران خانه حق و تهيه آن همه مقدمات و توسل به بهانه هاى پوچ براى درگيرى با زنان و مردان و جانبازان و مادران و همسران شهيدان چيزى جز استيصال و خشم و ضعف امريكا و عجز و نااميدى سرسپردگان آنان نخواهد بود. يقيناً امريكا و عربستان از شرايط خلع سلاح مسلمانان در حرم خدا و احترام مؤمنين به احكام قرآن و پرهيز از جدال در كنار خانه خدا سوءاستفاده كرده اند و با وسايل از پيش فراهم شده و نقشه هاى دقيق روبه صفتانه به صفوف شيرمردان و شيرزنان ما حمله نموده اند و آنان را غافلگير كرده اند. حكومت سعودى مطمئن باشد كه امريكا لكه ننگى بر دامنش نهاده است كه تا قيام قيامت هم باآب زمزم و كوثر پاك نمى شود و خونى كه از دل اقيانوس بزرگ ملت ما بر سرزمين حجاز جارى شده است، زمزم هدايتى براى تشنگان سياست ناب اسلام گرديده است كه ملتها و نسلهاى آينده از آن سيراب و ستمكاران در آن غرق و هلاك مى شوند و ما همه اين جنايتها را به حساب امريكا گذاشته ايم و به يارى خدا و در موقع
ص: 233
مناسب به حساب آنان خواهيم رسيد و انتقام فرزندان ابراهيم را از «نمرود» ها و «شياطين» و «قارون» ها خواهيم گرفت. و مجدداً تأكيد مى كنم كه اينها بهاى گران حاكميت نه شرقى و نه غربى و استقلال و آزادى و اسلام خواهى ماست.
و اينك از فرصت استفاده كرده به يكى از آيات كتاب كريم اشاره مى كنم آن جا كه فرموده است: اجَعلْتُمْ سِقايَةَ الحاجِّ وَ عِمارَةَ المَسْجِدِ الحَرامِ كَمَنْ امَنَ بِاللَّه وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ اللَّه لايَسْتَووُنَ عِنْدَاللَّه وَاللَّه لايَهْدِى القَوْمَ الظّالِمينَ. (1)
گويى آيه كريمه در همين عصر نازل شده و گويى براى آل سعود و امثال آل سعود در طول تاريخ و براى ملت مجاهد و بزرگ ايران و حجاج بيت اللَّه الحرام در عصر حاضر و امثال آنان در همه اعصار آمده است. و خداوند تعالى مى فرمايد: شما كوردلان آب رسانى به حجاج و تعمير مسجدالحرام را با ارزش آنانى كه ايمان به خدا و به روز جزا آورده و در راه خدا مجاهده مى كنند، مساوى قرار داده ايد، حاشا كه اينان با شما مساوى نيستند و خداوند ستمگران را هدايت نمى كند. آيا سعوديها و امثال آنان در طول تاريخ ارزش خود را براى تهيه آب در مواقف حج و زرق و برق تعميرات مسجدالحرام را با ارزشهاى مسلمانانى كه به خداوند و روز جزا ايمان دارند و با نثار خون خود و جوانان مجاهد خود در راه خدا و براى دفع دشمنان خدا از حريم اسلام و حرم خداوند تعالى بپا خاسته اند مقايسه نكرده اند؟ و سعوديهاى عصر حاضر، پا را فراتر از آن نگذاشته و بر مسلمانان افتخار نمى كنند؟ و با مجاهدان راه خدا آن نمى كنند كه روى امريكاى جهانخوار و ارباب خود را سفيد كرده است؟ و جالب توجه اينكه خداوند در اين آيه ايمان به خدا و روز جزا را ذكر فرموده و از ميان تمام ارزشهاى اسلامى و انسانى مجاهده در راه خدا را با دشمنان خدا و بشريت انتخاب كرده است و در اين انتخاب به همه مسلمانان تعليم فرموده است كه ارزش جهاد فوق همه ارزشهاست. و آيا خداوند با ذكر وَاللَّه لايَهْدِى القَوْمَ الظّالِمينَ نمى خواهد بفرمايد خداوند سعوديهاى عصر را و تمام اعصار تاريخ را
ص: 234
ستمگرانى بيش نمى داند كه قابل هدايت نيستند و خداوند آنان را هدايت نمى فرمايد؟
آيا ستمكارى بر حق و خلق و بر رسول خدا و امت بزرگوار حضرت رسول خاتم، بالاتر از آنچه آل سعود با كعبه و حرم امن الهى و با زائران مجاهد آن كه همه چيز و همه كس خود را در راه دوست و آرمان اسلام تقديم كردند، مى توان تصور كرد؟ آيا جرم اين مجاهدان كه به فرمان خداوند تعالى نداى برائت از مشركين را انجام داده اند، جز برائت از خدايان آل سعود و سعوديهاى عصر حاضر و شاه حسين و شاه حسن و مبارك نامبارك (1) و صدام عفلقى است؟ آيا سكوت در مقابل اين ستمگريها كه در طول تاريخ سابقه نداشته است، چيزى جز رضاى به اين جرم و شركت در ظلم و ستم ظالمين و ستمگران است؟ و در هر صورت آل سعود براى تصدى امور كعبه و حج لياقت نداشته و علما و مسلمانان و روشنفكران بايد چاره اى بينديشند. زائران شريف ايرانى امسال پيام انقلاب و برائت خود را با خونشان به جهان و به امت اسلام ابلاغ نمودند و با تقديم شهداى بزرگ به پيشگاه مقدس حق از سازندگان و بانيان سياست نه شرقى و نه غربىِ كعبه خداوند گشتند و ملت بزرگ ايران نيز با تجليل گسترده خود از شهدا و شركت ميليونى خود در راهپيمايى و اعلان برائت از كفر خصوصاً آل سعود به وظيفه انقلابى و الهى خود عمل نموده اند كه در اينجا لازم است از حضور گسترده آنان و همه اقشار و خواهران و برادران تشكر كنم. اكنون نوبت زائران ديگر كشورها و خصوصاً علما و روشنفكران و گويندگان است كه پيام مظلوميت ما را به جهان ابلاغ كنند. ان شاءاللَّه زائران محترم ايرانى با مقاومت و صبر بقيه اعمال خود را به اتمام برسانند و با گامهاى محكم و دلى آرام و قلبى سرشار از رضايت و لبى خندان، شادى پيروزى خون بر شمشير و شهادت در كنار خانه خدا را جشن بگيرند و افرادى كه به مدينه منوره مشرف مى شوند، سلام شهيدان به خون خفته كعبه و مجروحين خانه امن را به رسول خدا و ائمه هدى عليهم السلام ابلاغ كنند و اين موفقيت بزرگ را به محضرشان تبريك بگويند و به راه خود با صلابت و
ص: 235
اطمينان ادامه دهند و مشكلاتى كه امريكا و عربستان بر آنان تحميل نموده اند به حساب خدا و دفاع از پيامبر بگذارند و از اينكه خداوند هديه ها و قربانيان هاجروار و اسماعيل گونه اين ملت بزرگ را در كنار خانه خود پذيرفته است سپاسگزار و شاكر باشند كه ان شاءاللَّه خداوند شهداى بزرگ ما را با شهداى صدر اسلام محشور و به بازماندگان آنان صبر و اجر و به مصدومين و مجروحين شفا عنايت فرمايد و شرّ متجاوزان را به خودشان بازگرداند و آنان را به عقوبت خود كيفر دهد.
از خداوند مسئلت مى كنم كه از اين زمان كه همه كفر و همه شرك دست به دست هم داده اند و تصميم و عزم خود را براى شكست امت اسلام جزم كرده اند و همه ضربه ها را بر عليه ما به كار گرفته اند، خود ما را در حصار محكم خود و در لواى مرحمت و لطف خود حفاظت فرمايد. والسلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته.
7 ذى الحجه سال 1407 هجرى قمرى
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 236
سخنرانى
زمان: صبح 1 شهريور 1366/ 27 ذى الحجه 1407
مكان: تهران، جماران
موضوع: فاجعه اسفبار كشتار حجاج در مكه
مناسبت: در آستانه هفته دولت
حضار: خامنه اى، سيد علىرئيس جمهور)- موسوى، ميرحسيننخست وزير) و اعضاى هيأت دولت
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
ما خداى تبارك و تعالى را شكر مى كنيم كه با اين همه مشكلاتى كه براى جمهورى اسلامى پيش آوردند و پيش خواهند آورد، جز ذات مقدس او پناهى نداريم. هر چه هست از اوست و هرچه خواهد شد هم از اوست و ما جز يك خدمتگزارى كه باز هم توفيقش از اوست، چيزى نيستيم. بايد همه ما توجه داشته باشيم به اينكه ما خودمان چيزى نيستيم، هرچه هست اوست. اگر عنايات او نبود ما هيچ بوديم؛ چنانچه از ازل هم هيچ بوديم و بعدها هم از حيث حيثيت خودمان هيچيم. منتها ما هيچها اشتباه داريم؛ خيال مى كنيم ما هم يك چيزى هستيم و اين يك حجابى است بين ما كه اميدوارم خداى تبارك وتعالى اين حجاب را بردارد و ما بفهميم كى هستيم؛ «اللهُمَّ ارِنِى الأشْياءَ كَما هى». (1) ارِنِى الأشْياءَ كَما هُو»، يعنى به حسب احتمال قوى اينكه آن كه هستند كه صرف
تعلق به او هستند، او رانشان بدهد كه اگر او را نشان بدهد، معرفت خدا حاصل مى شود. و اگر آن چيزى كه ما همه در حجاب هستيم، آن حجاب برداشته بشود، معلوم
ص: 237
مى شود كه غير از او كسى نيست و چيزى نيست و همه اشكالات در حجابى است كه ما داريم، گمان مى كنيم چيزى هستيم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما توفيق معرفت عنايت كند و توفيق خدمت به خلق اللَّه.
البته من از مشكلات دولت، از مشكلات كارمندان دولت، از مشكلات همه قشرهايى كه در بين دولت كار مى كنند آگاهم؛ چنانچه شماها بهتر آگاهيد. و من مى دانم كه اين دولت و اين اقشارى كه مربوط به دولت هستند، در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاصترين قشرها هستند، و در عين حالى كه با يك زندگى درويشانه مى گذرانند، بحمداللَّه، قدرت معنوى دارند و هر چه زندگى زيادتر بشود، قدرت روحى كمتر مى شود.
اين مسلّم است هر قدمى كه دنيا براى آدم بر مى دارد، انسان عقب مى گيرد. آنهايى كه در كاخهاى بسيار مجلل زندگى مى كنند، نگرانيشان بيشتر از آنى است كه درويش اند و در محله ها زندگى مى كنند. پس ما از اين جهت هم شكرگزار هستيم كه ما را در لباس درويشها درآورده است- نه درويش به معناى اصطلاحى، درويش واقعى- و ما خدمت به خدا و خدمت به خلق خدا را وظيفه خودمان مى دانيم و مشكلات را هم ان شاءاللَّه، پشت سر مى گذاريم و همان طورى كه تاكنون ايستادگى كرده ايم، همه ايستادگى كردند در مقابل همه مشكلات، از اين به بعد هم بين همه مشكلات ايستادگى خواهند كرد. و من دعا مى كنم كه خداوند به شما توفيق بدهد.
و اشخاصى كه خارج ايستاده اند و اشكال مى كنند، از باب اينكه خودشان در گود نيستند، اشكال كردن يك چيز آسانى است. اما حل اشكال مشكل است. خوب، البته اشخاصى خارج نشسته اند، مى گويند: چرا چه شد؟ چرا نشد؟ چرا بايد بشود؟ چرا فلان كار بايد بشود؟ بايد بكنند. لكن وارد نيستند ببينند كه مشكلات چى است. در يك همچو زمانى كه دولت و ايران مبتلاى به همه گرفتاريهايى كه مى بينيد هستند و همه دولتها، همه جهان به استثناى ملتهايشان در صدد محو جمهورى اسلامى هستند؛ يعنى، در صدد محو
ص: 238
اسلام هستند، در عين حال، خداى تبارك و تعالى تأييد كرده است و ما استقامت كرديم، مقاومت كرديم، بعدها هم خواهيم كرد، ان شاءاللَّه.
و آن چيزى كه من امروز خيال دارم عرض كنم قضيه اسفبارى است كه در مكه اتفاق افتاد. ما از اول قيام- ان شاءاللَّه- براى خدا و براى نجات ملت، شهدا خيلى داشتيم.
چه قبل از اينكه انقلاب واقع بشود- در زمان ستمشاهى- شهداى بزرگ داشتيم و چه بعدش كه مى بينيد شهداى بسيار ارزشمند داشتيم، لكن مسئله حجاز مسئله ديگرى است، غير مسائل است. ما آن وقت هرچه بوده، اين [بوده] كه كتك مى خورديم يا گاهى مى زديم، گاهى مى خورديم، بعد هم همين طور، ما شهدا خيلى داديم و در همه جا شهيد داديم. در زمان رضا شاه، آن همه رنج [ديديم!] هر كس يادش است، مى داند چه خبر بود. در زمان محمدرضا هم، كه همه يادتان است، چه بساطى داشتيم! چه داشتند و چه شهدايى در آن وقت داديم و چه شهدايى در بين اين وقتها [داديم!] لكن همه قضيه شهادت بود، قضيه بزرگ بود، لكن قضيه، قضيه مسئله حجاز نبود. مسئله قدس مسئله بزرگى است. روز قدس هم ديديد كه چه [شد.] اما روز قدس مسئله اى است و روز جمعه خونين مكه مسئله ديگرى است. روز قدس ما براى اينكه نجات بدهيم قدس را از دست غاصب [اعلام كرديم،] لكن آنها اين طور نبود كه قدس را توهين بهش بكنند، از بين ببرند. آنها هم مدعى بودند كه ما قدس را مى خواهيم و چه مى كنيم. البته نبايد قدس دست آنها باشد، ... روز قدس [اعلام شد] براى خاطر اينكه اسلام آن طور صدمه ديده، براى خاطر اينكه قدس، كه بايد دست صاحبانش باشد، غاصب آمده غصب كرده.
در اين انفجارها كه حاصل شد، دراين ترورها كه شد، بسيار عزيزان بزرگى را ما از دست داديم كه هر خاكِ پاى آنها بر اين كاخ نشينان ارزشش بيشتر بود- اگر آنها ارزشى داشتند كه ندارند- لكن همه اين بود كه ما كتك مى خورديم و مى زديم. در جنگ با صدام هم كه تحميل به ما كردند، ما خيلى [عزيز] از دست داديم، شهيد از دست داديم، خيلى ضرر برديم. لكن ما ضرر برديم، مسئله [مثل] مسئله حجاز نيست.
ص: 239
مسئله حجاز مسئله اى است كه ما باز خواب هستيم، دنيا هم باز خواب است كه چه شد. مسئله حجاز، مسئله بزرگترين مقامات قدس اسلامى و دنيايى [است كه] شكسته شد.
كعبه احترامش پيش ما تنها نيست، پيش مسلمين تنها نيست؛ كعبه را همه ملل محترم مى شمرند؛ همه مللى كه به دين [اعتقاد] دارند. كعبه، كعبه اى است كه از زمان اول خلقت بوده است و همه انبيا در او خدمتگزار بوده اند. شكستن كعبه مسئله اى نيست كه بشود ازش همين طورى گذشت. اگر ما از مسئله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمى توانيم [از] مسئله حجاز بگذريم. مسئله حجاز يك باب ديگرى است، غير [مسائل] ديگر.
و لازم است زنده نگه داشتن اين روز؛ روزى كه اين خيانت شد به اسلام. و الآن ماه محرم نزديك مى شود. ماه محرم براى ما خيلى عزا هست؛ لكن سيدالشهدا عليه السلام هم فدا شد؛ براى اينكه در مكه نماند كه نبادا به ساحت قدس مكه جسارت بشود؛ همه فداى مكه هستند. مكه جايى است كه همه انبيا خدمتگزار او بوده اند و حالا گرفتار شده مكه به دست يك دسته اشخاص ملحد كه اصلًا نمى فهمند بايد چه بكنند؛ و نمى فهميدند و نمى دانند چه تحميلى برشان شد. و يك ننگى است الآن براى همه مسلمين دنيا كه مكه، محل قدس الهى، محلى كه مقدسترين مقامات الهى است، اين طور شكسته بشود و مسلمانها نشسته باشند تماشا كنند. مسلمانها خودشان تكليف خودشان را مى دانند. مسئله را بايد زنده نگه داشت. در ماه محرم، تمام كسانى كه منبر مى روند، واعظ هستند، نوحه خوان هستند، تمام دسته جات بايد در رأس امورشان اين مسئله قرار داده شود.
سيدالشهدا براى اين بود شهادتش؛ براى اين بود كه اقامه بشود عدل الهى. اقامه بشود خانه خدا، محفوظ باشد خانه خدا. و در يك زمان ما كه همه نشسته ايم و تماشا مى كنيم، ما تماشاچى چى هستيم؟ چه بايد بكنيم؟
البته اين معنا را من تذكر بدهم كه معناى اينكه ما بايد با اين مسئله برخورد داشته باشيم اين نيست كه كسانى كه الآن در اينجا از سعودى ها هستند يا از ساير، از كويت، از جاهاى ديگر، اينها را ما كارى داشته باشيم؛ اينها در پناه ما هستند، بايد محفوظ باشند. و اين جوانهاى ما البته حسن نيت دارند، لكن من بهشان عرض مى كنم كه در بين شما
ص: 240
ممكن است اشخاصى باشند كه حسن نيت نداشته باشند، بخواهند مملكت ايران را، بخواهند دولت ايران را آلوده كنند. شما متوجه باشيد كه اينها چيزى نيستند كه ما به اينها كار داشته باشيم. مسئله بالاتر از اين مسائل است و بايد ما با همه قوايى كه داريم، مسلمين با همه قوايى كه دارند و دنيا، آنهايى كه به خدا اعتقاد دارند با همه قوايى كه دارند، بايد با اين مسئله محاربه كنند، به هر طورى كه خودشان صلاح مى دانند. اين ننگ را نبايد ما به گور ببريم كه ما بوديم، ديديم در حضور ما بزرگترين جنايت واقع شد و حالا هم آنها طلبكار هستند از ما.
اين توطئه بى اشكال، يك توطئه سابقى بود؛ هيچ اشكالى در اين نيست كه يك سابقه اى داشت اين توطئه؛ بنا داشتند بر اينكه اين امر واقع بشود؛ تحميل كرده بودند بر آل سعود احمق كه يك همچو كار احمقانه اى بكند و خودش را در تمام دنيا منحط كند.
با اينكه منحط بود و منحط خواهد بود و ما واقعاً متحيريم كه بايد چه بكنيم؟ خداى تبارك و تعالى خانه خودش را حفظ مى كند: «انّ للَّه بِيْتاً يَحْمِيهِ» (1)
و سيلى را خواهد خورد از مسلمين، از مؤمنين، از حجازيها. خود حجازيها كه دراين امر وارد نبودند، الّا دسته جاتى كه مربوط به اين حزب باطل و اين دولت باطل است. اين توطئه از سابق بود؛ هيچ سابقه نداشت كه در سالهاى سابق، قبل از اينكه حجاج بروند، ملك سعود براى من پيام بفرستد و از من تشكر كند كه شما گفتيد كه اينجا آرامش باشد و با ما چه بكنند و اينها، بنابراين نبود. امسال اين اتفاق افتاد، براى چى؟ براى چى ايشان براى من پيام فرستاد؟
براى اينكه بعد بگويد كه من حسن نيت دارم، چه دارم، فلان، يا يك نمايشى بود. بهترين دليل بر اينكه اين مسئله، مسئله توطئه بود همان كيفيت عملشان بود. خودشان اقرار كردند به اين معنا. مى گويند كه ايرانيها مى خواستند بيايند كعبه را آتش بزنند و قم را كعبه قرار بدهند- يك همچو حرف ابلهانه. خوب، معلوم مى شود از اول، بنا داشتند اين كار را
ص: 241
بكنند، به بهانه اينكه ايرانيها آمدند كعبه را خراب كنند، ما هم مهيا شديم پدرشان را در آوريم. قضيه كشته شدن نيست، قضيه هتك احترام است. مسئله حجاز ابعاد مختلف دارد، منتها بُعد بزرگترش همين است كه احترام يك محل مقدسى از بين رفت و مسلمين ساكت نخواهند نشست. بعدها خواهد فهميد فهد، و امثال فهد. خواهد فهميد كه چه چيزى تحميلش كرده اند و چه قضيه اى واقع شده و مسلمين خودشان مى دانند تكليف خودشان را؛ حجازيها هم مى دانند اين را. اگر اين كشتار كه در حرم واقع شده بود، اگر در طائف واقع مى شد، خوب، باز قابل تحمل بود براى اينكه طائف بود، كشتار بود فقط. ما كشته خيلى داريم، ما در جنگها كشته داريم، قبلش هم داشتيم، بعدها هم داريم. اگر در طائف واقع شده بود، اين يك مسئله اى بود؛ مى گفتيم كشتند يك عده اى را. اما در حرم واقع شده؛ حرمى كه خدا از اول امنش قرار داده و الآن حرم مغصوب است در دست اينها. از اول هم اين طور بود؛ براى اينكه اينها چه كاره اند كه آمده اند خادم الحَرَمَيْن- خائن الحَرَمَيْن- شده اند؛ كى اينها را خادم الحرمين قرار داده؟ با چه وجهى اينها اسم مملكت اسلامى را تغيير داده اند از آنى كه بود؛ «حجاز» را «مملكت سعودى» قرار دادند؟ مملكت سعودى به چه مناسبت؟ اينها مسائلى است كه همه اش بغرنج است و ما نمى دانيم كه از اين عار چطور خارج بشويم. من واقعاً در مسائل خيلى تحمل داشتم؛ در مسائل جنگ، در همه اينها تحمل داشتم. اما اين بى تحمل كرده من را. مسئله غير از اين مسائل است. آنچه ما اميدواريم اين است كه خداى تبارك و تعالى با قدرت خودش حل كند مسائل را. و اميدواريم خداوند به همه ما توفيق بدهد كه دراين باره بى تفاوت نباشيم.
دراين ماه محرم بى تفاوت نباشند؛ مسلمين در دنيا بى تفاوت نباشند.
خداوند ان شاءاللَّه، همه شما را توفيق بدهد. و اميدوارم كه خدمتگزار باشيد به اين بندگان خدا كه مظلوم هستند و مظلوم بودند. وحفظ كنيد اين شيوه خدمتگزارى به اينها را. و بحمداللَّه، شما خودتان از آن طبقه هستيد؛ از طبقه بالا نيستيد؛ يعنى، از طبقه پايين، شما از طبقه ممتاز هستيد. آنهايى كه آن وقتها متكفل حكومت بودند از طبقه اى بودند كه ناچيز بودند و خداوند شما را موفق كند كه هميشه خدمتگزار باشيد.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه
ص: 242
حكم
زمان: 18 شهريور 1366/ 15 محرّم 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب مجدد سرپرست حجاج بيت اللَّه الحرام
مخاطب: كروبى، مهدى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى- دامت افاضاته
پس از تشكر از مقاومت اسلامى و وصف ناپذير حجاج مظلوم و محترم بيت اللَّه الحرام در مقابل هجوم آل سعود، اين روسياهان تاريخ و عمال چشم و گوش بسته امريكاى جهانخوار، و نيز تشكر از مقاومت متعهدانه و شجاعانه جنابعالى، كه با وجود گرفتارى در چنگال خون آشام آل سعود با پيامها و مصاحبه هاى آتشين پرده از روى چهره كريه اين جنايتكاران تاريخ برداشته و كوس رسوايى فراموش ناشدنى امريكاى جنايتكار و عمال خبيث آن را در عالَم به صدا درآورديد، جنابعالى را، كه بحمداللَّه در صف اول مجاهدان اسلام بوده و هستيد، چون سالهاى گذشته به نمايندگى از طرف خود به سرپرستى حجاج بيت اللَّه الحرام منصوب مى نمايم. جنايت تاريخى شكستن احترام حرم امن الهى، كه دل مسلمانان متعهد جهان را آتش زد، (1) چيزى نيست كه تا ابد بشود آن
ص: 243
را فراموش كرد و يا ساكت بود.
در اينجا لازم مى دانم كه از زحمات تمامى دست اندركاران و مسئولين حج و از جناب حجت الاسلام، آقاى امام جمارانى- دامت افاضاته- كه با تعهد و مقاومت خود موجب سرافرازى جمهورى اسلامى ايران گرديده اند و باعث شادى روح شهدا شده اند، تشكر كرده و توفيق هرچه بيشتر همه را در خدمت به اسلام و احكام نورانى آن از خداوند خواستارم. و براى شهداى گرانقدر مكه خونينمان، كه با اهداى خون خود پرچم سرخ توحيد، رسالت و امامت، را در آسمان و زمين به اهتزاز درآوردند، طلب رحمت و مغفرت نموده؛ و براى بازماندگان آنان، كه افتخار بزرگى نصيبشان شده است، صبر و اجر مسئلت مى نمايد. والسلام عليكم و رحمةاللَّه.
18 شهريور 66
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 244
پيام
زمان: 31 شهريور 1366/ 28 محرّم 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: تجليل از رزمندگان اسلام و شهدا
مناسبت: سالگرد آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايرانهفته دفاع مقدس)
مخاطب: ملت ايران
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
وَمَنْ يُقاتِل فى سَبيلِ اللَّه فَيُقْتَلْ اوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤتيهِ اجْراً عَظيماً (1)
اين اجر عظيم كه به قلم با عظمت عظيم مطلق وعده داده شده است، چگونه آن را با فكر ناچيز بشر مى توان تحليل كرد. گويى اين اجر عظيم همان حب خداوند تعالى است كه در سوره مباركه صف آمده است: انَّ اللَّه يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفّاً كَانَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ. (2)
محبوبيت نزد بارگاه احدى را كدام فيلسوف توانا يا عارف علمى بزرگ دانا مى تواند درك كند تا از آن سخن گويد و يا به سخن قلم درآورد؟ آيا اين حب نافله است كه در نتيجه تقرب به آن بنده خاكى پا بر سر ملك و ملكوت اعلا نهد و حق- جل و علا- با جاذبه غيبى خويش سمع و بصر و قلب او شود و آنچه بشنود يا ببيند يا ذوق عرفانى كند با سمع و بصر و قلب حق- جل و علا- باشد و نبيند جز به بصر حق و نشنود جز به سمع حق و نداند جز به علم حق و حجابها مرتفع شود و جهان را آنچه كه هست
ص: 245
مشاهده كند كه اللَّهُمَّ أَرِنِى الْأَ شْياءَ كَما هِىَ، (1)
يا قرب فريضه است كه در آن شخص و شخصيت محو شود و صعق (2) رخ دهد و خود و خودى از ميان برود و كثرت به تمام معنى رخت بربندد و نه چشمى باشد و نه گوشى و نه باطنى و نه ظاهرى؛ هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ. (3)
ديگرسبيل اللهى در كار نيست و اسم و رسمى به جا نمى ماند، اينان از خانه خارج شدند و موت آنان را ادراك نموده و قدمها و قلمها شكسته شده است.
بارالها! اين وصف مجاهدان فى سبيل اللَّه و اجر عظيم آنان است كه در صحنه هاى كارزار با دشمنان تو و دشمنان رسول معظم تو و دشمنان قرآن كريم تو به شهادت رسيده اند يا در اين راه پيروز گرديده اند و تو خود شاهدى كه در اين سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهدانى داشتيم كه به سوى تو و به سوى خانه امن تو كه از صدر خلقت تاكنون مأمن هر موجودى بوده است هجرت كردند و در پيش چشمان حيرتزده مسلمانان كشورهاى جهان به دست پليد امريكا كه از آستين آل سعود به در آمده است، به خاك و خون كشيده شدند و در آستانه عاشوراى ولى اللَّه اعظم- سلام اللَّه عليه- عاشورايى ديگر با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو در جمعه خونين پديد آوردند كه اى كاش نبودم تا آن را ببينم و يا بشنوم، نه براى شهادت عزيزانى مجاهد و مهاجر، كه شهادت امرى است كه آرزوى عزيزان ما است و شهدى است آشنا براى زنان و مردان و كودكان ما كه در يورشهاى مغولانه صدام عفلقى شديدتر و فجيعتر آن را چشيده اند و ديده ايم، بلكه براى مصيبتى است كه نه تنها براى پيغمبر اسلام- صلوات اللَّه عليه- كه براى تمامى انبيا و مرسلين از آدم تا خاتم پيش آمد و به فرمان كاخ سياه (4) به دست ناپاك آل سعود، اين شقيترين جانيان عصر، بالاترين مقام قدس الهى شكسته شد. اگر در عاشوراى حسينى ولى خدا با يارانش در راه تو جنگيدند و شهيد شدند، در عاشوراى جمعه خونين مكه با تو و رسول
ص: 246
تو و زائران ما، اين رسولان مكتب رسول تو كه به خاطر دين تو هيچ گونه وسيله اى حتى براى دفاع از خود نداشتند چنان كردند كه تنها از دست امريكا، شيطان بزرگ و اذنابش ميسر بود. امريكا و دست نشاندگانش در اين كشتار سبعانه انتقام از اسلام عزيز و مهبط وحى و محل امن خدا باز گرفتند. اسلامى كه در آينده اى نه چندان دور مكتب تمامى كشورهاى زير يوغ شرق و غرب مى گردد.
خداوندا! امروز تمامى قدرتها و ابر قدرتها مصمم شده اند تا ريشه اسلام ناب رسول گرامى مان صلى الله عليه و آله را قطع كنند. بار الها! امروز صداميان با كينه اى كه از دين تو دارند، دست در دست تمامى شياطين جهان داده اند تا صداى اسلام محمدى را خاموش سازند.
از تو مى خواهم تا ما را در راهت صبورتر و شكيبايى خانواده هاى عزيز و بزرگوار شهدا، جانبازان، مفقودين و اسرامان را بيشتر گردانى. پروردگارا! شهداى ما را با سيدالشهدا عليه السلام محشور فرما و جانبازان عزيز و مقتدر انقلاب اسلامى خودت را شفا عنايت فرما. اسرا و مفقودين ما را هر چه زودتر به اوطانشان بازگردان. خداوندا! به تمام ملتهاى اسلامى خصوصاً ملت شجاع و حماسه ساز ايران تحمل بيشتر فشارهاى نظامى استكبار از زمين و دريا و هوا وفشارهاى اقتصادى و سياسى روزافزون كانونهاى فساد را عنايت فرما.
خداوندا! باطن دلهاى معتقدان به دين رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تنها از رضايت خود لبريز گردان.
«انك مجيب الدعوات». (1) روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 247
پيام
زمان: 29 تير 1367/ 5 ذى الحجه 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: سالگرد كشتار خونين مكه و قبول قطعنامه 598
مخاطب: ملت ايران
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
لَقَد صَدَقَ اللَّه رَسولَهُ الرُّءْيا بِالحَقِّ لَتَدْ خُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ ان شآءَاللَّه آمِنِينَ. (1)
على رغم گذشت يك سال از كشتار فجيع و بى رحمانه حجاج بى دفاع و زائران مؤمن و موحّد به وسيله نوكران امريكا و سفاكان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حيرتند. آل سعود با كشتن ميهمانان خدا و به خاك و خون كشيدن بهترين بندگان حق نه تنها حرم را، كه جهان اسلام را آلوده به خون شهيدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت.
مسلمانان جهان در سال گذشته و براى اولين بار عيد قربان را با شهادت فرزندان ابراهيم عليه السلام كه دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضايت حق جشن گرفتند. و بار ديگر امريكا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهيد، از جانبازان بى پناه ما كشته ها گرفتند؛ و در آخرين لحظات نيز با ناجوانمردى و قساوت بر پيكر نيمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشكيده مظلومان ما تازيانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از
ص: 248
چه كسانى و از چه گناهى؟ انتقام از كسانى كه از خانه خويش به سوى خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از كسانى كه سالها كوله بار امانت و مبارزه را بر دوش كشيده بودند. انتقام از كسانى كه همچون ابراهيم عليه السلام از بت شكنى برمى گشتند؛ شاه را شكسته بودند؛ شوروى و امريكا را شكسته بودند؛ كفر و نفاق را خرد كرده بودند. همانها كه پس از طى آن همه راهها با فرياد: وأَذِّن فِى النَّاس بِالحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا (1)
پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهيم را خوشحال كنند، به ميهمانى خدا
آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدايند، و عطش خويش را در زلال مناسك حج برطرف نمايند و با توانى بيشتر مسئوليت پذير گردند و در سير و صيرورت ابدى خود نه تنها در ميقات حج، كه در ميقات عمل نيز لباس و حجاب پيوستگى و دلبستگى به دنيا را از تن به در آورند. همانها كه براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده زرخريد امريكا و شوروى نباشند، كه زير بار هيچ كس جز خدا نروند. آمده بودند كه دوباره به محمد صلى الله عليه و آله بگويند كه از مبارزه خسته نشده اند و به خوبى مى دانند كه ابى سفيان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در كمين نشسته اند؛ و با خود مى گويند مگر هنوز لات و هُبَل در كعبه اند. آرى، خطرناكتر از آن بتها، اما در چهره و فريبى نو. آنها مى دانند كه امروز حَرَم، حَرَم است اما نه براى ناس، كه براى امريكا! و كسى كه به امريكا لبيك نگويد و به خداى كعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى كه همه ذرات وجود و همه حركات و سكنات انقلابشان مناسك ابراهيم را زنده كرده است؛ و حقيقتاً مى رود تا فضاى كشور و زندگى خويش را با آواى دلنشين «لَبَّيكَ، اللَّهُم لَبَّيكَ» معطر سازد.
آرى، در منطق استكبار جهانى هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پياده كند متهم به شرك خواهد شد، و «مفتى» ها (2) و مفتى زادگان اين نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، (3)
ص: 249
به قتل و كفر او حكم خواهند داد. بالاخره در تاريخ اسلام مى بايست آن شمشير كفر و نفاقى كه در لباس دروغين احرام يزيديان و جيره خواران بنى اميه- عليهم لعنةاللَّه- براى نابودى و قتل بهترين فرزندان راستين پيامبر اسلام، يعنى حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام و ياوران با وفاى او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان ميراث خواران بنى سفيان به درآيد و گلوى پاك و مطهر ياوران حسين عليه السلام را در آن هواى گرم، در كربلاى حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره كند؛ و همان اتهاماتى را كه يزيديان به فرزندان راستين اسلام زدند و آنان را «خارجى» و «ملحد» و «مشرك» و «مَهدورالدم» معرفى كردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ كه ان شاءاللَّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد، و با برپايى جشن پيروزى حق بر جنود كفر و نفاق و آزادى كعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهيم شد.
اما زائران كشورها كه يقيناً با كنترل و ارعاب دولتها و حكومتهايشان به مكه سفر كرده اند، جاى دوستان و برادران و حاميان و همسنگران واقعى خود را در ميان خود خالى خواهند يافت. آل سعود براى پرده پوشى جنايات هولناك سال گذشته خود و همچنين توجيه صدٌّعن سبيل اللَّه (1)
و منع حجاج ايرانى از ورود به حج، زائران را زير بمباران شديد تبليغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهاى دربارى و «مفتى» هاى خودفروخته- لعنةاللَّه عليهم- در كشورهاى اسلامى خصوصاً حجاز توسط رسانه ها و مطبوعات دست به نمايشها و سخنرانيها زده و عرصه را بر تفكر و تحقيق زائران درباره فهم و درك فلسفه واقعى حج و نيز پى بردن به ماجراى از پيش طراحى شده شيطان بزرگ در قتل ميهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنين شرايطى رسالت زائران بسيار سنگين است. بزرگترين درد جوامع اسلامى اين است كه هنوز فلسفه واقعى بسيارى
ص: 250
از احكام الهى را درك نكرده اند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتى كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بيحاصل و بى ثمر باقى مانده است.
يكى از وظايف بزرگ مسلمانان پى بردن به اين واقعيت است كه حج چيست و چرا براى هميشه بايد بخشى از امكانات مادى و معنوى خود را براى برپايى آن صرف كنند.
چيزى كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است اين است كه حج يك عبادت دسته جمعى و يك سفر زيارتى- سياحتى است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد وبا چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه دارى و كمونيسم ايستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند! به حج چه كه بايد براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چاره انديشى نمود! به حج چه كه مسلمانان بايد به عنوان يك نيروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايى كنند! به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومتهاى وابسته بشوراند. بلكه حج همان سفر تفريحى براى ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آنكه حج براى نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمى رسد. حج كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستجو نمود. حج پيام آور و ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذايل مادى و معنوى است. حج تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست. و مناسك حج مناسك زندگى است. و از آنجا كه جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و مليتى، بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد صلى الله عليه و آله پيوند خورد و يكى گردد و يدِ واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است.
حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج بِسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مى شوند، ولى انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد
ص: 251
سيراب خواهند گشت. ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است. و به همان اندازه اى كه آن كتابِ زندگى و كمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرارِ آفرينش در دل خروارها خاك كج فكريهاى ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگى و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتى كه ميليونها مسلمان هر سال به مكه مى روند و پا جاى پاى پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر مى گذارند، ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمد عليهم السلام كه بودند و چه كردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواسته اند؟ گويى به تنها چيزى كه فكر نمى شود به همين است. مسلّم حجِ بى روح و بى تحرك و قيام، حج بى برائت، حج بى وحدت، و حجى كه از آن هدم كفر و شرك بر نيايد، حج نيست.
خلاصه، همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هاى زندگى شان كوشش كنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسيرهاى صحيح و واقعى از فلسفه حج همه بافته ها و تافته هاى خرافاتى علماى دربارى را به دريا بريزند.
اما آنچه زائران عزيز بايد بدانند اينكه امريكا و آل سعود حادثه مكه را يك مبارزه فرقه اى و نزاع قدرت ميان شيعه و سنى ترسيم نموده؛ و ايران و رهبران آن را به عنوان كسانى كه هوس رسيدن به يك امپراتورى بزرگ را در سر مى پرورانند معرفى مى كنند تا بسيارى از كسانى كه از مسير حوادث سياسى جهان اسلام و نقشه هاى شوم جهانخواران بيخبرند تصور كنند كه فرياد برائت ما از مشركين و مبارزه ما براى كسب آزادى ملتها در مسير كسب قدرت سياسى مان و گسترش قلمرو جغرافياى حكومت اسلامى است. البته براى ما و همه انديشمندان و محققانى كه از نيات پليد تشكيلات آل سعود باخبرند جاى تعجب نيست كه به ايران و حكومتى كه از بدو پيروزى تا به حال فرياد وحدت مسلمين را سر داده است و در همه حوادث جهانِ اسلام خود را شريك غم و شادى مسلمانان مى داند تهمت افتراق و جدايى مسلمانان را بزنند؛ و يا بالاتر از آن، زائرانى را كه به عشق زيارت مرقد پيامبر و حرم امن الهى به حجاز رفته اند به لشكركشى و تشكل براى تصرف كعبه و آتش زدن حرم خدا و تخريب مدينه پيامبر متهم نمايند! و دليل و مدرك اين كار را
ص: 252
حضور پاسداران و نظاميان و مسئولين كشورمان در مراسم حج ذكر كنند! آرى، در منطق آل سعود نظامى و پاسدار كشور اسلامى بايد با حج بيگانه باشد؛ و اينگونه سفرها براى مسئولين كشورى و لشكرى تعجب آور و توطئه انگيز مى شود. از نظر استكبار، مسئولين كشورهاى اسلامى بايد به فرنگ بروند، آنها را به حج چه كار! دست نشاندگان امريكا آتش زدن پرچم امريكا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروى و امريكا و اسرائيل را به حساب دشمنى با خدا و قرآن و پيامبر گذاشته اند؛ و نيز مسئولين و نظاميان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفى كرده اند!
واقعيت اين است كه دوَل استكبارى شرق و غرب و خصوصاً امريكا و شوروى، عملًا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسى تقسيم كرده اند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند كه هيچ مرز و حد و قانونى نمى شناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و كاملًا توجيه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازين خود ساخته و بين المللى مى دانند. اما در بخش قرنطينه سياسى كه متأسفانه اكثر ملل ضعيف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانى شده اند، هيچ حق حيات و اظهار نظرى وجود ندارد؛ همه قوانين و مقررات و فرمولها همان قوانين ديكته شده و دلخواه نظامهاى دست نشاندگان و در برگيرنده منافع مستكبران خواهد بود.
و متأسفانه اكثر عوامل اجرايى اين بخش همان حاكمان تحميل شده يا پيروان خطوط كلى استكبارند كه حتى فرياد زدن از درد را نيز در درون اين حصارها و زنجيرها جرم و گناهى نابخشودنى مى دانند. و منافع جهانخواران ايجاب مى كند كه هيچ كس حق گفتن كلمه اى كه بوى تضعيف آنان را بدهد يا خواب راحت آنان را آشفته كند ندارد. و از آنجا كه مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بيان مصيبتهايى را كه حاكمان كشورشان بر آنها تحميل كرده اند را ندارند، بايد بتوانند در حرم امن الهى مصايب و دردهايشان را با كمال آزادى بيان كنند تا ساير مسلمانان براى رهايى آنان چاره اى بينديشند. لذا ما بر اين مطلب پافشارى و اصرار مى كنيم كه مسلمانان، حداقل در خانه خدا و حرم امن الهى، خود را از تمامى قيد و بندهاى ظالمان آزاد ببينند و در يك مانور بزرگ از چيزى كه از آن متنفرند اعلام برائت كنند و از هر وسيله اى براى رهايى خود
ص: 253
استفاده نمايند.
حكومت آل سعود مسئوليت كنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اينجاست كه با اطمينان مى گوييم كه حادثه مكه جداى از سياست اصولى جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نيست. ما با اعلام برائت از مشركين تصميم بر آزادىِ انرژى متراكم جهان اسلام داشته و داريم. و به يارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى اين كار صورت خواهد گرفت. و ان شاءاللَّه روزى همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرتها و نوكران و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند.
كشتار زائران خانه خدا توطئه اى براى حفظ سياستهاى استكبار و جلوگيرى از نفوذ اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله است. و كارنامه سياه و ننگين حاكمان بى درد كشورهاى اسلامى حكايت از افزودن درد و مصيبت بر پيكر نيمه جان اسلام و مسلمين دارد.
پيامبر اسلام نيازى به مساجد اشرافى و مناره هاى تزئيناتى ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است كه متأسفانه با سياستهاى غلط حاكمان دست نشانده به خاك مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه هاى مسلمين را در طول حيات ننگين آل سعود و نيز جنايت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مى كنند؟ مگر مسلمانان نمى بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شده اند، كه از يك طرف اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملّاهاى كثيف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بيشعور حوزه هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام فريب و سازش و اسارت، اسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنه ها، و در يك كلمه «اسلام امريكايى» را ترويج مى كنند؛ و از طرف ديگر، سر بر آستان سرور خويش، امريكاى جهانخوار، مى گذارند.
مسلمانان نمى دانند اين درد را به كجا ببرند كه آل سعود و «خادم الحرمين» به اسرائيل اطمينان مى دهد كه ما اسلحه خودمان را عليه شما به كار نمى بريم! و براى اثبات حرف خود با ايران قطع رابطه مى كنند. واقعاً چقدر بايد رابطه سران كشورهاى اسلامى با
ص: 254
صهيونيستها گرم و صميمى شود تا در كنفرانس سران كشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائيل از دستور كار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اينها يك جو غيرت و حميت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به يك چنين معامله كثيف سياسى و خودفروشى و وطن فروشى نمى شدند.
آيا اين حركات براى جهان اسلام شرم آور نيست؟ و تماشاچى شدن گناه و جرم نمى باشد؟ آيا از مسلمانان كسى نيست تا بپاخيزد و اينهمه ننگ و عار را تحمل نكند؟
راستى ما بايد بنشينيم تا سران كشورهاى اسلامى احساسات يك ميليارد مسلمان را ناديده بگيرند و صحه بر آنهمه فجايع صهيونيستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بياورند؟ حال، مسلمانان باور مى كنند كه زائران ايرانى براى اشغال خانه خدا و حرم پيامبر قيام كرده اند و مى خواستند كعبه را دزديده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور كرده اند كه سران آنها دشمنان واقعى امريكا و شوروى و اسرائيل هستند، تبليغات آنان هم در مورد ما را باور مى كنند.
البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجى و بين الملل اسلامى مان بارها اعلام نموده ايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه طلبى و تفكر تشكيل امپراتورى بزرگ مى گذارند، از آن باكى نداريم و استقبال مى كنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشه هاى فاسد صهيونيزم، سرمايه دارى و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايى را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود كنيم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را در جهان استكبار ترويج نماييم. و دير يا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهى و مصونيت كارگزاران امريكايى، حتى اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد، جلوگيرى مى كنيم. ان شاءاللَّه ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگى كه بر بلنداى بام انسانيت بايد صداى مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواى توحيد را طنين اندازد، صداى سازش با امريكا و شوروى و كفر و شرك نواخته شود. و از خدا مى خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزانى دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين، كه از كليساهاى
ص: 255
جهان نيز ناقوس مرگ امريكا و شوروى را به صدا درآوريم.
مسلمانان جهان و محرومين سراسر گيتى از اين برزخ بى انتهايى كه انقلاب اسلامى ما براى همه جهانخواران آفريده است احساس غرور و آزادى كنند؛ و آواى آزادى و آزادگى را در حيات و سرنوشت خويش سر دهند و بر زخمهاى خود مرهم گذارند؛ كه دوران بن بست و نا اميدى و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و اميدوارم همه مسلمانان شكوفه هاى آزادى و نسيم عطر بهارى و طراوت گلهاى محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش اراده خويش را نظاره كنند. همه بايد از مرداب و باتلاق و سكوت و سكونى كه كارگزاران سياست امريكا و شوروى بر آن تخم مرگ و اسارت پاشيده اند به درآييم و به سوى دريايى كه زمزم از آن جوشيده است روانه شويم؛ و پرده كعبه و حرم خدا را كه به دست نامحرمان نجس امريكا و امريكازاده ها آلوده شده است با اشك چشم خويش شستشو دهيم.
مسلمانان تمامى كشورهاى جهان، از آنجا كه شما در سلطه بيگانگان گرفتار مرگ تدريجى شده ايد، بايد بر وحشت از مرگ غلبه كنيد؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبى كه حاضرند خطوط جبهه كفر را بشكنند استفاده نماييد. به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد؛ بلكه به فكر فرار از اسارت و رهايى از بردگى و يورش به دشمنان اسلام باشيد؛ كه عزت و حيات در سايه مبارزه است. و اولين گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصميم بر اينكه سيادت كفر و شرك جهانى، خصوصاً امريكا را بر خود حرام كنيد. ما در مكه باشيم يا نباشيم دل و روحمان با ابراهيم و در مكه است. دروازه هاى مدينةالرسول را به روى ما ببندند يا بگشايند، رشته محبتمان با پيامبر هرگز پاره و سست نمى شود. به سوى كعبه نماز مى گزاريم و به سوى كعبه مى ميريم. و خدا را سپاس مى گزاريم كه در ميثاقمان باخداى كعبه پايدار مانده ايم و پايه هاى برائت از مشركين را با خون هزاران هزار شهيد از عزيزانمان بنيان نهاده ايم. و منتظر هم نمانده ايم كه حاكمان بى شخصيت بعض كشورهاى اسلامى و غير اسلامى از حركت ما پشتيبانى كنند. ما مظلومين هميشه تاريخ، محرومان و پابرهنگانيم. ما غير از خدا كسى را نداريم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شويم، دست از مبارزه با ظالم بر نمى داريم.
ص: 256
جمهورى اسلامى ايران از مسلمانان آزاده جهان كه على رغم اختناق سياسى حاكم بر آنها با ترتيب كنفرانسها و مصاحبه ها و سخنرانيها پرده از اسرار جنايتبار امريكا و آل سعود برداشتند و مظلوميت ما را به دنيا نشان دادند تشكر مى نمايد. مسلمانان بايد بدانند تا زمانى كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدّم مى شود؛ و هر روز شيطان بزرگ يا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه اى را به وجود مى آورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امريكا را شكست، و الزاماً يكى از دو راه را انتخاب نمود: يا شهادت. يا پيروزى. كه در مكتب ما هر دوى آنها پيروزى است. كه ان شاءاللَّه خداوند قدرت شكستن چهارچوب سياستهاى حاكم و ظالم جهانخواران، و نيز جسارت ايجاد داربستهايى بر محور كرامت انسانى را به همه مسلمين عطا فرمايد؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوكت همراهى نمايد.
بعضى افراد تا قبل از حادثه تلخ و شيرين حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهورى اسلامى ايران را بر راهپيمايى برائت از مشركين به خوبى درك نكرده بودند و از خود و ديگران سؤال مى كردند كه در سفر حج و در آن هواى گرم چه ضرورتى به راهپيمايى و فرياد مبارزه است؛ و اگر هم فرياد برائت از مشركين هم سر داده شود، چه ضررى متوجه استكبار مى شود. و چه بسا افراد ساده دلى تصور مى كردند كه دنياى به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اينگونه مسائل سياسى را خواهد داشت، كه به مخالفان خود حتى بيش از اين هم اجازه حيات و تظاهرات و راهپيمايى خواهند داد. و دليل اين مدعا اجازه راهپيماييهايى است كه در كشورهاى به اصطلاح آزاد غرب داده مى شود. ولى اين مسئله بايد روشن باشد كه آنگونه راهپيماييها هيچ گونه ضررى براى ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپيمايى مكه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاى نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپيماييهاى برائت در مكه و مدينه است كه به نابودى
ص: 257
سرسپردگان شوروى و امريكا ختم مى شود. و درست به همين جهت است كه با كشتار دسته جمعى زنان و مردان آزاده از آن جلوگيرى مى شود، و در پناه همين برائت از مشركين است كه حتى ساده دلان مى فهمند كه نبايد سر بر آستان شوروى و امريكا نهاد.
ملت عزيز و دلاور ايران مطمئن باشند كه حادثه مكه منشأ تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمينه مناسبى براى ريشه كن شدن نظامهاى فاسد كشورهاى اسلامى و طرد روحانى نماها خواهد بود. و با اينكه بيشتر از يك سال از حماسه برائت از مشركان نگذشته است، عطر خونهاى پاك شهداى عزيز ما در تمامى جهان پيچيده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده مى كنيم. حماسه مردم فلسطين يك پديده تصادفى نيست. آيا دنيا تصور مى كند كه اين حماسه را چه كسانى سروده اند و هم اكنون مردم فلسطين به چه آرمانى تكيه كرده اند كه بى محابا و با دست خالى در برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت مى كنند؟ آيا تنها آواى وطنگرايى است كه از وجود آنان دنيايى از صلابت آفريده است؟ آيا از درخت سياست بازان خود فروخته است كه بر دامن فلسطينيان ميوه استقامت و زيتون نور و اميد مى ريزد؟ اگر اينچنين بود، اينها كه سالهاست در كنار فلسطينيان و به نام ملت فلسطين نان خورده اند! شكى نيست كه اين آواى «اللَّه اكبر» است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران شاه را و در بيت المقدس غاصبين را به نوميدى كشاند. و اين تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطين در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ايرانى خود فرياد رساى آزادى قدس را سر داد و «مرگ بر امريكا، شوروى و اسرائيل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتى كه خون عزيزان ما بر آن ريخته شد او نيز با نثار خون و به رسم شهادت آرميد. آرى، فلسطينى راه گم كرده خود را از راه برائت ما يافت. و ديديم كه در اين مبارزه چطور حصارهاى آهنين فروريخت، و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر كفر و فرياد بر گلوله پيروز شد؛ و چطور خواب بنى اسرائيل در تصرف از نيل تا فرات آشفته گشت، و دوباره كوكب درّيه فلسطين از شجره مباركه «لا شَرقية ولا غربية» ما برافروخت. و امروز به همان گونه كه فعاليتهاى وسيعى در سراسر جهان براى به سازش كشيدن ما با كفر و شرك در جريان است، براى خاموش كردن شعله هاى خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد. و اين تنها يك نمونه
ص: 258
از پيشرفت انقلاب است. و حال آنكه معتقدين به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اينها را سرمايه هاى بالقوه انقلاب خود تلقى مى كنيم و هم آنهايى كه با مركّب خون طومار حمايت از ما را امضا مى كنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك مى گويند و به يارى خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بى درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزيزانى كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نموده اند مى بوسم؛ و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و كمال نثار مى كنم. و به ملت عزيز و دلاور ايران هم عرض مى كنم: خداوند آثار و بركات معنويت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما كانون حمايت از محرومان شده است و شراره كينه انقلابى تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مى دانيم كه كشور ما در حال جنگ و انقلاب سختيها و مشكلاتى را تحمل كرده و كسى مدعى آن نيست كه طبقات محروم و ضعيف و كم درآمد و خصوصاً اقشار كارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نيستند؛ ولى آن چيزى كه همه مردم ما فراتر از آن را فكر مى كنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ايران ثابت كرده اند كه تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شريف ايران هميشه در مقابل شديدترين حملات تمامى جهان كفر عليه اصول انقلاب خويش مقاومت كرده است كه در اينجا مجال ذكر همه آنها نيست.
آيا ملت دلاور ايران در مقابل جنايات متعدد امريكا در خليج فارس اعم از حمايت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سكوهاى نفتى و كشتيها و قايقها و سرنگونى هواپيماى مسافربرى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت ايران در جنگ ديپلماسى شرق و غرب عليه خود و ايجاد بازيهاى سياسى مجامع بين المللى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت شجاع ايران در مقابل جنگ اقتصادى، تبليغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشك باران مناطق مسكونى و بمبارانهاى مكرر شيميايى عراق در ايران و
ص: 259
حلبچه، مقاومت نكرده است؟ آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرالها و زراندوزى و احتكار سرمايه داران و حيله مقدس مآبان مقاومت نكرده است؟ آيا همه اين حوادث و جريانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ كه اگر نبود حضور مردم، هر يك از اين توطئه ها مى توانست به اصول نظام ضربه بزند. كه خدا را سپاس مى گزاريم كه ملت ايران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل كند و صحنه ها را ترك نگويد.
ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دريافته اند كه مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست؛ و آنها كه تصور مى كنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه اند. و آنهايى هم كه تصور مى كنند سرمايه داران و مرفهان بى درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبى، بحث دنياخواهى و آخرت جويى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند. و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتى كه ممكن است خط اصولى دفاع از مستضعفين را حفظ كنيم. مسئولين نظام ايرانِ انقلابى بايد بدانند كه عده اى از خدا بيخبر براى از بين بردن انقلاب هر كس را كه بخواهد براى فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپيمايد فوراً او را «كمونيست» و «التقاطى» مى خوانند. از اين اتهامات نبايد ترسيد. بايد خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضايت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت و از هيچ تهمتى نترسيد. امريكا و استكبار در تمامى زمينه ها افرادى را براى شكست انقلاب اسلامى در آستين دارند، در حوزه ها و دانشگاهها مقدس نماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كرده ام. اينان با تزويرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مى كنند. اينها با قيافه اى حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بى دين معرفى مى كنند. بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم. و همچنين كسانى ديگر كه بدون
ص: 260
استثنا به هر چه روحانى و عالِم است حمله مى كنند و اسلام آنها را اسلام امريكايى معرفى مى نمايند راهى بس خطرناك را مى پويند كه خداى ناكرده به شكست اسلام ناب محمدى منتهى مى شود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرين قطره خون دفاع خواهيم كرد.
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در يك تشكيلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق كاخهاى سفيد و سرخ را از بين خواهند برد. امروز خمينى آغوش و سينه خويش را براى تيرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاى دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درك شهادت روزشمارى مى كند. جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نمى شناسد. و ما بايد در جنگ اعتقادى مان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم. ان شاءاللَّه ملت بزرگ ايران با پشتيبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختيهاى جنگ را به شيرينى شكست دشمنان خدا در دنيا جبران مى كند. و چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت بزرگ ايران مثل يك صاعقه بر سر امريكا فرود آمده است. چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت ايران سقوط اركان و كنگره هاى نظام ستمشاهى را نظاره كرده است و شيشه حيات امريكا را در اين كشور شكسته است. و چه شيرينى بالاتر از اينكه مردم عزيزمان ريشه هاى نفاق و مليگرايى و التقاط را خشكانيده اند. و ان شاءاللَّه شيرينى تمام ناشدنى آن را در جهان آخرت خواهند چشيد. نه تنها كسانى كه تا مقام شهادت و جانبازى و حضور در جبهه پيش رفته اند، بلكه آنهايى كه در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعاى خير خود جبهه را تقويت نموده اند از مقام عظيم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده اند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسين عليه السلام!
اذناب امريكا بايد بدانند كه شهادت در راه خدا مسئله اى نيست كه بشود با پيروزى يا شكست در صحنه هاى نبرد مقايسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سير و سلوك در عالم معنويت است. نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بكشانيم كه بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و يا شهرهاى ديگر آزاد شد. تمامى اينها خيالات باطل مليگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. مليگراها تصور نمودند ما
ص: 261
هدفمان پياده كردن اهداف بين الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مى گوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسيجى ام، و اى نيروهاى مردمى، هرگز از دست دادن موضعى را با تأثر و گرفتن مكانى را با غرور و شادى بيان نكنيد كه اينها در برابر هدف شما به قدرى ناچيزند كه تمامى دنيا در مقايسه با آخرت.
پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا، اسرا، مفقودين، و معلولين ما توجه داشته باشند كه هيچ چيزى از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند كم نشده است.
فرزندان شما در كنار پيامبر اكرم و ائمه اطهارند. پيروزى و شكست براى آنها فرقى ندارد.
امروز روز هدايت نسلهاى آينده است. كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است. امروز روزى است كه خدا اينگونه خواسته است. و ديروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاءاللَّه روز پيروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعيم. و ما تابع امر خداييم؛ و به همين دليل طالب شهادتيم. و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غيرخدا نمى رويم. البته براى اداى تكليف همه ما موظفيم كه كارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم. همه مى دانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ايم. ما براى حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كرده ايم. و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استكبار از همه كمينگاههاى سياسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامى ما تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم.
و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامى ماست كه در سراسر جهان صلا زنيم كه اى خواب رفتگان! اى غفلت زدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه هاى گرگ منزل گرفته ايد. برخيزيد كه اينجا جاى خواب نيست! و نيز فرياد كشيم
ص: 262
سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست! امريكا و شوروى در كمين نشسته اند، و تا نابودى كاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر بسيج جهانى مسلمين تشكيل شده بود، كسى جرأت اينهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله داشت؟
امروز يكى از افتخارات بزرگ ملت ما اين است كه در برابر بزرگترين نمايش قدرت و آرايش ناوهاى جنگى امريكا و اروپا در خليج فارس صف آرايى نمود. و اينجانب به نظامهاى امريكايى و اروپايى اخطار مى كنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته ايد، از خليج فارس بيرون رويد. و هميشه اينگونه نيست كه هواپيماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود؛ كه ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خليج فارس بفرستند.
به دولتها و حكومتهاى منطقه، خصوصاً به عربستان و كويت مى گويم كه همه شما در ماجراجوييها و جناياتى كه امريكا مى آفريند شريك جرم خواهيد بود. و ما تا به حال از اينكه همه منطقه در كام آتش و خون و بى ثباتى كامل غوطه ور نشود، دست به عملى نزده ايم. ولى حركات جنون آميز ريگان مطمئناً حوادث غيرمنتظره و عواقب خطرناكى را بر همه تحميل مى كند. شما اطمينان داشته باشيد كه در اين برگ جديد بازنده ايد. خودتان و كشور و مردم اسلامى را در برابر امريكا اينقدر ذليل و ناتوان نكنيد. اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.
بحمداللَّه از بركت انقلاب اسلامى ايران دريچه هاى نور و اميد به روى همه مسلمانان جهان باز شده است؛ و مى رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستكبران فرو ريزد.
نكته مهمى كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كىْ و تا كجا ما را تحمل مى كنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهى مان نمى شناسند. به گفته قرآن كريم، هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما بر نمى دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند. ما چه بخواهيم و
ص: 263
چه نخواهيم صهيونيستها و امريكا و شوروى در تعقيبمان خواهند بود تا هويت دينى و شرافت مكتبىِ مان را لكه دار نمايند. بعضى مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه توزى در مجامع جهانى توصيف و مورد شماتت قرار مى دهند؛ و با دلسوزيهاى بيمورد و اعتراضهاى كودكانه مى گويند جمهورى اسلامى سبب دشمنيها شده است و از چشم غرب و شرق و ايادى شان افتاده است! كه چه خوب است [به] اين سؤال پاسخ داده شود كه ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ايران، در چه زمانى نزد غربيها و شرقيها احترام و اعتبار داشته اند كه امروز بى اعتبار شده اند!
آرى، اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامى و انقلابى خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام را با دستهاى خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بى فرهنگ به رسميت بشناسند؛ ولى در همان حدى كه آنها آقا باشند ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف؛ آنها ولىّ و قيّم باشند ما جيره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه يك ايران با هويت ايرانى- اسلامى؛ بلكه ايرانى كه شناسنامه اش را امريكا و شوروى صادر كند؛ ايرانى كه ارابه سياست امريكا يا شوروى را بكشد و امروز همه مصيبت و عزاى امريكا و شوروى شرق و غرب در اين است كه نه تنها ملت ايران از تحت الحمايگى آنان خارج شده است، كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مى كند. كنترل و حذف سلاحهاى مخرّب از جهان اگر با حقيقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولى اين نيز يك فريب قديمى است. و اين همان چيزى است كه اخيراً از گفته هاى سران امريكا و شوروى و نوشته هاى سياسيون آنها آشكار گرديده است كه مراودات اخير سران شرق و غرب به خاطر مهار بيشتر جهان سوم و در حقيقت جلوگيرى از نفوذ پابرهنه ها و محرومين در جهانِ مالكيتهاى بى حد و مرز سرمايه داران است. ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامى- انسانى با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود؛ و آقايى و سرورى محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشيد قدرتهاى شرق و غرب همان مظاهر بى محتواى دنياى مادى اند كه در برابر خلود و جاودانگى دنياى ارزشهاى معنوى قابل ذكر نمى باشند.
ص: 264
من به صراحت اعلام مى كنم كه جمهورى اسلامى ايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذارى مى كند. و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براى پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه ريزى كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگى به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم. و اين را بايد از اصول سياست خارجى خود بدانيم. ما اعلام مى كنيم كه جمهورى اسلامى ايران براى هميشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامى و آسيب ناپذير نياز سربازان اسلام را تأمين و آنان را به مبانى عقيدتى و تربيتى اسلام و همچنين به اصول و روشهاى مبارزه عليه نظامهاى كفر و شرك آشنا مى سازد.
و اما در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مى ديدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى كه از ذكر آن فعلًا خوددارى مى كنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور، كه من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم. و خدا مى داند كه اگر نبود انگيزه اى كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شود، هرگز راضى به اين عمل نمى بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ايران نيز چنين بوده و خواهد بود.
من در اينجا از همه فرزندان عزيزم در جبهه هاى آتش و خون كه از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و كوشش نموده اند، تشكر و قدردانى مى كنم. و همه ملت ايران را به هوشيارى و صبر و مقاومت دعوت مى كنم. در آينده ممكن است
ص: 265
افرادى آگاهانه يا از روى ناآگاهى در ميان مردم اين مسئله را مطرح نمايند كه ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد. اينها يقيناً از عوالم غيب و از فلسفه شهادت بيخبرند و نمى دانند كسى كه فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جايگاه رفيع آن لطمه اى وارد نمى سازد. و ما براى درك كامل ارزش و راه شهيدانمان فاصله طولانى را بايد بپيماييم و در گذر زمان و تاريخ انقلاب و آيندگان آن را جستجو نماييم. مسلّم خون شهيدان، انقلاب و اسلام را بيمه كرده است. خون شهيدان براى ابد درس مقاومت به جهانيان داده است. و خدا مى داند كه راه و رسم شهادت كور شدنى نيست؛ و اين ملتها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود. و همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان كه در اين قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهايى كه اين گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى كنم.
و بدا به حال آنانى كه در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بى تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند!
آرى، ديروز روز امتحان الهى بود كه گذشت. و فردا امتحان ديگرى است كه پيش مى آيد. و همه ما نيز روز محاسبه بزرگترى را در پيش رو داريم. آنهايى كه در اين چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده اند مطمئن باشند كه از معامله با
ص: 266
خدا طفره رفته اند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كرده اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد. كه من مجدداً به همه مردم و مسئولين عرض مى كنم كه حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند اين مدعيان بى هنر امروز و قاعدين كوته نظر ديروز به صحنه ها برگردند.
من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مى كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. نگذاريد پيشكسوتانِ شهادت و خون در پيچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اكيداً به ملت عزيز ايران سفارش مى كنم كه هوشيار و مراقب باشيد، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ايران به معناى حل مسئله جنگ نيست. با اعلام اين تصميم، حربه تبليغات جهانخواران عليه ما كند شده است؛ ولى دورنماى حوادث را نمى توان به طور قطع و جدى پيش بينى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانه جوييها به همان شيوه هاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما بايد براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهيا باشيم. و ملت ما هم نبايد فعلًا مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام مى كنيم كه هدف ما تاكتيك جديد در ادامه جنگ نيست. چه بسا دشمنان بخواهند با همين بهانه ها حملات خود را دنبال كنند. نيروهاى نظامى ما هرگز نبايد از كيْد و مكر دشمنان غافل بمانند. در هر شرايطى بايد بنيه دفاعى كشور در بهترين وضعيت باشد. مردم ما، كه در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد كينه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس كرده اند، بايد خطر تهاجم جهانخواران در شيوه ها و شكلهاى مختلف را جديتر بدانند. و فعلًا چون گذشته تمامى نظاميان، اعم از ارتش و سپاه و بسيج در جبهه ها براى دفاع در برابر شيطنت استكبار و عراق به مأموريتهاى خود ادامه دهند. در صورتى كه اين مرحله از حادثه انقلاب را با همان شكل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذارديم براى بعد از آن و سازندگى كشور و سياست كل نظام و انقلاب تذكراتى دارم كه در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع كنونى به طور جدّ از همه گويندگان و دست اندركاران و مسئولين كشور و مديران رسانه ها و مطبوعات مى خواهم كه خود را از معركه ها و معركه آفرينيها دور كنند؛ و مواظب باشند كه ناخودآگاه آلت دست افكار و انديشه هاى تند
ص: 267
نگردند؛ و با سعه صدر در كنار يكديگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
در اين روزها ممكن است بسيارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بايدها و نبايدها كنند. هر چند اين مسئله به خودى خود يك ارزش بسيار زيباست، اما اكنون وقت پرداختن به آن نيست. چه بسا آنهايى كه تا ديروز در برابر اين نظام جبهه گيرى كرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حكومت جمهورى اسلامى ايران از صلح و صلح طلبى به ظاهر دم مى زدند، امروز نيز با همان هدف سخنان فريبنده ديگرى را مطرح نمايند؛ و جيره خواران استكبار، همانها كه تا ديروز در زير نقاب دروغين صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو كرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و مليگراهاى بى فرهنگ براى از بين بردن خون شهداى عزيز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبليغات مسموم خويش را آغاز نمايند. كه ان شاءاللَّه ملت عزيز ما با بصيرت و هوشيارى جواب همه فتنه ها را خواهد داد.
من باز مى گويم كه قبول اين مسئله براى من از زهر كشنده تر است؛ ولى راضى به رضاى خدايم و براى رضايت او اين جرعه را نوشيدم. و نكته اى كه تذكر آن لازم است اين است كه در قبول اين قطعنامه فقط مسئولين كشور ايران به اتكاى خود تصميم گرفته اند. و كسى و كشورى در اين امر مداخله نداشته است.
مردم عزيز و شريف ايران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش مى دانم. و شما مى دانيد كه من به شما عشق مى ورزم؛ و شما را مى شناسم؛ شما هم مرا مى شناسيد. در شرايط كنونى آنچه موجب امر شد تكليف الهى ام بود. شما مى دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم؛ اما تصميم امروز فقط براى تشخيص مصلحت بود؛ و تنها به اميد رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرويى داشته ام با خدا معامله كرده ام. عزيزانم، شما مى دانيد كه تلاش كرده ام كه راحتى خود را بر رضايت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو مى دانى كه ما سر سازش با كفر را نداريم.
خداوندا، تو مى دانى كه استكبار و امريكاى جهانخوار گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بيداد، همه تكيه گاه ما تويى، و ما تنهاى تنهاييم
ص: 268
و غير از تو كسى را نمى شناسيم و غير از تو نخواسته ايم كه كسى را بشناسيم. ما را يارى كن، كه تو بهترين يارى كنندگانى. خداوندا، تلخى اين روزها را به شيرينى فرج حضرت بقيةاللَّه- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و رسيدن به خودت جبران فرما.
فرزندان انقلابى ام، اى كسانى كه لحظه اى حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى گذرد.
مى دانم كه به شما سخت مى گذرد؛ ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى گذرد؟ مى دانم كه شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست؛ مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد؛ و بدانيد كه پيروزى از آن شماست. و تأكيد مى كنم كه گمان نكنيد كه من در جريان كار جنگ و مسئولان آن نيستم. مسئولين مورد اعتماد من مى باشند. آنها را از اين تصميمى كه گرفته اند شماتت نكنيد، كه براى آنان نيز چنين پيشنهادى سخت و ناگوار بوده است. كه ان شاءاللَّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضايت خود فرمايد.
من در اينجا به جوانان عزيز كشورمان، به اين سرمايه ها و ذخيره هاى عظيم الهى و به اين گلهاى معطر و نوشكفته جهان اسلام، سفارش مى كنم كه قدر و قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانيد؛ و خودتان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد.
و من به همه مسئولين و دست اندركاران سفارش مى كنم كه به هر شكل ممكن وسايل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازيد؛ و آنان را تا مرز رسيدن به بهترين ارزشها و نوآوريها همراهى كنيد؛ و روح استقلال و خودكفايى را در آنان زنده نگه داريد. مبادا اساتيد و معلمينى كه به وسيله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را كه تازه از اسارت و استعمار رهيده اند، تحقير و سرزنش نمايند و خداى ناكرده از پيشرفت و استعداد خارجيها بت بتراشند و روحيه پيروى و تقليد و گدا صفتى را در ضمير جوانان تزريق نمايند. به جاى اينكه گفته شود كه ديگران كجا رفتند و ما كجا هستيم به هويت انسانى خود توجه كنند و روح توانايى و راه ورسم
ص: 269
استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرايط جنگ و محاصره توانسته ايم آنهمه هنرآفرينى و اختراعات و پيشرفتها داشته باشيم. ان شاءاللَّه در شرايط بهتر زمينه كافى براى رشد استعداد و تحقيقات را در همه امور فراهم مى سازيم. مبارزه علمى براى جوانان زنده كردن روح جستجو و كشف واقعيتها و حقيقتهاست. و اما مبارزه عملى آنان در بهترين صحنه هاى زندگى و جهاد و شهادت شكل گرفته است.
و نكته ديگرى كه از باب نهايت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض مى كنم اين است كه در مسير ارزشها و معنويات از وجود روحانيت و علماى متعهد اسلام استفاده كنيد؛ و هيچ گاه و تحت هيچ شرايطى خود را بى نياز از هدايت و همكارى آنان ندانيد. روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ و در سخت ترين شرايط همواره با دلى پر از اميد و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعليم و تربيت و هدايت نسلها همت گماشته اند و هميشه پيشتاز و سپر بلاى مردم بوده اند؛ بر بالاى دار رفته اند و محروميتها چشيده اند؛ زندانها رفته اند و اسارتها و تبعيدها ديده اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده اند؛ و در شرايطى كه بسيارى از روشنفكران در مبارزه با طاغوت به يأس و نااميدى رسيده بودند، روح اميد و حيات را به مردم برگرداندند و از حيثيت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده اند؛ و هم اكنون نيز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع ديگر، در كنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصيبت آفرينى شهداى بزرگوارى را تقديم نموده اند.
در هيچ كشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى عليهم السلام و انقلاب اسلامى ايران سراغ نداريم كه رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و كينه ها گردند. و اين به خاطر صداقت و امانتدارى است كه در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است.
مسئوليت پذيرى در كشورى كه با محاصره ها و مشكلات اقتصادى و سياسى و نظامى مواجه است كار مشكلى است. البته روحانيون متعهد كشور ما بايد خودشان را براى فداكاريهاى بيشتر آماده كنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده كنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است كه ملت رشيد و دلاور ايران قدر خادمان واقعى خود را مى شناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به اين نهاد مقدس در يك كلمه خلاصه مى كند. علما و روحانيون
ص: 270
متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقيده و هدف اسلامى ملت خيانت نكرده و نمى كنند. البته تذكر اين نكته لازم است كه در تمام نوشته ها و صحبتها هر وقت نام «روحانيت» را به ميان آورده ام و از آنان قدردانى نموده ام، مقصودم علماى پاك و متعهد و مبارز است؛ كه در هر قشرى ناپاك و غيرمتعهد وجود دارد. و روحانيون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاك ديگر بيشتر است. و هميشه اين دسته از روحانيون مورد لعن و نفرين خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلى را به اين انقلاب، روحانيون وابسته و مقدس مآب و دين فروش زده اند و مى زنند. و روحانيون متعهد ما همواره از اين بى فرهنگها متنفر و گريزان بوده اند. من به صراحت مى گويم مليگراها اگر بودند، به راحتى در مشكلات و سختيها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى كردند؛ و براى اينكه خود را از فشارهاى روزمره سياسى برهانند، همه كاسه هاى صبر و مقاومت را يكجا مى شكستند و به همه ميثاقها و تعهدات ملى و ميهنى ادعايى خود پشت پا مى زدند. كسى تصور نكند كه ما راه سازش با جهانخواران را نمى دانيم. ولى هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند! البته ما مطمئنيم كه در همين شرايط نيز آنها كه با روحانيت اصيل كينه ديرينه دارند و عقده ها و حسادتهاى خود را نمى توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گيرند. ولى در هر حال آن چيزى كه در سرنوشت روحانيت واقعى نيست سازش و تسليم شدن در برابر كفر و شرك است. كه اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى مان را در جلوى ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه كفر و شرك را امضا نمى كنيم.
علما و روحانيون ان شاءاللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئوليت خودآشنا هستند ولى از باب تذكر و تأكيد عرض مى كنم امروز كه بسيارى از جوانان و انديشمندان در فضاى آزاد كشور اسلامى مان احساس مى كنند كه مى توانند انديشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بيان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بيراهه مى روند، با بيانى آكنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهيد. و بايد به اين نكته توجه كنيد كه نمى شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى
ص: 271
آنان را ناديده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را يكباره به وادى ترديد و شك انداخت. اينها كه امروز اينگونه مسائل را عنوان مى كنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدايت مسلمانان مى تپد، و الّا داعى ندارند كه خود را با طرح اين مسائل به دردسر بيندازند. اينها معتقدند كه مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه اى است كه خود فكر مى كنند. به جاى پرخاش و كنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد كنيد. اگر قبول هم نكردند، مأيوس نشويد. در غيراين صورت خداى ناكرده به دام ليبرالها و مليگراها و يا چپ و منافقين مى افتند؛ و گناه اين كمتر از التقاط نيست. وقتى ما مى توانيم به آينده كشور و آينده سازان اميدوار شويم كه به آنان در مسائل گوناگون بها دهيم، و از اشتباهات و خطاهاى كوچك آنان بگذريم، و به همه شيوه ها و اصولى كه منتهى به تعليم و تربيت صحيح آنان مى شود احاطه داشته باشيم. فرهنگ دانشگاهها و مراكز غيرحوزه اى به صورتى است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا ميدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد.
نكته ديگر اينكه من اكثر موفقيتهاى روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى دانم. و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشى سپرده شود، كه بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت. هيچ چيزى به زشتى دنياگرايى روحانيت نيست. و هيچ وسيله اى هم نمى تواند بدتر از دنياگرايى، روحانيت را آلوده كند. چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزيهاى بيمورد مسير زهدگرايى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نيز مغرضانه يا ناآگاهانه روحانيت را به طرفدارى از سرمايه دارى و سرمايه داران متهم نمايند. در اين شرايط حساس و سرنوشت سازى كه روحانيت در مصدر امور كشور است و خطر سوءاستفاده ديگران از منزلت روحانيون متصور است، بايد بشدت مواظب حركات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشكيلات سياسى و غير آنها با ظاهرى صددرصد اسلامى بخواهند به حيثيت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمين منافع خود، روحانيت را رو در روى يكديگر قرار دهند. البته آن چيزى كه روحانيون هرگز نبايد از آن عدول كنند و نبايد با
ص: 272
تبليغات ديگران از ميدان به در روند حمايت از محرومين و پا برهنه هاست؛ چرا كه هر كسى از آن عدول كند از عدالت اجتماعى اسلام عدول كرده است. ما بايد تحت هر شرايطى خود را عهده دار اين مسئوليت بزرگ بدانيم. و در تحقق آن اگر كوتاهى بنماييم، خيانت به اسلام و مسلمين كرده ايم.
در خاتمه، از پيشگاه مقدس پروردگار، كه الطاف بيكران خود را بر اين ملت ارزانى داشته است، تشكر و قدردانى مى كنم. و از محضر مقدس بقيةاللَّه- ارواحنا فداه- عاجزانه مى خواهيم كه ما را در مسير و هدفمان مدد و رهبرى فرمايد. خداوند متعال به خانواده هاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحين و معلولين شفا عنايت فرمايد؛ و اسرا و مفقودين را به وطن خويش باز گرداند. خداوندا، از تو مى خواهيم آنچه مصلحت اسلام ومسلمين است را براى ما مقدر فرمايى. انَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ. والسلام عليكم و رحمةاللَّه وبركاته.
پنجم ذى حجه 408/ 29/ 4/ 67
روح اللَّه الموسوى الخمينى
ص: 273
ص: 274
ص: 275
حمد
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعلَمِينَ آيه 2، ص 176
وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ آيه 5، ص 176
هُدًى لّلْمُتَّقِينَ آيه 2، ص 187
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ آيه 156، ص 123
صَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ آيه 217، ص 249
وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمكِرِينَ آيه 54، ص 160
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ آيه 96، ص 63
وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا آيه 103، ص 25، 27، 56
وَمَن يُقتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيًما آيه 74، ص 244
وَمَن يَخْرُجْ مِن م بَيْتِهِ ى مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ى ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ و عَلَى اللَّهِ آيه 100، ص 194، 195
ص: 276
مائده
جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيمًا لّلنَّاسِ آيه 97 ص 73
انعام
إِنَّنِى بَرِى ءٌ مّمَّا تُشْرِكُونَ آيه 19 ص 200
إِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّموَ تِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ آيه 79، ص 125
اعراف
الَسْتُ بِرَبِّكُم آيه 172، ص 197
انفال
وَلاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ آيه 46، ص 37، 66
توبه
وَأَذَ نٌ مّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجّ الأْكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِى ءٌ مّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَبَشّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ آيه 3، ص 121، 125، 138، 141، 181، 197
أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَآجّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الأْخِرِ وَجهَدَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لَايَسْتَوُونَ عِندَاللَّهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ آيه 19، ص 137، 233
قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَ نُكُمْ وَأَزْوَ جُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَ لٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجرَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسكِنُ تَرْضَوْنَهَآ أَحَبَّ إِلَيْكُم مّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ى وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِىَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَايَهْدِى الْقَوْمَ آيه 24، ص الْفسِقِينَ 195
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ آيه 97، ص 64
ص: 277
هود
أَلَيسَ الصُّبحُ بِقَريبٍ آيه 81، ص 130
فَاسْتَقِمْ كَما امِرْتَ آيه 112، ص 228
حجر
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ و لَحفِظُونَ آيه 9، ص 195
نحل
تِبْيان كُلِّ شَى ءٍ آيه 89، ص 186
اسراء
انَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً آيه 81، ص 62
حج
وَطَهّرْ بَيْتِىَ لِلطَّآئِفِينَ وَ الْقَآئِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ آيه 26 ص 121
وَ أَذّن فِى النَّاسِ بِالْحَجّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلّ فَجّ عَمِيقٍ آيه 27، ص 121، 248
وَ الَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُواْ أَوْ مَاتُواْ لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّ زِقِينَ آيه 58، ص 230
نور
اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْارْضِ آيه 35، ص 107، 194
لَّاشَرْقِيَّةٍ وَ لَاغَرْبِيَّةٍ آيه 35، ص 257
فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ ى أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْيُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ آيه 63، ص 196
احزاب
لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ اسوَةٌ حَسَنَةٌ آيه 21، ص 36
ص: 278
سبا
قُلْ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَ حِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَ دَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْ آيه 46، ص 37، 220
محمد
إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبّتْ أَقْدَامَكُمْ آيه 7، ص 135، 169، 204
فتح
لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ آيه 27، ص 247
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ و أَشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ آيه 29، ص 82، 195
حجرات
فَقتِلُواْ الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِى ءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ آيه 9، ص 57
انَّ اكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ اتقْيكُم آيه 13، ص 65
حديد
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْأَخِرُ وَ الظهِرُ وَ الْبَاطِنُ آيه 3، ص 194، 245
صف
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْينٌ مَّرْصُوصٌ آيه 4، ص 244
جمعه
يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلّمُهُمُ الْكِتبَ آيه 2، ص 150
ص: 279
«ادَّبَنى رَبِّى»، 187
«اللهُمَّ ارِنِى الأشْياءَ كَما هِىَ»، 236، 245
«انّ لِلَّهِ بِيْتاً يَحْمِيهِ»، 240
«ا يَكونُ لِغيرِك مِنَ الظُهُور ما لَيسَ لَك»، 177
«مَا أَكثَرَ الضَجِيجَ وَ أَقَلَّ الحَجِيجَ»، 122، 142
«متى غِبْت حتى تحتاج الى»، 177
«مَنْ اصْبَحَ و لَمْ يَهْتَمَّ باْمور المُسلمينَ فَلَيْسَ بِمُسلِمٍ»، 17
«انّما يَعْرِفُ القُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»، 177، 187
«هُمْ يدٌ واحِدةٌ عَلى مَنْ سِواهُم»، 40، 58، 60
«هَيهاتَ مِنّا الذلّة»، 182، 192
«وَلَا حولَ و لا قُوّةَ إِلّا بِاللَّه العَلى العظيم»، 163
ص: 280
آبادانى
تفاخر به كعبه 233.
آبادانى قبرستان ها 206.
آبرو
مندى در نزد خدا 153؛ حفظ اسلام 28، 29، 30؛ حفظ انقلاب اسلامى 104؛ حفظ جمهورى اسلامى 164.
آبروريزى
پرهيز از 30.
آتش بس
قبول در جنگ تحميلى 264.
آخوندها
احمق 149؛ نافهم 149؛ نفاق افكن 186؛ تفرقه افكنى جيره خوار 189؛ سرزنش مزدور 126.
آخوندهاى دربارى 164
اختلاف افكنى 141، 149؛ اختلاف افكنى در حج 186؛ اسلام 253؛ اغفالگرى 123؛ پشتيبانى از ظالمان 138؛ تبليغات عليه ايرانيان 249؛ تبليغات سوء 151، 220؛ تفسير از حج 136، 198، 198؛ تلاش در باره حج 111؛ خطر 221؛ زيان 113، 161؛ سرزنش 134؛ قيام عليه جمهورى اسلامى 157؛ كوردلى 141؛ مقابله با امام مهدىعج) 138؛ نقش در عقب ماندگى مسلمانان 123؛ همسويى با رژيم شاه 141؛ هوشيارى در برابر 141.
آداب حج
آرزو
شهادت 245؛ يافتن هاى حق در منا 185.
ص: 281
آرمان
تأثير حج در برآوردن هاى اسلامى 156؛ حمايت از فلسطين 203، 204؛ خيانت به بشريت 214؛ خيانت به پيامبرص) 214؛ سازش در فلسطين 203.
آزادگان
دشمنى با دشمن 185.
آزادگى
تحصيل از حج 250.
آزادى
زنان در جمهورى اسلامى 174؛ شهادت 208؛ عمل روحانيون 87؛ انزوا براى 59؛ بهاى 207؛ شرايط گروگانهاى آمريكايى 50؛ شكوفايى گل 213.
آزادى خواهان
استمداد از 15؛ مرتجع معرفى شدن 206.
آل سعود
وارث ابوسفيان 232، 249؛، وارث ابوجهل 232؛ اتهامات به حجاج ايرانى 249؛ اسلام زدايى 231؛ افشاى چهره 231؛ انتقام از حجاج ايرانى 248؛ انتقام از 232، 233، 249؛ اهداف در قتل عام حجاج 253؛ برائت از خدايان 234؛ بيگانگى از حج 252؛ بى لياقتى در اداره حج 234؛ تبليغات عليه ايران 240، 251، 252؛ تحميل قتل عام مكه بر 240؛ ترويج اسلام آمريكايى توسط 253؛ تفاخر به آباد كردن كعبه 233؛ توصيه به 20؛ جنايات 242، 245، 247، 253؛ حماقت 240؛ حمايت از قتل عام 232؛ خيانت هاى 231؛ دولت باطل 240؛ روسياهى 242؛ ستمگرى 234؛ سفاكان 247؛ سيلى خوردن 240؛ شقاوت 245؛ غصب حرم توسط 241؛ قتل عام حجاج توسط 238، 242، 245، 247؛ كارگزاران بى اراده 231؛ كنترل حجاج از سوى 253؛ لكه ننگ 232؛ وابستگى 231؛ هتك كعبه توسط 239؛ هدايت ناپذيرى 234؛ همبستگى صدام با 232؛ همسويى با اسرائيل 253، 254.
آمادگى نظامى ملت ايران 53
آمريكا
آمادگى براى نبرد با 213؛، طبل تو خالى 155؛، منشأ مشكلات مسلمانان 97؛ اختلاف افكنى 45؛ استثمارگرى 49؛ اسرائيل، وليده 141؛ افشاى توطئه هاى در حج 38، 108؛ افشاى
ص: 282
دخالت هاى 118؛ انتقام از اسلام 206؛ اهانت به ملت ايران 50؛ برائت از 207؛ پناهندگى دادن به شاه 42؛ پوچى تبليغات 41؛ پيروى سران كشورهاى خليج فارس از 160؛ تبليغات عليه ايران 50، 76؛ تبليغ قدرتمندى 124؛ تجاوز به حريم مسلمانان 102؛ تجاوزات عليه ايران 200؛ تحريم كالاهاى يى در حج 192؛ ترس از صدور انقلاب اسلامى 45؛ تروريست پرورى 160؛ تفرعن 201؛ تلاش ملى گراها به نفع 206؛ تلاش منافقان به نفع 206؛ توصيه به مردم 211؛ توطئه 45، 206؛ تهديد 42، 43؛ تهديدهاى عليه ايران 42؛ جاسوسى در ايران 46؛ جلوگيرى از نفوذ در كشورهاى اسلامى 219؛ جنايات 75؛ جنايات در خليج فارس 258، 258؛ جنايتكارى 97؛ جنگ ايران با 49، 50؛ حرام كردن سيادت 255؛ حمايت از اسرائيل 129؛ حمايت از رژيم پهلوى 39؛ حمايت از شاه 127؛ حمايت از صدام 160؛ حمايت از عراق 108، 115؛ دخالت در كشورهاى اسلامى 111؛ دخالت نظامى در خليج فارس 182؛ دشمنى با اسلام 105، 106، 141؛ دشمنى بامستضعفان 49؛ دشمنى اسلام با 141؛ دعوت به قيام عليه 40؛ روحانيون طرفدار 114؛ رويارويى ايران با 141؛ سازش با 182؛ سرسپردگى شاه به 127؛ سلطه بر افريقا 27؛ سلطه مسلمانان 39؛ سلطه طلبى 49؛ شرايط آزادى گروگانهاى 50؛ شركت عربستان در جنايات 262؛ شركت كويت در جنايات 262؛ شعار مرگ بر 252، 257؛ شكست شيشه يات 260؛ شكست غرور 205؛ ضعف 232؛ ظلم 103؛ غارتگرى 103؛ فروش ايران به 207؛ قطع ايادى از ايران 74؛ قيام مردم پاكستان عليه 40؛ مبارزه ايران با 40، 41، 76؛ مبارزه با 141، 256؛ مبارزه با هجوم 43؛ مخالفت با شعار مرگ بر 126؛ مشكل سازى براى ايران 50؛ مطبوعات 34؛ مقابله با ناوهاى 262؛ مقاومت ايرانيان در برابر 258؛ مقاومت در برابر تهديدات 155؛ ممانعت از حمله به ايران 42؛ ناقوس مرگ 255؛ نترسيدن از 155؛ نقش در قتل عام حجاج 247؛ به ايران 42؛ نوكرى صدام براى 207؛ نوكرى محمد رضا
ص: 283
شاه براى 205؛ وابستگى آل سعود به 231؛ وابستگى ايران به 127؛ وظيفه مبارزه با 77؛ هشدار به 262.
آمريكاييان
تبليغ برترى نژادى 123؛ جلوگيرى از باج خواهى 254؛ گروگان گيرى 50.
ائمه عليه السلام
بى توجهى به زخارف دنيا 190؛ غربت 227؛ قيام 182.
ابراهيم عليه السلام
، منادى توحيد 121؛ ايثار 147، 148؛ بت شكنى 181، 199، 200؛ پيروى از 125؛ تعاليم قربانى كردن 120؛ سير معنوى 147؛ قربانى 172، 173؛ قربانى اسماعيل عليه السلام از سوى 148؛ مبارزه با نمروديان 199.
ابرقدرت ها
استقامت در برابر در 134؛ بت 121؛ پوشالى بودن قدرت 40؛ ترس ازاسلام 104، 105؛ تهاجم به كشورهاى سلامى 45، 46؛ تهديدهاى 126؛ حمايت از شاه 206؛ سركوبى 150؛ سياست هاى در كشورهاى جهان سوم 167؛ قطع ايادى از ايران 127؛ قيام مردم ايران عليه 166؛ مبارزه با اسلام 246؛ مبارزه با فرهنگ اسلامى 168؛ مبارزه با 141، 161، 250، 256؛ منافع 252؛ منافع در خليج فارس 211، 212؛ نقش در عقب ماندگى كشورهاى جهان سوم 167؛ وابستگى به 166.
ابوسفيان
وارث 232، 249؛ اسلام 253.
ابولهب
وارث 232.
اتحاد
آثار كشورهاى اسلامى 128؛ آثار مسلمانان 69، 128؛ انور سادات با اسرائيل 76؛ دولت هاى اسلامى 155؛ شيعيان و اهل سنت در ايران 47؛، عامل پيروزى 18، 19، 27، 37؛، عامل رهايى از سلطه استعمارگران 26؛، عامل مقابله با مستكبران 126؛ علماى اسلامى 219؛ فرقه هاى اسلامى 197؛، مانع سلطه استعمارگران 21؛ مسلمانان 40، 151، 165، 166 250؛ ملت ايران 58، 59، 197؛ اهميت حجاج 105؛ اهميت مسلمانان 60، 66؛ بررسى مسلمانان در حج 156؛ تأثير در رفع مشكلات مستضعفان 125؛ تأثير در رفع مشكلات مسلمانان 125؛ تبليغ مسلمانان 125؛
ص: 284
تلاش براى مسلمانان 45، 63، 64، 65، 113، 114؛ دعوت به 26، 125؛ دعوت حجاج به 37؛ دعوت كشورهاى اسلامى به 118؛ دعوت مسلمانان به 37، 43، 47، 48، 76، 77، 84؛ دعوت نيروهاى مسلح ايران به 53؛ نعمت 179؛ نگرانى از و عرب ها 76.
اتمام حجت بر علما 220.
اجتماعات
اجتماع حج 11؛ اجتماع مسلمانان در حج 185؛ استفاده از اجتماع حج 12؛ سياسى بودن اسلامى 56؛ نقش در اسلام 56.
احتياطخلاف احتياط 88.
احرام
حرب امام حسين عليه السلام 199؛ دروغين يزيديان 249.
احساس خطر
دشمن از علما 172.
اختلاف
اجتناب از در حج 71؛، باعث زوال ايمان 37؛ دولت هاى اسلامى 69؛ سران كشورهاى اسلامى 37؛، عامل سلطه استعمارگران 21؛، عامل سلطه بيگانگان 65، 69؛، عامل ضعف مسلمانان 37؛، عامل مشكلات كشورهاى اسلامى 27؛ عرب ها، عامل سلطه اسرائيل 19؛ مسلمانان 60؛، منشأ مشكلات مسلمانان 65، 80؛ پرهيز از 37؛ پرهيز از فرقه اى 161؛ حل هاى سران كشورهاى اسلامى 12؛ خطر اهل سنت با شيعيان 46، 47؛ طرح مذاهب اسلامى 75؛ ملى گرايى، عامل مسلمانان 46؛ نقش رهبران در مسلمانان 74؛ نقش قوميت گرايى در 46.
نيز تفرقه
اختلاف افكنان
اخراج از كشورهاى اسلامى 69؛ تبرى از 47؛ طرد 13؛ هوشيارى حجاج در برابر 141.
اختلاف افكنى
اجتناب از در حج 23؛ آخوندهاى دربارى 141، 149، 186؛ آمريكا 45؛ استعمارگران 65؛ اسرائيل 27؛ انور سادات 46؛ بين شيعيان و اهل سنت 105، 141؛ در حج 12؛ در مسلمانان 75؛ دشمنان 74؛ دشمنان اسلام 71؛ سلطه طلبان 65؛ شاه 66؛ صدام 46؛ وعاظ السلاطين 75.
اختناق در ايران 13، 16، 17.
اخلاص در حج 162.
ص: 285
اخلاق
ابعاد اسلام 168؛ در حوزه هاى علميه 178؛ تحول ملت ايران 164؛ مراعات اسلامى در حج 191.
ارتجاع
بودن نظام شاهنشاهى 15.
ارتداد صدام 65.
ارتش مشترك اسلامى
تشكيل 128، 262.
ارزش ها
تأثيردر نجات از نفس اماره 107.
استثمار
كشورهاى اسلامى 123؛ گرى آمريكا 49.
استضعاف
جنگ و استكبار 258.
نيز مستضعفان
استعانت از خدا 176
آثار 176.
استعمار
در ايران 13؛ كشورهاى اسلامى 123؛ دولت هاى گر 145؛ رخنه در مسلمانان 11؛ رمى از كشورهاى اسلامى 202؛ سرطان 11؛ فشار بر علما 13.
استعمارگران
اختلاف افكنى 65؛ اغفالگرى 123؛ اغفالگرى ايادى 123؛ سلطه بر ايران 13؛ عامل رهايى از سلطه 26؛ عامل سلطه 21؛ مانع سلطه 21.
استقامت
امام خمينى در برابر استكبار جهانى 201؛ ايرانيان در جنگ تحميلى 258؛ پيامبرص) 227، 227؛ جمهورى اسلامى 197؛ حجاج ايرانى 230، 242؛ در برابر جهان خواران 208؛ برابر قدرت هاى بزرگ 134؛ در برابر مشكلات 237؛ در ميدان شرف 53؛ ملت ايران 53.
نيز مقاومت
استقلال
ايران 196؛ انزوا براى 59؛ بهاى 207؛ پيامد طلبى ايران 205؛ عوامل مسلمانان 34.
استكبار
جنگ استضعاف و 258.
نيزمستكبران
استكبار جهانى
استقامت امام خمينى در برابر 201؛ حمله به ايران 261؛ خشكانيدن
ص: 286
ريشه هاى 254؛ دلالان 202؛ طرفدارى از ملت ها 209؛ مبارزه با 201؛ منطق 248.
استلام حجرالأسود
فلسفه 184، 185.
استمداد
از آزادى خواهان 15؛ از كشورهاى مستقل 50؛ از مسلمانان 41؛ ايرانيان 105.
اسرائيل
اتحاد انور سادات با 76؛ اختلاف افكنى 27؛ ادعاى در حكومت از نيل تا فرات 129؛، منشأ مشكلات مسلمانان 97؛، وليده آمريكا 141؛ اميال شيطانى 144؛ انتقال پايتخت به بيت المقدس 46؛ تبيين جنايات در حج 38؛ تجاوزات 144؛ تحريم نفتى 75؛ توطئه به رسميت شناختن 103، 108؛ تهاجم به بيروت 96، 97؛ تهاجم به فلسطينيان 46؛ تهاجم به لبنان 46، 102، 106، 108؛ تهمت رابطه با به ايران 75، 97، 98؛ جرثومه فاسد 19؛ جنايات 76؛ جنايت در لبنان 114؛ حمايت آمريكا از 129؛ خطر 203؛ دخالت در ايران 13؛ دشمنى با اسلام 141؛ دشمنى ايران با 75؛ سكوت در برابر تهاجم 106؛ سكوت سران كشورهاى اسلامى در برابر 114، 254؛ شعار مرگ بر 252؛ صدام، برادر 144؛ ضرورت محو 19؛ ظلم به فلسطينيان 144؛ عامل سلطه 19؛ فاجعه تهاجم به مسلمانان 102، 103؛ مادر نامشروع 76؛ مبارزه با 141، 203، 254؛ محكوميت 75؛ مخالفت با شعار مرگ بر 126؛ مفسد بودن 144؛ مقابله كشورهاى اسلامى 96؛ ممانعت از اعتراض عليه 103؛ نجات منطقه از شر 144؛ همسويى آل سعود با 253، 254.
اسرائيليان
دوره گرد 107.
اسلام
اختلاف افكنى دشمنان 71؛ اداره ايران با احكام 218؛ ادعاى انحصار براى عرب ها 64؛ آخوندهاى دربارى 253؛ ابوسفيان 253؛ اشرافيت 253؛ دين توحيد 25؛، دين فطرت 25؛ مقدس نماها 253؛ ملت ايران 45؛ اصلاح با 34؛ اعاده مجد 37؛ انتقام آمريكا از 206؛ انتقام از 246؛ انحراف از، عامل مشكلات 114؛
ص: 287
بازيابى 34؛ برداشت امامان جماعت حرمين از 81؛ بررسى مسايل اساسى در حج 13؛ بركات 163؛ بُعد اخلاقى 168؛ بُعد اعتقادى 168؛ بُعد سياسى 168؛ بُعد عبادى 55؛ بُعد نظامى 168؛ بى خبران از 16؛ تأثير دورى از در سلطه بيگانگان 115؛ تأثير شناخت در اصلاح 34؛ تأثير شناخت در شرافت 34، 35؛ تبليغات عليه 47؛ تبليغ ناكار آمدى 47؛ تبيين ظلم دشمنان 26؛ ترس ابرقدرت ها از 104، 105؛ تعاليم اجتماعى 112؛ تعاليم سياسى 112؛ تعريف صدام از 99؛ تعهد ملت ايران به 183؛ تقيد پابرهنه ها به 224؛ تقيد گودنشينان به 224؛ تلاش براى انحراف 123؛ تلاش براى انزواى 123؛ توطئه انزواى 112؛ توطئه عليه 105، 141؛ توهم جدايى از سياست 123؛ تهمت كشور گشايى به 35؛ جدايى از سياست 34؛ جهان شمولى 32، 64، 65؛ حفظ آبروى 28، 29، 30؛ دشمنى آمريكا با 105، 106، 141؛ دشمنى اسرائيل با 141؛ دشمنى با آمريكا 141؛ دشمنى حزب بعث با 67؛ دشمنى صهيونيسم با 12؛ دعا براى پيروزى 77، 122؛ دعوت به همزيستى مسالمت آميز 129؛ دعوت به 63؛ دعوت به دفاع از 76؛ دفاع از 116، 201؛ سياست بين المللى 202؛ سياسى بودن 25، 55؛ طرح مسايل اساسى در حج 136؛ طرد شياطين از حريم 169؛ طنين نداى 196؛ عبادت بودن سياست 25؛ غفلت از قدرت 48، 60؛ فتح سنگرهاى جهان توسط 208؛ فتنه بر چيدن 196؛ فرهنگ غنى 167، 168؛ فرياد خواهى براى 169؛ قدرت 163؛ گسترش نفوذ 254؛ گناه هتك 104؛ مبارزه و كفر 40، 41؛ مبارزه با 246؛ مجد 35؛ مخالفت نظام شاهنشاهى 15؛ مركز ثقل 158؛ مظهر اقتدار 25؛ مهجوريت 48؛ نا آشنايى مسلمانان با حقايق 143؛ نا شناختگى 129؛ نجات بخشى 25؛ نقش اجتماعات در 56؛ نقش در تمدن غرب 124؛ نورافشانى 158؛ وضع نامساعد 160؛ همگانى بودن 65.
اسلام آمريكايى 253
و اسلام راستين 231؛ ترويج توسط آل سعود 253.
ص: 288
اسلام اشرافيت 253
اسلام راستين
اسلام آمريكايى و 231؛ دروغگويى مدعيان 99؛ صدور 227.
اسلام زدايى
آل سعود 231؛ مقابله با 105.
اسلام ناب محمدى
فرهنگ 260؛ مبارزه با 246؛ ممانعت از نفوذ 253.
اسماعيل عليه السلام
قربانگاه 190؛ قربانى از سوى ابراهيم عليه السلام 148.
اسيران
دعا براى 272
اصلاح
با اسلام 34؛ سران كشورهاى اسلامى 202؛ شناخت اسلام، عامل 34.
اعتصاب عمومى ايرانيان 17.
اعتصام به حبل اللَّه 27.
اعدام در ايران 33.
اعراب عرب
اعلام خطر به مسلمانان 70.
اغفال
گرى آخوندهاى دربارى 123؛ گرى استعمارگران 123؛ گرى ايادى استعمارگران 123.
افتخار
به ملت ايران 215؛ ملت ايران 262.
افريقا
سلطه آمريكا بر 27؛ سلطه بيگانگان بر 27؛ فرياد مسلمانان 200.
افغانستان
اشغال توسط شوروى 114، 200؛ تبيين اوضاع در حج 84؛ پيروزى مردم 127؛ تهاجم شوروى به 45، 46، 111، 200؛ شكست شوروى در 59، 127؛ فرياد ملت 200.
اقتدار
روحانيت اسلام 217؛ معنوى لااله الااللَّه 212؛ مظهر اسلام 250.
اقتصاد
ارايه طرح هاى 222؛ تنگناهاى ايران 258؛ منافع حج 125؛ وضعيت حجاز 93.
اقتصاد اسلامى 168
جهت گيرى 222
اقتصاد اشتراكى
بيمار 222؛ مقابله با 221، 222.
اقتصاد سرمايه دارى
بيمار 222
ص: 289
التقاط
تهمت بودن به انقلابيون 259.
الجزاير
شكست فرانسه در 127.
الفاظ
بى محتوا شدن 96- 100.
الگو
بودن ايرانيان 30؛ گيرى از انقلاب اسلامى 169؛ گيرى از ايران 127، 128؛ گيرى در مبارزه 166.
اللَّه اكبر شعار
الهه ها
شكستن بت 197.
امامان جماعت حرمين
برداشت از اسلام 81.
امام جماعت مسجدالحرام
تشكر از 18. امام حسين عليه السلام
احرام حرب 199؛ فلسفه برپايى عزاى 189؛ فلسفه خروج از مكه 239؛ قيام 182.
امام مهدى عليه السلام
، منادى توحيد 121؛ مقابله آخوندهاى دربارى با 138.
امت محمدص)
دورى از ذلت 201؛ نمايش دورنماى تشكل 226.
نيز مسلمانان
امت اسلامى
مسؤوليت 228.
نيز مسلمانان
امتحان
الهى با جنگ 265.
امنيت
خليج فارس 211، 211، 212؛ حرم 241؛ كعبه 197؛ مسجدالحرام 81.
ام القرا 121
طرد شياطين از 159.
انبيا
ايثار در نگاه 148؛ تأثير شناخت انگيزه در رهايى از دام شيطان 107؛ تأثير شناخت انگيزه در رهايى از ذلت 107؛ تفاوت اعمال با مردم 147؛ تفاوت 147؛ جهان شمولى رسالت 32؛ خدمتگزارى به كعبه 239؛ سيره 81؛ عيد از ديدگاه 148؛ فلسفه بعثت 32، 150؛ كيفيت وحى به 147؛ مبارزات 181؛ مبارزه با بت ها 199؛ مبارزه با ظلم 81؛ مصيبت 245؛ معجزات
ص: 290
175؛ نزول كتب آسمانى بر 194؛ هنر 177.
انتخابات
در ايران 173؛ شاه و جمهورى اسلامى 173.
انتقام
آل سعود از حجاج ايرانى 248؛ آمريكا از اسلام 206؛ از آل سعود 232، 233، 249؛ از اسلام 246.
انحراف
از اسلام 114؛ تذكر ها توسط روحانيون 87؛ تلاش براى اسلام 123؛ زيان روحانيت 153.
انحطاط انسان
آثار 33.
انديشمندان
وظايف در تبيين حج 251.
انديمشك
دعا براى شهيدان 110.
انزوا
براى آزادى 59 براى استقلال 59؛ تلاش براى اسلام 123؛ توطئه اسلام 112؛ عدم ايران 58، 59؛ فوايد ايران 59.
انسان
آثار انحطاط 33؛ برتر شدن از ملائكه 32؛ پست تر شدن از حيوان 33؛ تربيت 32، 35؛ حجاب هاى 236.
انقلاب اسلامى 228
آثار عدول از اصول 263؛ آشنايى حجاج غير ايرانى با 226؛ ارزش شهيدان 238؛ برپا دارندگا 259؛ الگوگيرى از 169؛ بركت 262؛ بيمه 265؛ پيام 139؛ تبليغ در حج 23، 105، 108؛ تبليغ ناكارآمدى 47؛ تجربيات 207؛ ترس آمريكا از صدور 45؛ تلاش براى شكست 75؛ جلب ملت هاى جهان به 140؛ جهانى بودن 32؛ حفظ آبروى در حج 104؛ حفظ از نامحرمان 266؛ حمايت مردم عراق از 50؛ دعوت به همراهى با 41؛ رسالت حجاج در ابلاغ پيام 226، 227؛ رهبرى روحانيت د 217، 218؛ سختى هاى ملت ايران در 228؛ سركوبى توسط وعاظ السلاطين 77؛ شعار اصولى 202؛ شهيدان 238؛ صاحبان واقعى 259؛ صدو 62، 104، 227، 258؛ صدور تجربيات 207؛ طرفداران جهانى 257؛ فقر ستيزى 216؛ كفر زدايى 216؛ كمك به معلولان
ص: 291
24؛ مضرات شكست 41؛ موفقيت هاى 47، 48؛ نعمت 179؛ نفوذ مرفهان در 216؛ نمايش چهره 140؛ وظيف 261.
انقلاب سفيد
زيان هاى 14؛ ننگ 14.
انقلابيون
تهمت التقاطى بودن به 259.
انقلابى نماهاى فلسطين 203.
انگليس
اهانت به ملت ايران 50؛ تبليغ قدرتمندى 124؛ شكست در عراق 127.
اولياءاللَّه
كشوردارى 178.
اهل سنت
اتحاد شيعيان و در ايران 47؛ اختلاف افكنى بين شيعيان و 105، 141؛ پيروى از در وقوفين 23؛ خطر اختلاف با شيعيان 46، 47؛ شركت در نماز جماعت 23.
اهل معرفت
مشاهده باطن از سوى 147.
ايثار
ابراهيم عليه السلام 147، 148؛ براى عدالت 120؛ در راه خدا 120؛ در نگاه انبيا 148؛ در نگاه مردم 148؛ ملت ايران 214؛ سوغات از حج 173.
ايران
آغازگر جنگ نبودن با 67؛ آمادگى در جنگ تحميلى 214؛ آمادگى نظامى 48، 53؛ آموزش زنان در 117؛ اتحاد شيعيان و اهل سنت در 47؛ اجراى اسلام در 218؛ اختناق در 13، 16، 17؛ اداره با احكام اسلام 218؛ استعمار در 13؛ استقلال 196؛ اعدام در 33 الگوگيرى از 127، 128؛ الگوگيرى دمبارزه از 166؛ الهى بودن دولت 59؛ انتخابات در 173؛ انقراض نظام شاهنشاهى در 39، 74؛ انگيزه صدام در تهاجم عليه 58، 61، 204، 208؛ اهداف در جنگ 260، 261؛، كشور رسول اللَّه 215؛ برادرى با كشورهاى همسايه 129؛ برقرارى نظام اسلامى در 74؛ بمباران مناطق مسكونى 110؛ بيان اوضاع در حج 84؛ پيامد استقلال طلبى 205؛ پيشرفت هاى 209؛ تبليغات عليه 47، 50، 76، 104، 127، 129، 240، 251، 252؛ تحريم نفتى اسرائيل از سوى 75؛ تحولات صنعتى 209؛ ترس صدام از همفكر
ص: 292
كشورها با 213؛ تشكل مردم عراق از سوى 214؛ تقدير از 127، 128؛ تلاش براى اتحاد مسلمانان 45؛ تنگناهاى اقتصادى 258؛ تنهايى در جنگ 209؛ توطئه عليه 45، 141، 206، 228؛ تهاجم به 46، 57، 66، 105، 143108، 245؛ تهديدهاى آمريكا عليه 42؛ تهمت تروريستى به 160؛ تهمت توسعه طلبى به 251؛ تهمت جنگ طلبى به 204؛ تهمت رابطه با اسرائيل به 75، 97، 98؛ جرايم از ديدگاجهانخواران 205؛ جنجال آفرينى عليه 33، 34؛ جنگ دفاعى 49، 50، 261 چرانيدن در ايران 14؛ حماسه آفر ين جوانان 115؛ حمايت ملت ها ا 5958؛ حمله استكبار به 261؛ دخالت اسرائيل در 13؛ دروغ پردازى در باره 190؛ دشمنى با اسرائيل 75؛ دعوت به دوستى دولت ها با 144؛ دعوت بديدار از 217؛ دعوت نيروهاى مسلح به اتحاد 53؛ رفع مظاهر شرك در 218؛ رويارويى با آمريكا 141؛ زيان شكست 43؛ ساز و برگ نظامى 59، 60؛ سقوط هواپيماى مسافربرى 262؛ سلطه استعمارگران بر 13؛ سياست در حج 154؛ سياست در خليج فارس 212211؛ شبيخون جهانخواران به 205؛ عدم انزواى 58، 59؛ غارت منابع طبيعى 16؛ فروش به آمريكا 207؛ فلسفه دشمنى با 68، 69؛ فوايد انزواى 59؛ قدرت مقابله به مثل 143؛ قطع اميجهانخواران از 223؛ قطع ايادى آمريكااز 74؛ قطع ايادى ابرقدرت ها از 127 مبارزه با آمريكا 40، 41، 76؛ محاصره اقتصادى 49؛ محدوديت عمل درحمله به عراق 101؛ محو رژيم طاغوتى 159؛ مخالفت كشورهاى خليج فارس با 103؛ مديريت روحانيت در 217، 218 مشكل سازى آمريكا براى 50؛ مصونيت بيگانگان در 13؛ مظلوميت 208 معارضه دولت هاى اسلامى با 143 معرفى جنگ طلب بودن 204؛ مقابله با هجوم صدام 143؛ ممانعت از حمله آمريكا به 42؛ نجات از شرق زدگى 139؛ نجات از غرب زدگى 139؛ نجات از وابستگى 218؛ وابستگى به آمريكا 127؛ همدستى دولت هاى اسلامى با دشمن 143؛ همراهى سياه پوستان با 41، 69.
ص: 293
ايرانيان
استقامت در جنگ 258؛ استمداد 105؛ الگو بودن 30؛ امتناع از گلوله باران بصره 100، 101؛ برادرى اسلامى 143؛ تبليغات آخوندهاى دربارى عليه 249؛ داوطلبى در جنگ 116؛ دفااز مسلمانان 105؛ قيام 228؛ مشكلات 13، 14، 16، 17؛ مقاومت در برابر آمريكا 258؛ مقاومت در برابر منافقان 259؛ ممانعت از حج 249؛ نگرانى از اتحاد و عرب ها 76.
ايمان
برترى بر تعمير مسجدالحرام 233؛ تأثير در پيروزى مسلمانان 19، 20، 21؛ تأثير در پيروزى ملت ايران 18، 19؛ عامل زوال 37.
باج خواهى
جلوگيرى از آمريكاييان 254.
بازار مسلمانان
كالاهاى بيگانگان در 168.
بازار مكه
كالاهاى بيگانگان در 169.
بازارگردى
اجتناب از در حج 169.
باز گشت به گذشته 172.
باطل
جنگ حق و 258؛ دولت آل سعود 240؛ شكست 62.
باطن
مشاهده از سوى اهل معرفت 147.
بت
ابرقدرت ها 121؛ سيادت جهانخواران 221؛ شيطان بزرگ 184؛ طاغوت 121؛ تطهير كعبه از ها 121؛ شكستن الهه ها 197؛ لبيك نه به ها 184؛ مبارزه انبيا با ها 199.
بت پرستى
مدرن 200؛ مبارزه با 201.
بت خانه
كاخ سياه 200.
بت شكنى
اهميت 121؛ ابراهيم عليه السلام 181، 199، 200؛ پيامبرص) 181 در حج 154؛ در كعبه 121، 122؛ دعوت حجاج به 37.
بدبينى به روحانيت
اثر سوء 152.
برائت
اعلان از كفر ملت ايران 234؛ از آمريكا 207؛ از خدايان آل سعود 234؛
ص: 294
از شرك 248؛ از طاغوت ها در حج 184؛ از ظالمان 189؛ از كافران 142؛ فرياد مردم فلسطين 200؛ فرياد مردم لبنان 200.
برائت از مشركان 225
آثار 161؛ اعلان 199، 189، 251؛ در حج 125، 126، 131، 138، 160، 181، 197، 198، 253؛ بنيان گذارى پايه هاى 255؛ توجه به 198؛ حقيقت 200، 201؛ حقيقت در حج 159؛ دعوت به همكارى در 126؛ راهپيمايى 164؛ رعايت آرامش در راهپيمايى 142؛ ركن توحيد بودن 197؛ سرزنش مخالفان در حج 126؛ شركت در 197 225؛ شيوه هاى اعلان 199؛ فرياد 200، 201؛ فلسفه 256؛ فلسفه ممانعت از 256، 257؛ ممانعت از 141، 256، 257 هميشگى بودن 188، 200.
برادرى
اسلامى در حج 226، 227؛ ايران با دولت هاى اسلامى 143؛ ايران با كشورهاى همسايه 129؛ حجاج 105؛ صدام با بگين 76؛ ملت ايران با مسلمانان 39؛ تحكيم مسلمانان در حج 23؛ حل مشكلات با اسلامى 26؛ دعوت كشورهاى اسلامى به 118؛ دعوت مسلمانان به 77.
براهين فلسفى
كشف قرآن 187.
برترى نژادى
تبليغ آمريكاييان 123.
بردگى جديد 221.
بركت
اسلام 163؛ انقلاب اسلامى 222 عيدقربان 147؛ معنويات ملت ايران 258.
بسيج
براى جنگ اعتقادى 260؛ تشكيل جهانى 262.
بشريت
خيانت به آرمان 214.
بصره
امتناع از گلوله باران 100، 101.
بعثت انبيا
فلسفه 32، 150.
بقيع
نعمت تشرف به 225.
بگين، مناخيم
صدام، برادر 76.
بلعم باعورا
نوادگان 248.
ص: 295
بمباران مناطق مسكونى ايران 110.
بنى اميه
توطئه براى انزواى اسلام 112؛ ظلم 189.
بنى عباس
توطئه براى انزواى اسلام 112.
بيت اللَّه الحرام- كعبه
بيت المقدس
انتقال پايتخت اسرائيل به 46؛ نجات از غاصبان 203، 238.
بيدارى
اهميت دولت هاى اسلامى 70؛ مسلمانان 62، 114؛ مسلمانان با حج 136؛ ملت ايران 17؛ تلاش براى مسلمانان در حج 113؛ دعا براى مسلمانان 78، 122؛ زمينه مسلمانان 127.
بيرق اسلام 196
بيروت
حمله اسرائيل به 96، 97.
بيعت با خدا 184.
بى غيرتى سران كشورهاى اسلامى 254.
بيگانه
اخراج كارشناسان از سرزمين هاى اسلامى 169؛ كناره گيرى از فرهنگ هاى 162.
پابرهنه ها
ى مغضوب 201؛ تقدم مصالح 215؛ تقيد به اسلام 224؛ جنگ حمايت از 272 پاكستان
دعوت مردم به قيام 43؛ قيام مردم عليه آمريكا 40.
پانزده خرداد
قيام 205؛ قتل عام خونين 206.
پرده كعبه
آلوده شدن به دست نامحرمان 255.
پناهگاه محرومان 224
پناهندگى به شاه 42
پيامبرص)
ابلاغ سلام به پيشگاه 228؛ استقامت 227؛ ايران، كشور 215؛ بت شكنى 181؛، منادى توحيد 36، 121؛ جنگ با ظالمان 182؛ حفظ دستاوردهاى نهضت 227؛ خيانت به آرمان 214؛ رنج هاى رسالت 228؛ ساده زيستى 153 سيره 81؛ صلوات بر 36؛ عيد شرف 150؛ غربت 227؛ قيام 36؛ مبارز 81؛ مصيبت 245؛ موجبات سخط 165؛ هجرت به سوى 158، 183؛
ص: 296
يادآورى رنج هاى 227.
پيروزى
ادعاى هاى صدام 99؛ پرهيز از غرور 226؛ جمهورى اسلامى 213؛ حق 62؛ خون بر شمشير 234، 257؛ در جنگ 204، 209، 213، 214؛ مردم افغانستان 127؛ مسلمانان صدر اسلام 37؛ ملت ايران 61، 127؛ تجربه بر كفر جهانى 207؛ جشن حق 249؛ دعا براى 228، 229، 246؛ دعا براى اسلام 77، 122؛ عامل 37؛ عامل ايران 18، 19؛ عامل كشورهاى اسلامى 27؛ عامل مسلمانان 19، 20، 21.
پيروى
از ابراهيم عليه السلام 125؛ از اهل سنت در وقوفين 23؛ از دستورات سرپرست حجاج 106، 130؛ از شعارها در حج 191؛ از قرآن 105؛ سران كشورهاى خليج فارس از آمريكا 106؛ تأثير از قرآن در شرافت 107؛ تأثير از قرآن در رهايى از دام شيطان 107؛ تأثير از قرآن در رهايى از ذلت 107؛ نقش از قرآن در رد طمع جهانخواران 107.
پيشرفت
هاى ايران 209؛ تبليغ كشورهاى غربى 123.
پيشگامى علمى مسلمانان 124.
تبادل نظر
در حج 11، 13، 23، 156، 217؛ علماى اسلامى 219.
تبرى
از اختلاف افكنان 47.
تبليغات
آخوندهاى دربارى عليه ايرانيان 249؛ دشمنان اسلام 112؛ سوء آخوندها 151؛ عليه اسلام 47؛ عليه جمهورى اسلامى 95؛ پوچى عليه ايران 46، 50، 76، 104، 127، 129، 240، 251، 252؛
تبليغ اتحاد مسلمانان 125؛ تبليغ انقلاب اسلامى در حج 23، 105، 108؛ تبليغ برترى تمدن غرب 123؛ تبليغ برترى نژادى آمريكاييان 123؛ تبليغ بُعد سياسى حج 113؛ تبليغ بى ثمرى تلاش كشورهاى در حال توسعه 124؛ تبليغ پيشرفت كشورهاى غربى 123؛ تبليغ جدايى دين از سياست 112، 113؛ تبليغ جمهورى اسلامى در حج 190؛ تبليغ خستگى از جنگ 215؛ تبليغ در حج 12؛ تبليغ عليه روحانيت 269؛ تبليغ عليه شيعه 12؛ تبليغ قدرت آمريكا 124؛ تبليغ قدرت انگليس 124؛ تبليغ قدرت
ص: 297
بيگانگان 124؛، مانع رهايى مسلمانان 123؛ تبليغ ناكارآمدى اسلام 47؛ تبليغ ناكارآمدى انقلاب اسلامى 47؛ تبليغ ناكارآمدى دولت ايران 47؛ تبليغ وابستگى به شرق 124؛ تبليغ وابستگى به غرب 124؛ نقش در عقب ماندگى مسلمانان 123.
تجارت در حج
پرهيز از 29.
تجاوز
به حريم مسلمانان 102؛ خوى صدام 210، 211؛ دولت عراق 57؛ هاى آمريكا 200؛ هاى اسرائيل 144؛ هاى صدام 204؛ حمايت از هاى صدام 210؛ دعوت به قبول صدام 211؛ نفى از مسلمانان 66.
تجربه
پيروزى بر كفر جهانى 207؛ تجربيات انقلاب اسلامى ايران 207؛ صدور تجربيات انقلاب اسلامى ايران 207.
تجملات
پرهيز علما از 224.
تحريم نفتى اسرائيل 75.
تذكر انحرافات 87.
تربت
شهيدان 265؛ فاطمه عليه السلام 225.
تربيت
اسلامى 178؛ انسان 32، 35.
ترور
اخراج رژيم عراق از ليست 160؛ تروريست پرورى آمريكا 160؛ تهمت تروريستى به ايران 160.
تزاحم واجب با مستحب 89.
تزكيه مردم 150.
تزوير مقدس نماها 259.
تساوى
مردم در حج 137؛ همگان در برابر كعبه 137، 63.
تسليم ناپذيرى ملت ايران 50.
تسهيلات حجاج 20
تشكر
پيام ازملك سعود 240؛ از امام جماعت مسجدالحرام 18؛ از جوانان لبنان 203؛ از ملت ايران 179، 272؛ از ملك فهد 18؛ هيأت نمايندگى عربستان 18.
تشكل
در نمازهاى جمعه 220؛ مردم عراق 214؛ تمرين توحيدى 250؛ دورنماى امت محمدى 226.
تشيع
تبليغ عليه 12.
ص: 298
نيز- شيعيان
تطهير كعبه از بت ها 121.
تفاخر آل سعود 233.
تفاهم مسلمانان 63، 64.
تفرعن آمريكا 201.
تفرقه افكنى
آخوندهاى جيره خوار 189؛ دشمنان 165؛ شناسايى تفرقه افكن ها 45.
نيز- اختلاف
تقرب
آثار 244؛ راه هاى 244، 245.
تقوا
ارزش 215.
تكفير ملت ايران 45
تكليف
ابعاد هاى عبادى 148؛ حجاج 72؛ دولت هاى اسلامى 19؛ ادامه جنگ 213؛ مسلمانان 19، 66، 68، 125؛ نقش عمل به در عزت 74.
تمدن غرب
تبليغ برترى 123؛ منشأ 124.
تنفر از ضرب و شتم حجاج 83.
تنگناهاى اقتصادى ايران 258.
تواضع
در برابر مسلمانان 226.
توحيد
اصول اوليه 199؛ تعليم 177؛ دعوت به 27؛ دين 25؛ ركن بودن برائت از مشركان 197؛ غايت 136؛ محل نشر 120؛ مركز 36؛ منادى 36، 121؛ نداى از كعبه 121.
توده هاى مردم- مردم
توسعه طلبى
اتهام به ايران 251.
توطئه
افشاى هاى آمريكا در حج 38، 108؛ آمريكا عليه ايران 45؛ آمريكا در ايران 206؛ انزواى اسلام 112؛ به رسميت شناختن اسرائيل 103، 108؛ عليه ايران 141؛ عليه كشورهاى اسلامى 69، 165، 166؛ صلح طلبى در جنگ تحميلى 210؛ طرح كمپ ديويد 107؛ عليه اسلام 105، 141؛ قتل عام حجاج 240؛ خنثى سازى ها 218؛ مواجهه ملت ايران با 228.
توقع از روحانيت 86، 152، 153.
تهاجم فرهنگى
ممانعت از غرب 219؛ ممانعت از شرق 219.
ص: 299
تهاجم
اسرائيل به فلسطينيان 46؛ اسرائيل به لبنان 46، 102، 105، 106، 108؛ به ايران 57، 58، 61، 105، 204، 208؛ به حجاج 230؛ به كشورهاى اسلامى 45، 46؛ شوروى به افغانستان 111؛ صدام به ايران 143، 245؛ صدام به مرقد على عليه السلام 67؛ عراق به ايران 57، 66، 75، 108؛ سكوت در برابر اسرائيل به لبنان 106؛ شكل هاى دشمن 266؛ فاجعه اسرائيل به مسلمانان 102، 103.
تهديد
آمريكا 42، 43؛ هاى ابرقدرت ها 126؛ هاى صدام 100؛ مقاومت در برابر آمريكا 155.
تهمت
التقاطى بودن به انقلابيون 259؛؛ به ملت ايران 75؛ تروريستى به ايران 160؛ توسعه طلبى به ايران 251؛ رابطه با اسرائيل به ايران 75، 97، 98؛ كشورگشايى به اسلام 35.
تهيدستان- فقرا
ثروتمندان
برترى فقرا بر 222.
جاسوسى آمريكا در ايران 46.
جامعه
آثار فرهنگ الهى در 162، 163؛ گرايش ها به وحى 219.
جام زهر قطعنامه598) 265، 267.
جانبازان
دعا براى 246.
جاهلان
متنسك 136، 198؛ نجات قرآن از 188.
جبرئيل
كيفيت نزول 147؛ مهبط 189.
جدال
پرهيز از در حج 191
جرم
بيان امور سياسى در مسجدالحرام 80، 81؛ بيان امور سياسى در مسجدالنبى 80، 81؛ عمل به خلاف شرع 92.
جسارت به شيعيان 149.
جشن پيروزى حق 249.
جشن هاى دوهزار و پانصد ساله
خيانت شركت كنندگان در 14؛ خيانت برگزار كنندگان 14؛ مصيبت 14.
جمال محبوب
مشاهده 135.
جمعه خونين مكه 238، 245.
ص: 300
نيز- فاجعه خونين مكه
جمهورى اسلامى
آزادى زنان در 174؛ اصول سياست خارجى 264؛ القاى خط 213؛ پايدارى 197؛ پرهيز از بد نام كردن 95، 130؛ پيروزى 213؛ تبليغ عليه 95؛ تبليغ در حج 190؛ تحول زنان در 174؛ حفظ آبروى 164؛ حفظ 153؛ حمايت از مسلمانان 227، 264 دعوت به همراهى با 77؛ سياست در خليج فارس 211؛ سياست خارجى 254؛ شعار ابدى 202؛ شكست 213؛ طرفداران 232؛ فقرزدايى در 223؛ فلسفه مخالفت با 97؛ قدرت 183؛ قيام آخوندهاى دربارى عليه 157؛ كم عقلى مخالفان 231؛ گناه هتك 104؛ مشكلات دولت 237؛ مقايسه بين انتخابات شاه و 173؛ مقايسه بين رژيم شاه و 171، 174؛ همبستگى مسئولان 172؛ يارى به كشورهاى اسلامى 213.
جنايت
قتل عام حجاج در مكه 240، 253؛ مدعيان سقايت حاج 231؛ قلم هاى كار 75.
جنايت آل سعود 242، 245، 247، 253.
جنايت آمريكا 75، 97
هاى آمريكا در خليج فارس 258، 258؛ شركت عربستان در هاى آمريكا 262؛ شركت كويت در هاى آمريكا 262.
جنايت اسرائيل 76
بيان هاى اسرائيل در حج 38؛ اسرائيل در لبنان 114.
جنايت رژيم پهلوى 13، 14، 16، 17، 39، 41، 42
جنايت صدام حسين 61، 67، 68، 102
سكوت در برابر هاى صدام 68
جنبش هاى اسلامى 18
جنجال
ترك شعار در حج 142؛ آفرينى عليه ايران 33، 34
جنگ
آمادگى براى 213؛ آمادگى در 215؛ امتحان الهى با 265؛ بسيج براى اعتقادى 260؛ پيروزى در 209، 213، 214؛ توطئه صلح طلبى در 210؛ استضعاف و استكبار 258؛ ايران با آمريكا 49، 50؛ با شرك 199؛ با صهيونيسم 205؛ با كفر 199 پابرهنه ها و مرفهان 258؛ پيامبرص) با ظالمان 182؛ حق و باطل 258؛ در
ص: 301
راه خدا 214؛ دفاعى ايران 261؛ دولت ها با مسلمانان 220؛، عامل تباهى عراق 66؛ عقيده 260؛ على عليه السلام با مقدس نماها 182؛ فقر و غنا 216، 258؛ مظلومانه 208؛ داوطلبان 215؛ صلح در 209، 210؛ فلسفه هاى اسلام 35؛ وفاق مواضع اصولى در 215.
جنگ افروزى صدام 211.
جنگ تحميلى 209
آغازگر نبودن ايران 67؛ آغاز گرى عراق در 67؛ آمادگى ايران در 214؛ استقامت ايرانيان در 258؛ اهداف ايران از 214، 260، 261؛ اهداف متجاوزان از 205؛ پيروزى در 204؛ پيشنهاد پذيرش خواسته هاى صدام در 210؛ تبليغ خستگى ملت از 215؛ تحميل صلح در 267؛ تكليف شرعى ادامه 213؛ تلخى پذيرش صلح در 268؛ تنهايى ايران در 209؛ عراق عليه ايران 49؛ خواسته هاى ايران در 213؛ داوطلبى ايرانيان در 116؛ دفاع ملت ايران در 61، 67، 116، 227؛ شعار ملت ايران در 174؛ فلسفه پذيرش صلح در 267؛ قبول آتش بس در 264؛ مظلوميت ايران در 208؛ مقاومت در 174؛ هدف 214.
جنگ طلبى
تهمت به ايران 204.
جنگ عقيده 260.
جنگ فقر و غنا 216، 258
جنود شيطان
قيام در برابر 37
جنون صدام 144
جوانان
توصيه به 268، 269؛ محبت به 270.
جوانان ايران
تعليم نظامى 128؛ حماسه آفرينى 115.
جوانان لبنان
تشكر از 203.
جهاد
ارزش 233؛ اهميت 195، 196؛ پيامدهاى ترك 196؛ عامل سعادت 52؛ نقش سستى در در ذلت 53.
جهاد اكبر
توجه به 150.
جهاد با نفس 150، 199
جهان
تقسيم 253 به آزاد و قرنطينه سياسى 252؛ جلب ملت هاى به انقلاب اسلامى
ص: 302
140؛ طرد شياطين از 159؛ فتح سنگرهاى توسط اسلام 208؛ منفورترين موجود 253.
جهان اسلام
آزادى انرژى 253؛ بزرگترين كنگره 156.
جهانخواران
بت سيادت 221؛ پيروى از قرآن، مانع طمع 107؛ تاختن بر 159؛ تحميل مصيبت از سوى 222؛ ترس از شهادت طلبان 223؛ جرايم ايران از ديدگاه 205؛ شبيخون به ايران 205؛ صلح طلبى 209، 210؛ طاغوت هاى جهانخوار 184؛ قطع اميد از ايران 223؛ قطع دست از كشورهاى اسلامى 186؛ مبارزه با 202، 221، 254، 255، 256؛ نجات مسلمانان از 133.
چاره انديشى
براى فقرا 11، 12؛ براى فلسطين در حج 12؛ براى مشكلات در حج 156.
حاجيان حجاج
حادثه خونين مكه جمعه خونين مكه
حاكميت نه شرقى نه غربى
بهاى 233.
حاكميت دين 218
حج
آداب 162؛ ابعاد 149، 250؛ ابعاد سياسى 184؛ ابعاد معنوى 135؛ ابهام زدايى از 136؛ اتحاد مسلمانان در 165، 250؛ اجتماع مسلمانان در 11، 185؛ اجتناب از اختلاف در 71؛ اجتناب از اختلاف افكنى در 23؛ اجتناب از بازار گردى در 169؛ اجتناب از تجارت در 29؛ اجتناب از استحبابى 24؛ اجتناب از دنياطلبى در 29؛ اجتناب از گناه در 107؛ اختلاف افكنى در 12، 186؛ اخلاص در 162؛ استفاده از اجتماع 12؛ استفاده از فرصت 11، 25، 26؛ استفاده سياسى از 81، 105؛ استفاده معنوى از 105؛ استقامت حجاج ايرانى در 230؛ اشارات عرفانى مناسك 135؛ افشاى توطئه هاى آمريكا در 108؛ انس با قرآن در 186؛ اهداف سياسى 159؛ اهميت بُعد سياسى 111؛ اهميت تعليم 103، 104؛ اهميت نظم در 106؛ بت شكنى در 154؛ برائت از طاغوت ها در 184؛ برائت از مشركان در 125، 126، 131، 138، 160، 181، 197، 198، 253؛ برادرى اسلامى در 226، 227؛ بررسى اتحاد مسلمانان در
ص: 303
156؛ بررسى 156؛ بررسى اوضاع مسلمانان در 23، 111؛ بررسى مسايل اساسى اسلام در 13، 136؛ بررسى مسايل كشورهاى اسلامى در 13، 16؛ بررسى مشكلات فقرا در 92، 93؛ بررسى مشكلات مسلمانان در 26، 56، 74، 111؛ بعد اجتماعى 73؛ بعد سياسى 25، 26، 73، 81؛ بيان اوضاع افغانستان در 38؛ بيان اوضاع ايران در 84؛ بيان اوضاع لبنان در 84؛ بيان توطئه هاى آمريكا در 38؛ بيان جنايات اسرائيل در 38؛ بيان دستاوردهاى ملت ايران در 108؛ بيان مسايل اجتماعى در 38؛ بيان مسايل سياسى در 38؛ بيدارى مسلمانان با 136؛ بيگانگى آل سعود از 252؛ بى لياقتى آل سعود در اداره 234؛ پرهيز از تجارى كردن 29؛ پرهيز از جدال در 191؛ پرهيز از شعارهاى منحرف در 164؛ پرهيز از مشكل تراشى در 217؛ پيام اصلى 199؛ پيروى از شعارهاى تنظيم شده در 142، 191؛ تأثير در بر آوردن آرمانهاى اسلامى 156؛ تبادل نظر مسلمانان در 11، 13، 23، 156، 217؛ تبليغات در 119؛ تبليغ انقلاب اسلامى در 23، 105، 108؛ تبليغ بُعد سياسى 23؛ تبليغ جمهورى اسلامى در 190؛ تبليغ در 12؛ تحريم كالاهاى آمريكايى در 192؛ تحصيل آزادگى از 250؛ تحصيل حكمت از 250؛ تحقق بُعد معنوى 138؛ تحكيم برادرى مسلمانان در 23؛ ترك شعار جنجالى در 142؛ ترك مقابله به مثل در 142؛ تساوى مردم در 137؛ تعليم احكام 94، 118، 122، 138، 161، 186، 216، 217؛ تفسير آخوندهاى دربارى از 198؛ تفسير ملى گراها از 198؛ تلاش آخوندهاى دربارى در باره 111؛ تلاش براى اتحاد مسلمانان درجدايى از سياست 111؛ تمرين تشكل توحيدى در 250؛ توجه به ابعاد 135؛ توجه به بُعد اجتماعى 73؛ توجه به بُعد سياسى 73؛ جلوگيرى از برائت از مشركان در 256، 257؛ چاره انديشى براى فلسطين در 12؛ چاره انديشى براى مشكلات در 156؛ بى برائت 251؛ بى تحرك 251؛ بى روح 251؛ بى معنا 113؛ بى وحدت 251؛ حقيقى 113؛ زنده 113؛، سازمان الهى 73؛، كانون معارف اسلامى 250؛، مظهر
ص: 304
اقتدار اسلام 250؛ مقبول 113؛ و قيام همگانى 137؛ حضور نظاميان ايران در 252؛ حفظ آبروى انقلاب اسلامى در 104؛ حقيقت برائت از مشركان در 159؛ حقيقت 29، 92؛ حل مشكلات مسلمانان در 11، 55، 56، 60، 84؛ خدايى بودن سفر 29؛ خروش بردشمن در 185؛ خوشرفتارى با مسلمانان در 104؛ دعا در 122؛ دعوت به اتحاد مسلمانان در 26، 125؛ راهپيمايى در 142؛ رحمانى شدن در 30؛ رعايت آداب 107، 164؛ رعايت اخلاق اسلامى در 191؛ رعايت نظم در 126؛ رفتار كريمانه در 191؛ رفتار اسلامى در 142؛ سوغات ايثار از 173؛ سياست ايران در 154؛ سياست 154؛ شركت حجاج در برنامه هاى نمايندگى 130؛ شعار مرگ بر آمريكا در 257؛ شعار مرگ بر شوروى در 257؛ شعارهاى اسلامى در 164، 165؛ شعارهاى 142؛ شناخت فلسفه 34؛ شناخت مشاعر 37؛ شناخت معنويات 162؛ صبر در برابر مشكلات 104؛ طرد شياطين در 122؛ طرد شيطان بزرگ در 122؛ عبادى بودن بُعد سياسى 111؛ عرفان 175؛ عمل به مناسك 138؛ فراموشى ابعاد معنوى 139؛ فراموشى بُعد سياسى 84، 136؛ فرياد سياسى عبادى 125؛ فلسفه برائت از مشركان در 256؛ فلسفه 22، 23، 27، 55، 74، 81، 84، 111، 112، 131، 133، 137، 158، 175، 184، 250؛ فلسفه سياسى 165؛ فلسفه لبيك در 184؛ كسب اطلاع از وضعيت مسلمانان در 26، 55، 84؛ كسب معرفت در 107؛ كشف واقعيت 250؛ كنگره سياسى 184؛ كنگره عظيم 133؛ لبيك حقيقى در 135؛ مبارزه با آمريكا در 141؛ مبارزه با ابرقدرت ها در 141، 250؛ مبارزه با اسرائيل در 141؛ مبهم ماندن ابعاد 134؛ محكوم كردن ظالمان در 161؛ مدارا در 165؛ مراتب معنوى 138؛ مراقبت در 107؛ مسالمت در 142؛ معنويت در 29؛ مقابله با ابعاد سياسى 111؛ ممانعت از امور سياسى در 81؛ ممانعت از برائت از مشركان در 141؛ ممانعت از ايرانيان 249؛ منافع اجتماعى 125؛ منافع اقتصادى 125؛ منافع سياسى 125؛ منافع فرهنگى 125؛ مهجوريت بعد سياسى 136؛ مهجوريت 251؛ نظم
ص: 305
در امور سياسى 95؛ نقش اجتماعى 56؛ نقش در حل مشكلات 11؛ نگاه مسلمانان به 111؛ واجبات سياسى 197؛ وظايف انديشمندان در تبيين 251؛ وظايف روحانيون در 162؛ وظايف نمايندگان در امور 71؛ ويژگى هاى 73، 74؛ هجرت از خود به خدا در 138.
حج ابراهيمى 107، 122، 142، 175
تجديد 159؛ مهجوريت 184.
حج محمدى 107، 122، 142، 175
مهجوريت 184.
حج مهدوى 122
حجاب ها
پنهان شدن قرآن در 251؛ انسان 236.
حجاج
آشنايى با انقلاب اسلامى 226؛ ابلاغ پيام مظلوميت 234؛ اهداف آل سعود از قتل عام 253؛ اهميت اتحاد 105؛ اهميت كم توقعى 92، 93؛ ايجاد تسهيلات براى 20؛ برائت از خدايان آل سعود 234؛ برادرى 105؛ بى دفاعى در فاجعه خونين مكه 246؛ پيروى از دستورات سرپرست 85، 106، 130؛ تأثر از قتل عام 231؛ تعليم 94؛ تكليف 72؛ توصيه به 22، 23، 28، 29، 44- 50، 103- 109، 122- 129، 138- 144، 161- 169، 186- 193، 197- 227؛ توطئه قتل عام 240؛ تهاجم به 230؛ جنايت قتل عام 240، 253؛ حيرت شهر خدا از قتل عام 247؛ خروج از صف 140؛ دعاى براى پيروزى اسلام 77؛ دعوت به اتحاد 37؛ دعوت به بت شكنى 37؛ رحمت خدا بر 36؛ رسالت 133، 249؛ رسالت در ابلاغ پيام انقلاب اسلامى 226، 227؛ شركت در برنامه هاى نمايندگى حج 130؛ عار قتل عام 240، 241؛ عزادار شدن مسلمانان با قتل عام 247؛ قتل عام 231، 238، 242، 245، 247؛ كنترل از سوى آل سعود 253؛ مراقبت بر رفتار 140؛ مسؤوليت 105؛ مشكل سازى رژيم پهلوى براى 20؛ نقش آمريكا در قتل عام 247؛ وظايف خطير 163؛ وظايف سرپرست 156؛ هجرت به سوى بيت اللَّه 44؛ هجرت به سوى پيامبرص) 183؛ هجرت به سوى خدا 183؛ هوشيارى در برابر اختلاف افكنان 141؛ هوشيارى در برابر منحرف 140.
ص: 306
حجاج ايرانى
اتهامات آل سعود به 249؛ اجتناب از اهانت به 131؛ استقامت در حج 230، 242؛ انتقام آل سعود از 248؛ تنفر از ضرب و شتم 83؛ توجه به 163، 164؛ توصيه به 189؛ دعوت به هوشيارى 130؛ راهپيمايى در مكه 225؛ سرپرستان 22، 84، 154، 156، 165، 180، 242 سنگينى وظايف 140؛ مراقبت از اعمال 130؛ مسؤوليت 104، 105، 139؛ مهربانى با 131؛ نمايندگى از ملت ايران 139؛ وظايف 189- 191، 225، 226.
حجاز
تغييرنام 241؛ وضعيت اقتصادى 93.
نيز عربستان
حجرالأسود
فلسفه استلام 184، 185.
حرمين
خائنان به 231.
حزب اللَّه لبنان
مبارزات 220.
حزب بعث
خطرات 213؛ دشمنى با اسلام 67؛ گناه صلح با 183.
حق
پيروزى 62؛ جشن پيروزى 249؛ جنگ و باطل 258
حقايق اسلام
ناآشنايى مسلمانان به 134.
حق وتو
بى اعتبارى 96
حقوق بشر
دروغگويى مدعيان 33، 96؛ سبُعيت مدعيان 33؛ طرفدارى طرفداران از ظالمان 96.
حقوق زندانيان
رعايت 90.
حقوق فقرا
دفاع از 260؛ رعايت زندانيان 90.
حكمت
تحصيل از حج 250
حكومت
ادعاى اسرائيل از نيل تا فرات 128؛ هاى وابسته 167؛ علامت طاغوتى بودن 30؛ مبارزه با هاى وابسته 169؛ وظايف كارگزاران عدل 223.
حكومت اسلامى
توانمندى 48؛ ملاك ارزش در 223.
حماسه فلسطين 257
ص: 307
حماسه جوانان ايران 115
حماقت آل سعود 240
حمد
حقيقت 176؛ شايستگى خدا براى 176.
حوزه هاى علميه
اخلاق در 178؛ رسالت 188؛ مسؤوليت مدرسان در امر قضاوت 88، 89.
حيثيت اسلامى
دفاع از 26
خائنان به حرمين 231، 241
خارج از كشور
زيان اعزام دانشجو به 124.
خدا
آبرومندى در نزد 153؛ اتكا به 236؛ استعانت از 176؛ ايثار در راه 120؛ بيعت با 184؛ پرهيز از آبروريزى در نزد 30؛ جنگ در راه 214؛ حضور در محضر 135؛ خضوع در برابر خواست 261؛ دعوت به نصرت 49؛ رحمت بر حجاج 36؛ ستايش 194؛ سفر به سوى 31؛ سنگر سربازان 199؛ شايستگى براى حمد 176؛ شكر 236؛ ظهور 194؛ فداكارى در راه 105؛ قربانى در راه 120؛ محبت به 244؛ هجرت از خود به در حج 138؛ هجرت به سوى 158، 183.
خدايان آل سعود
برائت حجاج از 234.
خدمتگزارى
انبيا به كعبه 239؛ دولت به مردم 241؛ عبادت به مردم 224، 237.
خروش
بر دشمن در حج 185؛ مسلمانان 49
خستگى
تبليغ ايرانيان از جنگ 215؛ ناپذيرى ملت ايران 115- 118.
خضوع
در برابر خواست خدا 261.
خطبا
مسئوليت 26، 38، 73، 74، 108.
خطرات
هاى حزب بعث 213؛ اختلاف اهل سنت با شيعيان 46، 47.
خلقت كعبه
پيشينه 239.
خلق خدا
وظيفه خدمت به 237.
نيز مردم
ص: 308
خليج فارس
امنيت 211، 211، 212؛ جنايات آمريكا در 258، 258؛ دخالت نظامى آمريكا در 212؛ سياست جمهورى اسلامى در 211، 212؛ منافع ابرقدرت ها در 211، 212؛ ناامنى در 212.
خمينىآيت الله)
استقامت در برابر استكبار 201؛ افتخار به ملت ايران 215؛ انتظار براى شهادت 201، 260؛ بى تحمل شدن براى فاجعه خونين مكه 241؛ پيام ملك سعود به 240؛ تشكر از ملك فهد 18؛ صفات همراهان 259؛ فلسفه هجرت به غرب 17؛ مبارزه با بت پرستى 201؛ مبارزه با كفر 201.
خنجركفر 201
خنجر نفاق 201
خودكفايى ملت ايران 48
خوشرفتارى در حج 104
خيانت
برگزار كنندگان جشن هاى دو هزار و پانصد ساله 14؛ به آرمان بشريت 214؛ به آرمان پيامبرص) 214؛ سران كشورهاى اسلامى 193؛ شاه حسين به ملت فلسطين 193؛ شركت كنندگان در جشن هاى دوهزار و پانصد ساله 14؛ هاى آل سعود 231.
دادگسترى
تحول در 92.
دام شيطان
موانع اسارت در 107.
دانشجويان
زيان اعزام به خارج 124.
دانشگاهيان
مراقبت 178.
دانشگاه
اداره ها به دست غربزده ها 124؛ تحول در ها 178؛ حمله رژيم پهلوى به ها 13، 14.
درد جوامع اسلامى 249
درگيرى هاى كردستان
منشأ 50
دروغگويى
مدعيان اسلام 99؛ مدعيان حقوق بشر 33، 96؛ مدعيان صلح طلبى 99.
دروغ پردازى در باره ايران 190
دشمنان
آمادگى در برابر 266؛ احساس خطر از علما 172؛ اختلاف افكنى 74؛ تفرقه افكنى 165؛ توطئه هاى در
ص: 309
كشورهاى اسلامى 165، 166؛ خروش بر در حج 185؛ دشمنى با آزادگان 185؛ شماره يك محرومان 49؛ مستضعفان 76؛ شكل هاى تهاجم 266؛ همدستى دولت هاى اسلامى با ايران 143.
دشمنان اسلام
اختلاف افكنى 71؛ تبيين ظلم 26؛ تبليغات 112.
دشمنى
آمريكا با اسلام 105، 106، 141؛ آمريكا با مستضعفان 49؛ اسرائيل با اسلام 141؛ اسلام با آمريكا 141؛ ايران با اسرائيل 75؛ با دشمن آزادگان 185؛ حزب بعث با اسلام 67؛ صهيونيسم با اسلام 12؛ فلسفه با ايران 68، 69.
دعا
براى اسرا 272؛ براى بيدارى مسلمانان 78، 122؛ براى پيروزى 228، 229، 246؛ براى پيروزى اسلام 122؛ براى جانبازان 246؛ براى شهداى مكه 243، 246؛ براى شهيدان انديمشك 110؛ براى مجروحان 272؛ در حج 122؛، قرآن صاعد 177؛ حجاج براى پيروزى اسلام 77؛ زبان 177.
دعاى عرفه
معارف 177.
دفاع
جنگ دفاعى ايران 261؛ دعوت به از اسلام 76؛ از اسلام 116، 201؛ از حقوق فقرا 260؛ از حيثيت اسلامى 26؛ از كشورهاى اسلامى 128؛ از مردم عراق 182؛ از مصالح مسلمانان 182؛ از مظلوم 68؛ از منابع ملت ها 201؛ از وطن 53؛ ايرانيان از مسلمانان 105؛ در برابر متجاوز 66؛ روحانيت از مردم 269؛ ملت ايران در جنگ 61، 67، 116، 227؛ شعار از مستضعفان 223؛ موانع از كشورهاى اسلامى 124، 125.
دفتر شهادت 265
دنياطلبى
پرهيز از در حج 29؛ ضرر روحانيت 271؛ عامل شكست مسلمانان 20.
دنيافروشان
طرد دين به 221.
دوران رضا شاه
رنج هاى 238.
دوران شاه
مقايسه و جمهورى اسلامى 174.
ص: 310
دوستى
دعوت به دولت ها با ايران 144؛ دعوت مسلمانان به 77.
دولت ايران
آسيب ناپذيرى 119؛ اشكال تراشى در برابر 117، 118؛ تبليغ ناكارآمدى 47؛ حمايت مردم از ايران 119؛ خدمات 117؛ خدمتگزارى به مردم 241؛ محروميت كارمندان 237؛ مشكلات 237.
دولت سعودى
توصيه به 131؛؛ دولت باطل سعودى 240؛ دعوت از براى همكارى در برائت از مشركان 126.
دولت شاهنشاهى
انقراض 127.
دولت عثمانى
تجزيه 21.
دولت عراق
اخراج از ليست تروريسم 160؛ تجاوزكارى 57؛ حمايت كشورهاى اسلامى از 57؛ شكست 163؛ صلح طلبى 183؛ مبارزه با 57؛ محكوميت 70.
دولت مصر
هشدار به 144، 145.
دولت ها
جنگ با مسلمانان 220؛ حمايت مرتجع از صدام 167؛ دعوت به دوستى با ايران 144؛ استعمارگر 145.
دولت هاى اسلامى
اتحاد 155؛ اختلاف 69؛ اهميت بيدارى 70؛ برادرى ايران با 143؛ تكليف 19؛ سرسپردگى 103؛ مسؤوليت 69، 70؛ معارضه با ايران 143؛ موافقت با طرح كمپ ديويد 103؛ نصيحت به 144؛ هشدار به 144؛ همدستى با دشمن ايران 143؛ همگامى با توده هاى مردم 166؛ يأس از 103.
دولت هاى منطقه خليج فارس
اخطار به 108.
دين
تبليغ جدايى از سياست 112، 113؛ حاكميت 218؛ توحيد 25؛ فطرت 25؛ طرد به دنيا فروشان 221.
دين فروش
شمشير نفاق عالمان 248، 249.
ذلت
دورى امت محمدص) از 201؛
ص: 311
ناپذيرى ملت ايران 50؛ عامل 53؛ مانع 107.
ذوق عرفانى 244
راهپيمايى
آرامش در برائت از مشركان 142؛ برائت از مشركان 164؛ شركت در برائت از مشركان 225.
راه شهيدان 265
راه خدا
ايثار در 120؛ بُعد اجتماعى قربانى در 120؛ بُعد سياسى قربانى در 120؛ جنگ در 214؛ فداكارى در 105.
رجم عقبات
فلسفه 27.
رحمت
درخواست براى شهيدان 53؛ خدا بر حجاج 36.
رزمندگان اسلام
تجليل از 244- 246؛ تجهيز 53؛ عبرت از 139؛ مقاومت در جنگ 174.
رژيم پهلوى
جنايات 13، 14؛ حمايت آمريكا از 39؛ حمايت از ايادى 33، 34؛ حمله به دانشگاه ها 13، 14؛ رژيم فاسد 86؛ شكر نجات از 16. 87؛ فساد 86؛ لغو قوانين خلاف شرع دوران 91، 92؛ مشكل سازى براى حجاج 20؛ منشأ جنايات 39.
نيز رژيم شاه، رضا شاه و شاه
رژيم شاه
زنان در 174؛ مقايسه بين و جمهورى اسلامى 171؛ همسويى آخوندهاى دربارى با 141.
رژيم عراق دولت عراق
رسول اللَّهص) پيامبرص)
رفاه زدگى
آفت 224.
رفاه طلبى
ناسازگارى مبارزه با 259.
رمى
استعمار از كشورهاى اسلامى 202؛ فلسفه جمرات 159، 185.
رنج
هاى دوران رضا شاه 238؛ هاى رسالت پيامبرص) 228؛ يادآورى هاى پيامبرص) 227.
روحانيت
آفات 153، 224؛ اثر سوء بدبينى به 152؛ استفاده از 269؛ اقتدار 217؛
ص: 312
برخورد 270؛ تبليغ عليه 269؛ توقع از 86، 152؛ توقع طبقات پايين از 153؛ حمايت از محرومان 272؛ حمايت از مستضعفان 223؛ دفاع از مردم 269؛ دنياگرايى 271؛ رسالت 152، 219، 220، 221؛، پناهگاه محرومان 224؛ رهبرى در انقلاب اسلامى 217، 218؛ زهد 271؛ زيان انحراف 153؛ ساده زيستى 153، 224؛ غفلت از نقش 219؛ مبارزات 269؛ محبت به جوانان 270؛ مديريت 217، 218؛ مقاومت در سختى ها 270؛ ملاك بزرگى 153؛ هشدار به 219؛ همراهى با مردم 269.
روحانيون
آزادى عمل 87؛ تذكر انحرافات توسط 87؛ توصيه به 270- 272؛ طرفدار آمريكا 114؛ زيان وابسته 270؛ مراقبت 178؛ مسؤوليت 86، 87، 108 نپذيرفتن قصور 87؛ وظايف در حج 162.
روحانيون كشورهاى اسلامى
بى خبرى 217.
روحانيون كاروان هاى حج
توصيه به 22، 23، 28، 29، 30؛ مسؤوليت 86، 93، 94، 95، 122، 140، 186، 216.
روحانيون مسيحى
بى تفاوتى 114.
روحانى نمايان
طرد 257، 221.
روز مبارك 52
روز ملت ها 49
روز جمهورى اسلامى
مباركى 52.
روسياهى آل سعود 242.
روشنفكران
مسئوليت 134، 221؛ هدايت 49.
رهبران
نقش در اختلاف مسلمانان 74.
رهبران فلسطين
تنفر از رهبران سازشكار 203.
زجركشيده ها
تقدم مصالح 215.
زخارف دنيا
بى توجهى ائمه عليه السلام به 190.
زنان
آزادى درجمهورى اسلامى 174؛ آموزش در ايران 117؛ تحول در جمهورى اسلامى 174؛ دررژيم شاه 174.
ص: 313
زندانبان ها
مسئوليت 90.
زندانيان
حقوق 90.
زندگى شرافتمندانه 34
زهد روحانيت 271.
زهدفروشان داغ بر پيشانى 182.
زهدگرايى علما 224.
زيان
آخوندهاى دربارى 113، 161؛ اعزام دانشجو به خارج 124؛ انحراف روحانيت 153؛ انقلاب سفيد 14؛ روحانيون وابسته 270؛ شكست ايران 43؛ ملى گرايان 161.
ساده زيستى
پيامبرص) 153؛ روحانيت 152، 153، 224؛ على عليه السلام 153.
سازش
با آمريكا 182؛ با بيگانگان 262، 263؛ در آرمان فلسطين 203؛ رهبران فلسطين 203؛ سران كشورهاى اسلامى 203.
سازشكاران
بى تعهد 219.
سازماندهى جنود خدا 199
ساز و برگ نظامى ايران 59، 60
ستايش
از شهيدان 245، 248؛ خدا 194.
ستمديدگان مظلومان
ستمگران ظالمان
ستمگران مسلمان نما 181.
ستم ظلم
سخت گيرى به متجاوزان 97.
سختى ها
ملت ايران در انقلاب اسلامى 228؛ مقاومت روحانيت در 270.
سخط پيامبرص) 165
سران كشورهاى اسلامى
اختلاف 37؛ استبداد 252؛ اصلاح 202؛ بى غيرتى 254؛ توصيه به 192؛ حل اختلافات 12؛ خيانت 193؛ سازش 203؛ سرسپردگى 211؛ سكوت در برابر اسرائيل 254؛ مزدورى بعضى از 123؛ وطن فروشى 254؛ هشدار به 202.
سران كشورهاى خليج فارس
پيروى از آمريكا 106؛ هشدار به 211، 213.
سربازان خدا
سنگر 199.
ص: 314
سردارى قادسيه 143
سرزمين هاى اسلامى
اخراج كارشناسان بيگانه از 169.
سرسپردگى
دولت هاى اسلامى 103؛ سران كشورهاى اسلامى 211؛ شاه به آمريكا 127.
سرطان استعمار 11
سرطان صهيونيسم
غده 203، 205.
سرمايه دارى
اقتصاد بيمار 222؛ طبيعت 209؛ مقابله با 221، 222.
سرنوشت كشورهاى اسلامى 213.
سرورى عرب
ادعاى 65.
سستى در جهاد 53
سعادت
عامل 52.
سعى صفا و مروه
يافتن محبوب در 185.
سفر
به سوى خدا 31؛ حج 29.
سقايت حجاج
جنايت مدعيان 231.
سكوت
تأسف از مسلمانان 68، 69، 70؛ در برابر تهاجم اسرائيل به لبنان 106؛ در برابر جنايات صدام 68؛ سران كشورهاى اسلامى در برابر اسرائيل 254؛ كشورهاى اسلامى در برابر اسرائيل 114.
سلاح هاى كشتار جمعى
كنترل 263.
سلامت كشور
زمينه 178.
سلام
بر مسلمانان 44؛ به پيشگاه پيامبرص) 228.
سلطه
جلوگيرى از بيگانگان بر ايران 115؛ دفع بيگانگان 48؛ آمريكا بر افريقا 27؛ آمريكا بر مسلمانان 39؛ استعمارگران بر ايران 13؛ بيگانگان بر افريقا 27؛ بيگانگان بر كشورهاى اسلامى 122؛ ناپذيرى ملت ايران 59؛ عامل رهايى از استعمارگران 26؛ عامل استعمارگران 21؛ عامل اسرائيل 19؛ عامل بيگانگان 65، 69، 115؛ مانع استعمارگران 21؛ نفى بيگانگان از كشورهاى اسلامى 62؛ ننگ قبول
ص: 315
مستكبران 77.
سلطه طلبان
اختلاف افكنى 65.
سلطه طلبى آمريكا 49.
سوره حمد
معارف 176.
سوغات ايثار از حج 173.
سيادت
بت جهانخواران 221؛ تحريم آمريكا 255.
سياست
اصول خارجى جمهورى اسلامى 264؛ پرهيز دادن از دخالت در 81؛ تبليغ جدايى دين از 112، 113؛ تلاش براى جدايى حج از 111؛ توهم جدايى اسلام از 123؛ جدايى اسلام از 34؛ جرم بيان امور سياسى در مسجدالحرام 80، 81؛ جرم بيان امور سياسى در مسجدالنبى 80، 81؛ ابرقدرت ها در كشورهاى جهان سوم 167؛ ايران در حج 154؛ ايران در خليج فارس 211، 212؛ بين المللى اسلام 202؛ جمهورى اسلامى در خليج فارس 211؛ حج 154؛ خارجى جمهورى اسلامى 254؛ فقرزدايى 223؛ سياسى بودن اسلام 25، 55؛ سياسى بودن اجتماعات اسلامى 56؛ عبادت بودن اسلام 25؛ فرياد عبادى حج 125؛ فوايد دخالت علما در 218؛ گناه شمردن دخالت در 134؛ مركزيت مسجد الحرام براى در صدراسلام 80؛ مركزيت مسجدالنبى براى در صدر اسلام 80؛ نقش سياسى مسجد در صدر اسلام 112؛ نقش سياسى مسجدالحرام در صدر اسلام 112؛ نقش سياسى مسجدالنبى در صدر اسلام 112.
سياه پوستان آمريكا
همراهى با ايران 41، 69.
سيرالى اللَّه
اهميت 150.
سيرمعنوى ابراهيم عليه السلام 147.
سيره
انبيا 81؛ پيامبرص) 81؛ معصومان 182.
سيلى
راه زدن به آمريكا 207؛ به صدام 59؛ خوردن آل سعود 240.
شاعر ترين مرد 100
شاه
اختلاف افكنى 66؛ پناه دادن آمريكا به 42؛ جنايات 16، 17، 41، 42؛ حمايت
ص: 316
آمريكا از 127؛ حمايت ابرقدرت ها از 206؛ زنان در رژيم 174؛ سرسپردگى به آمريكا 127؛ شكست 58؛ متمدن معرفى شدن 206؛ مقايسه بين انتخابات و جمهورى اسلامى 173؛ مقايسه بين رژيم و جمهورى اسلامى 171؛ نوكرى 206؛ نوكرى براى آمريكا 205.
نيز رژيم پهلوى
شاه حسين
خيانت به ملت فلسطين 193؛ دوره گردى 193؛ ملاقات با شيمون پرز 193.
شجاعت ملت ايران 42.
شجره مبارك لا شرقيه و لا غربيه 257
شرّ
نجات قرآن از جاهلان متنسك 188؛ نجات قرآن از عالمان متهتك 188؛ نجات منطقه از اسرائيل 144.
شرافت
زندگى شرافتمندانه 34؛ عامل 34، 35، 107؛ مرگ شرافتمندانه 208.
شرع
جرم عمل به خلاف 92؛ خلاف قانون بودن قوانين خلاف 91، 92؛ رعايت شرع در قضاوت 90، 91؛ لغو قوانين خلاف دوران پهلوى 91، 92.
شرف
پايدارى در ميدان 53؛ عيد پيامبرص) 150.
شرق
تبليغ وابستگى به 124؛ شكست 43.
شرق زدگى
نجات ايران از 139.
شرك
برائت از 248؛ رفع مظاهر در ايران 218؛ مراتب 135؛ محل نفى 120؛ نبرد با 199.
نيز مشركان
شعار
پرهيز از هاى جنجالى در حج 142؛ پرهيز از هاى منحرف در حج 164؛ پيروى از هاى تنظيم شده در حج 142، 191؛ ابدى جمهورى اسلامى 202؛ اصولى انقلاب اسلامى 202؛ اللَّه اكبر 257؛ دفاع از مستضعفان 223؛ محروميت زدايى 223؛ مردم در جنگ 115؛ مرگ بر آمريكا 252، 257؛ مرگ بر اسرائيل 252؛ مرگ بر شوروى 252، 257؛ نه شرقى نه غربى 202؛ در حج 142، 164، 165.
ص: 317
شكر
پذيرش قربانيان ملت ايران 235؛ حقيقى 87؛ خدا 236؛ لفظى 87؛ مسلمان بودن 195؛ نجات از رژيم پهلوى 87؛ نعمت هاى الهى 194.
شكست
تلاش براى انقلاب اسلامى 75؛ زيان ايران 43؛ انگليس در عراق 127؛ باطل 62؛ جمهورى اسلامى 213؛ رژيم عراق 163؛ شاه 58؛ شرق 43؛ شوروى در افغانستان 59، 127؛ شيشه حيات آمريكا 260؛ غرور آمريكا 205؛ فرانسه در الجزاير 127؛ مستضعفان 43؛ عامل مسلمانان 20؛ مضرات انقلاب اسلامى 41.
شمشير
پيروزى خون بر 234، 257؛ نفاق عالمان دين فروش 248، 249.
شوروى
اشغال افغانستان توسط 114، 200؛ افتضاح 59؛ تهاجم به افغانستان 111، 200؛ حمايت از عراق 115؛ شعار مرگ بر 252، 257؛ شكست در افغانستان 59، 127؛ ناقوس مرگ 255.
شهادت
آرزوى 245؛ آزادى 208؛ انتظار امام خمينى براى 201، 260؛ دفتر 265؛ شهد 245؛ غسل 199؛ مدرسه 214؛ مقام 260.
شهادت طلبان
ترس جهانخواران از 223.
شهادت طلبى
شكست ناپذيرى 166؛ ملت ايران 42.
شهر خدا
حيرت از قتل عام حجاج 247.
شهيدان
آثار خون 265؛ ارزش 265؛ ارزش انقلاب اسلامى 238؛ بيمه انقلاب اسلامى با خون 265؛ تجليل از 244- 246؛ تربت 265؛ درخواست رحمت براى 53؛ دعا براى انديمشك 110؛ دعا براى مكه 243، 246؛ راه 265؛ ستايش از 245؛ ستايش از مكه 248؛ شكر پذيرش ايران 235؛ انقلاب اسلامى 238؛ فوز 261؛ لبيك مكه 248.
شيطان ها
طرد از ام القرى 159؛ طرد از جهان
ص: 318
159؛ طرد از حريم اسلام 105؛ طرد از حريم كعبه 105؛ طرد از كشورهاى اسلامى 105؛ طرد در حج 122.
شيطان بزرگ
بت 184؛ زبونى 185؛ طرد در حج 122.
شيعيان
اتحاد و اهل سنت در ايران 47؛ اختلاف افكنى بين و اهل سنت 105، 141؛ جسارت به 149؛ خطر اختلاف اهل سنت با 46، 47.
نيز تشيع
شيمون پرز
ملاقات شاه حسين با 193.
صبر براى مشكلات حج 104.
صدام حسين
اجتناب از كمك به 129؛ اختلاف افكنى 46؛ ادعاى پيروزى 99؛ ادعاى رهبرى براى عرب ها 129؛ ارتداد 65؛ اعطاى سردارى قادسيه به 143؛ انگيزه در تهاجم به ايران 57، 58، 61، 204، 208؛ پيشنهاد پذيرش خواسته هاى در جنگ 210؛ تبليغات عليه ايران 76؛ تجاوزات 204؛ ترس از همكارى كشورهاى اسلامى با ايران 213؛ تعريف از اسلام 99؛ تهاجم به ايران 143، 245؛ تهاجم به مرقد على عليه السلام 67؛ تهديدهاى 100؛ جنايات 61، 67، 68، 102؛ جنگ افروزى 211؛ حمايت آمريكا از 160؛ حمايت از تجاوزات 210؛ حمايت دولت هاى مرتجع از 167؛ حمايت هاى بين المللى از 204؛ خرابى هاى 207؛ خطر 129؛ خوى تجاوزكارى 210، 211؛ دست و پا زدن 144؛ دعوت به قبول تجاوز 211؛ روحيه جنون آميز 144؛ سبُعيت 211؛ سرنگونى 214؛ سرنگونى، هدف جنگ 214؛ سكوت در برابر جنايات 68؛ سيلى به 59؛، افعى زخم خورده 210؛، برادر اسرائيل 144؛، برادر بگين 76؛، عقرب جرّاره 130؛ مفلوك 167؛ صلح طلبى 210؛ ضربه به عرب ها 76؛ غفلت 58؛ قابل اطمينان نبودن 144؛ كمك تسليحاتى به 209؛ محاكمه 61؛ مقابله ايران با هجوم 143؛ نوكرى براى آمريكا 207؛ همبستگى آل سعود 232.
صدر اسلام
پيروزى هاى مسلمانان 37؛ مجاهدت مسلمانان 182؛ مركزيت مسجدالحرام
ص: 319
براى سياست در 80؛ مركزيت مسجدالنبى براى سياست در 80؛ نقش اجتماعى مسجد در 112؛ نقش اجتماعى مسجدالحرام در 112؛ نقش اجتماعى مسجدالنبى در 112؛ نقش سياسى مسجد در 112؛ نقش سياسى مسجدالحرام در 112؛ نقش سياسى مسجدالنبى در 112؛ نقش مسجد در 18؛ نقش نظامى مسجدالحرام در 112؛ نقش نظامى مسجد در 112؛ نقش نظامى مسجدالنبى در 112.
صدور انقلاب اسلامى 62، 104، 227، 258
صلح
اصرار جهانخواران بر صلح در جنگ 210؛ تحميل در جنگ 267؛ تلخى پذيرش در جنگ 268؛ با صدام حسين 183؛ تحميلى 183؛ در جنگ 209، 210؛ فلسفه پذيرش تحميلى 267؛ گناه با حزب بعث 183.
صلح طلبان
در جنگ ايران 183.
صلح طلبى
توطئه براى جنگ 210؛ دروغگويى مدعيان 99؛ جهانخواران 209، 210؛ رژيم عراق 183؛ ستمگران 209؛ صدام 210.
صلوات بر پيامبرص) 36.
صنعت ايران
تحولات 209.
صهيونيسم
جنگ با 205؛ خشكانيدن ريشه هاى 254؛ دشمنى با اسلام 12؛ غده سرطانى 203، 205؛ گرگ هاى خون آشام 203.
ضرب و شتم
تنفر ازحجاج 83؛ مسلمانان در مسجدالحرام 81.
طاغوت
بت 121؛ برائت از ها در حج 184؛ فرياد لا بر ها 184؛ براندازى موسى عليه السلام 181؛ هاى جهانخوار 184؛ علامت بودن حكومت 30؛ محو رژيم ايران 159.
طبقات پايين
توقع از روحانيت 153.
طرح كمپ ديويد
توطئه 107؛ موافقت دولت هاى اسلامى با 103.
طمع جهانخواران
مانع 107.
ص: 320
طواف
انجام متعارف 23؛ صاحب بيت 199؛ فلسفه 27.
طهارت
خانه 197.
ظالمان
برائت از 189؛ پشتيبانى آخوندهاى دربارى از 138؛ جنگ پيامبرص) با 182؛ رسالت علما در برابر 220؛ صلح طلبى 209؛ طرفدارى طرفداران حقوق بشر از 96؛ مسلمان نما 181؛ فرياد از ظلم 200؛ فرياد مظلوم بر 189؛ كوتاه كردن دست 150؛ مبارزه با 255؛ مباركى روز قطع ايادى 52؛ محكوم كردن در حج 161.
ظلم
تازيانه نژاد پرستان 200؛ تبيين دشمنان اسلام 26؛ آل سعود 234؛ آمريكا 103؛ اسرائيل به فلسطينيان 144؛ بنى اميه 189؛ فرياد از ظالمان 200؛ مبارزه انبيا با 81؛ مبارزه پيامبرص) با 81.
عار قتل عام حجاج 241
عاشوراى خونين مكه 245
نيز فاجعه خونين مكه
عبادت
آميختگى عرفان و 175؛ ابعاد تكاليف 148؛ بالا ترين 224؛ بعد عبادى اسلام 55؛ بودن بُعد سياسى حج 111؛ بودن سياست اسلام 25؛ خدمت به مردم 224؛ فلسفه 175؛ وسواس در 217.
عبرت
از تاريخ 20، 21؛ از رزمندگان اسلام 139.
عدالت
اقدام براى 120؛ ايثار براى 120.
عدالت اجتماعى
عدول از 272.
عراق
آغازگر جنگ بودن 67؛ اخراج رژيم از ليست تروريسم 160؛ اشغالگرى 66؛ بمباران مناطق مسكونى ايران توسط 110؛ تجاوزكارى دولت 57؛ تشكل مردم از سوى ايران 214؛ تهاجم عليه ايران 57، 66، 108؛ جنگ تحميلى عليه ايران 49؛ حمايت آمريكا از 108، 115؛ حمايت شوروى از 115؛ حمايت فرانسه از 115؛ حمايت كشورهاى اسلامى از 57؛ حمايت كشورهاى
ص: 321
خليج فارس از 103؛ حمايت مردم از انقلاب اسلامى 50؛ دفاع از مردم 182؛ شكست انگليس در 127؛ شكست رژيم 163؛ صلح طلبى رژيم 183؛ مبارزه با دولت 57؛ محدوديت عمل ايران در حمله به 101؛ محكوميت دولت 70؛ نجات مردم 53؛ نقش جنگ در تباهى 66.
عرب ها
ادعاى انحصار اسلام براى ها 64؛ ادعاى سرورى 65؛ ادعاى صدام در رهبرى بر 129؛ ضربه انور سادات به 76؛ ضربه صدام به 76؛ عامل سلطه اسرائيل بر 19؛ كافر 64؛ نگرانى از اتحاد ايرانيان و 76.
عرب هاى منافق 64
عربستان
تشكر از هيأت نمايندگى 18؛ توصيه به هيأت نمايندگى 18؛ شركت در جنايات آمريكا 262؛ هشدار به 262.
نيز حجاز
عرفان
آميختگى و عبادت 175؛ اشارات مناسك حج 135؛ بعد نماز 175؛ ذوق 244؛ حج 175.
عرفه
معارف دعاى 177.
عزا
مسلمانان با قتل عام حجاج 247؛ فلسفه برپايى امام حسين عليه السلام 189.
عزت
تحصيل با مبارزه 255؛ عامل مسلمانان 74.
عشق
خلوص موحدان 197؛ مدرسه 214.
عصر جنگل 136
عفلقيان
نظام پوسيده 204.
عقب ماندگى
نقش آخوندهاى دربارى در مسلمانان 123؛ نقش ابرقدرت ها در كشورهاى جهان سوم 167؛ نقش تبليغات در مسلمانان 123.
علما
اتمام حجت بر 220؛ احساس خطر دشمن از 172؛ پرهيز از تجملات 224؛ تجليل از متعهد 269، 270؛ حجت بودن 220؛ رسالت در برابر ظالمان 220؛ زهدگرايى 224؛ طرد سوء 221؛ فشار استعمار بر 13؛ فوايد
ص: 322
دخالت در سياست 218؛ مسئوليت 12، 134؛ نجات قرآن از شر متهتك 188.
علماى اسلامى
اتحاد 219؛ تبادل نظر 219.
علماى دين فروش
شمشير نفاق 248، 249.
علماى دينى
مسؤوليت 73، 74.
علماى متهتك
القائات 198.
علم
ارتقاى 268؛ پيشگامى مسلمانان 124.
علم فروشان
بى عمل 219.
علوم قرآن 187، 188
على عليه السلام
تهاجم به مرقد 67؛ جنگ با مقدس نماها 182؛ ساده زيستى 153.
عمر بر باد رفته
تأسف بر 188.
عمل
جرم خلاف شرع 92؛ علم فروشان بى 219؛ به مناسك حج 138؛ نقش به تكليف در عزت مسلمان 74.
عيد
بُعد سياسى 148؛ بُعد معنوى 148؛ از ديدگاه انبيا 148؛ شرف پيامبرص) 150.
عيد فطر1401)
مبارك تر بودن 78.
عيد قربان
ابعاد 171؛ بركت 147؛ تبريك 52، 78، 102، 120، 133، 146، 147، 171؛ فلسفه 172، 173.
عيد لقا 148
غارت
فقيران 201؛ منابع طبيعى ايران 16؛ منابع كشورهاى اسلامى 103، 122؛ منابع مسلمانان 26، 114.
غارتگران
مبارزه با 77.
غارتگرى
آمريكا 103.
غاصبان
نجات بيت المقدس از 238.
غرب
تبليغ وابستگى به 124؛ منشأ تمدن 124؛ هجرت امام خمينى به 17.
ص: 323
غرب زدگى
مبارزه با 48؛ نجات ايران از 139.
غربت
ائمه عليه السلام 227؛ پيامبرص) 227.
غرب زده ها
اداره دانشگاه ها از سوى 124.
غرور
پرهيز از پيروزى 226؛ شكست آمريكا 205.
غسل شهادت 199
غصب
حرم الهى 241؛ حرم توسط آل سعود 241؛ مسجدالاقصى 26.
غفلت
از قدرت اسلام 48، 60؛ ازنقش روحانيت 219؛ صدام 58؛ مسلمانان 123.
غناى كشورهاى اسلامى 40، 60
فاجعه تهاجم به مسلمانان 102، 103؛
فاجعه خونين مكه
بى دفاعى حجاج در 246؛ پيامدهاى 257؛ زنده نگه داشتن 239؛ سالگرد 247؛ ستايش از شهيدان مكه 248؛ لبيك شهيدان 248.
نيز جمعه خونين مكه و عاشوراى خونين مكه
فاطمه عليه السلام
تربت 225.
فتح سنگرهاى جهان 208
فتنه
برچيدن اسلام 196؛ گرى مراكز وهابيت 253.
فرات
ادعاى اسرائيل در حكومت از نيل تا 128.
فداكارى
در راه خدا 105؛ ملت ايران 133.
فرانسه
حمايت از عراق 115؛ شكست در الجزاير 127.
فرزند
قربانى 148.
فرعون مصر
مرگ 78.
فرقه هاى اسلامى
اتحاد 197.
فرهنگ
پرهيز از هاى بيگانه 162؛ اسلام ناب محمدى 260؛ غنى اسلام 167، 168؛
ص: 324
منافع حج 125.
فرهنگ اسلامى
مبارزه ابرقدرت ها با 168.
فرهنگ الهى
آثار در جامعه 162، 163.
فرياد
از ستم ظالمان 200؛ برائت 201؛ برائت مردم فلسطين 200؛ برائت مردم لبنان 200؛ برائت از مشركان 200؛ سياسى عبادى حج 125؛ لا بر طاغوت ها 184؛ مسلمانان افريقا 200؛ مظلوم بر ظالم 189؛ ملت افغانستان 200.
فريادخواهى
براى اسلام 169.
فرياد ياللمسلمين 77، 105، 169، 182.
فساد
نجات ملت ايران از 196
فقر
عوامل در كشورهاى اسلامى 60، 61.
فقرا
برترى بر ثروتمندان 222؛ بررسى مشكلات در حج 92، 93؛ چاره انديشى براى 11، 12؛ دفاع از حقوق 260؛ غارت 201.
فقرزدايى
سياست 223؛ در جمهورى اسلامى 223.
فقرستيزى
انقلاب اسلامى 216.
فلسطين
انقلابى نماهاى 203؛ تنفر از سازشكارى رهبران 203؛ چاره انديشى براى در حج 12؛ حماسه 257؛ حمايت از آرمان 203، 204؛ خيانت شاه حسين به ملت 193؛ سازش در آرمان 203؛ فرياد برائت ملت 200؛ كمك به مبارزان 12؛ موانع حل مشكل 12؛ نجات 203.
فلسطينيان
تهاجم اسرائيل به 46؛ دعوت به قيام مسلحانه 77؛ رمز مبارزه 257؛ سركوبى 26؛ ظلم اسرائيل به 144؛ مقاومت 257.
فناى فى اللَّه
تعليم راه 194.
فوز شهدا 261.
قادسيه
اعطاى سردارى به صدام 143.
ص: 325
قانون
عمل به قوانين خلاف شرع 92؛ خلاف بودن قوانين خلاف شرع 91، 92؛ لغو قوانين خلاف شرع دوران پهلوى 91، 92.
قتل عام حجاج
اهداف آل سعود از 253؛ تأثر از 231؛ توطئه در مكه 240؛ جنايت 240، 253؛ حمايت از توسط آل سعود 232؛ حيرت شهر خدا از 247؛ عار 241؛ توسط آل سعود 238، 242، 245، 247؛ در مكه 231؛، ننگ مكه 240؛ ايرانى 17؛ ماجراى اسفبار 238.
نيز فاجعه خونين مكه
قدرت
استفاده از ايران 131؛ پوشالى بودن ابرقدرت ها 40؛ غفلت از اسلام 48، 60؛ اسلام 60، 163؛ جمهورى اسلامى 183؛ مسلمانان 40، 103؛ معنوى مسلمانان 49؛ مقابله به مثل ايران 143؛ ملت ايران 58، 59.
قدرت هاى شيطانى
قيام در برابر 37؛ نترسيدن از 37.
قدرت هاى طاغوتى
مبارزه با 135.
قدس بيت المقدس
قرآن
آشنايى با تعاليم 187؛ آگاهى بخشى 195؛ آموزش 188؛ ابعاد 188؛ انس با در حج 186؛ پنهان بودن در حجاب ها 251؛ پيروى از 105؛ تأثير پيروى از در شرافت 107؛ تأثير پيروى از در رهايى از ذلت 107؛ تأثير پيروى از در نجات از دام شيطان 107؛ تدريس 188؛ جامع علوم بودن 187، 188؛ جاودانگى 188؛ حقيقت 177؛ دورى مسلمانان از 56؛ صدور از مقام جمع الهى 186؛ صيانت از تحريف 195؛ فضايل 195؛ فلسفه جهان شمولى 188؛ فهم اسرار 187؛ كشف براهين فلسفى 187؛ كشف رموز 187؛ مخاطبان 187؛ مهجوريت 187، 188، 251؛ نجات از شر جاهلان 188؛ نجات از شر عالمان متهتك 188؛ نقش پيروى از در رد طمع جهانخواران 107؛ نقش دورى از در سلطه بيگانگان 115؛ هدايتگرى 107.
قرآن صاعد 177
قربانگاه اسماعيل عليه السلام 190
قربانى
بُعد اجتماعى 120؛ بُعد سياسى 120؛
ص: 326
تعاليم ابراهيم عليه السلام 120؛ شكر پذيرش قربانيان ملت ايران 235؛ فلسفه 185؛ ابراهيم عليه السلام 172، 173؛ اسماعيل عليه السلام 148؛ فرزند 148.
قرنطينه سياسى 252
قرن غلبه بر مستكبران 76
قرن غلبه مستضعفان 76
قصور روحانيون 87
قضاوت
اهميت 87، 88، 89؛ تشويق به 89؛ رعايت مصالح عمومى در 89؛ رعايت موازين شرعى در 90، 91؛ قاطعيت در 89، 90؛ مسامحه نكردن در 90؛ مسئوليت 89؛ مسئوليت حوزويان در امر 88، 89؛ وجوب كفايى 88، 89.
قطع ايادى ظالمان 52
قطعنامه598)
جام زهر قبول 265، 267؛ قبول 264، 267؛ مصلحت قبول 264، 267.
قلم هاى جنايتكار 75
قوميت گرايى
نقش در اختلاف 46.
قيام
تأسيس كعبه براى 137؛ حج و همگانى 137؛ دعوت به 169؛ دعوت به عليه آمريكا 40؛ دعوت به همگانى 41؛ دعوت مردم پاكستان به 43؛ دعوت مسلمانان به 37، 69، 76، 254، 261، 262؛ سيره معصومان در 182؛ آخوندهاى دربارى عليه جمهورى اسلامى 157؛ ائمه عليه السلام 182؛ امام حسين عليه السلام 182؛ بدون تجهيزات 182؛ براى مصالح مردم 74؛ پانزده خرداد 205؛ پيامبرص) 36؛ در برابر جنود شيطانى 37؛ در برابر قدرت هاى شيطانى 37؛ در برابر كفر 43؛ عليه مستكبران 69؛ مردم پاكستان عليه آمريكا 40؛ ملت ايران 74، 166، 228.
قيام مسلحانه فلسطينيان 77
كاخ سياه
بت خانه 200.
كاخ نشينان
نگرانى 237.
كارشناسان بيگانه
اخراج از سرزمين هاى اسلامى 169.
كارمندان دولت
محروميت 237.
كاروان هاى حج
تحول در 28، 29، 30؛ توصيه به روحانيون 22، 23، 28، 29، 30؛ توصيه
ص: 327
به مديران 28، 29، 30؛ مسئوليت روحانيون 86، 93، 94، 95، 122، 140، 186، 216؛ مسئوليت مديران 140؛ هماهنگى 106.
كافران
برائت از 142؛ دعوت به مبارزه با 19؛ عرب هاى كافر 64.
نيز كفر
كالاهاى آمريكايى
تحريم در حج 192.
كالاهاى بيگانه
در بازار مكه 169؛ در بازارهاى مسلمانان 168
كتب آسمانى
نزول 194.
كثرت
رفع 245.
كج فهمان
داغْ بر پيشانى كج فهم 181؛ معممين كج فهم 134؛ مقدس نماهاى كج فهم 134.
كردستان
منشأ درگيرى هاى 50.
كروبى، مهدى
خدمات 242؛ سرپرستى بر حجاج 156، 180، 242؛ صالح بودن 154؛ مبارزات 154؛ نمايندگى در حج 154، 165.
كشتار مكه فاجعه خونين مكه
كشور رسول اللَّه 215
كشوردارى اولياءاللَّه 178.
كشورگشايى 35.
كشور لاشرقيه و لاغربيه 159
كشورهاى اسلامى
آثار اتحاد 128؛ اختلاف سران 37؛ اخراج اختلاف افكنان از 69؛ اخراج بيگانگان از 69؛ استثمار 123؛ استعمار 123؛ اصلاح سران 202؛ بررسى اوضاع 16؛ بررسى مسايل در حج 13؛ بى خبرى روحانيون 217؛ بى غيرتى سران 254؛ ترس صدام از همكارى با ايران 213؛ توصيه به سران 192؛ توطئه عليه 69؛ توطئه هاى دشمنان در 165، 166؛ تهاجم ابرقدرت ها به 45، 46؛ جلوگيرى از نفوذ آمريكا در 219؛ حل اختلافات سران 12؛ حمايت از دولت عراق 57؛ خيانت سران 193؛ دخالت آمريكا در 111؛ دعوت به اتحاد 118؛ دعوت به برادرى 118؛ دفاع از 128؛ رمى استعمار از 202؛ سازش سران
ص: 328
203؛ سران سرسپرده 211؛ سران مستبد 252؛ سرنوشت 213؛ سكوت سران در برابر اسرائيل 114، 254؛ سلطه بيگانگان بر 122؛ ضعف مديريت 222؛ طرد شياطين از 105؛ عامل پيروزى 27؛ عامل مشكلات 27؛ عوامل فقر در 60، 61؛ عوامل ننگ 114؛ غارت منابع 103، 122؛ غناى 40، 60؛ كوتاه كردن دست جهانخواران از 186؛ مزدورى بعضى از سران 123؛ مسئوليت 57، 61؛ مقابله اسرائيل با 96؛ موانع دفاع از 62؛ نفى سلطه بيگانگان از 62؛ وطن فروشى سران 254؛ هشدار به سران 202؛ يارى جمهورى اسلامى به 213.
نيز دولتهاى اسلامى
كشورهاى جهان سوم
سياست هاى ابرقدرت ها در 167؛ عقب نگه داشتن 167.
كشورهاى در حال توسعه
تبليغ بى ثمرى تلاش 124.
كشورهاى غربى
تبليغ تكامل 123.
كشورهاى مستقل
استمداد از 50.
كشورهاى منطقه خليج فارس
پيروى سران از آمريكا 106؛ حمايت از عراق 103؛ مخالفت با ايران 103؛ هشدار به سران 211، 213؛ هشدار به 108، 109.
نيز دولتهاى منطقه خليج فارس
كشورهاى همسايه
برادرى ايران با 129
كعبه
آزادى از نا اهلان 249؛ آلوده شدن پرده به دست نامحرمان 255؛ بت شكنى در 121، 122؛ بناى 137؛ پيشينه خلقت 239؛ تأسيس براى قيام 137؛ تساوى همگان در برابر 63، 137؛ تطهير از بت ها 121؛ تفاخر آل سعود به آباد كردن 233؛ خدمتگزارى انبيا به 239؛ طرد شياطين از حريم 105؛ خانه امن 197؛، خانه طهارت 197؛، خانه مردم 63، 197؛، مركز توحيد 36؛، مهبط جبرئيل 189؛ منزلت 137؛ نداى توحيد از 121؛ هتك توسط آل سعود 239، هجرت حجاج به 44؛ همگانى بودن 137.
كفر
تداوم مبارزه با 261؛ خنجر 201؛ قيام
ص: 329
در برابر 43؛ مبارزه اسلام و 40، 41؛ مبارزه امام خمينى با 201؛ مبارزه با 199.
نيز كافران
كفر جهانى
تجربه پيروزى بر 207.
كفر زدايى
انقلاب اسلامى 216.
كفر ستيزى
ملت ايران 196، 197.
كمونيسم
خشكانيدن ريشه هاى 254؛ طبيعت 209؛ مبارزه با 254.
كم توقعى حجاج 92، 93.
كنگره جهان اسلام 156
كنگره حج
كنگره سياسى حج 184؛ كنگره عظيم حج 133.
كوثر عشق
سيراب شدگان 201.
كودكان
چرانيدن در ايران 14.
كوردلى آخوندهاى دربارى 141
كويت
شركت در جنايات آمريكا 262؛ هشدار به 262.
گروگان گيرى آمريكاييان 50.
گروگان هاى آمريكايى
شرايط آزادى 50
گناه
اجتناب از در حج 107؛ دخالت در سياست 134؛ صلح با حزب بعث 183؛ هتك اسلام 104؛ هتك جمهورى اسلامى 104.
گودنشينان
تقيد به اسلام 224.
لااله الااللَّه
اقتدار معنوى 212.
لا شرقيه و لا غربيه
شجره مباركه 257؛ كشور 159.
لانه جاسوسى آمريكا
تسخير 207.
لبنان
بيان اوضاع در حج 84؛ تشكر از جوانان 203؛ تهاجم اسرائيل به 46، 102، 106، 108؛ تهاجم به 105؛ جنايت اسرائيل در 114؛ سركوبى مسلمانان 26؛ سكوت در برابر تهاجم اسرائيل به 106؛ فرياد برائت مردم 200؛ مبارزات حزب اللَّه 220.
ص: 330
لبيك
فلسفه در حج 184؛ حقيقى در حج 135؛ شهيدان مكه 248؛ نه به بت ها 184.
مادر نامشروع اسرائيل 76
مبارزان فلسطين
مساعدت به 12
مبارزه
آمادگى براى 268؛ استفاده از نفت در 114؛ الگوگيرى در از ايران 166؛ اولين گام 255؛ تحصيل عزت با 255؛ تداوم با كفر 261؛ دعوت به با غارتگران 77؛ دعوت از مسلمانان به با كافران 19؛ رمز فلسطينيان 257؛ مبارزات انبيا 181؛ مبارزات حزب اللَّه لبنان 220؛ مبارزات روحانيت 269؛ ابراهيم عليه السلام با نمروديان 199؛ ابرقدرت ها با اسلام 246؛ ابرقدرت ها با فرهنگ اسلامى 168؛ اسلام و كفر 40، 41؛ امام خمينى با بت پرستى 201؛ امام خمينى با كفر 201؛ انبيا با بت ها 199؛ انبيا با ظلم 81؛ ايران و آمريكا 40، 41، 76؛ با آمريكا 141، 256؛ با ابرقدرت ها 141، 161، 256؛ با استكبار جهانى 201؛ با اسرائيل 141، 203، 254؛ با اسلام ناب محمدى 246؛ با جهانخواران 202، 221، 254، 255، 256؛ با حكومت هاى وابسته 169؛ با دولت عراق 57؛ با ظالمان 255؛ با غرب زدگى 48؛ با قدرت ها با حج 250؛ با قدرت هاى طاغوتى 135؛ با كفر 199؛ با كمونيسم 254؛ با نژادپرستى 205؛ با هجوم آمريكا 43؛ پيامبرص) با ظلم 81؛ ناسازگارى با رفاه 259؛ وظيفه با آمريكا 77.
متجاوزان
اهداف از جنگ تحميلى 205؛ دفاع در برابر 66؛ سخت گيرى به 97؛ مقاومت در برابر 183.
مجاهدان
پاداش 244؛ تجديد ميثاق 199؛ ناتوانى از درك پاداش 244.
مجاهدت مسلمانان صدراسلام 182
مجد اسلام 35
اعاده 37.
مجروحان
دعا براى 272.
مجلس شوراى اسلامى
مقايسه بين مجلس شاه و 171؛ همدلى نمايندگان 171.
ص: 331
محاصره اقتصادى ايران 49
محاكمه صدام 61
محبت
به خدا 244؛ به جوانان 270.
محبوب
مشاهده جمال 135؛ يافتن در سعى صفا و مروه 185.
محرومان
پناهگاه 224؛ حمايت از 215، 216، 272؛ دشمن شماره يك 49.
نيز فقرا و مستمندان
محروميت زدايى 223.
محضرخدا
حضور در 135.
محكوميت
اسرائيل 75؛ دولت عراق 70؛ ظالمان در حج 161.
محمدص) پيامبرص)
محمدر ضا پهلوى شاه
مخالفان برائت از مشركان
سرزنش 126.
مخالفان جمهورى اسلامى
كم عقلى 231.
مدارا در حج 165
مدح غير خدا 176
مدرسان حوزه هاى علميه
مسئوليت در امر قضاوت 88، 89.
مدرسه شهادت 214
مدرسه عشق 214
مديران كاروان هاى حج
توصيه به 28، 29، 30؛ مسئوليت 140.
مديريت
ضعف كشورهاى اسلامى 222؛ روحانيت 217، 218.
مدينه
محمدى شدن در 190؛ نعمت تشرف به 225.
مذاهب اسلامى
اختلاف 75
مراقبت
از اعمال حجاج ايرانى 130؛ از رفتار حجاج 140؛ دانشگاهيان 178؛ در حج 107؛ روحانيون 178.
مرتجع
حمايت دولت هاى از صدام 167؛ معرفى شدن آزادى طلبان 206
مردم
اتحاد ايران 197؛ ايثار در نگاه 148؛ برخورد روحانيت با 270؛ تزكيه
ص: 332
150؛ تساوى در حج 137؛ تشكل در نمازهاى جمعه 220؛ تشكل عراق از سوى ايران 214؛ تفاوت اعمال انبيا با 147؛ توقعات از روحانيت 86، 152؛ حمايت از دولت ايران 119؛ حمايت عراق از انقلاب اسلامى 50؛ خانه 197؛ خدمتگزارى دولت به 241؛ دعوت پاكستان به قيام 43؛ دفاع از عراق 182؛ دفاع روحانيت از 269؛ شعار در جنگ 115؛ عبادت خدمت به 224؛ فرياد برائت فلسطين 200؛ فرياد برائت لبنان 200؛ فضايل ايران 215؛ قيام براى مصالح 74؛ قيام ايران عليه ابرقدرت ها 166؛ قيام پاكستان عليه آمريكا 40؛ نجات عراق 53؛ نگرانى از نگرانى 152؛ همراهى روحانيت با 269؛ همگامى دولت هاى اسلامى باتوده هاى 166.
مردم آمريكا
توصيه به 211.
مرفهان
جنگ پابرهنه ها و 258؛ بى خبر از خدا 216؛ بى درد 259؛ نفوذ در انقلاب اسلامى 216.
مرقد على عليه السلام
تهاجم صدام به 67.
مرگ
ترس از 42؛ فرعون مصر 78؛ ناقوس آمريكا 255؛ ناقوس شوروى 255.
مرگ شرافتمندانه
استقبال از 208.
مرگ بر آمريكا
شعار 252، 257؛ مخالفت با 126.
مرگ بر اسرائيل
شعار 252؛ مخالفت با 126.
مرگ بر شوروى
شعار 252، 257.
مسالمت
دعوت اسلام به همزيستى آميز 128؛ در حج 142.
مسايل جهانى
اهميت بررسى 95، 96.
مسايل اجتماعى
بيان در حج 38؛ توجه به 69.
مسايل سياسى
بيان در حج 38؛ توجه به 69.
مستبدان
سران مستبد كشورهاى اسلامى 252.
مستحب
تزاحم واجب با 89.
ص: 333
مستضعفان
تأثير اتحاد در رفع مشكلات 125؛ تقدم مصالح 215؛ حمايت روحانيت از 223؛ دشمنى آمريكا با 49؛ دشمن 76؛ شعار دفاع از 223؛ شكست 43؛ قرن غلبه 76؛ گرفتارى 110؛ نجات 185.
مستكبران
تعليم برخورد با 195؛ قرن غلبه بر 76؛ قيام عليه 69؛ ننگ قبول سلطه 77؛ هوشيارى، عامل مقابله با 126.
مستمندان
كمك به 24.
نيز فقرا
مسجد
سنگر 220؛ نقش اجتماعى در صدر اسلام 112؛ نقش سياسى در صدر اسلام 112؛ نقش در صدر اسلام 18؛ نقش نظامى در صدر اسلام 112.
مسجدالأقصى
حفارى در 76؛ غصب 26.
مسجدالحرام
امنيت 81؛ برترى ارزش ايمان بر تعمير 233؛ تشكر از امام جماعت 18؛ جرم بيان امور سياسى در 80، 81؛ حمله به مسلمانان در 81؛ ضرب و شتم مسلمانان در 81؛ مركزيت سياسى در صدر اسلام 80؛، مركز ثقل اسلام 160؛، مهبط ملائكه 160؛ نقش اجتماعى در صدر اسلام 112؛ نقش سياسى در صدر اسلام 112؛ نقش نظامى در صدراسلام 112.
مسجدالنبى
جرم بيان امور سياسى در 80، 81؛ مركزيت سياسى در صدر اسلام 80؛ نقش اجتماعى در صدر اسلام 112؛ نقش سياسى در صدر اسلام 112؛ نقش نظامى در صدر اسلام 112.
مسلمانان
آثار اتحاد 69، 128؛ اتحاد 40، 151، 165، 166، 250؛ اجتماع در حج 185؛ احياى هويت 264؛ اختلاف 60؛ اختلاف افكنى در 75؛ استمداد از 41؛ اعلام خطر به 70؛ اهميت اتحاد 60، 66؛ برادرى ملت ايران با 39؛ بررسى اتحاد 104؛ بررسى مسايل اساسى 23؛ بررسى مشكلات 26، 56، 74، 111؛ بررسى وضعيت 111؛ بيدارى 62، 114؛ بيدارى با حج 136؛ پيروزى هاى صدر اسلام 37؛
ص: 334
پيشگامى علمى 124؛ تأثير اتحاد در رفع مشكلات 125؛ تأسف از سكوت 68، 69، 70؛ تبادل نظر در حج 11، 13، 23؛ تبليغ اتحاد 125؛ تجاوز آمريكا به حريم 102؛ تحكيم برادرى 23؛ تشكيل بسيج جهانى 262؛ تفاهم 63، 64؛ تكليف 19، 66، 68، 125؛ تلاش براى اتحاد 45، 63، 64، 65، 113، 114؛ تلاش براى بيدارى 113؛ تلاش براى حل مشكلات 16؛ تلاش براى مصالح 113؛ تواضع در برابر 226؛ جنگ دولت ها با 220؛ حل مشكلات 11، 55، 56، 57، 60، 84؛ حمايت جمهورى اسلامى از 105، 227، 264؛ حمله به در مسجدالحرام 81؛ خروش 49؛ خوشرفتارى با 104؛ دعا براى بيدارى 78، 122؛ دعوت به اتحاد 26، 43، 47، 48، 76، 77، 84؛ دعوت به برادرى 77؛ دعوت به دفاع از اسلام 76؛ دعوت به دوستى 77؛ دعوت به قيام 37، 69، 76، 254، 261، 262؛ دعوت به قيام عليه آمريكا 40؛ دعوت به مبارزه با كافران 19؛ دفاع از مصالح 182؛ دورى از قرآن 56؛ رخنه استعمار در 11؛ زمينه بيدارى 127؛ سلام بر 44؛ سلطه آمريكا بر 39؛ ضرب و شتم در مسجدالحرام 81؛ عامل اختلاف 123؛ عامل پيروزى 19، 20، 21؛ عامل سلطه بيگانگان بر 65؛ عامل شكست 20؛ عامل عزت 74؛ عزادار شدن با قتل عام حجاج 247؛ عوامل استقلال 34؛ غارت منابع 26، 114؛ غفلت 12؛ فاجعه تهاجم اسرائيل به 102، 103؛ فراموشى مصالح 182؛ قدرت 40، 103؛ قدرت معنوى 49؛ كالاهاى بيگانگان در بازارهاى 168؛ كسب اطلاع از مشكلات 16، 84؛ كسب اطلاع از وضعيت 26، 55؛ مانع رهايى 123؛ مجاهدت صدر اسلام 182؛ مسئوليت 13؛ مصيبت هاى 102؛ منشأ مشكلات 65، 80، 97؛ موانع ترس 127؛ نا آشنايى به حقايق اسلام 134؛ نجات از جهانخواران 133؛ نفى تجاوز از 66؛ نقش آخوندهاى دربارى در عقب ماندگى 123؛ نقش تبليغات در عقب ماندگى 123؛ رهبران در اختلاف 74؛ نگاه به حج 111.
مسلمانى
شكر 195.
مسلمانان آفريقا 200
ص: 335
مسلمانان لبنان
سركوبى 26.
مسلمانان مصر
دستگيرى 76.
مسئولان جمهورى اسلامى
همبستگى 172.
مسئوليت امت اسلامى، حجاج، خطبا، دولت هاى اسلامى، روحانيون، روحانيون كاروان هاى حج، روشنفكران، زندانبان ها، علما، علماى دينى، قضاوت، كشورهاى اسلامى، مدرسان حوزه هاى علميه، مديران كاروان هاى حج، مسلمانان، نخبگان جامعه، نويسندگان و هنرمندان
مشاعر حج
شناخت 37؛ وقوف در 185.
مشاهده باطن
از سوى اهل معرفت 147
مشاهده جمال محبوب 135
مشركان
آثار برائت از 161؛ اعلان برائت از 199؛ برائت از 125، 126، 131، 138، 160، 181، 197، 225، 253؛ بنيان گذارى پايه هاى برائت از 255؛ تنفر از برائت از 197؛ توجه به برائت از 198؛ حقيقت برائت از 159، 200، 201؛ دعوت از دولت سعودى به برائت از 126؛ راهپيمايى برائت از 164؛ ركن توحيد بودن برائت از 197؛ سرزنش مخالفان برائت از 126؛ شركت در راهپيمايى برائت از 197، 225؛ شيوه هاى اعلان برائت از 199؛ فرياد برائت از 200، 201؛ فلسفه برائت از 256؛ فلسفه ممانعت از برائت از 256، 257؛ ممانعت از برائت از 141، 256، 257؛ هميشگى بودن برائت از 188، 200.
نيز شرك
مشكل تراشى
پرهيز از در حج 217؛ آمريكا براى ايران 50؛ رژيم پهلوى براى حجاج 20.
مصالح پابرهنه ها
تقدم 215.
مصالح زجركشيده ها
تقدم 215.
مصالح عمومى
رعايت در قضاوت 89.
مصالح مستضعفان
تقدم 215.
مصالح مسلمانان
تلاش براى 113؛ دفاع از 182؛
ص: 336
فراموشى 182.
مصالح مردم
قيام براى 74
مصالح قبول قطعنامه598) 264، 267
مصر
دستگيرى مسلمانان 76؛ هشدار به دولت 145.
مصلحت انديشان
تأسف 195.
مصلح كل
هموار سازى راه 227.
مصيبت
تحميل از سوى جهانخواران 222؛ جشن هاى دو هزار و پانصد ساله 14؛ مسلمانان 102؛ هاى انبيا 245؛ هاى پيامبرص) 245.
مطبوعات آمريكا 34.
مظلوميت
ابلاغ پيام حجاج 234؛ جنگ مظلومانه 208؛ ايران در جنگ 208.
مظلومان
حمايت از 68، 200، 201؛ دفاع از؛ فرياد بر ظالم 189.
معارف اسلامى
تعليم 177؛ كانون 250.
معجزه انبيا 175
معرفت
كسب در حج 107؛ حقيقى 236.
معصومان
سيره در قيام 182.
معلولان انقلاب اسلامى
كمك به 24.
معممين كج فهم 134.
معنويت
بركات ملت ايران 258؛ شناخت حج 162؛ در حج 29؛ نقش در پيروزى مسلمانان 20.
مفتى هاى خود فروخته 249
مفسد بودن اسرائيل 144
مقابله
عامل با مستكبران 126 آخوندهاى دربارى با امام زمانعج) 138؛ اسرائيل با كشورهاى اسلامى 96؛ ايران با هجوم صدام 143؛ با ابعاد سياسى حج 111؛ با اسلام زدايى 105؛ با اقتصاد اشتراكى 221، 222؛ بازگشت به گذشته 172؛ با سرمايه دارى 221، 222؛ با ناوهاى آمريكايى 262.
مقابله به مثل
ترك در حج 142؛ قدرت ايران 143.
ص: 337
مقام جمع الهى 186
مقاومت
ايرانيان در برابر آمريكا 155، 258؛ ايرانيان در برابر منافقان 259؛ رزمندگان در جنگ 174؛ روحانيت در سختى ها 270؛ فلسطينيان 257؛ ملت ايران در برابر متجاوزان 183.
نيز استقامت
مقدسات اسلامى
هتك حرمت در مكه 239.
مقدس نماها
اسلام بى شعور 253؛ تزوير 259؛ جنگ على عليه السلام با 182؛ خطر 259؛ كج فهم 134.
مكه
ابتلاى به ملحدان 239؛ جنايات آل سعود در 242، 247؛ حرمت 239 راهپيمايى حجاج در 225؛ فلسفه خروج امام حسين عليه السلام از 239؛ قداست 239؛ كالاهاى بيگانگان در بازار 169؛، محل نشر توحيد 120؛، محل نفى شرك 120؛ منزلت تاريخى 239؛ نعمت تشرف به 225؛ هتك قداست 239؛ هتك حرمت مقدسات اسلامى در 239؛ يادآورى رنج هاى پيامبرص) در مكه 227.
ملائكه
برترشدن انسان از 32؛ مهبط 160.
ملت ايران
اتحاد 58، 59، 59، 197؛ استقامت 53؛ اسلام 45؛ اعتصاب عمومى 17؛ اعلان برائت از كفر 234؛ افتخار به 215؛ افتخار بزرگ 262؛ اهانت آمريكا به 50؛ اهانت انگليس به 50؛ ايثار 214؛ برادرى با مسلمانان 39؛ بركات معنويات 258؛ بيدارى 17؛ پيروزى 61، 127؛ تبيين دستاوردهاى 108؛ تحمل 258؛ تحول اخلاقى 164؛ تحول درونى 117، 173؛ تسليم ناپذيرى 50؛ تشكر از 272؛ تعهد در جنگ به اسلام 183؛ تكفير 45؛ تهاجم ايادى ابرقدرت ها به 75؛ تهمت به 42؛ خستگى ناپذيرى 115- 118؛ خودكفايى 48؛ در صحنه بودن 259؛ دفاع 61، 67، 116، 227؛ ذلت ناپذيرى 50؛ ره آورد 208؛ سختى هاى در انقلاب اسلامى 228؛ سلطه ناپذيرى 59؛ شجاعت 16؛ شعار در جنگ تحميلى 115؛ شهادت طلبى 42؛ عامل پيروزى 18، 19؛
ص: 338
فداكارى 133؛ فضايل 215؛ قتل عام 17؛ قدرت 59؛ 139؛ قربانيان 235؛ قيام عليه ابرقدرت ها 74، 166؛ كفرستيزى 196، 197؛ مبارز بودن 259؛ محروميت 16؛ مقاومت در برابر متجاوزان 183؛ نجات از فساد 196؛ نمايندگى حجاج ايرانى از 139؛ هنرآفرينى 214.
نيز ايرانيان
ملت فلسطين فلسطين و فلسطينيان
ملت ها
جلب هاى جهان به انقلاب اسلامى 140؛ حمايت از ايران 58، 59؛ دفاع از منابع 201؛ روز 49.
ملحدان
ابتلاى مكه به 239.
نيز كافران
ملى گراها
بى خبرى از اسلام 161؛ تفسير از حج 198؛ تلاش به نفع آمريكا 206؛ زيان 161؛ بى فرهنگ 267.
ملى گرايى
نقش در اختلاف مسلمانان 46.
مِنا
يافتن آرزوهاى حق در 185.
مناسك حج
اشارات عرفانى 135؛ تعليم 94، 118، 122، 138، 161، 186، 216، 217؛ عمل به حج 138.
منافقان
تلاش به نفع آمريكا 206؛ تنفر از 197؛ مقاومت در برابر 259.
مواضع اصولى
در جنگ 215.
موجودات منفور جهان 253
موحدان
خلوص عشق 197.
موسى عليه السلام
طاغوت براندازى 181.
موفقيت هاى انقلاب اسلامى 47، 48
مؤمنان
تعليم برخورد با 194
مهربانى با حجاج 131
ناامنى در خليج فارس 212
نااميدى يأس
ناقوس مرگ آمريكا 255.
ناقوس مرگ شوروى 255.
ناكارآمدى
تبليغ اسلام 47؛ تبليغ انقلاب اسلامى 47؛ تبليغ دولت ايران 47.
ص: 339
نامحرمان
آلوده شدن پرده كعبه به دست 255؛ حفظ انقلاب اسلامى از 266.
ناوهاى آمريكايى
مقابله با 262.
نبرد جنگ
نجات
شكر از رژيم پهلوى 87؛ عامل از سلطه استعمارگران 26؛ عامل از نفس امّاره 107؛ از هواى نفس 139؛ ايران از شرق زدگى 139؛ ايران از غرب زدگى 139؛ ايران از وابستگى 218؛ بخشى اسلام 25؛ فلسطين 203؛ قدس از غاصبان 238؛ قرآن از شر جاهلان 188؛ قرآن از شر عالمان متهتك 188؛ مردم عراق 53؛ مستضعفان 185؛ مسلمانان از جهانخواران 133؛ ملت ايران از فساد 196؛ منطقه از شر اسرائيل 144.
نخبگان
دعوت از به ديدار از ايران 217؛ مسئوليت 134.
نداى ابراهيمى 158
نداى محمدى 158
نژادپرستان
تازيانه ستم 200.
نژادپرستى
مبارزه با 205.
نصرت خدا
دعوت به 49.
نصيحت
به دولت هاى اسلامى 144.
نظاميان
حضور ايران در حج 252.
نيز نيروهاى مسلح
نظام اسلامى
برقرارى در ايران 74.
نظام شاهنشاهى
ارتجاعى بودن 15؛ انقراض در ايران 39، 74؛ مخالفت اسلام با 15.
نظم
اهميت در امور سياسى حج 95؛ اهميت در حج 106؛ رعايت در حج 126.
نعمت
شكر 194؛ اتحاد 179؛ انقلاب اسلامى 179؛ تشرف به بقيع 225؛ تشرف به مدينه 225؛ تشرف به مكه 225.
نفاق
آخوندهاى افكن 186؛ خشكانيدن
ص: 340
ريشه 260؛ خنجر 201؛ شمشير عالمان دين فروش 248، 249.
نيز منافقان
نفت
استفاده از در مبارزه 114؛ تحريم اسرائيل 75.
نفرت تنفر
نفس امّاره
راه نجات از 107.
نيزجهاد با نفس
نگرانى
از اتحاد ايرانيان و عرب ها 76؛ از مردم 152؛ كاخ نشينان 237.
نماز
بُعد عرفانى 175.
نماز جماعت اهل سنت 23.
نماز جمعه
تشكل مردم در 220؛ نقش اجتماعى 56.
نماز طواف
اجتناب از نيابت براى 23، 226.
نمايندگان در امور حج
تبعيت حجاج از 85؛ نمايندگان امام خمينى در حج 71، 84، 126، 130، 154، 165؛ وظايف 71.
نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
همدلى 171.
نمايندگى در حج
شركت حجاج در برنامه هاى 130؛ حجاج ايرانى از ملت ايران 139.
نمروديان
مبارزه ابراهيم عليه السلام با 199
ننگ
عوامل كشورهاى اسلامى 114؛ قتل عام ننگين حجاج در مكه 240؛ لكه آل سعود 232؛ انقلاب سفيد 14؛ قبول سلطه مستكبران 77.
نوكرى
خاندان پهلوى 16؛ شاه 206؛ صدام براى آمريكا 207؛ محمد رضاخان براى آمريكا 205.
نويسندگان
مسئوليت 38.
نهضت پيامبرص)
حفظ دستاوردهاى 227.
نه شرقى نه غربى
بهاى حاكميت 233؛ شعار 202.
نيابت در حج
اجتناب از براى نمازطواف 23.
ص: 341
نيروهاى مسلح ايران
دعوت به اتحاد 53؛ هشدار به 53.
نيز نظاميان
نيروى زمينى
تجهيز 53.
نيل
ادعاى حكومت اسرائيل از تا فرات 128.
وابستگى
تبليغ به شرق 124؛ تبليغ به غرب 124؛ تشكيل حكومت هاى وابسته 167؛ ضرر روحانيون وابسته 270؛ مبارزه با حكومت هاى وابسته 169؛ نجات ايران از 218؛ آل سعود به آمريكا 231؛ ايران به آمريكا 127؛ به ابرقدرت ها 166.
واجب
تزاحم با مستحب 89.
وحى
عدم درك 147؛ كيفيت به انبيا 147؛ گرايش جوامع به 219.
وسواس در عبادت
كسالت آور بودن 217.
وطن
دفاع از 53.
وطن فروشى
سران كشورهاى اسلامى 254.
وعاظ السلاطين
اختلاف افكنى 75؛ سركوبى انقلاب اسلامى توسط 77؛ سياه رويى 75.
وقوف
پيروى از اهل سنت در وقوفين 23؛ در مشاعر 185.
وهابيون
فتنه گرى مراكز 253؛ از خدا بى خبر 231.
هتك حرمت
گناه اسلام 104؛ گناه جمهورى اسلامى 104؛ حرم 241، 242؛ كعبه 239؛ مقدسات اسلامى در مكه 239.
هجرت
فلسفه امام خمينى به غرب 17؛ از خود به خدا 138 حجاج به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله 158، 183؛ حجاج به سوى خدا 158، 183؛ حجاج به سوى كعبه 44.
هدايت
روشنفكران 49؛ هدايتگرى قرآن 107.
هدايت ناپذيرى آل سعود 234
هدف بزرگ
بهاى سنگين 205.
ص: 342
هشدار
به آمريكا 262؛ به دولت مصر 144، 145؛ به دولت هاى اسلامى 144؛ به روحانيت 219؛ به سران كشورهاى اسلامى 202؛ به سران كشورهاى خليج فارس 108، 109، 211، 213؛ به عربستان 262؛ به كويت 262؛ به نيروهاى نظامى 53.
همزيستى مسالمت آميز
دعوت اسلام به 129.
همكارى
دعوت به در برائت از مشركان 126؛ هراس صدام از كشورهاى اسلامى با ايران 213.
هنر آفرينى ملت ايران 214.
هنر انبيا 177
هنرمندان
مسئوليت 134.
هواپيماى مسافربرى ايران
سقوط 262.
هواى نفس
رهايى از 139.
نيز نفس امّاره
هوشيارى
دعوت به حجاج 130؛ حجاج در برابر اختلاف افكنان 141؛ در برابر آخوندهاى دربارى 141؛ در برابر حاجيان منحرف 140؛، عامل مقابله با مستكبران 126.
هويت اسلامى
احياى مسلمانان 264؛ بازيابى 26؛ شناخت 48.
هويت زدايى دينى
تلاش براى 262، 263.
هيأت نمايندگى عربستان
تشكر از 18؛ توصيه به 18.
يأس
جهانخواران از ايران 223؛ دوران سر آمدن 255؛ از دولت هاى اسلامى 103.
ياللمسلمين
فرياد 77، 105، 169، 182.
يزيد
رهروان 232.
يزيديان
احرام دروغين 249.
ص: 343
فهرست اشخاص
آدم عليه السلام: 120، 121، 125، 150، 181، 245
آل سعود: 8، 230، 231، 232، 233، 234، 240، 242، 245، 247، 249، 251، 252، 253، 256
ابراهيم عليه السلام: 36، 78، 102، 107، 121، 125، 131، 137، 147، 148، 158، 172، 175، 181، 184، 188، 199، 201، 226، 231، 233، 247، 248، 251، 255
ابليس: 53، 199، 202
ابوجهل: 227، 248
ابوسفيان: 227، 232، 248، 253
ابولهب: 227، 232، 248
اسماعيل عليه السلام: 120، 148، 190، 200، 235، 251
امام جمارانى: 143، 243
امام حسين عليه السلامسيدالشهداء): 50، 67، 182، 239، 246، 249، 260
امام صادق عليه السلام: 191
انوارى، محى الدين: 22
انورسادات، محمد: 45، 46، 76، 78، 193
ايروانى سيد عبدالمجيد: 71
بقيةاللَّه، ولى اللَّه الاعظم، مهدىعج):
121، 122، 125، 129، 132، 133 138، 139، 158، 162، 183، 190، 191، 196، 202، 209، 226، 227، 245، 272
بگين، مناخيم: 45، 46، 76
بلعم باعورا: 249
بنى اميه: 189، 249
پهلوى، محمدرضا: 16، 17، 39، 41، 45، 46، 50، 58، 61، 66، 75، 117، 119، 127، 141، 205، 206، 207، 230، 231، 238، 248، 257
توسلى، محمد رضا: 71
جبرئيل: 147، 189، 227
ص: 344
جلالى، حيدر على: 71
حزب اللَّه: 141، 203، 220
حزب بعث: 52، 59، 61، 64، 167، 192، 193، 204، 213، 214
حسنى مبارك: 193، 234
خالد اسلامبولى: 78
خالد بن عبد العزيز: 80
خالدبن وليد: 19
خامنه اى، سيد علىآيت اللَّه): 79، 146، 236
خاندان پهلوى: 16
خسرو پرويز: 14
خمينى، روح اللَّهآيت اللَّه): 1، 170، 180، 193، 201، 229، 230، 235، 243، 246، 260، 272
دولت عثمانى: 21
رژيم پهلوى: 8، 47، 171، 205
رضاخانپهلوى): 39، 117، 119، 174، 238
ريگان، رونالد: 211، 212، 262
شاه حسن: 193، 232، 234
شاه حسين: 193، 232، 234
شيطان: 5، 30، 45، 49، 52، 85، 101، 102، 105، 107، 121، 122، 131، 138، 139، 184، 185، 190، 193، 199، 228، 230، 246، 249، 256، 261
شيمون پرز: 193
صدام حسين: 6، 7، 46، 57، 58، 59، 61، 64، 65، 66، 67، 68، 75، 76، 78، 86، 99، 100، 101، 102، 108، 110، 115، 116، 129، 143، 144، 204، 207، 208، 210، 213، 214، 230، 231، 232، 234، 238، 239، 245
طاهرى خرم آبادى، سيد حسن: 71
على بن ابيطالب عليه السلام: 67، 153، 160، 182، 223
عيسى عليه السلام: 181
فرعون: 78، 184
فلسفى، محمدتقى: 146
فهدبن عبدالعزيز: 18، 234، 241، 242
كارتر، جيمى: 41، 42، 61
كروبى، مهدى: 154، 156، 165، 180، 192، 197، 230، 242
لاتبت): 248
متفقين: 174
محمدص): 14، 15، 17، 35، 36، 38، 44، 52، 64، 65، 78، 80، 81، 82، 83، 107، 111، 112، 121، 125، 126، 128، 130، 131، 138، 141، 158، 160، 164، 165، 169، 175، 181، 182، 184، 188، 190،
ص: 345
191، 192، 194، 195، 196، 197، 198، 201، 202، 203، 205، 206، 210، 215، 218، 219، 227، 228، 229، 231، 232، 234، 235، 245، 246، 248، 249، 250، 251، 252، 253، 254، 255، 261، 262، 263، 270
محمدالسبيل: 18
محمد ضياءالحق: 43
مشكينى، على: 152
ملك سعود: 240
موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم: 146
موسوى خوئينى ها، سيد محمد: 84، 86، 106، 110، 126، 142، 154، 156، 157
موسوى، ميرحسين: 146، 236
موسى عليه السلام: 181، 184، 188، 249
مهدوى كنى، محمدرضا: 146
ميشل عفلق: 61، 64، 65، 67
هاجر: 230، 235، 251
هاشمى رفسنجانى، اكبر: 146، 171
هاشمى گلپايگانى، سيد على: 71
هُبَلبت): 248
ص: 346
فهرست جاى ها
آبادان: 100
آفريقا: 27، 200، 205
آمريكا: 13، 16، 17، 26، 27، 34، 38، 39، 40، 41، 42، 43، 44، 45، 46، 47، 49، 50، 51، 58، 59، 61، 69، 74، 75، 76، 77، 78، 81، 82، 83، 86، 97، 102، 103، 105، 106، 108، 111، 113، 114، 115، 116، 117، 118، 119، 123، 125، 126، 127، 129، 131، 132، 138، 141، 143، 144، 145، 149، 151، 153، 155، 160، 167، 169، 172، 182، 184، 192، 197، 200، 201، 202، 203، 205، 206، 207، 209، 211، 212، 213، 219، 230، 231، 232، 233، 235، 242، 245، 246، 247، 248، 249، 251، 252، 253، 254، 255، 256، 257، 258، 259، 260، 262، 263، 267
اردن: 102، 193، 226
اروپا: 117، 124، 169، 172، 202، 262
اسرائيل: 13، 19، 26، 27، 38، 46، 75، 76، 77، 81، 82، 83، 96، 97، 98، 102، 103، 105، 106، 108، 114، 126، 129، 131، 132، 141، 143، 144، 200، 203، 204، 231، 242، 249، 252، 253، 254، 257
اصفهان: 89
افغانستان: 45، 59، 70، 84، 96، 111، 114، 127، 200، 205
الجزاير: 127
اندونزى: 41، 64
انديمشك: 110، 115
انگليس: 16، 47، 50، 51، 124، 127، 145، 167، 211
ايران: 13، 14، 16، 17، 22، 23، 25، 32، 33، 35، 39، 41، 43، 45، 46، 47، 49، 50، 52، 53، 55، 57، 58، 59، 60، 62، 63، 66، 67،
ص: 347
68، 69، 70، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 81، 82، 84، 99، 100، 101، 102، 103، 104، 105، 106، 108، 110، 115، 116، 117، 119، 120، 124، 127، 128، 129، 130، 133، 134، 140، 141، 143، 144، 145، 146، 149، 154، 156، 158، 160، 163، 164، 166، 169، 173، 174، 175، 178، 179، 181، 182، 183، 189، 190، 192، 193، 194، 196، 202، 203، 204، 205، 206، 207، 208، 209، 210، 211، 212، 213، 214، 216، 217، 218، 222، 223، 224، 225، 226، 227، 228، 230، 232، 233، 234، 237، 240، 242، 243، 244، 246، 247، 251، 253، 256، 257، 258، 259، 260، 261، 262، 263، 264، 266، 267، 269
بصره: 100، 101
بغداد: 101
بقيع: 140، 225
بهشت زهرا: 206
بيت اللَّه الحرامكعبه): 11، 16، 20، 22، 25، 26، 28، 34، 36، 44، 56، 71، 73، 74، 77، 81، 83، 84، 102، 103، 105، 119، 120، 121، 122، 126، 131، 133، 137، 138، 139، 140، 149، 154، 156، 158، 159، 160، 163، 165، 169، 181، 183، 186، 189، 190، 194، 197، 198، 199، 200، 216، 228، 230، 231، 233، 234، 239، 240، 241، 242، 248، 249، 251، 254، 255
بيت المقدس: 46، 203، 257
بيروت: 96، 97، 102، 105، 106
پاكستان: 39، 40، 41، 43، 63، 242
تنگه هرمز: 212
تهران: 52، 55، 58، 63، 71، 73، 78، 80، 84، 86، 102، 110، 117، 120، 133، 146، 152، 156، 158، 171، 180، 181، 194، 230، 236، 242، 244، 247
جده: 169
جماران: 44، 52، 55، 63، 71، 73، 78، 80، 84، 86، 102، 110، 120، 133، 146، 152، 156، 158، 171، 180، 181، 194، 230، 236، 242، 244، 247
حجاز: 12، 15، 55، 81، 93، 106، 169، 188، 192، 232، 238، 239، 240، 241، 249، 251
حَجَرالاسود: 184
خارك: 100
خليج فارس: 42، 100، 106، 118، 129، 160، 204، 211، 212، 213، 214، 258، 262
ص: 348
خوزستان: 53
درياى سرخ: 144
دزفول: 100، 115
روم: 19، 182
رياض: 18
ژاپن: 21
سفارت اسرائيل: 205
سفارت انگليس: 124
سودان: 102
شعب ابيطالب: 227
شوروى: 16، 21، 50، 59، 60، 61، 69، 111، 113، 114، 115، 116، 118، 126، 127، 131، 132، 155، 167، 184، 200، 202، 211، 248، 252، 254، 255، 256، 257، 262، 263
عراق: 41، 46، 49، 50، 52، 53، 57، 58، 59، 61، 63، 64، 66، 67، 68، 70، 81، 99، 115، 127، 129، 130، 146، 160، 163، 167، 182، 192، 193، 196، 204، 207، 209، 213، 214، 244، 258، 266
عربستان: 18، 32، 80، 82، 83، 225، 231، 232، 234، 235، 256، 262
عرفات: 38، 159، 185، 191
فرات: 129، 144، 203، 257
فرانسه: 115، 127، 145، 167، 211
فلسطين: 11، 12، 19، 46، 77، 193، 200، 203، 205، 257
قادسيه: 129، 143
قارون: 233
قم: 18، 22، 25، 28، 32، 36، 39، 88، 89، 146، 171، 240، 254
كانال سوئز: 144
كرملين: 200، 219
كمپ ديويد: 103، 107
كويت: 82، 212، 239، 262
لبنان: 46، 84، 102، 105، 106، 108، 114، 144، 200، 203، 205، 220، 242
مدينه: 25، 38، 39، 93، 142، 150، 157، 186، 190، 225، 227، 234، 250، 251، 256
مرقد پيامبرص): 82، 131، 140، 190، 196، 225، 227، 251
مرقد امام على عليه السلام: 67
مسجد اقصى: 19، 26، 76
مسجدالحرام: 18، 81، 112، 137، 160، 231، 233، 247، 249
مسجد پيامبر: 112
مشعرالحرام: 37، 38، 136، 159، 185، 191
مشهد: 89
مصر: 78، 102، 144، 145، 162، 166، 168،
ص: 349
193، 195، 234، 254
مغربمراكش): 102، 193، 232
مقام ابراهيم: 36
مكه: 8، 34، 38، 39، 55، 56، 60، 63، 64، 93، 120، 121، 122، 125، 131، 142، 150، 157، 169، 186، 225، 226، 227، 230، 231، 234، 236، 238، 239، 243، 246، 247، 249، 251، 253، 255، 256، 257
مِنا: 38، 120، 159، 185، 191، 247
نيل: 129، 144، 203، 257
واشنگتن: 219، 245
هند: 64، 220
ص: 350
فهرست ايام و حوادث
آبان: 32، 36، 63
آذر: 39
انقلاب اسلامى: 3، 24، 45، 46، 47، 48، 50، 74، 75، 77، 104، 105، 108، 139، 140، 142، 146، 202، 207، 208، 217، 229، 246، 255، 258، 259، 261، 262، 268، 269
انقلاب سفيد: 14
ايام حج: 16، 22، 25، 44، 73، 84، 136، 154، 186، 197، 198
بهمن: 11، 205
بيست و دوم بهمن: 205
پانزده خرداد: 205
تير: 152، 156، 157، 247
جمادى الاول: 18
جنگ تحميلى: 53، 62، 67، 115، 116، 118، 119، 174، 203، 204، 205، 209، 211، 213، 214، 215، 228، 238، 244، 261، 264، 265، 266، 268
جنگ جهانى: 60
خرداد: 71، 146، 205
ذى حجه: 32، 36، 52، 55، 63، 78، 80، 102، 146، 171، 181، 194، 230، 235، 236، 242، 247
ذى قعده: 16، 25، 28، 44، 73، 86، 110، 120، 133، 145، 158
روز قدس: 203، 238
شعبان: 71، 72
شوال: 22، 24، 84، 152، 156
شهريور: 22، 44، 73، 102، 120، 133، 145، 146، 171، 236، 242، 243، 244
عاشورا: 201، 206، 245
عرفه: 36، 60
ص: 351
عيد قربان: 52، 55، 78، 102، 120، 133، 146، 171، 172، 173، 247
فاجعه خونين مكه: 230، 236، 242، 245، 246، 253
فروردين: 18
محرّم: 39، 94، 138، 180، 239، 241، 242، 244، 248
مرداد: 84، 86، 110، 158، 181، 194، 230
مهر: 16، 25، 28، 52، 55، 78، 79، 80، 83، 180
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
ص: 13
ص: 14
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
ص: 19
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
«مراتب معنوى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مى نمايد، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج بطور صحيح و شايسته مو به مو عمل شود».
حضرت امام خمينى قدس سره
حجّ نمايشى پرشكوه، از اوج رهايى انسان موحّد از همه چيز جز او، و عرصه پيكارى فرا راه توسن نفس، و جلوه بى مانندى از عشق و ايثار، و آگاهى و مسؤوليت، در گستره حيات فردى و اجتماعى است. پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاى مكتب اسلام است.
مؤمنان گرچه با اين عبادت الهى، آشنايى ديرينه دارند، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم، زنگار دل، با زلال زمزم توحيد مى زدايند، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مى كنند، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما، مشحون از آموزه هاى حياتبخش حجّ است، امّا هنوز ابعاد بى شمارى از اين فريضه مهمّ، ناشناخته و مهجور مانده است.
پيروزى انقلاب اسلامى، در پرتو انديشه هاى تابناك امام خمينى- رضوان اللَّه تعالى عليه- حجّ را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامى، در جايگاه واقعى خويش نشاند، و
ص: 20
سيماى راستين و محتواى غنى آن را نماياند. امّا هنوز راهى دراز در پيش است، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حجّ، شناخته و شناسانده شود، و مؤمن حجّ گزار با آگاهى و شعور دينى، بر آن مواقف كريمه، و مشاعر عظيمه، كه محلّ هبوط ملائكة اللَّه، و توقّف انبيا و اوليا بود، گام بگذارد.
در راستاى تحقق اين هدف بزرگ، بعثه مقام معظّم رهبرى با الهام از انديشه هاى والا و ماندگار امام راحل، احياگر حجّ ابراهيمى- قدّس سرّه الشّريف- و بهره گيرى از رهنمودهاى ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامى حضرت آيةاللَّه خامنه اى- مدّ ظلّه- با تأسيس معاونت آموزش و پژوهش، تلاش مى كند فصل جديدى فرا راه انديشمندان مسلمان، و علاقمندان به فرهنگ حجّ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد. از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ، آشنايى با اماكن مقدسه، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاى بزرگ اسلام، بررسى رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاشهايى را آغاز كرده است.
آنچه اينك پيش روى خواننده قرار دارد برگ سبزى است از اين دفتر.
بى گمان راهنمايى و همراهى انديشوران، از نارساييها خواهد كاست، و در اين راه معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبرى، از همكارى همه علاقمندان استقبال كرده، و دست آنان را به گرمى مى فشارد.
از برادر دانشمند جناب آقاى مهندس على رضا برازش و همكاران محترمشان كه در تهيّه و تنظيم اين اثر ارزشمند ما را يارى دادند، صميمانه سپاسگذارى مى نمايم.
و من اللَّه التوفيق و عليه التكلان
معاونت آموزش و پژوهش
بعثه مقام معظم رهبرى
ص: 21
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(14/ 4/ 1368 ه. ش.)
(14/ 4/ 1368 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ. (1)
بارالها! تو را ثنا مى گويم كه باب راز و نياز بنى آدم را با خويش گشودى و دل مشتاقان جمال را به وعده ى رحمت ومغفرت نواختى؛ آلايش شرك را بر بندگان خود زيبنده ندانسته، دامان بنى آدم را از آن پيراستى و توحيد و اخلاص را زيب دل و جان مؤمنان خواستى.
بارالها! تو را سپاس مى گويم كه بر بنده ى برگزيده ات محمّد صلى الله عليه و آله، كتاب و حكمت را و شفاى دردهاى بنى آدم را نازل فرمودى و راه سعادت را در سخن و عمل او به جهانيان نمودى.
بارالها! بر محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله و همه ى سلسله ى نورانى انبيا و اوصيا و اوليا، گويندگان حق و كوبندگان باطل و شكنندگان بتهاى جاهليت و ناصحان مشفق امت، سلام وصلوات نازل فرما و راه آنان را روزبه روز در چشم خلايق روشنتر، و در دل آنان محبوب تر فرما.
بارالها! بر بنده ى صالح متواضعت امام خمينى قدس سره، كه رضاى تو را بر رضاى ديگران برگزيد و در راه اعلاى كلمه ى تو و احياى دين تو، رنج هاى گران بر جان خريد و
ص: 22
مجاهدت در راه ملت ابراهيمى و سنت محمّدى صلى الله عليه و آله را به نهايت رساند و در اين راه لحظه يى از حركت وتلاش باز نايستاد، با نام و ياد تو زيست و با اميد و عشق تو به ملكوت اعلى پيوست، سلام و رحمت و رضوان فرست، و كلمه ى او را رفعت بخش، و راه او را رونق بخش، و ميراث يگانه ى او را در پناه خود حفظ كن، وآرزوها و هدف هاى او را محقق ساز، و ما را از اخلاف نيك او قرار ده.
بارالها! من در اين سخن، مقصدى جز ابلاغ پيام تو و انجام تكليفى كه بر دوش خود احساس مى كنم، ندارم. پروردگارا! سوز سخن حق را در اين كلام بگنجان و آن را به گوش و دل مؤمنان و همه ى حق طلبان جهان برسان. همان اخلاص و صفا را كه در سخن عبد صالح تو و امام و قائد ما موج مى زد، بدان بياميز وآن را به قبول حَسَن، مقبول فرما ...؛ آمين ربّ العالمين.
بار ديگر روزهاى حج فرا مى رسد و صلاى ابراهيمى و أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ، (1)
فطرت مسلمانان پاكنهاد را به اجابت مى خواند وفراق خانه ى خدا، دل مشتاقان را آكنده از درد و رنج مى سازد. دست ظلم و عدوانِ بيرون آمده از آستين حكام حجاز، بدين اكتفا نكرده كه صدها زاير خانه ى خدا را در حريم امن الهى به خاك و خون كشيده و هزاران كبوتر خونين بال حرم را فقط به جرم برائت از مشركين و اعلام نفرت از امريكا و اسرائيل و دعوت مسلمين به وحدت و برادرى، تار و مار نمايد؛ بلكه براى انتقام از ملتى كه در همه ى صحنه ها بر قواى استكبار جهانى تاخته و خواب راحت را از چشم غارتگران و زورگويان جهان ربوده است، و براى زدودن اثر چند سال حج همراه با برائت، كه به بركت حضور فرزندان انقلاب و مجاهدان راه قرآن و اسلام، فضاى حرمين شريفين و عرفات و مشعر و منى را از نداى توحيد خالص و نفى آلهه ى زور و زر آكنده بود، راه خانه ى خدا و مأمن خلق را به روى آنان بسته و زبانها و قلم هاى اجير و مزدور را به كمك
ص: 23
رسانه هاى صهيونيستى و امريكايى برضد آنان به كار انداخته است.
اين دومين موسم حجى است كه در آن ملت ايران- اين فدايى ترين فرزندان اسلام- از طواف بر گرد خانه ى محبوب مصدود شده اند. دولت سعودى با دستاويزكردن بهانه هاى پوچ، امسال نيز همچون سال قبل، به صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ پرداخت و خود را مصداق اين آيه ى شريفه ساخت: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ. (1) حافظه ى تاريخ ما اين دشمنيها را فراموش نخواهد كرد.
اكنون كه ملت ايران همزمان با سالگرد فاجعه ى خونين مكه، به مصيبت بزرگ فقدان قائد اكبر و منادى وحدت مسلمين و برافرازنده ى پرچم اسلام و قرآن، بنده ى صالح خدا و ناصح دلسوز امت و فرزند خلف پيغمبر- خمينى كبير مبتلا شده است، جا دارد كه حجاج بيت اللَّه از هر كشور و ملت، طنين نداى توحيد و وحدت را كه همه ساله از آن حنجره ى ابراهيمى برمى آمد و فضاى خانه ى خدا وسپس فضاى جهان اسلام را پُر مى كرد و بت هاى قدرت و مكنت را به لرزه درمى آورد، به گوش جان بشنوند و به دعوت او كه حرف دل ميليونها مسلمان تحقيرشده و ستم زده به وسيله ى حكام وابسته و مستكبر بود، پاسخ گويند.
آرى، اگرچه يوسف عزيز امت اسلام اكنون در ميان ما نيست و جاى او كه همه ساله در وجود يكايك حاجيان دلباخته و سرازپانشناخته ى ايرانى تجلى مى كرد، خالى است، ولى هم اكنون نيز او را در هر دل ذاكر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غيور و دلسوخته و در هرجا كه در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمين و برائت از مشركين و نفرت از «انداد اللَّه» و اصنام جاهليت هست، مى توان يافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدى زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم
ص: 24
عظمت اسلام و وحدت مسلمين و نفرت از ظالمين برافراشته است.
هنوز نداى ملكوتى او كه مى گفت: «حاشا كه خلوص عشق موحدين، جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود»، در فضاى مكه طنين افكن است، و درس فراموش نشدنى او كه مى گفت: «كدام خانه يى سزاوارتر از كعبه وخانه ى امن وطهارتِ ناس كه در آن به هرچه تجاوز و ستم و استعمار و بردگى و يا دون صفتى و نامردمى است، عملًا و قولًا پشت شود؟»، در كتيبه ى ذهن انسان هاى بيدار منقش است.
هنوز اين سؤال هشداردهنده ى او كه: «آيا بايد در خانه ها نشست و با تحليل هاى غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاى روحيه ى ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملًا شيطان و شيطان زادگان را تحمل كرد؟»، وجدان مسلمانان غيور را برمى انگيزد و پاسخى از سر وارستگى و اخلاص مى طلبد. و هنوز اين سخن پيامبرگون او، دل و جان مشتاقان را تسخير مى كند كه مى گفت: «هيهات كه امت محمّد صلى الله عليه و آله، سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان، به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند؛ و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمّد صلى الله عليه و آله و پيروان ابراهيم حنيف، ساكت وآرام بماند و نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خمينى يكه و تنها هم بماند، به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستى است، ادامه مى دهد». و خدا را شكر خمينى بزرگ تنها نماند و چنان كه او مى گفت و مى خواست: «بسيجيان جهان، اين پابرهنه هاى مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگانشان سلب كردند».
هنوز اين نواى شيرين و اميدبخش، دل مؤمنان را از فروغ حيات روشن مى كند و خون اميد و نشاط در پيكر امت اسلامى مى دمد كه: «مسلمانان جهان و محرومان سراسر گيتى، از اين برزخ بى انتهايى كه انقلاب اسلامى براى همه ى جهانخواران آفريده است، احساس غرور وآزادى كنند و آواى آزادى وآزادگى را در حيات و سرنوشت خويش سر دهند و بر زخم هاى خود مرهم گذارند، كه دوران بن بست و نااميدى وتنفس در
ص: 25
منطقه ى كفر بسر آمده است و گلستان ملتها رخ نموده است و اميد كه همه ى مسلمانان، شكوفه هاى آزادى و نسيم عطر بهارى و طراوت گل هاى محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده ى خويش را نظاره كنند ...».
آرى، امام خمينى زنده است، تا اميد زنده است؛ و تا حركت و نشاط هست، و تا جهاد و مبارزه هست، ... امام خمينى وامت فداكارش، از مكه و ميقات هم غايب نيستند.
سيلاب انديشه ى جهاد و شهادت و مقاومت و برائت از مشركين و محبت به مؤمنين كه از قله ى بلند انديشه ى او جارى است، همه ى دلها و جان هاى مستعد را فرا مى گيرد و به او حضورى معنوى مى بخشد. آرى، چنان كه او خود مى گفت: «ما در مكه باشيم يا نباشيم، دل و روحمان با ابراهيم در مكه است. دروازه هاى مدينةالرسول را به روى ما ببندند يا بگشايند، رشته ى محبتمان با پيامبر، هرگز پاره و سست نمى شود. به سوى كعبه نماز مى گزاريم و به سوى كعبه مى ميريم و خداى را سپاس مى گزاريم كه در ميثاقمان با خداى كعبه، پايدار مانده ايم و منتظر هم نمانده ايم كه حاكمان بى شخصيت بعضى كشورهاى اسلامى و غيراسلامى، از حركت ما پشتيبانى كنند. ما مظلومين هميشه ى تاريخ محرومان و پابرهنگانيم و غير از خدا كسى را نداريم و اگر هزار بار قطعه قطعه شويم، دست از مبارزه با ظالم برنمى داريم ...».
و اكنون كه براى دومين بار دست جور و عدوان، راه خانه ى خدا را بر مسلمانان خداجوى ايران بسته و به حساب امريكا و اسرائيل، بر ملتى كه برترين پرچم مبارزه با شيطان بزرگ و دولت غاصب دست نشانده اش را برافراشته است، جفا روا داشته و امت داغدار ما را كه رخت عزاى امام فقيد اسلام را بر تن دارد، داغدارتر كرده است، اين جانب نكاتى را از باب تذكر به برادران و خواهران حاضر در صحنه ى حج و به همه ى مسلمانان عالم ونيز به ملت بزرگ ايران عرض مى كنم:
1) حال كه به نام خدا و به دعوت پيامبر خدا، راهىِ كوى دوست شده و از هر «فجّ عميق» به حريم بيت اللَّه الحرام وفود كرده و احرام حج و هجرت الى اللَّه بسته و ابراهيم وار
ص: 26
نغمه ى: إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ (1)
به زبان فطرت سر داده و زمزمه ى: وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا (2)
را به زبان حال و قال مترنم گشته ايد، اميد است از ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ ءٍ كه ابراهيم خليل عليه السلام از خداوند استدعا كرد، شيرين كام شده و چشمتان به شهود منافعى كه حضرت ربوبى مژده داده، منور گردد.
به طور حتم، يكى از اين منافع آن است كه در پرتو مناسك و شعاير آموزنده ى حج، دلهاتان را كه خانه ى خدا و امانت اوست، به او بسپريد و از شرك و زَيغ و زنگار تطهير كنيد وپيمان: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ (3)
را تجديد نماييد و باتمسك به فرمان: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ، (4)
به بشارت: وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى، (5)
سرافراز گرديد.
حج، كانون معارف اسلام و بيان كننده ى سياست كلى اسلام براى اداره ى زندگى انسان است. حج، مظهر توحيد و نفى و رمى شيطان و تكرار شعار ابراهيم عليه السلام است كه گفت: إِنَّنِي بَرِي ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ؛ (6) صحنه ى اتحاد عظيم امت اسلامى برگرد محور توحيد وبرائت از مشركين و نفى و طرد همه ى بتهاست. وبت، هر آن چيزى است كه به جاى خدا قرار گيرد و ولايت الهى را به ولايت خود تبديل كند ونيرو واراده ى افراد بشر را در اختيار بگيرد؛ حال چه سنگ و چوب، و چه قدرت هاى شيطانىِ سلطه گر و جبار، و چه عصبيت هاى جاهلى و ناحق كه: فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ. (7) حج ابراهيمى ومحمّدى صلى الله عليه و آله و حج علوى و حسينى عليهما السلام آن است كه در آن توجه به خدا و پناه بردن به حكومت و قدرت او، با پشت كردن به قدرت طواغيت و جباران
ص: 27
همراه باشد. زمزمه ى مناجات سالار شهيدان و سيّد شباب اهل الجنه در عرفات، چه زيبا اين هر دو را در يك سخن مى سرايد: «الهي أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ فِي سَعَتِهَا ... وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِي وَ لَوْ لا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ ... يَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ» (1)
. و خطبه ى رسول خدا صلى الله عليه و آله در يوم الترويه كه در آن نسخ مقررات جاهليت وتحذير از فريب شيطان براى وادار كردن بنى آدم به عبادت خود و حكم قاطع به پيوند برادرى ميان همه ى مسلمين را اعلام فرمود، خط كلى حج را معين مى كند.
كدامين جان تشنه است كه از فيض كوثر محمّدى صلى الله عليه و آله و جوشش زمزم حسينى، اين جرعه ها را بنوشد و هنوز در مضمون سياسى حج دچار ترديد و ابهام باشد؟ حج بى برائت، حج بى وحدت، حج بى تحرك وقيام، حجى كه از آن تهديد كفر و شرك برنخيزد، حج نيست و روح ومعناى حج را فاقد است.
بت هاى بزهكار استبداد و استعمار، حكمرانان ازخدا بى خبر و قدرت هاى سلطه گر جهانى، در گذشته و حال، همواره از حجِ بامضمون سازنده و روشن و الهامبخش، بشدت ترسيده و با آن به مقابله برخاسته اند. آنها تبليغات دامنه دار و خصمانه يى را به وسيله ى آخوندهاى دربارى و ريزه خواران سفره ى عشرت خود بر ضد مضمون سياسى حج به راه انداخته و باهياهو و جنجال خواسته اند بقبولانند كه حج از سياست جداست و جز عبادتى به مثابه ى عبادات فردى نيست؛ غافل از آن كه هر انسانِ اندكى هوشمند هم بوضوح درمى يابد كه اگر درس وحدت مسلمين و عظمت امت اسلامى و تعارف برادران جداافتاده و همصدايى صاحبان زبانها و نژادها و مليتها و مناطق جغرافيايى گوناگون و اعتصام به حبل اللَّه با حالت طبيعى در حج منظور نمى بود و فقط عبادت و رابطه ى جداگانه ى انسانها با خداى خود مطلوب بود، آمدن از كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ و پياده و سواره، آن هم در يك موسم خاص، چه معنى داشت؟ رنج پيمودن اين راه، چرا؟ و
ص: 28
حضور در مكه وسپس در عرفات و مشعر و منى، آن هم در ايام معدودات و روزها و ساعات معين براى همه ى مسلمين جهان، چرا؟ و طواف گرد يك مركز واحد و رمى يك نقطه ى واحد، چرا؟
آرى، حج عبادت است و ذكر و دعا و استغفار؛ اما عبادتى و ذكر و استغفارى در جهت ايجاد حيات طيبه ى امت اسلامى ونجات آن از زنجيرها وغل هاى استعباد و استبداد و خداوندان زر و زور و تزريق روح عزت و عظمت به آن و زدودن كسالت و ملالت از آن. اين است حجى كه از پايه هاى دين به شمار رفته و اميرالمؤمنين على عليه السلام در نهج البلاغه آن را عَلَم اسلام و جهاد هر ناتوان و برطرف كننده ى فقر وتنگدستى و مايه ى تقرب و نزديكى اهل دين به يكديگر شمرده است؛ و اين است آن حجى كه بندگان مجاهد خدا همه ساله از ايران با شوق و شور بدان روى مى آورند و برائت از امريكا و صهيونيسم و نفى ولايت استكبار وشعار براى تعميم ولايت الهى را شرط اصلى آن مى شمرند؛ و اين است آن حجى كه سيلى خوردگانِ از اسلام وانقلاب و در رأس آنان امريكاى جنايتكار، از آن احساس خطر مى كردند و اكنون دو سال است حكام آل سعود براى شادى و خشنودى امريكا و اسرائيل، مؤمنين را از اقامه ى آن مانع مى شوند و زبانها و قلم هاى مزدور آخوندهاى نوكرصفت را به نفى آن و محكوم كردن آن وادار مى كنند.
اينك شما حاجيان جهان اسلام؛ شما كه دشمنان وحدت اسلامى نخواسته و نگذاشته اند كه همراه با برادران ايرانى خود به طواف و سعى و وقوف و رمى و نماز و زيارت قبر رسول گرامى صلى الله عليه و آله بپردازيد، ياد برادران مهجور و مصدود خود را در آن مراسم زنده كنيد و حج را هرچه بتوانيد، به معنى و روح و حقيقت آن نزديك كنيد و بدانيد كه هر كس حج را از هويت سياسى آن جدا كند، يا جاهل است و يا مغرض؛ و
ص: 29
خداوند نخواهد گذشت از آنان كه براى رسيدن به هدف هاى ناپاك و حقير خود، آماده اند كه بزرگترين حربه ى امت اسلامى در برابر جهان كفر و استكبار را از او بگيرند و حج زندگى ساز و شورآفرين را، به عبادتى فردى و سطحى همراه با سياحت و تجارت بدل كنند.
2) از بزرگترين مظاهر شرك در عصر حاضر، تفكيك دنيا از آخرت، و زندگى مادّى از عبادت، و دين از سياست است. گويى خداى دنيا- معاذاللَّه- جباران و زورگويان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنايتكارانند، و استضعاف و استعباد و استثمار خلايق و علو و استكبار نسبت به بندگان خدا حق مسلّم آنهاست، و همگان بايد پيشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساييده و در برابر زورگويى و غارتگرى و ميل و اراده ى بى مهار آنان تسليم باشند و اعتراض نكنند؛ چرا كه وعاظالسلاطين و نوادگان «بلعم باعورا»، فرياد برخواهند آورد كه دخالت در سياست كرديد، و اسلام را چه به سياست؟!
اين، همان شركى است كه امروز مسلمانان بايد با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهير كنند. آنچه جاى تأسف است، اين كه سالها غفلت مسلمين و مهجور ماندن قرآن سبب شد كه دست هاى تحريف بتوانند به نام دين، هر سخن باطلى را در اذهان جاى داده و بديهى ترين اصل دين خدا را منكر شوند و شرك را جامه ى توحيد پوشانده و مضمون آيات قرآن را بى دغدغه انكار كنند، و در حالى كه قرآن اقامه ى قسط را هدف از ارسال رسل مى داند؛ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، (1)
و در حالى كه با خطاب كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ، (2)
همه ى مؤمنين را موظف به تلاش براى اقامه ى قسط مى كند، و در حالى كه آيات كريمه ى قرآن، اعتماد به ستمگران را ممنوع مى سازد و به پيروان خود مى فرمايد: وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى
ص: 30
الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ، (1)
و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافى با ايمان مى شمرد و مى گويد: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ، (2)
و كفر به طاغوت را در كنار ايمان به خدا قرار مى دهد؛ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى، (3)
و در حالى كه نخستين شعار اسلام، توحيد، يعنى نفى همه ى قدرت هاى مادّى و سياسى و همه ى بت هاى بى جان و باجان بود، و در حالى كه اولين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله پس از هجرت، تشكيل حكومت و اداره ى سياسى جامعه بود، و يا دلايل و شواهد فراوان ديگرى كه بر پيوند دين و سياست حكم مى كند، باز كسانى پيدا مى شوند كه بگويند دين از سياست جداست، و كسانى هم پيدا شدند كه اين سخن ضداسلامى را از آنها بپذيرند.
سياستمدارانى كه دايماً دم از جدايى دين و سياست مى زنند و كسانى از مدعيان ديندارى كه به كمك آنان شتافته و همين سخن را تكرار مى كنند، آيا هرگز در آيات قرآن و تاريخ اسلام و احكام شريعت انديشيده اند؟ آيا فكر كرده اند كه اگر دين جدا از سياست است، پس چرا قرآن همه ى امور سياسى را، يعنى حكومت را، قانون را، صف بندى هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعيين دوست و دشمن را و ديگر مظاهر سياست را، همه و همه را به خدا و دين خدا و اولياى خدا مرتبط مى كند؟
آيا در آيه ى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ (4)
و آيه ى وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي اْلأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ، (5)
يا آيات معرفى حزب اللَّه و حزب الشيطان، يا آيات ولايت اللَّه، يا آيات حكم به غير ما انزل اللَّه، انديشيده و در آن تأمل كرده اند؟
ص: 31
آيا اعمال و رفتار سياسى و اجتماعى انسانها كه بيشترين بخش زندگى آنهاست، بدون جزاست؟ پس وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً (1)
و وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ (2)
چيست و با كدامين ميزان سنجيده مى شود؟ آيا مى توان گفت اسلام در دنيا به خوب و بد اين گونه اعمال كارى ندارد و وظيفه يى مقرر نمى كند؛ ولى در آخرت جزاى آن داده مى شود؟
آيا جهاد اسلامى كه درصدها آيه ى قرآن و حديث مسلّم، در زمره ى برترين فرايض دينى قرار گرفته و ترك آن مايه ى ذلت و شقاوت دنيا و آخرت شناخته شده، براى به دست آوردن چه چيز و دفاع از كدامين ارزش است؟ آيا حيات طيبه يى كه براى تحصيل آن بايد جهاد كرد، زندگى در زير سايه ى شوم ولايت غيرخداست؟ بر خاك مذلت نشستن و حاكميت جباران و ارزش هاى غيرالهى را تماشا كردن و تن به ذلت دادن است؟ و اگر چنين نيست و جهاد براى تحصيل حاكميتِ اللَّه و خروج از ولايت طاغوت به ولايتِ اللَّه است، پس چگونه مى توان نقش و ارزش سياست را در دين و در هدف هاى تعيين شده ى دينى، دست كم يا ناديده گرفت؟
بديهى است كه نغمه ى شوم جدايى دين از سياست، ساخته ى دشمنان پليدى است كه از اسلامِ زنده و در صحنه، سيلى خورده و با اين ترفند خواسته اند صحنه ى زندگى را از حضور دين فارغ كرده و خود زمام امور دنياى مردم را به دست گيرند و بى دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط يابند. اما تلخ و تأسف انگيز آن است كه كسانى به نام دين و در كسوت علماى دين، همين سخن را تكرار كنند و در ترويج آن، سعى و تلاش كنند. اين همصدايىِ برخى ملبسين به لباس دين با دشمنان پليد و خطرناك، اگرچه در مواردى ناشى از غفلت آنان از اهميت سياست و نقش آن در سرنوشت انسانها و در مواردى ناشى از تنبلى و ترس و تن دادن به زندگى آسان است، اما در مواردى هم ناشى از همدستى خطرناك اين دين فروشان و نوادگان «بلعم باعورا» با ارباب قدرت و مكنت است، كه
ص: 32
مسلمانان بايد اين را بزرگترين خطر، و چنين آخوندهايى را پليدتر از اربابان سياسيشان بدانند و از شر آنان به خدا و به همت و آگاهى خود پناه برند.
اين وعاظ السلاطين(لعنهم اللَّه)، به اين هم اكتفا نمى كنند كه نغمه ى شوم جدايى دين از سياست را به زبان دين بيان كنند؛ بلكه براى تحكيم قدرت شياطين، به مدح و ثنا و تأييد جنايتكاران هم مى پردازند. آيا اين، دخالت در سياست و حرام نيست؟
آيا تضعيف اسلام و مسلمين، ايجاد تفرقه، مقابله با انقلاب اسلامى و تبرّى از اولياى خدا و تهمت و بهتان به آنها و انكار آيات خدا- ولو سياسى هم باشد اشكالى ندارد؛ ولى حمايت از مظلومان و برائت از مشركان و همنوايى با محرومان و ستمديدگان و اعتراض به تسلط امريكا و اسرائيل بر كشورهاى اسلامى و مخالفت با غارتگرى كمپانى هاى خارجى و محكوم كردن خيانت رؤسا و سلاطين مسلمانْ نام و حمايت از مبارزات مسلمانان واقعى و امثال آن جرم است؟!
اين جاست كه سخن امام فقيد ما، آن داعى الى اللَّه و فانى فى اللَّه آشكار مى شود كه اسلام را به اسلام ناب محمّدى صلى الله عليه و آله و اسلام امريكايى تقسيم مى كرد. اسلام ناب محمّدى، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمايت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش ناپذيرى با زورگويان و فتنه گران است؛ اسلام اخلاق و فضيلت و معنويت است.
اسلام امريكايى، چيزى به نام اسلام است كه درخدمت منافع قدرت هاى استكبارى و توجيه كننده ى اعمال آنهاست؛ بهانه يى براى انزواى اهل دين و نپرداختن آنان به امور مسلمين و سرنوشت ملت هاى مسلمان است؛ وسيله يى براى جدا كردن بخش عظيمى از احكام اجتماعى و سياسى اسلام از مجموعه ى دين و منحصر كردن دين به مسجد است و مسجد نه به عنوان پايگاهى براى رتق و فتق امور مسلمين- چنان كه درصدر اسلام بوده است- بلكه به عنوان گوشه يى براى جدا شدن از زندگى و جدا كردن دنيا و آخرت.
ص: 33
اسلام امريكايى، اسلام انسان هاى بى درد و بى سوزى است كه جز به خود و به رفاه حيوانى خود نمى انديشند؛ خدا و دين را همچون سرمايه ى تجار، وسيله يى براى زراندوزى يا قدرت طلبى مى دانند و همه ى آيات و رواياتى را كه برخلاف ميل و منفعتشان باشد، بى محابا به زاويه ى فراموشى مى افكنند و يا وقيحانه تأويل مى كنند.
اسلام امريكايى، اسلام سلاطين و رؤسايى است كه منافع ملت هاى محروم و مظلوم خود را در آستانه ى آلهه ى امريكايى و اروپايى قربان مى كنند و در مقابل، به حمايت آنان براى ادامه ى حكومت و قدرت ننگين خود چشم مى دوزند؛ اسلام سرمايه دارانى است كه براى تأمين سود خود، پا بر همه ى فضيلتها و ارزشها مى كوبند.
آرى، اين اسلام امريكايى است كه مردم را به دورى از سياست و فهم و بحث و عمل سياسى مى خواند؛ ولى اسلام ناب محمّدى، سياست را بخشى از دين و غيرقابل جدايى از آن مى داند و همه ى مسلمين را به درك و عمل سياسى دعوت مى كند؛ و اين چيزى است كه ملت هاى مسلمان بايد همواره از امام فقيد خود و زبان گوياى اسلام به ياد داشته باشند.
3) امروز يكى از مسايل مهم جهان اسلام، دشمنىِ كينه توزانه و ديوانه وار جبهه ى شيطان و بخصوص شيطان بزرگ، با اسلام و مفاهيم و عقايد اسلامى است. اگرچه دشمنىِ برنامه ريزى شده و همه جانبه با اسلام، از آغاز پيدايش استعمار سابقه دارد و استعمارگران در سده هاى اخير كه كشورهاى اسلامى را جولانگاه غارت و چپاول و كشتار و تجاوز خود كرده بودند، به اسلام به چشم مانع و سد مستحكمى در برابر فتنه انگيزى هاى خود نگريسته و آن را آماج حملات سياسى وفرهنگى شديد قرار دادند و برنامه ى جدايى مسلمين از قرآن و اسلام را با مكرهاى شيطانى خود و از جمله با ترويج فساد و ابتذال و فحشا به اجرا گذاشتند، و ليكن از هنگامى كه آتشفشان انقلاب اسلامى، خرمن اميدهاى آنان را به آتش كشيد و فروغ اميد را بردل مسلمانان جهان تابانيد و حيات دوباره ى اسلام در جهان را نويد داد، قدرت هاى استكبارى همچون گرگ زخم خورده،
ص: 34
به هجومى همه جانبه و سراسيمه و ديوانه وار عليه اسلام دست زدند، كه البته دور از انتظار نبود، و به طور حتم سنت هاى الهى در شكست و فضيحت آنان محقق خواهد شد- ان شاءاللَّه- چنان كه قرآن فرموده است: وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ؛ (1) به شرط آن كه مؤمنين به اسلام، به وظايف خود در قبال اين توطئه ها آشنا باشند و از انجام آن غفلت نورزند.
بديهى است كه آماج اصلى همه ى توطئه هايى كه در ده سال گذشته عليه اسلام طراحى شد، جمهورى اسلامى بود، كه ام القراى اسلام و پيشاهنگ حركت جهانى آن محسوب مى شود، و در اين ده سال ملت ايران انواع ضرباتى را كه در واقع به سمت اسلام و نيروى عظيم انقلابى آن هدف گيرى شده بود، پذيرا شدند. جنگ تحميلى هشت ساله، محاصره ى اقتصادى و انواع حملات بى شمار سياسى و تبليغاتى و اقتصادى عليه جمهورى اسلامى، درحقيقت با انگيزه ى فشار بر اسلام و دشمنى با آن انجام گرفت و ما افتخار مى كنيم كه به خاطر گوهر عزيز يكدانه يى كه با خود داشتيم- يعنى ايمان به خدا و عمل به اسلام- سالها مورد خشم جنون آميز و انتقام سبعانه ى قدرت هاى جهانى قرار گرفته و سپر بلا شديم. آرى، وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ. (2) ولى مبارزه ى قدرت هاى استكبارى با اسلام، به آنچه نسبت به ايران و مردم آن و نظام جمهورى اسلامى اعمال شد، منحصر نماند؛ بلكه دشمنى با اسلام در دايره يى وسيعتر، هم باروش هاى سياسى وتبليغاتى، و هم باروشهاى فرهنگى با جديت دنبال شد.
فشار و سختگيرى بر مبارزان و آزاديخواهان و علما و روشنفكران مسلمان در كشورهاى اسلامى از سوى رژيم هاى وابسته به امريكا، و نيز سختگيرى نسبت به اقليت هاى مسلمان در كشورهاى غيراسلامى، نمونه هاى بارز مبارزه ى سياسى با اسلام، و نوشتن مقالات و كتب و تهيه ى فيلم هاى اهانت آميز نسبت به اسلام و نشر آن در محيطهاى اسلامى و
ص: 35
غيراسلامى، نمونه هاى مبارزه ى فرهنگى بااسلام است. اكنون دولت هاى استكبارى مانند امريكا و انگليس و امثال آنان، پول هاى گزافى را در راه اين خصومت هاى جنايت آميز خرج مى كنند و متأسفانه هستند نويسندگان و هنرمندانى كه براى منفعت مادّى، قلم و بيان و هنر خود را در معرض معامله گذارده و با سركوب وجدان هنرى و ادبى خود، در خدمت مقاصد شوم صاحبان قدرت قرار مى گيرند.
نكته ى مهم آن است كه اين حركات خصمانه، ناشى از احساس ضعف اردوگاه استكبار در برابر اسلام است. صلابت اسلامى و پايدارى ملت مسلمان ايران و فريادهاى تندرآساى بت شكن قرن و فضل و نصرت الهى كه آن عبد صالح و يارانش را همواره شامل بود، موجب شد كه صدور انديشه ى انقلابى اسلام كه دشمن بشدت از آن در هراس بود، از همان راههايى كه آنان براى جلوگيرى ازصدور انقلاب يا ضربه زدن به آن فراهم كرده بودند، تحقق يابد و مظلوميت ملت ايران و تحمل شدايد، موجب اثبات حقانيت اين ملت بزرگ و گسترش دامنه ى انقلاب در بسيارى از كشورها شود و به مسلمانان جهان، عزم راسختر و احساس هويت اسلامى بيشترى ببخشد.
امروز ايادى استكبار جهانى در همه جا در برابر اسلام موضع انفعالى دارند و كينه ورزى آنان با اسلام، چه با شيوه هاى فرهنگى و چه سياسى با زور و سرنيزه، از روى احساس ضعف و ترس در برابر موج فزاينده ى اسلام است.
اين نيز يكى از الطاف الهى است كه هر اقدام آنان براى توهين يا ضربه زدن به اسلام، خود به عاملى براى شدت يافتن خشم مسلمانان و راسخ شدن اراده ى آنان در دفاع ازاسلام تبديل مى شود. نمونه ى بارز، ماجراى نوشتن كتاب آيات شيطانى نويسنده ى مرتد و مهدورالدم انگليسى است كه دولت هاى استكبارى با اين كار مى خواستند اسلام را تضعيف كنند، و خداى متعال برعكس خواسته ى آنان، اين كار را موجب آبروريزى آنان قرار داد و با صدور فتواى امام امت بر مهدورالدم بودن نويسنده اش، آهنگ
ص: 36
مسلمين رساتر و انسجام آنان بيشتر شد و همه ى تلاش هاى دشمن در مبارزه با اسلام- ان شاءاللَّه- به همين گونه نتيجه يى منتهى خواهد شد كه: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً. (1)
نكته ى ديگر آن است كه مسلمانان در همه جاى جهان، بايد نسبت به اقدامات توطئه آميز دشمنان براى تضعيف و توهين اسلام، كاملًا حساس و هوشيار باشند؛ مخصوصاً نسبت به توطئه هاى فرهنگى، از قبيل نوشتن كتابها و ساختن فيلمها و نمايشنامه هاى ضداسلامى. در اين صحنه، سنگرداران اصلى، نويسندگان و هنرمندانى هستند كه دلشان براى اسلام مى تپد و از حقد و كينه ى دستگاه هاى استكبارى با اسلام و مسلمين باخبرند. تهيه ى مقالات و كتب و آثار هنرى در تبيين اسلام و افشاى توطئه هاى دشمن و دفاع از حقوق مسلمانان جهان، وظيفه ى عمومى و بزرگ آنهاست.
البته وظيفه ى عمومى همگان در برابر اهانت به مقدسات اسلامى، روشن و واضح است و حكم امام فقيد به واجب القتل بودن نويسنده ى مرتد و پليد آيات شيطانى، تكليف همه را نسبت به موارد مشابه روشن مى سازد. حكم امام امت درباره ى آن نويسنده ى نگون بخت به قوّت خود باقى است و او بايد همچنان در انتظار اجراى آن تا لحظه ى مقدر بماند.
مسلمانان از اجتماعات بزرگ، مخصوصاً اجتماع عظيم حج، بايد براى اعلام مخالفت و نفرت خود از توطئه هاى فرهنگى استكبار عليه اسلام و ايستادگى قاطع خود در برابر آن، حداكثر استفاده را بكنند، و مطمئنم همان گونه كه مسلمانان غيور در پاسخ به نداى امام امت(اعلى اللَّه كلمته) تاكنون قاطعانه موضعگيرى كرده اند، از اين پس نيز به همان گونه عمل خواهند كرد.
ص: 37
4) در حج بايد مسايل جهان اسلام بررسى شود. بزرگترين مسأله ى عمومى مسلمين پس از لزوم آمادگى براى دفاع از اسلام و هويت جمعى مسلمين، مسأله ى ملت هاى زيرستم و مبارزى است كه دست طغيان و كفر و استكبار، آنان را مقهور و مظلوم ساخته و سخت ترين شرايط زندگى را برآنان تحميل كرده است. ملت مظلوم فلسطين، نمونه ى بارزى از اين گونه ملتهاست. چهل سال است كه اين ملت، از خانه و كاشانه ى خود بيرون رانده شده و يا در وطن خويش غريبانه زندگى كرده است. اين، زخم خونين و دردناكى بر پيكر امت اسلامى است كه با توطئه ى دولت هاى استعمارگر وضد اسلام و به دست جنايتكار صهيونيستها چهل سال پيش وارد شده و هر روز نمكى بر آن پاشيده شده است. كسان و گروه هاى زيادى در اين مدت به مبارزه براى نجات اين ملت دست زده، يا ادعاى آن را كرده اند؛ اما هرگز گرهى باز نشده، بلكه گرهها كورتر هم شده است.
علت اصلى اين بوده كه ملت فلسطين نمى توانسته از خود دفاع كند، يا جهان اسلام از خنثى كردن توطئه ى امريكا و غرب در دفاع از دولت غاصب ناتوان بوده است. علت اصلى ناكاميها، اولًا از ياد بردن هويت اسلامى ملت فلسطين و عدم تكيه بر اسلام و جهاد اسلامى در طول دهها سال گذشته، و ثانياً خيانت سران كشورهايى از اعراب و حتّى خيانت سران و چهره هايى از فلسطينيان بوده است. و امروز بحمداللَّه عنصر ايمان و جهاد اسلامى در مبارزات ملت فلسطين در داخل وطن مغصوب زنده شده، و به همين جهت معادله ى قدرت در فلسطين به سود فلسطينيان نسبت به گذشته تغيير كرده است.
جوانان و كودكان و زنان و مردانى كه امروز مظلومانه در شهرهاى وطن مغصوب با خون خود كوچه ها و خيابانها را رنگين مى كنند، و نمازگزارانى كه در اجتماعات هفتگى جمعه ى خود، كابوس مرگ را بر سر اسرائيليان غاصب و مهاجر مى كوبند، نور اميدى را بر سراسر فلسطين تابانيده اند كه در تمام چهل سال غصب و قبل از آن در روزگار فشار و اختناق انگليسى، هرگز سرزمين مقدس آن را به خود نديده بود، و آينده هم متعلق به
ص: 38
همين مؤمنين مصمم و مبارز است.
امروز ديگر روزگار ضعف و انفعال و انتظار ملت فلسطين تمام شده است و اسلام نيروى حقيقى آن ملت برجسته را به وى بازگردانده است. امروز ديگر سران خائن و سازشكار فلسطين فروش فلسطينى كه فارغ از رنج شهروندان يا چادرنشينان، به معامله ى سياسى و تجارت با سرمايه ى فلسطين مشغولند، نمى توانند سرنوشت آن كشور و ملت را رقم بزنند. سرنوشت فلسطين، در مسجدها و نماز جمعه ها و خيابانها و ميدان هاى سراسر زمين هاى اشغالى است كه رقم مى خورد، و اين از بركات اسلام است.
ملت لبنان نيز كه از دو سو زير فشار صهيونيستها و همدستان فالانژ آنان سالهاست با آتش و خون سروكار دارد، راه خود را يافته و تصميم خود را بر ضد نظام فاشيستى و قبيله يىِ مدرن و مورد تأييد امريكا و فرانسه و انگليس گرفته است.
مسلمانان مظلوم لبنان، سرنوشتشان با ملت فلسطين گره خورده و رنج همسايگى با متجاوزين افزون طلب صهيونيست را مى برند. در اين جا نيز ايمان و جهاد است كه بن بستها را خواهد شكست.
دنيا ناباورانه شاهد بن بست شكنى در قضيه ى افغانستان بود. مجاهدان افغان، به بركت اسلام و وحدت كلمه، توانستند ارتش بيگانه را بيرون برانند، و اگر باز هم به همين دو عامل تكيه كنند، خواهند توانست حكومت شايسته ى مطلوب خود را در آن كشور تشكيل داده و رژيم وابسته ى كنونى را از جا بكنند. اين دو عامل، عيناً علاج همه ى دردها و گرفتارى هاى فلسطين و لبنان نيز هست.
ما علاج مسأله ى فلسطين را در راه حل هاى ديكته شده ى ابرقدرتها نمى دانيم؛ علاج زخم فلسطين، فقط قلع غده ى سرطانى حكومت صهيونيستى است، و اين كاملًا ممكن است. مسلمانان در حج بايد به اين مسأله انديشيده، براى آن متعهد شده و هماهنگ شعار و عمل را در راه آن به كار برند. ملت ايران مانند هميشه خود را در كنار مبارزان فلسطينى مى داند و بدون پيروزى در قضيه ى فلسطين، پيروزى خود را ناقص مى شمرد.
امام راحل عظيم، از نخستين روزهاى شروع مبارزه در ايران، مسأله ى فلسطين را در صدر مطالب خود قرار داد و در طول مبارزه و پس از پيروزى انقلاب، آن را تعقيب
ص: 39
كرد و پس از ارتحال ملكوتيش نيز با زبان وصيت نامه ى سياسى، الهى اش با ما و همه ى مسلمانان عالم، درباره ى آن حرف زد. اين واجب، تخلف ناپذير است. شما حاجيان نيز داراى همين وظيفه ايد، و اگر همه به وظيفه عمل كنيم، زخم عميق پيكر اسلام بهبود خواهد يافت- ان شاءاللَّه- و خدا با ماست.
5) نزديك به چهل روز است كه امت اسلام در سوگ امام و مراد و مقتداى خود در التهاب و سوز و خروش است. نزديك چهل روز است كه امام خمينى، آن بنده ى مطيع خدا، آن دشمن آشتى ناپذير مستكبران، آن طرفدار و خدمتگزار مستضعفان و محرومان و مظلومان، آن برافرازنده ى پرچم اسلام ناب محمّدى و افشاگر اسلام امريكايى، آن فريادرس مسلمانان جهان، آن مجمع خصال والاى اسلامى و آن مسلمان كامل، در ميان ما نيست. او به ملكوت اعلى پيوست و ملت انقلابى ايران و ديگر فرزندانش در سراسر جهان را داغدار و ماتمزده كرد؛ اما طنين صداى او كه نداى حق و عدل بود، در دل هاى امتش و در فضاى جهان هست و خواهد بود. او نمرده است و نخواهد مرد. براى او كه راهرو راه پيامبران بود- همچون خود پيامبران- مرگ جسم به معناى مرگ شخصيت نيست.
او دربانگ تكبير مبارزان مسلمان، در اراده ى قهرآميز ملت هاى زير ستم، درايمان آگاهانه ى نسل جوان معاصر در دنياى اسلام، در اميد روشن مستضعفان و مظلومان، در سوز و حال معنوى مناجاتيان، در حيات دوباره ى معنويت وارزش هاى اخلاقى درجهان، و در همه ى جلوه هاى زيبايى كه حركت انقلابى و تاريخ ساز او در دوران معاصر به وجود آورد، و بالاخره در دل يكايك عاشقان و مريدانش زنده است.
دشمنان زخم خورده ى انقلاب، انتظار روز فقدان او را مى كشيدند، تا در غيبت آن ديده بان بيدار و نگاهبان نيرومند، به مولود و ميراث و تلاش او- يعنى جمهورى اسلامى در ايران و نهضت بيدارى مسلمين در جهان- دستبرد زنند وچشم زخم وارد آورند؛ اما بيدارى انقلابى و ايمان آگاهانه و وفاى عاشقانه ى ملت بزرگ ايران كه در تشييع جنازه ى
ص: 40
بى نظير وعزادارى تاريخى آن بزرگوار و حوادث پس از آن بروز كرد، و نيز پيوند و رابطه ى عميقى كه مسلمانان جهان در آسيا و اروپا و افريقا نسبت به ملت ايران و امام فقيد نشان دادند، دشمنان را مأيوس، و تحليلها و پيش بينى هاى آنان را افسانه و پندار ساخت.
من وظيفه دارم احترام و سپاس عميق خود را به ملت عظيم الشأن ايران ابراز دارم و به آنان خاضعانه عرض كنم كه شما با امتحان بزرگ و تكان دهنده يى مواجه شديد و روسفيد و آبرومند از آن بيرون آمديد؛ سلام و رحمت خدا بر شما باد. شما در حيات بابركت امام، بهترين و صديقترين ياران براى او بوديد و مايه ى سربلندى آن فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله شديد و پس از پرواز ملكوتى او نيز، باشكوهترين وفادارى را نسبت به او و وصيت او نشان داديد؛ خداى بزرگ از شما راضى باد. و نيز وظيفه دارم از همه ى برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان سپاسگزارى كنم، كه دل ملت ايران را تسلّا دادند و دشمن را مرعوب كردند و وحدت شكوهمند اسلامى را به نمايش گذاردند؛ روح مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله از همه ى آنان راضى باد.
متأسفانه در دنياى اسلامى، كسانى از سران سردمداران و جيره خواران و عالم نمايان و قلم فروشان نيز بودند كه قدر امام را كه درةالتاج عزتى بر تارك امت اسلامى بود، نشناختند و با او جفا كردند و براى دلخوشى امريكا و اسرائيل و ديگر دشمنان اسلام، با او درافتادند و براى خاموشى نور وجود او، خفاش گون تلاش كردند؛ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ. (1) لعنت خدا و نفرت مسلمين و حسرت ابدى بر آنان كه با خلف صدق پيامبر صلى الله عليه و آله آن كردند كه ابوجهل و ابولهب و فرعون و قارون و بلعم باعورا و همه ى ائمه ى نار با پيامبران و صديقان و ائمه ى نور كرده بودند؛ وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ. (2)
ص: 41
ما با خدا پيمان بسته ايم راه امام خمينى قدس سره را كه راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است، دنبال كنيم. سياست «نه شرقى و نه غربى»، حمايت از مستضعفان و مظلومان، دفاع از وحدت و حركت امت بزرگ اسلامى و فايق آمدن بر عوامل اختلاف و دوگانگى مسلمين در سطح جهان، و مجاهدت براى ايجاد مدينه ى فاضله ى اسلامى، و تكيه بر جانبدارى از قشرهاى محروم و كوخ نشين، و به كار گرفتن همه ى عوامل و امكانات براى بازسازى كشور در سطح داخلى كشور، خطوط اصلى برنامه هاى ماست. هدف اصلى از اين همه، زنده كردن دوباره ى اسلام و بازگشت به ارزشهاى قرآن است و ما يك سر مو از اين هدف عقب نخواهيم نشست.
برادران و خواهران، ملت عزيز ايران! اگر دست دشمن امسال نيز شما را از حق مسلّمتان- يعنى زيارت بيت اللَّه و مرقد پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه ى هداى مدفون در بقيع عليهم السلام- محروم ساخت و برگ ديگرى بر كارنامه ى سياه خود افزود، اما چشم انداز آينده به نظر ما روشن و اميدبخش است. ما تاكنون به تكليف اسلامى خود عمل كرده ايم و بر تبعات آن نيز صبر مى كنيم و اميدوارم خداوند لطف خود را بر ما بگستراند و رضاى حضرت ولىّ عصر(ارواحنافداه) و دعاى آن حضرت را شامل حال ما سازد.
وعده ى خدا به رسولش، ان شاءاللَّه درباره ى شما فرزندان مخلص امام و ياران فداكار اسلام نيز به تحقق خواهد پيوست، كه فرمود: لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ. (1) اول ذى الحجةالحرام 1409 هجرى
ص: 42
سيّد على حسينى خامنه اى
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(7/ 4/ 1369 ه. ش.)
(7/ 4/ 1369 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
فرارسيدن ايام حج، همه ساله، همراه با شوق و حنين دل هاى شيفته و جانهاى آرزومندى از سراسر جهان اسلام است كه در جوار خانه ى معبود و ديار محبوب، سر بر آستان عشق و تقديس گذارند و جَبهه ى تعبد و تقرب بر خاك آن مقام بسايند. ايام معلومات را در سايه ى ذكر و نيايش بگذرانند و در پناه رحمت و مغفرت حق بيارمند.
برادران دور افتاده ى خود از چهارگوشه ى عالم را ببينند و شكوه امت اسلامى را درنمونه يى زنده و مجسم، حس كنند.
اما ملت مظلوم و پاكنهاد ما در اين ايام، همراه با اشتياق مخلصانه ى خود به حضور در آن مشهد عظيم جان ها و دل ها و تن ها و تلاشها، دو غم بزرگ و دو مصيبت جانگداز را با همه ى وجود احساس مى كند و آن را به خدا و نبىّ مكرم صلى الله عليه و آله و حضرت ولىّ اللَّه الاعظم(ارواحنافداه) شكوه مى برد:
اول، غم شهادت فراموش نشدنى كبوتران خونين بال حرم را كه سه سال پيش به جرم اعلام برائت از مشركين، به تيغ كين و حقد حكام سعودى، در حريم امن الهى به خاك و خون كشيده شدند. بندگان پرهيزگار و بااخلاصى كه در خانه ى خدا- يعنى خانه ى خودشان- به خاطر خوشايند بيگانگان و دشمنان، به دست بيگانه پرستان و از خدا بى خبران، مظلومانه به شهادت رسيدند و با خون به ناحق ريخته ى خود، داغ ننگى بر
ص: 43
پيشانى حكام ستمگر و خائن حجاز نهادند.
و دوم، درد فراق خانه ى خدا و محروميت از انجام مناسك حج و ممنوع شدن از حضور در محشر عام مسلمين را كه به دست خود فروختگان، بر ايشان تحميل شده و راه خانه ى خدا به روى آنان مسدود گشته است. اين، يكى از عبرت انگيزترين وقايع دوران تحول خيز كنونى است كه ملتى از همه به اسلام وفادارتر و از همه در راه خدا فداكارتر، از خانه ى خدا مصدود شود و از انجام فريضه ى اسلامى ممنوع گردد.
آن روى اين صفحه ى شگفت انگيز آن است كه حرم الهى، براى مستشاران امريكايى و كمپانيداران نفتى امن باشد و براى مسلمانان پاكباز و خانه پرداز، ناامن و كمين صدها خطر. اين، از جمله ى نشانه هاى غريبى است كه خبر از وضعى بشدت ناهنجار مى دهد و طبعاً در خود، بشارت تحولى و آينده يى بهنجار حمل مى كند. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً. (1) بوقهاى جهانى، همصدا با دروغگويان سعودى، آن روز گفتند كه ايرانيان در پاسخ حمله به مسلحين سعودى كشته شده اند و عدد كشتگان آنها اين همه نيست و به همان عدد، از نظاميان مكه به هلاكت رسيده اند!
شگفتا! چگونه زايران بى دفاع كه سلاحى جز اراده ى قوى و ايمان عميق و عشق آميخته به ايثار نداشته اند، مى توانستند گاردهاى دست آموز سعودى را به قتل برسانند، يا آغازگر حمله به آنها باشند؟ و چگونه مى توان در تعداد شهيدان اين فاجعه شك كرد؟
آيا حمل بيش از چهارصد پيكر شهيد از مكه به ايران، براى اثبات وسعت جنايت كافى نبوده است؟ امروز هم همان بوقها و همان دروغگويان مى كوشند كه گناه آل سعود را در جلوگيرى از حج ايرانيان، كوچك جلوه دهند، يا انكار كنند.
دولت جمهورى اسلامى، براى گشودن راه كعبه ى مقصود، از هيچ تلاشى سر باز نزد و باز هم نخواهد زد؛ اما مدعيان توليت حرمين شريفين، بر جلوگيرى از حضور حاجيانى كه حج را به معنى درست آن شناخته و توحيد الهى را با برائت از مشركين همراه كرده اند، اصرار مى ورزد.
ص: 44
غمى از اين بزرگتر نيست كه مدعيان خدمت به حرمين شريفين و كليدداران خانه ى خدا، كمربستگان خدمت امريكا باشند و از شعار وحدت مسلمين و برائت از امريكا و صهيونيسم، وحشت كنند!
اين وضع، موجب آن است كه امروز هم كه روز بيدارى مسلمانان و طرح شعارهاى اساسى اسلام است، حج- اين فريضه ى بزرگ امت ساز و دشمن شكن- از مضمون واقعى خود بركنار بماند و قالبى به اين عظمت و شكوه، معنايى به تناسب خود نداشته باشد.
حج مى تواند روح توحيد را در دلها زنده كند، تكه پاره هاى امت بزرگ اسلامى را به هم وصل كند، عظمت مسلمين را به آنان برگرداند و آنان را از حقارت و احساس ذلتى كه بر ايشان تحميل كرده اند، نجات دهد. حج مى تواند دردهاى مسلمين را به علاج نزديك كند و بزرگترين درد آنان را- كه سلطه ى فرهنگى و اقتصادى و سياسى كفر و استكبار است- درمان نمايد. حج مى تواند دلبستگى هاى اسارت آفرين را از دلها بشويد و در مقابل، ارتباط با خدا و با بندگان خدا را در فرد و جمع مسلمانان تقويت نمايد و همين دليل است كه سياست هاى حاكم بر حجاز، از حج واقعى و حامل مضمون الهى و سياسى بيمناكند و قدرت تحمل آن را ندارند.
ملت مؤمن و مبارز ما، تنها به اين جرم از حج محروم مى شوند كه خواسته اند روح و معناى حج را به آن برگردانند و عبوديت خدا را با اظهار برائت از مشركين- كه خود، حاق معناى عبوديت است- همراه سازند. اما نه حكام حجاز و نه دست هاى پشت پرده يى كه به خاطر منافع استعمارى خود، اين سياست هاى خائنانه را به آنان ديكته مى كنند، نخواهند توانست از بازگشت حج به شكل صحيح خود، جلوگيرى كنند.
امروز ملتهاى مسلمان بيدار شده و رو به حاكميت اسلام پيش مى روند. امروز شعارهاى اسلامى، كه تا چندى پيش فقط از حنجره ى ملت پيشرو و پيشاهنگ ما خارج
ص: 45
مى شد، در ميان ديگر ملتهاى مسلمان نيز گسترش و جذابيت يافته و از شرق تا غرب، در همه جاى جهان اسلام، احساس هويت اسلامى را به ملتها برگردانده است.
سياستهاى استكبارى، تا كى خواهند توانست از سفر حج جوانان بعضى كشورهاى اسلامى جلوگيرى كنند؟ تا كجا خواهند توانست از ورود مسلمانان آگاه و بيدار كشورهاى اسلامى به مكه و مدينه مانع شوند؟ امروز حماسه ى اسلام در شمال افريقا و در برخى كشورهاى ديگر اسلامى، در حال دگرگون سازى وضعيت سياسى اين مناطق است. آيا خواهند توانست مردم اين كشورها را نيز از حج، مصدود وممنوع كنند؟ ما حج و زيارت حرمين شريفين را حق مسلّم ملت خود دانسته و با تمام قوا آن را از آل سعود- كه تضييع كنندگان اين حق مسلّمند- مطالبه مى كنيم و به حول و قوه الهى، آن را از آنان مى ستانيم.
جبهه ى كفر و استكبار بدانند كه آينده متعلق به اسلام است و هيچ تدبيرى و هيچ قدرتى نخواهد توانست از اقتدار روزافزون اسلام و رواج روزافزون شعارها و ارزشهاى اسلامى در جوامع مسلمين، جلوگيرى كند.
ملت عزيز ما نيز بدانند- و مى دانند- كه عزت و عظمت و شكوه اسلام، كه با قيام و فداكارى آنان در دوران انقلاب تا امروز به وجود آمده، هر روز كه مى گذرد، بر عزت و عظمت و اقتدار آنان مى افزايد و كيد دشمنان در برابر صبر و مقاومت شجاعانه ى آنان، قادر به پايدارى نيست.
استكبار و ايادى آن، محكوم به عقب نشينى در برابر موج فزاينده ى اسلامند، و خون پاك شهيدان مكه و ديگر شهداى انقلاب اسلامى، راه حركت و پيشرفت اسلام در جهان را هموار ساخته و پرچم اسلام را در بسيارى از نقاط عالم به اهتزاز درآورده است.
حجاج بيت اللَّه الحرام و برادران و خواهرانى كه امسال از سراسر عالم
ص: 46
درخانه ى خدا گرد مى آيند، بكوشند تا با طرح مصايب و مشكلات مسلمين و تلاش براى ايجاد وحدت و همدلى مسلمانان- كه شرط اصلى نجات مسلمين از چنگال امپراتورى زر و زور و سلطه ى جهانى است- و نشر معارف اساسى اسلام و تبادل نظر در وظايف بزرگ مسلمين در دوران معاصر، حج را ابراهيمى و محمّدى صلى الله عليه و آله سازند.
شعار محو غده ى سرطانى اسرائيل كه از سوى امام عظيم الشأن و قائد كبير اسلام، امام خمينى قدس سره مطرح شد، على رغم ميل سازشكاران سياستباز، بايد با قوّت و شدت مطرح شود و به صداى عمومى مسلمين در حج تبديل گردد.
جدايى دين از سياست كه توطئه ى ديرين دشمنان براى منزوى كردن اسلام و قرآن است، بايد با شدت محكوم شود و به ميدان آمدن دين در همه ى كشورهاى اسلامى در مقابله با سياستهاى استعمارى و استكبارى، بايد درس عمومى ملتهاى مسلمان شمرده شود.
اگرچه امسال نيز برادران مجاهد و شجاع و ايثارگر شما از ايران، در جمع حاجيان نيستند و ايادى امريكا و اسرائيل، راه آنان به سوى آن كعبه ى آمال را قطع كرده اند، اما دلهاى آنان در آن جاست؛ همچنان كه شعارها و خواسته ها و سخن دل آنان، بى شك براى يكايك كسانى كه به عزت اسلام و مسلمين مى انديشند، مطرح است.
از خداوند متعال، پيروزى اسلام و مسلمين را مسألت نموده و اميدواريم با پايدارى و استقامت و بيدارى و آگاهى مسلمانان، مخصوصاً علما و متفكران و روشنفكران و نويسندگان و شعرا و هنرمندان در كشورهاى اسلامى، و توجه به عظمت وظيفه يى كه بر دوش آنان است، دست كفار و مستكبرين از جوامع اسلامى قطع شود و عزت و عظمتى كه خداوند براى مؤمنان مقدر فرموده، به جوامع مسلمان برگرداند.
انّه ولىّ التّوفيق
على حسينى خامنه اى
5 ذيحجه ى 1410
ص: 47
انتصاب حجّت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيداحمد خمينى
(17/ 1/ 1370 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
جناب حجّت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيداحمد خمينى- دام بقائه-
خداى منّان را شكرگزاريم كه بار ديگر با عنايات خود، ملت شريف ايران را مشمول تفضلات خاص فرموده و موانع را از سر راه حج ابراهيمى و حضور در ميعاد الهى و مردمى خانه ى مكرم خود برطرف نموده و دلهاى مشتاق را با دعوت به وعده گاه ضيافت خود به اهتزاز آورد.
اكنون به فضل الهى و توجّهات ولى اللَّه الأعظم(روحى فداه)، ملت ايران در آستانه ى استيفاى حق عظيمى است كه سه سال به ناروا از او بازداشته شده بود. بايد شك نكرد كه روح مطهر امام آزادگان و قائد درست انديشان، آن پايه گذار حج ابراهيمى و ولايت و برائت محمدى صلى الله عليه و آله از توفيق كرامت بار ملت ايران و تلاش و مجاهدتى كه به اين عزت منتهى شد، شاد و راضى است.
اين جانب با تأسى به آن بزرگوار- كه جناب عالى را با اعتمادى كم نظير، از همگنان ممتاز ساخته بود- با اطمينان و اعتماد كامل به دانش و بصيرت و هوشمندى همراه با امانت و صداقت و كارآيى كه از آن برخوردار مى باشيد، شما را به سمت نماينده ى خويش و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب مى كنم.
اين واجب بزرگ كه ذكر خداوند و انابه و استغفار در آن، با برائت و بيزارى از مشركين و نمايش عظمت و وحدت مسلمين توأم و همراه است، امسال در شرايطى انجام مى گيرد كه مع الاسف بخشى از سرزمين هاى اسلامى عربستان و عراق، به حضور و
ص: 48
تصرف ايادى شرك و كفر و استكبار آلوده شده و با سوء تدبير و خباثت بعضى از حكام ممالك اسلامى، اختلافات تازه و برادر كشى هاى بى سابقه يى در ميان مسلمين پديد آمده است. اين چيزى است كه قلب هر مسلمان غيور و معتقد به عزت اسلام و وحدت مسلمين را جريحه دار مى سازد، و حج بايد بر دلهاى خسته و مجروح مسلمين مرهم نهاده و راه رشد و صلاح را- كه همانا اتحاد و همبستگى ملتهاى مسلمان و عزم راسخ آنان بر مقابله و مبارزه با اردوگاه استكبار و جهانخواران و غارتگران ثروتهاى مادى و معنوى مسلمين است- به آنان نشان دهد.
حضور جناب عالى كه يادگار عزيز و گرانقدر امام المجاهدين و خود از شخصيتهاى برجسته ى انقلاب اسلامى و داراى مواضع راسخ و روشن در مقابله با توطئه ها و ترفندهاى استكبارى مى باشيد، به حجاج كشورهاى اسلامى اين امكان را خواهد بخشيد كه سياست الهى و به حق جمهورى اسلامى را بى واسطه از زبان يكى از برگزيدگان اين نظام بشنوند و از رهنمود جمهورى اسلامى در حوادث پيچيده ى دنياى كنونى و منطقه ى اسلامى مطلع شوند.
لازم است جناب عالى كليه ى دستورات حضرت امام خمينى قدس سره را در احكام صادره به نمايندگان محترم ايشان در حج سالهاى گذشته در مدّ نظر داشته و با دقت و تمام امكان به آن عمل نماييد، وبالخصوص مسلمين را به وحدت كلمه و دفاع از اسلام و مبارزه با ائمه ى كفر و سردمداران ظلم و فساد جهانى و متجاوزين به حقوق كشورها و ملتهاى ضعيف و دست نشاندگان آنان توصيه كنيد و از وقايع ظالمه و خونينى كه در فلسطين و عراق و لبنان مى گذرد، آنان را آگاه سازيد.
همچنين ضرورى است كه در هر فرصتى، همه ى حجاج، بالخصوص حجاج عزيز ايران را به ذكر و خشوع و تضرع و تقويت علقه هاى معنوى و رابطه با حضرت بارى تعالى و تقدس متذكر فرماييد.
اكنون در آستانه ى فصل مبارك حج، ياد شهيدان مظلوم و كبوتران خونين بال حريم امن الهى- كه داغ آنان از دل زدوده نشده و نخواهد شد- دل را مى گدازد و اشك بر ديده جارى مى سازد. اميد است كه حج ناتمام آن مظلومان، به لطف خداى عزيز و
ص: 49
قدير، به كمال و تمام حج همه ى مسلمين بينجامد و خون به ناحق ريخته ى آنان، تقاص همه ى خونهاى به ناحق ريخته ى جهان اسلام را در پى داشته باشد.
لازم مى دانم از جناب حجّت الاسلام والمسلمين آقاى كروبى- رييس محترم مجلس شوراى اسلامى- كه با توجه به مسؤوليت سنگين خود در كشور، امكان اداى اين مسؤوليت را نداشتند، به خاطر زحمات بى دريغ در حج سالهاى گذشته تشكر كنم و توفيق جناب عالى و كسانى را كه در اين امر خطير همكار و دستيار شما خواهند بود، از خداوند مسألت نمايم.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
بيستم ماه رمضان 1411 برابر با هفدهم فروردين ماه 1370
على حسينى خامنه اى
ص: 50
انتصاب حجّت الاسلام والمسلمين آقاى محمدى رى شهرى
(6/ 2/ 1370 ه. ش.)
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب حجّت الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد محمدى رى شهرى- دام بقائه-
بر آشنايان معارف اسلامى پوشيده نيست كه فريضه ى حج بيت اللَّه از جمله ى تكاليف نادرى است كه در آن ابعاد متعدد و متنوع مربوط به زندگى فردى و سلوك جمعى، به شكلى باشكوه و داراى تأثير عميق در تن و جان و انديشه و نيز در منش و روش آدمى گنجانيده شده و درست گزاردن آن مى تواند او را به توفيقات بزرگى در همه ى عرصه هاى مادّى و معنوى نايل سازد.
در اين فريضه ى بزرگ، سير آفاق با سير انفس، ذكر و خشوع و انابه و استغفار با سعى و حركت و وقوف و برائت، اتحاد و رفق و تراحم مؤمنان با هشدار و بيزارى و پرهيز از كافران، «از سراب خود رو بر تافتن» با «در اقيانوس جمع فرو رفتن»، «درد خود را به طبيب القلوب گفتن» با «طبيبانه از درد مسلمين جهان پرسيدن» و خلاصه، سياست با ديانت و دنيا با آخرت، همسنگ و همعنان گرديده اند. اين تنوع و پيچيدگى، همواره ايجاب كرده است كه به منظور هرچه بهتر و كاملتر برگزار شدن حج، همه ساله هدايت و زعامتى، خيل حاجيان بيت اللَّه را سرپرستى كند و به آنان در سيراب گشتن از اين سرچشمه ى فيض الهى يارى رساند.
اكنون كه حجاج ايرانى به فضل و توفيق الهى و تحت عنايت و به بركت دعاى حضرت ولى اللَّه الاعظم(روحى فداه) بار ديگر با رفع موانع، توفيق آن يافته است كه در اين ميعاد عام مسلمين شركت كرده، لواى حج ابراهيمى را برافرازد، جناب عالى را
ص: 51
كه از چهره هاى سرافراز جمهورى اسلامى و داراى مواقف افتخار آميز در طول ساليان گذشته و همواره كارگزارى امين و شجاع و كارآمد براى انقلاب و پيشواى عظيم راحل آن بوده ايد، به سمت نماينده ى خود و سرپرست حجاج محترم ايران منصوب مى كنم.
انتظار مى رود كه حجاج محترم، با راهنمايى و ارشاد جناب عالى فرصت يابند به بركت مناسك و شعاير حج، دلهاى خود را در زلال ذكر خدا تزكيه و تطهير كرده، در كنار آن، با مشاهده ى شكوه جماعت مسلمين كه از اقطار ميهن بزرگ اسلامى به طواف كعبه آمده اند، فكر و ذهن خود را به عظمت اسلام و مسلمين متوجه سازند و قدرتى را كه خداوند در يد واحده ى امت اسلامى به وديعه نهاده است، به چشم ببينند.
غفلت مسلمانان از اين نيروى لايزال، همواره موجب آن شده است كه دشمنان اسلام و غارتگران ثروتهاى مسلمين بتوانند حيله گرانه بر سرنوشت ملتهاى اسلامى تسلط يابند و در اين مقطع زمان، دست پليد اردوگاه كفر و استكبار و در رأس آن رژيم جبار و عنود امريكا، در سرزمينهاى اسلامى با همين وسيله به هر تصرف دلخواه خود دست زده، در جان و مال مسلمين دست تطاول گشوده است.
در حج بايد تا سرحد توان و امكان، پيوند برادرى با مسلمين ديگر كشورها استحكام يابد و ضمن استفسار از مسايل و حوادث آنان، حقايق مسلّم سياسى كه امروز در فضاى جمهورى اسلامى بر اكثر يا همه ى مردم آشكار است، به آنان انتقال يابد و آيه ى كريمه ى ... لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ ... تحقق پذيرد.
مسلمين به اتحاد كلمه ترغيب و از كيد دشمنان بر حذر داشته شوند و تجارب ملت انقلابى و فداكار ما براى آنان تشريح گردد.
لازم است همه ى دستورهاى حضرت امام خمينى- قدس اللَّه نفس الزّكيّه- را به نمايندگانشان در احكام صادره ى سرپرستى در سالهاى گذشته در مدّ نظر داشته و دقيقاً آنها را به اجرا در آوريد؛ و بر مسؤولان حج؛ اعم از مديران دولتى و روحانيون محترم و رؤساى كاروان ها و همه ى حجاج محترم لازم است كه از راهنمايى ها و دستورات
ص: 52
جناب عالى پيروى كنند.
با دعا براى تعالى درجات روح مطهر امام عزيزمان و ارواح طيبه ى شهداى مظلوم حج و ديگر شهيدان راه حق، شما را به خدا مى سپارم و توفيق شما و ديگر حجاج محترم را از خداوند مسألت مى كنم.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
يازدهم شوال 1411 برابر با ششم ارديبهشت ماه 1370
على حسينى خامنه اى
ص: 53
سخنرانى در ديدار با حجةالاسلام والمسلمين رى شهرى روحانيون و ...(1/ 3/ 1370 ه. ش.)
(1/ 3/ 1370 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
من هم از همه ى برادران و خواهرانى كه در تدارك اسباب حج امسال زحمت كشيدند، از مسؤولان اجرايى در بخشها و دستگاههاى مختلف، مخصوصاً از جناب آقاى رى شهرى كه زحمت كشيدند و اين كار بزرگ را تعقيب كردند و وسايل حج امسال اين ملت عزيز و عظيم الشأن را فراهم نمودند، صميمانه تشكر مى كنم.
ان شاءاللَّه شكر و سپاس الهى و قبول ذات مقدس پروردگار آن وقتى خواهد شد كه اين مراسم بزرگ، آن چنانى كه مورد رضاى اوست و با همان جهتگيرى كه اسلام براى ما ترسيم كرده و امام عزيزمان تجديد نموده است، انجام بگيرد.
اين وظيفه ى همه است كه سعى كنند حج را مايه ى آبروى اسلام، و بخصوص براى ما ايرانيها، مايه ى آبروى امام قرار بدهند. همه ى آحاد برادران و خواهران مؤمنى كه به حج مى روند، جا دارد كه حج را يك امر كاملًا شخصى به حساب نياورند. يك وقت عبادت و واجبى برعهده ى كسى است، مى رود انجام مى دهد و برمى گردد؛ ولى قضيه فقط اين نيست؛ اين بخشى از قضيه است.
هركدام از حاجيان امسال ما كه از ايران حج مى كنند، جزيى از يك حركت عظيم و
ص: 54
از يك كار بزرگ جهانى و اسلامى و انقلابى و سياسى و عبادى هستند؛ بايد خودشان را جزيى از اين مجموعه به حساب بياورند و آن گونه عمل كنند. پس، لازمه ى اين احساس آن است كه همه مراقب رفتار خودشان باشند. در اخلاق، در برخورد با مسلمين ساير كشورها، در چگونگى رفتار، در خانه، در مسير، در حرم، در هنگام اداى مناسك- هرجا كه هستند- رفتار و اخلاق خود را طورى بكنند كه براى اسلام و انقلاب و امام مايه ى آبرو باشد.
همه بايد اين نكات را رعايت كنند؛ منتها هرچه به طرف مسؤوليت و معرفت بيشتر حركت مى كنند- كه نوبت به امثال شما برادران و خواهران مى رسد- بايد بيشتر رعايت كنند. بعضى از عاداتى كه در بين مردم هست، بايد كم بشود و تحت الشعاع جنبه ى حج قرار بگيرد. نمى گوييم بعضى از خريدها بكلى موقوف بشود، ليكن در حدى باشد كه مساسى با حيثيت جامعه ى انقلابى و ملت بزرگ ما پيدا نكند.
اميدواريم كه ان شاءاللَّه اين سفر مورد توجه و نظر حضرت ولىّ عصر(ارواحنافداه) قرار بگيرد. همه ى شما، چه در آن جا و چه در هنگام اجراى مناسك، مشمول تفضلات آن بزرگوار باشيد و بهره ببريد و ان شاءاللَّه با اعمال مقبول الهى مراجعت كنيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 55
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(26/ 3/ 1370 ه. ش.)
(26/ 3/ 1370 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ. (1)
خداوند حكيم عزيز را حمد و سپاس كه بر بندگان منت نهاد و آنان را به گردآمدن در خانه ى خود فراخواند و پيامبر بزرگ خود را به سردادن بانگ اذان حج بر گلدسته ى تاريخ مأمور ساخت؛ ساحت خانه را امن و امان كرد و از بتهاى جاهليت پيراست و مطاف مؤمنان و ميعاد دورافتادگان و مظهر جماعت و جلوه گاه شوكت و مجمع امت قرار داد؛ بيت اللَّه را كه سدنه ى كعبه و خدمه ى مطاف و مسعى در عهد جاهليت اولى، بازار تجارت و دكان رياست و سيادت خود كرده بودند، از آنِ مردم و منبع بهره و سود آنان دانست و به رغم انحصارطلبان، از راه رسيدگان را با ساكنان داراى حقى برابر ساخت؛ حج را رمز وحدت و عظمت مسلمين و هماهنگى و پيوند ميان آنان قرار داد و باطل السحر بسيارى از ابتلائاتى كه افراد و جوامع مسلمين بر اثر جداماندگى از اصل و ريشه ى خود به آن دچار مى شوند؛ مانند: بيگانه گرايى و خودفراموشى و ترفندپذيرى و
ص: 56
غفلت از خدا و اسارت در دست اهل دنيا و بدبينى به برادران و شنودن سخن دشمن درباره ى آنان و عدم حساسيت به سرنوشت امت اسلامى، بلكه نشناختن كليتى به نام امت اسلامى، و بى خبرى از حوادث ديگر بلاد اسلامى و ناهشيارى در برابر نقشه هاى دشمنان دوباره ى اسلام و مسلمين، و بسى بيماريهاى مهلك ديگر كه در طول تاريخ اسلام براثر تسلط نااهلان وازخدا بى خبران بر زندگى سياسى وسرنوشت مسلمين، همواره مسلمانان را تهديد كرده و در قرنهاى اخير، با حضور قدرتهاى استعمارى بيگانه در منطقه يادست نشاندگان فاسد ودنياپرستشان، شكلى بحرانى وويرانگر به خود گرفته است.
خدا را سپاس كه حج را همچون ذخيره يى تمام نشدنى و چشمه يى هميشه جوشان و چون جويبارى زلال و مستمر براى امت خالده قرارداد كه درهرحال آن كه بشناسد و قدرداند، توان استفاده از آن را خواهد داشت و آن را داروى اين بيمارى هاى مهلك خواهد ساخت. و خدا را سپاس كه بر ملت شايسته ى ايران رحمت آورد و شوق كعبه ى مقصود را پس از سرزنش خارهاى مغيلان بيابان طلب، به جام وصلى كه شيرينى عزت و كاميابى هر دو را داشت، برآورده ساخت؛ حقى را كه سالى چند به ناروا از آنان بازداشته شده بود، كريمانه به آنان برگرداند و جاى خالى ملتى را كه حج ابراهيمى و محمّدى(صلّى اللَّه عليهما و آلهما) را جايگزين حج بوجهلى كرده بود، به نيكووجهى پُر كرد؛ دل تفتيده ى مشتاقان مهجور و مصدود و محصور را با جرعه ى وصال آرامش بخشيد و جان مبتهج از انوار معرفت و لبريز از شوق زيارت را لبيك اجابت گفت؛ بندگان مخلص را به لطفى ويژه نواخت و وعده ى نصرت مؤمنان را انجاز كرد و خانه ى خود را جايگاه طائفين و عاكفين قرار داد.
پروردگارا! به اين حاجيان مشتاق و سرازپانشناخته و پس از انتظارى جانگزا به خلوت دوست بار يافته، و به همه ى برادران و خواهرانى كه از اقطار عالم به بارگاه عام
ص: 57
رحمت و غفران شتافته اند، نظرى به لطف و رأفت بيفكن و دلهاشان را از انوار معرفت و بصيرت روشن فرما و هدايت و كمك خود را شامل حال آنان كن و آنان را به عزمى راسخ بر اصلاح حال امت مسلح ساز و بر دشمنانشان پيروز فرما؛ آمين ربّ العالمين.
پروردگارا! بر ارواح شهدايى كه در چهار سال پيش از اين، در حريم امن الهى، هدف خصومت و كين قرار گرفته و زن و مرد و پير وجوان، مظلومانه در عتبه ى خانه ى دوست به خون غلتيدند وكسان و عزيزان چشم انتظار خود را با جنازه هاى خونين خود از انتظار به درآوردند، رحمت و فضل خود را نازل فرما و ثواب حج تمام را به آنان كه در حسرت آن به ملكوت پرواز كردند، عطا كن.
پروردگارا! به امام و قائد راحل ما، آن عبد صالح ممتحن و آن خلف صدق اوليا، آن انسان پرهيزگار و پارسا و هوشيار كه رضاى تو را مى جست و دوستى و دشمنيش به خاطر تو بود و در راه تو از هيچ مشكل هراس نداشت، رحمت و فضل خود را نازل و شامل فرما و از حج حاجيان و عبادت عبادتگران و كوشش تلاشگرانى كه مشمول هدايت و راهبرى او گشته اند، نصيب وافر به روح پاك او عايد فرما و آرزوى بزرگ او را كه همانا قيام حج ابراهيمى و بهره بردارى امت اسلامى از اين مراسم عظيم الهى است، جامه ى عمل بپوشان.
پروردگارا! برترين صلوات و سلام و تحيت خود را بر منجى بشريت در همه ى اعصار و قرون و برترين پيامبر و برگزيده ات، حضرت محمّدبن عبداللَّه صلى الله عليه و آله نازل فرما، كه راه راست را به بشر نشان داد و وحى تو را بر آنان فرو خواند و كليدهاى سعادت دنيا و آخرت را در دسترس آنان نهاد و در حيات بابركتش، سرمشق قرنهاى طولانى انسانيت را گنجانيد. درود و سلام و تحيت تو بر او و اهل بيت طيب و معصومش، بويژه حضرت بقيّةاللَّه الاعظم، مهدى منتظر و حجت خدا بر زمين؛(عجّل اللَّه فرجه و ارواحنافداه).
اينك شما برادران و خواهران كه از نقاط مختلف جهان در محشر عظيم حج گرد آمده و در هجرت از «من» قومى و نژادى و فرقه يى، به «ما» ى اسلامى و قرآنى پيوسته ايد، مناسب است مسايلى را در مدنظر داشته، درباره ى آن با ديگر مسلمين تبادل انديشه كنيد و پس از سفر حج، آن را سررشته ى تأمل و فكر و عمل سازيد:
ص: 58
1) اولين مطلب، قدرشناسى واجب بزرگ و پُر رمز و راز حج بيت اللَّه است. حج مظهر توحيد، و كعبه خانه ى توحيد است. اين كه در آيات كريمه ى مربوط به حج، بارها از ذكراللَّه سخن رفته، نشانه ى آن است كه در اين خانه و به بركت آن، بايد هر عامل غيرخدا از صحنه ى ذهن و عمل مسلمين زدوده شود و بساط انواع شرك از زندگى آنان برچيده شود. در اين محيط، محور و مركز هر حركتى خداست و طواف و سعى و رمى و وقوف و ديگر شعائراللَّه حج، هر يك به نحوى نمايش انجذاب به «اللَّه» و طرد و نفى و برائت از «انداداللَّه» است. اين است آن «ملت حنيف» ابراهيم عليه السلام؛ بت شكن بزرگ و منادى توحيد بر فراز قله ى تاريخ.
شرك همواره به يك گونه نيست، و بت هميشه به شكل هياكل چوب و سنگ و فلز ظاهر نمى شود. خانه ى خدا و حج بايد در همه ى زمانها شرك را در لباس خاص آن زمان، و بت شريك خدا را با جلوه ى مخصوص آن بشناساند و نفى و طرد كند. امروز البته از «لات» و «منات» و «عزّى» خبرى نيست، اما به جاى آن و خطرناكتر از آن، بتهاى زر و زور استكبار و نظامهاى جاهلى و استكبارى است كه همه ى فضاى زندگى مسلمين را در كشورهاى اسلامى فرا گرفته است.
بتى كه بسيارى از مردم جهان و از جمله بسيارى از مسلمين، امروز به جبر و تحميل، به عبادت و اطاعت از آن وادار مى شوند، بت قدرت امريكااست كه همه ى شؤون فرهنگى و سياسى و اقتصادى مسلمين را در قبضه گرفته و ملتها را خواه و ناخواه در جهت منافع و اغراض خود- كه نقطه ى مقابل مصالح مسلمين است- حركت مى دهد.
عبادت، همين اطاعت بى چون و چراست كه امروز در برابر خواست استكبار و در رأس آن امريكا، بر ملتها تحميل مى شود و آنان با شيوه هاى گوناگون، به سمت آن سوق داده مى شوند.
فرهنگ فساد و فحشا كه به وسيله ى دستهاى استعمارى در ميان ملتها ترويج مى شود، فرهنگ مصرف زدگى كه روزبه روز زندگى ملتهاى ما را بيشتر در لجنزار خود
ص: 59
فرو مى برد، تا كمپانيهاى غربى- كه مغز و قلب اردوگاه استكبارند- بيشتر سود ببرند، سلطه ى سياسى غرب استكبارى كه پايه هاى آن به وسيله ى حكومتهاى دست نشانده و ضدمردمى كار گذاشته شده است، حضور نظامى كه با هر بهانه يى شكل آشكارترى به خود مى گيرد، اينها و امثال آن، همه مظاهر همان شرك و بت پرستى است كه در ضديت كامل بانظام توحيدى و حيات توحيدى است كه اسلام براى مسلمانان مقرر داشته است.
حج و اجتماع عظيم بر گرد خانه ى توحيد، بايد آن مظاهر شرك را نفى كند و مسلمانان را از آن برحذر دارد. حج با اين مفهوم روشن و جلى است كه برترين جايگاه برائت از مشركين شناخته شده و خداى متعال از زبان خود و نبىّ مكرمش صلى الله عليه و آله، اعلام برائت از مشركين را به روز حج اكبر موكول ساخته است؛ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. (1) فرياد برائت كه امروز مسلمان در حج سر مى دهد، فرياد برائت از استكبار و ايادى آن است كه مع الاسف در كشورهاى اسلامى قدرتمندانه اعمال نفوذ مى كنند و با تحميل فرهنگ و سياست و نظام زندگى شرك آلود بر جوامع اسلامى، پايه هاى توحيد عملى را در زندگى مسلمانان منهدم ساخته و آنان را دچار عبادت غيرخدا كرده اند، و توحيد آنان فقط لقلقه ى زبان و نام توحيد است و از معناى توحيد در زندگى آنان اثرى باقى نمانده است.
حج همچنين مظهر وحدت و اتحاد مسلمانان است. اين كه خداوند متعال همه ى مسلمانان و هركه از ايشان را كه بتواند، به نقطه يى خاص و در زمانى خاص فرا مى خواند و در اعمال و حركاتى كه مظهر همزيستى و نظم و هماهنگى است، آنان را روزها و شبهايى در كنار يكديگر مجتمع مى سازد، نخستين اثر نمايانش، تزريق احساس وحدت و جماعت در يكايك آنان و نشان دادن شكوه و شوكت اجتماع مسلمين به آنان و
ص: 60
سيراب كردن ذهن هر يك تن آنان از احساس عظمت است. با احساس اين عظمت است كه مسلمان اگر تنها در شكاف كوهى هم زندگى كند، خود را تنها حس نمى كند. با احساس اين حقيقت است كه مسلمين در هريك از كشورهاى اسلامى، شجاعت برخورد با اردوگاه ضديت با اسلام، يعنى همين سلطه ى سياسى، اقتصادى دنياى سرمايه سالارى و عوامل و ايادى آن و نيرنگ و فتنه گرى آن را مى يابند و افسون تحقير- كه اولين سلاح استعمارگران غربى در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست- در آنان نمى گيرد. با احساس اين عظمت است كه دولتهاى مسلمان با تكيه به مردم خود، از تكيه به قدرتهاى بيگانه خود را بى نياز حس مى كنند و اين فاصله ى مصيبت بار ميان ملتهاى مسلمان با دستگاههاى حاكم بر آنان پديد نمى آيد. با احساس اين وحدت و جماعت است كه نيرنگ استعمارى ديروز و امروز- يعنى احياى احساسات افراطآميز ملى گرايى- اين فاصله ى وسيع و عميق ميان ملتهاى مسلمان را پديد نمى آورد و قوميت عربى و فارسى و تركى و افريقايى و آسيايى، به جاى آن كه رقيب و معارض هويت واحده ى اسلامى آنها باشد، بخشى از آن و حاكى از سعه ى وجودى آن مى گردد؛ و به جاى آن كه هر قوميتى، وسيله و بهانه ى نفى و تحقير قوميت هاى ديگر شود، وسيله يى براى نقل و انتقال خصوصيات مثبت تاريخى و نژادى و جغرافيايى هر قوم به ساير اقوام اسلامى مى گردد.
حج با مشاهد و مناسك و شعاير خود، بايد اين روح وحدت و ملايمت و جماعت و عظمت را در مسلمانان همه ى اقطار عالم زنده كند و از شعوب و قبايل مختلفه، امت واحده پديد آورد و آن امت واحده را به وادى امن عبوديت مطلق خداوند هدايت نمايد و مقدمات تحقق گفته ى خداى بزرگ را كه: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (1)
فراهم آورد.
تشكيل امت واحده يى كه ناصيه ى عبوديت بر درگاه ربوبيت و وحدانيت مى سايد، همان آرزوى بزرگ اسلام است و همان است كه در سايه ى آن، نيل به همه ى كمالات
ص: 61
فردى و جمعى مسلمين ميسر مى گردد و همان هدفى است كه جهاد اسلامى براى تحقق آن تشريع شده و هر يك از عبادات و فرايض اسلامى، بخشى از آن را زمينه سازى و تأمين مى كند.
حج ابراهيمى و محمّدى(صلّى اللَّه عليهما و آلهما)، بى گمان يكى از بزرگترين مقدمات و اركان اين دو هدف بزرگ است. بدين جهت در اين عرصه ى عظيم، در همان حال كه ذكر خدا: فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً (1)
و اعلام برائت از مشركان: وَأَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ (2)
ركن حج محسوب مى شود، حساسيت در برابر هر حركتى كه ميان برادران- يعنى اجزاى اين امت واحده- جدايى و دشمنى بيافريند، نيز در حد اعلاست؛ تا آن جا كه حتّى بگومگوى دو برادر مسلمان نيز كه در زندگى عادى چندان مهم نمى نمايد، در حج ممنوع و حرام است؛ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ. (3) آرى، همان صحنه كه در آن برائت از مشركان- يعنى دشمنان بنيانى امت واحده ى توحيدى- لازم مى شود، جدال با برادران مسلمان- يعنى اجزاى بنيانى امت واحده ى توحيدى- ممنوع و حرام مى گردد، و بدين گونه پيام وحدت و جماعت در حج، صراحت بيشترى مى يابد.
رازهظا و رمزهاى حج، بسى بيش از آن است كه در اين جا بدان اشاره شد، و تدبر در اين رازها- كه همه در جهت احياى شخصيت فرد و جامعه ى مسلمان و مبارزه با عوامل نابودى آن است- افقى جديد در برابر حاجى مى گشايد و او را به عالمى پُرتلاش و پُرحركت و تمام نشدنى مى كشد. اولين وظيفه ى هر يك از حجاج، تأمل در اين راز و رمزها و تبادل نظر و جستجوى سررشته ى كار از اين همه است، و نيز تأمل در اين كه چرا دستها و دستگاههايى سعى مى كنند حج را برون از همه ى مفاهيم سياسى و جمعيش و
ص: 62
تنها به عنوان عبادتى يك بعدى كه فقط داراى خواص فردى است، مطرح نمايند، و چرا روحانى نمايانِ دين به دنيافروش كه نام و شأن دينى آنان حكم مى كند كه مردم را به اين اسرار آشنا و جسم و جان آنان را به سمت هدفهاى آن به حركت درآورند، بعكس، با هرگونه روشنگرى دراين باره مخالفت و عناد ورزيده، اصرار بر كتمان حقايق دارند؟ و چرا بارها و بارها در بلندگوهايى اعلام مى شود كه سياست در حج نبايد دخالت كند؟
مگر اسلام و احكام نورانى آن، براى اداره و هدايت زندگى مادّى و معنوى انسانها نيست؟ و مگر ديانت در اسلام با سياست آميخته نيست؟ اين از جمله ى دردهاى بزرگ عالم اسلام است كه تحجر و كوته بينى و دنياطلبى جمعى، همواره در خدمت غرض ورزى و حسابگرى هاى خباثت آلود جمعى ديگر قرارگيرد و قلمها و زبانهايى كه بايد در خدمت اسلام و در جهت تبيين حقايق آن به كار مى افتاد، ابزارى در دست دشمنان هوشيار و توطئه گر اسلام گردد. اين همان مصيبتى است كه امام راحل قدس سره بارها به تلخى از آن سخن گفته و ناليده اند، و جاى آن است كه هوشمندان امت، عامه ى مردم را با آن آشنا ساخته، مرز ميان علماى صادق و دين به دنيافروشان مزدور را براى آنان مشخص سازند.
2) دومين مساله يى كه شايسته است بخصوص در اين زمان و مكان به آن انديشيده شود، مسأله ى پيوند امت اسلامى است با تاريخ خود و نيز با سرنوشتى كه بايد براى خود رقم زند. گذشته ى امت اسلامى چيزى است كه استعمار از هنگام ورود به آسيا و افريقا، همت بر مخدوش ساختن و به فراموشى سپردن آن داشته است. تسلط بر ذخاير مادّى و انسانى در كشورهاى اسلامى و به دست گرفتن سرنوشت ملتهاى مسلمان- كه هدف استعمارگران، مستقيم و غيرمستقيم، از اواخر قرن هجدهم ميلادى به اين طرف بوده- به طور طبيعى ايجاب مى كرد كه احساس غرور و شخصيت ملل مسلمان شكسته شود و آنها از گذشته ى پُرشكوه كاملًا منقطع شوند و بدين گونه فرهنگ و اخلاق خود را رها كرده، آماده ى پذيرش فرهنگ غرب و تعاليم استعمارى شوند. و اين حيله، در زمينه ى كاملًا
ص: 63
مساعدى كه تسلط حكومتهاى فاسد و مستبد در كشورهاى اسلامى فراهم آورده بود، كارگر افتاد و سيل فرهنگ مهاجم غربى و همه ى مفاهيمى كه استعمار رواج آن را در ميان ملل مسلمان براى تأمين سلطه ى سياسى و اقتصادى خود بر آن ملتها ضرورى مى شمرد، به راه افتاد و نتيجه آن شد كه در طول دويست سال، كشورهاى اسلامى يكسره به سفره ى گسترده و بى مانع و رادعى براى غارتگران غربى تبديل شد و آنان از حاكميت مستقيم گرفته، تا مالكيت ثروتهاى زيرزمينى و تغيير خط يا زبان و حتّى تصرف كامل يك كشور اسلامى مانند فلسطين و تحقير مقدسات اسلامى و غيره، در اين كشورها پيش رفتند و مسلمين را از همه ى بركات استقلال سياسى و اقتصادى و فرهنگى- كه از جمله ى آن، رشد علمى و فرهنگى است- باز داشتند.
يك نگاه به وضعيت فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و نظامى كشورهاى مسلمان امروز و مشاهده ى ضعف روحى و مادّى آن و مداقه در نظامهاى سياسى و وضع دولتهاى اغلب اين كشورها كه در آن همه چيز حاكى از احساس حقارت و ناتوانى است، روشن مى سازد كه از مهمترين علتهاى اين وضع، بيگانگى و بريدگى اين كشورها و ملتها از گذشته هاى تاريخى خود و مجد و عظمتى است كه از وراى قرنها مى تواند هر انسان ضعيف و نوميد را به حركت و تلاش اميدوارانه سوق دهد. آن مجد و شكوه تاريخى، در آغاز با قيام للَّه و جهاد مخلصانه براى خدا و عمل به احكام آزاديبخش و زندگى ساز اسلام و به بركت حركت مسلمين در صدر اسلام و در غربت روزهاى مكه و جهاد دوران مدينه، پايه گذارى شد. مولود مباركى كه «جامعه ى اسلامى» ناميده مى شود، به بركت جهاد و مبارزه ى حجاز توانست به جوانى نيرومند و هوشمند بدل شود و سپس در طول قرنها توانست مشعل علم و معرفت و درفش قدرت و سياست را بر سر جهانيان بگسترداند. آن عظمت، از عظمت مبارزه ى مكه و مدينه سرچشمه گرفت.
اكنون اين جا- مكه و مدينه- پايگاه وحى و محل نزول بركات الهى است بر جماعتى مؤمن و مقاوم، كه به بركت ايمان و عمل به آيات الهى، توانستند از خاك
ص: 64
مذلتى كه بر آن آراميده بودند، برخاسته و قد علم كرده و آزادى شايسته ى انسان را براى خود تدارك ديده و پرچم آزادى بشريت و نجات انسان از سلطه ى امپراتورى هاى زر و زور آن دوران را برافرازند و با نور معرفتى كه از قرآن سرچشمه مى گرفت، پايگاه عظيم دانش بشرى را پديد آورند و خود قرنها بر منبر بلند علم و معرفت بشرى قرارگيرند و سخاوتمندانه به همه ى بشريت بياموزند و گرانبهاترين آثار علمى را طى قرنهاى متمادى پديد آورند و سرنوشت جهان بشريت را با علم و سياست و فرهنگ خود رقم بزنند. اينها همه از بركات تعاليم خالص اسلام و حكومت الهى در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله و برهه يى از صدر اسلام بود كه على رغم تسلط و رشد شجره ى خبيثه ى حكومتهاى سلطنتى و رجعت از دوران توحيدى، باز تا قرنها ثمرات خود را به مسلمين مى چشانيد و آنان و همه ى بشريت را كامياب مى كرد. هر وجب از اين خاك و اين سرزمين، يادآور خاطره يى از دوران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ياران فداكار و نورانى اوست. در اين سرزمين بود كه اسلام طلوع كرد و پرچم جهاد برافراشته شد وآزادى بشريت ازهمه ى غل وزنجيرهاى جاهليت رقم خورد.
امروز كه ملتهاى مسلمان، پس از چند قرن انحطاط و ركود و ذلت، در چهارگوشه ى جهان اسلام، به بيدارى و قيام للَّه گراييده اند و عطر آزادى و استقلال و بازگشت به اسلام و قرآن، در فضاى بسيارى از كشورهاى اسلامى منتشر گشته است، بيش از هميشه مسلمانان نياز دارند كه پيوند خود را با آن گذشته ى نورانى و معجزنشان، با دوران قيام للَّه و مبارزه ى اسلامى دوران نخستين اسلام مستحكم كنند. خاطرات اسلامى در اين سرزمين، براى هر مسلمان متدبر، در حكم داروى شفابخشى است كه او را از ضعف و زبونى و يأس و بدبينى نجات مى دهد و راه دستيابى به هدفهاى اسلام را- كه هميشه براى هر انسان برخوردار از عمق و حكمت، هدف زندگى و تلاش است- نشان مى دهد.
در اين جا بود كه پيامبر عظيم الشأن با ياران مخلص خود، سيزده سال همه ى سختيها را به جان خريدند و مرارتها را تحمل كردند، تا نهال اسلام ريشه دوانيد. و در اين جا بود
ص: 65
كه پس از سالهاى مصيبت بار زندگى در شعب ابى طالب، پس از شكنجه ى يارانى چون بلال و عمار و ياسر و سميّه و عبداللَّه بن مسعود و ديگران، پس از راهپيمايى طولانى و پُرمشقت و بى حاصل رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان قبايل مكه و طائف، بيعت عقبه با اهل يثرب واقع شد و هجرت پُربركت به مدينةالرسول صلى الله عليه و آله پيش آمد و دولت اسلامى تشكيل شد.
در اين جا بود كه پيروزى بدر و شكست احد و محنت خندق و آزمايش حديبيه اتفاق افتاد. اين جا بود كه اخلاص و جهاد پيروزى آفريد، و مال دوستى و غنيمت طلبى ناكامى آورد. اين جا آيه آيه ى قرآن نازل شد و خشت خشت بناى فرهنگ و تمدن و حيات طيبه ى اسلامى، كار گذاشته شد. مسلمان با تدبر در اين گذشته و زيستن در لحظه لحظه ى آن، با آينده نيز پيوندى سازنده مى يابد، راه زندگى و هدف آن را مى شناسد، به خطرات راه پى مى برد، فرداى اين حركت را بالمعاينه مى بيند و خود را براى پيمودن آن آماده مى سازد و بر ترديد ناشى از احساس ضعف و حقارت و ترس از دشمن فايق مى آيد؛ و اين همه، از بركات حج است.
از آنچه گفتيم، مى شود فهميد كه چرا استعمارگران ديروز و سردمداران سلطه ى استكبار جهانى امروز، اين همه از پيوند فكرى و عاطفى مسلمين با گذشته ى خود بيمناك و با آن در ستيزند. آرى، اين پيوند با گذشته است كه حال و آينده را رقم مى زند.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل جمهورى اسلامى در ايران و اعلام اين كه ملت ايران درصدد است جامعه يى بر اساس ارزشهاى اسلامى بسازد و در آن مقررات اسلامى را تحقق بخشد، موج تبليغات بوقهاى تبليغاتى شرق و غرب و وابستگانشان، جمهورى اسلامى را به نام بنيادگرا و كهنه پرست و روبه گذشته و عناوينى از اين قبيل، بشدت مورد حمله قرار داد و به نام نوگرايى، از اين كه ايران اسلامى مى خواهد پايبند به سنتهاى گذشته باشد، انتقاد كرد؛ و اين در حالى بود و هست كه نظامهاى مرتجع و مستبد و پايبند سنتهاى پوسيده كه هرگز بويى از مفاهيم نوين عالم مانند آزادى و دموكراسى و حقوق بشر استشمام نكرده و در شرق و غرب جهان كم نيستند، هيچگاه به آن نامها مورد
ص: 66
تعرض تبليغاتى قرار نگرفتند! و عبرت انگيز آن كه راديوهاى رژيمهايى كه در آن از ابتدايى ترين رسوم نوگرايى سياسى خبرى نيست و چيزى به نام مجلس ملى و انتخابات آزاد و نشريه ى غيردولتى در آن، در حكم افسانه است نيز به كشورى كه در آن به حكم اسلام، حكومتى مردمى بر سر كار است و قانون اسلامى در مجلسى مركب از نمايندگان مردم تصويب و به دست دولتى منتخب مردم اجرا مى شود و مردم در حساس ترين مسايل آن داراى حضور فعالند، نام مرتجع دادند و هوشمندان عالم را از تقليد مسخره آميز خود به خنده انداختند!
آرى، استكبار و دارودسته ى خبرى و تبليغاتى و قلمها و بوقهاى مزدورش، از اين كه كشورى در اعماق كهنه پرستى، و ملتى در حال و هواى سنتهاى جاهلى خود، سر كند، ولى درهاى خزاين مادّى خود را به روى آنان بگشايد و تسليم فزون خواهى و سلطه طلبى آنان شود و فرهنگ فساد و فحشا و مصرف زدگى و ميخوارگى و شهوترانى را از آنان بپذيرد، نه تنها نگران نيستند، بلكه بسى خشنودند! آنان از بازگشت ملتها به گذشته يى كه به آنان عزت و عظمت را يادآورى كند، راه جهاد و شهادت را به روى آنان باز كند، كرامت انسانى را به آنان برگرداند، دست سلطه گران را از غارت و چپاول به مال و ناموس آنان قطع كند، آيه ى وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا (1)
را به آنان بياموزد، كريمه ى وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ (2)
را بر آنان فرو خواند، خطاب وَما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ (3)
را به گوش و دل آنان برساند، فرمان إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ (4)
را در زندگى آنان اجرا كند و خلاصه، خدا و دين و قرآن را محور زندگى آنان سازد و دست طواغيت مستكبر و مستبد و سلطه طلب را از زندگى آنان قطع كند، از بازگشت به چنين گذشته يى و پيوند با چنين تاريخى، ناخشنود و سراسيمه و بيمناكند و لذا با هر بهايى مى خواهند از آن مانع شوند.
ص: 67
مسلمين، بخصوص جوامعى كه نسيم آزادى و قيام للَّه بر آن وزيده، و بالاخص علما و روشنفكران و پيشگامان آنان، بايد مراقب باشند كه در اين دام نيفتند؛ از عنوان بنيادگرايى نترسند؛ از تهمت ارتجاع و سنت گرايى آشفته نشوند؛ براى راضى كردن دشمنان خبيث و حسابگر، از اصل اسلامى خود، از احكام نورانى اسلام، از تصريح به هدفهاى جامعه ى دينى و نظام توحيدى، تبرّى نجويند و به سخن خدا گوش فرا دهند كه: وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (1)
و قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ (2)
و فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ (3)
و وَمانَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ. (4) در حج، در مدينه و مكه، در احد و منى و حرا، در اين سرزمين كه قدم مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اصحاب كرامش بر آن نهاده شده و شاهد آن رنجها و دربه دريها و مبارزات و خون دلها بوده و در قدم به قدم سرزمين وحى و جهاد و قرآن و سنت، در آن گذشته ها به تدبر بپردازيد؛ خود را با آن پيوند دهيد؛ در پرتو آن، راه و جهت را بيابيد؛ با تجربه ى آن، نتيجه و سرانجام راه را ببينيد؛ و به حول و قوّه ى خدا و با توكل به او و اميد به نصرت او و اعتماد به توانايى خود، در آن راه و به سمت آن هدف قدم گذاريد؛ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ. (5)
3) موضوع مهم ديگرى كه حجاج بيت اللَّه به عنوان بخشى از هدف حج بايد به آن
ص: 68
بپردازند، مسايل مهم و جارى جهان اسلام است. اگر حج كنگره ى عظيم ساليانه ى مسلمانان سراسر جهان است، بى گمان فورى ترين دستور اين كنگره، مسايل روز مسلمانان در هر نقطه از جهان است. اين مسايل، در تبليغات استكبارى به گونه يى مطرح مى شود كه از آن، نه درس و تجربه و اميدى به مسلمين سراسر عالم منتقل شود، و نه اگر در آن حادثه سوء نيت و سوء عمل استكبار مؤثر بوده، مجرمى رسوا و حقيقتى افشا گردد، و يا به طور كلى مطرح نمى شود. حج جايى است كه بايد اين خيانت تبليغاتى افشا، و حقيقت آشكار شود و زمينه ى آگاهى عمومى مسلمانان فراهم آيد.
اينك فهرستى از حوادث مهم جهان اسلام را به عرض برادران و خواهران مسلمان مى رسانم:
الف: مهمترين مسأله ى امروز، مسأله ى فلسطين است كه در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسأله ى جهان اسلام و شايد مهمترين مسأله ى بشريت بوده است. اين جا سخن از محنت و آوارگى و مظلوميت يك ملت است؛ سخن از غصب يك كشور است؛ سخن از ايجاد غده يى سرطانى در قلب كشورهاى اسلامى و در نقطه ى التقاى شرق و غرب جهان اسلام به يكديگر است؛ اين جا سخن از ظلم مستمرى است كه اكنون دو نسل پى درپى از ملت مسلمان فلسطين را فرا گرفته است. امروزه كه قيام خونين اسلامى متكى به توده هاى مردم در سرزمين فلسطين، خطر واقعى و جدى را به اشغالگران بى وجدان و بيگانه از انسانيت و بى محابا از جنايت گوشزد مى كند، شيوه هاى دشمن از هميشه پيچيده تر و هشداردهنده تر است و مسلمين در سراسر جهان بايد مسأله را از هميشه جدى تر بگيرند و براى آن فكرى و كارى بكنند. ... و اين است خبر تازه ى امروز.
اكنون اوضاع آشفته ى جهان اسلام و وابستگى روزافزون كشورهاى منطقه به قدرت بى مهار امريكا، زمينه ى مساعدى براى تهاجم كينه ورزانه ى دولت غاصب فراهم ساخته، كه با پشتگرمى به حمايت شيطان بزرگ- كه حقاً خطرناكترين دشمن اسلام و مسلمين است- آشكارا مقاصدى را كه هرگز هم تلاش زيادى براى پنهان
ص: 69
ساختن آن نمى كرده است، دنبال كند: انتقال يهوديان شوروى كه بخشى از بهاى كمكهاى غرب به آن ابرقدرت سابق است؛ انتقال فلاشه هاى اتيوپى كه قرار است خدمت به صهيونيست هاى امريكايى و اروپايى غاصب فلسطين را بكنند و اخيراً يهوديان هند؛ شهرك سازى در بخشهاى غصب شده ى اخير فلسطين و حتّى احتمالًا در بخش اشغال شده ى لبنان؛ افزايش تجهيزات نظامى و سلاحهاى كشتار جمعى در همان حال كه امريكا جنجال تحريم صدور چنين سلاحهايى را به خاورميانه بلند كرده است؛ حملات هوايى روزمره و متناوب به جنوب لبنان و بمباران غيرنظاميان فلسطينى و لبنانى؛ سختگيرى روزافزون نسبت به شهروندان عرب فلسطينى- يعنى صاحبان آن سرزمين- و انجام جنايتبارترين و وحشيانه ترين برخوردهاى پليسى با مردم، و در همان حال در صحنه ى سياسى، در برابر عقب نشينى روزبه روز دولتهاى عربى و ساف و ضعف نشان دادن زبونانه ى برخى از سياستمداران عرب، چهره ى مهاجم به خود گرفتن و حتّى فكر تشكيل كنفرانس بين المللى و يا منطقه يى، هر يك را به نوعى رد كردن، و بالاخره پيشنهاد تشكيل دولت فلسطين در گوشه يى از سرزمين فلسطين را كه محصول عقب نشينى و ذلت پذيرى طرفهاى فلسطينى بود، به صراحت و قاطعيت ردكردن. اينها مجموعه يى از سياستها و اعمال آشكار آدمى ستيزان صهيونيست است و يقيناً در كنار اينها چندين برابر، فعاليت پنهان در جهت توطئه و ترور و آدم ربايى و جنگ روانى و تبليغات مسموم و جنايتهاى شناخته و ناشناخته يى است كه فقط از صهيونيستها و همكاران آنها ساخته و متصور است.
استكبار جهانى و دولتهاى استعمارگر، از آغاز تا امروز، رژيم غاصب اسرائيل را به عنوان اهرم فشارى بر روى دولتهاى عربى و سپس اسلامى منطقه پديد آورده و ذخيره كرده اند و برآنند كه اين خنجر مسموم را همواره در پهلوى جهان اسلام نگاهدارند؛ و امروز شيطان بزرگ، سررشته ى اين سگ دست آموز را در دست دارد. پس، تعجبى نيست كه نقض مكرر قوانين بين المللى، نقض مداوم حقوق بشر- آن هم به فجيعترين
ص: 70
شكل- تجاوز مكرر به كشورهاى همسايه، عمليات تروريستى و آدم ربايى به گونه ى آشكار، تهيه ى روزافزون سلاحهاى اتمى و امثال آنها- كه هريك در هريك از كشورهاى جهان كه با امريكا و ديگر دولتهاى بزرگ رابطه ى ارباب رعيتى نداشته باشد، حادثه يى عظيم تلقى مى شود- از صهيونيست ها قابل قبول باشد و هيچ اعتراض جدى را از سوى شبكه ى استكبارى جهان، مخصوصاً شيطان بزرگ برنيانگيزد.
بدين ترتيب، امروز دولت غاصب صهيونيست، بزرگترين خطر براى حال و آينده ى جهان اسلام است و بر مسلمين است كه براى علاج اين خطر و رفع ظلمى به اين عظمت، درصدد علاج و چاره باشند. متأسفانه رفتار و گفتار اغلب سران كشورهاى اسلامى، هيچ اشاره يى را به عزم آنان بر علاج اين خطر بزرگ- كه چيزى جز محو رژيم صهيونيست نژادپرست نيست- نشان نمى دهد؛ بلكه بعكس، نشانه هايى از گسترش كمپ ديويد و تكميل خيانت «سادات» نيز در برخى از دولتهاى عربى به چشم مى خورد؛ و من نمى دانم آيا اين دولتها با اين رفتار ذلت بار و تسليم ننگ آور در برابر دشمن عنود مسلمين و اعراب، چه پاسخى براى ملتهاى خود و نيز در پيشگاه خداوند آماده كرده اند؟
علاج واقعى اين خطر به دست مسلمين است. آنان مى توانند با كمكهاى حقيقى به مبارزين مسلمان، قيام داخل كشور فلسطين را قويتر و كوبنده تر سازند، و نيز مى توانند به طرق گوناگون نگذارند كه دولتهاى منطقه به پيروى از خواست و تحميل امريكا، تن به سازش با اسرائيل دهند. اقدامهاى فداكارانه و جوانمردانه ى مسلمانان سربلند لبنان، كه بارها صهيونيست هاى قلدر و حاميانشان را در موضع ضعف و انفعال قرار داده، گواه صادقى است بر اين كه ملتها و جوانان مؤمن قادرند بسيارى از كارهاى بزرگ را انجام دهند.
ب: مسأله ى ديگر، حركتهاى اسلامى در برخى از كشورهاى عربى و افريقايى است. اين يكى از مژده بخش ترين حوادث جهان اسلام است كه ملتى با جوانهايش، با
ص: 71
روشنفكرهايش، با مردم كوچه و بازارش، داعيه ى اجراى احكام اسلامى و تشكيل حكومت اسلامى داشته و در راه آن حركت كند. از طلوع انقلاب عظيم اسلامى در ايران و تشكيل جمهورى اسلامى، اين انتظار و اميد براى دوستان، و اين هراس و نگرانى شديد براى اردوگاه استكبار و در رأس آن امريكا وجود داشت كه انقلاب اسلامى ايران، طليعه ى پيروزى هاى مسلمانان در ساير نقاط جهان اسلام خواهد بود.
برادران و خواهران مسلمان ما در همه جاى جهان بدانند كه بخش عمده يى از فشار مشترك شرق و غرب بر ايران اسلامى، چه در دوران جنگ تحميلى و چه قبل و بعد از آن، بدين خيال باطل بود كه با شكست جمهورى اسلامى در ايران، تجربه ى حركت اسلامى در چشم مسلمانان ساير كشورها ناكام جلوه كند و برق اميدى كه از پيروزى انقلاب در ايران، دلهاى آنان را روشن ساخته بود، نيروى آنان را در اين راه مبارك به كار نيفكند. امروز هم تبليغات وسيع بوقهاى استكبارى كه مى خواهد انقلاب اسلامى را در ايران، راكد و متوقف و رسيده به بن بست، و نظام جمهورى اسلامى را رويگردان از خط انقلاب و امام عظيم الشأن آن قدس سره و آشتى جوى با امريكاى غدار جلوه دهد، هدفى جز اين ندارد. اين همان بوقهايى است كه در دوران حيات امام راحل قدس سره بارها تهمت رابطه با اسرائيل و خريد تسليحات از آن و فروش نفت به آن را وقيحانه به ايران اسلامى- كه جدّى ترين دشمن رژيم صهيونيستى است- وارد مى كردند.
خدا را شكر كه هيچيك از تلاشهاى استكبارى- چه عملى و چه تبليغاتى- كارگر نيفتاد و شعله ى اميدى كه با پيروزى انقلاب اسلامى و چهره ى مصمم و تسليم ناپذير آن، بر دنياى اسلام و جانهاى مسلمين پرتو افكنده بود، كار خود را كرد و نتيجه آن است كه امروز در تعدادى از كشورهاى اسلامى، به صورت حركتهاى عظيم مردمى در طلب حكومت اسلامى مشاهده مى شود. ليكن اين جانب به عنوان برادرى دلسوز و مجرب، وظيفه ى خود مى دانم به اين ملتها و مخصوصاً به رهبران و هوشمندان و روشنفكران و علماى دينى آنان يادآورى كنم:
ص: 72
اولًا، در اين راه كه خطرات زيادى از ناحيه ى بى صبرى يا بى بصيرتى حركت را تهديد مى كند، بر دو عنصر صبر و بصيرت بيش از همه چيز تأكيد بورزيد.
ثانياً، حركت اسلامى و انقلاب اسلامى، عبارت است از طغيان بر ارزشهاى جاهلى و نظامهاى طاغوتى كه بشر را به زنجيركشيده و موجب ظلم و فساد و تبعيض طبقاتى و نژادى و فحشاى عمومى و ستم پذيرى توده ها و ديگر بدبختيهاى ملتها شده و همه چيز را فداى سود بيشتر و حاكميت ظالمانه ى بيشتر صاحبان زر و زور نموده است. پس، حركت صحيح اسلامى، صف بندى ميان دو نظام ارزشى و مبارزه ى ميان دو فرهنگ است: فرهنگ به زنجير كشيدن بشر، و فرهنگ نجات بشر.
لذا هر حركت اسلامى بايد خود را براى مقاومت همه ى زورمندان عالم آماده كند و غافلگير نشود.
ثالثاً، دشمن مى كوشد با جوسازى و حيله هاى تبليغاتى، شما را از نام حكومت اسلامى و نظام اسلامى برحذر دارد، و شايد برخى از ساده دلان به اين فكر بيفتند كه براى حساس نشدن امريكا و دولتهاى غربى، بهتر است كه در اظهارات علنى، از نام حكومت اسلامى اجتناب شود. توصيه ى اين جانب، اجتناب جدى از اين مصلحت انديشى خلاف مصلحت است. هدف تشكيل نظام اسلامى و حاكميت قرآن و اسلام را، بى هيچ انفعالى به صراحت و به تكرار و در همه ى شرايط بيان كنيد و با عدول از نام مقدس اسلام، دشمن را به طمع نيندازيد و هدف را مبهم و غبارآلود نسازيد.
رابعاً، اسلام وحركتهاى اسلامى همواره از نفاق، بيش از كفر صريح لطمه ديده است. امروز خطر اسلام امريكايى- يعنى آن جا كه نام و عنوان اسلام در خدمت طواغيت و در جهت هدفهاى امريكا و ديگر مستكبرين است- از خطر ابزارهاى نظامى و سياسى امريكا كمتر نيست و بيشتر است. از علمداران اسلام امريكايى، چه در لباس عالم دين و چه در موضع سياستمدار برحذر باشيد و آنان را در سخن و اشاره و جهت گيريشان متهم كنيد و هرگز درصدد جلب كمك آنان نباشيد.
خامساً، از تجارب حركتهاى ديگر اسلامى در ساير كشورها و وضع كنونى آنان بى خبر نمانيد و على رغم ميل استكبار، با آنان ارتباط بيابيد.
ص: 73
و بالاخره سادساً، آيه ى شريفه ى وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا (1)
را كه توصيه ى تمسك به دين و رعايت وحدت كلمه در آن است، همواره به ياد داشته، هر دو توصيه ى آن را نصب العين خود قرار دهيد و از كيد دشمن در اين باب برحذر باشيد.
ج: يكى ديگر از مسايل كنونى جهان اسلام، مسأله ى عراق و وضع مصيبت بار و گريه آور ملتى است كه بر اثر سوء نيت و سوء تدبير زمامدارانش، علاوه بر اختناق و حكومت پليسى شديد، و پس از اين كه از ده سال پيش به اين طرف، به جنگ غيرعادلانه با همسايگان خود مجبور گشته و به خاطر تدابير ابلهانه و جاه طلبانه ى سرانش، هزاران هزار زن و مرد و كودك و پير و جوانش، در بمبارانها و تخريبها به قتل رسيده، يا داغديده و يا مجروح و معلول و بى خانمان شده و بخش عظيمى از ثروت ملى و تاريخى اش نابود شده، اكنون از سوى همان زمامدارانى كه مسبب همه ى اين مصايب بوده اند، به صورت مستقيم تهديد مى شود و با بمبارانها و سلاحهاى دسته جمعى و شيميايى، قتل عام و آواره و نوميد از زندگى مى گردد.
هنگامى كه ارتش عراق براى ارضاى جاه طلبى و افزونخواهى سران رژيم آن كشور، به كشور كويت حمله و آن را تصرف كرد و بهانه يى نقد به دست امريكا براى حضور بى سابقه ى نظامى و بالطبع نفوذ شوم سياسى و اقتصادى در منطقه ى خليج فارس داد و منطقه ى خليج فارس از هر دو طرف- رژيم عراق و متحدين غربى- به آتش كشيده شد، كسانى از مسلمين غالباً از روى ساده انديشى خيرخواهانه، و شايد معدودى از سر بدخواهى و حسابگرانه، به جمهورى اسلامى مصرانه پيشنهاد مى كردند كه به كمك رژيم بعثى عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گسترده تر سازد. اين نظر، البته برخلاف اصول مسلّم اسلام بود كه جهاد را فقط در راه گسترش دين خدا، يا دفاع از
ص: 74
ملتهاى مستضعف و يا دفاع از دولت اسلامى واجب مى شمرد؛ و نه در دفاع از رژيمى مهاجم و اشغالگر و قدرت طلب، آن هم با ايدئولوژى حزب بعث كه رسماً و علناً منكر و معرض دين و معنويت است، آن هم با سوابق ظلم و فساد و اختناق و نسل كشى كه رژيم عراق در آن داراى وضعى استثنايى است، و بالخصوص رژيمى كه سابقه ى تسليم و فرمانپذيريش در برابر قدرتهاى سلطه گر را ايرانيان در طول هشت سال جنگى كه به خواست استكبار و با سلاح و كمك همه جانبه ى آنان بر نظام اسلامى تحميل كرد، بخوبى دريافته اند.
آرى، اسلام دفاع از چنين رژيمى را جهاد نمى شمرد و آن را جايز نمى داند؛ ليكن اين پيشنهادكنندگان بعضاً تحت تأثير اظهارات رياكارانه و فرصت طلبانه ى مسؤولان ويرانى عراق، كه در برهه يى كوتاه براى جلب نظر ساده لوحان، بدروغ دم از اسلام و مقدسات دينى مى زدند و بعضاً با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژيم، دفاع از ملت عراق را انگيزه ى خود از اين پيشنهاد مى دانستند، ما به آنان يادآورى مى كرديم كه كمك به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ به نفع رژيم عراق و تحكيم سلطه ى آن رژيم، كمك به مردم عراق نيست؛ بلكه كمك به رژيم ضد مردمى عراق و ظلم به مردم عراق است كه ده سال است آن رژيم منحوس، جنگى ناخواسته را بر آنان تحميل كرده است.
اكنون با تسليم و فرار مفتضحانه ى رژيم و ارتش عراق در برابر امريكا و متحدين غربى و قبول همه ى شرايط مستكبران، آن رژيم توانسته خود را براى مدت نامعلوم ديگرى بر سرير حكومتى بى افتخار و قدرتى ذلت آميز تأمين كند؛ و در اين حال، باز مردم عراق- اين ملت مظلوم كه سالهاست گروگان رژيمى خشن و ظالم و فاسد و شكنجه گرند- بايد علاوه بر تاوان جنگى كه فقط به هدف افزونخواهى سران رژيم بر آنان تحميل شده، غرامت شكست و ذلت و عقده هاى حقارت آن رژيم را نيز بپردازند.
همان رژيم و ارتشى كه بيش از صد ساعت نتوانستند با دشمنان خارجى كه به داخل خانه ى آنان آمده بودند، بجنگند و از مرگ نترسند، اكنون بيش از صد روز
ص: 75
است كه به جان ملت عراق افتاده، خانه ها را ويران، شهرها را بمباران، عتبات عاليات را هتك، مردم را از وطن آواره، علما و بزرگان را دستگير و بسيارى را شكنجه و ملت را قتل عام مى كنند. در شمال، كردها و در جنوب، اعراب را طورى كشتند و زدند و دربه در كردند و به عزاى عزيزان نشاندند كه واقعاً در مورد هيچيك از جنايتكاران شناخته شده در روزگاران اخير ما نشنيده و گمان نبرده ايم. با مردم عراق رفتارى كردند كه انسانهاى باوجدان با حيوانات نمى كنند.
كردهاى شمال عراق بر اثر اخم و تهديد امريكا و دولتهاى غربى، فعلًا وضع بهترى دارند، تا بعدها چه پيش آيد؛ اما شيعيان جنوب كه به دلايل متعدد، مورد بغض و كينه ى امريكا و متحدينش مى باشند- و دليل عمده آن است كه داعيه ى اسلام و تشكيل حكومت اسلامى در آنان هست- همچنان در تهديد دايم و مورد بلا و مصيبت دايم از سوى رژيم ضد دينى و طغيانگر و نسل كش عراقند. اين، تصوير ساده يى از وضع عراق است كه گفته شد؛ ملتى ستمديده و مظلوم و بى پناه با دست خالى در برابر حكومتى بس خشن و بى اعتنا به همه ى معيارهاى اسلامى و انسانى و بين المللى و بى باك در ريختن خون مردم و ظلم به مردم. ... و صداى ياللمسلمين آن مردم بلند است. و در همين چند روز، علايم آشكار محاصره و حمله يى خونين به صدها هزار نفر فراريانى مشاهده شد كه از بيم ارتش، به مرداب هاى ميان بصره و عماره و ناصريه پناهنده شده اند و زن و مرد و كودك بيمار و- بنا بر خبر- بعضاً وبا زده و دچار بيماريهاى واگير مى باشند. غرب و بخصوص امريكا، جز نقل بعضى خبرها، آن هم كوتاه و بى كشش، هيچ كمكى نكرده اند و آنان تنها اميدشان به خداست و به توده هاى مسلمان، كه البته مى توانند حداقل به شكل اعتراض به اين اعمال، آنان را يارى دهند.
د: مسأله ى بعدى، وضع مسلمانان كشمير است. دولت هند، با استفاده از اشتغال دنياى اسلام به مسايل حاد ماههاى اخير، كه موجب غفلت عمومى از وضع آن برادران جداافتاده و مظلوم شده، حداكثر فشارى را كه توانسته، بر آن مردم وارد آورده و جان و
ص: 76
مال و حتّى- بنا بر نقل- ناموس آنان را مورد تعرض و تاراج قرار داده است. اين جانب اكنون درصدد آن نيستم كه در ماهيت مسأله ى كشمير قضاوتى بكنم- و مطلعين مى دانند كه اين، يكى از زخمهاى كهنه يى است كه انگليسى هاى استعمارگر درهنگام خروج اجبارى خود از هند، بر پيكر شبه قاره وارد كرده و به وسيله ى آن از مسلمانان هند بزرگ انتقام گرفتند- سخن ما آن است كه دولت هند در برخورد با اين مسأله، از ابزارهاى خشن ونامناسب استفاده كرده و با اطمينان به اين كه دولتهاى بزرگ و سازمان هاى مدعى حقوق بشرهيچ دفاع واقعى از مسلمانان نخواهند كرد، به روشهاى غير انسانى متوسل شده است.
ملتهاى مسلمان بايد بدانند كه مسلمان كشميرى از آنان متوقع آن است كه از او دفاع كنند، و اين وظيفه ى اسلامى و برادرانه ى مسلمين است، و دولت هند اگر تصور كند كه مى توان آن جمع كثير از مسلمانان را بدون هيچ عكس العمل از سوى مسلمين جهان، براى هميشه تحت فشار نگهداشت، بى شك در اشتباه است.
در همين جا لازم است درباره ى اقليتهاى مسلمان در برخى از كشورها و از جمله كشورهاى اروپايى اشاره شود كه فشار وارد بر مسلمانانى كه مايلند هويت اسلامى خود را حفظ كنند، افشاگر ماهيت دموكراسى و آزادى يى است كه غرب پيوسته از آن دم مى زند! حساسيتهايى كه بعضى دولتهاى اروپايى در برابر ساختن مسجد، يا تشكيل اجتماعات اسلامى، يا رعايت لباس اسلامى و امثال آن نشان مى دهند يا در مردم برمى انگيزند، بايد مسلمانان را به مواضع واقعى آن دولتها نسبت به اسلام آشنا سازد. اينها از جمله ى مسايل مهمى است كه مسلمانان جهان بايد درباره ى آن بينديشند و از آن براى معرفت به وظيفه ى خود در اين روزگار بهره گيرند.
ه: يكى از مسايل مهم اين روزگار، مسأله ى اختلافات فرقه يى ميان مسلمين است.
اين البته مسأله ى تازه يى نيست و اختلافات و نزاع و بعضاً زدوخورد بر سر مسايل كلامى و فقهى و فرقه يى، از قرن اول اسلام همواره وجود داشته است؛ ليكن در اين باب، سخن تازه آن است كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و گسترش فكر آن در سراسر
ص: 77
آفاق اسلامى، يكى از ترفندهاى استكبار در مقابله با اين موج همه گير اسلامى اين بوده است كه از سويى انقلاب اسلامى ايران را يك حركت شيعى به معناى فرقه يى آن- و نه اسلامى به معناى عام- معرفى كرده، و از سوى ديگر، در ايجاد نفاق و نقار ميان شيعه و سنى سعى بليغ كنند. ما از آغاز با توجه به اين مكر شيطانى، همواره اصرار بر وحدت فرق مسلمين داشته و كوشيده ايم اين فتنه گرى را خنثى كنيم و بحمداللَّه با تفضل الهى توفيقات فراوان نيز داشته ايم، كه يكى از آخرين آنها، تشكيل مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى است و هم اكنون در سراسر جهان اسلام، علما و روشنفكران و شعرا و نويسندگان و عامه ى مردم از همه ى مذاهب اسلامى، دوشادوش و با يك زبان و يك نفس، از انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران دفاع مى كنند؛ ليكن دشمن با پول و طرح و تبليغ و خباثت فراوان مجهز است و متأسفانه در نقاطى از جهان كسانى را مى يابد كه بتواند با تطميع و اغفال، بر ذهن و زبان آنان تسلط يابد. لذا گاه به گاه در كشورى از يك سياستمدار، و در كشور ديگرى از يك عالم نما يا انقلابى نما شنيده مى شود كه به تشنيع و ناسزا به شيعيان يا به ملت ايران- كه بزرگترين انقلاب معاصر را به وجود آورده و به گونه يى بهت انگيز از آن دفاع كرده اند- زبان مى گشايد و قلم مى راند. يا در كشور مسلمان پاكستان- كه ملت آن، در شمار عزيزترين ملتها براى ما و هميشه در خط دفاع از اسلام و جمهورى اسلامى ايران بوده و هست- كسانى با دلارهاى دشمنان اسلام و وحدت مسلمين، جلسات داير مى كنند و كتاب و مقاله مى نويسند، تا شيعه و تشيع اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را به باد حمله بگيرند و به مقدسات اهانت كنند.
ما همه ى اينها را به حساب امريكا و دستياران و مزدورانش مى گذاريم و دامن ملتها و علماى راستين اسلام را از آن پاك مى دانيم؛ ليكن اين از جمله مسايلى است كه بايد با هوشيارى مسلمين حل شود و مجال تاخت وتاز به دشمنان اسلام داده نشود.
و: آخرين سخن، مسأله ى بسيار مهم سلطه ى روزافزون شيطان بزرگ بر ذخاير كشورهاى اسلامى و حضور بيش ازپيش سياسى و اقتصادى و حتّى نظامى آن در اين
ص: 78
كشورهاست. اين ابرقدرت ظالم و سلطه طلب، پس از تحولات اخير جهان كه منتهى به فرو ريختن نظامهاى الحادى كمونيستى شد و شوروى از موضع رقابت با امريكا فرو افتاد، درصدد است كه سراسر جهان و بخصوص مناطق زرخيز اسلامى را به منطقه ى نفوذ بى رقيب خود مبدل سازد و پس از فراغت از- به اصطلاح- جنگ سرد، به جنگ همه جانبه يى با بيدارى اسلامى- كه مانع مستحكمى در راه اين نفوذ است- كمر بسته است.
اين حكومت شيطانى، بنا بر مقتضاى طبيعت ضد فطرى و ضد انسانى خود، از درون دچار معضلات لاينحلى است؛ ليكن به اقتضاى همان طبيعت استكبارى و جهانخوارى، مى كوشد كه مشكلات خود را به كل جهان منتقل كند و با تسلط بر همه ى مراكز حساس و ثروت خيز عالم، از جمله خاورميانه و مخصوصاً خليج فارس، به حيات خود قدرتمندانه تر از پيش ادامه دهد. اگر اين رؤياى شوم به تحقق بپيوندد، روزگار سياهى بر ملتهاى اين منطقه خواهد گذشت كه در گذشته نظير نداشته است.
رژيم امريكا، اينك از هر وسيله يى براى رسيدن به آن هدف شيطانى استفاده مى كند و متأسفانه جهالت و غرور و قدرت طلبى حكام عراق- كه زمينه ى آن را هم كمكهاى قبلى امريكا و غرب به عراق فراهم كرده بود- اوضاعى را در اين منطقه به وجود آورد كه عواقب تلخ و دردناك آن را همه كم و بيش مى دانند؛ و از جمله تبعات آن، يكى اين است كه امريكا به تصميم گيرنده ى اصلى در بخش مهمى از اين منطقه مبدل شده و دولتهاى منطقه را مرعوب خود ساخته است؛ و اين تهديدى بزرگ براى موجوديت اسلامى، بلكه كيان انسانى در اين منطقه و در هر منطقه از جهان كه چنين اتفاقى بيفتد، به شمار مى آيد.
امروز به جز اسلام و انسانهاى مؤمن و مصمم، هيچ نقطه ى اميد ديگرى براى مقابله با اين تهديد بزرگ نيست. و خدا را سپاس كه امروز خورشيد منور اسلام حياتبخش، دوباره بر دل و جان انسانها تابيدن گرفته و بسيارى ملتهاى مسلمان در راه تحقق بخشيدن اسلام در زندگى خود، با عوامل دورى مردم از دين خدا مبارزه را آغاز كرده اند. اين، حركتى فرخنده و اميدبخش است و به توفيق الهى همين است كه زنجير سلطه ى شيطانى
ص: 79
امريكا و هر قدرت طغيانگر ديگر را خواهد گشود و همه را نجات خواهد داد؛ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي. (1) ملتها و دولتها در قبال روحيه ى گرايش به اسلام ناب محمّدى صلى الله عليه و آله- اسلامى كه سرلوحه اش، قطع نفوذ شيطان بزرگ و بقيه ى شياطين از زندگى ملتهاست- به يك اندازه مسؤولند. دولتهاى اسلامى اگر به كشور و ملت خود علاقه مندند، بايد بدانند اين آن چيزى است كه زندگى و شرف و استقلال ملتها و كشورها و قدرت دولتها را تأمين مى كند.
از خداوند متعال، بيدارى همه ى مسلمانان عالم و شرف و عزت و رهايى آنان از چنگال استكبار و پيروزى آنان در مصاف دشمنان خدا را مسألت مى كنم.
پروردگارا! پرتو قرآن و اسلام را بر دلهاى مسلمين مستدام بدار و رحمت و فضل خود را بر آنان نازل كن؛ آنها را تأييد بفرما و دلهاشان را با اميد و ايمان مستحكم بدار؛ قلب ولىّ اللَّه الاعظم(ارواحنافداه و عجّل اللَّه فرجه) را از ما شاد و دعايش را در حق ما مستجاب كن؛ حج حاجيان و تلاش تلاشگران راه خودت را به نيكى مقبول فرما؛ دلهاى مسلمين را روزبه روز به هم نزديكتر و عوامل تفرقه را نابود فرما؛ ارواح مطهر شهداى راه حق و جسم و جان آسيب ديدگان اين راه را مشمول رحمتت بفرما. پروردگارا! از هر حركتى كه در سراسر جهان براى حاكميت دين تو انجام مى شود، حضرت امام خمينى- آن بنده ى صالح و برگزيده ات- را جزاى خير عنايت كن. آمين ربّ العالمين.
والسّلام على جميع اخواننا المسلمين و رحمةاللَّه
على الحسينى الخامنه ئى
سوم ذى الحجةالحرام سال 1411 هجرى قمرى
مصادف با بيست وششم خرداد سال 1370 هجرى شمسى
ص: 80
بيانات در ديدار با اعضاى بعثه ى حج و ...(23/ 4/ 1370 ه. ش.)
(23/ 4/ 1370 ه. ش.)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
در ابتدا بايد به ناتوانى و عجز خودمان از اداى شكر حضرت بارى تعالى اعتراف كنيم، كه هرچه شد، به تفضل و عنايت حضرت حق بود. همينى هم كه خداى متعال بحمداللَّه مردان لايق و كارآمدى را بر اداره ى اين مراسم برانگيخت، خود از الطاف بارى تعالى بود. واقعاً به مردم ما يك عيدى داده شد و دست شفايى از سوى مركز غيبى لطف و رحمت، و از طرف ولىّ عصر(ارواحنافداه) بر سر اين مردم كشيده شد، كه بعد از رحلت امام بزرگوار، واقعاً اين مردم سزاوار بودند كه چنين لطفى از طرف پروردگار به آنها بشود. گمان من اين است كه روح مبارك امام هم از آنچه كه پيش آمد، خشنود است.
ماها مى دانيم، برادران دست اندركار هم همه مى دانند كه ايشان در سال آخر حيات نورانى و مباركشان، خيلى به فكر حج بودند و خيلى مايل بودند كه اين مسأله انجام بشود.
البته مقدر نبود كه اين كار در حيات آن بزرگوار انجام بشود، ولى بحمداللَّه در اين زمان شد؛ خدا را سپاسگزاريم. خودمان را كوچكتر از آن مى دانيم كه در اين باران رحمت الهى، براى خويش كمترين نفعى قايل باشيم. اميدواريم كه خداوند اين زحمات فراوان را از شماها قبول كند و فضل و رحمت خود را همواره بر سر اين مردم مستمر و جارى بدارد.
ص: 81
واجب و لازم است كه من به عنوان يك فرد كوچك و خدمتگزار، از برادران عزيزى كه در اين كار از جان و فكر و وجود خودشان مايه گذاشتند و در اين خدمت بزرگ همگانى نقش ايفا كردند، صميمانه تشكر كنم؛ از برادر عزيزمان جناب آقاى رى شهرى، تا بقيه ى آقايان علمايى كه تشريف دارند، جناب آقاى جمارانى، تا برادران حج و زيارت، جناب آقاى رضايى، و ساير كسانى كه به نحوى دست اندركار اين قضيه بودند؛ هم در بخش ادارى و تشكيلاتى و سياسى و مديريتى و تداركاتى- كه بخش واضح و بارزى است- و هم در بخش آن ظرافتها و محتواهاى بسيار مؤثر- اگرچه در ميدان ارزيابى كم نمود است- و نيز آن كسانى كه همفكرى كردند، آن كسانى كه كارهاى زحمتدار را انجام دادند- كه جناب آقاى پورنجاتى به بعضى از آنها اشاره كردند- همچنين كسانى كه آن نوشته ها را منتشر كردند، آن عكس مبارك حضرت امام قدس سره را كشيدند- كه جناب آقاى رى شهرى براى من نقل كردند، حدود دوازده روز، و هر روز چندين ساعت، يك نفر در آن فضاى بسته خودش را مصروف اين معنا مى كرد، تا اين عكس را زيبا از كار دربياورد و جلوى چشم مردم رهگذر قرار دهد- كسانى كه آن پلاكاردها و تابلوها را درست كردند، آن ماكت قدس را ساختند، و خلاصه اين كه نوشتند، كشيدند، ساختند، پرداختند، واقعاً ميليونها لحظه ى فعال دست به هم دادند، هزاران فكر صائب و هزاران نيروى مفيد در كنار هم قرار گرفتند، تا توانستند اين محصول را براى عالم اسلام فراهم كنند. خدا را شكر مى كنيم و شماها را سپاس مى گوييم.
اميدواريم كه هر كدامتان هر مقدارى كه تلاش داشتيد- كه خداى متعال به آن اعلم و اعرف است و ما كوچكتر از آن هستيم كه بخواهيم در اين زمينه ها اظهار اطلاع بكنيم؛ شما خودتان بهتر از ما مى دانيد- ان شاءاللَّه خداوند به شما پاداش بدهد و توفيقاتتان را اضافه كند و از شما قبول نمايد.
ص: 82
آن چيزى كه من مفيد مى دانم عرض بكنم، اين است كه حج حادثه يى است كه هر سال يك بار اتفاق مى افتد؛ اما از آن حوادثى است كه مى سزد اگر يك سال يك جمع عاقل، عالم، هوشمند و توانا، براى آن چند روز برنامه ريزى و تلاش كنند. بله، من اين حرف را كه در گزارش آمده بود، قبول دارم كه برنامه ريزى خوب، در صحنه ى عمل خودش را نشان مى دهد؛ اگرچه هيچ سالى را با سال ديگر نمى شود مقايسه كرد و هر سالى مسايل خودش را دارد. امسال مسايل خاصى بود، شكل خاصى بود و مهره هاى سياستهاى جهانى، تركيب خاصى داشتند. شما از اين فرصت استفاده كرديد و اين حضور را به اين شكل نشان داديد؛ سال ديگر نمى دانيم كه چگونه است. اين طور نيست كه هر سالى قطعاً بتواند الگوى سال ديگر بشود؛ نه، ممكن است سال بعد حادثه ى كوچك يا بزرگى اتفاق پيدا كند كه كل هندسه ى اين صحنه و عرصه ى ترسيم شده را عوض كند.
آن وقت اين مجموعه، مركز و شعاع ديگرى پيدا خواهد كرد. برنامه ريزى بايد اصولى و عمومى و كلان باشد. البته اگر جزييات هم فرض بشود، خوب و لازم است؛ منتها بايد با آن حالت بلندنظرى باشد، تا انسان بتواند هر شرايطى را به خدمت بگيرد.
آنچه كه مهم است، اين است كه ببينيم حج از ماچه مى طلبد. ما امروز حكومت اسلامى هستيم؛ ادعاى ما اين است. ما معتقديم كه حج، جا و ميدان ماست. اين ميدان، باعظمت است. معلوم است كه عظمت اين ميدان، همان يكى، دو ميليون آدمى كه آن جا هستند، نيست؛ بلكه كل دنياى اسلام است؛ چون هر كدام به شهرها، كشورها و خانه هاى خودشان مى روند و خبرى از حج مى برند. پس، شما از اندونزى تا اروپا را زير پوشش گرفته ايد.
مسلمانان همه در حج بودند و شما آن جا حضور داشتيد. اگر شما در حج كه هستيد، بتوانيد آن كارى را كه وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ (1)
ايجاب مى كند، انجام بدهيد، تمام
ص: 83
دنياى اسلام را زير پوشش گرفته ايد. كارى انجام شده، كه با هيچ وسيله ى ديگرى آن كار امكان ندارد. يعنى اگر ما روزنامه يى داشته باشيم و بتوانيم آن را درِ خانه ى اين تعداد آدم در سراسر دنيا بفرستيم، نمى تواند آن اثرى را داشته باشد كه حضور اين جمع و تشكيل اين جماعت و ديدن اشخاص و ابدان شماها براى آنها ممكن است اين اثر را بگذارد. اين، يك چيز ديگر است؛ بخصوص كه منطقه، منطقه ى عجيبى است. آن جا زمينها متبرك است. هر كس وارد مكه و مدينه مى شود، به نظر من اول بايد خم بشود و آن زمينها را ببوسد. اين جا، جاهايى است كه كف پاى پيامبر، كف پاى اميرالمؤمنين، كف پاى فاطمه ى زهرا عليها السلام، كف پاى سلمان به همين زمينها خورده است. اين واديهاى مختلف مكه، اين شِعبها، اين مراكز گوناگون در مدينه و در مكه، تقدس بسيارى دارد.
اصلًا محوطه، محوطه ى عجيبى است؛ مثل اين كه از عالم ديگرى آورده اند و در اين دنياى ما گذاشته اند؛ براى ما اين گونه است. از يك طرف، چنين جايگاهى وجود دارد؛ از طرف ديگر، اين شماييد كه بايد وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ (1)
باشيد. بايد از حالا برنامه را بر اين اساس بريزيد.
اين مراسم برائت، مراسم بسيار مهمى است. واقعاً گل سرسبد جماعى حج ما همين مراسم برائت است. هر مجموعه، آرم و شعارى دارند؛ آرم ما هم اين است؛ ليكن همه چيز، اين نيست. ما بايد خودمان را براى پاسخ صحيح و مناسب به هر سؤال احتمالى كه بر زبانها بيايد و احياناً بعضى بر زبانها نيايد، ولى از ما وجود دارد، آماده كنيم و آن پاسخها را به صورت جزوه، كتاب، انسانِ آماده ى به حرف، و تماسهايى كه بايد گرفته بشود، حاضر كنيم.
امسال من داعى بيشترى بر استطلاع از مسايل حج داشتم و زياد سؤال مى كردم.
ص: 84
براى من از معنويت حجاج ايرانى در حج تعريف مى شد؛ شايد سالهاى ديگر هم همين طور بوده است. برادران نقل مى كردند كه نيمه شبها عده ى زيادى از ايرانيها در گوشه و كنار مسجدالحرام و يا در عرفات ايستاده بودند و نماز شب مى خواندند، يا حال توجه داشتند. اينها خيلى مهم است. من خودم در حج مجموعه يى را ديدم كه يك حال معنوى داشتند. وقتى فهميدم متعلق به كدام كشورند، در احساس و درك من نسبت به مردم آن كشور اثر گذاشت. سالها هم گذشته، اما اين قضيه از يادم نمى رود.
ما در حج بايد بتوانيم فرهنگ و اخلاق و منش و رفتار مردم خودمان را طورى بكنيم كه اينها الگو بشوند و كسانى كه نگاه مى كنند، يادشان نرود؛ لااقل چيزهاى برجسته يى را از ايرانيها بگيرند. اين شايد در مواردى، اثرش از آن سوءظن بيشتر باشد.
اين قدمى نيست كه بگويم برداشته بشود، تا شما بگوييد كه كار ما نيست؛ نه، همان مقدارى كه مربوط به حج است، بايد انجام بگيرد. بنابراين، از ديدگاه تأثير بر روى ملتهاى مسلمان، اين مسأله ى اساسى و مهم وجود دارد.
اما از ديد همان صدوبيست هزار نفرى هم كه خودمان برمى داريم مى بريم يك مسأله ى مهم است. صدوبيست، سى هزار، صدوپنجاه هزار، ان شاءاللَّه در آينده دويست هزار نفر زن و مرد و پير و جوان را براى مدت بيست يا بيست وپنج روز، در حساسترين مناطقى كه مى شود انسان حرفى را مؤثر در ذهنها فرو كند، به ما مى سپارند. اين، فرصت بسيار استثنايى و خيلى عجيبى است. وقتى كه يك مشت آدم را در مدت يك هفته به اردويى مى برند، مى گوييم براى تأثيرگذارى عجب ميدان خوبى است. اين اردوى صدوپنجاه هزار نفرى را به دست ما سپرده اند و ما داريم آنها را مى بريم؛ تأثيرات زيادى مى شود روى ذهنها گذاشت. بحمداللَّه ما سرمايه هاى گرانقدرى هم داريم؛ آقايان اهل علم، صاحبان فكر، صاحبان زبانها يا روشهاى مؤثر. با اين ديد نگاه كنيم كه ما يك عده را به اردو برده ايم و مى خواهيم روى اينها اثر بگذاريم، و وقتى كه برمى گردند، منقلبشان كرده باشيم؛ كه حج هم اصلًا براى منقلب شدن است. حج بايد ما را معنوى كند. وقتى برمى گرديم، واقعاً بايد معنوى شده باشيم. هر كس برمى گردد،
ص: 85
بايستى كأنه از عالم معنا و از بهشت برگشته باشد. افراد بايد چنين حالتى داشته باشند. براى اين هم بايستى برنامه ريزى مفصلى بشود. ...
ما بايد از همه ى مظاهر و ظواهر و شعاير حج استفاده بكنيم. مثلًا ببينيم در عرفات چه استفاده يى مى توان كرد. منظورم صرفاً استفاده ى سياسى نيست. البته بخشى از آن، استفاده ى سياسى و انقلابى است و هرچه مى شود، بايد استفاده كرد. يا مثلًا در منى، يا در خود مكه، يا در مدينه، چه استفاده يى مى توان كرد. در بحبوحه ى اعمال حج، چه استفاده هايى مى توان كرد. بعد از ايام حج- كه يك مقدار فراغت و آرامش هست و احساسات مردم فروكش كرده و دنبال كارهاى متفرقه اند- چه استفاده هايى مى توان كرد.
يعنى ما بايد براى دانه دانه ى اينها برنامه داشته باشيم. نمى گويم كه از امسال تا سال آينده اين برنامه ها تنظيم بشود؛ اما هدف و جهت بايد اين باشد.
جمهورى اسلامى حج را شناخت. اين، بصيرت امام بود. امام درست در سربندهاى اساسى انگشت گذاشته بود. در اسلام خيلى واجب وجود دارد، روزه هم يك واجب اساسى است؛ اما امام روى نماز جمعه و روى حج- يعنى آن بخشهاى حساس و سربندهاى مهم- خيلى تكيه كرد و دايم از سال اول نسبت به حج حرف داشت و پيام مى داد. البته من يادم است كه ايشان از قبل هم- يعنى سال 41- به حجاج پيام مى دادند. بعد از آن مبارزات اوليه ى مربوط به انجمنهاى ايالتى و ولايتى، و بعد از آن كه دولت انجمنها را قبول كرد، فاصله يى شد. در اين فاصله كه بين زمستان تا فروردين بود، حادثه ى مدرسه ى فيضيه واقع شد، كه فاصله ى تلخى بود؛ تحرك بود و تلاش بود و خطر، و ما نمى دانستيم كه چه كار مى خواهد بشود. من يادم است كه يك شب به همراه مرحوم آقاى شيخ على حيدرى نهاوندى- از شهداى حزب جمهورى اسلامى- و دو نفر ديگر خدمت امام رفتيم، تا پيشنهادهايى كه راجع به حج به ذهنمان مى رسيد، با ايشان در ميان بگذاريم. يكى از پيشنهادهاى ما اين بود كه به مناسبت موسم حج، خوب است پيامى از جانب ايشان صادر شود؛ اما ايشان گفتند كه من نوشته ام! معلوم شد كه ايشان
ص: 86
براى حج اعلاميه نوشته اند و فرستاده اند. يعنى در سال 41 كه هنوز اول مبارزات بود و هيچ خبرى نبود، ايشان آن مواقع اساسى دين را شناخته بودند و به آن اهميت مى دادند ....
شنيدم كه بحمداللَّه بازرسيها و گزارش گيريهاى خوبى هم انجام گرفته است.
بخشهاى گوناگون قاعدتاً نواقصى داشتند؛ هيچ كارى بى نقص نيست. يكى از كارهاى اساسى كه ان شاءاللَّه بايستى خود جناب آقاى رى شهرى و برادران همكار ايشان دنبالش بروند، رفع جدى نقايص است. ببينيم در كدام بخش، كجاى كار نقيصه وجود داشته است، آن نقيصه را بايد برطرف بكنيم؛ هيچ ملاحظه كارى هم نبايد انجام بگيرد. در اين بخش، اين برنامه ريزى شده بود، اين مديريت بود، اين نقص را داشت؛ به هر قيمتى كه هست، بايد اين نقص را برطرف بكنيم، تا ان شاءاللَّه روزبه روز كامل بشود.
من مجدداً روى نوشته و جزوه و كتاب تكيه مى كنم. ... بايد كتابها و جزوه هايى نوشته بشود، پاسخهايى روشن به سؤالهاى مقدر داده بشود؛ هر روز هم سؤالى وجود دارد. بعضى از سؤالها هميشه تكرار مى شود؛ ليكن بعضى از سؤالها موسمى و وابسته ى به حوادث جارى است. بايستى اين سؤالها با بهترين بيان، با زيباترين ترجمه و با چاپ مناسب آماده شود و در اختيار باشد و ان شاءاللَّه در آن جا داده بشود.
بار ديگر از جناب آقاى رى شهرى و بقيه ى برادران عزيز كه واقعاً همه زحمت كشيدند و من از مجارى امورى كه هست، بى اطلاع نبودم- هم در خلال كار مى فهميدم، هم بعداً برادرانى كه آمدند، نقل كردند- مى دانم كه چه قدر بيدارخوابى، چه قدر زحمت، چه قدر تلاش انجام گرفته، تا آن كه اين كار به اين خوبى بحمداللَّه ظاهر شد. از همه ى آنها صميمانه تشكر مى كنم و اميدوارم كه خداى متعال خودش همه ى شما را مأجور و مثاب و موفق بدارد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 87
بيانات در ديدار اعضاى برگزار كننده ى «كنگره ى حج»(16/ 2/ 1371 ه. ش.)
(16/ 2/ 1371 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
خيلى خوش آمديد برادران و خواهران عزيز و مسؤول در اين امر عظيم و اين تكليف الهى بزرگ. همه ى ما بايد خداوند متعال را شاكر باشيم كه بحمداللَّه اين توفيق را بار ديگر به ملت ما ارزانى فرمود كه بتوانند در موسم عظيم حج و در محشر بزرگ مسلمين عالم، در جايگاه مناسب خود قرار بگيرند و قيام و دعوت به حق كنند و قولًا و عملًا، راه را براى مسلمانان عالم، روشن و واضح كنند. اين، توفيق بزرگى ست كه انقلاب به ما ارزانى داشت. رهبرى آن انسان بزرگ زمان ما و آن بقيّه ى اولياى خدا و قدرت معنوى او و عنايات الهى و توجهات ولىّ عصر، ارواحنافداه، اين توفيق را به ملت ايران بخشيد؛ و بحمداللَّه دوباره از سال گذشته، اين توفيق به ملت ايران داده شد.
در باب موضوع حج، مطالب زيادى در طول سالهاى پس از پيروزى انقلاب از زبان امام بزرگوار قدس سره، و ديگر صاحبان معرفت شنيده و خوانده ايم. لكن حقيقت اين است كه حج، از آنچه كه گفته ايم و شنيده ايم، باز هم بزرگتر است؛ و ابعاد مختلف اين تكليف و واجب الهى آن چنان است كه اگر سالها درباره ى آن فكر و عمل كنيم و بياموزيم و به
ص: 88
ديگران ياد بدهيم، باز هم بعيد است كه توانسته باشيم همه ى خصوصيات اين واجب بزرگ را كشف و بيان كنيم. ما به قدر توان و ظرفيت خودمان چيزى مى فهميم و چيزى مى گوييم و چيزى عمل مى كنيم.
دو نكته ى اساسى در حج هست، كه يكى مربوط به شخص هر زاير و هر حاجى است، و يكى هم مربوط به مجموعه ى مسلمين و سياست دنياى اسلام و جهتگيرى امت اسلامى ست. نكته ى اول، از اين جهت حايز اهميت است كه اگر آن نباشد، كار دوّمى هم چندان درست نخواهد انجام گرفت. كار سياسى و فرياد سياسى، در دنيا زياد است. آن فريادى كه در دلها اثر مى كند، جوامع را عوض مى كند، دشمن را حقيقتاً مى ترساند و راه را واقعاً روشن مى كند، فريادى ست كه از روى ايمان و از دلِ با تقوا و از انسان عاملِ صالح ناشى شده باشد؛ همان طور كه در انقلاب اسلامى ايران مشاهده شد. پس، خودسازى، مقدمه و شرط اساسى براى ديگرسازى و جهان سازى و ايجاد تحول و پيمودن راههاى دشوار است. لذاست كه در آيات كريمه ى حج، از ذكراللَّه و استغفار و بازگشت به خدا، مكرر سخن رفته است.
حج، يك هجرت است. هجرت از خود ماست؛ هجرت از منيّت ماست، هجرت از آن زندانى ست كه ما را احاطه كرده، و گوهر يكدانه ى بى نظير انسانى را در وجود ما مخفى و پنهان نگه داشته است. حج، هجرت از خودپرستى هايى ست كه از هوا و هوس ناشى مى شود؛ هجرت از خودخواهيهايى ست كه ما را از خدا دور مى كند؛ هجرت از طبقه بندى ها و مرزبندى هايى ست كه زندگى انسانها را از هم جدا مى كند و فقير و غنى، شريف و وضيع، بزرگ و كوچك- بر طبق معيارهاى عاميانه ى مردمى- را به هم نزديك مى كند و در كنار هم قرار مى دهد، و وجه مشترك همه ى انسانها، يعنى عبوديت را در همه زنده مى كند.
ص: 89
اصل، اين است. ما، در حج بايد سعى كنيم عبوديت را در خودمان تقويت كنيم.
هجرت الى اللَّه كنيم. حج را قبول و مقبول درگاه پروردگار قرار بدهيم. چگونه ممكن است حج ما مقبول باشد؟ وقتى كه اين حج، ما را به خدا نزديك كند. در روايتى نقل شده است كه «اگر مى خواهيد بدانيد آيا حج شما قبول شده است يا نه، ببينيد گناهانى را كه مرتكب مى شديد، بعد از حج كنار گذاشتيد يا نه؟ اگر ديديد توفيق اين را پيدا كرديد كه گناهان را كنار بگذاريد، كشف كنيد كه خداى متعال، حج را از شما قبول كرده است، و به خدا نزديك شده ايد.» معيار، اينهاست: از گناه خارج شدن؛ به خدا نزديك شدن؛ از خودخواهى ها و خودپرستى ها دور شدن؛ مثل قطره اى، در درياى فضل و رحمت الهى خود را غرق كردن. و اين، اساسى ترين كارهاست. «عليكم أنفسكم.» خودتان را دريابيد.
چيزى كه جاى ايثار ندارد، اين است. آنجا كه هركس در درجه ى اول بايد به فكر خودش باشد، اينجاست! نزديك شدن به خدا؛ توجه پيدا كردن به خدا؛ باور كردن رحمت و فضل خدا؛ به زبان صادقانه با خدا سخن گفتن؛ كنار گذاشتن دنيا و زخارف دنيا و ماديات و ارزشهايى كه اطراف ما مثل پيله ى كرم ابريشم مى تند تا آن نفس ملكوتى را از بين ببرد و خفه كند. اصل، اينهاست. وقتى كه انسان با دلى پاك و روحى تائب با خداى متعال روبه رو شد، آن مراسم عظيم را انجام داد، حقيقتاً به خدا بازگشت، حقيقتاً به خدا هجرت كرد، حقيقتاً در مقابل پروردگار عالم تضرّع كرد، آن وقت ابواب بركات هم باز مى شود.
من اعتقاد راسخ دارم، يكى از مهمترين عواملى كه موجب شد اين انقلاب پيروز بشود و بايستد و مقاومت كند و سختيها را پشت سر بگذارد و دشمن را ناكام سازد، اين بود كه محور اين انقلاب، يعنى آن مرد الهى، آن انسان مؤمن و تقىّ زكىّ واقعى، با خدا در ارتباط روزافزون بود. چنين نبود كه از روز اول انقلاب تا روز رحلت، امام در ارتباط با خدا يك طور مشى كرده باشد. خير! او هر روز در هر برهه اى از برهه هاى حيات، از
ص: 90
برهه ى قبل بهتر بود؛ باكيفيت تر بود، ودر آن، به خدا نزديك تر بود. اين را انسان به خوبى احساس مى كرد؛ و اينها واقعيتهايى ست.
چرا مى بينيم در گوشه و كنار دنيا، اين همه سرمايه گذارى هاى مردمى، گاهى به هدر مى رود، و حضور قوى مردمى نتيجه ى مطلوب نمى دهد؟! چرا مى بينيم در مقابل نهيب قدرتهاى بزرگ، گروهها و افراد، دل و زهره ى ايستادن پيدا نمى كنند؟ چرا مى بينيم هيبت مستكبرين، جاى هيبت خدا را در دلها مى گيرد؟! چرا به جاى اينكه از خدا بترسند، از دشمنان خدا مى ترسند و عقب مى نشينند و مغلوب مى شوند و سرمايه گذارى ها را بر باد مى دهند و خونها ضايع مى شود؟! براى اينكه معنويت كم است. آنجا كه معنويت هست، ارتباط با خدا هست، اتصال هست، نسبت به فضل الهى باور هست، در مقابل خدا تسليم هست، در پيشگاه پروردگار خضوع و تضرع هست، در آنجا ديگر ضعف و ترسى وجود ندارد. أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. (1) تأسفى هم وجود ندارد.
وقتى ما براى خدا كار كنيم، اگر به حسب ظاهر پيشرفت كرديم، خشنوديم. اگر پيشرفت هم نكرديم، باز هم خشنوديم. چون براى خدا كار كرده ايم. چون وظيفه مان را انجام داده ايم. چون اداى تكليف كرده ايم. ديديد امام بزرگوار در تمام اين مدت و در قضاياى مختلف، هرگز متأسف نبود؛ هرگز نااميد نبود، و هرگز احساس پشيمانى نداشت! چون تكليف برايش روشن بود و آن را فهميده بود و برطبق آن عمل كرده بود. هر كس طبق تكليف عمل كند، خوشحال و سرافراز است؛ بدون تأسف و اندوه است. ما بايد خودمان را علاج كنيم. بايد متحول بشويم. بايد به سمت حيات معنوى اولياى خدا حركت كنيم.
اين، علاج همه ى دردها در دنيا و براى همه است.
حج، يك فرصت بسيار خوب است كه انسان بتواند از دنيا و زخارف دنيا و
ص: 91
وابستگيها وطبقه بندى ها وخطكشى ها و همه ى آن چيزهايى كه او را از معنا دور مى كند و به ماديت و خودپرستى نزديك مى كند، جدا شود؛ دور بشود، و به خدا نزديك شود.
اين، يك فرصت است. نه اينكه همه، اين كار را مى كنند. نه اينكه همه، اين توفيق را براى خودشان فراهم مى كنند يا از آن استفاده مى كنند. ولى بايد سعى بكنيم. اين، اصل قضيه است؛ كه وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ. (1) اسم و ياد خدا را همواره بايد در نظر داشته باشيم. از شروع حركت از وطن تا رسيدن به خانه ى خدا، تا شروع مناسك، تا اثناى آن روزهاى حساس و تا پايان كار، دايماً يك چيز به ياد حاجى و زاير خانه ى خدا بايد باشد؛ و آن اينكه رضاى الهى را كسب كند؛ از گناهان توبه كند؛ از آنچه او را از خدا دور مى كند، رو بگرداند و به خدا رو بياورد. اگر به خدا رو كرديم، خدا راه را باز مى كند. «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ.» يك قدم به سمت خدا برداشتن، دل انسان را روشن مى كند. به انسان فتوح مى بخشد. زنگارها را از جلو بصيرت انسان پاك مى كند، و قدم بعدى و ادامه راه را براى انسان راحت تر مى كند. اين، همان موضوع اساسى در جنبه ى فردى اين مسأله است؛ هيچ چيز جاى اين را نخواهد گرفت.
نكته دوم در باب مسأله اى ست كه به امت اسلام مربوط است. خوب، حج جاى تزاور است: تشاور، تزاور، تعاهد. مسلمانها بايد يكديگر را باز بيابند. نه فقط اجسام يكديگر را، بلكه دلها و فكرهاى يكديگر را. ملتهاى گوناگون بايد شكل امت اسلامى را در آنجا پيدا كنند، احساس وحدت كنند، مشكلات بين خودشان را برطرف سازند، از مشكلاتِ هم مطلع شوند، و مسائل اساسى امت اسلامى را جستجو كنند. اين، آن هدف بسيار مهم حج است ...
براى امت اسلام، منفعتى بالاتر از اين نيست. اگر حجّاج بتوانند در اين مراسم يا در هر مراسمى در اكناف عالم، ميلياردها تومان پول پيدا كنند، ارزش اين را ندارد كه بتوانند در حج يك گره از گرههاى عمده ى دنياى اسلام و امت اسلامى را باز كنند. امروز گره
ص: 92
چيست؟ امروز گره اساسى در زندگى مسلمانها، تسلط استكبار جهانى است. و برائتى كه شما اعلام مى كنيد، براى اين است. يك روز برائت از مشركينى بود كه لات و منات و هبل و عزّى را مى پرستيدند، اما امروز برائت از سردمداران كفر جهانى و استكبار جهانى ست. امروز مظهر شرك و كفر، اينها هستند. آن روز اگر برائت از شيطانهايى بود كه به شكل بتهاى بى جان يا بتهاى جاندار كم ارزش و كوچك ظاهر مى شدند، امروز برائت از شيطان بزرگ است؛ برائت از امريكاست؛ برائت از قدرت و هيمنه ى شيطانى است؛ برائت از آن بلايى ست كه بر همه ى مسلمين عالم و بر غير مسلمينْ از ملتهاى مظلوم و مستضعف نازل شده است؛ يعنى قدرت استكبارى عالم. اين، مهمترين كارى ست كه يك ملت، بخصوص يك ملت مسلمان- اگر بخواهد علاج و چاره جويى كند- بايد انجام بدهد و مدّ نظر داشته باشد.
برائت، حقيقتاً از اركان حج است؛ بالاتر از اركان حج است؛ روح حج است؛ معنا و هدف و جهت حج است. خطاست اگر كسى خيال كند كه مى شود هر يك از اركان و اعمال حج را با روح حج و جهت كلى آن مقايسه كرد. برائت، اين است. امروز شما به صحنه ى عالم نگاه كنيد و ببينيد در دنيا چه خبر است! البته قوام تخت قدرت مشئوم استكبارى، فقط به امريكا و رژيم امريكا نيست. اما مهمترين پايه ى آن، امروز رژيم امريكاست. ملتها اسير اين رژيم اند. ملتها گرفتار اين سياستهايند. ببينيد امروز با مسلمين عالم چه مى كنند! اگر در هر نقطه از جهان حركت و تپش نبضى از اسلام يا از مسلمين باشد- حتى بدون جهتگيريهاى مترقى اسلامى- با آن مقابله مى كنند؛ با آن روبه رو هستند و با آن دشمنى مى كنند. مسائل فلسطين اشغالى را ببينيد! قريب چهل وچهار- چهل و پنج سال است كه سرزمين فلسطين را با اين سركوب وحشيانه، از مسلمين غصب كرده اند. با اين همه حركات ضد بشرى كه از سوى رژيم غاصب صهيونيستى انجام مى گيرد، با اين همه گناهان و خلافهاى بَيّن، كه هر انسانى را دچار انزجار مى كند، امريكا از پشتيبانى خود از اين رژيم دست برنمى دارد. روزبه روز پشتيبانى خودش را از آن بيشتر مى كند. اين، به
ص: 93
چه معناست؟! كدام تضييع حقوق انسان، از اين بالاتر است!؟ آن وقت، امريكاييها ادعاى طرفدارى از حقوق بشر مى كنند؛ درباره ى حقوق بشر سخنرانى مى كنند؛ حرف مى زنند؛ سياستگذارى مى كنند، و موضعشان را نسبت به رژيمها معين مى كنند. فلان رژيم در ليست سياه آنهاست، چون به قول آنها «مراعات حقوق بشر را نمى كند»! فلان رژيم امروز از ليست سياه خارج شد! فلان رژيم امروز وارد ليست سياه شد! اينها، دنيايى را دارند بازى مى دهند. افكار عمومى عالم را دارند با اين ملعبه به تمسخر مى گيرند، و بشريت را استهزا مى كنند. براى انسانها بلايى از اين بالاتر!؟ درباره ى جمهورى اسلامى حرف مى زنند و گاهى در خلال حرفهايشان مى گويند كه شرط رابطه ى ما با جمهورى اسلامى اين است كه حقوق بشر را رعايت كند! خيلى فرق است بين آن حرفى كه ما مى زنيم و آن حرفى كه امريكاييها مى زنند! ما مى گوييم آن كسى كه بايد براى روابط شرط معين كند، شما نيستيد. ملت ايران با شما دشمن است. از شما به سبب گناهان بزرگى كه بر دوش رژيمتان است، متنفر است. حالا مى گويند كه اگر چنين بشود و چنان بشود، ما رابطه برقرار مى كنيم! ما رابطه برقرار نمى كنيم! ما تا وقتى كه شما اين همه در دنيا ظلم مى كنيد، تا وقتى كه از رژيم غاصب اسرائيل حمايت مى كنيد، تا وقتى رژيمهاى فاسد را در دنيا پشتيبانى مى كنيد، تا وقتى با رژيمهاى طرفدار مردم و طرفدار استقلال، دشمنى مى كنيد، حاضر نيستيم به طرف شما نگاه كنيم. اين شما نيستيد كه شرط معين مى كنيد!
مى گويند «ما طرفدار حقوق بشريم»! ما مى گوييم: اصلًا شما حقوق بشر را قبول نداريد. شما معتقد به حقوق بشر نيستيد. شما معتقد به حقوق كمپانيها و سرمايه داران بزرگ امريكايى هستيد. شما معتقد به منافع نامشروع رژيم امريكا در سراسر دنيا هستيد.
شما به حقوق بشر كار نداريد! آن ديروزتان، اين امروزتان! اين قضاياى داخل امريكا و مسأله ى سياهان! دهها ميليون، شايد پنجاه ميليون يا بيشتر- الآن درست در ذهنم نيست- از سياهان امريكا از حقوق انسانى محروم اند. در داخل شهرهاى امريكا و در زير سايه ى حكومتى كه خود را پرچمدار حقوق بشر مى داند و انسانهاى عاقل و هوشمند دنيا را به
ص: 94
لبخند تمسخر وادار مى كند، اين هزاران انسانى كه در سى و چند شهر امريكا در همين روزها سربلند كردند و خشم خود را ابراز كردند، به چه كسى اعتراض داشتند جز به شما؟! به سبب تضييع حقوقشان از كه شكايت داشتند؟! شما شهروندان خودتان را فقط به اين جرم كه پوستشان سياه است، زير پاهايتان لگدمال مى كنيد؛ آن وقت دم از حقوق بشر مى زنيد؟! شما سالهاى متمادى در مناطق گوناگون عالم، انسانهاى مظلوم را ذبح كرديد.
در ويتنام چه كرديد! چندصد هزار از نيروهاى امريكايى به ويتنام رفتند براى دفاع از يكى از فاسدترين رژيمها. رژيم آن روز ويتنام جنوبى، طرفدار حقوق بشر بود يا يكى از فاسدترين رژيمها بود؟! لشكركشى كردند و رفتند آنجا. نه فقط مسلّحين مقابل خودشان، بلكه زن و بچه ها را كشتند. چقدر از بچه ها را نابود كردند! چقدر از زنها را نابود كردند! چقدر مزارع و كشاورزان را از بين بردند و كشتند، و گروههايى را در زير خروارها خاك مدفون كردند! اينها حقوق بشر است؟! در همين ايران، سالهاى متمادى از رژيم ظالم، فاجر و خشن پهلوى حمايت كردند. شاه، طرفدار حقوق بشر بود، كه با همه ى امكانات از او حمايت مى كرديد؟! از همين صدام حسين كه امروز و از مدتها بيش تا امروز، صفحات مجلات و تبليغات امريكايى پر است از بيان خشونتهاى او، چقدر حمايت كردند؟! به او كمك كردند، به او فناورى دادند، پول دادند، مواد غذايى دادند؛ و در مقابل جنايات بزرگ او، دم نزدند! جلو چشم مردم همه ى دنيا، شهر حلبچه بمباران شد؛ بمباران شيميايى! زن و مرد و كوچك و بزرگ، در يك لحظه، با بمباران شيميايى و باران زهرى كه بر سر آنها فرو ريخت، در ميان كوچه ها و خانه ها افتادند و از بين رفتند. امّا اينها، دم نزدند. اينها حقوق بشر بود؟! كدام آدم عاقلى در دنيا به اين پرچم حقوق بشرى كه اينها بلند كرده اند باور دارد!؟ چقدر ساده لوح اند آن دولتهايى كه با اين شعارها، از حرف خودشان عقب نشينى مى كنند و مواضعشان را از دست مى دهند! چرا؟ چون تبليغات امريكايى اين طور مى گويد! غلط مى كند اين طور مى گويد! اينها خودشان بزرگ ترين مجرمين دنيايند. اينها روسياه ترين سردمداران سياسى عالم اند. اينها چه حقى دارند نسبت به اين و آن حرف بزنند!؟ حربه اى ساخته اند براى كوبيدن هر دولت و هر حكومتى كه آن را قبول نداشته باشند؛ حالا يا حق، يا باطل.
ص: 95
ملت اسلام بايد اينها را بداند. ملتها بايد در اين زمينه تصميم گيرى كنند. ملتها بايد در مقابل اين زورگويى ها بايستند. دولتها ايستادگى نمى كنند. دولتها نمى توانند ايستادگى كنند. متأسفانه بسيارى از دولتها در دنيا، به خاطر انقطاع از مردم، قدرت ايستادگى ندارند. آنكه بايد بايستد؛ آنكه اگر ايستاد هيچ قدرتى نمى تواند با او پنجه پنجه بيندازد، ملتها هستند. ملتها بايد بايستند. ملتها اين چيزها را در كجا بايد بفهمند، جز در حج!؟ پيام برائت، يعنى اين. پيام برائت، يك حركت بزرگ اسلامى ست. شركت در پيام برائت و در اعلام برائت، يك واجب قطعى و عينى ست. هيچ كس نبايد از حضور در اين حركت عظيم انسانى اسلامى- الهى و سياسى، سر باز بزند. اين، روح و معناى حج است. آن جنبه ى جهانى حج؛ آن چيزى كه مربوط به سرنوشت امت اسلام است، اين است. حج براى اين است. اينكه گفتند «در يك روز معيّن و در روزهاى معيّن- فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ- در ساعات معيّن و حتّى در جايى معيّن در يك نقطه ى محدود، از تمام اقصى نقاط عالم جمع بشوند»، براى چنين چيزى است. والّا مى گفتند «در ايام حج، هر كس در خانه و شهر خود، اجتماعى برقرار كند: ايرانيها در ايران، عراقيها در عراق، حجازيها در حجاز، هنديها در هند، چينيها در چين، اروپاييها در اروپا.» چرا گفتند «همه راه بيفتند»؟- يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (1)
-. چرا؟ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. (2) آن منفعت، اين است. «منافع لهم» براى همه شان، براى مجموعشان و براى امت اسلام. حج براى اين است. آن وقت بعضى آدمهاى ساده لوح، سؤال مى كنند كه «آقا! دليل برائت چيست؟» توقع دارند كه در رساله ى عمليه نوشته باشند «برائت»! همه ى حج، فريادبرائت است. همه ى احكام حج حاكى از وجود چنين جهتگيرى اى است. آن كس كه نمى فهمد، بايد ذهن و فهم خود را تصحيح كند.
ص: 96
اين است معناى برائت. و من به برادران عزيز- چه شما مسؤولين محترم و چه آحاد حجاج ايرانى- توصيه مى كنم: سعى كنند اين پيام را، كه پيام عبوديت خدا و كفر به طاغوت است، قولًا و عملًا نشان بدهند. رفتار منظم، رفتار صحيح، رفتار مسلمانانه، رفتار حاكى از عبوديت خدا و رفتار همراه با نظم. اين جور نباشد كه در اعمال حج، بر اثر يك اختلاف فتواى كوچك و كم اهميت، برادران از هم جدا شوند و هر كس يك جور عمل كند. اينجابايد همه چيز حاكى از وحدت و اتحاد باشد. امام قدس سره توصيه كردند، امر كردند كه «در نمازهاى جماعت شركت كنيد.» بنده هم عرض مى كنم: در نمازهاى جماعت در مسجدالحرام، در مسجدالنبى و نيز در مساجد ديگرى كه مقتضى ست و متعلق به برادران اهل آن مناطق است، شركت كنيد. وحدت را نشان بدهيد. يكپارچگى را با عمل خودتان و با نظم و انضباط، بر محور همين دستگاهى كه امروز متصدى ست، ندا كنيد.
من لازم است از برادر عزيزمان جناب آقاى رى شهرى، به خاطر حسن اداره ى اين امور و اين تشكيلات، و همچنين از همه ى شمادست اندركاران و همه ى برادرانى كه از ماهها پيش، بلكه از سال قبل، در ستاد و در دستگاههاى گوناگون مشغول انجام امور حج بوده اند و كمك و برنامه ريزى و سياستگذارى كردند، تشكر كنم. از همه بايد تشكر كنم.
عمل به اين برنامه ها و برنامه ريزى ها، مستلزم آن است كه ملت ايران مظهر اين نظم و انضباط باشد. اميدواريم خداى متعال تفضل كند و وجود مقدس ولىّ عصر، ارواحنافداه، لطف و عنايت خود را شامل حال شما كند. ان شاءاللَّه از بركات وجود و حضور آن بزرگوار، در مراسم حج برخوردار باشيد؛ و از معنويات آن ولى الهى بهره مند شويد. و ان شاءاللَّه كه شما برادران و خواهران مسلمان، بخصوص برادران وخواهران ايرانى، با حج مقبول، با توجه به خدا، با حضور قلب، با دلهاى رقيق شده و به خدا نزديك شده و دلهاى پاك شده و گناهان دور ريخته و ثواب و فضيلت كسب شده، از اين سفر پربركت برگرديد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
ص: 97
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(13/ 3/ 1371 ه. ش.)
(13/ 3/ 1371 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ
والحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و آله الأطيبين الطاهرين قال اللَّه الحكيم:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً.
مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
اكنون كه موسم حج فرا رسيده و نغمه لبيك بر آمده از دلهاى مشتاق، فضاى حريم امن الهى را انباشته است و ملتهاى مسلمان، از آفاق گسترده ى جهان، به ميعاد ذكر و استغفار و قيام و اتحاد شتافته، و برادران مهجور، به يكديگر رسيده اند، جبهه ى سپاس و خضوع به ساحت خداى عزيز و حكيم سوده، حمدى به عظمت صفات حسنى و شكرى به وسعت درياى رحمت حق، نثار حريم حضرت احديت مى كنم، كه يكبار ديگر به مسلمين مشتاق، توفيق اين فريضه را عطا فرمود، و يكبار ديگر پرچم عزت و عظمت را بر فراز سر مسلمانان در خانه ى امن خود برافراشت و يكبار ديگر حجاج ايرانى را بر اين سفره ى رحمت و عظمت نشانيد. زبان و قلم از توصيف و تقدير اين نعمت بزرگ، قاصر است، خدا كند كه نور معرفت بر دلهاى روشن شما حج گزاران بتابد و حقيقت، بى واسطه ى حرف و گفت، در جان مشتاق شما متجلى گردد.
ص: 98
نكته ى مهمى كه اين جانب مى خواهم به شما برادران و خواهران از هر كشور و ملت كه هستيد بگويم اين است كه حج، نعمتى الهى است كه بر نسلهاى مسلمان ارزانى شده است. قدردانى و شكرگزارى، آن را زياد مى كند و ناسپاسى و قدرناشناسى، آن را از مسلمين مى گيرد كه اين همان عذاب شديد الهى است كه: وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.
گرفته شدنِ حج به اين نيست كه از مسلمانان كسى به حج نرود، بل به اين است كه مسلمانان از منافع بى شمار آن محروم بمانند و زياد شدن آن به اين نيست كه هر سال گروههاى بيشترى حج كنند، بل به اين است كه از منافع آن بهره مند شوند كه: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. خوب است به درستى بينديشيم، آيا جهان اسلام توانسته است از منافع حج برخوردار شود؟ و اساساً اين منافع چيست؟
حج درست مى تواند تحولى درونى در يكايك مسلمين پديد آورد و روح توحيد و ارتباط با خدا و اعتماد به او و رد همه ى بتهاى درون و برون وجود آدمى كه همان هواها و هوسهاى پست كننده و قدرتهاى اسيركننده ى آدمى اند، و نيز احساس قدرت و اعتماد به نفس و رستگارى و فداكارى در آنان پديد آورد، و چنين تحولى است كه از هر انسانى، موجودى شكست ناشناس و تهديد و تطميع ناپذير مى سازد.
و نيز حج درست مى تواند از اعضاى جدا افتاده ى امت اسلامى، پيكره يى واحد و كارآمد و نيرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرفها و دردها و پيشرفتها و نيازهاى يكديگر، آگاهشان كند و تجربه هاى آنان را متبادل سازد. اگر حج با توجه به اين هدفها و نتايج برنامه ريزى مى شد، و در اين برنامه ريزى دولتها و علما و صاحبنظران و روشنفكران جهان اسلام، همكارى مى كردند، ثمرات گرانبهايى نصيب امت اسلامى مى گشت كه با هيچ دستاورد ديگرى در دنياى اسلام قابل مقايسه نبود. به جرأت مى توان گفت همين يك تكليف اسلامى اگر درست و چنانكه شريعت اسلام خواسته است
ص: 99
مورد بهره بردارى قرار گيرد، پس از زمانى نه چندان بلند، امت اسلامى را به عزت و قدرتى كه در خور آن است خواهد رسانيد.
بايد با تلخى اذعان كرد كه شكل كنونى انجام اين فريضه ى الهى، با وضعيت مطلوب آن فاصله ى زيادى دارد. امام راحل عظيم، تلاش مؤثرى در اين جهت مبذول داشت و تصوير روشنى از حج ابراهيمى، حج عظمت و عزت آفرين، حج سازنده و تحول دهنده، در برابر چشم امت اسلامى قرار داد و همين اندازه تاكنون منشأ بركات فراوانى در جهان اسلام شده است، ليكن با اين همه گسترش اين انديشه و اين نحوه ى عمل بر همه ى ملتهاى مسلمان نياز به مجاهدت مخلصانه ى علماى دينى و روشن بينى و مساعدت دولتمردان همه ى كشورهاى اسلامى دارد، و اميد است كه اين وظيفه ى بسيار اساسى مورد توجه و عمل آنان قرار گيرد.
اكنون بجاست كه با استفاده از اين فضاى معطر اخوت و به عنوان اداى بخشى از وظايفى كه حج بر دوش ما مى نهد، نگاهى به جهان اسلام افكنده و موقعيت آن را با توجه به حوادثى كه پس از حج گذشته تا امروز در سراسر جهان پيش آمده، برآورد نماييم و وظايف خود را در اين مجموعه باز يابيم.
حوادث يكسال گذشته از جمله ى مجموعه حوادث نادرى است كه كمتر زمانى به اين كوتاهى را در تاريخ به ياد داريم كه اين همه حوادث بزرگ را در خود جاى داده باشد.
در رأس اين حوادث، فروپاشى ابرقدرت شرق و نابودى قدرت غول آسايى است كه دهها سال، يكى از دو سلطه ى عظيم سياسى و نظامى و تبليغاتى جهان، به شمار مى رفت. اضمحلال امپراتورى پهناورى با قدرت نظامى افسانه يى و دسترسى به سلاح اتمى و همه گونه وسيله و امكان براى سلطه و نفوذ در ديگران، در محاسبات معمولى و
ص: 100
مادى در شمار كارهاى محال است. اما اين حادثه اتفاق افتاد و نادرستى محاسبات مادى يكبار ديگر ثابت شد.
گسيخته شدن بلوك شرق، دگرگونى فاحش جغرافيايى سياسى در اروپا، سر برآوردن ملتها و كشورهايى كه ساليان متمادى بزور و غصب، در تصرف بيگانگان يا زير نفوذ آنان بودند، نيز از جمله ى اين حوادث شگفت آور است.
به همين اندازه جالب و هيجان انگيز است پيروزى انقلاب اسلامى در افغانستان و به قدرت رسيدن ملتى كه چهارده سال با غُربت و مظلوميت و فقر مادى ولى با ايمان عميق به اسلام، بار جهادى پر مرارت را بر دوش كشيد، و نيز پديد آمدن چند كشور مسلمان مستقل در آسياى ميانه با ملت هايى كه عليرغم تبليغات زهرآگين هفتاد ساله ى كمونيستها و عليرغم تلاش پس مانده هاى آن دوران كه هرگز با اسلام آشتى نكرده اند و نخواهند كرد، نداى اسلام سرداده و به مسلمانى خود افتخار مى كنند و در پى تحقق بخشيدن به احكام اسلامى هستند و نيز پديد آمدن حداقل دو كشور مسلمان در اروپا يعنى بوسنى و هرزگوين و آلبانى كه هم اكنون موجب دغدغه ى دولتهاى اروپايى شده است.
و نيز از نوعى ديگر، پيروزى گروههاى اسلامى در الجزائر در انتخاباتى آزاد و با روش منطبق بر معيارهاى دموكراسى كه مايه ى اميد و تفاخر همه ى مسلمانان و حاكى از عمق ايمان اسلامى در آن ملت مجاهد و مجرب بود، و در عظمت آن همين بس كه قدرتهاى ضد اسلامى و مرتجعين منطقه را به يك اندازه مشوش كرد، تا آن جا كه با كودتاى مزورانه، بر روى آن حركت اسلامى سرپوش نهادند و فعلًا آن را مهار كرده و به بند كشيده اند، و البته هر روشن بين به وضوح درمى يابد كه تا زمان درازى نخواهند توانست به اين وضع ادامه دهند.
بارى، سال گذشته ى ما سرشار از چنين حوادث كم نظير و شگفت آور بود، و به جز آن، رشد حركت هاى اسلامى و بيدارى مسلمين و اصرار آنان بر بازيافتن هويت اسلامى و مبارزه با قدرتهاى قُلدر و معارض، در بسيارى از مناطق عالم بخصوص در فلسطين عزيز و برخى كشورهاى شمال افريقا و خاورميانه نيز از مميزات برجسته ى اين سال بود.
ص: 101
اين حوادث مهم و عبرت انگيز كه بسيارى از آنها بى واسطه يا با واسطه از اسلام، متأثر بوده است، برروى هم وضعيت جديدى را براى اسلام و مسلمين به وجود آورده كه وظيفه ى همه ى ملتهاى اسلامى است آن وضعيت را درست بشناسند و بدون فوت وقت نسبت به آن، موضعى يكپارچه و متين و منطبق با محاسبه اتخاذ كنند.
اين وضعيت جديد داراى دو بخش يا دو عنصر است: اول اين كه تفكر اسلامى و هويت اسلامى در گستره ى جهان، از شوكت و عزت و نشاط بيشترى برخوردار گشته و اسلام به صورت يكى از برجسته ترين حقايق موجود عالم، در سرتاسر جهان مطرح گرديده است.
و دوم آن كه قدرت هاى مسلط جهان در موضع صريحترى از خصومت نسبت به اسلام و مقاصد اسلامى قرار گرفته اند، و تحقيقاً يكى از فصول اصلى در نظم نوين پيشنهادى امريكا براى جهان پس از سقوط كمونيسم، فصل اسلام زدايى و مقابله ى با رشد روزافزون حركتهاى اسلامى است.
هركس اظهارات و اقدامات سردمداران رژيم امريكا را درباره ى اسلام، و نهضت هاى اسلامى معاصر، و كشورها و ملت هايى كه دم از گرايش به اسلام مى زنند و مدعى يا آرزومند تشكيل نظام اسلامى اند، تعقيب كند از عمق كينه يى تمام نشدنى به اسلام و نظام اسلامى اطلاع مى يابد.
در حوادث جارى عالم نيز شواهد متعددى را براين مدعا مى توان مشاهده كرد كه از جمله ى تلخترين و غم انگيزترين آنها، حوادث جارى در بوسنى و هرزگوين و نيز جنگهاى خانگى در قره باغ و منطقه ى عمومى قفقاز است. سركوب خونين و قساوت آميز مسلمانان در سارايوو كه در قلب اروپاى به اصطلاح متمدن جريان دارد به قدرى خشن و وحشيانه است كه آدمى را به ياد قتل عام هاى معروف اروپا در قرون وسطى و در جنگهاى مذهبى و نژادى اين قاره ى جنگ طلب مى اندازد، با اين تفاوت كه امروز صربهاى يوگسلاوى سابق، براى كشتار دستجمعى مسلمانان از ابزارهاى جنگى مدرن استفاده مى كنند! با اين حال اين دولتها كه به بهانه ى حقوق بشر در كار كشورهاى
ص: 102
دور دست هم دخالت و اعمال نظر مى كنند در برابر اين فجايع دست روى دست گذارده اند. امريكا و كشورهاى اروپايى در همين منطقه و نسبت به جمهوريهاى ديگر همان كشور سابق، آن جا كه پاى مسلمانان در ميان نبود به طور قاطع از پيش آمدن چنين كشتارهايى جلوگيرى كردند. در منطقه ى قفقاز نيز دولتهايى كه مى توانستند با اعمال فشارهاى معمول، مانع از كشتار مسلمانان قره باغ شوند، نه تنها اقدامى جدى نكردند و بلكه تلاش ميانجى گرانه ى جمهورى اسلامى را هم آماج توطئه و مخالفت خود ساختند و بى علاقگى خود را به سرنوشت ملت تازه استقلال يافته ى قفقاز، ثابت كردند.
ارتباطات فشرده ى امريكا و عواملش با دولتهاى تازه مستقل آسياى ميانه براى ترساندن آنان از گرايش هاى اسلامى و آنچه آنان نام بنيادگرايى بر آن مى نهند موضعگيرى هاى خصمانه ى آنان در برابر بيدارى اسلامى در همه جا و بطور نمونه يى بارز با حركت سياسى پيروزمندانه ى مسلمانان در الجزاير، رفتار حيله گرانه و غدرآميز آنان با ملت عراق و افكندن آنان در وضعيت غم انگيز و مظلومانه ى كنونى، دشمنى عنادآميز آنان با زمامداران سودان كه صرفاً عكس العمل گرايش اسلامى آنان است و دهها نمونه ى ديگر در سرتاسر جهان، مجموعاً شواهد انكارناپذيرى برخصومت علنى امريكا وديگر سلطه گران نسبت به اسلام و بيدارى اسلامى و بازيافتن هويت اسلامى از سوى مسلمين جهان است.
ملت هاى مسلمان بايد به اين سؤال پاسخ دهند كه وظيفه ى مسلمين در برابر اين موضع عنادآميز و كينه توزانه چيست؟ شك نيست كه قُلدران عالم فقط به احساسات خصمانه اكتفا نمى كنند، و از همه ى امكانات مالى و سياسى و تبليغاتى و اگر بتوانند، نظامى خود براى اعمال دشمنى استفاده خواهند كرد، همچنان كه تاكنون كرده اند. و ملت ايران در طول ساليان پس از پيروزى انقلاب اسلامى تا امروز، اين دشمنى ها را تجربه كرده و امت بزرگ اسلامى شاهد كينه توزى استكبار جهانى با ايران اسلامى يا ساير نمونه هاى حركت اسلامى در نقاط ديگر جهان بوده است.
ص: 103
شك نيست كه بى تفاوتى ملت هاى مسلمان در برابر اين وضع، دشمن را تشويق مى كند و صحنه را هر روز بر مؤمنين به اسلام تنگتر مى سازد. مسلمانان بايد نشان دهند، كه جهان اسلام داراى قدرت برخورد است و مى تواند در برابر تجاوز و دشمنى امريكا و هر متجاوز ديگرى بايستد، تاكنون همه ى لطمات جبران ناپذيرى كه به امت اسلامى از سوى استعمارگران ديروز و مستكبران امروز وارد شده، عمدتاً ناشى از ضعف نفس و ضعف روحيه ى دولتها يا ملت ها بوده است. ايستادگى ملت ها، دشمن را به ستوه مى آورد و او را در رسيدن به هدفهاى متحيرانه اش ناكام مى سازد. اگر رهبران و ملت فلسطين، همين شجاعت فداكارانه يى را كه امروز انتفاضه ى اسلامى در برابر صهيونيست ها از خود نشان مى دهد، در آغاز تشكيل دولت غاصب صهيونيست نشان مى دادند، اين سرنوشت مرارتبار و زهرآگين براى فلسطين رقم نمى خورد، و اگر امروز سران نهضت هاى اسلامى و مردم مؤمن، سختى هاى مبارزه را بر خود هموار كنند بى گمان امت اسلامى، آينده ى شيرينى را به دست خواهد آورد.
استكبار در تعرض خود به ملت هاى مسلمان، حدى نمى شناسد. امروز صهيونيستهاى غاصب و امريكا به عنوان حامى همه جانبه ى آنها تا آن جا پيش رفته اند كه حتى مليت فلسطينى را هم انكار مى كنند و حقيقتى به نام ملت فلسطين را نمى شناسند. در حالى كه ملت فلسطين، ملتى است با ريشه هاى عميق تاريخى و پيوندهاى انكارناپذير جغرافيايى، و آن كه نه ريشه ى تاريخى دارد و نه رابطه ى جغرافيايى، ملت جعلى و دروغين اسرائيلى است.
در كشورهاى اسلامى كه مردم با ايمانى ناگسستنى به اسلام وابسته اند- از قبيل جمهوريهاى تازه استقلال يافته كه عليرغم هفتاد سال تلاش اسلام زدايى كمونيستها، با گرمى و هيجان از حاكميت اسلامى سخن مى گويند- قدرتهاى ضداسلامى تا آن جا پيش مى روند كه از خطر اسلام گرايى در اين كشورها سخن مى گويند و شيرين ترين دلبستگى هاى آنان را به عنوان خطر قلمداد مى نمايند.
ص: 104
اين گستاخى استكبار و عوامل آن، با يك اراده ى عمومى و يك اقدام هماهنگ از سوى ملت ها و آحاد مردم مسلمان بايد پاسخ داده شود و شر توطئه هاى استكبار از سر ملت هاى مسلمان برطرف شود. كوتاهى دولتهاى اسلامى در مبارزه با رژيم غاصب اسرائيل، امريكا را به راه انداختن مذاكرات مستقيم اعراب و اسرائيل تشويق كرد و متأسفانه برخى از سران عرب بى آن كه به ابعاد بسيار وسيع اين ضربه ى استكبارى توجه كنند، تن به اين خفت دادند. نتيجه اين شد كه دولت غاصب اسرائيل به هدف خود يعنى شناخته شدن از سوى كشورهاى عرب رسيد؛ بدون اين كه سر سوزنى از مواضع متجاوزانه ى خود عقب نشينى كند.
اكنون صهيونيست ها علاوه بر ترور و آدم ربايى و غصب سرزمينهاى فلسطين و لبنان و سركوب فلسطينيان و كشتارهاى جمعى و ساير جنايات هولناك خود در گذشته، به طور روزانه روستاهاى جنوب لبنان را با حملات هوايى خود با خاك يكسان مى كنند و با اعتماد به اين كه هرگز فشارى از سوى امريكا و اروپا بر آنان وارد نخواهد شد، خشن ترين جنايات را نسبت به مردم آن منطقه مرتكب مى شوند. مذاكرات عربها با اسرائيل حتى نتوانسته از ادامه ى تجاوز و جنايات صهيونيستها جلوگيرى كند.
اين نمونه يى بود از عقب نشينى هايى كه دشمن را طلبكارتر و گستاخ تر مى سازد.
اين جانب نظر رؤساى كشورهاى اسلامى را به قدرت عظيمى كه در اختيار آنان است جلب مى كنم، و آن قدرت ملت هاى مسلمان است. با پشتوانه ى اين قدرت شكست ناپذير، دولتهاى اسلامى مى توانند در برابر ابرقدرت امريكا كه امروز جبهه ى ضد اسلامى استكبار را سرپرستى مى كند، بايستند و از حق ملتهاى خود و نيز از ملتهاى مسلمان مظلوم دفاع نمايند. اسلام بهترين تضمين براى اداره ى زندگى يك ملت است و در سايه ى آن، ملتها مى توانند طعم آزادى و استقلال كامل را بچشند و از آن بهره مند شوند، و ايمان اسلامى آحاد مردم در كشورهاى مسلمان نشين، بهترين پشتوانه براى چنين منظورى است.
ص: 105
انتظار از دولتهاى مسلمان آن است كه به جاى ترس و واهمه از اسلام- كه امريكا و ديگر سردمداران استكبار سعى فراوان بر القاى چنين ترس و واهمه يى در سران كشورهاى اسلامى دارند- به اين آيين الهى به چشم نجاتبخش ملتهاى خود و به مثابه ى پيوندى ميان ملتهاى مسلمان يعنى اجزاى امت اسلامى نظر كنند و با آن براى خود قدرت و عزت فراهم آورند.
اين خود قوى ترين وسيله براى جلب و پشتيبانى ملت ها است، و دولتى كه ملت خود را پشت سر داشته باشد مى تواند از هيچ تهديدى نترسد.
به ملت هاى اسلامى و آحاد مردم مسلمان نيز عرض مى كنم كه علاج همه ى دردها و ناكامى هاى ملل مسلمان، بازگشت به اسلام و زندگى در نظام اسلامى و زير سايه ى احكام اسلامى است. اين آن چيزى است كه عزت و قدرت و برخوردارى از نعم بزرگ امنيت و رفاه را به مسلمانان برمى گرداند و سرنوشت تلخ و ذلت آميزى را كه طراحان استكبار براى امت مسلمان تدارك ديده اند، از آنان دور مى سازد.
تبليغات استكبارى بر ضد اسلام كه بخشى از حمله ى صليبى جديد است، چنين وانمود مى كند كه اسلام قادر بر سازماندهى زندگى سياسى و اقتصادى ملتهاى مسلمان نيست و ملتهاى مسلمان چاره اى جز اين ندارند كه با معيارها و شكل و محتواى حكومتها و نظام هاى سرمايه دارى غرب زندگى كنند. اين يك ترفند و دروغ مزورانه است كه براى وابسته كردن كشورهاى اسلامى به اردوگاه استكبارى غرب و استثمار منابع مادى آن طراحى شده و سالها است تبليغ مى شود. نظام سرمايه دارى غرب تا گلو در مشكلات انسانى لاينحل فرو رفته و با وجود ثروت هاى فراوانى كه در اختيار دارد، از استقرار عدالت اجتماعى بكلى ناتوان مانده است. شورش اخير سياهان در امريكا نشان داد كه نظام امريكا نه فقط نسبت به ملت هاى آسيا و افريقا و امريكاى لاتين، كه نسبت به ملت خود نيز با بى عدالتى عمل مى كند و در اين جا نيز مانند آن جاها، اعتراض را با خشونت و سركوب پاسخ مى دهد. درست است كه اردوگاه كمونيزم متلاشى و نابود شد، اما رقيب
ص: 106
آن يعنى اردوگاه سرمايه دارى هم با وضع فعلى و بخصوص با غرور و طغيانى كه پس از يكه تاز شدن در ميدان قدرت، بدان دچار شده ماندنى نيست و دير يا زود دنيا شاهد سقوط و تلاشى آن نيز خواهد بود.
اسلام قادر است كه مسلمانان و همه ى انسانيت را نجات دهد، مشروط بر آن كه درست شناخته و سپس درست به آن عمل شود. نظام اسلامى در ايران به فضل الهى مظهر اقتدار و توانايى هاى اسلام و تجربه يى مجسم براى مسلمانان است. و اين در حالى است كه از عُمر سيزده ساله ى آن، هشت سالش در جنگى كه با برنامه ريزى و كينه توزى استكبار شرق و غرب بر آن تحميل شده بود، گذشت و پيش از آن و بعد از آن تا امروز هم بى وقفه آماج دشمنى ها و خباثت هاى اردوگاههاى دشمن قرار داشته است.
امام خمينى عظيم(قدس اللَّه نفسه الزكيه) ملت ايران را بيدار و مسلح به عزم پولادين و عملِ مخلصانه كرد، و اين راه هم اكنون در برابر همه ى ملت ها قرار دارد.
همه ى آنچه از دولتهاى مسلمان انتظار مى رود، با اراده و خواست ملتهاى آنان قابل تحقق است. شما بايد از دولت هاى خود، مقابله با صهيونيزم و استكبار، و دفاع از مسلمانان مظلوم سراسر عالم و يكپارچگى و برادرى با ملت ها و كشورهاى مسلمان ديگر را طلب كنيد و در راه اين هدفهاى عالى، پشتيبان دلسوز و فداكار آنان باشيد.
شما بايد به آنان بقبولانيد كه از امريكا نترسند و در مقابل قُلدرى هاى آن بايستند. و شما بايد به آنان تفهيم كنيد كه اسلام و قرآن تنها راه نجات است و آنان را به حصار مستحكم لااله الااللَّه سوق دهيد.
و در اين وظيفه ى بزرگ، علماى دين، روشنفكران، خطبا، هنرمندان، دانشجويان و جوانان داراى نقش و مسؤوليت سنگين ترى مى باشند، و زنان نيز مانند مردان و دوشادوش آنان در اين وظيفه سهيم اند. اين است آنچه دعاى ابراهيم خليل عليه السلام را در حق همه ى شما مستجاب مى كند و شما را با پيوند الهى به آن مُنادى بزرگ توحيد متصل مى سازد. در پايان به حجاج محترم ايرانى توصيه مى كنم كه از اين فرصت ارزشمند براى
ص: 107
تزكيه ى نفس و ارتباط با خدا و توبه و انابه به حضرت حق و تحصيل رستگارى روحى حداكثر استفاده را بكنند، و از دعا و تضرع و تفكر و تصفيه ى روح، لحظه يى غفلت نكنند و نگذارند كه خداى نخواسته مظاهر بى ارزش مادى كه همه جا نظائر آن را مى شود يافت، چشم و دل آنان را به خود جذب كند و اين روزها و ساعتهاى استثنايى را كه مخصوص معنويت و تكميل نفس و تربيت روح و ارتباط با برادران مسلمان است، به بيهودگى از آنان بربايد.
خداوند همه ى شما را مشمول تفضلات الهى و توجهات و ادعيه ى زاكيه ى حضرت ولى عصر(ارواحنافداه) قرار دهد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
على الحسينى الخامنه ئى
اول ذى حجةالحرام 1412
ص: 108
بيانات در ديدار مسؤولان و كارگزاران حج(8/ 2/ 1372 ه. ش.)
(8/ 2/ 1372 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا از همه ى آقايان محترم و خواهران گرامى كه متحمل زحمات و خدمات اين واجب بزرگ وفريضه ى ممتاز اسلامى شده ايد وان شاءاللَّه درحج آينده ونزديك خواهيد توانست و توفيق پيدا خواهيد كرد كه اين واجب را به بهترين وجه برگزار كنيد و به حجاج محترم خدمت كنيد، صميمانه تشكر مى كنم و به شما خوش آمد مى گويم واميدوارم كه خدمات شما و زحمات واهتمامى كه مسؤولين محترم در امر حج مبذول مى كنند مورد توجه حضرت ولى عصر، ارواحناله الفدا، و مقبول درگاه پروردگار عالم باشد.
يك مطلب اساسى وزير بنايى فردى وجود دارد كه به حسب طبع كار، مقدم بر همه مسائل و ضروريات ديگر است؛ و آن، اين است: عملى كه از ما سر مى زند، ان شاءاللَّه بايد همراه باشد با قصد قربت و با طلب مرضات الهى. اين، پايه ى كار است. همه ى كارها اين جور است كه با قصد خوب ونيت طاهر و قصد خدايى، بهتر انجام مى گيرد؛ حتى كارهاى دنيايى محض. لكن كارهايى كه طبع عبادى و جنبه ى معنوى دارد، تأثيراتى فراتر از تأثيرات قابل محاسبه ى مادى مى گذارد؛ كه اين حج هم، يكى از اظهر مصاديق اين جور كارهاست؛ و به نيت خالص و قصد الهى بيشتر احتياج دارد.
اگر كار براى خدا و به قصد انجام تكليف و كسب مرضات الهى شد، خداوند به آن بركت مى دهد، اثر مى دهد، جذابيت مى دهد و دلها را به طرف آن جلب مى كند. در اين
ص: 109
مورد خاص هم، آنچه كه شما از تأثيرات حج دنبال آن هستيد، آن را فراهم مى كند. شما به اين حركت عظيمى كه انجام گرفت- يعنى اصل پيدايش انقلاب، شروع نهضت و مبارزه و كارهايى كه در اين انقلاب شد، از جمله همين مسأله ى حج كه امام راحل عظيم الشأن ما، رضوان اللَّه تعالى عليه و قدّس اللَّه نفسه الطيبة الزكيه، اين كارها را شروع كردند- نگاه كنيد درهمه ى اين كارها، آن مردالهى و معنوى، نيتش نيت خدايى بود. خدا هم بركت داد. تبديل حج از يك عمل نيمه تجارىِ نيمه سياحتىِ تفننى به يك حركت عظيم اسلامى با ابعاد جهانى، كار كوچكى نبود. اين كار، با برنامه ريزيهاى سياسى و دنيايى و اين چيزها قابل تحقق نبود. اين راخدا كرد؛ و آن هم به خاطر نيت خالص آن مرد بود. ما هم بايد اين را ياد بگيريم و در كارهايمان نيتها را خدايى كنيم، ان شاءاللَّه شما كه همين جور هم هستيد.
مطلب بعدى كه از لحاظ تأثيرات اجتماعى و جهانى و بين المللى مهم است، خود اين قضيه ى حج است. حج يك ذخيره است براى دنياى اسلام. اگر از اين ذخيره خوب استفاده بشود، به دنياى اسلام سود خواهد بخشيد. اگر از اين ذخيره استفاده نشود، يا اينكه بد مصرف شود و بد استفاده شود، دنياى اسلام- با اين همه احتياجى كه دارد- از آن محروم خواهد ماند و يا خداى نكرده احياناً از آن ضرر هم خواهد برد. ما مردم مسلمانى كه در اين نقطه از دنيا داريم زندگى مى كنيم، اختيار دار امور حج در ابعاد وسيع كه نيستيم، ما خودمان و كار خودمان و تأثيرات آن را مالكيم. مابايدحج را به نحوى انجام بدهيم كه دنياى اسلام از آن سود ببرد. حج يك مركزاجتماع است. خداى متعال مى توانست براى زيارت خانه ى خودش دوره ى سال را بگذارد. اگر فقط رفتن و دورخانه طواف كردن و حال و توجه پيدا كردن بود، چه لزومى داشت كه همه ى مردم دنيا موظف باشند دريك روز، در يك مقطع زمانى، در روزهاى مشخصى، اين جا را زيارت كنند.
مى گفتند كه وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ، (1) كه در دوره سال بيايند. هركس هر وقت مى تواند
ص: 110
بيايد حج بكند! اين را نگفتند. حج را أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ قرار دادند؛ زمان مشخص قرار دادند. در داخل حج، اجتماعات يك روزه، يك شبه، دو- سه روزه قرار دادند؛ خواستند همه همزمان در آن جا جمع بشوند. اين براى چيست؟ براى اين است كه لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ (1)
پس اين منافعى كه مسلمانها در دوران حج بايد شاهد باشند و آن را ببينند، منافعى است كه با حيثيت تجمع مردم و با اين حالت اجتماع ارتباط پيدا مى كند. اگر اجتماعى تشكيل بشود كه در آن ارتباطى نباشد، هزارها تَن بيايند بى ارتباط با هم، بى تماس باهم و بدون خبرگيرى از هم، بدون كمك معنوى به هم، بدون همفكرى، مقصود حاصل نشده است. چه معنى دارد كه عده اى را يك جا جمع كنند، درحالى كه از آن جمع شدن هيچ فايده اى براى آنها متصور نيست؟ چرا نگفتند دوره ى سال را بياييد؟
لابد مى خواستند كه مسلمانها در اين وقت معين در اين جا اجتماع كنند، مجتمع بشوند، تا از اين اجتماعشان فايده اى ببرند. چه فايده اى از اين اجتماع مى شود برد؟ دهها فايده! مگر مى شود اينها را سر دستى اينها را شمرد؟ اگر به عمق مسأله پى ببريد، دهها فايده ى بزرگ دارد، كه همه براى دنياى اسلام لازم وحياتى است.
اگر زمانى لازم باشد از اجتماع حج، استفاده اى بشود كه دنياى اسلام به تمام معنا نيازمند آن باشد، آن زمان حالاست. هيچ وقت مسلمانها مثل امروز احتياج به اجتماع كردن و تماس گرفتن با همديگر و ارتباط پيداكردن با هم نداشته اند. مدتها بود كه مسلمانها خواب بودند، غافل بودند، نورى نبود، برقى نبود؛ بيدار نبودند. نه اينكه گرفتارى نداشتند! گرفتارى بود، اما نه آن قدرى مايه ى تنبه و بيدارى بشود و آن گرفتاريها را درك كنند و دنبال علاج باشند. آن دوره، كه دوران ركود بود، گذشت، امّا اجتماع حج برايشان فايده اى نداشت. يك عده آدم خواب، ملتهاى در خواب غفلت نگه داشته
ص: 111
شده، غافل از وضعيت خود، به فكر اين بودند كه گليم خود را از آب حج بيرون بكشند و واجبشان راانجام بدهند و بروند. يك مدتى چنين بود. امروز هم مسلمانها، به خاطر گرفتاريهايى كه براى آنها در همه جاى دنيا به وجود آورده اند، نهايت احتياج را به همفكرى و همكارى دارند. اين همكارى وهمفكرى امروز ممكن است، لكن در گذشته ممكن نمى شد. لذا اين فرصت، يك فرصت استثنايى است و بايد از آن استفاده كرد.
شما نگاهى بكنيد به اكناف عالم، ببينيد اين قدرتهاى ستمگر با مسلمانها چه دارند مى كنند. اولين نيت آنها اين است كه مسلمانها را درخواب غفلت نگه دارند و اگركسى هست كه به مسلمانها هشدار مى دهد، هر جور مى توانند او را از صحنه خارج كنند. اين، بزرگترين همت استكبار وقدرتهاوقلدرهاى جهانى است. مى خواهندمنذرى نباشد؛ منبهى نباشد؛ بيدار كننده اى نباشد؛ و به همين سبب با جمهورى اسلامى مخالف اند. مخالفت باجمهورى اسلامى به خاطر اين تهمتهايى كه به دروغ به جمهورى اسلامى مى زنند، نيست. اينكه ادعا مى كنند در جمهورى اسلامى حقوق بشر رعايت نمى شود- كه البته حرف غلط و دروغ و افتراى محض است- اين به خاطر اين نيست كه واقعاً آنها به حقوق بشر اهميت مى دهند، براى بشر ارزشى قائلند. ما تا مدتى پيش گمان مى كرديم كه اين غربيها و امريكاييهايى كه پرچم حقوق بشر را به دروغ در دست گرفته اند براى بشر آسيايى و افريقايى و امريكاى لاتين و اينها ارزشى قائل نيستند و ارزش را فقط براى خودشان قائلند؛ امّا حالا معلوم شد كه براى هيچ بشرى ارزش قائل نيستند و اگر يك وقت خواستها و شهواتشان اقتضا بكند حاضرند هرجور انسانى را، مربوط به هرمنطقه ى از عالم كه هست، نابود كنند. درهمين چند هفته پيش ديديد در امريكا يك گروه را كه عقيده ى انحرافى داشتند كشتند. حالا عقيده ى آنها براى ما درست هم روشن نيست. امّا آنها كه مى گويند: «عقيده اشكالى ندارد، همه آزادند» درهمان روزها رئيس جمهور و مسؤولين عالى رتبه ى امريكايى ايستادند تا براى همجنسبازان حقوقى قائل بشوند. پس داشتن يك عقيده ى منحرف و غلط و باطل چه جرمى محسوب مى شود كه جمع شدند و اينها را نابود كردند و در آتش سوزاندند؟!
ص: 112
ما از كسى دفاع نمى كنيم. ما، آن گروهى را كه كشته شدند، نمى دانيم چه جور كسانى بودند. امّا مى خواهيم اين نكته براى همه و از جمله مردم ما روشن بشود- كه بحمداللَّه روشن هم هست، حتى وسواسيهاى داخل جامعه هم، ديگر حالا مى دانند- اين كسانى كه ادعا مى كنند كه طرفدارحقوق انسانهاهستند، اينها راست نمى گويند، اينها خلاف مى گويند، اينها دروغ مى گويند. كسانى كه اين قدر به بشر بى اعتنا هستند، اگر به يك كشورى ايراد گرفتند كه در آن جا حقوق بشر نقض مى شود، آدم عاقل بايد نگاه كند ببيند مقصودشان از اين حرفها چيست؟ چه هدفى پشت سر اين حرف قراردارد؟ آن هدف معلوم است چيست. اينها نمى خواهند يك جمهورى اسلامى اى باشد، كه قيام اين جمهورى اسلامى، وجود اين جمهورى اسلامى، به اين معنى است كه مسلمانان در همه جاى دنيا مى توانند مشابه چنين كشورى را تشكيل بدهند. از اين مى ترسند! اينها مى خواستند كه جمهورى اسلامى نابود بشود؛ مى خواستند ناكام بشود، مى خواستند در راه هدفهايش پيش نرود؛ مى خواستند گرفتاريهاى بزرگ پيدا كند.
حالاكه مى بينند بحمداللَّه با همت مردم، دولت و مسؤولين، كشور به طرف سازندگى پيش مى رود، به طرف آبادى پيش مى رود، مردم يكپارچگى خودشان را در حد اعلا حفظ كرده اند، عزت جهانى كشور روزبه روز رو به افزايش است، حالا كه مى بينند جمهورى اسلامى مقتدر است، سر بلند است، مستقل است، از كسى ملاحظه نمى كند، به قدرتى اعتنا نمى كند، ناراحتند. از اينكه مى بينند چنين نظامى، با حضور خود، ملتهاى مسلمان را تشويق مى كند كه بيدار بشوند و به اسلام خودشان فكركنند، ناراحتند. بيدارى مردم اولين چيزى است كه اينها درصدد هستند مانع آن بشوند، لذا فشار مى آورند روى جمهورى اسلامى. البته فشار آنها اثرى ندارد. اگر قرار بود فشارهاى امريكا و امثال امريكا برروى جمهورى اسلامى، براى آنها اثر مطلوب داشته باشد، جمهورى اسلامى- به فضل الهى و به توجهات ولى عصر- اين جور پيشرفت نمى كرد.
بودن اين ملت، قيام جمهورى اسلامى، عزت جمهورى اسلامى، بزرگترين دليل و
ص: 113
روشن ترين دليل بر اين است كه كيد دشمنان به جايى نمى رسد و به كورى چشم آنها، مسلمانها در همه جاى دنيا، كم و بيش بيدار شده اند؛ ملتها به خود آمده اند و قدر اسلام را مى دانند. با وجود اين همه فشارى كه بر مسلمانها وارد مى كنند، نيروى اسلامى و روح اسلامى، رو به فزونى و ازدياد است. حالا مثلًا به اصطلاح مذاكرات صلح راه انداخته اند، براى اينكه قيام مسلمانان فلسطين را خاموش كنند! مگر توانستند؟ مگر مى توانند؟
اسمش راگذاشته اند «صلح»! اين صلح است ياظلم است؟ مخالفت ما با اين مذاكراتى كه دارد بر سر فلسطين مظلوم انجام مى گيرد، به خاطر مخالفت باصلح نيست. ما طرفدار صلحيم، ما منادى صلحيم، ما منادى بالاتر از صلح هستيم. ما مى گوييم: بين مسلمين عالم و بين آحادبشر برادرى باشد. ما طرفدار برادرى هستيم، ما مخالف با صلح نيستيم؛ اما اين مذاكراتى كه امروز در امريكا در جريان است، مذاكره ى صلح نيست؛ اين، مذاكره ى ظلم است. مى خواهند يك ظلم راتثبيت كنند؛ مى خواهند يك ظلم را قانونى و رسمى كنند.
البته كه ما مخالفيم! همه ى جوانمردان عالم بايد مخالف باشند. همه مسلمانان بايد مخالف باشند و با آن مخالفت بكنند. خانه ى ملت فلسطين را از آنها گرفته اند و يك مشت غاصب را در آن جا، جا داده اند، پشتيبانى كرده اند، و به دست آن غاصبين، صاحبخانه ها را به فجيع ترين شكل سركوب كرده اند. حالا هم براى اينكه دهان صاحبخانه ها را ببندند و به كلى ادعاى آنها را از مايملك خودشان پس بگيرند، مى خواهند با دولتهاى عرب و اسرائيل بنشينند مذاكره كنند!
مگر كسى حق دارد از طرف ملت فلسطين چيزى را امضا بكند! مگر كسى حق دارد عوض كسى، خانه ى او را به غاصبى بفروشد! ما اميدواريم اين مذاكرات به يك قرار داد امضا شده اى نرسد؛ اما اگر قراردادى هم درست بشود؛ اگر پاى آن را دولتهاى عربى كه حضور پيدا كرده اند امضا بكنند؛ آن امضا ازنظرمردم فلسطين و از نظر مسلمانهاى عالم و از نظر ما اعتبارى ندارد. امريكا اشتباه مى كند؛ امريكا با جمع كردن دولتهاى عرب دور يك ميز براى چنين مذاكره ى ننگينى، دولتهايى را كه در آنجا جمع شده اند، در پيش مردمشان منفورتر مى كند. مگر مردم كشورهاى عرب حاضرند موافقت كنند كه
ص: 114
رؤسايشان بروندخانه ى ملت فلسطين رابه ديگران بفروشند! با اين كار فاصله ى بين اين رؤسا- اگر خداى ناكرده به چنين امضايى برسند- و ملتهايشان بيشتر خواهد شد.
ملتهايشان راخشمگين تر خواهدكرد. ملت مصر را خشمگين تر خواهدكرد. آن بيچاره ى مصرى بلندمى شود مثل سائل به كف، مى رود به امريكا براى شكايت كردن ازايران! شكايت بكند پيش آن بيچاره اى كه خود او بيشتر از اين دلش از ايران پُر است وشكايت دارد! از ايران چرا شكايت مى كنى؟! ازاسلام شكايت كن. از ملت مسلمان خودت شكايت كن. آن آقا اگر قرار است از كسى شكايت كند، از ملت مصر بايد شكايت كند.
ملت مصر، ملت مسلمانى است. ملت مصر، داراى سابقه ى در اسلام است. ملت مصر افتخارات بزرگى درراه افكار نو اسلامى و مبارزات اسلامى دارد. اين ملت، ملت غيورى است. يقين است كه اين ملت حاضر نيست خيانت سران خودش را تحمل كند، و با آنها درگيرى پيدا مى كند. درگيرى مردم مصر به ماچه ارتباطى دارد؟ ما هر جا مسلمانها بيدار بشوند، خوشحال مى شويم. هر جا مسلمانها مشتشان راگره كنند، ما خوشحال مى شويم.
هر جامسلمانها كتك بخورند، ما غمگين مى شويم واحساس مسؤوليت مى كنيم. اما ما نيستيم كه بخواهيم وارد بشويم و ملتى مثل ملت مصر را متوجه تكاليفشان كنيم. خودشان تكليفشان را مى دانند. خودشان آگاهند چه بايد بكنند؛ و درست فهميده اند. درست فهميده است ملت مصر، درست فهميده اند جوانهاى مصركه در مقابل آن حكومتى كه دارد به آرمان اسلامى و به آرمان فلسطين و به سرنوشت كشورهاى اسلامى خيانت مى كند، ايستاده اند. اين به ماارتباطى ندارد. اشتباه اينها در همين است كه قوت اسلام و نيروى اسلام و تأثير اسلام را نمى توانند بفهمند.
امروز شما ملاحظه كنيد در بوسنى و هرزگوين چه خبر است! اين بوسنى و هرزگوين واقعاً يك تابلو ماندنى است. خيانت و فاجعه آفرينى قدرتهايى كه امروز به ظاهر دم از دلسوزى براى مردم بوسنى مى زنند در تاريخ خواهد ماند. مَثَل اين امريكاييها و بعضى از اروپاييها كه زبانى دلسوزى مى كنند، مَثَل دو نفر است كه در مقابل هم قرار گرفته باشند. بعد شمشير يكى را از او بگيرند و شمشير ديگرى را تيز كنند؛ و همين كه او
ص: 115
شمشير را در بدن اين مرد غير مسلح فرو برد و نزديك است كه وارد قلبش بشود، شروع كنند در اطراف او به آه و ناله كردن كه «حالا چطور است دعوا را متوقف كنيم؟ چطور است دوا و درمان كنيم؟ چطور است نگذاريم؟» اين حرفها، انسانهاى هشيار را به خنده ى تمسخرآميز وادار مى كند.
مردم بوسنى بيشتر از يك سال است كه زير فشار هستند. شما مى گوييد «ما دل مى سوزانيم، آذوقه مى فرستيم، صربها را محاصره ى اقتصادى مى كنيم؟!» اينها همه اش حرف مفت است؛ اينها ادعاى دروغ است؛ اينها منافقانه عمل كردن و حرف زدن است.
اگر اينها راست مى گفتند ودلشان براى مسلمانها مى سوخت، بايستى محموله هاى سلاح را مى بردند به دست آن مسلمانها مى دادند. آن مسلمانها احتياج به نان وغذاى كسى ندارند؛ احتياج به كاروان غذاى سازمان ملل ندارند؛ احتياج به دلسوزى دروغانه ى اين و آن ندارند. اگر سلاح داشتند، از خودشان دفاع مى كردند. مى بينيد چه فاجعه اى را همين امريكا و بعضى از كشورهاى اروپايى به پشتيبانى از قصابان و ستمگران صرب وكروات دارند انجام مى دهند!
اما اين را مى خواهم عرض كنم؛ و اين يك نكته ى اساسى است: على رغم همه ى اينها، به فضل پروردگار، پس از چندى شكوه و قدرت اسلام، با پشتيبانى همين مردمى كه براى اسلام مقاومت مى كنند، در اروپا روزبه روز بيشتر خواهد شد، و خواب همان كسانى كه مى خواهند اسلام نباشد، بر آشفته خواهدشد. اين، قدرت اسلام است؛ اين، معنويت اسلام است؛ اين، آمادگى مسلمين است؛ اين، نياز جهان اسلام و جامعه ى اسلامى به همفكرى و همكارى است واين صحنه ى عظيم حج است و اين شما خدمتگزاران كه بايد حجاج را راهنمايى كنيد، هدايت كنيد، احكام آنهارابه آنها تعليم بدهيد، آنها را از لحاظ عمل شخصى شان، از لحاظ استفاده ى بهتر از مراسم حج راهنمايى كنيد. ان شاءاللَّه خداى متعال پشتيبان شما باشد و توجهات حضرت ولى عصر، ارواحنا له الفدا، شامل حال شما باشد و حج مقبول و سعى مشكورى داشته باشيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 116
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(28/ 2/ 1372 ه. ش.)
(28/ 2/ 1372 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة على رسوله النّبيّ الأمين و على آله الميامين و أصحابه المنتجبين والسّلام على جميع عباداللَّه الصّالحين.
قال اللَّه الحكيم: وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً.
وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ.
بار ديگر اراده ى نافذ الهى، مؤمنين را در زادگاه توحيد و بارگاه رحمت و فضل ربوبى و بر گرد كعبه ى دلها و در ساحت قبله ى جانهاى مسلمين عالم گرد آورده و نداى ملكوتى: وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ، بر فواصل طبيعى و تحميلى برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهايى را كه با ايمان و عشق و نياز يكسان مى تپند، به سوى مركز توحيد و وحدت امت كشانيده است. ساليان دراز، دست جهل و عناد، سعى كرده است خانواده ى بزرگ اسلامى را در آن واحد، هم از ريشه ى اعتقادى اش وهم از علقه و پيوند فيمابين ايمانى اش جدا كند، اما از اين سو نيز همه ساله، فريضه ى حج، درس توحيد و وحدت را، در كالبد اين خانواده ى كهنسال و ريشه دار تزريق مى كند و هر سال شكوفه هاى تازه يى، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات دينى و انس و مودّت اسلامى را، نويد مى دهد، و ساخته هاى دست دشمن را باطل مى سازد. اين معجزه ى حج است كه عليرغم وجود درگيريها و منازعاتى كه، در آن، حكومتهاى مسلمان بارها در برابر يكديگر
ص: 117
صف آرايى كرده اند، هرگز پيوندهاى فكرى و عاطفى و ايمانى ميان ملتهاى مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملتها همواره رو به افزايش بوده است.
اگر چه رازها و رمزهاى حج بيش از آن است كه در گفتارى بتوان آن را گزارش كرد ولى در آن ميان، هر چشم رازشناسى، سه ويژگى برجسته را در نگاه اوّل، در آن باز مى شناسد: نخست آن كه حج، يگانه فريضه يى است كه خداوند براى اداى آن همه ى آحاد مسلمين هر آنكس از آنان را، كه داراى استطاعت باشد از سراسر عالم و از خلوت خانه ها و عبادتگاهها، به يك نقطه فرا مى خواند و در ايّام معلومات، در گونه گون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند مى زند: ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. دوم آن كه در همين كار دستجمعى و علنى، برترين منزل مقصود را ذكر خدا، يعنى كارى قلبى و نفسانى، معرفى مى كند: وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ. سوّم آن كه در صفحه ى روشن و همه كس شناس آن، تصويرى از نماى كلّى زندگى انسان موحّد را عرضه مى كند و در عملى رمزى، به مسلمان درس زندگى هدف دار و جهت دار مى دهد.
از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعى ميان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعروذكر و تضرّع و تعارفى كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قربانى اش و رمى جمره اش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعى، همه و همه درسهاى رسا و روشن حركت جهت دار و دستجمعى و معرفت آميز مسلمان، در عرصه ى توحيد و در مسعاى حيات و برگرد محور «اللَّه» است.
زندگى در آيينه ى حجّ، يك سير دائمى بلكه يك صيرورت دائمى به سوى خدا است، و حج، آن درس هميشه زنده ى عملى و سازنده است كه اگر به هوش باشيم راه و
ص: 118
رسم زندگى ما را در صحنه يى عملى و روشن ترسيم مى كند. ميعادى همگانى، هر سال تشكيل مى شود تا مسلمان، در آن محيط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذكر الهى، راه و جهت زندگى را بياموزد، آنگاه به سرزمين خود و به ميان كسان خود برگردد، و در سالهاى بعد گروههاى ديگر و گروههاى ديگر بيايند و بروند، بياموزند و بيندوزند، بگويند و عمل كنند، بشنوند و تدبّر كنند، و در نهايت همه ى امتّ، به آنچه خدا خواسته و دين آموخته، برسند. نظر افكندن به عرصه ى عظيم زندگى امّت اسلامى، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبيله ها، و نظر افكندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شيوه ى زندگى، چنانكه شايسته ى اوست، و همه در پرتوى از ذكر خدا. اين است آن سرچشمه ى معرفتى كه هر ساله در حجّ، فيّاض و بى زوال، بر انبوه خلايق گرد آمده در حرم امن خدا سيلان مى يابد و كسانى را كه ظرف ذهن و دل خود را بگشايند، از اين زلال معرفت، سيراب مى سازد.
در گذشته و امروز، نيز كوششهايى شده است و مى شود تا حج را فريضه يى فردى، كه در آن هر كس فقط سرگرم عبادت و نيايش خود با خداوند است، قلمداد كنند.
بگذريم از آن غفلت زدگانى كه به سفر حج، به چشم سفرى سياحتى و تجارتى نگاه مى كنند. حج با برجستگيهايى كه در هيچ فريضه ى ديگر اسلامى، مجموعه ى آن را نمى توان يافت، بسى برتر از بينش تنگ نظرانه ى آنان و نگاه بى فروغ و خطابين اينان است. در دوران ما بزرگترين كسى كه حج را از پرده ى اوهام بيرون كشيد و رازهاى آن را در ذهن و نيز در عمل جمع عظيمى از مسلمانان، نمايان ساخت امام راحل كبير ما بود. او حجّ ابراهيمى را ندا كرد و خلايق را بدان فرا خواند. يكبار ديگر صلاى: وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ را به گوش جهانيان رسانيد. حجّ ابراهيمى همان حجّ محمّدى است كه در آن، حركت به سمت توحيد واتحاد، روح وسرلوحه ى همه ى مراسم وشعائر است؛ حجّى مايه ى بركت و هدايت و ستون اصلى در حيات و قيام امّت واحده، حجّى سرشار از منافع و پربار از ذكر خدا، حجّى كه در آن ملتهاى مسلمان، وجود امّت فراگير محمّدى صلى الله عليه و آله و
ص: 119
حضور خود در آن را لمس مى كنند و با احساس برادرى و نزديكى ملتها، از احساس ضعف و عجز و خود باختگى رها مى شوند. حجّ ابراهيمى، آن است كه در آن مسلمين، از تفرقه به جمعيّت حركت كنند و كعبه را، كه بناى ياد بود توحيد و رمز برائت و نفرت از شرك و بت پرستى است، با معرفت به معناى رمزى آن طواف كنند و از ظاهر و پيكره ى مناسك به باطن و روح آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امت اسلام، توشه برگيرند. اكنون اين جانب، با اميد به رحمت و هدايت الهى و با دعا براى قبولى و پربارى حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسك حجّ را مغتنم شمرده، مطالبى را كه توجه به آن براى همه ى آحاد مسلمان سودمند است، تذكّراً عرض مى كنم:
1- نخستين مطلب در باب توحيد است، كه روح اساسى حجّ و مضمون بسيارى از اعمال و مناسك آن است. توحيد با مفهوم عميق قرآنى آن، به معناى توجّه و حركت به سوى اللَّه و ردّ و نفى بتها و قدرتهاى شيطانى است. خطرناكترين اين قدرتها در درون وجود آدمى، نفس امّاره و هواها و هوسهاى گمراه كننده و پست كننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استكبارى و فتنه انگيز و فساد انگيزند كه امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شيطانى، جسم و روح بسيارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سياستهاى خود ساخته اند. مراسم برائت در حجّ، اعلان بيزارى از اين قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرت آميزى مى تواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانه ى سلطه ى قدرتها يا تلاش آنان براى تسلّط بر كشورهاى اسلامى را مشاهده كند. در برخى از اين كشورها، سياست و اقتصاد و روابط بين المللى و موضعگيرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثير قدرتهاى سلطه گر و در رأس آن امريكا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسيارى از اين كشورها، متأثر از سياستهاى شيطانى آن قدرتها است. وظيفه يى كه حج و اعمال و شعائر توحيدى آن بر مسلمان حج گزار لازم مى سازد، ابراز برائت و بيزارى از اين همه است، و
ص: 120
اين اوّلين قدم، در راه تجسّم اراده ى اسلامى در نفى اين پديده هاى شيطانى و استقرار حاكميت اسلام و توحيد، بر همه ى جوامع اسلامى است.
2- مطلب بعدى در باب اتحاد و يگانگى مسلمين است كه مضمون برجسته ى ديگرى از مناسك حجّ است. از آغاز ورود استعمار اروپايى به كشورهاى اسلامى، يكى از سياستهاى قطعى استعمارگران، ايجاد تفرقه ميان مسلمين بوده است. گاه با حربه ى اختلافات فرقه يى و گاه با ابزار ملى گرايى و قوم گرايى و گاه با غير اينها. متأسفانه با وجود فرياد مصلحان و مناديان وحدت، اين حربه ى دشمن، هنوز تا حدودى بر پيكر امّت اسلامى، ضربه ها و جراحتهايى وارد مى سازد. دامن زدن به اختلافات شيعه و سنى، عرب و عجم، آسيايى و افريقايى، و عمده كردن ناسيوناليسم هاى عربى، تورانى و فارسى، اگر چه به وسيله ى بيگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسيله ى خودى هايى كه بر اثر كج فهمى و يا نوكرى اجانب، آب به آسياب دشمن مى ريزند، ادامه مى يابد. كار اين انحراف گاه به آن جا مى رسد كه برخى از دولتهاى مسلمان، با صرف پول تلاش مى كنند، ميان مذاهب اسلامى يا ملتها و اقوام اسلامى تفرقه ايجاد كنند، و يا بعضى از عالم نمايان صريحاً فتوا به كفر بعضى از فرق اسلامى، كه سوابق درخشانشان در تاريخ اسلام واضح است مى دهند. ملتهاى مسلمان شايسته است انگيزه هاى خبيث اين كارها را شناخته، دست پنهان شيطان بزرگ و ايادى و اذنابش را در پشت سر آن ببينند، و خيانتكاران را افشا كنند.
3- نكته ى مهمّى كه شايسته است همه ى مسلمين آن را دانسته و براى مقابله با آن احساس تكليف كنند، آن است كه امروز تقريباً در همه جاى جهان، مبارزه ى سرسختانه و توطئه آميزى از سوى قدرتهاى استكبارى عليه اسلام و مسلمين در جريان است. اگر چه اصل اين مبارزه، تازگى نداشته و نشانه هاى آن در تاريخ استعمار اروپايى كاملًا
ص: 121
شناخته شده است، ولى مى توان گفت كه شيوه هاى متنوّع آن، علنى بودن آن و در مواردى شديداً قساوت آميز بودن آن، تاكنون سابقه نداشته و پديده ى اين روزگار است.
نگاهى به اوضاع كنونى عالم اسلام، علّت اين پديده؛ يعنى شدّت گرفتن و علنى شدن مبارزه با اسلام را آشكار مى سازد. علّت، چيزى جز گسترش بيدارى مسلمين نيست.
حقيقت آن است كه مسلمين در يكى دو دهه ى اخير در شرق و غرب جهان اسلام و حتى در كشورهاى غير اسلامى، نهضت حقيقى و عميقى را شروع كرده اند، كه بايد نهضت «تجديد حيات اسلام» ناميده شود. اينك، اين نسل جوان و تحصيلكرده و برخوردار از معارف زمان است، كه بعكس توقّع مستعمران ديروز و مستكبران امروز، نه تنها اسلام را فراموش نكرده، بلكه با ايمانى پر شور، كه با استفاده از پيشرفت معارف بشرى، بسى روشن بينانه تر و ژرف تر نيز شده است، بدان روى آورده و گمشده ى خود را در آن مى جويد. قيام جمهورى اسلامى در ايران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قله ى اين نهضت جوان و ريشه دار است، كه خود در گسترش بيدارى مسلمانان، بيشترين نقش را ايفا كرده است. اين آن چيزى است كه جبهه ى استكبار را كه هميشه از تظاهر به مبارزه با عقايد و مقدّسات ملتها پرهيز مى كرد، وادار مى سازد كه در مبارزه با اسلام، علناً و با همه ى روشهاى ممكن، و گاه با قساوت و خشونت وارد ميدان شود. در امريكا و كشورهاى اروپايى، رؤسا و سياستمداران متعددى را مى توان شناخت كه حداقل يكبار در گفته هاى خود صريحاً رشد و گسترش ايمان اسلامى را خطرى بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمرده اند. هر چه گرايش عمومى جوانان مسلمان، به ايمان و عمل اسلامى گسترده تر شده، اين اظهارات ناشى از سراسيمگى و دشمنى، واضح تر گرديده است و اكنون كار به جايى رسيده كه حتى رؤسا و سياستمداران بعضى از كشورهاى اسلامى نيز، كه هميشه عناد خود با اسلام را در زير پوششى از نفاق پنهان مى كردند، به پيروى از اربابان امريكايى و اروپايى شان علناً و صريحاً از خطر اسلام دم مى زنند! و ايمان مقدّس مردمى را كه بر آنان فرمان مى رانند، براى خود خطر مى شمرند. مبارزه با بيدارى اسلامى در سطح جهان، شكلهاى گوناگون دارد: در الجزاير، اكثريت قاطع مردم در انتخاباتى آزاد و كاملًا دموكراتيك به حاكميت جبهه ى اسلامى رأى مى دهند، كودتايى خشن،
ص: 122
انتخابات را باطل و منتخبين را زندانى و محكوم و مردم را سركوب مى كند، و آنگاه قدرتهاى مستكبر- امريكا و اروپا- نفس راحت كشيده بطور كامل پشت سر كودتاگران قرار مى گيرند و دست پنهان خود در آن را افشا مى كنند. در سودان گروه هاى اسلامى با پشتيبانى قاطع ملت به حكومت مى رسند، و آنگاه غرب انواع تحريكات خود را شروع مى كند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهديد مى كند. در فلسطين و لبنان، فلسطينيان مسلمان از سوى صهيونيستهاى غاصب به وحشيانه ترين وجهى سركوب و شكنجه مى شوند، آنگاه امريكا، آن آدم كشان ددصفت و شكنجه گر را كمك و آن مظلومان مسلمان يا مدافعان لبنانى آنان را به تروريسم متهم مى كند. در جنوب عراق، بخش عظيمى از ملّت عراق، كه مبارزه با رژيم بعثى را، با انگيزه ها و شعارهاى اسلامى در پيش گرفته اند، از سوى آن رژيم مورد وحشيانه ترين حملات قرار مى گيرند، و امريكا و غرب، كه انگيزه ى خود براى برخورد قدرتمندانه با صدّام را در قضاياى ديگر، آشكارا نشان داده اند، اين جا با سكوتى رضايت آميز و تشويق كننده ظاهر مى شوند. در كشمير و هند، تعصّب كور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه كمك دولت، به ناموس و جان و مقدّسات مسلمين تعرّض مى كند و اين با خونسردى و لبخند بى تفاوت امريكا و غرب مواجه مى شود. در مصر روشنفكرترين نسلهاى مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشم آلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار مى گيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالى و امنيّتى امريكا قرار مى گيرد. در تاجيكستان اكثريت مردم مسلمان و مشتاق زندگى در سايه ى اسلام، به وسيله ى پس مانده هاى رژيم كمونيستى، بشدّت سركوب و جمع كثيرى از آنان از خانه و كاشانه ى خود آواره مى شوند و غرب با همه ى دغدغه اش از بازگشت كمونيستها در شوروى سابق، اين حركت آنان را مغتنم مى شمرد و در مقايسه ميان اسلام و كمونيزم، آشكارا جانب دشمنان اسلام را مى گيرد. در امريكا و اروپا مسلمانان و گروههاى اسلامى مورد اهانت و تهمت قرار مى گيرند و در مواردى تظاهر به پايبنديهاى اسلامى از قبيل حجاب زنان ممنوع مى گردد. اهانت علنى به اسلام در قالب حجاب تحريم شده و به وسيله ى نويسنده يى مهدورالدّم مكّرر مورد حمايت علنى سردمداران رژيم هاى اروپايى قرار
ص: 123
مى گيرد و حتى رئيس رژيم بدنام و بدسابقه ى انگليس، با آن نويسنده ى قلم به مزد و بى ارزش ملاقات مى كند. از اينها همه بدتر، فاجعه ى بى سابقه ى نسل كشى مسلمين در بوسنى است، بيش از يكسال است كه صربهاى نژادپرست- و اخيراً با همراهى كرواتها- با تكيه بر سلاح و امكانات رژيم صربستان و كمكهاى خارجى، زشت ترين و غير انسانى ترين نوع كشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، يعنى صاحبان اصلى بوسنى و هرزگوين انجام مى دهند، و غرب و امريكا، نه تنها هيچ كمكى به آنان نكرده و هيچ ممانعتى از جنايت صربها نشان نداده اند، بلكه با استفاده از امكانات شوراى امنيت از رسيدن سلاح به مسلمانان مظلوم نيز جلوگيرى كرده و با اعزام نيروهاى سازمان ملل، محاصره ى آنان را كامل كرده اند. مسلمانان، امروز و در آينده بدانند كه امريكا و دول بزرگ اروپايى در فاجعه ى بى نظير بوسنى، مقصّر و مسؤول مستقيم اند. در اين يكسال مشتى حرف پوچ و وعده ى دروغ تحويل داده امّا از كشته شدن حتّى يك نفر از هزاران نفر كشته ى مظلوم آن سرزمين جلوگيرى نكرده، و بالاتر، از قدرت دفاع يافتن آنان نيز ممانعت كرده اند. اين تصوير مجملى از دشمنى غرب و امريكا با اسلام و مسلمين در روزگار ما است. نه التماس، نه تسليم، نه مذاكره و نه هيچيك از راههايى كه بعضى ساده لوحانه آن را به مسلمانان پيشنهاد مى كنند، گره گشا و مايه ى نجات مسلمين نيست.
تنها يك چيز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشارى بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ كردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم اميد دنياى اسلام، به جوانان غيور و بسيجى در سراسر كشورهاى اسلامى است، كه از كيان اسلام دفاع كنند و نقش تاريخى خود را ايفا نمايند.
4- نكته ى مهم ديگرى كه بايد مورد تأكيد قرار گيرد آن است كه استكبار با همه ى تدابير شيطانى اش و با وجود بكارگيرى زور و ترفند سياسى و تبليغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جريان رو به رشد بيدارى اسلامى و نهضت گرايش به اسلام را متوقف سازد. فعاليّت همه جانبه ى سياسى و امنيّتى و بيش از همه، تبليغاتى امريكا و ديگر
ص: 124
كشورهاى استكبارى و ايادى منطقه يى آنان بر ضدّ نهضت اسلامى در كشورهاى مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهورى اسلامى در ايران، در سالهاى اخير، بى سابقه و بسيار وسيع بوده است. و در اين ميان رژيم صهيونيستى همچون زائده ى امريكا در منطقه، در منتهاى رذالت و خباثتى كه از آن انتظار مى رود، ايفاى نقش كرده است. محاسبات مادّى عادى، حكم مى كرد كه بايد بر اثر اين تلاش همه جانبه يى كه مستكبرانه و از سر خشم و عناد ترتيب مى يابد، نهضت اسلامى در كشورهاى اسلامى ضعيف يا ريشه كن شود. ولى درست بعكس، همه شاهدند كه اين نهضت به مرور وسيعتر و عميقتر شده است. اكنون كشورهاى اسلامى متعدّدى را مى توان نشان كرد كه اگر انتخاباتى نظير آنچه دو سال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب يا فعّالان اسلامى، اكثريت آراء مردم در آن كشورها را به خود جلب خواهند كرد، و اين در حالى است كه در بيشتر اين كشورها فعاليّت گروههاى اسلامى و حتى تظاهرات سياسى و تبليغاتى اسلامگراها، ممنوع است. در همين سالها است كه در داخل سرزمينهاى غصب شده ى فلسطين مبارزات مردم، با شعارهاى اسلامى و با مركزيّت مساجد، عرصه را بر صهيونيستها تنگ كرده است، و در همين سالها است كه گروههاى مبارز اسلامى در لبنان، حتى در انتخابات پارلمانى و نيز در موقعيّتهاى مردمى به توفيق چشم گيرى دست يافته اند. و در همين دوره ى زمانى است كه جمهورى اسلامى ايران، كه كسانى ساده لوحانه انتظار داشتند يا به بن بست برسد و يا از اصول و آرمانهاى خود چشم بپوشد، با سرعتى بيش از توقّع و در عين پافشارى بر اصول انقلابى خود به پيش رفته است.
اين جانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاى جهان اسلام، عرض مى كنم كه ترفند بزرگ دشمن، نوميد كردن و به آينده بدبين كردن شما است. و همين كافى است كه هيچ مسلمان روشن بينى نوميدى را به دل راه ندهد. هيچ چيز به ما اجازه ى نوميد شدن نمى دهد، اگر دشمن قادر بر نابودى اين حركت الهى بود، بايد لااقل مى توانست از رشد آن جلوگيرى كند، و همه مى بينيد كه نتوانسته است. سنّتهاى الهى و واقعيتهاى خارجى خبر از آينده ى روشن نهضت نوين اسلامى مى دهند و قرآن بارها مى فرمايد: وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.
ص: 125
5- تبليغات مدرن و داراى پوشش جهانى، بى شك كارآمدترين حربه ى استكبار است. امروز تعداد رسانه هاى صوتى و تصويرى و مطبوعاتى يى كه بيشترين تلاش خود را وقف دشمنى با اسلام كرده اند، بسيار زياد و همچنان رو به افزايش است. كارشناسانى مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحليل، براى گمراه كردن ذهن مستمعان خود و معرفى نادرست و ترسيم زشت از نهضت اسلامى و شخصيتهاى بزرگ اسلامى اند، و جمهورى اسلامى در سالهاى پس از پيروزى انقلاب تا امروز بى وقفه و روزافزون با چنين تبليغات خصمانه يى مواجه بوده است. بايد گفت كه اين ترفند نيز در مقابل حركت اسلامى اصيل و نشأت گرفته از فطرت و نياز، توفيق زيادى نداشته و مقصود دشمن را برنياورده است. گسترش موج دعوت انقلابى امام راحل عظيم الشأن در سراسر دنياى اسلام و حضور فكر و نام و رهنمود و عكس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبليغ دروغ و سخن ناحق كه به نيّت مخدوش كردن سيماى ملكوتى آن وارث پيامبران، گفته و پخش شده است، روشنترين دليل اين مدّعا است. با اين همه بايد اذعان كرد كه عامل مهم در حفظ سلامت و سداد فكر ملّتهاى مسلمان، روشنگريهاى علما و روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه بخصوص علماى متعهّد دين در اين مورد وظيفه يى بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، همواره تا امروز سياهه يى از اتهامات را متوجه ايران اسلامى كرده است. مى بينيم كه همان تهمتها امروزه به همه ى نهضتهاى اسلامى در هر جاى دنيا كه باشند نيز زده مى شود. تهمت تعصّب و جمود فكرى كه از آن، با عنوان «بنيادگرايى» نام مى برند، تهمت تروريسم، تهمت بى اعتنايى به حقوق بشر، تهمت ضديّت با دموكراسى، تهمت بى اعتنايى به حقوق زنان، تهمت ضديّت با صلح و طرفدارى از جنگ. اندكى انصاف، هر كسى را به دروغ بودن اين تهمتها و بى شرمى وارد كنندگانش آگاه مى سازد. ايران اسلامى در حالى متهم به مخالفت با دموكراسى مى شود كه از پنجاه روز پس از پيروزى انقلاب كبير اسلامى تا 14 ماه پس از آن، دو همه پرسى عمومى، كه در يكى از آنها مردم ايران، جمهورى اسلامى را به عنوان نظام سياسى كشور
ص: 126
برگزيدند، و در ديگرى به قانون اساسى رأى دادند، و سه انتخابات كه در آنها به ترتيب:
اعضاى مجلس خبرگان براى نوشتن قانون اساسى، رئيس جمهور، و نمايندگان در مجلس شوراى اسلامى معين شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شركت پرشور مردم براى تعيين رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، در موعد قانونى خود انجام گرفته است. تهمت به تروريسم را، كسانى به ايران اسلامى مى زنند، كه خود از دولت تروريست صهيونيستى بيشترين پشتيبانى را كرده و گروههاى تروريست ضدّ انقلاب ايرانى را در زير چتر حمايت خود قرار مى دهند و حقوق بگيران آنان صدها بار در داخل ايران اسلامى بمب گذارى كرده و هزاران نفر از مردم عادى و عناصر انقلابى و مرد و زن و كودك بيگناه را به قتل رسانده اند. ضديّت با صلح را كسانى به جمهورى اسلامى نسبت مى دهند كه جنگى هشت ساله را با تشويق رژيم بعثى عراق و به دست او بر ايران تحميل كردند و در همه ى آن مدّت، انواع كمكها را به آن رژيم كه به خاطر حمله به ايران اسلامى، رژيم محبوب آنان به شمار مى رفت مبذول داشته اند. تضييع حقوق زنان، تهمت از سوى كسانى است كه شأن والاى زن ايرانى را كه با حفظ حجاب و حدّ شرعى، در برترين فعاليّتهاى كشور شركت مى ورزد، نمى پسندند و ابتذال حاكم بر روابط زن و مرد و بهره كشى ناجوانمردانه از زن در جوامع غربى را، نسخه ى مطلوب در حيات اجتماعى زن مى شمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژيم هايى متوجه ايران مى سازند كه خود قلم هاى بزرگ و حيرت انگيز پايمال كردن حقوق انسانها را مرتكب شده يا زمينه سازى كرده اند. آيا در دنياى جديد، هرگز حقوق بشر، آنچنان كه امروز در بوسنى پايمال مى شود، نقض شده است؟ آيا نقض حقوق يك ملت مانند ملت فلسطين نقض حقوق بشر نيست؟ آيا راندن دستجمعى بيش از چهار صد نفر از شهروندان فلسطينى، به بيرون از خانه و ميهن خود، در برابر چشم دنياى باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آيا سرنگون كردن هواپيماى مسافرى ايران به وسيله ى امريكا برفراز خليج فارس، يا بى عدالتى نسبت به سياهان در امريكا، يا حمايت از كودتاگران در الجزائر، يا حمايت از رژيم فاسد مصر، يا زنده سوزانيدن دستجمعى عدّه يى در امريكا و امثال آن، شكستن حريم انسانيّت و نقض حقوق آن نيست؟ آيا دولتهايى كه اين گونه
ص: 127
بى محابا حقوق بشر را پايمال مى كنند يا پايمال كنندگان را با نگاهى خونسرد و بى تفاوت بلكه رضايتمندانه و تشويق آميز تماشا مى كنند، حقيقتاً از اين كه بنا به ادّعاى آنان در ايران اسلامى، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟! حقيقت آن است كه خود تهمت زنندگان و از جمله سردمداران كنونى امريكا كه اخيراً بر سر اين حربه ى تبليغاتى زنگ زده و قديمى، جنجال تازه يى به راه انداخته اند، به خوبى مى دانند كه سخن به گزاف مى رانند، آنچه آنان از جمهورى اسلامى نمى پسندند اينها نيست، چيزهاى ديگرى است كه مصلحت سياسى به آنان اجازه نمى دهد آن را صريحاً اعلام كنند، اگر چه بررسى اظهارات نظريه پردازان و نويسندگانشان مقصود آنان را آشكار مى سازد. در نظام جمهورى اسلامى چيزهايى كه امريكا و هر مستكبر ديگرى را خشمگين مى سازد اينها است:
اوّل- جدا نبودن دين از سياست و پايه ى اسلامى جمهورى اسلامى. دوّم- استقلال سياسى اين نظام، به معناى تسليم ناپذيرى اش در برابر زورگوييهاى معمول ابرقدرتها.
سوم- اعلام راه حلّ مشخص جمهورى اسلامى درباره ى مسأله ى فلسطين، كه عبارت است از انحلال رژيم غاصب صهيونيستى و تشكيل دولت فلسطينى، متشكل از خود فلسطينيان و همزيستى مسلمانان و مسيحيان و يهوديان در فلسطين. چهارم- حمايت معنوى و سياسى از همه ى نهضتهاى اسلامى و تقبيح فشار بر مسلمانان در هر جاى عالم.
پنجم- دفاع از حيثيت اسلام و قرآن و پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و ديگر انبياى الهى و مقابله با توطئه ى رواج دادن اهانت به اين مقدسات، نظير آنچه در باب نويسنده ى مهدورالدّم آيات شيطانى ديده شد. ششم- تلاش براى اتحاد امّت اسلامى و همكارى سياسى و اقتصادى دولتها و كشورهاى اسلامى و حركت در جهت تثبيت اقتدار ملتهاى مسلمان در قالب «امّت بزرگ اسلامى». هفتم- ردّ و نفى فرهنگ تحميلى غرب، كه دولتهاى غربى با تنگ نظرى و تعصّب، برآنند كه همه ى ملّتهاى عالم را به پذيرش آن وادار سازند، و اصرار بر احياى فرهنگ اسلامى در كشورهاى مسلمان. هشتم- مبارزه با فساد و بى بندوبارى جنسى، كه بعضى از دولتهاى غربى بخصوص امريكا و انگليس اخيراً انحرافى ترين شكل آن را بى شرمانه رسميّت داده يا در راه آنند، و از دهها سال پيش براى ورود اشكال گوناگون اين فساد به كشورهاى اسلامى برنامه ريزى و تلاش مى كنند.
ص: 128
اينها است آنچه موجب دشمنى كينه آلود امريكا و همپالگى هايش، با جمهورى اسلامى است. بديهى است كه اگر آنان، صريحاً علت دشمنى خود را بيان كرده، اين فهرست را برملا كنند، به دست خود بر اعتبار جمهورى اسلامى در چشم ملتهاى مسلمانى كه همه دلبسته ى اين اصول اند، خواهند افزود. بدين جهت است كه آنان در تبليغات خود، از سويى ايران اسلامى را به تروريسم و امثال آن متّهم مى كنند و از سوى ديگر با تحليل هاى دروغين و خبرهاى ساختگى چنين وانمود مى سازند كه گويا جمهورى اسلامى از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسليم شده است! اين هر دو سخن، دروغ و ناشى از طبيعت خدعه گر استكبار است. اصول جمهورى اسلامى كه همان راه امام و مبانى مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ايران اسلامى، معتبر و مبناى زندگى سياسى و اجتماعى ما است و دولت و ملّت ايران، زندگى در سايه ى اسلام ناب محمّدى صلى الله عليه و آله را كه با فداكارى و بذل عزيزترين جانها به دست آمده، در هيچ شرايطى از دست نخواهند داد و اصول امام خمينى قدس سره و در رأس آن اصل عدم انفكاك دين از سياست و مقاومت در برابر فشار ماديّگرى مدرن، براى منزوى كردن اسلام و قرآن، اصول هميشه زنده ى جمهورى اسلامى باقى خواهد ماند.
6- در پايان، به حجّاج عزيز، توصيه مى كنم از فرصت حجّ، حداكثر استفاده را براى كسب آشنايى با برادران مسلمان خود بكنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربه ها، آرزوها، دستآوردها و تواناييها را با هم مبادله كنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هر چه نزديكتر سازند. به برادران و خواهران عزيز ايرانى نيز توصيه مى كنم كه با زبان و عمل، مبلّغان و پيام رسانان انقلاب پرشكوه و كشور بزرگ و ملّت قهرمان خود، به برادران كشورهاى ديگر باشند. جوار كوتاه مدت خانه ى خدا و حرم پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و مواقف با ارزش حجّ و سرزمين پرخاطره ى حجاز را، براى زنده كردن دل با ياد خدا و تحكيم پيوند معنوى خود با رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و عترت طيّبه ى آن بزرگوار عليهم السلام و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولى اللَّه الاعظم كه بى شك فيض
ص: 129
حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهاى با معرفت است، و انس با قرآن و تدبّر در آيات بيّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل كه مايه ى تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براى رفع گرفتاريهاى مسلمين و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهورى اسلامى دعا كنند و علوّ درجات روح مطّهر امام راحل و ارواح طيّبه ى شهداى اسلام را از خداوند مسألت نمايند.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
24 ذى القعده 1413 برابر با 28 ارديبهشت 1372
على الحسينى الخامنه ئى
ص: 130
بيانات در ديدار مسؤولان و دست اندركاران حج(31/ 1/ 1373 ه. ش.)
(31/ 1/ 1373 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
برادران و خواهرانِ خدمتگزار و عزيز! خيلى خوش آمديد. اميدواريم خداوند متعال، اين خدمات ارزشمند را كه متوجه به يكى از مهمترين وظايف مسلمين است، مورد قبول قرار دهد و به شما كمك كند و به تلاشهاى شما بركت بخشد تا بتوانيد ان شاءاللَّه به بهترين وجهى اين فريضه ى عظيم عالى قدر را اقامه و احياى نماييد. وظيفه ى خود مى دانم كه از همه ى دست اندركاران حج، به خصوص كسانى كه در طول سال، ساعات متوالى وقت صرف مى كنند تا به انجام صحيح اين فريضه كمك شود، سپاسگزارى و تشكر كنم. اين كارهايى كه در راه آموختن به مردم و تشويق و تحريض آنها بر حجِّ صحيح و تهيه ى مقدمات آن انجام مى شود، واقعاً ارزشمند است. بنده بالاخص از جناب آقاى رى شهرى(حفظه اللَّه و ابقاه) كه حقيقتاً اين كار را به وجه زيبا و نيكويى پيش بردند و ادامه دادند، سپاسگزارم.
واجبِ حجّ، حقيقتاً يك واجب بى نظير است؛ چنان كه اگر ما در همه تعاليم اسلامى غور كنيم، شبيه آن را نخواهيم يافت. حج، وضع مخصوصى دارد و جنبه ى معنوى در آن فوق العاده است. مثلًا يك نوبت نماز را كه شما ملاحظه كنيد، چند دقيقه ذكر خداست؛
ص: 131
اما حج از آغاز پرداختن به اعمال مربوطه كه طى چند روز انجام مى گيرد؛ چه در داخل خانه ى خدا، در مسعاى شريف، در عرفات، در مشعر، در منى، در اعمال گوناگون، در طوافهاى مختلف، در نشست و برخاستها و در افاضه ى از نقطه اى به نقطه ى ديگر، همه اش ذكر خداست. اين از جنبه ى معنوى، كه معلوم مى كند ذكر الهى در حج، يك قلم بسيار درشت است. از طرف ديگر، جنبه ى دنيايى و مربوط به زندگىِ حج هم بى نظير است. يعنى واجبى است كه فقط مربوط به يك فرد يا يك ملت نيست، بلكه مربوط به همه ى دنياى اسلام است. خداى متعال، نقطه اى را معين فرموده و در زمانى معلوم- ايّام معلومات- همه ى مسلمانها را به آن نقطه ى دعوت كرده است. آيا مى شد كه همه ى مسلمانان، نه يكپارچه كه در گروههاى مجزّا و نه در ايامى معلوم كه در طول سال، در اين نقطه جمع شوند؟ اين نكته از حج بايد مورد اهتمام بيشترى قرار گيرد كه خداى متعال فقط اراده نفرمود كه همه در مكه و منى و مشعر و عرفات، جمع شوند؛ چون اگر حركت مردم به اين مناطق، اصل قضايا بود، مى شد همه را در طول يك سال در آن جا جمع كنند.
اين كه خداى متعال امر به تجمّع همه ى مسلمانان در اين نقطه، آن هم در يك مجموعه از روزها داده است، براى چيست؟ نكته ى اساسى و مهم، همين است. بديهى است تجمّعى با اين كيفيت به خاطر آن است كه آحاد مردم مسلمان، خود را در كنار يكديگر بيابند؛ يعنى احساس وحدت و جماعت كنند و در بعدى وسيعتر، احساس عظمت ناشى از اجتماعِ ملتها و شعوب، بر همه حاكم گردد. اگر اين احساس، مورد توجه نبود، لزومى نداشت كه ايام معلومات و معدودات در حج، مقرّر شود.
و اما اين كه امت اسلام- هر ملتى از ملتهاى مسلمان- كسانى از خودشان را در يك روز به يك نقطه مى فرستند تاآنها باهم اجتماع كنند، اين اجتماع براى چيست؟ اينها نكات و دقايقى است كه به تعبير امام صادق عليه السلام: «يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»؛ بايد هرمسلمانى از مفاهيم قرآنى واسلامى، بداند. خداى متعال از همه ى ملل مسلمان، جماعتى را دعوت مى كند و به آنها مى گويد بياييد در اين ايام معلوم، دور هم و با هم باشيد.
ص: 132
ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ؛ (1) همه با هم حركت كنيد. همه با هم افاضه كنيد و همه با هم به طواف بپردازيد. اين اجتماع همگانى براى چيست؟ مسلمانان نقاط مختلف دنيا، در يك نقطه گرد هم بيايند كه چه كنند؟ دور هم جمع شوند و در سكوت به صورت همديگر نگاه كنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع مى شوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را با هم مطرح كنند؟ اين جمع شدن به چه معنى است؟ جواب اين است كه جمع شدن افرادى از همه ى ملتها در يك نقطه؛ آن هم يك نقطه ى مقدس، فقط مى تواند يك فايده و يك معنا داشته باشد و آن فايده و معنا اين است كه دور هم جمع شوند تادرباره ى سرنوشت امت اسلامى، تصميم گيرى كنند و در اين مجمع، به حيث امت، يك قدم خوب برداشته شود و كارى سازنده و مثبت صورت گيرد.
اين كار سازنده و مثبت به چه كيفيتى مى تواند باشد؟ به اين كيفيت كه يك وقت است ملتهاى اسلامى آن قدر پيشرفته اند- اميدواريم آن روز برسد- كه وقتى در حج جمع شدند، در خلال اين كنگره ى عظيم مردمى، از برگزيدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چند هزار نفره اى تشكيل گردد واين مجلس، مصوّباتى داشته باشد و آن مصوّبات در همان كنگره ى عظيم به تصويب آحاد حجاجِ آمده از كشورها برسد و بعد براى اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. اين بهترين كار است كه متأسفانه امروز عملى نيست؛ زيرا ملتها هنوز در اين زمينه، آن قدر پيش نرفته اند؛ به خصوص كه دولتها هم به آنها كمكى نمى كنند. اما تا وقتى كه چنان تصميم گيرىِ عملى در موسم حج، امكان ندارد، كار واجب در آن جا چيست؟
اين است كه ملتها به هر نحوكه بتوانند، نسبت به مصالح دنياى اسلام دلبستگى نشان دهند و ضمن تأكيد بر وحدت بين خود، به اظهار برائت از دشمنان دنياى اسلام بپردازند. اين كمترين كارى است كه مى شود در حجّى كه اسلام معين كرده است، انجام داد و متوقّع بود.
برائت را ما از بيرون نياورده ايم وارد حج كنيم؛ جزو حج، روح حج و معناى واقعى اجتماع عظيم حج است. بعضى اشخاص دوست مى دارند كه در مطبوعات و در
ص: 133
اظهارات و نيش زدنهاى خود در اطراف دنيا، مرتب بگويند شما حج را سياسى كرديد! حج را سياسى كرديد يعنى چه؟ اگر منظور اين است كه ما يك مفهوم سياسى را در حج داخل كرديم، بايد گفت حج، هيچگاه عارى از مفهوم سياسى نبوده است. اگر كسى مفهوم سياسى را در حج نبيند، بايد دعا كرد كه خدا او را شفا دهد تا بتواند ببيند! كسى كه با اسلام و آيات حج در قرآن آشناست و هم از اين طريق به اهميت وحدت پى برده است، چطور ممكن است نفهمد اين اجتماع عظيم براى مقاصد و مفاهيم عالى سياسى و الهى- سياسى است كه مربوط به همه ى مسلمين و براى وحدت و براى حل مشكلات دنياى اسلام و براى اجتماعِ دلها و نزديك شدن آنها به يكديگر است؟ اگر مراد اين است كه حج وسيله اى براى پيشبرد سياستهاى ظالمانه ى قدرتهاى بزرگ نشود، درست است و ما قبول داريم. كسانى كه به نحوى با حج ارتباط دارند، نبايد اين فريضه ى الهى و اين واجب مورد عشق و محبت مسلمين را با سياستهاى جهانى مصالحه كنند. ما اين را قبول نداريم.
هر كس حج را به اين معنا سياسى كند، نسبت به حج خيانت كرده است. اما مسائل دنياى اسلام، مسائل مهمى است. اين مسائل، كجا بايد مطرح شود؟ مسلمين جز در مراسم حج، در كجا مى توانند صداى واحد خود را در اعتراض به اين همه نامردمى كه در سرتاسر دنيا نسبت به آنها صورت مى گيرد، به گوش دنيا و سياستهاى خائن برسانند؟
ببينيد امروز در اروپا با مسلمين چه مى كنند! قضاياى بوسنى و به خصوص قضاياى هفته ى اخير گوراژده واقعاً گريه آور است. انسان نمى تواند هيچ توصيفى براى اهميّت و عظمت اين فاجعه پيدا كند! هر چه در كلام بگوييم، كوچكتر از آن واقعيت است.
سردمداران استكبار جهانى در دنيا، نشسته اند و به قربانى اى كه در مقابلشان است مى نگرند و منتظرند ببينند كار اين قربانى چه وقت تمام مى شود! اين قربانى هم مسلمين يوگسلاوى سابقند. جرمشان چيست؟ مسلمان بودن. اين ديگر موضوعى نيست كه ما بگوييم. من اين واقعيت را سه سال پيش در پيام حج نوشتم و عنوان كردم. اگر چه آن روز انكار مى كردند، اما امروز خودِ بلندگوهاى استكبارى مى گويند كه چون اينها مسلمانند
ص: 134
نبايد كمكشان كرد! مجبور شدند اعتراف كنند كه جرم مردم بوسنى مسلمانى است! چون در دل اروپا، يك ملت مسلمان سربركرده است، استكبار به خشم آمده است. نمى گوييم يك حكومت اسلامى؛ چرا كه اگر قرار بود بوسنى حكومتى پيدا كند، معلوم نبود يك حكومت صد در صد اسلامىِ به آن شكل باشد. بالاخره مردم اين سرزمين نزديك به پنجاه سال زير بار حكومت كمونيستى بودند. قبل از آن هم سالهاى متمادى زير بار حكومت فاسد حكام عثمانى يا امثال آنها و يا بعضى از دولتهاى فاسد اروپايى و امپراتوريهاى اروپايى مثل اتريش و بقيه ى كشورها بوده اند. اينها كه نمى توانستند يك شبه يك حكومت اسلامى و قرآنى به وجود آورند. اين امر متوقّع نبود. آن چه كه استكبارِ مسلط بر دنيا را نسبت به مسلمين مظلومين بوسنى و هرزگوين، اين طور خشمگين كرده است، وجود كشورى در اروپاست كه ملت آن مسلمانند. آنها نمى توانند چنين ملتى را تحمل كنند. اين وضع مسلمين در دنياست. آن وقت سازمانهاى بين المللى و بدتر و زشت تر از همه، سازمان ملل، در اين قضيه بدترين امتحانها را دادند.
بنده عرض مى كنم دبير كلى كه امروز در رأس تشكيلات سازمان ملل است، بداند چنان سابقه ى بدى براى خود در بين مسلمين ايجاد كرد كه ديگر به هيچ قيمتى اين سابقه اصلاح نخواهد شد. مسلمانهاى دنيا مى بينند كه در بوسنى چه اتفاق مى افتد. لذا در برهه اى گفتند به ما اجازه بدهيد برويم به آنها كمك كنيم؛ چرا كه به طرف مقابل مسلمانهاى بوسنى كمك مى شود. گفتند نمى شود. گفتند اجازه بدهيد تسليحات برايشان بفرستيم. گفتند نمى شود. ظاهر حرف هم اين است كه به هيچ طرف، تسليحات نمى دهيم. اما يك طرفِ نزاع تمام امكانات تسليحاتى دولت سابق يوگسلاوى را در اختيار دارد؛ امكانات همان دولتى را كه سالهاى متمادى از عراق پشتيبانى تسليحاتى مى كرد و تانك و ديگر سلاحها برايش مى فرستاد. امروز، آن همه امكانات در اختيار صربهاست. يك طرف هم دست خالى است؛ مردم بى پناه يك شهر. زن و بچه اى كه در يك شهر زندگى مى كنند. معناى اين حرف كه مى گويند به هيچيك از طرفين درگيرى،
ص: 135
اسلحه نداديم چيست؟ در مقابل افكار دنيا، تقلّب مى كنند و مى گويند به هيچ طرف كمك نمى كنيم! يك طرف مسلح و يك طرف غير مسلح، به جان هم افتادند. شما به جاى اين كه يا سلاح را از دستِ مسلح بگيريد، يا سلاح به دست غير مسلح بدهيد، به كنارى ايستاده ايد و مى گوييد به هيچ طرف كمك نمى كنيم! اين حرف، معنايى جز اين ندارد كه شما منتظر نشسته ايد تا ببينيد طرف غير مسلح بيچاره، چه وقت بر خاك مى افتد! معنايش اين است ديگر. واقعاً هم منتظرند كه چه وقت مسلمانها از پا بيفتند. گفتند سربازان سازمان ملل را مى فرستيم. ملتهاى اسلامى گفتند اجازه بدهيد ما هم جزو سربازان سازمان ملل برويم آن جا و حائل شويم. گفتند نمى شود. نه فقط از جمهورى اسلامى كه تقريباً از هيچ كشور مسلمانى نگذاشتند نيروى حائل به آن جا فرستاده شود! اين يعنى چه؟ يعنى به سربازهايى كه آن جا مى فرستند، بايد بگويند وقتى رفتيد، به صربها كمك كنيد! به مسلمان كه نمى توانند اين را بگويند؛ لذا نمى گذارند مسلمان برود. امروز چنين ننگى بر نظام نوينى كه اينها مى خواهند در دنيا به وجود آورند، حاكم است. آن رفتار امريكاييها، آن وعده هاى دروغشان نسبت به مسأله مسلمانان بوسنى و هرزگوين، آن مطلقاً كمك نكردنشان و آن هم رفتار سازمانهاى بين المللى و بعض دولتهاى اروپايى و انگليس و ديگران. خوب، يك مشت مسلمان در آن جا مظلوم واقع شده اند و منتظرند كه چه وقت قتل عام شوند! مسلمانها در اين مورد چه كنند؟ آيا راهى غير از حج وجود دارد؟
آن عاملى كه قدرتهاى استكبارى را مى لرزاند، سوادالنّاس يعنى توده ى مردم است.
والّا چند دولت در فلان كنفرانس كه در فلان گوشه ى دنيا برگزار مى شود، بنشينند و قطعنامه اى هم صادر كنند، اهميتى نمى دهند. صد قطعنامه هم صادر كنند بى نتيجه است.
مگر عليه صهيونيستهاى غاصب، تا كنون چندين قطعنامه صادر نشده است؟ يعنى هيچ، يعنى باد هوا! قطعنامه فايده اى ندارد. آن عاملى كه قدرتهاى استكبارى را به معناى واقعى مى ترساند و متوقف مى كند، حضور آحاد ملتهاست. كجا بهتر از حج؟ دو ميليون مسلمان
ص: 136
از همه ى كشورهاى اسلامى در آن جا جمع مى شوند. از هر كدامشان بپرسى احساس شما نسبت به گوراژده چيست؟ خواهد گفت دلم مى خواهد به گوراژده بروم و از مسلمانهاى مظلوم گوراژده دفاع كنم. حيف نيست كه ما اين جماعت را از دست بدهيم؟ حيف نيست اجتماعى به اين خوبى كه اين همه مى تواند بركت داشته باشد و جان اين همه مسلمان را نجات دهد از دست برود؟ آن وقت، اين سياسى كردن حج است؟ به جمهورى اسلامى اعتراض مى كنند كه چرا حج را سياسى كرديد؟ اين است معنايش؟ برائت يعنى اين.
برائت يعنى مردم در آن جا جمع شوند و عليه دژخيمهايى كه با كراوات و لباس اتو كشيده و ادكلن زده مى آيند و مثل وحشى ترينِ وحشيها، انسانها را مى كشند و نيز عليه كسانى كه از اينها حمايت مى كنند و نيز عليه كسانى كه به نفع اينها در مجامع جهانى تصميم مى گيرند، فرياد سردهند. اين معنايش برائت است. مى شود كه حج خالى از اين باشد؟ آيا حجِّ خالى از برائت، حج است؟ كسانى كه با قرآن و اسلام آشنا هستند، جواب بدهند.
منصفانه هم جواب بدهند. معناى آن حرف امام كه فرمود حج بى برائت حج نيست، يعنى اين. برائت جزو حج و تنيده در ذات حجّ است.
حضور مسلمانها در حج بايد يك حضور معنى دار باشد؛ والّا اگر فقط جنبه ى معنوى و ذكر خدا منظور بود، انسان مى توانست در خانه ى خودش بنشيند و ذكر خدا كند! ديگر يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (1)
لازم نبود. اگر اجتماع معنا نداشت، ديگر ايام معلومات لازم نبود. مى گفتند هر كس در هر وقت از سال توانست به مكه برود. مگر نمى شد؟ اين كه گفتند يك جا جمع شويد، براى همين مسائل است. براى اين است كه ذكر خدا هم دستجمعى گفته شود. اعتصام به حبل پروردگار هم دستجمعى صورت گيرد. مى فرمايد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً، و نه فرادا. مسأله اين است.
ص: 137
البته اين كه ديگران در حج چه مى كنند، به ما ربطى ندارد. ما بايد آن چه را كه وظيفه مان است در حج انجام دهيم و به فضل پروردگار، انجام هم مى دهيم. اين كه نسبت به ملتهاى مظلوم، ديگران چه مى كنند، به ما مربوط نيست. البته مربوط به ما نيست، به اين معناست كه اگر ديگران به ملتهاى مظلوم كمك نكردند، ما متوقف نمى شويم. چرا؛ تلاش هم مى كنيم. كما اين كه به فضل الهى، دولت و مسؤولين تلاش كردند تا شايد بتوانند ملتهاى ديگر را نيز براى كمك به مظلومين بوسنى ترغيب كنند. اگر ترغيب شدند، چه بهتر و اگر هم نشدند، ما به كمكهاى خودمان ادامه مى دهيم. بحمداللَّه تا امروز دستگاههاى مختلف جمهورى اسلامى و آحاد مردم در قضيه بوسنى و هرزگوين، سنگِ كم به ترازو نگذاشتند؛ خوب به ميدان آمدند و باز هم بايد به ميدان بيايند. امروز هم بايد هلال احمر، هر كارى مى تواند انجام دهد تا شايد امكان اين را بيابد كه به مظلومين محاصره شده از لحاظ غذا و لوازم زندگى كمك برساند. آحاد جوانهاى مؤمنِ مسلّح از سپاه و ارتش و بسيج بايد اعلام آمادگى كنند تا هر لحظه كه گفتند براى رفتن به آن جا مانعى وجود ندارد و وقتى كه راه باز شد، بتوانند بروند. انقلاب و امام اين را به ما ياد دادند. ياد دادند كه در انجام تكليف، منتظر ديگران نشويم. لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ. (1) وقتى كه شما مى توانيد پا در ركابِ وظيفه باشيد، باشيد؛ ولو ملتهاى ديگر نباشند؛ ولو دولتهاى ديگر اجازه ندهند. دولت و ملت ايران، به فضل الهى در راه انجام وظيفه ى اسلامى، پيشگام باشند؛ حال آن وظيفه ى اسلامى هر چه كه مى خواهد باشد.
البته بنده امروز راجع به فجايع يوگسلاوى سابق، عرض كردم. فقط هم آن نيست.
در همين نزديكى خودمان، آن چه كه با مسلمينِ منطقه اى از جمهورى آذربايجان در قره باغ مى شود مثل همان فجايع است. آن چه كه با مسلمانان تاجيكستان مى شود نيز مانند
ص: 138
همان است. آن چه كه با مسلمانان كشمير مى شود، آن هم دست كمى از آن فجايع ندارد.
البته هيچكدام به عظمت فجايع بوسنى نيست. آن جا دشمن، دشمن محلى نيست. در مناطقى كه اسم بردم، دشمن، دشمن محلى است. در بوسنى- در قلب اروپا- سياستهاى استكبارى اعمال مى شود؛ زيرا آن جا برايشان مهمتر است. اصل اين است كه بايد آن چه را تكليف است، بدون خوف و واهمه از احدى انجام داد. ملت ايران رشته هاى ترس از قدرتها را بريد تا توانست مستقيم و راست بايستد و راست قامتى او براى ملتهاى ديگر درس شود. مى بينيد كه جوانها امروز در دنيا به نام اسلام شعار مى دهند.
از اول انقلاب، پانزده سال گذشته است، از رحلت امام قدس سره قريب پنج سال گذشته است. همه خيال مى كردند كه هر چه از مبدأ دور شويم؛ به خصوص بعد از رحلت امام بزرگوار(قدّس اللَّه نفسه)، ديگر شور و شوق ملتهاى مسلمان نسبت به ايران و انقلاب اسلامى تمام مى شود. اما مى بينيد كه اين شور و شوق، روزبه روز بيشتر شده و به موازات آن روزبه روز براى استكبار جهانى، مشكل جدّى تر شده است. اين كارِ خداست، كار ما نيست. اين اراده ى الهى است. منتها ملت ايران به كمك خدا و توفيقات الهى، زمينه ى اين تفضل الهى را با گذشت خود، با فداكارى خود، با تلاش خود، با خون دادن خود، با ابراز عقيده ى خود و با حفظ وحدت خود فراهم كرد. وحدت را حفظ كنيد. دشمن، بسيار خواستار آن است كه منادى وحدت را در خانه ى خودش دچار اختلاف و تفرّق كند. همه اين را هميشه به ياد داشته باشند. گروههاى مختلف، مذاهب مختلف، شهرهاى مختلف و آدمهاى مختلف، اين را بدانند. دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى، خيلى دوست دارند بگويند اين هم جمهورى اسلامى كه همه اش دم از وحدت مى زد؛ ببينيد در خانه ى خودش دچار اختلاف و تفرقه است. دلشان مى خواهد چنين وضعى را پيش بياورند. به فضل پروردگار، تا امروز نتوانستند و به هدايت و كمك الهى و بيدارى و هشيارىِ شما ملت عزيز، بعد از اين هم نخواهند توانست. اميدواريم كه خداوند اين حجّ مقبول را از شما و آحاد موفّقى كه ان شاءاللَّه امسال به حج مشرف خواهند شد، بپذيرد.
ص: 139
ان شاءاللَّه زحمات همه را قبول كند و توفيق دهد كه حجّ خوبى برگزار گردد. كسانى كه به حج مى روند قدر حج را بدانند.
من اين يك كلمه را نيز فعلًا عرض كنم تا اگر تفصيلى داشت، بعداً راجع به آن بيشتر بگوييم. كسانى كه به مكه مى روند، مكه را فداى بازارگردى و دكان گردى نكنند.
مكه بالاتر از اين حرفهاست. مى توانند بعداً يك سفر هم براى تجارت بروند و هر جا مى خواهند بگردند. اما در حج، اين ايام معلومات را براى خودشان و براى زيارت و توجه و تذكر نگه دارند و آن را فداى كارهاى بى ارزش نكنند. در نمازهاى جماعت شركت كنيد. در اجتماعات شركت كنيد. نماز اول وقت را به جماعت، در حرمهاى عالى مقام حتماً درك كنيد. بگذاريد حضور شما، حضور مؤمنانه و پرهيزگارانه اى باشد كه از ملت ايران انتظار مى رود. پروردگار عالم، ان شاءاللَّه همه ى شما را موفق بدارد و مشمول ادعيه ى زاكيه ى ولىّ عصر(ارواحنا فداه) باشيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
ص: 140
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(25/ 2/ 1373 ه. ش.)
(25/ 2/ 1373 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ الحمدللَّه ربّ العالمين و صلّى اللَّه على رسوله الكريم الأمين و على آله الميامين وأصحابه المخلصين والسّلام علينا و على عباداللَّه الصّالحين وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.
ذى حجةالحرام با ذخيره ى ابدى اش براى امّت اسلامى از راه رسيده است. خدا را سپاس، بر اين هديه ى تمام نشدنى و سرچشمه ى هميشه جوشان كه مسلمانان جهان به قدر همت و معرفت خود، مى توانند هر ساله از آن بهره مند گردند و توشه بردارند.
گستردگى و تنوع مصالح و منافعى كه دست علم و حكمت الهى در فريضه ى حج گنجانده، به قدرى است كه در هيچ فريضه ى ديگر اسلامى شبيه آن ديده نمى شود، از ذكر و حضور معنوى و خويشتن يابى انسان مسلمان در خلوت خود با خدا و شستشوى دل از زنگارهاى گناه و غفلت، تا احساس حضور فرد در جمع و احساس وحدت هر مسلمان با همه ى امت اسلامى و احساس اقتدار ناشى از عظمت جماعت مسلمين. و از تلاش هر فرد براى شفا يافتن از زخم ها و بيمارى هاى معنوى يعنى گناهان، تا كنجكاوى و تلاش براى شناختن و درمان كردن دردها و جراحتهاى عميق پيكره ى امّت، و همدردى با ملتهاى مسلمان، يعنى اندامهاى اين پيكره ى عظيم، همه و همه در حج و در كالبد اعمال و مناسك گوناگون آن گنجانيده شده است.
ص: 141
قرآن اعمال حج را «شعائر» مى نامد. اين بدان معنى است كه اينها فقط عملى فردى و براى اداى تكليفى شخصى نيست، بلكه نشانه يى است تا برانگيزاننده ى شعور و معرفت انسان به چيزى باشد كه اين عمل، علامت و نشانه ى آن است. در وراى اين نشانه ها، توحيد قرار دارد يعنى نفى همه ى قدرتهايى كه به نحوى جسم و جان آدمى را در قبضه ى اقتدار خويش گرفته اند، و اثبات حاكميت مطلق الهى بر همه ى وجود و به عبارت روشن و آشنا: حاكميت نظام اسلامى و مقررات اسلامى بر زندگى فردى و اجتماعىِ مسلمين. در خلال آيات حج، قرآن همه را به برائت از بتهاى مشركين فرا مى خواند فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ. اين بتها ممكن است يك روز همان بتهاى آويخته بر كعبه باشد، اما بى شك امروز و هميشه، همان قدرتهايى است كه حاكميت بر نظام زندگى آدمى را بناحق در دست گرفته اند و امروز واضحتر از همه- قدرت استكبار و قدرت شيطانى امريكا و قدرت فرهنگ غرب و فساد و ابتذالى است كه بر كشورها و ملتهاى مسلمان تحميل مى كنند. البته عالم نمايان وابسته و مزدور حكومتهاى پوشالى اصرار خواهند كرد كه خير، بتها همان منات و لات و هبل اند. همانها كه در روز فتح مكه زير پاى سپاهيان پيروزمند پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله خرد و نابود شدند! مقصودِ اين آخوند السّطنه ها آن است كه حج را به زعم خود از هرگونه مضمون سياسى، تهى سازند! غافل از آن كه همين اجتماع ميليونى مسلمانان از هر گوشه ى جهان، در يك نقطه، در يك زمان، خود داراى بزرگترين مضمون سياسى است. اين نمايش امت اسلامى است كه در آن اختلافات نژادى و زبانى و جغرافيايى و تاريخى همه رنگ باخته و از همه، يك «كلّ» پديد آمده است. آنان و اربابانشان براى اين كه مسلمين از اين واحد بزرگ چيزى نفهمند و فردها احساس «جمع» نكنند، همه گونه دروغ و فريب و سخن باطل به ميان آورده اند و مى آورند تا عرصه را بر دعوت كنندگان به وحدت و مناديان برائت از سردمداران شرك، تنگ كنند.
ص: 142
ايران اسلامى خواسته است اگر نه بيشتر، كمترين كارى را كه با مضمون حج مناسب است انجام دهد، و آن دعوت مسلمين به اتحاد، و كسب خبرهاى راستِ ملتها از يكديگر، و ابراز نفرت و بيزارى از سردمداران شرك و فساد است، هر كس با اين هدفهاى ارزشمند و والا مقابله كند هر چه بگويد ناحق گفته است: كه قرآن درباره ى آن مى فرمايد: وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ. قول زور، سخن باطل كسانى است كه بدِ جمهورى اسلامى را مى گويند، زيرا: جمهورى اسلامى حاكميت دولت صهيونيست بر فلسطين اسلامى را رد مى كند و سازش چند فرد فاسد و مطرود با غاصبان را فاقد ارزش مى شمارد، دخالت مالكانه ى امريكا بر كشورهاى عربى را محكوم مى كند، خيانت بعضى از سران اسلامى به ملتهاى مسلمان خود را براى خوشامد امريكا و صهيونيستها، زشت مى دارد، مسلمانان را به شناختن قدرت عظيم خود كه امروز هيچ ابرقدرتى تاب مقابله با آن ندارد، فرا مى خواند، معرفت اسلامى و مقررات شريعت را قادر بر اداره ى كشورهاى اسلامى مى داند، فرهنگ تحميلى غرب را كه مظهر آن برهنگى و مستى و بى ايمانى است، براى كشورهاى اسلامى زيانبخش مى شمارد، و كوته سخن، بر پيروى از قرآن و اسلام پاى مى فشارد. امروز هر يك از كشورهاى اسلامى كه آشكارا همين سخن را بگويد و همين مواضع را اتخاذ كند، يعنى اسرائيل غاصب را نفى كند، دخالتهاى قلدرانه ى امريكا را نفى كند، ميگسارى و بى بند و بارى و فساد جنسى و آميختگى زن و مرد را نفى كند، خيانت سازشكاران با صهيونيستها را نفى كند، مسلمانان را به وحدت و مقاومت در برابر ابرقدرتها فرا بخواند، احكام اسلامى را در حكومت و اقتصاد و سياست و غيره عملى كند، همين تبليغاتى كه امروز بر ضدّ ايران اسلامى همه جا مى پراكنند، بر ضدّ آن كشور و سران آن عيناً همه ى اين تهمتها و دشنامها و نارواها را خواهند گفت و خبرگزاريهاى استكبارى و صهيونيستى و راديوهاى امريكا و انگليس و پيروان آنها همين بددهنى و ياوه پردازيها را درباره ى آن خواهند كرد. اين است قول زور كه خداوند آن را همتاى شرك و در كنار آن آورده است. شگفتا كه وعاظالسلاطين نيز در بعض مناطق جهان در اين كار حرام و ضدّ اسلامى، مقلد تبليغاتچى هاى امريكا و
ص: 143
صهيونيست اند! البته تسليم مطلق آنان در برابر حكّام جائر كه متأسفانه سرنوشت روحانيون بعضى كشورهاى مسلمان است، جايى براى تعجب نمى گذارد! اينك حجّ، نعمت بزرگ خدا در برابر شما است، بايد آحاد مسلمين و امّت اسلامى از آن سود ببرند و چنانكه فرموده است: جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ. از آن براى اقامه و صلاح دين و دنياى خود بهره گيرند.
امروز دين مسلمانان به وسيله ى تهاجم فرهنگى دشمن و ترويج فساد و ظلم و بى ايمانى و بى بندوبارى در ميان جوامع اسلامى كه غالباً با ابتكار قدرتهاى ضدّ اسلامى و به كمك تبليغات و رسانه هاى آنان و غير آنان انجام مى گيرد در خطر است، و دنياى آنان به وسيله ى سلطه ى روز افزون استكبار بر امور كشورهاى اسلامى و فشار و دشمنى مضاعف بر هر دولت يا گروهى كه بخواهد افكار را به سوى حاكميّت واقعى اسلام و استقلال و اقتدار ملتهاى مسلمان متوجه كند. و البته جلودار اين تهاجم همه جانبه به اسلام، شيطان بزرگ يعنى دولت ايالات متحده ى امريكا است. هر چشم دقيقى مى تواند دست يا اراده ى آن دولت ضدّ اسلام را در پشت سرِ مصائبى كه بر اسلام و مسلمين وارد مى شود، ببيند. در فلسطين اشغالى عمده ترين عامل خيره سرى و گستاخى صهيونيستها و مهمترين عامل به سازش كشانيدن بيشتر دولتهاى عرب در برابر زياده طلبى در برابر اسرائيل، امريكا است. بدون پشتيبانى امريكا دولتهاى مرتجع منطقه كه به سرسپردگى در برابر امريكا شناخته شده اند، تبديل به مدافع دولت غاصب و مدّعى فلسطينيانِ ضدّ سازش نمى شد و آنهايى كه بايد طبق وظيفه ى اسلامى خود، با اسرائيل مقابله كنند، لباس مقابله با مخالفان اسرائيل را نمى پوشيدند. و بدون حمايت بى قيد و شرط امريكا، دولت غاصب نمى توانست فاجعه ى عظيمى مانند كشتار حرم شريف ابراهيمى عليه السلام را پديد آورده و آن چنان بى دغدغه خود را از عواقب آن بر كنار دارد. شبيه اين مطلب در مورد مسلمانان بوسنى و هرزگوين نيز صادق است. قتل عام تاريخى مردم گوراژده و سارايوو، به وسيله ى صربها كه حقيقتاً در شمار لكّه هاى ننگ بشريت در دوران معاصر
ص: 144
است، مسؤوليت سنگينى بر دوش قدرتهاى مسلّط جهان و بيش از همه امريكاست. اگر دخالت و سياستگذارى آنان نمى بود، مسلمانان بوسنى در برابر صربهاى مسلّح و مجّهز، از دريافت كمكهاى تسليحاتى ممنوع و محروم نمى شدند و ملّتى دست بسته و محاصره شده، قربانى مهاجمينى خونخوار و گستاخ و تشويق شده، قرار نمى گرفت. دردآور آن است كه امريكا و ناتو پس از اين زمينه سازى بيرحمانه براى قتل عام مسلمانان بوسنى، و پس از اين كه سازمان ملل و دبير كلّ آن را كاملًا در جهت همين سياست به كار انداخته اند، و پس از نشان دادن علائم رضايت خود از قلع و قمع مسلمانان به دست صربها، و پس از گذشت چند هفته از حمله ى سبعانه ى مهاجمين به زن و كودك و پير و جوان مسلمان، و كشته شدن هزاران بيگناه و پديد آمدن محنتى بدان عظمت براى مردم شهر گوراژده. پس از اين همه، با تهديد صربها به بمباران هوايى، شكنجه را متوقف مى كنند و آنگاه اين را به حساب انساندوستى و صلح دوستى و بيطرفى خود مى گذارند! آيا اگر جلّادى پس از ساعتها و روزها، شكنجه ى شخصى را موقوف كند مى تواند مدعى انساندوستى خود شود و ادامه ندادن شكنجه را دليل بياورد؟! همين موضع ظاهراً بيطرف ولى عملًا خصمانه نسبت به مسلمين، در همه ى قضايايى كه در آن مسلمانان مظلوم، يك طرف قضيه و مورد ستم و فشار دشمنان خود هستند، نيز از امريكا و همدستان اروپايى اش مانند انگليس ديده مى شود. كه نمونه ى آن، قضاياى گريه آور كشمير و محنت شديد مسلمانان قره باغ و تاجيكستان است. هر جا دولت يا جمعيّتى شعار اسلام مى دهند و براى حاكميت اسلام تلاش مى كنند، بطور بى قيد و شرط مورد اهانت و تهمت و سختگيرى و دشمنىِ خباثت آميز امريكا قرار مى گيرند، مثال واضح، دولت سودان، نهضت اسلامى الجزائر، حزب اللَّه لبنان، حماس و جهاد اسلامى فلسطين، مسلمانان مصر و امثال آنهايند. در همه ى اين موارد، عناصر استكبار جهانى و بيش از همه امريكا، رفتارى همراه با تعصّب و شبيه رفتارهاى قبيله يى جوامع قبائلى از خود بروز مى دهند. ماجراى دشمنى هاى كينه توزانه و همراه با خشم و بى انصافى از سوى امريكا نسبت به ايران اسلامى و البته به فضل و اراده ى الهى، غالباً بى اثر هم خود داستان جداگانه يى دارد كه بسيارى در سطح جهان از آن باخبرند.
ص: 145
اكنون آيا امت بزرگ اسلامى و رؤسا و سياستمداران و روشنفكران و علماى دينىِ آن، نسبت به اين وضع دردناك مسلمانان در سراسر جهان، هيچ مسؤوليتى ندارند؟ آنان كه به صدق فرموده ى پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله كه فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»، عقيده دارند آيا براى بروز دادن اين اهتمام، جايى بهتر از حجّ بيت اللَّه و زمانى مناسبتر از ايّام معلومات سراغ دارند؟ يقيناً بى دليل نبوده است كه پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله براى اعلام برائت از مشركين كه يك عمل كاملًا سياسى و در چهار چوب سياست كلّى نظام و دولت اسلامىِ اوّل بود ايّام حجّ را انتخاب فرمود و دستور الهى و قرآنى، اعلام كرد كه: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. آرى، حج فريضه يى است كه مهمترين گرفتاريهاى سياسى امت اسلامى در آن و با آن قابل حلّ است. بدين معنى، حج، فريضه يى سياسى است و طبيعت و خصوصيات آن، اين را به روشنى نشان مى دهد. كسانى كه اين را انكار و بر ضدّ آن تبليغات مى كنند در واقع با حلّ آن گرفتاريها مخالف اند. بطور خلاصه، حج، فريضه ى امت، فريضه ى وحدت، فريضه ى اقتدار مسلمين، فريضه ى اصلاح فرد و جمع و در يك كلمه: فريضه ى دنيا و آخرت است. آنان كه نمى خواهند مضمون سياسى حج را بپذيرند، در واقع اسلام را دور از سياست، و دين را از سياست جدا مى خواهند، شعار جدايى دين از سياست از همان چيزى است كه دشمنان حاكميت اسلام بر جوامع اسلامى، دهها سال است آن را مطرح كرده اند و امروز كه حكومتى بر اساس دين مقدس اسلام در ايران پديد آمده و شوق روز افزون به تشكيل حكومت اسلامى همه ى جهان اسلام را فرا گرفته است، آن شعار را سراسيمه تر و خشن تر از هميشه مطرح مى كنند، و هرجا مقدّمات تحقّق اين هدف فراهم شده باشد، اگر بتوانند با خشونت و جديتى تمام بر ضد آن وارد ميدان مى شوند. حاكميت اسلام، متضمّنِ مقابله با دخالت مستكبران در كشورهاى اسلامى و نيز مستلزم كوتاه شدن دست وابستگان به اين قدرتها و بندگانِ شيطانِ نفس و شيطان استكبار، از اداره ى اين كشورهاست. پس طبيعى است كه استكبار
ص: 146
و وابستگانش و شيطانها و پيروانشان، از آن ناراضى و خشمگين باشند. و به همان اندازه بايد مؤمنان به خدا و روز جزا و معتقدان راستين اسلام از آن استقبال و در راه آن مجاهدت كنند.
اينك كه از همه جاى جهان، سعادتمندانى توفيق آن يافته اند كه ايام معلومات و حجّ خانه ى خدا را درك كنند اين جانب با ابتهال و تضرّع، از خداوند متعال مى خواهم كه حجّ آنان را مقبول و مأجور و آنان و همه ى امت اسلامى را از منافع آن برخوردار فرمايد، و ضمناً برادران و خواهران را به امورى چند توصيه مى كنم:
1- اين فرصت را براى خودسازى و انابه و تضرّع، مغتنم بشماريد و توشه يى معنوى براى همه ى عمر خود از آن برگيريد.
2- رفع گرفتاريهاى بزرگ مسلمين را از خداوند متعال بخواهيد و بارها و بارها اين خواسته را در دعا و مناجات خود بگنجانيد.
3- از هر فرصتى براى آشنا شدن با مسلمين كشورهاى ديگر و نقاط مثبت و منفى زندگى جارى آنان استفاده كنيد. و مسلمانان غير ايرانى بخصوص حقايق و قضاياى ايران اسلامى را از زبان برادران ايرانى خود بشنوند و درست و نادرستِ تبليغات جهانى را كشف كنند. همچنين امروز و هميشه تلاش كنند تعاليم امام عظيم الشأن راحل حضرت امام خمينى(قدس نفسه الشريفه) را درباره ى مسائل مسلمين فرا گيرند و آن مصلح بزرگ تاريخ اسلام را بهتر و از نزديك بشناسند.
4- هر اطّلاع و معرفت درستى از وضع امت اسلامى يا خصوص كشور خود را كه در اختيار داريد، به مسلمين كشورهاى ديگر منتقل كنيد.
5- در گفتگو با برادران مسلمان خود از هر جاى جهان اسلام، مسأله ى «امت اسلامى» و نگرش يكپارچه به جهان اسلام را مورد توجّه قرار دهيد. انديشه ى خود و ديگران را از چهارچوب مرزهاى جغرافيايى، نژادى، عقايدى، حزبى و امثال آن فراتر ببريد و به اسلام و مسلمانان بينديشيد.
ص: 147
6- اقتدار خداداده ى بيش از يك ميليارد مسلمان و دهها كشور اسلامى با اين همه ثروت مادّى و معنوى و با ميراث عظيمى از فرهنگ و تمدن و دين و اخلاق را همواره به ياد مخاطبان خود بياوريد.
7- افسانه ى قدرت لايزال غرب و خصوص امريكا را كه استكبار همواره سعى كرده است آن را چندين برابر بزرگ كرده و بى وقفه به ذهن مسلمانان القا كند، بشكنيد. به ياد خود و ديگران بياوريد كه قدرتِ ظاهراً تسخيرناپذير كمونيسم، در همين نزديكيها در برابر چشم همين نسل، شكست و فرو ريخت و از آن هيچ باقى نماند. قدرتهاى بزرگنماى كنونى و از جمله قدرت امريكا هم ممكن است به همان آسانى، نيست و نابود شوند.
8- مسؤوليت علماى دين و روشنفكران كشورهاى مسلمان را كه بسى بزرگ و سنگين است همواره به ياد خود آنان و ديگران بياوريد.
9- وظيفه ى رؤساى كشورهاى اسلامى را در قبال امت اسلامى و ايجاد وحدت مسلمين و دورى از قدرتهاى استكبارى و گرايش و تكيه به ملتهاى خود و ايجاد حسن رابطه ميان مردم و حكّام را به عنوان «النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ» به آنان يادآور شويد و اصلاح اين امر را از خداوند متعال بخواهيد.
10- همواره به ياد داشته باشيد كه مسؤوليت رؤسا، به معناى رفع مسؤوليت از آحاد ملت نيست و آنان در همه ى اين هدفهاى بزرگ مى توانند نقش تعيين كننده يى ايفا كنند.
اميد است به فضل الهى و با توجهات حضرت ولى اللَّه الاعظم(اروحنا فداه و عجّل اللَّه فرجه)، حج مقبول نصيب حجاج محترم، و تفضّلات و رحمت واسعه ى الهى شامل حال امت اسلامى و آحاد مسلمين بشود.
والسّلام على جميع عباداللَّه الصالحين
چهارم ذيحجة الحرام 1414 برابر با 25 ارديبهشت 1373
على الحسينى الخامنه ئى
ص: 148
بيانات در ديدار اعضاى شوراى بعثه ى حجّ مقام معظم رهبرى(10/ 3/ 1373 ه. ش.)
(10/ 3/ 1373 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا: خيلى خدا را شاكريم كه امسال هم اين حركت عظيم- حجّ بيت اللَّه الحرام- با حضور دهها هزار مردم مؤمنِ مخلصِ كشورمان و به هدايت جناب آقاى رى شهرى و آقايان محترم، علما و برادران عزيز انجام گرفت. روزى كه گفته شد حجّاج مى آيند، بنده ضمن اين كه خدا را شكر كردم كه بحمداللَّه امسال هم حجّمان به خوبى انجام گرفت، در قلبم احساس مسرّتى همراه با شكرانه ى الهى و احساس افتخار داشتم. واقعاً تفضّل الهى است كه ما هر سال مى توانيم فريضه ى الهى حج را به اين خوبى، با اين شكوه و به اين پرمغزى انجام دهيم و اين نيست مگر لطف الهى و زحماتِ شما آقايان كه اين زحمات، خيلى خيلى ارزشمند است و هر كدام در جاى خود، داراى اجر الهى است. البته ما كه قابل نيستيم و تشكرمان اهميتى ندارد. با اين حال واقعاً از يكايك همه ى شما آقايان متشكريم.
ثانياً: حج يك كار استراتژيك و اساسى براى ماست. صرفاً اين نيست كه برويم آن را به عنوان يك فريضه انجام دهيم و برگرديم و در واقع از سر واكنيم. نه؛ حج يك فرصت و يك ميدان است و به اين چشم بايد به آن نگاه كنيم. مثل اين است كه يك نفر
ص: 149
را پشت تريبونى ببرند و بگويند اينك اين تريبون و اين هم شما. نمى شود گفت كه حج، فريضه اى از سر وا كردنى است؛ آن را از سر وا كنيم و برگرديم. خير؛ حج فرصتى است كه جلوى شما گذاشته شده و بايستى از پيش، خودتان را آماده كنيد تا بهترين و موجزترين و پرمغزترين و رساترين سخن را از آن چه كه در ذهن داريد، در چنين فرصتى فوراً بگوييد و بياييد. براى ما حج اين است. اگر چنان دايره را بر ما تنگ كنند كه هر سال بيش از هزار نفر هم نتوانيم به حج بفرستيم، على رغم دشمن و به كورى چشم او، از اين فرصت حداكثر استفاده را خواهيم كرد. مبادا خيال كنند وقتى ديديم مثلًا محدود شد، خواهيم گفت ديگر حج چه حجّى؟ خير؛ حج مال ماست و فرصتى است در اختيار ما و در اختيار انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و اين ملت عظيم كه اين همه هم حرف دارد و بايستى بتواند آن جا بزند. با اين ديد كه نگاه مى كنيم، از همين امروز كه آقايان بحمداللَّه برگشتيد، بايستى بعثه مثل هر سال- هر سال هم همين طور بوده، اما به دليلى كه عرض خواهم كرد، امروز مهمتر است- شروع به تدوين برنامه ى سال آينده بر فروض مختلف كند. آن هم با رعايت اين نكته كه چه كنيم تا بليغتر و پرمضمونتر و مؤثرتر، كار خودمان را در سال آينده در حج انجام دهيم.
نكته ى بعد اين است كه مسأله ى برائت، البته يك امر واجب در حج است. منظور ما اين نيست كه برائت از واجباتى است كه اگر كسى عمداً ترك كرد، حجش باطل شود. نه؛ اهل معرفت مى فهمند كه مراد از وجوب آن چيست. قطعاً واجب است به اين بيانى كه عرض مى كنيم. امانه مثل بقيه ى واجبات حج، مانندوقوف درعرفات يادرمشعرويا طواف.
نه؛ نوع ديگرى از وجوب است كه آن نوع ديگر، گاهى اوقات اهميتش بيشتر از واجبات اين سبكىِ غيرِ سياسى مى شود. برائت، واجب سياسى است. يعنى چه؟ يعنى خداى متعال حج را براى اعلام حضور مؤمنين در حج- لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ، (1) قِياماً لِلنَّاسِ (2)
-
ص: 150
و بقيه ى جهاتى كه در آن است، معين كرده است. عده اى در طول ساليان دراز، بر اثر غفلت و نادانى و يا اغراض و مطامع، نگذاشتند حجْ چنان كه بايد انجام گيرد، برگزار شود.
ما اكنون مى خواهيم حج را به نقطه و مركز اصلى خودش برگردانيم. آيا اين كار واجب است يا واجب نيست؟ آيا كسى مى تواند بگويد شرعاً گذاشتن حج در جايگاه حقيقى خودش واجب نيست؟ مى شود كسى بگويد اين مستحب است؟ مى شود كسى بگويد كه اين اجتناب پذير است؟ كسى كه مى تواند اندكى در اين راه كارى بكند، مى شود بگويد كه من اين كار را نمى كنم؟ يا نه، اين جزو واضحات است. حج بايد در جاى خود قرار گيرد. بايد همچنانى كه خداى متعال خواسته و مقرر كرده است، اجرا و اعمال شود. امروز ما مى توانيم اين كار را بكنيم. چگونه؟ به كيفيّتِ برائت. به كيفيّتِ ايجاد بعثه و تشكيلاتى كه امروز هست. به شكلِ حضور متعرّض در حج. يعنى با همه چيز كار داشتن، نه منفعل، نه گريزان از برخورد؛ بلكه به شكل آماده ى برخورد. منتها منظورمان بر خورد خشن و خصمانه و خونين نيست، بلكه برخورد جهادى در مقام تبليغ و بيان است. ما مى توانيم اين كارها را انجام دهيم. آيا انجام ندهيم؟ مى شود كسى بگويد كه مى توان انجام نداد؟
مى شود كسى بگويد برائت چيست كه به آن چسبيديد؟ ممكن است بعضى چنين حرفى بزنند. اما كسى كه خدا را قبول دارد، اراده ى الهى را در حج مى داند. آيه اى كه در آن قياماً للناس آمده است، ناظر به همين معناست. آيا كسى مى تواند آن را قبول داشته باشد ولى در عين حال بگويد ما نمى خواهيم شما كارى كنيد كه حج «قياماً للناس» باشد؟
مى شود چنين چيزى گفت؟ مثل اين است كه كسى بگويد چه لزومى دارد حكومت اسلامى تشكيل بدهيم؟!
از حكومت اسلامى نيز مثل حج نبوى، غفلت شده بود. احكام الهى هم از مركز و محور خودش قرنها دور بود. اين همه حكّام آمدند، اين همه سلاطين آمدند، اين همه سياسيّون در اين كشور آمدند، اين همه فتوحات در اين كشور كردند؛ اما بدون محوريت دين خدا و بدون محوريت شريعت. اينها درست بود؟ كسى اگر بتواند شريعت را در
ص: 151
محور خودش قرار دهد، آيا پيش خداى متعال عذرى دارد كه در اين راه قدمى بر ندارد؟ اين همان حرفى است كه امام، تمام وجود خودشان، آن وجود ذى قيمت را، در اين راه مصرف كردند. اين كه ايشان خطاب به بعضى از حوزه ها فرياد مى زدند: ساكت! مى فرمودند: اى فلان جايى ساكت! اى فلان كسها ساكت! براى همين بود. اين كه امام مى گفتند امروز تقيّه حرام و اظهار حقايق، واجب است، براى همين بود. پانزده سال زحمت و تلاش و خونِ دل و خون و شكنجه و شلّاق و سيلى و مرارت، براى اين بود كه حكومت اسلامى در مقرّ خودش و شريعت اسلامى در جاى خودش قرار گيرد و اگر همه ى دنياى اسلام از شريعت سيراب نمى شود، لااقل بخشى از دنياى اسلام و جامعه اى، ازاين شريعت سيراب گردد و قوانين و مقررات زندگى در آن جامعه، برخاسته از شريعت باشد. امام در اين مدت اين همه تلاش و اين همه كار كردند. همه ى مؤمنين، همه ى مجاهدين، همه ى شهدا، همه ى علماى واقعاً علاقه مند وهمه ى شما نيز دراين كار و تلاش شركت داشتيد تا پيروز شد. آنهايى هم كه قبلًا در اين زمينه، خيلى تلاش نمى كردند، بعد از پيروزى اميدوار شدند و بناى كار بيشتر را گذاشتند. آيا مى شود كسى بگويد اين كجاى دين نوشته شده است؟ يا بگويد كجاى توضيح المسائل نوشته شده كه بعد از نماز و روزه و فلان، يكى از واجبات هم اقامه ى دين خداست؟ اين توضيح المسائل مى خواهد؟ اين، بيان فرعى فقهى مى خواهد؟ اين، لازم است با مسأله اى كه مى گويد دستمان را دو بار با آب بشوييم پاك مى شود يا يك بار كافى است و نظير چنين مسائل و احكامى مقايسه شود؟ اين، اصلًا قابل مقايسه با آنهاست؟ البته از آن واجباتى هم هست كه اگر كسى ترك كند، تعزير و حدّى در شرع برايش مقرّر نشده تا بگويد به ترك كننده اين قدر حد بزنند و يا به عنوان فسقِ مبانِ واضحى ذكر نشده است؛ اگر چه تشخيصها مختلف است. پس اين، يك واجب سياسى است؛ همان طور كه برائت يك واجب سياسى است.
مسأله ى برائت واقامه ى حجّ اسلامى واقامه ى حجّ نبوى واقامه حجّى براساس قِياماً لِلنَّاسِ و مَنافِعُ لَهُمْ، درست مثل همين است. امام، براى اين تلاش مى كردند؛ والّا ايشان
ص: 152
آدمى نبودند كه بخواهند مسأله و موضوعى را كه از دين نيست، به دين اضافه كنند و يا مسأله اى را كه از دين هست از دين كم نمايند. ايشان آدمى بودند كه مو را از ماست مى كشيدند. امام، آدمى دقيق بودند. اگر همه ى دنيا مقابل امام جمع مى شدند و موضوعى را كه مورد پسندشان بود- همه از آن خوششان مى آمد، همه دوستش مى داشتند و حتى جوانها برايش به به مى گفتند- مطرح مى كردند و مى گفتند اين را بگوييم از دين است؛ اگر ايشان آن موضوع را از دين نمى دانستند، مى گفتند نه. امام آدمى نبودند كه بخواهند راجع به موضوعى كه به دين برمى گردد، با كسى معامله و سازش كنند و يا رودربايستى داشته باشند. صريح مى گفتند كه برائت جزو حجّ است. برائت واجب حجّ است. حجّ بى برائت حج نيست. اينها تعبيرات امام است. جايگاه برائت در حج اين است.
البته «لقائل ان يقول»؛ ممكن است گفته شود اگر اين طور است، پس چرا تعطيلش كرديد؟ جواب اين است كه خودِ حج را هم يك وقت مانع مى شوند. صدِّ عن سبيل اللَّه مى كنند و حج، تعطيل مى شود. در ابواب فقهيه، حجِّ مسدود داريم. كسى كه مسدود است چه كار كند؟ امسال نشد، سال ديگر بكند. اگر فلان وقتش سدى انجام گرفت، علاج شرعى اش چيست؟ وقتى نشد، انسان نمى كند ديگر. همه ى احكام الهى، موكول به قدرت و توانايى است. قدرت هم قدرت عقلى نيست، قدرت شرعى است. وقتى انسان مى بيند دماء مسلمين در خطر است و مشكلات فراوان و صعوبات زياد بر سر راه است و تكليف بر او غير قابل تحمل مى شود، مى گويد فعلًا اين كار انجام نگيرد. امسال نتوانستيم برائت را انجام دهيم، به فضل پروردگار سال ديگر انجام خواهيم داد. اگر سال ديگر هم نتوانستيم انجام دهيم، سال بعدش انجام مى دهيم. اگر ده سال نتوانستيم، پنجاه سال بعدش انجام مى دهيم. مسأله كه شوخى بردار نيست. اين طور نيست كه كسى خيال كند بالاخره برائت هم يك چند سال انجام شد؛ ناشى از شلوغى انقلاب بود و همه چيز كم كم به حال اوّل بر مى گردد. خير. مثل اين است كه بگوييم چند سال حكومت اسلامى بود، دين خدا بود، مجلس شوراى اسلامى بود، ولى بعد همه چيز به شكل اول برگردد.
ص: 153
پادشاهى بياوريم، دولت غيراسلامى بياوريم. مگر ممكن است؟ ما وارد راه جديدى شديم. آن، برگشت است. آن، رجعت است.
و اما نكته ى آخر. برادرانى كه يك حجّ مفيد را طراحى مى كنند، ببينند اگر قرار شد ما در حجِّ سال آينده باز هم نتوانيم برائت را به شكلى كه تا پارسال معمولمان بوده انجام دهيم، چه بايد بكنيم؟ ممكن است ديگر. ممكن است پيش بيايد. ممكن است خداى نكرده، العياذ باللَّه، سال آينده عرفات را آب بگيرد و نتوانيم وقوفِ عرفات كنيم. چنين فرضى ممكن است. ممكن است پيش بيايد ديگر. به هرحال راهى دارد. علاجى دارد.
به هرحال اگر سال آينده نتوانستيم برائت را انجام دهيم، چه كار كنيم كه آن كار، بهترين باشد، براى اين كه حج «قياماً للناس» شود. حج، حجّ نبوى و علوى شود. راجع به اين مسأله بايد فكر كنيم. همه ى راههاى نو و ناپيموده و ابتكارى و ممكن را فكر كنيد. با دقت برنامه ريزى كنيد و همه ى مقدماتش را از همين امروز فراهم نماييد. اگر بناست، كارى انجام گيرد، كتابى برود، نوشته اى برود، كسى برود؛ اين كارها را انجام دهيد تا سال آينده حج ما به صورت بهترين حج انجام گيرد.
ان شاءاللَّه كه خداوند متعال به شما كمك خواهد كرد. ما حقيقتاً سخن خدا و وعده ى خدا را قبول و باور داريم. اين كه مى فرمايد: وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا، (1) اين كه مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ، (2) اين كه مى فرمايد: «هر كس با خدا باشد، خدا با اوست»؛ وَمَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ (3)
همه ى اينها را قبول داريم. ما كمك الهى را قبول داريم. واقعاً اعتقاد داريم اگر جايى از طرف خدا كمك نمى شود، به خاطر عيب و
ص: 154
اشكالى است كه در كار ما وجود دارد. بنابراين خداى متعال، ان شاءاللَّه كمك خواهد كرد. روزبه روز، حجْ بهتر و كاملتر خواهد شد و ان شاءاللَّه جمعيت بيشترى را به حج خواهيم فرستاد. ان شاءاللَّه در سال آينده صدوبيست، سى هزار نفر بفرستيم و بتوانيم يك حج، آن چنان كه دلخواه بندگان خوبِ خداست، داشته باشيم. ان شاءاللَّه بعد از حجّ سال آينده، باز هم شما برادران عزيز را زيارت كنيم و همين طور سرشار از افتخار و سرور، كارها انجام گيرد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
ص: 155
بيانات در ديدار با كارگزاران حج(16/ 1/ 1374 ه. ش.)
(16/ 1/ 1374 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا بايد از همه ى برادران و خواهران عزيز تشكر كنم كه يك بار ديگر اين فرصت را براى بنده فراهم آورديد كه در جمع محترم كارگزاران فريضه ى عظيم حج بتوانم راجع به اين واجب الهى مطالبى را در ميان بگذارم و عرض كنم. همچنين بايد از زحمات شما عزيزان، بخصوص مسؤولين محترم در اجراى هر چه بهتر اين واجب الهى و پر كردن اين خلاء تشكر كنم و از خداى متعال بخواهم كه شما را منظور نظر حضرت بقيةاللَّه الاعظم و مشمول ادعيه زاكيه ى آن بزرگوار قرار بدهد و به بهترين وجهى از شما اين خدمت را قبول كند.
دو نكته مهم در باب حج وجود دارد كه هميشگى و فراموش نشدنى است. يكى مسأله ى معنويت در حج است. در خلال اين واجب، از اول تا آخر يك روحى وجود دارد كه آن روح عبارتست از توجّه و اخلاص به ذات مقدس احديّت و اظهار عبوديت در مقابل پروردگار. در فرائض و واجبات ديگر، به اين حجم و كيفيت، اين ويژگى را نمى شود مشاهده كرد؛ اگر چه قوام هر واجب و عبادتى، به توجّه و ذكر حضرت پروردگار جلّ و على است. وقتى انسانها به مركز اقامه ى فريضه ى الهى حج، جذب مى شوند از
ص: 156
محدوده ى زندگى مادى، خارج و به فضايى كاملًا معنوى وارد مى شوند. در اين فضاى معنوى، انسان بطور حقيقى شستشويى مى كند و برمى گردد. فرض بر اين است كه اگر انسان، يك بار در مدت عمر خويش چنين شستشويى بكند، براى او كافى است؛ چون حج يك بار واجب شده است و واجبات بر اساس نيازها و حاجت بشر است. اگر ما براى سير تكامل و عروج الى اللَّه به بيش از هفده ركعت نماز در روز احتياج داشتيم، خداى متعال آن را واجب مى كرد. حداقل واجب آن چيزى است كه براى ما به صورت حكم واجب درآمده است. حج، براى هر كسى كه بتواند؛ «من استطاع»- كه نبايد خيال كرد «من استطاع» واجب را محدود مى كند، نه اين واجب را توسعه مى دهد- بدون استثنا، يك بار در عمر واجب است و اگر كسى نتوانست، خوب نمى تواند، بر او چيزى واجب نيست، چون قدرت وجود ندارد. پس يك بار، رفتن در آن مخزن و چشمه ى جوشان معنويت براى شستشو و پاكيزه شدن، كافى است. البته اگر بيشتر بشود، بهتر و بيشتر شستشو خواهدشدامّاحداقل لازم همان يك باراست. ببينيد چه قدر جنبه ى معنويت حج بايد قوى باشد. اينها نكاتى است كه ما بايد واجب را از اين دريچه ها درست بشناسيم و بفهميم. اگر ما ديديم كه حج جنبه ى مادى و ظاهرسازى و دورى از معنويت پيدا كرد و در سفر حج رفتارهايى كه براى خودمان انتخاب مى كنيم يا بر ما تحميل مى كنند، ضد معنويت است، بايد بدانيم از فلسفه ى حج دور افتاده ايم. كسانى كه حج و ايام حج را، به ميزان زيادى صرف چيزها و كارهايى مى كنند كه در جهت مقابل معنويت، غرق شدن در ماديّت و دورى از خداست، در حقيقت، بدون اينكه خودشان بدانند، دارند از آن سرمايه اى كه خداى متعال در حج به آنها هديه كرده است، كم مى كنند. آنها خيال مى كنند چيزى به دست مى آورند، در حالى كه دارند چيزى از دست مى دهند و با غرق شدن در ماديات، هديه ى معنوى را ناقص مى كنند. حج اول با «لبيك» يعنى پاسخ گويى و اجابت دعوت الهى، شروع مى شود. تمام مناسك و كارهاى حج از قبيل: حالت احرام، لباس و محرّمات احرام، طواف، سعى، نماز ووقوفين، هركدام به نحوى، گوشه اى از وجود ما را به معنويت و به خداى متعال جذب مى كند. اين مجموعه ى مركب در واقع چشمه ى زلالى است كه بايد خود را در آن، شستشو بدهيم. مراقب باشيد كه حج، اين جهت را از دست ندهد.
ص: 157
در دوران گذشته- البته در زمانى كه سردمدار امور حج كسانى بودند كه معنويات را بو و لمس نكرده بودند- توقعى نبود. آنجا البته كسانى بودند، خودشان اهل معنا، توجه و تذكر بودند و خود را به نحوى تأمين مى كردند، اما دستگاهى وجود نداشت كه آنها را به سمت معنويت حركت بدهد. امروز وضع فرق مى كند. امروز كسانى كه متصدّى حج اند، اهل معنويت تذكر و انس باخدا هستند. طعم معنويت را مى فهمند و شيرينى انس با خدا و ذكر خدا را درك مى كنند. فرق مى كند وقتى كه مسؤولين حج، اين جور افرادى باشند، يا افرادى كه اصلًا نمى فهمند حج چيست. نمى دانند فرق بين يك مسافرت معمولىِ گردشى با حج عظيم الهى چيست. خيال مى كنند اين هم يك مسافرتى است كه آدم براى سفر و گردش مى رود و برمى گردد. امروز شما مسؤولين حجّ ايد. اهل معنويت متصدى امور حجّ اند. من از همه ى آقايان محترم، مسؤولين، برادران و خواهران و هر كسى كه به نحوى با حاجى اى ارتباط دارد، خواهش مى كنم كه يكى از كارها و كوششهايشان اين باشد كه اين حاجى را به روح و معنويت حج، نزديك كنند و مردم را با تأثيراتى كه حج، منهاى مسائل اجتماعى، براى تكامل فرد انسانى دارد؛ از قبيل اينكه فرد را كامل و پاك مى كند، پالايش، تزكيه و مزيّن به زينت معنويت مى كند، سرمايه اى به او مى دهد، مشت او را پر مى كند و برمى گرداند، آشنا كنند. همه اش هم با بيان و گفتن نيست بلكه با عمل، حضور، توجّه و با رفتار، بايستى مردم را به معنويت سوق داد. اگر اين بشود، نكته ى دوم حج هم كه نكته اى فراموش نشدنى و يكى از اهّم نكات در باب حج است، آسانتر خواهد شد.
نكته ى دوم، همان نكته ى اجتماعى است. خداى متعال اين واجب را به نحوى انجام داده است كه مسلمانها، چشم در چشم يكديگر واقع بشوند. اگر حج نبود، يك فرد مسلمان ممكن بود تا آخر عمر بسيارى از اين مليّتها را، نه تنها نبيند، بلكه اسم آنها را هم نشنود. حج، ملتها، رسوم، زبانهاى مختلف و افراد ناآشنا كه اگر دوتايشان در نقطه اى،
ص: 158
روزهاى متمادى با هم باشند، معلوم نيست يك ذره با يكديگر انس پيدا بكنند، را در يك نقطه جمع مى كند و به همه آنها عمل، ذكر، عشق و هدف واحد مى بخشد كه دنبال يك هدف بروند. خوب توقع چيست؟ توقع اين است كه دستاورد واحدى پيدا بكنند.
آن دستاورد واحد چيست؟ آن چيزى كه به همه ى ملتها ارتباط پيدا مى كند، نه به يك ملت واحد، فضلًا از شخص واحد، آن چيست؟ آن عبارت است از چيزى كه بين ملتها است، كه همان اسلام است. بين ملتهاى صاحب نژادهاى مختلف؛ كه همه مسلمانند، آنچه مشترك است چيست؟ آن، آرمانها، آرزوها، اهداف و عشقهاى اسلامى است كه اسلام براى آنها معين كرده است. پس حج مى خواهد اين را تأمين بكند. چرا اين نكته ى واضح را بعضى نمى فهمند و بايد برايشان تشريح كرد؟ بعضى با وجود تشريح كردن هم نمى فهمند و شقاوت را به حد اعلى رسانده، با اين امر واضح و حق صريح، مبارزه هم مى كنند. شرقى، غربى، سياه، سفيد و صاحب لغات گوناگون كه اينجا جمع شده اند، چند روز عمل واحد انجام مى دهند، در يك نقطه عبادت مى كنند، مى خوابند و مى نشينند.
اين كارها براى يك امر فرا مليّتى و فراشخصيتى است والّا ممكن بود اين اعمال را هر كسى در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد. چرا مردم را به يك نطقه ى خاص كشاندند؟ براى اينكه با هم باشند و با هم بودن را حس كنند و آن چيزى كه فراتر از مجموعه هاى ملّى است، يعنى مسلمان بودن و وحدت اسلامى را به اينها بفهمانند. آن، همان چيزى است كه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى از روز اول دارد روى آن تأكيد مى كند و مى گويد آقا حج، براى آشنايى مسلمانان، اتحاد و تأمين منافع مشترك مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترك؛ يعنى برائت از مشركين است. اينجا چون مركز اسلام است و لُب، روح و حقيقت اسلام توحيد است و خانه ى خدا، مركز اقامه و مظهر و نماد و رمز توحيد است، لذا شعار، شعار توحيدى است و برائت هم برائت از شرك است. اين امر واضحى است. حالا مى گويند آقا توى كتاب مسأله، كجا نوشته اند برائت از مشركين جزء واجبات حج است؟ خوب كجا نوشته اند كه حفظ نظام اسلامى از اوجب واجبات است و اگر كسى اين را منكر باشد، اسلام را نفهميده است؟ يك چيزهايى هست كه نوشتن ندارد. هر جايى كه شما به اثرى از دين نگاه كنيد، اين را به وضوح مى بينيد. البته انسان
ص: 159
بايد بصيرت، فهم، معرفت و قدرت درك داشته باشد. كيست كه توحيد، شعار معنويت و وحدت مسلمين را در حج ببيند و نفهمد كه اين اجتماع عظيم براى اين است كه اسلام و توحيد به رخ كفر كشيده بشود؟ برخلاف آنچه امروز دشمنان مى خواهند، در حج، توحيد در مقابل شرك سينه سپر مى كند.
ببينيد امريكا با چه فضاحتى با جمهورى اسلامى دشمنى مى كند! اين دشمنى براى چيست آقا؟ براى اين است كه نمى خواهد كلمه ى حق، معنويت و اسلام در جايى سينه سپر كند و خودش را نشان بدهد. اگر جمهورى اسلامى شعارهاى اسلامى مانند نماز، دعا، عبادت و قرآن و از اين حرفهايى كه ما مى زنيم را مى گفت، امّا در مقابل استكبار سينه سپر نمى كرد و هر چه آنها مى گفتند، مى گفت بله چشم، هر چه شما بفرماييد، به جان شما، هيچ كارى با آن نداشتند. اينها كه با ذلت اسلام مخالف نيستند. اگر اسلام، العياذباللَّه ذليل باشد، اينها مخالفتى با آن ندارند. اينها با عزت اسلام مخالفند. اگر در جايى، كشورى بود، پرچم اسلام و لااله الّااللَّه هم داشت، شعار اسلام هم داد، امّا در مقابل استكبار جهانى ذليل بود، استكبار مگر ديوانه است با او بجنگد يا با او مخالفت كند؟
اسلامى كه در مقابل امريكا به خاك مى افتد، براى امريكا ضررى ندارد؛ چرا بايد با او مبارزه كنند؟ خوب نوكر خودشان است. پول و كمك هم بخواهند، از او مى گيرند و حرف خود را هم به او تحميل مى كنند. اين جور اسلامى كه دشمن ندارد. آنها، اسلامى را نمى پسندند كه سينه سپر مى كند، داعيه دارد و مردم را به خود دعوت مى كند. پيغمبر اسلام خودش را در مكّه حبس نكرد. اگر پيامبر خودش را در مكّه يا در خانه حبس مى كرد، دعوت نمى كرد و متعرض كسى نبود، كسى به او كارى نداشت. اسلام عزيز است. عزّت اسلامى كه سينه سپر مى كند؛ مى ايستد، سرش را بالا مى گيرد، زير بار دشمن نمى رود، بلكه بارها و بارها استكبار را ذليل مى كند و بينى او را به خاك مى مالد، بايد تثبيت شود. همچنان كه جمهورى اسلامى، على رغم بدبينها، ضعيف النفسها، منفى بافها وكوته نظرها، كه مى گفتند آقا نمى شود، نكنيد، بترسيد، و به كمك همين مردم و با عنايت
ص: 160
الهى و رهبرى آن مرد موحد- كه حقيقتاً آن امام بزرگوار موحّد بود و توحيد در سراسر وجود او جريان داشت. همه ى وجود او خدا، عظمت و عزت الهى را قبول داشت- توانست دشمن را ذليل بكند و خودش عزيز باشد.
از اين جمهورى اسلامى ناراحتند؛ بدشان مى آيد، مى خواهند بكوبندش. تهمت هم مى زنند. شعار هم مى دهند. خلاف و دروغ هم مى گويند، ظلم هم مى كنند. مى بينيد كه همه ى آنچه كه مى گويند ظلم است. توطئه هم مى كنند. در داخل هم، انگشت مفسد گنديده ى خودشان را وارد كشور مى كنند. اينجا و آنجا را از لحاظ فرهنگى، سياسى و اقتصادى، دچار مشكل هم مى كنند. خرابكارى مى كنند و جلو بازسازى ملت را مى گيرند. ساختن، سخت است امّا ويران كردن آسان است. امروز دولت دارد مى سازد و بازسازى مى كند. يك ساختمان را خشت بايد روى خشت گذاشت تا بالا برود، امّا با يك ماده ى منفجره راحت مى شود آن را منفجر كرد. جلوى اين كارِ مشكل را مى گيرند.
مزاحمت ايجاد مى كنند. خباثت مى كنند. براى چه؟ براى اينكه مى بينند اينجا يك ملتى هست كه با دعوت و با شعارهاى اسلامى، كمر بسته است به اينكه زندگى، دنيا و آخرت خود را بسازد، آباد كند و مى خواهد زير بار دشمن هم نرود؛ اين است كه با اين ملّت دشمنى مى كنند. به همين دليل با شعار توحيد در حج هم دشمن اند.
عزيزان من، حج را با اين دو خاصّه بشناسيد؛ خاصه ى تأثير شخصى، فردى و معنوى، ايجاد يك انقلابى در هر دل، اين هزاران دلى كه از اينجا احرام مى بندند و به خانه خدا، به ميعاد و ميقات الهى مى روند تا منقلب، الهى و معنوى بشوند و برگردند. دلها از خانه ى خودشان احرام مى بندند. دلهاى ذاكر و خاشع، در واقع قبل از ميقات دلها مُحرم اند. اين، يك ويژگى بود. [كه اين قابل اغماض نيست. و دومى هم معنا و مفهوم جمعى، اسلامى(اين قسمت در نوار نيست)]، امتى و فرامليتى مربوط به امت اسلام و
ص: 161
عبارت است از اثبات عزت توحيد، نفى شرك، برائت از شرك و مشركين و داعيان الى الشرك و مخالفان توحيد، به هر شكل و به گونه اى كه بتوانند. مثل خود حج كه؛ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا، متوقف بر استطاعت است.
البته دلهاى مؤمن پيروان آل محمّد صلى الله عليه و آله در آن سرزمينها دنبال يادگارهاى عزيز خودشان هم مى گردند. دنبال ياد ائمه مظلوم خودشان كه آنجا، پايگاه اشعاع و نورانيت و درس آنها بوده است. ائمه در طول دويست و پنجاه سال امامت شيعه، در آن شهرها و توى همان كوچه، خيابانها و خانه ها، در همان سرزمين، در همان بقاع متبركه، نشستند اسلام را به مردم تشنه، مشتاق و با معرفت تعليم و تدريس كردند و ياد، ذكر، آثار، قبور مطهره و يادگارهاى آنها آنجا است. امروز هم بازمانده ى عزيز و دردانه ى قيمتى اين عالمِ وجود در روى زمين در ايام حج در همان جا است. سيّد و مولاى آفرينش و محبوب دلهاى مشتاقان، در عرفات، منى، مشعر الحرام و طواف آن جا است. دلهاى آشنا سراغ بگيرند و خودشان را با كانون معنويت مرتبط كنند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دلهاى ما را با منابع نور و معنويت و حقيقت آشنا كن. دلهاى ما را با خودت مرتبط كن. ما را از اوليائت جدا مفرما. پروردگارا به محمّد و آل محمّد حج را از امت اسلام قبول كن. حج را براى امت اسلام مبارك كن. كارگزاران حج عظيم اسلامى را مورد رحمت و بركات خودت قرار بده!
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 162
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(14/ 2/ 1374 ه. ش.)
(14/ 2/ 1374 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ و الحمدللَّه رّب العالمين والصّلاة والسّلام على خيرخلقه محمد المصطفى وآله الطاهرين وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (1)
چون بهار طبيعت، كه همواره در ميعاد هميشگى خود، لبريز از نشاط زندگى فرا مى رسد، موسم حج، نوبهار جان و دل، و فصل رويش و پيدايش روح زندگى توحيدى در دل هر مسلمانى كه خود را به ميقات رسانده باشد، همه ساله در موعد خدايى و هميشگى باز مى گردد تاچون چشمه سار مباركى رشحات حيات طيّبه ى اسلامى را بر سراسر جهان اسلام بپاشد وكسانى راكه توفيق يافته اند كه تن به اين سرچشمه ى مبارك بزنند، از غبار و كدورت گناه و شرك و ماده گرايى و ميل به پستى و بدكردارى، پاك كند و در آنان اگر اهل توجّه وتذكر باشند، مايه ى صلاح وفلاح يك عمر را ذخيره سازد.
اكنون بيش ازچهارده قرن است كه نداى ابراهيم خليل ازحلقوم محمّدمصطفى صلى الله عليه و آله، همه ساله ميهمانان بيت را در اين موسم به پايگاه معنويت و وحدت مى كشاند تا گرد مركز توحيد، همراه با آن جريان ابدى عروج، طواف كنند، و در پشت مقام ابراهيم به سمت
ص: 163
كعبه ى محمدى صلى الله عليه و آله، نماز گزارند، و ميان صفا و مروه، سعى ابدى مؤمن از منشأ صفا را مجسّم سازند. و معرفت به حقارت خويش و عظمت و عزت حق تعالى را در عرفات، و زمزمه ى ذكر و انس و عشق به حضرت احديت و درك نور تابان آن بى همتارا در صحراى ظلمانى وجود خود در مشعر بياموزند، و در منى شيطان بزرگ و شيطانهاى ديگر را هدف رمى خود سازند، و به نشانه ى قربانى كردن هواها و تمايلات منحرف ساز، ذبيحه يى قربانى كنند- و اين همه را در حال احرام كه حريم جان و دل حاجى در برابر ميوه هاى ممنوع اين بهشت است و در كنار ديگر مسلمانان از هرجا و هر نژاد و باهر رتبه ى مادى يا معنوى و داراى هر زبان و فرهنگ به جاى آورند و آنگاه به نشان زدودن همه ى چركها و پليدى هايى كه در فضاى آلوده ى زندگى مادّى برجان و دل آنان نشسته است، حلق وتقصير كنند وسپس بار ديگر با طراوتى كه از زدودن گناه و تجلّى معرفت و محبت خداوند، در جان و دل آنان پديد آمده است، به خانه ى خدا برگردند وطواف ونماز و سعى را اين بار در آفاقى برتر از پيش به جاى آورند و با ذخيره يى سرشار از توحيد ومعنويت و صفا، و عزمى راسخ در مبارزه با شيطانها، و قدرتى فائق بر نفس خويشتن، آماده ى برگشتن به ديار خود و پراكندن عطر حج در اقطار گيتى باشند.
حكمت بديع اسلام، اين آزمايش شگفت آور و پر از رمز و راز را چنان ترتيب داده است كه همين يك واجب بتواند در همه ى قرون و اعصار، و با هراندازه گسترشى كه دامنه ى اسلام در شرق و غرب گيتى به دست آورده است، يكپارچگى و اتصال اجزاء اين پيكر عظيم را تأمين كند ... همه در يكجا و هميشه در يك فصل، ... چه آن هنگام كه سفر كعبه ى مشتاقان بيت از برخى نقاط عالم يكسال به طول مى انجاميد و چه امروز كه دشمنان امت اسلامى براى پوشش تبليغات زهرآگين خود به سراسر كره ى زمين به بيش از يكساعت نيازندارند، هميشه اجزاء اين پيكر عظيم و پراكنده، به اين مركز وحدت و قدرت كه براى آنان كانون صفا و برادرى و معنويت و توحيد و معرفت واطلاع است نياز داشته اند .. و اسلام اگر از حج خالى مى بود ركنى اصلى و جزيى جوهرى را فاقد بود.
ص: 164
حج در جوهر و ذات خود داراى دو عنصر اصلى است: تقرب به خدا در انديشه و عمل، و اجتناب از طاغوت و شيطان با جسم و جان .. همه ى اعمال و تروك حج، براى اين دو و در جهت آن و تأمين ابزارها و مقدمات آن است، و اين در حقيقت خلاصه يى از اسلام و همه ى دعوتهاى الهى نيز هست كه: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (1)
در آيات حج تعبيرات: حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ، (2) يا فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ...، (3) يا: فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً (4)
وامثال آن ناظر به همين دو عنصر اصلى است.
تقرّب به خدا، ذكر ونماز وتسليم واحرام وبه خود وخدا انديشيدن وسعى و صفا را مى طلبد ودرنهايت زاد وتوشه ى تقوا را دركوله بار حاجى مى گذارد: وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ. (5) و اجتناب ازشيطان وطاغوت، دل كندن ازشهوات و هوسهاى خواركننده وكمك گرفتن ازنيروى صبر واراده ى خود ونيز نيروى عظيم امت اسلامى را لازم دارد كه همانادرحركت دستجمعى وهمراهى وهمدلى و همگامى و هم زبانى همگان در طواف وسعى، و وقوف در عرفات و مشعر ومنى، وهدف گرفتن دستجمعى جمرات شيطان و رمى از همه جا و همه سو به آن و ابراز برائت عمومى از آن، حاصل مى شود و درنهايت، گره خوردن دستها و دلها وعزم هاى مسلمين از همه جاى امت اسلامى به يكديگر واحساس قدرت وامنيت در سايه ى وحدت را پديد مى آورد كه: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً. (6)
ص: 165
اگر حج، چنانكه قرآن خواسته وپيامبر صلى الله عليه و آله فرموده وعمل كرده، به جاى آورده شود و چنانكه فرموده: «خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُمْ»، مناسك آن از عمل او گرفته شود، تأمين كننده ى كمال فرد و عزت امت است.
هركس باچنين حجّى مخالفت كند وحج را جدا ازاين خطوط و نشانهاى اصلى آن بخواهد، باكمال جويى فرد مسلم و عزت امت اسلامى مخالفت كرده است.
امروز استكبار جهانى باپرچمدارى امريكا و با طرّاحى صهيونيسم به مبارزه يى آشكار با اسلام ومسلمين سرگرم اند. اين البته دنباله ى خصومتهاى ديرين دشمنان اسلام است، ليكن با شيوه هاى تازه و انگيزه هاى تازه وابزارهاى تازه. وامت اسلامى از چنين كانون مقاومت ونيرو و وحدتى برخوردار است. آيا سزاوار است كه مسلمين از حج براى مقابله بادشمن ستيزه جو و تفرقه ساز و توطئه گر بهره نگيرند وخود را بيدفاع در برابر دشمن قراردهند؟
حجّ درست وكامل، مى تواند بوسيله ى نزديك كردن دلها و تبادل آگاهيها و افشاى توطئه ها، خطرناكترين توطئه هاى دشمن عليه اسلام ومسلمين را خنثى كند. امروز دشمن اسلام يعنى سردمداران استكبار وصهيونيسم، تفرقه افكنى ميان مسلمين و غوغاگرى در عرصه ى تبليغات را برضدّ هركشور ودولت وجمعيّتى كه ازبيدارى اسلامى وحاكميت قرآن دم زند وداعيه ى عزّت مسلمين را داشته باشد، مهمترين كار خود مى داند. زيرااگر بتواند بخش هاى فعّال و پرتحرك از امت اسلامى را از ديگربخش هاى اين امت جداكند، مطمئن خواهد شد كه دربرابرخودپيكر عظيم و يكپارچه ى امت را نخواهد ديد، ونقشه هاى خباثت آلودش در باره ى امت اسلامى را بى دردسر پيش خواهد برد.
اين روزها مردم دنيا، شاهد حجم انبوه و متراكم وسطح وسيع تبليغات بوقهاى استكبارى بر ضد جمهورى اسلامى ايرانند. اين همان سياست است كه البته به فضل الهى تاامروز ناكام مانده ولى باهمه ى توان استكبار، دنبال مى شود.
ص: 166
مهمترين انگيزه ى دشمنى با ايران اسلامى از دوران حيات امام راحل قدس سره تاكنون، آن است كه دراين كشور، همه ى سياست ها با معيارهاى اسلامى، محك زده شده و انتخاب يا مردود مى شود. همه ى موضعگيريهاى سياسى براساس دستورات اسلام، شكل مى گيرد.
سازش دولتها با صهيونيسم مردوداعلام مى شود، چون اين به معنى آوارگى هميشگى ملت فلسطين واشغال هميشگى كشور فلسطين بوسيله ى دشمن است.
ازملت هاى فلسطين و بوسنى وتاجيك وافغان و كشمير و چچن وآذربايجان و الجزائر وديگر ملتهاى مظلوم مسلمان حمايت مى كند، چون قرآن صريحاً حمايت ازمستضعفان را لازم شمرده است: وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً (1)
باسلطه ى امريكا ونفوذ و دخالت آن دركشورهاى اسلامى و همه ى كشورهاى مظلوم مخالفت مى كند، چون قرآن فرموده است: ... لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ (2)
دركشورخود احكام اسلامى را منشأ وملاك قانونگذارى قرارداده است، چون عزت واستقلال و رفاه وكمال مادّى و معنوى براى يك ملت را درعمل به احكام اسلامى مى داند ..
اينهاهمه موجب آن شده است كه سردمداران جبهه ى استكبار با دلّالى و خنّاسى توطئه گران صهيونيست، ايران اسلامى را دشمن شماره يك خود بدانند وبقدر وسع خود باآن دشمنى كنند.
نكته ى مهم آن است كه امروز درسراسر امت اسلامى شوروشوق به اين هدفها و موضعگيريها همه جا را فراگرفته است، دربسيارى از كشورهاى اسلامى، جوانان
ص: 167
وقشرهاى برگزيده و زبده ترين و پاكترين عناصر از علماى دين واساتيد مجامع علمى و هنرمندان وشعرا و نويسندگان وحتى بسيارى از كاركنان دولتى وقشرهاى ميانه ى مردم، دل و حتى زبان وقلم خود را به اين هدفها سپرده اند. باسازش عربى- اسرائيلى مخالف اند، با تسلّط روز افزون امريكا بر دولتهاشان مخالف اند، بابى تفاوتى دولتهادربرابر قضاياى اسلامى در اروپا و آسيا و افريقا مخالف اند .. استكباراينهمه را نتيجه ى پيروزى اسلام درايران، و اقتدار روزافزون ايران اسلامى مى داند، و ازاينرو حقد وكينه يى ديوانه وار نسبت به جمهورى اسلامى را در دل مى پروراند.
اين يكى از مهمترين انگيزه هاى كسانى نيز هست كه با حج ابراهيمى وحجّ معنى دار و جهت دار مخالف اند. زيرا تدبّر درحجّ، عامل معجزه آسايى درگسترش اين انديشه درميان همه ى مسلمانان است، بعلاوه چهارراه عظيمى براى تبادل اطلاعات ملتها از شرق وغرب وشمال وجنوب جهان اسلام است.
من به همه ى برادران وخواهران مسلمان كه درمحشر عظيم حج گردآمده اند متواضعانه توصيه مى كنم كه درحج تدبر كنند وآن دونكته ى اصلى را يعنى دل سپردن به خدا و نزديك كردن خود به ذات مقدس الهى درانديشه وعمل با عبوديت خالص وحقيقى ازيكسو واجتناب وبرحذر بودن از شيطانها ودشمنان راه وجهت الهى ازسوى ديگر، براى خود تأمين كنند وباروحى مجهّز به تقوا و دلى سرشار از اعتماد به خدا و روحى لبريز از اميد به آينده ى امت اسلامى وتصميمى راسخ درپيگيرى هدف هاى اسلام و به قصد حاكميت يافتن معارف وقوانين و فرهنگ اسلامى برجوامع مسلمان، به ديار خود بازگردند.
قدرت پوشالى دشمن، نبايد چشم ها را خيره سازد. آنان از تفرق و ضعف روحيه ى مسلمين استفاده مى كنند و قدرتى دروغين براى خود در برابر چشم ساده انديشان
ص: 168
مى نمايانند. استكبار در همه ى صحنه هايى كه مسلمانان به راستى در برابر زورگويى آنان ايستاده اند شكست خورده يا در مقاصد خود ناكام گرديده است. نگاهى به ايران اسلامى كه به حول وقوه ى الهى درمواجهه باحجم عظيم وافسانه يى خصومتهاى امريكا و همدستانش در طول شانزده سال گذشته پيروز بيرون آمده و امروز از هميشه مقتدرتر، موفق تر، بانشاطتر واميدوارتراست، ثابت كننده ى اين مدّعا است. امروز امريكا كه پرچمدار استكبار در مبارزه اش با حركت بيدارى اسلامى است نه تنها دراين مبارزه ى ناعادلانه، سرشكسته و ناموفق است كه خود در درون خود نيز از لحاظ اقتصادى و امنيتى وسياسى با مشكلات بزرگ و لاينحل روبه رو است. كمااين كه درتلاشهاى ابرقدرتانه ى خود هم كه به گمان باطل سردمداران خام و مغرور امريكا، ازحقوق ابرقدرتى آنان است! طعم تلخ شكستهاى پياپى را چشيده است وان شاءاللَّه درآينده هم خواهد چشيد. نگاهى به وضع فلسطين و خواب خوش ولى تعبيرنشده ى حلّ مسأله فلسطين كه اكنون به گره ى دشوارى بدل شده است، يا به شرق افريقا و خروج مفتضحانه و منفورانه ى نيروهاى امريكا ازسومالى، يا به اروپا ونقش خنثى وبى خاصيت امريكا در قضاياى بالكان، يا به تلاش دريوزه گون و بى پاسخ امريكا در چهارگوشه ى دنيا براى قطع روابط تجارى همه ى كشورها با ايران، يا به تكاپوى زشت و نفرت انگيز امريكا براى متهم كردن ايران در حوادثى همچون حادثه ى آرژانتين سرانجام رسوايى آنان با روشن شدن حقايق، وقضاياى ديگر ومتعددى از اين قبيل اثبات مى كند كه قدرت فائقه ى ادّعايى استكبار، مانند بسيارى از مدّعاهاى آنان چون طرفدارى ازحقوق انسان وامثال آن، سخنى پوچ است.
مسلمانان درصورت عزم وايستادگى ومعرفت، از استكبار قوى ترند. نيروهاى استكبار درعرصه ى مسائل انسانى به ضعف هاى مفرط وبى علاج، دچارند وهيچ جمعيّت ودولت و بخصوص ملّت داراى تصميم راسخ وانديشه ى روشن- چه رسد به امت بزرگ اسلامى- نبايد ازآنان بيمى به دل راه دهد.
در پايان بار ديگر همگان را به تدبّر در يكايك اعمال و شعائر حج و نيز به استمداد از قدرت لا يزال الهى و تمسك به حبل اللَّه دعوت مى كنم و
ص: 169
اميدوارم كسانى كه دل در گرو استضائه از انوار الهى حج دارند، مورد تأئيدات و تفضلات الهى قرار گرفته و مشمول ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقيّة اللَّه الاعظم(ارواحنا فداه و عجّل اللَّه فرجه) گردند و با حج مقبول و دعاى مستجاب و ذخيره ى ارزشمند معنوى به ديار خود باز گردند.
والسّلام عليكم ورحمةاللَّه
چهارم ذيحجةالحرام 1415 برابر با چهاردهم ارديبهشت 1374
على الحسينى الخامنه ئى
ص: 170
بيانات در ديدار با آقاى رى شهرى و اعضاى بعثه ى حج(30/ 2/ 1374 ه. ش.)
(30/ 2/ 1374 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا بايد عرض كنم كه زبانهاى ما از ذكر، و دلهاى ما از فكر و احصاء قلبى و شكر نعم پروردگار قاصر است. اين كار عظيمى كه امسال به همّت شما آقايان انجام گرفت، اين حجِ مقبول و عزيز، همراه باعظمت، عزت، شوكت اسلام، مسلمين و جمهورى اسلامى، نعمت پروردگار بود. القاى اين افكار به اذهان شريفه ى آقايان، قوّت و عزم دادن و قاطعيت بخشيدن به شما در اجراى اين كارهاى دشوار و خطرناك، لطف الهى است. ما همين طور از دور اين الطاف الهى را نگاه مى كرديم تا آنجايى كه مى توانستيم احصاء مى كرديم، مى ديديم كه واقعاً وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها الطاف خداوند قابل شمارش نيست. انسان نمى تواند واقعاً شكر بگزارد، جز اينكه به قصور، كوتاهى، ضعف، انكسار و حقارت خودمان در مقابل عظمت اين نعمت هاى پروردگار اعتراف كنيم و بگوييم: «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ». اميدواريم كه خداى متعال نعمتش را بر اين امت عزيز، مردم خوب و شما برادران فعال، فداكار و زحمتكش مستدام بدارد.
ان شاءاللَّه هر سال، هميشه و در همه ى ميدانها اين توفيقات را به ملت ايران ارزانى بدارد.
در مرتبه ى دوم، حقيقتاً خيلى دشوار است كه انسان بتواند از شما آقايان؛ جناب
ص: 171
آقاى رى شهرى با اين همه تلاشها و فعاليت و حسن نظر نسبت به مسأله و تصميم گيرى بجا وبموقع و همچنين همه ى آقايانى كه در اين كار به نحوى از انحاء چه در تصميم گيرى و تمهيد مقدمات، چه در عمل و اجرا با ايشان همكارى داشتند، سپاسگزارى كند. از بس كه اين زحمات شما باارزش و بزرگ است، انسان احساس مى كند كه نمى شود واقعاً به آسانى از شما تشكر كرد. اجمالًا عرض مى كنيم كه خيلى متشكريم. خداوند ان شاءاللَّه به شما اجر بدهد و از شما اين زحمات را قبول بكند. قبول الهى بزرگترين پاداش شماست.
طبيعتِ بعضى از اعمال، نشان مى دهد كه مقبول پروردگار هم هست. الآن جناب آقاى رى شهرى براى من نقل مى كردند كه بعضى مى آيند و اظهار علاقه مى كنند، استفسار مى كنند كه برائت كى است؟ يا در محل رمى يا در جاهاى ديگر از امريكا اظهار برائت مى كنند. اين صداى برائت، يك روز غريب بود. يك وقتى آن سالهاى اول انقلاب حتّى گاهى اوقات كسانى كه از كشور ما نبودند، مى ديدند كه مسلمانهاى مؤمن و انقلابى اظهار برائت مى كنند، به آنها مى گفتند كه چه خبر است ديگر، مثلًا اظهار ناهماهنگى هم مى كردند. بنده هم خودم اين را در يك سفر كه سال اول انقلاب چند روزى مشرّف شدم، در مواردى مشاهده كردم، بعد هم از ديگران مى شنيدم. دأب امام رضوان اللَّه عليه اين بود كه وقتى انسان حرف حق را مى زند، بايد پايش بايستد. والّا صرف انداختن حرف حق در فضا و رهاكردن و رفتن كافى نيست. بايد پاى اين بذر بنشينيد تا سبز بشود.
خود آن بزرگوار پاى دانه، دانه ى بذرها نشست تا اين جور شجره ى طيبه اى را كه أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ به وجود آورد. خودش ذره، ذره كارها را دنبال كرد.
خوب، طبعاً آثار و نتايج تاريخ اين استقامت، دنبال گيرى و دؤوب در اين عمل را خداى متعال مى بخشد. الحمدللَّه.
البته همان طور كه فرمودند نقصها زياد است. بعضى از نقصها را ما مى دانيم و بعضيها را نمى دانيم. بايد حتّى بگرديم نواقصى را كه هست پيدا كنيم و روزبه روز آن نواقص را برطرف كنيم. خوب، اينكه شما مى فرماييد، دشمنها دارند عليه شيعه
ص: 172
تبليغات مى كنند، روشن شد كه مطلب چيست. دشمن با عكس العمل و حساسيتش نسبت به يك بخش از كار ما، خودش را لو مى دهد و نشان مى دهد كه بخش مؤثر در كار ما كجاست. پس معلوم شد كه آن چيزى كه دشمن از آن مى ترسد، تفكر و ديد شيعى و انقلابى است. به همين خاطر مى خواهد آن را در ذهنها مشوّش و مغشوش كند تا بگويد كسانى كه اين كارها را مى كنند، آدمهاى بى ريشه اى هستند. پس آن نقطه، نقطه ى حساسى است. ما بايستى به آنجا به عنوان نقطه ى حساس، توجه مضاعف بكنيم.
امام قدس سره مى گفتند: «هر وقت دشمن يك حساسيتى نشان مى دهد(اين را هم به زبان مكرراً گفتند، هم عملشان اين جورى بود) ما بايد از حساسيت دشمن بفهميم كه بايد روى چه چيزى حساسيت داشته باشيم». چيزى را كه او خيلى از آن بدش بيايد، ما خيلى به آن احتياج داريم. ما هم همين كار را مى كنيم. الحمدللَّه بيان ما كه از آنها ناقص تر، حجّتمان ضعيف تر و توانايى مان كمتر كه نيست. ما هم مى توانيم. آنها دارند عكس العملى كار مى كنند. در حقيقت ماشروع كرديم. انقلاب شروع كرده. همه در مقابل انقلاب مدافع اند. انقلاب كه لزومى ندارد از خودش دفاع كند. انقلاب بايد حمله كند.
طبيعت انقلاب حمله است. حالا اين حمله را ادامه بدهيد. خيلى خوب، حالا بعد از اين راجع به عقايد شيعه به بهترين بيان، به ابلغ وجه و زيباترين شكل، كار درست انجام دهيد.
كارهاى كوچكِ در دسترس و جزوه هاى چند صفحه اى را به تيراژ ميليون، در اختيار افراد قرار بدهيد. لازم است كه ما اين جورى، ميليونى حركت بكنيم. ... اين يك نكته.
نكته بعد به نظر من اين است كه حج را بايد به طرف اهدافش نزديك كرد. يكى از بزرگترين هنرهاى امام قدس سره اين بود. امام حج را به طرف مواضع اصلى خودش بردند. ما بايد نگاه كنيم ببينيم كجاى حج از آن حجِّ نبوى و ولوى فاصله گرفته، آن جا را فشار بگذاريم و نزديك كنيم. اعمال حج عبارتند از: قضيه ى برائت، مسأله ى وحدت
ص: 173
اسلامى، مسأله ى اشاره به افكار عالى اسلامى و تبليغ و توجيه آن، مسأله ى زهد و رياضت. حج، براى زهد و رياضت است. آدم وقتى در روايات و اعمال حج نگاه مى كند، مى بيند اصلًا براى اين است كه انسان برود آنجا رياضت بكشد. اصلًا حج جاى خوشگذرانى نيست. حالا اگر كسى مى خواهد خوشگذرانى كند يك جور ديگر سفر كند، يك زيارتى هم بكند. حج جايى نيست كه انسان متنعم بشود و راحت برود و بيايد.
آنجا بايد مُغبرّالوجه و مغبرّالشَّعر باشد. آفتاب روى انسان را بسوزاند و موهايش را ژوليده كند. لباس زيبا و عطر نداشته باشد. از بوى متعفن اجتناب نكند بلكه از بوى طيّب اجتناب بكند. در حج همه ى وسايل فشار و رياضت الهى براى يك مدّت محدود و كوتاه فراهم است. مجموع اعمال حج سه، چهار روز بيشتر نيست. در اين مدّت انسان بايد ياد بگيرد كه چه كار بكند. نمى شود فرض كنيم كه لباس، مركب و رفتار انسان تجملاتى نباشد، اما خوراكش، يك خوراك اشرافى درجه يك باشد. اين باور كردنى نيست. اصلًا ظاهراً مثل تناقض صدر و ذيل با هم نمى سازند. ...
به نظر من يك مقدارى حج را به سمت يك رياضت انتخابى ببريد. يك وقت است كه حجاج را بدون نان، آب، هتل و سرپناه رها مى كنيم. اين خيلى بد است. يك وقت هم برنامه ريزى مى كنيد كه حالا يك مقدار در عسرت و رياضت زندگى كنيد. به خودمان هم مى گوييم، به آنها هم مى گوييم، اول هم خودمان در رياضت زندگى مى كنيم. اولين كسى كه مرتاضانه زندگى مى كند، خود ما خواهيم بود و بعد مردم هم ياد مى گيرند و عادت مى كنند. ان شاءاللَّه به اين سمت نزديك بشويد. ان شاءاللَّه اميدواريم آن نفس شريف امام قدس سره و ادعيه ى زاكيه حضرت بقيةاللَّه همچنان پشتوانه ى كار باشد. دخالت دست قدرت پروردگار كه همان عنايات ولى اللَّه الاعظم ارواحنا فداه است، در همه ى قضايا بخصوص در قضيه ى حج كه به احتمال قريب به يقين خود آن بزرگوار هم آنجا حضور دارند و از نزديك شاهد و ناظرند، از اوضح واضحات است. اذان شد و ديگر وقت نماز است. ان شاءاللَّه كه آقايان موفق و مؤيد باشيد.
ص: 174
بيانات در ديدار نماينده ى ولى فقيه و سرپرست حجاج ...(15/ 1/ 1375 ه. ش.)
(15/ 1/ 1375 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
آقايان عزيز و برادران فعال در يكى از مهمترين امور مسايل اسلام و نظام جمهورى اسلامى! خيلى خوش آمديد. اميدواريم كه خداوند، اين تلاش و مجاهدت را از شما قبول بفرمايد و به آنچه كه رضاى او در آن است، هدايت و كمك كند و عافيت و فضل خودش را، در همه ى احوال شامل حال شما قرار بدهد.
اين موسم، به خاطر نزديكى زمان حج، همه ساله موسم شادمانى ملت ماست. حج، براى امت اسلامى عيد است و حادثه يى مى باشد كه از اول تا آخر آن، معنا و مضمون عيد و خيرات و بركات در آن است. همچنان كه در آيه ى مباركه ى: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ آمده است، در اين سفر و عبادت و اعمال پيچيده و مركب و پرمعنا، منافع مادّى و معنوى براى امت اسلام- بخصوص براى حجاج- مندرج و متضمن شده است. لذا وقتى نزديك به اين مراسم مى شويم، همه ى مردم- چه آن كسانى كه به اين معنا توجه دارند و چه آنهايى كه عازم سفرند و چه كسانى كه مسافر دارند و چه آنهايى كه با بركات حج آشنا هستند- حقيقتاً احساس شادمانى مى كنند.
من هم از خداى متعال شاكرم، به خاطر اين كه اين فريضه را بر ما قرار داد. اولين
ص: 175
شكرى كه بايد بكنيم، شكر فرض اين فريضه است. حكيم عزيز عليم، مصالح ما را ملاحظه فرمود و درست بر طبق نياز و در چارچوب استعداد و توانايى ما، اين فريضه را بر ما قرار داد. يكى از شكرهايى كه ما هميشه بايد بكنيم، شكر نعمت فرايض الهى است.
بايد اين واجبات الهى را شكر بكنيم. نبايد شكر اين نعمت بزرگ- از جمله حج- مغفولٌ عنه بماند.
همچنين بايد شكرگزارى كنيم كه بحمداللَّه در جمهورى اسلامى و به بركت اين نظام، خيلى از چيزهاى فوت شده ى ما در قبل از انقلاب، به ما برگشت. «حج» هم در اين نظام به ما برگشت. نمى گوييم كسانى كه قبل از انقلاب به مكه مى رفتند، حج نمى كردند.
آن وقت هم مؤمنين و صلحا و مخلصانى بودند كه به حج مى رفتند و بهره ى خود را از آن مى بردند. حجِ افراد بود؛ اما حجِ جامعه ى اسلامى و امت نبود و استفاده ى جمعى از آن نمى شد. هر كسى به قدر همت و ظرفيت خود- اگر كاسه ى گدايى را پيش برده بود- چيزى مى گرفت و بر مى گشت. بعضيها هم دست خالى بر مى گشتند. امروز مسأله، مسأله ى خود آن حج كنندگان و حج گزارندگان نيست؛ مسأله ى امت است كه استفاده مى كند. مثل اين مورد، خيلى چيزهاى ديگر هم وجود دارد.
فرمود: لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ليس فيها ليلةالقدر. هزار ماهى كه در آن ليلةالقدر نيست. مسلّم در هزار ماه متوالى، دهها ليلةالقدر هست؛ اما آن ليلةالقدر نيست.
ليلةالقدرى كه در آن امام نيست و و تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ نيست يا اگر تنزّل ملائكه هست، مردم از او استفاده نمى كنند؛ اين چه ليلةالقدرى است؟ ليلةالقدر براى كسانى است كه آن را دارند. در زمان حكومت بنى اميه، ليلةالقدرى براى مردم وجود ندارد و كسى از آن استفاده نمى كند. خود امام و خواصش، از آن استفاده مى كنند. اين، غير از آن ليلةالقدرى است كه امت اسلام از آن استفاده كنند.
ما واقعاً ليلةالقدر نداشتيم. ما جماعت و جهاد و حج و امر به معروف و نهى از منكر و خيلى چيزهاى ديگر هم نداشتيم. تنها مسأله ى ولايت عملى و فعلى و مجسم و مجسد
ص: 176
در حيات اجتماعى و زندگى نبود كه نداشتيم؛ خيلى چيزهاى ديگر بود كه از بركات ولايت است- مثل حج- ولى آن را نداشتيم. حج هم از بركات ولايت و براى ولايت است و به خاطر آن است كه تحكيم عمود دين بشود. حج، خيلى فوايد و بركات دارد كه بحمداللَّه امروز زمينه فراهم است. اين، شكر الهى را لازم دارد. بايد شكر كرد و بزرگترين شكر هم همين است كه از اين فرصت استفاده بشود و هيچ كس كمترين امكانى را فروگذار نكند و ضايع و مهمل نگذارد.
ما بايد حقيقتاً از آقايان محترم و از شخص جناب آقاى رى شهرى هم تشكر كنيم.
من به سهم خود، به عنوان يك خدمتگزار كوچك، واقعاً متشكرم. مجموعه يى كه براى حج فراهم شده است، متشكل از علما و مجتهدان و فضلا و بزرگان و مسؤولان كارآمد در كشور و كارآمدان و مجرّبان و فعالان عرصه ى سياسى و ادارى كشور مى باشد. ايشان، بحمداللَّه يكى از بهترين مجموعه ها را در اين خصوص فراهم كرده اند. اين هم جاى سپاسگزارى از ايشان و از يكايك همه ى شما آقايان عزيز است كه اميدواريم روز به روز كاملتر بشود.
البته، ما ادعا نمى كنيم حجى كه بجا مى آوريم، حج كاملى است. نه، كمال چيزى نيست كه به عقل و تصور ما بگنجد. شما حجى را كه وجود مقدس ولىّ اللَّه الاعظم(سلام اللَّه عليه و ارواحنافداه) در آن حضور دارد و خودش حج مى كند و مردم پروانه وار گرد او مى گردند و از اشاعه ى بياناتش، جانها و روحها و ذرّه ذرّه ى وجود استفاده مى كنند، در نظر بگيريد كه واقعاً كامل است. ببينيد ما چه قدر با آن حج فاصله داريم. ما هم به قدر توان، بايستى بال و پرى بزنيم و حركت و تلاشى بكنيم. البته، بايد روز به روز چيزهايى را كه در اختيار ماست، تكميل كنيم.
ص: 177
اين مسأله ى برائت كه اشاره شد، حقيقتاً جزو حج است و لازم نيست كه در روايات جزو فروع حج آمده باشد. چيزهايى وجود دارد كه معناى حج و روح و مضمون حقيقى يك عبادت و عمل و فريضه ى الهى است و نمى شود اين را از آن منفك كرد. اهميت اين، از يكايك فرايض بيشتر است. هر يك از اين فرايض، چنانچه فوت شد، ممكن است به نحوى آن را جبران كرد يا مثلًا اضطرارى آن را بجا آورد؛ اما آنچه روح يك عبادت محسوب مى شود، قابل تفكيك از آن نيست.
بنابراين، در مسأله ى برائت و اين كه حج بايد مظهر توحيد باشد، ترديدى نيست.
حج مظهر توحيد الهى است. توحيد دو جزء دارد كه يك جزئش برائت است؛ برائت از «انداداللَّه» و كفار و از عبده ى اوثان و اصنام. در اين، ترديدى نيست. اوثان و اصنام هم، كه فقط «لات» و «عزّى» و «هبل» نيستند. سران استكبار و طاغوت و كفر و فتنه انگيزان عالم، بزرگترين بتهاى زمانند. كفر به اينها كه اوجب از كفر به بتهاى بى جان و بى روح و بى توان است. در اين كه شكى نيست. بنابراين، امروز برائت از استكبار و صهيونيسم و كفر و الحاد جهانى و برنامه هاى اينها و فعاليتى كه عليه اسلام و مسلمين مى كنند، جزو مسايل مسلم حج است.
ما مظهر اين كار را در اجتماع خودمان دانستيم. اين اجتماع را هم بر پا خواهيم كرد.
اگر روزى عقل ما به مظهرى اوفى و اظهر و ابلغ از اين رسيد، اين را رها خواهيم كرد و آن را خواهيم گرفت؛ ليكن چنين چيزى نداريم. ما امروز هر چه نگاه مى كنيم، مى بينيم كه مظهر اين برائت، همين تجمع و دور هم گرد آمدن و سخن برائت را بر زبان آوردن است. ...
بالاخره ما اين اجتماع را تشكيل مى دهيم. اين، قابل تفكيك نيست. نهايتاً بايد اين مُظهر و مَظهر آن واجب و آن روح اصلى عبادت، به نحوى حصول تحقق پيدا كند؛ هر طور هر چه كه باشد. «الميسور لايدرك بالمعسور». آنچه كه ممكن است، ما آن را بجا
ص: 178
مى آوريم. آنچه كه براى ما حكمش باقى است، آن را عوض قرار مى دهيم از آنچه كه حكمش به خاطر اضطرار بقيه ى موانع، زايل شده است. بنابراين، نبايد ترديد كرد. ...
مطلقاً اين حرف قابل قبول نيست كه آنها فكر كنند روزى فرا خواهد رسيد كه ما برائت نداشته باشيم. نه، نمى شود كه ما برائت نداشته باشيم. مى شود طواف نداشته باشيم؟ اين كه گفتيم به يك معنا از طواف هم بالاتر است. بنابراين، اين تشكيلات هست و البته ما به درايت و عقل و كاردانى و حكمت جناب آن رى شهرى و همكاران محترم و عزيزشان و آن مجموعه يى كه آن جا هستند و تصميم گيرى مى كنند و آنچه را كه به هر شكلى مناسب بود، انجام خواهند داد، مطمئنيم؛ ليكن به هر حال بايد اين كار انجام بگيرد.
عزيزان من! آنچه كه ما بايد در حج بيان كنيم، خيلى مهم است. چه چيزى بايد از ما صادر بشود؟ اين، به نظر من جاى خيلى بررسى و تأمل دارد. من مى دانم كه برادران در بعثه و مسؤولان محترم حج، از سال قبل كه از سفر مبارك حج برگشتند، براى اين مسايل مشغول برنامه ريزيند و يقيناً ذهن و فكرشان، به جاهاى خوبى منتهى شده است كه حتماً ارزشمند مى باشد و آثار و بركاتى دارد. حالا آنچه كه به ذهن قاصر من هم مى رسد، اجمالًا در اين جا مطرح مى كنم، براى اين كه معلوم باشد.
امروز، حقيقتى در عالم واقع و خارج تحقق پيدا كرده است كه بعد از صدر اسلام تا امروز، نظير و شبيهى ندارد و آن، حاكميت اسلام و قرآن و حكومت علم و تقوا و فضايل اسلامى است. اين، شوخى ندارد. شما نگاه كنيد ببينيد، بزرگانى مثل «علامه ى حلى» كه پادشاه مغول را به طمع هدايت و بعد به خاطر آن حُشاشه يى كه از هدايت در وجود او
ص: 179
پيدا شده بود و آن نور ضعيفى كه تابيده بود، چه خود كُشانى مى كردند و اسم پادشاه مغولى را در مقدمه ى كتاب مى آورد. يا حكومت صفويها كه البته آنها به ايران و اسلام و تشيع، خيلى خدمت كردند. حالا يك عده عادت كرده اند كه تا از هر جا حرف شروع مى شود؛ منتهى به اين كنند كه به صفويه بدگويى نمايند. صفويه حق حيات به گردن ما دارند. شما اين را بدانيد. اگر آنها مردمان فاسقى بودند، بين خودشان و خدا، به نتيجه ى آن خواهند رسيد و اگر مردمان بدى بودند، خدا با آنها هر كارى مى خواهد بكند، بكند؛ ليكن آنها براى ما مفيد بودند. اگر آنها نبودند، معلوم نبود من و شما امروز چه فكر مى كرديم و از اسلام چه مى فهميديم. بنابراين، صفويه انصافاً كار خيلى بزرگى را در اين كشور انجام دادند. «جزاهم اللَّه عن الاسلام و اهله خيرالجزاء».
ليكن اگر شما به واقعيت زندگى صفويه خوب نگاه كنيد و شخصيتهاى صفويان را با يك حكومت و حاكم حق اسلامى مقايسه كنيد، خواهيد ديد كه زمين تا آسمان، با آن فاصله دارند. بهترينشان كه «شاه طهماسب اول» است، شما ببينيد كه با يك عالم دين چقدر تفاوت دارد. چه قدر فاصله است بين آن كسى كه امر و نهى و حكم دست اوست و آن كسى كه بايد باشد و شرطش علم و آگاهى از دين و عدالت و تعبد است.
خيلى فاصله دارند؛ در عين حال شما ببينيد كه علماى بزرگ آن روز، با آنها و تبعه شان چه كردند.
«شيخ بهايى»، آدمى به آن عظمت كه به نظر من، با الفاظ قابل بيان نيست، يا كسى مثل ميرداماد يا مثل علامه ى مجلسى، يا كسى مثل صاحب ذخيره محقق سبزوارى و ديگران و يا حتى مثل محقق ثانى و محقق كركى، ببينيد كه اينها به خاطر همان رقيقه يى از حقيقت كه در وجود آنها و در حكومتشان بود، براى سلاطين صفويه چه كردند.
حكومت آنها را با حكومت اسلامى در امروز كه مُرّ حقيقت و لبّ قرآن و احكام الهى در حد فهم و استنباط امروز فقها و علماى ماست، مقايسه كنيد. ما كه البته به صفحه ى غيب نظرى نداريم و آشنا با غيب هم كه نيستيم. امروز، همانى كه طرق استنباط احكام الهى است، اجرا و بيان مى شود. ببينيد وجود چنين چيزى چه قدر در دنيا اهميت دارد. اين، بالاترين چيز است.
ص: 180
اين كه امام قدس سره فرمودند: همه چيز تحت الشعاع حفظ نظام است، اين به خاطر همين است والّا شما خيال نكنيد كه امام انسانى بود كه آن گوشه نشسته بود و ضعفهاى نظام را نمى ديد و احياناً خلافهايى كه انجام مى شد و كوتاهيها و بدكرداريها و بددليهايى كه صورت مى گرفت، از اينها غافل بود. خير، او بيشتر از خيلى ها هم مى دانست. در عين حال، حفظ آن نظام را با همان طور آدمها، اوجب واجبات دانست و بر اين زندگى و حكومت كرد و بر همين، خدا را ملاقات نمود و بلاشك بر همان طريق، از پروردگار عالم ثواب الهى و اجزل ثوابها را گرفت.
اين نظام، شوخى نيست. اين نظام و حقيقت درخشان، مثل الماس درخشانى است كه لازم نيست از آن تعريف كنند. الماس، درخشندگى دارد. كسى هم كه اسم الماس را نشنيده است، اگر در بيابان يك تكه الماس پيدا كرد، آن را با يك تكه سنگ خارا فرق مى گذارد، ولو نمى داند كه اصلًا الماس چيست و قيمتش چه قدر است. اگر به او بگويند يكى را بردار، بلاشك الماس را برخواهد داشت و او را نگه خواهد داشت. الماس اين گونه است و درخشندگى دارد. به همين خاطر است كه شما مى بينيد در افريقا و امريكاى لاتين و اروپا و آسيا، در زير سايه ى سنگين و شوم حكومت استكبار و حتى در خود ايالات متحده ى امريكا، عده يى نسبت به امام و اين نظام، عاشقانه حركت كرده اند و حرف زده اند و نوشته اند و خطر قبول كرده اند و زندان رفته اند و تا امروز هم كارشان همچنان بر اين اساس باقى است. اين، براى چيست؟ براى اين است كه آن حقيقت درخشنده يى كه در اين جا تحقق پيدا كرده است، خودش را در دنيا نشان مى دهد؛ با اين كه اين همه هم عليه آن حرف زده اند و هنوز هم حرف مى زنند.
شما بايستى حج را به جميع اجزا و خصوصياتش، حاكى از اين نظام قرار بدهيد.
اين، آن پيام اصلى است. كار اصلى اين است. حالا ببينيد چه طورى مى شود اين كار را كرد. البته، شما قطعاً برنامه ريزى كرده ايد. بايد رفتار اشخاص و حجاج و رفتار مسؤولان
ص: 181
با مردم و نيز عبادت و سياست، همه حكايت از معنويت و رشد و پيشرفتگى و ترقى خواهى و اهداف عاليه ى نظام بكند.
امروز، دنيا بخصوص به نهايت دنياى اسلام احتياج دارد. الآن شما ببينيد اسرائيل يك حكومت غاصب قطعى است و واقعاً «لاريب فيه» است. معناى «ريب»، شك قائم به نفوس اشخاص نيست؛ يعنى هيچ حرف وسوسه يى و هيچ غبارى در اطرافش نيست.
امروز، غاصب بودن اسرائيل اين گونه است. واقعاً هيچ كس نمى تواند هيچ مستمسكى ذكر بكند كه از آن بشود استفاده كرد كه اسرائيل غاصب نيست. افراد و دولتهايى هستند كه مى گويند اسرائيل غاصب است؛ اما آمده يك كشور مثلًا خراب شده ى لم يزرعى را آباد كند! آنها حالا دارند زندگى مى كنند، آنها مترقى و اروپاييند و فرهنگ غربى دارند؛ بگذاريد بمانند! والّا كسى ادعا نمى كند كه اينها عن حق به اين جا آمده اند.
در حقيقت، صهيونيستهاى امريكا و انگليس و فرانسه و اروپا و شرق و غرب دنيا به اين جا آمده اند و زندگى مى كنند. به هر حال، آنها غاصبند. يك حكومت غاصب، با كسانى كه خودشان را مغضوب عنهم مى دانستند و سالهاى متمادى كسى حق نداشت اسم فلسطين را بياورد و مى گفتند قضيه ى ماست! كارش به اين جا رسيده است كه حالا به كشورهايشان مى رود و از او استقبال مى كنند و آغوش باز مى نمايند و او را بغل مى گيرند و با هم عكس بر مى دارند و افتخار هم مى كنند كه اين قدر بدند! خيلى انحطاط لازم است كه اين عمل صورت گيرد. البته، اين انحطاطِ دولتهاست، انحطاطِ ملتها نيست؛ اما ملتها به منشأ الهامى احتياج دارند تا بفهمند و بدانند كه چه دارد اتفاق مى افتد.
خليج فارس- يعنى در واقع مركز حيات اقتصادى دنياى اسلام- چنين وضعى دارد.
اين زايده ى جهان اسلام و اين انگل و غده ى بدخيم، به اين اكتفا نكرد كه يك تكه زمين را بگيرد و تصرف بكند؛ حالا مشغول شده است كه خودش را به شريانهاى اصلى حيات
ص: 182
اقتصادى در دنياى اسلام بچسباند و اين مادّه ى حياتى را بمكد. راهش هم اين است كه با اينها ارتباط برقرار كند و تماس اقتصادى بگيرد و كارهاى اقتصادى انجام دهد.
يكى از سران خود باخته ى مزدور عرب در چند ماه قبل از اين، همين حقيقت را بيان كرد و گفت: در صلح با اسرائيل، مادامى كه اين مسأله ى اقتصادى با اسرائيل حل نشود، نقشى بر روى كاغذ است و ارزشى ندارد. راست هم گفت. اصل قضيه اين است كه اسرائيل، منابع اقتصادى را بمكد. او در اين فكر است و دارد قدمهاى اوليه را بر مى دارد و موفق هم شده است. اين اقدام، براى دنياى اسلام عزا و مايه ى غم است. اين، بزرگترين غصه براى دنياى اسلام است. مسلمين مى فهمند كه چه دارد مى گذرد و چه دارد اتفاق مى افتد؟ آيا مى دانند كه با فشار امريكا و حكام خود فروخته ى مزدور آن و با پشتوانه قرار دادن علم و صنعت و پيشرفت و تكنولوژى و ثروت براى يك هدف سياسى اين قدر پست و ننگين و لئيمانه، چه اتفاقى دارد در دنياى اسلام مى افتد.
مسلمين بايد اين واقعيات را بدانند. اينها را از كجا بدانند؟ يكى از طرق و منافذ و منابر ما «حج» است. بايد برنامه ريزى بشود. البته هوشيارى و ظرافت لازم است. چگونه عمل كردن، در موفق شدن خيلى نقش دارد. غرض، «حج» اين طور چيزى است. به نظر من، «حج» گنجى لايفنى است. تمام مشكلات دنياى اسلام، از طريق حج قابل رفع است.
اعتقاد من اين است كه هم مشكلات سياسى و هم مشكلات معنوى و انسانى و هم حتى مشكلات اقتصادى دنياى اسلام، به بركت حج قابل حل است. آن روزى كه در دنياى اسلام، چند دولتِ حقيقتاً مؤمن به اسلام و حج وجود داشته باشد، مى توان از طريق حج، حتى مشكلات اقتصادى دنياى اسلام را هم برطرف كرد.
ما بايد امروز اين زمينه را نگه داريم. البته، حالا چنين امكانى نيست؛ اما نبايد بگذاريم اين زمينه از دست برود. بايد اين زمينه را نگه داريم. اين حالت ترغب و انتظار
ص: 183
را بايد حفظ كنيم. تا ان شاءاللَّه لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً. مسلَّماً خداى متعال فرج را پيش روى ما قرار داده است. ما به سمت فرج حركت مى كنيم؛ در اين كه ترديدى نيست.
هر قدمى كه ما بر مى داريم و هر نفسى كه اين ملت مى كشد، نفسى به سمت رسيدن به فرج است. انتظار و عاقبت و فرجام كار ما، فرج است. ما به سمت فرج حركت مى كنيم؛ پس بايستى با شوق و اميد بيشترى حركت نماييم. به هر حال، هر كارى كه در اين زمينه بكنيد، با ايمان و ثبات و اطمينان به اين كه خداى متعال اثر خواهد داد، يك حسنه و ثواب بزرگ است.
ان شاءاللَّه خداى متعال، شما را مأجور و مثاب خواهد داشت. اميدواريم كه خداوند اين زحمات را از شما قبول بفرمايد و حج مقبولى برايتان مقدر فرموده باشد. خداوند براى همه ى كسانى كه آرزومند اين سفر هستند، تسهيل و تيسير فراهم كند تا بروند آنها هم زيارت كنند. ان شاءاللَّه شما هم بتوانيد بيشترين بهره را از اين سفر معنوى بگيريد و با دست پر برگرديد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 184
پيام به مناسبت برگزارى كنگره عظيم عبادى سياسى حج(4/ 2/ 1375 ه. ش.)
(4/ 2/ 1375 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ والحمدللَّه ربّ العالمين و صلّى اللَّه على سيد الأوّلين و الآخرين محمّد المصطفى و آله الميامين و السّلام على بقيةاللَّه في الأرضين.
حج، سرچشمه ى جوشان تقوى و معنويت و خير و بركت، همه ساله تا ابد، فيضان خود را بر جهان اسلام و بر يكايك مسلمانانِ موفق جارى مى سازد تا هر كس و هر مجموعه، به اندازه ى ظرفيت و قابليت خود از آن بهره بگيرد.
حجاج بيت اللَّه الحرام، تنها بهره مندان از اين سرچشمه ى فياض نيستند. اگر اين فريضه ى عظيم به درستى شناخته و عمل شود ملتها و آحاد مسلمان در همه جاى جهان، مشمول بركات آن خواهند شد.
افراد و مجموعه هاى بشرى همواره از دو سو آسيب مى بينند، اول از درون خود كه منشأ آن ضعفهاى بشرى و هوسهاى مهار گسيخته و ترديدها و بى ايمانى ها و خصلتهاى منهدم كننده است، و دوم از دشمنان بيرونى كه بر اثر طغيان و افزون طلبى و تجاوز و ددمنشى، محيط زندگى را بر انسانها و ملتها تنگ و فشار آلود مى سازند و با جنگ و ظلم و تحميل و زورگويى، بلاى جان آنان مى شوند.
محيط اسلامى- چه افراد و چه ملتها- همواره در معرض اين دو گونه تهديد قرار
ص: 185
داشته و امروز بيش از هميشه قرار دارد. ترويج متعمدانه ى فساد در كشورهاى اسلامى و تحميل فرهنگ غربى كه از سوى برخى رژيم هاى وابسته نيز به آن كمك مى شود و از رفتار فردى تا شكل شهرسازى و محيط عمومى زندگى و مطبوعات و غيره را در بر مى گيرد، از يكسو و فشارهاى نظامى و سياسى و اقتصادى بر بعض ملتهاى مسلمان و كشتارهاى لبنان و فلسطين و بوسنى و كشمير و چچنستان و افغانستان و غيره از سوى ديگر، شاهد بارز وجود اين دو گونه تهديد در محيطهاى اسلامى است.
حج، آن شط هميشه جارى و آن عطيه ى بى زوال الهى است كه مسلمانان تا ابد مى توانند غبار رنج و مرارت و آلودگى و بيمارى خود را در آن بسترند، و به كمك اين ذخيره ى ابدى، هر دو نوع آسيب پذير را در همه ى زمانها از خود دور سازند.
در حج، عنصر تقوا و ذكر و حضور و خشوع و توجه به حق متعال، متكفل مقابله با تهديد اول است و عنصر تجمع و وحدت و احساس عظمت و قدرت در امت بزرگ اسلامى كه حج مظهر آن است، عهده دار مقابله با تهديد دوم.
هر چه اين دو جنبه در حج تقويت شود، مصونيت و مقاومت افراد و جامعه هاى اسلامى در مقابل آن دو گونه تهديد، بيشتر خواهد شد. و هر گاه يكى از اين دو جنبه يا هر دو، ضعيف يا منتفى گردد، به همان نسبت امت اسلامى- چه افرادش و چه ملتها و كشورهايش- آسيب پذيرتر مى گردند.
در متون شرع مقدس اسلام و در نص قرآن كريم، به هر دو جنبه ى حج تصريح شده و براى چشم هاى بينا و دلهاى با انصاف، جاى ترديد گذاشته نشده است. در كنار فرمان: فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً، دستور: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ (1)
آمده، و هماهنگ با كريمه ى حكمت آميز: لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ
ص: 186
سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (1)
آهنگ اميد بخش: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ نازل گرديده است.
هر توصيه و تبليغ و كوشش براى كمرنگ كردن يا كنار گذاشتن هر يك از اين دو جنبه، مقابله با آيات و فرامين قرآن كريم است.
هيچ خسارتى براى امت اسلامى، سنگين تر از آن نيست كه تعاليم و رهنمودهاى اسلام كه ذخيره هاى حياتى ابدى براى مسلمانان و همه ى بشريت است، دستخوش غفلت و جهالت رهبران دينى و سياسى آنان گردد و مجال بهره مندى مردم از آن، سلب شود.
حج يكى از اين ذخيره هاى ابدى است، و بر همه ى مسلمين واجب است كه آن را بهتر شناخته و بيشتر مورد بهره بردارى امت اسلامى قرار دهند.
امروز جهان اسلام دچار مشكلات بزرگ و تهديد كننده يى است كه اگر مسلمانان با نيروى ايمان و مجاهدت و توكل و با همتهاى بلند و چشمهاى باز و استفاده از ذخائرى كه خداوند در اين دين حنيف قرار داده است، اين مشكلات را بر طرف نسازند دشمنان مستكبر اسلام كه به سلاح قدرت سياسى و نظامى و تكنولوژى مسلح اند، هر روز دائره ى مشكلات را تنگتر خواهند كرد و آزادى و نجات را براى ملتهاى اسلامى باز هم دهها سال بلكه قرنها به عقب خواهند انداخت و شايد برخى ملتها را بكلى استحاله كرده، خصوصيت اسلامى آنان را با تحميل و ترويج نيمه ى فاسد و مفسد فرهنگ غربى، بتدريج نابود خواهند ساخت.
امروزه- پس از قيام جمهورى اسلامى در كشور ايران و شكوفا شدن نهضت بيدارى اسلامى در بسيارى از كشورهاى اسلامى- پرده از روى بسيارى از حقايق تلخ و
ص: 187
شيرين برداشت شده و افراد زيادى در سراسر جهان اسلام قادر بر تحليل حوادث و فهم واقعيات اند. ولى بايد قبول كرد كه دست جادويى تبليغ راديو و تلويزيون و مطبوعات كه در سطح جهان، عمدتاً از آستين صهيونيستها و همكاران غربى شان و احياناً مزدوران ظاهراً مسلمان دولتهاى مستكبر، خارج مى شود، بسيارى از حقايق روشن را واژگونه مى سازد. لذا بجاست كه فهرست مجملى از مشكلات و نيز امكانات دنياى اسلام آورده شود:
در بخش امكانات بايد از جمعيت يك ميليارد و چند صد ميليونى مسلمين آغاز كرد كه بيش از پنجاه دولت، و سرزمين گسترده يى در ميانه ى اقيانوس آرام و اقيانوس اطلس را در اختيار دارند. در ميان اين جمعيت عظيم، ملتهايى كه معروف به هوش سرشارند. و تمدنهايى كه داراى سابقه ى چند هزار سال است، و شخصيتهاى بارز علمى و سياسى وجود دارند. اين مجموعه كه نامش امت اسلامى است داراى فرهنگى غنى با ميراثى زخار و همراه با شكوفايى و درخشندگى استثنايى است و در عين تنوع و گوناگونى گسترده، از وحدت و هم آهنگى شگفت آورى بهره مند است كه از احاطه و نفوذ اسلام و توحيد خاص و خالص آن در همه ى اجزاء و اركان و زوايايش، پديد آمده است. اين ملتهاى برادر و همدل كه از نژادهاى سياه و سفيد و زرد تشكيل شده و به دهها زبان سخن مى گويند، همه خود را اجزاء برابر امت بزرگ اسلامى مى دانند و به آن افتخار مى كنند و همه روزه به يك مركز رو كرده با يك زبان خدا را نيايش كرده، از يك كتاب آسمانى درس و الهام مى گيرند. و آن كتاب آسمانى متضمن تبيين همه ى حقايق و مشتمل بر دستور همه ى نيازها و تكاليف آنهاست: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (1)
منطقه ى جغرافيايى اين مجموعه ى بشرى، يكى از غنى ترين- اگر نگوييم غنى ترين- سرزمينهاى جهان از لحاظ منابع طبيعى است،
ص: 188
و بطور ويژه منابع نفت آن پشتيبان تمامى چرخ و تمدن ماشينى امروز جهان است، يعنى اگر اين مجموعه براى چند ماه نفت خود را به روى مشتريان ببندد، بيشترين بخش جهان و از جمله كشورهايى كه دولتهاى آنان از قرنها و هم اكنون، سرنوشت ملتهاى مسلمان را بازيچه ى آزمندى و زورگويى خود كرده اند، در تاريكى و سرما و واماندگى غرق خواهند شد.
بجز اينها، فهرست امكانات امت اسلامى، مشتمل بر صدها عنوان و سرفصل برجسته ى انسانى، فرهنگى، مادى و اقتصادى، سياسى و اجتماعى است كه هر كسى با ژرف بينى و بازنگرى مى تواند از آن آگاه شود.
اكنون به مشكلات بزرگ اين مجموعه ى عظيم- يعنى امت اسلامى- نظر بيفكنيم؛ مشكلاتى كه موجب شده است اين واحد پر استعداد، نتواند از آنهمه امكانات استثنايى و كارساز بهره ببرد و در نتيجه ملتها و كشورهاى اسلامى از قافله ى دانش بشرى عقب؛ و از ثروت عظيم مادى خود بى بهره؛ و در مسابقه ى بزرگ فرهنگى جهان، مقهور فرهنگهاى بيگانه؛ و در عرصه ى سياست بين المللى، تابع ديگران؛ و از لحاظ نظامى غالباً در معرض تجاوز و سركوب قدرتهاى استكبارى، بوده باشد.
اين مشكلات كه بيشتر بر اثر كوتاهى و غفلت يا بد كردارى و خيانت از درون امت اسلامى، پديد آمده است، فهرست طولانى يى را تشكيل مى دهد، كه به عنوان رديفهاى اول آن مى توان اينها را بر شمرد:
- اختلافات فرقه يى كه بيشتر به وسيله ى علماى سوء و نويسندگان مزدور ترويج و تشديد مى شود.
- اختلافات قومى و ملى ناشى از ملى گرايىِ افراطى كه بيشتر به دست روشنفكران وابسته دامن زده مى شود.
- تسليم در برابر قدرتهاى مداخله گر كه برخى كشورها را به اقمار قدرتهاى بزرگ بدل ساخته است.
ص: 189
- تسليم در برابر فرهنگ فاسد غرب و حتى ترويج آن با انگيزه هاى سياسى يا عقيدتى.
- بى اعتقادى و بى اعتنايى برخى از دولتها به مردم خود و اراده و عقيده و نيازهاى آنان، و خودكامگى در برابر آنان.
- مرعوب بودن بسيارى از شخصيتهاى سياسى و فرهنگى دنياى اسلام از قدرتهاى مسلط جهان و امروز مشخصاً از امريكا.
- حضور دولت غاصب صهيونيستى در قلب منطقه ى اسلامى كه خود عامل بسيارى از مشكلات ديگر است.
- ترويج جدايى دين از سياست و معرفى اسلام به عنوان يك تجربه ى فردى كه هيچ كارى به مسائل زندگى از قبيل: حكومت و سياست و اقتصاد و غيره ندارد.
اينها و دهها مشكل بزرگ و اساسى ديگر كه غالباً با وجود ريشه هاى تاريخى، در صورتى كه رهبران سياسى و دينى از خود اخلاص و همت و آزادگى نشان مى دادند قابل علاج مى بود، منشأ گرفتاريهاى كنونى جهان اسلام شده و در پى خود، فقر و جهل و تبعيض و فرو دستى سياسى و عقب ماندگى و جنگ و ويرانى و خرافه و تعصب به ارمغان آورده است.
سخن آن است كه حج اگر درست و كما فرض اللَّه اقامه شود قادر است همچون دارويى شفابخش، همه ى اين بيماريهاى اصلى و علتهاى ناكامى را درمان كند. اين كار يكباره اتفاق نمى افتد، ولى در طول سالهاى دراز، اجتماع ميليونى برادران و خواهران از چهار گوشه ى جهان اسلام در يك نقطه، آنهم در عرصه ى اعمالى هماهنگ و پر معنى، و در زير لواى با عظمت توحيد، و همراه با تجديد خاطره هاى صدر اسلام و ياد آورى بدر و احد، و زيارت مسجدى كه نغمه ى روح بخش آيات قرآن از حنجره ى مبارك رسول اللَّه صلى الله عليه و آله هنوز از در و ديوار آن به گوش مى رسد، و نواى پر قدرت اللَّه اكبر مجاهدان صدر اسلام در آن موج مى زند، و در فضايى لبريز از ذكر و حضور و مناجات
ص: 190
خداى عزّوجلّ، كه انسانها را از نفس ضعيف و خود خواه و كج انديش جدا كرده، به معدن مجد وعظمت و قدرت ربوبى متصل مى سازد سرچشمه ى شفابخشى است كه دلها را قوى، وهمتها را بلند، واراده ها را استوار، و جانها را سرشار از اعتماد، و ديدها را وسيع، و آرمانها را نزديك، و برادران را متحد، و شيطان را خوار، و كيد او را ضعيف مى سازد.
آرى، حج درست و كامل، حج توحيدى، حجى كه منبع عشق به خدا و مؤمنين و برائت از شيطانها و بتها و مشركين باشد، رشد همه ى مشكلات امت اسلامى را ابتدا متوقف و سپس آن را مرتفع مى سازد و منشأ عزت اسلام و شكوفايى زندگى مسلمين و استقلال و آزادى كشورهاى اسلامى از شر اجانب مى شود.
بر پايه ى همين درك درست از اهميت حج بود كه پس از پيروزى انقلاب كبير اسلامى در ايران، مسأله ى حج در صدر اقدامات بين المللى حكومت جمهورى اسلامى قرار گرفت و دولت كريمه، جنبه ى سياستُ اللهى اين فريضه را كه مظهر عزت و قدرت حضرت حق است با جنبه ى عبادتُ اللهى آن كه جلوه گاه غفران و رحمت ربوبى است، به هم آميخته، حج امروز را به حج صدر اسلام نزديك ساخت، و به عنوان نمادى از اين همه، مراسم برائت از مشركين را در حج، بار ديگر زنده كرد و تاكنون با وجود همه ى سختگيرى هاى سياسى و شدت عملهاى ناشى از انگيزه هاى غير اسلامى، اين وظيفه ى اسلامى را دنبال كرده است.
جمهورى اسلامى به عنوان نظامى كه عليرغم تبليغات و تلاشهاى ضد اسلامى صد سال اخير، حيات و پويايى و قدرت اسلام را در اداره ى جوامع عظيم بشرى، ثابت كرده است، به حج نه همچون وسيله يى براى خود، بلكه همچون عرصه يى براى بيدارى مسلمين و دميدن روح تقوا و ايمان به اجراى شريعت اسلام و عزت و استقلال مسلمانان جهان، نظر افكنده است.
آنان كه تحرك و جامعيت حج را نفى و رد مى كنند، در واقع عزت و استقلال مسلمانان و نجات آنان از پنجه ى خونين استكبار و صهيونيسم را رد مى كنند. هر گونه
ص: 191
فتوى و نظريه ى دينى در اين باره، حكم به غير ما انزل اللَّه است كه به گمان زياد، از روى جهل به حقايق جهان و محيط و نداشتن چشم باز و بصيرت لازم در امور مسلمين صادر مى شود.
امروز هر كس وضع دشوار ملتهاى مسلمان و تسلط دولت جبار ايالات متحده بر آنان را بداند، هر كس از جنايات صهيونيستها و توطئه هاى پنهان آنان عليه كشورهاى مسلمان آگاه باشد، هر كس از پيشرفت اين غده ى بدخيم سرطانى در اركان اقتصادى و سياسى دولتهاى منطقه احساس خطر كند، هر كس وضع تيره ى ملت فلسطين را ببيند كه در اردوگاههاى غربت، رنج مى برند و خانه و كاشانه ى خود را در تصرف جلادان خويش مى بينند، هر كس از وضع جنوب لبنان و منطقه ى اشغالى آن به دست صهيونيستها و مناطق دائماً در معرض تهاجم آن با خبر باشد، هر كس فاجعه آفرينى اخير در لبنان را شنيده باشد كه صهيونيستها با پشتيبانى دولت امريكا اكنون دوازده روز است كه يكسره از هوا و زمين و دريا بيش از نيمى از اين كشور را بمباران مى كنند و كودكان و زنان و مردم غير نظامى را قتل عام مى كنند؛ هر كس از بوسنى و افغانستان و كشمير و تاجيكستان و چچنستان مطلع باشد، هر كس توطئه هاى پى در پى و اقدامات خصمانه ى امريكاى طغيانگر و صهيونيسم ضد بشر را بر ضد جمهورى اسلامى كه امروز مظهر حاكميت قرآن و اسلام است، بداند، آرى هر كس اين حقايق را دانسته و از غيرت اسلامى و احساس وظيفه ى دينى برخوردار باشد، ترديد نخواهد كرد كه از دست دادن ذخيره ى عظيم حج و ضايع كردن اين پشتوانه ى مستحكم الهى براى اسلام و مسلمين، خسارتى بى جبران و گناهى بى غفران است.
ضعف كنونى دولتهاى مسلمان، و تفرقه ى مصيبت بار كشورهاى اسلامى، واقعياتى نيستند كه بشود كتمان يا انكار كرد. امروز جهان عرب به دست خود، خود را در شرائطى
ص: 192
قرار داده است كه متأسفانه قادر نيست حتى براى يك روز پاى در ميدان جنگ با دشمن غاصب سرزمينهايش بگذارد و از ملت لبنان كه قربانى جنايت دولت غاصب صهيونيست است دفاع كند. امروز در حالى كه ابزارهاى جنگ هوايى و دفاع هوايى با قيمتهاى افسانه يى از كارخانجات غربى در انبارهاى اين كشورها انباشته شده، هواپيماهاى صهيونيستهاى خونخوار آزادانه خانه و كاشانه ى مردم عرب را بر سر آنان ويران مى كنند و هيچيك از اين دولتها نمى توانند راه آن را ببندند. اين حقايق تلخ به اضافه ى نفوذ سياسى قدرتهاى استكبارى در بسيارى از اين كشورها؛ و هجوم بدون مانعى كه براى تسخير فرهنگى كامل آن كشورها مى شود و مصائب فراوان و هشدار دهنده ى ديگر، براى هر وجدان پاك و عقل سالمى كافى است تا تشخيص دهد كه كشورها و ملتهاى اسلامى و مجموعه ى نمونه برداشته ى آن كه اينك در گرد كعبه ى شريف و در مواقف متبرك سرزمين وحى حضور دارند، بيش از هميشه به معنى و روح حج و به ذخيره هاى انباشته ى آن نيازمندند و حتم است كه از آن بهره بردارند. اين است سخن ما و اين است داعيه ى ما درباره ى حج و درباره ى ديگر شعائر نجاتبخش اسلامى.
جمهورى اسلامى به خاطر همين موضع استوار و شجاعانه در دفاع از اسلام و احكام اسلامى، از آغاز تاكنون مورد خشم و انزجار قدرتهاى استكبارى و در رأس آنان شيطان بزرگ امريكا قرار داشته و دارد.
آنها جمهورى اسلامى را به توسعه طلبى و جنگ طلبى و صدور ناامنى متهم مى كنند تا در برابر افكار عمومى مردم جهان و مسلمين، دليلى براى كين توزى و دشمنى خباثت آميز خود تراشيده باشند. راديوهاى مزدور آنان و مطبوعاتى كه با سرمايه هاى صهيونيستها يا دست نشاندگان امريكا و صهيونيسم در همه جا از جمله در كشورهاى اسلامى منتشر مى شود، بى وقفه تهمتها و شايعه ها و تحليلها و خبرهاى دروغ و غرض آلود را بر ضد جمهورى اسلامى منتشر مى كنند، تا مدّ نفوذ معنوى انقلاب اسلامى و قداست و محبوبيت نام امام راحل ما(قدس اللَّه نفسه) را بشكنند و متوقف كنند. آنها با
ص: 193
مدرن ترين روش هاى تبليغى نامردانه مى كوشند با لجن پراكنى بر ضد جمهورى اسلامى، طرفدارانش در دنياى اسلام را از آن رويگردان كنند و حائلى از دروغ و تهمت ميان ايران سربلند اسلامى و ديگر كشورهاى اسلامى كه آنان از تكرار تجربه ى ايران در آنها مى هراسند پديد آورند. رسواترين تروريستهاى عالم يعنى سران حكومت غاصب صهيونيست و حاميان بد سرشت آنان در دولت امريكا، ايران اسلامى را به تروريسم متهم مى كنند. سردمداران امريكا و اسرائيل به هر بهانه يا بى بهانه، انگشت اشاره ى تهمت آميز خود را به سوى جمهورى اسلامى نشانه مى روند و در هر چند كلمه ى سياسى خود يك بار، نام مقدس و عزيز و درخشان ايران اسلامى نشانه مى روند و در هر چند كلمه ى سياسى خود يك بار، نام مقدس و عزيز و درخشان ايران اسلامى را با خشم و نفرت بر زبان مى آورند.
اين مايه ى افتخار ما است كه بد سيرتان و روسياهان مشهور عالم از ما متنفر باشند.
ما نيز از آنان و كردارهاى زشت و دستهاى آلوده ى آنان متنفر و بيزاريم. خدا و رسولش هم از آنان متنفر و بيزارند. أَنَّ اللَّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ (1)
امروز جمهورى اسلامى به فضل الهى و به رغم دشمنى و كارشكنى بدخواهان، با قدرت و عزت و با اراده و عزم استوار به پيش مى رود. كشورى با ثبات، سازندگى و آبادانى يى روز افزون، مديريتى محبوب و محشور با مردم، حضور و عزتى بسزا در جهان، ايمانى پرشور به اسلام، جوانانى زنده و با نشاط و رها از گرفتاريهاى غم انگيز جوانان بسيارى از كشورها، مردمى هوشمند و شجاع و آماده ى دفاع از اسلام و ايران، معنويتى دامن گستر در كنار زندگى يى رو به توسعه و رشد، و بالاخره وحدت كلمه يى كم نظير و مثال زدنى.
و بحمداللَّه چنين است كه حجم انبوه تبليغ دشمن بر ضد ما، نشانه ى عظمت و اقتدار روز افزون ملت و كشور ماست.
ص: 194
در پايان، همه ى حجاج عزيز را به اغتنام فرصت اين ايام بزرگ فراخوانده، همگان را به تدبر در حج و توشه بردارى معنوى و روحى براى بقيه ى عمر دعوت مى كنم. از آقايان روحانيون محترم مى خواهم كه اين مضامين را در جمع كاروانهاى ايرانى و غير ايرانى به گونه هاى مناسب مطرح فرمايند و دلها و جانها را به معنويت حج و نيز به مضمون سياسى آن متوجه سازند.
از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمين و استقلال واقعى كشورهاى اسلامى و رهايى آنان از نفوذ سياسى و اقتصادى مستكبران عالم را مسألت مى كنم و بقاى مجد و عظمت ايران اسلامى را در زير سايه ى الطاف و عنايات ويژه ى حضرت بقيةاللَّه الاعظم(روحى فداه) از حضرت احديت طلب مى نمايم.
والسّلام على جميع اخوانناالمؤمنين
على الحسينى الخامنه ئى
چهارم ذى الحجه 1416 هجرى قمرى
برابر با چهارم ارديبهشت 1375 هجرى شمسى
ص: 195
بيانات در ديدار اعضاى بعثه و سازمان حج و زيارت(20/ 2/ 1375 ه. ش.)
(20/ 2/ 1375 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
خدا را سپاسگزاريم كه بحمداللَّه، يك سال ديگر هم به ما عمر داد تا ببينيم عناصر برگزيده ى نظام اسلامى و كسانى كه در واقع در يك جبهه ى خطر، كار بزرگى را با همه ى توان و تلاش، در اين موسم خاص انجام مى دهند، مجدداً پيروزمندانه برگشتند و زيارتشان مى كنيم. هميشه بعد از سفر حج، زيارت آقاى رى شهرى براى ما يك واقعه ى شيرين، مثل سپيده و طلوع فجر است. وقتى خبردار مى شوم كه ايشان از سفر حج برگشته اند، برايم مژده اى بس شيرين است و هنگامى هم كه به اين جا مى آيند، فرصت ديدار، شيرين تر است، چرا كه مى بينم بحمداللَّه سفر پرمشقت و پرفايده اى را پشت سرگذاشته اند. البته فايده، منحصر نيست به آنچه كه برادران عزيزمان انجام مى دهند و حس مى كنند كه انجام داده اند؛ بلكه فايده ى بزرگ، مربوط مى شود به دنياى اسلام و تأثيراتى كه دهها هزار مسلمان ايرانى، با حركات خودشان، با كار خودشان، با انواع شيوه هايى كه هست و با طبقات مختلفى كه دارند، از عالمشان، از جاهلشان، از كاركنشان، از مترجمشان، از جوانشان، از عكاسشان و از قاريشان مى گذارند.
مجموع اين كارها، مسأله ى پيچيده اى است كه هيچ ذهنى، اگر بخواهد ابتدائاً
ص: 196
به وجود بياورد، نمى تواند چنين امرى را تدبير كند. به بركت اسلام و به بركت همين فريضه ى حج است كه خدا اين فايده ى بزرگ را به ما داده است. تأثيراتى كه اين مجموعه بر روى ذهنيت حجاج و دنياى اسلام مى گذارد، قابل اندازه گيرى نيست و در قالب گزارش كه شما بخواهيد به ما بدهيد، نمى گنجد؛ چرا كه اصلًا نمى شود به ميزان و مقياس سنجيد. اما بنده به روشنى و وضوح مشاهده مى كنم و مى دانم كه تأثيراتش خيلى زياد است و روز به روز هم اين تأثيرات بيشتر خواهد شد و دشمن چه بخواهد، چه نخواهد، حضور ما در حج- حضور مؤمنين باللَّه- و تلاشهايى كه بحمداللَّه انجام مى گيرد، كار خودش را مى كند و على رغم دشمنان و كفار، در ذهن مردمى كه آنها نمى خواهند متأثر به اين مسائل بشوند، تأثيرات لازم را خواهد گذاشت. به هر حال، بنده از آقايان خيلى تشكر مى كنم. از شخص جناب آقاى رى شهرى كه حقيقتاً خدمات و تلاشهايشان خيلى ارزنده است و نيز از آقايان علمايى كه تشريف دارند تشكر مى كنم.
همانطور كه آقاى امينى فرمودند، من واقعاً مى دانم حضور يكى مثل جناب آقاى كريمى در حج و در عمره، با اين مايه ى بحمداللَّه غزير (1) علمى كه در ايشان و بعضى برادران ديگر هست و آمادگيشان براى اين كه هر سؤالى را جواب بدهند و هر جهالتى را برطرف كنند، چقدر ارزشمند است! واقعاً كه چقدر ارزشمند است! اگر انسان بخواهد اينها را احصاء كند، اصلًا به حساب در نمى آيد. اگر اين آقايان آن جا حاضر نباشند و زحمت نكشند، ممكن است مسأله اى كه يك جاهل، جوابش را نمى داند، مشكل آفرين و مسأله ساز باشد. ايشان را زياد زيارت مى كنيم. از سفرهاى ايشان، بنده با خبرم ولى از سفرهاى ديگر آقايان مطلع نيستم. لابد آنها هم زياد سفر مى كنند و چقدر هم اين كار، پرزحمت است. رفتن كسى مثل ايشان و اين آقايان در آن جا و حضورشان در بعثه، يا در مسجدالحرام، يا در مسجدالنبى و در معرض استفاده ى كسانى كه دنبال اين مسائلند، كه
ص: 197
اگر يكى از اين مسائل را كسى نداند، گاهى حجش باطل است، گاهى كفاراتى به گردنش مى آيد، گاهى حيرتى برايش پيدا مى شود كه از همه ى اينها بالاتر است؛ آن گاه راحت پيدا كردن عالم و آگاه و عارفى كه حقيقت برايش روشن است و جواب مسائل را به راحتى در معرض ديد او مى گذارد؛ واقعاً خيلى ارزشمند است. همين طور حضور آقايان و برادران عزيزى كه در زمينه هاى مختلف، خدمت مى كنند، داراى ارزش است.
جناب آقاى رى شهرى يك كلمه مى گويند، تحتش كارهاست! بنده چون خودم مختصرى اهل همين كارهاى تبليغى- فرهنگى هستم و اندكى آگاهى دارم، مى دانم كه اينها يك كلمه گفتنش آسان است: «جزوه تهيه شد». خوب، اين جزوه چطور تهيه مى شود؟ چگونه تدوين مى شود؟ به چه نحو تكثير مى شود؟ يا مثلًا مترجم اين گونه گفت، يا فلان كار فرهنگى اين طورى شد، و ... اينها گفتنش آسان است ولى انجامش واقعاً خيلى دشوار است. من از يكايك آقايان تشكر مى كنم. اگر چه من كسى نيستم كه تشكر كنم؛ چون اين كار، مالِ من نيست، كارِ من نيست. اين كارِ خداست و كار خودتان است كه انجام مى دهيد. بنابراين خدا بايد از همه ى شما آقايان و از كسانى كه در پشت جبهه بيشتر بوده اند و كار و تلاش كرده اند، تشكر كند. ما نيز به هر حال به عنوان وظيفه، لازم مى دانيم كه از شما تشكر كنيم. كارتان خيلى كار ارزشمندى است.
همانطور كه آقاى رى شهرى گفتند: «فراموش نكنيم»، ما هم داشت فراموشمان مى شد تا از بخش اجرايى كه مربوط به وزارت ارشاد و آقاى رضايى است، يادى بكنيم.
انصافاً بخش اجرايى، بخش مظلومى است، چون قالب كلّى كار است ديگر. قالب كلى كار را هم آدم نمى فهمد كه موارد ريز و درشتِ كمى و كيفى اش چگونه انجام مى پذيرد.
طبيعى است كه دائم در چرخش است. اين بخش هم خيلى با عظمت است. تشكيلات عظيمى است با كارى واقعاً خيلى گسترده و بزرگ. لازم است جناب آقاى ميرسليم هم از
ص: 198
قول ما از برادرانى كه اين جا حضور ندارند و بعضى شايد در ايران نيستند، تشكر و قدردانى كند. به هر حال هم در اين زمينه ها و هم در زمينه هاى محتوايى، واقعاً تلاشهاى دولت- وزارت خارجه و بقيه ى بخشها- خيلى ارزشمند است. ...
اميدواريم خداوند مجموعه ى شما را كمك كند. بنده مجدداً از همه ى آقايان تشكر مى كنم. ان شاءاللَّه كه روزبه روز بهتر و موفقتر باشيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 199
بيانات در ديدار كارگزاران و مسؤولان حج(16/ 12/ 1375 ه. ش.)
(16/ 12/ 1375 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا: به شما برادران و خواهران محترم، خوشامد عرض مى كنم و از زحمات ارزشمندتان در تدارك حج براى ملت مؤمن و خدا دوست و حقيقت طلب ايران، صميمانه سپاسگزارم.
ثانياً: همه ى مسلمين بايد به خاطر فريضه ى حج، شكرگزارِ پروردگار باشند. فريضه ى حج با اين وضعى كه در اسلام مقرر شده است- كه همه ى مذاهب اسلامى هم، تقريباً در كيفيت آن متّفق القول و متّحد الرأى هستند- يك گنجينه ى عظيم، يك ذخيره ى تمام نشدنى ويك سرچشمه ى هميشه فياض براى مسلمين است. درحج، هم دنيابراى مسلمانان است و هم آخرت. هم تربيت فردى و تهذيب نفسانى است و هم تربيت اجتماعى و سياسى. علاوه بر اين، احساس اخوت هست، احساس وحدت و يگانگى هست، نظم و ترتيب هست، نشان دادن عظمت اسلام به غيرمسلمين وتقويت ورحيه ى مسلمين به خاطر مشاهده ى عظمت اسلامى هم هست. نهايتاً اين كه، حج مجمعى براى متحد كردن آراء و دلها در زمينه هاى گوناگون است. همه چيز در اين مجموعه ملاحظه شده است.
آن جا كه قرآن كريم به منافع اشاره مى كند و مى فرمايد: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ، (1)
ص: 200
مقصودش فقطمنفعت معنوى نيست، فقط مسأله ى شخصى نيست، فقط جنبه ى روحى و روانى يا جنبه ى عبادى نيست و يا فقط جنبه ى دنيايى و تجارت نيست؛ بلكه همه چيز است. سياست است، اقتصاد است، معنويت است، روحيه ى فردى است، روحيه ى جمعى است و اقتدار جهانى است. همه چيز در اين واجب الهى قرارداده شده است. لذا شما ملاحظه مى كنيد اميرالمؤمنين عليه السلام از جمله وظايف مهمى كه در مجموعه ى اسلام در كنار قرآن لحاظ مى كند، يكى هم حج است. مى فرمايد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ» (1)
؛ همان طور كه مى فرمايد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ» (2)
. يك رهبر دلسوز و دين شناس كه هنگام وفات خود مايل است حرفى بزند كه در طول تاريخ، دنياى اسلام از آن استفاده كند، طبعاً بر روى قرآن تكيه مى كند، چون قرآن محور اصلى اين دين مقدس است. لذا در كنار «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ»، «بَيْتِ رَبِّكُمْ» را نيز عنوان مى كند. پيداست كه تأثير حج و اجتماع عظيم و شگفت آور و بى نظير آن، تأثيرى ژرف و عميق و ماندگار است. بنابراين همه ى مسلمانان بايد به خاطر اين نعمت موهوب، از خداى متعال سپاسگزار باشند و شكر اين نعمت بگويند.
البته شكر نعمت، فقط به زبان يا به زبان و دل نيست. شكر، عمل هم لازم دارد. عمل شاكرانه اين است كه انسان با نعمت خداى متعال به گونه اى رفتار كند كه او اراده فرموده است. اگر با اين نعمت، طبق اراده ى الهى رفتار شد، باقى مى ماند، و الّا زايل مى گردد.
بحمداللَّه و المنّه، مسلمين در طول تاريخ، از جهت جنبه ى ظاهرى، حج را حفظ كرده اند.
لذا اين نعمت براى آنها باقى و ماندگار است. لكن از جنبه ى قدرشناسىِ معنوى، شكر
ص: 201
كاملى نسبت به اين نعمت انجام نگرفته است. بنابراين بركتِ اين جنبه از واجب عظيم، از بيشتر مسلمانان سلب شده و لذاست كه از حج، استفاده نمى كنند.
امروز دنياى اسلام مورد تهاجم است. در هر جا كه منافع استكبار جهانى، اندك معارضه اى با روش و حرف و حضور اسلامى در يك كشور اسلامى يا غير اسلامى دارد، به شدت عليه مسلمين نقشه كشى و فعاليت مى كند. اين فعاليت يا به شكل جنگ است، يا به شكل مسلط كردن سياسيون وابسته ى فاسد است، يا به شكل فشارهاى گوناگون امنيتى و سياسى است و يا به شكل فشارهاى تبليغاتى و اقتصادى و غيره است. استكبار با همه ى دنياى اسلام، رفتار خصمانه دارد. البته در كشور ما، با اسلام در جمهورى اسلامى، با مردم مسلمان و جامعه ى اسلامى، رفتارش خشن تر و همه جانبه تر است كه عللش هم معلوم است. على اىّ حال اگر به دقت نگاه كنيد، خواهيد ديد كه استكبار در همه جاى دنياى اسلام، هر جا بتواند چنگى مى زند و دندانى نشان مى دهد.
استكبار، علاوه بر اينها، با فكر اسلامى هم- كه به شكل مدرنش، جديد است- برخورد مى كند. در واقع دنياى استكبار، امروز با استعانت عوامل صهيونيست يا دوستان صهيونيستها، هر چه بتواند، عليه فكر اسلامى و دنياى اسلام به فعاليت مى پردازد. آنها به زبان مى گويند ما با اسلام دشمنى نداريم و با مسلمانان مخالف نيستيم. اما تاكنون چه كسى توانسته است به انسانهاى بدسابقه و دروغگو، به صرف قول، اعتماد پيدا كند؟ قولى كه با عمل يكى نيست، قولى كه به طور واضح در عمل نقض مى شود، اعتبارى ندارد. آنها در مصاحبه هاى خود عنوان مى كنند كه با اسلام و مسلمين، مخالفتى نداريم. پس مخالفت چيست؟ امروز هر كس به صحنه ى تبليغات جهان و برخوردهاى استكبار، صهيونيستها، عوامل رسانه هاى جمعى امريكايى و امثال آن نگاه كند، خواهد ديد كه يكى از خطوط اصلى تلاش آنها، ضديّت و معارضه با اسلام است. براى ما به شكل واضحى اثبات شده است و دلايل روشن و متقنى وجوددارد كه آنها هر طور بتوانند با اصل اسلام، مخالفت مى كنند.
ص: 202
در زمينه ى انواع مخالفت، يك بخش از اعمال خصومت، ايجاد تفرقه و اختلاف است كه استكبار بر روى آن به شدت تكيه دارد. به هرجاى دنيا كه بنگريد، عامل تفرقه اى مشغول فعاليت است. هنگامى كه به كاوش مى پردازيد، متوجه مى شويد كه اين عامل تفرقه با يك يا ده واسطه، به ايادى خبيث استكبار منتهى مى شود. تفرقه بين قوميتها، تفرقه بين ملتها و تفرقه بين مذاهب از طرف استكبار در همه جاى دنيا رواج دارد. امروز استكبار كار را به جايى رسانده است كه با پول و تشويق و تدبير و نقشه ريزى خود و ايادى اش، بعضى از مسلمين در جاهايى بعضى ديگر از همكيشان خود را تكفير مى كنند و آنها را كافر مى دانند. اصلًا تحريك تعصّبها يكى از رؤوس برنامه ى آنها در مخالفت با اسلام است. ديگر از اين بالاتر چه مخالفتى وجود دارد؟ انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى آمد و يكى از اولين پيامهاى اين انقلاب و امام بزرگوار اين انقلاب، وحدت بين مسلمين بود؛ آن هم وحدت عاطفى، نه وحدت دينى. يكى شيعه است، يكى سنّى است و يكى شش امامى است؛ هر كس مذهب خودش را داشته باشد. در بين شيعه، فِرَق مختلفى وجوددارد؛ همانگونه كه در بين اهل سنّت، فِرَق مختلفى ديده مى شود.
مسأله اى نيست. اما از لحاظ سياسى و عاطفى، همه با هم در مقابل دشمن، متّفق و يكدل باشند. دشمن مى خواهد فِرَق مختلف مسلمان را با هم دچار اختلاف و تفرقه كند.
مى خواهد بأس اينها را بين خودشان قراردهد. نيّت دشمن اين است كه نيروهاى فِرَق مسلمان صرف معارضه ى درونى بين خودشان شود. به خواسته ى دشمن، نبايدتن در داد.
وحدت بين مسلمين يكى از پيامهاى بزرگ انقلاب بود كه انصافاً بسيار موفق شد.
امام بزرگوار در اين ميدان، يكى از درخشانترين موفقيتها را به دست آورد. اما دشمنان به مرور به توطئه و وسوسه و خنّاسى پرداختند. آنها هنوز هم كارى مى كنند كه دلهاى فِرَق مسلمان را نسبت به همديگر پر از كينه كنند. امروز هر كس كه موجب جدايى دلهاى
ص: 203
مسلمانان و فِرَق اسلامى از يكديگر شود، در حالى كه در مقابل دشمنان دين و دشمنان اسلام و دشمنان قرآن، احتياج به وحدت و همدلى دارند، به همان اندازه ى تلاش خود، نسبت به اسلام و مسلمين خيانت آشكار كرده است. اين را همه بايد بفهمند.
در چنين حالتى كه دشمن، با اسلام به مخالفت پرداخته و به خصوص روى تفرقه بين مسلمين، سرمايه گذارى مى كند، مسؤوليت حج چيست؟ ببينيد حج در چنين شرايطى چقدر مى تواند معنى دار، رسا، پرسود، دست رد كوبنده به تمام ترفندهاى دشمن و خنثى كننده ى نقشه هاى استكبار و صهيونيست باشد. حج، اين گونه است. چرا بعضى نمى خواهند از اين نعمت الهى، آن چنانى كه خدا اراده كرده است، استفاده شود؟! چرا نمى خواهند دلها به هم نزديك شود، ذهنها روشن گردد، دشمنان اسلام معرفى شوند و مسلمين نسبت به دشمنان اسلام ابراز نفرت و انزجار كنند و از آنها بيزارى و برائت جويند؟ چرا؟ حج فرصت عظيم و بزرگ و ذى قيمتى است كه استفاده از آن صرفاً به نفع يك گروه مسلمان يا يك ملت خاص هم نيست. فايده اش براى همه ى مسلمانان است و به همه برمى گردد و همه از آن سود مى برند. دشمن وقتى مى خواهد عليه ما فعاليت كند، مگر ملاحظه ى ما را مى كند كه بدمان نيايد؟
چرا ما بايد ملاحظه ى دشمن را بكنيم كه بدش نيايد؟ استكبار وقتى مى خواهد ما رابه جان يكديگر بيندازد، وقتى مى خواهد اسلام را خرافى و زشت جلوه دهد، مگر ملاحظه ى خوش آمدن و بدآمدن مسلمانان را مى كند؟ ما وقتى كه مى خواهيم بگوييم استكبار دشمن اسلام و مسلمين است، چرا بايد ملاحظه ى او را بكنيم؟! يكى از بى نهايت افتخارات امام بزرگوار ما، مسأله ى حج و احياى حج ابراهيمى و اسلامى است.
افتخار مردم مسلمان ما نيز چنين حجى است.
شما خدمتگزار چنين حجّى هستيد، پس قدر آن را بدانيد. مردمى كه به حج مشرف
ص: 204
مى شوند، قدر اين نعمت بزرگ را بدانند و عزت اسلامى؛ عزت ناشى از برافراشتن پرچم اسلام در ايران اسلامى را، حفظ كنند. مبادا رفتار حاجى ايرانى به گونه اى باشد كه عزت اين نظام و انقلاب و شكوه و عظمتى كه به اسلام در اين جا داده شده است، خداى نكرده اندكى مخدوش شود. بعضى اشخاص ملاحظه نمى كنند. بعضى اشخاص مسائل شخصى خودشان را، روح مصرفى خودشان را و موارد گوناگونى از اين قبيل را برمصالح يك ملت، بر آبروى يك كشور، بر آبروى اسلام و بر آبروى پرچم برافراشته ى جمهورى اسلامى ترجيح مى دهند. اين رويّه خوب نيست، مصلحت نيست. همه بايد ملاحظه و توجه كنند. حُجّاج عزيز ما در بين خودشان به افرادى كه مى بينند ملاحظه ى مصالح اسلام و انقلاب را نمى كنند، تذكردهند. چنين تذكرى مسلماً مصداق نهى از منكر است. البته خداى متعال، تفضّلات خود را بر كسانى كه در راه او و براى او كار مى كنند و به عبادت و تلاش مى پردازند، قطعاً و بلاشك نازل خواهد فرمود. اين اميدوارى وجوددارد كه وجود مقدّسِ ولىّ عصر(ارواحنافداه) در اين محشر عظيم مردمى- حج- حضور خود و تفضّلات خود را بر دلهاى مستعد و روحهاى آماده، نازل فرمايد و از اين درياى رحمت و لطف، هر كسى بتواند انواع مختلف بهره را ببرد. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، حج را بر همه ى مسلمين و مسلمات در سراسر عالم مبارك گردان. به ملت عزيز ما هم، حج را مبارك كن.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
ص: 205
پيام به مناسبت برگزارى مراسم حج(21/ 1/ 1376 ه. ش.)
(21/ 1/ 1376 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ الحمدللَّه رب العالمين والصّلاة والسّلام على سيدنا محمّد و آله الطاهرين. قال اللَّه الحكيم: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ
اين روزها بار ديگر خانه ى خدا ميزبان خيل عظيم دلهاى پر شور و شوقى است كه از سراسر جهان در آن كعبه ى اميد گرد آمده اند؛ ميليونهايى كه در سايه ى عبوديت خالص حضرت احديت، احساس وحدت و جمعيت مى كنند؛ چشمهايى كه با گلاب اشك خود، قدمگاه پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله و اولياء خدا عليهم السلام و مجاهدان و بزرگان اسلام را شستشو مى دهند؛ جانهايى كه در پرتو معنويت بيت اللَّه الحرام و حريم تربت مصطفوى صلى الله عليه و آله، نورانيت و صفا مى يابند؛ دستهاى به دعا برافراشته يى كه قافله ى نياز و حاجت را روانه ى درگاه بى نياز مى كنند؛ دردمندانى كه بر در سراى طبيب، علاج دردهاى مزمن جهان اسلام را مى جويند و در آن، همدردانى از هر نژاد و زبان و رنگ و از هر گوشه ى عالم مى يابند؛ ضعيفان تنها مانده يى كه در آن جا احساس قدرت و عظمت مى كنند. اين روزها بار ديگر پيكره ى عظيم امت اسلام، نمايى از ابهت و شكوه خود را در برابر چشم كسانى كه دچار غفلت از آنند، مى گذارد؛ دوستان را اميدوار و دشمنان را
ص: 206
بيمناك مى سازد. ابر رحمت و حكمت بر تشنگان مى بارد، دلهاى افسرده يى را طراوت مى بخشد، و مغزهاى راكدى را به شكفتن و انديشيدن وا مى دارد.
آرى، اين روزها براى جهان اسلام و امت اسلامى روزهاى عيد و روزهاى ميعاد است و بجاست كه مسلمين در همه جاى گيتى و به ويژه حجاج بيت اللَّه الحرام، ساعتها و لحظه هاى آن را براى تعبد و تعقل، مغتنم بشمارند و آنان كه به فرصت گرانبهاى حج و زيارت دست يافته اند، با دستانى پر از رحمت و حكمت الهى، و با تصميم و اراده يى تازه براى آينده ى خود و امت اسلامى، به ديار خويش باز گردند.
در ميان فرايض دينى، حج بزرگترين فريضه يى است كه در آن هر دو جنبه ى فردى و اجتماعى به شكلى نمايان، گنجانيده شده است.
در جنبه ى فردى، هدف، تزكيه و رسيدن به صفا و نورانيت و پيراستگى از زخارف بى ارزش مادى و فراغت با خويشتن معنوى و انس با خداى متعال و ذكر و تضرع و توسل به حضرت حق است، تا آدمى به عبوديت- كه صراط مستقيم الهى به سوى كمال است- راه يابد و در آن گام بردارد.
در اين بخش، تنوع فرصتها و آزمايشگاهها به حدى است كه هر گاه كسى با توجه و تدبر از آن عبور كند، بى گمان دستاوردى گرانبها خواهد داشت؛ فرصت احرام و تلبيه، فرصت طواف و نماز، فرصت سعى و هروله، فرصت وقوف در عرفات و مشعر، فرصت رمى و قربانى و فرصت ذكراللَّه كه همچون فضاى سرشار از روح و حيات، در همه ى اين مراحل، گسترده شده است. مجموعه ى اين فرصتها مى تواند براى هر فرد، دوره ى كوتاهى از رياضت شرعى و تمرين زهد و سِلم و حلم و برخى خلقيات پسنديده ى ديگر نيز باشد.
در جنبه ى اجتماعى، حج در ميان همه ى فرايض اسلامى بى همتا است؛ زيرا مظهرى از قدرت و عزت و اتحاد امت اسلامى است. هيچ فريضه ى ديگرى بدين سان به آحاد مسلمان، درباره ى مسايل امت اسلامى و جهان اسلام، درس و عبرت نمى آموزد و
ص: 207
آنان را در روحيه و واقعيت، به قدرت و عزت و وحدت نزديك نمى كند. تعطيل اين بخش از حج، بستن سرچشمه يى از خيرات به روى مسلمين است كه از هيچ رهگذر ديگرى نمى توانند بدان دست يابند.
قدرت ملى براى جوامع بشرى، كليد همه ى كاميابيها و وسيله ى لازم براى رسيدن افراد جامعه به حيات طيبه است. مقصود از قدرت ملى آن است كه جامعه و كشور، از اخلاق، علم، ثروت، نظام سياسى كارآمد و عزم و اراده ى عمومى برخوردار باشد.
درست است كه جوامع قدرتمند، اگر فاقد هدايت و نظارت و اجراى عدالت باشند، همان ثروت و علم، آنان را به طغيان خواهد كشانيد و اخلاق و اراده ى آنان را زايل كرده، مسير آنان را به سمت انحطاط رقم خواهد زد- همان طور كه امروز در كشورهايى همچون امريكا و غيره، نشانه هاى آن ديده مى شود- ولى فقدان آن تواناييها و اقتدارها، بلاى انحطاط اخلاقى و سياسى را بسى سريعتر بر جان كشورها مى اندازد و دنيا و آخرت و علم و اخلاق و همه چيز را از ملتها مى ستاند. از آن روست كه تعاليم سياسى و اجتماعى اسلام، همه در جهت آن است كه ملل اسلامى به اقتدار و سيادت علمى و اخلاقى و سياسى و روحى و مادى دست يابند. و امروز همه ى رهبران هوشيار ملتهاى جهان در صددند كه از هر امكان و ذخيره يى كه مى تواند آنان را قدرتمند كند، بهره گيرند.
امت بزرگ اسلامى با وجود عِده و عُده ى خود، فاقد عزت و قدرت در سطح بين المللى است؛ چگونه بايد عزت و قدرت شايسته ى خود را به دست آورد؟ همه ى آحاد مسلمان، بخصوص زمامداران و مسؤولان كشورهاى اسلامى و علما و روشنفكران و شخصيتهاى مسلمان، بايد همواره اين سؤال را در ذهن و زبان خود داشته و به دنبال پاسخ آن باشند.
امروز بيشترين منابع نفت كه بى اغراق به منزله ى خون براى تمدن كنونى جهان
ص: 208
است، در كشورهاى اسلامى است. حساسترين مناطق سوق الجيشى عالم، در اختيار مسلمانان است. بخش عظيمى از منابع زيرزمينى كه براى بناى امروز و فرداى جهان مورد نياز ضرورى است، در اين كشورها است. يك پنجم همه ى جمعيت دنيا متعلق به آنان است. بزرگترين بازار مصرف مصنوعات كشورهايى كه خود را بر مسلمانان تحميل كرده اند، در دست آنان است. فرهنگ غنى و ريشه دار و علوم و معارف آنان، اولين گامهاى عروج به اوج دانش كنونى جهان را به غربيها آموخته و حق حيات به گردن دانش و تمدن غرب دارند. با اين همه، مسلمانان، امروز در سطح جهان، در روند عمومى سياست جهانى، در تصميم گيريهاى بزرگ عالم و در تعيين نظام همبستگى جهانى، هيچ نقشى ندارند؛ و از اين بالاتر، بسيارى از كشورهاى اسلامى در سياست ملى خود، دنباله رو و محكوم يكى از چند دولت مستكبر و زورگوى جهانند؛ دولتهاشان دست نشانده و ضعيف النفس، ملتهاشان دچار اختناق يا بى خبرى، و علما و روشنفكرانشان دستخوش ترس و تغافل و عشق به راحتى ... و نتيجه آن شده است كه سرمايه هاى آنان بر باد مى رود؛ جايگاه سياسى آنان به اشاره ى دولتهاى مستكبر تعيين مى شود؛ و عِده و عُده ى آنان به حساب نمى آيد؛ و امت بزرگ اسلامى كه امروز بايد از همه ى موجودى خود براى كسب عزت و اقتدارى كه مستحق آن است، برخوردار شود، بدين گونه از بخش عظيمى از عِده و عُده ى خود محروم مى ماند و دشمن اسلام و مسلمين، از آن به زيان اسلام و مسلمين استفاده مى كند.
وضع كنونى جهان اسلام و حوادث محنت بارى كه در هر گوشه ى آن، زندگى را بر ميليونهاى اسلامى تلخ و دشوار كرده است، فاجعه ى بى نظير فلسطين مغصوب، محنت تاريخى مسلمانان بالكان، اوضاع كشمير و افغانستان، اوضاع انفجار آميز خليج فارس، وضع اقليتهاى مسلمان در برخى از كشورهاى اروپايى، همه و همه شواهد گوياى اين حقيقت تلخند.
جهان اسلام در همين هفته هاى اخير شاهد آن بود كه دولت ايالات متحده دو بار
ص: 209
پياپى، رأى شوراى امنيت سازمان ملل را بر محكوميت رژيم صهيونيستى براى ويران سازى خانه هاى مسلمانان بخش شرقى بيت المقدس، وتو كرد؛ و اين همان امريكاست كه بخش عظيمى از ثروت و قدرت خود را از موجودى كشورهاى عربى مسلمان كسب مى كند و دولتهاى بسيارى از اين كشورها، صريحاً دوستى و احترام و ثروت خود را، بلكه بخشهايى از خاك خود را تقديم آن كرده اند. چرا امريكا در مقابل اين دوستيهاى قولى و عملى، حتى يك بار هم حاضر نيست در مسأله ى فلسطين، ميل و خواست آنان را رعايت كند. بى شك هيچ دولتمرد عرب و مسلمان نمى تواند در برابر تجاوزهاى اخير رژيم صهيونيست كه ياد آور و دنباله ى جنايات پنجاه ساله ى آن رژيم است، و حتى مخالف قرارهايى است كه به نام صلح در سالهاى اخير بسته شده است، بى تفاوت باشد و از آن خشمگين نشود، ولى چرا دوستى و وفادارى ديرين دولتمردان عرب با امريكا، كمترين تأثيرى در روند روزافزون حمايت امريكا از رژيم غاصب نمى گذارد؟ درست است كه دولت كنونى امريكا بيش از اسلاف خود به صهيونيستها سرسپردگى نشان مى دهد؛ ولى كِى و كجا اتفاق افتاده است كه دولتهاى متعاقب امريكا، دوستان عرب خود را با برادران صهيونيستِ خود برابر بشمارند و يك بار هم كه شده، غاصبان صهيونيست را از خود ناراضى كنند؟
در اين باب، سخنان گريه آور بسيار است و حديث غفلت و احياناً خيانت خوديها و استكبار و خباثت بيگانگان و دشمنان، چيزى نيست كه در اين گفتار مختصر بگنجد؛ آنچه اين جانب مى گويم، آن است كه جفاى دشمن به خاطر آن است كه جبهه ى خودى نخواسته است از همه ى نيرو و امكان خود استفاده كند و عِده و عُده ى خود را به مصاف دشمن بياورد.
بزرگترين پشتوانه ى جهان اسلام، امت بزرگ اسلامى است؛ يعنى ملتهاى مسلمان كه وحدت و اتفاق و تفاهم آنها و غريو رعد آساى اعتراض آنها و قدرت انديشه و بازوى كار و ثروت طبيعى و خداداده ى آنها، مى تواند دل هر دولت مستكبر را آب، و
ص: 210
گوش او را كر، و پشت او را خم كند.
حج، مظهرى و نمونه يى از اين پشتوانه ى عظيم و تمام ناشدنى و غير قابل شكست را در برابر چشم ما مى گذارد.
اين جاست كه معناى حقيقى فرياد برائت در حج آشكار مى گردد؛ و چنين است كه غريو دستجمعى مسلمانان در برائت از مشركين، در حج روح مى دمد و مضمون مى بخشد.
آيا اكنون هيچ مسلمانى مى تواند در اين سخن حكيمانه شك كند كه «حج بى برائت، حج نيست»؟
ملتهاى مسلمان بدانند كه اگر با هم باشند، دست خدا با آنها است و دست خدا مقتدرتر از هر پديده ى قدرتمند در عالم وجود است. و دولتهاى مسلمان بدانند كه ملتهاى آنان، قويترين پشتيبان در مقابله با بيگانگان پر توقع و متجاوز و غارتگر و بيرحمند. اگر ملتها به صحنه راه داده شوند، اگر به ملتها اعتماد شود، اگر با ملتها صادقانه عمل شود، دولتها آن چنان اقتدارى خواهند يافت كه نه در ميدان نبرد لازم است از دشمنى بترسند، و نه در عرصه ى بناى كشور و زندگى عمومى لازم است به بيگانه يى احساس نياز كنند.
امروز دولت و ملت ايران به بركت همين يگانگى است كه با توكل به خدا در برابر زورگوييهاى امريكا ايستاده اند و تهديدهاى مكرر او آنان را تكان نمى دهد و چنان احساس قدرت مى كنند كه با تكيه بر حقانيت خود و با وجود فشارهايى كه به وسيله ى ايادى استكبار، از همه طرف بر آنان وارد مى آيد، آينده را درخشان و راه خود را روشن و دلهاى خود را سرشار از اميد و اطمينان مى يابند.
برادران و خواهران عزيز در همه جاى جهان! ميعاد بزرگ حج را مغتنم بشماريد؛ آشنايى و الفت ميان خود را در آن تحكيم بخشيد؛ از سرنوشت يكديگر با خبر شويد؛ از تجربه هاى يكديگر درس بگيريد؛ راز ايستادگى و ثبات جمهورى اسلامى و ملت بزرگ
ص: 211
ايران را از آنان بشنويد.
در حج به صداى بلند اعلام اتحاد كنيد؛ به صداى بلند بيزارى خود را از جبهه ى استكبار و ظلم و نفاق فرياد كنيد؛ علما و روشنفكران و شخصيتهاى سياسى و علمى خود را به تبادل نظر با يكديگر فراخوانيد؛ حمايت عمومى خود را از ملت مظلوم فلسطين و طلبكارى خود را نسبت به مسأله ى فلسطين، به گوش دشمن برسانيد.
برخلاف تبليغات مغرضانه ى دشمنان، ملت ايران حج را جايگاه رفيعى براى رشد آگاهى امت اسلام مى شمارد و از حضور خود به نفع همه ى جهان اسلام- و نه فقط منافع خود- بهره مى طلبد. ملت ايران حامل تجربه ى گرانقيمتى براى همه ى كشورهاى اسلامى است. اين ملت عظيم الشأن توانسته است به بركت حاكميت اسلام، در همه ى عرصه ها به موفقيتهاى بزرگ دست يابد؛ استقلال سياسى و اقتصادى و فرهنگى خود را كه در دوران طاغوت يكسره از دست رفته بود، به دست آورد و حفظ كند؛ عظمت و شوكت اسلام را در مواجهه با قضاياى جهانى نشان دهد؛ از مرزهاى خود در برابر تهاجم چندين ساله يى كه با فكر و سلاح و پول دشمنان اسلام به راه افتاده بود، به طور كامل دفاع كند؛ پس از جنگ هشت ساله، كشور را بازسازى كند و معجزه ى انقلاب را در نوسازى زيربنايى كشور نشان دهد؛ در مجموعه ى جهانى، جايگاهى عزيز و رفيع به دست آورد؛ دولتهاى مردمى و منتخب خود را يكى پس از ديگرى در كشور بر سر كار آورد؛ كاروان علم و تحقيق و پيشرفت صنعتى و كشاورزى را به راه اندازد و گامهاى بلندى در راه توسعه ى كشور بر دارد؛ در سياست جهانى، صريحاً از مواضع حقى كه بدان مؤمن است، دفاع كند؛ مسأله ى فلسطين را در صدر مسائل جهان اسلام دانسته و على رغم امريكا و صهيونيزم كه خواسته اند اين مسأله به فراموشى سپرده شود، به طور مداوم آن را در همه جا و همه وقت مطرح سازد؛ به مردم مظلوم بوسنى كمكهاى مؤثر برساند؛ در همه ى قضاياى محنت بار ملل اسلامى، دست يارى به سوى آنان دراز كند و با وجود فشارهاى روز افزون استكبار و تهديدهاى مداوم امريكا، با صلابت و قدرت، در اين راهها به جلو رود. اين تجربه ى
ص: 212
ذيقيمتى براى همه ى دولتها و ملتهاى مسلمان است.
اين جانب با صدق و خلوص، دست دوستى به طرف همه ى دولتهاى مسلمان دراز مى كنم و به آنان براى همكارى و همفكرى در راه رفع هموم دنياى اسلام خوش آمد مى گويم و به همه ى ملتهاى مسلمان متواضعانه عرض مى كنم كه قدر خود و قدر اسلام و احكام نورانى قرآن را بدانند.
درس بزرگ امام راحل عظيم الشأن ما قدس سره، بازگشت به خود، بازگشت به اسلام و شناختن قدر خود و قدر ذخاير معنوى بى شمار خود بود. ملت ايران با عمل به اين درس، در راه سعادت قدم نهاد و در آن، مراحل متعددى را طى كرد و همچنان در آن راه پوياست. راه ملتهاى ديگر نيز به سعادت، چيزى جز اين نيست.
اگر چنين شود، دولت غاصب صهيونيست، توان مقاومت در برابر قدرت امت اسلامى را نخواهد داشت و ايالات متحده بيش از اين جرأت بازى با سرنوشت ملت فلسطين و استهزاى دولتهاى عرب را نخواهد يافت.
اگر چنين شود، دولتهاى عرب خود را مجبور نخواهند پنداشت كه بر خلاف حق و برخلاف واقع، ملت فلسطين را ناديده بگيرند و مسأله ى فلسطين را به دست فراموشى بسپرند و با ايجاد رابطه ى سياسى و اقتصادى با رژيم غاصب و متجاوز، صهيونيستها را به ميان جوامع عربى راه دهند و بدين آسانى حصارى را كه مى تواند رژيم صهيونيست را به مرور خفه كند، از گرد او برچينند.
ما شك نداريم كه در آينده ى نه چندان دور، عاقبت ملت فلسطين در سايه ى فداكارى خود و آگاهى دنياى اسلام، به حق مغصوب خود دست خواهد يافت و بيگانه ى متجاوز و ستمگر را از خانه ى خود بيرون خواهد افكند؛ ولى تصميم و اراده ى دولتها و ملتهاى مسلمان به فضل الهى خواهد توانست اين آينده را تسريع كند و از محنتهاى آن بكاهد.
در خاتمه، همه ى حجاج عزيز را به اغتنام فرصت گرانبهاى حج براى خودسازى
ص: 213
شخصى و آينده سازى اجتماعى دعوت مى كنم و اميدوارم همه ى مسلمانان جهان، بخصوص ملتهايى را كه گرفتار حوادث تلخ و شدتهاى زندگى اند، به دعاى خير ياد كنند و اين حقير را هم از دعاى خير فراموش نكنند. «والسّلام اللَّه على بقيةاللَّه في أرضه و عجّل اللَّه تعالى فرجه».
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
على الحسينى الخامنه ئى
دوم ذيحجةالحرام 1417 برابر با بيست ويكم فروردين ماه 1376
ص: 214
بيانات در ديدار با مسؤولان و كارگزاران مراسم حج(8/ 2/ 1376 ه. ش.)
(8/ 2/ 1376 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
من هم تشكر مى كنم؛ اولًا از پروردگار متعال سپاسگزارى مى كنم كه بحمداللَّه امسال هم دل ملت ايران را با يك حج باشكوه و موفق و سرشار از افتخار، شاد كرد. هر سفر كه كاروان حجاج، مشرّف مى شوند و برمى گردند، فضايى از احساس اعتزاز به اسلام و به جمهورى اسلامى در كشور به وجود مى آيد؛ بحمداللَّه امسال هم اين فضا بود- شايد از جهاتى بهتر و بيشتر از سالهاى قبل- از جناب عالى (1) و از همه ى آقايان محترمى هم كه تشريف دارند، و از كسانى كه در اين جلسه نيستند و هر كدام به نحوى دست اندركار برگزارى اين حركت عظيم بودند، به سهم خودم صميمانه تشكر مى كنم.
خداوند ان شاءاللَّه شما و همه ى آقايان عزيز را موفق و محفوظ بدارد؛ ان شاءاللَّه بتوانيد سالهاى متمادى اين برنامه ى بزرگ را با همين روند و همين جهت و ان شاءاللَّه خيلى بهتر اجرا كنيد.
به نظر من يكى از آيات لطف الهى به ايران، همين حج است؛ چون همچنان كه در طول زمان- چه نسبت به اصل اسلام، از طرف دشمنان اسلام، و چه نسبت به مذهب
ص: 215
اهل بيت و پيروان اهل بيت، از طرف دشمنان اين جريان- فشارهايى وجود داشته است كه حيات و اصل موجوديت آنها را تهديد مى كرده، امروز هم عليه هر اظهار وجود و هر نشانه ى حضورى از جمهورى اسلامى، دشمنهاى فراوانى هستند كه به طور دايم مشغول تعامل و تهاجم اند.
و همچنان كه خداى متعال در طول تاريخ، جريان حق را از لابلاى اين همه ماجراها- يعنى اسلام را و مذهب اهل بيت و پيروان اهل بيت را از ميان موانعش- به سلامت عبور داده و روزبه روز هم آنها را تقويت كرده است، بحمداللَّه نظام مقدس اسلامى و اين ملت مؤمن را هم همين گونه از لابلاى همه ى اين موانع و مشكلات، با دست قدرت خود، جورى كه براى اهلش قابل پيش بينى نيست و بسيار فوق انتظار آنهاست، عبور داده و مى دهد و آنها را به سمتى هدايت مى كند كه براى آنها به عنوان هدف متكامل و متعالى مفروض است؛ و آنها را دارد پيش مى برد و حركت مى دهد.
تعجب من از اين نيست كه خداى متعال، ملت ايران و جمهورى اسلامى را حمايت مى كند؛ چون خودش فرموده: إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا. از اين صريحتر چه مى خواهيد؛ اينها كه الَّذِينَ آمَنُوا هستند ديگر. اگر كسى در هر چيز جمهورى اسلامى و مردم مسلمان ايران شك كند، در ايمانشان كه نمى تواند شك بكند، چرا خداى متعال إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا را- اين وعده ى صريح واضح روشن را- در اين جا تحقق نبخشد؟ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا؛ آيا چه كسى مى تواند صادقتر از خداى متعال وعده بدهد؟! پس بايد حمايت بكند؛ اين تعجب ندارد.
تعجب از كسانى است كه اين اعتماد را ندارند! تعجب از كسانى است كه اين خوش بينى و اميد را در دلهاى خودشان، به زور از بين مى برند! من مى بينم كه متأسفانه كسانى واقعاً با تشبّث به بهانه هاى واهى، اين اميد را كه اميد حقى و اميد صدقى است، كأنه مى خواهند با دست خودشان در دلهايشان از بين ببرند! چرا؟
اين راه خدا و وعده ى خداست؛ بايد همين طور بشود. اگر اين گونه نمى شد، جاى
ص: 216
تحليل و توجيه و استدلال و دفاع بود- كه بگوييم خدا فرموده است دفاع مى كند، حالا چرا دفاع نمى كند- اما خدا فرموده است كه دفاع مى كند، دارد هم دفاع مى كند. اين ديگر تأملى ندارد، بايد هم بكند؛ يعنى كسى كه طلبكار نيست، تكليف هم براى خدا معين نمى كنيم، خودش فرموده است، طبيعت امر اين است ديگر، غير از آنچه كه فرموده، چيزى نيست. قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً.
از هر حجى، از هر حادثه و هر قضيه يى كه در تاريخ جمهورى اسلامى پيش مى آيد- كه بحمداللَّه همه ى آنها هم در جهت حقانيت جمهورى اسلامى تمام مى شود- بايد ايمان و تسليم ما در مقابل خداى متعال، بيشتر بشود؛ وعده ى خدا همين است، خدا هم درست فرمود، صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ.
على اىّ حال بحمداللَّه حج، مظهر حمايت الهى از نظام جمهورى اسلامى است. اين برائت هم واقعاً يكى از بركات بزرگ حج است؛ اگر حج نبود، كجا مى خواست برائتِ دسته جمعىِ مسلمين انجام بگيرد؟! من تعجب مى كنم، كجا جاى اين بود كه اين آهنگِ برخاسته ى از دلهاى امت اسلامى كه بالاخره وجود دارد- اين غريوى است كه دلهاى مسلمين، انباشته ى از آن است- ظهور پيدا مى كرد؟! غير از حج، واقعاً جايى وجود ندارد.
اگر چه به نام اسلام، اجتماعات و مجتمع هايى هست، اما هيچ كدام از آنها حج نيست كه مركز همه ى مردم- مثابةً للناس- محل اجتماع و رجوع آحاد مردم و آحاد ناس باشد. خداى متعال حج را اين گونه قرار داده است. برائت، مربوط به حج است و يكى از آن احكام حكيمانه ى اسلام كه ما هم مى فهميم و عقل به حكمتش مى رسد، همين است؛ كه خداى متعال اين را در حج قرار داده است.
بحمداللَّه امسال هم برائت شما به طور مضاعف انجام گرفت؛ هم شما برائت را انجام داديد، هم ديگران انجام دادند. عيبى هم ندارد، ما مى خواهيم برائت در حج انجام بگيرد؛ مضاعف هم انجام بگيرد، چه بهتر. ديگران هم انجام بدهند، ما خوشحاليم.
ص: 217
بحمداللَّه انجام شد، خيلى خوب و مايه ى عزت اسلام بود. ما هم اميدواريم كه ان شاءاللَّه خداى متعال از شما به احسن وجه، قبول كند. حقيقتاً زحمات آقايان مشكور است؛ من صميمانه تشكر مى كنم.
آن شكوه و عظمت اسلامى كه حج ما دارد، بحمداللَّه آن رسايى و بلاغى كه حج ما دارد، بر اثر جنبه هاى معنوى است، والا جنبه هاى مادى و ظاهرى و تشريفات، كمترين اثر را دارد- اگر نگوييم بعضى اوقات، جنبه ى تعويق و مانع و عايق هم دارد.
به هرحال از زحمات جناب عالى و آقايان مجتهدين، علما، بزرگان و زحمت كشان اين راه، حقيقتاً صميمانه تشكر مى كنم. خداوند ان شاءاللَّه به همه ى شماها اجر بدهد.
همچنين از همه ى كاركنان سازمان حج، آقايانى كه در آن جا مشغول هستند، صميمانه تشكر مى كنم؛ اين تشكر ما را به آقايان هم ابلاغ بفرماييد. ان شاءاللَّه خداى متعال از آنها شكرگزار باشد و قلب مقدس ولى عصر از آنها راضى باشد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 218
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(12/ 1/ 1377 ه. ش.)
(12/ 1/ 1377 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على البشير النذير والسّراج المنير سيّدنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الطاهرين و على الخيرة من أصحابه المنتجبين
موسم حج با مژده ى بزرگترين ديدار ساليانه ى مسلمانان، از راه رسيده است، و بجاست اگر صدها هزار دل مشتاق كه در اين موسم، مجال بهره مندى از فيض لقاء خواهند داشت، پيوسته در جوش و شور و هيجان آماده سازى خويش باشند، و ميليونها مسلمان آرزومند كه امسال در فهرست بهره مندان نهاده نشده اند، به ياد لحظه لحظه ى ايّام سعادتمندان و دعا براى خود و آنان، دل و ذهن خويش را رنگين و معطر سازند، و همه ى مسلمانان صاحبدل به گونه يى در ايام حج، با حج و شعائر و آيات جلال و جمال آن سپرى كنند.
مراسم حج در هر سال، يك حادثه ى بزرگ است كه رواست اگر در آن ايام معلومات، مركز اصلىِ فكر و توجه و انديشه و احساس مردم در سراسر جهان اسلام باشد؛ و هركس بسته به جايگاه روحى و فكرى و سياسيش، به نوعى بدان بينديشد و با آن بسر برد. و بديهى است كه بهره مندان از فيض حج، در مركز اين تكليف و توقعند؛ و چون جسم و جان و انديشه و تلاش آنان آميخته به حج و بركات و آثار آن است، شايسته است
ص: 219
كه بيشترين بهره ى معنوى و روحى و فردى و اجتماعى را از آن به دست آورند، و ان شاءاللَّه چنين خواهد بود.
اگرچه بركات حج، همه ى جنبه هاى حيات بشرى را فرا مى گيرد و اين باران رحمت بى دريغ، از خلوت دل و انديشه ى آدمى تا عرصه ى سياست و اجتماع و قدرت ملّى مسلمانان و تعاون ميان ملتهاى مسلمان را، بارور و سرزنده و برخوردار از شور زندگى مى سازد، ليكن شايد بتوان گفت كه كليد اين همه، «معرفت» است؛ و نخستين هديه ى حج به كسى كه مايل است چشم خود را به حقايق بگشايد و از نيروى خداداده ى «فهم پديده ها» بهره بگيرد، همان معرفت و شناخت منحصر بفردى است كه عادتاً جز در حج، در اختيار خيل عظيم مسلمانان قرار نمى گيرد، و هيچ پديده ى دينى ديگرى نمى تواند مجموعه ى شناختهايى را كه در مراسم حج، قابل وصول است، يكجا در اختيار امت اسلامى قرار دهد.
اين معرفت، عبارت است از مجموعه يى از شناختها كه از جمله ى آنهاست:
شناخت خود به عنوان يك فرد، شناخت خود به عنوان جزيى از مجموعه ى عظيم امت اسلامى، شناختِ نمونه و نمايى از آن امت واحده، شناخت عظمت و رحمت خدا، و شناخت دشمن.
شناخت خود به عنوان يك فرد، به معنى تأمل در وجود خويش و شناخت ضعفها و تواناييهاى آن است.
آن جا كه تعيّنات مادى و تشخّص به مال و مقام و نژاد و عنوان و زيور و لباس، رنگ مى بازد و آدمى جدا از آن مايه هاى تمايز، در كنار صدها هزار انسان ديگر به طواف و سعى و نماز و افاضه و وقوف مى رود، و فقير و غنى، و حاكم و محكوم، و تحصيل كرده و امّى، و سياه و سفيد، همه با يك لباس و در يك جايگاه، رو به سوى خدا مى كنند و دست
ص: 220
نياز به سوى او مى گشايند و خود را در برابر مركز جمال و عظمت و قدرت و رحمت مى يابند، هر انسان با تدبّرى مى تواند ضعف و تهيدستى خود را در برابر خدا، و علوّ و اقتدار و عزت خود را در اتصال به خدا، بخوبى بشناسد، توهّم باطل و غرورانگيز درباره ى هستى ضعيف خود را به دور افكند، و شيشه ى كبر و خودپسندى را، كه مايه ى زشت ترين خُلقيات و رفتارهاى او است، به خاك بكوبد، و از سوى ديگر حلاوت ارتباط با معدن عظمت و به او پيوستن و از بتهاى درونى خويش گسستن را بيازمايد و بچشد.
اين شناخت اساسى كه جوهر همه ى عبادات و مضمون همه ى مناجاتها و راز و نيازهاى اولياى خداست، آدمى را صيقل و صفا مى بخشد و او را براى ديگر شناختها، مستعد و بر پيمودن همه ى راههاى كمال، توانا مى سازد. در زندگى عادى، گرفتاريهاى دنيوى و سرگرمى افراطى به تكاپوى مادّى و درگيريها و جدالهاى تمام نشدنى در زندگى روزمرّه ى انسانها، دل را غافل و مشغول مى سازد و او را از اين معرفت روشن بازداشته، دچار تار عنكبوت توهّم و گمانهاى باطل مى سازد و دل را به تكدّر و تيرگى مى كشاند؛ و حج علاج قاطع اين گرفتارى است.
شناخت خود به عنوان جزيى از مجموعه ى امت اسلامى، به معنى نگرش به مجموعه ى حاجيان و به همه ى ملتها و سرزمينهايى است كه مردم خود را به طواف خانه ى خدا فرستاده اند. نگرش به كلّ حجاج و در آئينه ى اين جمع متراكم، نگرش به امت بزرگ اسلامى است كه امروزه از دهها ملت و صدها ميليون انسان در سراسر جهان تشكيل شده، و از مهمترين امكانات مادى و معنوى براى حيات و رفاه اجتماعى برخوردار است و همه ى بشريت و تمدن صنعتى با همه ى حجم مادّيش، به آن و منابع عظيم آن و بازارهاى رايج آن و ميراث فرهنگى و علمى آن، محتاج و از آن بهره مندند.
شناخت خود به مثابه ى جزيى از اين واقعيت عظيم، حجگزار را با پيوندى عاطفى و واقعى با برادران و خويشاوندانش متصل مى كند؛ و افسون جدايى را كه سالهاست
ص: 221
دستهاى استعمار ديروز و استكبار امروز، به نام نژاد و زبان و مذهب و ملى گرايى مى دمند، باطل مى سازد.
سردمداران جهانِ طبقاتى، يعنى سياستمدارانى كه همّت گماشته اند جهان را هميشه در دو قطب قوى و ضعيف، يا مستكبر و مستضعف نگهدارند، و مركز قدرت را به زيان ملتهاى مستضعف، ميان خود تقسيم كنند، از دو قرن پيش تا امروز، از وحدت امت اسلامى بيمناك بوده و بر سر راه آن مانع تراشيده اند! همان كسانى كه در دهه ى حاضر، با قتل عام مسلمانان بالكان، يا تبعيض و بى عدالتى نسبت به اقليتهاى مسلمان اروپا، يا بى تفاوت ماندن در برابر اينها، عزم مسيحى كردن يكسره ى اروپا را آشكار ساختند، از يكپارچه شدن دنياى اسلام با عنوانهاى اهانت آميز ياد كردند و در تبليغ و عمل، از آن جلوگيرى نمودند.
تقويت اين احساس در فرد، كه وى عضوى از پيكر بزرگ امت است و هدايت درست آن، بايد بتواند بر همه ى آن ترفندهاى تفرقه ساز، غلبه كند؛ و ضمن اين كه هويت ملّى و فرقه يى را در بخشهاى گوناگون امت اسلامى پاس مى دارد، از فوايدى كه در يكدلى و اتحاد است، همه ى اين مجموعه ى بزرگ را بهره مند سازد و عزّت و اقتدار و خير كثيرى را كه در يكپارچگى امت اسلامى نهفته است، شامل همه ى اجزا و اعضاى آن كند.
طواف و سعى و نمازهاى جماعت و همه ى حركات و سكنات دستجمعى در حج، اين درس را به حجگزار مى رساند و آن را در اعماق وجود او نفوذ مى دهد.
شناخت نمونه و نمايى از آن امّت واحده، به معنى گامى عملى در راه تحقق آن آرزوى بزرگ- يعنى اتحاد اسلامى- و در نهايت سر بركشيدن قدرت واحده ى اسلامى در ميدان سياست جهانى است. ديدن توده هاى عظيم حجگزار از نقاط گوناگون عالم، و با زبانها و رنگها و نژادهاى گوناگون، افق ديد مسلمان را گسترش مى دهد و از مرزهاى شخصى و قومى و ملّى فراتر مى برد، و وظيفه ى اسلامىِ رفتار برادرانه، وى را با آنان به
ص: 222
تعارف و همزبانى و همدلى مى كشاند، خبرهاى اختصاصى ملتها را به سراسر جهان اسلام مى بَرَد و توطئه ى تبليغاتى دشمن را كه هميشه، و امروز بيش از هر زمان، دست اندركار قلب حقيقت و دروغ سازى و شايعه پراكنى است، خنثى مى كند و فاصله هاى مكانى و زبانى و پندارى را از ميان برمى دارد. با تبيين موفقيت يك ملت، در دل ملتهاى ديگر، اميد مى دمد و با تشريح تجربه ى يك كشور، كشورى ديگر را مجرّب مى سازد. احساس انزوا و تنهايى را از افراد و ملتها مى زدايد و ابّهت دشمن را در چشم آنان مى شكند، مصيبتهاى بزرگ يك كشور را براى ديگران شرح مى دهد و آنان را به فكر علاج آن مى افكند.
توقف حجگزاران در موسم حج در يك نقطه، و بخصوص وقوف در عرفات و مشعر و مَبيت در منى، همگى، زمينه هاى مستعد اين شناختِ كارساز و كارآمدند.
شناخت عظمت و رحمت خداوند در حج، به معنى تأمل در پايه گذارى اين خانه است كه درعين حال، هم خانه ى خداست و هم خانه ى مردم؛ إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَ هُدًى لِّلْعلَمِينَ. (1) هم جايى است كه انسان نيازمند، بدان روى مى كند و هم نقطه يى است كه عظمت آيين الهى در آن جلوه گر مى شود. آميزه يى از شكوه و عظمت و صفا و سادگى، يادگارى از نخستين نداى توحيد، و جايگاهى براى تحقق وحدت كلمه. هم نشاندار جاى پاى مجاهدان صدر اسلام، كه غريبانه در آن مبارزه كردند و مظلومانه از آن هجرت نمودند و فاتحانه و مقتدرانه بدان بازگشتند و آن را از نشانه هاى جاهليت عرب پيراستند؛ و هم معطّر به نَفَس نيايشگران و جاى سجده ى متعبدان و دست نياز ثناگويان. هم مَطلَع خورشيد اسلام در آغاز و هم مشرق طلوع مهدى موعود در انجام. هم پناهگاه دلهاى رميده و هم اميد بخش جانهاى به ستوه آمده!
ص: 223
تشريع فريضه ى حج و ترتيب مناسك آن، هم نشانه ى عظمت است و هم آيت رحمت. با اين شناخت است كه دلها به مشاهده ى كعبه ى شريف در مسجدالحرام منقلب مى شود و بيراهه ها به صراط مستقيم مى پيوندد و انسانها دگرگونه مى شوند.
شناخت دشمن، محصول همه ى آن شناختها و متمم و مكمّل آنهاست. بدون آن، دل و ذهن مسلمان، مخزنى بى حصار است كه از دستبرد راهزن و خائن و غارتگر، مصون نيست. در خودِ اعمال حج، رَمى جمرات، نماد دشمن شناسى و دشمن ستيزى است؛ و پيامبر مكرّم اسلام صلى الله عليه و آله، اذان برائت را در حج سر داد و آيات برائت را از حنجره ى امير مؤمنان عليه السلام در مراسم حج تلاوت فرمود. اگر جهان اسلام و امت اسلامى، روزى از وجود دشمنان جرّار فارغ گردد و چنين چيزى ممكن شود، برائت نيز بى فلسفه خواهد بود. ولى با وجود دشمنها و ستيزه گريهاى كنونى، غفلت از دشمن و بى مبالاتى به برائت، خطايى بزرگ و پُرخسارت است.
اگر آن شناختهاى پيشين به دست آيد، دشمن جهان اسلام نيز شناخته مى شود. هر پديده، يا شخص، يا حكومتى و نظامى كه مسلمانان را از هويت اسلاميشان بيگانه كند، يا به تفرّق و پراكندگى بكشاند، يا به كسب عزت و عظمت اسلامى بى اعتنا، يا از آن مأيوس سازد، كارى دشمنانه مى كند؛ و اگر خود، دشمن نيست، سرانگشت دشمن است!
شيطان درقرآن، تعبيرى ازنيروهاى شرآفرين و فساد آفرين و انحطاطآفرين است كه در صف مقابل انبيا قرار مى گيرد؛ وَكَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْانسِ وَالْجِنِّ. (1) و در سراسر قرآن، ياد و نشان شيطان تكرار شده و در تمام طول مدت نزول وحى، از آن نام برده شده است. اين بدان معناست كه ياد و نشان دشمن، هرگز نبايد مورد
ص: 224
غفلت جوامع مسلمان قرار گيرد.
امروز بيشترين تلاش شيطان كه همان جبهه ى سياسى استكبار است، مصروف آن مى شود كه مسلمانان را از آينده ى خود، نوميد و به ذخيره ى گرانبهاى فرهنگ و دانش خود، بى اعتنا سازد. هر پديده يى كه به مسلمانان جهان، اميد ببخشد و آنان را به فكر بناى آينده بر پايه ى اسلام بيفكند، در چشم استكبار، بشدت منفور و مبغوض است. دشمنى شيطان بزرگ با ايران اسلامى، از آن است كه تشكيل جمهورى اسلامى و اداره ى كشورى پهناور، با جمعيتى انبوه و با ثروت مادى و معنوى بى پايان، به مسلمانان، نويد عزت و عظمت اسلامى مى دهد و فروغ اميد را در دلهاى آنان زنده مى كند.
در نوزده سالى كه از تشكيل جمهورى اسلامى در ايران گذشته است، همه ى جهان، نشانه هاى اميد را در رفتار ملتهاى مسلمان ديده اند و مى بينند و هرچه گردونه ى زمان، به پيش رفته و تدابير دنياى استكبار در برابر اين موج بلند و دنباله دار، بيشتر شكست خورده، اين اميد بيشتر شده است.
بيدارى فلسطينيان و آغاز مجاهدتهاى آزادى طلبانه ى آنان با شعارهاى اسلامى در برابر صهيونيستهاى غاصب، بيدارى ملتهاى مسلمان در اروپا و تشكيل كشور مسلمان بوسنى- با وجود فاجعه ى خونبارى كه به دست، يا با سكوت رضايت آميز اروپاييان براى آنان پيش آمد- به حكومت رسيدن معتقدانِ به حاكميت اسلام در تركيه و الجزاير، از راههاى معمول دموكراسى غربى- كه البته در هر دو مورد، با كودتا و دخالت قدرتهاى نامشروع و خصومت دشمنان جهانىِ قدرت اسلام، موفقيت آنان نيمه كاره ماند- تشكيل حكومت بر پايه ى مبانى اسلامى در سودان- كه با وجود كارشكنيهاى خارجى، بحمداللَّه همچنان در راه اقتدار اسلامى به پيش مى رود- زنده شدن شعارهاى اسلامى در بسيارى از كشورهاى مسلمان- كه سالهاى متمادى اين شعارها در آن فراموش شده بود- و مثالهاى متعدد ديگر، همه و همه، نشانه هاى تأثير عميق و روزافزون ولادت جمهورى اسلامى در ايران، بر سراسر جهان اسلام و امت اسلامى است.
ص: 225
دشمنى استكبار، به همين نسبت با ايران اسلامى، روزبه روز سخت تر و بغض آلودتر شده است! پس از شكست توطئه هاى پياپى نظامى و اقتصادى و سياسى و تبليغاتى، استكبار جبهه ى تازه يى گشوده كه تاكنون نيز بر ضدّ ايران اسلامى فعال است.
اين جبهه، يك جبهه ى جنگ تبليغاتى است؛ و هدف آن، متهم كردن ملت و دولت ايران و بر اثر آن، خاموش كردن فروغ اميد در دل ملتهاى مسلمان است! در اين جنگ تبليغاتى، اين طور وانمود مى شود كه ملت ايران، از حركت عظيم انقلاب و شعارهاى آن و از حاكميت اسلام و قرآن، پشيمان شده و مسؤولان كشور، به اسلام و انقلاب پشت كرده اند! و به عنوان شاهد و نمونه، ادعا مى شود كه دولت ايران، در صدد ايجاد روابط دوستانه با دولت امريكا است! انكار مكرر اين ادعا از سوى مسؤولان كشور و تأكيد هميشگى آنان بر عشق و پايبندى به اسلام و انقلاب و خط امام راحل قدس سره مانع از آن نيست كه دستگاههاى تبليغاتى و حتى مسؤولان سياسى استكبار و بخصوص رژيم مستكبر امريكا، ادعاى خود را با زبانها و شيوه هاى گوناگون، تكرار كنند و آن را در تفسيرها و خبرها و گزارشهاى جهانى، مخصوصاً در سطح جهان اسلام، بيش از پيش، تكرار نمايند!
شناخت دشمن در حج، به معنى شناخت اين روشها و انگيزه هاى آن، و برائت در حج، به معنى افشاى توطئه ى دشمن و اعلام بيزارى از آن است.
ملت و دولت ايران، با انقلاب عظيم خود كه به رهبرى امام خمينى عظيم الشأن قدس سره و ادامه ى خطّ و راه او، پرچم عظمت اسلام و ايران را برافراشت، عزت و استقلال ملّى خود و حيات دوباره ى تاريخى خود را بازيافته است. به بركت انقلاب اسلامى، ملت ايران از فساد روزافزون و انحطاط علمى و اخلاقى و استبداد سياسى و وابستگى به امريكا نجات يافت و نشاط زندگى و سازندگى را دوباره به دست آورد. از حاكميت مهره هاى نوكر مآب و بى كفايت و غيرامين و فاسق و بدكار و مستبد و ظالم، خلاص شد و حكومتى مردمى و مديرانى دلسوز و كاردان و مؤمن و امين يافت. سرنوشت كشور و
ص: 226
منابع ملّى وثروتهاى خداداده اش را، كه به وسيله ى بيگانگان غارت مى شد، خود به دست گرفت. نيروى ابتكار و سازندگى را كه بر اثر ضعف و فساد پادشاهان خائن و وابسته، سالها به خمودگى و ركود كشيده شده بود، در خود زنده كرد و در همه ى ميدانهاى علمى و عملى، به جبران دو قرن عقب افتادگى، گامهاى بلند برداشت و براى آينده نيز همت بلند و عزم قاطع و فكر روشن را با تجربه ى دوران نوزده ساله، چراغ راه ساخته است.
اسلام و انقلاب اسلامى و امام كبير آن، حق حيات، بر گردن ايرانى و ايران دارند، و ملت و دولت ما اين حقيقت را از ياد نخواهد برد و اين راه روشن و صراط مستقيم را از دست نخواهد داد.
رژيم امريكا از اولين سالهايى كه در نيم قرن پيش در صحنه ى سياسى ايران قدم نهاد، به ايران و ايرانى جفا و خيانت كرد، از رژيم فاسد و ضدمردمى پهلوى حمايت كرد، دولتهاى وابسته و ضعيف و نوكرمآب را بر سر كار آورد، اراده ى خود را بر ملت ما تحميل و منابع ملى را غارت كرد، ثروت عظيمى از اين ملت را از طريق معاملات خسارتبار نفت و سلاح، ربود، نيروهاى مسلّح ايران را در قبضه ى خود گرفت، دستگاه ضدّ امنيتى شاه و شكنجه گران آن را آموزش داد، موجب اختلاف ميان ملت ايران و بسيارى از ملتهاى مسلمان، از جمله اعراب شد، فساد و فحشا را در ايران ترويج كرد، با رژيم شاه در سركوب نهضت اسلامى در مقاطع گوناگون، همكارى و آن را راهنمايى كرد!
و پس از آن كه على رغم مجموعه ى آن جبهه ى ظلمت و كفر و طغيان، انقلاب اسلامى به پيروزى رسيد، از نخستين روزهاى تشكيل جمهورى اسلامى، انواع دشمنيها و كارشكنيها و تهاجمها و توطئه ها را بر ضد ايران و ملت انقلابى آن، به كار بست! از كمك فعال به رژيم عراق در جنگ هشت ساله، تا فعاليت براى محاصره ى اقتصادى كامل ايران، تا كمك به عناصر خائن و فرارى، تا تبليغات دايمى در همه ى دستگاههاى تبليغى مربوط به خود، تا آتش بيارى در اختلافات منطقه يى، و سعى وافر براى ايجاد
ص: 227
اختلاف ميان ايران و همسايگانش، تا تلاشهاى براندازى و تروريستى به وسيله ى مزدبگيران سازمان سيا، تا فعّاليت شديد براى جلوگيرى از انعقاد قراردادهاى اقتصادى ميان ايران و كشورهاى گوناگون جهان، تا دهها حركت موذيانه و تهديدآميز ديگر در همه ى جبهه ها و همه ى زمينه هاى ممكن!
اين فهرست كوتاهى از طومار بلند خصومتهاى رژيم امريكا با ايران و ايرانى است.
و البته همه مى دانند و خود سردمداران رژيم امريكا بيش از همه بتلخى مى دانند كه رژيم امريكا در اغلب اين زمينه ها شكست خورده و ناكام مانده و در انزوا قرار گرفته است! و ملت ايران به كمك الهى و به بركت اقتدار و عزتى كه از اسلام و انقلاب به دست آورده، در بيشتر اين موارد توانسته طعم زهرآگين شكست و ناكامى را به دشمن خود بچشاند.
با توجه به اين حقايق روشن، چگونه ممكن است كه ملت و دولت ايران، به سوى دشمنى كه هنوز هم با دلى پركينه و كامى تلخ از شكستهاى پى درپى، درصدد ضربه زدن به ايران و ايرانى است، دست دوستى دراز كند و فريب لبخند زهرآگين دشمن را كه همين امروز هم با خنجرى زهرآلود، در دست وى همراه است، بخورد؟!
جمهورى اسلامى ثابت كرده است كه در پى تشنّج آفرينى در روابط خود با كشورها نيست، و به روابطى برابر كه با سه اصل عزت و حكمت و مصلحت، در سياست خارجى منطبق باشد، علاقمند و پايبند است؛ و ثابت كرده است كه در اين روابط، منافع مادى و معنوىِ كشور و رعايت مصلحت و عزت ملت عظيم الشأن ايران و صيانت از آرامش و سِلم در فضاى سياسى جهان، شاخص و راهنماى اصلى اوست.
روابط ما با همسايگان و با ديگر كشورهاى جهان- از جمله با كشورهاى اروپا- دليلى گويا و روشن است، و تلاش هميشگى ما براى گفتگوهاى برادرانه با كشورهاى مسلمان- كه بحمداللَّه هم اكنون شاهد نتايج شيرين تعدادى از آنها هستيم- در برابر چشم مردم جهان است؛ ليكن در كنار اين همه، شناخت دشمن و هشيارى و سرسختى در برابر آن را نيز دستورالعمل هميشگى خود ساخته و به اغواى شياطين، فريب نخورده است، و
ص: 228
ان شاءاللَّه از اين پس نيز نخواهد خورد.
و دشمن صهيونيست را كه دولتى غاصب و اشغالگر در سرزمين اسلامى فلسطين برپا كرده، هرگز به رسميت نخواهد شناخت و اعتقاد خود به لزوم محو آن دولت اشغالگر و تشكيل دولتى از مردم خود كشور فلسطين را، هرگز پنهان نخواهد كرد. همچنين امريكا را كه شيطان بزرگ و رأس فتنه ى استكبار است، تا وقتى به روشهاى كنونى خود پايبند است، دشمن خود به حساب خواهد آورد و دست دوستى به سوى او دراز نخواهد كرد.
برادران و خواهران عزيز از سراسر جهان اسلام و حجّاج عزيز ايرانى! با استعانت از خداى بزرگ، بكوشيد تا معرفت را كه از بزرگترين دستاوردهاى حج است، در همان گستره يى كه تبيين شد، به دست آوريد و با شناختهاى تازه يى در زمينه هاى ياد شده، به كشور خود بازگرديد و آن را دستمايه ى تلاش و حركت خود براى آينده بسازيد. در اين موسم، بخصوص، محنت مسلمانان كوزوو را كه دنباله ى سرگذشت خونبار مناطق بالكان و تجربه ى ديگرى از نوع تجربه بوسنى و هرزگوين است، با يكديگر بازگو كنيد. براى پيروزى و نجات آن مردم مظلوم، دعا و در راه كمك به آنها اقدام كنيد. همچنين براى مسلمانان ديگر مناطق محنت زده ى اسلامى، چاره جويى و دعا كنيد و اصلاح امور مسلمانان را از قدرت و رحمت مطلقه ى الهى، مطالبه نماييد.
اميد است همگى با حج مقبول و دستى پُر از دستاوردهاى معنوى و اخلاقى و سياسى، به خانه هاى خود برگرديد. والسّلام على بقيةاللَّه في أرضه و عجّل اللَّه فرجه.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
على الحسينى الخامنه ئى
سوم ذيحجةالحرام 1418 برابر با دوازدهم فروردين ماه 1377
ص: 229
بيانات در ديدار اعضاى بعثه و سازمان حج و زيارت(31/ 1/ 1377 ه. ش.)
(31/ 1/ 1377 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اميدواريم خداوند اين زحمات و خدمات شما آقايان عزيز را به شرف قبول خودش مشرف كند و توفيقات خود را بر شما زياد كند، تا بتوانيد باز هم اين خدمت ارزنده را به مردم خوب و عزيز ما تقديم كنيد. من به سهم خودم از جناب آقاى رى شهرى و بقيه آقايانى كه هر كدام به نحوى در اين كار دسته جمعى و خدمت بزرگ همكارى داشته اند، صميمانه تشكر مى كنم. بحمداللَّه همان طور كه در خبرها و نشانه هاى گوناگون مى شد مشاهده كرد، حج امسال از جهات مختلف خيلى خوب و موفق بود. هم توانستيد حجاج بيشترى ببريد، هم توانستيد بى دغدغه آنها را حج بدهيد، هم توانستيد دعاى كميل را كه يكى از بهترين وسايل جلب رحمت الهى است در موسم حج برگزار كنيد. قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ نفس تشكيل اين مراسم و آن سوز و گداز و آن توجه و عشق و نيازى كه مردم ما در آن منطقه ى بخصوص ابراز مى كنند، يقيناً در جلب رحمت الهى تأثير دارد؛ و نفوس مسلمين هم به خاطر همين است كه به شما جلب مى شود. چون اشاره ى الهى است. والّا اگر خذلان الهى باشد- كه خداى متعال نياورد آن روزى را كه ما از طرف پروردگار، به شومى اعمال خودمان دچار خذلان بشويم- در آن صورت دعاى كميل هم فايده اى نخواهد بخشيد و آن هم، مردم را دفع مى كند. حالا چون مظهر رحمت الهى است مردم را به مجموعه ى شما و نظام جمهورى اسلامى و
ص: 230
حرفهاى ما متوجه مى كند. همچنين توانستيد ماجراى بسيار مهم و پرارزش و پرمعنا و اساسى «برائت» را امسال هم به راه بيندازيد و اين مراسم با ارزش را اقامه كنيد. ...
الحمدللَّه امسال ديديد كه خداى متعال درِ ديگرى را باز كرد كه اصلًا تصورش را هم نمى كردند. يك برائت خيلى خوب اعلاى درجه ى يكى تقريباً در عرفات راه انداختيد، كه مردم آمدند و استفاده كردند؛ و پيام خودتان را به دنيا رسانديد. واقعاً اينها براى ما درس است! از پايه ها، از اصول، از آنكه شناختيد كه مال ماست نبايد به هيچ قيمتى بگذريد. حالا يك وقت انسان مى تواند، مى كند؛ يك وقت نتوانست، نمى كند ديگر. آنكه اشكال ندارد. حكومت، اساسى ترين حكم اسلام است. اصلًا خداى متعال انبيا را نفرستاد مگر براى اينكه در جامعه اقامه ى حكم الهى بكنند. اقامه ى حكومت حق اولين تكليف همه ى انبياست. ائمه ى ما ساليان متمادى گذشت، حكومت را به راه نينداختند، چون نمى توانستند. اما نگفتند ما حكومت نداريم. هميشه هم مى گفتند:
«حكومت داريم، بايد هم بشود.» احكامش را هم مى گفتند، حرفهايش را هم مى زدند. با مبانى اسلامى و اصول اسلامى، بايد اين گونه برخورد كرد.
نعمت الهى را هم بايد شكر كرد؛ و بدانيم كه اينها نصرت خداست. اشكال عمده ى ما اين است كه از بينات قرآنى گاهى غفلت مى كنيم. مثلًا وقتى خداى متعال مى فرمايد كه وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ با «ل» تأكيد، با «ن» تأكيد ثقيله، ديگر ترديد نبايد بكنيم كه نصرت خدا هست. چرا بعضى در اين شك مى كنند كه آيا نصرت خدا خواهد بود؟ بله، نصرت الهى خواهد بود. اگر جايى نصرت الهى نيست به اين دليل است كه ما مقدماتش را فراهم نكرده ايم. اگر مقدمات را فراهم كنيم و پاى كار باشيم، نصرت الهى هم خواهد بود. وقتى خداى متعال مى فرمايد كه وَسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، كه آن وقت امام سجاد عليه السلام مى فرمايد كه اگر تو نمى خواستى بدهى، نمى گفتى وَسْئَلُوا اللَّهَ؛ پس اين يك برهان
ص: 231
منطقى است؛ برهان عقلانى است. بنابراين در حكم وعده است. پس سؤال مسلماً و بلاشك، اعطا دارد. حالا ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ را نمى گويم، چون به نظر بنده آن يك معناى ديگرى دارد. ليكن سؤال از فضل الهى، پشت سرش اعطاست. ما موانع اعطا را بايد برطرف كنيم تا خداى متعال اعطا كند. آن وقت هر چه مى خواهيم از خدا بخواهيم.
ما به اينها توجه نمى كنيم. خداى متعال به ما وعده ى نصرت داده، ما هم مى بينيم و مشاهده مى كنيم كه براى او داريم اين حركات را مى كنيم. پس بايد مطمئن باشيم كه مسلماً نصرت الهى هست و اينها نمونه هايى از نصرت الهى است. ان شاءاللَّه بعد از اين بيشتر هم خواهد بود. و اميدواريم كه هر چه مى گذرد وسايل جلب رحمت الهى را بيشتر فراهم بكنيم و بيشتر از آن استفاده كنيم.
توكل به خداى متعال در همه ى امور كارگشاست. در امور كلى و جزئى، اتكال على اللَّه و حركت به اميد خدا با البته اتكا، به معناى بى حركتى نيست. فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ خداى متعال به پيغمبرش مى گويد: «تصميمت را بگير و توكل به خدا كن.» نه اينكه تصميم نگير، بخواب و به خدا توكل كن كه خدا خودش درست كند! معنايش اين نيست. با عزم راسخ در كارهاى بزرگ به خدا توكل كنيد. و پيش برويد. خداى متعال هم كمك خواهد كرد؛ ان شاءاللَّه پيش خواهيد رفت. اميدواريم كه اين وضعى كه فعلًا از لحاظ سياسى وجود دارد روزبه روز بهتر بشود. در همان جهات و چهارچوب هاى مورد تأييد و قبول ما در ارتباطات خارجى كه خوب بوده تا الآن و هيچ مشكلى مشاهده نمى كنيم و روش خوبى است، از اين بهتر هم مى تواند بشود. ان شاءاللَّه كه روزبه روز بهتر بشود و بتوانيد حج بهترى و خدمات بيشترى را با قبول الهى به مردم ارائه بدهيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 232
بيانات در ديدار كارگزاران حج(28/ 11/ 1377 ه. ش.)
(28/ 11/ 1377 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
جمع امروز مجلس ما بحمداللَّه يك جمع معنوى و ارزشى به تمام معناست.
كارگزاران فريضه ى عظيم حج، قاريان قرآن، بسيجيان و زنان ومردان مؤمن و انقلابى و مخلص در حركت در راه خدا، همگى خوش آمديد و اميدواريم مشمول تفضلات الهى باشيد.
قبل از هر سخن ديگرى لازم مى دانم سپاسگزارى و تشكر خودم را از درگاه حضرت حق متعال و بندگان مؤمنش به خاطر حركت عظيم ملت ايران در روز بيست و دوم بهمن امسال عرض كنم.
بعضى از حوادث، تأثيراتش در افكار دنيا و تصحيح اشتباهات دشمنان و دوستان بيش از آن چيزى است كه انسان در وهله ى اول تصور مى كند. اين راهپيماييهاى مردم عزيز ما در مناسبتهاى مختلف انقلابى و از همه مهمتر در روز بيست و دوم بهمن، هرسال مثل باران رحمتى است كه مى بارد و غبارهاى فتنه و شبهه را فرو مى نشاند. مثل زلال رحمتى است كه مى جوشد و خس و خاشاكها را از سر راه برمى دارد، چشمها را با حقيقت آشنا مى كند.
امسال مردم عزيز ما در تهران، در شهرها، حتى در بخشها و روستاها با حضور خودشان در بيست و دوم بهمن، با اعلاء كلمه ى انقلاب، با احيا و تجليل ازنام امام
ص: 233
بزرگوار، با ابراز نفرت از دشمنان انقلاب و اعلام وفادارى به مبانى و اصول اين انقلاب عظيم يك بار ديگر اين فيض و اين لطف را براى ملت ما و مسلمانان عالم و ناظران بين المللى به ارمغان آوردند، و دشمنان را كه با تحليل هاى واهى براى خودشان دلخوشى درست مى كنند، يك بار ديگر با حقيقت درخشان نور انقلاب اسلامى و حيات و عزم ملت ايران آشنا كردند. دست رد به سينه ى آنها زدند و دوستان را خوشحال كردند. خدا را بر اين توفيق، بر اين لطف و بر اين فيض سپاسگزاريم و ملت جليل القدر و عظيم الشأن ايران را هم سپاسگزاريم به خاطر اينكه اين گونه حيات و عزم و وفادارى خودشان را عملًا با جسم و جان و حضور خودشان- نه با حرف اين و آن- به اثبات رساندند.
يك جمله من عرض كنم. شما برادران و خواهران عزيز و همه ى ملت ايران توجه كنند. خطاست اگر گمان كنيم كه دشمنان انقلاب با پيروزى انقلاب در اول كار، با پيروزى انقلاب در جنگ، با پيروزى انقلاب در صحنه هاى مختلف، از مقابله با تداوم انقلاب، چشم پوشيدند؛ خطاست اگر گمان كنيم دشمن از دشمنى چشم مى پوشد. حركت شما، اقدام و حضور و هوشيارى شما، ضربه هاى دشمن را خنثى مى كند، اين حركت و اين حضور بايد تا آن وقتى ادامه پيدا كند كه دشمن به كلى مأيوس شود. در اين بيست سال گذشته ملت ايران بارها دشمن را عقب رانده است، اما دشمن گوش خوابانده و منتظر فرصت است.
حضور جمهورى اسلامى در اين منطقه، در دنياى اسلام و در زير اين آسمان، براى منافع دشمنان اسلام بسيار شكننده و خطرناك است. چشم دشمنان اسلام به اين دوخته شده است كه شايد بتوانند نقطه ى ضعفى پيدا كنند. همچنان كه چشم دنياى اسلام به شما و جمهورى اسلامى دوخته شده است، ملتهاى مسلمان و تداوم حركت اسلامى و حيات اسلامى متوجه شماست. اميدها بسته ى به شماست. لذا دشمن توطئه مى كند، شايد بتواند اين مركز اميد را از مردم مسلمان عالم بگيرد.
ص: 234
سه نوع توطئه در جريان است؛ توطئه ى سياسى، توطئه ى اقتصادى، توطئه تبليغاتى.
البته ملت ايران محكم ايستاده است. ملت و دولت در مقابل اين توطئه ها ايستاده اند.
توطئه ى سياسى با سياسى كاريهايى است كه انجام مى دهند. با تحريكات و دسيسه چينى هايى است كه مى كنند، با تشويق و تحريك دشمنان داخلى و خارجى ما در موارد مختلف است، در مقاطع گوناگون اين دشمنى سياسى است. گاهى لبخند مكرآلود نشان مى دهند، گاهى چهره ى غضبناك نشان مى دهند، گاهى كسانى را كه در داخل و خارج وادار به مبارزه ى با اسلام و نظام اسلامى مى كنند ...
توطئه ى اقتصادى كمك به فشار اقتصادى عليه جمهورى اسلامى است. البته امروز مشكلات اقتصادى مخصوص ايران نيست؛ مخصوص كشورهاى اين منطقه هم نيست، امروز وضع اقتصادى در دنيا دچار يك مشكلات و بحرانهايى است، در بعضى از كشورها به شكل بحران هم هست. و لكن دشمن بر روى مناطق خاصى از دنيا متمركز مى شود و بر روى آن كار مى كند. ملت ايران هدف توطئه هاى اقتصادى دشمنان اسلام است و در رأس آنها شيطان بزرگ امريكا قرار دارد. اگر، دولت جمهورى اسلامى براى گشايش اقتصادى مردم فعاليت و تلاشى را شروع كند، تا هرجا بتوانند با آن مخالفت و مقابله مى كنند. اين توطئه براى فشار آوردن بر اقتصاد كشور، بر ملت ايران، بر پول كشور است.
توطئه ى تبليغاتى عبارت است از اينكه تبليغات خودشان را در آن جهتى سازماندهى مى كنند كه بينات و اصول انقلاب را در ذهنهاى مردم سست كنند و مورد ترديد و شك و شبهه قرار بدهند. راديوهاى گوناگون، مطبوعات گوناگون، بازتابهاى حرفهاى آنها به وسيله ى ايادى آنها در داخل، همه در اين جهت كار مى كنند بلكه اعتقادات مردم را سست كنند.
اين توطئه ها را دشمن دارد انجام مى دهد. ملت ايران در مقابل توطئه هاى دشمنان هميشه ايستاده است؛ هميشه قاطعيت نشان داده است. به فضل پروردگار تا
ص: 235
امروز هم در مقابل همه ى توطئه هاى اساسى دشمنان آن كسى كه پيروز شده است ملت ايران بوده است؛ آنچه پيروز شده است انقلاب بوده است؛ آنچه پيشرفت كرده است رسالت انقلاب بوده است؛ دشمن طرفى نبسته است، اما دشمن دارد ادامه مى دهد.
ملت ايران به چه پشتوانه اى توانست پيروز شود؟ به پشتوانه ى ايمان، هوشيارى، آگاهى، وحدت كلمه و پايبندى خود به راهى كه امام بزرگوار به او نشان داده بود. تا امروز هم ملت ايران همچنان كه در بيست و دوم بهمن ملاحظه كرديد اين راه را با استوارى و قاطعيت و استقامت تمام دارد طى مى كند. دشمن، دشمنى مى كند؛ ملت ايران ايستادگى و قاطعيت نشان مى دهد. در همه ى مراحل ملت ايران با صبر و بردبارى، با پايدارى و هوشيارى و با وحدت كلمه توانسته است به پشتوانه ى عظيم ايمان خود بايستد، موانع را از سر راه بردارد، پيش برود و دشمن را ناكام كند. شما توانستيد دشمن را به فضل پروردگار ناكام كنيد، خدا را شكرگزار باشيد. هوشيارى ملت ايران بايد ادامه پيدا كند. اين چيزهايى كه در حقيقت در داخل جامعه ى ما حبل اللَّه است- يعنى قرآن، تمسك به ذكر الهى، تمسك به وحدت كلمه و پافشارى بر مواضع اسلامى و قرآنى- بايد ادامه پيدا كند و ادامه هم پيدا مى كند. مطمئناً ملت ايران اين راه را با قاطعيت پيش خواهد برد. اين معجزه ى عظيمى كه به بركت اسلام و قرآن در اين برهه ى از عالم به وجود آمد، پديده ى كوچكى نيست. خيلى عمق دارد و بسيار ريشه داراست، اراده ى الهى هم بر اين قرار گرفته است كه در قرنى كه همه ى عوامل بر عليه اسلام كار كرده اند، اين حجت بالغه ى حق- يعنى حاكميت اسلام- را حفظ كند، مردم دنيا را به رسالت اسلام معتقد و مذعن كند و نشان دهد كه كيد دشمن با همه ى كارهايى كه مى كند، با همه ى امكاناتى كه در دسترس دارد، با ثروت و قدرت و اسلحه ى خود، با سياست و دستگاههاى جاسوسى خود در مقابل حركت اسلام، كيد شيطان است و ضعيف است: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً. اين اراده ى الهى است و بايد در اين جهت حركت كرد.
ص: 236
من به شما برادران و خواهران عزيز، به همه ى ملت ايران عرض مى كنم اين راهى كه پيش مى رويد يعنى راه تمسك به اسلام و قرآن، همان راهى است كه ايران را و كشور شما را از تمام مشكلات به فضل پروردگار نجات خواهد داد. اين همان راهى است كه عزت و آزادى و استقلال كامل و عظمت ملت ايران را در سايه ى اسلام آشكار خواهد كرد. دشمنان كه مى خواهند با وسوسه ى در عقايد مردم، با ايجاد تشكيك در اصول انقلاب، با ايجاد دودستگى در بين مردم كارهايى بكنند، نخواهند توانست. يك عده تلاش خود را مى كنند، زحمت خود را مى كشند ولى آبروى خودشان را مى برند.
آن كسانى كه به نفع جناح دشمن، به نفع مركزيت استكبار و امريكا، به نفع جبهه ى ضد دين در دنيا و به نفع مستكبرانى كه عليه اسلام و براى انتقام از اسلام و مسلمين تلاش مى كنند، كار مى كنند، اينها طرفى نخواهند بست. دل ملت با اسلام است، جان اين ملت متوجه پيام اسلام و نداى اسلام است، متوجه امام بزرگوار است و همه بايد تلاش كنند اين نعمت بزرگ الهى را در دل و جان خودشان حفظ كنند و هر كسى كه مسؤوليتى دارد بايد در اين جهت تلاش كند.
من همين جا به شما كارگزاران عزيز حج عرض بكنم حج را مغتنم بشماريد؛ حج خيلى فرصت گرانبها و بزرگى است. حج فرصت خودسازى و بازسازى اخلاقى و معنوى است، فرصت ديدن شوكت اسلام است، عظمت اسلام را ببينيد؛ عظمت امت اسلامى را در حج مشاهده كنيد. هرچيزى كه حاجى را از اين عبرت و درس بزرگ باز دارد، مضر و مخل است، و شما كارگزاران حج بايد به اين نكته توجه كنيد و حاجى را به آنچه كه بايد ببيند، درك كند و به آن بصيرت پيدا كند، هدايت كنيد؛ او را كمك كنيد. سرگرم شدن به زخارف پوچ، بى ارزش و سرگرميهاى معمولى دنيوى در حج، بلاى بزرگى براى حاجى است كه پول خود را خرج مى كند، عمر خود را مصرف مى كند، از جسم و جان خود مايه مى گذارد، آن وقت دست خالى برگردد؟! دست خالى برگشتن از حج يعنى توفيق نيافتن
ص: 237
به بازسازى اخلاقى، به عبرت گيرى، به بهره مندى معنوى، اين دست خالى برگشتن است؛ حيف نيست؟ مگر عمر انسان چقدر است؟ مگر اين توفيق چند بار براى انسان دست مى دهد؟ روحانيون محترم حج در كاروانها در هر جايى كه مراجعينى دارند، مردم را به اين معنويت سوق بدهند.
اين توصيه به صرفه جويى هم كه ما هميشه بر آن تأكيد مى كنيم، بحمداللَّه گويا مسؤولين محترم حج به آن توجه جدى مبذول كرده اند، اين به جنبه ى معنوى حج كمك مى كند. حج براى عبادت است، براى معنويت و بصيرت است، براى پيام معنوى و سياسى اسلام است. بزرگترين پيام سياسى اسلام وحدت است، وحدت مسلمين، ايستادگى امت اسلامى در مقابل دشمنان اسلام، برائت از كفار و مشركين، برائت از رأس شرك و كفر و استكبار يعنى امريكا؛ برائت از غده ى سرطانى صهيونيسم و اعلام نفرت و انزجار و بيزارى از او و از هر كسى كه به وجود او و حضور او و توسعه او كمك مى كند.
اينهاست پيام حج؛ اينهاست معنويت اين واجب بزرگ. دلها را، جانها را، ذهنها را به اين جهت سوق بدهيد؛ چه مسؤولين در مسؤوليتهاى مختلف، چه رؤساى كاروانها، چه علماى اعلام و محترمين و روحانيان عزيزى كه با كاروانها هستند و چه هر كسى كه مسؤوليتى دارد.
بحمداللَّه حركت قرآنى هم در جامعه ى ما به رغم دشمن رواج دارد. دشمن مايل به رواج فحشا و بى بندوبارى و رواج مظاهر فرهنگ مبتذل غربى است، بخشهايى از فرهنگ غربى كه در آن سودى متصور است، آنها را ترويج نمى كنند، اما مبتذلات را به اسم هنر، به اسم چيزهايى از اين قبيل، رواج مى دهند. دشمن اين چيزها را دوست دارد.
دشمن رواج قرآن را دوست ندارد. هرجا رواج قرآن هست، رغم عنف دشمن است.
هرجا انس با قرآن هست اين توسل به حبل المتين الهى است، قرآن اين است. جامعه ى ما
ص: 238
بحمداللَّه با توسل و تمسك به ثقلين، يعنى قرآن و عترت توانسته است از مشكلات فراوانى عبور كند. تمسك به ثقلين زمينه ى رحمت الهى است. خداى متعال رحمت مى كند بر چنين ملتى و آثار رحمت الهى را مى بينيد. اينها آثار رحمت الهى است، قيام دولت اسلامى از آثار رحمت الهى است، تفضلات الهى از آثار رحمت الهى است.
عزت ملت ايران از آثار رحمت الهى است، شادابى حركت اسلامى در بين جوانهاى ما از آثار رحمت الهى است. امروز در دنيا جوانها تا گلو غرق در فسادند، غرق در بيكارگى و هرزگى و بى بند و بارى اند. جوان مسلمان با معنويات انس پيدا مى كند. اهل نماز و قرآن است، اهل اعتكاف و عبادت است، اهل حج و عمره است، جوانها به سفر عمره رفته بودند، كسانى كه شاهد بودند مى گفتند ما به حالت اين جوانها غبطه مى خوريم.
اينها آثار رحمت الهى است، خود اينها موجبات رحمت الهى است. اينها را قدر بدانيد.
به هياهو و جنجال و قيل و قال و عربده هاى دشمن اعتنايى نكنيد. شأن دشمن همين است كه يا حمله كند، ضربه بزند؛ يا اگر ديد ضربه ى او كارگر نيست، عربده كشى و هياهو و جنجال كند، مؤمنين را مرعوب و افسرده كند، اين كار دشمن است. به اينها اعتنايى نكنيد، بحمداللَّه حركت ملت ايران به سمت صلاح است، متن ملت در خط اسلام و امام در حال حركت است و به فضل الهى با توجهات حضرت بقيةاللَّه الاعظم اين حركت ادامه خواهد يافت و خواهيد ديد كه ان شاءاللَّه دشمن بار ديگر و بارهاى ديگر در مقابله ى با ملت ايران ناكام و بينى اش به خاك ماليده خواهد شد و ملت ايران به بركت اسلام و قرآن ان شاءاللَّه روزبه روز مدارج پيشرفت و ترقى را طى خواهد كرد. اميدواريم خداوند متعال تفضلاتش را بر شما مستدام بدارد، ما را در راه خود و در مسيرى كه مورد رضاى اوست هدايت كند و حركت ما را مشمول لطف و رحمت و رضا و قبول خودش قرار بدهد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 239
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(28/ 12/ 1377 ه. ش.)
(28/ 12/ 1377 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على رسوله الأمين الكريم، و على آله الميامين و صحبه المنتجبين.
بار ديگر روزهاى خاطره ساز حج فرا رسيده و منادى پروردگار، دلهاى پُرشوق و التهابِ مؤمنان را بدان كعبه ى اميد فرا خوانده، و از هر سوى جهان گروهى سعادتمند را در پايگاه دعوت ابراهيمى و خاستگاه دين محمدى صلى الله عليه و آله گرد آورده است.
اكنون فرصت مغتنمى است كه اين نمونه ى منتخب امت بزرگ اسلام، خود را و امت واحده و آئين صلاح و فلاح آن را با نگاهى ژرف بنگرد و حقيقتى را كه در حصارهاى قوميت و نژاد و زبان، كمتر مى توان بدان پرداخت، در گستره ى اين ميعادگاه جهانى به چشم آورد.
در ميان واقعيتهاى بزرگى كه در اين تدبر و خودنگرى جلوه مى كند دو چيز از همه برجسته تر است؛ نخست: غنا و عظمت سرمايه يى كه امت اسلامى از آن برخوردار است. و ديگر: سهمگين بودن خطرى كه دركمين اين سرمايه ى بزرگ است.
سرمايه ى بزرگ امت اسلامى، آئين اسلام و معارف رسا و روشن و مقررات متين و
ص: 240
دستور جامع آن براى زندگى انسان است. اسلام با ارائه ى بينشى خردمندانه و عميق درباره ى جهان و انسان و با توحيد ناب و دستورالعمل اخلاقى و معنوىِ حكمت آميز و ارائه ى مقررات و نظامات سياسى و اجتماعى مستحكم و فراگير و اعمال و وظائف عبادى وفردى، همه ى آحاد بشر را دعوت مى كند تا: هم درون خودرا از زشتيها و ضعفها وپستيها و آلودگيها برهانند و در باطن خود فروغ ايمان، و خلوص، ووارستگى، وصميميت، و محبت، و اميد، و نشاط را بيفروزند، و هم دنياى خود را از فقر و جهل و ظلم و تبعيض و عقب ماندگى و ايستايى و زورگويى و تحميل و تحقير و تحميق رها سازند.
براى فراهم شدن زندگى سعادتمندانه و مطلوب انسان، هم تزكيه ى اخلاقىِ فرد كه گوهر او را از زشتى ها و آلودگيها برهاند، و هم حركت و تلاش جمعى كه ميدانهاى زندگى را بروى او بگشايد و او را در چالشِ ناگزيرش با طبيعت و با نگهبانان رژيم هاى ستم و استكبار يارى دهد، ضرورى و حتمى است.
اسلام با معنا كردن زندگى و هستى و با نشان دادن راه درست آن، انسان را در فراهم آوردن زندگى حقيقتاً سعادتمندانه يارى مى دهد و صراط مستقيم الهى را به او معرفى مى كند. همه ى احكام و دستورهاى اسلامى، و همه ى خطوط اصلى در شيوه هاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى اسلام، و همه ى عبادات و مقررات فردى و جمعى اسلام، اجزاء درهم تنيده ى اين نسخه ى زندگى بخش و سعادت آفرين است.
همين مراسم جاودانه يى كه حجگزاران در آستانه ى آنند، خود مجموعه ى گويا و پرنكته يى است از ذكر و شور و حال معنوى و درونى، در ضمنِ حركت و تلاش و هماهنگى سازنده ى جمعى.
حج، در آئينى پُر راز و رمز، و در آميزه ى شگفت آورى از شُكوه و خاكسارى، و اقتدار و فروتنى، و حركت وَ تلاش درونى و بُرونى، نمادى از مبارزه و جهاد نفسانى و جهانى انسانِ مسلمان، در راه تحقق حيات طيبه ى انسانى را در برابر چشم آدمى مى گذارد و حجگزار را به تمرين عملىِ وظائف بزرگ خود وادار مى سازد.
ص: 241
امروزه جوامع گوناگون بشرى، در خلاء معنويت و در سرگردانى و حيرت و گرفتاريهاى بزرگ اجتماعى و فردى كه بدست زر و زورسالاران جهانى بدان دچار شده اند، به اسلام و رهنمودها و درسهاى بزرگ آن نيازمندند، و دعوت اسلامى نه فقط براى ملتهايى كه در آتش فقر و استضعاف مى سوزند، بلكه به همان اندازه براى مردمى كه در مردابهاى پوچى و سرگردانى و فقر معنوى در كشورهاى ثروتمند و پيشرفته دست و پا مى زنند، جذاب و نافذ و اميدبخش است. گرايش روزافزون به اسلام در ميان قشرهاى جوان و آزرده از پوچىِ دنياى مادى در كشورهاى پيشرفته ى غربى، كه آمارها و تحقيقها بدان گواهى مى دهد، نشانه ى اين جذابيت و نفوذ است.
مسلمانان جهان با درست شناختن و براستى قدر دانستن اين سرمايه ى بزرگ، قادر خواهند بود كه تحولى حقيقى در زندگى خود پديد آورند و كشورهاى اسلامى را از ضعف و وابستگى و عقب ماندگى و انحطاطى كه امروزه بدان دچارند، نجات بخشند.
اگر روزى بر اثر كج فهميها و غرض ورزيها چنين وانمود مى شد كه اسلام فقط در محدوده ى مسجد و محراب يا در زندگى فردى و درونىِ انسان به كار مى آيد و در عرصه ى سياست واقتصاد ومبارزات اجتماعى و ميدانهاى بين المللى، ساكت و بى تفاوت است، و اگر روزى نظريه ى جدايى دين از سياست، همچون دستمايه ى قدرتهاى استعمارى و سلطه هاى ظالمانه و حكومتهاى استبدادى براى خاموش كردن انگيزه هاى اصلاح طلبانه ى مسلمانان و نابود ساختن زمينه ى قيامهاى اسلامى، به كار مى رفت، امروزه با سربرافراشتن جمهورى اسلامى در ايران و فائق آمدن آن بر همه ى توطئه ها و دشمنى هاى نظامى و سياسى و اقتصادى، و يكتنه ايستادن آن در برابر جبهه ى وسيع كفر و استكبار و استبداد، و ناكام ساختن امريكا و صهيونيزم و همدستان آنان كه با همه ى توان
ص: 242
به نابودى يا انحراف آن كمر بسته بودند، و رشد و اقتدار روزافزون بيست ساله ى آن، همه ى آن كج فهميها و غرض ورزيها خنثى گشته و نظريه ى سياسى و اجتماعى اسلام، حقانيّت و درستى خود را در ميدان عمل به اثبات رسانده است.
جمهورى اسلامى با پيمودن مسيرى دشوار كه يكسره پوشيده از مانعها و دامهايى بود كه سردمداران نظام سلطه ى جهانى و زر و زورمداران بين المللى بر سر راه او نهاده بودند و با پيروز شدن در نبرد نظامى هشت ساله و نبردهاى سياسى و امنيّتى و اقتصادى و تبليغى بيست ساله، توانسته است قدرت خود را در اداره ى كشور، و بسيج توده هاى ميليونى، و پيش بينى و مقابله با حوادث بزرگ، و حضور موفّق در چالش هاى بين المللى به اثبات برساند و توانايى و ابتكار خود را در سازندگى و پيشرفت و ترميم ويرانيها، آنهم با وجود صف آرائيهاى ظالمانه ى جهانى در برابر خود و نداشتن هيچگونه كمك سياسى و اقتصادى از بيرون، در معرض ديد همگان بگذارد. و علاوه بر اينها نهضت بيدارى مسلمانان و اقدامهاى بزرگ ملل اسلامى را كه نشانه ى زنده شدن هويت اسلامى در آنان است تقويت و تسريع كند. امروز به بركت پيروزى اسلام در ايران، در همه جاى جهان اسلام موج بيدارى اسلامى رو به افزايش و اقتدار است.
اينك اين اسلام است كه سرافرازتر از هميشه در صحنه ى حيات بشر، حضور و قدرت خود را بر همگان آشكار مى سازد و فروغ اميد را در دل انسان رنج كشيده ى اين عصر بر مى افروزد. و اين است بزرگترين سرمايه ى امت اسلامى.
ولى در راه بكار گرفتن اين سرمايه ى بى زوال، خطرهاى بزرگى كمين گرفته است، و بزرگترين اين خطرها يكى خطر درونى است و ديگرى خطرى از بيرون.
خطر درونى كه دشمن قديمى امت اسلامى است همان كج فهمى و جمود و تحجّر، يا خودباختگى و التقاط، يا نوميدى و ضعف نفس، يا ترديد و وسوسه ى فكرى، و يا
ص: 243
مجموعه يى از اينها و امثال آن است. ملت رشيد و پيشرو ايران برهبرى امام خمينى عظيم راحل، دشمن درونى را شكست داد و بر آن فائق آمد تا توانست در جبهه هاى سياسى و نظامى پيروز شود و نظام جمهورى اسلامى را در كشور خود مستقر و در مدت بيست سال در راه آن مجاهدت كند.
ولى تا دشمن بيرونى در مقابله با اسلام و جمهورى اسلامى فعال است، خطر سر برآوردن آن دشمن درونى نيز همواره هست و مسؤولان نظام اسلامى در ايران، اين را خطرى بالقوّه بزرگ و جدّى مى شمارند. آنچه ما آن را تهاجم فرهنگى دشمن مى ناميم و پيوسته مردم هوشيار خود و بيش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرامى خوانيم، همانا كوشش همه جانبه ى دشمنان ما با استفاده از همه ى ابزارهاى تبليغى و خبرى و سياسى و امنيتى براى برانگيختن همين دشمن درونى است.
حقيقت آن است كه امپراتورى بين المللى زر و زور، به سردمدارى امريكا، با همه ى توان خود در برابر تأثير جمهورى اسلامى بر جهان اسلام، به جدّ و جهد مشغول است.
رژيم امريكا و شبكه بين الملل صهيونيزم با مأيوس شدن از مقابله ى نظامى و اقتصادى با ايران اسلامى، اينك بر تلاش تبليغى و سياسى خود افزوده اند. هدف از اين تلاش، تأثيرگذارى بر فكر و روحيه ى مسلمانان علاقه مند به جمهورى اسلامى در سراسر جهان و نيز بر ذهن و فكر مردم مؤمن ايران است.
آنان در اين صددند كه جمهورى اسلامى را كه امروزه در جهان، مظهر جامعيت اسلام شمرده مى شود، در موضع دفاعى قرار داده، ابتكار عمل را در ميدان معارضه با دشمنانش از دست او خارج كنند، و براى اين مقصود در چهره يى منافقانه و رياكار، شعارهاى مردم پسند مانند: حقوق بشر، آزادى، مبارزه با تروريسم، دفاع از حقوق زن و امثال آن سر مى دهند و جمهورى اسلامى را به بى اعتنايى به اين شعارها، متهم مى سازند.
ص: 244
رژيم امريكا در حالى از حقوق بشر دم مى زند كه زشت ترين تصوير از نقض حقوق بشر را در رفتار مستكبرانه اش با ملتهاى ضعيف جهان از خود بر جاى مى گذارد؛ در حالى ادعاى مبارزه با تروريسم مى كند كه خطرناكترين تروريستها را در حمايت خود قرار مى دهد؛ در حالى از دموكراسى سخن مى گويد كه از مستبدترينِ حكومتها در برخى مناطق جهان پشتيبانى مى كند؛ در حالى بنام آزادى شعار مى دهد كه كمترين سخن آزادانه را در افشاى ماهيت رژيم صهيونيستى و نقشه هاى خطرناك و ستمهاى روزافزون يهوديان صهيونيست- نه در كشور خود و نه در هر جاى ديگر كه بتواند- تحمل نمى كند؛ در حالى بنام حقوق زن بر ضدّ جمهورى اسلامى تبليغ مى كند كه زن امريكايى در خانواده و در محيط كارش مورد تعدّى و سوءاستفاده و اهانت است؛ در حالى خود را پرچمدار مشاركت مردمى در حكومت مى شمارد كه هر جا مردم مسلمان حكومتى تشكيل دهند، با همه ى عدّه و عُدّه در مقابل آنان به ميدان مى آيد و از كودتاهاى نظامى و توطئه هاى سياسى بر ضد آنان با همه ى وجود پشتيبانى مى كند.
در قضاوت سياسىِ امريكا، آوارگان فلسطينى و لبنانى كه با اشغالگرانِ خانه ى خود مبارزه يى مظلومانه مى كنند، تروريست اند؛ ولى تروريستهاى صهيونى كه مستمراً به روستاها و شهرهاى لبنان حمله ى نظامى مى كنند و زندانيان فلسطينى را با شيوه هاى قرون وسطايى شكنجه و آزار مى دهند و خانه هاى فلسطينيان را خراب و بجاى آن آباديهاى صهيونيستى احداث مى كنند، شايسته ى كمكهاى ميلياردى اند! نظامى همچون جمهورى اسلامى كه مظهر قويترين پيوند ميان مردم و مسؤولان است و قانون اساسى و همه ى اركان اصلى حاكميت در آن و اصل نظامِ آن با رأى و اراده و انتخاب مردم تعيين و برگزيده شده اند، غير دموكراسى است؛ ولى مستبدترين حكومتهاى فردى كه در طى سالهاى متمادى حتى يكبار مردمشان قدرت انتخاب حكومت و حاكم و قانون را نيافته اند، مقبول و خالى از ايراد است! براى جمهورى اسلامى كه هرگز به هيچ كشورى
ص: 245
حمله ى نظامى نكرده، داشتن سلاح غير اتمى هم ناروا است و غصب و توقيف قطعات يدكى و هواپيما و بالگردانهاى قبلًا خريدارى شده ى آن مجاز است؛ ولى پر كردن منطقه ى خليج فارس از انواع سلاحها و جنگنده هاى غير لازم و تجهيز روز افزون رژيم صهيونيستى به سلاح اتمى بى اشكال، بلكه لازم است! در منطق تبليغاتى امريكا و شبكه ى تبليغاتى صهيونيستى، اعدام قاچاقچيان هروئين در ايران، نقض حقوق بشر است؛ ولى ربودن مردم لبنان و بمباران روستاها و تيرباران بى پناهانى كه از روستاى خود گريخته اند، حتى خدشه يى هم در حقوق بشر نيست! كمك به مسلمانان مظلوم در منطقه ى بالكان برخلاف مقررات بين المللى است؛ ولى راه اندازى كودتاى نظامى در كشورها بوسيله ى سازمان سيا و موساد، با مقررات بين المللى مخالف نيست! كمك به دولت عراق در هنگامى كه به مردم حلبچه و جبهه هاى ايران حمله ى شيميايى مى كند، جرم نيست؛ ولى كمك غذايى به ملت عراق كه بر اثر محاصره امريكا سالانه پانصدهزار كودك آن تلف مى شوند، جرم است!
رژيم امريكا با سياهه ى جرائمى كه فقط گوشه يى از آن گفته شد، مدّعى رهبرى جهان و طرفدار جهان تك قطبى به رياست سران و سياستمداران كم وزن و گرفتار خويش است و به گمان باطل خود قادر خواهد بود ملت با شرف ايران و سياستمداران پاكدامن و نظام ريشه دار و مردمىِ آن را در موضع دفاعى قرار دهد.
برادران مسلمان ما در همه جاى جهان بدانند كه نظام جمهورى اسلامى با قدرت و استحكام در راه روشنى كه اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله ترسيم كرده، به پيش مى رود و ايران سرافراز با يكپارچگى مسؤولان كشور و وحدت كلمه ى مردم مؤمن و رشيدش در ادامه ى خط امام خمينى عظيم راحل همه ى توطئه هاى اقتصادى و سياسى و امنيتى و غوغاهاى تبليغاتى دشمن را پشت سر گذارده و روزبه روز به هدفهاى بزرگ خود نزديكتر خواهد شد، و همانطور كه در اين بيست سال بارها با نصرت الهى، دشمن را ناكام ساخته باز هم با ايمان و عمل صالح خود، نصرت و رحمت الهى را شامل حال
ص: 246
خويش خواهد ساخت ان شاءاللَّه.
در خاتمه از همه ى برادران و خواهرانى كه از هر نقطه ى جهان در آن قبله ى دلها گرد آمده اند تقاضا مى كنم كه دست تضرع برداشته صلاح كار همه ى مسلمانان جهان و نصرت اسلام و مسلمين را از خداوند مسألت نمايند.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
على الحسينى الخامنه ئى
بيست وهشتم اسفندماه يكهزار و سيصد و هفتاد و هفت
مصادف با اول ذى الحجه 1419
ص: 247
بيانات در ديدار با كارگزاران حج(26/ 11/ 1378 ه. ش.)
(26/ 11/ 1378 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
به همه ى برادران محترم و خواهران گرامى خوش آمد عرض مى كنم و از همه ى شما دست اندركاران فريضه ى عظيم حج تشكر مى كنم. اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد كه امسال هم مثل سالهاى پيش- بلكه بهتر از سالهاى پيش- اين واجب بزرگ، در موسم خود، و با شرايط و حدود خود، ان شاءاللَّه اقامه بشود و مردم ما بتوانند معنا و مفهوم الهى و اجتماعى و سياسى حج را در وجود خودشان حس كنند و آن را در فضاى دنياى اسلام مجسم نمايند.
حج از يك طرف مظهر معنويت است؛ ارتباط با خدا، آشنا شدن دل با آيات الهى و نزديك شدن هرچه بيشتر انسان به خدا؛ از يك طرف مظهر وحدت است؛ يكپارچگى امت اسلام، برداشتن ديوارها و حجابها و پُر كردن دره ها و شكافهايى كه يا به دست دشمن، يا به وسيله ى تعصبات و اوهام به وجود آمده است، و نيز ايجاد قدمى به سوى امت واحده ى اسلامى است؛ و از طرف ديگر مظهر برائت از دشمنان خدا، برائت از مشركين و ايادى شرك و كفر است. اگر ان شاءاللَّه اين سه جهت در حج متجسد و مجسم بشود، حج فايده ى خود را بخشيده است. اول، شما و حاجى هستيد كه از حج بهره مى بريد؛ در مرتبه ى دوم، دنياى اسلام و جامعه ى اسلامى و امت اسلامى است كه اين بهره را مى برد.
ص: 248
يكى از خصوصيات حج اين است كه فضا را معنوى مى كند. الآن فضاى كشور به بركت نزديكى ايام حج و با رفتن حجاج، در شرف معنوى تر شدن است. وقتى حجاج برمى گردند، باز بارى از معنويت با خود مى آورند؛ يعنى سوغات روحيه و معنويت. هر وقت سخن از حج است، معنويت پراكنده مى شود؛ بايد اين طور باشد.
من امروز به مناسبت اين كه كشور و ملت ما بحمداللَّه بعد از بيست و دوم بهمن و آن آزمايش بزرگ الهى، و قبل از انتخابات قرار دارند، لازم است اين را عرض بكنم كه فضاى معنوى براى همه چيز يك كشور مفيد است؛ فقط مسأله ى گرايش به آخرت و معنويات نيست. فضاى معنوى، حتّى براى اداره ى دنياى يك كشور هم مفيد است و اين به بركت انقلاب در كشور ما به وجود آمد و امروز فضاى كشور ما تا حدود زيادى مشحون از معنويت است. لذا شما مى بينيد وقتى كه جاى حضور مردم مى رسد، توده هاى مردم چه طور با روحيه و با شادابى، قدم در ميدان مى گذارند. چه چيزى انگيزه ى مردم است؛ جز همان عامل معنوى؟ من همين جا لازم مى دانم از ملت عزيزمان به خاطر شكوهى كه در بيست و دوم بهمن امسال آفريدند، تشكر كنم؛ اينها خيلى مهم است.
در همان حالى كه تمام مراكز تبليغاتى دشمن با تمام قوا سعى مى كنند مردم را با گذشته ى خودشان و با انقلابشان بيگانه كنند، از امامشان جدا كنند، ياد امام را به فراموشى بسپارند و سعى كنند به خيال خودشان ارزشهاى جديدى را خلق كنند و ميان مردم بيندازند، وقتى بيست و دوم بهمن مى رسد، شما مى بينيد كه در تهران و شهرهاى بزرگ و شهرهاى كوچك و حتّى در نقاط دوردست و بسيارى از روستاها، مردم بيرون مى آيند؛ نه كسى از آنها دعوتى مى كند، و نه يك عامل مادى وجود دارد؛ اما مردم مى آيند؛ اين همان عامل معنوى است.
من عرض بكنم كه طراحان و كمين گرفتگانى كه منتظرند از ملت ايران نشانه يى
ص: 249
بروز كند كه آنها اميدوار بشوند كه مردم با انقلاب ميانه يى ندارند و از انقلاب جدا شده اند- كه واقعاً كمين هم گرفته اند- اينها دچار تناقضند! از يك طرف بعضى از اظهارات و بعضى از تيترهاى روزنامه ها را نگاه مى كنند، كه نشانه ى اين است كه همه ى معنويات در اين كشور از بين رفته است؛ ديگر از انقلاب و از امام خبرى نيست و همه چيز به دست فراموشى سپرده است؛ اينها خوشحال مى شوند و خيال مى كنند كه همين طور است؛ اما بعد نوبت حضور مردم كه مى رسد- مثل روز بيست و دوم بهمن- ناگهان با سيل عظيم مردمى، با شعار اسلام، با شعار انقلاب، با ياد امام، با بزرگداشت خاطره هاى پُرشكوه گذشته مواجه مى شوند! اينها دچار تناقضند و نمى دانند كه چه بكنند؛ لذا در طراحيهايشان دائماً در حال رفت و برگشت و ترددند!
ملت ايران توانسته است با قدرت خود، دشمن خود را گيج كند. به اظهاراتشان نگاه نكنيد؛ اظهاراتى كه گاهى از روى اقتدار حرفى مى زنند كه ممكن است بعضيها را مرعوب بكند؛ اما حقيقت قضيه غير از اين است؛ ملت زنده است؛ ملت مؤمن است؛ دلها با اسلام است؛ دلها با امام است. تا امروز هيچ قدرتى نتوانسته است دلهاى مردم را از محبت امام و ياد امام و تعظيم و تجليل شهدا، شهادت و ارزشهاى انقلاب خالى كند.
انتخابات هم همين طور است من لازم مى دانم به اين مناسبت، راجع به انتخابات، دو، سه جمله يى عرض كنم.
انتخابات، فقط يك پديده ى سياسى نيست؛ انتخابات، مظهر حضور مردم، مظهر احقاق حق، مظهر توانايى و اقتدار ملى براى يك كشور است. امروز در دنيا- چه در كشور ما و چه در هر جاى ديگر دنيا- روى اين حساب مى شود كه چند درصد از كسانى كه مى توانستند رأى بدهند، در يك انتخابات شركت كردند و رأى دادند. از نظر مردم دنيا و تحليل گران و سياستگذاران عالم، آن نظامى مستحكم است كه تعداد بيشترى از مردمش در هنگام انتخابات پاى صندوقها بيايند و رأى بدهند؛ اين نشانه ى استحكام يك نظام است؛ كه بحمداللَّه ما اين را در انتخاباتهاى گوناگونى كه در اين سالهاى متوالى
ص: 250
داشته ايم، هميشه نشان داده ايم و مردم حضور قوى يى داشته اند.
هم حق و هم تكليف مردم است كه بيايند و سرنوشت كشورشان را به دست خودشان معين كنند؛ زيرا كه كشور متعلق به مردم است. مردم بايد بيايند و با انتخاب صحيح و آزادانه، قانونگذارانشان را در قوه ى مقننه معين كنند؛ مجريان خودشان را با ترتيبى كه در قانون معين شده است، معين كنند؛ اين حق مردم است و متعلق به آنهاست؛ اما تكليف هم هست. اين طور نيست كه يكى بگويد من نمى خواهم از اين حقم استفاده كنم؛ نه، سرنوشت نظام بسته ى به احقاق و استنقاذ اين حق است؛ اين تكليف است؛ بايد همه شركت كنند. نظام جمهورى اسلامى توانسته است اين حق را در اختيار مردم بگذارد؛ اما در گذشته ما اين حق را نداشتيم. در نظامهاى گذشته، مردم از استفاده از چنين حقى محروم بودند؛ نظام جمهورى اسلامى اين را داده است؛ بايد مردم بروند و استنقاذ كنند.
گاهى يك رأى هم مؤثر است؛ هيچكس نگويد رأى منِ تنها چه تأثيرى دارد.
گاهى يك رأى يا چند رأى، در سرنوشت يك كشور اثر مى گذارد. شما مى توانيد با رأى دادن خودتان، آن شخص مؤمن صالح را به مجلس بفرستيد. آن كسى كه به مجلس رفت، در هنگامه ى حساس- آن جايى كه رأى يك نماينده مى تواند سرنوشت كشور يا يك قشر، يا سرنوشت اقتصاد را معين كند- رأى او كارساز خواهد بود؛ لذا هيچ وقت كسى نگويد كه رأى من چه تأثيرى دارد. مهم اين است كه در روز انتخابات، ان شاءاللَّه همه ى مردم- زن و مرد، پير و جوان، و هركس كه از لحاظ قانونى مى تواند رأى بدهد- بروند و رأى بدهند و انتخابات را پُرشور و پُررونق بكنند.
هركس كه به نظام اسلامى علاقه دارد، در اين انتخابات شركت خواهد كرد. هركس كه به سربلندى نظام جمهورى اسلامى علاقه اى دارد، در اين انتخابات شركت خواهد كرد. پيش بينى من اين است كه آن چنان كه ما از اين ملت بزرگ و آگاه و هوشمند تاكنون ديده ايم، ان شاءاللَّه در اين انتخابات هم مردم پُرشور و با علاقه شركت مى كنند و حضور
ص: 251
خودشان را اعلام خواهند كرد و در واقع طرفدارى خودشان را از اسلام و نظام اسلامى نشان خواهند داد.
نكته ى دوم اين است كه انتخابات بايد در فضاى آرام و با صفا انجام بگيرد؛ دور از تشنج و درگيرى و فضاى نفرت باشد. بديهى است كه در همه جا نامزدهاى گوناگونى با آراء و عقايد و سلايق مختلفى هستند و مردم هم نگاه مى كنند و ان شاءاللَّه با شناسايى و با تدبر انتخاب مى كنند و رأى خواهند داد؛ اين كار بايد در فضاى آرام انجام بگيرد؛ اين افتخار ماست. ما چند روز قبل از اين، بيست و يكمين سالگرد انقلاب را جشن گرفتيم و چند روز بعد نيز بيست و يكمين انتخابات را در كشورمان برگزار خواهيم كرد؛ اين چيز كمى نيست؛ چيز خيلى مهمى است؛ حالا بنشينند ديگران براى ملت ما غصه بخورند كه اين كشور بايد طرف دموكراسى برود! دموكراسى چيست؟ اگر منظور از دموكراسى، همين حضور و دخالت و شركت و انتخاب مردم است، بفرماييد كجاى دنيا چنين چيزى را سراغ داريد؟! آن كسانى كه با پول و قدرت سياسى امريكاييها سالها بر اين مملكت حكومت كردند و همه چيز اين مملكت را ضايع كردند، آيا يك بار توفيق پيدا كردند كه چنين انتخاباتى را در سرتاسر اين كشور به وجود بياورند؟! بيست و يك انتخابات، در بيست و يك سال؛ اين شوخى است؟! در تمام اين آزمايشهاى بيست ويك گانه، فضاى اين كشور تا امروز اين طور بوده است؛ فضاى آرام، فضاى صميمى.
البته بعضيها تبليغ مى كنند و حرف مى زنند. فضاى خشونت سياسى و تشنج سياسى و نفرت، به حال انتخابات مضر است؛ يك عده را از عرصه ى حضور در انتخابات بيزار مى كند؛ يك عده را دچار ترديد مى كند؛ دلها را مرده مى كند و اميدها را كم مى كند. من مى بينم متأسفانه بعضيها با اظهارات خود در برخى از اين نوشتجاتى كه منتشر مى شود،
ص: 252
سعى مى كنند فضاى نفرت را بر جامعه حاكم كنند؛ اين يكى به جناح چپ بد مى گويد، آن يكى به جناح راست بد مى گويد؛ اينها كجا مى روند؟! كجا داريد مى رويد و چه مى خواهيد؟! چيست اين تعبيراتى كه ساخته اند و غالباً هم اينها را دشمن در دهانشان گذاشته و پرتاب كرده و يك عده آدم غافل- حالا نمى گوييم مغرض؛ اما بعضيشان هم قطعاً مغرضند- همينها را گرفته اند و مرتب لب مى جنبانند و اين حرفها را تكرار مى كنند؟! چپ و راست چيست؟! اين ملت، ملت مسلمان و مؤمن و يكپارچه يى است. اين ملت، با هم اين انقلاب را به وجود آوردند؛ با هم بيست و يك سال اين نظام را حفظ كردند؛ با هم يك خطر بزرگ را در طول هشت سال جنگى كه بر ما تحميل شده بود، دفع كردند؛ بنابراين ملت باهمند؛ اين ديواركشيها چيست؟! يك عده با يك نامى در گوشه يى، يك عده با يك نامى در گوشه ى ديگرى، همين طور مردم را تكه تكه مى كنند. البته مردم هم نشان داده اند كه به اين حرفها اعتنايى ندارند؛ اين هم معلوم است. مردم راه خودشان را مى روند، كار خودشان را مى كنند؛ حالا هم آنها بروند و كار خودشان را بكنند.
بايد فضا، فضاى آرامى باشد. بعضيها با اصرار بر اين كه قرار است خشونت و تشنج بشود، ذهنها را دچار تشنج مى كنند؛ نه، مردم چنين قرارى ندارند. من عرض مى كنم، اين دو، سه روزى كه از حالا تا پايان رأى گيرى باقى مانده است- كه شايد بعد به مرحله ى دوم هم كشيده شود- در تمام اين مدت، مردم عزيز ما و بخصوص جوانان، احساساتشان را كنترل كنند و با عقلشان كار كنند؛ با دو چشمِ باز نگاه كنند و انتخاب كنند.
البته سلايق هم زياد است؛ همه گونه سليقه وجود دارد؛ تا حالا هم همين طور بوده است. هركسى طبق سليقه ى خود عمل كند؛ منتها همه توجه كنند كه اين انتخابى كه ما مى كنيم، يك جا مى بايست جواب آن را بدهيم. اين طور نيست كه بگوييم حالا ما يا اصلًا انتخاب نمى كنيم، يا انتخاب مى كنيم و كسى چه مى فهمد! بله، مردم نمى فهمند كه ما چه انتخاب كرديم؛ اما خداى متعال كه تشخيص مى دهد؛ ما بايد جواب او را بدهيم. ما بايد محاسبه كنيم، تحقيق كنيم، بررسى كنيم و معيارها را ملاحظه نماييم، تا بتوانيم به
ص: 253
خداوند پاسخ دهيم. اگر انسان نمى تواند، از اشخاصى كه مورد اعتماد هستند، از كسانى كه انسان مى تواند در مسائل مهم- در مسائلى كه بايد به خدا جواب داد- به آنها اعتماد كند، اعتماد بكند؛ اشكالى هم ندارد. بنابراين، بايد فضا را، فضاى آرامى قرار بدهند و همه مراقب باشند.
من به اين كسانى كه همين طور يك گوشه نشسته اند و فضا را با تشنج سياسى و با پُر كردن از موهومات و شايعات، خراب مى كنند، نصيحت مى كنم كه دست از جان مردم بردارند؛ بگذارند مردم كار خودشان را بكنند. نتيجه ى انتخابات هم هرچه بشود، همه قبول دارند. كسى از آحاد مردم و از مسؤولان كشور نخواهد گفت چرا نتيجه ى انتخابات اين شد، يا اين نشد؛ نه، آن آراء مردم است. بحمداللَّه در اين كشور قانون محكم است و معيار واضح قانون در مقابل چشم همه هست.
نكته ى بعدى هم اين است كه مجلس بايد مجلسى باشد كه بتواند در مقابل زورگوييها و زياده خواهيها و مرعوب كردنها و تطميع كردنهاى قدرتمندان جهانى بايستد و مصالح كشور و ملت را محاسبه كند و دنبال آن برود. امام قدس سره بارها اسم مدرّس را مى آوردند. مگر خصوصيت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالمتر هم داشتيم. مدرّس خصوصيت عمده اش اين بود كه هيچ عامل ارعاب و تهديد و تطميع و فريبگرى در او اثر نمى كرد. همان وقتى كه على الظاهر فضا را بر ضد او آن چنان متشنج كرده بودند كه عليه اش شعار مى دادند، او ايستاد و حرف خودش را زد؛ اين خصوصيت يك نماينده ى خوب در مجلس است.
بعضيها زود مرعوب مى شوند! من بارها عرض كرده ام كه قدرتهاى استكبارى- يعنى
ص: 254
همين قدرتهاى سلطه گر جهانى- كه مرتب روى اين كشور و آن كشور دست مى اندازند و دولتها و ملتها را زير يوغ خودش مى كشانند، عمده ى كارشان از ترساندن مى گذرد.
قدرت واقعيشان آن قدر نيست كه بر زبان مى آورند. بديهى است اين همه كه اينها با اين انقلاب و با اين كشور بدند، اگر قدرت داشتند، تا حالا اين انقلاب اين طور رشد نمى كرد و اين گونه نمى ماند. آيا اين خود دليل نيست كه سلطه گران امريكا و صهيونيستهاى عالم، آن چنان كه ادعا مى كنند، قدرت ندارند؟! اينها عمده ى كارشان را از راه تهديد و مرعوب كردن پيش مى برند. نماينده بايد كسى باشد كه مرعوب نشود. چه كسى مرعوب نمى شود؟ آدمى كه دلش به خدا متكى باشد. وقتى انسان به خدا متوكل بود، از هيچ كس مرعوب نمى شود؛ يك نمونه ى زنده اش را در زمان خودمان ديديم- يعنى امام قدس سره- و هزاران نمونه ى ديگر را در ميدان جنگ و در ميدانهاى سياست ملاحظه كرديم. اين جوانان مؤمن و پاكباخته، از خدا ترسيدند؛ از هيچ كس غير خدا نترسيدند؛ الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ. در گوشه و كنار، افراد و راديوها و عوامل دشمن مرتب به اينها مى گفتند، عليه شمادارند توطئه مى كنند؛ بناست ضربه بزنند؛ بناست چنين بكنند؛ بناست چنان بكنند؛ براى اين كه اينها را بترسانند؛ اما اينها گفتند نه؛ ايمانشان بيشتر شد؛ گفتند حَسْبُنَااللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ؛ خدا ما را كافى است؛ ما به خدا اعتماد داريم و به او اطمينان مى كنيم. آن وقت خداى متعال مى فرمايد: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ. بله، وقتى كسى به خدا اتكا بكند، اين گونه است. آن كسانى كه دوران جنگ را ديدند و در آن صحنه ها بودند، مى دانند كه من چه مى گويم. تمام قدرتهاى مسلح عالم دست به دست هم دادند، براى اين كه بتوانند يك وجب از خاك اين كشور را بگيرند؛ بتوانند بگويند مرز ايران از اين نقطه چند كيلومتر عقب آمد؛ اما نتوانستند. اين ملت در مقابلشان ايستاد؛ لذا نتوانستند. خدا كمك مى كند و نمى گذارد دشمن غلبه پيدا كند.
مرعوب شدن، صفت خيلى بدى است. حالا يك وقت انسان در خانه ى خودش نشسته است و مرعوب مى شود- اين يك نفر آدم است- اما يك وقت انسان در مسند
ص: 255
مسؤوليتى نشسته است- در مجلس است، در دولت است- او اگر مرعوب شد، واويلاست! مرعوب شدن او، يعنى از دست دادن بسيارى از امكانات اين ملت! نماينده نبايد مرعوب بشود.
از طرف ديگر، نماينده نبايد مفتون هم بشود. بعضيها مفتون و فريفته مى شوند و دهنشان باز مى ماند؛ اينها آدمهاى ساده لوحى هستند كه راه حلهاى خيالىِ اقتصادى يا سياسى يا امنيتى يى كه با آب و تاب تمام و با رنگ و لعاب گوناگون عرضه مى شود، آنها را از خود بى خود مى كند! سالها تجربه مى كنند؛ اما آخرش خود و ديگران را به خاكستر سياه مى نشانند! بنابراين، مفتون هم نبايد بشوند؛ بلكه به دنبال راه حل صحيح، راه حل مستقل، راه حل برخاسته ى از شرايط خاص اين ملت و اين كشور، راه حل ارائه شده ى از سوى اسلام باشند. اسلام در همه ى مسائل، همه ى راه حلها را داده است؛ ما بايد خودمان برويم و پيدا كنيم. اگر ما كج مى فهميم، اگر ما بد مى فهميم، اگر ما دنبالش نمى رويم و نمى رسيم، تقصير اسلام نيست؛ خودمان را بايد اصلاح كنيم.
نماينده، طمع ورز هم نبايد باشد. بعضيها دهانشان كه به اندك چيزى از طرف دشمن شيرين شد، همه چيز را از دست مى دهند! اگر بخواهيد نماينده يى مرعوب نشود، مفتون نشود، دچار طمع نشود، سراغ آدم امين و متدين برويد. معروف است كه آدمهايى كه خودشان هم امين نيستند، وقتى بخواهند مالشان را نگهدارند، دست يك آدم امين مى دهند! امانت، يك ارزش است. ممكن است انسان متدين يك وقت اشتباه هم بكند؛ اما وقتى كه فهميد اشتباه كرده، برمى گردد؛ اين خيلى ارزش است. اينها مثل آن كسانى نيستند كه اگر اشتباه مى كنند، پا روى لغزشگاه مى گذارند و به طرف جهنم مى لغزند؛ وقتى هم فهميدند، سرحرفشان مى ايستند كه نخير، همين است؛ و تا آن اعماق مى روند! پس، انتخاب نماينده مهم است.
ص: 256
البته تبليغات هست. متأسفانه اين روشهاى غربى در خيلى از چيزهاى زندگى- از جمله در تبليغات- غالباً به ضرر ملتهاست؛ خودشان هم حالا در آن مراكز به اين تبليغات خيلى اعتنا نمى كنند. در يكى از اين انتخاباتهاى اخير كشور امريكا- با اين كه اين همه هم تبليغات انجام مى شود- گفتند سى و چنددرصد از مردم شركت كردند! خود آنها از اين تبليغات زده شده اند؛ اما حالا بعضيها همان سوغاتى را به اين جا آورده اند و براى پُر كردن چشم مردم، تبليغات سبك آنها را انجام مى دهند! اين تبليغات ارزشى ندارد.
بايستى نگاه كرد، تحقيق كرد، از انسانهاى صالح جستجو و پُرس و جو كرد و به يك شخص رسيد؛ هركس بود، ديگر فرقى نمى كند. اگر شما تحقيق كرديد، ولو اشتباه هم كرده باشيد، خداى متعال اجر خواهد داد؛ خداى متعال مؤاخذه نخواهد كرد. بايد تحقيق كرد و اين كار را به بهترين وجهى انجام داد؛ اين آزمايشِ بزرگ ملت و دولت و دست اندركاران است.
باز همين اخيراً بعضى از اين حضرات امريكاييها لحيه جنبانده اند و راجع به انتخابات حرف زده اند. يكى گفته است كه ما داريم با دقت نگاه مى كنيم و اميدواريم كه فلان طور آدمها به مجلس بيايند! مردم بايد توى دهان اينها بزنند. آن يكى گفته است كه ما مسأله ى ردصلاحيت شدگان را تعقيب مى كنيم! مسؤولان كشور خيلى بايد چشمشان باز باشد. چه اتفاقى مى افتد كه يك دشمن- اينهايى كه قطعاً دشمن ملت ايران و دشمن مصالح ايرانند و مى خواهند سلطه ى خودشان را مجدداً براين كشور مستقر كنند- از اين كه كسى صلاحيتش رد شده يا نشده، نگران مى شوند؟ آيا اين نشانه ى آن نيست كه آنچه كه به عنوان ردصلاحيت در مراكز قانونى انجام مى گيرد، آن چيزى است كه درست با منافع قدرتمندان و سلطه گران اصطكاك دارد؟ بعضى از كسانى كه نمى فهمند چه مى گويند و حرفهاشان را ملتفت نيستند، قدرى بيشتر بايد دقت كنند.
ص: 257
دشمن دهان را باز كرده است. يك روز اين كشور با همه ى امكاناتش در اختيار امريكا و عوامل امريكا بود؛ انقلاب آمد، مسأله را بكلى دگرگون كرد؛ ملت را مستقل كرد، كشور را مستقل كرد، منابع كشور را مستقل كرد؛ اينها كمين گرفته اند و سينه خوابانده اند، تا بلكه بتوانند مجدداً كشور و منافع كشور و موارد حياتى كشور و اين ملت را در كام خودشان بگيرند؛ ملت بايد بيدار باشد؛ و بيدار است. به فضل الهى، حضور مردم در اين انتخابات و انتخاب خوبى كه اين مردم خواهند كرد، يك بار ديگر امريكا و مستكبران و مراكز صهيونيستى را- در هر جاى دنيا كه هستند- ناكام خواهد كرد.
اميدواريم كه خداوند متعال شماها را در اين كارى كه شروع كرده ايد- خدمتگزارى به فريضه ى بزرگ حج- موفق بدارد؛ ان شاءاللَّه حج شما را حج مقبولى قرار بدهد؛ اين زحماتى را كه در اين راه مى كشيد، زحمات مقبول و مشكورى قرار بدهد و بتوانيد- چه در رفتنتان، چه در آن جا، و چه در بازگشت حجاج- فضاى معنوى كشور را هرچه بيشتر رنگين تر كنيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 258
پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام(23/ 12/ 1378 ه. ش.)
(23/ 12/ 1378 ه. ش.)
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
برادران و خواهران مسلمان!
حج گزاران امّت اسلام! سلام عليكم و رحمةاللَّه
روزى كه منادى بزرگ توحيد ابراهيم و فرزندش اسماعيل قدس سره پايه هاى كعبه را در ميان درهّ ها و كوههاى دور افتاده و خشك بنا مى نهادند، دوربين ترين چشمهاى بشرى نيز نمى توانست آينده ى آن را همچون كانون گرم ايمان و اميد و قبله ى دلها و جسمها درگمان آورد. امروز كعبه، مركز معنوى جهان اسلام و بزرگترين مجمع هرساله ى امّت اسلامى است. سرچشمه ى جوشان عشق و اميد، و درياى خروشان عظمت و اعتماد، و محل التقا رودهاى بزرگ قوميت ها و ملتها است. اخلاص بنيانگذاران و قبول خداى سميع و عليم، آن بذر را به چنين درخت پربار و شاخه گسترى بدل كرده است.
آيا امّت اسلامى از اين منبع پرفيض بهره ى شايسته را مى برد؟ پاسخ اين سؤال، دردناك و تكان دهنده است.
امروز جهان اسلام دچار دردهاى مزمنى است. شايد مهمترين آنها اين دردهاى
ص: 259
دهگانه است: منازعات سياسى و مذهبى، سست شدن رشته هاى اخلاق و ايمان، عقب ماندگى علمى و صنعتى، وابستگى سياسى و اقتصادى، اسراف و اشرافيگرى و غرور دركنار فقر وگرسنگى و ذلّت، ضعيف شدن اعتماد به نفس واميد به آينده در سران، منزوى كردن دين و گسستن آن از سياست و زندگى، بى ابتكارى در آفرينش مفاهيم نو كه قرآن منبع بى زوال آن است، تسليم در برابر تهاجم فرهنگ تحميلى غرب، و بالاخره: پايمال شدن عزّت ملتهاى مسلمان با ذلّت پذيرى و طمعكارى برخى سران سياسى.
اين بيماريها كه برخى از برخى ديگر و همه در طول زمان اند در خيانت و بى ارادگى و جهالت و استبداد عناصر داخلى يا از دشمنى و شيطنت و ظلم بيگانگان پديد آمده، بزرگترين ضربه ها را بر امّت اسلامى وارد آورده است.
ناكاميهاى جهان اسلام، نتيجه ى اين بيماريها و تنها راه خوشبختى و كاميابى، نجات از آن ها است.
امروز ثروتهاى طبيعى جهان اسلام به تاراج مى رود، ذخيره ى فرهنگى و فكرى گرانبهاى آن در زير حجابى از پوشالهاى تبليغاتى مهاجمان فرهنگى عمداً پنهان مى ماند، استعدادها و مغزهاى جوان آن ربوده مى شود، قواى آنان در منازعات نظامى و سياسى نابود مى گردد، بى مبالاتى و ولنگارى اخلاقى و اعتقادى، از راه مدرنترين ابزارهاى ارتباطى، همچون گندابى به درون محيط زندگى و درس و ورزش جوانان آن نشت مى كند، نفت آنان، روز بروز بر ثروت كمپانيها و خزانه ى ماليات گيرندگان بيگانه مى افزايد و بجاى صاحبان اصلى، دشمنان آنان را فربه ميسازد، در قلب جهان اسلام و در گوشه و كنارهاى آن- در آسيا و افريقا و اروپا- تازيانه ى ظلم و خشم كافران بر پيكر ميليونها مسلمان فرود مى آيد و فلسطين و لبنان در آتش قساوت صهيونيستها مى سوزد، ..
و اينهمه درد و رنج، سياستمداران و رجال دينى و روشنفكران امّت اسلامى را به چاره سازى برنمى انگيزد.
ص: 260
اين در حالى است كه در همه جا دستمايه هاى ارزشمند براى پايه گذارى يك وضع نوين و نجاتبخش، هست و ابزار و انگيزه ى لازم براى تحوّل، بوضوح در همه ى كشورهاى اسلامى قابل مشاهده است. امروز كمتر كشور اسلامى است كه احساس و انگيزه اسلامى در نسل جوان، و پايبندى عميق ايمانى در بيشتر مردم، و نگرانى از وضع موجود و اميد به دورنماى اسلامى، در آن بطور آشكار ديده نشود.
آنچه مى تواند از فعال شدن اين امكانات مانع شود، در درجه ى اوّل آن است كه قدرت سياسى در داخل كشورها در سمت و سوى اين آرزوها و خواست ها نيست و در مواردى حكومتها با ضعف يا وابستگى يا استبداد و مردم ستيزى كه دچار آنند قادر بر همراهى و همكارى با آرزوهاى بزرگ اسلامى مردم نيستند.
از سوى ديگر عظمت جهان اسلام و قدرت تاثيرگذارى آن بر وقايع جهانى از چشم آنان پوشيده است و در نتيجه هر ملّتى خود را در برابر فشار قدرتهاى اسلام ستيز استكبارى تنها مى بيند و مقابله با هجوم سياسى و تبليغاتى و احياناً نظامى آنان را ناممكن مى يابد.
و بالاخره از سوى ديگر تجربه ى عملى و عينى حاكميت اسلام در عصر كنونى يعنى جمهورى اسلامى ايران در پشت غبار غليظى از تبليغات خصمانه پوشيده است و صدها رسانه ى صوتى و تصويرى و نوشتارى و هزاران مغز و قلم مزدور هر روز در كار وارونه نشان دادن حقايق آن، درشت كردن ضعفها و ناكاميهاى آن و انكار كردن موفقيتها و پيشرفتهاى آنند.
اگر مسلمانان قدر حج را بشناسند و از اين نقطه ى التقا و مركز اجتماعِ همه ساله، بدرستى بهره ببرند بخش مهمّى از اين حصار نوميدى و تلقين ضعف كه بر گرد ملتها كشيده شده است ويران خواهد شد.
موسم حج، مى تواند عظمت و تنوع و اقتدار معنوى و انسانىِ دنياى اسلام را هرساله بطور محسوس در برابر چشم مردمى از همه ى كشورهاى مسلمان بگذارد و ارتباط و
ص: 261
شناسائى و تبادل نظر را در ميان برگزيدگان هر ملت برقرار سازد. در حج همه ى ملتها مى توانند خبرهاى حقيقى از حال برادران را به دست آورند و حجاب تبليغات خصمانه ى دشمنان جهان اسلامى را درنوردند، و با بهره گيرى از فضاى معنوى بيت اللَّه الحرام، خود را براى حركتى هماهنگ و مخلصانه در راهِ بازگشت به حاكميت اسلام و كسب عزّت و استقلال و تلاش براى تحولى اساسى در كشورهاى خود آماده سازند.
ايجاد حاكميت اسلام در كشورهاى اسلامى، يك زايش مبارك و البته دردآلود است. مرحله ى بعدى كه حفاظت از مولود و تغذيه ى مادى و معنوى و مراقبت از رشد و تكامل روز به روز آن است، بسى دشوارتر و مجاهدت براى آن بسيار طولانى تر است.
در ايران اسلامى، اين مولود با انواع دشمنى هاى آشكار و پنهان مواجه شد و بحمداللَّه اكنون در دوران استقلال و ثبات و بالندگى است، و البته طوفانهاى دشمنى از سوى خبيث ترين مراكز استكبارى و ضداسلامى همچنان از همه طرف او را احاطه كرده است. اين نهاد ديرياب چون اولين نمونه در جهان معاصر بود و مى توانست الگوى ديگر كشورها شود و منافع امريكا و صهيونيسم و ديگر جهانخواران را در سراسر دنياى اسلام تهديد كند، در معرض دشمنى خشم آلود و سراسيمه ى همه ى مراكز قدرت طلب جهان قرار گرفت؛ تحريكات قومى در داخل كشور، اولين حركت دشمن بود، فعال كردن هسته هاى متشكل از مزدوران رژيم گذشته و تدارك كودتاهاى نظامى و سپس تحريك يك دولت همسايه به تهاجم از مرزى بطول هزار و سيصد كيلومتر قدمهاى بعدى بود كه هر كدام به تنهايى براى قلع و قمع يك دولت ملّى كافى بود. ولى جمهورى اسلامى فقط حكومتى ملّى نبود، بلكه بنائى متشكل از همه ى آحاد ملّت با ايمانها و انگيزه هاى ايمانى عميق بود. جنگ آن همسايه ى خائن هشت سال بطول انجاميد و با اينكه تلاش مغرضانه ى امريكا توانست ما را در معرض بددلى و سوء ظن برخى ديگر از همسايگانمان قراردهد و كمكهاى بى دريغ آنان را به سمت متجاوز سرازير كند، در نهايت، جنگ افروز، خسته و تهيدست و شكست خورده از مرزهاى ما عقب نشست.
ص: 262
در همه ى مدّت بيست و يك ساله ى عمر جمهورى اسلامى، امپراتورى خبرى استكبار يكسره بر ضد ما تبليغ كرده و براى بسيج افكار عمومى جهان در مقابله با حكومت اسلامى همه گونه سرمايه گذارى كرده است. سياست خارجى و دستگاه امنيتى امريكا بكمك كلان سرمايه داران صهيونيست هر چه توانسته اند در ايجاد حصار اقتصادى و معارضه با تلاش سياست خارجى جمهورى اسلامى، كوشش كرده اند. در سراسر جهان دهها گروهك تروريست يا مجموعه هاى مزدور سياسى از وطن فروشان خائن، با پول و وعده و پشتيبانى دشمنان در حال عمليات خرابكارانه اند و صدها شهيد نامدار و جاودان كه محصول جنايتهاى حقيرانه ى اين مزدورانند، تاريخ انقلاب ما را رونقِ پايدارىِ مظلومانه بخشيده اند.
كوتاه سخن آنكه بيش از بيست سال است كه جبهه ى دشمن ما كه در رأس آن امريكا و صهيونيزم است، با همه ى توان و با همه ى تدبير و با همه ى تلاش خود با مولود مبارك انقلاب يعنى نظام جمهورى اسلامى مى جنگد.
عليرغم آنان بيش از بيست سال است كه نظام جمهورى اسلامى يك لحظه را براى رشد و بالندگى و ثبات خود از دست نداده و امروز نيرومندتر از هميشه، همان نداى اسلام و وحدت اسلامى و عزّت اسلامى را كه مايه ى پريشانى و سراسيمگى دشمنان است با همان قوّت و انگيزه ى آغاز كار سر مى دهد.
امروز يازده سال پس از رحلت معمار و بنيانگذار اين بنا، امام خمينى عظيم، جمهورى اسلامى به سمت همان هدفى كه او ترسيم كرده و از همان راهى كه او نشان داده به پيش مى رود.
افتخار اين ثبات و اقتدار اولًا متعلق به ذات اسلام و تعاليم راهگشا و عزّت بخش آن و ثانياً متعلق به ملّت ايران است كه مؤمنانه در راه اسلام پانهادند و مخلصانه فداكارى كردند و صبورانه از دستاوردهاى آن پاسدارى نمودند.
بى شك اگر ضعفهاى ما مسؤولان نظام جمهورى اسلامى و كوتاهيها و غفلتهاى
ص: 263
موجّه يا ناموجّه ما نمى بود، امروز جمهورى اسلامى به بركت احكام و معارف نورانى اسلام فصل بزرگترى از مشكلات را پشت سر گذاشته و به هدفهاى خود نزديكتر از اين شده بود.
امروز مانند هميشه ترفند عمده ى تبليغاتى استكبار آن است كه وانمود كند ملت ايران و دولت اسلامى آن از هدفهاى ترسيم شده ى خود روى گردانده است. اين دروغ رذالت آميزى است كه هدف آن نوميد كردن شيفتگان حاكميت اسلام در سراسر جهان و سست كردن همت جوانان در داخل كشور ما است.
در پى همين خدعه ى استكبارى است كه پس از بيست و يكمين انتخابات سراسرى ما كه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى را مشخص مى كند، سران استكبار از حضور چيزى كه بر آن نام دموكراسى مى نهند در ايران ابراز شادمانى كردند. براى آنان دشوار است كه به وجود مشاركت مردمى در تمام سالهاى بعد از انقلاب تا امروز اعتراف كنند.
دشوار است كه بپذيرند انتخابات با همين شور و وسعت در چهار سال قبل براى تشكيل دوره ى قبلى مجلس و در سه سال قبل براى تعيين رئيس جمهور اتفاق افتاده است.
آنان بيهوده خود را به اينكه شايد مخالفان حاكميت اسلام و دلدادگان تجديد سلطه ى استكبار بر ايران، به مراكز قدرت راه يابند دلخوش مى كنند. اين همان بدفهمى و اميد پوچى است كه امريكا و مزدورانش را بارها در چالش با نيروى عظيم اسلام و اراده ى پايدار ملت ايران دچار ناكامى كرده است.
اينجانب با اتكال و اعتماد به خداوند عزيز حكيم، و با ايمان عميق و خلل ناپذير به احكام نورانى و نجاتبخش اسلام، و با معرفت كامل به ملت بزرگى كه خود از دل آن برآمده و همه ى عمر را در ميان آن گذرانيده و با عشق به آن به سالهاى آخر عمر
ص: 264
رسيده ام، به دوستان و نيز به دشمنان اطمينان مى دهم كه اين ملّت راه اسلام را تا رسيدن به هدفهاى بزرگ خود طى خواهد كرد و به همه نشان خواهد داد كه عزّت و رشد و پيشرفت مادى و معنوى و نيل به كرامت والاى انسانى فقط در عمل همه جانبه به اسلام و قرآن است.
امريكا نمى تواند اميدوار باشد كه دوباره ايران را در چنبره ى تسلط خود درآورد، كه جوشش آرمانخواهى و مطالبه ى حاكميت اسلام را در كشورهاى اسلامى فروبنشاند، كه فلسطين را بى دغدغه در آغوش صهيونيستهاى نژادپرست و سفاك بيفكند، كه موج نفرت از خود را كه روز بروز در دنياى اسلام رو به گسترش است بخواباند.
اگر اين نگرش در ميان دولتهاى مسلمان عموميت پيدا كند پرچم عزت اسلام بطور شايسته در جهان برافراشته مى شود، حج كانون همبستگى واقعى و منبع لايزال نيروى اسلامى مى گردد، ذخائر طبيعى جهان اسلام در خدمت ملتهاى مسلمان درمى آيد، فرهنگ غنى و حياتبخش اسلام مجال كمك به بشريت را مى يابد.
از خداوند متعال نزديك شدن آن روز را مسألت مى كنم و از همه ى شما حجاج محترم دعا براى فرج مسلمين جهان و كمك الهى به ملّت مبارز ايران را درخواست مى نمايم، و حجاج عزيز ايرانى را به كوشش هر چه بيشتر براى كسب فيض معنوى و حفظ متانت و وحدت و شركت در جماعات و كسب ذخيره روحى و اخلاقى فرامى خوانم.
والسّلام عليكم و رحمه اللَّه و بركاته
سيّدعلى خامنه اى
ص: 265
بيانات در ديدار كارگزاران حج(10/ 1/ 1379 ه. ش.)
(10/ 1/ 1379 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا از خداى متعال مسألت مى كنم اين زحماتى را كه شما آقايان كشيديد، به چشم قبول و كرم به آنها بنگرد و ان شاءاللَّه اين زحمات را از همه تان به بهترين وجهى بپذيرد؛ كه اين خودش بزرگترين پاداش است. بنده هم به سهم خودم- با اين كه تشكر من در قبال تشكر صاحب كار، قدرى ندارد- از زحمات شما برادران عزيز متشكرم؛ چه جناب آقاى رى شهرى و آن هدايت كلى حج، چه كارهاى اجرايى و سازمان حج، چه برادران ديگر، هر كدام در هر بخشى كه مشغول خدمات هستيد، ان شاءاللَّه موفق باشيد.
آنچه مهم است، اين است كه ما بايستى حج را تقدير و تقويم درست بكنيم و به اندازه ى ظرفيت حج، چشم اميد به منافع حج بدوزيم؛ لِيَشْهَدُوامَنافِعَ لَهُمْ. البته مى شود انسان از چيز خيلى با ارزشى، استفاده ى كوچكى ببرد و نداند كه اين استفاده نسبت به اين موجودى، خيلى كم است. اى بسا يك سنگ خيلى قيمتى رادست يك آدم سنگ نشناسى بدهند، آن را سنگِ ترازو كند؛ دست آدم قدرشناسى كه دادند، نگاه بكند، ببيند اين سنگِ ترازو نيست، بلكه هر قيراط آن ميليونها ارزش دارد و قدر آن را بداند.
امروز بشر، متأسفانه دچار اين بليه ى بزرگ است كه بسيارى از موهبتهاى الهى
ص: 266
را چه در همين عالم طبيعت و ماده، چه در عالم ارزشهاى معنوى، قدر نمى شناسد و نمى داند كه اين چقدر ارزش دارد. فرض كنيد نفت را از زمين، بيرون بياوريم، خيال كنيم كه اين نفت را آتش كرديم و چند كارخانه را به حركت انداختيم و استفاده ى از نفت، همين است؛ در حالى كه اى بسا، استفاده ى بهينه از اين ماده، اين نيست.
ما ذخاير دنيا را هم خالى كرديم، اين ماده را در آورديم و مصرف كرديم، نتيجه اش هم حالا اين زر و زيورها و لوكس بازيهاى زندگى شده است! اى بسا كه از اين استفاده ى بيشترى مى شد كرد؛ يك روزى بشر حسرت و تأسف اين را خواهد خورد كه ما از اين ماده، استفاده ى بهينه نكرديم.
همه ى تلاش براى اين است كه ما حج را آن چنان كه شايسته ى حج است، بشناسيم؛ خوشبختانه بعد از انقلاب، اين كار به ميزان زيادى شده است. الآن همين كه از طرف نظام، عالمى مثل آقاى رى شهرى آن جا مى رود و هدايت كلى جريان حج را بر عهده مى گيرد، اين نشان قدرشناسى از حج است. اين كه دولت اسلامى خودش را مسؤول مى داند و مسايل حج را در مديريت متمركز و صحيحى مى گنجاند، اين قدرشناسى از حج است و منافعى بر اين مترتب خواهد شد و الآن مى شود؛ ليكن من همه ى تلاشم، همه ى جد و جهدم در مواجهه ى با مسؤولان اين واجب بزرگ، اين است كه ما به آن مقدارى كه الآن در برگزارى حج، موفقيت احساس مى كنيم، اكتفا نكنيم؛ اين همه ى آن چيزى است كه بنده مى خواهم به آقايان عرض كنم.
خوب، حالا جناب آقاى امينى، آن حرف درست را گفتند؛ منتها صدا و سيما گوشه يى از قضيه است، همه اش صدا و سيما نيست. حالا صدا و سيما بهترين برنامه ها را هم بدهد، شما خيال مى كنيد اين امپراتورى عظيم خبرى كه با ميلياردها دلار و با صدها
ص: 267
ايستگاه متمركز دارند كار مى كنند، با يك صدا و سيما خنثى مى شود؟! براى كشور، برنامه ريزى شده است؛ يعنى الآن براى كشور، هم از لحاظ واقعى در متن كشور براى مقابله ى با انقلاب، هم از لحاظ انعكاس بهينه ى آن براى ساختن و جهت دادن افكار عمومى دنيا- كه خيلى مهم است- برنامه ريزى شده است؛ منتها حسن قضيه اين است كه ما آن اصالت را داريم كه وقتى يك نگرانى در اين جا به وجود مى آيد- يا واقعاً، يا تبليغاً- عده ى زيادى از كشورهاى محروم دنيا بدون هيچ قوم و خويشى با ما، مضطرب و نگران مى شوند و به شما مراجعه مى كنند. البته اينهايى كه به شما مراجعه مى كنند، شايد يك صدم واقعيت هم نيستند.
آنچه كه مهم است، اين است كه ما در حج بايستى به دنيا آن چيزى را منعكس كنيم كه لُب و مغز انقلاب، و لُب و مغز هويت ماست. آن چيست؟ آن تصميم قاطع بر تحقق اسلام است.
خوب، مسلّم ما در اين بيست ويك سال، هميشه كه در يك حال نبوديم؛ يك وقت در حال شور و شوق بوديم، همه هم اين شعار را مى دادند؛ يك وقت مضطرب بوديم، يك وقت تنبل بوديم، يك وقت فعال بوديم، يك وقت كار كرديم، يك وقت هم نكرديم. خوب، حالا هم يكى از دوره هاست، اشكالى ندارد؛ حالتى از حالات متعددى است كه ممكن است براى پديده ى مستمرى عارض بشود. ملاك، اين نيست كه حالا در چه حال است؛ ملاك، اين است كه آن چيزى كه هدف است، چيست و حركت به كدام سمت است؛ اين بايد در حج، تحقق پيدا كند.
يعنى در حج، بايستى بدنه ى حج- در درجه اول بدنه ى كارگزارى حج، در درجه ى بعد بدنه ى عمومى حج، يعنى آحاد مردم- همه با رفتار، با گفتار و با عمل خودشان نشان بدهند كه يك زُبرالحديدى در اين جا وجود دارد كه عازم است حركت خودش را ادامه بدهد؛ اين، اميد مى بخشد. اين بزرگترين پيام اسلام و انقلاب است كه بايد در همه ى نوشته ها، در همه ى گفته ها، در نشريه ى زائر، در راديو و تلويزيون ما و در همه چيز
ص: 268
منعكس بشود. بر اين بايد اصرار باشد.
اگر ان شاءاللَّه اين تحقق پيدا بكند، بقيه ى مشكلات و مسايل، چيزى نيست.
نگرانى افراد هم به يك معنا نگرانى به جايى است؛ براى خاطر اين كه آن تبليغاتى كه دارد در دنيا مى شود، اين را نشان مى دهد كه بين اينها اختلاف است، دعواست، فلان است، پشيمان شدند، فلان شدند! وقتى ما با روحيه ى باز آن جا رفتيم و بدون هيچ گونه اضطراب، با تسلط بر خودمان گفتيم كه شعار ما اسلام است و حركتمان حركت امام است، نگرانى آنها مرتفع مى شود.
چون الآن هم، امام خمينى قدس سره با اسم خودش از همه ى مجموعه ى انقلاب، در دنيا مطرحتر است؛ يعنى الآن همه ى حرفهايى كه ما داريم، همه ى وزن معنوى و فكرى كه ما داريم يك طرف، امام هم يك طرف، باز امام سنگينتر است! يعنى شخصيت امام و آن چيزى كه از امام مى شناختند، بر همه ى اين كتابهايى كه نوشتيم و حرفهايى كه زديم، برترى دارد. ما بگوييم امام، هنوز زنده است. ما بايد اين را تبليغ كنيم؛ بايد بگوييم امام در ميان ما زنده است، ما دنبال اماميم و تحقق امام را در جامعه مى خواهيم.
حالا چهار نفر آدم كج سليقه، يا بى عقل، يا مغرض، مى چسبند به گوشه يى از حرف امام، كه فرض بفرماييد بر اين، فلان اشكال وارد است! خوب، وارد باشد؛ غير معصوم كيست كه اشكال بر او وارد نباشد؟! بايستى ما آن كليّت امام را در دنيا بطور قاطع تبليغ كنيم. بايستى بطور قوى در دنيا حضور امام را در داخل كشورمان اعلام كنيم؛ اشكالات برطرف خواهد شد.
شما نگاه كنيد، ببينيد ما براساس تفكر اسلامى خودمان، حج را چه مى دانيم، براى چه مى دانيم و مى خواهيم در اين سفر، از اين موجود و اين قالب جسم و روحى كه دارد مى رود و بر مى گردد، چه ساخته بشود؟ و بعد واقعيات كشورمان چيست؛ دولت چقدر
ص: 269
پول دارد و مردم مى توانند چقدر پول بدهند؟ زندگى يك حاجى در داخل خانه اش چگونه است؟ غير از اين حاجى، كسانى كه نمى توانند هشتصد هزار تومان براى حج تهيه كنند، آنها چگونه زندگى مى كنند؟
بايد اينها را نگاه كنيم ديگر؛ اينها واقعيات زندگى ماست. نمى شود ما خودمان را در حصارى قرار دهيم و خيال كنيم حج، مال يك عالم ديگر است؛ نه، حج هم مال همين عالم است. براساس اينها مشخص بكنيم. بعد بياييم بررسى كنيم كه در خانه، هركس مثلًا روزى سه تا چاى مى خورد، حالا در سفر حج، چرا بايد شش تا چاى بخورد؟ اين سفر حج چه خصوصيتى دارد؟ توجه مى كنيد؟ يعنى يك معيار و يك الگو درست كنيد.
البته اين الگو براساس تفكر صحيح باشد و به تصويب آن كسانى كه صاحب نظر در اين قضايا هستند، برسانيد. بعد اين را بطور قالب بگوييد كه من اين جورى اداره مى كنم.
همه خواهند گفت كه خوب، سليقه اش اين است، ديگر چه كار كنيم.
خوب، از زيارت آقايان خيلى خوشحال شدم. ان شاءاللَّه موفق باشيد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 270
بيانات در ديدار حجةالاسلام والمسلمين رى شهرى(10/ 11/ 1379 ه. ش.)
(10/ 11/ 1379 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
برادران و خواهران عزيز! خيلى خوش آمديد. اميدوارم امسال هم خداوند متعال باران توفيق و هدايت و فضل خود را بر شما و بر همه ى حجاج بيت اللَّه الحرام فرو بريزد و آنچه كه محصول تلاش و مجاهدت شما خواهد شد، ان شاءاللَّه براى اسلام و مسلمين نافع باشد.
جنبه ى شخصى و عبادى عمل شما، مثل خودِ حج، يك جنبه ى اصلى است؛ از آن نبايد غفلت كرد؛ اين با جنبه ى كارى و تشكيلاتى و اجتماعى آن منافاتى هم ندارد؛ كما اين كه حج مظهر ظهور و تلألؤ سياستهاى بين المللى و جهانى اسلام است؛ در عين حال با اين كه مجموعه اين معنا را مى دهد، اما ميان هر فردى با خداى خود و با باطن خود، بايد ارتباط مستحكمى وجود داشته باشد؛ اگر اين نباشد، آن هم به صورت كامل نخواهد بود.
اگر ظواهر سياسى و اعلام برائت و حضور بين المللى مسلمانان، بر معنوياتى كه در درون هر فردى هست، بر قصد قربت، بر حضور و حال و توجه و تضرع و استغاثه ى هر فردى ميان خودش و خدا متكى نباشد، آن بناى باعظمت هم بى رونق و بى تأثير خواهد شد.
همه چيز از باطن ما مى جوشد؛ كار شما هم همين طور است؛ يك كار مهم حكومتى است؛ جزو وظايف هميشگى حكومتهاى اسلامى است. راه بردن توده هاى عظيم حاجى در مراسم پُرمعنا و پُربركت حج، يك وظيفه است؛ چه روحانى كاروان، چه مدير
ص: 271
كاروان، چه دست اندركاران و معاونان و خدمتگزاران، چه مسؤولان فرهنگى، چه مسؤولان تشكيلاتى و ادارى، چه نمايندگى رهبرى، همه و همه سرگرم تحقق بخشيدن به يك وظيفه ى بزرگ حكومت اسلامى هستند. اگر بخواهيم اين كار به بهترين وجهى صورت بگيرد، بايد از باطن هر يك از افرادى كه دست اندركار اين كار عظيم هستند، رشته ى پيوندى با حضرت حق، با باطن اين عالم و با حقيقتِ خود حج برقرار بشود. قصد اخلاص در كار، توجه به خدا، استمداد و هدايت خواستن از او، گذاشتن هر كارى به حساب او، تحمل هر رنجى براى او، بيرون آمدنِ از هر شائبه يى جز اداى تكليف او، شرايط كار است. اگر اين طور شد، آنگاه محصول كار نورانى خواهد شد.
همه چيز ممكن است نورانى باشد. گاهى انسان عملى را انجام مى دهد؛ اين عمل نورانى است، گاهى هم ظلمانى است؛ «وَقُوَّتِي نُورَ الْعَمَلِ». گاهى انسان نيت مى كند؛ آن نيت نورانى است، گاهى هم ظلمانى است. بناى حكومت اسلامى اين است كه مردم را از ظلمات به نور ببرد. ظلمات در درون خود ما زمينه دارد؛ در عالم طبيعت هم مايه هاى ظلمانى فراوان است؛ در كشاكش مسائل جهان و ميان مردم هم ظلمتهاى فراوانى سر راه قرار مى گيرد. اراده ى دين است كه انسان را از ظلماتِ خودخواهى، خودپرستى، شهوت، محصور بودن در مسائل شخصى و بى تقوايى در برخورد با هر كس، با هر چيز و با پديده هاى عالم، خارج كند و به نور ببرد؛ نور اخلاص، نور صفا، نور تقوا، نور معنويت، نور هدايت و نور همت بلند براى خدا. اگر اين طور شد، جامعه نورانى خواهد شد.
اعتقاد راسخ بنده اين است كه يكى از علل بسيار مهم و اساسى اقامه ى بناى جمهورى اسلامى و دوام آن در مقابل مزاحمتها و اذيتها و خباثتهاى دايمى صاحبان زر و زور و نوكرها و دست نشانده هاى آنها، نورانيتى است كه در باطن جمهورى اسلامى
ص: 272
وجود دارد؛ هم در باطن مردم، هم در مقررات، هم در باطن مجريانِ بااخلاص و مؤمنى كه بحمداللَّه هستند و در هر گوشه يى حضور دارند. آن وقتى اين موفقيتها كامل خواهد شد كه اين نورانيت تعميم پيدا كند؛ مجريان، همه نورانى بشوند؛ كارگزاران دستگاه در هر يك از قواى سه گانه، همه نورانى بشوند؛ ما معممان، همه نورانى بشويم؛ دست اندركاران كارهاى مادى و معنوى اين جامعه در دلِ خود نورانيت به وجود بياورند؛ آنگاه اين دستگاه و اين بنا و اين حركت عظيم، در همه ى ابعاد موفق خواهد شد.
حج، فرصت خوبى است. عده يى از آن طرف مى خواهند جوانب سياسى حج، جوانب سياسى دين و احكام دين را بكلى انكار كنند؛ اين هم يكى از آن شيطنت ها و بازيهاى بسيار رسواى دشمنان دين است كه مى گويند دين در امور سياسى نبايد دخالت كند! اگر دين در امور سياسى نبايد دخالت كند، چرا پيغمبر حكومت تشكيل داد؟ چرا بعد از پيغمبر خلفاى صدر اول به نام دين بر مردم حكومت كردند؟ چرا اميرالمؤمنين با آن همه تلاش، به استحكام و استقرار حكومت تن درداد؟ دين براى اداره ى زندگى انسان است. زندگى انسان، فقط زندگى در پستوى خانه ها نيست. آن كسانى كه مى خواهند صحنه ى اقتصاد و سياست و فرهنگ و فعاليت اجتماعى را محل تاخت و تاز اهواء و شهوات و خباثتهاى خودشان قرار بدهند و بندگان خدا را بندگان خود كنند، معارضى كه مى بينند، دين است. واقعاً وقتى دين در هر ميدانى حضور داشته باشد، هيچ قدرتى در مقابل آن تاب مقاومت ندارد. آن جايى كه شما مى بينيد اهل دين شكست خوردند، به اين خاطر بود كه دين را به ميدان نياوردند و لختِ از مفاهيم دينى و عمل دينى و اخلاص دينى وارد ميدان شدند. هر جايى كه اهل دين با دين به ميدان آمدند، بدون ترديد پيروزى متعلق به آنهاست؛ اين سنت الهى است؛ وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَ لا نَصِيراً. بعد مى فرمايد سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا.
ص: 273
عده يى براى اين كه ملت ايران را از پيروزى هايش، از سرافرازى هايش، ازالگو شدنش در مقابل ملتهاى مسلمان، از عزتش در دنيا، از ممانعتش از ورود غارتگران بين المللى به اين كشور، و ساير ميدانهاى افتخارآميز دور كنند، چاره يى ندارند جز اين كه اين ملت را از دينش جدا كنند. دين در اقتصاد جامعه، در فرهنگ جامعه، در روابط سياسى جامعه، در تعامل مسؤولان با مردم- همه جا؛ آن جايى كه عرصه، عرصه ى دين است- حضور دارد. براى اين كه دين را از همه ى اين عرصه ها بيرون كنند، جنجال مى كنند كه دين را سياسى نكنيد؛ دين اهل سياست نيست؛ براى حفظ آبروى دين، بايد دين را از سياست دور كرد؛ آبروى دين در اين است كه بروند در معابد و در كنج خانه ها و در گوشه ى صندوقخانه ها اسم خدا را بياورند! اين است آبروى دين؟! پس اين كه مى فرمايد:
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ يعنى چه؟ خداى متعال اسلام را آورده است تا بر جهان بشريت خيمه بزند و مثل خورشيدى بر تمام ذرات كائنات بتابد و آنها را زنده كند؛ جمهورى اسلامى رسالتش اين است و امام بزرگوار هنرش اين بود. هنر بزرگ امام بزرگوار اين بود كه از قلب حوزه هاى علميه و از مركز فقاهت و دين، با صلاحيت كافى بيرون آمد؛ اين را در دنيا فرياد كرد و دل ملتها را تكان داد؛ چون فهميدند كه حقيقت دين اين جاست.
آن روزى كه دين با اين چهره ى روشن و درخشان و پُرحماسه و افتخارآميز در اين جا ظهور كرد، آن هنگامى بود كه هرجا قالب افسرده يى به خاطر دورى از دين، راه خود را از دست داده بود، به جان آمد. در منطقه ى فلسطين و لبنان، آن جايى كه مردم سالها بود طعم ذلت را به وسيله ى دشمن در كام خودشان حس كرده بودند، كسانى بودند كه در عمرِ خودشان هيچ آشنايى يى با دين نداشتند؛ اما گفتند ما اسلام را قبول كرده ايم و در مقابل اسلام خاضع شده ايم و در برابر دشمن ايستادگى مى كنيم. اسلام، آن اسلامى است كه رهبر عظيم الشأنِ بى نظير جمهورى اسلامى- امام بزرگوار- آن را بر سر دست گرفت و به دنيا معرفى كرد؛ لذا فلسطين دوباره احيا شد.
ص: 274
امروز هم قضيه همين طور است. شما در حج هويت اسلامى را نشان بدهيد. اسلام، هم معنويت است، هم سياست است، هم نورانيت دل است، هم نورانيت عمل است، هم عزت باطنى انسان است به خاطر ايمان، هم عزت و شكوه ظاهرى است به خاطر عظمت اجتماع اسلامى و بناى اسلامى و حكومت اسلامى.
شما بدانيد، امروز مردم مسلمان در هر كدام از اين كشورهاى اسلامى يى كه زندگى مى كنند، آنهايى كه احساسات اسلامى و ايمان اسلامى دارند، آن وقتى كه چشمشان از دور به بناى جمهورى اسلامى مى افتد و اين بناى مستحكم و فاخر را مشاهده مى كنند، در دلِ خودشان احساس غرور و عزت مى كنند؛ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ؛ عزت، متعلق به مؤمنين است. امروز شما به دنياى اسلام عزت داده ايد. ملت ايران با برافراشتن پرچم اسلام، به يكايك مسلمانان در دنيا عزت داده است؛ لذا مسلمانان كشورهاى ديگر هم مى خواهند دنبال اين الگو حركت كنند. استكبار چاره يى ندارد جز اين كه اين پرچم را از دست شما بگيرد؛ جز اين كه شما را وادار كند بگوييد ما پرچم اسلام و عزت اسلام و حركت اسلامى را نمى خواهيم؛ همين حرفى كه امروز بعضيها دانسته و ندانسته، نابخردانه و ابلهانه در گوشه و كنار مى زنند و از آنچه كه مايه ى عزت اسلام شده است، اظهار پشيمانى مى كنند. در حج نگذاريد اين پرچم از دست شما بيفتد. در مذاكرات خصوصى و در اجتماعات عمومى نشان بدهيد كه ملت ايران به بركت اسلام، عزيز و سرافراز شده است و اين عزت را تا آخرين نفس از دست نخواهد داد.
اميدواريم خداوند متعال به بركت الطاف و فيوضات خود و با ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقيةاللَّه الأعظم(ارواحنافداه)- كه على القاعده ايشان هم در موسم مشرف هستند و در طواف و در وقوف و در بسيارى از جاها نور وجود مبارك آن بزرگوار يقيناً پرتوافكن خواهد شد- دلهاى ما و شما را نورانى كند و اين حج و اين برائت و اين حركت عظيم را مايه ى عزت مسلمانان، بخصوص عزت ملت عزيز ايران قرار بدهد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 275
پيام به حجاج بيت الحرام(12/ 12/ 1379 ه. ش.)
(12/ 12/ 1379 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيدنا محمد و آله الطّاهرين
قال اللَّه الحكيم: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
موسم حج بار ديگر نمايشگاه عظيم خود را در پايگاه وحى و نبوت بر سر پا كرده و صحنه ى شگفت آور و شورانگيزى پديد آورده است. رودهاى خروشان ملتهاى مسلمان از همه سوى جهان در اين اقيانوس فرو مى ريزند و همزيستى امت واحده را در زير لواى توحيد مجسم مى كنند. احساسات در هم تنيده ى اين مجموعه ى بشرى، نمايشگر آرزوها و نيازها و دردها و توانائى هاى امت عظيم اسلامى ست. سرزمينهاى حج، اكنون ميزبان مردمى از ايران و عراق، از فلسطين و لبنان، از شبه قاره و شمال افريقا، از تركيه و بوسنى و از سراسر آسيا و اروپاست. اين دلهاى پراشتياق، مى توانند ترجمان سخن دل امت اسلامى باشند. حج براى همين نزديكى و صدا به صدا رساندن مسلمانان سراسر جهان است. رشته اى كه اينهمه دل را بهم پيوند مى دهد؛ همان پيامى است كه نخستين بار از اين سرزمين، صلا زده شد و طول و عرض جهان و تاريخ را در نورديد:
پيام توحيد و وحدت؛ توحيدِ خدا و وحدتِ امت. توحيد، نفى خداوندگارى طواغيت و مستكبران و زر و زور سالاران است، و وحدت، مظهر عزت و اقتدار مسلمانان.
حج، فراتر از هر نوشته و گفتارى، اين پيام ماندگار را هر ساله در قالب اجتماع عظيم خود،
ص: 276
بازپردازى مى كند و به سراسر جهان اسلام مى فرستد. هر مسلمانى در هر بخشى از عالم اسلام، در موسم حج، يك بار ديگر بايد اين حقيقت را بشناسد كه شكوفايى و سربلندى و كاميابى همه جانبه ى كشورهاى اسلامى تنها در سايه ى اين دو به دست خواهد آمد:
توحيد با همه ى ابعاد فردى و اجتماعى و سياسى آن، و وحدت با مفهوم درست و قابل تحقق آن در دنياى امروز.
در اجتماع عظيم حج امسال، دهها سخن تلخ و شيرين را از دهها كشور اسلامى مى توان دريافت كرد. هر يك از اين پيامها، بار وظيفه اى را بر دوش ديگر برادران مى گذارد و مجموع آن دورنمايى از واقعيت امت بزرگ اسلامى را در برابر چشم همه قرار مى دهد: سخن ملت عراق كه تطاول و ستم مداخله گران و ديكتاتورى و بى تدبيرى زمامداران، رونق زندگى را از آنان گرفته و فلاكت و زبونى را بر آنان تحميل كرده است.
سخن ملت افغانستان كه تعصبها و كوته نگريها، اجر مجاهدات گذشته ى آنان را بر باد داده و ملتى را دستخوش جهالتِ مشتى غافل و عنود ساخته است. سخن ملت بوسنى كه سياست اسلام زدايى از سوى امريكائيان و همدستانشان، هويت اسلامى آنان را به خطر افكنده و حاكميت ملى آنان را بتدريج در معرض نابودى نهاده است. سخن ملت فلسطين كه پرچم پر افتخار انتفاضه را با پنجه هاى استوار خود بپا داشته و با خون جوانان خود، شمشير ظلم و قساوت صهيونيستها را كُند كرده است. سخن ملت لبنان كه با پايدارى پر شكوه خود، افسانه شكست ناپذيرى غاصبان كشور فلسطين را به سُخره گرفته و شكستهاى فضاحت بار را به آنان چشانيده است. سخن ملتهاى آسياى ميانه و شرق آسيا و افريقا و اقليتهاى اسلامى در اروپا و امريكا كه هر يك از رنجها و شاديها و دشواريها و موفقيتهاى خود خبر مى دهند. و بالاخره سخن ملت سرافراز ايران اسلامى كه در آن پايدارى، و ايمانِ بارور، و تجربه هاى روزبه روز خود در برابر توطئه ها و دشمنيها، و عزم راسخ خود در راه تحقق جامعه ى آرمانى اسلام را به گوش مشتاقان و تحسين كنندگان خود مى رسانند.
ص: 277
امت اسلامى امروز در حال تجربه ى اين موفقيتها و ناكاميها است. هم دولتهاى مسلمان و هم ملتها در برابر اين واقعيّتها، تكاليف بزرگى بر دوش دارند و جهان اسلام در حال گذار از مرحله ى حساسى از تاريخ خويش است. آشنايى با اين تكاليف و احساس تعهد در برابر آن مى تواند ورق شوربختى و ضعف را از كتاب تاريخ اسلام بگرداند و بار ديگر صفحه ى عزت و عظمت مسلمانان و درخشش مادى و معنوى دنياى اسلام را بگشايد. امروز دنياى غرب كه عامل تشديد كننده ى ضعف و عقب ماندگى كشورهاى اسلامى بوده است، دستخوش گرفتاريهاى بزرگ و حل نشدنى است. فساد ماديگرى و نظام سرمايه سالارى بتدريج نفوذ خود در پايه هاى آن تمدن مادى را آشكار مى سازد و بيماريهاى مزمنى را كه در زير تشعشع خيره كننده ى صنعت و سرمايه پنهان مانده بود، بتدريج بر ملا مى كند و نزديكى بحران را به آنان خبر مى دهد. دنياى اسلام، نسيم بيدارى اسلامى را بر چهره ملتهب و رنج كشيده ى خود حس مى كند و نشانه هاى آن را در جابجاى جهان اسلام، بويژه در ايران مجاهد و سربلند و نيز در فلسطين و لبنان به چشم مى بيند. فروغ اميد، دلهاى جوانان را در همه جا روشن كرده و طلسم تحقير و تحكّم غرب، دَرهَم شكسته است. اين فرصت، آسان به دست نيامده و هزاران جان گرامى در راه آن ايثار شده است. از اين پس نيز راه، دراز و دشوار، ليكن مطمئن و بى چون و چرا است. در حال حاضر، ملت فلسطين سهم بزرگى در گشودن و پيمودن اين راه بر دوش گرفته است، و همه بايد به آن ملت مظلوم و شجاع و بيدار كمك كنند. ديگر ملتها و دولتها مى توانند در يارى رساندن به ملت قهرمان فلسطين، سهم خود را در پيمودن اين راه بر عهده گيرند.
دشمن مستكبر كه بيدارى امت اسلامى، تهديد كننده ى مطامع و منافع نامشروع اوست، مهمترين سلاحى كه در برابر اين موج فزاينده در دست دارد، سلاح روانى است:
نوميدسازى، تحقير هويت، به رخ كشيدن قدرت و تمكّن مادى خويش. امروز و در
ص: 278
آينده هزاران ابزار تبليغى به كار افتاده و خواهد افتاد كه مسلمانان را از آينده ى درخشان نوميد و يا به آينده يى كه منطبق با نيّات پليد خود آنان است ترغيب كنند. اين جنگ فرهنگى و روانى از آغاز دوران استعمار تاكنون، كارى ترين ابزار غرب در سلطه گرى اش بركشورهاى اسلامى بوده است. آماج اين تير زهرآلود، نخست نخبگان و روشنفكران و سپس توده ى مردم اند. مبارزه با اين ترفند جز با رويگردانى از فرهنگ تحكّم آميز و تحميلى غرب ممكن نيست. فرهنگ غربى بايد بوسيله ى نخبگان و روشنفكران، پالايش شود. عناصر مفيد آن جذب، و اجزاء زيانبار و مخرّب و فسادانگيز آن از ذهن و عمل جامعه هاى اسلامى طرد شود. معيار در اين پالايش بزرگ، حكميّت فرهنگ اسلامى و انديشه هاى بارور و راهگشا و هدايتگر قرآن و سنت است. اين يك فصل اساسى از مبارزه ى همه جانبه و خوش عاقبتى است كه علماى دينى و روشنفكران و نخبگان سياسى در سراسر جهان اسلام بر عهده دارند. باميد آنكه حج امسال بتواند عزم همگان را در پيمودن اين راه پر بركت و پرافتخار، راسخ و جازم كند.
از خداوند متعال توفيق حج مقبول و بهره مندى از فيوضات و بركات اين عرصه ى بى نظير، براى همه حجّاج مسألت مى كنم، و بر حضرت بقية اللَّه الأعظم ارواحنا فداه و عجل اللَّه فرجه كه گمان حضور مباركش در اين مراسم ساليانه مى رود، به قدر گستره ى فضل و رحمت واسعه ى الهى، درود مى فرستم و دعاى مستجابش را در حق همگان آرزو مى كنم.
وَ السَّلامُ عَلَيهِ وَ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
على الحسينى الخامنه ئى
ششم ذى الحجه 1421
12/ 12/ 1379
ص: 279
بيانات در ديدار كارگزاران حج و مسؤولان(3/ 11/ 1380 ه. ش.)
(3/ 11/ 1380 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
به همه ى حضار محترم خوش آمد عرض مى كنم؛ هم دوستان و عزيزانى كه در مسائل مربوط به واجبِ بسيار مهم حج مشغول خدمتگزارى هستند، و هم دوستان و عزيزانى كه دست اندركار برگزارى مراسم بسيار مهم و حساس دهه ى مبارك فجر هستند، و هم به همه ى برادران و خواهرانى كه تشريف دارند؛ بخصوص كسانى كه تحمل زحمت كردند و از راههاى دور به اين مجلس آمدند.
همه ى بخشهاى فعاليت براى بهتر اداره شدن مسائل مردم و كشور، داراى اهميت است. هر كس در هر جايى به خدمت به نظام و كشور و مردم اشتغال دارد، بايد مباهات كند و توفيق و كمك الهى را بطلبد و به معناى حقيقى كلمه شكرگزار نعمت بزرگ الهى باشد كه امروز با برافراشته شدن پرچم اسلام، خداى متعال بر مردم اين كشور منت گذاشته و اين نعمتها را به آنها بخشيده است. خدمت كردن به مردم، حقيقتاً نعمت بزرگى است.
مسأله ى حج از اين جهت يك مسأله ى حساس و مهم و باعظمت است كه كمك مى كند تا مردم بتوانند از اين واجب عظيم الهى به معناى حقيقى كلمه استفاده كنند. از
ص: 280
ظرفيت عظيمى كه حج براى مردم دارد- كه خداى متعال مى فرمايد: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ- آنها را برخوردار كنيد؛ خدمت در اين راه، حقيقتاً باارزش است. اگر حج، آن طورى كه طبيعتِ اين واجب اقتضا مى كند، تحقق پيدا كند، بسيارى از مشكلات مسلمانها حل خواهد شد. حج، حامل معنويت و وحدت و آگاهى و معرفت است؛ اينها براى ملتهاى اسلامى چيز كمى نيست.
امروز شما ببينيد از تفرق دنياى اسلام و همدل نبودن دست اندركاران كشورهاى اسلامى، بخشى از دنياى اسلام چه مى كشد. امروز فلسطين با سبعانه ترين روشها لگدكوب مى شود و مردم فلسطين در سخت ترين روزهاى ممكن براى يك ملت، دارند روزگار مى گذرانند. دنياى اسلام با همه ى امكاناتى كه دارد، با وجود ميل و علاقه يى كه بسيارى از مردم جهان اسلام براى كمك دارند، عملًا كمكى به اين قضيه نمى شود؛ اين خيلى دردناك است. با نصيحت نمى شود رژيم صهيونيستى را وادار كرد تا ظلم نكند؛ پنجاه سال است كه اين ظلم ادامه دارد و اين روزها به اوج خود رسيده است. جوانها و نوجوانها و زنها و فرزندها و خانه ها و خانواده ها در كوچه ها و خيابانها با تانكها و اسلحه هاى مرگبار روبه رو شوند و بى هيچ ملاحظه يى اين طور سركوب شوند؛ اينها چيز كمى است؟! آن هم نه يك روز و پنج روز و يك ماه؛ بيش از يك سال است اين وضعيت كم و بيش ادامه دارد.
حج مى تواند دنياى اسلام را متوجه مسؤوليت سنگين خود كند. حج مى تواند اين معرفت را به ملتهاى اسلامى بدهد كه حضور در صحنه و داشتن موضع قاطع در اين قضيه، با منافع خود آنها پيوستگى دارد. بعضى خيال مى كنند حمايت از مردم فلسطين، خارج از منافع ملى كشورهاست؛ اين اشتباه خيلى بزرگى است. وقتى يك ملت مسلمان به ملتهاى ديگر متكى نباشد و از طرف آنها حمايت نشود، اين گونه راحت در معرض
ص: 281
تطاول دشمن قرار مى گيرد. اگر دنياى اسلام متحد بود، يك ملت اين طور مظلوم نمى شد. اين قضيه ممكن است براى ملتهاى مسلمان ديگر هم پيش بيايد؛ كمااين كه ديديد در مواردى براى ملتها پيش آمده است. همبستگى اسلامى، براى دشمنان جهان اسلام و دشمنان ملتهاى اين منطقه و غارتگران بين المللى، كار را مشكل مى كند و اجازه نمى دهد آنها طبق ميل خود، هرطور خواستند و انتخاب كردند و مصلحت ديدند، به يك كشور و ملت اسلامى تعرض كنند. پس حمايت عمومى دنياى اسلام از ملت فلسطين، در حقيقت حمايت دنياى اسلام از يك يك كشورهاى مسلمان است؛ اين ضامن و حامل منفعت همه ى آنهاست؛ اين چيز كمى نيست. حج، اين معرفت و وحدت و عزم و تصميم را به آنها مى دهد. بنابراين مسأله ى حج و استفاده ى از همه ى ظرفيتهاى اين واجب عظيم الهى، براى بهبود حال مسلمين جهان و همه ى كشورهاى اسلامى، بسيار مهم است. هرچه بتوان در اين زمينه، كار و تلاش و خدمت كرد، باارزش است.
مسأله ى دهه ى فجر هم همين طور است. بحمداللَّه آحاد مردم در طول اين بيست ودو سه سال، در همه ى سالها و در همه ى نواحى كشور نشان دادند و ثابت كردند كه به دهه ى فجر به عنوان يادبود روزهاى عظيم انقلاب دلبستگى دارند. مردم دهه ى فجر را قدر مى دانند. كسانى هم كه موجب مى شوند حركت و حضور و ابراز احساسات مردم ممكن و آسان شود- كه همين ستادهاى بسيار فعال و مفيد دهه ى فجر هستند- كارشان بسيار باارزش است.
دهه ى فجر براى كشور ما يك فرصت تاريخى بود و ملت ما را از يك حصار بسيار خطرناك خارج كرد. تا وقتى يك ملت در حصار استبدادِ يك حكومت وابسته و فاسد و ضد مردم و ضد فرهنگ و دين قرار دارد، هيچ چيز زيبا و مطلوبى كه زندگى آنها را از لحاظ مادى و معنوى اعتلا ببخشد و پيش ببرد، نمى تواند در بين آنها پا بگيرد. در آن چنان رژيمى، همه جا، پاى بيگانه و منافع چپاولگران و اهانت به دين و فرهنگ و هويت ملى و تضعيف كشور پيدا بود؛ و اين طبيعتِ آن رژيمهاست. انقلاب، ملت ايران
ص: 282
را از آن حصار خارج كرد و ميدان و فرصت داد تا ملت بتواند در فضاى آزاد، با اتكاى به خود، با قدردانى از استعدادهاى درونى خود و با به كارگيرى همه ى آحاد مردم در ميدانهاى عظيم كشور، خود را نشان دهد. البته نمى توانيم ادعا كنيم از همه ى فرصتهايى كه انقلاب به ما داد، توانستيم درست استفاده كنيم؛ اما مى توانيم ادعا كنيم كه انقلاب براى كشور ما يك فرصت تاريخىِ بى نظير به وجود آورد و اين فرصت همچنان در اختيار ملت ايران است.
دشمنان ملت ايران و هويت ملى و پيشرفت اين كشور مى خواهند ملت ايران را از اين فضاى مستعد بالندگى و رشد خارج كنند و باز هم استيلاى بيگانگان را بر اين كشور برگردانند. يادبود دهه ى فجر، خود مانع بزرگى در راه تحقق اين هدف است. سعى مى كنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه ى فجر، انقلاب را به ياد مردم مى آورد. سعى مى كنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه ى فجر، تجسم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.
البته شما برادران و خواهرانى كه مسؤول اين ستادها هستيد، بايد با دادن آگاهيهاى لازم و انجام فعاليتهاى فرهنگىِ ضرورى، مردم را به بهترين وجه از دهه ى فجر بهره مند كنيد. امروز موج سياسى فرهنگىِ دشمنان بشريت- كه البته دشمنان اسلام و بخصوص ملتهاى مستقل هم هستند- به صورت خيلى وسيع در همه جاى دنيا گسترده شده است؛ مخصوص كشور ما هم نيست. آن ملتى مى تواند روى پاى خود بايستد و خود را از كمند تسلط مراكز استكبارى نجات دهد كه بتواند در مقابل اين امواج بايستد و با آنها مقابله كند.
وقتى ملت، بيدار و هشيار و متحد باشد و معرفت و آگاهى لازم را كسب كرده باشد؛ وقتى مسؤولان در خدمت منافع مردم باشند و خالصانه و مخلصانه و مجدانه و پيگير، به دنبال اين باشند كه اهداف عاليه ى اين انقلاب و نظام را برآورده كنند و مردم را از اين هدفها برخوردار كنند؛ آنگاه هيچ دشمنى نمى تواند مقاصد شوم خود را در اين كشور
ص: 283
پياده كند. مسؤولانى با جديت و صداقت مشغول خدمتگزارى هستند؛ مردم هم به معناى حقيقى كلمه در راه اسلام و انقلاب ايستاده اند. ايمان و استقامت و آگاهى مردم، حقيقتاً مثال زدنى است.
البته دستهايى هم سعى مى كنند نگذارند. اين كه ما اصرار مى كنيم بايد با فساد و سوء استفاده ى مالى و اقتصادى با جديت برخورد شود، به خاطر همين است؛ چون اگر دستهاى سودجو بتوانند فساد اقتصادى را در ميان مسؤولان رايج كنند، ضربه يى به آن كشور مى خورد كه با هيچ چيز جبران نمى شود. لذا عرض كرده ايم، باز هم تكرار مى كنيم:
مبارزه ى با فساد، يك جهاد واقعى و البته كار بسيار دشوارى است. اگر اين جهاد بزرگ بخواهد موفق شود و پيش برود- كه ان شاءاللَّه به فضل الهى و به پشتيبانى شما مردم، اين كار خواهد شد- يك شرط مهم و اصلى آن اين است كه همه ى مسؤولان كشور با يكديگر همدل و شريك باشند. البته رؤساى قوا بحمداللَّه در اين كار همكارى و همدلى مى كنند؛ اما در همه ى سطوح، مسؤولان كشور و قواى سه گانه بايد در اين راه با يكديگر همكارى كنند و عزم جدى نشان دهند.
هر كدام از قوا در اين زمينه سهمى دارند و بايد نقش خود را ايفا كنند. در ميان مسؤولان- چه در دولت، چه در قوه ى قضاييه و چه در مجلس- هيچ كس نمى تواند نسبت به اين كار بزرگ، كه براى سرنوشت كشور و ملت و نظام اسلامى تعيين كننده است، خود را كنار بكشد و شانه از اين كار خالى كند؛ همه بايد در اين زمينه فعال باشند.
لازم است در اين خصوص هيچ تبعيضى وجود نداشته باشد. دستگاههايى كه با فساد مبارزه مى كنند، نبايد بگويند فساد در فلان جا بد است؛ اما در جاى ديگر- اگر باشد- به آن بدى نيست. فساد، فساد است؛ در هركس فساد وجود داشته باشد، بايد با او مبارزه كنند. كسانى كه با فساد مبارزه مى كنند، بايد قاطعانه و بدون مجامله مبارزه كنند و در حق
ص: 284
فاسد و مفسد، مُرّ قانون را اعمال كنند. من به شخص يا پرونده يا موضوع خاصى نظر ندارم؛ براى من اشخاص مطرح نيستند؛ اين كار بايد به نحو صحيح و قاطع انجام بگيرد و دنبال شود.
كسى كه وسوسه مى شود وارد ميدان فساد مالى شود، بايد بداند دردسر اين كار زياد است؛ بفهمد مردم و مسؤولان كشور با اين قضيه برخورد مى كنند؛ اين يكى از شرايط بسيار مهم است.
از جمله ى چيزهايى كه در اين مبارزه ى وسيع حتماً بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه تنها با كسى كه فساد كرده و فسادى كه تحقق پيدا كرده است، برخورد نشود؛ مواظب باشند فساد به وجود نيايد. بنده به مسؤولان دستگاههاى اجرايى و قضايى تأكيد كرده ام، بگردند ببينند جاهايى كه گلوگاه فساد است، كجاست؛ آن جا را تحت نظارت قرار دهند؛ نگذارند از اول فسادى به وجود بيايد.
البته مواظب باشند تمايلات و احساسات و بازيهاى سياسى و خطى و جناحى و غيره- كه دشمنان از اين كه اين چيزها در بين مسؤولان ما رواج پيدا كند، خوشحال مى شوند- به ميان نيايد؛ جلوى حق را نگيرد و مانعِ ديدن و نظر كردن و فهميدن چشمها نشود؛ بلكه بايد بى نظرانه و براى خدا عمل شود. اگر اين طور شد، به مملكت سود خواهد رسيد.
بعضى مى گويند مبارزه ى با فاسد و مفسد موجب مى شود در كشور سرمايه گذاريهاى مالى صورت نگيرد؛ اين حرف، غلط و از لحاظ علمى رد شده است.
كسانى كه متخصص اين كارها هستند و دانش اين كارها را دارند، مى دانند و مى گويند اگر در يك كشور فساد وجود داشته باشد، نسبت سرمايه گذارى در آن كشور پايين مى آيد؛ اينها ثابت شده است. هر چه فساد بيشتر باشد، نسبت سرمايه گذارى كمتر مى شود؛ اما هر
ص: 285
چه فساد كمتر باشد، نسبت سرمايه گذارى رشد پيدا مى كند. من خواهش مى كنم كسانى كه به اين مسائل آگاهند، بيايند اينها را براى افكار عمومى تشريح و بيان كنند تا عده يى نتوانند با جنجالى كردن مسائل، اين حركت عظيم را تحت الشعاع قرار دهند.
من شك ندارم، كسانى كه نمى خواهند اين كشور به سامان اسلامى خود برسد، سعى مى كنند جلوى اين حركت را بگيرند. البته مسؤولان ما خوشبختانه قاطع و عازم و جازمند؛ اما ممكن است آن افراد، گرفتارى و جنجال درست كنند.
اين نكته را هم به همه ى ملت عزيزمان عرض كنم: مواظب و مراقب باشيد؛ مبادا با ايجاد يك جنجال در گوشه يى، اين حركت عظيم را تحت الشعاع قرار دهند و به دست فراموشى بسپارند؛ اينها هوشيارى ملت عزيز ما را مى طلبد. البته مسؤولان هم بايد مواظب باشند و بهانه ها را از دست دشمنان بگيرند. اگر مشكلاتى در بعضى از قشرها وجود دارد، تا آن جايى كه امكانات مملكت اجازه مى دهد، اين مشكلات را برطرف كنند و نگذارند دشمنان بهانه به دست آورند و جلوى حركت مبارزه ى با فساد را بگيرند.
در سالهاى گذشته، شعار مبارزه ى با فساد، مكرر مطرح شد؛ در جلسات، به برخى مسؤولان تأكيد شد؛ در محافل عمومى، براى مردم بيان شد؛ اما با همين گونه جنجالها و مغلطه كاريها نگذاشتند پيش برود. مسؤولان عالىِ كشور به كسانى كه زندگى آنها در لجنزار فساد و رشدشان با فساد است، نبايد اجازه دهند با بهانه هاى گوناگون، جلوى اين كار بزرگ را بگيرند.
در درجه ى اول، وحدت و هماهنگى و همدلى بين مسؤولان قوا مطرح است.
قوه ى مجريه، قوه ى قضاييه، قوه ى مقننه، نمايندگان محترم مجلس، وزراى محترم، قضات محترم؛ همه ى اينها كارگزاران نظام اسلامى و كارگزاران حضرت بقيةاللَّه(ارواحنافداه) و در واقع خدمتگزاران اين مردمند. همه خود را خدمتگزار مردم
ص: 286
بدانند. امروز مردم از مبارزه ى با فساد خرسند مى شوند و آن را مطالبه مى كنند. هر كس به مردم علاقه دارد، هر كه از زبان مردم حرف مى زند و براى آنها كار مى كند، بايد در اين مبارزه پيشقدم باشد.
البته همه ى دست اندركاران هم بايد سعى كنند كه در اين زمينه، ظلم و ناروايى به وجود نيايد. با فساد و فاسد و مفسد مبارزه كنند، نه با بى گناه؛ اين هم بايد مراقبت شود.
تبعيض هم نبايد باشد- همان طور كه عرض كرديم- با يك چشم به افراد نگاه كنند. اگر اين طور شد- كه به لطف و فضل الهى ان شاءاللَّه همين طور هم هست و خواهد بود- آنگاه الطاف الهى شامل حال خواهد شد و خداى متعال كمك خواهد كرد تا اين حركت پيش برود و ان شاءاللَّه در همه ى بخشها مسؤولان بتوانند به وظايف خود بدرستى عمل كنند.
از خداوند متعال مى خواهيم كه الطاف خود را بر اين ملت عزيز نازل كند و ان شاءاللَّه اين ايام- اين ماه مبارك و ماه ذى حجه و دهه ى مبارك فجر- را روزها و ماههاى لطف و مرحمت و بركات خود براى ملت و كشور قرار دهد و قلب مقدس حضرت ولى عصر را از ما راضى و خشنود و دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما كند.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 287
پيام به حجاج بيت الحرام(1/ 12/ 1380 ه. ش.)
(1/ 12/ 1380 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
والحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيدالبريّة محمد وآله الطاهرين وعلى صحبةالمخلصين و السّلام على عباداللَّه الصالحين. قال اللَّه تعالى: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ.
حج كه آرزوى دينداران و بهشت ذاكران و فرصت صالحان است، بار ديگر فرارسيده است. از سراسر جهان امسال نيز جمعى به اين ميهمانى عمومى راه يافته اند.
غرقه شدن در فضاى نورانى عبادت و خشوع و يادآورى خاطرات صدر اسلام و جستجو از نشانه هاى فلاح و عزت كه اين قطعه از زمين را در آسمانهاى دور دست تاريخ، چون خورشيدى تابناك نشان ميدهد، نخستين بهره هاى دل و ذهنِ مسافر تشنه و هوشيار است.
در اينجا تار و پود تعلّقات و آلودگيها و غفلتها، همراه با لباس و زيور جسمانى، هرچند بطور موقّت از آدمى جدا مى شود و سپيد جامه ى احرام، صفا و پاكى و يكرنگى را بر جسمها و دلها چيره ميسازد. راه براى ديدن و شنيدن و فهميدنى كه مايه ى رستگارى ابدى است گشوده ميگردد؛ جوانه هاى صلاح و معرفت و برادرى اسلامى، سرسبز ميشود، و دست هدايت الهى نمايان ميگردد.
اينجا اردوگاه بزرگ امت اسلامى، است؛ جايگاه تمرين خدائى و مردمى شدن، از «خود» هاى دروغين و شرك آلود بيرون جستن، و به «خود» حقيقى و ا لهى پيوستن. اينجا
ص: 288
جايگاه برائت از ديو و دَد و شيطان و پيوستن به جنود رحمان است. جايگاه تجديد عهدِ:
ان لا تعبدواالشيطان و پاسخ به: ان اللَّه برىٌ من المشركين و رسولُه است. اينجا محلّ تجلى امت واحده ى اسلامى و مظهر عزّت معنوى و قدرت بشرى مسلمانان است.
اين ويژگيها در روزگار ما كه تقابل حق و باطل و نيروهاى خير و شر، در مرحله ى خطير و حسّاسى است، معناى بارزترى يافته است.
امروز نداى پيامبر رحمت، رساتر از هميشه به گوش ميرسد، و دعوت اسلام كه دعوت به عدالت و آزادگى و رستگارى است، با طَنين بيشترى شنيده ميشود. پاره هاى شب سياه استكبار و ظلم و خودكامگى از سوئى و جهل و خرافه و فريب ازسوى ديگر، بشر را بيش از گذشته، نيازمندِ نور رستگارى و تشنه ى عدل و صلح و برادرى كرده است.
امروز نداى ملكوتى: تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الّا نعبد الّااللَّه .. كه ردِّ خداوندان زور و زر و صف آرائى در برابر ستم و ستمگر است، گوش و دل اسيران و ستمديدگان را بيش از هميشه مينوازد، و مژده ى: انّ اللَّه على نصرهم لقدير، به آنان دلگرمى و اميد مى بخشد.
نخستين مخاطب اين الهام خدائى ملتهاى مسلمانند. بيدارى اسلامى، شرق و غربِ جهان اسلام را به جنب و جوش آورده و احساس هويّت و شخصيّت را در آنان باز آفريده است. پرچم عزت و اقتدار اسلامى در ايران به اهتزاز در آمده؛ ملت مظلوم فلسطين با تمسك به شعار اسلام، افقهاى صهيونيزم را به يأس و ناكامى انباشته؛ جوانان در كشورهاى اسلامى به ميدان مطالبات آرمانى پانهاده و در برابر تجاوزگران و مستكبران عالم تهديدى بزرگ آفريده اند.
امروز به رغم تهمتها و تحريفهائى كه به وسيله ى مراكز تبليغى صهيونيستى و استكبارى، سيل آسا به سوى اسلام و مناديان شجاع و فداكارش جارى است، تفكر
ص: 289
اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله چهره ى خود را براى مردم جهان بتدريج آشكار ساخته است.
بتدريج همه در مييابند كه اسلام دين عدل و آزادى و رستگارى است، دين خرد و انديشه و دانش است. اسلام، دينِ زندگى است، امّا زندگى تهى از شرف و آزادگى و عزت را مرگ ميشمارد. دينِ عقلانيت است، اما با نفسانيتى كه خود را عقلانيت مينماياند و دستمايه ى همان كسانى است كه پيامبران خدا را مجنون ميخواندند، مبارزه ميكند. دين اتحاد و برادرى و صلح جهانى است، اما اتحاد ظالم با مظلوم و فشردن دست جلاد بر سر جنازه ى شهيدان عدالت را خيانت ميشمرد. دينِ واقع بينى و حسابگرى است، اما توجيه ستمهاى جهانى بنام واقع بينى را گناه ميداند. دين احكام جاودانه است، اما جمود و قشرى گرى را نمى پذيرد. دين اجتهاد و نوانديشى است، اما بدعتگذارى و التقاط را رد ميكند. دين گذشت و اغماض است، اما ظلم پذيرى و ذلت را مُجاز نميداند. دين تمدن و علم و آبادانى است، اما علمى را كه وسيله ى بردگى و كشتار ملتها و تمدنى را كه دستاويز تحقير انسانها باشد، جهل و وحشيگرى ميشمرد. دين جهاد است، اما جنگ بى منطق و قدرت طلبانه را جهاد نمى نامد. دين عزت و قدرت و حاكميت است، اما اين را دستمايه ى توجيه وسائل ناشرافتمند نمى سازد.
اسلام، پاسدار حُرمَت و حقوق انسانها است، تضمين كننده اخلاق و فضيلت است، منادى آرامش و امنيت است. زشت ترين دروغ و نا جوانمردانه ترين تهمت را كسانى مرتكب ميشوند كه اسلام را در مقابله با حقوق بشر و مدنيت و امنيت قلمداد كرده و اين را وسيله ئى براى توجيه قدرت طلبى ظالمانه ى خود بر عليه ملتهاى مسلمان قرار ميدهند.
ملتهاى مسلمان! علماى دين! روشنفكران، جوانان و غيرتمندان جهان اسلام!
امت اسلام اينك در تير رس انواع تهديدها و اهانتها است، استكبارِ عنان گسيخته به سردمدارى رژيم امريكا و دلّالى و آتش افروزى رژيم صهيونيستى، از تجزيه و گسست ملتهاى اسلامى بيشترين سوءاستفاده را ميبرد. قيام خونين ملت فلسطين و پرچم پر افتخار انتفاضه، طرّاحان سياسى استكبار را خشمگين و سراسيمه كرده و آنان را به
ص: 290
اعمال گستاخانه و قدرت نمايى ديوانه وار وسوسه مى كند. حوادث شهريور ماه نيويورك بهانه ى زورگويى هاى روزافزون كاخ سفيد و جنايتهاى بى سابقه ى دولت صهيونيست در فلسطين شده است. پس از عمليات فاجعه بارى كه آمريكا در افغانستان به بار آورد، چهره ى نظامى و خشن دولت ايالات متحده، روز بروز بيش از گذشته فضاى جهانى را به ناامنى و جنگ و كشتار تهديد مى كند. مبارزه با تروريسم و دفاع از صلح در خاورميانه به بهانه هايى براى خشونت طلبى و زورگويى امريكا و پوششى براى سلطه طلبى و دست اندازى به منافع و منابع حياتى ملتها تبديل شده اند.
شوخى زشتى است كه بانى بيشترين ترورها، و به راه اندازنده ى بيشترين كودتاها، و توليد كننده ى مهلكترين سلاحها، و پشتيبانى كننده ى خطرناكترين تروريستها، مدّعى رهبرى مبارزه ى بحقِّ جهانى با تروريسم باشد. و طعنه زنىِ وقيحانه يى به حقيقت است كه كشتار زن و مرد و كودك فلسطينى و خراب كردن خانه ى فلسطينيان بر سرشان و بيرون راندن آنان از ميهن آباء و اجداديشان، طرفدارى و دفاع از صلح نام گيرد.
ايران اسلامى ازسوى سردمداران كاخ سفيد به اخلال در روند صلح خاورميانه متصف ميگردد. غافل از اينكه تجاوز ناعادلانه به حقوق ملت فلسطين و غصب سرزمين آنان كه بدروغ، صلح نام گرفته است براى ناكامى و بى سرانجامىِ خود، محتاج اخلال كسى و دولتى نيست. اين روند ظالمانه به خودىِ خود، محكوم به زوال و ناكامى است، و بيدارى غيورانه و فداكارانه ى امروز ملت فلسطين از نشانه هاى حتمى آن است.
ايران اسلامى پرچم اسلامِ عزّتمند و و روشن بين و رستگار كننده و آزاديبخش را با تهديد زورگويانه ى مستكبران از دست فرو نمى نهد. ايران اسلامى تروريسم را دشمن سعادت بشر مى داند و بهاى گزافى را در مبارزه با تروريستهاى دست پرورده ى امريكا و اسرائيل پرداخته است. ايران اسلامى تسليم زور و تهديد و مرعوب چهره ى عبوس
ص: 291
استكبار نمى شود. ملت و دولت ايران مواضع شجاعانه و مستقل و خردمندانه ى خود را كه درس ماندگار امام خمينى عظيم است، قدر ميدانند و از آن دفاع مى كنند. راهپيمايى پر صلابت و سراسرى ملت ايران در 22 بهمن امسال پاسخ هوشمندانه يى بود به ياوه سرايانى كه به گمان باطل خود خواستند ميان مردم و نظام اسلامى يا ميان اركان اصلى نظام، جدايى و فاصله را القا و يا تبليغ كنند. ملت و دولت ايران تهديدها و جنگ افروزيهاى امريكا را كه حاكى از تجاوزطلبى و وحشيگرى است محكوم مى كنند و منطق ضعيف و رويكرد خشونت طلبى آن رژيم را نشانه ى ضعفها و گسست هاى اساسى و عميق در بنيان نظام ظالمانه ى استكبارى مى دانند.
ملت و دولت ايران، ملتهاى برادر را به اتحاد فرا ميخوانند و دست برادرى به سوى آنان دراز مى كنند؛ علما و روشنفكران و سياستمداران و دنياى اسلام درس وحدت و استقامت و معرفت را براى ملتهاى خود تكرار كنند و جوانان بالنده ى اين نسل را براى رويارويى با حوادث بزرگ و به دوش گرفتن بار امانتى سنگين و شالوده ريزى امت متحد و يكپارچه ى اسلام آماده سازند.
حج، نقطه ى آغاز و منبع لايزالى براى اين مجاهدت عظيم و مبارك است.
از خداوند متعال مى خواهم كه همه ى شما را با ذخيره يى سرشار از معنويت و معرفت به ميهن هاى خود بازگرداند و دعاى حضرت ولىّ اللَّه الاعظم را شامل حال امت اسلامى فرمايد. وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
سيدعلى خامنه اى
ص: 292
بيانات در ديدار كارگزاران مراسم حج(25/ 10/ 1381 ه. ش.)
(25/ 10/ 1381 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
اولًا خوش آمد عرض مى كنم. ثانياً ولادت با سعادت حضرت امام اباالحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام را- كه به بركت وجود قبر مطهر آن بزرگوار در سرزمين ما، حضور معنوى ايشان در سرتاسر كشور و در دل آحاد مردم ما آشكار است- تبريك عرض مى كنم. امام هشتم عليه السلام ولى نعمت معنوى و فكرى و مادى ملت ماست. اميدوارم به بركت اين ولادت عظيم و شريف و به بركت وجود آن بزرگوار و معنويت ساطع از قبّه ى مطهر ايشان، خداوند شما را كه خدمتگزاران ميهمانان و زايران بيت اللَّه هستيد، مشمول الطاف الهى قرار دهد و دلهاى شما را به نور هدايت الهى منور كند!
حرمت ماه هاى ذيقعدةالحرام و ذيحجّةالحرام و محرم الحرام، به معناى عظمت اين ماه ها و احترام بزرگى است كه اين روزها و شبها و ساعات در تكوين و اراده ى الهى دارد. ايام حج، اوج اين كرامت و عظمت است؛ و حضور حجاج در مناسك و در مركز توحيد دنياى اسلام- يعنى مكه ى مكرمه- از بزرگترين بركات ماه هاى حرام است.
بى جهت نبود كه اسلام در ميان احكامى كه قبل از اسلام بين مردم رايج بود، حرمت ماه هاى حرام را تقرير فرمود. اين طور نبود كه فقط پيغمبر اكرم با عرب جاهلىِ آن روزگار مماشات كرده باشد، كه چون آنها حرام دانسته اند، اسلام هم اينها را حرام بداند؛ نه، اين به معناى آن است كه چهار ماه حرام- «مِنْها أرْبَعَةٌ حُرُم»- حقيقتاً امتيازى دارند؛ كما اين كه
ص: 293
در طول سال، روزها، شبها، هفته ها و دهه هاى مشخصى امتيازاتى دارند. اين ماه ها امتياز دارند و همه ى ما بايد قدردانى كنيم؛ بخصوص حجاج بيت اللَّه الحرام؛ كسانى كه امسال به اين سعادت عظمى فائز خواهند شد و همچنين شما كه خدمتگزاران آنها هستيد، بايد اين ايام را به عنوان مقدمه ى تشرف به آن سعادت عظمى مغتنم بشماريد. اميدواريم خداوند متعال توجهات و هدايات ويژه ى خود را شامل همه ى شما بفرمايد و ان شاءاللَّه دلهاى شما را منور كند.
حقيقت اين است كه حج يك واجب استثنايى و يك مراسم عجيب و پُر رمز و راز است. اگرچه در باب حج بسيار گفته اند و همه گفته اند و مطالب شيوا و زيبايى هم بيان كرده اند، اما مسأله ى حج خيلى عميق تر از چيزى است كه ما تا امروز فهميده ايم. حج، يك حركت عبادى خالصِ عميق- خضوع، خشوع، ذكر، عبادت، تضرع و توسل- و با حالت اجتماع است. در كنار هم قرار دادن اين دو چيز، مسأله را خيلى پُرمعنا مى كند.
اگرچه در اسلام عبادات اجتماعى، مثل نماز جماعت و نماز جمعه و نماز عيد وجود دارد، اما اين اجتماع عظيم و اين مركزيت دادن به ذكر و توحيد و كشاندن همه ى مسلمانها از آفاق عالم اسلامى به يك نقطه ى واحد، خيلى معنا دارد. اين كه همه ى ملت مسلمان و امت اسلامى با وجود اختلاف لهجه ها و نژادها و عادات و سنن و سلايق و اختلاف مذاهب موظفند در يك نقطه جمع بشوند و اعمال ويژه يى را با هم انجام بدهند و اين اعمال هم صرفاً عبادت و تضرع و ذكر و توجه است، خيلى پُرمعناست. معلوم مى شود بنا بر نظر اسلام و ديد اسلامى، اتحاد دلها و جانها فقط در ميدان سياست و در جهاد نيست؛ حتّى رفتن به درِ خانه ى خدا و كنار هم قرار گرفتن دلها و با هم بودن تن ها و جانها نيز داراى اهميت است. لذا ملاحظه بفرماييد در قرآن كريم مى فرمايد: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً. اعتصام به حبل اللَّه، تنها تنها فايده يى ندارد؛ «جميعاً» مهم است. با هم اعتصام به حبل اللَّه كنيد؛ با هم به نقطه ى اطمينان بخش تعليم و تربيت و هدايت الهى چنگ بزنيد. با هم بودن مهم است؛ دلها با هم، جانها با هم، فكرها با هم، تن ها در كنار
ص: 294
هم. طوافى كه مى كنيد- اين حركت دايره وار بر گرد يك مركز- نماد حركت مسلمانان بر گرد محور توحيد است. همه ى كارها و اقدامات و همتهاى ما بايد بر گرد محور وحدانيت الهى و توجه به ذات اقدس ربوبى باشد. اين درس، مربوط به همه ى زندگى است. كسانى كه مى خواهند احكام اسلامى را به كنج خانه ها و عبادتگاه ها و دلها منحصر كنند و فعاليت عرصه ى اجتماع را از دين عارى كنند، به اين نكات اسلامى توجه ندارند. سعى بين صفا و مروه يى هم كه همه ى آحاد مسلمان بايد آن را طى كنند، همين طور است. سعى، حركت با همت، با شدت، با توجه، با اراده و حركت آگاهانه است و همه بايد با هم حركت كنند؛ بروند، و بيايند. اجتماع عظيم در عرفات و مشعر و منا هم همين طور است.
اين كارهاى دسته جمعى عظيم كه نظير آن را در هيچ مذهب و مكتبى و در هيچيك از احكام ديگر اسلامى نمى شود پيدا كرد، نشاندهنده ى عظمت اين واجب است. اين جا يك ذخيره ى الهى گذاشته شده است كه هركس توفيق پيدا مى كند دستى به سمت اين ذخيره دراز كند، بايد حداكثر استفاده را بكند.
هرچه مى توانيد، در ايام حج از اين ذخيره استفاده كنيد. اين اوقات، هم روزها و زمان، متبرك است و هم مكان، متبرك است. هم از لحاظ زمان، در اوج حرمت ماه هاى حرام قرار دارد؛ هم از لحاظ مكان، در نقطه ى اعلاى مناطق متبرك- كه خانه ى خدا و مركز توحيد و توجه نفوس همه ى مسلمانها در همه ى شبانه روزهاست- قرار دارد.
حاجى در آن جا بايد رابطه ى خود را با خدا قوى و مستحكم كند؛ با قرآن انس پيدا كند و تضرع و ذكر و حضور را وظيفه ى دايمى خود بداند. انسان گاهى خيلى متأسف مى شود كه بعضى به آن جا بروند و دنبال كالاهايى بگردند كه اين كالاها را همه جا مى شود پيدا كرد. بعضى، عمر و پول و آبرو و وقت عزيزشان را صرف مى كنند تا به بازارهاى گوناگون بروند و اين كالاها را بياورند؛ اينها كالاهاى معمولى زندگى است و همه جا وجود دارد.
در آن جا كالايى هست كه در هيچ جاى ديگر نيست: كالاى رضاى الهى، زيارت خانه ى خدا، زيارت قبر مطهر پيغمبر؛ اين كجا ديگر پيدا مى شود؟ اين مكان و اين زمان را ديگر
ص: 295
كجا مى شود پيدا كرد؟ از اين فرصت بايد همه استفاده كنند. شما كه ميزبانان و ميهمانداران و خدمتگزاران حجاج هستيد، اين نكات را بايد دايم به يكايك آنها يادآور شويد. زلال معنويت و هدايت به وسيله ى اين مجموعه هاى مؤمن و علاقه مند، بايد دايماً به سوى دلهاى تشنه ى حجاج روانه شود. خيلى از اين فرصتها در اختيارات امت اسلامى هست كه اگر از آنها استفاده بشود، امت اسلامى همان چيزى خواهد بود كه قرآن براى او خواسته است: فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ يا وَلا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ؛ شما برترين هستيد. البته نه برترين به خاطر نژاد، نه برترين به خاطر اين كه با خدا خويشاوندى يى داريد- هيچ كس از آحاد آفرينش، نسبت ويژه يى با خدا ندارد- اما شما برترين هستيد، به خاطر انتساب به مكتبى كه مى تواند بشريت را در عصر حيرتش نجات بدهد؛ مى تواند در طول قرون، مشعل هدايت را به دست انسانها بدهد و آنها را خوشبخت كند و به نقطه ى امن و امان و تكامل برساند؛ اين امتياز شماست. بقيه ى اديان، مقدمه ى ورود اين دين در معرض انديشه ى بشريت بود- «انتم الاعلون»- به خاطر اين كه اين ايمان در اختيار شماست؛ از اين بايد استفاده كنيد.
همين ايمان است كه مى تواند قدرتهاى شياطين و فراعنه را خرد كند و در هم بشكند؛ همچنان كه شكست. روزهاى ظهور اسلام، چه كسى خيال مى كرد جمع معدود مظلوم كم قوتّى در يك گوشه ى مكه، به بركت اين آيات الهى بتوانند بزرگترين تمدن زمان خود را به وجود بياورند و مدنيت بشرى را ارتقاء و رشد بدهند و اين قلمرو عظيم و اين رمعه ى وسيع را به وجود بياورند و اين طور در عمود زمان، با عزت و افتخار باقى بمانند؟ عده يى خيال مى كردند بزودى همه چيز از بين خواهد رفت؛ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛ خيال مى كردند پيغمبر در هر يك از حوادثى كه برايش پيش آمد، موفقيتى به دست نخواهد آورد؛ بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً.
وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْماً بُوراً؛ آنهايى كه به خداى متعال سوءظن دارند، آنهايى كه اهميت و ارزش گوهر گرانبهاى دين را نمى دانند، همان «قوما بورا» هستند؛
ص: 296
ما مسلمانها نبايد به آن جا برسيم. قرآن مى تواند انسان را هدايت كند؛ از انسانِ لَفِي خُسْرٍ برساند به انسانى كه إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ؛ به سوى خدا حركت و صيرورت پيدا كند و با او ملاقات نمايد. اين حج، مظهر اين قرآن است.
ايمان خالصانه ى مؤمنين طول تاريخ اسلام، از اين قرآن ناشى شده است؛ اين را بايد قدر دانست.
مثل همه ى ذخاير ديگر ما، اين ذخيره هم مورد تهاجم است. اينهايى كه مى بينيد در مراسم حج دنبال اختلاف افكنى، فتنه انگيزى و ترويج افكار موهوم و خرافى و متحجر خود هستند، همان سرانگشتهاى دانسته يا نادانسته يى هستند كه دارند اين ذخيره را نابود مى كنند و از بين مى برند. كسانى كه نمى گذارند شوكت و شكوه و عزت و عظمت اين وحدت به چشم امت بزرگ اسلامى منعكس شود و بازتاب پيدا كند، جزو كسانى هستند كه دارند اين ذخيره را نابود و ضايع مى كنند. كسانى كه نمى گذارند وحدت و شكوه عظيم امت اسلامى- آن هم در راه خدا، نه عظمت به عنوان تفاخر، نه عظمت به عنوان استعمار و تحقير ديگر ملتها، نه عظمت به عنوان جنگ افروزى عليه ضعفاى عالم؛ بلكه عظمت در جهت ارزشهاى الهى و در راه توحيد- به دنياى اسلام منعكس شود، به بشريت ظلم مى كنند. امروز دنياى اسلام براثر ناديده گرفتن اين ذخيره ى عظيم الهى دارد ضربه مى خورد. شما ببينيد مستكبران و فراعنه ى عالم، امروز در منطقه ى خاورميانه با مسلمانها و كسانى كه اين گوهر عظيم را در بغل خود دارند- كه متأسفانه درست استفاده نمى كنند- چه مى كنند. ببينيد با ملت فلسطين چه مى كنند. ببينيد براى عراق چه نقشه هايى دارند مى ريزند. ببينيد براى تصرف منابع مادى و معنوى و ثروتهاى اين منطقه چه خوابهاى خوشى ديده اند. امت اسلام مى تواند جلوى اينها بايستد و اين حركات سبعانه را خنثى كند؛ به شرط اين كه به ريسمان مستحكم و عروةالوثقاى الهى توجه كند. شرط دشوارى است، اما ممكن است. همه ى آرمانها- از جمله اين آرمان- با گفتن و شنيدن و فهميدن و پاى فشردن تحقق پيدا مى كند.
ص: 297
يك روز بود كه در كشورهاى عربى و ميان ملتهاى مسلمان هيچ نامى از عظمت و شوكت اسلام نبود؛ اما امروز به بركت پاى فشارى ملت ايران بر روى آرمان اسلام و فداكارى و قبول مجاهدت، وجود دارد. ملت ايران به نفع امت اسلامى بار سنگينى را بر دوش گرفت. البته بزرگترين بهره را خود ملت ايران و مجاهدان فى سبيل اللَّه مى برند؛ اما دنياى اسلام هم از مجاهدت آنها بهره مند مى شوند. نظام مقدس جمهورى اسلامى كه خود را زير پرچم برافراشته ى اسلام قرار داده است، به همه ى موازين اسلام پايبند است.
ما همه ى مسائل جهانى را با معيار اسلام مى سنجيم؛ و اين دقيق ترين معيار و بهترين ملاك مصلحت است. نبايد خيال كرد چون ما از ديد اسلامى به حوادث نگاه مى كنيم، نمى توانيم حوادث را تحليل كنيم يا در حوادث، راهبردِ درست پيدا كنيم؛ بعكس، اسلام به دست ما مشعلى مى دهد كه جلوى راهمان را ببينيم.
كسانى كه در مقابل زورگويى امريكا و سبعيت و وحشيگرى بى نظير صهيونيستها خود را باخته اند، تسليم شده اند و حتّى به آنها كمك كرده اند، به خاطر اين كه ملاحظه ى اسلام را نكرده اند، به اين بليه ى بزرگ دچار شده اند؛ نه دنياشان درست شد و نه توانستند براى خود شرف و عزت انسانى درست كنند؛ پيش خداى متعال هم مؤاخذند. دولتها و كشورهايى كه حاضر نشدند از مظلوميت ملت فلسطين دم بزنند و به طور جدى از آن ملت مظلوم دفاع كنند و الآن هم حاضر نيستند در مقابل زياده خواهى و زياده خوارى امريكا در اين منطقه انتقاد بكنند و جلوى او بايستند، دنياى آنها هم دنياى خوبى نيست.
ساده لوحى است اگر خيال كنيم اينها چهار قدم با امريكا راه مى آيند، اما عوضش راحت زندگى مى كنند. كدام زندگى راحت؟! تجربه هاى حول و حوش ما، در دنياى اسلام، پُر از ناكامى كسانى است كه نوكر و معاون و همراه شيطان شدند. اينها تا وقتى براى آنها و سرمايه داران و شركتهايى كه پشتوانه ى آن سياستها هستند، مفيدند، از اينها استفاده
ص: 298
مى كنند؛ بعد مثل سنگ استنجاى شيطان- به قول مولوى- آنها را دور مى اندازند. اين تجربه ى موجود ماست.
اسلام به امت اسلامى و حكام اسلامى عزت و قدرت و شجاعت مى بخشد تا بتوانند اقدام كنند، بفهمند و راهشان را ببينند. حج فرصت بزرگى است كه اين حقايق و حقايق فراوانى از اين قبيل- كه به بركت معرفت اسلامى و هدايت اسلامى در اختيار ما ملت مسلمان ايران است- در اختيار افكار عمومى مردم دنيا گذاشته شود و آنها بيدار شوند. خيلى از دلهاى دنياى اسلام بيدارند؛ بايد احساس كنند كه در سرتاسر جهان اسلام، فكرِ آنها طرفدار دارد تا جرأت و شهامت و شجاعت لازم را پيدا كنند. همه ى اينها در سايه ى معنويت حج است؛ از معنويت حج و بهره بردارى از مفاهيم عالى ادعيه و زيارات و آيات كريمه ى قرآن غفلت نكنيد. هرچه مى توانيد، از اين ذخيره ى عظمى استفاده كنيد. ان شاءاللَّه با دست پُر از اين سفر برگرديد.
از خداى متعال مى خواهيم به همه ى شما برادران و خواهران عزيز كه در خدمت حجاج هستيد و بخصوص مسؤولان محترم اين كار بزرگ كه حقاً و انصافاً زحمات زيادى مى كشند و مشكلات بزرگى را متحمل مى شوند و آنها را حل مى كنند، توفيق دهد. همچنين از بقيه ى دوستانى كه از دارالحديث و دانشكده ى مربوط به اين كار، در اين جا تشريف دارند، تشكر مى كنيم. اميدوارم همه ى شما مشمول رحمت و لطف و هدايت الهى باشيد و ان شاءاللَّه بتوانيد در اين ايام متبرك و در اين سفر متبرك بيشترين بهره را از سوى پروردگار متعال به دست بياوريد.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
ص: 299
پيام به حجّاج بيت اللَّه الحرام(18/ 11/ 1381 ه. ش.)
(18/ 11/ 1381 ه. ش.)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ
گردهمايى ميليونى مسلمانان در حج، پديده اى بى نظير و شگفت انگيز است. همه ملت هاى مسلمان از همه جاى جهان و از همه قشرهاى اجتماعى، در اين چند روز در خانه خدا، زادگاه اسلام و پيامبر عظيم الشأن آن گرد مى آيند و آيين هاى پر رمز و راز حج را برپا مى دارند. در اين شعائر پرشكوه و پرمعنى، پيوند دل ها با خداى بزرگ، پيوند دل ها با يكديگر، حركت بر محور توحيد، سعى و تلاش همگانى، رمى شيطان و برائت از طاغوت، ذكر و تضرّع و خشوع در برابر خدا، و احساس عزت و عظمت در پرتو اسلام، همه در عمل و بگونه اى نمادين به ملت هاى مسلمان، آموزش داده مى شود؛ و مهربانى و همزيستى با برادران و استحكام و سرسختى با دشمنان، و رها شدن از پيرايه هاى خودپرستى و پيوستن به درياى عزت و عظمت الهى در قالب مناسك حج تجسّم مى يابد.
حج، نِماد امت اسلامى و آموزنده نوع رفتارى است كه اين امت بزرگ براى تأمين سعادت خود بايد در پيش گيرد. مى توان حج را در حركت هدفمند و آگاهانه و متنوّعِ همگان در جهتى واحد خلاصه كرد. تار و پود اين حركت، ياد خدا و همدلى بندگان خدا است، و هدف آن ايجاد پايگاه مستحكم معنوى براى زندگى سعادتمندانه انسان:
جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ.
ص: 300
امت اسلامى اكنون برابر الگوى حج، به حركت بزرگ و هدفدارى در زندگى واقعى خود نيازمند است و همه، چه دولت ها و چه ملّت هاى مسلمان، در اين مسؤوليّت سهيمند.
كشورهاى اسلامى در يك قرن اخير ضايعات جبران ناپذيرى را تحمّل كرده اند.
موج استعمار و كشورگشايى غربيان، بيشترين آسيب را به ملت هاى مسلمان زد كه ثروت ها و منابع مادى شان، آنان را آماج تهاجم هاى همه جانبه دول استعمارگر ساخته بود. حاصل اين دست اندازى ها براى مسلمانان، اسارت سياسى و اقتصادى و عقب افتادگى علمى و مادى بود، و براى استعمارگران، بهره مندى از منابع مادى و انسانى مسلمين و افزودن بر ثروت و قدرت خود از راه غصب و ظلم و جنگ افروزى و خشونت.
پس از گذشت سال هاى متمادى ملت هاى مسلمان به خود آمدند و نهضت بيدارى مسلمانان و پرچم هاى حق طلبى و آزاديخواهى در سراسر جهان اسلام، افق هاى نويد بخشى را در برابر آنان گشود و در نهايت، پيروزى اسلام در ايران و برپا شدن نظام جمهورى اسلامى، آغاز دوران نوينى را براى جهان اسلام اعلام كرد.
بديهى است كه كانون هاى زر و زور جهان به آسانى تسليم حق نمى شوند و ملت هاى مسلمان، راهى دراز و دشوار ولى مبارك و خوش عاقبت در پيش رو دارند.
روندگان اين راه اگر استقامت بورزند خود و نسل هاى پس از خود را از ذلت عقب ماندگى و اسارت سياسى و اقتصادى و فرهنگى رها خواهند ساخت و طعم گواراى زندگى در سايه اسلام را خواهند چشيد.
اين راه، راه مجاهدت علمى، مجاهدت سياسى و دفاع قدرتمندانه از حقِّ روشن است. در اين ميدان، مسلمانان مدافع شرف و عزت و حقوق پايمال شده خويشند.
انصاف و وجدان بشرى، قاضى آگاه و بى گذشتى است كه اين مجاهدت مظلومانه را تاييد مى كند و سنت الهى، پيروزى حتمى آنان را نويد مى دهد: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ
ص: 301
بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. استكبار جهانى يعنى شبكه در هم تنيده كارتل هاى نفتى و اسلحه سازى و صهيونيسم جهانى و دولت هاى وابسته به آنان، با خطرى كه از سوى بيدارى امت اسلامى احساس مى كنند، با تلاشى سراسيمه در حال تهاجم اند. مظهر اين تهاجم كه داراى ابعاد سياسى و تبليغى و نظامى و تروريستى است، امروز در رفتار و گفتار خشونت بار و صريح نظاميان حاكم بر ايالات متحده و رژيم صهيونيستى به وضوح ديده مى شود: فلسطين مظلوم و خونين، روزانه در معرض قساوت آميزترين برخوردهاى رژيم غاصب است. ملت فلسطين همه مصيبت ها را از قتل و غارت و تخريب و شكنجه و تحقير و اهانت، فقط به اين جُرم تحمل مى كند كه جرأت يافته تا حق پايمال شده ى خود را پس از نيم قرن به طور جدّى مطالبه كند.
ملت عراق، نعره هاى تهديد به جنگ را به اين دليل دريافت مى دارد كه رژيم امريكا براى تسلط بر جريان حياتى نفت و غارت باقى مانده ى منابع نفتى اين منطقه و حضور مؤثر در كنار مرزهاى فلسطين و ايران و سوريّه و عربستان سعودى، لازم مى داند در عراق استقرار يابد و سرنوشت آن كشور و بر اثر آن، سرنوشت همه كشورهاى خاورميانه را در چنگ خود بگيرد.
ملت افغانستان فقط به اين دليل در يكسال و چند ماه گذشته بمب ها و سلاح هاى كشتار جمعى امريكا و انگليس و نيز دخالت و حضور اهانت بار و اشغالگرانه آنان را بر جسم و جان خود لمس كرده كه دولت امريكا منافع نامشروع خود را اينگونه تعريف كرده است.
طمع ورزى اين شبكه استكبارى و ضدبشريت، حد و مرز نمى شناسد. اگر در نيم قرن قبلى، امريكا خود را صاحب اختيار كشورهاى آمريكاى لاتين مى خواست، در نيم قرن كنونى خود را سلطان و ديكتاتور بى قيد و شرط همه كشورهاى منطقه اسلامى مى خواهد. هدف گيرى ها و برنامه ريزى هاى بين المللى و پرضايعه امريكا، همه ناظر به اين مدّعاى متكبرانه و در عين حال احمقانه است.
شك نيست كه امريكا و متحدانش ناكام خواهند شد و دنيا يكبار ديگر شاهد
ص: 302
سقوط يك امپراتورى قدرتمند ولى مَست خواهد بود، همچنانكه هم در افغانستان و هم در فلسطين، محاسبات مستانه آنان غلط از آب درآمد. ولى اگر امت اسلامى- چه دولت ها و چه ملت ها- به موقع و خردمندانه و شجاعانه تصميم نگيرند، بار ديگر خسارت هاى سنگين و ديرجبرانى خواهند داشت.
امريكا در دور تازه ى تحركات ديوانه وار خود، كه پس از حادثه بشدّت مشكوك 20 شهريور آغاز شده، دست به يك حمله تبليغاتى نيز زده است: يعنى پرچم دموكراسى و تروريزم ستيزى را بر سر نيزه كرده و براى ملت هاى اسلامى در مذمّت سلاح كشتارجمعى و سلاح شيميايى داد سخن مى دهد. آيا نمى انديشد كه ممكن است مسلمانان بپرسند: اينها را چه دولت ها و شركت هايى در اختيار رژيم بعث عراق قرار دادند؟ پس نوزده هزار بمب شيميايى را كه ادعا مى كنيد رژيم بعثى عراق در انبار داشته و چون سيزده هزار آنها را بر سر ايرانى ها ريخته پس شش هزار آن بايد موجود باشد و شما به اين دليل حمله آينده خود به كشور عراق را توجيه مى كنيد، اين تعداد سلاح و وسيله شيميايى از كجا به دست رژيم عراق رسيد؟ آيا كسى جز شما و هم پيمانانتان شريك جرم در اين فاجعه تاريخى است؟
آيا نمى انديشد كه ادعاى مبارزه با تروريزم و متهم كردن گروهى مجهول و نامشخص نمى تواند ملت هاى مسلمان را كه پشتيبانى امريكا را از وحشى ترين تروريست جهان يعنى رژيم اسرائيل مى بينند، فريب دهد؟ امريكا با اين تحرك تبليغاتى پرهزينه و ديوانه وار، اكنون در چشم ملت هاى مسلمان، مظهر دروغ و دغلبازى و حيله گرى است.
امريكاى متكبّر و مستكبر در فلسطين و افغانستان به هدف هاى خود نرسيده است و آن هزينه گزاف مادى و معنوى جز خسران نداشته است، و از اين پس نيز بر همين گونه خواهد گذشت، ان شاءاللَّه.
ص: 303
در عراق نيز ادعا مى كند هدفش حذف صدّام و رژيم بعثى است، و البته دروغ مى گويد و هدف واقعى اش قبضه كردن اوپك و بلعيدن نفت منطقه و حمايت نزديكتر از رژيم صهيونيستى و توطئه گرى نزديكتر بر ضد ايران اسلامى و سوريه و سعودى است.
قدر مسلم آن است كه اگر امريكا بر عراق چه با جنگ و چه بى جنگ سلطه پيدا كند، اولين قربانى اين اشغال خصمانه، ملت عراق و شرف و غيرت و ناموس و ثروت آن ملت تاريخى است. و اگر آن ملت و كشورهاى مجاور آن بهوش باشند به اين هدف ها هم نخواهد رسيد ان شاءاللَّه.
استكبار مى داند كه سرچشمه مقاومت ملت ها و دولت هاى مسلمان، اسلام و تعاليم رهايى بخش آن است. از اين رو جنگ روانى گسترده اى را بر ضد اسلام و مسلمانان آغاز كرده است. پس از حادثه 20 شهريور كه قرائن بى شمارى انگشت اتهام را به سوى شبكه هاى پنهان و نفوذىِ صهيونيست دراز مى كرد، با شتابزدگى نام مسلمانان و اسلام را در ستون اتهام گنجاندند و شب و روز تكرار كردند. جمعى مسلمان را نيز از امريكا و افغانستان و نقاطى ديگر اسير كرده به زندان ها و شكنجه هاى مخوف سپردند. نه هرگز اتهام اين افراد ثابت شد و نه متهمان نام و نشان دار به چنگ امريكائيان افتادند. اما جنگ روانى بر ضد مسلمين و اسلام متوقف نشد و گويا به اين زودى ها هم نخواهد شد.
اسلام دين آزادى و عدالت و حق جويى است. مردم سالارى حقيقى همان مردمسالارى دينى است كه با پشتوانه ايمان و مسؤوليت دينى مطرح مى شود و همانطور كه در ايران اسلامى مشهود است بسيار مطمئن تر و صادقانه تر و مردمى تر از دموكراسى امثال امريكا عمل مى كند. دموكراسى كه امريكايى ها ادعا مى كنند به مردم كشورهاى
ص: 304
اسلامى و عربى خواهند داد به اندازه ى گلوله و بمب و موشكشان خسارتبار است. دشمن حتى اگر دانه خرمايى هم به ما بدهد نمى توان مطمئن بود كه آن را انباشته از زهرى كشنده نكرده باشد. امت اسلامى در افريقا و خاورميانه و غرب آسيا اين را بارها و حتى در همين سال هاى اخير آزموده اند.
امت اسلامى در چنين اوضاع حساس و خطيرى بيش از هميشه به درس گيرى از الگوى حج نياز دارد: حركت و نهضتى هدفمند و آگاهانه، و متنوع، و همگانى، در سمت هدف هاى قرآنى و بر صراط مستقيم اسلام .. قال تعالى: الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً، و قال تعالى: قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اْلأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ. وَ صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيّ الْعَظِيمِ.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه
السيدعلى الحسينى الخامنه ئى
5 ذى حجه 1423/ 18/ 11/ 1381